در آستان كرامت 2

مشخصات كتاب

در آستان كرامت 2

مجموعه محتواي قابل استفاده در ايام دهه ي كرامت

نویسنده : دبيرخانه ي كارگروه محتوايي شوراي هماهنگي بزرگداشت دهه ي كرامت

آستان مقدس حضرت فاطمه ي معصومه (سلام الله عليها)

نوبت چاپ: اول مرداد ماه 1394

انتشارات: زائر آستان مقدس قم

شمارگان: 10000 نسخه

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

مقدمه

ص: 5

بسم الله الرحمن الرحيم

السلام عليك يا علي بن موسي الرضا

محبت ايرانيان به خاندان با كرامت رسول مكرم اسلام حضرت محمد مصطفي (صلي الله

عليه و آله) ، قدمتي همپاي ورود اسلام به ايران دارد و هر چه معرفت اين قوم پيشتاز تاريخي به

عمق و گسترهي دين آخرين الهي بيشتر ميشد ، به دامنهي مودت و ولايت آنان نيز افزوده

ميگشت.

سفر پيشواي هشتمين ، مولاي عقل و دين ، حضرت علي بن موسي الرضا (عليه آلاف التحية

و الثناء) به ايران زمين و در پي آن هجرت كريمهي اهل بيت (عليهم صلوات الله) حضرت فاطمه

معصومه (سلام الله عليها) و ديگر امامزادگان عظيم الشأن به اين سرزمين ، بستري آفريد كه

ائمهي » ولايت « ، به قلهي اوج » محبت « فرآيند تكامل قوم توحيدگراي ايراني از سكوي پرش

مردم با آن بزرگواران ، با » رابطهي قلبي و عاطفي « هدي(عليهم صلوات الله) تسهيل شده ،

ارمغان آوردهي اين سفيران سرزمين وحي ، در هم آميزد و از اين ملت با استعداد ، »ِ معرفت «

بهمرور آلياژي سازد كه به تعبير ژرفنماي پيامبر رحمت عامل بقاي اسلام در دوران پرمحنِ

آخرالزمان گردند.

قدرشناسي ايرانيان از نمايندگان خاندان عترت در اين سرزمين ، خصوصا آستانهاي آسماني

حضرت علي بن موسي الرضا (عليه السلام( ، حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) و حضرت

احمد بن موسي (ملقب به شاهچراغ) و ديگر امامزادگان واجب التعظيم ، نه تنها اين قطعات

بهشتيِ ايران زمين را به مأمن و ملجأ جمعيت قابل ملاحظه اي از ساكنان اين خطّه تبديل كرده

است ، بلكه اگر ژرفتر بنگريم ، به كانون اصلي توجه و عنايت مداوم اكثريت اهل اين ديار باستاني

بدل گشته است.

از منظري ديگر ، نگاه راهبردي و انديشهي برتر ايراني ، در عرصهي اجتماعي ، سنن ارزشمندي

را به ارمغان آورده است؛ بزرگداشت نوروز ، گراميداشت اهل علم ، و نكوداشت ياد درگذشتگان ،

نمونههايي از سنّتهاي ايراني است كه در لسان نوراني ائمهي اطهار (عليهم السلام) به تحسين

از آن ياد شده است.

نامگذاري بازهي ميلادگشتِ حضرت ثامن الحجج و تولّد موفورالسّرور شفيعهي آل الله ، خواهر

يكي از اين » دههي كرامت « دردانهي آن حضرت يعني اول تا يازده ذيالقعده به

جريانسازيهاي اجتماعي هوشمندانه در دوران معاصر است.

ستاد بزرگداشت جشنهاي دههي كرامت كه مركب از نمايندگان قريب به سي سازمان ،

نهاد و دستگاه كشور است طي سالهاي متمادي و با اهتمام و جديتي تحسين برانگيز ، به

ص: 6

ساماندهي جشنهاي گستردهي مردمي در اين ايام پرداخته ، ميكوشد شور و برانگيختگي

كمنظير عمومي در اين ايام را با عطر دلانگيز معارف اهل بيت (عليهم صلوات المصلين( در هم

آميزد.

ي اين ستاد » كارگروه توليد محتوا « مجموعهي پيش رو دومين محصول از تلاش سالانهي

است كه معارف و مضامين ناب قابل استفاده در قالبهاي گوناگون فرهنگي را بهصورت موجز

اما كاربردي در اختيار فعالان اين ستاد قرار ميدهد.

اميد كه اين تلاشها مرضيّ رضاي بقية السلف خاندان كرامت ، حضرت حجت بن الحسن

المهدي (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء( قرار گرفته ، روشنگر مسير رهپويان آن طريق نوراني باشد.

آستان مقدّس حضرت معصومه (سلام الله عليها(

سيد محمد صادقي آرمان

تقديم به

ص: 7

روح خدا در كالبد زمان ما(قدس سره الشريف)

و تربيتيافته و وصيّ او (ادام الله ظله الشريف)

نايب مقتدر مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف)

كه اين طريق نوراني را پيش پاي مشتاقان معرفت خاندان كرامت (عليهم

السلام) گشودند.

اسامي ايام دهه كرامت سال 4931 بدين شرح است:

ص: 8

اول ذي القعده (ولادت حضرت معصومه (سلام الله عليها((: كريمة كريمة اهل بيت (عليهم

السلام(؛ الگوي دختر مسلمان در تبعيت از وليّ زمان

دوم ذي القعده (بازگشت آزادگان به ميهن اسلامي ( 4933 ش((: قم؛ مأذنة اسلام ناب

محمدي (صلي الله عليه وآله) ،منادي سبك زندگي ولايي

سوم ذي القعده: زندگي كريمانه؛ در سايه عمل به آموزه هاي مهدوي

چهارم ذي القعده (كودتاي آمريكا براي بازگرداندن شاه ( 4992 ش)(: اهل بيت (عليهم

السلام)؛ الگوي بصيرت و مقاومت در برابر مستكبران و طاغوتها

پنجم ذي القعده (روز تجليل از امامزادگان و بقاع متبركه): امامزادگان؛ علمداران معارف

اسلامي ، مأمن فعاليتهاي اصيل فرهنگي

ششم ذي القعده (روز بزرگداشت حضرت احمدبن موسي(شاهچراغ)روز جهاني مسجد/ روز

علامه مجلسي(: حضرت احمدبنموسي(عليهما السلام)؛ مظهر امامشناسي و قيام در راه امام

هفتم ذي القعده: مسجد؛ پايگاه هدايت ، كانون كرامت

هشتم ذي القعده (روز بزرگداشت ابوعلي سينا/روز پزشك(: جوانان حوزه و دانشگاه؛زمينه

سازان تحقق جامعه ي الگو

نهم ذي القعده(آغاز هفته دولت(: محبّت اهل بيت (عليهم السلام(؛ نقطهي پيوند دولت و ملت

دهم ذي القعده: آستان قدس رضوي؛ پرچمدار نشر فرهنگ قرآن و اهل بيت (عليهم السلام(

يازدهم ذي القعده (ولادت امام رضا (عليه السلام( / روز كارمند(: عالم آل محمد

(صلي الله عليه وآله) ، الهامبخش همدلي و همزباني به مسلمين

ص: 9

ص: 10

ص: 11

ص: 12

ص: 13

ص: 14

فصل اول: كريمة اهل بيت (عليهم السلام)؛ الگوي دختر مسلمان در تبعيت از وليّ زمان

حضرت فاطمه معصومه، مظهر تبعيت تمام عيار از ولي زمان خود مقام معظم رهبري

ص: 15

ص: 16

بدون ترديد نقش حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) در قم شدن قم و عظمت يافتن اين شهر

عريقِ مذهبىِ تاريخي ، يك نقش ما لا كلام فيه است. اين بانوي بزرگوار ، اين دختر جوانِ

تربيتشدهي دامان اهلبيت پيغمبر ، با حركت خود در جمع ياران و اصحاب و دوستان ائمه

(عليهمالسّلام) و عبور از شهرهاي مختلف و پاشيدن بذر معرفت و ولايت در طول مسير در ميان

مردم و بعد رسيدن به اين منطقه و فرود آمدن در قم ، موجب شده است كه اين شهر به عنوان

پايگاه اصلي معارف اهلبيت (عليهمالسّلام) در آن دورهي ظلماني و تاريكِ حكومت جباران

بدرخشد و پايگاهي بشود كه انوار علم و انوار معارف اهلبيت را به سراسر دنياي اسلام از شرق و

غرب منتقل كند. (1)

شباهت فاطمه معصومه با صديقه طاهره (س) از جهات مختلف، مخصوصا در زمينه تبعيت و دفاع از ولايت

: «فداها ابوها» : همان گونه كه پيامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود

(پدرش به فدايش باد) ، حضرت موسي بن جعفر عليه السلام نيز در شان حضرت معصومه عليها

حضرت معصومه عليها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست؛ دراين .» فداها ابوها « : سلام فرمود

نام رازها نهفته است. يكي از رازها اين بود كه در علم و عمل از رقباي خود پيشي گرفته و ديگر

اين كه از ورود شيعيان به آتش دوزخ جلوگيري مينمايد. همچنين از نظر كمالات علمي و عملي

بي نظير است.

ديگر اين كه گرچه مرقد مطهرش آشكار است و همانند مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله

عليها مخفي نيست ولي مطابق مكاشفهاي كه براي بعضي از اولياي خدا روى داده امام باقر يا

كسي كه مرقد حضرت معصومه عليها سلام را زيارت كند « : امام صادق عليهم السلام فرمودند

به همان مقصودي نايل خواهد شد كه از زيارت قبر حضرت زهرا سلام الله عليها نايل ميشود.

از ديگر مشابهتهاي حضرت معصومه عليها سلام به حضرت زهرا فداكاري ايشان در راه

اثبات ولايت بود زيرا حضرت معصومه عليها سلام نيز آن چنان تلاش كرد كه جان خود را فدا

نمود و به شهادت رسيد. (2)


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار طلاب و فضلا و اساتيد حوزه علميه قم 1389/،7/29
2- سايت جامع فرهنگي مذهبي شهيد آويني aviny.com

ص: 17

حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) حق ولايتمداري را در دوران خود ادا كرد و

همانگونه كه حضرت زهرا (سلام الله عليها( با استدلالهاي متين و استوار ، حقانيت ولايت

حضرت علي (سلام الله عليه( را تبيين ميكرد ، حضرت معصومه (سلام الله عليها( نيز همانند

ايشان بود و رواياتي كه از آن حضرت نقل شده اغلب درباره امامت و ولايت علي ابن ابي

طالب(سلام الله عليه( است كه با اثبات اين ولايت ، ولايت ديگر امامان معصوم(صلوات الله

عليهم( نيز ثابت ميشود.آنجا كه حضرت معصومه(س( از زبان خانم فاطمه زهرا(س( نقل نموده

أنسيتم قول رسول اللّه يوم غدير خمّ من كنت مولاه فعليٌ مولاه(1)؛ « : است كه فرمود 1 آيا سخن

رسول خدا در روز غدير را فراموش كرديد كه فرمود: هر كه من مولاي اويم علي مولاي

». اوست

در اسلام به بحث امامت و ولايت توجهاي اساسي شده است و از آن به عنوان يكي از اصول

دين ياد ميشود كه منزلت هر موجودي و قبولي كليه اعمال فرد مسلمان در گرو ميزان ولايت

پذيري او است. ولايت مداري و بصيرت دو مقوله مهم در مجموعهي روند تكاملي انسان است و

اقتضاي بصيرت ولايت مداري است.ولايت بذات از آن خداوند كريم است اما به اذن الهي

يا أَي هَا الَّذينَ آمَنُوا « معصومين(عليه السلام( نيز از اين ولايت برخوردارند. در آيه 13 سوره نسا

أَطيع وا اللَّهَ وَ أَطيع وا الرَّس ولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُد وه إِلَى اللَّهِ وَ الرَّس ولِ إِنْ

كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً؛ خداوند به اطاعت از اولي الامر دستور

.» داده است

ولايت مداري نيز همچون ديگر مباحث اعتقادي از مباحث مهمي است كه زنان نيز در طول

تاريخ همپاي مردان در آن نقش آفرين بودهاند كه به طور نمونه ميتوان به شخصيت ولايت

مدارحضرت معصومه (س( اشاره نمود كه به تاسي از جده گراميشان حضرت فاطمه(سلام الله

عليها( و حضرت زينب(س( در دفاع از ولايت با هجرتي آگاهانه و از روي بصيرت توانستند در

اين زمينه نقش آفريني كرده وبه عنوان الگويي شايسته براي زنان شيعه مطرح

گردند. برجستگيها و ويژگيهاي حضرت معصومه(س( دو محور است كه آن همسنگري با

ولايت و ولايت مداري ايشان به معناي واقعي بوده است.در زمان خلافت هارون و مأمون ، كه

ترجمه آثار علمي بيگانگان به اوج خود رسيد؛ و مأمون ميخواست دكاني در برابر مكتب علمي

اهل بيت(عليه السلام( كه در ميدان علم و دانش در اوج شهرت بودند باز كند و بدين وسيله ،

مشتريان آن مكتب را كم كند و از فروغ آن بكاهد. امام رضا(عليه السلام( در اين شرايط ، انقلاب

فكري عميقي ايجاد كرد و جامعه را از سقوط در گرداب خطرناك انحراف و التقاط رهايي بخشيد.

4 .


1- الغدير ، ج ،4 ص 433 ؛ اعلام النساء المؤمنات ، ص 132

ص: 18

همچنين پرده از روي احاديث جعلي كه به منظور لكه دار نمودن شخصيت ائمه(عليه السلام(

در جامعه رواج يافته بود برداشت و فضايل و مناقب اهل بيت(عليه السلام( را آشكار كرد.

حضرت معصومه(س( نيز امام رضا(عليه السلام( را همراهي مينمود و با برقراري جلسات

علمي كه سلسله سند و محتواي احاديث آن حضرت گوياي چنين مجالسي است ، از حريم امامت

و ولايت دفاع ميكرد. حضرت رضا(عليه السلام( به دعوت مأمون عباسي ، از مدينه عازم خراسان

شد. يك سال از هجرت امام رضا(عليه السلام( ميگذشت. حضرت معصومه(س( در فراق برادر ،

بي تاب بود. امام رضا(عليه السلام( نامهاي به خواهر خويش نوشت و از او خواست نزد او بيايد. از

اين رو ، آن بزرگوار آماده سفر گرديد. زمان آن رسيده بود كه فاطمه معصومه(س( فرياد غربت و

حقانيت علي بن موسي الرضا(عليه السلام( را در فضايي بين سرزمين حجاز تا طوس طنين انداز

كند و خود را براي جان سپاري در راه دفاع از ولايت آماده نمايد. آن حضرت مشتاقانه رنج سفر

را به جان خريد و قدم در اين راه طولاني نهاد. در اين سفر ، بيش از هزار علوي در التزام آن

بانوي بزرگ اسلامي بودند. حضرت معصومه(س( عالمانه به حمايت از ولايت پرداخت و حيات و

زندگي خود و دفاع از ولايت را در اين ديد كه در كنار امامت و ولايت قرار گيرد؛ بنابراين از

مدينه به قصد مرو حركت كرد و در مسير حركت توطئه دشمنان را برملا كرد. اين بانوي بزرگوار

با بصيرت توانست امام زمان خود را بشناسد و به منظور حمايت از ولايت هجرت و جان خود را

نثار كرد. حضرت معصومه(س( با اين حركت فقط از امام رضا(عليه السلام( دفاع نكرد بلكه از

مقام ولايت كه تجلي بخش نماد خدا پرستي و دين است دفاع كردند و درس ولايت مداري را به

ما آموزش دادند. (1)

شخصيتهاي بزرگ دين ارج و منزلت بسيار والايي براي حضرت معصومه عليها سلام قائل

بودند و هستند و او را با حضرت زهرا سلام الله عليها مقايسه ميكنند. حضرت امام خميني

(قدس سره( در قصيده اي كه شامل 11 بيت است او را با حضرت زهراي اطهر مقايسه كرده در

بخشي از آن ميگويد :

دختر چون اين دو در مشيمه قدرت

نامد و نايد دگر هماره مقدر

آن يك امواج علم را شده مبدا

وين يك افواج حلم را شده مصدر

آن يك درعالم جلالت كعبه

4.


1- سايت ولايت و بصيرت rvelayat3،.persianblog.ir

ص: 19

وين يك در ملك كبريايي مشعر

لم يلدم بسته لب و گرنه بگفتم

دخت خدايند اين دو نور مطهر

آن يك خاك مدينه كرد مزين

صفحه قم را نمود اين يك انور

خاك قم اين كرد از شرافت جنت

آب مدينه نموده آن يك كوثر

مقام علمي و معنوي والاي حضرت فاطمه معصومه (س)

آيت الله سيد نصر الله مستنبط

بى گمان شيرين ترين خاطره امام هفتم و خاندان نبوى(عليه السلام( از ماه ذيقعده ، در آغاز

در افق امامت درخشيدن گرفت و كانون زندگى » نجمه « از برج » معصومه « آن بود ، كه هلال

امام(عليه السلام( را با انوار درخشانش پر فروغ تر ساخت. حضرت معصومه(س( ماه تابانى بود كه

لحظه اى از خورشيد فروزان امامت جدا نشد و از درياى بيكران علوم پدرش، امام كاظم (عليه

السلام( و برارش امام رضا(عليه السلام( كسب فيض نمود. حضرت معصومه (س( در سنين

كودكى به مقامى رسيد كه به راحتى مى توانست به پرسش هاى فقهى و عقيدتى مردم مدينه

پاسخ بگويد و پاسخ هايش مورد پذيرش و شگفتى پدر بزرگوارش قرار بگيرد. طبق نقل برخى از

ثقات ، مرحوم حاج سيد نصرالله مستنبط (داماد مرحوم آيت الله خوئى( از كتاب نفيس و بى نظير

نقل كرده كه روزى جمعى از شيعيان وارد مدينه شدند و تعدادى پرسش در نامه » كشف الثانى «

اى نوشته ، نزد خاندان امامت بردند. درآن هنگام حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام( در سفر

بودند و امام رضا(عليه السلام( نيز در مدينه تشريف نداشتند. آن گروه از مدينه قصد عزيمت

كردند و از اين كه خدمت امام(عليه السلام( نرسيده بودند و با دست خالى به وطن خود بر مى

گشتند ، بسيار اندوهگين بودند. حضرت معصومه(س( كه در آن ايام هنوز به سن بلوغ نرسيده

بود; از مشاهده غم و اندوه آنان متأثر شد ، لذا پاسخ پرسش هاى آنان را نوشت و به آنها عنايت

كرد. شيعيان ، مدينه را با سرور و شادى ترك كردند. آنان در بيرون مدينه با امام كاظم(عليه

السلام( مواجه شدند و داستان خود را گفتند و دستخط حضرت معصومه(س( را ارائه دادند ،

فداها « : امام(عليه السلام( بسيار مسرور گشتند و شادى و ابتهاج خود را با اين جمله بيان فرمودند

ص: 2،

كشف « از كتاب » مستنبط « پدرش به فدايش باد! اين داستان جالب و پر ارج را مرحوم ; » ابوها

متوفاى حدود 211 ه ق نقل » ابن العرندس « تأليف دانشمند نامى شيعه در قرن نهم » الثانى

فرموده است. (1)

يكي از فضايل حضرت زهرا (علياالسلام) اين است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله( در موارد

متعدد ، در شأن او فرمود: "فَداها اَبْوها؛ پدرش به فدايش باد." (2) اين تعبير بيانگر اوج مقام ارجمند

حضرت زهرا(عليهاالسلام( است كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( در شأن او گفته است. وقتي

كه ميبينيم در مورد حضرت فاطمه معصومه(عليهاالسلام( نيز نظير اين مطلب از پدرش امام

كاظم(عليه السلام( روايت شده ، اين مطلب حكايت گر شأن والاي ايشان ميباشد.

پيوند ولايي حضرت فاطمه معصومه با امام رضا (عليه السلام)

آيت الله العظمي جوادي آملي

از آنجا كه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها( كه از دودمان نبوت و ولايت است به

جايي ميرسد كه امام هشتم و امام نهم(سلام الله عليهما( دربارهٴ زيارت او هم توصيه و سفارش

و هم دستور و برنامه دارند ، لذا از وجود مبارك امام هشتم عليبنموسي الرضا (سلام الله عليهما(

رسيده است كه ، خواهر ما فاطمهٴ معصومه در قم مدفون است ]و[ هر كس اين بانو را زيارت كند

بهشت براي او است ، (3) و از وجود مبارك امام نهم امام محمد تقي(سلام الله عليه( روايت شده

است كه عمّهٴ من فاطمهٴ معصومه(س( در قم مدفون است و هر كس آن حضرت را زيارت كند

بهشت براي او است. (4) ... اعمالي كه باعث ورود در بهشت است يكسان نيست؛ بعضي از عملهاي خير باعث

ميشود انسان به بهشت راه پيدا كند ، بعضي از اعمال خير سبب ميشود كه بهشت در اختيار او

قرار بگيرد ، نه او در اختيار بهشت ، لذا سرّ اينكه وجود مبارك امام هشتم و امام نهم(سلام الله

عليهما( فرمودند ، هر كس كريمهٴ اهلبيت فاطمهٴ معصومه (سلام الله عليها( را زيارت كند

بهشت براي او است ، بدين خاطر است كه او اهل ولايت است ، اگر كسي پيوند ولايي با دودمان

عصمت و طهارت داشته باشد ، ميكوشد كه رايحهٴ ولايت و طعم ولايت در هستي او پديد آيد و

شد ، در آن صورت بهشت » وليّالله « خود جزء اولياي الهي بشود ، اگر كسي جزء اولياي خدا شد ،

مشتاق او است.


1- سايت موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان tebyan.net
2- بحار ، ج ،19 ص 21 و
3- » فاطمه بنت موسي بن جعفر )ع( بقم فقال من زارها فله الجنة « ؛ 9. وسائل الشيعه ، ج ،41 ص 1
4- » من زار قبر عمتي بقم فله الجنة « ؛ 1. وسائل الشيعه ، ج ،41 ص 1

ص: 21

إشفَعي ليّ في الجنة فإن لَكِ عِندَ ،» الله شأناً من الشأن (1)« ... اينكه همه بزرگان در پيشگاه اين كريمه عرض ميكنند

1 معلوم ميشود كه وجود مبارك اين كريمه از ولايت الهي برخوردار است

و با قرآن همراه است و از قرآن جدا نميشود، چنين مقامي را اگر كسي بشناسد و آن حضرت

را با اين معرفت زيارت كند استحقاق بهشت را خواهد داشت.

همة اين امور نشان ميدهد كه حضرت فاطمه معصومه(س) به چه جايگاهي رسيده است كه

امام هشتم و امام نهم(سلام الله عليهما( هم ترغيب كردهاند كه آن حضرت را زيارت كنيد به

نحوي كه وجود مبارك امام رضا امام هشتم(سلام الله عليه( زيارتنامه خاصي مقرر كرده است ، و

هم در اين زيارتنامه جملههايي را تعبيه نمودند كه نشانهٴ مقام و منزلت والاي حضرت فاطمه

معصومه (سلام الله عليها( است. (2)

حضرت فاطمه معصومه، ترويج كننده ولايت اهل بيت در زمان خود

اشاره

قابل ذكر است تاريخ اسلام بانوان محدّثه متعددي را در صفحات خويش جاي داده است كه

اين محدّثات در عصر رسالت به 11 نفر و در عصر اميرمؤمنان علي عليه السلام به سيزده نفر و

همچنين راويان زن از فاطمه زهرا عليهاالسلام به هفت نفر ، از امام حسن عليه السلام به چهار

نفر ، راويان زن از امام حسين به سه نفر ، از امام سجاد عليه السلام به سه نفر ، امام باقر عليه

السلام چهار نفر ، امام صادق عليهالسلام 99 نفر ، امام كاظم عليه السلام به پنج نفر ، امام رضا

عليه السلام به هشت نفر ، و از امام جواد عليه السلام به پنج نفر و از امام هادي عليه السلام به

سه نفر ، و از امام حسن عسكري عليهالسلام به يك نفر ميرسند. (3)

در بين اين محدّثهها نام فاطمه معصومه سلامالله عليها در بين راويان پدرش امام هفتم عليه

السلام و برادرش حضرت رضا عليه السلام ميدرخشد. كه به نمونه از روايات آن بانو اشاره

ميشود. (4)

1- حديث منزلت

حضرت فاطمه معصومه از فاطمه دختر امام صادق عليه السلام از فاطمه دختر امام باقر عليه

السلام ، از فاطمه دختر امام سجاد عليه السلام ، از فاطمه و سكينه دختران امام حسين عليه


1- مفاتيج الجنان ، زيارت حضرت فاطمهٴ معصومه (سلام الله عليها)
2- شاخصه هاي وجودي مقام و منزلت حضرت معصومه(س) از منظر آيت الله العظمي جوادي آملي 11 بهمن 1393
3- الغدير ، علامه اميني ، ج ،4 ص 433 / بحارالانوار ، ج ،91 ص 919 / عوالم ، ج ،4 ص ،919 حديث ،
4- مقام علمي حضرت معصومه عليهاالسلام ، نويسنده: سيد جواد حسيني ، سايت راسخون rasekhoon.net

ص: 22

انسيتم قول رسول الله « : السلام از امكلثوم دختر حضرت فاطمه از ايشان نقل ميكند كه فرمود

يوم غدير خمٍّ: من كنت مولاه فعلي مولاه و قوله: انت منّي بمنزلة هارون من موسي (1)؛ آيا سخن

رسول در روز غدير را فراموش كرديد كه فرمود: هر كس من مولاي اويم علي مولاي اوست (و

آيا فراموش كرديد كه( جايگاه تو (علي( نسبت به من مانند (جايگاه( هارون (در برابر( موسي

». است

2- حب اهل بيت عليهم السلام

حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام با سند فوق تا ميرسد به زينب دختر علي و او از مادرش

الا من مات علي حبّ آل محمدّ مات شهيداً « : فاطمه زهرا عليهماالسلام نقل نموده كه فرمود (2) ؛

». همانا هر كس با محبت آل محمد(صلي الله عليه و آله( بميرد؛ شهيد مرده است

3- دوستداران علي عليه السلام

فاطمه معصومه (عليهاالسلام( از فاطمه دختر امام صادق عليه السلام با همان سند فاطميات

نقل ميكند تا ميرسد به ام كلثوم دختر اميرالمؤمنين و او از فاطمه زهرا عليهماالسلام نقل

هنگامي كه مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم ، در آنجا « : ميكند كه پيامبر اكرم فرمود

قصري از درّ سفيد ميان خالي ديدم كه داراي دري بود زينت شده با درّ و ياقوت و روي آن

لا اله الّا الله ، محمد رسولُ « : پردهاي آويخته بود. وقتي سر بلند كردم ديدم بر بالاي آن نوشتهاند

الله ، عليّ ولي القوم؛ خدايي جز خداي يگانه نيست ، محمد رسول خداست ، علي وليّ و صاحب

بخٍ بخٍ مَن مثل شيعة عليٍّ؛ به به چه كسي مانند « : اختيار مردم است و بر پرده نوشته شده بود

». شيعه علي است

وقتي داخل شدم قصري از عقيق سرخ در آن ديدم كه وسط آن خالي بود اين خانه نيز دري

داشت كه پردهاي مزيّن به زبرجد بر آن آويخته بود. وقتي سرم را بلند كردم ديدم بر او نوشته

و بر ». محمّد رسول الله ، علي وصيّ المصطفي؛ محمد رسول خدا ، علي وصي مصطفي است «

وقتي ». بشّر شيعةَ عليٍّ بطيب المولد؛ به شيعه علي بشارت بده به حلال زادگي « پرده نوشته بود

وارد شدم به قصري از زمرّد سبز رسيدم كه زيباتر از آن را هرگز نديده بودم. دري از ياقوت قرمز

شيعيان ؛» شيعة عليّ هم الفائزون « : داشت كه با انواع لؤلؤ زينت شده بود. بر پرده آن نوشته بود

علي رستگارانند.


1- عوالم ، ج 21 ص 354حديث 3/ آثار الجنة ، ج 1 ص 8-9
2- بحارالانوار ، ج 68ص 77عوالم ، ج 21ص 325ينابيع المودّه ، ص 257المسلسلات ، شيخ ابوجعفر بن احمد قمي ، ص 1،8

ص: 23

پرسيدم: دوست من جبرئيل ، اين كاخ از آن كيست؟

يا محمّد ، لابن عمّك و وصيّك عليّ بن ابي طالب(عليه السلام( يحشر النّاس « : پاسخ داد

كلّهم يوم القيامة حفاۀٌ عراۀ الّا شيعة عليّ...؛ اي محمد! اين خانه پسرعمو و جانشين تو علي بن

ابي طالب است ، در روز قيامت همه مردم پا برهنه و عريان محشور ميشوند ، جز شيعيان علي ، و

همه مردم با نام مادرشان صدا ميشوند جز شيعيان علي كه با نام پدرانشان خوانده ميشوند.

لانّهم احبّوا عليّاً فطاب مولدهم؛ چون علي را دوست « : درباره راز اين مسئله پرسيدم ، پاسخ داد

داشتند ولادتشان پاك (و حلال( گرديد.

4- پاكيزگي امام حسين عليه السلام

فاطمه معصومه عليهاالسلام با سندش تا ميرسد به صفيّه عمّه پيامبر اكرم نقل نموده كه

وقتي امام حسين متولد شد من پرستارش بودم. پيامبر اكرم فرمود: عمه جان فرزندم را نزد من

فقلت: يا رسول الله انالم ننظفه لله فقال: يا عمه انت تنظفه؟ ان الله تبارك و تعالي قد نظفه « . آور

مطهّرۀ؛ عرض كردم اي رسول خدا! من او را پاكيزه نكردهام (و نشستهام( فرمود: عمه! تو

». ميخواهي او را پاك كني؟ خداوند او را پاكيزه و مطهر كرده است (1)

5- ارزش قم

آن بانوي مكرمه هنگامي كه در ساوه بيمار گشت به اطرافيان خويش فرمود: مرا به قم ببريد

». زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما ميباشد (2)

بازخواني مقام و منزلت حضرت معصومه (سلام الله عليه) از نظر برخي علما و بزرگان

آيت الله العظمي بروجردي

آيتالله العظمي بروجردي به خاطر حضرت معصومه (سلام الله عليها( شاه عربستان را

نپذيرفت وقتي در عصر مرجعيت عامه آيتالله العظمي بروجردي ، پادشاه عربستان به ايران آمد و

توسط سفير خود ملاقات با اين مرجع بزرگ شيعي را تقاضا كرد. آقا اجازه نفرمودند! اطرافيان

گفتند مصلحت است كه شما اجازه ملاقات بدهيد. ايشان فرمودند: او وهابي است اگر به قم

بيايد ، به زيارت حضرت معصومه(سلام الله عليها( نميرود و اين هر چند غير مستقيم توهيني

به ساحت ملكوتي ايشان است.


1- بحارالانوار ، ج 43ص 243
2- درياي سخن ، سقازاده تبريزي به نقل بارگاه فاطمه معصومه ، همان ، ص 45- 46

ص: 24

علامه طباطبايي

مرحوم علامه سيد محمدحسين طباطبايي غروبهاي ماه رمضان با پاي پياده با كهولت سن

به حرم حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها( ميآمد و با بوسه بر ضريح آن حضرت روزه خود

را افطار ميكرد ، سپس به خانه رفته و غذا ميخورد.

آيت الله حسن زاده

آيتالله حسن رمضاني از شاگردان علامه حسن زاده آملي ميگويد: چندين سال پيش،

دانشگاه قم براي تجليل از مقام حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعليها قصد برگزاري يك

همايش را داشت و از من خواستند كه واسطه شوم و حضرت استاد دعوت كنم. معمولا حضرت

استاد به خاطر كسالت و اشتغالات فراوانشان اين دعوتها را قبول نميكردند ، اما وقتي اين

مسأله را مطرح كردم با كمال صفا و صميميت و تمام وجود ، سريعاً قبول كردند. ايشان در آنجا

اگر براي من ممكن بود و مواجه با « : جملهاي بيان كردند كه همه را منقلب كرد و آن اين بود

مشكل نميشدم ، براي تجليل از شخصيتي مانند فاطمه معصومه سلام الله عليها اين مسير را

»! سينهخيز ميآمدم

شيخ محمد تقي تستري

شيخ محمد تقي تُستري ، در قاموس الرجال ، حضرت معصومه (س( را به عنوان بانوي اسوه

معرفي كرد و فضيلت وي را در ميان دختران و پسران حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام( ،

در « : غير از امام رضا (عليه السلام( بي نظير دانسته است. ايشان در اين زمينه چنين مينويسند

ميان فرزندان امام كاظم (عليه السلام( با آن همه كثرتشان ، بعد از امام رضا (عليه السلام( كسي

بي گمان اين گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصيت .» هم شأن حضرت معصومه (س( نيست

فاطمه دختر موسي بن جعفر (عليه السلام( بر برداشت هايي استوار است كه از متن و روايات

وارده از ائمه اطهار (عليه السلام( به دست آمده است. اين روايت ها ، مقام هايي را براي فاطمه

معصومه (س( برشمرده اند؛ مقامي كه نظير آن ، براي ديگر برادران و خواهران وي ذكر نكردهاند

و به اين ترتيب ، نام فاطمه معصومه (س( درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.

آيت الله مرعشي نجفي

مرحوم آيتالله العظمي سيد شهابالدين مرعشي نجفي در مدت 11 سالي كه در شهر قم

اقامت داشت ، سحرها اولين زائر حرم حضرت معصومه(سلام الله عليها( بود. ايشان در طول سال

چه شبهاي سرد زمستان و چه شبهاي گرم تابستان قم قبل از اذان صبح پشت درهاي

حرم به انتظار ميايستاد تا پس از باز شدن درها اولين زائر حضرت باشد. (1)


1- شيعه نيوز Shia-news.com

ص: 25

آقاي شيخ عبدالله موسياني (از شاگردان آيه الله مرعشي( نقل ميكنند كه: حضرت آيه الله

مرعشي نجفي به طلاب ميفرمودند: علت آمدن من به قم اين بود كه پدرم (كه از زهاد و عباد

معروف بود( چهل شب در حرم حضرت علي (عليه السلام( بيتوته نمود كه آن حضرت را ببيند ،

شبي در حالت مكاشفه حضرت را ديده بود كه به ايشان ميفرمايند: سيد محمود چه ميخواهي؟

عرض ميكند: ميخواهم بدانم قبر حضرت فاطمه زهرا(عليه السلام( كجا است؟ تا آن را زيارت

كنم. حضرت فرمود: من كه نميتوانم (بر خلاف وصيت آن حضرت( قبر او را معلوم كنم. عرض

كرد: پس من هنگام زيارت چه كنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه

زهرا(عليه السلام( را به فاطمه معصومه (س( عنايت فرموده است ، پس هر كس بخواهد حضرت

زهرا(عليه السلام( را درك كند به زيارت فاطمه معصومه(س( برود. آيه الله مرعشي ميفرمودند:

پدرم مرا سفارش ميكرد كه من قادر به زيارت ايشان نيستم اما تو يه زيارت آن حضرت برو. لذا

من به خاطر همين سفارش، براي زيارت فاطمه معصومه(س( و ثامن الائمه(عليه السلام( آمدم و

به اصرار موسس حوزه علميه قم (آيه الله حائري( در قم ماندگار شدم. (1)

آيت الله العظمي فاضل لنكراني

روزي به حرم مطهر حضرت فاطمهي معصومه (س( مشرف شدم و پس از اينكه زيارت را

خواندم ، خدمت آن حضرت عرض كردم كه من امروز آمده ام و هيچ حاجت دنيوي ندارم. فقط

مورد عنايت شما واقع شوم و اين آيه » تطهير « يك حاجت دارم و آن اين است كه درفهم آيهي

را درست بفهمم و مشكلاتم در اين زمينه حل گردد. پس به خانه آمدم و مشغول نوشتن مطالبي

پيرامون اين آيهي شريفه شدم؛ پس مسائل و مطالبي به بركت حضرت فاطمهي معصومه (س(

براي من روشن شد كه شايد اگر پنجاه سال ديگر درس ميخواندم آن مطالب براي ما روشن

»! نميشد (2)

ملاصدرا

مرحوم صدر المتألهين شيرازي (ملاصدرا) ، فيلسوف بزرگ جهان اسلام و صاحب كتاب

كه يكي از شاهكارهاي مهم در زمينهي علم فلسفه به شمار ميرود » اسفار اربعه « گرانسنگ

در سالهاي اواخر عمر پر بركت خود ، به قم آمد و در روستاي كهك از توابع اين شهر مقيم

گشته و در آنجا به تحرير مباحث فلسفي مشغول شده بود. ايشان نقل كرده است :

هرگاه در زمينهي فلسفه ، مشكلي برايم پيش ميآمد كه از حلّ آن عاجز ميماندم ، با پاي

پياده از كهك به قم ميرفتم و به كنار قبر حضرت فاطمهي معصومه سلام اللّه عليها رفته ، از


1- پايگاه خبري شيعه آنلاين Shia-online.ir
2- بارگاه فاطمه معصومه (س) تجليگاه فاطمه ي زهرا(س) ، ص 12،

ص: 26

آن حضرت استمداد مينمودم. با اين كار ، مسأله و مشكل من حل ميشد و سپس به روستاي

كهك باز ميگشتم. (1)

همدلي با ولي زمان و ولايت پذيري علت شهادت حضرت فاطمه معصومه

آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي با بيان اين كه علما و فضلايي كه در حوزه علميه

مشغول به تدريس و يا ترويج معارف اهل بيت(عليه السلام( هستند بايد روح جهادي حضرت

معصومه(س( را در پاسداشت از دين و مقام ولايت درك و از حوزه پاسداري كنند ، ميگويند:

منظور از نشر معارف اهل بيت(عليه السلام( اين است كه در مقابل جبارين و مستكبريني كه

نميخواهند اين معارف در جامعه احيا شود ، ايستادگي كرد و آن موقع است كه علم و جهاد و دين

و سياست با هم همراه ميشود و اين همان نگاه حضرت معصومه(س( به نشر معارف دين و ائمه

معصومين(عليه السلام( بود. اگر حضرت معصومه(س( با اين نگاه زندگي نميكرد و به مقام

ولايت كاري نداشت و در مقابل جبارين زمان نميايستاد به طور قطع او را مسموم و شهيد

نميكردند.... حضرت معصومه(س( يكي از بانواني است كه همواره مورد توجه ويژه ائمه اطهار

(عليه السلام( بوده است و شايد توجهات و رواياتي كه در خصوص مقام و منزلت اين بانو نقل

شده است تنها درباره دو نفر از بانوان ديگر اسلام مشابه آن را ببنيم كه يكي در مورد حضرت

فاطمه زهرا(س( و ديگري زينب كبري(س( است... تقواي فوق العاده ، اشتغال به عبادت ، توجه به

خدا ، علم و فضيلت و دانش در پاسخگويي به سئوالات شيعيان و مسلمانان در زماني كه پدر

بزرگوارشان در زندان به سر ميبردند ، اهتمام بليغ و شديد وي به نشر احاديث اهل بيت(عليه

السلام( ، ولايت پذيري و مقام جايگزيني امام معصوم(عليه السلام( زماني كه امام در اسارت يا

سفر به سر ميبرد و... از جمله دلايل عظمت و بزرگي اين بانوي نمونه است. (2)

اگر حريم ولايت در خطر باشد، پرده نشيني براي زن جايز نيست!

يكي از بانوان اهل بيت عليهم السلام كه به نقل و تعليم و تعلم حديث معروف است جناب

فاطمه معصومه سلام الله عليها ميباشد. گرچه جناب مجلله صديقه كبري سلام الله عليها ناقل

احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله و همچنين حضرت زينب سلام الله عليها نيز ناقل كلمات مادر

بزرگوار خود ميباشند و خطبه فدكيه را از ايشان نقل كردهاند.

حتي در بعضي از نقلهاست كه حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام بعضي از سوالاتي را كه

از جناب ايشان پرسيده ميشد به فاطمه معصومه سلام الله عليها ارجاع ميدادند كه اين مسأله


1- جهاد با نفس، ج 4 ص 185
2- سخنان آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در چهارمين جشنواره ملي،فرهنگي ،هنري كريمه اهل بيت (ع) در شبستان امام خميني(ره) حرم مطهر حضرت معصومه(س)،1389/07/17

ص: 27

علاوه بر اين كه بر جلالت شأن اين بانو دلالت دارد ، تعمد امام موسي بن جعفر عليهماالسلام

براي معرفي ايشان را نيز ميرساند و به احتمال قوي آن حضرت سوالاتي را ارجاع ميدادند كه از

جانب بانوان مطرح ميشده است و اين جداي از اين كه به نوعي ترويج عفت ميباشد ترويج علم

آموزي بانوان نيز ميباشد چرا كه در مكتب پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله برخلاف آن

برداشت تحجرآميزي كه بعضي از فرَق دارند ، علم آموزي زنان در عرض علم آموزي مردان مورد

» طلب العلم فريضة علي كل مسلم و مسلمة « : تأكيد واقع شده است (1)

اهل بيت عليهم السلام هيچ گاه از نقل حديث زنان نهي ننمودهاند و تعداد زناني كه در طول

تاريخ اسلام محدث بودهاند و در واقع در اين زمينه پيرو فاطمه زهرا و فاطمه معصومه سلام الله

عليهما بودهاند خارج از شماره است.

مرحوم علامه محمد تقي شوشتري در خاتمه كتاب رجال مفصل و گرانسنگ خود ، بخشي را

به بانوان محدث و ذكر شرح حال آنان اختصاص دادهاند كه تعداد آنها به ،14 نفر ميرسد. (2)

ايشان در همين كتاب وقتي كه به فاطمه دختر امام رضا عليه السلام ميرسند ، حديث جالبي را

كه راويان آن همگي زن و همگي "فاطمه" نام بودهاند را نقل مينمايد كه فاطمه معصومه سلام

الله عليها نيز در اين سلسله طلايي نام مباركش موجود ميباشد و ما از باب تبرك و تيمن اين

حديث را در اين جا با سند آن ذكر مينماييم تا اينكه وقتي ميگوييم فاطمه معصومه سلام الله

بوده است لاأقل يك حديث هم كه شده از آن بانو خوانده باشيم. » محدثه « عليها

اگرچه در دين اسلام تأكيد شده است كه زنان حتي الإمكان در پس پرده عفاف حجاب باشند و

حضور در درون سنگر خانه و جبهه جهاد تربيت انسان، براي آنها از هر چيز ديگري بهتر است

اما اين مادامي است كه اين جهاد با واجب بزرگتري كه دفاع از حريم ولايت است تزاحم

نداشته باشد.

عن فاطمة بنت الرضا عن فاطمة بنت الكاظم عن فاطمة بنت الصادق عن فاطمة بنت الباقر «

عن فاطمة بنت السجاد عن فاطمة بنت الحسين عن أم كلثوم عن أمّها فاطمة بنت الرسول صلي

الله عليه و آله قالت :

أنسيتم قول النبي صلي الله عليه و آله يوم غدير خم: "من كنت مولاه فعليّ مولاه" و قول

»؟" النبي صلي الله عليه و آله له: "أنت مني بمنزلة هارون من موسي (3)


1- مشكاۀ الأنوار ص 236
2- قاموس الرجال ج 12 ص 181
3- قاموس الرجال ج 12 ص 334

ص: 28

اهل بيت عليهم السلام هيچ گاه از نقل حديث زنان نهي ننمودهاند و تعداد زناني كه در طول

تاريخ اسلام محدث بودهاند و در واقع در اين زمينه پيرو فاطمه زهرا و فاطمه معصومه سلام الله

عليهما بودهاند خارج از شماره است

يعني: آيا فراموش كرديد فرمايشات پيامبر صلي الله عليه و آله را در مورد علي »... أنسيتم «

عليه السلام؟

و باز الگوي ديگري براي بانوان در زمينه دفاع از حريم امامت و ولايت حضرت فاطمه

معصومه سلام الله عليها ميباشند كه به دنبال امام خود از مدينه ، آن همه سختي راه را تحمل

كردند و خود را با زحمت به ساوه رساندند اما تقدير اين بود كه به قم بروند و از آنجا به ذراي

هميشه تاريخ نورافشاني كنند! فاطمه معصومه سلام الله عليها در اين زمينه قطعا از مادر بزرگوار

خود صديقه كبري الگوبرداري نموده بودند.

از اين ابحاث ميتوان اين گونه نتيجه گيري نمود كه اگرچه در دين اسلام تأكيد شده است

كه زنان حتي الإمكان در پس پرده عفاف حجاب باشند و حضور در درون سنگر خانه و جبهه

جهاد تربيت انسان ، براي آنها از هر چيز ديگري بهتر است اما اين مادامي است كه اين جهاد با

واجب بزرگتري كه دفاع از حريم ولايت است تزاحم نداشته باشد. آن وقت طبق قاعده "تقديم

اهمّ بر مهم" حتي فاطمه زهرا سلام الله عليها نيز كه عفيف ترين بانوي جهان بوده است به

مسجد ميرود و خطبه ميخواند اما نه در حالت عادي بلكه فقط هنگام ضرورت ! (1)

تبعيت از ولي زمان تا آخرين لحظه زندگي

در سال ،11 هجري قمري در پي اصرار و تهديد مأمون عباسي سفر تبعيد گونه حضرت

رضا(عليه السلام( به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اينكه كسي از بستگان و اهل بيت خود

را همراه ببرند راهي خراسان شدند. يك سال بعد از هجرت برادر ، حضرت معصومه(س( به شوق

ديدار برادر و اداي رسالت زينبي و پيام ولايت به همراه عدهاي از برادران و برادرزادگان به طرف

خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلي مورد استقبال مردم واقع ميشدند.

اينجا بود كه آن حضرت نيز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زينب(س( پيام مظلوميت و

غربت برادر گراميشان را به مردم مؤمن و مسلمان ميرساندند و مخالفت خود و اهل بيت(عليه

السلام( را با حكومت حيلهگر بنيعباس اظهار ميكرد. بدين جهت تا كاروان حضرت به شهر

ساوه رسيد ، عدهاي از مخالفان اهل بيت كه از پشتيباني مأموران حكومت برخوردار بودند ، سر راه

را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند و در نتيجه تقريباً همه مردان كاروان به شهادت

رسيدند ، حتي بنابر نقلي حضرت(س( معصومه را نيز مسموم كردند.


1- حميد حاج علي 0 مدّرس حوزه علميه 0 سايت موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان tebyan.net

ص: 29

به هر حال ، يا بر اثر اندوه و غم زياد از اين ماتم و يا بر اثر مسموميت از زهر جفا ، حضرت

فاطمه معصومه(س( بيمار شدند و چون ديگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر

مرا به شهر قم ببريد ، زيرا از پدرم شنيدم كه « : قم را كرد. حضرت فاطمه معصومه(س( فرمود

». ميفرمود شهر قم مركز شيعيان ما است

بزرگان شهر قم وقتي از اين خبر مسرتبخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و

در حاليكه موسي بنخزرج بزرگ خاندان اشعري زمام ناقه آن حضرت را به دوش ميكشيد و

عده فراواني از مردم پياده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت در حركت بودند ، حدوداً در روز ،9 ربيع

الاول سال ،14 هجري قمري حضرت وارد شهر مقدس قم شدند.

ناميده ميشود شتر آن حضرت در جلو در منزل » مير « سپس، در محلي كه امروز ميدان

موسي بن خزرج زانو زد و افتخار ميزباني حضرت نصيب او شد. حضرت فاطمه معصومه(س( به

مدت 43 روز در اين شهر زندگي كرد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار

متعال بود ، محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستيه به نام بيتالنور هم اكنون محل زيارت

ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربيع الثاني و بنا بر قولي دوازدهم ربع الثاني سال ،14 هجري پيش از

آن كه ديدگان مباركش به ديدار برادر روشن شود ، در ديار غربت و با اندوه فراوان ديده از جهان

فرو بست و شيعيان را در ماتم خود به سوگ نشاند. مردم قم با تجليل فراوان پيكر پاكش را به

سوي محل فعلي كه در آن روز بيرون شهر و به نام باغ بابلان معروف بود تشييع كردند. (1)

آل سعد در سرزمين بابلان سردابي حفر كردند تا آن را مقبره حضرت معصومه(س( قرار دهند.

هنگامي كه قبر مهيا شد ، در مورد اينكه چه كسي وارد قبر شود ، به بحث و مشورت پرداختند ، تا

به اتفاق نظر رسيدند. كسي را به دنبالش » قادر « آن كه در مورد پيرمرد پرهيزگاري به نام

فرستادند ، تا او را به باغ بابلان براي انجام اين امر مهم فراخواند. پيش از آن كه قادر بيايد ، دو

سوار نقاب پوش از جانب ريگزار نمايان شدند ، نزديك آمدند و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك

ريحانه رسول خدا(ص( را دفن نمودند و بدون اينكه با كسي صحبت نمايند ، سوار شدند و از

محل دور شدند و كسي هم آنها را نشناخت!

آيت الله العظمي فاضل لنكراني(ره( فرمودهاند: هيچ بعيد نيست كه اين دو بزرگوار ، امامان

معصومي باشند كه براي اين امر مهم به قم آمدند. بعضي احتمال دادهاند كه آن دو نقابدار ، امام

رضا(عليه السلام( و امام جواد(عليه السلام( بودهاند. همان طور كه امام موسي بن جعفر(عليه

، با اعجاز از مدينه به » شطيطه « السلام( براي مراسم كفن و دفن يك شيعه خالص به نام

نيشابور تشريف آورد و هنگام عزيمت فرمود: من و هر كس از امامان اهل بيت كه بعد از من به


1- خبرگزاري بين المللي قرآن iqna.ir

ص: 30

جاي من بنشيند ، به ناگزير بايد در تشييع جنازه شما حاضر شويم؛ در هر شهري كه باشيد شما

نيز تقوا پيشه كنيد و اعمال خود را نيكو سازيد تا ما را در رهايي بخشيدن از آتش جهنم ياري

نماييد.

اين موضوع در مورد حضرت معصومه(س( نيز صدق ميكند. علاوه بر آن ، بانوي آسماني قم ،

است و طبق فقه اهل بيت(عليه السلام( ، پيكر معصوم » معصومه « ( به تعبير امام رضا(عليه السلام

بايد به دست معصوم تجهيز و تدفين شود ، چنان كه حضرت زهرا(س( را اميرالمومنين(عليه

السلام( و حضرت مريم(س( را حضرت عيسي(عليه السلام( غسل داد.

فاطمه زهرا و فاطمه معصومه عليهما السلام شيداترين پروانههاي شمع امامت بودند؛

پروانههاي عاشقي كه سوختند و به همگان آموختند كه امام بر حق چونان كعبه است؛ كعبهاي

مثل الامام مثل الكعبه اذ توتي و « : كه مردم بايستي بر گردش طواف نمايند ، نه او بر گرد مردم

». لا تاتي (1)

نمونه اي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز

معرفي كريمه اهل « 4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

بيت (عليهم السلام( حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها( و چگونگي الگوگيري دختر

» مسلمان امروز از آن حضرت

كهكشان « ،. برگزاري نمايشگاه موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در نرم افزار

(» كرامت

9. توليد بروشور يا كتابچه از محتواي اين فصل به همراه مسابقه

ويژگيهاي دختر « يا »( حضرت معصومه(سلام الله عليها « 1. شناسايي كتاب مناسب با موضوع

براي طيفهاي گوناگون مخاطب سازمان متبوع (كودك، نوجوان ، جوانان ، زنان ، عمومي » مسلمان

و...( و برگزاري مسابقه كتابخواني از آن كتاب

حضرت معصومه(سلام الله « 1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع

و مشاركت با صداوسيماي استاني براي برگزاري گفتگوي » ويژگيهاي دختر مسلمان « يا »( عليها

تلوزيوني يا راديويي

حضرت معصومه(سلام الله « 1. برگزاري فراخوان شعر ، متن ادبي ، كاريكاتور و... در دو موضوع

» ويژگيهاي دختر مسلمان « يا »( عليها

3. توليد پوستر و كارت پستال و فلش كارت موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در

(» كهكشان كرامت « نرم افزار


1- نويسنده: حميد شريف زاده ، روزنامه كيهان 0 شماره 20035 به تاريخ 90/7/7، صفحه 6

ص: 31

يا »( حضرت معصومه(سلام الله عليها « 2. فراخوان مسابقه وبلاگ نويسي با موضوع

» ويژگيهاي دختر مسلمان «

3. برگزاري ميزگرد تحليلي ، كرسي آزادانديشي يا پرسش و پاسخ با هدف تحليل ابعاد موضوع

در دانشگاهها و حوزههاي علميه خواهران » ويژگيهاي دختر مسلمان «

41 . برگزاري work shape با حضور خوشنويسان ، هنرمندان گرافيست و... در بقاع متبركه

يا پايگاههاي فرهنگي اصلي شهر براي توليد آثار هنري با محتواي توليدي در كتاب و دعوت از

هنردوستان و عموم مردم علاقمند

44 . برگزاري مسابقات ورزشي (ويژه محلات ، دانشگاهها ، پايگاههاي بسيج و...( با شعار

و برگزاري همايش بزرگ پاياني با برنامههاي متنوع فرهنگي ويژه » دختر مسلمان؛ دختر برتر «

دهه كرامت و اهداي جوايز تيمهاي برتر

4، . برگزاري مسابقات پيامكي از مضمون كارت پستال يا پوستر طراحي و توزيع شده (از نرم

و اهداي جوايز به پاسخهاي برتر »؟ پيام اين طرح چيست « افزار كهكشان كرامت( با عنوان

فصل دوم: قم؛ مأذنة اسلام ناب محمدي(صلي الله عليه وآله) - منادي سبك زندگي ولايي

مروري بر برخي از بيانات امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري در مورد الگو بودن شهر قم

افتخار امام خميني (ره) به قمي بودن خود

ص: 32

ص: 33

ص: 34

قم حرم اهل بيت است. قم مركز علم است. قم مركز تقواست. قم مركز شهادت و شهامت

است. از قم ، علم به همه جهان صادر شده است و به همه جا صادر ميشود. قم شهري است كه

در آن ايمان و علم و تقوا پرورش يافته. از آن وقتي كه قم بوده ، قم از زمان ائمه اطهار مورد

توجه اسلام بوده است. از قم تقوا ، شجاعت ، شهامت و همه فضايل به همه جا صادر ميشود و

صادر خواهد شد. علمايي كه در قم من ادراك كرده ام كساني بودند كه در دنيا نمونه بودند ، در

علم و در تقوا. من اميدوارم كه ادامه پيدا كند اين علم و تقوا در شهر شما تا زمان ظهور امام

زمان سلام الله عليه من هر جا باشم ، قمي هستم و به قم افتخار ميكنم. دل من پيش قم

است و قمي و دل من پيش همه اهل تقوا و همه كساني ] است [ كه به اسلام خدمت ميكنند.

من اگر چه از قم معالأسف ، تا يك مقداري دور هستم ، لكن به حسب قلب ، نزديكم. از شما

جوانهاي عزيز تشكر ميكنم كه آمده ايد و در اين جاي تنگ و تاريك و پر زحمت نشستيد و

من هم از بيش از اين نميتوانم تصديع بدهم و از شما ملتمس دعا هستم ، چنانچه خودم

دعاگوي همه هستم و سلامت و سعادت همه مسلمين جهان را و شما برادران عزيز را از خداي

تبارك و تعالي خواستارم. سلام من را به اهل قم برسانيد و از همه شما اميدوارم كه اين نهضت

را به آخر برسانيد و ان شاءالله ، اسلام را به همه معنا در همه جا پياده كنيد. (1)

حوزۀ قم، احياگر اسلام ناب محمدي

الآن ، امروز ، چهل روز است كه از مرگ جوانهاي ما ، از مرگ طلاب علوم دينيه ، علما ، از

مرگ جوانهاي متدين قم ميگذرد. و مردم در اين چهل روز به جوانهاي خود چقدر گريه

كردهاند و چقدر سوگواري كردهاند. و با چه شجاعت اين اهل قم و طلاب علوم ديني ، با چه

شجاعت كه شايد در تاريخ كم نظير باشد و دست خالي ، با اين دولت و با اين عمال شاه

مبارزه كردند و كشته دادند. و حتي در خيابانها و در كوچهها و در پس كوچهها از قراري كه ذكر

شده است مأمورين ريختهاند؛ و مردم هم بعد از كشتار و قبل از كشتار آنقدري كه ميشده است

مقاومت كردهاند و زنده بودن خودشان را اثبات كردهاند كه ما زنده هستيم ، نه مرده. مراجع

بزرگاسلام در قم ، چه در خطابههايشان ، چه در اعلاميههايشان و چه در اين اعلامية اخيري كه

11/11/4913 4. سخنراني امام خميني (ره) با موضوع "قم ، مركز علم ، تقوا ، شهادت و شهامت" ، تهران ، حسينيه جماران ،


1- سخنراني امام خميني )ره( با موضوع "قم ، مركز علم ، تقوا ، شهادت و شهامت" ، تهران 0 حسينيه جماران 1359/06/06

ص: 35

همين چند روز همين دو سه روز براي سوگواري و براي اربعين و تعطيل اربعين دادهاند ،

مطالب را شجاعانه ذكر كردهاند و نكتة اصلي را ولو به صراحت نگفتهاند ، به كناية اَبلَغِ از تصريح

فرمودهاند. خداوند انشاءاللّه آنها را پايدار نگه دارد.

... از قم همان طوري كه اهل بيت فرمودهاند علم نشر ميشود به همة بلاد (1) و الآن

ميبينيم كه علمْ مركزش قماست و از قم دارد نشر ميشود ، نه علم ، علم و عمل؛ علم تنها نه ،

علم و عمل الآن دارد از قم نشر ميشود مركز فعاليت اسلامي است ، مركز تحرك اسلامي

است. تحرك از قم ، از خود قم ، از طلاب قم ، از علماي قم ، از مدرسين قم حفظهم اللّه از

تودۀ قم كه سربازهاي وفادار به اسلام هستند ، از آنجا تحرك دارد سرايت ميكند به همه جا.

... حوزۀ قم زنده كرد ايران را. حوزۀ قم خدمتي به اسلام كرده است كه تا صدها سال ديگر

اين خدمت باقي است. كم نشمريد آقايان اين را. دعا كنيد به حوزۀ قم؛ و دعا كنيد ما هم اين

جور بشويم. صدها سال ديگر هم اسم حوزۀ قم در تواريخ هست ، و ما مردهها را دفن كرده

است. (2) حوزۀ علمية قم زنده كرد اسلام را. حوزۀ علمية قم و تبليغات مراجع قم ، علماي قم ،

دانشگاهها را كه ما را جزء افيون ملت ميدانستند ، ما را دست نشاندۀ انگليسها و مستعمِرين

ميدانستند ، بيدارشان كردند كه نه؛ اينها تبليغات است ، تبليغات خود آنها است ، خود انگليسها و

آلمانها و شوروي و اينها تبليغ ميكنند كه خير حوزههاي دين ، حوزههاي علميه ، علماي دين ،

اينها افيونند. خود آنها تبليغ ميكنند براي اينكه آنها ميدانند كه اينها چه فعاليتها دارند و چه

تحركها دارند و اسلام چه دين متحركي است. اينها ميدانند اينها را. ميخواستند كه از خاصيت

بيندازند پيش ملت ، تبليغ كردند. (3)

توطئۀ ديرينه بر ضد حوزۀ قم جهت نابودي اسلام ناب محمدي

من ]آنچه[ به شما عرض كنم مطلبي نيست كه مال اين چند ماهه باشد؛ اين يك مطلب

ريشهدار است ، مطلبي است كه مال چندين سال پيش از اين است ، اگر نگويم چهل و چند سال

پيش از اين ، لااقل بيست سال پيش از اين است كه اينها نقشهشان اين بود كه قم نباشد. در

زمان حيات مرحوم آقاي بروجردي رضواناللّه عليه هم نقشه اين بود كه ايشان نباشند

و قم نباشد. قم را براي منافع خودشان مضر ميدانند. قم لشكر حق است؛ جنود ابليس،جنود حق

را با مقاصد خودشان مخالف ميدانند. در همان زمان ايشان هم ، نسبت به ايشان تعبيراتي


1- امام صادق ع فرمود: بزودي كوفه از مؤمنان خالي و علم از آن برچيده ميشود 0 آنچنان كه مار در لانة خود پنهان گردد؛سپس علم در سرزميني آشكار ميگردد كه (قم) نام دارد. قم مركز علم و فضل خواهد شد تا اينكه مستضعفي در دين حتي در بين زنان خانه باقي نماند اين (واقعه) در نزديكي ظهور قائم ما تحقق پيدا ميكند.بحارالانوار ، ج 57 ، ص 213
2- اشاره به جوّ سكوت در حوزۀ نجف
3- سخنراني امام خميني (ره) با موضوع "جنايات شاه و مدعيان حقوق بشر" ، نجف ، مسجد شيخ انصاري 1356/11/29

ص: 36

ميشده است كه من نميتوانم در اين منبر عرض كنم. همان وقت بوده است كه ، نقشة خارج

اين بوده است كه قم نباشد تا ما هر كاري ميخواهيم انجام بدهيم و يك نفسكش در مقابل ما

صحبت نكند ، حرف نزند ، بحث نكند ، ايراد نكند ، اعتراض نكند.

اينها از همان زمان مرحوم آقاي بروجردي ، اگر نگويم از چهل و چند سال پيش از اين ، از

زمان مرحوم آقاي بروجردي اين نقشه را داشتهاند ، منتها با بودن ايشان ميديدند كه مفسده دارد

اگر بخواهند كارهايي را انجام بدهند. بعد از اينكه ايشان تشريف بردند به جوار رحمت حق تعالي؛

از همان اول ، اينها شروع كردند به اسم احترام از مركزي ، كوبيدن اين مركز را؛ نه از باب اينكه

ح بي به آن مركز داشتهاند؛ به هيچ مركزي از مراكز ديانت اينها احساس ح ب نميكنند؛ نه از باب

اينكه به نجف علاقه داشتند ، از باب اينكه قم را نميخواستند. قم موي دماغ بود ، نزديك بود به

اينها ، مفاسد را زود ادراك ميكرد و كارهاي اينها زود برش منكشف ميشد. اينها قم را

نميخواستند منتها نميتوانستند به صراحت لهجه بگويند : قم نه ، ميگفتند: نجف آره ، مشهد آره؛

»! در قم چيزي به نظر نميخورَد « (1) فهميدند كه چيزهايي به نظر ميخورَد ، چيزهايي به چشم

ميخورَد ، چيزهايي به دهان ميخورَد ، به گوش ميخورَد؛ فهميدند كه نه آنطور نبوده است. اينها

از آن وقت نقشه كشيدند براي نابودي روحانيت و دنبالش نابودي اسلام و دنبالش نفع رساندن به

اسرائيل و عمال اسرائيل. (2)

قم خاستگاه انقلاب اسلامي ايران

شهر قم شهر علم است ، شهر جهاد است ، شهر بصيرت است. بصيرت مردم قم يكي از آن

نكات بسيار مهمي است كه در طول اين سي و چند سال همواره خود را نشان داده است. جالب

است كه پيدايش شهر قم هم ناشي بود از يك حركت جهادي و توأم با بصيرت. يعني خاندان

اشعريون كه آمدند اين منطقه را محل سكونت خودشان قرار دادند ، در واقع اينجا را پايگاهي

كردند براي نشر معارف اهلبيت (عليهمالسّلام(؛ يك مجاهدت فرهنگي را در اينجا شروع كردند.

