سرشناسه : موسوي شاهرودي، مرتضي، 1343 -
عنوان و نام پديدآور : مناسك عمره مفرده مطابق با فتاواي مراجع معظم تقليد (1386) /تهيه و تنظيم مرتضي موسوي شاهرودي.
مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1387.
مشخصات ظاهري : 191 ص.
شابك : 13000 ريال:978-964-540-138-0
وضعيت فهرست نويسي : فيپا
موضوع : حج عمره -- فتواها.
موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه.
موضوع : حج عمره.
موضوع : حج.
رده بندي كنگره : BP188/92/م8م8 1387
رده بندي ديويي : 297/357
شماره كتابشناسي ملي : 1286426
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
ص: 10
ص: 11
مهم ترين نياز در سفر حج و عمره، دستيابى به احكام و مناسك اين فريضه است. ناآگاهى از مسائل، احكام و فروع مناسك و عدم اطلاع از اختلاف فتاواى مراجع عظام تقليد، به يقين مشكلاتى براى روحانيون محترم كاروان ها و در نتيجه براى زائران عزيز بيت اللَّه الحرام به دنبال خواهد داشت. براين اساس، آموزش مناسك و احكام حج و عمره، بايد پيوسته و به طور دائم دنبال شود؛ به گونه اى كه عدم اطلاع و ياتغيير فتاواى مراجع مشكلى پديد نياورد.
علاوه بر اين، احكام حج كه بخش عمده اى از كتب مناسك را به خود اختصاص داده و نياز به آن، به ويژه در عمره، به جهت طولانى بودن زمان موسم(كه شامل حدود 9 ماه از سال است) و كثرت زائران(كه بيش از 6 برابر زمان حج مى باشد) ما را بر آن داشت تا احكام عمره را از حج جدا نموده، به صورت مجموعه حاضر تقديم عزيزان روحانى و زائران بيت اللَّه الحرام كنيم.
پيش از استفاده از آن، شايسته است به اين نكات توجه شود:
1- متن حاضر، از مناسك محشّاى مرحوم حضرت امام خمينى قدس سره است.
2- حواشى مراجع عظام تقليد نيز برگرفته از همان مناسك است؛ به جز مواردى كه تغيير و اصلاح از سوى خودِ آن حضرات انجام گرفته و آخرين اصلاحات بدان افزوده شده است.
3- حواشى مراجع عظام تقليد به صورت دسته بندى شده و منظم آمده تا دسترسى به آن سهل و آسان باشد.
4- با توجه به اين كه، در اصل متن و حواشى، تصرّفى نشده، و اصلِ آن ها مورد تأييد
ص: 12
مراجع عظام تقليد بوده، لذا ضرورتى براى گرفتن تأييديه مجدّد احساس نشد.
5- براى دستيابى به منابع اصلى و اطمينان بيشتر مطالعه كنندگان، نشانى مسائل، از كتاب مناسك و همچنين كتاب جامع الفتاوى، در پايان هر مسأله با رمز «م»(مسأله) و «س»(سؤال)، همراه با شماره مسأله آورده شده است.
6- اسامى مراجع عظام تقليد كه در اين كتاب، فتاواى آن ها آمده، عبارت اند از:
متن مناسك حضرت آيةاللَّه العظمى امام خمينى قدس سره
آيةاللَّه العظمى سيد ابوالقاسم خوئى رحمه الله
آيةاللَّه العظمى سيد محمدرضا گلپايگانى رحمه الله
آيةاللَّه العظمى محمد فاضل لنكرانى رحمه الله
آيةاللَّه العظمى جواد تبريزى رحمه الله
آية اللَّه العظمى محمد تقى بهجت
آية اللَّه العظمى سيد على خامنه اى
آية اللَّه العظمى سيد على سيستانى
آية اللَّه العظمى لطف اللَّه صافى
آية اللَّه العظمى ناصر مكارم شيرازى
آية اللَّه العظمى حسين نورى همدانى
در پايان، از خداوند تعالى توفيق روز افزون همه عزيزان و سروران را كه در راه تعليم و تعلّم، به زائران بيت اللَّه الحرام خدمت مى كنند خواستارم و از تلاش فاضل ارجمند جناب مستطاب آقاى رضا محققيان در به ثمر رساندن اين اثر تقدير و تشكر مى نمايم.
«وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»
سيد مرتضى موسوى شاهرودى
قم المقدسه، 13 ربيع الثانى، 1429 ق./ 1/ 2/ 1387 ش.
ص: 13
ص: 14
ص: 15
[1] م- صورت عمره مفرده آن است كه به نيت عمره مفرده مُحرم شود و به مكه آمده و طواف عمره و نماز آن را انجام دهد سپس سعى بين صفا و مروه را انجام داده و تقصير كند و يا سر بتراشد و بعد از آن طواف نسا و نماز آن را بجا آورد.(مناسك م 175)
[2] م- عمره مفرده با عمره تمتع در صورت فرق ندارد مگر در چند چيز:
اول: آن كه در عمره تمتع بايد تقصير كند يعنى از مو يا ناخن خود بايد بگيرد و سر تراشيدن جايز نيست (1) ولى در عمره مفرده مخيّر (2) است بين سر تراشيدن و تقصير.(مناسك م 176)
دوم: آن كه در عمره تمتع طواف نساء ندارد و در عمره مفرده دارد.
(مناسك م 176)
سوم: آن كه ميقات عمره تمتع يكى از مواقيت پنجگانه است كه ذكر آن مى آيد و ميقات عمره مفرده ادنى الحل (3) است و جايز است از يكى از مواقيت پنج گانه محرم شود.(مناسك م 176)
ص: 16
چهارم: عمره تمتع بايد در ماه هاى حج(شوال- ذى القعده و ذى الحجه) واقع شود ولى عمره مفرده را مى توان در تمام ماه ها انجام داد و افضل آنها ماه رجب است(جامع الفتاوى م 9)
[3] م- محل احرام عمره مفرده براى كسى كه در مكه است ادنى الحل بوده و افضل مواضع آن جعرانه و حديبيه و تنعيم مى باشد و براى كسى كه از بيرون مى آيد يكى از مواقيت پنج گانه است (1) به تفصيلى كه در مسائل مختلف خواهد آمد.(مناسك م 175 و 229 و 226)
[4] م- كسى كه مُحرم به احرام عمره مفرده شد، حرام مى شود بر او جميع چيزهايى كه بر محرم حرام است و بعد از آن كه تقصير كرد يا سر تراشيد، همه چيز بر او حلال مى شود مگر زن و بعد از آن كه طواف نساء را با نمازش بجا آورد زن هم بر او حلال مى شود.(مناسك م 180)
[5] م- كسى كه عمره مفرده بجا مى آورد مى تواند قبل از انجام طواف نساء به ميقات رفته و براى عمره تمتع محرم شود و بعد از انجام عمره تمتع طواف نساء را انجام دهد. (2)(مناسك س 185 و جامع الفتاوى م 12)
ص: 17
[6] م- كسى كه در اثناء عمره مفرده بيمار شده و نتوانسته عمره را تمام كند و او را به وطن بازگردانيده اند و فعلًا بهبود يافته، اگر مى تواند، بايد به مكه برگردد، ولى اگر نمى تواند مراجعت كند، بايد براى انجام اعمال نائب بگيرد ولى خودش تقصير كند (1) و ترتيب بين آن و ساير اعمال مراعات شود و تا اعمال انجام نشده آنچه به وسيله احرام بر او حرام شده بر او حلال نمى شود.
تذكر: اتمام اعمال به وسيله خود شخص و يا نائب در بعض فروض، مستلزم اعاده اعمال سابق است كه تفصيل آنها مى آيد.(جامع الفتاوى، مسأله 13 و مناسك س 184)
[7] م- اگر زن بعد از احرام عمره مفرده حائض شود و تا وقتى كه در مكه است پاك نشود بايد براى طواف و نماز آن نائب بگيرد و بقيه اعمال را خودش انجام بدهد و چنانچه بدون آن كه اعمال را انجام دهد به وطنش برگشته، حكم آن مانند حكم مسأله قبل است.(مناسك س 189- جامع الفتاوى م 14)
[8] م- طواف در عمره مستحبى حكم طواف واجب را دارد و بايد نماز آن پشت مقام ابراهيم عليه السلام خوانده شود. (2)(مناسك س 190- جامع الفتاوى م 15)
[9] م- وجوب عمره مفرده اى كه بعد از حج در موارد تبدّل به افراد انجام
ص: 18
مى شود فورى (1) است و بنابر احتياط بايد مبادرت نمايد عرفاً. (2)(مناسك س 192)
[10] م- كسى كه مى داند بعد از احرام بستن براى عمره مفرده، به علت مرض يا حدوث حيض نمى تواند اعمال خود را انجام دهد يا تكميل نمايد، مى تواند براى عمره مفرده احرام ببندد و اگر وظيفه او نايب گرفتن باشد، نائب بگيرد.(مناسك س 193- جامع الفتاوى م 18)
[11] م- كسى كه عمره مفرده انجام داده اگر بخواهد در همان ماه قمرى مجدداً از ميقات عبور كند و به مكه برود احتياط آن است كه به قصد رجاء براى عمره مفرده ديگر محرم شود و بدون احرام از ميقات عبور نكند. (3)(مناسك م 236- 242- جامع الفتاوى م 19)
[12] م- عمره مفرده بر كسانى كه شأنزده فرسخ شرعى يا بيشتر از مكه دور هستند مثل ايرانيان، واجب نيست، مگر در موارد تبديل (4) حج تمتع به حجِ افراد كه مسائلش در مناسك حج آمده است.(مناسك م 171، جامع الفتاوى، م 20)
[13] م- واجب است بر كسى كه مى خواهد داخل مكه شود با احرام وارد
ص: 19
شود و براى احرام بايد نيت عمره يا حج داشته باشد و اگر وقت حج نيست و مى خواهد وارد مكه شود واجب است عمره مفرده انجام دهد و از اين حكم چند گروه مستثنى هستند.(مناسك م 172)
1- كسانى كه شغلشان اين است كه زياد وارد مكه مى شوند و از آن خارج مى شوند.(مناسك م 172)
2- كسانى كه بعد از انجام حج تمتع از مكه خارج شوند و قبل از گذشتن يك ماه (1) از عمره تمتع به مكه مراجعت نمايند.(مناسك س 241)
[14] م- كسى كه عمره مفرده انجام داده و از مكه خارج شده است احتياط آن است كه در فاصله كمتر از يك ماه بدون احرام از ميقات تجاوز نكند و رجاءً براى عمره مفرده ديگر محرم شود. (2)(مناسك م 229 س 242)
[15] م- تكرار عمره مفرده مانند تكرار حج، مستحب است.(مناسك م
ص: 20
173)
[16] م- در مقدار فاصله بين دو عمره اختلاف فرموده اند و احوط آن است كه در كمتر از يك ماه به قصد رجا آورده شود. (1) و فرقى (2) نيست كه دو عمره مفرده از خود شخص باشد و يا هر دو يا يكى از آنها به نيابت از ديگران باشد و چنانچه با تذكر به اجير كننده براى عمره دوم اجرت بگيرد اشكال ندارد. (3)(مناسك م 173 و س 186- 188)
[17] م- عمره مفرده را مى توان در ماه هاى حج، قبل از عمره تمتع انجام داد (4) و در اين مسأله فرقى بين صروره و غير آن نيست.(مناسك س 191- س 194- جامع الفتاوى م 16)
ص: 21
[18] م- انجام عمره مفرده قبل از عمره تمتع و لو با فاصله كمتر از يك ماه (1) جايز است ولكن اگر بعد از حج تمتع بخواهد عمره مفرده انجام دهد در صورتى كه يك ماه (2) فاصله نشده باشد بايد عمره مفرده را به قصد رجاء انجام دهد.(مناسك م 173 و س 194- 191)
[19] م- كسى كه حج بر او واجب نيست يا حج واجب خود را قبلًا انجام داده و در ايام حج مى خواهد وارد مكه شود، مثل كارگزاران و خدمه حج، لازم نيست حج تمتع انجام دهد، بلكه مى تواند با احرام عمره مفرده وارد مكه شود يا حج افراد استحبابى بجا آورد. (3)(مناسك س 933)
[20] م- كسى كه حج تمتع او بدل به حج افراد شده، بايد (4) بعد از حج، عمره مفرده بجا آورد.(مناسك م 175)
اوّل از واجبات عمره، احرام است.
احرام عمره مفرده بايد در محل خاصى كه «ميقات» ناميده مى شود انجام شود.(جامع الفتاوى ص 34)
ص: 22
1
أ
[21] م- محل احرام براى عمره مفرده به اختلاف راه هايى كه از آن ها به طرف مكه مى روند مختلف مى شود و آن پنج ميقات (1) است.
1- مسجد شجره
مسجد شجره كه آن را ذوالحليفه مى نامند، ميقات كسانى است كه از مدينه منوره به مكه مى روند.(مناسك م 229 و 200)
[22] م- جايز است (2) در صورت ضرورت، احرام را از مسجد شجره تأخير بيندازد تا ميقات اهل شام(جحفه).(مناسك م 201)
[23] م- احتياط واجب (3) آن است كه در داخل مسجد شجره محرم شود نه
ص: 23
خارج آن، هر چند نزديك به آن باشد.(مناسك م 202) و احتياط مستحب آن است كه در محل اصلى مسجد محرم شود اگرچه از مسجد مطلقاً جايز است، حتى در قسمتى كه مسجد توسعه پيدا كرده است. (1)(مناسك م 220)
[24] م- شخص جنب و حائض مى توانند (2) در حال عبور از مسجد محرم شوند و نبايد در مسجد توقف كنند.(مناسك م 203) (3)
ص: 24
2- جحفه
[25] م- كسانى كه فعلًا از راه جدّه به مكه مى روند مى توانند از اين ميقات محرم شوند.(مناسك م 212 و م 222 و جامع الفتاوى م 26)
[26] م- ميقات در جحفه، خصوص مسجد نيست، از هر جاى آن مى توان محرم شد.(مناسك س 236)
3- وادى عتيق: كه اوايل آن را مسلخ و اواسط آن را غمره و اواخر آن را ذات عرق مى گويند، محل احرام عام است و آن ميقات كسانى است كه از راه عراق و نجد به مكه مى روند.
4- قرن المنازل: و آن ميقات كسانى است كه از راه طائف به مكه مى روند.
5- يلملم: كه نام كوهى است و آن ميقات كسانى است كه از راه يمن به مكه مى روند. مناسك مواقيت
[27] م- اگر بينه شرعيه قائم شد، يعنى دو شاهد (1) عادل شهادت دادند كه فلان مكان ميقات است تفتيش و تحصيل علم لازم نيست و اگر علم و بيّنه ممكن
ص: 25
نشود مى تواند اكتفا كند به ظن (1) حاصل از پرسيدن از كسانى كه اهل اطلاع به آن مكان ها مى باشند.(مناسك م 206)
[28] م- كسانى كه با هواپيما براى حج يا عمره به جدّه مى روند و نيز شاغلين (2) ايرانى و غير ايرانى در جده، نمى توانند از جده يا حديبيه محرم شوند بلكه بايد (3) به يكى از مواقيت مثل جحفه (4) بروند و از آنجا محرم شوند و اگر از مدينه بروند بايد از مسجد شجره محرم شوند. در اين حكم فرقى بين اين كه قصد عمره تمتع يا مفرده (5) داشته باشند نيست و حديبيه ميقات عمره مفرده است براى
ص: 26
كسانى كه در مكه هستند.(مناسك م 222 و 228)
[29] م- كسى كه وظيفه اش احرام از مواقيت معروفه است اگر از روى جهل (1) به مسأله در جاى ديگر محرم شود احرامش صحيح نيست و محرمات احرام بر او حرام نمى شود، چنانچه در صورت علم و عمد هم حكم همين است هر چند در صورت جهل، اگر بعد از اعمال مسأله را فهميدند عمل آنان صحيح است. (2)(مناسك م 228)
[30] م- احرام در مواقيت يا ادنى الحل، لازم نيست در مساجد اين اماكن واقع شود به جز مسجد شجره كه قبلًا گذشت.(مناسك س 236)
[31] م- كسى كه در يكى از ميقات ها محرم شد مى تواند بر خلاف جهت مكه از ميقات فاصله بگيرد و سپس با همان احرام از ميقات يا محاذى آن عبور كند، مثل اين كه از مسجد شجره به مدينه برگردد و پس از يك يا چند روز از همان راه يا راه ديگر به مكه برگردد.(مناسك س 240)
[32] م- كسى كه قبل از رسيدن به ميقات ديوانه شد واجب نيست او را محرم كنند و ورود او بدون احرام به مكه اشكالى ندارد.(مناسك س 243)
ص: 27
[33] م- جايز نيست احرام بستن، پيش از رسيدن به ميقات و اگر احرام ببندد صحيح نيست، مگر با نذر كه مسائل آن خواهد آمد.(مناسك م 217، جامع الفتاوى م 38)
[34] م- هرگاه از راهى برود كه به هيچ يك از ميقات ها عبورش نيفتد بايد از محاذات ميقات (1) احرام ببندد. و اگر عبور او طورى است كه محاذات با دو ميقات پيدا مى كند احتياط (2) واجب آن است كه از جايى كه اول محاذات پيدا مى كند احرام ببندد و در محاذات ميقات بعد، تجديد نيت احرام كند. بلكه احتياط واجب (3) آن است كه از محاذات ميقات،
ص: 28
بدون احرام عبور نكند اگر ميقات ديگرى بعد از آن باشد.(مناسك م 207- 208 و 218)
[35] م- مراد از محاذات آن است كه كسى كه به طرف مكه مى رود به جايى برسد كه ميقات به طرف راست يا چپ او واقع شود به خط راست، به طورى كه اگر از آنجا بگذرد ميقات متمايل به پشت او شود.
(مناسك م 213)
[36] م- محاذات ثابت مى شود به علم و به دو شاهد عادل. اگر اين ها ممكن نشود، اگر گمان (1) حاصل شود از قول كسانى كه مطلع به آن مكان ها هستند ظاهراً كافى است، بلكه از قول كسانى كه اهل خبره هستند (2) و از روى قواعد علميه محاذات را تعيين مى كنند اگر گمان حاصل شود ظاهراً كافى است.(مناسك م 214)
[37] م- اگر ثابت نشود كه رابغ محاذى جحفه است احرام از آن جايز نيست. (3)(مناسك م 224)(جامع الفتاوى 42)
ص: 29
[38] م- كسانى كه براى عمره مفرده به مكه مشرف مى شوند و بايد به يكى از مواقيت معروفه بروند نمى توانند بدون احرام از ميقات تجاوز كنند، در صورت تجاوز، واجب است به ميقات برگردند (1) و از آنجا محرم شوند و اگر كسى نتوانست برگردد هر جا كه هست محرم شود. (2)(مناسك م 226 و 222)
[39] م- اگر از ميقات، بدون احرام (3) عبور كرد، واجب است در صورت امكان برگردد و از آن ميقات محرم شود، بلكه اگر ميقات ديگرى بعد از آن ميقات باشد بايد به احتياط واجب (4) برگردد به ميقاتى كه از آن گذشته و محرم شود.(مناسك م 219)
ص: 30
[40] م- اگر نذر كند كه از محلى پيش از ميقات احرام ببندد جايز است (1) و بايد از همان جا محرم شود، مثلًا اگر نذر كند از قم محرم شود واجب است عمل كند و بهتر آن است كه به ميقات يا محاذات ميقات كه رسيد احرام را تجديد كند.
(مناسك م 217 م 441- 486)
[41] م- نذر براى احرام مثل ساير نذرها بايد با صيغه شرعيه انجام شود مثلًا در احرام عمره مفرده بگويد: للَّهِ عَلَيَّ أن احْرِمَ لِلْعُمْرَةِ المُفْرَدَةِ مِنَ المَدِينَةِ الطَيِّبَة و يا ترجمه آن را به زبان ديگر بگويد مانند اين كه به فارسى بگويد: براى خدا بر من است كه از مدينه طيبه محرم شوم براى عمره.(جامع الفتاوى عمره مسأله 45)
[42] م- نذر زن براى احرام بايد به اذن شوهر باشد (2) بنابراين اگر بدون اذن شوهر نذر كرد و قبل از ميقات محرم شد و با اين حال از ميقات گذشت احرامش باطل است و حكم كسى را دارد كه بدون احرام از ميقات عبور كرده است.
(مناسك 232- 246)
ص: 31
2
أ
مساله 47- واجبات احرام سه چيز است
1: نيت
2: تلبيه
3: پوشيدن دو جامه احرام براى مردان.(مناسك م 251- 259- 269)
در نيت چهار امر معتبر است:
اول: قصد قربت
دوم: همزمان بودن نيت با شروع در احرام
سوم: تعيين عملى كه براى آن محرم مى شود كه حج است يا عمره و نوع آنها و قصد نيابت اگر احرامش نيابى است. البته كسى كه به قصدعمره يا حج لبيك هاى واجب را گفت محرم مى شود چه احرام را قصد كند يا قصد نكند.
(مناسك م 251)
چهارم: بايد قصد كند ترك محرماتى كه احرام را باطل مى كند، (1) مثل
ص: 32
نزديكى با زن (1) در بعضى از صور كه ذكر خواهد شد. پس با قصد (2) ارتكاب آن، احرام باطل است بلكه غير ممكن است.(مناسك م 252- 251؛ جامع الفتاوى 47)
[43] م- لازم نيست نيت احرام را بر زبان جارى كند يا در ذهن خود بگذراند.(مناسك س 132)
[44] م- عمره و حج و اجزاى آنها (3) از عبادات است و بايد با نيت خالص براى طاعت (4) خداوند تعالى بجا آورد.(مناسك م 253)
[45] م- اگر بعضى از اركان عمره يا حج را به نيت خالص نياورد و به ريا و غير آن باطل كند و نتواند آن را جبران كند پس در عمره حكم بطلان عمره را دارد و در حج حكم بطلان حج را، ولى اگر محل جبران باقى است و جبران كرد عملش صحيح مى شود گرچه معصيت كار است.(مناسك م 256)
[46] م- كسى كه وظيفه اش عمره تمتع بوده و ندانسته به نيت عمره مفرده محرم شده، چنانچه قصد انجام وظيفه فعلى را داشته و اشتباهاً آن را بر عمره مفرده تطبيق كرده احرامش عمره تمتع واقع مى شود و الّا احرام عمره مفرده محسوب مى شود و بعد عمره تمتع را بجا آورد. (5)(مناسك س 195)
ص: 33
[47] م- پس از اين كه شخص به طور صحيح براى حج يا عمره محرم شد نمى تواند احرام خود را به هم بزند و اگر لباس احرام را هم از تن درآورد و قصد بيرون آمدن از احرام را نيز بكند باز در احرام خود باقى است و محرمات احرام بر او حلال نمى شود و اگر كارى كه موجب كفاره است انجام د هد بايد كفاره بدهد.(مناسك م 1318)
[48] م- قصد ابطال عمره يا حج يا بعض اجزاى آن مبطل نمى باشد.
(مناسك س 1368)
[49] م- تلبيه، يعنى لبيك گفتن و صورت آن بنابر اصح آن است كه بگويد:
لَبَّيْكْ اللّهُمَّ لَبَّيْكْ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكْ.
و به اين مقدار اگر اكتفا كند محرم شده و احرامش صحيح است و احتياط مستحب (1) آن است كه پس از آن كه چهار لبيك را گفت، بگويد:
انِّ (2) الْحَمْدَ وَ الْنِعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكْ
و اگر بخواهد احتياط بيشتر كند پس از گفتن آنچه ذكر شد بگويد:
ص: 34
«لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ انَّ الْحَمْدَ و النِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ لا شَرِيْكَ لَكَ لَبَّيْكَ».
و مستحب است بعد از آن بگويد:
«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِج لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ داعياً إلى دارِ السَّلامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أهْلَ الْتَلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا الجَلالِ وَ الْاكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَسْتَغنِيْ و يُفْتَقَرُ إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ إلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعْماءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَميلِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يا كَرِيمُ لَبَّيْكَ».
