سرشناسه : مهريزي، مهدي، 1341 -
عنوان و نام پديدآور : سهم زنان در نشر حديث / مهدي مهريزي.
مشخصات نشر : قم: موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، سازمان چاپ و نشر، 1387.
مشخصات ظاهري : 276 ص.: جدول، نمودار.
فروست : مركز تحقيقات دارالحديث؛ 168.
شابك : 27000 ريال : 978-964-493-339-4
يادداشت : كتابنامه: ص. [259] - 268 ؛ همچنين به صورت زيرنويس.
موضوع : محدثان زن
موضوع : حديث -- تاريخ
شناسه افزوده : موسسه علمي - فرهنگي دارالحديث. سازمان چاپ و نشر
رده بندي كنگره : BP52/5/م9س9 1387
رده بندي ديويي : 297/292
شماره كتابشناسي ملي : 1706067
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
درآمدى بر نقش زنان در علوم اسلامىرشد و بالندگى زنان ، پس از بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله و در پرتو آيين اسلام ، جاى ترديد ندارد . جهت گيرى كلى آيات قرآنى و سخنان و سيره پيامبر ، عامل اصلى اين حركت تكاملى به شمار مى رود . ورود زنان را به عرصه هايى كه پيش از آن سابقه نداشت ، چون تعليم و تعلّم ، بايد يكى از شواهد عينى اين بالندگى قلمداد كرد . آشكار است كه مصدر تعليم و تعلّم و روى آوردن به دانش و معرفت ، در آن عصر ، قرآن و حديث بود و بررسى تعامل زنان با اين دو مصدر و دانش هاى مرتبط با آنها در طول تاريخ اسلام ، مى تواند اين حقيقت را بيشتر روشن سازد . در بررسى اين تعامل ، توجّه به چند نكته ، فضاى بحث را بهتر روشن مى سازد . يك . مسئله زن و علوم اسلامى را از دو سو مى توان بررسى كرد . يكى ، جايگاه زن در علوم اسلامى ، بدان معنا كه دانش هاى كلام ، فقه ، عرفان و . . . درباره زن چه مى گويند . دوم ، آن كه زنان در علوم اسلامى و پيدايش ، تحوّل و گسترش آن ، چه نقشى داشته اند . آنچه در اين نوشته بدان پرداخته مى شود ، امر دوم است . دو . مراد از علوم اسلامى ، دانش هايى است كه بر محور دو منبع اصلى دين ، يعنى قرآن و سنّت ، شكل گرفته اند و به تشريح و تبيين آموزه هاى اين دو منبع مى پردازند و يا به گزارش حوادث مربوط به اسلام و پيشوايان دينى مربوط مى شوند . برپايه اين
.
ص: 8
تعريف ، علوم اسلامى در شش حوزه دسته بندى مى شود : 1 . علوم قرآن و تفسير ؛ 2 . حديث و علوم حديث ؛ 3 . كلام و فلسفه ؛ 4 . اخلاق و عرفان ؛ 5 . فقه و اصول ؛ 6 . تاريخ و سيره . سه . براى بررسى نقش زنان در پيدايش ، گسترش و تحوّل علوم اسلامى و مقايسه آن با نقش مردان ، بايد شرايط فرهنگى و اجتماعى حاكم بر گذشته را در نظر داشت تا به تحليل و ارزيابى منصفانه و واقع بينانه رسيد . اين شرايط را اين گونه مى توان ترسيم كرد :
1 . محدوديت هاى ذهنى و فرهنگى براى آموزش و كارهاى علمى زنانروايات فراوانى دلالت دارد بر اين كه به زنان نوشتن مياموزيد و يا از قرآن تنها سوره نور را به آنها ياد دهيد . چنين رواياتى ، گذشته از صحّت و سقم آن ، در شكل گيرى ذهنيت فرهنگى مسلمانان تأثيرگذار بوده است . از سوى ديگر ، باور و تلقّى عمومى و برخى از متفكّران چنين بوده كه زن براى رفع نيازهاى جنسى مرد و يا حداكثر توليد مثل خلق شده است . اين باور و تلقى ، بر ذهنيت زنان و جامعه انسانى تأثير منفى مى گذارد و اصالت را در كاركردِ زن به همين امور تقليل مى دهد . به اين نمونه ها بنگريد : علّامه سيد محمّدحسين تهرانى معتقد است : وظيفه زن ، در خانه نشستن و در خانه ماندن است . سلامت و سعادت زن در اين است كه يا حامله باشد يا بچه در زير پستان خود داشته باشد . (1) . . . زن ، بايد مانند مرد ، پيوسته راه تقرّب بپيمايد ، و آن وقتى است كه دوش به دوش مرد نماز
.
ص: 9
بخواند ، و روزه بگيرد ، و طواف كند ، و اين فقط در وقتى است كه حامله باشد يا طفل خود را شير دهد . اين زن ، قرين رحمت خداست كه حايض نيست و اجازه ركوع و سجود و قيام و طهارت به وى داده شده است ، و اجازه صيام به وى داده شده است ، و اجازه طواف گِرد كعبه به وى داده شده است . بنا بر اين ، زنان بايد پيوسته يا حامله باشند يا شير دهند ؛ تا در كاروان انسانيت و حركت به سوى معبود و محبوب و قبله مشتاقان و كعبه عاشقان و پويندگان به سوى حرم و حريم امن و امان او ، با مردان هم آهنگ باشند . اگر زنى به جاى دخول و شركت در كارها و فنون و صنايع اجتماعى ، بچه بزايد و بزرگ كند و تحويل اجتماع دهد ، با خدمات وجودى ، خود را در اعلاترين درجه ، با ضريب تعداد فرزندان خود ، بالا برده است . اينها همه به جاى خود محفوظ ، و در عين حال ، تحصيل كمالات معنوى و علوم الهى و تحصيل دانش هايى كه به درد بانوان مى خورد ، از قبيل خانه دارى ، خياطى ، غذاپزى ، بهداشت و حفظ الصحه ، قابلگى و پزشكى زنان و علوم فراگيرى تربيت فرزند و غيرها كه بسيار است ، ابدا با بچه دارى منافات ندارد ؛ بلكه كمال ملايمت را نيز دارد (1) آية اللّه سيّد حسن مدرّس ، در مجلس دوم شوراى ملّى (1329ق) ، در مورد انتخاب زنان به عنوان نماينده ، با اعتراض مى گويد : از اول عمر تا حال ، بسيار در برّ و بحر ممالك ، اتفاق افتاده بود براى بنده ، بدن بنده به لرزه نيامد و امروز بدنم به لرزه آمد . اشكال بر كميسيون اين كه اولاً نبايد نسوان را در منتخبين برد ، [چرا] كه از كسانى كه حقّ انتخاب ندارند ، نسوان هستند ؛ مثل اين كه بگويند از ديوانه ها نيستند ، سفها نيستند . اين اشكال است بر كميسيون ، و امّا جواب ، ما بايد بدهيم ، از روى برهان . نزاكت و غير نزاكت! رفاقت است! از روى برهان بايد صحبت كرد و برهان ، اين است كه امروز ما هر چه تأمل مى كنيم مى بينيم خداوند ، قابليت در اينها قرار نداده است كه لياقت حقّ انتخاب [شدن] را داشته باشند . مستضعفين و مستضعفات و آنها ، از آن نمره اند كه عقول آنها استعداد ندارد . . . . (2)
.
ص: 10
در همان دوران ، زنى در پاسخ بدان انديشه ، چنين نظر داد : آخر ، برادران غيور! اى صاحبان ناموس! اى طالبان علم و ترقّى و تربيت و تمدّن! قدرى تأمل و تفكّر فرماييد . . . . آيا مى دانيد كه تا طايفه نسوان ، تربيت نشوند ، ترقّى و تمدّن مملكت غير ممكن است؟ . . . آخر ، عدم قابليت ما را در چه موقع امتحان فرموديد؟ كدام مدرسه را براى ما مظلومان تأسيس فرموديد؟ كدام معلم و معلمه تعيين نموديد؟ . . . كه عدم قابليت و بى استعدادى ما بر شما معلوم شد؟ چه باعث شده كه تمام راحتى ها و نعمت ها و سياحت ها و علوم و صنايع را از براى خود پسنديده ايد و ما را از جميع اين نعمات ، محروم نموده ايد و مى گوييد : طايفه نسوان در مملكت ما هنوز قابل هيچ گونه تربيت و علوم و صنايع نشده اند . . . وا اسفا! وا عجبا! وا حيرتا! . . . اى برادران عزيز! بياييد همتى نماييد تا بنيان ظلم نسبت به ما طايفه اناثيه را براندازيد و ما از عادات رذيله و رفتار تقليدى مضحكه ، نفوس خود را منزّه كنيم . . . . (1) برخى از شخصيت هاى دينى و مذهبى در دوره مشروطيت ، افتتاح مدارس نسوان و دبستان دوشيزگان را در رديف اباحه مسكرات و اشاعه فاحشه خانه ها مى دانستند و آن ، مايه وحشت و حيرت رؤساى روحانى ، ائمه جماعت و قاطبه مقدسان و متدينان شده بود . (2) سيد محمّد طباطبايى ، از سران روحانى مشروطه ، تشكيل انجمن نسوان را خلاف شرع مى داند ؛ با اين كه او از برخى ديگر از شخصيت هاى روحانى ، پيشگام تر است و آموختن و تعليم و تعلّم زنان را مطلوب مى داند . به اين استفتا و پاسخ ايشان توجّه كنيد .
صورت استفتابه عرض عالى مى رساند : لابد خاطر عالى از همه جا مستحضر است به خدمات و جان نثارى هاى فدوى در ملازمت بندگان حضرت عالى و مشروطيت و تحمّل زحمات در راه ملّت و بر اين كه پيوسته در حفظ اين اساس مقدس كوشش داشته و دارم . تا اين اوان كه مسلما به عرض حضور مبارك
.
ص: 11
رسيده است كه به تهيّج و راهنمايى بعضى از مفسدين و مغرضين ، در كوچه قاپچى باشى ، انجمنى از طايفه نسوان مُنعقد ، به اسم «انجمن همّت خواتين» ، بليط ها چاپ كرده به اسم پدر و خود آن زن و سن آن و محل اقامت . به هر زنى كه داخل شود ، مى دهند . اين بنده ، چون اين كار را خلاف شرع و مايه فسادهاى كلى در امر مشروطه دانسته ، در بعضى از منابر ، نهى و مردمان را بر مفاسد آن آگاه كرده ام . به اين واسطه ، آنانى كه خود ، محرّك اين كار بوده ، زبان به طعن و ردّ قول بنده گشوده و نسبت امضاى اين كار را به حضرت مستطاب عالى داده و مى دهند . استدعا آن كه اگر واقعا با استحضار خاطر مبارك و امر عالى است ، بنده نيز از گفته ساكت باشم واگر نه ، رأى مبارك را در جواب عريضه ، دستخط بفرماييد ؛ تا عموم مردمان بدانند كه اين گونه نسبت ها به وجود مبارك عالى ، كذب محض است و اين جان نثار نيز در گفته خود و نهى از اين عمل ، مفتخر و سرافراز باشم . ايام افاضت ، مستدام باد ، بربّ العباد!
صورت دستخط حضرت مستطاب حجة الاسلام آقاى طباطبايى _ مد ظله العالى _بسم اللّه الرحمن الرحيم . زحمات و خدمات شما ، همه وقت منظور نظر بوده و هست . در باب انجمن نسوان ، اول كسى كه منكر شد من بودم ؛ تغيّرها كردم ، داد و فريادها كردم ، معايب آن را مبرهن كردم . هر كس نسبت همراهى از آن انجمن مشئوم را به من داده است ، جز عداوت ، غرضى نداشته است . خداوند ، جزايش را دهد! غرض ، باز مى گويم : انجمن نسوان ، مخالف شرع و موجب بسى قضاياى ناگوار است و ديگر كسى جلو زنش را نمى تواند بگيرد . بر عامّه مسلمين باغيرت لازم است كه در بر هم زدن آن انجمن ، همّت كنند . والسلام . 23 صفر الخير 1326 / محمّدصادق الحسينى الطباطبائى
2 . وظايف خانه دارى ، همسردارى ، زادن ، شيردادن و رسيدگى به فرزنداندر دوران گذشته ، اين امور ، عمده فرصت زن ها را به خود ، اختصاص مى داده و وقتى را براى كارهاى علمى و آموزشى ، باقى نمى گذاشته است ، چنان كه مرسوم نبوده زنان ، در تعليم و تعلّم ، ممحّض گردند و از آنان ، وظايف ديگرى درخواست نشود ، آن گونه كه براى مردان طالب علم ، چنين بود و اگر به كار علم و علم آموزى اشتغال
.
ص: 12
داشتند ، زندگانى آنان تأمين مى شد و ديگر لازم نبود به شغل و حرفه و پيشه اى بپردازند .
3 . تاريخ مذكّراز همه اينها كه بگذريم ، تاريخ را مردان نوشته اند و از اين رو ، بسيارى از زواياى زندگى علمى زنان ، در كتب تاريخ به ثبت نرسيده و يا در لابه لاى مطالب فراوان مربوط به مردان ، گم شده است . آية اللّه عبد اللّه جوادى آملى ، در اين زمينه مى نويسد : بايد توجّه داشت كه تبليغات پيرامون اشخاص ، بسيار مؤثر است . سرّ اين كه اباذر _ رضوان اللّه عليه _ از جهت مبارزه شهره آفاق شده است ، براى آن است كه مبارزات قولى و عملى او در كتاب ها به ثبت رسيده و در سخنرانى ها طرح گرديده است ، چندين بار به صورت فيلم و غير فيلم درآمده و به صورت هاى تبليغى عرضه شده است . زنانى هم بودند اباذر گونه ، كه اولاً در صحنه جنگ ، كاملاً حضور داشتند ، و براى تشجيع نيروهاى اعزامى و رزمى ، از آيات قرآن و احاديث رسول خدا صلى الله عليه و آله استمداد مى نمودند و دعوت و رهبرى اينها بر محور قرآن كريم بود . آنان از آيات قرآن به اندازه كافى اطّلاع داشتند و به موقع ، آيات را در جاى خود تلاوت مى كردند و از آنها به عنوان دليل استفاده مى كردند ؛ و نه تنها در زمان قدرت ، بلكه در زمان ضعف نيز حضور ذهنيشان نسبت به قرآن باعث شد كه بتوانند از آيات ، مدد بگيرند و اباذرگونه اعتراض كنند ، چه اين كه به هنگام قدرت نيز همچون مالك اشتر دفاع مى كردند . اگر كارهايى كه زنان اباذرگونه ، در جنگ ها و صحنه هاى سياسى اسلام كردند ، ده ها بار گفته مى شد و به صورت فيلم تبليغى درمى آمد و ده ها كتاب در آن زمينه نوشته مى شد ، آنگاه مشخص مى شد كه زن ها در پيشبرد مسائل نظامى در صدر اسلام ، همچون اباذر و مالك اشتر ، در صحنه بوده اند . (1) رضا براهنى ، در كتاب تاريخ مذكّر مى نويسد : تاريخ ما ، به شهادت خودش ، در طول قرون ، بويژه پيش از مشروطيت ، تاريخى مذكّر بوده است ؛ يعنى تاريخى بوده است كه هميشه مرد ، ماجراهاى مردانه ، زور و ستم ها و عدل و عطوفت هاى
.
ص: 13
مردانه ، نيكى ها و بدى ها ، محبت ها و پلشتى هاى مردانه بر آن حاكم بوده اند . زن ، اجازه نقش آفرينى نيافته است ، به همين دليل از عوامل مؤنث در اين تاريخ چندان خبرى نيست . مرد ، از نظر بزرگ ترين مورخ ايران ، يعنى ابوالفضل بيهقى ، بزرگ ترين عنصر سازنده تاريخ است ، و به همين دليل هر كجاى تاريخ مسعودى را كه ورق بزنيد ، اعمال مردانى را مى بينيد كه در حال ساختن يا نابود كردن چيزهايى هستند ؛ و اين چيزها همه عناصر تاريخى هستند . در هر لحظه اين بزرگ ترين تاريخ ايران ، مردى مى ميرد ، مردى پيمان مى بندد ، مردى پيمان مى شكند ، مردى در قلعه اى زندانى مى گردد ، مردى به دار آويخته مى شود ، قومى غالب مى شوند از مردان ، و قومى منهزم مى شوند از مردان . تاريخ بيهقى ، تاريخ مردان است و اگر از زن ياد مى شود ، يا مادر حسنك است و يا مادرانى چون مادر حسنك هستند كه هيچ گونه تحرّك واقعى ندارند و يا اگر تحرّك ناچيزى داشته باشند ، در حدود حلوا و شيرينى پختن براى مردان و يا اميران جوان ، محمّد و مسعود ، تحرّك دارند . زن در تاريخ بيهقى خنثى است ؛ نه از نظر فرهنگى چيزى به وجود مى آورد و نه از نظر تاريخى نقشى دارد . (1) چهار . پژوهش و بررسى تاريخى درباره نقش زنان در علوم اسلامى ، مى تواند اين فوايد و نتايج را به دنبال داشته باشد : 1 . استعداد و توانايى زنان را به نمايش مى گذارد و بر تلقّى ناتوانى و بى استعدادى زنان در اين عرصه ها خط بطلان مى كشد . 2 . ميزان حضور اجتماعى زنان را نشان مى دهد . 3 . نگاه فرهنگ هاى مختلف مسلمانان را در دوره هاى مختلف تاريخى ، نسبت به زن ، نشان مى دهد ؛ چرا كه حضور علمى زنان در ادوار مختلف تاريخى و فرهنگ هاى مختلف ، يكسان نبوده است . 4 . الگويى از تاريخ و ميراث گذشته ، براى نسل امروز ، ارائه مى كند كه مى تواند به پاره اى بى هويّتى هاى فرهنگى و از خودبيگانگى ها پاسخ مناسب دهد . پنج . تأليفات مستقل در زمينه تأثير و نقش زنان در علوم اسلامى بسيار اندك است .
.
ص: 14
برخى آثار ، به صورت كلى به اين امر پرداخته اند و برخى ، به يكى از آن شش حوزه پيش گفته در علوم اسلامى ، اختصاص دارد . در اين جا اشاره اى گذرا به اين منابع مى تواند براى پژوهشگران ، سودمند باشد : 1 . زنان نامى در تاريخ ، فرهنگ و تمدّن اسلامى ، عبد الرحيم عقيقى بخشايشى ، با همكارى حبيبه عقيقى بخشايشى ، قم : دفتر نشر نويد اسلام ، 1382 . اين كتاب ، 1514 زن را در عرصه هاى : 1 . تفسير قرآن ، 2 . حديث ، 3 . فقه ، 4 . عرفان ، 5 . نثر و ادب ، 6 . علم و دانش ، 7 . تأليف و پژوهش ، 8 . هنر و خوش نويسى ، 9 . سياست و اجتماع ، 10 . تربيت و سازندگى ، 11 . جهاد و شهادت ، 12 . خيرخواهى و نيكوكارى ، 13 . طبّ و پرستارى ، 14 . عمران و آبادانى ، 15 . انقلاب و تحولات اجتماعى ، معرفى كرده است . 2 . كتاب شناسى آثار مذهبى زنان ايران ، مجيد فرخ زادى . در اين كتاب ، آثار مذهبى 178 زن كه 256 اثر را در فاصله سال هاى 1306 تا 1372ش ، تأليف كرده اند ، شناسانده است . موضوع اين آثار ، علوم اسلامى از قبيل ، تفسير ، حديث ، اخلاق و . . . است . 3 . گنجينه نور ، معرفى و فهرست 2000 اثر پژوهشى و پايان نامه قرآنى بانوان ، مؤسسه معارف اسلامى امام رضا عليه السلام ، آذر 1384 . 4 . آيينه داران خورشيد ، مهدى مهريزى ، تهران : سازمان تبليغات اسلامى ، تابستان 1372 . در اين كتاب ، پنجاه زن كه كار قرآنى يا خدمتى به ساحت قرآن كرده اند ، معرفى شده است . 5 . فقهاى زن در اسلام ، اكرم مهربان ، معاونت فرهنگى سازمان تبليغات اسلامى ، دى 1369 . 6 . الجهود العلمية للمرأة خلال القرنين الخامس والسادس الهجريين ، ناجية عبد اللّه ابراهيم ، اردن :
.