اشعريون قبل از آنكه به قم بيايند ، جهاد در ميدان نبرد هم انجام داده بودند؛ جهاد نظامي هم

كرده بودند؛ بزرگِ اشعريون در ركاب جناب زيدبنعلي (عليهماالسّلام( مبارزه كرده بود؛ لذا بود

كه حجاجبنيوسف بر اينها خشم گرفت و اينها مجبور شدند بيايند و اين منطقه را با تلاش خود ،

با بصيرت خود ، با دانش خود ، منطقهي علم قرار بدهند. همين هم موجب شد كه حضرت

فاطمهي معصومه (سلام اللَّه عليها( وقتي به اين ناحيه رسيدند ، اظهار تمايل كردند كه

!» در قم كسي كه در حد مرجعيت باشد به چشم نميخورد «: 4. اشاره به سخن شاه كه گفته بود

، قم ، مسجد " ،. سخنراني امام خميني (ره( با موضوع "ارزيابي قيام ملت ، و حوادث تلخ و شيرين سال 14 و اوايل سال 1،

4،/1،/491، اعظم ،


1- اشاره به سخن شاه كه گفته بود (در قم كسي كه در حد مرجعيت باشد به چشم نميخورد)!
2- سخنراني امام خميني (ره) با موضوع "ارزيابي قيام ملت 0 و حوادث تلخ و شيرين سال 14 و اوايل سال 42 قم 0 مسجد اعظم 1342/02/12

ص: 37

به قم بيايند؛ به خاطرِ بودن همين بزرگان اشعريون. آنها رفتند از حضرت استقبال كردند ، حضرت

را به اين شهر آوردند و اين بارگاه نوراني از آن روز و از بعد از وفات اين بزرگوار در اين شهر

نورافشاني ميكند. مردم قم كه پديد آورندهي اين حركت عظيم فرهنگي بودند ، از آن روز پايگاه

معارف اهلبيت را در اين شهر تشكيل دادند و صدها عالم ، محدث ، مفسر و مبيّن احكام اسلامي

و قرآني را به شرق و غرب دنياي اسلام فرستادند. از قم ، علم به اقصاي خراسان و اقصاي عراق

و شامات رفت. اين ، بصيرت آن روزِ مردم قم است؛ كه پيدايش قم بر اساس جهاد و بصيرت شد.

در دوران معاصر ما هم عيناً همين مسئله اتفاق افتاد؛ يعني قم پايگاه برترين معارف اسلامي

و الهي شد و به بركت مجاهدت و بصيرت و حضور علماي بزرگ ، سرچشمهاي در اين نقطه

جوشيد كه شرق و غرب دنياي اسلام از آن بهرهمند شدهاند.

من دو مقطع مهم را يادآوري ميكنم ، كه در اين دو مقطع مهم قميها حقيقتاً نقش ايفاء

كردند؛ نقشهاي مؤثر و ماندگاري را مردم قم در اين دو مقطع به وجود آوردند: يكي مقطع

عاشوراي سال 1، و پانزده خرداد كه دو روز بعد از عاشورا بود. روز عاشورا در همين مدرسهي

فيضيه مردم قم جمع شدند ، فرياد و غريو امام را شنيدند ، جانهاشان را لبريز كردند و دو روز بعد

كه خبر دستگيري امام بزرگوار را شنيدند ، در صحن مطهر اجتماع كردند. اين حركت عظيم آنها

موجب شد كه نهضت روحانيت به رهبري امام بزرگوارمان در حصار حوزه محبوس و محصور

نماند؛ بيايد وارد جامعه شود. پيشرو اين كار ، قميها بودند و اين كار بزرگ را انجام دادند.

مقطع ديگر ، مقطع سال 11 است كه عمق توطئهي دشمن را در اهانت به امام بزرگوار درك

كردند؛ فهميدند مسئله چيست؛ صرفاً اين نيست كه خواستهاند به امام بزرگوار اهانتي بكنند. در

شهر قم ، اولين تظاهرات مردمىِ گسترده عليه آن حركت خائنانه به وجود آمد. خون جوانان قمي

در اين خيابانها ، در همين خيابان ارم ، در خيابان چهارمردان بر روي زمين ريخته شد؛ جان دادند؛

با خون خودشان صدق سخن خودشان را اثبات كردند. در طول اين سي سالِ بعد از پيروزي

انقلاب ، باز در همهي مقاطع ، اين مردم مردمي هستند كه با اخلاص، با صدق و صفا و با بصيرتِ

مثال زدني وارد ميدان شدند. دشمن براي قم برنامه داشت ، طرح داشت؛ اگر مردم قم بيدار

نبودند ، بابصيرت نبودند ، طرحهاي دشمنان دربارهي قم ، طرحهاي خطرناكي بود. بيداري مردم و

حضور حوزهي علميه در اين شهر موجب شده است كه اين شهر پايگاه بصيرت باشد. (1)

جوانان قمي در صف اول دفاع از انقلاب و اسلام ناب محمدي

من در خصوص جوانهاي قم ، هم خاطرات دارم ، هم اطلاعات متعدد و فراواني دارم.... قبل از

آنكه مبارزات در سال 14 و 1، اوج بگيرد ، اينجا ما نشانهي زيركي جوانان قم و هوشمندي آنها


1- بيانات مقام معظم رهبري در اجتماع بزرگ مردم قم 1389/07/27

ص: 38

را مشاهده كرديم. من فراموش نميكنم؛ در همين جلوي كوچهي حرم يا آن طرف خيابان ،

كوچهي ارگ ، كيوسك روزنامهفروشي بود؛ خبرهاي روزنامهها را در آنجا ميزدند. ماها از درس كه

برميگشتيم ، ميايستاديم تيتر اين روزنامهها را نگاه ميكرديم. وقتي در مسئلهي انجمنهاي ايالتي و

ولايتي ، دولت طاغوت مجبور به عقبنشيني شد و آن تصويبنامه را باطل كرد ، من ديدم اين

جوانهائي كه حول و حوش همين كوچهي حرم و توي خيابان ارم بودند كه اين جوانها را غالباً

ميديديم و هيچ تصور نميكرديم كه اينها با انديشهي سياسي و مسائل سياسي سر و كاري داشته

باشند آمدند به ما گفتند ما موفقيت روحانيت را در مقابل دولت طاغوت به شما تبريك عرض

ميكنيم. جوانان قمي كه به حسب ظاهر بركنار بودند ، به ما طلبهها ، كه هيچ آشنائي هم با هم

نداشتيم ، ميآمدند تبريك ميگفتند.

من از همان وقت به ذهنم رسيد كه اين چه روحيهاي در جوان قمي است دانشجو كه آن

وقت در قم نبود؛ جوان دانشآموز يا حتّي غير دانشآموز؛ جوان بيكار كه نسبت به مسئلهي

مبارزه و نهضت و پنجه درافكندن روحانيت با دولت طاغوت ، اينجور حساس است.

بعد كه مسائل سال 11 پيش آمد ، آنجا قم خودش را نشان داد. حقيقتاً به معناي واقعي كلمه ،

رهبري حركت مردم در خيابانها و حضور در ميدانها و ايستادگي در مقابل پنجههاي چدني و

خشن دستگاه را قم شروع كرد. همين جوانهاي قمي آمدند توي خيابانها ، خونهاشان بر زمين

ريخته شد؛ البته مأمورين نظام طاغوت را حسابي هم اذيت كردند! آن زيركي جوانهاي قم و

شيطنت آنها ، مأمورين را حسابي سردرگم هم ميكرد.

بعد مسئلهي انقلاب پيش آمد. همه جا قم در صفوف مقدم بود. اين لشكر علي بن ابي طالب

جزو لشكرهاي موفق در دفاع مقدس و در خطوط مقدم بود. در همهي امتحانهاي بزرگ ، قميها

از عهدهي امتحان ، خوب برآمدند؛ صف مقدم هم جوانها بودند. من ميخواهم شما جوان امروز كه

احساس داريد ، انديشه داريد ، شور و شعور داريد ، اين شناسنامهي پر افتخار نسل جوانقمي را از

چند دهه پيش به اين طرف ، در مقابل چشم داشته باشيد.

قميها در انقلاب نقشآفريني كردند. در دفاع مقدس نقشآفريني كردند؛ بعد از تمام شدن

جنگ بخصوص بعد از رحلت امام بزرگوار كه سايهي ايشان از سر ما كوتاه شد نقشآفريني

جوانهاي قمي بارزتر هم بوده است؛ اين نكتهي مهمي است. (1)

چند نمونه از دفاعيات علماي برجسته قم از اصل ولايت فقيه به عنوان امتداد ولايت معصومين

آيت الله العظمي بهجت


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم 1389/08/04

ص: 39

ميدانيم كه دين اسلام آخرين دين ، و احكام و قوانين اسلام آخرين مقرراتي است كه از ذات

مقدس پروردگار وضع شده است ، و پيغمبري بعد از خاتم انبيا صليالله عليه و آله نخواهد آمد و

كتابي آسماني بعد از قرآن كريم فرستاده نخواهد شد و بايد اين كتاب تا قيام قيامت ، كتاب قانون

بوده و عترت اهلبيت پيامبر اكرم عليهمالسلام ، مبيّن آن باشند. و نيز روشن است كه امت

محمدي صليالله عليه وآله در زمان حضرت حجت و معصوم حق ، هر چند در زندان يا در حال

تبعيد باشند ، ميتوانند وظيفه خود را ولو با مشقت بسيار و تحمل مشكلات فراوان به دست آورند.

ولي سخن درباره زمان غيبت كبراي حجت حق است كه در اين موقعيت نميتوان براي

مسئله بيش از سه صورت فرض كرد :

كتاب خدا و احكام و قوانين دين تعطيل شود؛

خود به خود بماند ، يعني خودش وسيله ابقاي خود باشد؛

نياز به سرپرست و حاكم و مبيّن دارد كه همان ولي امر و مجتهد جامعالشرايط است.

فرض اول عقلا و نقلا باطل است ، زيرا دين مبين اسلام ، آيين خاتم است و تا ختم نسل بشر

بايد راهنما و آيين امت باشد.

و فرض دوم نيز باطل است ، زيرا قانون خود به خود اجرا نميشود و نياز به شخص و يا

اشخاص دارد تا آن را حفظ و به اجرا در آورند.

ناچار بايد به فرض سوم قائل باشيم و بگوييم: جامعه مسلمين را بايد ولي امر به همت

شئونات و ابعاد آن اداره كند.

از سوي ديگر نيز روشن است كه جامعه نياز به تشكيلات فراوان از جمله: ارتش، آموزش و

پرورش، دادگستري و... دارد ، لذا بايد دست ولي فقيه ، در همه شئونات مادي و معنوي ، مبيّن ،

شارح ، راهنما و حلال مشكلات باشد.

در نتيجه ، ولي فقيه بايد تمام شئونات امام معصوم (عليه السلام( به استثناي امامت و آنچه را

كه مخصوص امام معصوم است داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پياده كند وگرنه در

صورت عدم وجود تشكيلات حكومتي ، دشمنان نخواهند گذاشت كه حكومت و آئين اسلامي

عملي شود. دليل ديگر اينكه با استدلال خلف ميتوان گفت :

هيچ جامعه و كشوري با هرج و مرج پايدار نميماند از اين رو بايد قانون و حاكم و حكومتي

در آن حكمفرما باشد و اگر حكومت طاغوت حاكم باشد دين مبين اسلامي باقي نميماند و اين

خلاف فرض است چون گفتيم به دليل عقلي و نقلي بايد دين مبين اسلام تا قيام قيامت باقي

بماند؛

ص: 40

؛» وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن ي قْبَلَ مِنْه « (1) هر كس دين ديگري غير از اسلام را بجويد ،

هرگز از او پذيرفته نميشود. (2)

آيت الله العظمي جوادي آملي

اگر سرپرست جامعه ، سمت خود را از مردم دريافت كند تا كارهاى آنان را بر اساس مصلحت

و راى خودشان انجام دهد ، وكيل آنان خواهد بود و چنين حكومتى ، حكومت وكالتى است ، ولى

اگر حاكم اسلامى ، سمت خود را از خداوند و اوليا او يعنى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و

امامان معصوم عليهم السلام دريافت نموده باشد ، منصوب از سوى آن بزرگان ، و سرپرست و ولى

است. » حكومت ولايتى « جامعه خواهد بود و چنين حكومتى ،

در حكومتى كه بر اساس ولايت است ، فقيه جامع الشرايط نائب امام عصر عليه السلام و

عهده دار همه شوون اجتماعى آن حضرت مى باشد و تا آن زمان كه واجد و جامع شرايط لازم

رهبرى باشد ، داراى ولايت است و هرگاه همه آن شرايط يا يكى از آنها را نداشته باشد ،

صلاحيت رهبرى ندارد و ولايت او ساقط گشته است و او از سرپرستى امت اسلامى منعزل است

و نيازى به عزل ندارد.

اما اگر حاكمى بر اساس وكالت از مردم ، اداره جامعه را در دست گيرد ، وكيل مردم است و

همان گونه كه مردم وكالت را به او دادهاند و او را به اين مقام نصب كرده اند ، عزل او از اين

مقام نيز به دست خود آنان است و چون عزل وكيل ، طبعا جايز است مردم مى توانند هرگاه كه

بخواهند ، او را عزل كنند ، اگر چه هنوز شرايط لازم را دارا باشد و هيچ تخلفى از او سر نزده باشد.

از سوى ديگر، اختيارات چنين حاكمى، اولا مربوط به انجام كارهايى است كه مردم در جامعه

اسلامى اختيار آنها را دارند و در كارهايى كه در اختيار مردم نيست و در اختيار امام معصوم

است، حق تصرف و دخالت ندارد. (3)

و ثانيا در غير اين مورد نيز اختيارات او به اندازه اى است كه مردم بپسندند و صلاح بدانند و

لذا دايره حكومت و اختيارات او ، از جهتى مقيد به زمان است و از جهت ديگر ، محدود به مواردى

است كه مردم مشخص كنند.

جز نظام جمهورى اسلامى ايران كه مبتنى بر ولايت و رهبرى الهى است ، همه حكومت هاى

دموكراتيك و شبه دموكراتيك جهان ، حكومتى بر مدار وكالت دارند. در آن جوامع ، به دليل بد

فهميدن دين خداوند از سويى ، و به دليل غرورى كه از پيشرفت هاى علم تجربى حاصل گشته و


1- سوره آل عمران ، آيه 85
2- كتاب (پرسشهاي شما ، پاسخ هاي آيت الله بهجت)
3- براى توضيح بيشتر رك "ولايت فقيه آيه الله جوادي آملي ص : 172 و 217

ص: 41

علم پرستى و اومانيسم و انسان مدارى رواج يافته از سوى دوم ، و نيز شهوت گرايى و لذت طلبى

بى حد و حصر آنان از سوى سوم ، اساسا احساس نيازمندى به وحى الهى و هدايت انسان هاى

معصوم منصوب از سوى خداوند وجود ندارد و آنان ، عقل خود را در ساختن جامعه اى مطلوب و

رساندن انسان به سعادت نهائى كافى مى دانند و به همين دليل ، قوانين كشور را خود وضع مى

كنند و هر آنچه اكثر مردم بخواهند متن قانون خواهد شد ، اگر چه آن قانون ، موافق با وحى الهى

نباشد.

محور حكومت وكالتى ، همانا حكومت مردم بر مردم است يعنى حكومت آرا جامعه (نمايندگان

جامعه( بر خود جامعه و بازگشت چنين حكومتى به حكومت هوا بر هوا خواهد بود ، زيرا هر چه

مخالفت وحى است ، هواى نفس است و مشمول كريمه (افرايت من اتخذ الهه هواه)(1) مى باشد.

اين نكته كه در گذشته به آن اشاره شد و در فصل پنجم نيز به تفصيل از آن سخن خواهيم

گفت (2) نبايد مورد غفلت قرار گيرد كه درحكومت مبتنى بر ولايت فقيه ، همانند حكومت مبتنى بر

ولايت پيامبر صلى اللّه عليه و آله و امام معصوم عليه السلام مردم ، ولايت خدا و دين او را مى

پذيرند نه ولايت شخص ديگر را ، و تا زمانى ولايت بالعرض و نيابتى فقيه را اطاعت مى كنند ،

كه در مسير دستورها و احكام هدايت بخش خداوند و اجراى آنها باشد و هر زمان كه چنين

نباشد ، نه ولايتى براى آن فقيه خواهد بود و نه ضرورتى در پذيرش آن فقيه بر مردم ، و از اين

جهت ولايت فقيه و حكومت دينى ، هيچ منافاتى با آزادى انسانها ندارد و هيچ گاه سبب تحقير

و به اسارت در آمدن آنان نمى گردد.

آيت الله العظمي بروجردي

در جامعه اموري وجود دارد كه وظيفهي شخص و فرد خاصي نيست ، بلكه از امور عمومي

اجتماعي است كه حفظ نظام جامعه بدان وابسته ميباشد؛ همچون قضاوت و ولايت بر اموال

غايبان و ناتوانان و تبيين نحوهي استفاده از لقطه (3) و مجهول المالك و حفظ نظام داخلي جامعه و

پاسداري از مرزها و امر به جهاد و دفاع هنگام هجوم دشمنان و اموري از اين دست كه به

سياست شهرها مرتبط ميشود. اينها اموري نيستند كه هر شخص به تنهايي از عهدهي

سرپرستي آنها برآيد ، بلكه از وظايف رهبري است كه زمام امور اجتماعي مردم به دست اوست.

دوم: اگر كسي قوانين و ضوابط اسلام را بررسي و تتبع كند ، براي او جاي هيچ گونه ترديدي

باقي نخواهد ماند كه اسلام ديني سياسي اجتماعي است و احكام آن منحصر در اعمال عبادي


1- سوره جاثيه ، آيه 23
2- رك "ولايت فقيه آيه الله جوادي آملي ص: 254،133،94
3- مالي كه پيدا شده و صاحبش معلوم نيست.

ص: 42

محض كه هدف آن ، تنها تكامل افراد و تأمين سعادت آنها در آخرت باشد ، نيست بلكه بيشتر

احكام آن مربوط به امور سياسي و تنظيم اجتماع و تأمين سعادت دنيايي خلق بوده و درحقيقت

اسلام دين دنيا و آخرت و جامع هر دو نشئه است. اين امر با نگرش به احكام معاملات و

سياسات و جزائيات همچون حدود و قصاص و ديات و احكام قضايي كه براي فصل خصومتها

تشريع شده و احكام مالي همچون خمس و زكات و غير اينها به دست ميآيد. به همين دليل در

خصوص ضرورت وجود يك رهبر و زعيم سياسي بين عامه و خاصه اتفاق حاصل شده است.

پس وجود يك سياستمدار و رهبري كه امور مسلمانان را اراده كند ، لازم و ضروري بوده و بلكه

ميتوان ادعا كرد كه از ضروريات اسلام است؛ اگرچه در خصوصيات و شرايط رهبر و اينكه

كيفيت تعيين رهبر چگونه است ، با هم اختلاف نظر دارند.

آيت الله بروجردي در سومين مقدمهي بحث ولايت فقيه خويش به جدا نبودن دين و سياست

از يكديگر پرداخته است. وي ميگويد: سياست شهرها و تأمين جهات اجتماعي در دين اسلام از

جهات روحاني و شئون مربوط به تبليغ احكام و ارشاد مسلمانان جدا نيست؛ بلكه از همان صدر

اسلام ، سياست با ديانت در هم آميخته و سياست از شئون ديانت محسوب ميشده است. به

گونهاي كه پيامبر اكرم (ص( شخصاً به تدبير امور مسلمانان پرداخته و به سياستگذاري و حل و

فصل خصومتهاي آنان اقدام ميكردند و براي ولايات حاكم و كارگزار منصوب ميفرمودند و

مالياتهاي شرعي همچون خمس و زكات از آنها طلب مينمودند و سيرهي خلفاي بعد از ايشان

نيز به همين منوال بود.

از همان ابتداي امر ، وظايف سياسي در مراكز ارشاد و هدايت مردم يعني مساجد انجام

ميگرفت و امام مسجد ، امير آنان نيز به حساب ميآمد و اين سيره همچنان ادامه يافت. حتي

مسجد جامع در كنار دارالاماره بنا ميشد و خلفا و اميران شخصاً نماز جمعه و اعياد را اقامه

ميكردند و علاوه بر آن به ادارهي امور حج ميپرداختند. اين عبادات ثلاث يعني نماز جمعه ، نماز

عيدين و حج ، اموري عبادي هستند اما فوايد فراواني دربر دارند كه نظير آن را در ساير عبادات

نميتوان سراغ گرفت و اين كيفيت آميختگي و در هم تنيدگي بين جهات روحي و جهات

سياسي ، از ويژگيهاي دين اسلام است.

حال با توجه به اين نكات بايد گفت: چون طبق اعتقاد ما شيعهي اماميه ، خلافت پيامبر اكرم

(ص( و زعامت پس از وي حق ائمهي دوازده گانه است و پيامبر (ص( نيز امر خلافت را مهمل

نگذاشته ، بلكه شخص اميرالمؤمنين (عليه السلام( را براي تصدي اين مقام مشخص فرمودند و

اين حق پس از آن حضرت به اولادشان منتقل گرديد ، بنابراين آنان محل رجوع مردم در ادارهي

امور سياسي و اجتماعي شان بودهاند و بر مسلمانان نيز لازم بود كه به آنان مراجعه كرده و آنان

را در اين امر مهم ياور و كمك رسان باشند. بدون ترديد همين معني در ذهن اصحاب ائمه (عليه

السلام( همچون زراره و محمد بن مسلم ، از فقيهان عصر و ملازم ائمه (عليه السلام( ، نيز وجود

ص: 43

داشت كه مرجعي براي اين امور غير از ائمه (عليه السلام( يا كسي كه آنان بدين مقام منصوب

فرمودهاند نميشناختند. به همين جهت در اموري كه براي آنان رخ مينمود ، در حد امكان به

ايشان مراجعه كرده و اين چيزي است كه با بررسي احوالات و زندگينامههاي آنان مشخص

ميگردد.

آيت الله بروجردي پس از ذكر مجموعهي مقدمات فوق ميگويد: چون اين گونه امور و حوائج

اجتماعي از مسائلي است كه عموم مردم در طول مدت عمر خويش با آن دست به گريبان

هستند و شيعيان در عصر ائمه (عليه السلام( نميتوانستهاند در همهي احوالي و هر زمان كه

بخواهند به ائمه (عليه السلام( دسترسي داشته باشند ، چنان كه علاوه بر پراكنده بودن شيعيان در

شهرهاي مختلف ، مبسوط اليد نبودن ائمه (عليه السلام( به گونهاي كه دسترسي به آنان براي هر

مسئله در همهي اوقات امكان پذير باشد بر اين امر گواه است ، به همين جهت به طور قطع براي

ما چنين نتيجهاي حاصل ميگردد كه امثال زراره و محمد بن مسلم و ديگر اصحاب ائمه از آنان

دربارهي شخصي كه به هنگام عدم دسترسي به آنان به وي مراجعه كنند ، پرسش نموده اند. و باز

يقين داريم كه ائمه (عليه السلام( نيز اين گونه امور عام البلوي را كه شارع به مهمل ماندن آن

رضايت نداده ، مهمل نگذاشته بلكه براي حل و فصل اين امور كسي را كه شيعيان به هنگام عدم

دسترسي به آنان به وي مراجعه كنند ، مشخص فرموده اند. به ويژه اينكه عدم امكان دستيابي

اغلب شيعيان در آن زمان به آنان و در عصر غيبت كه خود از آمدن آن خبر ميداده و شيعيان را

كه براي آن دوره آماده ميكرده اند ، به خوبي ميدانسته اند.

حال با توجه به همهي مطالبي كه گفته شد ، آيت الله بروجردي ميپرسد: آيا كسي ميتواند

احتمال دهد كه ائمه (عليه السلام( شعيانشان را از رجوع به طاغوتها و قضاوت جور بر حذر

داشتهاند اما در مقابل ، كسي را كه در فصل خصومات و تصرف در اموال غايب و ناتوان از تصرف

و دفاع از حوزهي اسلام و امور مهمي همانند آنكه شارع به اهمال آن راضي نيست به وي

مراجعه كنند ، مشخص نفرموده باشد؟ در هر صورت ما يقين داريم كه صحابهي ائمه (عليه

السلام( دربارهي چنين فردي از ائمه (عليه السلام( پرسش نمودهاند و ائمه (عليه السلام( نيز به

آنان پاسخ داده و در صورت عدم امكان دسترسي به ائمه (عليه السلام( افرادي را براي شيعيان

مشخص فرموده اند. لكن اين احاديث و پرسش و پاسخها در جوامع حديثي كه به دست ما

رسيده ساقط شده و چيزي جز همين روايت مقبولهي عمر بن حنظله و مشهورهي ابي خديجه ،

به دست ما نرسيده است.

اكنون (با توجه به مقدمات و مطالب پيشين( كه روشن شد نصب از جانب ائمه (عليه السلام(

صورت پذيرفته است و آنان اين گونه امور مهمه را مهمل باقي نگذاشته اند؛ مخصوصاً اينكه ما

معتقديم آنان به حوائج شيعيان خويش كاملاً واقف اند ، چون احدي اعتقاد ندارد كه فرد ديگري

براي اين مسئوليت عظيم نصب شده ، بنابراين تعيين فقيه براي اين منصب قطعي و متعين است.

ص: 44

بنابراين در اينجا امر داير بر اين است كه يا اصلاً نصبي صورت نگرفته باشد و يا اينكه فقيه

عادل به اين مقام منصوب شود و چون ما قبلاً بطلان نظر اول را ثابت كرديم ، نظر دوم يعني

نصب فقيه ثابت و قطعي ميگردد و در اين خصوص ميتوان از مقبولهي عمر بن حنظله به

عنوان شاهد و مؤيد استفاده كرد.

... همان گونه كه ملاحظه شد ، ايشان با بياني روشن و رسا و منطقي به اثبات ولايت فقيه

پرداخته و حتي از مقبوله نيز به عنوان شاهد و مؤيد استفاده كردند. (1)

آيت الله العظمي نوري همداني

شاخصهاي اسلام انقلابي ، شامل مباحث مختلفي است كه اولين آن اعتقاد به اسلام ناب

محمدي(ص( است؛ دومين شاخصه انقلاب اسلامي مردمي بودن آن است كه بر اساس خواست

و علاقه مردم شكل گرفته است؛ ستون دين و اجتماع مسلمانان مردم هستند؛ امروز هم اگر

اشاره شود ميليونها مردم ما به شوق شهادت ميروند كه نشانگر مردمي بودن اين انقلاب است.

سومين شاخص انقلاب اسلامي ولايت فقيه است كه قلب تپنده اين نظام است؛ داشتن قدرت

جهادي و عزت جهادي

چهارمين شاخصه اين انقلاب اسلامي است كه امروز اين انقلاب و اين كشور را بيمه كرده

است.

پنجمين شاخصه اين انقلاب ظلم ستيزي است و ششمين شاخصه استكبار ستيزي است كه

براي همه اين شاخصه ها آيات و روايات بسياري ذكر شده است. عزت طلبي و عزت خواهي

هفتمين شاخصه اين انقلاب است ، زيرا اين مكتب ، مكتب شهادت و هيهات منا الذله است؛

هشتمين شاخص، توام بودن دين با سياست است؛ دين در همه ابعاد با سياست توام است. نهمين

شاخصه اين انقلاب مساله صهيونيسم ستيزي است؛ امام راحل كعبه و مسجد الاقصي را ميراث

اصلي ما ميدانستند ، ولي امروز دشمن كعبه را به آل سعود و مسجد الاقصي را به صهيونيستها

داده است كه مصيبتي براي عالم اسلام است.

نقش مهم علما ، دهمين شاخصه انقلاب اسلامي است؛ حضوري كه امام صادق(عليه السلام(

براي طلاب مد نظر قراردادند كه مرزهاي فرهنگي و سياسي و اقتصادي را به خوبي صيانت

كنند. توجه مخصوص به فقرا و علما شاخصه يازدهم انقلاب اسلامي است و مسئولان ما بايد

اين مساله را مد نظر قراردهند؛ امام راحل فرمودند كه اين مردم ولي نعمت ما هستند و آنها بودند

كه انقلاب را به پيروزي رساندند.


1- كتاب البدر الزاهر في صلاه الجمعه و المسافر )تقريرات درس آيت الله العظمي بروجردي( 0 قم: انتشارات دفتر تبليغاتاسلامي 0 چاپ دوم ، 1362 ش، چاپ دوم 0 ص57-52

ص: 45

عدالت و تقوا و زمينه سازي ظهور شاخصههاي بعدي اين انقلاب هستند؛ در جاي جاي

كلمات امام راحل بر اين مساله تاكيد شده است؛ اخبار مرتبط با قم در روايات ما در اين رابطه

بسيار زياد است كه علم و دين در قم به دنيا منتشر ميشود و اين شهر و علماي اين شهر از

زمينه سازان ظهور است. (1)

مسلمانان جهت سعادت و پيروزي هيچ راهي جز قرارگيري زير پرچم ولايت رهبر معظم انقلاب ندارند

اشاره

بعد از پيروزي انقلاب ، استكبار جهاني و غرب از اين انقلاب كينه به دل گرفته و درصدد

براندازي نظام اسلامي برآمدند. به دليل جلوه گر شدن اسلام ناب است كه دشمن گروههاي

افراطي مانند بوكوحرام ، داعش و تفكريها را ايجاد كرده تا سبب نابودي اسلام شوند. پول نفت

و حمايت مالي برخي از كشورهاي عربي مانند عربستان بسياري از جوانان جهان را به اين

گروهها كشانده است. امروزه همان كساني كه در گروههاي افراطي فعاليت داشتند در كشورهاي

خود دست به كشتار ميزنند تا اين حوادث را به نام اسلام تمام كنند ، حادثه پاريس نيز از اين

دسته به شمار ميرود. اين مسأله سبب اسلام هراسي در كشورهاي اروپايي شده است به گونهاي

كه چندين مسجد در اروپا به آتش كشيده شد. مسلمانان براي پيروزي ، سعادت و گسترده شدن

اسلام راهي به جز قرار گرفتن در زير پرچم ولايت رهبر معظم انقلاب ندارند. (2)

آيت الله مصباح يزدي

هر تلاشي براي تضييع ولايت فقيه تيشه زدن به ريشه اسلام ناب محمدي )ص( است

آيتالله مصباح يزدي با بيان اينكه امروز در عالم تنها يك نظام اسلامي داريم ، تصريح

ميكنند كه: البته اسم اسلامي در ساير نقاط دنيا نيز وجود دارد و حتي از عبارت جمهوري

اسلامي نيز استفاده ميشود ، اما نظامي كه واقعا اقرب به اسلام است ، تنها نظام ما است … اين

نظام به بركت خون صدهاهزار شهيد و مجاهدتهاي مجاهدان راه حق نصيب مردم شده است و

همه در دنيا اين نظام را به عنوان ولايت فقيه ميشناسند. از اين رو تلاش براي تبيين ولايت

فقيه تلاش براي حفظ اسلام در عالم است و هر تلاشي براي خدشه وارد كردن به نظريه ولايت

فقيه و يا تلاش عملي براي تضييع ولايت فقيه تيشه زدن به ريشه اسلام است.

نمونهاي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز


1- بيانات آيت العظمي نوري همداني در چهارمين مجمع عمومي جامعه مدرسين حوزه علميه قم 94/03/10 خبرگزاري حوزه awzahqom.ir
2- واكنش آيت العظمي نوري همداني به حوادث تروريستي پاريس0 درس خارج مسجد اعظم قم 93/10/24، خبرگزاري بين المللي قرآن (ايكنا)

ص: 46

قم و ويژگيهاي اسلام « 4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

» سبك زندگي ولايي « و » ناب

كهكشان « ،. برگزاري نمايشگاه موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در نرم افزار

در موضوع معرفي قم( » كرامت

9. توليد بروشور يا كتابچه از محتواي اين فصل كتاب به همراه مسابقه

براي طيف مخاطب سازمان » سبك زندگي ولايي « 1. شناسايي كتاب مناسب با موضوع

متبوع (كودك، نوجوان ، جوانان ، زنان ، عمومي ، فرهيختگان و كارشناسان و...( و برگزاري مسابقه

كتابخواني

و » سبك زندگي ولايي « 1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع

مشاركت با صداوسيماي استاني براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني يا راديويي

» سبك زندگي ولايي « 1. برگزاري فراخوان شعر ، متن ادبي ، كاريكاتور و... در موضوع

3. توليد پوستر و كارت پستال و فلش كارت موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در

(» كهكشان كرامت « نرم افزار

» سبك زندگي ولايي « 2. فراخوان مسابقه وبلاگ نويسي با موضوع

3. برگزاري ميزگرد تحليلي ، كرسي آزادانديشي يا پرسش و پاسخ با هدف تحليل ابعاد موضوع

در دانشگاهها و حوزههاي علميه » سبك زندگي ولايي «

41 . برگزاري work shape با حضور خوشنويسان ، هنرمندان گرافيست و... در بقاع متبركه

يا پايگاههاي فرهنگي اصلي شهر براي توليد آثار هنري با محتواي توليدي در كتاب و دعوت از

هنردوستان و عموم مردم علاقمند

44 . برگزاري مسابقات پيامكي از مضمون كارت پستال يا پوستر طراحي و توزيع شده با

و اهداي جوايز به پاسخهاي برتر »؟ پيام اين طرح چيست « عنوان

فصل سوم: زندگي كريمانه - در سايه عمل به آموزههاي مهدوي

گزيدهاي از بيانات مقام معظم رهبري درباره وظايف منتظران

ص: 47

ص: 48

آماده شدن جوانان براي سربلندسازي تمدن اسلامي در عالم

ملت ايران به فضل پروردگار ، با هدايت الهي ، با كمكهاي معنوي غيبي و با ادعيهي زاكيه و

هدايتهاي معنوي ولياللهالاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامي را بار ديگر در عالم

سربلند كند و كاخ با عظمت تمدن اسلامي را برافراشته نمايد. اين ، آيندهي قطعي شماست.

جوانان ، خودشان را براي اين حركت عظيم آماده كنند. نيروهاي مؤمن و مخلص، اين را هدف

قرار دهند. (1)

ضرورت كار و تلاش در جهت تشكيل حكومت امام زمان(عليه السلام(

ما كه منتظر امام زمان هستيم ، بايد در جهتي كه حكومت امام زمان(عليه الاف التحية و الثناء

و عجلالله تعالي فرجه( تشكيل خواهد شد ، زندگي امروز را در همان جهت بسازيم و بنا كنيم.

البته ، ما كوچكتر از آن هستيم كه بتوانيم آن گونه بنايي را كه اولياي الهي ساختند يا خواهند

ساخت ، بنا كنيم؛ اما بايد در آن جهت تلاش و كار كنيم.

مظهر عدل پروردگار ، امام زمان(عج( است و ميدانيم كه بزرگترين خصوصيت امام

يملأ « : زمان(عليهالصلاۀوالسلام( كه در دعاها و زيارات و روايات آمده است عدالت ميباشد

.» الله به الارض قسطا و عدلا

رابطهي قلبي و معنوي بين آحاد مردم و امام زمان(عج( يك امر مستحسن ، بلكه لازم و داراي

آثاري است؛ زيرا اميد و انتظار را به طور دايم در دل انسان زنده نگه ميدارد. (2)

دوري از آسايش و راحتطلبي و عافيت، در دوران قبل از ظهور

شما جوانان عزيز كه در آغاز زندگي و تلاش خود هستيد ، بايد سعي كنيد تا زمينه را براي آن

چنان دوراني آماده كنيد ، دوراني كه در آن ، ظلم و ستم به هيچ شكلي وجود ندارد ، دوراني كه در

آن ، انديشه و عقول بشر ، از هميشه فعالتر و خلاقتر و آفريننده تر است ، دوراني كه ملتها با

يكديگر نميجنگند ، دستهاي جنگ افروز عالم همانهايي كه جنگهاي منطقهاي و جهاني را در

گذشته به راه انداختند و مياندازند ديگر نميتوانند جنگي به راه بيندازند ، در مقياس عالم ، صلح و

امنيت كامل هست ، بايد براي آن دوران تلاش كرد. قبل از دوران مهدي موعود ، آسايش و راحت


1- بيانات در ديدار جمعي از ايثارگران و خانوادههاي شهدا 1376/05/29
2- بيانات در ديدار مسئولان و اقشار مختلف مردم 1368/12/22

ص: 49

است ، به شدت امتحان » والله لتغربلن « و » والله لتمحصن « طلبي و عافيت نيست. در روايات ،

ميشويد ، فشار داده ميشويد. امتحان در كجا و چه زماني است؟ آن وقتي كه ميدان مجاهدتي

هست. قبل از ظهور مهدي موعود ، در ميدانهاي مجاهدت ، انسانهاي پاك امتحان ميشوند. در

كورههاي آزمايش وارد ميشوند و سربلند بيرون ميآيند و جهان به دوران آرماني و هدفي مهدي

موعود (ارواحنا فداه( روزبه روز نزديكتر ميشود ، اين ، آن اميد بزرگ است ، لذا روز نيمه شعبان ،

روز عيد بزرگ است. (1)

زمينه سازي ظهور، با حاكميت قرآن و اسلام در ايران

انتظار ، يعني دل سرشار از اميد بودن نسبت به پايان راه زندگي بشر. ممكن است كساني آن

دوران را نبينند و نتوانند درك كنند فاصله هست اما بلاشك آن دوران وجود دارد؛ لذا تبريك

اين عيد كه عيد اميد و عيد انتظار فرج و گشايش است درست نقطهي مقابل آن چيزي است

كه دشمن ميخواهد به وجود بياورد.

ما آن وقتي ميتوانيم حقيقتاً منتظر به حساب بياييم كه زمينه را آماده كنيم. براي ظهور مهدي

موعود(ارواحنافداه( زمينه بايد آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل كردن به احكام اسلامي و

حاكميت قرآن و اسلام است... اولين قدم براي حاكميت اسلام و براي نزديك شدن ملتهاي

مسلمان به عهد ظهور مهدي موعود (ارواحنافداه و عجلاللهفرجه( ، بهوسيلهي ملت ايران برداشته

شده است؛ و آن ، ايجاد حاكميت قرآن است. (2)بيانات در ديدار مردم قم 1370/11/30(3)

حركت به سمت صلاح خود، عامل نزديكي ظهور

شما مردم عزيز بخصوص شما جوانها هر چه كه در صلاح خود ، در معرفت و اخلاق و

رفتار و كسب صلاحيتها در وجود خودتان بيشتر تلاش كنيد اين آينده را نزديكتر خواهيد كرد ،

اينها دست خود ماست اگر ما خودمان را به صلاح نزديك كنيم ، آن روز نزديك خواهد شد

همچنان كه شهداي ما با فدا كردن جان خودشان آن روز را نزديك كردند ، آن نسلي كه براي

انقلاب آن فداكاريها را كردند ، با فداكاريهاي خودشان آن آينده را نزديكتر كردند هر چه ما كار

خير و اصلاح دروني خود و تلاش براي اصلاح جامعه انجام بدهيم آن عاقبت را دايما نزديكتر

ميكنيم. (4)

بزرگترين وظيفه ي منتظران


1- بيانات در ديدار مردم قم 1370/11/30
2-
3-
4- بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم در سالروز ميلاد خجسته امام زمان(عج) 1379/08/22

ص: 50

بزرگترين وظيفه ي منتظران امام زمان اين است كه از لحاظ معنوي و اخلاقي و عملي و

پيوندهاي ديني و اعتقادي و عاطفي با مؤمنين و همچنين براي پنجه درافكندن با زورگويان ،

خود را آماده كنند. كساني كه در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس

شركت ميكردند ، منتظران حقيقي بودند. كسي كه وقتي كشور اسلامي مورد تهديد دشمن است ،

آمادهي دفاع از ارزشها و ميهن اسلامي و پرچم برافراشتهي اسلام است ، ميتواند ادعا كند كه اگر

امام زمان بيايد ، پشت سر آن حضرت در ميدانهاي خطر قدم خواهد گذاشت. اما كساني كه در

مقابل خطر ، انحراف و چرب و شيرين دنيا خود را ميبازند و زانوانشان سست ميشود؛ كساني كه

براي مطامع شخصي خود حاضر نيستند حركتي كه مطامع آنها را به خطر مياندازد ، انجام دهند؛

اينها چطور ميتوانند منتظر امام زمان به حساب آيند؟ كسي كه در انتظار آن مصلح بزرگ است ،

بايد در خود زمينههاي صلاح را آماده سازد و كاري كند كه بتواند براي تحقق صلاح بايستد. (1)

معناي انتظار فرج

معناي انتظار فرج به عنوان عبارۀ أخراي انتظار ظهور ، اين است كه مؤمنِ به اسلام ، مؤمنِ به

مذهب اهلبيت(عليهم السلام( وضعيتي را كه در دنياي واقعي وجود دارد ، عقده و گره در زندگي

بشر ميشناسد. واقعِ قضيه هم همين است. منتظر است كه اين فروبستگىِ كار بشر ، اين گرفتاري

عمومي انسانيت گشايش پيدا بكند. مسئله ، مسئلهي گره در كار شخص من و شخص شما

نيست. امام زمان (عليه الصلاۀ و السلام( براي اينكه فرج براي همهي بشريت به وجود بياورد ،

ظهور ميكند كه انسان را از فروبستگي نجات بدهد؛ جامعهي بشريت را نجات بدهد؛ بلكه تاريخ

آيندهي بشر را نجات بدهد.

... انتظار فرج يعني قبول نكردن و رد كردن آن وضعيتي كه بر اثر جهالت انسانها ، بر اثر

اغراض بشر بر زندگي انسانيت حاكم شده است. اين معني انتظار فرج است. (2)

انتظار حركت است، سكون نيست

انتظار فرج ، انتظار دست قاهر قدرتمند الهي ملكوتي است كه بايد بيايد و با كمك همين

انسانها سيطرهي ظلم را از بين ببرد و حق را غالب كند و عدل را در زندگي مردم حاكم كند و

پرچم توحيد را بلند كند؛ انسانها را بندهي واقعي خدا بكند. بايد براي اين كار آماده بود... انتظار


1- بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم در سالروز ميلاد خجسته امام زمان(عج) 1379/08/22
2- بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نيمهي شعبان 1387/05/27

ص: 51

معنايش اين است. انتظار حركت است؛ انتظار سكون نيست؛ انتظار رها كردن و نشستن براي

اينكه كار به خودي خود صورت بگيرد ، نيست. انتظار حركت است. انتظار آمادگي است.... انتظار

فرج يعني كمر بسته بودن ، آماده بودن ، خود را از همه جهت براي آن هدفي كه امام زمان (عليه

الصلاۀ والسلام( براي آن هدف قيام خواهد كرد ، آماده كردن. آن انقلاب بزرگ تاريخي براي آن

هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ايجاد عدل و داد ، زندگي انساني ، زندگي الهي ،

عبوديت خدا؛ اين معناي انتظار فرج است. (1)

زمينه ظهور درصورت پيروزي ملت ايران آماده ميشود

امروز مسير تاريخ ، مسير ظلم است؛ مسير سلطهگري و سلطهپذيري است؛ يك عده در دنيا

سلطهگرند ، يك عده در دنيا سلطهپذيرند. اگر حرف شما ملت ايران پيش رفت ، اگر شما توانستيد

پيروز شويد ، به آن نقطهي موعود برسيد ، آن وقت مسير تاريخ عوض خواهد شد؛ زمينهي ظهور

ولىامر و ولىعصر (ارواحنا له الفداء( آماده خواهد شد؛ دنيا وارد يك مرحلهي جديدي خواهد شد.

اين بسته به عزم امروز من و شماست ، اين بسته به معرفت امروز من و شماست. (2)

درسهاي مهدويت از ديدگاه مقام معظم رهبري

حتمي بودن نابودي ظلم در سطح جهان

اوّلين درس عملي از اين موضوع اين است كه نابود كردن بناي ظلم در سطح جهان ، نه فقط

ممكن است ، بلكه حتمي است. اين ، مطلب بسيار مهمّي است كه نسلهاي بشري امروز معتقد

نباشند كه در مقابل ظلم جهاني ، نميشود كاري كرد. امروز وقتي ما با نخبگان سياسي دنيا از

ظلمهاي مراكز قدرت بينالمللي و سيستم جهانيِ ظلم كه امروز به سركردگي استكبار در

همهي دنيا وجود دارد صحبت ميكنيم ، ميبينيم آنها ميگويند بله؛ چيزي كه شما ميگوييد ،

درست است؛ واقعاً ظلم ميكنند؛ اما كاري نميشود كرد !

يعني مجموعهي بزرگي از نخبگان كه سررشتهي كار در دنيا در دست آنهاست ، اسير يأس و

نااميدياند و اين يأس و نااميدي را به ملتهاي خود سرريز ميكنند و آنها را از اينكه بتوان

نقشهي ظالمانه و شيطاني امروز دنيا را عوض كرد ، مأيوس ميكنند. بديهي است كه انسانهاي

مأيوس نميتوانند هيچ حركتي در راه اصلاح انجام دهند. آن چيزي كه انسانها را وادار به كار و

حركت ميكند ، نور و نيروي اميد است. اعتقاد به مهدي موعود ، دلها را سرشار از نور اميد ميكند.

براي ما كه معتقد به آيندهي حتمي ظهور مهدي موعود عليهالسّلام هستيم ، اين يأسي كه


1- بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نيمهي شعبان 1387/05/27
2- بيانات در ديدار مردم قم 1391/10/19

ص: 52

گريبانگير بسياري از نخبگان دنياست ، بيمعناست. ما ميگوييم نخير ، ميشود نقشهي سياسي

دنيا را عوض كرد؛ ميشود با ظلم و مراكز قدرت ظالمانه درگير شد و در آينده نه فقط اين معنا

امكانپذير است ، بلكه حتمي است. وقتي ملتي معتقد است نقشهي ظالمانه و شيطانيِ امروز در

كلّ عالم قابل تغيير است ، آن ملت شجاعت مييابد و احساس ميكند دست تقدير ، تسلّط

ستمگران را براي هميشه به طور مسلّم ننوشته است.

انسانها ميتوانند تلاش كنند و پرچم عدالت را و لو در يك نقطهي محدود بلند كنند. شما

ببينيد ملتهايي كه امروز در گوشه و كنار عالم زير فشارِ ظلم و ستم زندگي ميكنند ، اگر اين اميد

را در دل خود بپرورانند كه ميشود با ظلم مبارزه كرد ، چه اتّفاقي در دنيا ميافتد و چطور ملتها

بيدار ميشوند! يك روز ملت ايران هم در پنجهي اقتدار رژيم طاغوتي دچار همين يأس بود؛ ولي

امام بزرگوار ما با تعاليم اسلامي ، اين يأس را از دلها پاك كرد و به مردم اميد و شجاعت داد.

نتيجه اين شد كه اين مردم بهپاخاستند ، نهضت كردند ، تن به سختي دادند ، مبارزه كردند ، از جان

خود دريغ نكردند و توانستند در اين نقطه از عالم ، با عوامل ظلم و نظام ظالمانه و شيطاني مبارزه

و آن را ريشهكن و سرنگون كنند.

امروز دستگاههاي تبليغاتيِ مراكز استكباري دنيا و روشنفكرانِ وابسته به آنها ، در سطح عالم

اينطور تبليغ ميكنند كه هيچ حركتي در مقابل نظم ظالمانهي كنوني ممكن نيست. با فكر

انقلاب و آرمانگرايي مبارزه ميكنند و ميخواهند ملتها را متقاعد كنند كه به همين وضعيت

كنونيِ ظالمانهي دنيا بسازند و در مقابل آن هيچ عكسالعملي نشان ندهند. فكر اعتقاد به مهدي ،

نقطهي مقابل اين تبليغات غلط و ظالمانه است. جوانان و روشنفكران و عموم ملت ما با اعتقاد

به ظهور مهدي عليه الصّلاۀ و السّلام اين اعتقاد راسخ را در دل خود پرورش ميدهند كه نظم

ظالمانهي جهاني ، قابل زوال است و ابدي نيست؛ ميشود با آن مبارزه و در مقابل آن ايستادگي

كرد. (1)

لزوم در دست داشتن قدرت توسط انسانهاي عادل و صالح

درس ديگري كه اعتقاد به مهدويّت و جشنهاي نيمهي شعبان بايد به ما بدهد ، اين است:

عدالتي كه ما در انتظار آن هستيم عدالت حضرت مهدي عليهالسّلام كه مربوط به سطح جهان

است با موعظه و نصيحت به دست نميآيد؛ يعني مهدي موعودِ ملتها نميآيد ستمگران عالم را

نصيحت كند كه ظلم و زيادهطلبي و سلطهگري و استثمار نكنند. با زبان نصيحت ، عدالت در هيچ

نقطهي عالم مستقر نميشود. استقرار عدالت ، چه در سطح جهاني آن طور كه آن وارث انبيا

انجام خواهد داد و چه در همهي بخشهاي دنيا ، احتياج به اين دارد كه مردمان عادل و

4 4924 /13 /91 . بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهي شعبان در مصلّاي تهران ،


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهي شعبان در مصلّاي تهران 1381/07/30

ص: 53

انسانهاي صالح و عدالتطلب ، قدرت را در دست داشته باشند و با زبان قدرت با زورگويان حرف

بزنند. با كساني كه سرمست قدرت ظالمانه هستند ، نميشود با زبان نصيحت حرف زد؛ با آنها

بايد با زبان اقتدار صحبت كرد. آغاز دعوت پيغمبران الهي با زبان نصيحت است؛ اما بعد از آنكه

توانستند طرفداران خود را گرد آورند و تجهيز كنند ، آنگاه با دشمنان توحيد و دشمنان بشريت ،

با زبان قدرت حرف ميزدند.

شما ببينيد در همين آيهي كريمهي قرآن كه راجع به قسط صحبت ميكند و ميگويد خداي

» ليقوم النّاس بالقسط « متعال همهي پيغمبران را فرستاد ، (1) ؛ براي اينكه قسط و عدالت را در

» و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للنّاس « : جامعه مستقر كنند ، بلافاصله ميفرمايد (2) ؛ يعني

پيغمبران علاوه بر اينكه با زبان دعوت سخن ميگويند ، با بازوان و سرپنجگان قدرتي كه مجهّز

به سلاح هستند و با زورگويان و قدرتطلبان فاسد ، معارضه و مبارزه ميكنند. پيغمبر اكرم وقتي

به مدينه آمد و نظام اسلامي را تشكيل داد ، آيات قرآن را بر مردم ميخواند ، به گوش دشمنان

هم ميرسانيد؛ اما به اين اكتفا نميكرد. كساني كه طرفدار عدالت هستند ، در مقابل زورگويان و

زيادهطلبان و متجاوزان به حقوق انسانها بايد خود را به قدرت مجهّز كنند. لذا شما ميبينيد از

روزي كه نظام اسلامي به وجود آمد يعني اسلام مجهّز به قدرتِ يك ملت بزرگ و امكانات

يك كشور و دولت بزرگ شد دشمنان اسلام حركت اسلام را جدّي گرفتند و علاقهمندان و

طرفداران اسلام هم در اطراف و اكناف عالم اميدوار شدند. بسياري از پيغمبران در ميدان مبارزه

.» و كأيّن من نبيّ قاتل معه ربّيون كثيرٌ « : و جهاد مقدّس و قتال قدم ميگذاشتند (3)

كساني كه خيال ميكنند اسلام بايد برود و در گوشهاي بنشيند و مردان اسلام و دين فقط

زبان نصيحت را به كار گيرند ، اينها دانسته يا ندانسته همان چيزي را ميگويند كه مراكز قدرت

جهاني آن را ميخواهند و آرزو ميكنند. مراكز قدرت استكباري از اينكه رهبران اسلامي در

گوشهاي از دنيا بنشينند و گاهي پيامي بدهند و يككلمه حرفي بزنند همچنان كه رهبران

مسيحي در هر قضيهاي پيامي ميدهند ، نصيحتي ميكنند و جملهاي ميگويند هيچ ترسي

ندارند؛ ميدانند اين خطري براي آنها نيست. از اينكه ملتهاي مسلمان بيدار شوند و تشكيل

حكومت دهند؛ از اينكه ايمان اسلاميِ آحاد مردم در قالب يك نظام و يك دولت و يك حكومت

تجسّم پيدا كند ، واهمه دارند و ميترسند. نظام اسلامي و ملت مسلمان ايران و دولت جمهوري

اسلامي بزرگترين قدم را در اين راه برداشت و به بركت مجاهدت جوانان و مردان و زنان مؤمن

و فداكار اين ملت ، اسلام در دنيا به عنوان يك قدرت ظاهر شد. هرچه اين قدرت بتواند خود را

مستقرتر و پايدارتر كند ، نظم ظالمانه و شيطانيِ دنيا بيشتر تهديد ميشود.


1- سوره حديد ، آيه 25
2- سوره حديد ، آيه 25
3- سوره آل عمران ، آيه 146

ص: 54

بعضيها بيتوجّه ، از جدايي دين و سياست حرف ميزنند؛ يعني دين را به گوشههاي خلوت

برانند و انسان ديندار ، فقط به نصيحت اكتفا كند! در اينجا نصيحت نميتواند كاري بكند. آنچه

ميتواند قدرتها را مهار و تهديد كند و در برابر ظلم و فساد مقاومت نمايد و ريشهي آن را بَركند

يا آن را متزلزل سازد ، قدرت الهي و اسلامي است؛ قدرت سياسياي است كه در اختيار احكام

اسلامي باشد. امام زمان أرواحنا فداه با اقتدار و قدرت و تكيه بر توانايياي كه ايمان والاي خودِ

او و ايمان پيروان و دوستانش، او را مجهّز به آن قدرت كرده است ، گريبان ستمگران عالم را

ميگيرد و كاخهاي ستم را ويران ميكند. (1)

آماده شدن براي سربازيِ امام زمان(ارواحنا فداه)

درس ديگرِ اعتقاد به مهدويّت و جشنهاي نيمهي شعبان براي من و شما اين است كه

هرچند اعتقاد به حضرت مهدي أرواحنا فداه يك آرمان والاست و در آن هيچ شكّي نيست؛ اما

نبايد مسئله را فقط به جنبهي آرماني آن ختم كرد يعني به عنوان يك آرزو در دل ، يا حدّ اكثر

در زبان ، يا به صورت جشن نه ، اين آرماني است كه بايد به دنبال آن عمل بيايد. انتظاري كه از

آن سخن گفتهاند ، فقط نشستن و اشك ريختن نيست؛ انتظار به معناي اين است كه ما بايد خود

را براي سربازيِ امام زمان آماده كنيم. سربازيِ امام زمان ، كار آساني نيست. سربازيِ منجي

بزرگي كه ميخواهد با تمام مراكز قدرت و فساد بينالمللي مبارزه كند ، احتياج به خودسازي و

آگاهي و روشنبيني دارد. عدّهاي اين اعتقاد را وسيلهاي براي تخدير خود يا ديگران قرار

ميدهند؛ اين غلط است. ما نبايد فكر كنيم كه چون امام زمان خواهد آمد و دنيا را پ ر از عدل و

داد خواهد كرد ، امروز وظيفهاي نداريم؛ نه ، بعكس، ما امروز وظيفه داريم در آن جهت حركت

كنيم تا براي ظهور آن بزرگوار آماده شويم. شنيدهايد ، در گذشته كساني كه منتظر بودند ، سلاح

خود را هميشه همراه داشتند. اين يك عمل نمادين است و بدين معناست كه انسان از لحاظ

علمي و فكري و عملي بايد خود را بسازد و در ميدانهاي فعّاليت و مبارزه ، آماده به كار باشد.

اعتقاد به امام زمان به معناي گوشهگيري نيست. جريانهاي انحرافي قبل از انقلاب تبليغ

ميكردند ، الآن هم در گوشه و كنار تبليغ ميكنند كه امام زمان ميآيد و اوضاع را درست

ميكند؛ ما امروز ديگر چه كار كنيم! چه لزومي دارد ما حركتي بكنيم! اين مثل آن است كه در

شب تاريك، انسان چراغ روشن نكند؛ چون فردا بناست خورشيد عالمتاب بيايد و روز شود و

همهي دنيا را روشن كند. خورشيدِ فردا ، ربطي به وضع كنوني من و شما ندارد. امروز اگر ما

ميبينيم در هر نقطهي دنيا ظلم و بيعدالتي و تبعيض و زورگويي وجود دارد ، اينها همان


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهي شعبان در مصلّاي تهران 1381/07/30

ص: 55

چيزهايي است كه امام زمان براي مبارزه با آنها ميآيد. اگر ما سرباز امام زمانيم ، بايد خود را

براي مبارزه با اينها آماده كنيم.

بزرگترين وظيفهي منتظران امام زمان اين است كه از لحاظ معنوي و اخلاقي و عملي و

پيوندهاي ديني و اعتقادي و عاطفي با مؤمنين و همچنين براي پنجه درافكندن با زورگويان ،

خود را آماده كنند. كساني كه در دوران دفاع مقدّس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدّس

شركت ميكردند ، منتظران حقيقي بودند. كسي كه وقتي كشور اسلامي مورد تهديد دشمن است ،

آمادهي دفاع از ارزشها و ميهن اسلامي و پرچم برافراشتهي اسلام است ، ميتواند ادّعا كند كه

اگر امام زمان بيايد ، پشت سر آن حضرت در ميدانهاي خطر قدم خواهد گذاشت. اما كساني كه

در مقابل خطر ، انحراف و چرب و شيرين دنيا خود را ميبازند و زانوانشان سست ميشود؛ كساني

كه براي مطامع شخصي خود حاضر نيستند حركتي كه مطامع آنها را به خطر مياندازد ، انجام

دهند؛ اينها چطور ميتوانند منتظر امام زمان به حساب آيند؟ كسي كه در انتظار آن م صلحِ

بزرگ است ، بايد در خود زمينههاي صلاح را آماده سازد و كاري كند كه بتواند براي تحقّق

صلاح بايستد. (1)

مردمي بودن حكومت مهدي موعود(عج الله تعالي فرجه الشريف)

درس مهمّ ديگري كه وجود دارد ، اين است كه حكومت آيندهي حضرت مهدي موعود

أرواحنا فداه ، يك حكومت مردميِ به تمام معناست. مردمي يعني چه؟ يعني متّكي به ايمانها و

ارادهها و بازوان مردم است. امام زمان ، تنها دنيا را پ ر از عدل و داد نميكند؛ امام زمان از آحاد

مؤمن مردم و با تكيه به آنهاست كه بناي عدل الهيرا در سرتاسر عالم استقرار ميبخشد و يك

حكومت صددرصد مردمي تشكيل ميدهد؛ اما اين حكومت مردمي با حكومتهاي مدّعي مردمي

بودن و دمكراسي در دنياي امروز از زمين تا آسمان تفاوت دارد. آنچه امروز در دنيا اسم دمكراسي

و مردمسالاري را روي آن گذاشتهاند ، همان ديكتاتوريهاي قديمي است كه لباس جديد بر تن

كرده است؛ يعني ديكتاتوري گروهها. اگر رقابت هم وجود دارد ، رقابت بين گروههاست و مردم

در اين ميان هيچكارهاند. يك گروه به قدرت دست پيدا ميكند و در سايهي قدرت سياسياي كه

همهي زمامهاي امور را در كشور در اختيار او ميگذارد و با سوءاستفاده از اين قدرت ، ثروت و

پول و سرمايه به نفع خود گردآوري ميكند و آنها را در راه به دست آوردن دوبارهي قدرت

مصرف ميكند. دمكراسيهاي امروز دنيا بر پايهي تبليغات دروغ و فريبنده و مسحور كردن

چشمها و دلهاست. امروز در دنيا هرجا شعار دمكراسي ميدهند ، شما ببينيد براي تبليغات

كانديداهاي رياست جمهوري و يا نمايندگان مجلس چه كار ميكنند! پول خرج ميكنند.


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهي شعبان در مصلّاي تهران 1381/07/30

ص: 56

دمكراسي در پنجهي اقتدار پول اسير است. مردمسالاري امام زمان يعني مردمسالاري ديني

با اين روش، بهكلّي متفاوت است.

...در نظام اسلامي كه مظهر كامل آن ، حكومت حضرت بقية اللّه أرواحنا فداه است ، فريب و

حيلهگري براي جلب آراء مردم ، خودش جرم است؛ استفاده از قدرت براي بهدست آوردن پول ،

يكي از بزرگترين جرائم است. آنجا ياران حضرت مهدي موظّفند در سطوح پايين زندگي كنند.

نظام اسلاميِ ما پرتو كوچكي از آن حقيقت درخشان است. ما هرگز اين ادّعا را نكرديم و

نميكنيم؛ اما بايد نشانهاي از او داشته باشيم.

در نظام اسلامي ، مراكز قدرت و كساني كه دستگاههاي مختلف و مديريّتها و امضاءها را در

اختيار دارند ، بايد به جمع ثروت شخصي براي خود ، به عنوان يك گناه نگاه كنند. اگر اينطور

شد ، آنگاه دستها و دامنها پاك خواهد ماند؛ و الّا اگر مسئولي كه فلان تجارت خارجي و فلان

مناقصهي بزرگ در اختيار اوست؛ فلان پروژهي مهم و پ رخرج زير امضاي اوست و فلان صندوق

پول زير كليد اوست ، به خودش اجازه دهد براي منافع شخصي و جمعآوري ثروت براي خود يا

نزديكانش، از اين امكان كه متعلّق به كشور و مردم است استفاده كند ، همان چيزي اتّفاق

خواهد افتاد كه در كشورهاي دچار سيستمهاي ظالمانه در گذشته و امروز در دنيا اتّفاق افتاده

است؛ يعني ثروت در يك نقطه متمركز خواهد شد و جمع كثيري دچار محروميّت و فقر خواهند

گرديد. اين تبعيض است؛ اين چيزي است كه اسلام براي مبارزه با آن آمده است. ما هم كه

مدّعيِ اسلام هستيم ، بايد با آن مبارزه كنيم.

؛» ما رأيت نعمة موفورۀ الّا و في جانبها حقّ مضيّع « : اينكه امير المؤمنين عليهالسّلام ميفرمايد

يعني هرجا شما ديديد ثروت انباشتهاي به وجود آمده ، بدانيد در كنارش حقوق ضايعشدهي

فراواني وجود دارد؛ مظهر اصلي و مصداق عمدهاش همين است كه كارگزاران و مسئولان

حكومت ، با استفاده از نفوذ و قدرت ، راحت بتوانند از امكانات عمومي استفاده كنند؛ بانكها راحت

وام بدهند؛ مراكز گوناگون ، امكان استفاده از زمين ، آب ، هوا ، تجارت و وارد كردن و صادر كردن

را در اختيار آنها بگذارند؛ ناگهان ببينيد كساني كه دستشان از مال دنيا تا اندكي پيش خالي بود ،

ثروتهاي گزاف پيدا كردهاند؛ ظاهر كار هم قانوني است.

....اين را همه بدانند: كسي كه خودش آلوده به فساد باشد ، قادر نخواهد بود با فساد مبارزه

كند. خودِ مسئولان بايد با هشياري و دقّت ، با اين پديده مبارزه كنند. اگر خداي نكرده مديران در

مقابله با فساد در دستگاههاي خود كوتاه بيايند ، ناگزير بايد قوّهي قضائيّه وارد ميدان شود. دستگاه

قضائي هم بايد بياغماض و بدون ملاحظه ، هرجا فساد و يا عملي را برخلاف قانون و در جهت

سوءاستفاده ملاحظه كرد ، با آن مقابله كند. (1)


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهي شعبان در مصلّاي تهران 1381/07/30

ص: 57

وظايف منتظران در كلام آيت الله مكارم

خودسازى فردى

اصلاح تمام روى زمين و پايان دادن به همه مظالم و نابسامانيها شوخى نيست! كار ساده اى

نمى تواند باشد آماده باش براى چنين هدف بزرگى بايد متناسب با آن باشد؛ يعنى بايد به وسعت

و عمق آن باشد.

