سرشناسه : مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، 1037 - 1111ق.
عنوان و نام پدیدآور : تحفه الزائر/ تالیف محمدباقر مجلسی.
مشخصات نشر : قم: موسسه پیام امام هادی (ع)، 1386.
مشخصات ظاهری : 144، [756] ص.: جدول.
شابک : 0 9000 ریال: 9789648837056
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : عنوان روی جلد: زیارات چهارده معصوم علیهم السلام.
یادداشت : کتابنامه: ص. [735] - 743؛ همچنین به صورت زیرنویس.
یادداشت : نمایه.
عنوان روی جلد : زیارات چهارده معصوم علیهم السلام.
موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- زیارت نامه ها
موضوع : زیارت و زائران -- آداب و رسوم
شناسه افزوده : موسسه امام هادی (ع)
رده بندی کنگره : BP262/م3ت3 1386
رده بندی دیویی : 297/76
شماره کتابشناسی ملی : 1145212
دسترسی و محل الکترونیکی نسخه خطی : http://dl.nlai.ir/UI/767EBA12-266B-4314-98C5-2C7C63B55A77/Catalogue.aspx
ص: 1
ص: 1
ص: 2
کتاب شریف تحفة الزائر تألیف علامه مجلسی رحمه الله که در موضوع زیارت نوشته شده، از اعتبار و اهمیت و وزانت علمی خاصی برخوردار بوده و همواره مورد توجه علما و محققین و مورد استفاده عموم مردم بوده است.
با توجه به ارزش این کتاب از یک سو، و در دست نبودن آن و نیاز دانشمندان و عموم مردم از سوی دیگر، مؤسسه پیام امام هادی علیه السلام بر آن شد تا با انتشار آن خدمت دیگری به مجامع علمی و دوستداران آثار علمای اسلام کرده باشد.
این کتاب همراه با مقدمه ای در زندگی علامه مجلسی و نکاتی خواندنی از رفتار حکیمانه این دانشمند بزرگ در حفظ و نشر آثار شیعه و ترویج معارف شیعه اثنا عشری، و چند فهرست فنّی جهت استفاده پژوهشگران به چاپ رسید و در نظر است که چاپ دیگر آن با مقدمه ای کوتاه و بدون فهارس فنّی با حجمی کمتر در اختیار عموم قرار گیرد.
خدا را بر این نعمت شاکریم که ما را بر تصحیح و نشر این کتاب موفق ساخت.
مؤسسه پیام امام هادی علیه السلام
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
ص: 10
ص: 11
ص: 12
ص: 13
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
وبه نستعین، إنّه خیر ناصر ومعین، الحمد للَّه ربّ العالمین،
وصلّی اللَّه علی محمّد وآله الطاهرین، سیّما مولانا الحجة بن الحسن،
بقیّة اللَّه فی الأرضین عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف
نزدیک اذان صبح بعد از نماز شب، مجلسی اول- محمد تقی- به حالتی روحانی و معنوی واصل شده بود که یقین داشت اکنون هر دعایی بکند خداوند اجابت می نماید، با خود می اندیشید که چه دعایی بکند و چه امری بخواهد؟ امر دنیا یا آخرت؟ و ...
ناگاه صدای گریه فرزندش محمد باقر از گهواره بلند شد، او چنین دعا کرد:
الهی بحق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله این طفل را از مروّجین دین و ناشرین احکام حضرت سیّد المرسلین قرار بده، و او را به توفیقات بی نهایت خود موفق بدار.(1) دعای پدر مستجاب شد واین کودک به آنچنان مقامات عالی علمی و معنوی نائل شد که نه تنها او را مجدّد قرن و احیاء کننده آثار شیعه و مروّج علوم و معارف اهل البیت علیهم السلام دانستند بلکه بعضی شیعه را همراه با علامه محمد باقر مجلسی معرفی کردند.(2) او در طول عمر با برکتش علاوه بر تقویت شیعه در جهان اسلام و تأثیر مثبت در حکومت وقت و تقویت حوزه های علمیه و پرورش شاگردان بسیار، کتابهای بزرگ و آثار علمی فراوان بجای گذاشت که مشهورترین آنها دو کتاب
ص: 14
بزرگ و گرانسنگ (بحارالانوار) و (مرآة العقول) است، و کتابهای وزین و مفید دیگری در رشته های مختلف در یک جلد یا بیشتر به زبانهای عربی و فارسی به رشته تحریر درآورد که از جمله آنها کتاب ارزشمند و بی مانند (تحفة الزائر) می باشد که در دست شما است.
اکنون بطور اجمال به زندگی این عالم برجسته و آثار او و انگیزه تحقیق و چاپ این کتاب شریف اشاره می شود.
بیشتر مورخان و صاحبان تراجم زمان تولد علامه محمد باقر مجلسی را سال 1037 هجری قمری گفته اند بدون ذکر روز و ماه تولد.(1) میر محمد صالح خاتون آبادی رحمه الله داماد و شاگرد علامه مجلسی رحمه الله (2) در حدائق المقربین گفته است که وی در ماه مبارک رمضان به دنیا آمده است.(3) علامه مجلسی رحمه الله در حاشیه جلد اول بحارالانوار گفته است:
از غریب اتفاق آنکه یکی از علمای اخیار جمله «جامع کتاب بحارالانوار» را مادّه تاریخ ولادت من یافته است (4). (که مطابق است با 1037)
دوره رضاع و شیرخوارگی علامه مجلسی در دامان مادری عفیفه و عابده و
ص: 15
زاهده تحت سرپرستی پدری بزرگوار و متقی گذشت. مؤلّف قصص العلماء در این باره می نویسد: محمد تقی مجلسی مقرر داشته بود که والده محمد باقر با جنابت او را شیر نداده باشد. البته از چنان پدری عابد و زاهد و متقی اینگونه دستور در تربیت فرزندش بعید به نظر نمی رسد.(1) از دوران کودکی در خانه علم و فضیلت تحصیل و رشد نمود و در نوجوانی از
ص: 16
عبداللَّه بن جابر عاملی اجازه روایت گرفت.(1) در جوانی به درجه اجتهاد رسید و در حوزه علمیه اصفهان صدها شاگرد داشت، و از جلسه درسش مجتهدین و محققین و نویسندگان بسیار بهره بردند، خدمات زیادی به فرهنگ اسلامی و شیعه امامیه نمود، کتابهای او در چند قرن اخیر مورد استفاده علماء و عموم مردم بوده است. او در سطوح مختلف کتاب نوشت، و با تألیف و ترجمه بعضی از کتب به زبان فارسی، به آگاهی دینی مردم فارسی زبان خدمت بی نظیری نمود. در حوزه علمیه اصفهان و سایر مراکز علمی مورد توجه همه علما و
مجتهدین زمان خود بود، و بواسطه تألیفات و تحقیقات بی نظیرش شهره جهان اسلام عموماً و شیعه امامیه خصوصاً گردید، در کمال عزّت و احترام با جدّیت و تلاش می زیست، در سال 1098 شاه سلیمان، شاه ایران از ایشان التماس و درخواست نمود تا منصب شیخ الاسلامی را بپذیرد(2)، ایشان برای ترویج مذهب و تقویت فرهنگ اسلام و بپا داشتن حق و امر به معروف و نهی از منکر و کمک به مظلومین این منصب را پذیرفت، و تا آخر عمر مبارکش با کمال تلاش و کوشش و خلوص، در خدمت به خدا و مردم بود.
محدث قمی رحمه الله بعد از نقل دعای پدرِ علامه در حق فرزندش (3) از مؤلف مرآة الاحوال چنین نقل می کند:
خوارق عاداتی که از علامه مجلسی رحمه الله ظاهر شده شکی نیست که از آثار این دعا است، چه آنکه او شیخ الاسلام بود از قِبَل سلاطین در بلدی مثل اصفهان،
ص: 17
و جمیع مرافعات و دعاوی مردم را به نفس نفیس خود رسیدگی می کرد، و فوت نمی شد از او نماز بر اموات و جماعات ... و از برای آن جناب شوق شدیدی بود به تدریس، و از مجلسش جماعت بسیاری از علماء بیرون آمدند، و در ریاض است که عدد ایشان به هزار می رسید، و زیارت کرد بیت اللَّه الحرام و ائمه عراق علیهم السلام را مکرّراً، و توجّه می کرد امور معاش خود را، و حوائج دنیای او در نهایت انضباط بود، و با این حال رسید تحریرات او به آنچه رسید، و در ترویج دین به مرتبه ای رسید که عبد العزیز دهلوی در تحفه خود گفته: که اگر بنامند دین شیعه را به دین مجلسی هرآینه در محل خواهد بود، زیرا که رونق آن از او شده».(1)
ص: 18
او شاگرد شیخ بهائی و مولی عبداللَّه شوشتری و بزرگان دیگری است.(1) محدث قمی از صاحب حدائق المقربین رحمه الله نقل می کند:
«مولی محمد تقی ... در علم فقه و تفسیر و حدیث و رجال فایق اهل دهر خویش بود و در زهد و تقوی و عبادت و ورع و ترک دنیا تالی تلو استادش ملا عبداللَّه بود. و پیوسته در ایام حیات خود مشغول به ریاضات و مجاهدات و تهذیب اخلاق و عبادات (2) و ترویج احادیث و سعی در حوائج
ص: 19
مؤمنین و هدایت خلق بوده، و به یمن همتش احادیث اهل بیت علیهم السلام انتشار یافت و به نور هدایتش جمع بسیاری هدایت یافتند».(1) مولی محمد تقی در سال 1003 ه ق به دنیا آمده و در سال 1070 ه ق به رحمت ایزدی پیوست.(2)
ص: 20
از نوشته میر محمدحسین فرزند صدرالدین محمد حسینی عاشوری چنین استفاده می شود که: مادر بزرگوار علامه مجلسی رحمه الله دختر سید صدر الدین محمد حسینی عاشوری قمی است.(1)
مجلسی اول فرزند مولی علی بود که به او مولی مقصود علی و مقصود بیک نیز گفته می شد.(2) مولی علی اشعاری زیبا و بدیع می سرود و متخلّص به مجلسی بود.(3) نسب پدری علامه مجلسی رحمه الله به حافظ ابو نعیم اصفهانی (4) احمد بن عبداللَّه بن احمد بن اسحاق بن موسی بن مهران، مولی عبداللَّه بن معاویة بن عبداللَّه بن جعفر طیّار می پیوندد، و این موضوع را مولی محمد تقی مجلسی رحمه الله در برخی از اجازات خود فرموده است. همچنین امیر محمّد حسین خاتون آبادی بنا بر نقل صاحب روضات الجنات و میرزا عبداللَّه افندی مؤلف کتاب ریاض العلماء بنا بر نقل
ص: 21
نامه دانشوران (1) نوشته و تصریح کرده اند.(2)
جدّه علامه مجلسی رحمه الله یعنی مادر مولی محمد تقی از زنان عابده و صالحه و زاهده بوده (3) و دختر عالم جلیل درویش کمال الدین محمد بن حسن عاملی نطنزی اصفهانی می باشد.(4)
ص: 22
کمال الدین محمد بن الحسن از محقق ثانی و شیخ بهائی روایت می کند، و او اولین کسی است که بعد از ظهور دولت صفویه احادیث شیعه را نشر داد.(1)
وجوه مختلفی برای این شهرت نقل کرده اند، و ما جهت اختصار آن وجه را که به واقع نزدیکتر است ذکر می کنیم:
محدّث قمی می نویسد: از آنجا که مولی مقصود علی (پدر مجلسی اول) مردی سخنور، خوش گفتار و خوش مجلس بود، به او لقب «مجلسی» داده شد، و خود نیز به آن در اشعارش تخلّص نمود، و بدین جهت این طایفه به آن ملقب گردیدند.(2)
او در 27 رمضان المبارک سال 1110 هجری قمری (3) در اصفهان وفات نمود
ص: 23
و فقیه محقّق آقا جمال الدین خوانساری بر او نماز خواند.(1) علامه حاج آقا بزرگ تهرانی می نویسد:
گفته شده که علامه مجلسی در سال 1111 (موافق با کلمه «غم و حزن» وفات نموده، ولی صحیح آن است که در تاریخ وفاتش به فارسی گفته شده و روز و ماه و سال وفات مطابق 1110 بیان شده است:
ماه رمضان چو بیست و هفتش کم شد
او در ضلع شمال غربی مسجد جامع اصفهان دربقعه مخصوص کنار پدر بزرگوارش مولی محمد تقی مجلسی رحمه الله به خاک سپرده شد، و سپس فرزندش محمد رضا مجلسی (4) را در کنار او دفن کردند و اکنون این سه عالم داخل یک ضریح، زیارت
ص: 24
می شوند و قبر هرکدام مشخص می باشد و نام آنها بر سنگ قبرشان نوشته شده است. در اطراف این بقعه و جوار آنها بزرگان دیگری چون فاضل جلیل مولی محمد صالح مازندرانی داماد مجلسی اول، و فرزندش ادیب فقیه آقا هادی، و محمد صالح خاتون آبادی داماد علامه مجلسی، و فاضل نحریر محمد مهدی هرندی، و فاضل محدث محمد علی استرآبادی داماد مجلسی اول، و میرزا محمد تقی الماسی (1)، و جمع کثیری از علمای زمان مجلسی و بعد از آن به خاک سپرده شده اند که نام جمعی از آنها در کتاب تذکرة القبور تألیف آیة اللَّه حاج شیخ عبد الکریم گزی اصفهانی آمده است، در این زمان نیز تنی چند از علمای نامدار و بزرگ اصفهان در این بقعه دفن شده اند از آن جمله آیة اللَّه طبیب زاده مؤلف الشمس الطالعه فی شرح الزیارة الجامعة و چندین اثر دیگر، آیة اللَّه صافی رئیس حوزه علمیه اصفهان، آیة اللَّه حاج آقا ضیاء الدین علامه فانی، آیة اللَّه هاشمی، آیة اللَّه مدرس، آیة اللَّه میر جهانی.
مزار علامه مجلسی از هنگام دفن تا کنون در طول چند قرن مورد عنایت و زیارت و پناهگاه علما و عامّه مردم بوده است، خصوصاً در شبها و روزهای جمعه که زائرین به مزارش توجه بیشتری دارند.
تجربه نشان داده است که دعا برای حاجات و خواسته ها در کنار این مزار با طلب شفاعت از ایشان به اجابت نزدیک است. از این رو علاوه بر کسانی که جهت احترام به علمای مذهب و ناشران دین و درک ثواب و فضیلت به زیارت می آیند، جمعی نیز علاوه بر درک ثواب با نیت و حاجت مخصوص می آیند و با تلاوت قرآن و اهداء ثواب آن به روح این عالم و پدرش، به برکت و شفاعت این دو بزرگوار و علمای مدفون در آن بقعه، به حاجت خود می رسند.
مؤلّف روضات الجنّات درباره این مزار و بقعه مبارکه می گوید:
ص: 25
ص: 26
از برکات این تربت نورانی و خاک پاک، بارها به مقصود و خواسته خود رسیده ام و این را تجربه کرده ام؛ و مردم از اطراف و اکناف به قصد زیارت به سوی این جایگاه نورانی رهسپار می شوند، و با بهره ای فراوان از خیر و کامیابی، شادمان و خرسند باز می گردند.(1) آیة اللَّه حاج آقا نصر اللَّه شاه آبادی (2)- حفظه اللَّه تعالی- فرزند حضرت آیة اللَّه العظمی فیلسوف بزرگ قرن و استاد امام راحل- رحمة اللَّه علیهما- می گفتند:
در زمان نوجوانی به اصفهان رفتم تا با خویشان خود در آن شهر ملاقات کنم، چون به تهران بازگشتم پدر بزرگوارم از من سؤال کردند که سر قبر مجلسی- رحمه اللَّه تعالی- رفتی؟
گفتم: نه.
فرمودند: پس رفتی اصفهان چه کنی؟!
سپس فرمودند: جا دارد، اگر کسی از اقصی نقاط عالم به قصد زیارت حضرت مجلسی به اصفهان بیاید و ایشان را زیارت کند.
ص: 27
با نگاهی به گفته ها و نوشته های دانشمندان و بزرگان در معرفی و توصیف علامه مجلسی، با آن القاب و اوصافی که برای او آورده اند، شأن و منزلت و کمالات و برجستگی او بیشتر روشن می شود؛ از این رو به گزیده ای از این موارد اشاره می کنیم:
1. علامه سید مهدی طباطبائی بروجردی رحمه الله معروف به «علّامه بحر العلوم» و خواهرزاده علامه مجلسی، در ضمن اجازه ای که برای سید عبد الکریم بن سید جواد- رحمة اللَّه علیهم- مرقوم داشته است، علّامه مجلسی را به عنوان ناشر علوم شریعت، عالم ربانی، نور شعشعانی، خادم اخبار ائمه اطهار، و ... معرفی می نماید.(1)
2. فقیه و محدث جلیل شیخ محمّد بن حسن حر عاملی رحمه الله مؤلف کتاب وسائل الشیعة در امل الآمل او را محقق، مدقق، علامه، فقیه، متکلم محدث، ثقه، جامع همه محاسن و فضائل معرفی می کند.(2)
ص: 28
3. عالم جلیل محمّد اردبیلی رحمه الله در کتاب جامع الرواة او را به عنوان شیخ الاسلام والمسلمین، خاتم المجتهدین، امام، علامه، محقق، مدقق، ... یگانه زمان خود، ثقه، کثیر العلم، صاحب تألیفات نیک و ارزشمند، متبحّر در علوم عقلی و نقلی، دقیق النظر، صائب الرأی، عادل و امین و ... معرفی می کند.(1)
4. عالم جلیل امیر محمد صالح خاتون آبادی رحمه الله در کتاب (حدائق المقرّبین) علامه مجلسی را از بزرگان علم حدیث، تفسیر، فقه، رجال، اصول، و سرآمد اهل روزگار و سرکرده علمای نامدار، معرفی کرده است.(2)
5. عالم محقق میرزا محمّد باقر موسوی چهار سوقی رحمه الله در (روضات الجنات) علّامه مجلسی را چنین معرفی می کند: دریای پهناور، خزانه سرشار دانش، عقل بسیط، و عدل اصلاحگر.(3)
ص: 29
6. عالم جلیل سید شفیع موسوی جاپلقی می گوید: ابر پربار، دریای موّاج، گشاینده دانشها و رازها، برطرف کننده پرده ها از اخبار، بیرون آورنده مرواریدها از آثار [اهل بیت علیهم السلام]، مایه افتخار پیشنیان و پسینیان.(1)
7. عالم نامبرده می گوید:
برای این شیخ- نه در زمان خودش و نه قبل از آن- همانندی نبود در امر ترویج و احیای دین سیّد المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم به وسیله تصنیف و تألیف و امر و نهی، و پراکنده کردن متجاوزین و مخالفین اهل هوای نفس و بدعت- خصوصاً صوفیّه-، و او امام جمعه و جماعت بود، و رواج و نشر داد احادیث را خصوصاً در بین غیر عرب، و ترجمه نمود آنها را به فارسی در زمینه های مختلف فقه، دعا، قصّه و حکایات، معجزات و جنگها و غیر اینها که متعلق به شرع بود، و در امر به معروف و نهی از منکر جدّی بود، و هر که به سوی او می رفت و خواسته ای داشت از جود و کرم او بهره مند می شد.(2)
ص: 30
8. عالم مورخ رجالی آقا میرزا محمّد علی مدرس تبریزی رحمه الله صاحب ریحانة الادب او را چنین معرفی می کند:
از بزرگترین فقهای شیعه اثنا عشری، عادل، ثقه، فقیه کامل، محقق و مدقق متکلم، جامع معقول و منقول در فقه و تفسیر و حدیث و درایه و رجال و اصول فقه و کلام و دیگر علوم دینی، مسلّم خاص و عام، و شیخ الاسلام، و در اصفهان امام جمعه و جماعت بود و دارای نفوذ تمام، یگانه حامی دین مبین، و مجدّد سنن و شرایع سیّد المرسلین صلی الله علیه و آله و محیی آثار ائمه طاهرین علیهم السلام بود.(1)
9. محدث قمی رحمه الله درباره وی می گوید: مروج مذهب و دین، و احیا کننده شریعت سید المرسلین، علامه زمان، ... امام محدّثان تا روز قیامت، ... دریای مواج علوم، ...
جامع کتاب بحارالانوار ....(2)
10. محدّث بزرگ میرزا حسین نوری طبرسی رحمه الله مؤلف مستدرک الوسائل در این راستا می گوید: هیچیک از علما همانند این شیخ معظم توفیق حاصل ننمود در ترویج مذهب و گسترش آن، و نابودی ملحدین و احیاء سنّت دین مبین، و نشر آثار
ص: 31
ائمه مسلمین، که در تارک همه آنها و مهمترین و با ارزش ترین آنها، تألیفات بسیار عالی و نفیس او است که از آن، عالم و غیر عالم، عرب و عجم در شب و روز بهره می برند.(1)
11. عالم جلیل شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق می گوید: مجلسی در عصر خود پیشوا در علم حدیث و علوم دیگر بود، او شیخ الإسلام اصفهان- پایتخت آن روز- بود که ریاست دینی و دنیوی را هر دو با هم داشت، کشور شاه سلطان حسین- با آن سستی و بی تدبیری که در وی بود، با بودن و حضور شیخ ما مجلسی حفظ می شد، وقتی او از دنیا رفت مرزها از هم گسست، و آشفتگی آغاز شد، و در همان سال سرزمین قندهار از دست شاه سلطان حسین گرفته شد، و کشور پیوسته رو به ویرانی نهاد تا از دستش بیرون رفت.(2)
12. میرزا محمد تنکابنی رحمه الله از قول بعضی از شاگردان آخوند ملا علی نوری رحمه الله نقل
ص: 32
می کند که: «شنیدم آخوند ملا علی گفتند: هر که بخواهد بر فضیلت آخوند ملا محمد باقر اطّلاع یابد، کتاب سماء والعالم بحار باب حدوث عالم را مطالعه کند». الحاصل آن جناب در معقول و منقول و ریاضی و غیر آنها صاحب فن بوده چنانکه در کتاب بحار در مطالب عقلیه شبهات و ادلّه و اقوال و ردود حکماء را ذکر می کند و بعد همه را رد کرده و مسأله را با مضامین اخبار ائمه اطهار علیهم السلام منطبق می سازد مگر اینکه مذهب حکماء موافق با اخبار باشد. او در السنه علماء لاحقین معبّر به علامه مجلسی است و عجب از حاجی ملا احمد نراقی است که در کتبش از آن جناب به محدّث مجلسی تعبیر نموده است و این عبارت در نظر این احقر بسیار ناپسند آمد.
چه علامه مصطلح است در اینکه جامع منقول و معقول باشد و علامه مجلسی نیز چنین بوده است ....(1) میرزا محمد تنکابنی در جای دیگر می گوید: «معروف است که آن جناب 200 اصل از اصول روات را پیدا کرده و اخبار معتبره آنها را ذکر کرده و با صاحب وسائل تجازی دارند، رساله اعتقادات را در یک شب تألیف نمود؛ مانند بحار در عامّه و خاصه نوشته نشده است».(2)
13. علامه بحرانی صاحب حدائق از قول علامه مجلسی نقل کرده است که: من در سن پایین اجازه ای از عبداللَّه بن جابر عاملی- پسر عمه پدرم- دریافت نمودم.(3)
ص: 33
14. علامه بحر العلوم آرزو می کرده که ثواب همه نوشته های او را به علامه مجلسی می دادند و در عوض ثواب یکی از کتاب های فارسی علامه مجلسی در نامه اعمال او نوشته می شد.(1)
15. میر عبد الحسین خاتون آبادی معاصر و شاگرد علامه مجلسی می گوید: در تاریخ ماه جمادی الآخرة سال هزار و نود و هشت بتهای هنود را آخوندی شیخ الاسلامی مولانا محمد باقر المجلسی در دولتخانه شکستند، حسب الامر اعلی (2).
محدث قمی در این باره می گوید: از فضائل ویژه علامه مجلسی رحمه الله این بود که در سال 1098 قمری بتهای هندیان را شکست.(3)
16. محدّث نوری می نویسد: از کتب مجلسی عالم و جاهل، خاص و عام، مبتدی و منتهی بهره می برند. و به نقل از مؤلف مرآة الاحوال می گوید که: جایی از سرزمین اسلامی و غیر اسلامی نیست که از کتب او خالی باشد؛ سپس داستانی از آن کتاب نقل می کند که ما در اینجا از خود کتاب می آوریم:
از جمعی از ثقات شنیده ام که در ازمنه سابقه، کشتی ای طوفانی شد و مردمان آن
ص: 34
کشتی بعد از رنج و محنت بسیار در جزیره ای از جزایر افتادند که اصلًا از اسلام در آن اثری نبود، در خانه یکی از اهالی آنجا میهمان شدند و در ضمن صحبت معلوم شد که آن مرد مسلمان است، به او گفتند که با وجود آنکه این قریه دار الکفر است و از اسلام در آن نشانی نیست، و تو نیز به شهر مسلمانان نرفته ای، باعث بر اسلام تو چیست؟ آن شخص به خانه رفته کتاب (حق الیقین) مرحوم آخوند را آورد و گفت: من و قبیله من به شرافت و ارشاد این کتاب به درجه اسلام رسیدیم.(1)
17. میرزا محمد تنکابنی رحمه الله می گوید: او در امر به معروف و نهی از منکر و ترویج علم و تدریس و تألیف اوْحَد اهل زمان بود. قبل از او جماعت صوفیه را کثرت و غلوّ بود، همه آنها دفع و قمع و اصول آن شجره را قلع نمود.(2)
18. محدث قمی می گوید: فوت نمی شد از او نماز بر اموات و جماعات ...
زیارت کرد بیت اللَّه الحرام و ائمه عراق را مکرراً.(3) عالم جلیل سید نعمت اللَّه جزایری که یکی از شاگردان ممتاز علامه مجلسی می باشد چنین می گوید:
روش استاد معاصرم- که خدا عمرش را طولانی گرداند- این بود که از برادران ایمانی درخواست می نمود که گواهی بر ایمانش را با تربت سیّد الشهداء بر کفنش بنویسند. آنان چنین نوشتند: شکّی در ایمان علامه مجلسی نیست، این مطلب را فلانی در حالی که شهادت به آن می دهد نوشته است. و چه بسا در زیر این شهادتشان مهر و امضاء می نمودند.
ص: 35
سپس ادامه می دهد که:
روش استاد چنین بود که مردم را به اینگونه امور سفارش می فرمود. و این عمل پسندیده ای است زیرا خداوند متعال بخشنده ای است که وارد شونده بر او را کوچکترین عمل بس است.(1) و قبلًا به نقل از علامه مجلسی هنگام دفاع از پدر بزرگوارش ذکر شد که گفته است: جمع کثیری از تابعان شریعت مقدسه موافق قانون شریعت ریاضت می داشتند، و فقیر نیز مکرّر اربعینیات به سر آورده ام.(2)
19. سید نعمت اللَّه جزائری می گوید: چندین سال با وی معاشرت کردم و شب و روز با او بودم هیچ عمل مباحی از او ندیدم چه رسد به مکروهات زیرا وی از فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیروی می کرد که فرمودند: وَلْیکن فی کلّ شی ء نیّة حتی النوم والأکل (3) (باید در هر کاری نیت باشد حتی خوابیدن و خوردن) بلکه تمام اعمال و افعالش طاعت و عبادت بود ...(4)
20. علامه مجلسی رحمه الله در مصادر کتاب (بحارالانوار) از دو کتاب حافظ رجب البرسی بنام (مشارق الانوار) و کتاب (الالفین) نام می برد و می گوید: من مطالبی از این
ص: 36
دو کتاب را که موافق با اخبارِ برگرفته از اصول معتبره است نقل و بر آنها اعتماد نمودم، ولی مطالبی را که او خود به تنهایی نقل کرده مورد اعتماد و وثوق من نیست.(1)
21. علامه مجلسی رحمه الله در مقدمه بحار الانوار می گوید:
در بین آنچه آموختم فقط علم حدیث است که در سرای دیگر به حالم نفع دارد گرچه عمرم را در چیزهای دیگر صرف کرده بودم ... چون در احادیث و اخبار دقت کردم درباره آنها به بحث و تحقیق پرداختم، اخبار آل پیغمبر صلوات اللَّه علیه و علیهم را چون کشتی نجات یافتم مملو از ذخایر نیکبختی ها، و چون آسمانی دیدم مزیّن به ستارگان فروزان نجات دهنده از ظلمت جهل و نادانی ها، و راههای علوم و اخبار اهل بیت را روشن ... من در طی طریق آن به گلزارهای پر گل و بوستانهای سرسبز و خرّمی رسیدم که با شکوفه های هر علم و میوه های هر حکمتی زینت یافته بود ... به هیچ حکمتی بر نخوردم جز اینکه گزیده آنرا در اخبار اهل بیت پیغمبر دیدم و به حقیقتی دست نیافتم مگر آنکه اصل آن را در آنها یافتم.(2)
22. شدّت علاقه و تسلط وی بر اخبار به آن معنی نیست که وی در روش استنباط فقهی اخباری مسلک باشد، بلکه با مطالعه کتب او و روش اجتهاد او روشن می شود که او فقیهی اصولی است، در این زمینه نظر حضرت آیة اللَّه العظمی شبیری زنجانی- دام ظله الوارف- را نقل می کنیم:
«علامه مجلسی رحمه الله موارد زیادی در (مرآة العقول) از صاحب مدارک- که یک فقیه
ص: 37
اصولی است و اگر بگوییم (اصولی تندرو) بیجا نگفته ایم، زیرا ایشان در قبول خبر، صحیح اعلائی است و این مذاق شدّت اصولی بودن ایشان را می رساند- مطالبی نقل می کند.
علّامه مجلسی رحمه الله تقریباً ملتزم است در سرتاسر کتاب از (مدارک الاحکام) و (نهایة المرام) ایشان نقل کند و به قول و استدلال ایشان اکتفا می کند، و این نشانگر آن است که مجلسی، اخباری مسلک نیست و این تعبیر برای ایشان صحیح نمی باشد؛ چنانکه در- بحارالانوار ج 83 ص 74- 145- باب تحقیق منتصف اللیل ومفتتح النهار، قدرت فقهی و استدلالی ایشان آشکار می شود، و اینکه این نسبت به ایشان نارواست».(1) بنابراین علاقه و تسلط به اخبار و احادیث که از ویژگیهای علامه مجلسی می باشد مطلبی است، و اخباری بودن مطلب دیگر.(2)
23. آیة اللَّه ملا حبیب اللَّه کاشانی رحمه الله او را غوّاص دریاهای اخبار ... و جامع فنون عقلی و نقلی و مؤلف کتب بسیار و معتبر نزد بزرگان معرفی می نماید ...(3)
ص: 38
24. او در نوشته هایش چون بحارالانوار دائرة المعارف اسلامی شیعی ابتکار عمل داشت که این کار مهم علمی جامع، وی را جاودانه تاریخ نمود او از عقل سرشار و هوش بالایی بهره مند بود که توانست بر أقران خود برتری گیرد. روش و سبک جدید تفسیر موضوعی قرآن و شرح اخبار معصومین علیهم السلام و قرار دادن هر موضوع در جای مناسب و حلّ مشکلات و توضیح و بیان لازم هریک از آنها سبب امتیازش شد.(1)
25. علامه سید محسن امین می گوید:
مخفی نیست که علامه مجلسی را نویسندگانی بود که تحت نظر و راهنمائیش عهده دار نقل مطالب مورد نظر او از لابلای مصادر بودند، و خود شخصاً کار گزینش و مرتب سازی و چینش آنها را به عهده داشت، و غالباً آنها علامه را در نقل یاری می نمودند.(2) آیة اللَّه سبحانی حفظه اللَّه تعالی در این باره چنین می نویسد: «...
علامه مجلسی این پدیده را در تألیف بحارالانوار به کار گرفت و از گروهی از شاگردان خویش کمک گرفت؛ شاگردانی که تعداد آنان به دویست نفر از افراد مختلفی چون مجتهد، محدّث، مفسّر، ادیب، مورّخ، مصحّح و غیره می رسید و خود فقط به تفسیر احادیث مشکل و حلّ مشکلات و پیچیدگی های آنها می پرداخت. لذا در نسخه های اصلی و اوّلیه می بینیم که حدیث با یک خط و شرح آن حدیث با خط دیگری که همان خطّ علّامه مجلسی است نوشته شده است، که این خود نشانگر داشتن یک برنامه ریزی درست
ص: 39
و یک جدول کاری منظم می باشد، که مسؤولیت هر یک از افراد را در جمع آوری این دایرة المعارف مشخص می کند».(1)
26. دانشمند فرزانه محمد رضا حکیمی چنین می نویسد:
پنج ماه به درگذشت دکتر شریعتی، یکی از دوستان مشترک سفری کوتاه ترتیب داد، که دکتر شریعتی و دو سه تن از دوستان و اینجانب در آن سفر با هم بودیم. من با خود ضمن وسایل اندکی که داشتم، یک جلد از کتاب علمی و گرانقدر «مرآةُ العقول» را نیز برداشتم. کتاب مرآة العقول شرحی است تحقیقی و مفصّل بر کتاب «اصول کافی» تألیف علّامه مجلسی. مؤلّف بزرگوار در این شرح، بصورتی اجتهادی و تحقیقی وارد مباحث رجالی و سندشناسی احادیث می شود، و اسناد روایی «اصول کافی» را مورد بحث و نظر علمی قرار می دهد، و بنا بر مبانی علمی و نقد سند، درباره اسناد شیخ کُلینی سخن می گوید. جالب توجّه است که گاه با جمهور محدّثین یا شخص ثقة الاسلام کُلینی، درباره صحّت سندی یا ضعف آن به مخالفت می پردازد.
در این کتاب، تبحّر بسیار بالای علّامه مجلسی و مبانی اجتهادی مجلسی در نقد سَندی به خوبی آشکار می گردد.
اینجانب در صدد بودم که در این سفر، به صورتی مناسب و ظریف، این کتاب را به دکتر شریعتی نشان دهم و بشناسانم، تا به پایه علمی و مایه اجتهادی علّامه مجلسی در امر مربوط به اسناد حدیثی و نقل روایی پی ببرد. خوشبختانه چنین فرصتی پیش آمد، و من در آن فرصت کتاب را به وی معرّفی کردم، و برخی از جاهای آن را در بحثهای سندی خواندم؛ به شدّت تحت تأثیر کتاب قرار گرفت، و به نظرش بسیار مهم و جالب آمد، و در همان حال گله کرد که مردی با این مقام اجتهاد در سند شناسی
ص: 40
چرا باید فلان مطلب (در مورد آمدن یزید به مدینه ...) را در «بحار» نقل کند! آیا نبودن چنین مطلبی که از نظر تاریخی نیز مورد شک قرار گرفته است، چه زیانی به فرهنگ تشیّع می داشت؟ ...(1) و من فکر می کنم، اگر پس از آن روز، شرایطی برای او پیش می آمد تا یک سخنرانی عمومی بکند، و مناسبتی فراهم می گشت، از مقام علمی و آزادگی نظری علّامه مجلسی، با عظمت یاد می کرد.(2)
27. علامه مجلسی به تألیف و تصنیف اکتفا ننمود، بلکه به تدریس و تربیت نسل جدید از پیشتازان علم پرداخت، و از مدارک و شواهد موجود و اجازه نامه های اجتهادی روشن می شود که ایشان در سال 1070 ه. ق مدرّس و استاد معروفی بوده است، یعنی بعد از سی سالگی از اساتید بزرگ حوزه علمیه بشمار می رفته و تا اواخر عمر پر برکتش در تربیت علما و محققین و تدریس سعی وافر داشته است.
مسؤولیت های فراوان وی در آن زمان- که رهبری دینی جهان تشیع بخشی از آن بود-، وی را از تدریس و تعلیم نسل برجسته ای از علما و محدّثان بازنداشت.
هرچند در این مقدمه، بخش جداگانه ای برای پرداختن به شاگردانش و کسانی که از محضر درس او بهره برده اند، یا اجازه روایت گرفته اند، اختصاص یافته، و شمار قابل توجهی از آنها که نامشان در دسترس بوده در آن ذکر خواهد شد، ولی جهت اطلاع از گستره حوزه درسی او، در اینجا به اختصار اشاره می کنیم که
ص: 41
ص: 42
محدّث نوری رحمه الله چهل و نه نفر از آنان را در (الفیض القدسی) نام برده، و می گوید: من کسانی را نام می برم که بر آنها اطلاع یافتم، وگرنه عده آنها بیش از آن است که کسی چون من ادعای استقصا نماید. و سپس از ریاض العلماء نقل می کند که عدد آنها به هزار نفر می رسد، و از انوار نعمانیه نقل می کند که بیش از هزار نفراند.(1) علاوه بر افراد ذکر شده در الفیض القدسی، نام بسیاری از آنها در خلال مجلدات (الذریعه)، و (طبقات اعلام الشیعة) آمده است، و همچنین در کتاب (زندگی نامه علامه مجلسی)، و کتاب (تلامذة العلامة المجلسی) که در بخش مربوط به این موضوع بدانها اشاره خواهد شد.(2)
28. مورّخ رجالی اسماعیل پاشای بغدادی از دانشمندان اهل سنّت و مؤلف ایضاح المکنون (ذیل بر کشف الظنون) و هدیة العارفین در اسماء مؤلفین و آثار مصنفین، چنین می نویسد:
مجلسی اصفهانی محمّد باقر فرزند محمّد تقی فرزند مقصود علی اصفهانی مشهور به مجلسی، رئیس شیعه امامیه ... سپس اسامی حدود چهل کتاب از تألیفات وی را نام می برد.(3) آنچه تاکنون گفته شد همه حکایت از آن دارد که علامه مجلسی به عنوان عالمی کم نظیر سعی و کوشش بلیغی در تبلیغ آثار ائمه طاهرین و تقویت شیعه، و تدریس و تعلیم و تربیت، و نشر حدیث و ترویج علوم مربوط به آن داشته است.
ص: 43
1. تدوین و تألیف بزرگترین دایرة المعارف شیعه (بحارالانوار) که مجموعه ای از کتابخانه بزرگ اسلامی است و این تدوین و تألیف یک ابتکار جدید در عالم تألیف بود که تا زمان حیات علامه مجلسی کسی چنین موفقیتی را بدست نیاورده بود.
2. جمع آوری کتب شیعه که علامه در این راه مشقت های فراوانی متحمل گردید و کتب زیادی را جمع آوری کرد و اکثر آنچه را از کتب شیعه که دسترسی به آنها پیدا ننمود هنوز مفقود است، مثل کتاب مدینة العلم شیخ صدوق که تا قرن نهم موجود بوده سپس مفقود گشت.
3. استنساخ کتب شیعه و نشر آن ...
4. إحیاء و ترویج کتب اربعه شیعه که در این رابطه اقدام به دو کار شد:
الف) شرح کتاب کافی و تهذیب الاحکام. و نسبت به کتاب من لا یحضره الفقیه به شرح پدرش بر آن کتاب بسنده کرد، و استبصار را هم به دامادش امیر محمدصالح خاتون آبادی امر و سفارش نمود که شرح نماید، و او این کار را آنگونه که خود گفته است، به یُمن این اشارت انجام داد.(1) ب) ترویج آن کتب به وسیله استنساخ که معمولًا مستنسخ مفتخر به أخذ اجازه روایتی می شد.
ص: 44
5. ترویج آداب و سنن اسلامی.
6. برآوردن نیازهای دینی و مذهبی و اعتقادی و اجتماعی و فطری قاطبه مردم.
7. بازسازی مساجد مخروبه و بناء مساجد بزرگ.
8. قضای حوائج مؤمنین و رفع گرفتاری مستمندان.
9. رهبری امّت اسلامی بعد از وفات مولی محمد باقر سبزواری.
10. احیای حوزه علمیه اصفهان.(1) دانشمند متتبع میرزا محمد باقر موسوی خوانساری اصفهانی در روضات الجنات در ضمن احوال علامه مجلسی رحمه الله می نویسد: تاکنون کسی را ندیده ام که شرح حال او را به دقّت دامادش امیر محمد صالح فرزند میر عبد الواسع حسینی بیان کرده باشد. سپس مؤلف روضات حاصل سخن امیر محمد صالح را از کتابش (حدائق المقربین) نقل می کند، و ما قسمتی از آن را که مناسب این بخش است در اینجا می آوریم. او گفته است:
حقوق این عالم بزرگ بر جامعه دینی از جهات گوناگون می باشد که شاخص ترین آنها شش جهت است:
1. به انجام رساندن شرح کتب اربعه، که در تمام عصرها مورد عنایت بوده، و در حلّ مشکلات و کشف معضلات آنها کار را آسان نمود.
2. جمع آوری سایر احادیث مرویه شیعه- که در مقایسه با آنها، محتوای کتب اربعه بخش کوچکی است-، در بیست وپنج جلد بحارالانوار که در شیعه کتابی همانند آن از جهت ضبط و جمع آوری و فائده و فراگیری ادله و اقوال نوشته نشده است، که هفده جلد آن از مسوّده خارج و- پاک نویس شده- و هشت جلد آن پاک نویس نشده، و به من وصیت کرده که آن را تمام کنم، که إن شاءاللَّه پس از فراغت از
ص: 45
ص: 46
شرح کافی (1) انجام خواهم داد.
3. تألیفات فارسی نافع و پرثمر او که وسیله هدایت عامه مردم است، و کمتر خانه ای است که از این تألیفات خالی باشد.
4. برپا داشتن جماعات و اجتماعات دینی و تقویت و ترویج مجامع عبادی بدانگونه که پس از فوت او چنان اجتماعات و مجامعی برگزار نشد، بلکه بیشتر آداب و سنن پسندیده ای که به برکت وجود ایشان عادت مردم شده بود ترک گردید. و در زمان او در ایّام شریفه و شبهای احیاء هزاران نفر از مردم با تجمع در مراکز عبادی به انجام وظایف شرعی و شب زنده داری پرداخته، و از موعظه های رسا و نصایح شفابخش او بهره مند می گشتند.
5. پاسخ به مسائل دینی مردم و صدور فتواهایی که به سهولت و راحتی مردم از آن بهره مند می شدند، و در این زمان با فقدان او مردم سرگردانند، گاهی به زید و گاهی به عمرو مراجعه می کنند و با جوابهای مختلف و عجیبی روبرو می شوند.
6. برآوردن حاجات مؤمنین و یاری ایشان و دفع ظلم وستم از آنها، و رساندن درد دلها و خواسته های مردم به والیان و مسلطین بر مردم برای نجات آنها.
خلاصه اینکه حقوق این منبع کمالات و معدن خیرات بر دین و اهل دین، بلکه اهل زمین بسیار است، و آثار و تألیفات او تا روز قیامت باقی است، و برکات آنها بر روح شریف او جاری می باشد ...(2)
ص: 47
علّامه مجلسی در طول هفتاد و سه سال عمر خود، با چهار تن از پادشاهان صفویه معاصر بوده که به ترتیب عبارت اند از:
1. شاه صفی، جانشین شاه عباس اوّل (1038- 1052 ق).
2. شاه عباس دوم (1052- 1077 ق).
3. شاه سلیمان صفوی (1077- 1106 ق).
4. شاه سلطان حسین، آخرین پادشاه سلسله صفویه (1106- 1135).
در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، همچنین در زمان شاه سلیمان قبل از پذیرش شیخ الاسلامی، برای علامه مجلسی فعالیت سیاسی چشمگیری ثبت نشده، بنابراین زندگی سیاسی او را از این زمان مورد بحث قرار می دهیم.
علّامه مجلسی، بعد از رحلت آقا حسین خوانساری که منصب شیخ الاسلامی را در زمان شاه سلیمان به عهده داشت، در سال 1098 ق با پیشنهاد و درخواست شاه سلیمان، از طرف وی به مقام شیخ الاسلامی دار السلطنه اصفهان منصوب شد و تا پایان سلطنت پادشاه مزبور در این مسند باقی ماند. بعد از مرگ شاه سلیمان، و جلوس شاه سلطان حسین به تخت سلطنت، علّامه مجلسی مجدداً از طرف شاه صفوی در مقام قبلی خود ابقا شد. او تا سال وفاتش عهده دار این منصب بود.
بنابراین، علّامه مجلسی حدود هفت سال در دوران سلطنت شاه سلیمان و پنج
ص: 48
سال نیز در سلطنت شاه سلطان حسین، در مجموع به مدت دوازده سال، شیخ الاسلام اصفهان بود. وی بعد از محقّق کَرَکی- که بعضی از مخالفان، او را به مخترع مذهب شیعه ملقّب ساختند(1)-، از بانفوذترین علمای دوران صفوی است که متصدّی این مقام بوده اند. از فعالیت های مهم سیاسی علّامه مجلسی در دوران تصدی شیخ الاسلامی که در تاریخ این دوران از آنها سخن به میان آمده، به چند مورد اجمالًا اشاره می کنیم:
1. نخستین کاری که مجلسی بعد از به دست گرفتن اجرای احکام شرع در دوران سلطنت شاه سلیمان انجام داد، شکستن بت کفّار هند در شهر اصفهان است. واقعه از این قراربود:
روزی مسموع شیخ افتاد که جماعتی از کفّار هند، پنهانی بتی را که در شهر اصفهان بوده، می پرستیدند. پس حکم شرعی به شکستن آن بت صادر کرد، و سعی و تلاش کفّار مؤثّر نیفتاد، و هرچه مال و منال و هدایا تقدیم همایونی نمودند که بلکه آن داهیه را از سر معبود خود شان دفع کرده باشند، سودی نبخشید و بر حسب حکم نافذ آن عالم ربّانی، بت را شکستند.(2) اهمیت این کار مجلسی در آن است که وجود بت در پایتخت کشورِ مدّعی شعار توحید و نفی شرک و بت پرستی، مایه ننگ بود. این اقدام علّامه مجلسی، در زمان او و بعد
از وی، مورد تحسین و ستایش عالمان دینی قرار گرفت. و به گفته ملک الشعراء «این عالم، در ترویج شیعه فایدتی بزرگ حاصل نمود».