(مناسك م 259)
[50] م- واجب در لبيك بيش از يك مرتبه نيست، ولى مستحب است تكرار آن و زياد گفتن آن هر چه مى تواند و براى هفتاد مرتبه ثواب زيادى ذكر شده است و لازم نيست آنچه را در حال احرام بستن گفته است تكرار كند بلكه كافى (1) است بگويد: لبيك اللهم لبيك يا تكرار كند لبيك را فقط.(مناسك م 267)
[51] م- واجب است صحيح گفتن قدر واجب از لبيك را كه گذشت، همانطور كه صحيح گفتن تكبيرةالاحرام در نماز واجب است.(مناسك م 260)
[52] م- اگر تلبيه را به قدر واجب كه ذكر شد نداند بايد آن را ياد بگيرد يا كسى او را در وقت گفتن تلقين كند يعنى كلمه كلمه آن شخص بگويد و شخصى كه مى خواهد احرام ببندد دنبال او به طور صحيح بگويد.(مناسك م 261)
[53] م- كسى كه لال است بايد با انگشت به تلبيه اشاره كند و زبانش را هم
ص: 35
حركت دهد و نايب گرفتن كافى نيست. (1)(مناسك س 294)
[54] م- اگر نتواند تلبيه را ياد بگيرد، يا وقت براى ياد گرفتن نباشد و با تلقين هم نتواند بگويد، احتياط آن است كه به هر نحو كه مى تواند بگويد (2) و ترجمه اش را هم بگويد و بهتر آن است كه علاوه بر آن نايب هم بگيرد.(مناسك م 262 س 235)
ص: 36
[55] م- جايز نيست (1) لبيك واجب را از ميقات تأخير بيندازد و اگر تأخير انداخت بايد به دستورى كه در مسأله 45 و 46 ذكر شد عمل كند.(مناسك م 266)
[56] م- اگر كسى لبيك واجب را نگفت چه به واسطه عذرى و چه بدون عذر، چيزهايى كه بر محرم حرام است بر او حرام نمى شود و اگر آنچه در احرام موجب كفاره مى شود به جا آورد كفاره ندارد و همچنين اگر لبيك را به ريا باطل كند.(مناسك م 264)
[57] م- اگر بعد از گفتن لبيك واجب در ميقات، فراموش كند كه نيت عمره تمتع كرده يا نيت حج تمتع، بنا بگذارد كه نيت عمره تمتع كرده و عمره او صحيح است و همچنين بعد از لبيك گفتن در روز هشتم كه بايد براى حج تمتع بگويد فراموش كرد كه لبيك را براى حج گفته يا براى عمره، بنا بگذارد كه براى حج تمتع گفته و حج او صحيح است و احتياط مستحب در تجديد تلبيه است. (2)(مناسك م 265)
[58] م- ترجمه تلبيه واجب اين است كه بگويد (3): اجابت مى كنم دعوت تو
ص: 37
را خدايا. خدايا! اجابت مى كنم دعوت تو را، اجابت مى كنم دعوت تو را، شريكى نيست مر تو را، اجابت مى كنم دعوت تو را و اگر كلمه دعوت را هم نگويد كفايت مى كند در مواردى كه بايد ترجمه را بگويد.(مناسك س 298)
[59] م- كسى كه براى عمره مفرده محرم شده، اگر از خارج مكه به سوى آن مى آيد، هنگام داخل شدن به حرم لبيك را قطع نمايد و اگر از مكه براى احرام به خارج حرم رفته است و در ادنى الحل محرم شده، هنگام مشاهده كعبه لبيك را قطع كند.(جامع الفتاوى عمره م 66)
ص: 38
است كه لبيك را دوباره بگويد.(مناسك م 269)
[61] م- لازم نيست (1) كه لنگ، ناف و زانو را بپوشاند و كفايت مى كند كه به نحو متعارف باشد ولى مستحب است كه ناف و زانو را بپوشاند. و احتياط مستحب (2) آن است كه رداء شانه ها را بپوشاند. (3)(مناسك م 270- 271)
[62] م- در پوشيدن دو جامه احرام ترتيب خاصى معتبر نيست بلكه به هر ترتيبى (4) بپوشد مانع ندارد فقط بايد يكى را لنگ قرار دهد به هر كيفيتى كه مى خواهد و يكى را رداء قرار دهد به هر كيفيتى كه مى خواهد.(مناسك م 271)
[63] م- احتياط واجب (5) آن است كه در حال اختيار اكتفا نكند (6) به يك جامه بلند كه مقدارى از آن را لنگ كند و مقدارى را رداء قرار دهد بلكه بايد دو جامه جدا باشند.(مناسك م 272)
ص: 39
[64] م- در پوشيدن جامه احرام احتياط واجب (1) آن است كه نيت كند و قصد امر الهى و اطاعت او كند و احتياط مستحب آن است كه در كندن جامه دوخته هم نيّت و قصد اطاعت كند.(مناسك م 273)
[65] م- شرط است (2) در اين دو جامه، كه نماز در آنها صحيح باشد، پس كفايت نمى كند جامه حرير و غير مأكول (3) و جامه اى كه نجس باشد به نجاستى كه در نماز عفو از آن نشده باشد.(مناسك م 274)
[66] م- لازم است جامه اى را كه لنگ قرار مى دهد نازك نباشد به طورى كه بدن نما باشد و احتياط مستحب (4) آن است كه رداء هم بدن نما نباشد. (5)(مناسك م 275)
[67] م- احتياط واجب (6) آن است كه هر وقت در بين اعمال يا غير آن، در حال احرام اين دو جامه (7) نجس شود تطهير يا تبديل نمايد و احوط (8) مبادرت به تطهير بدن است در حال احرام اگر نجس شود. و اگر جامه احرام يا بدن را تطهير نكند كفاره ندارد. (9)(مناسك م 278- 279)
ص: 40
[68] م- لازم نيست (1) جامه احرام منسوج و بافتنى باشد بلكه اگر مثل نمد ماليده باشد يا از پوست باشد و جامه به آن گفته شود مانع ندارد. لكن احتياط آن است كه جامه احرام از پوست نباشد.(مناسك م 280- 281)
[69] م- لازم نيست جامه احرام را هميشه دربرداشته باشد بلكه جايز است براى حاجت (2) هر دو را بيرون بياورد ولى اگر جامه را عوض كرد افضل آن است كه براى طواف همان جامه اى را كه در آن محرم شده بپوشد.(مناسك م 284 و 282)
[70] م- شخص محرم مى تواند براى حفظ از سرما و يا غرض ديگر بيش از دو جامه احرام بپوشد (3) مثل دو يا سه رداء و دو يا سه لنگ.(مناسك م 285 و س 301)
[71] م- محرم مى تواند براى آشكار نشدن عورت يا اغراض ديگر، قطعه اى پارچه زير لنگ بسته آن را از ميان دو پا عبور دهد. (4)(مناسك س 293)
[72] م- گره زدن لباس احرام اشكال ندارد (5) ولى احتياط واجب آن است كه
ص: 41
آن را كه لنگ قرار داده به گردن گره نزند و اگر از روى جهل يا نسيان گره زد احتياط آن است كه فوراً باز كند ولى به احرامش ضرر نمى رساند و چيزى هم بر او نيست و سنگ در جامه احرام گذاشتن و با نخ بستن نيز جايز (1) است.(مناسك م 287)
ص: 42
[74] م- پوشيدن لباس احرام غصبى جايز نيست و همين طور است لباسى كه متعلق خمس باشد يا با عين پولى كه متعلق خمس است آن را بخرد. (1)(مناسك س 667- 668)
[75] م- اگر شك (2) داشته باشد كه لباس احرام او متعلق خمس شده يا نه يا شك دارد پولى كه با آن لباس احرام را خريده متعلق خمس بوده يا نه تخميس آن واجب نيست و پوشيدن آن براى احرام جايز و طواف و نماز در آن صحيح است.(مناسك س 299- 669)
[76] م- در احرام بستن، پاك بودن از حدث اصغر و اكبر شرط نيست، پس جايز است در حال جنابت و حيض و نفاس محرم شود، بلكه غسل احرام براى حايض و نفسا مستحب است.(مناسك م 288)
[77] م- اگر پيراهن بپوشد، بعد از آن كه محرم شد لازم است كه پيراهن را شكاف دهد و از پايين بيرون آورد، ولى اگر در پيراهن محرم شود (3) لازم نيست
ص: 43
شكاف دهد و از پايين بيرون آورد و همين قدر لازم است آن را بكند و لباس احرام بپوشد و در هر دو صورت احرامش صحيح است. (1)(مناسك م 289)
[78] م- اگر لباس احرام را عمداً نپوشد، يا در حالى كه مى خواهد محرم شود لباس دوخته بپوشد، معصيت كرده است ولى به احرام او ضرر نمى رساند (2) و احرامش صحيح است و اگر از روى عذر باشد معصيت هم نكرده و احرامش صحيح است. و همين طور است احرام در جامه اى كه شرايط لازم را ندارد.(مناسك م 286)
[79] م- اگر محرم به پوشيدن قبا يا پيراهن براى سردى هوا يا غير آن اضطرار پيدا كند، مى تواند قبا و پيراهن بپوشد ليكن بايد قبا را پايين و بالا كند و به دوش بيندازد و دست از آستين آن بيرون نياورد و احوط (3) آن است. كه پشت و رو نيز بكند و پيراهن را نيز بايد بدوش بيندازد و نپوشد و اگر رفع اضطرار نمى شود مگر به پوشيدن قبا و پيراهن، مى تواند بپوشد. (4)(مناسك م 283)
[80] م- مستحبات احرام چند چيز است: (5)
ص: 44
1- بدن خود را پاكيزه نموده و ناخن و شارب خود را بگيرد، و موى زير بغل و عانه را با نوره ازاله نمايد.
2- كسى كه قصد حج دارد از اول ماه ذى القعده و شخصى كه قاصد عمره مفرده است پيش از يك ماه موى سر و ريش را رها كند.
3- پيش از احرام، در ميقات غسل احرام بنمايد و اين غسل از زن حايض و نفساء نيز صحيح است (1) و تقديم اين غسل به خصوص در صورتى كه خوف آن باشد كه در ميقات آب يافت نشود جايز است و در صورت تقديم، اگر در ميقات آب يافت شد مستحب است غسل را اعاده نمايد و بعد از اين غسل، اگر مكلف لباسى را پوشيد يا چيزى را خورد كه بر محرم حرام است باز هم اعاده مستحب است و اگر مكلف در روز غسل نمود از غسل تا آخر شب آينده كفايت مى كند و همچنين اگر غسل در شب نمود تا آخر روز آينده كافى است، ولى اگر بعد از غسل و پيش از احرام به حدث اصغر محدث شد غسل را اعاده نمايد.
4- آن كه دو جامه احرام از پنبه باشد.
5- لباس احرام سفيد باشد.
6- احرام را به ترتيب ذيل ببندد:
در صورت تمكن بعد از فريضه ظهر و در صورت عدم تمكن بعد از فريضه ديگر. (2) و در صورت عدم تمكن از آن، بعد از شش يا دو ركعت نماز نافله، در ركعت اول بعد از حمد، سوره توحيد و در ركعت دوم سوره جحد را بخواند و شش ركعت افضل است و بعد از نماز، حمد و ثناى الهى را به جا آورد و بر پيغمبر و آل او صلوات بفرستد، آنگاه بگويد:
ص: 45
«أللَّهُمَّ إنِّي أسْأَ لُكَ أنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنِ اسْتَجابَ لَكَ، وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ، وَ اتَّبَعَ أمْرَكَ، فَانِّي عَبْدُكَ، وَ في قَبْضَتِكَ، لا اوْقى إلَّا ما وَقَيتَ، وَ لا آخُذُ إلَّا ما أعْطَيْتَ، وَقَدْ ذَكَرْتَ الْحَجَّ، فَأسْألُكَ أنْ تَعْزِمَ لِي عَلَيْهِ عَلى كِتابِكَ، وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِه، وَتُقَوِّيَنِي عَلى ما ضَعُفْتُ، وَ تُسَلِّمَ لِي مَناسكي في يُسْرٍ مِنْكَ وَ عافِيَةٍ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَفْدِكَ الّذي رَضِيتَ وَ ارْتَضَيْتَ وَ سَمَّيْتَ وَ كَتَبْتَ. أللَّهُمَّ إنِّي خَرَجْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعيدَةٍ، وَ أنْفَقْتُ مالِي ابْتِغاءَ مَرْضاتِكَ. أَللَّهُمَّ فَتَمِّمْ لِي حَجَّتِي وَ عُمْرَتِي. أللَّهُمَّ إنّي اريْدُ التَّمَتُّعَ بِالْعُمْرَةِ إلَى الْحَجِّ عَلى كِتابِكَ، وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَانْ عَرَضَ لِي عارِضٌ يَحْبِسُنِي، فَخَلِّنِي حَيْثُ حَبَسْتَنِي بِقَدَرِكَ الَّذي قَدَّرْتَ عَلَيَّ. أللَّهُمَّ إنْ لَمْ تَكُنْ حَجَّةً فَعُمْرَةً، أحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظامِي وَ مُخّي وَ عَصَبِي مِنَ النِّساءِ وَ الثِّيابِ وَالطِّيْبِ، أبْتَغِي بِذلِكَ وَجْهَكَ وَ الدارَ الْآخِرَةَ».
7- هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي رَزَقَنِي مَا اواري بِهِ عَوْرَتي، وَ اؤَدِّي فِيْهِ فَرْضِي، وَ أعْبُدُ فِيْهِ رَبِّي، وَ أنْتَهِي فِيْهِ إلى ما أمَرَنِي، الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِي، وَ أردْتُهُ فَأعانَنِي وَ قَبِلَنِي وَ لَمْ يَقْطَعْ بِي، وَ وَجْهَهُ أرَدْتُ فَسَلَّمَنِي فَهُوَ حِصْنِي وَ كَهْفِي وَ حِرْزِي وَ ظَهْرِي وَ مَلاذِي وَ رَجائي وَ مَنْجايَ وَ ذُخْرِي وَ عُدَّتِي في شِدَّتِي وَ رَخائِي».
8- تلبيه ها را در حال احرام تكرار كند، خصوصاً در موارد ذيل:
الف: وقت برخاستن از خواب.
ب: بعد از هر نماز واجب و مستحب.
ج: وقت رسيدن به سواره.
د: هنگام بالا رفتن از تلّ(تپّه) يا سرازير شدن از آن.
ص: 46
ه: وقت سوار شدن يا پياده شدن.
و: آخر شب.
ز: اوقات سحر
زن حايض و نفساء (1) نيز اين تلبيه ها را بگويند. (2)(مناسك م 302)
مكروهات احرام چند چيز است:
1- احرام در جامه سياه، و افضل احرام در جامه سفيد است.
2- خوابيدن محرم بر رختخواب و بالش زرد رنگ. (3) 3- احرام بستن در جامه چركين و اگر جامه در حال احرام چرك شود بهتر است كه مكلّف مادامى كه در حال احرام است آن را نشويد. (4) 4- احرام بستن در جامه راه راه. (5) 5- استعمال حنا، (6) پيش از احرام، در صورتى كه اثر آن تا حال احرام باقى بماند.
6- حمام رفتن و اولى آن است كه محرم بدن خود را با كيسه و مثل آن نسايد.
7- لبيك گفتن محرم در جواب كسى كه او را صدا نمايد.(مناسك م 303)
ص: 47
3
أ
[81] م- نگاه كردن در آينه به جهت زينت حرام است و احتياط آن است كه براى غير زينت هم در آينه نگاه نكند (1) و در اين حكم فرقى بين زن و مرد نيست.(مناسك م 363- 368)
[82] م- نگاه كردن به اجسام صاف صيقل داده شده كه عكس در آن پيداست و نگاه كردن در آب صاف اشكال ندارد. (2) [83] م- نگاه به اشياء از پشت شيشه اتاق يا عينك و مانند آن مانعى ندارد و همچنين نگاه در دوربين اگر معلوم نيست كه در آن آينه باشد، اشكال ندارد. (3)
ص: 48
(مناسك س 498، جامع الفتاوى م 90)
[84] م- اگر در اطاقى كه ساكن است آينه باشد و بداند كه گاهى چشم او سهواً به آينه مى افتد اشكال ندارد ليكن احتياط آن است كه آن را بردارد و يا چيزى روى آن بيندازد.(مناسك م 367)
[85] م- در نظر كردن به آينه كفاره نيست (1) ليكن مستحب است كه بعد از نگاه كردن لبيك بگويد.(م 366)
[86] م- چيزهايى كه دوخته يا شبيه به دوخته است مثل پيراهن هايى كه با چرخ يا با دست مى بافند يا چيزهايى را كه با نمد به شكل بالاپوش مى مالند (2) مثل كليجه و پستك و كلاه و غير آن، پوشيدن آنها جايز نيست.(م 346)
ص: 49
[87] م- احوط (1) اجتناب از مطلق دوخته است هر چند كم باشد، مثل كمربند دوخته (2) و شب كلاه. (3) ولى هميانى را كه در آن پول مى گذارند اشكال ندارد به كمر ببندد هر چند دوخته باشد و اما فتق بند اگر دوخته باشد براى ضرورت جايز است ليكن احتياط آن است كه كفاره (4) بدهد.(مناسك م 347- 348- 349)
[88] م- اگر به لباس دوخته احتياج پيدا كرد جايز است بپوشد ولى كفاره بايد (5) بدهد.(مناسك م 350)
[89] م- جايز است گره زدن لباس احرام را، ولى احتياط در گره نزدن است
ص: 50
و احتياط واجب آن است كه لنگ را به گردن گره نزنند. (1)(م 351)
[90] م- از براى زنها جايز است لباس دوخته هر قدر مى خواهند بپوشند و كفاره ندارد بلى جايز نيست از براى آنها پوشيدن قفازين (2) و آن چيزى بوده كه زن هاى عرب در آن پنبه مى گذاشتند و براى حفظ از سرما دست مى كردند.(م 353)
[91] م- جايز است محرم هنگام خوابيدن، با لحاف و پتو و مانند آن، از چيزهاى دوخته تن خود را جز سر بپوشاند.(جامع الفتاوى م 98 و مناسك حواشى آيات عظام مسأله 346 و 347 و 348)
[92] م- كفاره پوشيدن لباس دوخته از روى علم و عمد يك گوسفند است.
(مناسك م 354- 1320)
[93] م- احتياط واجب آن است كه اگر چند لباس از يك نوع بپوشد مثل چند قبا يا چند پيراهن، چه در مجلس واحد يا مجالس عديده، براى هر يك كفاره بدهد. (3) و اگر يك نوع لباس بپوشد مثل پيراهن و كفاره بدهد و باز پيراهن ديگر بپوشد يا آن را كه پوشيده بكند و باز بپوشد براى دفعه ديگر نيز كفاره بدهد.(مناسك م 358- 357)
ص: 51
[94] م- اگر از روى اضطرار لباس هاى متعدد پوشيد كفاره ساقط نمى شود. (1)(م 356)
[95] م- اگر محرم چند قسم لباس دوخته بپوشد مثل پيراهن و قبا و عبا، براى هر يك بايد كفاره بدهد (2) و احتياط واجب (3) آن است كه اگر آنها را توى هم كرد و يكدفعه پوشيد باز براى هر يك كفاره بدهد.
[96] م- پوشيدن موزه و چكمه و گيوه و جوراب و هر چه تمام (4) روى پا را مى گيرد براى مرد جايز نيست، اما پوشيدن دمپايى و مانند آن كه تمام روى پا را نمى پوشاند اشكال ندارد.(م 369)
[97] م- انداختن حوله احرام يا پتو روى پا به طورى كه پوشيدن آن به
ص: 52
حساب نيايد اشكال ندارد.(جامع الفتاوى م 104)
[98] م- اگر مرد محتاج (1) شود به پوشيدن چيزى كه روى پا را مى گيرد احتياط (2) واجب آن است كه روى آن را شكاف دهد.(م 370)
[99] م- در پوشيدن آنچه روى پا را مى گيرد كفاره نيست. (3)(م 371)
[100] م- پوشانيدن مرد سر خود را به هر چه براى پوشش سر است جايز نيست و احتياط واجب (4) آن است كه سر را به چيزهاى غير پوششى هم نپوشاند مثل گل و خار و دوا و پوشال و غير اينها. ولى پوشانيدن با بعض بدن خود مثل دست ها جايز است.(مناسك م 410- 412)
[101] م- احتياط واجب آن است كه چيزى بر سر نگذارد كه سر به وسيله آن پوشانيده شود، مثل بار براى حمل.(مناسك م 411)
[102] م- در حكم سر است بعض (5) سر، پس نبايد بعض سر را نيز بپوشاند.
