تلنگر هاي عاشورا

مشخصات كتاب

نويسنده :عباسعلي حقيقي زادهه

ناشر : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم والعاقبه لاهل التقوي واليقن.، يا ايها الناس انما بغيكم علي انفسكم، )قرآن الكريم)

بنام خداوند بخشنده مهربان وحسن عاقبت براي اهل تقواويقين است.اي مردم ،نتيجه ظلم شما به خودتان برمي گردد.

رستگاري انسانها منوط به اعمالشان است، واز آنجائيكه در دنيا درگير وساوس شيطاني وانساني وخواسته هاي مادي وحيواني هستيم،در انسانهاي معمولي ايجاد كشش وجذابيت ميكند، كه نها يتا خواسته هاي حسي انسان تا مين مي شود. ولي جهت رستگار ي جاويداني، از دستورالعملهاي خداوند متعال ( كتا ب الله ) وگفتار پيامبران وجانشينان آنها بايستي پيروي نمود، ودر اين راستا بايد از دريا هاي رحمانيت به درياي رحيميت وسپس از درياي و لايت گذر نموده تا انشا الله به رستگاري و رضايت پروردگار و بهشت نا ئل شويم.

خلقت الهي، يا سنگ وخاك ،يا درخت وگياه، يا حيوان ومشتقات آنهاست.براي اجسام خاكي و سنگي حركات آنچناني كه به فوريت بديد بيايند، مشهود نيست، ودرختان وگياهان رشد و نمو آنان باشرايط لازم و در طول و عرض محدودي است وحيوانات وجانوران داراي حس گرسنگي وشهوت وقدرتند و براي خود هيچ محدويتي قائل نيستند. ولي انسان كه اشرف مخلوقات است، بايد به خود متذكر شود كه، من انسانم. نه سنگم نه گياهم ونه حيوان، بلكه انسانم كه خداوند متعال براي جاويدان بودن خلقم نموده نه براي چند دهه زود گذر دنيا، چون در قرآن كريم،

خبر به تاريك شدن خورشيد و ديگر ستارگان وآتش گرفتن درياها وپراكنده شدن كوهها مي دهد، ولي انسان پس از گذراندن چند مر حله به جاودانگي خواهد رسيد.

موجوداتيكه در زمين خلق شده اند، از بدوخلقت، شامل رحمانيت خالق خود كه خداي لاشريك است قرار مي گيرند، (سوره حمد خلاصه شده كل قرآن است و مهمترين فراز آن رب العا لمين است ،كه هر گونه شرك را نفي مي كند)تا آخرين لحظه حيات.

از پايان حيات به بعد، شرايط انسانها بستگي به اعمالشا ن و رحيميت خداوند كه تنها شامل حال مومنين ومومنات ميشود، خواهد داشت وسپس كساني به رستگاري ميرسند كه از درياي ولايت (اطاعت از پيامبر وائمه اطهار) گذر كرده باشند.

در روابط حشر و نشرهاي روزمره انسانها بعضا به اقدامات فرصت طلبها بر خورد مي كنند، كه ناشي از بي ديني ودنياطلبي وحرص و ولع به دنياي گذرا ست. دليل آنهم از هابيل وقابيل وبرادران يوسف وپادشاهاني كه بيش از يك فرزند ذكور داشتند، پر واضح است.

از طرف ديگربراي انجام هر كاري احتياج به دانائي ودارائي داريم،امام حسين عليه السلام داناي مطلق انسانهاي زمان خودش بودوايشان علاوه برتمكن مالي (موقعيكه به كربلا رسيدند تمام اراضي آن منطقه را از صاحبانشان خريداري كردند) كه به شهادت تاريخ به تجارت عادلانه، پيامبر وديگر ائمه مبادرت داشته اند.ولي دارائي حسين مال وثروت وقبيله وعشيره وزن وفرزند وبرادر وياورنبود،بلكه دارائي را فقط درعبوديت وبندگي مي دانستند،عبادت اوبود كه دستش را پركرده بود،وخود را ازغير خدا بي نياز ميدانست،چون حسين كارش عندالله و في سبيل الله بود،كه تا قيامت كارش باقيست،ولي اگر براي مقاصد دنيوي ومردم بود همان روزهاي اول

قيچي شده بود.وبدست فراموشي،درحاليكه هر سال محرم وصفر باشكوه تروگنج واقعه كربلا گران قيمت تروپر محتواتر به مردم جهان ارائه مي شود.

دشمنت كشت ولي نورتو خاموش نگشت آري آن جلوه كه خاموش نشود نور خداست

الله متم نوره ولا كره المشركون.(خداوند نور خودش را تكميل وجاودانه مي كند اگرچه مشركان خوششان نيايد.)

دارئي اگرمي خواهي داشته باشي بايد كارت براي خدا وعبوديت او باشد ولاغير.دارائيهاي دنيوي مقطعي است ،وحداكثر تا لب مرگ وگور است (مگر اينكه با آن مال آخرت را تحصيل كنيم)لذا دانائي ودارائي باهم موفقيت مي آوردودين، انسان رادر علم كمك ميكند.ونتيجه دينداري بهشت است.دين وايمان يعني قبول ولايت علي بن ابيطالب ويازده فرزندشان.و ولايت يعني علاوه برمحبت وعشق اطاعت از دستورات واعمال ايشان است .كلمه ايمان از امن مي آيديعني پناهگاه داشتن،واسلام ،گفتن شهادتين است .آقا اميرالمومنين فرمودند ،كامل نميشود ايمان بنده تا مرا به نورانيت قبول داشته باشد .(اول ما خلق الله نوري)پيامبر فرمودند اولين چيزيكه خداوند خلق كرد نورمن بوده است وبقيه ماخلق الله از نور پيامبروعلي خلق شده است وفرمودند من وعلي يك نور بوديم وبه قدرت خداوند14000 سال طواف كرديم بعدا خداوند مرا محمد وترا علي اعلان كرد.علي عليه السلام نور بوده است ودر زمان حضرت ابراهيم وموسي وعيسي حضور داشته .

عالم ديگر بدست آور كه در زير قلك گر هزاران سال مي ماني همين روز وشب است

نقل است از ايشان كه فرمودند:سعادت

انسان درچهار چيز است.

1-آنكه تاكي دردنيا ميماني به همان اندازه جمع مال كن.(سعادتند كسي است كه امروزش فردايش راآباد كند.نه اينكه فكر كند دنيا جايگاه ابدي اوست وفقط ديگران ميميرند)

2-در برزخ وقيامت چقدر ميماني ،همان مقدار بار وتوشه بردار.

3-تحمل عذاب جهنم را چقدر داري؟ به همان اندازه گناه كن.

4-به پرورگار متعال چقدر محتاجي ؟به همان اندازه اورا عبادت وبندگي كن.

بعد از دانائي ودارائي،متخلق به اخلاق حسنه ومكارم اخلاق شدن است،كه باختصارعبارتند از 1-يقين:(شامل علم اليقين كه اطلاع تئوري داشتن از هر مطلبي است وعين اليقين كه با چشم نظاره كردن وحق اليقين كه لمس كردن ودربوران آن قرار گرفتن است2 –قناعت ،به آنچه خداوند از راه حلال برايش مقدر كرده راضي باشد3-صبر درثروت ،وصبر در گناه و صبر درمصيبت4-شكر(بابروالدين ميسر است)5- رضاي پروردگار دركل امور6-حسن خلق(رعايت حدود الهي وياد مرگ)7-سخاوت(بخشش بدون منت) نقل است سائلي از حضرت يعقوب چيزي خواست،ويعقوب گفت بعدا ميدهم وداشت ونداد،خداوند هم يوسفش راازش گرفت واورا كور كردو به روايتي گوساله اي را جلو مادرش ذبح كرد 8-غيرت،نسبت به ناموس ودين وشخصيت 9-شجاعت(دركلام وعمل)10-جوانمردي ومروت،كه آقا يمان اسوه مكارم اخلاق مذكور بودندوبراي ديگران راهكارهاي زيرارائه ميشود.

اولين راهكار – قبول كردن و اطا عت از دستورات بحق مكتب هدايتگر قرآن و سنت است، بطوريكه قبل از هر اقدامي، نظر قرآن و سنت را چراغ راه خود قرار دهيم وسپس قدم برداريم، تا در صراط مستقيم واز تاريكي دور، و بسوي نور نزديك شويم.

در اين راستا آياتي كه در يكي از سور قرآن است، بياري آيه ديگرآمده ومشابه آنرا در احاديث وروايات معصو مين داريم كه مكمل يكديگرند.

با مطابقت زندگي روزمره

خود،و با رويه فوق، مدينه فاضله وزندگي برزخي بهشتي خواهيم داشت. بنده كمترين، در حد بضاعت خود هر چند نا چيز، با استعانت از خداوند متعال وچهارده معصوم پاك شروع ميكنم. باشد كه تنها به گريه كردن بر مصائب آقايمان ابا عبدالله الحسين عليه السلام بسنده نكنيم (اگر چه عزاداري واشگ ريختن در امتحان عظيم آن بزرگوار از قدر وارزش والائي برخودار است) وبيش از لبيك گفتن به عزاداري ،به اهداف ودرسها ورهنمودها وانديشه ها وآههاي دروني آن بزرگ مرد تاريخ بشريت لبيك گوئيم تا انشاالله در لبيك گفتن به صاحب الزمانمان آگاهانه لبيك گفته وصداي يابن الحسن در كنارش تقوا وعدالت واخلاق ديده شود،نه شعار باشدوشرمندگي وگناه و................................

لذا با استعانت از خداوند متعال و انبيا و اوليا خصو صا، چهارده معصوم عليهم آلاف تهيت والسلام، بنا به انگيزه اينكه من اصبح ولم يتمم به امور المسلمين (كسيكه شب خود را صبح كند وفعاليتي براي مشكلات مسلمين در فكر وعمل نداشته باشد مسلمان نيست )تلنگري كه به بنده عنايت شد وآن تلنگر از اين قرار بود :

اواخر ماه محرم سال 1433قمري بود كه بر روي يك بنر، واقعه كربلا را مشاهده كردم كه در زير آن نوشته بود ما براي عاشورا چه كرده ايم؟!!!

لذا با توجه به اينكه ما انسانها تاريخ را ميسازيم و شروع تاريخ ما از انتهاي نسل قبل است و با دست نوشته ها و خاطرات و كتب به جا مانده از پيشينيان ، كارها و تجربيات آنها را استمرار ميدهيم و اين مسير ادامه دارد تا ظهور حضرت بقيت الله الاعظم كه بشر تا آنموقع

2/27 علم و تكنولوژي را بدست آورده و در حكومت ايشان به 25/27 علم دست خواهد يافت. ازطرف ديگر نوع حكومت و ايدئولوژي و محيط وثروت و ماديات، بسياري از افراد عادي را همچون سيل با خود مي برد، در حاليكه افراد قليلي هستند كه همچون كوه استوار و پاي برجا ميمانند (پيامبران وائمه اطهار واوليا) و با استمداد از نيرويهاي لايزال الهي، حكومتها و ماديگرائيها و ناسيوناليستهاو...را تغير داده و فقط بدستورات خالق بي همتا عمل ميكنند. تا در اين راستا بندگان خوب كه اطاعت از اوامر و نواحي الهي مي كنند، بهشتي شوند، و معاندان و مترفين و متكبرين و طاغوت صفتان و متابعين آنان كه در خط شيطانند به جهنم. بنابراين در حد بضاعت كم و ناقابل خود تصميم به نوشتاري هر چند ناچيز در انجام وظيفه خود جهت بزرگ مرد تاريخ و بشريت كه الگو واسوه انقلابات موفق جهان بوده اند راجمع آوري و به سمع و نظر شيعيان جهان برسانم.

باشد كه همچون حيوانات و پرندگان و چرندگان و جامدات و سيا لات كه به فطرت و غريضه و آنچه برايشان مقدر شده است و خود تكرار مكررات است نه نوآوري، عمل نكرده باشيم، زيرا پس از نعمت حيات و هستي نعمت عقل و ادراك از اعظم نعم است .آدم كه از بهشت رانده گشت پس از توبه و انابه و قبولي ترك اولي، جبرئيل بر او ناظر شد و سه هديه از طرف خداوند آورد ، مشروط بر اينكه آدم يكي از آن سه را انتخاب كند. وآن سه هديه 1- عقل 2- حيا 3- دين

بود.

بنابراين حضرت آدم فقط حق انتخاب يك مورد را داشت، لذا آدم نعمت عقل را انتخاب نمود و جبرئيل آن دو را هم فرو گذاشت ،آدم علت آن را پرسيد جواب شنيد حياء و دين در كنار عقل است و هر كجا عقل باشد حياء و دين هم وجود دارد و هر سه هديه از آن توست كه رستگار شوي.

بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين

ا لسلام علي مهدي وعلي آبا ئه طاهرين

الهم صل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم والعن عدوهم و بارك علي ابراهيم وآل ابراهيم انك بصير با لعباد(ثواب هزار صلوات داردوقدرت صلوات را امام محمد باقرعليه السلام،بشنويد كه مي فرمايند:اگر صبح از خواب بيدار شديد وبنا به دلايلي نماز شب را نخوانديد ويك صلوات بفرستيد ثواب نماز شب را به شما خواهند داد.)

تلنگرهاي عاشورا

(درس ها و عبرت هاي عاشورا)

حياط روح به علم است وفوت روح به جهل است. صحت روح به يقين است وآنچه با عث مردن روح است شهوت است كه غفلت مي آورد وروح بخواب ومرگ مي رود.

روحت را اگر حفظ كردي روحت بيدار است وبيداري روح صحت وسلامت روح است.وقلب انسان به موعظه زنده مي شود .نفست را بوسيله ذهد بميران وبه گذشته ات افسوس مخوروبه آنچه در دستت هست مقرور نشو،وقلب را بوسيله حكمت ودانش نوراني كن.

با نگرشي گذرا به رسالت حضرت ختمي مرتبت و مجاهدتها و تبليغات ايشان در طول 23 سال، انسان نماهاي جاهليت را تا حدودي از قهقرائي و جهالت و سبوئيت به انسانيت و تعالي سوق دادند كه متأسفانه باشهادت ايشان مسير حق از جاده اتوبان انسانيت به جاده خاكي، پر

از سنگلاخ جاهليت ديگري سوق داده شد و كم كم تلاش هاي آن بزرگوار و خليفه بر حقش مولي الموحدين حضرت علي بن ابيطالب، بخاطر شيطنت ها و هوا و هوسها و مقدم داشتن نفس بر عقل بدست فراموشي گذاشت تا جائي كه اقدام به شهادت بزرگ مرد تاريخ بشريت كرده و بخاطر تعصبات جاهليت خود كه در كُرك هوا و هوس مخفي شده بود و ايماني ظاهري و رياكارانه را مطرح كرده بود را به جامعه ارائه مي داد كه با مخالفت حسن بن علي ابتداً و سپس حسين بن علي با دستگاه رياكارانه معاويه و يزيد ادامه يافت، تا جائي كه در سفر حج واجب آن امام سوم واجب تر ديدند كه حج واجب را به عمره تبديل كرده و در هجرت خود بنا به دعوت كوفيان به طرف كوفه هجرت نمودند كه در اين زمينه كتاب هايي نوشته شده و از چهل منزل ايشان و بخوردهايشان نقل ها شده كه ذكر مجدد آنها را لزومي نيست ولي آنچه قابل تحمل و بررسي است عوامل مؤثر در مقابله با حق و حقيقت و رهبري عادل و دانا و پاك را بر رهبران ناحق و رياكار و نادان و ناپاك ترجيح داده و از پيروي آنان تا جايي پيش رفته كه منتهي به شهادت فرزند پيامبر و عزيز طفل شيرخوار ايشان و اسارت خاندان نبوت و رسالت شده و متأسفانه اين همه شرور را جنبه عبادت و جهاد جاهلان داده و به علت شعور و بصيرت ديني دست به بزرگترين جنايت تاريخ انسانيت زدند.

عاشورا غير از درس، يك صفحه عبرت است، انسان بايد به

اين صفحه نگاه كند تا عبرت بگيرد، اينكه حسين بن علي عليها السلام در مركز اسلام، در مدينه به دنيا بيايد و پس از گذشت كمتر از يك قرن جگر گوشه پيامبر اكرم را به شهادت برسانند قابل تجزيه و تحليل است.

حادثه عاشورا، بي شك از عظيم ترين رخدادهايي بوده كه در تاريخ بشر موجي عظيم پديد آورده و مسلمانان و غيرمسلمانان را با ارزش هاي متعالي و مفهوم حيات بخش و هدفدار آشنا ساخت و انگيزه هاي مبارزه براي حفظ كرامت انسان و نفي سلطه ستم را در انسان ايجاد كرد، با تقويت نمود. هر اندازه كه مسلمانان و انسان ها با درس هاي نهفته در آن حركت خونين و عميق آشناتر شده از آن بهره بيشتري برده اند و به همان ميزان عزتمند و بزرگوارانه زيسته و پايه هاي حكومت طاغوت ها را لرزانده، درس هايي كه از عاشورا مي توان گرفت، در سخنان امام حسين عليه السلام و عملكرد يارانش، درس ها و عبرت هايي است كه تاثير آنها در زندگي و فكر مسلمانان بايستي الگو شود و در جاي جاي زندگي آنها را پياده نمود.

مي دانيم كه امام در حكم كعبه است و مردم در حكم طواف، بنابراين تكليف است كه مردمان مسلمان پيرامون امام باشند و براي حُسن عاقبت دارين از امام معصوم و عالم و عادل خود پيروي كنند. به همين دليل امام حسين عليه ا لسلام در هجرت خود از مدينه به كوفه با زن و فرزند خويشان خود هجرت نمودند، چون يقين به صحت راه خود داشتند.

يقين منجر به علم و عمل صالح مي شود

و شك و ترديد و دو دلي منجر به جهل و عمل غير صالح مي شود، كساني كه غذاي پاك و حلال و به اندازه تناول مي كنند، از فكر پاك و طيب و عمل صالح برخوردارند و برعكس كساني كه از غذاهاي شبهناك و حرام تغذيه مي شوند ويا هر غذائي را مي خورند نوعاً داراي افكار پليد و اعمالي شنيع مي باشند. لذا در اتمام حجتي كه آقا اباعبدالله الحسين با يزديان انجام دادند، فرزندشان مي پرسند، پدرجان مگر ما بر حق نيستيم، حضرت مي فرمايند چرا فرزندم و سؤال مي¬كنند، پس چرا حرف حق را نمي پذيرند امام مي فرمايند شكم¬هايشان از حرام پرشده است، لذا نه حرف حق را مي پذيرند و نه تشخيص مي دهند.شكم هايشان از حرام پرشده است، لذا نه حرف حق را مي پذيرند و نه تشخيص مي دهند.و براي هدايت اينگونه افراد هيچ اميدي نيست،كه جايگاه ايشان جهنم است،چون عناد دارند. عمان ساماني در محاربه آن موحد صاحب يقين در مصاف با مشركين وپيغام آوردن جبر ئيل امين از حضرت رب العا لمين وافتادن آن حضرت از زين ذولجناح آن رخش وزين بر زمين ،كه سلام الله عليه ،و لعنت الله علي اعدائهم الي يوم الدين به شعر در آورده است ،بدين منوال

گشت تيغ لا مثا لش گرم سير

از پي اثبا ت حق و نفي غير

ريخت بر خاك ازجلادت خون شرك شست زآب وحدت از دين،زنگ وچرك

جبرئيل آمد كه اي سلطان عشق يكه تاز عرصه ميدان عشق

دارم از حق بر تو اي فرخ امام

هم سلام وهم تحيت هم پيام

گويد اي جان ،حضرت جان آفرين مر ترا، برجسم وبر جان آفرين

محكميها از تو ميثاق مراست

رو سپيدي از تو ،عشاق مراست

اين دوئي با شد ز تسويلات ظن من توام، اي من ،تودر وحدت،تومن

چون خودي رادر رهم كردي رها تو مرا ،خون من ترايم ، خو نبها

مصدري وما سوامشتق، تراست

بند گي كردي ، خدائي حق ،تراست

هر چه بودت،دادهاي اندر رهم در رهت من هر چه دارم ،ميدهم

كشتگا نت را،من دهم زندگي دو لتت را تا ابد پا يند گي

شاه گفت ،اي محرم اسرار ما

محرم اسرار ما،از يار ما(به جبر ئيل)

گر چه تو محرم ، بصا حبخا نه اي ليك تا اندازه اي ، بيگانه اي

آنكه از پيشش، سلام آورده اي وآ نكه از نزد ش، پيام آورده

اي

بيمجاب، اينك در آغوش من ا ست بي تو ،رازش ،جمله در گوش منست

از ميان رفت ، آن مني و آن تو ئي شد يكي مقصود وبيرون شد دوئي

گر تو هم بيرون روي اولي تر است زآنكه غيرت آ تش ، اين شهپر

است

جبر ئيلا رفتنت زاينجا نكوست پرده كم شو در ميان ما و دوست

رنجش طبع مرا ما يل مشو در ميان ما ودوست حا ئل مشو

از سر زين ،بر زمين آمد فراز

وز دل و جان برد ،جا نان را نماز

با وضو ئي از دل وجان شسته دست چار تكبيري ،بزد بر هر چه هست

گشته پر گل ،ساجد ي عما مه ا ش غر قه اندر خون ،نماز ي جامه اش

بر فقيه از آن ركوع وآن سجود گفت اسرار نزول ،وهم صعود

بر حكيم

از آن قعود وآن قيام حل نمو د اشكا ل خر ق و التيا م

وآن سپاه ظلم وآن احزاب جور چون شيا طين مر نمازي را بدور

تير بر با لاي تير بيدريغ نيزه، بعد از نيزه ،تيغ از بعد تيغ

قصه

كو ته شمر، ذي الجوشن رسيد گفتگو را آتش ،خر من رسيد

ز آستين غيرت، برون آورد دست صفحه را شست و قلم را سر شكست

از شنيدن ديده، بي تابست وگوش شد سخنگوي از زبان من ،خموش

آنكه عمان را در آوردي بموج

گاه بردي در حضيض وگه به اوج

نا له هاي ،بيخودانه ،بس كشيد اندر اينجا ، پاي خود واپس كشيد

بيش از آن ياراي در سفتن نداشت قدرت زين بيشتر گفتن نداشت

شرمسارم از معاني جو ئيش

عذر خواهم ،از پر يشان گو ئيش

حق هميداند كه غا لي نيستم اشعري واعتزا لي نيستم

اتحادي وحلو لي نيستم فارغ از اقوال بي ،مغيستم

ليك من دارم دل ديوانه اي

با جنون خو يش از خرد بيگا نه اي

گا هگا هي ،از گر يبا ن جنو ن سر بشيدا ئي،همي آرد برون

سعيها دارد پي خامي من سخت ميكو شد ،ببد نا مي من

لغزشي گر رفت ني از قا ئل است آنهم از ديوانگيهاي دل است

منتهي چون رشته با شد با حسين (عليه السلام)

شا يد اي دانا كني گر غمض عين

قا فيه مجهو ل اگر شد در پذير وآن چه با شد شور ودور وزير و پير

د ل بسي زا ين كار كرده است و كند عشق از اين بسيار كرده است وكند

چو نكه از اسرار ، سنگين بار شد نام او

گنجينه اسرار شد

درس ديگر، عمل حُربن زياد بود، كه اگر چه سد راه امام معصوم شد ولي در اشتباه خود پافشاري نكرد و در زماني كه تشخيص داد كه دينش وجه المصالحه ديگران است از لشكر يزديان فاصله گرفت و به امام خود پيوست وا لامعاند مي شد.بنده فكر ميكنم،حر ازسياسي كاريهاي حكام زر و زور و تزويربه ستوه آمده بود و از آنجائيكه ملاقات اولي ودومي با دخت پيامبر، تنهاجنبه تزويروريا داشت، والا سند فدك فاطمه الزهرا كه ملك تلك اوبود را محترمانه تقديم كرده وحق ولايت را به صاحبش(اميرالمومنين) واگذار و از كرده هاي خود ابراز ندامت كرده و از اطاعت هواي نفس وشيطان همچون حرسر باز زده وخود وديگران را از معضلات دارين نجات مي دادنند وبه توبه واقعي وخالصانه عمل ميكردنند. ولي آزادگان از اشتباه ديگران پند وعبرت

ميگيرند وآنچه را خدا وپيامبر وامام معصوم تائيد ميكنند را عمل مي كنند تا انشا الله رستگار دارين شوند.

درس ديگر اينكه:

آدمي از بي بصري بندگي آدم كرد گوهري داشت ولي خرج قباد و جم كرد

يعني از خوي غلامي زسگان پست تر است من نديدم كه سگي پيش سگي سرخم كرد(اقبال)

در اعتقادات مسلمين، اعتقاد به وحدانيت باريتعالي و يگانگي او و شريك قرارندادن، كسي يا چيزي را با اورا توحيد گويند و هر چيز كه محبت آن بر محبت خداوند و اوامرش مقدم شود شرك است.

بيش از چهارهزار سال است كه انسان ها براي اينكه منطق خود را بر ديگري يا نژادي تحميل كنند، درگير قتل و كشتار و كشمكش مي باشند ولي تنها راه صلح و آسايش، قبول قانون الهي است، حتي كساني كه

مي گويند، دين قانون جنگل است، معتقد به قانون جنگل هستند كه اصول خودش را دارد.

لذا بدترين نوع زندگي، زندگي بدون قيد و بند و قانون است و بهترين نوع زندگي، زندگي در لواي قانون اسلام است، در كشورهاي اروپايي كم كم به تعالي قوانين اسلام پي برده اند و براي مثال قانون ارث اسلام و ازدواج و طلاق اسلام را از ضروريات جامعه مترقي خود دانسته و از آنها پيروي مي كنند كه به مرور به بقيه حقيقت هاي آن خواهند رسيد. انشاالله

بعضاً در انتخابات و تصميم گيري هاي خود، متكي به عقل مي باشند كه چيز خوبي هم هست ولي آيا همه عقول از يك ميزان بهره مندند يا عقل علماء و عوام و پيامبران و ائمه متفاوت است، اگر چنين است بايد از عقل كامل كه شامل عقول و اوامر پيامبران و ائمه اطهار است پيروي نمود تا هيچگونه پشيماني در زندگي دنيوي و اخروي خود نداشته باشيم.

اينگونه كسان داراي بصيرت و بينش الهي شده و راه را از چاه تميز داده و با پيروي از چراغ هاي هدايت(پيامبران و ائمه) به سلامتي به مقصد خواهند رسيد.

در نقطه مقابل كساني كه از بصيرت الهي بهره اي ندارند، دائماً در شك و دودلي و ترديد به سر برده و اين شك او را به تاريكي و گمراهي و هوا و هوس دنيوي سوق داده تا جائي كه نه از دنيا و نه از آخرت بهره اي نخواهد برد.

در تعقيب نماز مغرب از خداوند بصيرت در دين و يقين در قلب و اخلاص در عمل را استمداد مي كنيم كه هركدام لازم

و ملزوم يكديگرند.

بصيرت در دين، يعني در مسائل روزمره و تكراري غرق نشويم و سعي كنيم از يكنواختي به پويايي و شكوفا شدن برسيم و در اين راستا احتياج به دقت عمل و كيس و زيركي داريم كه معناي آن سياست زندگي است كه منطبق بر شرع و عقل مي باشد نه اينكه سياستي داشته باشيم كه با قرآن و عترت در تضاد بوده باشند. در جنگ صفين آقا اميرالمؤمنين با معاويه بن ابوسفيان در جنگ بودند و شخصي به آقايمان اميرالمؤمنين عرض كرد. يا علي،معاويه خيلي سياست دارد! حضرت علي عليه السلام فرمودند اينها شيطنت است نه زيركي و من از او زيرك ترم.

