در وادى نور

مشخصات كتاب

سرشناسه : ملكي، علي، 1345 -

عنوان و نام پديدآور : در وادي نور / علي ملكي.

مشخصات نشر : تهران : نشر مشعر ، 1388.

مشخصات ظاهري : 191ص.؛ 11 × 21 س م.

شابك : 11000 ريال : 978-964-540-162-5

وضعيت فهرست نويسي : فاپا

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.

موضوع : حج

موضوع : زيارت و زائران -- آداب و رسوم

موضوع : دعاها

موضوع : زيارتنامه ها

رده بندي كنگره : BP188/8/م757د4 1388

رده بندي ديويي : 297/357

شماره كتابشناسي ملي : 1025775

ص: 1

پيش گفتار

اى زائرِ عزيز و اى مسافر آستان ملكوتى رسول خدا(ص)، آرام و سبكبال، كوى به كوى و منزل به منزل به سوى وادى رحمت بيا.

مرغ رميده از قفس تن را، در دامان مهرپَروَرَش منزل ده و بال و پر خسته ات را به شوق، بر گنبد سبزش بگشاى و به اقيانوس كرامت و محبّتش پيوند بزن.

در كمال ادب و تواضع، در حريم پاك رسالت و ولايت حضور ياب و با دلى شكسته، به بارگاه منوّر معصومين مدينه قدم گذار.

آغوش مهربان و رئوفشان، به جانب نيازمندان گشوده است تا غم و اندوه را از دل بزدايند و به كرشمه لطفى، چشم ها را به مشاهده زيباترين پروازهاى روحانى و معنوى بگشايند.

خوشا به حال تو، كه به آسمان لايتناهى عشق و

ص: 2

عرفان وارد شده اى. پس با دلى زلال تر از شبنم به سوى حرم بيا و چشم هايت را با گلاب اشك بشوى و دل به نور هدايت اهل بيت: بسپار. ان شاءالله

مراتب معنوى حج كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد نزديك مى نمايد، حاصل نخواهد شد مگر آن كه دستورات عبادى حج به طور صحيح و شايسته و موبه مو عمل شود. حجّاج محترم و روحانيون معظم كاروان ها بايد تمام همّ خود را صرف در تعليم و تعلّم مناسك حج كنند. (1) جملات «حج، به زندگى من معنى بخشيد»، «حج زندگى مرا عوض كرد» را مكرّر از زبان حاجيانى كه از حج برگشته اند، شنيده ايد؛ البته حاجيانى كه به قصد زيارت، نه سياحت، و به قصد گذراندن يك آموزش الهى و نه فقط انجام يك سِرى اعمالِ تكليف شده، مشرّف شده اند. به يقين، چنين زائرينى با يك برنامه ريزى درست و دقيق به اين هدف بزرگ دست يافته اند.

در نوشته پيش رو سعى شده گوشه اى از اعمالى كه زائران محترم، در مدينه منوّره و مكّه معظّمه بدان نياز پيدا مى نمايند و به هنگام تشرّف به مسجدالحرام و حرم مطهّر حضرت ختمى مرتبت و خاندان پاكش: با آن روبه رو مى شوند، در قالب گفتگويى صميمى بين يك زائر و روحانى كاروان گنجانده و در معرض مطالعه علاقه مندان قرار گيرد.


1- برگرفته از كلام امام خمينى 1، صحيفه نور، ج 19، ص 44.

ص: 3

تلاش ما برآن بوده كه مطالب مورد بحث به صورت كاربردى و آسان و به دور از اصطلاحات و تعابير پيچيده آورده شود تا زائرين محترم با خيالى آسوده از اين نوشته استفاده نمايند.

چند يادآورى:

1- سؤالات طرح شده با توجّه به تجربيات چند ساله و مواجهه با نيازهاى ملموس زائرين طرّاحى شده است.

2- به منظور اختصار و خسته نشدن خواننده، از موضوعات و مطالب مورد نياز زائر در مدينه و مكه، به صورت گزينشى سخن به ميان آمده است.

3- از آن جا كه احتمالًا اين كتاب- به اين شيوه- اولين كار است، قطعاً خالى از نقص و عارى از عيب نيست؛ لذا از خوانندگان محترم خواهشمنديم با ارسال پيشنهادات و نظرات اصلاحى خود، ما را در تكميل اين

اثر يارى نمايند.

(رَبَّنا تَقَبَّل منّا إنّكَ أنتَ الّسَميعُ العَليمُ)

مشهد مقدس

على ملكى

ص: 4

ص: 5

فصل اول: مدينه

دعاى سفر

اميرمؤمنان، حضرت علىّ بن ابى طالب(ع) مى فرمايد:

(... وَادفَعُوا أمواجَ البَلاءِ بِالدُّعا) (1)؛ امواج بلا را با دعا از خود دور كنيد.»

امام صادق(ع) مى فرمايد:

«آن گاه كه انسان مى خواهد از خانه اش خارج شود، دعاى سفر را بخواند كه پيوسته در ضمان خداوند به سر خواهد بُرد تا اين كه برگردد و خداى مهربان به بركت اين دعا او را حفظ مى كند.»

در آغاز سفر و هنگام خروج از منزل، سه مرتبه بگويد:

«بِاللهِ اخرُجُ وَ بِاللهِ ادخُلُ وَ عَلَي اللهِ اتَوَكّلُ؛ (2) با نام خدا از خانه خارج مى شوم و با نام او داخل مى شوم(بر


1- سيد رضى، محمدبن حسن: نهج البلاغة، مترجم: محمد دشتى، مؤسسة تحقيقاتى اميرالمؤمنين(ع)، چاپ هفدهم، 1378 ه- ش، قصار 146.
2- شيخ حُرّ عاملى، محمد بن الحسن: وسائل الشيعة، داراحياء التراث العربى، بيروت، چهارم، 1391 ه- ق، ج 8، ابواب آداب السفر، باب 19، ح 2، ص 277.

ص: 6

مى گردم) و بر او توكّل مى كنم.»

پس از آن بگويد:

«اللهمَّ افتَحْ لِى فِى وَجْهي هَذا بِخَيرٍ وَ اخْتِمْ لِى بِخَيرٍ وَقِنَا شَرَّ كُلِّ دابَّة، انْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِها انَّ رَبّي عَلَي صِرَاط مُستَقِيم (1)؛ پروردگارا! اين سفر را براى من با خير و صلاح بگشا و عاقبت مرا ختم به خير نما و ما را از شرّ هر جنبنده اى كه اختيارش به دست توست نگهدار، همانا پروردگارم بر


1- شيخ حُرّ عاملى، وسائل الشيعة، ج 8، ابواب آداب السفر، باب 19، ح 2، ص 277.

ص: 7

صراط مستقيم است.»

نيز بگويد:

«اللّهُمَّ اجْعَل مَسيري عِبَراً و صَمتي تَفَكُّراً وَ كَلامي ذِكراً (1)

؛ خدايا! سفر مرا عبرت، سكوت مرا تفكّر و سخن مرا ذكر خودت قرار ده.»

همچنين براى محفوظ ماندن از بلاها و خطرهاى سفر، هنگام حركت از خانه بگويد:

«بِسمِ اللّهِ آمَنتُ بِاللّهِ وَ تَوكَّلْتُ عَلَى اللّهِ مَاشَاءَ اللّهِ لَا حَولَ وَ لَا قُوَّةَ الَاّ بِاللّهِ.» (2)

امام صادق(ع): فرمود: هنگام سفر خوانده شود:

(اللّهُمَّ احفَظنِي وَ احفَظ مَا مَعِي وسَلِّمني و سَلِّم ما مَعى وَ بَلِّغنِي وَ بلِّغ ما مَعي بِبَلَاغِكَ الحَسَنِ الجَميل.) (3)(خداوندا! من و آنچه با من است را محفوظ و سلامت دار و به سلامت و نيكويى به مقصدمان برسان.

و حضرت رضا(ع) مى فرمايند: هنگام سوار شدن بر مركب(ماشين و هواپيما) بگويد:

(سُبحانَ الّذى سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنّا لَهُ


1- همان، باب 21، ح 2، ص 285.
2- همان، باب 19، ح 6، ص 279.
3- شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 8، ابواب آداب السفر، باب 19، ح 1، ص 277.

ص: 8

مُقرِنينَ وَ إنّا إلى رَبّ نا لَمُنقَلِبُونَ. (1)

(پاك است كسى كه اين را مسخّر ما ساخت وگرنه ما توانايى تسخير آن را نداشتيم و به راستى كه ما به سوى پروردگارمان باز خواهيم گشت.

هم چنين قبل از سفر از دادن صدقه، انجام غسل، خواندن دو ركعت نماز، تلاوت آيةالكرسى، حمد و سوره، قل اعوذ بربّ الناس، قل اعوذ بربّ الفلق و ساير دعاهاى وارده و مهم تر از همه وصيّت را فراموش


1- همان، باب 20، ح 8، ص 284.

ص: 9

ننماييم. (1)

حضرت صادق(ع) توصيه ها و سفارشاتى به ما، هنگام عزيمت به اين سفر دارند:

1. وقتى قصد رفتن كردى، ذهن و فكر و قلبت را از هر چه غير خداست تخليه كن و با تمام وجود، خود را به خدا بسپار و خود را در اختيار او قرار ده تا هر چه صلاح است انجام شود.

2. از فكر زندگى روزمرّه و مردم و اطرافيان و رفاه و راحتى بيرون بيا و فقط به خدا فكر كن مبادا به نيروى خود يا پول و آشنايان يا علم و اطلاعات خود دلخوش باشى! جز به خدا تكيه نكن و جز به نيروى او اميدوار نباش.

3. طورى قصد رفتن كن كه گويا ديگر قصد بازگشت ندارى و به ديدار خدا مى روى.

4. وقتى غسل احرام مى كنى از هر چه غير خداست خود را بشوى.

5. وقتى احرام مى پوشى لباس راستى و درستى، صفا و صميميت و تواضع و خضوع بپوش و قلب خود را از هر چه غير خداست خالى كن.

6. وقتى لبيّك مى گويى با تمام وجود روى به خدا بياور.

7. وقتى طواف مى كنى، قلبت هم به همراه ملائكه خداوند و به دور عرش الهى طواف كند.

8.


1- همان، ابواب 13، 18 و 19.

ص: 10

9. وقتى سعى بين صفا و مروه مى كنى از غير خدا فرار كن، از خودبينى، از غفلت و بى خيالى، از زياده خواهى و ظلم فرار كن. (1)

زيارت و آداب آن

با عرض سلام و ادب خدمت شما دوستان محترم و زائران گرامى حرم رسول خدا(ص) و دُخت عزيزش حضرت فاطمه 3 و حرم مطهر ائمّه بقيع:، اميدوارم در اين مدت كوتاهى كه به سرعت مى گذرد و ناگاه چشم باز مى كنيد، مى بينيد راهى ميقات براى احرام و حركت به طرف مكّه هستيد، از


1- مصباح الشريعة، صفحه 47.

ص: 11

لحظه لحظه هاى اين سفر معنوى، استفاده هاى شايان بنماييد و قدر و قيمت اينگونه فرصت ها را غنيمت شمرده و براى تمام ساعات شبانه روزِ آن برنامه داشته باشيد.

اين سفر، ميهمانى ويژه خداى مهربان است. ميزبان آن، خداى كريم و ميهمانش، بنده عاصى و خطاكار، و سفره آن، سفره انواع فيوضات رحمانى است. اين شما و همّت شما تا چطور استفاده كنيد و چقدر زاد و توشه برداريد.

بنده به عنوان روحانى كاروان و مهم تر از آن به عنوان يك دوست خوب در خدمت شما هستم و تا جايى كه بتوانم از انتقال اطلاعات و تجربيات خويش كه محصول زحمات گذشتگان و مطالعات اندكم مى باشد، به شما دريغ نخواهم كرد. البته دوست دارم شما هم با طرح سؤالات و نظرات خويش در پخته تر و پربارتر شدن مطالب، مرا يارى نماييد.

من هم خدمت شما عرض احترام و ادب دارم و از خداوند توفيق بهره بردارى بهتر و بيشتر از اين سفر پر خير و بركت را خواستارم.

به عنوان اولين سؤال، اگر ممكن است، بگوييد، ما در شهر مدينه چه كنيم؟ چه عمل يا اعمالى جزء بهترين كارهايى است كه منِ زائر مى توانم انجام دهم؟

ص: 12

مرقد مطهّر رسول گرامى اسلام حضرت محمد بن عبدالله(ص) بايد كانون همه برنامه هاى زيارتى ما باشد. (1) و در كنار آن، زيارت قبر گم شده حضرت فاطمه زهرا 3(كه به احتمال قوى داخل خانه خود مدفون شده است و در حال حاضر كنار ضريح مطهّر رسول خدا(ص)، در قسمت شمالى آن قرار دارد؛ جايى كه براى بانوان نيز در وقت اختصاصى بانوان دسترسى به آن ممكن است.) و زيارت چهار امام مدفون در


1- پيامبر اعظم(ص) مى فرمايد كسى كه مرا در حال حياتم يا بعد از وفاتم، زيارت كند، من شفيع و همنشين او در روز قيامت خواهم بود.، شيخ حُرّ عاملى، وسائل الشيعة، ج 10، ابواب المزار و مايناسبه، باب سوم، ح 5، 8 و 9، ص 262.

ص: 13

بقيع(امام حسن مجتبى، امام سجّاد، امام باقر و امام صادق:). (1) و از زيارت بزرگان ديگر از وابستگان به اهل بيت مثل فاطمه بنت اسد مادر علىّ بن ابى طالب(ع)، ابراهيم فرزند شانزده ماهه پيامبر(ص)، عقيل برادر علىّ بن ابى طالب(ع) و ...، از زيارت صحابه جليل القدرى مثل عثمان بن مظعون، سعدبن معاذ و ... و نيز از زيارت ساير مؤمنان و شيعيان ايرانى و غير ايرانى مدفون در بقيع هم نبايد غافل شد. هر گلى بويى دارد و روح هر بزرگى پذيرائى خاصّى از ما مى كند. (2) چگونه پيامبر خدا(ص) و ائمّه اطهار: را زيارت كنيم؟

هر طور كه مى توانيد؛ با زيارت مخصوص آنها كه در كتاب ادعيه و آداب حرمين يا كتاب هاى ديگر زيارت وجود دارد، يا با زيارت هاى عمومى مثل زيارت امين الله، زيارت جامعه كبيره و ... حتى با عرض


1- امام صادق(ع): كسى كه ما را بعد از وفات زيارت كند، گويا در حال حيات ما، ما را زيارت نموده است. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 10، ابواب المزار، باب 2، ح 24، ص 260.
2- حضرت على(ع): مردگان خود را زيارت نماييد، چرا كه باعث خوش حالى آن ها خواهد شد، و بعد از زيارتِ مرقد پدر و مادرتان حاجات خود را از خداوند بخواهيد. شيخ حُرّ عاملى، وسائل الشيعة، ج 2، ابواب الدفن، باب 54، ح 5، ص 878.

ص: 14

يك سلام هم زيارت صحيح است مثلًا در زيارت رسول گرامى اسلام بگوييد: «السّلام عليك يا رسول الله». (1) بهترين زيارت چه زيارتى است؟

شايد زيارت امين الله و زيارت جامعه كبيره و در ماه رجب زيارت رجبيّه.

قبل از زيارت، چه بايد كرد؟

بايدى در كار نيست، بلكه مستحب است انسان غسل زيارت كند. يك غسل به نيت زيارت


1- امام رضا(ع): وقتى داخل مسجدالنبى(ص) و يا خارج مى شوى بر پيامبر خدا سلام كن حتى اگر از راه دور باشد. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 10، ابواب المزار، باب 5، ح 1، ص 265.

ص: 15

رسول خدا(ص) و دخت گرامى شان و چهار امام معصوم در بقيع:، مثل غسل هايى كه هميشه انجام مى دهيم. (1) آيا با غسل زيارت مى شود نماز يا قرآن خواند يا دعا و زيارت نمود؟

با غسل زيارت نمى توانيد نماز بخوانيد و براى قرآن خواندن و دعا و زيارت بهتر است وضو بگيريد. (2) ديگر، چه كارى انجام دهيم و چه چيزهايى را رعايت كنيم؟

لباس پاكيزه بپوشيم، خود را معطّر كنيم، با توجّه كامل و قدم هاى آهسته و مؤدّبانه و با ذكر و صلوات به سوى حرم حركت نماييم. متوجّه باشيم كه چه كسى را مى خواهيم زيارت كنيم. بگذاريم زيارت اثرش را در ما بگذارد. از ادب حضور در كنار قبور اهل بيت: غافل نباشيم. مبادا در مسير تشرّف به حرم يا موقع زيارت و يا حتى بعد از زيارت مشغول صحبت از دنيا، خريد سوغاتى و اينگونه مسائل شويم.

اگر ما سواد نداشته باشيم يا عربى را درست تلفّظ نكنيم به زيارت ما ضربه مى خورد؟


1- امام صادق(ع) فرمود: قبل از ورود به مدينه(در صورت عدم امكان قبل از پرواز و در محل سكونتتان رجاءً بجا آورده شود) و قبل از دخول در حرم، غسل نما. وسائل الشيعه، ج 10، ابواب المزار،، باب 6، ح 1، ص 266.
2- رجوع كنيد به توضيح المسائل مراجع، مسأله 644.

ص: 16

هرگز! بلكه مهم ارتباط دل ما و اتّصال روح ما به ارواح مطهّر آن بزرگواران است. اى بسا زيارت فارسى و با توجّه، بهتر از خواندن زيارت نامه طولانى بدون درك معانى آن باشد.

البته اگر كسى عربى بلد باشد و به معناى زيارت و دعا هم توجّه كند و حضور ذهن و حال دعا هم داشته باشد، بهتر است. پس نگران نباشيد، هر طور و هر چقدر مى توانيد زيارت و دعا كنيد و از فيض حضور در حريم يار استفاده نماييد. نورانيت قبور اهل بيت: اكسير نايابى است كه بر دل هر مشتاقى بتابد، آن را غرق در نور و سرور مى نمايد.

ص: 17

بعد از تمام شدن زيارت چه بايد كرد؟

برگزارى نماز زيارت براى معصومين:

بدين صورت كه براى هر يك از زيارت شوندگان يك نماز دو ركعتى مثل نماز صبح، به نيت نماز زيارت مى خوانيم. اگر نشاط نداريم يا خسته ايم مى شود يك نماز دو ركعتى به نيّت همه آن بزرگواران خواند. اين نماز را مى توانيم نشسته هم بخوانيم. امّا براى غير معصومين، «به جز حضرت اباالفضل العباس و حضرت على اكبر(ع)» (1) چه سيّد باشند يا غير سيّد، عالم باشند يا غير عالم، امام زاده باشند يا غير امام زاده، چون نماز زيارت ندارند و خواندن نماز به عنوان نماز زيارت بدعت و حرام است، مى توان حدّاقل دو ركعت نماز خواند و ثواب آن را به روح آنان هديه نمود.

در كجا نماز بخوانيم؟ بعضى در كنار ديوارهاى بقيع نماز زيارت مى خوانند ما هم همين كار را بكنيم؟

خير، نمازهاى زيارت را مناسب است در حرم مطهّر حضرت محمّد(ص) بخوانيم. يعنى داخل مسجدالنبىّ(ص)، كه البتّه درهر كجاى مسجد باشد عيبى ندارد. اگر در روضه منوّره، كنار ضريح مقدّس حضرت محمّد مصطفى(ص) بخوانيم خيلى عالى است. تأكيد


1- براى حضرت اباالفضل العباس و حضرت على اكبر 8 نماز زيارت وارد شده است.

ص: 18

مى كنم، كنار بقيع كسى نماز نخواند چراكه، اين كار باعث خرده گيرى و برداشت سوء ديگران شده! و احياناً موجب دردسر براى نمازگزار خواهد شد.

ص: 19

دعا و استجابت آن

در قنوت نماز زيارت يا بعد از تمام شدن آن، خواسته هاى خويش را مدّ نظر قرار دهيم و آنها را با معادن فيض و كَرَم و جود در ميان بگذاريم مطمئن باشيم كه اگر به صلاح ما باشد حتماً اجابت خواهند كرد.

خوب شد موضوع خواسته و حاجت طلبيدن از ائمّه را مطرح كرديد. به نظر شما چه چيزى را در دعاهايمان در اولويّت قرار دهيم؟

اين بحث، بحث مفصّلى است. به نظر من دعا براى فرج مولايمان حضرت حجّة بن الحسن المهدى [بايد در رأس خواسته هايمان باشد.

بعد از آن براى سربلندى اسلام و مسلمين، نابودى دشمنان دين، بهبود شرايط فرهنگى و اقتصادى جامعه، ازدواج، اشتغال و مسكن جوانانمان، عاقبت به خيرى، توفيقات رهبرى و مسئولين خدمتگزار، شفاى بيماران، تشرّف به حج و ساير خواسته هاى شخصى ...

ص: 20

همچنين ملتمسين دعا را فراموش نكنيم؛ پدر و مادر، فرزندان و دوستان و آشنايان، اقوام و همسايگان، همه و همه، زيرا دعاى عمره گزار إن شاءالله مستجاب است. (1) سؤالى در ذهنم هست، نمى د


1- در روايت وارد شده است كه رسول خدا(ص) فرمودند: اربَعَةٌ لاتُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ حَتى تُفَتَّحَ لَهُم ابوابُ السَّماءِ وَ تَصيرَ إِلَى العَرشِ: الوالِدُ لِوَلَدِهِ وَ المَظلُومُ عَلى مَن ظَلَمَهُ وَ المُعتَمِرُ حَتّى يرجِعَ وَ الصائِمُ حَتى يُفطِر. چهار گروهند كه دعاهاى آنها به سويشان باز گردانده نمى شود تا اين كه درهاى آسمان برايشان گشوده شود و دعاهايشان به عرش الهى برسد(كنايه از استجابت دعاهايشان): 1- دعاى پدر براى فرزندش. 2- دعاى مظلوم عليه كسى كه به او ظلم نموده. 3- دعاى عمره گزار تا وقتى كه برگردد. 4- دعاى روزه دار تا هنگامى كه افطار نمايد. شيخ حرّ عاملى، وسائل الشّيعة، ج 4، ابواب الدعاء، باب 44، ح 2، ص 1153.

ص: 21

انم بپرسم يا نه؟ مى ترسم مرتكب بى ادبى به ساحت مقدّس ائمّه اطهار: شوم!

هرگونه سؤال و شبهه اى داريد، مطرح كنيد و بپرسيد. پرسيدن عيب نيست، ندانستن عيب است. اساساً سؤال، درِ دانش است تا نپرسى معرفتت بالا نمى رود. پس راحت باشيد و در خلال صحبت ها هرچه به نظرتان مى رسد بيان كنيد.

خوشحالم كه روحانى كاروان ما برخورد خوبى دارد و مى توان با او باب دوستى و گفتگوى علمى و دينى را گشود. شنيده بودم كه روحانيّون كاروان ها افراد باتجربه ومطّلعى هستند كه با سعه صدر و روى گشاده در خدمت زائرين مى باشند.

به هر حال بفرماييد چرا ما خيلى از اوقات دعا مى كنيم، اما دعاهايمان مستجاب نمى شود. علّتش چيست كه مثلًا در حرم رسول الله(ص) اين همه گريه و ناله مى كنيم و حاجاتمان را با يك دنيا اميد و آرزو خدمت رسول الله(ص) يا فاطمة زهرا(س) عرض مى كنيم اما خبرى از رواشدن حاجاتمان نيست مگر خداوند نفرموده از من بخواهيد تا برآورده كنم؟ (1)


1- وَ قالَ رَبُّكُمْ ادْعُونى أَستَجِبْ لَكُمْ ... و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. قرآن كريم، ترجمه محمد مهدى فولادوند، دارالقرآن الكريم، تهران، اول، 1412 ه-. ق، سوره غافر، آيه 60.

ص: 22

از ابراز محبّت جناب عالى به امثال بنده متشكرم. بحث دعا با همه جوانب آن يك بحث گسترده و دقيق است. شرايط استجابت دعا، موانع استجابت دعا و آداب دعا كه آنها را بايد در كتب مربوطه مطالعه كنيد. به صورت اجمالى جواب سؤال شما را در چند نكته خلاصه مى كنم:

1- اگر به صلاحتان باشد خداوند مهربان فوراً به شما مى دهد.

ص: 23

2- ممكن است بعد از مدتى خواسته شما برآورده شود. حال چرا فوراً نمى دهد و ديرتر مى دهد عوامل متعدّدى دارد؛ شايد به صلاح شما نيست، شايد مقدماتش فراهم نشده و شايد خداوند دوست دارد بنده اش در برابر او ضجّه و ناله بيشترى نمايد تا قلبش صفا و صيقل يابد و از اين راه به رشد و كمالات معنوى برسد و شايد ...

3- ممكن است خداوند حكيم در دنيا به شما ندهد و حاجتتان را ذخيره آخرتتان قرار دهد. يعنى در روز قيامت به شما بدهد.

4- ممكن است حاجت شما را ندهد اما به جاى آن بلا و مصيبتى از شما و خانواده و زندگى شما برطرف نمايد.

5- ممكن است به جاى آن، گناهانتان را بيامرزد.

6- ممكن است بهتر از آن چه مى خواهيد به شما بدهد. يعنى شما با علم و اطلاع محدودتان چيزى از خدا بخواهيد و به صلاحتان نباشد، خداى مهربان چون شما را دوست دارد آنرا به شما نمى دهد ولى بهتر و مفيدتر از آن را به شما ارزانى مى دارد. (1) به هرحال خداوند دستى را كه به طرفش دراز شده، خالى برنمى گرداند به همين خاطر مستحب است


1- كلينى رازى، ابى جعفر محمدبن يعقوب: اصول كافى، علميةاسلاميه، تهران، بى تا، ج 3، كتاب الدّعا، ص 21 به بعد.

ص: 24

انسان دستش را بعد از دعا به سر و صورت و سينه اش بمالد و آنرا ببوسد و ببويد. (1) البته اين را هم بگويم، گاهى اوقات موانعى در استجابت دعا وجود دارد كه به دست خود ما به وجود آمده و به قول حضرت على(ع) با دلى آلوده دست به دعا بلند مى كنيم. خوب چه طور يك معشوق به حرف عاشقى گوش كند كه سر به هواست، در عشق و ارادتش صادق نيست و مرتّباً با گفتار و رفتارش او را مى آزارد!


1- شيخ كلينى، اصول كافى، ج 3، كتاب الدّعا، باب أنَّ مَن دَعا استُجيبَ له، ح 2، ص 218.

ص: 25

هزار نكته باريكتر ز موى اينجاست

نه هر كه سر بتراشد قلندرى داند

آيا مى شود چند كتاب جالب و ساده در باره دعا معرفى كنيد؟

شما مى توانيد به كتاب اصول كافى، ج 3، كتاب الدعا، كتاب آيين نيايش، نوشته ابراهيم غفّارى و تفسير نمونه؛ ج 1 ص 643، ج 6 ص 209، ج 10 ص 357، ج 20 ص 146 و ... مراجعه نماييد.

از كجا بفهميم كه زيارت هاى ما مورد قبول خداوند متعال واقع گرديده و از آن همه ثوابى كه براى زيارت مرقد مطهّر رسول گرامى اسلام و ائمّه معصومين: در روايات اسلامى وارد شده است خداى ناكرده محروم نشده ايم؟

اجمالًا بايد دانست كه حج و عمره و زيارت بايد مقدّمه اى براى تحوّل و تغيير باشد، اگر انسان در رفتار و اخلاقش، در روش و منش اش، در روحيات و عاداتش، در كسب و كارش، در رفت و آمدش، در زندگى خانوادگى و برخورد با همسر و فرزندانش و خلاصه در جاى جاى زندگيش، خانه تكانى نكند و يا قصد اصلاح و بهبود آن را نداشته باشد، زائر حقيقى نبوده است! زيارت و زمزمه، گريه و گداز، اشك و آه؛ همه و همه به منزله شخم زدن و آماده نمودن زمين دل است تا علف هاى هرز و مُضرّ از صفحه دل كنده

ص: 26

شود و بذر خوبى ها و اخلاق پسنديده در آن كاشته شود و إلّا كسى كه بى هيچ تغييرى و بدون تصميم بر اصلاح درونى به وطن برگردد و قبل و بعد از سفرش مساوى باشد بايد فكرى به حال خود كند! پيامبر اعظم(ص) مى فرمايند «نشانه قبولى حجّ و عمره شما ترك عادات زشت و روى آورى به آداب زيباست» (1) بنابراين هر چقدر زيارت بر اعماق جان شما رسوخ كرده باشد، به همان اندازه اعتقادات و اخلاق و اعمال شما را تحت تأثير قرار خواهد داد و


1- رى شهرى، محمّد: الحجّ و العمرة فى الكتاب و السنّة، دارالحديث، قم، سوم، 1383 ه- ش، ح 741 و 742، ص 269.