ص: 15
1996م . نويسنده كتاب ، تلاش هاى علمى زنان را در بغداد ، در قرن هاى پنجم و ششم هجرى ، جستجو كرده و در زمينه علوم دينى و علوم عربى ، 189 زن را معرفى كرده است . همين نويسنده ، آثار ديگرى نيز در معرفى تلاش هاى علمى زنان در قرن چهارم و نيز نيشابور دارد كه نگارنده بر آنها دست نيافته است . (1) از فعاليت هاى حديثى زنان كه در اين كتاب آمده است ، در ادامه به تفصيل ، سخن خواهيم گفت . كتاب حاضر ، مى كوشد روزنه اى را براى نشان دادن سهم زنان در نشر حديث ، دانش هاى حديثى و معارف ويژه حديث ، در پانزده قرن تاريخ اسلامى ، بگشايد تا سرمايه تتبّع و جستجو و تحليل عميق تر باشد ؛ چرا كه نشان دادن تمامى زواياى آن ، در توان محدود يك تَنْ و چند تَنْ نمى گنجد . مباحث اين كتاب در چهار بخش تنظيم شده است : بخش نخست ، به منبع شناسى اختصاص دارد . در بخش دوم ، عرصه هاى خدمت زنان به حديث به تفصيل بازگو شده است . در بخش سوم ، فهرست روايت هاى زنان شيعى در مصادر اصلى حديث شيعه ، گزارش شده است و آخرين بخش با عنوان گزارش تفصيلى چند پژوهش ، حاوى چند مبحث تكميلى در اين موضوع است .
.
ص: 16
. .
ص: 17
بخش يك : منبع شناسى سهم زنان در نشر حديثبراى بررسى سهم زنان در نشر حديث ، بايد همه منابع تفسيرى ، حديثى و تاريخى ، مورد مطالعه و مراجعه قرار گيرد ، امّا در اين جا به معرفى منابعى اهتمام مى شود كه تمامى اثر يا بخشى از آن ، ويژه اين مسئله است . اين منابع را مى توان در چهار گروه دسته بندى كرد : الف . كتب طبقات و رجال (شيعه و اهل سنّت) ؛ ب . كتاب هاى ويژه معرّفى زنان راوى ؛ ج . كتاب هاى حديثى خاصّ احاديث زنان ؛ د . منابع تحليلى با موضوع سهم زنان در نشر حديث .
الف . كتب طبقات و رجال (شيعه و اهل سنّت)يك . اهل سنّت1 . الطبقات الكبرى ، محمّد بن سعد (168 _ 230ق) ، بيروت : دار بيروت ، 1405 ق / 1985 م . جلد هشتم كتاب (517 ص) ، به زنان اختصاص دارد . 2 . الجرح و التعديل ، ابن ابى حاتم الرازى (327 ق) ، بيروت : دار احياء التراث العربى ، 9 ج . در جلد نهم (ص 461 _ 467) ، از بيست زن كه به كنيه معروف اند ، ياد كرده است .
.
ص: 18
3 . كتاب الثقات ، محمّد ابن حبّان (م 354 ق) ، حيدر آباد : مؤسسة الكتب الثقافية ، 10 ج . در اين كتاب ، از 85 زن راوى ، ياد شده است (ر .ك : تمام الانعام بترتيب ما ورد فى كتاب الثقات لابن حبان ، ص 625 _ 628) . مؤلّف ، راويان زن را در پايان هر يك از حروف الفبا و پس از راويان مرد ، آورده است . 4 . الاستيعاب ، ابن عبد البرّ (368 _ 463ق) ، تحقيق : على محمّد البجاوى ، القاهرة : نهضة مصر . در جلد چهارم كتاب (ص 1787 _ 1966) ، شرح حال هزار زن صحابى بيان شده است . 5 . اسد الغابة ، على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (555 _ 630ق) ، بيروت : دار احياء التراث العربى . در جلد پنجم كتاب (389 تا آخر) نام بانوان ، به ترتيب الفبا ، همراه گوشه هايى از زندگى آنان ذكر شده است . 6 . التحبير فى المعجم الكبير ، عبد الكريم السمعانى (م 562 ق) ، تحقيق : منيرة ناجى سالم . سمعانى ، در جلد دوم كتاب (ص 396 _ 435/ ش 1124 تا 1193) با عنوان «النسوة اللواتى كتبت عنهنّ» ، نام هفتاد زن را به ترتيب حروف الفبا آورده است و چنان كه از عنوان پيداست ، خود ، حضورا از اين زنان سماع كرده يا اجازه حديث گرفته است . 7 . تهذيب الكمال ، ابوالحَجّاج يوسف المزّى (654 _ 742 ق) ، بيروت : دارالفكر ، 1414ق _ 1994م . در جلد 35 كتاب (ص 123 _ 401 / ش 7780 _ 8045) ، 265 زن راوى حديث و اسامى استادان آنان مذكور است . 8 . ميزان الاعتدال فى نقد الرجال ، محمّد بن احمد بن عثمان الذهبى (م 748 ق) ، بيروت :
.
ص: 19
دارالمعرفة . در جلد چهارم كتاب (ص 606 _ 616 / ش 10932 تا 11053) ، 106 زن راوى ، در ذيل سه عنوان «المجهولات» ، «الكنى» و «من لم يسم» معرفى شده است . مقصود از «مجهولات» ، كسانى اند كه وصف آنان شناخته شده ، نيست . در عنوان اين فصل آمده است : «و ما علّمتُ فى النساء مَن اتهمت و لا مَن تركوها ؛ زنى را نمى شناسم كه متهم شده باشد و يا وى را در نقل حديث رها كرده باشند» . (ج 4 ، ص 604) و مقصود از «من لم يسم» ، كسانى اند كه نامشان دانسته نشده است . 9 . الاصابة فى تمييز الصحابة ، احمد بن على العسقلانى المعروف بابن حجر (773 _ 852 ق) ، بيروت : دار الكتب العلمية . در جلد هشتم كتاب (291ص) ، نام 1545 زن به ترتيب الفبا آمده است . 10 . الضوء اللّامع لأهل القرن التاسع ، محمّد بن عبد الرحمان السخاوى (831 _ 902ق) ، القاهرة : دار الكتاب الاسلامى ، 12 ج . جلد دوازدهم كتاب (معجم النساء) ، به معرفى 1075 زن اختصاص دارد كه بيشتر آنان داراى اجازه يا سماع حديث بوده اند . 11 . تهذيب التهذيب ، ابن حجر عسقلانى (م 852 ق) ، حيدر آباد : 1327 ق . جلد دوازدهم كتاب (ص 397 _ 504) ، به معرفى زنان راوى اختصاص دارد و از 271 زن ، نام برده شده است . 12 . لسان الميزان ، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852 ق) ، بيروت : دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1416 ق / 1996 م ، 7 ج . در جلد هفتم (ص 557 _ 571) ، از 115 زن راوى ، ياد شده است .
تحليل1 . گفتنى است كه در سه كتاب : الكامل فى ضعفاء الرجال ، ابن عدى الجرجانى
.
ص: 20
(م 365 ق) ؛ الضعفاء الكبير ، محمّد بن عمرو العقيلى المكى (م 322 ق) و الضعفاء و المتروكين ، ابن جوزى (508 _ 597 ق) ، از زنان نام برده نشده است . 2 . در ساير كتاب ها نيز براى زنان ، قدحى ذكر نشده ؛ گرچه توثيق يا مدحى نيز برايشان مذكور نباشد . 3 . ديگر آثار طبقاتى و رجالى اهل سنّت ، بخش معرفى زنان ، ندارد . 4 . جمع تمامى زنان ذكر شده در هفت كتاب اخير ، با نام هاى مكرر ، 1937 تَنْ است . 5 . كتاب هاى مربوط به معرفى صحابه و طبقات ، از آن رو معرفى شده است كه در منابع اهل سنّت ، جزو كتب رجال به شمار مى رود ، وگرنه بسيارى از زنان موجود در آنها راوى حديث نيستند و بدين جهت در شمارش كلى ، از آنها صرف نظر شد .
دو . شيعه1 . رجال البرقى ، احمد بن محمّد بن خالد البرقى (م 274ق) ، قم : مؤسسة القيوم ، 1419 ق . اين كتاب (ص 145 _ 147/ ش 1678 _ 1707) ، از 29 زن نام مى بَرَد . 2 . اختيار معرفة الرجال ، ابوجعفر محمّد بن الحسن بن الطوسى (385 _ 460ق) ، تحقيق : حسن المصطفوى ، مشهد : دانشگاه مشهد ، 1348 . در اين اثر ، تنها از سه زن ياد شده است : حبابة الوالِبيّة (ش 182) ، سعيدة (ش 681) ، حُبَّى (791) . 3 . الرجال ، ابوجعفر محمّد بن الحسن الطوسى (385 _ 460ق) ، قم : منشورات الرضى . شيخ طوسى ، در اين اثر در ذيل هر باب ، اسامى راويان زن را بدين شرح گزارش كرده است : _ اصحاب النبى صلى الله عليه و آله ، ص 32 _ 34 ، 38 زن ؛
.
ص: 21
_ اصحاب علىّ عليه السلام ، ص 66 ، 3 زن ؛ _ اصحاب الحسن بن علىّ عليه السلام ، ص 71 ، 1 زن ؛ _ اصحاب الحسين بن علىّ عليه السلام ، ص 81 ، 1 زن ؛ _ اصحاب علىّ بن الحسين عليه السلام ، ص 102 ، 1 زن ؛ _ اصحاب الباقر عليه السلام ، ص 142 ، 2 زن ؛ _ اصحاب الصادق عليه السلام ، ص 341 _ 342 ، 12 زن ؛ _ اصحاب الكاظم عليه السلام ، ص 366 ، 1 زن ؛ _ اصحاب الرضا عليه السلام ، ندارد ؛ _ اصحاب الجواد عليه السلام ، ص 409 ، 2 زن ؛ _ اصحاب الهادى عليه السلام ، ص 427 ، 1 زن ؛ _ اصحاب العسكرى عليه السلام ، ندارد ؛ _ فيمن لم يرو عن الائمة عليهم السلام ، ص 521 ، 1 زن . در مجموع ، از 63 زن راوى حديث ياد شده است . 4 . الرجال ، تقى الدين حسن بن على بن داوود الحلى (647 _ 707ق) ، قم : منشورات الرضى . در اين كتاب (ص 223 _ 224) از 22 زن راوى حديث ، نام برده شده است . 5 . نقد الرجال ، السيد مصطفى الحسينى التفرشى (م 1015ق) ، قم : مؤسسة آل البيت لاحياء التراث ، 1418 ق ، 5 ج . مؤلف ، در جلد پنجم (ص 305 _ 315) ، از 64 زن راوى ، ياد كرده است . 6 . مجمع الرجال ، ملّا عناية اللّه القهپايى(زنده در 1021ق) ، اصفهان : 7 جلد . در جلد هفتم (ص 17 _ 182) ، از 111 زن ، نام برده شده است . 7 . جامع الرواة ، محمّد بن على الأردبيلى (م 1101ق) ، بيروت : دار الأضواء ، 1403 ق / 1983 م ، 2 جلد .
.
ص: 22
در جلد دوم (ص 455 _ 459 / ش 3609 _ 3697) ، از 88 زن ، نام برده است . 8 . منتهى المقال ، ابوعلى الحائرى (1159 _ 1215ق) ، قم : مؤسسة آل البيت لاحياء التراث ، 1416 ق ، 7 ج . در جلد هفتم (ص 457 _ 470) ، از 25 زن نام برده كه اكثر آنان مورد مدح يا توثيق واقع شده اند . 9 . تنقيح المقال فى علم الرجال ، عبد اللّه المامقانى (1252 _ 1311ق) ، نجف : مطبعة المرتضوية ، 1352 ق ، 3ج . ضميمه جلد سوم (ص 69 _ 83) به زنان اختصاص دارد و نويسنده از 191 زن ، نام مى بَرَد . مؤلّف در آغاز مى نويسد : «تنها نام بانوانى را كه از طريق شيعه روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده اند ، آورده ايم ، اما زنان صحابى را كه از پيامبر صلى الله عليه و آله سخنى را از غير طريق شيعه نقل كرده اند ، يا از غير پيامبر صلى الله عليه و آله چيزى را نقل كرده باشند ، در اين كتاب ياد نكرده ايم ، و در كتاب هاى اُسدُ الغابة ، الاصابة فى تمييز الصحابة و الاستيعاب ، اين زنان به صورت گسترده مطرح شده اند (ج 2 ، ص 69) . 10 . مستدركات علم الرجال ، على النمازى الشاهرودى (1293 _ 1363ش) ، تهران : حيدرى ، 1415 ق ، 8 ج . در جلد هشتم (ص 544 _ 602 / ش 17937 _ 18189) ، از 252 زن نام مى بَرَد و شرح حال آنان را بازگو مى كند . گفتنى است اين اثر ، تكمله اى بر تنقيح المقال مامقانى ، معجم رجال الحديث خويى و جامع الرواة اردبيلى است . 11 . معجم رجال الحديث ، سيد ابوالقاسم الخويى (1278 _ 1371ش) ، بيروت : مدينة العلم ، چهارم ، 1409ق / 1989 م ، 23 ج . در جلد 23 (ص 170 _ 201) ، 134 زن معرفى شده است . 12 . قاموس الرجال ، محمّدتقى التسترى (1282 _ 1374ش) ، تهران : مركز نشر كتاب ،
.
ص: 23
1389 ق ، 14 ج . در جلد دهم (ص 377 _ 480) و جلد يازدهم (ص 2 _ 41) ، از 191 زن نام برده است . 13 . المرأة المسلمة و اجازة الحديث عند الفريقين ، امّ على مشكور ، هفتمين كنفرانس بين المللى وحدت اسلامى (شهريور 1373) ، 22 ص . در اين اثر ، 20 زن صاحب اجازه ، معرفى شده اند .
تحليل1 . در هيچ يك از اين كتب ، هيچ يك از زنان تضعيف نشده است ، بلكه يا توثيق و مدح دارد و يا درباره آنان سكوت شده است . 2 . كتاب الرجال ابن غضائرى كه ويژه معرفى ضعفاست ، از معرفى زنان خالى است . 3 . تعداد راويان زن در اين منابع ، با تكرار 996 تَنْ است . 5 . ساير منابع رجالى شيعه ، از معرفى زنان تُهى است .
ب . كتاب هاى ويژه معرّفى زنان راوى1 . محدّثات شيعه ، دكتر نهلا غروى نائينى ، دانشگاه تربيت مدرس ، تهران ، 1375 . در اين اثر ، 196 زن كه ناقل گفتار ، احاديث و فضايل معصومان و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بوده اند ، به ترتيب حروف الفبا معرفى شده اند . در معرفى هر زن ، نخست ، شرح حال اجمالى وى و سپس فضايلش آورده شده ، آن گاه سخنان بزرگان درباره او نقل مى شود . از چه كسى روايت كرده و چه كسى از او روايت كرده ، عنوان بعدى در ذيل هر نام است . در پايان نيز احاديث هر راوى ، برشمرده مى شود . فهارس پايان كتاب ، چون فهرست آيات ، روايات و صاحبان اجازه ، روايات به ترتيب عصر حيات ، و راويان بر پايه طبقه ، بر اتقان و استحكام اثر افزوده است . 2 . زنان دانشمند و راوى حديث ، احمد صادقى اردستانى ، قم : انتشارات دفتر تبليغات
.
ص: 24
اسلامى ، 1377 . در اين كتاب ، 177 زن راوى حديث ، به ترتيب طبقه ، معرفى شده است . نخست ، زنان راوى حديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سپس راويان ساير امامان عليه السلام معرفى شده اند . براى هر يك ، شرح حال و ترجمه اى نسبتا مبسوط گزارش شده است . 3 . اعلام النساء المؤمنات ، محمّد الحسون _ امّ على مشكور ، تهران : اسوه ، 1419 ق ، 720 ص . اين كتاب ، ويژه معرفى زنان راوى نيست ، امّا از آن رو كه در بخش فهارس كتاب ، فهرست رُوات زن و زنان صاحب اجازه را آورده ، در شمار كتب اختصاصى معرفى گرديد . مجموع زنان راوى و صاحب اجازه كه در اين اثر معرفى شده اند ، 168 زن است . 4 . حضور بانوان در نقل حديث غدير ، سيد ضياء مرتضوى ، فصل نامه علوم حديث ، ش 7 . در اين مقاله ، هجده زن از صحابه و غير صحابه كه جزوِ راويان حديث غدير به شمار مى روند ، به اجمال معرفى شده اند .
ج . كتاب هاى حديثى خاص احاديث زناندر اين بخش ، منابعى معرفى خواهد شد كه روايت هاى زنان را گرد آورده باشند ؛ خواه زنان مصدر حديث باشند خواه راوى . از اين رو منابعى كه به گردآورى سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلامپرداخته يا سخنان برخى از زنان صحابه و ساير زنان را جمع آورى كرده اند ، معرفى خواهند شد . برخى منابع روايى زنان ، اختصاص به يك يا چند زن دارند و برخى ديگر به گردآورى عمومى نظر داشته اند . در اين جا به ترتيب ، كتاب هاى عمومى و سپس اختصاصى آورده مى شود :
.