حكومت جهانى مهدى قبل از هر چيز نيازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانى است كه

بتوانند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعى را در جهان بدوش بكشند; و اين در درجه اوّل محتاج

به بالا بردن سطح انديشه و آگاهى و آمادگى روحى و فكرى براى همكارى در پياده كردن آن

برنامه عظيم است؛ تنگ نظرى ها ، كوته بينيها ، كج فكريها ، حسادتها ، اختلافات كودكانه و

نابخردانه ، و بطور كلّى هر گونه نفاق و پراكندگى با موقعيّت منتظران واقعى سازگار نيست.

نكته مهم اينجاست كه منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمّى هرگز نمى تواند نقش تماشاچى

را داشته باشد؛ بايد حتماً در صف اصلاح طلبان واقعى قرار گيرد. ايمان به نتايج و عاقبت اين

تحوّل هرگز به او اجازه نمى دهد كه در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نيز

محتاج به داشتن اعمالى پاك و روحى پاكتر ، برخوردارى از شهامت و آگاهى كافى است !

من اگر ناپاك و آلوده ام چگونه مى توانم منتظر تحوّل و انقلابى باشم كه شعله اوّلش دامان

مرا مى گيرد. من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممكن است در انتظار كسى بنشينم كه طعمه

شمشيرش خون ستمگران است و من اگر فاسد و نادرستم چگونه مى توانم در انتظار نظامى كه

افراد فاسد و نادرست در آن هيچ گونه نقشى ندارند ، بلكه مطرود و منفور خواهند بود ، روزشمارى

كنم !

آيا اين انتظار براى تصفيه روح و فكر و شستشوى جسم و جان من از لوث آلودگيها كافى

نيست.

ارتشى كه در انتظار جهاد آزاديبخش به سر مى برد ، حتماً به حالت آماده باش كامل در مى

آيد؛ سلاحى كه براى چنين ميدان نبردى شايسته است به دست مى آورد؛ سلاحهاى موجود را

اصلاح مى كند؛ سنگرهاى لازم را مى سازد؛ آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مى برد؛ روحيه

افراد خود را تقويت مى كند؛ و شعله عشق و شوق براى چنان مبارزه اى را در دل فرد فرد

سربازانش زنده نگه مى دارد؛ ارتشى كه داراى چنين آمادگى نيست هرگز در انتظار به سر نمى

برد و اگر بگويد دروغ مى گويد؛ انتظار يك مصلح جهانى به معنى آماده باش كامل فكرى و

اخلاقى ، مادّى و معنوى ، براى اصلاح همه جهان است.

ص: 58

فكر كنيد چنين آماده باشى چقدر سازنده است! اصلاح تمام روى زمين و پايان دادن به همه

مظالم و نابسامانيها شوخى نيست! كار ساده اى نمى تواند باشد آماده باش براى چنين هدف

بزرگى بايد متناسب با آن باشد؛ يعنى بايد به وسعت و عمق آن باشد.

براى تحقّق بخشيدن به چنين انقلابى مردانى بسيار بزرگ و مصمّم و بسيار نيرومند و

شكست ناپذير ، فوق العاده ، پاك و بلند نظر ، كاملا آماده و داراى بينش عميق ، لازم است؛ و

خودسازى براى چنين هدفى مستلزم به كار بستن عميق ترين برنامه هاى اخلاقى و فكرى و

اجتماعى است; اين است معنى انتظار واقعى؛ آيا هيچ كس مى تواند بگويد چنين انتظارى سازنده

نيست !

اصلاح جامعه

منتظران راستين در عين حال ، وظيفه دارند كه علاوه بر اصلاح خويش، در اصلاح ديگران نيز

بكوشند؛ زيرا برنامه عظيم و سنگينى كه انتظارش را مى كشند يك برنامه فردى نيست ، برنامه

اى است كه تمام عناصر تحوّل بايد در آن شركت جويد؛ بايد كار به صورت دستجمعى و همگانى

باشد؛ كوششها و تلاشها بايد هماهنگ گردد و عمق و وسعت اين هماهنگى بايد به عظمت

همان برنامه انقلاب جهانى باشد كه انتظار آن را دارند.

در يك ميدان وسيع مبارزه دستجمعى هيچ فردى نمى تواند از حال ديگران غافل بماند؛ بلكه

موظّف است هر نقطه ضعفى را در هر كجا ببيند اصلاح كند؛ و هر موضع آسيب پذيرى را ترميم

نمايد؛ و هر قسمت ضعيف و ناتوانى را تقويت كند.

زيرا بدون شركت فعّالانه و هماهنگ تمام مبارزين ، پياده كردن چنان برنامه اى امكان پذير

نيست

بنابراين منتظران واقعى علاوه بر اين كه به اصلاح خويش مى كوشند ، وظيفه خود مى دانند

كه ديگران را نيز اصلاح كنند.

اين است اثر سازنده ديگر براى انتظار قيام يك مصلح جهانى! و اين است فلسفه آن همه

افتخارات و فضيلتها كه براى منتظران راستين شمرده شده است.

حل نشدن در فساد محيط

هنگامى كه فساد فراگير مى شود ، و اكثريّت و يا جمع كثيرى را به آلودگى مى كشاند ، گاهى

افراد پاك در يك بن بست سخت روانى قرار مى گيرند ، بن بستى كه از يأس از اصلاحات

سرچشمه مى گيرد.

ص: 59

گاهى آنها فكر مى كنند ، كار از كار گذشته و ديگر اميدى براى اصلاح نيست ، و تلاش و

كوشش براى پاك نگهداشتن خويش بيهوده است؛ اين نوميدى و يأس ممكن است آنها را

تدريجاً به سوى فساد و همرنگى با محيط بكشاند ، و نتوانند خود را به صورت يك اقلّيّت صالح

در برابر اكثريّت ناسالم حفظ كنند ، و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوايى بدانند.

تنها چيزى كه مى تواند در آنها روح اميد بدمد و به مقاومت و خويشتن دارى دعوت كند و

نگذارد در محيط فاسد حل شوند ، اميد به اصلاح نهايى است؛ تنها در اين صورت است كه آنها

دست از تلاش و كوشش براى حفظ پاكى خويش و حتّى براى اصلاح دگران بر نخواهند داشت

و اگر مى بينيم در دستورات اسلامى يأس از آمرزش. يكى از بزرگترين گناهان شمرده شده

است و ممكن است افراد ناوارد ، تعجّب كنند كه چرا يأس از رحمت خدا اين قدر مهم تلقى شده

مهمتر از بسيارى از گناهان فلسفه اش در حقيقت همين است كه گناهكار مأيوس از رحمت ،

هيچ دليلى نمى بيند كه به فكر جبران بيفتد و يا لااقل دست از ادامه گناه بردارد ، و منطق او اين

است :

آب از سر من گذشته است ، چه يك قامت چه صد قامت من كه رسواى جهانم غم دنيا «

هيچ است بالاتر از سياهى ، رنگ دگر نباشد؛ آخرش جهنّم است من كه هم اكنون آن را براى

»! خود خريده ام؛ ديگر از چه چيز مى ترسم

امّا هنگامى كه روزنه اميد براى او گشوده شود ، اميد به عفو پروردگار و اميد به تغيير وضع

موجود ، نقطه عطفى در زندگى او پيدا مى شود و چه بسيار او را به توقّف كردن در مسير گناه و

بازگشت به سوى پاكى و اصلاح دعوت مى نمايد.

به همين دليل ، اميد را مى توان همواره به عنوان يك عامل مؤثّر تربيتى در مورد افراد فاسد

شناخت. همچنين افراد صالحى كه در محيط هاى فاسد گرفتارند ، بدون اميد نمى توانند خويشتن

را حفظ كنند.

نتيجه اين كه ، انتظار ظهور مصلحى كه هر قدر دنيا فاسدتر مى شود اميد ظهورش بيشتر مى

گردد اثر فزاينده روانى در معتقدان دارد ، و آنها را در برابر امواج نيرومند فساد بيمه مى كند; آنها

نه تنها با گسترش دامنه فساد محيط مأيوستر نمى شوند ، بلكه به مقتضاى:

وعده وصل چون شود نزديك آتش عشق تيزتر گردد

وصول به هدف را در برابر خويش مى بينند و كوششهايشان براى مبارزه با فساد و يا حفظ

خويشتن با شوق و عشق زيادترى تعقيب مى گردد. (1)


1- برگرفته از كتاب حكومت جهاني مهدي (عج) 0 آيت الله ناصر مكارم شيرازي ص 100-106

ص: 60

آيت الله العظمي صافي

آسايش دنيا، در گرو اعتقاد به مهدويت

روز شريف نهم ربيع المولود از ايام الله بزرگ و مقدس است. اين روز فرخنده و پربركت ، آغاز

ظهور ولايت حضرت ولي الله الاعظم امام مبين و حصن حصين بقية الله في الأرضين موعود

انبياء مرسلين ، خاتم الأوصياء المعصومين ، مولانا المنتظر و العدل المشتهر و الإمام الثاني عشر

الحجة بن الحسن المهدي ارواح العالمين له الفداء ميباشد؛ و در حقيقت ، بايد گفت كه از امروز و

از درون تاريخ هجري ، تاريخ نوين عصر مهدوي آغاز ميشود.

اين روز سر آغازي است براي عصري كه جهان در پيش رو دارد و در طول حضور بشر در

روي زمين بي سابقه است و ويژگيهاي آن در عصر هيچ يك از انبيا و رجال ، ظاهر نشده است؛

عصري كه در آن زمين پر از عدل و قسط گردد و همه جا امنيّت و آرامش و اطمينان حاكم گردد

و ميلياردها بشر در همه جا تحت حكومت واحد و قانون واحد قرار بگيرند و بركات زمين و

آسمان ظاهر گردد عصري نمونه است.

عصر مهدوي ، يعني نفي تمام ضعفها و فسادها ، يعني انتظارِ چنان جامعه واحد جهاني و

مدينه فاضله حقيقي كه همه اركان و اعضا و نهادهايش همانگونه كه طرح آن از طرف شخص

رسول اعظم صلّي الله عليه و آله ، داده شده ، مانند اعضاي بدن انسان واحد ، انجام وظيفه

مينمايد.

مسير همه جوامع به سوي اين جامعه است و رسيدن بشر به اين جامعه ، سنّت الهي و قاعده

تخلفناپذير است ، هر كس كه بخواهد مانع از تحقّق جامعه مهدوي شود معارضه و ممانعت وي

در هم كوبيده ميشود.

در اينجا تذكر اين نكته مناسب است كه تا دنيا به آن عصر و جامعه بزرگ مهدوي نرسيده

است ، جامعههاي فعلي اگر بخواهند در سعادت ، آسايش، قدرت ، قوّت ، عزت و عدالت ، زندگي

كنند بايد همان اصول و مباني جامعه مهدوي را اصل و مبناي حيات اجتماعي ، سياسي و

اقتصادي خود قرار دهند و آن را معيار بدانند و صلاح يا فساد خود را با آن بسنجند.

اكنون با اين ميزان از جوامع كوچك شهري و روستايي، ميتوان جامعهاي را كه مهدوي است،

شناسايي كرد؛ در هر شهر و روستايي كه حق رعايت ميشود، از حق حمايت ميكنند، به حق

عمل مينمايند، اتحاد و برادري به چشم ميخورد، تعليم و تربيت صحيح و تقدير از اخيار و

دانشمندان در آنجا رايج است، در امانت، خيانت نميكنند و خلاصه، حيات ديني و انساني

دارند؛ آن جامعه اگر چه كوچك هم باشد، جامعه مهدوي است.

امروز همگان وظيفه داريم كه خصوصيات و امتيازات جامعه مهدوي و دولت كريمه الهي را به

جهان معرّفي نماييم كه جهان تشنه عدل و مواسات و جهانِ خسته از ظلم و جنايات و قتل و

ص: 61

خونريزي خود را براي روز رهايي و روز زيباي مهرباني آماده كند و اميدوار و منتظر وعده الهي

اللهم اجعلنا من « و » إنّهم يَرَوْنَه بَعيداً وَ نَراه قَريباً « براي برپايي حكومت واحد عدالت باشد كه

.» أنصاره و أعوانه (1)

نمونهاي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز

سبك « و » مهدويت « 4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

» زندگي مهدوي

،. برگزاري نمايشگاه موضوعي مهدويت

9. توليد پوستر و كارت پستال و فلش كارت موضوعي ، بروشور يا كتابچه از محتواي اين

فصل به همراه مسابقه

براي طيف » سبك زندگي مهدوي « و » مهدويت « 1. شناسايي كتاب مناسب با موضوع

مخاطب سازمان متبوع (كودك، نوجوان ، جوانان ، زنان ، عمومي ، فرهيختگان و كارشناسان و...( و

برگزاري مسابقه كتابخواني

1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع مهدويت و مشاركت با

صداوسيماي استاني براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني يا راديويي

» سبك زندگي مهدوي « و » مهدويت « 1. برگزاري فراخوان شعر و متن ادبي ، در موضوع

» سبك زندگي مهدوي « و » مهدويت « 3. فراخوان مسابقه وبلاگ نويسي با موضوع

2. برگزاري ميزگرد تحليلي ، كرسي آزادانديشي يا پرسش و پاسخ با هدف تحليل ابعاد موضوع

مهدويت در دانشگاهها و حوزههاي علميه

4 ،39 پايگاه خبري مشرق /1/49 . درس اخلاق ماه مبارك رمضان ، mashreghnews.ir

19

3. برگزاري work shape با حضور خوشنويسان ، هنرمندان گرافيست و... در بقاع متبركه يا

پايگاههاي فرهنگي اصلي شهر براي توليد آثار هنري با محتواي مهدوي در كتاب و دعوت از

هنردوستان و عموم مردم علاقمند

41 . برگزاري مسابقات ورزشي (ويژه محلات ، دانشگاهها ، پايگاههاي بسيج و...( با عنوان

و برگزاري همايش بزرگ پاياني با برنامههاي متنوع فرهنگي ويژه دهه كرامت و » مهديياوران «

اهداي جوايز تيمهاي برتر

آيت الله ناصري

پرهيز از گناه، اصلي ترين آموزه مهدوي

غيبت صاحبالزمان(عج( به معناي غايب شدن و حضور نداشتن نيست ، بلكه به معناي حضور

داشتن ولي ناشناس بودن در جامعه است. انتظار ، حالتي روحي است كه از ضمير فرد منتظر بر

ميآيد اما با چشم به در دوختن و حسرت خوردن تمام نميشود.

انتظار واقعي فرج، به عمل و كردار انسان ختم شده و در تماميِ ابعاد زندگي مادي و معنوي

تأثيري شگرف برجاي مينهد و انتظار فرج علاوه بر آثار باطني و معنوي در جامعه، اثرات مثبت

بسياري دارد. در روايات متعدد، انتظار به عنوان عمل، بلكه برترين اعمال معرفي شده و از جمله

روايت پيامبر اكرم(ص( بوده كه فرمودند "افضل اعمال أمتي انتظار الفرج" كه برترين اعمال

امت من، انتظار فرج است.

نخستين وظيفه شيعيان انتظار فرج است ، اما آيا واقعا ما منتظريم و انتظار يعني چه؟ كسي كه

به وظايف ديني اش عمل كند منتظر واقعي بوده و انتظار يعني از وضع كنوني راضي نيستيم و

منتظريم تا وضع اصلاح شود. تا كنون حكومت عدل الهي به طور كامل در دنيا برپا نشده است و

با ظهور حضرت حجت(عج( حكومت عدل الهي برپا ميشود.

منتظر امام زمان(عج( كسي است كه گناه نكند و اعمالي انجام ندهد كه موجب نارضايتي

ايشان شود چون ايشان كسي را ميخواهند كه بنده خدا باشد نه بنده شيطان و دنيا. ميگوييم

يابنالحسن اما اين نداي ما تنها به زبان بوده و درون قلب ما وارد نشده است وگرنه بايد اين

بيان همراه با اطاعت از امام زمان(عج( باشد؛ مادامي كه اين حجابهاي ظلماني ، صفات خبيثهاي

همچون ريا ، غيبت ، تهمت ، تكبّر ، حسادت در وجود ماست ، منتظر واقعي امام زمان(عج( نيستيم.

بر اساس حديثي كه يكي از ياران خاص حضرت صادق(عليه السلام( نقل كرده ، ميتوان ديد

حضرت صادق(عليه السلام( كه در شمار منتظران ظهور قرار داشتهاند ، چگونه بيتابانه اشك

ميريخته و انتظار ظهور را در دل داشتهاند. بنابراين روايت ، روزي مفضّل بن عمر ، ابوبصير ، ابان

بن تغلب و سدير ، كه هر 1 تن از ياران ويژه حضرت صادق(عليه السلام( و در شمار فداييان

ولايت بودهاند ، به محضر آن حضرت ميآيند و آن حضرت را در لباسي با آستينهايي تقريباً


1- بيانيه حضرت آيت الله صافي گلپايگاني به مناسبت نهم ربيع الاول 0 سالروز آغاز امامت و ولايت حضرت مهدي(عج) 1392/10/21 خبرگزاري حوزه hawzahnews.com

ص: 62

كوتاه و بدون يقه و سينهاي باز مييابند كه بر روي خاك نشسته و به شدّت گريه ميكنند و اين

سخنان را بر زبان ميرانند كهاي سرور من! غيبت تو بر گرفتاريها و ناراحتيهاي من افزوده

است ، گمان نكنم اشك چشمم خشك شود و ناله سينهام فرو نشيند. سدير با ديدن اين حالت ،

ناراحت ميشود و از آن حضرت ميپرسد كه يابن رسول الله! چه مطلبي براي شما پيش آمده كه

اين گونه منقلب و ناراحت هستيد كه آن حضرت ، آهي كشيده و پاسخ ميدهند "امروز صبح در

كتاب جفر اكبر نظر ميكردم كه به مسائل مربوط به خاتمالأوصيا رسيدم ، ديدم اين بزرگوار چه

مقامي نزد حضرت حق دارند و چه اندازه غيبتشان طولاني ميشود و چقدر بايد ناراحتي

اجتماعات را تحمّل كنند ، چقدر بندگان خدا از دين حق دست شسته و از آن خارج ميشوند و من

از حالات آن حضرت در روزگار غيبت منقلب شده بياختيار اشك چشمم جاري شده است.

تحليل كوتاه اين حديث شريف ، نشان ميدهد آن حضرت با فرزند زاده بزرگوارشان سنخيت

كامل دارند ، در طلب رفع مشكلات ايشان هستند و از آنجا كه ايشان در بالاترين حدّ ممكن ،

پيراسته از آلودگيها هستند ، نميتوانند به وضعيت موجود راضي باشند بنابراين بياختيار در سلك

منتظران آن حضرت قرار گرفته و اشك از ديدگانشان جاري مي شود. (1)

نمونهاي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز

سبك « و » مهدويت « 4. برگزاري همايش0 نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

» زندگي مهدوي

0. برگزاري نمايشگاه موضوعي مهدويت

9. توليد پوستر و كارت پستال و فلش كارت موضوعي 0 بروشور يا كتابچه از محتواي اين

فصل به همراه مسابقه

براي طيف » سبك زندگي مهدوي « و » مهدويت « 1. شناسايي كتاب مناسب با موضوع

مخاطب سازمان متبوع )كودك0 نوجوان 0 جوانان 0 زنان 0 عمومي 0 فرهيختگان و كارشناسان و...( و

برگزاري مسابقه كتابخواني

1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع مهدويت و مشاركت با

صداوسيماي استاني براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني يا راديويي

» سبك زندگي مهدوي « و » مهدويت « 1. برگزاري فراخوان شعر و متن ادبي 0 در موضوع

» سبك زندگي مهدوي « و » مهدويت « 3. فراخوان مسابقه وبلاگ نويسي با موضوع

2. برگزاري ميزگرد تحليلي 0 كرسي آزادانديشي يا پرسش و پاسخ با هدف تحليل ابعاد موضوع

مهدويت در دانشگاهها و حوزههاي علميه


1- درس اخلاق ماه مبارك رمضان 1393/04/13،پايگاه خبري مشرق mashreghnews.ir

ص: 63

3. برگزاري work shape با حضور خوشنويسان 0 هنرمندان گرافيست و... در بقاع متبركه يا

پايگاههاي فرهنگي اصلي شهر براي توليد آثار هنري با محتواي مهدوي در كتاب و دعوت از

هنردوستان و عموم مردم علاقمند

41 . برگزاري مسابقات ورزشي )ويژه محلات 0 دانشگاهها 0 پايگاههاي بسيج و...( با عنوان

و برگزاري همايش بزرگ پاياني با برنامههاي متنوع فرهنگي ويژه دهه كرامت و » مهديياوران «

اهداي جوايز تيمهاي برتر

ص: 64

ص: 65

فصل چهارم: اهل بيت (عليهم السلام)؛ الگوي بصيرت و مقاومت در برابر مستكبران و طاغوتها

گزيده اي از سخنان امام خميني (ره) درباره لزوم اقتدا به معصومين (ع) دربصيرت و ايستادگي

ص: 66

در برابر حوادثي كه پيش ميآيد استقامت داشته باشيد و از آنهايي باشيد كه خداوند در

حقشان فرمود : ان الذين قالوا ربنااللّه ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة ألاّ تخافوا و لا تحزنوا و «

.» أبشروا بالجنة التي كنتم توعدون (1) خداوند ملائكه بر شما فرو ميفرستد و قلبتان را آرامش

است » جنات عدن « ميبخشد كه از كشته شدن و اعدام شدن نگران نشويد. جايگاه ابدي شما

كه و عِدَ المتقون.

... نترسيد ، نگران نشويد ، قلبتان را محكم كنيد. خود را آماده كنيد براي كشته شدن ، خود را

آماده كنيد براي زندان رفتن ، خود را آماده كنيد براي سربازي رفتن ، خود را آماده كنيد براي

ضرب و شتم و اهانت ، خود را آماده كنيد براي تحمل مصايبي كه در راه دفاع از اسلام و

استقلال براي شما در پيش است. كمربندها را محكم ببنديد براي حبس، براي تبعيد ، براي

سربازي رفتن ، براي ناسزا شنيدن ، نترسيد و مضطرب نشويد. به من اگر فحش ميدهند شما چرا

غصه ميخوريد؟ شما چرا نگران ميشويد؟ چرا كاغذها را جمع ميكنيد؟ (2) مگر من از حضرت امير

عليهالسلام بالاتر هستم؟ معاويه چند سال در بالاي منبر به علي فحش داد و آن حضرت

صبر كرد. مگر حضرت علي غير از اين حرفي ميزد كه ما ميزنيم؟ ما ميگوييم احكام قرآن بايد

در مملكت ما عمل شود. آن حضرت هم همين را ميفرمود. مگر شما از اصحاب حضرت امير

بالاتر هستيد كه جان خود را در راه دين ميدادند؟ پيشينيان ما ، بزرگان دين ما و

ائمة معصومين عليهم السلام در راه دفاع از اسلام هتك شدند ، سيلي خوردند ، به شهادت

رسيدند؛ زندان رفتند ، مسموم شدند. پيروان علي و فاطمه و اولاد روحاني و جسماني آن

... بزرگواران همواره با حكام جائر مقابله كردند. عمار ياسر ، (3) عمر مبارك خود را در مقابله گذراند

» فئة باغيه « تا سرانجام در سن نود سالگي به دست (4) به شهادت رسيد. ميثم تمار ، اين زبان

4 . آية 41 سورۀ فرقان

، كه در آن زنندهترين ، زشتترين و بيشرمانهترين فحشها به امام » سازمان زنان ايران « . اشاره به اعلامية ساواك به نام

داده شده بود. پاسبانها و مأموران ساواك شبانه آن را در خيابانهاي قم به در و ديوار ميزدند. طلاب و روحانيان آن را جمع

ميكردند ، امام در نشست بيروني خانة خود نيز به طلابي كه آن اعلامية فضاحتبار را از ديوارها كنده بودند ، اعتراض كرد كه

چرا اين اعلاميه را جمع ميكنيد؟ بگذاريد بر ديوارها باشد تا ماهيت دستگاه جبار را براي مردم بهتر روشن كند.

9 . در نوار نامفهوم است.

1 . اين جمله را حضرت رسول (ص) دربارۀ عمار فرموده بودند.


1- آية 15سورۀ فرقان
2- اشاره به اعلامية ساواك به نام (سازمان زنان ايران) كه در آن زنندهترين 0 زشتترين و بيشرمانهترين فحشها به امام داده شده بود. پاسبانها و مأموران ساواك شبانه آن را در خيابانهاي قم به در و ديوار ميزدند. طلاب و روحانيان آن را جمع ميكردند 0 امام در نشست بيروني خانة خود نيز به طلابي كه آن اعلامية فضاحتبار را از ديوارها كنده بودند 0 اعتراض كرد كه چرا اين اعلاميه را جمع ميكنيد؟ بگذاريد بر ديوارها باشد تا ماهيت دستگاه جبار را براي مردم بهتر روشن كند.
3- در نوار نامفهوم است.
4- اين جمله را حضرت رسول (ص) دربارۀ عمار فرموده بودند.

ص: 67

گوياي اسلام تا آنجا گفت و گفت كه جلادان معاويه عليهاللعنه زبانش را بريدند ، دستهايش را

قطع كردند و بدترين شكنجهها را به او دادند.

اولاد فاطمه سلاماللّه عليها در طول تاريخ اسلام هميشه در برابر دستگاههاي ظالم و جائر

ايستادند و از اسلام دفاع كردند؛ زجرها كشيدند؛ ناسزاها شنيدند؛ لاي جرز قرار گرفتند؛

دستهجمعي سربريده شدند ، قتل عام شدند ، به شهادت رسيدند ، معالوصف مقاومت كردند و

نگذاشتند كه بدخواهانْ اسلام را از بين ببرند و احكام خدا را محو و نابود كنند. (1)

من از همة ملت ايران تقاضا دارم كه همان طور كه از اول در ميدان مبارزه با كفر ، همه

حاضر بوديد و در صحنة اين مبارزه همه حاضر بوديد ، باز هم ادامه بدهيد كه ادامة اين نهضت

براي اسلام است و اسلام عزيز اين حق را به ما همه دارد كه در راه او هر جانفشاني كه

ميتوانيم و هر اقدامي كه ميتوانيم بكنيم. ما بايد در اين امور از پيغمبر اكرم و از ائمة هدي كه

در طول مدتشان يا در جنگ بودند با كفار و يا در حبس بودند به دست اشخاصي كه با اسم

اسلام آنها را به حبس و زجر ميكشيدند ، سرمشق بگيريم و به آنها اقتدا بكنيم. اسلام عزيز

چيزي است كه پيغمبر اكرم در راه او جانفشاني كرد و ائمة هدي در راه او جانفشاني كردند و

ياران پايدار پيغمبر در راه او جانفشاني كردند. و ما نيز بايد به آنها اقتدا كنيم. و از اينكه جنگ

طولاني شده است نهراسيم كه جنگ به نفع اسلام است. ما حق هستيم و حق بر باطل پيروز

است. مرگ مخالفين اسلام و جمهوري اسلامي نزديك است. قواي مسلح ايران با كمال رشادت

در مرزها مشغول مجاهده هستند و تمام ملت پشتيبان آنهاست؛ زن و مرد اين ملت در پشتيباني

آنها مشغول اقدام است. و يك همچو كشوري كه تمام افرادش حاضر در صحنه هستند و تمام

افرادش براي پيشبرد اسلام و پيشبرد مقاصد اسلامي مهيا هستند ، يك همچو كشوري آسيب

نخواهد ديد. و من اميدوارم كه بزودي اين نوكرهاي اجانب و اين ريشههاي فاسد از بين بروند و

شما ملت عزيز ، سرفرازتر از آنچه تا كنون بوديد ، در دنيا قدرت خودتان را نشان بدهيد. (2)

گزيدهاي از بيانات مقام معظم رهبري درباره بصيرت و ايستادگي اهل بيت (عليهمالسلام)

ظهور و شكوفايي دين اسلام مرهون بصيرت و ايستادگي پيامبر اكرم (ص)

يادآوري بعثت به معناي يادآوري يك حادثهي تاريخي نيست اين آن نكتهاي است كه ما

بايد در مواجه هي با اين حادثه ي بزرگ و اين خاطرهي ارجمند بشري و انساني هميشه به ياد

داشته باشيم بلكه تكيهي بر اين خاطرهي پرشكوه در حقيقت تكرار و مرور يك درس فراموش


1- سخنراني با موضوع توطئههاي استعمار بر ضد اسلام مسئوليت سنگين عالمان ديني 0 قم 0 مسجد اعظم 1341/12/29
2- سخنراني با موضوع كارشكنيها و توطئههاي گروهكهاي وابسته و لزوم هوشياري و پايداري ملت ، تهران ، حسينيه جماران 1360/01/26

ص: 68

نشدني است در درجهي اول براي خود امت اسلامي؛ چه آحاد امت ، چه برجستگان و نخبگان

امت سياستمداران ، دانشمندان ، روشنفكران و در درجهي بعد براي همهي آحاد بشريت. اين ،

تكرار يك درس است ، تكرار يك سرمشق است ، يادآوري يك حادثهي درس آموز است.

ابعاد اين حادثه بسيار متنوع است كه حقيقتاً اگر كسي بخواهد با بيان رسا ولو به طور اجمال

جوانب مسئلهي بعثت را بيان كند ، بايد كتابها نوشته شود و ساعتها سخن گفته شود؛ ليكن

همانطور كه انسان يك نگاه ابتدائي به اين حادثه ميكند ، درسهاي متعددي را فرا ميگيرد. شما

ملاحظه كنيد پيغمبر اكرم با اين پيامي كه جامع همهي نيازهاي بشر براي كمال بود ، در

جامعهاي ظهور كرد و دعوت خود را آغاز كرد كه هيچيك از آن كمالات مطلوب در آن جامعه

وجود نداشت.

پيغمبر ، پيامبر علم بود ، در آن جامعه علم نبود؛ پيامبر عدل بود ، در آن جامعه رايحهاي از

عدالت به مشام نميرسيد و قدرتمندان ، زورمندان ، رؤساي زورگو بر جان و مال مردم مسلط بودند.

پيامبر اخلاق و مدارا و گذشت و انصاف و محبت بود ، در آن جامعه اين چيزها به تمام معنا قحط

بود؛ يك جامعهي خشن ، زورگو و زور شنو ، دور از اخلاق و معنويت ، دور از علم ، دلبستهي به

هواهاي نفساني ، به عصبيتهاي جاهلي ، به غرورهاي بي مورد و بيجا.

در يك چنين فضاي متحجر و دشواري ، در يك چنين سنگستان بي آب و علفي اين نهال

روئيد ، سيزده سال در اين شرائط سخت رشد كرد و اين سيزده سال منتهي شد به ايجاد يك

حكومت؛ تشكيل يك جامعه بر مبناي علم و عدل و توحيد و معنويت و اخلاق و كرامت. ذلت را

تبديل به عزت كرد؛ وحشيگري را تبديل به اخوت كرد؛ عصبيت را تبديل به مدارا و تعقل كرد؛

جهل را تبديل به علم كرد؛ يك قاعدهي مستحكمي ، يك شالودهي متيني به وجود آورد كه بر

اساس آن شالودهي محكم ، قرنها مسلمانان توانستند بر قلهي مدنيت عالم مسلط شوند و

قلههائي را خودشان به وجود بياورند كه در تاريخ بشريت سابقه نداشت.

ده سال هم دوران اين حكومت بيشتر طول نكشيد. شما ببينيد سيزده سال به اضافهي ده

سال در عمر ملتها چقدر هست؛ مثل يك لحظه است ، مثل يك ساعتِ گذراست. در يك چنين

فاصلهي كوتاهي يك حركت عظيمي به وجود آمد كه ميشود گفت تاريخ را به دو قسم منقسم

كرد: قسمِ قبل از اسلام و قسمِ بعد از اسلام. انسانيت را به پيش برد ، پايههاي اخلاق را

مستحكم كرد ، درسهاي فراموشنشدني را براي بشر به يادگار گذاشت؛ عظمت بعثت را از اين

ديدگاه شما نگاه كنيد.

آنچه كه اين موفقيتها را تضمين كرد ، البته عناصر در هم تنيدهي بسياري است؛ اما در

درجهي اول آن عنصر مستحكم باثباتي كه سرشار بود از معنويت ، از صفا و از معرفت به

پروردگار و اتكاء به خدا ، وجود خودِ پيغمبر است. پيغمبر اكرم داناترين و خردمندترينِ مردم مكه

ص: 69

بود ، قبل از اينكه به نبوت برسد؛ كريمترين و شريفترين و بااخلاقترينِ مردم آن منطقه بود ،

قبل از اينكه به نبوت برسد.

در ميان آن مردم اين انسان برجسته مورد لطف الهي قرار گرفت و اين بار بر دوش او نهاده

شد؛ چون خدا او را آزموده بود. خدا بندهي خود را ميشناخت و ميدانست كه اين بار را بر دوش

چه كسي ميگذارد ، و پيغمبر ايستاد. اين ايستادگي ، اين استقامتِ همراه با معرفت عميق به آن

هدفي كه به سوي آن حركت ميكند و آن راهي كه آن را ميپيمايد ، پشتوانهي همهي پيشرفتهاي

پيغمبر و پشتوانهي شكوفائي اين حركت عظيم شد. بله ، حق پيروز است ، اما بشرطها؛ شرط

پيروزي حق ، دفاع از حق است. شرط پيروزي حق ، ايستادگي در راه حق است.

وقتي كه در مرحلهي اول بعثت ، بعد از آني كه با گذشت سه سال يا بيشتر كه دعوت پنهاني

بود ، مخفي بود پيغمبر توانسته بود سي ، چهل نفر را مسلمان بكند ، بعد امر الهي آمد كه:

علني كن ، برو توي ميدان ، ؛» فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشركين. انّا كفيناك المستهزءين «

پرچم را به دست بگير و كار را علني كن. پيغمبر آمد وسط ميدان و قضايائي كه شنيدهايد.

بزرگان و صناديد قريش و زرمندان و زورمندان آن جامعه به خود ترسيدند و لرزيدند. اولين كاري

كه كردند ، تطميع آن بزرگوار بود. آمدند پيش جناب ابيطالب گفتند كه اين برادرزادهي تو اگر

رياست ميخواهد ، ما رياست مطلق خودمان را به او ميدهيم؛ اگر ثروت ميخواهد ، آنقدر به او

ثروت ميدهيم كه از همهي ما ثروتمندتر بشود؛ اگر مايل است پادشاهي كند ، ما او را به عنوان

پادشاه خودمان انتخاب ميكنيم. بگوئيد از اين حرفهائي كه ميزند ، دست بردارد. جناب ابيطالب

كه بر جان پيغمبر ميترسيد و از توطئهي آنها بيمناك بود ، پيش پيغمبر آمد و گفت بزرگان مكه

اين پيغام را دادند؛ شايد نصيحت كرد ، توصيه كرد كه حالا شما هم يك خردهاي كوتاه بيائيد؛

يا عمّ! واللَّه لو وضعوا الشّمس « : اين ايستادگي به اين اندازه ديگر چرا؛ لازم نيست. پيغمبر فرمود

؛» في يميني و القمر في شمالي لاعرض عن هذا الامر لا افعله حتّي اظهره اللَّه او يذهب بما فيه

عموجان! اگر خورشيد را در دست راست من بگذارند ، ماه را در دست چپ من بگذارند ، براي

اينكه من از اين هدف دست بكشم ، سوگند به خدا اين كار را نميكنم؛ تا وقتي يا خدا ما را پيروز

كند يا همهي ما از بين برويم.

چشم مبارك پيغمبر لبريز اشك شد و ؛» ثمّ اغرورقت عيناه من الدّمع « بعد در روايت دارد كه

يابن اخي « : از جا بلند شد. ابوطالب اين ايمان ، اين استقامت را وقتي كه ديد ، منقلب شد و گفت

واللَّه لا اسلّمنّك « . برو هركاري كه ميخواهي بكن؛ هدفت را دنبال كن ؛» اذهب و قل ما احببت

سوگند به خدا من تو را با هيچ چيز عوض نميكنم. اين ايستادگي ، ايستادگي ميآفريند. ؛» بشيء

اين استقامت از پيغمبر ، ريشهي استقامت را در ابوطالب مستحكم ميكند. اين پايبندي به هدف ،

نترسيدن از دشمن ، طمع نورزيدن در آنچه كه در دست دشمن است ، دل نبستن به امتيازي كه

دشمن ميخواهد بدهد در مقابل متوقف كردن اين راه ،ايستادگي ميآفريند ، آرامش به وجود ميآورد ،

ص: 70

اعتماد به راه و به هدف و به خدائي كه اين هدف متعلق به اوست ، به وجود ميآورد. لذا سي ،

چهل نفر بيشتر نبودند. همين سي ، چهل نفر در مقابل آن همه مشكلات ، آن همه دشواريها

ايستادند و روز به روز زياد شدند. روز به روز در مكه ميديدند كه با عمار چه ميكنند ، با بلال چه

معاملهاي ميشود ، سميه و ياسر چه جور زير شكنجه قرار ميگيرند و شهيد ميشوند؛ اينها را

ميديدند ، در عين حال ايمان ميآوردند. پيشرفت حق اينجوري است. صرفاً در حالت آسايش، در

حالت امن و امان پرچم حق را بلند كردن و پاي آن سينه زدن ، حق پيش نميرود. حق آن وقتي

پيش ميرود كه صاحب حق ، پيرو حق ، در راه پيشرفت حق از خود استقامت و استحكام نشان

بدهد.

اشداء .» محمّد رسول اللَّه و الّذين معه اشدّاء علي الكفّار رحماء بينهم « : آيهي قرآن ميفرمايد

بر كفار معنايش اين نيست كه با كفار دائم در حال جنگند. اشداء ، شدت ، يعني استحكام ،

استواري ، خورده نشدن. يك فلزي زنگ ميزند ، خورده ميشود ، پوك ميشود ، از بين ميرود؛ يك

فلز هم قرنهاي متمادي كه بگذرد ، دچار خوردگي و زنگزدگي و پوسيدگي و پوكي نميشود.

اشداء يعني اين. شدت يعني استحكام. استحكام يك وقت در ميدان جنگ است ، يك جور بروز

ميكند؛ يك وقت در ميدان گفتگوي با دشمن است ، يك جور بروز ميكند. شما ببينيد پيغمبر در

جنگهاي خود ، آنجائي كه لازم بود با طرف خود و دشمن خود حرف بزند ، چه جوري حرف ميزند.

سرتا پاي نقشهي پيغمبر استحكام است؛ استوار ، يك ذره خلل نيست. در جنگ احزاب پيغمبر با

طرفهاي مقابل وارد گفتگو شد ، اما چه گفتگوئي! تاريخ را بخوانيد. اگر جنگ است ، با شدت؛ اگر

گفتگو است ، با شدت؛ اگر تعامل است ، با شدت؛ با استحكام. اين معناي اشداء علي الكفار است.

رحماء بينهم ، يعني در بين خودشان كه هستند ، نه؛ اينجا ديگر خاكريز نرم است ، انعطاف وجود

دارد؛ اينجا ديگر آن شدت و آن صلابت نيست. اينجا بايد دل داد و دل گرفت. اينجا بايد با هم

با تعاطف رفتار كرد.

همان ايستادگىِ اول بعثت ، منجر ميشود به استقامت عجيب سه سال در شعب ابيطالب.

شوخي نيست؛ سه سال در يك درهاي در مجاورت مكه ، بدون آب ، بدون گياه ، در زير آفتاب

سوزان. پيغمبر ، جناب ابيطالب ، جناب خديجه ، همهي مسلمانها و همهي خانوادههايشان توي

اين تكه شكاف كوه زندگي كردند. راه هم بسته بود كه براي اينها غذا نيايد ، خوراك نيايد.

گاهي در ايام موسم كه بر طبق سنن جاهلي آزاد بود ، يعني جنگ نبود ميتوانستند داخل شهر

بيايند ، اما تا ميخواستند جنسي را در دكاني معامله كنند ، ابوجهل و ابولهب و بقيهي بزرگان مكه

به نوكرها و فرزندان خودشان سفارش كرده بودند كه هر وقت آنها خواستند جنسي را بخرند ، شما

وارد معامله شويد ، دو برابر پول بدهيد ، جنس را شما بخريد و نگذاريد آنها جنس بخرند. با يك

چنين وضعيت سختي سه سال را گذراندند. اين شوخي است؟

ص: 71

آن استقامت اوّلي ، آن عمود مستحكم اين خيمه ، آن دل متوكل علي اللَّه است كه چنين

استقامتي را در فضا به وجود ميآورد كه آحاد صبر ميكنند. شب تا صبح بچهها از گرسنگي گريه

ميكردند كه صداي گريهي بچهها از توي شعب ابيطالب به گوش كفار قريش ميرسيد و ضعفاي

آنها هم دلشان ميسوخت؛ اما از ترس اقويا جرئت نميكردند كمك كنند. اما مسلمان كه بچهاش

در مقابلش پرپر ميزد كه چقدر در شعب مردند ، چقدر بيمار شدند ، چقدر گرسنگي كشيدند

؛» تزول الجبال و لا تزل « : تكان نخورد. اميرالمؤمنين به فرزند عزيزش محمد بن حنفيه فرمود

كوهها ممكن است تكان بخورند؛ از جا كنده شوند؛ تو از جا كنده نشو. اين همان نصيحت پيغمبر

است؛ اين همان وصيت پيغمبر است. اين است راه برخاستن امت اسلامي؛ بعثت امت اسلامي

اين است. اين درس پيغمبر به ماست. بعثت اين را به ما تعليم ميدهد.

صرف اينكه بنشينيم ، بگوئيم آيهاي نازل شد و جبرئيلي آمد و پيغمبر مبعوث به رسالت شد و

خوشحال بشويم كه كي ايمان آورد و كي ايمان نياورد ، مسئلهاي را حل نميكند. مسئله اين است

كه ما بايد از اين حادثه كه مادر همهي حوادث دوران حيات مبارك پيغمبر است درس

بگيريم. همهي اين بيستوسه سال درس است.

من يك وقت به بعضي دوستان گفتم زندگي پيغمبر را ميلي متري بايد مطالعه كرد. هر

لحظهي اين زندگي يك حادثه است؛ يك درس است؛ يك جلوهي عظيم انساني است؛ تمام اين

بيستوسه سال همينجور است. جوانهاي ما بروند تاريخ زندگي پيغمبر را از منابع محكم و مستند

بخوانند و ببينند چه اتفاقي افتاده است. اگر شما ميبينيد امتي به اين عظمت به وجود آمد كه

امروز هم بهترين حرفها ، بهترين راهها ، بزرگترين درسها ، شفابخشترين داروها براي بشريت

توي همين مجموعهي امت اسلامي است اين جور به وجود آمد ، گسترش پيدا كرد و ريشهدار

شد. والّا صرف اينكه حق با ما باشد ، ما پيش نميرويم؛ حق همراه با ايستادگي. اميرالمؤمنين

لا يحمل هذا العلم « : بارها من اين جمله را از آن بزرگوار نقل كردم در جنگ صفين فرمود

اين پرچم را كساني ميتوانند بلند كنند كه اولاً بصيرت داشته باشند ، .» الّااهل البصر و الصّبر

بفهمند قضيه چيست ، هدف چيست؛ ثانياً صبر داشته باشند. صبر يعني همين

استقامت ، ايستادگي ، پابرجائي. اين را ما بايد از بعثت درس بگيريم.

امام عزيز ما رشحهاي از آن چشمهي فياض بود كه توانست اين بساط عظيم را در دنيا راه

آمن الرّسول بما انزل « : بيندازد. امام هم قلبش پر بود از ايمان به راه خود. همان طور كه فرمود

خود پيغمبر اول مؤمن بود. .» اليه من ربّه و المؤمنون كلّ آمن باللَّه و رسله و ملائكته

در انقلاب ما خود امام بزرگوار ، اول مؤمن به اين راه بود و از همه قلبش سرشارتر بود از ايمان

به اين راه و اين هدف؛ ميفهميد ، ميدانست دارد چه كار ميكند؛ عظمت كار را ميفهميد ، الزامات

اين كار را هم ميفهميد كه اولين الزام اين كار اين بود كه با توكل به خدا در اين راه محكم

بايستد. محكم ايستاد. جوانان اين ملت هم با ايستادگي او ايستادگي پيدا كردند؛ آحاد اين مردم

ص: 72

هو « هم وقتي كه اين چشمهي صبر و سكينه لبريز شد و سرازير شد ، آنها را فرا گرفت. آنها هم

شدند. اين سكينه وقتي كه بر » الّذي انزل السّكينة في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم

.» وللَّه جنود السّماوات و الأرض « : دل انسانها نازل ميشود ، ايمان انسان زياد ميشود. بعد ميفرمايد

از چه ميترسيد؟ سپاه زمين و آسمان مال خداست. با خدا باش، اين سپاه زمين و آسمان مال

شماست؛ در اختيار شماست. اين سنتهاي الهي است.

ببينيد خداي متعال در آنِ واحد دو چيز را آفريده است: يكي اين عالم آفرينش را ، با همهي

قوانينش، با همهي سننش. يكي قواعد شريعت را؛ دين مردم را ، راهنمائي زندگي مردم را. اين دو

تا را با هم آفريده؛ اينها با هم منطبقند. اگر شما طبق قوانين الهي يعني آن ارادهي تشريعي

حق عمل كرديد ، زندگي شما و رفتار شما منطبق با قوانين آفرينش ميشود؛ مثل يك كشتياي

كه در مسير باد دارد حركت ميكند ، باد به او كمك ميكند؛ در جريان آب دارد حركت ميكند ،

جريان آب به او كمك ميكند.

سنن آفرينش به انساني كه در اين راه حركت كند ، كمك ميكند؛ منتها شرطش اين است كه

شما حركت كنيد. ملت ايران حركت كرد ، سنن آفرينش هم به او كمك كرد؛ قوانين طبيعي الهي

به او كمك كرد. والّا كي فكر ميكرد در قلب حساسترين نقطهي عالم يعني خاورميانه يكي از

وابستهترين حكومتها به استكبار جهاني يعني حكومت شاه؛ حكومت پهلوي در بين جامعهاي

كه بسياري از روشنفكرانش، بسياري از نخبگانش، دهها سال بود ذهنشان آلوده شده بود به

تعليمات غربي و وسوسههاي غربي و هواهاي نفساني ، ناگهان پرچم اسلام بلند بشود و اين

جامعه امت اسلامي را به اسلام دعوت كند؟ كي فكر ميكرد چنين چيزي ممكن است؟ اما شد.

اين معنايش اين است كه وقتي يك جماعتي ، يك ملتي در اين راه حركت كنند ، بادهاي

موافق الهي يعني همان سنتهاي آفرينش به اينها كمك ميكنند؛ پيش ميروند.

... ملت ايران بيدارند؛ ملت ايران حقيقت را ميفهمند. طبيعت استكبار اين است كه اگر يك

قدم عقب نشستيد ، او يك قدم جلو ميآيد. هيچ كس گمان نكند كه با عقبنشيني در مقابل

استكبار و عدول از مواضع صحيح و از حق صحيح و از داعيهي صحيح ، موجب ميشود كه

استكبار خجالت بكشد؛ نجابت به خرج بدهد ، بگويد خوب ، حالا اينها يك قدم عقب نشستند ، ما

هم يك قدم عقب بنشينيم. چنين چيزي نيست.

شما يك قدم رفتيد عقب ، او يك قدم ميآيد جلو؛ يك سنگر را خالي كرديد ، او ميآيد آن

سنگر را ميگيرد. امت اسلام بايد اينجوري به قضاياي خود نگاه كند. سياستمداران دنياي اسلام

بايد با اين نگاه ، به حوادث پيرامون خود نگاه كنند. ملت ايران ايستاده است؛ حرف حق خود را

زده است. ما حرفمان كلمهي توحيد است و توحيدِ كلمه. ما ميگوئيم فقط بندهي خدا باشيم؛

بندهي آمريكا نباشيم؛ بندهي قدرتهاي زورگو و مستكبر و قلدر نباشيم؛ بندهي فراعنهي عصر

ص: 73

نباشيم؛ بندهي ابولهبها و ابوجهلهاي اين زمان نباشيم. ابوجهل اين زمان كيست؟ ابوجهل كه

مرد و رفت؛ امروز هم ابوجهل وجود دارد.

رگ رگ است اين آب شيرين آب شور بر خلايق ميرود تا نفخ صور

امروز هم ابوجهل در دنيا هست؛ امروز هم ابولهب هست؛ آتشافروزها ، جاهلهاي بيمغز؛ از

اينها امروز در دنيا هستند. ابوجهلهاي امروز را پيدا كنيد. ابوجهلهاي امروز ، آنهائي كه بمب اتم

ميسازند ، همهي دنيا را تهديد ميكنند ، آن وقت به يك ملتي بيدليل گير ميدهند كه چرا شما

انرژي هستهاي ميخواهيد پيدا كنيد؛ كه قبول هم داريم براي برق است ، براي استفادههاي

صلحآميز است؛ اما چون اين توانائي را به شما ميدهد ، ما نميگذاريم؛ حرف حضرات اين است. در

مقابل اين زورگوها ، در مقابل اين قلدرها ، جاهلها ، حرفنفهمها كه نه منطق سرشان ميشود ، نه

حرف ميفهمند؛ مثل اين داشها و لاتهاي بيمغز بيكله كه دائم به بازوي خودشان نگاه ميكنند ،

قدرت خودشان را اندازه ميگيرند ، دائم عربده ميكشند ، اگر چنانچه عقبنشيني كرديد ، باختيد.

ملت ايران اين را تجربه كرده است. تقريباً سي سال است كه ما با اين مسائل مواجهايم؛ اما واقعاً

پيش رفتيم؛ روي زمين پيش رفتيم.

امروز ملت ايران قابل مقايسهي با ملت ايرانِ بيست سال قبل نيست و علمش، فناوري اش،

تجربهاش، مهارتهاي گوناگونش، توسعهي عظيم همهجانبهي ملي و اجتماعي و اقتصادي و

كشورياش، نفوذ و اقتدارش در منطقه ، قابل مقايسهي با بيست سال پيش و بيستوپنج سال

پيش نيست. اين ، بر اثر همين استقامت است. اين درس بعثت است؛ اين را بايستي تك تك ما

بدانيم و بفهميم؛ با تاريخ پيغمبر آشنا شويم؛ بدانيم كه آن روز بعثت نبي مكرم بود ، امروز بعثت

امت اسلامي است.

امروز امت اسلامي بايد احساس بعثت بكند؛ خود را مبعوث بداند؛ آگاهانه و با بصيرت حركت

و اقدام كند؛ بر علم خود اضافه كند ، بر توانائيهاي خود اضافه كند ، بر انسجام ملي و انسجام

بينالملل اسلامي خود اضافه كند. و بين ايشان توحيد كلمه خيلي مهم است.

اين پيام ملت ايران ، پيام انقلاب اسلامي ، پيام نظام جمهوري اسلامي است. (1)

عاشورا صحنه بي بديل بصيرت و استقامت

در گذشته هم حوادثى بوده است و در تاريخ آنها را خواندهايد. اما ، هيچكدام از اين حوادث ، با

حادثه عاشورا قابل مقايسه نيست؛ حتّى شهادت شهداى بدر و احد و زمان صدر اسلام. انسان

تدبّر كه مىكند ، مىفهمد چرا از زبان چند نفر از ائمّه ما عليهمالسّلام ، نقل شده است كه خطاب

يعنى هيچ ؛» لا يوم كيومك يا ابا عبد اللَّه « : به سيّدالشّهدا عليه الصّلاۀ و السّلام فرمودهاند

حادثهاى مثل حادثه تو و مثل روز تو نيست. چون عاشورا يك واقعه استثنايى بود. لُبّ و جوهر


1- بيانات در ديدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص) 1387/05/09

ص: 74

حادثه عاشورا اين است كه در دنيايى كه همه جاى آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود ، حسين

بن على عليهالسّلام براى نجات اسلام قيام كرد و در اين دنياى بزرگ ، هيچكس به او كمك

نكرد! حتّى دوستان آن بزرگوار ، يعنى كسانى كه هريك مىتوانستند جمعيتى را به اين ميدان و

به مبارزه با يزيد بكشانند ، هركدام با عذرى ، از ميدان خارج شدند و گريختند!... اين ، در حالى بود

كه هنگام حرف زدن ، همه از دفاع از اسلام مىگفتند. اما وقتى نوبت عمل رسيد و ديدند كه

دستگاه يزيد ، دستگاه خشنى است؛ رحم نمي كند و تصميم بر شدّت عمل دارد ، هركدام از

گوشهاى فرار كردند و امام حسين عليهالسّلام را در صحنه تنها گذاشتند.

... اين ، يك عبرت عجيب در تاريخ است. آنجا كه بزرگان مىترسند ، آنجا كه دشمن چهره

بسيار خشنى را از خود نشان مىدهد ، آنجا كه همه احساس مىكنند اگر وارد ميدان شوند ميدان

غريبانهاى آنها را در خود خواهد گرفت؛ آنجاست كه جوهرها و باطن افراد شناخته مىشود....

وقتى مثل امامحسينى حركت و قيام كند ، عدّهاى از مردم هم دور او را خواهند گرفت و گرفتند.

اگرچه آنها هم ، وقتى معلوم شد كه كار چقدر سخت است و چقدر شدت عمل وجود دارد ،

يكىيكى از دور آن حضرت پراكنده شدند ، و از هزار و اندى آدمى كه با امام حسين عليهالسّلام ،

از مكه به راه افتاده ، يا در بين راه به حضرت پيوسته بودند ، در شب عاشورا تعداد اندكى ماندند كه

با مجموع آنچه كه روز عاشورا خودشان را به حضرت رساندند ، هفتاد و دو نفر شدند!

اين ، مظلوميت است. اين مظلوميت ، به معناى كوچكى و ذلّت نيست. امام حسين عليهالسّلام ،

عظيمترين مبارز و مجاهد تاريخ اسلام است؛ چون او در چنين ميدانى ايستاد و نترسيد و

مجاهدت كرد. اما اين انسان بزرگ ، به قدر عظمتش، مظلوميت دارد. همان قدر كه بزرگ است ،

همان قدر هم مظلوم است؛ و با غربت هم به شهادت رسيد.... آن انسانى كه در چنان غربتى ، در

چنان ظلمتى ، تنها ، بدون ياور ، بدون هيچگونه اميد كمكى از طرف مردم ، با وسعت تبليغات

دشمن ، مىايستد و مبارزه مىكند و تن به قضاى الهى مىسپارد و آماده كشته شدن در راه خدا

مىشود. عظمت شهداى كربلا به اين است! يعنى براى احساس تكليف ، كه همان جهاد در راه

خدا و دين بود ، از عظمت دشمن نترسيدند؛ از تنهايى خود ، احساس وحشت نكردند؛ كم بودن

عدّه خود را مجوّزى براى گريختن از مقابل دشمن قرار ندادند. اين است كه يك آدم را ، يك

رهبر را ، يك ملت را عظمت مىبخشد: نترسيدن از عظمت پوشالى دشمن. (1)

آن هنگام كه معلوم شد امام حسين عليهالسّلام شهيد خواهد شد و بعد از شهادت او ، آل الله

حرم امير المؤمنين و حرم پيغمبر عليهماالسّلام در بيابان و در دست مردان نامحرم ، تنها خواهند

ماند اينجا ديگر مسألهى ناموس پيش مىآيد به عنوان يك انسان غيرتمند ، مىتوانست

ديگر تكليف برداشته شده است. تكليف زنان چه مىشود؟ اگر اين راه را ادامه دهيم و « : بفرمايد


1- بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار قشرهاى مختلف مردم به مناسبت فرارسيدن ماه محرم 1371/04/10

ص: 75

كشته شويم ، زنان خاندان پيغمبر و دختران امير المؤمنين عليه الصّلاۀ و السّلام و پاكيزهترين و

طيّب و طاهرترين زنان عالم اسلام ، به دست دشمنان مردان بىسروپايى كه هيچچيز از شرف

». و ناموس نمىفهمند خواهند افتاد. پس، تكليف برداشته شد

توجّه كنيد برادران و خواهران! مطلب مهمّى است كه در واقعهى كربلا از اين ديدگاه دقّت

شود كه اگر امام حسين عليهالسّلام مىخواست در مقابل حوادثِ بسيار تلخ و دشوارى مثل

شهادت على اصغر ، اسارت زنان ، تشنگى كودكان ، كشته شدن همهى جوانان و حوادثِ فراوانِ

ديگرى كه در كربلا قابل احصاست ، با ديدِ يك متشرّعِ معمولى نگاه كند و عظمتِ رسالتِ خود را

ديگر تكليف نداريم. حال با « : به فراموشى بسپارد ، قدمبهقدم مىتوانست عقبنشينى كند و بگويد

اما امام حسين عليهالسّلام ». الضّرُورات تُبِيح الْمَحْظُوراتِ « »؟! يزيد بيعت مىكنيم. چاره چيست

چنين نكرد. اين ، نشانگر استقامت آن حضرت است. استقامت يعنى اين! (1)

عاشورا يك نيمه روز بيشتر نبود؛ تاريخ را تكان داد و متحول كرد.... شما ببينيد در طول

سالهاي متمادي ، قرنهاي متمادي ، ياد امام حسين ، نام امام حسين ، تربت امام حسين ، عزاي امام

حسين هرگز از بين مردم پيرو اهلبيت و مؤمنِ به اهلبيت خارج نشد؛ اين را رها نكردند؛ هرچند

خيلي تلاش شد. حالا شما قضيهي متوكل و بستن راه را شنيدهايد. اينها آن كارهاي چارواداري ،

مخالفتهاي چارواداري بوده است. مخالفتهاي بسيار زيادي در طول زمان به شكلهاي ظاهراً

علمي ، به شكل احساساتي ، به شكل تجربهاي انجام دادند ، ولي شيعه نگه داشته است و بايد نگه

دارد.

ميگويند چرا ماتم و گريه و اشك را در بين مردم رواج ميدهيد؟ اين ماتم و اشك براي ماتم و

اشك نيست ، براي ارزشهاست. آنچه پشت سر اين عزاداريها ، بر سر و سينه زدنها ، اشك ريختنها

وجود دارد ، عزيزترين چيزهائي است كه در گنجينهي بشريت ممكن است وجود داشته باشد؛ او

همان ارزشهاي معنوىِ الهي است. اينها را ميخواهند نگه دارند كه حسينبنعلي مظهر اين

ارزشها بود. يادِ آنهاست؛ زنده نگه داشتن آنهاست.

و ملت اسلام اگر نام حسين را و ياد حسين را زنده نگه بدارد و آن را الگو قرار بدهد براي

خود ، از همهي موانع و مشكلات عبور خواهد كرد. لذاست كه ما در انقلاب اسلامي ، در نظام

جمهوري اسلامي از صدر تا ذيل ، همه مردم ، مسئولين ، بزرگان ، شخص امام بزرگوار ما بر

روي مسئلهي امام حسين و مسئلهي عاشورا و همين عزاداريهاي مردمي ، تكيه كردند و جا دارد.

اين عزاداريها جنبهي نمادين دارد ، جنبهي حقيقي هم دارد؛ دلها را نزديك ميكند ، معارف را

روشن ميكند.


1- بيانات در اجتماع پرشكوه زائران مرقد امام خمينى (ره) 1375/03/14

ص: 76

... مرحوم شهيد مطهري سالها قبل از انقلاب در اين حسينيهي ارشاد فرياد ميكشيد كه: واللَّه

قريب به اين مضمون بدانيد شمر ، امروز اسم نخستوزيرِ آن روز اسرائيل (صهيونيست) را

ميآورد اوست. واقع قضيه هم همين است. ما شمر را لعنت ميكنيم ، براي اينكه ريشهي شمر

شدن و شمري عمل كردن را در دنيا بكنيم؛ ما يزيد و عبيداللَّه را لعنت ميكنيم ، براي اينكه با

حاكميت طاغوت ، حاكميت يزيدي ، حاكميت عيش و نوش، حاكميت ظلمِ به مؤمنين در دنيا

مقابله كنيم. حسينبنعلي قيامش براي اين بود كه بيني حاكميتهاي عليه ارزشهاي اسلامي و

انساني و الهي را به خاك بمالد و نابود كند؛ و همين كار را هم امام حسين با قيام خود كرد.

مجالس ما؛ مجالس حسيني ، يعني مجالس ضد ظلم ، مجالس ضد سلطه ، مجالس ضد شمرها

و يزيدها و ابنزيادهاي زمان موجود ، زمان حاضر ، معنايش اين است. اين استمرار ماجراي امام

حسين است.

و امروز دنيا پر از ظلم و جور است. شما ببينيد چه ميكنند؛ در فلسطين چه ميكنند ، در عراق

چه ميكنند ، در كشورهاي گوناگون چه ميكنند ، با ملتهاي دنيا چه ميكنند ، با فقرا چه ميكنند ، با

ثروتهاي ملي كشورها چه ميكنند. ابعاد عظيم حركت حسينبنعلي (عليهالسّلام( شامل همهي

اين ميدان وسيع ميشود. امامحسين نه فقط براي شيعه ، نه فقط براي مسلمانها ، بلكه براي احرار

عالم درس دارد.

رهبر آزاديبخش نهضت هند در شصت سال ، هفتاد سال قبل اسم حسينبنعلي را آورد؛ گفت

من از او ياد گرفتم؛ در حالي كه هندو بود؛ اصلاً مسلمان نبود. در بين مسلمين هم همينطور

است. ماجراي امامحسين اين است. شما گنجينهدارِ يك چنين جواهر ذي قيمتي هستيد كه

همهي بشريت ميتواند از او بهره برد و استفاده كند.

... بنده بارها در طول اين سالها اين جملهي اميرالمؤمنين (عليهالصّلاۀوالسّلام( را عرض

اين پرچم پرچم انسانيت ، ؛» ألا لا يحمل هذا العلم إلّا أهل البصر والصّبر « : كردهام كه فرمود

اسلام ، توحيد را آن كساني كه داراي اين دو خصوصيتند ، ميتوانند بر دست بگيرند و بلند نگه

بصيرت و استقامت. امام حسين (عليهالسّلام( مظهربصيرت و استقامت ؛» البصر والصّبر « ؛ دارند

است.