2. مورد دوم از فعالیت های سیاسی علّامه مجلسی، در دوران سلطنت شاه سلطان حسین است. بر اساس آنچه مورّخان نوشته اند، در مراسم تاجگذاری شاه
ص: 49
سلطان حسین صفوی، شاه اجازه نداد کسی از صوفیان- به رسم معمول- شمشیر را زیب پیکر وی سازد، و در عوض انجام آن را از شیخ الاسلام خواست.
... شاه صفوی، در مقام سپاس از اقدام علّامه مجلسی، اظهار داشت که علّامه در عوض این خدمت، چه خواسته هایی دارد تا شاه آنها را برآورده سازد.
علّامه مجلسی سه خواسته را عنوان کرد:
نخست، منع شرابخواری و شراب فروشی.
دوم، منع جنگ طوایف.
سوم، منع دسته جات کبوتر بازی.
شاه نیز خواسته های مجلسی را پذیرفت و بلافاصله فرمان لازم را صادر کرد.
در مورد خواسته دوم و سوم مجلسی، باید اوضاع اجتماعی آن روز اصفهان، و دیگر شهرهای ایران را ملاحظه نمود. ظاهراً در آن عهد، اشخاصی با ارتکاب این اعمال، موجب اذیّت و آزار شهروندان می گشتند، و استمرار جنگ طوایف هم پیامدهای ناگواری را از قبیل کشته و زخمی شدن عده ای بی گناه به دنبال داشت، و این دو مسأله از مسائل و مشکلات اجتماعی آن دوران محسوب می شد، و رفع این منکرات جز با فرامین حکومتی امکان پذیر نبود.
و امّا درخواست نخستین او بسیار مورد توجّه و حائز اهمیت است. به نظر می رسد که علّامه مجلسی با تیزبینی و آینده نگری ای که داشت، متوجّه انحطاط دولت مقتدر صفویه در آینده نه چندان دور شده بود ...
با توجه به شرایط نا مناسب اخلاقی حاکم بر دربار صفوی و نیز جامعه آن روز، می توان گفت که علّامه مجلسی، از ابتدای تصدّی منصب شیخ الاسلامی، در پی فرصتی بود که فرمان منع شراب را از شاه صفوی
بگیرد، به گونه ای که این فرمان حکومتی، شامل خود شاه و درباریان نیز بشود. با وجود احتمال آلوده شدن شاه جدید به باده نوشی و لزوم پیشگیری از آن، اظهار چنین خواسته ای برای اجرای یکی از
ص: 50
احکام الهی ضروری می نمود، و این زمان پیش آمده برای علّامه مجلسی، بهترین فرصتی بود که می توانست خواسته خود را عملی سازد. بنابراین، آنچه را که مسؤولیت و وظیفه دینی و سیاسی علّامه مجلسی اقتضا می کرد، وی انجام داد. لذا او را در انحطاط دولت صفویه و حمله دشمنان خارجی به کشور نمی توان مقصّر و یا متّهم دانست ...(1) 3. یکی دیگر از اقدامات سیاسی علّامه مجلسی، تألیف رساله مستقلّی درباره آداب سلوک حاکم با رعیّت است که در واقع، ترجمه عهدنامه مالک اشتر، به همراه سه حدیث دیگر به زبان فارسی ساده و روان، جهت استفاده حکّام زمان خود است.
... به نظر می رسد که مجلسی، با مشاهده فساد دولتمردان صفوی و گرایش آنها به عیّاشی، تجمّل گرایی، اسراف و تبذیر، راحت طلبی، ظلم و ستم نسبت به مردم و غفلت آنان از امور کشورداری، درصدد نگارش این رساله برآمد، و هدف از تألیف آن را «تنبیه ارباب غفلت و اصلاح اصحاب دولت» بیان کرد.(2)
ص: 51
بحارالانوار بیشتر از دو جهت مورد نقد قرار گرفته است
1. اشتمال بر روایات ضعیف.
2. نظریات کلامی غیر مقبول برای فلاسفه.
جواب نقد اوّل:
مؤلف که پس از سعی و جدیّت فراوان در راستای گردآوری کتابها و منابع اولیه شیعه خصوصاً دسته ای از آنها که به علل مختلفی از دیده ها پنهان و از دسترس آنها دور مانده بود، توانست از نقاط مختلف سرزمینهای اسلامی بسیاری از آنها را جمع آوری نماید، و آنطور که خود در مقدمه بحار الانوار می گوید(1)، خوف از آن داشته که این آثار و منابع باز هم گرد فراموشی بر آنها نشسته و از دسترس جامعه اسلامی خارج شوند؛ و از جهت دیگر پراکندگی و تفرّق مطالب و محتوای این کتابها، دستیابی مراجعه کنندگان را به موضوعات مورد نظرشان دشوار می نمود، دست به کاری عظیم زد که حاصل آن دائرة المعارف گسترده ای است در زمینه اخبار و روایات پیامبر و آل طاهرین او- صلوات اللَّه علیهم اجمعین- بنام بحارالانوار؛ که مصون کننده آن میراث گرانقدر فرهنگی و معنوی است از تلف، و برخوردار از نظم و دسته بندی
ص: 52
و چینشی تحسین برانگیز، در جهت هموار کردن راه علما و دانشمندان، و آسان نمودن کار مراجعه کنندگان.
پس می توان گفت که بحارالانوار کتابی نیست که مؤلف آن درصدد جمع آوری اخبار کاملًا صحیح و معتبر باشد، بلکه کتابی است بزرگ و گسترده در آثار شیعه، که برای حفظ و نگهداری آنها از نابودی و تحریف و انتقال به آیندگان، به چنین سبک زیبایی تنظیم شده است.
با این حال هرچند مؤلف در بعضی از قسمت های آن اظهار نظرهای علمی و دقیقی نموده که حاکی از مقام والای علمی او است، ولی به جهت گستردگی کار، در نظر داشته- همانگونه که خود در مقدمه گفته است (1)- اگر فرصت یافت، کتابی در شرح و توضیح آن بنویسد؛ که متأسفانه برای این کار که می توانست جوابگوی بسیاری از سؤالها باشد، مهلت نیافت.
ما با بررسی کتب علامه مجلسی رحمه الله می بینیم که در بعضی از آنها که بنایش بر نقد و تصحیح بوده آنچنان با ذرّه بین دقت احادیث و روایات را چه از نظر سند و چه از نظر متن بررسی کرده که مورد اعجاب و تحسین همه دانشمندان در طول قرون بوده است، مانند کتاب شریف مرآة العقول شرح بر کتاب کافی و کتاب ملاذ الاخیار شرح بر تهذیب که هم اسناد احادیث را بررسی کرده و صحیح را از غیر صحیح جدا ساخته، و هم راجع به عبارات متن اظهار نظر کرده که مورد تحسین حدیث شناسان و فقها قرار گرفته است.
و یا در همین کتاب (تحفة الزائر) می بینیم که زیارات معتبر روایی را آورده و هنگامی که حدیثی را نقل می کند صحیح یا موثق یا حسن بودن و غیر آن را بیان می کند، تا خواننده به میزان اعتبار آن آگاهی یابد. و همچنین در کتاب اعتقادات که
ص: 53
دیده می شود چگونه مطالب اعتقادی را دقیق و علمی آورده است. بنابراین بحارالانوار را که یک کتاب جامع و دائرة المعارف گونه است با مرآة العقول یا اعتقادات یا تحفة الزائر و ... قیاس کردن کار دقیقی نیست، و باید دید مؤلف در هر کتابی چه منظوری از تألیف آن داشته و آیا به هدف خود نائل آمده است.
در اینجا نظر چند تن از بزرگان را درباره بحارالانوار نقل می کنیم:
امام خمینی- قدس سرّه الشریف- در این باره نوشته اند:
کتاب بحارالانوار که تألیف عالم بزرگوار و محدّث عالی مقدار محمدباقر مجلسی است، مجموعه ای است از قریب چهارصد کتاب و رساله، که در حقیقت یک کتابخانه کوچکی است که با یک اسم نام برده می شود. صاحب این کتاب چون دیده کتابهای بسیاری از احادیث است که بواسطه کوچکی و گذشتن زمانها از دست می رود، تمام آن کتابها را بدون آنکه التزام به صحّت همه آنها داشته باشد، در یک مجموعه به اسم (بحارالانوار) فراهم کرده، و نخواسته کتابی عملی بنویسد، یا دستورات و قوانین اسلام را در آنجا جمع کند تا در اطراف آن بررسی کرده و درست را از غیر درست جدا کند.
در حقیقت، بحار خزانه همه اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد یا نادرست.
در آن، کتابهایی هست که خود صاحب بحار آنها را درست نمی داند. و او نخواسته است کتاب عملی بنویسد، تا کسی اشکال کند که چرا این کتابها را فراهم کردی.
پس نتوان هر خبری که در بحار است، به رخ دینداران کشید که آن خلاف عقل یا حسّ است. چنانکه نتوان بی جهت اخبار آن را ردّ کرد که موافق سلیقه ما نیست. بلکه در هر روایتی باید بررسی شود، و آنگاه با میزانهایی که علما در اصول تعیین
ص: 54
کرد [ه ا] ند، عملی بودن یا نبودن آن را اعلان کرد.(1) علامه حاج میرزا ابو الحسن شعرانی- أعلی اللَّه مقامه الشریف- می گوید: کتاب بحارالانوار شیخ بزرگوار، محدث، علامه، و حافظ آثار اهل بیت علیهم السلام محمد باقر فرزند محمد تقی مجلسی- قدس اللَّه روحه- به اجماع بزرگان علماء امامیه از جامع ترین و فراگیرترین کتابهایی است که در زمینه احادیث گوناگون و اخبار و موضوعات متفرقه تألیف شده است. و نیز بیش از همه، اهداف مذهب امامیه را شمرده، و مقاصد پیشاهنگان آن را بیان کرده، و اقوال گوناگون علماء را نقل کرده است.
آری این کتاب همچون چشمه جوشانی است که آسان تر از همه، جویندگان تشنه خود را از معارف سیراب می کند.
این کتاب به گونه ای است که هیچ دینداری، خواه فقیه باشد یا محدث یا واعظ یا مورخ یا مفسر یا متکلم و یا حتی فیلسوف حکیم الهی، از آن بی نیاز نیست؛ زیرا همه خواسته ها را در خود جای داده است، بلی غوّاصی در این دریا جز برای کسی که در شناگری مهارت دارد جایز نیست، تا در امواج خروشان آن غرق نشود، و از ژرفای آن جز دُرّها را بیرون نکشد.
مؤلف آن- اعلی اللَّه مقامه- توفیق یافت به گنجهای دانش که برای هر کس رخ نمی دهد دست یابد، در نزدش از کتابهای قدمای ما و نسخه های کمیاب، آنچنان جمع شد که در هر زمان و هر دیاری پیش نمی آید، پس فرصت را غنیمت شمرد، و همه را در یک کتاب گرد آورد تا متفرق نشوند و از میان نروند. و اگر می خواست می توانست سره را از ناسره جدا کند اما به چند منظور این کار را نکرد، شاید از جمله آنها کمی وقت و تنگی فرصت بود، یا فتح باب اجتهاد، و دفع توهّم کسانی بود که گمان می کنند
ص: 55
محدّثان، اخبار مخالف با مقصد شان و ناسازگار با مذهبشان را عمداً نقل نمی کنند، چنانکه برخی از محدثان اهل سنت از نقل حدیث غدیر سرباز زده اند.
لذا او- که خدا رحمتش کند- هر حدیثی را که یافت (از صحیح و نا صحیح) گرد آورد، و پژوهش در آن را به بعدی ها سپرد.(1) دیدگاه آیة اللَّه حسن زاده آملی- ادام اللَّه أیّام إفاضاته- در این باره:
... چون به بحارالانوار رسیده ایم، باید گفت: «کلّ الصید فی جوف الفرا»(2) مرحوم علامه مجلسی ... مجلّد سیزدهم آن را به تاریخ و احوال امام اثنا عشر- صلوات اللَّه وسلامه علیه- اختصاص داده است و خطبه ای موجز و متین و متقن، مناسب با مطالب به عنوان براعت استهلال ذکر کرده است.
... و مجلسی دوم صاحب بحار و مرآة العقول و ...، هر یک از این بزرگان را در
ص: 56
علوم و فنون و کارهای علمی شان به نوعی است که از عهده اکثر اهل علم خارج است و آثار قلمی این نوابغ برای ما یک نحو کرامت است.(1) نظر آیة اللَّه مصباح یزدی- أدام اللَّه أیّام إفاضاته- در این زمینه: از بزرگان علما، و فرزانگانشان، و از فحول محدثان و نخبگانشان سرور ما شیخ الاسلام محمد باقر مجلسی- رضوان اللَّه علیه- است، که در گردآوری و حفظ سنت های پیامبر صلی الله علیه و آله، و آثار امامان از اهل بیت علیهم السلام بهره ای وافر دارد، ثنای عطرآگین، و سپاس پی در پی ما و همه شیعیان بر او باد.
او در گردآوری و تألیف و تنظیم و ترتیب آنها، چنان مشقت و رنج و دردسرهایی را تحمل کرده است که از حدّ بیان بیرون، و قلم و زبان را ناتوان ساخته است، و این نکته بر کسی که در آثار نفیس و ارزشمند او تأمل کند، و در کتاب های گرانبها و پر ارزش او بنگرد، و در تألیفات عظیم و پربهای او غور کند پنهان نیست، پس بر ما و بر هر که از میوه های آثار او می چیند، و در دریاهای پهناورش شنا می کند، و از چشمه های تألیفاتش می نوشد فرض است که برای بزرگداشتش سپاسگزار وی باشیم، و برای ادای حق او بسیار دعایش کنیم، خدا روحش را پاک، و درجه اش را بلند و مقامش را والا گرداند.(2)
ص: 57
جواب نقد دوم
از آنجا که هیچ دانشمندی معصوم نیست، اختلاف نظر علمی در بین آنها و نقد آن یک امر طبیعی و موجب رشد و تکامل است؛ که باید نقدها و برخورد با نظرها عالمانه و مؤدّبانه انجام پذیرند. علامه مجلسی نیز با آن مقام والای علمی، اختلاف نظرهایی با سایر دانشمندان اعم از فقها، حدیث شناسان، متکلمین، و غیر آنها داشته است که نمی توان گفت در کلیه این اختلاف آراء او مُصیب بوده و سایر اندیشمندان کاملًا در اشتباه بوده اند.
در برخورد با نظریات علامه مجلسی رحمه الله سه شیوه دیده می شود.
1. نقد با احترام به مقام او.
2. نقد تُند همراه با جملات نامناسب با شأن او.
3. برخورد غیر علمی با هتاکی و کلمات جسارت آمیز.
و ما در این قسمت به نمونه هایی از این سه روش اشاره می کنیم:
1. از جمله کسانی که برخی از نظریات علامه مجلسی را با کمال ادب و احترام نقد کرده اند آیة اللَّه مصباح یزدی حفظه اللَّه تعالی می باشد، ما پیش از بیان و نقد حضرت استاد مد ظلّه آن بخش از سخن علامه مجلسی رحمه الله را که مورد نقد واقع شده است می آوریم تا روشن شود نقد ایشان ناظر به کدام بخش از سخن او است:
علامه مجلسی رحمه الله: «بدان که اجماع امامیه بلکه اجماع مسلمین- مگر برخی که فیلسوف نما هستند و خود را در میان مسلمانان درآورده اند تا اصول آنان را تخریب و عقائد شان را تباه سازند- براین است که ملائکه وجود دارد، و آنان اجسام لطیف نورانی هستند که ...».(1)
ص: 58
استاد مصباح: گروهی از متکلمان به بحث درباره ماهیت ملائکه پرداخته اند و قائل اند که آنان اجسام لطیفی هستند که به اشکال خوب نمایان می شوند.
و جمعی از پژوهشگران امامیه و دیگران نیز از آنان پیروی نموده اند، سپس گروهی از فلاسفه اسلام که دوست داشتند ظواهر دینی را بر مبنای فلسفی و آراء خود در علوم عقلی تطبیق دهند، ملائکه را بر عقول مجرده و نفوس فلکیه تطبیق داده اند، چنانکه هفت آسمان، کرسی، و عرش را نیز به فلک های نه گانه منطبق کرده اند- با اینکه فلک های نه گانه فرضیه ایست که علم جدید آن را رد می کند-، و چون آنها در بعضی از تطبیقات اشتباه کرده اند ما به آنان این گمان بد را نمی بریم که خود را در میان مسلمانان در آورده اند تا دینشان را تباه سازند! چگونه و حال آنکه آنان بسیاری از پایه های دین، و قواعد عقلی را که بسیاری از اصول اعتقادی بر محور آنها می چرخد استوار ساخته اند، چه بسا امثال این اشتباهات از دیگران نیز بیش از آنان سر زده است، هرچند خود می پندارند که کار نیک می کنند، و ما در حق آنان نیز جز حسن ظن نداریم مگر کسی که دلیل قطعی بر سوء نیت و خباثت باطنی او داشته باشیم، به خدا پناه می بریم.
از سوی دیگر ما هیچ دلیلی نداریم که فلاسفه اسلامی ملائکه جسمانی را مطلقاً رد کرده باشند، بلکه دلیل بر خلاف آن داریم.
و از جهت دیگر اگر بپذیریم که اجماع امت یا امامیه بر جسمانی بودن برخی فرشتگان است، هیچ اجماعی بر جسمانی بودن همه ملائکه- حتّی کروبیون، و مهیمنین، و عالین- نداریم.
بنابراین مسأله به آنگونه که مؤلف- که خدایش رحمت کند- تصور می کند نیست.(1)
ص: 59
2. برخی دیگر نسبت به او و بحارالانوار به گونه ای به نقد پرداخته اند که گاه نقد که باید در راستای اثبات حقایق و جدا نمودن درست از نادرست و اصلاح کاستی ها باشد، به سمت تمسخر و حرمت شکنی تغییر جهت داده است.
از جمله استاد جلال الدین آشتیانی که ایراداتی بر علامه مجلسی رحمه الله و بحارالانوار وارد کرده است، و مُحقق معاصر آقای رضا مختاری ده مورد از آنها را عیناً نقل کرده و پس از پاسخ منطقی و مؤدّبانه با اشاره به خطاهای موجود در گفته های او چنین می نویسد:
اینها ده نمونه از سخنان و تسامحات حضرت استاد آشتیانی در یک مقاله چند صفحه ای است. وقتی در مقاله ای کوتاه این تعداد سهو و خطا رخ دهد (علاوه بر موارد جزئی دیگر که ذکر نشد) با اینکه مقاله به دلیل چاپ و نشر در شمارگانی وسیع، علی القاعده با دقت نوشته می شود، و از سویی دیگر از هفت خوان ویرایش و تحریریه مجله می گذرد، چگونه می توان انتظار داشت که در کتابی به عظمت بحار، هیچ اشتباهی رخ ندهد؟! با اینکه علامه
ص: 60
موفق به تبییض برخی مجلدات آن و تأمّل دوباره در آنها نشده است.
پیداست که انسان غیر معصوم، مصون از خطا نیست و کسی نگفته که علامه دچار هیچ اشتباهی نشده است. حتی ابن سینا- که به گفته استاد «در نبوغ نظیر ندارد» و به فرموده امام خمینی قدس سره الشریف: «لم یکن له کفواً أحد»- دچار اشتباهات بزرگ شده، و مرحوم صدر المتألهین- قدس سره- در اسفار (ج 9، ص 109- 120) بیش از ده اشتباه او را بیان کرده و چنین گفته است:
و اما شیخ صاحب «الشفاء» سرگرمیش به امور دنیوی بدینگونه نبوده است، و شگفت آنکه هر گاه بحثش به تحقیق درباره هویات وجودی- نه امور عامه و احکام کلی فلسفی- می رسد ذهنش کند و ناتوان می شود، و این در بسیاری از موارد رخ داده است، از جمله ...(1) بنابراین تبیین اشتباهات دیگران خدمتی به علم است؛ ولی تبیین اشتباه با برهان، با توهین و تمسخر فرق بسیار دارد.(2) 3. برخی نیز بجای نقد ناسزا گفته اند که در این زمینه حضرت آیة اللَّه سبحانی چنین نوشته اند:
«بعضی از مستشرقان چون «ادوارد براون» مؤلف تاریخ ادبیات ایران و بعضی از نویسندگان معاصر یعنی نویسندگانی که از نشر روایات خاندان عصمت و طهارت دلشاد نمی باشند، مجلسی را با نیزه های انتقادی خود، هدف قرار داده اند و در ترکش آنان جز ناسزاگویی چیز دیگری وجود ندارد که این خود از نقد منطقی کاملًا به دور است. اینها غیر از این موضوع راهی برای
ص: 61
حمله به مجلسی نیافته اند و همواره او را به کم خردی و به تلاش بی ثمر متهم می کنند.
البته هیچ کدام از این مسائل، از شخصیت و مقام شامخ علامه مجلسی نمی کاهد، چون گفته شده است که: «آن کس که تألیف کند، هدف قرار خواهد گرفت».
چنانچه علامه در صدد جلب رضایت این نوع افراد می بود، لازم بود که دست از تلاش بر می داشت. اما پشتوانه و حامی وی فقط رضایت خداوند متعال و پیامبر گرامیش و امامان معصوم بوده است. بیت زیر، گویای زبان حال اوست:
إذا رَضِیَتْ عَنِّی کِرامُ عَشیرتی
فَلا زال غضباناً عَلَیَّ لِئامُها
هرگاه بزرگواران قومم از من خشنود گردند، در عوض، فرومایگان آن از من خشمگین خواهند شد».(1)
ص: 62
1. حضور در دربار صفویه
یکی از انتقادهایی که بر عملکرد سیاسی علامه مجلسی شده، حضور وی در دسستگاه حکومت صفوی و همکاری با سلاطین معاصر خود و به عبارت صریحتر، وارد کردن اتهام عالمِ درباری بودن، نسبت به ایشان است.
آنچه در پاسخ به این انتقاد می توان گفت، این است که رابطه داشتن با سلاطین و همکاری با آنها در امور سیاسی و مذهبی، امر تازه و بدیعی نبوده که مجلسی آغازگر آن باشد. معاشرت با سلاطین با اغراض صحیح، امری است که در طول تاریخ اسلام، از دوران حضرت علی علیه السلام مرسوم و معمول بوده است.
از نمونه های حضور امامان و علمای شیعه در دربار خلفا و سلاطین، به موارد متعددی می توان اشاره کرد، مانند حضور حضرت علی علیه السلام در دستگاه خلافت خلفای ثلاث و در بعضی موارد همکاری با آنها، پذیرش منصب ولایت اهواز توسط عبداللَّه نجاشی یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام در حکومت منصور دوانیقی، قبول منصب وزارت از سوی علی بن یقطین به توصیه امام موسی کاظم علیه السلام در زمان خلافت هارون الرشید، قبول ولایت عهدی مأمون عباسی از طرف امام رضا علیه السلام، همچنین وزارت یافتن خواجه نصیر الدین طوسی در دستگاه سلطنتی هلاکوخان مغول، رابطه علامه حلی با الجایتو- سلطان مغول- و نیز در دوران صفویه، حضور و مشارکت سیاسی علمای برجسته و مشهور شیعه مانند محقق کرکی، شیخ بهایی، محمد تقی مجلسی، محمد باقر سبزواری، آقا حسین خوانساری و علامه مجلسی در حکومت صفوی و قبول مناصب و مشاغل سیاسی مذهبی توسط آنها، همه و همه، گویای این حقیقت است که همکاری علمای شیعه با حکام مسلمان شیعه و سنی، به منظور ترویج دین و تقویت مبانی مذهب جعفری، امری جایز و گاه واجب بوده است. بنابراین، اگر کسی به یکی از علمای بزرگ که
ص: 63
مورد احترام دانشمندان دینی هستند، خرده بگیرد، باید نسبت به عملکرد همه آنها پاسخ گو باشد؛ زیرا انتقاد از برخی از آنها در عمل مشترک، دور از انصاف است.
حضور علامه مجلسی در دربار صفوی و همکاری، مشارکت و مشاوره او با سلاطین معاصر در امور سیاسی، و قبول منصب شیخ الاسلامی بنابر مصالحی از قبیل اجرای احکام دینی، امر به معروف و نهی از منکر، دفع ظلم ظالم از مظلوم (1)، ترویج مذهب امامیه و معارف شیعه در قبال تبلیغ مذهب اهل تسنن توسط مخالفان در دولت عثمانی بوده است.
رعایت اصل مصلحت، امر به معروف و نهی از منکر، اصل نصیحت حکام و سلاطین (2)، و مراعات اهم و مهم در مقام تزاحم تکالیف شرعی، از قواعد فقهی و اصولی مذهب شیعه است که مبنای مشروعیت رابطه داشتن و همکاری علما با سلاطین به حساب می آید. البته در این میان، پادشاهان صفویه نسبت به سایر سلاطین، از امتیاز ویژه ای برخوردار بودند، و آن عبارت از این بود که سلاطین این سلسله، از آغاز تا فرجام، مروّج تشیّع، مجری احکام شریعت، و حامی دین و علمای دینی بودند. حتی برخی از سلاطین این سلسله چون شاه طهماسب اول، سلطنت را حق مجتهد و نایب امام زمان- عجل اللَّه تعالی فرجه- می دانست و خود را عامل مجتهد، معرفی می کرد. در واقع، در طول دوران صفویه به جز دوره کوتاه شاه اسماعیل دوم، سلاطین صفویه جملگی
ص: 64
تابع و مجری نظرهای علمای شیعه بودند. در تأیید مطالب فوق شواهد تاریخی فراوانی را از منابع دوره صفویه می توان ارائه نمود ... لذا علمای شیعه حفظ و تقویت یگانه حکومت مقتدر شیعی را که مدافع عقاید و مذهب تشیّع و عالمان شیعی و کشور شیعه در برابری مخالفان بوده است، بر اساس اصول و مبانی مذکور، وظیفه شرعی خود می دانستند و دانشمند مورد مطالعه ما نیز از این قاعده مستثنی نبود.(1)
کتابهایی که بعد از صفویه نوشته شده، سعی دارند سلاطین صفوی را افرادی حقّه باز و عیاش معرّفی کنند(2)؛ ولی کتابهایی که در زمان صفویه نوشته شده مثل تاریخ عالم آرای عباسی و نوشته های میرداماد در کتاب اربعة ایام (3) و گفته های شیخ بهایی (4) و امثال این بزرگان مطلب را به گونه دیگر بیان کرده اند.
از گفته های این بزرگان، استفاده می شود که حد اقل بعضی از آنان دارای معتقدات درست و اهل عبادت و اطاعت بوده اند. بررسی این امر مقاله مستقلی می طلبد. غرض اینکه قضاوت عجولانه و پذیرش شایعات از انصاف به دور است.
تاریخ نویسان بعد از صفویه نوعاً می نویسند: سلطان حسین مردی ساده لوح و ترسو بود. وی در مقابل افغان ها به زودی تسلیم شد؛ ولی صاحب روضات در شرح حال ملا اسماعیل خواجویی از مرحوم خاتون آبادی که خود، حاضر صحنه بود نقل کرده که هشت ماه قوای دولت در مقابل افغان ها ایستادگی کردند ...(5)
ص: 65
«وقتی که شاه سلیمان مرد، فرزندش سلطان حسین در 25 سالگی به سلطنت رسید، آن زمان ایران در معرض حمله افاغنه و ازبک ها و قدرت های عثمانی قرار داشت. اگر امثال مجلسی شاه جوان را هدایت نمی کردند، خطر دشمن در همان سالیان اول به جای اصفهان، کشور را نابود می کرد. در این وضع آشفته باید دید وظیفه شرعی چیست؟(1)
در زمانی که سلاطین با جملاتی چون: فرمان دادیم، امر فرمودیم، اراده نمودیم، به پابوس آمدید و ... با وزیران و صاحب منصبان سخن می گفتند، شاه سلیمان صفوی در حضور بزرگان مملکت چندین بار از علامه مجلسی التماس می کند و کلمه التماس بر زبان می آورد که علّامه مجلسی رحمه الله منصب شیخ الاسلامی را بپذیرد، در این زمینه مورخ شهیر خاتون آبادی می نویسد: «شاه سلیمان صفوی ... مکرر بر زبان
ص: 66
خجسته بیان لفظ التماس جاری ساختند ...»(1).
از آنچه گفته شد معلوم می گردد که علّامه مجلسی و سایر علما نیازی به سلاطین صفوی نداشتند، بلکه آنها محتاج این بزرگان بودند، و اینان به مقتضای مصالح اسلام و انجام وظایف شرعی برای پیاده نمودن حق و عدالت و سربلندی اسلام این مناصب را قبول می کردند؛ همانگونه که قبول نکردن و ابا نمودن آنان از قبول چنین مناصبی نیز بر همین مبنا است، و همه حکایت از آن دارد که معیار آنها آن چیزی است که به عنوان وظیفه و مسؤولیت دینی در هر زمان تشخیص می دادند.
1. «از مرحوم آیت اللَّه آقای حاج سید احمد خوانساری نقل شده که یکی از راهیان سیر و سلوک و آگاهان به علوم غریبه که از هوش سرشار آقا حسین خوانساری در دوران تحصیلات او با خبر بوده، بعد از آنکه آقا حسین استاد کل گشته و شیخ الاسلامی دربار شاهان صفوی را قبول کرده است با او ملاقات می کند و به او می گوید: حیف از آن استعداد و نبوغ و تحصیلات عالیه که آن را سرانجام به دربار سلاطین معاوضه کردی. آقا حسین می فرماید: این پست را برای قضای حوائج مسلمین انتخاب کردم نه برای گذران امر زندگی خودم. آن عارف می گوید: اگر چنین است حق با تو است».(2) 2. محدث نوری در خاتمه مستدرک الوسائل به نقل از تاریخ خاتون آبادی نقل می کند که در سال 1115 شاه سلطان حسین صفوی از جمال المحقّقین خوانساری می خواهد که منصب شیخ الاسلامی را بپذیرد، و او جواب ردّ می دهد؛ و همچنین
ص: 67
عالم بزرگوار میر محمدباقر خاتون آبادی نیز از قبول آن سر باز می زند.(1) و در کتاب وقایع السنین و الأعوام چنین آمده:
اصرار پادشاه با جمعی از اشراف و عالیجاهان چون ابراهیم آقا یوزباشی و اسماعیل آقا جبّه دار باشی و جعفر قلی آقا و میرزا ابراهیم واقعه نویس و میرزا اشرف منجم باشی و میرزا معزّ حکیم باشی، با اصرار این جمع از بزرگان و سلطان وقت، عالم کامل میر محمد باقر با بیان وجوه شرعیه از پذیرش این شغل عذر خواهی کرد، و بالاخره با مشاوره ایشان و آقا جمال چهار نفر برای پذیرش این منصب معرفی شدند، و مرحوم میر محمد صالح این منصب را پذیرفت.(2) 2- مدح و ثناگویی سلاطین صفویه
دومین انتقادی که نسبت به رفتار سیاسی علامه مجلسی شده است، مدح و ثناگویی سلاطین صفوی است که در دیباچه برخی از کتب فارسی او آمده است. وی در مقدمه برخی از تألیفات فارسیش مانند: حق الیقین، زاد المعاد و رساله ترجمه قصیده دعبل خزاعی، پادشاهان معاصر خود را ستوده و القابی در مدح آنان آورده
است. برخی از نویسندگان معاصر، رفتار مزبور علامه مجلسی را مورد انتقاد قرار داده اند. به ویژه، وی از جانب مؤلف کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی مورد شدیدترین اعتراضات و نکوهش ها قرار گرفته است.
در پاسخ به این انتقاد جوابهای متعددی داده شده که اجمالًا به آنها اشاره می شود:
اولًا: همان گونه که در پاسخ مورد اول گفته شد، علامه مجلسی، آغازگر
ص: 68
این رسم در بین علمای شیعه نبوده و آخرین آنها هم نیست. تألیف کتاب و اهدای آن به سلاطین، و مدح و ثنای آنها در مقدمه اینگونه تألیفات، از زمان شیخ صدوق رحمه الله، معمول و مرسوم بوده و عدّه زیادی از علمای شیعه، به این مرسومات عمل نموده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
شیخ صدوق رحمه الله، کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام را به اسم صاحب بن عبّاد، وزیر فخر الدوله دیلمی تألیف کرد و آن را به وی اهدا نمود.
علامه حلّی، به پاس خدمات و اقدامات الجایتو در رسمیّت بخشیدن به مذهب تشیّع، کتابهای معروف خود در بحث امامت، یعنی نهج الحق و کشف الصدق و منهاج الکرامة را به سلطان مغول اهدا کرد و او را در مقدمه این دو کتاب، با اوصاف و القاب اغراق آمیزی ستود.
... عبد الرزاق لاهیجی، گوهر مراد را به شاه عباس ثانی اهدا کرد.
همچنین ملا محسن فیض کاشانی، آقا جمال خوانساری و میر محمد حسین خاتون آبادی، برخی از تألیفاتشان را به نام سلاطین معاصر خود، تألیف و به آنان اهدا کردند. مانند نمونه های فوق، در میان عالمان شیعه بسیار است و علامه مجلسی نیز مانند دیگر علمای معاصر خود، به رسم معمول عمل کرده است.
ثانیاً: علما از باب نصیحت ملوک، این کتابها را به نام آنها می نوشتند و هدف آنها از اهدای این کتب به سلاطین، متنبّه و بیدار ساختن پادشاهان معاصر خود بوده است.
ثالثاً: غرض علما از اهدای آثار برجسته خود به سلاطین، حفظ و بقای آثار خود و امکان استفاده عموم از آن تألیفات بوده است.
در پایان سخن، نکته ای که در مورد علامه مجلسی گفتنی است اینکه این شخصیت بزرگ، اثر مشهور خود، یعنی کتاب بحارالانوار را به نام هیچ یک از پادشاهان معاصر خود، نکرده است. وی تنها برخی از کتبی را که در ایام تصدی منصب شیخ الاسلامی به رشته تحریر در آورده، به پادشاهان معاصر خود اهدا کرده، و غرض وی همانگونه که گفته شد، نصیحت حکام مسلمین و
ص: 69
متنبّه ساختن آنها به وظایف دینی شان بوده است.(1) «در خاتمه، مختصراً به علل و انگیزه های انتقاد برخی از نویسندگان نسبت به اندیشه و عمل سیاسی عالمان شیعه در دوران صفوی می پردازیم.
در مورد ریشه یابی علل و انگیزه های این انتقادها به موارد زیر می توان اشاره کرد.
نخستین علّت، عدم اطّلاع کامل منتقدان، از اوضاع و شرایط سیاسی- اجتماعی حاکم بر روابط سیاسی علما با سلاطین معاصر آنها است.
دومین عامل، نا آگاهی اینگونه نویسندگان نسبت به مسؤولیت بزرگ و مهم علمای دینی در برابر هدایت جامعه و ترویج دین و مذهب امامیه است.
انگیزه سوم، سوء نظر مستشرقان و پیروان آنها نسبت به عالمان دین، به ویژه عالمان شیعه است».(2) «علاوه بر آنچه گفته شد، نکته مهمّی را که باید در تبیین اندیشه سیاسی عالمان دینی و ارزیابی عملکرد سیاسی شان مورد توجه و تأمّل قرار داد، این است که اندیشه سیاسی و رفتار سیاسی آنان را باید بر اساس مبانی نظری خودشان و نیز بر مبنای مقتضیات اوضاع سیاسی اجتماعی و به عبارت دیگر، براساس شرایط زمان و مکان آن دوران، مورد نقد و بررسی قرار دهیم و بعد از آن، به داوری بپردازیم که آیا در آن زمان، با توجه به شرایط نظری و واقعی، اتخاذ چنان موضعی و یا انتخاب چنان عقیده ای صحیح و درست بوده است یا نه؟ والّا اگر اندیشه و عملکرد آنها را از چارچوب و بستر زمان و مکان خارج نموده، مطابق با شرایط فرهنگ و افکار عمومی معاصر، مورد مقایسه و قضاوت قرار دهیم، علاوه بر خطای نظری، دچار خطای عملی و ظلم نسبت به صاحبان اندیشه و گمان ناصواب در حقّ عالمان بزرگ شیعه نیز شده ایم.
ص: 70
نتیجه گیری:
با توجه به نمونه های تاریخی همکاری ائمه معصوم علیهم السلام با خلفا، و نیز تعامل و روابط نزدیک علمای شیعه با سلاطین و پادشاهان جائر، موضع و عکس العمل سیاسی علامه مجلسی در قبال سلاطین صفوی، و نیز عملکرد سیاسی وی را می توان بازتابی از شرایط محیط سیاسی و تاریخی او، و نیز پاسخی مثبت و کارآمد نسبت به نیازها و مقتضیات جامعه سیاسی و دینی در عصر این دانشمند، و استفاده مطلوب و عملی از اختیارات ولی فقیه در مسائل حکومتی، و واکنش بهنگام در برابر ناهنجاری های سیاسی اجتماعی، و بالأخره، حسّ
مسؤولیت پذیری وی در اصلاح جامعه مسلمانان دانست. از این رو، انتقادات برخی از نویسندگان نسبت به رفتار سیاسی این اندیشمند، ناعادلانه، غیر علمی و غیر مستند به واقعیات تاریخی است».(1)
همانگونه که ذکر شد، در مقدمه بعضی از کتب علامه مجلسی مدح و ثنای سلطان معاصر دیده می شود که از آن جمله است کتاب (زاد المعاد).
«... در کشور خودمان بعضی از نویسندگان، صفحه اول کتاب زاد المعاد مرحوم مجلسی را فتوکپی و بین بعضی از دانشجویان توزیع کرده بودند. به دنبال عبارات مقدمه زاد المعاد که مشتمل بر مدح و ثنای شاه سلطان حسین صفوی است نوشته بود: ببینید این عالم صفوی درباری در کتاب دعا که وضع شده برای (انقطاع عن الخلق و توجه به خالق) چه تمجیدی از سلطان صفوی نموده است. نگارنده گوید:
این شخص که خود را دلسوز مذهب معرفی کرده بود، هرگاه با خبرگان فنّ مشورت و انصاف را رعایت می کرد، خود را گرفتار اهانت به مرزبان دیانت نمی کرد.
ص: 71
اولًا: اینگونه مقدّمه نویسی، معلوم نیست از مؤلّف باشد زیرا شواهدی در کار است که ناسخان در مقدمه کتابها تصرّف، و چیزهایی را از پیش خود اضافه می کردند.
ثانیاً: نزد این جانب یک نسخه خطی قدیمی از زاد المعاد است که ذکری از سلطان حسین در آن نیست. همانگونه که در مقدمه بحار و تحفة الزائر و بسیاری از کتابهای دیگر ایشان این امر وجود ندارد.
ثالثاً: شرایط و موقعیّت تاریخی کشور و خطراتی را که متوجّه کشور و اساس مذهب بوده باید در نظر گرفت، نه اینکه چشم بسته شروع به هتّاکی نمود».(1) از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که:
الف) مجلسی عالمی بیدار و سیاستمداری هوشیار بوده است.
ب) مجلسی در اثر آتیه بینی علاوه بر آنکه برای پیش گیری از اندراس و نابودی میراث فرهنگی مذهب، کتاب بحارالانوار را تألیف نمود و با این تدبیر بزرگترین دائرة المعارف شیعی را به وجود آورده، از تحریف کتابهای اهل سنت نیز جلوگیری کرد و راه این خطر را تا حدّ زیادی مسدود نمود و با هشداری که داد وظیفه آیندگان را در مقابل تحریف محرّفان؛ و خیانت خائنان روشن ساخت.
ج) آنچه علامه به آن هشدار داد، امروز شاهد آن هستیم و باید تا حدّ امکان از تحریف حقایق جلوگیری نماییم.
د) با تحقیقی که نسبت به مقدمه زاد المعاد و امثال آن به عمل آمد مشخص شد که مدح و ثنای سلاطین در اول این کتاب و بعضی دیگر از
ص: 72
تألیفات این عالم ربانی مربوط به ناسخان این کتابها است، و یا محمول بر تشخیص وظیفه در شرایط خاص زمانی و مکانی بوده است.