ص: 25
1 . كتاب هاى عمومى1 . جامع مسانيد النساء ، ابراهيم محمّد الجمل ، القاهرة : الدار المصرية اللبنانية ، 1412 ق ، 2 ج ، 307 + 320 ص . در اين مجموعه دو جلدى ، 1752 حديث غير مكرر جمع شده كه از اين تعداد ، 814 حديث در جلد اول و 938 روايت در جلد دوم ، قرار دارد . زنانى كه اين احاديث را روايت كرده اند ، بيش از صد نفر هستند . كتبى كه مؤلّف ، مبنا قرار داده و احاديث را از آن استخراج كرده ، 28 عنوان است : 1 . صحيح البخارى ، 2 . صحيح مسلم ، 3 . سنن ابن ماجة ، 4 . صحيح سنن ابن ماجة ، 5 . المستدرك للحاكم ، 6 . سنن الدار قطنى ، 7 . مصنّف ابن ابى شيبة ، 8 . صحيح ابن حبّان ، 9 . صحيح ابن خزيمة ، 10 . مسند الشافعى ، 11 . مسند ابى حنيفة ، 12 . مصنّف عبد الرزاق ، 13 . مسند الدارمى ، 14 . حلية الاولياء ، 15 . صحيح ابن عوانة ، 16 . سنن البيهقى ، 17 . سنن ابى داوود ، 18 . سنن الترمذى ، 19 . صحيح ابى داوود ، 20 . مسند الامام احمد ، 21 . الفتح الربانى ، 22 . موطّأ الامام مالك ، 23 . معاجم الطبرانى ، 24 . مسند ابى يعلى ، 25 . مسند البزّاز ، 26 . نيل الاوطار ، 27 . مجمع الزوائد للهيثمى ، 28 . جامع الأصول لابن اثير . در جلد اول اين كتاب ، روايات صحيح بخارى و صحيح مسلم و در جلد دوم ، ساير احاديث جمع شده است . ترتيب و تبويب روايات ، به شيوه صحيح بخارى است . نويسنده ، مدعى است رواياتى كه ضعف آن معلوم بوده در اين مجموعه نيامده است (ج 2 ، ص 8) . در مقدمه جلد اول و دوم ، شرح كوتاهى از مهم ترين زنان راوى ، ارائه شده است . عدد زنان ترجمه شده ، چهل تن است كه 27 نفر در جلد نخست و سيزده تن در جلد دوم ، ترجمه شده است . شرح حال مختصرى نيز از همسران پيامبر ، در آغاز جلد نخست آمده است . نويسنده ، در پانوشت ها ، مأخذ احاديث را ذكر مى كند و نيز
.
ص: 26
توضيحاتى پيرامون سند ، راويان و برخى لغات ، اضافه مى كند . وى ، تعداد روايات عايشه را 2210 گفته است (ج 1 ، ص 11) . در پايان كتاب ، فهارس اعلام النساء ، اطراف الحديث و موضوعات آمده است كه بهره بردن از كتاب را آسان مى كند . 2 . الآحاد و المثانى ، ابن ابى عاصم (206 _ 287 ق) ، تحقيق : د . باسم فيصل احمد الجوابرة ، الرياض : دار الراية ، 1411 ق ، 6 ج . در جلد پنجم (ص 354 تا آخر) و جلد ششم (ص 1 _ 263) _ يعنى از شماره 1054 تا 1250 _ ، 196 زن راوى را معرفى كرده كه براى هر كدام ، يك يا دو روايت نقل كرده است . البته گاه براى يك حديث ، اسناد متعدد مى آورد ، چنان كه به صورت نادر براى يك نفر ، بيش از دو حديث نقل مى كند . در مجموع ، 557 حديث از زنان نقل شده است .
2 . روايات حضرت فاطمه عليهاالسلام1 . مسند فاطمة الزهراء عليهاالسلام ، جلال الدين السيوطى (849 _ 911ق) . اين اثر ، با تصحيح و تعليق هاى مختلف ، بارها به چاپ رسيده است كه مى توان از اين موارد ياد كرد : الف . تصحيح : حافظ عزيز بيك ، حيدرآباد : المطبعة العزيزية ، 1406 ق . ب . تحقيق : فوّاز احمد زمرْلى ، بيروت : دار ابن حزم ، 1414 ق . ج . بيروت : مؤسسة الكتب الثقافية ، 1413 ق . در اين كتاب ، سيوطى ، 284 حديث را گرد آورده كه برخى به سيره حضرت فاطمه عليهاالسلامبرمى گردد ؛ سخنان پيامبر درباره ايشان و نيز روايت هايى كه ايشان از رسول خدا نقل كرده است . 2 . مسند فاطمة الزهراء عليهاالسلام ، عزيز اللّه العطاردى ، تهران : انتشارات عطارد ، 1412 ق . اين كتاب ، سه فصل دارد . در فصل نخست ، زندگى نامه حضرت فاطمه عليهاالسلام و مناقب و
.
ص: 27
فضايل حضرت گردآورى شده است كه 36 باب دارد . فصل دوم ، به روايات نقل شده از ايشان اختصاص دارد كه در 17 باب تنظيم شده است . و فصل سوم ، نيز به مدح راويان از ايشان اختصاص دارد و در آن 29 راوى معرفى شده است . 3 . مسند فاطمة الزهراء ، سيد حسين شيخ الاسلامى ، قم : مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى ، 1419 ق / 1377 ش . نويسنده ، 496 سخن از سخنان حضرت را گرد آورده و اين احاديث را در 45 باب منظم نموده كه از آن جمله است : الآيات القرآنية فى رواياتها ، خطبها ، مقام أبيها و أمّها ، قبل الولادة و بعدها ، علمها ، الأخلاق و نصايحها ، الأحكام الشرعية ، زهدها و مخمصتها ، حجابها و سترها ، ايثارها ، طعام الجنة ، صلواتها ، تسبيحها ، دعواتها ، الصلاة و السلام عليها و على ابيها ، فاطمة بضعة منّى ، إنّها سيدة نساء العالمين ، مشيّتها مشية رسول اللّه ، عملها فى بيتها ، حملها ، لكل نبىّ عصبة ، الاحسان إلى ذريتها و . . . . 4 . كلمة فاطمة الزهراء عليهاالسلام ، سيد حسن الشيرازى ، بيروت : مؤسسة ابى الفضل العباس ، 1421 ق . احاديث پيرامون فاطمه عليهاالسلام و روايات نقل شده از ايشان ، در اين كتاب گردآورى شده است . عناوين كلى مباحث ، بدين ترتيب است : نبويات ، ولائيات ، عقايد ، معارف ، اخلاق ، عبادات ، احكام ، اجتماعيات ، ادعية ، مناقضات ، سياسيات ، مناظرات ، حِكَم ، وصايا ، متفرقات . 5 . نهج الحياة (فرهنگ سخنان فاطمه عليهاالسلام) ، محمّد دشتى ، قم : مؤسسه تحقيقاتى اميرالمؤمنين ، 1372ش . در اين اثر ، 213 حديث از حضرت فاطمه عليهاالسلام ، به ترتيب موضوعى و الفبايى ، گرد آمده است . ترجمه فارسى و پاره اى توضيحات نيز از مزاياى اين اثر به شمار مى رود .
.
ص: 28
6 . مسند فاطمه عليهاالسلام ، مهدى جعفرى ، تهران : نشر مرضيه ، 1414 ق / 1372 ش . در اين كتاب ، 144 حديث از سخنان و سيره عملى آن حضرت ، گردآورى شده و ترجمه فارسى آنها نيز به همراه احاديث است . كتاب ، مقدمه اى طولانى در شرح حال حضرت فاطمه عليهاالسلام دارد (160 صفحه) و مطالب كتاب ، در چهارده فصل بدين شرح سامان يافته است : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و فاطمه عليهاالسلام ، محمّد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام ، على عليه السلام ، فرزندان فاطمه عليهاالسلام ، اهل بيت عليهم السلام ، حديث كساء ، شيعيان ، رستخيز ، مواعظ و حكم ، احكام ، آداب ، نيايش ، اختصاصات فاطمى ، سخنان منظوم . 7 . صحيفة الزهراء عليهاالسلام ، أسعد عبود ، بيروت : الارشاد للطباعة و النشر ، 1420 ق . مؤلّف ، پس از باب اول كه به شرح حال آن حضرت اختصاص دارد ، در باب دوم ، دعاها ، خطبه ها و سخنان آن حضرت را گرد آورده است . باب سوم ، به اشعار حضرت فاطمه عليهاالسلام و اشعارى كه درباره ايشان سروده شده ، اختصاص دارد . 8 . صحيفة الزهراء عليهاالسلام ، جواد قيومى اصفهانى ، قم : دفتر انتشارات اسلامى ، 1376 . اين كتاب ، شامل ادعيه ، خطبه ها و استغاثه هاى حضرت فاطمه عليهاالسلام است . 68 دعا ، 3 خطبه ، 40 سخن و 5 استغاثه در اين كتاب گرد آمده است .
3 . روايات عايشه1 . مسند عايشة ، ابن حجر عسقلانى ، تحقيق : ابومطيع عطاء اللّه بن عبد اللّه عبد الغفار ، القاهرة : مكتبة السنة ، 1416 ق . در اين اثر ، 1081 حديث از عايشه نقل شده كه ابن حجر آن را بر پايه مسند ابن حنبل و زيادات فرزندش عبد اللّه ، فراهم آورده است . ترتيب روايات ، به ترتيب الفبايى نام راويان از عايشه ، است . اين اثر ، از جهت موضوعى ، چنان كه در فهرست پايان كتاب آمده ، شامل تمامى ابواب فقه و ساير معارف است .
.
ص: 29
2 . الاجابة لايراد ما استدركته عايشة على الصحابة ، الزركشى ، دمشق : مطبعة الهاشمية ، 1939 م . در اين اثر ، نود حديث از عايشه نقل شده كه بر نقل سى تَنْ از صحابه ، خُرده گرفته است .
4 . روايات امهات المؤمنين1 . موسوعة امهات المؤمنين ، عبد الصبور شاهين ، تصحيح : عبد السلام الرفاعى ، الزهراء للاعلام العربى ، 1412 ق ، 567 ص . دراين اثر ، نخست ، شرح زندگى همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله و سپس ، روايات آنان گرد آمده است . همسرانى كه از آنان ياد شده ، عبارت اند از : خديجه ، سوده ، عايشه ، حفصه ، زينب بنت جحش ، امّ سلمه ، زينب بنت خزيمه ، امّ حبيبه ، صفيه ، ميمونه ، ريحانه ، امّ ابراهيم . در اين كتاب ، 1470 حديث كه همسران پيامبر ، راوى آن بوده اند ، گرد آمده است .
د . منابع تحليلى درباره سهم زنان در نشر حديثمراد از منابع تحليلى ، منابعى است كه به تحليل نقش زنان در نشر حديث پرداخته و به صورت كتاب و مقاله منتشر شده اند . اينك به معرفى اين منابع مى پردازيم : 1 . عناية النساء بالحديث النبوى ، ابى عبيدة مشهور بن حسن آل سلمان ، المملكة العربية السعودية : دار ابن عفان ، الطبعة الثانية ، 1417 ق . اين اثر ، از يك مقدمه و چهار فصل تشكيل شده است . در فصل نخست ، همتايى زنان را با مردان در روايت ، آورده است و مقصود نويسنده آن است كه زنان ، از قرون اوليه به علم آموزى و فراگيرى روايت اهتمام داشتند . مؤلّف ، در ادامه از پانزده شخصيت برجسته عالم اسلامى ياد مى كند كه از زنان ، حديث آموختند ؛ كسانى چون
.
ص: 30
زهرى ، مالك بن انس ، احمد بن حنبل ، ابويعلى ، سمعانى ، ابن جوزى ، ذهبى ، ابن قيم ، ابن حجر و . . . . نويسنده ، در فصل دوم ، راويان حديث در عصر پيامبر و صحابه را آورده و جايگاه عايشه در نقل حديث را گوشزد مى كند كه وى ، 2210 حديث روايت كرده است . آن گاه ساير زنان اين عصر را ، با ذكر عدد احاديث نقل شده توسط آنان ، برمى شمرد . فصل سوم ، به معرفى زنان راوى پس از دوره صحابه ، اختصاص دارد . نويسنده ، ابتدا زنان راوى حديث در دوره تابعين و پس از آن ، راويان قرن هاى دوم و سوم تا قرن نهم را معرفى مى كند . (وى ، معتقد است ، از قرن نهم به بعد ، تمايل و رغبت زنان به فراگيرى حديث ، رو به كاهش مى گذارد) . سپس به قرن هاى دهم تا سيزدهم مى پردازد . فصل چهارم كه صورتى جُنگ گونه دارد ، به بيان نمونه هايى از اهتمام علما به تعليم زنان ، اختصاص يافته است . 2 . جهود المراة فى رواية الحديث فى القرن الثامن الهجرى ، صالح يوسف معتوق ، بيروت : دار البشائر الاسلامية ، 1418 ق ، 376 ص . كتاب ، در يك مقدمه و دو فصل و يك خاتمه ، سامان يافته است . نويسنده ، در مقدمه ، اوضاع سياسى ، اجتماعى و علمى قرن هشتم را بازگو مى كند و در ادامه ، گوشه هايى از تلاش هاى علمى مردان و زنان را در اين قرن باز مى گويد . در فصل اول ، پس از اشاره به اهتمام زنان به علم حديث از قرون اوليه تا قرن هشتم ، به معرفى تلاش هاى حديثى زنان در اين قرن مى پردازد . نويسنده ، در اين زمينه از 232 زن به ترتيب دهه ها نام برده است : دهه اول قرن هشتم ، 29 زن ، دهه دوم ، 31 زن ، دهه سوم ، 18 زن ، دهه چهارم ، 32 زن ، دهه پنجم ، 26 زن ، دهه ششم ، 10 زن ، دهه هفتم ، 14 زن ، دهه هشتم ، 13 زن ، دهه نهم ، 15 زن ، دهه آخر ، 12 زن .
.
ص: 31
وى ، در ادامه از 31 زن نام برده كه سال هاى وفات و تاريخ حديث گويى آنان معلوم نيست . در فصل دوم ، شرح حال پانزده تَنْ از زنان برجسته اين قرن كه تأثير فراوانى در نشر حديث داشته اند ، بازگو شده است . اينان عبارت اند از : فاطمة بنت سليمان ، فاطمة بنت ابراهيم ، هدية بنت على ، ست الوزراء ، فاطمة بنت احمد ، زينب بنت احمد ، وجيهة بنت على ، زينب بنت يحيى ، عايشة بنت محمّد ، زينب بنت احمد ، فاطمة بنت ابراهيم ، زينب بنت اسماعيل ، ست العرب ، جويرية بنت احمد ، فاطمة بنت احمد . 3 . دور المرأة فى خدمة الحديث فى القرون الثلاثة الاولى ، آمال قرداش بنت الحسين ، قطر : كتاب الامة ، سال 19 ، ش 70 ، 1420 ق . نويسنده ، سهم زنان را در حديث در سه قرن اول اسلامى ، به بحث مى گذارد . وى ، كتابش را به دو فصل تقسيم كرده است ؛ در فصل نخست ، سهم زنان را در رواية الحديث بيان مى كند و در فصل دوم ، نقش زنان را در دراية الحديث طرح مى كند . در فصل نخست ، ابتدا تعداد روايات زنان پيامبر و شاگردان آنان را شرح مى دهد ، آن گاه ديگر زنانى را كه در اين سه قرن ، به نقل حديث پرداخته اند ، معرفى مى كند . در ادامه ، سفرهاى زنان را براى فراگيرى و بازگو كردن حديث ، به اجمال گزارش كرده است . پايان بخش اين فصل ، سهم زنان در روايات كتب ستّه اهل سنّت است كه در آن ، تعداد رُوات ، تعداد راويان ، موضوعاتى كه زنان در آن باره روايت دارند ، به تفصيل شرح داده شده است . در فصل دوم ، ابتدا نمونه هايى از تحمّل و اداى حديث توسط زنان را بيان مى دارد و از سماع ، قرائت ، اجازه ، وصيت و وجاده نام مى بَرَد . در ادامه ، به نقد متن حديث توسط زنان مى پردازد و نمونه هايى از احاديث عايشه را در اين زمينه شاهد مى آورد . در پايان نيز نمونه هايى را از جرح و تعديل هايى كه توسط زنان در اين دوره ها انجام
.
ص: 32
شده ، ياد مى كند . در مجموع ، اين اثر مى تواند الگويى براى استمرار بحث در ديگر قرون و ادوار تاريخ اسلامى قرار گيرد . 4 . صفحات مشرفة من عناية المرأة بصحيح الامام البخارى (رواية و تدريسا) ، محمّد بن عزوز ، بيروت : دار ابن حزم ، 1423 ق . اين كتاب ، داراى يك درآمد و دو فصل است . در درآمد ، به شرح حال بخارى ، اهتمام محدّثان به آموزش خانواده بويژه آموختن صحيح بخارى ، پرداخته است . در فصل نخست ، روايت صحيح بخارى توسط زنان را به بحث گذاشته و راويان آن را از دو طريق ابن زبيدى و حجّار ، معرفى كرده است . نُه زن ، صحيح بخارى را از ابن زبيدى و بيست زن ، آن را از حجّار ، روايت كرده اند و اين همه در دار الحديث الاشرفية در دمشق ، اتفاق افتاده است . فصل دوم ، به تدريس صحيح بخارى توسط زنان اختصاص دارد . در اين فصل ، از يازده زن ياد كرده و شرح حال آنان را باز گفته است . اين يازده تن عبارت اند از : كريمه مروزية ، فاطمة بنت البغدادى ، شُهدة بنت احمد البغدادى ، كريمة بنت عبد الوهاب ابن بيرية ، فاطمة بنت جوهر البعلبكى ، هدية بنت عسكر ، ست الوزراء ، عايشة بنت محمّد بن عبد الهادى ، زينب بنت احمد بن عمر بن ابى بكر ، جويرية بنت احمد الهكارية القاهرية ، فاطمة بنت احمد بن قاسم الحرازى . 5 . النساء المحدّثات فى العصر المملوكى و دورهن فى الحياة الادبية و الثقافية ، امينة جمال الدين ، القاهرة : دار الهداية ، 1423 ق . قسمتى از اين كتاب ، نخست به صورت مقاله با اين مشخصات به چاپ رسيد : تراجم المحدّثات فى العصر المملوكى دراسة اولية فى المصادر ، امينة محمّد جمال الدين ، مجلة مركز بحوث السنّة و السيرة (قطر) ، العدد 6 ، 1413 ق ، ص 444 _ 465 . نويسنده ، در اين كتاب مى كوشد تحليلى از كتاب الدرر الكامنة فى أعيان المأة الثامنة ،
.
ص: 33
نوشته ابن حجر عسقلانى ، درباره زنان محدّث به دست دهد . وى ، بر اين باور است كه ابن حجر ، به گزارش شرح حال زنان راوى ، اهتمام ويژه داشته و از اين رو در آثار رجالى اش بسيار بدان مى پردازد . از شواهد اين امر نيز آن است كه وى كتابى دارد به نام معجم الشيخة مريم ، در 13 جزء ، كه نسخه خطى آن در دار الكتب المصرية ، موجود است . وى ، مى نويسد : «ابن حجر ، در اين اثر ، به شيوه ديگر تراجم نويسان عمل نكرده ، بلكه اطّلاعات و تحليل هاى دقيقى درباره زنان راوى به دست مى دهد» . اين كتاب ، داراى سه بخش است . در بخش نخست ، اهتمام ابن حجر را به شرح حال زنان در كتب متعدد و روش و منهج اش در اين كتب ، بررسى مى كند . در بخش دوم ، جدولى را در معرفى زنان محدّث در قرن هشتم ، آورده و از 234 زن ياد مى كند . و در بخش سوم ، اطّلاعات بخش دوم را تجزيه و تحليل مى كند . 6 . جهود المرأة الدمشقية فى رواية الحديث الشريف ، محمّد بن عزوز ، دمشق : دارالفكر ، 1427 ق . چنان كه از نام كتاب آشكار است ، نويسنده ، تلاش هاى زنان دمشقى را درباره حديث به بحث گذارده است . اين كتاب ، داراى دو بخش است : در بخش اول ، اهتمام خانواده هاى دمشقى را به زنان و چهره هاى مشهور زنان را در حوزه حديث ، معرفى كرده است . محدّثات دمشقى را از دوره صحابه تا پس از قرن نهم ، به تفكيك قرون و نيز محدّثات مهاجر به دمشق را شناسانده است . در بخش دوم ، شرح حال بزرگ ترين محدّثات دمشقى را بر حسب تاريخ فوت ، باز گفته است . در اين بخش ، 25 زن معرفى شده كه مربوط به قرن هاى هفتم تا نهم هستند . 7 . المحدّثات فى التاريخ الاسلامى ، اميمة ابوبكر ، مصر : مجله هاجر (كتاب المرأة : 5 _ 6) 1998 م ، ص 125 _ 139 .