كائنات افتاده دام علي است حضرت خضر خود تشنه نام علي است

نام مولا زينت عرش است اگر نام زينب، زينت نام علي است

ديد مولايمان فقط به مقطع جنگ و حكومت چند روزه دنيا نبوده است و بصيرت ايشان تا قيامت و بهشت و جهنم را رصد مي نمود.حب علي جنده ، وصي ا لمصطفي حقا، قسيم النار والجنه (محبت ودوستي علي عليه السلام سپري است در مقابل آتش،وصي وجانشين بحق پيامبر،وتقسيم كننده بهشت ودوزخ است.از طرف ديگرهر كس بميرد ،قبل از مرگ امير المو منين را مي بيند.(مو من با روي باز وكافر ومنافق با ترش روئي) ايكه گفتي فمن يموت يرني، جان فداي كلام شيرينت، كاش روزي هزار بار من، مردمي تا بديدمي رويت .علي كسي است حضرت خضر ،در زمان حضرت موسي عليه السلام،اقراربه پيروي او وفرزندانش داشته وكرامات الهي را بسبب پيروي كامل ازطريقت وشريعت وحقيقت علي عليه السلام مي داند.وپيروانش در زندگي گذراي دنيا مصداق بارز اين بيت هستند.

در طريقت،هرچه پيش سا لك ،آ يد خير اوست درصراط المستقيم،كسي گمراه نيست

در آن شرايط سخت جناب عماره ياسر كه از ياران مخلص و هميشگي اميرالمؤمنين عليه السلام بود،به روشنگري افراد كم بصيرت پرداخت و به افراد متزلزل و دمدمي مزاج ، حقيقت را بازگو مي كرد و در اين راه جان خود را از دست داد.

او مي گفت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از طرف خداوند برگزيده شده است و اولي و دومي غاصب خلافتند و سومي با تزور و خدعه بر روي كار آمده است و ايوسفيان كه پيرمردي نابينا شده بود، در جلسه اي كه عثمان و معاويه و چند نفر ديگر از بني اميه حضور داشتند، سوال كرد آيا غير از بني اميه كس ديگري هست و چون مطمئن شده تأكيد نمود كه رسالت پيامبر را حكومت و پادشاهي به حساب آوريد و سعي كنيد آن را دست به دست دهيد و از بني اميه خارج نشود.

لذا معاويه كه در زمان عثمان داراي موقعيتي بود، از امكانات بيت المال بي حد و حصر بهره مند شد و از همان زمان شيطنتهاي ايشان شروع و برنامه ريزي شد، لذا اگر چه سقيفه بني ساعد، اولين جلسه خيانت به مسلمين بحساب مي آيد(بر حسب ظاهر،درصورتيكه در حجه الوداع ،درمكه نقشه قتل پيامبربخاطر خيانت عايشه وحفضه ازابلاغ ولايت اميرالمومنين توسط فرشته وحي به رسول الله سقيفه اولي بوده است.كه بحمدالله موفق نشدند) ولي، ترفندهاي معاويه كه تا زمان امام باقر و

امام صادق عليها السلام به طول انجاميد و حكومت استبدادي از ضرباتي كه بر پيكر اسلام و خصوصاً تشيع وارد آورد، هنوز تاثيرات آن را در جوامع اسلامي شاهديم.

موجي به جنبش آمد و برخاست كوه، كوه ابري به بارش آمد بگريست زار، زار

در نامه اي ابوبكر به پدر خود نوشت كه مردم مرا براي كهولت سن، بعد از پيامبر انتخاب كردند(و الّا از من با فضيلت تر و با علم تر بود) پدرش در جواب نوشت اگر سن مطرح است من كه پدر تو هستم به امر خلافت سزاوارترم. ولي حقيقت مطلب در اين بوده است كه كساني كه ايمان در قلبشان رسوخ نكند موقعي كه فتنه اي پيش آيد يا فرصت طلبي مي كنند و يا از صحنه خود را فرار مي دهند.

پس از فوت ابوبكر، خليفه زور و تزوير با عده و نيروئي كه از قبل تهيه ديده بود و به آنها وعده و وعيد داده بود برسر كار آمد و خود بارها اقرار نمود كه اگر علي عليه السلام نبود، عمر هلاك مي شد تا اينكه در بستر مريضي به او گفتند حقيقت را بگو و خود و ديگر پيروانت را از دست آتش جهنم نجات بده، او گفت النار و لا عار(يعني من آتش را بر ننگ و عار ترجيح مي دهم) و پس وي چنانچه مي دانيد قدرت ظاهري به دست عثمان و امويان افتاد و تا جائيكه توانستند به دنياطلبي خود ادامه دادند كه منجر به شهادت امام حسين عليه السلام و هفتاد يك تن از يارانش و اسارت فرزند كبار و خانواده اش انجاميد كه امام حسين

در يكي از سخنان خود به لشكريان يزيدي در حال اتمام حجت بود كه شمر لعنت الله عليه به امام گفت تو تا زماني ديگر كشته خواهي شد و امام فرمودند اين خبر را پيامبر از قبل به من دادند كه تو به دست سگي از بني اميه به شهادت خواهي رسيد. در تاريخ مي خوانيم كه شمر لعنت الله عليه از ياوران اميرالمؤنين عليه السلام در جنگ صفين بوده و حتي جزء جانبازان بوده و در جنگ نهروان جزء توابين مي شود كه از كشته شدن نجات پيدا كند و از آنجا به لشكر معاويه مي پيوندد و بعضاً حافظ قرآن بوده ولي بصيرتي نداشتند و هدفشان در اين بوده كه از ديگران عقب نمانند و دين لقلقه زبانشان بود و به آن احاطه داشتند تا منافعشان تامين شود. ولي به محض اينكه احساس ضرر مالي يا جاني مي كردند، با دين كاري نداشتند. قرآن در سوره اعراف مي فرمايد براي ايشان قلب هست ولي ايمان ندارند و برايشان گوشي هست ولي حرف حق را نمي شنوند و براي ايشان چشم هست ولي با آنها چيزي را نمي بينند بعضي كور دلند.

بصيرت و بينايي با تفكر و تحقيق و منطق و علم و درايت و آينده نگري اجين است و از پيروي كوركورانه و براي بدست آوردن مطامع دنيوي زندگي جاويدان خود را براي چند روز دنيا از دست نمي دهند.

ابوا لفضل العباس عليه السلام:برادر بزگوارآقا امام حسين عليه السلام هستند،كه با وجود اينكه از پدر يكي واز مادر دوتا بودنند،به مردم جهان درس وفا داري به برادر وامام برحق خود آموختند.و ثا بت

نمودن ،برادري به وفاداري ورعايت حدود الهي است،نه به عده وعوده(تعدادو ظواهر).زيرا يو سف يازده برادر داشت وهمگي بر عليه او شدند ،وآقا ابا عبد الله در كربلا يك برادر داشت ،كه افضل از يازده برادر يوسف بودنند،چون در زيارتشان مي خوانيم السلام عليك ايها العبد الصا لح المطيعي للله ولرسو له.........

با يد اين ديده واين دست دهم قربا ني تا كه تكميل شود،حج من و تقذيرم

نام ابوالفضل و صاحب الزمان هر دو روي حروف ابجد 331 مي شود.

شاعري در اين مورد مي گو يد :

دامن علقمه و باغ گل ياس يكي است قمر هاشميان بين همه ناس يكي است

سير كردم عدد ابجد و ديدم به حساب نام زيباي اباصالح و عباس يكي است

بايداين ديده واين دست دهم قرباني تا كه تكميل شود،حج من وتقديرم

خوش است غمزه، دريغا كه جاوداني نيست پس اعتماد بر اين چند روز فاني نيست

پس اعتماد بر اين چند روز فاني نيست خوش است عمر، دريغا كه جاوداني نيست

در حديث قدسي آمده است،دين اسلام همچون درخت ثابتي است

در زمين،كه ريشه اين درخت، ايمان (اعتقادات قلبي و اعمال صا لح) است وتنه وساق آن،نماز است وآبياري آن انفاق وخمس وذكاه است وشاخه آن روزه وبرگ آن حسن خلق وميوه اش تقوا (اجتناب از حرام وگناه وعمل به واجبات و ترك محرمات )است .

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: هركس بخواهد از شر فتنه ها در امان بماند بايد به ولايت اميرالمؤمنين تمسك بجويد.

و فرمودند: يا علي اگر خداوند به وسيله تو يك نفر را هدايت كند، براي تو بهتر است از دنيا و آنچه در آن است.

و به علي عليه السلام فرمودند: علي را بعد از خودم براي شما خليفه قرار دادم تا زندگي مسلمانان را شكوفا كند و مظلومان را پناه باشد و حدود خداوند را بر تجاوزكاران به پا دارد.

حسين بن علي عليه السلام آنچه بصيرت و آگاهي و اتمام حجت بايد براي يزيديان اعلام كنند، انجام دادند من جمله اينكه اِن لَم يكن لكُم دينُ و كنتم ولاتخافون المعاد فكونوا احواراً في الدنيا: اگر دين نداريد و از معاد نمي ترسيد، لااقل در دنيا آزاده باشيد.

درس آزادي بدنيا داد افكار حسين( عليه السلام) بذر همت در جهان افشاند رفتار حسين (عليه السلام)

و به شيعيان خود سفارش كرد:

اي شيعيان من اگر آب گوارا نوشيديد پس مرا ياد كنيد و يا اگر نام (خبر) غريب يا شهيدي را شنيديد، پس بر من بگيريد، من فرزند پيامبر هستم، كه بدون جرمي مرا كشتند و بعد از كشتن من با اسبهاي چالاك استخوانهاي مرا نرم نمودند، اي كاش شما روز عاشورا نظاره گر من بوديد كه چگونه براي كودكم طلب آب

كردم و آنها(يزديان) به من رحم نكردند.درس اين فراز رقت قلب وترحم است،نه قسي القلب وبي رحم بودن،بخصوص در برابر ذريه معصومين ومحبان ومدعيان محبانشان.

قال الصادق عليه السلام:من بكي او ابكي او تباكي علي الحسين مجبت له الجنه(هر كس گريه كند يا بگرياند يا شبيهه گريه كنندگان در آيد،براي حسين عليه السلام،بهشت براو واجب مي شود.(لازم به تذكر است اين روايت را دركنار آيات قرآن بايد قرار داد وبه هردو عمل كنيم)

ماه محرم اولين ماه سال قمري است و در گذشته در اين ماه جنگ حرام بود (و هم اكنون) چرا كه شروع سال با شادي و سرود و جشن برگزار مي شد همانند ماه فروردين سال شمسي ما ايرانيان ولي بني اميه لعنت ابدي را بر خود و نيكان و آيندگانشان خريدار شدند و با بشهادت رسانيدن آن امام همام ماه محرم را با حزن و غم و اندوه و اشك و آه توأم نمود كه مي خوانيم

بازاين چه شورش است كه در خلق عالم است

باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين

بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

جن و ملك بر آدميان نوحه مي كنند

گويا عزاي اشرف اولاد آدم است

گر چشم روزگار به رو زار مي گريست

خون مي گذشت از سر ايوان كربلا

روزي كه شد به نيزه سر آن بزرگوار

خورشيد سربرهنه برآمد ز كوهسار

عرش آن زمان، به لرزه درآمد كه چرخ پير

افتاد در گمان كه قيامت شدآشكار

مسئله كربلا يك حادثه يا واقعه نبود بلكه يك فرهنگ بود كه استاد آن حسين بن علي عليه السلام است.

پيامبر اكرم فرمودند: هركس حسن و

حسين و فرزندان آنها را با اخلاص دوست بدارد، آتش جهنم بصورتش نمي خورد و هر چشمي در روز قيامت گريان است، مگر چشمي كه در مصيبت حسين اشك بريزد، خداوند به عوض شهادت امام حسين عليه السلام امامت را در نسل او، شفا را در تربت قبر او و اجابت دعا را در زير قبه او قرار داد.

عالم همه محو گل رخسار حسين است ذرات جهان در عجب كار حسين است

داني كه چرا خانه حق گشته سيه پوش يعني كه خداي تو، عزادار حسين است

امام رضا عليه السلام فرمودند:

براي مثل حسين عليه السلام بايد گريه كنند كه گريه بر او گناهان بزرگ را پاك مي كند و رسول خدا فرمودند: همانا حسين دري است از درهاي بهشت، كسي كه با او دشمني كند بوي بهشت را خداوند بر او حرام مي كند.

و فرمودند: اَنا مِن حسين و حسين مِني: من از حسينم و حسين از من است

روشن جهان ز نور جمال محمد است خرم ز چشمه هاي كمال محمد است

ما دست كي زنيم ،به دامان ديگران تا دامن محمد وآل محمد است

ائمه اطهار عليهم السلام دنيا در نظرشان كوچك بوده است و كرامت انسان بزرگ خود را مبتلا به معصيت و گناه نكردند چون معصيت ابديت و آدميت انسان را تحليل مي دهد.

هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق ثبت است در جريحه عالم دوام ما

افرادي كه داراي بصيرت هستند نگاهي سطحي ندارند، بلكه نگاه هايشان جامع و عميق به مسائل قرآني است.

شب عاشورا امام حسين عليه السلام به ياورانشان فرمودند اگر كسي

حق الناسي در زندگي اش است يا بدهكار مردم است من بيعتم را از او بر مي دارم و راضي نيستم بگويند، ياران حسين به ما بدهكار بودند و فرمودند: پيرو ما خانواده كسي نيست كه مال مؤمن را از راه حرام بخورد.

و پدرشان اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايند: اعتماد كردن به افراد، قبل از آزمون و امتحان وي ساده لوحي است.

و قال امام سجاد عليه السلام: اِنَّ لَعَمي العباس درجة يوم القيامة يغبِطه جميع الشهداء

امام زين العابدين عليه السلام فرمودند: همانا براي عمويم حضرت عباس عليه السلام در روز قيامت درجه و مقامي است كه همه شهدا به حال او غبطه مي خورند. وايشان داراي بصيرتي نافذ بودنند كه اين نوع بصيرت اطلاق شده است باينكه ميديد آنچه امام مي ديدند واگرچه امام نبودنند ولي قرين عصمت بودنند.به همين دليل تاآخرين نفس وتا آخرين قطره خونشان به امام وبرادرشان وفادار بودن اسلام عليك يا عبد الصالح المطع لله وللرسول.......

و از معصوم عليه السلام رسيده است، كسي كه به عمد زيارت آقا اباعبدالله الحسين را ترك كند، عاق پيامبراكرم خواهد شد.

و اما وراثت آقا امام حسين بهترين وراثت، از نظر پاكي، خداوند تعهد كرده است كه رجس و پليدي را از اهل البيت دور كند.جد بزگوارشان خاتم پيامبران،پدرشان اولين امام وجانشين پيامبرومادرشان باعث مباهات جهانيان،مخصوصاپيامبران وائمه اطهاروبرادرشان دومين امام معصوم وخواهرشان علل مبقيه كربلا(زيرا كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود) ونه فرزندشان امام بر حق،كه آخرينشان علاوه برامام بودن ،مصلح وعدالت گستر واحيا كننده دين و.......جهان خواهند بود.

درس هاي عاشورا به نظر بنده حقير شامل موارد زير است .

1-درس كمك و ياري كردن دين:

اِن تنصركُم الله ينصر كم :اگر دين خدا

را ياري و كمك كنيد، خداوند هم شما را ياري خواهد كرد. كه آقا اباعبدالله براي ياري دين خدا هجرت كردند و فرمودند اگر دين محمد به جز با كشته شدن من تحقق پيدا نمي كند پس اي شمشيرها مرا بگيريد.كسيكه محبت اميرالمومنين عليه السلام وذريه اورا دردل داشته باشد مومن است، وكسيكه عداوت ايشان راداشته باشد كافر است.علاقه ومحبت به اهل البيت موجب عزت ودوستي ودشمني بااين خانواده موجب خضلان وخواريست دردنياوآخرت.حتي درموفع فوت وبرزخ وقيامت عزتي اگر هست ازبركت اهل البيت است(ولي نسبت به صاحب الزمان علاقه واحترام بيشتري بايد قائل شويم(اگرچه كلهم نورواحدند)

امام صادق عليه السلام ميفرمايند،اگر زمان اورادرك كنم حاضرم تمام عمردرخدمت ايشان باشم ودرفكر ايشان گريه وزاري ميكردند.

درس ظلم ستيزي واجتنا ب از پذيرش ظلم:

2-ظلم ستيزي با كفار ومنافقين :در مقابل ظلم و ستم و زورگويي تا پاي جان استقامت ورزيد. و فرمود من زندگي با ظالمان را جز ذلت و خواري نمي دانم و كشته شدن در راه آزادگي را جز رستگاري نمي دانم.ظلم ستيزي آنقدر تاكيدشده،كه بر قبورمنافقين نه توقف كنيد ونه نماز بخوانيد.(چون منافقين ازكفاربدتروخطرناكترند،چون دروغگوئيشان كمترين نكبتشان است)

3-تعين وتائيد اسلام :در راه رسيدن به هدف از اتمام حجت و هدايت ديگران چه در راه رسيدن به كربلا و چه در مقابل لشكر يزيد و فرماندهانش به عنوان امر به معروف و نهي از منكر دست از اين ضرور ت دين برنداشت. ومي فرمود :هر گز هدف،وسيله را تو جيه نمي كند .

4- اتمام حجت:در روز عاشورا شروع كننده جنگ، لشكر يزديان بودند و حتي قبل از روز عاشورا موقعي كه حُر سد راه امام شده از طرف ياران امام

پيشنهاد جنگ داده شد ولي ايشان ابتداء به جنگ را نپذيرفتند.

5- آزادگي ،وآزاد انديشي وآزاديخواهي : به زور، ياران را در صحنه جنگ نگه نداشتند و حتي پيشنهاد نمودند از تاريكي شب مي توانيد استفاده كرده و از صحنه گريز نمائيد. آنان كه ماندند، جايگاه خود را در بهشت ديدند. به همين دليل شب عاشورا همه شاد بودند و حتي با يكديگر شوخي مي كردند.

6-يقين كامل : با يقين عمل كردندو ديگر هرچه تكليف است بايد انجام داد و در اين راستا خوف و ترسي و نگراني نداشتند. اِنَّ اولياءَ الله لا خوفٌ عليهم و لا هُم يحزَنون. (همانا كساني كه دوست خدايند نه ترسي دارند نه غصه اي) . ميوه يقين، توكل ، اخلاص ، تحمل مصيبتهاست ويقين انسانها موقعي تحقق مي پذيرد كه به اصلاح نفس پرداخته باشد .در حكايت حضرت ابراهيم عليه ا لسلام كه از خداوند متعا ل سئوا ل مي كنند، زنده شدن چگونه است؟وخداوند مي فرمايد مگر ايمان نداري؟ ابراهيم ميگويد،ايمان دارم ولكن ليطمئن قلبي .لذا خداوند دستور ميدهد ،چهار مرغ (طاوس ،خروس ،كلاغ ،وكبو تر) را سر شان را ببرد وتن آنان را مخلوط كرده وآنان را در با لاي قلعه ده كوه قراردهد وسر هاي آن چهارمرغ را در دست گرفته و هر كدام راجدا گانه صدا كند.وابراهيم عليه ا لسلام چنين كرد ،وبه قدرت پروردگار اجزا واعضاي هر مرغ به سر خودش مي پيوندد ويقين حضرت ابراهيم كامل مي شود.در تفسير است كه چهار مرغ مذ كور هر كدام داراي صفت زشتي هستند ،طاوس داراي صفت قبيح تكبر است،همان صفتي كه شيطان رابعد

ششهزار سا ل عبادت رانده درگاه ا لهي نمود. وخروس داراي صفت زشت شهوت پرستي است وكلاغ داراي صفت زشت آ ما ل وآرزوهاي طو لاني است وكبو تر داراي صفت قبيح لهو ولعب است وانسان كا مل همه امور نفسي را در اختيار خود دارد نه اينكه تابع آنها با شد. و اما م حسين عليه ا لسلام به يقين رسيده بودنند ،زيرا اسوه آيه يا ايتهل النفس المطمئنه ارجي الي ربك راضيتا مرضيا فدخلي في عبادي والدخلي جنتي (اي نفس مطمئن بيا بسوي پروردگارت كه او از تو راضي وخشنود است ،پس داخل شو جزء بندگانم و داخل شو در بهشت خودم . در قرآن كريم يكي حضرت ابراهيم وديگري حضرت امام حسين (طبق آيه مذ كور) را بعنوان نمونه افراديكه به يقين رسيده اند مطرحند . كسانيكه در صد د اصلاح نفس خود هستند، و از خرد گرائي وعقلمندي استفاده مي كنند،به يقين ميرسند. موانع يقين شش مورد است كه بطوراختصار عبارتند از: 1-عجب وغرور 2-مزاح وشوخي بيش از اندازه 3-همنشيني با افراد نادان 4- غضب 5- گوش نكردن به گفتار خردمندان وسا لمندان با تجربه7-پر حرفي، يكي از آفتهاي پر حرفي ،كم عقلي و خطا و گناهان زبان است .و پر حرفي روي عقل انسان ،اثر منفي ميگذارد .

درسي ديگر از عاشورا، رَجَز خواني ياران آقا اباعبدالله الحسين و خود ايشان مي باشد و كساني رجز مي خواندند كه اولاً شجاع بوده و هيچ ترس و واهمه اي از مرگ نداشته باشند و ثانياًداراي فضيلت هاي خانوادگي بوده باشند، كه در روي زمين جزء آقا اباعبدالله الحسين در

آن روز با فضيلت تر و عالم تر و شجاع تر و محقق تر از ايشان بر خلافت حقه جد بزرگوارشان نبود و پيروي همه مسلمانان از ايشان واجب بود و امتناع و سرپيچي از ايشان موجب خزلان، دنيا و آخرت خواهد شد.

8- فرماندهي : مديريت خانواده و سپاه را به بهترين آرايش و توصيه ها سفارش و اسقرار دادند به طوري كه فرمانده يمين و يسار و قلب لشكر را تعيين نمودند و در لحظه آخر كه از حضرت زينب پيراهني خواستند و پيراهني تنگ براي ايشان آورده شد، قبول نكردند و پيراهن راحتي خواستند.

9- بصيرت : با بصيرتي كه داشتند و بنا به مصالحي حضرت سجاد عليه السلام مريض بودند رسالت اسراء را به خواهرشان زينب واگذار نمودند و ايشان را علت باقيه تعيين نمودند و كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود ولي با افشاگري حضرت زينب كل يومٍ عاشورا و كل اَرضٍ كربلا را محقق نمودند.

10- رعايت حدود وحكم الهي :رعايت موازين شرعي و حدود الهي در بدترين شرايط جنگي و آن خواندن نماز بود كه منجر به شهادت چند نفر از محافظين گرديد. لذا نماز اول وقت را براي هيچكاري نبايد به تاخير انداخت(مگر حفظ مال و جان و آبرو) و نماز امام براي حفظ دين بود كه از مال و آبرو و جان مقدم تر است.

11-لقمه حلال : كساني كه لقمه هايشان حلال و طيب است از فكري و بصيرتي پاك برخوردارند و فكري شفاف وسالم دارند،اثر لقمه حلال قبول حق وحقيقت است. لذا موعظه و نصيحت و ارشاد را دوست دارند، اگرچه به اهدافشان

نرسند .و برعكس كافر همه را به كيش خودمي پندارد. اگر كسي از راه حرام وگناه بخواهد به مقصد برسد،هر گز نمي تواند به مقصد برسد ،زيرا يد الله فوق ايد يهم (دست قدرت الهي با لا تر ين دستها ست).

12- وفاي بعهد : وعده خداوند حق و حتمي است، ولي وعده شيطان و سلاطين و صاحبان ظلم و جور سراب است، لذا آنچه امام به يارانش گفت محقق شد ولي آنچه به يزيديان وعده داده بودند يا وفا نكردند و يا به حداقل دهان آنها را بستند. شرف و دين خود را يزيديان فروختند كه چي بخرند.

13-مقدس مآبي: دينداري كه دچار يك سري كارهاي روزمره گي و تكرار و صرفاً جهت ثواب و اجر آخرتي و كسب بهشت باشد تا جائي كه به خود و مال و خانواده اش كوچكترين ضرري نرسد و سعي كند در كسب دنيا از ديگران عقب نماند منجر به كوردلي و بي بصيرتي شده و حداقل راضي به ظلم و جور ظالمين خواهد شد ولي آقا اباعبدالله درس بصيرت در دين و توجه به احكام و آيات الهي با درك كامل آن را به بشريت آموزش داد.

حسين فرمودند: اگر مردم مرگ را آنگونه كه بايد و شايسته است، درست درك مي كردند و به امام آن مي انديشيدند هر آيينه دنيا خراب مي گشت.

من بزودي مي روم و مرگ بر انسان جوانمرد عار نيست، مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.

14-اتمام حجت با ياران:در شب عاشورا، تاريكي شب بر همه جا سايه افكنده و سكوتي عميق همه را به فكر فرو برده بود، تنها صدايي

كه به گوش مي رسيد، كلمات روحبخش و دل انگيز مردي بود كه از اعماق وجودش سخن مي گفت و چون سخنانش از ايمان كامل و ولايت علي بن ابيطالب و نبوت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نشأت مي گرفت بر جسم و جان اثر مي گذاشت.

15-مديريت بحران : امام مي گفت بيعتم را از شما برداشتم به هركجا مي خواهيد برويد، از تيرگي شب استفاده كنيد، فردا روز جنگ است و مسلم هركس در در اينجا بماند كشته خواهد شد، تصور نكنيد فردا بر دشمن پيروز مي شويد و غنيمت به چنگ مي آوريو و به حكومت و سلطنت مي رسيم. اگر شرم و حياي شما از من مانع از آن است كه مرا ترك كنيد، سرم به زير مي اندازم تا آزادانه به هر كجا مي خواهيد برويد و جان خود را نجات دهيد. از اين فراز نتيجه مي گيريم در اين شرابط حساس امام با كمال صداقت و راستي با حاضرين سخن گفتند و اين خود درسي است در شرايط سخت زندگيمان با ديگران.

16-نقض عهد در مقابل امام معصوم : گروهي آرام آرام در دل شب از نظرها ناپديد شدند، لحظاتي بدين منوال گذشت و سرانجام عده اي كه تن به قضاي الهي سپرده بودند و مرگ را با آغوش باز پذيرفته بودند ماندند، درسي مي گيريم كه عهد نابستن به از آن است كه ببندي و نپائي.

17-وفاداري ياران : ا مام پس از فرونشستن هم همه ها، سربرداشتند و خطاب به ياران فداكار و جانبازان رشيد خويش فرمودند: عزيزان من، سپاهيان يزيد با من جنگ دارند و

مقصود آنها اين است كه مرا از پاي در آورند، شما خون خود را مريزيد و به ديار خويش بازگرديد ناگهان خروشي از جمعيت مانده برخاست و همه يك دل و يك زبان گفتند آيا برويم و شما را به دشمن واگذاريم، آيا ما زندگي كنيم و سپاهيان پليد يزيد، دستهاي ناپاك خود را به خون شما بيالايند، مرگ براي ما از اين زندگي گواراتر است. از اين فراز استفاده مي كنيم كه همانطوري كه پيامبر به مؤمنين از خودشان اولي تر بوده است چه برسد به ماه و مقام و آبرويشان

ما شيعيان بايستي در پياده شدن اوامر الهي و پيامبر اكرم و مراجع محترم، خواسته هاي آنان را بر خود مقدم بداريم و مطمئن باشيد كه هم در دنيا و هم در آخرت چندين برابر جبران خواهد شد.

18-خدعه دشمن: روز عاشورا علمدار لشكر ابوالفضل العباس بودند و حتي شمر امان نامه اي براي حضرت عباس آورد كه ايشان جواب دندان شكني به وي دادند ولي شرمنده امام حسين عليه السلام شد، درسي كه از اين فراز مي گيريم افرادي مانند شمر كه براي دنيا خود از دروغ و تزوير و دين فروشي و قتل نفس زكيه ابائي ندارد، فكر مي كنند بقيه هم قابل خريدند و در صورتي كه زهي خيال باطل كه قيمت حضرت عباس از صدها لشكر يزديان بالاتر بوده و هست.

