تحدى يا دعوت بمقابله بمثل

مشخصات كتاب

سرشناسه : اميني گلستاني، محمد، 1317 -

عنوان و نام پديدآور : تحدى يا دعوت بمقابله بمثل/ محمد اميني گلستاني.

مشخصات نشر : قم: سپهر آذين، 1388.

مشخصات ظاهري : 135 ص.

موضوع : اعجاز قرآن

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

فهرست موضوعات

تحدّى 1

يا 1

دعوت بمقابله بمثل 1

محمد امينى گلستانى 1

شناسنامه 4

فهرست موضوعات 5

تقديم 8

پيشگفتار 9

قديم ترين نمونه هاي كاربرد اصطلاح» تحدي «14

تحدي اصطلاحي آشنا در ميان متكلمان و 16

مفسران 16

تعريف تحدي 17

تحدي در قرآن 18

قرآن، و دعوت به تحدّى 20

مسيلمه و معارضه با قرآن و آيات تحدي 22

سوال: آيا سخنان مسيلمه توانايي معارضه با قرآن را 25

ملحدان و اظهار عجز از نقض قرآن در عصر امام 28

صادق عليه السلام 28

معارضه با قرآن از جانب منكران در طول تاريخ 31

انواع تحدّي و هماوردطلبى و مراحل آن 35

1- كل قرآن 36

2- ده سوره قرآن 37

3- يك سوره 37

4- تحدّي قرآن به علم و معرفت 38

5- تحدّي به اينكه در آن اختلافي نيست 39

6- تحدّي به اخبار غيبي 39

نقش هدايتگري قرآن 47

ص: 6

ارتباط تنگاتنگ مفهوم تحدي با اعجاز قرآن 49

مربوط به آن، قسمتى از تحقيقات سر كار خانم زهره 50

اخوان مقدم، عضو هيئت علمي دانشگاه علوم قرآن 50

تهران، را ذيلا بدون تغيير و دست خوردگى در 51

آيات قرآن [1 [52

چكيده: 54

1- تحدي در لغت 57

شرايط تحدي و مبارزه طلبي از نظر عقلي 59

2-" تحدي" در اصطلاح 62

3- بسامد قرآني و روائي واژة" تحدّي" 63

4- آيات موسوم به" تحدي" 63

5- نگاهي به ترتيب نزول آيات موسوم به 64

" تحدي" 64

6- مروري اجمالي بر مدلول آيات موسوم به 65

" تحدّي" 65

8- سير نزول تحدي در بيان عالمان 72

9- وجه تحدي در بيان عالمان 83

منابع: تحقيقات سركار خانم زهره. 85

تعدادى از پيشگوئى هاى قرآن مجيد 91

طالبين بيشتر و مفصل را به كتاب «اسلام فراتر از 92

زمان» از تأليفات مؤلف اين كتاب ارجاع مى دهيم. 92

1- پيش گوئى قرآن از سرنوشت ابولهب 92

2- پيش گوئى قرآن از پيروزي مسلمانان در 95

جنگ بدر 95

3- پيش گوئى قرآن از غلبه روم بر

ص: 7

ايران 101

4- پيش گوئى قرآن از فتح ايران و روم توسط 108

مسلمين 108

5- دو پيش گوئى قرآن در سوره كوثر 111

6- پيش گوئى قرآن از فتح مكّه 115

7- پيش گوئى قرآن از شكست دشمنان اسلام 119

8- پيش گوئى قرآن از انجام مناسك حج و 122

پيروزى مسلمين در خيبر 122

منابع و مصادر بى واسطه يا با واسطه كتاب 129

ص: 8

تقديم

ثواب تأليف اين كتابم را به روح فرزند جوان مرگم حجةالاسلام آقاى دكتر حاج حسن امينى گلستانى اهداء مى نمايم عفو و بخش اورا ازخداى توانا خواستارم اميد وارم خداى مهربان او را در بهشت برين خود قرار دهد انشاءاللّه.

پدر داغديده محمد امينى گلستانى.

ص: 9

پيشگفتار

قرآن مجيد كتابي است استوار و پابرجا بر فراز قدرت ها و علم ها؛ كتابي بي نظير و بي مانند كه خود به يكتايي و بي همتايي خود و نيز آورنده اش دلالت دارد و نيازمند برهان و دليل نيست. تنها كتابي كه كلام خداست و خدا در آن تجلي كرده، و از همين رو كسي نمي تواند مانند آنرا بياورد، چون خدا در كلامي ديگر تجلي نخواهد كرد. كتابي براي هدايت بشر كه توسط آخرين رسول و پيام آور الهي بر مردم خوانده شده است. زبان دارد، ولي زبان علم، كه در نهايت فصاحت در عمق جان ها نفوذ مي كند، احتجاج مي كند، مدح مي نمايد، هجو مي سرايد، پند مي دهد، مي ترساند، بشارت مي دهد، تسليت مي دهد، سرزنش مي كند، تعليم مي دهد، قضاوت مي نمايد، مقررات را پايه مي ريزد، عبرت مي آموزد، قصه مي گويد، و ... بي نظير بوده و بي نظير

ص: 10

خواهد ماند، و همة جن و انس هم نتوانند مانند آن بياورند، چون كلام خداي بي مانند است.(1)

لغت «تحدّى» از كلمه ها و لغات نوظهوريست كه از نيمه دوم سده دوم هجرى، در ميان دانشمندان و اهل فن رواج پيدا كرده و مورد بحث و تطبيق، قرار گرفته است.

ازجمله تطبيق اين لغت، به چند آيه قرآن كريم رواج يافته است و براى آن مراحل و مراتبى، بيان نموده و سر بحث و گفتگو را باز نموده اند كه از آن تاريخ تاحال، ميان مفسرين و حكما و غيرهم، در اطراف آن، بر رسى و تحقيق و اظهار نظرها و گفتگوها بالا گرفته است، بگونه اى كه اگر كسى تمامى اقوال و گفتارها در اين مورد را، جمع آورى نمايد، كتاب قطور و سنگينى خواهد بود.

تَحَدّي به معناي به مبارزه طلبيدن و تعجيز كردن مردم در


1- سر كار خانم زهره اخوان مقدم، عضو هيئت علمي دانشگاه علوم قرآن تهران،

ص: 11

امري است به اين عنوان كه مانند آنرا نمي توان آورد و هركس مي تواند، آن را، بياورد.

بارزترين نمونه و مصداق تحدي در زمينه قرآن، كتاب مقدس مسلمانان است كه مسلمانان را عقيده بر اينست كه قرآن، خود مخالفان اسلام در صدر اسلام و دوره هاي بعد را برانگيخت كه مِثلش را بسازند و با تمام كوششي كه داشته اند، تا اين تاريخ و تا دامنه رستاخيز قدرت آن را نداشته نخواهند توانست. اين امر نزد همه مسلمانان مسلم و قطعي است زيرا خدائى كه كل كاينات و جهان آفرينش را، آفريده در آيات قرآن با قاطعيت تمام، اعلام نموده كه قرآن سخني بي مانند است و براي بشر به هيچ وجه مقدور نيست مانند او را بياورد:» قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً «،(1) «بگو اگر همه انس و جن فراهم آيند كه نظير اين قرآن را بياورند نمي توانند مانند آن را بياورند، هر چند آنها


1- سوره اسراء، آيه 88

ص: 12

پشتيبان يكديگر باشند».

در بيان مراحل تحدى، اين آيات خواهيم آورد.

در جاي ديگر مي گويد:» فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ «، ترجمه؛» شما هم ده تا سوره مثل اين قرآن بياوريد. «.(1)

همچنين در دو جاي ديگر مي گويد:» فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ «، ترجمه؛» يك سوره هم شما بياوريد.(2)

و مي توان گفت اين ديگر اقلّ آن چيزي است كه به آن تحدي مي شده است.

دامنهِ ي تحدي

گستردهِ ترين تحدي از ميان آيات قرآن در آيهِ ي 88 سورهِ ي اسراء انجام گرفته است. مخاطب اين مبارزه طلبي، جن و انس يعني همه جهانيانند. از اين آيه به خوبي استفاده ميِ شود كه ابعاد اعجاز قرآن اختصاص به فصاحت و بلاغت و زبان خاص آن كه زبان عربي


1- سوره هود، آيه 13
2- « سوره بقره، آيه 23

ص: 13

است نداشته و از جهات مختلف مطرح است؛ و گرنه دعوت به مقابله غير عرب با يك كتاب عربي بيِ تناسب است.(1)

لازم به توضيح است كه هم آوردي خواستن) تحدي (در آن نيست كه سخني همسان و همانند سخن خدا بياورند به گونهِ اي كه در شيوهِ ي بيان و نحوهِ ي تعبير كاملًا همانند باشد، زيرا اين گونه همانندي جز با تقليد امكان پذير نيست! بلكه مقصود از» تحدي «آوردن سخني است كه هم چون قرآن از نظر معنويت داراي جايگاهي ارجمند و والا بوده و در درجهِ ي اعلاي بلاغت و فصاحت قرار گرفته باشد؛ سخني توانا و قدرتمند، رسا و گويا، با محتوايي بلند و متين و استوار باشد. علماي بيان با معيارهاي مشخصي، درجات


1- جوان آراسته، حسين؛ درسنامه علوم قرآني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چ اوّل، 77، ص 352. معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، قم، التمهيد، چ اوّل، 78، ص 372. خرمشاهي، بهاء الدين، قرآن پژوهي، ج 1، ص 481.

ص: 14

رفعت و انحطاط هر كلامي را معين ساختهِ اند و برتري كلامي بر كلام ديگر با همين معيارها مشخص ميِ گردد.

در علم» بلاغت «به تفصيل از آن معيارها سخن گفته شده است.(1)

قديم ترين نمونه هاي كاربرد اصطلاح» تحدي «

در اشاره به قديم ترين نمونه هاي كاربرد اصطلاح» تحدي «در سده 2 ق، مي توان از التفسير(2) منسوب به امام عسكري) ع (، و نقل قولي از برخي نوشتارهاي جاحظ(3) ياد كرد. با اين حال، شايد كاربرد پر بسامد اين


1- معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، قم، التمهيد، چ اوّل، 78، ص 372. علي اكبر مومني
2- 46. سيوطي، الاتقان، ج 1، ص 6، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1387 ق/ 1967 م.
3- 47. حمد خطابي،» بيان اعجاز القرآن« ضمن ثلاث رسائل في اعجاز القرآن، ج 1، ص 21، به كوشش محمد خلف الله و محمد زغلول سلام، قاهره، 1991 م.

ص: 15

اصطلاح به زماني باز گردد كه تحدي همچون يك اصطلاح براي تبيين وجه اعجاز قرآن در بحث هاي نيمه دوم سده 2 ق به كار گرفته شد.

باقلاني) د 403 ق/ 1013 م (در آثار خويش از اين اصطلاح، فراوان بهره جسته است.(1) وي كاربرد تحدي را از بحث اعجاز قرآن فراتر برد و شرط لازم براي معجزه بودنِ كار خارق عادتِ مدعيان پيامبري


1- 48. محمد باقلاني، اعجاز القرآن، ج 1، ص 24، به كوشش احمد صقر، قاهره، دارالمعارف. محمد باقلاني، اعجاز القرآن، ج 1، ص 31، به كوشش احمد صقر، قاهره، دارالمعارف. محمد باقلاني، تمهيد الاوائل، ج 1، ص 171، به كوشش عمادالدين احمد حيدر، بيروت، 987 م محمد باقلاني، تمهيد الاوائل، ج 1، ص 184، به كوشش عمادالدين احمد حيدر، بيروت، 1987 م.

ص: 16

دانست.(1) به گفته او هرگاه كاري فرابشري با دعوت مخالفان به هماوردي همراه نباشد، نمي توان آن را دليلي براي جلب اعتماد عموم در تأييد ادعاي پيامبري فردي كه خرق عادت كرده است، به شمار آورد.(2)

تحدي اصطلاحي آشنا در ميان متكلمان ومفسران

تحدي از آن پس، به زودي در ميان متكلمان، و سپس مفسران، اصطلاحي آشنا، شناخته و پر بسامد گشت.

متكلمان گفتند وقتي قرآن تحدي كرد، اگر براي فصيحان عرب امكان داشت كه هماوردي كنند، هيچ گاه به جنگ هاي خونين و مشكلات ديگر تن در نمي دادند.


1- محمد باقلاني، اعجاز القرآن، ج 1، ص 251 252، به كوشش احمد صقر، قاهره، دارالمعارف.
2- محمد باقلاني، اعجاز القرآن، ج 1، ص 251، به كوشش احمد صقر، قاهره، دارالمعارف.

ص: 17

(1)

تعريف تحدى

تحدّي در لغت از" حدو، حداء و حدي" گرفته شده،(2) و به معني دعوت نمودن دشمن به نبرد و پيروزي بر اوست (3) و همچنين به معاني قصد و آهنگ چيزي كردن، و درخواستي براي رقابت نمودن كه هدف از آن به عجز در آوردن طرف مقابل باشد نيز آمده است (4) و در اصطلاح عبارتست از اين كه معجزات انبياء هميشه


1- 54. محمد طوسي، الاقتصاد، ج 1، ص 169 تهران، 1400 ق.
2- 1. ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 54، بيروت، دار صادر، س 1414 ق. جوهري، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه، ج 6، ص 2310، لبنان، بيروت، دارا لعلم للملابين، س 1454 هق 1984 م.
3- ميرزا عبدالرحيم صفي پور، منتهي الارب، ج 1، ص 230 تهران، موسسه كربلاي محمد حسين.
4- علي اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 4، ص 5660.

ص: 18

همراه با مبارزه طلبي و هماوردي مي باشند. پيامبران الهي با انجام امري فوق العاده و اثبات عجز ديگران، ادعاي خود را به اثبات مي رسانند، بنابراين هر كاري گرچه فوق العاده باشد و ديگران از انجام آن عاجز باشند، ولي اگر به همراه تحدّي و مبارزه طلبي نباشد، معجزه ناميده نمي شود(1) به عبارت ديگر، تحدّي شرط اساسي در معجزه و اثبات عجز كساني است كه مي خواهند با آن مبارزه نمايند.

تحدي در قرآن

اين اصطلاح كه بر تبيين ويژه اي از هماوردجويي قرآن كريم استوار است، نخستين بار در نوشته هاي كلامي سده 2 ق رواج يافت. برپايه تبيين ياد شده كه خود پيشينه اي كهن دارد، قرآن كريم در زيبايي ادبي و


1- حسن بن يوسف، مناهج اليقين في اصول الدين، ص 403، تحقيق يعقوب جعفري المراغي، دارالاسوه للطباعه والنشر، س 1315 هق.

ص: 19

جنبه هاي هنري با مخالفان هماوردجويي كرده، و رقيبي نيافته است. درباره زمينه هاي پيدايي چنين نگرشي، نخست بايد گفت كه در مقام استدلال بر سرچشمه گرفتن قرآن از وحي الهي، در جاي جاي آن، مخالفان به آوردن ده سوره همانند آن،(1)- و گاه يك سوره،(2)- يا حتى سخني مشابه آن،(3) دعوت شده اند. در قرآن كريم تصريح شده است كه اگر جن و انس همگي گرد آيند، نخواهند توانست همانند قرآن بياورند.(4) -

گرچه در اين آيات به بارزترين وجهي به هماوردجويي اشاره شده است، در منابع كلامي به تصريح بيان نشده


1- 18. هود/ سوره 11، آيه 13. 19. هود/ سوره 11، آيه 13.- 20. سوره بقره: 2.
2- بقره/ سوره 2، آيه 23. يونس/ سوره 10، آيه 10. يونس/ سوره 10، آيه 38. طور/ سوره 52، آيه 52.
3- طور/ سوره 52، آيه 34.
4- اسراء/ سوره 17، آيه 88. قصص/ سوره 28، آيه 28.

ص: 20

است كه» گفتاري همانند قرآن «بر پايه چه معيارهايي تشخيص داده مي شود.

به سبب تحدي در قرآن و دعوت از منكران نبوت در طول تاريخ، تمسك به بلاغت و زيبايي هاي لفظي و معنايي قرآن و استخراج و اثبات آنها به عنوان يكي از وجوه تمايز و تباين آيات با نمونه هاي بشري، دست آويز بسياري از مفسران براي اثبات اعجاز ادبي كتاب مقدس بوده است.

قرآن، و دعوت به تحدّى

سوال: چگونه قرآن دعوت به تحدى مقابله به مثل در برابر خود نموده است؟

پاسخ: قرآن، در چند سوره با بيان و درخواست متفاوت، دعوت به مقابله به مثل نموده است از جمله:

1- در سوره بقره آيه 24 مى فرمايد: وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (23) فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا

ص: 21

وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ (24) بقره:

23 و اگر در باره آنچه بر بنده خود [/ پيامبر] نازل كرده ايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را- غير خدا- براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى گوييد!

بقره: 24 پس اگر چنين نكنيد- كه هرگز نخواهيد كرد- از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگها [/ بتها] است، و براى كافران، آماده شده است!

2- در سوره» اسراء «آيه 88 اين سوره در» مكّه «نازل شده است مى خوانيم:» قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً «؛) بگو اگر تمام جن و انس اجتماع كنند تا كتابى همانند قرآن بياورند، نمى توانند، اگر چه نهايت همفكرى و همكارى را به خرج دهند (.

3- در سوره» هود «اين سوره نيز در» مكّه «نازل شده

ص: 22

است در آيات 13 و 14 مى خوانيم:» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ* فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ ... «؛) مى گويند: اين آيات را به خدا افترا بسته) و ساختگى است (بگو: اگر راست مى گوئيد، شما هم ده سوره ساختگى همانند آن بياوريد، و غير از خدا هر كسى را مى توانيد به كمك خود دعوت كنيد* و اگر اين دعوت را اجابت نكردند بدانيد اين آيات از طرف خدا است ... (.

4- در سوره» يونس «كه نيز در» مكّه «نازل شده در آيه 38 چنين آمده است:

» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «؛) مى گويند: به خدا افترا بسته، بگو: سوره اى همانند آن بياوريد و هر كس غير از خدا را مى توانيد به يارى طلبيد،

مسيلمه و معارضه با قرآن و آيات تحدي

اشاره

برخي از متكلمان مسلمان قايل به اين هستند كه خداوند همت و ارادهِ ي مدعيان را براي پاسخ گويي به

ص: 23

قرآن و آوردن نظير آن سست ميِ كند و نظر آنان را از اين كار» صرف «ميِ كند يعني برميِ گرداند. به اين نظريه» صرفه «گفتهِ اند. [41] قول به صرفه نه تنها از دو جنبهِ ي نظري خدشه پذير است بلكه از حيث عملي نيز بطلانش ثابت شده است. زيرا تاريخ برخي از معارضهِ ها را با قرآن ثبت نموده است كه البته مايهِ ي عبرت و شگفتي است. بنابراين در مقابل تحدّي، معارضه صورت گرفته است، امّا سرانجام جز خسارت و فضاحت براي معارضه كنندگان حاصل نشده است.