پيروان امام حسين هم همين را نشان دادند و بعد از گذشت قرنها ، آن روزي كه رهبر

شايستهاي در ميان آنها پيدا شد ، اين حركت عظيم را به وجود آوردند. انقلاب عظيم اسلامي يك

ماجراي عظيمي است؛ داستان عظيمي است. ما در وسط قضيه قرار گرفتهايم ، ابعاد عظيم اين

حادثه براي ما خيلي روشن نيست؛ آيندگانِ تاريخ و كساني كه امروز بيرون از اين مجموعه

هستند ، آنها بيشتر از ما ابعاد و عظمت اين حركت را ميبينند. در دنيائي كه همهي پول و ثروت و

قدرت و سياست و همه چيز و همه چيز در جهت ضد ارزشهاي انساني و ديني است ، ناگهان در

يك نقطهي حساس عالم نقطهي حساس جغرافيائي عالم يك نظامي سر بلند كند ، يك ملتي

ص: 77

قيام كند براي به دست گرفتن پرچم ارزشها؛ و ارزشهاي انساني را سر دست بگيرد ، نداي توحيد

بدهد ، معجزه است؛ معجزهي زمان ما اين است. بعد از همه طرف به او حمله كنند؛ بزرگ و

كوچك، طاغوتها وطاغوتچهها با همهي توانشان بريزند سر او ، و در عين حال او نه فقط شكست

نخورد ، بلكه بسياري از آنها را شكست بدهد؛ آنها را عقب براند ، كه امروز شما داريد ميبينيد

نشانههاي عقبرفتِ استكبار را. در اين مبارزه ملت ايران پيروز شد. (1)

آيت الله العظمي نوري همداني

آيتالله نوري همداني استقامت و حماسه آفريني در برابر هجمه هاي دشمن را مهمترين درس

سيره حضرت زينب(س( ميداند ، ايشان در اين باره ميفرمايند: ما بايد به تأسي از آن بزرگ بانو

تلاش كنيم در هر عرصهاي شجاعت ، فهم و بصيرت خود را براي رسيدن به اين مهم بيفزاييم...

قدرت و صلابت آن حضرت به حدي بود كه سرپرستي و مديريت كاروان كربلا پس از ظهر

عاشورا به ايشان واگذار شد و توانست نهضت امام حسين(عليه السلام( را ادامه داده و به نتيجه

مطلوب برساند. ايشان در طول عمر شريف خود در خدمت 1 تن از معصومان بود؛ امام

سجاد(عليه السلام( در وصف آن حضرت فرمود تو عالمي هستي كه احتياج به تعليم دهنده

نداري و فهميدهاي هستي كه نيازي به فهماننده نداري؛ در مجلس ابن زياد كه كسي جرأت

حرف زدن نداشت ايشان با خطبه غراء خود او را رسوا و تحقير كرد. (2)

بررسي مؤلفه ها، شرايط و موانع بصيرت توسط آيت الله مصباح يزدي

مفهوم بصيرت

همريشه و در اصل به معناي بينش است؛ مفهومي اسلامي » بصر « همه ميدانيم بصيرت با

است و ريشهاش در قرآن و كلمات اهلبيت صلواتاللهعليهماجمعين مخصوصا نهجالبلاغه يافت

قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْع و إِلَى « ؛ ميشود. قرآن كريم درباره پيغمبر اكرم صلياللهعليهوآله ميفرمايد

اللّهِ عَلَى بَصِيرَۀٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي...؛ (3) من به سوي خدا دعوت ميكنم؛ هم خودم بصيرت دارم؛ هم

». كساني كه با من هستند و از من پيروي ميكنند در فرمايشات اميرمؤمنان صلواتاللهعليه

إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَّسْت عَلَى نَفْسِي وَ لَا لُبِّسَ « : تعبيرات عجيبي است. در جايي ميفرمايند

عَلَيَّ...؛ (4) من در اين راهي كه انتخاب كردم با بصيرتم. نه خودم خودم را فريب دادم ، نه ديگري


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مردم قم در سالروز قيام نوزدهم ديماه 1386/10/19
2- بياناتي در ديدار جمعي از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به مناسبت فرارسيدن ولادت حضرت زينب(س)سه شنبه 5 اسفند 1393،خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) isna.ir
3- يوسف 108
4- نهجالبلاغه 0 ص54 و 194

ص: 78

». فريبم داد (1) ذيل اين كلام ، مقداري مفهوم بصيرت را روشن ميكند؛ كسي كه بصيرت دارد

فريب نميخورد ، نه خودش خودش را فريب ميدهد؛ نه ديگران ميتوانند فريبش بدهند. در دو

جاي نهج البلاغه اين كلام تكرار شده است كه بسيار جلب توجه ميكند. براي درك بهتر اين

كلام بايد حوادث آن زمان را در ذهن خود ترسيم كنيم تا كمابيش متوجه شويم كه اميرالمؤمنين

صلوات الله عليه از همان آغاز خلافت ظاهريشان با چه مشكلاتي روبهرو بودند كه اين چنين

ميگويند.

جامعه اسلامي بعد از رحلت پيغمبر صلياللهعليهوآله به راحتي سه خليفه را قبل از علي (عليه

السلام( پذيرفت و به يك معنا خودش آنان را تعيين كرد. با اينكه در بين مسلمانان افراد

بسياري در رخداد غدير حضور داشتند و با اميرالمؤمنين بيعت كردند ولي هفتاد روز بعد ، آن را به

فراموشي سپردند. بالاخره از سر خيرخواهي و براي اينكه جامعه اسلامي بيسرپرست نماند ،

خليفه تعيين كردند و مردم هم پذيرفتند. خاندان پيامبر و بعضي از اصحاب مانند سلمان و ابوذر و

مقداد و برخي ديگر از انصار مخالفت كردند ، اما صدايشان به جايي نرسيد و مجبور شدند امر واقع

شده را بپذيرند. جامعهاي را تصور كنيد كه سه خليفه را خودش تعيين كرده و براي ساير كساني

كه كانديداي خلافتند احترام زيادي قائل است. بعد ، طلحه و زبير كه از كانديداهاي خلافت بودند

به همراه همسر پيامبر حركتي را بر ضد اميرالمؤمنين آغاز كردند ، و همه اين حوادث بعد از بيعتي

است كه با علي(عليه السلام( داشتند؛ آن بيعت عجيب تاريخي كه اميرالمؤمنين ميفرمايد

آنچنان هجوم آوردند كه نزديك بود فرزندان من زير دست و پا له شوند. بعد از اين بيعت ، علي

عليهالسلام يك طرف است و طرف ديگر زبير ، طلحه و همسر پيغمبر. هر كدام از اين افراد به

تنهايي استوانهاي هستند. اينها جمع شدند و بر ضد علي شورش كردند. بصره را تصرف كردند و

ميخواستند در آنجا حكومت تشكيل بدهند. فكر ميكنيد مردم درباره اين جريان چگونه قضاوت

كنند؟ بنده خودم را جاي مردم آن زمان بگذارم؛ ميبينم علي ، يكي از اصحاب پيغمبر ، يك طرف

است ، اما طرف ديگر سه نفر هستند: يكي از آنها همسر پيغمبر است. اينكه خانمي فرماندهي

لشگري را بر عهده بگيرد يا بههرحال جزو يك قيام سياسي بر ضد خليفه باشد ، بيسابقه بود. اين

خيلي مسأله مهمي است. خيال ميكنم اگر بنده آن زمان بودم خيلي هنر داشتم ، احتياط

ميكردم؛ نه طرف علي ميرفتم نه طرف آنها. بالاخره اين سه نفر نيز از اصحاب پيغمبرند؛ زبير

پسرعمه پيغمبر است؛ سنش بيشتر از علي است؛ بزرگ بنيهاشم است. طبعا در مردم تزلزل پيدا

شد كه چگونه رفتار كنند. انسان وقتي اين دو كلام را از اميرالمومنين ميبيند ، ميتواند حدس

بزند كه حضرت در چه فشاري قرار گرفته بودند. فرمودند: خواب از چشم من ربوده شد؛ شب تا

صبح فكر كردم؛ كار را زير و رو كردم؛ همه اطراف و تمام جوانب قضيه را سنجيدم؛ نتيجهاي كه

4 . ظاهرا اشاره به برخوردي است كه با اهل جمل و بعد از آن با ساير ناكثين ، مارقين و قاسطين داشتند.


1- ظاهرا اشاره به برخوردي است كه با اهل جمل و بعد از آن با ساير ناكثين 0 مارقين و قاسطين داشتند.

ص: 79

از اين فكرها و تأملات گرفتم اين شد كه كار من بين دو چيز مردد است؛ بايد يكي از دو چيز را

انتخاب كنم؛ يا با اينها بجنگم يا از دين اسلام بيرون بروم؛ راه ديگري ندارم.

حضرت ميفرمايد شب تا صبح فكر كردم ، همه جوانب را سنجيدم و به اين نتيجه رسيدم. اين

طور نيست كه اگر با كسي اختلافنظري داريم ، به روي هم شمشير بكشيم. دعواي سياسي يا

دعواي حزبي نيست. إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي؛ من ميفهمم دارم چه كار ميكنم. اين طور نيست كه از

روي احساسات بگويم با شما ميجنگم. شب تا صبح فكر كردم ، جوانبش را سنجيدم؛ قلبت ظهر

الامر و بطنه؛ ظاهر و باطنش را سنجيدم تا به اين نتيجه رسيدم كه يا بايد با اينها بجنگم يا از

دين اسلام استعفا بدهم يعني اگر با اينها نجنگم كافرم.

بصيرت علي عليهالسلام

اشاره

من و شما بوديم چه قضاوتي ميكرديم؟ نهتنها به سادگي نميپذيرفتيم كه بايد با آنان

جنگيد؛ بلكه ميگفتيم: آقا! حالا يك چيزي گفتند ، يك كاري كردند ، حكومتي ميخواهند ، اصلا

حكومت بصره را به اينها بده و خودت را راحت كن! نهتنها حركت علي عليهالسلام را تأييد

نميكرديم كه ته دلمان تخطئه هم ميكرديم. ميگفتيم: حالا اول كارت است چهكار داري با

اينها بجنگي؟ فعلا چهار روزي بگذار اينها حكومت كنند. آنهاي ديگر كه به عنوان امير و

فرماندار به مناطق مختلف ميفرستي بهتر از زبير هستند؟! بگذار بصره هم دست اينها باشد ، اما

علي ميگويد: اگر با اينها نجنگم كافرم. ببينيد فتواي امروز ما بعد از 4111 سال پيشرفت علم و

تحقيق و آشنايي به مقام عصمت ، چه قدر با فتواي عليبنابيطالب عليهالسلام تفاوت دارد. هنوز

هم درست باور نميكنيم كه جنگ جمل حتما جنگ واجبي بوده ، چه رسد به اينكه بگوييم اگر

علي عليهالسلام نميجنگيد كافر ميشد؛ از دين خارج ميشد. اين چه دركي است؟ ما چهطور

فكر ميكنيم و علي (عليه السلام( چهطور فكر ميكند !

شما احتمال ميدهيد چند درصد مردم اينگونه دلشان با علي بود؟ خيلي از كساني كه همراه

علي جنگيدند ميگفتند چون بيعت كرديم سر قولمان ميايستيم ، وگرنه اگر بنا بود روز جنگ

بيعت كنند چهبسا حاضر نميشدند. سنتي بود در عرب كه وقتي با كسي بيعت ميكردند و قولي

ميدادند به اين زوديها زير قولشان نميزدند؛ خيلي نامردي ميدانستند. شايد آن قدر كه براي

مردانگي خودشان اهميت قائل بودند به دينشان بها نميدادند. خيلي از كسانيكه در ركاب علي

در جنگ جمل جنگيدند بهخاطر بيعتشان بود. ميگفتند حالا كه بيعت كرديم آن را نميشكنيم ،

ولي حقيقت اين است كه مسأله بسيار بغرنج بود. چيزي نبود كه به سادگي بشود براي آن تصميم

گرفت. مخصوصا آن زمان كه هنوز مسأله عصمت ائمه درست روشن نبود. بسياري از

امامزادههاي مورد احترام ما كه خود ائمه اطهار به آنها احترام ميگذاشتند آنچنان كه بايد مسأله

عصمت را باور نداشتند. براي اينكه يادي از امام رضواناللهعليه شده باشد اين مطلب را كه در

ص: 80

درس ايشان شنيدم ، براي شما عرض ميكنم. ايشان فرمودند: بعد از شهادت امام سجاد

عليهالسلام يك روز امام محمدباقر صلواتاللهعليه و جناب زيدبنعليبنالحسين (1) با هم نشسته

بودند. جناب زيد كه عليه بنياميه قيام كرده بود ، انتظار داشت كه برادرش در اين حركت نظامي

عليه بنياميه مشاركت كند ، ولي ايشان نظرشان اين نبود؛ وظيفه خودشان نميدانستند و صلاح

نميدانستند. جناب زيد به امام محمد باقر عليهالسلام عرض كردند كه شما ميدانيد كه پدر (امام

سجاد عليهالسلام( چهقدر به من علاقه داشت ، به طوري كه لقمه ميگرفت و در دهان من

ميگذاشت. اگر اين مسأله امامتي كه شما براي خودتان معتقديد درست است ، چرا پدر به من

نگفت كه برادرت امام بعد از من است و بايد از او اطاعت كني؟ معلوم ميشود

زيدبنعليبنالحسين با آن جلالت ، مسأله امامت برادرش را معتقد نبوده است و دليلش هم اين

بوده كه اگر چنين چيزي بود با آن محبتي كه پدرم به من داشت به من فرموده بود. حضرت باقر

«: صلواتاللهعليه يك كلمه فرمودند »؛ مِنْ شَفَقَتِهِ عَلَيْكَ مِنْ حَرِّ النَّارِ لَمْ ي خْبِرْكَ (2) پدرم نگفت آن

هم به خاطر محبتي بود كه به تو داشت. يعني ميترسيد اگر بگويد تو نپذيري و در دينت مشكل

پيدا بشود. منظورم از نقل اين كلام اين است كه واقعا مسائلي كه امروز براي همه ما اينچنين

4111 سال علما روي آن خوندل خوردهاند تا تثبيت شده و امروز از اعتقادات آسان حل شده ،

يقيني ماست و در آن ترديدي نداريم. در زمان خود ائمه براي برادران امام و كسي مثل زيد خيلي

روشن نبود. در چنين شرايطي شما فكر ميكنيد براي همه اصحاب جمل مسأله عصمت

اميرالمؤمنين ثابت بود و ايشان را امام معصوم ميدانستند؟ ميگفتند: اينها خويش و قومهاي

پيغمبرند. حالا كه پيغمبر از دنيا رفته؛ اين نشد آن! آنكه سنش بيشتر است اول خليفه بشود ،

چون بزرگتر است و احترامش واجب. وقتي بنا شد بين اينها جنگ شود ، خيال ميكردند جنگ

دو برادر سر ارث است؛ او ميگويد سهم من است؛ ديگري ميگويد سهم من. در چنين معاملهاي

انسان حاضر شود در جنگ شركت كند و جانش را بدهد ، كار سادهاي نيست. ميگويد اختلاف در

ارث دارند ، خودشان بهگونهاي اختلافشان را حل ميكنند؛ چرا من بروم جانم را بدهم؟! مسأله

بغرنج بود. در مقابل ، دو تا از اصحاب بزرگ را ميديد كه رقيبهاي او در خلافت بودند. در

شوراي ششنفري كه خليفه دوم براي تعيين خليفه تشكيل داده بود يكي علي بود ، يكي عثمان ،

يكي طلحه و يكي زبير. اينها بهگونهاي در رديف علي حساب ميشدند؛ از جهتي چون سنشان و

مثلا سوابق و موقعيت اجتماعيشان بيشتر بود ، شايد خيليها آنها را بر علي مقدم ميداشتند.

طبعا وقتي علي ميخواهد از مدينه به طرف بصره لشگر بكشد ، دوستان و نزديكان ايشان


1- زيد امامزاده بسيار بزرگوار و محترمي است. كسي است كه سند صحيفه سجاديه به خانواده ايشان منتهي ميشود و ناقل آن است. امام باقر سلاماللهعليه نيز به ايشان خيلي كمك و احترام ميكردند. ايشان قيام معروفي بر ضد بنياميه داشتند و بالاخره دراين راه شهيد شدند و بدنشان به دار آويخته شد و براي شهادت ايشان مصيبت بزرگي بر اهلبيت وارد شد.
2- الكافي 0 جلد 01ص 174

ص: 81

ميگفتند كه آقا اين چه كاري است حالا؟! عجله نكنيد؛ بگذاريد حكومتتان پا بگيرد و جايتان

باز بشود ، بعد سراغ اينها برويد. در نهجالبلاغه دو بار (1) از اميرمؤمنان اين مسأله نقل شده كه من

اين جريان را زير و رو كردم؛ آن قدر در اطرافش فكر كردم تا كاملا برايم روشن شد كه يا بايد

بجنگم يا از دين محمد (ص( خارج بشوم. اين بصيرتي است كه علي (عليه السلام( ادعا ميكند.

مراتب بصيرت

ملاحظه ميفرماييد بيجا نيست كه مقام معظم رهبري اين قدر روي بصيرت تكيه ميكنند.

اگر در آن جريان كساني بصيرت نداشتند خيلي راحت طرفدار دشمنان علي ميشدند و علي

دوباره خانهنشين ميشد. اكنون ماييم و چنين مسألهاي كه كار را براي علي و ياران علي هم

سخت ميكند. كار به جايي ميرسد كه علي فرياد ميزند: مردم! اگر من اين جنگ را نكنم كافر

ميشوم؛ از دين خارج ميشوم ، تا آنهايي كه به ايشان اعتماد دارند و ميدانند دروغ نميگويد

باور كنند و براي جنگ همراهش بيايند. در چنين موقعيتي بايد چه بصيرتي داشته باشيم؟ آيا

منظور بصيرتي است كه علي داشت؟ پاسخ اين است كه چنين بصيرتي در غيرمعصومين بسيار

كم پيدا ميشود. بنده كه اعتراف كردم اگر من بودم خيلي هنر داشتم توقف ميكردم. حل قضيه

اين است كه مفهوم بصيرت هم مثل بسياري از مفاهيم ارزشي ديگر ذومراتب است. بصيرت

مراتب دارد. آن مرتبه بصيرت مخصوص علي بود. او بود كه يقين كرد كه يا بايد بجنگد يا از

دين خارج بشود. من غير از امام معصوم كسي را سراغ ندارم كه بتواند اينگونه قضاوت كند. اما

بصيرت به اين مرتبه منحصر نيست و مثل تقوا مراتب زيادي دارد. مرتبهاي از تقوا به ائمه

معصوم و تاليتلو مقام عصمت نسبت داده ميشود؛ آن كه در عمرش نه تنها گناه نكرده كه

كوشيده مكروهات را هم انجام ندهد ، يك مرتبه از تقوا را دارد و يك مرتبه هم تقواي ماست كه

به زور از كبائر اجتناب ميكنيم. بين اين دو ، مراتب و درجات بسيار زياد است. پس بايد كوشيد و

در اين مسير حركت كرد؛ مراتب بصيرت را بالا برد و به يك مرتبه نازلهاش اكتفا نكرد. هر كس

مسئوليت بزرگتر يا نقش مهمتري در جامعه دارد؛ هر كه تأثيرش بر ديگران بيشتر است بايد در

كسب بصيرت بيشتر بكوشد. ديگران اگر خودشان بصيرت نداشته باشند يك اصل را اگر درست

بفهمند و به آن عمل كنند نجات مييابند و آن اطاعت از وليفقيه است. اگرچه خودشان درست

سر در نميآورند و نميتوانند مسائل را تحليل كنند ، ولي اگر اين اصل را باور داشته باشند كه در

زمان غيبت امام معصوم بايد از كسي كه اشبه به امام معصوم است اطاعت كنند و بدانند كه

اطاعت او مثل اطاعت معصوم واجب است خيلي به خطر نميافتند ، اما كسانيكه ميخواهند

عهدهدار مسئوليتهايي بشوند نميتوانند هر روز درباره جزئيات از وليفقيه دستور بگيرند؛ اين كار

برايشان ميسر نيست. بنابر اين ميبايست خودشان به سطح مورد نيازي از بصيرت برسند. درطول


1- البته احتمال دارد يك سخنراني بوده و يك تكهاش دو بار نقل شده است

ص: 82

شاكله هرمي هر كس بالاتر است و به قله نزديكتر ، مسئوليتش سختتر است و بايد بصيرتش

هم بيشتر باشد تا برسد به قاعده هرم ، اما در مراتب پايينتر ، حداقل بصيرتي كه براي همه ما

لازم است ، همين است كه انسان وليفقيه را بشناسد و بداند از چه كسي بايد اطاعت كند.

الحمدلله خدا هم به ما عنايت فرمود و كسي را كه بهترين انسان روي زمين براي جانشيني امام

زمان صلواتاللهعليه است به ما داد. اگر نبود چه خاكي به سر ميكرديم؟ اگر بود اما نميشناختيم

و اشتباه ميكرديم و در طول اين سي سال كسان ديگري را جانشين او ميدانستيم چه بلايي به

سر ما ميآمد؟ الحمدالله خدا اين معرفت و اين اندازه از بصيرت را به ما داده كه بفهميم بايد از

چه كسي اطاعت كنيم و اين بسياري از مشكلات ما را حل ميكند.

مؤلفه هاي بصيرت

همه اين مقدمات را عرض كردم براي اينكه به اينجا برسيم كه تكليف كسي كه

موقعيتي (1) در اجتماع دارد سنگينتر از ديگران است و بايد بصيرتش هم بيشتر از ديگران باشد تا

بتواند ديگران را راهنمايي كند. اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه چه كنيم بصيرت ما افزايش

بيابد؟ بهتر است تحليل كنيم كه بصيرت چيست و از چند عنصر تشكيل ميشود و بعد ببينيم

كدام يك از اين عناصر در اختيار ماست تا بكوشيم آن را تقويت كنيم.

مطلب را به عنوان يك بحث پيشنهادي خدمت شما عزيزان و نخبگان مطرح ميكنم تا روي

آن فكر كنيد و از ديگران هم بپرسيد ، شايد نكتههاي تكميلي به آن اضافه شود. حيف است با

اين همه تأكيد مقام معظم رهبري بر روي بصيرت ، دنبال نكنيم كه ببينيم اين بصيرت چيست و

چگونه بايد آن را پيدا كرد.

بصيرت حداقل سه مؤلفه و سه عنصر دارد و ميتوان گفت مثلثي است كه از سه ضلع تشكيل

ميشود. اولين عنصر ، امري خدادادي است؛ هوش و فراست خاص است. هم تجربه نشان

ميدهد و هم در روايات هست كه خداوند به بعضي افراد فراست مخصوصي داده است. امروزه در

روانشناسي ميگويند هوش، انواعي دارد؛ هوش هيجاني ، هوش اجتماعي ، هوش ارتباطي ، هوش

علمي و.... ممكن است كسي از جهتي باهوش باشد ، ولي از جهت ديگر بهرهاي از هوش نداشته

باشد. بصيرت ، هوش اجتماعي ميخواهد. مسائل اجتماعي درك خاصي را ميطلبد. شايد شما هم

افراد متعددي را ديده باشيد كه هوش درسيشان خوب است ، يعني درس را خوب ميفهمند و

شايد بيش از ديگران پيشرفت علمي ميكنند ، اما در درك بعضي از مسائل خيلي ضعيفاند و يك

4 . موقعيتها متفاوت است. هر كس خودش ميفهمد كه چه اندازه ميتواند در ديگران اثر بگذارد. ممكن است كسي موقعيت

رسمي و قانوني داشته باشد يا كسي است كه مردم به او اعتماد دارند ، سخنش را ميپذيرند و با او مشورت ميكنند. وقتي

ميپرسند آقا شما به چه كسي رأي ميدهيد ، معنايش اين است كه به حرف و نظر او اهميت ميدهند. معلوم است تاثيرگذار

است و كمي از سطح قاعده هرم بالاتر است.


1- موقعيتها متفاوت است. هر كس خودش ميفهمد كه چه اندازه ميتواند در ديگران اثر بگذارد. ممكن است كسي موقعيت رسمي و قانوني داشته باشد يا كسي است كه مردم به او اعتماد دارند 0 سخنش را ميپذيرند و با او مشورت ميكنند. وقتي ميپرسند آقا شما به چه كسي رأي ميدهيد 0 معنايش اين است كه به حرف و نظر او اهميت ميدهند. معلوم است تاثيرگذاراست و كمي از سطح قاعده هرم بالاتر است

ص: 83

نوع سادگي مخصوص در برخي از مسايل دارند. اين سادگي انواعي دارد. استادي را ميشناختم

كه خودش به من ميگفت وقتي براي خريد سيبزميني ميروم ، كلاه سرم ميرود! با اينكه در

درس خيلي قوي بود ، اما ميگفت درك معاشرت با مردم را ندارم و زود گول ميخورم. در بين

اشخاص ديگر ، در لباسهاي مختلف كساني را ديدهايد كه امتيازهاي خوبي دارند؛ انسانهاي ملا

و درسخواندهاي هستند ، اما گاهي در درك مسائل اجتماعي خيلي ضعيفاند. يكي از نشانه هاي

اين ضعف ، اعتماد فوق العاده آنها به بعضي اشخاص، مخصوصا خويشاوندان و برخي بستگانشان

است. شايد شنيده يا ديده باشيد كه كساني امتيازات بسياري دارند ، اما پسرشان ميتواند آنها را

به راست و چپ بچرخاند. دشمنان هم اول در پسر نفوذ ميكنند و او را به جان پدر مياندازند.

اين فرد هيچ غرض و سوء نيتي در اين كار ندارد ، اما تحتتأثير فكر پسر يا داماد يا

خويشاوندانش است.

اين عنصر يك هوش خدادادي است؛ اتقوا فراسة المومن فانه ينظر بنورالله. (1) استعدادها

مختلف است و خدا افراد را مختلف آفريده است. بعضيها از اين جهت ضعيفاند؛ مثل برخي

افراد كه قدرت جسميشان ضعيف است. اين هم گونهاي از نقص است مثل كسي كه از اول

بچگي چشمش كمسو است يا گوشش سنگين است.

شناخت؛ اولين شرط بصيرت

دو عنصر ديگر كسبي است. اگر انسان آن درونمايه خدادادي را داشت بايد دو كار انجام دهد

تا بصيرت (2) پيدا كند. يكي اينكه بر اطلاعات دينياش بيافزايد و بكوشد دينشناستر باشد؛ چون

يكي از لوازم بصيرت اين است كه انسان فريب نخورد و يكي از راههاي فريب اين است كه

حكم ديني را براي انسان مشتبه كنند. بگويند وظيفه شرعي اين است؛ آيه قرآن اين را ميگويد ،

حديث اين را ميگويد. از اين سخنان نشنيدهايد؟! آن كساني كه به روي علي شمشير كشيدند به

إنِ الح كْم الا لِلّه؛ « : قرآن استناد ميكردند و ميگفتند (3) تو كافر شدي چون برخلاف قرآن عمل

يكي از شيوهها اين است كه انسان را از راه قرآن و حديث و امثال آن فريب دهند ، و ». كردي

كسي كه معرفتش نسبت به قرآن و حديث كم است و نسبت به احكام اسلام اطلاع كافي ندارد ،

فريب ميخورد.

معاويه در اواخر عمر به حجاز آمد و مدتي در مكه و مدينه ماند. ميخواست براي

ولايتعهدي يزيد زمينهسازي كند. كار سياستمداران همين است كه از چند سال قبل به

زمينه سازي براي انتخابات بعدي ميپردازند. او با شخصيتهاي معروف مدينه ملاقات هايي


1- الكافي ، جلد1،ص 219
2- منظورمان از اين بصيرت 0 بصيرت ديني است. همان طور كه اميرالمؤمنين ميفرمايد: ان معي لبصيرتي
3- انعام 57، يوسف ، 40 و 67

ص: 84

داشت و البته هر كسي را از راهي فريب ميداد. براي يكي هدايا ميبرد؛ نزد يكي اظهار تقوا

ميكرد و يكي را مدح و ستايش مينمود. روي هر كدام به گونهاي كار ميكرد تا ذهنش را براي

پذيرفتن ولايتعهدي يزيد آماده كند. با امام حسين صلواتاللهعليه نيز ملاقاتي داشت و بالاخره

بعد از مقدماتي كه به عقلش ميرسيد تا ذهن ايشان را براي پذيرش آماده كند ، گفت: من قصدم

اين است كه بعد از من يزيد مسئوليت من را بپذيرد و به اسلام خدمت كند. حضرت نگاهي

كردند و گفتند: اين پسر سگباز فاسق شاربالخمر را ميگويي!؟ او اينهمه زمينهچيني كرده بود

كه بگويد يزيد براي خلافت شايستگي دارد ، حضرت كاسه و كوزهاش را به هم زدند و گفتند: اين

شاربالخمر سگباز را ميخواهي خليفه مسلمين كني؟ معاويه كه ديد قافيه را باخته است گفت:

آقا! يزيد درباره شما اينطور حرف نميزند. ميدانيد يعنيچه؟ معاويه به امام حسين ميگويد:

غيبت نكن! غيبت مسلمان حرام است. او از شما بهتر است. تو داري غيبت ميكني اما او اينطور

نميگويد؛ غيبت شما را نميكند.

ميگفتند معاويه داهيه عرب بود. ببينيد براي امام حسين چه قدر پيچيده حرف ميزد.

اين فريب دادن از راه دين است. حالا اگر يك انسان عادي بود امكان داشت در مقابل اين

منطق معاويه كم بياورد و بگويد استغفر الله؛ اشتباه كردم ، غيبت كردم. اما امام اين غيبت را

واجب ميداند. بيدرنگ پاسخ معاويه را ميدهد تا دهانش را ببندد و ديگر از اين كثافتها نخورد.

اين بصيرت است؛ اينكه انسان بفهمد هرجا چه بايد بگويد؛ چه بايد بكند و چگونه بايد برخورد

كند. اينجا اين غيبت ، غيبت واجب است ، اگر نگويي گناه كردهاي. مگر گفتن هر سخني پشت

سر هر كسي غيبت حرام است؟ ما حتي در رساله هاي عمليه مان غيبت واجب داريم. كسي با شما

مشورت ميكند كه فلاني به خواستگاري دخترم آمده و شما ميدانيد كه او مرد فاسق معتاد

مشروبخوار بيديني است. بايد به او بگويي يا نه؟ اين غيبت واجب است. كسي ميخواهد اختيار

يك ملت را به دست بگيرد ، شما احتياط كنيد و بگوييد من چه عرض كنم؛ از ديگري بپرسيد. از

ديگري بپرسيد يعنيچه؟ مقام مشورت است ، بايد بگويي؛ اگر نگويي گناه كردهاي. مقدسبازي

بسيار بيجا ». آقا غيبت نكنيد! من در عمرم از هيچكس بدگويي نكردهام « در ميآورد و ميگويد

كردهايد. مگر ممكن است مؤمن از كسي بدگويي نكند؟ منافق است كه ميخواهد همه را داشته

باشد. مؤمن بايد قاطع باشد. بايد موضع اسلامي داشته باشد؛ حامي دين باشد. بايد كسي را كه بر

ضد دين اقدام ميكند رسوا كرد. نميشود من مقدسبازي در بياورم و بگويم خوشم نميآيد

درباره كسي حرف بزنم! ببين پيغمبر اكرم ، ائمه اطهار ، اميرالمؤمنين ، امام حسن ، امام حسين و

ساير ائمه صلواتاللهعليهماجمعين درباره ديگران چگونه رفتار ميكردند. اگر اينجا يك آدم

مقدسمآبي جاي امام حسين بود چه ميگفت؟ ميگفت: حالا من يك تأملي روي ايشان دارم ، يا

فكرش را بكنم ببينم چهطور ميشود. اينجا جايي است كه بايد طرف را رسوا كرد.

ص: 85

يكي از جاهايي كه انسان از راه دين فريب ميخورد ، مقدسبازي ، حقهبازي ، كلكهاي شرعي

و سوء استفاده از قرآن و حديث است. انسان بايد دين را درست بشناسد و بداند حلال و حرام

چيست. بداند كدام غيبت جايز است و كدام غيبت حرام است. مسايل ديگر را هم بشناسد. وقتي

معرفت انسان نسبت به دين ضعيف باشد ، فريب ميخورد. براي داشتن بصيرت بايد دين را خوب

بشناسيم و به همان اصول دين و فروع ديني كه در مكتبخانه يا مدرسه يا خانه خواندهايم ، اكتفا

نكنيم. بايد شناختمان نسبت به دين افزايش پيدا كند؛ مطالعات دينيمان بيشتر باشد و عميقتر

فكر كنيم. اگر در مسألهاي ابهام داريم اين قدر آن را دنبال كنيم و بپرسيم تا خوب برايمان حل

بشود.

اين حلال و حرام به مسائل فقهي برميگردد. يعني انسان فقه را بهتر ياد بگيرد ، ولي فقط

دانستن احكام كلي براي تشخيص مصاديق كافي نيست. بايد بصيرتمان را نسبت به شناخت

مصاديق هم تقويت كنيم. براي اين كار يكي از بهترين راهها بررسي مسائل تاريخي ، به خصوص

تاريخ صدر اسلام است؛ همينكه مقام معظم رهبري در تفسير بصيرت روي آن تأكيد كردند و

فرمودند: عبرت گرفتن از جريانات تاريخي و اجتماعي. ما بايد ببينيم رخدادهاي صدر اسلام چه

بود و چرا اين چنين شد. بسياري از اين حوادث بعد از گذشت 4111 سال هنوز معماست. مگر

ميشود آدميزاد اينگونه بشود؟! چگونه ميشود مسلمانهايي كه در ركاب پيغمبر در جنگها

حاضر ميشدند ، نوه پيامبر را ، آن هم حسين را ، گلي كه هر دشمني ميديد عاشقش ميشد ،

اينگونه به شهادت برسانند؟! نگذارند در كنار نهر يك جرعه آب بنوشد! اگر اينها را درست

تحليل كرده بوديم ، ميفهميديم كه كسيكه چندين سال در كشور مسئوليت داشته ، از دست خود

امام براي مسئوليتهايي حكم گرفته ، مدتها از لباس و موقعيتش استفاده كرده ، چهطور ممكن

است براي اينكه نظام اسلامي را از بين ببرد ، با اسرائيل همكاري كند! اگر تاريخ را درست

بررسي ميكرديم ميفهميديم آدميزاد چه موجود عجيب و قابل تغييري است ، آن وقت تعجب

نميكرديم و به آساني نميگفتيم كه اين هم بالاخره چنين است و چنان است. موقعيتش اين

است به او رأي بدهيم !

اين شناخت و عبرت گرفتن از قضاياي تاريخي است. ما سالي چند بار روضه سيدالشهدا را

ميشنويم؟ آيا هيچ فكر كردهايم چرا كوفيان اينچنين شدند؟ اين شمري كه به كربلا آمد و

فرماندهي سپاه را ميخواست ، كسي بود كه در جنگ صفين در ركاب علي عليهالسلام ميجنگيد.

از ياران علي بود. يكي از سركردههاي لشگر علي در جنگ صفين بود. او چهطور توانست سر

سيدالشهدا را ببرد؟ بالاخره به اين نتيجه ميرسيم كه اگر آدميزاد در مسير غلطي افتاد ، آرام آرام

چنان پيش ميرود كه ديگر هيچ حدي ندارد. اگر زاويه باز كرد و از راه حق منحرف شد؛ مسامحه

كرد و گفت حالا اين چيزي نيست ، اين زاويه به جايي ميرسد كه آن خط اصلي را كه از آن جدا

ص: 86

شده فراموش ميكند. يادش ميرود اسلام و انقلاب چه بود. ميگويد من به رياست برسم ، هرچه

ميخواهد بشود.

حب دنيا؛ مانع بصيرت

يك سؤال: بنده و جنابعالي تافته جدابافتهاي هستيم؟ معصوم هستيم؟ ما اين اشتباهات را

نميكنيم؟ بنده كه بعد از گرفتن نزديك به هشتاد سال عمر از خدا چنين اطميناني ندارم. بيش از

شصت سال است كه با كتاب و سنت ارتباط دارم ، درس طلبگي ميخوانم ، اما از خودم چنين

اطميناني ندارم. اگر ما بخواهيم به اين مشكل مبتلا نشويم ، نيازمند بصيرتيم. اين بصيرت هم

كسبي است. اصل آن افزايش تقوا و آفتش حب دنياست؛ حب الدنيا رأس كل خطيئة. (1) وقتي ته

دل انسان عشق به اسكناس بود ، شب كه ميخوابد فكر ميكند چه كار كنم كه يك صفر كنار

ارقام حسابم بياورم ، صبح كه بلند ميشود فكر ميكند كدام معامله را بكنم؟ كدام جنس را بخرم؟

كدام ارز را؟ كدام زمين را؟ بعضيها كه در مسير جنسي در راههاي غلطي ميافتند ، ممكن است

در ظاهر هم هيچ نمودي نداشته باشد ، اما دلبستگي به يك مسائلي دارند كه به دنبال يك بهانه

شرعي ميگردند كه بتوانند خودشان را ارضا كنند. پير شده ، ولي دلش جاي ديگري است.

ميخواهد يك منشي از يك سنخ خاصي داشته باشد. يكي هم عشق به رياست دارد كه براي

انسان جنون ميآورد؛ دوست دارد ديگري به او بگويد: چشم. شما ديدهايد بعضي كساني كه به

مواد مخدر مبتلا ميشوند كارشان به چه جنونهايي ميكشد. در بعضي فيلمهاي تلويزيوني

نشان ميدهند كه در اثر استفاده از مواد مخدر يا قرصهاي روانگردان و امثال آن كارشان به

جايي ميرسد كه به پستترين و زشتترين كارها تن ميدهند؛ كارهايي كه نميشود اسمش را

آورد. آدميزاد چنين موجودي است. وقتي در راه استفاده از مواد مخدر افتاد و لذتي آني برايش پيدا

شد ، روز به روز بيشتر و بيشتر آنچنان وابسته ميشود كه كارش به جنون ميكشد؛ البته خود

معتاد اين را جنون نميداند. ميگويد كيف ميكنم. من و شما كه از بيرون ميبينيم ميفهميم

اين جنون است. اسم همه اينها حب دنياست؛ البته مراتب دارد. همه يكباره اينطور نميشوند.

آن معتادي كه به اين حد رسيده هفت ، هشت سال آرام آرام مصرف مواد مخدر را زياد كرده تا به

اينجا رسيده است. ما اگر بخواهيم در اين دامها نيفتيم بايد از اول حواسمان جمع باشد؛ حب دنيا

را تقويت نكنيم؛ حب مال را تضعيف كنيم؛ زندگيمان را از آن حدي كه ميتوانيم سادهتر

بگيريم ، نه اينكه هر روز برويم اجناس اقساطي بخريم و مدام زر و زيور خانهمان را بيشتر كنيم

و قرض بالا بياوريم؛ از همان هم كه ميتوانيم كمي كمتر استفاده كنيم؛ مراقب راههاي

درآمدمان باشيم؛ مقيد باشيم وجوهات آن را دقيقا پرداخت كنيم؛ كمك به همسايه ، والدين و


1- الكافي ، جلد 2،ص 131

ص: 87

ارحام را فراموش نكنيم تا حب مال طغيان نكند؛ لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ؛ (1) اگر

ميخواهيد عاشق دنيا نشويد سعي كنيد از آن چيزهايي كه دوست داريد انفاق كنيد. همه اينها

براي اين است كه دلبستگي پيدا نشود. وقتي چيزي را دوست داريد بگوييد آن را در راه خدا

ميدهم.

خودسازي؛ چاره حب دنيا

به طور كلي علاج اين مشكل اين است كه انسان مقيد باشد؛ احكام خدا را شوخي نگيرد؛

نگويد امروز اين كار عيبي ندارد ، فردا توبه ميكنم. اين دام شيطان است و انسان را به جاهايي

ميكشاند كه بعضي كسان رسيدند. هشتاد سالش است ، اگر خودش و هفت پشتش از

داراييهايشان بخورند تمام نميشود ، اما باز هم به فكر اين است كه يك روز ديگر روي صندلي

بنشيند يا مال ديگري بر اموالش افزوده شود ، چرا؟ عشق است ديگر. عشق به دنيا به جنون

ميكشد؛ لا يَقُوم ونَ إلا كَمَا يَقُوم الَّذِي يَتَخَبَّطُه الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ (2) آنهايي كه چشم بينا دارند

و خودشان مبتلا نشدهاند ميگويند چرا اين در زندگياش تلوتلو ميخورد؟ چرا اين درست راه

نميرود؟

بنابر اين براي كسب بصيرت ، علاوه بر افزايش معلومات ، شناختها و اطلاعات ، بايد تقوايمان

را هم افزايش بدهيم ، چون كسي كه مبتلا به حب دنيا شد همه مسايل را طور ديگري تفسير

ميكند؛ تفسير دلخواه ، بهگونهاي كه كارهاي خودش را توجيه كند. اين دام ، سر راه بنده و

جنابعالي هم هست. مراتب دارد. يكي دامش قويتر و يكي ضعيفتر است ، اما اين دام را

شيطان براي همه گذاشته است.

حاصل عرايضم اين است كه بصيرت يك مثلث است و سه ضلع دارد. يكي از آنها خدادادي

است ، اما دو تاي ديگر كسبي است. آن دو يكي از راه افزايش معلومات ديني و تحليلهاي

صحيح از قضاياي تاريخي حاصل ميشود و دومي از راه خودسازي و افزايش سطح تقوا و

دينداري. اگر اينها بود بصيرت پيدا ميشود وگرنه ، اگر معلوماتش ضعيف بود در دام خواهد

افتاد ، و اگر تقوايش هم ضعيف بود باز شيطان از راه ديگري او را فريب خواهد داد و به جايي

ميكشاند كه كار خودش را توجيه ميكند و از كار ديگران نيز هرچه موافق سليقهاش بود تأييد

ميكند. پس براي كسب بصيرت ، ما بايد در دو بعد زحمت بكشيم؛ يكي معلوماتمان را افزايش

بدهيم و ديگر اينكه خودسازيمان را بالا ببريم. (3)


1- آل عمران،92
2- بقره،275
3- سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي در جمع ناظران شوراي نگهبان 89/12/06،پايگاه اطلاع رساني حضرت آيت الله مصباح يزدي mesbahyazdi.ir

ص: 88

نمونهاي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز

استكبارستيزي در « 4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

»( سيرهي ائمهي هدي (عليهم السلام

» استكبارستيزي « ،. برگزاري نمايشگاه موضوعي در موضوع

9. توليد بروشور يا كتابچه از محتواي اين فصل به همراه مسابقه

براي طيف مخاطب سازمان » استكبارستيزي « 1. شناسايي كتاب مناسب با موضوع موضوع

متبوع (كودك، نوجوان ، جوانان ، زنان ، عمومي ، فرهيختگان و كارشناسان و...( و برگزاري مسابقه

كتابخواني

1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع روز (اهل بيت (عليهم السلام(؛

الگوي بصيرت ، و مقاومت در برابر مستكبران و طاغوتها( و مشاركت با صداوسيماي استاني

براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني يا راديويي

» بصيرت و استكبارستيزي « 1. برگزاري فراخوان شعر ، متن ادبي ، كاريكاتور و... در موضوع

3. توليد پوستر و كارت پستال در موضوع فوق

2. برگزاري ميزگرد تحليلي ، كرسي آزادانديشي يا پرسش و پاسخ با هدف تحليل ابعاد موضوع

در دانشگاهها و حوزههاي علميه » بصيرت و استكبارستيزي «

3. برگزاري مسابقات پيامكي از مضمون كارت پستال يا پوستر طراحي و توزيع شده با عنوان

و اهداي جوايز به پاسخهاي برتر »؟ پيام اين طرح چيست «

ص: 89

فصل پنجم: امامزادگان؛ علمداران معارف اسلامي - مأمن فعاليتهاي اصيل فرهنگي

فلسفه زيارت امامزادگان و نقش آن در جامعه ديني

مقدمه

ص: 90

همواره در طول تاريخ اسلام و حيات جامعه اسلامي ، نه تنها مفهوم امامت و تشخيص امام ،

بلكه هر گونه پيوند و ارتباط با اهل بيت و ائمه معصومين ، چه به لحاظ سببي و چه نسبي ، از

اهميت و جايگاه خاصي برخوردار بوده است ، حتي صحابه ، ياران و دوستداران و محبين ايشان

متولي امور » اوقاف و امور خيريه « نيز ، شأن و مقامي والا داشته اند. با دقت بر اينكه نهادي با نام

بقاع متبركه و امامزادگان گشته است ، هرساله سرمايه مالي و انساني زيادي را صرف نگهداري ،

رسيدگي و توسعه اين اماكن مينمايد ، ضروري به نظر ميرسد كه به لحاظ فرهنگي نيز بستر

ذهني مناسبي در سطح كلان جامعه ايجاد شود و ديد روشني نسبت به فلسفه زيارت امامزادگان

و تاثيرات سازندهاي كه اين امر ميتواند در جامعه اسلامي به همراه داشته باشد ، به آحاد جامعه

اعطاء گردد. براي اين منظور پژوهش پيش رو به موضوع ياد شده اختصاص يافته در صدد برآمده

تا به اين پرسش پاسخ گويد كه فلسفه زيارت امامزادگان چيست و زيارت امامزادگان چه نقشي

در جامعه ديني دارد؟ در پاسخ فرضي به پرسش خود ميتوان گفت ، در نگاه قرآن ، احاديث و نيز

بزرگان دين ، زيارت امامزادگان از جايگاه و اهميت خاصي برخوردار بوده و لذا بر اين امر تاكيد

فراوان صورت گرفته است. با توجه به اين تاكيدات انتظار ميرود زيارت امامزادگان در هر دو بعد

فردي و اجتماعي و نيز در عرصههاي مختلف اجتماعي ، سياسي و اقتصادي تاثيرات پراهميتي را

به دنبال داشته باشد.

زيارت

زيارت در لغت ، آهنگ كردن و از نظر شرعي حاضر شدن در محضر پيامبر ، امام يا مؤمني

است. بنابراين زيارت پيامبر و امام معصوم يا شهيدان در زمان زنده بودن يا پس از رحلت آنان

زندهاند و در « : تفاوتي ندارد؛ زيرا آنها در حقيقت همان گونه كه در آيه كريمه قرآن آمده است

.» پيشگاه پروردگارشان روزي ميخورند (1) زائر اسم فاعل زيارت؛ به معناي زيارت كننده ، و مزور

اسم مفعول و به معناي زيارت شونده است. زيارت در فرهنگ مذهبي در معناي نوعي ديدار

خاص(توام با اكرام) از قبور بزرگان و بزرگ زادگان ديني آمده است.


1- آل عمران/168

ص: 91

فلسفه زيارت امامزادگان

ياد و زيارت پاكان و معصومان ، آدمي را در مسير پاكي و عصمت قرار ميدهد و انسان را بيش

في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر « : از پيش به خدا نزديك ميكند. چنان كه در قرآن ميخوانيم

.»... فيها اسمه (1) هم چنين متعلقان اولياي الهي مقدس و منشأ اثر دانسته ميشوند. چنان كه

پيراهن حضرت يوسف(ع) پدر را بينا كرد. (2) از اين رو زيارت اوليا و تبرك جستن به آنها داراي اثر

».. هل جزاء الاحسان الا احسان « خواهد بود. هم چنين بر اساس آيه شريفه (3) خواندن نماز و

قرآن و هديه ثواب آن به آن امام ، به حتم دعاي آن امام را در حق ما به دنبال خواهد داشت.

مسلماً زيارت پيامبر اكرم(ص( و ائمه معصومين(ع) آثار و اجر فراوان دارد و عرض ارادت به

آنان و به زيارت آنان رفتن نوعى ارتباط معنوى بين زائر و ائمه(ع) است. بنا به آن چه از روايات

استفاده مىشود ائمه معصومين(ع) حاضر و ناظر بر اعمال ما هستند و به خصوص عنايت خاصى

نسبت به كسانى كه به زيارت قبورشان مىروند ، دارند. از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه:

من زارنى بعد وفاتى كان كمن زارنى فى حياتى وكنت له شهيداً و شافعاً يوم القيامه؛ هر كس «

مرا بعد از وفاتم زيارت كند مثل كسى است كه در زمان حيات من مرا زيارت كرده است و من

.» شاهد براى او شفاعت كننده او در روز قيامت خواهم بود (4) زيارت « : امام صادق(ع) مىفرمايد

من اراد الله به الخير « : و در حديث ديگرى مىفرمايد » قبر امام حسين(ع) از بهترين اعمال است

قذف فى قلبه حب الحسين و حب زيارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسين و

بغض زيارته؛ هرگاه خداوند اراده خيرى به بنده خود كند در قلب او محبت امام حسين(ع) و

.» زيارت او را قرار مي دهد (5)

نقش امامزادگان در جامعه

تاثيرات فردي

دنياي امروز با وجود پيشرفت و تحولي كه بر حسب ظاهر پيدا كرده است ، در واقع پر از

نگراني ها ، اضطرابها و ترسها و دلواپسيهاي شخصي است كه ايجاد عقدههاي رواني ميكند.

همين عقدهها هم منشأ بسياري از بدبختيهاي نسل ماست و اين فاجعه اي است كه جامعه

غرب را در لجنزار خود فرو برده ، و دردي است بي درمان كه روان شناسان شرق و غرب به آن


1- نور/36
2- يوسف/96
3- الرحمن/60
4- مجلسي،1992:97/143
5- عاملي،1409

ص: 92

اعتراف ميكنند. اين دردها را درماني نيست جز توجه به معنويت ، دين و اخلاق و تقويت آن در

وجود انسان ها.

امروزه ، نقش مذهب و عقايد مذهبي در بهداشت رواني و سلامت روحي بسيار مورد توجه

محققان و دانشمندان قرار گرفته است و منجر به انجام تحقيقات بسيار متعدد و متنوع شده است

و در نهايت همه اين تحقيقات ، نقش مثبت و مؤثر مسايل ديني و مذهبي را در بهداشت رواني

تأييد ميكند.

بنابراين زيارت و دعا كه در آيين نوراني اسلام از جايگاه بسيار رفيع برخوردار است ، ميتواند

در برطرف نمودن نيازهاي معنوي و روحي انسان نقش سازندهاي داشته باشد.

مي توان تاثير روحي _ رواني زيارت را چنين برشمرد :

گناه زدايي

گناه اثري تاريك بر دل آدمي ميگذارد و ميل و رغبت به انجام كارهاي نيك و خدايي را

كاهش ميدهد. در عوض زيارت ، بندگي و ياد خدا ، وجدان خدايي را در دل انسان پرورش

ميدهد و علاقه به انجام كار نيك را در وجود انسان بيشتر كرده ، موجب تقرب به پروردگار و

دوري از فساد و شرّ و گناه ميگردد. (إِنَّ الصَّلَوۀَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْم نكَرِ( (1)

درمان رذايل اخلاقي

در نهج البلاغه پس از اشاره به پاره اي از صفات رذيله در رفتار انساني ، از جمله سركشي ،

ظلم و تكبر آمده است: چون بشر در معرض آفات متعدد اخلاقي و بيماريهاي رواني قرار دارد ،

خداوند متعال به وسيله نماز و دعا بندگان مؤمن خود را از گرفتاري در دامان اين صفات شيطاني

حفظ و حراست ميكند. (2) زيارت نيز از اين تاثير بي بهره نيست.

نورانيت و بصيرت دل ، زهد و وارستگي از لذات مادي

جلب توجه و نظر الهي به خود

» أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَلِنُّ الْقُلُوب « آرامش قلبي و قدرت روحي (3)

اهل ايمان به بركت وجود ارتباط سازنده با پروردگار ، طبق تصريح قرآن (4)در آرامش و امنيت

رواني كامل به سر ميبرند. از آنجا كه نابهنجاريهاي رواني و رفتاري در انسان هنگامي شروع

ميشود كه احساس ناامني در انسان به شدت حاكم گردد ، لذا ميتوان با الهام گرفتن از


1- عنكبوت/45
2- نهج البلاغه/ خطبه 234
3- رعد/28
4- فتح/4

ص: 93

آموزههاي ديني و انجام مناسكي همچون زيارت و دعا و برقراري پيوندي قوي با خالق متعال ، بر

اين ناامني غلبه نمود و سرانجام به سلامت روحي و بهداشت رواني فرد كمك كرد .

حضور در اماكن مقدس و زيارتگاههاي « : دكتر احمد بيان معمار روانپزشك ايراني ، ميگويد

شخصيتهاي معنوي و الهي ، موجب تخليه هيجاني در انسان ميشود و اين تخليه هيجاني با

آرامش دروني در آدمي همراه است. مراسمي نظير نذر ، اطعام نيازمندان ، عبادات دسته جمعي و

شركت در فعاليتهاي مذهبي در اماكني مانند مسجد ، اكثراً ميتوانند كاركردهاي روان درماني

.» داشته باشند

حضور در اماكن مقدس و زيارتگاهها و يا شركت در مراسم مذهبي جمعي ، سبب ميشود كه

فرد در هماهنگي با محيطي كه در آن قرار گرفته براي دقايق يا ساعاتي كشمكشهاي دروني و

تضادهاي رواني خويش را به فراموشي بسپارد. "نيس" و "وينتراب" دو پژوهشگر غربي طي

بررسي جامعي كه در مورد 111 نفر انجام دادند ، به اين نتيجه رسيدند كه شركت افراد در مراسم

ديني از قبيل زيارت و عبادت ، با كاهش اختلالات رواني آنها همراه است. همچنين آنها به اين

نتيجه رسيدند كه شركت در مناسك ديني و حضور در اماكن زيارتي ، باعث كاهش اضطراب و

عصبانيت و اختلالات رواني ميشود.

تاثيرات اجتماعي
1-2- حفظ هويت اسلامي

مسائل مختلفي در حفظ هويت و ايجاد همبستگي عاطفي اجتماعي جامعه موثر است. از اين

ميان ميتوان به نقش عمده بناهاي مذهبي به عنوان يكي از مكانهاي هويت بخش و ارتقاي

دهنده فرهنگ اسلامي اشاره نمود.

بناهاي مذهبي در بسياري از شهرهاي كشور اسلامي ايران به عنوان عاملي شاخص هويت

شهري شناخته ميشود در اين راستا ميتوان نقش امامزادهها را در تثبيت هويت و فرهنگ

اسلامي بيان نمود امامزادهها از ديرباز سبب جذب جمعيت و تلاقي افكار و فرهنگ مردمي است

كه بخشي از باورهاي اعتقادي و مذهبيشان در آن تجلي پيدا ميكند. اهميت و ضرورت حفظ

آثار كهن نه به عنوان پديدههاي نمادين ، بلكه به دليل شناخت سير تحول و تكامل تاريخ

شهرسازي و تمدن شهرنشيني ، حفظ هويت و اصالت شهري و تبيين حيات شهري بر اساس

شواهد و مدارك علمي همواره مورد توجه بوده است. بناهاي امامزادگان با توجه به اعتقادات

مسلمانان و احترام ويژه آنان ، مكانهايي هستند كه از ديرباز نقش ارتقاي هويت شهري و

اسلامي شهروندان را بر عهده داشتهاند. هويت شهري وجه تمايز شهري از شهر ديگر است كه

اين امر موجب ميشود حس تعلق مكاني در شهروندان به وجود آيد و در ساخت و توسعه شهر

خود و بهره گيري از اقسام نمادهاي مذهبي مشاركت كنند.

ص: 94

2-2- سبب همبستگي اسلامي

اسلام علاوه بر كنگره سراسري سالانه در مكه معظمه توانسته است همواره گردهماييهاي

مذهبي ، فرهنگي و اقتصادي خود را برگزار كند؛ همچنين از نظر سياسي توانسته در صورت بروز

اختلاف ميان برخي كشورهاي اسلامي ، در رفع آن از فكر و انديشه يكي از اعضا و يا از وجدان

عمومي امت اسلامي استمداد بطلبد و از نقش، تأثير فرهنگي و بار احساسي اوقات و اماكن

اسلامي ، مثل ماه رمضان و يا شهر مكه ، پيوسته در اين زمينه استفاده كند. از آن جا مكانها

شامل ارزشهاي ويژه و خاص خود هستند ، ميتوانند بار احساسي فراواني براي انسانها همراه

داشته باشند. مكانهاي زيارتي جهان اسلام از ارزشهاي والاي مذهبي و فرهنگي در بين

مسلمانان برخوردار هستند و به عنوان تداعي كننده چنين بار احساسي براي مسلمانان ، ميتوان با

استفاده و تقويت اين بار احساسي اتحاد و انسجام را بين مسلمانان و كشورهاي اسلامي تقويت

كرد.

تاثيرات سياسي

از جمله نتايج زيارت ميتوان به آموزش تسليم ناپذيري ، دلاوري و غيرت ورزي نسبت به

اسلام ، دفاع از فضيلت و كرامت انساني ، نشانگر اعتراض سياسي بودن و جزآن اشاره كرد.

زيارت دين را به مردم يادآور ميگردد و به يادشان ميآورد كه بايد از سنّت نبوي و آيين

محمّدي ، كه اهل بيت نبوّت و خاندان رسالت آن را پاس داشته اند ، پيروي كرد .

زيارت درس عزّت طلبي ، تسليم ناپذيري ، دلاوري و غيرت ورزي نسبت به اسلام و دفاع از

فضيلت و كرامت انساني و همچنين حرمت انسانها را به انسانها ميآموزد. نمونه آن ميتوان

پس از شهادت امام حسين (عليه السلام( به گروه توّابين اشاره كرد. چون توّابين به شمار نزديك

به چهار هزار تن و به فرماندهي سليمان بن ص رد خزاعي ، با شعار خونخواهي حسين بن علي

(عليهما السلام( و كشتن قاتلان او قيام كردند ، در ربيع الأوّل سال 11 ق. به زيارت آرامگاه امام

رفتند و در پيرامون اين آرامگاه گرد آمدند. آنها يك شبانه روز در كربلا ماندند و سپس به عين

الورده كوچيدند. (1)

زيارت نشان دهنده ترس حاكمان ظالم از رفت و آمد مردم به امكان زيارتي است كه تاريخ از

اين نمونه ها فراوان به ياد دارد: ابرهه براي انهدام كعبه حركت كرد تا آن جا را ويران كند و صنعا

معبد عمومي عرب و مركز شرق گردد. زماني نيز كه مردم براي زيارت آرامگاه امام حسين (عليه

السلام( ميرفتند. اين امر خشم هارون را برانگيخت و او را بر آن داشت كه از آن آرامگاههاي

پاك انتقام ستاند. هارون مشتي از مردمي را كه خداوند بر دل هايشان مهر نهاده و خوف خويش

را از آنان ستانده بود ، روانه ساخت تا مرقد آن امام را كه چراغ هدايت راه نجات امّت بود ويران


1- صدر، بي تا 23

ص: 95

سازند. فرستادگان هارون دو مسجدي را كه بر مرقد امام و بر مرقد حضرت ابوالفضل (عليه

السلام( برپا شده بود ويران ساختند و بنا و نشاني كه از ميراث فرهنگي امّت در آن جا بود از

ميان بردند. هارون همچنين از آنان خواسته بود درخت سدري را كه در كنار مرقد امام (عليه

السلام( روييده بود قطع كنند و جاي قبر را نيز با خاك يكسان سازند. اين هم ، بدان هدف بود

كه زايران آن حضرت به بارگاه او راه نيابند و آهنگ زيارت او نكنند. هارون همچنين مرداني

مسلّح گماشت تا مانع رسيدن مردم بدان مرقد نوراني شوند. (1)

زيارت ميتواند انگيزه مهمي براي آزادي يكي از مقدس ترين اماكن مذهبي ، بيت المقدس،

كه ساليان درازي زير سلطه و اشغال است ، باشد.

زيارت ميتواند نشانگر اعتراض سياسي باشد. در شروع حركت مشروطه پس از ايستادگي

عين الدوله در برابر خواستههاي مردم و روحانيت ، آيت الله بهبهاني ، آيت الله طباطبايي و آيت الله

شيخ فضل الله نوري يك ماه در حرم حضرت عبدالعظيم متحصن شدند. در نهايت علاء الدوله

حاكم تهران عزل و بنا شد عدالتخانه تأسيس گردد. در ،1 جمادي الاول 49،1 ه.ق حدود هزار

نفر كه در رأس آنها آيت الله بهبهاني و آيت الله طباطبايي بودند به سوي قم حركت كردند و

مهاجرت كبير را شروع نمودند كه موجب شد مظفرالدين شاه ، عين الدوله صدراعظم را بركنار كند

و فرمان مشروطيت را هم صادر نمايد.

زيارت ميتواند سرآغاز مبارزات سياسي مردم يك كشور باشد. اعتراض به ماجراي كشف

حجاب در مسجد گوهر شاد مشهد كه در بين شهرهاي ايران به دليل وجود حرم مطهر حضرت

علي بن موسي الرضا (عليه السلام( از تقدس خاصي برخوردار است و همه ساله ميليونها نفر

براي زيارت ميآيند از اين دست است.

زيارت ميتواند مبناي ادعاي كشوري براي رهبري جهان اسلام باشد. وجود مكه و مدينه در

كشور عربستان موجب شده است كه اين كشور مدعي رهبري جهان اسلام باشد .

تاثيرات اقتصادي

زيارت در بعد اقتصادي موجب منافع متعددي از جمله اشتغال زايي ، ايجاد درآمد ارزي براي

كشور ، توسعه شبكههاي ارتباطي ، حمل و نقل و غيره ميشود (كه ما در اينجا وارد مباحث

گسترده آن نميشويم).

نتيجه

هدف تعاليم اسلام ارتقا و رشد معنوي انسان و سوق دادن او به پيشرفتهاي مادي و معنوي

جامعه است. از اين رو ، اسلام از هر زمينه ، مناسبت ، زمان ، مقام و مكان در اين مسير استفاده


1- صدر، بي تا 28

ص: 96

ميكند. يكي از اين راهها زيارت است كه علاوه بر آثار معنوي ، داراي نتايج ديگري از جمله

سياسي و اقتصادي نيز هست. از نتايج سياسي ميتوان به ارائه چهره واقعي از كشورهاي مسلمان

در جهان ، نمايش قدرت امت واحده اسلامي ، نماد اعتراض سياسي ، مبدأ شروع حركت انقلابي

مردم يك جامعه ، ايجاد انگيزه جهت باز پس گيري مواريث اسلامي اشاره كرد. نقش امامزادگان

در توسعه سياسي و اقتصادي و هويت بخشي به جامعه و تمدن اسلامي نقشي بي بديل است و

فرهنگ فاخر اكنون شيعيان مرهون اين بقاع متبركه است. (1)

نقش امامزادگان در گسترش مذهب شيعه در ايران

از زمان خلافت امير مومنان علي (ع( كه ايران پايگاه تشيع شده بود شيعيان ، اين ديار را

مامني براي قيام عليه حاكمان غاصب يافتند و شهرهايي نظير قم ، كاشان ، خراسان ، شيراز و

مازندران به صورت كانوني براي فراگيري و نشر آموزههاي فقه شيعي تبديل شد. در واقع

فرزندان و نوادگان خاندان پاك و نوراني ائمه معصومين عليهم السلام ، وجود پربركت خود را

فداي تحقق ارزشهاي الهي و بشري كردند و در اين مسير بيشترين مشقتها و محدوديتها را از

ناحيه دشمنان اسلام (امويان و عباسيان( تحمل كرده ، نهايتاً در دفاع از اسلام شهادت را به

عنوان پيام حقيقت و نور هدايت بشريت برگزيدند.

بي ترديد نقش امام زادگان در كنار رسالت تاريخي و ديني ائمه معصوم (ع( در گسترش

مذهب شيعه در ايران زمين بي بديل بوده است.

مهاجرت علويان به ايران از لحاظ سياسي اجتماعي و حتي انجام كارهاي عمراني و اتحاد –

مردم منطقه تاثيري مهمي داشت ، زيرا با حضور در ميان مردم و حسن معاشرت در رفتار و جلب

نظر و افكار عمومي و خلق و خوي علوي ، در فاصله زماني كمي ، از پايگاه مادي و معنوي در

ميان مردم برخوردار ميشدند و با كسب اعتماد و اطمينان مردم به تدريج رهبري مردم را در

مناطق به دست ميگرفتند و با شركت در مسايل سياسي اجتماعي و بهره برداري از نفوذ خود –

در ايجاد تحولات منطقه اي ، نقش موثري پيدا ميكردند. براي مثال هنگامي كه يحيي بن

عبدالله از همراهان حسين بن علي پس از شكست قيام و كشته شدن يارانش به ايران مهاجرت

كرد ، پس از توقف در ديلم و معاشرت با مردم ، مردم معتقد شدند كه وي استحقاق پيشوايي دارد.