ص: 53
گوش ها (1) همه از سر محسوب مى شود پس نبايد آنها را پوشانيد، اما صورت از سر نيست و پوشاندن آن عيبى ندارد.(م 414- 415- 416)
[103] م- دستمالى را كه براى سردرد به سر مى بندد عيب ندارد. و كفاره هم ندارد. (2)(م 418- 481
[104] م- گذاشتن سر روى بالش و مانند آن براى خوابيدن مانع ندارد ولى در وقت خوابيدن مرد نبايد سر خود را بپوشاند و اگر بدون التفات يا از روى فراموشى پوشانيد واجب است فوراً سر را باز كند و مستحب است تلبيه بگويد بلكه احوط است گفتن آن.(م 419- 423)
[105] م- اگر پارچه اى را روى كمانى بيندازد به نحوى كه بالاى سر باشد و سر را زير آن كند مانع ندارد و همچنين رفتن در پشه بند اشكال ندارد.(م 420)
[106] م- اگر سر را شست نبايد با پارچه و حوله خشك كند (3) و بعض سر هم در حكم همه است. و اگر وقت نماز تنگ باشد و نتواند سر را براى مسح و لو با دست خشك كند احوط (4) جمع بين وضو با اين حال و تيمم است.(م 422 س 503)
ص: 54
[107] م- جايز نيست سر را زير آب كند بلكه جايز نيست (1) زير مايع ديگرى مثل گلاب و سركه و غير آن كند بعض سر هم در حكم سر است (2) لكن زير دوش حمام رفتن براى محرم مانع ندارد.(م 413- 414- 421)
[108] م- اگر با علم به مسأله و عمداً سر را بپوشاند به نحوى از انحاء كفاره (3) آن يك گوسفند است و احتياط واجب (4) كفاره است براى پوشاندن بعض سر.(م 424- 427)
[109] م- احوط آن است كه اگر مكرر سر را پوشانيد مكرر كفاره بدهد گرچه تعدد كفاره معلوم نيست و بعيد نيست واجب نبودن (5) آن. و اگر سر را پوشانيد و گوسفند را براى كفاره ذبح كرد و باز سر را پوشانيد، احتياط به كفاره دادن دوباره خيلى مطلوب است گرچه وجوبش معلوم نيست. (6)(م 425- 426)
[110] م- اگر محرم سر خود را با چيز دوخته اى كه پوشيدن آن موجب كفاره
ص: 55
است، مثل كلاه بپوشاند بايد كفاره بدهد (1) جز در صورت جهل و فراموشى.(س 526)
[111] م- پوشانيدن سر از روى اضطرار ظاهراً كفاره دارد. (2)(مناسك م 481- 427، جامع الفتاوى م 118)
ص: 56
[113] م- بعض صورت در حكم تمام آن است و نبايد آن را بپوشاند (1) اما زير چانه، از صورت محسوب نمى شود.(مناسك 429 و س 505)
[114] م- واجب است براى نماز سر را بپوشاند و مقدمتاً براى پوشانيدن سر كمى از اطراف رو را بپوشاند ليكن واجب است بعد از نماز فوراً آن را باز كند. (2)(مناسك 432)
[115] م- اگر دست هاى خود را روى صورت بگذارد (3) يا روى خود را براى خوابيدن بر روى بالش بگذارد مانع ندارد.(مناسك 430- 431)
[116] م- خشك كردن صورت با حوله يا دستمال بنابر احتياط جايز نيست (4)(مناسك 506)
[117] م- زن بايد مواظب باشد كه هنگام پوشيدن و يا در آوردن مقنعه (5) و مانند آن صورتش پوشيده نشود لكن اگر از روى علم و عمد پوشيده نشود مانعى
ص: 57
ندارد(س 507)
[118] م- جايز است براى رو گرفتن از نامحرم (1) چادر يا جامه را كه به سر افكنده پايين بيندازد تا محاذى بينى بلكه چانه بلكه در صورت احتياج تا گردن و چيزى بر او نيست(م 433)
[119] م- بهتر آن است كه آن چيزى را كه در موقع حاجت از سر پايين مى اندازد با دست يا چيز ديگر دور از رو نگه دارد كه به صورت نچسبد بلكه اين كار احوط است. (2)(م 434)
[120] م- در نقاب انداختن و پوشاندن صورت به هر نحو كه باشد كفاره لازم نيست گرچه موافق احتياط است. (3)(م 436)
[121] م- استعمال عطريات از قبيل مشك و زعفران و عود و عنبر بلكه مطلق (4) عطر جايز نيست چه استعمال به بوييدن باشد يا خوردن يا ماليدن به لباس و بدن و همين طور پوشيدن لباسى كه بوى عطر مى دهد اگر چه قبلًا به آن عطر ماليده شده باشد.(م 335)
ص: 58
[122] م- خوردن چيزى كه در آن چيزى است كه بوى خوش مى دهد مثل زعفران جايز نيست.(م 336)
[123] م- اگربه پوشيدن لباس يا خوردن غذايى كه بوى خوش مى دهد اضطرار پيدا كند بايد (1) دماغ خود را بگيرد كه بوى خوش به آن نرسد.(م 337)
[124] م- از گل ها يا سبزى هايى كه بوى خوش مى دهد بايد (2) اجتناب كند مگر بعضى انواع كه صحرايى است مثل بو مادران و درمنه و خزامى كه مى گويند از خوشبوترين گل ها است.(م 338)
[125] م- از ميوه هاى خوشبو از قبيل سيب و به اجتناب لازم نيست و خوردن آنها و بوئيدن آنها مانع ندارد ليكن احتياط (3) آن است كه بوييدن را ترك كند.(مناسك م 340)
[126] م- مشهور آن است كه استعمال خلوق كعبه و آن چيزى است كه كعبه را به آن خوشبو مى كنند حرام نيست لكن چون معلوم نيست كه خلوق چيست احتياط آن است كه از بوى خوشى كه در كعبه است اجتناب كند. (4)(م 344)
[127] م- اقوى (5)، حرمتِ گرفتنِ دماغ از بوى بد است، لكن فرار كردن از بوى
ص: 59
بد و به سرعت رفتن عيب ندارد.(م 341)
[128] م- خريد و فروش عطريات اشكال ندارد ليكن نبايد آنها را براى امتحان بو كند يا استعمال كند.(م 342)
[129] م- استعمال شامپو و صابون و خمير دندان اگر صدق بوى خوش كند جايز نيست (1) و در غير اين صورت مانع ندارد. (2)(س 495)
[130] م- كفاره استعمال (3) بوى خوش يك گوسفند است بنابر احتياط واجب (4).(م 343)
[131] م- سرمه كشيدن به سياهى كه در آن زينت باشد هر چند قصد زينت نكند (5)
ص: 60
حرام است و احتياط واجب (1) اجتناب از مطلق سرمه است كه در آن زينت باشد بلكه اگر بوى خوش داشته باشد بنابر اقوى (2) حرام است.(م 359)
[132] م- حرام بودن سرمه كشيدن به زن اختصاص ندارد و براى مرد نيز حرام است.(م 360)
[133] م- در سرمه كشيدن كفاره نيست (3) ليكن اگر در سرمه بوى خوش باشد احتياط (4) كفاره دادن است.(م 361)
[134] م- در صورتى كه احتياج داشته باشد به سرمه كشيدن مانعى ندارد.(م 362)
ص: 61
[136] م- انگشتر به دست كردن به جهت (1) زينت جايز نيست (2) و اگر براى استحباب يا غرض ديگر باشد مانعى ندارد.(مناسك م 387)
[137] م- احتياط واجب (3) آن است كه محرم حنا براى زينت نبندد بلكه اگر زينت باشد و لو قصد نكند احتياط در ترك است بلكه حرمت (4) آن در هر دو صورت خالى از وجه نيست. و اگر قبل از احرام حنا ببندد چه به قصد زينت باشد يا نباشد و چه اثرش تا زمان احرام بماند يا نماند مانع ندارد ولى احتياط خوب است. (5)(م 388- 389)
[138] م- عينك زدن اگر زينت نباشد اشكالى ندارد ولى اگر زينت محسوب شود جايز نيست. (6)(م 365)
[139] م- پوشيدن زيور براى زن به جهت زينت حرام است بلكه اگر زيور زينت باشد احتياط واجب آن است كه ترك كند هر چند قصد تزيين نداشته
ص: 62
باشد، بلكه حرمت آن خالى از قوت نيست. (1)(م 391)
[140] م- زيورهايى را كه عادت داشته به پوشيدن آن قبل از احرام، لازم نيست براى احرام بيرون بياورد (2) ولى نبايد (3) آنها را به مرد نشان دهد حتى به شوهر خود.(م 392- 393)
[141] م- احوط بلكه اقوى حرام بودن ماليدن روغن و پماد چرب (4) است اگر چه بوى خوش در آن نباشد.(م 395 و س 500)
[142] م- جايز نيست پيش از احرام روغنى كه بوى خوش در آن است را استعمال كند اگر اثرش تا وقت احرام باقى مى ماند (5)(م 396)
[143] م- اگر از روى اضطرار و احتياج روغن يا پماد بمالد عيبى ندارد(م 397 س 500)
[144] م- خوردن روغن مانع ندارد اگر در آن بوى خوش مثل زعفران نباشد.
(م 398)
ص: 63
[145] م- اگر در روغن بوى خوش نباشد در ماليدن آن كفاره نيست (1) و اگر در روغن بوى خوش باشد كفاره آن يك گوسفند (2) است اگر چه از روى اضطرار (3) باشد.(م 399- 400)
[146] م- جايز نيست محرم ناخن دست يا پاى خود را بگيرد و فرقى نيست بين آلات ناخن گيرى، قيچى باشد يا چاقو يا ناخن گير و احتياط (4) واجب آن است كه ازاله ناخن نكند به هيچ وجه، حتى به سوهان و دندان.(مناسك 454- 455- 456)
ص: 64
[147] م- گرفتن ناخن ديگرى توسط محرم عيبى ندارد گرچه ديگرى نيز محرم باشد. بنابراين محرم مى تواند ناخن محرم ديگرى را براى تقصير بگيرد.
(مناسك 522- 523)
[148] م- جايز نسيت بعض ناخن را هم بگيرد مگر آن كه موجب آزار شود مثل آن كه بعض از آن افتاده باشد و بعض ديگر موجب آزار او باشد (1). و هرگاه محتاج شد به گرفتن ناخن احتياط واجب (2) آن است كه كفاره به همان نحو(يك مد براى هر ناخن) بدهد.(م 454- 467)
[149] م- اگر يك ناخن از دست يا پا بگيرد يك مد طعام بايد كفاره بدهد و براى هر ناخن دست تا به ده نرسيده بايد يك مد طعام بدهد و همچنين در ناخن هاى پا.(م 458)
[150] م- اگر تمام ناخن دست ها و پاها را در يك مجلس بگيرد يك گوسفند كفاره آن است.(م 459)
[151] م- اگر ناخن دست ها را تماماً بگيرد در يك يا چند مجلس و در محل ديگر يا چند محل ناخن پاها را بگيرد دو گوسفند كفاره آن است. (3)(م 460)
[152] م- اگر تمام ناخن دست ها را بگيرد و ناخن پاها را كمتر از ده ناخن بگيرد يك گوسفند براى ناخن دست و براى هر يك از ناخن هاى پا يك مد
ص: 65
طعام بايد بدهد و همچنين اگر ناخن پاها را تماماً بگيرد و ناخن دست ها را كمتر از ده بگيرد. (1) [153] م- اگر كسى كمتر از ده ناخن داشت و تمام آن را گرفت، براى هر يك، يك مد طعام بايد بدهد و احتياط مستحب آن است كه يك گوسفند ذبح كند. (2)
[154] م- ازاله مو از بدن خود يا ديگرى چه محرم باشد چه محل جايز نيست و فرقى نيست ميان كم و زياد، بلكه ازاله يك مو نيز حرام است. (3)(م 401)
[155] م- در ازاله مو فرقى نيست بين تراشيدن يا نوره ماليدن يا كندن يا قيچى كردن و غير آن.(مناسك م 404) همان طور كه فرقى ميان اعضاى بدن نيست.(جامع الفتاوى م 164)
[156] م- ازاله مو اگر از روى ضرورت باشد عيب ندارد (4) مثل زيادى شپش و درد سر و موى چشم كه اذيت مى كند.(م 402)
[157] م- اگر در وقت غسل يا وضو، (5) مويى بدون قصد كنده شود اشكال ندارد.(م 403)
ص: 66
[158] م- كفاره سر تراشيدن اگر به جهت ضرورت باشد دوازده مد طعام است كه بايد به شش (1) مسكين بدهد يا سه روز روزه بگيرد يا يك گوسفند قربانى كند و مد تقريباً ده سير است. و احتياط واجب (2) آن است كه اگر موى سر را ازاله كند به غير تراشيدن، كفاره تراشيدن را بدهد.(م 405 و 408)
[159] م- اگر تراشيدن از روى ضرورت نباشد احتياط واجب آن است كه يك گوسفند كفاره بدهد بلكه تعيّن گوسفند در اين صورت بعيد نيست (3).(م 406)
[160] م- اگر از زير هر دو بغل خود ازاله مو كند بايد يك گوسفند (4) ذبح كند براى كفاره، بلكه احتياط (5) آن است كه اگر از زير يك بغل هم ازاله مو كند يك گوسفند كفاره بدهد.(م 407)
[161] م- اگر محرم به اختيار خود حاضر شود كه مثلًا محلّى سر او را بتراشد حرام است و بايد كفاره بدهد ولى چنانچه بدون اختيار او باشد كفاره ندارد حتى
ص: 67
بر محلّ مزبور(س 502)
[162] م- اگر عمداً دست به سر يا ريش خود بكشد و يك مو يا بيشتر بيفتد احتياط (1) آن است كه يك كف طعام صدقه بدهد هر چند التفات به افتادن مو نداشته باشد.(م 409 و س 501)
[163] م- سايه قرار دادن از براى مردان جايز نيست و براى زن ها و بچه ها جايز است و كفاره هم ندارد.(م 437)
[164] م- حرام بودن سايه قرار دادن بالاى سر مختص به حال منزل طى كردن است و اما درحالى كه در محلى منزل كرده در منا باشد يا غير آن، زير سايه رفتن مانع ندارد (2) و با چتر و مثل آن سايه بر سر قرار دادن مانع ندارد اگر چه در حال راه رفتن باشد پس مانع ندارد كه در منا از چادر خود تا محلى كه ذبح مى كنند يا محلى كه رمى جمرات مى كنند با چتر برود اگر چه احتياط مستحب (3) ترك آن است در حال راه رفتن. و نيز جايز است بعد از آن كه محرم به منزل رسيد و لو در محله هاى جديد مكه كه از مسجد الحرام دور هستند مى تواند براى رفتن به مسجد الحرام در ماشين هاى مسقّف سوار شود يا زير سايه برود.(م 438- 490)
[165] م- احتياط آن است كه در وقت طى منزل، به پهلوى محمل يا هر
ص: 68
چيزى كه بالاى سر او نباشد استظلال نكند، اگر چه جايز بودن آن خالى از قوت نيست (1)(م 440)
[166] م- درجايز نبودن سايه بالاى سر قرار دادن بين سواره و پياده فرق نيست. (2)(م 445)
[167] م- در حرام بودن سايه بر سر قرار دادن فرقى بين سايه اى كه با شخص حركت كند مثل چتر و ماشين مسقّف و سايه ثابت (3) مثل پل وغيره نيست ولى اگر ماشينى از زير پل هايى كه در مسير واقع شده برود و به ناچار محرمين از زير پل ها عبور كنند و يا در محل پمپ بنزين در زير سقف متوقف شوند و محرمين زير سقف قرار گيرند اشكالى پيدا نمى شود و كفاره ندارد.(م 482- 488)
[168] م- نشستن در زير سقف در حال طى منزل در شب خلاف احتياط است گرچه جايز بودن آن به نظر بعيد نيست (4) بنابراين بعيد نيست جايز بودن
ص: 69
نشستن محرم در هواپيمايى كه شب حركت مى كند.(م 444)
[169] م- نظر به اين كه مسجد تنعيم جزو مكه شده و مكه منزل است، كسى كه از مسجد تنعيم براى عمره محرم شده است مى تواند (1) سوار ماشين سقف دار شود يا زير سايه ديگرى برود(س 509 و 510)
[170] م- سايه قرار دادن به غير سر مانند شانه و ديگر اعضاى بدن مانعى ندارد. (2)(س 516)
[171] م- محرم به محض رسيدن به مكه مى تواند (3) استظلال نمايد هر چند هنوز به محل سكونت نرسيده باشد.(س 520)
[172] م- استظلال در وقت طى منزل براى عذرى مثل شدت گرما يا شدت سرما يا بارندگى جايز است ليكن بايد كفاره بدهد.(م 447)
[173] م- كفاره سايه قرار دادن در حال طى منزل يك گوسفند است چه با
ص: 70
عذر سايه افكنده باشد چه با اختيار، بنابر احتياط (1) واجب.(م 448)
[174] م- اقوى كفايت يك گوسفند است در احرام عمره هر چند بيش از يك مرتبه سايه قرار داده باشد (2)(م 449)
[175] م- اگر در اثر فراموشى يا ندانستن مسأله سوار اتومبيل سقف دار شد و بعد از توقف اتومبيل و پياده شدن متوجه شد، كفاره ندارد، ولى اگر در حال حركت متوجه شد، براى مقدارى كه تا زمان ايستادن اتومبيل به ناچار زير سقف قرار دارد بايد كفاره بدهد. (3)(س 511- 514)
[176] م- عقد كردن زن در حال احرام جايز نيست خواه خودش صيغه عقد را بخواند يا غير، چه آن غير احرام بسته باشد يا احرام نبسته باشد و مُحل باشد و فرقى بين زن عقدى و صيغه اى نيست و همچنين است اگر محرم براى ديگرى صيغه عقد بخواند گرچه او محرم نباشد.(م 331 و سوم از محرمات احرام)
[177] م- اگر زنى را در حال احرام براى خود عقد كند با علم به مسأله، آن زن بر او حرام دائمى مى شود.(م 329)
[178] م- اگر كسى عقد كند زنى را براى محرمى و محرم دخول كند، پس اگر هر سه عالم به حكم (4) باشند بر هر يك از آنها يك شتر كفاره است و اگر دخول نكند كفاره نيست و در اين حكم فرق نيست بين آن كه زن و عاقد، مُحِلّ باشند يا
ص: 71
محرم و اگر بعضى از آنها حكم را مى دانند و بعضى نمى دانند برآن كه مى داند كفاره است.(م 332)
[179] م- جايز نيست (1) شخص محرم، براى عقد شاهد شود، گرچه آن عقد براى غير محرم باشد و احتياط (2) آن است كه شهادت ندهد بر عقد اگر چه شاهد عقد شده باشد در حال محرم نبودن، اگر چه جايز بودن آن خالى از قوت نيست.(م 325- 326)
[180] م- احتياط (3) آن است كه زن اگر احرام بسته باشد و مرد محرم نباشد و عقد كند او را با او نزديكى نكند و طلاق دهد او را و در صورت علم به مسأله او را طلاق دهد و با او هيچ وقت ازدواج نكند.(م 332)
[181] م- اقوى آن است كه خواستگارى كردن در حال احرام جايز است و احتياط (4) در ترك است.(م 327)
ص: 72
[182] م- رجوع كردن به زنى كه طلاق رجعى داده است مانع ندارد.(م 348)
[183] م- جايز نيست محرم به همسر خود از روى شهوت نگاه كند. (1)(دوم از محرمات احرام)
[184] م- اگر محرم نگاه كند به زن خود از روى شهوت و انزالش شود، مشهور (2) آن است كه يك شتر كفاره است، ولى اگر از روى شهوت نباشد كفاره ندارد (3).(م 321)
[185] م- اگر عمداً نگاه كند به غير زن خود (4) و انزالش شود (5) احوط (6) آن است كه اگر مى تواند يك شتر كفاره بدهد و اگر نمى تواند يك گاو و اگر آن را هم نمى تواند يك گوسفند كفاره بدهد.(م 320)
[186] م- محرم نمى تواند زن خود را با شهوت لمس(دست بازى كردن) كند و اگر كسى با زن دست بازى كند به شهوت و انزال نشود يك گوسفند كفاره آن
ص: 73
است و اگر انزال شود احتياط (1) آن است كه يك شتر كفاره بدهد اگر چه كفايت گوسفند خالى از قوت نيست.(دوم ازمحرمات احرام و م 322)
[187] م- اگر محرم با زن خود ملاعبه كند و منى از او خارج شود بايد يك شتر كفاره بدهد. (2)(جامع الفتاوى م 196) و(حاشيه م 322 مناسك محشى)
[188] م- جايز نيست محرم زن را از روى شهوت ببوسد و اگر زنى را از روى شهوت ببوسد كفاره آن يك شتر (3) است و اگر بدون شهوت ببوسد (4) كفاره آن يك گوسفند (5) است و احتياط مستحب آن است كه يك شتر كفاره بدهد.
[189] م- شخص مُحِلّ مى تواند (6) همسر محرم خود را ببوسد ولى اگر فرد محرم لذت ببرد بنابر احتياط نبايد اجازه بدهد. (7)(م 494- 493)
ص: 74
جماع كردن با زن در حال احرام بلكه هر نحو لذت و تمتعى بردن (1) حرام است.(دوم از محرمات احرام)
[190] م- اگر كسى از روى علم و عمداً در عمره مفرده جماع نمايد (2) بايد يك شتر كفاره بدهد و اگر نمى تواند (3) يك گوسفند كافى است. و چنانچه اين عمل پيش ازسعى باشد بايد آن عمره را تمام كند و تا ماه قمرى بعد (4) در مكه بماند سپس به يكى از مواقيت پنچ گانه (5) رفته و احرام ببندد و عمره قبل را اعاده نمايد و اگر بعد از سعى باشد عمره اش صحيح است.(جامع الفتاوى م 199)
[191] م- استمناء يعنى طلب بيرون آمدن منى به دست يا غير آن، هر چند به خيال باشد، با به بازى كردن با زن خود يا كس ديگر به هر نحو باشد. پس اگر منى خارج شود كفاره آن يك شتر (6) است و احتياط واجب آن است كه در جايى كه
ص: 75
جماع موجب بطلان است استمناء نيز موجب بطلان (1) باشد به نحوى كه در جماع گفته شد.
[192] م- كندن دندان بر محرم جايز نيست (2) هر چند خون نيايد بنابر
ص: 76
احتياط (1).(م 468 و س 524)
[193] م- كندن دندان ديگرى گرچه موجب خون آمدن شود مانعى ندارد. (2)(س 524)
[194] م- براى كندن دندان احتياط آن است كه يك گوسفند كفاره دهد. (3) هر چند ضرورت داشته باشد.(م 468 و س 525)
ص: 77
او را كشيدن حرام نيست (1).(م 450)
[197] م- جايز است در حال احتياج (2) خون بگيرد به حجامت و غير آن و همين طور خون دمل را بيرون آوردن در حال احتياج و خاريدن جَرَب در صورتى كه موجب آزار است اگر چه از آن خون در آيد. و نيز تزريق آمپول در حال احرام مانع ندارد ولى اگر موجب بيرون آمدن خون از بدن مى شود تزريق نكند (3) مگر در مورد حاجت و ضرورت.(م 487- 452)
[198] م- خون از بدن در آوردن كفاره ندارد. (4)(م 453)
(يعنى گفتن لا واللَّه و بلى و اللَّه)
[199] م- گفتن كلمه لا و كلمه بلى و در ساير لغات مرادف آن (5) مثل نه و آرى دخالتى در جدال ندارد بلكه قسم خوردن در مقام اثبات مطلب يا
ص: 78
ردّ غير جدال است. (1)(م 373)
[200] م- قسم اگربه لفظ اللَّه باشد يا مرادف آن مثل خدا در زبان فارسى (2)، جدال است و اما قسم به غير خدا به هر كس باشد ملحق به جدال نيست.(م 374)
[201] م- احتياط واجب (3) الحاق ساير اسماء اللَّه است به لفظ جلاله پس اگر كسى قسم بخورد به رحمان و رحيم و خالق سماوات و ارض جدال محسوب مى شود به احتياط واجب.(م 375)
[202] م- در مقام ضرورت (4)، براى اثبات حقى يا ابطال باطلى جايز است قسم بخورد به جلاله و غير آن.
[203] م- اگر مراد قسم خوردن نباشد بلكه قصدش اظهار محبت يا تعظيم باشد مثل اين كه بگويد تو را به خدا زحمت نكشيد اشكال ندارد.(م 373 و حاشيه م 376)
[204] م- اگر در جدال راستگو باشد، در كمتر از سه مرتبه چيزى بر او نيست
ص: 79
مگر استعفار و در سه مرتبه (1) يا بيشتر (2) كفاره آن يك گوسفند است مگر آن كه بعد از سه مرتبه كفاره بدهد كه در اين صورت اگر سه مرتبه ديگر جدال كند به راست بايد يك گوسفند ذبح كند. (3)(م 377- 381)
[205] م- اگر در جدال دروغگو باشد احتياط واجب آن است كه در يك مرتبه يك گوسفند كفاره بدهد و در دو مرتبه يك گاو و در سه مرتبه يك شتر (4) بلكه خالى از قوت نيست.(م 378)
[206] م- اگر در جدال دروغ در دفعه اول يك گوسفند كفاره ذبح كند بعيد (5)
ص: 80
نيست كه اگر بعد از آن جدال كند به دروغ، كفاره آن يك گوسفند باشد نه گاو.(م 379)
[207] م- اگر در جدال به دروغ دو مرتبه جدال كرد و يك گاو ذبح كرد براى كفاره و بعد يك مرتبه ديگر جدال كرد به دروغ، ظاهراً يك گوسفند (1) كفاره است و اگر بعد از ذبح گاو دو مرتبه دروغ گفت و جدال كرد ظاهراً يك گاو كفاره (2) آن است.(م 380)
ص: 81
ديگران نيز فسوق است و از براى فسوق كفاره نيست فقط بايد استغفار كند و مستحب است چيزى كفاره بدهد و اگر گاو ذبح كند بهتر است.(م 372)
[209] م- كشتن جانوارانى كه در بدن (1) ساكن مى شوند.(كشتن حشراتى كه روى بدن قرار مى گيرد) مثل شپش و كك و كنه (2) كه در بدن حيوان است بر محرم حرام مى باشد ولى كشتن جانورانى مثل مارمولك و نظائر آن از محرمات احرام محسوب نمى شود (3)(مناسك دوازدهم از محرمات احرام و س 491)
[210] م- جايز نيست (4) انداختن شپش و كك از بدن و جايز نيست (5) نقل كردن آن از مكانى كه محفوظ است به جايى كه از آن ساقط شود و بيفتد و احتياط آن است كه به محلى كه در معرض آن است كه بيفتد نقل ندهد. و احتياط مستحب (6)
ص: 82
آن است كه آن را از محلى به محل ديگر از بدن نقل ندهند اگر مكان اول محفوظتر باشد.(م 383- 384- 385)
[211] م- بعيد نيست كه در كشتن يا نقل دادن اين حشرات كفاره نباشد ليكن احتياط (1) يك كف طعام صدقه بدهد.(م 386)
[212] م- شكار كردن حيوانى كه وحشى است و همين طور كشتن و مجروح ساختن بلكه هر نوع اذيت آن بر محرم حرام است.(م اول از محرمات احرام و جامع الفتاوى م 224)
[213] م- جايز نيست شكار و كشتن حيوان صحرايى مگر در صورتى كه ترس داشته باشد از آزار آن.(م اول از محرمات احرام)
[214] م- خوردن گوشت شكار بر محرم حرام است چه خودش شكار كند يا غير خودش، چه محرم شكار كند يا غير محرم (2)(م 304)
[215] م- نشان دادن شكار به شكارچى حرام است و همين طور اعانت او به هر نحوى حرام است.(م 305)
ص: 83
[216] م- شكار دريايى مانع ندارد و آن حيوانى است كه تخم و جوجه هر دو را در دريا كند. (1)(م 307)
[217] م- ذبح و خوردن حيوانات اهلى مثل مرغ خانگى و گاو و گوسفند و شتر مانع ندارد.(م 308)
[218] م- پرندگان جزو شكار صحرايى مى باشند و ملخ نيز در حكم شكار صحرايى است.(م 309)
[219] م- كشتن ملخ براى محرم جايز نيست بنابراين اگر از راهى بگذرد كه ملخ در آن است چنانچه مى تواند راه خود را تغيير دهد و اگر نمى تواند بايد مواظب باشد ملخ ها را پايمال ننمايد ولى در صورت ناچارى و مشقت و عسر و حرج اشكال ندارد.(جامع الفتاوى م 231 و مناسك م 309)
[220] م- هر شكارى كه حرام است جوجه و تخم آن نيز حرام است (2)(م 313)
[221] م- نگاه داشتن صيدى كه با خود آورده حرام است اگر چه خودش مالك آن باشد.(م 311)
[222] م- شكار كردن حيوان صحرايى در حرم و كشتن آن جايز نيست و در اين حكم فرقى ميان محرم و غير محرم نيست.(م 1179)
ص: 84
[223] م- سلاح در برداشتن بنابر احوط (1) مثل شمشير و نيزه و تفنگ و هر چه از آلات جنگ باشد جايز نيست مگر براى ضرورت.