نمونهِ هايي از اين معارضهِ ها به شرح زير است:

مسيلمه كذاب كه ادعاي نبوت و پيامبري داشت در مقابل سورهِ ي» فيل «اين جملات را ساخته است: الفيل، ما الفيل، و ما ادراك ما الفيل، له ذنب و بيل و خرطوم طويل ....(1)

يكي از نويسندگان مسيحي كه مدعي معارضه با قرآن است در مقابل سوره» حمد «با اقتباسي كه از خود سوره


1- ر. ك: الميزان، ج 1، ص 68.

ص: 24

داشته است، سوره خودساختهِ اي عرضه نموده است:

الحمد للرحمن، رب الاكوان، الملك الدّيان، لك العباده و بك المستعان، اهدنا صراط الايمان.(1)

و در مقابل سوره كوثر گفته است: انا اعطيناك الجواهر، فصلّ لربك وجاهر و لا تعتمد قول ساحر! اين فرد با تقليد كامل از نظم و تركيب آيات قرآني و تغيير برخي از الفاظ آن چنين تلقين ميِ كند كه با قرآن معارضه نموده است.

او همين بافتهِ هايش را نيز از مسيلمه كذاب به سرقت برده است. مسيلمه در برابر سورهِ ي كوثر گفته است: انا اعطيناك الجماهر، فصل لربك و هاجر و انّ مبغضك رجلٌ كافر.(2)

نمونهِ هايي ديگر نيز از معارضهِ هاي واهي و بيِ اساس وجود دارد كه براي هميشه به بايگاني تاريخ سپرده شدهِ اند.(3)


1- ر. ك: البيان، ص 94.
2- همان، ص 94 99.
3- جوان آراسته، حسين؛ درسنامه علوم قرآني، ص 358. علي اكبر مومني

ص: 25

سوال: آيا سخنان مسيلمه توانايي معارضه با قرآن رادارد؟

پاسخ: سخنانى كه از او به عنوان معارضه با قرآن نقل شده نشان مى دهد كه او مردى سبك مغز بود، و بى آنكه به محتواى سخن بينديشد به دنبال سجع در كلمات بود.

از جمله عبارات مضحكى كه از وى در اين زمينه نقل شده و به اصطلاح تقليد از قرآن است، اين كلمات است:

» و المبذّرات بذراً، و الحاصداتِ حَصْداً، و الذّارياتِ قَمْحاً، و الطّاحناتِ طَحْناً، و العاجِناتِ عَجناً، وَ الخابِزاتِ خَبْزاً، و الثّارِداتِ ثِرداً، وَ اللّاقِماتِ لَقْماً، اهالة وسِمناً «(1)؛) قسم به دهقانان و كشاورزان! قسم به دروكنندگان! قسم به جدا كنندگان گندم از كاه! قسم به خمير كنندگان! قسم به نان


1- سفينة البحار، ماده سلم) با مختصر تفاوت( و تاريخ ابن اثير، جلد 2، صفحه 361 و اعجاز القرآن الرافعى،) ترجمه( صفحه 127.

ص: 26

پزندگان! قسم به تريد كنندگان و قسم به لقمه بردارن با چربى و روغن (!

گويى مى خواسته است با اين جمله هاى مضحك به مقابله آيات سوره عاديات يا ذاريات برود، قرآن مى گويد:

«وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً* فَالْمُورِياتِ قَدْحاً* فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً* فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً* فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً* إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ...»؛) سوگند به اسبان دونده] مجاهدان [در حالى كه نفس زنان به پيش مى تاختند،* و سوگند به افروزندگان جرقه آتش در برخورد سمهايشان] با سنگ هاى بيابان* 1] و سوگند به هجوم آوران در سپيده دم،* كه گرد و غبار به هر سو پراكندند،* و] ناگهان [در ميان جمع] دشمن [ظاهر شدند،* كه انسان در برابر نعمت هاى پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است (.

ببين تفاوت ره از كجا تا كجا است!

در عبارت ديگرى از او نقل مى كنند كه اين گونه آيات را بر خود نازل كرده است!:» يا ضِفْدِعُ بِنْتَ ضِفْدِ عَيْنِ، نقّى ما تَنَقّينَ اعْلاكَ فِى الماءِ وَ اسفَلكَ فِى الطّينِ لا الماءَ

ص: 27

تُكَدِّرينَ وَ لا الشّارِبَ تَمنَعينَ «؛) اى قوباغه ماده، اى دختر قورباغه! آنچه مى خواهى صدا كن! نيمى از بالاى بدنت در آب و نيم پايين آن در گِل است! نه آب را گِل آلود مى كنى، و نه كسى را از نوشيدن آب جلوگيرى مى نمايى (1)

ساير سخنان و به اصطلاح آيات ديگرى كه از او نقل شده نيز همين گونه است؛ بلكه بعضى بدتر و بعضى حتى ركيك تر است كه صرف نظر كردن از ذكر آنها اولى است.

از عباراتى كه از وى نقل شده به خوبى استفاده مى شود كه او تنها به سجع عبارات اهميت مى داد، و مسجع بودن را كافى مى دانست.(2)


1- سفينة البحار، جلد اول، ماده سلم و تاريخ ابن اثير، جلد 2، صفحه 361 و اعجاز القرآن رافعى) ترجمه( صفحه 128.
2- گردآوري از كتاب: پيام قرآن، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1386 ه. ش، ج 8، ص 105.

ص: 28

ملحدان و اظهار عجز از نقض قرآن در عصر امام صادق عليه السلام

سوال: آيا در طول تاريخ كسانى به فكر تحدىّ با قرآن افتاده اند؟

پاسخ: مرحوم طبرسى در احتجاج از هشام بن حكم، دانشمند معروفى كه از شاگردان امام صادق) عليه السلام (بود مى گويد كه: ابن ابى العوجاء، و ابوشاكر ديصانى، و عبدالملك بصرى، و ابن مقفع كه همگى از ملاحده و افراد بى ايمان بودند كنار خانه كعبه جمع شده و اعمال حاجيان را به باد مسخره مى گرفتند و بر قرآن طعنه مى زدند.

ابن ابى العوجاء گفت: بياييد هر كدام از ما يك چهارم قرآن را نقض كنيم) و چيزى همانند آن بياوريم (و ميعاد ما سال آينده در همين جا خواهد بود در حالى كه تمام قرآن را نقض كرده ايم؛ زيرا نقض قرآن سبب ابطال نبوّت محمّد) صلى الله عليه وآله (، و ابطال نبوّت او ابطال اسلام، و اثبات حقانيت ادعاى ما است. آنها بر

ص: 29

اين مسأله توافق كردند و پراكنده شدند.

در سال آينده در همان روز در كنار خانه كعبه اجتماع كردند، ابن ابى العوجاء لب به سخن گشود و گفت: از آن روز كه من از شما جدا شدم در اين آيه فكر مى كردم:

«فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا»؛) هنگامى كه] برادران يوسف [از او مأيوس شدند، به كنارى رفتند و با هم به نجوى پرداختند(1) ديدم آن قدر فصيح و پر معنا است كه نمى توانم چيزى را به آن بيفزايم و پيوسته اين آيه فكر مرا از غير آن به خود مشغول داشت.

عبدالملك گفت: من نيز از آن وقت كه جدا شدم در اين آيه مى انديشيدم:» يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ «؛) اى مردم! مَثَلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد:

كسانى را كه غير از خدا مى خوانيد] و پرستش مى كنيد 2] هرگزنمى توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست


1- سوره يوسف، آيه 80.

ص: 30

هم دهند؛ و هرگاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمى توانند آن را بازپس گيرند. هم طلب كننده ناتوان است، و هم طلب شونده] هم عابدان، و هم معبودان (1)

من خود را عاجز ديدم كه همانند آن بياورم.

و ابوشاكر گفت: از آن زمان كه از شما جدا شدم در اين آيه مى انديشيدم:» لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا «؛)] در حالى كه [اگر در آسمان و زمين، جز خداوند يگانه، خدايان ديگرى بود، نظام جهان به هم مى خورد(2)

و خود را قادر نديدم كه همانند آن را بياورم!

و ابن مقفع افزود:» اى قوم! اين قرآن از جنس كلام بشر نيست؛ چرا كه از آن لحظه كه از شما جدا شدم در اين آيه مى انديشيدم:» وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «؛) و گفته شد: اى زمين، آبت را فرو بر!


1- سوره حج، آيه 73.
2- سوره انبياء، آيه 22.

ص: 31

و اى آسمان،] از بارش [خود دارى كن. و آب فرو نشست و كار پايان يافت و] كشتى [بر] دامنه كوه [جودى، پهلو گرفت؛ و] در اين هنگام [گفته شد: دور باد گروه ستمكاران] از رحمت خدا!(1)

و من خود را از آوردن همانند آن عاجز ديدم.

هشام بن حكم مى گويد: در اين اثناء جعفر بن محمد الصادق) عليه السلام (از كنار آنها گذشت و اين آيه را تلاوت فرمود:» قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً «؛) بگو: اگر انس و جن دست به دست هم دهند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند] در اين كار [پشتيبان يكديگر باشند(2)

معارضه با قرآن از جانب منكران در طول تاريخ

گويا در برابر هماوردجويي قرآن،» معارضه «هايي نيز در دو سده نخست هجري از جانب منكران صورت گرفته


1- سوره هود، آيه 44.
2- سوره اسراء، آيه 88.

ص: 32

است.(1) به گزارش پاره اي روايات، در زمان پيامبر) ص (، برخي چون با زيبايي هاي هنري قرآن مواجه شدند، به فرابشري بودن آن اعتراف كردند.(2) مضمون اين روايات چنين توجيه شده است كه آن معترفانِ به فرابشري بودن قرآن اديبان بودند و عنصر بي نظيري كه ايشان در آيات قرآن يافته، و در برابر آن سر فرود آورده اند، زيبايي ادبي است. در منابع متأخر نيز نظريات مشابهي مي توان يافت،(3) باري، قديم ترين


1- 38. محمد هادي معرفت، التمهيد، ج 4، ص 191، قم، جامع مدرسين.
2- محمد هادي معرفت، التمهيد، ج، 4 ص 217، قم، جامع مدرسين. محمد باقلاني، اعجاز القرآن، ج 1، ص 24، به كوشش احمد صقر، قاهره، دارالمعارف.
3- فخرالدين رازي، نهاية الايجاز، ج 1، ص 5 7، قاهره، 1317 ق. عمرو جاحظ، البيان و التبيين، ج 1، ص 527، به كوشش فوزي عطوي، بيروت، 1968 م.

ص: 33

شواهد اين نگرش را، مي توان در آثار جاحظ) د 255 ق (ديد. بنا بر اظهار صريح وي، موضوعي كه قرآن هماوردجويي كرد و معاندان از آن عاجز شدند، بلاغت، شيوايي و معاني والاي آن بود.(1) طبري) د؟ 1؟ ق/ 310 م (نيز عجز معاندان را در برابر هماوردجويي قرآن ياد كرده،(2) و كليني) د 328 ق/ 940 م (روايتي به نقل از امام هادي) ع (آورده است كه بر نزول وحي در عصر رواج آفرينش هاي ادبي، و برتري هنري قرآن تأكيد مي كند.(3) با نظر به اين شواهد، مي توان گفت كه حداقل در سده ق، مفهوم تحدي ناظر به اين اعتقاد رايج بوده كه راز بي نظيري قرآن در هماوردي، زيبايي ادبي آن است.


1- طبري، تفسير، ج 1، ص 238- 239-.
2- محمد كليني، الكافي، ج 1، ص 24 25، به كوشش علي اكبرغفاري، تهران، 1377 ق.
3- التفسير، منسوب به امام حسن عسكري) ع(، ج 1، ص 154، قم، 1409 ق.

ص: 34

سوال: آيا در تاريخ كسي توانسته همانند قرآن بياورند؟

پاسخ: پاسخ اين سؤال روشن است؛ زيرا اين موضوع مسأله كوچكى نيست كه تاريخ بتواند آن را فراموش كند؛ اگر چنين اتفاقى مى افتاد همه جا آن را آشكار كرده، و روى آن مانور مى دادند و بهره بردارى گسترده تبليغاتى مى كردند؛ بنابراين به مصداق ضرب المثل معروف» لَوْ كان لَبانَ «:» اگر چنين چيزى بود حتماً آشكار مى شد «بايد هر نوع مبارزه و معارضه واقعى با قرآن جلوه داشته باشد.

لذا پاره اى از افراد كه شايد هرگز به فكر معارضه با قرآن نبودند را به اين كار متهم نمودند و روى آن تبليغ مى كردند.

تنها كسى كه نام او در تاريخ] به عنوان مدعي معارضه [ثبت شده مسيلمه) مشهور به كذّاب (است كه در همان عصر پيامبر) صلى الله عليه وآله (در سرزمين يمامه) از نواحى شرق حجاز (قيام كرد و ادّعاى پيامبرى نمود.

ص: 35

سخنانى كه از او به عنوان معارضه با قرآن نقل شده نشان مى دهد كه گذشته از همه اينها، او مردى سبك مغز بود و بى آنكه به محتواى سخن بينديشد به دنبال سجع در كلمات بود.

اسود عنسى از كسانى بود كه در اواخر عمر پيامبر) صلى الله عليه وآله (به معارضه با قرآن برخاست، او نيز چنين مى پنداشت كه براى معارضه با قرآن كافى است كلمات مسجعى را به هم تلفيق كند هر چند محتوايى نداشته باشد.

ولى به زودى پيروانش به فساد عقيده او پى بردند و دست از پيروى وى كشيدند.

انواع تحدّي و هماوردطلبى و مراحل آن

اشاره

در قرآن واژه تحدّي بكار نرفته است، اما قرآن به صورت قاطع، بشر را از آغاز عصر نزول تا به امروز به انواع مختلف به مقابله و مبارزه طلبي دعوت كرده و از اين طريق به مافوق بشري بودن آن استدلال كرده است:

ص: 36

1- كل قرآن

» قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً «(1) بگو: اگر انسان ها و پريان) جن و انس (اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد هر چند يكديگر را) در اين كار (كمك كنند «با توجه به اين كه در آيات بعد مباحث مفصلي در مورد بهانه جوئي هاى مشركان در زمينه اعجاز و طلب معجزات گوناگون آمده است، آيه محور بحث در حقيقت مقدمه اى است براى بحث آينده تا نشان دهد كه قرآن عالي ترين و زنده ترين سند حقانيت پيامبر اسلام) ص (و معجزه است كه بشر توانايي آوردن مانند آن را ندارد.(2)


1- اسراء/ سوره 17، آيه 13.
2- مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 12، ص 273- 274، تهران، دار الكتب الإسلاميه، س 1374 ش.

ص: 37

2- ده سوره قرآن

از آنجا كه كفار، خدايي بودن قرآن را انكار مي كردند و معتقد بودند كه ساخته خود پيامبر است، لذا خداوند به پيامبر دستور مي دهد كه در جواب آن ها بگويد؛(1) أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «(2) آن ها مى گويند: او به دروغ اين) قرآن (را) به خدا (نسبت داده) و ساختگى است (! بگو: اگر راست مى گوييد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد و تمام كسانى را كه مى توانيد غير از خدا) براى اين كار (دعوت كنيد!

3 «- يك سوره»

أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ


1- 8. محمد طوسى، التبيان فى تفسير القرآن، ج 7، ص 19- 2، تحقيق احمد قصيرعاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى.
2- هود/ سوره 11، آيه 13.

ص: 38

اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «(1)

» آيا آن ها مي گويند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر راست مي گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد و غير از خدا، هر كس را مي توانيد) به ياري (طلبيد! «

4- تحدّي قرآن به علم و معرفت

به اين معنا كه اگر در آسمانى بودن قرآن شك داريد، همه دست بدست هم دهيد كتابى كه از نظر علم و معرفت مانند قرآن باشد بياوريد، زيرا قرآن كريم كتاب هدايت است، و هر چيزي كه برگشتش به هدايت باشد از قبيل معارف مربوط به مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شريعت خداوند، قصص و موعظه هايي كه مردم در هدايت به آن احتياج دارند را بيان كرده است.(2)


1- يونس/ سوره 10، آيه 38.
2- محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج 12، ص 469، ترجمه موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم، س 1374 ش. ابوالقاسم خوئي، البيان في تفسير القرآن، ص 84- 51، قم، دار الثقلين، س 1418 هق.)

ص: 39

» ... وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ ...(1) و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است «

5- تحدّي به اينكه در آن اختلافي نيست

» أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً «14(2) آيا درباره قرآن نمى انديشند؟ اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى يافتند «

6- تحدّي به اخبار غيبي

قرآن در بسياري از آياتش با اخبار غيب به تحدّي


1- نحل/ سوره 16، آيه 89.
2- نساء/ سوره 4، آيه 82.

ص: 40

برخواسته و به بشر اعلام نموده كه اگر در آسمانى بودن قرآن ترديد داريد، كتابى نظير آن كه مشتمل بر اخبار غيبى باشد بياوريد. 15(1) تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا ... «(2)

سوال: منظور از تحدىّ و مراحل آن چيست؟

پاسخ: قرآن مجيد، روى مسأله تحدى) دعوت به معارضه (كه يكى از اركان اعجاز است تكيه كرده؛ گاه با صراحت و گاه با دلالت التزامى مى گويد: اين كتاب آسمانى از سوى خدا است و اگر شك و ترديدى در آن داريد جمع شويد و تمام نيروهاى خود را به كار گيريد و چيزى همانند آن و يا بخشى از آن را بياوريد.

قابل توجّه اين كه خداوند تنها تحدّى به مسأله بلاغت و


1- 15. محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج 1، ص 101، ترجمه موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم، س 1374 ش.
2- هود/ سوره 1، آيه 49.

ص: 41

شيرينى بيان و رسا بودن معنى قرآن نمى كند؛ بلكه با به كار بردن تعبير» مثله «؛) همانند آن (شباهت در تمام جهات را در عبارات، محتوا، معارف و احكام و همه شئون آن مطرح مى كند.

