مكان هاي تاريخي مكه مكرمه (ضرورت حفظ آثار اسلامي و خيانت وهابيان در تخريب آنها)

مشخصات كتاب

سرشناسه : ابوسليمان ، عبدالوهاب ابراهيم

عنوان قراردادي : الأماكن المأثوره المتواترة في المكة المكرمة عرض و تحليل .فارسي

عنوان و نام پديدآور : مكان هاي تاريخي مكه مكرمه: ضرورت حفظ آثار اسلامي و خيانت وهابيان در تخريب آن ها/ عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان؛ ترجمه، نقد و اضافات بهروز رفيعي.

مشخصات نشر : تهران: نشر مشعر ‫، 1392.

مشخصات ظاهري : ‫316ص.

شابك : ‫64000 ريال ‫ 978-964-540-449-7 :

وضعيت فهرست نويسي : فاپا

يادداشت : كتابنامه: ص. [247] - 259؛ همچنين به صورت زيرنويس.

موضوع : آثار تاريخي اسلامي -- عربستان سعودي -- مكه

موضوع : ‫مكه (عربستان سعودي) -- آثار تاريخي

موضوع : ‫مكه (عربستان سعودي) -- سرگذشتنامه

شناسه افزوده : رفيعي، بهروز، ‫1336 - ، مترجم

رده بندي كنگره : ‫ DS211 ‫ /‮الف 24‮الف 8041 1392

رده بندي ديويي : ‫ 953/8

شماره كتابشناسي ملي : 3159545

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

ديباچه

از دوران رسالت رسول خدا (ص) علاوه بر آثار باقيمانده آيينى، مجموعه اى از آثار و ابنية تاريخى نيز كه با آن حضرت مرتبط مى باشد، باقى مانده است كه هر سال هزاران مشتاق را از مناطق دور و نزديك به سرزمين وحى فرا مى خواند تا فراتر از آشنايى با مفاهيم دينى، در تماس تاريخى با اماكن برجاى مانده گذشته مسلمانان نخستين، در برابر ديدگان مشتاق آنان قرار گيرد.

آثار و اماكن برجاى مانده در سرزمين وحى از آن جهت كه روايتگر دوران رسالت و بيانگر ياد و خاطره خاتم رسولان و فداكارى هاى آن حضرت است، گنجينه اى بى بديل به شمار مى رود و تأثيرات شگرفى در باورها بر جاى مى نهد. البته جاى بسى تأسف است كه بسيارى از آثار برجاى مانده از دوران رسالت، توسط فرقه نوظهور وهابيت تخريب شده و يا به بهانه هاى واهى در معرض خطر تخريب است؛ در حالى كه حفظ آثار تاريخى هر قومى به منزله صيانت از ميراث فرهنگى و گذشته آن ملت است كه امروزه هر دولت و ملتى درصدد حفظ اين ميراث خويش است.

نوشته حاضر، ترجمه كتاب «الاماكن المأثورة المتواترة فى مكة المكرمه: عرض و تحليل» اثر دكتر عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان و موضوع آن اثبات وجود مكان هاى تاريخى مكه مكرمه و اهميت اين اماكن نزد همه مسلمانان است كه به دست محقق گرانمايه جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى بهروز رفيعى ترجمه شده است.

ص: 10

اميد است اين كتاب مورد توجه علاقمندان به آثار و اماكن اسلامى قرار گيرد و در شناسايى اين اماكن براى خوانندگان محترم مفيد واقع شود.

در پايان پژوهشكده حج و زيارت بر خود لازم مى داند كه از زحمات بى شائبه مترجم محترم و تمام كسانى كه در به ثمر رسيدن اين اثر تلاش كردند، سپاسگزارى نمايد.

انه ولى التوفيق

پژوهشكده حج و زيارت

گروه تاريخ و سيره

ص: 11

مقدمه مترجم

اشاره

كل امة تعتمد في استبقاء مآثرها و تحصين مناقبها

علي ضرب من الضروب و شكل من الاشكال

(جاحظ، الحيوان، ١/٧١)

ببطن مكة آثار لاَوَّلِكم مما بني لمَعَدِّ جدُه اُدَد

(ديوان، بشار بن برد، ٢/٢٠١)

سرآغاز سخن

با تخريب شمارى پر شمار از مكان هاى تاريخى - اسلامى در دو شهر مقدس مكه مكرمه و مدينه منوره كه از سال ١١٨١ه. ش / ١٢١٧ه. ق به طور رسمى و آشكارا آغاز شد و به بهانه هاى واهى رخ داد، احساسات مذهبى مسلمانان ناديده انگاشته و چنان رفتار شد كه پندارى در جهان، مگر قوم وهابى - سعودى حاكم بر حجاز، مسلمانى نيست. (1)

مسلمانان به زودى به عمق فاجعه پى بردند و در پى چاره بر آمدند، اما ديگر راهى مگر زنده داشت ياد و نام مكان هاى از دست رفته در سينه كتاب ها نمانده بود. ازاين رو كتابى چند درباره مكان هاى مقدس برجاى مانده و از ميان رفته اين دو شهر قلمى


1- محقق كتاب عدة الانابة فى اماكن الاجابة (صفحه ١5 - ١6) ، براى سركوب قلم كسانى كه چون او نمى انديشند، نگارنده كتاب را سرزنش مى كند كه چرا به مردم نتاخته و رفتار عاشقانه آنان با آثار بازمانده از رسول خدا (ص) را خلاف توحيد عبدالوهابى نخوانده است. وى براى پاس داشت عدالت و ناديده نگرفتن تلاش علمى او، درباره اش چنين گفته است: اذا قِيسَ إحسانُ امريءٍ بإساءةٍ فأَربى عليها فالإساءةُ تُغفَر

ص: 12

گشت. طرفه آنكه در اين ميان به تازگى از دل خود قوم وهابى - سعودى، كتابى پديد آمده كه از نوع ديگر است و به اعتبار ارزش كار و تازگى اثر و جايگاه نگارنده آن، ترجمه اش سودمند مى نمود.

پشت پا به آثار نياكان پاك قوم و ميراث امت

در مكه امروزين پيشينه مكان هاى تاريخى - اسلامى، از ميان رفته و مگر نامى از آنها بر جاى نمانده است. براى معرفى اثباتى مكان هاى ديروزين مكه مكرمه بايد كارى مى شد؛ چه با رفت زمان وآمد نسيان، نام و ياد اين مكان ها از ذهن و زبان مردم زدوده مى شود و دور نمى نمايد كه در آينده روزى، براى تطهير دامن ويرانگران، اصل بود و وجود اين مكان ها رسماً (1)از پايه بن انكار گردد (2)و (3)و گفت و گفتار درباره آنها شرك شمارده شود و براى اثبات اين ياوه، چون بسيارى از ديگر گزافه هاى وهابيان، كتاب سوزى و كتاب سازى شود. (4)


1- در همين دوره در يكى از مراكز آموزش عالى عربستان كتابى درباره فضائل مكه مكرمه منتشر گشته و در آن ادعا شده است كه موضوع زادخانه نبوى در جانب شرقى حرم شريف سخنى نادرست است و چنين مكانى وجود نداشته است؛ و از قضا استاد دكتر ابراهيم ابوسليمان در رد اين گزافه گفته است: « اگر سخن عالمان و تاريخ نگاران گذشته را در باره اين مكان ها گردن ننهيم، چگونه در امور دين خود به سخنان آنان اعتماد كنيم؟ (تبرك الصحابة بآثار رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و بيان فضله العظيم، محمد طاهر بن عبدالقادر كردى مكى، ص ١8) نيز عاتق بن غيث بلادى از عالمان وهابى - سعودى عربستان، در كتاب حجيم معجم معالم الحجاز، ج ٨، ص١64٨ و ١6٨٩) ذيل دو مدخل «مكتبة مكة» و «مولد النبى (ص)» به ترتيب تنها ١٩ و ٢٩ واژه آورده است؛ البته پيشينه واژگان ذيل مدخل دوم، تكرار واژگان آمده در ذيل مدخل نخست است. وى در هر دو مورد با عبارت ترديد آفرين «مى گويند (يقال)» از انتساب مكان ياد شده به رسول خدا (ص) ياد كرده است. اين گونه برخورد با چنين مكانى مقدس، نشان بى توجهى وهابيان به آن و تلاش گام به گام آنان براى برافتادن نام و نشان آن است.
2- محمد حسين هيكل در سفرنامه اش كه در ١٩٣6نگاشته شده، آورده است: « با شگفتى ديدم بسيارى از جوانان و اهل نظر در مكه مكرمه با شدت و حدت تمام مى گويند: غير از كعبه و حرا و ثور، هيچ مكان تاريخى در مكه مكرمه سند تاريخى ندارد و جملگى بى اعتبارند» (فى منزل الوحى، هيكل، ٢٠٠٢، ص٢٠7)
3- در پيشگفتار مؤلف محترم، بر چنين رد و انكارى كه سخت ناسخته و ناپخته افتاده، اشارت رفته است، و از قضا يكى از انگيزه هاى نگارش اين كتاب، درافتادن با چنين رد و انكارهاست.
4- وهابيان، نخست كتاب هايى را كه در روايى بل استحباب برگزارى جشن مولود نبوى نگارش يافته بود سوختند، آن گاه در حرمت اين جشن كتاب ها ساختند. نمونه اش كتاب القول الفصل فى حكم الاحتفال بمولد خير الرسل (ص) است كه شيخ اسماعيل انصارى از وهابيان عربستان نوشته و به تأييد و تقريظ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز (١٣٣٠ - ١4٢٠ه. ق) از مفتيان بنام وهابى - سعودى عربستان رسيده و به درخواست وى سليمان بن منيع از اعضاى شوراى علماى اعلم عربستان بر آن مقدمه اى نگاشته است.

ص: 13

بارى، ميراث فرهنگى هر ملت، آيينه گذشته آن است

تِلكَ آثارنُا تَدلُ عَلينا فَانظروا بَعدَنا إلى الآثار

ازاين رو دولت ها در سراسر جهان مى كوشند اين آيينه ها هرچه بيشتر بازشناخت و بازسازى و حتى بازآفرينى شوند و جلا پذيرند و از دست گزند روزگار در امان مانند، تا آيندگان از گذشته و گذشتگان بى خبر نمانند و پيشينه تاريخى ملت فسانه نشود.

اما در حجاز، نه اين مى انديشند و كار دگر مى كنند؛ چه بزرگان اين قوم بر اين باورند كه: «بزرگ داشت مكان هاى تاريخى جايز نيست؛ زيرا ممكن است مردم گمان برند اين مكان ها ارزش معنوى دارند، و اين به شرك مى انجامد» (1)و (2)چون چنين است براى موحد ماندن خلايق، اتحاد وهابى - سعودى با يورش به مكان هاى مبارك (3)در شهرهاى مقدسى چون: مكه، مدينه، كربلا، پاى كوبان تا توانست كوفت و سوخت و كشت و خورد (4)و برد و به آنچه كرد نازيد (5)و آن مايه گستاخ گشت كه اگر پايمردى


1- اين سخن، فتواى شماره ١66٢6 عبدالعزيز بن عبدالله بن باز است كه در سال ١4١4ه. ق صادر شده است.
2- براى آشنايى با ياوگى اين سخن و نقض شيرين و آشكار آن در ميان مكيان، بنگريد به: تبرك الصحابة بآثار رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و بيان فضله العظيم، محمد طاهر بن عبدالقادر الكردى المكى.
3- امروزه از بسيارى از اين مكان هاى مقدس و تاريخى جز نامى در كتاب ها نمانده است.
4- وهابيان حاكم بر عربستان پس از درهم كوفتن مسجد النبى و تخريب بقعه مبارك نبوى، گنجينه عظيمى از جواهرات بس گرانبها و اشياى بسيار قيمتى را كه ارادتمندان و سلاطين و حاكمان كشورهاى اسلامى به حرم نبوى هديه كرده بودند، به تاراج بردند و در ميان خود تقسيم كردند. اين پلشتى در كربلاى معلا نيز تكرار شد. هنگامى كه عبدالله بن سعود پس از چيرگى مصريان بر درعيه در ١٢٣٣ه. ق. به اسارت نيروهاى محمد على پاشا درآمد، مقدارى از اين جواهرات را همراه داشت و آنها را سربهاى خود تقديم كرد تا جان به در برد، اما او را به آستانه بردند و در آنجا اعدامش كردند (السعوديون و الحل الاسلامى، جلال كشك، ص١٨٧، به نقل از الشيعة فى المملكة العربية السعودية، حمزه حسن، ج٢، صص٢٣٢ و ٢٣3)
5- بنگريد به: الشيعة فى المملكة العربية السعودية، ج٢، ص٢٣٣.

ص: 14

مدنيان نبود اينك از مسجدالنبى و مبارك بارگاه نبوى نيز، چونان بقيع (1)، مگر پاره سنگى خام و نانوشته بر خاك نمانده بود. (2)

كُحِلَتْ بِمَنْظَرِ العُيُونُ عَمايَةً و اَصَّمَ نَعْيُكَ كلَ اُذُنٍ تَسْمَعُ (3)

گذر از عمر به محمد بن عبدالوهاب

قوم وهابى - سعودى گزاف مى بافد كه مى گويد: پيرو قرآن و شيوخ ثلاثه و سلف صالح است؛ چه از سويى در قرآن كريم آمده است: . . . قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً (4)؛ «. . . كسانى كه از كار آنها آگاه شدند گفتند: ما بر بالاى (جايگاه) آنان مسجدى خواهيم ساخت.»

نيز درباره مقام ابراهيم در قرآن آمده است: وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى (5)؛ «از مقام ابراهيم نمازگاه گزينيد. . .» ؛ و از سوى ديگر نخستين كسى كه بر مزار مبارك نبوى بنايى نهاد، عمر بن خطاب است. (6)همچنين حضرت ابوطالب با افتخار درباره مقام ابراهيم گفته است:

و مَوطِئِ ُ ابراهيمَ في الصَّخرِِ رَطبَة عَلى قَدََميه حافياً غَيرَ ناعِل (7)

اما امروزه همين جماعت كه عمر زده مى نمايند اگر مى توانستند از آنچه بر مزار مبارك نبوى است هيچ برجاى نمى گذاشتند؛ مگر اين قوم مدعى نيستند كه خانه خديجه كبرى (عليها السلام) پس از مسجدالحرام، فرى جايگاه ترين جاى مكه مكرمه است؟ آيا آنان


1- عالم فرزانه آيت الله محمد جواد بلاغى در رثاى بقيع گفته است: يَومُ البَقِيعِ لَقَد جَلَّتْ مُصِيبَتُه وَشَاركَ فى شَجاها كَربلا عِظَما دَهَاك ثامنَ شوال بِما دَهَما فَحَقَّ لِلعَين اِهمالُ الدُّموعِ دَمَا
2- بنگريد به: الشيعة فى المملكة العربية السعودية، حمزه حسن، ج٢، صص٢٣٠ - ٢44.
3- ديوان، دعبل خزاعى، چاپ عبدالكريم اشتر، ص ١4١.
4- كهف: ٢١.
5- بقره: ١٢5.
6- وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، سمهودى، ج٢، ص4٩١.
7- ديوان ابى طالب عم النبى (ص) ، چاپ محمد تونجى، ص 65.

ص: 15

امروزه از اين خانه مقدس چيزى برجاى نهاده اند؟

گم شده هر كه چو يوسف بود گم شدنش جاى تأسف بود (1)

ناتوان از درك و دريافت

قوم وهابى - سعودى چنان كرده است كه پندارى تفاوتِ از زمين تا آسمان ميان مكان هايى كه رسول خدا (ص) (2)و اهل بيت او: در آنها آمد و شد كرده اند و نماز گزارده اند و. . . و به هر روى با آن ذوات مقدس نسبتى دارند با ديگر مكان ها را درنمى يابد.

شَرَفُ المَحَلِ بِقَدرِ مَن قَد حَلَّه

از اين روست كه برخلاف گذشتگان كه حتى درباره خرده ريزها و متعلقات خانه خديجه كبرى (عليها السلام) كتاب مى نگاشتند (3)، اينان چنان بى پروا گشتند كه حتى خانه خديجه كبرى (عليها السلام) كه فرودگاه وحى و زادخانه زهرا (عليها السلام) و ديگر فرزندان خديجه است را تخريب و جاى آبريز كردند (4)و زادخانه پيامبر اعظم (ص) را ويران و محل آن را علفخانه چارپايان نمودند. (5)


1- مخزن الاسرار، نظامى گنجوى، چاپ انجمن خوش نويسان، ص١١5.
2- برخى از عالمان اهل سنت، مدينه منوره را به اعتبار وجود پيكر مقدس حضرت رسول اكرم (ص) در مسجدالنبى، حتى از مكه مكرمه بافضيلت تر مى دانند و در اين باره چنين سروده اند: جَزَمَ الجَميعُ بانَّ خَيرَ الأرضِ ما قَد حاطَ ذاتَ المصطفى و حَواها وَ نَعَمْ لَقَدْ صَدَقُوا بِساكِنها عَلَتْ كَالنَّفسِ حينَ زَكَتَ مَأواها و كسانى كه بر اين برترى گردن ننهاده اند بارى اين دو شهر را در فضيلت همپايه مى دانند. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج١، ص١٣٠.
3- محمد بن علان صديقى (٩٨٠ - ١٠5٨ه. ق.) كه از علماى اهل سنت است كتابى قلمى ساخته است با عنوان النفحات الاريجة فى متعلقات بيت ام المؤمنين خديجة.
4- نصيحة لاخواننا علماء نجد، رفاعى، ص5٩.
5- اعيان الشيعة، امين، ج١، ص١٧5.

ص: 16

آن كه از او جز اين انتظار نيست

مگر از قومى كه پيشينيانش با رسول خدا (ص) و اهل بيت او: آن كردند كه مى دانيم و نگوييم، و پسينيانش هر مسلمانى را كه چونان آنان نينديشد مشرك تر از عربان جاهلى مى دانند (1)و خود را چنان در آتش توحيد ناب، سوخته مى پندارند! كه شأن پيامبر (ص) فرو مى كاهند و به كفر گويى مى رسند و گزافه مى بافند (2)و زنار مى بندند (3)و با نامسلمان حربى رقص شمشير مى كنند (4)و مسلك اسلام صهيونيستى مى گسترانند (5)، جز اين انتظار مى رود؟


1- بنگريد به: الشبهات، محمد بن عبدالوهاب، صص٢٢٧ و ٢٢٨ به نقل از تاريخ العربية السعودية، فاسيليف، ص٩٣.
2- اشارتى است به ترهات پاره اى از وهابيان، براى نمونه محمد بن عبدالوهاب از صلوات بر محمد و آل محمد با صداى بلند باز داشته و كسانى را كه در گلدسته ها به هنگام اذان بر او صلوات مى فرستادند مجازات مى كرد. او حتى فردى را به اين جرم كشت و آشكارا بيان داشت كه از نگاه من گناه برخاستن نواى رباب از خانه روسپى از گناه صلوات بر پيامبر بر فراز گلدسته ها كمتر است. (الدرر السنية فى الرد على الوهابية، دحلان، ص4١؛ روضة المحتاجين لمعرفة قواعد الدين، بيبريس، ص٣4٨) ؛ حال آنكه حريفيش (در. ٨٠١ ه. ق) كه از اهل سنت است گفته است: مَن زارَ قَبرَ مُحمدٍ نالَ الشَّفاعَةَ فى غَدٍ بِاللهِ كَرِّر ذِكرَه وَ حَديثَه يا مُنْشدِى وَاجْعَلْ صَلاتَكَ دائِماً جَهْراً عَليه تَهتَدى نيز محمد بن عبدالوهاب گفته است كه محمد، طارشى (چاپارى) بيش نبوده است. يكى از اطرافيانش نيز در حضور او مى گويد كه: چوب دستى من از محمد برتر است چه بارى با آن مى توان گزنده اى را كشت، حال آنكه محمد مرده است و ديگر بهره اى نمى رساند. او طارشى (چاپارى) بوده كه درگذشته است (الدرر السنية فى الرد على الوهابية، دحلان، ص4٢؛ روضة المحتاجين لمعرفة قواعد الدين، بيبريس، ص٣48)
3- دولت شبه جزيره انگليس به پاس خدمات ملك عبدالعزيز به وى لقب شواليه فرقه باث a knight of the Order of the Bath عطا كرد، و ملك فهد (خادم الحرمين الشريفين) هم با اليزابت، ملكه انگليس عكسى گرفته و در آن نشان شبه جزيره انگليس با نماد صليب بر خود آويخته است.
4- ملك عبدالله با بوش پسر در عربستان چنين كرد.
5- مرادم از اين اصطلاح، كنايتى است به رفتار صهيونيست پسند آل سعود و مفتيانى چون عبدالعزيز بن عبدالله آل الشيخ رئيس وقت شوراى علماى اعلم عربستان و عبدالله بن جبرين و صالح لهيدان از اعضاى آن شوراى فقهى كه برپايى تظاهرات در حمايت از مردم غزه و تظاهرات عليه رژيم صهيونيستى را رخنه در توحيد و حرام مى دانند، و مذبوحانه مى كوشند آفتاب گل اندود كنند و قهرمانى چون سيد حسن نصرالله و حزب الله پيروزش را كافر و خونشان را حلال مى شمارند و دعا براى پيروزى آنان را حرام مى خوانند و مزدورانه اعلام مى دارند كه هدف مقاومت اسلامى لبنان گشودن پاى اسرائيل به سرزمين هاى اسلامى است. البته از مفتيان وهابى جز اين نمى توان چشم داشت چرا كه اينان چنان ذهن و زبان به آثار محمد بن عبدالوهاب آلوده اند كه نمى توانند گونه اى ديگر بينديشند. كتاب ها و رسائل عبدالوهاب نمى گذارد اينان عليه صهيونيسم و صليبيان و كمونيسم و سكولاريسم و. . . دم زنند در عوض آنان را برمى انگيزد تا قلم و قدم عليه مسلمانانى كه در مخالفت با آراى محمدبن عبدالوهاب قلم سوده و سخن گفته اند به كار گيرند (بنگريد به: نقد الشيخ محمد بن عبدالوهاب من الداخل، عصام يحيى على العماد؛ الوهابية فكراً و ممارسة، محمد عوض الخطيب) .

ص: 17

واكنش از درون

بارى شناعت كار، آن مايه است كه از همان آغاز، رديه نويسى بر وهابيت آغاز گشت و كسانى چون سليمان بن عبدالوهاب (برادر محمد بن عبدالوهاب) با پرداختن كتاب الصواعق الالهية فى الرد على الوهابية و كتاب فصل الخطاب فى الرد على محمد بن عبدالوهاب (1)، و احمد زينى دحلان با نگارش الدرر السنية فى الرد على الوهابية، و محمد بن عفالق با تحرير رسالة فى رد ابن عبدالوهاب، و ابن سويدى با نوشتن كتاب المشكلات المضية رداً على الوهابية، و محمد كرد على با كتاب الوهابية و الشبهات فى القديم و الحديث، و محمد عزة دروزه در كتاب يهود الحجاز، و سيد حسن صدر در رد فتاوى الوهابيين، و الرد علي فتاوي الوهابية ، و احمد محمود صبحى با كتاب جذور الارهاب فى العقيدة الوهابية، و احمد راسم نفيس در كتاب نقض الوهابية، و عصام عماد با كتاب نقد الشيخ محمد بن عبدالوهاب من الداخل، و محمد حسين هيكل در بخشى از كتاب فى منزل الوحى، محمد عوض خطيب در كتاب الوهابية فكراً و ممارسة، و محمد طاهر بن عبدالقادر كردى مكى با كتاب تبرك الصحابة بآثار رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و بيان فضله العظيم، و. . . به رد وهابيت و انتقاد از پندار و رفتار وهابيان قلم سودند و ديرنپاييد كه انبوهى از اين دست آثار پديدار گشت. (2)


1- وى كه برادر بزرگ محمد بن عبد الوهاب است در اين كتاب تصريح مى كند كه محمد بن عبد الوهاب داراى هيچ يك از شروط و ويژگى هاى مجتهدان بلكه داراى يك دهم يكى از اين ويژگى ها هم نيست. بنگريد به: فصل الخطاب فى الرد على محمد بن عبدالوهاب، ص٢5، به نقل از: نقد الشيخ محمد بن عبدالوهاب من الداخل، عصام يحيى على العماد، ص٨١.
2- بيشينه آثارى كه در رد بر ابن تيميه و عبدالوهاب نگاشته شده حاصل قلم فرسايى عالمان غير شيعه است. بنگريد به: السلفية الوهابية افكارها الاساسية و جذورها التاريخية، سقاف، صص١٣٣- ١46 (در اين كتاب از ١٠5 اثر در رد و نقد اين مسلك ياد شده است) و مقاله «معجم ما الفه علماء الامة الاسلامية للرد على خرافات الدعوة الوهابية» از سيد عبدالله محمد على كه در آن به بيش از ٢٠٠ عنوان از مكتوبات ضد وهابيت اشاره شده است. (مجله تراثنا، شماره ١٧، شوال١4٠٩، ص١46- ١٧8)

ص: 18

قلمداران سوته دل

طبيعى بود كه چندان نپايد و دلسوزان قلمزن براى معرفى مكان هاى تاريخى به ويژه مساجد و مزارات برباد رفته و برجاى مانده در مكه مكرمه و مدينه منوره چاره اى كنند. اين دست آثار كمابيش به قلم غير وهابيان پرداخته شده است.

كارى از نوع ديگر

آنچه در اين ميان غريب افتاده است نگارش كتابى در بازشناخت آثار تاريخى - اسلامى مكه مكرمه به قلم يكى از عالمان رسمى دستگاه وهابى - سعودى حاكم بر عربستان: دكتر عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان (از اعضاى شوراى علماى اعلم عربستان و عضو هيأت تحريريه دانشنامه بزرگ مكه مكرمه و مدينه منوره) ، و نشر آن در مؤسسه فرقان به رياست احمد زكى يمانى وزير اسبق نفت آن كشور است. (1)

از رؤياى احيا تا چاره كار

امروزه در فراق جان گزاى اين مكان هاى مقدس هر كارى مگر احياى آنها - كه به رؤيا مى ماند - راستى را مويه بر آب رفته از جوى است؛ چرا كه آن چه نشايد، شد و فاجعه اى سخت مصيبت بار روى داد و شمارى پرشمار از مكان هاى تاريخى بس مقدس در ام القراى جهان اسلام از ميان رفت و غمگنانه بايد پذيرفت كه ديگر اثرى نمانده است تا دلالت بر صاحب اثر كند؛ اما در كنار و بر كنار از اين اندوه كاهنده جان، چه بايد كرد تا آيندگان، بارى باور كنند و انكار نكنند كه در مكه مكرمه، پيامبر (ص) را زادخانه و خديجه (عليها السلام) را خانه بوده است و مسلمانان بر فراز كوه ابو قبيس در جاى


1- نيز استاد دكتر عبدالوهاب ابراهيم ابو سليمان، در شماره ١5٨٣٨ نشريه عكاظ عربستان (٢٠/ محرم/١4٣١) در مقاله اى با عنوان: «التشكيك فى الآثار يشوش أذهان الناس/ ترديد آفريدن نسبت به آثار تاريخى، افكار مردم را پريشان مى كند» به رد آراى رئيس هيأت امر به معروف و نهى از منكر مكه مكرمه درباره مكان هاى تاريخى مكه مكرمه پرداخته و از جمله گفته است: «مايه ننگ و نكبت است كه از مكان هايى كه رسول خدا (ص) در آنها آمد و شد كرده است نگهدارى نمى كنيم.»

ص: 19

جلوس پيامبر اكرم (ص) به هنگام شق القمر، مسجدى ساخته بودند (1)و. . . و. . . و اينها همگى مكان هايى بوده است كه تا پيش از سيطره سياه وهابى - سعودى بر حجاز، جملگى برپا بودند و دلالت ها داشتند و دل مى ربودند و مردم در آنها پاى جاى رسول الله (ص) را جان بوسه مى زدند و بر آن رخساره مى سودند و به ديده اش غبار مى زدودند و آغوش عشق بر آن مى گشودند و بدان تبرك مى جستند كه جاى پاى محمد (ص) است، بوى حبيب مى دهد. (2)


1- رحله، ابن جبير، ص٨5؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب صبرى پاشا، ج٢، ص٩٠٨.
2- در استفتاى عبدالله بن بليهد قاضى القضات وهابيان از علماى مدينه در خصوص آن چه اين قوم آن را بدعت و كفرآميز مى خوانند كه در روزنامه ام القرى (مكه، ١٧شوال، ١٣٣4ه. ق، شماره 6٩) انتشار يافت از جمله آمده است كه: آيا گشتن به دور ضريح نبوى و بوسيدن و دست سودن به آن و رو به آن دعا كردن مشروع است؟ ١4- ١5تن از علماى مدينه در فتوايى جمعى اين اعمال را مطلقاً ممنوع و خلاف شرع معرفى مى كنند (الرد على الوهابية، محمد جواد بلاغى، صص٣٩4٢؛ الرد على فتاوى الوهابية، سيد حسن صدر، صص٢٩ و ٣٠) . حال آن كه حضرت زهرا (عليها السلام) چون رسول الله (ص) به خاك سپرده شد بر مزار آن حضرت حاضر شد و از تربت آن برگرفت و بر ديده نهاد و چنين مرثيه سرود: ماذا عَلى مَن شَمَّ تُربةَ اَحمَد اِن لايَشُمُّ مَدَى الزَّمانِ غَواليا صَبَّتْ عَلى مَصائِبٌ لَو اَنها صَبَّتْ عَلَى الْاَيامِ صِرْنَ لَياليا (مناقب، ابن شهرآشوب، ج ١، ص ٢4٢) نيز مالك و عبدالله بن عمر، به منبر مبارك نبوى تبرك مى جستند و ابوايوب انصارى (خالدبن زيد بن كليب بن مالك بن نجار خزاعى درگذشته در 5٠ يا5١ه. ق) كه از كبار صحابه است قبر مبارك را در آغوش مى كشيده است و بلال مؤذن رسول خدا (ص) سيما بر مزار نبوى مى سوده است. (تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج٨، ص١٣٧؛ سير اعلام النبلاء، ذهبى، ج١، ص٣5٨؛ وفاء الوفا، سمهودى، ج4، ص١4٠٣؛ الغدير، امينى، ج5، صص١46١5١.) روشن است كه اين افراد از اين بوسيدن و دست سودن و در آغوش كشيدن جز فرو كاستن از اندوه فراق و نشان دادن پايه و مايه دلبستگى خود به رسول خدا (ص) در پى چيزى ديگر نبوده اند: اَمُرُّ عَلَى الديارِ ديارِ ليلى اُقَبِّلُ ذَالجِدار وَ ذَالجِدارا وَ ما حُبُّ الدِّيارِ شَغَفْنَ قَلْبى وَ لكِن حُبُّ مَن سَكَن الدّيارا (ديوان، مجنون ليلى، ص ١١٣) *** اُحِبُ الحَمى مِن اَجْلِ مَن سَكَنَ الحَمى ومِن اَجْلِ أَهليها تُحَبُّ المَنازِلُ ازاين روست كه حافظ زين الدين عراقى (٧٢5 - ٨٠6ه. ق) در الفية السيرة النبويه اش مى گويد: وَنَعلُهُ الكَريمةِ المَصونَة طُوبى لِمَن مَسَّ بِها جَبِينَه (سبل الهدى والرشاد، صالحى، ج ٧، ص ٣٢١) ديگرى گفته است: عَلى رَأسِ هَذا الكَونِ نَعلُ مُحمَّد عَلَتْ فَجَميعُ الخَلْقِ تَحتَ ظَلالِه لَدَى الطُّورِ موسى نُودى اخْلَعْ وَاَحمَد عَلَى الْقُربِ لَم يُؤمَرْ بِخَلعِ نِعالِه همچنين عبدالله بن عمر، ابوحنيفه، مالك، زرقانى، ابن جماعه، سبكى، محمد بن همام كه جملگى از علماى اهل سنتند تأكيد كرده اند كه دعا كردن رو به مزار شريف نبوى بهتر از دعا رو به كعبه است. (الدرر السنية فى الرد على الوهابية، دحلان، صص٢٢ و ٢3) براى آگاهى فزون تر از ديدگاه بزرگان روايى اهل سنت نسبت به تبرك جستن به آنچه به رسول خدا منسوب است، بنگريد به: تبرك الصحابة بآثار رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و بيان فضله العظيم، محمد طاهر بن عبدالقادر كردى مكى؛ الدرالمنثور بآثار المصطفى و مدينة الرسول صلى الله عليه و آله و سلم، محمدعلى صالح قُزنى، صص٣٨٠ - 4٣٠.

ص: 20

سَأَحمِلُ مِن تُرابِكَ في رِحالي لِكَي أَغنَى بِه عَن كُلِّ طِيبٍ

***

بِمَسجِد سَيِّدِ الأَبرارِ كَرِّر

اين عاشقان با از كف دادن ياران، به آثار آنان دل خوش داشتند و با آنها معاشقه مى كردند، اما اينك با از ميان بردن اين آثار نمى دانند نشسته در فراق ياران و آنچه از ياران است بگريند يا ايستاده.

قُلْ لِمَن يَبكي عَلَى رَسْمٍ دَرَس واقِفاً، ما ضَرَّ لَو كَانَ جَلَس (1)

بارى اين گره مگر با نگاشتن كتاب هايى مانند آن چه استاد ابوسليمان پرداخته است گشودنى نيست و هم از اين روست كه وى با استناد به سيره نامه هاى نبوى و آثار موجود در تاريخ مكه مكرمه و مناسك نامه هاى حج و منابع فقهى و تواتر محلى، اثرى درخور و خواندنى آفريده است تا شرح و شكافتى بديع و مفيد از مكان هاى مقدس تاريخى - اسلامى مكه مكرمه رقم خورد و چراغى باشد فرا راه جويندگان و حجتى عليه منكران وجود اين مكان هاى مقدس و درستى انتسابشان به رسول خدا (ص) و ياران گرامى آن حضرت.


1- ديوان، ابى نواس، چاپ احمد عبدالمجيد غزالى، ص ١١٨.

ص: 21

اشارتى بر محتواى كتاب

كتابى كه پيش رو داريد از مقدمه، شش فصل ٢-٣ گفتارى و پيوستى برآمده است. در مقدمه به فلسفه نگارش كتاب اشاره شده است و از اهميت ميراث فرهنگى در انتقال ميان نسلى فرهنگ سخن رفته است و به بايستى پيمودن راه پيشينيان در پاس داشت ميراث اسلامى و تلاش براى زنده داشت ياد اين ميراث در دل و دماغ نسل ها و پيش گيرى از گم گشت آنها در دل تاريخ پرداخته شده است.

عنوان فصل يكم، سرآغاز نگارش درباره مكان هاى تاريخى مكه مكرمه است. گفتار نخست اين فصل با اشارتى به بشارت حسن بصرى به يكى از دوستانش به روا شدن دعا در شمارى از مكان هاى مكه مكرمه و ياد آورى فضايل آنها سر مى گيرد و افزوده مى شود كه ديگران نيز از اين نكته در آثار خود ياد كرده اند.

گفتار دوم اين فصل نيم نگاهى است به مواضع و دلبستگى صحابه و تابعين و تابعينِ تابعين و نسل هاى پسين نسبت به مكان هاى تاريخى بازمانده از صدر اسلام در مكه مكرمه و مدينه منوره. براى نمونه از زبان قاضى عياض آمده است كه بزرگ داشت وسايل منسوب به حضرت رسول (ص) و مكان هايى كه آن حضرت در آنها رفت و شد كرده است، بزرگ داشت آن حضرت به شمار مى رود. پرداختن به اين امور بابى مهم در آثار پيشينيان بوده است.

فصل دوم درباره مكان هاى تاريخى در منابع تاريخى است. در گفتار يكم اين فصل از مكان هاى تاريخى در سيره نگاشت هاى نبوى سخن رفته، از آنهاست: الاستيعاب فى معرفة الاصحاب اثر ابن عبدالبر؛ الروض الاُنُف فى شرح السيرة النبوية لابن هشام، نوشته سهيلى؛ امتاع الاسماع بما للرسول من الابناء و الاموال والحفدة و المتاع، اثر مقريزى؛ سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خيرالعباد، نوشته صالحى.

در اين چند اثر به زادخانه رسول خدا (ص) پرداخته شده است.

گفتار دوم اين فصل به بررسى مكان هاى تاريخى در كتاب هاى خاص تاريخ مكه

ص: 22

مكرمه اختصاص يافته است. اين كتاب ها عبارتند از:

١. اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ازرقى. نگارنده در بازشكافت مطلب از جايگاه ممتاز ازرقى و كتاب بى بديلش در تاريخ مكه مى گويد سپس از زبان ازرقى به شرح مكان هاى زير مى پردازد: زادخانه نبوى، خانه خديجه (عليها السلام) ، خانه ارقم بن ابى ارقم، مسجدى در بالا دست مكه كنار چاه جبير بن مطعم، مسجد جن، مسجد شجره، مسجدى در بالادست مكه كنار سوق الغنم، مسجد سرر، مسجدى در عرفه سمت راست موقف، مسجد كبش، مسجدى در ذى طوى، غار حرا، غار ثور، مسجد البيعه، مسجد جعرانه، مسجد تنعيم.

٢. اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، فاكهى. در اين كتاب به مكان هاى زير پرداخته شده است: زادخانه نبوى، خانه خديجه (عليها السلام) ، مكانى در اجياد صغيركه به آن متكا (تكيه گاه) گفته مى شود، مسجد خانه ارقم بن ابى ارقم، مسجدى در عرفه كه مسجد ابراهيم خوانده مى شود، مسجد كبش، مسجدى در بالادست مكه در ردم اعلى، مسجد حرس، مسجد البيعه، مسجد شجره، مسجد سرر، مسجدى در نزديكى برامين، مسجدى در شعب على (ع) ، مسجدى در ذى طوى، مسجد شجره پايين تر از محله يأجج، مسجدى در كوه ثور، مسجدى در كوه حرا.

نگارنده در ادامه اين گفتار به مقايسه سياهه مكان ها در كتاب ازرقى و فاكهى مى پردازد.

٣. شفاءالغرام باخبار البلد الحرام، فاسى. وى به مكان هاى زير اشاره كرده است: مسجدى نزديك مجزره بزرگ، مسجد الرايه، مسجدى كه به آن مختباء (مخفيگاه) گويند، مسجد ابوبكر، مسجد الاجابه، مسجد البيعه، مسجدى در منا نزديك خانه اى معروف به دارالمنحر، مسجد كبش، مسجد خيف در منا، مسجدى در تنعيم، مسجد فتح، زادخانه نبوى، زادخانه حضرت زهرا (عليها السلام) ، زادخانه على (ع) ، زادخانه امام جعفر صادق (ع) ، خانه ابوبكر، خانه ارقم ابن ابى ارقم، خانه عباس بن عبدالمطلب، مسجد مرسلات.

ص: 23

شرح شيوه فاسى در معرفى اين مكان هاى مقدس از ديگر مطالب اين بخش از سخن است.

4. جامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، ابن ظهيره قرشى. در گفتار پايانى اين كتاب زادخانه ها، خانه ها، مسجدها، كوه ها، آرامگاه هاى مكه مكرمه واكاوى شده است. زادخانه حمزه سيدالشهدا، زادخانه عمر، مساجدى كه ازرقى از آنها نام برده اما اكنون از آنها اثرى نيست از بحث هاى تازه اين كتاب است.

5. الإعلام بأعلام بيت الله الحرام فى تاريخ مكة المشرفة، قطب الدين نهروالى. سخن فرجامين اين كتاب درباره مكان هاى تاريخى مكه مكرمه است و در آن به گونه اى روشمند و مبسوط به اين مكان ها پرداخته شده است. وى تنها مكان هايى را كه در روزگار او شناخته شده بوده اند واشكافته است.

6. الارج المسكى فى التاريخ المكى و تراجم الملوك و الخلفاء، عبدالقادر طبرى. او فصل سوم كتابش را به معرفى زادخانه ها، مساجد، نوانخانه ها و محل هايى در مكه مكرمه كه زيارت آنها مستحب است اختصاص داده است.

زادخانه نبوى، زادخانه حضرت زهرا (عليها السلام) ، خانه خديجه (عليها السلام) ، خانه خيزران از جمله مكان هاى معرفى شده در اين كتاب است.

٧. منائح الكرم فى اخبار مكة و البيت و ولاة الحرم، سنجارى. در اين اثر، ذيل مكان هاى مكه و زيارتگاه هاى آن به اين مكان هاى تاريخى پرداخته شده است.

٨. تحصيل المرام فى اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكة و الحرم و ولاتها الفخام، ابن صباغ. او در فصل سوم كتاب به مكان هاى زيارتى مكه مكرمه اشاره نموده و از روا شدن دعا در آنها گفته است.

٩. سالنامة العربية فى شأن الدولة العثمانية. در شماره چاپ شده در ١٣٠٣ هجرى قمرى اين نشريه به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه پرداخته شده است.

١٠. العقد الثمين فى فضائل البلد الامين، خضراوى. در فصل سوم آن به بررسى ٣١

ص: 24

مكان پرداخته شده است.

١١. افادة الانام بذكر اخبار بلد الله الحرام، غازى. فصل سوم تا ششم اين كتاب، خاص واكاوش مكان هاى تاريخى مكه مكرمه است.

١٢. ملخص مناسك الحج و يليه دليل الآثار المطلوبة فى مكة المحبوبة، طرابلسى. وى ٣٠ مورد از مكان هايى را كه در بردارنده مشاعر مقدس است برشمارده و نقشه مكه مكرمه را ترسيم و محل مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه را بر آن معلوم داشته است.

١٣. معالم مكة التاريخية و الاثرية، بلادى. اين كتاب فراگيرترين اثر در موضوع خود است.

گفتار سوم (1)، معرفى مكان هاى تاريخى مكه مكرمه در كتاب هايى كه به تاريخ مكه مكرمه و مدينه منوره پرداخته اند. در اين گفتار به دو كتاب اشاره شده است:

١. تاريخ مكة المشرفة و المسجدالحرام و المدينة الشريفة و القبر الشريف، ابن ضيا. فصل دوم و هفتم اين كتاب درباره مكان هاى مقدس در مكه مكرمه است كه نمازگزاردن در آنها و زيارت آنها مستحب است.

٢. موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب صبرى پاشا. اين اثر پنچ جلدى در نيمه دوم قرن سيزدهم هجرى قمرى به قلم يكى از اتباع تركيه عثمانى كه مورخ و عامل حكومت عثمانى در مكه مكرمه بوده نگارش يافته است. وى در نگارش اين كتاب از منابع تاريخى و مشاهدات شخصى خود بهره برده است و تأليف كتابش هفده سال به طول انجاميده است و اثرى به راستى خواندنى و در نوع خود كم نظير آفريده است.

صبرى پاشا، در جلد دوم اين كتاب به ٣٩ مكان مقدس در مكه مكرمه و در جلد چهارم آن به 4٠ مسجد ميان مكه مكرمه و مدينه منوره پرداخته است.

گفتار چهارم، تك نگاشت هايى به نثر و نظم درباره مكان هاى تاريخى مكه مكرمه.


1- اين گفتار افزوده مترجم است.

ص: 25

الف. تك نگاشت هايى به نثر

١. عدة الانابة فى اماكن الاجابة، محجوب. در اين اثر ذيل هر يك از مكان هايى كه گفته شده است دعا در آنها روا مى شود مطالبى آمده است. اين كتاب در واقع شرحى است بر مكان هايى كه حسن بصرى گفته است دعا در آنها برآورده مى شود و در قرون اخير برخى از اهل ذوق آنها را به نظم كشيده اند.

٢. تحفة الانام فى مآثر البلد الحرام، زواوى. در اين كتاب هم، به شرح مكان هايى كه دعا در آنها روا مى شود پرداخته شده و آمده است كه فضيلت اين مكان ها تابع فضيلت كسانى است كه در آنها نماز گزارده، يا سكونت داشته، يا زاده شده اند.

٣. معالم مكة التاريخية و الاثرية، بلادى. در اين كتاب دانشنامه اى، مكان هاى تاريخى مكه مكرمه چينش الفبايى و شرح شده اند.

ب. تك نگاشت هايى به نظم

شمارى از عالمان - خواه فقيه، خواه مورخ - آثارى به نظم درباره مكان هاى تاريخى مكه مكرمه پرداخته اند، مانند: ابوجعفر احمد بن محمد مرادى، عبدالملك بن جمال الدين عصامى، محمد بن علان صديقى.

فصل سوم، مكان هاى تاريخى مكه مكرمه در كتاب هاى فقهى. در گفتار نخست اين فصل از مكان هاى تاريخى در آثار زير سخن رفته است:

١. مثير الغرام الساكن على اشرف الاماكن، ابن جوزى. در اين كتاب به هفده مكان تاريخى اعم از زادخانه و مسجد و منزل در مكه مكرمه پرداخته شده است.

٢. البحر العميق فى مناسك العمرة و الحج الى البيت العتيق، ابن ضيا. در اين اثر از مكان هايى كه زيارت آنها مستحب و دعا در آنها رواست ذيل مساجد، زادخانه ها، خانه ها ياد شده است.

٣. لباب المناسك و عباب المسالك، سندى مالكى. وى ذيل سه عنوان به اين مكان ها اشاره نموده است: مكان هاى اجابت دعا؛ مكان هايى از مسجدالحرام كه رسول خدا (ص)

ص: 26

در آنها نماز گزارده است؛ زيارت مكان هايى كه به فضيلت شهره اند.

4. ارشاد السالك الى افعال المناسك، ابن فرحون. در اين كتاب، مطالب ذيل اين عنوان گنجانده شده است: شرح آثار شريف مكه كه شايسته است بدان ها تبرك جست.

5. الايضاح فى مناسك الحج و العمرة، نووى. او مكان هاى زيارتى مكه مكرمه را هيجده مورد دانسته و به شرح هر يك پرداخته است.

6. القرى لقاصد ام القرى، محب طبرى. در اين اثر كه عظيم ترين و برترين كتاب در مناسك است از نوزده مكان تاريخى سخن رفته است.

٧. هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك، ابن جماعه. در اين كتاب به فضيلت زيارت زادخانه نبوى، خانه خديجه (عليها السلام) ، مسجدى در دارخيزران اشاره شده است.

٨. فتح الفتاح فى شرح الايضاح للنووى، ابن علان صديقى. وى از فضيلت ذاتى و اكتسابى مكان هاى تاريخى مكه مكرمه ياد كرده و به نوزده مكان پرداخته است.

گفتار دوم اين فصل درباره تحليل علمى عناوين فقهى مكان هاى تاريخى مكه مكرمه در آثار فقيهان است و در آن پس از بيان مفهوم استحباب، از قول چهارده تن از بزرگان اهل سنت بر استحباب نماز گزاردن و دعا كردن در مكان هاى تاريخى مكه مكرمه اشارت رفته و افزوده شده است كه بى گمان مكان ها به اعتبار كسى كه در آنهاست يا آنچه در آنها رخ داده است بر يكديگر برترى دارند.

فصل چهارم، شواهدى بر وجود تواتر محلى درباره مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه. در گفتار يكم اين فصل پس از بيان مفهوم و چگونگى حصول تواتر محلى به نمونه هايى از تواتر محلى در آثار عالمانى چون ابن ظهيره در كتاب الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، و ابن ضيا در كتاب البحر العميق فى مناسك العمرة و الحج الى البيت العتيق پرداخته شده است.

گفتار دوم اين فصل درباره توجه ملك عبدالعزيز به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه است و در آن به حكم دادگاه شرع مبنى بر موقوفه بودن زادخانه نبوى و موافقت دادگاه

ص: 27

با درخواست بازماندگان شيخ عباس قطان براى ايجاد كتابخانه در آن محل مبارك، و نيز موافقت با درخواست آنان براى وقف خانه حضرت خديجه (عليها السلام) و ايجاد مدرسه اى در آن براى حفظ قرآن كريم اشاره شده است. در متن درخواستى، مطالبى آمده است كه به تواتر محلى دال بر صحت انتساب اين دو مكان به رسول خدا (ص) و خديجه كبرى (عليها السلام) آشكارا دلالت دارد.

فصل پنجم، ديدگاه عالمان منتقد و معتقد زيارت مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه. در گفتار يكم اين فصل به ديدگاه مخالفان زيارت اين مكان هاى مقدس و در گفتار دوم آن به آراى موافقان اين كار اشارت رفته است.

فصل ششم درباره وضع كنونى مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه است. در گفتار يكم اين فصل از مكان هاى تاريخى از ميان رفته مكه ياد شده است. اين مكان ها شامل ٨ مسجد و 5 منزل است.

در گفتار دوم، مكان هاى تاريخى برجاى مانده در مكه مكرمه معرفى و به تغييرات و تعميرات صورت گرفته در آنها اشاره شده است. اين مكان ها شامل زادخانه نبوى، مسجد الرايه، مسجد الاجابه، مسجد البيعه، مسجد خيف، مسجد ابوبكر، مسجد تنعيم، مسجد فتح، مسجد جن، مسجد جعرانه، غار حرا، غار ثور است.

در پيوست كتاب كه كمابيش دامن فراخ ترين بهره آن است به شرح و شكافت زندگى علمى و برشماردن آثار مؤلفانى كه درباره مكه مكرمه قلم سوده اند و در اين كتاب از آثار آنان ياد شده، سخن رفته است. مؤلف با استفاده مستقيم از مقدمه محققان بر اين كتاب ها به اين امر پرداخته است و در اين زمينه پژوهش و كارى علمى نكرده است.

نيم نگاهى به رويكرد استاد ابوسليمان در اين كتاب

مؤلف محترم با اعتراف و عنايت به فرّهى جايگاه اين مكان هاى مقدس در ذهن و زبان مسلمانان، در تلاشى ستودنى توانسته است با استناد به منابع پرشمار و گوناگون علمى و تواتر محلى، نيك اثبات كند كه مكان هاى بررسى شده در اين كتاب به راستى

ص: 28

در مكه مكرمه وجود داشته اند و انتسابشان به رسول خدا (ص) و اهل بيت: و صحابه گرامى آن حضرت، خدشه ناپذير است و ترديد و انكار برخى كسان، از سر ناآگاهى و بى ارزش است.

همچنين از متن كتاب برمى آيد كه برخلاف شيوه ناستودنى و دور از سيره و سنت قوم وهابى - سعودى، سلف صالح مورد اعتماد مؤلف بر روايى بل استحباب زيارت اين مكان ها و نمازگزاردن در آنها گردن نهاده اند و براى رضاى رب و پاسخ به عشق به پيامبر اكرم (ص) چنين مى كرده اند.

مؤلف گرامى خواسته يا ناخواسته بر خطا بودن تخريب اين مكان ها اعتراف بلكه اعتراض كرده و آنها را مبارك خوانده است و صفت مبارك را وصف كاشف براى اين مكان ها دانسته و پذيرفته است كه مكان ها به اعتبار كسى كه در آنها آمد و شد كرده يا رخدادى كه در آنها روى داده است بر يكديگر برترى دارند. وى تصريح مى كند: هر مكانى كه رسول خدا (ص) در آن فرود آمده، مبارك است و هيچ مسلمان جاهلى با اين امر مخالفت نمى ورزد چه رسد به عالم عاقل. با اين حال به اين گونه مكان ها توجه نمى شود؛ نمونه اش مسجدالبيعه است كه به تازگى مخروبه آن در پس كوه عقبه كشف شده است.

وى گاه متأثر از فطرت مسلمانى خود از باقى ماندن پاره اى از مكان هاى مقدس در مكه مكرمه ابراز شادمانى مى كند و اندوه خود را از بى توجهى به مكان هاى مقدس اين گونه بيان مى دارد: «اندوه سينه را مى فشارد كه به تاريخ اسلامى شمارى از اين مكان ها توجه درخور نمى شود.

مكان هاى تاريخى در دو شهر مقدس مكه مكرمه و مدينه منوره نمادها و نشانه هاى زنده تاريخ اسلام و مكان هاى سرنوشت ساز آن است و از ميان بردن آنها تاريخ اسلام را در نگاه نسل هاى آينده به افسانه بدل مى سازد.

فراخوانى به نابودى مكان هاى تاريخى دو شهر مكه مكرمه و مدينه منوره از ميان

ص: 29

بردن تاريخ اسلام در زادخانه اصلى آن است.

تا آنجا كه مى دانيم شيوه سلف صالح، حتى اگر مخالف زيارت اين مكان ها بوده اند، فراخوانى به از ميان بردن آن ها نبوده است.

آرى بزرگ داشت هر كس كه خدا او را بزرگ داشته، بزرگ داشت خداوند، و گرامى داشت هر كس كه خدا او را گرامى داشته، گرامى داشت خداوند است.»

اين سخنان، گونه اى روى برتافتن و تن زدن از تندروى هاى خرد ناپسند قوم وهابى - سعودى است كه به از ميان رفتن آثار تاريخى - اسلامى مكه مكرمه و مدينه منوره انجاميده و پاره مجسم بخشى از تاريخ اسلام را برباد داده است.

كاش در ميان علما و بزرگان قوم در حجاز خانه تكانى عقلانى صورت مى گرفت تا مسلمانان از نابخردى هاى اين قوم و رفتار خنك آنان اندكى مى آسودند و بيش از اين به باورهاى آنان بى حرمتى نمى شد و ديگر يادگارى از رسول خدا (ص) و يارانش از ميان نمى رفت.

قِفا نَبْكِ مِنْ ذِكرى حَبيبٍ وَ عِرفانِ وَ رَسْمٍ عَفَتْ آياتُه مُنذُ أزمانِ (1)

آنچه دكتر ابوسليمان كرده و گفته است نيك ترين كار براى زنده داشت ياد و نام اين مكان هاى مقدس در ذهن و زبان مردم و انتقال نوشتارى ميراث از ميان رفته گذشتگان به آيندگان است.

اشارتى كوتاه به پاره اى از كاستى هاى اين اثر

گذشته از كاستى هاى محتوايى ملالت خيز و نابايستى هاى محنت بيز ويرايشى (2)اين كتاب كه موجب شده است رنج آورد مؤلف محترم، چنان و چندان كه بايد، سخته و پخته نيفتد، در اينجا يادآور مى شوم كه به جا بود براى بازشكافت موضوع از سفرنامه هاى جهان گردانى چون ابن جبير و حج نامه هاى فراوان حاجيانى چون


1- ديوان، امرئ القيس، ص ١٠4.
2- در بهره از «اين ترجمه» به اندكى از اين بسيار خواهم پرداخت.

ص: 30

ابراهيم رفعت پاشا، (1)و اشارات شاعران عرب به مكان هاى مقدس مكه مكرمه هم بهره برده مى شد (2).

وانگهى، مؤلف محترم، به شمارى از مكان هاى مقدس مكه مكرمه نپرداخته است، مانند: مسجد مشعر (مسجد آدم) ، مسجد ضب، مسجد صخره، مسجد مدعى، مسجدى در بيمارستان غربا (مستشفى الغربا) ، مسجد عايشه، صخره محتبى در خانه ارقم بن ابى ارقم، زيارتگاه هاى مقدس آرامستان مَعَلا، سنگ سخن گو (الحجر المتكلم) و سنگ تكيه گاه (الحجر المتكاء) كه هر دو در ديوار دكان ابوبكر قرار داشته اند. (3)

آشنايى با دكتر عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان

زندگينامه علمى: وى در ١٣56ه. ق در مكه مكرمه زاده شد. تحصيلات ابتدايى را در دارالايتام اين شهر به پايان برد، و در ١٣٧٣ه. ق وارد آموزشگاه علمى سعودى شد، و در ١٣٧٧ه. ق از دانشكده دين در مكه مكرمه فارغ التحصيل گشت. وى نزد علماى مسجدالحرام شاگردى نمود و از مجلس درس حسن محمد مشاط در حرم شريف به


1- ابراهيم رفعت پاشا، سرلشكر مصرى علاقه مند به زيارت خانه خدا، چهار بار (١٣١٨، ١٣٢٠، ١٣٢١، ١٣٢5ه. ق.) به مكه مكرمه مشرف شده است. وى حمله دار مصريان بوده و در زندگى نامه خودنوشتش آورده است كه در هر چهار سفر، كوشيدم هر چه مى بينم ثبت و ضبط كنم. برآيند اين كار تدوين كتاب مرآة الحرمين او الرحلات الحجازية و الحج و مشاعره الدينية محلاة بمئات الصور الشمسية (قاهره، مكتبة الثفافة الدينية، بى تا) است كه گذشته از مشاهدات نگارنده به منابع تاريخى فراونى هم مستند است و در آن گذشته از اشاراتى به تاريخ زندگى رسول خدا (ص) ، نكاتى بس ارزشمند درباره مكه مكرمه و مدينه منوره و مكان هاى مقدس آنها و جده و مسائل آمارى پرشمارى درباره حج و آداب و رسوم مردم مكه و مدينه و بسيارى مطالب ديگر گردآورى گشته و كتابى پديد آمده است كه براى اهل تحقيق بس مغتنم و خواندنى افتاده است. براى نمونه درباره كتابخانه هاى مدينه منوره آورده است كه در اين كتابخانه ها ٢١٨55 نسخه خطى گرانبها نگاهدارى مى شود.
2- از جمله كسانى كه در اين وادى قلم زده اند، عالم ايرانى، محى لارى (در. ٩٣٣ه. ق.) است كه مثنوى فتوح الحرمين را در باره مكه مكرمه و مدينه منوره و مكان هاى مقدس آنها پرداخته است. اين اثر به عربى ترجمه شده است و ايوب صبرى پاشا، در موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، بارها از ابيات آن در كتاب خود بازگفته و حتى اين كتاب را به جامى نسبت داده است. آبشخور اين خطا، آمدن نام جامى در اين كتاب و ناشناخته بودن لارى براى مترجم عرب كتاب است.
3- در كتاب عدة الإنابة فى اماكن الإجابة (صص ٢٠٧ - ٢5١) در شرح و شكافت مكان هاى تاريخى مكه مكرمه دست كم از 4٢ مكان ياد شده است.

ص: 31

مدت ٧ سال بهره برد.

در ١٣٧٨ه. ق به تدريس در مدارس مكه مكرمه پرداخت، و در ١٣٨٢ه. ق از دانشگاه آمريكايى بيروت گواهى نامه ويژه معلمان گرفت و به دستور وزير معارف به دبيرستان عزيزيه مكه منتقل شد، و در ١٣٨4ه. ق به دستور وزير معارف به معاونت دانشكده فقه و اصول منصوب گشت و در ١٣٨5ه. ق براى ادامه تحصيل به دانشگاه لندن اعزام شد، و در ١٣٩٠ه. ق با درجه دكترى فارغ التحصيل گشت و به عربستان بازگشت و به عنوان استاديار در دانشكده دين دانشگاه ملك عبدالعزير مكه مكرمه به تدريس پرداخت. وى در ١٣٩٨ه. ق به رتبه دانشيارى ارتقاء يافت و در ١4٠٣ه. ق در دانشگاه ام القرى به درجه استادى رسيد.

دكتر ابو سليمان مسئوليت هاى علمى و اجرايى پرشمارى در حوزه هاى گوناگون علمى و اجتماعى به عهده داشته است و در همايش هاى متعددى در سطح ملى و بين المللى در داخل و خارج عربستان شركت جسته است كه براى پرهيز از درازى سخن از ياد كردن آنها تن مى زنم.

آثار علمى: از استاد ابوسليمان بيش از 5٠ اثر علمى اعم از كتاب و مقاله منتشر شده؛ از آنهاست:

- ترتيب موضوعات الفقه الاسلامى و مناسباته فى المذاهب الاربعة (١4٠٩ه. ق)

- عقد الاجارة مصدر التمويل الاسلامى (١٣٩٢ه. ق)

- فقه الضرورة و تطبيقاته المعاصرة: آفاق و ابحاث (١4١4ه. ق)

- منهجية الامام محمد بن ادريس الشافعى فى الفقه و الاصول تأصيل و تحليل (١4٢٠ه. ق)

- الفكر الاصولى: دراسة تحليلية نقدية (١4٠4ه. ق)

- كتابة البحث العلمى صياغة جديدة (١4١6ه. ق)

- منهج البحث فى الفقه الاسلامى خصائصه و نقائصه (١4١6ه. ق)

ص: 32

- مكتبة مكة المكرمة (المولد النبوى الشريف) مجموعاتها وادواتها (١4١6ه. ق)

- العلماء والادباء الوراقون فى الحجاز فى القرن الرابع عشر الهجرى (١4٢٣ه. ق)

از اين ترجمه

مترجم در اين ترجمان كوشيده است در كنار پايبندى به امانت و پاس داشت اصالت متن مبدأ، زبان مقصد را از تأثير زبان مبدأ دور بدارد و متنى به كمال فارسى بيافريند.

درخور ياد است كه در متن و ضبط اعلام و ارقام و وقايع تاريخى و نام كتاب ها و نقل قول هاى مؤلف محترم، و بسيارى از پانوشت هاى ارجاعى وى، فراوان خطا رخ داده است كه درخور چشم پوشى نبود؛ از اين رو مترجم وادار شد آن مايه كه در توش و توانش بود منابع مورد استفاده مؤلف محترم را فرا چنگ آرد و دشوارى تحقيقى دوباره را بر خود هموار دارد و درستى متن و ارجاعات را واكاود و موارد نادرست را - كه از قضا بسيار بود - دوباره بارآورد. اين اصلاحات در پانوشت ها با [ ]، . - م، * و در متن با [ ] مشخص شده است.

گفتنى است از نزديك به 6٢٠ پانوشت كتاب بيش از 45٠ مورد آن از مترجم است؛ وانگهى مترجم در بيشتر موارد باقى مانده هم تصرفاتى اصلاحى و توضيحى دارد كه در [ ] نهاده شده است.

از پاره اى تصرفات صورى و سجاوندى هم گريزى نبود تا از اين رهگذر متن، هماهنگ شود چه در متن مبدأ اين مهم پاس داشته نشده است.

پاره اى اشارات مؤلف محترم با عقايد شيعه و حقيقت ساز نمى آمد، اين گونه مطالب حذف شد؛ چه جاى باز و بسط و شرح و نقد سخن نبود.

گاه سخنان مؤلف محترم ابهام داشت و كژ مى نمود، در اين موارد نيز مترجم وادار شد با مراجعه مكرر به منابع موجود و افزودن پانوشت هايى توضيحى اين ابهام و نادرستى ها را بزدايد.

ص: 33

شمارى از واژگان كه بار تاريخى دارند و بازشكافت مفهومى آنها براى خواننده فارسى زبان سودمند مى تواند بود در پانوشت شرح داده شد.

جاى گفتار سوم در فصل دوم و شرح حال ايوب صبرى پاشا در پيوست خالى مى نمود، افزوده شد.

تنظيم و ترتيب منابع در كتابنامه مؤلف محترم ناقص و غير فنى بود. ازاين رو هم چينش مشخصات كتاب شناختى منابع و هم چينش خود منابع باز آفرينى و به سامان شد.

منابع و مراجع مترجم در انتهاى كتاب آورده شد.

نمايه اى چند به كتاب افزوده گشت تا بهره گيرى از آن آسان تر افتد.

ثُم الصَّلاةُ عَلَى النَّبيِ ّ وَ آلِه خَيْرُ الْأَنامِ وَ مَنْ بِه يُستَشفَع

وآخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين

حوزه علميه قم

بهروز رفيعى

6/5/١٣٩٠

ص: 34

ص: 35

پيشگفتار

مكان هاى تاريخى، حافظه ملت هاى زنده و شاهدى حى و حاضر است كه دروغ نمى گويد، و چون نسل ها ورافتند و از ياد روند، نشانه اى گويا و پا برجا از آنهاست.

مكه مكرمه، زادخانه اسلام و سرچشمه نور و خاستگاه رسالت فرجامين، به زادن مصطفى (ص) آبرو گرفت و بزرگ ياران گرامى آن حضرت را در خجسته خاك خويش پرورد و دشت و دمنش شاهد حماسه نبرد حق و باطل بود و تربتش به خون هاى پاك شهيدان تبرك يافت، و در هر دره و بخش و پاره اش، نشانه اى جاودانه و مشعلى فروزان است كه از جهاد آنان حكايت ها مى كند و از تلاش هاى آنها نمونه ها مى آورد و موجب مى شود رخدادهاى آن در چشم و گوش ملت هاى مسلمان زنده بماند و ديده شان بدان زينت پذيرد و افتخارهاى آن پيوسته گوششان را بنوازد، و به يمن آن، مفاهيم ايمان در آنان ريشه گستَرَد و خواست هاشان استوار گردد و براى گسترش و رساندن عقيده درست و اصول و ارزش هاى صحيح، همت بلند دارند و از رهگذر واكاوى در شيوه و سرگذشت و آثار مانده برجاى، در فرّهى و شكوه تاريخ صدر اسلام ريز بكاوند تا در جان ها جاودانه ماند.

مكه مكرمه، شمارى پرشمار از اين مكان هاى تاريخى برجسته در تاريخ اسلام دارد كه از دوران هاى آغازين اسلام از توجه مسلمانان برخوردار بوده اند و از رهگذر تأليف و تدوين و تأييد و اخبار متواتر علمى و محلى به آنها عطف عنايت شده است؛ پس اين

ص: 36

آثار تاريخى، پيشينه اى شكوهمند در پرونده اى مستند دارند كه در روند تاريخى منظمى، از برآمدن رسالت محمدى تا به امروز، آيندگان شناخت آنها را از گذشتگان به ارث برده اند.

پيشينيان صالح [اعم از] محدثان، فقيهان، تاريخ نگاران، اديبان، از سده نخست هجرى، سودايى ثبت و ضبط و تعيين اين مكان ها بوده اند تا از اين رهگذر، رويدادها را از راه [شرح و باز و بسط ويژگى هاى] مكانِ ِ [رخ دادن آنها]، زنده نگه دارند. پس مكان ها، ميراثى اند كه اشارات و پرتوهايى دارند و در پس نسل هاى پى درپى، در [كمال] امانت و راستى، بى گزند، جاودانه مى مانند.

پژوهش حاضر روندى را كه پيشينيان صالح ما پيشه كردند، در ساختارى تازه و تحليلى پى مى گيرد؛ بنابراين، [پى نيكان گرفته] و ادامه كوشش هاى آنان است، به ويژه كه فراوانى از آن آثار در پى گسترش مسجدالحرام و اجراى طرح جديد شهر مقدس مكه، از ميان رفته اند: طرح جديدى كه مقتضاى كشيدن راه هاى تازه و افزايش شمار جمعيت و تعداد حاجيان است كه شمارشان به بيش از دو ميليون مى رسد؛ خاصه آنكه پيش بينى مى شود در آينده شمار شهروندان و حاجيان و عمره گزاران چند برابر شود.

[از آنجا كه] اين امور و امورى ديگر، به نابودى پاره اى از اماكن تاريخى مكه انجاميد، اين پژوهش رقم خورد تا اين آثار و شواهد تاريخى كه با برترين آفريدگان و برجسته ترين نسل اسلامى همزمان بودند در يادها بمانند، و تاريخ و گذشته ما مانند تاريخ و پيشينه برخى ديگر امت ها افسانه نشود، و آثار ياد شده و آنچه بر آنها گذشته است، واكاوى شود تا توالى تاريخى بخشى از مهم ترين ويژگى هاى مكتب تاريخى مكه استمرار يابد.

توجه به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه، در طى سده هاى گذشته، به [همت] شخصيت هاى علمى گوناگون و از راه ثبت در نوشتارهايى پرشمار چون: كتاب هاى سيره نبوى و تاريخ نگاشت ها و پژوهش هاى فقهى [ و سفر نامه ها] پديدار گشت. اين

ص: 37

نگارش و ثبت علمى به تواتر محلى اى مستند است كه نسل هاى آينده از نسل هاى گذشته به ارث مى برند به اميد آنكه گرد فراموشى، دفتر اين مكان هاى تاريخى را درنپيچد. [اين] مكان [ها]، نشانه ها و اشارات و پرتوهايى ايمانى دارند و يادآور كسانى اند كه در گسترش اسلام، نقشى برجسته بازى كردند.

براساس چنين مفهوم تربيتى فرارونده و دور از زياده و گزافه است كه اين موضوع، توجه عالمان مسلمان اعم از: محدثان و فقيهان و تاريخنگاران را از دوره تابعين تا كنون به خود معطوف داشته است و آنان به بررسى موقعيت و وضع اين مكان هاى تاريخى و تاريخ آنچه بر آنها گذشته است پرداخته اند و در اين مهم، نقل متواتر ميان نسل ها كه مستند به شنيدار و ديدار نسل به نسل است، آنان را يارى رسانده است. اين كندوكاو در نهايت دلبستگى و امانتدارى علمى صورت پذيرفته و خود را در منابع ذيل نشان داده است:

الف) كتاب هاى سيره نبوى

ب) سيره نامه هاى صحابه

ج) منابع تاريخ عمومى و تاريخ مكه [مكرمه]

د) كتاب هاى شرح مناسك [حج نامه هاى] كوچك و بزرگ

[ه) كتاب هاى خاص تاريخ مكه مكرمه و مدينه منوره]

[و) سفرنامه ها]

در بيشتر حج نامه ها ذكر اين مكان ها، موضوعى ثابت و فصلى مهم و مستقل و ذيل عنوان هايى گوناگون بوده و كمتر كتابى از اين منابع از ذكر اين مكان ها تهى بوده است، و حتى شمارى از عالمان از سر دلبستگى بسيار به اين مكان ها، درباره آنها كتاب ها و رساله هايى جداگانه ساخته و پرداخته اند.

بررسى و دسته بندى گزيده هايى از منابع پيشين، كوتاه و با تكيه آشكار (1)به


1- در متن مبدأ صفحه ٧، به غلط آمده است: «توثيقاً صريحاُ» . - م.

ص: 38

تواتر علمى خواهد بود. ان شاءالله.

امانتدارى علمى و تاريخى اقتضا (1)مى كند در بازكاوى و معرفى اين منابع از عناوينى كه مؤلفان بر آنها نهاده اند ياد شود، زيرا هر عنوانى از نگاه نگارنده اثر، دلالتى ويژه دارد. يكى از وظايف اين پژوهش تحليل علمى و بى طرفانه اين عنوان ها خواهد بود. نيز تعهد علمى مى طلبد با دلايل و فهم هر صاحب نظرى در اين حوزه به داد و به دور از جانبدارى و بيداد برخورد شود. ازاين رو، اين پژوهش اقتضا (2)مى كند مطالب به شكل زير تقسيم و فصل بندى شود:

فصل يكم: سرآغاز نگارش درباره مكان هاى تاريخى مكه مكرمه كه دو گفتار دارد.

فصل دوم: خبرهاى متواتر درباره مكان هاى تاريخى در منابع تاريخى كه داراى [سه] (3)گفتار است.

فصل سوم: خبرهاى متواتر درباره مكان هاى تاريخى در منابع فقهى كه دو گفتار دارد.

فصل چهارم: تواتر محلى با دو گفتار.

فصل پنجم: آراى علما درباره زيارت مكان هاى تاريخى متواتر در مكه مكرمه با دو گفتار.

فصل ششم: وضع كنونى مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه با دو گفتار.

و به فرجام، گفتار پايانى كتاب كه در بردارنده چند پيوست ذيل است:

١. شرح حالى گزيده از كسانى كه درباره مكان هاى تاريخى مكه مكرمه قلم سوده اند و در اين كتاب به آثار آنان استناد شده است.

٢. تصوير دو سند صادر شده در دادگاه عالى شرع.

٣. نقشه نشان دهندۀ موقعيت مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه.


1- در متن مبدأ صفحه ٧، به غلط آمده است: «يقضى» . - م.
2- در متن مبدأ صفحه ٧، به غلط آمده است: «يقضى» . - م.
3- در متن مبدأ صفحه ٧، به خطا آمده است: «مبحثان» . - م.

ص: 39

4. مسجد البيعه در منا و كشف سنگ نوشته اى گم گشته، پس از ششصد سال.

5. تصوير فرمان ملك عبدالعزيز مبنى بر اختصاص مكان زادخانه شريف نبوى به كتابخانه عمومى كه در روزنامه البلاد به چاپ رسيد.

6. اشارتى به سفر تاريخى شمارى از عالمان و آگاهان مكه به سرپرستى دكتر عويد بن عايد مطرفى براى مشاهده برخى از مكان هاى تاريخى در شمال و غرب مكه مكرمه.

و سرانجام، منابع بررسى مكان هاى تاريخى مكه مكرمه. (1)

[در اينجا] مايلم نظر خواننده گرامى را به دو نكته درخور توجه معطوف دارم:

١. هدف اصلى اين پژوهش، ريزكاوى بى طرفانه و سازوار با روش علمى به ويژه در امورى است كه به ديدگاه هاى فقهى ارتباط دارد. پس جاى بگومگو و مناقشه نيست، [چه] سخن هركس، رد و قبول و چون و چرا مى پذيرد، مگر سخن رسول خدا (ص) . خواننده مى تواند هر چه را مى خواهد برگزيند بى آنكه ارزش و جايگاه ديگران را فرو كاهد يا آنها را از وجاهت اندازد، چه اين از اخلاق اسلامى به دور است.

٢. مطالب از منابع پرشمار و گوناگون سده هاى مختلف برگرفته شده است. درست است كه نام مكان هاى تاريخى تكرار گشته است؛ اما روش بيان نگارندگان يكسان نيست و گفتار آنان درباره مكان هاى تاريخى نسبت به يكديگر بيش و كم دارد و مثلاً گاه نگارنده اى از ويرانى مكانى يا بازسازى آن در روزگار خود ياد كرده است.

ديگر دليل مراجعه به منابع پرشمار و گوناگون، اطمينان يافتن از وجود تواتر علمى در هر يك از اين مجموعه كتاب با موضوع خاص خود در دوره هاى گوناگون، و مجموع آنها، در كنار تواتر محلى تعيين كننده اين مكان ها و ويژگى هاى آنها و بيان نسل به نسل موقعيت آنهاست. [گفتنى است] چنين تواترى از لابه لاى شرحى كه برخى از نويسندگان بر شمارى از مكان هاى تاريخى مكه - مانند زادخانه رسول خدا (ص) - در آثار خود پرداخته اند به دست مى آيد.


1- پيوست هاى ٢ - 5 در متن مبدأ و ناگزير متن مقصد، نيامده است. - م.

ص: 40

زادخانه رسول خدا (ص) از صحيح ترين [و مسلّم ترين] مكان هاى تاريخى نزد مكيان است و بزرگان مكه اين امر را قطعى شمارده اند، و از اين طريق معناى اصطلاحى تواتر در ميان علماى اسلامى تحقق يافته است؛ پس تواتر عبارت است از خبرى كه گروهى بيان كنند و نتوان گفت براى برساختن آن همداستانى كرده اند. (1)

به اين شيوه عمل شد تا شك، به يقين از ميان برخيزد و خواننده انديشمند در چمبره انكارى كه بى دليل است و برخى كسان، بى دانش و بينش نسبت به مكان ها و محل هاى مكه مكرمه، آن را ترويج مى كنند، گرفتار نيايد. اينان - خداى رحمتشان كناد - بى دانش و سند در امرى شك روا مى دارند كه بر آن تواتر علمى و محلى وجود دارد و از سده هاى صدر اسلام در آن ترديد نشده است.

[در پايان يادآور مى شوم كه] لازم است خواننده گرامى به تفاوت ميان دو مقوله كه دو حكم گوناگون دارند، نيك آگاه شود:

١. دور داشتن اين مكان ها از دست رس بى پروايان؛ [چه] اينها امانت گذشته و ميراث تاريخى اند كه شايسته است در جامه پژوهش هايى زنده و گويا براى نسل هاى آينده برجاى بمانند، تا [آنان] از رهگذر آنها در تاريخ رسالت محمدى بينديشند.

٢. رفتارهاى ناسازگار با اعتقاد صحيح اسلامى كه عقل آنها را برنمى تابد و عقيده اسلامى صحيح هم آنها را نمى پذيرد. اين نكته اى است كه در آينده به شرح، بازشكافته خواهد شد.

خداوند به راه راست رهنمون سازد.

و صلى الله على محمد و آل محمد

عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان

مكه مكرمه


1- كتاب التعريفات، جرجانى، ص٧4.

ص: 41

فصل يكم: سرآغاز نگارش درباره مكان هاى تاريخى مكه مكرمه

گفتار يكم: نامه حسن بصرى

آن سان كه از شواهد برمى آيد، سرآغاز نگارش در اين زمينه، نامه حسن بصرى (در.١١٠ه. ق) است كه در آن روى سخن با دوست زاهدش عبدالرحيم يا عبدالرحمان ابن انس رمادى دارد؛ [توضيح آنكه،] رمادى كه در مكه مى زيسته است، بر آن مى شود كه مكه را بگذارد و به يمن برود. خبر اين خواست به حسن كه با او براى خدا، برادرى مى كرد مى رسد. حسن به او نامه اى مى نگارد و وى را به ماندن در مكه مكرمه ترغيب مى كند و به پاره اى از فضايل و ويژگى هاى مكه مكرمه كه دوستش را از وانهادن آن باز مى دارد، اشاره مى كند. (1)

حسن در اين نامه با اشاره به مكان هايى در مكه كه دعا در آنها روا مى شود، به دوستش مى گويد: «در زمين هيچ شهرى نيست كه در پانزده جاى آن دعا برآورده گردد، مگر مكه. اين مكان ها عبارتند از: درون كعبه، كنار حجرالاسود، كنار ركن يمانى، كنار حجر، پشت مقام ابراهيم، ملتزم [(ميان حجرالاسود و در كعبه)]، كنار چاه زمزم، صفا، مروه، ميان صفا و مروه، وادى جمع [(مزدلفه)]، عرفات، مشعر الحرام، [بين ركن و


1- فضائل مكة و السكن فيها، حسن بصرى، ص١٢.

ص: 42

مقام، منا].

برادر [!] اينها پانزده (1)موضع است، دعا را در آنها غنيمت شمار، راستى را كه دعا در اين جاها رد نمى شود. اينها گردآمدنگاه هاى بزرگى است كه در آنها اميد آمرزش مى رود؛ پس برادرم [!] به دعا در اين گردآمدنگاه هاى بزرگ بكوش، و [بدان كه] اگر از حرم امن خداوند برون شوى، بركت اين محل ها از تو دور مى شود.» (2)

علامه قطب الدين بن علاء الدين نهروالى مكى حنفى در پايان كتابش [با عنوان] الإعلام بأعلام بيت الله الحرام فى تاريخ مكة المشرفة، ذيل عنوان «ياد محل هاى مبارك و مكان هاى تاريخى مكه مشرفه» مى گويد: «از آنهاست، جاهايى كه دانشمندان تصريح نموده اند كه دعا در آنها پذيرفته است. حسن بصرى به پانزده جا كه دعا در آنها روا مى شود، اشاره كرده و آنها را برشمارده است. ديگران جاهايى ديگر را افزوده اند به گونه اى كه [شمار آنها] به پنجاه و سه جا رسيده است. [برخى از] جاهاى ياد شده، اكنون شناخته شده نيستند.» (3)

پس از اين، پى درپى در اين باره نگارش شد و نزد محدثان و فقيهان و تاريخ نگاران به تناوب و پياپى تكرار گشت و ياد و بازگفت آنها در نظم و نثر گسترش يافت، تا سرانجام بخشى از موضوعات كتاب هاى تاريخ مكه و كتاب هاى ويژه شرح مناسك حج شد.

طلايه دار منابع تاريخى اى كه مكان هاى تاريخى منسوب به رسول خدا (ص) و صحابه گرامى او را برشمارده اند، كتاب هاى سيره نبوى و منابع تاريخ عمومى و تاريخ اختصاصى [مكه] است.


1- در متن مبدأ، صفحه ١٠ تنها از ١٣ مكان ياد شده است. در فضائل مكه، حسن بصرى، چاپ مورد استناد مؤلف محترم (سامى مكى عانى، صص ٢4 - ٢6) ، از بين ركن و مقام هم ياد شده است. اين قلم با مراجعه به چاپى ديگر از كتاب بصرى (محمد زينهم، محمد عزب، ص6٩) ، منا را نيز افزود. - م.
2- فضائل مكة والسكن فيها، صص ٢4 و ٢5.
3- الإعلام بأعلام بيت الله الحرام فى تاريخ مكة المشرفة، [قطب الدين نهروالى]، ص٣5٣.

ص: 43

گفتار دوم: نمونه هايى از مواضع سلف صالح نسبت به مكان هاى تاريخى

بسيارى از سلف صالح؛ يعنى، صحابه و تابعين به مكان هايى كه رسول خدا (ص) در آنها نماز گزارده است يا در آنها براى آن حضرت يا يكى از صحابه بزرگ او رخدادى روى داده است، آن مايه عنايت ورزيده اند كه شايسته است به چيزى كه به آن حضرت يا صحابه گرامى او منسوب است، عنايت شود.

محدثان بزرگ و تاريخ نگاران، [دانستنى هاى مربوط به] اين مكان ها را گرد آورده اند و براى آنها [در آثار خود] بخش هايى جداگانه گشوده اند. مثلاً بخارى در صحيح خود، بابى جداگانه دارد با عنوان «باب مساجدى كه در راه مدينه است و جاهايى كه رسول خدا (ص) در آنها نماز گزارده است» (1)سراسر اين باب را علامه عماد الدين ابوالفداء اسماعيل بن كثير قرشى (٧٠١-٧٧4ه. ق) با عنوان «بيان مكان هايى كه رسول خدا (ص) هنگام راهى شدن از مدينه به مكه براى گزاردن حج تمتع و عمره، در آنها نماز گزارد» (2)، باز گفته است، تا شاهدى تاريخى باشد از كسى كه در آنها بارگشوده است، يا چيزى كه در آنها رخ داده است؛ چه پيوند رويداد با جا و جايگاه آن، در حافظه نسل هاى پسين پابرجا و استوار مى ماند و انگيزه اى مى شود براى پايبندى به ارزش ها و اصولى كه حضرت رسالت مدار (ص) آورده است.

شنيدن، يا گفتن همراه با ديدن به ويژه [ آنچه كه مربوط به] دوره هاى آغازين تربيت [نبوى] است، انگيزه هاى ايمان و ارزش هاى برجسته آن را در جوانان برمى انگيزد.

نمونه اى ديگر از اين دست، در رفتار سلف صالح، موردى است كه محمد بن سعد ابن منيع زهرى در طبقات الكبرى با استناد به معاذ بن محمد انصارى بازگفته است كه در جلسه اى كه عمران بن ابى انس حضور داشت از عطاى خراسانى كه ميان قبر


1- بنگريد به: فتح البارى بشرح صحيح البخارى، ابن حجر عسقلانى، ج١، ص56٨.
2- حجة الوداع، ابن كثير، ص١56.

ص: 44

[رسول خدا (ص)] و منبر قرار داشت شنيدم كه مى گفت: «خانه هاى (1)زنان رسول خدا (ص) را ديدم كه از شاخه هاى خرمابن، [برآمده] و بر در آنها سيه پرده اى پشمينه آويخته بود، سپس فرمان وليد بن عبدالملك آورده شد كه [به عمربن عبدالعزيز دستور داده بود براى گسترش مسجد النبى] خانه هاى همسران پيامبر (ص) [ويران و] به مسجدالنبى افزوده گردد. من در هيچ روزى به اندازه آن روز [در ميان مردم] مويه كن نديدم.

عطا گفت: در آن روز از سعيد بن مسيب شنيدم كه مى گفت: به خدا سوگند، بسيار دوست دارم آنها را به حال خود واگذارند [تا] كودكى كه در مدينه مى بالد و تازه واردى كه از دوردست [به مدينه مى آيد]، ببيند رسول خدا (ص) در زندگى، به چه چيز بسنده مى كرده است؛ [چه] اين از امورى است كه مردم را از زراندوزى و فخرفروشى، يعنى دنيا [زدگى] باز مى دارد.

معاذ گفت: چون خراسانى از گفتن بياسود، عمران بن ابى انس گفت: چهارخانه از آنها از خشت خام بود با اتاق هايى از شاخه خرمابن، و پنج خانه هم از شاخه هاى گل اندود خرمابن و بى اتاق بود و بر درهاى آنها پرده اى پشمينه آويخته بود. پرده را اندازه گرفتم، سه گز در يك گز و وجبى يا اندكى كمتر بود؛ اما آنچه درباره بسيارى مويه در آن روز ياد آور شدى، من خود در مجلسى بودم كه تنى چند از صحابى زادگان رسول خدا (ص) در آن بودند، از آنهاست: ابوسلمة بن عبدالرحمان، ابوأمامه سهل بن [حنيف] (2)و خارجه پسر زيد. اينان چنان و چندان مويه كردند كه محاسنشان به آب ديده تر شد. ابو امامه در آن روز گفت: كاش آنها را وامى نهادند و ويرانشان نمى ساختند تا مردم از عمارت سازى دست مى كشيدند و درمى يافتند كه با آنكه كليد گنج خانه هاى جهان در كف رسول خدا (ص) بوده، خداوند چه مايه بر او پسنديده است.

محمد بن عمر از قول عبدالله بن عامر اسلمى به ما خبر داده كه: ابوبكر بن محمد بن


1- براى آگاهى از خانه هاى امهات المؤمنين و فرق اطلاق حجره و اتاق بر آنها بنگريد به: بيوت النبى وحجراتها و صفة معيشته فيها: بيت عائشة انموذجاً، محمد بن فارس جميل. - م.
2- در متن مبدأ صفحه ١٣ به غلط آمده است: «حفيف» . - م.

ص: 45

عمرو بن حزم، ميان ستونى كه كنار مرقد [رسول خدا (ص)] است و ستون ديگرى كه كنار باب النبى است، در مصلاى خود بود كه به من گفت: اين [جا] خانه زينب دختر جحش بوده است كه رسول خدا (ص) در آن [نماز مى گزارد] (1)و اين رديف تا در كنونى، خانه اسما دختر حسن بن عبدالله بن عبيدالله بن عباس، و حياط مسجد، سراسر خانه هاى [همسران] رسول خدا (ص) بوده است. من آنها را ديده بودم، از شاخه هاى گل اندود خرمابن بودند و بر در آنها پرده اى پشمينه [آويخته] بود.» (2)

ازرقى از ابن جُرَيْج از اسماعيل بن اميه بازگفته است كه خالد بن مُضَرِّس درباره محل نماز گزاردن رسول خدا (ص) در مسجد خيف به او گفته است كه سالخوردگانى از انصار را ديده است كه مقابل مناره و نزديك آن در پى نمازگاه رسول خدا (ص) مى گشتند.

[فاكهى] از ازرقى نقل مى كند كه، پدربزرگم مى گفت: «سنگ هايى كه مقابل مناره است همان محل نمازگزاردن رسول خدا (ص) است و هنوز هم مردم و عالمان، آنجا نماز به پا مى دارند.» (3)

مسلمانان صدر اسلام، با آثار نبوى و هر آنچه بدان ها يا به صحابه گرامى مربوط بوده است، چنين آشكار و به دور از زياده و گزافه، يا فروگذارى و كوتاهى و سستى برخورد كرده اند و با آگاهى از اهميت اين امور، مراقب بوده اند هر چه را به آنها يا تاريخ شان مربوط بوده است گرد آوردند تا گنجى باشد پايدار براى نسل هاى آينده كه از سعادت ديدار اين امور برخوردار نخواهند بود.

قاضى عياض [4٧6 - 544 ه. ق] در كتاب الشفا بتعريف حقوق المصطفى (ص) مى گويد: «بزرگ داشت او (ص) ، [به] بزرگ داشت همه وسايل حضرت (ص) و گرامى داشت همه محل هايى است كه در آنها حضور يافته است، و [بزرگ داشت] مكان هاى وى در


1- در متن مبدأ صفحه١٣ آمده است: «كان رسول الله فيه» . - م.
2- الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج٨، ص٣٣٠.
3- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، فاسى، ج١، ص5٠١.

ص: 46

مكه و مدينه، و منازل او و آنچه كه بدان دست سوده يا بدو منسوب است، از [جمله مصاديق] ستودن و بزرگ داشتن اوست. . .» (1)قاضى عياض دلايل و شواهدى از رفتار صحابه بر اين [مدعى] آورده است، و اين نكته اى است كه رفتار سلف صالح ما بر آن دلالت دارد.

شمس الدين محمد بن عبدالرحمان سخاوى در تبيين اين ديدگاه مى گويد: «عامل رستگارى، راستى در صفات و كردار است، و اين دست نمى دهد مگر با راهبر و پيشوايى، همانند نشست و برخاست با صالحان، يا شنيدن احوال و اوصاف آنان و يا نگريستن در آثار آنان هنگامى كه مصاحبت با آنان دشوار يا ناشدنى باشد، به گونه اى كه نفس، وجود آنها را تصور كند و روش هايشان را در خاطر آورد؛ زيرا چون بنگرى چيزى جز ياد و خاطره در تو نمى ماند، و گوش چونان ديده و ديدن همان خبر است.» (2)

ابن عطيه اندلسى مفسر در معنا و تفسير سخن خداوند: وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءونَ * قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (3)؛ «و بى گمان پيش از تو پيامبرانى ريشخند شده اند، آن گاه آنچه به ريشخند مى گرفتند، ريشخندكنندگان آنان را فرا گرفت. بگو: در زمين سير كنيد سپس بنگريد كه سرانجام دروغ انگاران چگونه بوده است.» مى گويد: «يعنى سير كنيد و از آنان كه رفته اند بياموزيد، زيرا پندگرفتن از آثار گذشتگان، تنها به حس بينايى متكى است.» (4)

آيات قرآنى فراوانى هست كه به آگاه شدن بر آثار امت ها، و آنچه بر آنان گذشته است، برمى انگيزد تا از اين رهگذر از ديدن آنچه رخ داده است درس هاى عملى گرفته شود و مواضع بردبارانه پيامبران در برابر دشوارى ها و بر خود، هموار داشتن آزار قومشان و اينكه خداوند در كمين دشمنان آنان است در خاطر آيد، و به ياد آورده شود


1- [الشفاء بتعريف حقوق المصطفى (ص) ، قاضى عياض]، ج٢، ص4٧.
2- الاعلام بالتوبيخ لمن ذم التاريخ، [سخاوى]، ص4٢.
3- انعام: ١٠ - ١١.
4- المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز [ابن عطيه]، ج5، ص١٣4.

ص: 47

كه ما در روزگار كنونى كه دولت ها بر ما چنگ افكنده اند، بيش از هميشه به درس هاى پايدارى و بردبارى نيازمنديم.