[224] م- كندن و بريدن درخت يا گياهى كه در حرم روييده باشد (2) جايز نيست و اين حكم مختص به محرم نيست بلكه براى همه حرام است مگر درخت هاى (3) ميوه و درخت خرما و گياه اذخر كه گياه معروفى است از اين حكم مستثنى است و قطع آن مانع ندارد.(م 473- 478 و بيست و سوّم از محرمات احرام)
[225] م- اگر به نحو متعارف راه برود و گياهى از راه رفتن او قطع شود اشكالى ندارد (4).(م 479)
[226] م- اگر درختى را كه جايز نيست كندنش بكند احتياط (5) آن است كه اگر
ص: 85
بزرگ باشد يك گاو كفاره بدهد و اگر كوچك باشد يك گوسفند (1) و اگر بعضى از درخت را قطع كند اقوى آن است كه قيمت آن را كفاره بدهد.(م 474- 475)
[227] م- در قطع گياه ها كفاره نيست بجز استغفار.(م 476)
[228] م- كفاره محرمات احرام در صورتى واجب است كه آن حرام با علم و عمداً انجام شود ولى اگر به جهت جهل به مسأله يا فراموشى يا غفلت باشد كفاره ندارد مگر در موارد ذيل:
1- صيد كه در هر صورت كفاره دارد.
2- كسى كه طواف عمره يا حج را فراموش كند و پس از آن با زن نزديكى كند. كه كفاره آن خواهد آمد.
3- كسى كه دست به سر و ريش خود بكشد و يك مو يا بيشتر بيفتد. (2)(م 1320- 1187- س 501- م 323)
1- همين كه حاجى به حرم رسيد، پياده شده و جهت ورود به حرم، غسل نمايد.
2- از براى تواضع و فروتنى نسبت به حضرت حق- جلّ و علا- پابرهنه شده و كفش هاى خود را در دست گرفته داخل حرم شود و اين عمل ثواب زيادى دارد.
ص: 86
3- وقت ورود به حرم اين دعا را بخواند:
«اللّهُمَّ إنَّكَ قُلْتَ فِي كِتابِكَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ: وَأَذِّنْ فِى النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَعَلى كُلّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ. اللّهُمَّ إنّي ارْجُو انْ اكُونَ مِمَّنْ اجابَ دَعْوَتَكَ، وَقَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعيدَةٍ وَفَجٍّ عَميقٍ سامِعاً لِنِدائِكَ وَمُستَجِيباً لَكَ مُطيعاً لِأمْرِكَ وَكُلُّ ذلِكَ بِفَضْلِكَ عَليَّ وَاحْسانِكَ إِلَيَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى ما وَفَّقْتَنِي لَهُ أبْتَغِيْ بِذلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ وَالْقُرْبَةَ إلَيْكَ وَالْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ وَالْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي وَالتَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْها بِمَنِّكَ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَحَرِّمْ بَدَنِي عَلَى النَّارِ وَآمِنِّي مِنْ عَذابِكَ وَعِقابِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».
4- وقت ورود به حرم مقدارى از گياه مخصوصى به نام اذخر گرفته و بجود.
[229] م- براى ورود به مكه معظّمه نيز مستحب است مكلّف غسل نمايد و هنگامى كه وارد مكه مى شود با حالت تواضع وارد شود و كسى كه از راه مدينه مى رود، از بالاى مكه وارد شده و وقت بيرون آمدن از پائين آن بيرون آيد.
[230] م- مستحب است مكلّف براى ورود به مسجدالحرام غسل نمايد. (1) و همچنين مستحب است با پاى برهنه و با حالت سكينه و وقار وارد شود و هنگام ورود از در «بنى شيبه» وارد شود و گفته اند كه باب بنى شيبه در حال حاضر مقابل باب السلام است بنابراين بهتر آن است شخص از باب السلام وارد شده و
ص: 87
مستقيماً بيايد تا از ستون ها بگذرد.
مستحب است بر در مسجدالحرام ايستاده و بگويد:
«السَّلامُ عَلَيْكَ أَ يُّها النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ، بِسْم اللَّه وَبِاللَّهِ وَما شاءَ اللَّهُ، السَّلامُ عَلى أ نْبِياءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ، السَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلى إبْراهِيمَ خَلِيْلِ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِ الْعالَمِينَ».
و در روايت ديگرى وارد است كه نزد در مسجد بگويد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَمِنَ اللَّهِ وَإلَى اللَّهِ وَما شاءَ اللَّهُ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَخَيْرُ الْأسْماءِ للَّهِ، وَالْحَمْدُ للَّهِ وَالسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلى مُحَمَّدْ بِنْ عَبْداللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَ يُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ، السَّلامُ عَلى أنبِياءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ، السَّلامُ عَلى خَلِيْلِ اللَّهِ الرَّحْمنِ، السَّلامُ عَلَى الْمُرسَلِينَ وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيْنا وَعَلى عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ، أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد وَبارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد كَما صَلَّيْتَ وَبارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلى إبْراهِيمَ وَآلِ إبْراهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيْدٌ، أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُو لِكَ، أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى إبْراهِيْمَ خَلِيلِكَ وَعَلى أ نْبِيائِكَ وَرُسُلِكَ وَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ، وَسَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، أللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أبْوابَ رَحْمَتِكَ وَاسْتَعْمِلْنِي في طاعَتِكَ وَمَرْضاتِكَ وَاحْفَظْنِي بِحِفْظِ الْإِيمانِ أبَداً ما أبْقَيْتَني جَلَّ ثَناءُ وَجْهِكَ، الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي جَعَلَني مِنْ وَفْدِهِ وَزُوّارِهِ وَجَعَلَني مِمَّنْ يَعْمُرُ مَسَاجِدَهُ، وَجَعَلَني مِمَّنْ يُناجِيهِ، أللَّهُمَّ إنِّي عَبْدُكَ وَزائِرُكَ في بَيْتِكَ وَعَلى كُلِّ مَأتِيٍّ حَقٌّ لِمَنْ أتاهُ وَزارَهُ، وَأ نْتَ خَيْرُ مَأتِيٍّ وَأكْرَمُ مَزُورٍ فَأَسْأَ لُكَ يا اللَّهُ يا رَحْمنُ بِأَ نَّكَ أنتَ اللَّهُ لا إلهَ إلّاأ نْتَ
ص: 88
وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ بِأ نَّكَ واحِدٌ احَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ(لكَ خ ل) كُفُواً أحَدٌ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَعَلى أهْلِ بَيْتِهِ يا جَوادُ يا كَرِيمُ يا ماجِدُ يا جَبَّارُ يا كَريمُ أسْأَ لُكَ أنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إيّايَ بِزِيارَتي إيَّاكَ أوَّلَ شي ءٍ تُعْطِيَنِي فَكاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ».
پس سه مرتبه بگويد:
«أللَّهُمَّ فُكَّ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ».
پس مى گويد:
«وَأوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَّيِّبِ وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ شَياطِيْنِ الْجِنِّ وَالْانْسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ».
پس داخل مسجد الحرام شود و رو به كعبه دست ها را بلند كرده، بگويد:
«اللَّهُمَّ إنّي أسْأَ لُكَ في مَقامي هذا وَفي أوَّلِ مَناسِكِي أنْ تَقْبَلَ تَوْبَتِي وَأنْ تَتَجاوَزَ عَنْ خَطِيئَتي وَأنْ تَضَعَ عَنِّي وِزْري، الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي بَلَّغَنِي بَيْتَهُ الْحَرامَ أللَّهُمَّ إنّي أشْهَدُ أنَّ هذا بَيْتُكَ الْحَرامُ الَّذي جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَأمْناً مُبارَكاً وَهُدىً لِلْعالَمينَ أللَّهُمَّ إنَّي عَبْدُكَ وَالْبَلَدَ بَلَدُكَ وَالْبَيْتَ بَيْتُكَ جِئْتُ أطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَأؤُمُّ طاعَتَكَ مُطِيْعاً لِأمْرِكَ راضياً بِقَدَرِكَ أسْأَ لُكَ مَسْأ لَةَ الْفَقِيْرِ إلَيْكَ الْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ أللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أبْوابَ رَحْمَتِكَ واسْتَعْمِلْنِي بِطاعَتِكَ وَمَرْضاتِكَ».
آنگاه به كعبه خطاب كند و بگويد:
«أ لْحَمْدُ للَّهِ الَّذي عَظَّمَكِ وَشَرَّفَكِ وَكَرَّمَكِ وَجَعَلَكِ مَثابَةً لِلنّاسِ وَامْناً مُبارَكاً وَهُدىً لِلْعالَمِيْنَ».
وقتى روبروى حجرالأسود رسيد بگويد:
«أشْهَدُ أنْ لاإلهَ إلَّااللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ
ص: 89
آمَنْتُ بِاللَّهِ وَكَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزّى وَبِعِبادَةِ الشَّيْطانِ وَبِعِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعى مِنْ دُونِ اللَّهِ».
و مستحب است رو به حجر الأسود بايستد و بگويد:
«أ لْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أنْ هَدانَا اللَّهُ سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ وَلا إلهَ إلّااللَّهُ وَاللَّهُ أكْبَرُ، اللَّهُ أكْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَاللَّهُ أكْبَرُ مِمّا أخْشى وَاحْذَرُ، لا إلهَ إلّااللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَيُمِيتُ وَيُحْيِي وَهُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَبارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ كَأفْضَلِ ما صَلَّيْتَ وَبارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلى إبْراهِيمَ وَآلِ إبْراهِيمَ إنَّكَ حَمِيْدٌ مَجيدٌ، وَسَلامٌ عَلى جَميعِ النَّبِيِّينَ وَالمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ أللَّهُمَّ إنَّي اومِنُ بِوَعْدِكَ وَأُصَدِّقُ رُسُلَكَ وَأتَّبِعُ كِتابَكَ».
آنگاه بگويد:
«اللهمّ انّي أومِنُ بِوَعدِكَ وَأُوفي بعهدك».
و در روايت معتبر وارد است كه وقتى كه نزديك حجرالأسود رسيدى، دست هاى خود را بلند كن و حمد و ثناى الهى را به جا آور و صلوات بر پيغمبر بفرست و از خداوند عالم بخواه كه حج تو را قبول كند. پس از آن، حجر را بوسيده و استلام نما و اگر بوسيدن ممكن نشد استلام نما و اگر آن هم ممكن نشد اشاره به آن كن و بگو:
«أللَّهُمَّ أمانَتِي أدَّيْتُها وَمِيثاقِي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوافاةِ أللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتابِكَ وَعَلى سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَكَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزّى وَعِبادَةِ الشَّيْطانِ وَعِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعى
ص: 90
مِنْ دونِ اللَّهِ».
و اگر نتوانى همه را بخوانى بعضى را بخوان و بگو:
«أللَّهُمَّ إليْكَ بَسَطْتُ يَدِي وَفِيما عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي فَاقْبَلْ سُبْحَتي وَاغْفِرْ لِي وَارْحَمْنِي، أللَّهُمَّ إنّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَالْفَقْرِ وَمَواقِفِ الْخِزْيَ في الدُّنيا وَالْاخِرَةِ».
بوسيدن و استلام حجر الأسود: در صورت مزاحمت و شلوغى مستحب نيست و بنابر روايات معتبر، امام صادق عليه السلام به جهت اجتناب از مزاحمت براى مردم، از استلام حجر، خوددارى كرده اند. و اگر استلام يا بوسيدن حجر موجب گناه شود، لازم است آن را ترك كند.
ص: 91
4
أ
دوم از واجبات عمره طواف است.
كسى كه محرم شد به احرام عمره و وارد مكه معظمه شد، اول چيزى كه از اعمال عمره بر او واجب است، آن است كه، طواف كند به دور خانه كعبه براى عمره.
[231] م- طواف عبارت است از هفت مرتبه دور خانه كعبه گرديدن؛ به نحوى كه خواهد آمد و هر دورى را شوط مى گويند، پس طواف عبارت از هفت شوط است.(مناسك، مسأله 531)
[232] م- طواف از اركان عمره است و كسى كه آن را از روى عمد ترك كند تا وقتى كه طواف و اعمال مترتب بر آن را انجام ندهد از احرام خارج نمى شود.
چه عالم به مسأله باشد و چه جاهل باشد.(مناسك، مسأله 532- س 189- جامع الفتاواى عمره م 244)
[233] م- اگر از روى سهو ترك كرده (1) طواف را، لازم است آن را به جا آورد هر وقت كه باشد، (2) و اگر برگشته به محل خود و نتواند برگردد به مكه يا مشقت داشته باشد برگشتن، بايد شخص مورد اطمينانى را نايب بگيرد. (3)(مناسك، مسأله 535)
ص: 92
[234] م- اگر سعى را به جا آورده، پيش از آن كه طواف را به جا آورد، احتياط واجب (1) آن است كه سعى را هم به جا آورد و اگر نماز طواف را به جا آورده، بايد آن را هم بعد از طواف اعاده كند.(مناسك، مسأله 536)
[235] م- اگر مشغول سعى بين صفا و مروه شد و يادش آمد كه طواف به جا نياورده، بايد رها كند و طواف كند و پس از آن سعى را اعاده كند. (2)(مناسك، مسأله 630)
[236] م- اگر شخص محرم به واسطه مرض، خودش قدرت نداشته باشد كه طواف كند، اگر ممكن است، خودِ او را به يك نحو ببرند (3) و طواف دهند؛ اگرچه به دوش گرفتن يا بر تخت گذاشتن باشد، و اگر ممكن نشود بايد براى او نايب بگيرند.(مناسك، مسأله 537)
[237] م- شخص مريض را كه طواف مى دهند بايد مراعات شرايط و احكام
ص: 93
طواف را، به مقدارى كه براى او ممكن است، بكنند.(مناسك، مسأله 538)
[238] م- در طواف كردن هر طور برود مانع ندارد، مى تواند آهسته برود و مى تواند تند برود و مى تواند بدود و مى تواند سواره طواف كند يا با دوچرخه طواف كند. ليكن بهتر آن است كه به طور ميانه روى برود.(مناسك، مسأله 586)
1- نيت
2- طهارت
3- مختون بودن
4- ستر عورت
5- شروع طواف از حجرالأسود و ختم به آن
6- بودن كعبه در طرف چپ طواف كننده.
7- داخل كردن حجر اسماعيل در طواف.
8- رعايت محدوده طواف
9- طواف نكردن روى شاذروان
10- موالات.
11- انجام هفت دور نه كمتر نه بيشتر
بايد طواف را با قصد خالص براى خدا به جا آورد.
[239] م- در طواف بايد تعيين كند كه براى عمره است يا حج و يا طواف مستحب است و قصد نيابت كند اگر طوافش نيابى است.(جامع الفتاوى عمره م 252)
ص: 94
[240] م- نيت را لازم نيست به زبان بياورد و لازم نيست به قلب بگذراند، بلكه همان كه بنا دارد اين عمل را به جا آورد و با اين بنا به جا آورد، كفايت مى كند و به عبارت ديگر، نيت در عبادت و كارهاى ديگر، در اين جهت فرق ندارد. پس همانطور كه انسان با قصد آب مى خورد و راه مى رود عبادت را اگر همانطور به جا آورد با نيت به جا آورده.(مناسك، مسأله 539)
[241] م- بايد عبادت را براى اطاعت خدا بجا آورد و در اين جهت با كارهاى ديگر فرق پيدا مى كند. پس بايد طواف را براى اطاعت خداوند به جا آورد. (1)(مناسك، مسأله 540)
[242] م- اگر در به جا آوردن طواف يا ساير اعمال عمره و حج كه عبادى است ريا كند؛ يعنى براى نشان دادن و به رخ ديگرى كشيدن و عمل خود را خوب جلوه دادن به جا آورد، طواف او و همينطور هرچه را اينطور به جا آورده باطل است و در اين عمل معصيت خدا را هم كرده است.(مناسك، مسأله 541)
[243] م- ريا بعد از عمل و تمام كردن طواف يا ديگر اعمال، باعث بطلان عمل نمى شود.(مناسك، مسأله 542)
[244] م- كفايت مى كند در صحيح بودن عمل، آن كه براى خدا بياورد يا براى اطاعت امر خدا، يا براى ترس از جهنم يا براى رسيدن به بهشت و ثواب. (2)(مناسك، مسأله 543)
[245] م- اگر در عملى كه براى خدا مى آورد، رضاى ديگرى را هم شركت دهد و خالص براى خدا نباشد عمل باطل است.(مناسك، مسأله 544)
ص: 95
طواف كننده بايد طاهر باشد از حدث اكبر؛ مثل جنابت و حيض و نفاس و از حدث اصغر؛ يعنى بايد با وضو باشد. (1) [246] م- طهارت از حدث اكبر و اصغر در طوافِ واجب شرط است؛ چه طواف عمره باشد يا طواف حج يا طواف نساء، حتى در عمره و حجّ مستحب، كه پس از احرام بستن واجب است آن را تمام كند.(مناسك، مسأله 545)
[247] م- طهارت از حدث اكبر و اصغر، در طواف مستحبى شرط نيست، ليكن كسى كه جنب يا حايض است جايز نيست در مسجد الحرام وارد شود، ولى اگر غفلتاً يا نسياناً طواف مستحب كرد صحيح است. (2)(مناسك، مسأله 546)
[248] م- اگر شخصى كه حدث اكبر يا اصغر داشته طواف واجب كند، باطل است؛ چه از روى عمد باشد يا از روى غفلت يا نسيان يا ندانستن مسأله باشد.(مناسك، مسأله 548 و 545)
[249] م- اگر عذر داشته باشد از وضو و غسل، (3) واجب است تيمم كند بدل از وضو يا بدل
از غسل. (4)(مناسك، مسأله 552)
[250] م- اگر تيمم كرد بدل از غسل و حدث اصغر عارض شد، (5) براى حدث
ص: 96
اكبر لازم نيست تيمم كند، بلكه براى حدث اصغر بايد تيمم كند و تا حدث اكبر براى او حاصل نشده و عذرش باقى است همان تيمم اول كافى است، ليكن احتياط مستحب آن است كه تيمم بدل از غسل هم بكند. (1)(مناسك، مسأله 553)
[251] م- احتياط واجب (2) آن است كه اگر اميد دارد كه عذرش از وضو يا غسل مرتفع شود، صبر كند تا وقتى كه اميدش قطع شود.(مناسك، مسأله 554)
[252] م- اگر با وضو بوده و شك كند كه حدث عارض شده است يا نه، بنابر وضو داشتن بگذارد و لازم نيست وضو بگيرد و همچنين اگر از حدث اكبر پاك بوده و شك كند كه حدث عارض شده.(مناسك، مسأله 555)
[253] م- اگر مُحدِث به حدث اصغر يا اكبر بوده و شك كند كه وضو گرفته يا نه يا غسل كرده يا نه، بايد در فرض اول وضو بگيرد و در فرض دوم غسل كند.(مناسك، مسأله 556)
ص: 97
[254] م- اگر بعد از تمام شدن طواف شك كند كه با وضو آن را به جا آورده يا نه يا شك كند با غسل آن را به جا آورده (1) يا نه، طواف او صحيح است، ليكن براى اعمال بعد بايد طهارت تحصيل كند.(مناسك، مسأله 557)
[255] م- اگر در اثناى طواف شك كند كه وضو (2) داشته يا نه، پس اگر بعد از تمامى دور چهارم است طواف را رها كند و وضو بگيرد و از همانجا تتمه طواف
ص: 98
را به جا آورد (1) و اگر قبل از تمام شدن دور چهارم (2) است احتياط واجب آن است كه طواف را تمام كند (3) و اعاده كند.(مناسك، مسأله 558)
[256] م- در تمام صورت هايى كه در شك گفته شد كه «بنابر طهارت بگذارد» يا «طوافش صحيح است» بهتر آن است كه تجديد وضو كند و رجاءاً غسل به جا آورد، چون ممكن است كه بعد معلوم شود وضو يا غسل نداشته و اشكال پيدا مى شود.(مناسك، مسأله 559)
[257] م- اگر در اثناى طواف شك كند كه غسل كرده است از جنابت يا حيض يا نفاس يا نه، بايد فوراً از مسجدالحرام بيرون برود، (4) پس اگر شوط چهارم (5) را تمام كرده بوده و شك كرده، بعد از غسل برگردد و تتمه را به جا آورد (6) و الّا بعد از غسل اعاده كند طواف را و احتياط آن است كه در صورت اول نيز اعاده كند.(مناسك، مسأله 560)
[258] م- كسى كه وظيفه او وضو يا غسل جبيره اى هست مى تواند براى طواف و نمازآن به همان اكتفا كند.(مناسك س 700 و جامع الفتاوى م 261)
[259] م- اگر دراثناى طواف، حدث عارض شود پس اگر پس (7) از تمام شدن
ص: 99
دور چهارم است بايد طواف را قطع كند و طهارت تحصيل كند و از همانجا كه طواف را قطع كرده تمام كند (1) و اگر پيش (2) از تمام شدن دور چهارم حدث اصغر عارض شود احتياط واجب آن است كه طواف را تمام و اعاده كند (3)(مناسك م 549- 550)
[260] م- اگر در اثناء طواف بيهوش شود و پس از مدتى به هوش آيد حكم مسأله قبل را دارد(مناسك س 674)
[261] م- اگر دراثناء طواف حدث اكبر مثل جنابت يا حيض عارض شود بايد فوراً از مسجد الحرام بيرون رود پس اگر پيش از تمامى دور چهارم بود پس از
ص: 100
غسل طواف را اعاده كند. (1)(مناسك م 551)
[262] م- لباس و بدن كسى كه مى خواهد طواف كند بايد پاك باشد و احتياط واجب (2) آن است كه از نجاساتى كه در نماز عفو شده- مثل خون كمتر از درهم و جامه اى كه با آن نتوان (3) نماز خواند؛ مثل عرقچين و جوراب، حتى انگشتر (4) نجس- اجتناب كند.(مناسك، مسأله 562)
[263] م- در خون قروح و جروح اگر تطهير آن مشقت داشته باشد لازم نيست تطهير كند. (5) واحتياط آن است كه اگر مى تواند تأخير بيندازد طواف را تا
ص: 101
بشود بى مشقت تطهير كرد، تأخير بيندازد.(مناسك، مسأله 563- 565)
[264] م- در خون قروح و جروح، تا آن اندازه اى كه مى شود تطهير كرد و لباس را عوض كرد، احتياط واجب آن است كه تطهير كند يا جامه را عوض كند.(مناسك، مسأله 564)
[265] م- اگر طواف كند و بعد از آن كه از طواف فارغ شد علم پيدا كند به نجاست در حال طواف، اظهر آن است كه طوافش صحيح است.(مناسك، مسأله 566)
[266] م- اگر فراموش كند نجاست را و طواف كند، احتياط (1) واجب اعاده است، و همين طور است اگر در بين طواف يادش بيايد. (2)(مناسك، مسأله 571)
[267] م- اگر شك داشته باشد كه لباسش يا بدنش نجس است، مى تواند با آن حال طواف كند وصحيح است؛ چه بداند كه پيش از اين پاك بوده يا نداند، ليكن اگر بداند كه پيشتر نجس بوده ونداند كه تطهير شده است، نمى تواند با آن حال طواف كند بلكه بايد تطهير كند و طواف كند.