19-تشنگي: حالتي بود كه در آن روز گرم تاب و توان را از همه بخصوص كودكان و رزمندگان عاشورا گرفته بود. ولي محروم شدن از آب، كامياب شدن را به دنبال داشت زيرا كلمه محروميت بار منفي دارد. هيچكس دوست

ندارد محروم باشد، اما اگر محروميت را در مقابل اشباع و قبل از كاميابي قرار دهيم نه تنها بار منفي نخواهد داشت بلكه وجودش ضرورت هم پيدا مي كند، لذا گفته اند:

آب كم جوي تشنگي آورد بدست تا بجوشد آب از بالا و پست

20-سقاي كربلا :حضرت عباس برادر ناتني امام بودندولي خدمات وفداكارهايشان ازبعضي از برادان تني ستوده تربود،چون معرفت امام شناسي ايشان كامل بود.عباس بمعناي شيربيشه است.واين لقب بخاطر تبحر در جنگ وستيز با دشمنان بوده بطوريكه بعضي اورا در نبرد با اميرالمومنين شبيه كردند.نام ديگرعباس قمر بني هاشم(ماه بني هاشم)ونام ديگرايشان علمداركربلا،بطوريكه تمام پرچم ودسته پرچم سوراخ سوراخ شده بود ولي محل گرفتن پرچم سالم كه حاكي ازقدرت علمدار است.دروصف او ژوليده شاعر معاصرچنين سروده است:

چشم هااز هيبت من در تاب بود محوچشمم،چشمهاوچشم من بر آب بود

چشم گفتم،چشم دادم،چشم پوشيدم زآب من سرا وپا چشم وچشمم جانب ارباب بود مأموريت حضرت ابوالفضل العباس براي آوردن آب از طرف امام و برادر بزرگوارشان ابوالفضل العباس شيرمردي بود كه كسي جرأت مبارزه كردن با ايشان را نداشت. و براي آوردن آب چند مشك آب به فرات برد و با تشنگي زياد به توصيه پدر بزرگوارشان درماه مبارك رمضان و احترام امام خود از خوردن آب امتناع ورزيد تا از كوثر و آب حقيقي سيراب گردد. پس از پركردن مشك ها به طرف خيمه ها حركت نمود كه چند پليد شيطان صفت با كمين نمودن در پشت نخلها و تيراندازي و محاصره نمودن ايشان بطور

ناجوانمردانه دو دست ايشان را قطع نمودند ولي با قدرتي كه ايشان داشتند با مهارت سواري كه داشتند با دندان هاي مباركشان مشك آب را گرفته و به خيام اباعبدالله الحسين حركت نمودند و اميدوار بودند، تا جائي كه نامردي تيري به مشك پرتاب نمود. و با كمين نمودن دشمنان از راه دور به تيراندازي و حملات شمشير و نيزه در حالي كه ايشان را محاصره نموده بودند، ناجوانمردانه دو دست ايشان را قطع نمودند و نهايتاً به شهادت حضرت ابوالفضل عليه السلام انجاميد، در حالي كه لب تشنه بود و در فرات اگرچه مي توانست آب بنوشد ولي به احترام برادر بزرگورشان صرف نكرد.امام سجاد عليه ا لسلام فرمودنند،خداوند رحمت كند عمويم حضرت ابو ا لفضل العباس را ،كه با ايثار و جانبازي ،خود را فداي راه برادرش نمود تا اينكه دستها يش قطع وشهيد گرديد .ودو با ل به او عنايت شد، تا با ملائكه در بهشت پرواز نمايد.

هر گل كه شكفته شدگل ياس نشد هر سنگ درخشنده كه الماس نشد

آمد به جهان فزون علمدار سپاه در رتبه كسي حضرت عباس نشد

در زيارتنامه ايشان مي خوانيم السلام عليك يا عبد الصالح المطيع للله ولرسوله ولاميرالمومنين سلام بر تواي بنده صالح خداواي كسيكه مطيع پيامبر واميرالمومنين وامام زمان خود بوده اي،بطوريكه در سن 35سالگي آثار سجده در پيشانيش آشكار بود،ودر همه زمينه ها بصيرت نافض داشتند واگر چه امام نبودند،ولي در ذهد وتقواوعلم وقدرت وذكاوت زبان زد بودند.بطوريكه خواسته هاي مردم بعضا

بوساطت ايشان توسط امام حسن مجتبي وامام حسين عليهم السلام به اجابت ميرسيد.ديگر اوصاف وكرامات آن بزگوارآنقدر زياد است كه خود كتاب جاگانه اي را مي طلبد.

عدد عباس (عليه السلام) به حروف ابجد 133 مي باشد كه مطابق است با كلمه باب حسين (عليه السلام)و كلمه صاحب الزمان واز ختم هاي مجرب آنست كه اگر كسي حاجتي دارد در يك مجلس يكصدوسي وسه مرتبه بگويد:يا كاشف الكرب عن وجه الحسين اكشف كربي بحق اخيك الحسين عليه السلام (اي برطرف كننده اندوه ازچهره حسين ،برطرف كن اندوه مرا بحق برادرت حضرت حسين عليه السلام)خداوند حاجتش را برآورد.

(سحاب رحمت –صفحه 498)

21-شهادت:شهادت شهامت است، آخرين فردي كه در مقابل يزديان حمله كرد و از حريم اسلام محمدي و خياماهل البيت دفاع كرد، امام حسين عليه السلام بودند كه هفتاد و يك تن شهيد را شاهد بودند و براي اتمام حجت نهايي از قدرت لدنلي استفاده نمود كه با هر حركت و حمله فوج لشكر يزيدان راقلع و قمع مي نمود و كسي جلودار ايشان نبود تا جائي كه فرماندهان لشكر نزد عمر سعد آمدنده و گفتند ما قادر به كشتن حسين بن علي عليه السلام نيستيم، عمر سعد لعنت الله عليه ايشان را تحقير نمود و گفت چگونه ممكن نيست، گفتند او فرزند علي عليه السلام است و كسي را ياراي مبارزه با او را ندارد، لذا با ناجوانمردانگي از دور و نزديك با شمشير و سنگ يكباره بر آن بزرگوار حمله ور شدند و كاري كردند كه شيطان را مسرور نمودند. ودر اين راستا بي حيايي را به حد اعلا رساندند كه بعضي از وقايع عاشورا را مانند جسارت ساربان جهت بردن غنائم قلم از اداي آن قاصر است ولي در زيارت ناحيه مقدسه كه يكي از زيارات مشهور و مطلقه امام حسين عليه اسلام است. اين زيارت از امام زمان عليه السلام صادر شده و صحنه كربلا و حادثه بزرگ عاشورا را به زيباترين وجه در مقابل چشمان اشكبار

و قلب داغدار شخص زائر مجسم مي نمايد و او را در متن واقعه عاشورا قرار مي دهد و آنگاه كه سراسر وجود انسان را سرشار از عشق و معرفت كرده، جانش را تولي و تبري مأنوس مي سازد و سلام بر امام حسين عليه السلام و يارانش و بيزاري از يزيد و يزيديان تاريخ را ورد قلب و زبانش مي نمايد، مزد سالار شهيدان علاوه بر احياي دين جدشان و استمرار راه و روش ايشان و ديگر ائمه اطهار تا ظهور آخرين ذخيره ولايت، وخداوند شفاي امراض را درتربت قبر او(نشانه تربت حقيقي ايشان اين است كه روز عاشوراآلوده به خون ميشود)واجابت دعا را درزيرقبه او(انشا الله)وشفاعت امت جدش را(به شرط اينكه حق الناس بگردنشان نباشد)در قيامت قرار داده است .

22- پناه رانده شدگان:

هركسي از هر دري رانده شده و از همه كس مأيوس باشد، پناهگاهشان مقد متاً اهل البيت هستند و نهايتا خداوند متعال، لذا هر كسي بطريقي به دين الهي وصل شود و محكم آن را بگيرد و از حريم دين دفاع نمايد، خداوند متعال او را آنقدر قدر و منزلت و اعتبار مي دهد كه در زمين و اسمان از او با عظمت ياد كنند. و امام حسين عليه السلام الگو بوده و هست.

23- رنگ دين:

بهترين رنگها در دنيا و آخرت، رنگ بندگي و دينداري واقعي است و چه زيباست شخص ديندار كه رنگ عوض نكند و در هيچ شرايطي دين به دنيا نفروشد و امام حسين عليه السلام در اين مورد هم الگو و اسوه بوده و هست. سربلند ي ار كه خواهي با همه يك رنگ باش*****قالي

از صد رنگ بودن زير پا افتاده است

24- عبو ديت واقعي :عبد واقعي سه نشا نه دارد .

عبد واقعي ، خودش را ما لك نبيند بلكه ، خود را امانت دار بدا ند .

عبد واقعي ، هر چه در زند گيش پيشآ مد (موارد غير منتظره وغير پيش بيني شده) پيش آيد را مصلحت خدا ميداند، وغم وغصه اي ندارد .

عبد واقعي ، درهر زمان و در هر مكان ، راضي به رضاي خداست .در غير اينصورت تو در بند خويشي ،نه در بند دوست وخلاف طر يقت بود كه از خدا ،جز خدا طلب كند. لذا امام حسين عليه ا لسلام عبوديت خود را از طفو ليت الي عرفه والي كربلا به سرحد نهايت رسا نيدند،تا جا ئيكه خداوند متعال آيه يا ايتهل النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيتا مر ضيه فدخلي في عبادي ودخلي جنتي (اي نفس مطمئن كه به حقيقت عبو ديت وبندگي رسيدي،بپيوند به ديگر بندگانم وداخل شو در بهشت خودم) را به وي اطلاق كرد .

25- تقوا:

كسي كه شيريني گناه را تعطيل كند به تقوا مي رسد.

گناه لذت آني و زودگذر دارد، ولي خستگي گناه طولاني و عذاب آور است . تا ماداميكه توبه كند و به شرايط توبه همچون حرّ عمل كند.

بنده اي كه تقوا ندارد، بد دل است و كينه توز و اين شخص همچو ظرف كثيفي است كه هرچه داخل آن ريخته شود، اگر تميز و مرتب و شيرين و گوارا باشد به علت كثيفي ظرف آن چيزهاي تميز را

هم آلوده و كثيف مي كند، مثل ثروت حلال و پاك كه آميخته به ثروت حرام و كثيف شود، همانند ويروس همه آنها را بي بركت و حرام مي كند تا ماداميكه آنچه حرام ومال كثيف بوده از ثروت حلال و پاك خارج شود.

26- پختگي:

مراحل پختگي هر چيزي با گرم شدن و داغ شدن و پخته شدن است، ولي بعضاً در مرحله گرم شدن مي رسند و متوقف مي شوند و مجد داً سرد مي شوند.

و بعضاً در مرحله داغ شدن مي رسند و متوقف مي شوند و مجد داً سرد مي شوند.

ولي بعضاً دو مرحله قبل را طي طريق نموده و به مرحله پختگي مي رسند، حال اگر سرد شوند، ديگر به خامي بر نمي گردند، لذا افرادي كه در دينداري پخته شوند و مراحل اعتقادي خود را به يقين برسانند، محال است ديگر به بي ايماني نزول كنند، مگر در مراحل تحقيق و شك كه همان گرم شدن است ، بوده باشند. آقا امام حسين عليه السلام، سرآمد پختگان تاريخ بشريند، زيرا هيچ چيز جلودار ايشان در لقاء الله و رسيدن به هدف مباركشان كه همان اهداف جد بزرگوارشان و پدر و برادر گراميشان بود مانع نشد و از اين آزمايش بزرگ سربلند و پيروز شدند.

ايشان زندگي جاويدان را كه پس از زندگي چندساله دنياست، ترجيح دادند و به پيروانشان راهنمايي كردند كه بهاي بهشت در دنيا كسب مي شود و در عالم برزخ و قيامت برداشت زراعت دنياست، بنابراين كساني كه به پختگي ايمان رسيده اند، اگر حقي از ايشان ضايع شده به دفاع مي پردازند، اگر طرفشان فردي مؤمن

و موحد است، با او مدارا و حتي گذشت مي كنند، ولي اگر طرفشان فردي معاند و فاسق و فاجر و لامذهب، مثل يزيد و بني اميه است تا پاي جان مبارزه كرده و در آخر الامر اگر به مقتضات زمان و مكان نتوانست و توان بيشتري براي احقاق حق خود نداشت آن را به خداوند و ائمه معصومين واگذار مي كند . كه ايشان را كسي ياراي استقامت و دفاع ندارد و شكست ناپذير مطلقند. و قطعاً هم در دنيا و هم در اخرت عقوبت افراد خاطي به شيعيانشان را خواهند داد. (لذا در احقا ق حق بهترين رويه ،روش حضرت فاطمه زهرا عليهم السلام است.)

زيرا پيامبر اكرم فرمودند: كسي كه ابتداً مخامصه بين دو مسلمان را ترك كند براي او بهشت را تضمين مي كنم(البته به شرطها و شروطها) بطور يكه ( ترحم بر پلنگ تيز دندان نباشد ******ستمكاري بود بر گوسفندان) نباشد.

27-استقامت تا پايان جان:

نقل است ، مسئله خمس مال كه براي مسلمانان مطرح شد، بسياري از مسلمانان زباني زيربار نرفتند و از دادن خمس امتناع ورزيدند، لذا پيامبر اكرم با جمعي از يارانشان به تائب رفته و قصد هدايت و راهنمايي داشتند، ولي مردم تائب به مقابله با حضرت و يارانشان برخاسته و با چوب و سنگ به ايشان حمله ورد شدند.

دختري فرزانه يهودي به پدر خود گفت: پدرجان محمد(صلي الله عليه و آله) دعوي پيامبري مي كنند و من در تورات موسي و انجيل حضرت مسيح تحقيق كرده ام و هر دو پيامبر سلف خبر آمدن پيامبر آخرالزمان را در تورات و انجيل داده اند، اجازه

بدهيد من بروم و با ايشان صحبت كنم اگر او حق گفت و من حقيقت برايم ثابت شد شما هم بپذ يريد و الا د ين او را نپذ يريد.

پدر قبول كرد و آن دختر به ملاقات پيامبر رفت، بدون مقدمه پيامبر فرمودند تو فرزند فلان شخص يهودي هستي و پس از مطرح نمودن حقايق تورات و انجيل دختر به پيامبر ايمان آورد و در مراجعت به پدرش گفت پدرجان به من ثابت شد كه محمد صلي الله عليه و آله پيامبر خداست، پدر دختر كه مردي متعصب و معاند بود به دخترش توهين كرد و از او خواست كه دست از ايمانش بردارد لذا او امتناع كرد و با ضربه پدرش نقش بر زمين شد و او را تهد يد كرد ، اگر از ايمان جديدش دست بر ندارد ،او را خواهد كشت و چون دختر فرزانه اسقامت و پايداري به عقيده و دين محمد صلي الله عليه و آله نمود بر هر كف دست دخترش يك ميخ كوبيد و دو ميخ در چشمانش و يك ميخ در قلبش تا جائي كه كلمات اشهد ان لا اله الا الله محمد رسول الله دختر قطع شد.

پدر ناراحت و غمگين شد از او سوال كردند براي مرگ(شهادت) دخترت ناراحتي ،پدر گفت نه براي اينكه نتوانستم او را از عقيده اش منصرف كنم ناراحتم، ببينيد چه خونهايي پاي درخت اسلام عزيز ريخته شده ،تا اين مذهب به دست من وشما رسيده است .از طرفي درس مي گيريم پدر مسائل را ازپائين ومادي مي نگرد ولي دخترمسائل زندگي دنيا از بالا وجنبه توحيدي واينكه دنيا

مزرعه آخرت است،وبرزخ وقيامت برداشت زراعت وكاشت دنياست.لذا با آغوش باز وسكينه قلب شهادت را مي پذيرد.

28-روش زندگي:

رويه زندگي پيامبرو ائمه اطهار عليهم السلام ، همگي بر مبناي سادگي و پاكي و صداقت و بندگي خداوند استوار بوده و هست ولي خلفاي ناحق و معاويه و يزيد و... تصميم به جايگزيني اشرافيت و پادشاهي و پيروي از اوامر و دستورات نفساني(شيطان درون) و ابليسي نمودند و در اين راستا از هيچگونه جنايت و دروغ و تجاوز و طغيان و بدعت فروگزاري نكردند. زيرا دنيا برايشان نقد و آخرت كه جزء امور غيبي و اعتقاديست نسيه است. پيامبران و ا ئمه اطهار هم حرفشان برحسب ظاهر نسيه و غيرشهود بوده است تا افراد امتحان و درجه ايمان آنها مخفي شود.

شيطان و شيطان صفتان به نقد و شهود مي انديشند، چون به مسائل غيبي و قيامت(كه نسيه است) اعتقادي ندارند، امروز هم تكرار همان روزهاي تاريخي است، بنابراين بايد به حجت الهي در زمان فعلي كه حضرت بقية الله اعظم روحي لك الفدا و مراجع عزام توجه و تبيعت كنيم.

29- آرامش در دين:

هر شخصي در دنيا يك قلب دارد كه كارش پمپاژ نمودن خون در سراسر بدن است ولي قلب مؤمن عرش الرحمان است. مؤمن داراي قلب مطمئنه است زيرا قلبش نه براي دنياست نه براي آخرت، بلكه براي اطاعت از مولاي مطلق خود كه خداست و نماينده او كه حجت هرعصر و زمان است و ديگران قلبشان يا تمايل به دنياست كه فقط دنيايي فكر مي كنند و دنيايي عمل مي كنند و يا تمايل به آخرت دارد كه براي آخرت تجارت مي كنند و

هركاري را به آخرت ربط مي دهند. عظمت انسان به طرز فكر و عمل و ايمانش بستگي دارد، نه به ثروت و مقام و آن هم از نوع غصب و حرامش، اي انسان تو موجود با ارزشي هستي تو بايد خليفه خدا باشي نه نماينده شيطان و در طي راه از هيچ چيز و هيچكس نهراسي زيرا و من يتوكل علي الله فهو حسبة هركس به خدا توكل كند، او را كفايت مي كنند.خداوند متعال ،جن و اانسان را خلق نكرده ، مگر براي عبادت وبندگي واين عبوديت وبندگي بخود انسان تعالي وشخصيت ميدهد.والا خداوند متعال هيچگونه نيازي به هيچ موجودي ندارد.و ميفرمايد :من نكردم خلق تا سودي كنم *بلكه بر بندگام جودي كنم

30- مشكلات در زندگي مشكلات با زندگي:

همه انبياء و ائمه معصومين در زندگيشان مشكلاتي داشته اند و زندگي آنها بر حسب ظاهر با ناملايمات و مخالفتها و سختي هايي توأم بوده ولي بعد از اينكه عمل به تكليف نموده اند ديگر به آنچه خداوند متعال برايشان مقدر كرده است راضي بودند وهستند و با زندگيشان بطور مسالمت آميز كنار مي آيند و با زندگي سرجنگ نداشته ،و ندارند. لذا چون راضي بودنند از آرا مش بر خوردار بودنند،وهستند.

گناهان دنباله دار و استمرار يافته:

بعضي از گناهان در يك مقطعي شروع و در همان زمان به پايان مي رسد كه يا توسط توبه و يا تلافي نمودن و حلاليت طلبيدن، خاتمه مي يابد، ولي بعضي از گناهان علاوه بر اينكه از اقدام كننده، توبه و تلافي و حلاليتي بعمل نيامده و اثر آن

گناه تا نسل هاي آينده و بعضاً تا ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ادامه مي يابد و ديگران هم به آن گناه بدعت عمل مي كنند، لذا اينگونه گناهان ،دنباله دار و استمرار يافته مي گويند كه هرچه به آن گناه عمل شود به حساب بنيانگذارش هم حساب مي شود و گناه عاملان هم به حساب خودشان است.

اللهم العن اوّل ظالم ظلمه بحق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذالك

خداوندالعنت كن اول ظلم كننده را بحق محمد و اهل البيت محمد و آخر كسي كه تابعيت مي كند از آن ظالم.

از جمله گناهان دنباله دار نگفتن بسم الله الرحمن الرحيم با صداي نسبتاً بلند و آشكار و حذ ف جمله حي علي خيرالعمل در اذان و حذف اشهد ان علي ولي الله و نسخ نكاح متعد د و محدود كردن مهريه زنان به بيش از چهارصد درهم و كتمان حقيقت تا وقت مرگ (النار و لاعار) و تبعيض طبقاني و مخلوط نمودن حق و باطل و باطل را توجيه كردن و هدايت و رهبري و امامت را با حكومت پادشاهان عوض نمودن و .... همه جزء گناهان دنباله دارند.

31-ظرفيت وجودي افراد در دنيا و آخرت:

ظرفيت يعني گنجايش و تحمل و مقاومت در اوامر و نواحي قدرت مطلقه حضرت باري تعالي، بنابراين هرچه ظرفيت پذيرش انسان بيشتر باشد، عنايت پروردگار هم افزايش مي يابد مثلاً ظرفيت پيامبراكرم اگر دريا باشد بعضي ظرفيتشان به اندازه يك كاسه يا يك قطره است و بعضي ظرفشان وارونه است و قابليت پذيرش هيچ چيز و منطقي را نخواهد داشت.لذا انسا نهاي عادي چون

معصوم نيستند ،نه ليا قت هدايت كامله را دارند ونه ظرفيت كامل را،چون هدايت با شكر گذاري رابطه مستقيم وتنگا تنگ دارد .وگناه اگر توبه وباز گشت نشود منجر به گمراهي است . امت اسلام تا زمانيكه پيامبر در ميان آنان باشد،عذابي برايشان نازل نمي شود(حتي بعد از شهادتشان) لذا خداوند به مسلميني كه گناه مي كنند ،غضب كرده وگراني وكوتاهي عمر وسود نكردن تجار وخشك شدن درياها وروخانه هاوحبس نمودن باران و امورشان را به افراد بي كفايت و نامرد وامي گذارد.ريشه غضب ا لهي در بي ظرفيتي وگناه بندگان است وشكر گذاري (نه تنها با ذكر وقلب ،بلكه با جوارح واعضاي بدن) موجب پيدايش ظرفيت و نزول نعمت خواهد شد.

داستان هاي قرآن كريم براي درس و عبرت و آموزش ما انسانهاست لذا چنانچه همه انسانها ظرفيت پيامبر را داشته باشند تا حايي كه به درجه پيامبران سلف برسند، براي افاضه فيض خداوند متعا ل هيچ كار دشوار و غيرممكني نخواهد بود بعضي داستان حضرت يوسف را كه احسن القصص قرآن است، فقط بطور سطحي و اتفاقي و شانسكي نگاه مي كنند و مي گويند حضرت يعقوب پيامبر، يك پسرش را از ديگران بهتر دوست مي داشت و اين دوست داشتن ايجاد حسادت و دشمني با ديگر برادرانش شد و برادران او را به بهانه بازي و گردش همراه خود به چراگاه بردند و تصميم داشتند او را بكشند كه با وساطت يكي از برادرانش او را به چاه انداختند و برحسب اتفاق كارواني از آن محل مي گذشت و او را از چاه بيرون كشيد و الي آخر...

درس اين داستان از قرآن اين

است كه چرا پدر(حضرت يعقوب) او را بيشتر دوست مي داشت جواب اينكه او با دقت و با ادب و متد ين تر از ديگر برادرانش بود و خداوند بخاطر ظرفيت بالايي كه او از خود نشان مي داد، اراده نمود كه اورا به اوج عزت و شوكت برساند و هرچه يوسف اذيت مي ديد از ديگران، در عوض به آنها خوبي مي كرد و براي هدايتشان به درگاه خداوند دعا مي فرمود.درخبربدين مضمون آمده است كه حضرت يعقوب درفراغ يوسف بسيارگريه ميكرد.تا اينكه همسا يگان به در خانه يعقوب آمدند وگفتند ،مدتي است از يوسف خبري نيست،حضرت يعقوب با ناراحتي ابراز داشت ،بله اين چنين است،ولب به شكوه وشكايت گشود،كه ناگهان چشمش سفيدونا بينا گرديد.علت را از خداوند جويا شد،وحي آمد هر آنچه به آن علاقه داري واز دست دادي وبرايش اندهگين شدي شرك است،و هرآنچه محبوب تو بود واز دادي ومتاثر شدي كفر است،مگر در راستاما، لذا در قرآن آمده است، به حقيقت ذهد وايمان نخواهيد رسيد تا اينكه،آنچه دوست داريد اگر از دست داديد ناراحت نشويد،واگرنعمتي بشما روي آورد،آن نعمت را از جانب خداوند بدانيدوزياد خوشحال نشويد.

و بايد توجه داشت هر فكر و انديشه و عمل ما در زندگي خودمان و حتي در نسل آيندگان مؤثر است.و اين تاثيرات، همگي در زندگي برزخي و جاويدان ما مؤثرند، كه گفته اند:

نطفه پاك ببايد كه شود شامل فيض ********** ورنه هر سنگ و

گلي لولو و مرجان نشود

پايبند بودن به قول و قرارداد:

در اسلام طبق آيه في عهد هم راعون مسلمان موظف است به قول و عهد خود وفادار باشد اگرچه طرف مقابل خلف وعده نمايد.

لذا قرارداد صلح امام حسن عليه السلام براي برادرشان امام حسين عليه السلام محترم بود اگرچه از همان اول معاويه بن ابي سفيان قرارداد و مفاد آن را نقض نمود، و معاويه ابتداً نقض قرارداد نمود، تا جائي كه فرزند خبيثش را جانشين خود نمود، و يزيد كه فردي شرابخوار و قمار باز بود و ميمون باز بود و به زور مي خواست از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد كه امام عليه السلام تا پاي جان خود و عزيزانش مقاومت نمودند و اين درس آزادي و آزادگي ايشان براي بازماندگان و نسلهاي آينده است كه اگر قرار داد از يك طرف نقض شده و لزومي به رعايت آن نيست.

مضافاً به اينكه بهشت محل اسقرار انبياء و پيامبران و ائمه اطهار و مقربان الهي است و كساني كه در دنيا با اين گروه مخالفت مي كردند و درصد د انتقاد و مسخره و اذيت و آزار اينان بوده اند، چگونه مي خواهند در بهشت با خوبان باشند اين امكان آنقدر محال است كه بخواهيم، آب و آتش ،شب و روز و زشت و زيبا را با هم مخلوط كنيم و هيچ اتفاق ناگواري نيفتد.

استعمارگران غرب و شرق براين باورند كه اگر بخواهيم به كشورهاي مسلمان سلطه پيدا كنيم بايستي ولايت علي بن ابيطالب و فرزندانش را كتمان كنيم و با تزوير و ريا و نفاق حقانيت حضرت علي ابن ابيطالب و شيعيان را

كتمان نمائيم آن وقت مي توان مسلمين را تحت سلطه خود در آوريم. لذا با ايجاد شبهه و دروغ و دنيا طلبي ايجاد تفرقه نمود كه متاسفانه تا حدودي هم موفق شده اند. مگر اينكه بيداري مسلمين ادامه يابد و حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ظهورشان محقق گردد.

32- شفاعت آقا اباعبدالله الحسين و ديگر معصومين:

كلمه شفاعت به معناي واسطه و ميانجيگري كردن، مقام پايين تر از مقام بالاتر و از شفع گرفته شده است، به معناي دو تا، ولي اينچنين نيست كه مقام دون از مقام فوق اگر خواسته اي داشت، حتماً اجابت شود و اگر اجابت نشود مقام دون حق اعتراضي داشته باشد. در آيه 64 سوره نساء خداوند متعال مي فرمايد:

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا

و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى مردم از او اطاعت كنند و اگر آنان به خود ستم كرده بودند پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مى كرد قطعا خدا را توبه پذير مهربان مى يافتند .

لذا مسأله شفاعت سنتي است الهي كه حتي در مورد پيامبران سلف هم جاري بوده و هست حال اگر از امام معصوم كه جانشين به حق پيامبر خاتم است شفاعت بخواهيم كاري منطقي و پسنديده است، نه شركي كه وهابيت به شيعيان افترا مي زند.

و حتي فرزندان يعقوب در سوره يوسف بعد از اينكه متوجه شدند خطا كردند، نزد پدر آمدند و گفتند اي پدر براي ما از خدا آمرزش بخواه

كه ما گناهكار و از لغزشكاران بوديم.

و حضرت يعقوب گفت به زودي (صبر نمود تا شب جمعه فرا برسد و در آن شب دعا نمود) آ مرزش خواهم براي شما از پروردگار خود، همانا او است آمرزنده و مهربان. از آيات 96 و 97 سوره يوسف و چندين آيه ديگر، هر عقل سليمي تشخيص مي دهد كه در مكتب تشيع بن بست وجود ندارد و اگر خداي ناكرده فردي دچار معصيتي شد و بلافاصله نادم و پشيمان گرديد و به درگاه خداوند متعال توبه نمود و به مسئله برزخ و قيامت هم اعتقاد دارد و بايد كمك شود كه ديگر مرتكب گناه ديگري نشود، لذا باب شفاعت باز شد تا كساني كه به گناهي آلوده شده اند، در اسرع وقت توبه نموده و با وساطت يكي از معصومين به درگاه خداوند متعال رفته و خود را پاك نمايند. (

در روايت است افراد زاهد و پرهيزگار و عابد در قيامت با فوريت داخل بهشت مي شوند ولي افرادي ،همچون علماء با تقوا و ائمه اطهار و پيامبران تا پيروانشان وارد بهشت خواهند شد كه پيروانشان هم حق شفاعت خواهند داشت ولي كمتر.