ه) بر متصدّیان کتابخانه های ایران اسلامی است که از نسخه های خطی و چاپی بدون تحریف حدّ المقدور محافظت نموده و به ارباب تحقیق اجازه دهند برای ابطال تحریفات از آنها عکس برداری نمایند تا راه علامه مجلسی در حفظ کیان و مذهب ادامه یابد.(1)
ص: 73
در باب امور سیاسی، آن مقداری که من عرض کردم که تاریخ نمی دانم و اگر دیده باشم یادم نمانده است دیگر حالا، اما خوب این تاریخ صد ساله، صد و چند ساله اخیر در دست است، ما یک خرده جلوترش می رویم می بینیم که یک طایفه از علما، اینها گذشت کرده اند از یک مقاماتی و متصل شده اند به یک سلاطین، با اینکه می دیدند که مردم مخالفند، لکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامی و ترویج مذهب حق، اینها متصل شده اند به یک سلاطینی و این سلاطین را وادار کردند خواهی نخواهی برای ترویج مذهب، مذهب تشیع. اینها آخوند درباری نبودند، این اشتباهی است که بعضی نویسندگان ما می کنند، اطرافیان سلاطین این آقایان بودند، اینها اغراض سیاسی داشتند، اغراض دینی داشتند. نباید یک کسی تا به گوشش خورد که مثلًا مجلسی رضوان اللَّه علیه، محقق ثانی رضوان اللَّه علیه، نمی دانم شیخ بهائی رضوان اللَّه علیه، با اینها روابط داشتند و می رفتند سراغ اینها، همراهی شان می کردند، خیال کند که اینها مانده بودند برای جاه و- عرض می کنم- عزّت و احتیاج داشتند به اینکه سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتی بکنند، این حرفها نبوده در کار، آنها گذشت کردند، یک گذشت، یک مجاهده نفسانی کردند برای اینکه این مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها
ترویج کنند. در یک محیطی که اجازه می گرفتند که شش ماه دیگر اجازه بدهید ما حضرت امیر را سبّ کنیم، وقتی جلوگیری از سبّ حضرت امیر می خواستند بکنند- در یکی از بلاد ایران شنیدم اجازه خواستند که خوب شش ماه دیگر
ص: 74
صبر کنید ما سبّش بکنیم- اینها در یک همچو محیطی که سبّ حضرت امیر اینطورها بوده و رایج بوده و از مذهب تشیع هیچ خبری نبود و هیچ اسمی نبوده، اینها رفتند مجاهده کردند، خودشان را پیش مردم، مردم آن عصر شاید اشکال به آنها داشتند از باب نفهمی، چنانچه حالا هم اگر کسی اشکال کند نمی داند قضیه را، غرض ندارد، نمی داند قضیه را، زمان ائمه هم- خوب- بودند، علی بن یقطین از وزرا بود، در زمان ائمه هم بودند، حضرت امیر بیست و چند سال به واسطه مصالح عالیه اسلام در نماز اینها رفت- عرض بکنم که- تبعیت از اینها کرد برای اینکه یک مصلحتی بود که فوق این مسائل بود، سایر ائمه علیهم السلام هم گاهی مسالمت می کردند، یک وقتی نمی شد آن وقت چه می کردند. مصالح اسلام فوق این مسائلی است که ما خیال می کنیم، این دسته از علمایی که جانفشانی کردند و خودشان را جور می کردند که حالا شما به آنها اشکال می کنید از باب اینکه اطلاع بر واقعه ندارید، نه اینکه سوء قصد دارید، نه اینکه سوء نیّت دارید، اطلاع از واقعیات ندارید، این آدم سازی است، نه این است که اینها درباری شدند، اینها می خواهند آدم بسازند.(1)
امثال مرحوم مجلسی که در دستگاه صفویه بود، صفویه را آخوند کرد، نه خودش را صفویه کرد. آنها را کشاند توی مدرسه و توی علم و توی دانش و اینها تا آن اندازه ای که البته توانستند ... برای اینکه مقصد این است که انسان درست بکنیم. اگر انسان بتواند که محمد رضا را انسان کند، بسیار کار خوبی است. انبیا برای همین آمده اند. پیغمبر اکرم برای خاطر اینکه این کفار مسلمان نمی شدند و اعتنا به این مسائل را نمی کردند غصه می خورد، «فَلَعلَّک باخِعٌ نَفْسَک»(2).(3)
ص: 75
این عالم بزرگ که در نشر و بسط معارف اسلامی و علوم اهل بیت علیهم السلام و تربیت عالمان و مروّجان دین نقش بارزی داشت، خود از محضر گروهی از اساتید و شخصیتهای برجسته آن زمان در رشته های مختلف کسب علم و معارف نمود، و اجازه روایت گرفت. در این بخش نام جمعی از آنها که در دست بود آورده می شود:
1- ابو الحسن مولی حسن علی بن مولی عبد اللَّه بن حسین شوشتری اصفهانی رحمه الله، مؤلف کتاب تبیان در فقه، متوفای سال 1075. علّامه مجلسی در شمار تعدادی از بزرگان مشایخ و اساتید خود می گوید: الافضل الاکمل مولانا حسن علی التستری.(1)
2- امیر حسین بن حیدر عاملی کرکی رحمه الله صاحب تألیفاتی گرانقدر، علامه مجلسی در صحت کتاب فقه الرضا بر ایشان اعتماد نموده است.(2)
3- شیخ عبداللَّه بن جابر عاملی رحمه الله، پسر عمّه مجلسی اوّل.(3)
ص: 76
4- سید علی بن أحمد حسنی حسینی شیرازی رحمه الله، مصنف (ریاض السالکین) در شرح صحیفه کامله و (سلافة العصر) و (الکلم الطیب) و شرح بر صمدیه و کتب دیگر، معروف به سید علی خان مدنی، متولد سال 1052 در مدینه منوره، و متوفای حدود سال 1120.(1)
5- امیر علی بن حجّة اللَّه حسنی حسینی شولستانی رحمه الله، مؤلف کتاب (توضیح الاقوال) و (کنز المنافع فی شرح مختصر النافع) و کتب دیگر، و متوفای سال 1060.(2)
6- شیخ علی بن شیخ محمّد بن شیخ حسن بن شهید ثانی رحمه الله، مؤلف کتب ارزشمندی از جمله شرح کافی و حاشیه هایی بر شرح لمعه و غیر آن، و متوفای سال 1103 در سن 90 سالگی.(3)
7- امیر فیض اللَّه بن غیاث الدین محمّد طباطبائی کوهپائی رحمه الله.(4)
8- مولی محسن فیض کاشانی مؤلف کتاب (الوافی) و (الصافی)، حکیم و عارف و محدث بزرگ و مفسّر و دارای تألیفات بسیار، و به نقل از سید نعمة اللَّه جزائری گفته شده است که تعداد آنها قریب به 200 کتاب و رساله است. وفاتش در سال 1091 بوده است.(5)
ص: 77
9- شیخ محمّد بن حسن حرّ عاملی رحمه الله، صاحب (وسائل الشیعه) کتاب مشهور روائی متوفای سال 1104، هم اجازه داده است و هم اجازه گرفته.(1)
10- امیر رفیع الدین محمّد بن حیدر حسینی حسنی رحمه الله، صاحب حاشیه بر اصول کافی و شرح اشارات و صحیفه کامله و چندین کتاب دیگر، متوفای سال 1099.(2)
11- سیّد محمّد بن شرف الدین علی بن نعمت اللَّه موسوی جزائری، مشهور به سید میرزا جزائری رحمه الله، مؤلف کتاب (جوامع الکلم) که احادیث شیعه را از اصول و فروع تا (حج) در آن جمع آوری کرده با حواشی و توضیحات و تمییز بین صحیح و غیرصحیح، و متوفای سال 1098.(3)
12- مولی محمّد تقی رحمه الله معروف به مجلسی اوّل پدر بزرگوار علامه مجلسی رحمه الله، و متوفای سال 1070.(4)
13- مولی محمّد شریف بن محمّد رویدشتی اصفهانی رحمه الله.(5)
ص: 78
14- مولی محمد صالح مازندرانی رحمه الله، صاحب شرح کافی و چند کتاب دیگر، و متوفای سال 1081.(1)
15- مولی محمّد طاهر بن محمّد حسین شیرازی نجفی قمی رحمه الله، صاحب تألیفاتی ارزشمند از جمله (شرح تهذیب الاحکام)، (حکمة العارفین)، و کتاب (اربعین) در امامت امیر المؤمنین و ائمّه طاهرین علیهم السلام، که در آن چهل دلیل محکم بر این موضوع اقامه نموده است و همچنین کتاب (الجامع) در اصول و چندین کتاب و رساله دیگر، متوفای سال 1098 و مدفون در جوار زکریا بن آدم اشعری در قم.(2)
16- امیر محمد قاسم بن امیر محمد طباطبائی کوهپائی رحمه الله.(3)
17- مولی محمّد محسن بن محمّد مؤمن استرآبادی رحمه الله.(4)
18- امیر محمّد مؤمن بن دوست محمّد استرآبادی رحمه الله، مجاور بیت اللَّه الحرام، و شهید در مکه معظمه به دست جمعی از مخالفین در سال 1088.(5)
ص: 79
با توجه به اینکه علامه مجلسی در جوانی به مقام والای علمی رسیده، و از همان اوان به تدریس و تربیت شاگردان در حوزه علمیه اصفهان پرداخته بود، و این کار تا پایان عمرش ادامه داشت، و در سفرهای پیش آمده هم، طالبان علم فرصت را مغتنم شمرده از محضر او بهره می بردند- که از باب نمونه اشاره می کنیم به آنچه خود او در مقدمه اجازه ای که برای فاضل مشهدی نگاشته، و در بحارالانوار ضمن کتاب اجازات (1) زیر عنوان (صورت اجازه ای که قبلًا در مشهد الرّضا علیه السلام برای بعضی از تلامذه خود نوشته ایم) آمده، و حاکی از آن است که پس از ورود ایشان به مشهد مقدس، گروه زیادی از اهل فضل به منظور کسب علم به گرد ایشان جمع شده و از محضرش استفاده نموده اند-، این سخن که:
تعداد شاگردان علامه مجلسی از هزار نفر متجاوز بوده است (2)، مورد تأیید قرار می گیرد.
علامه مجلسی رحمه الله علاوه بر تعلیم صدها شاگرد، به تعداد زیادی از علما نیز اجازه نقل حدیث و روایت داده است. محدث نوری به نام چهل و نه نفر از شاگردان و مجازان او دست یافته و آنها را در (الفیض القدسی) ذکر کرده است (3)، و پس از او
ص: 80
همانگونه که قبلًا گفته شد(1) عالم بزرگوار مؤلف (الذریعه) و (طبقات اعلام الشیعه) در مجلدات مختلف این کتابها بر اساس مدارکی علاوه بر تعداد مذکور، افراد بسیار دیگری را نام برده است، و در کتابها و نوشته های دیگری که در این راستا تألیف و تنظیم شده، و به تفحّص و جمع بندی آنان پرداخته شده، نام بسیاری از آنها آمده است؛ از جمله نقل شده، که عالم محقق و متتبّع مرحوم سید عبدالعزیز طباطبائی اسامی 200 نفر از آنها را جمع آوری نموده است.(2) و در کتاب (زندگی نامه علامه مجلسی) نوشته محقق ارجمند مرحوم سید مصلح الدین مهدوی اصفهانی از حدود 218 نفر به ضمیمه شاگردان احتمالی نام برده شده است. و در کتاب (تلامذة العلامة المجلسی) نوشته عالم بزرگوار و متتبع حجة الاسلام والمسلمین سید احمد حسینی اشکوری، جمعاً بیش از 270 نفر ذکر گردیده است، که بنا بر گفته ایشان در مقدمه کتاب، غیر از دویست و یازده نفر آنها، بقیه احتمالی هستند. و این رقم در نسخه ای از کتاب مذکور که مورد بازنگری است و حاوی دست نوشته های مؤلف و اضافات است، جمعاً به حدود 310 نفر رسیده است.
در اینجا شایسته است از معظم له تشکر نماییم که با اطلاع یافتن از کار تحقیق و تفحص ما از شاگردان و مجازان علامه مجلسی، و پس از اینکه حدود 222 نفر از آنان را شمار نموده بودیم نسخه ذکر شده (3) از کتابشان را با خوشرویی و محبت در اختیار ما قرار دادند- شکر اللَّه سعیه.
در این قسمت، ما با استفاده از کتابهای ذکر شده و کتب دیگر، از 245 نفر زیر عنوان (شاگردان و مجازان)، و از 53 نفر زیر عنوان (شاگردان و مجازان احتمالی) نام می بریم، که مجموع آنها 298 نفر خواهد بود:
ص: 81
1- مولی ابراهیم گیلانی (ابراهیم بن محراب بن ابراهیم بن خلیل لاهیجانی گیلانی) شاگرد و مجاز.(1)
تحفة الزائر ؛ المقدمة ؛ ص81
ابوری مشهدی، شاگرد و مجاز.(2)
3- سید ابراهیم قطیفی، از شاگردان.(3)
4- ابن علی، مجاز.(4)
5- شیخ ابو البرکات بن محمد اسماعیل خادم مشهدی خراسانی، مؤلف کتاب ربیع المعجزات، از شاگردان.(5)
6- مولی ابو البقاء، شاگرد و مجاز.(6)
7- حاج ابو تراب اصفهانی، مجاز.(7)
8- شریف مولی أبو الحسن بن محمد طاهر بن عبد الحمید بن موسی بن علی بن معتوق بن عبد الحمید فتونی نباطی عاملی اصفهانی غروی، صاحب تفسیر (مرآة الأنوار) و کتاب (ضیاء العالمین) و تألیفات دیگر، متوفای حدود سال
ص: 82
1140، از شاگردان و مجازان.(1)
9- مولی ابو الحسن بن یوسف مازندرانی، مجاز.(2)
10- سید ابو الحسن حسنی حسینی، مجاز.(3)
11- سید امیر ابو الحسن حسینی استرآبادی مشهدی، مجاز.(4)
12- سید ابوطالب بن امیر ابوالمعالی طباطبائی اصفهانی، شاگرد و مجاز.(5) 13- میرزا ابو طالب بن میرزا بیک بن میر ابو القاسم موسوی فندرسکی اصفهانی، شاگرد و مجاز.(6)
14- شیخ احمد بن علی بن حسن ساری اوالی، مجاز.(7)
15- شیخ احمد بن محمد بن یوسف خطی بحرانی، از برجسته ترین علمای بحرین در زمان خود، متوفای سال 1102، مجاز.(8)
ص: 83
16- امیر احمد بن محمد هادی حسینی خاتون آبادی.(1)
17- مولی افضل بن خدابخش دماوندی.(2)
18- شیخ بهاء الدین کاشی (کاشانی)، دارای تألیفاتی از جمله شرح صحیفه کامله، و شرح نهج البلاغه. و شهید به دست افاغنه در سال 1137، شاگرد و مجاز.(3)
19- سید ابو القاسم جعفر بن حسین بن قاسم محب اللَّه موسوی خوانساری، دارای تألیفاتی از جمله (مناهج المعارف) در اصول دین، و کتب دیگر، شاگرد و مجاز.(4)
20- مولی جمشید بن محمد زمان کسکری جبلی، مجاز.(5)
21- مولی حبیب اللَّه بن ملا حسن علی، مجاز.(6)
22- مولی حبیب اللَّه بن محمد ابراهیم نصر آبادی، شاگرد و مجاز.(7)
23- مولی حسن بن حسین اصفهانی.(8)
ص: 84
24- مولی حسن بن محمد دیلمی قزوینی، از شاگردان.(1)
25- شیخ حسن بن ندی بحرانی، مجاز.(2)
26- امیر سید حسین حسینی، مجاز.(3)
27- خان محمد اردبیلی، شاگرد و مجاز.(4)
28- امیر دوست محمد مازندرانی.(5)
29- مولی ذوالفقار اصفهانی، از شاگردان.(6)
30- مولی رجب علی.(7)
31- مولی رضا قلی تبریزی.(8)
32- شیخ زین العابدین بن حسن بن علی عاملی، برادر شیخ حرّ عاملی و دارای تألیفاتی از جمله شرح الاثنی عشریه وغیره، متوفای سال 1087، مجاز.(9)
33- مولی زین العابدین بن مولی عبداللَّه بن مولی محمد تقی مجلسی، مجاز.(10)
ص: 85
34- سید زین العابدین بن محمد تقی حسینی اصفهانی، از شاگردان.(1)
35- زین العابدین بن نجم الدین انصاری، از شاگردان.(2)
36- شیخ ابو الحسن سلیمان بن عبداللَّه بن علی بن حسن بن احمد بن یوسف بن عمّار ماحوزی بحرانی معروف به محقق بحرانی، صاحب تألیفات زیاد، متوفای سال 1127، مجاز.(3)
37- مولی سلیمان بن محمد گیلانی تنکابنی.(4)
38- مولی عبد الباقی بن عبد الباقی بن رضی الدین محمد حسینی ارتیمانی، مجاز.(5)
39- مولی عبد الحسین بن عبد الرضا بن فلاح کاظمی، از شاگردان.(6)
40- مولی عبد الحسین مازندرانی، مجاز.(7)
41- مولانا عبد الرزاق، مجاز.(8)
42- عبد الرزاق بن ابراهیم رضوی، از شاگردان.(9)
43- مولی عبد الرزاق بن مولی مختار گیلانی، شاگرد و مجاز.(10)
ص: 86
44- مولی عبد الرزاق یزدی، مجاز.(1)
45- مولی عبد الرضا، مجاز.(2)
46- مولی عبد الرضا کاشانی، مجاز.(3)
47- مولی عبد الصمد شریف امامی، مجاز.(4)
48- مولی عبد العظیم کاشانی، مجاز.(5)
49- مولی عبداللَّه مدرس مشهدی، شاگرد و مجاز.(6)
50- مولی عبداللَّه (بن الحسین) یزدی، مجاز.(7)
51- میرزا عبداللَّه بن عیسی بیک بن محمد صالح تبریزی اصفهانی، معروف به (افندی)، مؤلف کتاب (ریاض العلماء) در رجال، و کتابهای دیگر، متوفای سال 1117، از خواصّ شاگردان و مجاز از او.(8)
52- مولی عبداللَّه بن نوراللَّه (نور الدین) بحرانی، صاحب کتاب عوالم العلوم
ص: 87
والمعارف (جامع العلوم والمعارف والاحوال من الآیات والاخبار والاقوال) در حدود یکصد مجلد، شاگرد و مجاز.(1)
53- مولی عبداللَّه بن هادی هرندی.(2)
54- مولی عبداللَّه اردبیلی، شاگرد و مجاز.(3)
55- سید میر عبد المطلب، شاگرد و مجاز.(4)
56- سید عبد الوهاب بن محمد سعید حسنی حسینی تبریزی- جدّ سادات معروف به قاضی-، مجاز.(5)
57- مولی عزیزاللَّه، شاگرد و مجاز.(6)
58- سید عزیزاللَّه جزائری، مجاز.(7)
59- سید عطاءاللَّه حسینی خاتون آبادی، مجاز.(8)
ص: 88
60- امیر سید علی، مجاز.(1)
61- صدر الدین سیّد علی خان بن نظام الدین احمد حسنی حسینی مدنی شیرازی، مجاز.(2) و قبلًا گفته شد که مجلسی هم مجاز است از او.(3)
62- علی بن حسین کربلائی، از شاگردان.(4)
63- شیخ علی بن سلیمان بحرانی، مجاز.(5)
64- سید علی بن محمد بن اسداللَّه بن ابی طالب بن اسداللَّه حسینی عریضی، صاحب تألیفات متعدد از جمله کتاب (التراجیح) در فقه، از شاگردان.(6)
65- مولی علی اصغر مشهدی، شاگرد و مجاز.(7)
66- مولی علی اکبر، شاگرد و مجاز.(8)
67- امیر علی خان گلپایگانی، شاگرد و مجاز.(9)
68- مولی علی نقی بن رمضان علی، شاگرد و مجاز.(10)
ص: 89
69- مولی علی نقی خوئی.(1)
70- سید امیر عین العارفین بن محمد مقیم علوی حسینی عاشوری قمی، شاگرد و مجاز.(2)
71- شیخ عین علی خوانساری، از شاگردان.(3)
72- مولی فضل علی بیک، مجاز.(4)
73- سید کاظم بن حسن حسینی، مجاز.(5)
74- مولی کلب حسین بن فضل علی تبریزی، شاگرد و مجاز.(6)
75- مولانا کمال الدین بن محمد، شاگرد و مجاز.(7)
76- امیر سید محمد، مجاز.(8)
77- علاء الدین محمد، از شاگردان.(9)
ص: 90
78- مولی غیاث الدین محمد، شاگرد و مجاز.(1)
79- میرزا سید علاء الدین محمد بن ابی تراب گلستانه اصفهانی، شارح نهج البلاغه و صاحب تألیفات دیگر، متوفای سال 1100، از شاگردان.(2)
80- مولی محمد بن ابی الفتح گیلانی، مجاز.(3)
81- سید محمد بن احمد حسینی لاهیجانی، مؤلّف فهرست الکتب المأخوذ منها البحار، و کتابهای دیگر، از شاگردان.(4)
82- مولی مسیح الدین محمد بن اسماعیل فسائی شیرازی، مجاز.(5)
معمولی محمد بن جابر اصفهانی، مجاز.(6)
84- شیخ ابو جعفر محمد بن حسن بن علی، حرّ عاملی مؤلف (وسائل الشیعه) و کتابهای دیگر، مجاز، و علامه مجلسی هم مجاز از او است.(7)
ص: 91
85- شیخ بهاء الدین محمد بن تاج الدین حسن بن محمد فلاورجانی (پل ورکانی) رویدشتی اصفهانی، معروف به فاضل هندی، مجاز.(1)
86- علاء الدین محمد بن سلیمان بسطامی، از شاگردان.(2)
87- مولی محمد بن عبد الفتاح تنکابنی اصفهانی، معروف به سراب، صاحب تألیفات متعدد، شاگرد و مجاز.(3)
88- مولی بهاء الدین محمد بن حسن علی بن مولی عبداللَّه بن حسین شوشتری اصفهانی، شاگرد و مجاز.(4)
89- شیخ محمد بن علی بن محمود بن ابراهیم جزائری شوشتری.(5)
ص: 92
90- حاج محمد بن حاج علی اردبیلی اصفهانی نجفی حائری، مؤلف کتاب معروف (جامع الرواة)، متوفای سال 1101، شاگرد و مجاز.(1)
91- مولی محمد بن لاچین بن عبداللَّه گرجی اصفهانی.(2)
92- محمد بن ماجد بن مسعود بحرانی ماحوزی، متوفای حدود سال 1105، مجاز.(3)
93- نور الدین محمد بن رفیع الدین محمد، مجاز.(4)
94- امیر سید بهاء الدین محمد بن محمد باقر حسینی مختاری سبزواری نائینی اصفهانی، دارای تألیفات زیاد، متوفای حدود سال 1140، مجاز.(5)
95- میرزا محمد بن محمد رضا بن اسماعیل بن جمال الدین محمد قمی مشهدی، مؤلف تفسیر (کنز الدقائق) و کتب دیگر، شاگرد و مجاز.(6)
96- سید محمد بن محمد قاسم بن محمد حسینی خلخالی، شاگرد و مجاز.(7)
97- میرزا سید قوام الدین محمد بن محمد مهدی حسینی سیفی قزوینی، متوفای سال 1150، مجاز.(8)
ص: 93
98- نور الدین محمد بن مرتضی بن محمد مؤمن بن مرتضی کاشانی، دارای تألیفاتی از جمله تفسیر (الوجیز اللطیف) و (درر البحار)، مجاز.(1)
99- امیر جمال الدین محمد بن مظفر حسینی دریاباری فیروزکوهی، شاگرد و مجاز.(2)
100- شیخ محمد بن یوسف بن علی بن کنبار ضبیری نعیمی بلادی، شهید در سال 1031، مجاز.(3)
101- شیخ مولی محمد ابراهیم بن عبداللَّه بوناتی (بواناتی)، مجاز.(4)
102- میرزا سید محمد ابراهیم (ابراهیم) بن امیر محمد معصوم بن میر محمد فصیح بن میر اولیا حسینی سیفی قزوینی، دارای تألیفات زیاد، متوفای سال 1145 یا 1149، مجاز.(5)
103- میرزا محمد ابراهیم نصیری، شاگرد و مجاز.(6)
ص: 94
104- امیر محمد اشرف بن سید عبد الحسیب محمد بن سید احمد علوی حسینی عاملی اصفهانی، مجاز.(1)
105- مولی محمد اصفهانی، از شاگردان.(2)
106- سید امیر محمد اصفهانی، مجاز.(3)
107- مولی رفیع الدین محمد اصفهانی، مجاز.(4)
108- مولی محمد اکمل بن محمد صالح بهبهانی اصفهانی، مجاز.(5)
109- مولی محمد امین، شاگرد و مجاز.(6)
110- میر محمد باقر بن علی رضا بن محمد باقر حسینی عاملی اصفهانی، معروف به پیشنماز، متوفای سال 1123، شاگرد و مجاز.(7)
111- امیر محمد باقر بن امیر سید علاء الدین محمد گلستانه حسنی، از شاگردان.(8)
112- سید امیر محمد باقر بن محمد اسماعیل حسینی اصفهانی خاتون آبادی، از شاگردان.(9)
ص: 95
113- سید محمد باقر بن محمد تقی شریف رضوی حسینی قمی، از شاگردان.(1)
114- مولی محمد باقر بن محمد حسین شهرستانی، از شاگردان.(2)
115- مولی محمد باقر بن محمد حسین نیشابوری طائفی مکی، متوفای سال 1144، مجاز.(3)
116- محمد باقر بن هاشم حسینی گیلانی، از شاگردان.(4)
117- امیر محمد باقر بیابانکی، شاگرد و مجاز.(5)
118- آخوند ملا محمد باقر گلپایگانی.(6)
119- مولی محمد باقر جزی، مجاز.(7)
120- امیر محمد باقر طباطبائی اصفهانی، شاگرد و مجاز.(8)
121- نظام الدین محمد بسطامی، شاگرد و مجاز.(9)
122- شیخ محمد تقی بن مولی احمد بروجردی، مؤلف کتاب (عین البکاء)،
ص: 96
شاگرد و مجاز.(1)
123- مولی محمد تقی بن مولی عبداللَّه بن مولی محمد تقی مجلسی اول، مجاز.(2)
124- مولی محمد تقی بن محمد رضا رازی، از شاگردان.(3)
125- میرزا محمد تقی بن محمد کاظم بن عزیز اللَّه بن محمد تقی مجلسی شمس آبادی اصفهانی الماسی، نوه دختری علامه مجلسی، متوفای سال 1159، مجاز.(4)
126- مولی محمد تقی شیرازی، مجاز.(5)
127- محمد جعفر بن سلیمان بن محمد تقی دشت بیاضی قائنی، مجاز.(6)
128- سید محمد جعفر بن علی بن ثابت حسینی.(7)
129- مولی محمد جعفر اصفهانی، شاگرد و مجاز.(8)
130- مولی محمد جعفر بن محمد صادق خطیب کاشانی، از شاگردان.(9)
131- مولی محمد جعفر بن محمد طاهر خراسانی اصفهانی، متولد 1080، مجاز.(10)
ص: 97
132- مولی محمد جعفر بن محمد کاظم طالقانی، مجاز.(1)
133- محمد جعفر شیروانی، از شاگردان.(2)
134- شیخ بهاء الدین محمد گیلانی، مجاز.(3) 135- مولی محمد حسین بن ابی محمد بغمجی طوسی، مجاز.(4)
136- مولی محمد حسین بن اللَّه وردی اردبیلی، از شاگردان.(5)
137- مولی محمد حسین بن مولی حسن دیلمانی گیلانی اصفهانی، مشهور به لنبانی، متوفای 1129، از شاگردان.(6)
138- مولی محمد حسین بن حیدر علی تستری، شاگرد و مجاز.(7)
139- میر محمد حسین بن صدر الدین محمد حسینی عاشوری قمی، شاگرد و مجاز.(8)
140- امیر محمد حسین بن میر محمد صالح حسینی خاتون آبادی، نوه دختری علامه مجلسی، متوفای سال 1151، مجاز.(9)
ص: 98
141- امیر محمد حسین بن محمد طاهر بن مقصود علی، مجاز.(1)
142- میرزا محمد حسین بن میرزا محمد مؤمن شیرازی، مجاز.(2)
143- شیخ محمد حسین بن یحیی نوری مازندرانی، شاگرد و مجاز.(3)
144- شیخ محمد حسین مکی، مجاز.(4)
145- سید امیر محمد حسینی، مجاز.(5)
146- سید میرزا قوام الدین محمد بن محمد مهدی حسینی سیفی قزوینی، مجاز.(6)
147- ربیع الدین محمد حسینی اصفهانی، شاگرد و مجاز.(7)
148- میرزا رضی الدین محمد حسینی گیلانی، شاگرد و مجاز.(8)
149- امیر محمد حسینی مازندرانی، شاگرد و مجاز.(9)
150- حاج محمد خوانساری، شاگرد و مجاز.(10)
ص: 99
151- مولی محمد داود، مجاز.(1)
152- میرزا محمد رحیم بن محمد مؤمن عقیلی استرابادی اصفهانی، مجاز.(2)
153- مولی محمد رشید بن محمد علی، از شاگردان.(3)
154- محمد رضا بن ایوب کاظمی، از شاگردان.(4)
155- محمد رضا بن ملا حاجی شولستانی شیرازی، مجاز.(5)
156- محمد رضا بن صفی قلی تبریزی، از شاگردان.(6)
157- مولی محمد رضا بن محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، معروف به آقاسی- فرزند علامه مجلسی- متوفای سال 1134، مجاز.(7)
158- محمد رضا بن حاج درویش شهمیرزادی کهدمی، شاگرد و مجاز.(8)
159- مولی محمد رضا بن مولی محمد صادق بن مولی مقصود علی مجلسی- پسر عموی علامه مجلسی-، شاگرد و مجاز.(9)
160- مولی محمد رضا اردبیلی، شاگرد و مجاز.(10)
ص: 100
161- سید امیر محمد رضا گلپایگانی، شاگرد و مجاز.(1)
162- مولی محمد رضا هزار جریبی، شاگرد و مجاز.(2)
163- مولی محمد رفیع بن فرج گیلانی، معروف به ملا رفیعا، شاگرد و مجاز.(3)
164- میر محمد رفیع بن محمد زمان بن شفیع طالقانی دیلمی گیلانی، از شاگردان.(4)
165- مولی محمد زمان بن کلب علی تبریزی اصفهانی، شاگرد و مجاز.(5)
166- مولی محمد سدید بن احمد گیلانی تنکابنی، شاگرد و مجاز.(6)
167- مولی محمد سعید اصفهانی تبریزی، مجاز.(7)
168- سید محمد سلیم بن برهان الدین بن سید شاهی موسوی زنجانی، از شاگردان.(8)
169- مولی محمد شفیع تویسرکانی، شاگرد و مجاز.(9)
ص: 101
170- مولی محمد شفیع بن نورالدین محمد اصفهانی خاتون آبادی، شاگرد و مجاز.(1)
171- محمد شفیع بن مولی محمد باقر نیشابوری، مجاز.(2)
172- محمد شفیع بن محمد رفیع اصفهانی، مشهور به قارئ البحار، شاگرد و مجاز.(3)
173- مولی محمد صادق، شاگرد و مجاز.(4)
174- مولی محمد صادق بن محمد بن عبد الفتاح تنکابنی اصفهانی، از شاگردان.(5)
175- مولی محمد صادق بن محمد تقی، مجاز.(6)
176- امیر محمد صادق بن محمد طاهر بن میر سید علی بن میر علاء الدین حسین مرعشی مازندرانی، مشهور به سلطان العلماء، شاگرد و مجاز.(7)
177- مولی محمد صادق بن محمد کاظم خوانساری اصفهانی، شاگرد و مجاز.(8)
178- محمد صادق بن محمد لاریجانی، مجاز.(9)
ص: 102
179- مولی محمد صادق استرآبادی، مجاز.(1)
180- محمد صالح، از شاگردان.(2)
181- مولی محمد صالح بن عبد الرحیم یزدی.(3)
182- امیر محمد صالح بن میر عبد الواسع حسینی خاتون آبادی- داماد علامه مجلسی-، شاگرد و مجاز.(4)
183- امیر محمد صالح حسینی قزوینی، شاگرد و مجاز.(5)
184- محمد طاهر بن محمد زمان اصفهانی، از شاگردان.(6)
185- حاج مولی محمد طاهر بن حاج مقصود علی اصفهانی، شاگرد و مجاز.(7)
186- مولانا محمد طاهر اصفهانی، شاگرد و مجاز.(8)
187- میرزا محمد طاهر نائینی، مجاز.(9)
ص: 103
188- مولی محمد علی بن شاه بیک مازندرانی، شاگرد و مجاز.(1)
189- حاج محمد علی بن غدیر، شاگرد و مجاز.(2)
190- مولی محمد علی بن محمد بن محمود بن علی طبسی، شاگرد و مجاز.(3)
191- مولی حاج ابو محمد محمد علی بن محمد شفیع مشهدی، شاگرد و مجاز.(4)
192- مولی محمد علی بن محمد قاسم بن سلیمان نوری، از شاگردان.(5)
193- مولی محمد علی بن یوسف گیلانی، شاگرد و مجاز.(6)
194- ملا محمد علی اصفهانی، شاگرد و مجاز.(7)
195- شیخ محمد فاضل بن محمد مهدی مشهدی، شاگرد و مجاز.(8)
196- مولی محمد قاسم بن محمد رضا تبریزی اصفهانی، شاگرد و مجاز.(9)
ص: 104
197- مولی ابو جعفر محمد قاسم بن محمد رضا هزار جریبی اصفهانی، شاگرد و مجاز.(1)
198- مولی محمد قاسم بن محمد صادق استرآبادی، مجاز.(2)
199- مولی محمد قاسم بن محمد مؤمن اردستانی، شاگرد و مجاز.(3)
200- مولی محمد کاشانی، از شاگردان.(4)
201- مولی محمد کاظم بن حمداللَّه گیلانی دیلمی تنکابنی، از شاگردان.(5)
202- مولی محمد کاظم بن محمد باقر گیلانی، شاگرد و مجاز.(6)
203- مولی محمد کاظم بن محمد علی سبزواری، از شاگردان.(7)
204- مولی محمد کاظم تبریزی، مجاز.(8)
205- مولی محمد کاظم خراسانی، شاگرد و مجاز.(9)
206- مولی محمد کاظم شوشتری، مجاز.(10)
ص: 105
207- مولی محمد کاظم مازندرانی، شاگرد و مجاز.(1)
208- مولی محمد محسن بن محمد صادق بروجردی، شاگرد و مجاز.(2)
209- مولی محمد محسن گیلانی، از شاگردان.(3)
210- مولی محمد مراد بن محمد صادق بن محمد علی بن حیدر کشمیری، شاگرد و مجاز.(4)
211- میر محمد معصوم بن میر محمد مؤمن عقیلی شیرازی، شاگرد و مجاز.(5)
212- مولی محمد مقیم، شاگرد و مجاز.(6)
213- مولی ابو الفتوح محمد مقیم بن ابی البقاء شریف بن عبداللَّه بن ابو الحسن اصفهانی، معروف به قاضی، مجاز.(7)
214- محمد مقیم بن عبدالعالی فریدنی خوانساری، از شاگردان.(8)
ص: 106
215- مولی محمد مقیم بن محمد باقر اصفهانی، مجاز.(1)
216- پیر محمد مقیم بن پیر نور الدین اصفهانی، از شاگردان.(2)
217- مولی محمد مقیم مازندرانی، شاگرد و مجاز.(3)
218- میر محمد مهدی بن سید ابراهیم بن امیر معصوم حسینی قزوینی، مجاز.(4)
219- محمد مهدی بن محمد (رضی الدین) هروی.(5)
220- محمد مهدی بن حاج محمود، از شاگردان.(6)
221- مولی محمد مهدی استرآبادی، شاگرد و مجاز.(7)
222- مولی محمد مهدی خوانساری، شاگرد و مجاز.(8)
223- مولی محمد مؤمن بن محمد قاسم جزائری شیرازی هندی، متوفای سال 1130، مجاز.(9)
224- مولی محمد مؤمن رازی، شاگرد و مجاز.(10)
ص: 107
225- مولی محمد مؤمن کوهپایی، شاگرد و مجاز.(1)
226- شیخ محمد نبی بن محمد رحیم جنابدی (گنابادی)، مجاز.(2)
227- مولی محمد نصیر بن عبد اللَّه بن محمد تقی بن مقصود علی مجلسی اصفهانی- پسر برادر علامه مجلسی-، شاگرد و مجاز.(3)
228- مولانا محمد نصیر اصفهانی، شاگرد و مجاز.(4)
229- حاج محمد نصیر گلپایگانی، از شاگردان.(5)
230- مولی محمد هادی طبسی، از شاگردان.(6)
231- سید محمد هاشم حسنی حسینی، از شاگردان.(7)
232- محمد یوسف بن پهلوان صفر قزوینی، مجاز.(8)
233- مولی محمد یوسف بن محمد مؤمن مازندرانی، شاگرد و مجاز.(9)
234- مولی محمد یوسف رازی، از شاگردان.(10)
235- محمد یوسف قزوینی، مجاز.(11)
ص: 108
236- حاج محمود بن غیاث الدین محمد اصفهانی، شاگرد و مجاز.(1)
237- مولی محمود بن محمد مقیم طبسی، مجاز.(2)
238- مولی محمود طبسی، مجاز.(3)
239- میرزا عماد الدین محمود قمی، شاگرد و مجاز.(4)
240- نواب معمور خان هندی، مجاز.(5)
241- مولی ملک مسیح، مجاز.(6) 242- مولی موسی بن محمد (جلال الدین) کاشانی، از شاگردان.(7)
243- سید نعمت اللَّه بن عبداللَّه بن محمد بن حسین موسوی، محدث جزائری، مؤلف (الانوار النعمانیه) و کتابهای دیگر، شاگرد و مجاز.(8)
244- مولی هادی بن محمد ابراهیم بن حبیب اللَّه نصر آبادی، از شاگردان.(9)
245- مولی ولی بن رضاخان بروجردی، شاگرد و مجاز.(10)
ص: 109
در پایان یادآور می شویم که محدث نوری در الفیض القدسی ص 103 ش 48 ابو اشرف (ابوالشرف) اصفهانی را در زمره شاگردان و مجازان علامه مجلسی آورده، به استناد عبارت امل الآمل «عالم فاضل یروی عن مولانا محمد باقر المجلسی» ولی عبارت در امل الآمل مطبوع ج 2 ص 353 ش 1096 چنین است: «... نروی عن مولانا محمد باقر المجلسی عنه». و مؤلف ریاض العلماء در ج 5 ص 463 هم به نقل از امل الآمل همین عبارت را آورده است، و می گوید: او از مشایخ مجلسی اول، و از معاصرین شیخ بهائی است. و عبارت امل الآمل را مورد تأمّل دانسته به جهت اینکه علامه مجلسی به واسطه پدرش از او روایت می کند، همانطور که خود مؤلف امل الآمل نیز در آخر وسائل الشیعه تصریح نموده است.
***
ص: 110
در این بخش نام کسانی آورده می شود، که آنها را بعضی از نویسندگان به موجب قرائنی احتمال داده اند یا گمان برده اند که از شاگردان یا مجازان علامه مجلسی باشند، و همچنین چند نفر که در شمار شاگردان و مجازان آمده بودند، و برای آن سند روشنی نبود.
1- شیخ ابراهیم بن حسین بن ابراهیم گیلانی تنکابنی.(1)
2- شیخ اسماعیل بن محمد رفیع دیهوکی (2)
طبسی.(3)
3- شیخ جعفر بن عبداللَّه بن ابراهیم حویزی کمره ای اصفهانی.(4)
4- سید حامد بن محمد حسینی بدلاء مشهدی.(5)
5- حاج ملا حسین تفریشی.(6)
تحفة الزائر ؛ المقدمة ؛ ص110
زانی.(7)
7- شرف الدین بن زین الدین نائینی.(8)
8- شیر علی بن محمد ذوالفقار.(9)
9- عبد الخالق بن محمد شفیع قاینی.(10)
ص: 111
10- عبد الرحیم بن عبد العظیم قمی.(1)
11- عبداللَّه بن عبد الرحیم گیلانی معروف به هندی.(2)
12- شیخ عیسی بن محمد مؤمن بن عیسی بن موسی مسیبی خزاعی.(3)
13- مولی عبد المطلب بن حسن بن محمد اصفهانی.(4) 14- علی رضا سمنانی.(5)
15- ملا قاسم بن درویش حیدر.(6)
16- مولی سلطان محمود بن غلام علی طبسی، گفته شده مجاز است.(7)
17- ملا مجد الدین شوشتری.(8)
18- مجید بن محمد صادق حسینی.(9)
ص: 112
19- رکن الدین محمد بن علی بن ثابت حسینی.(1)
20- محمد بن فیاض اصفهانی.(2)
21- محمد بن محمد رضی کاشانی.(3)
22- محمد بن محمد صالح معروف به حاجی.(4)
23- محمد بن محمد قاسم بن آقا محمد بن رجب بیک کاوکانی.(5)
24- محمد اشرف بن زین الدین اصفهانی.(6)
25- محمد باقر بن محمد علاء الدین بن شاه ابو تراب حسینی اصفهانی، معروف به گلستانه.(7)
26- محمد باقر بن محمد صالح زاآنی اصفهانی.(8)
27- مولی محمد جعفر.(9)
28- محمد جعفر بن محمد حسین.(10)
29- میرزا محمد حاجی بن مولی محمد صالح.(11)
30- محمد حسن.(12)
ص: 113
31- ملا محمد رضا.(1)
32- محمد سعید بن حاج علی ابهری اصفهانی.(2)
33- محمد شفیع بن علی مازندرانی.(3)
34- مولی محمد شفیع بن فرج گیلانی.(4)
35- سید محمد صالح بن محمد سعید حسینی.(5)
36- محمد طاهر بن محمد تقی شاه میرزائی.(6)
37- محمد علی بن حاجی فتحی.(7)
38- مولی محمد علی بن محمد مؤمن ابهری.(8)
39- محمد قاسم بن محمد اسماعیل اصفهانی.(9)
40- مولی محمد کاظم بن صفی اللَّه گیلانی دیلمی تنکابنی.(10) 41- مولی محمد کاظم بن محمد فاضل بن محمد مهدی مشهدی خراسانی.(11)
42- میر محمد معصوم بن میر فصیح الدین (محمد فصیح) بن میر اولیاء حسینی تبریزی قزوینی.(12)
ص: 114
43- میر محمد مفید بن محمد تقی حسینی یزدی.(1)
44- محمد نبی بن نقد علی رازی عبد العظیمی.(2)
45- محمد هادی بن محمد صالح شیرازی.(3)
46- حاج محمود میمندی.(4)
47- مرتضی بن محمد یوسف افشار.(5)
48- مولی مهدی خوانساری.(6)
49- میرزا بیک بن فیض اللَّه جوینی.(7)
50- نعمت اللَّه بن عنایت.(8)
51- مولی نور الدین مازندرانی.(9)
52- ولی قراچه داغی.(10)
53- میر هاشم بحرانی.(11)
ص: 115
کسان دیگری را هم بعضی احتمال داده اند که از شاگردان علامه مجلسی باشند، و ما به جهت ضعف احتمال از ذکر آنها در بخش قبل خودداری نمودیم، از جمله:
1- سید حسین حسینی.(1)
2- رجب علی اصفهانی.(2)
3- شمس الدین آقا رضا اصفهانی.(3)
4- آقا رضی بن نبی قزوینی.(4)
5- محمد جعفر بن محمد حسین مازندرانی.(5)
6- عبد الرحیم اصفهانی.(6)
7- علی اکبر بن محمد علی ابهری جئی اصفهانی.(7)
8- میرزا حسام الدین محمد اصفهانی.(8)
9- ملا محمد باقر بن محمد تقی لاهیجی.(9)
10- محمد بدیع بن حیدر علی.(10)
ص: 116
11- سید محمد زکی بن حاج محمد اصفهانی.(1)
12- مولی محمد سعید گیلانی.(2)
13- مولی محمد علی بن حسن بن ندا.(3)
ص: 117
ص: 118
از بارزترین خدمات علامه مجلسی به اسلام و جوامع اسلامی و فرهنگی، تألیفات ارزشمند او است به زبانهای عربی و فارسی، در زمینه های گوناگون. او با در نظر گرفتن نیازهای طبقات مختلف جامعه دست به تألیف زده که حاصل آن مجموعه ای از کتابها و رساله ها است که جزوه های چند صفحه ای را در خود جای داده تا بحارالانوار با آن وسعت و گستردگی. و ما در اینجا زیر دو عنوان (عربی، و فارسی) از کتابهایش نام می بریم:
ص: 119
1- «الأربعون حدیثاً» در اصول و فروع و خطب و مواعظ و آنچه مردم متدین بدان نیاز دارند، همراه با شرح و بیان.(1)
2- بحارالأنوار الجامعة لدُرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام.(2)
3- جوابات المسائل الطوسیة.(3)
4- الحواشی المتفرّقة علی الکتب الأربعة وغیرها.(4)
5- رسالة فی الأوزان.(5)
ص: 120
6- رسالة فی الأذان.(1)
7- رسالة فی الإعتقادات.(2)
8- رسالة فی بعض الأدعیة الساقطة عن الصحیفة الکاملة.(3)
9- رسالة فی الشکوک.(4)
10- رسالة فی صلاة الجمعة.(5)
11- شرح روضة الکافی.(6)
12- الفوائد الطریفة فی شرح الصحیفة.(7)
ص: 121
13- فهرس مصنّفات الأصحاب.(1)
14- مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول صلی الله علیه و آله.(2)
15- المسائل الهندیة.(3)
16- ملاذ الأخیار فی شرح تهذیب الأخبار.(4)
17- الوجیزة فی الرجال.(5)
ص: 122
ص: 123
7- ترجمه حدیث رجاء بن أبی الضحاک.(1)
8- ترجمه حدیث عبداللَّه بن جندب.(2)
9- ترجمه دعای جوشن صغیر.(3)
10- ترجمه دعای سمات.(4)
11- ترجمه دعای کمیل.(5)
12- ترجمه دعای مباهله.(6)
13- ترجمه الرسالة الذهبیه.(7)
14- ترجمه زیارت جامعه.(8)
ص: 124
15- ترجمه فرحة الغری.(1)
16- ترجمه قصه یوذ اسف وبلوهر.(2)
17- ترجمه قصیده دعبل خزاعی.(3)
18- ترجمه نامه امیر المؤمنین علیه السلام به مالک اشتر نخعی.(4)
19- جلاء العیون.(5)
20- جواب سؤالهای متفرقه.(6)
21- چهل حدیث در امامت، با شرح فارسی.(7)
22- حق الیقین.(8)
23- حلیة المتقین.(9)
ص: 125
24- حیاة القلوب.(1)
25- ربیع الاسابیع.(2)
26- رساله اختیارات.(3) 27- رساله صغیره اعمال حج.(4)
28- رساله تحقیق آیه کریمه «السابقون السابقون ...».(5)
29- رساله صاعیه (رساله ای در تحدید صاع).(6)
30- رساله رمی (آداب تیراندازی).(7)
ص: 126
31- رساله آداب نماز.(1)
32- رساله جنائز.(2)
33- رساله کبیره اعمال حج و عمره.(3)
34- رساله ای در احکام نواصب غواصب.(4)
35- رساله اوقات نوافل شبانه روزی.(5)
36- رساله تحقیق بداء.(6)
37- رساله ترجمه نماز.(7)
ص: 127
38- رساله جبر و تفویض.(1)
39- رساله بهشت و دوزخ.(2)
40- رساله ای در حدود و دیات.(3)
41- رساله رجعت.(4)
42- رساله زکات.(5)
43- رساله ای در زیارت اهل قبور.(6)
44- رساله ای در سهام.(7)
45- رساله شکیات نماز.(8)
ص: 128
46- رساله نماز شب.(1)
47- رساله ای در صیغ عقود و نکاح.(2)
48- رساله فرق میان صفات ذاتی و صفات فعلی حق- سبحانه-.(3)
49- رساله ای در نماز و روزه.(4)
50- رساله کفّارات.(5)
51- رساله مال ناصب.(6)
52- رساله نکاح.(7)
53- رساله مفاتیح الغیب (در استخاره).(8)
54- زاد المعاد.(9)
55- شرح دعای جوشن کبیر.(10)
ص: 129
56- صواعق الیهود (در چگونگی جزیه یهود).(1)
57- عین الحیاة.(2)
58- مشکاة الأنوار (در آداب و فضل قرائت قرآن).(3)
59- مشکاة الأنوار (مختصر عین الحیاة).(4)
60- مقباس المصابیح.(5)
61- مناجات.(6)
ص: 130
ص: 131
تألیف این چهار کتاب نیز به او نسبت داده شده (1)، که انتساب بعضی از آنها نابجا و بعضی مورد تردید است:
1- کتاب اختیارات الایام (رساله ای بزرگ غیر از رساله ای که قبلًا ذکر شد).
2- کتاب تذکرة الائمة.
3- کتاب صراط النجاة.
4- کتابی در تعبیر خواب.