(مناسك، مسأله 567)
[268] م- اگر در بين طواف نجاستى به بدن يا لباس او عارض شود، اظهر آن
ص: 102
است كه دست از طواف بردارد و جامه يا بدن را تطهير كند و طواف را از همان جا تمام كند و طواف او صحيح است. (1)(مناسك، مسأله 568)
[269] م- اگر در بين طواف نجاستى در بدن يا لباس خود ببيند و احتمال بدهد كه در اين حال نجاست حاصل شده، ظاهراً حكم مسأله قبل را دارد.(مناسك، مسأله 569)
[270] م- اگر در بين طواف علم پيدا كند كه نجاست به بدن يا لباس او از اول بوده، احتياط (2) آن است كه طواف را رها كند و تطهير كند و از همانجا بقيه طواف را تمام كند و بعد از آن طواف را اعاده (3) كند؛ خصوصاً اگر تطهيرزياد طول بكشد ودر اين صورت بعد از اتمام، نماز طواف را بخواند و پس از آن طواف را اعاده كند و نماز طواف را نيز اعاده كند و در اين احتياط فرقى نيست بين آن كه بعد از چهار دور علم پيدا كند يا قبل از آن، گرچه در صورت دوم احتياط شديدتر است. (4)
ص: 103
(مناسك، مسأله 570)
[271] م- همراه داشتن چيز نجس در حال طواف مانع ندارد (1)(مناسك مسأله 562 و جامع الفتاوى عمره م 282 و استفتاءات جديد س 5)
ص: 104
شود، چون طواف نساء او باطل است (1) بنابر احوط (2) حلال شدن زن بر او مشكل مى شود مگر آن كه او را ختنه كنند و طواف دهند، يا خودش بعد از ختنه شدن طواف كند، يا آن كه نايب (3) براى او بگيرند تا طواف كند.
[273] م- اگر بچه ختنه كرده به دنيا بيايد طواف او صحيح است.(مناسك، مسأله 573)
ص: 105
[275] م- زن بايد در حال طواف تمام بدن خود را به جز صورت و دست ها تا مچ از نامحرم بپوشاند بنابر احتياط و اگر عمداً قسمتى (1) از بدن را نپوشاند طواف صحيح نيست (2) على الأحوط و در غير مورد عمد صحيح است مگر در جاهل مقصر على الأحوط.(مناسك س 754- 755)
[276] م- كسى كه سال خمسى براى خود قرار نداده اگر پول او از در آمد كسب است و معلوم نيست (3) كه ربح بين سال است، بدون تخميس حكم غصب را دارد كه طواف (4) و قربانى صحيح نيست (5)(مناسك س 667)
[277] م- اگر انجام طواف و نماز در لباسى كه با عين پول غصبى يا غير مخمس تهيه شده از روى علم و عمد نباشد طواف و نماز صحيح است مگر اين كه جاهل مقصر باشد كه بايد تدارك نمايد. (6)(مناسك س 668)
ص: 106
[278] م- پولى كه معلوم نيست متعلق خمس است يا نه، با فرض شك (1) لازم نيست خمس بدهد و مى توان آن را در عمره صرف نمود و طواف صحيح است هر چند احتياط مطلوب است(مناسك س 669).
[279] م- اگر حاجى در حال طواف، پول غصبى و مانند پول خمس نداده همراه داشته باشد طوافش اشكال پيدا نمى كند (2)(مناسك م 642)
[280] م- طواف بايد از مقابل حجرالأسود شروع شود به طورى كه در عرف گفته شود از حجر الأسود شروع به طواف كرد و ختم كرد به حجر الأسود، چه از ابتداى آن شروع كند چه از وسطش چه از آخرش (3)، ولى از هر جاى حجر الأسود شروع كرد بايد در دور هفتم به همان جا ختم كند.(مناسك م 576- 577).
ص: 107
[281] م- در طواف بايد به همان طورى كه همه مسلمين طواف مى كنند از محاذات حجرالأسود بدون دقت هاى صاحبان وسوسه شروع كند و در دورهاى ديگر بدون توقف دور بزنند تا هفت دور تمام شود(مناسك م 578)
[282] م- گاهى ديده مى شود كه اشخاص نادان در هر دورى كه مى زنند مى ايستند و عقب وجلو مى روند كه محاذات را درست كنند و اين موجب اشكال است وگاهى حرام است.
[283] م- اگر اشتباهاً طواف را از غير حجرالأسود مانند ركن يمانى شروع كند طوافش باطل است هر چند دور آخر را به حجرالأسود ختم نمايد (1). و همين طور اگر دورهاى طواف را از حجرالأسود شروع كند ولى به موضعى قبل از حجرالأسود مانند ركن يمانى ختم نمايد(مناسك س 702- 680).
[284] م- در طواف بايد خانه كعبه درطرف چپ طواف كننده واقع شود(مناسك قبل از مسأله 580)
[285] م- لازم نيست در تمام حالات طواف، خانه را حقيقتاً به شانه چپ قرار دهد بلكه اگر در موقع دور زدن حجراسماعيل عليه السلام خانه ازطرف چپ قدرى خارج شود مانع ندارد (2) حتى اگر خانه متمايل به پشت شود ليكن دور زدن به نحو
ص: 108
متعارف باشد اشكال ندارد.(م 580)
[286] م- اگر به واسطه مزاحمت طواف كنندگان مقدارى از دور زدن به خلاف متعارف شد، مثل آن كه روى طواف كننده يا پشتش به كعبه واقع شد و ياعقب، عقب طواف كرد، بايد آن مقدار را جبران كند واز سر بگيرد. و اگر نمى تواند برگردد با جمعيّت بدون قصد طواف برود (1) تا به جايى كه بايد از آنجا طواف را اعاده كند برسد و از آنجا تدارك نمايد.(مناسك م 641- 584)
[287] م- حجر اسماعيل محلّى است كه متصل به خانه كعبه است و بايد طواف كننده، دور حجر اسماعيل نيز بگردد.(مناسك قبل از مسأله 587)
[288] م- اگر دور حجر اسماعيل نگرديد و از داخل آن طواف كرد طوافش باطل است و بايد اعاده كند. پس اگر عمداً اين كار را بكند حكم ابطال عمدى طواف را دارد كه گذشت واگر سهواً اين كار را بكند حكم ابطال سهوى را دارد كه حكم هر دو خواهد آمد.(مناسك 587- 588- 589)
[289] م- اگردر بعضى از دورها حجراسماعيل عليه السلام را داخل در دور زدن نكرد، احتياط (2) واجب آن است كه آن دور را از سر بگيرد و اعاده كند طواف را،
ص: 109
اگر چه ظاهر آن است كه اعاده طواف لازم نيست(مناسك م 590)
[290] م- اگر كسى در بعضى از دورها از روى ديوار حجر اسماعيل عليه السلام برود، احتياط آن است كه به دستور مسأله قبل عمل كند و در اين فرض نيز به احتياط واجب كفايت نمى كند (1) تمام كردن دور را از آنجايى كه از روى ديوار رفته است.(مناسك م 591).
[291] م- اگر پس از داخل شدن در حجر اسماعيل متوجه شد، طوافش باطل نيست و بايد از حجر الأسود به قصد احتياط (2) شوط را اعاده كند و از محلّى كه وارد حجر شده قاصد جدى طواف باشد.(مناسك س 659).
[292] م- كسى كه يك شوط طواف را از درون حجراسماعيل عليه السلام انجام داده وبقيه طواف را ادامه داده، بايد يك شوط ديگر بجا آورد (3) و نماز طواف را اعاده
ص: 110
كند واگر با اعتقاد صحّت بوده بقيّه اعمال صحيح است.(مناسك س 659).
[293] م- در حال طواف دست گذاشتن روى ديوار حجر اسماعيل عليه السلام جايز است (1) و به طواف ضرر نمى رساند گرچه احتياط مستحب درترك است.(مناسك م 600 و جامع الفتاوى عمره م 306)
[294] م- بايد طواف بين خانه كعبه و مقام حضرت ابراهيم عليه السلام از همه اطراف باشد، يعنى ملاحظه كند مسافتى را كه ميان خانه و مقام ابراهيم عليه السلام است، در همه اطراف خانه كعبه، طواف كننده از آن مقدار دورتر از خانه كعبه نباشد. و اين مسافت تقريباً 5/ 26 ذراع است، پس در همه اطراف بايد بيشتر دور نباشد. (2)(مناسك م 592 و قبل از آن).
ص: 111
[295] م- چون در طرف حجر اسماعيل عليه السلام محل طواف تنگ مى شود (1) زيرا كه مقدار حجر از آن كاسته مى شود و چنان چه گفته اند تقريباً شش ذراع و نيم براى محل طواف باقى مى ماند بايد در طواف ازجانب آن بيشتر از شش ذراع و نيم دور نشود.(مناسك م 595).
[296] م- اگر شخص از پشت مقام ابراهيم طواف كند كه مقام ابراهيم هم داخل در طوافش شود طوافش باطل است و بايد اعاده كند. (2)(مناسك م 593).
[297] م- اگر بعضى از دورها را از پشت مقام طواف كند بايد آن دور را با اعاده همان جزء تمام كند و احوط آن است كه طواف را هم اعاده كند اگر چه ظاهراً اعاده لازم نباشد بلكه بعيد نيست كفايت اعاده همان جزء. (3) [298] م- يقين به اين كه در حال طواف او را بى اختيار مى برند يا با نامحرم
ص: 112
برخورد مى كند مجوز طواف در خارج حدّ نيست (1).(مناسك س 717 و 718).
[299] م- در صورت امكان طواف در محدوده و لو در وقت خلوت، بايد طواف را به تأخير بيندازد تا در محدوده انجام دهد و دورتر از آن حد كفايت نمى كند و در صورت عدم امكان و لو در وقت خلوت، طواف در خارج حد مزبور مانع ندارد با مراعات الأقرب فالأقرب. (2)(مناسك م 638 و س 714).
[300] م- زنى كه قادر به طواف كردن نيست، اگر كسى حتى نامحرم حاضر شود او را به دوش بگيرد و در محدوده طواف دهد نمى تواند به طواف با تخت روان در خارج از محدوده اكتفاء كند. (3)(مناسك س 672).
[301] م- كسى كه در محدوده طواف است اگر شك كند كه از محدوده خارج شده يا نه طوافش صحيح است ولى اگر در ابتداى طواف شك كند كه طوافش در محدوده است يا نه؟
نمى تواند به آن اكتفاء نمايد. (4)(مناسك س 707)
[302] م- در اطراف ديوار خانه، يك پيش آمدگى است كه آن را شاذروان گويند و آن جز و خانه كعبه است و طواف كننده بايد آن را هم داخل قرار دهد.(مناسك م 597)
ص: 113
[303] م- اگر كسى در بعضى از احوال، به واسطه كثرت جمعيت يا غير آن، بالاى شاذروان برود و دور بزند، آن مقدار كه دور زده باطل (1) است و بايد اعاده كند.
[304] م- دست به ديوار خانه كعبه گذاشتن در آنجايى كه شاذروان است جايز است (2) و به طواف ضرر نمى رساند، گرچه احتياط مستحب در ترك آن است.
[305] م- احتياط واجب آن است كه مراعات موالات عرفيه را در طواف بكند (3) يعنى در بين دورهاى طواف آن قدر طول ندهد كه از صورت يك طواف خارج شود.(مناسك م 574).
[306] م- جايز است در بين طواف براى رفع خستگى و استراحت بنشيند يا دراز بكشد و بعد، از همانجا اتمام كند، ولى نبايد آن قدر طول دهد كه موالات عرفيه به هم بخورد و اگر آن قدر نشست احتياط آن است
ص: 114
كه اتمام كند و اعاده نمايد. (1)(مناسك م 636).
[307] م- اگر از روى عمد، طواف كننده از اول قصد كند كمتر از هفت دور به جا آورد طوافش باطل است اگر چه به هفت دور تمام كند (2) و احتياط واجب آن است كه اگر از روى ندانستن حكم، بلكه از روى سهو و غفلت باشد طواف را اعاده كند. (3)(مناسك م 601)
[308] م- اگر در اثناى طواف، از قصد هفت دور آوردن برگردد به قصد كمتر آوردن، از آنجاكه اين قصد را كرده و هر چه به اين عمل كرده باطل است (4) و بايد اعاده كند.(مناسك م 602)
ص: 115
[309] م- اگر كم كند از طواف واجب، چه يك دور يا كمتر يا بيشتر (1) ازيك دور از روى عمد، واجب است آن را اتمام كند (2) و اگر نكند حكمش حكم كسى است كه طواف را عمداً ترك كرده كه قبلًا گذشت به احتياط واجب (3) و حكم جاهل (4) به مسأله حكم عالم است.(مناسك م 606)
[310] م- اگر بعد از كم كردن از طواف كارهاى بسيارى كند (5) كه موالات فوت شود، حكمش حكم قطع طواف است كه مى آيد.(مناسك م 607)
[311] م- اگر سهواً از طواف كم كند (6)، پس اگر تجاوز از
ص: 116
نصف (1) كرده باشد اقوى آن است كه از همانجا تمام كند طواف را در صورتى كه فعل كثير نكرده باشد (2) و الا احتياط واجب (3) اتمام و اعاده است. و اگر تجاوز از نصف نكرده (4)، طواف را اعاده نمايد، لكن سزاوار نيست ترك احتياط در همه موارد سهو به تمام كردن طواف ناقص و اعاده كردن.(مناسك م 608- 609).
[312] م- اگر درحال سعى يادش آمد كه طواف را ناقص به جا آورده، بايد برگردد و طواف را از همانجا كه ناقص كرده تكميل كند و برگردد تتمه سعى را به جا آورد و طواف و سعيش صحيح است (5)، ليكن احتياط (6) آن است كه اگر كمتر
ص: 117
از چهار دور به جا آورده طواف را تمام كند و اعاده نمايد و همچنين اگر سعى را كمتر از چهار بار انجام داده تمام كند و اعاده كند.(مناسك م 631)
[313] م- اگر از روى عمد، طواف كننده از اول قصد كند كه بيش از هفت دور بجا آورد طوافش باطل است اگر چه به هفت دور تمام كند (1) و احتياط واجب آن است كه اگر از روى ندانستن حكم بلكه از روى سهو و غفلت باشد طواف را اعاده كند. (2)(مناسك م 601)
[314] م- اگر از روى جهل به مسأله بيش از هفت دور طواف كند، پس اگر از اول قصد بيش از هفت شوط داشته طواف و نمازش صحيح نيست (3) و بايد آنها را اعاده كند و ظاهراً اعاده بقيه اعمال لازم نيست. (4)(مناسك س 690)
[315] م- انجام يك دور يا بيشتر به قصد احتياط، زياده در طواف محسوب نمى شود (5) و جبران نقص احتمالى را نيز نمى كند.(مناسك س 692- 763)
ص: 118
[316] م- اگر در اثناى طواف، از قصد هفت دور آوردن برگردد به قصد زيادتر آوردن، از آنجا كه اين قصد را كرده و هر چه به اين عمل كرده باطل است (1) و بايد اعاده كند.(مناسك م 602)
[317] م- اگر از اول قصد كند كه هشت دور به جا آورد، ليكن قصدش آن باشد كه هفت دور آن طواف واجب باشد و يك دور قدم زدن دور خانه براى تبرك يا مقصد ديگر باشد طواف او صحيح است.
[318] م- اگر گمان كند كه يك دور نيز مستحب است، همانطور كه هفت دور مستحب (2) است و قصد كند كه هفت دور واجب را بياورد و يك دور مستحب هم دنبال آن بياورد طواف او صحيح است.
[319] م- اگر بعد از هفت دور طواف واجب، عمداً يك شوط يا كمتر يا بيشتر به آن اضافه نمايد، به قصد اين كه زياده جزء آن طواف باشد، طواف او باطل مى شود (3) و بايد اعاده كند.(مناسك س 681)
[320] م- اگر سهواً زياد كند بر هفت دور، پس اگر كمتر از يك دور است قطع كند آن را و طوافش صحيح است و اگر يك دور يا زيادتر است، احوط (4) آن است كه هفت دور ديگر را تمام كند به قصد قربت، بدون تعيين مستحب يا
ص: 119
واجب (1) و دو ركعت نماز قبل از سعى و دو ركعت بعد از سعى بخواند و دو ركعت اول را براى فريضه قرار دهد، بدون آن كه تعيين كند براى طواف اول يا طواف دوم است.(مناسك، مسأله 314). (2)
[321] م- در طواف واجب، قِران جايز نيست؛ يعنى جايز نيست طواف واجب را با طواف ديگر دنبالِ هم آورد، بدون آن كه بين دو طواف، نماز طواف فاصله شود و در طواف مستحب مكروه است.(مناسك م 611)
[322] م- در طواف واجب، اگر از اول قصد قِران داشته، يا دراثناى طواف قصد كرده باشد، احتياط واجب آن است كه طواف اول را اعاده كند و اگر بعد از تمام شدن آن، قصد به جا آوردن طواف ديگر براى او حادث شد و به دنبال
ص: 120
طواف اول زياده را آورد اقوى (1) صحت طواف اول است و احوط اعاده است.(مناسك م 613)
[323] م- اگر زياد كند دورى، يا كمتر يا بيشتر از دور برطواف و قصدش آن باشد كه زياده را جزء طواف ديگر قرار دهد، داخل در قران ميان دو طواف است كه حكمش گذشت. (2)(مناسك م 612)
[324] م- اگر طواف واجبى را كه به فتواى مجتهدش صحيح است، قبل از خواندن نماز به قصد احتياط اعاده نمايد وسپس نماز طواف را بخواند عملش صحيح است، هر چند داخل در قران حرام است. (3)(مناسك س 756)
[325] م- جايز است قطع طواف نافله بدون عذر واقوى كراهت قطع طواف
ص: 121
واجب است بدون عذر و به مجرد خواهش نفس و احوط (1) قطع نكردن آن است، به اين معنى كه قطع نكند به طورى كه بقيه را ترك كند تا موالات عرفيه (2) به هم بخورد.(مناسك م 615)
[326] م- اگر بدون عذر طواف را قطع كرد، احوط آن است كه اگر چهار دوربجا آورده باشد طواف را تمام كند (3) و بعد اعاده كند و اين در صورتى است كه منافى بجا آورده باشد حتى مثل زياد فاصله دادن كه موالات عرفيه به هم بخورد و اگر طواف را قطع كند و منافى بجا نياورده باشد اگر برگردد و تمام كند طواف صحيح است.(مناسك م 616- 617)
[327] م- اگر در بين طواف عذرى براى آن پيدا شد، مثل مرض يا حيض يا حدث بى اختيار (4) و يا برپاشدن نماز جماعت يا نظافت مسجد، پس اگر بعد از تمام شدن چهار دور بوده، بعد از رفع عذر برگردد و ازهمان جا تمام كند و اگر قبل (5) از آن بوده، طواف را اعاده كند. (6) و احتياط مستحب در فرض اول در غير حيض، آن است كه تمام كند و اعاده نمايد(مناسك م 618 و س 646).