قرآن در سوره اسراء آيه 88 مى فرمايد:)] در برابر بهانه جويان لجوج [بگو: اگر همه انسان ها و پريان اجتماع كنند كه همانند اين قرآن را بياورند نخواهند آورد و هر چند يكديگر را در اين كار پشتيبانى كنند (؛» قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً «

اين آيه كه از يك سو دعوت عامى از همه انسان ها كرده و از سوى ديگر با توجه به جاودانگى دعوت قرآن انسان هايى را كه در عصر ما و اعصار ديگر زندگى مى كنند را شامل مى شود و از سوى سوم با تعبير به» اجْتَمَعَتِ «و جمله» بعضهم لبعض ظهيراً «آنها را دعوت به همكارى و همفكرى و تعاون در مقابله به مثل مى كند و از سوى چهارم با انواع تحريكات و به اصطلاح بر سر غيرت آوردن طرف، در اين معارضه

ص: 42

همراه است، كه قوى ترين شكل تحدّى را ترسيم مى كند؛ و هنگامى كه با قاطعيت مى گويد:» لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ «؛) هرگز همانند آن را نمى آورند (ارتباط و پيوند آن را با ماوراى جهان انسانيت روشن مى سازد.

در دومين آيه سطح تحدّى و دعوت به معارضه به مثل را پايين تر مى آورد و مى گويد:) آنها يعنى مخالفان اسلام مى گويند قرآن را به خدا افترا بسته بگو: اگر راست مى گوييد شما هم ده سوره مانند اين سوره هاى دروغين بيارويد (؛» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ «.

و در آيه 13 سوره هود به كمتر از يك صدم تنزل مى دهد و مى فرمايد:) اگر درباره آنچه بر بنده خود] محمد) صلى الله عليه وآله ( [نازل كرده ايم شك و ترديد داريد] لااقل [يك سوره مانند آن را بياوريد (؛» وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ «.(1)

چنانكه گفتيم، در آيات قرآن كريم، گاه تحدي به كل


1- ( هود: 13)

ص: 43

قرآن، گاه به ده سوره و گاه به يك سوره از آن صورت گرفته است. اين گونه تحدّي زمينه ساز اين سؤال شده است كه راز اين درخواستِ ها و همانند خواهيِ هاي متفاوت چيست؟

پاسخي كه معمولا داده ميِ شود اين است كه قرآن با اين شيوه، تحدي از اشد به اخف نموده است تا اعجاز قرآن بهتر به كرسي نشيند. در آغاز درخواست كرده تا همانند كل قرآن را بياورند. پس از آن كه تلاش براي همانندآوري كل قرآن صورت گرفت و ناتواني بشر از آوردن همانند آن روشن شد، ده سوره همانند سور قرآن را ميِ طلبد و پس از تلاش و اثبات عجز آنان از آوردن ده سوره، قرآن از آنان ميِ خواهد كه يك سوره همانند قرآن بياورند. به اين ترتيب قرآن مجيد سه بار با فاصلهِ ي زماني انگيزهِ هاي مردم را به سوي همانند آوري قرآن سوق داده و عجز آنان از آوردن همانند قرآن را در سه مرحله با سير از دشوارتر به آسانِ تر به اثبات رسانده است.

اين پاسخ، بر يك پيش فرض استوار است و آن اين كه

ص: 44

نزول و به ويژه ابلاغ آيات ياد شده به ترتيبي بوده باشد كه در اين پاسخ مطرح شده است. به اين معني كه اوّل آيات تحدي به كل قرآن، سپس آيات تحدي به ده سوره و در نهايت آيات تحدي به يك سوره نازل شده است.

در حالي كه در آيات قرآن هيچ شاهدي بر اين مدّعا وجود ندارد.

بعلاوه قول مشهور بين مفسران و دانشمندان علوم قرآني آن است كه سوره يونس كه مشتمل بر آيات تحدي به يك سوره است قبل از سورهِ ي هود كه مشتمل بر آيات تحدي به ده سوره ميِ باشد، نازل شده است. و به اين دليل پيش فرض ياد شده مورد ترديد قرار گرفته و پاسخ ياد شده را دچار تزلزل ساخته است.

اين نكته مفسران را بر آن داشته است كه تبيين و توجيهِ هاي ديگري را به ميان كشند و يا دفاعي ويژه از پيش فرض ياد شده به عمل آورند.

در اين جا به منظور جلوگيري از اطالهِ ي سخن از پرداختن به نقد و بررسي اقوال ياد شده خودداري كرده و به بيان وجهي كه به نظر ما سازگارترين وجه با آيات

ص: 45

است اكتفا ميِ كنيم.

گرچه اكثر قريب به اتفاق مفسران و دانشمندان علوم قرآني مفاد آيات تحدي به مثل قرآن را به كل قرآن دانستهِ اند ولي اين احتمال كه مقصود از قرآن در اين آيات معناي جنسي باشد و درصدد بيان مقدار معجزه قرآن نباشد به صورت جدّي مطرح است زيرا قرآن از ماده قرائت است و قرائت و تلاوت، هم بر كل قرآن صادق است و هم بر جزء آن. علاوه بر آن هنگام نزول اين آيات، تمام سورهِ هاي قرآن نازل نشده بود. بنابراين نميِ توان تحدي در اين آيات را تحدي به كل قرآن دانست. در اين صورت بحث از» ترتيب تحدي «در اين مورد رنگ ميِ بازد. ولي با فرض پذيرش قول مفسران در اين خصوص ميِ توان گفت آيات تحدّي در مرحله اوّل ازبشر ميِ خواهد كه اگر در خدايي بودن قرآن ترديد دارد كتابي همانند قرآن كه داراي همهِ ي امتيازات قرآن باشد بياورند و پس از آن كه عجزشان ثابت شد تخفيف داده ميِ فرمايد: يك سوره كه از هر جهت شبيه سور قرآني باشد و همه امتيازات يكي از سور قرآن را

ص: 46

دربرداشته باشد بياورند، و پس از آن كه از چنين امري نيز عاجز شدند تخفيف داده از ايشان ميِ خواهد كه ده سوره بسازند كه هر كدام داراي يكي از جهات اعجاز قرآن باشد بطوري كه مجموع آن ده سوره بتواند ويژگيِ هاي يك سوره قرآن را دارا باشد. بديهي است كه ساختن يك سوره كه از هر نظر شبيه يك سوره قرآن باشد، مشكلِ تر از فراهم آوردن چند سوره است كه هر يك در يك جهت شبيه قرآن باشد. پس تحدي از اشدّ (سنگين) به اخفّ (سبك) صورت گرفته و معقول است.

در دستهِ اي ديگر از آيات قرآن، تحدي به صورت خاص مطرح شده است كه تنها به عناوين موضوعات اشاره ميِ كنيم:

1. تحدي به آورندهِ ي قرآن.

2. تحدي به فصاحت و بلاغت.

3. تحدي به هماهنگي و عدم اختلاف.

ص: 47

4. تحدي به خبرهاي غيبي.(1)

نقش هدايتگري قرآن

با نظر در برخي آيات ديگر مي توان براى نقش هدايتگري قرآن پاسخي دست يافت. براي نمونه، گاه از نقش هدايتگري قرآن سخن به ميان آمده، و از مخالفان خواسته شده است كه اگر كتاب بهتري براي هدايت سراغ دارند، بنمايند.(2) - افزون بر اين، از كاربرد اصطلاحات و تعابيري همچون آيه، بيّنه) ه م (، سلطان، برهان و مانند آن ها در جاي جاي قرآن كريم، چنين بر مي آيد كه معيارهايي پذيرفته شده براي امر هدايت نزد همه مخاطبان در عصر نزول، وجود داشته است. نيز


1- علي اكبر مومني
2- قصص/ سوره 28، آيه 49. زخرف/ سوره 43، آيه 43. زخرف/ سوره 43، آيه 24. بقره/ سوره 2، آيه 2.- 33. بقره/ سوره 2، آيه 185.

ص: 48

شيوه توصيف قرآن از خود، 33(1) بيشتر ناظر به محتوا و مضمون كلام الهي، و نه شكل و ساختار ظاهري است. از اين رو، شايد بتوان گفت آنچه در هماوردجويي موردنظر است، هدايتگري قرآن كريم است. آنجا كه از نگرش هاي كهن نسبت به موضوع هماوردجويي قرآن كريم سخن مي رود، مي توان به روايات شأن نزول آيه» لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «(2) اشاره كرد. بر پايه اين روايت، يكي از مشركان به نام نضر بن حارث، در برابر سرگذشت اقوام پيشين كه يادي از آنان در قرآن شده، به نقل داستان ها و افسانه هاي مسيحيان مي پرداخت.(3) با اعتماد به نقل اين روايت در سده 2 ق، مي توان گفت كه در ذهنيت مسلمانان آن


1- انفال/ سوره 8، آيه 7. انفال/ سوره 8، آيه 31.
2- انفال/ سوره 8، آيه 31. ابن جوزي، زادالمسير، ج 3، ص 348، بيروت، 1404 ق.
3- محمد هادي معرفت، التمهيد، ج 4، ص 228، قم، جامع مدرسين.

ص: 49

عصر، موضوعي كه در قرآن كريم بدان تحدي شده، مفاهيم هدايتگرِ آن است.

ارتباط تنگاتنگ مفهوم تحدي با اعجاز قرآن

به مرور زمان، مفهوم تحدي ارتباط تنگاتنگ با اعجاز قرآن يافت؛ يعني در چارچوب اين ديدگاه مطرح شد كه: نبوت مدعي پيامبري تنها از طريق بروز خرق عادتي از سوي وي، همراه با ادعاي تحدي او، و خواست خدا به اقتضاي قاعده لطف در بازگرداندن توان ديگران از پاسخ گفتن به تحدي قابل اثبات است.(1) در سخن از فرق معجزه با كارهاي بزرگ نوابغ، يا كرامات اوليا نيز تحدي را شرط كرده اند، چرا كه گاه ممكن است


1- محمد باقلاني، تمهيد الاوائل، ج 1، ص 184، به كوشش عمادالدين احمد حيدر، بيروت، 1987 م. عضدالدين ايجي، المواقف، ج 3، ص 345، به كوشش عبدالرحمان عميره، بيروت، 1997 م.)

ص: 50

خداوند امكان انجام دادن كاري فرابشري را به كسي بدهد، ولي به اقتضاي لطف، همت وي را از ادعاي نبوت باز دارد.(1) طبيعي است كه با اختلاف ديدگاه ها در وجه اعجاز قرآن، ضمن تفسير آيات تحدي، نظريات متنوعي نيز در تبيين ماهيت آن ابراز شود.

بيشتر انديشمندان مسلمان كه با وجود اختلاف مشارب، اعجاز قرآن را در جلوه هنري آن مي جويند، تحدي را به هماوردجويي در نمودن كتابي هنري تر تفسير كرده اند.

بى مناسبت نيست در مورد تحدى و مطالب فراوان مربوط به آن، قسمتى از تحقيقات سر كار خانم زهره اخوان مقدم، عضو هيئت علمي دانشگاه علوم قرآن منابع دانشنامه بزرگ اسلامي، مركز دائرة المعارف اسلامي، برگرفته از مقاله» تحدي «، ج 14، ص 26.


1- عضدالدين ايجي، المواقف، ج 2، ص 465، به كوشش عبدالرحمان عميره، بيروت، 1997 م.

ص: 51

تهران، را ذيلا بدون تغيير و دست خوردگى در مندرجات آن كه مى آوريم، مطالعه نمائيد.

dr. zo. akhavan gmail. com

مقدمه

قرآن مجيد كتابي است استوار و پابرجا بر فراز قدرت ها و علم ها؛ كتابي بي نظير و بي مانند كه خود به يكتايي و بي همتايي خود و نيز آورنده اش دلالت دارد و نيازمند برهان و دليل نيست. تنها كتابي كه كلام خداست و خدا در آن تجلي كرده، و از همين رو كسي نمي تواند مانند آنرا بياورد، چون خدا در كلامي ديگر تجلي نخواهد كرد. كتابي براي هدايت بشر كه توسط آخرين رسول و پيام آور الهي بر مردم خوانده شده است. زبان دارد، ولي زبان علم، كه در نهايت فصاحت در عمق جان ها نفوذ مي كند، احتجاج مي كند، مدح مي نمايد، هجو مي سرايد، پند مي دهد، مي ترساند، بشارت مي دهد، تسليت مي دهد، سرزنش مي كند، تعليم مي دهد، قضاوت مي نمايد، مقررات را پايه مي ريزد، عبرت

ص: 52

مي آموزد، قصه مي گويد، و ... بي نظير بوده و بي نظير خواهد ماند، و همة جن و انس هم نتوانند مانند آن بياورند، چون كلام خداي بي مانند است.(1)

آيات قرآن

[1]

گواهي مي دهد كه مردم عصر نزول، به پروردگار عالم ايمان داشته و او را خالق هستي مي دانستند، و ضد خدا نبودند، و آيات متعددي تصريح آنان را به وجود خدا با جملة" لَيَقُولُنَّ اللَّهُ" نشان مي دهد. [2] علاوه بر قرآن، تاريخ نيز گواهي مي دهد كه الله نزد ايشان تنها پروردگار بود، چنانكه سخن ابوجهل در آغاز جنگ بدر بر اين مهم دلالت دارد آنجا كه دعا كرد: اللَّهُمَ أَقْطَعَنَا لِلرَّحِمِ وَ آتَانَا بِمَا لَا نَعْرِفُ فَأَحِنْهُ الْعَذَابَ، يعني خداوندا، هر يك


1- سر كار خانم زهره اخوان مقدم، عضو هيئت علمي دانشگاه علوم قرآن تهران،

ص: 53

از ما دو طرف جنگ، كه بيشتر قطع رحم نموده و سخن هاي غير معروف گفته، عذاب را بر وي جاري كن. [3] اما در اعتقاد ايشان شرك وارد شده بود و لذا نبود توحيد كه لازمة خداپرستي است، ايمان آنان را دچار مشكل مي نمود. آنان كارگزاراني براي خدا قائل بودند كه نظام هستي را حفظ مي كنند. نيز برخي عقايد انحرافي مانند اينكه اگر خدا عقايد ما را نمي پسنديد، با قدرت خويش مانع شده و ما را تنبيه مي نمود، يا اين عقيده كه اگر جهان ديگري هم باشد، باز هم ما برخوردار از نعمت الهي هستيم، چون امروز هم بر اساس لياقت و شايستگي خودمان متنعم هستيم. [4] بر اين اساس تعليمات الهي بر اين محور قرار گرفت كه شرك را هدف گرفته و با تخريب مباني و آثار شرك، نابودي آنرا به ارمغان آورد. به همين سبب است كه مفسران و عالمان به درستي موضوع كل قرآن را" توحيد محوري" برشمرده اند. به اين منظور خداوند با هدف هدايت و با لطف بي انتهائي كه به مخلوقاتش دارد قرآن را فروفرستاد و از هر راه و اسلوبي كه لازم بود، پيوسته

ص: 54

افكار غلط را هدف قرار داده و پوچي و بي اعتباري و كهنگي فلسفة اعتقادي آنان را گوشزد مي نمود. پيوسته با رحمانيت و رحيميت شروع به سخن مي نمود، نه با دشمني و نزاع، و از همان آغاز و همواره،" رَبّ بودن" خويش را يادآوري مي كرد و از همة راهكارهاي تهذيب و تربيت استفاده مي نمود تا بلكه ايشان هدايت شوند.

با نگاه جامع و" منظومه گونه" به آياتِ" كلام خدا"، به نظر مي رسد در برخي عناوين و اعمالِ منسوب به قرآن، كه در سخن خدا و اولياء الهي يافت نمي شود، بعلاوه از فرهنگ تربيتي و هدايتيِ قرآن فاصله دارد، بايد تجديد نظر نمود.

چكيده:

اشاره

در كتب تفسير، كلام و نيز علوم قرآني، به مناسبت اعجاز قرآن سخن از" تحدّي" به ميان مي آيد، كه در لغت به معناي" مبارزه طلبي و هماورد جوئي"، و در اصطلاح علوم فوق، به معناي اين است كه قرآن، همة مشركان و معاندان را به ميدان مبارزه فراخوانده كه اگر مي توانند

ص: 55

مشابهي بياورند تا عجز آنان را ثابت كند. در اين باب، به پنج آيه استناد مي شود، كه در ترتيب نزول آنها، چگونگي دلالت آنها بر تحدي، سير نزولي تحدي، چيستيِ واژگان موجود در آيات فوق) از قبيل سوره، هذا القرآن، حديث، مِثل، و غيره (، وجه يا وجوه مورد تحدي، سياق آيات پنجگانه و نيز مسائل ديگر اختلاف شديدي به چشم مي خورَد. مقالة حاضر در صدد اثبات اين مطلب است كه اساساً قرآن تحدّي نفرموده، بلكه استدلال كرده و بينه و برهان ارائه نموده، كه هدف و وظيفة اوست؛ زيرا اگر قرار بود تحدي صورت بگيرد، طبق تعريفي كه غالب عالمان براي معجزه ارائه نموده اند) مقارنٌ لِلتَّحَدّي (، مي بايست اين تحدي مقارن بعثت و دعوت پيامبر ص باشد، نه بعد از نزول پنجاه سوره.

نيز مي بايست سير نزول تحدي مراعات شود، و با توجيهات سست بنيان، اين همه اختلاف در آن نباشد.

بعلاوه تحدي براي اثبات ضعف مخاطب است در جائي كه ضعف او مورد ترديد باشد، ولي خداوندي كه قدرت و غلبه و تسلط محض است، براي مخلوقاتي كه

ص: 56

ضعف محض هستند، چه نيازي به تحدّي. از همه اينها گذشته اولًا در بسامد واژگان قرآني ابداً به اين واژه بر نمي خوريم و نيز در كلام نبيّ اكرم و اهل بيت گرامي ايشان ع نه تنها خود واژه، بلكه چنين مفهومي ديده نمي شود. ثانياً اين مفهوم اساساً با فرهنگ هدايتي و ارشادي قرآن، هماهنگي و سازگاري ندارد و آيات فراواني دالّ بر اين مدّعاست. از طرف ديگر دقت در سابقة اين واژه نشان مي دهد كه در سه قرن ابتدائي، اثري از آن در بين مسلمانان نبوده و اين لغت و مفهوم آن، در قرن سوم، آنهم توسط اديبان و متكلمان، و نه مفسران و قرآن پژوهان، وارد حوزه قرآن شده و از مفاهيم وارداتي به حساب مي آيد، و همين بيگانگي و نامأنوسي است كه سبب اين همه تفرق در آراء و اشكالات متعدد اين نظريه مي شود. پس چه بهتر، كه به سرچشمه قرآن برگرديم.

واژه هاي كليدي: اعجاز قرآن، تحدي، سير نزول، هدايت، علم خدا، فصاحت.