براى تحقق آنچه شمس الدين سخاوى، و علامه ابن عطيه اندلسى مفسر و ديگران بيان داشته اند و براى پيروى از روش سلف صالح در اين زمينه، دانشمندان و مورخان امت، كتاب هاى پرشمارى را به آثار نبوى اعم از مكان ها و وسايل و فعاليت ها و هر آنچه به آن حضرت و گروه صحابه و تابعين تعلق داشته است اختصاص داده اند، و پرداختن به اين امور، موضوعى مهم در تأليفات نويسندگان و نوشته هاى پژوهشگران شد، كه گاه در لابه لاى مطالب و به مناسبت بدان ها پرداخته اند و گاه در اثرى جداگانه.

ص: 48

ص: 49

فصل دوم: مكان هاى تاريخى [مكه مكرمه] در كتاب هاى تاريخى

گفتار يكم: مكان هاى تاريخى [مكه مكرمه] در سيره نگاشت هاى نبوى

سيره پژوهان به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه كه ارتباطى با سيره نبوى دارند، پرداخته اند. برخى از اينان سخنى را كه بدان يقين دارند بازگفته اند، و برخى ديگر - چنان كه عادت مورخان است - از هر سخنى ياد كرده اند؛ زيرا از كارهاى مورخ آن است كه آنچه را درباره جا يا رويدادى گفته مى شود با چشم پوشى از درستى يا نادرستى آن بررسى كند؛ بنابراين، شايسته نيست خواننده هوشيار اگر با اين گونه امور روبه رو شد، و [دريافت كه] براى موضوعى به رواياتى ضعيف استناد شده است! در حقيقت [و اصل] موضوع ترديد روا دارد، نيز نبايد اين امر وى را به دست آويز ساختن آن و يا بازگفت آن براى فروكاهى ديدگاهى درست و استوار وادارد.

پاره اى از مورخان، روايت را بى چون و چرا مى پذيرند، و شمارى از آنها بيشتر ريز مى كاوند و آنچه را كه در آغاز امر، دلايل يا رويدادهايى بر [روايى] آن گواه نباشد، بى اعتبار مى دانند؛ و [برخى هم]، چون با روايتى روبه رو شوند، آن را نمى پذيرند و برساخته اش مى خوانند و بى اعتبار و باطلش مى شمارند؛ سپس و به فرجام، سخن برتر در ميان اين سخنان، آشكار مى شود و از اين رهگذر، روش تاريخى آنان به كمال راست

ص: 50

و روا مى افتد.

[شمارى از سيره نگاشت هاى نبوى كه به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه هم پرداخته اند، عبارتند از:]

١. الاستيعاب [فى معرفة (1)] الاصحاب، اثر علامه محدث ابوعمر يوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر [قرطبى] (در. 46٣ه. ق) .

در اين اثر درباره زادخانه رسول خدا (ص) آمده است: «زبير گفت: مادرش در ايام تشريق در شعب ابى طالب در نزديكى جمره وسطى باردار شد، و [پيامبر (ص)] در مكه و در خانه اى كه [بعدها] از آن محمد بن يوسف برادر حجاج خوانده مى شد، زاده شد.» (2)

٢. الروض الاُنف فى [شرح] (3)السيرة النبوية لابن هشام، تأليف علامه فقيه محدث ابوالقاسم عبدالرحمان بن عبدالله سهيلى [5٠٨ -ه. ق]

وى مى گويد: «رسول خدا (ص) در شعب زاده شد، و گفته شده است: در خانه اى در صفا كه بعدها، از آن محمد بن يوسف برادر حجاج شد، و زبيده هنگام زيارت خانه خدا در محل آن خانه مسجدى ساخت.» (4)

[سهيلى] چنان كه عادت مؤلفان است، سخنش را درباره زادخانه حضرت رسول (ص) با قول راجح و برتر آغازيده است، پس از آن قول مرجوح را آورده است؛ يعنى، آن حضرت در خانه اى در صفا زاده شده؛ از اين روست كه اين قول را با عبارت گفته شده است (قيل) كه براى نشان دادن ضعيف بودن خبر به كار مى رود، همراه ساخته است.

شمارى از سيره پژوهان، به بازگفت سخن ها بسنده نمى كنند؛ بلكه به بررسى آنها


1- در متن مبدأ صفحه ١5 به غلط آمده است: «كتاب الاستيعاب فى اسماء الاصحاب» . - م.
2- الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ج ١، ص ١٣6. - م. * در پاورقى متن مبدأ صفحه ١5، به حاشيه كتاب الاصابة فى تمييز الصحابة، بدون ذكر نام مؤلف (ابن حجر عسقلانى) ، ارجاع داده شده است. - م.
3- در متن مبدأ صفحه ١6 به غلط آمده است: «كتاب روض الانف فى تفسير ما اشتمل عليه حديث السيرة النبوية. . .» . - م.
4- الروض الانف فى شرح السيرة النبوية لابن هشام، سهيلى، ج ٢، ص ١5٩. - م.

ص: 51

مى پردازند و قول صحيح را از ميان آنها برمى گزينند، و برخى از آنها اصولاً هيچ گاه به خبر ضعيف نمى پردازند؛ بلكه خبر صحيح و راجح را مى آورند و به خبرهاى ضعيف توجه نمى كنند، از [آثار] آنهاست:

١. امتاع الاسماع بما للرسول من الأبناء و الاموال و الحفدة و المتاع (1)، نوشته علامه مورخ تقى الدين احمد بن على مقريزى (در. ٨45 ه. ق)

وى در اين كتاب مى گويد: «محمد (ص) در مكه و در خانه اى كه [بعدها] به خانه ابن يوسف معروف شد و در شعب بنى هاشم قرار داشت، در روز دوشنبه، دوازده ربيع الاول زاده شد.» (2)

٢. سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، نگاشته علامه محمد بن يوسف صالحى شامى (در. ٩4٢ه. ق)

وى در فصل دوم، قول برتر را كه پذيرفته بيشتر [علما] ست، [اين گونه] آورده است: «فصل دوم: درباره زادخانه آن حضرت (ص) ، كه آيا در مكه زاده شده است يا جاى ديگر: سخن درست كه اكثر [علما] برآنند، قول نخست است.» وى پس از اين، اقوال ضعيف را درباره زادخانه آن حضرت (ص) در مكه بيان مى دارد، و قول صحيح را كما بيش بازمى شكافد، و به اقوال ديگر كه اكثر علما آنها را ضعيف شمارده اند، نمى پردازد و مى گويد: بنابراين بر سر زادخانه حضرت (ص) در مكه همداستانى نشده و چند قول در ميان است:

«١. [آن حضرت] در خانه اى در بازارى معروف به سوق المولد (بازار زادخانه) در شعبى معروف به شعب بنى هشام زاده شده است. اين خانه در اختيار عقيل [ابن ابى طالب] بوده است. ابن اثير مى گويد: گفته شده است كه رسول خدا (ص) اين خانه را


1- عنوان اين كتاب به چند شكل ضبط شده، از آنهاست: امتاع الاسماء بما للنبى من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع: امتاع الاسماء فيما للنبى من الحفدة و المتاع؛ امتاع الاسماء بما للرسول من الابناء و الاحوال و الحفدة و المتاع. - م.
2- [امتاع الاسماع بما للرسول من الابناء و الاموال و الحفدة و المتاع، مقريزى]، ج ١، ص ٣.

ص: 52

به عقيل هديه كرد و در اختيار او بود تا درگذشت، سپس پسر عقيل آن را به محمد بن يوسف برادر حجاج فروخت و گفته شده است كه عقيل پس از هجرت، هنگامى كه قريش خانه هاى مهاجران را مى خريدند، آن را خريد.

٢. آن حضرت (ص) در شعب بنى هاشم زاده شد، زبير چنين حكايت كرده است.

٣. آن حضرت (ص) در ردم زاده شد.

4. آن حضرت (ص) در عسفان به دنيا آمد.» (1)

عبدالله بن ضيف الله رحيلى، درباره روش علمى بررسى خبرها مى گويد: «برخى از ريزكاوى ها، دور افتادن از روش پژوهش و بررسى است، مانند هنگامى كه ريزكاوى به معناى پيروى از احتمالات ضعيف و وانهادن احتمالات برتر و راجح [و] يا ثابت شده بر اساس روش و دليل است.

پذيرش احتمالات ضعيف، رويكردى بى دليل است، و حكم به سود احتمالات ضعيف و برگزيدن آنها در مقابل احتمالات راجح، با دلايل راجح و برتر، روى برتافتن از روش تحقيق و بررسى است، گرچه به ظاهر تحقيق مى نمايد.» (2)

گفتار دوم: مكان هاى تاريخى [مكه مكرمه] در كتاب هاى خاص تاريخ مكه

كتاب هاى تاريخ مكه مكرمه - خواه از متون باشند و خواه از آثار معاصر تا قرن چهاردهم، مگر اندكى - فصلى را به مكان هاى تاريخى مكه اختصاص داده اند. اگر برخى از آثار معاصران از اين [فصل] تهى افتاده است، برخاسته از چالش هاى فكرى است كه بر محيطهايى علمى سايه افكنده است كه چنين بحث هايى را برنمى تابند؛ از اين رو، آثار ياد شده براى پرهيز از چالش هاى فكرى كه نيك فرجام نيستند، از اين بحث ها تهى افتاده اند.

در منابع تاريخى برگزيده ذيل به مكان هاى تاريخى [مكه مكرمه] پرداخته شده است:


1- [سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، محمد صالحى شامى]، ج ١، ص 4٠٨.
2- توثيق السنة النبوية و عناية السلف به ملامح عن المنهج و دلائله و مظاهره و اثره، [رحيلى]، ص ٨6.

ص: 53

كتاب اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، نوشته ابووليد محمد بن عبدالله بن احمد ازرقى (در. [٢5٠ه. ق]) . (1)و (2)كتاب اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، اثر ابوعبدالله محمد بن اسحاق فاكهى از علماى قرن سوم ه. ق؛ سومين ركن مؤلفان مكى در اين قرن، زبير بن بكار است. (3)

[برخى از مؤلفان] به اهميت آثار اين مورخان اشاره كرده اند؛ مثلاً محمد حبيب هيله مى گويد: «در قرن سوم سه تن از بزرگ ترين مورخان مكى در مكه زيسته اند كه عبارتند از: ازرقى، فاكهى، زبير بن بكار. فضيلت طلايه دارى (4)و پايه گذارى از آن ازرقى است. فضيلت گستردگى گردآورى و فزون بخشى از آن فاكهى است. فضيلت [پرداختن به ] تاريخ رويدادها و ريز اخبار و امور نادر و اشارت بسيار به اخبار مكه و مكيان و جز آن، از آن زبير بن بكار است. (5)

«ابووليد ازرقى، محدث مكى است كه از شاگردان ابن عباس و وهب بن منبه راوى اخبار و ابن اسحاق مؤلف سيره [نبوى] روايت مى كند، و جد او احمد بن محمد ازرق (در. ٢١٩ه. ق يا ٢٢٢ه. ق) بسيارى از اخبار مكه را گردآورده بود و نوه اش در تأليف كتابش از آنها بهره برده است.» (6)


1- در متن مبدأ صص ١٨ و ١٩ آمده است: «٢٢٣» . اما در صص 6٣ و ١٢٠ متن مبدأ آمده است: «٢5٠» وانگهى در صفحه١٢١ متن مبدأ تصريح شده است كه سال ٢٢٣ يا ٢٢١ نادرست است. - م.
2- گفتنى است كه جواد على در المفصل فى تاريخ العرب ( ج 4، ص 5) و محقق كتاب اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار (ج١، ص ١5) ، درگذشت ازرقى را پس از ٢4٧ه. ق. دانسته اند. - م.
3- با آنكه سخن مؤلف محترم در باره منابع تاريخى است و به دو مورد از تاريخ نگاشت ها نيز اشاره كرده است، در مورد سوم از مؤلف (تاريخ نگار) ياد كرده است نه تاريخ نگاشت. - م.
4- يادكردنى است كه پيش از ازرقى، واقدى (در. ٢٠٧ه. ق.) ، ابوعبيده (در. ٢١١ه. ق.) ، ابراهيم يزيدى (در. ٢٢5ه. ق.) ، مدائنى (در. ٢5٠ه. ق.) مدينه نگارى و شهرپژوهى كرده اند و درباره مكه قلم سوده اند، اما آثار آنان به دست ما نرسيده است. بنگريد به: الازرقى و موارده فى كتابه اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، احمد سبعاوى، ص ٧. - م.
5- در كتاب التاريخ و المؤرخون بمكة من القرن الثالث الهجرى الى القرن الثالث عشر، (هيله، صص ١٧ - ٢١) به معرفى زبير بن بكار و آثار دوازده گانه او پرداخته شده است؛ اما از آثار ياد شده هيچ يك درباره مكه يا تاريخ مكه نيست. او در كتاب الاخبار الموفقيات، و جمهرة نسب قريش و اخبارها، تنها از شمارى از قبايل و اعلام مكه ياد كرده است. - م.
6- التاريخ و المؤرخون بمكة من القرن الثالث الهجرى الى القرن الثالث عشر، [هيله]، ص ١6. - م.

ص: 54

محمد حبيب هيله در شرح و شكافت كتاب ازرقى مى افزايد: «كتاب تاريخ مكه ازرقى، اثرى است جامعِ روش محدثان در روايت و سند، و روش مورخان در واشكافت اخبار و فضائل و توصيف نمودهاى فرهنگى و عمرانى و جز اينها. ازرقى در نگارش نخستين كتاب جامع تاريخ مكه جلودار است. كتاب او در بردارنده اخبار و فضايل و خانه ها و املاك و محله ها و آفرينش هاى معمارى و فرهنگى و مساجد و چاه ها و چشمه ها و كوه ها و دره هاى مكه است.» (1)

هيله، در معرفى كتاب فاكهى مى گويد: «اين كتاب از مهم ترين و دامن فراخ ترين كتاب هاى كهن است كه درباره تاريخ مكه و اخبار و فضائل آن قلمى گشته است. فاكهى در اين اثر، شيوه دانشنامه اى پيشه كرده است. روايات او فراوان، و منابعش گوناگون است. وى درباره [تسلسل] (2)سند [روايت] و گزينش راويان و ثبت و ضبط متن [روايت] و امانت دارى در روايت همراه با آوردن سند خبرها و ذكر منابع، به شيوه محدثان رفته است.

او در روايت اخبار رويدادهاى مكه به روايات مكيانى كه گاه از آنان نام مى برد و گاه نام نمى برد تكيه و اعتماد كرده است. كتاب فاكهى در كنار كتاب ازرقى از مهم ترين منابعى است كه كتاب هاى تاريخ مكه و فضائل آن، در گذر زمان و دوران هاى گوناگون از آبشخور آن سيراب گشته اند و بى واسطه يا با واسطه از آن نقل كرده اند.» (3)

اكنون هنگام بررسى مطالب اين دو كتاب با اهميت درباره مسائل مربوط به موضوع بحث است.


1- التاريخ و المؤرخون بمكة من القرن الثالث الهجرى الى القرن الثالث عشر، [هيله]، صص ١5 - ١6. - م.
2- در متن مبدأ صفحه ١٩ آمده است: «فى الرواية من حيث السند» ، اما در متن كتاب هيله (ص ٢٢) آمده است: «فى الرواية من تسلسل السند» ؛ از اين رو ترجمه براساس متن مادر صورت گرفت. - م.
3- التاريخ و المؤرخون بمكة من القرن الثالث الهجرى الى القرن الثالث عشر، هيله، ص ٢٢. - م. * در متن مبدأ صفحه ١٩ آمده است: «صص ٢١ - ٢٢» . - م.

ص: 55

١. اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، نوشته شيخ المؤرخين مكه، ابووليد محمد بن عبدالله بن احمد ازرقى [٢5٠ه. ق]

[در كتاب او] موضوع آثار تاريخى اسلامى مكه مكرمه ذيل اين عنوان نقل [پى كاوى] شده است: «بيان مكان هايى در مكه مكرمه كه نمازگزاردن در آنها مستحب است، و آثار نبوى در مكه مكرمه و موارد صحيح آن.»

وى اين مكان ها را معلوم داشته و محدوده آنها را مشخص ساخته است و به آنچه بر آنها گذشته است، اشارت كرده و درستى آنها را معلوم نموده است. او هنگامى كه اين مكان ها را برمى شمارد، به رويدادهايى كه بر آنها گذشته است و مناسبتى كه هر مكان را به اثرى تاريخى تبديل ساخته، استناد جسته است.

ازرقى به اين بسنده نكرده است، بلكه اين روايات را بررسى كرده و چونان مورخى ريزياب، تا آن مايه كه مى توان، ريزكاويده است تا حقيقت روشن شود، سپس بر خبر صحيح انگشت تأييد نهاده است و خبر ضعيف را برساخته خوانده و پاره اى از اخبار را نپذيرفته است.

محمد حبيب هيله، در واشكافت روش ازرقى مى گويد: «وى بارها خبر را از دو منبع گوناگون باز مى گويد؛ سپس به بررسى و نقد هر دو متن مى پردازد، و از راه استدلال منطقى، نتيجه گيرى مى كند. [همچنين] وى در شرح احاديث و آثار، بسيارى از اسناد را نقد و بررسى مى كند.» (1)

در سياهه اين مكان هاى تاريخى، و بنابر روش وى در بررسى روايات، [وجود] مكان هاى ذيل براى او ثابت گشته و هيچ ترديدى در آنها نيست:

١. زادخانه پيامبر اكرم (ص)

٢. خانه حضرت خديجه ام المؤمنين (عليها السلام)

٣. خانه ارقم بن ابى ارقم


1- [التاريخ و المورخون بمكة من القرن الثالث الهجرى الى القرن الثالث عشر، هيله،] ص ١٢١.

ص: 56

4. مسجدى در بالادست مكه نزديك رَدْم، كنار چاه جبير بن مطعم [بن عدى بن نوفل]

5. مسجد جن

6. مسجد شجره در بالادست مكه

٧. مسجدى در بالادست مكه كنار سوق الغنم در قرن مسقله

٨. مسجد سِرَر

٩. مسجدى در عرفه، سمت راست موقف

١٠. مسجد كبش در منا

١١. مسجدى در ذى طوى

١٢. غار حرا

١٣. غار ثور

١4. مسجد البيعه در شعب عقبه

١5. مسجد جعرانه

١6. مسجد تنعيم

ازرقى صحت شمارى از مكان ها را نپذيرفته و نسبت آنها را به رويدادها و مناسبت هاى تاريخى اى كه به رسول خدا (ص) يا ديگر پيامبران، مانند حضرت ابراهيم (ع) نسبت داده شده است، نفى مى كند. از اين مكان هاست: (1)

١. مسجدى در اجياد [صغير و محلى در آن، كه به آن] متكا [تكيه گاه] گفته مى شود. (2)

٢. مسجدى بر فراز كوه ابوقبيس (3)و (4)[كه به آن مسجد ابراهيم] مى گويند.


1- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ازرقى، ج ٢، ص ٢٠٢. - م.
2- در متن مبدأ صفحه ٢٠ آمده است: «مسجد باجياد يقال له مسجد المتكا» ؛ حال آنكه در كتاب اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار (ج ٢، ص ٢٠٢) آمده است: «مسجد باجياد و موضع فيه يقال له: المتكا» . - م.
3- اين كوه را ابوقابوس هم خوانده اند. بنگريد به: معجم معالم الحجاز، عاتق بن غيث بلادى، ج ٨، ص ١٣4١. - م.
4- اين مسجد تا سال ١٣45ه. ق. برپا بوده است. در اين سال وهابيان به بهانه پيشگيرى از زيارت اين مكان، آن را ويران كردند. بنگريد به: رحلة الحاج من الزبير الى البلد الحرام، سعد بن احمد ربيعة، صص٨4 - ٨5. - م.

ص: 57

دقت نظر ازرقى آن مايه بوده است كه وى را به فراتر از اين مى برده است، چه او به پاره اى از مسائل مربوط به درون اين مكان ها كه در ميان مردم شايع بوده، پرداخته و از حقيقت آنها پرده برگرفته است، از جمله [در ميان مردم شايع بوده است كه] در خانه حضرت خديجه و در ديوار اتاقى كه رسول خدا (ص) در آن مى زيسته تخته سنگى نصب شده بوده است. (1)برخى از مردم مى گفته اند: هنگامى كه از خانه ابولهب و خانه عدى بن ابوحمراء ثقفى به سوى رسول خدا (ص) سنگ پرانى مى شده است، حضرت زير آن پناه مى گرفته است. ازرقى صحت اينها را واكاويده و به نادرستى آنها پى برده است. (2)

اين [مايه] دقت علمى و تلاش در پى [دست يابى به] صحت روايت و مكان و رويدادها را در بررسى هاى تاريخى ازرقى در كتاب ارزشمندش مشاهده مى كنيم. بررسى او با فهرست ذيل سر مى گيرد:

١. زادخانه (3)پيامبر اكرم (ص) ، يعنى خانه اى كه حضرت در آن زاده شده و [اكنون] در منزل محمد بن يوسف برادر حجاج بن يوسف [واقع] است. عقيل بن ابى طالب، هنگامى كه رسول خدا (ص) مهاجرت كرد، آن را گرفت، چون در حجة الوداع از رسول خدا (ص) پرسيده مى شود: اى رسول خدا كجا منزل مى كنى؟ حضرت درباره اين خانه و جز آن مى گويد: «آيا عقيل براى ماسرپناهى بر جاى گذاشته است؟» اين خانه در دست عقيل و پسرش بود تا اينكه پسر عقيل آن را به محمد بن يوسف فروخت. او آن را به خانه اش كه به آن البيضاء گفته مى شد و امروز به ابن يوسف معروف است، پيوست. اين خانه جزء اين منزل بود تا اينكه خيزران مادر موسى و هارون [عباسى] به زيارت خانه خدا آمد و محل زادخانه را به مسجد تبديل كرد و آن را از آن منزل جدا


1- ابن جبير (54٠ - 6١4 ه. ق.) در رحله (ص١4٢) ، از اين مكان و از جمله پناهگاه آن ياد كرده و افزوده است: زيارتگاه مردم است و بر آن بوسه مى زنند و چهره مى سايند و تبرك مى جويند. - م.
2- اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ازرقى، ج ٢، صص ١٩٩و ٢٠٠.
3- در عصر رسول خدا (ص) به اين خانه دارالتبابعه گفته مى شده است. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج ٢، ص ٨66. - م.

ص: 58

ساخت و درِ آن را به كوچه اى باريك گشود كه در انتهاى اين خانه بود و زقاق المولد (كوچه زادخانه) خوانده مى شد.

ابووليد براى ما نقل كرد كه از جدم و يوسف بن محمد شنيدم كه موضوع زادخانه را [روشن و] مسلّم مى دانستند چه در ميان اهل مكه اختلافى نيست كه زادخانه، همين خانه است.

ابووليد براى ما نقل كرد كه: مردى از اهل مكه كه به او سليمان بن ابى مرحب گفته مى شد و از آزادشدگان بنى [خثيم] (1)بود، گفت: گروهى كه پيش از آنكه خيزران اين خانه را از منزل جدا سازد، در آن سكونت داشتند و چون خانه به مسجد تبديل شد، جابه جا شدند، گفتند: به خدا سوگند در آن خانه نه مصيبتى بر ما وارد شد و نه آزمند شديم. چون از آن رانده شديم، روزگار بر ما سخت شد. (2)و (3)و (4)

٢. خانه (5)خديجه دختر خويلد، همسر پيامبر اكرم (ص) ، يعنى همان خانه اى كه رسول خدا (ص) پس از همسرى با خديجه در آن زندگى مى كردند و خديجه همه فرزندانش را در آن زاد(6)، و در آن از دنيا رفت، و پيامبر (ص) پيوسته در آن زندگى مى كرد تا به مدينه هجرت نمود، و عقيل بن ابى طالب آن را گرفت و پس از آنكه معاويه خليفه شد، آن را خريد و مسجد كرد و سازه كنونى را در آن ساخت، و بنابر گفته افراد موثق مكى، حدود خانه خديجه را معلوم داشت و آن را تغيير نداد، و درى از آن به خانه ابوسفيان گشود كه تا به امروز باقى مانده است، و اين همان خانه اى است كه


1- در متن مبدأ، صفحه ٢١ به غلط و برخلاف كتاب ازرقى، (ج٢، ص١٩٩) آمده است: «خيثم» . - م.
2- [اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار]، ص ١٩٩.
3- سه سطر از صفحه ٢٢ متن مبدأ ترجمه نشد. - م.
4- زادخانه نبوى در سال ١٣4٣ قمرى تخريب شد تا مردم به زيارت آن نيايند و بدان تبرّك نجويند. عباس بن يوسف قطان (در ١6 رجب ١٣٧٠ه. ق.) در زمانى كه شهردار مكه مكرمه بود ساختمان كتابخانه مكه مكرمه را در آن ساخت (شرحش خواهد آمد) . - م.
5- اين خانه مقدس در ضلع شرقى مسجدالحرام واقع بوده است. بنگريد به: الدرالمنثور بآثار المصطفى و مدينة الرسول صلى الله عليه و آله و سلم، محمدعلى صالح قزنى، صص ٢٨٣ و٢٨4. - م.
6- ابن جبير اين مكان مبارك را زادخانه امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) هم دانسته است (رحله، ابن جبير، صص١٠6، ١42) - م.

ص: 59

رسول خدا (ص) روز فتح مكه گفت: «هر كس به خانه ابوسفيان درآيد، در امان است» (1)؛ همان خانه اى كه امروزه به آن، خانه ريطه دختر ابوالعباس [سفاح، نخستين خليفه عباسى] گفته مى شود. (2)و (3)

٣. مسجدى در خانه ارقم بن ابى ارقم مخزومى كه در صفاست و به آن خانه خيزران (4)و (5)گويند. اين مسجد (6)، خانه اى بوده است كه رسول خدا (ص) [پس از نخستين


1- مؤلف محترم از اين پس نيز هرگاه سخن از خانه خيزران پيش آيد از سخن رسول خدا (ص) در روز فتح مكه: «هر كس به خانه ابوسفيان درآيد در امان است» ياد مى كند - گرچه از زبان ديگران. مترجم نمى داند هدف از اين كار چيست اما اگر تكرار اين سخن از آن روست كه براى ابوسفيان فضيلت تراشى، و چنان وانمود شود كه پندارى اين فرمايش نبوى اولاً تنها درباره ابوسفيان و خانه او بوده و ثانياً وى مورد عنايت نبوى بوده است؛ بايد يادآور شد كه در تاريخ نگاشت هاى اهل سنت آمده است: «چون سپاه اسلام از مدينه به مرالظهران (٢٢ كيلومترى مكه) رسيد، ابوسفيان كه براى كسب خبر، از مكه بيرون آمده بود با حضرت و سپاه رو به رو شد و پس از گفت وگو با رسول خدا و عباس عموى حضرت، عباس به او مى گويد: پيش از آنكه گردنت زده شود شهادتين را بگو، ابوسفيان سرانجام شهادتين را گفت. عباس از حضرت مى خواهد براى ابوسفيان در ميان قومش منزلتى قائل شود، حضرت مى فرمايد: هركس به خانه ابوسفيان درآيد، در امان است؛ هر كس به مسجدالحرام درآيد، در امان است؛ هر كس درِ خانه اش را ببندد در امان است. . . . چون حضرت به مكه رسيد و قريش شكست خورده و پراكنده شدند ابوسفيان به لابه افتاد. رسول خدا (ص) فرمود: هر كس به خانه ابوسفيان در آيد، در امان است. هر كس به خانه حكيم بن حزام درآيد در امان است.» بنگريد به: تاريخ مكه، احمد سباعى، ج١، صص 5٧ - 58) براى آگاهى از حال و روز خفّت بار ابوسفيان در روز ورود سپاه اسلام به مكه بنگريد به: الدرة المكللة فى فتح مكة المشرفة المبجلة، بكرى، ص١١١ به بعد. - م.
2- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ج ٢، ص ١٩٩. - م.
3- خانه حضرت خديجه سه قسمت بوده است؛ يك بخش آن عبادتگاه نبوى بوده است كه بعدها مردم از سر عشقى كه به رسول خدا (ص) داشته اند در سجده گاه محراب آن حضرت (ص) ، الماسى شش وجهى و به ستبرى انگشت دست نهاده بودند و بدان تبرك مى جستند. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج ٢، ص ٨66. - م.
4- برخى برآنند كه خانه خيزران، خانه ارقم بن ابى ارقم نيست بلكه به خانه مجاور آن خانه خيزران گفته مى شده است. بنگريد به: اخبار مكه، احمد سباعى، ج١، ص١5٧. بارى در سال ١٧١ه. ق به دستور خيزران مادر هارون، در اين خانه مسجدى بر پا شد. اين مسجد همواره مورد استفاده بود و تعمير و نگهدارى مى شد، تا اينكه در سال ١٣5٧ه. ق. به دستور ملك سعود ويران گشت. - م.
5- خيزران كه خزيران هم گفته شده است، كنيز مهدى عباسى بوده كه در سال١5٩ه. ق. آزاد و همسر مهدى مى شود. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب صبرى پاشا، ج٢، ص٨6٩. - م.
6- در اين خانه، سنگى بزرگ بوده كه به آن صخرة المحتبى گفته مى شده است كه حضرت بر روى آن جلوس مى كردند و كسانى كه با آن حضرت بودند گردا گرد او مى نشستند. اين سنگ در سمت راست محراب مسجد بوده و تا قرن سيزدهم وجود داشته است. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرةالعرب، ايوب صبرى پاشا، ج٢، صص٨6٩ و٨٧٠. - م.

ص: 60

درگيرى منجر به جرح مسلمانان با كفار قريش، به مدت يك ماه (1)] در آن پنهان شده بود و عمر بن خطاب در آن اسلام آورد. (2)و (3)

ابو وليد ازرقى، سخن از مكان هاى تاريخى در روزگار خود را پى مى گيرد، شمار مكان هايى كه وى به شرح آنها مى پردازد به هجده مورد مى رسد، به اين شرح:

4. مسجدى در بالادست مكه در رَدْم كنار چاه جبير بن مطعم (4)كه گفته مى شود، پيامبر اكرم (ص) در [محل] آن نمازگزارده است، و عبدالله بن عبيدالله بن عباس بن محمد ابن على بن عبدالله بن عباس آن را بنا نهاده و در كنار آن حوضچه اى ساخته است كه در آن آب ريخته مى شود. (5)[اين مسجد را مسجدالرايه و مسجد ردم الاعلى نيز خوانده اند]. (6)

5. مسجدى ديگر در بالادست مكه است كه به آن مسجد جن گفته مى شود و اهل مكه آن را مسجد حَرَس مى خوانند. اين مسجد از آن روى چنين خوانده شده كه صاحب الحرس كه در مكه، گشت شبانه داشته است، چون به اين محل مى رسيده در آنجا درنگ مى كرده است، تا افراد سرشناس مكه و ديگر نگهبانان كه از شعب بنى عامر و ثنيةالمدنيين آمده بودند، نزد او گردآيند [و ديدار و تبادل اطلاعات كنند]. او سپس به مكه باز مى گشت. درباره اين محل گفته شده است: همان محلى است كه رسول خدا (ص) شبانگاهى كه پريان گوش ايستاده بودند [و سوره جن را شنود مى كردند]، آن را براى ابن مسعود مشخص ساخت [تا در آن نماز بگزارد]. اينجا همان


1- در خور ياد است كه برخى، مدت اختفاى رسول خدا (ص) را در خانه ارقم بن ابى ارقم، چهار سال دانسته اند. بنگريد به: الصحيح من سيرة النبى الاعظم (ص) ، جعفر مرتضى عاملى، ج ١، ص ٢6١. - م.
2- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ج٢، ص ٢٠٠. - م.
3- براى آگاهى از اسلام آوردن عمر بنگريد به: سيرت جاودانه، جعفر مرتضى عاملى، ترجمه محمد سپهرى، ج١، صص٣5٢ - ٣6٠. - م.
4- به اين چاه، بئرالعليا هم گفته مى شده است. - م.
5- سيرت جاودانه، جعفر مرتضى عاملى، ج١، صص ٢٨٧و ٢٨٨. - م.
6- اخبار مكة وما جاء فيها من الآثار، ج٢، ص ٢٠٠.

ص: 61

محلى است كه مسجد البيعه ناميده مى شود، و گفته شده است: پريان در آن با رسول خدا (ص) بيعت كردند. (1)

6. مسجدى كه به آن مسجد شجره گفته مى شود و در بالادست مكه در پشت دار منارة [البيضاء] مقابل مسجد جن است. مى گويند پيامبراكرم (ص) در [محل] مسجد جن، از درختى كه [در محل] مسجد بود، چيزى پرسيد؛ درخت با پى و ريشه اش راه افتاد و نزد پيامبر (ص) آمد، حضرت هر چه خواست، از او پرسيد، آن گاه دستور داد به جاى خود بازگردد. (2)و (3)

٧. مسجدى در بالادست مكه نزديك سوق الغنم در قرن مسقله (4)كه گمان رفته است مردم مكه در آنجا در روز فتح [مكه] با پيامبر اكرم (ص) بيعت نمودند.

ابووليد براى ما نقل كرد كه جدم از زنجى از ابن جريج، برايم نقل كرد كه عبدالله بن عثمان خيثم براى ما نقل كرد كه محمد بن اسود بن خلف خزاعى به او خبر داده است كه پدرش اسود، در قرن مسقله در بالادست مكه (مَعلا) به خدمت رسول خدا (ص) مى رسد. آن گاه مى گويد: پيامبر اكرم (ص) را ديدم كه مرد و زن و كوچك و بزرگ نزد او مى آيند و او از آنان بر اسلام و اداى شهادت بيعت مى گيرد. مى گويد: گفتم: شهادت


1- اخبار مكة وما جاء فيها من الآثار، ج ٢، صص ٢٠٠ و٢٠١. - م.
2- اخبار مكة وما جاء فيها من الآثار، ج ٢، ص ٢٠١. - م.
3- امير مؤمنان على (ع) ، در خطبه قاصعه (١٩٢) نهج البلاغه از ماجراى فرمان رسول خدا (ص) به درخت و آمد و رفت درخت، آشكارا و به تفصيل سخن گفته و ياد آور شده است كه خود در آن مكان حضور داشته و شاهد اين معجره نبوى بوده است. ابونعيم اصفهانى (در. 4٣٠ه. ق) در دلائل النبوه (صص ٢٨٨ - ٢٩٢) ، گذشته از آنچه حضرت امير (ع) در نهج البلاغه بازگفته است، اما نه از زبان آن حضرت، به ٧ مورد مشابه ديگر نيز پرداخته است. ابوالحسن ماوردى (در. 45٠ه. ق) هم در اعلام النبوه (صص ٢١٩ - ٢٢٢) ، به آنچه حضرت على (ع) ياد دكرده است و از زبان ايشان، اشاره كرده است و به مورد مشابه ديگرى نيز پرداخته است. - م.
4- مكانى است كه رسول خدا (ص) چون مكه را گشود، در آن قنود تا تازه مسلمانان مكى با حضرت (ص) بيعت كنند. - م. * در اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، (فاكهى، ج 4، ص ١٣٧) مسقله، مصقله (با صاد) آورده شده است، حال آنكه در اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، (ازرقى، ج ٢، ص ٢٧٠) مسقله ضبط شده و آمده است كه مسقله نام مردى بوده كه در جاهليت در آن مكان زندگى مى كرده است. - م.

ص: 62

چيست؟ محمدبن اسود گفت: شهادت به «اَن لا اله الا الله و ان محمداً عبده و رسوله.» (1)

٨. مسجد سُِرَرْ، يعنى همان مسجدى كه اهل مكه آن را مسجد عبدالصمد بن على، كه سازنده آن بوده است، مى نامند. (2)

٩. مسجدى در عرفه در سمت راست موقف [محل وقوف حاجيان در نهم ذى الحجه] كه به آن مسجد ابراهيم گفته مى شود، و اين غير از مسجد عرفه است كه امام در آن نماز مى گزارد. (3)و (4)

١٠. مسجد كبش (5)در منا. (6)

١١. مسجدى در اجياد كه به جايى در آن متكا (تكيه گاه) گفته مى شود. شنيدم از جدم احمد بن محمد، و يوسف بن محمد بن ابراهيم، درباره متكا و اينكه پيامبر اكرم (ص) به آن تكيه كرده است پرسيده شد. هر دو، اين امر را انكار كردند و گفتند: از كسى كه اين امر را قطعى شمارد، نشنيده ايم.

جدم به من گفت: از زنجى مسلم بن خالد و سعيد بن سالم قداح و ديگر آگاهان، شنيدم كه مى گفتند: مسئله متكا از نگاه آنان قوى نيست بلكه آن را ضعيف مى دانند، البته ثابت شده است كه پيامبر اكرم (ص) در اجياد صغير نماز خوانده است، اما اينكه [در اجياد هم نماز گزارده باشد] ثابت نشده است. مى گويد: از هيچ كس از اهل مكه


1- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ازرقى ج ٢، ص ٢٠١. - م.
2- اخبار مكة وما جاء فيها من الآثار، ج ٢، ص ٢٠٢. - م.
3- اخبار مكة وما جاء فيها من الآثار، ج ٢. - م.
4- مراد مسجد نمره است. - م.
5- كبش يعنى قوچ. مسجد كبش محل ذبح قوچى است كه از آسمان آمد تا به جاى اسماعيل قربانى شود. وَاَنزَلَ مِنَ السَّماءِ كَبشاً جَميلاً فَذَبَّحَه بَدلاً مِنهُ فِى الْحال اين مسجد در محلى ساخته شده است كه حضرت ابراهيم (ع) ، چهره اسماعيل را براى ذبح بر خاك نهاد. از اين رو به آن مسجد اسماعيل و قربان گاه اسماعيل هم گفته شده است. سنگ سياهى كه ابراهيم (ع) كارد را بر آن كوفت، تا قرن سيزدهم هجرى قمرى در مقابل اين مسجد وجود داشته است. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب صبرى پاشا، ج٢، ص ٨٩٣. - م.
6- اخبار مكة و ما فيها من الآثار، ج٢، ص٢٠٢. - م.

ص: 63

نشنيده ام كه مسئله متكا را مسلم بداند. (1)

١٢. مسجدى (2)بر فراز كوه ابوقبيس، كه به مسجد ابراهيم (3)مشهور است. از يوسف ابن محمد بن ابراهيم درباره اين مسجد پرسيده شد كه آيا اين همان مسجد ابراهيم خليل الرحمان است؟ وى اين موضوع را رد كرد و گفت: اين از سخنان تازه است، از هيچ يك از آگاهان نشنيده ام اين امر را درست بداند.

ابووليد مى گويد: از جدم درباره اين مسجد هم پرسيدم. به من گفت: [مى دانى] اين مسجد چه زمانى ساخته شده است؟

بى گمان تازه ساخته شده است. شنيدم كه از برخى از آگاهان مكه درباره اين مسجد پرسيده مى شد كه آيا اين مسجد، مسجد ابراهيم خليل الرحمان است؟ و او مى گفت: [نه] بلكه اين همان مسجد ابراهيم قبيسى است كه در كوه ابوقبيس زندگى و دريوزه مى كرده است.

به جدم گفتم من شنيده ام شمارى از مردم مى گويند: هنگامى كه به ابراهيم خليل الرحمان دستور داده شد مردم را به حج گزاردن فراخواند، او بر فراز كوه ابوقبيس رفت و [مردم را به حج] فراخواند. جدم اين رويداد را رد كرد و گفت: به جان خودم سوگند در ميان اصحاب ما هيچ اختلافى نيست كه چون ابراهيم دستور گرفت مردم را به حج گزاردن فرابخواند، در مقام ابراهيم ايستاد، مقام، او را آن مايه بالا برد كه از كوه فراتر رفت و بر مردم اشراف يافت، سپس گفت: اى مردم پروردگارتان را پاسخ گوييد.

جدم [در ادامه] گفت: اين مسئله را در بحث مقام [ابراهيم] به شرح آورده ام. (4)


1- اخبار مكة و ما فيها من الآثار، ص ٢٠٢. - م.
2- گفته شده است: پيامبر اكرم (ص) در روز فتح مكه در محل اين مسجد بر فراز كوه ابوقبيس نماز گزارده و بلال مؤذن آن حضرت نيز در آنجا اذان گفته است. نيز رسول خدا (ص) هنگام شق القمر در محل اين مسجد جلوس كرده است. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب صبرى پاشا، ج٢، صص٩٠٨ - ٩١٩. - م.
3- به اين مسجد، مسجد شق القمر مى گفته اند. - م.
4- اخبار مكة و ما فيها من الآثار، ص ٢٠٠. - م.

ص: 64

١٣. مسجدى در ذى طوى ميان ثنية المدنيين كه بر آرامستان مكه [مَعلا] (1)، و ثنيه (گردنه) اى كه در دامنه [كوه] حصحاص قرار دارد، مشرف است. زبيده اين مسجد را به شكل مستطيل با طاق قوسى (2)بنا نهاد. (3)

ابووليد براى ما نقل كرد كه جدم براى من نقل كرد كه زنجى از ابن جريج، از موسى بن عقبه به من خبر داد كه نافع براى او نقل كرده است كه عبدالله بن عمر به او خبر داده است كه رسول خدا (ص) در حج عمره و تمتع در ذى طوى زير مغيلانى كه در محل مسجد بود، فرود مى آمد. (4)

ابووليد براى ما نقل كرد كه جدم از مسلم از ابن جريج از نافع از ابن عمر برايم نقل كرد كه رسول خدا (ص) چون به مكه مى آمد در ذى طوى منزل مى كرد و شب را در آنجا مى ماند تا نماز صبح مى گزارد. محل نماز رسول خدا (ص) در اينجا بر تپه اى بلند از خاك سفت بوده است نه مسجدى كه سپس ساخته شد؛ اما اين تپه بلند كوتاه تر از كوه بلندى است كه مقابل درِ كعبه است و مسجدى را كه ساخته شده در سمت چپ مسجدالحرام و كنار تپه قرار مى دهد، و محل نماز رسول خدا (ص) پايين تر از مسجد و بر تپه سياه بوده است. آن حضرت كمابيش ده زرع از تپه سياه به سمت راست مى رفت آن گاه مقابل دو شكاف كوه بلندى كه ميان تپه و كعبه بود، نماز مى گزارد. (5)

١4. حرا و آنچه درباره آن وارد شده است. ابووليد براى ما نقل كرد كه مهدى بن ابوالمهدى براى ما از عبدالله بن معاذ صنعانى از معمر از زهرى از عروه از عايشه براى ما نقل كرد كه نخستين چيزى كه وحى به رسول خدا (ص) با آن سرگرفت، رؤياى صادق بود. او رؤيايى نمى ديد مگر آنكه همان صبح صادق براى او تعبير مى شد. سپس به


1- از دوره دوم عباسى، مكه مكرمه به دو بخش مَعلا (بالايى) و مَسفله (پايينى) تقسيم مى شده است. - م.
2- بنته زبيدة بازج. - م.
3- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ازرقى، ج ٢، ص ٢٠٣. - م.
4- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ازرقى، ج ٢، ص ٢٠٣. - م.
5- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ازرقى، ج ٢، ص ٢٠٣. - م.

ص: 65

گوشه گزينى علاقه مند گشت و به حرا مى رفت و شب هايى چند به عبادت مى پرداخت و توشه [معنوى] برمى گرفت، آن گاه نزد خديجه دختر خويلد بازمى گشت و مانند [هنگامى كه در حرا بود] به خودسازى مى پرداخت و توشه مى ساخت تا اينكه در غار حرا بود كه سرانجام حق بر او نازل شد و فرشته نزد او آمد و گفت: بخوان، گفت، گفتم: خواندن نمى دانم، مرا گرفت و سخت فشرد چنان كه بى تاب شدم؛ سپس رهايم كرد و گفت: بخوان. گفتم: خواندن نمى دانم، دوباره ام گرفت و باز بفشارد تا بى تاب شدم؛ سپس رهايم ساخت، آن گاه گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم، گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ *الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. . . (1)؛ «بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. (همو كه) آدمى را از خون بسته آفريده است. بخوان كه پروردگارت از همه ارجمندتر است. همو كه با قلم آموخت» تا رسيد به مالَمْ يَعْلَمْ . (2)

١5. ثور و آنچه درباره آن وارد شده است. ابووليد براى ما نقل كرد كه: محمد بن ابى عمر عدنى از سعيد بن سالم قداح از عمر بن جميل جمحى از ابن ابى مليكه برايم نقل كرد كه پيامبر اكرم (ص) هنگامى كه با ابوبكر به سوى [كوه] ثور مى رفتند، ابوبكر شروع كرد گاه مقابل پيامبر (ص) باشد و گاه پشت سر او. گفت: پيامبر (ص) در اين باره از او مى پرسد. مى گويد: اگر پيش روى شما باشم مى ترسم از پشت سر به شما حمله شود، و اگر پشت سر شما باشم مى هراسم از پيش روى شما مورد هجوم قرار گيريد، تا اينكه حضرت به غارى كه در ثور بود [مى رسد] (3)ابوبكر مى گويد: شما بمانيد، تا من در غار دستى بگردانم تا اگر جانورى در آن است مرا بيازارد، نه شما را. مى گويد: دريافتم كه در غار، سوراخى است؛ ابوبكر از بيم آنكه در آن سوراخ جانوار يا چيزى باشد كه


1- علق: ١ - 4. - م.
2- اخبار مكة وما جاء فيها من الآثار، ازرقى، ص ٢٠4. - م.
3- در متن مبدأ صفحه ٢5 برخلاف كتاب ازرقى (ج ٢، ص ٢٠5) آمده است: «انتهيا» ؛ حال آنكه ازرقى آورده است: «انتهى» . - م.

ص: 66

رسول خدا (ص) را بيازارد، پايش را در آن فرو مى برد. (1)

١6. مسجدالبيعة. (2)مى گويد ابووليد براى ما نقل كرد كه جدم براى من نقل كرد كه داود ابن عبدالرحمان عطار از عبدالله بن عثمان بن خيثم، از ابو زبير محمد بن مسلم براى ما نقل كرد كه جابر بن عبدالله انصارى برايم نقل كرد كه رسول خدا (ص) ده سالى كه در مكه بود، در موسم [حج] به منازل حاجيان در مِجَنَّه و عكاظ و منا مى رفت و مى گفت: هر كس مرا پناه دهد و يارى رساند تا پيام پروردگارم را برسانم، بهشت پاداش اوست؛ [اما] كسى را نيافت كه وى را پناه دهد؛ حتى اگر دوست كسى از مضر يا يمن [به مكه] مى آمد، قوم او يا خويشاوندانش نزد [تازه وارد] مى رفتند و مى گفتند: از جوان قريش بپرهيز، مبادا فريبت دهد [او] در ميان مردان آنان مى گردد و به خدايشان فرامى خواند، و آنان با انگشت به او اشاره مى كنند؛ تا اينكه خداوند ما را از يثرب براى او برانگيخت، پس يكى از ما نزد او مى آيد و به او ايمان مى آورد و وى بر او قرآن مى خواند، سپس نزد خانواده اش بازمى گردد و آنان با اسلام آوردن او اسلام مى آورند تا اينكه هيچ خانه اى در يثرب نمى ماند مگر آنكه گروهى از ما مسلمانان در آن است كه اسلام [آوردنشان را] آشكار مى كنند. سپس خداوند ما را براى او برانگيخت و ما فرمان برديم و هفتاد نفر از مردان همداستان شديم و گفتيم، تا كى بگذاريم رسول خدا (ص) در كوه هاى مكه رانده و ترسان باشد؟ ! پس راه افتاديم تا در موسم حج به خدمت او رسيديم. او در شعب عقبه با ما وعده ديدار نهاد، ما يكى يكى و دو تا دو تا در شعب گرد آمديم تا همه نزد او حاضر شديم و گفتيم: اى رسول خدا بر چه با تو بيعت كنيم؟ گفت: بر گوش سپاردن و فرمان بردن در فراوانى كار و بى كارى، بر [يارى و دلجويى] (3)در سختى و آسايش، بر امر به


1- اخبار مكة وما جاء فيها من الآثار، ازرقى، ج ٢، ص ٢٠5 (با اندك اختلاف) . - م. * گفتنى است، اين سخن از احاديث برساخته است. بنگريد به: الصحيح من سيرة النبى الاعظم، جعفر مرتضى عاملى، ج ٢، ص ٢55. - م.
2- اين مسجد در سال ١44ه. ق ساخته شد. بنگريد به: اتحاف الورى باخبار ام القرى، ابن فهد، ج٢، ص١٨٠. - م.
3- در متن مبدأ صفحه ٢6 آمده است: «على النفقة» ؛ اما در اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ج ٢، ص ٢٠6، آمده است: «على التفقد» . - م.

ص: 67

معروف و نهى از منكر، بر اينكه در راه خدا به پا خيزيد و سرزنش ملامت گر را به چيزى نگيريد، بر اينكه چون به يثرب آيم ياريم كنيد، و از آنچه خود و فرزندان و همسرانتان را در برابر آن حمايت مى كنيد، مرا پشتيبان باشيد، [كه] بهشت از آن شماست.

ما برخاستيم و پيش رفتيم تا با او بيعت كنيم. در اين هنگام اسعد بن زراره كه پس از من كوچك ترين آن هفتاد مرد بود، دست جابر را گرفت و گفت: اى اهل يثرب، آهسته! ما از او پيروى نمى كنيم، مگر از آن روى كه مى دانيم او فرستاده خداست. امروز، يارى رساندن به او، تن زدن از همه عرب و [تن دادن به] كشتار بهترين هاى شما و زخم شمشير است. شما اگر گروهى هستيد كه زخم شمشير و كشته شدن بهترين هايتان و دور افتادن از همه عرب را برمى تابيد، به دامنش درآويزيد و پاداشتان با خداوند است، و اگر گروهى هستيد كه بر جان خود سخت بيمناكيد، بگذاريدش، او از خداوند براى شما بخشش مى طلبد.

آنان گفتند: اى اسعد بن زراره، دست از ما بدار كه به خدا سوگند از اين بيعت تن نمى زنيم و از آن روى برنمى تابيم. آن گاه، يكى يكى برخاستيم و نزد او رفتيم و او از ما بيعت مى گرفت و براى اين كار به ما [وعده] بهشت مى داد. (1)و (2)

١٧. مسجد جِعرانه. ازرقى مى گويد: عمرو بن دينار از عكرمه از ابن عباس نقل كرده است كه پيامبر اكرم (ص) چهار بار عمره گزارد: عمره حديبيه، عمره قضا (3)در سال بعد، سوم از جِعرانه (4)، چهارم (5)با حجش. مى گويد: ابووليد براى ما نقل كرد كه جدم از زنجى


1- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ازرقى، ص ٢٠5 - ٢٠6 (با اندك تفاوت در لفظ) . - م.
2- آنچه آمد، اشارتى است به بيعت يكم و دوم عقبه، اما به روايت اهل سنت. - م.
3- اين عمره، عمره قضيه هم خوانده شده است. بنگريد: تهذيب الاسماء و اللغات، نووى، ج١، ص٢١و ج٣، ص٩5. - م.
4- محلى در ٢٩ كيلومترى شرق مكه در راه طائف. - م.
5- از نگاه شيعه، حضرت تنها سه عمره اراده كرد و دو عمره گزارد: عمره حديبيه كه ناتمام ماند، عمره قضا يا قضيه، عمره جعرانه. شمارى از اهل سنت، براين باورند كه حضرت در حجة الوداع، حج قِران گزارده است؛ يعنى جناب پيامبر در اين حج با نيت عمره كارهايى كرده است كه در مجموع هم عمره به شمار مى آيد و هم حج. بنگريد به: همگام با پيامبر در حجة الوداع، ص٢٨٣ - ٢٩٨. - م.

ص: 68

از ابن جريج نقل كرد كه: زياد به من خبر داد كه محمد بن طارق به او خبر داد كه با مجاهد از جعرانه عمره گزارده و در پشت وادى، جايى كه سنگ نصب شده محرم شده است؛ گفت: پيامبر (ص) از اينجا محرم گشت، و من نخستين كس را كه اين مكان را بر تپه، مسجد كرد مى شناسم، مردى از قريش آن را بنا نهاد و بالا برد. وى ملكى را كه كنار نخلى بود، خريد و مسجد را ساخت.

ابن جريج مى گويد: من بعدها محمد بن طارق را ديدم و [در اين باره] از او پرسيدم، او گفت: در جعرانه با مجاهد بودم او به من خبر داد كه مسجدى كه در دور دست و آن سوى وادى در كرانه دور است، مصلاى پيامبر در غير جعرانه است. گفت: اما مسجدى را كه در اين نزديكى است، مردى از قريش ساخت و او اين ديوار را بالا برد. (1)

١٨. مسجد تنعيم. ابووليد براى ما نقل كرد كه: جدم برايم نقل كرد كه: داود بن عبدالرحمان عطار از ابن خيثم از يوسف بن ماهك از حفصه دختر عبدالرحمان بن ابى بكر براى ما نقل كرد كه رسول خدا (ص) به عبدالرحمان گفت: خواهرت يعنى عايشه را در پس خود نشان و او را از تنعيم (2)به عمره ببر؛ هنگامى كه او را از تپه پايين بردى، وى را ببر تا محرم شود، قطعاً اين عمره اى پذيرفته است.

مى گويد ابووليد براى ما نقل كرد كه جدم برايم نقل كرد كه مسلم بن خالد از ابن جريج برايمان نقل كرد كه عطا را ديدم كه محلى را كه عايشه از آنجا عمره آغاز كرد، توصيف مى كرد. او به جايى اشاره نمود كه محمد بن على شافعى مسجدى را كه آن سوى تپه است، يعنى همان مسجد خراب را [در آن] ساخت. خزاعى گفت: بعدها ابو العباس عبدالله بن محمد بن داود، امير مكه آن را آباد كرد و بر سر چاه آن سايه بانى


1- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ص ٢٠٧. - م.
2- تنعيم، گونه اى گياه صحرايى، و نيز نام مكانى است در وادى فاطمه در نزديكى مكه. اين مكان را از آن روى تنعيم خوانده اند كه در سمت چپ آن كوهى است به نام ناعم و در سمت راست آن كوهى است به نام نعيم. بنگريد به: اعمال ندوة مشكلة الزحام فى الحج و حلولها الشرعية، ج ١، ص ٢64. - م.

ص: 69

ساخت. پس از او عجوز (1)در مدت يك سال آن را بازسازى نمود و بنايش را نيكو ساخت. (2)

از سياق آنچه گذشت، [ميزان] دقت علمى ازرقى و بازشناخت روايات صحيح و بيان آنچه كه انتسابش به تاريخ شريف نبوى رواست، و نيز ريزكاوى او، آن گونه كه مشهور و زبانزد است، برمى آيد. اين كتاب (3)ازرقى به سبب باريك بينى او و گوناگونى اخبار و صحت اسناد آن در ميان مردم انتشار يافت. از اين رو براى مورخان و جهانگردان و حج گزاران و [نگارندگان] كتاب هايى كه درباره فضايل مكه است، منبعى اساسى به شمار مى رود؛ به گونه اى كه تقريباً هيچ يك از مؤلفان در اين موضوع را نمى توان يافت كه در نقل هاى خود، به اين كتاب تكيه نكرده باشد و در بيشتر موارد، مستقيم و گاه با واسطه به آن ارجاع نداده باشد. (4)

٢. اخبار مكة فى قديم الدهر و [حديثه] (5)، از ابوعبدالله محمد بن اسحاق فاكهى (در. ٢45ه. ق)

[فاكهى] بابى را به عنوان «مكان هايى در مكه كه نمازگزاردن در آنها مستحب است و آثار پيامبر (ص) در آنها و تفسير مطلب» اختصاص داده است. وى از نوزده مكان ياد كرده است كه در برخى از آنها با سلف خود، ازرقى موافق است و مكان هايى نيز بر آنها افزوده است. مكان هاى ياد شده عبارتند از:

١. خانه اى كه رسول خدا (ص) در منزل ابن يوسف در آن زاده شد. اين خانه، بخشى از آن منزل بود تا خيزران مادر دو خليفه [عباسى]: موسى و هارون [به حج] آمد و آن را مسجد كرد و در آن نماز گزارد و آن را از منزل [ابن يوسف] جدا ساخت. پاره اى از


1- عجوز، مادر مقتدر، خليفه عباسى است. - م.
2- اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ازرقى، صص ٢٠٨ و ٢٠٩.
3- يعنى كتاب اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار. - م.
4- التاريخ و المؤرخون بمكة من القرن الثالث الهجرى الى القرن الثالث عشر، هيله، ص ١6.
5- در متن مبدأ صفحه ٢٨ به غلط آمده است: «حديثة» . - م.

ص: 70

مكيان پنداشته اند مردى از مكه كه به او سليمان بن ابى مرحب گفته مى شود مى گفته است: گروهى كه در اين خانه زندگى مى كرده اند، و سپس از آنجا جابه جا شده اند، گفته اند: به خدا سوگند در اين خانه هرگز آزمند نشديم و به مصيبت گرفتار نگشتيم. اين خانه از صحيح ترين آثار نزد مكيان است. اين مطلب را بزرگان آنان اثبات كرده اند. (1)

٢. خانه پيامبر (ص) يعنى همان خانه اى كه خديجه، دختر خويلد در آن زندگى مى كرد و رسول خدا (ص) در آن با خديجه همسر شد و محل زندگى آنان بود و خديجه همه فرزندانش را در آن زاد و در همان جا از دنيا رفت، و رسول خدا (ص) پيوسته در آن زندگى مى كرد تا زمان هجرت كه آن را ترك كرد و عقيل بن ابى طالب آن را با چيزهايى ديگر گرفت. سپس هنگامى كه معاويه خليفه شد، آن را خريد و مسجدش كرد و در آن نماز گزارد و بناى جديد نكويى در آن برپا داشت و حدود آن را همان حدود خانه خديجه نهاد و آن را تغيير نداد، مگر هنگامى كه آن را بازسازى و بهسازى مى كرد، كه از آن درى به خانه ابوسفيان بن حرب بن اميه گشود، يعنى همان خانه اى كه رسول خدا (ص) در روز فتح [مكه] گفت: «هر كس به خانه ابوسفيان در آيد، در امان است.» (2)اين همان خانه اى است كه در زمان فاكهى، به [خانه ريطه] (3)، دختر ابوالعباس [سفاح عباسى] معروف بود. (4)

٣. محلى در اجياد صغير كه به آن متكا گفته مى شود. (5)


1- اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، فاكهى، ج 4، ص 5. - م.
2- درباره اين سخن، بنگريد به پانوشت شماره ١ صفحه 5٩ همين اثر. - م.
3- در متن مبدأ صفحه ٢٩ به پيروى از متن مادر (ج 4، ص ٩) آمده است. «رايطه بنت ابى العباس» . اما نام دختر ابوالعباس سفاح عباسى، ريطه بوده است. در كتاب ازرقى (ج ٢، ص١٩٩) ، هم ريطه آمده است. رايطه، دختر كعب و نام زن اسد بن عبدالعزى است كه به جِعرانه معروف بوده و از قول ابن عباس نقل است كه آيه: وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ. . . (نحل: ٩٢) ، در شأن او نازل شده است (اخبار مكه، ازرقى، ج٢، ص٢٠٧؛ الجامع الطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف. ابن ظهيره قرشى، ص٣٣7) - م. * گفتنى است كه مرادى در بلوغ المرام بالرحلة الى بيت الله الحرام، ص ٩5، جِعرانه را جُعرانه (با ضم جيم) آورده است. - م.
4- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، فاكهى، صص ٧ و ٨ (با اندك اختلاف در لفظ) . - م.
5- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، فاكهى، ص ٩. - م.

ص: 71

4. مسجدى [در] خانه ارقم بن ابى ارقم مخزومى، در صفا، در خانه اى كه [امروزه] به خيزران معروف است، و رسول خدا (ص) در آن پنهان بوده است و عمر بن خطاب در آن اسلام آورد و پيامبر اكرم (ص) در آن [مردم] را به اسلام فرا مى خواند. (1)

5. مسجدى در عرفه، سمت راست موقف، كه به آن مسجد ابراهيم گويند، و اين غير از مسجد عرفه است [كه مسجد نمره و مسجد ابراهيم هم خوانده مى شود].

على بن منذر كوفى براى ما نقل كرد كه ابن فضيل از يزيد بن ابى زياد نقل كرد كه گفته است: با مجاهد خارج شديم و رفتيم، چون از حرم به سوى عرفات راهى شديم، گفت: آيا در مسجدى كه ابن عمر نماز گزاردن در آن را مستحب دانسته است، نماز مى گزاريد؟ مى گويد، گفتيم آرى، و در آنجا نماز به پا داشتيم. سپس گفت: هفتاد پيامبر در آنجا نماز گزارده اند كه همگى به خيف رفته اند. (2)

6. مسجد كَبْش در منا. اين مسجد از آن روى كبش [قوچ] خوانده شده است كه قوچى كه ابراهيم به جاى اسماعيل قربانى كرد، در محل اين مسجد هبوط كرد. (3)

٧. مسجدى در بالادست مكه، در ردم اعلى، كنار چاه جبير بن مطعم بن عدى بن نوفل كه به آن بئر عليا مى گويند و [گفته مى شود كه] (4)پيامبر اكرم (ص) در [محل] آن نماز گزارده است. عبدالرحمان بن كيسان [براى ما نقل كرد] كه پدرم برايم نقل كرد كه پيامبر (ص) را ديدم كنار بئر العليا نماز ظهر و عصر گزارد. اين مسجد را عبدالله بن عبيدالله بن عباس بن محمد (5)بنا كرد و در كنار آن حوضچه اى ساخت كه در آن آب


1- اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، فاكهى، ص ١٢. - م.
2- اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، فاكهى، ص ١٨. - م.
3- اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، فاكهى، ص ١٨. - م.
4- در متن مبدأ صفحه ٢٩ آمده است: «يقول» . در اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه ( ج4، ص١٩) نيز آمده است: «يقول» اما در اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار (ازرقى، ج٢، ص٢٠٠) آمده است: «يقال: ان النبى (ص) صلى فيه» . - م.
5- در متن مبدأ صفحه ٢٩ آمده است: «عبدالله بن عبيدالله بن العباس بن محمد» . اين نقل نه با متن اخبار مكه فاكهى (ج 4، ص ١٩) كه مأخذ مؤلف است سازگار است و نه با مأخذ فاكهى، يعنى كتاب اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ازرقى، (ج٢، ص ٢٠٠) ؛ چه ازرقى آورده است: «عبدالله بن عبيدالله بن العباس بن محمد بن على بن عبدالله بن عباس» و فاكهى آورده است: «عبدالله بن عبدالله بن العباس بن محمد» . - م.

ص: 72

ريخته مى شد. از برخى از فقيهان مكه شنيدم كه مى گفتند: در گذشته هاى دور، مردم [مكه] فرا دست اين چاه خانه نمى كردند، [خانه هاى] مردم از مسجد [الحرام] تا اين چاه بوده و بالادست آن از سكنه خالى بوده است. (1)

٨. مسجدى در بالادست مكه كه به آن مسجد حَرَس گفته مى شده است و امروزه هم با همين نام شناخته مى شود. اين مسجد از آن رو حرس خوانده شده است كه صاحب الحَرَس مكه در [مكه] گشت مى زد و نيروهايش از شعب ها و نواحى مكه در اين مسجد بر او گرد مى آمدند. اين مسجد در پايين [كوه] حُجون قرار دارد. اين مسجد، همان مسجد جن است كه رسول خدا (ص) براى عبدالله بن مسعود محدوده اى [در آن] معلوم داشت [تا در آن نماز بگزارد] اما پريانى كه در نخله، پيامبر را ديدند، پريان نينوايند، و پريانى كه آن حضرت را در مكه ملاقات كردند، پريان نُصّيْبين اند. (2)

٩. مسجدالبيعه. [يعنى] بيعت انصار با [رسول خدا (ص)] در ليله عقبه در عقبه منا. (3)

١٠. مسجدى در ذى طوى، سر دوراهى تنعيم به جده كه به آن مسجد النبى گويند. (4)

١١. مسجدى كه به آن مسجد شجره گفته مى شود و در بالادست مكه در پشت دار منارةالبيضاء در دامنه كوه، مقابل [كوه] حجون رو به روى مسجد حَرَس واقع است و درختى در آن بوده است كه رسول خدا (ص) آن را فراخوانده و آن از جاى خود حركت كرده و نزد حضرت آمده است. (5)و (6)


1- اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، فاكهى، ص ١٩. - م.
2- اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، فاكهى، صص ٢٠ - ٢٣. - م.
3- اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، فاكهى، ص ٢6. - م.
4- اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، فاكهى، ص ٢٧. - م.
5- اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، فاكهى، ص ٢٧. - م.
6- براى آگاهى از اين معجزه نبوى بنگريد به خطبه قاصعه (١٩٢) نهج البلاغه. نيز بنگريد به پانوشت شماره ٣ صفحه 6١ همين كتاب. - م.

ص: 73

١٢. مسجدى كه به آن [سُرَرْ (1)] گويند: اين همان مسجدى است كه عبدالصمد بن على ساخت. [ابن ابى عمر از مَعُن بن عيسى از مالك بن انس از محمد بن عمرو بن طلحه ديلى] از محمد بن عمران انصارى از پدرش نقل كرده كه: عبدالله بن عمر در راه مكه در حالى كه زير درخت تنومندى نشسته بودم رو به من كرد و گفت: چه چيز تو را زير اين درخت كشانده؟ گفتم سايه اش را مى خواهم. گفت: ديگر چه؟ گفتم: هيچ چيزى ديگر مرا زير اين درخت ننشانده است. عبدالله گفت: رسول خدا (ص) مى گويد: هنگامى كه در منا ميان دو كوه سخت قرار گرفتى - و با دستش به سوى مشرق اشاره مى كند - اينجا محلى است كه به آن [سُرَرْ] گفته مى شود و در آن درخت تنومندى است كه هفتاد پيامبر زير آن نشسته اند. (2)

١٣. مسجدى نزديك برامين، به طرف ديوارى كه كنار خانه عمر بن عبدالعزيز مقابل ديوار ابوسفيان است. شمارى از مكيان گمان برده اند رسول خدا (ص) بسيار در اين مسجد مى نشسته است و از خانه خديجه در كنار خانه ابوسفيان، راهى به سوى اين مسجد وجود داشته است. (3)

١4. مسجدى نزديك شعب على بن ابى طالب (ع) ، گفته مى شود اين مسجد جزء خانه حارث بن عبدالمطلب شده است و پيامبر اكرم (ص) در آن نماز مى گزارده و در آن مى نشسته است. خدا مى داند چه بوده است. (4)

١5. مسجدى در ذى طوى، [ميان] ثنية المدنيين كه مشرف بر آرامستان مكه [معلا]


1- در متن مبدأ صفحه ٣٠ آمده است: «سَرَر» . - م. * مؤلف محترم هنگام سخن از كتاب ازرقى همال خود او (اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ج٢، ص ٢٠٢) اين واژه را سِرَر نگاشته است، اما در اينجا و به گاه ياد از كتاب فاكهى، برخلاف او (اخبار مكة فى قدم الدهر و حديثه، ج 4، ص ٣٠ - ٣١) كه اين واژه را سُرَر ضبط كرده، آن را سَرَر نوشته است. مترجم ترجيح داد در اينجا، اين واژه به همان صورت كه در متن مادر آمده است، يعنى سُرَر ثبت شود. به هر روى سَرَر ناروا تحرير گشته است. - م.
2- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، ج 4، ص ٣٠ - ٣١. - م.
3- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، ج 4، ص ٣٢. - م.
4- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، ج 4، ص ٣٣. - م.

ص: 74

است و ثنيه [گردنه] اى كه در دامنه [كوه] حَصحاص قرار دارد. اين همان مسجدى است كه زبيده آن را به شكل مستطيل با طاق قوسى (1)ساخت. (2)

١6. مسجد شجره، عبدالله بن احمد برايم نقل كرد كه ابراهيم بن عمرو گفت: عبدالمجيد بن ابى داود از پدرش به من خبر داد كه گمان رفته است كه پيامبر اكرم (ص) در مسجد شجره يعنى مسجدى كه در پايين تر از [محله] يَأجج است، نماز گزارد. (3)

١٧. مسجدى در كوه ثور، [كه اگر به سوى] عُرَنَه [بروى] در سمت چپ تو است. ثور همان غارى است كه خداوند در كتابش از آن ياد كرده است: (4). . . إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا. . . . (5)

١٨. مسجدى در كوه حرا، (6)كه رسول خدا (ص) به آنجا مى رفته و روزى چند در آنجا اعتكاف مى كرده است. (7)

بررسى مقايسه اى: از مقايسه سياهه مكان هاى تاريخى اسلامى از نگاه ازرقى با آنچه فاكهى در اين باره برشمارده است برمى آيد كه آن دو بر سر نام پاره اى از مكان هاى [تاريخى] و ارتباط آنها با پيامبر اكرم (ص) و تاريخ اسلام همداستانند. اين مكان ها عبارتند از:

١. خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن زاده شده است.

٢. خانه پيامبر اكرم (ص) يعنى همان منزلى است كه ام المؤمنين خديجه در آن زندگى مى كرده است.

٣. خانه ارقم بن ابى ارقم مخزومى


1- بنته زبيدة بازج. - م.
2- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، ج 4، ص ٣٣. - م.
3- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، ج 4، ص ٣4. - م.
4- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، ج 4، ص ٣5. - م.
5- توبه: 4٠.
6- منظور جبل النور است كه غار حرا در آن واقع است و كوه حرا و جبل هم خوانده مى شود. - م.
7- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، فاكهى، ج 4، ص ٣6. - م.

ص: 75

4. مسجدى در عرفه سمت راست امام در موقف، كه به آن مسجد ابراهيم گفته مى شود و اين غير از مسجد نمره (1)است.

5. مسجد حَرَس (مسجد جن) در بالادست مكه

6. مسجد البيعه

٧. مسجدى در ذى طوى در دو راهى تنعيم و جده.

٨. مسجد شجره در بالادست مكه

٩. مسجد سِرَر (2)

١٠. كوه ثور

١١. كوه حرا

آنچه آمد مجموع مكان هاى تاريخى است كه بر سر آنها همداستانى وجود دارد و تا قرن سوم هجرى قمرى از اختلاف بر سر آنها در ميان عالمان ياد نشده است.

سياهه فاكهى نسبت به سياهه ازرقى افزوده هايى دارد. او شمارى از مكان هايى را كه به اعتبار ارتباط تاريخى آنها با پيامبر اكرم (ص) به مسجد تبديل شده اند، ياد كرده است؛ يعنى:

١. مسجدى در شعب على بن ابى طالب (ع)

٢. مسجد برامين

پژوهش تاريخى اقتضا مى كند پس از اين، مكان هاى تاريخى ياد شده در مكه مكرمه در طول سده هاى بعدى [نيز] بررسى شود.

٣. شفاءالغَرام باخبار البلد الحرام، اثر حافظ ابوطيب تقى الدين محمد بن احمد بن على فاسى مكى مالكى (٧55 - ٨٣٢ ه. ق) .

وى باب بيست و يكم را به بيان مكان هاى مباركى كه در مكه مكرمه و حرم و نزديك آن است و شايسته زيارتند، اختصاص داده است. او اين مكان ها را به مساجد،


1- اين واژه را نَمِرَه و نَمْرَه ثبت كرده اند. - م.
2- گفتنى است چنان كه گذشت، ازرقى اين مكان را سِرَر و فاكهى آن را سُرَر خوانده است. - م.

ص: 76

خانه ها، كوه ها، مزارها تقسيم كرده است.

گفتنى است تقى الدين فاسى، اطلاعات مربوط به اين مكان ها را تازه و روزآمد ساخته، و به گونه اى دقيق، آنها را چونان كه در زمان او بوده اند توصيف كرده است. در لابه لاى نگارش او درباره برخى از آنها چندبار آمده است: «نگارش آنچه ياد كرديم در حضور من صورت پذيرفت» ، و اين نشان دهنده تراز كامل توجه و بازبينى و ريزكاوى اوست.

وانگهى، وى اطلاعات صحيح را تأييد كرده و با بررسى آنها به روش هاى علمى و اخبار متواتر بر درستى آنها تأكيد كرده؛ و به روش هاى علمى و واقعگرا اطلاعات ضعيف را [باز شناخته و] ضعيف شمارده است. اين امور موجب تقويت اعتماد به نوشته هاى او و پذيرش آنها شده است.

از تقى الدين فاسى جز اين انتظار نمى رود، چه او محدث و فقيهى است كه عهده دار قضاوت در مكه مكرمه بوده است و در كتابش حقايق را با شم و درك عالمى گرد آورده است كه امانت علمى بر گردن دارد كه بايد آن را به كامل ترين شكل ادا كند. وى به پا خاست و امانت را با كمال صداقت و اخلاص به جا آورد. اين مهم در ذيل عنوانى كه گذشت و در چندين صفحه، نمود يافته است كه نقل كامل آنها در اين باريكه گفتار نمى گنجد. اما بخش هايى از آن را تا آن مايه كه با اهداف اين جستار سازوار است، مى توان برگرفت و باز گفت تا نمايى روشن از اين مكان هاى تاريخى كه آيندگان از گذشتگان در قالب تواترى علمى و سالم نقل كرده اند پيش رو نهاده شود. از اين هم فراتر، اين از ويژگى هاى مكتب تاريخى مكه است كه زنجيروار از ازرقى آغازيده و به تقى الدين فاسى انجاميده است.

بررسى فاسى اين گونه سرگرفته است: اين مكان ها [شامل] مسجدها و خانه ها و كوه ها و آرامگاه هاست. [شمار] مساجد بيش از ديگر موارد است، البته برخى از آنها به زادخانه و برخى ديگر به خانه مشهورند. در اينجا مراد بيان مواردى است كه به مسجد شهره اند؛ از آنهاست:

ص: 77

. مسجدى در بالا و نزديك مجزره بزرگ، در سمت راست كسى كه به سوى مكه سرازير است و در سمت چپ كسى كه از آن بالا مى رود. گفته شده است كه پيامبر اكرم (ص) در آنجا نماز مغرب گزارده است. اين نكته را در دو تخته سنگ در اين مسجد يافتم كه يكى از آنها به خط عبدالرحمان بن ابى حرمى است و بر آن كنده شده است كه وى در ماه رجب سال 5٨٨ ه. ق عمره گزارده است، و بر ديگرى حك شده است كه وى در سال 64٧ه. ق عمره به جا آورده است. [فاسى،] سپس مساحت اين مسجد و فاصله آن با ديوار باب بنى شيبه را آورده و در پى آن گفته است كه اين اندازه گيرى در حضور من صورت پذيرفت. (1)

فاسى در بررسى اين مكان، سخن كسانى را كه مى گويند اين همان جايى است كه مردم در روز فتح [مكه] در آن با پيامبر (ص) بيعت كردند، نمى پذيرد و مى گويد: «شمارى از مردم اين عصر پنداشته اند، اين مسجد همان مسجدى است كه ازرقى گفته است، در قرن مسقله كنار موقف الغنم است و گفته مى شود رسول خدا (ص) در روز فتح مكه در آنجا از مردم بيعت گرفت.

علت اين پندار آن است كه [گمان رفته است] مسجدى كه مساحت آن، و برخى از خبرها را درباره آن ياد كرديم، به [همان] كوهى پيوسته است [كه ازرقى آن را در قرن مسقله دانسته است]، و اكنون سوق الغنم در كنار آن است، اما اين پندار نادرست است زيرا كوهى كه اين مسجد كنار آن است بنابر قول ازرقى، كوهى است مشرف بر مروه كه كوه ديلمى خوانده مى شود و در بخش بالايى مكه شامى است، و ازرقى، قرن مسقله را كه بدان اشاره كرده در بخش بالايى مكه يمانى دانسته است.» (2)

٢. ديگرى مسجدى است در بالاى مسجد پيشين كه به آن مسجدالرايه (3)گفته مى شود


1- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، فاسى، چاپ سيدى و ذهبى، ج ١، ص 4٩٣. - م.
2- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، فاسى، چاپ سيدى و ذهبى، ج ١، صص 4٩٣ و 4٩4. - م.
3- اين مسجد را از آن رو مسجد الرايه ( مسجد بيرق) خوانده اند كه رسول خدا (ص) در روز فتح مكه، پرچمش را در محل آن افراشته مى دارد و دوگانه اى مى گزارد. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب صبرى پاشا، ج٢، ص٨٨٨. - م.

ص: 78

و محب طبرى در كتاب القرى [لقاصد ام القرى] آن را به اين نام معرفى كرده است.

اين مسجد بنابر آنچه گفته شده و ازرقى هم ياد كرده است، از جمله مساجدى است كه رسول خدا (ص) در آن نماز گزارده است. [نيز] ازرقى ياد كرده است كه اين مسجد را عبدالله بن عباس بن محمد بن على بن عبدالله بن عباس، ساخته است. در اين مسجد دو كتيبه سنگى وجود دارد. يكى كوفى و ناخواناست، و در ديگرى آمده است كه مستعصم عباسى در شعبان 64٠ ه. ق دستور داده است مسجد ترميم شود. امير [قُطْلُوبَك] (1)حُسامى مَنجَكى [نيز] در اوايل سال 801 ه. ق آن را تعمير كرده است. [فاسى] سپس به مساحت مسجد پرداخته و مقدار آن را بيان داشته و گفته است: «اين اندازه گيرى در حضور من صورت گرفت.» (2)

٣. مورد ديگر مسجدى است در سوق الليل نزديك زادخانه پيامبر اكرم (ص) كه به آن مختباء [پناهگاه] گفته مى شود، و هر ساله مردم بسيارى در بامداد روز دوازدهم ماه ربيع الاول، آنجا را زيارت مى كنند. كسى را نديدم از اين مسجد ياد كند، و چيزى از اخبار مربوط به آن نمى دانم. (3)

4. مورد بعدى، مسجدى است در پايين دست مكه، منسوب به ابوبكر و گفته شده است اين مسجد [بخشى از خانه او] (4)بوده است كه از آن به مدينه مهاجرت كرده است. و الله اعلم. اين مسجد مكانى شناخته شده در محلى مشهور به حجاريه در پايين مكه و نزديك باب ماجن است. (5)

از موارد ديگر، مساجدى است كه در بيرون و بالادست مكه اند؛ از آنهاست:


1- در متن مبدأ صفحه ٣4 برخلاف متن كتاب فاسى، چاپ سيد و ذهبى (١٩٩٩، ج ١، ص4٩4) ؛ و چاپ على عمر (٢٠٠٧، ج ١، ص 4٣٢) آمده است: «قطلبك» . - م.
2- شفاء الغرام باخبار البلدالحرام، فاسى، ج ١، ص 4٩4. - م.
3- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، فاسى، چاپ سيدى و ذهبى، ج ١، ص 4٩5. - م.
4- در متن مبدأ صفحه ٣4 آمده است: «و يقال الذين من التى هاجر منها الى المدينة. . .» ؛ حال آنكه فاسى در متن مادر (شفاء الغرام، ج١، ص4٩5) چنين آورده است: « و يقال انه من داره التى هاجر منها الى المدينة. . .» . - م.
5- شفاء الغرام، فاسى، ج ١، ص 4٩5. - م.

ص: 79

5. مسجدى كه به مسجدالاجابه معروف است و در سمت چپ كسى قرار دارد كه در شعبى نزديك ثنيه اذاخر به منا مى رود. اين، مسجدى بنام است و گفته مى شود كه پيامبر اكرم (ص) در آن نماز گزارده است.

ازرقى از اين مسجد ياد كرده و درباره شعبى كه در آن قرار دارد نيز چيزهايى آورده است، چه او با سند گذشته چنان كه نقل كرديم مى گويد: «شعب آل قنفذ [همان شعبى است كه خانه آل خلف بن عبد ربه بن سائب در آن است و رو به روى قصر محمد بن سليمان است و به آن شعب اللئام (1)گويند]. [مراد از قنفذ،] قنفذ بن زهير از بنى اسد بن خزيمه است. اين همان شعبى است كه چون از منا به مكه روى كنى در بالاى باغ خرمان و در سمت چپ توست، و امروزه، دارالخليفتين (2)[خانه دو خليفه] از بنى مخزوم در آن است. در اين شعب، مسجدى ساخته شده كه گفته مى شود پيامبراكرم (ص) در [محل] آن نماز خوانده است و امروزه حضرميان به هنگام [حج] در آن منزل مى كنند.» (3)

اين مسجد اكنون يكسره ويران است و جز ديوار پيشين، همه ديوارهاى آن فرو ريخته و در آن سنگ نبشته اى است كه بر آن حك شده است كه اين، مسجدالاجابه است و عبدالله بن محمد در سال ٧٢٠ه. ق آن را تعمير كرده است. [فاسى،] پس از اين، مساحت مسجد را گفته و اشاره كرده است: «اين اندازه گيرى در حضور من صورت پذيرفت.» (4)


1- در چاپ سيد و ذهبى (١٩٩٩، ج١، ص 4٩6) آمده است: «شعب اللام» و در چاپ على عمر (٢٠٠٧، ج١، ص 4٣٣) آمده است: «شعب اللئام» و نقل چاپ قبلى، حاصل تحريف دانسته شده است. در اخبار مكه ازرقى (ج٢، ص ٢٨6) ، هم اللئام آمده است. - م.
2- در چاپ سيد و ذهبى (١٩٩٩، ج ١، ص 4٩6) آمده است: «دار الخلعيين» و در چاپ على عمر (٢٠٠٧، ج ١، ص 4٣٣) آمده است: «دار الخليفتين» . مؤلف محترم بى آنكه به اختلاف اين دو نسخه چاپى اشارتى كند، نقل نسخه على عمر را در متن باز گفته از نسخه سيد و ذهبى گنجانده است. وانگهى در كتاب ازرقى (ج ٢، ص ٢٨٧) آمده است: «خلفيين» . - م.
3- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ج ٢، ص ٢٨٧ (با اندك اختلاف در لفظ) . - م.
4- شفا الغرام، ج ١، صص 4٩6 و 4٩٧. - م.

ص: 80

6. مسجدالبيعه، يعنى همان بيعتى كه در آن انصار در حضور عباس بن عبدالمطلب عموى پيامبر اكرم (ص) با آن حضرت بيعت كردند. اين مسجد، نزديك عقبه اى است كه حد نهايى منا از سوى مكه است، و در آن سوى عقبه در نزديكى مكه و در شعبى است كه در سمت چپ كسى واقع است كه از مكه به منا مى رود. [فاسى] سپس از سنگ نوشته اى در اين مسجد سخن مى گويد، آن گاه به توصيف دقيق و ذكر مساحت مسجد مى پردازد و عبارت «تعيين آنچه بيان داشتيم در حضور من انجام شد» را تكرار مى كند. (1)

٧. مسجدى (2)در منا نزديك خانه اى معروف به دارالمنحر ميان جمره اولى و جمره وسطى، در سمت راست كسى كه به سوى عرفه بالا مى رود. اين مسجد بنابر آنچه گفته شده است، منسوب به پيامبر اكرم (ص) است، زيرا در آن سنگ نبشته اى است كه بر آن حك شده است: اين جا مسجد سيد الاولين و الآخرين است كه در [محل] آن نماز ظهر گزارده و قربانى خود را نحر كرده است. [فاسى در ادامه] به بيان مساحت و ويژگى هاى اين مسجد پرداخته و افزوده است: «بررسى و تعيين مساحت در حضور من بوده است.» (3)

٨. مسجد كبش در منا در سمت چپ كسى كه رو به عرفه دارد. اين مسجد در منا، معروف است و مراد از كبش (قوچ) ، همان قوچى است كه خداوند آن را سر بهاى پيامبرش اسماعيل بن ابراهيم قرار داد. و اين منحر [كشتارگاه شتر]، همان خانه معروف به دارالمنحر در منا ميان جمره اولى و وسطى، نزديك مسجدى است كه پيش تر از آن ياد شد. اين خانه در ميان مردم به همين نام مشهور است؛ و قربانى [صليحى] پادشاه


1- شفاء الغرام، ج ١، صص 4٩6 و 4٩٧. - م.
2- اين مسجد كه آن را مسجد نحر و مسجد منحر خوانده اند، در ميانه شرقى منا ميان جمره اولى و جمره ثانى قرار داشته و بانى و سازنده آن ناشناخته است. در سال 645 ه. ق. ، ملك منصور (صاحب اليمن) آن را تعمير و بازسازى مى كند. در اين مسجد سنگ نوشته اى بوده است با اين مضمون: رسول خدا (ص) در حجة الوداع در اين مكان پس از نماز ظهر 6٣ شتر به دست خود ذبح مى كند و ٣٧ شتر را به على (ع) وامى گذارد تا براى آن جناب ذبح كند. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب صبرى پاشا، ج٢، ص٨٩١. - م.
3- شفاء الغرام، ج١، صص 4٩٧ و 4٩٨. - م.

ص: 81

يمن در آن نحر مى شود. [فاسى] سپس به توصيف اين مسجد روى مى كند و مساحت آن را بيان مى دارد. (1)

٩. مسجد خيف در منا، مسجدى پر فضيلت است كه اخبار و احاديث بر آن دلالت دارد. از آنهاست آنچه كه از المعجم الكبير طبرانى روايت كرديم. به اين ترتيب كه ابن عباس مى گويد: «رسول خدا (ص) گفت: هفتاد پيغمبر در خيف نماز گزاردند كه يكى از آنها موسى است.» (2)

و به سند ازرقى كه به ابن جريج مى رسد، وى از اسماعيل بن اميه نقل كرده است كه خالد بن مضرس به او خبر داده است كه سالخوردگانى از انصار را ديده است كه در مقابل مناره و نزديك آن در پى محل نماز گزاردن پيامبر اكرم (ص) مى گشتند. همچنين به سند فاكهى كه به ازرقى مى انجامد، مى گويد: «جدم گفت: سنگ هايى كه مقابل مناره است همان محل نماز گزاردن پيامبر اكرم (ص) است و هنوز هم مردم و عالمان در آنجا نماز مى گزارند.» (3)

فاسى سخن درباره مسجد خيف و مستحب بودن زيارت آن و احاديث وارد شده در اين باره را به شرح آورده است، سپس به بحث از معمارى مسجد و تعيين مساحت آن و معلوم داشتن نمازگاه پيامبر اكرم (ص) روى كرده است، همچنان كه از شمارى از آثار تاريخى آن يعنى مناره و سقاخانه، و اميران و بازرگانانى كه ساخت و تعمير آن را پذيرفته اند، سخن گفته است و در پايان بررسى خود، پيشنهادهايى چند درباره معمارى آن عرضه داشته است. (4)

١٠. مسجدى در تنعيم كه عايشه پس از حج در حجة الوداع، از آنجا عمره اش را آغاز كرده است. فاسى از خلفا و شاهان و ثروتمندانى كه به تعمير اين مسجد


1- شفاء الغرام، ج ١، صص 4٩٨ و 4٩٩. - م.
2- شفاء الغرام، ج ١، ص5٠٠. - م.
3- شفاء الغرام، ج ١، ص 5٠١. - م.
4- شفاء الغرام، ج ١، صص 5٠١ - 5٠6. - م.

ص: 82

پرداخته اند و نيز از مساحت آن ياد كرده است. (1)

١١. مسجد فتح نزديك جموم در وادى مرالظهران (2)، گفته شده از مساجدى است كه پيامبر اكرم (ص) بين مكه و مدينه در آن نماز گزارده است. قاضى زين الدين بن حسين مراغى مدنى در كتاب تاريخ المدينة المنورة، اين مسجد را در شمار مساجدى ياد كرده است كه پيامبر اكرم (ص) ميان مكه و مدينه در آنها نماز خوانده است. متن سخن او چنين است: «و مسجدى در مسيلى كه در وادى مرالظهران است، و هنگامى كه از [بلندى هاى] صفراوات به سوى مكه سرازير شوى در سمت چپ راه قرار دارد. مرالظهران، همان بستر مسيلى است كه امروزه به مسجد فتح مشهور است.» (3)

به فرجام، فاسى اين پاره از اين باب را با اين عبارت به پايان برده است «اين مكان هاى مبارك در مكه و حرم مكه و نزديك آن، اكنون به مساجد معروفند، و ازرقى مساجد ديگرى را برشمارده است كه امروز محل آنها معلوم نيست.» (4)

وى سپس به عنوانى تازه مى پردازد «شرح محل هاى مبارك در مكه كه به زادخانه معروفند.» وى شرح اين محل ها را اين گونه آغاز مى كند: اين محل ها، در واقع مسجداند و تنها در ميان مردم به زادخانه شهره شده اند. از اين رو آنها را جدا از مساجد ياد كرده ام، برخى از اين محل ها در ذيل مى آيد. (5)

١. زادگاهى كه زادخانه پيامبر (ص) ناميده مى شود و در محلى است كه به آن سوق الليل گويند و در ميان مكيان، شناخته شده و مشهور است. سهيلى در شرح زادخانه پيامبر اكرم (ص) و كسانى كه در آن ساخت و ساز كرده اند، مطلبى آورده است كه موجب شگفتى است، چه او مى گويد: «او [(ص)] در شعب زاده شد، و گفته مى شود


1- شفاء الغرام، ج ١، صص 5٠6 و 5٠٧. - م.
2- مرالظهران، جايى است در ٢٢ كيلومترى شمال مكه مكرمه كه امروزه به وادى فاطمه معروف است. - م.
3- شفاء الغرام، ج ١، ص 5٠٨. - م.
4- شفاء الغرام، ج ١، ص 5٠٨.
5- شفاء الغرام، ج ١. - م.

ص: 83

در خانه اى در صفا به دنيا آمد كه [بعدها] در تصرف محمد بن يوسف برادر حجاج بوده، و بعدها، زبيده هنگام حج گزاردن در آنجا مسجدى ساخت.» (1)

حافظ علاءالدين مغلطاى هم در كتاب السيره، در معلوم داشت زادخانه پيامبر اكرم (ص) ، چيزى گفته كه موجب شگفتى است، چه او مى گويد: «بر اساس اخبارى كه من به دست آورده ام، [پيامبر اكرم (ص)] در مكه زاده شده است. سپس در ادامه مى گويد: در خانه اى كه [بعدها] از آن محمد بن يوسف برادر حجاج بن يوسف شده است زاده شد و گفته مى شود در شعب و گفته مى شود در ردم و در عسفان.» (2)

شگفتى اين سخن در آن است كه گفته شده است پيامبر (ص) در ردم و در عسفان زاده شده است.