تذکرة الائمه را محقق بحرانی در لؤلؤة البحرین (2) به او نسبت داده، و مؤلف روضات الجنات به جهاتی این نسبت را نابجا شمرده و سپس در ضمن نام بردن از کتب علامه مجلسی، از کتاب اختیارات کبیر و صغیر نام برده و نوشته است: هرچند در انتساب کبیر به او مناقشه هست، بلکه گفته می شود: دو رساله اختیارات، و صراط النجاة، و تذکرة الائمه از تألیفات همنامش مولی محمدباقر بن محمد تقی لاهیجی است که از معاصران او می باشد.
محدث نوری در الفیض القدسی سخن مؤلف روضات را در مورد (تذکره) تأیید نموده به جهت اینکه مؤلف ریاض العلماء در بخش مربوط به کتب مجهوله
ص: 132
کتابش- که در زمان علامه مجلسی نوشته- آن را از تألیفات بعضی از معاصرین خود که تمایل به تصوف داشته می داند؛ ولی می گوید اینکه گفته شود علامه مجلسی رساله ای بنام اختیارات نداشته درست نیست،
چون او در آخر مجموعه ای که از جمله آنها (رساله اختیارات الایام والساعات) است، به خط خود اجازه ای برای مولی ابراهیم گیلانی نوشته است.(1)
ص: 133
1. در این کتاب- همانگونه که مؤلف آن در مقدمه اشاره کرده است- سعی بر این بوده که منحصراً زیارات و دعاهای مأثوره و منقوله از ائمه اطهار آورده شود، او در این باره چنین می گوید:
... و زیارات منقوله بسیار از ائمه اطهار علیهم السلام به نظر قاصر رسیده بود، که با وجود آنها به زیارات مؤلفه علما احتیاج نبود، بخواست که رساله ای تألیف نماید که مقصور باشد بر ذکر زیارات و ادعیه و آدابی که به اسانید معتبره از ائمه دین صلوات اللَّه علیهم اجمعین منقول گردیده است.(1) 2. روایاتی را که در این کتاب آورده است، چه آنها که حاوی زیارت و دعا است، و چه آنهایی که در موضوعات مختلف آمده اند، غالباً به درجه ارزش سند آنها از قبیل:
صحیح، حسن، موثّق، قوی، معتبر، اشاره می کند.
3. اگر به زیارت یا دعایی که روایت است، چیزی اضافه شده باشد، یا از روایات مختلف ترکیب شده باشد، آن را ذکر می کند، چنانچه در ص 105 در ابتدای زیارت اول می گوید:
زیارتی است که شیخ مفید و سید بن طاووس و شیخ شهید و غیر ایشان- قدّس اللَّه ارواحهم- در کتب خود ذکر کرده اند و به روایت نسبت داده اند؛ اگرچه از بعضی قرائن مفهوم می شود که دعایی چند در میان روایت درج فرموده باشند، و روایات دیگر نیز به این روایت ضمّ کرده باشند.
ص: 134
4. اگر روایت یکپارچه ای تقسیم شده باشد، به گونه ای که هر تکه از محتوای آن (زیارت یا دعا) در جای ظاهراً مناسب برده شده باشد به آن اشاره می نماید، چنانچه در ص 141 بعد از زیارت ششم چنین می گوید:
از قرائن روایات که در اینجا و در زیارات امام حسین علیه السلام در روز عاشورا ذکر کرده اند، معلوم می شود که مؤلّفان مزارات، این حدیث را تفریق و اختصار کرده اند ...
5. موردی را که روایت بودن آن احتمالی باشد، و احتمال خلاف در آن باشد، بدون توضیح و بیان نمی گذارد، چنانچه در ص 666 بعد از نقل روایتی از سعد اشعری در فضیلت زیارت حضرت معصومه علیها السلام و کیفیت زیارت آن حضرت می نویسد:
محتمل است که زیارت از تتمه حدیث نباشد، و از تألیفات علما بوده باشد.
6. اگر در موضوعی روایات مختلف و به ظاهر متعارضی آمده باشد، وجه یا وجوه جمع بین آنها را بیان می کند، چنانچه در باب حریم قبر امام حسین علیه السلام در ص 273- 274 می گوید:
علما جمع میان احادیث مختلفه در این باب، به حمل بر اختلاف مراتبِ فضیلت کرده اند که: اقصای مراتب ...
و ظاهر کلام اکثر علما و مشهور میان سکنه آن دیار، آن معنی اول است.
و در ص 240 به دنبال روایات مختلفی که در مقدار ثواب و فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام آمده می گوید:
این اختلافها که در فضیلت زیارت آن حضرت وارد شده است یا محمول است بر ... واللَّه یعلم.
7. نکات لازم را در خلال کتاب توضیح می دهد، و سؤالاتی که می تواند مطرح
ص: 135
شود بی پاسخ نمی گذارد، مثلًا در باب فضیلت تربت امام حسین علیه السلام، حکم حرمت خوردن خاک را بیان می کند، و به مقداری از تربت امام حسین علیه السلام که خوردن آن به قصد استشفا مجاز است اشاره می نماید.
8. از آنجا که این کتاب بعد از بحارالانوار که خود حاوی بخش مبسوطی در زیارات است تألیف شده، طبعاً مؤلف با اشراف و احاطه بیشتری این مجموعه را برگزیده و فراهم آورده است.
9. این کتاب به زبان فارسی نوشته شده است، تا فارسی زبانان را با منبع پرفیض زیارات و فضائل و برکات آنها آشنا نموده، و جوابگوی نیاز آنها در این زمینه باشد.
و مؤلف در این باره چنین می گوید:
اکثر کتبی که در زیارات مصنَّف گردیده است، به لغت عربی تألیف نموده اند، و اکثر خلق را از آن بهره کامل و حظّ شاملی نیست، ... بخواست که رساله ای تألیف نماید ... و فضائل و آداب هر یک را به لغت فارسی ترجمه نماید تا اکثر شیعیان این دیار از این رساله وافیه بهره مند گردند.(1)
1. عالم بزرگوار حاج آقا بزرگ تهرانی می گوید:
علامه مجلسی رحمه الله مزار بحار را در سال 1081 به پایان رسانید و همه زیاراتی را که در کتب مزار به آن دست یافته بود در آن جمع آوری کرد، سپس در سال 1085 کتاب تحفة الزائر را به فارسی تألیف نمود تا عموم از آن استفاده کنند.
و در این کتاب به زیاراتی که روایت شده و از نظر وی معتبر بوده اکتفا کرد، و مقداری از زیارات مخصوصه و غیر آن را در این کتاب نیاورد. این کتاب چندین بار چاپ شده است.
ص: 136
شیخ ما علامه نوری رحمه الله چون اسناد معتبر مقداری از این زیارات مخصوصه را دید به خواهرزاده و دامادش شهید حاج شیخ فضل اللَّه نوری- که در 13 رجب 1327 ه به دار آویخته شد- دستور داد که این کتاب را با ملحقات و همراه با چندین زیارت معتبر تجدید چاپ کند، که با دستور آن شهید بزرگوار در نهایت صحت و خوبی در سال 1314 به چاپ رسید.(1)
2. عالم جلیل سید عبداللَّه شبّر متوفای 1242 تحفة الزائر را به عربی ترجمه نمود که به عنوان (تحفة الزائر عربی یا معرّب) شناخته می شود(2)
، ترجمه این کتاب به عربی توسط این عالم بزرگ نشانگر اهمیت و وزانت آن می باشد.
ص: 137
1. چون در موضوع خود با محوریت روایات و احادیث معتبر تدوین شده است، و یک کتاب روائی در زمینه خاصّ محسوب می گردد، از این جهت برای اهل علم و تحقیق- گذشته از کاربرد آن در مقصدی که برایش تألیف شده- مورد عنایت و توجه بوده است.
2. به لحاظ اینکه به فارسی نگارش یافته، دسترسی جمعیت بسیاری از شیفتگان اهل بیت علیهم السلام و مشتاقان زیارتشان را که فارسی زبان اند، به منبعی معتبر از معارف و زیارات و دعاها آسان نموده، و از این جهت مورد توجه آنان است.
3. تألیف آن، توسط شخصیت علمیِ مورد شناخت و احترام و اعتماد دانشمندان و عموم مردم، یعنی علامه مجلسی رحمه الله، پس از تألیف بحارالانوار- که دریایی است از روایات و احادیث و آثار در موضوعات مختلف، از جمله (زیارات)-، با عنایت و دقت و دسته بندی خاصی انجام گرفته است.
با توجه به جهات ذکر شده و اینکه این اثر چندین بار چاپ و منتشر شده است، و اکنون ده ها سال است که نسخه های آن نایاب و از دسترس علاقه مندان به دور مانده است، لازم می نمود که با امکانات موجود روز، همراه با تصحیح و تحقیق، با کیفیّتی در خور آن چاپ شده و در اختیار پژوهشگران و عموم مردم قرار گیرد، تا بدین وسیله این کمبود فرهنگی جبران گردد.
ص: 138
1. در تصحیح این کتاب به منظور هرچه نزدیکتر نمودن متن آن با آنچه از قلم مؤلف صادر شده است- جز در مواردی که به رسم الخط مربوط می گردد- به دو نسخه خطی نفیس، بیشتر اعتماد شده است:
الف) نسخه گرانقدری که به خط مؤلف است (در صفحه بعد به خصوصیات آن اشاره می شود)، و کار مقابله با آن انجام گردید.
ب) نسخه کاملی که با نسخه مؤلف مقابله شده است.
2. چندین نسخه خطی و نفیس دیگر در دست بود که در مقابله و تصحیح، جهت اتقان مورد استفاده و مراجعه قرار گرفته اند.
3. در تصحیح متن از روش تلفیق استفاده شده است.
4. اگر در مواردی جمله ای یا کلمه ای از منابع و مآخذ متن یا بحارالانوار اضافه شده باشد، بین دو علامت [] قرار گرفته است، با ذکر نشانی منبع در پاورقی.
5. اگر در مواردی- هرچند کم- به منظور اصلاح متن، کلمه ای یا حرفی از خود اضافه نموده باشیم، بین دو علامت [] قرار گرفته است، بدون شماره و پاورقی.
6. آیات قرآنی بین دو علامت «» قرار گرفته اند با ذکر شماره آیه و نام سوره در پاورقی.
7. نشانی منابع احادیث و زیارات در پاورقی ذکر شده است.
8. اختلاف نسخه ها، در پاورقی به عنوان نسخه بدل اشاره شده است.
9. در حرکت گذاری و اعراب زیارات و ادعیه، بیشتر، حرکت و اعراب نسخه ها مورد توجه بوده است.
ص: 139
10. در آخر کتاب چند فهرست جهت تسهیل مراجعه پژوهشگران و محققین فراهم آمده است.
11. در اول کتاب مقدمه ای پیرامون شخصیت مؤلف، و اهمیت این کتاب و انگیزه تصحیح و چاپ آن تدوین گردیده است.
این نسخه حاوی نیمه دوم کتاب است تقریباً، و شروعش از اینجا است:
«زیارت اوّل: به سند قوی از ابو حمزه ثمالی منقول است که حضرت صادق علیه السلام فرمود که چون خواهی روانه زیارت قبر حسین بن علی صلوات اللَّه علیهما شوی، پس روزه بدار ...».(1) در این نسخه متون
احادیث و توضیحاتی که به فارسی نگاشته شده به خط مؤلف است، و متون زیارات و دعاها غالباً غیر از سطر اول یا نیم سطر آن، به خط شخص دیگری است- که نوعاً به جهت صرفه جویی در وقت و تسریع در کار، از کاتب یا کاتبانی کمک می گرفته است-، و بعداً خود او بازنگری و مقابله کرده و نسخه بدلها و نکاتی را به قلم خود در حاشیه منعکس نموده، و احیاناً کلمه یا جمله ای را قلم گرفته و یا اضافه کرده است.
در جای جای آن، خط خوردگیهای متعددی به جهت عوض نمودن کلمه یا عبارتی به قلم خودش انجام گرفته، که حکایت از آن دارد که نسخه اوّلیه از کتاب است که در حین تألیف نوشته شده است.
ص: 140
از همه پژوهشگران و کارکنان که در به ثمر رسیدن این کتاب با کمال خلوص و جدیّت در مقابله، تخریج مصادر، تصحیح و تحقیق متن کتاب و تهیه فهرست های فنی و مقدمه کتاب، و سایر امور همکاری نمودند تشکر و تقدیر می شود.
همچنین از مدیر و کارکنان کتابخانه ملّی ملک، کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، کتابخانه ملّی، کتابخانه مسجد اعظم قم، کتابخانه آیة اللَّه العظمی گلپایگانی رحمه الله، کتابخانه آیة اللَّه العظمی نجفی مرعشی رحمه الله، مرکز احیاء تراث اسلامی، مرکز تحقیقات دار الحدیث، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث و سایر مؤسسات فرهنگی و علمی.
و نیز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مؤسسه فرهنگی فلاح، کمیته حمایت از فعالیت های مؤسسات فرهنگی و هنری و مراکز دیگری که نسبت به مؤسسه و چاپ این کتاب به اشکال گوناگون ابراز محبّت کردند، قدردانی می شود و از خداوند متعال برای همه عزیزان توفیقات روزافزون مسئلت می نماییم.
موسسه امام هادی علیه السلام
ص: 1
ص: 2
ص: 3
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
کبوتر ستایشی که از بروج مُشیّده افواهِ حامدان، آهنگِ در و بام صوامعِ مسامعِ قُدسیان را شاید، مُفیض الأنواری را سزا است که مراقد منوّره و ضرایح مطهّره انبیا و اوصیا - علیهم الصلاة و التحیّة و الثناء - را رشک فرمای عرش اعظم گردانید.
و شهباز نیایشی که در پروازِ معارج، قبولِ صید هر مقصود و مأمُول نماید، عالم الأسراری را روا است که از تراب عتبات مقرّبان درگاه عزّتش، در جبین شیعیان صد گلزار ارَم دمانید.
و شمیم صلواتی که عطسه فرمای مشام ساکنانِ مجامع قُدس گردد، نثار مشهد معطّر و روضه مُعنبر سیّد انبیا و زبده اصفیا محمد مُصطفی و آل بی مثالش، که مرغِ دعایی که نامه درودشان بر بال اقبال نبسته، بر کنگره عرشِ اجابت ننشسته؛ و پیکِ عبادتی در بقعه مبارکه قبول راه نیافته، تا حرز ولایتشان بر بازویِ حسن عقیدت نبسته.
فَصَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ ما دامَتِ الصَّلاةُ عَلَیْهِمْ ذَرِیْعَةً إلی إجابَةِ الدَّعَواتِ وَ زِیارَتُهُمْ وَسِیْلَةً لِنَیْلِ السَّعاداتِ.
امّا بعد: حَمامه خامه تراب اقدام المؤمنین محمد باقر بن محمد تقی - حشرهما اللَّه تعالی مع موالیهما الطاهرین - به هدیر (1) صریر (2)، بر ضمیرِ منیرِ هر خبیر بصیرْ تصویر می نماید که:
چون به مقتضای اخبار بسیار و احادیث بی شمار، زیارت رسول مختار و ائمه ابرار - صلوات اللَّه علیهم أجمعین - از اشرف قُربات است و در هر عمل رعایتِ آداب مأثوره و الفاظ منقوله از ائمّه هدی - صلوات اللَّه علیهم - موجب مزید قبول و قُرب
ص: 4
وصول به مأمول می گردد و اکثر کتبی که در زیارات مصنَّف گردیده است به لغت عرب تالیف نموده اند و اکثر خلق را از آن بهره کامل و حظّ شاملی نیست و بسیاری از زیاراتْ مظنون آن است که از تألیفات علما - رضوان اللَّه علیهم - است و زیارات منقوله بسیار از ائمه اطهار علیهم السلام به نظر این قاصر رسیده بود، که با وجود آنها به زیارات مؤلّفه علما احتیاج نبود، بخواست که رساله ای تألیف نماید که مقصور باشد بر ذکر زیارات و ادعیه و آدابی که به اسانید معتبره از ائمه دین - صلوات اللَّه علیهم اجمعین - منقول گردیده است و فضایل و آداب هر یک را به لغت فارسی ترجمه نماید، تا اکثر شیعیان این دیار از این رساله وافیه بهره مند گردند و اطّلاع بر فضایل زیارات موجب مزید رغبات ایشان گردد؛ شاید این مجرم را به مقتضای حدیث شریف
«الدّالُّ عَلَی الخَیْرِ کَفاعِلِهِ»
(1) بهره ای از ثواب ایشان حاصل شود.
مأمول از برادران ایمانی که به این کتاب مفصّل الأبواب عمل نمایند آنکه در هنگام مطالعه و زیارت، این غریق بحار معاصی را از دعای خیر فراموش نفرمایند و بر سهو و خطای لفظ و معنی مؤاخذه ننمایند.
و این رساله را مسمّی گردانید به «تحفة الزّائر» و مرتّب داشت بر مقدّمه و دوازده باب و خاتمه.
ص: 5
پس در بیان آداب سفر است
چون در کتاب حلیة المتّقین احادیث آداب سفر را استیفا نمودیم و بعد از این در زیارات مخصوصه، بسیاری از آداب مذکور خواهد شد، در اینجا اکتفا می نماییم به آنچه سیّد ابن طاووس - علیه الرحمة و الرضوان - و غیر او در کتب مزار ایراد نموده اند، تا آنکه این رساله خالی نباشد از آنچه زائر را به آن احتیاج می باشد:
فرموده اند که: چون اراده خروج به سفر داشته باشی، سزاوار آن است که روزه بداری در روز چهار شنبه و پنجشنبه و جمعه و اختیار نمایی روز شنبه را از برای بیرون رفتن.
چنانچه مروی است از حضرت صادق علیه السلام که: هر که اراده سفری نماید، باید که سفر کند در روز شنبه؛ که اگر سنگی از کوهی بگردد در روز شنبه هر آینه خدا برگرداند آن را به جای خود. یا روز سه شنبه را، که آن روزی است که حق تعالی نرم گردانید در آن آهن را برای داود علیه السلام (1).
یا روز پنجشنبه را، به درستی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در روز پنجشنبه سفر می کرد (2).
و اجتناب کن از سفر کردن در روز دوشنبه و چهارشنبه و پیش از ظهر روز جمعه.
ص: 6
و مکروه است سفر کردن در روز سوم و چهارم و پنجم و ششم و سیزدهم و شانزدهم و بیست و یکم وبیست و چهارم و بیست و پنجم و بیست و ششم از هر ماه.
و روایت دیگر وارد شده است که روز چهارم و ششم و بیست و یکم برای سفر و غیر آن خوب است و روز هشتم و بیست و سوم خوب نیست (1).
و سفر مکن در حالی که قمر در برج عقرب باشد؛ چنانچه از حضرت صادق علیه السلام مروی است که سفر در این وقت کراهت دارد (2).
و اگر ضرورتی حاصل شود برای سفر کردن در این اوقات، دعاهایی که بعد از این مذکور می شود بخواند و تصدّق کند و هر وقت که خواهد به سفر رود. زیرا که از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: افتتاح کن سفر خود را به صدقه و بیرون رو هر وقت که خواهی؛ به درستی که سلامتی سفر خود را می خری (3).
و منقول است که: حضرت رسول صلی الله علیه و آله هر گاه به سفر می رفتند، پنج چیز با خود برمی داشتند: آینه و سرمه دان و مسواک و شانه و مقراض (4).
و مستحب است که پیش از متوجّه شدن غسل بکند و نزد غسل بگوید:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللَّهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُوْلِ اللَّهِ وَ الصّادِقِیْنَ عَنِ اللَّهِ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أجْمَعِیْنَ.
اللَّهُمَّ طَهِّرْ بِهِ قَلْبِی وَ اشْرَحْ بِهِ صَدْری وَ نَوِّرْ بِهِ قَلْبِی.
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی نُوْراً وَ طَهُوْراً وَ حِرْزاً وَ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَ آفَةٍ وَ عاهَةٍ وَ سُوْءٍ وَ مِمّا أخافُ وَ أحْذَرُ وَ طَهِّرْ قَلْبِی وَ جَوارِحِی وَ عِظامِی و َدَمِی وَ شَعْرِی وَ مُخِّی
ص: 7
وَ عَصَبِی وَ ما أقَلَّتِ الأرْضُ مِنِّی.
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لی شاهِداً یَوْمَ حاجَتِی وَ فَقْرِی وَ فاقَتِی إلَیْکَ، یا رَبَّ العالَمِینَ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیْرٌ (1).
پس جمع می کنی اهل خود را نزد خود و دو رکعت نماز می گزاری و از خدا خیر خود را سؤال می نمایی و آیة الکرسی می خوانی و حمد و ثنای الهی به جا می آوری و صلوات بر حضرت رسول و آل او - صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِم - می فرستی و می گویی:
اللَّهُمَّ إنِّی أسْتَوْدِعُکَ الیَوْمَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مالِی وَ وُلْدِی وَ مَنْ کانَ مِنِّی بِسَبِیْلٍ، الشّاهِدَ مِنْهُمْ وَ الغائِبَ.
اللَّهُمَّ احْفَظْنا بِحِفْظِ الإیْمانِ وَ احْفَظْ عَلَیْنا.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنا فی رَحْمَتِکَ وَ لاتَسْلُبْنا فَضْلَکَ، إنّا إلَیْکَ راغِبُوْنَ.
اللَّهُمَّ إنّا نَعُوْذُ بِکَ مِنْ وَعْثاءِ السَّفَرِ وَ کَآبَةِ المُنْقَلَبِ وَ سُوْءِ الْمَنْظَرِ فی الْأهْلِ وَ الْمالِ وَ الْوَلَدِ، فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.
اللَّهُمَّ إنِّی أتَوَجَّهُ إلَیْکَ هذَا التَّوَجُّهَ طَلَباً لِمَرْضاتِکَ وَ تَقَرُّباً إلَیْکَ، فَبَلِّغْنِی ما أُؤَمِّلُهُ وَ أرْجُوْهُ فِیْکَ وَ فِی أوْلِیائِکَ، یا أرْحَمَ الرّاحِمِیْنَ.
و اگر خواهی بگو:
اللَّهُمَّ إنِّی خَرَجْتُ فی وَجْهِی هذا بِلا ثِقَةٍ مِنِّی لِغَیْرِکَ وَ لا رَجاءٍ یَأوی بی إلّا إلَیْکَ وَ لا قُوَّةٍ أتَّکِلُ عَلَیْها وَ لا حِیْلَةٍ أرْجِعُ إلَیْها إلّا طَلَبَ رِضاکَ وَ ابْتِغاءَ رَحْمَتِکَ وَ تَعَرُّضاً لِثَوابِکَ وَ سُکُوناً إلی حُسْنِ عائِدَتِکَ وَ أنْتَ أعْلَمُ بِما سَبَقَ لی فی عِلْمِکَ فی وَجْهِی مِمّا أُحِبُّ وَ أکْرَهُ.
ص: 8
اللّهُمَّ اصْرِفْ عَنِّی مَقادِیْرَ کُلِّ بَلاءٍ وَ مَقْضِیَّ کُلِّ لَأوآءٍ وَ ابْسُطْ عَلَیَّ کَنَفاً مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لُطْفاً مِنْ عَفْوِکَ وَ حِرْزاً مِنْ حِفْظِکَ وَ سَعَةً مِنْ رِزْقِکَ وَ تَماماً مِنْ نِعْمَتِکَ وَ جِماعاً مِنْ مُعافاتِکَ وَ وَفِّقْ لی یا رَبِّ فِیْهِ جَمِیْعَ قَضائِکَ عَلی مُوافَقَةِ هَوایَ وَ حَقِیْقَةِ أمَلِی و ادْفَعْ عَنِّی ما أحْذَرُ وَ ما لا أحْذَرُ عَلی نَفْسِی مِمّا أنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنِّی وَ اجْعَلْ ذلِکَ خَیْراً لی لِآخِرَتِی وَ دُنْیایَ مَعَ ما أسْأَلُکَ أنْ تَخْلُفَنِی فِیمَنْ خَلَّفْتُ وَرائِی، مِنْ أهْلٍ وَ مالٍ وَ إخْوانٍ وَ جَمِیْعِ حُزانَتِی، بِأفْضَلِ ما تَخْلُفُ غائِباً مِنَ المُؤْمِنِیْنَ فی تَحْصِیْنِ کُلِّ عَوْرَةٍ وَ حِفْظِ کُلِّ مَضِیْعَةٍ وَ تَمامِ کُلِّ نِعْمَةٍ وَ دِفاعِ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَ کِفایَةِ کُلِّ مَحْذُوْرٍ وَ صَرْفِ کُلِّ مَکْرُوْهٍ وَ کَمالِ ما تَجْمَعُ لی بِهِ الرِّضا وَ السُّرُوْرَ فی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ. ثُمَّ ارْزُقْنِی ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ وَ طاعَتَکَ وَ عِبادَتَکَ حَتّی تَرْضی وَ بَعْدَ الرِّضا.
اللّهُمَّ إنِّی أسْتَوْدِعُکَ الْیَوْمَ دِینِی وَ نَفْسِی وَ مالِی وَ أهْلِی وَ ذُرِّیَّتِی وَ جَمِیْعَ إخْوانِی.
اللّهُمَّ احْفَظِ الشّاهِدَ مِنّا وَ الغائِبَ.
اللَّهُمَّ احْفَظْنا وَ احْفَظْ عَلَیْنا.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنا فی جِوارِکَ وَ لا تَسْلُبْنا نِعْمَتَکَ وَ لا تُغَیِّرْ ما بِنا مِنْ نِعْمَةٍ وَ عافِیَةٍ وَ فَضْلٍ (1).
و مروی است که: هر گاه خواهی متوجّه شوی در وقتی که سفر در آن وقت کراهت دارد، یا از چیزی خوف داشته باشی، پس پیش از متوجّه شدن بخوان سوره «حمد» و «قل أعوذ بربّ الناس» و «قل أعوذ بربّ الفلق» و «آیة الکرسی» و سوره «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» و آخر «آل عمران» را، یعنی: «إنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُوْلِی الألْبابِ * الَّذِینَ یَذْکُرُوْنَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوْداً وَ عَلی جُنُوْبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُوْنَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا
ص: 9
سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ * رَبَّنا إنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظّالِمِیْنَ مِنْ أنْصارٍ * رَبَّنا إنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإیْمانِ أنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوْبَنا وَ کَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الأبْرارِ * رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ القِیامَةِ إنَّکَ لا تُخْلِفُ المِیْعادَ» (1).
پس بگو:
اللَّهُمَّ بِکَ یَصُوْلُ الصّائِلُ وَ بِقُدْرَتِکَ یَطُوْلُ الطّائِلُ وَ لا حَوْلَ لِکُلِّ ذِی حَوْلٍ إلّا بِکَ وَ لا قُوَّةَ یَمْتارُها ذو قُوَّةٍ إلّامِنْکَ.
بِصَفْوَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ، مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَ عِتْرَتِهِ وَ سُلالَتِهِ - عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ - صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلَیْهِمْ وَ اکْفِنِی شَرَّ هذَا الیَوْمِ وَ ضُرَّهُ.
وَ ارْزُقْنِی خَیْرَهُ وَ یُمْنَهُ. وَ اقْضِ لِی فی مُتَصَرَّفاتی بِحُسْنِ العاقِبَةِ وَ بُلُوْغِ المَحَبَّةِ وَ الظَّفَرِ بِالأُمْنِیَّةِ وَ کِفایَةِ الطاغِیَةِ الغَوِیَّةِ وَ کُلِّ ذِی قُدْرَةٍ لِی عَلی أذِیَّةٍ، حَتّی أکُوْنَ فی جُنَّةٍ وَ عِصْمَةٍ وَ نِعْمَةٍ وَ أبْدِلْنِی فِیْهِ مِنَ المَخاوِفِ أمْناً وَ مِنَ العَوائِقِ فِیْهِ بِرّاً یُسْراً، حَتّی لا یَصُدَّنی صادٌّ عَنِ المُرادِ وَ لا یَحُلَّ بِی طارِقٌ مِنْ أذَی العِبادِ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیْرٌ وَ هُوَ السَّمِیْعُ البَصِیْرُ (2).
پس وداع کن اهل خود را و برخیز و بر در خانه بایست و تسبیح حضرت فاطمه - صلوات اللَّه علیها - را بخوان و سوره حمد را از پیش رو و از جانب راست و از جانب چپ بخوان و همچنین آیة الکرسی را از سه جانب بخوان و بگو:
اللَّهُمَّ إلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهِی وَ عَلَیْکَ خَلَّفْتُ أهْلِی وَ مالِی وَ ما خَوَّلْتَنِی وَ قَدْ وَثِقْتُ بِکَ فَلا تُخَیِّبْنی، یا مَنْ لا یُخَیِّبُ مَنْ أرادَهُ وَ لا یُضَیِّعُ مَنْ حَفِظَهُ.
ص: 10
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ احْفَظْنِی فِیْما غِبْتُ عَنْهُ وَ لا تَکِلْنی إلی نَفْسِی، یا أرْحَمَ الرّاحِمِیْنَ.
اللَّهُمَّ بَلِّغْنی ما تَوَجَّهْتُ لَهُ وَ سَبِّبَ إلَیَّ المَزارَ(1) وَ سَخِّرْ لِی عِبادَکَ وَ بِلادَکَ وَ ارْزُقْنی زِیارَةَ نَبِیِّکَ وَ وَلِیِّکَ أمِیْرِالمُؤْمِنِیْنَ وَ الأئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ جَمِیْعِ أهْلِ بَیْتِهِ - عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ - وَ امْلَأْنِی (2) مِنْکَ بِالمَعُوْنَةِ فی جَمِیْعِ أحْوالی وَ لا تَکِلْنِی إلی نَفْسِی وَ لا إلی غَیْرِی فَأَکِلَّ وَ أعْطَبَ وَ زَوِّدْنِی التَّقْوی وَ اغْفِرْ لِی فی الآخِرَةِ وَ الأُوْلی.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أوْجَهَ مَنْ تَوَجَّهَ إلَیْکَ.
و باز می گویی:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ وَ اسْتَعَنْتُ بِاللَّهِ وَ ألْجَأْتُ ظَهْرِی إلَی اللَّهِ وَ فَوَّضْتُ أمْرِی إلَی اللَّهِ، رَهْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ رَغْبَةً إلَی اللَّهِ وَ لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجا وَ لا مَفَرَّ مِنَ اللَّهِ إلّا إلَی اللَّهِ.
رَبِّ آمَنْتُ بِکِتابِکَ الَّذی أنْزَلْتَ وَ بِنَبِیِّکَ الَّذِی أرْسَلْتَ، لِأنَّهُ لا یَأْتِی بِالخَیْرِ إلهِی إلّا أنْتَ وَ لا یَصْرِفُ السُّوْءَ إلّا أنْتَ، عَزَّ جارُکَ وَ جَلَّ ثَناؤکَ وَ تَقَدَّسَتْ أسْماؤکَ وَ عَظُمَتْ آلاؤکَ وَ لا إلهَ غَیْرُکَ.
پس به درستی که روایت شده است که: هر که از خانه خود بیرون رود در صبح و این دعا بخواند، بلائی به او نرسد تا شام یا به خانه خود برگردد. و همچنین اگر در شام بیرون رود و این دعا بخواند، بلائی به او نرسد تا صبح یا به منزل خود برگردد (3).
پس بخوان سوره «قل هو اللَّه احد» را یازده مرتبه، و سوره «إنّا أنزلناه» و «آیة الکرسی»
ص: 11
و سوره «قل أعوذ بربّ الناس» و «قل أعوذ برب الفلق»، پس دست بر جمیع بدن خود بمال و تصدّق کن به هر چه میسّر باشد و بگو:
اللَّهُمَّ إنِّی اشْتَرَیْتُ بِهذِهِ الصَّدَقَةِ سَلامَتِی وَ سَلامَةَ سَفَرِی وَ ما مَعِی.
اللَّهُمَّ احْفَظْنِی وَ احْفَظْ ما مَعِی وَ سَلِّمْنِی وَ سَلِّمْ ما مَعِی وَ بَلِّغْنِی وَ بَلِّغْ ما مَعِی، بِبَلاغِکَ الحَسَنِ الجَمِیْلِ (1).
پس بگو:
لا إلهَ إلَّا اللَّهُ الحَلِیْمُ الکَرِیْمُ، لا إلهَ إلَّا اللَّهُ العَلِیُّ العَظِیْمُ، سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الأرَضِیْنَ السَّبْعِ وَ ما فِیْهِنَّ وَ ما بَیْنَهُنَّ وَ رَبِّ العَرْشِ العَظِیْمِ وَ سَلامٌ عَلَی المُرْسَلِیْنَ وَ الحَمْدُ للَّهِ رَبِّ العالَمِیْنَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِیْنَ.
اللَّهُمَّ کُنْ لی جاراً مِنْ کُلِّ جَبّارٍ عَنِیْدٍ وَ مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مَرِیْدٍ، بِسْمِ اللَّهِ دَخَلْتُ وَ بِسْمِ اللَّهِ خَرَجْتُ.
اللَّهُمَّ إنِّی أُقَدِّمُ بَیْنَ یَدَیْ نِسْیانِی وَ عَجَلَتِی بِسْمِ اللَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ فی سَفَرِی هذا، ذَکَرْتُهُ أمْ نَسِیْتُهُ.
اللَّهُمَّ أنْتَ المُسْتَعانُ عَلَی الأُمُوْرِ کُلِّها وَ أنْتَ الصّاحِبُ فی السَّفَرِ وَ الخَلِیْفَةُ فی الأهْلِ.
اللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَیْنا سَفَرَنا وَ اطْوِ لَنا الأرْضَ وَ سَیِّرْنا فِیْها بِطاعَتِکَ وَ طاعَةِ رَسُوْلِکَ.
اللَّهُمَّ أصْلِحْ لَنا ظَهْرَنا وَ بارِکْ لَنا فِیْما رَزَقْتَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ.
ص: 12
اللَّهُمَّ إنِّی أعُوْذُ بِکَ مِنْ وَعْثاءِ السَّفَرِ وَ کَآبَةِ المُنْقَلَبِ وَ سُوْءِ المَنْظَرِ فی الأهْلِ وَ المالِ وَ الوَلَدِ.
اللَّهُمَّ أنْتَ عَضُدِی وَ ناصِرِی. اللَّهُمَّ اقْطَعْ عَنِّی بُعْدَهُ وَ مَشَقَّتَهُ وَ اصْحَبْنِی فِیْهِ وَ اخْلُفْنِی فی أهْلِی بِخَیْرٍ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللَّه العَلِیِّ العَظِیْمِ (1).
و با خود بردار عصایی از چوب درخت بادام تلخ، به درستی که روایت رسیده است از رسول خدا صلی الله علیه و آله که: هر که برود به سفر و با او باشد عصای بادام تلخ و بخواند این آیه را:
«وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبِّی أنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیْلِ * وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النّاسِ یَسْقُوْنَ وَ وَجَدَ مِنْ دُوْنِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُوْدانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقی حَتّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُوْنا شَیْخٌ کَبِیْرٌ * فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلّی إلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إنِّی لِما أنْزَلْتَ إلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیْرٌ * فَجاءَتْهُ إحْداهُما تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إنَّ أبِی یَدْعُوْکَ لِیَجْزِیَکَ أجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ القَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ القَوْمِ الظّالِمِیْنَ * قالَتْ إحْداهُما یا أبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ القَوِیُّ الأمِیْنُ * قالَ إنِّی أُرِیْدُ أنْ أُنْکِحَکَ إحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإنْ أتمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیْدُ أنْ أشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصّالِحِیْنَ * قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أیَّمَا الأجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُوْلُ وَکِیْلٌ» (2).
ایمن گرداند خدا او را از هر سبع درنده و از هر دزد ظلم کننده و از هر حیوان صاحب زهری، تا به خانه خود برگردد. و با او باشد هفتاد و هفت ملک که طلب
ص: 13
آمرزش کنند برای او تا برگردد و عصا را بگذارد (1).
و تنها به سفر مرو و اگر به ضرورت بی رفیق به سفر بروی بگو:
ما شاءَ اللَّهُ، لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللَّهِ.
اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِی وَ أعِنِّی عَلی وَحْدَتِی وَ أدِّ غَیْبَتِی (2).
و سنّت است که با عمامه بیرون روی و سر عمامه در زیر حنک بگردانی؛ به درستی که از حضرت امام موسی علیه السلام منقول است که فرمود که: من ضامنم برای کسی که بیرون رود به اراده سفری و عمامه را در زیر حنک بسته باشد، اینکه به او آسیبی نرسد از دزد و غرق شدن و سوختن (3).
و قدری از تربت حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - با خود بردار و در وقت برداشتن بگو:
اللَّهُمَّ هذِهِ طِیْنَةُ قَبْرِ الحُسَیْنِ - عَلَیْهِ السَّلامُ - وَلِیِّکَ وَ ابْنِ وَلِیِّکَ، اتَّخَذْتُها حِرْزاً لِما أخافُ وَ ما لا أخافُ (4).
و این دعا را از طریق دیگر روایت کرده اند:
اللَّهُمَّ إنِّی أخَذْتُهُ مِنْ قَبْرِ وَلِیِّکَ وَ ابْنِ وَلِیِّکَ، فَاجْعَلْهُ لی أمْناً وَ حِرْزاً مِمّا أخافُ وَ ما لا أخافُ (5).
به درستی که روایت شده است که هر که ترسد از سلطان یا غیر او و از خانه خود
ص: 14
بیرون آید و این کار بکند، حرزی باشد برای او (1).
و اگر در روز خواهی راه روی، باید که اوّل و آخر روز راه روی و میان روز فرود آیی و اگر در شب راه روی باید که آخر شب راه روی، که زمین برای مسافر در آخر شب پیچیده می شود، چنانکه در روایت وارد شده است (2).
پس چون اراده کنی که سوار شوی بگو: بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أکْبَرُ.
پس چون درست بر روی راحله بنشینی بگو:
الحَمْدُ للَّهِ الَّذِی هَدانا لِلإسْلامِ وَ عَلَّمَنا القُرْآنَ وَ مَنَّ عَلَیْنا بِمُحَمَّدٍ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِیْنَ * وَ إنّا إلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُوْنَ» (3) وَ الحَمْدُ للَّهِ رَبِّ العالَمِیْنَ.
اللَّهُمَّ أنْتَ الحامِلُ عَلَی الظَّهْرِ وَ المُسْتَعانُ عَلَی الأمْرِ.
اللَّهُمَّ بَلِّغْنا بَلاغاً یُبَلِّغُ إلی خَیْرٍ، بَلاغاً یُبَلِّغُ إلی رَحْمَتِکَ وَ رِضْوانِکَ وَ مَغْفِرَتِکَ.
اللَّهُمَّ لا ضَیْرَ لَنا إلّاضَیْرُکَ وَ لا خَیْرَ لَنا إلّاخَیْرُکَ وَ لا حافِظَ غَیْرُکَ (4).
و هفت مرتبه سُبْحانَ اللَّهِ و هفت مرتبه الحَمْدُ للَّهِ و هفت مرتبه لا إلهَ إلَّا اللَّهُ می گویی و می خوانی آیه سخره را: «إنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأرْضَ فی سِتَّةِ أیّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی العَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیْثاً وَ الشَّمْسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجُوْمَ مُسَخَّراتٍ بِأمْرِهِ أَلا لَهُ الخَلْقُ وَ الأمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ العالَمِیْنَ * ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إنَّهُ لا یُحِبُّ المُعْتَدِیْنَ * وَ لا تُفْسِدُوا فی الأرْضِ بَعْدَ إصْلاحِها وَ ادْعُوْهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِیْبٌ مِنَ المُحْسِنِیْنَ» (5)
ص: 15
پس می گویی:
أسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إلهَ إلّا هُوَ الحَیُّ القَیُّوْمُ وَ أتُوْبُ إلَیْهِ. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لی ذُنُوْبِی، إنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ الّا أنْتَ (1).
پس به راه می روی و می گویی:
اللَّهُمَّ خَلِّ سَبِیْلَنا وَ أحْسِنْ تَسْیِیْرَنا وَ أعْظِمْ عافِیَتَنا(2). (3) و می گویی:
اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَسِیْرِی عِبَراً وَ صَمْتِی تَفَکُّراً وَ کَلامِی ذِکْراً (4).
و باز می گویی:
خَرَجْتُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ، بِغَیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَ لا قُوَّةٍ، لکِنْ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ، بَرِئْتُ إلَیْکَ یا رَبِّ مِنَ الحَوْلِ وَ القُوَّةِ.
اللَّهُمَّ إنِّی أسْأَلُکَ بَرَکَةَ سَفَرِی هذا وَ بَرَکَةَ أهْلِهِ.
اللَّهُمَّ إنِّی أسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ الواسِعِ رِزْقاً حَلالًا طَیِّباً تَسُوقُهُ إلَیَّ وَ أنا خافِضٌ فی عافِیَةٍ، بِقُوَّتِکَ وَ قُدْرَتِکَ.
اللَّهُمَّ إنِّی سِرْتُ فی سَفَرِی هذا بِلا ثِقَةٍ مِنِّی لِغَیْرِکَ وَ لا رَجاءٍ لِسِواکَ، فَارْزُقْنِی فی ذلِکَ شُکْرَکَ وَ عافِیَتَکَ وَ وَفِّقْنِی لِطاعَتِکَ وَ عِبادَتِکَ حَتّی تَرْضی وَ بَعْدَ الرِّضا (5).
ص: 16
و حضرت رسول صلی الله علیه و آله هر گاه سرازیر می رفتند سُبْحانَ اللَّهِ می گفتند و هر گاه به سوی بلندی بالا می رفتند، اللَّهُ أکْبَرُ می گفتند (1).
و می گویی هر گاه بر بلندی یا تلّی یا پلی بالا روی:
اللَّهُ أکْبَرُ، اللَّهُ أکْبَرُ، اللَّهُ أکْبَرُ، لا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أکْبَرُ وَ الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمِیْنَ، اللَّهُمَّ لَکَ الشَّرَفُ عَلی کُلِّ شَرَفٍ.
و هر گاه به جسری برسی چون قدم بر آن می گذاری بگو:
بِسْمِ اللَّهِ، اللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّی الشَّیطانَ (2).
و هر گاه مُشرف شوی بر منزلی یا دهی یا شهری، بگو:
اللَّهُمَّ رَبَّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ ما أظَلَّتْ وَ رَبَّ الأرَضِیْنَ السَّبْعِ وَ ما أقَلَّتْ وَ رَبَّ الشَّیاطِیْنِ وَ ما أضَلَّتْ وَ رَبَّ الرِّیاحِ وَ ما ذَرَتْ وَ رَبَّ البِحارِ وَ ما جَرَتْ، إنِّی أسْأَلُکَ خَیْرَ هذِهِ القَرْیَةِ وَ خَیْرَ ما فِیها وَ أعُوْذُ بِکَ مِنْ شَرِّها وَ شَرِّ ما فِیْها.
اللَّهُمَّ یَسِّرْ لِی ما کانَ فِیْها مِنْ یُسْرٍ وَ أعِنِّی عَلی قَضاءِ حاجَتِی یا قاضِیَ الحاجاتِ وَ یا مُجِیْبَ الدَّعَواتِ، «أدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیْراً» (3). (4) و چون به منزل فرود آیی بگو:
اللَّهُمَ «أنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أنْتَ خَیْرُ المُنْزِلِیْنَ» (5).
و دو رکعت نماز بگزار پیش از آنکه بنشینی، پس بگو:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنا خَیْرَ هذِهِ البُقْعَةِ وَ أعِذْنا مِنْ شَرِّها.
ص: 17
اللَّهُمَّ أطْعِمْنا مِنْ جَناها وَ أعِذْنا مِنْ وَباها وَ حَبِّبْنا إلی أهْلِها وَ حَبِّبْ صالِحِی أهْلِها إلَیْنا (1).
و بگو:
أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ وَ أنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤْمِنِیْنَ وَ الأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ أئِمَّةٌ أتَوَلّاهُمْ وَ أبْرَأُ مِنْ أعْدائِهِمْ.
اللَّهُمَّ إنِّی أسْأَلُکَ خَیْرَ هذِهِ البُقْعَةِ وَ أعُوْذُ بِکَ مِنْ شَرِّها.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ أوَّلَ دُخُوْلِنا هذا صَلاحاً وَ أَوْسَطَهُ فَلاحاً وَ آخِرَهُ نَجاحاً (2).
و اگر فرود آیی به منزلی که ترسی از درنده، بگو:
أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ وَ لَهُ الحَمْدُ، بِیَدِهِ الخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیْرٌ. اللَّهُمَّ إنِّی أعُوْذُ بِکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سَبُعٍ (3).