ص: 122
[328] م- اگر شخصى كه با عذر طواف را قطع كرده نتوانست بجا آورد، اگر ممكن است او را حمل كنند و طواف دهند و اگر ممكن نيست نايب براى او بگيرند و حكم نيابت در بعضى از دورهاى طواف مى آيد. (1)(مناسك م 619)
[329] م- اگر مشغول طواف است و وقت نماز واجب تنگ شود واجب است طواف را رها كند و نماز بخواند، پس اگر بعد از چهار دور (2) رها كرد، از همانجا طواف را تمام كند (3) و الّا (4) اعاده كند. (5)(مناسك م 620)
[330] م- جايز است، بلكه مستحب است قطع كند طواف را براى رسيدن به نماز جماعت يا رسيدن به وقت فضيلت نماز واجب و از هر جا قطع كرد از همانجا بعد از نماز اتمام كند (6) و احتياط آن است كه به دستور مسأله قبل عمل كند وسزاوار نيست اين احتياط ترك شود(مناسك م 621)
ص: 123
[331] م- اگر بعد از طواف شك كند كه آن را صحيح به جا آورده يا نه، مثلًا احتمال بدهد كه از طرف راست طواف كرده، يا محدث بوده، يا از داخل حجر اسماعيل عليه السلام طواف كرده، اعتناء نكند و طوافش صحيح است اگر چه باز در محل طواف باشد و از آنها منصرف نشده يا مشغول كارهاى ديگر نشده باشد، در صورتى كه هفت دور بودن معلوم باشد بى زياده و نقيصه.(مناسك م 623)
[332] م- اگر بعد از تمام شدن طواف و انصراف از آن شك كند كه آيا طواف را زيادتر از هفت دور بجا آورده يا نه، يا شك كند كمتر بجا آورده يا نه، اعتناء نكند و طوافش صحيح است. (1) لكن در صورت دوم احتياط ترك نشود.(مناسك م 622)
[333] م- اگر در آخر دوركه به حجرالأسود ختم شد، شك كند كه هفت دور زده يا هشت دور يا زيادتر، اعتنا به شك نكند و طوافش صحيح است.(مناسك م 624)
[334] م- اگر قبل از رسيدن به حجر الأسود و تمام شدن دور، شك كند كه آنچه را دور مى زند دور هفتم است يا هشتم، طوافش باطل است. (2)(مناسك م 625)
ص: 124
[335] م- اگر در آخر دور يا اثناى آن، شك كند ميان شش و هفت و هرچه پاى نقيصه در كار است، طواف او باطل است. (1)(مناسك م 626)
[336] م- در مواردى كه شك در دورهاى طواف موجب بطلان طواف است، اگر طواف ديگرى شروع كرد و در اثناء آن يقين به دورهاى طواف اول برايش حاصل شد احتياط كند. (2)(مناسك س 687)
[337] م- اگر در طواف مستحب شك كند در عدد دورها، بنابر اقل گذارد و طوافش صحيح است.(مناسك م 627)
[338] م- اگر در اثناء طواف شك كند كه طواف را به نيت منوب عنه شروع كرده يا براى خود، احتياط آن است كه طواف را به نيت منوب عنه اتمام كند و
ص: 125
پس از نماز، دو مرتبه آن را با نماز ديگر اعاده كند. (1)(مناسك س 695)
[339] م- شخص كثير الشك در عدد دورها اعتنا به شكش نكند (2) و احتياط آن است كه كسى را وادار كند كه عدد را حفظ كند.(مناسك م 629)
[340] م- معيار دركثير الشك بودن در طواف اين است كه عرفاً بگويند در طوافش زياد شك مى كند (3)(مناسك س 746)
[341] م- گمان در عدد دورها اعتبار ندارد (4) و حكم شك را دارد.(مناسك س 629)
[342] م- كسى كه در اثناء طواف آن را رها كند و از سر بگيرد، اگربعد از دور چهارم بوده به احتياط واجب طواف اول را تمام كند و نماز بخواند و بعد يك
ص: 126
طواف ديگر و نماز طواف بجا آورد (1) واگر قبل از دور چهارم بوده، در فرض سؤال بايد يك طواف ديگر بجا آورد (2) و با فرض جهل، ظاهر اين است كه اعمال مترتّبه صحيح و از احرام خارج شده است (3) و اگر طواف دوم را هم رها كند و طواف سومى را انجام دهد همين حكم را دارا است.(مناسك م 652- 657- 761)
[343] م- همان گونه كه كل طواف براى شخص عاجز و معذور قابل نيابت است، بعضى از شوطهاى آن نيز قابل نيابت است. (4)(مناسك س 675- 683)
ص: 127
[344] م- انجام طواف به نيابت از ديگرى قبل از طواف عمره يا حج يا طواف نساء جايز است. (1)(مناسك س 715)
[345] م- اگر محرم طواف و سعى خود را با لباس دوخته انجام دهد، طواف و سعى او صحيح است (2)، هر چند به واسطه پوشيدن لباس دوخته در غير موارد عذر معصيت كرده است و در مواردى كه طواف و نماز بايد اعاده شود و با تقصير از احرام خارج شده، لازم نيست (3) با لباس احرام آن ها را اعاده كند(مناسك س 751- 752)
[346] م- زن اگر در ايام عادت خون ديده و سپس پاك شده و مجدداً خون
ص: 128
ديد، چنان چه قبل از ده روز پاك شود آن خون محكوم به حيض است (1) واگر در فاصله اى كه پاك بوده، طواف و نماز را انجام داده، بايد آن ها را اعاده نمايد.(مناسك س 719)
[347] م- زن اگر به جهتى مانند استفاده از قرص، نظم عادت ماهانه اش به هم خورده، چنان چه يقين دارد خونى كه مى بيند سه روز استمرار دارد، هر چند به اين نحو كه پس از خروج خون تا سه روز در باطن فرج آلوده باشد حكم حيض را دارد و گرنه بايد به وظائف مستحاضه عمل نمايد. (2)(مناسك س 720)
[348] م- زن اگربراى عمره محرم شده، اگر به واسطه حيض نتواند طواف كند، بايد صبر كند و پس ازپاك شدن، طواف و اعمال ديگر را انجام دهد و اگر بترسد كه نتواند تا زمانى كه در مكه است عمره را انجام دهد بايد براى طواف و نماز نائب گرفته و ساير اعمال را خودش انجام مى دهد.(مناسك س 189)
[349] م- اگر زن در اثناء طواف حائض يا مستحاضه شود حكم آن همان است كه در عارض شدن حدث گذشت(مناسك م 549)
[350] م- اگر زن پس از اين كه متوجه شد كه طواف عمره را باطل انجام داده حايض شد و كاروان منتظر او نمى ماند، براى طواف و نماز نايب گرفته و بقيه اعمال را خودش به جا مى آورد(مناسك س 723- 189)
ص: 129
[351] م- زن مستحاضه، چنان چه استحاضه اش قليله باشد، بايد براى هر يك از طواف و نماز، جداگانه وضو بگيرد (1) و اگر متوسطه باشد، بايد علاوه بر اين، يك غسل براى طواف و نماز انجام دهد، و اگر كثيره باشد (2) يك غسل ديگرهم براى نماز انجام دهد، اين در صورتى است كه خون مستمر باشد و اگر از وقت وضو يا غسل براى طواف تا آخر نماز، خون قطع باشد، طهارتى كه براى طواف
ص: 130
تحصيل كرده كافى است(مناسك س 725- 727)
[352] م- زن مستحاضه اگر پاك شد و وضو گرفت و غسل كرد و مشغول طواف شد و در اثناء طواف مجدداً خون ديد، حكم آن همان حكم عارض شدن حدث در اثناء طواف است. ولى اگرخون مستمر باشد و به وظيفه اش عمل كرده، با تحفظ از خروج آن، طواف او صحيح است.(مناسك س 730)
[353] م- مستحاضه پس از تحصيل طهارت براى طواف و نماز آن، بايد مبادرت به عمل نمايد و اگر با رفتن به منزل نتواند مبادرت كند، بايد وضو و غسل خود را نزديك مسجد الحرام انجام دهد (1)(مناسك س 732)
[354] م- اگر مستحاضه در اثناء طواف به جهت اقامه نماز و مانند آن نتواند به طوافش ادامه دهد، اگر از هنگام غسل تا آخر طواف خون قطع بوده طواف صحيح است و در غير اين صورت، احوط آن است كه اين طواف را تمام كند و پس از غسل اعاده نمايد. (2)(مناسك س 733)
[355] م- زن غير سيده (3) خونى كه بعد از تمام شدن پنجاه سال قمرى
ص: 131
مى بيند حكم استحاضه را دارد، هرچند به صفات حيض باشد و تا وقتى كه رسيدن به سن مزبور براى زن اثبات نشده حكم زنان غير يائسه را دارد.(مناسك 726)
[356] م- زنى كه حائض شده، اگر با استفاده از دارو كارى كند كه خون كاملًا قطع گردد به طورى كه در باطن فرج هم خون سه روز استمرار پيدا نكند، خون حيض نبوده است و با انجام وظيفه مستحاضه طواف و نماز او صحيح است. (1)(مناسك س 728)
[357] م- شخصى كه بعد از اعمال متوجه مى شود كه غسل واجبى مانند غسل مس ميت يا نفاس برعهده اش بوده است، چنان چه بعد از آن، غسل جنابت (2) انجام داده كفايت مى كند و عملش صحيح است و الّا حكم كسى را دارد كه طواف خود را باطل انجام داده است.
ص: 132
[358] م- بيمارى كه حدث(بول، غائط، ريح) پى درپى از او خارج مى شود، اگر فرصتى دارد كه مى تواند در آن طواف را با وضو و طهارت بدن انجام دهد، بايد پس از وضو و طهارت بدن، طواف را در آن وقت انجام دهد و اگرچنين فرصتى ندارد اگر مشقت نداشته باشد، براى هر بار كه حدث از او صادر مى شود يك وضو بگيرد هر چند با بردن آب همراه خود در طواف و نماز باشد (1)(مناسك س 750- 738)
[359] م- كسى كه بول يا غائط پى در پى از او خارج مى شود واجب است تا آن جا كه مى تواند از سرايت نجاست به بدن و لباس خود جلوگيرى كند به همان كيفيتى كه در نماز انجام مى دهد.(مناسك س 739)
[360] م- اگر حدث از غير مجراى طبيعى به طور پى درپى خارج مى شود حكم حدثى را دارد كه از مجراى طبيعى به طور پى درپى خارج مى شود كه در دو مسأله قبل گذشت (2)(مناسك س 739)
ص: 133
[361] م- واجب نيست در حال طواف روى طواف كننده طرف جلو باشد بلكه جايز است به يمين و يسار نگاه كند و صفحه صورت را برگرداند بلكه به عقب نگاه كند (1) و مى تواند طواف را رها كند و خانه را ببوسد و برگردد از همانجا اتمام كند.(مناسك، مسأله 635)
[362] م- در حال طواف تكلم كردن و خنده نمودن و شعر خواندن اشكال ندارد لكن كراهت دارد و مستحب است در حال طواف مشغول دعا و ذكر خدا و تلاوت قرآن باشد.(مناسك، مسأله 634)
[363] م- اگر معاذاللَّه در حال طواف معصيتى مانند تماس عمدى با بدن نامحرم انجام شود طوافش باطل نمى شود (2) و اگر درحال احرام كارى كه موجب كفاره است و انجام داده بايد كفاره بدهد. (3)(مناسك س 709)
[364] م- پا گذاردن روى احرامى ديگران و اشيايى كه از افراد در مطاف
ص: 134
مى افتد، مانند ساعت و غيرآن، موجب بطلان طواف نمى شود. (1)(مناسك س 662)
[365] م- اگر قسمتى از شوط را نادرست انجام دهد و در وقتى كه مى خواهد تدارك كند محل دقيق آن مشخص نباشد، براى تدارك بايد از جلوتر شروع كند، با اين قصد كه طواف او از همان جايى كه نادرست بوده ادامه پيدا كند و بقيه مقدمه علميه باشد.(مناسك س 706)
[366] م- در مواردى كه احتياط اقتضا مى كند كه طواف را تكميل كند و نماز بخواند و سپس آن را با نمازش اعاده كند، نمى تواند يك طواف كامل به قصد تمام و اتمام بجا آورد (2)(يعنى چنان چه آن مقدار انجام شده باطل بوده، تمام هفت شوط طوافش باشد و چنان چه صحيح بوده، از طواف دوم به مقدار نقصان طواف اول، طواف باشد) و بعد دو ركعت نماز بخواند. و ترديد در نيت است.(مناسك س 704)
[367] م- اگر كسى مريض يا طفلى را حمل كند و طواف دهد و خودش نيز قصد طواف كند طواف هر دو صحيح است.(مناسك م 633)
[368] م- اگر در طواف، بى اختيار او را ببرند، اعاده آن مقدار لازم است (3) و بايد طواف را صحيح انجام دهد و خودش به اختيار طواف كند و چنان چه ممكن نيست بايد در وقت خلوت طواف نمايد ولى بايد دانست كه منظور از بى اختيار
ص: 135
شدن اين نيست كه در اثر فشار جمعيت تندتر برود، بلكه در اين صورت اگر قدم ها را به اختيار خود بر مى دارد ضرر ندارد و طوافش صحيح است. (1)(مناسك م 640)
[369] م- هرگاه در طواف خانه خدا در چند قدم از طواف اشكالى پيش آمد، مثل اين كه او را بى اختيار بردند، همان چند قدم را بايد از سربگيرد و اگر از حجر الأسود به قصد طواف شروع كند اشكال دارد. و اگر نمى تواند برگردد، با جمعيت بدون قصد طواف برود تا به جايى كه بايد از آنجا طواف را اعاده كند برسد و از آنجا تدارك نمايد. (2)(مناسك م 639 و 641)
[370] م- اگر قسمتى از يك شوط طواف، نادرست انجام شود و شخص بخواهد آن را تدارك كند، لازم نيست از همان مكانى كه طواف اشكال پيدا كرده آن را ادامه دهد، بلكه مى تواند محاذى آن در طرف راست يا چپ آن مكان طواف را تدارك كند و همين طور است مواردى كه طواف درنقطه اى قطع مى شود و شخص مى خواهد آن را تكميل نمايد.(مناسك س 743)
[371] م- اگر به جاى تدارك آن مقدار از شوط كه اشكال پيدا كرده آن را رها كند و شوط ديگرى به جا آورد طوافش اشكال دارد و بايد آن را اعاده كند. (3)(مناسك س 697)
ص: 136
[372] م- در مواردى كه قسمتى از شوط را صحيح انجام نداده، اگر بدون تدارك آن قسمت به طواف ادامه دهد، طواف او صحيح نيست. (1)(مناسك س 711)
[373] م- در عدد دورهاى طواف و سعى و عدد سنگ هاى رمى، در صورتى مى توان به ديگرى اعتماد كرد كه اطمينان به عدد حاصل شود. (2)(مناسك س 712)
[374] م- نائبِ در طواف حج يا عمره، لازم نيست محرم باشد يا لباس احرام در برداشته باشد، بلكه مى تواند طواف نيابى را در غير احرام و با لباس دوخته انجام دهد(مناسك س 705- 751- 752)
[375] م- كسى كه از احرام خارج شده و مى خواهد طواف و نماز را اعاده كند لازم نيست طواف را با لباس احرام انجام دهد (3)(مناسك س 751)
[376] م- كسى كه در بين طواف، شخصى را از روى زمين بلند مى كند، يا چيزى را بر مى دارد و در آن حال نمى داند آيا بدون توجه و قصد طواف، يك يا چند قدم به جلو آمده يا نه، بايد آن مقدار را احتياطاً اعاده كند. (4)(مناسك س 758)
[377] م- اگر قسمتى از طواف اشكال پيدا كند بايد همان قسمت تصحيح
ص: 137
شود و ادامه بعد از آن به قصد طواف، بدون تصحيح آن قسمت، موجب اشكال درطواف مى شود و با آوردن يك شوط بعد از طواف احتياطاً اشكال رفع نمى شود.(مناسك س 763)
[378] م- طواف يعنى هفت شوط كامل و انجام يك يا چند شوط، استحبابش ثابت نيست (1)(مناسك س 745)
[379] م- انجام طواف مستحب براى بانوان، با علم به اين كه نگاه آنان بى اختيار به نامحرم مى افتد و در فشار جمعيت قرار مى گيرند اشكالى ندارد، ولى بهتر است درموارد ازدحام مراعات نمايند.(مناسك س 766)
[380] م- شرائطى كه در طواف واجب ذكرشد، به جز آن چه استثناء شده (2)، در طواف مستحب نيز معتبر است.(مناسك س 7635)
[381] م- كسى كه حمد و سوره نمازش را نمى تواند به طور صحيح تلفظ كند، اگر وقت دارد و مى تواند با تأخير طواف قرائت خود را تصحيح كند، تأخير آن لازم نيست (3) و اگر بعد از طواف، تا قبل از فوات موالات عرفيه، بين طواف و نماز
ص: 138
نتواند غلطهاى خود را درست كند، به هر نحو مى تواند، نماز بخواند. (1)(مناسك س 822- 810)
[382] م- اگر نماز طواف را در غير موضعى كه بايد به جا آورد انجام داد، مثل اين كه در حجر اسماعيل عليه السلام نماز خواند وبعد از آن متوجه شد، بايد نماز را اعاده كند (2)، ولى اعاده ساير اعمال لازم نيست.(مناسك س 815)
[383] م- اگر زن بعد از طواف و قبل از انجام نماز طواف حائض شد، چنان چه وقت وسعت دارد صبر مى كند تا پاك شود و پس از تحصيل طهارت، نماز طواف و بقيه اعمال را انجام دهد و اگر وقت تنگ باشد، براى نماز طواف نائب مى گيرد و سعى و تقصير را به جا مى آورد.(مناسك س 811)
[384] م- اگر زن، نماز طواف را فراموش كرد، يا به جهت جهل به مسأله يا سهواً آن را باطل انجام داد و پس از آن كه متوجه شد حايض گرديد، در وسعت وقت پس از پاك شدن، نماز طواف را به جا مى آورد و اگر بعد از انجام سعى يا تقصير متوجه شد كه نماز را ترك كرده يا باطل انجام داده، اعاده سعى و تقصير لازم نيست.(مناسك س 795)
[385] م- انجام نماز طواف به جماعت كافى نيست (3)، ولى اگر كسى كه حمد و سوره اش درست نيست، بخواهد براى احتياط (4) نماز طوافش را به جماعت بخواند، مى توان در طواف واجب به شخص عادلى كه نماز طواف واجبش را مى خواند اقتدا كند هر چند طواف امام غير طواف ماموم باشد، مثل اين كه در نماز طواف به نماز طواف نساء اقتداء كند.(مناسك 799- 800)
ص: 139
[386] م- كسى كه نمى تواند حمد و سوره و ذكرهاى واجب نماز را به طور صحيح تلفظ كند، جايز نيست از طرف ديگرى براى حج يا عمره نيابت كند، هر چند نيابتش تبرعى باشد و اگر نائب شد احرامش باطل است (1). بلى كسى كه مى تواند ذكرهاى واجب را تصحيح كند، نيابتش جايز است و اگر نايب شد بايد نمازش را تصحيح كند و عمل نيابى را صحيح انجام دهد تا از احرام خارج شود(مناسك س 801- 802)
[387] م- اگر بعد از نماز طواف متوجه شود كه قرائت يا ذكر واجب را صحيح ادا نكرده است، چنان چه احتمال نمى داده است آن چه ادا كرده غلط بوده است نمازش صحيح است (2)(مناسك س 803)
[388] م- كسى كه حمد و سوره و ذكرهاى واجب نماز را صحيح ادا نمى كند، مى تواند جهت انجام عمره مفرده استحبابى يا حج استحبابى محرم شود. (3) ولكن چنان چه مى تواند، بايد نماز خود را تصحيح كند(مناسك س 812)
ص: 140
[389] م- اگر در حال قرائت يا اداى ذكر واجب، او را حركت دادند، به طورى كه استقرار از بين برود، بايد آن مقدارى را كه بدون استقرار بوده مجدداً اعاده نمايد و اگر در حال تكرار نيز از استقرار خارج شد، باز بايد آن را اعاده كند و اما اگر حركت به حدى نباشد كه به استقرار معتبر در نماز ضرر بزند، نبايد آن چه در حال حركت گفته اعاده نمايد، مگر به قصد احتياط، به شرط آن كه وسوسه نباشد(مناسك س 805)
[390] م- انجام طواف مستحب قبل از اعمال عمره تمتع و مفرده و پس از محرم شدن براى حج تمتع وقبل از رفتن به عرفات و پيش از طواف حج يا طواف نساء، به عمره و حج ضرر نمى زند، گرچه احوط ترك طواف مستحبى است. (1)(مناسك س 768)
[391] م- هر شوط از طواف مستحب را نمى توان به نيت يك نفر انجام داد، ولى انجام يك طواف به نيابت از چندين نفر اشكالى ندارد. (2)(مناسك س 769)
ص: 141
«أللَّهُمَّ إنِّي أسْأَ لُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يُمْشى بِهِ عَلى طَلَلِ الْماءِ كَما يُمْشى بِهِ عَلى جُدَدِ الأَرْضِ وَأسْأَ لُكَ بِاسْمِكَ الّذِيْ يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُكَ وَأسْأَ لُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تَهْتَزُّ لَهُ اقْدامُ مَلائِكَتِكَ وَأسْأَ لُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعاكَ بِهِ مُوسى مِنْ جانِبِ الطُورِ فاسْتَجَبْتَ لَهُ وَأ لْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ وَأسْأَ لُكَ بِاسْمِكَ الّذي غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَما تَأخَّرَ وأتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ أنْ تَفْعَلَ بِي كَذا وَكَذا».
و بجاى كذا و كذا حاجت خود را بخواهد.
و نيز مستحب است در حال طواف بگويد:
«أللَّهُمَّ إنِّي إلَيْكَ فَقِيْرٌ وَإنِّي خائِفٌ مُسْتَجِيْرٌ فَلا تُغَيِّرْ جِسْمِي وَلا تُبَدِّلْ إسْمِي».
و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد به خصوص وقتى كه به در خانه كعبه مى رسد اين دعا را بخواند:
«سائِلُكَ، فَقِيْرُكَ، مِسْكِيْنُكَ بِبابِكَ، فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ، ألَّلهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَالْحَرَمُ حَرَمُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ وَهذا مَقامُ الْعائِذِ بِكَ الْمُسْتَجِيرِ بِكَ مِنَ النَّارِ فَأعْتِقْنِي وَوَالِدَيَّ وَأهْلِي وَوُلْدِي وَإخْوانِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ النَّارِ يا جَوادُ يا كَريمُ».
و وقتى كه به حجر اسماعيل رسيد رو به ناودان و سر را بلند كند و بگويد:
«أللَّهُمَّ أدْخِلْنِي الْجَنَّةَ وَأجِرْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ وَعافِنِي مِنَ السُّقْمِ وَأوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِالجِنِّ وَالْإنْسِ وَشَرَّ
ص: 142
فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ».
و چون از حجر بگذرد و به پشت كعبه برسد، بگويد:
«يا ذَا الْمَنِّ وَالطَّوْلِ ياذَا الْجُودِ وَالْكَرَمِ إنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي وَتَقَبَّلْهُ مِنِّي إنَّكَ أ نْتَ السَّمِيْعُ الْعَلِيْمُ».
و چون به ركن يمانى برسد دست به دعا بردارد و بگويد:
«يا أللَّهُ يا وَلِيَّ الْعافِيَةِ وَخَالِقَ الْعافِيَةِ وَرَازِقَ الْعافِيَةِ وَالْمُنْعِمُ بِالْعافِيَةِ وَالْمَنّانُ بِالعافِيَةِ والمُتَفَضِّلُ بِالْعافِيَةِ عَلَيَّ وَعَلى جَمِيعِ خَلْقِكَ يا رَحْمنَ الدُّنْيا وَالآخِرَةِ وَرَحيْمَهُما صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْزُقْنَا الْعافِيَةَ وَتَمامَ الْعافِيَةِ وَشُكْرَ الْعافِيَةِ في الدُّنْيا وَالآخِرَةِ يا أرْحَمَ الرَّاحِمِيْنَ».
پس سر به جانب كعبه بالا كند و بگويد:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي شَرَّفَكِ وَعَظَّمَكِ، وَالْحَمْدُ للَّهِ الَّذي بَعثَ مُحَمَّداً نَبِيّاً وَجَعَلَ عَليّاً اماماً. أللَّهُمَّ اهْدِ لَهُ خِيارَ خَلْقِكَ وَجَنَّبْهُ شِرارَ خَلْقِكَ».
و چون ميان ركن يمانى و حجر الأسود برسد، بگويد:
«رَبَّنا آتِنا في الدُّنيا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّارِ».
و در شوط هفتم، وقتى كه به مستجار (1) رسيد، مستحب است دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد و شكم و روى خود را به ديوار كعبه بچسباند و بگويد:
«أللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ وَهذا مَكانُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ النَّار».
پس به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش بطلبد كه ان
ص: 143
شاء اللَّه تعالى مستجاب خواهد شد، بعد بگويد:
«أللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَالْفَرَجُ وَالْعافِيَةُ. أللَّهُمَّ إنَّ عَمَلِي ضَعيْفٌ فَضاعِفْهُ لِي وَاغْفِرْ لي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي وَخَفِيَ عَلى خَلْقِكَ أسْتَجِيرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ».
و آنچه خواهد دعا كند و ركن يمانى را استلام كند و به نزد حجر الأسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگويد:
«أللَّهُمَّ قَنِّعْنِي بِما رَزَقْتَني وَبارِكْ لِي فِيما آتَيْتَني».
و براى طواف كننده مستحب است در هر شوط، اركان خانه كعبه و حجر الأسود را استلام نمايد و در وقت استلام حجر بگويد (1):
«أمانَتي أدَّيْتُها وَمِيثاقي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوافاةِ».
ص: 144
5
أ
سوم از واجبات عمره نماز طواف است.
