سرشناسه : نواب، عبدالفتاح
عنوان و نام پديدآور : غزوه حمراء الأسد: مرحله دوم غزوه احد/عبدالفتاح نواب.
مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1387.
مشخصات ظاهری : 24 ص.:مصور؛.م س 21×12
شابک : 2000 ریال :978-964-540-114-4
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع : غزوه حمراء الأسد.
رده بندی کنگره : BP24/45/ح8 ن9 1387
رده بندی دیویی : 297/937
شماره کتابشناسی ملی : 1228435
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
هر كس به سرنوشت پيشينيان با نگاه ويژه خويش مى نگرد و يافته هاى تاريخى گذشتگان را بر آيندگان گزارش مى كند. ارزش آگاهى از راه رفته آنان آنگاه سودبخش است كه تابلوى راهنماى فرزندان دوره هاى بعد باشد، الگو دهد، توان تصميم سازى بخشد، حيرت زدايى نمايد.
غزوه حمراءالأسد هر چند بدون خون ريزى و كشتار بود و با نمونه هاى غزوات ديگر بسيار فرق مى كرد ولى شرايط خاص زمانى به گونه اى بود كه كمترين زمان نبايد از دست مى رفت. هر كسى نبايد در اين مرحله وارد مى شد، نه آنان كه به بهانه اى در مسير احد راه خود را از پيامبر(ص) جدا كردند و نه آنان كه در دامنه احد فرياد يارى خواهى حضرتش را ناديده گرفتند و يا از فراز رمات
ص: 8
برق غنايم به زيرشان آورد.
مردان مرد بايد همراه خاتم رسولان مدال دار اسوه آيندگان گردند.
خواننده اين سطور زمانى از پيام فداكارى جانبازان احد الهام مى گيرد كه لختى درنگ كند و بنگرد امروز كجاى ميدان ايستاده تا بفهمد اگر ديروز بود كجا مى بود.
مؤلف
ص: 9
عصر روز شنبه، هفتم شوال سال سوم هجرى(1) پيامبر اعظم(ص) همراه با رزمندگان اسلام از رزمگاه احد به سوى مدينه بازگشتند. ياران آن حضرت، غم از دست دادن عزيزانشان را با زنده ماندن پيامبر(ص) در آن صحنه سخت، فراموش كردند و برخى از آنان با چهره اى گشاده، شكرگزارى خود را از زنده بودن پيامبر(ص) ابراز مى داشتند. فرداى آن روز، هشتم ماه شوال، پيامبر(ص) پس از نماز صبح با الهامات الهى مأمور شد به تعقيب دشمن در منطقه حمراءالأسد و جنوب مدينه بپردازد.
بلال مأمور شد تا دستور پيامبر(ص) را ابلاغ كند:
ص: 10
كسانى كه در غزوه احد مجروح شدند، آماده حركت براى تعقيب دشمن در حمراءالأسد باشند.(1) مسلمانان مجروح كه با سختى خود را براى برپايى نماز صبح رسانده بودند، مطلع شدند كه بايد همين امروز حركت كنند. جاى درنگ نبود، دشمن در منطقه روحا(هشت كيلومترى جنوب حمراءالأسد)، پس از تحليل جنگ احد، در انديشه حمله به مدينه و به زعم خود كشتن پيامبر(ص) و غارت اموال مسلمانان بود.
عبدالله بن امّ مكتوم مأموريت يافت در مدينه، به جاى رسول الله(ص) امام جماعت باشد. مجروحان و جانبازان احد، همراه پيامبر(ص) به سوى حمراءالأسد حركت كردند، در حالى كه پرچمدار اين لشكر على(ع)(2)، خود ده ها زخم بر تن داشت و خم به ابرو نمى آورد! با اين حال بايد به پيش مى رفتند تا دشمن را به عقب نشينى وادارند و آنان را از حمله به مدينه مأيوس كنند. در اين سفر جهادى، جانبازان غيرتمند به جاى استراحت، داوطلبانه خدمتگزارى جانبازان مصدوم تر را به عهده گرفتند تا كاروان جان بر كف، دستور پيامبر(ص) را به انجام رسانند.