ص: 57

1- تحدي در لغت

اشاره

تحدّي مصدر باب تفعّل از ريشه سه حرفي" حدي" مي باشد. ابن منظور مي گويد:" التَّحَدِّي مِن" حَادَيْتُ فلانا" إذا باريتَه و نازعتَه في فعلِهِ لِتَغلِبَهُ" يعني تحدّي زماني گفته مي شود كه با كسي در عملي مسابقه بدهي و منازعه بنمايي تا بر او غلبه يافته، پيروز شوي." حداه و تحدا خصمَه" يعني از دشمن خواست تا با او مسابقه دهد. ابن سيده، طريحي، جوهري و ديگر واژه نويسان هم سخني بر خلاف معناي فوق نگفته اند، زيرا تحدي، لغتي پر چالش نبوده و در مولّفه هاي معنايي آن، اختلافي به چشم نمي خورد." ابن فارس" كه به اصل واژه ها عنايت ويژه دارد، ريشه" حدا" را به معناي سوق دادن و راندن دانسته و آواز" حدا" براي چهارپايان را نيز به همين معنا مي داند، زيرا باعث سوق و راندن آنان به مقصد مورد نظر است. وي براي" تحدي" همان معناي" منازعه و مسابقه جهت غلبه" را ذكر كرده، و در باره

ص: 58

ارتباط ريشه" حدا" با مصدر مزيدِ" تحدّي" مي نويسد:

اين مصدر از همان اصل سرچشمه گرفته، زيرا كسي كه تحدي مي كند گويا طرف مقابل را به كاري كه مي خواهد سوق داده و مي راند. [5] آنچه در مولفه هاي معنايي اين واژه، بر اساس سخن متخصصان فن قابل توجه است نكات زير مي باشد.

الف: سوق دادن و راندن؛ تحدي كننده، طرف مقابل خود را به سوي دلخواه سوق داده مي كشاند. اين معنا، به تصريح ابن فارس، معنايي است كه اصل لغت بر آن دلالت دارد.

ب: منازعه؛ لغت شناسان متفق هستند تحدي هنگامي تحقق مي پذيرد كه نزاعي در كار باشد.

ج: دشمني؛ متحدّي هيچگاه با دوست چنين نمي كند، بلكه شخص مقابل او دشمن است.

د: مسابقه؛ سبقت گرفتنِ متحدّي نيز از مؤلفه هاي اين واژه است و اساساً تحدي به همين دليل صورت مي پذيرد.

ص: 59

ه: غلبه؛ هدف تحدي كننده در اين منازعه و مسابقه، غلبه بر طرف مقابل، يعني بر دشمن است. او دشمنش را به وادي منازعه مي كشاند و سوق مي دهد، تا غلبه و برتري خويش را بر او اثبات نمايد.

نتيجه آنكه اگر معتقد به تحدي خداوند باشيم يعني اينكه خدا دشمن مردم است، و خودش ايشان را به سوي اين عمل كشانده، و سوق مي دهد و به جهت نزاع و مسابقه با آنها وارد ميدان منازعه مي شود تا پيروزي و برتري خود را ثابت كند.

شرايط تحدي و مبارزه طلبي از نظر عقلي

آنچه مسلّم است و عرف و عقل نيز بر صحت آن حكم مي نمايد، انسان ها در تحدي چهار مبناي مهم را در نظر مي گيرند. اين شرايط، هم از حيث نظري، و هم از حيث عملي، با مراجعه به تاريخ و نيز مبارزه ها در زمان حاضر قابل دست يابي است.

شرط اول: آنكه تحدي كننده در حوزه مورد مهارتش

ص: 60

تحدي نموده و افرادي را به مبارزه مي طلبد كه در همان حوزه صاحب نظرند، يا حدّ اقلّ، ادّعاي صاحب نظر بودن دارند. مثلا شاعر، ديگر شاعران را، صنعتگر، ديگر صنعتگران را، وزنه بردار، ديگر وزنه برداران را و ...

هيچگاه نمي شود كه يك كُشتي گير، مثلًا، همه مردم شهر را براي مبارزه دعوت كند، و يا يك خياط، به جهت اثبات برتري خود، همه بنّاها، غواص ها، و همه نقاش ها را به مبارزه بطلبد، و قس عليهذا. اگر هم كسي چنين شرطي را مراعات نكند، هم عُقلا و هم مردم معمولي او را كم خرد شمرده و سرزنش مي نمايند.

شرط دوم: آنكه تحدي كننده، با كساني تحدي مي كند كه در زمينه مورد نظر، تا حدودي هم قدّ و اندازه او باشند و لذا از مبارزه با كساني كه در آن حوزه، محلي از اعراب نيستند، نه تنها دوري نموده، بلكه كسر مقام خود مي داند. مثلا يك شاعر برجسته، هيچگاه با يك شاعر نوپا وارد ميدان تحدي نمي شود، چه رسد به آنكه خود تحدّي را آغاز نمايد. حتي اگر آن شاعرِ تازه كار، پي در پي ادعاهاي بزرگ نموده و او را به مبارزه

ص: 61

بطلبد، شاعر برجسته در شأن خود نمي داند كه با او هم كلام شود. اگر كسي چنين كند و پيروز هم بشود، مسلماً عاقلان نه تنها چنين پيروزي را به او تبريك نمي گويند، بلكه عملش را تقبيح نموده و خواهند گفت: ابراز قدرت به چند تازه كار ضعيف كه هنر نيست.

شرط سوم: سير نزول در تحدي شرط عقلي است. مثلا اگر يك وزنه بردار با رقيبش تحدي كند، ابتدا از وزنه سنگين آغاز مي كند. چنانچه طرف مقابل نتوانست، نرخ را پايين آورده و وزنه را سبك تر مي كند و اگر باز هم نتوانست، دگربار كم ميكند تا بهر شكل، قدرت و غلبه و چيرگي خود را به وي ثابت نمايد. بر اين اساس اگر شنيديم كسي نرخ تحدي را بالا برده، لامحاله نتيجه خواهيم گرفت كه رقيبش شكست نخورده، بلكه اين متحدي است كه در نرخ قبلي طرفي نبسته، و لذا ناچار شده حدّ بيشتري را پيشنهاد نمايد.

شرط چهارم: نتيجه تحدي و مبارزه اگر چه قابل پيش بيني است، ولي هرگز به يقين نمي توان گفت پيروزي از آنِ كيست و چه كسي كم مي آوَرَد. به هر حال بايد

ص: 62

مسابقه تا انتها انجام شود نا نتيجه قطعي به دست آيد.

اگرتحدي كننده اي به قطع و يقين، قبل از مبارزه، ادعاي پيروزي كرده و شكست خود را محال بشمارد، سرزنش ديگران را براي خود مهيا ساخته است.

2-" تحدي" در اصطلاح

تحدي اصطلاحي است كه در" علوم قرآني" ذيل بحث اعجاز، در" تفسير" ذيل تبيين آيات تحدي، و در" كلام اسلامي" ذيل بحث نبوت خاصه بكار مي رود و به معناي هماوردجوئي قرآن كريم در برابر مخالفان و معاندان مي باشد. البته در معناي گسترده تر بر هماورد جوئي همه پيامبران، و با هدف اثبات معجزه شان اطلاق مي شود. در اين معركه، تحدي كننده، پروردگار دو عالم، رقيب، همة جن و انس، و مورد تحدي، قرآن مي باشد. غالب عالمان گفته اند كه خدا با كفار تحدي نمود و آنان را به اتيان مانند قرآن دعوت نمود، ولي با آنكه در فصاحت و بلاغت پيشتاز بودند و نيز انگيزة

ص: 63

قوي بر ابطال دعوت پيامبر (ص) داشتند، ولي نتوانستند مشابهي بياورند. [6] البته تعدادي از آنان، كه" رافعي" نُه نفر را برشمرده 3 [7] اقدام به معارضه نمودند ولي عبارات ايشان به قدري سخيف بود كه رسوا شدند. [8]

3- بسامد قرآني و روائي واژة" تحدّي"

در هيچيك از آيات قرآن كريم از اين واژه اثري نيست.

حتي در مواضعي كه اقتضا دارد، و سخن از سبقت به ميان آمده، از اين واژه استفاده نشده است. لازم به ذكر است كه نه فقط كاربرد فعلي، چه مجرد و چه مزيد، بلكه در هيچيك از كاربردهاي اسمي يا وصفي، ردّ پايي از اين واژه به چشم نمي خورد و اساسا در آيات متعددي از مجادله و نزاع كردن نهي شده است. [9] در روايات پيامبر و اهل بيت مطهرش عليهم السلام نيز همينطور است.

4- آيات موسوم به" تحدي

" طبق ديدگاه مشهور، قرآن كريم در پنج سوره تحدي

ص: 64

نموده كه عبارتند از: آيه 88 سوره اسراء، آيه 38 سوره يونس، آيه 13 سوره هود، آيه 33 سوره طور، و آيه 23 سوره بقره. البته با توجه به مضمون اين پنج آيه، آيات مشابه ديگري مي توانند در همين حوزه معنايي قرار گيرند، ولي غالبا بر همين تعداد اكتفا مي شود.

5- نگاهي به ترتيب نزول آيات موسوم به" تحدي"

صرف نظر از اينكه قرآن نزول دفعي داشته يا نه، در نزول تدريجي آن شكي نيست. 10 اين تدريج، موجب تقدم و تأخر نزول سوره ها بر يكديگر شده، و علاوه بر تقدم كليّ سوره هاي مكي بر مدني، براي هر گروه ترتيبي نقل شده است. در ترتيب نزول سور قرآن چند گونه نقل موجود است كه برخي همه آنها را بي اعتبار مي دانند 4 [11] اگر چه در عمل، بر اساس آنها آيات را مورد بحث قرار مي دهند. [12] روايات ترتيب نزول سند تامي ندارند و برخي مقطوعه اند، ولي در مجموع،

ص: 65

همگوني اين روايات، و نيز تطابق نسبتا زياد آنها با حوادث تاريخي مكه و مدينه، مي تواند اطمينان آور باشد. [13] اجمالا طبق ترتيبي كه در كتاب هاي مجمع البيان [14] الاتقان 5 [15] و البرهان [16] آمده، ترتيب سوره هاي پنجگانه مورد بحث اين پژوهش عبارتند از:

1 اسراء 2 يونس 3 هود 4 طور 5 بقره

در ترتيب ديگر كه از سوي ابن نديم نقل شده 6 [17] سورة هود، بعد از يونس ذكر مي شود. با پذيرش نقل ابن نديم، اشكالي كه در بحث سير نزول تحدي، به سبب تقدم سوره يونس بر سوره هود وجود دارد، از بنيان برطرف مي شود؛ اما چون اعتبار نقل اول بيشتر است، لذا عالمان بر آن شده اند تا پاسخگوي مشكل موجود در سير تحدي باشند. لازم به ذكر است كه با ديدگاه مقاله حاضر، تفاوت نقل ها در ترتيب نزول مهم نمي نمايد.

6- مروري اجمالي بر مدلول آيات موسوم به" تحدّي"

پنج آية نظرية مشهور تحدّي را از نظر مي گذرانيم:

ص: 66

يك: تحدي به" مثل هذا القرآن" در سوره 50 قرآن) اسراء

قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً [18]

دو: تحدي به" سورهٍ مثلِهِ" در سوره 51 قرآن) يونس

أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ [19]

سه: تحدي به" عشرِ سورٍ مثلِهِ مُفتَرَياتٍ" در سوره 52 قرآن) هود

أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ [20]

چهار: تحدي به" حديثٍ مثلِهِ" در سوره 76 قرآن) طور

فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ [21]

پنج: تحدي به" بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ" در سوره 87 قرآن) بقره

وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ

ص: 67

مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ [22]

7- وجوه اختلاف در آيات موسوم به" تحدّي"

ص: 68

اگر چه اين آيات در برخي جهات تا حدودي مشابهند، مانند جواب كافران و معاندان، اثبات وحيانيت و حقانيت قرآن، وجود واژه" مثل" در همه، امر مستقيم يا غير مستقيم به آوردن مشابه قرآن؛ اما جهات اختلاف و محل دقت و تأمل در آنها بسيار است، مانند:

وجه اول: مكي بودن چهار آيه و مدني بودن يكي از آنها، زيرا مورد پنجم از سوره بقره مدني است.

وجه دوم: در مورد سوم يعني سوره هود، واژه" مفتَرَيات" بعد از" عَشر سُوَر" آمده كه در موارد ديگري به چشم نمي خورد.

وجه سوم: در چهار مورد، قبل از آيه تحدي به انكار منكران تصريح شده، ولي در اولين مورد يعني سوره اسراء چنين اشاره اي وجود ندارد و قبل از آن مسئله سؤال از روح مطرح شده است.

وجه چهارم: تصريح و يا عدم تصريح به اينكه همانند سازي محال است، چنانچه در مورد اوّل تصريح شده كه" لا يأتونَ بمثله" و در مورد پنجم نيز جمله" لَن تَفعلوا" را مي بينيم كه نفي ابد مي نمايد، ولي در سه آيه ديگر

ص: 69

چنين نيست.

وجه پنجم: تعدد بيان دراحوال وعاقبت منكران و مخالفان، زيرا در مورد اول اصلا نيامده و در حدّ كنايه است، و در دو مورد بعدي فقط اشاره به اعتقاد غلط آنان شده كه از غير خدا ياري مي طلبند) وادعو من استطعتم من دون الله (، و اين اشاره را در آيه آخر نيز به گونه اي ديگر مي بينيم. همچنين در چهار مورد) غير از مورد اول (كنايه به كذب و دروغ گويي مشركان نموده) ان كنتم صادقين (، ولي در مورد پنجم علاوه بر تعريض به كذب ايشان، و نيز اعتقاد غلط به خدايان ديگر، وعده آتش سوزان با شديدترين بيان آمده است.

وجه ششم: در شمول افراد مورد تحّدي نيز تساوي به چشم نمي خورد. تنها در اولين آيه كه طبق قول معروف، اولين مرتبة تحدي است، خطاب به" جن و انس" شده، و تصريح شده كه اگر چنين كنفرانس دوجانبه اي با حضور همه تشكيل شود، باز هم نخواهند توانست مثل قرآن بياورند. در بقيه موارد، سخن از انسان ها خصوصاً منكران عصر رسالت است.

ص: 70

وجه هفتم: تنها در اولين آيه واژه" قرآن" آمده، آن هم با اسم اشاره" هذا". با توجه با اينكه آيه مورد بحث، بخشي از سورة پنجاهم قرآن است، و هنوز بيشتر قرآن نازل نشده كه مورد اشاره قرار بگيرد، مسئله جاي تامل است. در سه آية بعد ضمائري آمده كه به قرآن بر مي گردد، و در آيه آخر عبارت) مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا

(جايگزين اسم قرآن و نيز ضمير آن شده است.

وجه هشتم: در اولين و آخرين مورد، اشاره به نوع تكذيب مخالفان نشده، ولي در مورد دوم و سوم به نوع تكذيب آنان تصريح شده كه قرآن را" مفتَري" شمرده اند يعني پيامبر از روي افترا آنرا به خدا بسته است. در چهارمين مورد نيز به نوع ديگري از تكذيب برمي خوريم كه منكران گفتند: پيامبر" تقوُّل" كرده است.

اگر چه غالب مفسران و مترجمان، اين واژه را نيز مرادف" مفتري" به حساب آورده، و هر دو را" فرابافته" يا" اختَلَقَهُ مِن تِلقاءِ نفسِهِ" معنا كرده اند 7 [23] ولي به نظر مي رسد معناي" تَقوّل" مساوي با افتراء نبوده و با توجه به آية 44 سورة" حاقّه" شديدتر از آن است. در هردو

ص: 71

" بستن سخن به ديگري" وجود دارد، ولي تقوّل، به اقتضاي باب تفعل بودنش به" برساختن از سرِ زور و چسباندن به ديگري از سرِ گردن كلفتي" تأكيد مي كند. [24] شيخ طوسي در واژة" تقوّل"، دو مؤلّفة" لا يكونُ الّا كِذباً" و نيز" مِن غَيرِ اقتِضاءِ العقل" را مؤثر شمرده است. [25]

وجه نهم: ريشه" اتيان" در همه آيات به چشم مي خورد، ولي به يك شكل و صيغه خاص نيست. در سه مورد دوم و سوم و پنجم مشابه، و با صيغه امر حاضر" فَأتوا" آمده، ولي در مورد اول به صورت مصدري با" ان ناصبه" است كه پس از تأويل به مصدر، مجرور به" عَلي" شده و به فعل شرط" اجتَمَعَت" متعلق مي شود. بر اين اساس در آيه اوّل تحدي، ابداً صورت امر يا دعوت به يك فعل و كار ديده نمي شود، بلكه در قالب شرط بيان شده، آنهم شرطي كه امكان اجراي آن در جزا منتفي شمرده مي شود. در مورد چهارم نيز امر غايب به صورت" فَليَأتوا" ديده مي شود.

وجه دهم: متعلَق يا وجهِ تحدي نيز بسيار جاي تأمل

ص: 72

است و در قرون گذشته و نيز عصر حاضر مورد بحث و گفتگو مي باشد. غالب عالمان بر فصاحت و بلاغت تأكيد نموده اند، اگر چه دليل واضح ارائه نشده، و نيز برخي" صرفه" را پذيرفته و معتقدند وجه تحدي، صرف و منع همت هاي منكران از آوردنِ همانند قرآن است. [26] واژه" مثل" در همه آيات تكرار شده، ولي در آيه آخر، بر سر آن حرف جرّ" مِن" آمده كه جاي بحث و اختلاف نظر بسياري شده است. واژه مثل به معناي همگوني و هم نوائي دو شي ء با يكديگر [27] مي باشد. [28] نكته قابل توجه و مهم در آيات فوق اينست كه مراد خدا، مثلِ چه چيزي از قرآن است.