ص: 27

مايه دگرگونى در زواياى زندگى شما خواهد شد!

اين سفر يك فرصت بسيار خوبى است كه از كارهاى روزمرّه و تكرارى و از همه اشتغالات دست و پاگيرى كه در وطن داشتيد و باعث مى شد فرصت سرخاراندن نداشته باشيد، فارغ باشيد و خيلى بهتر و با خيال جمع بتوانيد به خود مشغول باشيد و زندگى خود را مرور كنيد.

بله واقعاً همين طور است كه مى گوييد. وقتى كه انسان اينجا مى آيد همه چيز را فراموش مى كند. فكر مى كنم اين هم از بركات زيارت معصومين: است كه ما را غرق در نور و سرور و معنويت مى كنند و ما را از قيد و بند امور مادّى مى رهانند. ديگر اين ما هستيم كه بايد از اين موقعيت استفاده احسن كنيم. خوب بفرماييد در مدينه به غير از زيارت، چه اعمال ديگرى مى توانيم انجام دهيم؟

قبل از پاسخ به اين سؤال شما يك نكته ديگر در مورد دعا خدمتتان عرض كنم و آن اينكه حتماً به معناى جملات زيارت توجّه كنيم. اگر به زبان عربى آشنا نيستيم، زيارت نامه با ترجمه همراه داشته باشيم. در ضمن در خواندن بعضى دعاها رعايت حال و حوصله مان را هم بايد بنمائيم. مثلًا وقتى كه

ص: 28

مى خواهيم زيارت جامعه كبيره يا دعاى كميل يا دعاى جوشن كبير و يا غير آن بخوانيم، حتماً لازم نيست تا آخر آن زيارت نامه يا دعا را بخوانيم بلكه به قول امام راحل(... لازم نيست يك دعاى طولانى را يك دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفكّر در معانيش نكنى، بنده و شما حال حضرت سيّد سجّاد(ع) را نداريم كه آن دعاى مفصّل(ابوحمزة ثُمالى) را با حال بخوانيم، شبى يك رُبع آن را، يك ثُلث آن را با حال بخوان و در فَقَراتش تفكّر كن، شايد صاحب حال

ص: 29

شوى.) (1)

ببخشيد كلامتان را قطع مى كنم از كجا بفهميم كه حال دعا داريم يا نداريم؟

هر كس خودش به روحيات خويش آشناتر است. همه، حال يكسانى ندارند. ظرفيت ها مختلف است اما اجمالًا بگويم كه اگر شما مثلًا زيارت نامه را ورق بزنى و ببينى چند صفحه به آخر مانده يا به جاى شور و نشاط و لذّت، حال كسالت و خستگى و دلتنگى به شما دست بدهد، نشانه اين است كه شما حال مناسب براى ادامه كار نداريد، لذا بقيه دعا و زيارت را بگذاريد براى وقتى ديگر.

بلى از سؤال اصلى تان دور نشوم. به غير از زيارت؛ قرائت قرآن، نماز، تفكّر و خلوت با خود، زيارت قبور شهداى احُد، رفتن به مساجد مختلف، به ويژه مسجد قُبا، مطالعه و تعليم و تعلّم احكام و معارف دينى، معرّفى مذهب شيعه(در صورت امكان و توانايى)، سعى در برآوردن حوائج مؤمنين مخصوصاً همسفران در كاروان اعزامى، امربه معروف و نهى ازمنكر و غير آن را مى شود انجام داد.

لطفاً كمى بيشتر توضيح دهيد و بفرمائيد


1- موسوى خمينى، روح الله: شرح چهل حديث، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، تهران، 1371 ه- ش، ص 22.

ص: 30

كدام يك از موارد بالا ثوابش بيشتر است؟

قبل از اينكه جوابتان را بدهم بد نيست بدانيد؛ غرض مهمّ از ثواب، تقرّب به خدا و طى كردن راه كمال و گذاشتن قدمى به جلو در سير الى الله است، يعنى با انجام يك عمل عبادى دلم پاكتر، جانم باصفاتر و اخلاق و رفتارم بهتر گردد. با توجّه به اين نكته، شايد نشود يك نسخه واحد براى همه پيچيد و گفت اين كار براى همه و در هر مكان و زمانى بهتر است بلكه بايد ديد حال و حوصله ما، آمادگى انجام چه كارى را دارد و ميل درونى ما چه چيزى را مى طلبد،

ص: 31

مثلًا بعضى قرائت قرآن را بيشتر دوست دارند، عدّه اى نماز مستحبى و اشتغال به تهجد را، گروهى ديگر دعا و مناجات را، شما هم در عين حالى كه از ثواب انجام همه اين امور نبايد غافل شويد و خواص و ويتامين هر كدام را جذب قلب و جانتان كنيد، ببينيد دل شما بيشتر ميل به كدام عمل دارد، همان را انجام دهيد. البته در روايات ائمّه اطهار براى قرائت قرآن و نماز در مدينه و مسجد النبىّ(ص) ارزش خاصى قائل شده اند، به طورى كه فرموده اند ثواب يك ركعت نماز در مسجد النبىّ(ص) حداقل برابر با ثواب يك هزار ركعت (1) مى باشد و قرائت قرآن ثواب بيشترى دارد.

در مسجد النبىّ(ص) چه نمازى بخوانيم؟

اگر نماز قضا داريد و مى دانيد چه مقدار است، آنها را بجا آوريد و اگر مى دانيد نماز قضا به عُهده تان هست ولى نمى دانيد چقدر است، مقدار يقينى را بخوانيد و اگر اصلًا نمى دانيد نماز قضا داريد يا نه مى توانيد نماز قضاى احتياطى بخوانيد، مثلًا نيّت كنيد دو ركعت نماز قضاى صبح مى خوانم احتياطاً و امّا اگر مطمئنّيد نماز قضا نداريد نمازهاى مستحبّى بخوانيد. تعداد نمازهاى مستحبّى زياد است. كه به بعضى از آنها


1- شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 3، كتاب الصلاة، باب 52، ح 5، ص 536.

ص: 32

اشاره مى شود: نماز شب، نماز جعفر طيّار، نافله هاى روزانه، نماز حاجت، نماز غفيله، ... البته جمع بين هر دو شايد بهتر باشد يعنى گاهى اوقات نماز قضا و گاهى اوقات نماز مستحبى بخوانيد. زيرا هم نمازهاى قضايتان را به جا آورده ايد و هم از فيض نمازهاى مستحبّى محروم نشده ايد.

اگر نماز قضا بر گردن شما باشد مى توانيد نمازهاى مستحبى بخوانيد اما در مسأله روزه اين طور نيست يعنى با وجود روزه قضا، نمى توانيد روزه مستحبّى بگيريد. (1) ولى نگران نباشيد چرا كه در ايّامى


1- توضيح المسائل مراجع، مسئله 1373 و مسئله 1563.

ص: 33

مثل پنج شنبه اوّل و آخرماه و چهارشنبه اوّل دهه دوّم هر ماه قمرى و يا تمام دو ماه رجب و شعبان كه روزه آنها مستحبّ است شما مى توانيد به نيّت روزه قضا، روزه بگيريد، آنگاه خداوند مهربان ثواب روزه مستحبّى را هم به شما خواهد داد.

ص: 34

نماز شب

نماز شب به ساده ترين روش

هر موقع تصميم مى گيرم نماز شب بخوانم، تا به ياد شرايط و آداب آن مى افتم، منصرف مى شوم. فكر مى كنم خيلى سخت باشد!

اصلًا اينطور نيست، اتفاقاً نماز شب را مى شود خيلى خلاصه خواند و در عرض چند دقيقه بجا آورد. حدّاقل حدود ده دقيقه. البته اگر شخص، حوصله و وقت كافى دارد، مى تواند بلكه بهتر است نماز شب را

ص: 35

مفصل تر بجا آورد.

نافله شب يا همان نماز شب از مهم ترين نمازهاى نافله است كه در قرآن مجيد و روايات اسلامى روى آن تأكيد زيادى شده و تأثير عميقى در صفاى روح و پاكى قلب و تربيت نفوس انسانى و حلّ مشكلات دارد.

اگر بخواهيم به طور مختصر كيفيّت خواندن آن را خدمتتان عرض كنيم اين طور است: چهار نماز دو ركعتى به نيت نماز شب، يك نماز دو ركعتى به نيت نماز شَفْعْ و يك نماز يك ركعتى به نيت نماز وَتْرْ.

در تمام ركعات نماز شب مى توانيد فقط حمد تنها بخوانيد، ولى بهتر است (1) در هر يك از ركعت هاى نماز شب، بعد از حمد، سوره اى خوانده شود.

در نماز شفع بهتر است بعد از حمد ركعت اول، سوره فلق و بعد از حمد ركعت دوم، سوره ناس خوانده شود و در نماز وتر هم بعد از حمد بهتر است سه مرتبه سوره «توحيد» و يك مرتبه سوره «فلق» و يك مرتبه سوره «ناس» را قرائت نماييد. در قنوت هاى نماز شب، هر دعايى اگر چه يك صلوات و يا دعاى فارسى باشد، كافى است. ولى در قنوت نماز «وتر»، بهتر است:


1- اين بهتر بودن از باب مستحب در مستحب است يعنى نماز شب مفصّل از نظر تعداد ركعات با نماز شب مختصر فرقى ندارد و فقط در كيفيّت انجام آن است كه يك سرى از اعمال به صورت مستحب، در آن نماز مستحب قرار داده شده است كه به هر مقدار نمازگزار حال و وقت دارد، مى تواند از آن بهره گيرد.

ص: 36

1- براى حدّاقل چهل مؤمن دعا كنيد: لازم نيست حتماً اسم چهل مؤمن را به ذهن بسپاريد بلكه از اقوام و دوستان و آشنايان هر كس كه به ذهنتان آمد برايش طلب مغفرت كنيد.

2- هفتاد مرتبه(اسْتَغْفِرُاللهَ رَبّي وَ اتُوبُ الَيه) بگوييد.

3- هفت مرتبه(هذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ)(يعنى اين مقام پناه آورنده به تو از آتش جهنّم است)، بگوييد.

4- سيصد مرتبه(الْعَفوْ)، بگوييد.

تأكيد مى شود به هر اندازه حال و حوصله داريد

ص: 37

نماز شب را طول دهيد. پيشوايان ما توقّع ندارند نماز شبى كه آنها مى خواندند ما هم بخوانيم. ما بايد به اندازه توان خويش نماز شب و ساير اعمال عبادى را انجام دهيم.

وقت نماز شب چه زمانى است؟

از نصف شب تا اذان صبح، و بهتر است نزديك اذان صبح خوانده شود. اگر تا اذان صبح، چهار ركعت يا بيشتر از نماز شب را بجا آورده باشيد، بقيه را به نيّت ادا تكميل كنيد. مى توانيد به نماز شفع و وتر نيز اكتفا كنيد حتى به يك ركعت نماز وتر.

در صورت عدم موفقيت در بجا آوردن نماز شب، قضاى آن را در روز بجا آوريد. اگر چه در روايات آمده كه خداوند به بنده اى كه قضاى نماز شب را بجا آورد، مباهات نموده و مى فرمايد: اى ملائكه من! بنگريد به بنده ام؛ نمازى را كه بر او واجب نبود، قضا نمود همانا من او را بخشيدم. (1) ولى از اين نكته اساسى هرگز غافل نباشيد كه قضا هيچ گاه جاى شب زنده دارى در دل شب و همه خواص و بركات عجيب و فراوان آن را نمى گيرد.

در ضمن اگر هنگام سحر، دير از خواب


1- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 498.

ص: 38

برخاسته ايد و وقت زيادى به اذان باقى نمانده و مى خواهيد راهى مسجدالنّبى(ص) شده و به نماز جماعت برسيد، مى توانيد در حال حركت به طرف مسجد، پياده يا سواره، نماز شب خود را بخوانيد.

ص: 39

نمازهاى مستحبّى

لطفاً درباره ساير نمازهاى مستحبّى هم توضيح مختصرى بدهيد.

. كيفيت نمازهاى مستحبّى مثل نماز جعفر طيّار، نماز حاجت، نماز براى پدر و مادر، در مفاتيح الجنان و ساير كتب ادعيه آمده، به آن ها مراجعه كنيد. امّا توضيحاتى در مورد نمازهاى مستحبّى خدمتتان مطرح مى شود.

1- دو ركعتى هستند و اگر مثلًا گفته شده نماز جعفر طيّار چهار ركعت است يعنى دو نماز دو ركعتى.(بجز نماز وتر كه يك ركعت است)

2- اذان و اقامه ندارند ولى تسبيحات حضرت فاطمه(س) بعد از آنها مستحبّ است.

3- به جماعت خوانده نمى شوند.

4- خواندن سوره بعد از حمد در آنها واجب نيست.(مگر اين كه از طرف معصومين:، دستور خاصى براى يك نماز مستحبّى داده شده باشد، مثل نماز

ص: 40

غفيله)

5- اكتفا به خواندن قسمتى از يك سوره بعد از حمد مى توان كرد.

6- مى توان بعد از حمد چند سوره خواند.

7- سجده سهو و نماز احتياط ندارند.

8- اگرسهواً ركنى از اركان نماز مثل ركوع يا دو سجده در آنها اضافه شود، نماز باطل نمى شود.

(ص)- مى شود در حال نشسته، خوابيده يا در حال حركت خواند(اگر نماز مستحبّى را در حال حركت بخوانيم رعايت قبله لازم نيست)

ص: 41

10- مى شود يك ركعت را ايستاده و يك ركعت را نشسته خواند بلكه مى شود قسمتى از يك ركعت را ايستاده و قسمتى را نشسته خواند.

11- قطع كردن آن در حال اختيار جايز است.

12- به نيّت اموات و گذشتگان هم مى شود خواند، يا اين كه در ثواب آن، ديگران(مرده يا زنده، يك نفر يا چند نفر) را شريك كرد، يا بعد از نماز، ثواب آن را هديّه به ارواح آنها نمود.

13- اگر در ركعات آن شك كردى، بنا را بر هر چه خواستى بگذار. مثلًا شك كردى يك ركعت خوانده اى يا دو ركعت، مى توانى بنا را بر يك يا دو ركعت بگذارى.

امّا در نمازهاى مستحبى:

1- داشتن وضو لازم است.

2- حرف زدن و خوردن و آشاميدن بين نماز اشكال دارد.

3- رعايت قبله لازم است. اگر نماز مستحبى را در حال خوابيده بخواند، به پهلوى راست طورى بخوابد كه جلوى بدن رو به قبله باشد و الّا به پهلوى چپ، به طورى كه جلوى بدن رو به قبله باشد. و اگر آن هم ممكن نشد، به پشت بخوابد به صورتى كه كف پا رو به

ص: 42

قبله باشد.

بد نيست درباره نافله هاى يوميّه هم كمى توضيح دهيم. نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا هر كدام نماز مستحبّى اى دارند كه اسمش نافله است. نافله:

نماز صبح، دو ركعت، قبل از نماز صبح.

نماز ظهر، هشت ركعت، قبل از نماز ظهر.

نماز عصر، هشت ركعت، قبل از نماز عصر.

نماز مغرب، چهار ركعت، بعد از نماز مغرب.

. نماز عشا، دو ركعت نشسته، بعد از نماز عشا.

به هر اندازه حال داريد خود را از ثواب اين نافله ها

ص: 43

محروم نكنيد (1) به ويژه نافله مغرب و عشا و صبح و ظهر، و از نافله ظهر و عصر مى توانيد بعضى از آن را بخوانيد. زيرا نمازهاى نافله، كمبود و كاستى نمازهاى واجب را جبران مى كند. (2) البته در سفرى كه نماز شكسته است، نافله نماز ظهر و عصر نبايد خوانده شود. در ضمن در پايان نماز و نافله و دعا و تعقيبات به عنوان حُسن ختام، مستحبّ است يك سجده شكر بجا آوريم و از اين همه نعمات و الطاف الهى سپاس گزارى نماييم.

مطالب فراوانى درباره نماز(مستحبّ يا واجب) وجود دارد كه ما درباره آنها اطلاعات كافى نداريم مثلًا من اگر مى دانستم نماز نافله را مى شود، نشسته و يا خوابيده خواند يا اگر مى دانستم نماز شبِ مختصر را در عرض چند


1- امام حسن عسكرى(ع) مى فرمايند:
2- امام باقر(ع) مى فرمايند: همانا نماز بنده، نصف آن يا يك سوم آن يا يك چهارم آن يا يك پنجم آن، به اندازه حضور قلبش بالا مى رود(و مقبول درگاه الهى قرار مى گيرد) و ما به خواندن نمازهاى نافله سفارش مى كنيم، تا نقصان و خرابى نمازهاى واجب، جبران شود. وسائل الشّيعة، ج 3، كتاب الصلاة، ابواب أعداد الفرائض و نوافلها، باب 17، ح 3، ص 52.

ص: 44

دقيقه مى شود خواند، حتماً تا به حال خود را از فيوضات آن محروم نمى نمودم.

بسيارى از مستحبّات، به آسانى قابل اجرا است به شرطى كه بتوان اصل آن را از فروعاتش تشخيص داد. به عبارت ديگر، شروط صحّت يك كار مستحبّ را از شروط كمالش بتوان تميز داد. و به عبارت سوم بسيارى از دستورات و سفارشات در عبادات مستحبّى از قبيل مستحب در مستحب است يعنى در صورت بجا نياوردن آنها، ضربه اى به اصل عبادات مستحبّى نمى خورد، هر چند انجام آنها با

ص: 45

وجود فرصت كافى و حال مناسب، بهتر است. امّا بيشتر مردم خيال مى كنند كه اگر همه آن دستورات را به جا نياورند، آن كار مستحبّى را انجام نداده اند و لذا از به جا آوردن آن صرف نظر مى كنند، در صورتى كه همان طور كه گفتم اين طور نيست و به حدّاقل ها مى شود بسنده كرد.

ص: 46

نماز جعفر طيّار

نماز جعفربن ابى طالب كليد حلّ مشكلات

در روايات شيعه و سنّى، درباره نماز جعفر طيّار تأكيد زيادى شده است. مى گويند هنگامى كه حضرت جعفربن ابى طالب(برادر حضرت على و پسر عموى رسول خدا(ص)) از كشور حبشه(اتيوپى كنونى) به وطن بازگشت، ورود او مصادف با فتح خيبر بود كه پيامبر(ص) با ديدن او بسيار خوش حال شد، اشك شوق در چشمانش حلقه زد، وى را در آغوش كشيد،

ص: 47

پيشانى اش را بوسيد و به وى فرمود: آيا دوست ندارى چيزى به تو هديه دهم؟ حضرت جعفر(ع) فرمودند: بلى يا رسول الله(ص). همه مردم به گمان اين كه پيامبر(ص) مى خواهد به او طلا و نقره عطا كند منتظر عكس العمل رسول خدا(ص) بودند. آن گاه پيامبر اعظم(ص) فرمود: امروز به تو چيزى خواهم داد كه اگر هر روز آن را انجام دهى، از تمام دنيا و آن چه در آن است براى تو بهتر باشد و اگر يك روز در ميان، يا هر جمعه، يا هر ماه، يا سالى يك بار آن را انجام دهى، خداوند غفران خويش را شامل حالت خواهد كرد.) آرى هديه رسول گرامى اسلام(ص)، نمازى بود كه به نماز جعفر معروف شد.

اين نماز از نمازهاى بسيار مستحبى است كه در كلّيه ساعات شبانه روز در سفر يا غير سفر مى شود آنرا خواند اما بهترين اوقات آن، روز جمعه است، زمانى كه خورشيد بالا آمده باشد و در شب نيمه شعبان تأكيد بيشترى در به جا آوردن آن شده است. حتى مى توان آن را به جاى نافله هاى شبانه روز به حساب آورد و به تعداد ركعات آن از نافله ها كم گذاشت مثلًا مى شود در دل شب به نيّت چهار ركعت از نماز شب اين نماز

ص: 48

را خواند. (1) لطفاً چگونگى خواندن آن را توضيح دهيد؟

اين نماز چهار ركعت است(دو نماز دو ركعتى) در هر ركعت، حمد و يك سوره، سپس پانزده مرتبه بگويد: سُبحانَ الله و الحمد لله ولا الهَ الّا الله و الله اكبر) و در ركوع ده مرتبه وبعد از بلند شدن از ركوع ده مرتبه و در سجده اول ده مرتبه و بعد از بلند كردن سر از سجده ده مرتبه و در سجده دوم ده مرتبه و بعد از بلند كردن سر از


1- موسوى خمينى: تحريرالوسيلة، مؤسّسة النشرالاسلامى، قم، نهم، 1424 ه-. ق، ج 1، ص 220.

ص: 49

سجده ده مرتبه همين ذكر را بگويد كه جمعاً در هر ركعت هفتاد و پنج مرتبه و كلًا سيصد مرتبه ذكر تسبيحات خواهد شد.

چند نكته درباره نماز جعفر طيّار

1- بهتر است در ركعت اوّل بعد از حمد، سورة إذا زلزلت) درركعت دوّم والعاديات) در ركعت سوّم اذا جاء نصر الله) و در ركعت چهارم قل هو الله احد) را بخواند.

2- احتياط آن است كه ذكر ركوع و سجده را قبل يا بعد از تسبيحات فوق بگويد.

3- خواندن قنوت در ركعت دوّمِ هر يك از دو نماز، مستحبّ است.

4- در صورت عجله مى شود تسبيحات را بعد از نماز به جا آورد. يعنى ابتدا، چهار ركعت نماز را خواند و بعد سيصد مرتبه تسبيحات اربعه گفت.

5- در صورت پيش آمدن مانع و مشكلى مى شود ابتدا يك دو ركعتى و بعد از برطرف شدن مشكل، دو ركعت دوّم را به جا آورد.

6- اگر بعضى از تسبيحات را در محلّ خودش، سهواً بجا نياورد، در موقعيت بعدى آنرا قضا كند مثلًا اگر پانزده بار تسبيحات قبل از ركوع را يادش رفت، در

ص: 50

ركوع بيست و پنج بار تسبيحات بگويد و اگر كلًا يادش رفت و نماز تمام شد، در پايان نماز رجاءً بجا آورد.

7- امام جعفر صادق(ع) در پايان نماز، دست هايشان را بلند مى نمودند و اين گونه مى فرمودند: «يا رَبّ يا رَبّ ...» تا يك نفس تمام مى شد. سپس به همين صورت: «يا رَبّاهُ يا رَبّاهُ ...»، «رَبّ رَبّ ...»، «يا الله يا الله ...»، «يا حَىُّ يا حَىُّ ...» و «يا رَحيمُ يا رَحيمُ ...» آن گاه: «يا رَحْمانُ يا رَحْمانُ ...» هفت مرتبه، و «يا ارْحَمَ الّراحِمينَ» هفت مرتبه و در آخر: «اللهمَ إِنّى أفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِكَ وَ أَنْطِقُ بِالثَّناءِ عَلَيْكَ وَ امَجّدُكَ وَلاغايَةَ لِمَدْحِكَ وَ اثْنى عَلَيْكَ وَ مَنْ يَبْلُغُ غايةَ ثَنائِكَ

ص: 51

وَ أَمَدَ مَجْدِكَ وَ أَنّي لِخَليقَتِكَ كُنْهُ مَعْرِفِة مَجْدِكَ وَ أَي زَمَنٍ لَمْ تَكُنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِكَ مَوْصُوفاً بِمَجْدِكَ عَوّاداً عَلَى الْمُذْنِبينَ، بِحِلْمِكَ تَخَلَّفَ سُكّانُ أَرْضِكَ عَنْ طاعَتِكَ فَكُنْتَ عَلَيْهِمْ عَطُوفاً بِجُودِكَ جَواداً بِفَضْلِكَ عَوّاداً بِكَرَمِكَ يا لا إِلهَ الّا أَنْتَ الْمَنّانُ ذوُالْجَلالِ وَ اْلإِكْرامِ.» يعنى خدايا كلامم را با حمد و ثناى تو شروع مى كنم در حالى كه براى ثناى تو پايانى نيست. چه طور براى مخلوقات تو، دستيابى به كنه معرفتت ممكن است! چه زمانى بوده كه تو به فضلت مورد ستايش قرار نمى گرفتى! و نظر مغفرت به گناه كاران نمى انداختى؟! به سبب حلمت ساكنان زمين از اطاعتت سرپيچى مى كنند، پس همواره با دل سوزى و بخشش با آنان رفتار نمودى و به سوى آنان بازگشتى، اى پروردگار شكوهمند و بزرگوارى كه جز تو خدايى نيست.

سپس حضرت فرمودند:(اگر حاجت مهمّى دارى، اين نماز را بجاى آور، اين دعا را بخوان و خواسته ات را بخواه، خداوند انشاءالله حاجتت را برآورده خواهد نمود.) (1).


1- تحريرالوسيله، ج 1، ص 221.

ص: 52

قرائت قرآن

درباره ساير موارد هم ما را راهنمايى كنيد. مثلًا درباره قرائت قرآن، شنيده ايم ختم قرآن مجيد در مكّه و مدينه ثواب زيادى دارد. البتّه ديده ايم كه بعضى بدون توجّه به معانى و مفاهيم آيات قرآن حتّى در حال خستگى و بى رغبتى يا اهمّيّت ندادن به هم سفران خود مخصوصاً همسر خويش، فقط به فكر ختم قرآن و به اصطلاح جمع كردن ثواب هستند! گاهى

ص: 53

مشاهده مى شود كه زائران از صبح تا غروب در مسجد نشسته و احياناً همراه با چرت و كسالت! مشغول قرائت قرآن و دعا هستند، نظر شما در اين باره چيست؟

البتّه در روايات ائمّه اطهار: به ختم قرآن در مسجد الحرام (1) و به نماز خواندن در مسجدالنبىّ(ص) تأكيد و تشويق شده ايم. (2) به همين خاطر، چه در مسجدالحرام و چه در مسجدالنبىّ، حتى در دو شهر مكّه و مدينه قرائت قرآن و ختم قرآن ثواب زيادى دارد، اما بايد توجه داشت كه روح تمام اعمال ما، رشد و تعالى معنوى و اعتقادى ماست. تمام رواياتى كه سخن از ثواب فلان عمل به ميان مى آورند مى خواهند ما را تشويق به آن كنند تا از آن در راه رشد و ترقى خود استفاده كنيم. قرآن را بخوانيم تا روحمان صفا و صيقل يابد، معرفت و دانش ما نسبت به احكام الهى بيشتر شود، به حلال و حرام خدا آشناتر شويم و در رفتار و گفتار و افكارمان، در تمام ابعاد زندگى؛ در اجتماع و سياست، در خانواده و منزل، در كسب و كار و تجارت، در معاشرت با زن و


1- شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعة، ج 4، كتاب الصلاة، ابواب قرائة القرآن، باب 18، ص 852.
2- وسائل الشيعة، ج 3، كتاب الصلاة، ابواب احكام المساجد، باب 52، ص 536.

ص: 54

فرزند و دوست و فاميل، در عبادت و سلوك الى الله، در شناخت ديو درون و دشمن بيرون متحول شويم و حالات قبل و بعد از قرآن خواندنمان فرقى كرده باشد و الّا اين گونه قرآن خواندن بى فايده يا كم فايده است!

اسلام هرگز موافق كميّت بى كيفيّت نيست. لذا ما نبايد كيفيت كار را فداى كميّت كنيم و در طول سفر پيوسته نگران اين باشيم كه آيا عاقبت مى توانيم يك بار يا چند بار ختم قرآن كنيم يا نه! پيامبر(ص) به اباذر مى فرمايند: «يا اباذَرّ رَكْعَتانِ مُقْتَصِدَتانِ في تَفَكُّرٍ، خَيْرٌ مِنْ قِيامِ لَيْلة وَ اْلقَلْبُ لاهٍ(ساهٍ)» اى اباذر، دو

ص: 55

ركعت نماز با توجه و نشاط بهتر از يك شب، شب زنده دارى بدون حضور قلب و همراه با كسالت و بى ميلى است.

در روايات فراوانى ائمّه ما عدم ميل خويش را نسبت به ختم قرآن كمتر از يك ماه، براى شيعيانشان، اظهار كرده اند و فرموده اند قرآن را با شتاب و عجله نخوانيد بلكه شمرده و با آهنگ خوش و با تدّبر در معانى آن بخوانيد.

امام صادق(ع) در پاسخ شخصى كه پرسيد آيا قرآن را در يك شب بخوانم، فرمود: «لا يُعْجِبُني أَنْ تَقْرَأَهُ في أَقَلَّ مِنْ شَهْر» خوش ندارم كه قرآن را در كمتر از يك ماه بخوانى. (1) پس بياييم به تلاوت قرآنمان عمق و محتوا بخشيم و قرآنى خوش خط، با چاپى زيبا و با ترجمه اى دقيق و روان تهيه نماييم تا بتوانيم از قرائت همراه با تأمل در ترجمه و مفاهيم آن بهره مند شويم.