اين قول كه آن حضرت در ردم به دنيا آمده است را ابوحفص [عمر] بن شاهين [در. ٣٨5ه. ق] در كتاب الناسخ و المنسوخ، روايت كرده است؛ زيرا او مى گويد: «احمد بن [عيسى بن سكن از هاشم بن قاسم از يعلى بن اشدق از] (3)عبدالله بن جراد براى ما نقل كرد كه رسول خدا (ص) در ردم زاده شد و در ردم ختنه گشت و در ردم مبعوث شد و از ردم (4)[به معراج يا جايى ديگر] برده شد.» (5)

بكرى مى گويد: ردم بنى جُمَح در مكه، [جايى است كه در آن] ميان بنى جُمَح و بنى محارب بن فِهر، جنگى درگرفت؛ بنى محارب بسيارى از بنى جمح را كشتند؛ ازاين رو، اين محل به واسطه فراهم آمدن پشته ها از كشته ها (6)، ردم


1- شفاء الغرام، ج ١، ص 5٠٩. - م.
2- شفاء الغرام، ج ١، ص 5٠٩. - م.
3- در متن مبدأ صفحه ٣٧ آمده است: « قال: حدثنا احمد بن عبدالله بن جراد. . .» ؛ اما در متن مادر، (شفاء الغرام، ج 5، ص 5٠٩) فاسى آورده است: « قال حدثنا احمد بن عيسى بن السكن، حدثنا هاشم بن القاسم، حدثنا يعلى بن الاشدق، عن عبدالله بن جراد. . .» . چنان كه روشن است در متن مبدأ شخصيت مجهولى در سلسله سند حديث گنجانده شده است، يعنى احمد بن عبدالله بن جراد. - م.
4- حُمل من الردم. - م.
5- شفاء الغرام، ج ١، ص 5٠٩. - م.
6- در شفاء الغرام (چاپ سيد و ذهبى، ج ١، ص 5٠٩؛ چاپ على عمر، ج ١، ص 44٧) آمده است: «القتلى» . قتلى جمع قتيل به معناى كشته شدگان است. اما در متن مبدأ صفحه ٣٧ به غلط آمده است: «القتل» . ترجمه بر اساس متن مادر صورت پذيرفت. - م.

ص: 84

خوانده شده است. (1)

سپس در ادامه از موضوعات زير درباره اين مكان شريف سخن گفته است: آنچه درباره بركت اين مكان وارد شده است، توصيف آن براساس درك و دريافت فاسى، تعيين مساحت آن و سرانجام برشماردن نام خليفه هايى كه آبادانى و تعمير آن را گردن نهاده اند. (2)

٢. از آن جمله است مكانى كه گفته مى شود زادخانه [حضرت] فاطمه [دختر پيامبر] (3)[(عليها السلام)] است. اين محل در خانه مادرش خديجه دختر خويلد بوده كه در كوچه اى معروف به زقاق الحجر [كوچه سنگى] در مكه مكرمه قرار داشته است. (4)[فاسى] بار ديگر از اين محل، ذيل شرح خانه هاى مبارك در مكه مكرمه ياد كرده و گفته است: «يكى از آن خانه ها، خانه خديجه ام المؤمنين است كه به زادخانه فاطمه (عليها السلام) معروف است، چه او و برادرانش از خديجه و پيامبر (ص) در آن زاده شدند.» (5)

اكنون بيشتر اين خانه مسجد شده است؛ زيرا رواق دارد و هفت قوس بر هشت ستون در آن است و در ديوار رو به قبله آن سه محراب درست شده است كه خود سه مكان [خاص] بوده اند:

الف. محلى كه به آن زادزمين فاطمه (عليها السلام) گفته مى شود.


1- شفاء الغرام، ج ١، ص 5٠٩. - م. * در مقاله «خانه خديجه بهترين مكان پس از مسجدالحرام» ميقات حج، سال هيجدهم، شماره 6٩، ص ١٢٢، عبارت «فسمى ذلك الموضع بما ردم عليه من القتلى» بدين سان ترجمه شده است: «به همين دليل آنجا (ردم) نام گرفت، دليل آن ويرانه هاى به جا مانده از نبرد بود» . - م.
2- شفاء الغرام، ج ١، صص 5١٠ و 5١١. - م.
3- شفاء الغرام، ج ١، صص 5١٠ و 5١١. - م.
4- شفاء الغرام، ج ١، صص 5١١ و 5١٢. - م.
5- شفاء الغرام، ج ١، ص 5١4. - م.

ص: 85

ب. محلى كه به آن قبةالوحى (1)گفته مى شود كه چسبيده به زادزمين فاطمه (عليها السلام) است.

ج. محلى كه به آن مختبأ گفته مى شود و چسبيده به قبةالوحى است.

اين خانه پس از مسجدالحرام برترين خانه مكه است، چنان كه محب طبرى گفته است، (2)و اين شايد از آن روست كه پيامبر اكرم (ص) پس از همسرى با خديجه تا هنگام هجرت، سال ها در آن زندگى كرده است و آيات فراوانى [در آنجا] بر او نازل گشته است. پيامبر اكرم (ص) در اين خانه با خديجه همسر شد و فرزندان خديجه در اين خانه زاده شدند و او در همين خانه از دنيا رفت. (3)

٣. يكى ديگر از آنها محلى است كه به آن زادخانه على بن ابيطالب (ع) گفته مى شود و نزديك زادخانه پيامبر اكرم (ص) و در بالادست آن است. اين مكان نزد مكيان به اين نام مشهور است و ميان آنان در اين امر اختلافى نيست. ازرقى از اين محل ياد نكرده است اما ابن جبير از آن ياد كرده است. (4)و (5)بر در اين خانه نوشته شده است: اين [مسجد] زادخانه اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) است و پيامبر (ص) در آن پرورش يافت.

سيد و مولاى ما ابوالعباس احمد بن ناصر لدين الله در سال 6٨٠ه. ق دستور داد اين خانه تعمير شود. (6)

فاسى در ادامه به شرح ويژگى هاى اين مكان و مساحت آن پرداخته است.

البته عفيف الدين عبدالله ميرغنى ديدگاهى ديگر دارد، وى بر اين باور است كه على (ع) در درون كعبه چشم بر جهان گشوده است. اما نووى اين نقل را


1- مكانى در خانه حضرت خديجه (عليها السلام) كه جاى نزول فرشته وحى بر پيامبر اكرم (ص) و ابلاغ وحى به آن حضرت بوده است و بعدها در آن مقصوره اى ساخته شد. - م.
2- شفاء الغرام، ج ١، صص 5١4 و 5١5. - م.
3- شفاء الغرام، ج ١، ص 5١4. - م.
4- رحله، ابن جبير، ص١4٢. - م.
5- گفتنى است كه در رحله ( ابن جبير، ص ١4٢) آمده است: «كنار زادخانه پيامبر اكرم (ص) مسجدى است كه بر آن نوشته شده است كه اين مسجد زادخانه على [(ع)] است» . چنان كه ديده مى شود، ابن جبير چونان جهانگرد، تنها آنچه را ديده است آن هم با صيغه مجهول (نوشته شده) ياد كرده است. - م.
6- شفاء الغرام، ج ١، ص 5١٢.

ص: 86

ضعيف دانسته است. (1)

او از اين رهگذر به موضوع ديگرى كه پذيرفته علماى شيعه است، اشاره كرده است و آن اين است كه اميرمؤمنان على بن ابيطالب (ع) در كعبه مشرفه زاده شده است. از آثار جامع در اين زمينه كتاب وليد الكعبة (2)است.

امروزه هيچ اثرى از اين زادخانه برجاى نيست و [ محل آن] در سمت چپ زادخانه نبوى رو به روى حرم، به توقفگاه خودرو تبديل گشته است. (3)

4. مورد ديگر، محلى است كه به آن زادخانه [امام] جعفر صادق (ع) گفته مى شود و به خانه ابوسعيد معروف و نزديك دارالعجله است. علت اين نامگذارى وجود سنگ نوشته اى بر سر در اين خانه است كه بر آن حك شده است: اينجا زادخانه جعفر صادق (ع) است و پيامبر اكرم (ص) به آن پا گذاشته است. فاسى پس از اين به مساحت اين محل و كسانى كه به تعمير آن پرداخته اند اشاره كرده است. (4)

[فاسى همچنين مى افزايد: گفته شده است اين خانه، از آن جعفر بن ابى طالب معروف به طيار بوده است (5)].

فاسى در ادامه، مطالب را ذيل عنوان «خانه هاى مبارك مكه مكرمه» آورده است. اين مكان ها به ترتيب ذيل آمده اند:

[5]. خانه ام المؤمنين خديجه (عليها السلام) كه از آن ياد شد.

[6]. محلى كه گفته مى شود خانه ابوبكر است كه در همين كوچه [حجر] واقع و


1- عدةالانابة فى اماكن الاجابة، [عفيف الدين عبدالله ميرغنى]، ص ٢١٠.
2- وليد الكعبة، سيد محمدرضا جلالى حسينى؛ مولد امير المؤمنين (ع) نصوص مستخرجة من التراث الاسلامى، احمد باكتچى؛ يگانه مولود كعبه، محمد على اردوباوى، ترجمه حسينعلى عربى. بسيارى از عالمان اهل سنت بر ولادت على (ع) در كعبه تصريح كرده اند، از آنهاست: حاكم نيشابورى در مستدرك، ج٣، ص 4٨٣؛ ابن مغازلى در مناقب على (ع) ، صص ٢6 و ٢٧؛ سبط ابن جوزى در تذكرة الخواص، ص ٢٠؛ مسعودى در مروج الذهب، ج٢، ص٢. - م.
3- روشن است كه اين بند از افاضات مؤلف محترم (ابوسليمان) است، با اين حال، در صفحه ٣٨ متن مبدأ ذيل پى نوشت شماره 4٧ آمده است: «عدة الانابة فى اماكن الاجابة، ص ٢١٠» . - م.
4- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، [فاسى] ج ١، ص 5١4.
5- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، [فاسى] ج ١، ص 5١4. - م.

ص: 87

مشهور است، و بر در آن سنگ نبشته اى است كه بر آن حك شده است: اينجا خانه يار رسول خدا (ص) در غار و همراه او در سفرهاست. [فاسى] سپس به بعد تاريخى اين خانه و شرح مسجدى كه در آن است، مى پردازد. (1)

[٧]. مورد ديگر، خانه ارقم [بن ابى ارقم] مخزومى است كه در صفا و به دار خيزران معروف است. هدف از زيارت اين خانه، زيارت مسجدى است كه در آن است. [اين مسجد] از مساجد مشهور، و در شمار مساجدى است كه ازرقى از آنها ياد كرده است. شايد اين محل پس از خانه خديجه برترين مكان در مكه است. چرا كه پيامبر اكرم (ص) بسيار در آن درنگ داشته و مردم را پنهانى به اسلام فرا مى خوانده است.

ديگر اينكه اقامت حضرت در اين مكان كمتر از اقامت او در خانه خديجه بوده است از اين رو خانه خديجه برتر از اين مكان است. والله اعلم.

فاسى از ويژگى هاى اين مسجد و مساحت آن و سنگ نوشته اى كه در آن است سخن گفته است. (2)

[٨]. از ديگر خانه هاى مبارك در مكه، خانه عباس بن عبدالمطلب در مسعى است كه پرچم سبز در آن است و اكنون نوانخانه تهيدستان شده است. (3)

اينها مجموع مكان هاى تاريخى مكه مكرمه است كه به صورت مكتوب به تقى الدين فاسى رسيده است.

وى پس از آنچه گذشت، عنوان ديگرى آورده است و آن «شرح كوه هاى مبارك مكه و حرم آن» است كه در آن از جمله به مورد ذيل پرداخته است:

[٩]. مسجد مرسلات كه در جنوب مسجد خيف [در دامنه كوه صفائح] است. محب طبرى در كتاب القرى [لقاصد ام القرى] در باب سى ام با عنوان «آنچه درباره غارى كه سوره مرسلات در آن نازل شد، وارد شده» [آورده است كه] از عبدالله بن مسعود، نقل


1- شفاء الغرام باخبار بلدالحرام، فاسى، ج ١، صص 5١6 - 5١٨. - م.
2- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، [فاسى] ج ١، صص 5١٨ و 5١٩. - م.
3- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، [فاسى] ج ١، ص 5١٩.

ص: 88

است كه هنگامى كه ما با پيامبر (ص) در منا در غار بوديم، ناگاه: وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً (1)؛ «سوگند به فرستادگان پى در پى» بر حضرت نازل شد. حضرت آن را تلاوت مى كرد و من آن را از دهان او [مى گرفتم] (2)، و حضرت آنچه به او وحى مى شد، بيان مى داشت كه ناگه مارى در ميان جهيد، پيامبر (ص) گفت: بكشيدش، ما به سوى آن شتافتيم، گريخت، حضرت گفت: از شر شما امان يافت، همچنان كه از شر آن محفوظ مانديد. (3)

غار ياد شده مشهور است و براى كسى كه از يمن مى آيد در پشت مسجد خيف در دامنه كوه [صفائح] واقع است. اين چنين آيندگان از گذشتگان آن را ياد كرده اند. و الله اعلم. (4)

از نوشته هاى مهم فاسى دراين باره، مطلبى است كه در باب بيست و دوم كتابش آورده است با عنوان «درباره مكان هايى در مكه مكرمه و حرم [و اطراف آن] كه با مناسك [حج] ارتباط دارند، و ٢6 محل اند و به ترتيب حروف الفبا مرتب شده اند.» (5)وى به شرح از آنها ياد كرده است.

4. الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، اثر جمال الدين محمد جارالله بن محمد نور الدين بن ابى بكر بن على بن ظهيرة قرشى مخزومى (در. ٩٨6ه. ق) .

نگارنده، گفتار پايانى كتابش را به اين عنوان اختصاص داده است «در شرح مكان هاى معظم و محل هاى مكرم مكه مكرمه و حرم و اطراف آن كه به فضيلت شهره اند و زيارت مى شوند يعنى زادخانه ها و خانه ها و مسجدها و كوه ها و آرامگاه ها و امثال اينها.»


1- مرسلات:١. - م.
2- در شفاء الغرام چاپ سيد و ذهبى (١٩٩٩، ج ١، ص 5٣١) ؛ و چاپ على عمر (٢٠٠٧، ج ١، ص 46٧) مانند صحيح بخارى (ج ٢، ص ٣٩) آمده است: «و انى لاتلقاه من» ، اما در صفحه ٣٩ متن مبدأ آمده است: «و انى لألقاه من» . - م.
3- صحيح بخارى، ج ٢، ص ٣٩. - م.
4- شفاء الغرام، ج ١، صص 5٣١ و 5٣٢. - م.
5- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، [فاسى] ج ١، صص 5٣٩ - 6٠٢. - م.

ص: 89

وى نخست به بيان زادخانه ها مى پردازد:

١. يكى از اينها كه از والاترينشان است، زادخانه حضرت رسول اكرم (ص) است كه سخن را با آن مى آغازيم. اين محل در مكه و در مكانى است معروف به سوق الليل كه به مولد النبى مشهور است.

او در ادامه مى گويد: «زادخانه بودن اين مكان زبانزد، و ميراثى است كه آيندگان از گذشتگان بازگفته اند. در مكه رسم شده است هر سال در شب دوازدهم ربيع الاول (1)، قاضى شافعى مكه پس از نماز مغرب در ميان جمعيتى انبوه كه در ميان آنها سه نفر قاضى و بيشتر فقيهان و فضلاى بزرگ و ثروتمندان وجود دارند با فانوس هاى فراوان و شمع هاى بزرگ در قالب خيلى عظيم به زيارت اين محل مقدس مى روند.» (2)

وى در ادامه، معرفى مشروح اين مكان ها را پى مى گيرد كه در اينجا به كوتاهى از آنها ياد مى شود:

٢. زادخانه حضرت فاطمه [(عليها السلام)] دختر حضرت رسول خدا (ص) كه در خانه مادرش خديجه در كوچه اى در مكه معروف به زقاق الحجر بوده است و طبرى آن را دارخزيمه خوانده است [. . .]. [اكنون،] بيشتر اين خانه حالت مسجد دارد و در آن جايگاهى است كه به آن قبة الوحى گفته مى شود و در كنار آن جايى است كه مختباء ناميده مى شود و مردم به زيارت آن مى آيند و مى پندارند، پيامبر اكرم (ص) هنگامى كه مشركان به او سنگ مى پراندند در پس اين محل پناه مى گرفته است. اين سخن بى پايه است. (3)

٣. يكى از اين مكان ها، زادخانه حضرت على بن ابى طالب (ع) است كه در محلى معروف به شعب على قرار دارد. اين زادخانه مقابل زادخانه پيامبر اكرم (ص) و در بالادست آن است. اين مكان در ميان مكيان مشهور است و در آن اختلافى نيست و بر در آن سنگ نبشته اى است كه بر آن حك شده است: اينجا زادخانه اميرالمؤمنين


1- سال روز ولادت رسول اكرم (ص) به روايت اهل سنت. - م.
2- الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، ابن ظهيره، صص ٣٢5 و ٣٢6. - م.
3- الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، ابن ظهيره، ص ٣٢٧. - م.

ص: 90

على بن ابى طالب است. رسول خدا (ص) در اين محل پرورش يافت. گفته شده است زادخانه حضرت على (ع) درون خانه كعبه است، اما نووى در [كتاب] تهذيب الاسماء و اللغات (1)، اين نقل را ضعيف دانسته است. (2)

4. مورد ديگر بنابر نقل، زادخانه حضرت حمزة بن عبدالمطلب عموى پيامبراكرم (ص) است كه در پايين دست مكه بر سر راه كسى است كه به بركه ماجن (كه اهل مكه به غلط آن را ماجد گويند) مى رود.

فاسى مى گويد: (3)«دليلى بر درستى اين مطلب نيافته ام، صحت اين امر مورد ترديد است؛ زيرا اين مكان، محل بنى هاشم نبوده است والله اعلم.» (4)

5. جايى كه مى گويند زادخانه عمر خطاب است. فاسى (5)اين سخن را ضعيف دانسته و مى گويد: «در اين باره چيزى نمى دانم كه معتبر شناخته شود.» (6)

6. زادخانه ديگر، جايى است كه به آن زادخانه [امام] جعفرصادق (ع) گفته مى شود. (7)

نگارنده، شرح خانه هاى مبارك را ادامه مى دهد، و باز به شرح دوباره آنچه گذشت به عنوان خانه هايى كه در مكه، مسجد به شمار رفته اند مى پردازد (8)و از خانه هاى زير ياد مى كند: خانه ارقم بن ابى ارقم مخزومى كه در روزگار او به خانه خيزران معروف بوده


1- مترجم در شرح حال على (ع) در كتاب تهذيب الاسماء و اللغات (ج١، صص٣44- ٣4٩) و نيز در دو مجلد ديگر آن، نتوانست اين سخن منسوب به نووى را بيابد. - م.
2- الجامع اللطيف، ص ٣٢٨. - م. * براى آشنايى با ديدگاه اهل سنت نسبت به زادخانه حضرت على (ع) بنگريد به پانوشت ٢ صفحه 6٨ همين كتاب. - م.
3- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ج ١، ص 5١٣. - م.
4- الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، ابن ظهيره، ص ٣٢٨. - م.
5- شفاء الغرام، ج ١، ص 5١٣. - م.
6- الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، ص ٣٢٨. - م.
7- الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، ابن ظهيره، ص ٣٢٩. - م. * در متن مبدأ صفحه 4٠ در تاريخ چاپ كتاب الجامع اللطيف آمده است: « ١٣٩٢ه /١٩٣٢م» كه خطا، و درست آن ١٣5٢ه. ق. است. - م.
8- برخلاف سخن مؤلف محترم، ابن ظهيره در الجامع اللطيف ذيل عنوان «ذكر الدور المباركة» (صص ٣٢٩ - ٣٣١) از شش محل ياد مى كند و تنها خانه ارقم بن ابى ارقم را مسجد مى خواند. - م.

ص: 91

است. اين خانه در كنار صفا قرار دارد و هدف [از ديدار آن] زيارت مسجدى است كه در آن است؛ چرا كه رسول خدا (ص) در آغاز دعوت در آن پنهان بوده و عمر و حمزه و ديگران در آن اسلام آوردند و اسلام از آنجا آشكار شد و صحابه در آن گرد مى آمدند. پس اين خانه را فضيلت بسيار است. مسجد ياد شده را خيزران همسر مهدى عباسى در آن ساخت. (1)

[ابن ظهيره] سپس به خانه عباس بن عبدالمطلب كه در مسعى قرار داشته و بعدها به نوانخانه تهيدستان تبديل شده است، مى پردازد. در ديوار اين خانه [ يكى از دو ميله (2)] سبز (3)بوده است كه در حالت سعى، حركت در ميان آن دو راحت صورت مى گرفت. (4)

پس از اين به مساجد تاريخى در منا و اطراف آن اشاره كرده، مى گويد: «برخى از اينها موجود و در عصر ما معروفند، و برخى ديگر از ميان رفته اند و در مكه و بيرون آن اثرى از آنها نيست.» (5)


1- الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، ص ٣٣٠. - م.
2- در متن مبدأ صفحه 4٢ آمده است: «كان فى جدارها الميلان الاخضران» كه غلط و برخلاف متن مادر (الجامع اللطيف، ص٣٣٠) است كه در آن آمده است: «و فى جدارها احد الميلين الاخضرين» . - م. t * مراد از اين دو ميله، دو پرچم سبز است كه يكى در كنار خانه عباس بوده و ديگرى در ديوار يا خودخانه، اين دو پرچم سبز نشان دهنده محل شروع سعى از مروه به صفا، و پايان هروله (آهسته دويدن) از صفا به مروه بوده است. خانه عباس در اواخر جمادى الثانى ١٣6٧هجرى قمرى تخريب شد. بنگر به: كعبه و مسجدالحرام در گذر تاريخ، محمد طاهر كردى مكى، ترجمه هادى انصارى، ص٢5٣. - م. * براى آگاهى فزون تر بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب صبرى پاشا، ج٢، صص ٨٣5 و ٨٣6 - م.
3- در شفاء الغرام باخبار البلد الحرام (فاسى، ج ١، ص 5١٩) آمده است: «و فيها العلم الاخضر» . - م.
4- الجامع اللطيف، ص ٣٣٠. - م.
5- آنچه مؤلف محترم از قول ابن ظهيره و ذيل «ذكر المساجد المأثورة فى منى و جهتها» آورده است شرح ابن ظهيره بر اين عنوان نيست (ص ٣٣٣) ، بلكه آغاز شرح عنوان «ذكر المساجد» است كه از صفحه ٣٣١ آغاز گشته و در صفحه ٣٣٣ پايان يافته و در آن از مساجد ذيل سخن رفته است: مسجد الرايه، مسجدى نزديك مجزره بزرگ، مسجد مختباء، مسجد ابراهيم (بر كوه ابوقبيس) ، مسجد بيعه (جن، حرس) ، مسجد اجابه. در صص ٣٣٣ تا ٣4٠ ذيل «ذكر المساجد التى فى منى و جهتها» به مساجد ذيل اشاره رفته است: مسجد البيعه، مسجد نحر، مسجد كبش، مسجد عايشه، مسجد خيف، مسجد ضب، مسجد عرفه، مسجد تنعيم، مسجد جعرانه، مسجد فتح. - م.

ص: 92

وى در ادامه به شرح مساجد معروف در روزگار خود مى پردازد، از آنهاست: مسجد البيعه، مسجد جن، مسجد اجابه، (1)[مسجد آل قنفذ، مسجد استراحت].

او در پايان به مساجدى كه در منا و اطراف آن است (2)پرداخته و از موارد ذيل ياد كرده است: مسجد البيعه، مسجد النحر ميان جمره اولى و وسطى در سمت راست كسى كه به عرفه مى رود. مسجد كبش در سمت چپ كسى كه در دامنه كوه ثبير (3)به سوى عرفه بالا مى رود. مسجد عايشه كه آن نيز در دامنه كوه ثبير است. مسجد خيف. مسجدى در پاى كوه ضب كه مشرف به مسجد خيف است كه صغانى آن را صفايح خوانده و صابح هم گفته شده است، و به غار مرسلات معروف است و تا به امروز به همين نام شناخته مى شود.

در صحيح بخارى در باب «جانورانى كه محرم آنها را مى كشد» از قول ابن مسعود آمده است كه او مى گويد: ما در منا در غار با پيامبر (ص) بوديم كه ناگاه: «و المرسلات عرفاً» بر او نازل شد. حضرت آن را تلاوت مى كرد و من از دهان او مى گرفتم و آن حضرت آنچه به وى وحى مى شد بيان مى كرد، كه ناگه مارى در ميان جهيد، پيامبر اكرم (ص) گفت: بكشيدش، ما به سوى مار شتافتيم، گريخت. پيامبر اكرم (ص) گفت: از شر شما امان يافت، همچنان كه شما از شر او محفوظ مانديد. مسجد عرفه كه امام در آن نماز مى گزارد و مشهور است. مسجد تنعيم كه عايشه پس از گزاردن حج در حجةالوداع در آن عمره را آغاز كرد، مسجد جعرانه، همان مسجدى است كه رسول خدا (ص) پس از فتح مكه هنگامى كه


1- الجامع اللطيف، صص ٣٣٣ - ٣٣٨. - م. * گفتنى است بر خلاف نقل مؤلف محترم در صفحه 4٢ متن مبدأ، ابن ظهيره، هنگام برشمردن مساجد معروف از مسجد جن و مسجد اجابه ياد نكرده است، بلكه آن دو را ذيل عنوان «ذكر المساجد» آورده است (صفحه ٣٣2) - م.
2- چنان كه ديده مى شود مؤلف محترم پريشان گويى كرده است. چه در آغاز دو بند پيش آورده است: «مساجد تاريخى در منا و اطراف آن» و اينك نيز همان مطلب را تكرار كرده است. آنچه پيش از اين آورده خطاست و با متن الجامع اللطيف سازگارى ندارد. - م.
3- كوهى است مقابل كوه حرا. بنگريد به: كتاب اسماء جبال تهامة و جبال مكه و المدينة و ما فيها من القرى و ما ينبت عليها من الاشجار و ما فيها من المياه، عرام بن الاصبغ سلمى، تحقيق و تعليق محمد صالح سنّاوى، ص٢٩. - م.

ص: 93

از طائف باز مى گشت در عمره اش در آنجا محرم شد.» (1)

جمال الدين محمد بن ظهيره، در ادامه به بررسى مساجدى كه ازرقى از آنها نام برده اما در روزگار وى از آنها اثرى نمانده است، مى پردازد: مساجدى كه ازرقى نام برده و اكنون اثرى از آنها نيست، پنج باب است:

١. مسجدى در بالادست مكه ميان شعب ابن عامر كه اكنون به شعب عامر معروف است.

٢. مسجدى در اجياد كه گفته مى شود پيامبر اكرم (ص) به جايى در آن تكيه كرده است. ازرقى مى گويد: آگاهان، اين نكته را نمى پذيرند و تنها پذيرفته اند كه آن حضرت (ص) در اجياد صغير نماز گزارده است، و بر محل نماز هم از سر تحقيق دست نيافته اند، بلكه تعيين محل آن مبتنى بر حدس بى اساس است. (2)

٣. مسجدى در بالادست مكه مقابل مسجد حرس كه به آن مسجد شجره گويند، و گفته شده است پيامبر اكرم (ص) در [محل] اين مسجد، درختى را كه در آن بود [نزد خود] فراخواند، درخت پيش آمد، حضرت از او چيزى پرسيد، سپس دستور داد باز گردد، درخت به جاى خود بازگشت. اين مسجد از ميان رفته است. (3)

4. مسجدى در ذى طوى در بالادست مكه ميان دو ثنيه اى كه حاجيان از آنها وارد [مكه] مى شوند.

5. مسجد سرر كه اكنون تعيين محل دقيق آن ممكن نيست، بلكه حدود آن را مى توان معلوم داشت.

6. (4)مسجدى در عرفه سمت راست موقف كه به آن مسجد ابراهيم گفته مى شود، و


1- الجامع اللطيف، صص ٣٣٣ - ٣٣٨.
2- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ازرقى، ج ٢، ص ٢٠٢. - م.
3- براى آگاهى از اين معجزه نبوى، بنگريد به: خطبه قاصعه (١٩٢) نهج البلاغه. نيز بنگريد به پانوشت ٣ صفحه 6١ همين كتاب. - م.
4- در الجامع اللطيف صحفه ٣٣٨ آمده است: «الا خمسة مساجد» ؛ اما در شرح مطلب از شش مسجد ياد شده است. مؤلف محترم هم به اين خطا عنايت نكرده و آن را تكرار كرده است. - م.

ص: 94

اين غير از مسجد عرفه اى است كه امام در آن نماز مى گزارد.

مساجد ياد شده، امروزه وجود ندارند و شناخته نيستند. (1)

5. الاعلام باعلام بيت الله الحرام فى تاريخ مكة المشرفة، تأليف محمد قطب الدين بن احمد علاءالدين بن محمد نهروالى مكى، مشهور به قطبى (٩١٧ - ٩٩٠ه. ق) .

قطبى سخن پايانى كتابش را به گفت وگو از مكان هاى تاريخى [مكه] اختصاص داده است با اين عنوان «گفتار پايانى درباره محل هاى مبارك و مكان هاى تاريخى در مكه مشرفه» وى در اين جستار به طور مبسوط و با بررسى تاريخى روشمند، به اين مكان ها پرداخته است.

او كار را از اشاره به محل هايى كه در رساله حسن بصرى آمده، آغاز كرده است؛ سپس به افزوده هاى نقاش [مفسر] كه درباره امور مربوط به اين مكان ها است پرداخته است. وى از خانه حضرت خديجه آغاز كرده؛ سپس زادخانه پيامبر اكرم (ص) ، آن گاه به خانه ارقم [بن ابى ارقم] مخزومى پرداخته است. پس از اين، ديگر مكان ها و مسائل مربوط به تاريخ و ساختمان آنها را بررسى كرده است.

قطبى نهروالى در معرفى اين مكان ها به مواردى كه در روزگار او معروف بوده بسنده كرده است. وى از اين نكته در نوشته اش اين گونه خبر داده است: «به شناخته شده هاى آنها بسنده مى كنيم.» (2)

6. الارج المسكى فى التاريخ المكى و تراجم الملوك و الخلفاء، نوشته على بن عبدالقادر طبرى (در. ١٠٧٠ه. ق) .

طبرى فصل سوم كتابش را با عنوان «درباره مكان هاى مشهور [مكه] و مساجد [آن]» پرداخته است و مى گويد: «در مكه و اطراف آن محل هايى معروف وجود دارد كه


1- الجامع اللطيف، صص ٣٣٨ - ٣4٠. - م.
2- الإعلام بأعلام بيت الله الحرام فى تاريخ مكةالمشرفة، [قطب الدين نهروالى]، ص ٣5٣.

ص: 95

زيارت آنها مستحب است. نيز مساجد فراوانى غير از مسجدالحرام، و نوانخانه هاى پرشمارى وجود دارد كه پيشينيان از آنها ياد كرده اند.

ما نيز به مساجد تاريخى اى كه پيشينيان از آنها خبر داده اند، مى پردازيم و همۀ آنچه را كه در زمان ما وجود دارد ياد خواهيم كرد. [گفتنى است] بيشتر زادخانه هايى كه از آنها سخن رفته است، در زمان ما مسجد گشته اند.» (1)

وى سخن را با شرح زادخانه رسول خدا (ص) آغازيده و مى گويد: «در دهانه شعب على و معروف است و بسيارى از آن ياد كرده اند. ناصر عباسى (55٣ - 66٢ه. ق) ، سپس اشرف شعبان حاكم مصر، بعد ناصر فرج بن برقوق، پس از او ملك مظفر غسانى حاكم يمن، و بعد سلطان سليمان خان، گنبد و مسجد آن را تعمير كرده اند و در آن نماز برپا مى شود. اين مربوط به سال ٩٣5ه. ق است. پس از آن، سلطان غازى محمدخان بن مولانا المقدس سلطان مرادخان، در سال ١٠٠٩ه. ق آن را بازسازى كرد. اين بازسازى به دست يكى از بزرگان حكومت عثمانى به نام غضنفير آغا [غضنفر آقا] صورت گرفت. او پولى كلان براى اين كار هزينه كرد و ديوارهاى محل را برافراشت و بر آن گنبدى بزرگ نهاد و مناره اى ساخت و اموال بسيارى در روم [تركيه] بر آن وقف نمود و براى آن مؤذن و سرايه دار و پيش نماز با حقوق سالانه معين گماشت كه از محل عايدات وقف ياد شده فراهم مى آمد و ميان آنان تقسيم مى شد. سپس حكومت براى اين محل معلمى با دست مزد مشخص معلوم داشت كه دو روز در هفته در آنجا تدريس مى كرد.

مورد ديگر، زادخانه حضرت فاطمه (عليها السلام) است كه در زقاق الحجر در سمت راست كسى است كه به مسجدالحرام مى رود.

مورد بعدى، خانه خديجه است كه در جوار زادخانه حضرت فاطمه (عليها السلام) است. خانه خديجه (عليها السلام) پس از مسجدالحرام برترين مكان در مكه است.


1- الارج المسكى فى التاريخ المكى و تراجم الملوك و الخلفا، [طبرى]، ص6٨.

ص: 96

مورد ديگر، خانه خيزران در صفاست كه معروف است و پيشينيان از آن ياد كرده اند. در اين خانه مسجدى است كه به آن مختباء گويند. زيرا پيامبر اكرم (ص) در آغاز [دعوت به] اسلام در آن پنهان مى شد. واژه مسجد بر همه اين خانه اطلاق مى شود و داراى سرايه دار و امام جماعت است. (1)

همچنين مورخان اهل مكه پيوسته و به طور متوالى و با تكيه بر تواتر علمى، ثبت و ضبط اين مكان ها و شرح اصلاحاتى كه در آنها صورت گرفته است و توجه پادشاهان و واليان مسلمان به آنها تا سده هاى اخير را پى گرفته اند، از آنهاست:

٧. منائح الكرم فى اخبار مكة والبيت و ولاة الحرم، اثر على بن تاج الدين بن تقى الدين سنجارى (١٠5٧ - ١١٢5ه. ق) .

وى ذيل عنوان «مكان هاى مكه و زيارتگاه هاى آن» ، [از جمله] عبارات زير را آورده است: «در مكه مكان هاى فراوان و زيارتگاه هاى بنامى وجود دارد كه مورخان در آثار مفصل خود از آنها ياد كرده اند، و در جاى خود به برخى از آنها اشارت خواهد رفت.» (2)

٨. تحصيل المرام فى اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكة و الحرم و ولاتها الفخام، نوشته محمد بن احمد بن سالم بن عمر مكى مالكى، معروف به ابن صباغ (در.١٣٢١ه. ق) .

وى فصل سوم كتابش را ذيل عنوان «مكان هايى در مكه و حرم آن و پيرامونش كه دعا در آنها روا مى شود» پرداخته و گفته است: «قاضى مجدالدين شيرازى در كتاب الوصل و المنى، محل هاى ديگرى را در مكه و حرم آن ياد كرده است كه دعا در آنها روا مى شود، چه از نقاش مفسر نقل مى كند كه در منسك خود گفته است: در [كوه] ثبير و مسجد كبش و مسجد خيف. . . و در خانه خديجه همسر پيامبر اكرم (ص) در شب


1- الارج المسكى فى التاريخ المكى و تراجم الملوك و الخلفا، [طبرى]، ص ٧٠.
2- منائح الكرم فى اخبار مكة و البيت و ولاة الحرم، سنجارى، ج ١، ص ٢٢6.

ص: 97

جمعه، و در زادخانه نبوى در ظهر روز دوشنبه، و در خانه خيزران در مختبأ پس از نماز مغرب و عشا دعا روا مى شود.» (1)

٩. سالنامة العربية فى شأن [الدولة (2)] العثمانية، منتشر شده در سال ١٣٠٣ه. ق.

در اين نشريه به مكان هاى تاريخى مبارك در مكه مكرمه به شرح پرداخته شده است و از اصلاحات و تحولاتى كه در آنها رخ داده، ياد شده است. (3)

١٠. العقد الثمين فى فضائل البلد الامين (4)، نگاشته احمد بن محمد خضراوى (١٢5٢ - ١٣٢٧ه. ق) .

در [ذيل] فصل سوم [كتاب خضراوى] با عنوان «درباره مكان هاى تاريخى [مكه مكرمه]» ، شمار [اين] مكان هاى تاريخى به ٣١ محل رسيده است. او در بررسى خود به مكان هاى منسوب به پيامبر اكرم (ص) بسنده نكرده است، بلكه آنچه را به شمارى از صحابه منسوب است نيز برشمارده است و به هر آنچه پيشينيان بيان كرده اند، پرداخته است و صحيح آنها را تأييد كرده و آنچه را در آنها صحيح نيست، برساخته خوانده است.

١١. كتاب دانشنامه اى افادةالانام بذكر اخبار بلد الله الحرام، تأليف عبدالله غازى (١٢٩٠ - ١٣65ه. ق) .

غازى در چند فصل و به تفصيل به اين موضوع پرداخته است. وى به اكثر كتاب هايى كه نويسندگان مكى درگذشته در اين باره نگاشته اند نيز اشاره كرده است. اينك، عناوين اين فصول را مى آوريم:


1- تحصيل المرام فى اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكة و الحرم و ولاتها الفخام، [ابن صباغ]، ج٢، ص 5٨6.
2- در متن مبدأ صفحه 46 آمده است: «الدول العثمانية» . - م.
3- سالنامة العربية فى شأن الدولة العثمانية، ص ١44٨.
4- فاسى (ابوالطيب تقى الدين محمد بن على، ٧٧5 - ٨٣٢ه. ق.) هم كتابى دارد با عنوان: العقد الثمين فى تاريخ البلد الامين. - م.

ص: 98

فصل سوم: در بيان مساجد مبارك تاريخى (1)

فصل چهارم: در شرح مكان هايى در مكه كه به زادخانه معروفند

وى در اين فصل، تاريخ اين مكان ها را به شرح كاويده است و از تاريخ ساخت و توجه حاكمان و اميران به آنها ياد كرده است. (2)

فصل پنجم: در شرح مكان هاى مشهورى كه با مناسك [حج] ارتباط دارند (3)

فصل ششم: در بيان مكان هايى كه به مناسك [حج] ارتباط ندارند، اما در ميان مردم شهره شده اند (4)

تأليف تاريخى در اين زمينه پر شمار است. (5)زنجيره اين نگارش هاى علمى پى در پى، در عصر كنونى هم ادامه يافته است، كه تا آن مايه كه مى دانيم بدان ها اشاره مى كنيم:

١٢. ملخص مناسك الحج، ويليه دليل الآثار المطلوبة فى مكةالمحبوبة، اثر عبدالمالك ابن عبدالقادر بن على معروف به طرابلسى (در. ١4١٨ه. ق) .

وى ٣٠ مورد از مكان هاى ياد شده را برشمارده كه در بردارنده مشاعر مقدس است. او نقشه اى از مكه مكرمه كشيده و محل مكان هاى تاريخى اسلامى معروف در عصر حاضر را در آن معلوم داشته است. (6)

١٣. معالم مكة التاريخية و الاثرية، نوشته عاتق بن غيث بلادى [قرن چهاردهم].

اين كتاب فراگيرترين اثر در موضوع خود است. اين امر از عنوان و محتواى كتاب برمى آيد. به زودى درباره اين اثر به شرح سخن خواهد رفت.


1- افادة الانام بذكر اخبار بلد الله الحرام، [غازى]، ج ٢، صص ٣٧ - 6٣.
2- افادة الانام بذكر اخبار بلد الله الحرام، [غازى]، ج ٢، صص 6٧ - ٨5.
3- افادة الانام بذكر اخبار بلد الله الحرام، [غازى]، ج ٢، صص ٨6 - ١٣١.
4- افادة الانام بذكر اخبار بلد الله الحرام، [غازى]، ج ٢، صص ١٣١ - ١44.
5- ترجمه متن مبدأ به صورت «و ديگر تأليف هاى تاريخى پرشمار» است اما چون اين جمله فاقد فعل است و با واو استيناف آغاز گشته است، به شكلى كه در متن آمده ترجمه شد. - م.
6- مؤلف محترم، نشانى نداده است. مترجم هم نتوانست به كتاب طرابلسى دست يابد. - م.

ص: 99

بى ترديد سخن اين گروه از نويسندگان مورد اطمينان كه بيشترشان از فقيهان و محدثان و قاضيان و عالمانند، درباره مكان هاى تاريخى صحيح، موجب تحقق تواتر خبرى اصطلاحى در آشكارترين شكل و دقيق ترين معنا مى شود. (1)

گفتار سوم: مكان هاى تاريخى در كتاب هاى خاص تاريخ مكه و مدينه

گفتار سوم: (2)مكان هاى تاريخى در كتاب هاى خاص تاريخ مكه و مدينه

در اين گفتار به شرح دو عنوان از اين دست تاريخ نگاشت ها بسنده مى شود:

١. تاريخ مكة المشرفة و المسجدالحرام و المدينة الشريفة و القبر الشريف، نگاشته امام ابوالبقاء محمد بن احمد بن محمد بن ضيامكى حنفى (در. ٨54 ه. ق) .

ابن ضيا در پاره اى از فصل دوم اين كتاب با عنوان «درباره مكان هاى مبارك مكه مشرفه و حرم و اطراف آن كه زيارت آنها و نمازگزاردن و دعا كردن در آنها به اميد كسب بركت مستحب است» اين مكان ها را شامل مسجد و خانه و كوه و مزار دانسته و افزوده است كه بيشتر اين مكان ها مسجدند، البته برخى از مساجد به زادخانه شهره شده اند، و شمارى هم به خانه معروف گشته اند. ابن ضيا پس از اين مقدمه به شرح اين مكان ها مى پردازد. (3)

وى فصل هفتم اين كتاب را نيز به شرح مساجدى كه در مدينه معروفند و پيامبر اكرم (ص) در آنها نمازگزارده و مساجدى در مدينه كه حضرت در آنها نماز خوانده اما در عصر مؤلف شناخته نيستند، و مساجدى در راه مكه و مدينه كه حضرت در آنها نماز گزارده و مساجد معروف در غزوات و جز اينها اختصاص داده است. (4)


1- نيز و از جمله بنگريد به: من المساجد و المزارات فى الحرمين الشريفين، سيد محمد حسينى شيرازى؛ معالم مكة و المدينة بين الماضى و الحاضر، يوسف رغد عاملى كه به شرح از مكان هاى تاريخى مكه مكرمه و مدينه منوره ياد كرده اند. - م.
2- اين گفتار افزوده مترجم است. - م.
3- تاريخ مكة المشرفة و المسجدالحرام و المدينة الشريفة و القبر الشريف، ابن ضيا مكى، صص١٧٩- ٢٠6. - م.
4- تاريخ مكة المشرفة و المسجدالحرام و المدينة الشريفة و القبر الشريف، ابن ضيا مكى، صص ٢٩٧ - ٣١5. - م.

ص: 100

٢. موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، اثر ايوب صبرى پاشا (در. ١٢٩٠ه. ق) ، ترجمه جمعى از مترجمان.

صبرى پاشا از عالمان و مورخان و عوامل تركيه عثمانى در مكه مكرمه بوده است. وى با تكيه بر منابع مكتوب و مشاهدات شخصى خود در مدت هفده سال اين كتاب دانشنامه اى را به گونه اى بس نيكو در پنج مجلد پرداخته است. در اين كتاب از تاريخ و جغرافيا و آداب و رسوم و اقتصاد و. . . مكه مكرمه و مدينه منوره به شرح سخن رفته است.

متن حاضر ترجمه عربى متن تركى استانبولى كتاب است كه به همت گروهى از مترجمان صورت گرفته و در مصر به چاپ رسيده است.

دو جلد نخست اين مجموعه درباره مكه مكرمه و دو جلد دوم آن درباره مدينه منوره و جلد فرجامين آن درباره جزيرة العرب نگاشته شده است.

مؤلف در جلد دوم به ٣٩ مكان مقدس در مكه مكرمه اشاره كرده است كه شامل خانه ها، مساجد، مزارهاست. از اين شمار ١٣ مورد مسجد و ٧ مورد خانه است.

مساجد عبارتند از: مسجد ذى طوى، مسجد تنعيم، مسجد جن، مسجد رايه، مسجد مدعى، مسجد البيعه، مسجد نحر، مسجد خيف، مسجد كبش، مسجد مرسلات، مسجد ابراهيم، مسجد مشعر، مسجد ابوبكر. (1)

خانه ها عبارتند از: خانه حضرت خديجه (عليها السلام) ، زادخانه نبوى، خانه خيزران (خانه ارقم بن ابى ارقم) ، خانه عباس بن عبدالمطلب، خانه ابوبكر، زادخانه على (ع) ، خانه ابوسفيان. (2)

در شرح خانه خديجه (عليها السلام) آمده است كه اين خانه در زقاق الحجر (كوچه سنگ) كه در قديم زقاق العطارين (كوچه عطاران) خوانده مى شده است قرار دارد. در


1- موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج ٢، صص ٨٨١ - ٨٩٧. - م.
2- موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج ٢، صص ٨64 - ٨٧١. - م.

ص: 101

سال ١٠4٣ه. ق بر اين خانه گنبدى بزرگ نهاده و در درون آن دو محراب ساخته شد.

در محل زاده شدن حضرت زهرا (عليها السلام) در اين خانه، سنگى سفيد و گرد ناقص نهاده شده است و بر آن مقصوره اى با روكش سبز است. (1)

در شمال اين خانه، اتاقى كوچك است كه پرستشگاه حضرت رسول اكرم (ص) بوده است. در محل سجده حضرت (ص) در محراب اين مكان الماسى شش وجهى به ستبراى انگشت دست نهاده شده است. (2)

درباره زادخانه نبوى آمده است كه در شرق حرم در خيابان شعب ابى طالب كه امروزه به شعب بنى هاشم و زقاق المولد (كوچه زادخانه) شهره است قرار دارد. در گذشته و در عصر رسول خدا (ص) به اين خانه دارالتبابعه گفته مى شده است.

از قديم رسم است كه علما و اعيان از مسجدالحرام به اين خانه مى آيند و در آن دعا و عبادت مى كنند و باز به مسجدالحرام باز مى گردند. (3)

در جلد چهارم اين اثر به مساجد و مكان هاى مقدس در ميان مكه مكرمه و مدينه منوره كه مورد احترام و زيارت مردم بوده اند اشاره شده است. مؤلف مساجد اين ناحيه را به سه دسته تقسيم نموده است:

١. مساجدى كه در مسير حركت حضرت محمد (ص) از مدينه به مكه ساخته شده است (٢6 باب) ؛

٢. مساجدى كه در راه حاجيان از مدينه به مكه ساخته شده است (4 باب) ؛

٣. مساجدى كه رسول خدا (ص) در غزوات در [محل] آنها نماز گزارده است (١٠باب)]. (4)


1- موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج ٢، ص ٨65. - م.
2- موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج ٢، ص ٨66. - م.
3- موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج ٢، صص ٨66 و ٨6٧. - م.
4- موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج 4، صص ٨١١ - ٨٢٨. - م.

ص: 102

گفتار چهارم: تك نگاشت هايى به نثر و نظم درباره مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه

الف. به نثر: شمارى از عالمان مكى، تك نگاشت هايى درباره مكان هاى تاريخى متواتر در مكه پرداخته اند. تا آنجا كه ما مى دانيم آنچه از اين آثار تاكنون به چاپ رسيده، به قرار ذيل است:

١. عدة الانابة فى اماكن الاجابة، تأليف سيد عفيف الدين عبدالله بن ابراهيم ميرغنى حسنى متقى مكى طائفى حنفى، معروف به محجوب [ در.١٢٠٧ ه. ق].

نگارنده در ديباچه كتاب مى گويد: «چون بخشى از شرح ادريس شماع شافعى بر منظومه عبدالملك عصامى با عنوان الانابة فى اماكن الاجابة را مطالعه كردم، دريافتم كه در اين منظومه، [دعا كردن] به زمان هاى معينى محدود شده است كه ابوبكر بن محمد بن حسن نقاش بيان داشته است. [از سويى] بسيارى از علما [دعا كردن در مكان هاى مقدس مكه] را به زمانى خاص محدود ندانسته اند، كه سازوار با روايت حسن بصرى از پيامبر اكرم (ص) است. عبدالملك در پايان شعرش به اين نكته اشاره كرده است.

من در جايى ديگر دو بيت از عمر بن ابراهيم بن نجيم مؤلف النهر الفائق شرح كنزالدقائق (1)ديده بودم، بر آن شدم كه بر آن دو بيت فوايدى بيفزايم و هر فايده را در جاى درخور خود بيان دارم تا درك و حفظ آنها آسان شود؛ اما دريافتم كه شمار آنچه در آن دو بيت آمده پانزده مكان است؛ حال آنكه ديگر عالمان آنها را بيست مكان بيان داشته اند. از اين رو، پنج مكان ديگر را در بيتى به نظم آوردم و به آن دو بيت افزودم و همه را شرح دادم. آن دو بيت، و بيتى كه افزوده ام اينهاست.

دُعاءُ الْبَرايا يُسْتَجابُ بِكَعْبَةَ وَ مُلْتَزَم، َو الَموقِفَينِ، كَذَا الحَجَرِ


1- در متن مبدأ صفحه4٨، بر خلاف متن مادر صفحه٢6، آمده است: « الفايق. . . الدقايق» . - م.

ص: 103

طَوافِ، وَ سَعى، مَرْوَتَينِ، وَ زَمْزَمِ (1)

آنچه را در اين كتاب گرد آوردم، عدة الانابة فى اماكن الاجابة، ناميدم. اين نام گذارى از آن روست كه من ذيل هر مكان، امورى چند از مسائل فقهى و دعاهاى وارد شده سازوار با آن را بيان داشته ام تا فوايد آن فزون تر گردد و از مطالعه آن بهره اى [افزون] برآيد.» (2)

٢. تحفةالانام فى مآثر البلد الحرام، نگارش سيد عبدالله بن سيد محمد صالح زواوى مكى (١٢66 - ١٣4٣ه. ق) .

در مقدمه اين نگاشته آمده است: «مكه مكرمه شهر خداست و در آن خانه اى بس فرى جايگاه است كه نخستين خانه اى است در زمين كه براى مردم نهاده شده است و خجسته و رهنمون براى جهانيان است و در آن نشانه هاى روشن است و هر كه در آن درآيد، در امان است (3)و خداوند آن را قبله همه امت محمدى در سراسر جهان نهاد.»

وى در ادامه مى گويد: «همه مكه، مبارك و دعا در آن رواست، اما بخش هايى از آن بر بخش هاى ديگر برترى دارد كه حاصل مزيت هاى ويژه آنهاست مثلاً حضرت (ص) در آن زاده شده است، يا در آن عبادت كرده است؛ يا از او يا اصحابش اثرى در آن است. بخش هاى برتر، فراوان، اما بر سر آنها اختلاف است. در اين ميان بخش هايى مشهور است و بزرگان عادت كرده اند در آنها آمد و شد، و آنها را زيارت مى كنند و حاجيان را بدان ها رهنمون مى سازند. اين مكان ها براى بيشتر طواف كنندگان آگاه معلوم و عبارتند


1- اعراب گذارى از مترجم است. - م.
2- عدة الانابة فى اماكن الاجابة، [ميرغنى حسنى]، ص ٢6.
3- اشارتى است به آيه ٩6 - ٩٧ سوره مباركه آل عمران. - م.

ص: 104

از: كوه ها، مسجدها و زادخانه ها كه محل هايى اند كه بزرگانى در آنها زاده شده اند و در آنها سكونت گزيده اند و از اين رهگذر بر فضليت آنها افزوده شده است.» (1)

زواوى پس از اين، هر مكان را به شرح بازشكافته است و چون به بررسى زادخانه ها رسيده براى معرفى آنها گفته است: «اينها خانه هايى است كه بزرگانى گرامى در آنها زاده شده اند و در آنها سكونت گزيده اند و به وجود آنان بر فضيلت آنها افزوده شده است. از آنهاست، مكانى كه به آن زادخانه پيامبر (ص) گفته مى شود و در سوق الليل واقع است و بنابر [اخبار] صحيح همان خانه اى است كه رسول خدا (ص) در آن ديده به جهان گشوده و در آنجا پرورش يافته است و محل تولد آن حضرت در آن مكان اكنون شناخته و معروف است.» (2)

٣. معالم مكة التاريخية و الاثرية، نوشته عاتق بن غيث بلادى [قرن چهاردهم].

عنوان اين كتاب مى رساند كه اثرى دانشنامه اى است، وانگهى در ساختارى الفبايى، به همه مكان هاى تاريخى و باستانى در مكه مكرمه و پيرامون آن پرداخته است. برجستگى اين اثر در آن است كه مؤلف، ذيل هر مكان، اطلاعات تاريخى سودمندى آورده است و اطلاعات تازه اى از آنچه به تازگى در هر مكان رخ داده است با بيانى روشن بدان ها افزوده است. به اين ترتيب نگارنده حال را به گذشته پيوسته است. اين ويژگى تاريخ و مورخان مكتب تاريخى مكه [از گذشته] تا عصر حاضر است.

اكنون نمونه هايى از افزوده هاى سودمند [اين] كتاب را پيش رو مى نهيم. نگارنده درباره زادخانه نبوى مى گويد: «زادخانه شريف نبوى مكانى است كه رسول خدا (ص) در آن زاده شد و آن در شعبى است كه بنى هاشم در آن زندگى مى كردند و پس از بعثت، قريش آنان را در آن محاصره كرد.

اين مكان مسجد شده بود، سپس و در پى كثرت تبرك مردم بدان، ويران شد. آن گاه


1- تحفة الانام فى مآثر البلد الحرام، [زواوى مالكى]، صص ٢ و ٣.
2- تحفة الانام فى مآثر البلد الحرام، [زواوى مالكى]، ص6.

ص: 105

در آن ساختمانى نيكو ساخته و محل كتابخانه مكه شد. اين كتابخانه كه عباس قطان آن را در سال ١٣٧٠ه. ق از دارايى خود ساخت، اكنون كتابخانه عمومى است كه محل رجوع دانش دوستان است.

ماجد كردى [از اعضاى حزب ملى حجاز] كتابخانه را از فرزندان عباس قطان خريد و آن را اساس كتابخانه امروز مكه قرار داد. سپس آن را در اختيار وزارت تبليغات (كه آن هنگام اداره كل تبليغات بود) نهاد و به فرجام اداره تبليغات آن را به اوقاف واگذارد. (1)

ب. به نظم: [بازتاب] توجه عالمان - خواه فقيهان و خواه مورخان - به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه گوناگون بوده است. آنان [گاه] در آثار فقهى خود در [قالب] نظم به آنها پرداخته اند، و [گاه] در تك نگاشت هايى ويژه. افراد (2)ذيل، از جمله كسانى اند كه در آثار فقهى خود به نظم از اين مكان ها ياد كرده اند:

١. ابوجعفر احمد بن محمد مرادى، معروف به نحاس يا ابن نحاس (٢6٠ - ٣٣٨ه. ق) ، در كتاب المناسك.

٢. عبدالملك بن جمال الدين عصامى (٩٧٨ - ١٠٣٧ه. ق) .

وى مكان هاى تاريخى مكه را سازوار با آنچه حسن [بصرى] گفته به نظم كشيده است؛ اما به پيروى از نقاش مفسر، هر مكان را به زمانى محدود كرده و گفته است:

قَد ذَكَرَ النَّقّاشُ فى المَناسِك (3)


1- معالم مكة التاريخية و الاثرية، [بلادى]، ص ٢٩4.
2- مؤلف محترم، ذيل الف. نثر، از آثار ياد كرده است، و اين جا ذيل ب. نظم، از مؤلفان سخن گفته است. - م.
3- اعراب گذارى از مترجم است. - م. * در متن مبدأ صفحه 5١ آمده است: « النووى، ابو زكريا يحيى، الفتوحات الربانية على الاذكار النووية» . حال آنكه نام كتاب نووى، حلية الابرار و شعار الاخيار فى تلخيص الدعوات و الاذكار است كه در قرن هفتم نوشته شده است؛ و كتاب الفتوحات الربانية على الاذكار النواوية، شرحى بر آن است كه در قرن يازدهم نگاشته شده است. مؤلف محترم هم نام مؤلف را خطا ضبط كرده است و هم نام كتاب را. - م.

ص: 106

عصامى در ادامه به همه پانزده مكان پرداخته است. (1)پس از او ادريس شماع شافعى بر آن منظومه شرحى نوشته و آن را الانابة فى اماكن الاجابة ناميده است.

٣. محمد بن علان صديقى شافعى مكى (در. ١٠٧5ه. ق)

وى مى گويد: «آنها را به نظم درآورده بودم، و چند مكان ديگر را به آنها افزودم و گفتم:

اَلحَمْدُ لِله وَ صَلَّى اللهُ (2)


1- الفتوحات الربانية على الاذكار [النواوية]، [ابن علان صديقى شافعى]، ج 4، ص ٣٨5. * در متن مبدأ صفحه 5١ آمده است: « النووى، ابو زكريا يحيى، الفتوحات الربانية على الاذكار النووية» . حال آنكه نام كتاب نووى، حلية الابرار و شعار الاخيار فى تلخيص الدعوات و الاذكار است كه در قرن هفتم نوشته شده است؛ و كتاب الفتوحات الربانية على الاذكار النواوية، شرحى بر آن است كه در قرن يازدهم نگاشته شده است. مؤلف محترم هم نام مولف را خطا ضبط كرده است و هم نام كتاب را. - م.
2- اعراب گذارى از مترجم است. - م.

ص: 107

فصل سوم: مكان هاى تاريخى مكه مكرمه در تأليف هاى فقهى

گفتار يكم: مكان هاى تاريخى مكه مكرمه در كتاب هاى مناسك

در كتاب هاى مناسك به طور عام، و آثار فقيهان مكى به طور خاص به شرح مكان هاى تاريخى مكه مكرمه كه با رسول خدا (ص) ارتباط مستقيم دارند، يا با رويدادى از رخدادهاى مهم تاريخ اسلام مرتبطاند، يا با يكى از صحابه رسول خدا (ص) ارتباط دارند و به تواتر از صدر اسلام نقل شده اند و نقل و معرفى آنها تا دوران كنونى استمرار يافته، توجه شده است.

فقيهان براى بررسى و اثبات صحت مكان هاى تاريخى مكه مكرمه، راهكارهايى علمى وضع كرده اند. اين واكاوى از راه تعيين محل و اندازه گيرى مساحت آنها با مقياس هايى كه در اختيار داشته اند صورت مى گرفته است.

آنان بر اين مكان ها عناوينى گوناگون و سازوار وضع كردند، كه آشكارا فقه ورزى از آنها برمى آيد؛ چه به بيان احكام شرعى مناسب هر مكان، و شرح آدابى كه زائر در هنگام تشرف به آنها بايد بدان ها پايبند باشد، پرداخته اند.

[در اينجا] واكاوى [همه] اين كتاب ها دشوار است؛ از اين رو، شمارى از آثار مؤلفانى كه در محيطهاى علمى شهرتى دارند برگزيده شده است. از شرح شمارى از

ص: 108

اين آثار، به وجود تواتر علمى و فقهى [نسبت به اين مكان ها]، اطمينان حاصل مى شود؛ از آنهاست:

١. مثير الغرام الساكن [إلى] (1)اشرف الاماكن، تأليف ابوالفرج عبدالرحمان ابن جوزى (در. 5٩٧ ه. ق) .

وى اين مكان ها را ذيل اين عنوان بررسى كرده است «باب شرح مكان هايى در مكه كه نمازگزاردن و دعا كردن در آنها مستحب است» كه هيجده مكان مى باشد.

١. خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن زاده شد و چون آن حضرت (ص) هجرت نمود، عقيل بن ابى طالب آن را گرفت و در كف او و پسرش بود تا محمد بن يوسف برادر حجاج آن را خريد و ضميمه منزلش ساخت كه به آن بيضا (سفيد) گفته مى شد و امروزه به خانه ابن يوسف معروف است. اين خانه در اين منزل بود تا خيزران همسر مهدى حج گزارد و آن را مسجد كرد و در آن نماز به پا شد. او آن را از منزل جدا ساخت و از آن درى به كوچه اى گشود كه به آن زقاق المولد گفته مى شود.

٢. منزل خديجه (عليها السلام) يعنى همان خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن زندگى مى كرد و خديجه در آن درگذشت و پيامبر اكرم (ص) تا زمان هجرت، همچنان در آن سكونت داشت. هنگامى كه [حضرت] هجرت نمود، عقيل آن را گرفت. سپس هنگامى كه معاويه خليفه شد، آن را از عقيل خريد و مسجد كرد و در آن نماز گزارده مى شد. معاويه از اين منزل درى به خانه ابوسفيان گشود، همان خانه اى كه رسول خدا (ص) در روز فتح [مكه] گفت: «هر كس به خانه ابوسفيان درآيد، در امان است.»

٣. مسجد خانه ارقم بن ابى ارقم كه به آن خانه خيزران گفته مى شود و رسول خدا (ص) در آن پنهان مى شده است.

4. مسجدى در بالادست مكه در كنار ردم، نزديك چاه جبير بن مطعم كه گفته


1- در متن مبدأ صص 5٣ و ١٧5 از اين كتاب با عنوان مثير الغرام الساكن على اشرف الاماكن و در صص 55 و ١٢٣ و ٢١٠، با عنوان مثير الغرام الساكن الى اشرف الاماكن ياد شده است. ضبط اخير درست و در سراسر متن اعمال شده است. - م.

ص: 109

مى شود رسول خدا (ص) در آن نماز گزارده است.

5. مسجدى در بالادست مكه كه به آن مسجد جن گفته مى شود و بنابر نقل، همان مسجدى است كه رسول خدا (ص) در آن محلى را براى ابن مسعود معلوم داشت تا در آن عبادت كند. به اين مسجد، مسجد البيعه هم گفته مى شود و گفته شده است كه پريان در آن با رسول خدا (ص) بيعت كردند.

6. مسجدى در بالادست مكه رو به روى مسجد جن كه به آن مسجد شجره گويند و گفته مى شود رسول خدا (ص) درختى را كه در محل مسجد بوده است فرامى خواند، درخت زمين را مى پيمايد تا به حضرت (ص) مى رسد، آن گاه دستور مى دهد باز گردد، باز مى گردد.

٧. مسجدى كه مكيان آن را مسجد عبدالصمد بن على مى نامند؛ زيرا وى سازنده آن بوده است.

٨. مسجدى در سمت راست موقف، كه به آن مسجد ابراهيم گفته مى شود و اين غير از مسجد عرفه است كه امام در آن نماز مى گزارد.

٩. مسجدى در منا كه به آن مسجد كبش [قوچ] گويند. علت اين نام گذارى آن است كه قوچى كه ابراهيم قربانى فرزندش نمود، در اينجا هبوط كرد.

١٠. مسجدى در اجياد و در آن محلى است كه به آن متكا گفته مى شود و مى گويند رسول خدا (ص) به آنجا تكيه كرده است.

١١. مسجدى بر فراز كوه ابوقبيس كه به آن مسجد ابراهيم گويند و برخى مى گويند آنجا مسجد مردى است به نام ابراهيم [قبيسى] و او غير از ابراهيم خليل است.

١٢. مسجدى در بالادست مكه نزديك سوق الغنم كه گفته مى شود رسول خدا (ص) در روز فتح [مكه] در آنجا از مردم بيعت گرفت.

١٣. مسجد عقبه و جايى كه انصار [در آن] با [رسول خدا (ص)] بيعت كردند.

١4. مسجدى در ذى طوى كه رسول خدا (ص) هنگامى كه عمره مى گزارد و نيز

ص: 110

هنگامى كه حج به جا مى آورد در اين مكان زير درخت تنومندى در محل مسجد فرود مى آمد. اين مسجد را زبيده به شكل مستطيل با تاق قوسى ساخت.

١5. مسجد جعرانه و آن جايى است كه پيامبر اكرم (ص) در حج عمره در آن محرم شد.

١6. مسجد تنعيم كه رسول خدا (ص) به عبدالرحمان بن ابى بكر گفت: «خواهرت [ام المؤمنين عايشه] را ببر تا از تنعيم محرم شود، هنگامى كه از تنعيم به تپه فرود آمد، او را عبور ده كه به يقين محرم مى شود.»

١٧. مسجدى در كوه حرا كه رسول خدا (ص) در آن عبادت مى كرده است.

١٨. مسجدى در كوه ثور، كه رسول خدا (ص) و ابوبكر در آن پنهان شدند. (1)

٢. البحر العميق فى مناسك العمرةو الحج الى [بيت الله] العتيق، نوشته محمد بن محمد ابن ضياء قرشى (در. ٨54 ه. ق) .

در اين كتاب از اين مكان ها ذيل اين عنوان ياد شده است، «فصلى در بيان مكان هاى مبارك در مكه مكرمه و حرم و اطراف آن، كه زيارت آنها و گزاردن نماز در آنها و خواندن دعا به هواى بركت در آنها، مستحب است، و شمار مساجد بيش از ديگر جاهاست، اما برخى از مساجد به زادخانه معروف شده اند و برخى هم به خانه.» [نگارنده]، پس از اين به شرح مفصل اين مكان ها مى پردازد تا اينكه مى گويد: اما مكان هاى مبارك مكه كه به زادخانه معروفند: بدان كه اين مكان ها مسجدند؛ اما در ميان مردم به زادخانه مشهور شده اند؛ از اين رو جدا از مساجد از آنها ياد شده است، از آنهاست:

مكانى كه گفته مى شود زادخانه نبوى است و در ميان مكيان شناخته شده و در محلى واقع است معروف به سوق الليل. ازرقى مى گويد: خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن به


1- مثير الغرام الساكن الى اشرف الاماكن، [ابن جوزى]، ص ٣44.

ص: 111

دنيا آمد [بعدها] جزئى از منزل محمدبن يوسف شد. [توضيح آنكه] چون رسول خدا (ص) هجرت نمود، عقيل بن ابى طالب آن را گرفت. پيامبر اكرم (ص) در سال حجةالوداع، درباره اين خانه و جز آن گفته است: آيا عقيل براى ما سرپناهى گذاشته است؟ اين خانه در كف عقيل و پسرش بوده تا اينكه پسرش آن را به محمد بن يوسف برادر حجاج فروخت و او آن را به منزلش كه به آن بيضا (سفيد) مى گفتند، افزود و بعدها به خانه ابن يوسف معروف شد.

آن خانه از اين منزل بود تا اينكه خيزران مادر دو خليفه: موسى الهادى و هارون الرشيد، حج گزارد و آن را مسجد كرد كه در آن نماز برپا مى شد. وى اين خانه را از منزل ابن يوسف جدا كرد و از آن به كوچه اى كه در انتهاى خانه بود و به آن زقاق المولد گفته مى شد، درى گشود.

ازرقى مى گويد: از جدم و يوسف بن محمد شنيدم كه مسئله زادخانه را مسلم مى دانستند و [مى گفتند] همان خانه است و در ميان مكيان بر سر آن اختلافى نيست.

نگارنده، پس از اين از خانه هاى مبارك مكه چنين سخن مى گويد: بدان كه در مكه خانه هاى مباركى هست كه نزد مردم معروفند اما اكثر آنها مسجدند، لكن در ميان مكيان به خانه مشهور شده اند. از اين رو آنها را جدا از مساجد ياد كرديم. از آنهاست: خانه ام المؤمنين خديجه در كوچه اى معروف به زقاق الحجر كه در قديم به آن زقاق العطارين گفته مى شده است. چنان كه ازرقى گفته است به اين خانه زادخانه فاطمه (عليها السلام) گفته مى شود؛ زيرا در آن به دنيا آمده است. ازرقى مى گويد: «رسول خدا (ص) در آن زندگى مى كرد و در آن با خديجه همسر شد و خديجه همه فرزندانش را در آن خانه به دنيا آورده و در آن از دنيا رفت؛ و پيامبر اكرم (ص) تا هنگام هجرت به مدينه، پيوسته در آن ساكن بود.» (1)


1- البحر العميق فى مناسك المتعمر و الحاج الى بيت الله العتيق، [ابن ضيا قرشى]، ج5، صص٢6 [] ٢٣. * در متن مبدأ صفحه 56 آمده است: « ص ٢6٢٣» . - م.

ص: 112

٣. لباب المناسك و عباب المسالك، اثر رحمت الله سندى مالكى (٩٣٠ - ٩٩٣ه. ق) .

وى اين مكان ها را ذيل چند عنوان ياد كرده است «فصلى در مكان هاى اجابت» ؛ «فصلى در مكان هايى از مسجدالحرام كه رسول خدا (ص) در آنها نماز گزارده است» ؛ و سرانجام «فصلى در زيارت مكان هايى كه مشهور به فضيلت اند.» وى پس از اين مى گويد: «زيارت خانه خديجه مستحب است و گفته شده است اين خانه پس از مسجدالحرام با فضيلت ترين مكان مكه است. ديگر مكان هايى كه زيارت آنها مستحب است عبارتند از: زادخانه پيامبر اكرم (ص) ، خانه ابوبكر، زادخانه على (ع) ، خانه ارقم [بن ابى ارقم]، غار و كوه ثور، غار و كوه حرا، مسجد الرايه، مسجد جن و مسجد شجره كه مقابل آن است.» (1)

كتاب هاى مناسك در واكاوى اين موضوع تواتر دارند.

4. ارشاد السالك الى افعال المناسك، نوشته برهان الدين ابراهيم بن فرحون مدنى مالكى (در. ٧٩٩ه. ق) .

او اين مكان ها را ذيل اين عنوان آورده است «باب بيستم در شرح آثار شريف مكه كه شايسته است بدان ها تبرك جست» بدان در مكه آثارى [تاريخى] وجود دارد كه شايسته است حاجيان به آنها روند و خدا را بخوانند.

١. خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن زاده شد. اين خانه در كوچه اى است كه به زقاق المولد معروف است.

٢. خانه حضرت خديجه (عليها السلام) يعنى همان خانه اى كه رسول خدا (ص) با خديجه در آن زيستند و خديجه فرزندانش را در آن به دنيا آورد و در آن از دنيا رفت و پيامبر اكرم (ص) تا هنگام هجرت در آن ساكن بود و [بعدها] معاويه آن را خريد و مسجدش كرد كه در آن نماز مى گزارند. معاويه از اين خانه درى به خانه ابوسفيان گشود، همان خانه اى


1- لباب المناسك و عباب المسالك، [سندى مالكى]، صص ٢٩4 - ٢٩٧.

ص: 113

كه رسول خدا (ص) روز فتح [مكه] گفت: «هر كس به خانه ابوسفيان درآيد، در امان است.» (1)

٣. مسجدى در خانه ارقم [بن ابى ارقم] در صفا كه به آن خانه خيزران گفته مى شود و پيامبر اكرم (ص) در اين خانه آمد و شد داشته و در آن اقامت كرده است.» (2)

نگارنده پس از اين به [شرح] مكان هاى باقى مانده مى پردازد.

همچنين كتاب هاى مناسك در شرح مكان هاى تاريخى از نگاه فقيهان بزرگ، داراى تواترند مانند:

5. الايضاح فى مناسك الحج و العمرة، اثر يحيى بن شرف نووى (6٣١ - 6٧١ه. ق) .

وى باب پنجم كتابش را با اين عنوان نوشته است «در ماندن در مكه و طواف وداع، و در آن چند مسئله است» از آنهاست:

مسئله چهاردهم: زيارت مكان هايى در مكه و حرم كه به فضيلت مشهورند، مستحب است. گفته شده است اين مكان ها هيجده مورد است. از آنهاست: خانه اى كه پيامبر اكرم (ص) در آن زاده شد كه امروزه مسجدى است در كوچه اى كه به آن زقاق المولد گويند. ازرقى گفته است در اين امر هيچ اختلافى نيست. مكان ديگر، خانه خديجه است كه پيامبراكرم (ص) تا هجرت نكرده بود همواره در آن مى زيست. ازرقى نقل كرده است: [بعدها] كه معاويه خليفه شد، خانه را از عقيل بن ابى طالب خريد و آن را مسجد كرد. مكان ديگر، مسجد خانه ارقم [ابن ابى ارقم] است كه به آن خانه خيزران گفته مى شود، و رسول خدا (ص) در آغاز دعوت در آن پنهان بود. (3)ازرقى مى گويد: «اين خانه در صفاست و عمر در آن اسلام آورد.» (4)


1- براى آگاهى فزون تر بنگريد به پانوشت ١ صفحه 5٩ همين اثر. - م.
2- ارشاد السالك الى افعال المناسك، [ابن فرحون مدنى]، ج ٢، ص 545.
3- بنگريد به پانوشت ١ صفحه 6٠ همين اثر. - م.
4- حاشية العلامة ابن حجر الهيثمى على شرح الايضاح فى مناسك الحج، ص 444.

ص: 114

6. القرى لقاصد ام القرى، اثر حافظ ابى العباس احمد بن عبدالله بن محمد بن ابى بكر محب الدين طبرى مكى (6١5 - 6٩4ه. ق) .

اين كتاب از برترين و بزرگ ترين كتاب هاى مناسك با بهترين و مناسبت ترين روش [در ميان اهل سنت] است. مصطفى سقا مصحح كتاب آن را چنين توصيف مى كند: «اين اثر، جامع ترين كتاب در موضوع خود است و [در حسن آن] همين بس كه دربردارنده همه آيات قرآن درباره حج و متون حديثى صحاح سته: [صحيح] بخارى، [صحيح] مسلم، [سنن ابن ماجه]، [سنن] ترمذى، [سنن] ابوداود، [سنن] نسائى و ديگر كتاب هاى حديثى. . . و سنن و مناسك [در اين باره] است. (1)وى صحيح ترين روايات اين منابع را برگزيده است.» (2)

در اين كتاب به مكان هاى تاريخى، ذيل اين عنوان پرداخته شده است «آنچه در بيان مكان هايى در مكه و پيرامون آن و استحباب زيارت آنها و دعا كردن در آنها به اميد بهره مندى از بركت آنها وارد شده است» وى در آغاز اين فراز مى گويد: «اين مكان ها [نوزده (3)] مورد است كه در اينجا عناوين آنها را به ترتيب مى آوريم:

١. مكانى كه رسول خدا (ص) در آن زاده شد.

٢. خانه خزيمه كه محل سكونت رسول خدا (ص) بود و خديجه فرزندانش از رسول خدا (ص) را در آن زاد و در آنجا از دنيا رفت و پيامبراكرم (ص) همچنان در آن ساكن بود تا هجرت نمود، آن گاه عقيل آن را گرفت، بعدها معاويه پسر ابوسفيان كه خليفه شد آن را خريد و مسجد كرد كه در آن نماز به پا داشته مى شد.

٣. مسجد ارقم بن ابى ارقم كه در صفاست.

4. مسجدى در بالادست مكه در آغاز ردم و كنار چاه جبير [بن (4)] مطعم


1- در متن مبدأ صفحه 5٩ آمده است: «من كتب الصحاح الستة: البخارى، و مسلم، و الموطأ، و ابى داود، و الترمذى، و النسائى و من غيرها من كتب المسانيد. . .» اولاً موطا مالك از صحاح سته نيست، ثانياً از پنج مؤلف و يك اثر نام برده شده است، ثانياً ترتيب زمانى زندگى مؤلفان رعايت نشده است، در مجموع اصلاح شد. - م.
2- القرى لقاصد ام القرى، [محب الدين طبرى]، ص٩.
3- در متن مبدأ صفحه 5٩ به تبع متن مادر، آمده است: « و هى ثمانية عشر» ، اما در شرح مطلب (صص 5٩ و6٠) از نوزده مكان ياد شده است. - م.
4- در صفحه 5٩ متن مبدأ آمده است: « بن جبير مطعم» . - م.

ص: 115

5. مسجدى در بالادست مكه كه به آن مسجد جن گويند.

6. مسجدى در بالادست مكه كه به آن مسجد شجره گويند.

٧. مسجدى در بالادست مكه كنار سوق الغنم

٨. مسجدى در اجياد

٩. مسجدى بر فراز كوه ابوقبيس كه به آن مسجد ابراهيم گفته مى شود.

١٠. مسجدى در ذى طوى

١١. مسجد عقبه، جايى كه انصار با رسول خدا (ص) بيعت كردند.

١٢. مسجد جعرانه، كه رسول خدا (ص) براى عمره در آنجا محرم گشت.

١٣. مسجد تنعيم، جايى كه رسول خدا (ص) به عبدالرحمان دستور داد عايشه در آنجا محرم شود.

١4. مسجد كبش در منا كه در آنجا قوچى قربانى اسماعيل يا اسحاق شد.

١5. مسجدى در سمت راست موقف، و اين غير از مسجدى است كه امام در عرفه در آن نماز مى گزارد.

١6. مسجد خيف

١٧. مسجدى در نزديكى سمت راست مسجد خيف كه به مسجد مرسلات معروف است و سوره مرسلات در آن بر رسول خدا (ص) نازل شد.

١٨. غار كوه حرا كه پيامبر اكرم (ص) در آن عبادت مى كرد.

١٩. غار كوه ثور كه پيامبر اكرم (ص) و ابوبكر در آن پنهان شدند.» (1)

٧. هدايةالسالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك، نگاشته عزالدين بن جماعه كنانى (6٩4 - ٧6٧ه. ق) .

وى باب دهم را با عنوان «در آمدن به مكه و در طواف و سعى و مسائل مربوط به آنها» ، به اين موضوع اختصاص داده است.


1- القرى لقاصد ام القرى، [محب الدين طبرى]، ص 664.

ص: 116

در اين باب آمده است: مستحب است - چنان كه شمارى از شافعيان گويند - مكان هاى مشهور به فضيلت را زيارت نموده، از آنهاست: مكان معروف به زادخانه حضرت رسول خدا (ص) ، مكان معروف به خانه خديجه، مسجدى كه در دار خيزران در نزديكى صفاست. (1)

٨. فتح الفتاح [فى] شرح الايضاح، [للنووى]، نوشته محمد على بن علان صديقى شافعى اشعرى مكى (در 6٧6ه. ق) .

در اين كتاب چنين آمده است: فضيلت مكان هاى مشهور به فضيلت، ذاتى آنها و نيز حاصل ثواب فراوان مكه و حرم و بيرون آن مانند مسجد مبايعه نزديك جمره عقبه در مناست. گفته شده است اين مكان ها هيجده مورد است. طبرى آنچه را مؤلف بيان كرده برشمارده و اين شمار را به بيش از نوزده مورد رسانده است.

از آنهاست خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن زاده شد كه امروزه مسجد است و طبرى يادآور شده است كه كسى كه زادخانه نبوى را مسجد كرد، خيزران همسر مهدى [عباسى] بود. [توضيح آنكه] اين خانه در كف عقيل و ورثه او بود تا اينكه برادر حجاج آن را خريد و به منزلش در كوچه اى كه به آن زقاق المولد گويند، افزود و [بعدها] هنگامى كه خيزران حج گزارد آن را مسجد كرد.

ازرقى گفته است كه در مورد اين خانه هيچ اختلافى وجود ندارد. در رد سخن كسانى كه گفته اند زادخانه نبوى در صفا، يا در ردم، يا در عسفان است، به اين گفته ازرقى تكيه و استناد شده است. همچنان كه در كتاب طيب المورد فى تاريخ محل المولد يادآور شده است، يا از آن جا كه اين سخن بى پايه است، ناديده انگاشته شده است. (2)


1- هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك، [عزالدين بن جماعه]، ج ٢، ص ٩55.
2- فتح الفتاح فى شرح الايضاح للنووى، ابن علان صديقى، صص 4١٩ و 4٢٠. (تصوير نسخه خطى موجود در كتابخانه حرم شريف مكه مكرمه، فقه شافعى، شماره 44)

ص: 117

[ابن علان (1)] همچنين در كتاب الفتوحات الربانية [على] الاذكار [النواوّية (2)]، مكان هايى را كه رسول خدا (ص) در آنها نماز خوانده است، به نظم كشيده (3)[و اشاره نموده است كه عبدالملك عصامى هم اين مكان ها را سازوار با سخن حسن بصرى در قالب شعر بيان داشته است با اين تفاوت كه مانند نقاش مفسر، براى هر مكان، زمانى [ويژه] معلوم داشته است. وى در ادامه، اشعار ياد شده را آورده است (4)].

گذشته از آنچه آمد، مى توان از ديگر كتاب هاى فقه و مناسك كه براى بيان اين مكان ها و تعيين و شرح آنها اهميت قائلند، به ويژه كتاب هاى فقيهان مكى ياد كرد كه به شمارى از آنها براى نمونه اشارت رفت.

گفتار دوم: تحليل علمى عناوين فقهى مكان هاى تاريخى مكه مكرمه در آثار فقيهان

بيشتر مؤلفان تاريخ مكه كه از فقيهان و محدثان مكى اند، مقيد بوده اند در كار خود فصلى جداگانه و اختصاصى بگشايند و در آن به مكان هاى تاريخى مكه بپردازند و با ريزكاوى هر چه تمام تر موارد ثابت شده و صحيح آنها را بيان دارند و آنچه را انتساب آن به رسول خدا (ص) و اصحاب او صحيح است، معلوم دارند و موارد نادرست را نيز مشخص سازند. اين اهتمام بليغ اولاً از عناوين نوشتارهاى آنها و ثانياً از ثبت آگاهى آنها از اين مكان ها و سنجش صحت آنها برمى آيد.

اين فقيهان و قاضيان و محدثان، از سخنان توده مردم فريفته و گمراه نمى گردند و در پى امر شايع و رايج نمى روند. بيشتر اينان در آثار تاريخى و فقهى خود براى آزمون و شناخت خبرهاى صحيح و برساخته درباره مكان هاى تاريخى در كتاب هاى تاريخى


1- مؤلف محترم پيش از اين (صفحه ٩١) كتاب الفتوحات الربانية [على] الاذكار [النواوية] را از نووى دانست. - م.
2- در متن مبدأ صفحه 6١ نام اين كتاب اين گونه ضبط شده است: «الفتوحات الربانية شرح الاذكار النووية» كه نادرست است، عنوان درست كتاب را در متن آورده ام. - م.
3- الفتوحات الربانية على الاذكار النواوية، ابن علان صديقى شافعى، ج 4، صص ٣٨5 - ٣٩5. - م.
4- الفتوحات الربانية على الاذكار النواوية، ابن علان صديقى شافعى، ج 4، صص ٣٨5 و ٣٨6. - م.

ص: 118

موثق، روش هايى علمى وضع كرده اند، و راهنما و شاخص آنان در اين مهم، كشف و شناخت و تأكيد بر مواردى است كه انتساب آنها به پيامبر اكرم (ص) صحيح است، زيرا - چنان كه در حديث آمده است - هر كه بر پيامبر اكرم (ص) [دانسته] چيزى ببندد جايش در آتش است (1). درست است كه دروغ در هر شرايط و هر شكل ناپسند است، اما دروغ بستن به پيامبر اكرم (ص) مانند دروغ بستن به هيچ يك از امت او نيست.

در اين گفتار به بررسى شمارى از سخنان آنان پرداخته مى شود تا ديدگاه آنان روشن شود و در پايان هم به سيره آنان اشارتى كوتاه مى رود تا خواننده با جايگاه علمى آنان آشنا شود و اعتماد او به آنچه مى گويند، فزونى پذيرد و ناآگاهى او به جايگاه آنان، وى را به جسارت به آنها واندارد.

بيشتر فقيهان مكى و غير مكى كه درباره مناسك حج قلم سوده و از عالمان موثق بوده اند و در فقه اسلامى جايگاهى ممتاز داشته اند، فراموش نكرده اند در كتاب هاى مناسك خود بابى جداگانه را به مكان هاى اسلامى- تاريخى در مكه مكرمه اختصاص دهند.

از آنجا كه مشت، نمونه خروار است، در اينجا به شمارى اندك از اين آثار پرداخته مى شود. عناوين اين ابواب مستقل، گوناگون افتاده است «مكان هاى مشهور» ؛ «مكان هاى مبارك» ؛ «مكان هاى بزرگ» ؛ «مكان هاى گرامى» ؛ «مكان هايى كه زيارت آنها مستحب است.» چنان كه ديده مى شود، در برخى از اين عناوين، اصطلاح فقهى «مستحب است» به كار نرفته است، با اين حال مراد برانگيختن به زيارت اين مكان هاست.

اين گفتار از مطالب مورخان چشم مى پوشد و به طور خاص بر مطالب و عبارات پاره اى از محدثان و فقيهان به ويژه درباره حكم شرعى زيارت اين مكان ها تكيه مى كند.

واژه «استحباب» در آثار برخى از فقيهان، آشكارا در ساختار و مفهوم فقهى به كار رفته است. هنگامى كه فقيه اين واژه را به كار مى برد، مفهوم اصطلاحى آن در فقه را


1- تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبه حرانى، ص١٩٣. - م.

ص: 119

مى خواهد؛ يعنى دست يازيدن بدان عمل، پاداش دارد و وانهادن آن مجازات ندارد.

در اينجا روى سخن به شرح اهتمام [آنان] در به كار بردن اين اصطلاح شرعى، و بيان علت فقهى آن، سازوار با منطق اين عالمان است؛ چه مهم دريافت تفسير آنان است آن گونه كه در ذهن دارند، نه تفسير آن بر اساس ديدگاه مخالف آنان. روشن است كه اين، لازمه پژوهش علمى بى طرفانه است، تا از اين رهگذر نسبت به هر صاحب نظرى به داد عمل شود؛ از آنهاست:

[١.] محمد بن عبدالله بن احمد ازرقى (در. ٢5٠ه. ق) :

«بيان مكان هايى در مكه مكرمه كه نماز گزاردن در آنها مستحب است و بيان آثار پيامبر اكرم (ص) در مكه و موارد صحيح آنها.» (1)

[٢.] ابوعبدالله محمد بن اسحاق بن عباس فاكهى [در. ٢45ه. ق]:

«مكان هايى در مكه كه نماز خواندن در آنها مستحب است، و آثار پيامبر اكرم (ص) در مكه و تفسير آن.» (2)

[٣.] ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزى (در. 5٩٧ه. ق) :

«بيان مكان هايى در مكه كه نمازگزاردن و دعا كردن در آنها مستحب است. اين مكان هاى هيجده گانه عبارتند از:

١. خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن ديده به دنيا گشود

٢. خانه خديجه

٣. مسجدى در خانه ارقم بن ابى ارقم

4. مسجدى در بالادست مكه كنار ردم

5. مسجدى در بالادست مكه كه به آن مسجد جن مى گويند


1- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، [ازرقى]، ج ٢، ص ١٩٨.
2- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، [فاكهى]، ج 4، ص5.

ص: 120

6. مسجدى در بالادست مكه كه به آن مسجد شجره گويند.»

[ابن جوزى] در ادامه به ديگر مكان ها هم مى پردازد. (1)

[4.] ابوالعباس احمد بن عبدالله بن محمد بن ابى بكر محب الدين طبرى مكى (6١5 - 6٩4ه. ق) :

«شايسته است كسى كه در پى آثار نبوى است، در همه مكان هايى كه گمان مى رود حضرت (ص) در آنها نماز گزارده است، نماز بخواند به اميد آنكه در همه جا به نمازجاى پيامبر اكرم (ص) دست يابد.»

خَليليَّ هذا رَبعُ عِزَّةِ فَاعْقِلا (2)

[5.] يحيى بن شرف نووى (6٣١ - 6٧6ه. ق) :

«چهاردهم: زيارت مكان هاى مشهور به فضيلت در مكه و حرم، مستحب است و گفته شده است اينها هيجده مكان است؛ از آنهاست: خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن زاده شده كه امروزه مسجدى است در كوچه اى كه به آن زقاق المولد گويند. ازرقى يادآور شده است كه در اين مطلب اختلافى نيست.» (3)

شمارى از عالمان، پاره اى از عبارات ياد شده را به هم درآميخته اند، مانند:

[6.] عز الدين بن جماعه كنانى (6٩4 - ٧6٧ه. ق) :

«باب دهم در درآمدن به مكه معظمه و طواف و سعى، و امور مربوط به آن» ، تا اينكه


1- مثير الغرام الساكن الى اشرف الاماكن (ابن جوزى) ، ص ٣44.
2- القرى لقاصد ام القرى، [محب الدين طبرى]، ص ٣5٠. * اعراب گذارى از مترجم است. - م.
3- الايضاح فى مناسك الحج و العمرة، [نووى]، ص4٠4.

ص: 121

مى گويد: «چنان كه برخى از شافعيان گفته اند، زيارت مكان هاى مشهور به فضيلت مستحب است. مانند مكانى كه به زادخانه حضرت رسول اكرم (ص) معروف است، و مكانى كه به خانه خديجه معروف است، و مسجدى كه در خانه خيزران در صفاست.» (1)

وى در جايى ديگر يادآور شده است كه چون حاجى رَمى به جا آورد، چنان كه شافعيه گويند، سنت است از منا به اقامتگاه خود [مكه] باز گردد، همچنان كه رسول خدا (ص) چنين مى كرد؛ و هر جا فرود آيد رواست، لكن چنان كه شافعيه گويند، جايى كه رسول خدا (ص) فرود مى آمده و اطراف آن بهتر است. (2)

[٧.] برهان الدين ابراهيم بن فرحون مدنى مالكى (در. ٧٩٩ه. ق) :

«باب بيستم: در بيان آثار شريف مكه كه شايسته است براى تبرك به آنها روى آورد.» (3)

[٨.] حافظ ابوطيب تقى الدين محمد بن احمد بن على فاسى مكى مالكى (٧5٧ - ٨٣٢ ه. ق) :

«باب بيست و يكم، در بيان مكان هاى مبارك مكه مكرمه و حرم [و] نزديك آن كه شايسته است زيارت شوند.»

[در كتاب فاسى] اين موضوع ذيل عنوان بالا آمده است. (4)

[٩.] ابو البقاء محمد بن احمد بن محمد بن ضياء مكى حنفى، قاضى و مفتى مكه مكرمه ([در.] ٨54ه. ق) :

«فصلى در بيان مكان هاى مبارك مكه مكرمه و حرم آن كه زيارت آنها و نماز


1- هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك، [ابن جماعه]، ج٢، ص ٩55.
2- هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك، [ابن جماعه]، ج ٣، ص ١١٢٠.
3- ارشاد السالك الى افعال المناسك، [ابن فرحون]، ج ٢، ص 545.
4- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، فاسى، ج ١، ص 4٩٣. - م. * در متن مبدأ صفحه 65 آمده است: «ج ١، ص ٢6٠» . - م.

ص: 122

خواندن و دعا كردن در آنها به اميد بهره مندى از بركت آنها مستحب است.»