.
ص: 34
اين مقاله ، به تحليل زنان محدّث در قرن چهاردهم و پانزدهم ميلادى (هشتم و نهم هجرى) ، بر پايه دو كتاب الدرر الكامنة فى اعيان المأة الثامنة ، نوشته ابن حجر عسقلانى ، و الضوء اللامع لاهل القرن التاسع ، نوشته سخاوى ، مى پردازد . نويسنده مقاله ، در صدد استخراج اسامى رُوات و يا بازگويى شرح حال آنان نيست ؛ بلكه به تحليل محتواى داده هاى اين دو كتاب درباره زنان محدّث ، توجّه دارد . وى ، مى نويسد : «نخستين چيزى كه در تراجم و شرح حال زنان در اين دو اثر به چشم مى خورد ، مدح و ستايش زنان به عنوان ذات فهم و عقل ، عاقلة ، مستوية العقل ، كانت تدرى الفقه جهدا و . . . است» (ص 131) . از ثبت اين اوصاف و ويژگى ها ، به دست مى آيد كه اين زنان به دقّت ، علوم دينى را مى دانستند و در آن غور و وارسى مى كردند . از ديگر ويژگى هايى كه در سخنان سخاوى و ابن حجر به چشم مى خورد ، تعبيرهايى چون «رئيسة» ، «مدبرة» ، «وجيهة» ، «ذات رياسة» ، «ذات وجاهة» و... است كه بر شخصيت بلند و جلالت و وقار اين زنان ، دلالت دارد . منظور سخاوى و ابن حجر از وجاهت و تدبير ، اداره رباط ها و مكان ها براى بيوه زنان ، يتيمان و . . . است . 8 . طبقات النساء المحدّثات من الطبقة الاولى الى الطبقة السادسة ، عبد العزيز سيد الاهل ، القاهرة : مطابع الاهرام ، 1981 م . اين كتاب را نگارنده نديده و در منابع ، از آن ياد شده است .
.
ص: 35
بخش دو : عرصه هاى سهم زنان در نشر حديثدر اين بخش ، تلاش مى شود سهم زنان در حفظ ، نشر حديث و دانش هاى حديثى گزارش شود . اين گزارش ، هم مى تواند براساس قرن ها تنظيم گردد و هم بر پايه موضوعات ، امّا به نظر مى رسد موضوع محورى ، بيشتر سودمند است كه البته در آن ، ترتيب زمانى نيز رعايت خواهد شد . موضوعاتى كه مى بايد در لا به لاى متون ، جستجو كرد و حضور زنان را در آنها به دست آورد ، عبارت اند از : 1 . اجازات حديثى ؛ 2 . كتابت حديث ؛ 3 . تأليف كتب حديثى و علوم حديث ؛ 4 . تصحيح و تحقيق ؛ 5 . تدريس حديث و دانش هاى حديث . گفتنى است اين استقصا را نمى توان كامل دانست و جاى تتبع هاى گسترده تر باقى است . بدان اميد كه با طرح مسئله و همّت محققان ، اين مباحث به كمال بايسته اش رسد .
.
ص: 36
1 . اجازات حديثى زناندر دوران گذشته ، يكى از راه هاى فراگيرى حديث و حفظ و نشر آن ، اجازه محدّثان و راويان بوده است . در اين طريق ، فرد اجازه گرفته ، مجاز مى شد روايت هاى اجازه دهنده را _ خواه مكتوب و خواه مسموع _ براى ديگران گزارش كند . اجازه ، پيش از دوره تدوين هاى رسمى حديث ، در حراست و سلامت احاديث ، سهم بسيار داشت و پس از آن نيز در انتساب كتب و نوشته ها مؤثر بود ، چنان كه گنجينه اى از اطّلاعات حديثى به شمار مى رود . (1) در اجازات حديثى ، زنان نيز مانند مردان سهم داشته اند ؛ گرچه سهم آنان بدان پايه و اندازه نبوده است . البته اين مطلب نيازمند تحليل هاى اجتماعى و فرهنگى است . اينك به گزارش اجمالى اجازه نامه هاى زنان ، نزد شيعيان و اهل سنّت مى پردازيم . در اين گزارش ، نظر بر آن است كه زنانى كه اجازه دريافت كرده اند و يا به ديگران اجازه نقل حديث داده اند معرفى شوند و اگر متن اجازه نامه ها موجود باشد ، نقل گردد . در معرفى زنان صاحب اجازه ، ترتيب زمانى را ملاك قرار داده و نوشته را در دو بخش شيعه و اهل سنّت سامان داده ايم .
يك . اجازات زنان شيعىنگارنده ، پيش از قرن پنجم ، به موردى دست نيافته است : 2
.
ص: 37
قرن پنجم1 و 2 . دو دختر شيخ طوسىنويسنده رياض العلماء ، مى نويسد : دو دختر شيخ طوسى ، فاضل و دانشمند بودند و برخى از علما ، بدانان اجازه دادند ، و احتمال دارد اين اجازه ، از سوى برادرشان ، ابوعلى و يا پدرشان ، شيخ طوسى بوده باشد . (1) و نيز نوشته است : مادر سيد بن طاووس ، از بزرگان اهل دانش بود . يكى از شاگردان شيخ على كركى ، در نوشته اى كه به معرفى مشايخش اختصاص دارد ، نوشته است : يكى از آنان ، مادر سيد بن طاووس ، دختر شيخ طوسى است كه پدرش ، [نقل ]تمامى آثار و رواياتش را به وى اجازه داد . (2) علّامه امينى در اعيان الشيعة ، مى نويسد : در شرح حال سيد احمد بن موسى بن طاووس ، گذشت كه مادرش ، دختر شيخ طوسى است كه او و خواهرش ، مادر ابن ادريس ، از سوى پدرشان شيخ طوسى ، اجازه روايت تمام آثار خود و شيعيان را دريافت كردند . (3) يادآور مى شود ، بر حسب نقل هاى ياد شده ، در اين كه دو دختر شيخ طوسى صاحب اجازه بوده اند ترديدى نيست ، ليكن اين كه يكى از آنان ، مادر سيد بن طاووس و ديگرى ، مادر ابن ادريس بوده باشد ، قابل تأمل است و برخى محققان چون حاجى
.
ص: 38
نورى و ديگران ، بر اين سخن خرده گرفته اند . (1)
قرن هفتم1 و 2 . شرف الاشراف و فاطمه ، دختران سيد بن طاووسنويسنده رياض العلماء ، در اين باره مى نويسد : اين دو زن ، اهل فضل و دانشمند بودند ؛ چنان كه پدرشان نويسنده اهل صلاح ، سيد بن طاووس ، به اين دو تَنْ و دو برادرشان محمّد و على ، [روايت ] كتاب امالى شيخ طوسى را اجازه داد . (2)
قرن هشتم1 . فاطمه عُكْبرىصاحب رياض العلماء ، درباره اش مى نويسد : فاطمه ، دختر محمّد بن احمد بن عبد اللّه بن حازم عكبرى ، فاضل ، دانشمند و فقيه بود . وى ، از استادان سيد تاج الدين محمّد بن معية الحسينى به شمار مى رود و شهيد ، به واسطه همان سيد تاج الدين از وى نقل حديث مى كند . ظاهر امر آن است كه اين زن ، شيعى بود . اين زن را شيخ عبد الصمد بن احمد بن عبد القادر بن ابى الجيش ، اجازه نقل روايت داد . (3)
2 . فاطمه ، دختر شهيد اولشيخ حرّ عاملى در كتاب امل الامل ، درباره اش مى نويسد : وى ، دانشمند ، فاضل ، فقيه ، اهل صلاح و عبادت پيشه بود . وى ، از پدرش و از ابن معيه ، با اجازه ، نقل حديث مى كرد . پدرش ، وى را گرامى داشت و زنان را در فراگيرى احكام دينى به وى ، ارجاع مى داد . (4)
.
ص: 39
شهيد ثانى ، مى نويسد : اجازه نامه سيد تاج الدين را به شهيد اول ، شمس الدين محمّد بن مكى و فرزندانش محمّد ، على و فاطمه ، خودم رؤيت كردم . (1) وى ، در كتاب درايه ، نوشته است : استاد ما ، شهيد اول ، از استادش سيد تاج الدين بن معيه ، براى تمامى فرزندانش اجازه روايت گرفت و او هم با خط خود اين اجازه را نگاشت . (2) و نيز مى نويسد : استاد ما ، شهيد اول ، براى تمامى فرزندانش كه در شام به دنيا آمدند ، از استادان خودش اجازه روايت گرفت و اين اجازه نامه ها ، نزد من موجود است . (3)
قرن دهمام الحسن ، دختر شَدْقَمْصاحب رياض العلماء ، درباره اش مى نويسد : وى ، زنى دانشمند و فاضل و كامل بود كه شيخ عزّ الدين حسينى ، فرزند عبد الصمد ، فرزند شيخ شمس الدين محمّد جبل عاملى (م 984 ق) ، به وى اجازه نقل حديث داد . همچنين پدرش حسن بن على بن الحسين ، معروف به ابن شَدْقم ، براى وى و برادرانش سيد محمّد و سيد على و سيد حسين ، اجازه نامه حديث نوشت . وى ، اين اجازه نامه را كه مختصر بود ، در سال 983 ، پس از عيد غدير و هنگامى كه ابن شَدقَم به مكه مشرف شده بود ، نگاشت . (4)
.
ص: 40
قرن يازدهمحميده رويدشتى (م 1087 ق)وى ، دختر محمّد شريف بن شمس الدين محمّد رويدشتى اصفهانى است . پدرش ، به ملّا شريف نيز معروف بود و از شاگردان شيخ بهايى است . وى ، از مشايخ علّامه مجلسى است . صاحب رياض العلماء ، مى نويسد : چنان كه مجلسى دوم نيز از وى اجازه داشته و در بعضى از اسناد اجازاتش ، تصريح كرده است . (1)
قرن دوازدهمفاطمه كاشانى ، مكنّى به امّ سلمه (1088 _ 1114 ق)وى ، از زنان فاضل ، محدّث ، اديب ، و شاعر اين دوره و دختر شيخ محمّد علم الهدى و نوه ملّا محسن فيض كاشانى است . او ، مقدمات علوم اسلامى را نزد خواهرانش و فقه و اصول را از عموهايش ابوحامد ، مشهور به نور الهدى و معين الدين احمد فراگرفت و به تكميل علوم نزد پدرش پرداخت . فاطمه ، از پدر و دو عمويش ، اجازه روايت داشت و از آنان روايت مى كرد . (2)
قرن چهاردهم1 . قرائت شيرازى (م 1341 ق)آية اللّه نجفى مرعشى ، در اجازات خود ، مى نويسد : يكى از كسانى كه از او نقل حديث مى كنم ، دانشمند و مدرس ، خانم قرائت شيرازى است . وى ، در شيراز متولد شد و نزد ميرزا ابراهيم محلّاتى و ميرزا هدايت اللّه شيرازى ، درس آموخت . سپس ساكن كربلا شد و در آن جا به زنان ، كتب اربعه مى آموخت . وى ، در سال 1341 در كربلا از دنيا رفت و
.
ص: 41
همان جا مدفون شد . (1)
2 . ضيافت شيرازى (م 1342 ق)آية اللّه نجفى مرعشى ، در اجازات خود ، مى نگارد : يكى از كسانى كه از وى روايت مى كنم ، دانشمند بزرگوار ، اديب و شاعر ، خانم ضيافت شيرازى است . وى ، در شيراز به دنيا آمد و ادبيات را نزد شيخ مفيد _ كه از اديبان و شاعران بود _ فراگرفت (اين شيخ مفيد ، در شعر به «داور» تخلص مى كرد و در يكى از حجره هاى صحن شاه چراغ سكونت داشت . وى ، استاد فرصت الدوله شيرازى ، نويسنده كتاب آثار العجم ، و سيد محمّد مقدسى خطاط بود كه ديوان حافظ را به خط خوش ، نوشت و منتشر گشت . وى ، همچنين شرحى بر زيارت عاشورا دارد) . خانم ضيافت شيرازى ، سپس به كربلا مهاجرت كرد و به فراگيرى فقه و اصول پرداخت و مدارج علمى را طى كرد . وى ، حدود سال 1342 در كربلا از دنيا رفت و همان جا مدفون شد . اين خانم ، از افرادى روايت مى كند كه يكى از آنان علّامه سيد مرتضى كشميرى است . (2)
3 . ثريّا خانم محسنىآية اللّه نجفى مرعشى ، در اجازات خود ، مى نويسد : يكى از كسانى كه از وى روايت مى كنم ، فاضل دانشمند و بزرگوار ، ثريّا خانم محسنى است . وى ، ساكن كربلا بود و نزد ميرزا محمّد هندى ، امام جماعت بالا سر امام حسين عليه السلام ، در فقه و اصول و حديث درس آموخت . وى ، از استادش ميرزا محمّد هندى ، حاجى نورى ، مير حامد حسين هندى ، سيد محمّدحسين مرعشى شهرستانى ، نقل روايت مى كند . وى ، به زنان فقه ، اصول و حديث مى آموخت . (3)
.
ص: 42
قرن پانزدهم1 . بانو امين اصفهانى (1308 _ 1403 ق)آية اللّه نجفى مرعشى ، درباره وى نوشته است : دانشمند جليل القدر ، محدّث متكلم ، فقيه اصولى و حكيم ، نويسنده آثار فراوان ، حاج نصرت بيگم ، دختر سيد محمّدعلى امين تجار ، در سال 1308ق ، در اصفهان زاده شد و دروس مقدمات را فراگرفت و به درس دانشمند بزرگ ، شيخ محمّدرضا اصفهانى مسجد شاهى و مير سيد على نجف آبادى و سيد محمّد نجف آبادى و ديگران حضور يافت و درس هاى فقه ، اصول و علوم عقلى را فراگرفت و به رتبه اجتهاد رسيد . او ، نوشته هاى فراوانى دارد كه از آن جمله است : الاربعين الهاشمية ، النفحات الرحمانية ، المعاد ، مخزن اللئالى ، آخرين سير بشر . وى ، در اصفهان و در آغاز ماه رمضان سال 1403 از دنيا رفت . او ، از عالمان بسيارى حديث روايت كرده است . (1) اين بانوى بزرگ ، از عالمانى اجازه نقل حديث دريافت كرده و شخصيت هايى نيز از وى ، اجازه نقل حديث دارند :
استادان اجازه بانو امين1 . سيد ميرزا آقا اصطهباناتى ؛ 2 . شيخ محمّد كاظم شيرازى ؛ 3 . شيخ عبد الكريم حائرى يزدى ؛ 4 . شيخ محمّدرضا نجفى ابوالمجد اصفهانى ؛ 5 . شيخ مرتضى مظاهرى اصفهانى ؛ 6 . آية اللّه سيد شهاب الدين نجفى مرعشى ؛
.
ص: 43
7 . سيد على نجف آبادى . (1)
اجازه گيرندگان بانو امين1 . آية اللّه سيد شهاب الدين نجفى مرعشى ؛ 2 . خانم زينت سادات همايونى ؛ 3 . شهيد سيد محمّدعلى قاضى تبريزى ؛ 4 . علّامه عبد الحسين امينى ؛ 5 . شيخ عبد اللّه سُبَيتى ؛ 6 . شيخ زُهير حَسّون ؛ 7 . علّامه سيد محمّدعلى روضاتى ؛ 8 . سيد عباس كاشانى . (2) در اين جا ، اجازه نامه هايى كه در دسترس است ، با خلاصه ترجمه فارسى ، درج مى گردد .
اجازه آية اللّه شيخ محمّد كاظم شيرازى (3)بسم اللّه الرحمن الرحيم الحمد للّه وحده ، و الصلاة و السلام على من لا نبى بعده و على آله و صحبه . و بعد ، فإن شرف العلم لايخفى و فضله لايحصى ، و لذا اشتاقت إلى تحصيله نفوس ، و ممّن صرفت مدة مديدة من عمرها ، و برهة كثيرة من دهرها ، فى طلبه السيدة الجليلة النبيلة الحسيبة العالمة الفاضلة غرة ناصية عصرها ، و اُعجوبة دهرها الحاجية خانم _ دامت تأييداتها _ بنت المرحوم المغفور الحاج
.
ص: 44
سيد محمّدعلى أمين التجار الأصبهانى _ طاب ثراه _ ، و لقد استجازت منّى و أتتنا بعض ما صنفها (1) فى المسائل الامتحانية الفقهية و الاُصولية ، و من الشروح على بعض الأخبار و بعد ما ثبت _ بشهادة بعض الأعلام الثقات _ أنه منها ، كشف عن مراتب فضلها و طول يدها فى المعقول و المنقول ، و بلوغها مرتبة من مراتب الاجتهاد ، فلها العمل بما استنبطها (2) من الأحكام على الطريقة المألوفة بين الأعلام ، و لتحمد اللّه على هذه النعمة الجلية و المرتبة العلية ، و عليها بالاجتهاد و سلوك طريق الاحتياط ، و قد أجزت لها أن تروى عنّى ما صحت لى روايته بطرقى المتصلة إلى الأئمة المعصومين _ صلوات اللّه عليهم أجمعين _ و السلام عليها و على كافة إخوانى و أخواتى من المؤمنين و المؤمنات و رحمة اللّه و بركاته . و قد حررت هذه الوجيزة فى العتبة المتبركة العلوية _ على مشرّفها الصلاة و السلام و التحية _ فى السابع من صفر سنة ألف و ثلاثمئة و أربع و خمسين من الهجرة النبويّة _ صلى اللّه عليه و آله _ . الأحقر ، محمّد كاظم بسم اللّه الرحمن الرحيم دختر مرحوم حاج سيد محمّدعلى امين التجار اصفهانى _ طاب ثراه _ كه بانويى بزرگوار ، شريف ، اصيل ، عالم و فرزانه ، برگزيده زنان زمان و مايه شگفتى دورانش مى باشد ، از كسانى است كه مدت مديدى از عمرش و زمان درازى از زندگى اش را ، صرف تحصيل نموده است . ايشان ، از بنده اجازه خواست . من بعضى از آنچه را كه ايشان در پاسخ به سؤالات امتحانى فقه و اصول و نيز شرح هايى را كه بر برخى اخبار نوشته بود ، ديدم . پس از آن كه به شهادت تنى چند از بزرگان مورد اطمينان ، ثابت شد كه آنها از اوست ، مراتب فضل و طول يد وى در علوم معقول و منقول و نيز دستيابى ايشان به مرتبه اى از مراتب اجتهاد را دريافتم . پس بر ايشان باد عمل به احكامى كه به روش هاى شناخته شده بين بزرگان و دانشمندان اسلامى ، استنباط مى كند . و بايد خداى را بر اين نعمت گرامى و مرتبه عالى سپاس گويد . بر او باد اجتهاد و نگهدارى جانب احتياط . به ايشان اجازه دادم كه روايت كند از من ، تمامى آنچه را كه روايتش براى من صحيح است ، به طرقى كه متصل به ائمه معصوم _ صلوات اللّه عليهم اجمعين _ باشد . درود ، رحمت و بركت خدا بر او
.