دوستانى كه قبلًا به عربستان مشرّف شده اند، مى گويند در حرمين شريفين قرآن مجيد با ترجمه هاى مختلف از جمله ترجمه فارسى موجود است.

بلى هست، اما ترجمه متعلّق به ولى الله


1- اصول كافى، ج 4، كتاب فضل القرآن، ص 422.

ص: 56

دهلوى است. ايشان از علماى اهل سنّت است و جوّ حاكم بر ترجمه، افكار و عقايد برادران اهل سنّت است. همچنين ترجمه متعلّق به دوران گذشته است و روانى ترجمه هاى كنونى را ندارد.

اگر نكات ديگرى درباره قرائت قرآن به نظرتان مى رسد، يادآورى فرماييد.

قرآن مجيد را با دست راست حمل كنيد.

قرآن مجيد را روى زمين يا روى كيسه كفشتان قرار ندهيد.

با صداى آهسته و بدون مزاحمت براى ديگران،

ص: 57

قرآن را تلاوت كنيد.

قرآن هاى حرم را به هتل نبريد.

قرآن هاى مسجد النبىّ(ص) و مسجد الحرام را كه مهر وقف روى آنها خورده، به عنوان هديه نگيريد.

ص: 58

زيارت غير معصومين در بقيع

اشاره

اجازه بدهيد در مورد زيارت، سؤال ديگرى بنمايم. شما فرموديد براى صحابه مدفون در بقيع زيارت بخوانيم مگر آنها هم زيارت نامه دارند؟

نه تنها براى صحابه پيامبر اعظم(ص) و اصحاب باوفاى ائمّه: بلكه براى ساير مدفونين در بقيع مثل ايرانيانى كه در اين سفر معنوى جان به جان آفرين تسليم نموده و سر بر سرير خاك نهاده اند هم دعا و

ص: 59

طلب استغفار مى كنيم و قبور آنان را زيارت مى نماييم. (1) زيارت مقابر علاوه بر اجر معنوى فوايد بى شمارى دارد از جمله اين كه انسان از زندگى روزمرّه اندكى فارغ شده و به ياد مرگ و روز حساب افتاده و آرام مى شود.

به هر حال دركنار قبور اموات در حالى كه رو به قبله هستيم، به قدر استطاعت و حال، اين كارها را انجام مى دهيم:

1- هفت مرتبه سوره قدر «اناّ انزلناه فى ليلة القدر ...»

2- حمد و «قل اعوذ برب الفلق»، «قل اعوذ برب الناس» و «آية الكرسى» هر كدام سه مرتبه.

3- سوره يس.

4- سلام دادن بر آنان به يكى از اين زيارات:

الف: «بسم الله الرحمن الرحيم، السلامُ عَلى اهلِ لا الهَ الّا الله مِنْ اهْلِ لا اله الّا الله يا اهْلَ لا اله الّا الله كَيفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اله الّا الله مِنْ لا اله الّا الله يا لا اله الّا الله بِحَقّ لا اله الّا الله


1- حضرت على(ع) مى فرمايند: زُورُوا مَوْتاكُمْ فَانَّهُمْ يَفْرَحُونَ بِزِيارَتِكُمْ ... به زيارت مردگانتان برويد، زيرا اين كار باعث خوشنودى آنان ميشود. وسائل الشيعة، ج 2، ابواب الدفن، باب 54، ح 5، ص 878.

ص: 60

اغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا اله الّا الله وَاحْشُرْنا في زُمْرةِ مَنْ قالَ لا اله الا الله محمّدٌ رَسولُ الله علىٌّ وَلي الله

ب: «السّلام عليكم يا أهل الدّيار» و «رَحِمَكُمُ الله» هر كدام سه مرتبه.

ج: «السلام على أهل الدّيار مِنَ المؤمنين و المسلمين أنتم لنا فَرَطٌ و نحن إن شاء الله بِكُم لاحقون.»

5- قرائت قرآن.

نماز زيارت براى غير معصومين وارد نشده، لذا حدّاقل

ص: 61

دو ركعت نماز مستحبّى مى خوانيم و ثوابش را هديه به روح آنان مى نماييم.

ص: 62

نماز در مكه و مدينه

دوست دارم بدانم نمازهاى واجب ما در مدينه و مكّه شكسته است يا تمام؟

اگر مدت اقامت شما در مدينه كمتر از ده روز است(كه معمولًا اين طور است):

الف: در همه جا شكسته است. «آيه الله شبيرى زنجانى»

ب: فقط در محدوده قديم مسجد النبىّ(ص) و

ص: 63

مسجد الحرام مخيّر بين شكسته و يا تمام هستيد. «آيات عظام بهجت و اراكى»

ج: در تمام دو مسجد، حتى قسمت هاى نوساز، مخيّر بين شكسته و تمام هستيد. «حضرت امام»

د: در تمام مكّه و مدينه قديم، اين تخيير هست. «آيات عظام خويى و تبريزى»

ه: در تمام مكّه و مدينه شما اختيار داريد نماز ظهر، عصر و عشاء را شكسته يا تمام بخوانيد. «آيات عظام خامنه اى، سيستانى، فاضل، مكارم، صافى، گلپايگانى، نورى»، البته در صورت تخيير، تمام خواندن فضيلت بيشترى دارد، (1) ولى اگر نماز را با جماعت و به صورت شكسته خوانديد به گونه اى عمل شود كه شكسته بودن نماز معلوم نشود، به اين صورت كه پس از تشهد ركعت دوم به سلام آخر اكتفا كرده و نماز خود را تمام كنيم آن گاه بدون برگرداندن صورت از قبله يا بلند كردن دست بعد از سلام، بايستيم و با رفتن امام جماعت به ركوع، نيت نماز دوم يا نماز قضا بنماييم و تكبيرة الاحرام گفته و به ركوع رويم.

فرموديد نماز جماعت؛ مگر مى شود نماز را به جماعت اهل سنّت اقتدا كرد؟


1- تحريرالوسيله امام ره، ج 1، ص 240، م 8. العروةالوثقى، ج 2، ص 164، م 11.

ص: 64

به نظر همه مراجع، شركت در نماز جماعت برادران اهل سنّت مطلوب است.

چرا در سخنان بزرگان دين ما اين همه سفارش به شركت در نماز جماعت اهل سنّت شده است؟

اسلام عزيز به حفظ وحدت بين فرقه هاى اسلامى اعم از شيعه و سنى اهميت فراوان داده است و خداوند حكيم هرگز راضى نيست به خاطر اختلافات فقهى و جزئى، اصل دين و كيان مسلمين در معرض خطر قرار گيرد. متأسفانه اسلام و مسلمين از اين بابت ضربه هاى بسيارى خورده اند و دشمنان فرصت طلب و تفرقه افكن، كمال استفاده را از اين اختلافات

ص: 65

نموده اند.

قبل از انقلاب و اوايل انقلاب، وضعيت اسف بار نماز در حرمين شريفين مايه خجلت و اندوه فراوان بود. به محض شروع نماز جماعت، تعداد قابل توجّهى از شيعيان از مسجد خارج مى شدند و صحنه هاى ناخوشايندى به وجود مى آمد. حضرت امام خمينى بساط اين اختلافات را برچيد و نتيجه اش وحدت و يكپارچگى مسلمانان شد. به بركت اين تلاش و مجاهدت ها، دل هاى برادران شيعه و سنى به هم نزديكتر شده است و دشمنان دين از اين بابت بسيار خشمگين هستند و پيوسته درصدد فرصتى بوده تا اوضاع را به هم ريخته و از آب گل آلود ماهى بگيرند. پس ما مسلمانان بايد صفوف خود را فشرده تر نموده و در مقابل دشمن، وحدت و يكپارچگى خود را حفظ و نشان دهيم.

از راهنمايى شما متشكّرم. اگر ممكن است مسائل مهم و ناگفته نماز در مكه و مدينه را به صورت مختصر و مفيد برايم بازگو كنيد.

در رساله هاى عمليه مراجع عظام، حدود پانصد مسأله درباره نماز آورده شده كه بسيارى از آنها در اينجا هم كاربرد دارد. كه به بعضى از مسائل ضرورى تر آن اشاره مى شود:

1- نماز در مسجد النبىّ(ص) و مسجد الحرام ثواب

ص: 66

زيادى دارد.

2- هنگام برگزارى نماز جماعت از تجمع در كنار بقيع يا ايستادن در كنار مغازه ها و خيابان ها خوددارى كنيم.

3- از نماز گزاردن در كنار بقيع يا قبرستان ابوطالب بپرهيزيم. كليه نمازهاى مستحبى مثل نماز زيارت را در حرم و يا در هتل بخوانيم.

4- به هنگام ورود به مسجدها، مثل مسجدالنبى(ص) يا مساجدِ در زيارت دوره، از خواندن نماز تحيّت(احترام) كه حدّاقل دو ركعت است غفلت نورزيم. بد نيست بدانيد، به فتواى اكثر مراجع، مسجد الحرام نماز تحيّت ندارد بلكه تحيّت آن، طواف است.

ص: 67

5- هنگام پخش اذان از بلندگوى مسجد و يا هنگام اقامه نماز جماعت، از خواندن نماز به صورت فرادا جدّاً پرهيز نماييم.

6- به محض شنيدن(قَدْ قامَتِ الصَلاة) برخيزيم و جاى خالى صفوف را پركنيم و از حرف زدن بى جا دورى كنيم و بلافاصله پس از امام جماعت، تكبيرة الاحرام بگوييم.

7- اتصال صفوف را رعايت كنيم. براى نماز، تا جايى كه ممكن است در طبقه دوم مسجدالحرام و پشت بام مسجدالحرام و مسجدالنبىّ نايستيم. همچنين دقّت داشته باشيم كه صفوف قسمت شمالى مسجدالنبىّ(ص) معمولًا در ايام عمره مفرده به صفوف قسمت هاى جلو متصل نيست، و لذا هر چقدر مى توانيم به طرف قسمت هاى جلوتر مسجد برويم.

8- در رفتن به ركوع و سجده و برخاستن از آن، از امام تبعيت كرده و تقديم و تأخير محسوس نداشته باشيم.

9- از دست بسته ايستادن به هنگام قرائت امام، و گفتن «آمين» بعد از حمد بپرهيزيم.

10- اهل سنّت قنوت ندارند، ما هم بدون اينكه كف دستانمان را بالا ببريم مى توانيم دعاى مختصرى نموده و فوراً به ركوع رويم.

ص: 68

11- اهل سنّت، بعد از ركوع كمى بيشتر از معمول، مكث مى كنند، ما هم همانند آنان مكث كرده و اين جملاتى كه خواندن آن ها بعد از ركوع مستحبّ است، مى خوانيم: سَمِعَ اللهُ لمَن حَمِدَه، الحَمدُ لله رَبِّ العالَمين، اهلَ الجَبَروتِ و الكبرياء و العَظَمَة، الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمين.

12- اهل سنّت جلسه استراحت ندارند،(نشستن بعد از سجده دومِ ركعتِ اول همه نمازها و ركعتِ سوم نمازهاى چهار ركعتى) و پس از سجده بلافاصله بر مى خيزند. ما جلسه استراحت را به صورت كوتاه رعايت مى كنيم.

ص: 69

13- اهل سنّت تجافى ندارند(حالت نيم خيز در وقت تشهد امام جماعت در جايى كه يك يا چند ركعت از جماعت عقب هستيم) ما هم به جهت تبعيت در جماعت آنان، تجافى ننموده و به حال تشهد مى نشينيم.

14- اهل سنّت بعد از سلام نماز، با يكديگر مصافحه نمى كنند، از انجام آن اجتناب نموده و به جاى آن و بدون برگرداندن سر به اين طرف و آن طرف، از تسبيحات حضرت فاطمه غفلت نورزيم.

15- بعضى از اهل سنّت(حنفيّه- مالكيّه)،(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) را جزء سوره نمى دانند لذا يا آن را قرائت نمى كنند يا اگر قرائت كنند آهسته مى خوانند، ولى در هر صورت به نماز جماعت ما خللى وارد نمى شود.

16- بعد از سلام نماز، مستحبّ است؛ سه بار «الله اكبر» گفته، بدون بلند كردن دست ها به اين مستحبّ عمل كنيم.

17- سجده بر فرش، در مسجد النبىّ(ص) و ساير مساجد مكّه و مدينه به ويژه در نماز جماعت، به فتواى بسيارى از مراجع جايز بوده، لذا از هنگام ورود به فرودگاه تا لحظه بازگشت، رعايت نماييم و از گذاشتن مهر يا كاغذ يا دستمال كاغذى در اماكن عمومى خوددارى كنيم. ولى در جايى كه برادران اهل سنّت تردد

ص: 70

ندارند، يا سنگ فرش است، يا در محل اقامتمان(هتل) حتماً بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است، سجده كنيم.

سجده بر انواع سنگ هاى به كار رفته در مسجدالحرام و مسجدالنبى(ص) صحيح است.

18- سجده بر فرش در مسجد الحرام جايز نيست زيرا امكان سجده بر سنگ در تمام قسمت هاى مسجد براى زنان و مردان وجود دارد.

19- نافله هاى مغرب، عشا و صبح را سعى كنيم بخوانيم.

20- اگر در نماز جماعت عصر و عشاى برادران اهل سنّت شركت نمى كنيم، حدّاقل نيم ساعت قبل از

ص: 71

نماز آنان از مسجد خارج شويم.

21- در نماز صبح روزهاى جمعه، امام جماعت غالباً پس از حمد، آيات سجده دار را تلاوت مى كند، بايد هماهنگ با امام و در بين نماز، سجده واجب را انجام دهيم.

الف: سپس بعد از نماز، نماز را دوباره بخوانيم.(آيات عظام سيستانى، بهجت، مكارم و تبريزى)

ب: در صورت خواندن نماز قبل از جماعت- به طور فرادا- اعاده بعد از جماعت لازم نيست.

ج: اگر اشتباهاً به جاى سجده تلاوت، به ركوع رويم، نماز باطل و اعاده لازم است.

22- هنگام اذان و اقامه و خطبه هاى نماز جمعه، از گفت وگو با يكديگر، نماز خواندن و تلاوت قرآن بپرهيزيم.

23- از محل سجده نمازگزاران عبور نكنيم زيرا برخى از اهل سنّت از اين كار منع مى كنند.

24- در مسجد الحرام، در مسير طواف كنندگان به نماز نايستيم.

25- نماز طواف مستحبى در همه جاى مسجد الحرام صحيح است، از خواندن نماز طواف مستحبى يا ساير نمازها در پشت مقام ابراهيم خوددارى نموده و

ص: 72

آنجا را براى كسانى كه نماز طواف واجب دارند، خالى بگذاريم.

26- نمازاستداره اى(دايره وار) در مسجد الحرام:

الف: به شرط اين كه به حسب دايره، مقدم بر امام و نزديكتر از امام به كعبه نباشيم، مانعى ندارد. «آيات عظام صافى، مكارم، گلپايگانى، اراكى و نورى».

ب: اشكال ندارد «آيات عظام امام، سيستانى، خويى، تبريزى و بهجت».

ج: اشكال دارد(براى كسانى كه روبروى امام قرار بگيرند) «آيات عظام خامنه اى و فاضل».

27- كليه اذكار نماز را آهسته بخوانيم و مزاحم

ص: 73

ديگران نشويم.

28- كليه نمازهاى مستحبى مثل نمازهاى زيارت و تحيّت را مى توانيم به نيت خود خوانده و در پايان ثواب آنرا به يك نفر يا چند نفر، زنده يا مرده، هديه نماييم.

29- كليه نمازهاى مستحبى را مى شود خوابيده، نشسته يا در حال راه رفتن خواند.

30- مستحب است نمازگزار در حال ايستاده به جاى سجده گاه و در حال تشهّد به دامان خود نگاه كند. در نماز در مسجدالحرام نيز به جاى نگاه به كعبه به همين مستحب عمل شود.

31- كفش هاى خود را در جاكفشى يا كيسه كفش تميز قرار دهيم. لباس و بدنمان خصوصاً جوراب ها تميز و مرتب باشد. از عطر و مسواك به هنگام ورود به مسجد و شروع نماز غافل نباشيم.

32- بانوان محترم، در حال نماز، به ويژه نماز طواف بايد حجاب خود را رعايت كنند، تا احياناً نماز آنها با مشكل مواجه نشود.

مطالب بسيارى درباره نماز ياد گرفتيم. سؤال ديگر اينكه آيا با پخش اذان از بلندگوهاى مساجد مكّه و مدينه، وقت نماز داخل شده است يا نه؟

ص: 74

اتفاقاً همين سؤال در ذهن شيعيان ائمه اطهار: هم بوده است كه ائمّه معصومين: كفايت اذان اهل سنّت را به شيعيان توصيه مى نمودند. امام صادق(ع) به يكى از اصحابشان فرمودند:(نماز را با اذان ايشان(اهل سنّت) بخوانيد.) (1) بنابراين مى شود به اذان آنها اعتماد كرد.

در اذان مغرب، چون اهل سنّت غروب آفتاب را نشانه مغرب مى دانند و نه رفتن سرخى مشرق، حدود ده الى پانزده دقيقه زودتر اذان مى گويند، اما


1- شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 4، باب 3، ابواب الاذان و الاقامة، ح 1، ص 618.

ص: 75

خوشبختانه با آن اذان، نماز مغرب را شروع نمى كنند بلكه حدود ده دقيقه صبر مى كنند تا مردم براى شركت در نماز جماعت آماده و جمع شوند بنابراين نماز مغرب را هم مى شود با آنها به جماعت خواند.

ص: 76

روزه مستحبّى در سفر

خوشحال مى شوم اگر كمى هم درباره روزه مستحبى در مدينه برايم بگوييد و اصولًا آيا روزه مستحبى در سفر صحيح است؟

در مذهب ما روزه مسافر صحيح نيست مگر زمانى كه نماز شكسته نباشد مثلًا قصد ده روز كرده باشيد كه گرفتن روزه مستحبى يا روزه ماه رمضان يا روزه قضا اشكال ندارد.

ولى اگر مى خواهيد كمتر از ده روز در جايى

ص: 77

بمانيد هيچ نوع روزه اى نمى توانيد بگيريد.

براى شخص مسافر فقط يك استثناء دارد و آن سه روز روزه مستحبى در شهر مدينه منوّره براى برآورده شدن حاجات است كه سفارش مؤكّدى در روايات بر انجام اين عمل مستحبى شده است. بهتر است اين سه روز، روزهاى چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه سفر شما باشد(مستحب در مستحب). تأكيد مى كنم، سه روز، نه كمتر و نه بيشتر، آن هم در مدينه، نه در مكّه و نه در هيچ شهر ديگر.

نظر شما در مورد روزه نذرى در سفر چيست؟ چون ديده ام بعضى از زائرين با نذر در مكّه يا مدينه، بيشتر ازسه روز روزه مى گيرند.

بايد گفت اگرچه به نظر اكثر مراجع، با شرايط خاص مى شود روزه نذرى(نه روزه ماه رمضان يا قضاى آن) در سفر گرفت ولى به نظر مى رسد اين عمل با روح اسلام و مذهب منافات دارد چرا كه خداوند مهربان نخواسته ما در سفر، روزه بگيريم، و روايات متعدّدى در ذمّ و نكوهش روزه دارى در سفر آمده است. از جمله:

1- امام رضا(ع) مى فرمايند: لَيسَ مِنَ البِرّ الصَ ومُ فِى السَّفَر) (1) روزه دارى در سفر از كارهاى نيكو نيست.


1- شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 7، كتاب الصّوم، ابواب مَن يَصِحُّ مِنهُ الصَّومُ، باب 12، 11، 1.

ص: 78

2- امام صادق(ع) مى فرمايند: لَم يَكُن رَسُولُ الله(ص) يَصُومُ في السَّفَرِ في شَهرِ رَمَضانَ وَ لا غَيرِهِ) عادت رسول خدا(ص) بر اين نبود كه به هنگام سفر چه در ماه رمضان و چه در ماه هاى ديگر روزه بگيرد

البته عرض كردم روزه مستحبّىِ سه روز در مدينه يك استثناء است.

ص: 79

زيارت دوره

اگر امكان دارد از زيارت دوره و مكان هايى كه زائرين از آنها بازديد مى كنند بگوييد. دوست داريم بدانيم كجاها مى رويم و از چه اماكنى بازديد مى نماييم تا وقتى كه به وطن برگشتيم اگر دوستى، فاميلى از ما درباره آنها پرسيد يا وقتى مردم براى ديدنمان مى آيند، حرفى براى گفتن داشته باشيم و از خاطرات خوش اين سفر صحبت به اندازه كافى به ارمغان ببريم.

شما يك روز تقريباً از صبح تا ظهر در مدينه و يك روز هم در مكّه به همراه كاروان و مدير و روحانى به زيارت دوره خواهيد رفت. در زيارت دوره از چند مكان بازديد خواهيد كرد.

1- منطقه احُد

مرقد حضرت حمزه سيدالشّهدا و شهداى جنگ احد. اين مكان در منطقه شمالى مدينه كنار كوه احد قرار دارد و مرقد مطهّر حضرت حمزه عموى پيامبر خدا(ص) و ساير شهداى احد در آن مكان مى باشد.

ص: 80

در روايات اسلامى سفارش زيادى به زائرين و حجاج بيت الله الحرام شده كه از زيارت اين مكان غافل نباشند.

حضرت فاطمه زهراء(س) بعد از وفات پدر بزرگوارشان هر دوشنبه و پنج شنبه به زيارت اين مكان مقدّس مى آمده و ياد و خاطره شهداى جنگ احد را زنده نگاه مى داشتند. (1) و جالب است بدانيد اولين كسى كه تسبيح را درست كرد حضرت فاطمة زهرا(س) بود كه ابتدا به يك نخ پشمى سى و سه گره زده و با آن ذكر تسبيحات را


1- شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 2، ابواب الدفن، باب 55، ح 1، ص 879.

ص: 81

مى فرمودند. بعدها پس از شهادت حضرت حمزه(ع) از تربت مطهّر او قبضه خاكى برداشته و از آن تسبيح درست نمودند. مردم هم از اين سنّت حسنه آن حضرت پيروى كرده و براى گفتن اذكار و اوراد از تسبيح استفاده مى نمودند. مدت ها بعد و پس از شهادت امام حسين(ع) به سفارش ائمّه اطهار: از تربت آن امام شهيد، تسبيح درست شد. تسبيح تربت سيد وسالار شهيدان حضرت حسين بن على(ع) داراى فضيلت زيادى است كه حتى اگر بدون گفتن ذكر، آن را در دست بگردانيم، براى ما اجر و ثواب ذكر نوشته خواهد شد. (1) داستان عبرت انگيز و غم بار جنگ احد در آيات 121 تا 179 سوره آل عمران به طور مفصّل آمده كه حاوى نكات و تجربيّات تلخ و شيرين فراوانى مى باشد. سفارش اكيد اين است كه آيات مورد اشاره را به دقّت مطالعه و ملاحظه نماييد.

2- مسجد قبلتين

همان مكانى كه دستور تغيير قبله بين نماز ظهر و عصر يا در حين نماز ظهر از طرف خداوند به پيامبرش ابلاغ شد و حضرت در حالى كه دو ركعت از


1- شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 4، كتاب الصلاة، ابواب التعقيب، باب 16، ح 1، ص 1032.

ص: 82

نمازشان را به طرف بيت المقدس خوانده بودند با چرخش صد و هشتاد درجه اى رو به كعبه ايستاده و نماز را به پايان رساندند. به همين خاطر اين مسجد به مسجد قبلتين يعنى مسجد داراى دو قبله شهرت يافته است.

تصور چرخش صد و هشتاد درجه اى در حال نماز جماعت و با توجه به حضور مأمومينِ مرد و زن، مشكل به نظر مى رسد، اين چرخش چگونه انجام شده است!؟

البته همين طور است كه مى فرماييد، اما به هر

ص: 83

حال بنابر احتمال دوّم اين يك دستور ويژه بوده است. لذا شايد بشود اين طور تصوّر نمود كه بعد از ابلاغ دستور، پيامبر خدا(ص) بدون اين كه ذكرى به زبان بياورند هم از طرف بيت المقدس به طرف كعبه برگشته و هم جاى خود را با جاى نمازگزاران عوض نمودند. سپس مردان پشت سر حضرت و زنان پشت سر مردان قرار گرفتند. اين كار باعث بطلان نماز نمى شود زيرا حتى در مواقع عادى اگر براى نمازگزار اتفاقى رخ دهد مثلًا از دماغش خون بيايد يا لباسش خونى شود يا بچه اش مى خواهد كار خطرناكى انجام دهد يا هر حادثه مهم ديگر، مى تواند بلكه بايد بدون اينكه نمازش را به هم بزند و با شرايطى مثل برنگشتن از قبله و نگفتن ذكر در حال حركت، چند قدمى براى حلّ مشكل به وجود آمده، راه برود.

داستان تغيير قبله در ذيل آيات 144 به بعد سوره بقره آمده، مى توانيد با مراجعه به ترجمه و تفسير قرآن اطلاعات لازم را كسب نماييد.

3- مسجد سلمان(ع)

ايشان در جنگ خندق پيشنهاد دهنده حفر خندق بود و نقش مهمى در اين جنگ ايفا نموده است.

4- مسجد فتح

ص: 84

اين دو مسجد(سلمان و فتح) مربوط به جنگ احزاب(خندق) است. حضرت پيامبر(ص) در مسجد فتح نماز خواند و براى پيروزى لشكر اسلام دعا نمودند كه دعاى او به هدف استجابت رسيد و سپاه مشركين بدون رسيدن به اهداف خود به مكّه برگشت.

نماز در هر دو مسجد مستحب است، «البته از مساجد ديگرى در منطقه خندق ياد مى شود كه يا قدمت تاريخى ندارد و يا اثرى از آن باقى نمانده است».

چه نمازى بايد در اين مساجد خواند؟

نماز تحيّت مسجد.

نماز تحيّت چيست؟

ص: 85

نماز تحيّت يعنى حدّ اقل دو ركعت نماز احترام و تجليل و پاسداشت. در حقيقت خواندن نماز تحيّت علاوه بر ثواب، شايد اداى احترام و ادبى نسبت به مسجد و حماسه ها و فداكارى هاى افرادى است كه در جريانات مربوط به آن نقش داشته اند، باشد.

البته نماز واجب يا نماز قضا هم مى توانيد بخوانيد زيرا هم نماز واجبتان را خوانده ايد، هم به عنوان تحيّت مسجد محسوب مى شود، لذا زائرين محترمى كه نماز قضا بر گردنشان هست مى توانند در اين گونه مساجد با يك تير دو نشان بزنند.

در ضمن حداقل نماز تحيّت دو ركعت است اگر بيشتر بخوانيد زهى سعادت، به شرط اين كه موجب تضييع وقت كاروان نشده و باعث معطلى آنها نشويد.

5- مسجد قبا. اولين مسجدى است كه به دست پيامبر خدا(ص) و عمار ياسر و ساير صحابه ساخته شد. پيامبر خدا در هنگام هجرت به مدينه- قبل از رسيدن به شهر مدينه- در منطقه قبا در جنوب مدينه مدتى توقّف كردند تا حضرت على و فاطمه زهرا(ع) و عدّه اى ديگر به آنها ملحق شوند در اين مدت توقف، حضرت پايه هاى مسجد قبا را بناگذارى نمودند. در قرآن مجيد از اين مسجد به عظمت ياد شده است.(لَمَسْجِدٌ اسّسَ عَلَى الَ تَقْوى مِنْ اوَّلِ يوْمٍ

ص: 86

احَقُّ انْ تَقُومَ فيه فيه رجالٌ يحبّون أن يَتَطَهَّروا واللهُ يحبّ المُطَّهّرينَ) (1) «مسجدى كه از روز نخستين بر پايه تقوى بنا شده سزاوارتراست كه در آن به نماز ايستى. در آن مردانى اند كه دوست دارند خود را پاك سازند و خدا كسانى را كه خواهان پاكى اند دوست مى دارد».

و دقيقاً به همين خاطر به مسجدالتقوى نيز معروف شده و رسول خدا مى فرمايند:(كسى كه به مسجد قبا آيد و دو ركعت نماز بگزارد، ثواب يك عمره براى او


1- سوره توبه، آيه 97.

ص: 87

است.) (1) همچنين امام صادق(ع) سفارش مى فرمايند كه در اين مسجد زياد نماز بخوانيد. (2) براى كسب اطلاعات بيشتر در مورد اين مكان هاى مقدس مى توانيد به كتب تاريخى مراجعه كنيد.