وى اين مكان ها را شرح و شماره كرده و به بررسى علمى و فقهى در باره آنها پرداخته است كه از صفحه ٢6٢5 مى آغازد و به صفحه ٢66٧ مى انجامد. (1)

[١٠.] على بن عبدالله بن احمد حسنى سمهودى (٨44 - ٩٢٢ه. ق) :

«ابن زباله از خالد بن عوسجه نقل مى كند كه: شبى در گوشه (2)خانه عقيل بن ابى طالب كه كنار در خانه است [دعا] (3)مى كردم، كه جعفر بن محمد [الصادق (ع)] بر من گذشت. او مى خواست با خانواده اش دعا كنند. به من گفت: به پيروى از روايتى اينجا ايستاده اى؟ گفتم: نه، گفت: اينجا جايى است كه رسول خدا (ص) هرگاه براى دعا در حق اهل بقيع مى آمد، در آن درنگ مى كرد.» (4)

مراغى مى گويد: خوب است در آنجا دعا شود، بسيارى به من گفته اند كه دعا در آنجا روا مى شود. من [سمهودى] گفتم: مكان هايى كه رسول خدا (ص) در آنها دعا كرده است، جملگى محل اجابت دعاست، از اين رو دعا كردن در آنها مستحب است. (5)

[١١.] جمال الدين محمد جارالله بن محمد نورالدين بن ابى بكر بن على بن ظهيره قرشى مخزومى (در. ٩٨6ه. ق) :

«گفتار فرجامين در بيان مكان هاى معظم و محل هاى ارجمندى در مكه مكرمه و حرم


1- البحر العميق فى مناسك المعتمر و الحاج الى بيت الله العتيق، [ابن ضياء مكى]، ج 5، ص ٢6٢٣.
2- گوشه (زاويه) خانه عقيل بن ابى طالب، جايى است كه رسول خدا (ص) در آن به حال اهل بقيع دعا نمود و براى آنان آمرزش طلبيد و مستجاب شد. بنگريد به: اخبار مدينه، ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دارالمصطفى، سمهودى، [از مترجمى ناشناس]، چاپ سيد كمال حاج سيد جوادى، ص ٢٩6. - م.
3- در متن مبدأ صفحه 66 آمده است: « كنت ادعيه» كه غلط و درست آن: كنت ادعو مى باشد. بنگريد به: خلاصة الوفا باخبار دارالمصطفى (ص) ، سمهودى، ج ٢، ص ٨٨؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى (ص) ، سمهودى، ج ٣، ص ٢66. - م.
4- وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، سمهودى، ج٣، ص ٢66. - م.
5- خلاصة الوفا باخبار دارالمصطفى، [سمهودى، ج ٢، ص ٨٨].

ص: 123

و اطراف آن كه زيارت مى شوند و مشهور به فضليت اند، يعنى زادخانه ها، خانه ها، مسجدها، كوه ها، آرامگاه ها و مانند اينها.» (1)

[١٢.] محمد على بن علان صديقى شافعى (٩٨٠ - ١٠5٨ه. ق) :

«[فضيلت] مكان هايى كه مشهور به فضيلت اند، يا ذاتى است، و يا براى ثواب فراوان مكه و حرم [و] پيرامون آن است مانند مسجد مبايعه كنار جمره عقبه در منا.» (2)

[١٣.] على بن عبدالقادر طبرى (در. ١٠٧٠ه. ق) :

«فصل سوم، درباره مكان هاى مشهور در [مكه مكرمه] و درباره مساجد: در مكه و اطراف آن مكان هاى مشهورى هست كه زيارت آنها مستحب است.» (3)

[١4.] محمد بن احمد بن سالم بن عمر مكى مالكى، معروف به ابن صباغ (١٢4٣ - ١٣٢١ه. ق) :

«فصل سوم، درباره مكان هايى در مكه مكرمه و حرم و اطراف آن كه دعا كردن در آنها مستحب است.» (4)

در كنار اينان، مؤلفانى ديگر است كه پيش از اين به شرح و شكافت كتاب هاى آنها پرداختم.

از جمله امور شايسته پرهيز در اين زمينه، آن است كه سخن فقيهان پيشين در توصيف اين مكان ها به مبارك و مستحب بودن نماز گزاردن و اميد داشتن روا شدن دعا در آنها، كژ فهمى نشود و به حمل سخنان آنان بر ترغيب به پرداختن به اعمال ناسازوار با پاكى و نابى عقيده نينجامد؛ چرا كه آنان فراتر از آنند كه شاخص هاى توحيد را


1- الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، ابن ظهيره قرشى، ص ٣٢5. - م. * در متن مبدأ صفحه 66 به خطا آمده است: «صفحه ٣٣٠» . - م.
2- فتح الفتاح فى شرح الايضاح للنووى، [ابن علان صديقى]، ص 5٨.
3- الارج المسكى فى التاريخ المكى و تراجم الملوك و الخلفاء، [عبد القادر طبرى]، ص5٨.
4- تحصيل المرام فى اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكة و الحرم و ولاتها الفخام، [ابن صباغ]، ج٢، ص 5٨6.

ص: 124

مخدوش سازند، آنان استوانه هاى اين دانش اند و آن را از هر رخنه اى دور مى دارند.

نماز گزاردن با قصد مشروع در جايى كه رسول خدا (ص) در آنجا نماز گزارده است، تا زمانى كه عبادت تنها براى خدا باشد، هيچ رخنه اى در توحيد نمى كند.

از مسلمات است كه مكان ها به اعتبار كسى كه در آنهاست، يا آنچه در آنها رخ داده است بر يكديگر برترى مى يابند. ابوعيسى سيدى مهدى وزانى (در. ١٣4٢ه. ق) مى گويد: «كارها از شرافت زمان شرافت مى پذيرند، همچنان كه از شرافت مكان، شرافت مى يابند. جمعه برترين روز هفته است؛ پس عمل در آن برترين اعمال است.» (1)


1- النوازل الجديدة الكبرى فيما لاهل فاس و غيرهم من البدو و القرى، [ابو عيسى وزانى]، ج ٢، ص٢٢٩.

ص: 125

فصل چهارم: شواهد تواتر محلى درباره مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه

گفتار يكم: نمودهاى تواتر محلى

نقل نسل به نسل، از روش هاى اثبات است: از تواتر محلى مكى در گذشته و حال، و نقل گروه فراوانى از نسل هاى پسين از نسل هاى پيشين، مكان هاى تاريخى [مكه] تعيين و مشخص مى شوند. اين مكان ها براى مكيان شناخته شده و معروفند و در ميان عالمان مكه و فرهيختگان آن و توده مردم مشهورند. [حتى] بيشتر اين مكان ها تا پيش از آغاز توسعه حرم مطهر در سال ١٣٧5ه. ق موجود و قابل رؤيت بودند. اين تاريخ سرآغاز تحول و دگرگونى در شهر مكه مكرمه [ و از ميان بردن مكان هاى تاريخى آن] بود، و پس از آن اين روند تا به امروز (١4٣٠ه. ق) ادامه يافته است.

تواتر محلى، گذشته از نقل همه افراد جامعه، از نوشته هاى نويسندگان مورد اعتماد هم برمى آيد. [پس،] مى توان اين گونه تواتر را از متن كتاب هاى پيشين [هم] دريافت. در اينجا به نمونه هايى از كتاب هاى نگارندگان گذشته كه به اين مفهوم يعنى تواتر محلى اشاره كرده اند، پرداخته مى شود:

[١.] الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، تأليف جمال الدين جارالله بن محمد نورالدين بن ابى بكر بن على بن ظهيره قرشى مخزومى (٩٨6ه. ق) :

«يكى از اين مكان ها كه از والاترين آنهاست، زادخانه حضرت رسول خدا (ص) است؛

ص: 126

پس با آن آغاز مى كنيم، اين مكان در محلى از مكه است معروف به سوق الليل كه به مولد النبى (ص) مشهور است.» (1)وى در ادامه مى گويد: «اينكه اين مكان، زادخانه حضرت (ص) است، مشهور و موروثى است و آيندگان آن را از گذشتگان نقل كرده اند.» (2)

[٢.] البحر العميق [فى مناسك العمرة و الحج الى بيت الله العتيق]، نگاشته ابن ضياء مكى قرشى [(٧٨٩- ٨54 ه. ق]:

«مكانى كه به آن زادخانه پيامبراكرم (ص) گفته مى شود، نزد اهل مكه مشهور و در محلى است معروف به سوق الليل.» (3)اين متن پيش از اين از كتاب او نقل شد.

اينها نمونه هايى صريح از بيان تواتر محلى است كه با مكان هايى كه براساس معيارهاى فقيهان آگاه، صحيح تشخيص داده شده اند منطبق اند.

از فضل و نعمت هاى بى شمار الهى بر امت اسلامى است كه پاره اى از اين مكان ها از ميان نرفته، و بر جاى مانده اند و تاريخ افتخارات اسلام را با همه گستردگى آن و برخلاف نشستن گرد زمان بر رويدادهاى آن، براى نسل هاى كنونى و آينده روايت مى كنند.

اين مكان ها از طريق تواتر علمى و تواتر شفاهى محلى ديدارى به ما رسيده است، بلكه منابع شرعى [هم] درباره شمارى از آنها گفته اند كه اينها مشهورتر از آنند كه آزمند توصيف باشند. روشن است كه نقل نسل به نسل از روش هاى اثبات [مطلب] است. اين نكته را علما گوشزد كرده اند. مثلاً ابن قيم مى گويد: «نقل [درباره] اعيان [خارجى] و تعيين مكان ها، همانند نقل آنان [درباره] صاع و مد و تعيين محل منبر و محل نماز [حضرت (ص)] و قبر و اتاق و مسجد قبا، و تعيين روضه [مقدس نبوى] و بقيع و نمازگاه و امثال اينهاست.


1- الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، [ابن ظهيره قرشى، صص ٣٢5 - ٣٢6].
2- الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، [ابن ظهيره قرشى، صص ٣٢5 - ٣٢6].
3- البحر العميق فى مناسك العمرة و الحج الى بيت الله العتيق، ابن ضياء مكى، ج 5، ص ٢٣. - م.

ص: 127

نقل اين مكان ها مانند نقل محل مناسك چون صفا و مروه و منا، و محل جمرات و مزدلفه و عرفه، و مكان هاى احرام چون ذوحليفه و جحفه و مانند اينهاست.» (1)

فراوانى از اين مكان هاى تاريخى و بسيارى از آثار مكه مكرمه، تا ربع پايانى قرن چهاردهم هجرى قمرى همچنان و به شكل [گذشته] آنها در سده هاى نخستين اسلام وجود داشتند، تا اينكه دست دگرگونى وگسترش حرم شريف، از آستين برآمد.

اين نسل از مكيان و جهان اسلام كه پيش و پس از توسعه حرم، مكه را ديده اند، در پيش از سال ١٣٧5ه. ق، بسيارى از بناهاى تاريخى و مكان هاى دينى را به همان شكل كه مورخان مكى كهن چون: ازرقى، فاكهى، تقى الدين فاسى و ديگران توصيف كرده اند، مشاهده نموده اند. پس جاى شك و ترديد در وجود اين مكان ها و انتساب آنها به [پيامبر اكرم (ص) و صحابه او] باقى نمى ماند، خاصه آنكه بزرگان مكه آنها را مسلم و محقق دانسته اند و [روشن است كه] اهل مكه به محل هاى آن آگاه ترند، همچنان كه اهل هر شهر به [مكان هاى] آن آگاه ترند. بنابراين، انكار نسبت اين مكان ها [به پيامبر اكرم (ص) و صحابه او] از سوى كسى كه در اين شهر نزيسته است در شرع و عرف بى اعتبار است و با وجود چنين تواتر [علمى و محلى]، انكار [وجود] اين مكان ها [يا انتساب آنها به پيامبر اكرم (ص)]، عناد بى علم است.

گفتار دوم: عنايت ملك عبدالعزيز به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه

ملك عبدالعزيز از خلفا و شاهانى است كه عنايتى ويژه به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه نشان داده اند و تاريخ، نقش فرهنگى بى سابقه اى در بهره گيرى از اين مكان ها از آنها ثبت كرده است. روزنامه البلاد، خبرى منتشر ساخت با اين عنوان «مدرسه و كتابخانه در مكان هاى تاريخى» متن خبر چنين است: «اعلى حضرت شهريار والامقام


1- اعلام الموقعين عن رب العالمين، [ابن قيم]، ج 4، ص ٢٧٣.

ص: 128

مرحمت فرموده زمين بيضا، معروف به خانه حضرت خديجه همسر پيامبر (ص) را در اختيار جناب شيخ عباس قطان قرار دادند (1)تا بر بقاياى خانه، مدرسه اى براى حفظ قرآن برپا شود.

همچنين مرحمت فرموده مكانى را كه رسول معظم (ص) در آن زاده شد، براى ايجاد كتابخانه اى بزرگ براى استفاده دانشمندان و دانش دوستان در اختيار ايشان نهادند. عمليات ساخت بر اساس طرحى كه تهيه شده است از اين هفته آغاز مى شود.» (2)

اين نشانه اى بزرگ و كارى نيك و جاودان از اعلى حضرت در حفظ و حراست از ميراث امت است كه در پرونده بزرگ داشت آثار نبوى و اداى حق آنها كه ناشى از انتسابشان به سرور آدميان (ص) است به پاى او نوشته مى شود. (3)

اقدامات رسمى عملى براى جامه عمل پوشاندن به خواست ملوكانه آغاز گشت و در دادگاه عالى شرع در مكه مكرمه سندى در خصوص [وقفى بودن] زادخانه شريف نبوى، به شماره ١4٠ در جلد چهارم در تاريخ ٢5 جمادى الآخر ١٣٧٣ه. ق / ١ فوريه ١٩54م صادر شد. همچنين در دادگاه عالى شرع در مكه مكرمه، سندى درباره وقفى بودن خانه ام المؤمنين حضرت خديجه صادر شد.

هر دو سند را رئيس وقت دادگاه عالى شرع شيخ عبدالله بن عمر بن دهيش صادر و


1- اين خبر از پايه دروغ است؛ زيرا، الف) در صفحه ١٠5 آمده: «اين كتابخانه كه عباس قطان آن را در سال ١٣٧٠ه. ق از دارايى هاى خود ساخت. . . ماجد كردى كتابخانه را از فرزندان عباس قطان خريد و آن را اساس كتابخانه امروز مكه قرار داد» . در اين گزارش تصريح شده است كه كتابخانه ابتدا به هزينه عباس قطان و سپس ماجد كردى ساخته شده است؛ ب) در متن دو سندى كه در صص ١٢٩- ١٣١ آمده است نيز، صاحب زادخانه نبوى (ص) و خانه حضرت خديجه (عليها السلام) ، بازماندگان شيخ يوسف قطان (وكيل درآمدهاى عمومى در. ١٣55ه. ق) معرفى شده اند كه از محل اموال خود به ساختن كتابخانه و مدرسه در اين دو مكان پرداخته اند. همچنين در دو سند ياد شده تصريح شده است كه اين دو مكان وقف شده اند و واقف يكى فاطمه بنت يوسف قطان، و واقف ديگرى شيخ عباس بن يوسف قطان است. - م.
2- البلاد، شماره ٩٩٨١، سال پانزدهم، يكشنبه ٢5 جمادى الاولى، ١٣٧٠ه. ق برابر با 4 مارس ١٩5١م.
3- از ديگر نشانه هاى عنايت آل سعود به اين مكان هاى تاريخى كه در تاريخ به نام آنها ثبت شده است آن است كه با ورود وهابيان به مكه مكرمه زادخانه نبوى كه زيارتگاه مردم بود، يكسره ويران و به محل نگهدارى چارپايان تبديل گشت. بنگريد به: اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج١، ص٢٧5. - م.

ص: 129

رئيس ديوان عالى تأييد كرد.

در سند نخستين چنين آمده است:

«امين بن شيخ عباس قطان، به وكالت از عمه اش سركار خانم فاطمه بنت يوسف قطان، به موجب وكالتنامه صادر شده در سردفتر اسناد رسمى مكه به شماره ١٩٢، مورخه ٢٣/٢/١٣٧١ه. ق، نزد اينجانب رئيس دادگاه عالى شرع در مكه مكرمه حاضر شد و اظهار داشت: موكل من درخواستى مبنى بر صدور اجازه ايجاد كتابخانه اى در مكانى كه معروف به مولد النبى (ص) است و در محل خود كاملاً شناخته شده است و به تعيين حدود نياز ندارد، واقع در شعب على [(ع)] در محله سوق الليل، به دولت فخيمه تقديم داشت. و پس از طى مراحل و اقدامات قانونى، حكم رياست مبنى بر موافقت با درخواست ياد شده، از آن روى كه كارى خيرانديشانه است، به شماره 5٢5/٢٣ مورخه ١4/4/١٣٧٠ه. ق صادر شد. مشروط بر آنكه پس از اتمام ساختمان، وقف نامه آن در دادگاه عالى شرع به ثبت برسد و كتابخانه عمومى باشد و همه قسمت هاى ساختمانى و ديگر اجزاء آن وقف همه مسلمانان باشد. حكم ياد شده مورد موافقت والاحضرت، وليعهد اعلى حضرت قرار گرفت و به شماره ٢٣6٨ مورخه ١١/5/١٣٧٠ه. ق به فرماندارى پايتخت ابلاغ شد و رونوشت آن براى مقام عالى رياست ديوان عالى. . . ارسال گشت. در وقف نامه اين مكان از جمله شرط شده است كه: خانه ياد شده اجاره داده نشود، فروخته نشود، هديه نشود، به چيزى ديگر تبديل نشود و به همان شكل بماند. نيز شرط شده است كتاب هاى آن به بيرون برده نشود. همچنين شرط شده است كه اگر بنا فرسوده شد در حال و آينده واقف و ورثه او و هر كس ديگر حق ندارد از آن براى امرى جز آنچه اجازه داده شده است استفاده كند. بر اساس [بينه (1)] قانونى اصولاً براى من ثابت شده است كه فاطمه بنت يوسف قطان، با مال خود ساختمان ياد شده را ساخته است. بنابراين، وقف نامه ياد شده با شروط ياد شده را قانونى مى دانم و آن را امضا كردم و دستور دادم در روز بيست و


1- در متن مبدأ صفحه ٧١ به خطا آمده است: «البينية» . - م.

ص: 130

پنجم جمادى الثانى سال هزار و سيصد و هفتاد و سه قمرى سند آن تنظيم و تحرير شود. و صلى الله على [محمد] و آله و سلم.

رئيس دادگاه هاى عالى مكه

محل مهر

درباره وقف خانه ام المؤمنين حضرت خديجه (1)[(عليها السلام)]، در سند شماره ١4٢ مورخه ٢5 جمادى الاخر ١٣٧٣ ه. ق/ ١ مارس ١٩54م كه در دادگاه عالى شرع صادر شده، چنين آمده است:

«ستايش خاص اوست. امين بن شيخ عباس قطان نزد من عبدالله بن عمر بن دهيش، رئيس دادگاه عالى شرع در مكه مكرمه حاضر شد و اظهار داشت: پدرم شيخ عباس بن يوسف قطان در حال حيات از دولت فخيمه درخواست كرد اجازه صادر شود، در ارض البيضاء معروف به خانه حضرت خديجه كبرى (عليها السلام) و زادخانه حضرت فاطمه [(عليها السلام)] واقع در محله قشاشيه كه در محل خود چنان شهرت دارد كه نياز به تعيين حدود ندارد، از محل اموال پدرش شيخ يوسف قطان، مدرسه اى براى حفظ قرآن كريم بنا نهد. فرمان والاحضرت، وليعهد اعلى حضرت، خطاب به فرماندارى پايتخت به شماره ٧١١ مورخه ٢4/٧/١٣66 ه. ق صادر شد مبنى بر موافقت با درخواست ياد شده مشروط بر رعايت آنچه عاليجناب در خصوص اين درخواست مقرر داشته اند. رونوشت فرمان مبارك براى پدرم و دو نسخه از آن هم براى وزارت امور اقتصاد و دارايى و رياست ديوان عالى كشور ارسال شد. و پدرم به عنوان وصى تام الاختيار پدر ايشان يعنى شيخ يوسف قطان در خيرات و مبرات از مرده ريگ پدرش به موجب سند صادر شده در دادگاه عالى شرع به شماره ١٢٠ مورخه ٩/٢/١٣5١ه. ق، در زمان حيات او با استناد به وصيت پدرش مبنى بر خيرات از اموالى كه در اختيار اوست به ايجاد ساختمان مدرسه ياد شده


1- اين خانه مبارك به دست عوامل وهابى - سعودى ويران و به مزبله تبديل گشت. بنگريد به: نصيحة لاخواننا علماء نجد، رفاعى، ص 5٩. - م.

ص: 131

در زمين مورد نظر پرداخت. وى هيچ مالكيت و حقى در آن ندارد و پيش از آنكه اين وقف نامه را در مراكز قانونى به ثبت رسمى برساند از دنيا رفت. بناى ياد شده شامل طبقات فوقانى و تحتانى، و متعلقات و تأسيسات الحاقى و آشپزخانه و حمام و انبارى است و از شرق به كوچه اى باز معروف به زقاق الحجر، از غرب به قبان و از شمال به موقوفه خانه سنبل و از جنوب به ملك شرفا در قديم و ملك حسن طلاقى و فرزندانش در حال حاضر محدود است. در اين وقف نامه شروطى آمده است كه عمل و پايبندى به آنها الزامى است: خانه ياد شده اجاره داده نمى شود و فروخته نمى شود و هديه نمى شود و امانت داده نمى شود و به چيزى ديگر تبديل نمى شود، بلكه به همين شكل مى ماند.

رئيس دادگاه در ادامه مى گويد به موجب بينه قانونى اصولاً بر من ثابت شد كه عباس ابن يوسف قطان از محل اموال پدرش يوسف قطان بناهاى ياد شده در فوق را ساخته است؛ از اين رو وقف نامه يادشده را قانونى مى دانم و آن را امضا كردم و دستور دادم سندى براى آن تنظيم و تحرير شود به تاريخ روز بيست و پنجم ماه جمادى الثانى سال هزار و سيصد و هفتاد و سه.

مهر رئيس دادگاه عالى

دو نكته در اين دو سند درخور درنگ است:

١. در اين دو سند نكته اى است كه تواتر محلى در مورد دو مكان تاريخى [يعنى زادخانه نبوى و خانه حضرت خديجه] را ثابت مى كند، چرا كه در توصيف محل و تعيين [حدود اين دو مكان] آمده است كه قاضى عبدالله بن دهيش نيازى نمى بيند محل آن دو مكان را در وقف نامه مشخص سازد. وى [در سند نخست] درباره زادخانه شريف نبوى مى گويد: معروف به مولد النبى (ص) در شعب على [(ع)] در محله سوق الليل و در محل خود آن مايه مشهور است كه به تعيين و توصيف نياز ندارد.

او [در سند دوم،] درباره خانه ام المؤمنين حضرت خديجه هم مى گويد: اجازه زمين

ص: 132

بيضا معروف به خانه حضرت خديجه كبرى [(عليها السلام)] و زادخانه حضرت فاطمه (عليها السلام) در محله قشاشيه كه در محل معروف است و چنان شهرت دارد كه به تعيين نياز ندارد.

٢. والاحضرت عبدالعزيز، پس از مشورت با علماى بزرگ به اين كار مبارك پرداخت. تاريخ، اين اقدام را به عنوان سند و حقيقتى آشكار ثبت مى كند. البته جاى شگفتى نيست، چه او پى نيكان گرفته است و كارش كامل كننده كار خلفا و حاكمان مسلمان در گذشته است. همچنين رهبرى هاى حكيمانه در امت، به حفظ تاريخ امت و آثار باستانى آن اهتمام بليغ دارند.

استاد عبدالرزاق فرزند شيخ محمد عبدالرزاق حمزه خطيب و امام جماعت مسجدالحرام در آغاز عمليات تأسيس مدرسه حفظ قرآن كريم در اين مكان مبارك، مى گويد: «. . . پيش از اين مى دانستيم كه اين محل، خانه ام المؤمنين حضرت خديجه بنت خويلد و ديگر همسران نبوى بوده و حضرت فاطمه [(عليها السلام)] در آن زاده شده است. پس از مدتى ديدم كارگران براى پى ريزى ساختمانى تازه در اين مكان، حفارى و پى كنى مى كنند. در اثر اين كار، ساختمانى كامل كشف شد كه در آن مسجدى بود كه پايين تر از سطح خيابان قرار داشت و به مرور زمان در اثر سيل و ديگر عوامل در زير خاك مدفون شده بود. (1)بارى در همان محل، ساختمانى تازه ساخته شد، و مدرسه اى، آن را براى حفظ قرآن كريم به كار گرفت. اين بهترين استفاده از اين مكان تاريخى است. خداوند اين فكر شايسته را براى اهل خير مقرر فرمود و ساختمان در همان دوره يعنى در اواسط و اواخر دهه شصت قرن چهاردهم هجرى ساخته شد.

خانه ارقم بن ابى ارقم در صفا (دار الاسلام) كه نخستين مدرسه (2)در اسلام است و عمر در آن اسلام آورد، ماجرايى ديگر دارد؛ چرا كه در كوچه اى منشعب از مسعى در


1- اين سخن، اعتراف ناخواسته به ستمى است كه آل سعود بر اين گونه مكان ها در مكه مكرمه روا داشته اند. - م.
2- در اينجا، مراد از مدرسه، مفهوم امروزين آن نيست، چراكه نخستين مدارس در اسلام در قرن چهارم پديد آمد. به خانه ارقم ابن ابى ارقم از آن روى مدرسه گفته شده است كه رسول خدا (ص) در مدتى كه در آن پنهان بود، ياران و تازه مسلمانان را در آن با اسلام آشنا مى ساخت. - م.

ص: 133

سمت چپ كسى واقع است كه به صفا مى رود. اين كوچه كه حدود پنجاه متر از كوه صفا فاصله دارد همان كوچه خيزران است، اما خانه ارقم حدود يكصد متر با مسعى فاصله دارد و نزديك خانه هاى آل شيبى (خدمتكاران و پرده داران كعبه) است، و خانه اى است يك طبقه كه درست مانند ساختمان قديم حرم از چند ستون و چند قوس ساخته شده و بى استفاده و متروك بود.

خداوند مقرر كرد شيخ عبدالطاهر ابوالسمح امام حرم مكى، و جانشين او شيخ محمد عبدالرزاق حمزه، از ملك عبدالعزيز درخواست كنند اجازه دهد اين خانه در اختيار مدرسه دارالحديثى قرار گيرد كه پيشتر در سال ١٣5٣ه. ق تأسيس شده بود. ملك عبدالعزيز با اين درخواست موافقت كرد و خانه در اختيار آنان قرار گرفت. [اما] از آنجا كه خانه اى يك طبقه بود و تنها چهار اتاق داشت و اين مقدار، گنجايش مدرسه را نداشت، يكى از خيران به هزينه خود يك طبقه بر طبقه هم كف افزود. مادر بزرگ [محترم (1)] شيخ محمد حسين نصيف كه بسيار هوادار اين مدرسه بود، در اين كار نقشى بزرگ ايفا كرد.

البته طبقه نوساز، با طبقه هم كف هماهنگ نبود، زيرا طبقه هم كف چنان كه گذشت به شيوه [معمارى] اسلامى داراى چند ستون و چند طاق قوسى بود، اما طبقه افزوده شده به شيوه جديد و سيمانى ساخته شده و اين موجب شده بود ساختمان، به كسى ماند كه پيراهن و عبا بر تن دارد و كلاه شاپو بر سر نهاده است.

مدرسه دارالحديث اين بناى باستانى را در اختيار داشت و خاطره خوش آن را زنده نگه مى داشت تا اينكه طرح توسعه حرم اجرا شد و كل بنا در سال ١٣٧5ه. ق تخريب گشت و محل آن اكنون در خيابان ميان صفا وكوه ابوقبيس است. (2)

نمونه آنچه را كه استاد عبدالرزاق حمزه بيان داشت، در آنچه كه عالم سلفى مسعود


1- در متن مبدأ صفحه ٧4 به غلط آمده است: «و قد كان لوجيه جده. . .» . - م.
2- روزنامه عكاظ، سال چهلم، شماره ١١56٩، يكشنبه ٢٨ ذى الحجه ١4١٨ه. ق برابر با ٢5 آوريل ١٩٩٨م، ص ٨.

ص: 134

عالم ندوى در كتاب شهور فى ديار العرب درباره سفرش به كشور عربستان نوشته است مى يابيم. وى كه در هشتم ذيقعده سال ١٣6٨ه. ق ميهمان دولت عبدالعزيز بود در شرح كارهاى پس از طواف وداع مى گويد:

پس از طواف به ديدار شيخ ابوسمح رفتم. چون به در دارالحديث رسيدم، مولانا عبدالوهاب دهلوى را ديدم كه از اقامتگاه من مى آمد. او براى ديدار من رفته بود، و دوستش محمد بن عبدالعزيز حمزه با او بود. با هم نشستيم و از مسائل گوناگون گفتيم. شيخ ابوسمح كه به خانه ارقم رفته بود، مى گفت: اين ساختمان مخصوص در خانه ابى ارقم، در آغاز دوره عباسى ساخته شده است. در انديشه ساختن ساختمانى عظيم و عالى در اين مكان هستيم. متأسفانه من نتوانستم از خانه ارقم كه رسول خدا (ص) با آغازين صحابه فدايى خود در آن مستقر بودند، ديدار كنم. ان شاءالله پس از بازگشت از مدينه منوره همراه مولانا عبدالوهاب كه از معروف ترين عالمان آگه به آثار تاريخى مكه و مسئول امور مالى شوراى دارالحديث است، از آنجا ديدار خواهم كرد. عالم سلفى شيخ محمد بن عبدالرزاق به مناسبت بحث از خانه ارقم، ديدگاهش درباره مكان هاى تاريخى مكه را اين گونه بيان داشت: همه اين ساختمان ها بايد محفوظ بماند و محل ادارات و مراكز علمى و دينى شود. ضرورت دارد گنبدها ويران شود (1)، اما معنا ندارد به اين مكان هاى مرتبط با دوره نخست دعوت اسلامى بى توجهى شود.» (2)

شمارى از علماى سلف در عصر حاضر با اين ديدگاه موافقند. مانند رشيد رضا. (3)او از كسانى است كه استفاده فرهنگى از اين مكان هاى مسلم تاريخى را به دور از نيرنگ و خرافه و افراط و تفريط روا مى داند. اين مطلب به صراحت در متن زير آمده است:

«مسئله خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن زاده شد و ديگر خانه هاى باستانى اى كه قبر


1- اين سخن خلاف صريح قرآن كريم است، چه در سوره كهف، آيه ٢١ آمده است: . . . قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً؛ «. . . كسانى كه از كار آنها آگاه شدند گفتند: ما بر بالاى (جايگاه) آنان مسجدى خواهيم ساخت» . - م.
2- گفتگوى حضورى با فررزند بزرگوار استاد عبدالرزاق، نويسنده مقاله اى كه در صفحه ١٢٧ از آن ياد شد.
3- براى آشنايى با علت خوش رقصى رشيدرضا براى عبدالعزيز بنگريد به: وهابى گرى، الگار، ترجمه: غايى، صص 44و 45. - م.

ص: 135

در آنها نيست و عبادتگاه شده اند، آسان تر از مشكل مساجدى است كه بر قبور ساخته شده است.

من خانه اى را كه مى گويند خانه حضرت (ص) (1)است ديده ام و ديدم كه ورودى آن به گونه اى ويران شده است كه درآمدن به آن دشوار است و ديگر قسمت هاى آن حتى گنبدش همان طور كه بوده مانده است. من تخريب مساجد قبور را [كه] زيانبارتر از مسجد ضرارند كه آيه در شأن آن نازل شده است، تأييد مى كنم. من چند روز پس از رسيدن به مكه و پيش از آمدن محمد على [پاشا] به آنجا، با ملك [عبدالعزيز] ديدار كردم و از كسانى كه مسئله قبور و امثال آن را پديد آورده اند، شكوه نمودم و گفتم: به نظر من اشكالى ندارد كه زادخانه و خانه خديجه [(عليها السلام)] به مدرسه تبديل شود تا محدثان و مبلغان اسلام در آنها پرورش يابند و ديدار مردم از اين دو خانه منوط به كسب اجازه رسمى باشد و تنها به كسانى اجازه بازديد داده شود كه بدانند يا بياموزند كه اسلام روا نمى دارد كه مسلمان، پس از عوامل و علل عادى، از غير خداوند سودى بخواهد يا دفع زيانى بجويد. و هر كس اعتقاد داشته باشد اين خانه ها يا غير آنها سودى مى رسانند يا زيانى مى زدايند، به خداوند شرك ورزيده است.

ما معتقديم اين دو خانه نه سودى مى رسانند و نه زيانى، همچنان كه عمر هنگامى كه حجرالاسود را مى بوسيد با صداى بلند گفت: من نيك مى دانم كه تو سنگى، نه بهره مى دهى، و نه زيان مى رسانى، و اگر نديده بودم كه رسول خدا (ص) تو را مى بوسد، نمى بوسيدمت. (2)چنان كه بخارى و مسلم و ديگران مرفوعاً از رسول خدا (ص) نقل كرده اند. [معناى اين سخن آن است] كه بوسيدن حجرالاسود تنها از سر پيروى از رسول خدا (ص) است. [ملك عبدالعزيز] گفت: بدون فتنه اى بزرگ از پس اين كار برنمى آييم. (3)


1- در متن مبدأ صفحه ٧6 به غلط آمده است: «صلوات الله و سلاميه» . - م.
2- السيد رشيد رضا [او] اخاء اربعين سنة، امير شكيب ارسلان، [ص ٣6١].
3- مؤلف محترم پاره پايانى اين حديث را باز نگفته است، توضيح آنكه در منابع شيعه و اهل سنت (با اندكى) اختلاف آمده است كه على (ع) در پاسخ عمر مى گويد: «چنين مگو، كه سود و زيان مى رساند» . عمر مى گويد: «از چه روى چنين مى گويى؟» على (ع) مى گويد: «خداوند تعالى مى گويد: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ؛ «و [ياد كن] آن گاه كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده هاى آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهى گرفت كه آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: هستى، گواهى مى دهيم؛ مبادا كه در رستخير بگوييد ما از اين ناآگاه بوديم» . اين سنگ را دو ديده و دو زبان است. . . و روز رستخيز به وفاى باوفايان گواهى مى دهد. . . عمر مى گويد: «يا ابالحسن به خدا پناه مى جويم از اينكه در ميان قومى بزى ام كه از آنها نيستم» . براى آگاهى بيشتر بنگريد به: وسائل الشيعه، عاملى، ج ١٣، ص ٣٢٠؛ بحارالانوار، مجلسى، ج٩6، صص٢١6 و ٢١٧؛ اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ازرقى، ج ١، ص ٣٢4؛ كتاب الحرمين الشريفين و التاريخ، وزنه، صص ١١٨ - ١٢٠. - م. وانگهى ازرقى در اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ج ١، صص ٣٢٢ - ٣٣5، به فضايل حجرالاسود پرداخته و مثلاً آورده است كه حجرالاسود دست راست خدا در زمين است، هر كه به آن دست كشد با خدا و رسولش بيعت نموده است، يا حجرالاسود را فرشتگان از آسمان به زمين آورده اند. - م. فاسى در شفاء الغرام باخبار البلدالحرام، ج ١، ص ٣٢4 مى گويد: «رواياتى كه ازرقى در وصف حجرالاسود بيان كرده است، از رسول خدا (ص) است» . - م. درخور ياد است كه على (ع) در خطبه قاصعه (١٩٢) نهج البلاغه مى گويد: «. . . آيا نمى نگريد كه خداوند سبحان، پيشينيان از آدم (ع) تا پسينيان از اين عالم را به سنگ هايى آزمودكه نه سودى مى رسانند و نه زيانى، و نه مى بينند و نه مى شنوند؛ پس خداوند آن را خانه خود ساخت و براى آمدن و عبادت مردمانش پرداخت. . .» حضرت در اين بهره از خطبه، در باره سنگ هاى خانه خدا سخن گفته است، نه در باره حجرالاسود؛ از اين رو با سخن پيشين او ناسازوار نيفتاده است. - م.

ص: 136

اين گونه تفكر است كه در برخورد با اين مكان هاى تاريخى، روشنگرانه و متعادل است. پس، از ميان بردن اين مكان ها تجاوز و ستم به تاريخ و احساسات مسلمانان است و تقديس آنها به گونه اى كه با عقيده صحيح ناسازوار باشد ناپسند و مردود است.

راه درمان اين مشكل در پاره اى از جاهلان كه از بيرون عربستان مى آيند، فرهنگ سازى و آگاهى بخشى سودمند از رهگذر تشكيل گروه هاى زائر براى بازديد از اين مكان ها به همراه راهنماى [رسمى] است كه آنان را راهنمايى كند و با تاريخ اسلام و رشد آن در پرتو اين عقيده و مبارزه آن با همه پديده هاى ناسازوار با توحيد ناب كه شايسته است فرد مسلمان در برخورد با آثار تاريخى به آن آراسته باشد، آشنا سازد.

راه حل درست، ايجاد آگاهى است. اين روشنگرى در آينده هم به ويژه پس از بازگشت حاجيان و عمره گزاران به كشور خود، درس مفيدى است براى هر كس كه در پى ديدار از اين مكان هاى تاريخى است.

ص: 137

بهره گيرى از اين مكان هاى تاريخى به شيوه اى عقلانى و روشى فرهنگى است كه ارزش جايگاه تاريخى و عظمت و شكوه اين مكان ها را در نفوس مسلمانان حفظ مى كند. آنچه به احساسات و عواطف و تاريخ مسلمانان مربوط است، مد نظر ملك عبدالعزيز قرار دارد. و اين [از سويى] فضل الهى است، [و از سوى ديگر] به لطف مشورت او با عالمانى است كه نگرشى گسترده و رويكردى صحيح دارند، همان كسانى كه به اهميت اين گونه مكان هاى تاريخى و تأثير ژرف آنها بر هدايت نسل ها و جلب توجه آنان به معانى ايمان آگاهند.

سومين نمونه برجسته از مصاديق توجه فرهنگى ملك عبدالعزيز، نكته اى است كه استاد محمد امين اسماعيل خدمرى از فرزندان مكه مكرمه و معاصران مربى فاضل شيخ عبدالله خوجه رئيس مدارس پيكار با بيسوادى، درباره [مدارس] (1)شبانه نجاح كه در سال ١٣5٠ه. ق تأسيس شدند، و ماجراى اجازه [تأسيس] مدرسه [در] زادخانه حضرت على بن ابى طالب (ع) در شعب على، بيان داشته است.

اما درباره چگونگى تأسيس اين مدرسه: آموزشگاه پسرانه [ملك عبدالعزيز] در رياض برآن شد كه جشن فارغ التحصيلى برگزار كند. به مسئولان آن گفته مى شود شيخى در مكه است به نام عبدالله خوجه كه در برگزارى جشن ها يد طولا دارد.

شيخ مى گويد: شيخ طاهر دباغ به همراه بزرگان مكه نزد من آمدند و خواستشان را با من در ميان نهادند. من هزينه كار را درخواست كردم، قول همكارى دادند.

من به رياض رفتم و جشن را برگزار كردم، بسيار موفقيت آميز بود. پس از برپايى جشن تصميم گرفتم به شهر خود مكه بازگردم، اما آنان از من خواستند دو سه روز درنگ كنم. روز سوم دفتر بزرگى مانند دفتر حضور و غياب نزد من آوردند و گفتند در اين دفتر تمنايى كن، ما اين را خدمت اعلى حضرت مى بريم. من يكى از موقوفه هاى مكه را درخواست كردم. به اين ترتيب از من خواستند موردى را مشخص كنم؛ من


1- در متن مبدأ صفحه ٧٧ به خطا آمده است: «مدراس» . - م.

ص: 138

گمشده ام را در اين مكان [زادخانه(1)حضرت على بن ابى طالب (ع)] يافتم. سپس آنان بن لادن را براى تأمين هزينه و معلم به من معرفى كردند و به اين ترتيب مدرسه ساخته شد. اين مدرسه، شعبه اى در محله شبيكه دارد كه شيخ احمد عبدالغنى عجيمى - خدايش بيامرزد - آن را اداره مى كرد و زير نظر مدير مدرسه «پيشرفت علمى» است كه در كوچه عجيمى پشت اداره پست در شاميه واقع است. (2)

اين مدرسه سال ها در اين ساختمان نقش فرهنگى خود را بازى كرد تا اينكه محله شعب على (ع) براى توسعه خيابان و عمليات حفر تونلى كه از محله عزيزيه مى آيد و از وسط كوه ابوقبيس مى رود، تخريب شد.

به كارگيرى اين مكان هاى تاريخى، نقشى برجسته در زندگى علمى و فرهنگى در درون و بيرون عربستان ايفا كرد. پس از تخريب كامل شمارى از آنها براى توسعه فضاهاى حرم شريف براى نمازگزاران، محل زادخانه شريف نبوى (كتابخانه مكه مكرمه) مكان فرهنگى - تربيتى برجسته اى شده است كه نقش علمى بى بديلى در داخل و خارج عربستان بازى مى كند، چرا كه با نسخ خطى و منابع چاپى، محققان را در به پايان رساندن پژوهش هاى علمى خود يارى مى رساند. اينها جملگى در كارنامه ملك عبدالعزيز و واقفانى كه براى خدمت به جويندگان دانش، بخشى از ثروت خود را براى ساختن آن هزينه كردند، ثبت مى شود.

تاريخ هم چنان از اين كار پادشاه و فرزندان او كه به راه او مى روند و در پى آنند كه تاريخ امت اسلامى را از نابودى باز دارند و نگذارند جاهلان بر آن تسلط يابند، ياد خواهد كرد.


1- درباره ديدگاه اهل سنت نسبت به زادخانه امير المؤمنين (ع) بنگر به پانوشت ٢ صفحه ٨6 همين اثر. - م.
2- سند دست نويس خاصى كه در اختيار مؤلف است.

ص: 139

فصل پنجم: ديدگاه علما درباره زيارت مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه

اشاره

فقيهان امت در مشروعيت زيارت اين مكان ها به دو گروه تقسيم مى شوند: موافقان و مخالفان. در ذيل، ديدگاه هر دو گروه و استدلال هاى آنان بررسى مى شود.

گفتار يكم: ديدگاه مخالفان زيارت مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه و دلايل آنها

برخى بر اين باورند كه زيارت اين مكان ها از بدعت هايى است كه هيچ پاى بستى در شرع ندارد. (1)

احمد بن تيميه [66١ - ٧٢٨ه. ق] موضع گيرى و ديدگاهى ويژه نسبت به اين مسئله دارد؛ اما مخالفت او - چنان كه برخى در مقالات و كتاب هايشان بيان داشته اند - مطلق نيست. در زير، ديدگاه او بر اساس متن گفتار وى پيش رو نهاده مى شود.

١. اعتراض به مؤلفان مناسك براى بيان [استحباب زيارت] زيارتگاه ها: احمد بن تيميه مى گويد: «گروهى از مؤلفان مناسك از استحباب زيارت مساجد مكه و اطراف آن ياد كرده اند. من در كتاب مناسكى كه پيش از نخستين حج خود، در اوايل زندگى از سخنان علما گرد آورده و براى برخى از شيوخ نوشتم، به اين مطلب اشاره


1- اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة اصحاب الجحيم، ابن تيميه، ص 5٣6. - م. * در متن مبدأ صفحه ٧٩ آمده است: «ص ٣٣٩» . - م.

ص: 140

كرده بودم. سپس بر ما معلوم شد كه اينها همه بدعت است و در شرع هيچ اساسى ندارد. مهاجران و انصار هيچ يك از اين كارها را نكرده اند و پيشوايان، راستى از اين كارها باز داشته اند. مسجدالحرام تنها مسجدى است كه مشروع است براى نماز و دعا و طواف و ديگر عبادات به آنجا رفت، و رفتن به مسجدى ديگر در مكه براى اين امور مشروع نيست، و روا نيست كارى كرد كه در آنجا مسجدى در اين احكام با مسجدالحرام رقابت كند. نماز و دعا و ديگر عباداتى كه فرد در اين مساجد به جا مى آورد، اگر در مسجدالحرام به جا آورد، خوب بلكه سنت مشروع است، اما رفتن به مسجدى ديگر براى انجام دادن اين كارها و كسب فضيلت آن، بدعت و غيرشرعى است.» (1)

٢. ناروايى زيارت مكان هايى كه رسول خدا (ص) مدتى از رسالتش را در مكه در آنها گزارده است: او در اين باره مى گويد: «زهد و عبادت حضرت (عليها السلام) در غار حرا، پيش از مبعث بود. سپس چون خداوند او را به نبوت و رسالت خويش بزرگ داشت و ايمان آوردن به او و اطاعت و پيروى از وى را بر مردم واجب شمرده، او و مهاجران نخستين كه به او ايمان آوردند و برترين آفريدگان بودند ده سال در مكه اقامت كردند، و نه او به غار حرا رفت و نه هيچ يك از اصحابش. سپس به مدينه هجرت نمود و چهار (2)نوبت عمره گزارد: عمره حديبيه كه مشركان نگذاشتند [حضرت (ص)] به خانه خدا رود. هنگامى كه به قصد مكه از تنعيم و كنار مساجدى كه گفته مى شود مساجد عايشه اند بگذرى، به كوهى كه در سمت راست توست كوه تنعيم گويند و


1- اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة اصحاب الجحيم، ابن تيميه، صص 5٣6 و 5٣٧. - م.
2- چنانكه در صفحه 6٧ ياد آور شديم، از نگاه شيعه، حضرت تنها سه عمره اراده كرد و دو عمره گزارد. عمره حديبيه كه ناتمام ماند، عمره قضا يا قضيه، عمره جعرانه. شمارى از اهل سنت، براين باورند كه حضرت در حجة الوداع، حج قِران گزارده است. يعنى جناب پيامبر در اين حج با نيت عمره كارهايى كرده است كه در مجموع هم عمره به شمار مى آيد و هم حج. بنگريد به: همگام با پيامبر در حجة الوداع، حسين واثقى، صص٢٨٣ - ٢٩٨. - م.

ص: 141

حديبيه در همان سمت و دور از تنعيم است. سپس در سال آينده عمره قضيه (1)را گزارد و با جمع انبوهى از صحابه وارد مكه شدند و سه روز در آنجا ماندند. سپس چون مكه را فتح كرد و به ناحيه حنين و طائف در شرق مكه رفت و با هوازن حنين جنگيد و اهل طائف را محاصره نمود و غنايم حنين را در جعرانه تقسيم كرد، از جعرانه محرم شد و به مكه آمد. پس از اين در حجةالوداع عمره چهارم گزارد و گروه هاى مسلمان با او حج گزاردند و جز كسانى كه خواست خدا بود از حج باز نماندند.

در اين عمره ها و حج واجب نه او و نه هيچ يك از اصحابش به غار حرا نرفت و آنجا را زيارت نكرد. همچنين است ديگر مكان هاى اطراف مكه. در آنجا جز در مسجدالحرام و بين صفا و مروه و منا و مزدلفه و عرفات، در جايى ديگر عبادت صورت نگرفت و نماز ظهر و عصر را در بطن عرنه گزارد و روز عرفه در نمره كنار عرفه براى او چادر زدند. در آينده هم خلفاى راشد و ديگر مسلمانان صدر اسلام، به غار حرا براى نمازگزاردن و دعا كردن نرفتند.

همچنين است غار ياد شده در آيه: إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ (2)؛ «. . . آنگاه كه كافران وى را كه دومى آن دو بود بيرون راندند. . .» كه همان غار كوه ثور در سمت راست مكه است، چه حضرت براى امتش مقرر نداشت به آنجا سفر كند و آن را زيارت نمايد و در آن نماز گزارد و دعا كند. [در مكه، مسجد، تنها مسجدالحرام بود و رسول خدا (ص) در مكه مسجدى نساخت] (3)و دستور نداد زادخانه اش و محل بيعت عقبه كه در پشت منا قرار دارد و در آنجا براى وى مسجدى برپا شده است، زيارت شود. اين مساجد جملگى پس از آن حضرت ساخته شده اند.


1- عمره قضيه را، عمره قضا نيز گفته اند (تهذيب الاسماء و اللغات، نووى، ج٣، ص٩5) - م.
2- توبه: 4٠. - م.
3- در متن مبدأ صفحه ٨١ آمده است: «ولا بنى رسول الله (ص) بمكة مسجداً غير المسجدالحرام. . .» روشن است كه در سخن تسامح بلكه لغزشى رفته است، چه مسجدالحرام را رسول خدا (ص) نساخته است. از اين رو به شكلى كه در متن آورده ام، بازآفرينى شد. - م.

ص: 142

روشن است كه اگر اين كارها شرعى و مستحب بود و خداوند براى آنها پاداش مى داد، حتماً پيامبر اكرم (ص) آگاه ترين مردم به اين امور بود و اين مطالب را به اصحابش مى آموخت و اصحاب او از آيندگان به اين امور آگاه تر و به آنها راغب تر بودند.

از آنجا كه آنان به هيچ يك از اين اعمال توجه نكرده اند، معلوم مى شود اين كارها از بدعت هايى است كه اصحاب، آنها را عبادت و نزديكى به خداوند و اطاعت از او نمى دانستند. پس هر كس اين اعمال را عبادت و نزديكى به خداوند و اطاعت از او شمارد، به راه آنان نرفته است، و چيزى را از دين شمارده است كه خداوند به آن فرمان نداده است.» (1)

٣. اختلاف علما در زيارت اين مكان ها: ابن تيميه به اين اختلاف پرداخته است و مى گويد: «محمد بن وضاح مى گويد: مالك و شمارى ديگر از علماى مدينه، آمدن به اين مساجد و مكان ها در مدينه را مكروه داشته اند مگر قبا و احد. سفيان ثورى به بيت المقدس وارد شد و در آن نماز گزارد، اما در پى درآمدن به اين مكان ها و نمازگزاردن در آنها برنيامد. اين گروه با استناد به سخن عمر، و از آن رو كه اين اعمال شبيه نماز در مقابر است، به طور مطلق آنها را مكروه دانسته اند.

شمارى از علماى متأخر آمدن به اين مكان ها را مستحب دانسته اند و گروهى از مؤلفان اهل سنت و ديگران در مناسك خود از استحباب زيارت اين مساجد ياد كرده اند و محل و نام آنها را برشمارده اند.

احمد [بن حنبل] زيارت مكان هايى را كه درباره آنها خبرى رسيده است، جايز مى داند مگر اينكه جشن گرفته شود، يا پى در پى به آنجا رفت و آمد شود و در زمان مشخص در آنجا گرد آيند. مانند نماز جماعت زنان در مسجد، كه وى آن را روا داشته است مگر آنكه زنان از اين رهگذر خودنمايى كنند. به هر حال، خانه براى آنان بهتر است. احمد [بن حنبل] به اين طريق ميان اخبار جمع كرده و به حديث ابن مكتوم


1- اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة اصحاب الجحيم، ابن تيميه، صص 5٣٣ و 5٣4. - م.

ص: 143

احتجاج جسته است.» (1)

4. صحت ساختن مسجد در مكانى كه رسول خدا (ص) در آن نماز گزارده است يا قصد نماز خواندن در نمازگاه او: ابن تيميه اين را مى پذيرد، مشروط بر آنكه اصالةً هدف ساختن مسجد باشد؛ مى گويد: «و مانند آن است آنچه كه در صحيحين از قول عتبان بن مالك نقل كرده اند كه گفته است: من [در مسجد قومم] بنى سالم نماز مى خواندم. بعد نزد پيامبر (ص) آمدم و گفتم: چشمم بى سو شده است و سيل ها ميان من و مسجد قومم قرار گرفته است، بسيار دوست دارم بيايى در جايى از خانه ام نماز بگزارى تا آنجا را مسجد كنم. او گفت: چنين مى كنم ان شاءالله.

بعد چون روز برآمد، رسول خدا (ص) با ابوبكر صبح هنگام بر من وارد شد و اجازه خواست. اجازه دادم. هنوز ننشسته بود كه پرسيد: كجاى منزلتان دوست دارى نماز بخوانم؟ من به جايى كه دوست داشتم در آن نماز بگزارد، اشاره كردم. رسول خدا (ص) در آنجا ايستاد و تكبيرةالاحرام گفت. ما در پى وى به صف شديم. او دو ركعت نماز گزارد و سلام داد. ما هم با او سلام داديم.

از اين حديث برمى آيد كه باكى نيست كه كسى مسجدش را در محلى كه رسول خدا (ص) در آن نماز گزارده برپا سازد، هم چنين است قصد نماز گزاردن در محلى كه رسول خدا (ص) در آنجا نماز خوانده است؛ اما قصد اصلى اين فرد ساختن مسجد است و مكانى را دوست دارد كه رسول خدا (ص) در آن براى او نماز خوانده است، تا از اين رهگذر، رسول خدا (ص) محل مسجد او را معلوم كرده باشد. و اين برخلاف مكانى است كه رسول خدا (ص) به طور اتفاقى در آن نماز خوانده است و بعد آن را مسجد كرده اند؛ اما نه از آن رو كه به مسجد نياز بوده است، بلكه براى آنكه حضرت (ص) در آنجا نماز گزارده است.» (2)


1- اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة اصحاب الجحيم، ابن تيميه، ص 4٩٧. - م.
2- اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة اصحاب الجحيم، ابن تيميه، صص 4٩٧ و 4٩٨. - م.

ص: 144

5. مشروع بودن نماز گزاردن در مكان هايى كه حضرت (ص) در آنها نماز مى گزارده است، به قصد پيروى و اقتدا: نماز خواندن يا دعا كردن در مكان هايى كه رسول خدا (ص) در آنها نماز گزارده يا دعا كرده است، سنت و اقتدا به آن حضرت (ص) و پيروى از اوست، همچنان كه اگر [ آن حضرت] در وقتى خاص نماز به جا آورد و يا دعا كرد، نماز و دعا در آن وقت، سنت و مانند ديگر كارها و عبادات اوست كه به قصد قربت انجام مى گيرند. از اين مورد است خبرى كه در صحيحين از قول يزيد بن ابى عبيد آمده است كه مى گويد: سلمة بن اكوع پيوسته مى كوشيد نزديك اسطوانه كنار محل مصحف نماز بگزارد. به او گفتم: اى مسلم مى بينم نماز خواندن كنار اين اسطوانه را پى مى گيرى. گفت: پيامبر اكرم (ص) را ديدم در كنار آن نماز مى گزارد. در روايت مسلم از سلمة بن اكوع آمده است: او در محل مصحف نماز مى گزارد و تسبيح مى گفت و اشاره مى كرد كه رسول خدا (ص) در اين مكان درنگ مى كرد و ميان منبر و محراب به اندازه عبور گوسفندى فاصله بود.

پاره اى از مؤلفان پنداشته اند اين مطلب از موارد اختلافى است و آن را با گونه نخست يكى انگاشته اند؛ اما اين درست نيست؛ زيرا اينجا خبر داده است كه پيامبر اكرم (ص) در آن محل درنگ مى كرد، حال كه چنين است چگونه قصد اين كار، مستحب نيست. بله تعيين جايگاه در مسجد و جز در آنجا نماز نگزاردن، در شرع منع شده، چنان كه در سنت آمده است. و جايگاه برگزيدن [در مسجد] غير از درنگ نه در پى جايگاه گرفتن است. پس بايد ميان پيروى از پيامبر اكرم (ص) و اقتدا به او در آنچه كرده است با بدعت گذارى در چيزى كه در سنت نيست و تنها براى ارتباط آنها با او [صورت مى پذيرد]، فرق نهاد. (1)

6. اشكالاتى كه انتظار مى رود در زيارت مكان هاى مبارك نبوى پيش آيد: پيروان اين ديدگاه پوشيده نمى دارند كه برخى از جاهلان، هنگام زيارت اين مكان ها رفتارهاى نهى


1- اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة اصحاب الجحيم، ابن تيميه، ص 4٩٨ - 4٩٩. - م.

ص: 145

شده اى انجام مى دهند كه با عقيده توحيد سازوارى ندارد. اين امر در ميان عامه مردم آشكارا ديده مى شود. ازاين رو و براى پيش گيرى از اين دستاويز، اين باب يكسره بسته شد تا نابى عقيده مصون بماند.

ابن تيميه اين امر را در عبارت ذيل بيان داشته است: «كسى كه اين زيارت ها را مكروه مى داند، تنها از آن روست كه اينها بهانه اى مى شود براى برپايى جشن و عيد گرفتن و تشبّه به اهل كتاب. و هيچ يك از صحابه با آنچه ابن عمر در اين زمينه كرده است، موافق نبوده اند و از خلفاى راشد و مهاجران و انصار هم نقل نشده است كه در پى مكان هايى برآيند كه رسول خدا (ص) در آنها فرود آمده است.» (1)

٧. ديدگاه برگزيده ابن تيميه: حق با جمهور صحابه است؛ زيرا پيروى از پيامبر اكرم (ص) به اطاعت از گفتار و كردار اوست، به گونه اى كه آنچه او انجام داده است به همان شكل كه او انجام داده است، به جا آورده شود. بنابراين، اگر آهنگ عبادت در مكانى شود، آهنگ عبادت در آنجا پيروى از رسول خدا (ص) است، مانند مشاعر و مساجد؛ اما اگر [آن حضرت (ص)] در جايى فرود آمد، كه از سر اتفاق، هنگام فرود آمدن به آنجا رسيد و يا به هر دليل ديگر كه نشان مى دهد حضرت [(ص)] در پى آن مكان نبوده است، اگر ما درپى آن برآييم، پيرو او نيستيم، چرا كه كارها در گرو نيت است. (2)

براى آشنايى بيشتر با اين ديدگاه بنگريد به:

١. حكم زيارة اماكن السيرة النبوية. سعد بن ناصر بن عبدالعزيز شثرى (چاپ اول، رياض، دار اشبيليا، ١4٢4ه. ق) .

٢. الآثار و المشاهد و اثر تعظيمها على الامة الاسلامية. عبدالعزيز بن عبدالله جفير (چاپ اول، مصر، دارالهدى النبوى - دارالفضيلة، ١4٢4ه. ق) .


1- اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة اصحاب الجحيم، ابن تيميه، ص 4٩٧. - م.
2- اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة اصحاب الجحيم، ابن تيميه، ص 4٩٧.

ص: 146

٣. ما ذا يقولون عن التبرك و تقبيل اليد. ابوعمر ماحى (چاپ اول، رياض، مطبعة النرجس التجارية، ١4٢٩ه. ق) .

گفتار دوم: ديدگاه موافقان زيارت مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه

آنچه در پى مى آيد اشارتى است كوتاه به مهم ترين دلايل فقيهان [سنى مذهب] كه زيارت مكان هاى نبوى را روا مى دانند.

از جمله امورى كه در اين زمينه پيش از هر چيز بايد از آن پرهيز كرد، اين است كه مبادا سخنان فقيهان در توصيف اين مكان ها به مبارك بودن و استحباب نماز در آنها و اميد روا شدن دعا در آنها، كج فهميده، و به برانگيختن فراسوى كارهاى ناسازگار با پاكى عقيده و نابى آن حمل شود؛ زيرا فقيهان بسيار فراتر از آنند كه شاخص هاى توحيد را بگسلند. آنان اسطوانه هاى اين علم و بازدارندگان آن از هر رخنه اند.

نماز گزاردن در مكانى كه رسول خدا (ص) در آن نماز گزارده است، تا زمانى كه عبادت تنها براى خداوند و خالصانه باشد؛ هيچ يك از حلقه هاى توحيد را نمى گسلد.

[١. ديدگاه فقيهان در باره مبارك بودن اين مكان ها:] به كار بردن عبارت «مكان هاى مبارك» در سخن فقيهان، به جا و رواست. اين عبارت به قول اهل منطق وصف كاشف است؛ زيرا مكان ها بر اساس ويژگى هاى آنها و كسى كه به آنها درآمده و رخدادى كه در آنها روى داده است نسبت به يكديگر برترى دارند.

براى روايى كاربرد اين عبارت، به قرآن كريم استناد و استدلال شده است: سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (1)؛ «پاك است آن (خداوند) كه شبى بنده خويش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى - كه پيرامون آن را خجسته گردانده ايم - برد تا از نشانه هايمان بدو نشان دهيم، بى گمان اوست كه شنواى بيناست.»


1- اسراء: ١.

ص: 147

ابومحمد عبدالحق بن عطيه اندلسى (4٨١ - 546ه. ق) يادآورى مى كند كه مبارك بودن از دو جهت است: يكى نبوت و شرائع و رسولانى كه در اين سرزمين و اطراف و اكناف آن بوده اند؛ و ديگرى، نعمت هايى چون درختان و آب ها و سرزمين حاصلخيز كه خداوند به شام اختصاص داده است. (1)

حاصل سخن آنكه هر مكانى كه رسول خدا (ص) در آن فرود آمده است مبارك است. هيچ مسلمان جاهلى با اين امر مخالفت نمى ورزد چه رسد به عالم عاقل.

ابوعبدالله محمد بن احمد انصارى قرطبى [در تفسير]: الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ مى گويد: «گفته شده است كه اين مباركى براى ميوه ها و آبراه هاى آن است؛ و گفته شده است براى رسولان و صالحانى است كه در اطراف آن به خاك سپرده شده اند و ازاين رو مقدس شده است» (2)؛ و هم از اين روست كه اين عالمان فقيه، واژه مبارك را به كار برده اند و اين چيز شگفتى نيست.

[٢. رابطه مبارك بودن اين مكان ها با روا شدن دعا در آنها:] چون علت مبارك بودن آن [مكان ها] معلوم شد، [معلوم مى شود] به همين علت است كه دعا در آنها به اذن الله عزوجل روا مى شود. بزرگان علم تفسير پذيرفته اند كه مكان ها به اعتبار كسى كه در آنها فرود آمده و رويدادهايى كه در آنها رخ داده است بر يكديگر برترى دارند.

ابوعبدالله محمد بن اسماعيل بخارى، براى اين مفهوم بابى در صحيح خود اختصاص داده است به اين عنوان «باب مساجدى كه در راه مدينه اند و مكان هايى كه پيامبر اكرم (ص) در آنها نماز گزارده است.» (3)وى [در شرح اين عنوان] به ده حديث پرداخته است.

همچنين عمادالدين ابوفداء اسماعيل بن كثير قرشى دمشقى ([٧٠١]- ٧٧4ه. ق) اين مكان ها را ذيل عنوان «بيان مكان هايى كه رسول خدا (ص) در حالى كه در عمره و حج از


1- المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز. [ابن عطيه اندلسى]، ج ٩، ص١٠.
2- الجامع لاحكام القرآن، [قرطبى]، ج ٩، ص٢١٢.
3- فتح البارى شرح صحيح البخارى، ابن حجر عسقلانى، ج ١، ص ٧4٨ - ٧5١. - م.

ص: 148

مدينه به مكه مى رفت در آنها نماز خوانده است» ، ياد كرده است. (1)

[٣. تبرك جويى پسر عمر بن خطاب به اين مكان ها:] احمد بن على بن حجر عسقلانى در شرح خود بر [صحيح (2)] بخارى چنين آورده است: حاصل آنكه، ابن عمر به اين مكان ها تبرك مى جسته است [ در حالى كه] پايبندى شديد وى [به سنت نبوى] زبانزد است. اين كار او با آنچه از پدرش رسيده ناسازوار نيست؛ توضيح آنكه، [عمر] در سفرى ديد مردم به جايى مى شتابند، علت را جويا شد، گفتند: پيامبر اكرم (ص) در آنجا نماز گزارده است. گفت: هر كه مى تواند، نماز بگزارد، و گرنه بازگردد. اهل كتاب تنها از آن روى هلاك شدند كه در پى آثار پيامبران خود برآمدند و آنها را به كنشت وكنيسه تبديل كردند. [رفتار عبدالله بن عمر، از آن روى با سخن عمر ناسازگارى ندارد كه] سخن عمر بر اين حمل مى شود كه زيارت مردم از اين مكان ها را براى غير نماز مكروه مى داند، يا بيم دارد كار بر كسانى كه حقيقت امر را نمى دانند، دشوار شود و آنان گمان برند اين عمل واجب است.

هر دو امر از نگاه ابن عمر صحيح اند. پيش از اين، سخن عتبان و درخواست او از رسول خدا (ص) براى نماز گزاردن در خانه او، تا آن را مسجد كند و پذيرش پيامبر اكرم (ص) ، و اين دليلى است بر [روايى] تبرك جستن به آثار صالحان. (3)

به همين ترتيب، ابومحمد عبدالله بن ابى جمره اندلسى (در. 6٩٩ه. ق) در كتابش بهجةالنفوس و تحليها بمعرفة ما لها و ما عليها شرح مختصر صحيح البخارى، به سنت شريف نبوى استشهاد جسته و در شرح حديثى از عمر كه مى گويد: «از پيامبر اكرم (ص) شنيدم كه در وادى عقيق مى گفت: شب هنگام فرستاده اى از پروردگارم نزد من آمد و گفت: در اين مكان مبارك نماز بگزار و بگو عمره اى در حجّى است» ، آورده است: اين سخن دليل است بر اينكه هدف ما از [نماز گزاردن در و تبرك جستن به] مكان ها و


1- حجةالوداع [ابن كثير]، ص ١56.
2- در متن مبدأ صفحه ٨6 آمده است: «صنيع» . - م.
3- فتح البارى [شرح] صحيح البخارى، [ابن حجر عسقلانى]، ج ١، ص 56٧.

ص: 149

زمان هاى مبارك، تعبد است. اين مطلب از سخن او «در اين مكان مبارك نماز بگزار» ، برمى آيد، يعنى به اعتبار بركت اين مكان است كه امر شده در آن نماز برپا شود چنان كه خداوند درباره ماه هاى حرام مى گويد: . . . فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ. . . (1)؛ «در آنها بر خود ستم روا نداريد. . .» از ستم در اين ماه ها باز داشته است؛ زيرا گناه در همين ستم است و [ستم] در اين ماه ها بيش از ديگر ماه ها [ناپسند] است. امر به چيزى، نهى از ضد آن است و نهى از چيزى، امر بر ضد آن است، پس هنگامى كه از [ستم (2)(قدس سره) گناه] باز مى دارد، طاعت را لازم مى سازد و ما را به آن فرا مى خواند. (3)

4. زيارت رسول خدا (ص) و شمارى از بزرگان اصحاب او از غار حرا: اين امر در صحيح مسلم ذيل عنوان «بابى در فضايل طلحه و زبير» به اثبات رسيده است. به روايت از ابوهريره است كه رسول خدا (ص) با ابوبكر و عمر و عثمان و على [(ع)] و طلحه و زبير در حرا بود كه ناگاه صخره جنبيد. رسول خدا (ص) گفت: «آرام باش، جز پيامبرى يا صديقى يا شهيدى بر تو نيست.» (4)

و به سندى ديگر كه به ابوهريره مى انجامد از او نقل است كه رسول خدا (ص) بر كوه حرا بود. ناگاه كوه جنبيد. رسول خدا (ص) گفت: «حرا آرام باش، كه جز پيامبرى يا صديقى يا شهيدى بر تو نيست.» رسول خدا (ص) و ابوبكر و عمر و عثمان و على [(ع)] و طلحه و زبير و سعد بن ابى وقاص بر آن بودند. (5)و (6)و (7)


1- توبه: ٣6. - م.
2- در متن مبدأ صفحه ٨٧ به غلط آمده است: «فلما نهى عن ترك الظلم فيها. . .» . - م.
3- [بهجة النفوس و تحليها بمعرفة ما لها و ما عليها، ابن ابى جمره اندلسى]، ج١، ص ١5٧.
4- صحيح مسلم، ج 5، ص ٣٣.
5- صحيح مسلم، ج 5، صص ٣٣ و ٣4. - م.
6- صحيح مسلم، ج 5، ص ٣٣.
7- مؤلفه هاى اين روايت با يكديگر سازوار نيستند زيرا در روايت آمده است با رسول خدا (ص) ٨ نفر همراه بوده اند؛ اما حضرت به كوه خطاب مى كند كه جز پيامبرى و صديقى يا شهيدى بر تو نيست. - م.

ص: 150

[ 5. سند روا شدن دعا در اين مكان ها:] سند روا شدن دعا در اين مكان ها، گاه مرفوعاً به رسول خدا (ص) مى رسد و فضل خداوند در شمار نمى آيد.

عفيف الدين عبدالله بن ابراهيم ميرغنى حسنى متقى مكى طائفى حنفى (در. ١٢٠٧ه. ق) در كتاب عدة الانابة فى اماكن الاجابة ذيل عنوان خاص «سند روايى دعا به طور عام» به اين موضوع پرداخته است و مى گويد: «بدان كه حسن [بصرى] به روا شدن دعا در اين مكان ها اشاره كرده است و چنين مى نمايد كه او اين مطلب را جز از نص نمى گويد.» (1)

شيخ محمد بن على علان [صديقى] در شرح الاذكار (2)، از جدش عبدالملك بن على نقل كرده است كه حسن بصرى [سند] اين مطلب را به رسول خدا (ص) مى رساند. پس اگر اين استناد ثابت شود، در عمل به آن بسنده مى شود.

شايد نزد شيخ عبدالملك عصامى نيز اين امر ثابت شده باشد، زيرا او در پايان منظومه مشهورش مى گويد: «بر اين امر شواهدى هست. برخى از اين شواهد در احاديث مرفوع بيان گشته است.» (3)او [روا شدن دعا در برخى از مكان ها] را به زمانى خاص مقيد نساخته است و بيشتر استادان ما كه در اين باره سخن گفته اند از او پيروى كرده اند و ناظم [منظومه] هم بر همين روش رفته است.

ملاعلى قارى مى گويد: «ظاهراً اين مكان هاى شريف، محل روا شدن دعاهاى عالى در زمان هاى خاص است و مى توان اين قيد را بر همه دعاها حمل كرد و خداوند سبحان اعلم است.»

نقاش [مفسر، روا شدن دعا در] برخى از [اين مكان ها را] به [زمانى خاص] مقيد كرده است. شافعيه به اين روش رفته اند؛ و فضل خداوند در شمار نمى گنجد.» (4)


1- نيم سطر از بند پنجم صفحه ٨٨ متن مبدأ حذف شد. - م.
2- منظور كتاب الفتوحات الربانية على الاذكار النواوية است. - م.
3- مؤلف محترم ارجاع نداده است. منظومه عصامى در دسترس مترجم نبود تا ارجاع دهد. - م.
4- [عدة الانابة فى اماكن الاجابة، ميرغنى حسنى متقى]، ص 4١.

ص: 151

رفتار صحابه سلف صالح: ازرقى با سندى كه به ابن جريج مى انجامد از اسماعيل بن اميه نقل مى كند كه خالد بن مضرس به او خبر داده كه سالخوردگانى از انصار را ديده است كه در پى نمازگاه رسول خدا (ص) در مقابل مناره [مسجد خيف] و نزديك آن بوده اند.

جدم گفت: «سنگ هايى كه در مقابل مناره است، همان محل نماز گزاردن پيامبر اكرم (ص) است و پيوسته مردم و عالمان را مى بينيم كه در آنجا نماز مى گزارند.» (1)

پس از ازرقى، فاكهى آمده و ياد كرده است كه سنگ هايى كه مقابل مناره است، همان نمازگاه پيامبر اكرم (ص) است و آگاهان همواره در آنجا نماز مى خوانند و [اين مكان،] همان مسجد [عيشومه (2)] است. (3)

رفتار تابعين سلف صالح: مورخ مدينه منوره ابوزيد عمر بن شبه نميرى بصرى (١٣٧ - ٢6٢ه. ق) مى گويد: «ابوغسان مى گويد: چند تن از عالمان مدينه به من گفتند: پيامبراكرم (ص) در همه مساجد مدينه و اطراف آن كه با سنگ هاى كنده كارى شده و يكسان ساخته شده است، نماز گزارده است؛ زيرا عمر بن عبدالعزيز هنگامى كه مسجد النبى (ص) را بازسازى مى كرد از مردم كه فراوان بودند، درباره مساجدى كه رسول خدا (ص) در آنها نماز گزارده است، پرسيد و سپس همه آنها را با سنگ هاى كنده كارى شده يكسان، ساخت.» (4)

از مصادر برمى آيد كه او نخستين كس است كه براى اين مساجد محراب ساخت. مورخان به اين شيوه معمارى مساجد، بناى عمرى گويند. اميران و بزرگان و توده مردم مسلمان به ساختمان و بازسازى و تعمير و توسعه اين مساجد اهتمام داشته اند. (5)


1- اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار [ازرقى]، ج ٢، ص ١٧4.
2- در متن مبدأ صفحه ٨٩ آمده است. «غيشومة» . - م.
3- اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، [فاكهى]، ج 4، ص ٢65.
4- تاريخ المدينة المنورة، ابن شبه نميرى بصرى، ج ١، ص ٧4.
5- المساجد الاثرية فى المدينة المنورة، عبدالغنى محمد الياس، ص ١٣.

ص: 152

اين گونه برخورد با مكان هاى تاريخى اى كه انتساب آنها به رسول خدا (ص) صحيح است از قرن نخست هجرى و به دست عمر بن عبدالعزيز هنگامى كه والى مدينه منوره در زمان حكومت وليد بن عبدالملك بود، پديد آمد. وليد به او نوشت: در هر مكانى كه به نظرت درست مى آيد كه پيامبر اكرم (ص) در آن نماز گزارده است مسجد بساز. [گفتنى است كه] هيچ يك ازبزرگان و پيشوايان معاصر او بر اين امر اعتراض نكردند.

عبدالله بن محمود نجار (5٧٨ - 64٣ه. ق) درباره مساجد باستانى مدينه منوره مى گويد: «اين آثار همگى ساخته عمر بن عبدالعزيز است.» (1)

[١. احتجاج موافقان عليه مخالفان:] موافقان زيارت مكان هاى تاريخى نبوى به احتجاج مخالفان اين كار پاسخ داده اند كه به اختصار از آنها ياد مى شود: ثابت شده است كه رسول خدا (ص) و شمارى از بزرگان صحابه او براى زيارت غار حرا از كوه بالا رفته اند. اين امر در كتاب هاى سنت نبوى فراوان ذكر شده است، از آنهاست. صحيح مسلم چنان كه بدان اشاره شد، [مسند] ترمذى [حديث شماره] (٣6٩6 (2)) مسند احمد [حديث شماره] (4٢٠) (3)و (4)

[٢.] نپرداختن پيامبر اكرم (ص) ، به امرى بر كراهت دلالت ندارد: اين مسئله اى اصولى و مورد اختلاف است. شاعر دراين باره مى گويند:

التَّركُ لَيسَ بِحُجَّةٍ فى شَرْعِنا


1- الدرة الثمينة فى اخبار المدينة، نجار، ص ١٨١.
2- الجامع الصحيح و هو سنن الترمذى، ابوعيسى محمد بن عيسى بن سورة، ج 5، ص 6٢4. - م.
3- مسند، احمد حنبل، ج ١، ص 4٧٨.
4- يك بند از صفحه ٩٠ متن مبدأ حذف شد. - م.

ص: 153

أو ذَمُ فِعْلٍ مُؤذَناً بِعُقُوبَة أو ذِكْرُ تَحرِيمٍ يُصادِفُ عابا (1)

[در فقه اهل سنت] ضرورت ندارد براى استحباب امرى، در قرآن يا سنت نص وجود داشته باشد. توضيح آنكه در فقه [اهل سنت] مقرر است كه امر مستحب همچنان كه از گفتار و كردار پيامبر اكرم (ص) استنباط مى شود، [از ترك فعل او (ص) نيز استنباط مى شود، چه] گاه آن حضرت (ص) امر مستحبى را به جا نمى آورد تا مشقتى را از امتش دور دارد. شاهد اين ادعا، مطلبى است كه ابن قيم در كتاب زاد المعاد فى هدى خير العباد آورده است كه [بخارى در صحيح] (2)از قول عايشه نقل كرده است كه: رسول خدا (ص) هرگز در چاشت نافله نگزارد، اما من مى گزارم. (3)[در موطأ مالك بن انس ذيل اين روايت آمده است:] اگر پيامبر اكرم (ص) عملى را كه دوست داشته به جا آورد از بيم آنكه مردم به آن عمل كنند، وانهاده است، آن عمل بر مردم فرض (مستحب) مى شود. (4)

سيد محمد بن محمد حسينى زبيدى معروف به مرتضى درباره به هم پيوستن چند طواف هفت گانه در شرح عبارتى از احياء علوم الدين امام محمد غزالى [ (45٠ - 5٠5ه. ق)] مى گويد: ابوذر در مناسك خود از محمد بن سائب بركه نقل مى كند كه او از مادرش نقل مى كند كه با عايشه طواف مى كرده و خانواده خالد بن سعيد بن عاص و مادر عبدالوهاب بن عبدالله بن ابى ربيعه با او بوده اند. عايشه چون طواف هفت گانه را تمام مى كند ميان دو ركن، «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» مى گويد سپس حجرالاسود را لمس مى كند، آن گاه طواف هفت گانه ديگرى آغاز مى كند و چون طواف را تمام مى كند ميان ركن و باب، «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» مى گويد، بعد به طواف هفت گانه ديگر مى پردازد و چون طواف را به پايان مى برد به سكو و سرپناه كنار زمزم مى رود و


1- اعراب گذارى از مترجم است. - م.
2- آنچه مؤلف محترم در صفحه ٩١ متن مبدأ نقل كرده و به كتاب زاد المعاد فى هدى خير العباد ابن قيم ارجاع داده، خطا و البته مغلوط است. در زاد المعاد حديث به شكلى ديگر آمده است (زاد المعاد، ج ١، ص ٢55) منقول مؤلف از كتاب موطأ مالك بن انس اما مغلوط است، از اين رو متن و پا نوشت ارجاعى را اصلاح كردم. - م.
3- زاد المعاد فى هدى خيرالعباد، ابن قيم، ج ١، ص ٢55. - م.
4- الموطأ، مالك، صص ١4٢ و ١4٣. - م.

ص: 154

دوگانه اى مى گزارد. سپس سخن مى گويد و بعد دوگانه اى ديگر مى گزارد.

محب طبرى مى گويد من اين مطلب را به اين شكل از نسخه اى از خط ابوذر بازمى گويم [و] (1)مشهور است كه عايشه سه دور طواف هفت گانه كرده و نيز تنها دو ركعت نماز ذكر شده است. درست آن است كه هر هفت طواف دو ركعت نماز دارد. نيز از او و از مادرش نقل است كه با عايشه سه طواف هفت گانه گزارد و ميان آنها نماز نگزارد و چون از هر سه دور طواف فارغ گشت چند ركعت نماز گزارد. اين حديث را سعيد بن منصور و ازرقى نقل كرده اند.

طبرى سپس مى گويد: كسى كه به جا آوردن پيوسته چند طواف هفت گانه را بى آنكه ميان آنها دوگانه اى گزارده شود جايز مى داند، براى [بيان] مكروه نبودن اين كار به اين احاديث استناد مى جويد و به آنها استدلال مى كند. اين نكته از مسور و سعيد بن جبير و طاووس و عطا ذكر شده و جندى هم آن را ياد كرده است و شافعى و احمد [بن حنبل] به آن قائلند.

مالك مى گويد: ابوحنيفه اين كار را مكروه مى داند، چرا كه چنين كارى با عمل رسول خدا (ص) سازوار نيست، چون عقب انداختن دو ركعت، موالات (ترتيب) ميان دوگانه و طواف را از ميان مى برد. (2)

زبيدى مى گويد: دليلى بر اين امر وجود ندارد؛ چه ديده نشده است كه پيامبر اكرم (ص) دو دور طواف هفت گانه نهد يا سه دور، چنان كه مشهور است. حال آنكه اتفاق نظر وجود دارد كه اين كار مكروه نيست؛ زيرا نپرداختن آن حضرت (ص) به كارى، دليل بر مكروه بودن آن كار نيست. (3)


1- در متن مبدأ صفحه ٩١، بر خلاف متن اتحاف السادة المتقين بشرح احياء علوم الدين، زبيدى (ج 4، ص ٣5٧) آمده است: «بخط ابى ذر المشهور. . .» . - م.
2- الموطأ، مالك بن انس، صص ٣44 و ٣45. - م.
3- اتحاف السادة المتقين بشرح احياء علوم الدين، زبيدى، ج4، صص ٣5٧ و ٣5٨. - م. * نقل قول مؤلف محترم از زبيدى، آشفته و پر تكرار افتاده است. ترجمه بر اساس كتاب زبيدى صورت گرفت. - م.

ص: 155

[٣.] حديث متصل (1)با حديث منقطع (2)نقض نمى شود: حديث قطع شجره رضوان به دست عمر، مقطوع است و در برابر حديث متصل در صحيح بخارى كه مى گويد: اين درخت در سال دوم بيعت ناپديد شد، تاب نمى آورد.

عزالدين فلواروى از اعضاى انجمن علمى اسلامى هند، مقاله اش با عنوان «شجرة الرضوان» را كه در مجله الازهر (ش 4، ج ١، س١٣46ه. ق) به چاپ رسيد اين گونه آغاز كرده است.

اين درخت مبارك كه پانصد نفر از مسلمانان زير آن با پيامبر اكرم (ص) بر سر جهاد در راه او بيعت نمودند و خداوند آن را نيك پذيرفت و در قرآن گفت: لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ؛ «به راستى خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامى كه با تو در زير آن درخت بيعت مى كردند. . .» (3)براى اين فضيلت عظيم و خشنودى خداوند از آنان، مردم اين درخت را شجرة الرضوان (درخت خشنودى) ناميدند. اين بيعت در سال ششم هجرت نبوى رخ داد. وى در ادامه ذيل عنوان «تا كى اين درخت برپا بود و چه بر سر آن آمد» ابتدا مى گويد: مسلم است كه در صحيح بخارى كه صحيح ترين كتاب ها نزد عموم دانشمندان [اهل سنت] است با سند صحيح عالى از ابن عمر و سعيد بن مسيب آمده است كه درخت در سال دوم بيعت ناپديد شد و ديگر هرگز آن را نيافتيم.

موسى بن اسماعيل از جويريه از نافع براى ما نقل كرد كه ابن عمر گفت در سال دوم، هيچ دو نفرى از ما در كنار درخت مباركى كه زير آن بيعت كرديم گرد نيامد. (4)

سعيد بن مسيب از پدرش نقل مى كند كه: چون دو سال گذشت، درخت را از ياد


1- حديث متصل كه يكى از گونه هاى سيزده گانه حديث صحيح و حسن است، حديثى است كه سند آن به معصوم يا غيرمعصوم برسد و هر راوى از راوى پيش از خود شنيده يا با اجازه او نقل كرده باشد. در حديث متصل هيچ يك از راويان آن نيفتاده و سند آن از آغاز تا پايان آمده است. - م.
2- حديث منقطع، عكس حديث متصل و يكى از انواع دوازده گانه حديث ضعيف است. در اين گونه حديث از ميان راويان آن يك يا چند نفر افتاده است يا در رجال سندش رجل مبهمى وجود دارد. - م.
3- فتح: ١٨.
4- صحيح، بخارى، ج ١، صص 4 و 5.

ص: 156

برديم و به آن دست نيافتيم. (1)

[فلواروى] سپس مى پرسد: آيا عمر اين درخت را بركند، يا دستور داد آن را ريشه كن كنند؟ و در پاسخ مى گويد: اين سخنى است كه بدون تأمل در درستى و نادرستى آن بر سر زبان ها افتاده است و در اين زمينه ميان عالم وجاهل و هواپرست تفاوتى نيست. هرگاه از آثار تاريخى و مقابر و بزرگ داشت شرعى آنها پرسيده مى شود، مى گويند: اينها همگى به شرك مى انجامد. آيا نديده اى كه عمر درختى را كه مردم در زير آن با رسول خدا (ص) بيعت كردند، انداخت تا ريشه شرك را بخشكاند.

بدان كه نسبت دادن انداختن درخت به عمر سخنى بى اساس است (2)زيرا:

١. اين سخن با روايت صحيح بخارى نمى سازد چه اين روايت مى رساند كه درخت، پنهان و از چشم مردم پوشيده داشته شده است - چنان كه گذشت - پس قطع درخت به چه معناست؟

٢. اگر از سخن جابر [بن عبدالله انصارى] همان مفهومى را اراده كنيم كه ابن حجر نقل كرده است: اين درخت تا پايان عمر او [جابر] يعنى سال ٧٨ه. ق باقى بوده است، باز هم بى فايده است، چرا كه درگذشت عمر در سال ٢٣ه. ق بوده است.

٣. هركس روايت [قطع درخت] را بازگفته، آن را از طبقات ابن سعد نقل كرده است. ابن سعد در طبقات، حديث ابن مسيب (يعنى حديث پنهان كردن) را به چند سند روايت كرده است و در پايان به روايت نافع [درباره قطع] اشاره كرده است: عبدالوهاب بن عطا از عبدالله بن عون از نافع خبر داد كه همه مردم كنار درختى كه به آن شجرة الرضوان گفته مى شود مى آيند و نماز مى گزارند. خبر اين كار به عمر مى رسد. او آنان را تهديد مى كند و دستور مى دهد درخت را بيندازند.

محدثان به اين روايت كه اساس نسبتى است كه به عمر داده شده است؛ يعنى او


1- صحيح بخارى، ج ٢، ص 5٩٩.
2- براى آگاهى بيشتر از درستى اين نسبت بنگريد: الدرالمنثور بآثار المصطفى ومدينة الرسول صلى الله عليه وآله و سلم، محمد على صالح قزنى، ص 4٢٢. - م.

ص: 157

فرمان داد و درخت قطع شد، احتجاج نجسته اند. منقطع بودن اين روايت آشكار و ترديد ناپذير است؛ زيرا نافع، عمر را درك نكرد و او را نديد و از او روايت نكرد. اين ابهام چنين زدوده مى شود كه نافع غلام عبدالله بن عمر است كه در جنگ ديلم يا طالقان يا كابل او را به دست مى آورد. ميان اين جنگ ها و روزگار عمر سال ها فاصله است. نافع، دير زيست و در سال ١٢٠ه. ق درگذشت و سى سال با ابن عمر بود. ابن عمر در سال ٧4 ه. ق درگذشت. (1)

نافع از عبدالله بن عمر و ابوهريره و ابى لبابه و رافع بن خديج و عايشه و ام سلمه و ابوسعيد خدرى و ديگر صحابه، روايت نقل كرده است؛ اما روزگار عمر را درك نكرده است، پس چه معنا دارد از او روايت كرده باشد؟ (2)

از اين رو، شارحان در حديث مالك از نافع كه عمر نوشت (كه در آغاز باب در كتاب موطا و پس از چند روايت آمده است) مى گويند: اين حديث منقطع است، زيرا نافع هرگز عمر را درك نكرده [نديده] است. (3)

شيخ سلام الله دهلوى حنفى و زرقانى مى گويند: روايت منقطع به صورت قطعى بيان نمى شود بلكه [براى نشان دادن ضعف حديث] در قالب ترديد [و صيغه مجهول: گفته مى شود،] بيان مى شود و اين مى رساند كه درختى كه قطع شده است درخت خشنودى (شجرةالرضوان) نبوده است بلكه درختى بوده است كه پنداشته مى شده، شجرة الرضوان است از اين رو دستور داده شد، قطع شود. خواننده از اين مطالب به تناقضات اين روايت و نامقبول بودن آن پى مى برد.

اين خبر برتر از آن است كه اهل حديث آن را نپذيرند، چه آنان از احاديث مرسل و منقطع و آثار صحابه ياد كرده اند و اينها هيچ يك حجت نيستند. و خبرى كه در طبقات از نافع روايت شده است، خلاف آن چيزى است كه در صحيح بخارى از او از ابن عمر


1- تذكرة الحفاظ، ذهبى، ج١، ص٧٧. - م.
2- بنگريد به: تهذيب التهذيب، عسقلانى، ج ١، ص ١٢.
3- بنگريد به: شرح الزرقانى على الموطأ، زرقانى، ج١، ص٢١. - م.

ص: 158

روايت شده است و مى دانيم كه راويان صحيح بخارى جملگى مورد اعتماد و ثقه اند. (1)

عمر آداب و سنن رسول خدا (ص) را باقى گذاشته بود مثلاً: رسول خدا (ص) در طواف، هروله مى كرد تا جلال و عظمت اسلام را به رخ مشركان بكشد تا آنان نپندارند مسلمانان ناتوانند. عمر در روزگار خود مى گفت: امروزه نياز به تبليغ نيست زيرا در اينجا كافرى نمانده است و از مشركان در جزيرةالعرب اثرى نيست. لكن اين كارى است كه رسول خدا (ص) انجام مى داد، ازاين رو آن را وا نمى نهيم. (2)

از آنچه گذشت برمى آيد كه طرفداران هر يك از اين دو ديدگاه، استدلال و رويكردى دارد. در اين ميان برخى از رويكردها وجه مشترك ديدگاه دو طرف است كه در پايان جستار بدان ها پرداخته خواهد شد. (3)

براى آگاهى فزون تر از استدلال [صاحبان] اين نگرش، به كتاب هاى زير [كه جملگى از اهل سنت است] بنگريد:

١. الكنز المتوارى فى معادن لامع الدرارى و صحيح البخارى. محمد زكريا كاندهلوى مدنى (پاكستان، مؤسسة الخليل الاسلامية، ١4١٩ه. ق، ج 4، ص ٢٣4)

٢. ، تبرك الصحابة بآثار رسول الله (ص) و بيان فضله العظيم. محمد طاهر مكى كردى (چاپ دوم، قاهره، دارالطباعة المحمدية، ١٣٩4ه. ق) .

٣. الآثار النبوية بالمدينة المنورة وجوب المحافظة عليها و جواز التبرك بها. ابومجاهد عبدالعزيز [بن] عبدالفتاح قارى (مدينه منوره، مؤلف، ١4٢٧ه. ق) .

4. البركة و التبرك من ذهبيات الحافظ الذهبى قراءة عابرة فى سير اعلام النبلاء. خديجه ادريسه (چاپ اول، بى جا، بى نا، بى تا) .

[5. الدر المنثور بآثار المصطفى و مدينة الرسول صلى الله عليه و آله و سلم، محمدعلى صالح قزنى، (قاهره، دار جوامع الكلم، ٢٠٠6)].


1- بخشى از مطالب صفحه ٩4 و ٩5 متن مبدأ كه ناصواب مى نمود، حذف شد. - م.
2- شجرة الرضوان، عزالدين فلواروى، مجله الازهر، ربيع الاول ١٣46ه. ق.
3- مؤلف محترم به اين وعده وفا نكرده است. - م.