وجه يازدهم: مرز تحدي مشخص نيست. در مورد اول يعني 88 اسراء" مثل اين قرآن" خواسته شده، و در مورد دوم يعني 38 يونس و مورد پنجم يعني 23 بقره آوردن" سوره" مطرح شده، و در مورد سوم يعني 13 هود" ده سوره"، و در مورد چهارم يعني 34 طور،" حديثي" مثل قرآن براي همانند سازي پيشنهاد شده است. [29]

وجه دوازدهم: سير تحدي نيز جاي ت آمل است و

ص: 73

عالمان تنها به اين وجه اختلاف در آيات مزبور اهميت داده اند. ابتدا مثل قرآن خواسته شده، كه چون سوره اسراء پنجاهمين سوره قرآن است، شايد مراد پنجاه سوره باشد و شايد همه قرآن. سپس نزول كرده و به يك سوره مي رسد. دوباره سير صعودي يافته و به ده سوره ارتقاء مي يابد. از" حديثي مثل قرآن" كه در مورد چهارم ذكر شده و ابهامش بيشتر است بگذريم، دوباره شاهد نزول سير و آوردن" يك سوره" هستيم. [30]

8- سير نزول تحدي در بيان عالمان

چنانكه گذشت ترتيب نزول در آيات موسوم به تحدي جاي بحث دارد. مفسران و متكلمان و دانشمندان علوم قرآني در اين باب همداستان نبوده واختلاف نظر گسترده اي بين ايشان ديده مي شود، كه خود عقلًا حاكي از صحيح نبودن كل نظريه ها، و يا حداكثر، صحت يكي از آنها مي باشد. اينك اين ديدگاه ها بطور جداگانه مطرح شده و سپس در بخش اشكالات وارده،

ص: 74

يكجا نقد آنها ذكر مي شود.

ديدگاه اول: بيان سير نزول دلخواه، بدون توجه به ترتيب نزول

برخي عالمان معتقدند كه سير عُقلائي در تحدي مراعات شده، زيرا ابتدا به تمام قرآن، سپس به ده سوره، و در نهايت به يك سوره) در دو آيه (تحدي شده است. ايشان" بحديثٍ مثلِهِ" را اعم دانسته و لذا توجيه خاصي ننموده اند. بر اين اساس، آنها با ترتيب نزول مشهور مخالفت كرده و ترتيب نزول مذكور در فهرست ابن نديم را پذيرفته اند كه سوره هود را مقدم بر يونس آورده است. زركشي، زمخشري، و رافعي بر اين باورند. [31]

ديدگاه دوم: اعتبار ترتيب مشهور، و اعتقاد به تقدّم نزول يك آيه از سوره هود

اين گروه، به عكس گروه اول، ترتيب نزول مشهور يعني تقدم سوره يونس بر هود را پذيرفته اند، ولي براي حل اشكالِ سير نزول، بدون ارائة هيچ دليلي، معتقدند فقط آيه) عشر سور (از سوره هود، قبل از سوره يونس نازل

ص: 75

شده است. [32]

ديدگاه سوم: تغيير ترتيب نزول، به جهت اصلاح سير نزول

برخي از مفسران به منظور برطرف كردن اشكال سير تحدي، معتقدند حتما به جهت صحت سير، بايد سوره هود بر يونس مقدم باشد و اين تقديم، اشكالي پيش نمي آوَرَد، چرا كه حفظ سير نزول تحدي مهم تر است از حفظ روايات ترتيب نزول. از سخن اين عالمان، كه فخر رازي يكي از ايشان است 8 [33] مي توان برداشت كرد تئوري ايشان بر سه اصل استوار است: اول آنكه حفظ ترتيب در تحدي لازم است. دوم آنكه اثبات سير تحدي با وجود مقدم بودن سوره يونس بر هود امكان ندارد. سوم آنكه نمي توان معتقد شد كه يك آيه از يك سوره، بدون دليل محكم، قبل از سوره اي ديگر نازل شده باشد.

ديدگاه چهارم: حذف سوره يونس، براي فرار از اشكال سير تحدي

برخي عالمان مثل قرطبي [34] بدون توجه به آية سوره

ص: 76

يونس، ترتيب آيات تحدي را چنين بيان كرده اند: كل قرآن در اسراء، ده سوره در هود، و" حديث" در سوره طور كه مي تواند اعم از يك سوره باشد، و در نهايت يك سوره در بقره.

ديدگاه پنجم: اثبات سير نزولي تحدي، با تغيير جدّي در دلالت آية سورة هود

اين نظريه بر اين محور استوار است كه" افتراء" در صدر و ذيل سورة هود معنايي متفاوت دارد، زيرا افتراء اول با واقعيت منطبق نيست چون قرآن افتراء نيست، ولي در دوّمي واقعاً مطالبة مطالب دروغ و نادرست شده است.

پس سير تحدي در سه مرحله صحيح است، چون ابتدا به مجموع قرآن و در همة جهات لفظي و معنوي تحدّي شده، سپس به يك سوره باز در همة جهات، و در مرحلة سوم اگر چه از نظر مقدار، شاهد صعود هستيم ولي از حيث جهتِ تحدي نزول چشمگيري صورت گرفته، زيرا از همة جهات تنها به يك جهت يعني نظم و اسلوب تحدي شده است. صورت پرداز اين نظريه، در مورد دو آيه طور و بقره توجيهي ارائه نكرده است. [35]

ص: 77

محققي ديگر همين نظريه را با كمي تغيير بيان نموده و براي مورد چهار و پنج نيز توجيهاتي نه چندان استوار اضافه نموده است. [36]

ديدگاه ششم: هماهنگي آيات تحدي با جوّآفرينيِ مشركان، و عدم لزوم سير نزول

اين گروه كه نبود ترتيب منطقي را مسلم گرفته اند، معتقدند سرّ اختلاف در متعلَق تحدي، شرايط زماني متعدد، و اقتضاي پاسخ مناسب براي اشكال تراشي هاي مشركان است. به عنوان نمونه سيد قطب معتقد است در تحدي، حالت منكران در نظر گرفته شده و ترتيب زماني خاصي مدّ نظر نبوده است، زيرا تحدي نسبت به نوع قرآن است نه به مقدار آن، و در عجز معاندان، مجموعه قرآن با يك سوره يا ده سوره آن مساوي است. [37]

ديدگاه هفتم: كفايت اثبات هدف تحدي، حتي با وجود اختلاف متعلَق تحدي

گروهي معتقدند هدف اساسي تحدي، اثبات برتري نظم قرآن بر كلام عرب است، و اين مهم اثبات شده،

ص: 78

حال چه با تحدي به يك سوره، يا ده سوره، يا همه قرآن. اين گروه كه طبرسي از ايشان است 9 [38] اشكالي در تحدُي به اقلّ يا اكثر نمي بينند.

ديدگاه هشتم: نبود تفاوت محتوائي بين دو واژه" قرآن" و" سوره"

برخي مانند نويسندگان تفسير نمونه، ضمن اينكه نيازي به اثبات ترتيب براي تحدي نمي بينند، معتقدند سوره در اصل به معناي محدوده و مجموعه است [39] و بر مجموعه اي از آيات دلالت دارد، چه اين مجموعه بين دو بسم الله واقع شده باشد) و سوره به معناي مصطلح امروزي شود (و چه نباشد. واژه قرآن نيز مي تواند هم به معناي همه قرآن باشد و هم بخشي از آن. [40] پس هم مي تواند بر يك سوره اطلاق شود و هم بر چندين سوره. لذا تحدي به كل قرآن، مفهومش تمام قرآن نيست كه لازمه اش اثبات سير نزول از زياد به كم باشد. [41]

ديدگاه نهم: تبيين سير نزول بر اين اساس كه وجه تحدي، قصص قرآن است

ص: 79

برخي معتقدند كه سير تحدي از كل قرآن به يك سوره مراعات شده، و مراد از" عشر سور" سوره هاي مشخصي است و آن، ده سوره ماقبل سوره هود مي باشد. بر اين اساس، تحدي با ده سوره مشخص، از سير تحدي جدا شده و با تحدي به يك سورة نامعلوم تفاوت دارد، و لذا ناقض سير تحدي نمي شود. [42]

ديدگاه دهم: حذف آية سورة اسراء از سير نزول، و تأكيد به تحدي بر" قصص" و بر" آورندة قرآن"

اين ديدگاه كه از حيث معتبر دانستنِ وجهِ تحدي مانند نظر نهم است، از جهاتي با آن تفاوت دارد. تئوري پرداز آن رشيد رضا، كه به اعتقاد قرآن شناس معاصر، دچار تكلف شده 10 [43] معتقد است كه اساساً آية 88 سوره اسراء را نبايد از آيات تحدي شمرد، زيرا" امر" به مشابه سازي نشده است. لذا چهار آيه را ناظر به تحدي مي شمرد، و در باره سير نزول تحدي معتقد است كه نخستين مورد، يعني آيه 38 سوره يونس، درخواست آوردن يك سوره از قرآن است با رعايت همه جهات، از قبيل شمول بر غيب، عدم تناقض، بلاغت و ...؛ سپس

ص: 80

دعوت به آوردن ده سوره، ولي با قيد شمول بر بلاغت و آوردن يك معنا با الفاظ و اسلوب هاي متعدد مثل قصه هاي قرآن؛ و بعد از آن با آيه سوره طور و لفظ" حديث" تحدي به كل قرآن با رعايت همه جهات اعجاز؛ و در نهايت با آيه 23 بقره، تحدي به همانند سوره اي با رعايت همه وجوه اعجاز، اما از شخصي چونان پيامبر (ص). [44]

ديدگاه يازدهم: عدم لزوم سير تحدي و اعتقاد به تعدد اغراض در" عشر سور"

در اين نظريه لزومي به توجيه سير تحدي نشده، ولي در مورد" عشر سور" بياني جديد مطرح گرديده است.

علامه طباطبايي، ضمن اينكه تقدم سوره يونس را بر هود مي پذيرد، اين نظريه را چنين صورت بندي مي كند كه هر آيه تحدي، غرض خاص خود را دارد. در سوره يونس به آوردن يك سوره دعوت مي كند و سپس به ده سوره و سپس به" حديث" كه مي تواند از يك سوره هم كمتر باشد. سرّ دعوت به ده سوره اين است كه دربردارندة فنون مختلف از هدف ها، و تنوع در

ص: 81

غرض ها مي باشد، كه تصادفي نتوان مانند آن آورد.

تحدي به جميع قرآن نيز از همين دريچه است، يعني كتابي بياوريد مانند قرآن كه دربردارنده همه اهداف هدايتي و همه اغراض الهي، با تفنن در بيان و كثرت در اسلوب باشد. ايشان ضمن يادكرد آيه" فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ [45]" و تأكيد بر آن، معتقد است دليل عدم توانائي بر همانند سازي آن است كه خدا قرآن را به علم خود نازل نموده و كسي بر علم غيب خدا دسترسي ندارد مگر آنكه خدا بخواهد. وي بر آن است كه وجه تحدي نمي تواند فصاحت و بلاغت باشد، چرا كه مخاطب تحدي غير اعراب هم هستند. [46]

ديدگاه دوازدهم: پيوند بين وجه تحدي، و مفاهيم سورة مشتمل بر آية تحدّي

مفسري معاصر معتقد است وقتي به يك سوره تحدي شد، فقط اقامة برهان بر توحيد شده بود، لذا يك سوره كافي بود. اما آنجا كه تحدي به ده سوره مي شود، مردم سركشي ها و گردن فرازي ها را آغاز كردند و ادعا نمودند

ص: 82

كه مي توانند مثل آن بياورند و لذا مناسب با اين مقامِ كثرت، تكثير در تحدي است. [47]

ديدگاه سيزدهم: اقامه برهان لِمي با تأكيد بر" آورندة قرآن" در وجه تحدي

مفسر معاصر ديگري ضمن پافشاري بر جريان قانون عليّت در همة مخلوقات حتي در كتب آسماني و معجزات، معتقد است ارسال رسل و معجزات انبياء مستقيماً بر ارادة پروردگار متوقف نيستند، بلكه معلول علت خود مي باشند. وي كه صرفه را نيز با همين استدلال مردود مي شمارد، نزول وحي را با عناصر تكويني و ويژگي هاي شخصيتي در جوهر وجود پيامبر (ص) مرتبط مي داند. ايشان معتقد است چون شرايط و زمينه هاي نزول قرآن، هرگز در انسان ديگري حاصل نخواهد شد، لذا قرآن با صداي بلند تحدي نموده و نداي" مِن مِثلِهِ" سر مي دهد و مردم معاصر بعثت اگر اندكي به احوال شخصي خود دقت مي كردند، هرگز ادعاي آوردن مثل قرآن ننموده و خود را مفتضح نمي ساختند. پس معجز بودن قرآن به اين

ص: 83

سبب است كه علل و اسباب آن در شخص ديگري يافت نمي شود و اين نوع استدلال، برهان لِمّي است كه بر برهان انّي برتري دارد و اقواست. با اين وجود ديگر نيازي به برهان اني و ملاحظة فصاحت و بلاغت و الفاظ و معاني و حكمت ها و ساير امور اينچنيني نيست. [48]

ديدگاه چهاردهم: تكيه و تأكيد بر وجه فصاحت در تحدي، و محال بودن غير آن

قرآن پژوه معاصر عرب معتقد است معارضه و نظيرآوري در دورة جاهليت مرسوم بوده و شعرا و خطباي ايشان در قصائد و خطب خويش به جهت شهرت و بلندنامي تحدّي نموده و از ديگران مي خواستند تا نظير يا بهتر از آن را بياورند. از همين رو قرآن نيز ابتدا به كل، و سپس به ده سوره و يك سوره تحدي نمود. وي با اصرار در صدد تأكيد بر وجه نظم و بيان در تحدي است زيرا از نظر او قرآن آنچنان ويژگي داشت كه هر كس مي شنيد، مي فهميد كه از سنخ كلام بشر نيست، فقط در جهت نظم و بيان مردد بودند و

ص: 84

گمان مي كردند كه آوردن مثل آن ممكن است. به اعتقاد وي در تحدي مسائل ديگر از قبيل اخبار غيبي، دقائق تشريع، شگفتي هاي آفرينش، رموز خلقت، و مانند اينها، كه گاه قرن ها بعد دست بشر بدان رسيده مورد توجه نبوده و رسول اكرم از عرب آنروز نمي خواست كه با غور در اين مسائل، به اصالت وحي و در نتيجه به نبوت ايشان ايمان بياورد، زيرا همان نظم كافي بود تا بدانند كه كلام بشر نيست. پس هرگز تحدي به معاني و مفاهيم قرآن نشده، بلكه خواسته شده تا همان معاني و اغراض خود را به مثل فصاحت قرآن بياورند، و امور پيش گفته همگي از اين تحدي متمايزند. [49]

9- وجه تحدي در بيان عالمان

علاوه بر اختلاف در سير تحدي و لزوم يا عدم لزوم سير نزولي، اختلاف عالمان مختص به اين مطلب نيست، بلكه در وجه مورد تحدي نيز تشتت و تفرق شديدي به چشم مي خورد، چنانكه تا حدودي در بخش گذشته به

ص: 85

اين آراء اشاره شد. بسياري از عالمان، تنها جهت تحدي را فصاحت و بلاغت مي دانند. برخي ديگر اين وجه را از شأن كتاب خدا به دور دانسته و معارف و حكمت ها را وجه تحدي به حساب مي آورند، و انحصار اعجاز قرآن را در فصاحت، از راهكارهاي غاصبان خلافت مي دانند، كه براي مخفي كردن وجه اصلي اعجاز بكار برده اند، تا مردم را از اهل بيت عليهم السلام دور نمايند 11 [50] و برخي ديگر فقط الفاظ را، برخي الفاظ با نظم و اسلوب را و برخي الفاظ توأم با معاني را، و برخي علم الهي را، و برخي مجموعة صفات قرآن را و برخي آورندة قرآن را، و برخيمسائل عرفاني و معنوي قرآن ر [51] ا. طرح و نقد اين موارد گسترده تر از آنست كه اين مقال، مجال دارد 12 [52] به طوري كه قطب راوندي با آنكه كتابش را با هدف اثبات معجزات، نوشته ولي باز هم جايي براي ذكر اين همه اختلاف نديده و مي گويد: اگر ما نصف آنچه را متكلمان در اين باب آورده اند را بياوريم، كتاب طولاني مي شود. [53] گر چه در بخش نقدها اشاراتي به آنها خواهد آمد.

ص: 86

منابع: تحقيقات سركار خانم زهره.

[1] سبأ/ 37؛ زمر/ 3؛ و ...

[2] مانند: عنكبوت/ 61 و نيز 63؛ لقمان/ 25؛ زمر/ 38؛ زخرف/ 9 و نيز 87.

[3] طوسي، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، ج 5 ص 96؛ فيض كاشاني، ملا محسن، الصافي، ج 5 ص 224، حويزي عروسي، عبد علي بن جمعه، نور الثقلين، ج 5 ص 412؛ مشهدي قمي، محمد، كنز الدقائق، ج 13 ص 430؛ بحراني، سيد هاشم، البرهان في تفسير القرآن، ج 2 ص 656؛ مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 14 ص 229 و ...

[4] تفصيل بحث را ببينيد در: بهبودي، محمدباقر، معجزه قرآن و مبارزه با فلسفة شرك، ص 27 تا 50.

[5] ابن فارس، احمد، معجم مقاييس اللغه، ص 234.

[6] ر. ك: ميرمحمدي، بررسي چند اصطلاح علوم قرآني، مجله مقالات و بررسي ها، زمستان 71 و بهار 72، شماره 53 و 54.

[7] رافعي، اعجاز القرآن، ص 141.

[8] دلائل اينكه نتوانستند مثل قرآن بياورند را ببينيد در: طبرسي، اعلام

ص: 87

الوري، ص 22؛ قطب راوندي، الخرائج و الجرائح، ج 3 ص 973 تا 980.

[9] انفال/ 46 و حج/ 67 و ...

[10] ر. ك: حجتي، سيد محمد باقر، تاريخ قرآن كريم، ص 46 به بعد.

[11] طباطبايي، سيد محمد حسين، قرآن در اسلام، ص 186.

[12] طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 10 ص 162 و مواضع ديگر ذيل آيات موسوم به تحدي.

[13] قاضي زاده، كاظم، بررسي سير نزولي تحدي در قرآن، مجله پژوهش هاي قرآني، شماره 3، ص 202.

[14] طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 10 ص 405.

[15] سيوطي، عبد الرحمن، الاتقان في علوم القرآن، ج 1 ص 80.

[16] به نقل از سيوطي.

[17] ابن نديم، الفهرست، ص 45.

[18] اسراء/ 88. ترجمه: بگو: اگر جن و انس گرد آيند تا همانند اين قرآن را بياورند نمى توانند همانند آن را بياورند، هر چند كه يكديگر را يارى دهند.

[19] يونس/ 38. ترجمه: مى گويند كه آن را به دروغ به خدا نسبت مى كند. بگو: اگر راست مى گوييد، جز خدا هر كه را كه مى توانيد به

ص: 88

يارى بخوانيد و سوره اى همانند آن بياوريد.

[20] هود/ 13. ترجمه: يا آنكه مى گويند كه از خود برمى بافد و به دروغ به خدا نسبتش مى كند. بگو: اگر راست مى گوييد، جز خدا هر كه را كه توانيد به يارى بطلبيد و ده سوره مانند آن به هم بربافته، بياوريد.

[21] طور/ 34. ترجمه: اگر راست مى گويند، سخنى مانند آن بياورند.