[393] م- واجب است بعد از تمام شدن طواف عمره، دو ركعت نماز بخواند؛ مثل نماز صبح.(مناسك، مسأله 773)
[394] م- مى تواند نماز طواف را با هر سوره اى كه خواست بخواند، مگر سوره هاى سجده، (1) و مستحب است در ركعت اول، بعد از «حمد»، سوره «قل هو اللَّه احد» و در ركعت دوم، سوره «قل يا أيها الكافرون» را بخواند.(مناسك، مسأله 774)
[395] م- جايز است نماز طواف را بلند بخواند مثل نماز صبح، يا آهسته مثل نماز ظهر.(مناسك، مسأله 775)
[396] م- شك در ركعات نماز طواف موجب بطلان نماز است (2) و بايد اعاده
ص: 145
كند و بعيد نيست اعتبار ظنّ در (1) ركعات و در ظن در افعال (2) احتياط كند. و در احكام، اين نماز با نماز يوميه مساوى است.(مناسك، مسأله 776 و سؤال 820)
[397] م- احوط آن (3) است كه بعد از طواف، مبادرت به نماز كند و زود بجا آورد. و ميزان، مبادرت عرفيه است، به طورى كه به نظر عرف بين آن دو فاصله نشود و اگر به قدرى فاصله اندازد كه موالات عرفيه به هم بخورد، طواف و نمازش صحيح است. (4)(مناسك، مسأله 777)
ص: 146
[398] م- انجام نماز مستحبى يا عبادت ديگر بين طواف و نماز آن، تا وقتى كه موالات عرفيه به هم نخورده مانعى ندارد. (1)(مناسك س 820 و 807)
[399] م- واجب است اين نماز (2) نزد مقام ابراهيم واقع شود و احتياط (3) واجب آن است كه پشت مقام به جا آورد [به طورى] كه سنگى كه مقام است بين او و خانه كعبه واقع شود و بهتر آن است كه هرچه ممكن باشد نزديكتر بايستد، ليكن نه به طورى كه مزاحمت با سايرين كند.(مناسك، مسأله 778)
[400] م- دراين كه نماز طواف نزد مقام و پشت مقام باشد ملاك نظر عرف است، يعنى بايد به طورى باشد كه عرفاً بگويند نماز را نزد مقام و پشت مقام
ص: 147
خوانده ست و حدّ مشخصى ندارد.(مناسك س 819)
[401] م- اگر به واسطه زيادى جمعيت نتوانست پشت مقام بايستد؛ به طورى كه گفته شود نزد مقام نماز مى كند به واسطه دورى زياد، (1) در يكى از دو جانب به جا (2) آورد در جايى كه گفته شود نزد مقام نماز مى خواند.(مناسك، مسأله 779)
[402] م- اگر ممكن نشد در دو جانب نزد مقام نماز را به جا آورد، بايد ملاحظه نزديكتر را بكند از ميان دو جانب و پشت مقام، و اگر سه طرف مساوى باشند، در پشت نماز بخواند و در دو طرف كافى نيست و اگر دو طرف نزديك تر
ص: 148
از پشت باشند به مقام ولكن هيچ كدام نزد مقام نباشد بعيد نيست جايز بودن اكتفا به پشت، لكن احتياط آن است كه يك نماز در پشت مقام بخواند و يك نماز در يك طرف با ملاحظه نزديكترى و احوط اعاده نماز است در صورت امكان در پشت مقام تا وقتى كه وقت تنگ نشده براى سعى.(مناسك، مسأله 780)
[403] م- اگر با علم و عمد نماز طواف را ترك كرد يا آن را باطل انجام داد و سعى و تقصير نمود، بايد نماز طواف و سعى و تقصير را اعاده نمايد و تا انجام نداده، دراحرام عمره باقى مى ماند. (1)(مناسك س 794)
[404] م- اگر كسى نماز طواف واجب را فراموش كند، بايد هر وقت كه يادش آمد در مقام ابراهيم عليه السلام بجا آورد و به همان دستورى كه در مسأله 406 به بعد ذكر شده عمل نمايد.(مناسك، مسأله 782)
[405] م- اگر نماز طواف را فراموش كند و در بين سعى بين صفا و مروه يادش بيايد، از همانجا سعى را رها كند و برگردد، دو ركعت نماز را بخواند، بعد از آن، سعى را از همانجا (2) تمام كند.(مناسك، مسأله 783)
[406] م- شخصى كه نماز را فراموش كرده و ساير اعمال را كه بعد از نماز بايد عمل كند، عمل كرده، اعاده آنها ظاهراً لازم نباشد، اگرچه احتياط استحبابى در اعاده است.(مناسك، مسأله 784)
[407] م- اگر برگشتن به مسجد الحرام مشكل باشد از براى شخصى كه نماز را
ص: 149
فراموش كرده، بايد هرجا (1) يادش آمد نماز را بجا آورد، اگرچه در شهر ديگر باشد و برگشتن به حرم لازم (2) نيست، اگرچه آسان باشد.(مناسك، مسأله 785)
[408] م- اگر كسى اين نماز را بجا نياورد و بميرد، واجب است بر پسر بزرگِ (3) او، كه آن را قضا كند؛ به نحوى كه در كتاب «صلات» تفصيل داده شده است. و اگر ديگرى بجا آورد كافى است.(مناسك، مسأله 786)
ص: 150
[409] م- جاهل به مسأله، در احكامى كه براى ناسى ذكر شد، شريك است با او.(مناسك، مسأله 787)
[410] م- واجب است بر هر مكلفى كه نماز خود را ياد بگيرد و قرائت و ذكرهاى واجب را پيش كسى درست كند كه تكليف الهى را به طور صحيح بجا آورد، خصوصاً كسى كه مى خواهد به حج برود بايد نماز را تصحيح كند، چون بعضى گفته اند (1) اگر نماز او درست نباشد عمره او باطل است و همچنين حج نيز باطل است. پس علاوه بر آنكه به اين قول، از حجّة الاسلام برائت ذمّه پيدا نمى كند، ممكن است چيزهايى كه در احرام بر او حرام شده بود؛ مثل زن و چيزهايى كه گذشت، بر او حلال نشود. (2)(مناسك، مسأله 788)
[411] م- اگر شخصى نتوانست قرائت يا ذكرهاى واجب را ياد بگيرد، بايد نماز را به هر ترتيبى كه مى تواند خودش به جا آورد و كافى است و اگر ممكن است، كسى را بگمارد كه نماز را تلقين او كند و احتياط آن است كه در مقام ابراهيم به شخص عادلى اقتدا كند، ليكن (3) اكتفا به نماز جماعت نكند؛ چنانكه نايب گرفتن نيز كافى نيست. (4)(مناسك، مسأله 789)
ص: 151
[412] م- نماز طواف را در همه اوقات مى شود خواند مگر آنكه مزاحمت كند با وقت نماز واجب، كه اگر نماز طواف بخواند موجب فوت يوميه شود، پس بايد اول نماز يوميه را بخواند.
(مناسك، مسأله 790)
[413] م- اگر كسى از روى بى مبالاتى مسامحه كرد در ياد گرفتن قرائت و ذكر واجب نماز تا وقت تنگ شد، نماز را به هر نحو كه مى تواند بايد بخواند و صحيح است، ليكن معصيت كار است و احتياط آن است كه به دستور مسأله 418 عمل كند و اگر ممكن است كسى را وادار كند كه تلقين او كند. (1)(مناسك مسأله 791)
ص: 152
[414] م- كسى كه حمد و سوره نمازش را نمى تواند به طور صحيح تلفظ كند، اگر وقت دارد و مى تواند با تأخير طواف، قرائت خود را تصحيح كند، تأخير آن لازم نيست (1) و اگر بعد از طواف تا قبل از فوات موالات عرفيه بين طواف و نماز نتواند غلطهاى خود را درست كند به هر نحو مى تواند نماز بخواند.(مناسك س 822- 810).
[415] م- اگر نماز طواف را در غير موضعى كه بايد بجا آورد انجام داد، مثل اين كه در حجر اسماعيل عليه السلام نماز خواند و بعد از آن متوجه شد، بايد نماز را اعاده كند (2)، ولى اعاده ساير اعمال لازم نيست.(مناسك س 815)
[416] م- اگر زن بعد از طواف و قبل از انجام نماز طواف حائض شد، چنان چه وقت وسعت دارد صبر مى كند تا پاك شود و پس از تحصيل طهارت، نماز طواف و بقيه اعمال را انجام دهد و اگر وقت تنگ باشد براى نماز طواف نائب مى گيرد و سعى و تقصير را به جا مى آورد.(مناسك س 811)
[417] م- اگر زن نماز طواف را فراموش كرد، يا به جهت جهل به مسأله يا سهواً آن را باطل انجام داد وپس از آن كه متوجه شد حايض گرديد، در وسعت وقت پس از پاك شدن، نماز طواف را بجا مى آورد و اگر بعد از انجام سعى يا تقصير متوجه شد كه نماز را ترك كرده يا باطل انجام داده اعاده سعى و تقصير لازم نيست.(مناسك س 795)
ص: 153
[418] م- انجام نماز طواف به جماعت كافى نيست (1) ولى اگر كسى كه حمد و سوره اش درست نيست بخواهد براى احتياط (2) نماز طوافش را به جماعت بخواند مى تواند در طواف واجب به شخص عادلى كه نماز طواف واجبش را مى خواند اقتدا كند هر چند طواف امام غير طواف مأموم باشد مثل اين كه در نماز طواف به نماز طواف نساء اقتداء كند.(مناسك س 799- 800)
[419] م- كسى كه نمى تواند حمد و سوره و ذكرهاى واجب نماز را به طور صحيح تلفظ كند جايز نيست از طرف ديگرى براى حج يا عمره نيابت كند هر چند نيابتش تبرعى باشد و اگر نائب شد احرامش باطل است. (3) بلى كسى كه مى تواند ذكرهاى واجب را تصحيح كند نيابتش جايز است و اگر نايب شد بايد نمازش را تصحيح كند و عمل نيابى را صحيح انجام دهد تا از احرام خارج شود(مناسك س 801- 802)
[420] م- اگر بعد از نماز طواف متوجه شود كه قرائت يا ذكر واجب را صحيح ادا نكرده است چنان چه احتمال نمى داده است آن چه ادا كرده غلط بوده است
ص: 154
نمازش صحيح است. (1)(مناسك س 803)
[421] م- كسى كه حمد وسوره و ذكرهاى واجب نماز را صحيح ادا نمى كند مى تواند براى انجام عمره مفرده استحبابى يا حج استحبابى محرم شود. (2) ولكن چنان چه مى تواند، بايد نماز خود را تصحيح كند.(مناسك س 812)
[422] م- اگر در حال قرائت يااداء ذكر واجب، او را حركت دادند، به طورى كه استقرار از بين برود، بايد آن مقدارى را كه بدون استقرار بوده مجدداً اعاده نمايد و اگر در حال تكرار نيز از استقرار خارج شد باز بايد آن را اعاده كند و اما اگر حركت به حدّى نباشد كه به استقرار معتبر در نماز ضرر بزند نبايد آن چه در حال حركت گفته اعاده نمايد مگر به قصد احتياط به شرط آن كه وسوسه نباشد.(مناسك س 805)
[423] م- نماز طواف استحبابى لازم نيست در نزد مقام ابراهيم باشد بلكه در هر جاى مسجد الحرام جايز است، به خصوص در موقع ازدحام مناسب است مراعات ساير حجاج را بنمايند.(مناسك مسأله 792)
[424] م- در نماز طواف لازم نيست مرد جلوتر از زن بايستد يا بين آن دو فاصله باشد بلكه اگر در كنار هم نيز نماز بخوانند صحيح است. (3)(مناسك س 808)
ص: 155
[425] م- در مواردى كه مكلف مى ترسد اگر نماز طواف را شروع كند در اثنا او را حركت دهند و نمازش راقطع كنند اگر به اميد اين كه بتواند آن را به طور صحيح انجام دهد شروع كند و نماز را به پايان برساند نمازش صحيح است.(مناسك س 809).
مستحبات نماز طواف (1)
[426] م- در نماز طواف، مستحب است بعد از حمد در ركعت اول سوره توحيد و در ركعت دوم سوره جحد را بخواند و پس از نماز، حمد و ثناى الهى را به جا آورد و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و از خداوند عالم طلب قبول نمايد و بگويد (2):
«أللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّي وَلا تَجْعَلْهُ آخِرُ الْعَهْدِ مِنّي. أ لْحَمْدُ للَّهِ بِمَحامِدِهِ كُلِّها عَلى نَعْمائِهِ كُلِّها حَتى يَنْتَهِي الْحَمْدُ إلى ما يُحِبُّ وَيَرْضى، أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْ مِنّي وَطَهِّرْ قَلْبِي وَزَكِّ عَمَلي».
و در روايت ديگر است:
«أللَّهُمَّ ارْحَمْنِي بِطاعَتي ايَّاكَ وَطاعَةِ رَسُولِكَ صلى الله عليه و آله أللَّهُمَّ جَنِّبْنِي أنْ أ تَعَدّى حُدُودَكَ وَاجْعَلْنِي مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَيُحِبُّ رَسُولَكَ وَمَلائِكَتَكَ وَعِبادَكَ الْصّالِحِينَ».
ص: 156
و در بعضى از روايات است كه حضرت صادق عليه السلام بعد از نماز طواف به سجده رفته و چنين مى گفت:
«سَجَدَ لَكَ وَجهِي تَعَبُّداً وَرِقّاً لا إلهَ إلّا أنْتَ حَقّاً حَقّاً الأوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَي ءٍ وَالْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَي ءٍ وَها أنَا ذا بَيْنَ يَدَيْكَ ناصِيَتي بِيَدِكَ فاغْفِرْ لي إنَّهُ لا يَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظيمَ غَيْرُكَ فَاغْفِرْ لِي فإنّي مُقِرٌّ بِذُنُوبي عَلى نَفْسي وَلا يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ».
و بعد از سجده، روى مبارك آن حضرت از گريه چنين بود كه گويا در آب فرو رفته باشد.
ص: 157
6
أ
چهارم از واجبات عمره، سعى بين صفا و مروه است
[427] م- واجب است بعد از بجا آوردن نماز طواف، سعى كند بين صفا و مروه، كه دو كوه معروف اند.(مناسك، مسأله 825)
[428] م- مراد از «سعى» آن است كه از كوه صفا برود به مروه و از مروه برگردد به صفا.
(مناسك، مسأله 826)
[429] م- واجب است سعى بين صفا و مروه هفت مرتبه باشد كه به هر مرتبه شوط گويند؛ به اين معنا كه از صفا به مروه رفتن يك شوط است و از مروه به صفا برگشتن نيز يك شوط است.(مناسك، مسأله 827)
[430] م- واجب است اول از صفا شروع كند و بايد در دور هفتم به مروه ختم شود، و اگر از مروه شروع كند، هر وقت فهميد (1) بايد اعاده كند و اگر در بين سعى بفهمد بايد از سر بگيرد و از صفا شروع كند.(مناسك، مسأله 828)
[431] م- احتياط آن است (2) كه ابتدا كند از جزء اول صفا و از آنجا شروع به
ص: 158
سعى كند و در صورتى كه روى كوه برود و همانطور به نحو متعارف سعى كند كفايت مى كند.(مناسك، مسأله 829)
[432] م- حركت بر قسمتى از كوه صفا و مروه در پايان شوط و آغاز شوط، بعد به صورت هلالى شكل يا مستقيم چنان چه متعارف است ضررى به سعى نمى زند.(مناسك س 867)
[433] م- سعى بين صفا و مروه را مى توان سواره و بر روى محمل انجام داد، چه در حال اختيار و چه با عذر، ليكن راه رفتن افضل است.(مناسك، مسأله 830)
[434] م- طهارت از حدث و خبث و ستر عورت در سعى (1) معتبر نيست، گرچه احوط مراعات طهارت از حدث است.(مناسك، مسأله 831)
[435] م- اگر زن حجاب واجب خود را در سعى مراعات نكند سعى او صحيح است هر چند به واسطه ترك حجاب معصيت نموده است.(مناسك س 885)
[436] م- واجب است سعى را بعد از طواف و نماز آن به جا آورد و اگر عمداً پيش از آنها به جا آورد بايد بعد از طواف و نماز، آن را اعاده كند.(مناسك، مسأله 832)
ص: 159
[437] م- اگر از روى فراموشى مقدم بدارد سعى را بر طواف، اقوى (1) آن است كه آن را اعاده كند و همچنين است اگر از روى ندانستن مسأله مقدم بدارد.(مناسك، مسأله 833)
[438] م- واجب است رفتن و برگشتن از راه متعارف باشد، پس اگر از راه غير متعارف به صفا برود يا به مروه، سعيش باطل است.(مناسك، مسأله 834)
[439] م- اگر بين صفا و مروه را دو طبقه يا چند (2) طبقه كنند و تمام طبقات بين دو كوه باشد، از هر طبقه جايز است سعى كند گرچه احوط (3) سعى از همان راهى است كه از اول متعارف بوده.(مناسك، مسأله 835)
[440] م- اگر طبقه زيرزمينى درست شد و كوه صفا و مروه ريشه دار بود و سعى بين آن دو واقع شد صحيح است على الظاهر و احوط سعى از طبقه روى زمينى است. (4)(مناسك، مسأله 836)
ص: 160
[441] م- واجب است در وقت رفتن به طرف مروه، متوجه به آنجا و وقت رفتن به صفا متوجه به آن باشد. پس اگر عقب عقب برود يا پهلو را به طرف صفا يا مروه كند و برود باطل است، ليكن نگاه كردن به چپ و راست بلكه گاهى به پشت سر اشكال ندارد. (1)(مناسك، مسأله 837)
[442] م- جايز است به جهت استراحت و رفع خستگى، نشستن يا خوابيدن بر صفا يا مروه و همين طور جايز است نشستن يا خوابيدن بين آنها براى رفع خستگى (2) و لازم نيست عذرى داشته باشد بنابر اقوى. (3)(مناسك مسأله 838)
[443] س- اگر قسمتى از سعى را عقب عقب يا به پهلو برود بايد آن مقدرا را تدارك كند و اگر از آن محل گذشته سعى او اشكال دارد و احتياط در اتمام و اعاده است. (4)(مناسك، س 875)
[444] م- جايز است تأخير سعى از طواف و نماز آن، براى رفع خستگى يا
ص: 161
تخفيف گرمى هوا و جايز است بدون عذر تأخير بيندازد تا شب، گرچه احتياط در تأخير نينداختن است.(مناسك، مسأله 839)
[445] م- جايز نيست تأخير انداختن تا فردا بدون عذر؛ از قبيل مرض. (1)(مناسك، مسأله 840)
[446] م- سعى از عبادات است و بايد آن را بانيت خالص براى فرمان خداى تعالى بياورد. (2)(مناسك، مسأله 841)
[447] م- سعى مثل طواف ركن است و حكم ترك آن از روى عمد يا سهو چنان است كه در طواف گذشت.(مناسك، مسأله 842)
[448] م- زياد كردن در سعى بر هفت مرتبه از روى عمد موجب باطل شدن آن است به تفصيلى كه در طواف گذشت.(مناسك، مسأله 843)
[449] م- اگر از روى فراموشى زياد كند بر سعى؛ چه كمتر از يك مرتبه يا بيشتر، سعى او صحيح است و بهتر آن است كه زايد را رها كند، گرچه بعيد نيست كه بتواند آن را به هفت مرتبه برساند. (3)(مناسك، مسأله 844)
با سلام و تحيت، بدينوسيله به استحضار مى رساند: براساس اظهار نظر افراد مورد اطمينان اعزامى ازسوى سازمان حج و زيارت به مكّه مكرّمه و مدينه منوّره، شرايط مسعاى جديد به گونه اى است كه در قسمت صفا، قبل از رسيدن به ديوار سابق(همانجا كه كوه صفا واقع است) ديوار كاذبى گذاشته اند كه زائران از
ص: 162
آنجا بايد نيت كرده سعى را آغاز كنند. حال خواهشمند است بفرماييد كه سعى در مسعاى جديد با شرايط فوق مجزى است يا خير؟
پاسخ ها:
آية اللَّه بهجت: اگر ثابت شود كه عرض مسعاى جديد، در بين كوه صفا و مروه است، مانعى ندارد؛ و گرنه با رعايت اقرب به مسعاى قديم، مجزى است.
آية اللَّه خامنه اى: با توجّه به اعلام و اخبار ثقه و قرائن و شواهد ديگر «مسعاى جديد» ميان دو كوه صفا و مروه واقع است و سعى در آن مجزى است انشاء اللَّه.
آية اللَّه سبحانى: صفا جزئى از كوه ابوقبيس چنان چه مروه جزئى از كوه قعيقعان است.
با در نظر گرفتن قرائن موجود در قسمت مروه و شواهد تاريخى و شهادت گروهى ازمعمّرين مورد وثوق مكّه و مدينه، مسعى گسترده تر از وضع فعلى بوده است. بنابراين سعى در مسعاى جديد سعى بين صفا و مروه است هر چند ادامه اين دو كوه دراين بخش به خاطر ايجاد راه و عوامل ديگر از بين رفته است.
ما شواهد تاريخى و علائم مفيد اطمينان بر وسيع بودن مسعى را در رساله مستقلى نوشته ايم و در آخر جزء پنجم از كتاب حج چاپ شده است علاقمندان براى آگاهى ازمدارك وسيع بودن مسعى مى توانند به آن رساله مراجعه كنند.
آية اللَّه شبيرى زنجانى: سعى در مسعاى جديد مجزى است
آية اللَّه صافى گلپايگانى: به نظر حقير مكلّف بايد وقوع سعى را بين صفا و مروه احراز نمايد و اعتماد بر قول اهل خبره مورد وثوق كه مستند به حس باشد كافى است.
آية اللَّه شاهرودى: بسمه تعالى، سعى بايد بين صفا و مروه باشد و نسبت به مسعاى جديد عده اى از مؤمنين أهل خبره و ثقات اهل خبره شهادت داده اند كه
ص: 163
بين الجبلين مى باشد. لكن جهت احتياط و حصول اطمينان مقدارى بيشتر از علامات موجود به طرف مروه بالا رفته و همچنين به طرف صفا، و انشاء اللَّه مجزى خواهد بود.
آية اللَّه سيستانى: ج. سعى در طبقه دوّم مجزى نيست و سعى در مسعاى جديد، چنان چه مكلّف اطمينان پيدا كند كه كوه صفا و مروه، تا آنجا امتداد داشته و يا براى او ثابت شود كه شهادت ثقه ازاهل خبره، كه معارض ندارد، برآن وجود دارد، سعى از آنجا مانعى ندارد و در غير اين صورت، كسانى كه مى دانند، خروجشان ازاحرام، با اجراى احكام مصدود، مشكل مى شود. ولى اگر نمى دانستند و محرم شدند، بايد بين اعمال عمره مفرده و احكام مصدود، جمع نمايند، يعنى هم از مسعاى جديد سعى كنند و هم قبل از تقصير، يك گوسفند، به عنوان احكام مصدود ذبح كنند.
آية اللَّه نورى همدانى: در فرض سؤال، سعى در مسعاى جديد كه بين دو كوه صفا و مروه قرار دارد، مجزى است.
آية اللَّه مكارم شيرازى: استفاده از مسعاى جديد شرعاً اشكال ندارد و به طورى كه مطّلعين مى گويند كوه صفا ومروه، تنها به مقدارى كه الآن مشاهده مى شود نيست، بلكه از دو طرف ادامه دارد كه قسمت فوقانى كوه را كه در مسعاى جديد قرار داشته و در تعميرات گذشته برداشته اند؛ بنابر اين سعى در مسعاى جديد نيز سعى بين صفا و مروه محسوب مى شود. اضافه بر اين، زيارت خانه خدا در هيچ زمانى نبايد تعطيل شود و به فرض كه مسعاى جديد بين جبلين نباشد، ميسور مسعاى قديم است؛ و الميسور لا يترك بالمعسور.
[450] م- اگر سعى را سهواً كم كند، واجب است آن را اتمام كند هر وقت
ص: 164
يادش بيايد (1) و اگر به وطن خود مراجعت كرده و براى او مشقت ندارد، بايد مراجعت كند و اگر نمى تواند يا مشقت دارد بايد نايب بگيرد.(مناسك، مسأله 845)
[451] م- اگر كمتر از يك مرتبه سعى كرد و بقيه را فراموش كرد بياورد، (2) احتياط واجب آن است كه سعى را از سر بگيرد و اگر بعد از تمام كردن يك مرتبه يا بيشتر، فراموش كرد به هفت مرتبه برساند، جايز است از همانجا سعى را تمام كند، ليكن احتياط آن است كه اگر چهار مرتبه را تمام نكرده، تمام كند و از سر بگيرد. (3)(مناسك، مسأله 846)
ص: 165
[452] م- اگر بعد از فارغ شدن از سعى يا از هر دورى، شك در دُرست آوردن آن كند، اعتنا نكند و سعيش صحيح است و همينطور اگر در بين رفت و آمد، شك در صحيح بجا آوردن جزء پيش كند، اعتنا نكند.(مناسك، مسأله 851)
[453] م- اگر در مروه شك كند كه هفت دفعه رفت و آمد كرده يا زيادتر؛ مثل اينكه شك كند بين هفت و نُه اعتنا نكند و اگر قبل از رسيدن به مروه شك كند كه اين دور هفت است يا كمتر، ظاهراً سعى او باطل است و همچنين است هر شكى كه به كمتر از هفت تعلق بگيرد؛ مثل شك بين يك و سه يا دو و چهار و هكذا.(مناسك، مسأله 852)
[454] م- اگر طواف را در روزى بجا آوَرْد و روز بعد شك كرد كه سعى كرده است يا نه، بعيد نيست بناگذارى بر آوردن، (1) گرچه احتياط در آوردن (2) است،
ص: 166
مگر آنكه بعد از تقصير شك كند كه در اين صورت لازم نيست سعى كند.