ص: 159

فصل ششم: وضع كنونى مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه

اشاره

پيشينيان امت در طى چهارده قرن هجرى گذشته از بيشتر آثار اسلامى در مكه مكرمه به ويژه مواردى كه نسبتشان به رويدادهايى كه آنها را جاودان ساخته، قطعى است، پاس داشته اند و بيشتر آنها سالم به ما رسيده است.

ما در [فرجام] (1)ثلث اول قرن پانزدهم هجرى و دقيقاً در سال ١4٣٠ه. ق، به پيروى از روش علمى تاريخى مكتب تاريخى مكه، در گفتارى به مكان هاى تاريخى از ميان رفته، و در گفتارى ديگر به مكان هاى تاريخى باقى مانده تا عصر كنونى، مى پردازيم.

گفتار يكم: مكان هاى تاريخى مكه مكرمه كه اكنون از ميان رفته اند

شمارى از مورخان مكى، هنگام بررسى مكان هاى تاريخى مكه مكرمه، به آنچه از ميان رفته و آنچه تا روزگار آنان بر جاى مانده است، پرداخته اند. از آنهاست: تقى الدين فاسى (٧٧5 - ٨٣٢ ه. ق) ، جمال الدين محمد جارالله بن محمد بن ظهيره قرشى (در.٩٨6ه. ق) ؛ محمد قطب الدين نهروالى مكى (٩١٧ - ٩٩٠ه. ق)

زمان به چارك اول قرن پانزدهم هجرى قمرى رسيد و شمارى از اين مكان ها منهدم


1- در متن مبدأ صفحه ٩٧ آمده است: «نحن فى بداية» . - م.

ص: 160

شد. اكنون يعنى از آغاز ربيع الاول سال ١4٢٩ه. ق تا سال ١4٣٠ه. ق محله هاى تاريخى چون: شاميه، شبيكه، حارةالباب، قراده، راقويه، سوق المدعى، سوق الجودريه يكسره تخريب گشته و دامنه تخريب به شمال مكه مكرمه يعنى سوق المعلا رسيده و شايد طرح بزرگ توسعه پيش آيد و مسجد الرايه را كه اكنون بر اساس تابلو، جامع خادم الحرمين ناميده شده است و [نيز ديگر] مكان هاى تاريخى مهمى را كه در اين محله ها وجود دارد، فرا گيرد و براى توسعه حرم شريف و فضاهاى شمالى آن به محله جرول در منطقه غربى حرم هم برسد.

از ما كارى ساخته نيست مگر تكرار سخن مشهور: شهرها و هر كه در آنهاست تغيير مى كند. از اين رو از محله هاى كهن مكه در اطراف حرم شريف و مكان هاى تاريخى آنها، جز نامى و نگارى نمانده است.

در اين گفتار، به پيروى از اين روش علمى مكتب تاريخى مكى، آثار از ميان رفته، بررسى مى شود.

جمال الدين محمدبن ظهيره قرشى، بخشى از كتاب الجامع اللطيف [فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف] را به مساجدى اختصاص داده است كه [پيش از او] ازرقى از آنها نام برده است، اما در روزگار وى از آنها اثرى نبوده است. او مى گويد: «مساجدى كه ازرقى از آنها ياد كرده است و اكنون اثرى از آنها بر جاى نيست [شش] (1)باب است:

١. مسجدى در بالادست مكه ميان شعب ابن عامر. اين مسجد اكنون وجود خارجى ندارد.

٢. مسجدى در اجياد كه گفته مى شود پيامبر اكرم (ص) در آنجا [به چيزى] تكيه داده است. ازرقى مى گويد آگاهان اين موضوع را رد مى كنند و تنها پذيرفته اند كه حضرت (ص) در اجياد صغير نماز گزارده است و محل نماز گزاردن حضرت (ص) هم دقيقاً


1- در متن مبدأ صفحه ٩٨ مانند متن مادر صفحه ٣٣٨ آمده است: «خمسة» . اما در شرح سخن، از شش مسجد ياد شده است (الجامع اللطيف، ابن ظهيره قرشى، صص٣٣٨ و ٣٣٩) . - م.

ص: 161

معلوم نيست، بلكه بر اساس حدسى بى اساس معلوم گشته است.

٣. مسجدى در بالادست مكه كه به آن مسجد شجره گفته مى شود.

4. مسجدى در ذى طوى در بالادست مكه ميان دو ثنيه اى كه حاجيان از آنها به مكه درمى آيند.

5. مسجد سِرَر كه اكنون محل دقيق آن معلوم نيست، تنها جهت آن معلوم است.

6. مسجدى در عرفه و در سمت راست موقف كه به آن مسجد ابراهيم گفته مى شود و غير از مسجد عرفه اى است كه امام در آن نماز مى گزارد.

اين مساجد اكنون [عصر ابن ظهيره يعنى قرن دهم هجرى] وجود ندارند.» (1)

پس از قرن دهم هجرى قمرى، شمارى از اين مكان هاى [تاريخى] اسلامى از ميان رفته است و جز نامى از آنها بر جاى نيست. شايد بسيارى از اين مكان ها در قرن چهاردهم و پانزدهم هجرى قمرى از ميان رفته اند. علت اين تخريب ها، گوناگون و در رأس آنها افزايش شمار حاجيان است (2)كه به دو ميليون رسيده است. پديده اى كه در سده هاى گذشته وجود نداشته است. لازمه اين افزايش جمعيت، توسعه حرم شريف و [ناگزير] تخريب بسيارى از بناها و مكان هاى اطراف آن است تا از اين رهگذر جايى براى مسافران بيت الحرام كه هدف نخست و بزرگ حج است، فراهم آيد. از اين روست كه بيشتر اين مكان ها در حوزه اين توسعه قرار گرفت و فراوانى از آنها تخريب گشت. ازاين رو نام مكان هاى باستانى اسلامى تخريب گشته در ذيل مى آيد:

١. خانه حضرت خديجه: در اين مكان مبارك، ساختمانى سه طبقه بود كه به مدرسه حفظ قرآن كريم اختصاص يافته بود. اين ساختمان مبارك براى توسعه فضاهاى حرم


1- الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، [ابن ظهيره قرشى]، صص ٣٣٨ و ٣٣٩.
2- شمار حاجيان در سال ١٣4٣ه. ق تنها ٠٠٠/١٠٠ نفر بوده است، با اين حال وهابيان در همين سال، زادخانه رسول خدا (ص) را تخريب كردند تا كسى در آنجا نيايش نكند و توسل و تبرك نجويد (كعبه و مسجدالحرام در گذر تاريخ، محمد طاهر كردى مكى، ترجمه هادى انصارى، ص٣٢5) - م. نيز بنگريد به: مكة المكرمة و الكعبة المشرفه فى كتب الرحالة المسلمين، شنوفى، ص ٣٢. در اين كتاب كه نوشته يكى از ستايندگان آل سعود است، شمار حاجيان در سال ١٢٩4ه. ق. تنها ٠٠٠/١٠٠ نفر برآورده شده است. - م.

ص: 162

شريف در ضلع شرقى، در سال ١4١٠ه. ق تخريب شد.

در مقدمه مطالعه اسنادى كه سازمان بهسازى و توسعه اطراف حرم صادر كرده، آمده است: در هنگام آماده سازى مرحله نخست طرح ويژه بهسازى و توسعه فضاهاى پيرامون حرم شريف در منطقه قشاشيه براى آماده سازى منطقه شرق مسعى براى [ايجاد فضاى مناسب] براى نماز گزاردن نماز گزاران بيشتر، و طرح خدمات رسانى و تسهيل آمد و شد ميهمانان بيت الله الحرام، مورخه ٢٩ ربيع الاول ١4١٠ه. ق، دست اندركاران طرح در ضمن عمليات تخريب مستقلات منطقه، به وجود مكان هايى باستانى در نزديكى برحةالقبانى واقع در ميان مسجدالحرام و سوق المدعى پى بردند. از جمله محرابى بزرگ در سمت حرم كشف، و معلوم شد مكانى كه اين آثار تاريخى در آن يافت شده همان مكان مدرسه حفظ قرآن كريم است كه شيخ عباس قطان پس از كسب اجازه از ملك عبدالعزيز در محل خانه حضرت خديجه معروف به زادخانه حضرت فاطمه (عليها السلام) در زقاق الحجر معروف به زقاق [السوق (1)] و زقاق العطارين ساخت. (2)

محل كنونى اين منزل مبارك، در صحن شرقى، كنار چراغ بزرگ، مقابل باب السلام دوازده متر به سمت شمال به طرف [سوق] المدعى است. من نقشه اين موقعيت را شخصاً و در حضور يكى از مسئولان مؤسسه بن لادن همراه دكتر عويد مطرفى و دكتر عبدالله شاووش در رمضان ١4٢5ه. ق مشاهده كردم و روشن شد كه حقيقت غير از آن است كه برخى كسان پنداشته اند كه اين منزل در منطقه دستشويى ها واقع شده است. (3)


1- در متن مبدأ صفحه ١٠٠ به غلط آمده است: «زقاق الصوغ» . - م.
2- بيت السيدة خديجة رضى الله عنها على مر العصور، دراسة توثيقية، ص ٢ (نسخه تايپى، ارسالى شيخ احمد زكى يمانى، وزير پيشين نفت و معادن) .
3- از اين سخنان مى توان دريافت آل سعود كه مؤلف محترم در منقبت آنها اين مايه سينه چاك مى كند، تا چه پايه در بند حفظ و حراست از اين مكان هاى مقدس بوده اند. - م.

ص: 163

٢. خانه ارقم بن ابى ارقم: اين خانه به صحابى والامقام ارقم بن ابى ارقم قرشى مخزومى منسوب است. وى از نخستين كسانى است كه به اسلام گراييد. گفته شده است او دوازدهمين نفر از مهاجران نخست بود و در جنگ بدر حضور داشت و رسول خدا (ص) شمشيرى بدو بخشيد و گردآورى صدقات را به او واگذارد. او همان كسى است كه رسول خدا (ص) را در خانه اش پنهان داشت. اين خانه در دامنه صفا قرار داشت و مسلمانان مكه از بيم مشركان با حضرت (ص) بودند و در آنجا ماندند تا شمارشان به چهل رسيد كه آخرين آنان عمر بن خطاب بود. چون به چهل رسيدند از منزل بيرون آمدند.

اين خانه، دارالخيزران خوانده مى شود و به خيزران مادرخليفه عباسى [هارون] الرشيد منسوب است و در شرح موضوع آمده است كه دارالخيزران، خانه اى است اطراف مختباء. خيزران مادر رشيد هنگامى كه حج مى گزارد آن را مى خرد. اين خانه دست به دست مى گردد تا به املاك سلطان مرادخان منتقل مى شود. در كتاب اتحاف فضلاء الزمن آمده است كه در سال ١١١٢ه. ق ابراهيم بيك، خانه ارقم را بازسازى مى كند. اين خانه همان دارالبيعه و محل گرد آمدن صحابه، پيش از هجرت است. ابراهيم بيك، خانه را بازسازى اساسى مى كند و بر آن گنبدى بزرگ و دو گنبد خفته (1)مى نهد و اتاق مبارك را ترميم مى كند و در محل نشستن ناقه حضرت (ص) مسجدى مى سازد.

اين مسجد، محرابى كوچك دارد كه پشت محل مبارك از سوى خيابان واقع است.


1- طاجنين كه مفرد آن طاجن و معرب تابه است، در چند معنا به كار رفته است؛ در اينجا به نظر مى رسد مراد گونه اى گنبد خفته است. توضيح آنكه مسجدالحرام در قرن سيزدهم 5٠٠ گنبد داشته است: به ١5٠ گنبد، قُبَب؛ به ٢٨٨ گنبد، طَواجِن؛ به 6٢ گنبد، مُصَلّيات گفته مى شده است. مراد از قبب (جمع قبه) ، گنبد گرد و بلند، و مراد از طواجن (جمع طاجن) ، گنبد خفته بوده كه از قبه كوچك تر بوده است، مصليات (جمع مصلى) ، گنبدى هايى با شكل ويژه است كه با نوشتن نمى توان وصفشان كرد، بايد آنها را ديد تا شناخت. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج ٢، ص ٧46. - م.

ص: 164

[ابراهيم بيك]خانه را از اساس با سنگ شُبيكه (1)و شُمَيْسى (2)بازسازى نمود و بر ديوارهاى آن كنگره ها نهاد و روى آنها را آهك اندود كرد. (3)

توجه به اين مكان در روزگار ملك عبدالعزيز، به تبديل آن به مدرسه تخصصى علوم حديث نبوى انجاميد كه عالمان بزرگى چون شيخ عبدالظاهر بن السمح و شيخ محمد عبدالرزاق حمزه در آن تحصيل كردند.

اين مدرسه در اين مكان مبارك همچنان به آموزش سنت شريف و علوم آن پرداخت و گروه فراوانى از فرزندان جهان اسلام در شرق و غرب از آن فارغ التحصيل شدند. بنابراين، اين مدرسه نقشى مهم ايفا كرد.

در سال ١٣٧5- ١٣٧6ه. ق، در پى اجراى طرح توسعه حرم شريف، اين خانه و ديگر خانه هاى پيرامون آن تخريب شد.

در ورودى حرم و در سويى كه خانه ارقم در آن قرار داشت، يادبودى نصب شده است كه معرف مكانى است كه شاهد روزهاى آغازين اسلام و رنج هاى مسلمانان و پنهان شدن آنان براى عبادت خداوند بود. در ساختمان مجاور آن در حرم شريف، رياست گروه حفظ قرآن كريم مستقر است؛ جايى كه حافظان قرآن هر جمعه براى تلاوت قرآن گرد هم مى آيند.

مدرسه دارالحديث هنوز هم به كار آموزشى خود در مكه مكرمه ادامه مى دهد و تدريس و برنامه هاى آن متحول گشته است و بيشتر شاگردان آن غير بومى اند و با


1- به نظر مى رسد در گذشته به محل هايى در مكه كه چاه هاى آب فراوان داشته، شُبيكه گفته مى شده است. ابن جبير (54٠ - 6١4 ه. ق) در رحله اش از شبيكه در تنعيم و شبيكه در ذى طوى ياد كرده و هر دو مكان را داراى چاه آب فراوان دانسته است (رحله، ابن جبير، صص١٠4و ١٠5) ابن بطوطه (٧٠٣ - ٧٧٩ه. ق) هم در رحله اش از تنعيم و چاه هاى آب فراوان آن كه به آنها شبيكه گفته مى شده ياد كرده است (رحله، ابن بطوطه، صص١4٣ و ١44) در عين حال در جنوب مكه هم محله اى بوده است كه شبيكه خوانده مى شده و آرامستان تهيدستان و غريبان در آن بوده است. - م.
2- شُميسى، منطقه اى است در حديبيه در ٢٠ كيلومترى غرب مكه واقع در جاده مكه به جده كه قاحوط (نوعى سنگ) آن معروف بوده و براى ساختن ستون از آن استفاده مى شده است. - م.
3- اتحاف فضلاء الزمن بتاريخ ولاية بنى الحسن، طبرى، ج ٢، ص ٢٢٣.

ص: 165

مدرك دوره پايانى آن مى توان وارد دانشگاه شد.

٣. زادخانه (1)امام على بن ابيطالب (ع) : در دهه نخست قرن پانزدهم هجرى قمرى ضمن تخريب كامل محله شعب بنى هاشم (سوق الليل) در سال ١4٠٢ه. ق مقرر شد منطقه شعب على و خانه هايى كه در كوه ابوقبيس بنا شده بود، از جمله مدرسه شبانه نجاح كه در محل زادخانه حضرت على بن ابى طالب (ع) ساخته شده بود، تخريب گردد.

4. مسجد نحر (2)در منا: اين مسجد ضمن تخريب ساختمان هاى منا براى توسعه راه منتهى به جمرات تخريب شد.

5. مسجد كبش در منا: اين مسجد با ديگر بناهايى كه در منا بود، براى توسعه راهى كه به جمرات مى انجامد، ويران شد.

6. مسجد مرسلات: اين مسجد همراه ساختمان هايى كه در منا بود در طرح توسعه مسجد خيف و ايجاد خيابان هاى منتهى به تونل ملك خالد، تخريب شد.

٧. زادخانه [امام] جعفر صادق (ع) : در حال حاضر هيچ اثرى از آن وجود ندارد.

٨. خانه عباس [بن عبدالمطلب عموى پيامبر اكرم (ص)]: اين مكان در طرح نخست توسعه حرم شريف در سال ١٣٧5ه. ق تخريب و جزء مسعى شد.

گفتار دوم: مكان هاى تاريخى مكه مكرمه كه اكنون وجود دارند

در ذيل به معرفى كوتاه مكان هاى باستانى [مكه مكرمه] كه معروف و شناخته شده اند و در حال حاضر وجود دارند، مى پردازيم.

١. زادخانه پيامبر اكرم (ص) واقع در محله بنى هاشم در محلى كه به آن سوق الليل گفته


1- براى آشنايى بيشتر با ديدگاه اهل سنت و شيعه درباره محل ولادت امام على (ع) ، بنگريد به پانوشت ٢ صفحه ٨6 همين اثر. - م.
2- به اين مسجد، مسجد منحر نيز گفته مى شده است. بنگريد به: موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب صبرى پاشا، ج٢، ص٨٩١. - م.

ص: 166

مى شود. اين محل مشهور است و اكنون محل كتابخانه مكه مكرمه است كه از دو طبقه تشكيل شده و داراى دو در ورودى است: در جلويى كه به فضاى شرقى حرم مطهر باز مى شود و در پشتى كه در ضلع جنوبى ساختمان است.

اين مكان تنها ساختمانى است كه پس از تخريب محله سوق الليل، در اجراى طرح توسعه فضاهاى شرقى حرم، از اين محله باقى مانده است. در ضلع غربى و اصلى اين ساختمان، صحن شرقى مسجدالحرام قرار دارد كه مشعر مسعى بر آن مشرف است، و در [پشت و ضلع شرقى] (1)آن، تونل دو دهانه غزه قرار دارد كه از دامنه كوه ابوقبيس مى گذرد و در امتداد تونل هاى عزيزيه واقع است و از طريق بزرگراهى چهار مسيره به خيابان غزه مى رسد. مسير سمت راست براى حركت از محبس الجن در محله عزيزيه، و مسير ديگر براى حركت از غزه به محله اجياد است.

ضلع شمالى كتابخانه (زادخانه شريف نبوى) ، پس از تخريب كامل محله شعب على [بنى هاشم] به صحن بزرگى تبديل گشته است و [دامنه] كوه ابوقبيس در اين ناحيه تسطيح گشته و در نتيجه فضايى گسترده و زمين هموار و آسفالت شده اى پديد آمده است كه بخشى از آن به دفاع غيرنظامى و بخشى هم به واحدهاى ادارى و دفترهاى طرح [توسعه] حرم شريف و توقفگاه خودروهاى برخى از مراكز دولتى اختصاص يافته است. [از اين فضا] براى نگه دارى تجهيزات ساختمانى توسعه مسعى نيز استفاده مى شود. مقدار زمينى كه باقى مانده، ايستگاه وسايل نقليه عمومى در روزهاى جمعه و مناسبت هاى دينى چون رمضان وحج و عمره است كه از آن براى جابه جايى مسافران مسجدالحرام و ساكنان شمال مكه مكرمه كه از طريق تونل به آنجا دسترسى دارند، استفاده مى شود. (2)

زادخانه شريف و مبارك نبوى (ص) (كتابخانه مكه مكرمه) كه بنايى كهنه و


1- در متن مبدأ صفحه ١٠٢، به غلط آمده است: «و فى خلفه من ناحيته الغربية» ، در ضلع غربى زادخانه نبوى، صفا و مره واقع است نه تونل دو دهانه غزه. - م.
2- يك بند از صفحه ١٠٣ متن مبدأ حذف شد. - م.

ص: 167

فرسوده (1)است، موقعيتى ممتاز در اين منطقه پيدا كرده است و كف آن هنگام سنگ فرش كردن صحن شرقى حرم شريف، با سنگ مرمر رنگى پوشيده شد. اين ساختمان تا زمان حاضر (سال ١4٣٠ه. ق) هنوز شكل و وضع قديمى خود را كه مربوط به زمان تأسيس كتابخانه عمومى در سال ١٣٧٠ه. ق است، حفظ كرده است. (2)

٢. مسجد الرايه: شيخ محمد طاهر كردى مكى خطاط، درباره اين مسجد مى گويد: مسجد الرايه در جودريه سمت راست كسى واقع است كه از مدعى به معلا مى رود. بين اين مسجد و خانه هايى كه مقابل آن است، كوچه باريك كوچكى قرار دارد كه به خيابان عمومى راه دارد. نيز چاه متروكه جبير بن مطعم در همين كوچه تنگ قرار دارد كه به ديوار خانه كنار آن چسبيده است.

اين مسجد در روزگار ما در سال ١٣6١ه. ق تجديد بنا شد. هنگام پى كنى، دو تخته سنگ نبشته در آن كشف شد كه نشان مى دهند اين مسجد، همان مسجد الرايه است. يكى از اين دو سنگ نبشته مربوط به سال ٩٨٩ه. ق و تاريخ حك ديگرى سال ١٠٠٠ه. ق است. ما هر دو سنگ لوحه را هنگام تجديد بناى آن ديديم و هنوز اين دو قطعه سنگ نبشته بر ديوار مسجد نصب شده است.

چاه يادشده را چنان كه ازرقى در تاريخ خود گفته است، نخست قصى حفر نمود سپس پر و متروك شد و جبير بن مطعم بن عدى بن نوفل بن عبد مناف آن را خالى و احيا نمود. (3)


1- اين بناى محقر، در كنار برج هاى عظيم و سر به فلك سوده مشرف بر مسجدالحرام (مانند برج ساعت با بيش از 6٠٠ متر ارتفاع) به كاهى پاى كوه مى ماند و نشان دهنده پايه و مايه دلبستگى امثال ملك عبدالعزيز به اين مكان هاى مقدس تاريخى است. - م.
2- هنگام سخن گفتن از توجه ملك عبدالعزيز به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه، از اين مكان مبارك و نظر علما درباره حفظ آن و استفاده فرهنگى از آن ياد شد. براى آگاهى فزونتر بنگريد به: مكتبة مكة المكرمة دراسة موجزة لموقعها و ادواتها و مجموعاتها. عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان. * پانوشت توضيحى را مترجم از متن به پاورقى منتقل كرد. - م.
3- الإعلام بأعلام [بيت] الله الحرام [فى تاريخ مكة المشرفة]، [قطب الدين نهروالى]، ص ٢٢.

ص: 168

اين مسجد در سال ١٣٩4ه. ق تجديد بنا شد (1)و اكنون ميان بازار جودريه و خيابان غزه واقع است و به آن مسجد ملك فهد گفته مى شود. ساختمان جديد مسجد بسيار زيباست و داراى گنبدى بزرگ و گلدسته است و وضوخانه و آبريزگاه آن در زير زمين قرار دارد. مسجد دو در اصلى دارد: يكى رو به خيابان غزه مقابل ساختمان جفالى كه از سطح خيابان فراتر و داراى چند پله است؛ و ديگرى در ضلع شرقى قرار دارد و به بازار جودريه باز مى شود. اين مسجد از جمله مساجدى است كه در آنها نماز جمعه برپا مى شود.

توسعه صحن هاى شمالى حرم مطهر در پايان ماه سوم سال ١4٣٠ه. ق به نزديكى اين مسجد شريف رسيد و همه بناهاى قديمى و جديد مقابل اين مسجد و حرم يكجا تخريب گشت. در اين تخريب، مكان هاى تجارى، هتل و از جمله دو بازار مهم و فعال مكه در گذشته و حال يعنى مدعى و جودريه هم از ميان رفت. همه مجاوران مكه مكرمه و حاجيان و عمره گزاران در محله هاى شمالى مكه مكرمه هنگام تشرف به حرم مطهر از اين دو بازار مى گذشتند. در اين دو بازار همه چيز عرضه مى شد و هميشه، به ويژه روزهاى جمعه و مناسبت هاى مذهبى آكنده از جمعيت بود. جنازه هاى اموات را براى خاك سپارى در آرامستان معلا از اين دو بازار عبور مى دادند. البته در سال هاى اخير كه جنازه ها را با آمبولانس حمل مى كنند، تشييع جنازه از حرم شريف به آرامستان معلا، با خودرو و آسان شده است. جنازه ها از باب ملك عبدالعزيز و تونل غزه بيرون برده مى شوند. (2)

٣. مسجد الاجابه: اين مسجد هنوز در محل پيشين خود و با ساختمانى تازه پابرجاست. در قبله گاه اين مسجد دو سنگ نوشته قديمى وجود داشته كه در آنها به تاريخ ساخت مسجد اشاره شده است. اكنون اين لوح هاى سنگى در جبهه بيرونى


1- بنگريد به: دليل مكة المكرمة الاسلامى، بهجت صادق [مفتى]، ص٨٣.
2- يك بند از صفحه ١٠5 متن مبدأ حذف شد. - م.

ص: 169

سمت راست در اصلى مسجد به ديوار نصب شده و در كنار آنها سنگى قاحوطين (1)است كه بر آن تاريخ اتمام ساختمان جديد حك شده است (روز جمعه اول رمضان سال ١4٢٢ه. ق) . بناى جديد مسجد، ساختمانى بسيار زيبا با سامانه تهويه مركزى است كه با هزينه ابراهيم عنقرى مستشار ديوان سلطنتى ساخته شد.

اين مسجد بر سه خيابان اصلى مشرف است. ضلع [جنوبى] آن مشرف بر خيابان العام، ضلع شرقى آن مشرف بر خيابان اجابه و ضلع غربى آن مشرف بر خيابان مرتفع است.

ساختمان قديمى مسجد در سال ١٣٩4ه. ق تخريب شد و در محل آن مسجد كنونى و به شيوه جديد ساخته شد. ساختمان تازه، مربع شكل است و روى ديوارهاى آن با كنگره هايى مرمرين تزيين شده است. مسجد داراى دو ورودى شرقى و غربى و پنجره هاى فراوان و گلدسته اى در پايه جنوب غربى است. (2)

4. مسجدالبيعه: ساختمان قديمى اين مسجد هنوز باقى است. هنگامى كه اين مسجد پيش از برداشتن كوه عقبه در پشت آن پنهان و دور افتاده بود، با دوستانم از آن ديدن كردم، متروكه بود و درِ آن كنده شده بود و به تاريخ آن در اسلام توجه لازم نشده بود. (3)در ديدار تحقيقى كه در سال ١4٢١ه. ق صورت گرفت، عبدالوهاب ابوسليمان و معراج نواب ميرزا، به سنگ نبشته سوم گم شده اى كه تقى الدين فاسى مكى [٧٧5- ٨٣٩ه. ق] بدان اشاره كرده است، دست يافتند. اين سنگ نبشته در ديوار غربى مسجد قرار داشت و لايه اى از رنگ سفيد آن را پوشانده بود.

اين مسجد در پس كوه عظيم عقبه كه مرز طبيعى منا در سمت غرب است، پنهان بود و جز كسانى كه درباره آن مطالعه كرده بودند و در پى آن برمى آمدند، كسى آن را


1- قاحوط گونه اى سنگ زينتى است كه از منطقه شُميسى (در حديبيه) واقع در ٢٠ كيلومترى جاده مكه به جده، براى كارهاى ساختمانى آورده مى شود. - م.
2- دليل مكة المكرمة الاسلامى، [بهجت صادق]، ص ٨٩.
3- از ديگر نمونه هاى توجه آل سعود به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه. - م.

ص: 170

نمى شناخت. وضع اين مسجد و پنهانى آن در پس اين كوه عظيم در شعبى كه شعب البيعه ناميده مى شود درست همان گونه است كه ازرقى و ديگر مورخان توصيف كرده اند. پاره اى از روزنامه نگاران، آشكار شدن اين مسجد را از پس كوه عقبه كشف اثر باستانى جديدى دانستند.

اكنون و پس از برداشتن كوه عقبه، ساختمان كهن اين مسجد، آشكار گشته و در معرض ديد است. برداشتن اين كوه در سال ١4٢٨ه. ق به پايان رسيد. اين كار حاصل دو سال تلاش طاقت فرساى شبانه روزى است و با استفاده از ماشين آلات پيشرفته جديد و به كارگيرى مواد منفجره براى اجراى طرح توسعه و اصلاح جمره عقبه صورت پذيرفت. طرحى عظيم، كه دولت سعودى هزينه اى هنگفت براى آن پرداخت تا حاجيان از حوادث و خسارات بر كنار باشند و در امان بمانند.

همه اين عمليات براى توسعه جمرات و فضاهاى پيرامون آن انجام گرفت. ستاد تشكيل شده براى بازنگرى در طرح توسعه جمرات در ٢5/١١/١4٢٣ه. ق به رياست امير عبدالمجيد تشكيل جلسه داد و مواد ذيل را پيشنهاد كرد: حفاظت كامل از منطقه شعب البيعه به گونه اى كه طرح در آن دگرگونى پديد نياورد، چرا كه سند دوره تاريخى مهمى از اسلام است. مطالعه و بررسى وضعيت مسجدالبيعه و اقدام درباره آن در ضمن طرحى فراگير و با تكيه بر حفظ محيط طبيعى شعب البيعه و مسجد آن.

پس از برداشتن كوه عقبه و توسعه بناى جمرات، اين مسجد در جاى خود باقى است و پس از رنگ آميزى مجدد آن، با سيم خاردار محصور گشته و بناست حسب تصريح امير متعب بن عبدالعزيز وزير كشور، در محل آن مسجدى جديد ساخته شود. اميد مى رود در حال حاضر به اين مكان توجه لازم مبذول شود، چرا كه شايسته نگهدارى و زنده ساختن تاريخ اسلام و دشوارى هايى است كه رسول خدا (ص) در راه دعوت به اسلام بر خود هموار داشت و از انصار بيعت گرفت تا از او حمايت كنند و چون به شهرشان درآيد، پشتيبان او باشند.

5. مسجد خيف: اين مسجد پابرجاست و هر سال در موسم حج، از اول ذيحجه،

ص: 171

نمازهاى پنج گانه و نيز نماز عيد فطر در آن برگزار مى شود.

اين مسجد از شرق محدود به خيابانى است مخصوص عابران پياده كه بين مسجد و ساختمان وزارت امور اسلامى و آبريزگاه هاى مخصوص بازديدكنندگان مسجد و مناطق اطراف آن واقع است كه با پله هاى سيمانى به خيابان خيف راه دارد.

از غرب به خيابانى محدود است كه خيابان الرابطه را به خيابان خيف و ميدان مقابل نگهبانى مركزى متصل مى سازد.

در ضلع پيشين و شمالى مسجد، شمارى چادر نيم دايره جديد ضد حريق وجود دارد كه در اختيار مسئولان امنيتى و خدماتى و غيره است.

ساختمان مسجد خيف در دوره شكوفايى سعودى در دو مرحله تعمير و بازسازى شد: مرحله نخست در دوره ملك فيصل صورت گرفت. يكى از برجسته ترين ويژگى هاى اين مرحله، حفاظت از ويژگى هاى تاريخى مسجد است كه با توسعه آن در ضلع شمالى و جنوبى، و افزودن رواقى سرپوشيده به عرض ١5 متر و با سه رديف ستون كه در هر رديف آن ٢٢ ستون قرار دارد كه همگى مشرف بر صحن مسجد است، همراه بود. مساحت مسجد حدود ٢٣66٠ متر مربع بود كه طول آن از شرق به غرب حدود ١٨٢ متر و عرض آن از شمال به جنوب حدود ١٣١ متر بود. (1)

مرحله دوم در دوره ملك خالد صورت گرفت. در اين مرحله همه ساختمان قديمى به طور كامل تخريب شد و پى جديدى براى بنايى يكسره تازه ريخته شد. مساحت مسجد در اين مرحله به ٢5٠٠٠ متر مربع رسيد.

با تجديد بناى مسجد، همه آثار تاريخى كه مربوط به مكان هاى باستانى درون مسجد بود، از ميان رفت و كل مسجد، سر پوشيده و به سامانه تهويه مركزى مجهز شد.

در شوال سال ١4٢٧ه. ق مسجد ترميم گشت و پوشش قديمى كف آن برداشته شد تا دوباره سنگ فرش شود. پوشش قديم با ماشين آلات مكانيزه و سنگين كنده مى شد.


1- در متن مبدأ صفحه ١٠٨، طول و عرض اين مسجد براساس متر مربع! و چنين بيان شده است: «١٨٢م٢، ١٣١م٢» . - م.

ص: 172

در اثر كندن كف مسجد، چند زيرزمين در داخل آن كشف شد. من همراه دكتر معراج نواب ميرزا، و دكتر عبدالله شاووش، و داماد مهندسم عاصم عبدالله تركستانى كه در مؤسسه بن لادن كار مى كند، از اين موضوع آگاه شديم و مراتب را به مسئولان مركز مطالعات حج گزارش كرديم، چرا كه كارگران از اهميت اين دست امور آگاه نيستند. (1)

6. مسجد ابوبكر: احمد بن ابراهيم غزاوى مى گويد: (2)خانه ابوبكر در كنار مسجدى است كه در محله مَسفله است و مسجدى كه به او منسوب است در آنجا واقع است و مكان و شهرت آن براى عوام و خواص تا به امروز به تواتر شناخته شده است. (3)

موقعيت كنونى مسجد: اين مسجد چندان از مسجدالحرام دور نيست و در نزديكى كتابخانه حرم مطهر در محله مسفله و در نبش خيابان هرسانى واقع است كه خيابان ابوبكر از آن منشعب مى شود و به مسجد ابوبكر مى انجامد. (4)اين موقعيت مسجد پيش از تخريب كتابخانه حرم مطهر براى توسعه فضاى جنوبى حرم است.

در حال حاضر اين مسجد، يك طبقه وسيع و مجهز به دستگاه هاى جديد در طبقه چهارم مجتمع ساختمانى بزرگ [طرح بهسازى و توسعه حرم مطهر] را به خود اختصاص داده است. اين ساختمان در منطقه مجاور حرم و در همان مكان پيشين مسجد است كه حدود ٢٠٠ متر از حرم فاصله دارد. (5)

٧. مسجد تنعيم يا مسجد حضرت خديجه: اين مسجد هنوز پابرجاست و عمره گزاران آهنگ آن مى كنند. بناى اين مسجد بازسازى شده و رواق هاى آن در شكلى تازه توسعه يافته است.


1- مؤلف محترم در اشاره به مرجع اين سخن، بى آنكه از مقاله اى نام ببرد، به ويژگى هاى مجله محل نشر مقاله پرداخته است، ازاين رو، حذف شد. - م.
2- يك بند از صفحه ١٠٨ متن مبدأ حذف شد. - م.
3- مكة المكرمة فى شذرات الذهب، غامدى [و ديگران]، ص ١4٠.
4- دليل مكة المكرمة الاسلامى، بهجت صادق، ص ٩١.
5- دليل مكة المكرمة الاسلامى، بهجت صادق، ص ٩٢. * فاصله اين ساختمان تا حرم در واقع ٣٠٠ متر است. - م.

ص: 173

اين مسجد، پس از بازسازى (1): بناى قديمى مسجد [ كه در دوره عثمانى بازسازى شده بود] و سقف نداشت تخريب گشت. دولت سعودى در سال ١٣٩٨ه. ق طرحى براى بازسازى اين مسجد به زيباترين شكل و با معمارى بى همتا تهيه كرد؛ چرا كه اين مسجد از اهميت ويژه اى برخوردار است؛ زيرا در كنار ميقات اهل مكه واقع است. بارى ساختمان مسجد مستطيل و داراى دو بخش جداگانه است:

بخش يكم، از هشت جزر تشكيل شده است كه گنبدى بزرگ بر آنهاست. اين جزرها با تزئينات گوناگون زينت شده است. قاعده گنبد بر جزرها قرار دارد و بلنداى گنبد بر آنها افراشته شده است. در ميانه ديوار رو به قبله مسجد، محرابى بزرگ ساخته شده كه بلندى رواق آن چهل (2)متر است.

بخش دوم، دو گلدسته است كه يكى در كنج شمال غربى قرار دارد و ديگرى روبه روى آن در طرف مقابل و با همان ويژگى ها، برافراشته شده است. در بالاى هر گلدسته، مجمره اى گلابى شكل است كه بر بالاى آن هلالى نهاده شده است.

مسجد دو ورودى دارد كه به فضاى سر پوشيده اى كه ميان مسجد و آبريزگاه است، مى رسند. يكى از اينها داراى سه در است كه مستقيم به صحن مسجد باز مى شوند. يكى از اين دو در مخصوص زنان است و كسى كه از آن وارد شود مستقيماً به محل نماز در مقابل محراب مى رسد. محل نماز زنان در مسجد با حايلى چوبين جدا گشته است.

مسجد از سه جهت در محاصره ميدان ها و توقف گاه هاى خودروهاست و تنها مقابل آن آزاد و باز است. (3)

٨. مسجد فتح: اين مسجد در نزديكى جموم واقع است و يكى از شهروندان نيكوكار مكى بناى تازه و كوچكى در آن ساخته است. امام جماعت راتب دارد و


1- در متن مبدأ صفحه ١٠٩ آمده است: «المسجد حدبثاً» . - م.
2- رواق القبلة بارتفاع اربعين متراً. - م.
3- دليل مكة المكرمة الاسلامى، [بهجت صادق]، ص٧٢.

ص: 174

نمازهاى پنج گانه در آن برگزار مى گردد.

٩. مسجد جن (حرس) : اين مكان هنوز در مكان خود كه از قديم به سوق المعلا معروف بوده باقى و در سمت راست كسى است كه به سوى حرم سرازير است. اين مسجد داراى سه جهت اصلى است. ضلع شرقى آن مشرف بر خيابانى است كه به آرامستان معلا مى رسد؛ ضلع غربى آن به خيابان مسجدالحرام مشرف است؛ و ضلع شمالى آن مشرف بر خيابانى است كه خيابان مسجدالحرام و خيابانى كه به آرامستان معلا مى رسد در آن به يكديگر تلاقى مى كنند.

بناى اين مسجد در دوره جديد در سال ١4٢١ه. ق تجديد و بازسازى شده است. طرح معمارى اين بنا، بر ساختار هندسى جديدى مبتنى است كه خود را در نماى بيرونى ساختمان و گلدسته نامتعارف آن نشان داده است. بازسازى اين مسجد از منظر معمارى با بازسازى ديگر مساجد منطقه معلا يعنى مسجد جندراوى و مسجد عين زبيده، تفاوت دارد. نماى ديواره بيرونى و درونى مسجد از سنگ مرمر رنگين درجه يك است.

طبقه هم كف مسجد، محل نمازگزاردن مردان و طبقه اول آن ويژه زنان است و وضوخانه آن در آبريزگاه قرار گرفته است.

١٠. مسجد جعرانه: [اين مسجد] هنوز پابرجاست و ساختمان آن در دوره سعودى چند بار بازسازى شده كه فرجامين آن در سال ١4٢٨ه. ق است.

١١. غار حرا: يكى از آثار برجسته و بسيار عالى مكه است كه شكل هندسى منحصر به فرد دارد. كسى كه به سوى مكه مى آيد از هر سمت كه باشد آن را مشاهده مى كند. محل وقوع اين غار از قديم مشهور و شناخته شده بوده است و مى توان از طريق راه پله قديمى كه در عصر عثمانى در كوه حرا ساخته شده به غار رفت. راه پله ياد شده در اثر آمد و شد زائران كما بيش از ميان رفته و خداوند زمينه اى فراهم ساخت تا كارگران به جاى پله هاى تخريب شده، پله هاى تازه بر كوه بتراشند.

ص: 175

هنگامى كه فرد به قله كوه و جايى كه مسجد است برسد اگر بخواهد به غارى كه رسول خدا (ص) چند شب در آن عبادت مى كرد درآيد، بايد خميده وارد شود. اين غار بيش از يك نفر گنجايش ندارد، مگر با سختى بسيار. زائر اين غار پيش از ساختن ساختمان هاى بزرگ و برج هاى بلند در مكه كه اكنون مانع رؤيت مسجدالحرام از غارند مى توانست از شكاف ميان صخره ها، مسجدالحرام را ببيند.

خدا را شكر اين غار هنوز باقى است و حاجيان و عمره گزاران و اهالى مكه با همه دشوارى هاى صعود، با شور و شوق به زيارت آن مى روند. اما آنچه در اين ميان موجب شرمندگى است، كارهاى فراوان خلاف شرع و عقيده صحيح است كه در كنار اين غار شريف صورت مى گيرد. علت اين امر آن است كه زائران يله اند و براى ساماندهى گروه هاى حج گزار و عمره گزار علاقه مند به زيارت اين مكان شريف، هيچ اقدامى نشده است، تا در قالب گروه هايى به سامان و زير نظر راهنماى رسمى دولت به زيارت اين غار آيند و راهنما، سيره نبوى را براى آنان بازگويد و از مراحلى كه رسول خدا (ص) سپرى كرد، ياد كند. نيز لازم است امكاناتى فراهم آيد تا بتوان از وسايل جديد سمعى و بصرى براى تهيه [و بازسازى] و ضبط وقايعى كه براى رسول خدا (ص) رخ داد و دشوارى ها و رنج هايى كه آن حضرت تحمل كرد استفاده نمود بى آنكه در اصول عقايد رخنه اى شود و به رفتارهايى نياز افتد كه از جاهلان و نيرنگ بازان فرصت طلب در روزگار ما سر مى زند و اصول عقيده صحيح را خدشه دار مى سازد، و به اقدامات [بازدارنده] (1)براى استفاده سالم و ايمن از اين مكان تاريخى نياز نيفتد.

پيرامون جبل النور (كوه حرا) به محله بزرگى تبديل گشته است كه به آن محله جبل النور گويند. بخشى از اين محله داراى نقشه هندسى جديد است و بخشى از آن به ويژه قسمت هايى كه پيرامون كوه است، بدون نقشه و بى حساب و كتاب شكل گرفته است.

كمربند ساختمانى اى كه بى حساب و كتاب و بدون نقشه پيرامون كوه حرا گسترده


1- در متن مبدأ صفحه ١١١ آمده است: «دون اتخاذ اجراءات سليمة. . .» كه غلط و درست آن: دون اجراءات سلبية است. - م.

ص: 176

شده است، با جايگاه تاريخى اين كوه در تاريخ اسلام سازوار نيست و راه بالا رفتن از كوه و رسيدن به اين ساختمان ها، باريك و ناهموار است و خانه هاى مردم و خيابان هاى تنگ، بر محله هاى پيرامون كوه غلبه كرده است و روز به روز در حال افزايش است. دسترسى به غارى كه رسول خدا (ص) در آن اعتكاف و عبادت مى كرد، بسيار دشوار شده است، چرا كه پله هاى منتهى به قله كوه از ميان رفته است، با اين حال مجاوران و زائران به آنجا مى روند.

١٢. غار ثور: شكر ايزد، اين غار نيز هنوز بر جاى خود است و حاجيان بيت الله الحرام براى بازديد از اين غار كه رسول خدا (ص) در راه هجرت به مدينه همراه ابوبكر در آن پناه گرفت [از كوه] بالا مى روند. بالا رفتن از اين كوه بسيار دشوارتر از بالا رفتن از كوه حراست. در بالاى اين كوه مسجدى بوده كه تخريب شده است.

اينها مجموع مكان هاى اسلامى تاريخى باقى مانده [در مكه مكرمه] تا سال ١4٣٠ه. ق است. (1)

اما اندوه سينه را مى فشارد كه به تاريخ اسلامى شمارى از اين مكان ها توجه درخور نمى شود (2)و براى رفاه حال حاجيان كه مشتاق دست يابى به آثار رسول خدا (ص) در شهر


1- عفيف الدين ميرغنى (در. ١٢٠٧ه. ق) يادآور شده است كه يكى از اين مكان ها، مسجد حضرت حمزه در مسفله [ پايين] دست مكه بر سر راه كسى است كه به بركه ماجن مى رود. فاسى گفته است: دليلى بر درستى اين انتساب در دست نيست، بلكه به نظر مى رسد اين انتساب نارواست، چه اينجا محل بنى هاشم نبوده است [شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، فاسى، ج ١، ص 5١٣]. اين مسجد هنوز پابرجاست. در دهه هفتاد قرن چهاردهم هجرى قمرى، مهندس مكى، محمد سعيد فاسى به طراحى و ساخت آن پرداخت. او از ساكنان پيشين محله مسفله است. فاسى كه در گذشته در محله مسفله زندگى مى كرد، به طراحى و ساخت آن پرداخت و بنايى تازه ساخت. اين مسجد پس از تخريب بسيارى از ساختمان هاى آغاز محله مسفله تقريبا در فاصله 5٠٠ مترى مسجدالحرام قرار گرفته است. ساختمان ها و برج هاى بلند، پيرامون اين مسجد را گرفته است و در كنار آن در سمت غرب، مسجدى ديگر است كه به جاى مسجد تخريب شده حمزه بنا شده است. خيابانى ميان اين دو مسجد فاصله انداخته است. با آنكه در اين منطقه و اطراف مسجد ساختمان هاى بزرگى ساخته شده است، خيابان هاى آن هنوز تنگ و باريك است. من به اتفاق دوستانم: دكتر عبدالله شاووش و دكتر معراج نواب ميرزا در صبح پنجشنبه ٢٧/4/١4٣٠ه. ق، براى بررسى بقاى اين مسجد از منطقه ديدار كردم.
2- اين سخن مؤلف، اعترافى ديگر به بى توجهى آل سعود به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه است. - م.

ص: 177

زادگاه اويند، وسائل جديد دست رسى به اين مكان ها فراهم نيامده است. چشم اميد به خداوند و سپس سازمان گردشگرى كشور عربستان دوخته ايم (1)تا گروهى كاركشته از دلسوزان ميراث فرهنگى كه از ارزش علمى و تاريخى اين مكان ها آگاهند، سرپرستى آنها را گردن نهند و براى پاسدارى از ميراث امت كه در رأس آنها مكان هايى است كه با تاريخ اسلامى جاودان ما ارتباط دارد، تلاش هايى درخور ستايش مبذول دارند.


1- اگر كسى جز وهابيان اين گونه به امرى چشم بدوزد، آنان وى را مشرك مى خوانند. - م.

ص: 178

ص: 179

گفتار پايانى

چكيده آنچه گذشت

١. تواتر علمى حجت شرعى است، همچنان كه تواتر محلى در شرع حجيّت دارد و هر دو، ابزار مسلم اثبات احكام شرعى به شمارند.

٢. ترديد در آنچه كه با تواتر علمى يا محلى به اثبات رسيده است، جنايتى پنهانى در تاريخ امت و متزلزل ساختن مسلمات آن، بلكه ترديد روا داشتن در اصولى است كه تاريخ امت و مسلمات آن با آنها به اثبات مى رسد. و اين براى كسى كه حقيقت اين گونه استدلال و اهميت شرعى آن را دريابد، شرعاً مسئله مهمى است.

٣. زيارت مكان هاى تاريخى، براى حاجى يا عمره گزار در زمانى كه در مكه مكرمه اقامت دارد، اگر از رفتارهايى كه عقيده را مخدوش مى سازد يا آن را در محاق ابهام مى برد تهى باشد، اصولاً مباح و رواست.

4. بايد به رفتارهايى اعتراض كرد كه با پاكى عقيده و نابى آن ساز نمى آيد، و از آنچه بى آسيب تر است براى باز داشتن از آنها بهره گرفت؛ زيرا هدف دست يابى به شناخت عقيده درست است. آگاهى از آنچه رخ داده است، در گسترش عقيده اسلامى و آنچه كه رسول خدا (ص) و [برخى از] صحابه گرامى او براى آن رنج ها بردند، و نيز اشباع بعد روحى فرد مسلمان بسيار مؤثر است.

5. حاجيان و عمره گزاران و كسانى كه براى شناخت تاريخ اسلامى اين سرزمين به

ص: 180

آنجا مى آيند، داراى احساسات روحى و عواطف ايمانى اند، زيرا هر مؤمنى كه درباره مكه مكرمه چيزى بخواند، با سوز و گداز مى خواند و فرا مى گيرد چنان كه پندارى دوست داشتنى ترين امور را با توجه و اهتمام مى خواند. چنين فردى بى صبرانه انتظار مى كشد فرصتى دست دهد تا به زيارت و ديدار مكه مكرمه مشرف شود و با آثار باستانى [اسلامى] آن و مواضع مناسك حج به گونه اى آشنا شود كه ديدارهاى او بر خوانده هايش گواه باشد و آگاهى هايش درباره مكان ها و مشاعر [حج] را [با آنچه در مكه مكرمه است] درست تطبيق دهد. بنابراين هنگامى كه به مكه مكرمه مى رسد، همه اطلاعات گرد آمده در ذهنش در برابر چشمش عينيت مى يابد و زنجيره اى از پرسش در ذهنش جان مى گيرد. درباره محل طواف، چاه زمزم، سرآغاز اين چاه، دارالندوه (1)و محل آن، مسجدالحرام و اصل آن و آنچه بدان افزوده شده است و درها و بناهاى آن، زادخانه نبوى، زادخانه فرزندان حضرت (ص) ، خانه هاى اصحاب، مساجد آنها، خانه ارقم بن ابى ارقم.

اينها همه برآمده از احساسات و عواطف ايمانى ژرفى است كه به طور طبيعى زائر [مكه مكرمه] را به افزايش اطلاعات درست درباره اين [شهر] وامى دارد. اين ديدار فرصتى است براى حضور او در منزلگاه هاى [مكه مكرمه] - كه ممكن است ديگر در عمر او تكرار نشود - و اقناع و بهره روحى حاصل از احساس علاقه و پايبندى به دستورهاى اسلام و اشتياق به پيروى از رسول خدا (ص) و اصحاب و تابعين صالح او.

6. ناديده انگاشتن احساسات و عواطف ايمانى كسانى كه به مكه مكرمه مشرف مى شوند، [در واقع] انكار حقيقت طبيعت بشرى و سرشت انسانى است، چرا كه گرايش به شناخت تاريخ اسلام در مكان ها و مواضع و منزلگاه هاى مكه مكرمه امرى طبيعى است.


1- گفته شده است دارالندوه، نخستين خانه ساخته شده در مكه است. اين خانه را قصى بن كلاب مى سازد تا سران قوم قريش در آن گرد آيند و در باره امور مهم مكه مشورت كنند. بنگريد به: مكة المكرمة التفاعل الحضارى فى المكان المقدس، ليلى بنت صالح محمد زعزوع، ص١١٩. - م.

ص: 181

٧. مكان هاى تاريخى، امانت هر نسل است كه بايد پاس داشته شوند. اين مكان ها شاهدى زنده از گذشته اند.

٨. مكان هاى تاريخى دو شهر مقدس مكه مكرمه و مدينه منوره، نمادها و نشانه هاى زنده تاريخ اسلام و مكان هاى سرنوشت ساز آن است، و از ميان بردن آنها تاريخ اسلام را در نگاه نسل هاى آينده به افسانه تبديل مى سازد. (1)

٩. فراخوانى به نابودى مكان هاى تاريخى دو شهر مقدس مكه مكرمه و مدينه منوره، از ميان بردن تاريخ اسلام در زادخانه اصلى آن است. (2)

١٠. تا آنجا كه مى دانيم فراخواندن به از ميان بردن مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه و جز آن، شيوه سلف صالح - حتى اگر مخالف زيارت اين مكان ها بوده اند - نبوده است؛ و از اين روست كه اين مكان ها، در طول سده هاى گذشته تا عصر حاضر چونان شاهدى زنده بر جاى مانده اند.

١١. از ميان بردن آثار تاريخى، روش درست باز داشتن از اقدامات مخالف توحيد و خلوص آن نيست، بلكه اين كار متضمن سست شدن ريشه هاى ايمان در جوانان است.

١٢. مردم به طور عام و سعوديان به طور خاص چنان بينش دينى اى يافته اند كه آنان را وامى دارد از رفتارهاى ناسازگار با عقيده صحيح روى برتابند.

١٣. حق را فداى باطل نمى كنند، پس نبايد اين مكان هاى تاريخى را از ميان برد و تاريخ حق را براى اقدامات جاهلانه و نادرست [كسان] از ميان برداشت. اين قاعده اى شرعى است كه حق را از رخنه باطل دور مى دارد.

در اين زمينه از عزالدين بن عبدالسلام ملقب به سلطان العلما پرسيده شده است كه اگر ثابت شود امرى سنت رسول خدا (ص) است، آيا از آن روى كه بدعت گذار آن را انجام مى دهد، مى توان آن را فرو گذارد يا نه؟


1- اگر چنين است چرا آل سعود تيشه تعصب كور و كژفهمى شور بر ريشه اين بناها نهاده اند، و امثال مؤلف محترم وادار شده اند بر آب رفته از جوى مويه كنند. - م.
2- اگر چنين است چرا آل سعود تيشه تعصب كور و كژفهمى شور بر ريشه اين بناها نهاده اند، و امثال مؤلف محترم وادار شده اند بر آب رفته از جوى مويه كنند. - م.

ص: 182

وى پاسخ مى دهد: جايز نيست سنت هاى [نبوى] را از آن روى كه اهل بدعت بدان ها مى پردازند كنار نهاد؛ زيرا حق را براى باطل بر زمين نمى نهند. عالمان و صالحان، پيوسته سنت هاى [نبوى] را برپا مى دارند، حال آنكه مى دانند بدعت گذاران هم به آن سنن پايبندند.

پس اگر حق به خاطر باطل وانهاده نمى شود، چگونه حق براى مشاركت ديگران در عمل بدان فرو نهاده شود حتى اگر به ترك كردن اذان و اقامه و سنت هاى ثابت و نمازهاى اعياد و بازديد از بيمار و سلام دادن و دعا كردن به عطسه كننده و صدقه پرداختن و برگزارى ميهمانى و ديگر نيكى ها و مستحبات بينجامد. والله اعلم. (1)

روش سلف صالح در رويارويى با كژپويى هاى اعتقادى، چنين بوده است.

١4. بهترين روش براى اصلاح رفتار برخى از حاجيان نادان، آگاهى بخشى دينى درست به آنها و به گونه اى است كه به شناخت رفتار شرعى درست نسبت به اين مكان هاى باستانى داراى ارزش دينى و معنوى و تاريخى برجسته در تاريخ امت، رهنمون سازد. روش درست و برتر اين است وگرنه حتى اگر خداى ناخواسته اين مكان ها هم از ميان برده شوند، اهل باطل از عقايد خود دست برنخواهند داشت.

١5. در حال حاضر مكان هاى تاريخى بر جاى مانده در مكه مكرمه عبارتند از: زادخانه شريف نبوى (كتابخانه مكه مكرمه) ، مسجد الرايه، مسجد الاجابه، مسجد البيعه، مسجد جن، مسجد فتح، مسجد جعرانه، مسجد تنعيم، مسجد خيف، غار كوه حرا، غار كوه ثور، [مسجد مزدلفه]، [مسجد نمره (قدس سره) ابراهيم].

١6. محل ولادت رسول خدا (ص) ، امرى كاملاً قطعى در ميان عالمان مكى است و براى مردم مكه مكرمه هم مسلم است كه ولادت آن حضرت (ص) در شعب [بنى] هاشم در مكه و در خانه پدر او صورت گرفته است كه امروزه به كتابخانه مكه مكرمه مشهور است.


1- الفتاوى الموصلية، [سلطان العلما]، ص٢٣.

ص: 183

در اين مطلب، ميان فقيهان و مورخان و عالمان سيره نبوى از صدر اسلام، نسل پس از نسل هيچ اختلافى وجود نداشته است.

١٧. زادخانه رسول خدا (ص) در طول تاريخ اسلام، از توجه فراوان مسلمانان و عنايت بسيار خلفا و اميران آن گونه كه درخور جايگاه حضرت رسول اكرم (ص) در دل مسلمانان است؛ برخوردار بوده است.

١٨. توجه ملك عبدالعزيز به مكان هاى تاريخى چون: زادخانه شريف نبوى، خانه حضرت خديجه، خانه ارقم بن ابى ارقم، زادخانه [امام] على بن ابى طالب (ع) ، و به كارگيرى فرهنگى اين مكان ها، نمونه اى عالى از رويكرد صحيح به آنهاست.

١٩. به كارگيرى زادخانه نبوى و تبديل آن به كتابخانه عمومى به دستور ملك عبدالعزيز (1)، داراى بعد فكرى و فرهنگى است. بعد فكرى اين كار در تابش علمى پيوسته آن است چه عالمان و پژوهندگان همه كشورهاى اسلامى به اين كتابخانه مى آيند و از كتاب هاى نفيس آن بهره مى برند.

بعد فرهنگى اين كاربرد در آن است كه اين مكان را كه تاريخ فرهنگى بلندى دارد به مشعل دانش و معرفت در بلدالامين تبديل كرده است. شايسته است از اين مكان نگهدارى شود تا يكى از آثار فرهنگى امت اسلام در عصر حاضر به شمار آيد كه از ميان اين آثار فرى جايگاه بر جاى مانده است.

٢٠. كتابخانه مكه مكرمه از رهگذر اين كاربرد فرهنگى، در پنجاه سال گذشته و از زمان تأسيس آن تا به امروز، خدمات علمى و معرفتى ارزشمندى انجام داده است؛ زيرا افزون بر بيست كتابخانه شخصى علماى بزرگ مكه و اديبان اين ديار را در خود جاى داده است و نشريات كمياب و نسخ خطى را از سطح جهان گردآورده است.


1- خواننده هوشيار عنايت دارد كه مؤلف محترم در صفحه ١٠5، ١٢٨ - ١٣٠ تصريح نموده است كه كار تبديل زادخانه نبوى (ص) به كتابخانه به درخواست و هزينه خانواده يوسف قطان (مالك خانه) بوده است، نه عبدالعزيز. وى تنها با اين كار موافقت كرده است. - م.

ص: 184

٢١. موقعيت بى همتاى اين كتابخانه و مكان تاريخى آن با آن اشارات و القائات معنوى و ايمانى، تاريخ زنده اى به شمار مى آيد كه شايسته است با منظرى ظاهر شود كه درخور جايگاه اسلامى و تاريخى آن است و نيز شايسته است در راه تحكيم عقايد صحيح اسلامى و كارآيى فعاليت هاى علمى و تبليغى به كار گرفته شود.

اين ساختمان بايد از درون و بيرون، چنان بازسازى شود (1)كه مركزى فرهنگى شود براى عالمان و اديبان و انديشوران و دانشجويانى كه از سراسر جهان اسلام به مكه مكرمه مى آيند. اين مركزيت با شأن و جايگاه برجسته اين مكان در تاريخ اسلام، سازوار است و اين نكته اى است كه پيش از اين علماى بزرگ سلفى درباره اين شهر و ديگر شهرها، توصيه و از آن حمايت كرده اند.

٢٢. نگهدارى از اين مكان تاريخى مبارك كه ساختمان و وضعيت مستقلى دارد و ديگر مكان هاى تاريخى مكه مكرمه و بهره گيرى دينى و علمى - عقلانى و مدنى - فرهنگى از آنها، پاس داشت احساسات و عواطف مسلمانان و يادآورى آغاز تاريخ اسلام و نيرنگ هاى فريبكارانى است كه مسلمانان در راه گسترش اسلام با آنها روبه رو مى شدند و امروز هم امت با بخشى از آنها مواجه است كه در حال حاضر به يادآورى آنها نياز نيست.

٢٣. بدون دليل معتبر، ترديد رواداشتن در صحت مكان هايى كه تواتر علمى و محلى بر درستى آنها وجود دارد، دسيسه اى است براى فسردن احساسات دينى، و جهالت نسبت به تاريخ و جنايتى عليه حقايق مسلم و ثابت شده.

٢4. غلو با تجاوز از حد مشروع، و سخت گيرى با سبك سرى و بلاهت، هيچ يك از اسلام نيست بلكه از سنن و رهنمودهاى اسلام بسيار به دور است و با اسلام و آسان گيرى و حقيقت آشكار آن نمى سازد.


1- اين اشارت نيز اعتراف بل اعتراض به بى توجهى آل سعود به مكان هاى تاريخى مكه مكرمه و خاصه زادخانه نبوى (ص) است. - م.

ص: 185

٢5. اعتدال و ميانه روى در همه چيز شعار اسلام است. پس عبوديت جز براى خداوند نيست و بزرگ داشت هر كس كه خدا او را بزرگ داشته، بزرگ داشت خداوند، و گرامى داشت هر كس كه خدا او را گرامى داشته است، گرامى داشت خداوند است. و هر چه در اين روند از حقيقت اسلام بيرون نرود و از قدرت خداوند درنگذرد، از اين دست است.

ص: 186

ص: 187

پيوست

شرح حال عالمانى كه در بحث مكان هاى تاريخى [مكه مكرمه] از آنها ياد شده است

اشاره

در اين جستار شرح حال برگزيده اى از فقيهان صاحب نظر در موضوع زيارت مكان هاى تاريخى و بيان حكم شرعى آن پيش رو نهاده مى شود، خواه مخالف و خواه موافق، زيرا هر كس را ديدگاه و اجتهادى است. (1)

از جمله امورى كه شايسته است خواننده از آن غفلت نورزد آن است كه اين گروه از مؤلفان، چه مخالف و چه موافق، با بدعت ها و امور تازه اى كه در شرع شاهدى بر آنها نيست، با قلب و قلم مبارزه كرده اند و در اين باره آثارى فراوان پرداخته اند. آنان عالمانى اند كه در علم و عقيده مورد وثوقند، گرچه ديدگاه ها و روش هاى استدلالى آنها گوناگون است.

خواننده، همه اينها را در شرح حال اين عالمان خواهد ديد. آنان در نوشته هايشان، نسبت به بدعت هايى كه دامنگير عقايد اسلام گشته است، مواضعى قاطع گرفتند.

نكته ديگر براى رهنمود خواننده كتاب آن است كه استنادات و تأييدها و تصديق هايى كه تا كنون در اين كتاب صورت گرفته و نيز شرح حال هايى كه در پى


1- ديدگاه اين نخبگان پيشتر آمد. - م. * اين يادآورى را مترجم از متن به پانوشت آورد. - م.

ص: 188

خواهد آمد، همگى از محققان كتب است و آنچه به اين قلم منسوب است، تنها نقل و اقتباس استنادات و تأييدها و تصديق هاست.

١. ابووليد محمد بن عبدالله بن احمد ازرقى (در. ٢5٠ه. ق)

مؤلف كتاب اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، چاپ رشدى و صالح ملحس، (چاپ سوم، مكه مكرمه، مطابع دارالثقافة، ١٣٩٨ه. ق) .

حاجى خليفه در كشف الظنون مى گويد: «امام ابووليد محمد بن عبدالكريم ازرقى در گذشته در ٢٢٣ه. ق است. او نخستين كسى است كه در تاريخ مكه كتاب نوشت. خلاصه كتاب او زبدة الاعمال نام دارد.» [كه در قرن هشتم و به قلم سعدالدين بن عمر ابن محمد بن على اسفراينى مكى تهيه شده است. نام كامل اين خلاصه: زبدة الاعمال و خلاصة الافعال است]. (1)

[ولادت ازرقى:] از تاريخ زادن ازرقى اطلاع دقيقى در دست نيست و هيچ يك از مورخان به آن اشاره نكرده اند، زيرا پيشينيان به طور كامل از شرح حال او غفلت ورزيده اند و شرح حالى كه از او به ما رسيده روايت [متأخران] (2)است.

[ درگذشت ازرقى:] تاريخ درگذشت ازرقى هم به طور دقيق ثبت و ضبط نشده است. حاجى خليفه درگذشت او را در ٢٢٣ ذكر كرده است (3)و ابن عزم تونسى (4)[٨١6 -٨٩١ ه. ق] مى گويد: سال درگذشت او ٢١٢ است. اما هر دو ره گم كرده اند؛ چرا كه ازرقى چند ده سال پس از اين تاريخ درگذشته است. فاسى در كتاب العقد الثمين [فى تاريخ البلد الامين] يادآور شده است كه ازرقى در روزگار منتصر [عباسى] زنده بوده است. (5)


1- كشف الظنون، حاجى خليفه، ج ١، ص ٣٠6. - م.
2- در متن مبدأ صفحه ١٢١ به غلط آمده است: «من رواية الآخرين» . - م.
3- كشف الظنون، ج ١، ص ٣٠6. - م.
4- مؤلف محترم به كتاب ابن عزم تونسى اشاره نكرده است. مترجم احتمال مى دهد مؤلف محترم از نسخه خطى كتاب دستور الإعلام بمعارف الأعلام ابن عزم استفاده كرده باشد. در ايران بل جهان، هيچ اثرى از ابن عزم به چاپ نرسيده است. - م.
5- العقد الثمين [فى تاريخ البلد الامين، فاسى]، ج ١، ص ١٢ - ١٣. نيز بنگريد به: الاعلام، زركلى، ج 6، ص ٢٢٢.

ص: 189

٢. ابوعبدالله محمد بن اسحاق بن عباس فاكهى

نويسنده كتاب اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه. چاپ عبدالملك بن عبدالله بن دهيش (چاپ اول، مكه مكرمه، مكتبة و مطبعة النهضة الحديثة، ١4٠٧ه. ق) .

زندگى فاكهى: ابن حجر در پايان كتاب تغليق التعليق على صحيح بخارى، بخش بلندى درباره بخارى پرداخته است و در آن ذيل فصلى با عنوان «فصلى در ذكر كسانى كه از بخارى روايت كرده اند» از گروهى ياد كرده است كه از كتاب هاى بخارى روايت كرده اند. سپس گفته است: از جمله حافظان (يعنى كسانى كه از بخارى روايت كرده اند) معاصران او و پس از آنها ابوزرعه و ابوحاتم و ابراهيم بن اسحاق حربى است. سپس شمارى از حافظان را برمى شمارد و مى گويد: «محمد بن اسحاق فاكهى، صاحب اخبار مكة [فى قديم الدهر و حديثه]. ابن حجر، فاكهى را از حافظانى دانسته است كه از بخارى روايت كرده اند.» (1)

كسب دانش و سفرهاى [فاكهى در پى دانش]: فاكهى بسيار زود به دانش آموزى و به خدمت استادان رسيدن و فراگيرى از آنها پرداخت. او در كتابش تصريح مى كند كه خدمت پاره اى از استادانش در مكه مى رسيده كه اهل مكه نبوده اند.

فاكهى به فراگيرى از كسانى كه در مكه بودند - چه استادان مكى و چه درآمدگان به آن - بسنده نكرد و در پى دانش به مراكز علمى سفر كرد كه در آن روزگار از شهرتى بسزا برخوردار بودند. از كتاب او برمى آيد كه به بغداد سفر كرده و از احمد بن عبدالجبار عُطاردى (در. ٢٧٢ه. ق) استماع نموده است. همچنان كه به كوفه سفر كرده و از اسماعيل بن محمد اَحمَسى استماع نموده است. او به صنعا هم سفر نموده و نزد محمد بن على نجار و ابراهيم بن احمد يمانى به استماع پرداخته است. (2)


1- [تغليق التعليق على صحيح البخارى، ابن حجر عسقلانى]، ج 5، ص 4٣٧ - 4٣٩. * در پانوشت دوم متن مبدأ صفحه ١٢١ آمده است: «تعلق التغليق» . - م.
2- مؤلف محترم در متن مبدأ صفحه ١٢٢، پنج بار به مرجعى با عنوان الاثر ارجاع داده است، اما از مؤلفى نام نبرده است. مترجم براى يافتن كتابى با اين نام بسيار جستجو كرد اما كام نيافت. سپس چون به مقدمه ابن دهيش بر كتاب اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه مراجعه كرد تا شايد گره گشوده گردد دريافت كه ابن دهيش در مقدمه كتاب (صفحه 44) مى گويد: كتاب فاكهى در بردارنده ٣٠٠٠ حديث و اثر است. سپس در شرح شيوه كار فاكهى در اين كتاب، به متن خود كتاب استناد مى جويد و مثلاً مى گويد: در اثر (الاثر) ٢٠١١ چنين گفته است و در اثر (الاثر) ١٩١٨ چنان. روشن است كه ابن دهيش از كتابى با عنوان الاثر ياد نكرده است. - م. * مؤلف محترم در شرح حال فاكهى از مقدمه ابن دهيش سود جسته و عجيب است كه درنيافته است مراد ابن دهيش از الاثر، خبر يا اثرى است كه فاكهى در اخبار مكه نقل كرده است؛ از اين رو در پى اين خطاى فاحش، در متن مبدأ (صفحه ١٢٢) مى گويد: «قال فى الاثر، ص 5٧6، يا انظر الاثر، ص ١٠5٣، يا الاثر، ص ١٩٠4، . . .» . مترجم اين ارجاعات ناصواب و گمراه كننده را حذف كرد. - م.

ص: 190

جايگاه اجتماعى فاكهى: از آنچه او در كتابش نگاشته است بر مى آيد كه وى از شخصيت هاى معتبر مكه بوده است. برخى از اخبار مى رساند كه وى - به ويژه پس از بلوغ علمى - از بزرگان مكه بوده است. فاكهى در اين كتابش مكان ها و محل هايى را توصيف كرده است كه دانش طلب معمولى نمى توانسته است بدان ها برسد يا آنها را ببيند. نيز وى از رويداها و نامه نگارى هايى ميان حاكمان ياد كرده است كه جز خواص بدان ها آگاه نمى شده اند.

مشايخ فاكهى: وى در جلد دوم كتاب اخبار مكة [فى قديم الدهر و حديثه] از ٢٣١ شيخ روايت كرده است. ميزان روايت او از اين شيوخ يك اندازه نيست.

او از پيشوايان حديثى اى كه از بزرگانند و به حفظ و اتقان و عنايت به حديث شهره بوده اند، روايت كرده است كسانى چون: محمد بن اسماعيل بخارى، مسلم بن حجاج، ابوحاتم رازى، ابوزرعه جرجانى، احمد بن حميد صيدلانى، ابراهيم بن يعقوب جوزجانى، اسحاق بن منصور كوسج، حسن بن عرفه عبدى، عباس بن محمد دورى، عمرو بن على فلاس، زبير بن بكار و ديگران.

اهميت كتاب فاكهى: ابن حجر از اين كتاب آگاه بوده و در بسيارى از آثارش از آن استفاده كرده و اسناد روايات را به او رسانده و گفته است: كتابى است نفيس در پنج جزء. (1)فاسى در كتاب شفاء الغرام [باخبار البلد الحرام] مى گويد: در كتاب فاكهى، مطالب فراوان و بسيار سودمندى هست كه غير از مطالب كتاب ازرقى و كتاب


1- تغليق التعليق، [ابن حجر عسقلانى]، ج 5، ص 4٧١.

ص: 191

ماست. (1)فاسى با اين بيان معلوم مى دارد كه محتواى كتاب فاكهى گسترده است و بر مطالب علمى و تاريخى و ادبى كتاب ازرقى و نيز كتاب فاسى شفاء الغرام [باخبار البلدالحرام] مى چربد. اين در حالى است كه اين دو كتاب از بزرگ ترين آثار پرداخته شده در اين زمينه اند.

اگر بخواهيم اهميت كتاب فاكهى را دريابيم، بايد به متون فراوانى كه فاكهى از كتاب هاى مفقود شده در اين كتاب براى ما نگاه داشته است، اشاره كنيم.

درگذشت فاكهى: فاسى در كتاب العقد الثمين [فى تاريخ البلد الامين] مى گويد: نمى دانم چه زمانى از دنيا رفته است، اما تا ٢٧٢ زنده بوده است؛ زيرا ماجرايى را از اين سال درباره مسجدالحرام باز گفته است. (2)و (3)

٣. ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزى [حدود 5١٠ - 5٩٧ه. ق]

نگارنده كتاب مثير الغرام الساكن الى اشرف الاماكن. چاپ مصطفى محمد حسين ذهبى (چاپ اول، قاهره، دارالحديث، ١4١5ه. ق) .

[نام و نسب ابن جوزى:] مصحح كتاب در معرفى نگارنده آن مى گويد: «نسب امام ابن جوزى و لقب او: وى جمال الدين ابوالفرج عبدالرحمان بن على بن محمد بن على بن عبيدالله بن عبدالله بن حماد بن احمد بن محمد بن جعفر بن عبدالله بن قاسم بن نضر ابن قاسم بن محمد بن عبدالله بن فقيه عبدالرحمان بن فقيه قاسم بن محمد بن خليفه رسول خدا (ص) ابوبكر صديق قرشى تيمى بكرى بغدادى حنبلى است.»

وى در ادامه به پژوهشى دامن فراخ درباره ابن جوزى پرداخته است كه به اندكى از


1- شفاء الغرام [باخبار البلد الحرام، فاسى]، ج ١، ص ٣٢ - ٣٣. - م. * در متن مبدأ پانوشت دوم صفحه ١٢٣ آمده است: «شفاء الغرام، ج ١، ص 4» . - م.
2- العقد الثمين فى تاريخ البلد الامين، فاسى، ج ١، ص ٩ - ١٢، ١4، ٣١، ٣٣، ٣١٠، نيز بنگريد به الاعلام، زركلى، ج6، ص٢٨.
3- در صفحه ١٨٩ همين اثر اشاره شد كه فاكهى از احمد بن جبار عطاردى (در. ٢٧٢ه. ق) استماع حديث نموده است. اين خود دليلى است روشن بر زنده بودن وى تا تاريخ ياد شده. - م.

ص: 192

آن اشاره مى كنيم تا خواننده با پيشوايى او آشنا شود.

ولادت ابن جوزى: ابن جوزى، در بغداد و در محله درب حبيب زاده شد. درباره زمان ولادت او پنج قول مختلف وجود دارد و از 5٠٨ تا 5١٢ه. ق را ذكر كرده اند.

مذهب فقهى ابن جوزى: وى حنبلى و داراى گرايش تند به حنبليان است. اين مطلب از موارد مكررى در سخنان او در كتاب هايش به ويژه دو كتاب مناقب الامام احمد، و المنتظم [فى تاريخ الملوك و الامم] برمى آيد.

شيوخ ابن جوزى: ابن جوزى بنابر رويه علماى قديم به طور عام و محدثان به طور خاص، مشايخ بسيار داشته است. وى مشايخش را در كتاب مشيخة ابن الجوزى معرفى كرده است. ٨6 نفر از آنان مرد و ٣ نفر زن بوده اند.

ستايش بزرگان از ابن جوزى: حافظ ذهبى درباره ابن جوزى مى گويد: «واعظ ذوفنون، صاحب آثار فراوان و مشهور در دانش هاى گوناگون چون تفسير و حديث و فقه و موعظه و اخبار و تاريخ و جز اينهاست. از كودكى وعظ مى كرد و در موعظه از همالان پيش افتاد. نيك شعر مى سرود. آن مايه به خط خود نوشت كه در شمار نيايد و چنان مقبول و محترم بود كه از آن فراتر نمى شود.» (1)

ابن خلكان درباره وى مى گويد: «علامه روزگار خويش و در حديث و فن خطابه و وعظ سرآمد دوران خود بود. او در بسيارى از علوم كتاب نوشت و آثارش بى شمار است.» (2)

عمادالدين اصفهانى مى گويد: «واعظى است عبارت پرداز، نيك اشارت، كه دلبسته جناس (3)در گفتار، و شيفته رامش در اندرز است و گفته اش در دل ها نشنيد. شيرين شمايل است و موزون رفتار.» (4)


1- العبر فى خبر من غبر [ذهبى]، ج 4، ص ٢٩٧ - ٢٩٨.
2- وفيات الاعيان، [ابن خلكان]، ج ٢، ص ٣٢١.
3- به كار بردن دو يا چند واژه با شكل واحد و معانى مختلف. - م.
4- خريدة القصر و جريدة العصر، [عماد الدين اصفهانى]، ج ٢، ص ٢6١.

ص: 193

ابومظفر سبط ابن جوزى مى گويد: «از دنيا روى گردان بود و آن را كوچك مى شمارد و هفته اى يك بار قرآن را دوره مى كرد و از خانه بيرون نمى رفت مگر به مسجد جامع براى نماز جمعه و مجلس. هرگز با كسى شوخى نمى نمود و [در كودكى در كوچه] (1)با كودكان بازى نمى كرد و شبهه ناك نمى خورد و بر اين روش بود تا درگذشت.» (2)

ابن كثير او را چنين وصف مى كند: «يكى از مهتران عالمان است كه در بسيارى از دانش ها چيره و از ديگران سر بود و نزديك به سيصد كتاب كوچك و بزرگ گرد آورد و به دست خود نزديك به دويست جلد كتاب پرداخت. او در همه دانش ها استاد بود و در علوم رايج چون: تفسير و حديث و تاريخ و حساب و نجوم و پزشكى و فقه و علومى ديگر مانند لغت، نحو و. . . آثارى به جا گذاشت.» (3)

ابن تيميه مى گويد: «بيش از هزار كتاب از او برشماردم و پس از آن آثارى از او ديدم كه در شمار نياورده بودم.» (4)

ابن رجب [حنبلى] مى گويد: «وقتش را بر باد نمى داد و روزانه چهل صفحه مى نگاشت و سالانه از نوشته هاى او پنجاه تا شصت جلد برهم چيده مى شد. او در همه علوم تأليف دارد.» (5)

موفق مقدسى مى گويد: «ابن جوزى در وعظ، امام روزگار خود بود. او در انواع علوم آثارى نيكو پرداخت و ذوفنون بود و در فقه تدريس و تأليف مى كرد.» (6)


1- در متن مبدأ صفحه ١٢5 آمده است: «ولا لعب مع صبى» و به مرآة الزمان سبط ابن جوزى ارجاع داده شده است. مرآة الزمان در دسترس مترجم نبود تا با نقل مؤلف محترم تطبيق داده شود، اما در البداية والنهاية (ابن كثير، ج ١٣، ص ٣٢) آمده است: «در كودكى با كودكان بازى نمى كرد» ؛ خود ابن جوزى هم در لفتة الكبد فى نصيحةالولد، ص ٣6 گفته است: «به ياد ندارم هرگز در كوچه با بچه ها بازى كرده باشم» . از اين رو، ترجمه براساس سخن خود ابن جوزى صورت پذيرفت. - م.
2- مرآة الزمان، [سبط ابن جوزى]، ج ٨، ص 4٨٢.
3- البداية و النهاية، [ابن كثير]، ج ١٣، ص ٣١.
4- بنگريد به: الذيل على طبقات الحنابلة، [ابن رجب حنبلى]، ج ٣، ص 4١5.
5- [الذيل] على طبقات الحنابله، [ابن رجب]، ج ٣، ص 4١٧.
6- مؤلف نشانى نداده است. از موفق مقدسى، تنها كتاب التوابين شناسايى شد اما در اختيار نيست. - م.

ص: 194

داودى، ابن جوزى را چنين ستوده است: « امام علامه، حافظ عراق و واعظ آفاق، صاحب آثار بنام در دانش هاى گوناگون چون: تفسير و حديث و فقه و وعظ و زهد.» (1)

ابوالخير محمد بن جزرى در ستايش او مى گويد: «امام حافظ ابوالفرج بن جوزى. . . ده گانه را نزد على ابوبكر محمد بن حسين مزرفى تلاوت كرد.» (2)مرادش آن است كه ابن جوزى حفظ قرائت هاى ده گانه قرآن را بر علوم و معلوماتش افزود.

جايگاه علمى ابن جوزى: وى به يك دانش بسنده نكرد. خودش در اين باره مى گويد: «به دانشى يگانه بسنده نكردم بلكه فقه و حديث مى خواندم و در پى زاهدان بودم و پس از آن به ادبيات عرب پرداختم. هيچ يك از محدثان و واعظان تازه وارد به شهر را رها نمى كردم مگر اينكه به محضرش مى رسيدم و [از] فضايل او برمى گرفتم.» (3)

وى چنان كه ذهبى يادآور شده است، در تفسير از بزرگان به شمار بود و در مجالس وعظ، كل قرآن را تفسير نمود. خودش مى گويد: «از زمان نزول قرآن، واعظى را نمى شناسم كه همه قرآن را در مجلس وعظ تفسير كرده باشد.» از برجسته ترين آثار تفسيرى ابن جوزى، كتاب المغنى است كه آن را در زاد المسير فى علم التفسير، خلاصه كرده است. مغنى در نه مجلد به چاپ رسيده است.

او در علم حديث هم [استاد است] و از حافظان حديث به شمار مى رود. وى تنها يازده سال داشت كه در علم حديث كتاب نوشت و پيش از اين - چنان كه خودش مى گويد - به استماع حديث پرداخت.

ابوعبدالله دبيثى مى گويد: «شناخت حديث و علوم آن و آگاهى از صحيح و سقيم آن به او انجاميده است و او در زمينه مسانيد حديث و ابواب آن و رجال و ديگر امورى كه در [حديث پژوهى] بدان ها نياز است آثارى پرداخته است.» (4)


1- طبقات المفسرين، [داودى]، ج ١، ص ٣٧5.
2- غاية النهاية فى طبقات القراء، [ابن الجزرى]، ج ١، ص ٣٧5.
3- صيد الخاطر، [ابن جوزى]، ص ١٣5؛ و لفتة الكبد [فى نصيحة الولد]، [ابن جوزى]، ص ٢4.
4- به نقل از [سير] اعلام النبلاء، [ذهبى]، ج ٢، ص ٣٧٣؛ مرآةالزمان، [سبط ابن جوزى]، ج ٨، ص ٧٨٢.

ص: 195

ابن ساعى مى گويد: «از بسيارى نقل حديث كرده است و مردم از او حديث استماع كرده اند و از او بهره برده اند. او بى شمار كتاب نوشته است. اعلام احاديث مسند را گرد آورده است و احاديث ضعيف و واهى را معلوم داشته است.» (1)

از مهم ترين آثار او در حديث، جامع المسانيد، الحدائق، الموضوعات، العلل المتناهيه را مى توان نام برد.

ابن جوزى در وعظ بسيار استاد بود و حتى گفته اند كه او عالم عراق و واعظ آفاق است. وى وعظ را در نه سالگى آغاز كرد كه نشانه حافظه نيرومند و حضور ذهن و هوش سرشار و نبوغ زودرس اوست. در مجالس موعظه او مردمى بسيار گرد مى آمدند و به سخنش گوش مى سپاردند و متأثر مى شدند. وى درباره تراز تأثير سخنش در مردم مى گويد: «خداوند بيش از اندازه دل مردم را پذيراى من ساخته و سخنم را در آنان گيرا كرده است، در درستى سخنانم شك روا نمى دارند. نزديك به دويست تن از اهل ذمه به دست من ايمان آوردند. در مجالس وعظ من افزون بر يكصد هزار [نفر] توبه كردند. من بيش از بيست هزار وادى هموار را كه بى خبران از آنها در رنج بودند پيمودم.» (2)و (3)و (4)

ابن رجب مى گويد: «مجالس وعظ او بى نظير بود و مانند آنها شنيده نشده است. اين مجالس بسيار سودمند بوده است و غافلان [در آنها] (5)به خود مى آمدند و جاهلان مى آموختند و گناه كاران توبه مى كردند و مشركان مسلمان مى شدند.» (6)

شايد از شاخص ترين آثار او در موعظه التبصرة، المنتخب، المدهش، بحر الدموع، بستان الواعظين و رياض السامعين باشد.


1- الجامع المختصر، ابن الساعى، ج ٩، ص66.
2- لفتة الكبد [فى نصيحة الولد]، [ابن جوزى]، ص [٣٧]. * در پانوشت اول صفحه ١٢٧ متن مبدأ به خطا آورده است: «ص ٢5١» . - م.
3- يعنى مسائلى بسيار به ديگران آموختم. - م.
4- و قد قطعت عشرين الف سالفاً مما يتعاناه الجهال. - م.
5- در متن مبدأ صفحه ١٢٧ به غلط آمده است: «يتوب غيها. . .» . - م.
6- الذيل على طبقات الحنابلة، ابن رجب، ج ٣، ص 6١٠.

ص: 196

اما در حوزه فقه، بى ترديد وى فقيه است و چگونه نباشد حال آنكه واعظ و مفسر و حافظ حنبلى مذهب و در پاره اى از ديدگاه ها مجتهد است. ابن رجب درباره اش گفته است: مدرس مدرسه يعنى مدرسه فقه حنبلى بوده است. بهترين آثار فقهى او عبارتند از: الانصاف فى مسائل الخلاف، عمدة الدلائل فى مشهور المسائل، المذهب فى المذهب، مسبوك الذهب، المنفعة فى المذاهب الاربعة و جز اينها.

در حوزه تاريخ هم وى مورخى ماهرنگار است و چيزى چون كتاب المنتظم او بر اين امر گواه نيست. وى در منقبت نگارى هم دست داشته و مجموعه اى تاريخى و تخصصى در اين زمينه پديد آورده است، از آنهاست. مناقب احمد بن حنبل، مناقب الحسن البصرى، مناقب عمر بن خطاب، مناقب عمر بن عبدالعزيز، مناقب سفيان الثورى، مناقب ابراهيم بن ادهم و جز اينها.

اينها گذشته از نبوغ او در ادبيات و لغت و شعر است. ذهبى مى گويد: «شعر تر سروده است و به خط خود آن مايه نوشته است كه در شمار نيايد. وى فوق العاده مورد پذيرش و احترام واقع شده است.» (1)از ابوشامه نقل است كه اشعار ابن جوزى ده جلد است و شعرش نيكوست گرچه آكنده از محسنات بديعى است. از ابن جوزى كتابى با عنوان المقامات چاپ شده است (2)[كه در بردارنده مقامه ها و خطبه هاى او در مجالس گوناگون است].

آثار ابن جوزى: كتاب هاى او فراوان و بيش از هزار عنوان است. ابن تيميه مى گويد: «شيخ ابوالفرج متضلع است و آثار بسيار در موضوعات فراوان دارد. من آنها را برشماردم فزون بر هزار بود و بعدها آثار ديگرى از او ديدم كه نديده بودم.» (3)

علوجى كتاب وزينى پرداخته است با عنوان مؤلفات ابن الجوزى و در آن، آثار او را


1- العبر فى خبر من غبر، ذهبى، ج 4، ص ٢٩٧ - ٢٩٨. * در متن مبدأ پانوشت اول صفحه ١٢٨ آمده است: «العبر فى خير. . .» . - م.
2- مؤلف محترم نشانى نداده است. - م.
3- بنگريد به: الذيل على طبقات الحنابلة، ابن رجب حنبلى، ج ٣، ص 4١5. - م.

ص: 197

گرد آورده و اشاره كرده است كه سى كتاب از آثار او چاپى و ١٣٩ عنوان از آثارش خطى و موجود و ٢٣٣ عنوان از آنها مفقود است. برخى از دوستان بر كتاب علوجى استدراكى نوشته اند و به كتاب هايى ديگر از ابن جوزى اشاره كرده اند. (1)

درگذشت و خاكسپارى ابن جوزى: خداوند عمر اين امام گرانمايه را بلند گردانيد. او در بغداد با احترام و بزرگى زيست و در شب جمعه دوازدهم رمضان سال 5٩٧ه. ق بين مغرب و عشا در خانه اش واقع در محله قطفتا [در شرق] بغداد درگذشت. (2)[جنازه او بر دوش مردم حمل شد. جمعيت بسيار انبوه بود. در باب حرب كنار پدرش نزديك احمد بن حنبل به خاك سپرده شد. قيامتى بود حتى گفته شده است در اثر ازدحام جمعيت و شدت گرما گروهى از مردم تلف شدند]. (3)

4. يحيى بن شرف نووى ([6٣١ ] - 6٧6ه. ق)

4. يحيى بن شرف نووى ([6٣١ (4)] - 6٧6ه. ق)

صاحب كتاب الايضاح فى مناسك الحج و العمرة. همراه با كتاب الافصاح على مسائل الايضاح على مذاهب الائمة الاربعة و غيرهم اثر عبدالفتاح حسين راوه مكى (چاپ دوم، مكه مكرمه، المكتبة الامدادية، ١4١4ه. ق) .

عبدالفتاح حسين راوه در شرح حال نووى مى گويد: «او امام علامه شيخ الاسلام، استاد متأخران و حجت خدا بر آيندگان و دعوت كننده به راه گذشتگان و شارح مذهب شافعى و تهذيب و تنقيح كننده و سامان بخش آن است. او فقيه محدثان و محدث فقيهان، حافظ ابوزكريا يحيى بن شرف بن موسى بن حسن بن حسين بن حزام بن محمد بن جمعه نووى شافعى است.»

ولادت نووى: او در دهه نخست محرم سال 6٣١ه. ق در نوى يكى از روستاهاى


1- مؤلفات ابن الجوزى، علوجى. - م.
2- [مثير الغرام الساكن الى اشرف الاماكن، ابن جوزى، (مقدمه محقق)]، ص ٩- ١٧. - م. * در صفحه ١٢٨ متن مبدأ تنها آمده است «ص ٩ - ١٧» . - م.
3- البداية و النهاية، ابن كثير، ج ١٣، ص ٣٣. - م.
4- در متن مبدأ صفحه ١٢٨ آمده است: «6١٣ - 6٧6 ه «. - م.

ص: 198

دمشق در ارتفاعات جولان به دنيا آمد و در آن باليد و قرآن كريم را حفظ كرد.

مهارت نووى در علوم گوناگون: او در علوم گوناگون استاد بود از اين رو در فقه شافعى و متون حديثى و علم رجال، مرجع و تكيه گاه ديگران بود. نووى جامع روايت و درايه بود و در ميان مردمان روزگار خود در شناخت و حفظ و ثبت و ضبط احاديث رسول خدا (ص) و اطلاع از روايات صحيح و غيرصحيح و سند روايات سرآمد بود. پس نووى فقيه محدثان و محدث فقيهان است. بلكه وى چهره اى تابناك و بى رقيب و محل رجوع و مورد اعتماد مردم بوده است.

تدريس نووى: وى چون مقدمات حديث و فقه را آموخت، به تدريس اين دو درس در مدرسه اقباليه كه جمال الدين اقبال در سال 6٠٣ه. ق تأسيس كرده بود پرداخت. سپس به تدريس در مدرسه ركنيه كه ركن الدين منكورس درست كرده بود و مدرسه خلفيه كه خلف الدين سليمان بنا كرده بود مشغول شد. پس از اين، مسئوليت اداره دارالحديث را در سال 665ه. ق گردن نهاد و در ازاى اين خدمت هيچ مزد نستاند تا درگذشت.