در بين رزمندگان، تنها جابر بن عبدالله انصارى بود
ص: 11
كه در احد(به دليل درخواست پدرش براى ماندن نزد هفت خواهرش) شركت نداشت و از پيامبر(ص) درخواست كرد اكنون كه پدرم «عبدالله بن عمرو بن حرام» در احد شركت كرد و به شهادت رسيد، اجازه دهيد من توفيق همراهى شما را در حمراءالأسد داشته باشم و پيامبر(ص) تنها با حضور وى موافقت فرمود.(1)
در روز(هنگام ظهر) يكشنبه، هشتم شوال، لشكر اسلام در حمراءالأسد(هشت ميلى جنوب مدينه) اردو زد و رزمندگان مأمور شدند جهت فراوان نشان دادن ياران پيامبر(ص)، شب ها هر كدام در چند نقطه آتش روشن كنند، بنابراين روزها به جمع آورى هيزم و چوب و شب ها به روشن كردن منطقه با شعله هاى آتش مى پرداختند.
نيروهاى اطلاعاتى قريش، سران كفر را از حضور نيروهاى اسلام، مطلع ساختند. صفوان بن اميه، به پيروزى نسبى لشكر مكه قانع بود ولى ابوسفيان خواهان خاموش كردن خورشيد محمدى(ص) بود. او به خيال خام خود
ص: 12
مى گفت: «قد قتلنا صناديد القوم فلو رجعنا استأصلناهم.»(1)
حارث ابن هشام، عمرو بن العاص، خالد بن وليد و عكرمه بن ابى جهل كه پدرش در جنگ بدر كشته شده بود نيز در انديشه هجوم به مدينه و غارت اموال مسلمانان و كشتن پيامبر(ص) بودند.(2)
هنگامى كه آفتاب روز دوشنبه، نهم شوال، منطقه را روشن ساخت، معبد خزاعى، رئيس قبيله خزاعه، پس از ديدار با پيامبر(ص) و ابراز همدردى نسبت به شهادت حضرت سيدالشهداء حمزه بن عبدالمطلب(ع)، در گذر از منطقه روحا، ابوسفيان را ديد.
ابوسفيان از او پرسيد: از محمد [(ص)] چه خبرى دارى؟ او بى درنگ پاسخ داد: او با لشكرى بزرگ كه مانند آن را نديده ام، به سوى شما در حركت است. مردم مدينه- اوس و خزرج- همه آمده اند و طولى نمى كشد كه پيشانى اسبان آنان، از پشت تپه ها آشكار خواهد شد.
ابوسفيان كه گمان مى كرد با ضربات خود، پيامبر(ص) و ياران آن حضرت را به ستوه آورده، انتظار شنيدن چنين سخنانى را نداشت و به ياد شجاعت
ص: 13
پيامبر(ص) در جنگ بدر افتاد و از اين كه سرسختى او موجب شكست ديگرى بر مشركين گردد، از تصميم خود منصرف شد و نظر صفوان بن اميه را قبول كرد.
كاروان قريش كه در روحا اردو زده بود، براى حركت نيازمند به زمان بود تا خود را تجهيز و به راه افتد. از طرفى طبق گزارش معبد خزاعى، لشكر پيامبر(ص) به نزديكى روحا رسيده بود. بنابراين ابوسفيان چاره را در اين ديد تا جهت كسب فرصت، به پيامبر(ص) اطلاع دهد به زودى به سوى شما حمله خواهيم كرد.