چه كتابى را در اين باره مطالعه كنيم؟

درباره آثار و امكنه مكّه و مدينه، كتاب هاى بى شمارى به نگارش درآمده است. كتاب(آثار اسلامى مكّه و مدينه نوشته رسول جعفريان و كتاب(تاريخ حرم ائمّه بقيع و آثار ديگر مدينه منوّره نوشته محمد صادق نجمى از كتاب هاى ارزنده اى است كه هم اينك در بازار موجود است. همچنين بيشتر مجلّدات مجلّه(ميقات هم در اين رابطه مطالب مفيدى دارد. در ضمن اگر دوست داشته باشيد تاريخ اسلام را مطالعه نماييد، كتاب شيوا و شيرين(فروغ ابديت تأليف استاد جعفر سبحانى از بهترين هاست.

شنيده بوديم كه در زيارت دوره، زائران را


1- شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 3، كتاب الصلاة، ابواب احكام المساجد، باب 60، ح 2، ص 548.
2- همان، ج 10، كتاب الحج، ابواب المزار، باب 12، ح 2، ص 276.

ص: 88

به مَشْربة امّ ابراهيم، مسجد ردّشمس و حتى مسجد شيعيان هم مى برند، آيا اين مطلب درست است؟

تقريباً، اما لازم است به اين نكته توجه داشته باشيد كه ممكن است به خاطر شرايط پيش آمده، اندكى برنامه ها تغيير كرده باشد مثلًا مسجد ردّ شمس و بسيارى از مساجد متبرك ديگر مدينه و مكّه توسط دولت وقت تخريب و با خاك يكسان شده و به جاى آن خيابان و ساختمان ساخته شده است.

اما مشربة امّ ابراهيم اگرچه به صورت يك چهار ديوارى موجود است ولى در حال حاضر به كاروان ها

ص: 89

اجازه رفتن به آنجا را نمى دهند. اگر كسى بخواهد به مشربة امّ ابراهيم يا مسجد شيعيان مدينه برود بايد يك برنامه شخصى بچيند كه به تنهايى يا به همراه بعضى دوستان و آشنايان به زيارت اين اماكن برود.

لطفاً اندكى هم درباره فلسفه مسجد ردّ شمس و مشربه امّ ابراهيم برايمان توضيح دهيد.

مسجد ردّشمس محلى است كه جنگ بنى نضير در آنجا واقع شده است. پس از جنگ بدر، و در جريان محاصره قلعه بنى نضير، رسول خدا(ص) هنگام عصر، در حالى كه سرش روى زانوان مبارك اميرالمؤمنين علىّ(ع) بود، به خواب رفت، نزديك غروب خورشيد بيدار شد، متوجه گرديد على(ع) هنوز نماز عصرش را نخوانده، از خداوند خواست خورشيد را بازگرداند تا او نماز بگزارد.

چرا حضرت على(ع) پيامبر خدا را بيدار نكرد تا نماز عصرش قضا نشود و مرتكب ترك واجب نشود!؟ و اصولا آيا چنين رخدادى واقع شده است!؟

بيان چند مطلب در اين باره، لازم است:

اوّلًا، وقوع چنين جريانى از مسلّمات تاريخ است. اين، نه يك بار بلكه دو يا سه بار براى آن حضرت رخ داده است. و نيز براى حضرت يوشع(ع)- از

ص: 90

پيامبران بنى اسرائيل- هم واقعه بازگشت خورشيد اتفاق افتاده است.

علّامه امينى در كتاب گرانسنگ الغدير، جلد سوم از صفحه 126 به بعد، نام بيش از چهل نفر از علماى اهل سنّت را كه اين واقعه را نقل نموده اند آورده است.

ثانياً، بنا بر بعضى نقل ها پيامبر اكرم(ص) در آن موقع در حال دريافت وحى بوده اند و حضرت اميرالمؤمنين(ع) نماز عصر خود را در همان حال بجا آوردند كه به آن نماز در حال اضطرار گفته مى شود و شرائط و احكام خاص خود را دارد. يعنى مى شود نماز

ص: 91

را در حال نشسته خواند و ركوع و سجود را با ايماء و اشاره بجا آورد.

ثالثاً، بايد گفت نمازِ مُجسَّم و حقيقت تمام نماى نماز و ساير عبادات يعنى وجود نازنين رسول خدا(ص) روى زانوى حضرت على(ع) خوابيده بوده است. به قول معروف آب در كوزه و ما تشنه لبان مى گرديم. چطور حضرت، اين حقيقت تمام نماى نماز را بيدار نموده و به دنبال نماز مى رفتند!

و در آخر اين كه شايد خداوند حكيم مى خواسته با اين كار فضل و عظمت علىّ بن ابى طالب(ع) را در قالبى خاص به اثبات برساند و همگان شاهد باشند كه نه تنها جن و انس و مَلَك بلكه تمام مخلوقات عالم در مقابل عظمت محمّد و آل محمّد: سرِ تعظيم فرود آورده و تسليم بى چون و چراى آنانند.

اما درباره مَشربة امّ ابراهيم به كتاب(تاريخ حرم ائمّة بقيع)، نوشته جناب آقاى محمّدصادق نجمى مراجعه كنيد. ولى به صورت خيلى مختصر؛ اين مكان مقدّس، محل زندگى حضرت رسول اكرم(ص) و ماريه قِبطيّه(يكى از همسران باوفاى رسول خدا(ص)) بوده است كه اين زوج وفادار تقريباً پنج سال در آن مكان زندگى كرده اند و حضرت ابراهيم(ع) فرزند رسول خدا(ص) در همين مكان از ماريه متولد گشته و در شانزده ماهگى در همين

ص: 92

مكان از دنيا رفته است. به همين خاطر در روايات از مشربة امّ ابراهيم به مَسكن و مُصلّاى رسول خدا(ص) تعبير شده است و دقيقاً به همين خاطر در روايات اهل بيت، تأكيد فراوانى بر حضور در اين مكان و بجا آوردن نماز در اين مكان نورانى شده ايم. و تا زمان هاى نه چندان دور و قبل از تخريب هاى صورت گرفته توسط آل سعود، كليه مسلمانان اعمّ از شيعه و سنّى به اين مكان مبارك مى آمده و به ياد حضور حضرت ختمى مرتبت در اينجا در بنايى كه مسجد بوده و در وسط مشربه قرار داشته، به نماز و دعا مشغول مى شدند.

در اين كه مشربه امّ ابراهيم چه تاريخچه اى دارد و

ص: 93

چرا حضرت پيامبر(ص) با وجود محبت و علاقه شديد به اين همسرشان، او را در مشربه مسكن داده اند، مطالب بسيار شيرين و شنيدنى و نكات مهم و ارزنده تاريخى وجود دارد كه ان شاءالله به كتاب ذكر شده مراجعه خواهيد نمود. در ضمن اگر به آيات اوايل سوره تحريم مراجعه كنيد و معنى و تفسيرش را بخوانيد، از نكات آموزنده و عبرت انگيز آن بهره مند خواهيد شد.

اما آن چه در بين مردم شهرت يافته كه مشربه امّ ابراهيم محل دفن نجمه خاتون مادر على بن موسى الرضا: است، ظاهراً مستند تاريخى ندارد و بر فرض صحّت، مناسبت هاى ديگر مشربه، اهميت بسيار بالاترى داشته كه هرگز آنها نبايد مورد غفلت قرار بگيرند.

به غير از روزى كه ما را به زيارت دوره مى برند، جاى ديگرى خواهيم رفت يا نه؟

آرى؛ در اطراف حرم رسول خدا و مسجدالنبىّ(ص) در يكى دو فرصت مقتضى، به زيارت محدوده مرقد حضرت عبدالله پدر پيامبر خدا(ص) رفته و از آن جا به سوى جنوب غربى حرم در منطقه مَناخه براى بازديد از مسجد غَمامه- محل نماز عيد فطر و قربان مسلمانان در زمان پيامبر (1) و مسجد علىّ بن ابى طالب (2) خواهيم


1- اقامه نماز باران در اين مكان و استجابت دعاى پيامبر(ص) سبب نامگذارى اين مسجد به مسجد غمامه(مسجد ابر) شده است.
2- براى آگاهى بيشتر درباره اين مكان ها، به كتاب آثار اسلامى مكه و مدينه نوشته رسول جعفريان مراجعه نماييد.

ص: 94

رفت. در قسمت شرق مدينه از مسجد مباهله (1)(مكان ماجراى عظيم مباهله بين پيامبر و مسيحيان نجران) ديدار خواهيم داشت و در قسمت شمال حرم هم به مسجد اباذر خواهيم رفت.


1- براى كسب اطلاع از جريان مباهله به كتاب اسرار مباهله تأليف محمد رضا انصارى رجوع كنيد.

ص: 95

سفارشات ضرورى

اشاره

در مدينه به غير از انجام امور عبادى مثل نماز و دعا و زيارت، انجام چه اعمالى را توصيه مى نماييد؟

پيشنهاد چند راهكار سودمند:

الف: شركت در جلسات آموزشى كاروان. روحانيون و مديران محترم كاروان ها انتقال دهنده تجربيات چند ده ساله ارزشمندى به شما هستند و مطمئناً مطالب و نكات فراوانى را در سخنان آنان خواهيد شنيد كه احتمالًا در كتاب و جزوه اى نيامده باشد.

بارها ديده شده افرادى كه از حال و هواى مسجد و حرم و اعمال عمره مفرده، بيگانه اند و مرتكب اشتباهات فاحشى مى شوند؛ دقيقاً همان هايى هستند كه خود را به هر دليل بى نياز از حضور در جمع زائرين و جلسات كاروان مى ديده اند.

ص: 96

ب: مطالعه كتاب هايى كه به همين منظور آماده شده است.

همچنين مى توانيد از روحانى كاروان كتاب هايى به امانت گرفته و يا با مراجعه به قفسه كتابى كه در هتل، توسط مدير ايرانى هتل تدارك ديده شده است، كتابى به صورت امانت جهت مطالعه تهيه نماييد.

معمولًا زائران محترمى كه بعد از اتمام اعمال خود قصد بازگشت به وطن دارند، كتاب هايى را كه به همراه خود آورده اند، براى استفاده ساير زائرين در هتل محل اقامت خويش به جا مى گذارند.

ص: 97

در كنار مسجد النبىّ هم كتابخانه اى وجود دارد كه بعضى از اطلس ها و نقشه ها و عكس هاى آن ديدنى است. لازم نيست حتماً زبان عربى بلد باشيد. البته كتابخانه مخصوص آقايان است! و براى بانوان محترم وقتى اختصاص داده نشده است!

ج: گفتگو با روحانى كاروان.

بسيارى مى گويند حج و عمره، سفر سياحتى نيست ولى ناخودآگاه اوقات آنها به تماشاى شهر مكّه و مدينه و ساختمان ها و بازارها سپرى مى شود. برخى نيز سفر حج و عمره را فقط يك سفر زيارتى به معناى انجام اعمالى خاص و خواندن نماز و ادعيه و زيارت نامه مى دانند و دائم به فكر خويش و اعمال خود هستند.

اما سفر حج و عمره در واقع، يك سفر آموزشى است، آموزش بندگى و عبوديت، آموزش عبور از خود و منيّت، سفرى كه مراحل و منازل متعدد و به هم پيوسته دارد و در هر منزل، نكات كليدى براى دست يابى به زندگى واقعى را به انسان مى آموزد.

اگر باطن اعمال حج و عمره، مورد نظر نباشد، عملكردهاى ظاهرى چه توجيهى خواهند داشت؟ دو تكّه پارچه به خود بستن، به گرد سنگ ها گشتن، به بيابان رفتن و شب و روزى چند در آنجا ماندن، به ستونى سنگ زدن و سر تراشيدن ... واقعاً هر كدام از

ص: 98

قسمت هاى مناسك چه حقيقتى را در زندگى آينده ايجاد مى كند؟ و چگونه مى توان به آن حقايق رسيد؟

حج و عمره، درس زندگى آينده است و درس آموزى، نيازمند به راهنماست. نكات و كليدهاى بسيارى وجود دارد كه به طور معمول قابل دستيابى نيست. مطالعات و بررسى ها و درس آموزى در ساليان متوالى لازم دارد تا بتوان نكته اى را درست فهميد و درست انتقال داد.

حقايق و دقايق حج تمام شدنى نيست، باطنى پشت ظاهر و باطنى در پشت باطن، هميشه زنده است

ص: 99

و فهم جديد ايجاد مى كند.

اگر با راهنماى حج همراه شويم و اهل سؤال و تحقيق باشيم مى توانيم در اين فرصت، سرمايه هايى به دست آوريم كه ابديّتى استوار از آن پديد آيد.

روحانى كاروان راهنماى شماست البته روحانيون كاروان ها، افرادى متفاوت، با توانايى هاى مختلف و روحيات گوناگون هستند، درست همانند اساتيد مراكز آموزشى كه همگى صلاحيت هاى عمومى براى تدريس را حائز مى باشند ولى هر كدام توان و شخصيت خاصى دارند. ولى مطمئناً در بين روحانيون كاروان ها افراد دانشمند و پر اطلاع، كه بتواند عطش روحى و فكرى شما را كاملًا ارضاء كنند، فراوان به چشم مى خورد. شايد يكى از همان روحانيون مورد نظر، روحانى كاروان شما باشد.

پس با يك ارزيابى اوليه، طرح دوستى با او را بريزيد و در اين سفر دوهفته اى كمال استفاده را از او ببريد. اگر اهل سؤال و پيگيرى باشيم مى توانيم كليدهاى لازم براى زندگى آينده را چه از روحانى كاروانمان و چه از ديگر متخصصين و راهنمايان داراى صلاحيت، در طول سفر به دست آوريم و به جاى سوغات دست و خاطرات چشم، سطح فكر برتر و افق ديد گسترده تر و زندگى با معناتر را به ارمغان ببريم و

ص: 100

زندگى ديگران را نيز متحوّل كنيم.

نكند خداى ناكرده مطالب سياسى يا مشكلات اقتصادى يا ساير مسائلِ بعضاً خيالى، بهانه اى باشد كه منجر به دورى و دلسردى شما از راهنمايان كاروان و صاحبان علم و دانش شود و اين فرصت مبارك و استثنايى را از دست بدهيد، فرصتى كه معلوم نيست تا آخر عمر، مجدداً نصيبمان خواهد شد يا نه!

ص: 101

زيارت وداع

در پايان سفر، بايد وداع از مدينه و مسجدالنبىّ و بقيع داشته باشيم، يا در مكّه مكرمه، آخرين طواف مستحبى خويش را طواف وداع قرار دهيم، مگر ما نمى خواهيم به حول و قوّه خدا، دوباره توفيق تشرّف به حج و عمره داشته باشيم! اگر جواب مثبت است پس فلسفه وداع چيست؟

عدّه اى از زائران و عمره گزارن عزيز از زيارت و طواف وداع شانه خالى مى كنند و دليلشان هم اين است كه، ما آرزو داريم چندين بار به اين سفر شيرين معنوى مشرّف شويم. لطفاً در اين باره توضيح دهيد؟

پيامبر اكرم(ص) مى فرمايند(نشانه قبولى حج و عمره، ترك عادات زشت و روى آوردن به آداب زيباست.) اگر كسى بى هيچ تغييرى و بدون تصميم بر اصلاح درونى به وطن برگردد و قبل و بعد سفرش مساوى باشد، بايد فكرى به حال خود كند. زيارت و طواف وداع، وداع از بدى ها و زشتى هاست، وداع از كينه و كدورت ها، حسرت و حسدها، دروغ و

ص: 102

دورويى هاست. و در يك كلام، وداع از غير خدا و وصل به خداست نه وداع از خدا و رسول خدا و خانه خدا.

پيامبر اعظم(ص) مى فرمايند: قسم به آنكه جانم در دست اوست در آخرالزّمان، اقشار ثروتمند، حج را براى تفريح، اقشار متوسط، حج را براى تجارت و سود، و اقشار كم درآمد، حج را براى چشم و هم چشمى و ريا انجام مى دهند!

وداع ما در حقيقت دور شدن از اين نيّات پست و پليد بوده و رنگ خدايى گرفتن از زيارت و حج و عمره است و تنها در اين صورت است كه اين سفر معنوى اثرات مادام العمر بر جسم و جان ما خواهد گذاشت و

ص: 103

دائماً حلاوت و شيرينى آن، هستى و حيات ما را نوازش خواهد داد.

لطفاً درباره مسجد شجره و ميقات و احرام در آن مسجد بگوييد.

انشاء الله در بعد از ظهرِ آخرين روزِ توقف مان در مدينه آماده حركت به سوى مسجد شجره مى شويم.

نام ديگر اين مسجد، ذوالحُلَيفَه است كه در راه خروجى مدينه به سمت مكّه در فاصله كوتاهى از مدينه قرار دارد. اين مسجد، ميقات كسانى است كه از مدينه عازم مكه براى انجام عمره مى شوند.

رسول خدا(ص) سه مرتبه از اين مسجد مُحرِم شده اند:

1- در جريان سفر سال ششم هجرى كه منتهى به امضاى معاهده حديبيه شد.

2- در سال هفتم هجرى كه «عمرةالقضا» انجام دادند.

3- در سال دهم هجرى كه حجّةالوداع يعنى آخرين حج خويش را بجاى آوردند.

ائمّه اطهار و صدّيقه كبرى: به غير از امام حسن عسكرى(ع) همگى از اين مكان مقدّس، مُحرم شده اند.

به هرحال معمول اين است كه زنان در آخرين

ص: 104

ساعات اقامت در هتلِ مدينه غسل احرام انجام مى دهند و لباس سفيد احرامى شان را مى پوشند و مردان در حمام هاى مسجد شجره غسل احرام به جاى مى آورند. در محوّطه مسجد؛ ابتدا مدير و روحانى كاروان زائران را از نظر جغرافياى مسجد و درب هاى ورود و خروج آن و توضيح بعضى از احكام ضرورى، توجيه لازم نموده، سپس زنان از قسمت شمالى مسجد، داخل مسجد شده، (1) تا بعد از خواندن يك نماز دو ركعتى يا سه تا نماز دو ركعتى به نيت


1- مگر خانم هايى كه عادت ماهانه هستند كه آن ها از بيرون مسجد و پيش از ميقات، با نذر، محرم مى شوند.

ص: 105

نماز احرام، نيت احرام نموده و تلبيه را(لبيك اللهم لبيك ...) بگويند. بانوان طلبه ايرانى براى راهنمايى خانم ها در قسمت بانوان حضور دارند، لذا جاى هيچ گونه نگرانى از عدم حضور روحانى كاروان با آنها نيست.

آقايان هم پس از انجام غسل احرام و پوشيدن دو حوله احرامى به داخل مسجد آمده و كم كم آماده بستن احرام مى شوند.

آيا غسل احرام واجب است؟

خير. غسل احرام مستحب است.

تا چه موقع اعتبار دارد؟

تا وقتى كه نيت احرام نموده و لبيك ها را بگوييد. از آن به بعد، ديگر داشتن غسل احرام لازم نيست.

يعنى از مسجد شجره كه به طرف مكّه مكرّمه براى انجام اعمال عمره حركت مى نماييم، در طى راه اگر بخوابيم يا دستشويى برويم، اشكالى ندارد و احرام ما به هم نمى خورد!؟

خير، اين غسل تا موقع احرام بستن خاصيت دارد و ديگر هيچ. اما از لحظه حركت از مسجد شجره تا شهر مكّه(حدود چهار پنج ساعت راه)، داشتن غسل و وضو لازم نيست و خوابيدن هم براى احرام

ص: 106

شما ضررى ندارد. البته هنگام احرام مثل ساير اوقات و ساعات، با وضو بودن مستحب است.

آيا به غير از غسل احرام، غسل هاى مستحبى ديگرى هم هست كه انجام دهيم؟

بلى در هنگام انجام غسل مى توانيد نيّت غسلِ داخل شدن به حرم مكّه، شهر مكّه، مسجدالحرام، زيارت خانه خدا، توبه، حاجت و ... نموده و سپس يك غسل به نيّت همه انجام دهيد. آنگاه دو حوله احرامى را بپوشيد.

اين غسل ها تا كِى اعتبار دارد؟

ص: 107

غسل هاى مستحبى در صورتى كه در روز انجام شوند تا آخر شب آينده و اگر در شب انجام شوند تا آخر روز آينده اعتبار دارند به شرطى كه كارهايى كه موجب بطلان وضو مى شود از انسان سر نزند.

با ورود به مكّه، اعتبار غسل ورود به حرم مكّه و شهر مكّه تمام مى شود اما در مورد ساير غسل ها مثل غسل ورود به مسجدالحرام و يا غسل زيارت خانه خدا مى توانيد مجدّداً در هتل، غسل ديگرى بنماييد.

در مسجد شجره، بعد از غسل احرام چه مى كنيم؟

داخل مسجد مى شويم و با راهنمايى روحانى كاروان نيت احرام نموده و «تلبيه» را مى گوييم.

تلبيه چيست؟

گفتن اين جمله «لَبَّيكَ اللهمَّ لَبَّيكَ، لَبَّيكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيكَ، إِنَّ الحَمدَ وَ النِّعمة لَكَ وَ المُلكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيكَ»

از چه زمانى محرّمات احرام بر ما حرام مى شود؟

دقيقاً از زمانى كه لبيك ها را به نيّت احرام گفتيد، تمام محرّماتى كه در كتاب مناسك حج و عمره آمده بر شما ممنوع خواهد بود.

ص: 108

منظور همان بيست و چهار چيز است؟

بلى، اما بايد بدانيد از بين محرّمات احرام هجده مورد، مشترك بين زن و مرد، چهار مورد، به آقايان و دو مورد هم به بانوان اختصاص دارد، كه ان شاءالله در فرصتى ديگر درباره آنها و ساير مسائل و اعمالى كه در مكّه مكرمه و در حال احرام و نيز درباره مكان ها و ساير برنامه هاى سفر،(در فصل دوّم اين كتاب) توضيحات لازم ارائه خواهد شد.

يك نكته بسيار مهم درباره محرّمات احرام اينكه: در صورت ارتكاب هر كدام از آنها(به غير از شكار) از روى خطا، فراموشى و ندانستن مسأله،

ص: 109

كفّاره اى برعهده شما نيست و به اعمال شما ضربه اى نمى زند. پس با خيال راحت متوجه خدا باشيد و از اين مهمانى لذّت بخش الهى كمال استفاده را ببريد.

چه زمانى به سوى مكّه حركت مى كنيم؟

انشاء الله بعد از نماز مغرب و عشاء از مسجد شجره به طرف مكّه رهسپار خواهيم شد.

چرا فوراً بعد از محرم شدن حركت نمى كنيم؟

يكى از محرّمات احرام براى آقايان، استظلال يعنى زير سايه و سقف رفتن در حال احرام، در حال طى كردن مسير، به هنگام روز است. اما در شب هاى عادى به فتواى اكثر مراجع، زير سقف قرار گرفتن در حال حركت، اشكالى ندارد.

منظور از شب هاى عادى چيست؟

يعنى در شب هاى بارانى، سرد و طوفانى و مانند آن نباشد. كه اگر اين طور باشد به فتواى بعضى از مراجع كفّاره لازم است.

چه چيزى بايد به عنوان كفاره داد؟

يك گوسفند

آيا اين گوسفند شرايط خاصى دارد؟

خير هر گوسفندى مى شود. چاق يا لاغر، سالم يا معيوب، نر يا ماده

ص: 110

در كجا بايد قربانى كرد؟

هر كجا جايز است. در مكه يا ايران.

تا چه زمان فرصت براى اين كار هست؟

در اولين زمان ممكن. مثلًا اگر بعد از بازگشت به وطن، جلوى شما گوسفند قربانى مى كنند، مى توانيد يكى از آنها را به نيت كفّاره استظلال(زير سايه رفتن) ذبح نمود. و بايد همه آن، حتى پوست و كلّه و پاچه اش را بين فقرا تقسيم كرد.

در خلوت يار

به عنوان حُسن ختام اگر نكته و نصيحتى باقيمانده بفرماييد، تا به مدد الهى آن را به كار

ص: 111

بنديم و خود را بيشتر آماده بهره ورى از خوان كرم مهربانى پروردگار عالم بنماييم.

انشاء الله، بعد از چهار پنج ساعت، به شهر مكّه، شهر خاطرات و حماسه ها، شهر معنويت و روحانيت، محل زندگى رسول خدا و اجداد طاهرينش، خديجه كبرى، هاجر و اسماعيل: و شهرى كه نداى يكتاپرستى از آنجا به اقصى نقاط عالم گسترش يافته است، مى رسيم.

در بين راه، در خلوت شبانه و در سكوت حاكم بر اتوبوس، كمى به فلسفه اين سفر معنوى بيانديشيم. اهميت دادن به شناخت آفت ها و خطرها، شرط عقل است مخصوصاً در فعاليت هايى كه آثار طولانى و درازمدت بر جاى مى گذارد. شايد اين سفر، فقط يكبار در عمر نصيب شود، در حالى كه اثرات آن با ابديّت انسان گره خورده است، پس دقتى دوچندان مى طلبد.

تمام آفت ها و خطرها به دو سر منشأ اصلى باز مى گردند: خود محورى و ظاهر گروى.

خودمحورى در ارتباط با همسفران، خودمحورى در انجام اعمال و مناسك، خودمحورى در تصميمم ها و انتخاب ها، سرچشمه ايجاد اكثر مشكلات فكرى، روحى و رفتارى مى شود. آفتى كه مانند آتش به خرمن روح انسان مى افتد و تمام هست و نيست و دنيا و آخرت او

ص: 112

را مى سوزاند! دو انتخاب بيشتر نداريم يا خدا يا خود! يا فكر و روح و رفتارمان را پر از خدا و رضايت خدا كنيم يا پر از دلخواه و پسند خود!

نقطه حسّاس كجاست؟

قبل از تصميم بر انجام كارى، لحظه اى فكر كنيم كه آيا اين انتخاب و تصميم را خداوند مى پسندد يا نه؟ اگر چنين كنيم نداى(قَد أَفلَحَ مَن زَكّيها) را با تمام وجود خواهيم شنيد.

چقدر در رَوح و راحتند كسانى كه رنگ و بوى خدا بر زندگى آنها سايه افكنده و نه براى چشم و هم چشمى، لج و لج بازى و پُز دادن و غير آن، بلكه فقط و فقط براى جلب رضاى الهى و خشنودى پروردگار عالم

ص: 113

تصميم مى گيرند، قدم برمى دارند، به خريد مى روند، خانه كسى مى روند، به سفر مى روند، درس مى خوانند، كار مى كنند و حتّى مى خورند و مى خوابند!

اما ظاهر گروى، سرچشمه اى ديگر براى بسيارى از مشكلات و حسرت هاست: عادت به پُر كردن چشم از ديدنى هاى جالب مادّى، صرف كردن دائم وقت در بازارها به بهانه مستحب بودن سوغات، نمازها و طواف هاى مستحب به قيمت آزار و اذيت ديگران و هم سفران، به دنبال خاطرات توريستى و اطلاعات تاريخى بودن، البته نه براى عبرت، بلكه براى گزارش به ديگران.

و چقدر زندگى زيبا و لذّت بخش است براى كسانى كه پرده هاى عالم مادّى و لو اندك، از جلوى چشم دلشان كنار رفته و گوشه اى از حقايق عالم را مشاهده مى كنند و دست قدرت خداى حكيم را وراى عوالم و عوامل ظاهرى مى بينند!

به هر حال حقايق بسيارى در انتظار است، تا وقت باقى است دست به كار بايد شد و نفس سركش را بايد مهار كرد.

سفر حج و عمره و هم سفر شدن با ميهمانان خداوند، فرصتى بسيار عالى براى تمرين خدامحورى و

ص: 114

دور شدن از خودمحورى است، زمينه اى مناسب براى تقويت ديد عقلى و قلبى و نفوذ به حقايق و عبور از ديدهاى ظاهرى است.