33- درس ديگر: ميدان مسابقات حق و با طل ،وبا طل با باطل و حق با حق بوده(وخواهد بود ،چون كل يوم عاشورا وكل ارض كربلا).

در جوامع اروپائي فعلي كه قائل به تساوي حقوق بانوان وآقايان در همه زمينه ها مي باشند ،تا جائي پيش رفته اند ،كه حتي در مسابقات شنا ،با وضع جاهليت اولي ،در ماهوارهها به نمايش گذاشته شده،واين را براي خود افتخار ي مدانند ،در صور تيكه

زير لوا وفرماندهي شيا طينند، در قرآن كريم والمومنون والمومنات ،مطر ح شده وبر تري هر كدام را به تقوا وعلم وعمل صا لحي كه به طبقه هفتم برسد مي داند.

در تقسيم كار بين آقا يمان امير المو منين و فاطمه الزهرا، كار داخل خانه به حضرت زهرا وكار خارج خانه به حضرت علي عليه السلام واگذار شد. واز اين تقسيم كار حضرت زهرا فو ق ا لعاده مسرور شدند.( البته اين بدين مفهوم نيست،كه اگر خانمي در رشته اي تخصصي پيدا كرد،يا مدارجي را طي نموده ،در خانه بماند و زحمات وي فنا شود، بلكه بايستي حضور اين بانوان در مراكز لازم مشهود شود ،با موازين فقهي و شرعي (در غير اينصورت بهتر است ،در منزل از طريق دنياي مجازي مرتبط شوند ،كه به گناه نيفتند.در كربلااهل حق ،كه شامل امام حسين و اهل البيت و ياورانشان مي شدند ،در مصاف با يزيديان يك نوع مسابقه مي دادنند،ودر سبقت گرفتن به دفاع و جهاد تا شهادت نوع ديگر،همينطور لشگر يزيد ويزيديان.

چقدر خوب بود مسابقاتمان از مسابقات امام حسين و ابو الفضل وامامم حسين وزينب ا لگو مي گرفتند.حتي در امور خانوادگي جاي مسابقات فرشته ها خالي ،واكثرا در صدد مسابقه شيطاني ودنيا پرستيند،مگر اينكه توبه از گناه كنند.

34-درس ديگر: اينكه علل وريشه يابي عمل نكردن به حدود الهي موارد زياديست.ولي سه مورد آن در صدر علل قرار دارد. وعبا ر تنداز:

1-نداشتن علم 2- نداشتن آگاهي 3- زير بار حرف حق نرفتن .

در مورد نداشتن علم وآگاهي اختصا ص به منافقين وكفار دارد .ولي درمورد زير با نرفتن چه مجوزي داريم، من وشما كه

ادعاي شيعه بودن داريم ،بايستي از خط ومشي ائمه اطهار عليهم ا لسلام پيروي كنيم ،من باب مثال ،آقايمان امام صادق عليه السلام دوستي داشتند،كه يك مرتبه به ديگري فحاشي كرده بود.امام رفاقت خود را با او قطع كردنند. لذا رويه چهار ده معصوم براي شيعيان حجت است ،نه اعما ل مردم جاهل يا مغرض.

35- دعاي توسل:

از جمله ادعيه هاي شيعيان دعاي توسل است كه در اين دعا از چهارده معصوم و خود خداوند متعال استعانت خواسته شده براي استجابت دعاهاي مشروع شيعيان كه وهابيت آن را شرك مي داند، اولاً بنا به دلايل گذشته و صدها دليل ديگر شرك نيست، بلكه توحيد محض است ثانياً كسي كه دعاي توسل را مي خواند به فراز يا وجيهاً عندالله اشفعي لنا عندالله كه مي رسد با خود مي گويد آن معصومي را كه من مي دانم درب خانه آبرو دارد و او را شفيع قرار مي دهم چه ويژگي هايي دارد حداقل بايد به يكي از ويژگي هاي آن شخصي كه صدا مي زنم و از او كمك مي خواهم خود را مزين كنم مثلاً از پيامبر، حسن خلق از علي عليه السلام تقوا، و از امام حسن مجتبي عليه السلام حلم و بردباري و درايت و شجاعت از امام حسين عليه السلام و از امام زين العابدين عليه السلام زهد و نشر علوم و الي آخر

(نا گفته پيداست صفات حميده معصومين علهيم السلام همه در حد كامل بوده است ولي در هركدام نسبت به زمان ، يكي از صفات حميدشان شاخص و الگو بوده است و امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف همه آنها

شاخصها و الگو ها را خواهند داشت .( چون ايشان از تقيه مبرا خواهند بود.)

لذا بايستي سنخيطتي از اعمال و صفات معصومين را دارا باشيم و در فرازهاي آخر دعا توسل بدون تعصب به ايشان مي گوئيم: اي بزرگواران من شما را شفيع قرار دادم به درگاه باري تعالي و اگر چنانچه كساني را بهتر از شما مي يافتم از آنان كمك مي خواستم(يعني شما بهترين خلق،و بهترين آفرينش و گل سر سبد بشريت هستيد )

لذا با دوست داشتن شما و عمل نمودن به دستورات و رويه شما به شما نزديك شدم و از طريق شما به درگاه خداوند متعال راهنمايي گشتم، شما را بلد راه بوديد و هستيد و خواهيد بود و ديگران كه خود در گمراهيند، چگونه مي توانند راهنما و هدايتگر ديگران باشند.داستاني از يكي از محبا ن امام حسن العسكري عليهم السلام نقل شده است،كه بخاطر فقر وتنگدستي اقدام به سوراخ نمودن دكان صرافخانه اي مي كند ،كه شبگردان محل متوجه ميشوند،واو رادستگير نموده،به نزد داروغه آورده،و داروغه دستور هشتاد تازيانه ميدهد،شخص خاطي ميگو يد،من ازشيعيان امام حسن عسكري هستم ،واگر بمن شلاق بزني بلائي برايت نازل ميشود.لذا داروغه او رانزد امام آورده وادعاي اورا باز گو ميكند،ولي حضرت ميفرما يند او دروغ مي گويد.بنابراين داروغه به دو نفراز ما مورانش دستوراعما ل شلاق را ميدهد،ولي شلاقها به او اصا بت نمي كند، وبا سعي بيشتر شلاقها به خود ما موران وداروغه بر خورد كرده وبه زمين پرتاب مشود.داروغه فكر مي كند ،شايد تبا ني شده ،محل وماموران را عوض ميكنند، باز همان وضعيت را مشا هده مي كنند.وخا

طي را به نزد امام آورده و مي پر سند،چگو نه است ؟ امام مي فرمايند، اينكه به او صد مه اي وارد نمي شود، اين كرامت از ناحيه او نيست، بلكه از ناحيه ماست.وآن بجهت اين است كه او(شخص خاطي ) محبت ما اهل البيت را بدل دارد.حا ل تصور كنيد ،كسي كه شيعه واقعي باشد چگونه حمايت ميشود. وامام درسوال داروغه كه مگويد ،شما دروغ گفتيد .او ازشيعيان شما نيست ؟ ومي فرمايند،او محب ما ست وشيعيان ما بر اثر فقر وتنگدستي مرتكب كار حرامي نمي شوند وكسي را با خداوند شريك نمي كنند،و باعث آبروي ما هستند.و به آنچه خداوند از حلا ل روز يشان قرار داده اكتفا مي كنند،وعلاوه بر ايما ن داراي عمل صالح وخداپسندانه هستند. و ايمان به خدا دارند،و خداوند رابا صفات خداعين ذات و يكي ميدانند،و نسبت به پيا مبران ايمان دارند وهمه گفتارشان را قبول دارند وعمل مي كنند.و عقيده دارند كه ائمه اطهارهيچكس از امت پيامبربالاتر از ايشان كسي را نمي دانندو اگر همه امت پيامبر اعمالشان در كفه اي از ترزو (ضر بت علي يوم الخندق افضل من عبادته الثقلين ، پيا مبر فرمودنند ضربه اي كه يلي عليه السلام در جنگ خندق به عمر بن عبدود وارد كردنند از عبادا ت جن وانس بالا تر است ،چون تمام كفر در برابر تمام ايمان ايستاده بود) و امير المو منين را در كفه ديگر قرار دهند،ترجيح دارد مقدارش ، مانند آسمان بر زمين وطرف مقا بل يك زره بي مقدار.و شيعيان ما از هيچ چيز و حتي مرگ واهمه اي ندارند.و برادرانشان

را بر خود ترجيح مي دهند ولا اينكه خودشان احتياج داشته باشند.و آنها كسانيند كه خداوند در جا هائيكه نهي كرده وجود ندارند،و در جاهائيكه امر فرموده از آنها خالي نيست .( مانند مساجد ،زيارات قبور ائمه اطهار وروضه ها و هيئت ها)انشا الله بنده وشما از شيعيان حقيقي آن بزرگواران باشيم.

بزرگ فلسفه قتل شاه دين (حسين) اين است

كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است

حسين مظهر آزادگي وآزاديست

خوشا كسي كه چنين مرام وآئين است

نه ظلم كن به كسي،ني به زيرظلم برو

كه اين مرام حسين است

ومنطق دين است

همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافيست

كه درك آن سبب عز وجاه وتمكين است (ديوان خوشدل)

36-نزول ملائك : آيه الذين قالو ربنا ا لله ثم استقا موا تتنزل ملائكه(آنانيكه گفتند خداي ما خداي واحد است نه خدايان زر وزور تزويرو مال وجاه ودر اين راستا استقا مت ورزيدند،ما ملا ئك وامدادهاي غيبي خود برايشان مي فرستيم،ا لبته بلا فاصله بعد از استقامت در برابر هوا هاي نفساني، وآقاابا عبد الله الحسين اگر مادر گراميشان هم در قيد حيات بودند،در صحنه كربلا حضور مي يا فتند.زيرا هدف اصلي احياي دين جدشان وجاري وساري شدن قوانين قرآن بوده،كه در اين راستا زن وفرزندان وخواهرخود را همراهي نمودند.واين بزرگترين

درسي است كه براي تحقق پيدا نمودن اهداف الهي نبايد ملاحظه كاري نمود،وبراي فرار از حق وحقيقت،طرفداري نمود.و امام بعد ازاين استقامت ،نيروهائي همچون ملائك واجنه كه به كمك ايشان آمدنند،ولي ايشان از دريافت كمكشان امتناع ورزيدنندوفرموده باشند ،خداوند مي خواهد مرا شهيد ببيند.ودرس ديگراينكه چه بسا گناهي كه دامنه قيامت استمرار دارد،وعقوبت پيروان آن گناه هم بحساب خودشان هم بحساب ابداع آن منظور ميشود،لذا،اگراولي ودومي وسومي شيطنت نكرده بودند،نه فدك فاطمه عليها سلام غصب مي شد، نه بي حرمتي و شهادت دخت پيامبرونه شهادت امير ا لمومنين ونه سبطين پيامبر عليهم السلام ونه اسارت خاندان رسا لت و.......................................

37- درسي كه از امام حسين عليه ا لسلام گرفته مي شود،خود وخانوادمان را تا حد امكان از شرور وگناه باز داريم و به ثواب وصلاح و راهنمائي از درگاه خداوند متعال واهل البيت مسئلت نمائيم كه روزي حلال وتقوا را پيشه خود نما يند و دين به دنياي خود وديگران نفروشند ودرنسلشان تا قيامت جزئي ازياوران آن جهار ده نور پاك ومعصوم وچراغهاي هدايت وبندگي خداوند باشند انشا ا لله. در يايان اين دروس يادآور مي شوم،اين فرازها تنها قطره اي ازدرياي فضا ئل و آن امام شهيد است،كه به ذهن وعقل كمترين رسيده،زيرا شهيد عاشق خداست وخداوند متعال خود را ديه او قرار داده ودرك بي نها يت سخت است،چون شهيد از همه خوبيهاي دنيوي گذشته وديگر هيچ چيزي جز ا طا عت مولي (خداوند متعال) وپيروي او برايش مهم نيست، لذا بجاي عاشق شدن به ثروت ومقام وجمال و زيبائي و........... ،عاشق خالق ثروت ومقام وزيبائي و............خواهد شد.ودر

اين مرحله است كه ميتوان براي وصا ل به خالق ازهمه دنيا وما فيها گذشت.وچهار ده معصوم عليها سلام اسوه و الگوي بشر يتند.

آنكس كه ترا شناخت، جان را چه كند سرمايه وعيال وخانمان را چه كند

ديوانه كني ،هر دو جهانش بخشي ديوانه تو هر دو جهان را چه كند

من احبني عشقني،ومن عشقني قتلني،و من قتلني واليه ا لديه، ومن عليه اديه.

كسي كه به من محبت كند ،من به او عشق مي ورزم وكسي كه بمن عشق ورزد او را مكشم( شهيد ميكنم) وكسي را كه كشتم، ديه او بر من واجب مي شود. ومن خودم ديه اويم ،يعني شهيد به وصا ل حق وحقيقت وبندگي رسيده است.

در خبر است مردم هفت

گروهند:

1-شير صفتان،آدمهاي حريص 2-روباه صفتان، آدمهاي مكار 3- خوك صفتان،آدمهاي گنا هكار4- سگ صفتان،آدمهائيكه زبانشان شر دارد.

5-گر گ صفتان،آدمها ئيكه براي فروش مدح وبراي خريد،مذ مت جنس را مي گويند.6-گوسفند صفتان، آدمهاي مو من7-فرشته صفتان،آدمها ئي هستند به ظاهر انسان ولي در باطن از شهرو ديار دگرند.وحتي تا جائي تعالي پيدا مي كنند كه آنچه در وحي نايد آن شوند،

دل نعره زنان ملك جهان مي طلبد پيوسته حيا ت جاودان مي طلبد

مسكين ،خبرش نيست كه صياد اجل سر در پي او نهاده ، جان مي طلبد

38- زينب علل مبقيه كر بلااست : چون كر بلا در كر بلا مي ماند اگر زينب نبود................................................................................

مكتب صبر را در اين عالم

غير تو نيست مقتدا زينب

زآنكه آموختي هزاران درس

در بر دخت مصطفي زينب

صديقه توانا، عقليه دودمان وحي، تربيت شده خاندان نبوت، حضرت زينب كبري(سلام الله عليه) ، همو كه در بزرگواري و كرامتش بسيار سخن ها گفته و نوشته اند.

زينب(سلام الله عليه ) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقيله طاهره، متعلق به اخلاق الهي است. اين بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداكاري در راه خدا و چشم پوشي از همه چيز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه ياد داد.

ايثار، فداكاري، وزانت عقل، صبر و بردباري، علم وسيع و دانش وافر، سخنان سنجيده و منطقي او در فرصت هاي حساس توأم با آن مظلوميت و ستم هاي جانكاهي كه به او وارد آمده است ، از او چهره يك شخصيت بي نظير، رزم آور شجاع ، جهادگر بي باك و سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسيم نموده است كه تا چرخ زمان حركت دارد، تا نسل ها در روي زمين حيات دارند و تا زمين دور خورشيد مي گردد اين چراغ فروزان، نورافكن جهانيان و نسل هاي آينده خواهد بود. ياران امام حسين عليه السلام كه شهيد شدند،راه امام را قبول كردند ودر جوار ايشانند،وآنها ئيكه بعد از امام زنده بودنند،بايد زينبي باشند، و ا لا يزيدي يا در راه يزيدند.

وفات( شهادت) آن حضرت:

حضرت زينب سلام ا... عليها، شيرزن دشت كربلا سرانجام پس از عمري دفاع از طريق حقه ولايت و امامت

در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى كه به همراه همسر گراميشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، وفات نموده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گرديد.

مزار ملكوتى آن حضرت (دمشق/سوريه)، اينك زيارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام مى باشد.

زينب جان!شرمنده ايم كه بهاي حسيني شدن ما به ((بي حسين شدن تو بود))وشرمنده تر آنكه تو،بي حسين شدي وما حسيني نشديم.!

دانيكه چرا چوب شود ،قسمتش آتش بي حرمتيش بر لب ودندان حسين است

دانيكه چرا آب فرات است گل آلود شرمندگيش از لب عطشان حسين است

دانيكه چرا خانه حق گشته سيه پوش زيرا كه خدا صاحب خانه ،عزادار حسين است

39-درس عبوراز دنيا به برزخ وقيامت :

ما انسانهاپس از عبور از صلب پدر، به رحم مادر واز رحم مادر به دنيا واز دنيا به قبر و برزخ واز برزخ به قيامت در حا ل عبوروحركتيم.

لذا اينكه ميگويند كل نفس ذائقه الموت

.هر كسي مرگ را مي چشد،صحيح تر آنست كه بگوئيم،هر نفسي در حا ل چشيدن مرگ است.(از بدو تولدكه شروع به نفس كشيدن ميكند)وساعت شني يا كو كي يا باطري شروع بكارمي كند وبمرور دشارژ ميشود.در طولاين مسير بقدرت ا لهي واستفاده از شير مادر وآنچه از خوراكيهاونوشيدنيهاوآموزشهاوتربيتها به او اعما ل مي شود يا كسب ميكند،او را قوي وقويتر ميكند ،تا سن جهل سا لگي وبعد ازچهل سا لگي بمروري نيروها تحليل مي رود،تا به افو ل و مرگ منتهي شود.(ا لبته استثنا عا تي هم وجود دارد)

در طول راه از سه دريا بايد عبور كنيم،كه در ياي اول بدون زحمت طي مي شود.وآن درياي رحمت است.كه همچون خورشيد واكسيژن ورزق وحيات شامل همه افراد وموجودات زميني خواهد شد.درفراز اول دعاي كميل امير المو منين ميخوانيم.

ا لهم اني اسئلك برحمتك ا لتي وسعت كل شي(خداونداهمانا من تو مي خواهم به رحمتت كه شامل هر مو جودي است).بنا بر اين تا زمانيكه در دنيا زندگي ميكنيم از رحمت الهي بر خورداريم ،مگر اينكه با اعما ل خودمان موجبات غضب وعذاب را فراهم كنيم.

40-در ياي دوم درياي محبت :

براي ورود به درياي محبت بايد از علاقه كه مقطعي و پست ترين دوستي است، شروع نمودوآنرا رها كرد. قرآن آنچه مورد علاقه انسان است رامثل ما لو ثروت، ،مقام،شهرت ،زيبائي، افتخار،قوميت ، نژادووركب وهمسر واولادو....را متاع دنيا مي داند.ومتاع دنيا را قليل وغرور وفريب ميداند.تا دلبستگي وعلاقه به امور مذكو داريم نمي توانيمبه درياي محبت وارد شويم.

محبت با لاتر از علاقه است.وحاضر است ازآنچه مورد علاقه اش هست خرج كند ،تا محبت خود را ابراز نمايد،ولي نه

تا پاي جان،زيرا جاده محبت همانند خيابان دو طرفه است،لذا اگر يكطرف كوتاهي كند ،ديگري دلخور شده وچه بسا منجر به جدائي شوند.

41- سوم درياي ولايت :

كسي كه از درياي رحمت ودرياي محبت گذشته مي تواند وارد درياي ولايت وكما ل و كاميابي شود.زيرا ولايت از عشق سرچشمه ميگيرد،وعاشق حقيقي براي رسيدن به معشوق از آنچه مورد علاقه ومحبتش است مي گذرد تاحد جان،تا به معشو قش برسد.

ياران امام حسين عليه السلام به درياي ولايت وخليفه الله امام زمانشان رسيدند،ودر اين راستابا پيروي از حجت خدا كامياب ورستگار شدند.

خداونداحيات وممات ما همانند حيات وممات اوليا ئت قرار بده.آمين يا رب العا لمين

42-خواسته هاي معشوق:

انسانيكه لياقيت عاشق شدن پروردگارخويش را پيدا نموده،حد اقل هديه خود به معشوق راعبوديت وبندگي وقطع وابستگي از اشياء(آنچه برايم ما لكيت ايجاد ميكند)واطراف و افراد كرده،زيرا اشياء اسير دست انسان است وخداوند متعا ل انسان را براي خودش خلق كرده تا او را به كما ل كه هدف خلقت است برساند.

43- عنا يت معشوش به عا شقش :

انسانيكه به ليا قت عبوديت حضرت حق رسيد،در مرحله كمال قدم گذاشته،وپس از طي طريق كمال ، به تمام كه خليفه الهي است ،خواهد رسيد.

در حديث قدسي داريم عبدي عبادي يجعلك مثلي او مثلي .(بنده من عبوديت وبندگي مرا بجا آور تا ترا مثلي از خود (منهاي وحدانيت )قرار دهم.ودر قرآن كريم مي فرمايد ،وما خلقت جن وانس الا ليعبدون،ما اجنه وانسان را خلق نكرديم مگر براي عبادت.در هر سا لي اول با يد در مورديكه ضعيف هستيم به كما ل برسيم،بعدا" تمام شويم.منظور از تمام شدن تمام شدن عمر يكسا ل است،در

اين مرحله قوه عقل وقوه روح وقوه نفس تحت فرماندهي قلب قرار ميگيرند،وقلب وروح يكي شده ،ومزين به ايمان واقعي خواهد شد.نور ايمان تجلي گاه قلب و دل است،اگر قلب از روح جدا شد ،اعضا ء وجوارح گناه و خطا مي كند.رئيس اعضاء زبان است وبقيه اعضاء در امانند اگر زبان كنترل شود.در روايت است چه بسا نعمتي از طريق زبان كه گفتن حرف لهو يا لغوبوده از شخص سلب شده ،

قا ل ا لصادق عله السلام :اذا اراد الله بعبد خز يا" اجري فضيحه علي لسانه (هر گاه خداوند رسوائي بنده اي را بخواهد ،از طر يق زبانش اورا رسوا مي كند).و حضرت علي عليه السلام :مي فرمايند : ا لتعقيب بعد الغداه وبعد العصر يزيد في الرزق (خصا لص504) ذكر ودعا پس از نماز صبح وعصر روزي را افزون مي كند.كه توسط زبان جاري مي شود.يكي از گناهان كبيره مسخره نمودن مومنين و مومنات است،كه خداوند به پيامبرش مي فرمايد ،اي پيامبر اگر هفتاد بار براي (مسخركننده آمرزش بخواهي قبول نمي كنم،زيرا ترور شخصيت كرده ومردم رااز راه حق باز داشته).تنها چيزي كه روح را از قلب جدا ميكند،حب الدنيا است ونتيجه آن كوري دل است .نور ايمان اگر نباشد،كشور دل تاريك است.روح كه از قلب جدا شد ،دل كورو تاريك شده شروع به گناه ومعصيت مي كند .روح يعقوب است وقلب يوسف واعضاء وجوارح يازده برادران يوسف اند،و دنيا چاه است ،وچون يوسف از روح بهره مند شده بود ،از چاه خارج شد.ونفس ذ ليخا ست .

تا دل صدف در شريعت نشود

جان،محرم اسرار طر يقت نشود

بگذار جواني،كه كسي در ره دين با نفس وهوا، پير طر يقت نشود

ان الذين آمنوا و عملو الصا لحت سيجعل لهم الر حمان ودا" سوره مريم آيه 96(هما نا آ نا نكه ايمان آوردنند وعمل صا لح انجام دادنند،زود است خداوند مهربان ،براي ايشان قرار دهد دوستي را .(ياور وپشتيباني را)

ازاينجا ببعد شخص جزء صا لحين است.بطوريكه اگر چيزي را احتياج ندارد،بخرد ،چيزي را از دست ميدهد كه احتياج داشته است وآن نور ايمان است .اگر تصميم بگيريم گناه نكنيم ،خداوند تمام در هاي بسته را برويمان باز ميكند واگر گناه كنيم به نكبت و بد بياري وبد بختي و بدعاقبتي خواهيم افتاد.(سوره اعراف آيه 201).هر كسي زيبائي انديشه را يافت ،به زيبائي تن نمي انديشد.

خداوند دوست دارد شما متدين باشيد وصا لح(ان الله حبب ا ليكم الايمان). المومن ينظر نور ربه(مومن به نور الهي نگاه ميكند )

وآقايمان امام حسين عليه السلام جزء كا ملترين انسانها بوده وهستند ،بطوريكه در نمازهاي پنجگانمان ميخوانيم السلام علينا علي عبادالله الصا لحين (سلام ما بر شما بندگان مطيع وصا لح خداوند متعا ل)

44- درس موا سات به جامعه بشري:

تمام پيامبران و ائمه اطهار از عدالت و دفاع از حقوق ضعيفان و نشر علوم و احكام الهي و مبارزه با فقر، و جهل را سرلوحه خود قرار مي دادند و بالعكس حكام ظا لم و جور و بي عدالتي به پايمال نمودن حقوق ضعيفان و در فقر و جهل نگه داشتن توده مردم،تا به خواسته هاي

حيواني خود قائل شده و در نيل به اهداف خود از هيچ ظلم و جوري فروگزاري نخواهند كرد.

درس عدم تعلق به دنيا و آنچه دنيا محسوب مي شود:

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: شيعيان ما از اينكه نعمتهاي ظاهري دنيا در دست ديگران است غم و غصه نمي خوردند زيرا نعمتهاي دنيا همانند شكوفه هاي زودگذر و چند روزه مي باشد، كه مقطعي است ولي ميوه، هم ماندگاري آن بيشتر است و استفاده هاي تغذيه هم دارند، بخصوص اگر ميوه آخرتي باشد.)

لذا در مكتب تشيع اگر خيري وجود دارد، انحصاري نيست و اگر برادر شيعه احتياجي داشت نبايستي دريغ داشت و كمك به برادر ديني و بي تفات نبودن را مواسات گويند.

تا تواني به جهان خدمت محتاجان كن **** بدمي يا درمي ياقلمي يا قدمي

خدمت به خلق پس از عمل به واجبات از با ارزش ترين اعمال محسوب مي شود و براي چنين شخصي قدر و منزلت زياد قائل شده تا جائي كه سخاوت و ايثار و گذشت را در وجود انسانها از افضل صفات حميده به حساب آورده و كساني كه داراي گرفتاريهاي متعد د يا مريضي هاي متعد د هستند نوعاً آناني هستند كه خسيس و تنگ نظر و بي گذشت هستند و برعكس كساني كه داراي موا سات و گذشت هستند، از زندگي شيرين و قابل تحملي برخوردارند.سيد جمال الد ين اسد آبادي ،ميگويد ،اروپا ئيان از دينشان كه دست بر داشتند،به تكنولژي وصنعت رسيد ند،ولي مسلمين از آ ن موقعيكه دست از دينشان بر داشتند،وبه اعتقاداتشان سست وبي اهميت

شدند،مما لكشان تجزيه وجنگ وستيز ونفاق وكشت وكشتار بين آنان،با سيا ستهاي بيگانه ،خصوصا انگليس شكل گرفت،وبا دور زدن دستورات اسلام(ايجاد خرافا ت وشبهه وتخيلات وسحر وجادو و....وخريدن زمامداران وقت ،براي پياده نمودن اهداف پليدشان همچون قانون كاپيتا سيون )مسلمين را درفقر وجهل وناداني وخود ناباوري نگهداشتند.تا بحمدا لله انقلاب ايران به پيروزي رسيد،كه الگوئي خواهد بود براي بيداري ديگر مسلمين جهان،واين بيداريهابه ظهور حضرت صاحب ازمان خواهد رسيد،اگر حقوق وتكليف واحكام را ازهمديگرجدا ندانيم،كه خود گمراهي ديگري خواهد شد.