ويژگى هاى نووى: وى بسيار پرهيزگار و زاهد بود. ذهبى مى گويد: «او نه اندوخته اى داشت نه اهل رفاه و برخوردارى بود و در عين حال جانب خداترسى و خرسندى و پرهيزگارى و مراقبت براى خدا در پيدا و پنهان را نگاه مى داشت و خواهش هاى نفس چون پوشاك تميز و خوراك لذيذ و ظاهر آراسته را فرو نهاده و خوراكش نان خشك با نان خورشى ساده و اندك بود و پوشاك او جامه اى پنبه اى با بالاپوشى از سختيان نازك [پوست دباغى شده بز] بود.» (1)

نووى از ميوه دمشق نمى خورد؛ چه در باغ آن نيرنگ و شبهه بود. او از آنچه [پدرش از نوى] برايش مى فرستاد [مى خورد] (2). در شبانه روز جز يك وعده پس از عشاى


1- تذكرة الحفاظ، ذهبى، ج٢، ص١٧4. - م.
2- برخلاف متن مبدأ صفحه ١٣٠ كه مى گويد: «و كان لا يتقوت مما يأتى من بلده من عند والديه» ، در بدايه ابن كثير (ج ١٣، ص ٢٩4) آمده است: «و كان غالب قوته مما يحمله اليه ابوه من نوى» ترجمه براساس متن مادر صورت گرفت. - م.

ص: 199

دوم غذا نمى خورد و مگر يك بار در سحر آب نمى نوشيد. ازدواج نكرد و بسيار شب زنده دار بود و [روزگار] به عبادت و كتابت مى گذراند. از اين رو سُبكى درباره وى مى گويد: «او سالار و (در برابر زنان) خويشتن دار و زاهد است و اگر دينش آباد گردد در بند ويرانى دنيا نيست. اهل زهد و خرسندى و پيروى از پيشينيان اهل سنت و جماعت و پايدارى در انواع خير است و ساعتى را بى طاعت نمى گذراند. در بحث با عالمان و ديگران آرام و بردبار است. به معروف فرامى خواند و از منكر بازمى دارد و به شاهان و اميران امر به معروف و نهى از منكر مى كند و از راه نامه به آنان پند مى دهد كه با مردم به داد روند و باج گيرى از خريدار و فروشنده را كنار نهند و حقوق افراد را به آنان باز پس دهند.» (1)ابوالعباس بن فرج مى گويد: سه مقام عالى به شيخ [نووى] روى آورد كه اگر هر يك از آنها از آن كسى بود، سخت مورد توجه قرار مى گرفت: علم و زهد و امر به معروف و نهى از منكر. (2)

درگذشت نووى: او در پايان عمرش پس از حج گزاردن و زيارت قدس و مزار خليل (ع) به زادگاهش نوى نزد پدر و مادرش رفت و در آنجا بيمار شد و در شب چهارشنبه ٢4 رجب سال 6٧6 ه. ق درگذشت. (3)

5. حافظ ابوالعباس احمد بن عبدالله بن محمد بن ابى بكر محب الدين طبرى مكى (6١5 - 6٩4ه. ق)

نگارنده كتاب القرى لقاصد ام القرى. چاپ مصطفى سقا (چاپ دوم، [قاهره]، شركة و مطبعة مصطفى البابى الحلبى و اولاده، ١٣٩٠ه. ق) .


1- در متن مبدأ صفحه ١٣٠ پايان سخن سبكى معلوم نشده است. - م. * متن ياد شده از سبكى نيست. مصحح كتاب در پانوشت (طبقات الشافعية الكبرى، ج٨، ص٣٩٧) از ديگر آثار سبكى مطالبى آورده است. - م.
2- مؤلف محترم ارجاع نداده است. - م.
3- [الايضاح فى مناسك الحج و العمرة، نووى، (مقدمه محقق)]، ص5 - ٩. - م. * در پاورقى صفحه ١٣١ متن مبدأ، تنها آمده است: «ص 5 - ٩» . - م.

ص: 200

[نام و نسب طبرى:] مصطفى سقا محقق كتاب طبرى درباره او مى گويد: «نويسنده اين كتاب يكى از محدثان و فقيهان برجسته شافعيه، حافظ، امام احمد بن عبدالله محب الدين طبرى، [مكنى به] ابوالعباس و ابوجعفر، شاخه اى از درختى بزرگ از درختان شرافت و رهبرى در دانش و نژاد است كه نسبش به [امام] حسين بن على بن ابى طالب٨ مى رسد. ريشه اينان در طبرستان در شرق ايران پا گرفت و شاخه هاى آنها به مكه مكرمه در سرزمين حجاز رسيد. (1)محب الدين طبرى و عموزادگان او و فرزندان و نوادگان آنان كرسى تدريس و قضاوت و سخنرانى و امامت حرم شريف مكى را نسل به نسل حدود شش قرن در اختيار داشتند. آنان بزرگ ترين خاندان مكه بوده اند و حتى در ميان شرفا كه حاكمان مكه بوده اند كسى در اصالت و تبار و نژاد به پاى آنان نمى رسد.

زنان اين خاندان در برافراشتن مشعل دانش و پيشى گرفتن در فرى جايگاهى، به مردان بزرگ شانه مى زدند و تاريخ، نام آنان را ميان چهره هاى ماندگار ثبت كرده است.

[جايگاه علمى طبرى:] فاسى مورخ مكه در كتاب العقد الثمين [فى تاريخ البلد الامين] مى گويد: او آثار ارزشمندى در علوم گوناگون دارد. در اينجا از تاريخ، شهادت هايى را درباره مؤلف و خاندان او كه آوازه اش شرق و غرب را گرفته است، بازمى گوييم. جا دارد اين مطالب با حروفى از نور نوشته شوند.

[ولادت و تحصيل طبرى:] شمس الدين ذهبى، در كتاب تذكرة الحفاظ در شرح حال محب الدين طبرى مى گويد: «امام محدث مفتى، فقيه مكه مكرمه، محب الدين ابوالعباس احمد بن عبدالله بن محمد بن ابى بكر طبرى مكى شافعى، مصنف احكام، در سال 6١5ه. ق زاده شد و از ابوالحسن بن مُقيّر بغدادى و ابن جُمّيزى و شُعيب زعفرانى


1- خاندان طبرى، خود را از قريش مى دانستند. اجداد آنان در زمان عباسيان به طبرستان هجرت كردند، و در قرن پنجم نوادگان آنان به مكه بازگشتند. ابو مشعر طبرى نخستين آنان بود كه به مكه بازگشت و از 4٨٨ه. ق. به تدريس پرداخت. اين خاندان از عالمان و خطيبان و امامان حرم بودند و در قرن سيزدهم نسلشان ورافتاد (تاريخ مكه از آغاز تا پايان دولت شرفاى مكه - ١٣44ه. ق، احمد سباعى، ترجمه رسول جعفريان، ص٢٧5) - م.

ص: 201

و عبدالرحمان بن ابى حِزمى و ديگران استماع حديث نمود، و فقه آموخت و تدريس كرد و فتوا داد و تأليف كرد. او بزرگ شافعيان و محدث حجاز بود.» (1)

سبكى در طبقات الشافعية مى گويد: «احمد بن عبدالله بن محمد بن ابى بكر بن محمد بن ابراهيم، حافظ ابوالعباس محب الدين طبرى مكى، شيخ حرم و حافظ بى همال حجاز، در جمادى الاخر سال [6١5ه. ق] (2)به دنيا آمد.» (3)و (4)

[درگذشت طبرى:] دمياطى اشعارى از او نقل كرده است، ابوالحسن عطار و ابومحمد ابن برزالى و ديگران نيز از او روايت كرده اند. وى امامى درستكار و زاهدى فرى جايگاه است. پسرش قاضى مكه نيز از او روايت كرده و از رواياتش براى من ارسال داشته است. او در جمادى الاولى [6٩4ه. ق] درگذشت. (5)

[آثار طبرى:] برخى از كتاب هاى محب طبرى كه ذهبى و سبكى از آنها ياد نكرده اند، عبارتند از:

١. خلاصة سير سيدالبشر. (ص)

٢. صفوة القِرَى فى صفة حجة المصطفى و طوفه بام القُرى، كه ٢٢ برگ است و در مجموعه اى در علم تاريخ (تراجم و سير شماره 4) در دارالكتب المصريه نگه دارى مى شود.

٣. السمط الثمين فى مناقب امهات المؤمنين، چاپ راغب طباخ در حلب.


1- تذكرة الحفاظ، ذهبى، ج4، ص ٢55. - م.
2- در متن مبدأ صفحه ١٣٢ به غلط و برخلاف كتاب سبكى، ج ٨، ص ١٨، آمده است: «مولوده سنة عشر و ستمائة» . - م. * گفتنى است در متن مبدأ صفحه ١٣٢ مولود را مولد ثبت كرده اند. - م. * نيز مؤلف محترم در صفحه ١٣١ درگذشت طبرى را 6٩4 ه. ق و در صفحه ١٣٢، 6٧4 ه. ق آورده است. - م.
3- مؤلف محترم سال ولادت طبرى را 6١5 ه. ق مى داند و در اشاره به نظر مخالف اين باور در پانوشت صفحه ١٣٢ متن مبدأ گفته است: «چنان كه گذشت ذهبى وى را متولد 6١6 ه. ق مى داند» . حال آنكه در همان صفحه متن مبدأ آمده است: «قال. . . الذهبى فى ترجمته. . . ولد سنة خمس عشرة و ستمائة» . - م.
4- مترجم جاى اين بند را با بند بعدى عوض كرد و آن را مقدم داشت. - م.
5- طبقات الشافعية، سبكى، ج ٨، ص ١٨، پانوشت محقق كتاب. - م. * در متن مبدأ صفحه ١٣٢ به خطا آمده است: «توفى فى. . . اربع و سبعين و ست مئة» . - م.

ص: 202

4. ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، چاپ قدمى، مصر، ١٣56ه. ق.

5. كتاب فى صفة حجة النبى. (1)

6. عزالدين بن جماعه كنانى، عبدالعزيز بن بدرالدين محمد بن ابراهيم دمشقى مصرى (6٩4 - ٧6٧ه. ق)

نويسنده كتاب هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك. چاپ نورالدين عتر (چاپ اول: بيروت، دارالبشائر الاسلامية للطباعة و النشر و التوزيع، ١4١4ق / ١٩٩4م) .

[نام و نسب ابن جماعه:] محقق اين كتاب شرح حال مؤلف را اين گونه آغاز مى كند: او امام عزالدين عبدالعزيز بن امام بدرالدين محمد بن ابراهيم بن سعدالله بن جماعة بن صخر كِنانى حَمَوى دمشقى مصرى است.

او به لقب خود يعنى عزالدين مشهور شده است به گونه اى كه كاربرد آن در كتاب هاى تاريخى غالب آمده است. لقب ديگر او به اختصار، عز بن جماعه و كنيه اش ابوعمر است.

كنانى، بيان نسبت او به قبيله عربى كنانه است كه به جد دهم رسول خدا (ص) يعنى كنانه منسوب است. نيز به او حموى گفته شده است چون اصل او از حماة است و پدرش بدرالدين محمد بن ابراهيم در سال 6٣٩ه. ق در آنجا به دنيا آمد. همچنين دمشقى خوانده شده است چون در دمشق متولد شده و مصرى اش گفته اند چون در مصر اقامت گزيده است.

ولادت و پرورش ابن جماعه: وى در نوزدهم (2)ماه محرم (3)سال 6٩4ه. ق (4)ديده بر


1- از صفحه ١٣٣ - ١٣5 متن مبدأ (شرح حال ابن تيميه) حذف شد. براى آشنايى با او از جمله بنگريد به: دائرة المعارف بزرگ اسلامى، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، ج ٣، ذيل ابن تيميه؛ ابن تيميه حياته - عقائده، صائب عبدالحميد. - م.
2- الدرر الكامنة، [فى اعيان المائة الثامنة، ابن حجر عسقلانى]، ج ٢، ص 4٨٩.
3- [طبقات الشافعيه، ابن قاضى شهبه]، ج ٣، ص١٠١. * در پانوشت دوم و پنجم صفحه ١٣6 مبدأ آمده است: «ابن شبهة» . - م.
4- [طبقات الشافعيه الكبرى]، سبكى، ج ١٠، ص ٧٩.

ص: 203

جهان گشود. او در دمشق و در مدرسه عادليه كبرى در منزل پدرش كه قاضى القضاة شام بود زاده شد.

فعاليت علمى ابن جماعه: عزالدين عبدالعزيز بن جماعه در حوزه هاى گوناگون علمى اعم از آموزش و كاربرد در امر قضاوت و تأليف فعال بود و در زندگى علمى خود به يك بعد بسنده نكرد.

تدريس او از بيست سالگى آغاز شد و تا پايان حياتش ادامه يافت. ابن قاضى [شهبه] (1)مى گويد: «از چهارده سالگى تدريس مى كرد.» (2)در كتاب الدرر الكامنة [فى اعيان المائة الثامنة] هم آمده است كه از چهارده سالگى تا پايان عمر تدريس مى كرد. (3)

پاره اى از مسئوليت هاى تدريسى او عبارتند از: تدريس در زاويه شافعى در مصر، تدريس فقه در جامع [ابن] طولون، تدريس در جامع اقمر [و دارالحديث كامليه] و ديگر مناصب و مسئوليت ها (4)مانند تدريس در [زاويه] خشابيه (5)و برپايى سخنرانى. (6)

او در امر تأليف، دستاوردى فراوان دارد كه در مجموع كتاب هاى ارزشمندى كه نگاشته، نمود يافته است. براى ما روشن است كه او در تأليف از مجاورت دو حرم [شريف] بسيار بهره مى برده است. در پايان نسخه اى به خط مؤلف چنين آمده است: «نگارنده كتاب، عبدالعزيز بن محمد بن ابراهيم بن سعدالله بن جماعة كنانى شافعى - خدا آنان را بيامرزاد - در روز چهارشنبه بيست و دوم صفر سال هفتصد و پنجاه و پنج در مدينه منوره على ساكنها افضل الصلاة و السلام، نگارش كتاب را به پايان برد.»

عبدالوهاب بن عمر حسينى اين متن را كه از نسخه ظاهريه است، با نسخه


1- [هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك، ابن جماعه، (مقدمه محقق)]، ص٢٠ - ٢١. * در متن مبدأ، صفحه ١٣6 - ١4١، ابن شهبه به غلط ابن شبهه ضبط شده است. - م.
2- [طبقات الشافعية، ابن قاضى شهبه]، ج ٣، ص ١٠١.
3- الدرر الكامنة [فى اعيان المائة الثامنة، ابن حجر عسقلانى]، ج ٢، ص 4٨٩.
4- [طبقات الشافعية الكبرى]، سبكى، ج ١٠، ص ٨٩.
5- [طبقات الشافعية،] ابن قاضى شهبه، ج ٣، ص ١٠١.
6- الدرر الكامنة [فى اعيان المائة الثامنة، ابن حجر عسقلانى]، ج ٢، ص 4٨٩.

ص: 204

فيروزآبادى مقابله و عيناً نقل كرده است. وى اين مطلب را از فيروزآبادى در پايان جلد نخست بازگو كرده، مى گويد: اين مطلب را به خط مجدالدين [فيروزآبادى صاحب القاموس المحيط] يافتم كه مؤلف نگارش كتاب را به انجام رسانده است تا پايان آنچه عيناً نقل كرديم.»

اين با سال كناره گيرى او [از قضاوت] براى حج و مجاورت در مكه و مدينه يعنى سال ٧54 ه. ق برابر است. (1)بنابراين حج او در اين سال بوده است و ماندن در مدينه و مكه در سال 755 ه. ق صورت بسته است. آنان از ماه رجب براى حج گزاردن [از مدينه] خارج مى شدند.

عبادت ابن جماعه: عزالدين بن جماعه علم و عمل را با هم از مشايخ خود آموخت. اين فراگيرى به ويژه از پدر او بوده است كه چنان كه دريافتيم بزرگان به علم و عمل و پرهيزگارى وى شهادت داده اند. او حتى دستمزد قضاوت را رد كرد، چون خود را بى نياز مي ديد و زماني كه سرپرستى مدرسه كامليه را پذيرفت، شهريه اى را كه در دوران طلبگى از آن مدرسه گرفته بود پس داد؛ زيرا دريافت كه شرط دريافت شهريه، سكونت در مدرسه است و او در آن ساكن نبوده است.

همچنين مي بينيم كه عز بن جماعه در زندگى، شيوه اهل تعبد پيشه مي كند و بسيار حج مي گزارد و به مدينه مي رود و از اين رهگذر در دو حرم شريف، فضايى براى عبادت و توجه كامل به خداوند براى او فراهم مي آيد؛ چيزى كه در مصر دست نمى داد، چه مصر جاى مقام و جامعه و اشتغال فراوان بود. در اين محيط، براى تأليف و پژوهش علمى هم فرصت مي يافت.

[تلاش هاى اصلاحى ابن جماعه:] از آنچه وى در زمينه برگزيدن قضات، و مديريت بر فعاليت قضايى اعمال مي كرد، و امر به معروف و نهى از منكر وى در جامعه،

در


1- [هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك، ابن جماعه، (مقدمه محقق)]، ص ٢٠ - ٢١. * در متن مبدأ صفحه ١٣٨، تنها آمده است: «ص ٢٠ - ٢١» . - م.

ص: 205

مى يابيم كه مرد اصلاحات قضايى و دينى بوده است. نمونه اى از كارهاى اصلاحى او را در كتاب حج وى مشاهده مي كنيم؛ در اين كتاب، بدعت هاى مردم روزگار خود را گوشزد مي كند و مردم را از آنها باز مى دارد. وى در همين كتاب از تلاش خود براى تغيير منكر و از ميان بردن بدعتى كه در راه ميان مكه و مدينه ديده است، ياد مي كند. وى در باب پنجم مي گويد: پس از اين منزل و پيش از دشت بَزوَه، در سمت راست كسى كه به مكه مشرفه مي رود شكافى در كوهى است كه مردم سودايى آن گشته اند؛ زيرا گمان مي كنند حضرت پيامبر (ص) در آنجا بوده است (1)؛ اما اين پندارى بى اساس است.

در سال ٧4٩ه. ق، پيش از برآمدن آفتاب از آنجا مى گذشتم، ديدم گروهى در آنجا گرد آمده و زن و مرد، درهم اند و در آن زمان مكروه (2)نماز مي گزارند. (3)از برخى از نمازگزاران از نمازى كه مي گزاردند پرسيدم، پاسخ دادند، براى گرامى داشت آن منزلگاه [پندارى نبوى] نماز مي گزارند. از اين كار بازشان داشتم و از تكرار آن بيمشان دادم. (4)

[فقاهت ابن جماعه:] ابن جماعه، فقه را نزد بزرگان روزگار خويش آموخت و چنان كه گذشت به تدريس و تأليف و استخراج ادله فقه پرداخت. ابن رافع مى گويد: «بر مهذب تعليقه نوشته و مناسك صغرى و مناسك كبرى را پرداخته و احاديث [كتاب] رافعى را استخراج نموده و درباره پاره اى از مواضع منهاج سخن گفته است.» (5)اينها همه درباره فقه است، چگونه ممكن است او در فقه استاد نباشد، حال آنكه اين مايه بدان پرداخته است. از اين هم فراتر، عزالدين بن جماعه به فقه شافعى كه در آن تحصيل


1- [همان]، ص١١. * در متن مبدأ صفحه ١٣٨، تنها آمده است: ص ١١. - م.
2- اهل سنت نمازگزاردن پس از نماز صبح را مكروه مى دانند. - م.
3- در متن مبدأ صفحه ١٣٨آمده است: «و هو يصلون» . - م.
4- در متن بعد صفحه ١٣٩ آمده است: «الفرع الرابع عشر، ص ٣6٢» ، شايد مراد كتاب هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك ابن جماعه باشد. - م.
5- الدرر الكامنة [فى اعيان المائة الثامنة، ابن حجر عسقلانى]، ج ٢، ص 4٨٩.

ص: 206

كرده است بسنده نكرده و به ديگر مذاهب چهارگانه فقهى و ادله آنها هم پرداخته است. كتاب او هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك، بهترين سند و قوي ترين دليل بر مهارت او در مذاهب چهارگانه و آگاهى او از منابع اين مذاهب و شناخت صاحبان فتوا در هر مذهب است كه تنها از فقيهى با معرفت ژرف و ريزكاوى در مذاهب رايج در كشورهاى اسلامى برمي آيد.

درگذشت ابن جماعه: هنگامي كه ابن جماعه از امر قضاوت كناره گرفت ٧٢ ساله بود. وى از اين پس تنها به عبادت و حج و زيارت پرداخت تا در سال بعد در حالي كه در بهترين و كامل ترين حال بود، درگذشت. ابن حجر در اين باره مي گويد: «قاضى عزالدين در سالى حج گزارد و در آنجا ماند تا در سال بعد درگذشت. او مي گفت: آرزو دارم از قضاوت بركنار باشم و در يكى از دو حرم درگذرم. او نزديك فضيل بن عياض در باب معلا به خاك سپرده شد.» (1)

معاصر او تاج الدين سبكى مى گويد: «پس از كناره گيرى از قضاوت و امور مربوط به آن، در زاويه و جامع طولون و جامع اقمر به تدريس پرداخت تا ايام حج فرا رسيد؛ فقيرى به او خبر داد كه پيامبر اكرم (ص) در خواب به او گفته است: دل ما براى فلانى تنگ شده است. خود ابن جماعه هم پدرش را در خواب مي بيند، پدر به او مي گويد: آنچه آن فقير ديده درست است. او در پى اين امر، حج مي گزارد و تا جمادى الاولى در مكه مي ماند. سپس به زيارت پيامبر اكرم (ص) مي رود و به مكه باز مى گردد و پس از سه روز بيمار مي شود و بيمارى تا ده روز مي كشد و سرانجام او در دهم جمادى الآخر سال ٧6٧ ه. ق در مكه از دنيا مي رود و در يازدهم، ميان فضيل عياض و شيخ نجم الدين اصفهانى به خاك سپرده مي شود.» (2)

ابن كثير كه از معاصران ابن جماعه است، خبر درگذشت او را در وقايع سال


1- الدرر الكامنة [فى اعيان المائة الثامنة، ابن حجر عسقلانى]، ج ٢، ص 4٩٠.
2- طبقات الشافعية الكبرى، سبكى، ج ١٠، ص ٨٠. - م.

ص: 207

٧6٧ه. ق ثبت و آن را ذيل عنوانى خاص آورده است و مى گويد: «درگذشت قاضى القضات عزالدين [عبدالعزيز بن حاتم] شافعى: در دهه نخست ماه شعبان، نامه اى از سرزمين مصر درباره درگذشت قاضى القضات [محمد بن جماعه] در مكه مكرمه در دهم جمادى الآخر و خاكسپارى او در يازدهم در باب معلا رسيد. گفته شده است او درحالى كه قرآن مي خواند از دنيا رفت. همنشين شيخ محيي الدين رحبى - عمرش دراز باد - به من گفت كه ابن جماعه بسيار مي گفت: دوست دارم بركنار از [قضاوت] درگذرم و درگذشتم در يكى از دو حرم باشد. خدا آنچه او خواست به وى داد. در سال گذشته از قضاوت كناره گرفت و به مكه آمد، سپس براى زيارت رسول خدا (ص) به مدينه رفت آن گاه به مكه بازگشت. درگذشت وى در مكه و در زمانى بود كه ياد شد. خدا او را بيامرزد.

ولادت وى در سال 6] ٩4ه. ق] بود و در ٧٣ سالگى درگذشت. او با عزت زيست و به مقامى والا رسيد و به مناصب و كرسي هاى بزرگ تدريس دست يافت. سپس از اين امور كناره گرفت و به عبادت و ماندن در دو حرم شريف پرداخت. در رثاى او بيتى را كه در مرثيه اى سروده ام، خوانند:

فَكَاَنَّكَ قَد اَعْلَمْتَ بِالمَوتِ حتّى تَزَوَّدتَ لَه مِن خِيارِ الزّاد.» (1)

ستايش دانشمندان از ابن جماعه: ابوعمر عزالدين عبدالعزيز بن جماعه جايگاهى مهم و والا در تاريخ علم به دست آورده است، به گونه اى كه رويدادهاى زندگى او در حوادث تاريخ و براساس سال وقوع آنها ثبت شده است. هم چنين وى به جايگاهى برجسته در پيشوايى در علم رسيده است. بر وجود اين ويژگى ها در او اتفاق نظر وجود دارد و او را براى دانش و منشش ستوده اند.

جمال الدين عبدالرحيم اسنوى از معاصران او مى گويد: «در [محيط] دانش و دين و


1- البداية و النهاية، ابن كثير، ج ١4، ص ٣٣4. * در پانوشت صفحه ١4٠ متن مبدأ آمده است «فى البداية و النهاية» . - م.

ص: 208

دوستى نيكان، پرورش يافت و تدريس كرد و فتوا داد و آثارى فراوان و نيكو پرداخت و در جامع مصر سخنرانى نمود و وكالت عام و خاص را پذيرفت و نظارت بر موقوفه هاى بسيار را گردن نهاد. سپس در جمادى الآخر سال ٧٣٨ه. ق قاضى القضات سرزمين مصر شد و در [اين مقام] شيوه اى شايسته پيشه كرد. او خوش سخن مي گفت و با ادبيات، نيك آشنا بود و شعر نيز مي سرود و خطى خوش داشت و به تندى مى نوشت. حافظ قرآن و پاك نهاد بود و اهل علم را دوست داشت و بسيار بدان ها مى پرداخت.» (1)

ذهبى نيز كه از معاصران اوست و در ٧4٨ ه. ق و حدود ٢٠ سال پيش از وى درگذشته است، مى گويد: «در سال ٧٢5 ه. ق پدرش او را براى فراگيرى حديث نزد ما آورد. او بسيار خواند و استماع حديث كرد و الطباق را نگاشت و به علم حديث عنايت مي ورزيد. او خيّر و صالح و نيك خو و پرفضيلت بود. من از او استماع كردم و او از من استماع نمود.» (2)وى در ادامه او را به صيانت نفس و ديانت مي ستايد.

ابن قاضى [شهبه (3)] مي گويد: «قاضى القضات و بزرگ محدثان و بركت مسلمانان عزالدين ابوعمر در پى دانش برآمد و بسيار استماع حديث نمود و روايت كرد و فتوا داد و تأليف نمود. او بسيار به حج مى رفت و در مكه اقامت مي كرد.» (4)

تاج الدين سبكى كه يكى از بزرگان فقه شافعى و حديث و جرح و تعديل در علم رجال و قاضى القضات دمشق بود، از معاصران ابن جماعه است و درباره او مي گويد: «فردى بود كه سعادت دنيايى او به چشم مي خورد و به ظن غالب از سعادتمندان آخرت هم بود. او به حديث و استماع آن علاقه داشت و اوقاتش را به اين كار مى گذراند. در مكه نفوذ و نزد ملوك آبرو و اعتبار داشت و بسيار عبادت مي كرد و حج


1- [طبقات الشافعية]، اسنوى، ج ١، ص ١٨٧.
2- [طبقات الشافعية]، ابن قاضى شهبه، ج ٣، ص ١٠٣.
3- در متن مبدأ صفحه ١4١ و پانوشت هاى دوم - چهارم آن به خطا آمده است: «ابن شبهة» . - م.
4- [طبقات الشافعية]، ابن قاضى شهبة، ج ٣، ص ١٠١ - ١٠٢. - م.

ص: 209

فراوان مى گزارد و در مكه بسيار مي ماند. او در سعادتمندى و نيك نامى و نفوذ كلمه و آرامش به پايه و مايه اى رسيد كه احدى پيش از او بدان نرسيده بود.» (1)

تقى الدين محمد حسنى فاسى مكى مي گويد: «او خوش رفتار، سخت دين، پرپرستش بود و بر مردم اثر مي نهاد. در نگاه خواص و عوام بزرگ بود چنان كه كارش به جايى كشيد كه سلطان ملك ناصر محمد بن قلاوون، [سرپرستى] ولايات را به كسانى مي سپارد كه او تعيين مي كرد، با اين حال خود او در پى مقام نبود.» (2)

[عبدالرحمان] سيوطى درباره او مى گويد: «حافظ امام قاضى القضات عزالدين ابوعمر عراقى، شاگرد او بوده و او را حافظ دانسته است.» (3)

آثار علمى ابن جماعه: علما، ابوعمر عزالدين عبدالعزيز بن جماعه را به برترى در فقه و حديث، و خود را وقف كار علمى نمودن ستوده اند. فاسى مي گويد: «پيوسته مى نوشت و تدريس مي كرد و كار علمى داشت و تأليف مي كرد تا درگذشت.» (4)

آثار او در زمينه علوم گوناگون شرعى و عقلى و تطبيقى بوده و حتى ديگر ملت ها به او افتخار كرده اند. (5)

عزالدين بن جماعه، تأليف هاى ارزشمند و گوناگونى از خود به يادگار نهاده است. اسنوى آثار او را فراوان و نيكو توصيف كرده است؛ از آنهاست:

١. كتاب بزرگى درباره مناسك [حج] در مذاهب چهارگانه [اهل سنت]، يعنى همان كتاب هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك در دو جلد. ابن قاضى [شهبه (6)] درباره اين كتاب مي گويد: مطالبى ارزشمند و بديع دارد.


1- طبقات الشافعية الكبرى، سبكى، ج ١٠، ص ٨١. - م. * در متن مبدأ صفحه ١4١، پانوشت چهارم آمده است: «ابن قاضى شهبة، ج ١٠، ص ٨١» . - م.
2- العقد الثمين فى تاريخ البلد الامين، [فاسى]، ج 5، ص 46٠.
3- طبقات الحفاظ، سيوطى، ص 5٣6.
4- العقد الثمين [فى تاريخ البلد الامين، فاسى]، ج 5، ص 45٨.
5- شذرات الذهب [فى اخبار من ذهب، ابن عماد حنبلى]، ج ٧، ص ١٣٩.
6- در متن مبدأ صفحه ١4٢ آمده است: «ابن قاضى شبهة» . - م.

ص: 210

٢. تخريج احاديث الرافعى در دو جلد. ابن قاضى [شهبه] مي گويد: «كتابى ارزشمند و عالى است.» (1)من مي افزايم كه حافظ ابن حجر [عسقلانى در تأليف] كتاب تلخيص الحبير [فى تخريج احاديث الرافعى الكبير] خود بر اين كتاب تكيه كرده است.

٣. المناسك الصغرى كه با تحقيق حسين بن سالم دهمانى تونسى به چاپ رسيده است و نسخه خطى كهنى از آن در كتابخانه ظاهريه نگهدارى مي شود. مؤلف در آغاز اين كتاب آورده است: اما بعد، اين اثر، مختصر مناسك حج است كه آن را از كتاب مناسك كبير خودم در مذاهب اربعه برگرفته ام و در شش باب پرداخته ام. اين مختصر در ١٢4 صفحه پرداخته شده است.

4. السيرة الكبرى

5. السيرة الصغرى

6. شرح على المذهب شيرازى كه كامل نشده است. مي گويند: در اين كتاب چيزهايى بر كتاب المذهب افزوده است.

٧. تعليق على مواضع من منهاج الطالبين نووى. برخى از متأخران گفته اند: او شرحى بر المنهاج نوشته اما آن را كامل نكرده است. (2)

٨. التُساعيات فى الحديث. (3)اين كتاب دربردارنده احاديثى از پيامبراكرم (ص) است كه ميان ابن جماعه و پيامبر اكرم (ص) در آنها تنها ٩ واسطه قرار دارد. اين احاديث را ابوجعفر محمدبن عبداللطيف بن كوبك استخراج كرده است. (4)


1- طبقات الشافعية، ابن قاضى شهبة، ج ٣، ص١٠٢. - م.
2- طبقات الشافعية، ابن قاضى شهبة، ج ٣، ص ١٠٢ - ١٠٣.
3- الاعلام، زركلى، ج 4، ص ٢6.
4- كشف الظنون [عن اسامى الكتب و الفنون]، حاجى خليفه، ج ١، ص 4٠٣.

ص: 211

٩. نزهة الالباب فيما لايوجد فى كتاب (1)

١٠. انس المحاضرة بما يستحسن فى المذاكرة. زركلى مي گويد: «كتابى است حجيم كه آن را در [مغنيسا (2)شهرى در شمال شرقى ازمير] ديده ام.» (3)

٧. حافظ ابوطيب تقى الدين محمد بن احمد بن على فاسى مكى مالكى (٧٧5 - ٨٣٩ه. ق)

صاحب كتاب شفاء الغرام باخبار البلد الحرام. چاپ ايمن فؤاد سيد و مصطفى محمد ذهبى ( [چاپ دوم، مكه [مكرمه]، [مكتبة و مطبعة النهضة الحديثة (4)]) ، ١٩٩٩.

زندگى تقى الدين فاسى مكى: محمد بن احمد بن على بن محمد بن محمد بن عبدالرحمان عوف بن احمد بن على بن عبدالرحمان بن عبدالله بن على بن حمزة بن ميمون بن ابراهيم بن علي بن عبدالله بن ادريس بن حسن بن حسن سبط بن على بن ابي طالب٨ حسنى فاسى مكى، ملقب به تقى الدين و مكنى به اباطيب، كه قاضى مالكيان در مكه مكرمه بوده است. او در شب جمعه بيستم ربيع الاول سال ٧٧5ه. ق در مكه مكرمه زاده شد و در آنجا باليد و نزد علما و اهل فضل آن ديار درس آموخت. او به حديث توجه خاص داشت و بسيارى از كتاب ها [ى حديث] را خواند و استماع كرد و فراوانى از احاديث را روايت نمود.

[استادان فاسى:] بسيارى از علماى بزرگ كه وى نزد آنان حديث خوانده است، و به او اجازه [نقل حديث] داده اند؛ از آنهاست:

١. قاضى مكه جمال الدين محمد بن عبدالله بن ظهيره قرشى مخزومى مكى. (5)


1- كشف الظنون [عن اسامى الكتب و الفنون]، حاجى خليفه، ج ٢، ص ١٩4.
2- در متن مبدأ صفحه ١4٣ آمده است: «مغنسيا» ؛ اما نام اين شهر كه از توابع ازمير تركيه است مغنيسا (مانيسا) است كه كتابخانه اى با بيش از 5٠٠٠ نسخه خطى دارد. - م.
3- الاعلام، زركلى، ج4، ص٢6. - م. * در پانوشت پايانى صفحه ١4٣ متن مبدأ آمده است؛ «ج١، ص٧ - ٨، ١٣- ١5، ٢٢ - ٢٣، ٢٧ - ٣٣» . - م.
4- در متن مبدأ صفحه ١4٣ آمده است: «دار احياء الكتب العربية» . - م.
5- او از اجداد ابن ظهيره صاحب كتاب الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف است كه در ٩5٠ه. ق نگارش يافته است.

ص: 212

٢. جد مادرى او قاضى القضات كمال الدين ابوالفضل محمد بن احمد نويرى شافعى، خطيب و قاضى مكه و عالم حجاز در عصر خود و مورخ مشهور.

٣. دايى او، قاضى الحرمين محب الدين نويرى.

4. ابوالمعالى عبدالله بن عمر صوفى.

5. قاضى يمن مجدالدين محمد بن يعقوب شيرازى فيروزآبادى صاحب القاموس المحيط (٧٢٩ - ٨١٧ ه. ق) . (1)

6. كمال الدين محمد دميرى مصرى شافعى مالكى درگذشته در سال ٨٠٨ ه. ق.

٧. ابراهيم بن محمد دمشقى صوفى، معروف به برهان.

٨. مورخ بنام، ابن خلدون (در. ٨٠٨ ه. ق) ، صاحب مقدمه و كتاب تاريخى معروف [العبر و ديوان المبتدأ و الخبر فى ايام العرب و العجم و البربر].

٩. شهاب [الدين] احمد علائى.

فاسى از بسيارى ديگر از علماى بزرگ هم روايت كرده است. او بيشتر، از دو نفر روايت مي كند: ابواحمد برهان ابراهيم بن محمد لخمى، و ابوالفرج جلال عبدالرحمان ابن احمد عربى. وى همچنين از فراوانى از شيوخ عصر خود حديث اخذ كرده است. وى معاصر شهاب [الدين] ابى الفضل احمد بن على بن حجر عسقلانى مصرى مشهور، صاحب كتاب فتح البارى [شرح صحيح البخارى] است كه در سال ٨5٢ ه. ق درگذشته است.

فاسى در كتاب شفاء الغرام [باخبار البلد الحرام] اشاره مي كند كه قاضى القضات مالكيه در مكه بوده است و فقه مالكى را در مدرسه سلطان ملك منصور در سال ٨١4 ه. ق كه آغاز فعاليت آن بوده، تدريس مى كرده است. زمان تدريس او روزهاى چهارشنبه و پنج شنبه هر هفته بين ظهر و عصر بوده است. (2)


1- ازهار الرياض فى اخبار القاضى عياض، مقرى، ج ٣، ص ٣٨.
2- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، فاسى، ج ١، ص ١٢ - ١٣. - م. * در پانوشت اول صفحه ١45 متن مبدأ آمده است: «ص ٣٢٩» . - م.

ص: 213

[آثار فاسى:] وى آثار گرانقدر بنامى نگاشته؛ از آنهاست:

١. شفاء الغرام باخبار البلد الحرام

٢. تاريخ كبير او به نام العقد الثمين فى تاريخ البلد الامين، وى در اين كتاب به شرح حال واليان و بزرگان و عالمان و اديبان مكه مكرمه از پيدايش اسلام تا روزگار خود پرداخته است. چينش مطالب اين كتاب بر اساس حروف الفباست. مؤلف، كتاب را با محمدنام ها و احمدنام ها شروع كرده و ذكر رسول خدا (ص) را در صدر قرار داده است. وى بر اين كتاب مقدمه اى نيكو پرداخته و در آن به هدف هاى تأليف كتاب اشاره نموده است. اين كتاب به هزينه شيخ محمد سرور چاپ شده و بعد به چاپ افست هم رسيده است.

٣. تحفة الكرام باخبار البلد الحرام، اين كتاب خلاصه اى از كتاب شفاءالغرام [باخبار البلد الحرام] است و تحصيل المرام فى تاريخ البلدالحرام هم ناميده شده است.

4. هادى ذوى الافهام الى تاريخ البلد الحرام كه خلاصه كتاب تحفة الكرام [باخبار البلد الحرام] است.

5. الزهور المقتطفة [من (1)] تاريخ مكة المشرفة كه چكيده كتاب هادى ذوى الافهام [الى تاريخ البلد الحرام] است. (2)

6. عجالة القرى للراغب فى تاريخ ام القرى

٧. الجواهر السنية فى السيرة النبوية

شفاء الغرام نخستين اثر اوست كه به چاپ رسيده است.

[درگذشت فاسى:] مؤلف [فاسى] در بيست و هفتم رمضان سال ٨٣٢ ه. ق عمره گزارد، و در شب چهارشنبه بيست و سوم شوال همان سال درگذست. او آثار ماندگارى


1- در متن مبدأ صفحه ١45 آمده است: «فى» . اما در نسخه اى كه در دسترس مترجم است به جاى «فى» ، «من» آمده است. - م.
2- اين اثر به چاپ رسيده است.

ص: 214

از خود به يادگار نهاد. در ميان دانشمندان كمتر كسى مانند فاسى - دانشمند حجاز و فقيه و مورخ بزرگ آن - به تدوين تاريخ مكه مكرمه در قالب آثارى سودمند عنايت داشته است. (1)

٨. قاضى برهان الدين ابراهيم بن فرحون مدنى مالكى (در. ٧٩٩ه. ق)

نگارنده كتاب ارشاد السالك الى افعال المناسك. چاپ محمدبن هادى ابوالاجفان ([چاپ اول، تونس]، بيت الحكمة، ١٩٨٩م) .

[نام و نسب و تحصيل ابن فرحون:] محقق كتاب در معرفى مؤلف آن مي گويد: قاضى مدينه منوره برهان الدين ابواسحاق ابراهيم بن شيخ ابوالحسن علي بن فرحون مدنى، شيخ و امام بلند همت و تكيه گاه ديگران، يكى از شيوخ اسلام و پيشواى علماى اعلام و پايان بخش فضلاى ارجمند، قلمى روان و خويى كريم داشت و نزد پدر و عموى خود، و ابن عرفه درس آموخت. ابن عرفه و پدرش و ابن حباب و ابن مرزوق الجد و ابن جابر و [ابن]جماعه به او اجازه نقل حديث دادند، و پسرش ابويمن و ديگران از او اجازه نقل روايت گرفتند.

[آثار ابن فرحون و درگذشت او:] ابن فرحون شرحى بر مختصر ابن حاجب فرعى دارد، در هشت قسمت كه بسيار دقيق است و اثر ديگر او تبصرة الحكام فى اصول الاقضية و مناهج الاحكام است كه پيش از او مانند آن نوشته نشده است و فوايدى دارد كه معروف است. الديباج المذهب فى اعيان المذهب، كتاب ديگر اوست كه در آن به شرح حال بيش از ٣6٠ نفر پرداخته شده است. مؤلف، اين اثر را از نزديك به بيست كتاب گردآورى كرده است. ديگر آثار او عبارتند از: درة الغواص فى محاضرة الخواص، كتابى است ابتكارى حاوى چيستان هاى فقهى؛ مقدمة فى مصطلح ابن الحاجب؛ ارشاد السالك الى افعال المناسك، المنتخب فى مفردات ابن البيطار در پزشكى. همه آثار او در


1- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، فاسى، ج ١، ص ١٣ - ١4. - م. * در پانوشت صفحه ١46 متن مبدأ آمده است: «ص ٢١ - ١4» . - م.

ص: 215

نهايت حسن است كه حاصل گستردگى اطلاعات و دانش اوست. وى در ذي حجه سال ٧٩٩ه. ق در خانه اى استيجارى درگذشت. (1)

٩. ابوالبقا محمد بن احمد بن محمد بن ضياء مكى حنفى، قاضى و مفتى مكه (٧٨٩ - ٨54ه. ق)

مؤلف كتاب البحر العميق فى مناسك المعتمر و الحاج الى بيت الله العتيق چاپ عبدالله نذير احمد عبدالرحمان مزى (چاپ

اول، مكه مكرمه، المكتبة المكية، ١4٢٧ه. ق) .

[اين اثر] درباره فضايل مكه و مدينه و قدس و مناسك حج و حج رسول خدا (ص) و سفر حاجيان و تاريخ مسجدالحرام و مسجدالنبى و آثار تاريخى مكه و مدينه است.

چكيده اى از آنچه محقق كتاب در معرفى مؤلف آن آورده چنين است:

نام و نسب ابن ضيا: محمد بن احمد بن محمد بن ضياء عمرى صاغانى قرشى مكى حنفى، ابوالبقا بهاءالدين كه مانند پدرش به ابن ضيا معروف است.

ولادت و پرورش ابن ضيا: وى در شب نهم محرم سال ٧٨٩ه. ق در مكه مكرمه زاده شد و در آنجا باليد و آموزش ديد و قرآن را حفظ كرد و فقه و نحو و اصول دين را نزد استادان اين علوم فرا گرفت.

برخى از استادان ابن ضيا و سفرهاى وى در پى دانش: مؤلف از شيوخ بزرگ مكه كسب علم كرد. وى نزد پدر، استماع حديث نمود و از وى فقه و اصول و معانى و بيان و اصول دين و ديگر علوم را آموخت. جمال اميوطى و محب احمد بن ابوالفضل و على بن احمد و ابن حجر عسقلانى و ابن سكر مورخ از ديگر شيوخ ابن ضيائند.

علماى بزرگى چون: ابوهريرة بن ذهبى و ابوالخير علائى و رسلان ذهبى و بلقينى و ابن ملقن و عراقى و هيثمى و ابن قوام و تنوخى و ابن ابى المجد و گروهى ديگر، از


1- شجرة النور الزكية فى طبقات المالكية، مخلوف، ص ٢٢٢.

ص: 216

كسانى اند كه به او اجازه نقل حديث داده اند. (1)

او بارها در پى دانش به قاهره سفر كرد. وى در آغاز با پدر به اين سفرها مى رفت و اين همراهى باب خيرى براى او بود.

برخى از مناصب اين ضيا: وى ابتدا قائم مقام پدر در قضاوت در مكه بود و پس از درگذشت پدر در سال ٨٢5 ه. ق قاضى مكه شد.

آثار ابن ضيا: آثار هر عالمى، گواهى صادق و آينه اى حقيقت نماست كه شخصيت علمى و جايگاه او را در ميان ديگر عالمان نشان مى دهد. برخى از مهم ترين آثار ابن ضيا از اين قرار است:

١. المَشْرَع فى شرح المجمع (چهار جلد) (2)

٢. البحر العميق فى مناسك المعتمر و الحاج الى البيت العتيق (3)

٣. تنزيه المسجدالحرام عن بدع جهلة العوام (٢ جلد) . مؤلف، اين كتاب را در رساله كوچى خلاصه كرده است. (4)

4. دو شرح الوافى (الكبير و الصغير) (5)

5. النكت على الصحيح (در علم حديث) (6)

6. شرح مقدمة الغزنوى فى العبادات كه آن را الضياء [المعنوية (7)]، يا الضياء المعنوية الغزنوية ناميده است. (8)


1- الضوء اللامع [لاهل القرن التاسع، سخاوى]، ج٧، ص ٨5.
2- الضوء اللامع [لاهل القرن التاسع، سخاوى]، ج٧، ص ٨5.
3- مؤلف محترم نشانى نداده است. - م.
4- اين اثر به چاپ رسيده است.
5- در متن مبدأ صفحه ١4٨ آمده است: «شرحى الوافى، - (الكبير و الصغير)» و به كشف الظنون، [ج ١]، ص 4٣٨ ارجاع داده شده است. اما در كشف الظنون، ج ١، ص 4٣٨ از تفسير ابن ضياء ياد شده است، نه كتاب مورد اشاره مؤلف محترم. در جلد دوم كشف الظنون و ذيل مدخل «شرح» ( ص ١٠٣٩) به بعد هم از كتاب ياد شده در متن مبدأ سخن نرفته است. - م.
6- الاعلام، زركلى، ج5، ص٣٣٢.
7- در متن مبدأ صفحه ١4٨ آمده است: «الضياء المعنوى» كه خطا و درست آن الضياء المعنوية است. - م.
8- فهرست مخطوطات مكتبة مكة المكرمة.

ص: 217

٧. المتدارك على المدارك فى التفسير، كه كامل نشده و تنها تا آخر سوره هود است. (1)

٨. شرح البزدَوى فى الاصول، كه به پايان نرسيده و تا بحث قياس را شامل است. (2)

٩. تاريخ مكة المشرفة و المسجدالحرام و المدينة الشريفة و القبر الشريف (3)

ابن ضيا اصلاح گر و نوگرا: ابن ضيا مكى مصلح و نوگراى طراز اول بود كه با بدعت و خرافات به ويژه آنچه در مسجدالحرام و مشاعر حج و شيوه حاجيان رخ مى داد، مبارزه مى كرد. او از سرسخت ترين مخالفان رخ دادن اين منكرات در مسجدالحرام در جوار كعبه مشرفه بود.

درگذشت ابن ضيا: وى در شب جمعه، هفدهم ذيعقده سال ٨54 ه. ق در حدود 65 سالگى از دنيا رفت. او عمر خود را در كسب دانش و آموزش علم و تأليف و احقاق حق با امر به معروف و نهى از منكر در قضاوت و حسبه و نظارت به امور مسجدالحرام و نوانخانه هاى تهى دستان و جز اينها سپرى ساخت.

وى پس از نماز بر او كه در پى نماز عصر برگزار شد، در باب الكعبه در معلا و در كنار پدرش به خاك سپرده شد. (4)

١٠. على بن عبدالله بن احمد حسنى سمهودى (٨44- ٩٢٢ه. ق)

نويسنده كتاب خلاصة الوفا باخبار دار المصطفى (ص) با مقدمه حمد جاسر (مدينه منوره، المكتبة العلمية لصاحبها الشيخ محمد سلطان النمنكانى، ١٣٩٢ه. ق) .

حمد جاسر در مقدمه اش بر اين كتاب، در معرفى مؤلف آن مى گويد: «على بن عبدالله بن احمد سمهودى از بزرگ ترين مورخان شهر امن و پر خير و بركت [مدينه


1- الضوء اللامع [لاهل القرن التاسع، سخاوى]، ج٧، ص٨5.
2- الضوء اللامع [لاهل القرن التاسع، سخاوى]، ج٧، ص٨5.
3- مؤلف نشانى نداده است. - م.
4- [البحر العميق فى مناسك المعتمر و الحاج الى بيت الله العتيق، ابن ضياء، ج١، (مقدمه محقق)]، ص٢5- ٣٠، ٣٨. - م. * در پانوشت سوم صفحه ١4٩ متن مبدأ تنها آمده است: «ج١، ص٢5 - ٣٠، ٣٨» . - م.

ص: 218

منوره] است، بلكه او بزرگ ترين مورخى است كه آثارش به دست ما رسيده است.

[ولادت سَمهودى:] او در سمهود يكى از روستاهاى مصر عليا، در ماه صفر سال ٨44ه. ق به دنيا آمده. وى در قاهره تعليم ديد و در سال ٨٧٣ه. ق به مدينه منوره آمد و در آنجا ماندگار شد و با علماى مكه مكرمه و مدينه منوره و ديگر علماى عصر خود ارتباط برقرار كرد. ارتباط او با حاكمان مصر و به ويژه ملك قايتباى كه نزد وى مقام و منزلتى داشت، مستحكم بود. وى از رهگذر اين پيوند استوار توانست كارهاى فراوانى در مدينه منوره انجام دهد.

[آثار سمهودى و درگذشت وى:] او آثارى دارد كه از بنام ترين آنها وفاءالوفاء [باخبار دارالمصطفى] و خلاصة الوفا [باخبار دار المصطفى] است. وى در اين دو كتاب هرچه را درباره مدينه منوره به دست آورده، بيان كرده است به گونه اى كه كتاب [وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى] چكيده تمام كتاب هاى پيشين درباره تاريخ مدينه منوره است. وى تنها به شرح رجال [مدينه منوره] نپرداخته است و دور مى نمايد كه سمهودى در اين زمينه كتابى جداگانه نگاشته باشد. او در ذيقعده سال ٩٢٢ه. ق درگذشت. (1)

١١. على بن عبدالقادر طبرى (در. ١٠٧٠ه. ق)

مؤلف كتاب الارج المسكى فى التاريخ المكى و تراجم الملوك و الخلفاء. چاپ اشرف احمد جمال (چاپ اول، مكه مكرمه، المكتبة التجارية، ١4١6ه. ق) .

محقق كتاب در معرفى مؤلف آن چنين آورده است:

نام و نسب طبرى: او على بن عبدالقادر بن محمد بن يحيى بن مجدالدين طبرى حسينى شافعى مكى است. نسب او به طبريان مى رسد كه از كهن ترين خانواده هايى اند كه در مكه مكرمه سكونت گزيدند. اين خانواده به داشتن دانشمندان و پيشوايان معروف است. خاندان طبرى در هيچ دوره اى از عالم يا امام يا فقيه يا خطيبى مشهور


1- النور السافر عن اخبار القرن العاشر، عيدروس، ص5٨؛ الاعلام، زركلى، ج4، ص٣٠٧.

ص: 219

تهى نبوده است.

نخستين (1)فرد از اين خاندان كه به مكه مكرمه آمد، شيخ رضى الدين ابوبكر بن محمد ابن ابراهيم بن ابوبكر بن على بن فارس حسينى طبرى است كه گفته شده است در سال 5٧٠ه. ق و بنابر قولى در اوايل 5٧١ه. ق به مكه مكرمه هجرت نمود. او هفت پسر فقيه از خود بر جاى نهاد.

فخرالدين عمر بن فهد در كتاب البيتيين فى تراجم الطبريين درباره آنها مى گويد: همگى عالم و مدرس بودند. نسب اينان به [امام] حسين بن على بن ابى طالب٨ مى رسد: ابوبكر بن محمد بن ابراهيم بن ابوبكر بن على بن فارس بن يوسف بن ابراهيم بن محمد بن على بن عبدالواحد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب حسينى طبرى.

[زندگى و تحصيل طبرى:] او نويسنده و مورخ و امام و فقيه و حديث پژوه بود و به تدريس و فتوا دادن مى پرداخت. او خود مى گويد: از علوم شرعى و آنچه مهم تر و پيشين تر است آغاز كردم، سپس همتم را به كار تدريس و فتوا دادن و نشستن در مسند پاسخ دادن به پرسش پرسشگر و طالب فتوا مصروف داشتم.

او در مكه مكرمه مقيم بود، و در سال ١٠4٠ه. ق كار تدريس حديث به او واگذار گشت، يعنى سى سال پيش از وفات او. بى ترديد مؤلف ما جايگاهى رفيع در مكه مكرمه داشته است كه حاصل شهرت خانوادگى او و نژادگى عالمان و امامان و فقيهان و خطيبان آن است.

بى گمان خاندان طبرى تاثير فراوانى بر فرهنگ مؤلف ما داشته است. او مورخ و فقيه و نويسنده و خطيب است و در ديگر علوم هم دست دارد. شايد مؤثرترين عامل در فرهنگ و تحصيل او، پدرش شيخ عبدالقادر طبرى (در ١٠٣٣ه. ق) باشد. آنچه بر اين نظر دلالت دارد، مطالبى است كه خود مؤلف در كتابش مطرح ساخته است و نيز نقل


1- مقايسه كنيد با آنچه در تاريخ مكه، (احمد سباعى، ترجمه: رسول جعفريان) ، ص٢٧5 درباره خاندان طبرى آمده است. - م.

ص: 220

فراوان از پدرش و سازوارى ميان روش و فرهنگ آن دو.

آثار طبرى: مؤلف ما گذشته از عنايت به علومى چون فقه و حديث، به تاريخ مكه مكرمه هم اهتمامى بليغ دارد. او آثار فراوانى در موضوعات گوناگون پرداخته است، اما بيشتر آنها درباره تاريخ مكه مكرمه و مسائل مربوط به اين شهر مقدس است، از آنهاست:

١. سيف الامارة على مانع نصب الستارة. وى در علت نگارش اين اثر مى گويد: سيد محمد افندى از علماى حاضر درباره نصب پرده در اطراف كعبه براى آنكه اعمال از پس آن صورت گيرد، استفتا كرد. ديدگاه حاضران گوناگون بود. برخى مى پسنديدند و برخى ديگر روا نمى داشتند. من از جمله كسانى بودم كه اين كار را پسنديدم و كتابى كوچك در اين باره پرداختم و آن را سيف الامارة على مانع نصب الستارة خواندم.

صاحب معجم المؤلفين اين كتاب را شن الغارة على مانع نصب الستارة خوانده است. (1)صاحب هدية العارفين (2)و مؤلف ايضاح المكنون (3)هم چنين كرده اند.

٢. شرح الصدور و تنوير القلوب فى الاعمال المكفرة للمتأخر و المتقدم من الذنوب كه سروده اى در بحر رجز و حدود چهل بيت است.

٣. تحفة الكرام بأخبار عمارة السقف و الباب لبيت الله الحرام. طبرى مى گويد: در اين كتاب جواز كندن در كعبه حتى براى تزيين را بيان داشتم، چنان كه علما به آن تصريح نموده اند.

4. الاقوال المعلمة فى وقوع الكعبة المعظمة

5. الجواهر المنظمة بفضيلة الكعبة المعظمة

6. رسالة فى بيان العمارة الواقعة بعد سقوط الكعبة


1- معجم المؤلفين، كحاله، ج ٧، ص ١٢6. - م. * در معجم المؤلفين (ج ٧، ص ١٢6) آمده است: «سن الغارة على. . .» . - م.
2- هدية العارفين، اسماعيل پاشا، ج5، ص٧5٩. - م.
3- ايضاح المكنون، اسماعيل پاشا، ج٣، ص5٧. - م.

ص: 221

٧. فوائد النيل بفضائل الخيل

٨. الارج المسكى فى التاريخ المكى و تراجم الملوك والخلفاء

اكنون اين كتاب را با خواننده [گرامى] وا مى گذاريم تا خود وصف خويش گويد. ما بيش از اين نمى توانيم بگوييم كه اين كتاب عملاً مهم ترين كتابى است كه على بن عبدالقادر طبرى براى ما به يادگار نهاده است. (1)

١٢. جمال الدين محمد جارالله بن محمد [نصر الدين] بن ابى بكر بن على بن ظهيره قرشى [مخزومى] (در. ٩٨6ه. ق)

نگارنده كتاب الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت [الشريف]. (2)([چاپ سوم]، مكه مكرمه، مكتبة [الثقافة (3)]، ١٣٩٢ه. ق) .

مؤلف كتاب، جارالله بن قاضى امين الدين بن ظهيره مكى مخزومى حنفى است.

قطب الدين مكى [نهروالى] در تاريخى كه ويژه رويدادها نگاشته است در شرح حال مؤلف مى گويد: او شيخ فتوا و تدريس و مرجع عالمان و برگزيده فقيهان مكه مكرمه، و در دانش و فضل و دين و پرهيزگارى يگانه روزگار بود.

فقه را نزد احمد بن طولون و محمد نجمى و احمد قدسى و [ديگر] علماى بزرگ چون شهاب الدين احمد بن عبدالقادر و بهاءالدين بن سالم فرا گرفت.

او كه به تدريس و صدور فتوا پرداخت، مهربان و خوش محضر و بسيار جوانمرد بود و در شب يكشنبه سيزدهم رمضان سال ٩٨6 درگذشت. (4)


1- [الارج المسكى فى التاريخ المكى و تراجم الملوك و الخلفاء، طبرى، (مقدمه محقق)]، ص ١٢ - ١٣. - م. * در متن مبدأ صفحه ١5٢ تنها آمده است: «ص ١١- ١٢. - م.
2- مؤلف محترم در صفحه ١5٢ متن مبدأ، نام كتاب ابن ظهيره قرشى را با نام كتاب ابن ضياء قرشى (البحر العميق فى مناسك العمرة و الحج الى بيت الله العتيق) خلط كرده است. از اين رو در پايان نام كتاب ابن ظهيره قرشى به جاى الشريف، به خطا العتيق آورده است. - م.
3- در متن مبدأ صفحه ١5٢ آمده است: «الثفافة» . - م.
4- مؤلف محترم نام كتاب قطب الدين مكى را نياورده است. به نظر مى رسد وى از كتاب الإعلام بأعلام بيت الله الحرام فى تاريخ مكة المشرفة، استفاده كرده است. اين كتاب در اختيار مترجم نبود تا به آن ارجاع دهد. - م.

ص: 222

[عبدالله محمد غازى در كتاب نظم الدرر فى اختصار نشر النور و الزهر فى تراجم افاضل مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر، [درباره مؤلف] مى گويد:] در مكه مكرمه عهده دار امر فتوا بود. او پدر شيخ الشيوخ قاضى على است و فتواها و تاريخى برجسته دارد كه آن را جامع اللطيف ناميده است و در آن از فضايل مكه و مكان هاى تاريخى آن سخن گفته است. (1)و (2)

١٣. محمد على علان [صديقى] ( ٩٨٠- ١٠5٨ه. ق)

١٣. محمد على علان [صديقى (3)] ( ٩٨٠- ١٠5٨ه. ق)

مؤلف كتاب فتح الفتاح فى شرح الايضاح للنووى. نسخه خطى با شماره 44 فقه كه در كتابخانه حرم شريف نگه دارى مى شود.

[نام و نسب صديقى:] حسن عجيمى در كتاب [تمزيج الوصايا من] خبايا الزوايا (4)درباره مؤلف مى گويد: او محمد على بن علان بن ابراهيم بن محمد علان بن عبدالملك ابن على بن مبارك شاه بن ابوبكر بن محمد بن ابواسحاق بن عمران بن زيد بن محمد ابن ابوبكر [خليفه اول] است. وى حافظ عصر خود و امام روزگار خويش و استاد تفسير و خبره حديث بود.

[ولادت و تحصيل صديقى:] او در حدود سال ٩٨٠ه. ق زاده شد و قرآن را از بر كرد و در تنگدستى پرورش يافت و از كودكى به دانش آموزى علاقه مند شد و از نزديك به پنجاه استاد از علماى قرن دهم بهره علمى برد. وى در درس كسانى كه به مكه مى آمدند، شركت و از بسيارى كسان حديث استماع كرد و اجازه نقل حديث گرفت. او به تأليف علاقه شديد داشت و بيش از چهارصد كتاب كوچك و بزرگ


1- نظم الدرر فى اختصار نشر النور و الزهر فى تراجم افاضل مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر، غازى، ص 6 - ٧ (نسخه خطى) ؛ الاعلام، زركلى، ج٧، ص 5٩.
2- ترجمه اين بند از متن مبدأ صفحه ١5٣ با تصرف صورت گرفت. - م.
3- در متن مبدأ صفحه ١5٣ آمده است: «صديق» اما در كتاب الفتوحات الربانية على الاذكار النواوية، آمده است: «صديقى» . از آنجا كه كار مؤلف محترم پرلغزش است، مترجم ضبط متن اخير را برگزيد. - م.
4- اين كتاب با عنوان زوايا التصوف و الصوفية المسمى: خبايا الزوايا هم به چاپ رسيده است. - م.

ص: 223

نگاشت. ازاين رو عبدالرحمان خيارى مى گويد: وى سيوطى زمان خود است. او مجلس املاى حديث و جز آن برپاى مى داشت و ميان نماز مغرب و عشا، [صحيح] بخارى مى خواند و هر شب درباره معناى حديثى كه مى خواند، سخنرانى مى كرد و سخنان شارحان [صحيح] را از بر بيان مى داشت و موجب شگفتى حاضران مى شد.

[برخى از آثار صديقى:] از بنام ترين تأليف هاى اوست:

١. التفسير در چهار جلد

٢. شرح على رياض الصالحين (1)در دو جلد

٣. شرح على الاذكار در دو جلد هر دو از نووى

4. شرح اخلاق النبى [(ص)] در دو جلد

5. شرح الطريقة المحمدية در يك جلد

او [صحيح] بخارى را ختم كرد و مجلس ختم را در درون كعبه برگزار نمود چه كعبه در سال ١٠٣٩ [ه. ق در اثر سيل] ويران شده بود. (2)

[از ديگر آثار اوست:]

6. [الفتوحات الربانية على الاذكار النواوية، در دو جلد (3)]

٧. العلم المفرد فى فضل الحجر الاسود

٨. فى فضائل مكة المكرمة

٩. روضة الصفا فى آداب زيارة المصطفى

١٠. تحرير ما وقع فى عمارة البيت كه روزشمار وقايع است.

١١. زهر الربا فى فضل مسجد قبا (4)


1- اين اثر به چاپ رسيده است: دليل الفالحين لطرق رياض الصالحين و هو شرح كتاب رياض الصالحين للامام النووى. محمد ابن على بن علان صديقى. - م.
2- زوايا التصوف و الصوفية المسمى خبايا الزوايا، عجيمى، ص٢٩٩ - ٣٠٠. - م.
3- اين اثر به چاپ رسيده است. - م.
4- اين اثر به چاپ رسيده است.

ص: 224

١٢. بغية الظرفا فى معرفة الردفا، كه درباره كسانى است كه رسول خدا (ص) آنان را بر ترك زين [مركب] خود سوار كرد. شمار اين كسان بيش از چهل نفر است.

١4. الاقوال المعرفة بفضائل اعمال عرفه

١5. مورد الصفا فى مولد المصطفى

١6. انباء المؤيد الجليل مراد ببناء بيت الوهاب الجواد و خزانة السلطان مراد، در اين عنوان از ماده تاريخى (أنباء المؤيد الجليل) براى بيان تاريخ عمومى بازسازى كعبه استفاده شده است.

١٧. اَلْوِيَة التشريف بالأعلام و التعريف بمن له ولاية عمارة ما سقط من البيت الشريف

١٨. البيان و الاعلام فى توجيه فريضة عمارة الساقط من البيت لسلطان الاسلام

١٩. رسالة المواهب و الفتوح بعمارة المقام الابراهيمى

٢٠. باب الكعبة و سقفها و السطوح

٢١. رسالة فى حجر اسماعيل

٢٢. النفحات الاريجة فى متعلقات بيت ام المؤمنين خديجة (1)

[از صديقى بيشتر بدانيم:] در كتاب زهر الخمائل (2)[اثر على بن محمد هندى (١٣٣٠-١4١٩ه. ق)] آمده است كه مصطفى بن فتح الله حموى [در. ١١٢4ه. ق] در كتاب النتايج (3)، به شرح احوال علان صديقى پرداخته، مى گويد: او خاتم المفسرين شهر مكه، و خادم آثار نبوى است و اگر درباره مسأله اى از او پرسش مى شد، در پاسخ رساله اى مى نگاشت. آوازه كتاب هاى او زبانزد عام و خاص شد و دانش او همه جا را گرفت و بر فضل او همداستانى پديدار شد. او در سه شنبه يازدهم ذيحجه سال ١٠5٨ه. ق در


1- مؤلف محترم اين مطالب را از كتاب فوائد الارتحال و نتايج السفر فى اخبار اهل القرن الحادى عشر، اثر مصطفى بن فتح الله حموى باز گفته است اما به آن ارجاع نداده است. مترجم نتوانست اين كتاب را فراچنگ آورد. - م.
2- مراد كتاب زهر الخمائل فى تراجم علماء حائل است. - م.
3- عنوان كامل اين كتاب، فوائد الارتحال و نتايج السفر فى اخبار اهل القرن الحادى عشر است. - م.

ص: 225

مكه مكرمه درگذشت.

او در ٢4 سالگى فتوا مى داد و روايت و درايه و علم و عمل را يكجا گرد آورده بود و پيشواى مورد اعتماد مردم روزگار خود در شناخت و حفظ و ضبط و مهارت در حديث نبوى و صحيح و ضعيف و سندهاى آنها بود. او در شناخت حديث و ثبت و ضبط آن و فراوانى تأليف مانند جلال [الدين] سيوطى است.

بارى، فضيلت و گرانمايگى او همه جايى و جهانگير شده است. بورينى در تاريخ خود مى گويد: ولادت او در بيستم صفر سال ٩٩6ه. ق و وفات او در روز سه شنبه بيست و يكم ذيحجه سال ١٠5٧ه. ق است. او در معلا نزديك قبر ابن حجر مكى به خاك سپرده شد.

[درگذشت صديقى:] آنچه را محبى (1)درباره درگذشت او در اين سال ذكر كرده است در تاريخ عصامى (2)آمده است؛ زيرا او ياد آورى كرده است كه وفات او در يازدهم ذيحجه بوده است همچنين وى درباره او مى گويد: امام مردم روزگار خويش و حافظ زمان خود و پيشواى مورد اعتماد و يگانه روزگار خود در شناخت و حفظ و ضبط حديث رسول خدا (ص) است و عبدالرحمان خيارى در حق او مى گويد (3): سيوطى زمان خود است. (4)

١4. سيد عفيف الدين عبدالله بن ابراهيم بن حسن بن محمد امين مير غنى حسنى متقى مكى طائفى حنفى، مشهور به محجوب (در. ١٢٠٧ه. ق)

نويسنده كتاب عدة الانابة فى اماكن الاجابة. چاپ عبدالله نذير احمد مزّى (چاپ اول، مكه مكرمه، المكتبة المكية، ١4٢٩ه. ق) .


1- تاكنون در شرح حال علان صديقى از محبى ياد نشده است؛ بر مترجم معلوم نشد مراد مؤلف محترم چه كسى و در كدام كتاب است؛ به نظر مى رسد در متن مبدأ صفحه ١56 خطا رخ داده و به جاى حموى (صاحب كتاب النتايج) محبى ثبت شده است. - م.
2- از عصامى كتابى با اين عنوان شناسايى شد: سمط النجوم العوالى فى انباء الاوائل و التوالى. - م.
3- تاكنون اين سخن خيارى سه بار تكرار شده است. - م.
4- المختصر من كتاب نشر النور و الزهر فى تراجم افاضل مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر، عبدالله مراد ابوالخير، ص464- 4٧١.

ص: 226

محقق اين كتاب در شرح كوتاهى بر زندگى مؤلف از جمله مى گويد:

[نام و نسب ميرغنى:] او عبدالله بن ابراهيم بن حسن بن محمد امين بن على ميرغنى حسنى متقى مكى طائفى حنفى ملقب به محجوب و عفيف الدين و ابوالسياده، عالمى است فاضل و فقيهى است متقى و اديبى است شاعر و دست اندركار انواع علم.

[ولادت و درگذشت ميرغنى:] وى در مكه زاده شد و در آنجا باليد و از استادانى بزرگ درس آموخت.

جبرتى مى گويد در درس هاى احمد نخلى و ديگران حاضر مى شد. وى در سال ١١66ه. ق به طائف مى رود و در آنجا اقامت مى گزيند و كتاب هاى فراوانى در عقايد و حديث و فقه و آداب و اخلاق دينى مى نويسد، و سرانجام در سال ١٢٠٧ه. ق در روستاى سلامه درمى گذرد. (1)

نبهانى درباره او مى گويد: «يكى از بزرگان اولياء و عارفان و پيشوايان عالم و عامل است. آثار او بنام و افتخاراتش فراوان، و بزرگوارى وى چون خورشيد ميان آسمان است. او كتاب هاى فراوانى در علوم گوناگون دارد.» (2)

١5. محمد بن احمد بن سالم بن محمد مالكى مكى، معروف به صباغ (١٢4٣- ١٣٢١ه. ق)

نگارنده كتاب تحصيل المرام فى اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكة و الحرم و ولاتها الفخام. چاپ عبدالملك بن عبدالله بن دهيش (چاپ اول، مكه مكرمه، مكتبة الاسدى، ١4٢4ه. ق) .

[ولادت صباغ:] محقق كتاب در شرح زندگى مؤلف مى گويد: محمد بن احمد بن


1- عجائب الآثار فى التراجم و الاخبار، جبرتى، ج٢، ص ١4٧ - ١4٨. - م. * در عجائب الآثار فى التراجم و الاخبار، از روستاى سلامه نامى در ميان نيست. - م.
2- در پانوشت اول صفحه ١5٧ متن مبدأ تنها آمده است: «ص ٢٠» . - م. * [عدة الانابة فى اماكن الاجابة، ميرغنى، (مقدمه مصحح)]، ص٢٠. - م.

ص: 227

سالم بن محمد مكى مالكى معروف به صباغ (1)در مكه مكرمه و به سال ١٢4٣ [ه. ق] زاده شده و در آنجا باليد. پدر او متولد مكه نيست، او از مصر به آنجا آمده است.

رشد و حيات علمى صباغ: وى در مكه مكرمه رشد كرد و از علماى روزگار خود و مشايخ عصر و عالمانى كه به مكه مكرمه مى آمدند بهره مند شد. قرآن را از بر كرد و دانش آموخت و فقه مالكى را در مكه فرا گرفت. وى به علم مشغول بود و از استادان بزرگ وقت بهره گرفت و نزد مفتى مكه سيد احمد زينى دحلان حديث خواند و نزد مفتى مالكيه شيخ حسين، الشفا و موطأ مالك و [صحيح] بخارى در حديث و حاشية الصفتى و رسالة ابى زيد و اقرب المسالك و شرح الدردير على مختصر خليل را در فقه خواند و در ادبيات عرب شرح قطر الندى ابن هشام و ديگر آثار مهم را خواند. او مورخى باهوش و خوش حافظه، و يكى از حمله داران حاجيان غرب جهان اسلام [مراكش و شمال افريقا] بود.

استادان صباغ: ١. احمد زينى دحلان (١٢٣٢ (2)- 1304ه. ق) : فقيه و مورخ مكه مكرمه، در مكه زاده شد و در آنجا تدريس كرد و مفتى شافعيان مكه بود. در دوران او نخستين چاپخانه در مكه تأسيس شده و برخى از كتاب هاى او در آن به چاپ رسيد. شمارى از آثار او چنين است: الفتوحات الاسلاميه (چاپى، دو جلد) السيرة النبوية (چاپى) ، خلاصة الكلام فى امراء البلد الحرام (چاپى) ، [الدرر السنية فى الرد على الوهابية (چاپى)] و جز اينها. دحلان در مدينه منوره درگذشت. (3)

٢. عبدالقادر بن على مشاط مكى مالكى (١٢4٨ (4)- ١٣٠٢ه. ق) : وى در مكه به دنيا آمد و در آن شهر پرورش يافت و قرآن و بسيارى از متون مذهبى و غيره را از بر كرد و


1- براى آگاهى بيشتر از جمله بنگريد به: مختصر نشر النور و الزهر، ص4٠٠؛ الاعلام، ج6، ص٢١.
2- بنابراين، استاد، تنها ١١ سال از شاگردش بزرگ تر بوده است. - م.
3- درباره احمد زينى دحلان از جمله بنگريد به: الاعلام، زركلى، ج١، ص١٢٩ - ١٣٠؛ معجم المؤلفين، كحاله، ج١، ص ٢٢٩ - ٢٣٠؛ نشر الرياحين، بلادى، ج ١، ص ٢٧ - ٢٨.
4- اگر چنين باشد، تفاوت سن استاد و شاگرد، تنها 5 سال است. - م.

ص: 228

نزد حسين مفتى مالكيه فقه آموخت و مدت ها ملازم سيد احمد زينى دحلان بود و نزد او علوم و فنون فراوان فرا گرفت. او حاشيه اى بر الاستعارات استاد خود سيد احمد دحلان دارد. وى امام جماعت در مقام مالكى [در مسجدالحرام] و مدرس آن مكان بود. (1)

٣. حسين ازهرى (١٢٢٢ - ١٢٩٢ه. ق) : او حسين بن ابراهيم بن حسين بن عابد مالكى است كه در مصر به ازهرى معروف است. وى كه فقيه و مفتى مالكيه در مكه است، مغربى الاصل و منسوب به قبيله اى در طرابلس غرب (2)است كه به آن عصور مى گويند. او در الازهر دانش آموخت و اندكى پس از سال ١٢4٠ه. ق به مكه آمد و نزد امير مكه شريف محمد بن عون منزلتى يافت و به امامت و سخنرانى در مسجدالحرام گماشته شد و در سال ١٢6٢ه. ق امر صدور فتوا را به عهده گرفت كه تا پايان حياتش ادامه داشت. او آثارى دارد از آنهاست: توضيح المناسك، و رسالة فى المصطلح، كه داراى شرحى است و چاپ شده است. (3)

آثار صباغ: پس از بررسى آثارى كه درباره صباغ نگاشته شده است جز يك اثر از او نيافتيم و آن كتابى است كه آن را تحصيل المرام فى اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكة و الحرم و ولاتها الفخام، ناميده، است. اثرى بى مانند كه در بردارنده جديد و قديم است.

درگذشت صباغ: وى در سال ١٣٢١ه. ق چنان كه رسم حمله داران است براى ديدار حاجيانى كه از مغرب به مكه مى آمدند و نيز كارهاى شخصى خود به مغرب سفر مى كند و در ٧٨ سالگى در آنجا از دنيا مى رود. عبدالوهاب دهلوى در مجله المنهل آورده است كه درگذشت صباغ در ١٣١١ه. ق است، اما اين غلط محض است زيرا


1- مختصر نشر النور و الزهر، [ ابوالخير]، ص ٢٧4 - ٢٧5.
2- منظور طرابلس مركز ليبى است كه در ساحل غربى اين كشور واقع است. - م.
3- مختصر نشر النور و الزهر، ص١٨٠ - ١٨١؛ الاعلام، ج٢، ص٢٣٠.

ص: 229

صباغ تأليف كتابش را بنابر تصريح او در پايان نسخه اصلى، در ١٣٢٠ه. ق به فرجام رسانده است.

فرزندان صباغ: از صباغ سه پسر باقى ماند كه همگى حمله دار حاجيان بودند. پس از صباغ دو تن از پسرانش مردند و پسر كوچكش كه بيشتر مقامات حريرى و اشعار فراوانى از برداشت، زنده ماند.

تأثير كتاب تحصيل [المرام فى اخبار. . .] صباغ بر كتاب هايى كه پس از او نگارش يافت: كسانى كه به تأليف درباره تاريخ مكه مى پردازند به كتاب صباغ [يعنى] تحصيل [المرام. . .] توجهى خاص دارند و بسيار از آن نقل مى كنند و اين نشان دهنده جايگاه اين كتاب در نگاه ديگر عالمان است. [شمارى از كسانى كه به اقتباس و نقل از كتاب صباغ پرداخته اند از اين قرارند]:

١. غازى (١٢٩٠ - ١٣65ه. ق) در كتاب خود افادة الانام بذكر اخبار بلد [الله] الحرام، از كتاب تحصيل [المرام. . .] بسيار استفاده و نقل كرده است، چنان كه تعداد مواضع نقل شده از اين كتاب در كتاب غازى به ١٢6 مورد مى رسد.

٢. كردى (١٣٢١ - ١4٠٠ه. ق) هم در كتاب التاريخ القويم، 65 بار از كتاب تحصيل [المرام. . .]، مطلب نقل كرده است.

٣. حسين باسلامه ( ١٢٩٩ - [١٣56ه. ق (1)]) در كتاب تاريخ الكعبة المعظمة، ١٠ بار از كتاب تحصيل [المرام. . .]، مطلب نقل كرده است.

4. احمد سباعى (١٣٢٣ - ١4٠4ه. ق) در كتاب تاريخ مكه ٣ بار از تحصيل [المرام. . .] نقل كرده است، اما در اصل نسخه خطى كتاب [وى] به آنها دست نيافتيم. (2)


1- در متن مبدأ صفحه ١6٠ آمده است: «١٣١٣56» . - م.
2- [تحصيل المرام فى اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكة و الحرم و ولاتها الفخام، صباغ (مقدمه مصحح)]، ج ١، ص٧ - ١٠. - م. * در پانوشت نخست صفحه ١6٠ متن مبدأ آمده است: «ابن دهيش، عبدالملك بن عبدالله، ج ١، ص ٧ - ١٠» . - م.

ص: 230

١6. عبدالله بن محمد غازى مكى حنفى (١٢٩٠- ١٣65ه. ق)

صاحب كتاب افادة الانام بذكر اخبار بلد الله الحرام (1)١مع تعليقه المسمى باتمام الكلام. چاپ عبدالملك بن عبدالله بن دهيش (چاپ اول، مكه مكرمه، مكتبة الاسدى، ١4٢6ه. ق) .

محقق كتاب شرحى بلند بر زندگى مؤلف نوشته كه چكيده آن چنين است:

تولد و رشد ابن غازى: عبدالله بن محمد غازى مكى حنفى (2)چنان كه خود نوشته است در ١٢٩٠ه. ق يا ١٢٩١ ه. ق در مكه مكرمه زاده شد. او در منزل پدر در كوه هندى [قُعَيْقَعان] مكه مكرمه باليد. عبدالله كوچك بود كه مادرش از دنيا رفت و او يتيم و بدون برادر بزرگ شد. پدرش پرورش او را گردن نهاد و نيك او را تربيت كرد. پدر پس از درگذشت مادر عبدالله چشم اميد بدو دوخت و به تعليم و تربيت او همت گمارد و او خردسال بود كه برايش معلم قرآن گرفت. او قرآن را از بر كرد و درحالى كه نوجوانى دوازده ساله بود در مسجدالحرام در ميان مردم در نماز تراويح قرآن مى خواند.

عبدالله در زبان و ادبيات عرب استاد بود، از اين رو توانست بسيارى از كتاب ها را به دست خود نسخه بردارى كند و در كتابخانه اش نگه دارد، چرا كه در آن زمان چاپخانه فراوان و در دست رس نبود. او زبان هندى را نيز نيك از پدر آموخت و برخى از آثار فارسى را هم مطالعه كرد و صرف و نحو و حساب را نيز فرا گرفت.

كسب دانش ابن غازى: در ادامه پدرش او را به مدرسه صولتيه (3)فرستاد و او نزد شيخ


1- در صفحه ١5٩ متن مبدأ، نام كتاب غازى به گونه اى ديگر ضبط شده است: افادة الانام بذكر اخبار البلدالحرام، كه نادرست است. نام كامل اين كتاب چنان است كه در متن آمده است. - م.
2- براى آشنايى بيشتر با او از جمله بنگريد به: الاعلام، زركلى، ج 4، ص ١٣4؛ [التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم، كردى]، ج ١، ص ٢٢.
3- مدرسه صولتيه، منسوب به خانمى است هندى به نام صولت النسا كه در سال ١٢٨٩ه. ق. از كلكته براى گزاردن حج به مكه مى آيد. وى مصمم مى شود در مكه اقامتگاهى بسازد تا حاجيان در آن سكنى گزينند و بار و بنه آنها در آن در امان ماند. بانوى هندى با شيخ رحمت الله در اين باره رايزنى مى كند. او وى را از اقامتگاه هاى پرشمار مكه و نياز مكه به مدرسه آگاه مى سازد. بانوى هندى، كار را به شيخ وا مى گذارد. شيخ زمينى را در محله خندرسيه كه مكان كنونى مدرسه واقع در ميان كوه عمر و كوه كعبه و حارة الباب است مى خرد. مدرسه در چهاردهم محرم سال ١٢٩١ه. ق. افتتاح مى شود و شاگردان و معلمان به آنجا منتقل مى شوند. شيخ از نهادن نام خود بر اين مدرسه تن مى زند و به احترام آن بانوى نيكوكار، مدرسه را صولتيه مى نامد. بنگريد به: رجال من مكة المكرمة، ج4، ص ١56. * مؤلف محترم، از نگارنده كتاب رجال من مكة المكرمة ياد نكرده است؛ شايد مراد او كتاب رجال مكة المكرمة اثر زهير محمد جميل كتبى است كه در سال هاى (١4١٠ - ١4١6ه. ق) در شش جلد منتشر شده است. بنگريد به ( www. z-kutbi. com(. - م.

ص: 231

عبدالسبحان بن خادم، صرف و نحو آموخت و نزد حضرت نور افغانى عقايد و معانى و بيان و اصول فقه و تفسير و حديث و حساب و تقسيم ارث و ديگر علوم را فرا گرفت؛ اما از اين دو استاد اجازه علمى نگرفت.

او در حلقه هاى درس در مسجدالحرام شركت جست و نزد تفضل الحق خياط مرشد آبادى، كتاب هاى فقهى و برخى از كتاب هاى حديثى مانند: مشكاة المصابيح، و سنن نسائى و سنن ابن ماجه و موطأ مالك را خواند. او از اين استاد هم اجازه روايت دريافت نكرد.

وى بلوغ المرام [من ادلة الاحكام فى علم الحديث، ابن حجر عسقلانى]، و صحيح بخارى و صحيح مسلم، و سنن ترمذى و سنن ابوداود، و سنن نسائى و سنن ابن ماجه را نزد محمد بن عبدالرحمان انصارى سهانفورى مكى خواند و از او اجازه [نقل] روايت حديث گرفت.

او پس از دريافت اجازه روايت، سرپرست كتابخانه مدرسه صولتيه شد و چون در آنجا كار مى كرد كتاب هاى حديث و تفسير را بسيار مطالعه نمود و كتاب هاى فراوانى براى كتابخانه شخصى خود گردآورد. (1)

وى در مسجدالحرام نزديك باب الزياده (2)حلقه درسى براى حفظ قرآن كريم برپا ساخت و حديث و فقه هم درس مى داد. (3)شاگرد او فادانى مى گويد: «جز افراد فاضل


1- التاريخ القويم [لمكة و بيت الله الكريم، كردى]، ج ١، ص ٢٣.
2- باب الزيادة يا زيادة دارالندوة كه باب سويقه خوانده مى شده است در زمان معتضد عباسى (٢٨٢ه. ق.) ساخته شد. بنگريد به: تاريخ عمارة المسجد الحرام، ص ١٣١.
3- تشنيف الاسماع، [فادانى]، ص٣56.

ص: 232

در درس او حاضر نمى شدند.» (1)

ستايش دانشمندان از ابن غازى: عبدالله غازى از بزرگ داشت علماى عصر خود برخوردار شده است. آنان او را سخت ستوده اند و لقب هايى بدو داده اند كه بيان كننده جايگاه والاى علمى او در فنون گوناگون است. محدثان او را مسنِد مى خواندند زيرا از محدثان عصر خود بسيار روايت مى كرد و شناخت و مهارتى خاص در حديث و علوم حديث داشت. [از جمله كسانى كه] وى را با اين صفت ياد كرده محمد عيسى فادانى مكى است. او در روايت از وى و اجازه اى كه غازى به او داده است، مى گويد: علامه محدث، مسنِد مورخ شيخ عبدالله بن محمد غازى مكى، مدتى طولانى با او بودم و بخش هايى از كتب ده گانه حديثى را همراه با جزء نخست تفسير نسفى نزد او خواندم. در اين مدت از كتاب هاى فراوانى كه در اين علم نزد او بود، نسخه بردارى كردم، از آنهاست، تأليف او با عنوان فتح القوى فى اسانيد سيد حسن بن محمد الحبشى العلوى كه درباره اسانيد استادش [سلسله سند پيوسته استاد او تا منبع حديث] است. و من در آن با سلسله سندهايى كه در آن است، آشنا شدم. فادانى در ادامه مى گويد: اوست كه راه را براى من هموار ساخت و باب شناخت طرق روايت و آشفتگى آن و شناخت روايت صحيح را از روايتى كه در سياق سند يا اسماء رجال آن تحريف رخ داده است بر من گشود. من براى شناخت شرح حال بزرگان قرن چهاردهم از او يارى جستم و از او اجازه نقل روايت خواستم. او به من براى نقل همه آنچه نزد او قرائت يا استماع كرده بودم و نيز نقل همه آثارش از جمله فهرست بزرگ او كه آن را تنشيط الفؤاد من تذكار علوم الاسناد يا ارشاد العباد الى معرفة طرق الاسناد ناميده است كه اثرى دو جلدى است، اجازه اى ويژه داد. (2)

باز هم فادانى مى گويد: او - رحمة الله عليه - در استفاده از وقت و پرهيزكارى و


1- تشنيف الاسماع، [فادانى]، ص٣55.
2- قرة العين، [فادانى]، ص ٢٣٣ - ٢٣4.

ص: 233

زهد و كوچك شماردن دنيا و پارسايى و زندگى را به سختى گذراندن، آيتى بود و مردم اعم از زن و مرد و پير و جوان و عالم و جاهل از او بهره بردند. او را هاله اى از بزرگى عالمان و ويژگى پرهيزگاران فرا گرفته بود. (1)

مدارسى مى گويد: مردى است نيكوكار و قانع و عابد و خاشع و پرهيزگار و فروتن.

او در علم حديث و سند رجال حديث بسيار تواناست و كتاب هاى پرشمار و به راستى سودمندى نگاشته است. (2)

سيد محسن بن على مساوى در اجازه اش نوشته است: شيخ فاضل و عالم و علامه كامل و پرهيزگار واصل ما. (3)

سيد احمد بن صديق در البحر العميق مى گويد: علامه محدث مسنِد ابومحمد عبدالله ابن محمد غازى هندى مكى، مؤلف كتاب تاريخ مكة المكرمة و الثبت الكبير و جز اينها. (4)

مورخان به غازى لقب پيشواى مورخان داده اند. عبدالوهاب ابوسليمان (5)مى گويد: علامه محدث مسند پيشواى مورخان مكى. (6)

اگر در پى مزار او برايى، آن را در ورودى رباطى نزديك باب الزياده كه به آن رباط حنابله گويند، مى يابى كه كنار آن دولابچه اى نصب شده است و در گوشه اى از آن اندكى سرمه و كاغذ گذارده اند تا نشان حفظ چيزى باشد كه او در پى حفظ آن بود.

عمر عبدالجبار مى گويد: شيخ عبدالله غازى، زندگى خود را وقف تأليف كرد. او بهترين اوقات خود را با اهل فضل مى گذراند تا طرح رجال شناسى خود در


1- تشنيف الاسماع، [فادانى]، ص ٣56.
2- تشنيف الاسماع، [فادانى]، ص ٣56.
3- تشنيف الاسماع، [فادانى]، ص ٣56.
4- تشنيف الاسماع، [فادانى]، ص ٣56.
5- مراد، مؤلف اثرى است كه پيش رو داريد. - م.
6- العلماء و الادباء الوراقون [فى الحجاز فى القرن الرابع عشر الهجرى، عبد الوهاب ابراهيم ابوسليمان]، ص ١١٨.

ص: 234

كتاب هايش را كامل سازد، اما اين مانع كسب معاش همراه با قناعت و زهد و پرهيزگارى او نمى شد. (1)

محمود سيد ممدوح مى گويد: دانشمند علامه، مسنِد مورخ، پرهيزگار زاهد، پژوهشگر ريزكاو و دريا علم. (2)

طاهر كردى مى گويد: او عالمى فاضل و صالحى كامل، و در مكه مكرمه همسايه ما بود. (3)او مردى صالح و راستگو و پرهيزگار و كم سخن بود و در امور دخالت بى جا نمى كرد و تا پايان عمر مطالعه كتاب را فرو ننهاد. (4)

شاگرد او سيد ابوبكر بن احمد حبشى مى گويد: غازى، استاد رجالى ما پيوسته در شهر خود مكه مكرمه اقامت داشت و در محل كار خود در باب الزياده با آرامش و سكون و تواضع و وقار سخت مشغول تأليف بود و گاه به مدرسه صولتيه كه كارمند آنجا بود مى رفت. (5)

ابوتراب ظاهرى مى گويد: شيخ ابن غازى آن گونه كه من مى شناسم مردى است پرهيزگار و تقوا پيشه و نيكوكار. (6)

در مجله المنهل آمده است: شيخ [ ابن غازى] در خيابان منتهى به باب الزياده يكى از درهاى مسجدالحرام، در خانه اى قديمى كه شايد يكى از مدارس است، سكونت دارد و همه تلاش خود را به تدوين آن بخش از تاريخ مكه و تحولات و وضعيت آن كه تاريخ از آنها غفلت ورزيده، معطوف داشته است. اين شيخ عالم، ٧5 سال از عمرش گذشته است اما از پرداختن به كار علمى خود تا پايان حيات دست نمى كشد. (7)


1- سير و تراجم، [عبدالجبار]، ص٢٠٣.
2- تشنيف الاسماع، [فادانى] ص٣55.
3- التاريخ القويم، [كردى]، ج١، ص٢٣.
4- مجله المنهل، ج٨، ص ٢٣٧.
5- الدليل المشير، [حبشى]، ص ٢٢٣.
6- روزنامه البلاد، شمار ٨5٨6، تاريخ ١٠/5/١4٠٧.
7- مجله المنهل، ج6، ص45٩.

ص: 235

آثار ابن غازى: در منابع به آثار ذيل براى غازى اشاره شده است:

١. افادة الانام بذكر اخبار بلد الله الحرام. يك نسخه در چهار جلد، و نسخه اى در شش جلد و نسخه اى ديگر در هفت جلد.