و نيز به ذكر و زمزمه مشغول بودن:

امشب شدم به خون جگر ميزبان اشك راز و نياز با تو كنم با زبان اشك

هان پشت سر نهاده بيابان معصيت رو كرده ام به كوى تو با كاروان اشك

يا رب مرا به بحر كرم ساز غوطه ور آنسان كه ديده غوطه زند در ميان اشك

ص: 115

به درگه تو آمدم، ز درگهت مكن ردم اگر كه خوب اگر بدم، كه واجب العطا تويى

به بى نوا تويى نوا، به درد ما تويى دوا به سينه ها تويى صفا، به ديده ها ضيا تويى

بى تاب و در تبم ببين، فرياد يا ربم ببين لبّيك بر لبم ببين، مجيب هر دعا تويى

از رحمت تابنده ات، بده جواب بنده ات اين بنده شرمنده ات، كه غافرالخطا تويى

احرام كويت بسته ام، با اين دل شكسته ام به درگهت نشسته ام، اميد جان ما تويى

به مروه و صفا روم، با ذكر ربّنا روم از درگهت كجا روم، روم به هر كجا تويى

خداى مهربان من، شدى تو ميزبان من توان من امان من، به جان من صفا تويى

چو درياى لطف تو عالم بگيرد اميدى كه موجش مرا هم بگيرد

كريمى چنان تو كجا مى گذارد كه در ما شرار جهنّم بگيرد

چو بينم به خويش ازگناهى كه دارم به پهناى هستى مرا غم بگيرد

ص: 116

ولى چون بياد آورم رحمتت را فروغى ز شادى به جانم بگيرد

ز آمرزش ما غمين است شيطان چنان كن كه خصم تو ماتم بگيرد

الهى رحمتت را شاملم كن سراپا عيب و نقصم كاملم كن

كمال آدميّت حق شناسيست به جمع حق شناسان واصلم كن

به راه خدمت خلقم به پا دار براى طاعت خود مُقبلم كن

هزاران مشكلم در كار باشد

ص: 117

زلطف خويش حل مشكلم كن منم غافل خدايا آگهم ساز

منم جاهل خدايا عاقلم كن نخستين منزل كوى تو تقواست

الهى سالك اين منزلم كن ببين طوفان قلب آتشينم

نگاهى باز بر آب و گلم كن به جز مهر خود و وابستگانت

برون هر مهر ديگر از دلم كن نِيَم من لايق ديدار مهدى

پى درك حضورش قابلم كن كه من هم رو به درگاه تو دارم

خدايا رحمتت را شاملم كن من گرچه گنه كار و بدم يا الله

از درگه خود مكن ردم يا الله گفتم كه من و اين همه عصيان چه كنم

گفتى كه بيا من آمدم يا الله

هم چنين با گريه و گداز و ناله و نياز با خداى مهربان و بنده نواز نجوا نمودن:

خدايا! هنوز هم باور نمى كنم، لطفت شامل حال من شده باشد. مگر نمى گويند، تشرّف به اين سفر دعوت است! پس خدايا! تو مرا دعوت نموده اى! تو مرا

ص: 118

برگزيده اى، تو مرا بر سر سفره رحمت بى كرانت ميهمان نموده اى! هر چه فكر مى كنم خودم را لايق اين همه لطف و كرمت نمى بينم. خدايا! بارالها! خودت كمكم كن، توفيقم ده، دستم را بگير، اگر تو دعوتم نموده اى پس خودت هم معرفت استفاده بده. تو راهنمايى ام كن كه چه كنم و چگونه باشم.

خدايا! شايد اين آخرين فرصت من باشد، پس با ياد تو و به يارى تو وارد حرم أمنت مى شوم و با سلام و صلوات بر محمّد و آل محمّد و با درود بر ابراهيم و آل ابراهيم، مناسك عمره ام را شروع مى نمايم. خدايا! من بنده و زائر خانه ات مى باشم، من ميهمان كرم توام و تو ميزبان كريم و خوب منى. پس از تو مى خواهم كه

ص: 119

همانطور كه بر يگانگى تو و رسالت حضرت محمد(ص) شهادت داده و مى دهم، اولين هديه ات كه در اين سفر به من مرحمت مى نمايى، آزاديم از آتش جهنم باشد. آمين يا رب العالمين. (1)


1- اقتباس از دعاى ورود به مسجد الحرام. مناسك حج، آداب دخول مسجد الحرام، ص 223.

ص: 120

فصل دوم مكه

يادآورى

(إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدي لِلْعالَمِينَ) (1) اى زائر عزيز و اى مسافر ديار دوست، خداى مهربان به شما توفيق عزيمت به اين سفر معنوى و انسان ساز عنايت نموده تا با تزكيه دل و سير إلى الله مسير سعادت و ابديّت را بپيماييد.

شما امروز در اين سفر در بوته امتحان قرار داريد،


1- آل عمران، 96.

ص: 121

چون نمونه و الگويى از ملّت ايران و مملكت شيعه هستيد و بايد بدانيد كه چشمان كنجكاو صدهاهزار زائر كه از اطراف جهان حول مركز وحى گِرد آمده اند، با دقّت، حركات و اعمال شما را تحت نظر دارند.

دوستان شما كه زائران بيت الله هستند، با كمال اشتياق مى خواهند ببينند اين تحوّل عظيمى كه در ملّت ايران، در ابعاد مختلف، به ويژه در بُعد اخلاقى و معنوى تحقّق پيدا كرده است، چگونه است و تا چه مقدار است.

و مخالفان شما كه براى وقايع نگارى و خبرچينى و نفاق افكنى خود را به آن مكان مقدّس رسانده اند، در صدد پيداكردن نقاط ضعف شما هستند تا از كاهى كوهى بسازند، و در رسانه هاى گروهى و مطبوعات و مجالس سخنرانى هياهو به راه اندازند؛ و نه تنها جمهورى اسلامى، كه اسلام را محكوم كنند.

شما زائران محترم با آن چه گفته شد، بر سر دو راهى هستيد:

«راه سعادت»، كه حفظ آبروى جمهورى اسلامى و اسلام عزيز و ملّت بزرگوار و رزمندگان عظيم الشّأن و شهداى پيوسته به لقاءالله است؛ و پيمودن اين راه با مراعات موازين اسلامى و اخلاقى و مواظبت از اعمال و افعال و گفتار خود در همه مواقع و در تمام مشاعر حجّ امكان پذير مى باشد. و نيز مراعات آداب اسلامى و اخلاقى

ص: 122

با همه بندگان خدا و «راه شقاوت» و مردود بودن از ساحت قدس الهى، با عدم مراعات آن چه ذكر شد و آن چه با حيثيّت جمهورى اسلامى منافات دارد. (1) فصل دوم كه مرتبط با اعمال و آداب و مناسك زائران و حاجيان بيت الله الحرام در مكّه مكرّمه است، تقديم به همه دوست داران خانه خدا مى گردد.

اين قسمت نيز همانند قسمت اوّل داراى ويژگى هاى زير مى باشد:

- قلمى ساده و روان دارد.

- قالبى جديد و جذّاب دارد.


1- برگرفته از مجلّه ميقات، ج 22، ص 5.

ص: 123

- كاربردى نگاشته شده است.

- ميان رشته اى است «فقهى، اعتقادى، تاريخى و اخلاقى».

- گزينشى از مطالب حجّ آورده شده است؛ به اين معنى كه از مباحث ضرورى و مورد ابتلا، سخن به ميان آمده است.

ص: 124

حركت به سوى مكّه

الحمدلله رب العالمين. سلام و صلوات بر حضرت محمّد مصطفى و خاندان پاكش؛ شكر خداوند مهربان را كه توفيق بندگى و اطاعتش را عنايت فرمود و اين سفر سراسر شور و شعف و وجد و سرور را به ما روزى فرمود.

از دست و زبان كه برآيد

كز عهده شكرش به در آيد

بنده همان به كه ز تقصير خويش

عذر به درگاه خداى آورد

ور نه سزاوار خداوندى اش

كس نتواند كه به جاى آورد

بعد از مُحرم شدن و خواندن نماز مغرب و عشا، به طرف مكّه حركت نموديم. اتوبوس با سرعت هر چه تمام تر در جادّه اى كه به طريق الهجرة معروف است در حال حركت است؛ يعنى در همان راهى كه حضرت

ص: 125

محمّد امين(ص) در سال سيزدهم بعثت در هجرت از شهر مكّه به سوى مدينه پيمودند.

خوشبختانه من به همراه روحانى محترم كاروان در رديف جلو و كنار پنجره نشسته ام. آسمان زيباى حجاز و ستارگان قشنگ آن تماشايى است. گويا آسمان در اين نقطه از كره خاكى به زمين نزديكتر شده است! ناخودآگاه انسان به هزار و چهارصد سال پيش برمى گردد وسختى ها و سرزنش هايى كه پيامبر اعظم(ص) در راه تبليغ و ترويج اسلام تحمّل نمودند، جان فشانى هاى مولى الموحّدين حضرت علىّ بن ابى طالب(ع) در جنگ هاى بدر و احُد و خندق و خيبر،

ص: 126

شب زنده دارى هايش و بر دوش كشيدن كيسه هاى آذوقه در ظلمت شب براى مستمندان، و خيلى از خاطرات تلخ و شيرين و زشت و زيباى صدر اسلام در ذهن انسان تداعى مى شود. به راستى ائمّه عزيز ما و اصحاب باوفايشان چقدر تلاش و تكاپو نموده و آزارها و دشمنى ها را به جسم و جان خريدند، تا اسلام عزيز به آيندگان برسد. حقيقتاً اگر نبود آن همه ايثار و جان فشانى ائمه بزرگوار و علما و مجاهدان و شيعيان و ايثارگران و رزمندگان و شهدا، هرگز دين خالص و اسلام ناب به ما نمى رسيد و ما هم اكنون غرق در بت پرستى و خرافه پرستى و يا مانند كشورهاى به اصطلاح متمدّن غربى، در منجلاب بى دينى و مادّى گرايى و شهوت رانى و درنده خويى غوطه ور بوديم!

بنابراين هنگام تشرّف به مسجدالحرام و رؤيت جمال بيت الله الحرام، قبل از هر كارى لازم است سجدة شكر به جا آوريم و از نعمت عظيم اسلام و قرآن و توحيد و خداپرستى و انقلاب اسلامى كه شامل حال ما شده است قدردانى نماييم.

با انجام غسل احرام و توبه و با پوشيدن لباس سفيد و زيباى احرام به زيارت خانه خدا روانه مى شويم و لبّيك گويان به ديار عشق و عرفان مى شتابيم و طواف خانه اش را به جا مى آوريم. بايد صدها هزار مرتبه، به

ص: 127

اين همه نعمت و بركت در زندگيمان پيشانى شكر بر زمين بساييم.

با توجّه به اين نكات، براى انجام اعمال عمره مفرده، دو راه داريم، يا به محض رسيدن به هتل و بعد از تحويل اتاق ها و مكث چند دقيقه اى، همان شبانه راهى مسجدالحرام شويم، و يا اين كه پس از ساعاتى استراحت و رفع خستگى و اداى نماز صبح و صرف صبحانه در هتل، تازه نفس و قبراق به سوى مسجدالحرام حركت نماييم.

ص: 128

زمان انجام اعمال عمره

شكر خدا روحانى كاروان، آمادگى كامل براى پاسخ گويى دارد، لذا گفتگوى خويش را با وى آغاز مى كنيم:

لطفا بفرماييد با توجّه به اين كه نگاه به آينه، يكى از محرّمات احرام است، آيا نگاه به شيشه هاى اتوبوس كه تصوير انسان درآن معلوم است، اشكال دارد؟

خير. نگاه به شيشه، آب زلال و يا هر شيئ صاف و صيقلى ديگر كه كم و بيش عكس انسان در آن پيداست، درصورتى كه قصد زينت و اصلاح سر و صورت نداشته باشيد، اشكالى ندارد. (1) به چند نكته مهمّ توجه فرماييد:

بعضى از محرّمات احرام اصلًا كفّاره ندارند؛ مثل نگاه كردن در آينه، بيرون آوردن خون از بدن، پوشيدن زيورآلات، سرمه كشيدن و ...


1- مناسك حجّ طبق فتاواى امام خمينى با حواشى مراجع معظم تقليد، نشر مشعر، تابستان 86، مسأله 388، ص 201.

ص: 129

يك مورد از محرّمات، مختصّ به بانوان محترم است: پوشانيدن صورت.

چهار مورد هم مخصوص آقايان است: پوشيدن جامه دوخته- پوشيدن پاپوش(مثل كفش و جوراب)- پوشانيدن سر- رفتن زير سايه.

اگر مجبور باشيم از كرم و پماد استفاده نماييم، چه كار بايد بكنيم؟

استفاده از هرگونه پماد و كرمى كه بى بو باشد يا بوى خوش نداشته باشد، به فتواى اكثر مراجع، در حال ضرورت بدون اشكال است، امّا اگر بوى خوش داشته

ص: 130

باشد، استفاده از آن اگر از روى ناچارى باشد- مثلًا پوست بدن يا دست و صورت خشكى زده باشد- اشكالى ندارد ولى كفّاره دارد. بنابراين مواظب باشيم كه از استعمال پمادهايى كه بوى خوش دارند، اجتناب نماييم.

كفّاره آن چيست؟

اكثر مراجع، كفّاره آن را يك گوسفند مى دانند. (1) كسانى كه براى حجّ تمتع، مشرّف مى شوند، اعمالشان دو قسمت دارد،؛ الف: عمره تمتع. ب: حجّ تمتع. لطفاً بفرماييد چه فرقى بين عمره تمتع با عمره مفرده وجود دارد؟

عمره مفرده با عمره تمتع سه تفاوت دارد كه عبارتند از:

1. در عمره مفرده بعد از تقصير و به منظور حلّيت تمتّعات جنسى بايد طواف نساء و نماز آن به جا آوره شود امّا در عمره تمتع اين كار لازم نيست.

2. در عمره مفرده عمره گزار مرد، مخيّر بين حلق(تراشيدن سر) و تقصير(كوتاه كردن اندكى از موى سر يا محاسن) است امّا در عمره تمتع، عمره گزار بايد تقصير كند و حلق براى او حرام است.

3. محل احرام عمره مفرده در بعضى موارد، علاوه بر

4.


1- مناسك حج مطابق با فتاواى امام خمينى با حواشى مراجع معظم تقليد، نشر مشعر، تابستان 86، مسأله 381، ص 209.

ص: 131

مواقيت پنج گانه، ادنَى الحِل هم مى تواند باشد امّا در عمره تمتع حتماً بايد از يكى از مواقيت پنج گانه مُحرم شود.

ميقات و ادنى الحل يعنى چه؟

محلّ احرام بستن براى عمره تمتع و عمره مفرده را ميقات مى نامند و به خاطر اختلاف راه هاى زائرين بيت الله الحرام به طرف مكّه، پنج ميقات داريم:

مسجد شجره يا ذوالحُلَيفَه؛ ميقات كسانى كه از مدينه عازم مكّه مى باشند.

ص: 132

وادى عقيق. ميقات كسانى است كه از راه عراق و نجد به مكّه مى روند.

قَرن المنازل. ميقات كسانى است كه از راه طائف به مكّه مى روند.

يَلَملَم. ميقات اهل يمن و كسانى است كه از آن مسير به مكّه مى روند.

جُحفه. ميقات كسانى است كه از راه سوريه به مكّه مى روند و اكنون بسيارى از زائرانى كه مى خواهند مستقيماً از جدّه به مكّه بروند، به جحفه رفته و از آن جا محرم مى شوند. در ايام حجّ كاروان هاى مدينه بعد، همين كار را انجام مى دهند. در حال حاضر، زائران ايرانى در ايام حجّ و غير ايام حج،(ايام برگزارى عمره مفرده) از مسجد شجره يا جُحفه مُحرم مى شوند.

اما ادنى الحل؛ يعنى نزديك ترين منطقه خارج حرم، كه اگر شخصى در مكّه باشد و بخواهد عمره مفرده به جا آورد، لازم است به خارج حرم، مثلًا تنعيم رفته و از آن جا محرم شود.

منظور شما زائرانى اند كه قصد انجام عمره مفرده مجدّد دارند؟

بله.

ص: 133

طواف مستحبّ يا عمره مجدّد

لطفا كمى درباره عمره مجدّد صحبت كنيد. اين عمره چگونه به جا آورده مى شود؟ به چه نيّتى و از طرف چه كسى صحيح است؟ رعايت فاصله بين اين عمره با عمره قبل لازم است يا نه؟

انجام عمره مجدّد با وجود شرايطى به فتواى اكثر مراجع جايز مى باشد، ولى بر انجام آن تأكيد نشده است.

روايات فراوانى داريم كه تأكيد دارند، در ايّام درنگ

ص: 134

در مكّه تا مى توانيد طواف مستحبّى انجام دهيد. در روايت آمده كه به عدد روزهاى سال يعنى 360 بار طواف(هفت دور با دو ركعت نماز) به جا آوريد، اگر نتوانستيد، 52 بار و اگر آن هم در توان شما نبود هرچقدر مى توانيد طواف كنيد. (1)

اگر دوست داريد براى پدر و مادر، فرزندان، گذشتگان، دوستان، همسايگان، اقوام، سفارش كنندگان، ائمّه اطهار: به ويژه امام حسن عسكرى و فرزند شريفشان امام زمان(عج) و يا هر كس ديگر، مرده يا زنده، يك يا چند نفر، كار خيرى انجام داده باشيد و ثوابى به آنان هديه نماييد، همين انجام طواف است كه مى توانيد از طرف آنها انجام دهيد.

در روايتى از پيامبر خدا(ص) نقل شده:

(اسْتَكْثِرُوا مِنَ الطَّوَافِ فَإِنَّهُ أَقَلُّ شَي ءٍ يُوجَدُ فِي صَحَائِفِكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَة) (2)

تا مى توانيد طواف به جا آوريد زيرا كمترين چيزى كه در نامه هاى اعمال شما در روز قيامت يافت مى شود، طواف است


1- امام صادق(ع) مى فرمايند: يستحبّ أن تطوف ثلاثمأة و ستّين اسبوعاً على عدد أيّام السّنة فإن لم تستطع فثلاثمأة و ستّين شوطاً فإن لم تستطع فما قدرتَ عليه من الطواف. شيخ حُرّعاملى: وسائل الشّيعة، دار احياء التراث العربى، بيروت، چهارم، 1391 ق، ج 9، ابواب الطّواف، باب 7، ح 1، ص 396.
2- الأحسائى، محمدبن على بن ابراهيم(ابن جمهور): عوالى اللئالى، ج 3، ح 59، ص 165.

ص: 135

و يا امام صادق(ع) فرمود:(. إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي حَوْلَ الْكَعْبَةِ عِشْرِينَ وَ مِائَةَ رَحْمَةٍ مِنْهَا سِتُّونَ لِلطَّائِفِينَ ... (1)) خداوند مهربان صد و بيست رحمت خود را در اطراف كعبه قرار داده است كه شصت رحمت آن اختصاص به طواف گزاران دارد. همچنين امام صادق(ع) به يكى از اصحاب خود مى فرمايند:(يَا أَبَانُ هَلْ تَدْرِي مَا ثَوَابُ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ أُسْبُوعاً فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي قَالَ يُكْتَبُ لَهُ سِتَّةُ آلَافِ حَسَنَةٍ وَ يُمْحَي عَنْهُ سِتَّةُ آلَافِ سَيِّئَةٍ وَ يُرْفَعُ لَهُ سِتَّةُ آلَافِ


1- شيخ حرعاملى، وسائل الشيعة، ج 9، أبواب الطواف، باب 4، ح 3، ص 392.

ص: 136

دَرَجَةٍ) (1)

اى ابان؛ آيا مى دانى ثواب كسى كه بر گرد اين خانه هفت دور طواف كند چيست؟ ابان گفت: نه به خدا قسم، حضرت فرمود: براى او شش هزار حسنه نوشته شده، شش هزار گناه از او برداشته شده و شش هزار درجه بر درجاتش افزوده مى گردد.

طواف هاى مستحبّى را به چه نيّتى انجام دهيم؟

به چند نكته در اين زمينه توجّه فرماييد:

در موارد زير، طواف مستحبّى به جا نياوريد:

قبل از تمام كردن اعمال عمره مفرده.

قبل از تمام كردن اعمال عمره تمتّع.

قبل از عرفات، در حجّ تمتّع.

قبل از تمام كردن اعمال واجب در مكّه، بعد از بازگشت از منا، در حجّ تمتّع.

بنابراين، چه در عمره و چه در حجّ، ابتدا، اعمال واجبتان را انجام دهيد، آن گاه هر چقدر دوست داريد طواف مستحبّى بجا آوريد.

در اوّل شب، سه طواف؛ در آخر شب، سه طواف؛ پس از دخول صبح، دو طواف؛ و بعد از ظهر، دو طواف؛ مستحبّ است به جا آورده شود.


1- شيخ حرعاملى، وسائل الشيعة، ج 9، أبواب الطواف، باب 4، ح 1، ص 392.

ص: 137

هفت دور، گِرد خانه خدا چرخيدن با دو ركعت نماز، يك طواف است نه يك دور و دو دور، ولى مى شود يك طواف كامل را به نيّت چندين نفر انجام داد. (1) مستحبّ است در حال طواف مشغول دعا و ذكر خدا و تلاوت قرآن باشد. (2) طواف از طرف معصومين: و خويشاوندان و دوستان و همسايگان، چه مرده و چه زنده، به شرط آنكه در مكّه نباشند يا اگر در مكّه هستند معذور باشند- مستحبّ است.

مى توانيم طواف مستحبّ را به نيّت چند نفر انجام دهيم يا در آخر ثواب آنرا به آن ها هديه نماييم.

شرايطى كه در طواف واجب، رعايت آن لازم است، در طواف مستحبّى نيز معتبر است مگر در چند چيز:

الف: موالات در آن شرط نيست.

ب: وضو لازم ندارد.

ج: قطع آن حتّى بدون عذر جائز است.

د: شك در عدد دورهاى آن، موجب بطلان طواف نمى شود بلكه بنا را بر اقل مى گذاريم.


1- مناسك حج، طبق فتاواى امام خمينى با حواشى مراجع معظم تقليد، نشر مشعر، تابستان 86، مسأله 776، ص 354.
2- همان، مسألة 64، ص 267.

ص: 138

ه: نماز آن واجب نيست.

و: نماز آن، لازم نيست حتماً پشت مقام ابراهيم خوانده شود، بلكه خواندن آن در هر جاى مسجدالحرام جائز است. (1) بهتر است هنگام ازدحام جمعيت براى طواف واجب، به جاى طواف مستحب، ساير عباداتى را كه به آن ها سفارش شده ايم انجام دهيم. مثل قرائت قرآن مجيد، نماز مستحب، دعا و نيايش، نگاه به كعبه، تفكّر و خلوت با خدا

پيامبر اكرم(ص) فرمودند: پيام مرا به اهل مكّه برسانيد كه مَطاف، مقام ابراهيم و صفوف اوّل را از دهه آخر ذى قعده تا روز چهاردهم ماه ذى حجّه براى حاجيان و كسانى كه طواف واجب دارند خالى نگه دارند (2)

.

هم چنين حضرت ولىّ عصر [بعد از ظهور مباركشان اوّلين كارى كه در راستاى پياده نمودن عدالت انجام خواهند داد، اين است كه منادى او ندا خواهد داد: كسانى كه طواف مستحبّى به جا مى آورند، مطاف و حَجَرالأسود را براى كسانى كه طواف واجب انجام


1- مناسك حج، مطابق فتواى حضرت امام خمينى با حواشى مراجع معظم تقليد، نشر مشعر، تابستان 1382، مسأله 832، ص 381.
2- محمّدى رى شهرى، الحجّ و العمره فى الكتاب و السنّة، قم، دارالحديث، 1376، ح 64، ص 48.

ص: 139

مى دهند خالى نگه دارند. (1)

روايات معصومين: به ترتيب اولويت، ما را به چه اعمالى در مكّه و مسجدالحرام، سفارش نموده اند؟

طواف، نماز مستحبّى، قرائت قرآن، ذكر و دعا و حتّى نگاه به كعبه مورد سفارش آن بزرگواران است. توجّه شما را به چند حديث در اين زمينه، جلب مى نمايم:

امام صادق(ع) مى فرمايند:(إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي جَعَلَ حَوْلَ الْكَعْبَةِ عِشْرِينَ وَ مِائَةَ رَحْمَةٍ سِتُّونَ لِلطَّائِفِينَ وَ أَرْبَعُونَ لِلْمُصَلِّينَ وَ عِشْرُونَ لِلنَّاظِرِينَ)


1- وسائل الشّيع، ج 9، ابواب الطّواف، باب 17، ح 2، ص 412.

ص: 140

خداوند تبارك و تعالى صد و بيست رحمت اطراف كعبه قرار داده است؛ شصت رحمت براى طواف گزاران، چهل رحمت براى نمازگزاران و بيست رحمت هم براى نظركنندگان به كعبه. البته با كمى دقّت شايد بشود گفت تمامى يك صد و بيست رحمت از آن طواف كننده است؛ زيرا او هم طواف مى كند، هم نماز مى خواند(چرا كه در روايت داريم طواف يك نوع نماز است)، و هم به كعبه مى نگرد. (1) امام صادق(ع) مى فرمايند:(. الطَّوَافُ لِلْمُجَاوِرِينَ أَفْضَلُ وَ الصَّلَاةُ لِأَهْلِ مَكَّةَ وَ الْقَاطِنِينَ بِهَا أَفْضَلُ مِنَ الطَّوَافِ) (2)

براى كسانى كه مقيم مكّه نيستند، طواف بهتر است امّا براى آن هايى كه در مكّه سكونت دارند، نماز مستحب، با فضيلت تر است.

دربارة قرائت قرآن در فصل اوّل اين كتاب تا حدودى توضيح داده شد.

ختم قرآن در مكّه مكرّمه، در روايات مورد سفارش واقع شده است، منتهى با اين شرائط:

تدبّر و تفكّر در معانى و مفاهيم قرآن.

رعايت حال و حوصله.

اهمّيت بيشتر به كيفيّت تا كميّت، چه در قرائت


1- مجلّه ميقات، شماره 7، ص 30.
2- الحج و العمره فى الكتاب و السنّة، قم: دارالحديث، 1376، ص 49، ح 67.

ص: 141

قرآن و چه در ساير عبادات.

حضرت محمّد مصطفى(ص) مى فرمايند: «ركعتان خفيفتان فى تفكّر خير من قيام ليلة» دو ركعت نماز سبكِ همراه با تفكّر، بهتر از عبادت يك شب است.

از خواندن نماز مستحبّى غافل نشويد. نافله هاى شبانه، نماز حاجت، نماز براى والدين و مخصوصاً نماز حضرت جعفر بن ابى طالب(جعفر طيّار)، به ويژه در روز جمعه.

اگر نماز قضا به عهده داريد، گاهى اوقات نماز قضا و گاهى اوقات نماز مستحبّى بخوانيد.

ص: 142

اگر مى دانيد نماز قضا نداريد امّاممكن است در گذشته هاى دور بعضى از نمازهايتان را به صورت ناقص به جا آورده باشيد، مى توانيد احتياطاً آن نمازها را قضا نماييد.

ص: 143

نمازهاى مستحبّ

اشاره

لطفاً درباره نماز حاجت و ساير نمازهاى مستحبّى توضيح دهيد.

در منابع روايى، نمازهاى مستحبّى به صورت هاى مختلفى نقل شده است كه بعضى از نمازهاى مستحبّى را توضيح مى دهيم:

نماز براى وسعت رزق

امام محمّد باقر(ع) مى فرمايند: روزى مردى خدمت رسول خدا(ص) رسيد و عرض كرد: اى رسول خدا! من

ص: 144

عيال وار و بدهكارم و روزگار سختى را مى گذرانم، به من دعايى ياد بدهيد كه به واسطه خواندن آن، قرضم ادا و موجب گشايش در زندگى و راحتى زن و بچّه ام شود.

حضرت فرمودند: اى بنده خدا! وضوى كاملى بگير، آن گاه دوركعت نماز با خضوع و خشوع به جا بياور سپس بگو: يَا مَاجِدُ يَا وَاحِدُ يَا كَرِيمُ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ شَي ءٍ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَسْأَلُكَ نَفْحَةً مِنْ نَفَحَاتِكَ وَ فَتْحاً يَسِيراً وَ رِزْقاً وَاسِعاً أَلُمُّ بِهِ شَعْثِي وَ أَقْضِي بِهِ دَيْنِي وَ أَسْتَعِينُ بِهِ عَلَي عِيَالِي(اى صاحب مجد و عظمت! اى يكتا! اى بخشنده! به وسيلة محمّد، پيامبر رحمت به سوى تو روى مى آورم. اى محمّد اى رسول خدا من به وسيله تو به سوى پروردگار تو و پروردگار همه چيز روى مى آورم. بر محمّد و اهل بيتش درود فرست و نسيمى از رحمتت و گشايشى آسان و رزقى واسع، بر من فرو فرست تا بدان گرفتارى هايم را درمان، قرضم را ادا و اهل و عيالم را يارى رسانم). (1)

نماز برآمدن حاجت

حضرت صادق(ع) فرمود: هنگامى كه حاجتى دارى،


1- علّامه طهرانى، انوار الملكوت، نور ملكوت نماز، ص 128.

ص: 145

دو ركعت نماز به جاى آور و بر محمّد و آل محمّد درود فرست، آن گاه حاجتت را از خداوند مسألت نما.