ص: 45
و بر تمامى خواهران و برادران مؤمنم باد . (1) نجف ، حرم مطهر اميرالمؤمنين على عليه السلام هفتم صفر 1354 ه_ ، محمّدكاظم شيرازى
اجازه آية اللّه حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدىوى ، در حاشيه اجازه مرحوم شيرازى مى نويسد : صحّ ما رقمه _ دام تأييده _ و المرجو منها أن لا تنسانى من الدعوات الصالحات فى مظان الاجابات كما إنى لا أنسيها . عبد الكريم حائرى آنچه آقاى محمّدكاظم شيرازى نوشته اند ، صحيح است . اميدوارم آن بانو مرا از دعاى خير ، در جاهايى كه گمان اجابت مى رود ، فراموش نكند ، همان طور كه بنده ايشان را از دعاى خير فراموش نمى كنم .
اجازه آية اللّه ميرزا آقا اصطهباناتىبسم اللّه الرحمن الرحيم الحمد للّه رب العالمين ، و أفضل الصلوات و أكمل التحيات على أشرف الأنبياء و المرسلين ، و أكمل السفراء و المبلّغين محمّد _ صلى اللّه عليه و آله _ الكهف الحصين ، و غياث المضطر المستكين ، و لعنة اللّه على أعدائهم أبد الآبدين ، و دهر الداهرين . و بعد ، فانّ السيدة الجليلة النبيلة ، الحسيبة النسيبة ، العالمة العاملة ، الجامعة للمعقول و المنقول ، فريدة الدهر و حجة نساء العصر ، الحاجية خانم _ دامت تأييداتها _ ، بنت المرحوم المبرور الحاج السيد محمّدعلى أمين التجار الأصبهانى _ طاب ثراه _ ، ممّن صرفت مدة وافية من عمرها الشريف و برهة كافية من دهرها المنيف فى تحصيل العلوم الشرعية و المعارف الدينية ، و تكميل مكارم الأخلاق السنية ، و تنقيح القواعد الاُصولية و الفقهية حتى فازت بالمراتب العالية من العلم و الفضل العيان ، و صارت ممّن يشار اليها بالبنان ، و قد استجازت من الأحقر فاختبرتها فى مسائل الاُصولية و الفقهية ، فأرسلت إلىّ بأجوبتها ، و هى بعد ما صح و ثبت عندى بشهادة بعض الثقات الأجلاء من أنها منها ، كاشفة عن طول باعها ، و
.
ص: 46
وفور اطلاعها ، و واجدتها لقوة الاستنباط ، و بلوغها الى درجة من الاجتهاد ، فلها العمل بما استنبطته من الأحكام على النهج المألوف بين الأعلام ، و ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء من الرجال و النساء و لنعم ما قال : فلو كن النساء بمثل هذهلفضلت النساء على الرجال فلا التأنيث لاسم الشمس عارو لا التذكير فخر للهلال فلتحمد اللّه على ما أعطاها من الفضل و الإنعام ، و أولاها من النعم الجسام ، و قد أجزت لها أن تروى عنّى كلّما صحّت لى روايته ، و جازت لى اجازته بطرقى المنتهية إلى المشايخ الفخام ، و أرباب الجوامع العظام _ أعلى اللّه تعالى مقامهم فى دار السلام _ ، سيما المتقدمة التى عليها المدار فى الأعصار و الأمصار و المتأخرة المشتهرة غاية الاشتهار ، و اُوصيها بأن لا تدع جانب الاحتياط فى موارد الشبهات ، فإنه الواقى عن زلل الصراط ، و أرجو أن لا تنسانى عن صالح الدعاء . الأحقر ، إبراهيم الحسينى الشيرازى الاصطهباناتى ، الشهير بالميرزا فى شهر صفر الخير 1354 ق بسم اللّه الرحمن الرحيم بانوى گرامى ، شريف ، اصيل ، عالم عامل ، جامع علوم عقلى و نقلى ، گوهر روزگار و حجّت زنان زمان ، دختر مرحوم حاج سيد محمّدعلى امين التجار اصفهانى _ طاب ثراه _ ، از كسانى است كه مدت مديدى از عمر عزيز ، و زمان درازى از زندگى گرانقدرش را در تحصيل علوم شرعى و معارف دينى و تكميل مكارم اخلاق حسنه و تحقيق و تنقيح قواعد فقه و اصول ، گذرانده است ؛ تا جايى كه به مراتب عالى علم و دانش نايل آمد و از كسانى گرديد كه او را با انگشت به يكديگر نشان مى دهند . ايشان ، از اين حقير ، اجازه خواست و اين بنده ، از وى در مسائل فقه و اصول كسب اطّلاع نمودم . پاسخ هاى ارسالى ، كه به گواهى تعدادى از بزرگان مورد اطمينان ، ثابت مى كرد آن جواب ها از خود ايشان است ، از طول يد و كثرت اطّلاعات و وجود قوه استنباط و دستيابى ايشان به درجه اى از اجتهاد خبر مى داد . او ، بايد خداى را بر اين نعمت ها و بخشش هاى گرانقدر كه به او عطا كرده است ، سپاس گزار باشد . به ايشان اجازه دادم كه روايت كند از من آنچه را كه روايتش براى من صحيح است ، به طرقى كه به مشايخ بزرگ و دانشمندان جامع علوم _ كه خدا
.
ص: 47
مقامشان را در بهشت عالى گرداند _ منتهى گردد . ... توصيه ام به ايشان اين است كه در موارد شبهات ، جانب احتياط را رها نكند ، زيرا اين راه ، نگاه دارنده انسان است . و اميدوارم كه مرا از دعاى خير فراموش نكند . صفر الخير 1354 ابراهيم حسينى شيرازى اصطهباناتى
اجازه بانوى اصفهانى ، به آية اللّه فقيد سيد شهاب الدين مرعشى نجفىبسم اللّه الرحمن الرحيم الحمد للّه وحده ، و الصلاة و السلام على من لا نبىّ بعده ، و على آله و صحبه الناهجين منهجه و بعد . فإنّ جناب السيّد العالم العلّام و الفاضل المؤيّد الهمام ، عمدة العلماء العاملين ، السيّد السند ، السيّد شهاب الدين الحسينى المرعشى الغروى النسّابة المكنّى بأبى المعالى و المشتهر بآقا نجفى _ دامت إفاضاته _ ، قد استجاز من الحقيرة فاستخرت اللّه تعالى فى إجازته ، و أجزت له أن يروى عنّى جميع ما صحّت له روايته من كتب التفسير و الأدعية و الحديث و الفقه ، و غير ذلك من مصنّفات أصحابنا ، و ما رووه عن غيرنا بجميع طرقى المعلومة المضبوطة فى محالّها عن مشايخى الكرام منها : ما أخبرنى به إجازةً حجة الإسلام الشيخ محمّد الرضا النجفى الاصفهانى _ دامت بركاته _ ، عن السيّد حسن الصدر العاملى ، عن الشيخ العالم الحاج مولى على بن المرحوم ميرزا خليل ، عن الشيخ عبد العلى الرشتى ، عن كاشف الغطاء و السيّد على _ صاحب رياض _ ، كلاهما ، عن المولى محمّدباقر البهبهانى ، عن والد الماجد محمّد أكمل ، عن العلّامة الشيروانى و المولى جمال الدين الخونسارى و الشيخ جعفر القاضى و المولى محمّدباقر المجلسى ، جميعا ، عن المولى محمّد تقى المجلسى ، عن الشيخ بهاء الدين العاملى _ قدّس اللّه تعالى أسرارهم _ ، بطرقه المسطورة فى أوّل كتاب أربعينه ، و اُوصيه _ دامت إفاضاته _ بما أوصى به جدّى أميرالمؤمنين _ صلوات اللّه عليه و على آله الطاهرين _ إلى ابنه الحسن عليه السلام _ فيما كتب إليه عند انصرافه من صفّين _ و هو قوله _ عليه السلام _ :
.
ص: 48
«فاُوصيك بتقوى اللّه تعالى يا بنىّ ، و لزوم أمره ، و عمارة قلبك بذكره ، و الاعتصام بحبله ، و أىّ سبب أوثق من سبب بينك و بين اللّه _ جلّ جلاله _ . إن اخذت به ، فَاَحْىِ قلبك بالموعظة ، و اَمته بالزهد ، و قوّهِ باليقين ، و ذِّللّه بذكر الموت ، و قررّه بالفناء ، و اسكنه بالخشية ، و اشعره بالصّبر ، و بصّره فجائع الدّنيا ، و حذّره صولة الدهر و فحش تقلّب الليالى و الأيّام ، و اعرض عليه أخبار الماضين ، و ذكّره بما أصاب من كان قبلك من الأوّلين ، و سر فى ديارهم و اعتبر آثارهم ، و انظر فيما فعلوا و اين حلّوا و نزلوا ، و عمّن انتقلوا فإنّك تجدهم قد انتقلوا عن الأحبّة و حلّوا دار الغربة ، و كأنّك عن قليل قد صرت كأحدهم ، فاصلح مثواك و لا تبع آخرتك بدنياك» . و اُوصيه أن يكثر التدبّر فيما تضمّنته هذه الوصيّة المباركة ، و التفكّر فيما أورده فى النهج من كلامه _ عليه السلام _ بعد قوله : «أَلْهَ_ل_كُمُ التَّكَاثُرُ» ، فما من أحدٍ جعله نصب عينيه إلّا و قد صارت الدنيا بجميع ما فيها عنده كجناح بعوضة . و أسئل اللّه تعالى أن يوفقنا جميعًا لذلك ، و أن لايكلنا إلى أنفسنا طرفة عين بالنبىّ و آله الطاهرين _ صلوات اللّه عليهم أجمعين _ و السلام عليه و على جميع إخواننا المؤمنين و رحمة اللّه و بركاته . حررّته فى غرّة شهر محرّم الحرام 1358 ، و انا الحقيرة الفقيرة إلى رحمة ربّها الغنىّ ، العلويّة بنت الحاج سيد محمّدعلى الملقّب بأمين التجار الاصفهانى . (1) بسم اللّه الرحمن الرحيم . . . عالم علّامه ، فاضل مؤيد ، ركن عالمان عامل ، سيد سند ، جناب آقاى سيد شهاب الدين حسينى غروى ، عالم به علم نسب ، مكنى به ابوالمعالى و مشهور به آقا نجفى _ دامت افاضاته _ ، از اين جانب اجازه خواست . پس از استخاره از خداوند تعالى ، به ايشان اجازه دادم كه روايت كند از من هر چه را كه روايتش براى من صحيح است ، از كتب تفسير و ادعيه و حديث و فقه ، و غير اين ها از تأليفات شيعه و آنچه اصحاب ما از غير شيعه روايت كرده اند ، به جميع طرقى كه معلوم و در جاى
.
ص: 49
خود مضبوط است . . . . به ايشان ، سفارش مى كنم كه در سفارش هاى اميرالمؤمنين ، بسيار تفكر كند . . . ، و در سخنان آن حضرت در نهج البلاغه بعد از آيه «أَلْهَ_ل_كُمُ التَّكَاثُرُ» ، زياد تأمل كند . كسى نيست كه آن سخن را نصب العين خود قرار دهد ، مگر دنيا و همه آنچه در اوست ، نزد او همانند بال مگس پست و بى ارزش گردد . از خداوند متعال ، توفيق همگان را در عمل به اين سفارش ها مسئلت مى نمايم و از او مى خواهم كه به حقّ پيامبر و خاندان پاكش ، ما را به اندازه يك مژه به هم زدن ، به خود وانگذارد . و السلام عليه و على جميع اخواننا المسلمين و رحمة اللّه و بركاته . اول محرم 1358 ه علويه امينيه ، دختر حاج محمّدعلى امين التجار اصفهانى
اجازه آية اللّه محمّدرضا ابوالمجد اصفهانىبسم اللّه الرحمن الرحيم ما الروضُ _ إذا طابَ شَميمهُ ، و تدّبجّ أديمهُ ، و صَحَّ هواءهُ فاعتلَّ نَسيمُهُ ، و تسَلسَلَتْ فى ظلاله جداولُهُ ، و حدّثتْ بحديث قُدرة القديم تعالى عنادلُهُ _ بِأذكى و أزكى و أحسنَ و أبهى مِنْ حَمْدِ اللّه الذى كتَبَ على صفحات الإمكان حديثَ وجوب وُجُودِهِ [و دوت] بمُضطَرب أمواجها ، أخبارَ كرمه وَجوده . نحمدُهُ و نُثنى عليه ، و لا نُطيقُ أداءَ واجب حمده و ثنائه ، و نشكرهُ على مُتواتِر نَعمائه و مُستَفيض آلائه . و نُصلّى و نسلّمُ على جميع رُسُلِهِ و أنبيائِهِ و مبلّغى وَحيهِ و أنبائه . لا سيّما على واسطة عِقْدهم المفصل ، و الاخر فى الرسالة و المخلوق فى الطِراز الأَوَّل ، أبى القاسم محمّد ، و آله الذين رَوَوْا عنه آثارَ الشَرَف و السَداد ، مُسَلْسَلاً بالاباء و الأجداد الذين مرفوعُ الطاعاتِ مَوْقُوفٌ على ولايتهم ، و مَقبُول الطاعات منوطٌ بمعرفتهم . و رحمته و رضوانه على مشايخنا الصالحين ، و أسلافنا الماضين ، الذين اقتفَوْا نَارهم ، و أدوا إلينا علومهم و آثارهم ، فجزاهم اللّه أفضل الجزاء ، على ماكابدوه من التَعَب و العَناء ، حتى حفظوا مُتونها عن التحريف بالمناولة و السماع ، و أسانيدها
.
ص: 50
بالتحديث عن الانقطاع . و بعد ، فإنّ السيّدة الشريفة العالية ، و الدرّة المكنونة الغالية ، ثمرة الشجرة التى (أصلها ثابتٌ و فرعها فى السماء) و زهرة روضة بَنى الزهراء ، رَبّة المفاخر و المناقب ، و عقيلة آل أبى طالب ، المقتفية آثار آبائها و أجدادها ، و الجامعة بين طريف المكارم و تِلادها ، و الاخذة بطَرَفى الفَخار من الحَسَب و النَسَب ، و البالغة منه أعلى الرُتَب [العالمة الفاضلة الفقيهة الحكيمة العارفة الكاملة ] ذات الشرف الباذخ ، اُمّ الفضل ، سَتّ المشايخ ، كريمة الواصل إلى رحمة الرحمن ، و الساكن فى جوار أجداده غرف الجنان (السيّد محمّد على أمين التجّار) _ قدّس اللّه روحه _ و جعل من الرحيق المختوم غَبوقه و صَبوحَه ، أهدتْ إلىّ كتابها الكريم ، الذى سمّتْهُ : «الأربعين الهاشميّة » ولو كان أمرُ التَسْمية إلىّ لسمّيتُهُ «الأربعين الفاطميّة » . فوجدتُه عقدا منظّمًا من غوالى الفرائد ، و مسرحًا تُجنى منه ثمارُ الفوائد ، مَصَنفًا يشهد كلّ مُنْصِفٍ أنّه حوى صُنوف العلوم ، و أحيا من الاثار المعاهدَ و الرُسُوم . كما قيلَ _ من المتقارب _ : تَزِينُ مَعانيهِ ألْفاظَهُوألفاظُهُ زائِناتُ المعانيْ فكم كنز خفىَ من الأسرار أوْضَحَتْهُ ، و مُشْكل من الأخبار فَسَّرتْهُ ، و حديث مُعضلٍ أزاحتْ عنه الإعضال ، و أصابت الحقّ إذا اختلفتْ فيه الأقوال ، و لا غَرْوَ ؛ فأهل البيت أدرى بما فيهِ ، و أعرفُ بظاهره و خافِيه . قوام الكتاب أنّها أمُّ الكتاب ، الذى لو صدر من رُحَلةٍ يخترقُ الافاق ، و يجوبُ البلادَ من الشام و العراق ، و يختلف إلى مدارس العلم و يجالس العلماء . . . لحقَّ له التَقْريظُ و الإطراءُ ! فكيف بمن أرخَتْ سِتْرها ، و لم تُبارِحْ خِدْرَها !! فيحقٌّ أنْ تَفْتَخرَ بها رَبّاتُ الخُمُرِ و الحِجال ، على لابِسى العمائم من الرجال ، و تُباهى بمن لم تُفارقْ خَمْسُها _ و هى خُماسيّة _ الأَقلامَ و المزابرَ ، و لم تُجالسْ إلّا الكتبَ و الدفاتر ، صَرَفَتْ فى إنشاء العلوم ثمينَ أوقاتِها ، إذا صَرَفْنَهُ فى اللعب باللُعبة أترابُها ولِداتُها . ولكنّها _ وفّقها اللّه _ لم تذكر السَنَدَ الذى تَمُتّ به إلى الثِقات الأَثْبات ، من سَدَنَة علوم الائمّة الهُداة ، و الأسانيدُ إذا لم تُعرض على أهلها لا يعرفُ صحيحُها من معتلّها من
.
ص: 51
البسيط : لايعرِف الشَوقَ إلّا مَنْ يُكابدُهُو لا الكناية إلّا من معانيها فإذا وقعَ لمثل صاحب «إشارات الاُصول» غَلَطان واضِحان فى سَنَدٍ واحد _ و هو النَيْقدُ الخبيرُ _ فما ظنُّك بمنة . . . . و كان من اهتمام السَلَف بنَقْد الأسانيد ، و الجِدّ فى أمرها ما يعرفه أهل العلم . فكانوا يضربون آباطَ الإبِل ، و يشدُّون الرِحال ، و يطوفُون البلادَ ، لتحصيل العالى من الأسناد [لأنّه أبعد من الفساد] . و ربّما قلبُوا بعضَ الأسانيد ، أو ركّبوا بعضَها من بعض ، لامتحان مُدَّعى العلم ، فإذا خفى عليه لم يلتفتوا إليه . و قد قالوا : الإسناد من الدين ، و ما حُوريت البِدع بمثل الأسانيد ، و لو لا ها لنَقَلَ مَنْ شاءَ ما شاءَ و عَزاه إلى مَنْ شاءَ . فاستخرتُ اللّه تعالى ، و أهديتُ إليها نبذةٌ من الأسانيد [الصحيحة ، أجزت لها الرواية عنّى ]بحقّ روايتى عن [علية ]الشيوخ الأثبات ، و [ائمّة الحديث ]سَدنَة علوم الأئمّة الهداة : 1 . أخبرنى الشيخ العالم العارف السالك ، و الورع التقىّ الناسك ، جامع أشتات الفضائل ، و نموذج الأوائل ، إمامُ زمانه بل الأزمان فى علوم الحديث ، و مَنْ لم يكتمل طَرْفُ الدهر بمثله فى القديم و الحديث ، أبومحمّد ، الآقا ميرزا حسين النورىّ الطبرسىّ أعلى اللّه فى درجات الجنات رُتْبَته ، و عطّر بأنسام الرحمة تُرْبَته ، فى الحائر الشريف ممّا يلى الرأس المبارك . قال : أخبرنى الشيخ الإمام الحاج الشيخ مرتضى الأنصارى ، عن المولى أحمد النراقى ، عن السيّد مهدى الطباطبائى بحر العلوم ، [عن المولى الاغا محمّدباقر الوحيد الاصبهانى الشهير بالبهبهانى] . 2 . (ح) و أخبرنى شيخى و أستادى ، و مَنْ عليه فى العلوم اعتمادى ، (و عنه إسناد) العلّامة الثانى الحاج الشيخ فتح اللّه النمازىّ الأصبهانى ، الملقّب بشيخ الشريعة المعروف بشريعت [ طاب ثراه] . 3 . و السيّد العالم الثقة ، صدوق عصره ، السيّد حسن صدر الدين العاملىّ أصلاً ، الكاظمىّ موطنًا . 4 . و السيّد الرئيس فى الدنيا و الدين ، الحاج السيّد محمّد القزوينىّ ثمّ الحلّى ، (عن)
.