ابوسفيان از گروهى از افراد عبدالقيس- كه قصد داشتند به مدينه بروند- خواست در مسير حركت خود در حمراءالأسد، پيغام او را به پيامبر(ص) برسانند كه نيروهاى كمكى قريش رسيده اند و آنان به زودى به شما حمله خواهند كرد.(1) پيامبر توصيه هاى لازم را فرموده بود و از اين خبر، هراسى به خود راه نداده، فرمودند:(حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ)
ص: 14
روز بعد لشكر قريش هيچ اقدامى نكرد، لذا پيامبر(ص) از اصحاب خود خواست كسى از وضعيت مشركان گزارش دهد. على(ع) اعلام آمادگى كرد و طبق دستور پيامبر(ص)، به اردوگاه دشمن نزديك شد و حركات و رفتار آنان را بررسى و خدمت پيامبر گزارش داد كه: دشمن اسب ها را رها كرده و در حال تجهيز شتران است. اين عمل، نشانه قصد بازگشت مشركان به مكه بود. پيامبر اكرم(ص) پس از توقف اطمينان بخش، روز بعد به همراه اصحاب و ياران به مدينه بازگشت و هفته اى را پشت سر گذاشت كه دو غزوه مهم در آن واقع شده بود.
در اين كه پيامبر(ص) جمعه آن هفته، در مسجدالنبى(ص) خطبه جمعه ايراد كرده، اختلافى نيست؛ به ويژه آن كه عبدالله بن ابى بن سلول، با شرمندگى مى خواست مانند گذشته(بعد از جنگ بدر) سخنى بگويد، ولى مسلمانان مانع او شدند و به خاطر اقدامش در ايجاد اختلاف بين ياران پيامبر(ص)، او را نكوهش كردند؛ ولى طبرسى از كتاب ابان بن عثمان نقل مى كند: «رجع رسول الله(ص) الى المدينه يوم الجمعه
.(1)
ص: 15
1- يكى از حوادث آن، اسارت عمرو بن عبدالله ابوعزه جُمَحى است. او در جنگ بدر، به اسارت نيروهاى اسلام درآمد و پيامبر(ص) به خاطر عائله مندى وى، بدون گرفتن فدا آزادش كرد. او به پيامبر(ص) تعهد داد كه با مشركان همكارى نخواهد كرد ولى با وسوسه هاى صفوان بن اميه، بار ديگر در جنگ احد، مقابل نيروهاى اسلام قرار گرفت و در حمراءالأسد توسط عاصم بن ثابت اسير گرديد و نزد پيامبر(ص) آورده شد. پيامبر دستور داد وى را در همان محل كشتند، چون به تعهدى كه داده بود، عمل نكرد. حضرت فرمود: «لا يلدغ المؤمن من جحر مرتين؛ مؤمن از يك سوراخ دو بار گزيده نمى شود».(1)
2- پناه گرفتن معاويه بن مغيره ابن ابى العاص، پسر عموى عثمان بن عَفّان بن ابى العاص در منزل عثمان؛ او كه با لشكر قريش به احد آمده بود، به عثمان پناهنده شد و عثمان براى او 3 روز از پيامبر(ص) مهلت گرفت و وسيله سفرش را فراهم كرد تا آن كه از مدينه خارج شد.(2)
ص: 16
پيامبر(ص) پس از بازگشت از حمراءالأسد، به ديدار خانواده شهدا و مجروحان احد رفتند.
يكى از مجروحان جنگ احد، نُسيْبَه بنت كعب بود كه پيامبر(ص) عبدالله بن كعب المازنى را به عيادت وى فرستادند تا از سلامتى وى آگاهى يابند و پس از خبر سلامتى او خوشحال شدند. نسيبه، از ناحيه شانه مجروح شده بود و درمانش يك سال به طول انجاميد. تنها خواسته اش اين بود كه پيامبر(ص) در حق وى دعا كند تا در بهشت، همراه آن حضرت باشد. پيامبر(ص) هم در حق وى دعا كرد و فرمود:
«لمقام نسيبه بنت كعب اليوم خير من فلان و فلان؛ جايگاه نُسَيبه دختر كعب، امروز(در غزوه) درخشنده تر و بهتر است از فلان و فلان.(اشاره به بعضى از اصحاب خود).