نماز شكر

هر نعمتى كه به انسان مى رسد، به ظاهر كوچك يا بزرگ، با اهمّيّت يا بى اهمّيّت، مادّى يا غيرمادّى، هر قسمى كه باشد، مستحبّ است كه دو ركعت نماز گذارد و بدين طريق مراتب قدردانى و سپاس خويش را از ذات اقدس ربوبى به جا آورد.

امام صادق(ع) مى فرمايند: هنگامى كه خداوند به تو نعمتى عطا مى نمايد؛ دو ركعت نماز بگزار؛ بدين صورت كه در ركعت اوّل بعد از حمد، قل هو الله احد بخوان و در ركوع و سجود آن بگو: الحَمدُلله شُكراً شُكراً و

ص: 146

حَمداً و در ركعت دوّم بعد از حمد، قل يا ايّها الكافرون بخوان و در ركوع و سجود آن بگو: الحَمدُ لله الّذى استَجابَ دُعائى وأعطانى مَسئَلتى. (1)

نماز سفر

نماز سفر به اين صورت است كه دو ركعت نماز مى خوانى و بعد از سلام نماز مى گويى:(اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ دِينِي وَ دُنْيَاي وَ آخِرَتِي وَ أَمَانَتِي وَ خَوَاتِيمَ عَمَلِي) خدايا! خودم، خانواده ام، اموالم، و دين و دنيا و آخرتم را، و امانتم را و سرانجام امورم را، به تو مى سپارم.

حضرت محمّد مصطفى(ص) فرمودند: هيچ بنده اى اين نماز را، جانشين خود بر خانواده اش قرار نداد مگر اين كه خداوند حافظ و مهربان، خواسته اش را در حفظ و حمايت وى و خانواده و متعلّقاتش، برآورده نمود. (2) اگر در ابتداى مسافرتتان اين نماز را نخوانده ايد، هم اينك هم بخوانيد براى حفظ و حراست از خود و خانواده تان در بقيّه سفر، مفيد خواهد بود ان شاءالله.

نماز پدر و مادر

دو ركعت است؛ در ركعت اوّل بعد از حمد، ده


1- علّامه طهرانى، انوار الملكوت، نور ملكوت نماز، ص 129.
2- علّامه طهرانى، انوار الملكوت، نور ملكوت نماز، ص 130.

ص: 147

مرتبه مى گويى: رَبَّنا إغفِر لي و لِوالَدَي و لِلمُؤمِنينَ يَومَ يَقومُ الحِسابُ و در ركعت دوّم بعد از حمد، ده مرتبه مى گويى: رَبِّ اغفِر لي و لِوالِدَي و لِمَن دَخَلَ بَيتي مُؤمِناً و لِلمُؤمِنينَ و المُؤمِنات و چون سلام دادى ده مرتبه بگو: رَبِّ ارحَمهُما كَما رَبَّيانى صَغيراً. (1)

در ضمن هر عمل و عبادتى انجام مى دهيد، مى توانيد پدر و مادرتان را هم در ثواب آن شريك نموده و حتّى همه ثواب آن را هديه به آنان نماييد كه البتّه


1- مستدرك الوسائل، ج 6، ح 6965/ 6.

ص: 148

خداوند به پاس اين همه قدرشناسى از والدين، اجر و پاداش شما را چندين برابر خواهد داد.

در طواف آيا لازم است دعاى مخصوصى خوانده شود، اگر هيچ دعايى هنگام طواف نخوانيم، اشكال دارد؟

اوّلا، خواندن دعا هنگام طواف مستحب است.

ثانياً، اگر خواستيم مشغول خواندن دعا شويم هر دعايى بخوانيم خوب است؛ عربى يا فارسى يا به هر زبان ديگر «هر چند به زبان عربى بهتر است»، مهمّ ارتباط دل با صاحب خانه است كه در اين نوع ارتباط، هيچ زبان و كلامى شرط نيست! حتّى اگر تا آخر طواف، صلوات بر محمّد و آل محمّد: بفرستيد، ثواب زيادى برده ايد.

امام صادق(ع) در جواب ابن نعيم كه گفت: مشغول طواف شدم و آن را به پايان رساندم در حالى كه به غير از صلوات بر محمّد و آل محمّد چيزى بر زبانم جارى نشد، فرمودند:(به هيچ سؤال كننده اى برتر و بالاتر از آن چه كه به تو عطا شده است، عطا نشده است.) (1) اولياى خدا كه به سرچشمه معارف الهى راه يافته اند، چون نيازهاى انسان را مى دانند، به همگان مى آموزند كه چه چيزهايى را از خدا بخواهند. بنابراين،


1- شيخ حرعاملى، وسائل الشّيعة، ج 9، باب استحباب الصلاة على محّمد و آله فى اثناء الطواف و السعى، ابواب الطواف، ح 1، ص 417.

ص: 149

با خواندن دعاهاى مأثوره و وارده از طرف معصومين::

الف: با معارف بلند دينى آشنا مى شويم.

ب: زبان گفت وگو با خدا را فرا مى گيريم.

ج: به خودشناسى و خوديابى نايل مى شويم و در نتيجه دردها و درمان آن ها را از خداوند مهربان طلب مى كنيم.

آرى از آن جا كه كعبه موازى «بيت المعمور» است و بيت المعمور در برابر عرش الهى است، سزاوار است كعبه را به گونه اى شايسته طواف نمود.

بنابراين با تهيّه دعاهاى طواف و سعى، در ارتقاى كيفيّت طواف و سعى مان و در نهايت استفاده بهتر و

ص: 150

بيشتر از سفره كرم و رحمت خداوند بخشنده و بخشاينده بكوشيم.

سعى و كوشش كنيد چند چيز را دقيقاً به خاطر بسپاريد و ديگران را نيز به آن ها تشويق نماييد:

دعاهاى طواف را با صداى آهسته و با سوز و گداز بخوانيد.

روحانى كاروان دعاها را طورى مى خواند تا شما بشنويد امّا لازم نيست شما صدايتان را بلند كنيد و با داد و فرياد جملات دعا را تكرار نماييد و احياناً ايجاد مزاحمت براى سايرين نماييد! خواندن دعا مستحبّ است امّا مزاحمت و ناراحتى براى ديگران حرام است!

خانم هاى محترم توجّه نمايند كه در خواندن دعاها طورى صداى خود را بلند نكنند كه نامحرمان بشنوند. خواندن دعا مستحبّ است، امّا بلندخواندن دعا نه تنها استحبابى ندارد بلكه از باب مزاحمت براى ديگران و حضور نامحرم، اشكال دارد!

خداى شنونده در عين اين كه در قرآن مجيد مى فرمايد:(وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً) (1) «و خداى خود را با بيم و اميد بخوانيد»، مى فرمايد:(ادْعُوا رَبَّكُمْ


1- اعراف، آيه 56.

ص: 151

تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ) (1) «پروردگار خود را از روى تضرّع و پنهانى بخوانيد كه او متجاوزان را دوست نمى دارد» و نيز مى فرمايد:(وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الآْصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ) (2) پروردگارت را در دل خود، از روى تضرّع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاحان و شامگاهان، ياد كن و از غافلان مباش».

رعايت احكام محرم و نامحرم در مسجدالحرام و


1- همان، آيه 55.
2- همان، آيه 205.

ص: 152

هنگام طواف، لازم است. هم چنين به هنگام رسيدن به موازات حَجَرالأسود مستحبّ است استلام حَجَر كند و اگر استلام ممكن نشد اشاره كردن كافى است، يعنى دست را به طرف حَجَرالاسود گرفتن و تكبير گفتن و به سر و صورت كشيدن. بانوان محترم بايد مواظب باشند كه آستين لباس شان كنار نرود و موجب برهنه شدن و نمايان شدن دست و زيورآلات و مشاهده آن توسط نامحرم نگردد.

معجزه اى از امام حسين (ع)

بى مناسبت نيست داستان آموزنده و جالبى را در اين زمينه كه امام صادق(ع) حكايت كرده اند بازگو نماييم، و آن اين كه، زنى در مسجدالحرام در حال طواف بود كه ناگاه پوشش دستش كنار رفت. در آن حال، مرد نامحرمى كه از پشت سر او در حال حركت بود، پرده درى نمود و دستش را بر روى دست آن زن طواف كننده قرار داد. ناگهان به اعجاز الهى دستش به ساعد آن زن چسبيد و باعث رسوايى و آبروريزى گرديد. به همين سبب طواف آن ها ناتمام ماند و آن ها به سوى حاكم برده شدند.

عده زيادى براى كسب اطّلاع بيشتر از اين جريان عجيب در مقابل دارالحكومه گرد آمده و با كنجكاوى تمام در انتظار صدور مجازاتى كه دامن گير آن مرد

ص: 153

خطاكار خواهد شد، لحظه شمارى مى كردند.

حاكم مكّه، فقها و دانشمندان حاضر در مكّه را براى تعيين و صدور حكم مسأله فراخواند. نفس ها در سينه حبس شده بود! كسى نمى دانست عاقبت چه خواهد شد.

فقها همگى، حكم به قطع دست آن مرد خائن دادند. زيرا عقيده آنان اين بود كه، در حرم امن الهى، جايى كه بايد از هر حيث امنيّت كامل برقرار باشد و احدى دست تعدّى به مال، جان و ناموس ديگران دراز ننمايد، مرتكب چنين عمل ناپسند و شرم آورى شده است!

ص: 154

حاكم مكّه كمى در فكر فرو رفت و آن گاه گفت: ظاهراً در اين اياّم يكى از اهل بيت محمّد(ص) در مكّه به سر مى برد!

در پاسخ گفتند: آرى اتّفاقاً حسين بن على(ع) شب گذشته وارد مكّه شده است.

امير مكّه فوراً كسى را به منظور دعوت از حضرت امام حسين(ع) نزد ايشان فرستاد.

بعد از حضور امام(ع) در آن مجلس، حاكم مكّه عرض كرد: ببينيد چه بر سر اين دو مفلوك آمده! نظرتان در اين باره چيست و با آن ها چه بايد كرد؟

ابا عبدالله الحسين(ع) در حالى كه همگان بى صبرانه منتظر سرانجام كار بودند و چشمان نگران و ملتمس آن زن و مرد هم به نگاه هاى رئوفانه حضرت دوخته شده بود، روى به جانب قبله نموده، دستان مباركشان را به سوى آسمان بلند كردند و به دعا مشغول شدند. سپس به طرف آن دو رفته و با دستان مسيحايى خويش دست آن مرد را از دست آن زن جدا نمودند.

امير مكّه كه متعجّبانه نظاره گر ماجرا بود از امام(ع) پرسيد: آيا لازم نيست آن مرد را به خاطر گستاخى و گناهش در حرم امن الهى مجازات نماييم؟!

حضرت حسين بن على(ع)- به خاطر اظهار ندامت و توبه آن مرد خطاكار- فرمودند: نه، لازم نيست او را

ص: 155

مجازات نماييد. (1) داستانى ديگر

عمر به حجّ رفته بود، مردى به نزد او آمد كه به چشم او سيلى خورده بود. عمر گفت: چه كسى به تو سيلى زده است؟ گفت: علىّ بن أبى طالب، عمر گفت: لَقَد وَقَعَت عَليكَ عَينُ الله! «هر آينه چشم خدا بر تو افتاده است» و ديگر از او نپرسيد كه چه واقعه اى پيش آمده كه على(ع) او را سيلى زده است! تا اين كه على(ع) از راه رسيد در حالى كه آن مرد نزد عمر بود. على(ع) فرمود:


1- شيخ حرّعاملى، وسائل الشّيعة، ج 9، ابواب مقدمات الطواف، باب 14، ح 6، ص 338.

ص: 156

اين مرد در حال طواف بود؛ من مشاهده كردم كه در حال طواف مشغول چشم چرانى است و به زن ها نگاه مى كند. عمر به على(ع) عرض كرد: تو با نور خدا نگاه ميكنى! (1)


1- أبوجعفر احمد محبّ الدّين طبرى، الرّياض النَّضرة فى مناقب العشرة، ج 3، ص 21.

ص: 157

كعبه

اشاره

لطفاً از تاريخ پيدايش كعبه، از اركان و اجزاء و از اعمال وآداب آن خانه با عظمت و پرخاطره بگوييد تا استفاده كنيم.

خداى مهربان در كتابش مى فرمايد:(در حقيقت، نخستين خانه اى كه براى عبادت مردم، قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است كه پر بركت و

ص: 158

مايه هدايت جهانيان است.) (1) هر كس كه به ديدار كعبه مى آيد، به ياد بنده خوب خدا- ابراهيم- مى افتد. پيش از آمدن ابراهيم اين جا خانه اى نبود، مكّه سرزمينى خشك و بى حاصل در ميان كوه ها بود. هيچكس در اين اطراف زندگى نمى كرد.

خداوند حكيم به ابراهيم فرمان داد تا همسر و فرزند شيرخواره اش را براى زندگى به مكّه بياورد. آن ها راهى طولانى را پشت سر گذاشتند امّا وقتى به مكّه رسيدند نه كسى را ديدند و نه جايى را براى سكونت يافتند. با اين حال ابراهيم مى دانست كه فرمان خدا بيهوده نيست، پس عزيزانش را در مكّه گذاشت و به شام بازگشت. در موقع بازگشت دست به دعا برداشت و عرض كرد:

(پروردگارا! من يكى از فرزندانم را در درّه اى غير قابل كشاورزى، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم. پروردگارا! تا نماز را به پا دارند، پس دل هاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات مورد نيازشان روزى ده، باشد كه سپاس گزارى كنند.) (2) مدتى پس از بازگشت ابراهيم آب و آذوقه همسر و فرزندش به پايان رسيد و گرسنگى و تشنگى و گرماى هوا، فرزند شيرخواره او- اسماعيل- را بى تاب نمود. مادرش- هاجر- هر چه به اطراف نگاه كرد، نتوانست براى كودكش آبى پيدا كند. به ناچار او را تنها گذاشت و به سوى كوهستان به راه افتاد. هاجر به خاطر شدّت گرما، سراب را آب مى ديديد، به طرف آن مى رفت امّا آبى نمى يافت فاصله دو كوه صفا و مروه را بارها طى كرد امّا بى فايده بود، حتّى قطره اى آب در كار نبود!

سرانجام، وقتى كه خسته و نااميد نزد اسماعيل برگشت، با تعجّب ديد كه در پايين پاى فرزندش، چشمه آب گوارايى جوشيده است.

پيدايش چشمه زمزم توجه برخى از صحرانشينان را به سوى خود جلب كرد. آن ها اطراف چشمه را براى


1- آل عمران، 96.
2- ابراهيم، 37.

ص: 159

زندگى انتخاب كردند و در اطراف آن خانه ساختند. هاجر و اسماعيل نيز در كنار آن ها زندگى جديدى را شروع نمودند.

مدّتى بعد، ابراهيم به مكّه آمد تا با همسر و فرزندش ديدار كند. او از ديدن آن ها در كنار آب و آبادى خوشحال شد و از خداوند مهربان كه اميد و آرزويش را برآورده نموده است سپاسگزارى كرد.

خداوند به پيامبرش ابراهيم فرمان داد تا سنگ بر سنگ بگذارد و ديوارهاى كعبه را بالا ببرد. محلّ خانه خدا در كنار زمزم بود؛ همان جاى خالى كه مردم خانه هايشان را در اطرافش ساخته بودند.

ابراهيم و فرزند نوجوانش اسماعيل ديوارهاى خانه را بالا بردند، امّا هنوز نمى دانستند كه اين خانه چيست و براى كيست!

سرانجام وقت آن رسيد كه همه از اين راز باخبر شوند. پس به ابراهيم(ع) وحى شد:

(و در ميان مردم براى اداى حجّ بانگ برآور؛ تا زائران پياده و سواره بر هر شتر لاغري- كه از هر راه دورى مى آيند- به سوى تو روى آورند، تا شاهد منافع خويش(در اين برنامة حيات بخش) باشند.) (1) ابراهيم به مردم ياد داد كه هر ساله، در روزهاى معيّن، همه باهم، در مكّه گرد آيند و براى عبادت پروردگار، مراسمى را به جا آورند؛ مراسمى به نام «حج».)


1- حج، آيات 27 و 28.

ص: 160

پس عمر خانه كعبه و طواف بر گرد آن و انجام فريضه حجّ و عمره به زمان حضرت ابراهيم(ع) برمى گردد؟

خير؛ به زمان حضرت آدم(ع) و حتّى قبل از آمدن آدم بر روى زمين برمى گردد! (1) باز در رابطه با كعبه بشنويم:

(... سال ها پس از آن، مردم ابراهيم و اسماعيل را از ياد بردند، امّا كعبه هنوز در ياد همه زنده بود. هر سال، وقت حج، تعداد زيادى از مردم براى ديدار با


1- دلائلى وجود دارد كه كعبه معظّمه، قبل از ابراهيم(ع) نيز موجود بوده است، از جمله:

ص: 161

كعبه به مكّه مى آمدند، چند روزى به عبادت مى پرداختند و دوباره به ديارشان بازمى گشتند.

هر چه مى گذشت، آنچه پيامبران خدا به مردم آموخته بودند بيشتر فراموش مى شد. مردم خداى يگانه را اندك اندك رها نموده و به پرستيدن بت ها روى آوردند. هر گروهى از آنان براى خود بتى از چوب و سنگ ساخته و به پرستش آن ها پرداختند. خانه اى كه خداى مهربان، آن را براى عبادت خود بنا كرده بود پر از مجسّمه ها و تصويرهايى شد كه هيچ قدرتى نداشتند. آن ها آفريده مردم بودند، امّا مردم آن ها را با آفريدگار خود اشتباه گرفته بودند. آن ها خداى ابراهيم

ص: 162

و حجّ ابراهيمى را از ياد برده بودند.

به ياد دعاى ابراهيم و اسماعيل كه گفته بودند:

«پروردگارا، ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده؛ و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پديد آر و آداب دينى ما را به ما نشان ده؛ و بر ما ببخشاى، كه تويى توبه پذير مهربان. پروردگارا، در ميان آنان، فرستاده اى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزه شان كند، زيرا كه تو خود، شكست ناپذير حكيمى.» (1) خداوند چگونه مى خواست فرزندان بت پرست آن دو پيامبر را فرمان بردار خود كند. سال ها بعد در كنار كعبه دستى احساس و لمس شد كه با ديگر دست ها تفاوت داشت؛ دستى مهربان و صميمى كه انسان را به ياد دست ابراهيم مى انداخت! آن دست، دست نازنين محمّد بود.

خاطرات روزهاى كودكى محمّد هرگز از ياد رفتنى نيست. صدايش چنان زيبا بود كه از ميان صداى هزاران نفر، قابل شناسايى بود. شنيدن مناجات او لذّت بخش بود. زمانى كه به غار حرا مى رفت، به عبادت خداوند مشغول بود، خدايى كه بيشتر مردم


1- بقره، آيات 128 و 129.

ص: 163

مكّه با او غريبه شده بودند.

به محمّد، دل بسته و به آينده، اميدوار، كه او نيز بتواند مانند پدرانش- ابراهيم و اسماعيل- به مردم حيات و زندگى ببخشد.

ولادت خورشيد كعبه

روزى، دست زنى، ديوار كعبه را لمس كرد. دردى داشت و از پروردگار كعبه كمك مى خواست. ناله مى كرد:(پروردگارا! من به تو و آنچه فرستاده تو است، ايمان دارم و نيز به تمام پيامبران تو و كتاب هايشان، و سخن جدّ خود- ابراهيم خليل- را، راست مى دانم كه او بالابرنده ديوارهاى اين خانه قديمى توست. به حقّ اين خانه و به حقّ آن كه بنايش كرد و نيز به حقّ اين

ص: 164

فرزندى كه در رَحِم دارم، از تو مى خواهم كه ولادتش را بر من آسان كنى.)

از نيايش او لحظه اى نگذشت كه ناگهان از جانب پروردگار، به كعبه فرمان رسيد كه او را در ميان بگيرد و در خود جاى دهد. پس كعبه از لابه لاى ميان سنگ ها راهى براى عبور او باز كرد و در آغوشش گرفت. آن زن وارد كعبه شد و مهمان خانه خدا گرديد.

كسانى كه از نزديك شاهد ماجرا بودند، فرياد زدند: ديوار كعبه شكاف برداشت و فاطمه را در خود فرو برد!

زنى كه ميزبانش كعبه شده بود، عروس عبدالمطّلب بود. او را تمام مردم مكّه مى شناختند. اين بود كه هر كس از هر جا كه خبر را شنيد به سوى كعبه دويد. برخى تلاش كردند تا از شكاف سنگ ها بگذرند و براى نجات او كارى كنند، امّا ديگر شكافى باقى نمانده بود. سنگ ها به جاى خود بازگشته بودند و از كسى كارى ساخته نبود. حتّى قفل در كعبه نيز از كار افتاده و باز نمى شد!

فاطمه تنها مانده بود و در انتظار حادثه اى بزرگ، لحظه شمارى مى كرد.

آن چه در انتظارش بود، سرانجام به وقوع پيوست

ص: 165

و نيمه شب، نورى زيباتر از نور خورشيد در فضا تابيد و عطرى خوشبوتر از بوى گل ها در فضا پيچيد. بال فرشتگانى كه در مكّه به پرواز درآمده بودند بر كعبه سايه انداخت و لحظه اى بعد، فرزند فاطمه به دنيا آمد.

سه روز از ورود فاطمه گذشت. روز چهارم، ناگهان ندايى آسمانى به گوش رسيد كه به فاطمه مى گفت: او را «على» بنام كه من، او را با قدرت و شكوه و جلال خويش آفريده ام و به آداب خود ادبش كرده ام و كار خود را به او واگذاشته ام او در خانه من به دنيا آمده

ص: 166

است و نخستين كسى است كه بت ها را خواهد شكست و آن ها را سرنگون خواهد كرد. او بعد از پيامبر گرامى و برگزيده من، جانشين او و پيشوا خواهد بود. پس خوشا به حال آن كه وى را دوست بدارد و ياريش كند و واى بر آن كه دشمنش بدارد و او را واگذارد!

روزهاى تلخ با شيرينى اميدى كه در دل ها تابيده بود سپرى شد تا اين كه يك روز از سمت كوه صفا صدايى به گوش رسيد. صداى مردى آشنا كه فرياد مى زد:

(خدا را به يگانگى بپذيريد تا رستگار شويد!)

از اين به بعد، سرفصل نوينى آغاز شد و تحولات و حوادث بى شمارى پيرامون كعبه به وقوع پيوست.

از نماز پيامبر و خديجه و على گرفته تا مناجات جانسوز امامان معصوم، از مظلوميت و درد و رنج حضرت محمّد(ص) گرفته تا غربت و تنهايى امام حسين(ع)، روزى كه از ترس شكسته شدن حرمت حرم، به جاى حركت به طرف عرفات به سوى كربلا عازم شد، از فتح مكّه و بت شكنى على(ع) و پيراسته شدن مسجد و خانه از پيكره هاى زشت سنگى و چوبى كه سال ها وجودشان بر كعبه تحميل شده بود تا سنگ باران و تخريب آن با دستان پليد يزيد و حجّاج ...

ص: 167

و امّا هم اينك منتظر كسى بايد بود كه قيام كند و دوباره دين پيامبر و اسلام ناب محمدى را به مردم بشناساند. او به كعبه تكيه خواهد زد و فرياد خواهد نمود(اى جهانيان! منم بازمانده خدا!) او آخرين ذخيره خداوند است كه پرده ها را از برابر حقيقت كنار خواهد زد و جهان را پر از قسط و عدل خواهد نمود.

در انتظار شنيدن ندا و دعوت اويند، همان كس كه هرسال در ايّام حجّ به ديدار كعبه مى آيد.

كعبه و اركان و اجزاى آن

ص: 168

مطالب خوبى از كعبه شنيديم، حال از خصوصيات و شكل ظاهرى كعبه برايمان بگوييد؛ آيا از اولين روز پيدايش كعبه، اين خانه مقدّس به همين اندازه بوده است؟

اين خانه كهن در بازسازى هاى مكرّرى كه صورت پذيرفته دست خوش تغيير و تحوّل شده است. مثلًا در زمان حضرت ابراهيم و اسماعيل(ع)، ارتفاع آن حدود 4 متر، طول ديوار شرقى 24 متر، ديوار غربى 23 متر، ديوار شمالى 16 متر و ديوار جنوبى 15 متر و بدون سقف بوده است.

پنج سال قبل از ظهور اسلام، سيل عظيمى از بالاى مكّه به سمت مسجدالحرام جارى شد و ساختمان كعبه را به طور كامل ويران كرد. در پى آن، قريش تصميم به بازسازى كعبه گرفتند. در اين بازسازى بود كه درى كه روبروى درِ فعلى، در كنار ركن يمانى قرار داشت را برداشته و ارتفاع كعبه به 64/ 8 متر رسيد. سقفى نيز براى آن قرار داده شد كه آب آن به وسيله ناودانى به حجر اسماعيل ريخته مى شد.

در سال 64 هجرى، پس از درگيرى بين عبدالله بن زبير و سپاهيان شام، پرده كعبه آتش گرفت و پس از آن كعبه نيز ويران شد. ابن زبير باقى مانده

ص: 169

ديوار كعبه را از پايه و اساس برداشت و بار ديگر آن را بازسازى نمود. در اين بازسازى- مانند آنچه پيش از بناى قريش بود- دو در براى كعبه گذاشت كه هر دو در روى زمين قرار داشت، يك در براى ورود و يك در براى خروج. ابن زبير قدرى هم به ارتفاع كعبه افزود.

چند سال بعد، حجّاج بن يوسف ثقفى بر شهر مكّه تسلّط يافت و كعبه را به همان صورت قبل از بعثت كه داراى يك در بود درآورد.

بعدها بازسازى كعبه در حدّ ترميم و تعمير ادامه يافت. در سال 1040 هجرى به خاطر سيل عظيمى كه

ص: 170

باعث تخريب كعبه شد، توسط سلطان مراد چهارم، بازسازى كاملى صورت گرفت، امّا تغييراتى در بناى كعبه صورت نپذيرفت.

و سرانجام آخرين بازسازى در سال 1417 هجرى توسط دولت سعودى انجام و مسئوليت آن را مؤسّسة بن لادن عهده دار شد. (1)

در حال حاضر ارتفاع كعبه حدود 15 متر، طول ديوارى كه حِجر اسماعيل مقابل آن است و ديوار موازى آن حدود 10 متر، طول دو ضلع ديگر حدود 5/ 11 متر و گوشه هاى كعبه كه به اركان كعبه معروف است، تقريباً به سمت جهات اربعه؛ شمال، جنوب، شرق و غرب قرار دارد. حَجَرالأسود در ارتفاع 5/ 1 متر از زمين قرار گرفته و درِ كعبه نيز حدود 2 مترى زمين قرار دارد. محلّ كعبه تقريبا در وسط مسجدالحرام، متمايل به ضلع جنوب شرقى مسجد قرار دارد.

اركان كعبه به ترتيب، از حَجَرالأسود از اين قرار است؛ ركن حَجَرالأسود، ركن عراقى، ركن شامى و ركن يمانى.

درميان اين چهار ركن، دو ركن حَجَر و يمانى از


1- براى مطالعه جزئيات اين بازسازى ر. ك به مجلّه ميقات، ش 36، مقاله آخرين توسعه و مرمّت كعبه از عُبيدالله محمّد امين كردى، ص 128- 144.

ص: 171

فضيلت بيشترى برخوردار بوده چنان كه روايات زيادى از شيعه و سنّى درباره فضيلت و اهميّت اين دو ركن نقل شده است:

1. امام باقر(ع) مى فرمايد:(إنّ رسول الله لا يستلم إلا الركن الأسود و اليماني ثم يقبلهما و يضع خده عليهما و رأيت أبي يفعله) (1)

رسول خدا(ص)، جز دو ركن اسود و يمانى را نمى بوسيد و صورت خود را بر آن ها مى گذاشت.

2. أبومريم نقل مى كند كه من همراه امام باقر(ع) طواف مى كردم. حضرت، در هر دورى از دورهاى

3.


1- كافى، جلد 4، ص 408، ح 8 ..

ص: 172

طوافش، به ركن يمانى كه مى رسيد، آن را مى بوسيد و مى فرمود:(اللّهم تُب عَلَي حتّى أتوب واعصِمنى حتّى لاأعود) (1)

خدايا! بر من روى آور، تا توبه كنم، و مرا حفظ كن تا به طرف معصيت برنگردم.

4. امام صادق(ع) فرمود:(الرُّكنُ اليَّماني بابُنا الَّذي نَدخُل مِنهُ الجَنَّةَ) (2)

ركن يمانى درِ متعلق به ماست كه ما از آن در، وارد بهشت مى شويم.