[22] بقره/ 23 ترجمه: و اگر در آنچه بر بنده خويش نازل كرده ايم در ترديد هستيد، سوره اى همانند آن بياوريد و جز خداى همه حاضرانتان را فراخوانيد اگر راست مى گوييد.

[23] ملا محسن فيض كاشاني، الصافي، ج 5 ص 81؛ مشهدي قمي، كنز الدقائق، ج 1 ص 459؛ مجلسي، محمد باقر، ج 9 ص 156؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 11 ص 575 و ...

[24] ر. ك: انوار درخشان، ج 15 ص 505؛ اطيب البيان، ج 12 ص 307؛ التحرير و التنوير، ج 29 ص 135.

[25] طوسي، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، ج 9، ص 414.

[26] ر. ك: ميرمحمدي، ابوالفضل، تحدي و صرفه، مجله مقالات و بررسي ها، زمستان 71 و بهار 70، شماره 51 و 52، ص 3.

[27] ابن فارس، مقاييس اللغة، ج 5 ص 296.

[28] اين واژه در قرآن 49 بار بدون حرف تعريف" ال" و دو بار با آن و

ص: 89

نيز در صيغه هاي ديگر بكار رفته است. جهت اطلاع بيشتر ر. ك:" مثل و مَثَل در لغت و قرآن" از جعفر سبحاني، مجله درس هائي از مكتب اسلام، مرداد 79، شماره 5، ص 9.

[29] ر. ك: نصيري، علي، مرز تحدي، مجله انديشه حوزه، تابستان 1375 ش، شماره 5.

[30] ر. ك: قاضي زاده، كاظم، بررسي سير نزولي تحدي در آيات قرآن، مجله پژوهش هاي قرآني، پاييز 1374، شماره 3.

[31] به ترتيب: زركشي، محمد بن عبد الله، البرهان في علوم القرآن، ج 2 ص 110؛ زمخشري، محمد بن عمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج 2 ص 347؛ رافعي، مصطفي صادق، اعجاز القرآن و البلاغة النبوية، ص 196.

[32] ر. ك: مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، ج 9 ص 43؛ طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 10 ص 164.

[33] فخر رازي، محمد بن عمر، التفسير الكبير، ج 17 ص 154.

[34] قرطبي، محمد بن احمد، الجامع لاحكام القرآن، ج 1 ص 77.

[35] فاضل لنكراني، محمد، مدخل التفسير، ص 38.

[36] قاضي زاده، كاظم، بررسي سير نزولي تحدي در آيات قرآن، ص 223.

ص: 90

[37] سيد قطب، محمد، في ظلال القرآن، ج 4 ص 1861.

[38] طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج 6 ص 147.

[39] ر. ك: عزت دروزه، تفسير الحديث، ج 3 ص 471؛ معارف، مجيد، درآمدي بر تاريخ قرآن، ص 137.

[40] چرا كه مشركان مي گويند: انا سمعنا قرآنا عجباً و مسلما آنان قسمتي از قرآن را شنيده بودند.

[41] مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، ج 12 ص 43.

[42] اين قول از ابن عباس نقل شده است و شايد به طور مستقيم، ناظر بر تبيين سير تحدي نباشد ولي فخر رازي آنرا ذيل بحث تحدي ذكر مي كند. ر. ك: فخر رازي، محمد بن عمر، التفسير الكبير، ج 17 ص 156.

[43] مهدوي راد، محمدعلي، جزوه درسي اعجاز قرآن مقطع ارشد، ص 17.

[44] رشيد رضا، محمد، تفسير القرآن الحكيم) المنار (، ج 1 ص 192، ج 11 ص 369، ج 12 ص 31 و 44. نظراتش در سه سوره بقره و هود و يونس پراكنده است.

[45] هود/ 14. ترجمه: پس اگر شما را اجابت نكردند، بدانيد كه قرآن به علم خدا نازل شده و نيز هيچ خدايى جز او نيست. آيا تسليم مى شويد؟

[46] ديدگاه علامه را كه خيلي خلاصه مطرح شد ببينيد در: الميزان

ص: 91

ج 10 ص 163 به بعد و ج 1 ص 167.

[47] قاسمي، جمال الدين، محاسن التأويل، ج 9 ص 11.

[48] خميني، مصطفي، قول به صرفه از ديدگاه آيت الله مصطفي خميني در بارة تحدي قرآن، مجله معرفت، شماره 35، ص 73 تا 77.

[49] شاكر، محمد بن محمود، مداخل اعجاز القرآن، ص 20.

50] غلامي، اصغر، اعجاز و تحدي از ديدگاه آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني، مجله سفينه، زمستان 87،

شماره 21، ص 55 تا 86.

[51] عابدي، احمد، نگرش امام خميني به اعجاز قرآن، مجلة شيعه شناسي، تابستان 85، شماره 14، ص 40.

[52] تفصيل را ببينيد در: معرفت، محمدهادي، التمهيد، جلد چهارم؛ الطراز في اسرار البلاغه و حقايق الاعجاز، ج 3.

[53] قطب الدين راوندي، الخرائج و الجرائح، ج 3 ص 973.

ص: 92

تعدادى از پيشگوئى هاى قرآن مجيد

اشاره

قرآن كريم، كتابي حكيمانه است ويكي از آثار حكمت آن، شيوه نزول تدريجي اين كتاب آسماني است. اين كتاب، گرچه درنزول دفعي، يكجا برآسمان دنيا يا قلب پيامبر نازل گرديده است، امّا در نزول تدريجي، آيات آن در 23 سال بر پيامبر

صلى اللّه عليه و آله نازل شد. يكي از حكمتهاي نزول تدريجي قرآن، حضور وحي الهي در حوادث جامعه و شيوه تربيت تدريجي قرآن نسبت به مسلمانان و تنظيم چگونگي مباحثات و مناظرات ميان پيامبر صلى اللّه عليه و آله و معاندان بوده است. همچنين اعلان روشن و تفصيلي بعضي از محرمات، در مراحل مختلفي انجام پذيرفته است. بعضي از احكام واجب نيز پس از گذشت ساليان زيادي از بعثت، به جامعه ابلاغ گرديده است. وجود نمونه هاي فوق، نشانگر حكمت ترتيب نزول آيات در زمانهاي معين است.

ص: 93

در اينجا به چند پيش گوئى قرآن كريم كه يكى از معجزات مهم آن محسوب مى شود اشاره مى كنيم و طالبين بيشتر و مفصل را به كتاب «اسلام فراتر از زمان» از تأليفات مؤلف اين كتاب ارجاع مى دهيم.

1- پيش گوئى قرآن از سرنوشت ابولهب

سوال: قرآن سرنوشت ابولهب را چگونه پيش گوئى كرده است؟

پاسخ: قرآن در آيات سوره تبّت سخن از يكى از مشركان معروف مكه يعنى ابولهب، عموى پيامبر و فرزند عبدالمطلب به ميان آمده است، او تنها كسى است از مشركان مكه كه نامش در قرآن مجيد آمده، و تأكيد شده كه او حتماً از دوزخيان است، و اشاره روشنى است به اين كه او هرگز ايمان نخواهد آورد، مى فرمايد:) بريده باد هر دو دست ابولهب و مرگ بر او باد!* هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشيد* و به زودى وارد آتشى شعله ور و پر

ص: 94

لهيب مى شود (؛» تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ* ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ* سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَبٍ «.

با اين كه ابوسفيان دشمن خطرناك ترى بود؛ ولى سرانجام به ظاهر ايمان آورد و افراد جنايت كارى همچون وحشى قاتل حمزه ظاهراً ايمان آوردند.

بنابراين پيش گويى قاطع درباره سرنوشت فردى همچون ابولهب از طرق عادى ممكن نبود و اين پيش گويى قرآن جز از طريق اعجاز ممكن نيست.

بسيارى از مشركان مكه واقعاً و بعضى ظاهراً ايمان آوردند. اما از كسانى كه نه در واقع و نه در ظاهر ايمان نياوردند ابولهب و همسرش ام جميل خواهر ابوسفيان بود؛ و قرآن در اين سوره آشكارا خبر داده است كه اين دو هرگز ايمان نخواهند آورد و اين از خبرهاى غيبى قرآن مجيد است.

اگر قرآن از سوى خداوند نبود چگونه ممكن بود با اين صراحت از دوزخى بودن كسى سخن بگويد كه ممكن است در پايان كار به صفوف مسلمانان بپيوندد و حدّاقل ظاهراً مسلمان شود.

ص: 95

نام ابولهب: عَبْد العُزّى، و كنيه او ابولهب است و انتخاب اين كنيه براى او شايد از اين نظر بوده كه صورتى سرخ و برافروخته داشت. شك نيست كه اين آيات در زمان حيات ابولهب نازل شد و لذا مى گويد:

) بريده باد هر دو دست ابولهب (؛» تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ «شأن نزول هايى كه غالب مفسران نقل كرده اند نيز نشان مى دهد كه اين مسأله در حيات او واقع شده در آن هنگام كه پيغمبر اكرم) صلى الله عليه وآله (مأمور شد خويشاوندان نزديك خود را به سوى اسلام دعوت كند و از شرك و كفر بيم دهد. در آن هنگام كه پيامبر بر فراز يكى از كوه هاى مكه) كوه صفا (رفت و فرياد زد:

» ياصَياحا «اين جمله اى بود كه هنگام هجوم غافل گيرانه دشمن گفته مى شد اهل مكّه تصوّر كردند دشمنى از بيرون به مكه حمله مى كند وقتى دور پيامبر جمع شدند فرمود:» انّى نذير لكم بين يدى عذاب شديد «؛) من شما را در برابر عذاب شديد الهى بيم مى دهم (.) و از پرستش بتها بر حذر مى دارم و به سوى توحيد دعوت مى كنم (.

ص: 96

ابولهب سخت بر آشفت و گفت:» تَبّا لَكَ اما جَمَعْتَنا الّا لِهذا «؛) مرگ بر تو باد آيا فقط براى همين ما را جمع كردى؟ (اينجا بود كه آيات فوق نازل شد و گفت: مرگ بر تو باد كه سرانجام طعمه آتش دوزخ مى شود.(1)

2- پيش گوئى قرآن از پيروزي مسلمانان در جنگ بدر

سوال: قرآن جريان جنگ بدر را چگونه پيش گوئى كرده است؟

پاسخ: قرآن در آيات 7 و 8 سوره انفال سخن از يك وعده صريح پيروزى به مؤمنان داده مى فرمايد:) و] به ياد آريد [هنگامى را كه خداوند به شما وعده داد كه


1- اين شأن نزول را بسيارى از مفسّران و مورّخان با تفاوت هائى نقل كرده اند) تفسير مجمع البيان، قرطبى، مراغى، فخر رازى، درالمنثور، فى ظلال، ذيل آيات مورد بحث و همچنين كامل ابن اثير، جلد 2 صفحه 60).

ص: 97

يكى از دو گروه] كاروان تجارى، يا لشكر مسلح قريش [نصيب شما خواهد بود؛ و شما دوست مى داشتيد كه كاروان] غير مسلح [براى شما باشد؛ ولى خداوند مى خواهد حق را با دستورات خود تقويت، و ريشه كافران را قطع كند؛] از اين رو شما را برخلاف ميلتان، با لشكر قريش درگير ساخت وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ «.(1)

سپس مى افزايد:) تا حق را تثبيت كند، و باطل را از ميان بردارد، هرچند مجرمان كراهت داشته باشند (؛» لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ «(2).

توضيح اين كه: به گفته مورخان ابوسفيان بزرگ مكّه و رئيس مشركان با كاروان بزرگى كه حدود پنجاه هزار دينار اموال تجارتى با خود داشت و مربوط به جمعى از(3)

تحدى يا دعوت بمقابله بمثل ؛ ص98


1- سوره انفال، آيه 7.
2- سوره انفال، آيه 8.
3- امينى گلستانى، محمد، تحدى يا دعوت بمقابله بمثل، 1جلد، [بى نا] - [بى جا] - [بى جا]، چاپ: 1.

ص: 98

بزرگان مكه و خودش بود از شام باز مى گشت.

پيامبر اسلام) صلى الله عليه وآله (به ياران خود دستور داد آماده حمله به كاروان شوند و با مصادره اموال دشمن كه لحظه اى از مخالفت و كارشكنى دست بر نمى داشتند بخشى از قدرت اقتصادى آنها را در هم بشكنند.

ياران ابوسفيان در مدينه كه از اين جريان آگاه شدند موضوع را به او رساندند. او پيكى با شتاب به مكه فرستاد و آنها را از خطر بزرگى كه سرمايه هاى آنان را تهديد مى كرد آگاه ساخت. در مدت كوتاهى 950 نفر از رزمندگان و سران قريش با هفتصد شتر و يكصد رأس اسب با فرماندهى ابوجهل به حركت در آمدند و مسأله تا آن حد جدّى تلقى شد كه سران مكه تهديد كردند كسانى كه بتوانند به ميدان روند و خوددارى كنند، خانه هاى آنها را ويران خواهيم ساخت.

از سوى ديگر ابوسفيان براى رهايى از چنگ مسلمانان مسير خود را تغيير داد و از بى راهه حركت كرد تا خود را از منطقه خطر دور سازد.

ص: 99

پيامبر اسلام) صلى الله عليه وآله (با 313 نفر از ياران خود، با ساز و برگ جنگى مختصر ولى دل هايى مملو از ايمان و عزم و اراده به نزديك سرزمين بدر كه يكى از منزلگاه هاى نزديك ميان مكه و مدينه بود رسيدند. در اينجا بود كه پيامبر) صلى الله عليه وآله (از حركت لشكر نيرومند قريش از مكه به سوى مدينه آگاه شد و با ياران خود به مشورت پرداخت كه آيا كاروان تجارتى را تعقيب كنند يا در مقابل لشكر دشمن بايستند؟ گروهى موافق مقابله با دشمن بودند ولى جمعى ديگر در باطن مايل به تعقيب كاروان بودند، چرا كه آمادگى كافى را براى مقابله با سپاه نيرومند دشمن در خود نمى ديدند.

ولى پيامبر اسلام) صلى الله عليه وآله (راه صحيح را انتخاب فرمود و فرمان حركت به سوى دشمن را داد و لشكر كوچك اسلام به سرزمين بدر رسيد) بدر نام چاهى است در آن سرزمين كه به نام صاحب اصلى آن نامگذارى شده و سپس تمام آن سرزمين را بدر گفتند (.

آيه فوق ناظر به اين ماجرا است مى گويد: خدا به شما وعده داده بود كه يكى از اين دو طايفه) لشكر قريش يا

ص: 100

كاروان تجارتى آنها (از آن شما خواهد بود ولى شما دوست مى داشتيد طايفه غير مسلح يعنى كاروان تجارتى قريش براى شما باشد اما خدا مى خواهد حق را آشكار سازد و ريشه كافران را بركند.

به هر حال پيامبر) صلى الله عليه وآله (در اينجا به مسلمانان فرمود: خداوند به من وعده داده است كه يكى از اين دو طايفه از آن ما خواهد بود ما به سوى لشكر دشمن مى رويم و بر آنها پيروز خواهيم شد؛ گويا محل كشته شدن ابوجهل و ... را با چشم خود مى بينم.

اين وعده همان گونه كه خداوند به پيامبرش وعده داده بود تحقق يافت. دو لشكر در برابر هم قرار گرفتند و پس از جنگ پرهيجان و پرتلفاتى كه روى داد كه شرح آن در تواريخ اسلام آمده است؛ مسلمانان پيروز شدند و مشركان مكه شكست سختى خوردند بطورى كه هفتاد نفر كشته و هفتاد نفر اسير دادند و بقيه فرار كردند.

اين جنگ در روز هفدهم ماه مبارك رمضان در سال دوم هجرت واقع شد و اثر بسيار عميقى در تاريخ اسلام بخشيد بطورى كه مبارزان بدر، هميشه آن را از

ص: 101

افتخارات بزرگ خود مى شمردند.

در اينجا اين سؤال مطرح است كه طبق موازين عادى آيا هرگز چنين پيروزى براى مسلمين قابل پيشبينى بود؟

مسلماً نه زيرا:

اولا: مسلمانان به قصد نبرد حركت نكرده بودند و طبعاً نفرات و عدّه كافى نداشتند؛ بلكه آنها به قصد تصّرف قافله حركت كردند كه ناگهان با لشكر انبوه و مجهّز قريش) البته در مقياس آن زمان (روبرو شدند.

ثانياً: از نظر موازنه قوا مسلمانان به ظاهر در وضع بسيار بدى قرار داشتند به طورى كه تعداد سربازان دشمن تقريباً بيش از سه برابر مسلمين بود و اسب ها و شترهاى فراوان و ابزار جنگى كافى داشتند در حالى كه در ميان مسلمانان فقط دو نفر اسب سوارى داشتند و مركب عمده آنها تعداد هفتاد شتر بود كه هر چند نفر به تناوب سوار يكى از آنها مى شدند.

ثالثاً: در ميان لشكر قريش افراد جنگجو فراوان بودند و انگيزه جنگ در ميان آنها بود زيرا نه تنها اموال و ثروت، بلكه همه چيز خود را در خطر مى ديدند.

ص: 102

ولى على رغم همه اينها، طبق صريح آيه فوق وعده پيروزى به آنها داده شده بود و پيامبر) صلى الله عليه وآله (نيز تأكيد فراوان بر آن مى نمود. (3)

3- پيش گوئى قرآن از غلبه روم بر ايران

سوال: غلبه روم بر ايران چگونه بر اعجاز قرآن دلالت دارد؟

پاسخ: خداوند در سوره روم آيات 1 تا 6 خبر از شكست روميان مى دهد و مى گويد:) روميان شكست خوردند (؛ «غُلِبَتِ الرُّومُ.»

پس از محل اين حادثه سخن به ميان مى آورد، مى گويد:)] و اين شكست [در سرزمين نزديكى رخ داد (؛» فِي أَدْنَى الْأَرْضِ «و منظور از آن همان اراضى شام است) منطقه اى ميان بَصْرى و اذْرُعات (كه قلمرو روم شرقى بود، منطقه نزديكى نسبت به ساكنان شبه جزيره عربستان محسوب مى شد.

اين جنگ به گفته مورّخان امروز، در دوران خسرو پرويز

ص: 103

واقع شد و يك دوران جنگ طولانى ميان ايرانيان و روميان بود كه در حدود سنه 617 ميلادى دو سردار معروف ايرانى به نام شهربراز(1) و شاهين، به قلمرو روم شرقى حمله كردند و به آنها شكست سختى دادند و منطقه شامات و مصر و آسياى صغير را مورد تاخت و تاز قرار دادند. امپراطورى روم شرقى را كه گرفتار شكست سختى شده بود تا آستانه انقراض پيش بردند و به اين ترتيب ايرانيان تمام متصرّفات آسيايى او را به ضميمه مصر تسخير كردند. اين واقعه در حدود سال هفتم بعثت پيامبر) صلى الله عليه وآله (در مكه اتفاق افتاد.