و اگر از جانوران زمین ترسی، بگو در آن مکان که می ترسی:
یا ذارِئَ ما فی الأرْضِ کُلِّها لِعِلْمِکَ بِما یَکُوْنُ مِمّا ذَرَأْتَ، لَکَ السُّلْطانُ عَلی کُلِّ مَنْ دُوْنَکَ، إنِّی أعُوْذُ بِکَ وَ بِقُدْرَتِکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ مِنَ الضُّرِّ فی بَدَنِی، مِنْ سَبُعٍ أو هامَّةٍ أو عارِضٍ مِنْ سائِرِ الدَّوابِّ. یا خالِقَها بِقُدْرَتِهِ ادْرَأْها عَنِّی وَ احْجُزْها وَ لا تُسَلِّطْها عَلَیَّ وَ عافِنِی مِنْ شَرِّها وَ بَأْسِها، یا اللَّهُ یا ذَا العالَمِ العَظِیْمِ، حُطْنِی بِحِفْظِکَ وَ أجِنَّنِی بِسِتْرِکَ الواقِی فی مَخاوِفِی، یا رَحِیْمُ (4).
ص: 18
و اگر از دشمنی یا دزدی ترسی در آن مکان، بگو:
یا آخِذاً بِنَواصِی خَلْقِهِ وَ السّابِقَ (1) بِها إلی قُدْرَتِهِ وَ المُنْفِذَ فِیْها حُکْمَهُ وَ خالِقَها وَ جاعِلَ قَضائِهِ لَها غالِباً، إنِّی مَکِیْدٌ لِضَعْفِی وَ لِقُوَّتِکَ عَلی مَنْ کادَنِی، تَعَرَّضْتُ لَکَ، فَإنْ حُلْتَ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ فَذلِکَ ما أرْجُوْ وَ إنْ أسْلَمْتَنِی إلَیْهِمْ غَیَّرُوْا ما بِی مِنْ نِعْمَتِکَ یا خَیْرَ المُنْعِمِیْنَ، لا تَجْعَلْ أحَداً مُغَیِّراً نِعَمَکَ الَّتی أنْعَمْتَ بِها عَلَیَّ سِواکَ وَ لا تُغَیِّرْها، أنْتَ رَبِّی قَدْ تَرَی الَّذِی نَزَلَ بی، فَحُلْ بَیْنِی وَ بَیْنَ شَرِّهِمْ، بِحَقِّ ما بِهِ تَسْتَجِیْبُ الدُّعاءَ، یا اللَّهُ یا رَبَّ العالَمِیْنَ (2).
و بگو:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إلَی اللَّهِ وَ فی سَبِیْلِ اللَّهِ. اللَّهُمَّ إلَیْکَ أسْلَمْتُ نَفْسِی وَ إلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهِی وَ إلَیْکَ فَوَّضْتُ أمْرِی، فَاحْفَظْنِی بِحِفْظِ الإیْمانِ مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ وَ مِنْ خَلْفِی وَ عَنْ یَمِیْنِی وَ عَنْ شِمالی وَ مِنْ فَوْقِی وَ مِنْ تَحْتِی وَ ادْفَعْ عَنِّی بِحَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ، فَإنَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللَّه العَلِیِّ العَظِیْمِ.
به درستی که روایت رسیده است از حضرت امام زین العابدین - صلوات اللَّه علیه - که فرمود که: من پروا نمی کنم هر گاه بگویم این کلمات را، اگر جمع شوند برای ضرر من جنّ و انس (3).
و اگر ترسی از جنّی یا شیطانی بگو:
یا اللَّهُ، الإلهُ الأکْبَرُ، القاهِرُ بِقُدْرَتِهِ جَمِیْعَ عِبادِهِ، المُطاعُ لِعَظَمَتِهِ عِنْدَ کُلِّ خَلِیْقَتِهِ،
ص: 19
وَ المُمْضِی مَشِیَّتَهُ لِسابِقِ قُدْرَتِهِ، أنْتَ الَّذِی تَکْلَأُ ما خَلَقْتَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ، لا یَمْتَنِعُ مَنْ أرَدْتَ بِهِ سُوْءاً بِشَیْ ءٍ دُوْنَکَ مِنْ ذلِکَ السُّوْءِ وَ لا یَحُوْلُ أحَدٌ دُوْنَکَ بَیْنَ أحَدٍ وَ بَیْنَ ما تُرِیْدُهُ مِنَ الخَیْرِ، کُلُّ ما یُری وَ ما لا یُری فی قَبْضَتِکَ وَ جَعَلْتَ قَبائِلَ الْجِنِّ وَ الشَّیاطِیْنِ یَرَوْنا وَ لا نَراهُمْ وَ أنا لِکَیْدِهِمْ خائِفٌ، فَآمِنِّی مِنْ شَرِّهِمْ وَ بَأْسِهِمْ، بِحَقِّ سُلْطانِکَ العَزِیْزِ، یا عَزِیْزُ (1).
و در تمام احوال خود این دعا را بخوان برای حفظ خود و بر گردیدن به وطن خود:
یا جامِعاً بَیْنَ أهْلِ الْجَنَّةِ عَلی تَأَلُّفٍ مِنَ القُلُوْبِ وَ شِدَّةِ تَواصُلٍ لَهُمْ فی الْمَحَبَّةِ وَ یا جامِعاً بَیْنَ أهْلِ طاعَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ وَ یا مُفَرِّجَ حُزْنِ کُلِّ مَحْزُوْنٍ وَ یا مُسَهِّلَ کُلِّ غُرْبَةٍ وَ یا أرْحَمَ الرّاحِمِیْنَ، ارْحَمْنِی فی غُرْبَتِی بِحُسْنِ الحِفْظِ وَ الکَلاءَةِ وَ المَعُوْنَةِ وَ فَرِّجْ ما بِی مِنَ الضِّیْقِ وَ الحُزْنِ بِالجَمْعِ بَیْنِی وَ بَیْنَ أحِبّائِی وَ لا تُفْجِعْنِی بِانْقِطاعِ رُؤْیَةِ أهْلِی عَنِّی وَ لا تُفْجِعْ أهْلِی بِانْقِطاعِ رُؤْیَتِی عَنْهُمْ، بِکُلِّ مَسائِلِکَ أسْأَلُکَ وَ أدْعُوْکَ فَاسْتَجِبْ لِی (2).
و چون اراده نمایی که بار کنی از منزل، دو رکعت نماز بگزار و از خدا طلب نما حفظ را و وداع کن آن منزل و اهل آن منزل را، زیرا که هر موضع را اهلی هست از ملائکه و بگو:
السَّلامُ عَلی مَلائِکَةِ اللَّهِ الحافِظِیْنَ، السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلی عِبادِ اللَّهِ الصّالِحِیْنَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ (3).
و بگو:
اللَّهُمَّ قَدِ ارْتَحَلْنا مِنْ مَنْزِلِنا هذا وَ نَحْنُ عَنْکَ راضُوْنَ، فَارْضَ عَنّا بِرَحْمَتِکَ.
ص: 20
و هر گاه که گم کنی راه را، ندا کن:
یا صالِحُ وَ یا أبا صالِحٍ، أرْشِدُوْنا إلَی الطَّرِیْقِ یَرْحَمْکُمُ اللَّهُ (1).
به درستی که مروی است از حضرت صادق علیه السلام که موکّل است به صحرا صالح و به دریا حمزه (2).
و مروی است که هر گاه راه را گم کنید، به جانب راست راه میل کنید (3).
و هر گاه چموشی کند دابّه تو در راه، در گوش راستش این آیه را بخوان: «وَ لَهُ أسْلَمَ مَنْ فی السَّماواتِ وَ الأرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إلَیْهِ یُرْجَعُوْنَ» (4). (5) و هر گاه به کشتی سوار شوی صد مرتبه اللَّهُ أکْبَرُ و صد مرتبه اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بگو، پس بگو:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الصَّلاةُ عَلی رَسُوْلِ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - وَ عَلَی الصّادِقِیْنَ.
اللَّهُمَّ أحْسِنْ مَسِیْرَنا وَ عَظِّمْ أُجُوْرَنا.
اللَّهُمَّ بِکَ انْتَشَرْنا وَ إلَیْکَ تَوَجَّهْنا وَ بِکَ آمَنّا وَ بِحَبْلِکَ اعْتَصَمْنا وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا.
اللَّهُمَّ أنْتَ ثِقَتُنا وَ رَجاؤُنا وَ ناصِرُنا، لا تُحِلَّ بِنا ما لانُحِبُّ.
اللَّهُمَّ بِکَ نَحِلُّ وَ بِکَ نَسِیرُ.
اللَّهُمَّ خَلِّ سَبِیْلَنا وَ أعْظِمْ عافِیَتَنا، أنْتَ الخَلیْفَةُ فی الأهْلِ وَ المالِ وَ أنْتَ
ص: 21
الحامِلُ فی الماءِ وَ عَلَی الظَّهْرِ، «و قالَ ارْکَبُوْا فِیْها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إنَّ رَبِّی لَغَفُوْرٌ رَحِیْمٌ» (1) «وَ ما قَدَرُوْا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الأرْضُ جَمِیْعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ القِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمِیْنِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشْرِکُوْنَ» (2).
اللَّهُمَّ أنْتَ خَیْرُ مَنْ وَفَدَ إلَیْهِ الرِّجالُ وَ شُدَّتْ إلَیْهِ الرِّحالُ وَ أنْتَ - سَیِّدِی - أکْرَمُ مَزُوْرٍ وَ مَقْصُوْدٍ وَ قَدْ جَعَلْتَ لِکُلِّ زائِرٍ کَرامَةً وَ لِکُلِّ وافِدٍ تُحْفَةً، فَأسْأَلُکَ أنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَکَ إیّایَ فَکاکَ رَقَبَتِی مِنَ النّارِ وَ اشْکُرْ سَعْیِی وَ ارْحَمْ مَسِیْرِی مِنْ أهْلِی بِغَیْرِ مَنٍّ مِنِّی عَلَیْکَ، بَلْ لَکَ المِنَّةُ عَلَیَّ أنْ جَعَلْتَ لی سَبِیْلًا إلی زِیارَةِ وَلِیِّکَ وَ عَرَّفْتَنِی فَضْلَهَ وَ حَفِظْتَنِی فی لَیْلِی وَ نَهارِی حَتی بَلَّغْتَنِی هذَا المَکانَ وَ قَدْ رَجَوْتُکَ فَلا تَقْطَعْ رَجائِی وَ قَدْ أمَّلْتُکَ فَلا تُخَیِّبْ أمَلِی وَ اجْعَلْ مَسِیْرِی هذا کَفّارَةً لِذُنُوْبی، یا أرْحَمَ الرّاحِمِیْنَ (3).
تمام شد کلام سیّد و غیر او - رحمهم الله - .
و در حدیث معتبر منقول است که شخصی به خدمت حضرت إمام علی نقی علیه السلام نوشت که: داخل می شود ماه مبارک رمضان بر شخصی، پس در دلش می افتد که به زیارت حضرت امام حسین علیه السلام برود یا به زیارت پدرت در بغداد، پس بماند در خانه خود تا بیرون رود ماه مبارک رمضان و بعد از آن به زیارت ایشان برود، یا در اثنای ماه مبارک برود و روزه را بخورد؟
حضرت در جواب نوشتند که: ماه رمضان را فضیلتی و اجری هست که ماههای دیگر را نیست، پس چون داخل شود ماه، باید که آن را اختیار نماید و روزه بگیرد (4).
و در روایت معتبر دیگر منقول است که ابوبصیر از حضرت صادق علیه السلام پرسید
ص: 22
که: فدای تو شوم داخل می شود بر من ماه رمضان و روزه می گیرم بعضی از آن را، پس اراده زیارت حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - می کنم، آیا بروم به زیارت و در رفتن و برگشتن روزه را بخورم، یا بمانم تا عید و بعد از عید به یک روز یا دو روز بروم؟
فرمود که: بمان تا عید. گفت: فدای تو شوم این بهتر است؟ فرمود که بلی، مگر نخوانده ای در کتاب خدا «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ» (1). (2) مؤلّف گوید که: چون در احادیث تجویز و امر به روزه خوردن از برای امری چند که فضیلتش بسیار کمتر است از زیارت ائمه علیهم السلام وارد شده، مثل تشییع و استقبال مؤمنان و ترغیب و تحریص به زیارت امام حسین علیه السلام در بسیاری از شبهای ماه رمضان و شب عید وارد شده است و اکثر مردم را بدون افطارِ روزه میسّر نمی شود، دور نیست که این دو حدیث محمول بر تقیه باشد؛ و اللَّه یعلم.
ص: 23
ص: 24
به سندهای صحیح و معتبر از حضرت امام رضا - صلوات اللَّه علیه - منقول است که: هر امام را عهدی در گردن دوستان و شیعیانش هست و از جمله تمامی وفا کردن به عهد و نیکو ادا نمودن آن، زیارت کردن قبرهای ایشان است؛ پس هر که زیارت کند ایشان را برای رغبت در زیارت ایشان و تصدیق کردن به آنچه ترغیب نموده اند در آن، بوده باشند امامان او شفیعان او در روز قیامت (1).
و به سندهای معتبر منقول است که زید شحّام به حضرت امام جعفر صادق - صلوات اللَّه علیه - عرض کرد که: چه ثواب است کسی را که یکی از شما را زیارت کند؟
فرمود که: چنان است که زیارت کرده باشد رسول خدا صلی الله علیه و آله را (2).
و به سند بسیار معتبر از حضرت امام جعفر علیه السلام منقول است که: خلق نکرده است حق تعالی خلقی را که بیشتر باشند از فرشتگان و به درستی که نازل می شوند
ص: 25
از آسمان در هر شام هفتاد هزار فرشته که طواف می کنند به خانه کعبه در آن شب، تا چون طلوع صبح می شود می روند به سوی قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله پس سلام می کنند بر آن حضرت، پس می روند به سوی قبر امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - و سلام می رسانند به آن حضرت، پس می روند به سوی قبر امام حسن - صلوات اللَّه علیه - پس سلام می کنند بر آن حضرت، پس می روند به نزد قبر امام حسین - صلوات اللَّه علیه - پس سلام می کنند بر آن حضرت، پس بالا می روند به سوی آسمان پیش از طلوع آفتاب، پس نازل می شوند فرشتگان روز - هفتاد هزار فرشته - ، پس می گردند گرد کعبه معظّمه در تمام روز، چون نزدیک شد که آفتاب غروب کند می روند به سوی قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله، پس سلام می کنند بر آن حضرت، پس می روند به سوی قبر امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - پس سلام می رسانند به آن حضرت، پس می روند به سوی قبر امام حسن - صلوات اللَّه علیه - پس سلام می کنند بر آن حضرت، پس می روند به نزد قبر امام حسین - صلوات اللَّه علیه - پس سلام می کنند بر آن حضرت، پس برمی گردند به سوی آسمان پیش از فرو رفتن آفتاب (1).
و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: هر که یکی از ما را زیارت کند، چنان است که حضرت امام حسین علیه السلام را زیارت کرده باشد (2).
و به سند معتبر از امام محمّد باقر - صلوات اللَّه علیه - مروی است که حضرت امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - گفت که: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بدیدن ما آمد و به هدیه آورده بود برای ما امّ ایمن شیری و کره ای و خرمایی، قدری از آنها را به نزد آن حضرت آوردیم تناول نمود، پس برخاست و رفت به گوشه خانه و چند رکعت نماز گزارد، پس در سجده آخر گریه ای سخت کرد و احدی از ما به سبب جلالت و عظمت آن حضرت از سبب آن سؤال ننمود.
ص: 26
پس برخاست حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - و در دامن آن حضرت نشست و گفت: ای پدر به خانه ما درآمدی و ما به هیچ چیز شاد نشدیم مثل شادی ما به آمدن تو، پس گریه کردی گریه ای که ما را به اندوه آوردی، سبب گریه چیست؟
حضرت رسول صلی الله علیه و آله گفت که: ای فرزند، در این وقت جبرئیل علیه السلام آمد و مرا خبر داد که شماها کشته خواهید شد و محلّ کشته شدن شما پراکنده خواهد بود.
پس حضرت امام حسین علیه السلام گفت که: چه ثواب است کسی را که زیارت کند قبرهای ما را با این پراکندگی؟
فرمود که: ای فرزند، ایشان گروهی چند اند از امّت من که زیارت می کنند شما را، وطلب می کنند به سبب این زیارت برکت را و لازم است بر من اینکه بیایم به نزد ایشان در روز قیامت، تا خلاصی دهم ایشان را از هولهای قیامت و ساکن گرداند خدا ایشان را در بهشت (1).
و به سند معتبر از حضرت امام محمّد باقر - صلوات اللَّه علیه - منقول است که هر گاه حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمد او را به سوی خود می کشید، پس به حضرت امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - می گفت که:
او را نگاه دار، پس حضرت امام حسین را می بوسید و می گریست و می فرمود که:
ای فرزند، می بوسم جای ضربت شمشیرها را که بر تو خواهند زد.
پس حضرت امام حسین علیه السلام می فرمود که: ای پدر، من کشته خواهم شد؟
حضرت رسول صلی الله علیه و آله می فرمود که: بلی، واللَّه تو و پدرت و برادرت همه کشته خواهید شد.
می گفت که: ای پدر، محل کشته شدن ما دور از هم خواهد بود.
می گفت: بلی ای فرزند.
می گفت که: پس کی زیارت ما خواهد کرد از امّت تو؟
ص: 27
می فرمود که: زیارت نمی کند مرا و پدرت را و برادرت را و تو را، مگر صدّیقان از امّت من (1).
و به چندین سند معتبر منقول است که از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدند که: چه ثواب است کسی را که زیارت کند قبر امام حسین - صلوات اللَّه علیه - را؟
گفت: هر که برود نزد قبر آن حضرت و دو رکعت نماز یا چهار رکعت نماز نزد او بکند، نوشته شود برای او ثواب حجّی و عمره ای.
پس گفت که: همین ثواب هست کسی را که برود به زیارت هر امامی که حق تعالی فرمان برداری او را بر خلق واجب گردانیده است (2).
و در کتابهای معتبر به سندهای معتبر منقول است که: واعظ اهل حجاز به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام عرض کرد که: ای فرزند رسول خدا، چه ثواب است کسی را که زیارت کند قبر حضرت امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - را و عمارت کند تربت آن حضرت را؟
فرمود که: خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدّش امام حسین علیه السلام از پدرش امیرالمؤمنین که حضرت رسول صلی الله علیه و آله گفت به آن حضرت که: واللَّه که کشته خواهی شد در زمین عراق و مدفون خواهی شد درآنجا.
حضرت امیرالمؤمنین گفت: یا رسول اللَّه، چه ثواب است کسی را که زیارت کند قبرهای ما را و عمارت نماید و جستجو نماید آنها را؟
گفت: ای ابو الحسن به درستی که حق تعالی گردانیده است قبر تو را و قبر امامان از فرزندان تو را، بقعه ای چند از بقعه های بهشت و عرصه ای چند از عرصه های بهشت. و به درستی که خدا گردانیده است دلهای نجیبان از خلقش را و برگزیدگان از بندگانش که میل می نمایند به سوی شما و بر می تابند خواری و آزار را برای شما، پس
ص: 28
عمارت می کنند قبرهای شما را و بسیار زیارت می کنند آنها را برای تقرّب جستن به جناب مقدّس الهی و برای دوستی ایشان مر رسول خدا صلی الله علیه و آله را.
یا علی، این جماعت مخصوص اند به شفاعت من و وارد می شوند بر حوض من و ایشان زیارت کنندگان من اند فردا در بهشت.
یا علی، هر که معمور گرداند قبرهای شما را و جستجو نماید و رعایت کند آنها را، چنان باشد که یاری کرده باشد حضرت سلیمان بن داوود را بر ساختن بیت المقدس.
و هر که زیارت کند قبرهای شما را، ثوابش برابر است با ثواب هفتاد حج که بعد از حج واجب کنند. و از گناهان بیرون آیند در وقتی که برگردند از زیارت شما، مانند روزی که از مادر متولّد شده اند.
پس بشارت باد تو را و بشارت ده شیعیان و دوستان خود را از نعمتهای بهشت و آنچه موجب روشنی چشم و شادی گردد، به آنچه چشم ندیده باشد و گوش نشنیده باشد و بر خاطر کسی نگذشته باشد.
ولیکن جمعی از اراذل مردم سرزنش کنند زیارت کنندگان قبرهای شما را، چنانچه سرزنش کنند زن زناکننده را به زنای او. ایشان بدترین امّت من اند. نرسد به ایشان شفاعت من و وارد نشوند بر حوض من (1).
و به سند معتبر منقول است از عبد الرّحمن بن مسلم که گفت: رفتم به خدمت امام موسی کاظم - صلوات اللَّه علیه - و سؤال کردم که زیارت کدام یک از ائمه - صلوات اللَّه علیهم - بهتر است؟
فرمود که: هر که اوّلِ ما را زیارت کند چنان است که آخرِ ما را زیارت کرده باشد و هر که آخرِ ما را زیارت کند چنان است که اوّلِ ما را زیارت کرده باشد.
و هر که ولایت و دوستی اوّلِ ما را داشته باشد، چنان است که ولایت و دوستی
ص: 29
آخر ما را داشته باشد. و هر که ولایت آخرِ ما را داشته باشد، چنان است که ولایت اوّل ما را داشته باشد.
و هر که برآورد حاجت یکی از شیعیان ما را، چنان است که حاجت همه ما را برآورده باشد (1).
و به سند معتبر از حضرت موسی بن جعفر - صلوات اللَّه علیه - منقول است که:
چون روز قیامت شود، بر عرش خداوند رحمن چهار کس باشند از پیشینیان و چهار کس از پسینیان.
امّا آن چهار کس که از پیشینیان اند: پس نوح و ابراهیم و موسی، وعیسی علیهم السلام اند.
وآن چهار که از پسینیان اند: پس محمّد، وعلیّ، وحسن، وحسین - صلوات اللَّه علیهم - اند.
پس طعام بکشند و بنشینند با ما هر که زیارت کرده باشد قبرهای ائمه را.
به درستی که زیارت کندگان قبر فرزندم امام رضا، درجه ایشان از همه بلندتر و عطایشان از همه بزرگتر باشد (2).
و به سند معتبر دیگر مروی است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله با حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گفت که: یا علی هر که مرا زیارت کند در حیات من یا بعد از مرگ من، یا تو را زیارت کند در حیات تو یا بعد از مرگ تو، یا زیارت کند حسن و حسین - صلوات اللَّه علیهما - را در حیات ایشان یا بعد از مرگ ایشان، ضامن شوم برای او در روز قیامت اینکه خلاصی دهم او را از ترسها و سختیهای آن روز، تا ببرم او را با خود به درجه خود در بهشت (3).
و به سند معتبر از امام محمد باقر علیه السلام منقول است که: حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: هر که زیارت کند مرا، یا زیارت کند احدی از ذریّه و فرزندان مرا، زیارت کنم او را
ص: 30
در روز قیامت، پس خلاص کنم او را از ترسهای آن روز (1).
و به سند صحیح منقول است که: حسن بن علی وشّاء از حضرت امام رضا - صلوات اللَّه علیه - سؤال کرد که: چه ثواب است کسی را که زیارت کند قبر یکی از امامان را؟
فرمود که: او را است مثل ثواب کسی که حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - را زیارت کرده باشد.
پس پرسید که: چه ثواب دارد کسی که حضرت امام حسین علیه السلام را زیارت کند؟
فرمود که: واللَّه که ثوابش بهشت است (2).
و از امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که: هر که زیارت کند ما را بعد از فوت ما، چنان است که ما را زیارت کرده باشد در حیات ما (3).
و از امام محمد باقر - صلوات اللَّه علیه - منقول است که: هر که قصد کند از خانه خود زیارت قبر امامی را که اطاعتش واجب باشد و برای خرج خود یک درهم بیرون آورد، بنویسد حق تعالی برای او هفتاد هزار حسنه و محو کند از او هفتاد هزار گناه و بنویسد نام او را در دیوان صدّیقان و شهیدان، خواه اسراف کند در خرج کردن و خواه اسراف نکند (4).
ص: 31
اوّل از آداب زیارت غسل کردن است و افضل آن است که پیش از آنکه حدثی از او صادر شود، زیارت را واقع سازد (1).
و محتمل است که غسلی که در روز کنند تا شام کافی باشد و غسلی که در شب کنند تا صبح کافی باشد (2).
و از روایت معتبر دیگر ظاهر می شود که غسل روز از برای شبِ بعد از آن و غسل شب از برای روزِ بعد از آن نیز کافی باشد (3).
و در حدیث معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است در تفسیر قول حق تعالی:
«خُذُوْا زِیْنَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» (4) - که ترجمه اش این است که: بگیرید زینت خود را نزد هر مسجدی - فرمود که: مراد غسل کردن است نزد ملاقات هر امامی (5).
و احادیث غسل زیارت هر امامی، در باب زیارت ایشان خواهد آمد - إن شاءاللَّه تعالی - .
دوم: دعا خواندن در حال غسل و بعد از غسل است؛ و در احادیثِ کیفیّت
ص: 32
زیارت هر امام علیه السلام إن شاء اللَّه تعالی مذکور خواهد شد.
و در حدیث معتبر منقول است که: چون حضرت صادق علیه السلام از غسل زیارت فارغ می شدند، این دعا می خواندند:
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لی نُوْراً وَ طَهُوْراً وَ حِرْزاً وَ کافِیاً مِنْ کُلِّ داءٍ وَ سُقْمٍ وَ مِنْ کُلِّ آفَةٍ وَ عاهَةٍ وَ طَهِّرْ بِهِ قَلْبِی وَ جَوارِحِی وَ عِظامِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ مُخِّی وَ عَصَبِی وَ ما أقَلَّتِ الأرْضُ مِنِّی وَ اجْعَلْهُ لِی شاهِداً یَوْمَ القِیامَةِ، یَوْمَ حاجَتِی وَ فَقْرِی وَ فاقَتِی (1).
جمعی از علما - رضوان اللَّه علیهم - این حدیث را در باب غسل زیارت ائمه علیهم السلام ذکر کرده اند؛ و در نظر این قاصر، محتمل است که مراد غسلِ طواف زیارت باشد.
و از ابن عیّاش نقل شده است که در اثنای غسل زیارت، سنّت است که این دعا بخوانند:
اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ نَجِّنِی مِنْ کُلِّ کَرْبٍ وَ ذَلِّلْ لِی کُلَّ صَعْبٍ، إنَّکَ نِعْمَ المَوْلی وَ نِعْمَ الرَّبُّ، رَبُّ کُلِّ یابِسٍ وَ رَطْبٍ (2).
و شیخ کفعمی ذکر کرده است که: مروی است که در غسل زیارت این دعا بخوانند:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی نُوْراً وَ طَهُوْراً وَ حِرْزاً وَ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَ آفَةٍ وَ عاهَةٍ.
اللَّهُمَّ طَهِّرْ بِهِ قَلْبِی وَ اشْرَحْ بِهِ صَدْرِی وَ سَهِّلْ بِهِ أمْرِی (3).
سوم: آنکه باید که با جنابت داخل روضه های مقدّس ایشان نشود.
چنانچه به سند صحیح منقول است از بکر بن محمّد که گفت: با ابو بصیر رفتم
ص: 33
به خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام - و نمی دانستم که او جنب است - چون سلام کردیم حضرت فرمود که: ای ابوبصیر! مگر نمی دانی که سزاوار نیست جُنب را که داخل خانه پیغمبران شود. پس برگشت ابوبصیر و من داخل شدم (1).
و در روایت دیگر آن است که حضرت نظر تندی کرد به سوی ابوبصیر و فرمود که: همچنین داخل خانه پیغمبران می شوی و حال آنکه جُنبی!
ابوبصیر گفت که: پناه می برم به خدا از غضب خدا و غضب شما و از خدا طلب آمرزش می کنم و دیگر چنین نخواهم کرد (2).
پس از این حدیث شریف مفهوم می شود که جُنب داخل روضات نباید شد، زیرا که اخبار وارد شده است که: مرده و زنده ما یک حکم دارد و حرمت ما بعد از وفات ما مثل حرمت ما است در حال حیات (3).
و احوط آن است که زنان حائض و نفسا نیز داخل نشوند، چنانچه وارد شده است که باعث نفرت ملائکه می شوند (4).
چهارم: بر در روضه مقدّسه ایستادن و رخصت طلبیدن و سعی کردن در حصول رقّت و خضوع و بعد از حصولْ داخل شدن است.
و در روایت صفوان که در زیارت حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - وارد شده است مذکور است (5).
و آیه کریمه «لاتَدْخُلُوْا بُیُوْتَ النَّبِیِّ إلّاأنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» (6) - یعنی داخل مشوید به خانه های پیغمبر مگر آنکه رخصت دهند شما را - مؤیّد این معنی است.
ص: 34
و چون حدیث وارد شده است که رقّت علامت استجابت دعا است (1)، مؤیّد حصولِ رخصت بعد از تحقّق آن می شود.
پنجم: پوشیدن جامه های نفیس و پاکیزه و بوی خوش کردن است، چنانچه جمعی ذکر کرده اند (2) و در بعضی زیارات خواهد آمد.
و در زیارت حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - منع از بوی خوش کردن خواهد آمد (3).
و آیه کریمه «خُذُوْا زِیْنَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» (4) شاید مؤیّد زینت کردن و پاکیزه بودن و بوی خوش کردن بشود.
ششم: بوسیدن عتبه است و در زیارتی که شیخ مفید و غیر او به صفوان نسبت داده اند، امر به آن هست (5).
و بعضی در استحبابش تأمّل دارند و شیخ شهید - علیه الرحمه - گفته است که:
مطّلع نشده ام در باب بوسیدن عتبه بر نصّی که اعتمادی بر آن داشته باشم، ولیکن فرقه امامیّه بر این اند که خوب است. و اگر زیارت کننده سجده کند و نیّت کند که از برای خدا سجده می کنم، به شکر اینکه مرا به این مکان رسانید، بهتر خواهد بود (6).
و گمان این فقیر آن است که چون منعی از بوسیدن عتبه وارد نشده است، اگر به عموماتی که در باب تعظیم و تکریمِ ایشان وارد شده است، به عمل آورد خوب است.
هفتم: گمان فقیر آن است که اگر در وقت زیارت، صدا بلند نکنند بهتر است؛ به عموماتی که در اخفای ذکر وارده شده است.
و به آیه کریمه «یا أیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوْا لا تَرْفَعُوْا أصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ» - تا
ص: 35
آخر دو آیه (1) - که مضمونشان این است که: ای گروه مؤمنان، بلند مکنید صداهای خود را بالای صدای پیغمبر و آواز بلند مکنید برای او به گفتار، مانند آواز بلند کردن بعضی از شما برای بعضی، که مبادا باطل شود عملهای شما و شما ندانید. به درستی که آنان که پست می کنند صداهای خود را نزد رسول خدا، ایشان گروهی اند که امتحان کرده است خدا دل ایشان را برای پرهیزکاری، برای ایشان است آمرزش گناهان و اجری بزرگ.
و در حدیث معتبر منقول است که: چون عایشه مانع شد که حضرت امام حسن - صلوات اللَّه علیه - را نزد حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله دفن کنند، حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - فرمود که: ای عایشه، برادرم مرا امر کرده است که او را نزدیک پدرش رسول خدا بیاورم که با او عهد خود را تازه کند؛ و برادرم داناترین مردم بود به حرمت خدا و رسول و به معنی کتاب خدا از آن داناتر بود که هتک حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بکند، زیرا که حق تعالی می فرماید که «یا أیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوْا لا تَدْخُلُوْا بُیُوْتَ النَّبِیِّ إلّاأنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» (2) و داخل کردی تو در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله مردان را بی رخصت او.
و به تحقیق که خدا فرموده است که: «یا أیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوْا لا تَرْفَعُوْا أصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ».
و تو و عمر برای پدرت ابوبکر نزد گوش رسول خدا کلنگها زدید و حال آنکه خدا می فرماید که: آنها که صدا را آهسته و پست می کنند نزد رسول خدا، آنها جماعتی اند که امتحان کرده است خدا دل ایشان را برای پرهیزکاری.
و به جان خودم سوگند که داخل کرد پدرت و عمر به رسول خدا صلی الله علیه و آله به نزدیکی ایشان آزارها و رعایت نکردید از حق او آنچه خدا امر به آن کرده بود بر زبان پیغمبرش. به درستی که خدا حرام کرده است از مؤمنان در حال مردن ایشان، آنچه را حرام کرده است در حال زندگی ایشان (3).
ص: 36
مؤلّف گوید که: از این حدیث معلوم می شود که در زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله صدا بلند نباید کرد و چون از احادیث ظاهر می شود که اکرام ائمه طاهرین علیهم السلام مثل اکرام ایشان لازم است، پس در زیارات ائمه علیهم السلام بهتر آن است که این رعایت بکنند.
هشتم: آنکه با موزه (1) و کفش و نعلین داخل روضه نشوند و عمومات تعظیم بر این دلالت دارد و آیه کریمه «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إنَّکَ بِالْوادِ المُقَدَّسِ طُویً» (2) مؤیّد است (3)؛ خصوصاً در روضه حضرت امیرالمؤمنین و حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیهما - ، که در حدیث وارد شده است که شجره موسی علیه السلام در کربلا بوده (4) و نجف قطعه ای است از کوه طور (5). بلکه بهتر آن است که چون نزدیک هر روضه شوند پا را برهنه کنند (6)؛ چنانچه در بعضی از زیارات مخصوصه خواهد آمد (7). و عمومات اکرام و اعظام ظاهراً کافی باشد در استحباب آن در سائر زیارات که به خصوص در آنها وارد نشده است.
نهم: آنکه در وقت زیارت به نزدیک ضریح مقدّس برود با خضوع و خشوع و وقار و پشت به قبله و رو به معصوم - صلوات اللَّه علیه - بایستد؛ چنانچه در زیارات منقوله مذکور خواهد شد (8).
و امّا زیارت غیر معصوم، جمعی را اعتقاد آن است که در زیارت ایشان رو به قبله
ص: 37
در عقب ضریح باید ایستاد، چنانچه در زیارت سایر مؤمنان مستحب است. و روایت صریحی در این باب به نظر نرسیده است، مگر یکی از زیارات منقوله شهداء - رضی اللَّه عنهم - که از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب الامر - صلوات اللَّه علیه - بیرون آمده است، که در آنجا وارد شده است که ایشان را رو به قبله زیارت کنند (1).
و دور نیست که در زیارت غیر معصومین علیهم السلام اگر پشت به قبله بایستند به روش متعارف مخاطبه و مکالمه که به عنوان مواجهه واقع می شود - با آنکه ظاهر بعضی روایات در زیارت عباس رضی اللَّه عنه و غیر آن این است - ، یا رو به قبله کنند به اعتبار آن حدیث مزبور و احادیث مطلق زیارت مؤمنان و عمل اکثر اصحاب، هر دو خوب باشد.
دهم: آیا بر دور ضریح مقدّس گردیدن خوب است یا نه؟
بعضی را اعتقاد آن است که خوب نیست، چون در حدیث صحیح از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: مخور آبْ ایستاده و طواف مکن به قبر و بول مکن در آبِ ایستاده، به درستی که کسی که بکند این را پس برسد به او بلائی، ملامت نکند مگر خود را. و کسی که یکی از اینها را بکند، دیگر از او جدا نمی شود مگر آنکه خدا خواهد (2).
و بعضی خوب می دانند، زیرا که محتمل است که مراد از طواف در این حدیث آن باشد که به روش طواف دور خانه کعبه، هفت شوط بگردند.
یا آنکه جمعی بر دور قبر بنشینند و سخن گویند - که از باب افعال باشد (3) - .
یا آنکه مراد غایط کردن بر قبر باشد. و به این معنی در لغت وارد شده است (4) و سایر فقرات حدیث فی الجمله مؤیّد این معنی است.
یا اینکه در بعضی از زیارات خواهد آمد این عبارت که : إلّاأنْ نَطُوْفَ حَوْلَ مَشاهِدِکُمْ (5) و در بعضی دیگر امر واقع شده است که ببوس چهار جانب قبر را؛ پس ممکن است که آن نهی در قبر غیر معصوم باشد.
و اگر کسی به قصد دور قبر گردیدن نکند، بلکه به قصد دعا خواندن در اطراف قبر یا بوسیدن و امثال آن که در زیارات جامعه و غیر آن وارد شده است بکند، احوط است.
ص: 38
یازدهم: احوط آن است که سجده بر قبر نکنند، امّا پهلوهای رو را بر قبر گذاشتن و دعا و تضرّع نمودن سنّت است.
چنانچه در حدیث معتبر مروی است که عبداللَّه بن جعفر حِمیَری عریضه نوشت به خدمت حضرت صاحب الامر - صلوات اللَّه علیه - که: مردی که زیارت قبور ائمه علیهم السلام کند آیا جایز است که سجده کند بر قبر یا نه؟
جواب رسید که: سجده بر قبر جایز نیست، نه در نافله و نه در فریضه و نه در زیارت؛ و آنچه می باید کرد آن است که پهلوی راست رو را بر قبر گذارند (1).
و احادیث در ابواب کیفیّات زیارات، در استحباب وضع طرفینِ رو بر قبر بسیار است (2).
دوازدهم: نماز زیارت و غیر آن را به گمان فقیر در پشت قبر و بالای سر کردن بهتر است و در پایین پا هم می توان کرد؛ و باید که پیشتر از قبر و مساوی قبر نایستد و پشت به قبر نکند؛ اگرچه بعضی از علما تجویز کرده اند (3).
و در حدیث معتبر منقول است که حمیری عریضه به خدمت حضرت صاحب الامر - صلوات اللَّه علیه - نوشت و سؤال نمود که: جایز است کسی را که نماز کند نزد قبور ائمه علیهم السلام اینکه عقب قبر بایستد و قبر را قبله خود گرداند، یا نزد سر یا پا بایستد؟
و آیا جایز است مقدّم بر قبر بایستد و نماز کند و قبر را عقب خود قرار دهد یا نه؟
جواب رسید که: نماز را پشت قبر باید کرد و قبر را پیش رو قرار باید داد و جایز نیست که نماز کند پیش روی قبر و نه جانب راست و نه جانب چپ، زیرا که مقدّم بر امام و مساوی او نباید شد (4).
و بعضی از علما گفته اند که عقب قبر نماز نمی باید کرد (5)، زیرا که در حدیث حسن منقول است که: زراره از حضرت امام محمد باقر علیه السلام سؤال کرد از نماز کردن در میان
ص: 39
قبرها. جواب فرمود که: نماز کن در میان قبرها و هیچ یک از آنها را قبله خود مگردان؛ به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله نهی فرموده است از این و فرمود که: اخذ مکنید قبر مرا قبله و نه موضع سجود، به درستی که خدای عزیز جلیل لعنت کرده است آنها را که قبرهای پیغمبران خود را مسجدها گردانیدند (1).
مؤلّف گوید که: چون احادیث بسیار خواهد آمد که امر کرده اند به نماز کردن رو به قبور شریفه ائمه علیهم السلام، مثل حدیث سابق؛ ممکن است حمل کردن این حدیث را بر تقیّه، یا بر اینکه از همه طرف رو به قبر کند مثل کعبه، چنانچه در این زمان بعضی از اعراب می کنند.
سیزدهم: در حدیث صحیح منقول است که هر که از مکّه یا مدینه یا مسجد کوفه یا حایر امام حسین - صلوات اللَّه علیه - بیرون رود پیش از آنکه انتظار جمعه را بکشد، ندا کنند او را ملائکه که: کجا می روی، خدا تو را بر نگرداند (2)؟!
مؤلّف گوید که: محتمل است که مراد این باشد که نزدیک روز جمعه شده باشد و انتظار نکشد که زیارت شب جمعه و روز جمعه را بکند. و ممکن است که مراد این باشد که روز جمعه پیش از نماز جمعه مسافر شود، چنانچه شیخ شهید علیه الرّحمه فهمیده است (3). و هر دو را رعایت کردن اولی است.
چهاردهم: در حدیث معتبر منقول است که: شخصی از حضرت صادق علیه السلام پرسید که گاه هست که می باشیم در مکّه یا مدینه یا حایر امام حسین علیه السلام، یا موضعی چند که امید فضل و ثواب در آنها هست، پس بسیار است که بیرون می رود شخصی برای وضو ساختن، پس دیگری می آید و به جای او می نشیند؟
حضرت فرمود که: هر که سبقت گیرد به موضعی، پس او سزاوارتر است به آن موضع در آن روز و آن شب (4). تمام شد حدیث.
ص: 40
و اکثر متأخّرین گفته اند که:
اگر از آن موضع برخیزد نه به قصد برگشتن، حقّش برطرف می شود.
و اگر اراده برگشتن داشته باشد، اگر چیزی از متاع او در آنجا باقی باشد، او سزاوارتر است به آن موضع اگر زود برگردد.
و اگر بسیار به طول انجامد مدّت مفارقتش، باز حقّش باطل می شود.
و اگر چیزی از او در آن محل باقی نباشد، اگر بی ضرورتی برخیزد باز حقّش باطل می شود - موافق مشهور (1) - . و بعضی گفته اند که حقّش باقی است.
و اگر از برای ضرورتی برخیزد مثل تجدید وضو و ازاله نجاست، باز خلاف است که آیا حقّش باقی است یا نه؛ و ظاهر حدیث آن است که باقی است (2).
پانزدهم: در نماز زیارت هر امام سنّت است که در رکعت اوّل بعد از حمد، سوره «یس» بخواند و در رکعت دوم سوره «الرّحمن»؛ چنانچه در حدیث ابو حمزه ثمالی مذکور است (3).
و بعضی در رکعت اوّل «الرحمن» و در رکعت دوّم «یس» ذکر کرده اند (4).
و از بعضی احادیث ظاهر می شود که نماز زیارت اقلّش دو رکعت است و چهار رکعت و شش رکعت و هشت رکعت، بهتر است (5).
و از بعضی روایات مفهوم می شود که نماز زیارت مخصوص معصوم است و آنچه در زیارت حمزه - رضی اللَّه عنه - وارد شده است (6)، معلوم نیست که نماز زیارت باشد؛ و چون در احادیث وارد شده است که نماز از برای مؤمنان کردن و هدیه روح ایشان کردن خوب است (7)، اگر از آن جهت بکنند بد نیست.
شانزدهم: شیخ شهید - رضی اللَّه عنه - ذکر کرده است که: مستحبّ است که
ص: 41
تلاوت قرآن نزد ضریح هر امام بکند و ثوابش را هدیه روح مقدّس آن حضرت کند و نفع آن به زیارت کننده عاید می شود و متضمّن تعظیم امام علیه السلام است (1).
مؤلّف گوید که: دلالت می کند بر این مضمون، احادیثی که در کتاب قرآن ذکر کرده ایم در فضیلت هدیه قرآن به روح مقدّس ایشان (2).
هفدهم: علما ذکر کرده اند که چون خواهد بیرون آید، پشت به قبر امام نکند و از پس پشت برگردد (3)؛ و در حدیث صفوان در کیفیت زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام و غیر آن وارد است (4) و عموماتِ تعظیم مؤیّد است.
و شیخ شهید علیه الرحمه فرموده است که: روایت وارد شده است که باید که پشت به قبر نکند در هنگام بیرون آمدن و از عقب برگردد تا ضریح پنهان شود (5).
و باز شیخ شهید فرموده است که:
باید که در روضه توبه کند از گناهان و با حضور قلب باشد در جمیع احوال و تصدّق کند بر خدمه و ساکنان آن مکان شریف و تعظیم و تکریم ایشان به جا آورد که مستلزم تعظیم امام است.
و خدمه و حافظان و متولّیان آن مکان شریف باید که از اهل خیر و صلاح و دین و مروّت باشند و بر آزارهای زائران صبر کنند و خشم خود را فرو نشانند و غلظت و خشونت با ایشان نکنند و قیام به حوائج ایشان بنمایند و راهنمائی غریبان بکنند و از احوال ایشان خبر بگیرند.
و مستحبّ است که چون زیارت کننده فارغ شود از زیارت و به خانه برگردد، قصد برگشتن به زیارت داشته باشد مادام که در آنجا هست.
و چون اراده بیرون رفتن کند زیارتِ وداع بکند و از حق تعالی سؤال کند که باز
ص: 42
او را برگرداند.
و باید که زائر بعد از زیارت بهتر باشد از پیش از زیارت، زیرا که اگر زیارت مقبول باشد گناهانش آمرزیده شده است.
و چون از زیارت فارغ شود، بیرون رود از برای مزید احترام و زیادتی شوق به رجوع.
و باید که تصدّق کند در آن محلّ شریف بر فقرا، زیرا که ثوابش مضاعف است، خصوصاً بر سادات.
و کسی که وقتی برسد که پیشنماز به نماز ایستاده باشد، اوّل نماز کند پیش از زیارت. و همچنین اگر وقتِ نماز واجب داخل شده باشد، ابتدا به نماز کند.
و اگر وقت نماز نباشد، ابتدا به زیارت کند. و اگر در اثنای زیارت اقامه نماز بگویند، ترک کند زیارت را و متوجه نماز شود.
و زنان باید که جدا از مردان زیارت کنند و اگر در شب زیارت کنند بهتر است.
و باید که تغییر وضع کنند که کسی ایشان را نشناسد و پنهان بیایند. و اگر با مردان زیارت کنند نیز جائز است، اگر چه مکروه است.
و سزاوار آن است که اگر زائران بسیار باشند، آنها که سبقت به ضریح مقدّس گرفته اند تخفیف دهند زیارت را و برگردند، تا دیگران به قرب ضریح فایز گردند (1).