٢. تشنيط الفؤاد من تذكار علوم الاسناد يا ارشاد العباد الى معرفة طريق الاسناد در شرح حال استادان او و استادان آنان، در دو جلد (نسخه خطى) . (1)

٣. نظم الدرر فى تراجم علماء مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر. نسخه خطى است و مؤلف آن را خلاصه كرده و آن را اختصار نشر النور و الزهر فى تراجم افاضل اهل مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر (2)خوانده است.

همچنين محمد سعيد عامودى و احمد على به طور جداگانه به تلخيص و انتشار آن پرداخته اند.

4. نثر الدرر فى تذييل نظم الدرر فى تراجم افاضل مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر.

غازى در اين كتاب به شرح حال عالمان مكه كه در كتاب ابوالخير مرداد كه در سال ١٣4٣ درگذشت، به آنها پرداخته نشده، پرداخته است.

اين كتاب مرجعى براى شناخت علماى مكه در عصر خود غازى به شمار است، چرا كه او به شرح احوال عالمانى پرداخته است كه در قرن سيزدهم و چهاردهم، با او معاصر بوده اند.

5. مجموع الاذكار من احاديث النبى المختار (خطى است) .

6. رساله اى در نكوهش لهو و لعب، كه آن را كشف ما يجب من جواز اللهو و اللعب ناميده است (خطى است) .

٧. فتح القوى فى ذكر اسانيد السيد حسين الحبشى العلوى.


1- سه سطر از متن مبدأ صفحه ١65 حذف شد، چه تكرار مطالبى از فادانى است كه پيش از اين از آن ياد شد. - م.
2- اين اثر به چاپ رسيده است. - م.

ص: 236

فادانى مى گويد: غازى به ملازمت حبيب حسين بن محمد حبشى درگذشته در ١٣٣٠ه. ق عنايت داشت و كتاب هايى در حديث و جز آن را نزد او ختم كرد. (1)سپس اسانيد روايات او را تهيه كرد و آن را [الفتح (2)] القوى فى ذكر اسانيد السيد حسين الحبشى العلوى ناميده. اگر اين اثر به چاپ برسد مجلدى حجيم خواهد شد. غازى اين فهرست را به طريقى بى سابقه نگاشته و گفتار پايانى آن را در نفايسى بديع پرداخته است. خداوند به او پاداش خير دهد. شاگرد او، سيد ابوبكر حبشى حسينى درباره اين اثر مى گويد (3): اين فهرست، از مفيدترين فهرست ها و علمى ترين و تحقيقى ترين آنهاست. گفتنى است اين اثر در سال ١4١٨ه. ق و ١4٢5ه. ق به چاپ رسيده است.

٨. بيان الفرائض شرح بديع الفرائض (نسخه خطى است) .

درگذشت ابن غازى: [وى] پس از زندگى سرشار از كار و تلاش و تأليف، و آكنده از زهد و قناعت، پس از زندگانى كه آموزشگاه كاهش دلبستگى به اين دنيا براى دست يابى مؤمن به خشنودى خداوند و كسب دانش و عشق ورزيدن به آن بود، زندگى كه نمونه اى بود كه سلف صالح را به ياد مى آورد كه مى گفتند: در دنيا چونان مسافر يا غريب باش؛ پس از مدتى تحمل بيمارى در ظهر روز پنچ شنبه پنجم شعبان سال ١٣65ه. ق از سرزمين بركت و نور به رفيق اعلى پيوست. او بيشتر عمر نزديك به ٧5 ساله خود را در تأليف و نگارش سپرى ساخت و سرانجام پس از نمازگزاردن بر او در مسجدالحرام در عصرگاه و به امامت سيد ابوبكر بن سالم بار (4)، در بقعه شهدا در معَلا به خاك سپرده شد. (5)


1- تشنيف الاسماع، [فادانى]، ص٣٠6.
2- در متن مبدأ صفحه ١66 آمده است: «فتح القوى» . - م.
3- الدليل المشير، ص٢٣٢.
4- الدليل المشير، ص ٢٢٣.
5- در متن مبدأ صفحه ١66 تنها آمده است: «ج١، ص ٨، ١١، ١٢، ١5، ٣5، ٣٨، 46، 4٨، 5٠» . - م.

ص: 237

١٧. ايوب صبرى پاشا (در. ١٢٩٠ه. ق)

١٧. ايوب صبرى پاشا (در. ١٢٩٠ه. ق) (1)

نگارنده كتاب موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب. ترجمه ماجده مخلوف، حسين مجيب مصرى، عبدالعزيز عوض، مطابقت با متن تركى از اديب عبدالمنان و على اوزلى، بازبينى و آماده سازى براى نشر از محمود جيرة الله، با مقدمه و اشراف محمد حرب، (چاپ اول، قاهره، دار الآفاق العربية، ١4٢4ه. ق) .

محمد حرب در مقدمه اش بر اين كتاب درباره نويسنده آن مى گويد: مؤلف اين اثر ايوب صبرى پاشا، مورخى عثمانى و از درياداران نيروى دريايى عثمانى است كه در تحقيق و تأليف هم دستى داشته است. وى سال هاى سال در مكه مكرمه و مدينه منوره زيست و اين اقامت بلندمدت به او فرصت داد اطلاعات فراوانى درباره اين دو شهر به دست آورد و از تاريخ اسلام، شناختى گسترده كسب كند و مشاهدات و پرس وجوهاى شخصى او به دانش دامن فراخش از تاريخ اسلام و تاريخ دو شهر مكه مكرمه و مدينه منوره افزوده گردد و در كتابش نمود يابد و اثرى در نوع خود بى بديل پديد آيد.

[آثار صبرى پاشا:] مهم ترين آثار صبرى باشا عبارتند از:

١. محمود السير (چاپ ١٨٧٠م)

٢. تكملة المناسك (چاپ ١٨٧5م)

٣. اسباب العناية فى ترجمة بداية النهاية (چاپ ١٨٨٩م)

4. شرح قصيدة بانت سعاد (چاپ ١٨٨4م)

5. مرآة مكة (چاپ ١٨٨4م)

6. مرآة المدينة (چاپ ١٨٨٧م)

٧. مرآة جزيرة العرب (چاپ ١٨٨٩م)

صبرى پاشا در راه نگارش كتاب [ موسوعه مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب]، هفده سال رنج بسيار برد و گنجى گران آورد و براى آيندگان به يادگار نهاد. اين كتاب


1- اين بخش از سخن، افزوده مترجم است. - م.

ص: 238

دانشنامه اى فراگير درباره سرزمين حجاز است و كمتر كتابى به جامعيت و دقت اين كتاب درباره مكه مكرمه و مدينه منوره و جزيرة العرب يافتنى است.

صبرى پاشا كتابش را در سه بخش و پنج مجلد پرداخته است. در بخش نخست كه در دو جلد نگارش يافته است به مكه مكرمه نظر كرده است. در بخش دوم كه در دو جلد دوم گنجانده شده است به مدينه منوره پرداخته شده است و بخش سوم كه در جلد پنجم آمده است درباره جزيرة العرب است.

اين كتاب، دانشنامه اى علمى و فرهنگى است و در بردارنده اطلاعاتى گرانمايه درباره معارف و فنون و تاريخ و قصص و شعر و آمار و آداب و رسوم و فرهنگ عامه و جغرافيا و محصولات كشاورزى و. . . سرزمين حجاز خاصه مكه مكرمه و مدينه منوره است و در تأليف آن گذشته از منابع فراوان تاريخى، به مشاهدات مؤلف و ثبت اظهارات مردم به ويژه سالخوردگان مكه و مدينه كه توسط خود صبرى پاشا صورت گرفته نيز تكيه شده است.

بارى اين اثر فخيم به راستى آيينه اى تمام نما از هر چيزى است كه به مكه مكرمه و مدينه منوره مربوط شود. (1)و (2)]


1- موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، صبرى پاشا، ج ١، ص ٧ - ١٢. - م.
2- اين بهره افزوده مترجم است. - م.

ص: 239

كتابنامه

اشاره

كتابنامه (1)

كتاب ها

١. اتحاف السادة المتقين بشرح احياء علوم الدين، السيد محمد بن محمد الحسينى الزبيدى، بيروت، دار الفكر، [د. ت].

٢. اتحاف فضلاء الزمن بتاريخ ولاية بنى الحسن، محمد بن على بن فضل المكى الطبرى، الطبعة الاولى، مصر، دارالكتاب الجامعى، ١4١٣ه. ق.

٣. اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، ابوعبدالله محمد بن اسحاق الفاكهى، دراسة و تحقيق: عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، مكتبة و مطبعة النهضة الحديثة، ١4٠٧ه. ق.

4. اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ابو الوليد محمد بن عبدالله بن احمد الازرقى، دراسة و تحقيق: رشدى [الصالح] ملحس، الطبعة الثالثة، مكة المكرمه، مطابع دار الثقافه، ١٣٩٨ه. ق.

5. الارج المسكى فى التاريخ المكى و تراجم الملوك و الخلفاء، على بن عبدالقادر الطبرى، تحقيق و تقديم: اشرف احمد جمال، الطبعة الاولى، مكة المكة، المكتبة التجارية مصطفى باز، ١4١٧ه. ق.


1- مترجم، چينش مشخصات كتاب شناختى منابع مؤلف را تغيير داده و خطاهاى ره يافته در آنها را نيز اصلاح كرده و منابع را چينش الفبايى نموده است. - م.

ص: 240

6. ارشاد السالك الى افعال المناسك، برهان الدين ابراهيم بن فرحون، دراسة و تحقيق: محمد بن الهادى ابو الاجفان، الطبعة الاولى، تونس، بيت الحكمه، ١٩٨٩م.

٧. الاستيعاب فى اسماء الاصحاب بهامش كتاب (الاصابة فى تمييز الصحابه) ، ابو عمر يوسف ابن عبدالله بن محمد بن عبدالبر، الطبعة الاولى، مصر، مكتبة التجارية الكبرى لصاحبها مصطفى محمد، ١٣5٨ه. ق.

٨. اعلام الموقعين عن رب العالمين، [ شمس الدين محمد بن ابى بكر ابن قيم الجوزية]، تحقيق: محمد محيى الدين عبدالحميد، چاپ اول، مصر، المكتبة التجارية الكبرى، ١٣٧4ه. ق.

٩. الاعلام باعلام بيت الله الحرام فى تاريخ مكة المشرفة، قطب الدين بن علاءالدين النهروالى، تقديم: السيد محمد امين كتبى، شرح: محمد طاهر عبدالقادر الكردى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، المكتبة العلمية لصاحبها عبدالفتاح فدا و أولاده، [د. ت].

١٠. الاعلام بالتوبيخ لمن ذم التاريخ، شمس الدين محمد بن عبدالرحمان السخاوى، حققه و علق عليه: فرانز روزنتال، ترجمه: صالح احمد العى، الطبعةالاولى، بيروت، دارالكتب العلمية، [د. ت].

١١. الاعلام قاموس تراجم، خيرالدين الزركلى، بيروت، دارالعلم للملايين، [د. ت].

١٢. افادة الانام بذكر اخبار بلد الله الحرام، عبدالله غازى، دراسة و تحقيق: عبدالملك بن عبدالله ابن دهيش، مرقوم بالكمبيوتر.

١٣. اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفةاصحاب الجحيم، شيخ الإسلام احمد بن عبدالسلام ابن تيميه، تحقيق و تعليق: ناصر بن عبدالكريم العقل، الطبعة السابعة، رياض، وزارة الشؤون الاسلامية و الاوقاف والدعوة و الارشاد، ١4١٩ه. ق.

١4. امتاع الاسماع بما للرسول من الابناء و الاموال و الحفدة و المتاع، تقى احمد بن على المقريزى، تصحيح: محمود محمد شاكر، الطبعة الاولى، القاهرة، لجنة التأليف و الترجمة و النشر، ١٩4١م.

١5. الايضاح فى مناسك الحج و العمرة، ابو زكريا يحيى بن شرف النووى، و عليه الافصاح على

ص: 241

مسائل الايضاح على مذاهب الائمة الاربعة و غيرهم للعلامة الشيخ عبد الفتاح حسين راوه المكى، الطبعة الاولى، بيروت، دارالبشائر، ١4١4ه. ق.

١6. البحر العميق فى مناسك المعتمر و الحاج إلى بيت الله العتيق، ابوالبقاء محمد بن احمد بن محمد ابن الضياء القرشى المكى، تحقيق: عبدالله نذير احمد عبدالرحمان مزى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، مكتبة المكية و مؤسسة الريان، ١4٢٧ه. ق.

١٧. بهجة النفوس و تحليها بمعرفة ما لها و ما عليها (شرح مختصر صحيح البخارى) ، ابومحمد عبدالله بن ابى جمره الاندلسى، الطبعة الاولى، بيروت، دارالجيل، ١٩4٨م.

١٨. تاج العروس من جواهر القاموس، [السيد محمد بن محمد الحسينى الزبيدى]، دراسة و تحقيق: على شيرى، الطبعة الاولى، بيروت، دارالفكر للطباعة و النشر و التوزيع، ١4١4ه. ق.

١٩. التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم، محمد طاهر عبدالقادر الكردى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، مكتبة النهضة الحديثة، ١٣٨5ه. ق.

٢٠. تاريخ المدينة المنورة، ابو زيد عمر النميرى البصرى ابن شبه، تحقيق: فهيم محمد بن يوسف، الطبعة الاولى، المدينة المنورة، السيد حبيب محمود احمد، ١4١١ه. ق.

٢١. التاريخ و المؤرخون بمكة من القرن الثالث الهجرى الى القرن الثالث عشر، محمد الحبيب الهيلة، الطبعة الاولى، لندن، مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامى، ١٩٩4م.

٢٢. تحصيل المرام فى اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكة و الحرم و ولاتها الفخام، محمد بن احمد بن سالم بن عمر المكى المالكى (ابن الصباغ) ، دراسة و تحقيق: عبدالملك ابن عبدالله بن دهيش، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، مكتبة الأسدى، ١4٢4ه. ق.

٢٣. تحفة الانام فى مآثر البلد الحرام، السيد عبدالله بن السيد محمد صالح الزواوى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، مطبعة الترقى الماجدية، ١٣٢٩ه. ق.

٢4. الترك فى التشريع و الترك فى التكليف و مقاصده، [عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان]، لندن، مركز مقاصد الشريعة الإسلامية، ١4٢٩ه. ق.

٢5. توثيق السنة النبوية و عناية السلف به ملامح عن المنهج و دلائله و مظاهره و أثره، عبدالله بن ضعيف الله الرحيلى، الطبعة الاولى، [د. ت] ١4٢٨ه. ق.

ص: 242

٢6. الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، جمال الدين محمد جارالله بن محمد نور الدين، ابن ظهيرة القرشى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، توزيع مكتبة الثقافة، ١٣٩٢ه. ق.

٢٧. الجامع لاحكام القرآن، ابوعبدالله محمد بن احمد الانصارى القرطبى، الطبعة الثانية، بيروت، دار احياء التراث العربى، ١٩66م.

٢٨. حاشية العلامة ابن حجر الهيثمى على شرح الإيضاح فى مناسك الحج، احمد بن حجر الهيثمى، المدينة المنورة، المكتبة السلفية، [د. ت].

٢٩. حجة الوداع، عمادالدين ابوالفداء اسماعيل ابن كثير القرشى، تحقيق: خالد ابوصالح، الطبعة الاولى، الرياض، دارالوطن، ١4١6ه. ق.

٣٠. خلاصة الوفاء باخبار دارالمصطفى، على بن عبدالله بن احمد الحسنى السمهودى، ، المدينة المنورة، المكتبة العلمية لصاحبها الشيخ محمد سلطان النمنكانى، ١٣٩٢ه. ق.

٣١. الدرة الثمينة فى اخبار المدينة، ابو عبدالله محمد بن محمود النجار، قابله و اعتنى به:

محمد على شكرى، الطبعة الاولى، المدينة المنورة، دارالمدينة المنورة للنشر و التوزيع [د. ت].

٣٢. دليل مكة المكرمة الاسلامى، بهجت صادق المفتى، الطبعة الاولى، الرياض، مطابع الفرزدق، ١4٢4ه. ق.

٣٣. الروض الانف فى تفسير ما اشتمل عليه حديث السيرة النبوية لابن هشام، السهيلى، ابوالقاسم عبدالرحمان بن عبدالله، چاپ اول، مصر، مطبعة الجمالية، ١٣٣٢ه. ق.

٣4. زاد المعاد [فى هدى خير العباد]، ابن قيم الجوزية، شمس الدين محمد ابى بكر، تحقيق: شعيب الارناؤوط و عبدالقادر الارناؤوط، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة الرسالة، و مكتبة المنار الاسلامية، ١٣٩٩ه. ق.

٣5. سالنامة العربية فى شأن الدولة العثمانية، احمد زينى دحلان، الطبعة الثانية، مكة المكرمة، المطبعة الميرية، ١٣٠٣ه. ق.

ص: 243

٣6. سبل الهدى والرشاد فى سيرة خير العباد، محمد بن يوسف الصالحى الشامى، تحقيق: مصطفى عبدالواحد، الطبعة الاولى، القاهرة، المجلس الاعلى للشؤون الإسلامية، لجنة التراث الاسلامى، ١٩٧٢م.

٣٧. السيد رشيد رضا أو اخاء اربعين سنة، الامير شكيب ارسلان، الطبعة الاولى، دمشق، مطبعة بن زيدون، ١٣56ه. ق.

٣٨. شجرة الرضوان، عزالدين الفلواروى، القاهرة، مجلة الازهر، ربيع الأول، ١٣46ه. ق.

٣٩. الشفا بتعريف حقوق المصطفى، القاضى بن موسى بن عياض اليحصبى، استامبول، دارسعادت، مطبعة عثمانية، ١٣١٢ه. ق.

4٠. شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، تقى الدين محمد بن احمد بن على المكى الفاسى، تحقيق و مقابلة: ايمن فؤاد سيد، و مصطفى محمد الذهبى، الطبعة الثانية، مكة المكرمة، مكتبة و مطبعة النهضة الحديثة، ١٩٩٩م.

4١. صحيح مسلم، ابوالحسين، مسلم بن الحجاج القشيرى النيسابورى، خادم الكتاب محمد فؤاد عبدالباقى، الطبعة الاولى، القاهرة، دارالحديث، ١4١٢ه. ق.

4٢. الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع الزهرى (ابن سعد) ، اعد فهارسها رياض عبدالله عبدالهادى، الطبعة الاولى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ١4١6ه. ق.

4٣. عدة الانابة فى اماكن الاجابة، عفيف الدين عبدالله بن ابراهيم الميرغنى، تحقيق: عبدالله نذير احمد مزى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، المكتبة الكمية، ١4٢٩ه. ق.

44. العقد الثمين فى تاريخ البلد الامين، [تقى الدين محمد بن احمد بن على المكى الفاسى]، تحقيق: فؤاد سيد، الطبعة الاولى، مصر، مطبعة السنة المحمدية، ١٣٨4ه. ق.

45. العقد الثمين فى فضائل البلد الامين احمد بن محمد، [ الخضراوى]، تحقيق: محمد زينهم محمد عزب، الطبعة الثانية، مصر، مكتبة الثقافة الدينية، [د. ت].

46. الفتاوى الموصلية، عزالدين عبدالعزيز ابن عبدالسلام، تحقيق: اياد خالد الطباع، الطبعةالاولى، بيروت، دارالفكر المعاصر، [د. ت].

ص: 244

4٧. فتح البارى شرح صحيح البخارى، [شهاب الدين احمد بن على بن حجر العسقلانى، قرأ اصله عبدالعزيز بن عبدالله بن باز و محمد فؤاد عبد [الباقى]، اخراج: محب الدين الخطيب، مصر، المطبعة السلفية و مكتبتها، [د. ت].

4٨. فتح الفتاح فى شرح الايضاح للنووى، محمد على بن علان الصديقى، مكة المكرمة، مكتبة الحرم الشريف، فقه شافعى، رقم 44، مصور عن مخطوط.

4٩. الفتوحات الربانية على الاذكار [النواوية]، [ محمد بن على بن علان الصديقى]، الطبعة الاولى، القاهرة، جمعية النشر و التأليف الازهرية، ١٣4٩ه. ق.

5٠. فضائل مكة و السكن فيها، الحسن بن ابى الحسين البصرى، تحقيق: سامى مكى العانى، الطبعة الاولى، كويت، مكتبة الفلاح، ١4٠6ه. ق.

5١. القرى لقاصد أم القرى، محب الدين ابو العباس احمد بن عبدالله بن محمد بن ابى بكر المكى الطبرى، عارضه بمخطوطات مكة المكرمة و القاهرة مصطفى السقا، الطبعة الاولى، القاهرة، شركة مكتبة و مطبعة مصطفى البابى الحلبى و اولاده، ١٣٩٠ه. ق.

5٢. كتاب التعريقات، على بن محمد الشريف الجرجانى، الطبعة الاولى، بيروت، مكتبة لبنان، ١٩6٩م.

5٣. لباب المناسك و عباب المسالك، رحمةالله السندى، تحقيق: عبدالرحمان بن محمد ابوبكر، الطبعة الثالثة، بيروت، دارقرطبه، ١4٢١ه. ق.

54. مثير الغرام الساكن على أشرف الأماكن، ابوالفرج عبدالرحمان بن الجوزى، قدم له و حققه مصطفى حسين الذهبى، الطبعة الاولى، القاهرة، دارالحديث، ١4١5ه. ق.

55. المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، ابومحمد عبدالحق ابن عطية الاندلسى، تحقيق و تعليق: عبدالله بن ابراهيم الانصارى و سيد عبدالعال السيد ابراهيم، الطبعة الاولى، قطر، على نفقة الشيخ خليفة بن حمد آل ثانى، ١4٠٨ه. ق.

56. المساجد الأثرية فى المدينة المنورة، محمد الياس عبدالغنى، المدينة المنورة، مطابع الرشيد، ١4١٩ه. ق.

ص: 245

5٧. معالم مكة التاريخية و الاثرية، عاتق بن غيث البلادى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، دار مكة للنشر و التوزيع، ١4٠٣ه. ق.

5٨. مكة المكرمة فى شذرات الذهب، عبدالعزيز صقر الغامدى، و محمد محمود السريانى، و معراج نواب ميرزا، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، مطبوعات نادى مكة الثقافى، ١4٠5ه. ق.

5٩. مكتبة مكة المكرمة دراسة موجزة لموقعها و ادواتها و مجموعاتها، عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان، الطبعة الاولى، الرياض، مطبوعات الملك فهد الوطنية، ١4١6ه. ق.

6٠. ملخص مناسك الحج ويليه دليل الآثار المطلوبة فى مكة المحبوبة، عبدالملك بن عبدالقادر ابن على الطرابلسى، مكة المكرمة، مكتبة و مطبعة النهضة الحديثة، ١4٠٧ه. ق.

6١. منائح الكرام فى اخبار مكة و البيت و ولاة الحرم، على بن تاج الدين بن تقى الدين السنجارى، دراسة و تحقيق: جميل عبدالله محمد المصرى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، جامعة ام القرى، ١4١٩ه. ق.

6٢. الموسوعة الحديثية، مسند الامام احمد بن حنبل. شارك فى التحقيق شعيب الارناؤوط و زملاءه، الطبعة الثانية، الرياض، وزارة الشؤون الاسلامية و الاوقاف و الدعوة و الارشاد، ١4٢٠ه. ق.

6٣. نظم الدرر فى اختصار نشر النور و الزهر فى تراجم افاضل مكة من القرن العاشر إلى القرن الرابع عشر، [ عبدالله غازى]، (نسخه خطى در اختيار مؤلف) .

64. النوزال الجديدة الكبرى فيما لاهل فاس و غيرهم من البدو و القرى، ابو عيسى سيدى المهدى الوزانى، قابله و صححه؛ عمر بن عباد، الطبعة الاولى، المغرب، وزارة الاوقاف، ١4١٧ه. ق.

65. هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك، عزالدين الكنانى ابن جماعة، تحقيق: نورالدين عتر، الطبعة الاولى، بيروت، دارالبشائر الاسلامية، ١4١4ه. ق.

ص: 246

روزنامه ها و مجلات

١. [صحيفة عكاظ]، السنة الثانية و الاربعون (1)، العدد ١٢5٨٩، الثلاثاء ١٩ ذوالحجة، عام ١4٢4ه. ق، الموافق ١٢ فبراير ٢٠٠١م.

٢. صحيفة البلاد (عدد رقم ٩٩٨١، السنة الخامسة عشرة، الصادر يوم الاحد ٢5 جمادى الاولى ١٣٧٠ه. ق الوافق 4 مارس، ١٩5١م) .

٣. صحيفة عكاظ، السنة الاربعون، العدد ١١56٩، السبت ٢٨ ذوالحجه ١4١٨ه، الموافق ٢5 إبريل ١٩٩٨م.

4. مجلة الازهر، القاهرة، ربيع الأول سنة ١٣46ه. ق.

5. مجلة البحوث الفقهية المعاصرة، العدد التاسع و الاربعون، السنة الثالثة عشرة، شوال، ذوالقعده، ذوالحجه ١4٢١ه. ق.


1- اگر ١4١٨، سال چهلم انتشار اين نشريه باشد، بى ترديد سال ١4٢4 (شش سال بعد) چهل و دومين سال نشر آن نخواهد بود. به هر روى متن پريشان است. - م.

ص: 247

منابع و مراجع مترجم

الف. فارسى

١. قرآن كريم، ترجمه غلامعلى حداد عادل، چاپ دوم، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، ١٣٩٠.

٢. قرآن كريم، ترجمه سيد على موسوى گرمارودى، ويراستاران حسين استاد ولى، سيد حسين صدر الحفاظ، بهاءالدين خرمشاهى، چاپ دوم، تهران، قديانى، ١٣٨4ه. ش.

٣. نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدى، چاپ چهاردهم، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، ١٣٧٨.

4. آثار اسلامى مكه و مدينه، رسول جعفريان، چاپ پنجم، قم، نشر مشعر، ١٣٨١ه. ش.

5. الاخبار الموفقيات، زبير بن بكار، ترجمه و تحقيق: اصغر قائدان، چاپ اول، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل، ١٣٨6ه. ش.

6. اخبار مدينه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دارالمصطفى، علامه نورالدين سمهودى، [از مترجمى ناشناس از قرن دهم]. مقدمه، تصحيح و تعليقات: سيد كمال حاج سيد جوادى، چاپ اول، قم، نشر مشعر، ١٣٧6ه. ش.

٧. تاريخ آثار اسلامى مكه مكرمه و مدينه منوره، اصغر قائدان، چاپ دوم، قم، نشر مشعر، ١٣٧4ه. ش.

٨. تاريخ مدينه منوره، ابن شبه، ابو زيد عمر، ترجمه: حسين صابرى، چاپ اول، قم، نشر مشعر، ١٣٨٠ه. ش.

٩. تاريخ مكه از آغاز تا پايان دولت شرفاى مكه (١٣44ه. ق) ، احمد السباعى، ترجمه و تحقيق: رسول جعفريان. چاپ اول، تهران، نشر مشعر، ١٣٨5ه. ش.

١٠. توصيف آثار تاريخى مكه و مدينه و فلسفه مناسك حج در فتوح الحرمين، محى لارى، به كوشش رسول جعفريان، چاپ اول، قم، انتشارات انصاريان، ١٣٧٣.

ص: 248

١١. «خانه حضرت خديجه برترين مكان مكه پس از مسجدالحرام» ، عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان، ترجمه: سيد مرتضى حسينى فاضل، ميقات حج، سال هيجدهم، شماره 6٩، پاييز ١٣٨٨.

١٢. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، زير نظر: كاظم موسوى بجنوردى، چاپ اول، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ١٣6٩ه. ش.

١٣. سيرت جاودان (ترجمه و تلخيص كتاب الصحيح من سيرة النبى الاعظم (ص)) ، علامه سيد مرتضى عاملى، ترجمه محمد سپهرى، چاپ سوم، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، ١٣٨5ه. ش.

١4. طبقات، محمد بن سعد واقدى، ترجمه: محمود مهدوى دامغانى، تهران، فرهنگ و انديشه، ١٣٧4ه. ش.

١5. كعبه و مسجدالحرام درگذر تاريخ، محمد طاهر كردى مكى، ترجمه: هادى انصارى، چاپ اول، قم، نشر مشعر، ١٣٧٨ه. ش.

١6. مخزن الاسرار، حكيم نظامى گنجوى، مقدمه حسين الهى قمشه اى، تصحيح و مقابله: عباس سرمدى، خط: عبدالله فرادى، تشعير: اردشير مجرد تاكستانى، چاپ اول، تهران، انجمن خوش نويسان ايران با همكارى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ١٣٧٠.

١٧. وهابى گرى، حامد الگار، ترجمه: احمد غايى، چاپ اول، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى، ١٣٨6ه. ش.

١٨. همگام با پيامبر در حجة الوداع، حسين واثقى، چاپ اول، قم، نشر دانش حوزه، ١٣٨٣.

١٩. يگانه مولود كعبه، محمد على اردوبادى، ترجمه: حسينعلى عربى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (قدس سره) ، ١٣٧٩ه. ش.

ب. عربى

٢٠. ابن تيمية حياته - عقائده، صائب عبدالحميد، الطبعة الثانية، قم، دائرة معارف الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البيت، ١4١4ه. ق.

ص: 249

٢١. اتحاف السادة المتقين بشرح احياء علوم الدين، السيد محمد بن محمد الحسينى الزبيدى، بيروت، دارالفكر، [بى تا].

٢٢. اتحاف الورى باخبار ام القرى، محمد بن محمد بن فهد، تحقيق: محمد فهيم شلتوت، مكة المكرمة، جامعة ام القرى، ١4٢6ه. ق.

٢٣. الاحتجاج، ابى منصور احمد بن على بن ابى طالب (شيخ طبرسى) ، تحقيق: ابراهيم البهدادى و محمد هادى به، با اشراف: جعفر سبحانى، چاپ دوم، دار الاسوة، ١4١6ه. ق.

٢4. اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، الامام ابى عبدالله محمد بن اسحاق الفاكهى، دراسة و تحقيق: عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، الطبعة الاولى، بيروت، دار خضر، ١4١4ه. ق.

٢5. اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ابوالوليد محمد بن عبدالله بن احمد الازرقى، تحقيق: رشدى الصالح ملحس، الطبعة الاولى، قم، انتشارات شريف الرضى، ١4١١ه. ق.

٢6. ارشاد السالك الى افعال المناسك، برهان الدين ابراهيم بن فرحون المدنى المالكى، دراسة و تحقيق: محمد بن الهادى ابوالاجفان، الطبعة الاولى، تونس، بيت الحكمة، ١٩٨٩م.

٢٧. الازرقى وموارده فى كتابه اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، احمد هاشم محمد صالح السبعاوى، الطبعة الاولى، بغداد، ديوان الوقف السنى، ١4٣١ه. ق.

٢٨. الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ابوعمر يوسف بن عبدالله بن محمد، تحقيق و تعليق: على محمد معوض، عادل احمد عبدالموجود، قدم له و قرظه محمد عبدالعظيم البرى، جمعه طاهر النجار، الطبعة الاولى، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4١5ه. ق.

٢٩. الاصابة فى تمييز الصحابة، ابن حجر العسقلانى، شهاب الدين ابى الفضل احمد بن على، الطبعة الاولى، القاهرة، دار احياء التراث العربى، ١٣٢٨ه. ق.

٣٠. اعلام الموقعين عن رب العالمين، ابن قيم الجوزية، شمس الدين ابن عبدالله محمد بن ابى بكر، رتبه و ضبطه و خرج آياته: محمد عبدالسلام ابراهيم، الطبعة الاولى، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4١٧ه. ق.

ص: 250

٣١. اعلام النبوة، ابى الحسن على بن محمد الماوردى، ضبط نصه و خرج احاديثه و علق عليه خالد عبدالرحمن العك، الطبعة الاولى، بيروت، دارالنفائس، ١4١4ه. ق/١٩٩4م.

٣٢. اعمال ندوة مشكلة الزحام فى الحج و حلولها الشرعية، المجمع الفقهى الاسلامى، مكة المكرمة، رابطة العالم الاسلامى، ١4٢٣ه. ق.

٣٣. اعيان الشيعة، السيد محسن الامين، حققه واخرجه: حسن الامين، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، [ بى نا].

٣4. اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة اصحاب الجحيم، ابن تيمية، شيخ الاسلام احمد بن عبدالرحيم بن عبد السلام، تحقيق و تعليق: ناصر بن عبدالكريم العقل، الطبعة الاولى، الرياض، دارالفضيلة، ١4٢4ه. ق.

٣5. امتاع الاسماع للنبى (ص) من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تقى الدين احمد بن على ابن عبدالقادر بن محمد المقريزى، تحقيق و تعليق: محمد عبدالحميد النميسى، الطبعة الاولى، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4٢٠ه. ق.

٣6. ايضاح المكنون فى الذيل على كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، اسماعيل باشا بن محمد امين بن ميرسليم البابانى البغدادى. اعتنى به: عبدالقادر عطاء، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4٢٩ه. ق.

٣٧. بحارالانوار، محمدباقر المجلسى، الطبعةالاولى، بيروت، مؤسسة الوفاء، ١4٠٣ه. ق.

٣٨. البداية و النهاية، ابوالفداء الحافظ ابن كثير الدمشقى، دقق اصوله و حققه: احمد ابوملحم [وآخرون]، الطبعة الثانية، بيروت، دارالكتب الاسلامية، ١4٠٨ه. ق.

٣٩. بلوغ المرام بالرحلة الى بيت الله الحرام، المرادى، تحقيق و تقديم: محمد زينهم محمد عزب، الطبعة الاولى، القاهرة، دار الثقافية، ١4٢٧ه. ق.

4٠. بلوغ المرام من ادلة الاحكام، الحافظ ابى الفضل احمد بن حجر العسقلانى، حقق اصوله و علق عليه: محمد رضوان، [ بى جا، بى نا، بى تا].

4١. بيوت النبى و حجراتها وصفة معيشته فيها بيت عائشة انموذجاً، محمد بن فارس الجميل، الطبعة الاولى، الرياض، مركز الملك فيصل للبحوث والدراسات الاسلامية، ١4٣١ه. ق.

ص: 251

4٢. تاريخ آل سعود، ناصر السعيد، [بى جا]، منشورات اتحاد الشعب الجزيرة العربية، [بى تا].

4٣. تاريخ العربية السعودية، آلكسى ميخائيلوويچ فاسيليف، ترجمة: خيرى الاضمن و جلال الماشطة، بيروت، دار الفارابى، ٢٠١١م.

44. التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم، محمد طاهر بن عبدالقادر الكردى المكى، بيروت، دار خضر، ١4٢٠ه. ق.

45. تاريخ المدينة المنورة، ابو زيد عمر بن شبّة النميرى البصرى، حققه: فهيم محمد شلتوت، قم، دارالفكر، ١4١٠ه. ق.

46. تاريخ عجائب الآثار فى الترجم و الاخبار، عبدالرحمان الجبرتى، بيروت، دارالجيل، [ بى تا].

4٧. تاريخ مدينة دمشق، ابوالقاسم على بن عساكر، تحقيق: على شيرى، بيروت، دارالفكر، ١4١5ه. ق.

4٨. تاريخ مكة المشرفة و المسجدالحرام و المدينة الشريفة و القبر الشريف، الامام ابى البقاء محمد بن الضياء المكى الحنفى، تحقيق: علاء ابراهيم الازهرى و ايمن خضر الازهرى، الطبعة الاولى، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4١٨ه. ق.

4٩. تاريخ مكة دراسات فى السياسة والعلم والاجتماع والعمران، احمد السباعى، الطبعة الثامنة، مكه المكرمة، ١4٢٠ه. ق.

5٠. التاريخ و المؤرخون بمكة من القرن الثالث الهجرى الى القرن الثالث عشر جمع و عرض و تعريف، محمد الحبيب الهيلة، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامى، ١٩٩4م.

5١. تبرك الصحابة بآثار رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و بيان فضل العظيم، محمد طاهر ابن عبدالقادر الكردى المكى، الطبعة الاولى، جدة، دارالمنهاج للنشر و التوزيع.

5٢. تحف العقول عن آل الرسول، ابو محمد الحسن بن على بن الحسين بن شعبة الحرانى، صححه و علق عليه على اكبر الغفارى، الطبعة الثانية، قم، مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسين، ١4٠4ه. ق/١٣6٣ه. ش.

ص: 252

5٣. تذكرة الخواص، سبط ابن الجوزى، قم، الشريف الرضى، ١4١٨ه. ق.

54. تعليق التعليق على صحيح البخارى، احمد بن على بن حجر العسقلانى، دراسة و تحقيق: سعيد عبدالرحمان موسى القزقى، بيروت، المكتبة الاسلامية، ١4٠5ه. ق.

55. تفصيل وسائل الشيعة الى تحصيل مسالك الشريعة، محمد بن الحسن الحر العاملى، الطبعة الثانية، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، ١4١6ه. ق.

56. تلخيص الحبير فى تخريج احاديث الرافعى الكبير، شهاب الدين احمد على بن حجر العسقلانى، اعداد: يوسف عبد الرحمان المرعشلى، بيروت، دار المعرفة، ١4٠6ه. ق.

5٧. تهذيب الاسماء و اللغات، ابى زكريا محيى الدين بن شرف النووى، بيروت، دارالكتب العلمية، [ بى تا].

5٨. الجامع الصحيح و هو سنن الترمذى، ابوعيسى محمد بن عيسى بن سورة، تحقيق و شرح: احمد محمد شاكر، بيروت، دار احياء التراث العربى، [بى تا].

5٩. الجامع الطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، جمال الدين محمد جار الله بن محمد نورالدين ابن ظهيرة القرشى المخزومى، الطبعة الاولى، القاهرة، مطبعة عيسى البابى الحلبى و شركاه، ١٣5٧ه. ق.

6٠. جذور الارهاب فى العقيدة الوهابية، احمد محمود صبحى، اشراف السيد والى الزاملى، الطبعة الاولى، بيروت، دار الميزان، ١4٢٩ه. ق/٢٠٠٨م.

6١. جمهرة نسب قريش و اخبارها، زبير بن بكار، شرح و تحقيق: محمود محمد شاكر، القاهرة، مكتبة دارالعربية، ١٣٨١ه. ق.

6٢. الحيوان، ابى عثمان عمرو بن بحر الجاحظ، تحقيق و شرح: عبدالسلام محمد هارون، الطبعة الاولى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ١٣٨٨ه. ق.

6٣. الخرايج و الجرايح، قطب الدين الراوندى، تصحيح: ربانى، قم، انتشارات مصطفوى، بى تا.

64. خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفى، السمهودى، على عبدالله بن احمد الحسنى، تحقيق: على عمر، الطبعة الاولى، القاهرة، مكتبة الثقافة الدينية، ١4٢٧ه. ق.

ص: 253

65. الدرالمنثور بآثار المصطفى ومدينة الرسول صلى الله عليه و آله و سلم، محمد على صالح قزنى، القاهرة، دار جوامع الكلم، ٢٠٠6م.

66. الدرر السنية فى الرد على الوهابية، احمد زينى دحلان، تركيه، ايشيق، ١٩٧6م.

6٧. الدرر الكامنة فى اعيان المائة الثامنة، شهاب الدين احمد بن على بن محمد بن حجر العسقلانى، طبقه و صححه: عبدالوارث محمد على، الطبعة الاولى، بيروت، دار الكتب العلمية، ١4١٨ه. ق.

6٨. دلائل النبوة، ابى نعيم احمد بن عبدالله الاصبهانى، الطبعة الاولى، بيروت، عالم الكتب، ١4٠٩ه. ق/١٩٨٨م.

6٩. دليل الفالحين لطرق رياض الصالحين للامام النووى، محمد بن على بن علان الصديقى، بيروت، دارالكتاب العربى، ١4٠5ه. ق.

٧٠. ديوان ابى طالب عم النبى صلى الله عليه و آله و سلم، جمعه و شرحه محمد التونجى، [الطبعة الاولى]، بيروت، دارالكتاب العربى، ١4٢٩ه. ق/ ٢٠٠٨م.

٧١. ديوان الحسن بن هانى ابى نواس، حققه و شرحه احمد عبدالمجيد الغزالى، راجعه و فهرسه احمد ابراهيم زهوة، بيروت، دارالكتاب العربى، ١4٢5ه. ق/٢٠٠5م.

٧٢. ديوان، امرئ القيس، شرح محمد الاسكندرانى و نهاد رزوق، [الطبعة الاولى]، بيروت، دار الكتاب العربى، ١4٢5ه. ق / ٢٠٠4م.

٧٣. ديوان، بشار بن برد، جمع و تحقيق و شرح: محمد الطاهر بن عاشور، الطبعة الاولى، القاهرة، دارالسلام، ١4٢٩ه. ق.

٧4. ديوان، مجنون ليلى، شرح يوسف فرحان، [الطبعة الاولى]، بيروت، دارالكتاب العربى، ١4٢٧ه. ق/ ٢٠٠٧م.

٧5. ديوان، دعبل بن على الخزاعى، صنعة عبدالكريم الاشتر، الطبعة الاولى، قم، مكتبة الحيدرى، ١4٢٧ه. ق/١٣٨5ه. ش.

٧6. رحلة الحاج من الزبير الى البلد الحرام، سعد بن احمد الربيعة، اعدها لنشر سعود بن عبدالعزيز الربيعة، الطبعة الاولى، بيروت، الدار العربية للموسوعات،١4٣٢ه. ق/٢٠١١م.

ص: 254

٧٧. رحلة، ابن بطوطه، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن ابراهيم اللمواتى الطنجى بيروت، دارصادر، ١4١٢ه. ق.

٧٨. رحلة، ابن جبير، ابن الحسين محمد بن احمد بن جبير الكنائى رواندسى البانسى، طبعه و وضع فهارسه: محمد زينهم، القاهرة، دارالمعارف، [٢٠٠٠م].

٧٩. الرد على الوهابية، محمد جواد البلاغى، تحقيق: سيد محمد على الحكيم، الطبعةالاولى، قم، مؤسسة آل البيت: لاحياء التراث، ١4١٩ه. ق.

٨٠. الرد علي فتاوي الوهابية، سيد حسن صدر كاظمينى، تحقيق: سيد محمود مرعشى نجفى، چاپ اول، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، ١4٣٠ه. ق.

٨١. الروض الاُنُف فى شرح السيرة النبوية لابن هشام، الامام المحدث عبدالرحمان السهيلى، تحقيق و تعليق و شرح: عبدالرحمان الوكيل، الطبعة الاولى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ١4١٢ه. ق.

٨٢. زاد المعاد فى هدى خير العباد، شمس الدين ابى عبدالله محمد بن ابى بكر الزرعى الدمشقى (ابن قيم الجوزية) ، حقق نصوصه و خرج احاديثه و علق عليه: الشيخ عبدالقادر عرفان العشا حسُّونه، الطبعة الاولى، بيروت، دارالفكر، ١4١5ه. ق.

٨٣. الزهور المقتطفة من تاريخ مكة المشرفة، الامام العلامة الحافظ ابى الطيب تقى الدين محمد ابن احمد بن على القرشى الهاشمى الحسينى الفاسى، حققه و علق عليه: اريب محمد الغزاوى، قرأه و قدم له: محمود الارناؤوط، بيروت، دارصادر، ٢٠٠٠م.

٨4. زوايا التصوف و الصوفيه المسمى: خبايا الزوايا، حسن بن على العجيمى، تصحيح و ضبط: احمد عبدالرحيم السايح، توفيق على وهبة، القاهرة، مكتبة الثقافة الدينية، ١4٣٠ه. ق.

٨5. سبل الهدى والرشاد فى سيرة خير العباد، محمد بن يوسف الصالحى الشامى، تحقيق و تعليق: عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4١4ه. ق.

٨6. السلفية مرحلة زمنية مباركة لا مذهب اسلامى، محمد سعيد رمضان البوطى، بيروت، دارالفكر، ١4١٨ه. ق.

ص: 255

٨٧. السيد رشيد رضا او اخاء اربعين سنة، الامير شكيب ارسلان، قرأه و علق عليه: مدحت يوسف السبع، الطبعة الاولى، القاهرة، دارالفضيلة، [بى تا].

٨٨. سير اعلام النبلاء، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان الذهبى، بيروت، مؤسسة الرسالة، ١4٠١ه. ق.

٨٩. شرح الزرقانى على موطأ الامام مالك، سيدى محمد الزرقانى، صحح الاصل: نخبة من علماء الازهر الشريف، القاهرة، مكتبة و مطبعة المشهد الحسينى، [بى تا].

٩٠. الشفا بتعريف حقوق المصطفى، ابى الفضل عياض بن موسى بن عياض التحصبى القاضى عياض، تحقيق: على محمد البجاوى، بيروت، دارالكتاب العربى، [بى تا].

٩١. شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، الامام العلامة الحافظ ابى الطيب تقى الدين محمد بن احمد ابن على المكى المالكى الفاسى، نسخ الاصل و قابله على النسخ: ايمن فؤاد سيد، حققه و علق عليه و وضع فهارسه: مصطفى محمد الذهبى، الطبعة الثانية، مكه المكرمة، مكتبة و مطبعة النهضة الحديثة، ١٩٩٩م.

٩٢. شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، الحافظ ابى الطيب تقى الدين محمد الفاسى، تحقيق: على عمر، الطبعة الاولى، القاهرة، مكتبة الثقافة الدينية، ١4٢٨ه. ق.

٩٣. الشيعة فى المملكة العربية السعودية، حمزة الحسن، الطبعة الثانية، بيروت، دارالساقى، ٢٠١٢.

٩4. صحيح البخارى، ابوعبدالله محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن المغيرة بن بردزيه البخارى الجعفى، شرح و تحقيق: قاسم الشماعى الرفاعى، بيروت، دارالقلم، ١4٠٧ه. ق.

٩5. صحيح مسلم، ابى الحسين مسلم بن الحجاج القشيرى النيسابورى، تحقيق و تعليق: موسى شاهين لاشين و احمد عمر هاشم، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة عزالدين، ١4٠٧ه. ق.

٩6. الصحيح من سيرة النبى الاعظم (ص) دراسة و تحليل، جعفر مرتضى العاملى، الطبعةالثانية، قم، جامعة المدرسين، ١4٠٢ه. ق.

٩٧. الصواعق الالهية فى الرد على الوهابية، سليمان بن عبدالوهاب، الطبعة الاولى، تهران، دار الهداية، ١4٢٠ه. ق.

ص: 256

٩٨. طبقات الشافعية الكبرى، تاج الدين ابو نصر عبدالوهاب بن على بن عبد الكافى السبكى، تحقيق: عبدالفتاح محمد الحلو و محمود محمد الطناحى، القاهرة، دار احياء التراث العربية، [بى تا].

٩٩. طبقات الشافعية، ابوبكر بن احمد بن محمد بن عمر بن محمد نقى الدين ابن قاضى شهبة الدمشقى، رتب فهارسه: عبدالله انيس الطباع، الطبعة الاولى، بيروت، عالم الكتب، ١4٠٧ه. ق.

١٠٠. طبقات الشافعية، جمال الدين عبدالرحيم بن الحسن الاسنوى، تحقيق: عبدالله الجبورى، الطبعة الاولى، بغداد، مطبعة الارشاد، ١٣٩١ه. ق.

١٠١. عدة الانابة فى اماكن الاجابة، السيد عفيف الدين ابى السيادة عبدالله بن ابراهيم بن حسن ابن محمد امين ميرغنى الحسنى المتقى المكى الطائفى الحنفى ( الملقب بالمحجوب) ، تحقيق عبدالله نذير احمد مزى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، المكتبة المكية، ١4٢٩ه. ق/٢٠٠٨م.

١٠٢. العقد الثمين فى تاريخ البلد الامين، تقى الدين محمد بن احمد الحسنى الفاسى، تحقيق و تعليق و دراسة: محمد عبدالقادر احمد عطا، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4١٩ه. ق.

١٠٣. الغدير فى الكتاب و السنة والادب، عبدالحسين احمد الامينى، الطبعة الاولى، تهران، دار الكتب الاسلامية، ١٣66ه. ش.

١٠4. فتح البارى شرح صحيح البخارى، احمد بن على بن حجر العسقلانى، طبعة جديدة منقحة و مصححة عن الطبعة التى حقق اصلها و رقم كتبها و ابوابها و احاديثها عبد العزيز بن عبدالله ابن باز و محمد فؤاد عبدالباقى، الطبعة الثانية، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4١٨ه. ق.

١٠5. الفتوحات الربانية على الاذكار النّواوية، محمد بن على بن علان الصديقى، الرياض، المكتبة الاسلامية، [بى تا].

١٠6. فضائل مكة و سكن فيها، الحسن البصرى، تحقيق و تعليق و تقديم: محمد زينهم محمد عزب، القاهرة، مكتبة الثقافة الدينية، ١4١5ه. ق.

١٠٧. فى منزل الوحى، محمد حسين هيكل، القاهرة، دار المعارف المصرية،٢٠٠٢م.

ص: 257

١٠٨. القول الفصل فى حكم الاحتفال بمولد خير الرسل (ص) ، اسماعيل بن محمد الانصارى، الطبعة الاولى، الرياض، مكتبة الرشد، ١4٣٠ه. ق.

١٠٩. كتاب اسماء جبال تهامة و جبال مكة و المدينة و ما فيها من القرى و ما ينبت عليها من الاشجار و ما فيها من المياه، عرام بن الاصبغ السلمى، تحقيق و تعليق محمد صالح سناوى، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4١٠ه. ق/١٩٩٠م.

١١٠. كتاب التعريفات، ابن الحسن على بن محمد الحسنى الجرجانى، وضع حواشيه و فهارسه: محمد باسل عيون السود، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4٢٣ه. ق.

١١١. كتاب الحرمين الشريفين والتاريخ، يحيى بن حمزة الوزنة، الطبعة الاولى، القاهرة، مكتبة الثقافة الدينية، ١4٢٨ه. ق.

١١٢. كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، مصطفى بن عبدالله القسطنطينى الرومى المتقى الشهير بالكاتب الجبلى (حاجى خليفه) ، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4١٣ه. ق.

١١٣. لفتة الكبد الى نصيحة الولد، ابى الفرج عبدالرحمان بن على بن محمد بن على بن الجوزى، تحقيق: عبدالغفار سليمان البغدادى، الطبعة الاولى، بيروت، دارالكتب العلمية، ١4٠٧ه. ق.

١١4. مؤلفات ابن الجوزى، عبدالحميد العلوجى، بغداد، وزارة الثقافة والارشاد، ١٣٨5ه. ق.

١١5. مروج الذهب و معادن الجوهر، ابى الحسن على بن الحسين بن على المسعودى، بيروت، دارالفكر، ١4٠٩ه. ق.

١١6. المستدرك على الصحيحين، ابوعبدالله الحاكم النيشابورى، اشراف: يوسف عبدالرحمان المرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، [بى تا].

١١٧. المعالم العمرانية فى مكة المكرمة فى القرنين الاول والثانى، صالح احمد العلى، بغداد، مطبعة المجمع العلمى العراقى، ١4١٠ه. ق

١١٨. معالم مكة و المدينة بين الماضى و الحاضر، يوسف رغد العاملى، الطبعة الاولى، بيروت، دار المرتضى، ١4١٨ه. ق.

ص: 258

١١٩. معجم المؤلفين تراجم مصنفى الكتب العربية، عمر رضا كحاله، بيروت، دار احياء التراث العربية، [بى تا].

١٢٠. معجم ما الفه علماء الامة الاسلامية للرد على خرافات الدعوة الوهابية، السيد عبدالله محمد على، تراثنا، العدد ٧، ١4٠٩ه. ق.

١٢١. معجم معالم الحجاز، عاتق بن غيث البلادى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، دار مكة للنشر والتوزيع و بيروت، مؤسسة الريان للطباعة والنشر و التوزيع، ١4٣١ه. ق.

١٢٢. المفصل فى تاريخ العرب، على جواد، الطبعة الاولى، بيروت، دارالعلم للملايين، ١٩٧6م.

١٢٣. مكة المكرمة التفاعل الحضارى فى المكان المقدس، ليلى بنت صالح محمد زعزوع، الرياض، الدار العربية للعلوم، ١4٢6ه. ق.

١٢4. مكة المكرمة و الكعبة المشرفة فى كتب الرحالة المسلمين، على الشنوفى، الطبعة الاولى، تونس، مؤسسة الوطنية للترجمة و التحقيق و الدراسات (بيت الحكمة) ، ١٩٨٩م.

١٢5. من المساجد و المزارات فى الحرمين الشريفين، سيد محمد الحسينى الشيرازى، الطبعة الاولى، كربلا، دار العلوم، ١4٢٧ه. ق.

١٢6. منائح الكرام فى اخبار مكة و البيت و ولاة الحرم، على بن تاج الدين بن تقى الدين السنجارى، دراسة و تحقيق: جميل عبدالله محمد المصرى، الطبعة الاولى، مكة المكرمة، جامعة ام القرى، ١4١٩ه. ق.

١٢٧. مناقب آل ابى طالب، ابوجعفر رشيد الدين محمد بن على بن شهرآشوب السروى المازندرانى، قم، المطبعة العلمية، [بى تا].

١٢٨. مناقب اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) ، ابن المغازى، ابوالحسن على بن محمد الواسطى الجلالى الشافعى، تصحيح و تنظيم: كاظم العزاوى، الطبعة الاولى، قم، انتشارات سبط النبى (ص) ، ١4٢6ه. ق.

١٢٩. موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ايوب صبرى باشا، اشرف على ترجمتها: محمد حرب، الطبعة الاولى، القاهرة، دار الآفاق العربية، ١4٢4ه. ق.

١٣٠. الموطأ، مالك بن انس، بمراجعة و اشراف نخبة من العلماء، بيروت، دارالجبل، [ بى تا].

ص: 259

١٣١. مولد اميرالمؤمنين (ع) نصوص مستخرجة من التراث الاسلامى، احمد باكتچى، الطبعة الاولى، قم، مؤسسة العالمية لنهج البلاغة، ١4٢4ه. ق.

١٣٢. نصيحة لاخواننا علماء نجد، يوسف بن هاشم الرفاعى، تقديم: محمد سعيد رمضان البوطى، دمشق، دار اقراء، ١4٢٠ه. ق.

١٣٣. نقد الشيخ محمد بن عبدالوهاب من الداخل، عصام يحيى على العماد، الطبعة الاولى، قم، منشورات الاجتهاد، ٢٠٠٨م.

١٣4. نقض الوهابية، احمد راسم النفيس، الطبعة الاولى، [بيروت]، دارالميزان، ١4٣١ه. ق/٢٠١٠م.

١٣5. هدية العارفين اسماء المؤلفين و آثار المصنفين من كشف الظنون، اسماعيل باشا البغدادى، بيروت، دار الكتب العلمية، ١4١٣ه. ق.

١٣6. وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، نورالدين على بن عبدالله السمهودى، تحقيق و تقديم: قاسم السامرائى، الطبعة الاولى، جدة، مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامى، ١4٢٢ه. ق.

١٣٧. الوهابية فكراً و ممارسة، محمد عوض الخطيب، الطبعة الثالثة، بيروت، مركز الغدير للدراسات والنشر والتوزيع، ١4١٣ه. ق/٢٠١١م.

١٣٨. www. z-katbi. com

ص: 260

ص: 261

نمايه ها

اشاره

الف) نمايه آيات

ب) نمايه روايات

ج) نمايه اشعار

د) نمايه نوشتارها

) نمايه كسان

و) نمايه مكان ها

ز) نمايه ملل و نحل، رويدادهاى تاريخى، اقوام، نهادها، اشياى تاريخى، . . .

ح) نمايه اصطلاحات

ص: 262

الف) نمايه آيات

وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي (بقره، ١٢5) ، ١4

وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا. . . (انعام، ١٠-١١) ، 46

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ. . . (اعراف، ١٧٢) ، ١٣6

. . . فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ. . . (توبه، ٣6) ، ١4٩

إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ (توبه، 4٠) ، ١4١

. . . إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا. . . (توبه، 4٠) ، ٧4

وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ. . . (نحل، ٩٢) ، ٧٠

. . . قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلي أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً (كهف، ٢١) ، ١4

سُبْحانَ الَّذِي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي. . . (اسراء، ١) ، ١46

وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً (مرسلات، ١) ، ٨٨

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ. . . (علق، ١4) ، 65

ص: 263

ب) نمايه روايات

آيا نمى نگريد كه خداوند سبحان، پيشينيان از آدم (ع) تا. . . ، ١٣6

اين سنگ را دو ديده و دو زبان است. . . ، ١٣6

پيامبراكرم (ص) در [محل] مسجد جن بود و از درختى كه [در محل] مسجد بود، چيزى پرسيد؛ درخت با پى و ريشه اش راه افتاد و نزد پيامبر (ص) آمد، حضرت هرچه خواست، از او پرسيد، آن گاه دستور داد به جاى خود بازگردد. ، 6١

چنين مگو كه سود و زيان مى رساند. . . ، ١٣5

حجرالاسود را فرشتگان از آسمان به زمين آورده اند، ١٣6

حجرالاسود دست راست خداوند در زمين است، ١٣6

رسول خدا (ص) بر كوه حرا بود. ناگاه كوه جنبيد. رسول خدا (ص) گفت: «حرا آرام باش، كه جز پيامبرى يا صديقى يا شهيدى بر تو نيست. . . . ، ١4٩

شب هنگام فرستاده اى از پروردگارم نزد من آمد و گفت: در اين مكان مبارك نماز بگزار و بگو عمره اى در حجّى است. . . ، ١4٨

من نيك مى دانم كه تو سنگى، نه بهره مى دهى، . . . ١٣5

هر كه بر پيامبر اكرم (ص) [دانسته] چيزى ببندد جايش در آتش است، ١١٨

ص: 264

ج) نمايه اشعار

اُحِبُ الحَمي مِن اَجْلِ مَن سَكَنَ الحَمي ومِن اَجْلِ أَهليها تُحَبُّ المَنازِلُ

١٩

اذا قِيسَ إحسانُ امريءٍ بإساءةٍ فأَربي عليها فالإساءةُ تُغفَر

١١

اَمُرُّ عَلَي الديار ديارِ ليلي

١٩

التَّركُ لَيسَ بِحُجَّةٍ في شَرْعِنا

١5٢

تِلكَ آثارنُا تَدلُ عَلينا فَانظروا بَعدَنا إلي الآثار

١٣

ثُم الصَّلاةُ عَلَي النَّبيِ ّ وَ آلِه خَيْرُ الْأَنامِ وَ مَنْ بِه يُستَشفَع

٣٣

جَزَمَ الجَميعُ بانَّ خَيرَ الأرضِ ما

١5

اَلحَمْدُ لِله وَ صَلَّي اللهُ

ص: 265

كَذا لَدَي الثَّلاثِ مِن جَمَرات

١٠6

دُعاءُ الْبَرايا يُسْتَجابُ بِكَعْبَةَ

١٠٢

رؤية بيت ثم حجر و سدرة و ركن يمان مع مني ليلة القمر

١٠٣

سَأَحمِلُ مِن تُرابِكَ في رِحالي لِكَي أَغنَي بِه عَن كُلِّ طِيبٍ

١٩

شَرَفُ المَحَلِ بِقَدرِ مَن قَد حَلَّه

١5

عَلي رَأسِ هَذا الكَونِ نَعلُ مُحمَّد

٢٠

فَكَاَنَّكَ قَد اَعْلَمْتَ بِالمَوتِ حتّي تَزَوَّدتَ لَه مِن خِيارِ الزّاد

٢٠٧

قَد ذَكَرَ النَّقّاشُ في المَناسِك

١٠5

ص: 266

قِفا نَبْكِ مِنْ ذِكري حَبيبٍ وَ عِرفانِ وَ رَسْمٍ عَفَتْ آياتُه مُنذُ أزمانِ

٢٩

قُلْ لِمَن يَبكي عَلَي رَسْمٍ دَرَس واقِفاً، ما ضَرَّ لَو كَانَ جَلَس

٢٠

كُحِلَتْ بِمَنْظَرِ العُيُونُ عَمايَةً و اَصَّمَ نَعْيُكَ كلَ اُذُنٍ تَسْمَعُ

١4

گم شده هر كه چو يوسف بود گم شدنش جاي تأسف بود

١5

ماذا عَلي مَن شَمَّ تُربةَ احمد اِن لايَشُمُّ مَدَي الزَّمانِ غَواليا

صَبَّتْ عَليَّ مَصائِبٌ لَو اَنها صَبَّتْ عَلَي الْاَيامِ صِرْنَ لَياليا

١٩

مَن زارَ قَبرَ مُحمدٍ

١6

و مَوطِئِ ُ ابراهيمَ في الصَّخرِ رطبه عَلي قَدَميه حافياً غَيرَ ناعِل

١4

وَاَنزَلَ مِنَ السَّماءِ كَبشاً جميلاً فَذَبَّحَه بَدلاً مِنهُ فِي الْحال

وَنَعلُهُ الكَريمةِ المَصونَة طُوبي لِمَن مَسَّ بِها جَبِينَه

١٩

يَومُ البَقِيعِ لَقَد جَلَّتْ مُصِيبَتُه

١4

ص: 267

د) نمايه نوشتارها

قرآن، ١4، ١46، ١٩٨، ٢٠٧، ٢٠٨، ٢١5، ٢٢٢، ٢٢٧، ٢٣٠، ٢٣١

نهج البلاغه، 6١، ٧٢، ٩٣، ١٣6

الآثار النبوية بالمدينة المنورة وجوب المحافظة عليها و جواز التبرك بها، ١5٨

الآثار و المشاهد و اثر تعظيمها على الامة الاسلامية، ١45

ابن تيميه حياته - عقائده، ٢٠٢

اتحاف السادة المتقين بشرح احياء علوم الدين، ١54

اتحاف فضلاء الزمن بتاريخ ولاية بنى الحسن، ١6٣، ١64

اتحاف الورى باخبار ام القرى، 66

الاحتجاج، ١4٩

اخبار مكة فى قديم الدهر وحديثه، 5٣، 6١، 6٩، ٧٠، ٧١، ٧٣، ٧4، ١١٩، ١5١، ١٨٩، ١٩٠

اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، ٢٢، 5٣، 55، 56، 5٧، 5٨، 5٩، 6٠، 6١، 6٢، 6٣، 64، 65، 6٧، 6٨، 6٩، ٧١، ٧٣، ٧٩، ٩٣، ١١٩، ١٣6، ١5١، ١٨٨

الاخبار الموفقيات، 5٣

اختصار نشر النور و الزهر فى تراجم افاضل اهل مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر، ٢٣5

الارج المسكى فى التاريخ المكى و تراجم الملوك و الخلفاء، ٢٣، ٩4، ٩5، ١٢٣، ٢١٨، ٢٢١

ارشاد السالك الى افعال المناسك، ٢6، ١١٢، ١١٣، ١٢١، ٢١4

ارشاد العباد الى معرفة طرق الاسناد، ٢٣٢، ٢٣5

الازرقى و موارده فى كتابه اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، 5٣

ازهار الرياض فى اخبار القاضى عياض، ٢١٢

اسباب العناية فى ترجمة بداية النهاية، ٢٣٧

الاستعارات، ٢٢٨

الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، ٢١، 5٠

اسماء جبال تهامة و جبال مكه و المدينة و ما فيها من القرى و ما ينبت عليها من الاشجار و ما فيها من المياه، ٩٢

الاصابة فى تمييز الصحابة، 5٠

الاعلام، ١٨٨، ١٩١، ٢١٠، ٢١١، ٢١٨، ٢٢٧، ٢٢٨، ٢٣٠

ص: 268

الإعلام بأعلام بيت الله الحرام فى تاريخ مكة المشرفة، ٢٣، 4٢، ٩4، ١6٧، ٢٢١

الاعلام بالتوبيخ لمن ذم التاريخ، 46

اعلام الموقعين عن رب العالمين، ١٢٧

اعلام النبوه، 6١

اعمال ندوة مشكلة الزحام فى الحج و حلولها الشرعية، 6٨

اعيان الشيعة، ١5، ١٢٨

افادة الانام بذكر اخبار بلد الله الحرام مع تعليقه المسمى باتمام الكلام، ٢4، ٩٧، ٩٨، ٢٢٩، ٢٣٠، ٢٣5

اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة اصحاب الجحيم، ١٣٩، ١4٢

اقرب المسالك، ٢٢٧

الاقوال المعرفة بفضائل اعمال عرفه، ٢٢4

الاقوال المعلمة فى وقوع الكعبة المعظمة، ٢٢٠

اَلْوِيَة التشريف بالأعلام و التعريف بمن له ولاية عمارة ما سقط من البيت الشريف، ٢٢4

امتاع الاسماء بما للرسول من الابناء و الاحوال و الحفدة و المتاع، ٢١، 5١

الانابة فى اماكن الاجابة، ١٠٢، ١٠6

انباء المؤيد الجليل مراد ببناء بيت الوهاب الجواد و خزانة السلطان مراد، ٢٢4

انس المحاضرة بما يستحسن فى المذاكرة، ٢١١

الانصاف فى مسائل الخلاف، ١٩6

الايضاح على مذاهب الائمة الاربعة، ١٩٧

الايضاح فى مناسك الحج و العمرة، ٢6، ١١٣، ١٢٠، ١٩٩

ايضاح المكنون، ٢٢٠

باب الكعبة و سقفها و السطوح، ٢٢4

بحارالانوار، ١٣6

بحر الدموع، ١٩5

البحر العميق [فى مناسك العمرة و الحج الى بيت الله العتيق]، ٢5، ٢6، ١١٠، ١١١، ١٢٢، ١٢6، ٢١5، ٢١6، ٢١٧، ٢٢١، ٣٣٣

البداية و النهاية، ١٩٣، ١٩٧، ١٩٨، ٢٠٧

البركة و التبرك من ذهبيات الحافظ الذهبى قراءة عابرة فى سير اعلام النبلاء، ١5٨

بستان الواعظين، ١٩5

بغية الظرفا فى معرفة الردفا، ٢٢4

البلاد، (نشريه) ، ١٢٨، ٢٣4

بلوغ المرام بالرحلة الى بيت الله الحرام، ٧٠

بلوغ المرام من ادلة الاحكام فى علم الحديث، ٢٣١

بهجة النفوس و تحليها بمعرفة ما لها و ما عليها شرح مختصر صحيح البخارى، ١4٨، ١4٩

بيان الفرائض شرح بديع الفرائض، ٢٣6

ص: 269

البيان و الاعلام فى توجيه فريضة عمارة الساقط من البيت لسلطان الاسلام، ٢٢4

بيت السيدة خديجة رضى الله عنها على مر العصور، دراسة توثيقية، ١6٢

البيتيين فى تراجم الطبريين، ٢١٩

بيوت النبى وحجراتها و صفة معيشته فيها: بيت عائشة انموذجاً، 44

تاريخ العربية السعودية، ١6

تاريخ عمارة المسجد الحرام، ٢٣١

التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم، ٢٢٩، ٢٣٠، ٢٣١، ٢٣4

تاريخ الكعبة المعظمة، ٢٢٩

تاريخ مدينة دمشق، ١٩

تاريخ المدينة المنورة، ١5١

تاريخ مكه، 5٩، ٢١٩، ٢٢٩

تاريخ مكه از آغاز تا پايان دولت شرفاى مكه، ٢٠٠

تاريخ مكة المشرفة و المسجدالحرام و المدينة الشريفة و القبر الشريف، ٢4، ٩٩، ٢١٧

تاريخ مكة المكرمة، ٢٣٣

التاريخ و المؤرخون بمكة من القرن الثالث الهجرى الى القرن الثالث عشر، 5٣، 54، 55، 6٩

تبرك الصحابة بآثار رسول الله (ص) و بيان فضله العظيم، ١٢، ١٣، ١٧، ٢٠، ١5٨

تبصرة الحكام فى اصول الاقضية و مناهج الاحكام، ٢١4

تحرير ما وقع فى عمارة البيت، ٢٢٣

تحصيل المرام فى اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكة و الحرم و ولاتها الفخام، ٢٣، ٩6، ٩٧، ١٢٣، ٢٢6، ٢٢٨، ٢٢٩

تحصيل المرام فى تاريخ البلدالحرام، ٢١٣

تحف العقول عن آل الرسول، ١١٨

تحفة الانام فى مآثر البلد الحرام، ٢5، ١٠٣، ١٠4

تحفة الكرام باخبار البلد الحرام، ٢١٣

تحفة الكرام بأخبار عمارة السقف و الباب لبيت الله الحرام، ٢٢٠

تخريج احاديث الرافعى، ٢١٠

تذكرة الحفاظ، ١5٧، ١٩٨، ٢٠٠، ٢٠١

تذكرة الخواص، ٨6

تراثنا، (مجله) ، ١٧

ترتيب موضوعات الفقه الاسلامى و مناسباته فى المذاهب الاربعة، ٣١

التُساعيات فى الحديث، ٢١٠

التشكيك فى الآثار يشوش أذهان الناس، (مقاله) ، ١٨

تشنيط الفؤاد من تذكار علوم الاسناد، ٢٣5

تشنيف الاسماع، ٢٣١، ٢٣٣، ٢٣4، ٢٣6

تعليق على مواضع من منهاج الطالبين، ٢١٠

ص: 270

تغليق التعليق على صحيح بخارى، ١٨٩، ١٩٠

تفسير نسفى، ٢٣٢

التفسير، ٢٢٣

تكملة المناسك، ٢٣٧

تمزيج الوصايا من خبايا الزوايا، ٢٢٢

تنزيه المسجد الحرام عن بدع جهلة العوام، ٢١6

تنشيط الفؤاد من تذكار علوم الاسناد، ٢٣٢

توثيق السنة النبوية وعناية السلف به ملامح عن المنهج و دلائله و مظاهره و اثره، 5٢

توضيح المناسك، ٢٢٨

تهذيب الاسماء و اللغات، 6٧، ٩٠، ١4١

تهذيب التهذيب، ١5٧

الثبت الكبير، ٢٣٣

الجامع الصحيح و هو سنن الترمذى، ١5٢

الجامع لاحكام القرآن، ١4٧

الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف، ٢٣، ٢6، ٧٠، ٨٨، ٨٩، ٩٠، ٩١، ٩٢، ٩٣، ٩4، ١٢٣، ١٢5، ١٢6، ١6٠، ١6١، ٢٢١، ٢٢٢

الجامع المختصر، ١٩5

جامع المسانيد، ١٩5

جذور الارهاب فى العقيدة الوهابية، ١٧

جمهرة نسب قريش و اخبارها، 5٣

الجواهر السنية فى السيرة النبوية، ٢١٣

الجواهر المنظمة بفضيلة الكعبة المعظمة، ٢٢٠

حاشية الصفتى، ٢٢٧

حاشية العلامة ابن حجر الهيثمى على شرح الايضاح فى مناسك الحج، ١١٣

حجة الوداع، 4٣، ١4٨

الحدائق، ١٩5

حكم زيارة اماكن السيرة النبوية، ١45

حلية الابرار و شعار الاخيار فى تلخيص الدعوات و الاذكار، ١٠5، ١٠6

الحيوان، ١١

خانه خديجه بهترين مكان پس از مسجدالحرام، ٨4

الخرايج و الجرايح، ١4٩

خريدة القصر و جريدة العصر، ١٩٢

خلاصة الكلام فى امراء البلد الحرام، ٢٢٧

خلاصة الوفا [باخبار دار المصطفى]، ١٢٢، ٢١٧، ٢١٨

خلاصة سير سيدالبشر، ٢٠١

دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ٢٠٢

دانشنامه بزرگ مكه مكرمه و مدينه منوره، ١٨

الدر المنثور بآثار المصطفى و مدينة الرسول صلى الله عليه و آله و سلم، ٢٠، 5٨، ١56، ١5٨

الدرة الثمينة فى اخبار المدينة، ١5٢

ص: 271

درة الغواص فى محاضرة الخواص، ٢١4

الدرة المكلله فى فتح مكة المشرفة المبجلة، 5٩

الدرر السنية فى الرد على الوهابية، ١6، ١٧، ٢٠، ٢٢٧

الدرر الكامنة فى اعيان المائة الثامنة، ٢٠٢، ٢٠٣، ٢٠5

دستور الإعلام بمعارف الأعلام، ١٨٨

دلائل النبوه، 6١

دليل الفالحين لطرق رياض الصالحين و هو شرح كتاب رياض الصالحين للامام النووى، ٢٢٣

الدليل المشير، ٢٣4، ٢٣6

دليل مكة المكرمة الاسلامى، ١6٨، ١6٩، ١٧٢، ١٧٣

الديباج المذهب فى اعيان المذهب، ٢١4

ديوان ابى طالب عم النبى، ١4

ديوان، ١١، ١4، ١٩، ٢٠، ٢٩

ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، ٢٠٢

الذيل على طبقات الحنابلة، ١٩٣، ١٩5، ١٩6

رجال من مكة المكرمة، ٢٣١

رحلة الحاج من الزبير الى البلد الحرام، 56

رحله، ١٩، 5٨، ١64

الرد علي فتاوي الوهابية ، ١٧، ١٩

الرد على الوهابية، ١٩

رد فتاوى الوهابيين، ١٧

رسالة ابى زيد، ٢٢٧

رسالة فى بيان العمارة الواقعة بعد سقوط الكعبة، ٢٢٠

رسالة فى حجر اسماعيل، ٢٢4

رسالة فى رد ابن عبدالوهاب، ١٧

رسالة فى المصطلح، ٢٢٨

رسالة المواهب و الفتوح بعمارة المقام الابراهيمى، ٢٢4

رسالة حسن بصرى، ٩4

الروض الاُنف فى شرح السيرة النبوية لابن هشام، ٢١، 5٠

روضة الصفا فى آداب زيارة المصطفى، ٢٢٣

روضة المحتاجين لمعرفة قواعد الدين، ١6

رياض السامعين، ١٩5

زاد المسير فى علم التفسير، ١٩4

زاد المعاد فى هدى خيرالعباد، ١5٣

زبدة الاعمال و خلاصة الافعال، ١٨٨

زوايا التصوف و الصوفية المسمى: خبايا الزوايا، ٢٢٢، ٢٢٣

زهر الخمائل فى تراجم علماء حائل، ٢٢4

زهر الربا فى فضل مسجد قبا، ٢٢٣

الزهور المقتطفة [من] تاريخ مكة المشرفة، ٢١٣

سالنامة العربية فى شأن الدولة العثمانية، (نشريه) ، ٢٣، ٩٧

ص: 272

سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، ١٩، ٢١، 5١، 5٢

السعوديون و الحل الاسلامى، ١٣

السلفية الوهابية افكارها الاساسية و جذورها التاريخية، ١٧

السمط الثمين فى مناقب امهات المؤمنين، ٢٠١

سمط النجوم العوالى فى انباء الاوائل و التوالى، ٢٢5

سنن ابن ماجه، ١١4، ٢٣١

سنن ابوداود، ١١4، ٢٣١

سنن ترمذى، ١١4، ٢٣١

سنن نسائى، ١١4، ٢٣١

السيد رشيد رضا [او] اخاء اربعين سنة، ١٣5

سير اعلام النبلاء، ١٩، ١٩4

سير و تراجم، ٢٣4

السيرة الصغرى، ٢١٠

السيرة الكبرى، ٢١٠

السيرة النبوية، ٢٢٧

سيرت جاودانه، 6٠

سيره [نبوى]، 5٣

سيف الامارة على مانع نصب الستارة، ٢٢٠

الشبهات، ١6

شجرة الرضوان، (مقاله) ، ١5٨

شجرة النور الزكية فى طبقات المالكية، ٢١5

شذرات الذهب فى اخبار من ذهب، ٢٠٩

شرح اخلاق النبى، ٢٢٣

شرح البزدَوى فى الاصول، ٢١٧

شرح الدردير على مختصر خليل، ٢٢٧

شرح الزرقانى على الموطأ، ١5٧

شرح الصدور و تنوير القلوب فى الاعمال المكفرة للمتأخر و المتقدم من الذنوب، ٢٢٠

شرح الطريقة المحمدية، ٢٢٣

شرح على الاذكار، ٢٢٣

شرح على رياض الصالحين، ٢٢٣

شرح على المذهب، ٢١٠

شرح قصيدة بانت سعاد، ٢٣٧

شرح مقدمة الغزنوى فى العبادات، ٢١6

شرح الوافى (الكبير و الصغير) ، ٢١6

الشفا، ٢٢٧

الشفا بتعريف حقوق المصطفى، 45، 46

شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ٢٢، 45، ٧5، ٧٧، ٧٨، ٧٩، ٨٠، ٨٢، ٨٣، ٨6، ٨٨، ٩٠، ٩١، ١٢١، ١٣6، ١٧6، ١٩٠، ١٩١، ٢١١، ٢١٢، ٢١٣، ٢١4

شن الغارة على مانع نصب الستارة، ٢٢٠

شهور فى ديار العرب، ١٣4

الشيعة فى المملكة العربية السعودية، ١٣، ١4

صحاح سته، ١١4

صحيح بخارى، ٨٨، ٩٢، ١١4، ١4٨، ١55، ١56، ١5٧، ١5٨، ٢٢٣، ٢٣١

ص: 273

صحيح مسلم، ١١4، ١4٩، ٢٣١

الصحيح من سيرة النبى الاعظم،6٠، 66

صفوة القِرَى فى صفة حجة المصطفى و طوفه بام القُرى، ٢٠١

الصواعق الالهية فى الرد على الوهابية، ١٧

صيد الخاطر، ١٩4

الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، ٢١٧

الضياء المعنوية الغزنوية، ٢١6

الطباق، ٢٠٨

طبقات الحفاظ، ٢٠٩

طبقات الشافعية الكبرى، 45، ١56، ١5٧، ١٩٩، ٢٠١، ٢٠٢، ٢٠٣، ٢٠6، ٢٠٨، ٢٠٩، ٢١٠

طبقات المفسرين، ١٩4

طيب المورد فى تاريخ محل، ١١6

العبر فى خبر من غبر، ١٩٢، ١٩6

العبر و ديوان المبتدأ و الخبر فى ايام العرب و العجم و البربر، ٢١٢

عجائب الآثار فى التراجم و الاخبار، ٢٢6

عجالة القرى للراغب فى تاريخ ام القرى، ٢١٣

عدة الإنابة فى اماكن الإجابة، ١١، ٢5، ٣٠، ٨6، ١٠٢، ١٠٣، ١5٠، ٢٢5، ٢٢6

عقد الاجارة مصدر التمويل الاسلامى، ٣١

العقد الثمين فى تاريخ البلد الامين، ٩٧، ١٨٨، ١٩١، ٢٠٠، ٢٠٩، ٢١٣

العقد الثمين فى فضائل البلد الامين، ٢٣، ٩٧

عكاظ، (نشريه) ، ١٨

العلل المتناهيه، ١٩5

العلم المفرد فى فضل الحجر الاسود، ٢٢٣

العلماء و الادباء الوراقون فى الحجاز فى القرن الرابع عشر الهجرى، ٣٢، ٢٣٣

عمدة الدلائل فى مشهور المسائل، ١٩6

غاية النهاية فى طبقات القراء، ١٩4

الغدير، ١٩

الفتاوى الموصلية، ١٨٢

فتح البارى شرح صحيح البخارى، 4٣، ١4٧، ١4٨، ٢١٢

فتح الفتاح فى شرح الايضاح للنووى، ٢6، ١١6، ١٢٣، ٢٢٢

فتح القوى فى اسانيد سيد حسن بن محمد الحبشى العلوى، ٢٣٢

فتح القوى فى ذكر اسانيد السيد حسين الحبشى العلوى، ٢٣5، ٢٣6

الفتوحات الاسلاميه، ٢٢٧

الفتوحات الربانية على الاذكار النواوية، ١٠5، ١٠6، ١١٧، ١5٠، ٢٢٢، ٢٢٣

فصل الخطاب فى الرد على محمد بن عبدالوهاب، ١٧

فضائل مكة والسكن فيها، 4١، 4٢

فقه الضرورة وتطبيقاته المعاصرة: آفاق و ابحاث، ٣١

ص: 274

الفكر الاصولى: دراسة تحليلية نقدية، ٣١

فوائد الارتحال ونتايج السفر فى اخبار اهل القرن الحادى عشر، ٢٢4

فى صفة حجة النبى، ٢٠٢

فى فضائل مكة المكرمة، ٢٢٣

فى منزل الوحى، ١٢، ١٧

الفية السيرة النبويه، ١٩

القاموس المحيط، ٢٠4، ٢١٢

قرة العين، ٢٣٢

القرى لقاصد ام القرى، ٢6، ٧٨، ٨٧، ١١4، ١١5، ١٢٠، ١٩٩

قطر الندى، ٢٢٧

القول الفصل فى حكم الاحتفال بمولد خير الرسل، ١٣

كتاب التعريفات، 4٠

كتاب التوابين، ١٩٣

كتاب الحرمين الشريفين و التاريخ، ١٣6

كشف الظنون [عن اسامى الكتب و الفنون]، ١٨٨، ٢١٠

كشف ما يجب من جواز اللهو و اللعب، ٢٣5

كعبه و مسجدالحرام در گذر تاريخ، ٩١، ١6١

الكنز المتوارى فى معادن لامع الدرارى و صحيح البخارى، ١5٨

كتابة البحث العلمى صياغة جديدة، ٣١

لباب المناسك وعباب المسالك، ٢5، ١١٢

لفتة الكبد [فى نصيحة الولد]، ١٩4، ١٩5

مؤلفات ابن الجوزى، ١٩6، ١٩٧

ما ذا يقولون عن التبرك و تقبيل اليد، ١46

المتدارك على المدارك فى التفسير، ٢١٧

مثنوى فتوح الحرمين، ٣٠

مثير الغرام الساكن الى اشرف الاماكن، ١٠٨، ١١٠، ١٢٠، ١٩١، ١٩٧

مثير الغرام الساكن على اشرف الاماكن --< مثير الغرام الساكن الى اشرف الاماكن

مجموع الاذكار من احاديث النبى المختار، ٢٣5

المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، 46، ١4٧

محمود السير، ٢٣٧

المختصر من كتاب نشر النور و الزهر فى تراجم افاضل مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر، ٢٢5

مختصر نشر النور و الزهر، ٢٢٧، ٢٢٨

مختصر، ٢١4

مخزن الاسرار، ١5

المدهش، ١٩5

المذهب فى المذهب، ١٩6

المذهب، ٢١٠

مرآة جزيرة العرب، ٢٣٧

ص: 275

مرآة الزمان، ١٩٣، ١٩4

مرآة المدينة، ٢٣٧

مرآة مكة، ٢٣٧

مروج الذهب، ٨6

المساجد الاثرية فى المدينة المنورة، ١5١

مسبوك الذهب، ١٩6

مستدرك، ٨6

مسند، ١5٢

المَشْرَع فى شرح المجمع، ٢١6

مشكاة المصابيح، ٢٣١

المشكلات المضية رداً على الوهابية، ١٧

مشيخة ابن الجوزى، ١٩٢

معالم مكة التاريخية و الاثرية، ٢4، ٢5، ٩٨، ٩٩، ١٠4، ١٠5

المعجم الكبير، ٨١

معجم المؤلفين، ٢٢٠، ٢٢٧

معجم ما الفه علماء الامة الاسلامية للرد على خرافات الدعوة الوهابية، (مقاله) ، ١٧

معجم معالم الحجاز، ١٢، 56

المغنى، ١٩4

المفصل فى تاريخ العرب، 5٣

مقامات حريرى، ٢٢٩

المقامات، ١٩6

مقدمة فى مصطلح ابن الحاجب، ٢١4

مقدمه، ٢١٢

مكة المكرمة التفاعل الحضارى فى المكان المقدس، ١٨٠

مكة المكرمة فى شذرات الذهب، ١٧٢

مكة المكرمة و الكعبة المشرفه فى كتب الرحالة المسلمين، ١6١

مكتبة مكة المكرمة دراسة موجزة لموقعها و ادواتها و مجموعاتها، ٣٢، ١6٧

ملخص مناسك الحج، ويليه دليل الآثار المطلوبة فى مكة المحبوبة، ٢4، ٩٨

منائح الكرم فى اخبار مكة و البيت و ولاة الحرم، ٢٣، ٩6، ٩٩

المناسك، ١٠5

المناسك الصغرى، ٢١٠

من المساجد و المزارات فى الحرمين الشريفين، ٩٩

مناقب ابراهيم ابن ادهم، ١٩6

مناقب احمد بن حنبل، ١٩6

مناقب الامام احمد، ١٩٢

مناقب الحسن البصرى، ١٩6

مناقب سفيان الثورى، ١٩6

مناقب على (ع) ، ٨6

مناقب عمر بن خطاب، ١٩6

مناقب عمر بن عبدالعزيز، ١٩6

المنتخب فى مفردات ابن البيطار، ٢١4

المنتخب، ١٩5

المنتظم [فى تاريخ الملوك و الامم]، ١٩٢، ١٩6

ص: 276

المنفعة فى المذاهب الاربعة، ١٩6

منهج البحث فى الفقه الاسلامى خصائصه و نقائصه، ٣١

منهجية الامام محمد بن ادريس الشافعى فى الفقه و الاصول تأصيل و تحليل، ٣١

المنهل، ٢٢٨، ٢٣4

مورد الصفا فى مولد المصطفى، ٢٢4

موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرة العرب، ١5، ١٩، ٢4، ٣٠، 5٧، 5٩، 6٢، 6٣، ٧٧، ٨٠، ٩١، ١٠٠، ١6٣، ١65، ٢٣٧، ٢٣٨

الموضوعات، ١٩5

موطأ، ١5٣، ١54، ١5٧، ٢٢٧، ٢٣١

موعظه التبصرة، ١٩5

مولد اميرالمؤمنين نصوص مستخرجة من التراث الاسلامى، ٨6

ميقات حج، (نشريه) ، ٨4

الناسخ و المنسوخ، ٨٣

النتايج --< فوائد الارتحال ونتايج السفر فى اخبار اهل القرن الحادى عشر

نثر الدرر فى تذييل نظم الدرر فى تراجم افاضل مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر، ٢٣5

نزهة الالباب فيما لايوجد فى كتاب، ٢١٠

نشر الرياحين، ٢٢٧

نصيحة لاخواننا علماء نجد، ١5، ١٣٠

نظم الدرر فى اختصار نشر النور و الزهر فى تراجم افاضل مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر، ٢٢٢

نظم الدرر فى تراجم علماء مكة من القرن العاشر الى القرن الرابع عشر، ٢٣5

النفحات الاريجة فى متعلقات بيت ام المؤمنين خديجة، ١5، ٢٢4

نقد آل الشيخ محمد عبدالوهاب من الداخل، ١٧

نقض الوهابية، ١٧

النكت على الصحيح، ٢١6

النوازل الجديدة الكبرى فيما لاهل فاس و غيرهم من البدو و القرى، ١٢4

النور السافر عن اخبار القرن العاشر، ٢١٨

النهر الفائق شرح كنزالدقائق، ١٠٢

وسائل الشيعه، ١٣6

الوصل و المنى، ٩6

وفاء الوفاء باخبار دار المصطفى، ١4، ١٩، ١٢٢، ٢١٨

وفيات الاعيان، ١٩٢

وليد الكعبة، ٨6

الوهابية فكراً و ممارسة، ١٧

الوهابية و الشبهات فى القديم و الحديث، ١٧

وهابى گرى، ١٣4

ص: 277

هادى ذوى الافهام الى تاريخ البلد الحرام، ٢١٣

هداية السالك الى المذاهب الاربعة فى المناسك، ٢6، ١١5، ١١6، ١٢١، ٢٠٢، ٢٠٣، ٢٠4، ٢٠5، ٢٠6، ٢٠٩

هدية العارفين، ٢٢٠

همگام با پيامبر در حجة الوداع، 6٧، ١4٠

يگانه مولود كعبه، ٨6

يهود الحجاز، ١٧

ص: 278

ه) نمايه كسان

آدم، ١٣6

آل سعود، ١6

ابالحسن--< على (ع)

ابراهيم [قبيسى]، ١٠٩

ابراهيم ابوسليمان --< عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان

ابراهيم بن احمد يمانى، ١٨٩

ابراهيم بن اسحاق حربى، ١٨٩

ابراهيم بن عمرو، ٧4

ابراهيم بن محمد دمشقى صوفى، ٢١٢

ابراهيم بن يعقوب جوزجانى، ١٩٠

ابراهيم بيك، ١6٣، ١64

ابراهيم خليل (ع) ، ٧، 56، 6٢، ١٠٩

ابراهيم رفعت پاشا، ٣٠

ابراهيم عنقرى، ١6٩

ابراهيم يزيدى، 5٣

ابن ابى الحديد، ٢١5

ابن ابى عمر، ٧٣

ابن ابى مليكه، 65

ابن اثير، 5١

ابن اسحاق، 5٣

ابن تيميه، ١٧، ١٣٩، ١4٣، ١45، ١٩٣، ١٩6، ٢٠٢

ابن جابر، ٢١4

ابن جبير، ١٩، ٢٩، 5٧، 5٨، ٨5، ١64

ابن جريج، 45، 6١، 64، 6٨، ٨١، ١5١

ابن الجزرى، ١٩4

ابن جماعه، ٢٠، ٢6، ١١5، ١١6، ١٢٠، ١٢١، ٢٠٢، ٢٠٣، ٢٠4، ٢٠5، ٢٠6، ٢٠٧، ٢٠٨، ٢٠٩، ٢١٠، ٢١4

ابن جُمّيزى، ٢٠٠

ابن جوزى، ٢5، ١٠٨، ١١٠، ١١٩، ١٢٠، ١٩١، ١٩٢، ١٩4، ١٩5، ١٩6، ١٩٧

ابن حاجب، ٢١4

ابن حباب، ٢١4

ابن حجر عسقلانى، 4٣، 5٠، ١٠6، ١4٧، ١4٨، ١٨٩، ١٩٠، ٢٠٢، ٢٠٣، ٢٠5، ٢٠6، ٢١٠، ٢١٢، ٢١5، ٢٣١