سپس با او بيعت كردند و گروهي از مردم شهرها گرد وي جمع شدند و رفته رفته كارش بالا

گرفت. مهاجرت ساير علويان به نقاط گوناگون ايران از جمله ري ، كاشان ، قم ، گرگان و

طبرستان ، همه گوياي حضور قوي و تاثيرگذار آنها در منطقه بوده است. آنها در امور سياسي ،

اجتماع يا عمراني به صورت فعال وارد صحنه ميشدند. براي مثال ، ورود اشعريها در سال 3


1- اثر منيره ناصح ستوده، سايت جامع امامزادگان و بقاع متبركه ايران اسلامي emamzadegan.ir

ص: 97

هجري به قم و تلاش و كوشش در عمران و آباداني اين شهر تا زمان حضور حضرت معصومه

(س( گوياي تاثير مثبت آن است.

يكي از دلايل قرب و قيام امامزادگان در ايران اين بود كه مردم اين ديار با توجه به سابقه

طولاني در فرهنگ و تمدن ، به روح اسلام توجه ويژهاي داشتهاند و ارادتشان نسبت به خاندان

رسالت بسيار پايدار بوده است. به همين دليل تشيع با فرهنگ ايراني پيوند خورد ، چرا كه خاندان

پيامبر ، مجري عدالت و مساوات بودند. نفوذ شيعه آن چنان قوي بود كه شاخصهاي مقدس آن

(بقاع متبركه( حتي از جانب حاكمان اهل سنت نيز محترم شمرده ميشد. با توجه به علاقه

شيعيان به دفن شدن در كنار اين مزارها ، روز به روز بر اهميت و توسعه آنها افزوده گشت. به

زودي اين اماكن متبركه به عنوان نماد تمايلات سياسي و مذهبي شيعيان كاربرد يافت. بنابراين

هداياي فراواني به شكل نذورات نقدي ، املاك و موقوفات به متوليات اين بقاع واگذار شد و

افزايش جمعيت نيز منجر به افزايش تعداد زوار اين امام زادهها شد. اين فزوني تاثير مستقيمي بر

زيارتگاه داشت و نقش عمدهاي در زندگي سياسي ، اجتماعي و اقتصادي جامعه ايفا كرد.

اين اماكن مذهبي از دو سو مورد احترام و توجه مردم ايران بودهاند :

از يك سو اعتقاد و ايمان به خاندان نبوت و امامت و گرايش آنان به عدالت و فضايل انساني

و از سوي ديگر فضيلت وجود امام زادههاي مدفون در اين بقاع ، به عنوان نمادي از اعتقادات

مذهبي مردم ايران. اما جدا از آن ، ويژگيهاي ساخت و شكل معماري هر يك از امامزادهها در

نوع خود قابل توجه است.

امام زاده محلي است كه فرهنگ عامه در آن پرورش مييابد و شكل ميگيرد. زمينه

مساعدي است براي زنده نگه داشتن باورهاي عامه مردم كه ديرتر از مكانهاي ديگر دستخوش

فراموشي و تحول ميشود. براي بقعه علاوه بر ارزشهاي مذهبي ارزش فرهنگي نيز بايد قائل

شد. نگهداري و آباداني به همت اهالي بستگي دارد. چون بسياري از آمال و آرزوهاي خود را در

آن ميجويند. بقاع ، پناهگاه بي پناهان و نماد پاكي ، زهد و تقوا به حساب ميآيد و از اين رو به

آن عشق ورزيد ، براي آن نذر ميكنند و معجزات و كرامات آن را دهان به دهان باز ميگويند.

امام زادهها در سراسر ايران ، از جمله كانونهاي معنوي اسلام به شمار ميروند. اغلب اين امام

زادهها از سادات شيعه علوي بودند كه در پي اقتدار خلافت اموي تا پايان خلافت عباسي ، در نبرد

با دستگاه خلافت ، براي برپايي عدالت اهل بيت (ع( به شهادت رسيدند.

امروزه هزاران زن و مرد مسلمان در لحظههاي بيم و اميد و در اوقات فراغت خود به اين

زيارتگاهها و اماكن متبركه ميروند و به اميد گره گشايي از مشكلات خود يا بستگان به آنها

توسل ميجويند.

اين مزارهاي متبرك در ايران نمودي از آرمانهاي راستين تشيع بود كه از اسلام ريشه گرفته

بود و در حقيقت پشتوانه عظيمي براي معيارها و ارزشهاي والاي مكتب تشيع محسوب

ص: 98

ميگرديد. اين مكانها افزون بر اينكه محلي براي زيارت مشتاقان خاندان اهل بيت (ع( بود ،

مدرسه بزرگي نيز براي زائران تلقي ميگرديد كه از معرفت امامزادگان و فضايل اخلاقي آن

بزرگواران بهره مند گردند و از سويي به مظلوميت و حقانيت آنان پي برند كه اين خود در

گسترش مذهب شيعه نيز موثر بود. به بيان ديگر ، اين آرامگاهها هر كدام به كانوني براي

گسترش فرهنگ تشيع تبديل گرديد.

در اين راستا ميتوان به نقش تاريخي دختران امام موسي كاظم (ع( در ترويج ارزشهاي ديني

و گسترش اسلام راستين به ويژه در شهر مقدس قم نيز اشاره نمود. اين بزرگواران طبق نقلها

فقيه ، دانشمند ، محدث ، پاك دامن ، پارسا و پرهيزگار بودند در ميان زنان مدينه ، به ترويج مباحث

علمي و احاديث نبوي اشتغال داشتند. دختران آن امام همام در دوران حساس و خفتان آور

عباسي هر يك بنا به توانايي و تكليف خويش، مسووليت مهمي ايفا كردند. نكته جالب توجه اين

است كه دختران امام موسي كاظم (ع) هر يك از عالمهاي بودند كه با نقل روايات مستند و

احاديث معتبر در مورد فضايل امام علي (ع) و عاشورا و استمرار ولايت و معرفي امام زمان

خويش، ساعي و كوشا بودند.

در ميان دختران امام كاظم (ع) حضرت فاطمه معصومه (س) همچون اجداد طاهرينش، با

تاسي به حضرت زينب (ع) در مقابل تهديدها و فشارهاي حكومت ظالم عليه خاندان اهل بيت

(ع( ايستاد و علاوه بر فعاليتهاي علمي و روايي و بيان احاديث شيعه در خصوص غدير خم و

ولايت و امامت ، در حركتي سياسي اجتماعي همراه برادران خويش به عرصه مبارزه وارد شد و

هجرت را به عنوان عامل اعتراض به وضعيت موجود و حكومت وقت برگزيد.

حضرت معصومه (س) طبق روال هجرت علويان ، براي فرار از ظلم و ستم حكومت و نشر و

تبليغ آيين محمدي (ص) و آشكار كردن چهره نفاق ديني عباسيان و مظلوميت خاندان اهل بيت

(ع( در طول سفر خويش از مدينه به با بيان سخنان بيدار كننده خويش، اذهان جامعه را نسبت

به اهل بيت (ع) و جايگاه آنها و نقش امامت در جامعه مسلمين روشن ساخت. حضرت معصومه

(س) نيز به همراه برادران خود براي كسب آزادي و بيان مسايل ديني از فرصت استفاده فرمود و

با وجود سختي سفر و دوري از وطن و زادگاه خويش و ترك دوستان و ياران سفر خود را آغاز

نمود. تاريخ نشان داده است كه در طول دوران هجرت حضرت معصومه (س) و شهادت امام

رضا (ع( و حضور برادرزادگان او در نقاط گوناگون كشور پهناور اسلامي در سرزمين فارس، مصر ،

ري ، قم و خراسان ضمن اعتراض به حكومت غاصب را مردم را همراه خود ساخت و آنان دست

به شورش و قيام زدند تا سرانجام هر يك به نوعي توسط حكومت به شهادت رسيدند.

از ديگر سو جامعه شيعه و فرهنگ تشيع ، گرد امامزادهها شكل گرفت اين همان چيزي است

كه برخي در بحث جامعه شناسي ، هنگام مطالعه جامعه شيعي اذعان ميكنند كه جوامع شيعي

ص: 99

جوامعي هستند كه گرد امامزاده هايشان شكل گرفتهاند و فرهنگ و هويت آنها متاثر از امامزاده

هاست.

در دورترين روستاهاي ايران امام زادههايي وجود دارد كه اصلاً دين مردم آن روستانها به آن

امامزاده بستگي دارد و اگر اين امامزادهها نبودند تاريخ دين داري مردم عوض ميشد. در واقع

محور حفظ تشيع همين امامزادهها هستند و فرهنگ شيعي چه در گذشته و چه در حال به وسيله

آنها حفظ ميشود. اگر آدمي در دوره كهنسالي و ميان سالي هم باشد چنانچه رگههايي از

محبت اين امامزادهها در روحش نقش بسته باشد. نميتواند از آنها جدا شود.

از ديگر سو آموزههاي علويان توانست بذر تشيع را در قلب ايرانيان بكارد و سيره عدالت گستر

علوي ، آنان را شيفته مكتب تشيع كند. نقل است روزي گروهي از ايرانيان به حضور امير مومنان

علي (ع) آمدند و از اعراب شكايت كردند و گفتند: رسول خدا (ص) هيچ گونه تبعيضي ميان عرب

و غيرعرب در تقسيم بيت المال يا در ازدواج قائل نبود. بيت المال را برابر تقسيم ميكرد ،

مسلماناني چون بلال و صهيب در عهد رسول الله (ص) با زنان عرب ازدواج كردند ولي امروز

اعراب ميان ما و خودشان تفاوت قائلند. امام علي (ع) با اعراب در اين زمينه صحبت كرد. ولي اثر

نداشت و آنان فرياد كردند: ممكن نيست ، ممكن نيست. علي (ع) در حالي كه از اين جريان

خشمناك بود ميان ايرانيان آمد و گفت: با كمال افسوس اينها حاضر نيستند ، با شما روش برابري

در پيش گيرند و مانند يك مسلمان با حقوق يكسان رفتار كنند. من توصيه ميكنم كه بازرگاني

پيشه كنيد ، خدا به شما بركت خواهد داد.

اولاد حضرت علي (ع( نيز همين مشي و سلوك وي را در برخورد با مسايل نژادي و قوميتها

پيگيري ظلمهايي كه خلفا اموي و عباسيان بر عليه مردم غير عرب انجام ميدادند ، موجب شد

علويان مردم دور دست را به قيام و براندازي حكومت ظالمانه ميخوانند.

نكته ديگر اينكه احترام به علويان در ايران پس از حضور مبارك امام رضا (ع) در طوس

دوچندان شد و اعوان و انصار امام در نشر آثار اسلام و تبديل خراسان به مركز شيعه نقش بي

بديل ايفا كردند. با حضور امام رضا (ع) در ايران به ويژه پس از ولايت عهدي ، حضرت حب

ولايت امام و ائمه گسترش يافت و سادات و علويان كه سالها طعم تلخ حكومت بني اميه و بني

عباس را چشيده بودند ، احساس آرامش نمودند و مورد تجليل و تكريم قرار گرفتند.

با آمدن امام رضا (ع) به ايران و مهاجرت علويان و سادات و علما ، مركز تجمع و تبليغات

شيعيان اثني عشري از كوفه و نجف به قم و خراسان سرايت كرد و بدين ترتيب مراكز شيعه از

فشار متمادي و لابه لاي قرنهاي ممتد خفقاني نجات يافت و سرانجام توانست پيروزمندانه در

سراسر ايران انتشار يابد.

ص: 100

در هر صورت ، محبوبيت علويان و اهل بيت ميان مسلمانان به ويژه ايرانيان از دلايل گسترش

تشيع در مناطق مختلف جهان به ويژه ايران است اهل بيتي كه در ادوار تاريخ با عنوان

شناخته شده اند. » شريف « و لقب » علويان «

اين محبوبيت در درجه نخست برگرفته از اعتناي قرآن به ذوي القربي و آيه تطهير است و

علاوه بر قرآن روايات فراواني هم در فضايل اهل بيت به خصوص علي (ع) توسط صحابه و تا

بعين در نقاط مختلف جهان اسلام به خصوص عراق نقل ميشد و زمينه را براي دوستي بيشتر

آنان نسبت به اهل بيت فراهم ميكرد.

نكته آخر كه بايد به آن اشاره نمود اين است از دوران امام صادق (ع( در شهرهاي قم ، ري ،

خراسان و مازندران كانونهاي علويان به صورت منسجم در حال شكل گرفتن بودند. حضور هر

يك از امامزادگان و سادات در ميان شيعيان موجب تقويت و انسجام بيشتر كانونها ميشد و

قدرت بالقوهاي براي شروع قيام و خطر براي حكومت عباسيان به شمار ميآمد. از اين رو ،

حاكمان عباسي با دقت و حساسيت شديد ، اين مراكز را تحت نظر داشتند و سعي ميكردند از

ايجاد هر عاملي كه باعث انسجام و اتحاد آنها ميشود ، ممانعت كنند. از سوي ديگر ، علويان و

خاندان اهل بيت عليهم السلام از وجود چنين مراكزي آگاهي داشتند و هنگام هجرت بهترين

مكانها و امن ترين پايگاه را شهرهاي ياد شده ميدانستند كه محبت اهل بيت (ع) در ميان آنها

واقعي بود. (1)

مروري بر نظرات برخي از علما بر جايگاه امامزادگان و لزوم تبديل آنها به قطب هاي فرهنگي جامعه

مقام معظم رهبري (مدظله العالي)

امام زادگان، مظهر ايستادگي و ولايتمداري

ولايت در اسلام يك مفهوم عالي است. اين را بايد بفهمند. شيعه بايد به ولايت افتخار كند و

غير شيعه هم سعي كند آن را بشناسد.... ايستادگي در مقابل دشمن هم ، از خصوصيات ولايت

است. چون ائمّه ما ، الگوي اين ايستادگي اند؛ از نمونه كربلا بگيريد تا امامزادههايي كه در

سختترين شرايط مقاومت كردند و به شهادت رسيدند. (2)

امامزادگان و بقاع متبركه بايد به قطب فرهنگي تبديل شوند.


1- نويسندگان: دكتر مومن بالله داود احمدزاده 0 سايت جامع امامزادگان و بقاع متبركه ايران اسلاميemamzadegan.ir
2- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار كارگزاران نظام 1374/02/28

ص: 101

آيت الله العظمي مكارم شيرازي

ضرورت تبديل بقاع متبركه به قطبهاي فرهنگي كشور

بقاع متبركه امامزادگان بايد هم به لحاظ ظاهري و هم به لحاظ معنوي احيا شوند …بايد

برنامههاي فرهنگي مناسبي در بقاع متبركه و امامزادگان اجرا شود تا اين اماكن تبديل به قطب و

كانونهاي فرهنگي شوند. (1)

آيت الله العظمي جوادي آملي

ارتباط امامزادگان با عترت طاهرين(ع)

مهمترين بحثي كه درباره امامزادگان مطرح است اين است كه اينها به عترت طاهرين

(عليهم السلام و الصلاۀ( مرتبط هستند و عترت عدل قرآن كريم است و قرآن كريم مبين ، مفسر

و شارح ميخواهد كه همان عترتاند.

آن علوم اساسي كه به وسيله ذات اقدس الله و خاندان عصمت و طهارت (عليهم السلام و

الصلاۀ( رسيد به اين امامزادگان هم منتقل شد. اينها ممكن است از علمالدراسه خيلي استفاده

نكرده باشند ولي مهمترين علم ، علمالوراثه است كه امامزادگان سهم وافري بردند. علمالدراسه

بدون علمالوراثه تعيينكننده نيست.

اين امامزادهها از علمالوراثه طرفي بستند و با همان علمالوراثه از حجاز به ايران آمدند و اسلام

را به عنوان قرآن و عترت به ايران آوردند هرجا اين امامزادهها نزول اجلال كردند آنجا مرام

اهلبيت(ع( ، مكتب اهلبيت(ع( ، علوي بودن ، فاطمي بودن ، حسني و حسيني (عليهم السلام و

الصلاۀ( بودن ، رواج پيدا كرده است.

اين امامزادهها نسبت به ما حق حيات دارند يعني ما تشيع مان را ، ولايتمداريمان را ، پيروي

اهلبيت(ع( را از اين امامزادهها داريم. آن روز كه اسلام به ايران آمده است اسلام تنها با قرآن

نيامده و وسيله عترت هم آمده و اين عترت آميخته با قرآن و قرآن هماهنگ با عترت به وسيله

اين امامزادهها منتشر شده ، اينكه ميبينيد بزرگان وقتي وارد حرم امامزادگان شدند نهايت

خضوع را دارند براي اين است كه اينها حق حيات نسبت به ما دارند.

درست است بزرگاني نظير شيخ طوسي ، شيخ مفيد ، شيخ صدوق ، اينها معلم ما بودند و آثار

علمي فراواني به يادگار گذاشتند اما اينها معلمند و آنها (امامزادگان( نسبت به ما حق حيات

دارند؛ بين حق حيات و حق تعليم خيلي فرق هست.

اين امامزادگان آمدند گفتند؛ اسلام تنها قرآن نيست قرآن با عترت همراه است ، الان ما به

بركت تلاش و كوشش امام راحل و خونهاي پاك شهدا (رضوان الله تعالي عليهم( در خدمت

قرآنيم.


1- سخنان آيت الله مكارم شيرازي در ديدار مديركل اوقاف و امور خيريه استان قم 91/08/14 به نقل از ايرنا

ص: 102

.» انا وعلي ابوا هذه الامة « : اگر كسي به اين حديث نوراني دل بست كه پيغمبر (ص( فرمودند

و اوفرزند معنوي اين خاندان شد ميتواند از علمالوراثه سهمي ببرد.غرض آن است كه اسلام با

قرآن و عترت شروع شد ، با قرآن و عترت دوام پيدا ميكند و با قرآن و عترت در زمان ظهور

حضرت وليعصر (ارواحنا فداه( هماهنگ ميشود تا در حوض كوثر اين دو بهم برسند.

امامزادگان وارثان اين علمند ، حافظان اين اصلند و وارثان اين نسلند كه به ما منتقل كردند.

مرحوم صاحب جواهر يك حرف عميق فقهي دارد كه ميفرمايد آنجا كه يك امامزاده دفن

شده قبرستان است ، نماز در قبرستان مكروه است ولي نماز در كنار قبر امامزاده به منزله نماز در

مسجد است. اين از كجاست؟ دليل اين حرف چيست؟ جز آن است كه عترت هماهنگ با قرآن

است؟ از يك طرف فقه فتوا ميدهد كه در كنار قبر نماز خواندن مكروه است از طرفي هم همين

فقه فتوا ميدهد نماز خواندن در حرم ائمه (عليهالسلام( همانند نماز در مسجد است. به دليل

هماهنگي قرآن و عترت اين فيض پيش آمده است.

وظيفه ما در برابر امامزادگان همان وظيفهاي است كه نسبت به عترت طاهرين (عليهالسلام(

داريم. اجلال اينها ، تكريم اينها ، تبجيل و تعظيم اينها جزو شعائر اسلامي است و همانند قرآن

اينها براي ما محترمند و قداست دارند. اگر قرآن اساس دين ماست خاندان عصمت و طهارت

هم اساس دين ماه هستند.

اگر كسي بخواهد دين داشته باشد ، اساسش ولايت است ، اگر كسي بخواهد يقين پيدا كند

ستون يقين سخنان نوراني اهلبيت(ع( است ، دودمان طه و ياسين اساس دين و همتاي قرآن

كريم هستند. به فرموده امام علي (ع( خاندان نبوت اساس يقين و عماد دين هستند. اگرگفته شد

مزار امامزادگان و بقعه آنها بايد قطب فرهنگي بشود براي آن است كه وجود مبارك پيامبر

.» اني تارك فيكم الثقلين « : (ص( فرمود

اميدواريم نظام اسلامي ما توفيق آنرا داشته باشد از بقاع متبركه بهره فرهنگي و ديني ببرد به

طوري كه اساس دين و عماد يقين از اين بقعهها نصيب اسلام شود. (1)

شناخت بقاع متبرك و قبور پربركت ، تفسير عملي سوره كوثر است. آنان مصداق روشن كوثر

و حافظان شجره طيبه و ناشران اهل ولايت و مبلغان آثار هستند و قبور آنها هم منشا بركات

است. مكتب تشيع به بركت ورود فرزندان اهلبيت (ع( نصيب مردم ايران شد. لذا بقاع متبركه

همانگونه كه مقام معظم رهبري فرمودند ، بايد به قطب فرهنگي تبديل شود


1- پيام آيتالله العظمي جوادي آملي به مناسبت برگزاري نخستين كنگره بينالمللي امامزادگان در اصفهان 92/06/19،خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)

ص: 103

آيت الله العظمي سبحاني

وجود بقاع متبركه و امامزادگان، عامل نزديكي به خدا

دليل اين امر كه معنويت خاصي در ميان مردمي كه گرد بقاع متبركه زندگي ميكنند وجود

دارد ، آن است كه مردم براي چنين مكانهايي احترام خاصي قائلند و در آن آبادي ، گناه كمتر

است..هرجا بقعه متبركهاي وجود دارد و امامزادهاي مدفون شده ، ترس از خدا بيشتر است بنابراين

حفظ اين آثار بر ما لازم است چون بر ديانت مردم موثر هستند.

مردم ما همواره احترام بقاع متبركه را داشتهاند و در عمران و آباداني اين امكان كوشا

بودهاند.. انديشه وهابي به دنبال نابودي تمام آثار اسلامي و معنوي در سراسر جهان است و

دستهاي پشت پرده آنها و همچنين دولت انگليس در بسياري از تخريبهايي كه اخيرا صورت

گرفته ديده ميشود. آنها به دنبال اين هستند كه تمام آثار را از بين ببرند و هيچ اثري از اسلام

نماند مگر قرآن و حتي اگر بتوانند قبر پيامبر(ص( را نيز محو ميكنند زيرا آنها عداوت و

خصومتي ديرينه با اسلام ناب و پيامبر دارند. (1)

آيت الله العظمي بهجت

اهميت زيارت مشاهد امامزادگان

توسل به امامزادهها براي برآورده شدن حوايج ، مشهور و مجرب است ، ولي عدهاي در توسل

عَصاي خَيرٌ «: به حضرت رسول صلياللهعليهوآلهوسلم بر ما ايراد ميگيرند و نعوذبالله ميگويند

حتماً براي اينكه با عصا حداقل ميتوان گرگ را از .»! مِنْ م حَمدٍ!؛ عصاي من از محمد برتر است

گوسفند دور كرد ، ولي نعوذبالله او مرده و خاك شده است !

وَ مَن لمْ يجْعَلِ اللهُ لَه نُورًا فَمَا لَه مِن نورٍ؛ هركس كه خدا براي او نوري قرار نداده باشد ، نور «

». نخواهد داشت ،(2)

اين امامزادهها و مشاهد مشرفه و عتبات عاليات را كه ما شيعيان در اختيار داريم ، ديگران از

اينگونه فيوضات محرومند. اگر كسي بتواند كرامات و معجزاتي را كه از ضرايح آنها صادر شده

جمعآوري كند ، كتابهايي از كرامت و معجزه تأليف خواهد شد. (3)

پرسش : گفته ميشود هر كس در سفر اول زيارت حضرت امام رضا عليهالسلام حاجتي

داشته باشد ، آن حضرت آن حاجت را برميآورد ، آيا اين حرف درست است؟


1- سخنان آيت الله سبحاني در ديدار مديركل اوقاف قم93/12/28 به نقل ازروابط عمومي اداره كل اوقاف و امورخيريه قم
2- در محضر بهجت ، ج2ص255
3- در محضر بهجت ،ج2،ص 307

ص: 104

پاسخ : چنين معروف است ، ولي در هر سفر بلكه در همهجا و هميشه آن حضرت حوائج را بر

آورده ميكند ، بلكه امامزادههاي آنها سفرههاي رحمتند و چهبسا نسخهي دردهاي ظاهري و

باطني ما به دست يكي از آنها باشد. خود را از زيارت مشاهد آنها محروم نكنيم. (1)

آيت الله ناصري

امامزادگان، منشأ خير و بركت

امامزادگان در عالم برزخ و هم در عالم ماده نظارت دارند و در هر مكاني كه هستند سبب دفع

بلا و قضا و نزول خير و بركت هستند. اين بزرگواران تمام دعاها و حاجات ما را ميشنوند و آنها

را به حضور حضرت مهدي (ع( جهت وساطت ميبرند. (2)

آيت الله العظمي نوري همداني

آيت الله نوري همداني به ضرورت توجه ويژه به بقاع متبركه اشاره كرد و گفت: بايد به جايي

برسيم كه هر امامزاده به مركزي فرهنگي مبدل شود.

اين مرجع تقليد ادامه داد: افرادي كه براي زيارت در بقاع متبركه حضور مييابند بايد به اين

مقوله هم توجه كنند كه چرا در طول تاريخ ، فرزندان اهل بيت(ع( به ايران و شهر قم ميآمدهاند

و در اينجا زندگي ميكرده اند.

او با بيان اينكه امامزادگان و نوادگان و فرزندان ائمه اطهار(ع( در هر كجاي ايران اسلامي

قدم گذاشتند مورد تكريم مردم قرار گرفتند عنوان داشت: ايرانيان در طول تاريخ اموال فراواني را

در راه تكريم امامزادهها تقديم كرده اند.

آيت الله نوري همداني با بيان اينكه در هيچ كشوري به اندازه حتي يك شهر ايران موقوفه

وجود ندارد گفت: اين امر نشان دهنده علاقه مردم به اهل بيت(ع( است.

استاد حوزه علميه قم در ادامه خواستار تبليغات فرهنگي در بقاع متبركه شد و افزود: اين امر

نيازمند مديريت فرهنگي صحيح و قوي است و در اين زمينه بايد تدابير مناسبي انديشه شود كه

تاكنون نيز همين گونه بوده است.

او با بيان اينكه آستان مقدس امامزادگان مركز تبليغ فرهنگ اسلامي شدهاند خاطرنشان كرد:

اين اقدام سازمان اوقاف جاي تقدير و تشكر دارد.

آيت الله نوري همداني اضافه كرد: حرم اول اهل بيت(ع( در ايران مشهد ، حرم دوم قم و حرم

سوم فارس است كه بايد در اين سه شهر تمهيدات لازم به منظور احياي موقوفات و تبديل بقاع

متبركه به قطب فرهنگي صورت بگيرد. (3)


1- در محضر بهجت، ج2، ص 277
2- سخنان آيتالله محمدعلي ناصري دولتآبادي به مناسبت هفته وقف در گفتوگو با خبرنگار فارس در اصفهان 93/10/04به گزارش روابط عمومي سازمان اوقاف و امور خيريه
3- سخنراني در جمع مسئولان اداره كل اوقاف و امور خيريه استان قم 0 شفقنا (پايگاه بين المللي همكاري خبري شيعه)

ص: 105

راهكارهاي عملي تبديل بقاع متبرّكه به قطب فرهنگي

مراكز ديني از صدر اسلام مورد توجه رهبران و متديّنان اين دين بوده است. اين مراكز كه

نمونه عينياش در مساجد بروز يافته ، بهمثابه پايگاه اصلي رسيدگي به همه امور مردم بوده و امور

مهمّي چون جهاد ، قرآن آموزي ، نماز جمعه و غيره در اين مكانهاي شريف صورت ميگرفت. در

و بوجود آمدن اعتاب مقدّسه ، اين مكانها » ع« دورهاي بعدي مخصوصا بعد از شهادت ائمه

علاوه بر كاركرد مساجد ، بهعنوان كانون شكلگيري جنبشهاي عدالتخواه و ضدّ حاكميتِ

ناصالح مورد توجه قرار گرفت؛ فشارهاي گوناگون در ادوار مختلف براي منصرف كردن مردم از

روآوري به اين اماكن كه در قالب منع زيارت صورت ميگرفت حكايت از نقش پ ررنگ اين مراكز

ديني دارد. قبور امام زادگان كه بسياري از ايشان خود يك رهبر ديني بوده و در جهاد با –

اما در » ع« حاكميتهاي جور به شهادت رسيدهاند كاركردي مشابه با كاركرد اعتاب مقدّس ائمه

مقياسي كوچكتر و گاه منطقهاي داشتهاند. در اين ميان نقش اين بقاع متبّركه در شكلگيري

فرهنگ ديني درخور توجه است؛ چرا كه درسآموزههاي فراوان اين بزرگان در ميدان جهاد

علمي ، عملي و دفاعي بستر طرح ارزشهاي ديني و به تبعِ آن ارائهي منظومهاي از شاخصههاي

فرهنگساز را فراهم نموده است. از اينرو بر مسؤلان امر لازم است تا با بازخواني تراث علمي و

عمليِ برجاي مانده از اين بزرگانِ به طرح نقشهراهي براي احياء و تقويت ارزشهاي ديني با

محوريت اين بقاعِ متبرّك اقدام نمايند؛ چرا كه به لحاظ علقهي معنويِ مردم با اين مراكز مذهبي

زمينه مناسبي براي قرار گرفتن بقاع متبرّك در كانون توجّهات مردمي و تبديل آنها به قطبهاي

اصلي فرهنگِديني وجود دارد.

براي تبديل بقاع متبرّكه به قطب فرهنگي علاوه بر تقويت و تعميق شناخت مردم نسبت به

امام زادگان بايد به يك سري اقدامهاي عملي دست زد كه ميتوان عمدهترين آنها را با رعايت

اختصار بصورت زير دستهبندي نمود:

4 زيباسازي ظاهري و معنوي بِقاع متبرّكه با بهرهگيري از معماري اسلامي و

دستورالعملهاي روايي نقش بِسزايي در راستاي جذب مردم و تبديل اين بقاعِ شريف به مراكز

اصيل فرهنگي دارد.

، بهرهگيري درست و هدفمند از رسانه با توجه به ظرفيت تأثيرگذاري بالاي آن ، شيوهاي

كارآمد در شناساندن جايگاه امام زادگان و عمقبخشي به معارف عموم مردم در اين زمينه و

نهايتا تبديل اين بقاع به كانونهاي اصلي ديني فرهنگي است.

4 . سخنراني در جمع مسئولان اداره كل اوقاف و امور خيريه استان قم ، شفقنا (پايگاه بين المللي همكاري خبري شيعه(

ص: 106

9 برخورداري از نيروهاي توانمند در حوزه اخلاق و دانشِ ديني در سِمتِ دستاندركارانِ

بقاع متبرّكه و نيز تلاش براي ايجاد نوعي پيوند ماندگار بين مردم و امام زادگان از راهكاري

تبديل اين بقاع به مراكز پيشرو در امر فرهنگ است.

1 سه حوزه اصلي ديانت ، سلامت و امور فرهنگي از ظرفيتهاي بالقوهاياند كه ميتوان با

فعّالسازي هوشمندانه و مدبّرانه آنها بسترِ جلب و جذب مردم به اين مراكز ديني و تبديل آنها به

قطبهاي فرهنگي را فراهم ساخت.

1 فرصت منابع انسانيِ بومي و فعّالسازي شايستهي اين استعدادها ، ميتواند به عنوان يك

عامل مهم در روآوي مردم به بقاع متبرّكه در راستاي تبديل اين اماكن مقدّس به قطبهاي

فرهنگي باشد.

1 احساس فايدهمنديِ هرچه بيشتر اماكن متبرّك از سوي مردم عاملي تعيين كننده در

رويآوري مردم به اين مكانهاي مطهّر است. در همين راستا از راهكارهاي عمده در برانگيختن

اين احساس مثبت ، ميتوان به برگزاري دورههاي مختلف با موضوع مهارتهاي زندگي بويژه

براي بانوان اشاره نمود.

3 التزام عملي بزرگان و مسؤلان به ارتباط با اين مراكز ديني با كاركرد الگوبخشي كه اين

هنجار رفتاري دارد زمينه گرايش و رويآوري مردم به بقاع متبرّك و تبديل آنها به مراكز اصلي

فرهنگي را فراهم ميسازد.

2 فرهنگ اطعام و نيز دستگيريهاي اقتصادي بهعنوان دو عامل مهم در جذب توده مردم

بويژه اقشار كمبرخوردار به بقاع متبرّك و فراهم شدن زمينهي كار فرهنگي و نهايتا تبديل اين

اماكن مقدّس به اقطاب فرهنگي خواهد بود. (1)

نمونهاي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز

نقش و جايگاه « 4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

» امامزادگان در نشر معارف ديني

كهكشان « ،. برگزاري نمايشگاه موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در نرم افزار

در امام زادگان شهر (» كرامت

9. توليد بروشور يا كتابچه از محتواي اين فصل به همراه مسابقه


1- نويسنده: مرتضي حبيبي سيسرا 0 دانشجوي دكتري و پژوهشگر پژوهشگاه علوم اسلامي امام صادق (ع)،قم ، منبع: راسخون

ص: 107

1. شناسايي كتاب مناسب با موضوع امامزادگان براي طيف مخاطب سازمان متبوع (كودك ،

نوجوان ، جوانان ، زنان ، عمومي ، فرهيختگان و كارشناسان و...( و برگزاري مسابقه كتابخواني

1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع روز و مشاركت با صداوسيماي

استاني براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني يا راديويي در محل بقاع متبركه شهر يا استوديوي

» نقش و جايگاه امامزادگان در نشر معارف ديني « صداوسيما با موضوع

1. توليد پوستر و كارت پستال و فلش كارت موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در

و توزيع در بقاع متبركه (» كهكشان كرامت « نرم افزار

3. برگزاري work shape با حضور خوشنويسان ، هنرمندان گرافيست و... در بقاع متبركه يا

در كتاب و » دهه كرامت « پايگاههاي فرهنگي اصلي شهر براي توليد آثار هنري با موضوع

دعوت از هنردوستان و عموم مردم علاقمند

2. شركت در مراسم غبارروبي و تطهير و تنظيف محيط بقاع متبركه با نيت تجليل از امام

زادگان شهر

ص: 108

فصل ششم: حضرت احمد بن موسي(عليهما السلام)؛ مظهر امام شناسي و قيام در راه امام

اشاره

ص: 109

ص: 110

حضرت سيد امير احمد (عليهالسلام( ملقب به شاهچراغ و سيدالسادات الاعاظم ، فرزند بزرگوار

امام موسي كاظم (عليهالسلام( و برادر امام رضا (عليهالسلام( است. در فضيلت احمد بن موسي

(عليهما السلام( سخن بسيار است. به طور كلي از آنچه نسب شناسان ، علماي رجال ، محدثان ،

محققان ، مورخان ، مولفان و نويسندگان در خصوص احمد بن موسي (عليهما السلام( و فضايل

وي نوشته اند ، بر ميآيد كه او كريم ، شجاع ، فاضل ، صالح ، پرهيزگار ، صاحب ثروت و منزلت ،

بزرگوار و با عزت بوده و نزد پدرش منزلتي خاص داشته است. شبها تا صبح به عبادت مشغول

بود ، با قلم خود ، قرآن بسيار نوشت و شخصي موثق و راوي احاديث زيادي از نياي خود بود. (1)

تاريخ ولادت:

تاريخ دقيق تولد حضرت احمد بن موسي شاه چراغ سلام الله عليه مشخص نيست. اخيراً در

شوراي فرهنگ عمومي استان فارس نامگذاري يك روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شد

و متوليان امر تصميم گرفتند كه روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب كنند.

لذا براي مشخص شدن روز دقيق تولد ، مورخان و محققان تحقيقات خود را آغاز كردند. اما پس

از بررسيهاي به عمل آمده كارشناسان به اين نتيجه رسيدند كه روز تولد حضرت شاه چراغ

بدرستي مشخص نيست و در اين خصوص نقلهاي متفاوتي وجود دارد. از اين رو تصميم بر اين

شد كه در دهه كرامت يعني حدفاصل تولد حضرت معصومه سلام الله عليها و امام رضا عليه

تعيين شود. » شاه چراغ « السلام يك روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسي

تاريخ شهادت: بين سالهاي ،19 تا ،42 هجري قمري

قاتل: قتلغ خان(حاكم شيراز( به فرمان مأمون عباسي

محل دفن: شيراز (2)

گزيدهاي از تجليل برخي از علما و بزرگان از شخصيت والاي احمد بن موسي (عليه السلام)

مقام معظم رهبري

شخصيت برجستهي جناب احمدبنموسي... در ميان امامزادگان شناختهشدهي خاندان پيغمبر ،

و كان احمدبنموسي كريما « : جزو برجستگان محسوب ميشود. دربارهي او اينجور نوشتهاند كه

مردي بخشنده و كريم و باورع و ؛» جليلا ورعا و كان ابوالحسن... (عليهالسّلام( يحبّه و يقدّمه


1- پايگاه اطلاع رساني آستان مقدس شاه چراغ ،shahecheragh.ir
2- پايگاه اطلاع رساني حوزه ، hawzah.net

ص: 111

داراي جلالت مقام و منزلت بود و پدرش حضرت موسيبنجعفر اين بزرگوار را بر فرزندان و

خويشاوندان ديگر خود مقدم ميداشت و به او محبت ويژهاي داشت. شيراز هدف توجه اين

امامزادهي عزيز و ديگر امامزادگان قرار گرفت؛ آمدند و از سوي اين مردم هم پشتيباني شدند! تا

امروز هم بركات اين بزرگوار بر سرتاسر استان و بر بخش مهمي از اين كشور ، جاري و ساري

است. (1)

آيت الله العظمي مكارم شيرازي

علاقه و ارادت خاص مردم باايمان اين خطه از كشور ]شيراز[ سبب شده كه از قديم الايام

پذيراي منسوبين به خاندان نبوي و علوي باشند و آنها را چون جان شيرين خود در بر گيرند به

همين دليل شيراز و فارس مرقدهاي مطهر شخصيتهاي فراواني را در خود جاي داده و در هر

گوشه و كنار مزار و قبور آنها جلب توجه ميكند و مورد احترام همگان است. در اين ميان

حضرت شاهچراغ احمد بن موسي عليه السلام فرزند هفتمين امام و برادر هشتمين امام شيعه

بيش از همه مورد توجه قرار دارد و بارگاه ملكوتي و مقدسش همواره مورد زيارت اولياء اللَّه و

ارباب حاجات بوده و هست و دليل آن هم جلالت مقام علم و زهد و تقواي آن حضرت است.

مرحوم شيخ مفيد مطابق آنچه در كتاب معجم رجال الحديث مرحوم آيت اللَّه خوئي (قدس

كان كريماً جليلاً ورعاً وكان ابوالحسن موسي « : سره( آمده در حق اين امامزاده والامقام ميگويد

عليه السلام يحبه و يقدمه و يقال ان احمد بن موسي (رضوان اللَّه عليه( اعتق الف مملوك؛ او

مردي كريم و جليل القدر و بسيار متقي بود و حضرت امام كاظم عليه السلام به او عشق

ميورزيد و بر ديگران مقدم ميداشت و گفتهاند حضرت احمد بن موسي كه رضوان خدا بر او باد

هزار برده را خريد و آزاد كرد.

در بخش ديگري از اين پيام آمده است: محدث قمي در شرح حال آن حضرت از صاحب

روضات الجنات نقل ميكند كه آن حضرت كه سيد السادات ناميده ميشد و در اين زمان مشهور

به شاهچراغ است. كرامات باهره از مرقد طاهرش ظاهر گشته و اين امر به تواتر رسيده است. به

همين دليل سزاوار است همه فارسيان و به ويژه شيرازيان به وجود مرقد شريف آن بزرگوار در

اين منطقه افتخار كنند و آن را گرامي دارند.

وجود اين مرقد مطهر در شيراز به ضميمه ساير مراقد مطهره از دودمان اهل بيت عليهم

السلام و به اضافه ايمان و علاقه مندي مردم اين مرز و بوم به مبادي ديني و مذهبي سبب شد

كه رهبر بزرگوار انقلاب در سفر اخيرشان آن را به عنوان سومين شهر مذهبي اين كشور بعد از


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مردم شيراز1387/02/11

ص: 112

بنامند. اين نام هم افتخار بزرگي براي مردم اين مرز و بوم است و هم » قم « و » مشهد مقدس «

مسئوليت هاي سنگيني بر دوش آنها مينهد. (1)

شيخ مفيد

در شرح حال حضرتش ميفرمايد: » ارشاد « شيخ مفيد عليه الرحمه در كتاب خود بنام

حضرت احمد بن موسي (عليهما السلام) جليل القدر ، كريم و پرهيزگار بود و حضرت موسي

،» بسيره « بنجعفر (عليهما السلام( او را دوست و مقدم ميداشت و مزرعه خود كه معروف بود به

به او بخشيد و گويند حضرت احمد بن موسي رضي الله عنه هزار بنده خريد و در راه خدا آزاد

نمود. حسن بن محمد بن يحيي براي من حديث كرد از جدش كه گفت: شنيدم از اسماعيل

فرزند حضرت موسي بن جعفر (عليهما السلام) كه ميگفت: پدرم با فرزندان خود از شهر مدينه

بسوي برخي از اموال خود بيرون رفت و با احمد بن موسي (عليهما السلام) بيست مرد از

خدمتگزاران و خادمين پدرم همراه بودند و چنان مراسم احترام و ادب نسبت به آنجناب بجاي

ميآوردند كه هرگاه احمد بن موسي (عليهما السلام) مينشست آن بيست تن مينشستند و چون

برمي خاست بپا ميايستادند. در چنين شرايطي پدرم احمد را قلباً چنان دوست ميداشت و باطناً

به وي مهر ميورزيد كه چون احمد از پدر غافل ميگرديد پدرم مخفيانه با گوشه چشم بر او

نگاههاي گرم و محبت آميز مينمود و چشم از وي برنمي داشت و ما متفرق نميشديم تا اينكه

احمد از جمع ما خارج نميگشت. (2)

محمد كشي

محمد كشي در كتاب خود ، احمد بن موسي (عليهما السلام( را يكي از فضلاي عصر خود نام

ميبرد و او را از محدثاني ميشمارد كه احاديث زيادي از پدر و اجداد بزرگوارش نقل كرده و

مينويسد كه: احمد بن موسي (عليهما السلام) به دست مبارك خويش، قرآن كريم را نوشته

است. (3)

سيد محسن امين

سيد محسن امين ، در اعيان الشيعه به نقل از محمد بن هارون موسي نيشابوري(محدث

نيشابوري( در كتاب لُبّ الانساب ، ضمن شرح فضايل احمد بن موسي (عليهما السلام( مينويسد:

گفته ميشود كه احمد بن موسي (عليهما السلام( سه هزار بنده داشت و هزار بنده را آزاد كرد و


1- پيام آيت الله مكارم شيرازي به مناسبت برگزاري مجلس تجليل از مقام شامخ حضرت احمد بن موسي(ع) 1388/08/03پايگاه اطلاع رساني حوزه hawzah.net
2- پايگاه اطلاع رساني آستان مقدس شاه چراغ ، shahecheragh.ir
3- پايگاه اطلاع رساني آستان مقدس شاه چراغ ، shahecheragh.ir

ص: 113

هزار قرآن با دست مباركش نوشت و او با عزت و بزرگوار و داراي منزلتي بزرگ بود. و احاديث

بسياري از پدر و اجدادش حكايت كرده است.(1)

علامه مجلسي در كتاب ((مراۀ العقول(( در شرح حديث پانزدهم ميگويد:

ام احمد مادر بعضي اولاد موسي كاظم عليه السلام ميبود و او داناترين ، پرهيزگارترين و

گراميترين زنهايش در نزد آن حضرت بود كه اسرار خود را به وي ميسپرد و اماناتش را نزد او

وديعه مينهاد.

در كتاب اصول كافي در باب ((امام در چه زماني ميداند امام است)) آمده است كه حضرت

امام موسي (عليهالسلام) امانت سر به مهري به ((ام احمد)) سپردند و فرمودند بعد از شهادت من

هر كس از اولاد من در طلب اين امانت آمد خليفه و جانشين من است ، با او بيعت نما كه جز خدا

كسي خبر از اين امانت ندارد. بعد از شهادت امام موسي (عليهالسلام) حضرت امام رضا

(عليهالسلام) به نزد ام احمد آمدند و امانت پدر را طلبيدند. ام احمد بگريه افتاد و دانست كه امام

(عليهالسلام) شهيد شده اند. پس آن بانوي محترمه امانت را بر حسب وصيت آنحضرت به امام

رضا (عليهالسلام)تقديم نمود و با ايشان بعنوان امام هشتم شيعيان بيعت كرد. (2)

معرفت واقعي به امام زمان، سبب عدم ترديد در افشاي حقيقتي بزرگ

چون خبر شهادت حضرت موسي كاظم عليه السلام امام هفتم شيعيان در مدينه شايع شد ،

گرد آمده و حضرت سيد مير » احمد بن موسي « مردم به در خانه ام احمد ، مادر حضرت شاه چراغ

احمد را با خود به مسجد بردند ، زيرا از جلالت قدر و شخصيت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات

و نشر شرايع و احكام و ظهور كرامات و بروز خوارق عادات كه در آن جناب سراغ داشتند ، گمان

كردند كه پس از وفات پدرش امام موسي بن جعفر عليه السلام امام بحق و خليفه آن حضرت

است. » احمد « فرزندش

به هميت جهت در امر امامت با حضرتش بيعت كردند و او نيز از مردم مدينه بيعت بگرفت ،

سپس بر منبر بالا رفت ، خطبهاي در كمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود ، آنگاه تمامي

حاضرين را مخاطب ساخته و خواست كه غائبين را نيز آگاه سازند و فرمود: همچنان كه اكنون

تمامي شما در بيعت من هستيد ، من خود در بيعت برادرم علي بن موسي عليه السلام ميباشم ،

امام و خليفهي بحق و ولي خداست. و از جانب خدا و رسول » علي « بدانيد بعد از پدرم برادرم

صلي الله عليه و آله و سلم او ، بر من و شما فرض و واجب است كه امر آن بزرگوار را اطاعت

كنيم و به هر چه امر فرمايد گردن نهيم.


1- پايگاه اطلاع رساني آستان مقدس شاه چراغ ، shahecheragh.ir
2- پايگاه اطلاع رساني آستان مقدس شاه چراغ ، shahecheragh.ir

ص: 114

پس از آن شمهاي از فضايل و جلالت قدر برادرش علي عليه السلام را بيان فرمود ، تا آنجا كه

همه حاضران گفتههاي آن بزرگوار را اطاعت كردند ، ابتدا او بيعت را از مردم برداشت ، سپس

گروه حاضران در خدمت احمد به در خانه حضرت امام علي بن موسي عليه السلام آمده همگي با

آن جناب بر امامت و وصايت و جانشيني امام موسي بن جعفر عليه السلام بيعت نمودند. و

حضرت امام رضا عليه السلام درباره برادرش احمد دعا كرد و فرمود: همچنان كه حق را پنهان و

ضايع نگذاشتي ، خداوند در دنيا و آخرت تو را ضايع نگذارد. (1)

احمد بن موسي (عليه السلام) مظهر قيام در راه امام

در زمان خلافت مامون عباسي لعنة الله عليه كه قيام و نهضت سادات هاشمي و علوي به اوج

خود رسيده بود و با زعامت و هدايت حضرت امام رضا (عليهالسلام) اسلام راستين و حاكميت

الهي ترويج ميشد و حقيقت چهره كريه خلفاي عباسي و حكومت غاصبين روشن ميگشت ،

مامون به منظور فرو نشاندن مبارزات انقلابي شيعيان و تحكيم خلافت متزلزل عباسي

ولايتعهدي خود را به حضرت امام رضا (عليهالسلام) واگذار ميكند و عليرغم ميل باطني امام

(عليهالسلام) ، مامون حضرتش را از مدينه به طوس انتقال ميدهد و ولايتعهدي را به ايشان

تحميل مينمايد.

حضور با بركت امام هشتم (عليهالسلام( در خراسان باعث ميشود كه شيعيان و محبان اهل

بيت رسالت با اشتياق زيارت چهره تابناك امامت و ولايت از نقاط مختلف بسوي ايران حركت

كنند.

حضرت احمد بن موسي (عليهما السلام( نيز در همين سنوات( 432 تا ،19 ه.ق) به همراه دو

تن از برادرانش به نامهاي محمد و حسين و گروه زيادي از برادرزادگان ، خويشان و شيعيان ، بالغ

بر دو يا سه هزار نفر از طريق بصره عازم خراسان شدند و از هر شهر و دياري كه ميگذشتند ، بر

تعداد همراهانشان افزوده ميشد ، به طوري كه برخي از مورخان تعداد ياران احمد بن موسي

(عليهما السلام( را نزديك به پانزده هزار نفر ذكر كرده اند.

در همين احوال ، عليرغم خدعه و نيرنگهاي مامون عباسي براي مخدوش ساختن مقام

ولايت و چهره علمي حضرت رضا (عليهالسلام( ، برتري حجت خدا و پيروزيهاي حضرتش

كينهي مامون عباسي را بيشتر و سرانجام در سال ،1، ه.ق امام معصوم را مسموم و به شهادت

ميرساند. سپس در سوگ ايشان ، با ريا كاري به عزاداري ميپردازد و جسد مطهر حضرت رضا

(عليهالسلام) را با احترام در كنار مدفن هارون الرشيد قاتل امام موسي الكاظم (عليهالسلام) دفن

مينمايد.


1- پايگاه اطلاع رساني حوزه 0 hawzah.net

ص: 115

مامون ملعون كه از جنايات خويش بسيار متوحش، و خبث سريره و دشمني آل ابيطالب را از

اسلاف خويش كمال و تمام به ارث برده بود ، با اطلاع از حركت حضرت احمد بن موسي (عليهما

السلام) برادر بزرگوار امام رضا و يارانش به قصد خراسان ، به جميع حكام و عمال خود دستور داد

هر كجا از بني فاطمه و اولاد پيغمبر بيايند مقتول سازند. و پيروان سادات بني هاشم را با آزار و

شكنجه مرعوب و مقهور حكومت غاصب نمايند.

خبر حركت احمد بن موسي (عليهما السلام) توسط كارگزاران حكومتي به مامون رسيد.

مامون كه ورود برادران امام را به مركز حكومت ، تهديدي جدي براي موقعيت حساس خود

ميديد و از هم داستان شدن برادران و شيعيان امام با وي هراسناك بود ، به همه حكمرانان خود ،

دستور داد كه: در هر كجا قافله بني هاشم را يافتند ، مانع از حركت آنها شوند و آنها را به مدينه

بازگردانند يا مقتول كنند.

اين دستور به هر شهري كه ميرسيد ، كاروان از انجا گذشته بود ، مگر در شيراز كه پيش از

رسيدن كاروان احمد بن موسي (عليهما السلام) ، حكم به حاكم وقت رسيد. حاكم فارس ((قتلغ

خان(( مردي سفاك و خونريز بود. وي با لشكري انبوه از شهر خارج شد و در برابر كاروان احمد

بن موسي (عليهما السلام) اردو زد.

احمد بن موسي (عليهما السلام) در دو فرسنگي شيراز با قتلغ خان روبرو شد. در آن جا خبر

شهادت برادرش علي بن موسي الرضا (عليهما السلام( انتشار يافت ، و به احمد بن موسي (عليهما

السلام) خبر دادند كه اگر قصد ديدن برادر خود علي بن موسي الرضا (عليهما السلام) را داريد ،

بدانيد كه وي فوت شده است.

حضرت احمد بن موسي (عليهما السلام)كه وضع را چنين ديد ، دانست كه نخست ، برادرش

در طوس ]وفات نيافته بلكه[ شهيد شده است.

دوم ، برگشتن به مدينه و يا غير آن ممكن نيست؛ سوم ، اين جماعت به قصد مقاتله و جدال

در اين جا گرد آمده اند. بنابراين ، اصحاب و ياران خود را خواست و جريان را به آگاهي همه

رساند و افزود:

قصد اينها ريختن خون فرزندان علي بن ابي طالب (عليهما السلام( است ، هر كس از شما

مايل به بازگشت باشد يا راه فراري بداند ، ميتواند جان از مهلكه به سلامت برد كه من چارهاي

جز جهاد با اين اشرار ندارم. تمامي برادران و ياران احمد بن موسي (عليهما السلام( عرض كردند

كه مايلاند در ركاب وي جهاد كنند. آن بزرگوار در حق آنها دعاي خير كرد و فرمود: پس براي

مبارزه ، خود را آماده سازيد.

سپاه قتلغ خان در برابر ياران احمد بن موسي (عليهما السلام( صفهاي خود را آراستند ، و

جنگ نابرابري آغاز شد. در نتيجهي رشادت و فداكاري ياران احمد بن موسي (عليهما السلام(

دشمن شكست خورد و عقب نشيني كرد. اين جدال در سه نوبت و به مدت چند روز ادامه يافت.

ص: 116

در پيكار سوم ، سپاهيان قتلغ خان شكست خوردند و ناچار از محل درگيري ، قريه كُشن تا نزديك

برج و باروي شهر شيراز به مسافت سه فرسخ عقب نشستند و از ترس به درون حصار شهر پناه

بردند و دروازههاي شهر را محكم بستند. احمد بن موسي (عليهما السلام( به اردوگاه خويش، در

قريه كُشن ، نزديك ياران خويش بازگشت. در اين نبرد ، عدهاي از امامزادگان و اصحاب احمد بن

موسي (عليهما السلام( زخمي و تعدادي نزديك به سيصد نفر به شهادت رسيدند.

روز ديگر ، احمد بن موسي (عليهما السلام( ياران خود را به پشت دروازه شهر شيراز منتقل

كرد و همان جا خيمه زد. قتلغ خان كه دريافت قادر به پيكار با احمد بن موسي (عليهما السلام(

نيست و با وجود عشق و فداكاري كه در سپاه احمد بن موسي (عليهما السلام( موج ميزند ، توان

مقابله مردانه با آنها را ندارد ، با عدهاي از فرماندهان سپاه خود ، طرح نيرنگي را ريخت تا بلكه با

اين روش بر آنها فايق آيند. بر اساس نيرنگ و توطئه طراحي شده ، جمعي از سپاهيان جنگ

آزمودهي خود را با شيوه جنگ و گريز به صفوف ياران احمد بن موسي (عليهما السلام( گسيل

داشت و به آنها دستور داد در اولين درگيري وانمود به عقب نشيني و شكست كنند و به سوي

دروازههاي شهر بازگردند. ياران و برادران احمد بن موسي (عليهما السلام( با اين خدعه وارد شهر

شدند ، دشمن مكار ، دروازههاي شهر را بست. سپاهيان قتلغ خان كه از پيش در گذرگاههاي شهر

كمين كرده بودند ، ياران احمد بن موسي (عليهما السلام( را هر كدام به وضعي و در موضعي به

شهادت رساندند.

در نتيجه توطئه دشمن بسياري از ياران احمد بن موسي (عليهما السلام( به شهادت رسيدند و

عدهاي نيز كه از نيرنگ دشمن به سلامت گريخته بودند ، در اطراف پراكنده شدند. مورخان اتفاق

نظر دارند كه غالب امامزادگان در فارس و ديگر شهرهاي ايران ، از پراكنده شدگان اين نهضت

هستند.

حضرت احمد بن موسي (عليهما السلام) نيز مورد تعقيب دشمن قرار گرفت و قتلغ خان با

شمار زيادي از سپاهيان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسي (عليهما السلام) شجاعانه در

مقابل دشمن پايداري كرد و به دفاع از خود پرداخت. (1) دانست كه از طريق » قتلغ « هنگامي كه

ستيز مسلحانه ، قدرت از ميان بردن آنان را ندارد؛ از طريق خانه همسايه او شدند و از طريق

شكافي كه در خانه همسايه درست كردند وارد خانهاي كه سيد أحمد در آن پناه برده بود ، شدند و

زماني كه او براي استراحت و تجديد قوا ، پس از نبردي طولاني به خانه رفته بود ، هنگام خروج ،

خانه را بر روي آن بدن » قتلغ خان « با شمشيري بر سر او ضربهاي وارد كردند. سپس به دستور

شريف خراب كردند و زير آوار باقي گذاردند. (2)


1- پايگاه اطلاع رساني آستان مقدس شاه چراغ shahecheragh.ir
2- پايگاه اطلاع رساني حوزه 0 hawzah.net

ص: 117

پيدا شدن مدفن احمد بن موسي و ارتباط آن با نام شاه چراغ

درباره پيدا شدن مدفن حضرت احمد بن موسي حكايتي نيز نقل شده است كه توجه به آن

را نيز روشن ميكند » شاه چراغ « دليل ناميده شدن آن حضرت به :

كسي از مدفن حضرت احمد ابن موسي(ع( اطلاعي نداشت » امير عضدالدوله ديلمي « تا زمان

و آنچه روي قبر را پوشانده بود تل گلي بيش به نظر نميرسيد كه در اطراف آن ، خانههاي متعدد

ساخته شده بود. از جمله پيرزني در پايين آن تل ، خانهاي گلي داشت و در هر شب جمعه ، ثلث

آخر شب ميديد چراغي در نهايت روشنايي در بالاي تل خاك ميدرخشد و تا طلوع صبح روشن

است ، چند شب جمعه مراقب ميبود ، روشنايي چراغ به همين كيفيت ادامه داشت با خود انديشيد

شايد در اين مكان ،مقبره يكي از امامزادگان يا اولياء الله باشد ، بهتر آن است كه امير عضدالدوله

را بر اين امر آگاه نمايم.

هنگام روز پيرزن به همين قصد به سراي امير عضدالدوله ديلمي رفت و كيفيت آنچه را ديده

بود به عرض رسانيد. امير و حاضرين از بيانش در تعجب شدند. درباريان كه اين موضوع را باور

نكرده بودند ، هر كدام به سليقه خود چيزي بيان كردند. اما امير كه مردي روشن ضمير بود گفت:

» اولين شب جمعه شخصاً به خانه پيرزن ميروم تا از موضوع آگاه شوم «

چون شب جمعه فرا رسيد شاه به خانه پيرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابيد و پيرزن

را فرمود هر وقت چراغ روشن گرديد مرا بيدار كن. چون ثلث آخر شب شد پيرزن بر حسب

معمول روشنايي پرنوري قوي تر از ديگر شبهاي جمعه مشاهده كرد و از شدت شعفي كه به

» شاه! چراغ « : وي دست داده بود بر بالين امير عضدالدوله آمده و بي اختيار سه مرتبه فرياد زد

امير بيدار شد و ناگهاني از خواب پريده و چشمش را متوجه سمتي نمود كه پيرزن چراغ را به

او نشان ميداد و چون علنا و آشكارا چشمش نور چراغ را ديد در شگفتي عجيب بماند و چون رو

به سمت چراغ بر بالاي تل برآمد اثري از چراغ نديد و چون به پايين آمد باز نور چراغ با روشنايي

زياد خود نمايي ميكرد ، خلاصه اينكه امير شخصي را جهت كاوش در آن منطقه مامور ميكند

و... مقبره فرزند ارشد موسي بن جعفر(ع( حضرت شاه چراغ پيدا ميگردد و به دستور امير بر

بالاي آن جايگاهي ساخته ميشود كه تا امروز زيارتگاه عاشقان اهل بيت عصمت و طهارت

است. (1)

اشارهاي به چند نمونه از شفايافتگان متعدد حرم احمد بن موسي (ع)

بلند شو ترا شفا داديم

پسر بچه ده ساله كه محمد نيمزاري اهل و ساكن جيرفت بود حدود هشت ماه پيش دچار تب

شديد شده و همزمان با آن خالهاي قرمز و سياهي در بدنش مشاهده ميشود. با توجه به ناراحتي


1- پايگاه اطلاع رساني حوزه ، hawzah.net

ص: 118

شديد نامبرده اطباء و درمانگاههاي موجود در جيرفت و كرمان از معالجه وي نااميد شده و اعلام

مينمايند كه وي مبتلا به سرطان خون ميباشد. ناگزير پدر پسر بچه مزبور او را جهت معالجه

به شيراز ميآورد و در بيمارستان شهيد فقيهي شيراز بستري ميكند و سپس بيمار را به

بيمارستان علي اصغر شيراز منتقل نموده و چهل روز از بستري شدن وي در بيمارستان مزبور

ميگذرد ، بدون اينكه نتيجهاي گرفته شود. بالاخره در شب جمعه پدر و مادر كودك بيمار از همه

جا مايوس شده و تصميم ميگيرند جهت بهبود او به حضرت احمد بن موسي(ع( متوسل شوند با

همين هدف فرزند خود را به حرم مطهر شاهچراغ(ع( منتقل كرده و پس از چند دقيقه در كمال

تعجب در حضور خدام و زوار حرم ، پسر بچهاي از جاي خود بلند شده و با صداي بلند ميگويد كه

من خوب شدم و به آغوش مادرش پناه ميبرد. (1)

روياي شگفت انگيز

يكي از رزمندگان جبهههاي حق عليه باطل با توسل به حضرت احمدبن موسي شاهچراغ(ع(

بهبودي خود را بدست آورد. رزمنده اسلام منصور قاضي زاده در گفتگو با خبرنگاران رسانههاي

گروهي اظهار داشت:

در عمليات والفجر يك، بر اثر اصابت گلوله كاتيوشا و موج انفجاري كه نزديكي من صورت

گرفت ابتدا ذات الريه گرفتم و بعد دردي كشنده سراسر كمر و پايم را فرا گرفت تا اينكه به

كرمان براي معالجه انتقال يافتم. در اين شهر بعد از اينكه پزشكان مرا جواب كردند ، گفتند

امكان دارد در تهران معالجه شوم. پايم ديگر حركت نميكرد ، دردم به قدري بود كه نميتوانستم

به تهران بروم. از طرفي از معالجه خود نااميد بودم. چون پزشكان گفته بودند بر اثر صدمات وارده

به رگ كمر و نخاع امكان دارد ديگر نتوانم فعاليت بدني داشته باشم. شب را با دعاي كميل و

توسل به امامان آغاز كردم ، نيمههاي شب وقتي كه در ميان درد جانفرسا به خواب رفتم ، در رويا

منظرهاي عجيب ديدم. توي خواب ، صحرائي در نظرم مجسم شد ، لبانم خشك بود و دنبال نجات

دهندهاي ميگشتم. در همين حال آقايي به من نزديك شد ، خوب كه دقت كردم ديدم آن آقا

به « : شهيد آيت الله دستغيب است. ايشان جلو آمدند و با همان لهجه شيرازي از من سوال كردند

من جريان را گفتم ايشان گفتند: ((آن چيزي كه كه تو دنبال آن هستي در »؟ دنبال چه ميگردي

اين بيابان پيدا نخواهي كرد ، تو بايد از احمد بن موسي ياري طلبي)). در ميان درد و ناله صبح از

خواب برخاستم و به نزد سيدي بنام ((خوشرو)) رفته ، جريان ماوقع و آنچه را كه در خواب ديده

بودم با ايشان در ميان گذاشتم. وي توصيه نمود كه هرچه زودتر به شيراز بروم. بعد از وضو وارد

حرم مطهر شدم. در كنار حرم پاهايم ليز خورد و ضعفي سراسر بدنم را فرا گرفت. دوباره دست به

ضريح گرفتم و تضرع و زاري را آغاز نمودم كه از حال رفتم. بخود كه آمدم احساس كردم ديگر


1- پايگاه اطلاع رساني آستان مقدس شاه چراغ آبان ماه1376 shahecheragh.ir

ص: 119

دردي در پاها و كمرم نيست. بلند شدم و راه رفتم و از حرم بيرون آمدم. در آستانه صحن مطهر

عصايم را به يكي از خدام آستان دادم و گفتم ديگر به اين نيازي ندارم. (1)

عشق به اهلبيت

در خجسته ايام ميلاد حضرت قائم(ع) در بارگاه ملكوتي فرزند بزرگوار امام هفتم

حضرت احمدبن موسي الكاظم شاهچراغ (ع) معجزهاي رخ داد.