ما شيعيان بايد طوري زندگي كنيم، كه اگر كسي خواست مشرف به اين مكتب غني، تشيع شود اعمال ما شيعيان را كه مي بيند مجذوب شود، نه اينكه دستورالعمل مكتب تشيع را با زندگي واقعي و روزمر ه مان مغاير ببينند ؟.در اسلام ومكتب تشيع شخص مطرح نيست ،بلكه پيروي از دستورات خداوند وپيامبر وائمه اطهارسعادت دارين را بدنبال دارد و جاي بسي تاسف و تأثر است كه اين چنين نباشد. بايد گفت كساني كه از سعه صدر برخوردار نيستند، نه ديگران را به غم و نه به شادي، نمي توانند ببينيد كه اين امر ناشي از عقده هاي دوران كودكي و بزرگ شدن در خانواده هاي عقده اي و بي فرهنگ اسلامي ناشي مي شود.شيطان ازآتش خلق شده وفرشتگان از نوروانسان از خاك ،شيطان از ابتداء شيطان خلق نشد،بلكه فرشته اي بود كه شش هزار سال عبادت كرده بود،ولي از دستور خالق خود امتناع ورزيد،كه رانده شده پرورگار شد.لذا مزد بندگي خود را زنده بودن تاروز قيامت طلب كردوخداوند به او عطا نمود.سپس به عزت وجلا ل خداوند قسم ياد كرد كه بندگانت را ،بجز

مخلصين (پيامبران وا ئمه اطهار واولياء الهي)گمراه مي كنم .

سوال اينجاست؟ شيطا ن به خدا وپيامبران وقيامت ايمان داشت(سه اصلي كه دليل بر مسلم بودن است)ولي چون اطا عت ازامر خداوند ننمود،رانده شد،در صورتيكه به عدالت خداوند وامانت ائمه اطهار هم يقين داشت وشيطان كه از شطن گرفته شده است . لقب شيطا ن گرفت.بنابراين بسياري از افراديكه به زبان تنها ايمان دارند ودر عمل كم مي آورند در خط شيطانند وبعضا" كه منكر ضروريات ومسلمات قوانين قرآن ميشونند ،خود شيطانند. حر بن يزيد تحت تاثير وساوس شيطان قرار داشت ،ولي با دعا وتفكر نجات پيدا كرد ورستگار شد.خداوندا از درگاهت مسئلت دارم در نسل ما شيعيان اطاعت از هواي نفس ووساوس شيطاني را تا آخر زمان توقف در دنيا دور فرما ،وما را بدار درآن راهيكه رضاي تو در اوست وباز دار ازآن راهيكه غضب وسخط تو در اوست .

آقا اميرالمؤمنين فرمودند: نيكي كن تا به تو نيكي شود و رحم كن تا به تو رحم شود.

صدها فرشته بوسه برآن دست مي زند كز كار خلق يك گره بسته واكند

45- در س ايمان : ايمان تجليگاه قلب ود ل است ، اگر قلب از روح جدا شد،اعضا و جوارح خطا مي كنند وتنها چيزي كه روح را از قلب جدا مي كند ،بي ايماني است ، ايمان كه نباشد د ل كور ميشود،واعضا شروع به گناه كردن مي كند.به همين دليل است گفته اند مجالست با افراد گناهكار انسان را به شك وترديدوسپس بي ايماني سوق مي دهد.ايمان مراتبي دارد كه اگر مرتبه صدرا براي ائمه اطهارفرض كنيم،ديگران از كساني شروع ميشود كه

ايمانشان تاجائي باقيست كه شكمشان برا ه باشدولي اگر فقروگرسنگي آمددينشان هم مي رود،مرحله بعد شكمي نيستندولي نه اهل جهاد مالي ونه اهل جهاد جسميندوبايك كشيده خوردن يا بي احترامي ديدن دست از ايمان ودينشان مي كشند،مرحله سوم آنانيكه هم پاي گرسنگي هم پاي فقر وبي حرمتي ظاهري واسارت مقطعي وحتي پاي مال وجان واهل وعيال وعشيره وقبيله براي حفظ وصيانت دين ومكتب سعاتمند شيعه ايستاده اند اينان همچون كوه استوار وهمچون طلاي قرمز، با شدائد ومشكلات برافروخته تر مي شود.

در روايتي هشتمين ستاره تابناك ولايت علي بن موسي الرضا عليه السلام بدين مضموم مي فرمايند : ايمان شخص كامل نمي شود تا خصلتي از خداوند وخصلتي از پيامبر وخصلتي از ا مام معصوم در او نباشد.وا ما خصلتي كه از خداوند بايد داشته باشد كتمان سر مومن است وخصلتي كه از پيامبر بايد داشته باشد ،اخلاق نيكو ومدارا كردن با ديگران است ،وخصلتي كه از امام معصوم بايد داشته باشد سخاوت داشتن است.(واما السائل فلاتنهرفقير را ناميد مكن اگرچه يك حبه انگور باشد،چون او آبرويش به پاي توريخته،حداقل با زبان خوش با او برخورد كن)

ورو ح انسان با عبادت و بندگي و تحمل مشكلات بزرگ ميشود ،اگر كسي روحش كوچك با شد،با كوچكترين نا ملا يمات دست از اعتقاداتش بر مي دارد وخود را تابع زر وزور وقدرت وتزويرمي كند،لذا ظرفيت روحي افراد همان ظرفيت ايماني افراد است.كه گفته اند

الهي به مستان ميخا نه ات

به عقل آفرينان ديوا نه ات

ا لهي به آ نان كه در تو گمند نها ن از د ل و ديده مرد منند

معي ده ،چو ريزيش در سبو بر آرد از د ل ،آواز هو(خدا)

46- درس عاطفه و انسانيت به جامعه بشري:

امام حسين عليه السلام از مكه به كربلا در تشرف حركت بودند كه ابوحنيفه با همراهي خانواده شان مخالفت كرد ولي امام كه پايان كار را مي ديدند و خانواده خود را از نظر عاطفي نبايستي تنها مي گذاشتند و از آنان به عنوان سفير عاشورا، بهره برداري براي تقويت حدود الهي و دين جدشان استفاده شده است.

تا جائي كه بشر فعلي بايد از خط فكري امام تا انقراض بشريت استفاده كند. مردم اروپايي كه احساسات

و عاطفه خانوادگي را از دست داده اند. به علت اين است كه انسان هم احتياج دارد به ديگران محبت كند و هم از ديگران محبت ببيند و اگر اين ابراز محبت يك طرفه شد، پس از مدتي منجر به قطع محبت و ارتباط مي گردد.

به همين دليل است كه اروپائيان به جاي عواطف خانوادگي، عواطف حيواني را جايگزين كرده اند و از حيواناتي مثل گربه و سگ پرستاري و ابراز محبت مي كنند.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: اگر كسي به شما محبتي ابراز داشت، اين محبت همانند يك يوقي (گردنبندي) به گردن شماست تا آن محبت را تلافي و يا شكر و سپاسگزاري آن را به جا آوريد.

در جريان عاشورا در مرحله اول كه حرّ سد راه حضرت شده بود، حضرت شروع كننده جنگ نشدند، بلكه به لشكر حرّ آب دادند و از آنها و اسبهايشان پذيرايي نمودند.

ولي در عوض آنها محبت را با جسارت و بي حرمتي جواب دادند و از درجه انسانيت افول كرده و از درجه حيوانيت هم، خود را بي ارزشتر نمودند.

47- درس تكامل انسانيت: انسان داراي قوه غضبيه ،و قوه ناطقه وقوه شهويه است.

انسانهائيكه قوه غضبيه را با علم وقوه ناطقه را با تد بيروحلم و قوه شهويه را باحياء تحت كنترل خود ،درآورده اند،به تكامل انسانيت رسيده اند.

وآقايمان امام حسين عليه السلام ،وسيزده معصومين ،از نورواحدي هستند ،بطوريكه پدرشان امير المو منين عليه السلام ميفرمايد، ايمان شخص كامل نمي شود،تا اينكه خلقت من(پيامبر ودر ائمه معصو مين)را از نور بداند.و در جاي ديگر بدين مضموم مي فرمايد،خداوند نور ما چهار ده معصوم را در حالي خلق

كرد ،كه آدم هنوز درميان آب وگل بود.كسا نيكه سه قوه مذكور را در اختيار دارند،مصداق دو بيتي زيرند.

تن آدمي شريف است بجان آدميت نه همين لباس زيباست نشان آدميت

اگر آدمي به چشم است وگوش وبيني چه ميان نقش ديوار وچه ميان آدميت

اگر اين درنده خوئي زطبيعتت بميرد

رسد آدمي بجائي، كه بحز خدا نبيند

بنگر كه تا چه حد است مقام آدميت (سعدي ره)

اشاره آخر، به فراز وكان قاب قوسين او ادنا از دعاي ندبه است.

48- درس حريت وآزادگي:اسوه حريت وآزادگي خود امام حسين عليه السلام ميباشند.وسپس ياران با وفايشان از جمله حر بن يزيد رياحي،كه چون خود را در سر دو راهي ديد،غلبه عقل بر نفس را ترجيح داد واز لشگر يزيديان به جند الله هجرت نمودورستگار شد.كه اين تصميم كار شجاعانه بود كه در آن مقطع شجاعت مي خواست. چون فرمانده يك سپاه چند هزار نفري كم مقامي نبوده ونيست.با تمام اين اوصاف چون اول كسي بود كه راه امام را سد كرد.سر اوهمراه سرهاي شهدا به كوفه برده نشد ،وقبيله اش اورا خارج از كربلا بخاك سپردند. ولي عمر سعد وامثال وي نفس ودنيا را بر عقل ودين ترجيح دادند واز هجرت بسوي جند الله سرباز زدنندودرلشگر شرك وكفرباقي مانند.وبه خيال باطل خود پس ازواقعه توبه خواهند نمود،در صورتيكه اميرالمو منين عليه السلام جهت قبولي توبه واستجابت دعاء هركس يازده مورد زير را در نهج البلاغه يادآور ميشوند،كه به اختصار ومضموميت عبارتند از:

1-معرفت خدا شناسي خود را كامل واصلاح كنيم،وحق اورا(شريك قرار ندادن باخداوند رب العالمين) رعايت كنيم.

2-پيامبر ختمي مرتبت را بخوبي بشناسيم وبه دستورات وسنت وي عمل نمائيم.

3-قرآن را بخوانيم وبه مفاد آن عمل نمائيم.

4-مي گوئيم خداوندا از مجازات مي

ترسم،ولي كارهائي ميكنيم كه ما رابه آتش نزديك ميكند (مانند غيبت ودروغ وتهمت و....)

5-همه ما به پاداش الهي مانندبهشت ونعم آن (مثل حوري واطعمه واشربه و....) علاقه داريم ولي درعمل كاري انجام ميدهيم كه ما را ازبهشت دور ميكند.

6- همه ما از نعمتهاي خداوند در دنيا استفاده مي كنيم(از نظر غذا،پوشاك ،مسكن وديگرنعم....)ولي شكر آنرا بجا نمي آوريم.

7-همانا خداوند اعلان كرده شيطان دشمني است روشن وآشكار كه از او اطاعت نكنيدودر گفتارتان اورا دشمن خود بدانيد،ولي در عمل اورا دوست خود مي دانيم وخواسته هاي شيطان را اجابت مي كنيم.

8-شماانسانها،عيب ونقص خود رانمي بينيد،ولي به عيب ديگران مي پردازيد.نقاط ضعف ديگران را مي بينيد ولي عيوب خودتان را پشت سر خود قرار مي دهيد،تا نبينيد وديگران هم نبينند،چطورانتظار داريد،با اين عيوبي كه داريد خداوند دعاي شما را مستجاب نمايد.

9-قبل از توبه بايد پاك بود،وصدقه اي به مستحقي پرداخت يا كار خيري انجام دهيم وسپس صلوات بر پيامبر واهل البيت او بفرستيم.

10- اطعمه واشربه خود را پاك وحلال وطاهر قرار دهيم.

11-از گفتن امر بمعروف ونهي از منكر با شرايطش پرهيز نكنيم.

12-قلب خود را از دشمني بندگان خوب خداوند مهربان پاك كنيد(محبت چهارده معصوم وپيروانشان) وسپس دعا كنيد ،انشا الله به استجابت خواهد رسيد.

13-مجدوصلوات بر پيامبر واهل البيت آن بزرگوار بفرستيد،چون خود خداوندوملائكه بر وي درود وصلوات مي فرستند،وفرستادن صلوات در ابتدا وانتهاي دعا خواسته ودعا شما را گارد ومحافظت كرده تا به استجابت برسد.از طرف ديگر امام صادق عليه السلام ميفرمايند،اگر براي دعا وگرفتن حاجتي به مكاني مراجعه كرديد ،ومطرح كردن آن حاجت فراموشتان شد ،خداوند ببركت صلواتي كه در آن مكان فرستاديد ،حاجتتان را قبول

ميكند.وامام محمد باقر عليه السلام ميفرمايند،اگر بنا بدلايلي موفق بخواندن نماز شب نشديد ،با فرستادن،صلوات ثواب نماز شب را برايتان منظور ميكنند

14-پس از توبه واستجابت دعايمان مصمم به رعايت موارد ذكر شده داشته باشيم ودر اين راستا ازخداوند متعال وچهار ده معصوم پاك بخواهيم ما را ثابت قدم وعاقبت بخير نمايند .

49- درس اقامه نماز :درظهر عاشورا خود حضرت اذان واقامه نماز را گفتند،ودر حالي نماز را بپا داشتندكه مورد هجوم تيرهاي يزيديان قرار گرفتندو چند نفركشته وزخمي دادند،بنده وجنابعالي چه عذري براي به تاخير انداختن نمازمان داريم،بخصوص در مواقعيكه حقوقي از ديگران در كار نيست.دروقت نمازطواف هم متوقف مي شود،واگر شرايط جماعت نيست خواندن اذان واقامه مستحب موكد است ،زيرا با گفتن اذان واقامه دوصف فرشته كه ازمغرب تامشرق امتداد دارد به شما اقتداميكنند.

50-درس اتمام حجت: ايشان با علم يدنلي كه از پروردگار عالم داشتند،براحتي مي توانستندبراي خود وديگران آب تهيه كنند،ولي براي اتمام حجت بندگي خود وقساوت قلب يزديان ،كودك شش ماهه خود حضرت علي اصغر را بميدان آوردند،وفرمودنند اگر ميگوئيد بهانه است خودتان او را آب دهيد وبمن بر گردانيد،كه جواب ايشان تير سه شعبه اشغي اشغياي حرمله گلوي آن بزرگوار را نشانه گرفت،وبه گفته يكي از محققين اروپائي كه تصور ميكرد ،واقعه عاشورا بر سر متامع دنيوي بوده،موقعيكه چگونگي شهادت علي اصغر را تحقيق نمود ،متوجه حقانيت والهي بودن امام حسين شد وشيعه گرديد.

51-مديريت زمان: در زمان ما انواع مديريتها مطرح است مثل مديريت دولتي ،مديرت صنعتي ،مديريت بحران ومديريت زمان و........در حاليكه امام حسين عليه السلام در 57 سالگي بشهادت رسيدن ،ولي پس از هزار كسري از شهادت ايشان روز

بروز بيشتر وبهتر حقانيت ايشان به مردم جهان ثابت شده وپيروان جديدي را مي پذيرند.

دشمنت كشت ولي نور تو خاموش نگشت آري آن جلوه كه خاموش نشود نور خداست

امام هشتم عليه السلام مي فرمايند:كسيكه براي مصائب جدم حسين گريه كند واشگ او بر صورتش جاري شود خداوند تمام گناهان صغيره .كبيره اورا (به شرط توبه واقعي)مي آمرزد.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

هيچ چشمي و اشكي نزد خداوند محبوب تر از چشم و اشكي نيست كه بر حسين عليه السلام بگريد و جاري گردد.

ثواب آنچه جمع آوري شده را تقديم مي كنم به پيشگاه امام عصر تا ايشان هم تقديم نمايند به ارواح كبار آبائشان انشاالله مورد تائيدشان باشد.

52-هدف ونيت امام حسين عليه السلام:در سال پنجم هجري در معراج به پيامبرگفته شد ازطرف خداوند متعال،كه در سه مورد امتحان خواهي شد.(در صورتيكه در سال هيجدهم هجري واقعه عاشورا انجام مي شود).

اول،جوع وگرسنگي وايثار كردن بر ديگران،پيامبر عرضه مي دارد،قبول كردم وتسليم شدم وصبروتوفيق آنرااز خدا خواستارم .

دوم اينكه ترا تكذيب مي كنندوشما بايد حتما جانشين خود را معرفي واعلان نمائي و بايد بامالت وجانت باكفارمبارزه كني واز تمام شدائدي كه به شمامي رسدصبر كني،پيامبرعرضه داشت قبول كردم وتسليم شدم وتوفيق وصبر از طرف توست.

سوم يارسول الله چيزهائيست

كه مربوط به اهل البيت است ،اولش برادرت اميرالمومنين را شهيد مي كنندواو را ازحقش محروم ميكنندوحق فاطمه را غصب ميكنند( منظورفدك است كه بدستور جبرائيل پيامبر به دخترشان هديه نمودند)وبه دخترت ظلم ميكنندواوراميزنددرحاليكه حامله است بلكه درب منزلش را آتش مي زنندوداخل حريم منزلش شده وبر اثر صدمات وارده فرزندش را از دست ميدهدواو دو پسر دارد كه اولي رابامكروزهرمي كشند ودومي رابه سمت جهاد دعوتش مي كنندوبه شهادت مي رسانند. كفار دركشتن او عجله ميكنندوبه يكديگر كمك مي كنند،حسين را ذره ذره ميكنندوبازجر مي كشنديا رسول الله فقط اورانمي كشند بلكه فرزندانش را مي كشند وغارت اشياء حتي گوشواره كودكان را از گوش ميكشند(ملعوني بنام حسين بن نمير ديد دختر بچه اي لب خيمه ايستاده وگوشواره اش حركت مي كند اوراتعقيب كرد تا به اورسيد وبدون معطلي گوشواره را كشيدوگوش آن طفل معصوم را پاره كرد)(نقل از كتاب بحار مجلسي در جواب آنانيكه مي پرسند امام ميدانست شهيد ميشود ياخير و....)امام هشتم ميفرمايد،حسين رامثل گوسفند قرباني گشتند......

خداوند متعال براي صبر اميرالمومنين جزاي اورابهشت وساقي حوض كوثر قرار داد.وحوض كوثر وجهنم رابراي اميرالمومنين عليه السلام سرد وسلامت قرار داد،وكسيكه يك سرسوزن محبت اميرالمومنين را داسته باشد جهنمي نيست.واگرهمه مردم برمحبت اميرالمومنين اجتماع ميكردن ،خداوند جهنم را نمي آفريد.وجزاي پسر اول كه با مكروحيله شهيد كردند،آنستكه عرش خودم را بواسطه اين او وبرادرش زينت ميدهم وبرايشان كرامتي قرار ميدهم كه به قلب ومغز هيچكس خطورنكرده است .وكسانيكه به زيارت قبرحسين مي روندهمانندزيارت پيامبررفتن است.وبرمن خداواجب است كه زائر خودم راكرامت كنم.ميزبان زائر كربلاخداست.اي پيامبرزائركربلاهمنشين توست دربهشت ومنم كه ضمانت مي كنم حوئج دنياوآخرتش رابرآورده

كنم .وبراي پاداش فاطمه ،فاطمه مي ايستدنزدعرش خدا وخداوند ميفرمايد،فاطمه امروزترا حاكمقرار داده ام وتعدادي سوال مي كنند خداوندا امروز حاكم محشر توئي يا فاطمه؟ خداوند مي فرمايد،امروزحاكم فاطمه است ومن خداي عا لم،اي فاطمه هركه بتو ظلم كرده ،اختيار دردست توست،فاطمه عرضه مي دارد خدايا مي خوهم حسن وحسينم را ببينم.ودرمحشر اباعبدالله بدون سردرحاليكه سرمباركشان در دستشان است به محشر وارد ميشوندوآقاامام حسن در حاليكه خون از گلويشان جاريست وارد محشر ميشوند.حضرت زهرا ناله اي مي زنند وغش ميكنند،بعد بهوش ميآيند وميگويند حاجت بخواه،حضرت مي فرمايد شيعيانم را وشيعيان فرزندانم را مي خواهم شفاعت كنم .بغير كافر ومنافق وآنانكه شك در عظمت اهل البيت دارند همه بخشيده ميشوند.(درجه ومقام هركس بستگي به عملكرد دنياي او با خود وديگران دارد).

روز قيامت اولين پرونده در مورد اولين ظالم ،قاتل محسن واولي و.قنفوض است مي آورندكه تنها اين دو نفر قاتل نبودند ،بلكه بيست وچند نفر بودند كه هر كدام بنحوي به فاطمه اذيت وآزار ميكردند.فاطمه به امير المومنين ميگويد ،بدان اي ابوالحسن كه دومي تازيانه را از قنفوض گرفت وخود مي زد.

دادگاه حكم ميكند كه اين دو ملعون را با تازيانه هاي آتشين بزنندكه اگر يكي از اين تازيانه هارا به درياهاي عالم بزنند آتش مي گيردواگر به كوهها بزنند كوهها پراكنده مي شوند.ودرجهنم در تابوت آتشين قرارشان مي دهند،وبه آنهائيكه تحت ولايت اولي ودومي بوده اند،مي گويند چه كساني شما را گمراه كرده ،از جن وانس .جواب مي دهند از اجنه شيطان واز انسانها اولي ودومي و.........در محشر آقا اباعبدالله الحسين بدون سر،در حاليكه سر مبارشان در دستشان است وارد مي شوندوآقا

امام حسن در حالي وارد ميشوند كه حون از گلويشان جاريست .حضرت زهرا ناله اي مي زند و غش مي كنند،بعد به هوش مي آيند،وخداوند به ايشان ميفرمايد حاجت بخواه ،حضرت مي فرمايد ،شيعيانم را وشيعيان فرزندانم رانجات بده،غير از كافر ومنافق وآنكه شك در عظمت اهل البيت دارد همه بخشيده ميشوندوامير المومنين هم نسبت به بقيه غاصبان اقدام مي كنند .

هدف امام حسين عليه السلام در چند بيت زير آمده است.

آمدم دركربلاتاباخدا سودا كنم ازدل وجانم حكم اورا موبمواجرا كنم

آمدم تادر ره عهدي كه بستم باخدا د ين وقرآن رابه خون خويشتن احياكنم

آمدم تابرگ آزادي اسلام را با نثار خون هفتادودوتن امضاء كنم

آمدم تا نخل توحيدخدارابارور بانثاراكبروعباس مه سيما كنم

آمدم تابرعليه دشمنان جد خود با قيام خويش برپا،محشر عظمي كنم

آمدم تا تشنه لب، جان درره جانان دهم نقش خودرادرزمين كربلا ايفا كنم

آمدم تا بندگان رارهنمائي سوي حق بااسيري رفتن ذريه زهرا كنم

آمدم تا بانثار كودك ششماهه ام

زاده مرجانه رابيچاره ورسوا كنم

53-درس كمي عده ياران امام حسين عليه السلام(72 نفر)درمقابل يزيديان(20000-40000نفر نوشته اند) ولي سه الي چهار سال كه از واقعه عاشورا گذشت ،حقيقت وراستي بر خدعه ونيرنگ وريا ودروغ غلبه نمود وروز بروز وسال بسال عاشورا با محتواي بيشتري درجهان مطرح وعاشقان اين راه بيشتر وبيشترمي شوند،لذا اگر درجريان يا اتفاقي يا پيش آمدي غير مطرقبه وناخواسته،بنده يا جنابعالي يك نفر وطرف مقابل ده يابيشتر بنا به قول خداوند متعال(كم من فعتن قليله غلبه فعته كثيره چه بسا تعداد قليلي كه بر تعداد كثيري پيروز شدند)ورويه ا مام حسين عليه ا لسلام اقتدا كرده ومطمئن باشيد كسيكه ازاصول شريعت منحرف نشود پيروز است اگرچه بظاهر يا درمقطعي از زمان مغلوب به نظر آيد.

54-در لعن هائيكه به قاتلان امام حسين عليه السلام تا دامنه قيامت نثار ميشود،

در زيارت عاشورا كه به قولي از خود خداوند متعال نقل شده است وتوسط امام محمد باقر عليه السلام نشر وتوصيه شده است،(در 22 فراز آن لعن آمده ،كه عدد 22جمع دوعدد 11 ميباشد وعدد يازده كلمه هو ميباشد كه( ه) پنج است و،(و) شش است وتوصيه شده است موقع صبح وشب خواندن يازده سوره توحيد (قل هو الله احد....) را درذكر روزانه خود قرار دهيد تا از شرور شياطين جني وانسي در امان باشيد) علاوه بر اشخاصي كه بنيان گذار ظلم وجور وخدعه وتزوير وريا وشرك وبي عدالتي بوده اند(جلسه سقيفه بني صاعده واعضاي شركت كننده با نظر موافق)، اطلاق به افراديكه ميشود كه در همان خط فكري سير وتلاش ميكنند ،جريان بني ا ميه وبعدا بني ا لعباس

از سقيفه شروع شدوتا امروزبه فلسطين ولبنان وتاظهورحضرت بقيه الله ادامه خواهد داشت. ازطرف ديگر اين واقعه را يك واقعه تاريخي وتمام شده تلقي نكنيم،بلكه شيعيان جهان با هوشياري كامل متوجه تكرار جريان ا مويان وعباسيان كه هدف وسيله را توجيه ميكند وبراي رسيدن به دنياي ايده آل تمام ارزشهاي اسلامي وحتي انساني را در زير لگدهاي خود وستوران،وتسليهات نظامي روز له ميكنند. كه عينيت آنرا در حكومت اسرائيل وايادي ا و وهابيهاي آل سعود وديگر هم پالكيهايشان مي بينيم.

بخدا پناه مي بريم واز او استمداد مي طلبيم كه بنده وجنابعالي موقع قرائت زيارت عاشوراخودمان ،خودمان را لعن نكنيم.

55-درس صله رحم : چنانچه گذشت امام حسين عليه السلام در هجرت خود به كربلا،زن وفرزند وبستگان خود را بهمراه آوردند،ولي درشب عاشورا به همگان اتمام حجت نمودندوفرمودند،اگربراي تمنيات دنيوي همراه من هستيد،ويا بدهكاربمردميد (حق الناس) بدانيدفردا اينجا به كسي رحم نميكنند،ومن بيعت خود را ازشما بر ميدارم، تا از تاريكي شب استفاده كنيدوبرويد،تعدادي باخدا حافظي وتعدادي بدون خدا حافظي رفتند،وتنها بستگان واقعي ماندند،لذا امام به قدرت امامت خود جايگاه آنان را نشانشان دادند،به همين دليل روز عاشورا با حداكثر توان وقدرت مبارزه كردندواز شهادت هيچگونه ترس وهراسي نداشتند.بعكس يزديان اجتماع وهمبستگي كردند در قطع رحم وبدتر از آن به ظلم وستمگري وقتل وغارت واسارت عزيزان پيامبر خاتم،در صورتيكه تنها مزد رسالت پيامبر مودت ودفاع از حريم اهل البيت بوده وهست.

در جوامع ايراني صله رحم فقط به ديد وباز ديد همديگر رفتن است،اگرچه اين رفت آمدها خوب وپسنديده است ،ولي صله رحم واقعي آنست كه اگر بستگان شما مشگلي دارندودر توان شماست

كه آن مشگل را باز كنيد ،كوتاهي نكنيد ،كه اگر كوتاهي كرديد،ولا اينكه طرف مقابل نفهمد شما قاطع رحم هستيد ،چه برسد به اينكه حسادت ورزيد وموجبات ناراحتي ومشكلاتي را برايش فراهم كنيد كه ديگر نمي توان به شما انسان گفت .پناه مبريم از شرور شياطين جني وانسي.

56-درس آبرومندي:در زيارت عاشورا مي خوانيم الهم اجعلني عندك وجيه بالحسين عليه السلام .خداودا براي من آبروئي قرار ده به آن، آبروي امام حسين عليه السلام.آبروي امام حسين از اطاعت مولاي خود، خداوند متعال نشعت گرفته زيرا امام با خداوند وارد معامله شده وهمه هستي خود را درراه خدا ايثار نمود.آبرومندي دنيا زدهها به ثروت وجواهرات وپست ومقام وزيبائيهاست،كه تمام اينها عاريتي وموقت است وبعضا مثل جواهرات بايد مدام نگرن حفظ وسرقت نشدنش باشند كه گفته اند .

علم ومال وحشمت وجاه وقران فتنه آرد بر كف بدگوهران ،از طرف ديگر اين آبروهاي ظاهري تا دردنيا هستيد بدرد ميخورد ولي ازموقع مرگ ،چيزي بجز تقوا وتوشه هائيكه بدرد مسافرت بدون بازگشت مي خورد بكار نمي آيد.مال به نزد اهل كمال تا لب گوراست بعد از آن اعمال صالح.