ص: 52
والده الحاج السيّد مهدى القزوينىّ الحلّى ، (عن) عمّه السيّد باقر ، (عن) خاله بحرالعلوم ، (عن) الفريد آغا محمّدباقر الأصبهانى المعروف بالبهبهانىّ . (ح) و (عن) السيّد مهدى القزوينى ، (عن) جدّ أولاده الشيخ على شارح اللُمعَتَين ، (عن) والده الشيخ جعفر كاشف الغطاء ، (عن) الفريد البهبهانىّ . (ح) و أخبرنى شيخ الشريعة «شريعت» ، (عن) الفقيه التقىّ الشيخ محمّدحسين الكاظمىّ أصلاً و النجفىّ موطنًا ، صاحب هداية الأنام فى شرح شرائع الإسلام ، فى سَبْعٍ و عشرين مجلدة ، (عن) الشيخ محمّدحسن الأصبهانى أصلاً النجفىّ موطنًا ، صاحب جواهر الكلام ، (عن) شيخيه الجليلين : كاشف الغطاء ، و السيّد جواد العاملى ، صاحب مفتاح الكرامة ، عن بحر العلوم . (ح) و أخبرنى السيّد حسن صدر الدين . 5 . و الحاج الشيخ باقر البهارى الهمدانى ، (عن) الميرزا حسين ابن المرحوم الميرزا خليل الطبيب ، (عن) الاخوند مُلّا محمّد تقىّ الجرفادقانى الگلپايگانى ، (عن) جدّى[العلّامة ] الإمام الشيخ محمّد تقى [الرازىّ النجفىّ ثمّ الاصفهانى ] ، صاحب هداية المسترشدين ، (عن) جدّ أولاده كاشف الغطاء . (ح) و (عن) الميرزا حسين ، (عن) خال والدتى السيّدة الصالحة ، الحاج السيّد أسد اللّه ، (عن) والده ، و جدّها الحاج السيّد محمّدباقر الرشتى ثمّ الأصبهانى «حُجّة الإسلام» ، (عن) الأمير السيّد علىّ صاحب رياض المسائل ، (عن) خاله الفريد [الآغا محمّدباقر ]البهبهانى . (ح) و أخبرنى السيّد حسن الصدر ، (عن) الشيخ الفقيه العابد العارف الزاهد الحاج المُلّا علىّ بن الميرزا خليل الطبيب ، (عن) الشيخ عبد العلىّ الرشتى ، (عن) كاشف الغطاء ، و صاحب رياض المسائل ، [كلاهما] ، (عن) المولى الفريد الآغا محمّدباقر ، (عن) والده المولى محمّد أكمل ، (عن) العلّامة الشيروانى ، و المولى جمال الدين الخونسارى ، و الشيخ جعفر القاضى ، و المولى محمّدباقر المجلسى ، جميعًا ، (عن) المولى محمّد تقى المجلسىّ ، (عن) الشيخ بهاء الدين العاملىّ ، (عن) والده الشيخ حسين بن عبد الصمد ، (عن) الشيخ زين الدين الشهيد الثانى ، (عن) الشيخ على بن عبد العالى الميسىّ العاملى ، (عن) سميّه الشيخ على بن عبد العالى الكركىّ «المحقّق
.
ص: 53
الثانى» ، (عن) الشيخ الثقة المعمِّر ، ملحق الأحفاد بالأجداد : علىّ بن هِلال الجزائرى ، (عن) الشيخ أحمد بن فَهد الحلّى ، (عن) الشيخ على بن الخازن ، (عن) الشيخ الشهيد محمّد بن مكّى «الشهيد الأوّل» . (ح) و (عن) الميسىّ ، (عن) الشيخ شمس الدين محمّد الشهير بابن المؤذّن الجزيّنى ، (عن) الشيخ ضياء الدين على بن الشهيد الأول ، (عن) والده ، (عن) فخر الدين محمّد ، و السيّد عميد الدين ، و النقيب تاج الدين محمّد بن معيّة الديباجىّ ، و السيّد نجم الدين مُهَنّا بن سِنان المدنىّ ، و السيّد أبى طالب ، أحمد بن محمّد بن الحسن بن زُهرة الحلبىّ ، و الشيخ رَضىّ الدين علىّ المعروف بالمزيدى ، و ملك العلماء المحقّقين قطب الدين محمّد الرازى صاحب المحاكمات و شرحى المطالع و الشمسيّة ، جميعًا ، (عن) آية اللّه العلّامة حسن بن يوسف بن المطهّر ، (عن) خاله أبى القاسم جعفر بن سعيد «المحقق» ، (عن) الشيخ حسن بن الدُربى ، (عن) الشيخ محمّد بن علىّ بن شهر آشوب ، (عن) جدّه شهر آشوب ، (عن) محمّد بن الحسن الطوسىّ «شيخ الطائفة» و «الشيخ» على الإطلاق . (ح) و (عن) المحقّق ، (عن) السيّد شمس الدين فخار بن مَعَدّ الموسوى ، (عن) الشيخ سديد الدين شاذان بن جبرئيل القُمّى ، (عن) المعاد الطبرى (عن) الشيخ أبى على ابن الشيخ الطوسىّ ، (عن) والده . و إلى «الشيخ» ينتهى جميع الروايات مَنْ تقدّم من أصحاب النبىّ و الأئمّة و علمائنا ، و هى _ كلّها _ داخلة فى رواياته ، و طرقه إليهم معلومة مذكورة فى كتبه ، كما قاله الشيخ حسن بن الشهيد الثانى . و نخُصُّ بالذكر طريقه إلى كلينى : فإنّه يروى الكافى [الشريف ] و سائر كتب الكلينى ، (عن) الشيخ المفيد ، (عن) جعفر بن محمّد بن قولويه ، (عنه) . و يروى كتب الصدوق ، (عن) المفيد أيضًا ، (عن) الصدوق . و يروى كتب المفيد ، و ابن الغضائرىّ ، و الشريفين المرتضى و الرضى ، (عنهم) بلا واسطةٍ . فأجزتُها _ خارَ اللّهُ لها و أحسن جزاءها _ أن تروى بهذه الطرق و غيرها ممّا لم أذكرها حَذَرَ الإطالة ، و جُلّها بل كلّها مذكورة فى خاتمة مستدرك الوسائل لاستادى العلّامة النورى . فَلْتَرْوِ عنّى بها جميع مصنّفات أصحابنا المتقدمين و المتأخّرين ، ممّا صحّت
.
ص: 54
لى روايتهُ ، بحقّ إجازتى عنهم و أنا أوصيها بالوصايا الثلاث التى أوصانى بها مشايخى ، و أوصاهم بها مشايخهم ، و هى : 1 . تقوى اللّه فى السرّ و العلانية ، 2 . و السعى فى قضاء حوائج أهل الإيمان ، 3 . و سلوك طريق الاحتياط . (فصل) و لنا إلى كتب المخالفين ، طُرُقُ كثيرةٌ مذكورة فى مطوّلات الإجازات ، نقتصر على طُرق المهمّ من كتب رواياتهم : أمّا الطريق إلى صحيح البخارى ، فإنّا نروى بطرقنا السابقة ، إلى العلّامة ، (عن) والده ، (عن) الشيخ علىّ بن محمّد الواسطى ، (عن) القاضى أبى بكر محمّد بن علىّ المحتسب بواسط ، (عن) نور الهدى الزينبى ، (عن) العالمة كريمة بنت أحمد المروزى ، (عن) أبى الهيثم محمّد بن مكى ، (عن) محمّد بن يوسف الفربرى ، (عن) محمّد بن اسماعيل البخارى . و أمّا الطريق إلى صحيح مسلم ، (فعن) العلّامة ، (عن) السيّد رضىّ الدين بن طاووس ، (عن) الحسن بن الدربىّ ، (عن) محمّد بن شهر آشوب ، (عن) أبى عبد اللّه الفَرّاوى ، (عن) أبى الحسين عبد الغافر الفارسى ، (عن) أبى أحمد الجلودى ، (عن) إبراهيم بن محمّد بن سفيان ، (عن) أبى الحسين ، مسلم بن الحجّاج . و إلى مسند أحمد بن حنبل ، (عن) العلّامة ، (عن) والده ، (عن) علىّ بن محمّد الواسطى ، (عن) والده ، (عن) أمين الحضرة هبة اللّه بن محمّد الشَيْبانى ، (عن) أبى علىّ ابن المذهب ، (عن) أحمد بن جعفر بن حَمدان ، (عن) عبد اللّه بن أحمد بن حنبل ، (عن) أبيه . و أمّا الطريق إلى كتاب الجمع بين الصحاح الستَة _ و هى : موطّأ مالك ، و صحيحا البخارى و مسلم ، و سنن أبى داوود ، (و الترمذى) و صحيح النسائى _ لأبى الحسن رَزْين بن معاويه السرقسطى لأندلسى ، (فعن) العلّامة ، بإسناده (عن) ابن البِطْريق ، (عن) عبد اللّه [بن ] منصور الباقلانى ، (عن) رزين بن معاوية الأندلسى . و أمّا الطريق إلى كتاب الشهاب فى السنن و الاداب ، من كلام رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، تأليف القاضى أبى عبد اللّه بن سلامة القُضاعى ، (فعن) العلّامة ، (عن) أبيه ، (عن) السيّد فخار بن معدّ الموسوى ، (عن) القاضى ابن أبى الفتح محمّد بن أحمد ، (عن) أبى القاسم بن
.
ص: 55
الحصين ، (عن) القاضى أبى عبد اللّه القضاعى . و أمر هذا الكتاب ، عجيب ! لأنّ الظاهر أنّه من كتب المخالفين ، و جمع ذلك اعتنى به مع من أصحابنا ، فشرحوه و نقلوا عنه ، و دعا ذلك إلى أنْ زعم استادى العلّامة النورىّ : «أنّه من كتب الشيعة ، و جعله لذلك من مدارك كتابه مستدرك الوسائل فراجع» . و لأصحابنا طرقُ إلى سائر كتب المخالفين ، غير كتب الروايات من اللغة و القراءات و التفسير و غيرها ، ممّا لا فائدة فى ذكرها . فَلْتَروِ المجازةُ العالمةُ ما شاءت منها ، عنّى ، بالطرق التى ذكرتها . أسأل اللّه تعالى لى و لها التوفيق! كتبها العبد أبوالمجد محمّد الرضا آل العلّامة الإمام الشيخ محمّد تقى ، صاحب هداية المسترشدين ، حامدا مصلّيًا مسلّمًا . العاشر من شهر ربيع الأول ، من شهور سنة (1357) ببلدة أصبهان . [و قد جاء فى ذيل النسخة المطبوعة ما نصّه ] بسم اللّه و بحمده و بالصلاة على محمّد و آله أخبرنى اُستادى العلّامة الشيخ فتح اللّه (شريعت) ، (عن) الميرزا محمّدباقر الخونسارى ، (عن) جدّى حجّة الإسلام الحاج السيّد محمّدباقر الرشتى ، (عن) صاحبى الرياض و القوانين (عن) الفريد البهبهانى ، (عن) والده محمّد أكمل ، (عن) المولى محمّدباقر المجلسى ، (عن) المولى محسن الفيض ، (عن) صدر المتألّهين (الملّا صدرا) ، (عن) أستاده الأمير محمّدباقر الداماد ، (عن) خاله الشيخ عبد العالى ، (عن) والده الشيخ على بن عبد العالى الكركى ، (عن) علىّ بن هلال الجزائرى ، (عن) أحمد بن فهد الحلّى ، (عن) على بن الخازن الحائرى ، (عن) محمّد بن مكى الشّهيد الأول ، (عن) قطب الدين الرازى صاحب المحاكمات ، (عن) العلّامة ، (عن) أستاده نصير الدين الطوسى ، (عن) والده محمّد ، (عن) السيّد الجليل فضل اللّه الراوندى ، (عن) المجتبى بن الداعى الحسينىّ ، (عن) الشيخ الطوسى ، (عن) المفيد ، (عن) محمّد بن على بن بابويه ، (عن) جعفر بن محمّد بن قولويه ، (عن) الكلينى ، (عن) الحسين بن محمّد الأشعرى ، (عن) معلّى بن محمّد ، (عن) محمّد بن جمهور العمّى ، (عن) عبد الرحمن بن أبى نجران ، (عمّن) ذكره ، (عن) أبى عبد اللّه عليه السلام ، قال : «من حفظ من
.
ص: 56
أحاديثنا أربعين حديثًا ، بعثه اللّه يوم القيامة عالمًا فقيهًا» . و أرجو من فضل اللّه أن تكون هذه السيّدة صاحبة الأربعين ممّن شملته هذه البشارة . (1) . . . پس از حمد و سپاس الهى ، خانم بزرگوار و بلند مرتبه ، و گوهر ارزشمند ، ميوه درختى كه ريشه اش ثابت و شاخه هايش در آسمان است ، و شكوفه باغ فرزندان زهرا ، صاحب منقبت ها و افتخارات ، دختر خردمند تبار ابى طالب ، پيروِ راهِ پدران و اجداد ، صاحب مكارم خُرد و كلان ، و دارنده اصالت و نسب ، كسى كه مراتب كمال را به خود اختصاص داده ، بانوى فرزانه ، حكيم ، عارف ، كامل ، صاحب فضايل ، سيده مشايخ بانوى گرانقدر واصل به رحمت الهى ، صاحب شرف عالى ، . . . كتابش را كه الاربعين الهاشمية ناميده بود ، به من هديه كرد ، و اگر نام گذارى كتاب به من سپرده مى شد ، آن را الاربعين الفاطمية ناميده بودم . آن را گنجينه اى از گوهرهاى گران بها يافتم كه از آن بهره هاى فراوان به دست مى آيد ، نوشته اى كه هر صنفى گواهى دهد كه علوم عديده در خود دارد و آثار و سنن و رسوم را زنده كرد . . . . به وى ، اجازه دادم كه روايت كند از من ، به طريقى كه از مشايخ و بزرگان حديث روايت كرد .
2 . امّ جعفر الخطيبدر كتاب اعلام النساء المؤمنات ، درباره وى آمده است : او ، در شهر بغداد متولد شد و به همراه برادرش شيخ عبد الكريم خطيب ، به نجف اشرف مهاجرت نمود . وى ، همسر دوم شيخ زهير حسون مى باشد كه نزد برادر و همسرش درس آموخت . آية اللّه العظمى سيد شهاب الدين مرعشى ، در منزل ايشان حضور يافته و از وى
.
ص: 57
امتحان گرفته و به او اجازه نامه روايت ، داده است . و من آن اجازه نامه را ديده و خوانده ام . (1)
3 . امّ علاء حسوندر كتاب اعلام النساء المؤمنات ، چنين آمده است : امّ علاء ، دختر حاج جعفر حسون و همسر مهندس عبد الحسين حسون است . وى ، در شهر بغداد به دنيا آمد و همان جا پرورش يافت و پس از ازدواج با پسر عموى پدرش ، به شهر كوفه رفت و در آن جا فراگيرى علوم دينى را آغاز كرد . او ، نزد عمويش شيخ زهير حسون ، درس خواند . آية اللّه نجفى مرعشى ، به هنگام حضور در منزل عمويش شيخ زهير در قم ، از وى امتحان گرفت و به وى اجازه روايت داد . و ما اين اجازه را ديده و خوانده ايم . (2)
4 . امّ على حسونكتاب اعلام النساء المؤمنات ، چنين مى نويسد : او ، دختر حاج محمّدعلى حسون و همسر شيخ زهير حسون است . وى ، در نجف اشرف در خانواده اى اصيل و متدين ، زاده شد . آية اللّه نجفى مرعشى ، آن گاه كه در منزل ايشان حضور يافت ، از وى امتحان گرفت و به وى اجازه روايت داد . ما اين اجازه را ديده و خوانده ايم . (3)
5 . خانم زينت سادات همايونى ، معروف به علويه همايونىوى ، در سال 1296 ش ، در اصفهان زاده شد . پدرش ، سيد رحيم ، از سادات موسوى است . او ، از محضر اساتيدى همچون صدر كوپايى ، حاج شيخ على محقق ، مرحوم نور الدين رشتى و بانو امين ، استفاده كرد .
.
ص: 58
وى ، از مرحوم آية اللّه خادمى (1) و مرحومه بانو امين ، (2) اجازه روايت دارد .
6 . خانم زهره صفاتىوى ، در سال 1349 ش ، وارد حوزه علميه قم شده و نزد اساتيدى چون آية اللّه شهيدى ، آية اللّه حقى ، آية اللّه مشكينى و آية اللّه احمدى فقيه يزدى ، شاگردى كرد . ايشان ، در سال 1417 ق ، اولين اجازه روايى خود را از مرحوم آية اللّه آقاعلى عليارى غروى تبريزى _ كه از شاگردان مرحوم آية اللّه نايينى بود _ دريافت كرد . همچنين آية اللّه محمّد فاضل لنكرانى و آية اللّه لطف اللّه صافى گلپايگانى و نيز آية اللّه محمّدحسن احمدى يزدى ، به ايشان اجازه روايت داده اند . او ، شرحى بر زيارت عاشورا دارد كه به چاپ رسيده است . به گفته خودشان ، حدود چهل نفر ، از ايشان اجازه روايى گرفته اند . (3) متن اجازه نامه هايى كه به وى داده شده ، از اين قرار است :
1 . اجازه آية اللّه غروى عليارىبسم اللّه الرحمن الرحيم الحمد للّه الذى رفع قدر العلماء ، و جعل مدادهم أفضل من دماء الشهداء ، و صلّى اللّه على حبيب اله العالمين ، أفضل الأنبياء و المرسلين أبى القاسم محمّد صلّى اللّه [عليه ] و آله أئمة المعصومين _ صلوات اللّه عليهم اجمعين _ أمّا بعد : فإنّ العالمة الفاضلة العاملة زهره خانم صفاتى ، قد سئلت عنّى أن أكتب إجازة روائية ، فأجبت مسؤولها أن تروى عنّى كما رويت الرواية عن أساطيننا العظام الأجلاء الإمامية الخمسة ، لا سيما الآيات العظام ، فقيه عصره و فريد دهره ، الآقا السيد ابوالحسن الموسوى الإصفهانى _ قده _ و السيد الفقيه الآقا السيد ابراهيم الإصطهباناتى و الآية المحقق الشيخ اسد اللّه
.