مشركان مكه و دشمنان اسلام، از اين ماجرا خوشحال شدند. مشركان مكه اين حادثه را به فال نيك گرفتند و دليل بر حقّانيت آيين شرك شمردند و گفتند: ايرانيان


1- نام او فرّخان فرمانده ايرانى كه در زمان خسرو پرويز باروم جنگيد و مصر رادر سال 616 ميلادى تسخير كرد) لغت نامه دهخدا، ماده شهر براز(

ص: 104

مجوسى اند و مشرك) دوگانه پرست (اما روميان مسيحى اند و اهل كتاب، همان گونه كه ايرانيان بر روميان غلبه كردند، پيروزى نهايى نيز از آن ما مشركان است. طومار زندگى محمّد) صلى الله عليه وآله (به زودى پيچيده خواهد شد و آيين ما پيروز مى شود.

اگر چه اين گونه نتيجه گيرى ها و فال زدن ها هيچ پايه منطقى نداشت؛ ولى در جو آن محيط، براى تبليغ در ميان مردم نادان بى اثر نبود؛ لذا امر بر مسلمانان گران آمد.

قرآن در تعقيب آيه فوق مى افزايد، ولى بدانيد اين غلبه، زمان زيادى به طول نمى انجامد) امّا آنان پس از] اين [شكست بزودى پيروز خواهند شد (؛» وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ «.

سپس انگشت روى جزئيات مى گذارد و مى افزايد:) در چند سال آينده اين پيروزى رخ مى دهد، همه كارها از آن خدا است؛ چه قبل و چه بعد] از اين شكست و پيروزى [و در آن روز مؤمنان] به خاطر پيروزى ديگر [خوشحال خواهند شد (؛» فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ

ص: 105

قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ «.

امّا اين خوشحالى تنها بر اساس فال نيك، نسبت به غلبه اسلام بر شرك نيست بلكه شادى آنها) به سبب يارى پروردگار] و پيروزى بر گروهى از دشمنان در محيط خود [خداوند هر كس را بخواهد نصرت مى دهد؛ و او توانا و مهربان است (؛» بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «.

سپس براى تأكيد بيشتر و بر طرف ساختن هر گونه شك و ترديد مى فرمايد:) اين وعده خدا است و خداوند هرگز از وعده اش تخلف نمى كند؛ ولى بيشتر مردم نمى دانند (؛» وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «.

اين پيشگوئى عجيب كه با ذكر جزئيات همراه است، آن هم يك پيشگويى در يك مسأله مهمّ نظامى و سياسى چگونه ممكن است بدون آگاهى از اسرار غيب انجام گيرد. از يك سو خبر از اصل پيروزى مى دهد، آن هم درباره روميان شكست خورده اى كه تا سر حدّ انقراض پيش رفته اند و بخش مهمّى از كشور خويش را از دست

ص: 106

داده اند و اميدى نيست كه به اين آسانى قد علم كنند؛ از سوى ديگر تصريح مى كند كه اين امر در چند سال به وقوع خواهد پيوست و اضافه مى كند كه مقارن پيروزى ديگرى براى مسلمانان بر كفار است و از همه اينها گذشته تأكيد مؤكّد دارد كه اين وعده الهى قطعى است و خدا از وعده خود تخلّف نمى كند و مى بينيم كه: اين وعده دقيقاً به وقوع پيوست، و پادشاه روم) هرقل (از سال 626 ميلادى يعنى حدود 9 سال بعد، شكست هاى پى در پى به سپاه خسرو پرويز وارد ساخت و تا سال 627 ميلادى اين جنگ ها به نفع روميان ادامه يافت و پيروزى آنها كامل شد، خسرو پرويز شكست سختى خورد و ايرانيان او را از سلطنت خلع كردند و پسرش شيرويه را به جاى او نشاندند.

كوتاه سخن اين كه: شكست روميان در سال 617 ميلادى واقع شد، كه مطابق با هفتم بعثت پيامبر) صلى الله عليه وآله (بود، و پيروزى مجدّد روميان در سال 626 بود كه قشون ساسانيان از آنها شكست خورد، و سال بعد) سال 627) اين شكست به اوج خود رسيد.

ص: 107

چرا كه هرقل به دستگرد كه در بيست فرسخى تيسفون) پايتخت ايران و اقامتگاه خسرو پرويز (بود، پيشروى كرد. خسرو شكست خورد و فرار كرد، و موجب خلع او از سلطنت و سپس قتل او شد(1) و مى بينيم فاصله ميان اين دو 9 سال بيشتر نبود كه دقيقاً مطابق است با» بِضْعِ سِنينَ «؛ زيرا» بِضْع «از نظر لغت به گفته راغب در مفردات به معناى بخشى از عدد ده به كار مى رود و به چيزى كه ميان سه و ده قرار گيرد بضع مى گويند، و بعضى گفته اند بضع به عددى بالاتر از پنج و كمتر از ده گفته مى شود.

در معجم مقاييس اللغة نيز آمده است كه» بِضْع «به معناى عددى است كه ميان سه و ده واقع شده باشد.

جالب اين كه اين پيشگويى به قدرى در ميان مسلمانان، مسلّم شمرده مى شد كه حتّى بعضى از آنها حاضر شدند با مشركان مكه بر سر آن شرط بندى كنند و اين


1- كتاب تاريخ ايران قديم.

ص: 108

شرط بندى انجام شد، نخست روى پنج سال شرط بندى كردند، امّا چون خبرى نشد نزد پيامبر) صلى الله عليه وآله (آمدند و جريان را عرض كردند؛ فرمود شما روى كمتر از ده سال مى بايست با آنها سخن مى گفتيد، همين طور شد اين پيروزى بعد از شكست، در كمتر از ده سال به وقوع پيوست.

نكته مهمّ ديگر اين كه پيروزى روميان مقارن پيروزى مسلمين در جنگ بدر بود؛ زيرا جنگ بدر در سال دوم هجرت واقع شد، و فاصله سال هفتم بعثت تا سال دوم هجرت چنانچه خود سال هفتم را نيز در نظر بگيريم نه سال مى شود، و بدون آن هشت سال. به اين ترتيب پيروزى روميان، و پيروزى مسلمين نزديك به هم بود و در واقع مسلمانان از دو جهت شاد شدند، يكى پيروزى اهل كتاب يعنى روميان بر مجوسيان كه صحنه اى از غلبه خداپرستى بر شرك بود و شكست آنها مايه خوشحالى مشركان مكه شده بود، و ديگر پيروزى چشمگير خودشان در جنگ بدر، بر مشركان.

به هر حال اين يكى از پيشگويى هاى صريحى است كه

ص: 109

در قرآن مجيد به وضوح آمده و همان گونه كه قبلا خبر داده شده بود، به وقوع پيوست و دليل بارزى بر عظمت قرآن و اسلام بود.(1)

4- پيش گوئى قرآن از فتح ايران و روم توسط مسلمين

سوال: قرآن جريان فتح ايران و روم توسط مسلمين را چگونه پيش گوئى كرده است؟

پاسخ: قرآن در سوره فتح آيات 20 و 21 به دنبال ماجراى صلح حديبيه و پيشگويى عمرة القضاء و فتح خيبر، خبر از فتوحات فراوان ديگرى همراه با غنائم بسيار در آيات ديگر مى دهد و مى فرمايد:) خداوند غنايم فراوانى به شما وعده داده بود كه آنها را به دست مى آوريد، ولى اين يكى] غنايم خيبر [را زودتر براى شما فراهم ساخت؛ و دست تعدّى مردم] دشمنان [را از


1- گردآوري از كتاب: پيام قرآن، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1386 ه. ش، ج 8، ص 279.

ص: 110

شما بازداشت تا نشانه اى براى مؤمنان باشد و شما را به راه راست هدايت كند (؛» وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَكُمْ هذِهِ وَ كَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَ لِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِراطاً مُسْتَقِيماً «سپس مى افزايد:

) و نيز غنايم و فتوحات ديگرى] نصيبتان مى كند [كه شما توانايى] به دست آوردن [آن را نداريد، ولى قدرت خدا به آن احاطه دارد؛ و خداوند برهمه چيز توانا است (؛» وَ أُخْرى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْها قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيراً «.

در اين آيات، خبر از دو پيروزى بر دشمنان توأم با غنائم فراوان داده شده است؛ يكى در كوتاه مدّت و ديگرى در دراز مدّت، غنائم و فتوحاتى كه هرگز مسلمانان به حسب ظاهر، توانايى بر آن را نداشته اند اما به قدرت كامله الهى در اختيار آنان قرار گرفت.

در اين كه اين اشاره به كدام قسمت از غنائم و فتوحات است، در ميان مفسّران گفتگو است؛ بسيارى گفته اند:

منظور از غنائمى كه در كوتاه مدّت، نصيب مسلمين مى شود همان غنائم خيبر است، هر چند بعضى احتمال

ص: 111

داده اند كه اشاره به غنائم معنوى صلح حديبيه باشد، ولى اين احتمال ضعيف است و در مورد غنائم دراز مدت، بسيارى از مفسران، آن را اشاره به غنائم جنگ حنين و طايفه هوازن دانسته اند.(1)

جمعى نيز احتمال داده اند كه اشاره به فتوحات بزرگ بعد، مانند فتح ايران روم و يمن بوده باشد، و با توجّه به اين كه فتح حنين و غنائم هوازن، براى مسلمانان چندان بعيد نبوده، آنچه وصول به آن براى مسلمانان به حسب ظاهر امكان پذير نبود، فتح ايران و روم و مانند آن بود، و لذا هنگامى كه در جنگ خندق پيامبر) صلى الله عليه وآله () طبق روايت معروفى (بشارت فتح ايران و روم و يمن را داد منافقان آن را به باد مسخره گرفتند، چرا كه از


1- در تفسير مجمع البيان، تفسير كبير فخر رازى، و روح المعانى و الميزان، ذيل آيه مورد بحث به اين مطلب اشاره شده است. غنائم جنگ حنين را بسيار زياد نوشته اند بعضى 24 هزار شتر و 40 هزار گوسفند و مقدار زيادى نقره برآورد كرده اند) تفسير روح البيان جلد 9 صفحه 42؛ منتهى الآمال جلد 1 صفحه 65)

ص: 112

نظر اسباب ظاهرى، غير ممكن به نظر مى رسيد، ولى از آنجا كه خداوند بر همه چيز قادر وتوانا است اين فتوحات و غنائم بى نظير را براى مسلمين ممكن ساخت، و سال ها قبل از رسيدن به آن، از آن پرده برداشت و به صورت پيشگويى قاطعى در آيات فوق، بيان فرمود.(1)

5- دو پيش گوئى قرآن در سوره كوثر

سوال: قرآن در سوره كوثر چه پيش گوئى هائى كرده است؟

پاسخ: در آيات سوره كوثر دو پيش گويى مهم ديده مى شود؛ زيرا مى فرمايد:) به يقين ما به تو كوثر] و خير و بركت فراوان [عطا كرديم.* پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن.*] و بدان [دشمن تو به يقين ابتر و


1- گردآوري از كتاب: پيام قرآن، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1386 ه. ش، ج 8، ص 286.

ص: 113

بريده نسل است (؛» إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ* فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ* إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ «.

بسيارى از مفسران شأن نزولى براى اين آيه ذكر كرده اند، كه قريب الافق با يكديگر است از جمله برسوئى در روح البيان مى گويد:» مشركان مكه هنگامى كه پسران پيامبر) صلى الله عليه وآله (قاسم و عبدالله در مكه و ابراهيم در مدينه، چشم از جهان پوشيدند، گفتند:

محمد) صلى الله عليه وآله (پس از وفاتش نامش از خاطره ها محو مى شود؛ زيرا نسلى از او باقى نمانده. در اين سوره قرآن خبر مى دهد كسى كه نامش از خاطره ها محو مى شود، دشمنان او هستند و اما نام و آوازه او بلندتر و بلندتر مى شود، همان گونه كه خداوند اشاره فرموده، و اين به خاطر آن است كه خدا نسلى به او داد كه با گذشت زمان باقى مى ماند، بنگر ببين چقدر از اهل بيت) عليهم السلام (را كشتند وشهيد كردند، ولى اين نسل در عالم فراگير شد «.(1)


1- روح البيان، جلد 10، صفحه 525.

ص: 114

طبرسى در مجمع البيان مى گويد:» اين سوره درباره عاص بن وائل نازل شده كه وقتى پيامبر) صلى الله عليه وآله (از مسجدالحرام بيرون آمد و چشمش به او افتاد، و با حضرت سخنانى گفت، جمعى از بزرگان قريش اين منظره را ديدند، سؤال كردند با كه سخن مى گفتى؟ او گفت: با اين ابتر) بلاعقب (... اين به خاطر آن بود كه عرب به كسى كه فرزند پسر نداشت ابْتَر مى گفتند، سوره فوق نازل شد و به آنها پاسخ داد. «(1)

به هر حال در اين سوره، دو پيش گويى مهم ديده مى شود:

نخست اين كه مى فرمايد:» ما خير كثير به تو عطا كرديم «اگر چه» أَعْطَيْناكَ «به صورت فعل ماضى است؛ ولى ممكن است از قبيل مضارع قطعى باشد كه به شكل فعل ماضى بيان شده است.

اين خير كثير در حقيقت تمام پيروزى هايى را كه نصيب پيامبر) صلى الله عليه وآله (شد و به هنگام نزول اين


1- مجمع البيان، جلد 10، صفحه 549.

ص: 115

سوره در مكه قابل پيش بينى نبود، شامل مى شود.

مخصوصاً با توجه به شأن نزول ها، و با توجه به واژه» ابْتَر «كه دشمنان آن را بر پيامبر) صلى الله عليه وآله (اطلاق مى كردند، يك مصداق روشن اين خير فراوان همان فرزندان و نسل برومند او است كه همگى از تنها دخترش فاطمه زهرا) عليها السلام (در سرتاسر كره زمين گسترش يافتند و به گفته بعضى، امروز جهان را پر كردند و اين چيزى است كه در آن زمان قابل پيش بينى نبود.

جمعى از مفسران اهل سنّت نيز صريحاً به اين موضوع، اشاره كرده اند. از جمله: فخررازى، سوّمين قولى را كه در تفسير كوثر نقل مى كند، همان اولاد و فرزندان او است، مى گويد:» به اين دليل كه اين سوره در پاسخ كسانى نازل شد كه او را به نداشتن فرزند مذكّر، مذمّت مى كردند، پس مفهومش اين است خداوند نسلى به او عطا مى كند كه در طول قرون و اعصار، باقى مى ماند.

از سوى ديگر خبر مى دهد كه دشمنان او ابتر و بلاعقب خواهند بود؛ اين پيش گويى نيز تحقق يافت و دشمنان آن حضرت، چنان تار و مار شدند كه امروز اثرى از آنها

ص: 116

باقى نمانده است. ابوسفيان و فرزندانش و دودمان بنى اميه كه از دشمنان سر سخت اسلام بودند كه بعضى به مقابله با پيامبر) صلى الله عليه وآله (و بعضى به مقابله با فرزندان او برخاستند، روزى آنقدر جمعيت داشتند كه خويشاوندان و فرزندان و تعداد فاميل آنها از شماره بيرون بود ولى امروز اگر چيزى از آنها هم باقى مانده باشد هرگز شناخته شده نيست.

آلوسى در روح المعانى مى گويد:» معناى ابتَر آن است كه بازمانده اى نداشته باشد، نه فرزندانى و نه نام نيكى، و اين درباره دشمنان پيامبر) صلى الله عليه وآله (صادق است، اما او فرزندان و نام نيك و آثار فضلش، تا روز قيامت بلكه در خود قيامت نيز باقى مانده و مى ماند «.(1)

6- پيش گوئى قرآن از فتح مكّه

سوال: قرآن جريان فتح مكّه را چگونه پيش گوئى كرده


1- روح المعاني، ج 30، ص 247) چاپ دارالتراث العربي لبنان(.

ص: 117

است؟

پاسخ: خداوند در آيه 85 سوره قصص وعده اى به پيامبرش مى دهد و آن وعده بازگشت به حرم امن الهى است.

اين وعده در يكى از سخت ترين روزهاى زندگى پيغمبر اكرم) صلى الله عليه وآله (داده شد، يعنى در آن حال كه مى خواست حلقه محاصره دشمنان كينه توز را بشكند و از لابه لاى شمشيرهاى آنها بيرون آيد و از مكه به مدينه هجرت كند به وقوع پيوست.

او به لطف الهى اين كار را كرد و راه مدينه را پيش گرفت.

هنگامى كه به سرزمين جحفه كه فاصله زيادى از مكه ندارد، رسيد به ياد موطنش حرم امن الهى افتاد. آثار اين اشتياق كه با تأثر و اندوه آميخته بود در چهره مباركش نمايان شد. در اين هنگام آيه فوق نازل و پيام الهى به اين صورت به او ابلاغ گشت:) آن كس كه قرآن را بر تو لازم كرد، تو را به جايگاهت] زادگاهت [باز مى گرداند (؛» إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ «.

پيش بينى بازگشت پيامبر) صلى الله عليه وآله (به مكه

ص: 118

آن هم به صورت قاطع و صريح، مخصوصاً با پيوند دادن آن به نزول قرآن كه خداى نازل كننده قرآن اين كار را حتماً خواهد كرد، در آن شرايط بسيار سخت و دشوار عادتاً غير ممكن بود. ولى مى دانيم اين وعده بزرگ سرانجام تحقق يافت و بعد از چند سال پيغمبر اسلام) صلى الله عليه وآله (با ارتش نيرومند و پرقدرتى پيروزمندانه به مكه بازگشت و حرم امن الهى را بدون جنگ و خونريزى به زير سايه اسلام درآورد و اين يكى از پيشگويى هاى اعجازآميز قرآن است كه چنين خبرى را از آينده به صورت قاطع و صريح و بدون هيچ قيد و شرطى آن هم در زمانى كه نشانه هايى از پيروزى مطلقاً به چشم نمى خورد، داده است و در فاصله كمى تحقق يافت.