5. و آن حضرت(ع) فرمود:(الرُّكنُ اليَّماني عَلى بابٍ مِن أبوابِ الجَنَّةِ مَفتوحٌ لِشيعَةِ آلِ مُحَمّ دٍ، مَسدُودٌ عَن غَيرِهِم) (3)

ركن يمانى بر درى از درهاى بهشت است كه تنها بر روى پيروان اهل بيت نبوّت و امامت گشوده است.

6. به رسول خدا(ص) عرض شد كه ما شما را مى بينيم كه ركن يمانى را زياد استلام مى نماييد! حضرت فرمودند:(من هيچ گاه كنار ركن يمانى نيامدم مگر اين كه جبرئيل نزد آن ايستاده بود و براى كسى كه استلامش مى نمود طلب مغفرت مى كرد. (4)


1- همان، ص 409، ح 14.
2- مَن لا يحضره الفقيه، جلد 2، ص 208، ح 2108.
3- شيخ حرعاملى، وسائل الشيعة، ج 9، أبواب الطواف، باب 23، ح 6، ص 422.
4- محمدى رى شهرى، الحج و العمرة فى الكتاب و السنة، ص 112، ح 226.

ص: 173

8. امام صادق(ع) فرمود: خداوند عزّوجلّ، فرشته اى را موكّل بر ركن يمانى نموده است كه دعاهاى شما را آمين بگويد. (1) 9. پيامبر اعظم(ص): حَجَرالأسود دست خدا بر روى زمين است، كه به وسيله آن با بندگانش دست مى دهد. (2) از حَجَرالأسود كمى صحبت كنيد و توضيح دهيد كه از كجا آمده و چرا رنگش سياه است؟!

حَجَرالأسود يا سنگ سياه، در ركن


1- همان، ح 236.
2- شيخ حرّ عاملى، وسايل الشيعه، ج 9، ابواب الطواف، باب 22، ح 8

ص: 174

حجرالاسود كعبه در ارتفاع 5/ 1 مترى قرار گرفته است. اين سنگ مقدّس، پيش از اسلام و پس از آن، همواره مورد توجه كامل بوده و در حقيقت در شمار عناصر اصلى كعبه بوده است. به مرور زمان و در اثر تحوّلات و تغييرات، از حجم نخستين آن كاسته شده و حتّى به چند قسمت تقسيم گرديده است كه آخرين بار قسمت هاى مختلف آن را به يك ديگر متّصل نموده و آن را در محفظه اى نقره اى قرار دادند و در حال حاضر تنها به آن اندازه كه براى بوسيدن و استلام لازم است جاى گذاشته اند.

بر اساس برخى روايات، حَجَرالأسود، فرشته اى از فرشتگان اعظم الهى بوده، از بهشت آمده و در آغاز رنگ آن سفيد بوده و به تدريج بر اثر استلام گنهكاران، سياه شده و به حالت كنونى در آمده است و اگر نبود استلام آن توسط انسان هاى جاهل و گنهكار، هيچ مريض و بيمارى آن را لمس نمى كرد مگر آن كه شفا مى يافت. (1) حَجَرالأسود از آيات بيّنات الهى در كنار كعبه و دست راست خداوند در زمين است و استلام آن به منزله بيعت با خداست، همچون مسجد، كه در قيامت


1- شيخ حرعاملى، وسائل الشيعة، ج 9، أبواب الطواف، باب 13، ص 402.

ص: 175

به سود عدّه اى شهادت مى دهد.

حضرت اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب(ع) در ردّ سخن كسى كه هنگام استلام حَجَر مى گفت: مى دانم كه تو سود و زيانى ندارى امّا به سبب محبّت رسول اكرم به تو، ما هم دوستت مى داريم، فرمودند:

به خدا قسم، خدا او را در روز قيامت بر مى انگيزاند در حالى كه زبان و لب دارد و به نفع كسى كه وفاى به عهدش نموده است، شهادت خواهد داد. (1)


1- همان، ح 13، ص 406.

ص: 176

امام جعفر صادق(ع) مى فرمايند: حَجَرالأسود، تكيه گاه حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشّريف به هنگام بيعت مردم با او در آغاز قيام جهانى و عدالت گستر آن حضرت است.

داستان هشام و فرزدق شاعر

داستان معروف فرزدق شاعر و شعر جاودانه اش درباره حضرت سيّد السّاجدين به هنگام استلام حَجَر چطور اتّفاق افتاده است؟

در اوج قدرت عبدالملك مروان، فرزند و ولىّ عهدش هشام، در موسم حجّ به مكّه آمد و مشغول طواف بود، خواست حَجَرالأسود را لمس كند ليكن جمعيّت انبوه طواف كنندگان، اين اجازه را به او نداد، به ناچار منبرى براى او گذاشتند، روى آن نشست و شاميان نيز گرد او نشستند، ناگهان مردى زيباروى و باوقار در حالى كه ردايى بر تن داشت و آثار سجده بر پيشانيش آشكار بود، از در مسجدالحرام وارد و به طواف مشغول شد و چون به حَجَرالأسود رسيد مردم براى او راه را باز نموده و وى به راحتى حَجَرالأسود را استلام كرد.

مرد شامى با تعجّب به هشام گفت: اى اميرمؤمنان! اين شخص كيست؟

هشام براى آن كه شاميان به آن حضرت گرايش پيدا نكنند گفت: او را نمى شناسم!

ص: 177

فرزدق شاعر كه حقوق بگير دربار بود و آن جا حضور داشت، گفت: من او را مى شناسم.

مرد شامى پرسيد: اى أبافراس او كيست؟

اين جا بود كه فرزدق شاعر آن قصيده پرشور و حماسى اش را در حقّ حضرت زين العابدين على بن الحسين(ع)، سرود. اين قصيده حدود چهل بيت است كه قسمت اعظم آن از اين قرار است:

1. يَا سَائلِي: أيْنَ حَلَّ الْجُودُ وَالْكَرَمُ عنْدِي بَيَانٌ إذَا طُلَّابُهُ قَدِمُوا

2. هَذَا الَّذِي تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأتَهُ وَالْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ

ص: 178

3. هَذَا ابْنُ خَيْرِ عِبَادِ اللهِ كُلِّهِمُ هذا التَّقِىُّ النَّقِىُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ

4. هَذَا الَّذِي أحْمَدُ الْمُخْتَارُ وَالِدُهُ صَلَّى عَلَيْهِ إلَهِى مَاجَرَي الْقَلَمُ

5. لَوْ يَعْلَمُ الرُّكْنُ مَنْ قَدْ جَاءَ يَلْثِمُهُ لَخَرَّ يَلْثِمُ مِنْهُ مَا وَطَي الْقَدَمُ

6. هَذَا عَلِىٌّ رَسُولُ اللهِ وَالِدُهُ أمْسَتْ بِنُورِ هُدَاهُ تَهْتَدِي الامَمُ

7. هَذَا الَذِي عَمُّهُ الطَّيَّارُ جَعْفَرٌ وَالْمَقْتُولُ حَمْزَةُ لَيْثٌ حُبُّهُ قَسَمُ

8. هَذَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسْوَانِ فَاطِمَةٍ وَابْنُ الْوَصِىِّ الَّذِي فِي سَيْفِهِ نِقَمُ

9. إذَا رَأتْهُ قُرَيْشٌ قَالَ قَائلُهَا إلَى مَكَارِمِ هَذَا يَنْتَهِي الْكَرَمُ

10. يَكَادُ يُمْسِكُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ رُكْنُ الْحَطِيمِ إذَا مَا جَاءَ يَسْتَلِمُ

11. يَنْجَابُ نُورُ الدُّجَي عَنْ نُورِ غُرَّتِهِ كَالشَّمْسِ يَنْجَابُ عَنْ إشْرَاقِهَاالظُّلَمُ

12. مَا قَالَ: لَا، قَطُّ إلَّا فِي تَشَهُّدِهِ لَوْلَا التَّشَهُّدُ كَانَتْ لَاؤُهُ نَعَمُ

ص: 179

13. مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الانْبِيَاءِ لَهُ وَ فَضْلُ امَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الامَمُ

14. كِلْتَا يَدَيْهِ غِيَاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا يُسْتَوْكَفَانِ وَ لَايَعْرُوهُمَا عَدَمُ

15. سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَاتُخْشَى بَوَادِرُهُ يَزِينُهُ خَصْلَتَانِ: الْحِلْمُ وَالْكَرَمُ

16. لَا يُخْلِفُ الْوَعْدَ مَيْمُوناً نَقِيبَتُهُ رَحْبُ الْفِنَاءِ أرِيبٌ حِينَ يُعْتَرَمُ

17. مِنْ مَعْشَرٍ حُبُّهُمْ دينٌ وَ بُغْضُهُمُ كُفْرٌ وَ قُرْبُهُمُ مَنْجًي وَ مُعْتَصَمٌ

18. يُسْتَدْفَعُ السُّوءُ وَالْبَلْوَي بِحُبِّهِمُ وَ يُسْتَزَادُ بِهِ الإحْسَانُ وَالنِّعَمُ

ص: 180

19. مُقَدَّمٌ بَعْدَ ذِكْرِ اللهِ ذِكْرُهُمُ فِي كُلِّ فَرْضٍ وَ مَخْتُومٌ بِهِ الْكَلِمُ

20. إنْ عُدَّ أهْلُ التُّقَي كَانُوا أئمَّتَهُم أوْقِيلَ: مَنْ خَيْرُأهْلِ الارْضِ قِيلَ: هُمُ

21. مَنْ يَعْرِفِ اللهَ يَعْرِفْ أوَّلِيَّةَ ذَا فَالدِّينُ مِنْ بَيْتِ هَذَا نَالَهُ الامَمُ

22. بُيُوتُهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ يُسْتَضَاءُ بِهَا فِى النَّائبَاتِ وَعِنْدَالْحُكْمِ إنْ حَكَمُوا

23. فَجَدُّهُ مِن قُرَيشٍ فِي ارُومَتِها مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ بَعدَهُ عَلَمٌ

24. بَدْرٌ لَهُ شَاهِدٌ وَالشِّعْبُ مِنْ احُدٍ وَالْخَنْدَقَانِ وَ يَوْمُ الْفَتْحِ قَدْ عَلِمُوا

25. وَ خَيْبَرٌ وَ حُنَيْنٌ يَشْهَدَانِ لَهُ وَ فِي قُرَيْضَةَ يَوْمٌ صَيْلَمٌ قَتَمُ

26. مَوَاطِنٌ قَدْ عَلَتْ فِي كُلِّ نَائِبَةٍ عَلَى الصَّحَابَةِ لَمْ أكْتُمْ كَمَا كَتَمُوا

ترجمه قصيده فرزدق

1- «اى پرسش گر كنجكاوى كه مى پرسى جود و كرم كجاست! نزد من پاسخ آن است، اگر جويندگان

ص: 181

حقيقت، طالب آنند.

2- او شخصيّتى است كه سرزمين بَطْحَاء(رَمْل زار اطراف مكّه تا سرزمين منا) جاى قدم هاى او را مى شناسد، و خانه خدا و حِلّ و حرم(خارج و داخل حرم مكّه) همگى او را مى شناسند.

3- اين است فرزند بهترين بندگان خدا، اين است مرد تقىّ و نقىّ و طاهر و رادمرد.

4- اين است آن كس كه احمد برگزيده، پدر اوست. آن كس كه خداى من، تا قلم بر لوح آفرينش جارى است، بر او درود فرستد.

ص: 182

5- اگر ركن حجرالاسود بداند چه كسى براى بوسيدنش آمده است، متواضعانه بر زمين مى افتد و جاى پاى وى را بوسه مى زند.

6- اين على است، آن كه رسول خدا پدر اوست كه تمام مردم جهان به نور هدايت وى راه يافته اند.

7- اين است آن كه جعفر طيّار و حمزه سيّدالشّهداء آن شير بيشه پيكارو دوست قسم خورده، عموى اوست.

8- اين است پسر بزرگ بانوى جهان، فاطمه! و على؛ وصىّ رسول خدا كه آتش غضب انتقام خداوندى از برق شمشير او مى درخشيد.

9- چون قبيله قريش به او بنگرد، گويد كه مجد و كرم به مكارم اخلاق او منتهى مى گردد.

10- با شناختى كه ركن حطيم از او دارد، به محض استلامش توسط او، مى خواهد كه وى را نزد خود نگه دارد.

11- نور جبين او چونان خورشيد عالم افروز، پرده هاى تاريكى و ظلمت را مى شكافد.

12- او هيچ گاه كلمه نه(لا) بر زبان نياورد مگردر تشهّدش كه «لَا إلَهَ إلَّا الله» مى گفت. و اگر هم أحياناً تشهّدى در ميان نبود «نهِ» او، آرى بود.

ص: 183

13- اوشخصيّتى است كه جميع پيغمبران در برابر برترى جدَّش، و همه امّت ها در برابر برترى امّتش، پست و پايين به شمار آمدند.

14- دستانش چو باران، پيوسته همگان را سيراب مى كند و هيچ گاه دچار كمى و كاستى نمى شود.

15- خُلْق و خويش، ملايم است كه مردم از غضبش هراس ندارند، و دو خصلت حِلم و كرمش زينت بخش اخلاق نيكوى اوست.

16- خُلْف وعده نمى كند. طبيعتش سرشته با خير و بركت است. درِ خانه اش پيوسته براى پذيرائى واردين

ص: 184

گشوده است. شخصيّتى است عاقل كه در برابر مشكلات فرارو، با درايت و دورانديشى چاره سازى مى نمايد.

17- او از گروهى مى باشد كه محبّتِ بدان ها دين است و كينه به آن هاكفر، نزديكى به آن ها مايه نجات و پناه از گزند و بلاها.

18- نه تنها گرفتارى ها و فتنه ها به واسطه محبّتشان دفع مى شود بلكه همين محبّت، زيادى نعمت ها را به دنبال دارد.

19- نام ايشان بعد از نام خدا در هر نماز واجبى لازم است. در پايان هر سخنى، بردن نام ايشان ختم كلام است.

20- وقتى اهل تقوى را بشمارند، آنان جلودارند، يا اگر گفته شود بهترين مردم كيانند! گفته شود: آنانند.

21- هر كس خدا را بشناسد، اوّليّت او را حتماً مى شناسد، چرا كه دين خدا از خانه او به مردم دنيا رسيده است.

22- در مشكلات و مشاجرات، تنها و تنها خانه هاى ايشان در قريش است كه محلّ مراجعه مردم است.

23- زيرا كه ريشه اصلى او از قريش كه اصالت از محمّد گرفته است و پس از او علىّ بن ابى طالب

ص: 185

سرشناس است.

24- بدر و احد و خندق و فتح مكّه، همگى گواه بر حقّانيت اويند، و دوست و دشمن هم بر آن آگاهند.

25- خيبر و حُنين و بنى قُرَيضه نيز در كنار آن قلعه هاى عظيم و وحشت زا، و لحظات ترس و دلهره، همگى گواه اويند.

26- اين ها همه، صحنه هايى بودند كه صحابه در چاره تدبير وامانده بودند. اين واقعيّتى است كه هر چند آنان آن را كتمان نمودند! ولى من آن را كتمان نمى كنم.»

هشام از شنيدن اين قصيده خشمگين شد، و جايزه

ص: 186

فرزدق را قطع نمود و گفت: ألَا قُلْتَ فِينَا مِثْلَهَا؟! «تو چرا درباره ما مثل اين قصيده، قصيده اى نسروده اى؟!»

فرزدق گفت: هَاتِ جَدّاً كَجَدِّهِ، وَ أباً كَأبِيهِ، وَ امّاً كَامِّهِ حَتَّي أقُولَ فِيكُمْ مِثْلَهَا!

«جدِّى مانند جدِّ او بياور، و پدرى مانند پدرش، و مادرى مانند مادرش، تا من درباره شما مثل آن را بسرايم!»

فرزدق را در عُسْفَان ميان مكّه و مدينه محبوس نمودند. اين خبر به حضرت امام على بن الحسين(ع) رسيد. حضرت براى وى دوازده هزار درهم فرستاد و گفت: أعْذِرْنَا يَا أبَافِرَاسٍ، فَلَوْ كَانَ عِنْدَنَا أكْثَرُ مِنْ هَذَا لَوَصَلْنَاكَ بِهِ!

«اى أبوفراس عذر ما را بپذير! اگر در نزد ما بيشتر از اين بود، حتماً آن را براى تو مى فرستاديم!»

فرزدق آن را رد كرد و گفت: يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ! مَا قُلْتُ الَّذِي قُلْتُ إلَّا غَضَباً لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ! وَ مَا كُنْتُ لَارْزَأَ عَلَيْهِ شَيْئاً!

«اى پسر رسول خدا! آنچه را كه من سروده ام علّتى نداشت مگر آنكه درباره خدا و رسول او خشمگين شدم، و من آن را به اميد چشمداشت خيرى و صِلِه اى نسروده ام!»

ص: 187

حضرت آن را مجدّداً براى وى فرستادند و پيام دادند: بِحَقِّي عَلَيْكَ لَمَّا قَبِلْتَهَا فَقَدْ رَأَي اللهُ مَكَانَكَ وَ عَلِمَ نِيَّتَكَ!

«به حقّ من بر تو، سوگندت مى دهم كه، آن را بپذير! خداوند از منزلت تو خبر دارد و از نيّت تو مطّلع مى باشد.»

فرزدق آن را قبول كرد و در زندان، شروع به هجو و خرده گيرى از هشام نمود و از جمله هجويّات او اين ابيات مى باشد:

1. أيَحْبِسُنِي بَيْنَ الْمَدِينَةِ وَالَّتِى إلَيْهَا قُلُوبُ النَّاسِ يَهْوِي مُنِيبُهَا

ص: 188

2. يُقَلِّبُ رَأساً لَمْ يَكُنْ رَأسَ سَيِّدٍ وَ عَيْناً لَهُ حَوْلَاءَ بَادٍ عُيُوبُهَا

1- آيا او مرا زندانى مى كند مابين مدينه و مكّه اى كه به سوى آن دل هاى مردم به جهت انابه و رجوع به خدا ميل مى كند؟

2- او سرى تكان مى دهد كه سر بزرگ مرد و سالار نيست، و چشمان لوچى دارد كه عيب هايش آشكارا و نمايان است.

چون خبر اين ابيات هجويّه را به هشام دادند، مجبور به آزادى او شد و بنا به نقلى او را به بصره تبعيد نمود. (1) فرزدق در بيت دهم، اشاره به يك حادثه تاريخى نموده است:

به خاطر جنگ حَجّاج با ابن زبير، خانه كعبه تخريب گرديد، در بازسازى آن، هنگامى كه خواستند حَجَرالأسود را نصب كنند، هر يك از علما، قضات، زهّاد يا بزرگان ديگر براى نصب حجر اقدام مى نمودند، حجر لرزيده و در جاى خود استقرار نمى يافت، تا آن كه حضرت سجّاد(ع) آمده و نام خدا را بر زبان جارى نموده و آن را در جاى خود گذاشتند، حَجَرالأسود در جايش


1- علّامه طهرانى، امام شناسى، ج 15، ص 345، با تلخيص و اضافات.

ص: 189

استقرار يافت و مردم تكبير گفتند. و اين گونه بود كه فرزدق شاعر، اين جريان را در قصيده خود گنجاندند: يكاد يمسكه عرفان راحته ...

در اهميّت اين سروده همين بس، كه زنى از كوفه فرزدق را در خواب ديد، از وى پرسيد خدا با تو چه كرد؟

او در جواب گفت: خداوند براى قصيده اى كه در مدح على بن الحسين(ع) سرودم، مرا آمرزيد. (1) داستانى ديگر از حَجَرالاسود

شنيده شده اين سنگ با عظمت، در اثبات


1- مجلّه ميقات، شماره 7، ص 32.

ص: 190

حقّانيّت امام سجّاد(ع) لب به سخن گشوده است!؟

بله همين طور است؛ امام باقر(ع) مى فرمايند: چون حضرت سيدالشهدا(ع) شهيد شدند محمّد بن حنفيه كه فرزند اميرالمؤمنين(ع) بود با حضرت سجّاد زين العابدين علىّ بن الحسين(ع) در مجلسى در مكّه خلوت كرد و گفت: اى برادرزاده! مى دانى كه رسول خدا(ص) بعد از خود، اميرالمؤمنين(ع) را از طرف خداوند به جانشينى خود منصوب نمود و اميرالمؤمنين(ع) بعد از خودش از طرف خداوند امام حسن(ع) و امام حسن(ع) هم پس از خود، امام حسين(ع) را و اينك پدر تو كشته شده و كسى را به جاى خود معين نكرده است و من عموى تو هستم و هم رديف با پدر تو و من فرزند على هستم و با اين سنّ و سابقه اى كه دارم از تو كه نوجوانى، به امر امامت سزاوارترم، بنابراين در امر وصايت و جانشينى و امامت با من نزاع مكن و احتجاج منما!

حضرت سجّاد(ع) فرمود:

(يا عمّ اتّق اللهَ و لا تَدَّعِ ما لَيسَ لَكَ بِحَقٍّ، إنّى أعِظُكَ أن تَكونَ مِنَ الجاهلين) «اى عمو جان از خدا بپرهيز و دنبال مقامى كه شايسته تو نيست مرو، به تو اندرز مى دهم كه مبادا از جاهلان باشى».

پدر من قبل از آن كه متوجّه به سوى عراق شود به من وصيّت كرد، و ساعتى قبل از آن كه در كربلا كشته

ص: 191

شود در امر امامت از من پيمان گرفت، و اينك اسلحه رسول خدا(ص) كه علامت امامت است در نزد من است، پس متعرّض اين مقام مشو كه مى ترسم بدين سبب عمرت كوتاه و حالت تباه گردد. خداوند تعالى امامت را در اولاد حضرت حسين(ع) قرار داده است، و اگر مى خواهى يقين پيدا كنى بيا با هم نزد حجرالأسود برويم و او را حَكَم بين خود قرار داده و از او سئوال كنيم.

پس هر دو كنار حجرالأسود آمدند، حضرت سجّاد(ع) به محمّد بن حنفيه گفتند: با تضرّع و ابتهال به سوى خداوند از او بخواه كه حجرالأسود را براى تو به سخن

ص: 192

درآورد، آن گاه از حجرالأسود سئوال كن كه امام بعد از حسين بن على(ع) كيست؟

محمّدبن حنفيه چنين كرد ولى پاسخى نشنيد.

حضرت سجّاد(ع) فرمود: اى عمو جان اگر تو امام و وصى بودى هر آينه حجر پاسخت را مى داد.

محمّد گفت: حال اى برادرزاده! تو خدا را بخوان و دعا كن و از حجر سئوال كن.

حضرت سجّاد(ع) چنين كرد و سپس گفت: اى حجر تو را سوگند مى دهم به آن خدايى كه در تو ميثاق انبياء، اوصياء و جميع خلايق را قرار داده است كه بگويى وصىّ و امام بعد از حسين بن على(ع) كيست؟

ناگهان حَجَر چنان به حركت درآمد كه نزديك بود از جاى خود كنده شود! آن گاه به زبان عربى فصيح گفت: امامت بعد از حسين بن على(ع) براى علىّ بن الحسين بن فاطمة بنت رسول الله(ص) است.

در اين حال محمّدبن حنفيه مراجعت نمود در حالى كه ولايت حضرت سجّاد(ع) را پذيرفت و به عهده گرفت.

تاريخ پرده و پرده دارى كعبه، به چه زمانى برمى گردد؟

گفته شده كه براى نخستين بار، حضرت

ص: 193

اسماعيل(ع) پرده اى بر روى كعبه كشيد. بعدها قريش اين سنّت را ادامه دادند و پرده دارى كعبه، منصبى ويژه شد.

رسول گرامى اسلام(ص) پس از فتح مكّه، پرده خانه كعبه را عوض نمود. پوشاندن جامه بر قامت كعبه كه بيشتر به هدف حفظ ديوارهاى آن از آسيب هاى بيرونى و نيز حرمت نهادن به آن بوده، به مرور، شكل سياسى به خود گرفت و براى بافنده آن، مايه افتخار بود.

پرده كعبه به دليل قرار گرفتن در معرض آفتاب و باران و باد، هر ساله نياز به تجديد و تعويض دارد كه در دوره معاصر، در روز عرفه يا عيد قربان زمانى كه

ص: 194

همه حاجيان عازم مشاعر مقدّسه مى شوند- اين كار صورت مى پذيرد.

پرده كعبه در قرون اخير به رنگ مشكى بوده كه نوشته هاى آن به رنگ طلايى بافته مى شود، امّا در برخى موارد از رنگ هاى ديگرى هم استفاده مى شده است. براى نمونه در زمان ملك شاه سلجوقى، پرده ارسالى رنگ زرد، در زمان النّاصر عبّاسى به رنگ سبز و از اواخر خلافت وى، به رنگ مشكى تهيّه مى گرديده است، كه گويا از آن پس تا به حال، مشكى بودن رنگ پرده كعبه استمرار داشته است.

در حال حاضر كارگاه پرده بافى كعبه در مساحت صدهزار متر مربّع و مجهّز به ابزارهاى پيشرفته، در جاده قديم مدينه قرار دارد كه به خاطر محدوديت ها و موانع، فقط تعداد اندكى از زائران، موفّق به بازديد از اين محلّ مى شوند.

براى بافت پرده كعبه، از ابريشم سفيد خالص و رشته هاى نقره اى و طلافام استفاده مى شود، به طورى كه در حال حاضر براى تهيه آن، سالانه بيش ازهفده ميليون ريال سعودى(حدود چهار ميليارد تومان) هزينه مى شود.

مقام ابراهيم

تقريباً روبروى در كعبه، در محفظه اى

ص: 195

فلزى، سنگى قرار دارد به نام مقام ابراهيم، لطفاً درباره آن برايمان صحبت نماييد.

از جاهاى مقدّس و با عظمت مسجدالحرام، مقام ابراهيم است. امام صادق(ع) در بيان مراد از بيّنات در آيه شريفه(فيه آياتٌ بَيِّناتٌ) (1) فرموده اند: نشانه هاى روشن الهى؛ يكى مقام ابراهيم است؛ همان سنگى كه ابراهيم(ع) بر روى آن ايستاد و اثر پاهايش روى آن باقى ماند، و ديگر حَجَرالأسود و حجر اسماعيل.

خداوند سبحان در قرآن مجيد ما را به نماز در كنار مقام ابراهيم سفارش نموده است:(وَ اتَّخِذُوا


1- آل عمران، آيه 97.

ص: 196

مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلّى) (1)

در مقام ابراهيم عبادتگاهى براى خود اختيار كنيد.

اين سنگ به شكل تقريبى مربّع با طول و عرض 40 سانتيمتر و ارتفاع تقريبى 50 سانتيمتر به رنگ ميانه زرد و قرمز متمايل به سفيد است. در آغاز به طور آزاد در كنار كعبه بر روى زمين قرار داشت. آنگاه آن را در ملتزم نصب كردند تا جابه جا نشود از زمان مهدى عبّاسى (2) به بعد، اين سنگ با طلا پوشانده شد تا صدمه اى نبيند. و حال حاضر درون محفظه اى فلزى قرار دارد.

درباره شكل گيرى مقام ابراهيم چند وجه محتمل است:

1- هنگام ساختن كعبه، حضرت ابراهيم روى آن مى ايستادند، لذا اثر پا بر روى آن مانده است؛ يعنى نظير جسمى نرم، اثرپذير شد.

2- هنگامى كه حضرت ابراهيم براى بار دوّم به مكّه برگشت، همسر اسماعيل به وى گفت: پياده شويد تا من سر شما را شستشو دهم. حضرت هنگام پياده شدن، پا روى آن سنگ گذاشت و اثر پايش در آن باقى ماند.

3- هنگام اجراى فرمان(


1- بقره، آيه 125.
2- نيمه دوم قرن دوم هجرى.

ص: 197

) (1) بالاى آن سنگ رفت و اعلان كرد كه مردم به طرف كعبه بيايند و حجّ به جا آورند، در اين حال اثر پا در سنگ پديد آمد. (2) مُلتَزَم، مُستَجار و حَطيم كجاست و چه فضيلتى دارند؟

قسمتى از پايين ديوار كعبه را، كه در يك سوى آن حَجَرالأسود و در سوى ديگرش باب كعبه قرار دارد، ملتزم مى نامند. علّت نام گذارى آن به اين خاطر است كه مردم در آن قسمت مى ايستند و ملازم آن شده و به آن مى چسبند و دعا مى كنند.


1- حج، 27.
2- آيه الله جوادى آملى، صهباى حج، ص 278.

ص: 198

رسول خدا(ص) فرمودند:(كسى در كنار ملتزم خواسته اى ندارد مگر اين كه براى او مستجاب خواهد شد.) (1) هم چنين اميرالمؤمنين(ع) فرمود:(در كنار ملتزم به همه گناهانتان اقرار كنيد چه آن گناهانى كه به ياد داريد و چه آن هايى را كه فراموش نموده ايد.) (2) مقابل ملتزم، درست در سوى ديگر كعبه، ديوار كنار ركن يمانى را مستجار نامند، به معناى محلّ پناه بردن به خداى مهربان.