ابن حجر مكى، ٢٢5

ابن خلدون، ٢١٢

ابن خلكان، ١٩٢

ابن خيثم، 6١، 66، 6٨

ابن دهيش، ١٨٩

ابن رافع، ٢٠5

ص: 279

ابن رجب حنبلى، ١٩٣، ١٩5، ١٩6

ابن زباله، ١٢٢

ابن ساعى، ١٩5

ابن سعد، 45، ١56

ابن سكر، ٢١5

ابن سويدى، ١٧

ابن شبه نميرى بصرى، ١5١

ابن شعبه حرانى، ١١٨

ابن صباغ، ٢٣، ١٢٣

ابن ضيا، ٢4، ٢5، ٢6، ١١٠، ١١١، ١٢٢، ١٢6، ٢١6، ٢١٧، ٢٢١

ابن ظهيره قرشى، ٢٣، ٢6، ٧٠، ٨٩، ٩٠، ٩١، ٩٢، ١٢٣، ١٢6، ١6٠، ١6١، ٢٢١

ابن عابدين، ١٠٣

ابن عباس، 5٣، 6٧، ٧٠، ٨١

ابن عبدالبر، ٢١، 5٠

ابن عرفه، ٢١4

ابن عزم تونسى، ١٨٨

ابن عساكر، ١٩

ابن عطيه اندلسى، 46، 4٧، ١4٧

ابن علان صديقى شافعى، ١5، ٢6، ١٠6، ١١6، ١١٧، ١٢٣

ابن عماد حنبلى، ٢٠٩

ابن عمر، 64، ٧١، ١45، ١55، ١5٧

ابن غازى، ٢٣٢، ٢٣4، ٢٣5

ابن فرحون مدنى، ٢6، ١١٣، ١٢١، ٢١4

ابن فضيل، ٧١

ابن فهد، 66

ابن قاضى شهبه، ٢٠٢، ٢٠٣، ٢٠٨، ٢١٠

ابن قوام، ٢١5

ابن قيم، ١٢6، ١٢٧، ١5٣

ابن كثير، 4٣، ١4٧، ١4٨، ١٩٣، ١٩٧، ١٩٨، ٢٠6، ٢٠٧

ابن ماجه، ٢٣١

ابن مرزوق الجد، ٢١4

ابن مسعود، 6٠، ٩٢، ١٠٩

ابن مسيب، ١56

ابن مغازلى، ٨6

ابن مكتوم، ١4٢

ابن ملقن، ٢١5

ابن نجيم، ١٠٣

ابن هشام، ٢٢٧

ابواحمد برهان ابراهيم بن محمد لخمى، ٢١٢

ابوأمامه سهل بن [حنيف]، 44

ابوايوب انصارى، ١٩

ابو البقاء محمد بن احمد بن محمد بن ضياء مكى حنفى، ٩٩، ١٢١، ٢١5

ابوبكر بن محمد بن حسن نقاش، ١٠٢

ابوبكر بن محمد بن عمرو بن حزم، 45

ابوبكر، (خليفه اول) ، 65، ٧٨، ١١٠، ١١5، ١4٣، ١4٩

ص: 280

ابوتراب ظاهرى، ٢٣4

ابوجعفر احمد بن محمد مرادى، ٢5، ١٠5

ابوجعفر محمدبن عبداللطيف بن كوبك، ٢١٠

ابوحاتم رازى، ١٨٩، ١٩٠

ابوالحسن بن مُقيّر بغدادى، ٢٠٠

ابوالحسن عطار، ٢٠١

ابوالحسن ماوردى، 6١

ابوحفص [عمر] بن شاهين، ٨٣

ابوحنيفه، ٢٠، ١54

ابوالخير علائى، ٢١5

ابوالخير محمد بن جزرى، ١٩4

ابوالخير مرداد، ٢٣5

ابوالخير، ٢٢٨

ابوداود، ٢٣١

ابوذر، ١5٣، ١54

ابوزبير محمد بن مسلم، 66

ابوزرعه جرجانى، ١٨٩، ١٩٠

ابوزيد عمر بن شبه نميرى بصرى، ١5١

ابوسعيد خدرى، ١5٧

ابوسفيان، 5٩

ابوسلمة بن عبدالرحمان، 44

ابوسليمان --< عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان

ابوشامه، ١٩6

ابوطالب، ١4

ابوالعباس احمد بن عبدالله بن محمد بن ابى بكر محب الدين طبرى مكى، ١٢٠

ابوالعباس احمد بن ناصر لدين الله، ٨5

ابوالعباس بن فرج، ١٩٩

ابوالعباس عبدالله بن محمد داود، 6٨

ابوعبدالله دبيثى، ١٩4

ابوعبدالله محمد بن احمد انصارى قرطبى، ١4٧

ابوعبدالله محمد بن اسحاق فاكهى --< فاكهى

ابوعبدالله محمد بن اسماعيل بخارى --< بخارى

ابوعبيده، 5٣

ابوعمر ماحى، ١46

ابوعمر يوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر [قرطبى]، 5٠

ابوعيسى سيدى مهدى وزانى، ١٢4

ابوعيسى محمد بن عيسى بن سورة، ١5٢

ابوالفرج جلال عبدالرحمان بن احمد عربى، ٢١٢

ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزى --< ابن جوزى

ابوالقاسم عبدالرحمان بن عبدالله سهيلى، 5٠

ابولهب، 5٧

ابومجاهد عبدالعزيز [بن] عبدالفتاح قارى، ١5٨

ص: 281

ابومحمد بن برزالى، ٢٠١

ابومحمد عبدالحق بن عطيه اندلسى، ١4٧

ابومحمد عبدالله بن ابى جمره اندلسى، ١4٨

ابومحمد عبدالله بن محمد غازى هندى مكى، ٢٣٣

ابومشعر طبرى، ٢٠٠

ابومظفر سبط ابن جوزى، ١٩٣

ابوالمعالى عبدالله بن عمر صوفى، ٢١٢

ابونعيم اصفهانى، 6١

ابووليد محمد بن عبدالله بن احمد ازرقى --< ازرقى

ابووليد--< ازرقى

ابوهريرة بن ذهبى، ٢١5

ابوهريره، ١4٩، ١5٧

ابويمن، ٢١4

ابى لبابه، ١5٧

احمد [بن حنبل]، ١4٢، ١5٢، ١54، ١٩٧

احمد بن ابراهيم غزاوى، ١٧٢

احمد بن تيميه --< ابن تيميه

احمد بن جبار عطاردى، ١٩١

احمد بن حميد صيدلانى، ١٩٠

احمد بن طولون، ٢٢١

احمد بن عبدالجبار عُطاردى، ١٨٩

احمد بن محمد، 6٢

احمد بن محمد ازرق، 5٣

احمد بن محمد خضراوى، ٩٧

احمد راسم نفيس، ١٧

احمد زكى يمانى، ١٨، ١6٢

احمد زينى دحلان، ١6، ١٧، ٢٠، ٢٢٧، ٢٢٨

احمد سباعى، 5٩، ٢٠٠، ٢١٩، ٢٢٩

احمد سبعاوى، 5٣

احمد عبدالمجيد غزالى، ٢٠

احمد قدسى، ٢٢١

احمد محمود صبحى، ١٧

احمد نخلى، ٢٢6

ادريس شماع شافعى، ١٠٢، ١٠6

اديب عبدالمنان، ٢٣٧

ارقم بن ابى ارقم قرشى مخزومى، ١6٣

ازرقى، ٢٢، 45، 5٣، 55، 56، 5٧، 5٨، 6٠، 6١، 6٢، 6٣، 64، 65، 66، 6٧، 6٨، 6٩، ٧٠، ٧١، ٧٣، ٧4، ٧5، ٧6، ٧٧، ٧٨، ٧٩، ٨١، ٨٢، ٨5، ٨٧، ٩٠، ٩٣، ١١١، ١١٣، ١١6، ١١٩، ١٢٠، ١٢٧، ١٣6، ١5١، ١54، ١6٠، ١6٧، ١٧٠، ١٨٨، ١٩١

اسحاق (ع) ، ١١5

اسحاق بن منصور كوسج، ١٩٠

اسد بن عبدالعزى، ٧٠

اسعد بن زراره، 6٧

اسما دختر حسن بن عبدالله بن عبيدالله بن عباس، 45

اسماعيل (ع) ، 6٢، ٧١، ٨٠، ١١5

اسماعيل بن اميه، 45، ٨١، ١5١

ص: 282

اسماعيل بن محمد اَحمَسى، ١٨٩

اسماعيل پاشا، ٢٢٠

اسنوى، ٢٠٨

اشرف شعبان حاكم مصر، ٩5

الگار، ١٣4

اليزابت، ١6

امرئ القيس، ٢٩

ام سلمه (ام المؤمنين) ، ١5٧

امام حسين بن على بن ابى طالب (ع) ، ٢٠٠، ٢١٩

امير شكيب ارسلان، ١٣5

امير عبدالمجيد، ١٧٠

امير [قُطْلُوبَك]حُسامى مَنجَكى، ٧٨

امير متعب بن عبدالعزيز، ١٧٠

امير مكه، 6٨

اميرمؤمنان على بن ابيطالب --< على (ع)

امين بن شيخ عباس قطان، ١٢٩، ١٣٠

امين، ١5

امينى، ١٩

اهل بيت، ١5، ٢٨

ايمن فؤاد سيد، ٢١١

ايوب صبرى پاشا، ١5، ١٩، ٢4، ٣٠، 5٧، 6٢، ٧٧، ٨٠، ١٠٠، ١6٣، ١65، ٢٣٧، ٢٣٨

بخارى، 4٣، ١٣5، ١4٧، ١5٣، ١55، ١56، ١5٧، ١5٨، ١٨٩، ١٩٠، ٢٢٣، ٢٢٧، ٢٣١

بدرالدين محمد بن ابراهيم، ٢٠٢

برادر حجاج --< محمد بن يوسف

برهان الدين ابراهيم بن فرحون مدنى مالكى، ١١٢، ١٢١

بشار بن برد، ١١

بكرى، 5٩، ٨٣

بلادى، ٢4، ٢5، ٢٢٧

بلال، ١٩، 6٣

بلقينى، ٢١5

بن لادن، ١٣٨

بورينى، ٢٢5

بوش پسر، ١6

بهاءالدين بن سالم، ٢٢١

بهجت صادق، ١6٨، ١6٩، ١٧٢، ١٧٣

بيبريس، ١6

پسر عقيل، 5٧

پسر عمر بن خطاب--< عبدالله بن عمر

پيامبر اكرم، ١١، ١٢، ١5، ١6، ١٨، ١٩، ٢٠، ٢5، ٢٧، ٢٨، ٣٠، ٣5، ٣٩، 44، 45، 5١، 56، 5٧، 5٨، 5٩، 6٠، 6١، 6٣، 64، 65، 66، 6٧، 6٨، 6٩، ٧١، ٧٢، ٧٣، ٧4، ٧5، ٧٧، ٧٨، ٨٠، ٨١، ٨٢، ٨٣، ٨5، ٨6، ٨٨، ٩١، ٩٢، ٩٣، ٩6، ٩٧، ٩٩، ١٠٢، ١٠4، ١٠٧، ١٠٨، ١٠٩، ١١٠، ١١١، ١١٢، ١١٣، ١١4، ١١5، ١١٧، ١١٨، ١١٩، ١٢١، ١٢٢، ١٢٨، ١٣٢، ١٣5، ١٣6، ١4١، ١4٢، ١4٣،

ص: 283

١4٨، ١4٩، ١5١، ١5٢، ١5٣، ١54، ١56، ١6٠، ١6٣، ١٧5، ١٧٩، ١٨٠، ١٩٨، ٢٠٢، ٢٠5، ٢٠6، ٢٠٧، ٢١٠، ٢١٣، ٢١5

تاج الدين سبكى، ٢٠6، ٢٠٨

ترمذى، ٢٣١

تفضل الحق خياط مرشد آبادى، ٢٣١

تقى الدين احمد بن على مقريزى، 5١

تقى الدين فاسى مكى --< فاسى

تنوخى، ٢١5

جابر بن عبدالله انصارى، 66، 6٧، ١56

جاحظ، ١١

جامى، ٣٠

جبرتى، ٢٢6

جبير بن مطعم بن عدى بن نوفل بن عبد مناف، ١6٧

جريج، 64

جِعرانه، ٧٠

جعفر بن ابى طالب، ٨6

جعفر بن محمد [الصادق (ع)]، ١٢٢، ٨6

جعفر مرتضى عاملى، 6٠، 66

جلال كشك، ١٣

جمال اميوطى، ٢١5

جمال الدين اقبال، ١٩٨

جمال الدين جار الله بن محمد نور الدين بن ابى بكر بن على بن ظهيره قرشى مخزومى، ٨٨، ٩٣، ١٢٢، ١٢5، ١5٩، ١6٠، ٢١١، ٢٢١

جمال الدين عبدالرحيم اسنوى، ٢٠٧، ٢١١، ٢٢١

جندى، ١54

جواد على، 5٣

جويريه، ١55

حاجى خليفه، ١٨٨، ٢١٠

حارث بن عبدالمطلب، ٧٣

حافظ ابوطيب تقى الدين محمد بن احمد بن على فاسى مكى مالكى --< فاسى

حافظ ابوالعباس احمد بن عبدالله بن محمد ابن ابى بكر محب الدين طبرى مكى --< محب الدين طبرى مكى

حافظ ذهبى، ١٩٢

حافظ زين الدين عراقى، ١٩

حاكم نيشابورى، ٨6

حبيب حسين بن محمد حبشى، ٢٣6

حريفيش، ١6

حسن بصرى، ٢١، ٢5، 4١، 4٢، ١٠٢، ١٠5، ١١٧، ١5٠

حسن بن عرفه عبدى، ١٩٠

حسن عجيمى، ٢٢٢

حسن محمد مشاط، ٣٠

حسين (مفتى مالكيه) ، ٢٢٧، ٢٢٨

حسين ازهرى، ٢٢٨

ص: 284

حسين باسلامه، ٢٢٩

حسين بن سالم دهمانى تونسى، ٢١٠

حسين مجيب مصرى، ٢٣٧

حسين واثقى، ١4٠

حسينعلى عربى، ٨6

حضرت ابراهيم --< ابراهيم خليل (ع)

حضرت زهرا (عليها السلام) ، ١٩، ١٠١، ١٣٢

حضرت على --< على (ع)

حفصه دختر عبدالرحمان بن ابى بكر، 6٨

حكيم بن حزام، 5٩

حمد بن عيسى بن سكن، ٨٣

حمد جاسر، ٢١٧

حمزه حسن، ١٣، ١4

حمزه، ٩١

حموى، ٢٢5

خارجه پسر زيد، 44

خالد بن سعيد بن عاص، ١5٣

خالد بن عوسجه، ١٢٢

خالد بن مُضَرِّس، 45، ٨١، ١5١

خديجه (ام المؤمنين) ، ١٨، ٢٧، 65، ٨4، ٨5، ١٠٨، ١١١، ١١٢، ١١4

خديجه ادريسه، ١5٨

خراسانى، 44

خزاعى، 6٨

خضراوى، ٢٣

خلف الدين سليمان، ١٩٨

خويلد، 5٨، 65، ٨4

خيزران، 5٧، 5٨، 5٩، 6٩، ٩١، ١٠٨، ١١١، ١١6، ١6٣

داود بن عبدالرحمان عطار، 66، 6٨

داودى، ١٩4

دحلان --< احمد زينى دحلان

دختر ابوالعباس [سفاح عباسى] --< رايطه

دعبل خزاعى، ١4

ذهبى، ١٩، ٧٨، ٧٩، ٨٣، ٨٨، ١5٧، ١٩٢، ١٩4، ١٩6، ١٩٨، ٢٠١، ٢٠٨

راغب طباخ، ٢٠١

رافع بن خديج، ١5٧

رافعى، ٢٠5

راوندى، ١4٩

رايطه، ٧٠

رحمت الله سندى مالكى، ١١٢

رحيلى، 5٢

رسلان ذهبى، ٢١5

رسول الله--< پيامبر اكرم

رسول جعفريان، ٢٠٠، ٢١٩

رسول خدا--< پيامبر اكرم

رسول معظم --< پيامبر اكرم

رسول اكرم --< پيامبر اكرم

رشدى، ١٨٨

رشيد رضا، ١٣4

ص: 285

رضى الدين ابوبكر بن محمد بن ابراهيم بن ابوبكربن على بن فارس حسينى طبرى، ٢١٩

رفاعى، ١5، ١٣٠

ركن الدين منكورس، ١٩٨

ريطه، ٧٠

زبيده، 5٠، 64، ٧4، ٨٣، ١١٠

زبيدى، ١5٣، ١54

زبير بن بكار، 5٣، ١٩٠

زبير، 5٠، ١4٩

زرقانى، ٢٠، ١5٧

زركلى، ١٨٨، ١٩١، ٢١٠، ٢١١، ٢١٨، ٢٢٧، ٢٣٠

زنجى، 6١، 6٢، 64، 6٧

زواوى مالكى، ٢5، ١٠٣، ١٠4

زهرى، 64

زينب دختر جحش (ام المؤمنين) ، 45

زين الدين بن حسين مراغى مدنى، ٨٢

سامى مكى عانى، 4٢

سبط ابن جوزى، ٨6، ١٩٣، ١٩4

سبكى، ٢٠، ١٩٩، ٢٠١، ٢٠٢، ٢٠٣، ٢٠6، ٢٠٩

سخاوى، 46، ٢١6

سعد بن ابى وقاص، ١4٩

سعد بن احمد ربيعة، 56

سعد بن ناصر بن عبدالعزيز شثرى، ١45

سعدالدين بن عمر بن محمد بن على اسفراينى مكى، ١٨٨

سعيد بن جبير، ١54

سعيد بن سالم قداح، 6٢، 65

سعيد بن مسيب، 44، ١55

سعيد بن منصور، ١54

سفيان ثورى، ١4٢

سقاف، ١٧

سلام الله دهلوى حنفى، ١5٧

سلطان العلما، ١٨١، ١٨٢

سلطان سليمان خان، ٩5

سلطان غازى محمدخان بن مولانا المقدس سلطان مراد خان، ٩5، ١6٣

سلطان ملك ناصر محمد بن قلاوون، ٢٠٩

سلمة بن اكوع، ١44

سليمان بن ابى مرحب، 5٨، ٧٠

سليمان بن عبدالوهاب (برادر محمد بن عبدالوهاب) ، ١٧

سليمان بن منيع، ١٣

سمهودى، ١4، ١٩، ١٢٢، ٢١٧، ٢١٨

سنجارى، ٢٣

سندى مالكى، ٢5، ١١٢

سهيلى، ٢١، 5٠، ٨٢

سيد ابوبكر بن سالم بار، ٢٣6

سيد ابوبكر حبشى حسينى، ٢٣4، ٢٣6

سيد احمد بن صديق، ٢٣٣

ص: 286

سيد حسن صدر، ١٧، ١٩

سيد حسن نصرالله، ١6

سيد عبدالله بن سيد محمد صالح زواوى مكى --< زواوى مالكى

سيد عبدالله محمد على، ١٧

سيد عفيف الدين عبدالله بن ابراهيم ميرغنى حسنى متقى مكى طائفى حنفى، معروف به محجوب، ١٠٢، ٢٢5

سيد كمال حاج سيد جوادى، ١٢٢

سيد محسن امين، ١٢٨

سيد محسن بن على مساوى، ٢٣٣

سيد محمد افندى، ٢٢٠

سيد محمد حسينى شيرازى، ٩٩

سيد محمدرضا جلالى حسينى، ٨6

سيد، ٧٨، ٧٩، ٨٣، ٨٨

سيوطى، ٢٠٩، ٢٢٣، ٢٢5

شافعى، ١54

شريف محمد بن عون، ٢٢٨

شُعيب زعفرانى، ٢٠٠

شمس الدين ذهبى، ٢٠٠

شمس الدين محمد بن عبدالرحمان سخاوى، 46، 4٧

شنوفى، ١6١

شهاب [الدين] ابى الفضل احمد بن على بن حجر عسقلانى --< ابن حجر عسقلانى

شهاب [الدين] احمد علائى، ٢١٢

شهاب الدين احمد بن عبدالقادر، ٢٢١

شيخ ابوسمح، ١٣4

شيخ احمد عبدالغنى عجيمى، ١٣٨

شيخ اسماعيل انصارى، ١٣

شيخ رحمت الله، ٢٣٠

شيخ عباس بن يوسف قطان، ٢٧، 5٨، ١٠5، ١٢٨، ١٣٠، ١٣١، ١6٢

شيخ عبدالطاهر ابوالسمح، ١٣٣

شيخ عبدالله بن عمر بن دهيش، ١٢٨

شيخ محمد عبدالرزاق حمزه، ١٣٣

شيخ يوسف قطان (وكيل درآمدهاى عمومى) ، ١٢٨

صائب عبدالحميد، ٢٠٢

صالح لهيدان، ١6

صالح ملحس، ١٨٨

صالحى، ١٩، ٢١

صباغ، ٢٢٧، ٢٢٩

صبرى پاشا --< ايوب صبرى پاشا

صغانى، ٩٢

صليحى پادشاه يمن، ٨١

صولت النسا، ٢٣٠

طاووس، ١54

طاهر دباغ، ١٣٧

طاهر كردى، ٢٣4

طبرانى، ٨١

طبرى --< محب الدين طبرى

ص: 287

طرابلسى، ٢4

طلحه، ١4٩

عاتق بن غيث بلادى، ١٢، 56، ١٠4

عاصم عبدالله تركستانى، ١٧٢

عاملى، ١٣6

عايشه (ام المؤمنين) ، 64، 6٨، ٨١، ٩٢، ١١5، ١5٣، ١54، ١5٧

عباس بن عبدالمطلب، 5٩، ٨٠

عباس بن محمد دورى، ١٩٠

عبدالجبار، ٢٣4

عبدالرحمان، ١١5

عبدالرحمان بن ابى حرمى، ٧٧

عبدالرحمان بن ابى حِزمى، ٢٠١

عبدالرحمان بن انس رمادى، 4١

عبدالرحمان بن كيسان، ٧١

عبدالرحمان خيارى، ٢٢٣، ٢٢5

عبدالرحيم، 4١

عبدالرزاق حمزه، ١٣٢، ١٣٣، ١٣4

عبدالسبحان بن خادم، ٢٣١

عبدالصمد بن على، ٧٣

عبدالظاهر بن السمح، ١64

عبدالعزيز بن عبدالله آل الشيخ، ١6

عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، ١٣

عبدالعزيز بن عبدالله جفير، ١45

عبدالعزيز عوض، ٢٣٧

عبدالغنى محمد الياس، ١5١

عبدالفتاح حسين راوه مكى، ١٩٧

عبدالقادر بن على مشاط مكى مالكى، ٢٢٧

عبدالقادر طبرى، ٢٣، ١٢٣، ٢١٩

عبدالله بن احمد، ٧4

عبدالله بن بليهد، ١٩

عبدالله بن جبرين، ١6

عبدالله بن جراد، ٨٣

عبدالله بن دهيش نيازى، ١٣١

عبدالله بن سعود، ١٣

عبدالله بن ضيف الله رحيلى، 5٢

عبدالله بن عامر اسلمى، 44

عبدالله بن عباس بن محمد بن على بن عبدالله بن عباس، ٧٨

عبدالله بن عبيدالله بن عباس بن محمد، ٧١

عبدالله بن عثمان بن خيثم --< ابن خيثم

عبدالله بن عمر بن دهيش، ١٣٠

عبدالله بن عمر، ١٩، ٢٠، 64، ٧٣، ١4٨، ١5٧

عبدالله بن عون، ١56

عبدالله بن محمد، ٧٩

عبدالله بن محمد غازى مكى حنفى، ٢٣٠

عبدالله بن محمود نجار، ١5٢

عبدالله بن مسعود، ٧٢، ٨٧

عبدالله بن معاذ صنعانى، 64

عبدالله خوجه، ١٣٧

عبدالله شاووش، ١6٢، ١٧٢، ١٧6

عبدالله غازى، ٩٧، ٢٣٣

ص: 288

عبدالله محمد غازى، ٢٢٢

عبدالله مراد ابوالخير، ٢٢5

عبدالله نذير احمد عبدالرحمان مزى، ٢١5

عبدالله نذير احمد مزّى، ٢٢5

عبدالمالك بن عبدالقادر بن على معروف به طرابلسى، ٩٨

عبدالمجيد بن ابى داود، ٧4

عبدالملك، ١٠٢

عبدالملك بن جمال الدين عصامى، ١٠5

عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، ١٨٩، ٢٢6، ٢٣٠

عبدالملك بن على، ١5٠

عبدالملك عصامى، ١٠٢، ١١٧، ١5٠

عبدالملك بن جمال الدين عصامى، ٢5

عبدالوهاب ابراهيم ابوسليمان، ١٢، ١٧، ١٨، ٢٧، ٢٩، ٣٠، ٨6، ١6٩، ٢٣٣

عبدالوهاب بن عطا، ١56

عبدالوهاب بن عمر حسينى، ٢٠٣

عبدالوهاب دهلوى، ١٣4، ٢٢٨

عبدالوهاب، ١٧، ١٨، ٣٠، ١٣4، ١6٩، ٢٣٣

عتبان بن مالك، ١4٣، ١4٨

عثمان (خليفه سوم) ، ١4٩

عجوز (مادر مقتدر خليفه عباسى) ، 6٩

عجيمى، ٢٢٣

عدى بن ابوحمراء ثقفى، 5٧

عراقى، ٢١5

عرام بن الاصبغ سلمى، ٩٢

عروه، 64

عزالدين بن جماعه كنانى، عبدالعزيز بن بدرالدين محمد بن ابراهيم دمشقى مصرى --< ابن جماعه

عزالدين بن عبدالسلام، ١٨١

عزالدين فلواروى، ١55، ١5٨

عصام عماد، ١٧

عصام يحيى على العماد، ١٧

عصامى، ١٠6، ١5٠، ٢٢5

عطا، 6٨، ١54

عطاى خراسانى، 4٣

عفيف الدين عبدالله بن ابراهيم ميرغنى حسنى متقى مكى طائفى حنفى، ٨6، ١5٠، ١٧6

عقيل بن ابى طالب، 5١، 5٧، 5٨، ٧٠، ١٠٨، ١١١، ١١٣، ١١4

عكرمه، 6٧

علاءالدين مغلطاى، ٨٣

علامه قطب الدين بن علاء الدين نهروالى مكى حنفى، 4٢

علوجى، ١٩6، ١٩٧

على (ع) ، ١6، ٨٠، ٨5، ١٣5، ١٣6، ١4٩

على ابوبكر محمد بن حسين مزرفى، ١٩4

على اوزلى، ٢٣٧

على بن احمد، ٢١5

ص: 289

على بن تاج الدين بن تقى الدين سنجارى، ٩6

على بن عبدالقادر طبرى، ٩4، ١٢٣، ٢١٨

على بن عبدالله بن احمد حسنى سمهودى --< سمهودى

على بن محمد هندى، ٢٢4

على بن منذر كوفى، ٧١

على عمر، ٧٨، ٧٩، ٨٣، ٨٨

عمادالدين ابوفداء اسماعيل بن كثير قرشى دمشقى--< ابن كثير

عماد الدين اصفهانى، ١٩٢

عمران بن ابى انس، 4٣، 44

عمر (خليفه دوم) ، ١4، ٩١، ١١٣، ١٣5، ١4٢، ١4٨، ١4٩، ١55، ١56، ١5٧، ١5٨، ١6٣

عمر بن ابراهيم بن نجيم، ١٠٢

عمر بن جميل جمحى، 65

عمر بن عبدالعزيز، 44، ١5١، ١5٢

عمر عبدالجبار، ٢٣٣

عمرو بن دينار، 6٧

عمرو بن على فلاس، ١٩٠

عويد بن عايد مطرفى، ٣٩، ١6٢

عيدروس، ٢١٨

غازى، ٩٨، ٢٢٩، ٢٣4، ٢٣6

غامدى، ١٧٢

غايى، ١٣4

غضنفير آغا، ٩5

فادانى، ٢٣١، ٢٣٢، ٢٣٣، ٢٣4، ٢٣6

فاسى، ٢٢، ٢٣، 45، ٧5، ٧6، ٧٧، ٧٨، ٧٩، ٨٠، ٨١، ٨4، ٨6، ٨٧، ٨٨، ٩٠، ٩٧، ١١4، ١٢١، ١٢٧، ١5٩، ١6٩، ١٧6، ١٨٨، ١٩٠، ١٩١، ٢٠٠، ٢٠٩، ٢١١، ٢١٢، ٢١4

فاطمه بنت يوسف قطان، ١٢٨، ١٢٩

فاكهى، ٢٢، 45، 5٣، 54، 6١، 6٩، ٧٠، ٧١، ٧٣، ٧4، ٧5، ٨١، ١١٩، ١٢٧، ١5١، ١٨٩، ١٩٠، ١٩١

فخرالدين عمر بن فهد، ٢١٩

فضيل بن عياض، ٢٠6

فلواروى، ١56

قاضى برهان الدين ابراهيم بن فرحون مدنى مالكى، ٢١4

قاضى شافعى مكه، ٨٩

قاضى على، ٢٢٢

قاضى عياض، ٢١، 45، 46

قايتباى، ٢١٨

قدمى، ٢٠٢

قرطبى، ١4٧

قصى بن كلاب، ١٨٠

قصى، ١6٧

قطب الدين نهروالى، ٢٣، 4٢، ٩4، ١٠٩، ١6٧، ٢٠٢، ٢٢١

قنفذ بن زهير، ٧٩

ص: 290

كاظم موسوى بجنوردى، ٢٠٢

كحاله، ٢٢٠، ٢٢٧

كردى، ٢٢٩، ٢٣٠، ٢٣4

كعب، ٧٠

كمال الدين ابوالفضل محمد بن احمد نويرى شافعى، ٢١٢

كمال الدين محمد دميرى مصرى شافعى مالكى، ٢١٢

ليلى بنت صالح محمد زعزوع، ١٨٠

ماجد كردى، ١٠5، ١٢٨

ماجده مخلوف، ٢٣٧

مادر بزرگ [محترم] شيخ محمد حسين نصيف، ١٣٣

مادر عبدالوهاب بن عبدالله بن ابى ربيعه، ١5٣

مادرخليفه عباسى [هارون] الرشيد--< خيزران

مالك، ١٩، ٢٠، ٧٣، ١4٢، ١5٣، ١54، ١5٧، ٢٢٧، ٢٣١

مجاهد، 6٨، ٧١

مجدالدين محمد بن يعقوب شيرازى فيروزآبادى، ٩6، ٢٠4، ٢١٢

مجلسى، ١٣6

مجنون ليلى، ١٩

محب احمد بن ابوالفضل، ٢١5

محب الدين طبرى مكى، ٢6، ٧٨، ٨5، ٨٧، ٨٩، ٩5، ١١5، ١١6، ١٢٠، ١54، ١٩٩، ٢٠٠، ٢٠١، ٢١٩، ٢٢٠، ٢٢١

محب الدين نويرى، ٢١٢

محبى، ٢٢5

محجوب، ٢5

محمد --< پيامبر اكرم

محمد امين اسماعيل خدمرى، ١٣٧

محمد بن ابى عمر عدنى، 65

محمد بن احمد بن سالم بن عمر مكى مالكى، معروف به ابن صباغ، ١٢٣، ٢٢6

محمد بن اسماعيل بخارى --< بخارى

محمد بن اسود بن خلف خزاعى، 6١

محمد بن سائب بركه، ١5٣

محمد بن سعد بن منيع زهرى، 4٣

محمد بن طارق، 6٨

محمد بن عبدالرحمان انصارى سهانفورى مكى، ٢٣١

محمد بن عبدالرزاق، ١٣4

محمد بن عبدالعزيز حمزه، ١٣4

محمد بن عبدالله بن احمد ازرقى --< ازرقى

محمد بن عبدالوهاب، ١4، ١6، ١٧

محمد بن على شافعى، 6٨

محمد بن على نجار، ١٨٩

محمد بن عمر، 44

محمد بن عمران انصارى، ٧٣

محمد بن عمرو بن طلحه ديلى، ٧٣

ص: 291

محمد بن فارس جميل، 44

محمد بن محمد بن ضياء قرشى --< ابن ضياء

محمد بن وضاح، ١4٢

محمد بن همام، ٢٠

محمد بن يوسف، 5٠، 5٢، 5٧، ٨٣، ١٠٨، ١١١، ١١6

محمد بن يوسف صالحى شامى، 5١

محمد تونجى، ١4

محمد جواد بلاغى، ١4، ١٩

محمد حبيب هيله، 5٣، 54، 55، 6٩

محمد حرب، ٢٣٧

محمد حسين هيكل، ١٢، ١٧

محمد زكريا كاندهلوى مدنى، ١5٨

محمد زينهم، 4٢

محمد سپهرى، 6٠

محمد سرور، ٢١٣

محمد سعيد عامودى، ٢٣5

محمد سعيد فاسى، ١٧6

محمد صالح سنّاوى، ٩٢

محمد صالحى شامى، 5٢

محمد طاهر بن عبدالقادر كردى مكى، ١٢، ١٣، ١٧، ٢٠، ١5٨، ١6١، ١6٧

محمد عبدالرزاق حمزه، ١٣٢، ١64

محمد عزب، 4٢

محمد عزة دروزه، ١٧

محمد على اردوباوى، ٨6

محمد على بن علان صديقى شافعى اشعرى مكى، ١١6، ١٢٣

محمد على پاشا، ١٣، ١٣5

محمد على صالح قزنى، ٢٠، 5٨، ١56، ١5٨

محمد عوض الخطيب، ١٧

محمد عيسى فادانى مكى، ٢٣٢

محمد غزالى، ١5٣

محمد قطب الدين بن احمد علاءالدين بن محمد نهروالى مكى، مشهور به قطبى --< قطب الدين نهروالى

محمد كرد على، ١٧

محمد نجمى، ٢٢١

محمدبن اسود، 6٢

محمود جيرة الله، ٢٣٧

محمود سيد ممدوح، ٢٣4

محى لارى، ٣٠

محيى الدين رحبى، ٢٠٧

مخلوف، ٢١5

مدائنى، 5٣

مدارسى، ٢٣٣

مرادى، ٧٠

مراغى، ١٢٢

مستعصم عباسى، ٧٨

مسعود عالم ندوى، ١٣4

مسعودى، ٨6

ص: 292

مسلم، 64، ١٣5، ١44، ٢٣١

مسلم بن حجاج، ١٩٠

مسلم بن خالد، 6٢، 6٨

مسور، ١54

مصطفى --< پيامبر اكرم

مصطفى بن فتح الله حموى، ٢٢4

مصطفى سقا، ١١4، ١٩٩، ٢٠٠

مصطفى محمد حسين ذهبى، ١٩١، ٢١١

مظفر غسانى حاكم يمن، ٩5

معاذ، 44

معاذ بن محمد انصارى، 4٣

معاويه، 5٨، ٧٠، ١٠٨، ١١٢، ١١٣، ١١4

معتضد عباسى، ٢٣١

معراج نواب ميرزا، ١6٩، ١٧٢، ١٧6

معمر، 64

مَعُن بن عيسى، ٧٣

مقتدر، 6٩

مقرى، ٢١٢

مقريزى، ٢١، 5١

ملاعلى قارى، ١5٠

ملك حسن طلاقى، ١٣١

ملك خالد، ١٧١

ملك سعود، 5٩

ملك شرفا، ١٣١

ملك عبدالعزيز، ١6، ٢6، ٣٩، ١٣٢، ١٣٣، ١٣4، ١٣5، ١٣٧، ١٣٨، ١6٢، ١64، ١6٧، ١٨٣

ملك فيصل، ١٧١

ملك عبدالله، ١6

ملك منصور (صاحب اليمن) ، ٨٠

موسى، 5٧، 6٩

موسى بن اسماعيل، ١55

موسى بن عقبه، 64

موسى الهادى، ١١١

موفق مقدسى، ١٩٣

مهدى بن ابوالمهدى، 64

مهدى عباسى، 5٩، ٩١، ١١6

مهذب، ٢٠5

ميرغنى حسنى متقى، ١٠٣، ١5٠، ٢٢6

ناصر عباسى، ٩5

ناصر فرج بن برقوق، ٩5

نافع، 64، ١55، ١56، ١5٧

نبهانى، ٢٢6

نجار، ١5٢

نجم الدين اصفهانى، ٢٠6

نسائى، ٢٣١

نسفى، ٢٣٢

نظامى گنجوى، ١5

نقاش مفسر، ٩4، ٩6، ١٠5، ١١٧، ١5٠

نور افغانى، ٢٣١

نورالدين عتر، ٢٠٢

نووى، ٢6، 6٧، ٩٠، ١٠5، ١٠6، ١١٣، ١١٧،

ص: 293

١٢٠، ١4١، ١٩٧، ١٩٨، ١٩٩، ٢١٠

واقدى، 5٣

وزنه، ١٣6

وليد بن عبدالملك، 44، ١5٢

وهب بن منبه، 5٣

هادى انصارى، ١6١

هارون الرشيد، 5٧، 6٩، ١١١

هاشم بن قاسم، ٨٣

هيثمى، ٢١5

يحيى بن شرف نووى --< نووى

يزيد بن ابى زياد، ٧١

يزيد بن ابى عبيد، ١44

يعلى بن اشدق، ٨٣

يوسف بن ماهك، 6٨

يوسف بن محمد، 5٨، ١١١

يوسف بن محمد بن ابراهيم، 6٢، 6٣

يوسف رغد عاملى، ٩٩

يوسف قطان، ١٣٠، ١٣١، ١٨٣

ص: 294

و) نمايه مكان ها

آثار اسلامى در مكه مكرمه، ١5٩

آثار تاريخى، ١56

آثار تاريخى اسلامى مكه مكرمه، 55

آثار تاريخى مكه و مدينه، ٢١5

آثار شريف مكه، ١١٢، ١٢١

آرامستان تهيدستان و غريبان، ١64

آرامستان معلا، ٣٠، ١6٨

آرامستان مكه [مَعلا]، 64، ٧٣

آرامگاه ها، ٢٣، ٧6، ٨٨، ١٢٣

آستانه، ١٣

آموزشگاه پسرانه [ملك عبدالعزيز]، ١٣٧

اتاق، ١٢6

اجياد، ١66

اجياد صغير، ٢٢، 6٢، ٩٣، ١6٠

احد، ١4٢

ارتفاعات جولان، ١٩٨

ارض البيضاء، ١٣٠

ازمير، ٢١١

الازهر، ٢٢٨

اسرائيل، ١6

ام القراى جهان اسلام، ١٨

ام القرى، ١٩

اماكن تاريخى مكه، ٣6

ايران، ٢٠٠

بئر عليا، ٧١

بئرالعليا، 6٠

باب الزياده، ٢٣١، ٢٣٣، ٢٣4

باب السلام، ١6٢

باب سويقه، ٢٣١

باب الكعبه، ٢١٧

باب ماجن، ٧٨

باب معلا، ٢٠6، ٢٠٧

باب ملك عبدالعزيز، ١6٨

بارگاه نبوى، ١4

بازار جودريه، ١6٨

باغ خرمان، ٧٩

بخش بالايى مكه يمانى، ٧٧

برج ساعت، ١6٧

برحةالقبانى، ١6٢

بركه ماجن، ٩٠، ١٧6

بطن عرنه، ١4١

بغداد، ١٨٩، ١٩٧

بقعه شهدا، ٢٣6

بقيع، ١4، ١٢6

ص: 295

بلدالامين، ١٨٣

بيت الله الحرام، ١6٢، ١٧6

بيت المقدس، ١4٢

بيضا (سفيد) ، 5٧، ١٠٨، ١١١، ١٣٢

بين ركن و مقام، 4٢

پرستشگاه حضرت رسول اكرم، ١٠١

پشت مقام ابراهيم، 4١

پشت وادى، 6٨

تنعيم، 6٨، ٧٢، ٧5، ١١٠، ١4٠، ١64

توقفگاه خودرو، ٨6

تونل دو دهانه غزه، ١66، ١6٨

تونل ملك خالد، ١65

ثنية المدنيين، 6٠، 64، ٧٣

ثنيه اذاخر، ٧٩

ثور، ١٢، 65، ٧4

جامع [ابن] طولون، ٢٠٣، ٢٠6

جامع اقمر، ٢٠٣، ٢٠6

جامع خادم الحرمين، ١6٠

جامع مصر، ٢٠٨

جاى جلوس پيامبر اكرم، ١٩

جبل، ٧4

جبل النور، ٧4، ١٧5

جحفه، ١٢٧

جده، ٣٠، ٧٢، ٧5، ١64، ١6٩

جزيرة العرب، ١٠٠، ٢٣٨

جعرانه، 6٧، ١4١

جمرات، ١65، ١٧٠

جمره اولى، ٨٠

جمره اولى و وسطى، ٩٢

جمره ثانى، ٨٠

جمره عقبه، ١١6، ١٢٣، ١٧٠

جمره وسطى، 5٠، ٨٠

جموم، ٨٢، ١٧٣

جودريه، ١6٧، ١6٨

چاه جبير بن مطعم بن عدى بن نوفل، ٧١، ١٠٨، ١6٧

چاه زمزم، 4١، ١٨٠

حارة الباب، ١6٠، ٢٣١

حجاريه، ٧٨

حجاز، ١١، ١٣، ١٩، ٢٩، ٢٠٠، ٢٠١، ٢١٢، ٢١4، ٢٣٨

حجر، 4١

حجرالاسود، 4١، ١٣5، ١٣6، ١5٣

حديبيه، ١4١، ١64، ١6٩

حرا، ١٢، 64، 65

حرم، 4٢، ٧١، ٨٢، ٨٨، ١١٠، ١٢٠

حرم شريف، ١٢، ٣٠، ١6٠، ١6٢، ١64، ٢٠٠

حرم نبوى، ١٣

حلب، ٢٠١

حماة، ٢٠٢

حنين، ١4١

ص: 296

خانه، ٩٩، ١١٠

خانه آل خلف بن عبد ربه بن سائب، ٧٩

خانه ابن يوسف، 5١، ١٠٨، ١١١

خانه ابوبكر، ٢٢، ٨6، ٨٧، ١٠٠، ١١٢

خانه ابوسعيد، ٨6

خانه ابوسفيان، 5٩، ٧٠، ٧٣، ١٠٠، ١٠٨، ١١٣

خانه ارقم بن ابى ارقم مخزومى، ٢٢، 55، 5٩، 6٠، ٧4، ٨٧، ٩٠، ٩4، ١٠٠، ١١٢، ١٣٢، ١٣4، ١6٣، ١64، ١٨٠، ١٨٣

خانه اسما دختر حسن بن عبدالله بن عبيدالله ابن عباس، 45

خانه اى در صفا، ٨٣

خانه اى كه پيامبر اكرم (ص) در آن زاده شد --< زادخانه نبوى

خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن ديده به دنيا گشود --< زادخانه نبوى

خانه اى كه رسول خدا (ص) در آن زاده شد--< زادخانه نبوى

خانه پيامبر اكرم، ٧٠، ٧4

خانه حارث بن عبدالمطلب، ٧٣

خانه حضرت خديجه، ١4، ١5، ٢٢، ٢٣، ٢6، ٢٧، 55، 5٧، 5٨، ٧٣، ٨5، ٨6، ٨٧، ٩4، ٩5، ٩6، ١٠٠، ١١١، ١١٢، ١١٣، ١١6، ١١٩، ١٢١، ١٢٨، ١٣٠، ١٣١، ١٣٢، ١٣5، ١6١، ١٨٣

خانه حكيم بن حزام، 5٩

خانه خدا، ٣٠، ١4٠

خانه خزيمه، ١١4

خانه خيزران، ٢٣، 5٩، ٩٠، ٩6، ٩٧، ١٠٠، ١٠٨، ١١٣، ١٢١

خانه روسپى، ١6

خانه ريطه دختر ابوالعباس، 5٩، ٧٠

خانه زينب دختر جحش، 45

خانه سنبل، ١٣١

خانه عباس بن عبدالمطلب، ٢٢، ٨٧، ٩١، ١٠٠، ١65

خانه عقيل بن ابى طالب، ١٢٢

خانه عمر بن عبدالعزيز، ٧٣

خانه كعبه، ٩٠

خانه ها، ٢٣، ٢5، ٧6، ٨٨، ١٢٣

خانه هاى آل شيبى، ١٣٣

خانه هاى اصحاب، ١٨٠

خانه هاى امهات المؤمنين، 44

خانه يار رسول خدا --< خانه ابوبكر

خيف، ٧١

دارالبيعه، ١6٣

دارالتبابعه، 5٧، ١٠١

دارالحديث، ١٩٨

دارالحديث كامليه، ٢٠٣

دارخزيمه، ٨٩

دارالخليفتين، ٧٩

دار خيزران، ٨٧، ١١6، ١6٣

ص: 297

دارالعجله، ٨6

دارالمنحر، ٨٠

دارالندوه، ١٨٠

دامنه كوه صفائح، ٨٧

درعيه، ١٣

درون كعبه، 4١، ٨5

دشت بَزوَه، ٢٠5

دكان ابوبكر، ٣٠

دمشق، ١٩٨، ٢٠٢، ٢٠٣، ٢٠٨

دو ثنيه، ٩٣، ١6١

ديوار ابوسفيان، ٧٣

ديوار باب بنى شيبه، ٧٧

ذوحليفه، ١٢٧

ذى طوى، 64، ١64

راقويه، ١6٠

رباط حنابله، ٢٣٣

ردم، 5٢، ٨٣، ١٠٨، ١١4، ١١6

ردم اعلى، ٧١

ردم بنى جُمَح، ٨٣

ركن، 4٢

ركن يمانى، 4١

روز عرفه، ١4١

روستاى سلامه، ٢٢6

روضه [مقدس نبوى]، ١٢6

روم [تركيه]، ٩5

رياض، ١٣٧

زادخانه آن حضرت--< زادخانه نبوى

زادخانه [امام] جعفر صادق، ٢٢، ٨6، ٩٠، ١65

زادخانه امام حسن و امام حسين، 5٨

زادخانه امام على بن ابيطالب، 6٢، ٨5، ٨٩، ٩٠، ١٠٠، ١١٢، ١٣٧، ١٣٨، ١65، ١٨٣

زادخانه پيامبر اعظم --< زادخانه نبوى

زادخانه پيامبر اكرم --< زادخانه نبوى

زادخانه پيامبر--< زادخانه نبوى

زادخانه حضرت حمزة بن عبدالمطلب، ٩٠

زادخانه حضرت رسول --< زادخانه نبوى

زادخانه حضرت رسول اكرم --< زادخانه نبوى

زادخانه حضرت رسول خدا--< زادخانه نبوى

زادخانه حضرت زهرا --< زادخانه حضرت فاطمه

زادخانه حضرت فاطمه، ١5، ٢٢، ٢٣، ٨4، ٨٩، ٩5، ١٣٠، ١٣٢، ١6٢

زادخانه حمزه سيدالشهدا، ٢٣

زادخانه رسول خدا --< زادخانه نبوى

زادخانه على، ٢٢، ٨5، ١٠٠، ١١٢

زادخانه عمر خطاب، ٢٣، ٩٠

زادخانه فرزندان حضرت، ١٨٠

زادخانه نبوى، ١٢، ٢١، ٢٢، ٢٣، ٢6، ٢٧، ٣٩، 4٠، 5٠، 55، 5٧، ٨٣، ٨٢، ٨5، ٨٩،

ص: 298

٩4، ٩5، ٩٧، ١٠٠، ١٠١، ١٠4، ١٠٨، ١١٠، ١١٢، ١١٣، ١١4، ١١6، ١١٩، ١٢١، ١٢5، ١٢6، ١٢٨، ١٢٩، ١٣١، ١65، ١٨٠، ١٨٢، ١٨٣، ١٨4

زادخانه ها، ٢٣، ٢5، ٨٨، ١٠4، ١٢٣

زادزمين فاطمه، ٨4، ٨5

زاويه خشابيه، ٢٠٣

زاويه شافعى، ٢٠٣

زاويه، ٢٠6

زقاق [السوق]، ١6٢

زقاق الحجر، ٨4، ٨٩، ٩5، ١٠٠، ١١١، ١٣١، ١6٢

زقاق العطارين (كوچه عطاران) ، ١٠٠، ١١١، ١6٢

زقاق المولد، 5٨، ١٠١، ١٠٨، ١١6، ١٢٠

زمين بيضا، ١٢٨

زيادة دارالندوة، ٢٣١

زيارتگاه ها، ٢٣، ١٣٩

سجده گاه محراب، 5٩

سُرَر، ٧٣، ٧5

سرزمين هاى اسلامى، ١6

سقاخانه، ٨١

سمهود، ٢١٨

سنگ تكيه گاه (الحجر المتكاء) ، ٣٠

سنگ سخن گو (الحجر المتكلم) ، ٣٠

سوق الجودريه، ١6٠

سوق الغنم، 56، 6١، ٧٧، ١٠٩، ١١5

سوق الليل، ٧٨، ٨٢، ٨٩، ١٠4، ١١٠، ١٢6، ١65، ١66

سوق المدعى، ١6٠، ١6٢

سوق المعلا، ١6٠، ١٧4

سوق المولد (بازار زادخانه) ، 5١

شام، ١4٧، ٢٠٣

شاميه، ١٣٨، ١6٠

شبه جزيره انگليس، ١6

شُبيكه، ١6٠، ١64

شرق حرم، ١٠١

شعب، ٨٢

شعب آل قنفذ، ٧٩

شعب ابن عامر، ٩٣

شعب ابى طالب، 5٠

شعب بنى عامر، 6٠

شعب بنى هاشم، 5١، 5٢، ٨٢، ١٠١، ١65

شعب البيعه، ١٧٠

شعب عقبه، 66

شعب على، ٨٩، ٩5، ١٢٩، ١٣١، ١٣٧، ١٣٨، ١65، ١66

شعب اللئام، ٧٩

شمال افريقا، ٢٢٧

شمال مكه مكرمه، ١66

شُمَيْسى، ١64

صابح --< صفايح

ص: 299

صحن شرقى حرم شريف، ١6٧

صحن شرقى مسجدالحرام، ١66

صخره محتبى در خانه ارقم بن ابى ارقم، ٣٠

صفا، 4١، 5٠، ٧١، ٨٧، ٩١، ٩6، ١١٣، ١١6، ١٢١، ١٢٧، ١٣٢، ١٣٣، ١4١، ١6٣

صفايح، ٩٢

صفراوات، ٨٢

صنعا، ١٨٩

طائف، ٩٣، ٢٢6

طالقان، ١5٧

طبرستان، ٢٠٠

طرابلس غرب، ٢٢٨

عبادتگاه نبوى، 5٩

عراق، ١٩4، ١٩5

عربستان، ١٢، ١٣، ١6، ١٨، ٣١، ١٣4، ١٣6، ١٣٨، ١٧٧

عرفات، 4١، ٧١، ١4١

عرفه، ٨٠، ٩٢، ١١5، ١٢٧، ١4١، ١6١

عُرَنَه، ٧4

عسفان، 5٢، ٨٣، ١١6

عصور، ٢٢٨

عكاظ، 66

غار ثور، ٢٢، ٢٧، 56، ١١5، ١4١، ١٧6، ١٨٢

غار حرا، ٢٢، ٢٧، 56، ٧4، ١١5، ١4٠، ١4١، ١4٩، ١٧4، ١٨٢

غار كوه ثور --< غار ثور

غار كوه حرا --< غار حرا

غار مرسلات، ٩٢

غار و كوه حرا، ١١٢

غزه، ١6، ١66

فضاى شرقى حرم، ١66

قاهره، ٣٠، ٢١6، ٢١٨

قبا، ١4٢

قبان، ١٣١

قبة الوحى، ٨5، ٨٩

قبر، ١٢6

قبر مبارك نبوى، ١٩

قدس، ١٩٩، ٢١5

قراده، ١6٠

قربان گاه اسماعيل، 6٢

قرن مسقله، 6١، ٧٧

قشاشيه، ١6٢

قصر محمد بن سليمان، ٧٩

كابل، ١5٧

كتابخانه، ٢٧

كتابخانه حرم شريف مكه مكرمه، ١١6، ٢٢٢

كتابخانه ظاهريه، ٢١٠

كتابخانه عمومى، ٣٩

كتابخانه مدرسه صولتيه، ٢٣١

كتابخانه مكه مكرمه، 5٨، ١٠5، ١٣٨، ١66، ١٨٢، ١٨٣

ص: 300

كربلاى معلا، ١٣

كشورهاى اسلامى، ١٨٣

كعبه، ١٢، ٢٠، ٢١٧

كلكته، ٢٣٠

كنار چاه جبير [بن] مطعم، ١١4

كنشت، ١4٨

كنيسه، ١4٨

كوچه حجر، ٨6

كوچه عجيمى، ١٣٨

كوفه، ١٨٩

كوه، ٩٩

كوه [صفائح]، ٨٨

كوه ابوقبيس، ١٨، 6٣، ٩١، ١٣٣، ١٣٨، ١65، ١66

كوه تنعيم، ١4٠

كوه ثبير، ٩٢، ٩6

كوه ثور، ٧5، ١١٢

كوه حُجون، ٧٢

كوه حرا، ٧4، ٧5، ٩٢، ١4٩، ١٧4، ١٧6

كوه حصحاص، 64، ٧4

كوه ديلمى، ٧٧

كوه عقبه، ٢٨، ١٧٠

كوه عمر، ٢٣١

كوه كعبه، ٢٣١

كوه ها، ٢٣، ٧6، ٨٨، ١٠4، ١٢٣

كوه هاى مكه، 66

كوه هندى [قُعَيْقَعان]، ٢٣٠

متكا (تكيه گاه) ، ٢٢، 6٢، ٧٠، ١٠٩

مِجَنَّه، 66

محبس الجن، ١66

محراب، ١44

محل بنى هاشم، ٩٠، ١٧6

محل بيعت عقبه، ١4١

محل جمرات، ١٢٧

محل سجده حضرت، ١٠١

محل طواف، ١٨٠

محل مناسك، ١٢٧

محل منبر، ١٢6

محل نشستن ناقه حضرت، ١6٣

محل نگهدارى چارپايان، ١٢٨

محل نماز، ٩٣، ١٢6

محل ولادت رسول خدا، ١٨٢

محله بنى هاشم، ١65

محله جبل النور، ١٧5

محله جرول، ١6٠

محله سوق الليل، ١٢٩

محله شبيكه، ١٣٨

محله عزيزيه، ١٣٨، ١66

محله قشاشيه، ١٣٠

محله قطفتا، ١٩٧

محله مَسفله، ١٧٢، ١٧6

محله يَأجج، ٧4

ص: 301

محل هاى مبارك، ٩4

محلى در اجياد صغير، ٧٠

مختباء (پناهگاه) ، ٧٨

مختباء، ٨5، ٨٩، ٩6، ٩٧، ١6٣

مدرسه اقباليه، ١٩٨

مدرسه تخصصى علوم حديث نبوى، ١64

مدرسه حفظ قرآن كريم، ١٣٢، ١6١، ١6٢

مدرسه خلفيه، ١٩٨

مدرسه دار الحديث، ١٣٣، ١64

مدرسه ركنيه، ١٩٨

مدرسه سلطان ملك منصور، ٢١٢

مدرسه شبانه نجاح، ١65

مدرسه صولتيه، ٢٣٠، ٢٣4

مدرسه عادليه كبرى، ٢٠٣

مدرسه كامليه، ٢٠4

مدعى، ١6٧، ١6٨

مدينه، 6، ١١، ١٣، ١5، ١٨، ١٩، ٢١، ٢4، ٢٨، ٢٩، ٣٠، ٣٧، 4٣، 44، 46، 5٩، ٧٨، ٨٢، ٩٩، ١٠٠، ١٠١، ١١١، ١٢٢، ١٣4، ١4٠، ١4٢، ١4٧، ١4٨، ١5١، ١5٢، ١5٨، ١٧6، ١٨١، ٢٠٣، ٢٠4، ٢٠5، ٢٠٧، ٢١4، ٢١5، ٢١٧، ٢١٨، ٢٢٧، ٢٣٧، ٢٣٨، ٢4٧

مراكش، ٢٢٧

مر الظهران، 5٩، ٨٢

مروه، 4١، ٧٧، ٩١، ١٢٧، ١4١

مزار، ٩٩

مزارات، ١٨

مزار خليل، ١٩٩

مزار شريف نبوى، ١4، ١٩، ٢٠

مزدلفه، ١٢٧، ١4١

مساجد، ١٨، ٢٣، ٢5، ٨٢، ١١٠، ١4٢

مساجد باستانى مدينه منوره، ١5٢

مساجد عايشه، ١4٠

مساجد قبور، ١٣5

مساجد مبارك تاريخى، ٩٨

مساجد محراب، ١5١

مساجد مدينه، ١5١

مساجد مكه، ١٣٩

مسجد، ٢5، ٩٩

مسجد [الحرام]، ٧٢

مسجد آل قنفذ، ٩٢

مسجد ابراهيم، ٢٢، 56، 6٢، 6٣، ٧١، ٧5، ٩١، ٩٣، ١٠٠، ١٠٩، ١١5، ١6١

مسجد ابراهيم قبيسى، 6٣

مسجد ابوبكر، ٢٢، ٢٧، ١٠٠، ١٧٢

مسجد ارقم بن ابى ارقم، ١١4

مسجد استراحت، ٩٢

مسجد اسماعيل، 6٢

مسجد الاجابه، ٢٢، ٢٧، ٧٩، ١6٨، ١٨٢

مسجد الاقصى، ١46

مسجد البيعه، ٢٢، ٢٧، ٢٨، ٣٩، 56، 6١، 66، ٧٢، ٧5، ٨٠، ٩١، ٩٢، ١٠٠، ١٠٩، ١6٧،

ص: 302

١6٩، ١٧٠، ١٨٢

مسجد الحرام، ١4، ٢5، ٣٠، ٣6، 5٨، 5٩، 64، ٨5، ٩١، ٩5، ١٠١، ١١٢، ١٣٢، ١4٠، ١4١، ١46، ١6١، ١6٢، ١6٣، ١66، ١6٧، ١٧٢، ١٧4، ١٧5، ١٧6، ١٨٠، ١٩١، ٢١5، ٢١٧، ٢٢٨، ٢٣٠، ٢٣١، ٢٣4، ٢٣6، ٢4٨

مسجد الرايه (مسجد بيرق) ، ٢٢، ٢٧، 6٠، ٧٧، ٩١، ١١٢، ١6٠، ١6٧، ١٨٢

مسجد النبى، ١٣، ١4، ١5، 44، ٧٢، ١5١، ٢١5

مسجد النحر، ٩٢

مسجد برامين، ٧5

مسجد تنعيم، ٢٢، ٢٧، 56، 6٨، ٩١، ٩٢، ١٠٠، ١١٠، ١١5، ١٧٢، ١٨٢

مسجد جعرانه، ٢٢، ٢٧، 56، 6٧، ٩١، ٩٢، ١١٠، ١١5، ١٧4، ١٨٢

مسجد جن، ٢٢، ٢٧، 56، 6٠، 6١، ٧٢، ٧5، ٩٢، ١٠٠، ١٠٩، ١١٢، ١١5، ١١٩، ١٧4، ١٨٢

مسجد جندراوى، ١٧4

مسجد حَرَس، ٢٢، 6٠، ٧٢، ٧5، ٩٣

مسجد حضرت حمزه، ١٧6

مسجد حضرت خديجه، ١٧٢

مسجد خانه ارقم بن ابى ارقم، ٢٢، ١٠٨، ١١٣

مسجد خيف، ٢٢، ٢٧، ٨١، ٨٧، ٨٨، ٩١، ٩٢، ٩6، ١٠٠، ١١5، ١٨٢

مسجد ذى طوى، ١٠٠

مسجد ردم الاعلى، 6٠

مسجد زادخانه على، ٨5

مسجد سُِرَرْ، ٢٢، 56، 6٢، ٧5، ٩٣، ١6١

مسجد سيد الاولين و الآخرين، ٨٠

مسجد شجره، ٢٢، 56، 6١، ٧٢، ٧4، ٧5، ٩٣، ١٠٩، ١١٢، ١١5، ١٢٠، ١6١

مسجد شق القمر، 6٣

مسجد صخره، ٣٠

مسجد ضب، ٣٠، ٩١

مسجد ضرار، ١٣5

مسجد عايشه، ٣٠، ٩١، ٩٢

مسجد عبدالصمد بن على، 6٢، ١٠٩

مسجد عرفه، 6٢، ٧١، ٩١، ٩٢، ٩4، ١٠٩

مسجد عقبه، ١٠٩، ١١5

مسجد عين زبيده، ١٧4

مسجد فتح، ٢٢، ٢٧، ٨٢، ٩١، ١٧٣، ١٨٢

مسجد قبا، ١٢6

مسجد كبش، ٢٢، 56، 6٢، ٧١، ٨٠، ٩١، ٩٢، ٩6، ١٠٠، ١٠٩، ١١5، ١65

مسجد مبايعه، ١١6، ١٢٣

مسجد مختباء، ٩١

مسجد مدعى، ٣٠، ١٠٠

مسجد مرسلات، ٢٢، ٨٧، ١٠٠، ١١5، ١65

مسجد مزدلفه، ١٨٢

ص: 303

مسجد مشعر (مسجد آدم) ، ٣٠، ١٠٠

مسجد ملك فهد، ١6٨

مسجد منحر، ٨٠، ١65

مسجد نحر، ٨٠، ٩١، ١٠٠، ١65

مسجد نمره، ٧5، ١٨٢

مسجدها، ٢٣، ٧6، ٨٨، ١٠4، ١٢٣

مسجدى بر فراز كوه ابو قبيس، 56، ١٠٩، ١١5

مسجدى در اجياد، 56، 6٢، ٩٣، ١٠٩، ١١5، ١6٠

مسجدى در بالا دست مكه كنار چاه جبير ابن مطعم، ٢٢

مسجدى در بالا و نزديك مجزره بزرگ، ٧٧

مسجدى در بالادست مكه كنار ردم، ٢٢، 56، 6٠، ١١٩

مسجدى در بالادست مكه كنار سوق الغنم در قرن مسقله، 56

مسجدى در بالادست مكه ميان شعب ابن عامر، ١6٠

مسجدى در بالادست مكه، ٧١، ٩٣، ١٠٨، ١٠٩، ١١4، ١١5، ١١٩، ١٢٠

مسجدى در بالادست مكه كنار سوق الغنم، ٢٢

مسجدى در بيمارستان غربا (مستشفى الغربا) ، ٣٠

مسجدى در پاى كوه ضب، ٩٢

مسجدى در پايين دست مكه، ٧٨

مسجدى در تنعيم، ٢٢، ٨١

مسجدى در خانه ارقم، 5٩، ٧١، ١١٣، ١١٩

مسجدى در دارخيزران، ٢6

مسجدى در ذى طوى، ٢٢، 56، 64، ٧٢، ٧٣، ٧5، ٩٣، ١٠٩، ١١5، ١6١

مسجدى در سمت راست موقف، ١٠٩، ١١5

مسجدى در شعب على بن ابى طالب، ٢٢، ٧5

مسجدى در عرفه، ٧١، ٩٣

مسجدى در عرفه سمت راست امام در موقف، ٢٢، 56، ٧5

مسجدى در كوه ثور، ٢٢، ٧4، ١١٠

مسجدى در كوه حرا، ٢٢، ٧4، ١١٠

مسجدى در منا نزديك خانه اى معروف به دارالمنحر، ٢٢، ٨٠، ١٠٩

مسجدى در نزديكى برامين، ٢٢، ٧٣

مسجدى نزديك شعب على بن ابى طالب، ٧٣

مسجدى نزديك مجزره بزرگ، ٢٢، ٩١

مسعى، ٨٧، ٩١، ١٣٢، ١٣٣، ١6٢، ١66

مَسفله (پايينى) ، 64، ١٧6

مسقله، 6١

مشاعر حج، ١٨٠، ٢١٧

مشاعر مقدس، ٩٨

ص: 304

مشعر الحرام، 4١

مشعر مسعى، ١66

مصر، ٢٠٢، ٢٠٣، ٢٠4، ٢٠٧، ٢٠٨، ٢٢٨

مصر عليا، ٢١٨

مصقله، 6١

مصلاى پيامبر، 6٨

مضر، 66

معلا، ١6٧، ٢١٧، ٢٢5، ٢٣6

مغرب، ٢٢٨

مغنيسا، ٢١١

مقابر، ١4٢، ١56

مقام، 4٢

مقام ابراهيم، ١4، 6٣

مكان هاى اسلامى- تاريخى در مكه مكرمه، ١١٨

مكان هاى تاريخى، ٣5، ٧4، ٩4، ٩٧، ٩٩، ١٠5، ١١٣، ١١4، ١٢٧، ١٣6

مكان هاى تاريخى اسلامى، ٩٨

مكان هاى تاريخى - اسلامى، ١٢

مكان هاى تاريخى در مكه مكرمه، ١٨، ٢6، ٢٧، ٣٠، ٣4، ٣٩، 4٩، ٨٧، ١٠4، ١٠٧، ١١٧، ١٢٧، ١46، ١5٩، ١٨4، ١٨٧

مكان هاى سرنوشت ساز، ١٨١

مكان هاى مبارك در مكه مكرمه، ٩٩، ١١٠، ١٢١

مكان هاى مبارك، ٨٢

مكان هاى مشهور، ٩٨

مكان هاى مقدس، ٢٠، ٣٠، ١٠١

مكان هاى مقدس مكه، ١٠٢

مكانى كه رسول خدا در آن زاده شد--< زادخانه نبوى

مكه مكرمه، ١، 5، 6، ٩، ١١، ١٢، ١٣، ١5، ١٨، ١٩، ٢٠، ٢١، ٢٢، ٢٣، ٢4، ٢5، ٢6، ٢٧، ٢٨، ٢٩، ٣٠، ٣١، ٣5، ٣6، ٣٧، ٣٨، ٣٩، 4٠، 4١، 4٩، 5٠، 5٢، 55، 5٨، 6٣، 64، ٧5، ٧6، ٧٧، ٨٠، ٨٢، ٨٣، ٨4، ٨6، ٨٨، ٨٩، ٩٠، ٩٢، ٩٧، ٩٨، ٩٩، ١٠٠، ١٠١، ١٠٢، ١٠٣، ١٠5، ١٠٧، ١١4، ١١٧، ١١٩، ١٢٠، ١٢١، ١٢٢، ١٢٣، ١٢5، ١٢6، ١٢٧، ١٢٨، ١٢٩، ١٣٠، ١٣٢، ١٣٧، ١٣٩، ١4٠، ١4١، ١5٩، ١6٠، ١6١، ١64، ١65، ١66، ١6٧، ١6٨، ١6٩، ١٧6، ١٧٩، ١٨٠، ١٨١، ١٨٢، ١٨4، ١٨٧، ١٨٨، ١٨٩، ١٩٧، ٢٠٠، ٢٠4، ٢٠5، ٢٠6، ٢٠٧، ٢١١، ٢١٢، ٢١٣، ٢١4، ٢١5، ٢١6، ٢١٨، ٢١٩، ٢٢٠، ٢٢١، ٢٢٢، ٢٢5، ٢٢6، ٢٢٧، ٢٢٨، ٢٣٠، ٢٣4، ٢٣٧، ٢٣٨، ٢4٧

مكان هاى مكه، ٢٣

مكتبة مكه، ١٢

ملتزم [(ميان حجرالاسود و در كعبه) ، 4١

منا، ٣٩، 4٢، 66، ٧١، ٧٣، ٧٩، ٨٠، ٨١، ٨٨،

ص: 305

٩٢، ١٢١، ١٢٣، ١٢٧، ١4١، ١65

منارة [البيضاء]، 6١، ٧٢

مناره، ٨١

منبر، ١44

منحر، ٨٠

منزل، ٢5

منزل خديجه، ١٠٨

منزل محمد بن يوسف برادر حجاج بن يوسف، ١١، 5٧

منطقه شُميسى، ١6٩

منطقه معلا، ١٧4

موقف، ١6١

موقف الغنم، ٧٧

موقوفه هاى مكه، ١٣٧

مولد النبى --< زادخانه نبوى

ميان صفا و مروه، 4١

ناعم، 6٨

نخله، ٧٢

نعيم، 6٨

نمازگاه، ١٢6، ١4٣

نمازگاه پيامبر اكرم، ٨١

نَمِرَه، ٧5، ١4١

نوانخانه تهيدستان، ٨٧، ٩١

نوانخانه ها، ٢٣، ٩5، ٢١٧

نوى، ١٩٧

وادى جمع [(مزدلفه)]، 4١

وادى فاطمه، 6٨، ٨٢

وادى مر الظهران، ٨٢

يثرب، 66، 6٧

يمن، 66

ص: 306

ز) نمايه ملل و نحل، رويدادهاى تاريخى، اقوام، نهادها، اشياى تاريخى، . . .

آل سعود، ١٢٨، ١٣٢، ١٧6، ١٨١، ١٨4

آموزشگاه علمى سعودى، ٣٠

اختفاى رسول خدا، 6٠

اداره پست، ١٣٨

اداره كل تبليغات، ١٠5

اديبان، ٣6، ١٨4

استحباب زيارت، ٢٨

اصحاب، ١4٢، ١٨٠

اعضاى انجمن علمى اسلامى، ١55

الماسى شش وجهى به ستبراى انگشت دست، 5٩، ١٠١

امامان، ٢١٩

امامان حرم، ٢٠٠

امت محمدى، ١٠٣

اميران، ٨١، ١5١، ١٨٣

انديشوران، ١٨4

انصار، ٨١، ١٠٩، ١١5، ١4٠، ١45، ١٧٠

اهالى مكه، ١٧5

اهل بقيع، ١٢٢

اهل حديث، ١5٧

اهل سنت، ١6، 6٧، ٩٠، ١١4، ١4٠

اهل طائف، ١4١

اهل كتاب، ١4٨

اهل مكه، 5٨، 6٢، ١٢6

بازرگانانى، ٨١

بدعت گذاران، ١٨٢

بزرگان، ١٠٣، ١5١، ١5٢

بزرگان اصحاب، ١4٩

بزرگان روايى اهل سنت، ٢٠

بزرگان علم تفسير، ١4٧

بزرگان مكه، 4٠، ١٢٧

بعثت، ١٠4

بنى [خثيم]، 5٨

بنى جُمَح، ٨٣

بنى سالم، ١4٣

بنى محارب بن فِهر، ٨٣

بنى مخزوم، ٧٩

بنى هاشم، ١٠4

بيعت انصار، ٧٢

بيعت يكم و دوم عقبه، 6٧

پريان، 6٠، 6١، ٧٢، ١٠٩

پريان نُصّيْبين، ٧٢

پژوهندگان، ١٨٣

پيامبران، ١4٨

ص: 307

پيشوايان، ١4٠

پيشوايان معاصر، ١5٢

پيشينيان امت، ١5٩

پيشينيان صالح، ٣6

تابعين، ٢١، ٣٧، 4٣، 4٧، ١٨٠

تابعينِ تابعين، ٢١

تاريخ نگاران، ٣6، ٣٧، 4٢، 4٣

تخته سنگى، 5٧

تخريب كتابخانه حرم مطهر، ١٧٢

توده مردم، ١٢5، ١5١

توسعه حرم شريف، ١٢5، ١٢٧، ١6٠، ١6١

توسعه صحن هاى شمالى حرم مطهر، ١6٨

توسعه فضاهاى حرم شريف، ١٣٨

ثروتمندان، ٨١، ٨٩

جاهلان، ١٣6، ١٣٨، ١44، ١٧5

جشن مولود نبوى، ١٢

جمهور صحابه، ١45

جنگ بدر، ١6٣

جنگ ديلم، ١5٧

جنگ ها، ١5٧

حاجيان، ٩٣، ١٠٣، ١١٢، ١٣6، ١6١، ١6٨، ١٧٠، ١٧5، ١٧6، ١٧٩، ١٨٢

حافظان، ١٨٩، ١٩4

حافظان قرآن، ١64

حاكمان، ١٩٠

حاكمان مكه، ٢٠٠

حاكمان كشورهاى اسلامى، ١٣

حجة الوداع، 5٧، ٨٠، ٨١، ٩٢، ١١١، ١4٠، ١4١

حجر الاسود، ١٣5

حزب الله، ١6

حزب ملى حجاز، ١٠5

حضرميان، ٧٩

حنبليان، ١٩٢

خاندان طبرى، ٢٠٠، ٢١٨، ٢١٩

خطيبان، ٢٠٠، ٢١٩

خلفا، ٨١، ١٢٧، ١٨٣

خلفاى راشد، ١4١، ١45

دادگاه شرع، ٢6

دادگاه عالى شرع، ٣٨، ١٢٨، ١٢٩

دار الايتام، ٣٠

دار الحديث، ١٣4

دار الكتب المصريه، ٢٠١

دانشجويان، ١٨4

دانشكده دين، ٣٠

دانشكده دين دانشگاه ملك عبدالعزير، ٣١

دانشكده فقه و اصول، ٣١

دانشگاه آمريكايى بيروت، ٣١

دانشگاه ام القرى، ٣١

دانشگاه لندن، ٣١

دانشمندان، 4٧

دانشمندان [اهل سنت]، ١55

ص: 308

دبيرستان عزيزيه مكه، ٣١

درخت مبارك، ١55

دو تخته سنگ، ٧٧

دو تخته سنگ نبشته، ١6٧

دوره سعودى، ١٧4

دوره شكوفايى سعودى، ١٧١

دوره عباسى، ١٣4

دوره عثمانى، ١٧٣

دوره ملك خالد، ١٧١

دوره نخست دعوت اسلامى، ١٣4

دولت سعودى، ١٧٠، ١٧٣

دولت عبد العزيز، ١٣4

رئيس دادگاه، ١٣١

رئيس دادگاه عالى، ١٣١

رئيس دادگاه عالى شرع، ١٣٠

رئيس دادگاه هاى عالى مكه، ١٣٠

رئيس ديوان عالى، ١٢٩

رژيم صهيونيستى، ١6

رسولان، ١4٧

روايات شيعى، ١4٩

روزگار عمر، ١5٧

روزگار منتصر [عباسى]، ١٨٨

روزنامه نگاران، ١٧٠

رياست ديوان عالى، ١٢٩، ١٣٠

زائران، ١٧6

زمان عباسيان، ٢٠٠

زنان، ١4٢

سازمان بهسازى و توسعه اطراف حرم، ١6٢

سازمان گردشگرى كشور عربستان، ١٧٧

سال روز ولادت رسول اكرم، ٨٩

سران قوم قريش، ١٨٠

سرايه دار، ٩5، ٩6

سعوديان، ١٨١

سكولاريسم، ١٧

سلاطين، ١٣

سلف صالح، ٢٨، ٢٩، 4٣، 46، ١٨١، ١٨٢

سنگ سياهى، 6٢

سنگ نوشته، ٨٠، ٨6، ٨٧، ١6٨

سنگ نبشته سوم، ١6٩

سنگ نوشته، ٣٩، ٨٠، ٨6، ٨٧، ١6٨

سنگى سفيد و گرد ناقص، ١٠١

سنگى قاحوطين، ١6٩

سيره پژوهان، 4٩، 5٠

سيطره سياه وهابى - سعودى بر حجاز، ١٩

سيل ها، ١4٣

شافعيه، ١١6، ١٢١، ١5٠، ٢٠٠

شاهان، ٨١

شاهانى، ١٢٧

شجرة الرضوان، ١56، ١5٧

شرعى، ١٨٢

شرفا، ٢٠٠

شق القمر، ١٩

ص: 309

شوراى علماى اعلم عربستان، ١٣، ١6، ١٨

شيعه، 6٧

صالحان، ١4٧، ١٨٢

صحابه، ٢١، ٢٨، 4٢، 4٣، 46، 4٧، ٩١، ٩٧، ١٠٧، ١٢٧، ١4١، ١45، ١5٧، ١6٣، ١٧٩

صخرة المحتبى، 5٩

صدر اسلام، ١٨٣

صلوات بر محمد و آل محمد، ١6

صليبيان، ١6

صهيونيسم، ١6

طاجن، ١6٣

طاجنين، ١6٣

طرح بزرگ توسعه، ١6٠

طرح بهسازى و توسعه حرم مطهر، ١٧٢

طرح توسعه جمرات، ١٧٠

طرح توسعه حرم، ١٣٣، ١64

طرح توسعه مسجد خيف، ١65

طرح توسعه و اصلاح جمره عقبه، ١٧٠

طرح جديد شهر مقدس مكه، ٣6

طرح نخست توسعه حرم شريف، ١65

طَواجِن، ١6٣

طواف، ١4٠

طواف كنندگان، ١٠٣

عالمان، ٩٩، ١٢٠، ١٨٢، ١٨٣، ١٨4، ٢٠٠

عالمان اهل سنت، ١5، ٨6

عالمان رسمى دستگاه وهابى - سعودى، ١٨

عالمان غير شيعه، ١٧

عالمان فقيه، ١4٧

عالمان مدينه، ١5١

عالمان مكه، ١٢5

عالمان مكى، ١٠٢، ١٨٢

عالمان وهابى - سعودى، ١٢

عربان جاهلى، ١6

عصر رسول خدا، ١٠١

عصر عثمانى، ١٧4

علما، ١٠٢، ١٢6

علماى اهل سنت، ٢٠

علماى بزرگ سلفى، ١٨4

علماى سلف، ١٣4

علماى شيعه، ٨6

علماى قديم، ١٩٢

علماى متأخر، ١4٢

علماى مدينه، ١٩، ١4٢

عمره گزاران، ١٣6، ١6٨، ١٧5، ١٧٩

غزوات، ٩٩، ١٠١

غير وهابيان، ١٨

فتح مكه، 5٩، 6١، 6٣، ٧٠، ٧٧، ٩٢، ١٠٨، ١١٣

فرهيختگان، ١٢5

فضلاى بزرگ، ٨٩

فقيهان، ٣6، ٣٧، 4٢، ٧٢، ٨٩، ٩٩، ١٠5،

ص: 310

١٠٧، ١١٧، ١١٨، ١٢٣، ١٣٩، ١46، ١٨٣، ١٨٧، ٢٠٠، ٢١٩

فقيهان بزرگ، ١١٣

فقيهان [سنى مذهب]، ١46

فقيهان مكى، ١٠٧، ١١٧، ١١٨

قاضيان، ٩٩، ١١٧

قريش، 5٢، ١٠4، ٢٠٠

قطع درخت، ١56، ١5٧

قوم وهابى - سعودى، ١١، ١٢، ١4، ٢٨، ٢٩

كبش (قوچ) ، ٨٠

كتيبه سنگى، ٧٨

كفار قريش، 6٠

كنانه، ٢٠٢

كارد، 6٢

كمونيسم، ١6

گروه حفظ قرآن، ١64

گروه هاى حج گزار، ١٧5

گروه هاى زائر، ١٣6

گروه هاى مسلمان، ١4١

گسترش حرم شريف، ١٢٧

گسترش مسجدالحرام، ٣6

گلدسته ها، ١6

گنبد خفته، ١6٣

گنبد گرد و بلند، ١6٣

مؤذن، ٩5

مؤسسه بن لادن، ١6٢، ١٧٢

مؤسسه فرقان، ١٨

مؤلفان، 5٣

مؤلفان اهل سنت، ١4٢

مؤلفان تاريخ مكه، ١١٧

مؤلفان مناسك، ١٣٩

مالكيان، ٢١١

مبعث، ١4٠

مجاوران، ١٧6

محدثان، ٣6، ٣٧، 4٢، ٩٩، ١١٧، ١١٨، ١56، ١٩٢، ١٩4، ٢٠٠

محدثان بزرگ، 4٣

مدارس شبانه نجاح، ١٣٧

مدارس مكه مكرمه، ٣١

مدنيان، ١4

مدينه هجرت، 5٨

مذاهب چهارگانه [اهل سنت]، ٢٠٩

مذهب شافعى، ١٩٧

مراكز آموزش عالى عربستان، ١٢

مردم مكه، 6١، ١٨٢

مركز مطالعات حج، ١٧٢

مسئول امور مالى شوراى دارالحديث، ١٣4

مسلمانان، ١٨، ٢٩، 6٠، ١5٨، ١٨٣، ١٨4

مسلمانان صدر اسلام، ١4١

مسلمانان مكه، ١6٣

مشاعر مقدس، ٢4

مشركان، ٨٩، ١4٠، ١5٨، ١6٣

ص: 311

مصريان، ١٣

مُصَلّيات، ١6٣

معجزه نبوى، ٧٢

معراج، ٨٣

مفتيان وهابى، ١6

مقاومت اسلامى لبنان، ١6

مقصوره، ٨5، ١٠١

مكتب تاريخى مكه، ١5٩، ١6٠

مكيان، 4٠، ٧٠، ٨٢، ٨5، ٨٩، ١١٠، ١١١، ١٢5، ١٢٧

منبر مبارك نبوى، ١٩

موافقان، ١46

مورخان، 4٧، 4٩، 5٣، ١٠5، ١5١، ١٨٣

مورخان مكى، ١5٩

مورخان مكى كهن، ١٢٧

موسم حج، 66

مهاجران، ١4٠، ١45، ١6٣

نيرنگ بازان، ١٧5

واعظان، ١٩4

وزارت امور اقتصاد و دارايى، ١٣٠

وزارت تبليغات، ١٠5

وقف نامه، ١٢٩، ١٣١

ولادت على، ٨6

وهابيان، ١٢، ١٣، 56، ١٢٨

هجرت، 5٢، ٧٠، ٨5، ١٠٨، ١١١، ١١٣، ١١4، ١4٠

هفتاد پيامبر، ٧١، ٧٣

هنگام [حج]، ٧٩

هنگام هجرت، ١١٢

هوازن حنين، ١4١

هيأت امر به معروف و نهى از منكر، ١٨

هيأت تحريريه، ١٨

ص: 312

ح) نمايه اصطلاحات

ابلاغ وحى، ٨5

اثبات صحت، ١٠٧

اجابت، ١١٢، ١٢٢

اجتهادى، ١٨٧

احاديث ضعيف، ١٩5

احاديث مرسل، ١5٧

احاديث مرفوع، ١5٠

احكام شرعى، ١٠٧، ١٧٩

اخبار صحيح، ١٠4

اخبار متواتر، ٣5، ٧6

اذان، ١6، 6٣

استحباب، ٢6، ١١4، ١١٨، ١٣٩، ١4٢، ١46، ١5٣

استفتا، ٢٢٠

اصول عقايد، ١٧5

اصول عقيده صحيح، ١٧5

اعتدال، ١٨5

اعتكاف، ٧4، ١٧6

اقوال ضعيف، 5١

امام، ١٠٩، ١6١

امام جماعت، ٩6

امر به معروف، 6٧

انتقال نوشتارى ميراث، ٢٩

اوقاف، ١٠5

بدعت، ١٩، ١٣٩، ١4٠، ١4٢، ١٨١، ١٨٢، ١٨٧، ٢٠5، ٢١٧

بدعت گذارى، ١44

برساخته، 4٩، 55، ١١٧

بركت، ١١٠، ١١4، ١4٩

بزرگان صحابه، ١5٢

بناى عمرى، ١5١

بوسيدن حجرالاسود، ١٣5

بيعت، 6١، 6٧، ٧٧، ٨٠، ١٠٩، ١١5، ١55، ١56، ١٧٠

پاكى و نابى عقيده، ١٢٣، ١٧٩

پرچم سبز، ٨٧

پيش نماز، ٩5

تبرك، ١٩، 5٩، ١١٢، ١٢١

تبرك جستن، ٢٠

تبرك جستن به آثار صالحان، ١4٨

تحريف، ٢٣٢

تدريس، ٣١

تربيت [نبوى]، 4٣

ترك فعل، ١5٣

ص: 313

تكبيرة الاحرام، ١4٣

تواتر، 4٠، ٩٩، ١٠٧، ١١٣، ١٢٧، ١٧٢

تواتر شفاهى محلى، ١٢6

تواتر علمى، ٣٨، ٣٩، ٧6، ١٢6، ١٧٩

تواتر علمى و فقهى، ١٠٨

تواتر علمى و محلى، 4٠

تواتر محلى، ٢٠، ٢6، ٢٧، ٣٧، ١٢5، ١٢6، ١٣١، ١٧٩

تواتر محلى مكى، ١٢5

توحيد، ١6، ١٢4، ١45، ١46

توحيد عبدالوهابى، ١١

توحيد ناب، ١6، ١٣6

ثبت علمى، ٣٧

ثواب، ١١6، ١٢٣

جاهليت، 6١

جايز، ١4٢

جهاد، ١55

حالت سعى، ٩١

حج، ٣٠، ٨١، ١٠٨، ١١٠، ١١١، ١٣٩، ١4١، ١4٧، ١6١، ١6٣، ١66

حج عمره، ١١٠

حج عمره و تمتع، 64

حج قِران، 6٧، ١4٠

حج گزاردن، 6٣

حجت شرعى، ١٧٩

حجة الوداع، 6٧

حد مشروع، ١٨4

حديث صحيح و حسن، ١55

حديث ضعيف، ١55

حديث متصل، ١55

حديث منقطع، ١55، ١5٧

حرام، ١6

حكم شرعى، ١٨٧

حمله دار، ٣٠

خبر صحيح، 5١، 55

خبر ضعيف، 55

خبرهاى صحيح، ١١٧

خبرهاى ضعيف، 5١

خرافات، ٢١٧

خلاف شرع، ١٩، ١٧5

دعا، ٢5، 4١، 4٢، ٩6، ٩٩، ١٠١، ١٠٣، ١٠٨، ١١٠، ١١4، ١١٩، ١٢٢، ١٢٣، ١4١، ١44، ١46

دعا كردن، ١٩، ٢٠، ٢6، ١٠٢

دعوت، ١١٣

دو پرچم سبز، ٩١

دو ميله، ٩١

دو ميله سبز، ٩١

دوگانه اى، ٧٧، ١54

ذبح، ٨٠

رؤياى صادق، 64

رحله، ١64

ص: 314

رسالت، ١4٠

رقص شمشير، ١6

رمضان، ١66

رَمى، ١٢١

روا شدن دعا، ١5٠

روايات صحيح و غيرصحيح، ١٩٨

روايت، 4٩

روايت صحيح، ٢٣٢

روايت منقطع، ١5٧

رهنمودهاى اسلام، ١٨4

زنار، ١6

زهد، ١4٠

زيارت، ٢5، ٢٧، ٢٩، ٣٠، 56، ٧٨، ٨١، ٨٧، ٨٩، ٩١، ٩٩، ١٠١، ١٠٣، ١١٠، ١١٢، ١١٣، ١١4، ١١6، ١١٨، ١٢٠، ١٢١، ١٢٣، ١٣٩، ١4٠، ١4١، ١4٢، ١44، ١45، ١46، ١4٩، ١5٢، ١٨٠، ١٨١، ١٨٧

زيارت خانه، 5٠، 5٧

زيارت مكان هاى تاريخى، ١٧٩

سعى، ١١5، ١٢٠

سقيم، ١٩4

سنت، ١٢١، ١44، ١٨١، ١٨٢

سنت مشروع، ١4٠

سنن، ١5٨، ١٨4

سيره نبوى، ١٧5

شأن پيامبر، ١6

شبيكه، ١64

شرائع، ١4٧

شرافت زمان، ١٢4

شرافت مكان، ١٢4

شرع، ١٢٧

شرعى، ١4٢

شرك، ١٣، ١٣5، ١56

شق القمر، 6٣

صاع، ١٢6

صحابه، ١5٧

صحيح، ١٩4، ٢٢5

ضعف حديث، ١5٧

ضعيف، ٩٠، ٢٢5

طبقات، ١56

طواف، ١١5، ١٢٠، ١٣4، ١5٣، ١54، ١5٨

طواف وداع، ١٣4

طواف هفت گانه، ١5٣، ١54

عبادت، ١٠١، ١٠٩، ١٢4، ١4٠، ١4١، ١4٢، ١45، ١46، ١64، ١٧5، ١٧6

عبوديت، ١٨5

عرف، ١٢٧

عقايد اسلام، ١٨٧

عقايد صحيح اسلامى، ١٨4

عقيده، ١46، ١٧٩

عقيده صحيح، ١٨١

ص: 315

علت فقهى، ١١٩

علل عادى، ١٣5

عمره، 6٨، ٩٢، ٩٣، ١٠٩، ١4٠، ١4١، ١4٧، ١66

عمره جعرانه، ١4٠

عمره حديبيه، 6٧، ١4٠

عمره قضا، 6٧، ١4٠، ١4١

عمره قضيه، 6٧، ١4١

غيرشرعى، ١4٠

فتوا، ١٣

فضيلت ذاتى و اكتسابى، ٢6

فقه اسلامى، ١١٨

فقه اهل سنت، ١5٣

قربانى، ٨٠، ١١5

قصد مشروع، ١٢4

قول برتر، 5١

قول راجح، 5٠

قول صحيح، 5١

قول مرجوح، 5٠

كفرآميز، ١٩

كفر گويى، ١6

كوفى، ٧٨

گزاردن حج، 4٣

مبارك، ١٢٣، ١46، ١4٧

متواتر، ١٠٢

محرم، 6٨، ٩٣، ١١٠، ١١5

مد، ١٢6

مرفوعاً، ١٣5، ١5٠

مسانيد حديث، ١٩4

مسئله قبور، ١٣5

مستجاب، ١٢٢

مستحب، ٢5، 55، ٧١، ٩٩، ١٠٨، ١١٠، ١١٢، ١١٣، ١١6، ١١٨، ١١٩، ١٢٠، ١٢١، ١٢٢، ١٢٣، ١4٢

مسلك اسلام صهيونيستى، ١6

مشروع، ١4٠

مشروعيت، ١٣٩

معيارهاى فقيهان، ١٢6

مفهوم فقهى، ١١٨

مقطوع، ١55

مكتب تاريخى مكه، ١٠4

مكروه، ١4٢، ١45، ١54، ٢٠5

مناسك [حج]، ٨٨، ١٨٠

منسك، ٩6

منهاج، ٢٠5

موالات، ١54

موسم حج، ١٧٠

موقوفه بودن، ٢6

نابى عقيده، ١45

نافله، ١5٣

نبوت، ١4٠، ١4٧

نحر، ٨٠، ٨١

ص: 316

نزول فرشته وحى، ٨5

نقل متواتر، ٣٧

نماز، 4٣، 45، 6٢، ٧١، ٧٨، ٧٩، ٨٠، ١٠٩، ١١٠، ١١٢، ١١4، ١١5، ١١٧، ١١٩، ١٢٠، ١٢١، ١٢٣، ١٢4، ١4٠، ١4١، ١4٢، ١4٣، ١44، ١46، ١4٨، ١4٩، ١5١، ١54، ١56، ١6١، ١6٢، ٢٠5

نماز جماعت زنان، ١4٢

نماز جمعه، ١6٨

نماز ظهر و عصر، ٧١

نماز عيد فطر، ١٧١

نماز گزاردن، ٢6، ٢٨، 55، ٩٩، ١٠٨

نماز مكروه، ١4٨

نمازهاى پنج گانه، ١٧١، ١٧4

نهى از منكر، 6٧

وصف كاشف، ١46

وصى تام الاختيار، ١٣٠

وقف، ١٣٠

وقف نامه، ١٢٩

ويژگى تاريخ، ١٠4

ويژگى هاى مكتب تاريخى مكه، ٧6

هبوط، ١٠٩

هجرت، ١6٣

هروله، ٩١، ١5٨

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109