ص: 59
الزنجانى و الآية المحقق المدقق الآقا الميرزا محمّدحسين النائينى و الآية المحقق المدقق الآقا شيخ ضياء الدين العراقى النجفى _ قده و قدس اللّه اسرارهم و نضر اللّه مراقدهم و حشرهم مع الائمة الطاهرين المعصومين صلوات اللّه عليهم اجمعين _ فى نقل الأحاديث المروية عن الكتب الصادرة عن الأئمة الأربعة ، كلّما صحت روايته التى عليها مدار الاسلام و ما رووه عن الكتب المنتهية إلى أرباب الجوامع العظام و الكتب و الأصول ، و منهم إلى أهل بيت النبوة و مهبط الرسالة و معدن العصمة و الرسالة و الطهارة _ صلوات اللّه عليهم أجمعين _ . و عليها بملازمة التقوى و الاحتياط ، و ليس بناكب عن الصراط من سلك سبيل الاحتياط و النجاة ، و أرجوها أن لاتنسانى عن دعاء الخير و استدعاء شفاء امرأتى من اللّه تعالى فى مظان الاجابة كما لا انساها ، ان شاء اللّه ! و كان تحرير ذلك ، فى يوم سادسة عشر من الصيام المبارك ، و أنا الأحقر الجانى الفانى ، على الغروى العليارى ، سنة 1417 . سپاس خداى را كه ارزش دانشمندان را بلندمرتبه ساخت و قلم آنان را از خون شهيدان برتر دانست . و درود بر حبيبِ خداوند عالم ، برترينِ پيامبران و رسولان ، ابوالقاسم محمّد و دودمان معصومش باد . از آن جا كه دانشمند فاضل و عامل ، خانم زهره صفاتى ، از من خواست برايش اجازه اى روايى بنويسم ، خواسته اش را پاسخ گفتم . از من روايت كند ، همان گونه كه من از اسطوانه هاى پنجگانه بزرگ شيعه روايت مى كنم ، بويژه فقيه دوران و يگانه روزگار آية اللّه سيد ابوالحسن موسوى اصفهانى و آية اللّه سيد ابراهيم اصطهباناتى و آية اللّه محقق شيخ اسد اللّه زنجانى و آية اللّه محقّق و مدقّق ميرزا محمّدحسين نايينى و آية اللّه محقّق و مدقّق شيخ ضياء الدين عراقى نجفى كه قبرشان نورانى باد و جايگاهشان با امامان معصوم . [به وى اجازه دادم ]در نقل روايت هاى منقول از كتب اربعه كه مدار اسلام اند و نيز آنچه آنان از كتب منسوب به صاحبان جوامع بزرگ ، روايت كردند كه اين كتب به امامان اهل بيت منتهى مى شود . بر اين خانم باد به رعايت تقوا و احتياط ؛ چراكه هر كس راه احتياط را برگزيند ، از راه صواب نلغزد . اميدوارم مرا به هنگامه هاى اجابت ، از دعاى خير فراموش نكند و
.
ص: 60
شفاى همسرم را از خداوند بخواهد ؛ چنان كه من او را _ ان شاء اللّه _ از دعاى خير فراموش نكنم . اين اجازه ، در شانزدهم ماه مبارك رمضان ، تحرير شد . على غروى عليارى 1417
2 . اجازه آية اللّه فاضل لنكرانىبسمه تعالى بعد الحمد و الصلاة ، لجنابها ، الرواية عنّى عن شيخ مشايخ الاجازة بطرقه المتكثرة و المتعددة إلى الكتب المعتبرة و عليها الاحتياط فى جميع الحالات ، و السلام عليها و رحمة اللّه و بركاته . (1) 1 / 2 / 1376 مطابق با دهم ذيحجة الحرام 1417 ، محمّد فاضل پس از حمد و درود ، به سركار خانم ، اجازه روايت از من از طريق مشايخ اجازه با راه هاى فراوان و منتهى به كتب معتبر دادم . بر او باد در تمام حالت ها به احتياط . درود و رحمت و بركت خداوند بر او باد . محمّد فاضل ، دهم ذى حجه 1417 ، 1 / 2 / 1376
3 . اجازه آية اللّه احمدى فقيهباسمه سبحانه و تعالى لا يخفى إنّها قد بذلت نقد عمرها فى تحصيل العلوم الشرعية و تكميل المعارف الدينية ، معتكفة بجوار حضرة كريمة أهل بيت العصمة و الطهارة عليهاالسلامو اشتغلت شطرا من دهرها بتدريس الكتب الفنّية العلميّة ، بل اتعبت نفسها بتبليغ الشريعة الكاملة ، فأجزت لها عنّى الرواية عن مشايخى بطرقى المتصلة الى شجرة النبوة و الامامة عليهم السلام . و قد صدر متن هذه الاجازة الروائية من أهلها و وقعت فى محلها ، فهى فى نقل الأحاديث و الزيارات و الأدعية ، مجازةٌ بشرط تمييز الرواية الصحيحة و
.
ص: 61
حسن الدراية التامة و من اللّه تعالى العناية . (1) المحتاج الى رحمة البارى ، محمّدحسن الأحمدى الفقيه مخفى نماند كه اين خانم ، عمرش را در كسب علوم شرعى و تكميل معارف دينى سپرى كرد و در جوار مرقد كريمه اهل بيت عصمت و طهارت اقامت گزيد و بخشى از روزگارش را به تدريس كتب علمى گذراند و خود را در راه تبليغ شريعت كامل ، به رنج و زحمت انداخت . پس به وى ، اجازه دادم تا روايت كند از من از طريق مشايخم به طرقى كه به اهل بيت پيامبر متصل مى گردد . [اجازه آية اللّه عليارى ] به مورد صادر شد . اين خانم ، مى تواند احاديث و روايات و ادعيه را روايت كند ، به شرط آن كه روايت صحيح را بشناسد و آن را درست فهم كند . توفيق و عنايت از خداوند است . نيازمند رحمت پروردگار ، محمّدحسن احمدى فقيه
4 . اجازه آية اللّه لطف اللّه صافىبسم اللّه الرحمن الرحيم الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على خير خلقه محمّد و عترته الطاهرين و لعنة اللّه على اعدائهم أجمعين . و بعد ، فإن شرف العلم لايخفى و فضله لايحصى ، قد ورثه أهله من الأنبياء و فُضِّل مدادهم على دماء الشهداء و نالوا بذلك نيابة خاتم الأوصياء و جعل منهم فى كل خلف من أمة خاتم الأنبياء عدول ينفون عن الدين تحريف الغالين و انتهال المبطلين و يدفعون شبهات الضالين المضلين . و لهذا فإنّ الفاضلة الجليلة النبيلة الحاجة المسماة (زهره صفاتى) _ أيدها اللّه تعالى _ التى صرفت شطرا من عمرها الشريف فى تحصيل العلوم الدينية الاسلامية كالفقه و التفسير و الحديث ، فنالت مرتبة سامية يليق بها أن تكون أسوة حسنة لنساء عصرها . و قد استجازتنا فى رواية أحاديث أهل البيت عليهم السلام فاستخرنا اللّه تعالى فى اجازتها و ساعدت على ذلك ، فأجزناها أن تروى عنّا جميع ما صحت لنا روايته عن مشايخنا
.
ص: 62
العظام _ أعلى اللّه مقامهم فى دارالسلام _ بأسانيدهم المنتهية إلى أهل بيت الوحى و النبوة _ صلوات اللّه عليهم أجمعين _ و هم : 1 . المرحوم المبرور والدنا ، العلامة الكبير آية اللّه الآخوند ملّا محمّدجواد ابن المولى عباس الگلپايگانى _ نورهما اللّه بغفرانه _ من مشايخه الكرام ؛ منهم العلامة الجليل الفقيه آية اللّه السيد محمّدتقى ابن العالم الشهير حجة الاسلام السيد حسن المدرس ، عن شيخه استاذ العلماء و أسوة الزاهدين الشيخ زين العابدين المازندرانى و الشيخ الجليل ابن الحاج الميرزا خليل ، فقيه عصره الحاج ميرزا محمّدحسين و غيرهما من الفقهاء عن استاذهم صاحب جواهر الكلام ، عن استاذه العماد العلماء السيد جواد ، عن بحرالعلوم و محى الرسوم ، عن استاذه الشهير الآقا محمّدباقر ، عن والده الافضل محمّد ، كل ، عن مولانا العلامة المجلسى ، عن والده الزكى النقى مولانا محمّدتقى ، عن الشيخ بهاء الملة و الدين _ اعلى اللّه مقامهم _ ، باسناده المذكور فى الاربعين ؛ و منهم شيوخه الاخوة الثلاثة ، آيات اللّه العظام المجاهدون الشيخ محمّد تقى المعروف بآقا نجفى و الشيخ محمّدعلى المعروف ثقة الاسلام و الحاج آقا نور اللّه _ رضوان اللّه تعالى عليهم _ . 2 . شيخى الجليل حبر الطائفة صاحب موسوعة الذريعة ، عن مشايخه الأعلام القاطنين فى العراق و مصر و البلد الحرام ؛ منهم اول مشايخه و اوثقهم و اتقاهم خاتمة المحدثين مولانا الحاج ميرزا حسين النورى ، بجميع طرقه المسطورة فى خاتمة المستدرك . 3 . و منهم العلامة الجليل و البحّاثة النبيل الشيخ محمّد صالح الحائرى المازندرانى ، عن مشايخه ؛ منهم الحاج ميرزا حسين النجفى الطهرانى ابن الميرزا خليل ، عن شيخه صاحب جواهر الكلام ، عن شيخه الاكبر كاشف الغطاء ، عن بحرالعلوم . 4 . و منهم العلامة الفقيه الورع التقى آية اللّه السيد جمال الدين الهاشمى الگلپايگانى _ اعلى اللّه مقامه الشريف _ ، عن مشايخه العظام _ قدس اللّه اسرارهم . و نوصيها _ ايدها اللّه تعالى _ بما أوصانا به السلف الصالح من التحفظ و التثبت و سلوك سبيل الاحتياط و التجنب عن الشبهات ، فانه ليس بناكب عن الصراط من سلك
.
ص: 63
سبيل الاحتياط و المأمول منها و من امثالها فى عصرها الحاضر _ الذى دخلت طائفة غير قليلة من النساء المسلمات فيما ليس لهن الدخول فيه و فيما يخل بكرامتهن من الاختلاط بالرجال الاجانب و الاشتراك معهم فيما لم يكلفهن اللّه تعالى به ابعادا لهن عنه و صونًا لحشمتهن و حفظًا لصالحهن _ ان يكنّ على الطريق السوى و الصراط المستقيم ، ذوات مواضع قويمة ، مستنات بسنن الشريعة ، متأسيات بربات الخدور و لا سيما سيدة نساء العالمين فاطمة الزهراء _ عليها و على ابيها و بعلها و بنيها افضل التحية و السلام _ و أن يكنّ حجة على نساء عصرهن ، يذكرن غيرهن بما اكرم اللّه تعالى على نساء النبى _ صلى اللّه عليه و آله _ و المؤمنات _ . و المرأة فى عصرنا الحاضر ، قد امتحنت بما لم تمتحن به من قبل . قد وقعت من حيث تشعر أو لا تشعر ، فى احابيل المستغربين و المستشرقين مخدوعة بالدعايات المضللة حول (حقوق المرأة و تحريرها) . و اللّه _ تبارك و تعالى _ نسأل و اياه نرجو أن يوفقها لتحقيق مقاصد الدين الحنيف ، انّه خير موفق و معين و السلام عليها و رحمة اللّه و بركاته . (1) قم المقدسه ، فى 25 ذى الحجة 1417 ق لطف اللّه الصافى سپاس ، ويژه پروردگار جهانيان است و درود خدا بر بهترين مخلوقش محمّد و دودمان طاهرش باد . و نفرين خدا بر دشمنان آنها باد . به راستى كه شرف علم ، بر كسى پنهان نيست و فضيلت دانش ، شماره نگردد . دانشمندان ، علم را از پيامبران به ارث برده و قلم آنان ، بر خون شهيدان برترى دارد . و با اين فضايل ، به جانشينى خاتم پيامبران دست يافتند و خداوند از ميان عالمان در هر دوره از امت پيامبر خاتم ، عالمانى عادل قرار داد كه تحريف را از چهره دين بزدايند و از شبهات گمراه كننده دفاع كنند . از اين رو ، فاضله بزرگوار و خردمند حاجيه خانم زهره صفاتى _ كه خداوند او را تأييد
.
ص: 64
كند _ پاره اى از عمر گرانمايه اش را در كسب علوم اسلامى ، از قبيل فقه و تفسير و حديث ، سپرى كرد و به مرتبه اى بلند دست يافت كه مى تواند الگوى نيكو براى زنان دورانديش باشد . وى ، از ما اجازه روايت احاديث اهل بيت را درخواست كرد . استخاره كرده و خداوند همراهى كرد . پس به وى ، اجازه داديم كه روايت كند از ما تمام آنچه را براى ما روايتش از طريق مشايخ بزرگ به اثبات رسيده است ، با سندهايى كه به اهل بيت وحى و نبوت _ صلوات اللّه عليهم أجمعين _ منتهى مى گردد : 1 . مرحوم والد علّامه ، ملّا محمّدجواد گلپايگانى ، از مشايخش . . . . 2 . استاد بزرگوار [ شيخ آقا بزرگ تهرانى ] صاحب الذريعة ، از مشايخش . . . . 3 . علّامه بزرگوار شيخ محمّد صالح حائرى مازندرانى ، از مشايخش . . . . 4 . علّامه پارسا آية اللّه سيد جمال الدين هاشمى گلپايگانى ، از مشايخش . . . . به اين خانم _ كه خداوند او را مؤيد بدارد _ سفارش مى كنيم همان را كه پيشينيان سفارش كرده اند ، يعنى مراقبت و مواظبت و انتخاب راه احتياط و پرهيز از امور مشتبه ؛ چراكه هر كس راه احتياط گزيند ، از طريق صواب نلغزد . از وى و مانند ايشان ، انتظار مى رود در اين زمان كه گروهى فراوان از زنان مسلمان به امورى پرداخته اند كه در شأن آنان نيست و خداوند آنان را بدان مكلّف نساخته است _ يعنى مشاركت با مردان نامحرم در كارها _ كه راه درست را بپيمايد و موضع گيرى هاى درست داشته باشد ، به سنت هاى شرعى پايبند باشد و به خانم هاى بزرگ بويژه سيده زنان عالم حضرت فاطمه زهرا _ كه بر او و بر شوهر و فرزندانش بهترين درودها باد _ اقتدا كنند و براى زنان دورانش حجتى باشند و به آنان آنچه را خداوند بر زنان پيامبر و مؤمن سفارش كرده ، يادآور شوند . زن ، در زمان ما با امتحانى بى سابقه آزموده مى شود و خواسته و يا ناخواسته در دام غرب گراها و شرق گراها افتاده و فريب تبليغات گمراه كننده درباره حقوق و آزادى زن را خورده است . از خداوند تبارك و تعالى ، مى خواهيم اين خانم را براى تحقق مقاصد دين پاكش ، موفّق بدارد كه او بهترين ياور و توفيق دهنده است .
.
ص: 65
درود و رحمت و بركت خداوند بر او باد قم مقدسه ، 25 ذى حجه 1417 لطف اللّه صافى
5 . اجازه آية اللّه احمدى فقيهباسمه سبحانه و تعالى لقد صدر من أهله و الأمر كما حُرِّر و رُقِّم و لا يخفى أنّ كثرة اشتغال جناب العالمة المذكورة فى المتن ، بالتدريس و التحقيق و التتبع فى الأخبار المأثورة و الآثار الشرعية و كتابة الكتب القيّمة الفقهية و غيرها ، دليل قوى على بلوغ مرتبة من الاجتهاد فهنيئًا لجنابها _ دامت افاضاتها _ و هى مجازة للرواية عنّى بطرقى المتكثرة المنتهية الى أرباب الكتب المعتبرة ، و منهم الى أهل بيت النبوة و العصمة و الطهارة _ وفقها اللّه تعالى لما يحب و يرضى _ . و أرجو من فضله تعالى ، التوفيق لها و ملازمة الاحتياط و ليس بناكب عن الطرق من سلك سبيل الاحتياط . (1) قم المشرفة محمّدحسن الاحمدى الفقيه اين اجازه ، به جا نوشته شده است و واقعيت همان گونه است كه نويسنده اجازه نگاشته است . پنهان نباشد كه اشتغال فراوان دانشمند ياد شده در متن ، به تدريس و پژوهش و تتبع در اخبار و آثار شرعى و نگارش كتب ارزشمند فقهى ، نشانى استوار است كه وى به مرتبه اجتهاد رسيده است . مبارك باد بر او . وى ، اجازه دارد روايت كند از من با طرق فراوان كه منتهى به كتب معتبر است و از آنها به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام . خداوند او را بر آنچه مى پسندد و دوست دارد موفق بدارد . و از خداوند برايش درخواست توفيق دارم . بر او باد رعايت تقوا كه هر كس راه احتياط گزيند ، از طريق حق نلغزد .
.
ص: 66
قم مشرفه محمّدحسن احمدى فقيه
دو . اجازات زنان اهل سنّت (1)نگارنده ، به نمونه اى از اجازات زنان اهل سنّت ، كه پيش از قرن سوم صادر شده باشد ، دست نيافته است . به همين دليل ، آنچه در پى مى آيد ، اجازات قرن سوم و پس از آن است .
قرن سوم1 . فاطمه ، دختر محمّد بن على بن شريعة اللخمى ، خواهر ابومحمّد الباجى الاشبيلى . وى و برادرش ، از برخى اساتيدْ اجازه روايت داشتند كه يكى از آنها محمّد بن فطيس الالبيرى (م 329 ق) است . او ، تمامى روايت هايش را به اين دو نفر اجازه كرده است . (2) 2 . غدا ، دختر عبد الرحمن بن حمدون ، از مردمان قرطبه . وى ، به صورت اجازه ، از سعيد بن عثمان اعناقى (233 _ 305 ق) حديث روايت مى كند . (3)
.