دختر بچه محصل 44 سالهاي بنام مرجان اسدپور فرزند محمد جواد اهل خرمشهر ساكن

شيراز كه بطور مادرزادي مبتلا به ناشنوائي و لكنت زبان بود و از حدود ، سالگي خانواده وي با

مراجعه مكرر به سازمان بهزيستي كلينيك ويژه هدايت و چند دكتر متخصص در شيراز قصد -

مداواي وي را داشتند ، اما نتيجهاي حاصل نميشد. چند شب قبل حضرت فاطمه زهرا سلام الله

عليها را به خواب ميبيند و مورد عنايت خاصه اين حضرت واقع ميشود ، و شب جمعه نيز همراه

با نزديكانش به حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) مشرف شده و پس از زيارت لحظهاي به فكر

فرو ميرود كه شفاي خود را از حضرتش بگيرد. لذا با قلبي پاك و آكنده از عشق به اهلبيت

عصمت و طهارت به حضرت احمدبن موسي الكاظم شاهچراغ(ع( متوسل ميگردد و روسري اش

را به شبكههاي ضريح مقدس ميبندد. پس از آن نوري از ضريح مقدس ساطع ميشود و او در

ناباوري كامل و گريه فراوان به مادرش ميگويد كه مادر مگر ميشود من خوب شوم و شفا پيدا

نمايم؟ كه حضرت با عنايت خاصه خود شفاي وي را از حق تعالي گرفتند و دختر بچه ناشنواي

مادرزاد شفاي خود را بدست ميآورد. متعاقب وقوع اين معجزه خدام حرم مطهر نقاره خانه آستان

مقدس شاهچراغ(ع( را بصدا در ميآورند.

در مجلس با شكوهي كه به همين مناسبت با حضور هزاران تن از شيفتگان خاندان ولايت در

صحن مطهر برگزار گرديد ، حضرت آيت الله سيد محمد مهدي دستغيب توليت آستان مقدس

احمدي و محمدي(ع) جريان معجزه حضرت شاهچراغ(ع) و شفا يافتن دوشيزه مرجان اسدپور را

بيان نمودند و ضمن تفسير سوره مباركه كوثر به ذكر فضائل ائمه طاهرين صلوات الله عليهم

اجمعين پرداخت. خانم مرجان اسدپور طي سخناني از معجزهاي كه برايش اتفاق افتاده بود

صحبت كرد و شرح بيماري خود را به تفصيل براي زائرن حرم مطهر بيان داشت و پدر و مادرش

نيز از خداوند قادر متعال سپاسگذاري نمودند و در پايان از طرف آيت الله دستغيب هدايايي تقديم

دختر شفا يافته شد و مقادير زيادي شيريني و پارچههاي تبركي به امت اسلامي حاضر در مراسم

اهدا گرديد. (2)


1- پايگاه اطلاع رساني آستان مقدس شاه چراغ خرداد ماه 1364 shahecheragh.ir
2- پايگاه اطلاع رساني آستان مقدس شاه چراغ بهمن ماه1373 shahecheragh.ir

ص: 120

نمونهاي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز

معرفي حضرت احمد « 4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

» امامشناسي و قيام در راه امام « يا موضوع »( بن موسي (عليه السلام

كهكشان « ،. برگزاري نمايشگاه موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در نرم افزار

(» كرامت

9. توليد بروشور يا كتابچه از محتواي اين فصل به همراه مسابقه

براي طيف مخاطب » امامشناسي و قيام در راه امام « 1. شناسايي كتاب مناسب با موضوع

سازمان متبوع (كودك، نوجوان ، جوانان ، زنان ، عمومي ، فرهيختگان و كارشناسان و...( و برگزاري

مسابقه كتابخواني

امامشناسي و قيام در راه « 1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع

و مشاركت با » و الگوسازي از حضرت احمد بن موسي (عليه السلام( شاهچراغ » امام

صداوسيماي استاني براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني يا راديويي

امامشناسي و قيام در راه « 1. برگزاري فراخوان شعر ، متن ادبي ، وبلاگ نويسي و... در موضوع

» امام

3. توليد پوستر و كارت پستال و فلش كارت موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در

(» كهكشان كرامت « نرم افزار

2. برگزاري ميزگرد تحليلي ، كرسي آزادانديشي يا پرسش و پاسخ با هدف تحليل ابعاد موضوع

در دانشگاهها و حوزههاي علميه » امامشناسي و قيام در راه امام «

3. برگزاري work shape با حضور خوشنويسان ، هنرمندان گرافيست و... در بقاع متبركه يا

پايگاههاي فرهنگي اصلي شهر براي توليد آثار هنري با محتواي توليدي در كتاب با موضوع

امامت و دعوت از هنردوستان و عموم مردم علاقمند

ص: 121

فصل هفتم: مسجد - پايگاه هدايت - كانون كرامت

اشاره

ص: 122

مسجد از مهمترين نهادهاي جامعه اسلامي با كاركردي جامع و چندمنظوره به شمار ميآيد و

همواره در طول تاريخ اسلام نقش بنيادين و محوري در شكل گيري تمدن اسلامي و پيشرفت

جامعه ايفا نموده است. در صدر اسلام اولين اقدام پيامبر(ص( براي پايه گذاري بناي حكومت

اسلامي در مدينه ، احداث مسجد بود و در ادامه راه تا دوران معصومين عليهم السلام مكاني براي

عبادت ، تجمعات سياسي ، فرهنگي و بهترين جايگاه علم آموزي و فراگيري قرآن و معارف و

احكام اسلام و گره گشايي از مشكلات مردم بوده است. لذا مسجد علاوه بر آثار عبادي و

پرورش معنوي اهل ايمان ، با گسترۀ نقش ها ، فعاليتها و برنامهها ، در امور اجتماعي و امور

تربيتي نيز نقش مهمي را عهده دار است.

جايگاه مسجد در گذر زمان فراز و فرودهايي داشته است كه بالاترين ميزان اثربخشي مسجد

در جامعه را ميتوان در نهضتهاي ديني و سياسي تاريخ اسلام مشاهده نمود. در دوران معاصر

نيز اين روند ادامه يافت و با پيروزي انقلاب اسلامي جايگاه و گسترۀ تأثير مسجد به اوج خود

رسيد و به عنوان پايگاه اصلي انقلاب نقش آفريني كرد. مسجد نقطه شروع قيام و خروش مردم

و مركز راهبري و اتاق فكر مبارزان بود و با سخنراني و روشنگري و ابلاغ پيامها و سازماندهي

مردمي در مساجد ، سرنگوني رژيم طاغوت تحقق يافت.

در مقابل به بركت انقلاب اسلامي ، مساجد نيز جايگاه اصلي خود را بازيافتند و فعاليت و نقش

آنها در مسير صحيح توسعه يافت. كه البته اين مهم با هدايت رهبران و نظريه پردازان انقلاب

اسلامي و تبيين ويژگيهاي مسجد طراز اسلامي بر مبناي آيات مبارك قرآن كريم و روايات

ائمه معصومين عليهم السلام ، در طول ساليان پر بركت انقلاب اسلامي صورت گرفت.

اهميت و جايگاه مساجد از نظر آيات و روايات

در اين خصوص در منابع ديني ما مطالب بسياري وجود دارد كه ما در اينجا به گوشهاي از آن

اشاره ميكنيم:

إِنَّمَا يَعْم رُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَۀَ وَآتَى الزَّكَاۀَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللّهَ «

» فَعَسَى أُوْلَئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ الْم هْتَدِينَ (1)

مساجد خدا را تنها كساني آباد ميكنند كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند و نماز برپا ميكنند

و زكات ميدهند و جز از خدا نترسيده اند. اميد است آنان از هدايت يافتگان باشند.

»... يَا بَنِى ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ « (2)

4 - . التوبة آيه 42

، . اعراف/ 94


1- التوبة آيه 18
2- اعراف/ 31

ص: 123

اى فرزندان آدم ! زينت و آراستگى خويش را نزد هر مسجدى اتخاذ كنيد.

حسن بن على (عليهماالسلام( هر وقت مى خواست به نماز بايستد بهترين لباس هاى خود را

مى پوشيد. خدمتش عرض كردند يا بن رسول الله چرا لباس هاى خوب خود را در موقع نماز مى

خذوا « : پوشيد؟ فرمود: خداوند جميل و زيبا است ، و هر زيبايى را دوست مى دارد و مى فرمايد

، من نيز خود را براى پروردگارم زينت مى دهم و دوست دارم بهترين » زينتكم عند كل مسجد

لباسم را بپوشم. (1)

ظالم ترين مردم در منطق قرآن مجيد ، كساني هستند كه مانع رفت و آمد افراد به اين

وَ مَنْ أَظْلَم « : مكانهاي آسماني شوند؛ چنانچه خداوند متعال در آيه 441 سوره بقره ميفرمايد

و كيست ظالم تر از آن كس كه ؛»... مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ ي ذْكَرَ فيهَا اسْم ه وَ سَعى في خَرابِها

نگذارد در مساجد خدا ، نام وى برده شود و در ويرانى آنها بكوشد؟

اميرالمؤمنين علي (عليه السلام( پيرامون فوائد ارتباط با مساجد در كلامي نوراني خويش

اينگونه ميفرمايد:

مَنِ اختَلَفَ اِلَي المَسجِدِ اَصابَ اِحدَي الثَّمانِ؛ اَخاً م ستَفاداً فِي اللهِ ، اَو عِلماً م ستَطرَفاً اَو آيَةً «

م حكَمَةً اَو يَسمَع كَلِمَةً تَد لُّ عَلي ه ديً ، اَو رَحمَةً م نتَظَرَۀً ، اَو كَلِمَةً تَرُدُّه عَن ردي ، اَو يَترُكَ ذَنبا

» خَشيَةً اَو حَياءً (2)

كسي كه پيوسته به مسجد برود ، يكي از اين منافع هشتگانه نصيبش ميشود: 4. برادران مفيد

9. عقائد خود را با دليل و ،. با علم و دانش نو و تازه آشنا ميشود ، و با ارزشي پيدا ميكند ،

.1 1. كلمات و سخناني كه موجب هدايتش شود ميشنود ، برهان محكم و استوار ميسازد ،

1. مواعظي كه او را از فساد و گناه جلوگيري كند ميشنود ، رحمت الهي شامل حالش ميگردد ،

3. به خاطر حياء و آبروي خويش، ترك گناه ميكند 2. به خاطر ترس الهي مرتكب عمل خلاف

نميشود.

مَن مَشى « : در روايتي از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( اين نكتهي مهم ذكر شده است

إلى مَسجِدٍ يَطلُب فيهِ الجَماعَةَ كانَ لَه بكُلِّ خُطوَۀٍ سَبعونَ ألفَ حَسَنةٍ و ي رفَع لَه مِن الدَّرَجاتِ مِثلُ

ذلكَ و إن ماتَ و ه و على ذلكَ وكَّلَ اللّه بهِ سَبعينَ ألفَ مَلَكٍ يَع ود ونَه في قَبرِهِ و ي ؤنِس ونَه في

» وَحدَتِهِ و يَستَغفِرُونَ لَه حتّى ي بعَثَ (3)

هر كه براى شركت در نماز جماعت به مسجدى رود ، براى هر قدمى كه برمىدارد هفتاد

هزار حسنه منظور شود و به همان اندازه درجاتش بالا رود و اگر در آن حال بميرد ، خداوند هفتاد


1- الميزان ، ذيل تفسير آيه 31 سوره مباركه اعراف
2- وسائل الشيعه ، جلد5،ص 97
3- وسائل الشيعه ، ج 8، 287

ص: 124

هزار فرشته بگمارد كه تا زمانى كه برانگيخته شود ، در قبرش به عيادت او روند و انيس تنهايى او

باشند و برايش آمرزش طلبند.

است؛ يعني به قصد نماز جماعت و رسيدن به جماعت » يَطْلُب فِيهِ الْجَمَاعَةَ « نكتهي مهم

حركت كند. همهي اين روايتها گواه بر اين است كه جماعت در مسجد هدف است؛ جماعتي

كه راه وحدانيت و وحدت را طي كند. رسول گرامي اسلام (صلياللهعليهوآله( براي ايجاد نظم ،

هماهنگي و وحدت شانههاي نمازگزاران را در نماز جماعت ميگرفت ، منظم ميكرد و ميفرمود:

.» مساوي و منظم باشيد ، نامنظم و جدا از هم نباشيد كه قلبهاي شما از همديگر جدا ميشود «

مَن بَنى – « : از امام صادق عليه السلام نيز در خصوص ساختن مسجد نقل شده است

» مَسجِدا بَنَى اللّه لَه بَيتا في الجَنّةِ (1)

هر كس مسجدى بسازد ، خداوند براى او در بهشت خانه اى بسازد.

من اسرج فى مسجد سراجا لم تزل الملائكة و حملة « : از پيامبر(صلي الله عليه و آله) نقل شده

» العرش يستغفرون له ما دام فى ذلك المسجد ضوئه

كسى كه چراغى در مسجدى برافروزد فرشتگان و حاملان عرش الهى مادام كه نور آن چراغ

در مسجد مى تابد براى او استغفار مى كنند. (2)

قال الله تبارك و تعالي: الا انّ « : در حديثي ديگر از پيامبر(صلي الله عليه و آله( نقل شده كه

بيوتي في الارض المساجد ، تضيء لاهل السّماء كما تضيء النجوم لاهل الارض الا طوبي لمن

كانت المساجد بيوته ، الا طوبي لعبد توضا في بيته ثمّ زارتي في بيتي الا انّ علي المرور كرامة

» الزائر ، الا بشر المشّائين في الظّلمات الي المساجد بالنور السّاطع يوم القيامة (3)

خداوند فرموده است: بدانيد كه خانههاي من بر روي زمين ، مسجدها هستند. مسجدها براي

اهل آسمان نور ميدهند همان گونه كه ستارگان براي اهل زمين. هان! خوشا به حال كسي كه

خانه اش مسجد باشد. هان! خوشا به حال بندهاي كه در خانه اش وضو بگيرد سپس مرا در خانه

ام زيارت كند ، بدانيد كه احترام زيارت كننده بر عهده كسي كه زيارت گرديده ثابت است. هان!

كساني را كه در تاريكيها به سوي مسجدها ميروند به نور درخشان روز قيامت نويد ده.

ما من يوم الا و ملك ينادي في المقابر من تغبطون؟ « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله

» فيقولون: اهل المساجد يصلون و لا تقدر و يصومون و لا تقدر (4)


1- كافي (ط دارالحديث) ، ج 6 ، 307
2- محاسن صفحه 57 بنا به نقل كتاب كنز العرفان جلد 1صفحه 108
3- بحار الانوارج 84 ص 14
4- بحار الانوارج 84 ص 441

ص: 125

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: هيچ روزي نيست مگر اين كه فرشتهاي در

گورستانها (به مردگان( ندا ميكند: به چه كساني غبطه ميخوريد؟ ميگويند: به اهل مساجد كه

نماز ميگزارند و ما قدرت بر آن نداري و روزه ميگيرند و ما نميتوانيم روزه بگيريم.

لا صلاۀ لجار المسجد الا في المسجد الا ان يكون له « :( قال علي بن ابي طالب (عليه السلام

» عذر او به علة ، فقيل له: و من جار المسجد يا اميرالمومنين؟ قال: من سمع النداء (1)

اميرالمؤمنين (عليه السلام( فرمود: همسايه مسجد جز در مسجد نماز نگزارد مگر اينكه عذري

داشته باشد يا بيمار باشد. پرسيدند: اي اميرالمومنان! همسايه مسجد كيست؟ فرمود: هر كس

صداي اذان را بشنود.

مَنْ مَشي اِلَي الْمَسْجِدِ ، لَمْ يَضَعْ رِجْلَه عَلي رَطْبٍ وَ لا « :( قال الامام الصادق (عليه السلام

» يابِسٍ اِلاّ سَبَّحَتْ لَه الْاَرْض (2)

امام صادق (عليه السلام( فرمود: هر كس به طرف مسجد برود ، پايش را بر هيچ تر و خشكي

نميگذارد ، مگر اينكه زمين براي او تسبيح ميگويد.

يا اَباذَرَ اِنَّ اللهَ تَعالي ي عْطيكَ ما د مْتَ جالِساً فِي الْمَسْجِدِ « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله

» بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّسَ فيه دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ (3)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود:اي ابوذر! تا زماني كه در مسجد نشسته اي ، خداوند

براي هر نفسي كه ميكشي ، درجهاي از بهشت برايت پاداش ميدهد.

» اَهْلُ الْمَسْجِدِ ز وّار اللهِ وَ حقٌ عَلَي الْمَزُورِ اَلتُّحفَةُ لِزائِرِهِ « :( قال الامام الحسن (عليه السلام (4)

امام حسن (عليه السلام( فرمود: اهل مسجد زائران خدا هستند و بر زيارت شونده است كه به

زائرانش هديهاي بدهد.

مَنْ كانَ الْقُرآنُ حَديثَه وَ الْمَسْجِد بَيْتَه بَنَي اللهُ لَه بَيتاً « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله

» في الْجَنَّةِ (5)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: هر كس كه كلامش قرآن و خانه اش مسجد باشد ،

خداوند منزلي در بهشت براي او بنا ميكند.

» اَلْمَساجِد مِجالِس الْاَنْبِياء « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله (6)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: مساجد ، مجالس پيامبران است.


1- روضه المتقين ج 2 ص 99
2- بحار الانوار ، ج 84 ص 13
3- بحار الانوار ، ج 83 ص 370
4- كلمة الامام الحسن ، ص 41
5- وسائل الشيعه ، ج 3 ص 481
6- مستدرك الوسائل ، ج 3 ص 363

ص: 126

اِنَّ الْمَساجِدَ ب ي وت الْم تَّقيِن وَ مَنْ كانَتِ الْمَساجِد بَيتَه فَقَدْ « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله

» ضمنَ اللهُ لَه بِالرَّوحِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْجَوازِ عَلَي الصّراطِ (1)

رسول اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: مساجد ، خانه پارسايان است و هر كس خانه اش

مسجد باشد ، خداوند ضمانت كرده براي او رحمت و شادي را و اجازه عبور از صراط (به سوي

بهشت( را به او خواهد داد.

بَشِّرِ الْمَشَائينَ اِلَي الْمَساجِدِ في ظُلَمِ اللَّيْلِ بِنُورٍ ساطِعٍ « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله

» يَوْمَ الْقِيامَةِ (2)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: آنان كه در ظلمت شب به سوي مساجد ميروند ،

مژده باد به نوري كه (از چهره شان( در روز قيامت ميدرخشد.

مَنْ اَرَادَ د خُولَ الْمَسْجِدِ فَلْيَدَخُلْ عَلي س كُونٍ وَ وَقارٍ فَاِنَّ « :( قال الامام علي (عليه السلام

» الْمَساجِدَ ب ي وت اللهِ وَ اَحَبُّ الْبقاع اِلَيْه (3)

امام علي (عليه السلام( فرمود: هر كس ميخواهد به مسجد داخل گردد ، با آرامش و طمأنينه

وارد شود ، چون مساجد خانههاي خدا و محبوب ترين محلها در نظر اوست.

» لا تَدْخُلِ الْمَساجِدَ اِلّا بِالطَّهارَۀِ « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله (4)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: داخل مساجد مشو مگر با طهارت.

مَنْ اَقامَ في مَسْجِدٍ بَعْدَ صَلاتِهِ انْتِظاراً لِلصَّلاۀِ ، فَه وَ ضَيْف « :( قال الامام الصادق (عليه السلام

» اللهِ و حَقٌّ عَلَي اللهِ اَنْ ي كْرِمَ ضَيْفَه (5)

امام صادق (عليه السلام( فرمود: هر كس در مسجد پس از نمازش، در انتظار نماز ديگر بماند ،

ميهمان خداست و برخداست كه ميهمانش را گرامي دارد.

» لا تَجْعَلُوا الْمَساجِدَ طُرُقاً حتَّي تُصَلُّوا فِيها رَكْعَتَينِ « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله (6)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: مساجد را گذرگاه قرار ندهيد ، مگر آن كه هنگام عبور ،

دو ركعت نماز بخوانيد.

لَيَحْضُرَنَّ مَعَنَا صَلاتَنا جَماعَةً أوْ لَتَحَوَّلِنَّ عَنّا وَ لا ي جاور نا وَ ...« :( قال الامام علي (عليه السلام

» لا نُجاور ه م (7)


1- مستدرك الوسائل ، ج 3 ص 362
2- مستدرك الوسائل ، ج 3 ص 363
3- من لايحضره الفقيه ، ج 1 ص 170
4- مستدرك الوسائل ، ج 3 ص 388
5- بحار الانوار ، ج 84 ص 3
6- وسائل الشيعه ، ج 3 ص 553
7- وسائل الشيعه ، ج 3 ص 479

ص: 127

امام علي (عليه السلام( (در جواب عدهاي كه به حضرت گفتند: عدهاي از همسايگان مسجد

در نماز جماعت حاضر نميشوند( ، فرمود: بايد در نماز جماعت ما حضور يابند ، يا اين كه از ما

دوري گزينند و همسايه ما نشوند و ما هم همسايه آنها نباشيم.

حَريم الْمَسْجِدِ اَرْبَع ونَ ذِراعاً وَ الْجَوار اَرْبَع ونَ داراً مِنْ اَرْبَعَةِ « :( قال الامام علي (عليه السلام

» جَوانِبِها (1)

امام علي (عليه السلام( فرمود: حريم مسجد ، چهل ذرع و همسايه آن ، چهل خانه از چهار

طرف است.

اِنَّ الجنَّةَ وَ الْح ورَ لَتَشْتاقُ اِلي مَنْ يكْسِح الْمَسْجِدَ أو يَأخُذُ « :( قال الامام الرِّضا (عليه السلام

» مِنْه الْقَذي (2)

امام رضا (عليه السلام( فرمود: بهشت و حوريان بهشتي مشتاق كسي هستند كه مسجد را

تميز كند يا آلودگيهاي آن را بگيرد.

مَنْ وَقَرَ مَسْجِداً ، لَقَي اللهُ يَوْمَ يَلْقاه ضاحِكاً م سْتَبْشِراً وَ اَعْطاه « :( قال الامام علي (عليه السلام

» اللهُ كِتابَه بِيَمينِهِ (3)

امام علي (عليه السلام( فرمود: هر كس حرمت مسجد را حفظ كند ، خدا را در روز قيامت با

چهرهاي خندان و شادمان ملاقات ميكند و نامه اش را به دست راستش ميدهد.

مَنْ اَسْرَجَ في مَسْجِدٍ مِنْ مَساجِدِ اللهِ سِراجاً ، لمْ تَزَلِ « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله

» الْمَلائِكَةُ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ يَسْتَغْفِرونَ لَه مادامَ في ذلكَ الْمَسْجِدِ ضوْءٌ مِنَ السِّراجِ (4)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: هر كس در مسجدي از مساجد خدا چراغي روشن

بيافروزد ، تا زماني كه روشنايي از چراغ در آن مسجد است ، فرشتگان و حاملان عرش برايش

استغفار ميكنند.

» مَنْ اَحَبَّ اَنْ لا يٌظْلَمَ لَحَد ه فَلْي نَوِّرِ الْمَساجِدَ « :( قال رسول الله)صلي الله عليه و آله (5)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: هر كس دوست دارد قبرش تاريك نباشد ، مساجد را

نوراني كند.

لَحَديثُ الْبَغْيِ فِي الْمَسْجِدِ ، يَأكُلُ الْحَسَناتِ كَما تَأكُلُ « :( قال رسول الله)صلي الله عليه و آله

» الْبَهيمَةُ الْحَشيشَ (6)


1- وسائل الشيعه ، ج 3 ص 484
2- مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 385
3- بحار الانوار ، ج 84 ص 16
4- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 169
5- مستدرك الوسائل ،ج 3 ص 386
6- مستدرك الوسائل، ج 3،ص 371

ص: 128

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: سخن ناروا در مسجد ، حسنات و خوبيهاي انسان را

ميخورد آن گونه كه چارپايان ، علفها را ميخورند.

» اِذا نَزَلَتِ الْعاهات وَ الْآفات ع وفي اَهْلُ الْمَساجِدِ « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله (1)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود: وقتي مشكلات و بلاها نازل ميشود ، اهل مسجد

نجات مييابند.

يا اَباذَرِّ كُلُّ ج لُوسٍ فِي الْمَسْجِدِ لغوٌ اِلّا ثلاثةً: قَراءۀٌ « :( قال رسول الله(صلي الله عليه و آله

» م صَلٍ أوْ ذاكِرُ الله تَعالي اَوْ سائلٌ عنْ عِلْمٍ (2)

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله( فرمود:اي ابوذر! در مسجد هر نشستني به جز براي سه چيز ،

بيهوده است: نماز خواندن ، ذكر خدا گفتن ، سوال (و بحث) علمي.

نگاهي به اهميت مسجد از نظر علما و بزرگان

امام خميني (ه) مسجد سنگر است، سنگرها را پر كنيد

نماز بالاترين ذكر خداست. اگر در نماز كوتاهي بشود؛ هر كس بگويد خوب من خودم تنهايي

ميروم توي خانهام ميخوانم ، خير نماز را در جماعت بخوانيد. اجتماع بايد باشد. مساجد را پر

كنيد. اينها از مساجد ميترسند. اينها بيخ گوش شما ميگويند كه اين آخوند ، كه از او كاري

نميآيد ، مسجد ميرويد چه كنيد؟ خودمان ميرويم فلان جا نماز ميخوانيم. نماز نميخواهند

بخوانند ، ميخواهند نماز را بشكنند. نماز ميخوانند؛ با اين نمازهايي كه در مسجدها ميروند و

نميگذارند كه مسلمانها نماز درست خودشان را بخوانند؟ با اين نمازها ميخواهند نماز را بشكنند.

اينها از مسجد ميترسند. من تكليفم را بايد ادا كنم ، به شما بگويم. شما دانشگاهيها ، شما

» محراب « . دانشجوها ، همهتان مساجد را برويد پر كنيد. سنگر است اينجا. سنگرها را بايد پر كرد

به آن ميگويند؛ يعني ، آنجايي كه حرب از آن شروع ميشود؛ محل حرب. امروز از همة روزها

مقصود اين وقت است ، اين عصر است از همة وقت براي ما » امروز « براي ما يعني ،

حسّاستر است؛ براي اينكه همه چيز درست شده است و شيطانها از اطراف ميخواهند حالا كه

همه چيز درست شده و مأيوس شدند ، نگذارند اجرا بشود كارها؛ باز تهيه ببينند ، ولو ده سال ديگر ،

ولو براي ده سال ديگر تهيه ببينند؛ براي اينكه ، مسجدها را هي كمكم هي خالي كنند... و بعد از

خالي كردن اين سنگرها ، حمله كنند. اين دژهاي محكم را محكم نگاه داريد. (3)


1- مستدرك الوسائل، ج 3، ص 356
2- بحار الانوار ، ج83، ص 370
3- سخنراني حضرت امام خميني در حسينية جماران 1359/03/14

ص: 129

به شدت مراقب توطئه دشمن در خلوت كردن مساجد باشيد

توجه داشته باشد ملت ، كه دشمنهاي اسلام و دشمنهاي كشور شما ، از هر راهي استفاده

ميخواهند بكنند. اين راههايي كه خوب ، ديدهايد كه واضح است كه توطئه ها بكنند ، و مثلاً

شلوغيها بكنند و فسادها بكنند و اينها را كه ميدانيد. راه ديگري كه الآن در نظر آنهاست اين

است كه اين مراكزي كه مربوط به ربط روحانيت و ملت است ، اين مراكز را سست بكنند و

كمكم از بين ببرند. وسوسه كنند به اينكه اين آخوندها كه از آنها كاري نميآيد ، ميرويد

توي مسجد چه كنيد؟ برويم راهپيمايي كنيم. خوب ، راهپيمايي سر جاي خودش

اما مسجد محلي است كه از مسجد بايد امور اداره بشود. اين مساجد بود كه اين پيروزي را براي

ملت ما درست كرد. اين مراكز حساسي است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند. اينطور نباشد

كه خيال كنند كه حالا ديگر ما پيروز شديم ديگر مسجد ميخواهيم چه كنيم. پيروزي ما براي

ادارۀ مسجد است. ما اگر نماز نباشد و آداب اسلامي نباشد ، چه داعي داريم كه بياييم خودمان را

به مهلكه بيندازيم و وارد اين امور بشويم؟ ما براي اسلام اين كارها را ميكنيم و شما ، شما ملت

براي اسلام قيام كرديد ، و براي اسلام اينهمه زحمت كشيديد و داريد ميكشيد. مراكزي كه

مراكز بسط حقيقت اسلام است ، بسط فقه اسلام است و آن مساجد است ، اينها را خالي نگذاريد.

اين يك توطئه است كه ميخواهند مسجدها را كمكم خالي كنند.

... شما اين را خيال نكنيد كه آنها خيلي دستپاچهاند كه همين دو سه روز اين كارها را انجام

بدهند. اگر توانستند ، حالا ، اگر نتوانستند نقشه ميكشند كه در پنجاه سال ديگر كار خودشان را

انجام بدهند ، دست برنميدارند و يكي از نقشههاي مهم همين است كه قشرهاي ملت را از هم

جدا كنند ، و مهم اين است كه روحانيت را از ملت جدا كنند.

اينها ضربهاي كه از روحانيت خوردند از هيچكس نخوردند. براي اينكه ميگويند ضربهاي را

كه ديگران هم زدند به ما ، اينها وادارشان كردند. مسجدها مردم را وادار كرد. پس بايد مسجدها

را ما شروع كنيم بشكنيم. اينكه ميآيند مسجدها را ميخواهند خلوت كنند ، و بيچاره جوانها و

متدينين ما هم اشتباهاً به خطا ميروند ، اين است كه مسجدها كمكم امسال يك قدري

ماهرمضانش كمتر باشد ، سال ديگر يك خرده كمتر. بعد از ده سال ، پانزده سال ديگر هيچي

بشود. آنها عجله ندارند؛ بتدريج هر چه شد. شما بايد هوشيار باشيد.

... مسجدها را محكم نگه داريد و پر جمعيت كنيد. من امروز بايد بگويم كه تكليف است براي

مسلمانها. حفظ مساجد امروز جزء اموري است كه اسلام به او بسته است. ماه مبارك رمضان و

بعد از ماه مبارك رمضان هم ، مسجدها را آباد كنيد. من در مكه كه مشرف بودم يك روز

ميخواستم يك كتابي بخرم كه براي آن كتابفروش هم فايده داشت ، ايستاده بودم ، اذان گفتند ،

ص: 130

» سنّة حنفيّة « (1): يكدفعه رها كرد و گفت كه ديگر با من حرف نزد ، رفت سراغ نماز. در مدينه بازار

را كه من ديدم بسته بود. يعني باز بود لكن هيچ كس نبود. ميرفتند سراغ نماز. چرا شما

نميرويد سراغ نماز؟ چرا ظهر كه ميشود بازار را رها نميكنيد و برويد سراغ نماز؟ اگر برويد

سراغ نماز ، احياء كنيد اين سنت سياسي اسلام را ، همان طوري كه در روز جمعه حالا بحمداللّه

ميرويد ، روز غيرجمعه هم برويد مساجد را پر كنيد. اگر اين مسجد و مركز ستاد اسلام قوي باشد

ترس از فانتومها نداشته باشيد. ترس از امريكا و شوروي و اينها نداشته باشيد. آن روز بايد ترس

داشته باشيد كه شما پشت بكنيد به اسلام. پشت كنيد به مساجد. (2)

مقام معظم رهبري

بهترين روش ارتقاء سطح ديني مردم، شنيدن سخنان رودرروي روحانيون

درست است كه علماي متعددي ، بحمدالله چه در مركز و چه در شهرستانها ، با عناوين مختلف

به اقتضاي نماز جمعه يا مناسبتهاي ديگر بياناتشان از راديو و تلويزيون پخش ميشود؛ لكن

هيچ كدام از اين كارها ، جاي اقدام رودرروي روحاني با مردم را نميگيرد. حركت رودررو و

چهرهبهچهره با مردم ، رسم ما روحانيان بوده است و گروههاي مردم نيز ، همان گروههايي هستند

كه در محله هاي مختلف شهرها و روستاها پراكندهاند. لذا ، يك روحاني بايد در حد كافي و

لازمي ، بال مواجهه با مردم حرف بزند و نيازهاي ديني و عقدههاي ذهني آنها را دربارهي مسائل

ديني ، برطرف كند. هيچ روشي جاي اين را نميگيرد. (3)

لزوم پيوند مسجد و مردم در تمام عرصه ها

روحاني پرهيزگار ، خردمند ، كارشناس و دلسوز در مسجد ، همچون پزشك و پرستار در

بيمارستان ، روح و مايهي حيات مسجد است. امامان جماعت بايد آمادهسازي خويش براي طبابت

معنوي را وظيفه حتمي خود بدانند و مراكز رسيدگي به امور مساجد و حوزههاي علميه در همه جا

آنان را ياري دهند. مساجد بايد مَدرَسِ تفسير و حديث و منبرِ معارف اجتماعي و سياسي

و كانونموعظه و پرورش اخلاق باشد. زمزمهي محبت متوليان و مديران و امناي مساجد ، بايد

دلهاي پاك جوانان را مجذوب و مشتاق كند. حضور جوانان و روحيههاي بسيجي بايد

محيط مسجد را زنده و پرنشاط و آيندهپو و لبريز از اميد سازد. ميان مسجد و مراكز آموزشي در

هر محل ، همكاري و پيوند تعريف شده و شايستهاي برقرار گردد. چه نيكوست كه دانش آموزان

برجسته و ممتاز در هر محل ، در مسجد و در برابر چشم مردم و از سوي امام جماعت ، تشويق

شوند. مسجد بايد رابطه ي خود را با جواناني كه ازدواج ميكنند ، با كساني كه به موفقيتهاي علمي


1- آيين دين حنيف اسلام
2- سخنراني حضرت امام خميني در حسينية جماران 1359/04/20
3- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي مجلس خبرگان 1371/11/29

ص: 132

و اجتماعي و هنري و ورزشي دست مييابند ، با صاحب همّتاني كه كمك به ديگران را وجههي

همت ميسازند ، با غمديدگاني كه غمگساري ميجويند ، و حتي با نوزاداني كه متولد ميشوند ،

برقرار و مستحكم كند. مسجد بايد در هر منطقه و محل؛ مأمن و مايهي خير و بركت باشد و به

طريق اولي ، وسيلهي زحمت و آزار مجاوران نگردد. پخش صداهاي آزاردهنده بويژه در شب و

هنگام آسايش مردم ، كاري ناروا و در مواردي خلاف شرع است. تنها صدائي كه بايد از مسجد در

فضا طنين بيفكند بانگ اذان با صوت خوش و دلنواز است. (1)

در هر جا سامان زندگي است، مسجد مركز اصلي است

روح مسجد ، كالبد زندگي را پرنشاط و پرانگيزه ميسازد. در هر جا سامان زندگي است ، مسجد ،

مركز و كانون اصلي است. در بناي شهر و روستا ، در مدرسه و دانشگاه ، در مراكز جمعيتي از

بازارهاي كسب و كار تا فرودگاهها و جادهها و پايانههاي سفري و تا آسايشگاهها و بيمارستانها و

بوستانها و گردشگاهها ، در همه و همه بايد مسجد را همچون قطب و محور بنا نهاد.

مسجد در همه جا بايد پاكيزه ، زيبا و آرامبخش باشد. مديريت محتوايي و معنويِ مسجد كه

بر دوش روحاني مسجد است بايد خردمندانه و مسئولانه ، و حتي عاشقانه باشد. حوزههاي علميه

براي آمادهسازي روحانياني در اين طراز ، وظيفهئي ذاتي و طبيعي دارند.

اگر مسجد ، كيفيت شايستهي خود را بيابد ، هزينههاي مادي و معنوي بسياري از دوش جامعه

و مردم و مسئولان برداشته خواهد شد. (2)

قدر مسجد را بدانيد

مسجد ، نه فقط در زمان ما و نه فقط در كشور عزيز اسلامي ما ، بلكه در نقاط مختلف عالم و

در طول تاريخ ، منشأ آثار بزرگ و نهضتها و حركتهاي اسلامي بزرگي شده است. مثلاً قيام مردم

كشورهاي شمال آفريقا كه مسلمان هستند مثل الجزاير و ديگر كشورهايي كه سالها در زير

سلطه نظامي استعمار فرانسويها بودند از مساجد شروع شد ، كه به پيروزي هم رسيد و كشورها

استقلال پيدا كردند. انقلاب در اين كشورها هم ، آن روزي رو به شكست رفت و دوباره ملّتها

استقلال خودشان را از دست دادند كه رابطه خود را با مساجد و با دين و ايمانِ مساجد قطع

كردند.

در صدر اسلام هم ، در زمان نبىّ مكرّم اسلام صلي اللَّه عليه وآله وسلّم و همچنين در زمان

حكومت با بركت اميرالمؤمنين عليه الصّلاۀ والسّلام ، مسجد مركز همه تصميم گيريهاي مهم و

كارهاي بزرگ بود. نميخواهيم از لحاظ وضع زمان ، مسجد امروز را به مسجد كوفه زمان


1- پيام مقام معظم رهبري به نوزدهمين اجلاس سراسري نماز1389/07/18
2- بيانات مقام معظم رهبري 1390/07/19

ص: 132

اميرالمؤمنين تشبيه كنيم؛ زيرا اقتضاهاي هر زمان متفاوت است. به طور كلّي مسجد به عنوان

يك پايگاه دين ، عبوديّت و معرفت ، ميتواند براي جوامع اسلامي منشأ و سرآغاز حركات بزرگ و

بركات ماندگار باشد.

يكي از علل پيروزي اين انقلاب مبارك در ايران اسلامي و يا لااقل سهولت اين پيروزي

اين بود كه مردم به مساجد اقبال پيدا كردند؛ جوانان مساجد را پر كردند و علماي اعلام ، مساجد

را به عنوان مركزي براي تعليم ، تربيت ، روشنگري افكار و اذهان ، مورد استفاده قرار دادند

و مسجد ، مركزي براي حركت ، آگاهي ، نهضت و افشاي اسرار زمامداران فاسد و خودفروخته

رژيم طاغوت شد. در دوره مشروطيت هم همينطور بوده است؛ در دوره ملي شدن صنعت نفت

هم تا حدودي همينطور بود؛ در زمان انقلاب هم كه اين مسأله ، به حدّاعلي رسيد.

ملت ايران بايد مساجد را مغتنم بشمارد و پايگاه معرفت و روشن بيني و روشنگري و استقامت

ملي به حساب آورند. اگر كسي خيال كند كه در مسجد ، فقط چند ركعت نماز ميخوانند و بيرون

ميآيند و اين چه تأثيري دارد ، خطاست. اينطور نيست. اوّلاً اگر همان چند ركعت نماز هم با

چشم بصيرت نگاه شود ، خودِ نماز كه به زبان م شَرِّع مقدّس نماز و اذان ، خيرالعمل و فلاح است ،

مايه بركات زيادي ميشود. نماز يك ملت را به قيامِ للَّه وادار ميكند. نماز انسانها را از فساد دور و

به خلوص و فداكاري نزديك ميكند.

علاوه بر آن ، مسجد فقط براي نماز نيست؛ در مسجد انواع عبادات هست. از جمله آن

» تفكّر ساعة خير مِن عبادۀ سنة « عبادات ، تفكّر است كه (1) من « ، يا در بعضي از روايات است كه

البته فكر كردن درست افراد مسجد برو ، اين فكر را به » سبعين سنة « ، يا » عبادۀ اربعين سنة

وسيله شنيدن سخنان عالم دين و فقيه به دست ميآورند.

بنابراين مسجد ، هم مدرسه است ، هم دانشگاه ، هم مركز تفكّر و تأمل ، هم مركز تصفيه روح ،

هم مركز خلوص و مركز اتّصال بنده به خداست. ارتباط زمين و آسمان است. جايي است كه

انسان خود را به منبع لايزال فيض و قدرت وصل ميكند. انسان درمسجد ، خود را به خدا متصّل

ميكند.

بنابراين بايد قدر مساجد را دانست. بايد در مساجد حضور پيدا كرد. بحمداللَّه به بركت انقلاب

در اين سالهاي اخير ، اين معنا زياد شده و كيفيّت پيدا كرده است. همه شنيديد كه امسال در ايام

اعتكاف در ماه مبارك رجب ، در بسياري از مساجد سراسر كشور ، جوانان ما ، زنان و مردان از

قشرها و سنين مختلف ، رفتند و در مسجد ماندند؛ سه روز روزه گرفتند و با خدا مأنوس شدند. بعد

از آن هم با گريه و اشك و آه ، مسجد را وداع گفتند و بيرون آمدند ، تا براي سال آينده آماده

شوند.


1- بحارالانوار ،ج 71 ص 327

ص: 133

الذين ان مكّنا هم في الارض اقاموا الصلوۀ (1) عزيزان من! اين براي يك جامعه ، علامت خوبي است

، علامت يك حكومت الهي ، علامت يك حركت صحيح و داراي جهت گيري صحيح

است. اين را جدّي بگيريد و تقويت كنيد.(2)

لزوم رسيدگي به كانونهاي فرهنگي هنري مساجد

اين كانونهاي فرهنگي هنري مساجد را مؤثر كنيد ، برايش كار كنيد. بنشينيد فكر كنيد ،

مطالعه كنيد و سخني كه متناسب با نياز آن جواني است كه آنجا حضور پيدا ميكند ، فراهم كنيد.

مطالعه كنيد. كتابهائي وجود دارد كه ميشود از اين كتابها استفاده كرد. كتابهائي هست؛ برويد

بپرسيد ، تحقيق كنيد از كساني كه اهلش هستند. خودتان را مجهز كنيد ، مسلح به سلاح معرفت

و استدلال كنيد ، بعد به اين كانونهاي فرهنگي هنري برويد و پذيراي جوانها باشيد. با روي

، كه ظاهراً عبارت است » و سنّة من نبيّه « : خوش هم پذيرا باشيد؛ با سماحت ، با مدارا. فرمود

مدارا كنيد. ممكن است ظاهر زنندهاي داشته باشد؛ داشته باشد. بعضي از ؛ » مداراۀ النّاس « از

همينهائي كه در استقبالِ امروز بودند و شما هم جناب آقاي مهماننواز ، هم بقيهي آقايان

الان در اين تريبون از آنها تعريف كرديد ، خانمهائي بودند كه در عرف معمولي به آنها ميگويند

اشك هم از چشمش دارد ميريزد. حالا چه كار كنيم؟ ردش كنيد؟ مصلحت ؛» خانم بدحجاب «

است؟ حق است؟ نه ، دل ، متعلق به اين جبهه است؛ جان ، دلباختهي به اين اهداف و آرمانهاست.

او يك نقصي دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است ، نقصهاي اين حقير باطن است؛

ما هم يك .»؟ گفتا شيخا هر آنچه گوئي هستم / آيا تو چنان كه مينمائي هستي « . نميبينند

نقص داريم ، او هم يك نقص دارد. با اين نگاه و با اين روحيه برخورد كنيد. البته انسان نهي از

منكر هم ميكند؛ نهي از منكر با زبان خوش، نه با ايجاد نفرت. بنابراين با قشر دانشجو ارتباط پيدا

كنيد. (3)

آيت الله العظمي نوري همداني

دور شدن مسجد از جايگاه اصلي خود نتيجه توطئه مستكبران است

در صدر اسلام بسياري از كارهاي حكومتي و اجتماعي در مساجد ساماندهي ميشد. امور

قضايي ، جهادي ، مقدرات فرهنگي و آموزشهاي مختلفي در مساجد دنبال ميشد؛ پيامبر(ص)

پس از ورود به مدينه نخستين كارشان ساخت مساجد بود و خود حضرت مانند يك كارگر

معمولي براي ساخت مسجد كمك كرد. به مرور زمان مسجد به مكاني تبديل شد كه صرفا در


1- حج/ 41
2- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مردم قم 1391/07/19
3- بيانات مقام معظم رهبري در خراسان شمالي 1391/07/19

ص: 134

آن نماز ميخوانيم... شما (مديران فرهنگي مساجد( بايد در مساجد همان فرهنگي كه در صدر

اسلام حاكم بود را احيا كنيد؛ كار شما بسيار مهم و حساس است. (1)

آيت الله حايري شيرازي

فرهنگ و هنر در كانونهاي مساجد موجب ارزش آفريني اسلامي ميشود

اجراي برنامه هاي فرهنگي و هنري براساس موازين اسلامي توسط اين كانونها رشد

دينداري را در جامعه ايجاد ميكند.

كانونهاي فرهنگي و هنري مساجد زمينه ساز تقويت و ايجاد نشاط روحي در افراد جامعه و

پايداري در پايبندي به ارزشهاي اسلامي است … وجود كانونهاي فرهنگي هنري مساجد براي

ايجاد و تقويت نشاط در لايههاي مختلف جامعه ضروري است.

در مساجد روابط بين امامان جماعت و جوانان بايد سرمشق ديگر افراد جامعه در عرصههاي

مختلف فرهنگي ، سياسي ، اجتماعي باشد. از وظايف و ويژگي اصلي امام جماعت و روحانيان

مسجد شناساندن حدود الهي به فعالان كانونهاي فرهنگي و هنري است. (2)

نمونهاي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز

نقش و جايگاه مسجد « 4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

» در تعالي اجتماعي

،. برگزاري نمايشگاه موضوعي و توليد بروشور يا كتابچه از محتواي اين فصل به همراه

مسابقه

براي طيف مخاطب سازمان متبوع (كودك ، » مسجد « 9. شناسايي كتاب مناسب با موضوع

نوجوان ، جوانان ، زنان ، عمومي ، فرهيختگان و كارشناسان و...( و برگزاري مسابقه كتابخواني

1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع مسجد و مشاركت با

صداوسيماي استاني براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني يا راديويي

1. برگزاري فراخوان شعر ، متن ادبي ، كاريكاتور و... در موضوع مسجد

بچههاي « 1. برگزاري مسابقات ورزشي (ويژه مساجد ، محلات ، پايگاههاي بسيج و...( با شعار

و برگزاري همايش بزرگ پاياني با برنامههاي متنوع فرهنگي ويژه دهه كرامت در » مسجد

مساجد و اهداي جوايز تيمهاي برتر

4 . بيانات حضرت آيت الله حسين نوري همداني در ديدار مديران تخصصي كانون هاي فرهنگي هنري مساجد كشور ،

،31/،/،3 سايت اقامه نماز ( center.namaz.ir ( به گزارش خبرنگار خبرگزاري رسا

، . بيانات آيت الله حايري شيرازي در همايش 'مسجد سنگر است' در مجتمع فرهنگي هنري بوعلي سيناي همدان ، سايت

خبرگان رهبري به نقل از گزارش ايرنا


1- بيانات حضرت آيت الله حسين نوري همداني در ديدار مديران تخصصي كانون هاي فرهنگي هنري مساجد كشور ، 94/02/27 سايت اقامه نماز (center.namaz.ir) به گزارش خبرنگار خبرگزاري رسا
2- بيانات آيت الله حايري شيرازي در همايش 'مسجد سنگر است' در مجتمع فرهنگي هنري بوعلي سيناي همدان 0 سايت خبرگان رهبري به نقل از گزارش ايرنا

ص: 135

فصل هشتم: جوانان حوزه و دانشگاه - زمينه سازان تحقق جامعه الگو

بيانات مقام معظم رهبري

موضوع دانشگاه ، به خودىِ خود يك موضوع مهم است؛ همچنان كه موضوع حوزهى علميه

را عنوان » وحدت حوزه و دانشگاه « هم ، بهخودىخود يك موضوع اساسى و مهم است. وقتى ما

مىكنيم ، بديهى است مقصود اين نيست كه اين دو را در عالم واقعيّت به يك چيز تبديل كنيم.

زيرا اگرچه در گذشته ، در حوزههاى علميه ، همان دروسى خوانده مىشد كه امروز در دانشگاهها

خوانده مىشود ، اما اگر فرض كنيم آن دروس حوزههاى علميه ، همان پيشرفتى را كه تا امروز

كرده است ، مىكرد ، باز امروز بايد به مقتضاى تخصّص و تشعُّب ، هر گروه كار و درس خودش را

دنبال كند. پس، مقصود اين نيست. مبادا بعضى همين موضوعِ به اين روشنى و وضوح را نديده

بگيرند و در بارهى غلط بودن شعار وحدت حوزه و دانشگاه قلمفرسايى كنند.

اين را همه مىفهمند: نه امام و نه ديگر بزرگواران نخواستند بگويند كه دانشگاهها جمع شوند

و قم بروند ، يا شعبهاى از حوزهى قم شوند. يا اينكه حوزهى قم جمع شود و بيايد در دانشگاهها

حل گردد ، يا شعبهاى از آنها شود. هيچكس اين را نخواست و مطرح نكرد. مسئله اين است كه

ما دو نهادِ اصيلِ دانشجويى داريم. يكى متوجّه به كسب علومِ مربوط به فهم و تبليغ دين و

نوآورى در مباحث دينى و نوآورى در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگى است ، كه اين

حوزه است و كارش عبارت است از تحقيق در مسائل دينى و فراگرفتن احكام الهى در همهى

شئون زندگى. آن هم نه فقط در آنچه كه مربوط به كنج محراب يا كنج خانه است؛ بلكه در

قلمرو وسيع زندگى بشر. اين گروه ، اين را بايد فراگيرند؛ احكام جديدش را تحقيق كنند؛

ناخالصيها و ناسرهها را از آن بزدايند و آن را با زبان مناسب ، در هر جامعهاى و هر زمانى و هر

مخاطبى ، به رساترين شكل ممكن به مخاطبين برساند. اين ، وظيفهى آن نهاد حوزهاى است و

است. » حوزهى علميه « اسمش

نهاد دانشجويىِ ديگر ، ناظر به ادارهى امور زندگى مردم ، منهاى مسائل مربوط به دين است.

مردم معاش دارند ، كسب دارند ، ساختمان دارند ، راه دارند ، جسم دارند؛ شناساييهاى گوناگون لازم

است ، تحقيق در امور زندگى مردم لازم است. علوم مختلف و انواع و اقسام دانشها ، براى بهتر

كردن و راه انداختن زندگى مردم وجود دارد. اين نهاد هم مشغول فراگيرى اين دانشهاست كه

اينها را فراگيرد و در آنها متخصّص و صاحبنظر شود؛ در بارهى آنها تحقيق كند و آنها را

براى پياده شدن در جامعه آماده نمايد؛ تحقيقات نوِ دنيايى را جذب كند و خودش به نوبهى خود ،

تازههايى در اين دانشها بيافريند و به بشريت عرضه كند. اين هم يك نهاد دانشجويى ديگر.

ص: 137

حال اگر اين دو نهادِ دانشجويى خوب كار كنند و باهم رابطهى متقابل دوستانه و از خود

دانستن يكديگر داشته باشند ، معنايش اين خواهدشد كه اين جامعه ، هم دينش و هم دنيايش آباد

خواهد شد. آنها جهتگيرى زندگى جامعه را تصحيح مىكنند؛ اينها حركات زندگى جامعه را

تسهيل مىكنند. آنها فكر و ذهن و روح جامعه را آنچنان از زشتيها و نادرستيها دور مىكنند كه

بفهمد به كجا بايد حركت كند ، و اينها وسيلهى اين حركت را بهدست او مىدهند تا حركت كند.

يك وسيله لازم است كه ما از آن استفاده كنيم و راه بيفتيم؛ يك بينش لازم است كه ما

بدانيم به كجا بايد راه بيفتيم. از كجا و به كجا ، از كدام طرف؟ از كدام راه و به كدام هدف؟ اين

هر دو ، براى زندگى انسانها لازم است. آن ، دنياست؛ اين ، آخرت است. اين دو اگر باهم جمع

مىشود. يعنى كسى كه هم دنيا دارد ، هم » سَعد الدّنيا و الآخرۀ؛ حَصَل الدّنيا و الآخرۀ « شدند ،

آخرت دارد. يعنى يك انسان خوشبخت. يعنى يك زندگى سعادتمند. يعنى همانى كه انبيا آن را

خواستهاند. لذا مىبينيد پيغمبر اكرم دين آورد ، همان جهتگيرى را آورد. بر معنويّات تكيه كرد؛

اما پىدرپى ، ابزار مادّى را هم به دست مردم داد. جاهايى را خودش، مباشرتاً علم را يعنى علم

زندگى و علم مربوط به ادارهى امور زندگى را بهدست مردم داد. يكجا هم كه كار پيچيدهتر

مىشد و محتاج تخصّص بود ، آنها را امر كرد كه برويد علم ياد بگيريد ، برويد بينش پيدا كنيد ،

برويد به اشيا نگاه كنيد.

در قرآن و سنّت نبيّ اكرم ، عليه و على آله الصّلاۀ و السّلام ، راه كشف كردن ، ديدن و پيدا

كردن ياد داده شده است. لذا شما مىبينيد كه هركدام از اين دو قسمت ، در جوامع اسلامىِ صدر

اوّل ، يك اوج و شكوه دارد. در بخش دنيايى هم ، به بركت اسلام ، آنها قلّهى دانش بشرى

شدند. اين را كه ديگر بنا نيست امروز غربي ها سلب كنند. خاطرهى تاريخى از ملل مسلمان ، كه

ديگر جاى انكار نيست. اگر اين دوتا ، يعنى دنيا و آخرت ، باهم جمع شوند ، اين خواهد شد كه

گفتيم. اما اگر هركدام از اين دو گرفته شود ، اشكالى بهوجود مىآيد.

امروز ، در نظامهاى ساخته و پرداختهى فرهنگ غرب چه در خود منطقهى جغرافيايى غرب ،

چه در جاهاى ديگر دنيا در بخش ابزار و وسايل زندگى تا آنجا پيشرفت كردهاند كه به كرات

آسمانى رسيدهاند. اين از لحاظ علمى ، انصافاً فوقالعاده است. اين را كه ديگر نمىشود منكر شد.

فرض بفرماييد به آسمانها بروند و دوربينهاى تلسكوپ را در آنجا تعمير كنند. اين ، پيشرفت

عظيمى براى بشر است. اما اگر از نظر جهتگيرى زندگى ، بينشى كه انسان به آن احتياج دارد ،

نباشد ، اصلًا اين ابزار براى بشر هم لازم نيست؛ بلكه مضرّ است. انسانِ امروز ، از اين نظر عقب

مانده است. دستش خالى است. معنويّت در دنيا نيست. جهتگيرى درست ، نيست. براى همين

است كه دنيا پر از ظلم و جور است. افسوس كه بعضى ، مطلبى به اين وضوح را نمىفهمند! مگر

اين دنيا مال بشر نيست؟! مگر اين علم و پيشرفت براى اين نيست كه انسان از آنها استفاده

كند؟! وقتى ما مىبينيم در دنيا وضعى است كه اكثر انسانها ، روز به روز بدبختتر مىشوند و

ص: 138

عدّه اى با همان ابزار پيشرفتهاى علمى كه مال انسان است ، بر انسانيّت اينگونه فشار مىآورند ،

اين كافى نيست كه كسى بفهمد يك بال انسانيّت شكسته و افتاده است؟!

اين ، بال معنويّت است. اگر ما هم در جامعهى خودمان ، جنبهى معنوى را نديده بگيريم؛ آن را

حذف نماييم ، يا كوشش كنيم از صحنه خارجش كنيم ، همين خواهد شد. از وقتىكه ترشّحات و

نشانهها و طليعههاى فرهنگ غرب ، به صورت قصّه و نقشه نه به صورت طبيعى و آنچه كه

لازمهى زندگى عمومى بشر باشد به كشور ما سرازير شد از اواخر سلطنت ناصر الدّين شاه مبارزه

با دين و تلاش براى منزوى كردن دين هم شروع شد. البته عدّهاى ، اينها را از زمان رضا خان

مىدانند و مربوط به سلاطين قاجار نمىدانند. اما اين ، يك واقعيّت است. منزوى كردن علماى

دين؛ منزوى كردن دين؛ سعى در استخدام نيروهايى براى مقاصد خبيث كه شروع شود ، جامعه ،

جامعهاى خواهد شد كه از لحاظ وسايل و ابزار زندگى كه ما به آن مىگوييم: دنيا؛ يعنى همانكه

در علوم امروز ، علوم دانشگاهى ناميده مىشود پيشرفت مىكند. اما آن جامعه ، يك جهتش ناقص

است و آن ، جنبهى معنوى است.

حالا يكوقت است كه جامعهاى در جنبهى علومِ مربوط به ابزار زندگى پيشرفتى دارد. مثل

جوامع غربى. امّا يكوقت در همان هم پيشرفت ندارد. مثل بسيارى از جوامع تابع غرب كه

معنويّت را حذف كردند ، ماديّت را هم نتوانستند جلب كنند! مثل وضع زندگى خود ما در دوران

حكومت پهلوىها: معنويت را طرد كرديم ، ماديّت را هم نتوانستيم به شكل مدرن و جديد و

شديم! » خسر الدّنيا و الآخرۀ « علمى و واقعىاش به داخل كشور بياوريم. يعنى

آن طرف قضيه هم ، همينطور است. يعنى اگر جامعهاى ، فقط به جنبههاى معنوى بپردازد و از

علوم غافل بماند؛ از پيشرفت علمى ، از كشفيّات علمى ، از نوآوريهاى علمى ، از تحصيل علم ميان

فرزندان ميهن ، از ساختن انسانهايى كه بتوانند زندگى را به شكل متناسب با نيازهاى بشر

درآورند با سهولت و سرعتى كه امروز دنيا طلب مىكند و نيازمند آن است غافل بماند ، باز يك

بال ديگرش شكسته است. خيال نكنيد كه اسلام طرفدار اين است كه همه چيز منحصر بشود

در مسائل روحى و معنوى و نظر به ماديّات نباشد! نه! اين انحراف ، همان اندازه بزرگ است كه

آن انحرافِ اوّل. اسلام ، انزوا از دنيا و زندگى را ، به صورتى بسيار روشن رد كرده است.

در كلمات امير المؤمنين عليهالسّلام در نهج البلاغه ، اين را مشاهده مىكنيد. نهجالبلاغهاى

كه كتاب زهد است ، بر سرِ آن كسى كه زندگى دنيا را رها كرده است ، به خيال اينكه آخرت

خودش را درست كند ، فرياد مىزند. اسلام اينگونه نيست.

پس، اين دو بايد باشند؛ اما باهم بايد باشند. اين دو نهاد دانشجويى ، بايد هر دو كار را بكنند.

اما هم خوب كار كنند؛ هم نسبت به يكديگر ارتباطات عاطفى درستى داشته باشند. يكديگر را

طرد نكنند. استعمارگران و كسانى كه مىخواستند بر اين كشور سلطهى سياسى و فرهنگى و

اقتصادى و غيره پيدا كنند ، دين را از محيط دانشگاه حذف كردند. راه پيدا كردن اين سلطه اين

ص: 139

بود كه دين را حذف كنند. اهل دين و علماى دين را حذف كنند. يا اگر به كلّ از بين نمىبرند ،

آن را به صورتهاى بىجانى تبديل كنند. اين ، كارى بود كه از همان اوانى كه اشاره كردم تقريباً

از همان صد و پنجاه سال پيش؛ در اواخر حكومت ناصر الدّين شاه دنبال شده است. حالا علما

هم باشند براى وقتهايى كه شايد وجودشان لازم باشد و از آنها استفاده كنيم؛ اما بدون روح و

معناى عالم دين. اين را مىخواستند.

البته رضا خان آمد قلدرى و بىعقلى كرد و همان ظاهرش را هم خواست در سطح جامعه و

بخصوص در محيطهاى علمى حذف كند. نيّت اين بود. لذا در محيطهاى دانشگاهى ما ، دين يك

چيز بيگانه شد. دانشگاه ما را اينطور ساختند. يك چيز بيگانه؛ چرا؟ هدف بسيار روشن بود.

برنامهى بسيار زيركانهاى بود. براى اينكه اگر دين در دانشگاه نباشد ، آن كسانى كه در اين فضا

پرورش پيدا مىكنند ، در آينده همان سردمداران و سررشتهداران زندگى هستند ، كه بىدين

شدهاند و به سهولت جامعه را به سمت بىدينى خواهند كشاند! اين ، هدفى بود كه دنبال شد و

انصافاً هم ، تا مدّتى و در برههى طولانىاى از زمان ، موفّق شدند. محيط دانشگاه را محيط بيگانه

از دين كردند.

البته نمىتوانستند دانشگاه را از انسانهاى متديّن ، به كلّى خالى كنند. اين روشن است. بالاخره

جوانان اين مملكت ، بچههاى خانوادههاى متديّن بودند و به دانشگاه مىآمدند. عدّهاى ، البته ، از

دين خارج ، يا به آن بىاعتنا يا سرد مىشدند. اما عدّهاى هم متدين مىماندند. همان زمان هم

داشتيم. پس، معنايش اين نيست كه در دانشگاه ، آدم متديّن نبود. بلكه معنايش اين است كه در

دانشگاه ، آن آدم متديّن ، غريب بود. همان دختر متديّنى كه مىخواست دين و حجاب خود را نگه

دارد ، در دانشگاه كشور اسلامى و مسلمان كشور ايران در آن زمان ، غريب بود. پسر دانشجوى

متديّن هم غريب بود. استاد متديّن هم غريب بود. روال عمومى دانشگاه ، هيچگونه كمكى به او

نمىكرد. بلكه در موارد بسيارى ، معارضه و اصطكاك هم با او درست مىكرد. اما اگر دانشجو يا

استاد ، بىدين و لاابالى بود ، روال عمومى دانشگاه با او هيچگونه اصطكاكى نداشت. به او ميدان

داده مىشد.

وحدت « اين راه ، غلط بود. اين ، همان چيزى است كه امام بزرگوار هميشه از آن ناليد و شعار

براى مقابله با اين درست شد. اينجاست كه معناى وحدت حوزه و دانشگاه » حوزه و دانشگاه

فهميده مىشود. وحدت در اهداف كلّى؛ وحدت در كامل ساختن اين ملت و اين كشور و حركت

با يكديگر و عبور در دو خطّ موازى ، بدون اصطكاك باهم. يعنى هر دو ، كار خودشان را بكنند؛ اما

براى يك هدف و آن هدف ، ساختن و كامل كردن ملت و كشور ايران است. اينطور بايد حركت

كرد.

در دانشگاه ، هنوز انگيزههاى ضدّ دينى كم نيست. نمىگويم در بين دانشجويان زياد است.

دانشجويان ، بچههاى اين ملت و امروز بچههاى انقلابند. بچههايى كه امروز در دانشگاه هستند ،

ص: 140

بچه هاى ساخته و پرداخته ى انقلابند. اگر كسرى هم در اعتقادات آنها باشد ، تقصير ماست.

تقصير كسانى است كه بايستى دين را به اينها تعليم مىدادند.

دانشجو در محيط دانشگاه ، از لحاظ اعتقاد و عمل و گرايش دينى ، هيچ مشكلى ندارد. اما

هنوز هم بعضى از دستاندركاران و استادان هستند كه نسبت به دين و احساسات و ايمان و

انگيزههاى دينى و انقلابى ، مسئله دارند. اينها بايد نتوانند در دانشگاه اثر بگذارند. من نمىگويم

چگونه. اما اينها بايد نتوانند محيط دانشگاه را با افكار و انگيزهها و احساسات غلط خودشان ،

تحت تأثير قرار دهند؛ چون اين امر ، مايهى بدبختى ملت است. مايهى سلطهى بيگانگان است.