و مستحبّ است که زیارت از برای پدر و مادر و دوستان و جمیع مؤمنان بکند و بگوید: السَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلایَ مِنْ - فُلان بْنِ فُلان - ، أتَیْتُکَ زائِراً عَنْهُ، فَاشْفَعْ لَهُ عِنْدَ رَبِّکَ. و به جای «فلان بن فلان»، نام او و پدر او را بگوید و دعا کند از برای او (2).
تا اینجا کلام شیخ شهید علیه الرحمه است.
و کیفیت زیارت به نیابت در باب خود خواهد آمد إن شاء اللَّه (3).
ص: 43
ص: 44
در روایت معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: هر گاه احدی از شما حج کند، باید که ختم کند حجّش را به زیارت ما؛ زیرا که این از تمامی حج است (1).
و در حدیث دیگر فرمود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که: هر که مرا زیارت کند در حیات من، یا بعد از فوت من، شفیع او گردم من در روز قیامت (2).
و در حدیث معتبر از حضرت امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - منقول است که:
تمام کنید حجّ خود را به زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله، که ترک زیارت آن حضرت بعد از حجّ جفا و خلاف ادب است و شما را امر به این کرده اند. و بروید به زیارت قبری چند که خدا لازم گردانیده است بر شما حق آنها و زیارت آنها را و روزی از خدا طلب کنید نزد آن قبرها (3).
و به سند معتبر از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقول است که:
حق تعالی پیغمبرش محمّد صلی الله علیه و آله را افضل گردانید از جمیع خلقش - از پیغمبران و ملائکه - و اطاعت او را اطاعت خود شمرده و بیعت او را بیعت خود شمرده،
ص: 45
و زیارت او را در دنیا و آخرت زیارت خود شمرده.
و حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: هر که مرا زیارت کند در حال حیات یا بعد از فوت، چنان است که حق - تعالی شأنه - را زیارت کرده باشد (1).
و به سندهای معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که: هر که به سوی مکّه آید برای حجّ و مرا زیارت نکند در مدینه، جفا کنم او را در روز قیامت.
و هر که به زیارت من بیاید واجب شود برای او شفاعت من و هر که واجب شود برای او شفاعت من، بهشت او را واجب گردد.
و هر که در حرم مکّه یا حرم مدینه بمیرد، او را در قیامت حساب نکنند و مرده باشد هجرت کننده به سوی خدا و محشور شود در روز قیامت با شهیدان بدر (2).
و به چندین سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: حضرت امام حسن - صلوات اللَّه علیه - از حضرت رسول صلی الله علیه و آله پرسید که: چه ثواب دارد کسی که تو را زیارت کند؟
فرمود که: ای فرزند، هر که مرا زیارت کند در حال حیات من یا بعد از موت من، یا پدرت را زیارت کند یا برادرت را زیارت کند یا تو را زیارت کند، لازم است بر من که او را زیارت کنم در روز قیامت، پس خلاص گردانم او را از گناهانش و او را داخل بهشت گردانم (3).
و ایضاً در احادیث معتبره منقول است که: روزی حضرت امام حسن علیه السلام در دامن حضرت رسول صلی الله علیه و آله نشسته بود، پرسید که ای پدر، چه ثواب است کسی را که تو را بعد از موت تو زیارت کند؟
ص: 46
فرمود که: ای فرزند، هر که مرا بعد از موت من زیارت کند، از برای او است بهشت.
و هر که پدرت را بعد از موت او زیارت کند، از برای او است بهشت.
و هر که برادرت را بعد از موت او زیارت کند، از برای او است بهشت.
و هر که تو را بعد از موت تو زیارت کند، از برای او است بهشت (1).
و به سند معتبر از امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند که: هر که به زیارت من بیاید، من شفیع او باشم در روز قیامت (2).
و در چند حدیث صحیح و قوی منقول است که از حضرت امام محمّد تقی - صلوات اللَّه علیه - پرسیدند که: چه ثواب دارد کسی که زیارت کند رسول خدا صلی الله علیه و آله را و به قصد زیارت آمده باشد؟
فرمود که: از برای او است بهشت (3).
و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله مروی است که فرمود که: هر که مرا زیارت کند در حیات من، یا بعد از وفات من، در جوار من باشد در روز قیامت (4).
و در حدیث معتبر دیگر منقول است که فرمود که: هر که مرا زیارت کند بعد از وفات من، چنان است که مرا زیارت کرده باشد در حیات من؛ و من گواه و شفاعت کننده او باشم در روز قیامت (5).
و در حدیث معتبر از علی بن الحسین - صلوات اللَّه علیه - منقول است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: هر که قبر مرا زیارت کند بعد از موت من، چنان است که هجرت کرده باشد به سوی من در حیات من. و اگر نتوانید، از دور سلام به سوی من
ص: 47
بفرستید که به من می رسد (1).
و در حدیث معتبر از امام محمد باقر علیه السلام منقول است که زیارت قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله برابر است با حجّ مقبول، که با رسول خدا صلی الله علیه و آله به جا آورده باشند (2).
و در حدیث معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: هر که حضرت رسول صلی الله علیه و آله را زیارت کند، چنان است که حق تعالی را در عرش عبادت کرده باشد (3).
و به سند معتبر مروی است که از حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام سؤال نمودند که کدام بهتر است: کسی که به حج برود و به زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله نرود، یا به زیارت آن حضرت برود و به حج نرود؟
حضرت از سائل پرسید که: شما چه می گویید در این باب؟
گفت که: ما زیارت حضرت امام حسین را بهتر از حج می دانیم، چون زیارت حضرت رسول را بهتر ندانیم!
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود که: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روز عیدی در مدینه بود و رفت به زیارت حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و بر آن حضرت سلام کرد و فرمود که: ما بر اهل همه شهرها فضیلت داریم - خواه مکّه و خواه غیر مکه - بسبب زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله (4).
و در حدیث معتبر منقول است که: شخصی به خدمت حضرت فاطمة زهرا - صلوات اللَّه علیها - رفت، حضرت از او پرسید که برای چه آمده ای؟
گفت: از برای طلب برکت و ثواب.
فرمود که: پدرم صلی الله علیه و آله مرا خبر داد که هر که بر او و بر من سه روز سلام کند، حق تعالی بهشت را از برای او واجب گرداند.
ص: 48
آن شخص گفت که: در حیات او و شما؟
فرمود که: در حیات ما و بعد از موت ما (1).
و در حدیث معتبر از عبداللَّه بن عبّاس منقول است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: هر که حضرت امام حسن - صلوات اللَّه علیه - را در بقیع زیارت کند، قدمش بر صراط ثابت باشد در روزی که قدمها از آن لغزد (2).
و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که فرمود که: هر که مرا زیارت کند گناهانش آمرزیده شود و پریشان نمیرد (3).
و از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام منقول است که: هر که زیارت کند حضرت امام جعفر صادق و پدرش حضرت امام محمّد باقر علیهما السلام را آزار چشم نکشد و بیماری و دردی به او نرسد و مبتلا به بلای بدی نشود تا بمیرد (4).
و در حدیث معتبر از هشام منقول است که به حضرت صادق علیه السلام عرض نمودم که: آیا پدرت را زیارت می باید کرد؟ فرمود: بلی.
گفتم: چه ثواب است کسی را که او را زیارت کند؟
فرمود که: بهشت ثواب او است اگر اعتقاد به امامت او داشته باشد و متابعت او کند. و هر که نخواهد زیارت او را و ترک کند، حسرت خواهد داشت در روز قیامت (5).
ص: 49
بدان که غسل کردن سنّت است و علما دو غسل را مستحبّ دانسته اند، یکی برای داخل شدن مدینه مشرّفه و یکی برای زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله (1).
و آنچه از احادیث ظاهر می شود آن است که یک غسل سنّت است و آن را اگر پیش از دخول مدینه واقع سازد بهتر است. و اگر در آن غسل قصد دخول مدینه و دخول مسجد و زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها، بلکه توبه از گناهان بکند، شاید که بهتر باشد.
و بهتر آن است که در دَرِ مسجد بایستد و رخصت داخل شدن بطلبد و بعد از حصول رقّت با خضوع و خشوع و حضور قلب و آرام تن داخل شود - چنانچه در باب سابق مذکور شد (2) - .
و اگر دعای اذنی که علما ذکر کرده اند بخواند خوب است و دعا این است:
اللَّهُمَّ إنِّی وَقَفْتُ عَلی بابِ بَیْتٍ مِنْ بُیُوْتِ نَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ - عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ - وَ قَدْ مَنَعْتَ النّاسَ الدُّخُوْلَ إلی بُیُوْتِهِ إلّابِإذْنِ نَبِیِّکَ، فَقُلْتَ: «یا أَیُّها الَّذِیْنَ آمَنُوْا لا تَدْخُلُوْا بُیُوْتَ النَّبِیِّ إلّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» (3).
ص: 50
اللَّهُمَّ وَ إنِّی أعْتَقِدُ حُرْمَةَ نَبِیِّکَ فِی غَیْبَتِهِ کَما أَعْتَقِدُ فِی حَضْرَتِهِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ رُسُلَکَ وَ خُلَفاءَکَ أحْیاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُوْنَ؛ یَرَوْنَ مَکانِی فِی وَقْتِی هذا وَ زَمانِی وَ یَسْمَعُوْنَ کَلامِی فی وَقْتِی هذا وَ یَرُدُّوْنَ عَلَیَّ سَلامِی وَ أَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی کَلامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بابَ فَهْمِی بِلَذِیْذِ مُناجاتِهِمْ.
فَإِنِّی أَسْتَأْذِنُکَ یا رَبِّ أَوَّلًا وَ أَسْتَأْذِنُ رَسُولَکَ - صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - ثانِیاً وَ أَسْتَأْذِنُ خَلِیفَتَکَ المَفْرُوْضَ عَلَیَّ طاعَتُهُ فِی الدُّخُوْلِ فِی ساعَتِی هذِهِ إلی بَیْتِهِ وَ أَسْتَأْذِنُ مَلائِکَتَکَ المُوَکَّلِیْنَ بِهذِهِ البُقْعَةِ المُبارَکَةِ المُطِیْعَةِ للَّهِ السّامِعَةِ. السَّلامُ عَلَیْکُمْ أیُّها المَلائِکَةُ المُوَکَّلُوْنَ بهذِهِ المَشاهِدِ المُبارَکَةِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
بِإِذْنِ اللَّهِ وَ إِذْنِ رَسُوْلِهِ وَ إِذْنِ خُلَفائِهِ وَ إذْنِکُمْ - صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ أجْمَعِیْنَ - أَدْخُلُ هذَا البَیْتَ مُتَقَرِّباً إلَی اللَّهِ بِاللَّهِ وَ رَسُوْلِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرِینَ، فَکُوْنُوْا مَلائِکَةَ اللَّهِ أعْوانِی وَ کُوْنُوْا أنْصارِی حَتّی أَدْخُلَ هذَا البَیْتَ وَ أدْعُوَ اللَّهَ بِفُنُوْنِ الدَّعَواتِ وَ أعْتَرِفَ للَّهِ بِالعُبُوْدِیَّةِ وَ لِلرَّسُوْلِ وَ لِأَبْنائِهِ - صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ - بِالطّاعَةِ (1).
پس بِسْمِ اللَّهِ بگوید و داخل شود.
و علما گفته اند که بگوید:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیْلِ اللَّهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُوْلِ اللَّهِ، «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیْراً» (2). (3) و در اکثر کتب مذکور است که: بعد از داخل شدن صد مرتبه اللَّهُ أکْبَر بگوید(4)، پس بیاید به جانب بالای سر حضرت و در پیش ستون دوم که برابر سر مبارک
ص: 51
حضرت است رو به قبله بایستد و زیارت کند؛ و اگر تقیّه باشد به برابر روی حضرت برود و زیارت کند، چنانچه سنّیان می کنند.
و در حدیث صحیح از امام جعفر صادق علیه السلام منقول است که: چون خواهی داخل بشوی، پیش از داخل شدن یا بعد از آن غسل می کنی و می روی به نزد قبر رسول صلی الله علیه و آله پس سلام می کنی بر آن حضرت، پس می ایستی نزد ستون پیش که از جانب راست قبر است رو به قبله، که دوش چپ به جانب قبر باشد و دوش راست به جانب منبر، که آن موضع سر رسول خدا صلی الله علیه و آله است و می گویی:
أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ وَ أشْهَدُ أنَّکَ رَسُوْلُ اللَّهِ وَ أنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ وَ أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّکَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جاهَدْتَ فی سَبِیْلِ اللَّهِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ حَتی أتاکَ الیَقِیْنُ، بِالحِکْمَةِ وَ المَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ أدَّیْتَ الَّذِی عَلَیْکَ مِنَ الحَقِّ وَ أنَّکَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالمُؤْمِنِیْنَ وَ غَلُظْتَ عَلَی الکافِرِیْنَ، فَبَلَغَ اللَّهُ بِکَ أفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ المُکَرَّمِیْنَ، الحَمْدُ للَّهِ الَّذی اسْتَنْقَذَنا بِکَ مِنَ الشِّرْکِ وَ الضَّلالَةِ.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَواتِکَ وَ صَلَواتِ مَلائِکَتِکَ المُقَرَّبِیْنَ وَ عِبادِکَ الصّالِحِیْنَ وَ أنْبِیائِکَ المُرْسَلِیْنَ وَ أهْلِ السَّماواتِ وَ الأرَضِیْنَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَکَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ مِنَ الأوَّلِیْنَ وَ الآخِرِیْنَ، عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُوْلِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أمِیْنِکَ وَ نَجِیْبِکَ وَ حَبِیْبِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ خاصَّتِکَ وَ صِفْوَتِکَ وَ خِیْرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ.
اللَّهُمَّ وَ أعْطِهِ الدَّرَجَةَ وَ الْوَسِیْلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ ابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوْداً یَغْبِطُهُ بِهِ الأوَّلُوْنَ وَ الآخِرُوْنَ.
اللَّهُمَّ إنَّکَ قُلتَ: «وَلَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوْا أنْفُسَهُمْ جاؤُوْکَ فَاسْتَغْفَرُوْا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُوْلُ لَوَجَدُوْا اللَّهَ تَوّاباً رَحِیْماً» (1) وَ إنِّی أتَیْتُ نَبِیَّکَ مُسْتَغْفِراً تائِباً مِنْ ذُنُوْبِی،
ص: 52
وَ إنِّی أتَوَجَّهُ إلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله.
یا مُحَمَّدُ، إنِّی أتَوَجَّهُ إلَی اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکَ بِکَ لِیَغْفِرَ لی ذُنُوْبِی.
و اگر تو را حاجتی باشد، بگردان قبر رسول صلی الله علیه و آله را پشت کتف خود و رو به قبله کن و دستها را بردار و حاجت خود را بطلب؛ به درستی که سزاوار است که برآورده شود إن شاءاللَّه تعالی (1).
و ابن بابویه رحمه الله گفته است که: داخل مسجد شو از در جبرئیل (2).
مؤلّف گوید که: در جبرئیل دری است که به جانب بقیع مفتوح می شود، یا در دیگر در آن سمت بوده است.
و گویا مراد به گرفتن قبر در پشت کتف، آن باشد که از آن محلّ که زیارت کرده است اندکی پیشتر رود که محاذی قبر نباشد و چون مقابل حقیقی قبر نیست باکی نیست.
و از کلام جمعی - موافقِ ظاهر بعضی از اخبار - ظاهر می شود که اگر محاذی قبر نیز پشت به قبر و رو به قبله کند، به قصد استظهار به آن حضرت و توجّه به جانب مقدّس الهی، خوب است.
و آنچه اوّل مذکور شد، به گمان فقیر احوط و اولی است؛ با آنکه در این زمانها به اعتبار تقیه غالباً موجب ضرر عظیم است و مشروع نیست.
و به سند معتبر از محمّد بن مسعود منقول است که گفت: دیدم حضرت صادق علیه السلام را که به نزد قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمد و دست مبارک خود را بر قبر گذاشت و فرمود:
أسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی اجْتَباکَ وَ اخْتارَکَ وَ هَداکَ وَ هَدی بِکَ، أنْ یُصَلِّیَ عَلَیْکَ.
پس فرمود:
«إنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّوْنَ عَلَی النَّبِیِّ یا أیُّها الَّذِیْنَ آمَنُوْا صَلُّوْا عَلَیْهِ
ص: 53
وَ سَلِّمُوْا تَسْلِیْماً» (1). (2) و به سند معتبر از ابن ابی نصر منقول است که: به خدمت حضرت امام رضا - صلوات اللَّه علیه - عرض کردم که: چگونه سلام باید کرد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد قبرش؟
فرمود:
السَّلامُ عَلی رَسُوْلِ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبِیْبَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَمِیْنَ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جاهَدْتَ فی سَبِیْلِ اللَّهِ وَ عَبَدْتَهُ حَتّی أَتاکَ الیَقِیْنُ، فَجَزاکَ اللَّهُ أَفْضَلَ ما جَزی نَبِیّاً عَنْ أُمَّتِهِ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، أَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی إِبْراهِیْمَ وَ آلِ إِبْراهِیْمَ، إِنَّکَ حَمِیْدٌ مَجِیْدٌ (3).
و در حدیث معتبر دیگر منقول است که حضرت امام رضا علیه السلام از شخصی سؤال کرد که: چه می گویی در سلام کردن بر حضرت رسول صلی الله علیه و آله؟
گفت: هر چه می دانیم و روایت به ما رسیده است.
حضرت فرمود که: آیا تعلیم نکنم تو را چیزی که بهتر از این باشد؟
گفت: بلی. فرمود که: چون بایستی نزد قبر آن حضرت، بگو:
أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُوْلُ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ خاتَمُ النَّبِیِّیْنَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالَةَ رَبِّکَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جاهَدْتَ فی سَبِیْلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتّی أتاکَ الیَقِیْنُ وَ أدَّیْتَ الَّذِی عَلَیْکَ مِنَ الحَقِّ.
ص: 54
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ ورَسُوْلِکَ ونَجِیْبِکَ وَ أَمِیْنِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ خِیْرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، أَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی أَحَدٍ مِنْ أَنْبِیائِکَ وَ رُسُلِکَ.
اللَّهُمَّ سَلِّمْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَما سَلَّمْتَ عَلی نُوْحٍ فی العالَمِیْنَ وَ امْنُنْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَما مَنَنْتَ عَلی مُوْسی وَ هارُوْنَ وَ بارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَما بارَکْتَ عَلی إبْراهِیْمَ وَ آلِ إبْراهِیْمَ، إنَّکَ حَمِیْدٌ مَجِیْدٌ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَحَّمْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
اللَّهُمَّ رَبَّ البَیْتِ الحَرامِ وَ رَبَّ المَسْجِدِ الْحَرامِ وَ رَبَّ الرُّکْنِ وَ المَقامِ وَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَ رَبَّ الْحِلِّ وَ الحَرامِ وَ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ، بَلِّغْ رُوْحَ مُحَمَّدٍ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - مِنِّی السَّلامَ (1).
و در حدیث معتبر منقول است که حضرت امام زین العابدین - صلوات اللَّه علیه - می ایستادند نزد قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلام می کردند و شهادت می دادند از برای آن حضرت به تبلیغ رسالت و آنچه می توانستند دعا می کردند، پس پشت می دادند به جانب قبر آن حضرت برسنگ مرمر سبز نازکی که نزدیک قبر است و پشت را به قبر می چسبانیدند و رو به قبله می کردند و این دعا می خواندند:
اللَّهُمَّ إلَیْکَ أَلْجَأْتُ أمْرِی وَ إلی قَبْرِ مُحَمَّدٍ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - عَبْدِکَ وَ رَسُوْلِکَ أَسْنَدْتُ ظَهْرِی وَ القِبْلَةَ الَّتِی رَضِیْتَ لِمُحَمَّدٍ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - اسْتَقْبَلْتُ.
اللَّهُمَّ إنِّی أَصْبَحْتُ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی خَیْرَ ما أَرْجُوْ لَها وَ لا أَدْفَعُ عَنْها شَرَّ ما أَحْذَرُ عَلَیْها وَ أَصْبَحَتِ الأُمُوْرُ بِیَدِکَ وَ لا فَقِیْرَ أَفْقَرُ مِنِّی، «إنِّی لِما أَنْزَلْتَ إلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیْرٌ» (2).
ص: 55
اللَّهُمَّ أَرِدْنِی مِنْکَ بِخَیْرٍ، ولا رادَّ لِفَضْلِکَ.
اللَّهُمَّ إنِّی أَعُوْذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُبَدِّلَ اسْمِی، أَو أنْ تُغَیِّرَ جِسْمِی، أَوْ تُزِیْلَ نِعْمَتَکَ عَنِّی.
اللَّهُمَّ زَیِّنِّی بِالتَّقْوی وَ جَمِّلْنِی بِالنِّعَمِ وَ اعْمُرْنِی بِالْعافِیَةِ وَ ارْزُقْنِی شُکْرَ العافِیَةِ. (1) و در اکثر کتب زیارات مذکور است که بعد از این دعا یازده مرتبه سوره «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» بخوانند (2).
و در بعضی از کتب معتبره، قبل از این دعا ذکر کرده اند؛ و گفته اند که بعد از این برود به نزد ستونی که نزدیک منبر است و مقام حضرت رسول است و دو رکعت یا چهار رکعت نماز زیارت بکند. و بعضی شش رکعت و هشت رکعت ذکر کرده اند و از روایتی که در باب سابق مذکور شد (3) مفهوم می شود.
و بعضی ذکر کرده اند که در نماز زیارت در رکعت اوّل بعد از حمد سوره «یس» بخواند و در رکعت دوم سوره «الرَّحمن»؛ و در باب اوّل گذشت (4).
و در فقه رضوی - صلوات اللَّه علیه - مذکور است که: در زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله در بالای سر آن حضرت بایست رو به قبله و بگو:
السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبَا القاسِمِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْأَوَّلِیْنَ وَ الآخِرِیْنَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْقِیامَةِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا شَفِیْعَ الْقِیامَةِ.
أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریْکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ، بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ وَ أَدَّیْتَ الْأمانَةَ وَ نَصَحْتَ أُمَّتَکَ وَ جاهَدْتَ فی سَبِیْلِ رَبِّکَ حَتّی أَتاکَ الْیَقِیْنُ.
ص: 56
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلی أَهْلِ بَیْتِکَ، طِبْتَ حَیّاً وَ طِبْتَ مَیِّتاً.
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلی أَخِیْکَ وَ وَصِیِّکَ وَ ابْنِ عَمِّکَ أَمِیْرِ الْمُؤْمِنِیْنَ. وَ عَلَی ابْنَتِکَ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِیْنَ وَ عَلی وَلَدَیْکَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ أَفْضَلُ السَّلامِ وَ أَطْیَبُ التَّحِیَّةِ وَ أَطْهَرُ الصَّلاةِ؛ وَ عَلَیْنا مِنْکُمُ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
و دعا می کنی از برای خود و بسیار دعا کن از برای پدر و مادر خود و سایر مؤمنان (1).
و در حدیث موثّق منقول است که ابن فضّال به حضرت امام رضا علیه السلام عرض نمود که:
دیدم شما را که سلام می کردید بر حضرت رسول صلی الله علیه و آله در غیر آن موضعی که ما سلام می کنیم، روبروی قبر؟! حضرت فرمود که: تو سلام کن در آن موضعی که دیگران سلام می کنند (2).
پس از این حدیث ظاهر شد که زیارت را در بالای سر باید کرد و در وقت تقیّه روبروی قبر خوب است.
و به سند موثّق دیگر از ابن فضّال مروی است که گفت: دیدم حضرت امام رضا - صلوات اللَّه علیه - را که می خواست وداع کند حضرت رسول صلی الله علیه و آله را برای رفتن به عمره، پس آمد به بالای سر حضرت رسول صلی الله علیه و آله بعد از نماز شام و سلام کرد بر آن حضرت و خود را به قبر چسبانید، پس ایستاد پهلوی قبر و دوش چپ خود را به قبر چسبانید، نزدیک به ستونی که برابر ستونی است که نزد سر رسول خدا است، پس شش رکعت نماز یا هشت رکعت نماز گزارد با نعلین که در پا داشت و رکوع و سجودش به قدر سه تسبیح بود یا بیشتر، پس چون از نماز فارغ شد سجده ای طولانی کرد که از عرق مبارکش سنگ ریزه مسجد تر شد (3).
و در روایت دیگر وارد است که: دو طرف روی مبارک خود را بر زمین چسبانید(4).
و به سند صحیح از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: نماز کنید به جانب قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله، هر چند نماز مؤمنان می رسد به آن حضرت هر جا که باشند (5).
ص: 57
و احتمال دارد که مراد این باشد که صلوات فرستید بر آن حضرت نزد قبر، هرچند صلواتِ مؤمنان هر جا که بفرستند به آن حضرت می رسد.
و در حدیث صحیح از ابن ابی نصر منقول است که از حضرت امام رضا علیه السلام پرسید که: چگونه سلام باید کرد بر حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد قبرش؟
فرمود که: می گویی:
السَّلامُ عَلی رَسُوْلِ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - ، السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُوْلَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبِیْبَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَمِیْنَ اللَّهِ.
أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُوْلُ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جاهَدْتَ فی سَبِیْلِ اللَّهِ (1) وَ عَبَدْتَهُ حَتّی أَتاکَ الیَقِیْنُ؛ فَجَزاکَ اللَّهُ أَفْضَلَ ما جَزی نَبِیّاً عَنْ أُمَّتِهِ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، أَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی إبْراهِیْمَ وَ آلِ إبْراهِیْمَ، إنَّکَ حَمِیْدٌ مَجِیْدٌ (2).
ص: 58
به سندهای معتبر از معاویة بن عمّار منقول است که حضرت صادق علیه السلام فرمود که: چون از دعای نزد قبر فارغ شوی برو و دست بر آن بمال و دو قبّه پایین منبر را بگیر و چشمها و روی خود را بر آنها بمال - که می گویند که باعث شفای چشم می شود - و بایست نزد منبر و حمد و ثنای الهی به جا آور و حاجت خود را بطلب؛ به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت که: میان منبر و خانه من باغی است از باغهای بهشت و منبر من بر دری است از درهای بهشت و ستونهای منبر در بهشت تربیت یافته است - یا نصب شده است - .
پس برو به نزد ستونی که مقام حضرت رسول است و هر چه خواهی نماز بکن و هر وقت که به مسجد آیی و بیرون روی این اعمال را به جا بیاور و صلوات بر پیغمبر و آل او صلی الله علیه و آله در مسجد بسیار بفرست (1).
و به سند حسن از حضرت صادق علیه السلام منقول است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که:
میان خانه و منبر من باغی است از باغهای بهشت.
سائل از حضرت صادق علیه السلام پرسید که: امروز باغ است؟
ص: 59
فرمود که: بلی، اگر پرده گشوده شود هر آینه خواهید دید (1).
مؤلّف گوید که: وصف این موضع شریف به باغ بهشت یا از جهت این است که اعمال صالحه در این موضع سبب دخول بهشت است، یا از جهت این است که این موضع چون در عصر حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله منبت اشجار رائقه حقایق و مواعظ بوده است، که هر یک مُثمر انواع ریاحین و ثمار طاعات و عبادات است به این سبب آن را تشبیه به ریاض بهشت فرموده اند. و آنچه حضرت صادق علیه السلام فرمود، گویا مراد این است که اگر پرده غفلت و حُجُب حبّ شهوات دنیا از پیش دیده دل برخیزد، هر آینه معلوم خواهد شد که باغستانهای معنوی مرغوبتر از جنّات صُوری است و درختهای حقایق و معارف و میوه های طاعات و عبادات، برای تقویت عقل و روح اقوی و انفع و خوش آیندترند از اشجار و ثمار ظاهره که مورث تقویت و تفریح قوای جسمانی می گردند.
و محتمل است که محمول بر ظاهر باشد که در زیر این موضع باغی از باغهای بهشت بوده باشد، یا آنکه در قیامت این محلّ شریف را به بهشت برند و وسعت دهند و بهترین باغستانهای بهشت گردانند.
و حدّ روضه در طول، از قبر مقدّس حضرت رسول صلی الله علیه و آله است تا منبر. و در عرض، از منبر است تا چهار ستون که بشماری از مسجد.
چنانچه در حدیث معتبر از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند که حدّ روضه چیست؟
فرمود که: چهار ستون می شماری از منبر به سوی آنچه سقف دارد از مسجد.
پرسید که: از صحن مسجد چیزی در روضه داخل است؟ فرمود که نه (2).
و در حدیث صحیح منقول است که ابو بصیر از آن حضرت پرسید از حدّ روضه.
فرمود که: تا آنجا است که سقف دارد از مسجد. و حدّ مسجد تا دو ستون است که از جانب راست منبر منتهی می شود به راه از جانب سوق اللیل (3).
ص: 60
مؤلّف گوید که: گویا در این زمان سقف مسجد را زیاد کرده اند، پس منافات با حدیث سابق ندارد.
و در حدیث صحیح معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: میان منبر و خانه های من روضه ای است از روضه های بهشت و منبر من بر تُرعه ای است از ترعه های بهشت. و یک نماز در مسجد من، برابرست با هزار نماز در مسجدهای دیگر به غیر از مسجد الحرام.
راوی از حضرت صادق علیه السلام پرسید که: خانه های پیغمبر صلی الله علیه و آله و خانه امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - در این داخل است؟ فرمود که: بلی و افضل و بهتر است (1).
مؤلّف گوید که: تُرعه دَرِ کوچک و به معنی پایه و به معنی باغ آمده است؛ و همه مناسب است.
و در احادیث معتبره منقول است که: نماز در مسجد رسول صلی الله علیه و آله برابر است با ده هزار نماز (2).
و به سند حسن بلکه صحیح از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: چون داخل مسجد مدینه شوی اگر توانی سه روز در مدینه اقامت نما، روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه و این سه روز را روزه بدار، پس روز چهارشنبه نماز کن در میان قبر و منبر نزد ستونی که در پهلوی قبر است، پس خدا را بخوان نزد آن ستون و هر حاجت دنیا و آخرت که خواهی از خدا سؤال کن و روز دوم نزد ستون توبه که ستون ابی لبابه می گویند و روز جمعه نزد مقام نبیّ صلی الله علیه و آله مقابل آن ستونی که خَلوق (3) بسیار بر آن می پاشند، پس خدا را بخوان نزد آن ستون برای هر حاجتی (4).
و در حدیث صحیح دیگر از آن حضرت منقول است که: روزه بدار روز
ص: 61
چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را و شب و روز چهار شنبه نزد ستونی که نزدیک سر حضرت رسول صلی الله علیه و آله است نماز کن و شب و روز پنجشنبه نزد ستون ابی لبابه نماز کن و شب و روز جمعه نزد ستونی که در پهلوی مقام پیغمبر صلی الله علیه و آله است نماز کن و این دعا را برای حاجت خود بخوان:
اللَّهُمَّ إنِّی أسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ وَ قُوَّتِکَ وَ قُدْرَتِکَ وَ جَمِیْعِ ما أحاطَ بِهِ عِلْمُکَ، أنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تَفْعَلَ بِی - کذا و کذا - .
و حاجات خود را بطلبد (1).
و در حدیث صحیح دیگر فرمود که: برو به نزد مقام جبرئیل - و آن در زیر ناودان است و آن مقامی است که چون جبرئیل به سوی حضرت رسول صلی الله علیه و آله نازل می شد، آنجا می ایستاد و رخصت می طلبید و بعد از رخصت داخل می شد - و بگو:
أیْ جَوادُ، أیْ کَرِیْمُ، أیْ قَرِیْبُ، أیْ بَعِیْدُ، أسْأَلُکَ أنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیْتِهِ وَ أسْأَلُکَ أنْ تَرُدَّ عَلَیَّ نِعْمَتَکَ.
پس فرمود که: هر زنی که خون استحاضه اش منقطع نشود، اگر رو به قبله کند و این دعا بخواند، البته استحاضه اش برطرف می شود (2).
و ابن بابویه - علیه الرّحمه - در من لایحضر این دعا را به این نحو ذکر کرده است:
اللَّهُمَّ إنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ، أَوْ تَسَمَّیْتَ بِهِ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ، أَوْ هُوَ مَأْثُوْرٌ فی عِلْمِ الغَیْبِ عِنْدَکَ؛ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الأَعْظَمِ الأَعْظَمِ الأَعْظَمِ وَ بِکُلِّ حَرْفٍ أَنْزَلْتَهُ عَلی مُوْسی وَ بِکُلِّ حَرْفٍ أَنْزَلْتَهُ عَلی عِیْسی وَ بِکُلِّ حَرْفٍ أَنْزَلْتَهُ عَلی مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلی أَنْبِیاءِ اللَّهِ، إلّافَعَلْتَ بِی - کذا وکذا - .
و حاجات خود را می طلبد.
و اگر زن مستحاضه خواند، به جای «إلّا فعلتَ» می گوید: إلّا أَذْهَبْتَ عَنِّی هذَا الدَّمَ (3).
ص: 62
و در حدیث دیگر منقول است که از حضرت صادق علیه السلام سؤال نمودند که:
کجاست مقام جبرئیل؟
فرمود که: در زیر ناودانی است که هر گاه بیرون می روی از دری که آن را درِ فاطمه می گویند، هر گاه محاذی در بایستی که ناودان در بالای سرت باشد و در از پشت سرت.
اگر توانی که دو رکعت نماز در آنجا بکنی بکن، که هیچ کس در آنجا دعا نمی کند مگر آنکه دعایش مستجاب می شود (1).
و در حدیث معتبر دیگر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: روزه گرفتن در مدینه و نماز کردن نزد ستونها واجب نیست، ولیکن هر که خواهد روزه بدارد، که بهتر است از برای او.
و بسیار بکنید نماز در این مسجد تا توانید، که بهتر است از برای شما.
و بدانید که آدمی گاه هست زیرک می باشد در کار دنیا، مردم او را مدح می کنند که چه بسیار زیرک است فلانی؛ پس چون باشد کسی که در باب آخرت زیرک باشد (2).
و در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است که: اگر اقامت در مدینه تو را میسّر شود سه روز روزه می داری و شب چهارشنبه نماز می کنی نزد ستون ابی لبابه - که خود را بر آن ستون بست تا توبه او از آسمان نازل شد - و روز چهارشنبه نزد آن ستون می نشینی، پس می روی شب پنجشنبه نزد ستونی که بعد از اوست و پهلوی مقام رسول صلی الله علیه و آله است، پس می نشینی نزد آن ستون در آن شب و آن روز و روزه می داری در روز پنجشنبه، پس می روی به نزد ستونی که متصل به مقام پیغمبر صلی الله علیه و آله است در شب جمعه و در آن شب و روز در آنجا نماز می گزاری و روز جمعه را روزه می داری و اگر توانی در این سه روز سخن مگو مگر به قدر ضرورت و از مسجد بیرون مرو مگر از برای حاجتی و در شب و روز خواب مکن، به درستی که
ص: 63
این عمل فضیلت عظیم دارد، پس در روز جمعه حمد و ثنای الهی به جا آور و صلوات بر رسول خدا و آلش صلی الله علیه و آله بفرست و حاجت خود را سؤال کن. و باید که این دعا بخوانی:
اللَّهُمَّ ما کانَتْ لی إلَیْکَ مِنْ حاجَةٍ، شَرَعْتُ أنا فی طَلَبِها وَ الْتِماسِها أوْ لَمْ أشْرَعْ، سَأَلْتُکَها أوْ لَمْ أسْأَلْکَها، فَإنِّی أتَوَجَّهُ إلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - نَبِیِّ الرَّحْمَةِ فی قَضاءِ حَوائِجِی، صَغِیْرِها وَ کَبِیْرِها.
اگر چنین کنی، سزاوار است که حاجتت برآورده شود (1).
و در کتاب فقه رضوی علیه السلام مذکور است که: چون از زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله فارغ شوی نماز می کنی نزد ستون توبه و نزد حنّانه و در روضه و نزد منبر و تا توانی نماز بسیار در این مواضع بکن و برو به نزد مقام جبرئیل علیه السلام - و آن نزد ناودان است هر گاه بیرون روی از دری که آن را درگاه فاطمه علیها السلام می گویند و آن دری است که در برابر بازار بقیع است - پس در آنجا دو رکعت نماز بکن و بگو:
یا جَوادُ یا کَرِیْمُ، یا قَرِیْباً غَیْرَ بَعِیْدٍ، أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَیْسَ کَمِثْلِکَ شَیْ ءٌ، أَنْ تَعْصِمَنِی مِنَ المَهالِکِ وَ أَنْ تُسَلِّمَنِی مِنْ آفاتِ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ وَعْثاءِ السَّفَرِ وَ سُوْءِ المُنْقَلَبِ؛ وَ أَنْ تَرُدَّنِی سالِماً إِلی وَطَنِی بَعْدَ حَجٍّ مَقْبُوْلٍ وَ سَعْیٍ مَشْکُوْرٍ وَ عَمَلٍ مُتَقَبَّلٍ وَ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّی مِنْ حَرَمِکَ وَ حَرَمِ نَبِیِّکَ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - (2).
ص: 64
در احادیث صحیحه و معتبره از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: چون خواهی که از مدینه بیرون آیی، غسل بکن و برو به نزد قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله بعد از آنکه از کارهای خود فارغ شده باشی و به عمل آور آنچه پیشتر می کردی نزد داخل شدن مسجد و بگو:
اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ؛ فَإِنْ تَوَفَّیْتَنِی قَبْلَ ذلِکَ فَإنِّی أَشْهَدُ فی مَماتِی عَلی ما شَهِدْتُ عَلَیْهِ فی حَیاتِی أَنْ لا إلهَ إلّا أَنْتَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُوْلُکَ (1).
و به سند موثّق از آن حضرت منقول است که: در زیارت وداع می گویی:
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ، السَّلامُ عَلَیْکَ، لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ تَسْلِیْمِی عَلَیْکَ (2).
و ابن بابویه - رضی اللَّه عنه - گفته است که چون خواهی که بیرون آیی از مدینه، برو به بالای سر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلام کن بر آن حضرت، پس برو به نزد منبر و صلوات بر آن حضرت و آلش بسیار بفرست و دعا از برای دین و دنیای خود آنچه
ص: 65
خواهی بکن، پس برگرد به سوی قبر و بچسبان دوش چپ خود را به قبر، نزدیک به ستونی که بعد از ستونی است که خلوق بر آن می پاشند نزد سر پیغمبر صلی الله علیه و آله و شش رکعت یا هشت رکعت نماز بکن و در هر رکعت حمد و سوره بخوان و در هر دو رکعت قنوت بخوان، پس چون فارغ شوی رو به قبر بکن و وداع کن و بگو:
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ، السَّلامُ عَلَیْکَ، لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ تَسْلِیْمِی عَلَیْکَ. اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ - تا آخر آنچه مذکور شد در روایت اوّل (1) - .
و در فقه رضوی علیه السلام مذکور است که: چون خواهی که از مدینه بیرون آیی، وداع کن قبر آن حضرت را و بکن آنچه پیشتر می کردی، پس بگو:
اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی مِنْ زِیارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ وَ حَرَمِهِ، فَإنِّی أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ فی حَیاتِی إِنْ تَوَفَّیْتَنِی قَبْلَ ذلِکَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُوْلُکَ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - .
و وداع مکن قبر را مگر با غسل؛ و اگر غسل ممکن نباشد وضو بساز (2). تمام شد عبارت فقه رضوی.
و بدان که تصدّق کردن در مدینه - خصوصاً در مسجد - فضیلت عظیم دارد، به درستی که در روایت معتبر وارد شده است که: درهمی که در آنجا تصدّق کنند، برابر است با ده هزار درهم که در جاهای دیگر تصدّق کنند (3).
و زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله در اوقات شریفه و ایّام متبرّکه ثوابش مضاعف است، خصوصاً ایّامی که وقایعی چند در آنها واقع شده است که اختصاصی به آن حضرت دارد، مثل:
روز ولادت آن حضرت، که موافق مشهور میان شیعه و احادیث معتبره روز
ص: 66
هفدهم ماه ربیع الاوّل است و بعضی دوازدهم نیز گفته اند؛ و اوّل اقوی است.
و روز وفات آن حضرت، که مشهور آن است که روز بیست و هشتم ماه صفر است.
و روز مبعث آن حضرت، که بیست و هفتم ماه رجب است.
و روز فتح بدر، که هفدهم ماه رمضان است.
و روز فتح مکّه، که بیستم ماه رمضان است.
و روز جنگ احد، که هفدهم شوّال است.
و روز فتح خیبر، که بیست و چهارم ماه رجب است.
و ایّام سایر فتوحات آن حضرت، چنانچه در کتاب احوال آن حضرت بیان کرده ایم.
و روز مباهله، که بیست و چهارم ماه ذی الحجّة است و بعضی بیست و پنجم گفته اند.
و شب هجرت آن حضرت از مکّه به مدینه، که شب اوّل ماه ربیع الاوّل است.
و روزی که داخل مدینه شد آن حضرت، که دوازدهم ماه ربیع الاوّل است.
و روزی که از شعب ابی طالب بیرون آمدند، که آن پانزدهم ماه رجب است.
و شبی که آمنه - رضی اللَّه عنها - به آن حضرت حامله شد، که نوزدهم جمادی الآخره است.
و شب معراج، که شب بیست و یکم ماه رمضان است. و بعضی گفته اند که نهم ماه ذی الحجة است و بعضی گفته اند که هفدهم ماه ربیع الاوّل است.
و روزی که حضرت خدیجه را به عقد خود درآورد، که دهم ماه ربیع الاوّل است. و همچنین زیارت حضرت خدیجه که قبر شریفش در مکّه معظّمه است، در این روز و سایر روزها که اختصاص به آن حضرت دارد انسب و اولی است (1).
و آنچه ذکر کردیم موافق اقوال مشهوره است. و در بعضی از آنها اقوال دیگر هست، چنانچه در عرض کتاب بحار الانوار اشاره به آنها کرده ام.
ص: 67
از رسول خدا صلی الله علیه و آله منقول است که: خدا را ملکی چند هست که می گردند در زمین و هر که از امّت من بر من سلام می فرستد به من می رسانند (1).
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که: ملکی از ملائکه از خدا سؤال نمود که هر چه بندگان خدا گویند او بشنود و حق تعالی به او عطا کرد؛ پس آن ملک ایستاده است تا روز قیامت و هر که از مؤمنان بگوید: صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، البته آن ملک می گوید: وَ عَلَیْکَ - یعنی بر تو باد نیز سلام - .
پس آن ملک می گوید: یا رسول اللَّه، فلان شخص سلام رسانیده است بر شما.
پس حضرت می فرماید: و علیه السّلام (2) - یعنی بر او باد نیز سلام - .
و به سند معتبر از حضرت امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - منقول است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: هر که در هر جای زمین بر من سلام کند به من می رسانند و هر که نزد قبر من بر من سلام کند من می شنوم (3).
و در حدیث حسن از حضرمی منقول است که: حضرت صادق علیه السلام مرا امر فرمود
ص: 68
که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله بسیار نماز کنم تا توانم و فرمود که همیشه تو را میسّر نمی شود که به این مکان شریف بیایی. و فرمود که به نزد قبر رسول صلی الله علیه و آله می روی؟
گفتم: بلی.
فرمود که: به درستی که سلامی که از نزدیک می کنی آن حضرت می شنود و اگر دور باشی سلامت به آن حضرت می رسد (1).
و در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که: بروید به مدینه و سلام کنید بر رسول خدا صلی الله علیه و آله، هر چند صلوات مؤمنان در هر جا که بفرستند به آن حضرت می رسد (2).
و در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است که: صلوات فرستید بر حضرت رسول صلی الله علیه و آله در پهلوی قبر آن حضرت، هرچند صلوات مؤمنان هر جا که باشند به آن حضرت می رسد (3).
و این حدیث احتمالِ نماز هدیّه دارد، که در نزدیک و دور نماز کنند و ثوابش را هدیه روح مقدّس آن حضرت کنند.
و احادیث صلوات و سلام بر آن حضرت و زیارت آن حضرت در شهرهای دور، بسیار است.
و به سند صحیح منقول است که ابن ابی نصر به خدمت حضرت امام رضا - صلوات اللَّه علیه - عرض کرد که: بعد از نماز چگونه صلوات و سلام بر حضرت رسول صلی الله علیه و آله باید فرستاد؟
فرمود که: می گویی:
السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُوْلَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَبْدِاللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبِیْبَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا صَفْوَةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَمِیْنَ اللَّهِ.
ص: 69
أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جاهَدْتَ فی سَبِیْلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتّی أَتاکَ الیَقِیْنُ؛ فَجَزاکَ اللَّهُ یا رَسُوْلَ اللَّهِ أَفْضَلَ ما جَزی نَبِیّاً عَنْ أُمَّتِهِ.
اللَّهُمَّ صَلِ (1) عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، أَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی إبْراهِیْمَ وَ آلِ إبْراهِیْمَ، إنَّکَ حَمِیْدٌ مَجِیْدٌ (2).