آقايمان امام حسين عليه السلام روز بروز بر آبرويش افزوده مي شودواز مكاتب ديگر حتي هندويان مثل گاندي انقلاب كبير هند را از واقعه عاشوراي امام حسين تبعيت كرده است .

هركسي در دنيا وآخرت آبرو مي خواهد بايد پيروي از امام حسين عليه السلام وخط مشي اوكند.زيرا قطره چون واصل به دريا ميشود دريا شود،ورنه قطره قطره ودريا درياست. ازطرف ديگر در دنيا اگر حداكثر صد سال هم زندگي كنيم در مقابل قيامت كه هر روزش پنجاه هزار سال است اندك

وناچيز است وهيچ عاقل وعالمي بينهايت زمان را به يك دقيقه نمي فوشد .از خداوندتوفيقي همانند پيامبر وائمه اطهار داريم .از طرف ديگر كسي آبرودارد كه رضايت خالق را بر رضايت مخلوق مقدم دارد،اگرچه بظاهر ودر زماني كوتاه مورد تمسخر وانتقاد قرار گيردكه بايد از بدگويان كج فكر هيچگونه ملالي بخود راه ندهد.

الهم اجعل محيا،محيا محمد وآل محمد ومماتي،ممات محمد وآل محمد برحمتك يا ارحمن الراحمين

57-درسي تنهائي حسين عليه السلام- امام تنها شده بود و ديگر مرد سالمي نبود كه به كمك امام بيايد لذا امام فرمودند: هل من ناصر ينصرني آيا كسي نيست كه مرا ياري و كمك كند؟! در اين هنگام علي اصغر گهواره اش را تكان، تكان داد و شروع به گريه كردن و جواب مثبت به پدر را داد، امام در حالي كه شمشير در دست راست داشتند، دست چپ را داخل بند قنداق علي اصغر كرده و او را براي اتمام حجت هرچه بيشتر به لشكريان يزديد نشان دادند و فرمودند اين طفل شيرخوار را اگر آب بدهيد مي ميرد و اگر آب ندهيد هم مي ميرد و اگر مي گوئيد من طفل را بهانه كرده ام، بيائيد بگيريد، آبش بدهيد و به من برگردانيد كه در جواب عمر سعد بن هرمله گفت چرا جواب حسين را نمي دهي، هرمله لعنت الله عليه گفت پدر را نشانه بگيرم يا پسر ر؟ عمر سعد لعنت الله عليه گفت مگر سفيدي گلوي پسر را نمي بيني و آن لعنت ازل و ابد گلوي طفل شيرخوار را نشانه گرفت بطوري كه گردن مبارك به پوست فقط وصل بود و علي اصغر خواست

گريه كند، چون كه پدر را تنها ديد تبسم كرد و حسين عليه السلام خون گلوي طفل شيرخوارشان را به طرف آسمان پرتاب كرده و فرمودند خداوندا، اين قرباني را از ما قبول فرما. درسي كه از اين صحنه مي گيريم اين است كه اتمام حجت تا جائي كه گمانمان براي هدايت معاندان و مشركان مي رود بايد انجام شود و براي رسيدن به هدف نهايي كه حقانيت دين خداوند است از هيچ چيزي نبايستي فرو گذار كنيم حتي از طفل شيرخوارمان.ونداي امام حسين جهت ياري طلب نمودن هنوز از زبان امام زمان ،صاحب العصر وزمان بگوش مي رسد.واگر چه درهفته روزهاي دوشنبه وپنجشنبه اعمال محبين وشيعيانشان به نظر مباركشان مي رسد ،ولي بنده وجنابعالي در ابعادي كه در توان داريم ،چقدر سعي وكوشش نموده ايم،انبساط خاطر ونزديك شدن ظهورشان را با اعمال صالح خودفراهم آوريم.

58-امام حسين عليه السلام در روز عاشورا از شمشير پدرشان اميرالمؤمنين و عمامه پيامبر استفاده نمودند و اين بخاطر اثبات حقانيتراه جدشان پيامبر بود و در اين رابطه درسي كه مي گيريم اين است كه اسلاميت به اسم نيست، بلكه به عمل است و اهل البيت و داخل خانه بودن به عنوان(همسر پيامبر بودن) نيست بلكه به متابعت است از قرآن و عترت.

كه قرآن به زنان پيامبر مي فرمايد: در خانه بمانيد! نه اينكه جنگ جمل به پا كنيد و ...

نام فروردين نيارد گل به باغ خانه روشن نگردد از اسم چراغ

59-درسي ديگر كه امام حسين به ما مي آموزند، اين است كه شيعيان واقعي العارفون بالله هستند، يعني خداشناسي در خلوت و جلوت دارند.وخود را درهر حال

وموقعيتي در محضر خدامي بينند.ومعتقدندآشكار ونهان انسانهابراي خداوندآشكار است.لذا سعي در عمل خالص وصالح دارند.

60-درسي ديگر اينكه، آمرون بامرالله هستند يعني از اوامر الهي اطاعت مي كنيد و در اين راستا، سمعاً و طاعتاً مي باشند نه يومن ببعض و يكفر ببعض كه هم الكافرون مي باشند. (كساني كه نماز مي خوانند و حرام هم مي خوردند و خلوت و جلوت آنها فرق دارد و ... خود را مسلمان ندانند)

درس ديگر از امام حسين اين است كه مؤمن عزت نفساني دارد، ذلت و حقارت با مؤمن سازگاري ندارد، ذلت وخواري با روح ايمان سازگاري ندارد.

62-درس ديگر از امام حسين عليه السلام: وصاياي حضرت به حضرت سجاد و هدايت اوامر به مديريت حضرت زينب كبري و رهبري و بصيرت امام سجاد حضرت زين العابدين عليه السلام زيرا كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود. و سفارشاتي كه آقا اباعبدالله الحسين به اين دو بزرگوار كردند خود قابل تجزيه و تحليل و پيشگوئي هاي امام بوده است.

63-درس ديگر،اينكه پيامبر اكرم درخطبه غدير،فرمودند:علي عليه السلام ،امامي است كه از طرف خداوند برگزيده شده وانكار كننده اش توبه اش پذيرفته نيست ،هر چند عبادت زيادي كرده باشد.(اين همه بخاطرولايت عملي از اهل البيت است (اگرخداوند تكبرورزيدن وزور وثروت ونيروهاي جني و انسي وحيوانات را ميخواست در اختيار پيامبرانش قرار ميداد(اگر چه در باطن در اختيارشان بود)اما خداوند تكبر وخود بر تر بيني را براي همه پيامبران وائمه اطهارصلوات الله عليهم والسلام ،منفورشمرده است.

64-درس عاطفه و انسانيت به جامعه بشري:ام حسين عليه السلام از مكه به كربلا در تشرف حركت بودند كه ابوحنيفه با همراهي خانواده شان

مخالفت كرد ولي امام كه پايان كار را مي ديدند و خانواده خود را از نظر عاطفي نبايستي تنها مي گذاشتند و از آنان به عنوان سفير عاشورا، بهره برداري براي تقويت حدود الهي و دين جدشان استفاده شده است.

تا جائي كه بشر فعلي بايد از خط فكري امام تا انقراض بشريت استفاده كند. مردم اروپايي كه احساسات و عاطفه خانوادگي را از دست داده اند. به علت اين است كه انسان هم احتياج دارد به ديگران محبت كند و هم از ديگران محبت ببيند و اگر اين ابراز محبت يك طرفه شد، پس از مدتي منجر به قطع محبت و ارتباط مي گردد.

به همين دليل است كه اروپائيان به جاي عواطف خانوادگي، عواطف حيواني را جايگزين كرده اند و از حيواناتي مثل گربه و سگ پرستاري و ابراز محبت مي كنند.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: اگر كسي به شما محبتي ابراز داشت، اين محبت همانند يك يوقي (گردنبندي) به گردن شماست تا آن محبت را تلافي و يا شكر و سپاسگزاري آن را به جا آوريد.

در جريان عاشورا در مرحله اول كه حرّ سد راه حضرت شده بود، حضرت شروع كننده جنگ نشدند، بلكه به لشكر حرّ آب دادند و از آنها و اسبهايشان پذيرايي نمودند.

وليهمراهان حر در عوضآن همه محبت ،با جسارت و بي حرمتي جواب دادند و از درجه انسانيت افول كرده و از درجه حيوانيت هم، خود را بي ارزشتر نمودند.

65-درس اصلاح فرهنگ وزندگي:

اصلاح فرهنگ يك جامعه به تفكر وباورهاي قلبي آنان بستگي دارد،حال چه قانون وموازين الهي باشد ،چه قوانين بشري.ولي مسلمين كه ازقرآن پيروي ميكنند ،بايد از

آيه ولكم فيكم رسول الله اسوه الحسنه براي شما پيامبر اكرم وائمه اطهار بهترين الگو هستند.

در واقعه كربلا به ظاهر همگي خود را مسلم ميپنداشتند! ولي در عمل يزيديان فقط وفقط به خواسته هاي خود وزن وفرزند ودنيا و مال دنياباور ويقين داشتند.وتفكر آنان محدود به دنيا مي شدودين را تا جائي قبول داشتند كه به دنيا واعتبارات دنيوي وخواسته هايشان لطمه اي نخورد.

66-درس ارزشها و ضد ارزشها:

اگر درخانواده يا جامعه اي ارزش وضد ارزش ،صداقت وراستگوئي،با دروغ وتزوير ،قوانين با روابط نامشروع وخدا محوري ويكرنگي با كلاه برداري وحيله وخدعه ،ارزششان عوض شد ،آن جامعه دير يا زود محكوم به فنا وشكست است .

زيرا يزيديان هدفشان هواي نفسشان ورسيدن به دنيا وتمنيات آن بودنند،وهيچ از عقل سليم وقرآن وسنت اطا عتي نداشتند.بلكه حلواي شيرين ونقد را مخواستند!كه مهرههاي اصلي به بدترين شكل وخفت وخاري بدرك واصل شدند.

امام حسين عليه السلام مي فرمايند:عزت وبي نيازي با همديگر از منزل خود خارج شدندودر مسيرشان به خانه توكل برخورد نمودند،وآنجا (درخانه توكل)سكونت گزيدندوسعاتمند شدند.(يعني اگر كسي عزت وبي نيازي ميخواهد بايد خود را به خداي بلا شريك بسپارد ومتكي به او باشد ((من استعان بغير الله ذل))كسي كه از غير خداوند كمك واستعانت بخواهد ذليل ميشود.(مگر اينكه جزءپيامبران وجانشينان راستين پيامبران باشند)

67- درس تفكر الهي:

آنانكه با تفكر الهي ومقدس تشيع، زندگي مي كنند ،دنيا را همانند خانه اجاره اي يا هتل ومهماسرا مي بينند،وشهادت در راه خدا ومكتب غني تشيع را جز سعادت ورستگاري نمي دانندودر زندگي روزمرگي نه ترس ونه خوفي ديده مي شود.وسعي بر آن دارندكه از قرآن واهلبيت پيروي كنند وخود را به كمتر

از بهشت نخواهند فروخت.همانند شهدا بحق كربلا،كه از بدو شهادت در ناز ونعمت قرار گرفته اند وتا انقراض بشريت ،چگونه زيستنشان وايثارشان زبان زد خاص وعام ،ودوست ودشمن خواهد بود.

68-درس تكرار تاريخ-واقعه عاشورا درسال 61 هجري قمري به وقوع پيوسته،ولي تاريخ تكرار ميشود،چون كل يوم عاشورا وكل ارض كربلااست.

اگر من وشما در واقعه كربلا 61 حضور داشتيم ،در كدام جبهه مبارزه ميكرديم ،آيا با پذيرش حق از باطل فاصله مي گرفتيم وانشا الله جزءياران امام بوديموحالا كه در آن مقطع زماني نبوديمآرزو نمي كنيم،كه اي كاش ما با شما بوديم ودر دفاع از حريم اهل البيت شهيد مي شديم،اگر ميگوئيم يا ليتني كنت معهم ودر عمل از امام زمان خود مطابعت مي كنيمجزءشهداي كربلا خواهيم بود.ولي اگر از دستورات امام زمانمان سرپيچي وتعلل وخود محوري ميكنيم،جزءفراريهاويا بي تفاوتهاوخداي ناكرده دشمنان امام محسوب ميشويم.

69-درس دنيا زدگي-در جريانات زندگي اگر دنيا وماديات ونعم آن بيش از اهداف امام حسين عليه السلام وامام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف در نظرمان ارزش دارد ،بدانيم دنيا زده ايم وعشق به دنيا بر حب ومودت واطاعت امام كه ولايت است برتري دارد.كاسب وتاجروكارمند واقشار ديگركه در مسجدبراي نماز حضور دارندولي فكر ودلش در معامله ودر آمدواهداف دنيوي است ،درحقيقت نماز نخوانده،بلكه آنچه در نماز حضور قلب داشته بهرمند است(همانند يك راننده كه مراقب است از خطوط وخط قرمزها عبورنكند واگر قصوري شد فورا اصلاح ميكند ،عمل كنيم).حال بايد نماز خود را با نماز روز عاشورا مقايسه كنيم ،كه موقع اذان نماز جزءكدام افراد آنروز هستيم ،مامومين يا محافظان يا بي تفاوتها يا خداي نكرده تير اندازان به نمازگزاران؟!

70-درس محرم وصفر-محرم

وصفر همانند فروردين وارديبهشت براي اعراب شروع سال بود،كه با شادي شروع مي شد.ولي بعداز شهادت پيامبر ختمي مرتبت وشروع ظلم وغصب وشهادت ديگر عزيزان پيامبروبدعت گذاريهاوبي عدالتي ها اين دو ماه ماههاي انده وحزن رقم خورده شد،تا حقانيت ،حق برباطل ،عدل برظلم وجور، وپاكي وصداقت ورستگاري بر دروغ وتزويرو ريا وناپاكي وخدعه وحيله گري آشكار شود.

محرم وصفر،زمان باليدن است دركنار ناليدن واشگ ريختن،بساطش آموزه است نه موزه وتاتر،تمرين خوب نگريستن است وشعورمذهب است.وكساني به اين اهداف نايل ميشوند كه عقلشان (حجت الهي وباطني هر انسان عاقل)هر حقر را تائيد وحمايت وهر باطلي را تكذيب وسركوب كند.معيار حق وباطل راهم قرآن وعترت تعين مي فرمايند ولاغير.در اين راستا دنيا وتمام زيبائيهايش را قليل بدانيم وهيچگاه هيچكس وهيچ چيز وهيچكسي رابه آخرت كه كثير وجاودان است را به دنيا كه قليل وزود گذر است نفروشيم.واز صبر وتقوا وعمل صالح وتفكر در نعم آخرت،خود را ازحرامهاي دنيا باز داريم وبه حلالهاوآنچه مقدرمان شده راضي شويم تا خداوند متعال هم از اعمال كم وخالص ما راضي شود.

71-درس نهضتهاي موفق: در هر كجاي اين كره خاكي نهضت وانقلابي كه الگوي آن قيام وايستادگي آقا اباعبدالله الحسين وياران با وفايشان بوده وخواهد بود،موفق وسربلند است .مگر اينكه بمرور زمان از آن خط منحرف شده واميال نفساني ووساوس شيطاني،آننهضت وانقلاب را به بيراهه وضعف سوق دهد.

72-درس ترور شخصيت-از زمان پيامبر منافقان وكفار، با نسبتهاي نارواي ساحر وكاذب ،شخصيت واقعي پيامبر وهدف ايشان را مقشوش ميكردند،ودر هر زمان اين حالت بين مومنين ومنافقين وكفار وجود دارد.

73-درس علت العلل:هر اقدامي چه خوب وچه بد دليلي داردواگر چه دنيا شلوغ وپر جمعيت است

وروز بروز هم بر نفوس آن افزوده مي شود ،ولي بي حساب وكتاب نيست .در كربلا يزيديان ابراز نمودند كشتن حسين بخاطر دشمني وكينه اي بوده كه از فتح هاي پدرشان علي ابن ابيطالب داشته اند،لذا يزيديان ايماني به اسلام نداشتند وهمه اش سياسي كاري بوده است.

74- درس مبارزه با ظلم :مبارزه با ظلم وظالم اگر تعطيل شود ،نوعي همكاري محسوب ميشود وظالم را براي ستمهاي بزرگ وبزرگتر گستاخ وجسور ميكند ،ظلمي كه به آقا اباعبدالله در كربلا شد ،شروعش از كوجه هاي مدينه سرچشمه دارد،كه فاطمه دخت پيامبر پس از استدلال حق خود با آيات قرآن دومي سد راه شدوبا جسارت وقلدري سند فدك را گرفت وپاره كرد،اين بي حرمتي يزديان را در كر بلا گستاخ نمود كه خون عزيزان پيامبررا بريزند. الهم العن اول ظالم ظلمه بحقه آل محمدوآخره تابعه له علي ذالك.

75-درس آخر:روايات واحاديث بايد منطبق با آيات قرآن باشدوهر حديث وروايتي بايستي از نظر سند وعلم رجال و.....تائيد شودواهميت مكتب تشيع به عتيق وبكر بودن آنست .پيامبري كه مي فرمايد اگر غيبت مومني را انجام دهيد تا چهل روز اعمال صالح شما به پرونده غيبت شونده منتقل مي شودواگر عمل صالحي نداشتيد گناهان غيبت شونده به پرونده شما وارد مي شودوروز قيامت بسياري مي گويند اين پرونده ما نيست واعمالي مثل مكه وعمره وعتبات وكارهاي خير انجام داده ايم كه وجودندارد،ندا مي رسد شما غيبت فلان شخص را كرديد واعمال خوبتان به وي منتقل شدوبالعكس (مسبب غيبت هم ازگناه بي بهره نيست).در قرآن هم غيبت كردن را خوردن گوشت ميته برادر مومن خوانده وتا چهل روزتوفيقات معنوي از غيبت كننده سلب

مي شود.حال كجاي قران وحديث ودين ومسلكي ترورهاي انتحاري را تائيد كرده يا مي كند.فقط منطق كفر وزر وزور وتزوير ودنيا طلبي اينگونه انتحارها وبمب گذاريهاي نا جوانمردانه را كه منجر به كشته شدن افراد بي دفاع واطفال ومردم عادي، براي زندگي حيواني، چند روز دنيا دامن مزند ولاغير

كمتر ازقتل و غيبت ،نيش دار بودن زبان ،حتي با كنايه است كه بعضا منجر به خسارات مالي وجاني وآبروي طرف مقابل خواهد شدكه شخص خاطي ضامن است وجزءحق الناس است.ودر خانه قبر بستگي به نوع نيشي كه زده،به مار ومور وعقرب وغيره تبديل شده ومتوفا را آزار مي دهند ،وتا زمانيكه صاحب حق حلال نكند در بيابان برهوت خواهد بود.

دل كه رنجيد ازكسي خرسند كردن مشگل است

شيشه بشكسته را پيوند كردن مشگل است

شايد درسهاي آموزنده ديگري ازواقعه كربلا استخراج شود ،كه اين حقير آنرا به زمان ديگري موكول خواهم كرد واگر عمر وتوفيق ياريم نبود آنرا به ديگر هم مسلكانم واگذار مكنم .ودرآخربه خود وديگران توصيه ميكنم

ما شيعيان بايد طوري زندگي كنيم، كه اگر كسي خواست مشرف به اين مكتب غني، تشيع شود اعمال ما شيعيان را كه مي بيند مجذوب شود،ودر زندگيمان خدامحور وچهار ده معصوم را الگو قرار دهيم.(در همه ابعاد زنگي) نه اينكه دستورالعمل مكتب تشيع را با زندگي واقعي و روزمر ه مان مغاير ببينند.خوب باشيد واحسان كنيد تا خداوند هم

به شما احسان كند .وديگران را بگذاريد بجاي خودتان وهر چه براي خودتان دوست داريد ا ول براي بقيه بخواهيد. تا در دنيا وآخرت رستگار وكامياب شويد.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

هيچ چشمي و اشكي نزد خداوند محبوب تر از چشم و اشكي نيست كه بر حسين عليه السلام بگريد و جاري گردد.

ثواب آنچه جمع آوري شده را تقديم مي كنم به پيشگاه امام عصر تا ايشان هم تقديم نمايند به ارواح كبار آبائشان انشاالله مورد تائيدشان باشد.

حال فرازهائيكه از زيارات مختلف كه به وجود مبارك امام حسين عليه السلام در زيارات مختلف اطلاق شده است بتعداد 120كه نام گرانقدر يا اشاره شده است،به قرار زير است. وسپس ادامه دروس عاشورا.

در زير فرازها وسلام ها ئي چنداز خلعتهاي الهي ( اززيا رات مختلف به آن بزرگ بي همتا) را يادآورمي شوم.

1-السلام عليك يا بن رسول رب ا لعا لمين .

سلام بر تو اي فرزند فرستاده پروردگا رجها نيان.

2-السلام عليك يا بن امير ا لمو منين.

سلام بر تو اي فرزند امير مو منين علي بن ابيطا لب .

3-السلام عليك يابن فاطمه الزهرا.

سلام برتو اي فرزند فاطمه ا لزهرا(دخت پيا مبر)

4-السلام عليكيا حبيب الله، السلام عليك يا صفوه الله.

سلام بر تو اي دوست خدا،سلام بر تو اي بنده خا ص خدا .

5-السلام عليك يا امين الله .

سلام بر تواي امين سر خدا.

6- السلام عليك يا حجته ا لله.

سلام بر تو اي حجت (دليل ،ا لگو،معيار، معك ،.......راه)خدا.

7- السلام عليك يا نور ا لله.السلام عليك يا صراط ا لله

سلام بر تو اي نور(را هنما ، روشنائي،......راه)خدا.سلام بر تو اي راه راست خدا.

8-السلام عليك يا بيان

حكم ا لله، السلام عليك يا ناصر دين ا لله.

سلام بر تو اي مبين (بيان كننده)حكم خدا،سلام بر تواي ياري كننده دين خدا.

9-السلام عليك ايها السيد الزكي،السلام عليك ايها ا لبر ا لوفي.

سلام بر تو اي آقاي ،نيكو كاري.سلام بر تو اي بز گوار ،وفادار.

10-السلام عليك ايها ا لحق الحقيق،السلام عليك ايها الشهيد ا لصديق.

سلام بر تو اي مقام حق و حقيقت، سلام بر تو اي شهيد صديق

11- اَلسَّلامُ عَلي مَن جَعَلَ اللهُ الشَّفاءَ في تُربَتِهِ.

سلام بر آن كسي كه خداوند شفا را در خاك قبر او قرار داد.

12- أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَينِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ

سلام بر حسين كه جانش را تقديم(دستور الهي) نمود.

13- أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَ_ةُ تَحْتَ قُ_بَّ_تِهِ

سلام بر آن كسي كه محل اجابت دعا در زير بارگاه اوست.(حتي مجالس امام حسين عليه السلام)

14- أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ

سلام بر پنجمين اهل كسا

15- أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ

سلام بر حج پروردگار جهانيان

16- السلام عَلي وَلي الله و حبيبه

سلام بر ولي خدا و دوست او

17- السلام عَلي خليل اللهِ و نَجيبه

سلام بر خليل خدا بنده نجيب او

18- السلام عَلي صفي الله و بن صفيه

سلام بر بنده برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش

19- السلام عَلي الحسين المظلوم الشهيد

سلام بر حسين مظلوم و شهيد

20- السلام علي اَسير الكُربات وَ قتيل العبرات

سلام بر آن بزرگواري كه به گرفتاريها اسير بود و كشته اشك روان گرديد.

21- السلامُ عليكَ يا اَبا عبدالله الحسين

سلام بر تو اي پدر بندگان خداوند اي حسين(اي كه با جان دادنش دين جان گرفت بعد از او ويرانيش سامان گرفت)

.

22-السَّلام عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ: سلام بر

تو اي فرزند رسول خدا

23- السَّلام عَلَيْكَ يَا ابْنَ أمِيرِ المُؤْمِنينَ، وَابْنَ سَيِّدِ الوَصِيِّينَ: سلام بر تو اي فرزند اميرالمومنين و اي فرزند اوصياء

24- السَّلام عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ الزّهراءِ سَيِّدَةِ نِساءِ العالَمِين: سلام بر تو اي فرزند فاطمه كه بزرگ زنان جهانيان است.

25- السَّلام عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللهِ وابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ المَوْتُورَ: سلام بر تو اي آنكه خونخواه تو و پدرت، خداوند است و آنكه انتقام خونت گرفته نشد.

26- السَّلام عَلَيْكَ وَعَلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكُمْ مِنّي جَميعاً: سلام بر تو و ارواح پاكي كه به آستان مقدست سرسپردند. بر همه شما باد و از من.

27- ما بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ يَاأبَاعَبْدِ اللهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ: سلام خدا تا هستم و شب و روز برجاست اي اباعبدالله چه بسيار بزرگ است مصيبت شما.

28- السلام علي ا لحسين وعلي علي بن ا لحسين وعلي اولاد ا لحسين وعلي اصحاب ا لحسين.

سلام بر حسين عليه السلام وبر علي بن ا لحسين زين العا بدين عليه السلام وبر فرزندان واصحاب حسين عليه السلام

29- السلام عليك يا داعي ا لله ورباني آ يا ته.

سلام برتو اي دعوت كننده خلق بسوي خدا ومظهر آ يات ا لهي و مرآت صفا ت ربا ني.

30- السلام عليك يا باب الله و ديان دينه.

سلام بر تو اي درگاه خداو حاكم وحافظ دين خدا.

31- السلام عليك يا رحمه ا لله و دليل ارادته .السلام عليك يا تا لي كتاب ا لله وتر جمانه.

سلام بر تو اي حجت خدا(بر حق عا لم)و راهنماي بندگان به مقا صد ا لهيت،سلام ما بر تو اي تلاوت كننده كتاب خدا (حتي با لاي نيزه)و

مفسر ومبين حقا يق آن.

32- ااسلام عَلَيْنا وَعَلَى جَمِيعِ أهْلِ الإسلام، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أهْلِ السَّمَوَاتِ: سلام ما وهمه پيروان اسلام بر مصيبت عظمي شما، و بر همه اهل اسلام و چه گران و عظيم است مصيبت شما در آسمانها بر همه اهل آسمانها.

33- فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً أسَّسَتْ أساسَ الظُّلْمِ وَالجَوْرِ عَلَيْكُمْ أهْلَ البَيْتِ: لعنت خدا بر مردمي كه برپاداشته اند، بناي ظلم و ستم را بر شما خاندان پيغمبر.

34- وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ: لعنت خدا بر مردمي كه شما را از مقام خودتان كنار زدند.

35- وَأزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الّتِي رَتَّبَكُمُ اللهُ فِيها: و دور كردند، شما را از رتبه اي كه خداوند به شما داده بود.

36- وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ ، وَلَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتالِكُمْ: و لعنت خدا بر مردمي كه شما را كشتند و لعنت خدا بر مردمي كه فراهم نمودند وسايل جنگ با شما را.

37- َرِئْتُ إلى اللهِ وَإلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَمِنْ أشْياعِهِمْ وَأتْباعِهِمْ وَأوْلِيائِهِمْ: روي مي آورم بسوي خدا و بسوي شما از آنها(يزديان) و از دوستان و پيروان و اولياي آنها.

38-يَا أبَا عَبْدِ اللهِ ، إنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ إلى يَوْمِ القِيامَةِ: اي اباعبدالله الحسين من در صلح هستم با كسي كه با شما در صلح است و در ستيزم با كسي كه با شما(راه نما) در ستيز است تا روز قيامت.

39- وَلَعَنَ اللهُ آل زِيَاد وَآلَ مَرْوانَ، وَلَعَنَ اللهُ بَنِي اُمَيَّةَ قاطِبَةً: و خداوند لعنت كند آل زياد و خاندان مروان و بني اميه را همگي.

40- وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجانَةَ، وَلَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْد ،

وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً: و خدا لعنت كند پس مرجانه(ابن زياد) و خدا لعنت كند عمر پس سعد را و خدا لعنت كند شمر را.

41-وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً أسْرَجَتْ وَألْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ: و خدا لعنت كند مردمي را كه اسبها را زين و لگام زدند و نقاب افكندند براي جنگ با شما.