مايهى ناقص ماندن زندگى يك ملت است.

دانشگاه بايد يك محيط دينى باشد. در دانشگاه بايد متديّنين احساس كنند كه فضاى عمومى

آنجا به آنها كمك مىكند. البته تديّن ، دين ، معنويّت و اخلاق ، و از جملهى شعب اين معنويّت ،

، اما در تضاد با » من متديّن هستم « همين احساسات انقلابى است. امروز كسى نمىتواند بگويد

انقلابى باشد كه براساس دين است. البته سلايق خاص را نمىگويم. همهى سليقهها و مذاقها ،

وقتىكه اهل دين و معنويّتند ، بايد بتوانند در اين محيط زندگى كنند. نبايد يك فرد بر فرد

لذاست كه »! شما حتماً اين طور كه من فكر مىكنم فكر كن « ديگرى فشار بياورد كه

تشكّلهاى دانشجويى بايد باشند و هركدام كار خودشان را بكنند. همه كار كنند و همه هم خوب

كار كنند. بخصوص با حضور روحانيون محترم در دانشگاهها اگر انشاءاللّه اين شكلى كه جديداً

دنبال مىشود ، و آنچنان كه بنده آرزو مىكنم و دوست مىدارم پيش برود اين معنا ، يعنى اين

جنبهى معنويّت و روحانيت در داخل دانشگاه ، بيشتر تأمين خواهد شد.

عين همين مسائل ، نسبت به حوزه است. من دربارهى مسائل حوزه ، حرفها و سخنها دارم و

گفتهام. اما اينجا چون چهرهى عمومى ، چهرهى دانشجويى است ، بيشتر به دانشگاه پرداختم. لكن

مسائل حوزه هم ، همينطور است. حوزه هم به اينكه خود را به روز كند احتياج دارد. حوزهى

علميه قم ، به عنوان قلّه حوزههاى علميه ، و به دنبال آن حوزههاى ديگر علميه ، بايد كارى كنند

كه دين خدا در بين مردم ، مورد رغبت و شوق قرار گيرد. دين را آنچنان كه خدا خواسته است ،

بايد به مردم ارائه دهند. اين هم احتياج به تحقيق ، به نوآورى ، به روشنفكرى ، به آگاهى از دنيا و

به خالى بودن از هواها و هوسهاى دنيايى دارد. اگرنه در همه؛ لااقل در بخش عظيمى و حد اقل

در كسانى كه دستاندركار و مسئول هستند. لذا شما مىبينيد در بارهى مرجع تقليد ، چه

». صائناً لنفسه ، حافظاً لدينه ، مخالفاً لهواه ، مطيعاً لامر مولاه « : سختگيريهايى در اسلام هست

و ديديم كه يك مرجع تقليد با اين خصوصيات مرحوم آيتاللّه العظمى گلپايگانى رحمة اللّه

عليه ، برطبق شناخت و تشخيص من ، حقّاً و انصافاً همين خصوصيات را داشت وقتى از دنيا رفت ،

جوش و خروش عظيمى در دلهاى مردم به وجود آمد. اين ، نشان داد كه احساسات و ايمان مردم

ايران چيست. ضمناً ، خنثى بودن و خنثى شدنِ تبليغات و تلاشهاى دشمنان را نشان داد.

ص: 141

حوزه بايد طورى باشد كه از اين قبيل، انسانهاى شايسته، زياد پرورش دهد. همه به سنين بالا

نمىرسند. همه به مرجعيّت نمىرسند. اما انسانهاى خوب، در هر رتبه كه باشند، وجودشان

شايسته و مفيد و مؤثر است؛ به شرطى كه اين دو باهم تلاش كنند، باهم انس داشته باشند و

از تجربيات علمىِ هم استفاده كنند. اينها نكاتى است كه در ديدارها و سخنرانيها، مكرّراً گفته

مىشود.

آنچه من مىخواهم عرض كنم و اين بيانات با توجّه به آن انجام شد ، اين است كه اين دو

بايد ناظر به يك هدف باشند و آن ، تكميل زندگى مردم است. حوزهى كامل؛ دانشگاه كامل.

هركدام به معناى كمال حقيقى خودشان؛ و هماهنگى اين دو باهم. آنوقت ملت ، ملت مستقل ، و

جامعهى ايرانى ، جامعهى الگودهنده خواهد شد. يعنى اين انزجار شما نسبت به دشمنان دين

دشمنان مقتدر دين كه امروز از قدرت دنيايى برخوردارند تثبيت خواهد شد. نفىِ ملت ايران ، يعنى

اى كه مىگويد ، يا اثباتى » نه « آن كلمهى نفيى كه ملت ايران ، از زبان خودش صادر مىكند. آن

كه از زبان جارى و صادر مىكند ، هر دو ، در دنيا الگو خواهد شد. امروز ، بشريت به اين الگو

نيازمند است.

اميدواريم كه خداوند متعال دلهاى شما را به نور ايمان و معرفت منور كند و شما را به تأييدات

الهى و توجّهات ويژه ولىّعصر أرواحنا فداه ، مؤيّد فرمايد؛ و إن شاء اللّه بتوانيد اين هدف را ،

آنچنان كه شايسته و خداپسند است ، به پيش ببريد. (1)

توقعات مقام معظم رهبري از دانشگاه

اقتدار يك ملت در گرو اقتدار علمي آن است

يك ملت ، با اقتدار علمى است كه مىتواند سخن خود را به گوش همهى افراد دنيا برساند؛ با

اقتدار علمى است كه مىتواند سياست برتر و دست والا را در دنياى سياسى حائز شود. اقتصاد

هم به دنبال اينها به دست مىآيد؛ پول تابع توانايىهاست. امروز اينطورى است؛ علم را

مىشود به پول تبديل كرد و از لحاظ اقتصادى هم قوى شد. اين ، جايگاه علم است. ما از علم

عقب مانديم. نه فقط در دوران پنجاهسالهى منحوس پهلوى (كه البته در اين دوران ، از لحاظ

عمق علمى ، پدر اين مملكت را در آوردند. حالا خود تحليل اين مسئله ، يك تحليل تاريخى

اجتماعى است و يك مسألهى مهمى است( بلكه از قبل از آن. دوران قاجاريه و پهلوى مظهر اين

عقبماندگى علمى است. ما حالا داريم تلاش مىكنيم كه بتوانيم اين درّهى وسيع را پر كنيم.


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار دانشجويان ، به مناسبت ((روز وحدت حوزه و دانشگاه)) 1372/09/24

ص: 142

وظيفه ى دانشگاه (نه فقط دانشگاه امام صادق؛ مطلق دانشگاه( در اين كشور ، اين است كه اين

درّهى علمى را پ ر كند. هرچه مىتوانيد ، علم بياموزيد. (1)

نياز مبرم كشور به حركت جهادي در دانشگاه ها

يكى از نقشههاى مهمّ دشمن ، متوقّف كردن حركت علمى در كشور است. خب ، وقتى اين را

فهميديم ، برميگرديم به دانشگاه؛ اينجا آن مديريّت جهادى كه ما عرض كرديم ، (2) معنا پيدا

ميكند. چون جهاد عبارت است از تلاشى كه در مقابل يك دشمنىاى انجام ميگيرد؛ هر جور

تلاشى جهاد نيست. جهاد عبارت است از آن تلاشى كه در برابر يك چالش خصمانه از سوى

طرف مقابل صورت ميگيرد؛ اين جهاد است. آنوقت معناى مديريّت جهادى در اينجا اين است

كه توجّه بكنيد كه حركت علمى كشور و نهضت علمى كشور وپيشرفت علمى كشور مواجه

است با يك چالش خصمانه ، كه در مقابل اين چالش خصمانه شما كه مديريد ، شما كه استاديد ،

شما كه دانشجو هستيد ، بايد بايستيد؛ اين شد حركت جهادى و مديريّت دستگاه؛ چه

مديريّت دانشگاه ، چه مديريّت وزارت ، چه مديّريت هر بخشى از بخشهاى گوناگون اين عرصهى

عظيم ، خواهد شد مديريّت جهادى. (3)

توجه ويژه دانشگاهيان به نقشه جامع علمي كشور

نقشهى جامع علمى بحمدالله تصويب شد؛ آنطور كه به من گزارش كردند ، مورد استقبال

هم قرار گرفته است. چندين سند علمى بر اساس نقشهى جامع علمى تهيّه شده ، تنظيم شده ،

ابلاغ شده ، و چندين سند علمى ديگر در حال تدوين است؛ و به ما گفته شد كه بعضى از

مسئولين بخشهاى علمى از مجموعهاى كه اجراى نقشهى جامع علمى را بهعهده دارند ،

درخواست تدوين سند علمى ميكنند براى بخشهاى خودشان. خب ، اين اتّفاق افتاده است؛ اين

يك اتّفاق مهم و كارسازى در كشور بوده است. آنچه مكمّل اين كار ميتواند بشود ، اين است كه

براى دانشگاههاى گوناگون كشور بر اساس مزيّتها ، مسئوليّت و سهم نسبت به مجموعهى

نقشهى جامع علمى تعيين بشود؛ دانشگاههاى معتبر كشور ، دانشگاههاى مختلف كشور ، سهم

خودشان را در مجموعهى اين سند بزرگ چشمانداز علمى كشور بدانند و در آن بخشهاى ويژهى

مربوط به خودشان كار كنند؛ يعنى در مجموع يك جدولى بهوجود بيايد كه هردانشگاهى سهم

خودش را در پر كردن اين جدول بداند و تشخيص بدهد. ميتوان براساس مزيّتها و

استعدادها ، دانشگاهها را تقسيم كرد و سهم هر دانشگاهى را بهعهدهى آن دانشگاه گذاشت. (4)


1- بيانات در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاه امام صادق (عليهالسّلام) 1384/10/29
2- پيام مقام معظم رهبري به مناسبت آغاز سال جديد 1392/12/29
3- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اساتيد دانشگاه ها 1393/04/11
4- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اساتيد دانشگاه ها 1393/04/11

ص: 143

لزوم هم راستا بودن فعاليتهاي علمي با نيازهاي كشور

يك نكتهى اساسى در فعّاليّتهاى علمى اين است كه فعّاليّت علمى كشور ، ناظر به نيازهاى

كشور باشد كه اين بهطور كامل امروز تأمينشده نيست. همانطور كه دوستان اشاره كردند ،

مقالات علمىِ نمايه شدهى كشور ما امروز مشترى دارد ، يعنى مشترىِ كار علمى در دنيا فراوان

است؛ ولى خب ، اين كافى نيست. بله ، ]اينكه[ شما مقالهاى تهيّه كنيد و مرجع واقع بشود ، و به

آن ارجاع داده بشود ، مايهى افتخار است ، چيز خوبى است ، براى كشور هم خيلى خوب است و

نشانهى پيشرفت علمى كشور است؛ امّا از اين مهمتر اين است كه آنچه شما در زمينهى مسائل

علمى كار ميكنيد ، ناظر باشد به نيازهاى كشور. خب ، امروز ملاحظه كرديد ، در مورد مسائل

مربوط به صنعت ، مربوط به كشاورزى ، مربوط به مديريّت بحران ، مربوط به مسائل گوناگون

كشور ، مطالبى را صاحبنظران ابراز كردند ، نيازهايى را گفتند ، كمبودها و ضعفهايى را كه وجود

دارد مطرح كردند؛ خب ميتواند تحقيق علمى ، پژوهش علمى ، مقالهى علمى ، براى تأمين اين

نيازها تهيّه بشود و ناظر به رفع اين نيازها باشد. اين هم مسئلهى مهمّى است. اگر چنانچه در

اين زمينه دانشگاههاى كشور تلاش بكنند ، اين مهمترين كمكى است كه به ادارهى كشور

كردهاند. بحث كمكى كه ميتوانند دانشگاهها و محيطهاى علمى بكنند ، همين است كه در

زمينههاى گوناگون ، تأثير بگذارند در تصميمگيرىهاى مسئولين؛ ناظر باشد كار علمى آنها به

نيازهايشان؛ حالا چه با مقالات علمى ، چه با پاياننامههايى كه به دانشجوها ميدهند ، چه با

مناظرات علمى. (1)

لزوم تقويت روحيه معنوي دانشجويان توسط اساتيد

يك نكتهى ديگرى كه مناسب است به شما اساتيد عرض بكنيم و اينجا من يادداشت كردهام ،

اين است كه استاد جايگاه تأثيرگذارى در ذهن شاگردان خودش دارد؛ خاصيّت استادى اين است؛

يعنى تفوّق علمى شما بر دانشجو و تعليمى كه به او ميدهيد ، يك جايگاه اثرگذارى براى شما در

ذهن او و در شخصيّت او بهوجود مىآورد؛ از اين جايگاه براى تربيت دانشجويتان استفاده كنيد.

ما امروز نيازمنديم كه جوانان ما خوشروحيّه ، اميدوار ، شجاع ، داراى اعتمادبهنفس، داراى ايمان ،

داراى روحيّهى آيندهنگر ، داراى روحيّهى خدمت ]باشند[؛ احتياج داريم دانشجوى ما اينجور بار

بيايد. خب ، اين را شما ميتوانيد در محيط علمى ، در كلاس درس تأمين كنيد. عكس آن هم

ممكن است: ميشود با تعبيراتى ، با متلك گفتن به بنيانها و اصول پذيرفتهشدهى كشور ، دانشجو

را نسبت به آيندهى كشور بىاعتماد كرد ، بىاعتقاد كرد ، لااُبالى كرد؛ اين هم ميشود. آنچه از

استاد انتظار ميرود فقط تغذيهى علمى دانشجو نيست ، بلكه تقويت روحيّهى معنوى او و

شخصيّت معنوى او هم از استاد متوقّع است؛ شما ميتوانيد در اين زمينه اثر بگذاريد. سعى كنيد


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اساتيد دانشگاه ها 1393/04/11

ص: 144

دانشجو را پايبند به تعلّقات معنوى ، تعلّقات خانوادگى ، تعلّقات ميهنى بار بياوريد؛ دانشجو را معتقد

و مؤمن به فرهنگ اسلامى بار بياوريد. بعضى بهعكس عمل كردند در طول سالهاى متمادى

قبل از انقلاب؛ بعد از انقلاب هم البتّه تا امروز رگههايى مشاهده شده در دانشگاهها؛ خب ، ما هم

اطّلاع داريم ، شما هم اطّلاع داريد ، كسانى را و جريانى را مىشناسيم ، مىشناختيد حالا اسم

كسان و اشخاص مورد نظر نيست جريانى وجود دارد كه مرعوب و مغلوب تسلّط فرهنگ غربى

است؛ هرچيزِ غربى براى او مايهى تمجيد ]است[ و هرچيزِ ميهنى و ملّى و خودى مورد تحقير و

اهانت قرار ميگيرد؛ داريم كسانى از اين قبيل؛ اين درست عكسِ آنچيزى است كه بايد باشد.

استاد در محيط دانشگاه ، در محيط درس، ميتواند دانشجوى خودش را ، هم از لحاظ دينى مؤمن

بار بياورد ، هم از لحاظ ميهنى ، انسان علاقهمند به آيندهى كشورش و آيندهى ميهنش و

سرنوشت ملّتش بار بياورد؛ ميتواند او را اميدوار ، باروحيّه ، خوشبين ، معتقد به مبانى نظام كشور

بار بياورد؛ ميتواند هم عكس عمل بكند. توقّعى كه از استاد است اين است: نبايد سخن استاد

موجب دلزدگى و يأس دانشجوى جوان بشود؛ مَنِش استاد هم همينجور است. (1)

به هيچ وجه نبايد دانشگاه تبديل به باشگاه سياسي شود

من خواهش ميكنم از مديران دانشگاهها و مسئولان گوناگون مديريّتى كه دانشگاه را مركز

جوَلان سياسى و تلاشها و فعّاليّتهاى جناحهاى سياسى قرار ندهيد. سمّ مهلك حركت علمى اين

است كه دانشگاهها تبديل بشوند به باشگاههاى سياسى؛ كارى كه در يك دورهاى انجام گرفت.

اين بهمعناى نفى حركت سياسى در بين دانشجويان دانشگاهها نيست؛ بنده هميشه مدافع و

منادى كار سياسى دانشجوها و دانشگاهيان بودهام و هستم الان هم معتقدم منتها نگاه

سياسى ، مَشرب سياسى ، فهم سياسى و فعّاليّت سياسى داشتن ، يك حرف است و دانشگاه را و

كلاس درس را و محيط علمى را جولانگاه كار سياسى قرار دادن ، يك حرف ديگرى است؛ اينها

با همديگر تفاوت دارد. آرامش دانشگاه كمككنندهى به اين است كه دانشگاه بتواند در زمينهى

مسائل علم كه اينهمه اهمّيّت دارد كار خودش را انجام بدهد ، وظيفهى خودش را انجام

بدهد ، و اگر خداى نكرده عكس اين بشود ، اوّلين ضربهاى كه خواهيم خورد ، اين است كه حركت

علمى در دانشگاه و به تبع آن در كشور متوقّف خواهد شد ، يا كند خواهد شد؛ و عرض كرديم

توقّف ، به معناى عقب گرد است. (2)


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اساتيد دانشگاه ها 1393/04/11
2- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اساتيد دانشگاه ها 1393/04/11

ص: 145

بايد فرآورده دانشگاههاي ما شهيد چمرانها باشد

مرحوم شهيد چمران حقاً يك نمونه و مظهرى بود از آن چيزى كه انسان دوست مىدارد

تربيت جوانان ما و دانشگاهيان ما به آن سمت حركت بكند.... اين شهيد يك دانشمند بود؛ يك

فرد برجسته و بسيار خوشاستعداد بود. خود ايشان براى من تعريف مىكرد كه در آن دانشگاهى

كه در كشور ايالات متحدهى آمريكا مشغول درسهاى سطوح عالى بوده آنطور كه به ذهنم

هست ايشان يكى از دو نفرِ برترينِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب مىشده

تعريف مىكرد برخورد اساتيد را با خودش و پيشرفتش در كارهاى علمى را. يك دانشمند

تمامعيار بود. آن وقت سطح ايمان عاشقانهى اين دانشمند آنچنان بود كه نام و نان و مقام و

عنوان و آيندهى دنيائىِ به ظاهر عاقلانه را رها كرد و رفت در كنار جناب امام موساى صدر در

لبنان و مشغول فعاليتهاى جهادى شد؛ آن هم در برههاى كه لبنان يكى از تلخترين و

خطرناكترين دورانهاى حيات خودش را مىگذرانيد.

از اول انقلاب هم در عرصههاى حساس حضور داشت. رفت كردستان و در جنگهايى كه در

آنجا بود حضور فعال داشت؛ بعد آمد تهران و وزير دفاع شد؛ بعد كه جنگ شروع شد ، وزارت و

بقيهى مناصب دولتى و مقامات را كنار گذاشت و آمد اهواز ، جنگيد و ايستاد تا در 94 خرداد سال

11 به شهادت رسيد. يعنى براى او مقام ارزش نداشت ، دنيا ارزش نداشت ، جلوههاى زندگى

ارزش نداشت.

اينجور هم نبود كه يك آدم خشكى باشد كه لذات زندگى را نفهمد؛ بعكس، بسيار لطيف بود ،

خوشذوق بود ، عكاس درجهى يك بود خودش به من مىگفت من هزارها عكس گرفتهام ، اما

خودم توى اين عكسها نيستم؛ چون هميشه من عكاس بودهام هنرمند بود. دل باصفائى داشت؛

عرفان نظرى نخوانده بود؛ شايد در هيچ مسلك توحيدى و سلوك عملى هم پيش كسى آموزش

نديده بود ، اما دل ، دل خداجو بود؛ دل باصفا ، خداجو ، اهل مناجات ، اهل معنا.

توقعى كه ما داريم و اين توقع ، توقع زيادى هم نيست ، يعنى آن زمينهاى كه انسان مشاهده

مىكند اين روحيههاى پرنشاط شما ، اين دلهاى پاك و صاف ، اين ذهنهاى روشن ، اين جوّال

بودن فكرهاى شما كه انسان در عرصههاى مختلف از نزديك شاهد است اين اميد را و اين

توقع را به انسان مىبخشد ، اين است كه فرآوردهى دانشگاه جمهورى اسلامى نه به نحو استثنا

بلكه به نحو قاعده چمرانها باشند؛ نه اينكه چمرانها يك استثنا باشند. اين اميد ، اميد بىجائى

نيست.... اين توقع بىجا نيست كه ما بخواهيم دانشگاه جمهورى اسلامى ، در آينده عناصرى مثل

چمران را پرورش بدهد. آن وقت شما ببينيد چه خواهد شد! چه خواهد شد! نظامى با مطالبات

ص: 146

بين المللىِ در سطح اعلا: در زمينه ى انسان ، در زمينه ى حكومت ، در زمينهى زن ، در زمينه ى

اخلاق و در زمينه ى علم. مطالبات امروز ما مطالبات بينالمللى است. (1)

توقعات مقام معظم رهبري از حوزه علميه

مطلب اول

اين نظام ، بر محور تفكرات اسلامى بنا شده و بايستى بر محور مقررات و بينشهاى اسلامى

اداره بشود. اين تفكرات و بينشها و مقررات ، در كجا بايستى تحقيق و تنقيح بشود؟ اين

استفهامها ، در كجا بايد پاسخ داده بشود؟ اگر حوزهى علميهى قم كه امروز در كشور ما و بلكه در

عالم تشيع ، مادر و محور حوزههاى علميه است و در درجهى بعد بقيهى حوزهها ، تنقيح و تبيين

مقررات و احكام و معارف اسلامى را كه نظام با آنها حركت خواهد كرد به عهده نگيرند ، چه

كسى بايد به عهده بگيرد؟ حوزهها بايستى اين مسئوليت را احساس بكنند.

مطلب دوم

مطلب دوم در باب كارهاى اصلىاى است كه بايد از حوزه توقع داشته باشيم. ما وقتى به

تصوير دنياى اسلامى كشورمان نگاه مىكنيم ، پنج كار اصلى را مىبينيم كه بايد انجام آن را از

حوزه توقع داشته باشيم.... البته ، اين تعريف و تقسيمبندىيى كه ما مىكنيم ، جامع و مانع نيست.

كار اول ، عبارت از مرجعيت و افتاست. مردم هميشه محتاج مرجع و مفتى هستند و حوزه

متكفل تربيت و توليد مرجع و مفتى است.

كار دوم ، تربيت مدرّس است. حوزه ، طبعاً مدرّسانى لازم دارد كه بايد در خود حوزه تربيت

بشوند.

كار سوم ، تحقيق و تأليف در مسائل علمى است؛ چه كارهايى كه از بيرون به حوزه عرضه

مىشود و چه كارهايى كه متعلق به خود حوزه است و به محققان و مؤلفانى كه كتابهايى

بنويسند ، احتياج دارد و چه كتابهايى كه براى بيرون حوزه لازم است و چه كتابهايى كه حاوى

تحقيقات جديد در مسائل فقهى است و شيوهى نوين استنباط را بيان مىكند كه امام در همين

پيام و يكى از پيامهاى قبليشان به آن اشاره كردند و چه كتابهاى درسى. اين سه كار ، بيشتر به

درون حوزه توجه دارند؛ ولى دو كار ديگر به بيرون حوزه نگاه مىكنند.

كار چهارم ، مسألهى قضاست. سيستم قضائي اسلامى ، فقيه و مجتهد و عادل را مىطلبد.

قضاى اسلامى اين است. آن وقتىكه ما مجتهد و مفتى و صاحبنظر نداريم ، به قاضى مأذون

آن .» الضّرورات تبيح المحذورات « مِن قِبَل المجتهد اكتفا مىكنيم. اين از باب ضرورت است كه

وقتى كه قاضى عادل قطعى نداريم ، به آنكه مورد اعتماد باشد ، اكتفا مىكنيم؛ و الّا بايد فقيه و


1- بيانات در ديدار اعضاى بسيجى هيئت علمى دانشگاه ها 1389/04/02

ص: 147

مجتهد عادل ، منصب قضا را به عهده بگيرد. پس، اين هم كار ديگر حوزههاى علميه است كه

بايستى دائماً يك رشته از رشتههاى پنجگانهى آن ، براى اين مهم كار كند.

كار پنجم ، تبليغ در سطح وسيع و به شيوهى مطلوب و مدرن است كه در مطلب سوم ، شأن

تبليغ و ابعاد گوناگون تبليغى را كه امروز از ما متوقع است ، توضيح خواهم داد. اين پنج مسئوليت

را حوزهى علميه بايد انجام بدهد.

اين پنج مسئوليت را حوزهى علميه بايد انجام بدهد. آيا بدون نظم و تقسيمبندى و تقسيم كار

و كوتاه كردن راهها و زدن از زوايد و پرداختن به بعضى از كارهاى لازمى كه امروز به آنها

پرداخته نمىشود ، ممكن است اين پنج وظيفه را از حوزه متوقع باشيم و حوزه آنها را برآورده

كند؟ ما بايد حساب كنيم فرضاً در سى سال آينده ، اين كشور اسلامى چند نفر قاضى مجتهد

عادل لازم دارد. حوزه بايستى اين طور خيز بردارد كه بتواند تا سى سال آينده ، اين تعداد را تربيت

كند. همچنان كه براى تربيت پزشك، به دانشگاهها مىگوييم مثلًا براى بيست سال آينده ، اين

تعداد پزشك لازم داريم. دانشگاههاى پزشكى هم طورى برنامهريزى مىكنند كه اين نياز تأمين

بشود. حالا اگر پزشك نداشتيم ، از كشورهاى ديگر مىآوريم؛ ولى اگر ملا نداشتيم ، از كجا

بياوريم؟ اين توقع نيز جز با سازماندهىِ درست انجام نمىگيرد.

مطلب سوم

مطلب سوم در باب حوزه و انتظاراتى است كه از حوزه مىرود. آقايان! ما ملت ايران ، انقلاب

بسيار بزرگى كرديم. عظمت اين انقلاب ، خيلى زياد است و من محكم به شما عرض مىكنم كه

اغلب ما خيلى از چيزها را مىدانيم؛ ولى هنوز نمىدانيم چه كار عظيمى انجام گرفته است. اين

انقلاب ، حادثهى فوقالعاده و عجيبى است. همهى دنياى استكبار و طغيان و جاهليت يك طرف

و اين انقلاب طرف ديگر. واقعهى خيلى مهمى اتفاق افتاده است و در خودش اين كفايت را

مىبيند كه به مصاف تمام طغيان و كفر جهانى برود. ما در اين انقلاب قرار گرفتهايم و

نمىفهميم چه قدر بزرگ و مهم است.

اين انقلاب ، با اين عظمت و ابعاد و آثار عملى ، از لحاظ ارايهى مبانى فكرى خودش، يكى از

ضعيفترين و كمكارترين انقلابها و بلكه تحولات دنياست.... وقتي انقلاب اكتبر تحقق پيدا

مىكند ، در طول ده پانزده سال ، آن قدر كتاب و فيلم و قصه و جزوه در سطوح مختلف راجع به

مبانى فكرى اين انقلاب نوشته مىشود كه در كشورهايى كه باد آن انقلاب به آنها رسيده ،

ديگر مردم احتياجى ندارند از كتابهاى آنها استفاده كنند!

... يكى از كارهايى كه حوزه بايد انجام بدهد ، همين است. يعنى مركزى داشته باشد و

كتابهايى را كه در دنيا راجع به انقلاب نوشتهاند ، جمع كند؛ چه آنهايى كه مستقيماً در بارهى

انقلاب است و چه آنهايى كه به خاطر انقلاب ، به شيعه و يا اسلام فحش دادهاند و چه كتابهايى

ص: 148

كه از ما تعريف كردهاند و نقاط قوّت ما را كه بعضاً خودمان هم از آنها غافل بودهايم يادآور

شده اند.

در اين مركز ، محققان حوزه بايد مشابه اين كتابها را نيز در داخل كشور جمعآورى كنند و

مورد بررسى قرار دهند. وقتىكه محقق مىگوييم ، فوراً ذهن به سمت پيرمردهاى از كار افتاده

نرود. محققان جوان مثل خود شما بنشينند اينها را تقسيمبندى كنند و تفكر و ذهنيت

انقلاب و به تعبير اروپايى آن ، ايدئولوژى انقلاب را كه متأسفانه هنوز معادل فارسى آن را پيدا

نكردهايم تدوين كنند و آن را نه در يك جلد كتاب و نه با يك بيان بيرون بدهند؛ كه اگر از

ما پرسيدند: انقلابتان چيست؟ بگوييم اين است. اگر شما چنين كارى نكرديد ، ديگرانى كه غالباً

صلاحيت ندارند ، خواهند كرد.

... در حوزههاى علميه ، استعدادهاى فوقالعاده وجود دارد. واقعاً فهميدن بعضى از مطالبِ

اصولى و فلسفى و بعضى از ريزهكاريهاى فقهى ، مشكلتر از فهميدن بسيارى از فرمولهاى علمى

دنياست و طلبهها با آن دقت فكرى خودشان ، اين مطالب را مىفهمند. مگر مىشود آدم مغزى

به آسانى پيدا كند؟ در حوزههاى علميه ، از اين قبيل متفكران كه » قوانين « مثل مغز صاحب

مرتب فكر و دقت و ريزبينى مىكنند ، زياد است. اگر اين استعدادها و خلاقيتها و ذوقهايى كه

گاهى مشاهده مىشود ، به شكل صحيحى به سمت يك تبليغ درست هدايت شود ، ما ديگر

محتاج چيزى نيستيم.

مطلب چهارم

امروز تهاجم فرهنگى عظيمى عليه اسلام هست كه ارتباط مستقيمى با انقلاب ندارد. اين

تهاجم ، وسيعتر از انقلاب و عليه اسلام است. چيز عجيب و فوقالعادهيى است كه با تمام ابعاد

فرهنگى و اجتماعى و سياسى ، عليه اسلام و حتّى اسلامى كه در تودهى مردم الجزائر نفوذ دارد

وارد كارزار شده است. فقط يك استثنا دارد و آن اسلامِ وابسته به دستگاههاى استعمارى و

فهدگونه است؛ و الّا حتّى اسلامهاى به معناى اعتقاد عوامانهى مردم هم مورد تهاجم است؛ چه

برسد به اسلام ناب و انقلابى و به تعبير آنها اسلام ايران كه ديگر وضعش روشن است.

تهاجم عجيبى وجود دارد. چيزهايى كه شما مىشنويد مثل حجاب در فرانسه و مبارزه با

دختران محجبه در اين كشور اينها جرقههايى است كه نشان از آتشهاى زير خاكستر

مىباشد و از كار عظيمى در پشت پرده خبر مىدهد. قضيه فقط اين نيست كه يك دولتِ مثلًا

لاييكى بگويد كه ما نمىخواهيم محجبهيى باشد؛ نه ، اينها اصلًا از اسلام به شدت احساس خطر

كردهاند.

... مدتى از قضيهى تنباكو و قضاياى مختلفى كه در همان هند و افغانستان و ايران و مصر و

ساير كشورها اتفاق افتاده بود ، گذشته بود و استكبار و استعمار جهانى ، از قدرت اسلام غافل شده

بودند و ديگر آن حساسيت را نسبت به اسلام خيلى نشان نمىدادند. علتش هم اين بود كه از اين

ص: 149

طرف ، اسلام چيزى از خودش نشان نداده بود و آنها قدرى دچار غفلت شده بودند. چند دههاى

كه گذشت ، انقلاب ما پيروز شد و تمام معلومات و معارف استعمارى آنها كه در طول سالهاى

متمادى اندوخته بودند به هم ريخت و ناگهان احساس كردند كه همان اسلام قديمى كه از

او مىترسيدند با قدرت فراوان به ميدان آمده است.

... اينها ، راجع به اسلام كارشناس و متفكر دارند كه مي نشينند بررسى مىكنند و در بارهى

ملتها و انديشه ها و روحيات و مذاهب گوناگون ، پروندههايى درست مي كنند و در مراكز تحقيقاتى

و فرهنگى و جاسوسى و سياسى خود ، تمام آن پرونده هاى آرشيو شده را دو مرتبه مطرح مىكنند

و كارهاى تحقيقاتى جديد انجام مى دهند. اينكه مىشنويم در اسرائيل ، سمينارى تحت عنوان

برگزار مىشود ، به همين معنا و در همين جهت است. در » شناخت اسلام و تشيع در ايران «

بسيارى از جاهاى دنيا ، سمينارها و جلساتِ تحقيقاتىاى توسط دنياى غرب و سرمايهدارى و

استكبار تشكيل مىشود و تزهاى گوناگونى براى بازنگرى به اسلام مطرح مىگردد.

استكبار ، همه ى وجودش را انديشمندانه در جهت ادارهى مطلوب خودش به كار مى گيرد و

كاملًا با فكر حركت مىكند و جريانات جهانى را هدايت مىنمايد تا محفوظ بماند؛ چون مىداند

كه اگر فكر و پيشبينى و آينده نگرى نكرد و اگر آمار نداشت ، ضربه خواهد خورد. عالى ترين و

ممتازترين دستگاههاى فكرى ، در اختيار استكبار است. اينها ، از پانزده يا بيست سال پيش، براى

مسائل بلند مدت سرمايهدارى ، فكر و طراحى مى كنند و نقشه مى ريزند تا در آينده از آن جواب

بگيرند.

... در حال حاضر ، يك جبهه بندى عظيم فرهنگى كه با سياست و صنعت و پول و انواع و

اقسام پشتوانهها همراه است ، مثل سيلى راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامى نيست.

بسيج عمومى هم در آنجا هيچ تأثيرى ندارد. آثارش هم بهگونهاى است كه تا به خود بياييم ،

گرفتار شدهايم. مثل يك بمب شيميايى نامحسوس و بدون سروصدا عمل مىكند. فرض كنيد در

محوطهيى يك بمب شيميايى بيفتد كه احدى نفهمد كه اين بمب در آنجا افتاد؛ ولى پس از

هفت ، هشت ساعت ببينند صورتها و دستهاى همه تاول زده است. الآن در مدرسهها و داخل

خيابانها و جبهه ها و حوزههاى علميه و دانشگاههاى ما ، ناگهان نشانههاى اين تهاجم تبليغى و

فرهنگى را خواهيد ديد.

... هدف اين تهاجم با چنين ابعادى ، اسلام و انقلاب و ما هستيم. البته ، شكى نيست كه مقابله

با اين تهاجم ، پول و بودجه و امكانات و پشتيبانيهاى سياسى دولت را مىخواهد؛ اما دولت پول

بدهد و پشتيبانى بكند كه چه بشود؟ طبيعى است كه فكرى پخش بشود. آن فكر كجا توليد

خواهد شد؟ آيا آن هم در دولت است يا در حوزه؟ اينها انتظاراتى است كه از حوزه مى رود.

ص: 150

مطلب پنجم

من ، چهار انتظار را مطرح كردم كه حوزهى علميه پاسخگو باشد.... البته ، يك چيز ديگر هم در

اينجا وجود دارد و آن نقش حوزه غير از جنبههاى فرهنگى در ادارهى جامعه است. ما نبايد از

نقش سياسى حوزه و شخصيتهاى حوزوى در ادارهى جامعه غافل شويم. اين ، چيز مهمى است.

شما بايد رهبران آيندهى انقلاب و كشور را در حوزه بسازيد و بپرورانيد و فراهم كنيد؛

شخصيتهايى كه بتوانند رئيسجمهور و وزير و نماينده و نظريهپرداز سياسى باشند. (1)

نمونهاي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز

4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع روز

،. توليد بروشور يا كتابچه از محتواي اين فصل به همراه مسابقه براي توزيع در دانشگاهها و

حوزههاي علميه

ويژگيهاي جامعه الگو و « 9. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع

و مشاركت با صداوسيماي استاني براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني » راهكارهاي دستيابي به آن

يا راديويي

1. برگزاري ميزگرد تحليلي ، كرسي آزادانديشي يا پرسش و پاسخ با هدف تحليل ابعاد موضوع

در دانشگاهها و حوزههاي علميه » جامعه الگو و راهكارهاي دستيابي به آن «

در دانشگاهها و حوزههاي علميه » وظيفه من در تحقق جامعه الگو « 1. برگزاري مسابقه


1- سخنرانى در ديدار با مجمع نمايندگان طلّاب و فضلاى حوزه ى علميه ى قم 1368/09/07

ص: 151

فصل نهم: محبت اهل بيت (عليه السلام) - نقطه پيوند دولت و ملت

ارزش بسيار بالاي محبت اهل بيت (عليهم السلام)

مقام معظم رهبري

خدا را با همهي وجود شكر و سپاس ميگزاريم كه اين دلهاي پر محبت را و اين محبتهاي

جوشان را مانند ذخيرهاي براي ملت ما و براي سعادت ما و براي آبروي ما به ما عنايت كرده

است.

اگر محبت اهلبيت (عليهم السّلام) و عشق جوشان به اين عناصر الهي و رباني نميبود ،

مسلّماً جريان شيعه با همهي معارف مستحكم آن ، در طول زمان و تاريخ ، در ميان اين همه

دشمني باقي نميماند. اين عواطف را ، اين شور محبت را نبايد دست كم گرفت. يقيناً منطق در به

كرسي نشاندن سخن حق تأثير زيادي دارد و بدون پشتيباني منطق و حكمت ، هيچ حقي را

نميشود بر پا نگه داشت؛ اما گسترش گرايش به حق ، بقاي اين حق ماندگارِ در طول تاريخ

اسلام ، جز با محبت ، با مودت ، با پيوند قلبي و عاطفي ، امكانپذير نبود. لذا شما ملاحظه كنيد؛ از

اول اسلام تا امروز ، پيوند فكري و عقلاني همراه بوده است با پيوند عاطفي و قلبي.

اگر در تاريخ ملاحظه ميكنيد كه وقتي پيغمبر اكرم در ايام فتح مكه يعني هشت سال بعد

از هجرت پيغمبر هنگامي كه وضو ميگرفت ، اصحاب آن بزرگوار سبقت ميجستند براي اينكه

آب وضوئي را كه از صورت مبارك آن بزرگوار جاري ميشد ، بگيرند و به عنوان تبرك بر سر و

روي خود بكشند ، اين همان پيوند عاطفي است؛ اين فرق دارد با خضوع قلبي و ايمان به معارف

نبوي؛ اين يك چيز ديگر است؛ اين همان چيزي است كه يك دشمن عنود مثل ابي سفيان را

متحير و متعجب كرد. او اين منظره را ديد و گفت: من قدرتها و حكومتها و سلطنتهاي زيادي را

ديدم ، اما هيچ قدرتي را نديدم كه اينجور در دلهاي مردم نفوذ كند؛ آنچناني كه امروز قدرت

اسلام را ميبينم. اين ، ارتباط قلبي و عاطفي است؛ اين را بايد حفظ كرد.

از اولِ تاريخ تشيع تا امروز ، يك عنصر اصلي و اساسي در تشيع و جريان تشيع ، همين جريان

عاطفي است؛ البته عاطفهي متكي به منطق ، عاطفهي متكي به حقيقت ، نه عاطفهي پوچ. لذا

قل لا اسئلكم « ؛ شما در قرآن هم ملاحظه ميكنيد كه اجر رسالت ، محبت و مودت در قربي است

.» عليه اجرا الّا المودّۀ في القربي (1) اين خيلي نكتهي مهمي است كه بايد به آن توجه داشت.

تشيع ، آيين محبت است. خصوصيت محبت ، خصوصيت تشيع است. كمتر مكتب و مسلك و

دين و آيين و طريقهيي مثل تشيع ، با محبت سر و كار داشته است. علت اين هم كه چنين


1- شوري/ 23

ص: 153

فكري تا امروز مانده در حالي كه اينهمه با آن مخالفت كردهاند اين است كه ريشه در

زلال محبت داشته و دين تولّي و تبرّي و آيين دوست داشتن و دشمن داشتن است و عاطفه در

آن ، با فكر هماهنگ و همدوش است. چيزهاي خيلي مهمي است. اصل خيلي سحرآميز و

عجيبي است.

اگر محبت در تشيع نبود ، اين دشمنيهاي عجيبي كه با شيعه شده ، بايد او را از بين ميبرد.

همين محبت شما مردم به حسينبن علي(عليه السّلام) ، ضامن حيات و بقاي اسلام است. اينكه

امام ميفرمود ، عاشورا اسلام را نگهداشت ، معنايش همين است. فاطميه و ميلاد و وفات

پيامبر(ص) و ائمه(عليهمالسّلام) هم همينطور است. (1)

آيت الله العظمي بهجت

محبت اهل بيت از اعظم طاعات و واجبات

محبت و ولايت اهل بيت عليهم السلام خود ، يك عمل است و واجب ، بلكه از اعظم -

طاعات و واجبات است ، به حدّى كه فرمودهاند: "لم يناد بشىء كما(ما( نودى بالولاية."(2) ، به هيچ

چيز ، همانند ولايت فرا خوانده نشده است. البته نماز ، روزه ، زكات و حج هم واجب است و محبت

هر قدر رتبهاش بيشتر باشد ، اثر آن در اعمال ديگر بيشتر خواهد بود. در قرآن شريف

مىفرمايد: "الا المودۀ فى القربى" (3) به جز مودّت نزديكان (من(. اگر چيز ديگرى غير از مودّت

اهل بيت عليهم السلام براى مردم نافع تر بود ، بيان مى شد. (4)

آيت الله مصباح يزدي

اساس اسلام محبت اهل بيت (عليهم السلام) است

كُلِّ شَىْء « : هر چيز پايهاى دارد و پايه و اساس اسلام محبت اهل بيت(عليهم السلام( است

». اساسٌ و اساس الاسلامِ ح بُّنا اهلَ البيتِ اگر اين محبت بود ، كاخ اسلام پابرجا مىماند ، گرچه

ممكن است در و ديوارش خرابى پيدا كند و سقفش سوراخ شود؛ اما چون پايه محكم است آن

خرابىها قابل ترميم و جبران است.

از خداى متعال مىخواهيم اين ذخيره گرانبهاى محبت و ولايت اهل بيت(عليهم السلام( را

براى ما تا روز قيامت حفظ فرمايد و هرگز آن را از قلب ما بيرون مبرد. (5)

آيت الله مجتهدي تهراني

محبت اهل بيت (عليهم السلام) در هفت جايگاه سودمند است

ح بِّي وَ ح بُّ اَهْلِ « : روايت از پيغمبر اكرم (صلّي الله عليه و آله و سّلم) منقول است كه فرمودند

»... بَيْتي نَافِعٌ في سَبْعَةِ مَوَاطِنَ اَهْوَالُه نَّ عَظيمَةٌ (6) ؛ دوستي نسبت به من و اهل بيتم در هفت

موقعيّت سود بخش است.

اين موقعيّتها مواطني است كه خوف ، بيم و ترس در آنها بزرگ است. تا اينجا اشاره به اين

معنا است كه اين رابطه دروني با پيغمبر اكرم و اهل بيت آن حضرت (عليهم السلام) در اين هفت

موقعيت كه انسان در آنها خوفناك است و خوف هم بزرگ است ، اثر ميگذارد. يعني سودي كه

ميرساند عبارت از اين است كه آن خوف و ترس تخفيف پيدا ميكند.

آن هفت موقعيت عبارتند از:

هنگامي كه انسان از نشئه دنيا به نشئه برزخ كوچ ميكند ، خوفناك است. ؛» عِنْدَ الْوَفَاۀ « .

مرگ اينگونه است ، ترسناك است. اين محبّت آنجا اثر ميگذارد و از ترس انسان ميكاهد.

براساس روايات مراد از عالم قبر ، نشئه برزخ است. نشئه برزخ هم ترسناك ؛» وَ في الْقَبْر « .،

است. در آنجا هم اين رابطه دروني سود بخش است. يعني از آن خوفي كه انسان در نشئه برزخ

دارد ، مي كاهد.

آنگاه كه انسان از نشئه برزخ به نشئه قيامت كوچ ميكند. يعني هنگامي ؛» عِنْدَ النُّشُور « .9

كه انسانها به قيامت برانگيخته ميشوند و با آن صحنهها مواجه ميشوند. در آنجا هم مثل

مرگ كه رفتن از نشئه دنيا به برزخ بود ، دوباره انسان ميترسد. اينجا هم اين رابطه دروني يعني

محبت پيامبر و اهل بيتش (صلوات الله عليهم اجمعين) نافع است.

آنگاه كه صحيفه اعمال را بهدست انسان ميدهند. در آنجا هم وقتي ؛» وَ عِنْدَ الْكِتَاب « .1

انسان خبردار ميشود كه در دنيا چه كرده است ، باز هم خوف شديد او را فرا ميگيرد. مراد از

در قيامت هم اين است كه صحيفه عمل هر » تَطائُر كتب « كتاب ، صحيفه اعمال است. مراد از

كسي را به دست خود او ميدهند. در اين هنگام نيز اين رابطه محبّتي ، اثر تخفيفي ميگذارد.

هنگام محاسبه اعمال. معناي حساب ، بازجويي نسبت به اعمال است. ؛» وَ عِنْدَ الْحِسَاب « .1

آنگاه كه از انسان بازجويي ميكنند ، باز انسان خوف شديد ميگيرد كه چه جواب بدهم؟ اين

محبت ، آنجا هم اثر ميگذارد.

آنگاه كه اعمال را ميسنجند ، آنجا هم هولناك است. در آنجا هم اين ؛» وَ عِنْدَ الْميزَان « .1

رابطه دروني اثر ميگذارد.


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مداحان 1369/10/17
2- كافي ، ج 2ص 18و 21؛ وسائل الشيعه ،ج 1ص 17و ؛ بحارالانوار، ج 65، 329 و 332
3- شورى/ 23
4- مركز تنظيم و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي بهجت ، bahjat.org
5- پايگاه اطلاع رساني حضرت آيت الله مصباح يزدي ، mesbahyazdi.ir
6- امالي شيخ صدوق 0 صفحه 10بحار الانوار ، جلد 7 صفحه 248

ص: 155

هنگام عبور از صراط ، كه خوفش از همه جا بيشتر است ، اين محبّت » وَ عِنْدَ الصِّرَاط « .3

سودمند است. به اين ترتيبي كه حضرت آوردهاند دقّت كنيد! دقيقاً از عبور از نشئه دنيا تا آخر كار

در آن لحاظ شده است.

نكته: اثرگذاري اين رابطه دورني در ربط با چيست؟ بهخصوص آنجايي كه صحيفه عملم را

به دستم ميدهند ، آن موقع كه نگاه ميكنم ، در اين موقعيّت ، محبّت به پيامبر اكرم و ائمه

و » مقبوليت طاعات « (عليهمالسلام( در دو رابطه براي انسان سودمند و اثر گذار است؛ يكي

.» جبران نقايص طاعات « ديگري

طاعات ما آفت دارد؛ اين محبّت ، آفت طاعات را از بين ميبرد ، اين جسد را زنده ميكند و اين

نقص را جبران ميكند. توجّه داشته باشيد كه معنايش اين نيست كه اين محبّت ، معاصي را از

بين ميبرد! برخي كه در فهم روايات كجفهمند ، اينجا اشتباه ميكنند. آنچه ميگويم ، با توجه به

جميع معارف ما است كه در روايات متعدده ما وارد شده است. مضمون اين روايات اين است كه

خيال نكنيد حبّ ما اهل بيت در معاصي شما مؤثر است. نخير ، حبّ اهل بيت(عليهمالسلام( روي

طاعات ما اثر ميگذارد ، آن هم در دو رابطه؛ يكي مقبوليت و ديگري جبران نقص آن طاعات.

بنابر اين ، در اين هفت موطن كه هولناكند ، و انسان از آنها بيم دارد ، اين محبت از بيم انسان

است. آن بيم و ترس، بالاترين زجر براي » نافع « ميكاهد. بر اساس اين روايت ، اين محبت

انسان است. انسان از اين دنيا ميخواهد برود ، زجر ميكشد. اما محبّت آنها اين زجر را از انسان

ميگيرد. در برزخ ميخواهد زجر بكشد ، اين محبت از زجر كشيدن انسان ميكاهد. در روز قيامت

كه ميخواهد مبعوث شود و از آن نشئه به نشئه ديگر وارد شود ، آنجا هولناك است؛ اين محبّت

از آن زجر ميكاهد. تا صحيفه اعمال را بدستش بدهند زجر ميكشد. آنجايي كه بازجويي

ميكنند باز زجر ميكشد. همينطور هنگام سنجش و ميزان اعمال ، در همه اينها انسان زجر

ميكشد. چه رسد به آخرِ كار كه عبور از پل صراط است.

امّا اين حبّ در تمام اين مراحل اثر گذار است و از خوف انسان ميكاهد. نسبت به خود اعمال

اثر دارد؛ روي طاعات اثر دارد ، آن هم در اين دو رابطه: يك: مقبوليت براي طاعات ، دو: جبران

نقايص طاعات. اما در مورد معاصي يا بايد در اين دنيا توبه كرد و يا نعوذبالله خداوند در اين

مسير هولناك، فشارهايي را براي تطهير انسان در نظر مي گيرد. (1)

عشق و علاقه ملت ايران به اهل بيت عليهم السلام

مقام معظم رهبري

اين ملت ، ملت انقلابى است. اين كشور ، كشور اسلام ، كشور امام زمان و كشور اهل بيت

است. اين كشور ، كشور قرآن است. ريشههاى ايمان در اين كشور ، خيلى عميق است. سالها


1- آيت الله مجتبي تهراني، 89/05/06 مسجد جامع بازار تهران

ص: 156

حركت استكبارى و استعمارى ، با همه ى مظاهر بى ايمانى كه آورد و وارد اين كشور كرد ،

نتوانست اين ملت را از دين و ايمانش جدا كند. (1)

آن كسانى كه مىخواهند اين كشور را از عقايد و عواطفِ پاك و منطقى و نشاندهندهى

عمق اعتقاد آنها دور كنند ، بايد بدانند كه كارى از پيش نخواهند برد. اين مردم بيدارند. اين

مردم به اسلام پايبندند. اين مردم به عشق اهل بيت پايبندند. (2)

اساساً مادامى كه ايمان ، با محبت و عشق عميق و رنگ و بوى پيوند عاطفى همراه نباشد ،

كارايى لازم را ندارد. محبت است كه در مقام عمل و تحرك آن هم در حد بالا به ايمان

كارايى مىبخشد. بدون محبت نمىشد ما نهضت را به پيش ببريم. بالاترين عنوان محبت

يعنى محبت به اهل بيت در تفكر اسلامى ، در اختيار ماست. اوج اين محبت ، در مسألهى كربلا

و عاشورا و حفظ يادگارهاى گرانبهاى فداكارى مردان خدا در آن روز است كه براى تاريخ و

فرهنگ تشيع ، به يادگار گذاشته شده است. (3)

آيت الله العظمي نوري همداني

يكي از جلوههاي محبت مردم متعهد ايران نسبت به اهلبيت عصمت عليهم السلام اين است

كه مردم ولايتمدار اين مملكت در طول تاريخ هر موقعي كه ايام عيد با ايام عزاداري اهلبيت

عليهم السلام مواجه شده است ، مراسم و آداب عزاداري را بر مراسم عيد ترجيح دادهاند و به اين

وسيله ارادت خود به اهلبيت عليهم السلام را به نمايش گذاشته اند. (4)

آيت الله سعيدي

طي سالهاي متمادي ارادت و علاقه مردم به اهل بيت به مناسبتهاي مختلف قابل رؤيت و

هميشه آرزوي آنها زيارت عتبات عاليات بود. همين ارتباط در عاشورا و اربعين و ديگر مناسبتها

موجب بيداري و مقابله با ظلم و جهل بوده است.

محبت اهل بيت عامل وحدت

مقام معظم رهبري

قرآن ما را به وحدت توصيه كرده است. قرآن ما را تهديد كرده است كه اگر اتحاد و

همبستگي خودتان را از دست بدهيد ، آبرو و هويت و قدرت شما نابود خواهد شد. (5)


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار فرماندهان (سپاه پاسداران انقلاب اسلامى) 1377/06/24
2- بيانات مقام معظم رهبري در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1378/07/09
3- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با اعضاى جامعه ى روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز تهران ، علما و ائمه ى جماعت و جامعهى وعاظ تهران و اعضاى شوراى هماهنگى سازمان تبليغات اسلامى ، در آستانه ى ماه محرّم 1368/05/11
4- بيانات آيت الله نوري درباره همزماني ايام فاطميه با نوروز 1392/12/21 رجا نيوز، rajanews.com
5- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار كارگزاران نظام 1384/02/06

ص: 157

مسأله ى اهل بيت (عليهم الصّلاۀ و السّلام( ، يكى از مهمترين و بزرگترين مسائل اسلام و در

رديف مسائل درجهى اول اين دين مقدس است. محبت اهل بيت ، فريضهيى است كه مسلمانان

عالم از هر فرقه و وابسته به هر جريان و گروهى ، آن را پذيرفتهاند و به آن مباهات مىكنند. ما

كه مفتخر به پيروى از فقه اهل بيت مكرّم هستيم و دين را اصولًا و فروعاً از آنها آموختهايم ،

نبايد گمان كنيم كه محبت اهل بيت ، مخصوص ماست و نبايد اشتباه كنيم و فكر كنيم كه اهل

بيت ، فقط متعلق به ما هستند. اهل بيت متعلق به اسلامند؛ همچنان كه جدشان نبى اكرم ، متعلق

به اسلام بود. اهل بيت متعلق به جهان و تاريخند؛ همچنان كه جدشان نبيّ اكرم (صلّى الله عليه

و آله و سلّم( ، متعلق به بشريت و تاريخ بود.

مهم اين است كه دنياى اسلام مىتواند بر محور دو نقطهى مربوط به اهل بيت ، اتفاق و

اتحاد داشته باشد: يكى محبت است كه يك امر عاطفى و عقيدتى است و مسلمين به محبت

اهل بيت (عليهمالسّلام( امر شدهاند و همه آن را قبول كردهاند. اين نقطه مىتواند نقطهى تمركز

عواطف و احساسات همهى مسلمين باشد. نقطهى دوم ، آموزش دين و تعلم معارف و احكام الهى

به مثابهى عِدل قرآن و به موجب حديث ثقلين است ، كه باز اين حديث را شيعه و سنى و فرق

مختلف اسلامى روايت كردهاند.

اين چيز مهمى است كه برافراشتن پرچم اهل بيت (عليهمالسّلام( در دنياى اسلام ، حقيقتاً

مىتواند دنياى اسلام و مسلمين را از اين دو نقطهنظر گرد هم مجتمع كند. امروز اين فرصت

عظيم در اختيار همهى مسلمين است؛ مخصوصاً آنهايى كه مكتب اهل بيت را در عمل تحقق

بخشيدهاند و ايماناً و عملًا به آن متصل شدهاند.

امروز در ايران اسلامى كه حاكميت اسلام و قرآن در آن ، اميدى به همهى مسلمين عالم داده

است بحمد اللّه پرچم اهل بيت در اهتزاز است و ما مىبينيم كه همهى مسلمين گوشه و كنار

عالم ، به اين نظام و به اين جمهورى و به اين پرچم و به پرچم متعالى اسلام كه در اينجا در

بموالاتكم تمّت الكلمة و عظمت « . اهتزاز است ، احترام مىگذارند و از آن احساس عزت مىكنند

.» النّعمة و ائتلفت الفرقة

امروز لازم است كه پيروان مكتب اهل بيت ، دو كار اساسى را وجههى همت خود قرار بدهند:

در مرتبهى اول ، باهم آشنا بشوند ، همكارى و همفكرى بكنند ، معضلات را حل كنند ، گرهها

را باز كنند ، احساس خويشاوندى نمايند و در هر نقطهيى از دنيا كه هستند ، بدانند كه تعارف آنها

باهم و تشكلشان به شكل صحيح ، قلب مقدس ولىّعصر (ارواحنا فداه و عجّل الله تعالى فرجه( را

شاد مىكند. اين بزرگواران ، از تفرقه و تشتت و جدايى و بَغضا متنفر بودند؛ اهل وحدت و عامل

جمع و شمع انجمن بودند. امروز هم پيروان و علاقهمندان آنها ، بايد اين را تأمين كنند.

دوم اينكه مجموعهى پيروان مكتب اهل بيت (عليهمالسّلام( ، در هرجاى دنيا كه هستند ، با

همهى وجود باور كنند كه جزيى از عايلهى بزرگ مسلمينند؛ نه به زبان ، بلكه با همهى احساس.

ص: 158

اگر غير از اين باشد ، دشمنان اسلام و اهل بيت ، حد اكثر خشنودى و خوشحالى را پيدا خواهند

كرد.

از مدتها پيش، دشمنان اسلام ، علاج كار خود و منويات خبيثشان را در منطقهى اسلامى در

اين ديدند كه مسلمين را متفرق و شعبه شعبه كنند ، مشتركاتشان را تضعيف و يا كمرنگ كنند و

به چيزهايى كه آنها را از هم جدا مىكند ، تكيه نمايند. بحمد اللّه انقلاب اسلامى و تشكيل

جمهورى اسلامى نگذاشت ، يا بسيارى از خواستهها و اهداف آنها را خنثى كرد. (1)

آيت الله العظمي صافي گلپايگاني

ملت مسلمان ايران بايد متوجه باشند تا وحدت بين آنها دچار خدشه نشود. ايرانيان پيرو اهل

بيت (ع( و مكتب تشيع هستند. محبت اهل بيت ، مانع ايجاد تفرقه بين آذري زبانها و ساير اقوام

ايران اسلامي است. (2)

آيت الله خاتمي

ملت بزرگ ايران گره خورده با محبت اهل بيت است و اين تنها اختصاصبه شيعيان نيز

ندارد؛ بلكه حتي ساير مذاهب و ساير فرق ديگر كشورمان نيز در اين جهت با ملت بزرگ ايران

همراه هستند. به عنوان نمونه در عرصه عزاداري سيدالشهدا نيز ميبينيم كه زرتشتيها و

مسيحيان در بسياري از نقاط كشور به خصوص در تهران سعي ميكنند همراهي خود را با مردم

عزادار نشان دهند. معناي اين سخن بنده اين است كه محبت اهل بيت(ع( يك هنجار براي ملت

بزرگ ايران شده است. (3)

دشمنان نظام جمهوري اسلامي براي متلاشي كردن اين اتحاد در تلاشند اما شيعه و سني

همواره با محوريت اهل بيت (ع( در آرامش و امنيت در كنار هم زندگي مي كنند. (4)

نتيجه گيري

با توجه به مطالب فوق گوشهاي از ارزش بسيار والاي محبت ائمه اطهار (عليهم السلام( و

اين مطلب كه ميتواند اين محبت بسيار ارزشمند عامل مهمي در اتحاد مردم اين مرز و بوم

باشد ، روشن گشت. از آنجا كه اتحاد و يكپارچگي ملي در عصر حاضر ضرورتي اجتناب ناپذير

ميباشد ، همچنانكه رهبر معظم انقلاب نيز تاكيد زيادي بر اين مطلب دارند ، يكي از مصاديق اين

اتحاد ملي پشتيباني ملت شريف ايران از دولت مردان است. مطمئنا و بدون ترديد دولت مردان

نيز همگي دوستداران و محبين ائمه اطهار (عليهم السلام( هستند. به همين جهت علي رغم


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با ميهمانان و شركتكنندگان كنفرانس جهانى اهل بيت (عليهم السّلام) 1369/03/04
2- بيانات آيت الله صافي گلپايگاني 1385/12/13،سايت موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان tebyan.net
3- آيتالله سيد احمد خاتمي در گفتگو با خبرگزاري دانشجو snn.ir 1394/01/2
4- سخنان آيت الله سيد احمد خاتمي در روز اربعين حسيني 1393/09/22خبرگزاري جمهوري اسلامي irna.ir

ص: 159

اختلاف نظرهايي كه بين دولت مردان و برخي از تودههاي مردم وجود دارد كه امري طبيعي –

بوده و در تمامي دولتهاي بعد از انقلاب اسلامي نيز وجود داشته است توجه به اين نكته كه –

همگي دوستداران اهل بيت (عليهم السلام( هستيم ، مطمئنا كمك شاياني به يكپارچگي و اتحاد

تمامي اقشار جامعه با دولت مردان خواهد نمود. در همين خصوص توجه به گزيدهاي از

اظهارنظرهاي معدودي از دولت مردان محترم درباره توجه و ارادتشان به اهل بيت (عليهم

السلام( بدون منفعت نخواهد بود:

ضرورت همدلي ميان مردم و مسئولين

مقام معظم رهبري

همدلي يك چيز زوركي نيست ، يك چيز دستوري نيست كه كسي دستور بدهد كه مردم

همدلي كنيد ، مردم هم بگويند چشم ، اين همدلي نميشود؛ همدلي مثل يك گل است ، مثل يك

نهال و بوتهي گل است ، بايد نهال را نشاند در زمين ، بعد از آن مراقبت كرد ، آن را آبياري كرد ، از

لطمه زدن به آن بايد جلوگيري كرد تا اين همدلي رشد كند؛ بدون اين ، همدلي نخواهد شد.

همدلي از همزباني هم بهتر است ، همزباني هم خوب است.

اي بسا هندو و ترك همزبان اي بسا دو ترك چون بيگانگان

پس زبان محرمي خود ديگر است همدلي از همزباني بهتر است

همدلي لازم است؛ همدلي را بايد بهوجود آورد؛ همدلي را بايد رشد داد. اين توصيهي من به

همه است. (1)

همدلى با ياد خدا ميسّرتر خواهد شد. ياد خدا در دل انسان چراغى روشن مىكند؛ دل را

نورانى مىكند؛ غبارهاى كينه و نفرت و خودخواهى را از دلها مىزدايد؛ لنگرى براى دلهاى

متلاطم و مضطرب به وجود مىآورد؛ آرامش مىبخشد و اطمينان و اعتماد ايجاد مىكند. ياد خدا

براى دلهاى پاك، هميشه در دسترس است؛ مگر دلى كه خود را مبتلاى به آلودگيها كرده باشد.