(مناسك، مسأله 853)
[455] م- اگر شك كند در عدد رفت و آمدها بعد از تقصير، اعتنا نكند (1) و اگر شك كند بعد از آنكه از عمل فارغ شد و منصرف شد، چون بناگذارى بر اتمام و اعتنا نكردن به شك خالى از اشكال نيست، (2) احتياط آن است كه آنچه احتمال نقص مى دهد اتمام كند خصوصاً اگر شك در ناقص گذاشتن در اين باشد كه عمداً براى حاجتى ترك كرده است سعى را، كه برگردد و اتمام كند كه در اين صورت وجوب اتمام بعيد نيست (3) و اگر شك در زياده دارد و مى داند ناقص نشده اعتنا نكند.(مناسك مسأله 850)
ص: 167
[456] م- كسى كه مى دانسته بايد هفت مرتبه بين صفا و مروه سعى كند و با همين نيت از صفا شروع كرده ولى رفت و برگشت را يك مرتبه حساب كرده و در نتيجه چهارده مرتبه سعى نموده، احتياط آن است كه سعى (1) را اعاده كند، اگرچه اقوى كفايت همان سعى است.(مناسك، مسأله 854)
[457] م- با تمام كردن سعى، حلال نمى شود بر او آنچه حرام شده بود به واسطه احرام.(مناسك م 847)
[458] م- كسى كه در اثناى سعى متوجه شود كه طواف او بيش از هفت شوط بوده، مى تواند به اين نحو احتياط كند كه سعى را تمام نمايد و بعد از فوت موالات عرفيه بين شوط زايد طواف و مقدار باقيمانده تا 14 شوط، طواف و نماز و سعى را اعاده كند و بعد تقصير نمايد.(مناسك س 857)
[459] م- اگر در اثناى سعى براى نوشيدن آب از مسير خود منحرف شد بايد سعى را از همان نقطه كه قطع كرده يا محاذى آن ادامه دهد ولى اگر بدون قطع سعى و با نيت آن به طرف محل آب خوردن برود پس از نوشيدن آب سعى را ادامه دهد مانعى ندارد.(مناسك، س 860)
[460] م- با توجه به اين كه محل سعى مسجد نيست زنان حايضى كه مجبور هستند براى طواف نائب بگيرند سعى را بايد خودشان پس از اين كه نايب، طواف و نماز را به جا آورد انجام دهند.(مناسك س 862)
ص: 168
[461] م- در زمان حاضر كه مسير رفت و برگشت و محل ويژه حركت چرخ ها از هم تفكيك شده، اگر سعى در محل عبور چرخ ها، و يا برخلاف جهت ساير سعى كنندگان سعى نمايد اشكال ندارد، ولى نبايد مزاحم ديگران شود.(مناسك س 865)
[462] م- زيادى در سعى جهلًا، بنابر احتياط موجب بطلان سعى است. (1)(مناسك س 871)
[463] م- اگر كسى در حال سعى، بعد از گذشتن از مكان هروله به گمان اين كه هروله لازم بوده برگردد و مقدارى را كه به صورت عادى سير كرده با هروله تكرار كند سعيش اشكال دارد.(مناسك س 866) (2) [464] م- شخصى كه در حال سعى، به جهت كنترل همراهان خود در حين سعى، گاهى به عقب بر مى گشته و بدون توجه مجدداً همان مسافت را طى كرده سعيش اشكال دارد و بايد سعى را اعاده كند. (3)(مناسك س 877)
[465] م- كسى كه نمى تواند بدون سوار شدن در چرخ هاى معمولى در مسعى سعى كند ليكن تمكن مالى ندارد، اگر مى تواند با چرخ سعى كند و لو با فروش چيزى يا قرض بايد خودش سعى كند و استنابه صحيح نيست مگر آن كه مشقت و حرج در كار باشد.(مناسك س 872)
ص: 169
[466] م- اگر كسى سعى خود را رها كرده و از ابتدا يك سعى كامل انجام داده سعى او اشكال دارد (1) و بايد سعى را اعاده كند.(مناسك س 873)
[467] م- افرادى كه بر روى چرخ و امثال آن سعى مى نمايند بايد در حال سعى بيدار (2) باشند.(مناسك، استفتاءات جديد سؤال 19)
ص: 170
7
أ
پنجم از واجبات عمره مفرده حلق يا تقصير است. (1)
[468] م- واجب است بعد از آنكه سعى كرد حلق ياتقصير كند، يعنى قدرى از ناخن ها يا قدرى از موى سر يا شارب يا ريش را بزند و يا سر خود را بتراشد و بهتر آن است كه اكتفا به زدن ناخن نكند (2) و از موى قدرى بزند، بلكه موافق احتياط است.(مناسك، مسأله 888)
[469] م- در تقصير، كندن مو كافى نيست بلكه ميزان كوتاه كردن است به هر وسيله اى باشد و اكتفا به كوتاه كردن موى زير بغل و نحو آن مشكل است و احوط (3) در تقصير، گرفتن ناخن يا چيدن ريش يا شارب يا موى سر است. (4)(مناسك، مسأله 894)
[470] م- اين عمل نيز از عبادات است و بايد با نيت پاك و خالى از قصد غير اطاعت خدا بياورد و اگر ريا كند موجب باطل شدن عمره اش مى شود مگر آنكه جبران كند.(مناسك، مسأله 889)
ص: 171
[471]- كسى كه بعد از سعى در عمره تمتع تقصير كرد، و سپس به شك افتاد كه آيا تقصيرى كه كردم صحيح است يا نه، اگر در حال عمل، عالم به مسأله و ملتفت بوده، اشكال ندارد. (1) و به شك خود اعتناء نكند.(مناسك س 896)
[472]- در عمره مفرده، اگر كسى تقصير را عمداً يا از روى جهل و نسيان ترك نمود و طواف نساء را انجام داد، بايد تقصير نمايد و طواف نساء را اعاده نمايد (2) و فرقى بين صور عمد و سهو و علم و جهل نيست على الأحوط.(مناسك، س 908- 898)
[473]- لازم نيست تقصير را به دست خود انجام دهد بلكه مى تواند توسط ديگرى تقصير كند و لازم نيست ديگرى شيعه باشد.(مناسك س 899)
[474] م- كسى كه بخواهد ديگرى را حلق نمايد، نمى تواند قبل از اينكه خودش حلق يا تقصير كند سر او را بتراشد ولى مى تواند ناخن ديگرى را براى تقصير بگيرد و ازاله موى ديگرى نيز قبل از خارج شدن از احرام جايز نيست ولو براى تقصير. (3)(مناسك، مسأله 1146)
[475] م- كسى كه از روى فراموشى يا ندانستن مسأله، بعد از طواف و نماز آن تقصير كرد چيزى بر او نيست، ولى بايد بعد از سعى، تقصير را اعاده نمايد تا از احرام خارج گردد.(مناسك س 901)
[476] م- كسى كه تقصير يا حلق عمره مفرده را انجام نداده يا باطل انجام داده
ص: 172
است و براى عمره تمتع يا عمره مفرده ديگرى محرم شده، احرامش باطل است و بايد با تقصير يا حلق از احرام عمره مفرده خارج شود و در اين حكم فرقى نيست كه ترك حلق و تقصير و يا باطل انجام دادن آن عمدى باشد يا سهوى.(مناسك س 897)
[477] م- حلق و يا تقصير عمره مفرده را لازم نيست بلافاصله پس از سعى انجام دهد، بلكه در وسعت وقت نيز مى تواند در هر جايى كه خواست انجام دهد. بنابراين كسى كه حلق يا تقصير عمره مفرده را فراموش كرده و در وطن يادش آمده، در همان جا حلق يا تقصير نموده ولى بايد طواف نساء را اعاده كند. (1) و اگر نمى تواند براى طواف نساء برگردد يا مشقت دارد، نائب بگيرد.(مناسك س 898)
[478] م- اگر سعى را ترك كند، يا آن را ناقص انجام دهد، يا سعيش باطل باشد و با اين حال تقصير كند، بايد سعى را تدارك كند و با اين حلق يا تقصير از احرام خارج شده است. (2)(مناسك س 882- 906)
[479] م- در حلق مستحب است از جانب راست پيش سر ابتدا كند و اين دعا را بخواند:
«أللَّهُمَّ أعْطِني بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيامَةِ».
(مناسك م 1171)
ص: 173
ششم و هفتم از واجبات عمره مفرده طواف نساء و نماز آن است
[480] م- كيفيت طواف نساء و نماز آن به همان نحو است كه در طواف عمره و نماز آن گذشت بدون هيچ تفاوتى، مگر در نيت كه به نيّت طواف نساء و نماز آن به جا مى آورد.(مناسك م 1174)
[481] م- طواف نساء را در عمره مفرده بايد بعد از تقصير و يا سر تراشيدن به جا آورد و اگر به جهت فراموشى و يا به هر دليل ديگرى آن را مقدم كرد بايد بعد از تقصير يا سرتراشيدن آن را اعاده كند (1) و اگر خودش نمى تواند آن را انجام دهد مثل اين كه به وطن برگشته بايد براى طواف نائب بگيرد.(مناسك س 1209- 181- 898)
[482] م- كسى كه در عمره مفرده تقصير يا حلق را عمداً يا از روى جهل و نسيان ترك نمود و طواف نساء را انجام داد، بايد تقصير يا حلق نموده و طواف نساء را اعاده كند (2) و چنانچه به وطن برگشته، مى تواند در همانجا تقصير يا حلق نمايد و براى طواف نساء در صورت تمكن نداشتن ازمراجعت نائب بگيرد.(مناسك س 898)
[483] م- اگر شخصى چندين عمره مفرده بجاى آورده باشد و در هيچ كدام طواف نساء نكرده باشد يك طواف نساء براى تمام آن ها كفايت مى كند. (3)(مناسك م 1203)
[484] م- احتياط آن است كه نايب در طواف نساء، نيت مافى الذمه كند، گرچه مى تواند به نيت منوب عنه انجام دهد. (4)(مناسك م 1404)
ص: 174
[485] م- اگر قصد كند طوافى كه پس از حلق يا تقصير واجب است را انجام دهد طواف او صحيح است هر چند نداند كه عنوان آن طواف نساء است بلكه خيال كند عنوان ديگرى دارد مثل اين كه تصور كند طواف واجب برزن طواف رجال است.(مناسك س 1208)
[486] م- تا طواف نساء و نماز آن را انجام نداده، حرمت مطلق (1) استمتاع از همسر باقى است، ولى اگر پس از شوط چهارم (2) با همسرش مواقعه كند كفاره ندارد.(مناسك س 1205- 1211)
[487] م- اگر شك كند كه طواف نساء را انجام داده يا نه، اگر التفات به وجوب طواف نساء نداشته بايد طواف نساء را انجام دهد (3) و همچنين است در صورت التفات على الأحوط (4) بلكه خالى از قوت نيست.(مناسك س 1210)
[488] م- نائب در حج يا عمره اگر طواف نساء را ترك كند استمتاع از همسر براى او حلال نمى شود و بر او واجب است تا زنده است خودش آن را انجام دهد و اگر نمى تواند نائب بگيرد (5)(مناسك س 1215)
ص: 175
[489] م- اگر طواف نساء را در عمره مفرده يا حج ترك كند و براى عمره تمتع يا مفرده يا حج محرم شود احرام جديد او صحيح است و چنان چه طواف نساء را تدارك نكند، طواف نساء احرام دوم از آن كفايت مى كند. (1)
[490] م- در تقصيرهايى كه درعمره كرده است، در غير از صيد احتياط واجب (2) آن است كه گوسفند يا غير آن را در مكه سر ببرد و اگر در حج تقصير كرد در منا سر ببرد و اگر ترك كرد آن را در برگشت به محل خود درمحل خود بكشد و صدقه بدهد. وكفاره صيد اگر در عمره بود جاى كشتن آن مكه و اگر درحج بوده منى است.(مناسك م 1317- 1354- جامع الفتاوى عمره م 492)
[491] م- شرايطى كه براى هَدْى است كه در حج تمتع بايد ذبح كند، هيچ يك در حيوانى كه براى كفاره تقصير بايد قربانى كند معتبر نيست پس مى تواند گوسفند خصى و معيوب را براى كفاره قربانى كند. (3)(مناسك م 1327)
[492] م- غير از هَدْى تمتع، از هَدْى هايى كه براى كفاره يا چيز ديگر بر انسان
ص: 176
واجب مى شود، نمى تواند شخص كفاره دهنده از گوشت آنها بخورد (1) و اما از قربانى استحبابى جايز است بخورد.(مناسك م 1328)
ص: 177
و مسجد النبى دارد و در تمام مكه و مدينه جارى نيست بلى اختصاص به مسجد اصلى ندارد و در جاهاى توسعه داده شده مسجد هم جارى است، هرچند احتياط، اقتصار بر مسجد اصلى است پس در تمام مسجد فعلى مسافر مى تواند نماز را تمام بخواند همانطور كه مى تواند شكسته بخواند.(مناسك م 1316)
ص: 178
[496] م- وقتى كه در مسجد الحرام يا مسجد النبى صلى الله عليه و آله نماز جماعت منعقد شد مؤمنين نبايد از آنجا خارج شوند (1) و نبايد از جماعت تخلف كنند و بايد با ساير مسلمين به جماعت نماز بخوانند.(مناسك م 1313)
[497] م- نمازى كه با جماعت اهل تسنن خوانده مى شود صحيح است و نياز به اعاده ندارد. (2)(مناسك م 1313- 1339)
[498] م- در مكه و مدينه در مسافرخانه و هتل نبايد نماز را به جماعت بخوانند (3) و مى توانند در جماعت ساير مسلمين در مساجد شركت كنند و نماز را به جماعت بخوانند.
[499] م- نمازى كه با اهل تسنن خوانده شود اگر معلوم نيست با نظر اهل تسنن هم موافق باشد مثل اين كه در آن، به پشت نماز گزاران صف جلو سجده شود و يا
ص: 179
اتصال صفوف به نحوى كه آنان لازم مى دانند مراعات نشود بايد آن نماز را اعاده كند.(مناسك م 1339)
[500] م- در نماز جماعت اهل تسنن در مسجد الحرام كه صف هاى آن دائره اى شكل است زائرين نيز اگر به صورت دائره اى بايستند نياز به اعاده ندارد. (1)(مناسك س 1336)
[501] م- در مواردى كه نماز جماعت اهل تسنن صحيح است لازم نيست (2) اتصال صفوف به نحوى باشد كه شيعه آن را معتبر مى داند، بلكه اگر جماعت به نظر اهل تسنن صحيح باشد كافى است(مناسك، استفتاءات جديد 20- و س 1339- جامع الفتاوى عمره م 501)
ص: 180
[502] م- در شب هاى مهتابى، نماز صبحى را كه با جماعت ساير مسلمين مى خواند صحيح است و نياز نيست بعد از روشن شدن هوا دوباره بخواند (1)(مناسك س 1343)
[503] م- در مسجد النبى صلى الله عليه و آله سجده كردن روى فرش هاى مسجد مانع ندارد (2) و مهر گذاشتن جايز نيست و لازم نيست (3) در جايى كه سنگ است نماز بخوانند و لازم نيست حصير يا نحو آن با خود ببرند، ولى اگر مراعات كنند كه موجب وهن نشود و حصير براى جانماز با خود داشته باشند و روى آن نماز بخوانند، به طورى كه متعارف ساير مسلمين است اشكال ندارد، ليكن تأكيد مى شود از عملى كه موجب هتك و انگشت نما شدن باشد اجتناب
ص: 181
نمايند.(مناسك م 1334)
[504] م- سجده كردن بر پشت دست صحيح نيست بنابراين كسى كه در مسجد الحرام و مسجد النبى به پشت دست سجده كند بايد نماز خود را اعاده كند مگر اين كه جاهل قاصر باشد (1) و اگر نماز طواف را به اين كيفيت خوانده حكم كسى را دارد كه نماز طواف را ترك كرده مگر اين كه جاهل قاصر باشد كه نمازش صحيح است.(مناسك س 1342)
[505] م- در مسجد الحرام و مسجد النبى صلى الله عليه و آله و ساير مساجد اگر نماز مغرب را با جماعت اهل تسنن بخواند كافى است هر چند حُمره مشرقيه زائل نشده باشد (2) و مى تواند بلافاصله بعد از آن نماز عشاء را بخواند ولى اگر وقت عشاء داخل نشده بايد صبر كند.(مناسك س 1341)
[506] م- در مسجد الحرام و مسجد النبى صلى الله عليه و آله حائض و جنب نمى توانند از قسمت هاى توسعه يافته (3) نيز عبور نمايند.(مناسك س 1340)
ص: 182
[507] م- كسى كه در مسجد الحرام يا مسجد النبى صلى الله عليه و آله جنب شده، اگر امكان تيمم باشد و تيمم كردن كمتر از خارج شدن از مسجد وقت مى گيرد بايد براى خروج، تيمم بدل از غسل جنابت كند و سپس خارج شود و اگر بيشتر وقت مى گيرد بايد فوراً از مسجد خارج شود.(مناسك س 1348)
[508] م- اگر در حرم چيزى پيدا كرد، برداشتن آن كراهت شديد دارد، بلكه احتياط (1) در برنداشتن است. (2) [509] م- اگر «لقطه» حرم را برداشت، و از يك درهم كمتر باشد مى تواند (3) قصد تملك آن را بكند و آن را مصرف كند و ضامن صاحبش نيست و چنانچه تملك نكرد و تفريط نكرد ضامن نيست، ولى اگر بدون تملك نگاه داشت و در نگاهدارى كوتاهى و تفريط كرد ضامن است، (4) و اگر قصد تملك كرد و صاحبش قبل از تلف شدن پيدا شد بايد آن را به صاحبش رد كند به احتياط واجب. (5)
ص: 183
[510] م- اگر لقطه را كه در حرم برداشت، يك درهم يا بيشتر ارزش داشت (1)، بايد يك سال تعريف كند واز صاحبش جستجو كند، پس اگر نيافت او را بعداز يك سال، مخير است بين دو امر (2):
يكى آنكه آن را براى صاحبش حفظ كند، در اين صورت اگر در نگاهدارى كوتاهى نكرد ضامن نيست در صورت تلف.
دوم آنكه براى صاحبش صدقه بدهد، لكن اگر صاحبش پيدا شد و راضى به صدقه نشد بايد عوضش را به او بدهد (3) و جايز نيست آن را تملك كند و اگر تملك كند مالك نمى شود و ضامن هم مى شود.
ص: 184
جديد 12 و جامع الفتاوى عمره م 515)
[512] م- برداشتن قرآن هاى مسجد الحرام بدون اين كه آنها رااز متصدى مربوطه بگيرند جايز نيست هر چند برروى آنها علامت وقف نباشد و چنان چه برداشتند بايد برگردانده شود.(مناسك س 1346)
[513] م- اگر هزينه سفر حج يا عمره شخصى را كسى بدهد كه اهل پرداخت خمس نيست، چنان چه آن شخص يقين به وجود خمس در آن مال را ندارد اشكال ندارد و اگر يقين به وجود خمس در مال مذكور را دارد خمس آن را پرداخت كند و احرام و قربانى را از مال حلال تهيه نمايد.(مناسك س 1351).
[514] م- آداب و مستحبات ديگر در مكه معظّمه از اين قرار است:
1- زياد ذكر خدا نمودن و خواندن قرآن.
2- ختم نمودن قرآن.
3- خوردن از آب زمزم و بعد از خوردن، اين دعا را بخواند:
«أللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً، وَرِزْقاً واسِعاً، وَشِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ».
و نيز بگويد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَالشُّكْرُ للَّهِ».
4- نظر نمودن به كعبه و بسيار تكرار كردن آن.
5- در هر شبانه روز ده مرتبه طواف نمودن (1)؛ در اول شب سه طواف، در
ص: 185
آخر شب سه طواف، پس از دخول صبح دو طواف و بعدازظهر دو طواف.
6- هنگام توقف در مكه، به عدد ايام سال؛ يعنى سيصد و شصت مرتبه طواف نمايد و اگر اين مقدار نشد پنجاه و دو مرتبه و اگر آن هم ميسور نشد هر مقدارى كه بتواند.
7- به خانه كعبه داخل شود؛ (1) خصوصاً كسى كه سفر اول او است و مستحب است قبل از دخول غسل بنمايد و در وقت داخل شدن بگويد:
«أللَّهُمَّ إنَّكَ قُلْتَ وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً فَآمِنِّي مِنْ عَذابِ النَّارِ».
پس دو ركعت نماز بين دو ستون بر سنگ قرمز بگذارد. در ركعت اول بعد از حمد، «حم، سجده» و در ركعت دوم بعد از حمد، پنجاه و پنج آيه از ساير جاهاى قرآن بخواند.
8- دو ركعت نماز خواندن در هر يك از چهار زاويه كعبه، و بعد از نماز اين دعا را بخواند:
«أللَّهُمَّ مَنْ تَهَيَّأ أوْ تَعَبَّأ أوْ أعَدَّ أوِ اسْتَعَدَّ لِوِفادَةٍ إلى مَخْلُوقٍ رَجاءَ رِفْدِهِ وَجائِزَتِهِ وَنَوافِلِهِ وَفَواضِلِهِ فَالَيْكَ يا سَيِّدِي تَهْيِئَتِي وَتَعْبِئَتِي وَإعْدادي وَاسْتِعْدادي رَجاءَ رِفْدِكَ وَنَوَافِلِكَ وَجائِزَتِكَ، فَلا تُخَيِّبِ الْيَوْمَ رَجائِي يا مَنْ لا يَخِيبُ عَلَيْهِ سائِلٌ وَلا يَنْقُصُهُ نائِلٌ فَانِّي لَمْ آتِكَ الْيَوْمَ بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدَّمْتُهُ وَلا شَفاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ وَلكِنِّي أتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالظُّلْمِ وَالْإساءَةِ عَلى نَفْسِي فَانَّهُ لا حُجَّةَ لِي وَلا عُذْرَ فأسْأَلُكَ يا مَنْ هُوَ كَذلِكَ أنْ تُصَلِّي عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَتُعْطِيَنِي مَسْأَلَتِي وَتَقْلِبَني بِرَغْبَتي وَلا تَرُدَّنِي مَجْبُوهاً مَمْنُوعاً وَلا خائِباً يا عَظِيمُ يا عَظِيمُ يا عَظِيمُ أرْجُوكَ لِلْعَظِيمِ،
ص: 186
أسْأَ لُكَ يا عَظِيمُ أنْ تَغْفِرَ لِيَ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ لا إلهَ إلّاأَنْتَ».
و مستحب است هنگام خروج از كعبه، سه مرتبه
«اللَّهُ أكْبَرُ»
بگويد، پس بگويد:
«أللَّهُمَّ لا تَجْهَدْ بَلاءَنَا رَبَّنا وَلا تُشْمِتْ بِنا أعْداءَنا فَانَّكَ أنْتَ الضَّارُّ النَّافِعُ».
بعداً پايين آمده و پله ها را دست چپ قرار داده كعبه را استقبال نمايد و نزد پله ها دو ركعت نماز بخواند.
ص: 187
ص: 188
ص: 189
[515] م- بر ولىّ واجب نيست كودكى را كه همراه خود به مكه آورده براى حج يا عمره محرم كند، ولى اگر او را محرم كرد بايد وظايف و اعمال را مطابق آنچه در مناسك ذكر شده انجام دهد و گرنه در بعضى صور طفل در احرام باقى مى ماند (1) و تا تدارك نكند نمى تواند ازدواج نمايد.(مناسك، س 105)
[516] م- انجام عمره براى كودك مميز مستحب و صحيح است اگرچه ولىّ او اذن ندهد. (2)(مناسك م 7. جامع الفتاوى م 2)
[517] م- مستحب است ولىّ طفل غير مميز او را محرم كند (3) به اين صورت
ص: 190
كه لباس احرام به او بپوشاند و نيت كند كه اين طفل را محرم مى كنم براى حج، يا اين طفل را معتمر مى كنم به عمره تمتع و اگر مى شود تلبيه را به او تلقين كند و الّا خودش به عوض او بگويد.(مناسك م 8)
[518] م- بعيد نيست كه ولىّ در اين امر كسى باشد كه كفيل بچه و نگهدار او است اگر چه ولىّ شرعى نباشد.(مناسك م 9) (1) [519] م- بعد از آن كه طفل محرم شد يا او را مُحرم كردند، بايد ولىّ، او را از محرمات احرام بازدارد (2) و اگر مميّز نيست خود ولىّ او را از محرّمات حفظ كند.(مناسك م 10)
[520] م- بعد از اين كه طفل محرم شد اگر محرّمات احرام را بجا آورد يا ولىّ
ص: 191
او را از آنها بازنداشت كفاره بر ولىّ طفل است نه بر مال طفل، بنابر اقوى در صيد و بنابر احتياط واجب در غير صيد. (1)(مناسك م 11)
[521] م- بر ولىّ طفل لازم است او را وادار كند تا تمام اعمال را بجا آورد و اگر نمى تواند ولىّ او به نيابت طفل بجا آورد. (2)(مناسك م 13)