42-بِأبِي أنْتَ وَاُمِّي لَقَدْ عَظُمَ مُصابِي بِكَ ، فَأسْالُ اللهَ الّذِي أكْرَمَ مَقامَكَ ، وَأكْرَمَنِي بِكَ ، أنْ يَرْزُقَني طَلَبَ ثارِكَ مَعَ إمام مَنْصُور مِنْ أهْلِ بَيْتِ مُحَمَّد صَلّى الله عَلَيْهِ وَآلِهِ.

پدر و مادرم به فدايت، براي شما كه بزرگ است اندوه من، براي شما مي خواهم از خدائي كه گرامي داشت مقام ترا و به من عزت بخشيد بخاطر تو اينكه نصيبم كند، خونخواهي ترا در ركاب امام پيروز( حضرت مهدي ارواحنا له فداك) از اهل بيت محمد صلي الله عليه و آله كه درود خدا بر او و خاندانش.

43-اللهمّ اجْعَلْني عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالحُسَيْنِ عَلَيهِ السَّلام فِي الدُّنْيا وَالآخِرَة : خداوندا قرار ده مرا نزد خودت آبرومند بخاطر حسين عليه السلام در دنيا و آخرت.

44-ياَا أبَا عَبْدِ اللهِ ، إنِّي أتَقَرَّبُ إلى الله وَإلَى رَسُولِهِ ، وَإلى أمِيرِ المُؤْمِنينَ ، وَإلَى فاطِمَةَ ، وإلى الحَسَنِ وَإلَيْكَ بِمُوالاتِكَ ، وَبِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ قَاتَلَكَ وَنَصبَ لَكَ الحَربَ ، وبالْبَرَاءةِ مِمَّنْ أسَّسَ أساسَ الظُّلْمِ وَالجَوْرِ عَلَيْكُمْ ، وَعلى أشياعِكُم وَأبْرَأُ إلى اللهِ وَإلى رَسُولِهِ وَبِالبراءِةِ مِمَّنْ أسَّسَ أساسَ ذلِكَ : اي حسين جان، من تقرب مي جويم به درگاه خدا و پيشگاه رسولش و بسوي اميرمؤمنان و بسوي فاطمه و امام حسن و بسوي تو، بوسيله دوستي تو و بيزاري از آنانكه بپاكردند، بناي ظلم را(اولين شروع كنندگان

خطا و گناه و انحراف در دين اسلام را)

45- وَبَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ ، وَجَرَى في ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَيْكُمْ وَعَلَى أشْياعِكُمْ: و بنا نهادند كاخ ستم خود را بر حق شما و ظلم و جور بر شما را پيشه خود ساختند و پيروان شما.

46- بَرِئْتُ إلى اللهِ وَإلَيْكُمْ مِنْهُمْ ، وَأتَقَرَّبُّ إلى اللهِ ثُمَّ إلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُم وَمُوالاةِ وَلِيِّكُمْ ، وَبِالْبَرَاءَةِ مِنْ أعْدائِكُمْ ،وَالنَّاصِبِينَ لَكُم الحَرْبَ: بيزازي مي جويم بدرگاه خدا و به پيشگاه شما از آنها و تقرب مي جويم بوسيله دوستي شما و دوستان شما بسوي خدا و سپس سوي شما و به بيزاري از دشمنان شما و آنانكه عليه شما جنگ بپا كردند.

47- وَبِالبَرَاءَةِ مِنْ أشْياعِهِمْ وَأتْباعِهِمْ : و بيزاري از دوستان و پيروان آنهائي كه جنگ عليه شما را به پا كردند.

48- إنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ ، وَوَلِيٌّ لِمَنْ والاكُمْ ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداكُمْ : من در صلحم با كسي كه با شما در صلح است و در جنگم با كسي كه با شما در جنگ است و دوستم با دوستدار شما و دشمنم با آنكه با شما دشمن است.

49- فَأسْألُ اللهَ الّذِي أكْرَمَني بِمَعْرِفَتِكُمْ ، وَمَعْرِفَةِ أوْلِيائِكُمْ: و از خداوند كه گراميم داشته، خواستارم آشنايي شما و آشنايي دوستان شما را.

50- وَرَزَقَني البَراءَةَ مِنْ أعْدائِكُمْ ، أنْ يَجْعَلَني مَعَكُمْ في الدُّنْيا وَالآخِرَةِ: و توفيق و روزيم ده بيزاري از دشمنان شما به اينكه ق4رار دهد مرا با شما در دنيا و آخرت.

51-وَأنْ يُثَبِّتَ لي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْق في الدُّنْيا وَالآخِرَةِ ، وَأسْألُهُ أنْ يُبَلِّغَنِي الْمقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللهِ: و پابرجا دارد براي من در پيش

ما ثبات قدم را در دنيا و آخرت و از او مي خواهم كه مرا به مقام پسنديده شما در پيش خدا برساند.

52-وَأنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِي كم مَعَ إمَام هْدِيٍّ ظَاهِر نَاطِق بالحقِّ مِنْكُمْ: و خونخواهي شما را در ركاب امام زمان عليه السلام كه راهنماي آشكار و گوياي بحق است نصيبم گرداند.

53-وَأسْألُ اللهَ بِحَقِّكُمْ وَبِالشَّأنِ الَّذِي لَكُمْ عِنْدَهُ أنْ يُعْطِيَنِي بِمُصابِي بِكُمْ أفْضَلَ ما يُعْطِي مصاباً بِمُصِيبَتِهِ ، مُصِيبَة مَا أعْظَمَها وَأعْظَمَ رَزِيّتهَا فِي الإسلام وَفِي جَمِيعِ أهلِ السَّموَاتِ وَالارْضِ: از خدا خواستارم بحق شما و به مقامي كه براي شما است و در نزد او، اينكه پاداشم دهد در برابر اندوهي كه بخاطر شما دارم بهترين پاداش را كه به يك مصيب زده از مصيبتي كه ديده مي دهد براستي چه مصيبت و اندوه بزرگي در اسلام و در همه آسمانها و زمين است.

54- اللهُمَّ اجْعَلْني في مَقامِي هذا مِمَّن تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ: خداوندا قرارم ده در اين مكان كه هستم از كساني باشم كه برسد به از طرف تو درود و رحمت و آمرزش.

55- اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْيايَ مَحْيا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَمَماتي مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد: خدايا قرار ده زندگيم را همانند زندگي محمد صلي الله عليه و آله محمد و مرگم را مانند مرگ محمد و آل محمد.

56- السلام علي قتيل الادعياء: سلام بر كشته شده بدست مردمان پست.

57- ا َلسَّلامُ عَليَ الشِفاهِ الذّابِلات: سلام بر آن لب هايي كه ضربه خورد.

58- السَّلامُ عَليَ قتيل المظلومِ: سلام بر كشته شده مظلوم

59- أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَة الْقَريبَةِ: سلام بر كسي كه اهل البيت غريب بود.

60-

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ: سلام بر آن كسي كه حسابگر بود و صبر كرد.

61- أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِكَتْ حُرْمَتُهُ: سلام بر كسي كه حرمتش هتك شد.

62 - أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ: سلام بر كسي كه سرش بالاي (ني) نيزه رفت.

63 -أَلسَّلامُ عَلى ولي الله و حبيبه: سلام و درود بر ولي خدا و حبيب(دوست)خدا.

64- أَلسَّلامُ عَلى خليل الله و نجيبه: سلام و درود بر خليل خدا و برگزيده خدا.

65- أَلسَّلامُ عَلى صَفي الله و ابنِ صَفيه: سلام و درود بر بنده برگزيده خدا و فرزند صفي خدا.

66- أَلسَّلامُ عَلى الحسين المظلوم الشهيد: سلام و درود بر حسين ستمديده شهيد.

67- السلام عليك يابن رسول الله: سلام و درود بر تو اي فرزند رسول خدا.

68- أَلسَّلامُ عليك يابن سيد الاوصياء: درود و سلام بر تو اي فرزند آقاي اوصياء.

69- أَلسَّلامُ عليك يا اباعبدالله، السلام عليك و رحمه الله و بركاته: سلام و درود بر تو اي حسين، سلام و رحمت و بركات خدا بر تو.

70-اَلسَّلامُ عَلَيكَ يابْنَ الْبَشيرِ النَّذيرِ، وَابْنَ سَيدِ الْوَصِيينَ: سلام و درود بر تو اي فرزند بشارت دهنده و ترساننده و فرزند آقاي جانشينان.

71- السلام عليك يا خيره الله و ابن خيرته: سلام و درود بر تو اي برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش.

72-السلام عليك اَيها الامام الهادي الزّكي و علي ارواحٍ حلت بفنائك: درود بر تو اي امام راهنماي پاكيزه و بر روان هايي كه فرود آمدند.

73- السلام عليك يا ابا عبد الله الحسين و علي من ساعدك و عاونك و واساك بنفسه و بذل مهجته في الذّب عنك :درود بر تو اي اباعبدالله الحسين و بر هركه پشتيباني

تو را كردو با جانشين تو همدردي كرد و بذل و نثار نمود خون دلش را در راه دفاع تو

74- السلام عليك يا مولاي و عليهم و علي روحك و علي ارواحهم و علي تربتك و علي تربتهم: سلام و درود بر تو اي سرور من و بر آنان و بر روان تو و روان آنان و بر خاك تو و بر خاك آنان.

75- السلام عليك يا مولاي يا ابا عبدالله يابن خاتم النبيين و يابن سيد الوصيين و يابن سيدة نساء العالمين: سلام و درود بر تو اي مولاي من اي اباعبدالله اي فرزند خاتم پيغمبران و اي فرزند سيد و اوصياء و اي فرزند بانوي بانوان جهانيان

76- السلام عليك يا شهيد يابن الشهيد: سلام و درود اي شهيد و اي فرزند(دو) شهيد.

77- السلام عليك يابن سيدة العالمين و علي المستشهدين معك سلاما متصلا ما اتصل الليل و النهار: درود و سلام اي فرزند آقاي دو جهان(اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب) و بر شهيد شدگان با تو، درود هميشه تا پيوسته است شب و روز.

78- السَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ اميرالمؤمنين: درود و سلام بر شهيدان از فرزندان اميرالمؤمنين.

79- َلسَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ ادَمَ صَِفْوَةِ اللّهِ سلام بر تو اى وارث حضرت آدم برگزيده خدا

80- َلسَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللّهِ سلام بر تو اى وارث حضرت نوح پيامبر خدا

81- اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ اِبْراهيمَ خَليلِ اللّهِ سلام بر تو اى وارث ابراهيم خليل خدا

82- اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ مُوسى كَليمِ اللّهِ سلام بر تو اى وارث موسى هم گفتار خدا

83- اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ عيسى رُوحِ اللّهِ سلام بر تو اى وارث

حضرت عيسى روح خدا

84- اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبيبِ اللّهِ سلام بر تو اى وارث حضرت محمد حبيب خدا

85- اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ عَلِي اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَلِىِّ اللّهِ سلام بر تو اى وارث على امير مؤ منان ولى خدا

86- َلسَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ فاطمه الزهراء: سلام و درود بر تو اي وارث فاطمه زهرا.

87- اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا بْنَ محمد مصطفي: سلام و درود بر تو اي فرزند محمد مصطفي

88- اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا بْنَ علي مرتضي: سلام و درود بر تو اي پسر علي مرتضي

89- اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا بْنَ خديجه الكبري: سلام و درود بر تو اي فرزند خديجه كبري.(نوه در حكم فرزند است)

90- اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا ثارَ اللّهِ وَابْنَ ثارِهِ و الْوِتْرُ الْمَوْتُورُ: سلام و درود بر تو اي خوني كه خدا طلبيد و فرزند خوني كه خدا طلبيد و تنها دادخواه خون توست.

91- السلام عليكَ يَا بْنَ خاتَمِ النَّبِيّينَ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ وَابْنَ اِمامِ الْمُتَّقينَ، وَابْنَ قآئِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ اِلى جَنَّاتِ النَّعيمِ: سلام و درود بر تو اي فرزند خاتم پيغمبران و فرزند سيد اوصياء و فرزند پيشواى پرهيزكاران و فرزند رهرو سفيدرويان بسوى بهشتهاى پرنعمت

92- اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صَريعَ الْعَبْرَةِ السَّاكِبَةِ، وَقَرينَ الْمُصيبَةِ الرَّاتِبَةِ: سلام بر تو اى كشته اشك ريزان و همدم مصيبت پياپى و مرتب

93- اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى جَدِّكَ وَاَبيكَ، وَاُمِّكَ وَاَخيكَ، وَعَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ بَنيكَ، وَعَلَى الْمُسْتَشْهَدينَ مَعَكَ: سلام بر تو و بر جد و پدر و مادر و برادرت باد و هم بر امامان از فرزندانت و بر شهيد شدگان با تو

94- وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى يَا

بْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ: سلام بر تو و رحمت خدا و بركاتش پدر و مادرم بفدايت اى فرزند رسول خدا پدر و مادرم به فدايت اى ابا عبداللّه

95- اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست اين چه شمعي است كه عالم همه پروانه اوست

دشمنت كشت ولي نور تو خاموش نشد آري آن جلوه كه خاموش نشود نور خداست

امام فرمودند: من به زودي مي روم و مرگ بر انسان جوانمرد عار نيست، مرگ با عزت بهتر است از زندگي با ذلت، اگر مردم مرگ را آنگونه كه بايد و شايسته 103- است، درست درك مي كردند و به آن مي انديشيدند هر آيينه دنيا خراب مي گشت.

96- اَلسَّلامُ عَلى اَوْلِيآءِ اللَّهِ وَاَصْفِيآئِه: سلام بر بندگان مقرب خدا و بر برگزيدگانش

97- اَلسَّلامُ عَلى اُمَنآءِ اللَّهِ وَاَحِبَّآئِه: سلام بر آنانكه امين خدا و دوستان اويند

98- اَلسَّلامُ عَلى اَنْصارِ اللَّهِ وَخُلَفآئِهِ : سلام بر ياران خدا و جانشينانش

99- اَلسَّلامُ عَلى مَحآلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ

سلام بر جايگاههاى معرفت خدا

100- اَلسَّلامُ عَلى مَساكِنِ ذِكْرِ اللَّهِ

سلام بر مسكنهاى ذكر خدا

101- اَلسَّلامُ عَلى مُظْهِرى اَمْرِ اللَّهِ وَنَهْيِهِ

سلام بر آشكار سازندگان امر و نهى خدا

102- اَلسَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ اِلَى اللَّهِ

سلام بر خوانندگان (مردم) بسوى خدا

103- َلسَّلامُ عَلَى الْمُسْتَقِرّينَ فى مَرْضاتِ اللَّهِ

سلام بر استقرار يافتگان در خوشنوديهاى خدا

104- اَلسَّلامُ عَلَى الْمُخْلِصينَ فى طاعَةِ اللَّهِ

سلام بر مخلصان در فرمانبردارى خدا

105- ا َلسَّلامُ عَلَى الْأَدِلاَّءِ عَلَى اللَّهِ: سلام بر راهنمايان بسوى خدا

106- اَلسَّلامُ عَلَى الَّذينَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَى اللَّهَ، وَمَنْ عاداهُمْ فَقَدْ عادَى اللَّهَ، وَمَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ، وَمَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّهَ، وَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ

اعْتَصَمَ بِاللَّهِ، وَمَنْ تَخَلّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلّى مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: خدا سلام بر آن بزرگوارانى كه هر كه دوستشان دارد خداى را دوست داشته و هر كه دشمنشان دارد خداى را دشمن داشته و هر كه آنان را بشناسد خداى را شناخته و هر كه نشناسدشان خداى را نشناخته و هر كه بدانان چنگ زند به خدا چنگ زده و هر كه آنان را رها كند خداى عزوجل را رها كرده است

107- اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ،وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَخُزَّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ الْكَرَمِ، وَقادَةَ الْأُمَمِ، وَاَوْلِيآءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الْأَبْرارِ، وَدَعآئِمَ الْأَخْيارِ، وَساسَةَ الْعِبادِ...

سلام بر شما اى خاندان نبوت و جايگاه رسالت و مركز رفت و آمد فرشتگان و جاى فرود آمدن وحى (الهى) و معدن رحمت (حق) و گنجينه داران دانش و سرحد نهائى بردبارى و اصول و اساس كرم و بزرگوارى و پيشوايان ملتهاو در اختيار دارندگان نعمتها و ريشه و اصول نيكان و استوانه هاى خوبان و زمامداران بندگان ...

108- اَلسَّلامُ عَلى اَئِمَّةِ الْهُدى ، وَمَصابيحِ الدُّجى وَاَعْلامِ التُّقى ، وَذَوِى النُّهى ، وَاُولِى الْحِجى ، وَكَهْفِ الْوَرى ، وَوَرَثَةِ الْأَنْبِيآءِ، وَالْمَثَلِ الْأَعْلى

سلام بر پيشوايان هدايت و چراغهاى تاريكى و نشانه هاى پرهيزكارى و صاحبان خرد و دارندگان عقل و فطانت و پناهگاه مردمان و وارثان پيمبران

109- اَلسَّلامُ عَلى مَحآلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ، وَمَساكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ، وَمَعادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ، وَحَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ، وَحَمَلَةِ كِتابِ اللَّهِ، وَاَوْصِيآءِ

نَبِىِّ اللَّهِ، وَذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ،

و رحمت خدا و بركاتش (نيز بر ايشان باد) سلام بر جايگاههاى شناسائى خدا و مسكنهاى بركت خدا و كانهاى حكمت و فرزانگى خدا و نگهبانان راز خدا

و حاملان كتاب خدا و اوصياء پيامبر خدا و فرزندان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله، و رحمت خدا و بركاتش (نيز بر ايشان باد)

110- اَلسَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ اِلَى اللّهِ وَالْأَدِلاَّءِ عَلى مَرْضاتِ اللّهِ، وَالْمُسْتَقِرّينَ فى اَمْرِ اللَّهِ، وَالتَّآمّينَ فى مَحَبَّةِ اللَّهِ، وَالْمُخْلِصينَ فى تَوْحيدِ اللَّهِ

سلام بر خوانندگان بسوى خدا و رهنمايان بسوى موجبات خوشنودى خدا و استقرار يافتگان در فرمان خدا و كاملان در دوستى و محبت خدا و مخلصان در يگانه پرستى خدا

111- اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعاةِ وَالْقادَةِ الْهُداةِ، وَالسَّادَةِ الْوُلاةِ، وَالذَّادَةِ الْحُماةِ، وَاَهْلِ الذِّكْرِ وَاُولِى الْأَمْرِ، وَبَقِيَّةِ اللَّهِ

بر خداوند در گفتار و آنانكه بدستورش عمل كنند، و رحمت خدا و بركاتش (بر ايشان باد) سلام بر امامان دعوت كننده (بحق) و پيشوايان راهنما و آقايان سرپرست و دفاع كنندگان و حاميان (از دين خدا)و اهل ذكر و فرمانداران و نمايندگان خدا

112- اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ وَحُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ اَشْهَدُ اَنَّكَ جاهَدْتَ فِى اللَّهِ

سلام و درود بر تو اي امين خدا، در روي زمين و حجت خدا بر بندگانش، گواهي مي دهم كه تو جهاد كردي در راه خدا

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ عَبْدَيْكَ، وَوَلِيَّيْكَ، وَابْنَىْ رَسوُلِكَ، وَسِبْطَىِ الرَّحْمَةِ، وَسَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلادِ النَّبِيّينَ، وَالْمُرْسَلينَ

خدايا درود فرست بر حسن و حسين دو بنده و دو نماينده ات و دو فرزند پيامبرت و دو سبط (دو نوه پيامبرت) پيامبر رحمت و دو آقاى جوانان اهل بهشت بهترين درودى را كه بفرستى بر يكى از فرزندان پيامبران و مرسلين .

113- ا لسلام عليك يا بن رسول ا لله.

سلام بر تو اي فرزند

رسول (فرستا ده) خدا.

114-ا لسلام عليك يا بن امير المو منين.

سلام بر تو اي فرزند ا مير ا لمومنين (علي بن ابيطا لب ).

115-السلام عليك يا بن سيده نساء ا لعا لمين.

سلام بر تو اي فر زندبزرگ زنان عا لم.(دخت پيامبرو همسر اما م ومادر يازده امام معصوم )

116-ا لسلام عليك يا حبيب ا لله.

سلام بر تو اي دوست خدا.

117-السلام عليك يا صفوه ا لله.

سلام بر تو اي بنده خاص خدا.

118-السلام عليك ياامين ا لله.

سلام بر تو اي امين سر خدا.

119-ا لسلام عليك يا بيان حكم ا لله.

سلام بر تو اي مبين حكم خدا.

120-ا لسلام عليك ايها ا لشهيد ا لصد يق يا ابا محمد ا لحسن بن علي و رحمه ا لله و بر كا ته .

سلام بر تواي شهيد صديق، اي ابا محمد حسن بن علي و رحمت و بر كا ت خدا بر شما.

خداوندا درود بفرست بر محمد صلي الله عليه و آله و سلم و اهل البيت محمد صلي الله عليه و آله و سلم و تسريع در امر فرج ذخيره امامت فرما و لعن كن دشمنان ايشان را بركت ده اين درود را ابراهيم و آل ابراهيم كه شامل شريعت و طريقت و حقيقت دين چون هم خدا و هم پيامبر و هم ولايت در صلوات مذكور آمده و تولي و تبري و استمرار آنها تا حضرت ابراهيم علي صلواتنا عليه.

تمام عالم وجود در محضر پيامبرو ائمه اطهار آشكار است مگر كنه ذات خدا.

و آن بدين دليل است بي نهايت در محدود نمي گنجد ولي بقيه مسائل همانند خميري كه در كف دست مطيع شماست، به همين ترتيب تمام عالم

وجود(مگر ذات خداود متعال) در تصرف چهارده معصوم از ضمير كف دست ما آشكارتر است.

آقا اباعبدالله الحسين از اول بنا بود كه شهيد شوند، زيرا در بدو تولد ايشان جبرائيل خدمت پيامبر رسيد و ضمن تبريك پيغام شهادت امام حسين عليه السلام را به پيامبر رساند و پيامبر متأثر شدو و گريان شدند ولي جبرائيل نويد داد كه مقام شفاعت(براي آن گروه از شيعيان كه بصورت انسان، وارد محشر مي شوند و تحت قبه ايشان دعا را (كه مصلحت باشد) به اجابت و شفا در تربت ايشان و بقيه الله را در نسل ايشان قرار دادند.

ولي مؤمن (ائمه اطهار) واقعي را در آسمانها آنطوري مي شناسند كه در زمين مرد، زن و بچه اش را مي شناسد.

مؤمن از ملك مقرب هم بالاتر است، زيرا ملك نمي تواند گناه كند ولي مؤمن مي توند گناه كند ولي تقوا را پيشه خود قرار مي دهد، لذا اگر كسي به دنيا و ماديات وابسته نباشد مؤمن است و بهشتيان را، ملائك با تعجب مي نگرند كه چطور مجذوب دنيا نشدندو در ورود به بهشت به مؤمنين مي گويند، سلامٌ عليكم بما صَبرتم، نعمل عقبي الدار هنيئاً لك، اُدخلوها بسلام آمين: سلام بر شما به آنچه صبر نموديد، خوب سراي آخرتي داريد، گوارايتان باد، داخل شويد به سلامت.

ولي در درب جهنم، خازنهاي آن با شدت و غضب با جهنميان برخورد كرده و مي پرسند مگر پيامبران را قبول نداشتيد و نماز نمي خوانديد و جهنميان مي گويند، اگر عقل خود را بكار مي برديم و گوشمان شنوا بود الان اينجا(جهنم) نبوديم.

اينكه مي گويند اشكي جهنم را خاموش مي كند،

آن اشكي است كه از چشم مؤمن بريزد نه اينكه شخص فاسق يا فاسدي اشك بريزد و بيرون از مجلس حسين با كارهايش اشك امام حسين را در آورد، كجا مي تواند با اشك مؤمن يكسان باشد.

لذا معصوم فرمودند هر كس كه خدا را اطاعت كند و به ما وابسته باشد نفعي براي او هست ولي اگر خدا را پيروي نكند، حتي دوستي ما براي او نفعي ندارد.

ملك الموت، موقع ملاقات با ميت فاسق و فاجر با درشتي و كتك مواجه مي شود و با توهين و مشت هاي محكم پذيرايي مي شوند و با توهين با آنان برخورد مي كنند.

ولي در مقابل مؤمن كه صاف و سالم زندگي كند و ايمانش را نگه داشته، مثل يك بنده ذليل كه در مقابل مولاي جليلش اجازه مي گيرد، مي پرسد بيايم يا خير، اگر اجازه داد جلو مي ايد و با عزت او را قبظه مي روح مي كند و به مؤمن مي گويد بخدا قسم از پدر و مادرت به شما مهربانترم. در زمان غيبت اگر كسي خود را از گناه باز دارد ثواب هزار شهيد از شهداء بدر و اد را دارد.

ثابت قدمها در دين ثوابشان از هزار شهيد بالاتر است.

يك طرف سكه شهرت و دنيا است و طرف ديگرش اوج واقعي و رستگاريست. اسير شهوات، مثل الاغ است بلكه بدتر از آن.

مويه و گريه كردن براي نقصان مالي و جاني چندان توصيه نشده است و كسي كه عزيزي را از دست مي دهد يا مالي و آبرويي از او مي رود فقط بايد به خدا پناه برد و صبر پيشه نمايد ولي

براي اولياء الهي و معصومين خصوصاً آقا اباعبدالله الحسين فضيلت است همينطور زيارت قبورشان ، ولي بايد اين گريه ها و زيارات انسان را متحول نمايد و در مراجعت از زيارت يا مجلس عزاداري امه اطهار تصميم بگيريد به خلق و خوي و رويه آنها اقتداء كنيم و از آلودگيهاي شيطاني دست برداريم.

كسي كه خود را شيعه مي داند، در گرفتاريهاي خانوادگي و شهري و ميهني خود بي تفاوت نيست و با تلاش و كوشش خود و ديگران مشكلات مادي و معنوي همديگر را بر طرف مي نمايند و الا معاند به حساب مي آيند و از تشيع جز نامي نخواهند داشت.

چه برسد به اينكه با مخفي كاري و حق كشي و حق و ناحق كردن ويا خداي نا كرده آبروي شيعيان واقعي و ائمه اطهار را برده و مانع تبليغ مكتب شده و اگرچه نامش فرعون، يزيد و معا ويه و ... نيست بلكه عملش در راستاي جنايات و بي عدالتي هاي آنهاست لذا آب نمي بيند والا شناگر ماهري است.

حكومت اسلامي يعني حكومت فرامين الهي بر مردم و مردم هم سمعاً و طاعتاً بايد باشند و از خود سليقه و نظري ندارند زيرا خداوندي كه ما را خلق كرده و هر عضوي از بدنمان ر ا با حكمت و درايت در بدنمان قرار داده، بهتر مي داند كه چه چيزي برايمان حلال يا حرام است و چه كاري به نفع يا ضررمان است ولي بشر ممكن است در مقطي از زمان بگويد آپانديس عضو زائد بدن است و در كودكي بايستي عمل شود و پس از چند سال بگويد اشتباه

كرديم آپانديس تا مادامي كه عود نكد نبايستي عمل شود و در حكم درين بدن است.

كسي كه به زيارت چهارده معصوم رفته و در مراجعت از صفات و رفتار آنها درسي نگرفته، چطور مي تواند ادامه دهنده حماسه پيشوايان باشد، زيرا گريه و زيارت شركت در حماسه و استمرار راه ايشان است.