سركشى به خانواده سعد بن ربيع، به همراه جمعى از ياران و اصحاب آن حضرت، يكى ديگر از برنامه هاى پيامبر(ص) پس از بازگشت از حمراءالأسد بود. در اين
ص: 17
ديدار با كرامت آن حضرت، همه حاضران از غذايى كه براى تعداد كمى تهيه شده بود، سير شدند.
در اين ديدار كه چند ساعت به طول انجاميد، پيامبر(ص) از فداكارى هاى سعد و دفاع او از اسلام و شهادتش در راه خدا سخن گفت و همگى اشك ريختند. در پايان جلسه همسر سعد از اين كه برادر سعد بعد از شهادت او اموال وى را تصاحب كرد و همسر و فرزندانش را از اموال سعد محروم ساخت، گلايه كرد. پيامبر(ص) متأثر شد و ساعتى بعد دستور الهى- آيات ارث- نازل گرديد.(1)
ص: 18
شهد شيرين اطاعت و همراهى ياران پيامبر(ص)، بيشتر در آيات مربوط به حمراءالأسد مشاهده مى شود تا آيات مربوط به غزوه احد.
در آيه 155 آل عمران، درباره جنگ احد مى خوانيم:
(إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ)
روزى كه دو گروه [در احد] با هم روياروى شدند، كسانى كه از ميان شما [به دشمن] پشت كردند، در حقيقت جز اين نبود كه به سبب پاره اى از آنچه [از گناه] حاصل كرده بودند، شيطان آنان را بلغزانيد. و قطعاً خدا از ايشان درگذشت؛ زيرا خدا آمرزگار بردبار است.
ولى در آيه 172 آل عمران پيرامون رزمندگان حمراءالأسد مى خوانيم:
(الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما
ص: 19
أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ)
كسانى كه [در نبرد احد] پس از آنكه زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پيامبر [او] را اجابت كردند، براى كسانى از آنان كه نيكى و پرهيزگارى كردند پاداشى بزرگ است.
يا در آيه 153 پيرامون احد مى خوانيم:
(إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِى أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ)
[ياد كنيد] هنگامى را كه در حال گريز [از كوه] بالا مى رفتيد و به هيچ كس توجه نمى كرديد؛ و پيامبر، شما را از پشت سرتان فرا مى خواند. پس [خداوند] به سزاى [اين بى انضباطى] غمى بر غمتان [افزود] تا سرانجام بر آنچه از كف داده ايد و براى آنچه به شما رسيده است اندوهگين نشويد، و خداوند از آنچه مى كنيد آگاه است. ولى در آيه 173 آل عمران مى خوانيم:
(الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ)
ص: 20
همان كسانى كه [برخى از] مردم به ايشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده اند؛ پس، از آن بترسيد.» و [لى اين سخن] بر ايمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است.»
كوه قرمز رنگى است كه در شمال منطقه احد و در مقابل آن، كوه كم ارتفاع ديگرى است كه حمراءالنَمِل(مورچگان) شهرت دارد.
منطقه حمراءالأسد، در حقيقت محل غزوه اى است كه پيامبر رحمت(ص)، با جانبازان جنگ احد از اصحاب خود و با امكانات ناچيز، حدود 4 شبانه روز در برابر دشمن ايستادند و با عنايات الهى و ايجاد رُعب، دشمن عقب نشينى كرد.
قدردانى از زحمات آن حضرت، پيروى و پوييدن راه ايشان است.
ص: 21
1) تصوير هوايى منطقه حمراءالأسد
2) تصوير جبل حمراءالأسد
3) تصوير تابلوهاى ورودى
ص: 22
جبل حمراءالأسد از زاويه جنوب شرقى
ص: 23
مسير منطقه حمراءالأسد در طريق الهجره
به سمت راست
روستاى حمرءالأسد
ص: 24
منطقه عمومى حمراء الأسد در قسمت پائين جبل حمراء الأسد و در سمت راست جبل عير و جاده مدينه به مكه مكرّمه(طريق الهجره) و در سمت راست بالا، مسجد شجره، در حاشيه رودخانه عقيق و در سمت چپ جاده قديم مدينه به مكه ديده مى شود.