امام صادق(ع) به ابن عمّار فرمود: چون در دور هفتم طواف نزديك ركن يمانى رسيدى آن جا مستجار است، صورت و سينه خود را به كعبه بچسبان و اين گونه بگو:(الّلهُمَّ البَيتُ بَيتُكَ وَ العَبدُ عَبدُكَ وَ هذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ)، يعنى: «بارالها! خانه، خانه توست! بنده، بنده توست! و اين جا، جاى پناه آوردن به توست!»، آن گاه به خطاها و لغزش هايت اعتراف كن زيرا هيچ مؤمنى در اين مكان به گناهان خويش اقرار نمى كند مگر آن كه بخشوده خواهد شد. (3)


1- محمدى رى شهرى، الحج و العمره فى الكتاب و السنة، ص 109 ح 21
2- همان، ص 110، ح 215.
3- محمدى رى شهرى، الحج و العمرة فى الكتاب و السنة، ص 111، ح 218.

ص: 199

از امام زين العابدين(ع) نقل شده كه فرمودند:(آدم بعد از هبوط به زمين، نزديك خانه شد و كنار ملتزم آمد آن گاه دستانش را به سوى آسمان بلند نمود و گفت: خدايا مغفرتت را شامل حالم كن، ندا آمد: هر آينه تو را بخشودم. آدم مجدّداً عرض كرد: فرزندانم چه؟ خداوند مهربان خطاب فرمود: هر كس از فرزندانت با اقرار به گناهانش به اين جا بيايد، او را خواهم بخشيد.) (1) و امّا درباره محدوده حطيم، اقوال مختلفى هست:

* فاصله ميان حَجَرالأسود و درِ كعبه.


1- همان، ص 111، ح 220.

ص: 200

* همان ديوار قوسى مقابل ناودان طلا.

* محدوده داخلى حجر اسماعيل.

* قسمتى از سطح مسجدالحرام است كه از حجرالاسود آغاز و به سمت چاه زمزم و از آن جا تا مقام ابراهيم و پس از آن تا حجر اسماعيل ادامه مى يابد. (1) درباره علّت نام گذارى اين مكان به حطيم هم وجوهى گفته شده از جمله اين كه، مردم بر اثر ازدحام، يك ديگر را در فشار قرار مى دهند. (2) آيا حضرت اسماعيل همراه مادرش هاجر(ع) در محدوده حِجر زندگى مى نموده اند؟ و آيا مدفن بعضى از پيامبران از جمله حضرت هود(ع) در اين مكان است؟

حجر اسماعيل يادگار دوران ابراهيم و اسماعيل(ع) است. امام صادق(ع) مى فرمايند: حجر، خانه اسماعيل و محلّ دفن هاجر و اسماعيل است و در برخى روايات آمده كه پيامبران زيادى در اين جا مدفونند. از پيامبرانى كه احتمال دفنشان در اين مكان داده شده، حضرت هود(ع) است. (3)


1- جوادى آملى، صهباى حج، ص 271؛ و رسول جعفريان، آثار اسلامى مكّه و مدينه، ص 97.
2- جوادى آملى، صهباى حج، ص 271.
3- مجلّه ميقات، شماره 9، ص 108.

ص: 201

لذا اين مكان از مكان هاى بسيار مقدّس و پرخاطرة مسجدالحرام است كه شاهد وقايع گوناگونى بوده و مجموعه اى گران بها از خاطرات تلخ و شيرين را در خود جاى داده است.

داستان ها و رؤياهاى اجداد طاهرين پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين ونيز حضور مداوم رسول اعظم(ص) در حجر، صفحات زرّينى را در تاريخ اسلام، به يادگار گذاشته است. در يك نگاه، حجر؛ محلّ جلوس، موضع اعلام رسالت، جايگاه تلاوت آيات قرآن، محلّ عبادت، مكان پاسخ به سؤالات، و موضع وقوع و مشاهده معجزات پيامبر(ص) مثل شقّ

ص: 202

القمر و معراج بوده است.

همچنين ائمّه اطهار: در حجر اسماعيل خاطراتى بس شنيدنى دارند؛ گاه عاشقانه با معبود خويش نجوا نموده و با دلى سوزان و اشكى روان، پاكى سرشت و صفاى سيرتشان را در طَبَق اخلاص نهاده اند. و گاه از اين جا بر ناريان تاخته و با حقيقت، دل تاريك و سياه آنان را شكافته و به خشوع و كرنششان در برابر حق واداشته اند، اين جا را مَدرس خود قرار داده و درس توحيد و معارف گفته اند و گاهى هم از اسرار، سخن به ميان آورده اند.

طاووس يمانى نقل مى كند: شبى داخل حجر شدم، على بن الحسين(ع) را ديدم كه وارد حجر شد و مشغول نماز گرديد، آن گاه به سجده افتاد، با خود گفتم او مردى صالح از اهل بيت پيامبر(ص) است همين جا بنشينم و به دعايش گوش فرا دهم. همين كه نزديكش شدم، شنيدم كه در سجده با چنان سوز وگدازى مى گفت:(عُبَيدُكَ بِفِناءِكَ، مِسكينُكَ بِفِناءِكَ، فَقيرُكَ بِفِناءِكَ، سائِلُكَ بِفِناءِكَ.) يعنى: بنده كوچك تو در آستان توست! مسكين تو در آستان توست! فقير تو در آستان توست! نيازمند تو در آستان توست!

طاووس مى گويد اين دعا را در هر گرفتارى كه

ص: 203

خواندم، خداوند گره از مشكل كارم گشود. (1)

داستان شكافتن ماه

لطفاً داستان شقّ القمر را تعريف نماييد.

شبى رسول خدا(ص) در حجر اسماعيل نشسته بود، قريش نيز در محفلى مشغول سخن پراكنى بودند، در اين هنگام يكى از ايشان گفت: ماجراى محمّد ما را بيچاره و وامانده ساخته است، ما نمى دانيم درباره او چه بگوييم؟


1- براى مطالعه بيشتر درباره حجر اسماعيل به مجلّه ميقات، شماره 8 و 9 مراجعه فرماييد.

ص: 204

يك نفر از آنان پيشنهاد خود را اين گونه مطرح ساخت: بياييد هم اكنون همه ما از جاى برخيزيم و به نزد وى برويم و از او بخواهيم براى اثبات ادّعاى خود، نشانه اى از آسمان بياورد، چرا كه سحر او در آسمان تأثير ندارد!

اين پيشنهاد مورد پذيرش قرار گرفت و همگان به طرف رسول خدا(ص) در حجر اسماعيل به راه افتادند وبه محض رسيدن، خواسته خود را مطرح ساختند.

پيامبر اكرم(ص) در حالى كه به سمت ماه اشاره مى نمود فرمود: آيا اين ماه را كه در اين شب چهاردهم، تمام آن روشن است، مى بينيد؟

گفتند: بلى.

فرمود: آيا دوست داريد كه آن نشانه در اين ماه صورت پذيرد؟

گفتند: پيشنهاد بسيار خوبى است.

رسول خدا(ص) با انگشت خود اشاره نمود و ماه به دو نيم تقسيم شد و همه آنان اين واقعه را به خوبى مشاهده كردند. پس از آن ايشان خواهان به هم چسبيدن ماه شدند! رسول خدا(ص) بار ديگر اشاره فرمود و ماه به حالت اوّليّه خود بازگشت. مشركين سياه دل و نگون بخت به جاى آن كه ايمان بياورند و دست از لجاجت جاهلانه بردارند، گفتند: سحر محمّد در آسمان نيز كارگر است!

ص: 205

اين جا بود كه آيات اوّل سوره قمر(اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ) نازل گشت؛ يعنى(

ص: 206

، و هرگاه نشانه اى ببينند، روى بگردانند و گويند: سحرى دائم و هميشگى است.) (1) طبق نقل بعضى رسانه هاى خبرى، ستاره شناسان و محقّقين علم نجوم، به تازگى از آثار به جا مانده بر روى ماه، متوجّه شده اند كه گويا ماه در دوره اى از


1- مجلّه ميقات، شماره 9، ص 125.

ص: 207

زمان به دو نيم شده و مجدّداً به هم چسبيده است!

بعد از طواف و نماز آن، براى انجام عمل بعدى، يعنى سعى صفا و مروه به محلّ سعى مى رويم، لطفا نكات ضرورى اين عمل عبادى را شرح دهيد.

نكاتى درباره سعى

پس از انجام نماز طواف، بايد هفت مرتبه فاصله بين صفا و مروه را كه در حال حاضر به صورت سالنى ساخته شده و كنار مسجدالحرام قرار دارد، بپيماييم و اين عمل عبادى سعى ناميده مى شود.

چند نكته درباره سعى را به خاطر بسپاريد:

- سعى بايد از «صفا» آغاز و به «مروه» ختم شود.

- پيمودن فاصله صفا تا مروه يك دور و برگشتن از مروه به صفا دور دوّم به حساب مى آيد، نه اين كه رفتن و برگشتن يك دور به حساب آيد، بنابراين دور هفتم سعى به «مروه» ختم مى شود.

- نشستن و استراحت كردن و رفع خستگى بر بالاى صفا و مروه و در بين آن ها جايز است و اگر در بين سعى باشد، بايد از همان جا كه سعى را قطع نموده، ادامه دهد.

-

ص: 208

- سعى بين صفا و مروه لازم نيست با وضو و طهارت انجام شود، گر چه مستحب است، بنابراين زن حائض نيز بايد سعى را خودش به جا آورد.

- سعى در قسمتى كه اخيراً در طبقه هم كف توسعه يافته است صحيح است، امّا در طبقه دوّم و پشت بام چون بالاتر از دو كوه صفا و مروه مى باشد، اشكال دارد.

- در سعى، وقتى كه به طرف مروه مى رويد واجب است رو به مروه و وقتى كه به طرف صفا مى رويد، رو به صفا باشيد، پس اگر عقب عقب يا به پهلو برويد، سعى باطل است. ولى نگاه كردن به چپ و راست و گاهى به پشت سر مثلًا براى آن كه ببينيد

-

ص: 209

همراهانتان مى آيند، اشكالى ندارد.

- تأخير انداختن سعى و فاصله زياد بين نماز طواف و سعى؛ مثلًا براى برطرف شدن خستگى يا تمام شدن طواف دوستان، اشكالى ندارد ولى تأخير انداختن سعى به روز بعد بدون عذر جايز نيست.

- اگر شخصى متوجّه شود كه سعى را از مروه شروع كرده، بايد آن را دوباره انجام دهد.

- محل سعى جزء مسجد نيست بنابراين كسى مانند حائض كه نبايد داخل مسجدالحرام شود، مى تواند به محلّ سعى برود و سعى را خودش به جا آورد.

- «هروله» كه در قسمتى از سعى، براى مردان مستحب است، براى بانوان مستحب نيست. در ضمن «هروله» به معناى دويدن يا به حالت رژه رفتن نيست بلكه به معناى كمى تندتر و شتابان راه رفتن است.

- بانوانى كه در ايّام عادت به سر مى برند، به هيچ عنوان نمى توانند وارد مسجدالحرام شوند. بهترين راه براى اين افراد، نشستن روى كوه صفا و نگاه به كعبه و اشتغال به ذكر و دعا و مناجات است.

آيا زدنِ پا به سنگ هاى كوه صفا و مروه واجب است؟

خير، وقتى از صفا به طرف مروه مى رويم، به

ص: 210

محض تمام شدن نرده هاى وسط سالن، دور زده و به طرف صفا، سعيمان را ادامه مى دهيم و وقتى به صفا رسيديم از ابتداى شيب صفا بر مى گرديم و به كارهاى زايدى كه عوام النّاس انجام مى دهند توجّه نمى كنيم.

برترى حلق بر تقصير

وقتى سعى بين «صفا» و «مروه» به پايان رسيد، در «مروه» بايد تقصير كنيم، يعنى قدرى از ناخن يا موى سر و يا صورت خود را بچينيم، آيا مردان مى توانند به جاى تقصير، حلق نمايند يعنى

ص: 211

سر خود را بتراشند؟

اوّلًا، تقصير مكان معينى ندارد ولذا لازم نيست حتماً در «مروه» انجام شود، گرچه در حال حاضر متعارف است كه بعد از سعى، در مكان «مروه» تقصير مى كنند.

ثانياً، تراشيدن سر در عمره مفرده جايز است، بلكه ثواب و تأكيد بر انجام آن شده است.

البتّه رجحان حلق بر تقصير اختصاص به مردان دارد و بانوان عمره گزار، فقط بايد تقصير نمايند، هم چنين به هنگام تقصير مواظب پوشيدن موى خود از نامحرمان باشند.

كسى كه حلق يا تقصير كرده، مى تواند در انجام اين عمل به ديگرى كمك كند.

و امّا آخرين عمل ...

دو كار ديگر باقى مانده؛ و آن طواف نساء و نماز آن است كه در احكام و شرايط دقيقاً همانند طواف اوّل است. اين طواف و نمازش با طواف اوّل در وجوب، هيچ فرقى با هم ندارند.

فلسفه طواف نساء

آيا اين طواف را فقط بايد مردان انجام دهند؟

ص: 212

خير، نه تنها مردان و زنان همسردار، بلكه آن هايى كه همسر ندارند يا به سنّ پيرى رسيده اند و حتّى اطفالى كه همراه ما هستند و آن ها را لباس احرام مى پوشانيم، بايد طواف نساء را انجام دهند و اگر بچّه ها اين طواف را انجام ندهند، بعدها وقتى كه بزرگ شدند و مى خواهند ازدواج نمايند تا اين طواف را انجام ندهند، نمى توانند ازدواج كنند.

پس چرا نامش طواف نساء است؟

از باب تغليب است؛ يعنى وقتى از مسائل جنسى سخنى به ميان مى آيد، جلوه گرى و خودنمايى

ص: 213

جنس مؤنّث بيشتر به ذهن خطور مى كند تا جنس مذكّر. تغليب، در زبان عربى مورد استفاده قرار مى گيرد؛ مثلًا به امام حسن و امام حسين، و حضرت زينب و حضرت امّ كلثوم:، حسنين و زينبين گفته مى شود، يا به امام صادق و امام باقر(ع)، باقرين و صادقين گفته مى شود، يا به خورشيد و ماه شمسين و قمرين گفته مى شود.

البتّه بعد از حلق يا تقصير كلّيه محرّمات احرام به غير از تمتّعات جنسى حلال شده و مى توان لباس هاى احرام را درآورد، و بعد از طواف نساء و نماز آن، تمتّعات جنسى هم حلال خواهد شد.

در ضمن لازم نيست فوراً بعد از حلق يا تقصير، طواف نساء را به جا آورد، بلكه مى توان با تأخير آن را انجام داد.

ص: 214

زيارت دوره

در مكّه هم مثل شهر مدينه، برنامه زيارت دوره داريم، در اين شهر به ديدن چه مكان هايى خواهيم رفت؟

قبرستان ابوطالب،

دو كوهى كه غار حراء و ثور در آن قرار دارد،

عرفات، مشعر و منا.

چه زمانى براى رفتن به غار حرا و ثور

ص: 215

مناسب است؟

براى صعود به غار حراء، نزديكى هاى عصر، و براى صعود به غار ثور، حدود ساعات اوليه صبح مناسب است.

زيرا صعود به غار حراء از دامنه شرقى كوه نور، و صعود به غار ثور از دامنه غربى كوه ثور مى باشد و در ساعات فوق، اشعّه خورشيد كمترين تابش را بر بدن خواهد داشت.

نكات ديگر صعود به اين دو كوه ...؟

چند تجربه سودمند در اين باره:

حتماً از كفش كتانى مناسب، براى اين كار استفاده كنيد، نه با دم پايى و كفش ميهمانى! اگر قبل از سفر، براى آن تدارك ببينيد، بهتر است.

يك روز قبل از صعود به كوه، يك بطرى آب يك ليترى در جايخى يخچال بگذاريد تا كاملًا يخ ببندد تا در طول مسير رفت و برگشت، به مرور آب شده و تا پايان مسافت، آب خنك براى نوشيدن داشته باشيد.

مقدارى مواد خوراكى، مخصوصاً ميوه، همراه داشته باشيد.

بالاى كوه و بين راه، مخصوصاً هنگام نماز يا دعا، مواظب كيف و دوربين و اشياى ديگر خود باشيد، زيرا در كوه نور، ميمون هاى زيادى زندگى مى كنند و

ص: 216

منتظر فرصتند تا اشياى شما را به عنوان خوراكى برداشته و پا به فرار گذارند!

در صورت ازدحام بيش از حدّ در غار حراء، اگر احياناً مى خواهيد نماز تحيّت بخوانيد، مى توانيد بيرون غار و يا حتّى در مسجدالحرام بخوانيد، خداوند إن شاءالله قبول خواهد نمود و اگر احياناً توفيق پيدا نموديد درون غار شويد به يك نماز كوتاه بسنده كنيد تا نوبت به ديگران هم برسد.

گاهى اوقات در شلوغى و فشار جمعيّت، مسائل محرم و نامحرم رعايت نشده و باعث زحمت براى سايرين خواهد شد. در واقع به خاطر انجام يك عمل

ص: 217

مستحبّ، مرتكب چندين گناه و حرام شده ايم!

زباله هاى خود را در كوه نريزيد بلكه آن ها را با خود آورده و درون سطل هاى زباله پايين كوه بريزيد. شايسته يك مسلمان نيست كه طبيعت خدا را اين چنين آلوده كند چه رسد به مكان مقدّس و كوهى كه به كوه قرآن، كوه اسلام و كوه نور معروف است و پيامبر اعظم(ص) براى مدّت مديدى در بالاى آن، اوقات شريفشان را به عبادت سپرى مى نموده اند. در ضمن ديگران را هم سفارش به اين امر و رعايت نظافت بنماييد.

ص: 218

كوى عشق

اى دل اگر عزم ديار يار دارى قصد حجاز و كعبه ديدار دارى

شوق شهود حضرت دل دار دارى اوّل ز دل نقش سِوَى الله پاك گردان

بايد نخست از جامه عصيان برآيى با جامه طاعت به كوى دلبر آيى

بشكست اگر پايت در اين ره با سر آيى تا گام بتوانى زدن در كوى جانان

احرام بستى در رهش از جان گذشتى؟

ص: 219

وز دنياى دون در ره ايمان گذشتى؟ از هر چه جز ياد رخ جانان گذشتى؟

كان جا شوى در باغ حسن دوست مهمان؟ لبّيك گويان آمدى در كوى يارى؟

كردى در آن درگاه عزّت، آه و زارى؟ گشتى ز اشك شوق چون ابر بهارى؟

تا خار زار دل شود باغ و گلستان؟ احرام چون بستى به كوى عشق ايزد

لبّيك گفتى دعوت آن يار سرمد گشتى چو محو جلوه آن حسن بى حدّ

ديدى درون كعبه دل نور سبحان؟ كار تن و جان را به ايزد واگذارى

زادى به جز مهرش در اين ره برندارى گامى مزن جز بر رضاى ذات بارى

جز طاعتش باش از همه كارى پشيمان

جمال كعبه

به كعبه رفتم و زآن جا، هواى كوى تو كردم جمال كعبه تماشا به ياد روى تو كردم

شعار كعبه چو ديدم سياه، دست تمنّا دراز جانب شَعر سياه موى تو كردم

ص: 220

چو حلقه درِ كعبه به صد نياز گرفتم دعاى حلقه گيسوى مشك بوى تو كردم

نهاده خلق حرم سوى كعبه روى عبادت من از ميان همه روى دل به سوى تو كردم

مرا به هيچ مقامى نبود، غير تو نامى طواف وسعى كه كردم به جستجوى تو كردم

به موقف عرفات ايستاده خلق دعاخوان من از دعا لب خود بسته، گفتگوى تو كردم

ص: 221

فتاده اهل منا در پى مُنا و مقاصد چو جامى از همه فارغ، من آرزوى تو كردم

سائل درگه

من كيم بنده ضعيف و ذليل سائل درگه خداى جليل

هستى از دست داده اى هستم بنده بى اراده اى هستم

كه ارادت به كوى او دارم چشم رحمت به سوى او دارم

باز احرام بسته ام يا ربّ خسته و دل شكسته ام يا ربّ

ارمغان اشك و آه آوردم به حريمت پناه آوردم

آمدم مَحرم حرم گردم غوطه ور در يَمِ كرم گردم

آمدم فارغ از غمم سازى مُجرمم بلكه مَحرمم سازى

آمدم من بر آستانه تو تا بگردم بگرد خانه تو

اى كه وصلت به عقل اندر نيست ديدنت چون به كس ميسّرنيست

ص: 222

لطف تو بِه ز هر كس است مرا ديدن خانه ات بس است مرا

آمدم تا شوم كنار حطيم من مقيم مقام ابراهيم

هاجرآسا به حِجر اسماعيل من بخوانم تو را به نام خليل

تا شود يا مفتّح الابواب جانم از بوسه حَجَر سيراب

اى خضوع تمام ابراهيم به خشوعت سلام ابراهيم

ص: 223

خالق بخشنده

من ماندم و آهى كه تو مى دانى و من با روى سياهى كه تو مى دانى و من

اى خالق بخشنده ببخشا و بپوش هرگونه گناهى كه تو مى دانى و من

يك لحظه نگاه

بر درگه لطف و كرمت يا الله من جامه سفيد آمدم و نامه سياه

در پيش تو آمدم كه از من بخرى يك عمر گناه را به يك لحظه نگاه

ص: 224

بعد از رسيدن به مكّه و استقرار در هتل، و كمى استراحت شبانه، وپس از صرف صبحانه، به طرف مسجدالحرام حركت نموده و اعمال عمره را با موفّقيّت و بدون وجود هر گونه مشكل به جا آورديم.

شب دوّم، بعد از صرف شام، حدود ساعت ده شب، روحانى محترم به همراه مدير كاروان، معذورين و افراد سال خورده را براى انجام اعمال و مناسكشان به حرم برده و اعمال آن ها هم با صحّت و سلامت به پايان رسيد.

ص: 225

الان سوّمين روزى است كه پا به اين سرزمين مقدّس و نورانى گذاشته ايم، شهرى كه اصلًا احساس غربت در آن نمى كنى! گويا در شهر و ديار خود به سر مى برى! و عطر و شميمِ دل انگيز قدوم مبارك حضرت محمّد مصطفى(ص) را حس مى كنى! از سراسر دنيا آمده اند، زرد و سفيد و سياه و سرخ! پير و جوان و خرد و كلان! همه ميهمان خدايند و عزيز، و ما بايد به تمامى آنان با ديده تكريم و مهربانى نظر كنيم، نه اين كه خداى نخواسته خود را از آنان بهتر و بالاتر بدانيم كه در اين صورت، سقوط ما حتمى است، تكبّر و خودپسندى همان! و از لطف و رحمت خداى متعال، رانده شدن همان! مگر شيطان لعين، كارى جز اين كرد! او خود را بهتر از آدم ديد و همين امر، موجب سقوط او و نابودى عبادات چندين هزار ساله او شد.

گرماى شديد و تابش مستقيم نور آفتاب رو به كاهش است و غروب دل انگيز مسجدالحرام كم كم فرا مى رسد. بعد از انجام طواف مستحبّى، منتظر مى مانيم تا وقت نماز مغرب فرا رسد.

پشت مقام ابراهيم و نزديك آب زمزم، مكان خوبى براى نشستن است آن جا معمولًا هم خلوت است و هم پشت سر امام جماعت است.

انواع طواف ها را نام ببريد:

ص: 226

1. طواف عمره مفرده.

2. طواف عمره تمتّع.

3. طواف زيارت.

4. طواف نساء.

5. طواف وداع.

6. طواف مستحبّ.

چندتاى آن ها از طواف هاى واجب است؟

چهارتاى اوّل واجب، و دوتاى آخر مستحب است.

ص: 227

طواف وداع

خيلى از زائران دوست ندارند، طواف وداع به جا بياورند! دليلش چيست؟

زيرا فكر مى كنند كه با انجام اين طواف، ديگر موفّق به تشرّف به اين سفر روحانى و لذّت بخش نخواهند شد! يا اين كه خداحافظى از خانه خدا مثلًا يك نوع بى احترامى به حرم و كعبه و مكّه است! در حالى كه اين طور نيست. بلكه به عكس، هم چنان كه در روايات آمده؛ خداحافظى از كعبه و مكّه، يك نوع عرض ادب و احترام به ساحت مقدّس آنان است.

هم چنين طواف وداع پيام مهم تر ديگرى نيز دارد و آن اين كه با طواف وداع، از بدى ها و رذيله هاى اخلاقى و اعتقادى خداحافظى كرده و آن ها را از خود دور كنيم. كردار و گفتار خويش را نكو نماييم و به تمام پليدى ها و پلشتى ها، پشت نموده و رنگ و جلاى خدايى بگيريم. درجه استقامت و استوارى خود را در برابر ناملايمات و سرد وگرم روزگار بالا ببريم، و در

ص: 228

يك كلام، بنده خوب و خالص خدا گرديم.

مگر حضرت ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح(ع)، بعد از تجديد بناى كعبه و تحمّل آن همه شكنجه ها و شدائد، دعايشان اين نبود كه پروردگار عالم آنها را تسليم فرمان خود قرار دهد و از نسل شان امّتى فرمان بردار خود پديد آورد و آداب دينى را به آنان نشان دهد.

و مگر نه اين كه خداى سبحان در قرآن كريمش فرموده اند!: فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً (1)

به پروردگارت قَسَم كه


1- نساء، آيه 65.

ص: 229

آن ها مؤمن نخواهند بود، مگر اين كه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس، از حكمى كه كرده اى در دل هايشان احساس ناراحتى نكنند؛ و كاملًا تسليم باشند.

نه اين كه در مكّه و مدينه، سخت مشغول عبادت و نماز و دعا و تلاوت قرآن باشيم، امّا هنوز به شهر و ديارمان نرسيده، همان كسى باشيم كه سابقاً بوديم بدون هيچ تغيير محسوس و قابل ملاحظه اى! اگر اين باشد، سفر با آن همه عظمت در ما تأثير چندانى نداشته و يقين داشته باشيم كه وضعيّت چندان مناسبى نداريم و بايد فكر اساسى ترى به حال خود نماييم!

طواف وداع، يعنى اين!

بلى، با توّجه به اين نكته، در روايات اهل بيت: داريم كه در وقت وداع از مكّه و كعبه، از خداى سبحان بخواهيد كه اين سفر را سفر آخر شما قرار ندهد و إن شاءالله بارها و بارها به اين سفر معنوى و روح افزا مشرّف شويد و تا جان در بدن داريد در راه وصول به اعلى درجه انسانيّت و اخلاص قدم برداريد.

و سرانجام وقت جدايى فرا رسيد، آخرين ساعات حضور ما در مكّه و اين جا مسجدالحرام و طواف وداع،

ص: 230

بغض بر گلو و اين اشعار بر لب:

خداحافظ اى كعبه، اى بزم يار خداحافظ اى بيت پرودگار

خداحافظ اى محفل اهل راز خداحافظ اى قبله ام در نماز

خداحافظ اى كوى مطلوب من خداحافظ اى بيت محبوب من

خداحافظ اى از تو دل منجلى خداحافظ اى زادگاه على

خداحافظ اى سجده گاه رسول

ص: 231

خداحافظ اى جاى پاى بتول خداحافظ اى شمع هر انجمن

محلّ طواف حسين و حسن به خاك تو اى آرزوى همه

بود جاى پيشانى فاطمه اگر ميهمان بدى بوده ام

به دامان پاك تو رخ سوده ام از اين در برون با چه حالى روم

مبادا كه با دست خالى روم خوش آن دم كه با سوزوشور و دعا

درآغوش خود من گرفتم تورا خوش آن دم كه در استلام حَجَر نهادم به دامان پاك تو سر

چو مُحرم شدم با تو مَحرم شدم كنار تو از اشك، زمزم شدم

اگر خواهى از خود جدايم كنى كرم كن كه عبد خدايم كنى

صفايى دگر بر روانم بده امام زمانم نشانم بده

سراپا شدم ناله و اشك و سوز

ص: 232

امام زمانم نديدم هنوز به ناچار اگر مى روم زين حرم

مبادا بُوَد نوبت آخرم اگرچه به وقت وداع همه

شنيدى ز هر حاجى اى زمزمه دلش از شرار غم افروختى

به وقت خداحافظى سوختى همان شب كه با گريه و شوروشين

خداحافظى كرد با تو حسين چه باشد مرا هم عطايى كنى

چو مولاى خود كربلايى كنى

«وآخر دعوانا ان الحمدللّه ربّ العالمين»

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109