و عاشورا يك حادثه نبود، بلكه يك فرهنگ شيعه گري است كه مال و ثزوت را براي حفظ آبرويمان بخواهيم و آبرويمان را براي حفظ دينمان كه دين با قبول قلبي و اقرار به زبان و عمل به جوارحمان محقق مي شود. كساني كه در سه مورد اخير و يا حتي در يكي از آنها كم بياورند، به همان اندازه معاند و كافر به دين است.خدا نكند همچون استخرآبي ذلال باشيم، كه بامطلا طم شدن ويا حركت كف آن ،تمام لجنها وكثا فات بروي آب آمده وذلا لي آب را تاريك وكدر نموده وديگران از نظاره به آن مشمعزكند.لذا شيعه بايستي آبروي ائمه اطهارباشد،وازآنچه حرام است،پرهيز نمايد،

مگر تقيه داشته باشد ويا از روي عصبانيت ، زبان يا قلب يا عمل خود را منحرف كند.(درچنين مواردي بايد در اولين فرصت توبه وجبران واصلاح نمايد) لذا تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

اربعين: چهلمين روز شهادت آقا اباعبدالله الحسين، اربعين است كه علي القاعده سال بعد از شهادت آقا اباعبدالله الحسين جابرابن عبدالله كه هفت معصوم و پنج امام را درك كرده بود و نابينا شده بود به همراه عطيه كه خود مرد دانشمند و مفسر قرآن بود گفت، اي عطيئه مرا به كنار فرات ببر تا غسل كنم و چون جابر غسل نمود از

قبل دو حوله آورده بود، لذا دو حوله اي را به حالت احرام به خود بست و با يك گياه خوشبو خود را معطر نمود و در حاليكه دستش در دست عطيئه بود به قبر مطهر امام حسين بدون راهنمائي عطيئه رفت و تا به تربت پاك آن بزرگوار رسيد، عطيئه از جابر پرسيد از كجا فهميدي اينجا قبر آن بزرگوار است؟ جابر گفت از بوي حسين و سلام كرد و گفت يا حبيبي و چون جوابي نشنيد گفت: چطور مي تواني جواب دهي در حالي كه بين سر و بدن تو فرسنگها فاصله است.

جابربن انصاري هم حسين را دوست مي داشت، هم عملش را و لذا گفت اي حسين من اَحَبَ قوم مَعَ حشرهم كسي كه عمل قومي را دوست بدارد با آن محشور مي وشد و گفت يا ليتني كنت معكم اي كاش من هم با شما بودم و در ركابت شهيد مي شدم.

صداي جرس كاروان زينب به گوش رسيد و با نزدكي شدن به قبر مطهر، مثل برگ هاي پائيز كه از درختان مي ريز، كاروانيان خود را از مركب هايشان به زمين انداختند و اول بچه ها را اجازه زيارت دادند و سكينه گفت: بابا اي كاش نمي ديدم روزي را كه از تو جدا شدم و حضرت زينب كبير آمدند و وا اَخاه و يا علي و يا زهرا و يا جدا سر دادند تا جاي كه بيهوش شدند، چون به هوش آمدند ، گفت برادر جان، امانت هايي كه به من دادي همه را برگرداندم، فقط يك امانت تو را در خرابه شام جا گذاشتم.

حركت امام

حسين عليه السلام از مكه تا كربلا، حركت از پيش تعيين شده بوده.

حركت امام حسين عليه السلام و اسراء از كربلا تا شام، حركت تنظيم برنامه بوده.

و حركت اسراء از شام به طرف كربلا و مدينه نقطه اوج نهضت حسيني بوده.

زيرا حضرت زينب به يزيد بن معاويه فرمودند ما رأيت الا جميلاً من اين حركت و نهضت را چيزي جزء زيبايي نديدم.پس از حسين، رسالت رسيد به زينب نبود نام حسيني ، اگر نبود زينب به حرمت زهراست ، وگر نه مي گفتم هم از ملك بود افضل ،هم از بشر زينب

و امام خانواده خود را به همراه آوردند و براي تطبيق و تطابق و علل مبقيه اسلام: لذا هر كجا مشكلي هست اگر حدود الهي رعايت شده باشد، در كنارش زيبايي است. از حضرت امام حسن عسكري عليه السلام نقل است كه فرمودند: علامات مؤمن پنج چيز است، 1- پنجاه ركعت نماز خواندن در شبانه روز كه مراد هفده ركعت فريضه و سي و چهار ركعت نافله است 2- زيارت اربعين خواندن در روز اربعين 3-انگشتر در دست راست نمودن 4-جبين را در سجده بر خاك گذاشتن 5- بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن است.

ترجمه زيارت اربعين:

سلام بر ولى خدا و دوست او سلام بر خليل خدا و بنده نجيب او سلام بر بنده

برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش سلام بر حسين

مظلوم و شهيد سلام بر آن بزرگوارى كه به گرفتاريها

اسير بود و كشته اشكِ روان گرديد خدايا من براستى گواهى دهم كه آن حضرت ولىّ (و نماينده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزيده ات و فرزند برگزيده ات بود كه كامياب شد به بزرگداشت تو، گراميش كردى بوسيله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزيدى او را به پاكزادى و قرارش دادى يكى از آقايان (بزرگ) و از رهروان پيشرو و يكى از كسانى كه از حق دفاع كردند و ميراثهاى پيمبران را به او دادى و از اوصيائى كه حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى او نيز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه اى(براى كسى) نگذارد و بيدريغ خيرخواهى كرد و جان خود را در راه تو داد تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد كه همدست شدند بر عليه آن حضرت كسانى كه دنيا فريبشان داد و فروختند بهره (كامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچيزى و بداد آخرتش رادرمقابل بهائى اندك و بى مقدار و بزرگى كردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند، و تو و پيامبرت را بخشم آوردند و پيروى كردند از ميان بندگانت آنانى را كه اهل دو دستگى و نفاق بودند و كسانى را كه بارهاى سنگين گناه بدوش مى كشيدند و بدين جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (كه چنان ديد) با شكيبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد كرد تا خونش در راه پيروى تو ريخت و حريم مقدسش شكسته شد خدايا آنان را لعنت كن به لعنتى و بال دار و

عذابشان

كن به عذابى دردناك سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصياء گواهى دهم كه براستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت دار اوئى سعادتمند زيستى و ستوده از دنيا رفتى و گمگشته و ستمديده و شهيد درگذشتى و نيز گواهى دهم كه خدا براستى وفا كند بدان وعده اى كه به تو داده وبه هلاكت رساند هركه را كه دست از ياريت برداشت و عذاب كند كسى كه تو را كشت و گواهم دهم كه تو بخوبى وفا كردى به عهد خدا و جهاد كردى در راه او تا مرگت فرا رسيد خدا لعنت كند كسى كه تو را كشت و خدا لعنت كند كسى كه به تو ستم كرد و خدا لعنت كند مردمى كه شنيدند جريان كشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند خدايا من تو را گواه مى گيرم كه من دوست دارم هر كه او را دوست دارد و دشمنم با هر كه او را دشمن دارد پدرم و مادرم بفدايت اى فرزند رسول خدا گواهى دهم كه تو براستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحمهائى پاكيزه كه آلوده ات نكرد اوضاع زمان جاهليت به آلودگيهايش و در برت نكرد از لباسهاى چركينش و گواهى دهم كه براستى تو از پايه هاى دين و ستونهاى محكم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ايمانى و گواهى دهم كه تو براستى پيشواى نيكوكار با تقوا و پسنديده و پاكيزه و راهنماى راه يافته اى و گواهى دهم كه همانا امامان از فرزندانت روح و حقيقت تقوى و نشانه هاى هدايت و رشته هاى محكم (حق و فضيلت) و حجتهائى بر مردم دنيا

هستند و گواهى دهم كه من به شما ايمان دارم و به بازگشتتان يقين دارم با قوانين دينم و عواقب كردارم و دلم تسليم دل شما است

و كارم پيرو كار شما است و ياريم برايتان آماده است تا آنكه خدا در ظهورتان اجازه دهد پس با شمايم نه با دشمنان شما درودهاى خدا بر شما و بر روانهاى شما و پيكرهايتان و حاضرتان و غائبتان و آشكارتان و نهانتان آمين اى پروردگار جهانيان

نقشه بيست و پنج گنج بزرگ دنيا از زبان امام صادق عليه السلام

1-طلبتُ الجنة، فوجدتها في السخأ:بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگي و جوانمردي يافتم.

2- و طلبتُ العافية، فوجدتها في العزلة:و تندرستي و رستگاري را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه گيري (مثبت و سازنده) يافتم.

3- و طلبت ثقل الميزان، فوجدته في شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگيني ترازوي اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهي به يگانگي خدا تعالي و رسالت حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) يافتم.

4- و طلبت السرعة في الدخول الي الجنة، فوجدتها في العمل لله تعالي: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براي خداي تعالي يافتم.

5-و طلبتُ حب الموت، فوجوته في تقديم المال لوجه

الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براي خشنودي خداي تعالي يافتم.

برگ عيشي به گور خويش فرست كس نيارد ز پس، تو پيش فرست

6-و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها في ترك المعصية: و شيريني عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه يافتم.

7-و طلبت رقة القلب، فوجدتها في الجوع و العطش: و رقت (نرمي) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگي و تشنگي (روزه) يافتم.

8-و طلبت نور القلب، فوجدته في التفكر و البكأ: و روشني قلب را جستجو نمودم، پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.

9-و طلبت الجواز علي الصراط، فوجدته في الصدقة: و (آساني) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه يافتم.

10-و طلبت نور الوجه، فوجدته في صلاة الليل: و روشني رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.

11-و طلبت فضل الجهاد، فوجدته في الكسب للعيال: و فضيلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزينه زندگي زن و فرزند يافتم.

12-و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته في بغض اهل المعاصي: و دوستي خداي تعالي را جستجو كردم، پس آن را در دشمني با گنهكاران يافتم.

13-و

طلبت الرئاسة، فوجدتها في النصيحة لعبادالله: و سروري و بزرگي را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهي براي بندگان خدا يافتم.

14-و طلبت فراغ القلب، فوجدته في قلة المال: و آسايش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمي ثروت يافتم.

15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها في الصبر:و كارهاي پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكيبايي يافتم.

16- و طلبت الشرف، فوجدته في العلم: و بلندي قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش يافتم.

17-و طلبت العبادة فوجدتها في الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهيزكار يافتم .

18-و طلبت الراحة، فوجوتها في الزهد: و آسايش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسايي يافتم.

19-و طلبت الرفعة، فوجدتها في التواضع: برتري و بزرگواري را جستجو نمودم، پس آن را در فروتني يافتم.

20-و طلبت العز، فوجدته في الصدق: و عزت (ارجمندي) را جستجو نمودم، پس آن را در راستي و درستي يافتم.

21-و طلبت الذلة، فوجدتها في الصوم: و نرمي و فروتني را جستجو نمودم، پس آن را در روزه يافتم.

22-و طلبت الغني، فوجدته في القناعة: و توانگري را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت يافتم.

23-و طلبت الانس، فوجدته في قرائة القرآن: و آرامش و همدمي را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن يافتم.

24-و طلبت صحبة الناس، فوجدتها في حسن الخلق: و همراهي و گفتگوي با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخويي يافتم.

25-و طلبت رضي الله، فوجدته في برالوالدين: و خوشنودي خدا تعالي را جستجو نمودم، پس آن را در نيكي به پدر و مادر يافتم.

پيامبرفرمودند: هركس از اين دنيا به آخرت

مي رود بايد ده هديه ببرد و در هر هديه چهر مطلب

هديه اي براي حضرت عزرائيل

حق و حق دار را رد نمايند.

آنچه از شما قضا شده است را ادا كنيد.

شوق رفتن بطرف خدا داشته باشيد.

آماده مرگ باشيد.

هديه قبر

ترك سخن چيني كنيد

طهارت را رعايت كنيد(طهارت جسم، طهارت از بول و طهارت نفس)

قرائت قرآن، آنچه برايتان ميسر است را بخوانيد.

قرائت نماز شب نمائيد.

هديه نكير و منكر

صدق السان، راستگوئي باشيد

ترك الغيبه، غيبت نكنيد و نشنويد

قول الحق، حق را بگوئيد و لا به ضرر شما باشد يا كشته شويد

تواضع داشته باشيد(آنقدر متواضع باشيد كه بعضي فكر مي كنندعد دي نيستيد)

هديه ميزان

كضم الغيض(خشم خود را فرو بردن)

ورع الصادق(تقواي صادقانه)

تقواي حقيقي(به آنچه خداوند به شما داده، قانع باشيد) و حيا كنيم از خدا در خلوتمان

كاري نكنيد كه بخواهيد، مورد مغفرت ديگران قرار گيريد.

هديه صراط

اخلاص العمل يعني عمل يكي براي يكي تا موحد شويد

حسن الخلوق(لقد خلقنا الانسان في احسن التقويم) انسان در بهترين ساعات خلق شده است، حب دنيا انسان را از خوشي دنيا باز مي دارد و خوش معنوي را از او مي گيرد. اولين كسي كه بايد خوش اخلاق كنيم خودمان، پدر و مادر، همسر و فرزند و ديگران

پيامبر فرمودند: كسي كه بد اخلاق باشد از من نيست.

افراد خوش اخلاق، حركت گلبولهاي قرمز خونشان سريعتر مي شود و چهره اش باز و محفظه هاي پوست بسته نمي شود.

كثرت ذكر الله، زياد ياد خدا كردن، فذكرو ذكراً كثيراً، يا حي و يا قيوم يا من لا اله الا انت برحمتك التغيث

احتمال العزاء، تحمل كردن اذيت و آزار ديگران

هديه خازن جهنم:

البكاء من خشيت الله، گريه كردن براي ترس از خدا

چشم گريه،

چشمه فيض خداست گريه بر هر درد بي درمان دواست

صدقه السره ، صدقه در پنهاني دادن و سعي كنيد زياد معروف نشويد ولي كار زياد بكنيد و ديده نشويد، كم بشناسندت يا نشناسندت.

ترك معاصي، ترك كردن گناهان(علت ترك نكردن گناهان، كنترل نكردن شكم، كسي كه در سيري غذا مي خورد، قصي القلب است، لذا بايد به جا بخوريد و حلال و طيب بخوريد.)

نبودن يقين به مقدسات و معنويت، انسان را به گناه آلوده مي كند

البرّ بوالدين، نيكي كردن در حق والدين، چه زنده باشند و چه مرده.

حتي اگر آنها به شما ظلم هم بكنند، شما نيكي كنيد و صبور باشيد، عاق والدين را پيامبرمان فرمودند، حتي يك لحظه را هم شامل مي شود. پس مواظب والدينتان باشيد.

هديه هاي بهشت

الصبر علي المكاره: صبر بر مصيبت ها و معصيت ها

الشكر علي النعمه: شكر بر نعمتها چه جسمي، چه روحي و چه مادي

الانفاق المال في طاعه: آنچه در تصوف انسان است، انفاق كنيد چه موارد مالي و چه موارد علمي و اجتماعي

الحفظ الامانة علي الوقف: آنچه وقف شده است در حفظش كوشش كنيم كه مهمترين آن حفظ ولايت اميرالمؤمنين و رويه ايشان است.

هديه هاي پيامبر

محبت كردن به پيامبر(خود پيابر رحمت للعالمين است)

پيامبر فرمودند: اول ما خلق الله نوري: اول چيزي كه خدا خلق كرد نور من بوده است.

كسي كه محبت پيامبر را در دل دارد، كاملاً از ايشان پيروي مي كند.

حضرت زهرا فرمودند: سه چيز را دوست دارم، تلاوت كتاب الله، انظر في وجه رسول الله، انفاق في سبيل الله

اَلاقتداع لسنة: پيروي كردن از سنت پيامبر، زيرا هفتاد درصد سنت پيامبر از حضرت ابراهمي آورده شده است، لذا عمل

به سنتهاي پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم هميشه انسان را در صحت و تندرستي و تعديل ناراحتيهاي روحي و رواني نگهدار است.

المحبت لاهل البيت: محبت كردن به خانواده(اهل البيت) پيامبر

رابطه پيامبر با مردم رحمت است: و ما ارسالناك الا رحمة للعالمين

رابطه مردم با مردم مودت است: قل لا اسلكم عليه اجراً الا مودتاً للقربا

رابطه خدا با مردم رحمت و مودت و آرامش است: و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة انّ في ذلك لايات لقوم يتفكرون(روم آيه 1)

حفظ الا لسان علي الفحشاء:

زبان را از فحش و ناسزاگويي حفظ كنيد كه اگر رعايت نكرديد، پيامبر روز قيامت نگاهتان نمي كند.

پيامبر اكرم در زمان احتظار و رحلتشان از دنيا صفات خود را به ائمه اطهار هديه دادند عدالت خود را به اميرالمؤمنين، صبر خود را به امام حسن مجتبي، شجاعت خود را به امام حسين، زهد خود را به امام سجاد و...

هديه جبرائيل

قلت اَلكل: كم خوري

قلت النوم: كم خوابي

مداومت الحمد، مداومت به خواندن سوره حمد و گفتن شكر.

اگر به مدت چهل روز از مباهات خودتان كم كنيد(از خواب و خوراك و چيزهاي غير ضروري) احساس راحتي و آرامش خواهيد كرد.

معده هركسي يه اندازه مشت باز او مي باشد، اگر غذاي زيادتر از حد ميل كنيد به شيارهاي معده به همان اندازه كه فشار مي آورد به همان اندازه سلولهي مغز را قدرت تفكر و فرتمركزي آن را كند مي كند.

مداومت در قرائت سوره حمد براي رفع گرفتاريها بسيار مؤثر است.

سوره حمد را سبعة المثاني هم مي گويند، چون دو بار در هر نماز

خوانده مي شود و حرف بيست و هشت حرف عربي در سوره حمد وجود دارد و اگر آن را بر مرده اي هفتاد مرتبه خوانديد و زنده شد تعجب نكنيد تمام قرآن در سوره حمد خلاصه شده است و سوره حمد بخاطر اهدنا صراط المستقيم مربوط به حضرت علي عليه السلام است و چون از طبقه هفتم آسمان به پائين آمده ايم بايستي با هفت آيه حمد در نماز عروج كنيم و بهتر است سوره حمد را با هفت نفس بخوانيم نه يك نفس.

هديه خداوند

اَلامر بالنعروف: خوبيها را توصيه نمودن به خود و ديگران

و النهي عن المنكر: بديها و منكرات را از خود و ديگران بازداشتن

النصيحت لكل احد: خيرخواهي براي همه كس

مؤمن خيرش به همه مي رسد و امام صادق عليه السلام فرمودند: مؤمن مثل گوسفند از همه اعضاي آن براي همه استفاده مي شود.

الرحمة لكل احداً: مهرباني با همه داشته باشيد.

هركس اندوه و مشكلي را از مؤمني برطرف نمايد خداوند در روز قيامت اندوه را از قلبش برطرف سازد.

قال الامام علي بن موسي الرضا صلوات الله و سلام عليه:

مَن زارَ قَبرَ الحسين عليه السلام شطّ الفرات، كانَ كمن زارَ الله فوق عَرشه

هر مومني كه قبر امام حسين عليه السلام را كنار شط فرات در كربلا زيارت كند، همانند كسي است كه خداوند متعال را بر فراز عرش زيارت كرده باشد.

امام رضا عليه السلام فرمودند: مَن رَضي عن الله تعالي بالقليل من الرزق رضي الله منه بالقليل من العمل

هركس به رزق و روزي كم از خدا راضي باشد، خداوند متعال از عمل كم او راضي خواهد بود.

و فرمودند: مَن فَرَج عَن مومن فرج

الله عن قلبه يوم القيمة

هركس گشايشي بر مؤمن حاصل كند خداوند متعال در روز قيامت گشايش در قلبش ايجاد مي كند.

ها هنا سفنن ا لنجا ح و سفينه ا لحسين(عليه السلام) اسرع

ما ائمه كشتي نجا ت هستيم ولي كشتي حسين سريعتر است

ان الحسين(عليه ا لسلام) مصبا ح ا لهدي وسفينه النجاح

همانا حسين عليه ا لسلام چراغ هدايت وكشتي نجات است

قيامت بي حسين(عليه السلام)غوغاندارد شفاعت جزحسين(عليه السلام)معنا ندارد

اگرآيد هزاران يوسف از راه حسين(عليه السلام)بن علي همتا ندارد

سرش درروزمحشربي كلاه است هر آنكس جز حسين(عليه السلام)مولاندارد

حسيني باش تا در محشر نگويند چرا پرونده ات امضاء ندارد

اگر پرونده اي امضاء ندارد رضايت نامه از زهرا ندارد

امام حسين( عليه السلام)مي فرمايند:اگر كسي بي پروا آبروي مردم را مي ريزد،سعي كن ترا نشناسد.(تا از شرش در امان ماني)ونيز فرمودنند.

ان العزوالغني خرجا يجولان فلقياء التوكل فاتستوطنا.

همانا عزت وبي نيازي از جايگاه خود خارج شدند،پس توكل را ملاقات كردند وآنجا(نزد توكل) منزل گزيدند.

(فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام)

هر كه غمت را خريد،عشرت عالم فروخت با خبران از غمت ،بي خبر از عا لمند

به سينه هركه تمناي كربلا دارد هميشه دردل خود روضه اي بپا دارد

كسي كه عشق تو دارد،دگر چه كم دارد بدون عشق تو عالم كجا وفا دارد

بغير تو كه كرم مي چكد زانگشتش كجا پادشهي اين همه گدا دارد

تو،همچو من سر كويت هزاران داري ولي بدان كه گدايانت فقط ترا دارند

مترسانيدم از روز قيامت كه قيامت قد وبالاي حسين است

بهشت ارزاني خوبان عالم بهشت من تماشاي حسين است

به وقت مرگ چشمم را مبنديد كه چشم من به سيماي حسين است

مناجات

اگر عبد گنه كارم تورا دارم چه غم دارم........اگر مرغ گرفتارم تورا دارم چه غم دارم

اگر آلوده و پستم وگر خالي بود دستم........وگر سنگين بود بارم تورا دارم چه غم دارم

اگر آتش برافروزي تن و جان مرا سوزي........چه باك از شعله نارم تورا دارم چه غم دارم

هم از لطفت بود هستم هم از جام تو سر مستم........هم از شوق تو سرشارم تورا دارم چه غم دارم

چه در صحرا چه در دريا چه در پايين چه در بالا........بهر جانب كه رو آرم تورا دارم چه غم دارم

كيم من عبد شرمنده سيه روي و سر افكنده........كه با اين جرم بسيارم تورا دارم چه غم دارم

تهي از برگ و از بارم ميان لاله ها خوارم........نباشد كس خريدارم تورا دارم چه غم دارم

قرار من، شكيب من، طبيب من، حبيب من،........دوايم ده كه بيمارم، تورا دارم چه غم دارم

تو ستار العيوبي، تو غفار الذ نوب هستي........الا ستار و غفارم، تورا دارم چه غم دارم

سيه رويم، سيه بختم، بدين پرونده سختم........بدين اشكي كه ميبارم، تورا دارم چه غم دارم

نه آبي در سبو دارم، نه نايي در گلو دارم........نه بر رو آبرو دارم ،تورا دارم چه غم دارم

منم ميثم، كه پيوسته به احسان تو دل بسته........به غير از تو، كه را دارم ،تورا دارم چه غم دارم

روايت شده از پيامبر اكرم صلوات الله عليه به اباذر غفاري بدين مضموم:

اي اباذر اعمال انسانهاي مومن به آسمان اول مي رود اگر صاحب آن عمل غيبت كرده ،همانجا آن عمل متوقف مي شود،اگر صاحب عمل غيبت نكرده، فرشته مامور آسمان اول اجازه عروج به آسمان دوم را ميدهد،در آسمان دوم باز فرشته مربوطه

كنترل ميكند،اگر عمل آلوده به دنيا طلبي نبوده اجازه عبور به آسمان سوم را ميدهند،وهمينطور در طبقه سوم ،حسد-در طبقه چهارم تكبر وغرور-درطبقه پنجم –ريا،در طبقه ششم- رحم و مروت (قسي القلب نباشد)در طبقه هفتم - حجاب (هم براي آقايان هم براي بانوان،كه گفته اند ،از زانو ببالا براي آقايان كشف عورت محسوب ميشود،وبانوان قرص صورت و كفين تاموچ مجاز است ،بدون يك تار مو بطور عمد،در محافل عمومي و نامحرم داري)

اباذر به پيامبر عرض كرد يا رسول الله ،رعايت اين اعمال خيلي سخت است ،حضرت فرمودنند، يك راه دارد .وآن اينكه بدي ديگران را مطرح نكنيد،كه از آن ببعد اباذر كمتر صحبت مي كرد وبيشتر شنونده بود،مگر مطر ح نمودن آيات قرآن وفضا ئل اهل البيت عليهم آلاف و تهيت وسلام.

قا ل الصا دق عليه ا لسلام: لو رايت قساوتا في قلبك ، او سقما في جسمه او نقصا نا في ما ل وقليلا في رزقه ، فعلم انك تكلم في ما يرزيك .

اگر ديدي قسا وتي در قلبت پيدا شد،يا مريض شدي يا نقصان در ما لت ايجاد شد ويا رزقت كم شد،بدان صحبتي كرده اي كه نياز به آن نداشته اي.

خداوند براي زبان چهار نگهبان قرار داده ويك فرمانده ،كه عبارتند از عقل(فرمانده) ودولب ودو فك (بعنوان نگهبان)

بر سر سفره اي ماهي بريان شده اي آوردنند،صاحبدلي گفت ،ميدانيد كه چرا اين ماهي بجاي آغوش دريا وخانواده اش ،كف سفره است ،كسي از حضار جواب ندادنند،لذا وي گفت بعلت اينكه موقعي دهانش را بازكرده كه نبايستي باز ميكرد.(با ديدن كرمي قلاب ماهيگير را نديده وصيد شده است)

بجز حسين مرا ملجاء وپنا هي

نيست

در اين عقيده يقين دارم ،اشتبا هي نيست

ره نجات حسين است و دوستي حسين

بسوي حق بجز اينطريق،ترا راهي نيست

از پيامبر اكرم روايت شده است ،كسيكه به مسجد رفت وآمد كند،تا دانش مفيدي بياموزد يا به ديگران ياد دهد،پاداش عمره وحجي كامل خواهد داشت (لذا مساجد تنها براي نماز ونماز جماعت نيست از آنها استفاده بهيمه تري بشود)در قنوت نمازتان اين دعا را بخوانيد:

الهم اني اسئلك الامن والايمان بك والتصديق بنبيك والعافيه من جميع البلاوالشكر علي العافيه و

الغني عن شرار الناس،يا رب العافيه خيرممايدعونني اليها

خداوندا همانا من از تو استعانت مي خواهم امنيت وايمان بتو را و تائيد پيامبرت وسلامتي از همه بلاها وتوفيق شكربر سلامتي وبي نيازي از شرور مردم،اي خداوند سلامتي،بهتر ازآنچيزيكه ممكن است از تو بمن برسد.

حديث پاياني::

قا ل من زارني في تلك ا لبقعه كان كمن زار رسول الله ،كتب الله تعا لي تلك له ثواب ا لف حجه مبروره وا لف عمره مقبو له .

امام رضا عليه السلام فرمودنند:كسيكه مرا در اين بقعه زيارت كند ،همانند كسي است كه پيا مبر را زيارت كند وبراي او ثواب هزار حج مقبو ل وهزار

عمره مبرور است.

آقا يمان امام حسين عليه ا لسلام:در صحنه كر بلا وهم اكنون بيشتر از آب تشنه لبيك پيروانش به اهداف جد بزرگوارش حضرت ختمي مر تبت وپدر گراميشان امير المو منين بودنند،اما افوس ،اينكه بعضا زخمها يش را نشان مردم دادنند، وبزرگتر ين دردش را بي آبي پنداشتند.

الهي بحق بزرگان دين ** به آن پيشوايان راه يقين

بحق ده وچهار معصوم پاك** كزايشان پديدارشدآبوخاك

الهي بحق حسين شهيد ** كه مارا زرحمت مكن نااميد

به بيمار تب دارزين العبا** مريضان اسلام راده شفا

به موسي بن جعفر شه انس** وجان اداءساز قرض همه شيعيان

به حق علي بن موسي الرضا** زجان غريبان بگردان بلا

الهم صل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم والعن عدوهم وبارك علي ابراهيم وآل ابراهيم(گفتن اين صلوات ثواب هزار متبه صلوات را دارد)

و السلام علي من التبع الهدي : اربعين سنه 1433 عباسعلي حقيقي زاده اصفهان 09133199741

جهت مطالعه ديگر نوشتارهاي اين حقير ميتوانيد به يكي از سايتهاي اينترنت مانند google مراجعه وبه فارسي serchكنيد ،اهل البيت +حقيقي زاده ، وسپس عباسعلي حقيقي زاده را كليك چپ نمائيد وكتاب مورد نظر خود را انتخاب ومطالعه فرمائيد وبه ديگران هم توصيه نمائيد .همراه 09133199741جهت هر گونه انتقاد ونقدوراهنمائي معرفي ميگردد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109