و در روایت معتبر از حضرت صادق - صلوات اللَّه علیه - منقول است که: هر که خواهد زیارت کند قبر حضرت رسول و قبر امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین را و قبرهای حجّتهای خدا را صلوات اللَّه علیهم اجمعین - و او در شهر خود باشد - پس غسل کند در روز جمعه و دو جامه پاکیزه بپوشد و بیرون رود به صحرایی پس چهار رکعت نماز بگزارد با هر سوره ای که میسّر شود، پس بایستد رو به قبله و بگوید:
السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّها النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّها النَّبِیُّ المُرْسَلُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ وَ الْوَصِیُّ الْمُرْتَضی وَ السَّیِّدَةُ الزَّهْراءُ وَ السِّبْطانِ الْمُنْتَجَبانِ وَ الْأَوْلادُ الْأَعْلامُ وَ الْأُمَناءُ الْمُنْتَجَبُوْنَ.
جِئْتُ انْقِطاعاً إلَیْکُمْ وَ إلی آبائِکُمْ وَ وَلَدِکُمُ الْخَلَفِ عَلی بَرَکَةِ الْحَقِّ، فَقَلْبِی لَکُمْ مُسَلِّمٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّی یَحْکُمَ اللَّهُ لِدِینِهِ؛ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ، لا مَعَ عَدُوِّکُمْ، إنِّی لَمِنَ الْقائِلِیْنَ بِفَضْلِکُمْ، مُقِرٌّ بِرَجْعَتِکُمْ، لا أُنْکِرُ للَّهِ قُدْرَةً وَ لا أَزْعُمُ إلّاما شاءَ اللَّهُ.
سُبْحانَ اللَّهِ ذِی الْمُلْکِ وَ الْمَلَکُوتِ، یُسَبِّحُ اللَّهَ بِأَسْمائِهِ جَمِیْعُ خَلْقِهِ وَ السَّلامُ عَلی أَرْواحِکُمْ وَ أَجْسادِکُمْ وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
و در روایت دیگر وارد است که این زیارت را در بام خانه خود بکن (3).
ص: 70
و در حدیث معتبر دیگر از مبشّر بن عبد العزیز منقول است که گفت:
نزد حضرت صادق صلوات اللَّه علیه بودم، شخصی آمد و گفت: فدای تو شوم من پریشانم.
حضرت فرمود که: روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بدار، پس چون چاشت روز جمعه شود زیارت کن رسول خدا صلی الله علیه و آله را از بالای بام خانه ات، یا در بیابانی از زمین در جایی که نبیند تو را کسی، پس در آن مکان دو رکعت نماز بگزار، پس به دو زانو در آ و زانوهای خود را به خاک برسان در حالتی که رو به قبله کرده باشی و دست راست خود را بالای دست چپ گذاشته باشی و بگو:
اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ، انْقَطَعَ الرَّجاءُ إلّامِنْکَ وَ خابَتِ الْآمالُ إلّافِیْکَ، یا ثِقَةَ مَنْ لا ثِقَةَ لَهُ، لا ثِقَةَ لِی غَیْرُکَ، اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لا أَحْتَسِبُ.
پس سجده رو به روی زمین و بگو:
یا مُغِیْثُ، اجْعَلْ لِی رِزْقاً مِنْ فَضْلِکَ.
اگر چنین کنی، طالع نمی شود بر تو روز شنبه مگر با روزی تازه.
و یکی از راویان این حدیث گوید که: من گفتم به محمد بن عثمان عَمْری - که یکی از نایبان حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه است - که: هر گاه کسی که دعای روزی کند که در مدینه نباشد چه کند؟
گفت که: حضرت رسول صلی الله علیه و آله را زیارت کند در بالای سر امامی که قبرش در آن شهر باشد.
پرسید که: اگر در آن شهر قبر امامی نباشد؟
فرمود که: نزد قبر یکی از صالحان برود و یا بیرون رود به صحرائی و به جانب دست راست آن صحرا پاره ای راه برود و آنچه مذکور شد بکند، که حاجتش برآورده
ص: 71
است ان شاء اللَّه تعالی (1).
مولّف گوید که: سؤال راوی بعد از آنچه در اصل حدیث مذکور شده است خالی از غرابتی نیست و جواب محمد بن عثمان نیز فی الجمله تنافی با اصل حدیث دارد؛ و چون از معتمدین و نُوّاب حضرت صاحب علیه السلام بوده و از پیش خود حرفی هرگز نمی گفته اند، اگر به گفته او عمل نمایند، خوب است.
و بدان که از اخبار سابقه معلوم شد که بهتر آن است که اگر آن حضرت را از دور خواهند که زیارت کنند، به صحرائی یا بامی بروند - و بهتر آن است که بلندترین بامهای خانه باشد - و زیارت کنند.
و اگر هر کجا که باشند زیارت کنند بی آنکه بر بامی یا صحرائی روند، به عمومات اکثر اخبار - خصوصاً زیارت بعد از نماز - بد نخواهد بود.
و کیفیت نماز زیارت بعید و عددش در باب سابق مذکور شد (2). و علما ذکر کرده اند که مخیّر است میان دو رکعت و چهار رکعت.
ص: 72
بدان که چون حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها وصیّت نمود که آن دو ملعون که باعث شهادت او شدند و اعوان ایشان، بر او نماز نگزارند، آن حضرت را در شب مخفی دفن کردند؛ و به این سبب محل قبر شریف آن حضرت مختلفٌ فیه است میان علمای خاصّه و عامّه.
و مشهور میان علمای خاصّه و عامّه و ظاهر اکثر احادیث معتبره آن است که آن حضرت در خانه خود مدفون گردیده است (1)، که متّصل به حجره حضرت رسول صلی الله علیه و آله است؛ و اکنون ضریحی نیز برای آن حضرت ساخته اند.
و بعضی گفته اند که: در روضه مدفون است، که میان قبر و منبر باشد (2).
و بعضی گفته اند که: در بقیع نزدیک به قبر ائمه بقیع مدفون است (3).
و احوط آن است که در هر سه موضع زیارت کنند؛ اگرچه اظهر آن است که در خانه خود مدفون است.
چنانچه منقول است به سند معتبر که ابن ابی نصر از حضرت امام رضا - صلوات
ص: 73
اللَّه علیه - سؤال نمود از قبر حضرت فاطمه علیها السلام.
فرمود که: در خانه خود مدفون شد؛ پس چون زیاد کردند بنی امیّه مسجد را، داخل مسجد شد (1).
و به سند صحیح باز منقول است از ابن ابی نصر که از آن حضرت این سؤال نمود؛ حضرت فرمود که: حضرت امام جعفر علیه السلام فرمود که در خانه خود مدفون است (2).
و در حدیث معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: آن حضرت در روضه مدفون است و به این سبب حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: روضه ای از روضه های بهشت است. و فرمود که: دری از درهای بهشت؛ زیرا که قبر فاطمه باغی از باغهای بهشت است و به سوی آن گشوده است دری از درهای بهشت (3).
مؤلّف گوید که: چون سابقاً مذکور شد که روضه به قدر چهار ستون عرض دارد و مذکور شد که پاره ای از خانه حضرت فاطمه را داخل مسجد کرده اند، پس ممکن است جمع میان این حدیث و احادیث پیش کردن که: حضرت در خانه خود مدفون شده باشند در جانب مسجد، که محاذی ما بین قبر و منبر باشد و داخل روضه باشد.
و مؤیّدِ این است آنچه در روایت سابق مذکور شد، که خانه حضرت داخل روضه و بهترین جاهای روضه است.
و در حدیث موثّق منقول است که یونس بن یعقوب از حضرت صادق علیه السلام پرسید که: نماز در خانه فاطمه علیها السلام افضل است یا در روضه؟
فرمود که: در خانه فاطمه - صلوات اللَّه علیها - (4).
و در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که: نماز در خانه فاطمه علیها السلام بهتر از نماز در روضه است (5).
ص: 74
و در حدیث صحیح دیگر از آن حضرت منقول است که: خانه علی و فاطمه - صلوات اللَّه علیهما - میان خانه ای است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در آنجا مدفون است و راهی که منتهی می شود به دری که محاذی بازار بقیع است؛ که اگر از آن در داخل مسجد شوی و راست بیایی، دوش چپت به دیوار خانه می رسد (1).
و در حدیث معتبر دیگر فرمود که: چون از در بقیع داخل می شوی، خانه امیرالمؤمنین در جانب چپ تو است، به قدر آنکه بُزی تواند رفت؛ و متّصل است به خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و درهایشان مقرون به یکدیگر است (2).
و به سند معتبر ازحضرت امام محمّد تقی - صلوات اللَّه علیه - منقول است که به شخصی از سادات فرمود که: چون می روی به سوی قبر جدّه خود فاطمه - صلوات اللَّه علیها - بگو:
یا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَةً وَ زَعَمْنا أَنَّا لَکِ أَوْلِیاءُ وَ مُصَدِّقُوْنَ وَ صابِرُوْنَ لِکُلِّ ما أَتانا بِهِ أَبُوْکِ وَ أَتانا بِهِ وَصِیُّهُ؛ فَإنّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْناکِ إلّاأَلْحَقْتِنا بِتَصْدِیْقِنا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلایَتِکِ (3).
و سیّد ابن طاووس - رضی اللَّه عنه - در کتاب اقبال ذکر کرده است که: روایت کردیم از جماعتی از اصحاب ما که وفات حضرت فاطمه - صلوات اللَّه علیها - در روز سوم ماه جمادی الآخره بوده است؛ پس سزاوار آن است که آن حضرت را در آن روز زیارت کنند.
و روایت کرده است جامع کتاب مسائل که: ابراهیم بن محمّد همدانی عریضه نوشت به خدمت حضرت امام علی نقی - صلوات اللَّه علیه - که مرا خبر ده از قبر حضرت فاطمه علیها السلام، آیا در مدینه است یا در بقیع؟
حضرت جواب نوشتند که: با جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله مدفون است.
ص: 75
سیّد - علیه الرّحمه - گفته است که پس می گویی:
السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَةَ نِساءِ العالَمِیْنَ، السَّلامُ عَلَیْکِ یا والِدَةَ الحُجَجِ عَلَی النّاسِ أَجْمَعِیْنَ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا المَظْلُوْمَةُ المَمْنُوْعَةُ حَقَّها.
پس بگو:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی أَمَتِکَ وَ ابْنَةِ نَبِیِّکَ وَ زَوْجَةِ وَصِیِّ نَبِیِّکَ، صَلاةً تُزْلِفُها فَوْقَ زُلْفی عِبادِکَ الْمُکْرَمِیْنَ، مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَ أَهْلِ الأَرَضِیْنَ.
به تحقیق که روایت رسیده است که هر که به این زیارت آن حضرت را زیارت کند و از خدا طلب آمرزش کند، حق تعالی گناهانش را بیامرزد و او را داخل بهشت گرداند (1).
مؤلّف گوید که: چون زیارت منقولِ مبسوطی از برای آن حضرت در روایاتی که به ما رسیده است به نظر نیامده بود، به همین اکتفا نمودیم. و اگر زیارت جامعه را بخوانند شاید مناسب باشد. و در بحار الانوار زیاراتِ مبسوطه مؤلَّفه اکابر علما - رضوان اللَّه علیهم - را ایراد نموده ایم.
و سیّد ابن طاووس علیه الرّحمة در نماز زیارت آن حضرت گفته است که: اگر توانی نماز حضرت فاطمه - صلوات اللَّه علیها - را به جا آور؛ و آن دو رکعت است و در هر رکعت بعد از حمد شصت مرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَدٌ» باید خواند و اگر نتوانی در رکعت اوّل بعد از حمد سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَدٌ» بخوان و در رکعت دوم سوره «قُلْ یا أیُّهَا الکافِرُوْنَ» (2).
و بدان که زیارت آن حضرت در اوقات شریفه و ازمنه مخصوصه به آن حضرت، اولی و انسب و افضل است، مثل:
روز ولادت آن حضرت، که بیستم ماه جمادی الثانیه است بر قول شیخ مفید و سیّد ابن طاووس، یا دهم آن بر قول جمعی.
و روز وفات آن حضرت، که سوم ماه مذکور است بر قول سیّد و جمعی، یا بیست
ص: 76
و یکم ماه رجب است بر قول ابن عیّاش.
و روز تزویج آن حضرت به امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیهما - که پانزدهم ماه رجب است، یا اوّل ماه ذی الحجّة، یا ششم ماه ذی الحجة.
و شب زفاف آن حضرت، که نوزدهم ماه ذی الحجّه است، یا بیست و یکم ماه محرّم.
و روز مباهله، که گذشت (1).
و روز نزول «هَلْ أتی»، که روز بیست و پنجم ماه ذی الحجة است.
و غیر اینها از ایّامی که فضیلتی یا کرامتی از آن حضرت در آنها ظاهر شده باشد (2)؛ چنانچه در کتاب بحارالانوار ایراد شده است.
ص: 77
باید که آدابی که در باب اوّل مذکور شد (1)، از غسل و تطهیر جامه ها و بوی خوش کردن و رخصت طلبیدن در دخول، و غیر آنها را به عمل بیاورد.
و اگر در دعای اذن آنچه محمد بن المشهدی رحمه الله ذکر کرده است بخواند بد نیست؛ گفته است که: بر در بایستد و بگوید:
یا مَوالِیَّ یا أَبْناءَ رَسُوْلِ اللَّهِ، عَبْدُکُمْ وَ ابْنُ أَمَتِکُمْ، الذَّلِیْلُ بَیْنَ أَیْدِیْکُمْ وَ الْمُضْعَفُ فی عُلُوِّ قَدْرِکُمْ وَ الْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکُمْ، جاءَکُمْ مُسْتَجِیْراً بِکُمْ، قاصِداً إلی حَرَمِکُمْ، مُتَقَرِّباً إلی مَقامِکُمْ، مُتَوَسِّلًا إلَی اللَّهِ بِکُمْ، أَأَدْخُلُ یا مَوالِیَّ، أَأَدْخُلُ یا أَوْلِیاءَ اللَّهِ، أَأَدْخُلُ یا مَلائِکَةَ اللَّهِ الْمُحْدِقِیْنَ بِهذَا الْحَرَمِ، الْمُقِیْمِیْنَ بِهذَا الْمَشْهَدِ.
و بعد از خشوع و رقّت داخل شود و پای راست را مقدّم دارد و بسم اللَّه بگوید.
پس بگوید آنچه محمد بن المشهدی گفته است:
اللَّهُ أَکْبَرُ کَبِیْراً وَ الْحَمْدُ للَّهِ کَثِیْراً وَ سُبْحانَ اللَّهِ بُکْرَةً وَ أَصِیْلًا وَ الْحَمْدُ للَّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ، الْماجِدِ الْأَحَدِ، الْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ، الْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ، الَّذِی مَنَّ بِطَوْلِهِ وَ سَهَّلَ زِیارَةَ سادَتِی بِإِحْسانِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْنِی عَنْ زِیارَتِهِمْ مَمْنُوْعاً، بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ (2).
ص: 78
و اگر دعاهای اذن و دخول که در زیارت حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - به روایت صفوان وارد شده است - و بعد از این خواهد آمد (1) - بخواند، مناسب است.
پس نزدیک قبور مقدّسه برود و پشت به قبله کرده رو به قبور ایشان کرده بگوید آنچه کلینی و ابن قولویه و شیخ طوسی و غیر ایشان - رضی اللَّه عنهم - روایت کرده اند از ائمه صلوات اللَّه علیهم که فرموده اند که:
چون بروی به نزد قبور ائمّه علیهم السلام که در بقیع اند، بایست نزد ایشان و قبر را پیش روی خود قرار ده و بگو:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَئِمَّةَ الهُدی، السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ التَّقْوی، السَّلامُ عَلَیْکُمْ الحُجَّةَ(2) عَلی أَهْلِ الدُّنْیا.
السَّلامُ عَلَیْکُمْ أیُّها القُوّامُ فی البَرِیَّةِ بِالقِسْطِ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الصِّفْوَةِ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ آلَ رَسُوْلِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ النَّجْوی.
أَشْهَدُ أَنَّکُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فی ذاتِ اللَّهِ وَ کُذِّبْتُمْ وَ أُسِیْ ءَ إلَیْکُمْ فَغَفَرْتُمْ.
وَأَشْهَدُ أَنَّکُمُ الْأَئِمَّةُ الرّاشِدُوْنَ الْمَهْدِیُّوْنَ (3) وَ أَنَّ طاعَتَکُمْ مَفْرُوْضَةٌ وَ أَنَّ قَوْلَکُمُ الصِّدْقُ وَ أَنَّکُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوْا وَ أَمَرَتْمُ فَلَمْ تُطاعُوْا وَ أَنَّکُمْ دَعائِمُ الدِّیْنِ وَ أَرْکانُ الْأَرْضِ.
لَمْ تَزالُوْا بِعَیْنِ اللَّهِ، یَنْسَخُکُمْ من أَصْلابِ کُلِّ مُطَهَّرٍ وَ یَنْقُلُکُمْ مِنْ أَرْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْکُمُ الْجاهِلِیَّةُ الْجَهْلاءُ وَ لَمْ تَشْرَکْ فِیْکُمْ فِتَنُ الْأَهْواءِ، طِبْتُمْ وَ طابَ مَنْبَتُکُمْ.
ص: 79
مَنَّ بِکُمْ عَلَیْنا دَیّانُ الدِّیْنِ، فَجَعَلَکُمْ «فی بُیُوْتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیْها اسْمُهُ» (1) وَ جَعَلَ صَلَا تَنا عَلَیْکُمْ رَحْمَةً لَنا وَ کَفّارَةً لِذُنُوْبِنا، إذِ اخْتارَکُمُ اللَّهُ لَنا وَ طَیَّبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَیْنا مِنْ وِلایَتِکُمْ وَ کُنّا عِنْدَهُ مُسَمَّیْنَ بِعِلْمِکُمْ، مُعْتَرِفِیْنَ بِتَصْدِیْقِنا إیّاکُمْ وَ هذا مَقامُ مَنْ أَسْرَفَ وَ أَخْطَأَ وَ اسْتَکانَ وَ أَقَرَّ بِما جَنی وَ رَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ وَ أَنْ یَسْتَنْقِذَهُ بِکُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْکی مِنَ الرَّدی، فَکُوْنُوْا لِی شُفَعاءَ، فَقَدْ وَفَدْتُ إلَیْکُمْ إذْ رَغِبَ عَنْکُمْ أَهْلُ الدُّنْیا وَ اتَّخَذُوْا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اسْتَکْبَرُوْا عَنْها.
یا مَنْ هُوَ قائِمٌ لا یَسْهُوْ وَ دائِمٌ لا یَلْهُوْ وَ مُحِیْطٌ بِکُلِّ شَیْ ءٍ، لَکَ الْمَنُّ بِما وَفَّقْتَنِی وَ عَرَّفْتَنِی بِما أَقَمْتَنِی عَلَیْهِ، إذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُکَ وَ جَهِلُوْا مَعْرِفَتَهُ وَ اسْتَخَفُّوْا بِحَقِّهِ وَ مالُوْا إلی سِواهُ؛ فَکانَتِ المِنَّةُ مِنْکَ عَلَیَّ مَعَ أَقْوامٍ خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَنِی بِهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ إذْ کُنْتُ عِنْدَکَ فی مَقامِی هذا مَذْکُوْراً مَکْتُوْباً، فَلا تَحْرِمْنِی ما رَجَوْتُ وَ لا تُخَیِّبْنِی فِیْما دَعَوْتُ، بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرِیْنَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
پس دعا کن از برای خود به هر چه خواهی (2).
و شیخ رحمه الله در تهذیب گفته است که: بعد از آن هشت رکعت نماز زیارت بکن (3).
و شیخ محمّد بن المشهدی بعد از «وَ اسْتَکْبَرُوْا عَنْها» گفته است که: پس سر را بالا می کنی و می گویی:
یا مَنْ هُوَ قائِمٌ - تا آخر - (4).
و سیّد ابن طاووس - علیه الرّحمة - گفته است که: چون خواهی که ایشان را وداع کنی بگو:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
أَسْتَوْدِعُکُمُ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمُ السَّلامَ، آمَنّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُوْلِ وَ بِما جِئْتُمْ بِهِ وَ دَلَلْتُمْ
ص: 80
عَلَیْهِ، اللَّهُمَّ فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدِیْنَ.
پس دعا بسیار بکن و از خدا سؤال کن که دیگر تو را به زیارت ایشان برگرداند و آخر عهدِ تو نباشد از زیارت ایشان (1).
بدان که بهترین زیارات از برای ایشان، زیارتهای جامعه است که ان شاءاللَّه بعد از این مذکور خواهد شد (2).
و به سند معتبر منقول است که محمّد بن الحنفیّة - رضی اللَّه عنه - به زیارت برادر خود امام حسن صلوات اللَّه علیه می رفت و می گفت:
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ المُؤْمِنِیْنَ وَ ابْنَ أَوَّلِ الْمُسْلِمِیْنَ وَ کَیْفَ لا تَکُوْنُ کَذلِکَ وَ أَنْتَ سَلِیْلُ الْهُدی وَ حَلِیْفُ التُّقی وَ خامِسُ أَصْحابِ الْکِساءِ، غَذَّتْکَ یَدُ الرَّحْمَةِ وَ رُبِّیْتَ فی حِجْرِ الْإِسْلامِ وَ رَضِعْتَ مِنْ ثَدْیِ الْإِیْمانِ، فَطِبْتَ حَیّاً وَ طِبْتَ مَیِّتاً، غَیْرَ أَنَّ الْأنْفُسَ غَیْرُ طَیِّبَةٍ بِفِراقِکَ وَ لا شاکَّةٍ فی الْحَیاةِ لَکَ، یَرْحَمُکَ اللَّهُ (3).
و به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که فرمود که: می گویی نزد قبر علیّ بن الحسین - صلوات اللَّه علیه - آنچه خواهی (4).
یعنی به هر لفظ که زیارت کنی، خوب است.
و بدان که زیارت ایشان در اوقات متبرّکه و ازمنه مخصوصه به ایشان اولی است، مثل:
روز ولادت حضرت امام حسن - صلوات اللَّه علیه - ، که موافق مشهور پانزدهم ماه مبارک رمضان است.
و روز وفات آن حضرت، که هفتم، یا بیست و هشتم، یا آخر ماه صفر است.
و روزی که نیزه بر ران مبارکش زدند، که بیست و سوم ماه رجب است.
ص: 81
و روز مباهله.
و روز نزول «هَلْ أتی» که گذشت (1).
و روز خلافت آن حضرت، که روز شهادت امیر المؤمنین - صلوات اللَّه علیه - است.
و روز ولادت امام زین العابدین علیه السلام، که پنجم یا نهم ماه شعبان است، یا پانزدهم ماه جمادی الاولی یا جمادی الثانیه یا رجب است.
و روز وفات آن حضرت، که دوازدهم، یا هیجدهم، یا بیست و پنجم ماه محرّم است.
و روز خلافت آن حضرت، که روز شهادت حضرت امام حسین علیه السلام است.
و روز ولادت حضرت امام محمّد باقر علیه السلام، که روز اوّل ماه رجب است موافق روایت معتبر، یا سوم ماه صفر.
و روز وفات آن حضرت، که هفتم ماه ذی الحجه است.
و روز خلافت آن حضرت، که روز وفات امام زین العابدین است.
و روز ولادت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه، که هفدهم ماه ربیع الاوّل است.
و روز وفات آن حضرت، که پانزدهم ماه رجب است، یا ماه شوّال.
و روز خلافت آن حضرت، که روز وفات حضرت امام محمد باقر علیه السلام است (2).
ص: 82
در فقه الرّضا علیه السلام مذکور است که چون از اعمال مسجد فارغ شوی، برو به نزد قبر ائمه بقیع علیهم السلام و برو به مسجد حضرت فاطمه علیها السلام و دو رکعت نماز بگزار و زیارت کن قبر حمزه و سائر شهدای احد را و برو به مسجد فتح و مسجد سقیا و مسجد قبا - که در آنها فضیلت بسیار است - و مسجد خلوت و خانه امیرالمؤمنین علیه السلام و خانه امام جعفر صادق علیه السلام که در دَرِ مسجد است و دو رکعت نماز در آنجا بگزار (1).
و در حدیث معتبر از ائمه علیهم السلام منقول است که: می گویی نزد قبر حمزه - رضی اللَّه عنه - :
السَّلامُ عَلَیْکَ یا عَمَّ رَسُوْلِ اللَّهِ وَ خَیْرَ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا أسَدَ اللَّهِ وَ أسَدَ رَسُوْلِهِ.
أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ جاهَدْتَ فی اللَّهِ وَ نَصَحْتَ لِرَسُوْلِ اللَّهِ، وَجُدْتَ بِنَفْسِکَ وَ طَلَبْتَ ما عِنْدَ اللَّهِ وَ رَغِبْتَ فِیْما وَعَدَ اللَّهُ.
پس داخل شو و نماز بکن و در وقت نماز رو به قبر مکن و چون از نماز فارغ شوی خود را بر روی قبر بینداز و بگو:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلی أهْلِ بَیْتِهِ.
اللَّهُمَّ إنِّی تَعَرَّضْتُ لِرَحْمَتِکَ بِلُزُوْقِی بِقَبْرِ عَمِّ نَبِیِّکَ - صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلی
ص: 83
أهْلِ بَیْتِهِ - ، لِتُجِیْرَنِی مِنْ نِقْمَتِکَ وَ سَخَطِکَ وَ مَقْتِکَ وَ مِنَ الْأَزْلالِ (1) فی یَوْمٍ تَکْثُرُ فِیْهِ الْمَعَرّاتُ (2) وَ الْأصْواتُ وَ تَشْتَغِلُ کُلُّ نَفْسٍ بِما قَدَّمَتْ وَ تُجادِلُ کُلُّ نَفْسٍ عَنْ نَفْسِها، فَإنْ تَرْحَمْنِیَ الْیَوْمَ فَلا خَوْفٌ عَلَیَّ وَ لا حُزْنٌ وَ إنْ تُعاقِبْ فَمَوْلایَ (3) لَهُ الْقُدْرَةُ عَلی عَبْدِهِ.
اللَّهُمَّ فَلا تُخَیِّبْنِی الْیَومَ وَ لا تَصْرِفْنِی بِغَیْرِ حاجَتِی، فَقَدْ لَزِقْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِیِّکَ وَ تَقَرَّبْتُ بِهِ إلَیْکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِکَ وَ رَجاءَ رَحْمَتِکَ، فَتَقَبَّلْ مِنِّی وَعُدْ بِحِلْمِکَ عَلی جَهْلِی وَ بِرَأْفَتِکَ عَلی جِنایَةِ نَفْسِی، فَقَدْ عَظُمَ جُرْمِی وَ ما أخافُ أنْ تَظْلِمَنِی وَلکِنْ أخافُ سُوْءَ الْحِسابِ، فَانْظُرِ الْیَوْمَ إلی تَقَلُّبِی عَلی قَبْرِ عَمِّ نَبِیِّکَ - صَلَواتُکَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیْتِهِ - فَبِهِمْ فُکَّنِی وَ لا تُخَیِّبْ سَعْیِی وَ لا یَهُوْنَنَّ عَلَیْکَ ابْتِهالِی وَ لا تَحْجُبْ مِنْکَ صَوْتِی وَ لا تَقْلِبْنِی بِغَیْرِ حَوائِجِی.
یا غِیاثَ کُلِّ مَکْرُوْبٍ وَ مَحْزُوْنٍ، یا مُفَرِّجُ (4) عَنِ الْمَلْهُوْفِ الْحَیْرانِ الْغَرِیْبِ الْغَرِیْقِ، الْمُشْرِفِ عَلَی الْهَلَکَةِ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیْتِهِ الطّاهِرِیْنَ وَ انْظُرْ إلَیَّ نَظْرَةً لا أشْقی بَعْدَها أبَداً وَ ارْحَمْ تَضَرُّعِی وَ غُرْبَتِی وَ انْفِرادِی، فَقَدْ رَجَوْتُ رِضاکَ وَ تَحَرَّیْتُ الخَیْرَ الَّذِی لا یُعْطِیْهِ أحَدٌ سِواکَ وَ لا تَرُدَّ أمَلِی (5).
و شاید زیارت شهدا در روز شهادت ایشان - که موافق مشهور هفدهم ماه شوّال است - انسب باشد.
و در حدیث معتبر مروی است که عُقبه از حضرت صادق علیه السلام سؤال نمود که: من می روم به سوی مساجدی که در دور مدینه است، به کدام ابتدا کنم؟
فرمود که: ابتدا کن به مسجد قُبا پس بسیار نماز کن در آن، که اوّل مسجدی است
ص: 84
که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در این عرصه در آن نماز کرد.
پس برو به غرفه مادر ابراهیم پس نماز کن در آن، که آن مسکن و محلّ نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است.
پس برو به مسجد فضیخ و دو رکعت نماز بکن، که پیغمبرت در آن نماز کرده است.
و چون از اینجا فارغ شوی برو به جانب کوه احد و ابتدا کن به مسجدی که در پایین سنگستان است و در آن نماز بکن.
پس برو به سوی قبر حمزة بن عبدالمطّلب و سلام کن بر او.
پس برو به سوی قبرهای شهدا و بایست نزد آن قبرها و بگو: السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أهْلَ الدِّیارِ، أنْتُمْ لَنا فَرَطٌ وَ إنّا بِکُمْ لاحِقُوْنَ.
پس برو به مسجدی که در آن مکانِ گشاده است و در پهلوی کوه در وقتی که داخل احد می شوی، پس در آن مسجد نماز بکن، که از آن موضع رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون رفت به سوی احد در وقتی که با کفّار مکّه جنگ کرد، پس در آنجا نماز کرد و به جنگ رفت.
پس باز برگرد و نماز کن نزد قبر شهدا آنچه خدا برای تو مقدّر کرده باشد.
پس برو به سوی مسجد احزاب و نماز کن، که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن موضع دعا کرد در روز جنگ احزاب و گفت: یا صَرِیْخَ الْمَکْرُوْبِیْنَ وَ یا مُجِیْبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّیْنَ وَ یا مُغِیْثَ الْمَهْمُوْمِیْنَ، اکْشِفْ عَنِّی هَمِّی وَ کَرْبِی وَ غَمِّی، فَقَدْ تَری حالِی وَ حالَ أصْحابِی (1).
و به اسانید معتبره از معاویه بن عمّار منقول است که حضرت صادق علیه السلام فرمود که: ترک مکن رفتن به مشاهد مدینه را که یکی از آنها مسجد قبا است و حق تعالی در شأن آن مسجد فرستاده است این آیه را: «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أوَّلِ یَوْمٍ أحَقُّ أنْ تَقُوْمَ فِیْهِ» (2) که مضمونش این است که: به تحقیق که مسجدی که بنا شده است بر پرهیزکاری در روز اوّل، سزاوارتر است به اینکه در آن بایستی به نماز و عبادت، از
ص: 85
مسجدی که منافقان به حیله و مکر بنا کرده اند و غرفه مادر ابراهیم و مسجد فضیخ و قبور شهدا و مسجد احزاب - که آن مسجد فتح است - .
و به ما رسیده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله چون نزدیک قبور شهدا می آمد می گفت:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ، فَنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ.
و باید که در مسجد فتح این دعا بخوانی:
یا صَرِیْخَ الْمَکْرُوْبِیْنَ وَ یا مُجِیْبَ الْمُضْطَرِّیْنَ، اکْشِفْ عَنِّی هَمِّی وَ غَمِّی وَ کَرْبِی، کَما کَشَفْتَ عَنْ نَبِیِّکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ هَمَّهُ وَ غَمَّهُ وَ کَرْبَهُ وَ کَفَیْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ فی هذَا الْمَکانِ (1).
و در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: هر که بیاید به سوی مسجد من - مسجد قبا - و دو رکعت نماز در آن بگزارد، برگردد با ثواب عمره (2).
و احادیث در فضیلت مسجد قبا بسیار است.
و به سند صحیح از آن حضرت منقول است که: حضرت فاطمه - صلوات اللَّه علیها - بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله هفتاد و پنج روز زنده ماند و در این ایّام هیچ کس آن حضرت را خندان ندید، می رفت به سوی قبرستان شهیدان احد در هر هفته دو مرتبه، روز دوشنبه و پنجشنبه و در آنجا نماز و دعا می کرد (3).
و به سند معتبر از عمّار ساباطی منقول است که گفت: با حضرت صادق علیه السلام رفتم به سوی مسجد فضیخ، فرمود که ای عمّار، می بینی این گودال را؟
گفتم بلی. فرمود که: اسماء زن جعفر بن ابی طالب - که آخر امیرالمؤمنین علیه السلام او را خواست - ، روزی در این موضع نشسته بود با دو پسرش که از جعفر داشت، پس گریست؛
ص: 86
پسرهایش از او پرسیدند که چرا گریه می کنی؟
گفت: از برای امیرالمؤمنین. گفتند: برای امیرالمؤمنین گریه می کنی و برای پدر ما گریه نمی کنی؟
گفت: برای موت او گریه نمی کنم، بلکه به یادم آمد حدیثی که حضرت امیرالمؤمنین در اینجا به من نقل کرد و به این سبب گریستم، روزی با آن حضرت در این مسجد بودم، فرمود که می بینی این گودال را؟ گفتم: بلی. فرمود: که من با رسول خدا صلی الله علیه و آله در این موضع نشسته بودیم، ناگاه سر مبارک خود را در دامن من گذاشت و به خواب رفت تا وقت نماز پسین در آمد، نخواستم که آن حضرت را بیدار کنم، که مبادا آزار آن حضرت باشد، تا آنکه وقت بیرون رفت و نماز فوت شد، حضرت بیدار شد و فرمود که: یا علی نماز کرده ای؟ گفتم: نه. فرمود که چرا؟ گفتم که نخواستم که شمارا آزار کنم. پس برخاست و رو به قبله کرد و دستها را بلند کرد و گفت: خداوندا برگردان آفتاب را به وقت نماز، تا علی نماز کند. پس آفتاب برگشت به وقت نماز عصر، تا من نماز کردم، پس به نهایتِ سرعت مانند شهاب فرو رفت (1).
و از جمله زیارات مرغوبه، زیارت ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله است در بقیع؛ و در روز ولادت آن حضرت - که هیجدهم ماه رجب است موافق مشهور - انسب است. و در کیفیّت زیارت او خبری به نظر نرسیده است و در کتب زیارات مسطور است.
و زیارت فاطمه بنت اسد - رضی اللَّه عنها - است؛ و قبر شریفش در بقیع معروف است.
و از کلام شیخ رحمه الله در تهذیب مفهوم می شود که نزد ائمه بقیع علیهم السلام مدفون باشد (2).
و مزاری که الحال معروف است، دور است از قبر ایشان. و دور نیست که آن موضع که در پیش روی ائمه بقیع علیهم السلام زیارت فاطمه زهرا علیها السلام در آنجا می کنند، محلّ قبر فاطمه بنت اسد باشد؛ که اشتباه کرده باشند.
و زیارت حضرت ابوطالب و حضرت عبدالمطّلب و حضرت عبد مناف،
ص: 87
و حضرت خدیجه - رضی اللَّه عنهم - در مکّه معظّمه باید کرد. خصوصاً در ایّام مختصّه به ایشان، مثل:
بیست و ششم رجب، که روز وفات ابوطالب علیه السلام است.
و دهم ربیع الأوّل، که روز وفات عبدالمطّلب علیه السلام است. و هفدهم محرّم، که روز هلاک اصحاب فیل و ظهور کرامت عبدالمطّلب است.
و روز تزویج خدیجه رضی اللَّه عنها، که پیش مذکور شد (1).
و زیارت جعفر بن ابی طالب - رضی اللَّه عنه - در موته.
و زیارت شهدای بدر در بدر.
و زیارت ابوذر - رضی اللَّه عنه - در ربذه، که نزدیک به صفرا است از جانب راست راه، نسبت به کسی که از مکّه به مدینه رود.
و قبر شریف آمنه و عبداللَّه - رضی اللَّه عنهما - در این زمان معلوم نیست.
و شیخ محمّد بن المشهدی ذکر کرده است که: مستحبّ است که نماز کند در خانه حضرت امام زین العابدین - صلوات اللَّه علیه - و خانه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مسجد سلمان فارسی - رضی اللَّه عنه - و مسجد امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - ، که محاذی قبر حضرت حمزه است (2).
و از جمله مساجد معروفه مسجد غدیر خم است که نزدیک به جحفه است - که در این زمان رابغ می گویند - و آن مسجد در این زمان اثرش هست، امّا نواصب از برای اخفای فضیلت و نصّ امیرالمؤمنین علیه السلام راه را گردانیده اند و بر سر راهِ متعارف ایشان نیست و نزدیک است به راه.
و به سند معتبر از حسّان جمّال منقول است که گفت: شتر به حضرت صادق علیه السلام کرایه داده بودم و در خدمت آن حضرت از مدینه تا مکه رفتم و چون رسیدیم به مسجد غدیر نظر کرد به جانب چپ مسجد و فرمود که: این موضعِ قدم رسول خدا صلی الله علیه و آله است در وقتی که می فرمود که: «هر که من مولای اویم پس علی مولای او است،
ص: 88
خداوندا دوست دار هر که او را دوست دارد و دشمن دار هر که او را دشمن دارد»، پس نظر فرمود حضرت صادق علیه السلام به جانب دیگر مسجد و فرمود که: این موضعِ خیمه ابوبکر و عمر و سالم مولای ابی حذیفه و ابو عبیدة بن الجرّاح است، در وقتی که دیدند که حضرت رسول صلی الله علیه و آله دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفته و بلند کرده است و نصّ بر امامت او می نماید و فضائل او را بیان می فرماید؛ در آن وقت بعضی از ایشان گفتند که ببینید چشمهایش را که می گردد، گویا که دیده های دیوانه ای است؛ پس جبرئیل نازل شد و آیه «وإنْ یَکادُ الَّذِیْنَ کَفَرُوْا» (1) را آورد (2).
ص: 89
ص: 90
در حدیث صحیح منقول است از حضرت امام جعفر صادق - صلوات اللَّه علیه - که: هر که زیارت کند حضرت امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه را و عارف به حقّ آن حضرت باشد و آن حضرت را امام واجب الاطاعه و خلیفه بلافصل داند و از روی تجبّر و تکبّر به زیارت نیامده باشد، حقّ تعالی بنویسد از برای او اجر صد هزار شهید و گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد و مبعوث گردد در روز قیامت از جمله ایمنان از اهوال آن روز و آسان گرداند بر او حساب را و استقبال نمایند او را ملائکه و چون برگردد از زیارت او را مشایعت نمایند تا به خانه خود بر گردد و اگر بیمار شود به عیادت او بیایند و اگر بمیرد متابعت جنازه او بکنند و از برای او طلب آمرزش نمایند تا قبرش (1).
و به سند معتبر منقول است که ابووهب قصری داخل مدینه شد و به خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید و عرض کرد که فدای تو شوم، به نزد شما آمدم و زیارت امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - نکردم.
حضرت فرمود که: بد کردی! اگر نه این بود که از شیعیان ما بودی، من نگاه به سوی تو نمی کردم؛ آیا زیارت نمی کنی کسی را که خدا با ملائکه او را زیارت می کنند و پیغمبران او را زیارت می کنند و مؤمنان او را زیارت می کنند؟!
ص: 91
گفت: فدای تو شوم، من این را نمی دانستم.
فرمود که: بدان که امیرالمؤمنین نزد خدا بهتر است از جمیع ائمه و از برای او هست ثواب اعمال همه ائمّه علیهم السلام و به قدر عملهای خود زیادتی یافته اند (1).
و به سند معتبر دیگر منقول است از مفضّل که گفت: به خدمت حضرت صادق علیه السلام رفتم و عرض کردم که: من مشتاق نجف شده ام!
فرمود که: برای چه مشتاق شده ای؟
گفتم: که می خواهم که امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه را زیارت کنم.
فرمود که: آیا می دانی فضیلت زیارت آن حضرت را؟
گفتم: نه - یا ابن رسول اللَّه - شما بفرمایید.
فرمود که: بدان که چون زیارت امیرالمؤمنین می کنی، زیارت کرده ای استخوان آدم و بدن نوح و جسم علی بن ابی طالب - صلوات اللَّه علیهم - را.
گفتم که: آدم از بهشت به سراندیب فرود آمد در جانب مشرق و می گویند که استخوانش نزد خانه کعبه است، چگونه استخوانش به کوفه افتاد؟!
فرمود که: خداند عالمیان وحی نمود به حضرت نوح علیه السلام در وقتی که در کشتی بود، که طواف کند خانه کعبه را هفت شوط. طواف کرد به نحوی که خدا به او وحی فرموده بود، پس بیرون آمد از کشتی به میان آب - و آب تا زانوی او بود - و بیرون آورد تابوتی را که استخوان حضرت آدم علیه السلام در آن بود و در کشتی جا داد و طواف کرد دور خانه کعبه آنچه خدا خواست، پس کشتی آمد تا میان مسجد کوفه، پس در آنجا خدا وحی نمود به زمین که: آب خود را فرو بر (2). پس آبش را از میان مسجد کوفه فرو برد، چنانچه آبْ اوّل از مسجد کوفه پیدا شد و متفرّق شدند آن جماعتی که با حضرت نوح در کشتی بودند، پس حضرت نوح علیه السلام تابوت را گرفت و دفن کرد در غریّ - که اسم نجف اشرف است - و آن قطعه ای است از کوهی که حق تعالی با حضرت موسی علیه السلام بر آن سخن گفت و حضرت عیسی را براین موضع تقدیس کرد و بزرگ
ص: 92
گردانید و حضرت ابراهیم را در این مکان خلیل خود گردانید و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را در این محل حبیب خود گردانید و آن را مسکن پیغمبران گردانید. واللَّه که ساکن نشده است در این مکان بعد از دو پدر طیّبش آدم و نوح، کسی که نزد خدا گرامی تر باشد از امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیهم - .
پس چون زیارت جانب نجف کنی، زیارت کن استخوان آدم و بدن نوح و جسم علی بن ابی طالب را، به درستی که زیارت کرده خواهی بود پدران گذشته را و محمّد صلی الله علیه و آله خاتم پیغمبران را و علی بهترین اوصیا را و به درستی که زیارت کننده او گشوده می شود برای او درهای آسمان نزد دعای او، پس از خیر غافل و خواب مباش (1).
و در حدیث معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: حق تعالی عرض کرد ولایت ما را بر اهل شهرها، پس قبول نکردند مگر اهل کوفه؛ و به درستی که در پهلوی آن قبری هست که هیچ غمگینی نمی رود که نماز کند نزد آن چهار رکعت، مگر آنکه حق تعالی برمی گرداند او را خوشحال با برآمدن حاجتش (2).
و به سند معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که: در جانب کوفه قبری هست که هیچ غمناکی به نزد آن نمی رود، که دو رکعت یا چهار رکعت نماز بگزارد، مگر آنکه حق تعالی غم او را زائل می گرداند و حاجت او را بر می آورد.
راوی پرسید که: قبر حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - را می فرمایید؟
اشاره فرمود به سر مبارکش که نه.
گفت که: قبر امیرالمؤمنین را می فرمایید؟
اشاره فرمود که بلی. (3).
و در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که: هر که پیاده به زیارت
ص: 93
حضرت امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - برود، حق تعالی به هر گامی ثواب دو حج و دو عمره از برای او بنویسد (1).
و به سند معتبر دیگر منقول است که حضرت صادق - صلوات اللَّه علیه - گفت:
ای پسر مارِد! هر که زیارت کند جدّم امیرالمؤمنین را، بنویسد خدا از برای او به عدد هر گامی حجّ مقبول و عمره پسندیده.
ای پسر مارد! واللَّه که نمی خورد آتش جهنم قدمی را که غبار آلوده شود در زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام - خواه پیاده برود و خواه سواره - . ای پسر مارد، بنویس این حدیث را به آب طلا (2).
مؤلّف گوید که: گویا امر به نوشتن به آب طلا کنایه باشد از نفاست حدیث و اعتنا به شأن آن کردن و اهتمام در عمل به آن.
و در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت مروی است که: زیارت حضرت امام حسین علیه السلام برابر است با یک حج و یک عمره و زیارت پدرش برابر است با دو حج و دو عمره (3).
و به سند معتبر دیگر منقول است که آن حضرت فرمود به حسّان بن مهران که:
آیا زیارت می کنی قبرهای شهیدان را که نزد شمایند؟
گفتم: کدام شهیدان؟
فرمود که: علی و حسین - صلوات اللَّه علیهما - .
گفت: زیارت می کنیم و بسیار زیارت می کنیم.
فرمود که: ایشان اند آن شهیدان که حق تعالی در شأن ایشان فرموده است که:
«زنده اند نزد پروردگار خود و حال آنکه روزی می یابند» (4). پس زیارت کنید ایشان را و تضرّع کنید در طلب کردن حاجات خود نزد قبرهای ایشان؛ اگر به ما چنین نزدیک
ص: 94
بودند که به شما نزدیک اند، هر آینه ایشان را هجرت اخذ می کردیم (1).