مرحوم طبرسى در مجمع البيان مى گويد:» اين آيه دليل روشن بر صدق نبوت پيامبر است؛ زيرا او چنين خبرى را بدون قيد و شرط و استثناء بيان كرده و عيناً اين خبر

ص: 119

تحقق يافت. «(1)

فخررازى نيز در تفسير خود مى گويد:» اين آيه يكى از امورى است كه دلالت بر نبوت پيامبر اسلام) صلى الله عليه وآله (مى كند زيرا از غيب خبر داده و آنچه را خبر داده تحقق يافته؛ بنابراين معجزه روشن است «.(2)

در اينجا بعضى احتمال داده اند كه منظور از معاد، روز قيامت است و اين احتمال همان گونه كه محققان و مفسران گفته اند احتمال ضعيفى است؛ زيرا معاد مخصوص پيغمبر اسلام نيست كه تنها او را مخاطب سازد، به علاوه كلمه» لَرادُّكَ «با معاد قيامت چندان مناسب نيست، زيرا بازگشت به جايى، فرع بر خروج از آنجا است.

اضافه بر اين، تكيه بر نزول قرآن در جمله:» إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ «كه قبل از آن آمد، و همچنين جمله:


1- مجمع البيان جلد 7 و 8، صفحه 296 ذيل آيه مورد بحث.
2- ). تفسير فخررازى جلد 25، صفحه 21، ذيل آيه مورد بحث.

ص: 120

» قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «؛) بگو: پروردگارمن از همه بهتر مى داند چه كسى] برنامه [هدايت آورده و چه كسى در گمراهى آشكار است.(1) كه بعد از آن آمده همه قرينه است بر اين كه سخن از حقّانيت پيامبر اسلام) صلى الله عليه وآله (و قرآن در ميان است نه مسأله معاد در روز قيامت، از همه گذشته اين تفسير با شأن نزول آيه نيز سازگار نيست.

به علاوه واژه معاد به طورى كه مرحوم طبرسى از قتيبى نقل مى كند به معناى شهر و وطن انسان است:» مَعاد الرَّجُلِ بَلَدُهُ «؛ زيرا به هر جا مى رود باز به آنجا بر مى گردد و قابل توجه اين كه در قرآن مجيد كلمه مَعاد فقط يك بار آمده و آن هم در همين جا است كه به معناى زادگاه و موطن است.(2)

7- پيش گوئى قرآن از شكست دشمنان اسلام

سوال: قرآن جريان شكست دشمنان اسلام را چگونه


1- سوره قصص، آيه 85.
2-

ص: 121

پيش گوئى كرده است؟

پاسخ: در زمانى كه دشمنان اسلام در اوج قدرت بودند و مسلمين در اقليت و ضعف، دشمنان به توانايى و قدرت خود مى نازيدند، و) مى گفتند ما جمعيتى نيرومند و متحد هستيم «و از مخالفانمان انتقام مى گيريم و بر آنها پيروز مى شويم (؛» أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ «(1) ولى قرآن بلافاصله مى افزايد:)] امّا [به زودى جمعشان شكست مى خورد و پا به فرار مى گذارند (؛» سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ «

مسلماً در(2) آن زمان، پيش بينى پيروزى سريع مسلمين و در هم شكستن دشمنان نيرومند اسلام غير ممكن بود، ولى چند سالى بيشتر نگذشت كه مسلمانان هجرت نمودند و آنقدر قدرت و توانايى يافتند كه در نخستين برخورد مسلحانه با دشمن در ميدان جنگ بدر چنان ضربه سهمگينى بر دشمنان وارد كردند كه هرگز انتظار آن را نداشتند.


1- سوره قمر آيه 44.
2- سوره قمر آيه 45.

ص: 122

جالب اين كه طبق حديثى كه از ابن عباس نقل شده پيامبر اكرم) صلى الله عليه وآله (در روز بدر، نخست در خيمه خود، دعا كرد و عرضه داشت:» خداوندا! من تو را به عهد و پيمانى كه با ما داشته اى مى خوانم «و سپس هنگامى كه با لباس جنگ از خيمه بيرون آمد و وارد ميدان شد، اين آيه را تلاوت مى كرد» سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ «يعنى امروز اين وعده الهى تحقّق مى يابد.(1)

البتّه اين هزيمت و فرار دشمنان باز هم ادامه يافت و تكرار شد و چند سال ديگر گذشت در حالى كه نه فقط كفار مكه در برابر مسلمانان تسليم شدند؛ بلكه تمام جزيره عربستان در برابر آنان سر تسليم فرو آوردند.

در تفسير قرطبى از بعضى مفسران نقل شده كه اين آيه در ميدان جنگ بدر نازل شده، در حالى كه معروف و مشهور اين است كه تمام سوره قمر در مكه نازل شده است، ظاهر اين است كه منشأ اشتباه همان است كه در


1- سوره قمر آيه 45.

ص: 123

بالا اشاره شده كه پيغمبر اكرم) صلى الله عليه وآله (اين آيه را در ميدان بدر تكرار كرد، اشاره به اين كه وعده الهى امروز تحقق مى يابد و لذا بعضى گمان كرده اند كه آيه در آنجا نازل شد.

به هر حال اين يكى از پيش گويى هاى قاطع قرآن است كه در مدت كوتاهى به وقوع پيوست در حالى كه كمتر كسى انتظار آن را داشت.(1)

8- پيش گوئى قرآن از انجام مناسك حج و پيروزى مسلمين در خيبر

سوال: قرآن انجام مناسك حج و پيروزى مسلمين را در جنگ خيبر چگونه پيش گوئى كرده است؟

پاسخ: خداوند در سوره فتح آيه 27 از دو حادثه مهمّ


1- در تفسير فى ظلال جلد، صفحه 657 اين حديث از صحيح بخارى از ابن عباس نقل شده است) با تلخيص(.

ص: 124

مربوط به آينده مسلمين پرده برمى دارد. نخست اين كه در آينده نزديكى على رغم مخالفت شديدى كه مشركان، نسبت به ورود مسلمانان در مكه و مسجدالحرام و انجام مناسك حج و عمره داشتند، شما وارد مسجد الحرام مى شويد و اين مراسم پرشكوه را در نهايت امنيت انجام خواهيد داد، و ديگر اين كه پيروزى چمشگيرى نيز قبل از آن نصيب شما خواهد شد، مى فرمايد:) خداوند آنچه را به پيامبرش در رؤيا نشان داد، به حق راست گفت؛ بطور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجدالحرام مى شويد در نهايت امنيت و در حالى كه سرهاى خود را تراشيده يا كوتاه كرده ايد و از هيچ كس ترس و وحشتى نداريد؛ ولى خداوند چيزهايى را مى دانست كه شما نمى دانستيد] و در اين تأخير حكمتى بود و قبل از آن، فتح نزديكى] در خيبر براى شما [قرارداده است (؛» لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا

ص: 125

فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً «(1).

اين آيه نشان مى دهد كه پيامبر) صلى الله عليه وآله (خوابى ديده بود كه مطابق آن مسلمانان براى انجام مراسم زيارت خانه خدا وارد مسجد الحرام مى شوند؛ گروهى اعتقاد داشتند كه در همان سال و بدون فاصله اين خواب تحقق مى يابد.

هنگامى كه مسلمانان به سوى مكه براى زيارت حركت كردند، و مشركان مكه آنها را در حديبيه روستايى در 20 كيلومترى مكه كه به مناسبت چاه يا درختى كه در آنجا بود به اين نام ناميده مى شد متوقف كردند وبه صلح معروف حديبيه انجاميد. گروهى به ترديد افتادند كه اين خواب شايد واقعيت پيدا نكند حتّى بعضى، از پيامبر) صلى الله عليه وآله (در اين زمينه سؤال كردند كه چرا اين خواب رحمانى شما تحقق نيافت؟ پيامبر فرمود:» من نگفتم امسال تحقق خواهد يافت؛ بلكه


1- سوره فتح، آيه 27.

ص: 126

گفتم در آينده نزديك «(1)


1- در اين كه اين سؤال را چه كسى از پيامبر) صلى الله عليه وآله( كرد، آلوسى در روح المعانى روايتى نقل مى كند نخست اين كه: عبدالله بن ابى و عبدالله بن نفيل و رفاعة بن حرث به عنوان اعتراض گفتند:» به خدا سوگند نه سرهاى خود را به عنوان مراسم عمره تراشيديم و نه موهاى خود را كوتاه كرديم و نه چشممان به مسجد الحرام افتاد« و در اين هنگام بود كه آيه فوق نازل شد و تأكيد بر صدق اين رؤيا و تحقق آن نمود. ديگر اين كه سؤال كننده عمر بن خطاب بود) روح المعانى جلد 26 صفحه 109) ولى طبرسى در مجمع البيان روايت ديگرى نقل مى كند و آن اين كه عمر گفت:» به خدا سوگند از آن زمان كه اسلام را پذيرفتم هرگز شك و ترديدى به خود راه ندادم جز آن روز كه مشركان مانع از مراسم عمره در سال حديبيه سال ششم هجرت شدند خدمت پيامبر) صلى الله عليه وآله( رسيدم و گفتم:" مگر ما بر حق نيستيم، مگر شما نفرموديد در آينده نزديك طواف خانه خدا خواهيم كرد پس چه شد؟" پيامبر) صلى الله عليه وآله( فرمود:" ما بر حقيم ولى من به تو خبر ندادم كه امسال اين مسأله انجام مى شود"«) مجمع البيان جلد 9 صفحه 119 با تلخيص( همين حديث در كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم با مختصر تفاوتى نقل شده است.

ص: 127

در اين هنگام آيه فوق نازل شد و نخست تأكيد بر صدق اين رؤيا كرد، و سپس انگشت روى جزئيات گذاشت كه بزودى وارد مسجد الحرام خواهيد شد و مراسم حج را با كمال امينت به جا خواهيد آورد و علاوه بر آن پيروزى چشمگيرى قبل از انجام اين مراسم، نصيب شما خواهد شد.

اين پيشگويى مطابق آنچه تمام مورخين نوشته اند تحقق يافت و سال بعد از جريان حديبيه) سال هفتم هجرت (مسلمانان موفق شدند كه با گروه عظيمى مراسم عمره را به جا آورند، و اين مراسم عُمرَةُ القَضاء ناميده شد؛ چرا كه در واقع قضاى عمره بود كه همه مايل بودند در سال قبل انجام شود.

از مجموع آنچه گفته شد، چنين نتيجه مى گيريم كه: در اين بخش از آيات با قاطعيت از يك مسأله غير قابل

ص: 128

پيش بينى كه مورد تضاد شديد ميان مسلمين و مشركان مكه قرار داشت، پرده برداشته شده و حتى به جزئيات آن نيز اشاره شده است و مقارنت آن با پيروزى ديگرى نيز براى مسلمين پيشگويى شده كه اين خود بيان مضاعفى است مربوط به اين پيشگويى مهم.

در اين كه فتح قريب چه بوده است؟ در ميان مفسران گفتگو است؛ زيرا دو پيروزى مهم، نزديك اين جريان، براى مسلمانان واقع شد؛ يكى صلح حديبيه بود كه از جهات زيادى، براى مسلمانان موجب گشايش شد بطورى كه فتح المبين ناميده شد و(1) ديگر فتح خيبر در آغاز سال هفتم هجرى به فاصله چند ماه بعد از ماجراى حديبيه بود، و ظاهر اين است كه فتح قريب اشاره به ماجراى دوم است آن چنان كه بسيارى از محققان اختيار كرده اند؛ زيرا در آيه 19 سوره فتح مى فرمايد:


1- براى پى بردن به اهميت صلح حديبيه و پيامدهاى آن براى مسلمين، به تفسير نمونه ذيل آيات 1 تا 3 سوره فتح مراجعه فرمائيد.

ص: 129

» وَ مَغانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَها وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «؛) و] همچنين [غنايم بسيارى كه آن را به دست مى آورند؛ و خداوند شكست ناپذير و حكيم است (.

درست است كه غنيمت مفهوم وسيعى دارد و هر گونه غنيمت مادّى و معنوى را شامل مى شود ولى در اين گونه موارد، بيشتر غنائم ظاهرى را تداعى مى كند و مى دانيم كه غنائم ظاهرى در فتح خيبر بود نه در صلح حديبيه.

بنابراين به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه اين گونه پيشگويى هاى دقيق، آن هم با قاطعيت تمام، و نه به صورت احتمال، جز از طريق ارتباط با عالم غيب ممكن نيست.(1)


1- گردآوري از كتاب: پيام قرآن، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1386 ه. ش، ج 8، ص 283.

ص: 130

منابع و مصادر بى واسطه يا با واسطه كتاب

13- قرآن كريم.

14- البيان في تفسير القرآن، ابوالقاسم خوئي، قم، دار الثقلين، س 1418.

15- البرهان في تفسير القرآن، بحراني، سيد هاشم،

16- البيان و التبيين، عمرو جاحظ، به كوشش فوزي عطوي، بيروت، 1968 م.

17- الاتقان، سيوطي، به كوشش محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1387 ق/ 1967 م.

18- الاقتصاد، محمد طوسي، تهران، 1400 ق.

19- التفسير، منسوب به امام حسن عسكري) ع (، قم، 1409 ق.

20- التمهيد، محمد هادي معرفت، قم، جامعه مدرسين.

21- المواقف، عضدالدين ايجي، به كوشش عبدالرحمان عميره، بيروت، 1997 م.

ص: 131

22- الكافي، محمد كليني، به كوشش علي اكبر غفاري، تهران، 1377 ق.

23- الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه، جوهري، لبنان، بيروت، دارا لعلم للملابين، س 1454 هق 1984 م.

24- التبيان فى تفسير القرآن، محمد طوسى تحقيق احمد قصيرعاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى.

25- الخرائج و الجرائح، قطب راوندي،.

26- الميزان في تفسير القرآن، طباطبايي، سيد محمد حسين، و مواضع ديگر ذيل آيات موسوم به تحدي.

27- الفهرست، ابن نديم،.

28- التحرير و التنوير،.

29- البرهان في علوم القرآن،

30- الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، زمخشري، محمد بن عمر،؛

31- اعجاز القرآن و البلاغة النبوية، رافعي، مصطفي صادق،.

32- التفسير الكبير، فخر رازي، محمد بن عمر،.

33- الجامع لاحكام القرآن، قرطبي، محمد بن احمد.،

34- انوار درخشان،

ص: 132

35- اطيب البيان،

36- اعلام الوري، طبرسي،؛

37- اعجاز و تحدي از ديدگاه آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني، غلامي، اصغر، مجله سفينه، زمستان 87، شماره 21، ص 55 تا 86.

38- اعجاز القرآن، محمد باقلاني، به كوشش احمد صقر، قاهره، دارالمعارف.

39- بررسي سير نزولي تحدي در قرآن، قاضي زاده، كاظم، مجله پژوهش هاي قرآني، شماره 3، ص 202.

40- بيان اعجاز القرآن «حمد خطابي، ضمن ثلاث رسائل في اعجاز القرآن، به كوشش محمد خلف الله و 41- محمد زغلول سلام، قاهره، 1991 م.

42- بحار الانوار، مجلسي، محمد باقر.

43- چند اصطلاح علوم قرآني، ميرمحمدي، بررسي مجله مقالات و بررسي ها، زمستان 71 و بهار 72، شماره 53 و 54.

44- جزوه درسي اعجاز قرآن مقطع ارشد، مهدوي راد، محمدعلي.

45- تاريخ القرآن، زنجاني، ابو عبدالله؛ تهران، منظمه الاعلام الاسلامي، چ اوّل، 1404، ص 55 64.

46- تاريخ قرآن كريم، حجتي، سيد محمد باقر،.

ص: 133

47- تحدي و صرفه، ميرمحمدي، ابوالفضل، مجله مقالات و بررسي ها، زمستان 71 و بهار 70، شماره 51 و 52، ص 3.

48- دانشنامه بزرگ اسلامي، مركز دائرة المعارف اسلامي، برگرفته از مقاله» تحدي «، ج 14، ص 26.

49- درسنامه علوم قرآني، جوان آراسته، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چ اوّل، 77.

50- درآمدي بر تاريخ قرآن، معارف، مجيد،.

51- تفسير الميزان، محمد حسين طباطبايي، ترجمه موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم، س 1374 ش.

52- تفسير الصافي، فيض كاشاني، ملا محسن،

53- تفسير نمونه، مكارم شيرازى، تهران، دار الكتب الإسلاميه، س 1374 ش.

54- تفسير طبري،.

55- تمهيد الاوائل، محمد باقلاني، به كوشش عمادالدين احمد حيدر، بيروت، 1987 م.

56- تفسير الحديث، عزت دروزه؛

57- تفسير القرآن الحكيم) المنار رشيد رضا، محمد.

ص: 134

58- زادالمسير، ابن جوزي، بيروت، 1404 ق.

59- زركشي، محمد بن عبد الله،

60- فى ظلال القرآن، سيد قطب، محمد، في.

61- قول به صرفه از ديدگاه آيت الله مصطفي خميني در بارة تحدي قرآن، مجله معرفت، شماره 35، ص 73 تا 77.

62- قرآن در اسلام، طباطبايي، سيد محمد حسين،.

63- قرآن پژوهي، تهران، دوستان، خرمشاهي، بهاء الدين.

64- قرآن شناسي، مصباح يزدي، محمدتقي، قم، مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني) ره (، چ اوّل، 76، ص 127 133.

65- كنز الدقائق، مشهدي قمي، محمد،

66- لسان العرب، ابن منظور، بيروت، دار صادر، س 1414 ق.

67- لغت نامه دهخدا علي اكبردهخدا،.

68- معجزه قرآن و مبارزه با فلسفة شرك، بهبودي، محمدباقر،.

69- معجم مقاييس اللغه، ابن فارس، احمد،.

70- مجمع البيان في تفسير القرآن، طبرسي، فضل بن حسن،.

71- محاسن التأويل، قاسمي، جمال الدين،.

72- مقاييس اللغة، ابن فارس،.

73- مرز تحدي، نصيري، علي، مجله انديشه حوزه، تابستان

ص: 135

1375 ش، شماره 5.

74- مدخل التفسير، فاضل لنكراني، محمد.

75- مداخل اعجاز القرآن، شاكر، محمد بن محمود.

76- مناهج اليقين في اصول الدين، حسن بن يوسف، تحقيق يعقوب جعفري المراغي، دارالاسوه

77- للطباعه والنشر، س 1315 هق.

78- منتهي الارب، ميرزا عبدالرحيم صفي پور، تهران، موسسه كربلاي.

79- نهاية الايجاز، فخرالدين رازي، قاهره، 1317 ق.

80- نور الثقلين، حويزي عروسي، عبد علي بن جمعه،

81- نگرش امام خميني به اعجاز قرآن، عابدي، احمد، مجلة شيعه شناسي، تابستان 85، شماره 14، ص 40.

82- نهاية الايجاز، فخرالدين رازي، قاهره، 1317 ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109