براى چنين كسى ياد خدا دشوار است؛ چنين توفيقى براى او پيش نمىآيد و او را به حريم قدس

الهى راه نمىدهند. دلى كه آلودهى شهوت و آلودهى به عشق به قدرت و آلودهى به كينهى به

بندگان خدا و آلودهى به حسد و خودخواهىها و آلودهى به عشق به مالاندوزى است ، به حريم

قدس الهى راه پيدا نمىكند؛ مگر شستشو كند.(2)


1- بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهم السلام در آستانهی سالروز ولادت حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) 1394/01/20
2- بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران 1379/04/19

ص: 160

همدلى و همراهى ، بخش قابل توجّهى از آيات قرآن را به خود اختصاص داده است. آياتى

» و اعتصموا بحبل الله جميعاً « هست كه صريحاً در اين معناست ، مثل (1) و غير اينها. آياتى هم

هست كه اگرچه به صراحت در اين معنا نيست ، اما مفاد و جهت حقيقى آن ، اتّحاد دلها و جانها و

همگامى انسانهاست و مىدانيد كه امير المؤمنين صلوات الله و سلامه عليه ، مظهر همدلى يك

رهبرى سياسى ، يك حاكم سياسى و يك ولىّ و امام ، با آحاد مردم است. مثالزدنىتر از امير

المؤمنين هم نمىشود كسى را در دنيا و در تاريخ پيدا كرد علىٌّ ولى الله ولايت به معناى حقيقى ،

اين است. ما از اوّل در نظام مقدّس جمهورى اسلامى ، به بركت وحدت و اتّحاد ، هر كارى كرديم

و توانستهايم بكنيم. (2)

به ملت عزيزمان بارها عرض كرديم كه امروز ما به چند چيز احتياج داريم: اول ، اتحاد و

همدلى ميان مردم با يكديگر ، و ميان مردم با مسئولين ، و ميان مسئولين با يكديگر. اين ، نياز

بزرگ كشور ماست. امروز دنيا دارد يك بخش مهمى از تاريخ خود را ميگذراند. ما بايد در اين

فصل ، در اين بخش، در اين مقطع ، خيلى بهوش باشيم ، خيلى مراقب باشيم؛ بفهميم چه كار

داريم ميكنيم. اگر در بين خودمان كدورتها و بددلىها و بدجنسىها و ناسازگارىها وجود داشته

باشد چه بين آحاد مردم ، چه بين مسئولين و مردم ، چه بين مسئولين با يكديگر نخواهيم

توانست به اين وظائف بزرگى كه امروز متوجه به ماست ، عمل كنيم. اين يك توصيهى مهم

است ، يك ضرورت اصلى است. (3)

نمونهاي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز

همدلي و همزباني « 4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

» دولت و مردم

9. توليد بروشور يا كتابچه از محتواي اين فصل به همراه مسابقه

براي طيف مخاطب »( محبت اهل بيت (عليهم السلام « 1. شناسايي كتاب مناسب با موضوع

سازمان متبوع (كودك، نوجوان ، جوانان ، زنان ، عمومي ، فرهيختگان و كارشناسان و...( و برگزاري

مسابقه كتابخواني

1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع روز و مشاركت با صداوسيماي

استاني براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني يا راديويي

» همدلي و همزباني دولت و مردم « 1. فراخوان مسابقه وبلاگ نويسي با موضوع


1- آل عمران/103
2- بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید سعید غدیر 1377/01/27
3- خطبه هاى نماز عید سعید فطر 1390/06/09

ص: 161

3. برگزاري ميزگرد تحليلي ، كرسي آزادانديشي يا پرسش و پاسخ با هدف تحليل ابعاد موضوع

در دانشگاهها » راهكارهاي تحقق شعار سال (همدلي و همزباني دولت و مردم( و موانع آن «

2. برگزاري مسابقات پيامكي از مضمون كارت پستال يا پوستر طراحي و توزيع شده با عنوان

و اهداي جوايز به پاسخهاي برتر »؟ پيام اين طرح چيست

ص: 162

ص: 163

فصل دهم: آستان قدس رضوي؛ پرچمدار نشر فرهنگ قرآن و اهل بيت (عليهم السلام)

مقدمه

ص: 164

بارگاه ملكوتي حضرت امام علي بن موسي الرضا(ع( كه باغي از باغهاي بهشت است ، همواره

حصن حصين ولايت ، قبله اهل دل و ملجأ مؤمنان صادق ميباشد.

اين آستان مقدس كه مركز ايران و مطاف فرشتگان و كرّوبيان است ، پس از پيروزي انقلاب

شكوهمند اسلامي ، با الهام از تدابير و ارشادات امام راحل خميني كبير مؤسس و بنيانگذار

جمهوري اسلامي ايران(قدّسسره( و رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنهاي(مدّظلهالعالي(

و در پرتو مديريتي كارآمد ، جهشي مشهود و بيمانند در ارائه خدمات شايسته ، متنوع و گسترده به

مردم به ويژه خيل عظيم زائران آن حضرت داشته است.

قبل از انقلاب اسلامي ايران حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا (ع( توسط دربار پهلوي

ضربات زيادي را متحمل شد. در آن زمان بخشي از وقفيات و داراييهاي اين آستان مورد تصرف

قرار گرفت؛ موقوفاتي كه به دلايل مختلفي حيف و ميل و صرف خوشگذرانيها و مهمانيهاي

دربار پهلوي ميشد.

از ديگر ضربه هايي كه اين خاندان بر پيكرهي اين موقوفات وارد كردند ، اجراي طرح موسوم

به اصلاحات ارضي بود ، به طوري كه زمينهاي موقوفه را بدون توجه به مسائل شرعي و فقهي

دين مبين اسلام تقسيم و تمام املاك آستان قدس رضوي و سازمان اوقاف كشور را با هدف

نابودي موقوفات و نيز نابودي توليد و كشاورزي و وابستگي هر چه بيشتر كشور ، به صورت

قطعات كوچك واگذار ميكردند. اين در حالي بود كه طبق فقه پوياي اسلامي ، وقف قابل

بخشش، فروش و انتقال قطعي نيست ، و نميتوان آن را به رهن يا به ارث داد ، بلكه فقط

ميتوان آن را به اجاره داد.

علاوه بر ضررهاي مادي ، عدم استفاده مناسب از ظرفيتهاي عظيم آستان قدس رضوي در

ترويج معارف قرآن و اهل بيت نيز خود يكي از ضررهاي مهمي بود كه در رژيم پهلوي بر اين

ملت وارد شد كه مطمئنا بسيار سنگين تر از ضررهاي مادي آن ميباشد.

اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي آستان قدس رضوي به بركت مرقد منور ثامنالحجج(ع( و

نظام مقدس جمهوري اسلامي شاهد تحولات عظيم و چشمگيري در زمينههاي سياسي ،

فرهنگي ، اجتماعي و اقتصادي بوده كه از لحاظ كمّي و كيفي ، حتي با مجموع دستاوردهاي چند

قرن گذشته در اين آستان نيز قابل مقايسه نيست.

به بركت پيروزي انقلاب اسلامي و زحمات شبانهروزي نيروهاي متخصص، مؤمن و ولايي ،

آستان قدس رضوي به درخشانترين مراحل تاريخي خود رسيده است و در تمام زمينههاي

ص: 165

ساختاري ، تبليغي ، فرهنگي ، عمراني و اقتصادي دچار تحولات و دگرگونيهاي عميقي گرديده

است؛ چيزي كه تأثير آن نهتنها در مشهد و ايران ، بلكه در عرصهي جهاني جلوهگر شده است.

نگاهي گذرا به گزيدهاي از فعاليتهاي ديني مذهبي كه هم اكنون در حرم مطهر

در حال انجام است:

برگزاري سخنرانيهاي متعدد توسط وعاظ ممتاز و برجسته در اماكن مختلف حرم مطهر

برگزاري همايشها و محفلهاي قرآني

توزيع بستههاي فرهنگي در روزهاي مختلف از قبيل كتاب ، كتابچه ، نشريه و ويژهنامه

برگزاري مراسم متنوع مذهبي از قبيل اعتكاف ، جشنهاي ميلاد ، سوگواريها و امثال آن

برگزاري مراسم دعا و مناجات (ندبه ، كميل ، توسل ، زيارت عاشورا و...(

برگزاري مسابقات روزانه هفتگي و مناسبتي براي كودكان ، فرهيختگان و عموم زائران

ارائه خدمات مشاورهاي رايگان ، به صورت فردي در زمينههاي اعتقادي ، اجتماعي ، تربيتي ،

خانوادگي ، رفع شبهات ديني و...

برپايي نمايشگاههاي تخصصي مختلف

برگزاري همايشهاي تخصصي مناسبتي و آموزشي

برگزاري اتاقهاي گفتوگو

برگزاري جلسات "دين ، نشاط ، زندگي" با موضوعاتي همچون بهداشت رواني خانواده ،

شادابي و نشاط در اسلام ، ويژگيهاي خانواده بهشتي ، بنيادهاي تعليم و تربيت اسلامي ،

مهارتهاي ارتباط سالم و...

پاسخگويي به سوالات شرعي به صورت حضوري ، تلفني و پيامكي در زمينههاي متنوع از

جمله دينشناسي عمومي ، علوم قرآن و حديث ، فلسفه و كلام ، اديان و عرفان ، فرق و مذاهب ،

تاريخ و سيره انبيا و ائمه اطهار(ع( ، شخصيت شناسي و منبع شناسي علمي اجراي مراسم

اختصاصي ويژهي زائران غير ايراني

برگزاري ويژه برنامههاي مناسبتي براي زائران فارسي زبان مقيم خارج از كشور

ضبط صوتي و تصويري برنامههاي فرهنگي و تبليغي حرم مطهر و تكثير آن جهت ارائه به

زائران علاقهمند

برگزاري حلقههاي معرفت

حلقههاي معرفت نشستهاي بسيار صميمي و پرباري است كه در آن ، گفت و گوي چهره به

چهره و پرسش و پاسخ آزاد ديني با حضور استادان در اين نشستها موضوعات مختلفي مانند

احكام ، عقايد ، تربيت ديني ، جامعه ديني و... مطرح ميشود مجرب حوزه و دانشگاه صئرت

ميگيرد و در جلسهاي فعال ، به بحث و تبادل نظرگذاشته ميشود. در اين جلسات زائران ،

ص: 166

گرداگرد استاد حلقه ميزنند و در فضايي كاملا صميمي ، سؤالات و شبهات ديني خود را مطرح

ميكنند. اين شيوه سبب شده است تا زائران استقبال بسيار خوبي از اين جلسات داشته باشند و با

الگو گيري از آن ، حلقههاي مشابهي را در سايراماكن مذهبي به اجرا درآورند.

بنياد پژوهشهاي اسلامي

با توجه به جايگاه حرم مطهر رضوي به عنوان كانون انتقال تفكر اسلامي شيعي به اقصي

نقاط دنيا ، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي در سال 4919 شمسي تأسيس شد تا با

فعاليتهاي فرهنگي ، علمي و تحقيقاتي خود ، بيش از پيش آستان قدس رضوي را به مركز ثقل

فرهنگ اسلامي و شيعي تبديل كند.

بنياد پژوهشها جهت تمركز در فعاليتهاي تحقيقي و پژوهشي خود مبادرت به تعيين 41

گروه پژوهشي كرده است كه عبارتند از: كودك و نوجوان ، تاريخ ، اسلام ، حديث ، قرآن ، فقه و

اصول ، ترجمه عربي ، تصحيح متون اسلامي ، ترجمه زبانهاي اروپايي ، جغرافياي ممالك اسلامي ،

كتابشناسي ، كلام وفلسفه اسلامي ، رجال وتراجم ، دايرۀ المعارف آستان قدس رضوي و خراسان

شناسي. گفتني است كه در چشم انداز بنياد ، قرار است كه اين گروهها به 42 گروه و تعداد

پژوهشگران به 4،1 نفر افزايش يابد. همچنين در كنار اين گروهها اين بنياد ، كار توليد مطلب

براي انتشار مجله مشكوۀ را نيز برعهده دارد. مشكوۀ نشريهاي علمي و تحقيقي است كه به

نوعي ويتريني از خروجيهاي بنياد محسوب ميشود.

عملكرد آستان قدس در عرصه آموزش

آستان قدس رضوي در زمينه آموزش پس از انقلاب اسلامي فعاليتهاي بي نظير و موثري

چون تاسيس دانشگاهها ، مدارس، موسسات خدماتي و مشاورهاي را در كارنامهي خود ثبت نموده

است كه از آن جمله ميتوان به دانشگاه علوم اسلامي رضوي اشاره كرد. دانشگاه علوم اسلامي

رضوي توسط آستان قدس رضوي در كنار مرقد منور امام هشتم(ع( و با هدف تربيت فقيه ،

اسلامشناس، محقق و استاد در رشتههاي مختلف علوم اسلامي ، تربيت حقوقدان ، قاضي و

كارشناس حقوقي ، تربيت عالم ديني و مبلغ اسلامي با هدف گسترش فرهنگ اسلامي و معارف

اهل بيت(ع( در داخل و خارج كشور و همچنين تربيت نيروي انساني كارآمد براي مراكز علمي و

آموزشي پژوهشي كشور پايهگذاري شد.

عملكرد سياسي آستان قدس رضوي در پيشبرد اهداف ملي

همانطور كه ميدانيد ، دين مبين اسلام براي سعادت بشر يك برنامه همه جانبه دارد و در

واقع تمام ابعاد و نيازهاي انسان را تحت پوشش قرار ميدهد. اين دين همانطور كه براي آخرت

انسان يك سري دستورات دارد ، براي سعادت و پيشرفت دنيايي او نيز برنامههايي دارد كه بدون

سياست صحيح و وجود سياستمداران مؤمن اين امر ناشدني است. از همين رو بود كه يكي از

ص: 167

شئون اولياي الهي و ائمه اطهار)ع( مقام ((ساسه العباد)) يعني تدبير كننده و سياستمداري امور

بندگان خداوند است. البته سياست در اسلام مباني قرآني و روايي بسياري دارد و چون در اين

نوشتار محل بحث ما نيست 0 فقط به همين نكته اشاره كرديم.

آستان قدس رضوي در راستاي حمايت از انقلاب اسلامي و تبيين مواضع ولايت فقيه براي

عموم مردم به طرق مختلف از جمله برگزاري مراسم ويژه پيرامون مناسبتهاي انقلابي و ملي ،

همكاري با نهاد امام جمعه در برپايي نماز جمعه در حرم مطهر ، راهاندازي مؤسسه قدس (روزنامه

قدس( ، برگزاري همايشها و كنفرانسهاي تخصصي با موضوعات امام خميني(ره( و انقلاب

اسلامي ، پيگيري منويات مقام معظم رهبري در قالب كنفرانسها و همايشهاي تخصصي (از

جمله پيرامون بصيرت ، واكاوي عقبه جريانات فرهنگي ، نقش بسيج ، تمدن اسلامي ، بيداري

اسلامي ، جنگ نرم ، سبك زندگي اسلامي ، نهضت نرم افزاري و...( ، چاپ كتب و مقالات متعدد با

موضوعات انديشه سياسي اسلام ، انقلاب اسلامي و ولايت فقيه ، جنگ نرم.

شوراي عالي فرهنگي آستان قدس رضوي

فعّاليتهاي گستردهي فرهنگي در مجموعهي بزرگ آستان قدس رضوي كه داراي مؤسسات

و بخشهاي متعدد و مختلف فرهنگي ميباشد ، نيازمند هماهنگي ، سياستگذاري ، انسجام

بخشي ، هدايت و نظارت است.

اين وظيفه ي مهم بر عهدهي شوراي عالي فرهنگي است كه به رياست توليت عظمي آستان

قدس رضوي حضرت آيت الله واعظ طبسيو با حضور شخصيتهاي برجسته ، فرهيختگان و

صاحبنظراني از حوزه و دانشگاه و تعدادي از مديران عالي و مسئولان مربوطه در آستان قدس

رضوي برگزار ميشود.

اهداف و وظايف شوراي عالي فرهنگي آستان قدس رضوي

* سياستگذاري كلان فعاليتهاي فرهنگي آستان قدس رضوي ، تبيين خط مشي و

اولويتها با تأكيد بر رهنمودهاي مقام معظم رهبري ، رسالت فرهنگي آستان قدس، چشم انداز

،1 ساله آستان قدس، نيازها و مناسبات جديد فرهنگي در كشور ، جهان تشيع و جهان اسلام.

*تصويب و اصلاح اساسنامه ، وظايف و برنامههاي مؤسسات و بخشهاي فرهنگي آستان

قدس رضوي.

*ارزيابي دورهاي عملكرد مؤسسات فرهنگي و تصويب شاخصهاي عمومي و اختصاصي

ارزيابي عملكرد مؤسسات فرهنگي

*بررسي و تصويب نظامهاي اساسي در تحول سازماني مؤسسات فرهنگي شامل نظامهاي

مديريت ، كيفيت ، نظام ارزيابي عملكرد ، نظام ارزشيابي نيروي انساني ، برنامهريزي نيروي انساني ،

بهسازي ساختار سازماني و...

ص: 168

*بررسي طرحهاي پيشنهادي مهم مؤسسات و دبيرخانه

*تحليل و واكاوي پديدههاي فرهنگي ، اجتماعي و اتخاذ تصميم لازم و تعيين نقش و

مأموريت هر يك از مؤسسات و بخشهاي فرهنگي درخصوص موضوعات جديد.

*ايجاد همگرايي بين مؤسسات فرهنگي ، پرهيز از فعاليتهاي موازي و استفاده از

ظرفيتهاي مشترك مؤسسات فرهنگي در توليد محصولات فرهنگي و انجام برنامههاي

فرابخشي و فراگير.

سند چشمانداز بيست ساله آستان قدس رضوي

آنچه مردم عزيز ما خوب است مطلع باشند و بدانند ، اين است كه چشمانداز بيست سالهي «

ابلاغ شده به مسئولان سياستگذاري و برنامهريزي ، يك امر عملي ، منطقي و قابل تحقق است.

نبايد تصور شود كلماتي كه در چشم انداز بيستساله ، پشت سر هم نوشته ميشود ، صرفاً يك

». آرزو است و بدون محاسبهي عملي است

492،/12/ بيانات مقام معظم رهبري ويژهي ابلاغ چشمانداز ،1 سالهي كشور. ،9

از آنجا كه آستان قدس رضوي بدليل وجود مضجع شريف حضرت ثامن الحجج علي بن

موسي الرضا (عليه آلاف التحية و الثناء( مورد عنايت ويژه الهي و خود حضرت است ، مطمئنا در

جهت ترويج معارف الهي ، داراي ظرفيتي بي بديل است. لذا لازم است كه جهت استفاده

حداكثري از اين موقعيت ويژه ، علاوه بر برنامه ريزيهاي كوتاه مدت ، برنامه ريزيهاي بلند

مدتي هم در تمام زمينهها از جمله در زمينه گسترش معارف ديني صورت پذيرد. به همين دليل

يك سند چشم انداز جامع جهت ارتقاء سطح برنامههاي متنوع و متعدد حرم مطهر تدوين شده

است كه در اينجا به قسمتهاي مرتبط به اشاعه فرهنگ ديني مردم اشاره ميشود:

4. عالي ترين مركز تبليغي ، فرهنگي ، علمي در اشاعه سنت و سيره امام علي بن موسي

الرضا(ع(

،. الهام بخش، فعال و مؤثر در فضاي فرهنگي كشور ، منطقه و جهان اسلام با اتكا به معارف

قرآني و سنت و سيره رسول اكرم (ص( و اهل بيت (عليهم السلام(

9. جايگاه برتر در رشد و تعميق باورهاي اعتقادي در پاسخگويي به نيازهاي ديني ، اخلاقي و

فكري امت اسلام به ويژه نسل جوان و زائرين حضرت رضا(ع(

1. غني ترين و فعال ترين مركز موزهاي و گنجينه اسناد ونفايس در منطقه و جهان اسلام

1. غني ترين و فعال ترين مركز كتابخانهاي در منطقه و جهان اسلام

1. داراي معتبرترين مراكز علمي و مقام ممتاز آموزشي و پژوهشي در سطح كشور

3. فعال در عرصههاي تبليغي و اطلاع رساني فرهنگي با بهره مندي از كارآمدترين شيوه هاي

مناسب هنري رسانه هاي نوين

ص: 169

2. پايگاه برتر كشوري در احيا و نشر و تبيين فرهنگ وقف متناسب با نيازهاي جامعه

3. پايگاه برتر كشوري در احيا و نشر و تبيين فرهنگ نذر متناسب با نيازهاي جامعه

راهبردهاي اساسي چشمانداز بيست سالهي آستان قدس رضوي حول محور

امور فرهنگي، اجتماعي و تبليغات:

4. پيشگامي در نظريهپردازي ، توليد علم و جنبش نرمافزاري به منظور اشاعهي سنت و

سيرهي امام عليبن موسي الرضا(ع(؛

،. طراحي و جهتدهي به مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي متناسب با شرايط و نيازهاي روز؛

9. پيشگامي در تدوين طرحهاي جامع پژوهشي فرهنگي؛

1. تمركز بر رويكرد علمي معنوي در فعاليتهاي فرهنگي در زمينهي اشاعهي سنت و

سيرهي امام عليبن موسي الرضا(ع(؛

1. ترويج فرهنگ ديني و نهادينهسازي ارزشهاي موجود در سنت و سيرهي امام عليبن

موسي الرضا(ع(؛

1. طرح گفتمانهاي عميق علمي و فرهنگي با اديان و مذاهب؛

3. تعميق باورهاي اعتقادي مخاطبان با بهرهگيري از رسانهها و فناوري نوين؛

2. پيشگامي در ارائهي الگوهاي مؤثر در مراكز آموزشي و پژوهشي؛

3. زمينهسازي براي ايجاد بنيادهاي وقفي علمي ، آموزشي ، مطالعاتي و پژوهشي؛

41 . گسترش ارتباطات بيروني با حوزههاي تأثيرگذار در جهت اشاعهي سنت و سيرهي امام

عليبن موسي الرضا(ع(؛

44 . ارتقاء جايگاه و نقش فعال در برقراري روابط بين اماكن زيارتي و مذهبي در جهان اسلام؛

4، . منطقيسازي انتظارات و مطالبات زائرين و صاحبان نفع متناسب با دامنهي اختيار و

مسئوليتهاي آستان قدس رضوي؛

49 . ترويج و ارتقاي فرهنگ وقف و معرفي عملكرد موقوفات در سطح ملي و بين المللي؛

41 . پيرايش باورهاي اعتقادي از خرافات ، التقاط و شبهات؛

41 . تعامل گسترده و بهرهگيري از تشكلها ، نهادها و سازمانهاي فرهنگي و ديني كشور ،

منطقه و جهان اسلام براي تقويت فعاليتهاي فرهنگي اجتماعي در راستاي رسالت فرهنگي

آستان قدس رضوي؛

41 . تنوع بخشي و توسعهي قلمرو فعاليتهاي مراكز علمي ، فرهنگي و تبليغي؛

43 . تقويت زيرساختها و توسعهي امكانات زيربنايي فرهنگي در جهت انجام فعاليتهاي

مؤثر فرهنگي در سطح كشور ، منطقه و جهان اسلام؛

42 . ترويج فرهنگ مطالعه؛

ص: 170

43 . نيازسنجي ، جهت بخشي و بهينه سازي نظام آموزشي؛

،1 . ارتقاء و ترويج فرهنگ زيارت؛

،4 . گسترش حوزهي مخاطبان و اثربخشي فعاليتها در ترويج فرهنگ و هنر ديني؛

،، . تبيين و ترويج مباني نظري فرهنگ نذر؛

،9 . ارتقاي جايگاه كتابخانهاي و موزهاي با توجه به شاخصهاي جهاني؛

،1 . برخورداري از فرهيختگان و استفاده از تجارب موفق در فعاليتهاي فرهنگي و تبليغي در

راستاي اشاعه سنت و سيره امام عليبن موسي الرضا(ع(؛

،1 . جذب و استفاده از ظرفيت فكري متخصصين و انديشمندان مرتبط با حوزههاي

كتابخانهاي و موزهاي؛

،1 . جذب اعضاء هيئت علمي و پژوهشگران برجسته؛

،3 . جذب مبلغين مذهبي در عرصههاي مورد نياز؛

،2 . تربيت اسلامشناسان و نخبگان فكري و فرهنگي؛

،3 . توانمندسازي مبلغين فرهنگي و مذهبي؛

91 . ايجاد و توسعهي فضاي رشد ، پرورش و ترغيب استعدادها در خلق جلوههاي بديع

معماري و هنر ايراني اسلامي(رضوي(؛

94 . جلب مشاركت همهجانبه در معرفي و بهكار گرفتن قابليتهاي فرهنگي ، تبليغي و هنريِ

اصيل آستان قدس رضوي؛

9، . گسترش توافقنامههاي تبليغي فرهنگي در عرصههاي ملي و بين المللي؛

99 . تعامل و مشاركت با دانشگاهها و حوزههاي علميه بهويژه در بعد پژوهش در وقف و نذر؛

91 . مشاركت و بهرهگيري از رسانههاي ملي و فراملي در پاسخ گويي به نيازهاي مخاطبان؛

91 . ظرفيتسازي براي پركردن اوقات فراغت زائرين با استفاده از فناوريهاي روز.

نمونه اي از فعاليت هاي فرهنگي متناظر با اين روز

ابعاد وجودي امام رضا « 4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

» (عليه السلام( و راهكارهاي تحقق ولايت حضرت در وجود ما و جامعه اسلامي

كهكشان « ،. برگزاري نمايشگاه موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در نرم افزار

(» كرامت

9. توليد بروشور يا كتابچه از محتواي اين فصل به همراه مسابقه

براي طيف مخاطب سازمان »( امام هشتم (عليه السلام « 1. شناسايي كتاب مناسب با موضوع

متبوع (كودك، نوجوان ، جوانان ، زنان ، عمومي ، فرهيختگان و كارشناسان و...( و برگزاري مسابقه

كتابخواني

ص: 171

1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع معرفي حضرت ثامن الحجج

(عليه السلام( و مشاركت با صداوسيماي استاني براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني يا راديويي

1. برگزاري فراخوان شعر ، متن ادبي ، وبلاگ نويسي و... در موضوع روايات رضوي

3. توليد پوستر و كارت پستال و فلش كارت موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در

(» كهكشان كرامت « نرم افزار

ابعاد « 3. برگزاري ميزگرد تحليلي ، كرسي آزادانديشي يا پرسش و پاسخ با هدف تحليل

وجودي امام رضا (عليه السلام( و راهكارهاي تحقق ولايت حضرت در وجود ما و جامعه

در دانشگاهها و حوزههاي علميه » اسلامي

41 . برگزاري work shape با حضور خوشنويسان ، هنرمندان گرافيست و... در بقاع متبركه

يا پايگاههاي فرهنگي اصلي شهر براي توليد آثار هنري با محتواي توليدي در كتاب و دعوت از

هنردوستان و عموم مردم علاقمند

تا « 44 . برگزاري مسابقات ورزشي (ويژه محلات ، دانشگاهها ، پايگاههاي بسيج و...( با شعار

و برگزاري همايش بزرگ پاياني با برنامه هاي متنوع فرهنگي ويژه دهه كرامت و » جامعه رضوي

اهداي جوايز تيمهاي برتر

4، . برگزاري مسابقات پيامكي از مضمون كارت پستال يا پوستر طراحي و توزيع شده با

و اهداي جوايز به پاسخهاي برتر »؟ پيام اين طرح چيست « عنوان

ص: 172

ص: 173

فصل يازدهم: عالم آل محمد (ص) - الهام بخش همدلي و هم زباني به مسلمين

مقدمه

ص: 174

بحث همدلي و همزباني مسلمين در دو مقوله قابل بحث است؛ يكي درون فرقهاي و ميان

شيعيان و ديگري برون فرقهاي و ميان تمامي دنياي اسلام كه از آن تعبير به وحدت اسلامي

ميشود كه هر كدام از اين دو مقوله نيازمند بحث جداگانهاي است. با توجه به اهميت فوق العاده

وحدت اسلامي در عصر كنوني كه مقام معظم رهبري نيز روي اين قضيه تاكيدات ويژهاي دارند

و از طرف ديگر چون بخشي از مصاديق همدلي و همزباني درون فرقهاي در سرفصل نهم مورد

بحث قرار گرفت ، لذا در اينجا تنها به مقوله مهم وحدت اسلامي ميپردازيم.

فصل اول: وحدت اسلامي چيست؟

مقصود از وحدت

منظور علماي روشنفكر اسلامي از وحدت ، هيچگاه وحدت مذهبي و افكار و سليقهها نبوده و

نيست. زيرا در واقع وحدت مذهبي به اين معنا است كه:

4 يا از « ميان مذاهب اسلامي يكي انتخاب شود و ساير مذاهب كنار گذاشته ». شود و مثلا

همة مسلمانان شيعه و يا سني شوند.

، و يا مشتركات « همة مذاهب گرفته شود و اختلافاتِ همة آنها كنار گذاشته شود و بدين

نحو مذهب جديدي اختراع شود كه عين هيچ يك از مذاهب موجود ». نباشد

متأسفانه همواره افرادي از روي بي اطلاعي و يا غرض ورزي اينگونه معناهاي نادرست و غير

قابل قبول از وحدت اسلامي را در ميان مسلمين القاء ميكنند تا بدينوسيله اعتراضها و جبهه

گيري هايي را در مقابل اين هدف بزرگ و عالي به وجود آورند. اما حقيقت آن است كه نگاه

عالمان روشنفكر مسلمان از وحدت اسلامي دست كشيدن از عقايد مذهبي و كوتاه آمدن بر سر

اصول و حتي فروع اعتقادي نيست ، بلكه بر طبق سيره و فرمايشات اهل بيت (عليهم السلام(

هدف ، مقصود و معناي وحدت اسلامي آن است كه:

4 امّت واحده اسلامي

مسلمانان با درك اشتراكات و تأكيد بر آنها ، امت واحده اسلامي را به وجود آورده و به مصاف

دشمنان اسلام بروند و بي جهت نيروي خويش را صرف دشمني و مخاصمه با يكديگر نكنند. اين

حكمي عقلي و استدلالي برهاني است كه قرآن كريم نيز با تأكيد بر آن ميفرمايد:

قلْ « ياَ أهَلَ الكْتاَبِ تعَالوْا إلَ كلَمَةٍ سَوَاء بيَنْنَاَ وَبيَنْكُمْ؛ (1)

اي اهل كتاب! بياييد بر سر سخني كه ميان ما و شما مشترك است ». بايستيم


1- آل عمران/64

ص: 175

آيه فوق كه نداي وحدت است در برابر تمام مذاهب آسماني و توحيدي ، بر اساس اصل

مشترك ميان آنها يعني توحيد. توضيح بيشتر اينكه:

يهوديان ، مسيحيان و مسلمانان در اصول مهمي همچون توحيد و نبوتِ پيامبران الهي اشتراك

نظر دارند و از اين جهت از آنها با عنوان اديان « » توحيدي ياد ميشود. عقل و شرع حكم ميكند

كه اين اديان توحيدي بايد در مقابل دشمنان توحيد و رسالت الهي در يك جبهه قرار گيرند و

دست در دست هم در راه اعتلاي كلمة توحيد بكوشند. پس در اين مسير نبايد با دشمنانِ توحيد

همدست شده و با پيش كشيدن اختلافات ميان خويش، در راه حذف انديشههاي توحيدي قدم بر

دارند. زيرا مسلما اگر توحيد اين سنگ بناي اديان الهي زير سؤال برود و تضعيف شود ، مطرح

كردنِ خصوصيات ديني ديگر بي ارزش و بي فايده خواهد بود.

از همين رو همة مسلمانان نيز بايد بدانند با پذيريش كلمة توحيد و اقرار به نبوت پيامبراسلام

(صلي الله عليه وآله وسلم( تحت لواي اسلام قرار گرفتهاند و بايد همة توان خويش را در راه

اعتلايِ آن مصروف دارند. از اين منظر ميتوان سكوتِ امام علي (عليه السلام( ، صلحِ امام حسن

(عليه السلام( ، و حتي ولايتعهدي امام رضا (عليه السلام( را در راستاي حفظِ وحدت و يكپارچگي

مسلمانان ديد. چنانچه اميرالمؤمنين (عليه السلام( خود دراين باره فرمودند:

با خود انديشيدم و ديدم كه صبر ]بر محروميت از حق ولايت و زعامت مسلمين[ برتر است از

به هم زدن وحدت مسلمين و ريخته شدن خونشان ، چرا كه مردم تاز همسلمان بودند و دين به

مَشكي ميمانست كه كمترين سستى آن را تباه و ناتوا نترين مردم آن را وارونه ميكرد

4 .همچنين آن حضرت در نامه (1)، نهج البلاغه نيز ميفرمايند:

به « خدا سوگند هرگز فكر نميكردم و به خاطرم خطور نميكرد كه عرب بعد از پيامبر (صلي

الله عليه وآله وسلم( ، امر امامت و رهبري را از اهل بيت (عليهم السلام( او بگردانند و در جاي

ديگر قرار دهند و باور نميكردم آنها آن را از من دور سازند!... دست بر روي دست گذاردم تا اين

كه با چشم خود ديدم گروهي از اسلام بازگشته و ميخواهند دين محمد (صلي الله عليه وآله

وسلم( را نابود سازند. در اين جا بود كه ترسيدم اگر اسلام و اهلش را ياري نكنم ، شاهد نابودي و

شكاف در اسلام باشم كه مصيبت آن براي من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزر گتر

بود؛ چرا كه اين بهره دوران كوتاه زندگي دنيا است كه زايل و تمام ميشود. همان طور كه

» سراب « تمام ميشود و يا هم چون ابرهايي كه از هم ميپاشند. پس براي دفع اين حوادث به پا

خاستم تا باطل از ميان رفت و نابود شد و دين پا برجا و محكم » گرديد

آري حفظ امت اسلامي از خطرها و جلوگيري از سوء استفاده دشمن از تفرقة ميان مسلمانان ،

آنقدر مهم است كه اهل بيت (عليهم السلام) در اين راه حتي از خلافت و حاكميت ظاهري


1- ابن أ بی الحدید ، شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 308 و بحارالانوار، ج 32، ص 62

ص: 176

خويش بر مسلمانان ميگذشتند ، اما حالا چه شده است كه عدهاي از شيعيانِ جاهل چشم بر روي

همة واقعيتها ميبندند و با نام طرفداري از مكتب اهل بيت (عليهم السلام( بر آتش فتنههاي

مذهبي ميدمند و به تضعيف امت اسلامي كمك ميكنند!؟ امام خميني (ره( در اين رابطه

ميفرمايند:

...« آنهائي كه ميخواهند بين اهل سنت و اهل تشيع فاصله ايجاد كنند نه سني هستند و نه

شيعه ، آنها اصلا به اسلام كاري ندارند والا كسي كه به اسلام اعتقاد داشته باشد در زماني كه ما

بايد با وحدت مسلمين پيروز بشويم ، به اختلافات و مسائل اختلافي دامن نميزند. اينها نيست جز

اينكه قدرتهاي بزرگ فهميدهاند آن چيزي كه آنان را عقب زده است اسلام و وحدت مسلمين و

برادري بين همه امت اسلامي است. من از همه توقع دارم كه به حرف مفسدين گوش نكنند و هر

كس ايجاد اختلاف كند بدانيد كه از خارج الهام گرفته است و مقصودش از بين بردن اسلام است

تا باز مثل سابق شود كه در تحت سلطه اجانب باشيم. (1) »

بيان نكات مهمي دربارۀ اين معنا از وحدت اسلامي نيز لازم است:

4 4 . لازمة - قدرت و عظمت امت واحدۀ اسلامي در برابر كفار و دشمنان اسلام ، اتحاد فكر و

انديشه آنان در تمام مسائل ديني نيست ، بلكه مهم اين است كه آنها در اصول مهم اسلامي با

يكديگر اشتراك نظر دارند و در هر گوشه اياز جهان اسلام به كمك و ياري يكديگر در مقابل

كفار و دشمنان اسلام ميشتابند. چنين وحدتي حتي اقتضاء نميكندكه مرزهاي جغرافيايي ميان

ملتها نيز برداشته شود؛ بلكه كشورها و قوميتهاي مختلف اسلامي ، در عين وجود مرزهاي

مستقل جغرافيايي ، ميتوانند پشتيبان و هميار يكديگر باشند. چنانچه امام خميني (ره( در تشريح

اين معنا ميفرمايد:

رمز ...« پيروزي مسلمين در صدر اسلام وحدت كلمه و قوت ايمان بود... بايد با قواي كفر به

قدرت اسلامي مبارزه كنيم و دست تبهكاران را از ممالك خودمان دور كنيم. اگر وحدت كلمه

اسلامي بود و اگر دولتها و ملّتهاي اسلام به هم پيوسته بودند معنا نداشت كه قريب يك ميليارد

جمعيت مسلمين زير دست قدرتها باشند. اگر اين قدرت ، به قدرت بزرگ الهي منضم بشود به

قدرت ايمان و همه با هم برادرانه در راه اسلام قدم بردارند ، هيچ قدرتي بر آنها غلبه نخواهد

كرد. ، (2)

، 4 . بعضي - اين نوع وحدت را وحدتي تاكتيكي و سياسي تعريف ميكنند؛ يعني عامل و انگيزه

رسيدن به چنين وحدتي را تنها وجودِ دشمنِ مشترك ميدانند. با اين رويكرد ممكن است ما

اعتقادي به اشتراك و وحدت ديني ميان مسلمانان نداشته باشيم و ضمنِ مشرك، مرتد ، كافر و


1- صحیفه امام ، ج 14، ص 381، تاریخ : 1360/03/09
2- صحیفه امام ، ج 7ص 66 تاریخ: 1358/02/01

ص: 177

دشمن دانستنِ ديگر مسلمانان ، تنها به خاطر دشمن مشترك و مصالح خودمان ، مدّتي با آنها

مماشات كنيم. متأسفانه تصور بعضي از معناي امت واحده چنين معنايي است. اين در حالي است

كه شاكلة امت واحده اسلامي بر اساس اشتراك در پذيرش اسلام و تفاهم مسلمانان در بسياري از

كليات و حتي جزئيات اصول اعتقادي دين اسلام و احكام عملي آن شكل ميگيرد.

9 4 . چنين - وحدتي در دايرۀ عنوان اسلام شكل ميگيرد. زيرا در اينجا ممكن است اين شبهه

به وجود آيد كه با توجه به معنايي كه شما از امت واحده اسلامي و ضرورت انسجام ميان

مسلمانان بيان كرديد ، پس بايد اين وحدت را به تمام فرق اسلامي مانند: ناصبيان ، غاليان و حتي

گروهها و فرقههاي نوظهور ديگر ، نيز تسرّي داده شود و آنها را نيز برادران ديني بناميم؟!

در جواب بايد گفت منظور از وحدتي كه از روايات و سيرۀ اهل بيت (عليهم السلام( استنباط

ميشود وحدت با گروههايي است كه به نصِّ روايات اسلامي هنوز در دايرۀ اسلام باقي هستند و

اختلاف ما با آنها در ضروريات و اصول مذهب است ، نه در ضروريات و اصول دين.

از اين جهت بايستي حسابِ پيروان ديگر مذاهب اسلامي را از معاندان ، فرقههاي انحرافي و

فاسقاني كه راه و رسم و رفتار آنها نوعي شورش عليه كليتِ عقايد جامعة ديني و يكپارچگي امت

اسلامي است ، جدا كرد.

2 تعامل و هم انديشي مسلمانان

معناي ديگر وحدت اسلامي كه بزرگان شيعه به تبعيت از اهل بيت (عليهم السلام( آن را مورد

توجه قرار دادهاند اين است كه مسلمانان در تبليغ مرام و مسلك خويش، بايد متانت را حفظ كنند ،

به يك ديگر سب و فحش و دشنام ندهند ، به يكديگر تهمت نزنند و دروغ نبندند ، منطق يكديگر

را مسخره نكنند و بالاخره ، احساسات يكديگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج

نشوند و در حقيقت لااقل حدودي را كه اسلام در دعوت غير مسلمان به اسلام ، لازم دانسته است

دربارۀ خودشان رعايت كنند:

ادْع « إلِ سَبيِلِ ربَكَّ باِلحْكْمَةِ وَالمْوْعِظَةِ الحَسَنةِ وَجَادلِهْم باِلتَّيِ هِيَ أحْسَنُ؛ (1)

به وسيله حكمت و اندرزهاي نيكو به سوي راه پروردگارت دعوت كن و با آنها (يعنى مخالفان(

به طريقي كه نيكوتر است به مناظره » پرداز

با توجه به اين معنا ، هيچ ضرورتي ايجاب نميكند كه مسلمين به خاطر اتحاد اسلامي ، تسامح

و گذشتي در مورد اصول يا فروع مذهبي خود بنمايند. همچنان كه وحدت ايجاب نميكند كه

مسلمين دربارۀ اصول و فروع اختلافي ميان يكديگر ، بحث و استدلال نكنند و ك تاب ننويسند.

اما بايد پذيرفت كه در فضاي مخاصمه و دشمني افكار مسلمانان نميتواند به يكديگر نزديك


1- نحل/125

ص: 178

شود و نه تنها از اختلافها كاسته نميشود ، بلكه بر شدت آنها افزوده ميشود. از همين رو قرآن

كريم روش گفت وگو و استدلال با مخالفان و مخصوصاً مشركان را اين گونه بيان ميكند:

قلُ « لعِّباَدِي يقُولو ا التَّيِ هِي أحَسَنُ إنِّ الشَّيطَانَ ينزغُ بيَنه مْ إنِّ الشَّيطَانَ كاَنَ للِإنِسَانِ عَد وّا

مُّبيِنا؛ (1)

به بندگانم بگو سخنى بگويند كه بهترين ]سخن [ باشد؛ چراكه شيطان ]به وسيلة سخنان ناروا [

ميان آنها فتنه و فساد ميكند؛ زيرا ]هميشه[ شيطان دشمني آشكار براي انسان بوده ». است

از همين رو امامانِ شيعه نيز كه مفسرانِ واقعيِ آياتِ خداوند هستند ، در سيره و عمل بر اين آية

قرآن تأكيد ميكردند:

و« قو لو ا للِناَّسِ ح سْنا؛ (2)

و با مردم به زبان خوش سخن ». گوييد

آن بزرگواران بر اين نكته پافشاري ميكردند كه هدف از مباحثاتِ ديني هدايت و ارشاد مردم

است ، نه مخاصمه وجنگ با آنان. از اين جهت بايد محترمانه و مؤدبانه با آنها سخن گفت؛

چنانكه قرآن كريم ميفرمايد:

فقُولاَ « له قوْلا ليَّنا لعَّلهَّي تذَكَّرُ أوْ يخْشَ؛ (3)

و با او سخنى نرم گوييد؛ شايد پند گيرد يا ». بترسد

واقعيت اين است كه هركس ثقلين را طريق هدايت خويش قرار داده باشد ، در به كار بردن اين

سيره و روش ترديدي نخواهد كرد. پس در اين معنا از وحدت ، ما به جاي مناظره و مجادله با

يكديگر ، به مبادله افكار ميپردازيم.

مقام معظم رهبري دربارۀ اين دو معناي وحدت اسلامي ميفرمايند:

اتحاد « مسلمين ، به معناي انصراف مسلمين و فِرَق گوناگون از عقايد خاص كلامي و فقهى

خودشان نيست؛ بلكه اتحاد مسلمين به دو معناى ديگر است كه هر دوي آن بايد تأمين بشود:

اول اين كه فرِق گوناگون اسلامى (فرَق سني و فرَق شيعه( كه هر كدام فِرَق مختلف كلامى

و فقهى دارند – حقيقتاً در مقابله با دشمنان اسلام ، همدلي و همدستي و همكاري و همفكرى

كنند.

دوم اين كه فِرَق گوناگون مسلمين سعي كنند خودشان را به يك ديگر نزديك كنند و تفاهم

ايجاد نمايند و مذاهب فقهي را با هم مقايسه و منطبق كنند. بسيارى از فتاواي فقها و علما هست


1- اسراء/53
2- بقره/83
3- طه/44

ص: 179

كه اگر مورد بحث فقهىِ عالمانه قرار بگيرد ، ممكن است با مختصر تغييرى ، فتاواى دو مذهب به

هم نزديك شود. (1)

فصل دوم: تجلي وحدت در سيرۀ امام رضا (عليه السلام)

پذيرش ولايتعهدي و مصلحت امت اسلام

درباره پذيرشِ ولايتعهدي مأمون از جانب امام رضا (عليه السلام( سخنان فراواني گفته شده

است؛ در اين ميان ، اين موضوع روشن است كه امام رضا (عليه السلام( علي رغم ميل باطني

ولايتعهدي مأمون را پذيرفتند. اما نكتهاي كه در اين رابطه نبايد از آن غفلت كرد اين است كه

امام رضا (عليه السلام( در پذيرشِ اكراه گونه ولاي تعهدي ، همچون ديگر ائمه شيعه (عليهم

السلام( مصلحت امت اسلامي را نيز در نظر گرفتند ، و حتي در اين مسير خرده گيريها و

نكوهش بعضي افراد ساده دل و مقدس نماي شيعه را نيز تحمل نمودند. (2) حقيقت اينكه امام با

شرط نمودن عدم دخالت در امور حكومتي براي قبول ولايتعهدي (3) ، از تأييد رفتارهاي حكومت

مأمون برائت جستند ، ولي در ضمن ، اين فرصت را فراهم ساختند تا امت اسلامي از وجود پربركت

ايشان بهره ببرد. نكته ديگر اين كه امام (عليه السلام( با قبول ولايتعهدي اين شايعه را خنثي كرد

كه ائمه تنها به امور ديني شيعه ميپردازند و كار فقهي انجام ميدهند؛ اما به خير و شر امور

مسلمين كاري ندارند ، از اين جهت است كه امام رضا (عليه السلام( در پاسخ محمد « بن » عرفه

كه دليل قبول ولايتعهدي را پرسيد؟ فرمود: به همان دليل كه جدم اميرالمؤمنين داخل شدن در

شوراي شش نفره را پذيرفت ]من نيز ولايتعهدي را پذيرفتم (4)

آري همه ائمه (عليهم السلام( چه در موضوع ناديده گرفته شدن حق ولايت ايشان و چه در

موضوع پذيرش آن ، همچون جدشان اميرالمؤمنين علي (عليه السلام( همواره صلاحِ كل امت

اسلامي را در نظر ميگرفتند ، و مصلحت شخصي و يا مذهبي خاص، همچون تشيع ، دراين باره

تصميم ساز نبوده است؛ چنانچه امام رضا (عليه السلام( در خطبه ايكه در قبول ولايتعهدي

خواندند ، از مردم خواستند كه در قبال قبول ولايت ، عهد شكني نكنند و با اشاره به ناديده گرفته

شدن حق اميرالمؤمنين (عليه السلام( در جانشيني پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم( فرمودند:

چنان كه در گذشته اين كار صورت گرفت ]حرمت وصايت رسول خدا (صلي الله عليه وآله

وسلم( نگهداشته نشد [ و شخص وصىّ بر آن نابكاريها و اعمال خلاف صبر نمود و پس از آن هم

در دوران قدرت متعرّض آن نشد از بيم آنكه مبادا تفرقه ايجاد شود و اسلام سست گردد ، و رشتة

وحدت و اتحّاد مسلمين بگسلد زيرا كه افكار زمان جاهليّت در مغزها باقي بود و بدان نزديك و


1- بیانات امام خامنهای در دیدار میهمانان شرکت کننده در کنفرانس وحدت اسلامى 1368/07/24
2- شیخ صدوق ، عیون أخبار الرضا علی هالسلام ، ترجمه غفارى و مستفید ،ج 2، ص 315
3- شیخ صدوق ، عیون أخبار الرضا علی هالسلام ، ترجمه غفارى و مستفید ،ج 2، ص 315
4- شیخ صدوق ، عیون أخبار الرضا علی هالسلام ، ترجمه غفارى و مستفید ، ج 2، ص 315

ص: 180

قريب العهد بودند ، و منافقين كاملا كمين كرده و در راه يافتن فرصت نشسته بودند تا دستاويزى

پيدا كرده و شرّ به پا كنند ، و اكنون هم نمى دانم سرانجام با من و شما چه رفتارى خواهد شد ،

قلم قضا نيست مگر به دست خدا و او بدرستى آشكار سازنده حقّ است و بهترين فصل كننده و

جدا سازنده حقّ از باطل است. (1)

همنشيني، مراوده و محبت با اهل سنت

توصيههاي فراواني از ائمة شيعه (عليهم السلام( درباره مراوده ، همنشيني و م خالطه شيعيان با

ساير مسلمانان در تماميِ سطوحِ زندگيِ ديني و اجتماعي به دست ما رسيده است؛ ارتباطي كه اگر

با رفتارهاي نيك و كرداري پسنديده همراه باشد ، خود تبليغي مؤثر براي مذهب شيعه در ذهنيت

ديگر مسلمانان ميباشد. در اين ميان سيرۀ عملي ائمه (عليهم السلام( در تعامل با اهل سنت

الگويي مناسب براي ديگر شيعيان است ، چنانچه يكي از اصحاب امام صادق (عليه السلام(

ميگويد به آن حضرت عرض كردم:

رفتار بايستة ما با اقواممان و آنان كه با آنها معاشرت داريم و شيعه هم نيستند ، چيست؟

امام (عليه السلام( فرمودند:

تَنْظُرُونَ « أئَّمتَكُم الَّذِينَ تَقْتَد ونَ بهِمْ فَتَصْنَع ونَ كَمِثْلِ مَا يَصْنَع ونَ فَوَاللَّهِ إنِّه مْ ليَع ود ونَ مَرْضَاه مْ

وَ يَشْهَد ونَ جَناَئزِه مْ وَ يقُيِم ونَ الشَّهاَدَۀَ له مْ وَ عَليَهْمْ وَ يؤُدُّونَ الْامَانةَ إلِيَهْم؛ (2)

به پيشوايان خود نگاه كنيد و از آنان پيروي كنيد ، آنگونه كه آنان رفتار ميكنند ، شما نيز

همانطور رفتار كنيد ، به خدا سوگند آنان به عيادت بيماران غير شيعه شان ميروند و بر جنازه

هايشان حاضر ميشوند و به سود و ضرر آنها ]هرچه حق باشد[ گواهي ميدهند و امانتهاي آنان را

به آنها بر ». ميگردانند

در سيرۀ امام رضا (عليه السلام( نيز همچون ساير ائمه بزرگوار شيعه ارتباط و مرادوده با

ديگرمسلمانان جايگاه خاصي داشت و همه مسلمانان چه در مدينه و چه در مرو ، از محبت آن

حضرت بهره مند بودند ، همچنانكه آن حضرت به شيعيان نيز در اين باره توصيههايي داشتند. آن

گونه كه م عَمّر بن خَلَّد نقل ميكند:


1- شیخ صدوق ، عیون أخبارالرضا علیه السلام ، ترجمه غفارى و مستفید ، چاپ اول، تهران: نشر صدوق 1372 ش ، ج 2 ، ص 329 ابن شهرآشوب ، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ، چاپ اول ، قم: علامه 1379ق،ج 4، ص 365 و و محمد باقر مجلسى، بحار الأنوار چاپ دوم ، بیروت: دار إحیاء التراث العربی 1403 ق، ج49، ص 153
2- شیخ کلینی ، کافی ، ج 2، ص 636 ؛ علی بن حسن بن فضل طبرسی ، مشکاۀ الانوار فی غرر الاخبار ، ص 409 ؛ شیخ حر عاملی ، وسائل الشیعة ،ج 12ص 6(سند این روایت صحیح است. محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد عن علی بن الحکم عن معاویة بن وهب)

ص: 181

به ابي الحسن الرضا (عليه السلام( گفتم: براي والدينم كه حق را نميشناسند ]و شيعه نيستند [

دعا كنم؟ امام رضا (عليه السلام( فرمود: براي آن دو دعا كن و به نيابت آنان صدقه بده و اگر

زندهاند و از مذهب حق بى اطلاع مى باشند با آنان مدارا و نيكي كن زيرا كه رسول خدا (صلي الله

عليه وآله وسلم( گفت: خداوند مرا با پيام مهر و شفقت مبعوث كرد نه عداوت و بريدن از پدر و

مادر و خويشان. (1)

تعامل علمي به دور از توهين به مقدسات

همه ميدانند كه اهل بيت (عليهم السلام( همواره با باطل و انحراف ، به مبارزه ميپرداختند و

هيچگاه سر سازگاري با اهل باطل نداشتند. ولي منطق اهل بيت در اين راه همواره تكيه بر

روشنگري و استدلال و برهان بوده است و آن بزرگواران هيچ گاه از راههاي باطلي همچون

توهين و دشنام و تخريبِ مخالفانشان استفاده نكرده اند.

امام رضا (عليه السلام( نيز در دوران ولايتعهدي با وجود آن كه هيچ خطري ايشان را تهديد

نميكرد و كسي نميتوانست با ايشان برخورد عملي كند ، همين سيره و روش را ادامه دادند و با

آنكه گزارشهاي بسياري از گفتگو و مباحثه ايشان با علماي اهل سنت به دست ما رسيده است ،

ولي حتي يك مورد را نميتوان يافت كه ايشان توهيني به عقايد اهل سنت نموده باشند و يا با

سخنانشان تعصب و دشمني آنها را برانگيخته باشند. اينها همه در حالي است كه شخص خليفه ،

يعني مأمون نيز در مجالس عام و خاص اظهار تشيع ميكرد و حتي به مباحثه با علماي اهل سنت

درباره اثبات ولايت اهل بيت (عليهم السلام( پرداخته و انتقاداتي را نسبت به خلفاي اهل سنت

بيان ميداشت. (2) از همين رو اگر امام (عليه السلام( روشي ديگر در برخورد با اهل سنت را طلب

ميكردند چه بسا از ناحيه مأمون مورد استقبال قرار ميگرفت.

متأسفانه امروز دشمنان شيعه و اهل بيت (عليهم السلام( براي اينكه به فضاي تعصب دامن

بزنند و مسلمانان را از پيشوايان واقعي اسلام ، يعني ائمة اطهار (عليهم السلام( دور كنند ، همواره

در صددند منطق شيعه و اهل بيت (عليهم السلام( را منطق دشنام و توهين جلوه دهند. اين

درحالي است كه اهل سنت و عالمان آنها همواره با اهل بيت (عليهم السلام( مراوده داشته و با

آنها همنشين بوده اند؛ همچنانكه بسياري از شاگردان و راويان احاديث ائمه (عليهم السلام( از

اهل سنت به شمار ميآيند. با اين سخن ، مشخص است اگر اهل بيت (عليهم السلام( همچون

بعضي از افراد جاهل و لجوج كه در آن زمان نيز كم نبودند ، به خلفاي اهل سنت توهين و لعن (3)


1- محمد بن یعقوب کلینى ، کافی ، ج2 ، ص 159
2- نگاه شود به: شیخ صدوق ، عیون أخبار الرضا علیه السلام ،ترجمه غفارى و مستفید ، ج2،ص 433-478
3- اگرچه لعن نوعی نفرین است و از همین رو معنایی متفاوت با دشنام دارد

ص: 182

ميكردند ، نه تنها نبايد هيچ يك از اهل سنت در محضر ائمه (عليهم السلام( حضور مييافتند ،

بلكه بايد آنها نيز در مقابل به مذمّت و قدْحِ آن بزرگواران ميپرداختند. اين درحالي است كه

فقهاي اهل سنت هميشه ايشان را منبع راستين علم و فضيلت و تقوا ميدانستند؛ درحالي كه خود

از محورهاي اختلافيِ عقيدتي با ايشان آگاه بودند.

مسلماً امامت مذهب خاصي مثل مذهب شيعة اماميه و درعين حال محبوب و مراد پيشوايان

مذاهب ديگر بودن ، مداراي عميق و وسيعي را در رفتار ميطلبد تا باعث جذب و جلب نظر

مخالفان شود؛ زيرا كوچك ترين برخورد تند و بدرفتاري باعث تنفر و دوري مخالفان ميشود.

نهي از جدال و مخاصمه در دين

متأسفانه يكي از اموري كه مسلمانان را از اصل دين دور ميكند و آنها را درگير حواشي بي

فايده مينمايد ، جدال و مراء و مخاصمه در امور ديني و مذهبي است؛ جدالي كه نه براي آگاه

سازي و بيان حقيقت به كار ميرود ، بلكه براي غلبه بر ديگران و پيروز نشان دادن خويش است ،

در اين نوع جدال براي دو طرف مهم نيست كه آنچه در پاسخ بيان ميشود حق است يا باطل ، و

يا اينكه آنها با مطلب حقي در مخالفت هستند ، بلكه دو طرف ميخواهند به هر روش و هر سخني

طرف مقابل را محكوم و منكوب كنند. از همين رو امام رضا (عليه السلام( به واسطه پدران

بزرگوارش از اميرالمؤمنين علي (عليه السلام( روايت ميفرمايد:

لعَنَ « اللهُّ الذَّينَ يج ادلِو ن في ديِنه أو لئَكَ ملَعْونو نَ عَلَ لسِانِ نبَيِهِّ؛ِ (1)

خداوند متعال لعنت كرده است كساني را كه درباره دين خدا مجادله ميكنند ، و اينان به لسان

رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم( نيز ». ملعونند

متأسفانه چنين مناظرههايي كه به منظور اظهار فضل و صرفا غلبه بر ديگران صورت گيرد ،

سرچشمه بسياري از خويها و رفتارهاي زشتي از جمله ريا و تظاهر ، عيب جويي ، خودستايي ،

تكبر ، حسد ، جاه طلبي ، نفاق و دورويي ، نسبتهاي ناروا دادن به ديگران و بسياري صفات ناپسند

ديگر ميشود. البته مناظره و گفتگو اگر به هدف روشن ساختن حق بوده و با تعامل علمي با

ديگران همراه باشد ، شامل خطاب اين روايت نيست و ميتواند در جايگاه خاص خود بسياري از

سوءتفاهمها و تعصبات بي پايه را از ميان مسلمانان ريشه كن كند.

بديهي است مجادله و مناظره هنگامي مؤثر ميافتد كه حق و عدالت و درستي و امانت و

صدق و راستي بر آن حكومت كند و از هرگونه توهين و تحقير و خلاف گويي و استكبار خالي

باشد ، و خلاصه تمام جنبههاي انساني آن حفظ شود.

از همين رو اگرچه مأمون به انگيزههاي مختلف همواره مناظرههايي را ميان امام رضا (عليه

السلام( و علماي اهل سنت و يا علماي ساير اديان برنامه ريزي ميكرد ولي آن حضرت افزون بر

4 . شيخ صدوق ، عيون أخبارالرضا (عليه السلام( ، ترجمه غفارى و مستفيد ، ج ،، ص 441


1- شیخ صدوق ، عیون أخبارالرضا (علیه السلام) ، ترجمه غفارى و مستفیدج 2، ص 116

ص: 183

رعايت تمام جوانب حق ، تأكيدي فراوان بر اخلاق مناظره علمي داشتند به گونهاي كه به طرف

مقابل فرصت ميدادند تا ذهن خود را فعال نموده ، هر گونه اشكال ، ابهام و ايرادي دارد مطرح

نمايد. همچنين آن حضرت هرگز در سخن گفتن با ايشان سخن زشتي بر زبان نميآورد و هيچ

گاه آنان را سرزنش نمينمود ، عيوب آنان را جستجو نميكرد و هرگز در مناظرات سخن آنان را

قطع نميكرد مگر آنكه از حد گذشته باشد. (1)

با اين رويكرد اهل بيت (عليهم السلام( همواره با برشمردن آيات قرآن كريم در رابطه اخلاق

و آداب مناظره ، ضمن نهي از مجادله و مخاصمه در امور بي فايده مذهبي به تببين مجادله احسن

پرداختهاند چنانچه امام حسن عسكرى (عليه السلام( از جد بزرگوارشان امام صادق (عليه السلام(

روايت ميكنند كه آن حضرت در تبيين معناي مجادله احسن و غير احسن فرمودند:

مجادله غير احسن ، مجادلهاي است كه با باطل گويي به بحث بپردازي و او دليلي بر باطل

خود اقامه نمايد ولي تو با دليلي كه خداوند به حق در مقابل او قرار داده ، باطلش را رد نكنى ، بلكه

فقط حرف او را انكار كني يا منكر يك واقعيت و ادعاي صحيحي بشوي كه او براي اثبات ادعاي

باطل خود از آن كمك گرفته است و بدين سبب آن حقّ را انكار نموده و به باطلي معترف شوى ،

از خوف آنكه ميترسي به واسطه آن دليل مطلوب او ثابت شود! و همه اينها به خاطر آن است كه

تو راه خلاصي و پاسخ دادن به او را نميداني! و اين چنين مجادله و مناظرهاي بر شيعيان ما حرام

است زيرا موجب فتنه و گرفتاري پيروان ناتوان ما و نيز اهل باطل است ، ]و آنها را درگير خطا و

اشتباه ميكند [ امّا اهل باطل آن نقطه ضعف را هنگام بحث با افراد ناتوان از شما ، دليلي بر پوچي

استدلالهاي شما و حجتي بر ادعاي باطلشان قرار ميدهند ، و افراد ناتوان شما از مشاهده اين

وضع دلگير و محزون ميشوند چون ميبينند اعتقاد صحيح آنها در چنگ اهل باطل تضعيف

گرديد. و امّا مجادله احسن هما نگونه است كه خداوند به پيامبرش در بحث با منكرين حشر

آموخته است.

امام صادق (عليه السلام( سپس با بيان نمونه قرآني اين مناظره فرمود: اين معناي مجادله

احسن است ، كه در آن جاي هيچ عذر و بهانهاي براي مخالف باقي نميگذارد ، ]و شبهه و

اعتراضش مطابق فهم او پاسخ داده ميشود.[ و امّا جدال غيراحسن اين است كه منكر حقّي شوي

كه تميز حقّ و باطل طرف بحث را از تو سلب ميكند ، و با اين انكار حق تنها او را از باطلش دور

ميسازي ]و نه اينكه او را به حقّ نزديك كني[ و اين شيوه ممنوع و حرام است ، است زيرا تو نيز

مانند او هستي او يك واقعيت را انكار نموده و تو واقعيت ديگري را.

4 . براي مطالعه مناظره هاي امام رضا (عليه السلام( به كتاب عيون أخبار الرضا (عليه السلام)مراجعه شود.


1- برای مطالعه مناظره های امام رضا (علیه السلام) به کتاب عیون أخبار الرضا (علیه السلام) مراجعه شود.

ص: 184

نمونهاي از فعاليتهاي فرهنگي متناظر با اين روز

عالم آل محمد(صلي « 4. برگزاري همايش، نشست تخصصي يا جلسه سخنراني در موضوع

» الله عليه و آله( ، الهامبخش همدلي و همزباني به مسلمين

كهكشان « ،. برگزاري نمايشگاه موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در نرم افزار

(» كرامت

9. توليد بروشور يا كتابچه از محتواي اين فصل به همراه مسابقه

براي طيف مخاطب سازمان »( امام هشتم (عليه السلام « 1. شناسايي كتاب مناسب با موضوع

متبوع (كودك، نوجوان ، جوانان ، زنان ، عمومي ، فرهيختگان و كارشناسان و...( و برگزاري مسابقه

كتابخواني

1. دعوت از كارشناسان يا نويسندگان كتابهاي برتر در موضوع معرفي حضرت ثامن الحجج

عالم آل محمد(صلي الله عليه و آله( ، الهامبخش همدلي و همزباني به « (عليه السلام( و

و مشاركت با صداوسيماي استاني براي برگزاري گفتگوي تلوزيوني يا راديويي » مسلمين

1. برگزاري فراخوان شعر ، متن ادبي ، وبلاگ نويسي و... در موضوع روايات رضوي

3. توليد پوستر و كارت پستال و فلش كارت موضوعي (با استفاده از تابلوهاي طراحي شده در

(» كهكشان كرامت « نرم افزار

3. برگزاري ميزگرد تحليلي ، كرسي آزادانديشي يا پرسش و پاسخ با هدف معرفي ب عد

در دانشگاهها » الهامبخش همدلي و همزباني عالم آل محمد(صلي الله عليه و آله( ، به مسلمين «

و حوزههاي علميه

41 . برگزاري work shape با حضور خوشنويسان ، هنرمندان گرافيست و... در بقاع متبركه

يا پايگاههاي فرهنگي اصلي شهر براي توليد آثار هنري با محتواي توليدي در كتاب و دعوت از

هنردوستان و عموم مردم علاقمند

44 . برگزاري مسابقات ورزشي (ويژه محلات ، دانشگاهها ، پايگاههاي بسيج و...( با شعار

و برگزاري همايش بزرگ پاياني با برنامههاي متنوع » همدلي و همزباني؛ با الگوي رضوي «

فرهنگي ويژه دهه كرامت و اهداي جوايز تيمهاي برتر

4، . برگزاري مسابقات پيامكي از مضمون كارت پستال يا پوستر طراحي و توزيع شده با

و اهداي جوايز به پاسخهاي برتر »؟ پيام اين طرح چيست « عنوان

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109