مؤلّف گوید: یعنی هجرت به سوی ایشان می کردیم و ترک وطن نموده نزد ایشان ساکن می شدیم، یا آنکه رفتن به سوی ایشان را به منزله هجرت به سوی خدا و رسول می دانستیم.
و به سند معتبر دیگر منقول است که حضرت صادق علیه السلام فرمود که: ما می گوییم که در پشت کوفه قبری هست که پناه نمی برد به آن قبر دردناکی، مگر آنکه حق تعالی او را شفا کرامت می فرماید (2).
و در حدیث معتبر منقول است که: ابو شعیب خراسانی به خدمت حضرت امام رضا - صلوات اللَّه علیه - عرض کرد که کدام بهتر است: زیارت قبر امیر المؤمنن صلوات اللَّه علیه، یا زیارت قبر امام حسین علیه السلام؟
فرمود که: امام حسین - صلوات اللَّه علیه - با غم و شدّت و الم شهید شده است، پس بر خدا لازم است که نرود به زیارت او غمناکی مگر آنکه غم او را زایل گرداند.
فضیلت زیارت قبر امیرالمؤمنین بر زیارت قبر امام حسین، مثل فضیلت امیرالمؤمنین است بر امام حسین علیهما السلام (3).
و به سند معتبر از ابو بصیر منقول است که حضرت صادق علیه السلام فرمود که: ولایت و دوستی ما ولایت خدا است، که مبعوث نکرده است هیچ پیغمبری را مگر به این ولایت. به درستی که خداوند عالمیان عرض کرد ولایت و محبّت ما را بر آسمانها و زمینها و کوهها و شهرها و قبول نکردند هیچ یک مثل قبول کردن اهل کوفه. و به درستی که در پهلوی ایشان قبری هست که هیچ غمناکی به سوی آن قبر نمی رود مگر آنکه حق تعالی غمش را زایل می گرداند و دعایش را مستجاب می گرداند و او را به اهلش شاد برمی گرداند (4).
ص: 95
و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: درهای آسمان باز می شود نزد داخل شدن زیارت کننده به روضه حضرت امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه (1).
و به سند معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که: اعرابی به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللَّه منزل من از منزل تو دور است و مشتاق زیارت و دیدن تو می شوم و می آیم و تو را نمی بینم و علی بن ابی طالب علیه السلام را می بینم و مونس من می شود به حدیث گفتن و موعظه کردن و بر می گردم با تأسّف بر ندیدن تو!
حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: هر که علی را زیارت کند مرا زیارت کرده است و هر که او را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر که او را دشمن دارد مرا دشمن داشته است. این حدیث را از من به قوم خود برسان. و هر که برود بعد از وفات علی به زیارت او، چنان است که به زیارت من آمده باشد؛ و من جزا می دهم او را در قیامت و جبرئیل و صالح مؤمنان - که امیرالمؤمنین علیه السلام است - (2).
ص: 96
بدان که چون حضرت امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه به حضرت امام حسن و امام حسین - صلوات اللَّه علیهما - وصیّت نمود که آن حضرت را در شب، پنهان دفن کنند از خوف خوارج و غیر ایشان، به این سبب قبر آن حضرت مخفی بود و مطّلع نبود بر آن مگر قلیلی از خواصّ شیعیان؛ تا آنکه چون حضرت صادق علیه السلام در زمان سفاح به عراق تشریف آوردند، به جمعی کثیر از شیعیان و اصحاب خود نمودند قبر آن حضرت را و فرمودند که علامت قبر را ساختند؛ و در زمان هارون تجدید کردند به سببی که بعد از این مذکور خواهد شد.
و به این سبب در میان مخالفان و بعضی از عوام شیعه در صدر اوّل اختلافی بهم رسیده بود، بعضی می گفته اند که در خانه خود مدفون گردیده و بعضی می گفته اند در صحن مسجد کوفه و بعضی می گفته اند در میدان کوفه و بعضی می گفته اند در کرخ - که محلّه ای بوده است از بغداد کهنه - . ولیکن اجماع علمای شیعه منعقد گردیده است به نقلهای متواتر، که مرقد شریف آن حضرت همین موضع معروف است.
و سیّد عبد الکریم بن طاووس - رضی اللَّه عنه - در این باب کتابی تألیف نموده است مسمّی به «فرحة الغریّ» و احادیث بسیار در این باب ایراد نموده و معجزات بسیار که در این مکان شریف ظاهر گردیده است نقل نموده.
ص: 97
و در هر عصری از اعصار از کرامات و معجزات آنقدر ظاهر می گردد که احتیاج به نقل سلف نیست؛ و فقیر بسیاری از آن را در کتاب بحار الانوار ایراد نموده ام.
و به اسانید معتبره منقول است از صفوان جمّال که گفت: با حضرت صادق علیه السلام روانه شدیم از مدینه به سوی کوفه، چون به حیره گذشتیم فرمود که: شتران باید به قائم بروند - که عمارتی بوده است نزدیک نجف - و حدّ راه باید که به غریّ باشد - که عمارتی بوده است در نجف اشرف و به آن سبب نجف را غریّ می گفته اند - .
پس چون به قائم رسیدیم آن حضرت ریسمان باریکی بیرون آوردند و از قائم به جانب مغرب گامی چند برداشتند و آن ریسمان را کشیدند تا به آخر ریسمان رسیدند، پس دست زدند و از زمین کفی از خاک برگرفتند و بوییدند، پس روانه شدند تا ایستادند به موضعی که الحال موضع قبر امیرالمؤمنین است و به کف مبارک قبضه ای از خاک برگرفتند و بوییدند و نعره زدند و بیهوش شدند، بحدّی که من گمان کردم که از دنیا مفارقت کردند، چون به هوش آمدند فرمودند که: این موضع قبر امیرالمؤمنین است. پس خطی کشیدند برای علامت قبر.
من عرض کردم که: یا ابن رسول اللَّه، چه چیز مانع شد نیکان از اهل بیت رسالت را که قبر آن حضرت را ظاهر گردانند؟
فرمود که: برای حذر از فرزندان مروان و خارجیان، که مبادا حیله در آزار رسانیدن به جسد مبارک آن حضرت بکنند (1).
و ایضاً به سند معتبر از سلیمان بن خالد و محمّد بن مسلم - که هر دو از اکابر راویان اند - منقول است که گفتند که: رفتیم در حیره به خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و رخصت طلبیدیم و داخل شدیم و در خدمت آن حضرت نشستیم و سؤال نمودیم از موضع قبر امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه.
فرمود که: چون از حیره بیرون می روید و از تلّ کوچک و از قائم می گذرید و تا نجف یک تیر پرتاب یا دو تیر پرتاب می ماند، می بینید تلّهای سفید که در میان آنها
ص: 98
قبری هست که سیل آن را شکافته است، آن قبر امیرالمؤمنین علیه السلام است.
پس بامداد رفتیم و به صفتی که حضرت فرموده بود قبر را یافتیم، پس زیارت کردیم و نماز کردیم و برگشتیم؛ و روز دیگر بامداد به خدمت آن حضرت رفتیم و طریق رفتن و یافتن خود را وصف کردیم.
فرمود که: درست یافته اید، خدا شما را بر راه راست بدارد (1).
و منقول است از ابی قرّه که گفت: رفتم با زید بن علی به جانب قبرستان کوفه که در طرف نجف است؛ پس زید نماز بسیار کرد و بعد از آن فرمود که: ما نزدیک قبر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالبیم، ای أبی قرّه ما در باغی از باغهای بهشتیم (2).
و از محمد بن سائب منقول است که گفت: حضرت امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - را امام حسن و امام حسین علیهما السلام و محمد بن الحنفیه و عبداللَّه بن جعفر و جمعی از اهل بیت آن حضرت، در شب بیرون آوردند و در پشت کوفه دفن کردند؛ از ترس اینکه مبادا خوارج و غیر ایشان قبر را بشکافند و آن حضرت را بدر آورند (3).
و در روایت دیگر منقول است که: چون ابن ملجم - علیه اللّعنه - آن حضرت را ضربت زد، حضرت امام حسن علیه السلام به آن حضرت گفت که این ملعون را بکشم؟
فرمود که: نه، ولیکن او را حبس کن و اگر من بمیرم او را بکش؛ و مرا دفن کنید در پشت کوفه، در قبر دو برادرم حضرت صالح و حضرت هود (4).
و در حدیث دیگر منقول است که از حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه پرسیدند که: در کجا دفن کردید امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - را؟
فرمود که: در کنار آن موضع که سیلاب آن را شسته است؛ و خود وصیّت فرمود که مرا دفن کنید در قبر برادرم هود (5).
ص: 99
و به سند صحیح منقول است که به حضرت صادق علیه السلام عرض کردند که: مردم می گویند که امیرالمؤمنین در صحن مسجد کوفه مدفون شده است.
فرمود که: نه.
گفتند که: پس کجا مدفون شده است؟
فرمود که: چون آن حضرت فوت شد، امام حسن علیه السلام او را برداشت و آورد به پشت کوفه و در میان تلّهای سفید دفن کرد.
صفوان جمّال می گوید که: رفتم به آنجا و یک موضعی را گمان کردم و به خدمت آن حضرت آمدم و خبر دادم.
فرمود که: درست یافته ای، خدا تو را رحم کند (1).
و به سند معتبر منقول است از یزید بن عمرو که: حضرت صادق علیه السلام در وقتی که در حیره بود روزی به من گفت که: آیا می خواهی به عمل آورم آنچه تو را وعده داده بودم که قبر امیرالمؤمنین را به تو نشان دهم؟
گفتم: بلی.
پس آن حضرت سوار شد و اسماعیل فرزند آن حضرت سوار شد و من با ایشان سوار شدم، تا آنکه از تلّ کوچک گذشت و میان حیره و نجف نزد تلّهای سفید فرود آمد و من و اسماعیل هم فرود آمدیم، پس حضرت نماز کرد و ما هم نماز کردیم؛ پس به اسماعیل گفت: برخیز و سلام کن بر جدّت حسین بن علی علیهما السلام.
گفتم: فدای تو شوم، مگر حسین در کربلا نیست؟
فرمود که: بلی، امّا چون سر مبارک آن حضرت را به شام بردند، یکی از شیعیان ما آن سر را دزدید و آورد و دفن کرد در پهلوی امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیهما - (2).
و به سند معتبر از ابان بن تغلب مروی است که گفت: با حضرت صادق علیه السلام رفتیم به پشت کوفه، بر قبری گذشتند و فرود آمدند و دو رکعت نماز گزاردند، پس اندکی راه
ص: 100
رفتند و فرود آمدند و دو رکعت نماز گزاردند، پس اندکی دیگر رفتند و فرود آمدند و دو رکعت نماز کردند؛ پس فرمودند که: آن موضع اوّل قبر امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - بود و موضع دوم محلّ سر مبارک امام حسین علیه السلام بود و موضع سوم محلّ منبر حضرت قائم آل محمّد - صلوات اللَّه علیه - خواهد بود (1).
و به سند معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که فرمود که: چون به نجف می روی دو قبر می بینی، قبر بزرگی و قبر کوچکی؛ قبر بزرگ قبر امیرالمؤمنین است و قبر کوچک مدفن سر حضرت امام حسین است (2).
و به سند معتبر منقول است از صفوان جمّال که گفت: من با حضرت صادق علیه السلام از قادسیّه روانه شدیم، تا مُشرِف شد بر نجف فرمود که: این کوهی است که پناه برد به آن فرزند جدّم نوح علیه السلام - که گفت به زودی پناه برم به کوهی که مرا از آب نگاه دارد - ، پس حق تعالی وحی نمود به سوی آن کوه که ای نجف آیا مردم به تو پناه می برند از عذاب من! پس کوه فرو رفت در زمین و پاره پاره شد و در ناحیه شام ظاهر شد.
پس فرمود که: راه را بگردان. پس می رفت تا رسید به غری، پس بر قبری ایستاد و سلام فرستاد بر پیغمبران یک یک - از آدم گرفته تا پیغمبر آخر الزّمان صلوات اللَّه علیهم اجمعین - و من با او سلام می فرستادم؛ پس بر روی قبر افتاد و بر صاحب قبر سلام کرد و صدای گریه آن حضرت بلند شد. پس برخاست و چهار رکعت نماز گزارد؛ و من نیز با آن حضرت نماز کردم، پس پرسیدم که این قبر کیست؟ فرمود که:
این قبر جدّم علیّ بن ابی طالب علیه السلام است (3).
و در حدیث معتبر از یونس بن ظبیان منقول است که گفت: من در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم در حیره، در ایّامی که آن حضرت به نزد ابو جعفر دوانیقی
ص: 101
آمده بودند در شب ماهتابی، پس نظر کرد به سوی آسمان و فرمود که: ای یونس، نمی بینی این ستاره ها را که چه بسیار نیکو است! به درستی که اینها امان اهل آسمان اند و ما اهل بیت امان اهل زمینیم.
پس فرمود که ای یونس، امر کن که استر و الاغ را زین کنند.
و چون هر دو را زین کردند، فرمود که ای یونس می خواهم که الاغ را به من گذاری و استر را تو سوار شوی.
پس سوار شدیم و چون از حیره بیرون رفتیم فرمود که: پیش باش ای یونس!
و گاه می فرمود که از جانب راست برو و گاه می فرمود که از جانب چپ برو.
پس چون رسیدیم به تلّهای سرخ، فرمود که: به جانب راست برو.
پس به موضعی رفت که در آن چشمه آبی بود و وضو ساخت، پس نزدیک زمین بلندی آمد و نماز گزارد، پس بر آن بلندی برآمد و بسیار گریست، پس به بلندی دیگر رفت و باز چنین کرد.
پس فرمود که: ای یونس بکن مثل آنچه من کردم.
پس چون فارغ شدم فرمود که: ای یونس، می شناسی این مکان را؟
گفتم: نه.
فرمود که: موضعی که اوّل در آن نماز کردم موضع قبر امیرالمؤمنین بود و آن بلندیِ دیگر، موضع سر حضرت امام حسین است؛ به درستی که ملعون عبید اللَّه ابن زیاد - علیه اللّعنه - چون سر مبارک حضرت امام حسین علیه السلام را به شام فرستاد، آوردند به کوفه، پس گفت: بیرون برید این سر را از کوفه که باعث فتنه اهلش نشود، پس حق تعالی چنین کرد که نزد امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - مدفون شد؛ پس سر با بدن است و بدن با سر است (1).
مؤلّف گوید که: گویا مراد این باشد که بعد از دفن کردن، حق تعالی آن سر مبارک را به بدن شریفش ملحق گردانید و متّصل به بدن شد؛ و در این موضع زیارت کردن
ص: 102
برای این است که اوّل در اینجا مدفون شده است.
و محتمل است که مراد این باشد که بدن مبارک امیرالمؤمنین به منزله بدن شریف آن حضرت است و هر دو یک نور اند و جدائی در میان ایشان نیست؛ و باز سر و بدن از هم جدا نشدند.
و به سند صحیح از حضرت صادق علیه السلام منقول است که فرمود که: چون من در حیره بودم نزد ابوالعبّاس سفّاح، شب می رفتم به نزد قبر امیرالمؤمنین علیه السلام - و آن در ناحیه نجف حیره است، در پهلوی عمارت غری که نعمان پادشاه عرب ساخته است - ، پس نماز شب را در آنجا می کردم و پیش از صبح بر می گشتم (1).
و ایضاً به سند صحیح از صفوان منقول است که از آن حضرت پرسیدم از موضع قبر امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - و آن حضرت نشان دادند.
صفوان گفت که: بعد از آن، بیست سال من نماز را نزد قبر آن حضرت می کردم (2).
و در حدیث ابوحمزه ثمالی خواهد آمد که: حضرت امام زین العابدین علیه السلام او را بردند به نجف موضعی را نشان دادند و فرمودند که: این موضع قبر جدّم امیرالمؤمنین است؛ و زیارت کردند و دو طرف روی مبارک خود را بر قبر منوّر مالیدند (3).
و در روایت معتبر دیگر منقول است که ابوبصیر از حضرت صادق علیه السلام سؤال نمود که: امیرالمؤمنین در کجا مدفون گردیده است؟
فرمود که: در قبر پدرش حضرت نوح.
ابوبصیر گفت که: مردم می گویند که نوح در مسجد کوفه مدفون است؟
فرمود که نه، در پشت کوفه مدفون است (4).
و در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که: قبر امیرالمؤمنین در میان سینه حضرت نوح و فرق سر آن حضرت است، از جانب قبله (5).
ص: 103
و در روایت معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که: حضرت امیرالمؤمنین حضرت امام حسن علیهما السلام را امر فرمود که قبر آن حضرت را در چهار موضع بکنند: در مسجد و در نجف و دو موضع دیگر؛ برای آنکه دشمنانش موضع قبرش را ندانند (1).
و در حدیث دیگر فرمود که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام وصیت فرمود که: جسد مرا بیرون برید پشت کوفه، پس هر گاه قدمهای شما فرو رود و بادی روبروی شما بوزد مرا دفن کنید؛ و آن اوّل طور سینا است. پس چنین کردند (2).
و در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است که: در کوفه است قبر نوح و ابراهیم و قبر سیصد و هفتاد پیغمبر و ششصد وصیّ پیغمبر و قبر بهترین اوصیای پیغمبران - یعنی امیرالمؤمنین - (3).
مؤلّف گوید که: چون در روایت معتبره بسیار وارد است که حضرت آدم و نوح علیهما السلام نزد حضرت امیرالمؤمنین - صلوات اللَّه علیه - مدفون اند (4) و در بعضی روایاتْ حضرت هود وارد شده است (5) و حضرت صالح علیه السلام نیز مشهور است که در حوالی آن حضرت مدفون است (6) و حضرت یونس و ذوالکفل نیز در این زمان قبرشان معروف است و در این حدیث نیز حضرت ابراهیم علیه السلام با سایر انبیا و اوصیا وارد شده است، اگر در وقت زیارت آن حضرت همه را زیارت کند مناسب است؛ آنچه بخصوص مذکور اند خصوصاً و باقی را عموماً.
و سابقاً روایتی گذشت (7) که حضرت صادق علیه السلام سلام بر آدم و سایر انبیا فرستادند در زیارت آن حضرت.
ص: 104
و این احادیث منافات ندارد با احادیثی که وارد شده است که بعضی از ایشان در مواضع دیگر مدفون شده اند؛ زیرا که ممکن است که مثل حضرت آدم علیه السلام در جایی دیگر مدفون شده باشد و از برای شرف مجاورت آن حضرت ایشان را به این محلّ شریف نقل کرده باشند.
و امّا مدفون شدن سر حضرت امام حسین - صلوات اللَّه علیه - در بالای سر حضرت امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه و استحباب زیارت آن حضرت در آن مکان - به غیر آنچه سابقاً ذکر کردیم - بسیار است (1)؛ و احادیث در این باب بعد از این نیز خواهد آمد إن شاءاللَّه (2).
ص: 105
- قدّس اللَّه ارواحهم - در کتب خود ذکر کرده اند و به روایت نسبت داده اند؛ اگرچه از بعضی قرائن مفهوم می شود که دعایی چند در میان روایت درج فرموده باشند و روایات دیگر نیز به این روایت ضمّ کرده باشند.
شیخ مفید فرموده است که: مروی است از صفوان که عرض نمود به خدمت حضرت صادق - صلوات اللَّه علیه - که: چگونه زیارت کنیم حضرت امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه را؟
فرمود که: ای صفوان، هر گاه که اراده زیارت نمایی غسل بکن و دو جامه پاک بپوش و به چیزی از بوی خوش خود را خوشبو کن - و اگر نیابی و نکنی تو را مُجزی است - و چون از خانه خود بیرون می روی بگو:
اللَّهُمَّ إِنِّی خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی أبْغِی فَضْلَکَ وَ أزُوْرُ وَصِیَّ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِما؛ اللَّهُمَّ فَیَسِّرْ ذلِکَ لِی وَ سَبِّبِ الْمَزارَ لَهُ وَ اخْلُفْنِی فی عاقِبَتِیْ وَ حُزانَتِی بِأحْسَنِ الْخِلافَةِ، یا أرْحَمَ الرّاحِمِیْنَ.
پس روانه شو و حال آنکه می گفته باشی: الْحَمْدُ للَّهِ، وسُبحانَ اللَّهِ، ولا إلهَ إلَّا اللَّهُ؛
ص: 106
و چون به خندق کوفه برسی بایست نزد خندق و بگو:
اللَّهُ أکْبَرُ، اللَّهُ أکْبَرُ أَهْلُ الْکِبْرِیاءِ وَ الْمَجْدِ وَ الْعَظَمَةِ، اللَّهُ أَکْبَرُ أهْلُ التَّکْبِیْرِ وَ التَّقْدِیْسِ وَ التَّسْبِیْحِ وَ الْألاءِ، اللَّهُ أَکْبَرُ مِمّا أخافُ وَ أحْذَرُ، اللَّهُ أکْبَرُ عِمادِی وَ عَلَیْهِ أتَوَکَّلُ، اللَّهُ أَکْبَرُ رَجائِی وَ إلَیْهِ أُنِیْبُ.
اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتِی وَ الْقادِرُ عَلی طَلِبَتِی، تَعْلَمُ حاجَتِی وَ ما تُضْمِرُهُ هَواجِسُ الصُّدُوْرِ وَ ما تَتَوَهَّمُهُ خَواطِرُ النُّفُوْسِ؛ فَأَسْأَلُکَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی، الَّذی قَطَعْتَ بِهِ حُجَجَ الْمُحْتَجِّیْنَ وَ عُذْرَ الْمُعْتَذِرِیْنَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمِیْنَ، أنْ لاتَحْرِمَنِی زِیارَةَ (1) وَلِیِّکَ وَ أَخِی نَبِیِّکَ، أَمِیْرِ الْمُؤْمِنِیْنَ وَ قَصْدَهُ وَ تَجْعَلَنِی مِنْ وَفْدِهِ الصّالِحِیْنَ وَ شِیْعَتِهِ الْمُتَّقِیْنَ، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمِیْنَ.
و چون نمودار شود برای تو قبّه شریفه آن حضرت، بگو:
الْحَمْدُ للَّهِ عَلی ما اخْتَصَّنِی بِهِ مِنْ طِیْبِ الْمَوْلِدِ وَ اسْتَخْلَصَنِی إکْراماً (2) بِهِ مِنْ مُوالاةِ الْأَبْرارِ، السَّفَرَةِ الْأَطْهارِ وَ الْخِیَرَةِ الْأَعْلامِ.
اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْ سَعْیِی إلَیْکَ وَ تَضَرُّعِی بَیْنَ یَدَیْکَ وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوْبَ الَّتِی لا تَخْفی عَلَیْکَ، إنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الْمَلِکُ الْغَّفّارُ.
پس چون برسی به ثُوَیّ - که آن در این زمان تلّی است نزدیک قبرستان از جانب چپ راه برای کسی که از کوفه رو به نجف آید - دو رکعت نماز در آنجا بکن؛ که روایت رسیده است که جماعتی از مخصوصان اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام در آنجا مدفون شده اند و بخوان آن دعا را که در هنگام دیدن قبّه مقدّسه خواندی.
و چون به عمارت حنّانه برسی دو رکعت نماز بکن، زیرا که روایت کرده است ابن ابی عمیر از مفضّل که چون حضرت صادق علیه السلام گذشتند به عمارتِ میل کرده - که در سر راه نجف است - دو رکعت نماز کردند.
ص: 107
به حضرت عرض کردند که این چه نماز بود؟
فرمود که: این موضعِ سر مبارک جدّم حسین بن علی علیهما السلام است که دراینجا گذاشتند در وقتی که از کربلا می آوردند که به سوی عبید اللَّه بن زیاد - علیه اللعنة - ببرند.
پس در آنجا این دعا بخوان:
اللّهُمَّ إِنَّکَ تَری مَکانِی وَ تَسْمَعُ کَلامِی وَ لا یَخْفی عَلَیْکَ شَیْ ءٌ مِنْ أَمْرِیْ وَ کَیْفَ یَخْفی عَلَیْکَ ما أَنْتَ مُکَوِّنُهُ وَ بارِئُهُ وَ قَدْ جِئْتُکَ مُسْتَشْفِعاً بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ وَ مُتَوَسِّلًا بِوَصِیِّ رَسُوْلِکَ، فَأسْأَلُکَ بِهِما ثَباتَ الْقَدَمِ وَ الْهُدی وَ الْمَغْفِرَةَ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.
مُولّف گوید که: بهتر آن است که در مسجد حنّانه زیارت کند حضرت امام حسین علیه السلام را به آن زیارتی که بعد از اتمام این زیارت از محمد بن المشهدی نقل خواهد شد (1) و چهار رکعت نماز بکند، چنانچه مذکور خواهد شد (2) که حضرت صادق علیه السلام در این موضع چنین کردند.
پس گفته اند که: چون به دروازه نجف برسی بگو:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللَّهُ» (3)، الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِی سَیَّرَنِی فی بِلادِهِ، وَ حَمَلَنِی عَلی دَوابِّهِ، وَ طَوی لِیَ الْبَعِیْدَ، وَ صَرَفَ عَنِّی الْمَحْذُوْرَ، وَ دَفَعَ عَنِّی الْمَکْرُوْهَ، حَتّی أقْدَمَنِی أخَا رَسُوْلِهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - .
پس داخل شهر شو و بگو:
الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِی أدْخَلَنِی هذِهِ الْبُقْعَةَ الْمُبارَکَةَ الَّتِی بارَکَ اللَّهُ فِیْها وَ اخْتارَها لِوَصِیِّ نَبِیِّهِ، اللَّهُمَّ فَاجْعَلْها شاهِدَةً لِی (4).
پس چون به درگاه اوّل برسی بگو:
اللَّهُمَّ لِبابِکَ وَقَفْتُ (5)، وَ بِفِنائِکَ نَزَلْتُ، وَ بِحَبْلِکَ اعْتَصَمْتُ، وَ لِرَحْمَتِکَ تَعَرَّضْتُ،
ص: 108
وَبِوَلِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ تَوَسَّلْتُ، فَاجْعَلْها زِیارَةً مَقْبُولَةً، وَ دُعاءً مُسْتَجاباً.
پس چون به در صحن برسی بگو:
اللَّهُمَّ إنَّ هذَا الْحَرَمَ حَرَمُکَ وَ الْمَقامَ مَقامُکَ، وَ أنا أدْخُلُ إلَیْهِ أُناجِیْکَ بِما أنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنِّی، وَ مِنْ سِرِّی وَ مِنْ نَجْوایَ.
الْحَمْدُ للَّهِ الْحَنّانِ الْمَنّانِ الْمُتَطَوِّلِ، الَّذِی مِنْ تَطَوُّلِهِ سَهَّلَ لِی زِیارَةَ مَوْلایَ بِإحْسانِهِ، وَ لَمْ یَجْعَلْنِی عَنْ زِیارَتِهِ مَمْنُوعاً وَ لا عَنْ وِلایَتِهِ مَدْفُوعاً، بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ.
اللَّهُمَّ کَما مَنَنْتَ عَلَیَّ بِمَعْرِفَتِهِ فَاجْعَلْنِی مِنْ شِیْعَتِهِ، وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِ، یا أرْحَمَ الرّاحِمِیْنَ.
پس داخل صحن بشو و بگو:
الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِی أکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِهِ، وَ مَعْرِفَةِ رَسُوْلِهِ وَ مَنْ فَرَضَ عَلَیَّ طاعَتَهُ، رَحْمَةً مِنْهُ لی وَ تَطَوُّلًا مِنْهُ عَلَیَّ، وَ مَنَّ عَلَیَّ بِالْإیْمانِ.
الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِی أدْخَلَنِی حَرَمَ أخِی رَسُوْلِهِ وَ أرانِیْهِ فی عافِیَةٍ.
الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِی جَعَلَنِی مِنْ زُوّارِ قَبْرِ وَصِیِّ رَسُوْلِهِ.
أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ، وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ، جاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، وَ أشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً عَبْدُاللَّهِ، وَ أخُوْ رَسُوْلِ اللَّهِ.
اللَّهُ أکْبَرُ، اللَّهُ أکْبَرُ، اللَّهُ أکْبَرُ، لا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أکْبَرُ وَ الْحَمْدُ للَّهِ عَلی هِدایَتِهِ وَ تَوْفِیْقِهِ لِما دَعا إلَیْهِ مِنْ سَبِیْلِهِ.
اللَّهُمَّ إنَّکَ أفْضَلُ مَقْصُوْدٍ وَ أَکْرَمُ مَأْتِیٍّ وَ قَدْ أتَیْتُکَ مُتَقَرِّباً إلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِ
ص: 109
الرَّحْمَةِ، وَ بِأَخِیْهِ أَمِیْرِالمُؤْمِنِیْنَ عَلِیِّ بْنِ أبِی طالِبٍ - عَلَیْهِمَا السَّلامُ - ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لا تُخَیِّبْ سَعْیِی، وَ انْظُرْ إلَیَّ نَظْرَةً رَحِیْمَةً تَنْعَشُنِی بِها، وَ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیْهاً فی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِیْنَ.
پس چون به در رواق برسی بایست و بگو:
السَّلامُ عَلی رَسُوْلِ اللَّهِ، أمِیْنِ اللَّهِ عَلی وَحْیِهِ وَ عَزائِمِ أمْرِهِ، الْخاتِمِ لِما سَبَقَ وَ الْفاتِحِ لِما اسْتُقْبِلَ وَ الْمُهَیْمِنِ عَلی ذلِکَ کُلِّهِ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
السَّلامُ عَلی صاحِبِ السَّکِیْنَةِ، السَّلامُ عَلَی الْمَدْفُوْنِ بِالْمَدِیْنَةِ، السَّلامُ عَلَی الْمَنْصُوْرِ الْمُؤَیَّدِ، السَّلامُ عَلی أبِی الْقاسِمِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
پس داخل رواق شو - و در داخل شدن پای راست را مقدّم دار - و بگو:
أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ، وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ، جاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِهِ، وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِیْنَ.
السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُوْلَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبِیْبَ اللَّهِ وَ خِیَرَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلی أمِیْرِ الْمُؤْمِنِیْنَ عَبْدِاللَّهِ وَ أخِی رَسُوْلِ اللَّهِ (1). یا مَوْلایَ یا أمِیْرَ الْمُؤْمِنِیْنَ، عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ جاءَکَ مُسْتَجِیْراً بِذِمَّتِکَ، قاصِداً إلی حَرَمِکَ، مُتَوَجِّهاً إلی مَقامِکَ، مُتَوَسِّلًا إلَی اللَّهِ تَعالی بِکَ. أَأَدْخُلُ یا مَوْلایَ، أَأَدْخُلُ یا أمِیْرَ الْمُؤْمِنِیْنَ، أَأَدْخُلُ یا حُجَّةَ اللَّهِ، أَأَدْخُلُ یا أمِیْنَ اللَّهِ، أَأَدْخُلُ یا مَلائِکَةَ اللَّهِ الْمُقِیْمِیْنَ فی هذَا الْمَشْهَدِ، یا مَوْلایَ أَتَأْذَنُ لِی بِالدُّخُوْلِ أفْضَلَ ما أذِنْتَ لِأحَدٍ مِنْ أوْلِیائِکَ، فَإنْ لَمْ أکُنْ لَهُ أهْلًا فَأنْتَ أهْلٌ لِذلِکَ.
پس عتبه را ببوس و مقدّم دار پای راست را پیش از پای چپ و داخل شو و در
ص: 110
حال داخل شدن بگو:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ، وَ فی سَبِیْلِ اللَّهِ، وَ عَلی مِلَّةِ رَسُوْلِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی، وَ تُبْ عَلَیَّ، إنَّکَ أنْتَ التَّوّابُ الرَّحِیْمُ.
پس برو تا مُحاذی قبر شوی و توقف نما پیش از رسیدن به قبر و بگو:
السَّلامُ مِنَ اللَّهِ عَلی مُحَمَّدٍ رَسُوْلِ اللَّهِ، أمِیْنِ اللَّهِ عَلی وَحْیِهِ وَ رِسالاتِهِ وَ عَزائِمِ أمْرِهِ، وَ مَعْدِنِ الْوَحْیِ وَ التَّنْزِیْلِ، الْخاتِمِ لِما سَبَقَ وَ الْفاتِحِ لِما اسْتُقْبِلَ وَ الْمُهَیْمِنِ عَلی ذلِکَ کُلِّهِ، الشّاهِدِ عَلی الْخَلْقِ، السِّراجِ الْمُنِیْرِ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیْتِهِ الْمَظْلُوْمِیْنَ، أفْضَلَ وَ أکْمَلَ وَ أرْفَعَ وَ أشْرَفَ ما صَلَّیْتَ عَلی أحَدٍ مِنْ أنْبِیائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ أصْفِیائِکَ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی أمِیْرِالْمُؤْمِنِیْنَ، عَبْدِکَ وَ خَیْرِ خَلْقِکَ بَعْدَ نَبِیِّکَ، وَ أخِی رَسُوْلِکَ، وَ وَصِیِّ حَبِیْبِکَ، الَّذِی انْتَجَبْتَهُ مِنْ خَلْقِکَ وَ الدَّلِیْلِ عَلی مَنْ بَعَثْتَهُ بِرِسالاتِکَ، وَ دَیّانِ الدِّیْنِ بِعَدْلِکَ، وَ فَصْلِ قَضائِکَ بَیْنَ خَلْقِکَ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْأئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ، الْقَوّامِیْنَ بِأمْرِکَ مِنْ بَعْدِهِ، الْمُطَهَّرِیْنَ الَّذِیْنَ ارْتَضَیْتَهُمْ أنْصاراً لِدِیْنِکَ، وَ حَفَظَةً لِسِرِّکَ، وَ شُهَداءَ عَلی خَلْقِکَ، وَ أعْلاماً لِعِبادِکَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِمْ أجْمَعِیْنَ.
السَّلامُ عَلی أمِیْرِالْمُؤْمِنِیْنَ عَلِیِّ بْنِ أبِی طالِبٍ وَصِیِّ رَسُوْلِ اللَّهِ وَ خَلِیْفَتِهِ وَ القائِمِ بِأمْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ، سَیِّدِ الْوَصِیِّیْنَ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
السَّلامُ عَلی فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُوْلِ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِیْنَ.
السَّلامُ عَلَی الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَی شَبابِ أهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْخَلْقِ أجْمَعِیْنَ.
السَّلامُ عَلَی الْأئِمَّةِ الرّاشِدِیْنَ، السَّلامُ عَلَی الْأنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِیْنَ، السَّلامُ عَلَی
ص: 111
الْأئِمَّةِ الْمُسْتَوْدَعِیْنَ، السَّلامُ عَلی خاصَّةِ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَی الْمُتَوَسِّمِیْنَ، السَّلامُ عَلَی الْمُؤْمِنِیْنَ الَّذِیْنَ قامُوْا بِأَمْرِهِ وَ وازَرُوْا أوْلِیاءَ اللَّهِ، وَ خافُوْا بِخَوْفِهِمْ.
السَّلامُ عَلَی الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِیْنَ، السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلی عِبادِ اللَّهِ الصّالِحِیْنَ.
پس برو تا بایستی نزدیک قبر و رو به قبر و پشت به قبله کن و بگو:
السَّلامُ عَلَیْکَ یا أمِیْرَالْمُؤْمِنِیْنَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبِیْبَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِیَّ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا إمامَ الْهُدی، السَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلَمَ التُّقی، السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْوَصِیُّ الْبَرُّ (1) التَّقِیُّ النَّقِیُّ الْوَفِیُّ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا أبَا الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا عَمُوْدَ الدِّیْنِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْوَصِیِّیْنَ، وَ أمِیْنَ رَبِّ الْعالَمِیْنَ، وَ دَیّانَ یَوْمِ الدِّیْنِ، وَ خَیْرَ المُؤْمِنِیْنَ، وَ سَیِّدَ الصِّدِّیْقِیْنَ وَ الصِّفْوَةَ مِنْ سُلالَةِ النَّبِیِّیْنَ، وَ بابَ حِکْمَةِ رَبِّ الْعالَمِیْنَ، وَ خازِنَ وَحْیِهِ وَ عَیْبَةَ عِلْمِهِ وَ النّاصِحَ لِامَّةِ نَبِیِّهِ وَ التّالِیَ لِرَسُوْلِهِ وَ الْمُواسِیَ لَهُ بِنَفْسِهِ وَ النّاطِقَ بِحُجَّتِهِ وَ الدّاعِیَ إلی شَرِیْعَتِهِ وَ الْماضِیَ عَلی سُنَّتِهِ.
اللَّهُمَّ إنِّی أشْهَدُ أنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنْ نَبِیِّکَ (2) ما حُمِّلَ، وَ رَعی مَا اسْتُحْفِظَ، وَ حَفِظَ مَا اسْتُوْدِعَ، وَ حَلَّلَ حَلالَکَ، وَ حَرَّمَ حَرامَکَ، وَ أقامَ أحْکامَکَ، وَ جاهَدَ النّاکِثِیْنَ فی سَبِیْلِکَ وَ الْقاسِطِیْنَ فی حُکْمِکَ وَ الْمارِقِیْنَ عَنْ أمْرِکَ، صابِراً مُحْتَسِباً، لا تَأْخُذُهُ فِیْکَ لَوْمَةُ لائِمٍ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ أفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی أحَدٍ مِنْ أوْلِیائِکَ وَ أصْفِیائِکَ، وَ أوْصِیاءِ أنْبِیائِکَ.
اللَّهُمَّ هذا قَبْرُ وَلِیِّکَ الَّذِی فَرَضْتَ طاعَتَهُ، وَ جَعَلْتَ فی أعْناقِ عِبادِکَ مُبایَعَتَهُ، وَ خلِیْفَتِکَ الَّذِی بِهِ تَأْخُذُ وَ تُعْطِی، وَ بِهِ تُثِیْبُ وَ تُعاقِبُ، وَ قَدْ قَصَدْتُهُ طَمَعاً لِما أعْدَدْتَهُ لِأوْلِیائِکَ، فَبِعَظِیْمِ قَدْرِهِ عِنْدَکَ، وَ جَلِیْلِ خَطَرِهِ لَدَیْکَ، وَ قُرْبِ مَنْزِلَتِهِ مِنْکَ، صَلِّ عَلی
ص: 112
مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْعَلْ بِی ما أنْتَ أهْلُهُ، فَإنَّکَ أهْلُ الْکَرَمِ وَ الْجُوْدِ.
وَالسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلایَ، وَ عَلی ضَجِیْعَیْکَ آدَمَ وَ نُوْحٍ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
پس ضریح را ببوس و در جانب سر بایست و بگو:
یا مَوْلایَ إلَیْکَ وُفُوْدِی، وَ بِکَ أتَوَسَّلُ إلی رَبِّی فی بُلُوْغِ مَقْصُوْدِی، وَ أشْهَدُ أنَّ الْمُتَوَسِّلَ بِکَ غَیْرُ خائِبٍ وَ الطّالِبَ بِکَ عَنْ مَعْرِفَةٍ غَیْرُ مَرْدُوْدٍ إلّابِقَضاءِ حَوائِجِهِ، فَکُنْ لِی شَفِیْعاً إلَی اللَّهِ رَبِّکَ وَ رَبِّی فی قَضاءِ حَوائِجِی، وَ تَیْسِیْرِ أُمُوْرِی، وَ کَشْفِ شِدَّتِی، وَ غُفْرانِ ذَنْبِی (1)، وَ سَعَةِ رِزْقِی، وَ تَطْوِیْلِ عُمْرِی، وَ إعْطاءِ سُؤْلِی فی آخِرَتِی وَ دُنْیایَ.
اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أمِیْرِالْمُؤْمِنِیْنَ.
اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ.
اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْأئِمَّةِ، وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً ألِیْماً لا تُعَذِّبُهُ أحَداً مِنَ الْعالَمِیْنَ، عَذاباً کَثِیْراً لَاانْقِطاعَ لَهُ وَ لا أجَلَ وَ لا أمَدَ، بِما شاقُّوْا وُلاةَ أمْرِکَ، وَ أعِدَّ لَهُمْ عَذاباً لَمْ تُحِلَّهُ بِأحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ.
اللَّهُمَّ وَ أدْخِلْ عَلی قَتَلَةِ أنْصارِ رَسُوْلِکَ، وَ عَلی قَتَلَةِ أمِیْرِالْمُؤْمِنِیْنَ، وَ عَلی قَتَلَةِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، وَ عَلی قَتَلَةِ أنْصارِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، وَ قَتَلَةِ مَنْ قُتِلَ فی وِلایَةِ آلِ مُحَمَّدٍ أجْمَعِیْنَ عَذاباً ألِیْماً مُضاعَفاً فی أسْفَلِ دَرَکٍ مِنَ الْجَحِیْمِ، لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ فِیْهِ مُبْلِسُوْنَ مَلْعُوْنُوْنَ، ناکِسُوْ رُؤُوْسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ، قَدْ عایَنُوْا النَّدامَةَ وَ الْخِزْیَ الطَّوِیْلَ، لِقَتْلِهِمْ عِتْرَةَ أنْبِیائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ أتْباعِهِمْ مِنْ عِبادِکَ الصّالِحِیْنَ.
اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ فی مُسْتَسِرِّ السِّرِّ وَ ظاهِرِ الْعَلانِیَةِ فی أرْضِکَ وَ سَمائِکَ (2).
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی قَدَمَ (3) صِدْقٍ فی أوْلِیائِکَ، وَ حَبِّبْ إلَیَّ مَشاهِدَهُمْ وَ مُسْتَقَرَّهُمْ،
ص: 113
حَتّی تُلْحِقَنِی بِهِمْ وَ تَجْعَلَنِی لَهُمْ تَبَعاً فی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ، یا أرْحَمَ الرّاحِمِیْنَ.
پس ضریح را ببوس و پشت به قبله بایست و رو به جانب قبر امام حسین - صلوات اللَّه علیه - بکن و بگو:
السَّلامُ عَلَیْکَ یا أبا عَبْدِاللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُوْلِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أمِیْرِالْمُؤْمِنِیْنَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمِیْنَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا أبَا الا ئِمَّةِ ا لْهادِیْنَ الْمَهْدِیِّیْنَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا صَرِیْعَ الدَّمْعَةِ السّاکِبَةِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ المُصِیْبَةِ الرّاتِبَةِ، السَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلی جَدِّکَ وَ أبِیْکَ، السَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلی أُمِّکَ وَ أخِیْکَ، السَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَی الْأئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ وَ بَنِیْکَ.
أشْهَدُ لَقَدْ طَیَّبَ اللَّهُ بِکَ التُّرابَ، وَ أوْضَحَ بِکَ الْکِتابَ، وَ جَعَلَکَ وَ أباکَ وَ جَدَّکَ وَ أخاکَ وَ بَنِیْکَ عِبْرَةً لِاوْلِی الْألْبابِ، یَا ابْنَ الْمَیامِیْنِ الْأطْیابِ (1)، التّالِیْنَ الکِتابَ، وَجَّهْتُ سَلامِی إلَیْکَ، صَلَواتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْکَ، وَ جَعَلَ أفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِی إلَیْکَ، ما خابَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکَ وَ لَجَأَ إلَیْکَ.
پس برو نزد پای قبر بایست و بگو:
السَّلامُ عَلی أبِی الْأئِمَّةِ، وَ خَلِیْلِ الْنُّبُوَّةِ وَ الْمَخْصُوْصِ بِالْأُخُوَّةِ.
السَّلامُ عَلی یَعْسُوبِ الدِّیْنِ وَ الْإیْمانِ، وَ کَلِمَةِ الرَّحْمنِ.
السَّلامُ عَلی مِیْزانِ الْأعْمالِ، وَ مُقَلِّبِ الْأحْوالِ، وَ سَیْفِ ذِی الْجَلالِ، وَ ساقِی السَّلْسَبِیْلِ الزُّلالِ.
السَّلامُ عَلی صالِحِ الْمُؤْمِنِیْنَ، وَ وارِثِ عِلْمِ النَّبِیِّیْنَ وَ الْحاکِمِ یَوْمَ الدِّیْنِ.
السَّلامُ عَلی شَجَرَةِ التَّقْوی، وَ سامِعِ السِّرِّ وَ النَّجْوی.
ص: 114
السَّلامُ عَلی حُجَّةِ اللَّهِ الْبالِغَةِ، وَ نِعْمَتِهِ السّابِغَةِ، وَ نِقْمَتِهِ الدّامِغَةِ.
السَّلامُ عَلَی الصِّراطِ الْواضِحِ وَ النَّجْمِ اللّائِحِ، وَ الْإمامِ النّاصِحِ وَ الزِّنادِ القادِحِ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
پس بگو:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی أمِیْرِالْمُؤْمِنِیْنَ عَلِیِّ بْنِ أبِی طالِبٍ أخِی نَبِیِّکَ، وَ وَلِیِّهِ وَ ناصِرِهِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَزِیْرِهِ، وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ، وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ، وَ بابِ حِکْمَتِهِ وَ ال