ص: 67
قرن ششم1 . فخر النساء ، دختر رستم بن ابى الرجا الاصفهانى . محى الدين عربى ، مى گويد : در سال 598 ق ، وارد مكه شدم و فضلا و دانشمندان بسيارى ديدم كه از ميان آنان ، مكين الدين ابوشجاع زاهر بن رستم و خواهرش ، به جز علم ، به تهذيب و خودسازى مشغول بودند . از برادرش ، سنن ترمذى و برخى اجزاى حديثى را سماع كردم . از فخر النساء ، بلكه فخر الرجال و العلماء نيز تقاضاى سماع حديث كردم ، ولى او در جواب گفت : آرزوها بر باد رفته و مرگ نزديك است و من به جاى پرداختن به روايت حديث ، به عمل رو آورده ام . گويا مرگ را مى بينم كه ناگهان مى آيد و سنّ پشيمانى دق الباب مى كند . محى الدين ، گويد : وقتى اين پيغام را از او شنيدم ، اين شعر را برايش نوشتم : حالى و حالك فى الرواية واحدما القصد إلّا العلم و استعماله روزگار من و تو يكى است ، مقصود من از دانش نيز به كار گرفتن آن است . وقتى اين شعر به دستش رسيد ، به برادرش اجازه داد كه به نيابت از وى ، اجازه اى درباره تمام روايت هايش برايم بنويسد و او چنين كرد و اجازه اى از جانب خواهرش برايم ، قلمى ساخت . (1) 2 . امّ عبد الكريم ، فاطمه ، دختر ابوالحسن سعد الخير (م 600 ق) . منذرى ، مى گويد : در دمشق و قاهره ، حديث مى گفت و ما از او اجازه روايت داريم . (2) 3 . امّ الحياة ، فرحه ، دختر قرطاش بن طنطاش الظفرى العونى (م 598 ق) . وى ، به منذرى اجازه روايت داده است . (3)
.
ص: 68
4 . امّ العلاء ، عاتكه ، دختر ابوالعلاء حسن بن احمد عطار همدانى (م 609 ق) . وى ، نيز به منذرى اجازه روايت داده است . (1) 5 . تقيه ، دختر فضل . سمعانى ، گويد : در سال 532 ق ، براى من اجازه حديث نوشت . (2) 6 . امّ الفتح ، جليلة السجزية . سمعانى ، گويد : در سال 530 ق ، براى من اجازه حديث نوشت . (3) 7 . خديجة ، دختر ابوسعيد نيشابورى . سمعانى ، گويد : در سال 512 ق ، براى من اجازه حديث نوشت . (4) 8 . امّ محمّد ، زليخا الاصفهانى . سمعانى ، گويد : به من ، اجازه حديث داد . (5) 9 . امّ فتح ، زينب ، دختر ابن شجاع شيرويه . سمعانى ، گويد : براى من ، اجازه حديث نوشت . (6) 10 . امّ احمد ، طرفة ، دختر عبد اللّه گرجى . سمعانى ، گويد : در سال 529 ق ، به من اجازه حديث داد . (7) 11 . امّ فتح ، ظفر ، دختر ابونصر كاتب . سمعانى ، گويد : در سال 532 ق ، براى من اجازه حديث نوشت . (8) 12 . امّ فتوح ، ظهياء ، دختر احمد بن فضل اصفهانى . سمعانى ، گويد : در سال 532 ق ، براى من اجازه حديث نوشت . (9) 13 . امّ البنين ، دختر عبد اللّه جوزدانى اصفهانى . سمعانى ، گويد :
.
ص: 69
تمام رواياتش را به من ، اجازه روايت داد و آن را نوشت . (1)
قرن هفتم1 . امّ محمّد ، سيده ، دختر موسى بن عثمان مارانى (م 695 ق) . وى ، از ابن ابى يسر جمال الدين بن مالك ، زهير بن عمر اوزاعى و گروهى ديگر ، اجازه روايت دارد . (2) ذهبى ، درباره اش مى گويد : كنت اتلهف على لقيها و رحلت إلى مصر ، علمى أنها باقية ، فدخلت فوجدتها قد ماتت من عشرة ايام ؛ (3) مشتاق بودم او را ببينم ، و به مصر رفتم و گمان داشتم كه او زنده است وقتى وارد مصر شدم دريافتم كه ده روز قبل از دنيا رفته است . 2 . امّ الفضل ، كريمه ، دختر عبد الوهاب بن على بن خضر (م 641 ق) . منذرى ، گويد : وى ، بسيار حديث نقل مى كرد و گفته شده شصت و اندى سال ، حديث مى گفت . او را در بيت لهيا در بيرون دمشق ، ملاقات كردم و از او سماع نمودم . وى ، در سال 595 ق ، به من اجازه روايت داد . (4) 3 . خديجه ، دختر ابوطاهر احمد بن محمّد بن احمد سلفى اصفهانى (م623ق) . وى ، به منذرى ، اجازه حديث داده است . (5) 4 . امّ عبد الرحمن ، سيدة الكتبة ، دختر ابوالبقاء يحيى بن على بن حسن همدانى (م 611 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . (6) 5 . امّ حياء حفصه ، دختر احمد بن محمّد بن منصور ثابت (م 612 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 7
.
ص: 70
6 . ضوء الصباح ، لامعه ، دختر شيخ مفيد ابوبكر بن مبارك بن كامل بغدادى (م 612 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . (1) 7 . قرة العين ، دختر يعقوب بن يوسف بن عمر بغدادى (م 624 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . (2) 8 . امّة الواحد ، صفية ، دختر عبد الجبار بن هبة اللّه بغدادى (م 625 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 3 9 . امّ الفضل ، لبابة ، دختر ابوالعباس احمد بن ابى الفضل ، معروف به ابن الثلاجى (م 625 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 4 10 . شرف النساء ، امة اللّه آمنه ، دختر ابوالحسن احمد بن عبد اللّه بن على (م 628ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 5 11 . امّ على ، فرحه ، دختر ابوسعد ابن احمد بن تميرة (م 629 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 6 12 . فاطمه ، دختر ابوبكر بن مراهب بن عبد الملك ، معروف به ابن زنگى (م 637 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 7 13 . امّ عثمان ، صفيه ، دختر عبد العزيز بن هبة اللّه ، معروف به ابن حديد . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 8 14 . امّ هانى ، عفيفه ، دختر احمد بن عبد اللّه بن محمّد اصفهانى (م 606 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 9
.
ص: 71
15 . امّ حبيبه ، عايشه ، دختر حافظ ابواحمد معمر بن عبد الواحد اصفهانى (م 607 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . (1) 16 . امّ النور ، عين الشمس ، دختر احمد بن ابوالفرج ثقفى (م 610 ق) . منذرى ، درباره اش گويد : أجازت لنا جميع مسموعاتها و مجازاتها من إصبهان ، فى صفر سنة تسع و ست مأة ؛ (2) تمام مسموعات و اجازه هايش را به من در اصفهان ، در ماه صفر سال 609 اجازه كرد . 17 . امّ المؤيد ، زينب ، دختر عبد الرحمن بن حسن نيشابورى (م 615 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . (3) 18 . فاطمه ، دختر حسن بن احمد همدانى (م 617 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . (4) 19 . امّ الفضل ، زينب ، دختر ابراهيم بن محمّد بن احمد قيس (م 610 ق) . وى در سال 595 ق ، وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 5 20 . امّ محمّد ، رابعة ، دختر احمد بن محمّد بن قدامه مقدسى (م 620 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 6 21 . امة ، دختر محمّد بن احمد بن محمّد بن قدامة مقدسى (م 631 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . 7 22 . امّ فتيان ، جهمة ، دختر مفرج بن على دمشقى (م 638 ق) . وى ، به منذرى ،
.
ص: 72
اجازه روايت داد . (1) 23 . ستهم ، دختر ابوطاهر بركات بن ابراهيم خشوعى (م 640 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . (2) 24 . امّ كرام ، زهراء ، دختر ابومحمّد عبد القادر بن عبد اللّه رهاوى (م 632 ق) . وى ، به منذرى ، اجازه روايت داد . (3)
قرن هشتماز آن رو كه كتاب محققانه دكتر صالح يوسف معتوق ، در مورد سهم زنان در حديث در قرن هشتم ، از تتبع فراوان برخوردار است و تمامى مصادر خاص و عام را چون : الدرر الكامنة فى أعلام المأة الثامنة ابن حجر ، الوفيات ابن رافع سلامى ، العقد الثمين فاسى ، العبر ، شذرات الذهب و اعلام النساء عمر رضا كحاله ، را بررسى كرده ، در گزارش صاحبان اجازه در قرن هشتم ، مبنا را همين كتاب قرار داده ، تنها از شماره 86 به بعد ، از منابع ديگر استخراج شده است . 1 . خديجه ، دختر محمّد بن سعد مقدسى (624 _ 701 ق) . وى ، به ابن جابر الوادى آشى ، اجازه روايت داده است . 4 2 . خديجه ، دختر عبد الرحمن بن محمّد مقدسى (617 _ 701 ق) . ابن جابر الوادى آشى ، از او با اجازه روايت مى كند . 5 3 . زينب ، دختر سليمان بن ابراهيم إسْعَرْدى (م 705 ق) . وى را بسيارى از محدّثان ، اجازه روايت داده اند . 6
.
ص: 73
4 . شُهْدة ، دختر صاحب كمال الدين بن عدم (619 _ 709 ق) . وى ، به محمّد بن احمد بن عبد الرحمن منبجى ، اجازه حديث داد . (1) 5 . فاطمه ، دختر على بن على بن حسين واسطى بغدادى (م 710 ق) . بسيارى از محدّثان ، به وى اجازه حديث دادند . از جمله مى توان شهاب الدين عمر بن محمّد سُهْرَوردى را نام برد . او نيز به ابوالعباس احمد بن محمّد كازرونى ، اجازه حديث داد . (2) 6 . وزيرة ، دختر يحيى بن محمّد تغلبى . وى ، از على بن محمّد سخاوى ، اجازه حديث داشت و بر همان اساس در سال 705 ق ، محمّد الوافى ، كتاب العوالى المنتقاة قاسم بن فضل ثقفى را از وى سماع كرد . (3) 7 . ست الوزراء ، دختر يحيى بن محمّد تغلبى دمشقى (739 _ 715 ق) . گروهى از محدّثان شام ، به وى اجازه حديث دادند و او نيز به ابن جابر الوادى آشى ، اجازه حديث داد . (4) 8 . فاطمه ، دختر عبد الرحمن بن محمّد عياشى (م 716 ق) . وى را گروهى از محدّثان ، اجازه روايت حديث دادند . (5) 9 . عايشه ، دختر ابراهيم بن احمد قوامى دمشقى (645 _ 718 ق) . وى ، به برهان ابراهيم بن احمد بعلى شامى ، اجازه حديث داد . (6) 10 . ست القضاة ، دختر محمّد بن على بن عوانه ، از ابن الحاسب اجازه حديث داشت و در سال 711 ق ، الوانى آن را از وى سماع كرد . (7) 11 . ست الفقهاء ، امة الرحمن ، دختر ابراهيم بن على الواسطى (632 _ 726 ق) .
.
ص: 74
وى ، داراى اجازات عالية الاسناد است . از جمله از عبد العزيز ، ابن العُلّيق ، جعفر الحضرمى ، اجازه حديث دارد . همچنين به عايشه ، دختر محمّد بن عبد الهادى المقدسى (723 _ 816 ق) ، اجازه حديث داده است . (1) 12 . فاطمه ، دختر على بن مسعود صالحى (648 _ 727 ق) . وى ، از تعدادى از محدّثان ، اجازه حديث دارد . (2) 13 . زينب ، دختر محى الدين الخطيب الحَرسْتانى . او ، از ابن العُلّيق ، اجازه حديث دارد و الوانى ، در سال 722 ق ، از وى سماع كرده است . (3) 14 . كمالية ، دختر ابوالذكر احمد بن عبد القادر دمراوى (651 _ 731 ق) . وى ، از عبد اللّه بن برطله اندلسى و محمّد جراح و شرف مرسى ، اجازه حديث دارد . (4) 15 . فاطمه ، دختر عبد اللّه بن محمّد مقدسى (660 _ 732 ق) . وى ، داراى اجازه حديث است . (5) 16 . اسماء ، دختر محمّد بن سالم بعلبكى (639 _ 733 ق) . وى ، به ابراهيم بن محمّد بن صديق دمشقى (719 _ 806 ق) ، عبد اللّه بن خليل حَرسْتانى (728 _ 805 ق) ، اجازه حديث دارد . (6) 17 . حبيبه ، دختر عبد الرحمن بن ابى بكر مقدسى (654 _ 733 ق) . وى ، از محدّثان بغداد ، اجازه حديث دارد . (7) 18 . خديجه ، دختر عثمان بن محمّد هورى (م 734 ق) . وى ، داراى اجازه حديث است و اجازات را با خط خود كه زيبا بود ، مى نگاشت . (8) 19 . زينب ، دختر عبد الرحمن بن محمّد مقدسى (م 659 _ 739 ق) . وى ، به ابن
.
ص: 75
جابر الوادى آشى ، اجازه حديث داد . (1) 20 . آمنة ، دختر ابراهيم بن على واسطى (م 664 _ 740 ق) . وى ، به صلاح صفدى در سال 729 ق ، اجازه نقل حديث داد . (2) 21 . فاطمه ، دختر عبد الرحمن بن عيسى دَبَهى (656 _ 740 ق) . وى ، به عبد اللّه بن خليل حَرَسْتانى ، اجازه حديث داد . (3) 22 . فيروزه ، دختر مظفر (م 740 ق) . وى ، داراى اجازات عالى است . (4) 23 . فاطمه ، دختر صفى الدين احمد بن محمّد طبرسى . وى ، در سال 674 ق ، با درخواست قطب قسطلانى ، براى وى و گروهى ، اجازه حديث صادر شد و در سال 736 ق ، چهل حديث به نام او و برخى ديگر نشر يافت . (5) 24 . فاطمه ، دختر عبد اللّه بن احمد طبرى ، در سال 664 ق ، گروهى از علما به درخواست قطب قسطلانى ،به وى اجازه حديث دادند و در سال 736 ، چهل حديث به نام او و برخى ديگر نشر يافت . (6) 25 . مريم ، دختر عبد اللّه بن محمّد طبرى . در سال 674 ق ، اجازه اى برايش صادر شد و در سال 736 ق ، چهل حديث به نامش نشر يافت . (7) 26 . فاطمه ، دختر احمد بن عبد اللّه طبرى . وى ، در سال 737 ق ، براى برخى اجازه حديث نگاشت . (8) 27 . رقيه ، دختر محمّد بن على قشيرى (م 741 ق) . وى ، به جعفر بن ثعلب ، اجازه حديث داد و از او نقل حديث دارد . 9
.
ص: 76
28 . صفيه ، دختر احمد بن احمد مقدسى (660 _ 741 ق) . وى ، به ابن الملقن ، اجازه صحيح مسلم داد . (1) 29 . زينب ، دختر محمّد بن احمد بَجِدى (653 _ 742 ق) . وى ، از گروهى اجازه نقل حديث دارد . (2) 30 . صفيه ، دختر ابراهيم بن احمد زبيدى مكى (م 743 ق) . وى ، به قطب قسطلانى ، اجازه حديث داد . (3) 31 . امة العزيز ، دختر على بن محمّد يونينى بعلبكى (657 _ 745 ق) . وى ، را گروهى از محدّثان قرن ، اجازه حديث داده اند . (4) 32 . نفيسه ، دختر ابراهيم بن سالم خباز (663 _ 749 ق) . وى ، از بزرگان محدّثان ، اجازه حديث دارد ، چنان كه به عبد الرحمن بن محمّد بن طولوبغا و على بن احمد بن عبد العزيز ، اجازه حديث داده است . (5) 33 . سيده ، دختر ابراهيم بن محمّد طبرى مكى (م 757 ق) . وى ، به زين الدين عراقى در سال 755 ق ، اجازه حديث داده است . (6) 34 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن داوود هكارى كردى (683 _ 758 ق) . وى ، به فاطمه حنبلى ، استاد ابن حجر ، اجازه حديث داده است . (7) 35 . مريم ، دختر عبد الرحمن بن احمد نابلسى (692 _ 758 ق) . وى ، به فرزندش شمس الدين بن عبد القادر و فاطمه حنبلى ، استاد ابن حجر ، اجازه حديث داده است . اين همان زنى است كه ابن حجر ، مسندى را به نام وى نگاشته است . 8 36 . عايشه ، دختر نصر الدين ابن محمّد سلامى (762 ق) . وى را گروهى از
.
ص: 77
محدّثان ، اجازه حديث داده اند . (1) 37 . فاطمه ، دختر احمد بن عطية بن ظهيرة قرشى مكى . وى ، در سال 762ق ، به موسى بن يحيى بن يوسف خالدى ، اجازه نقل حديث داد . (2) 38 . زينب ، دختر عبد العزيز بن محمّد بن جماعة كنانى (716 _ 776 ق) . وى ، به تقى الدين مقريزى و پسر برادرش عبد اللّه بن عمر بن عبد العزيز ، اجازه حديث داد . (3) 39 . عايشه ، دختر عبد اللّه بن احمد طبرى مكى . وى ، در سال 687 ق ، از گروهى از محدّثان مكه ، اجازه حديث دريافت كرد و در سال 761ق براى گروهى ، از جمله علاء الدين بن حجى حسبانى و محب الدين نويرى ، اجازه حديث داد . و نيز در سال 762 ق ، به موسى بن عيسى بن يوسف خالدى و برادرانش ، اجازه حديث داد . (4) 40 . فاطمه ، دختر على بن عمر مخزومى . وى ، تا سال 770 ق ، زنده بود و به تقى الدين مقريزى ، اجازه حديث داد . (5) 41 . زينب ، دختر احمد بن ميمون تونسى . وى ، حدود سال 780 ق ، وفات كرد و به طاهر بن ابراهيم بن احمد مرشدى ، اجازه حديث داد . (6) 42 . ساره ، دختر محمّد بن حسن حمصى . وى ، پس از 780 ق ، وفات يافت و به ابوحامد ظهيره ، اجازه حديث داد . (7) 43 . فاطمه ، دختر عمر بن يحيى مدنى (م 793 ق) . وى را گروهى از مُسْنِدين ، اجازه حديث داده اند . (8) 44 . اسماء ، دختر خليل بن كَيْكلدى علايى (725 _ 795 ق) . وى ، به نوه اش ، قرقشندى ، اجازه داد . (9)
.
ص: 78
45 . منصوره ، دختر شريف على بن محمّد فاسى (733 _ 795 ق) . وى ، به تقى الدين فاسى ، اجازه حديث داد . (1) 46 . اَسَنْ ، دختر احمد بن محمود شماع (720 _ 798 ق) . وى ، به ابن حجر ، اجازه حديث داد . (2) 47 . عايشه ، دختر محمّد بن اسماعيل ويرى (م 798 ق) . وى ، به ابن حجر ، اجازه حديث داد . (3) 48 . فاطمه ، دختر يحيى بن عفيف بصرى (798 ق) . ذهبى و برزالى ، به وى اجازه حديث دادند . (4) 49 . زينب ، دختر عبد اللّه بن عبد الحليم بن تيميه (722 _ 799 ق) . وى ، به ابن حجر ، اجازه حديث داده است . 5 50 . زينب ، دختر محمّد بن عثمان دمشقى (م 799 ق) . وى ، به ابن حجر و ابوالفتح عثمانى ، اجازه داده است . 6 51 . امة القاهر ، دختر قاسم بن محمّد بعلى (717 _ 800 ق) . وى ، داراى اجازه است و به ابن حجر نيز اجازه داده است . 7 52 . زينب ، دختر عثمان بن محمّد لؤلؤ دمشقى (م 800 ق) . وى ، به ابن حجر اجازه داده است . 8 53 . دام السرور . وى ، به برهان حلبى ، نوه ابن العجمى ، اجازه داده است . 9 54 . زهره ، دختر عمر بن حسين ختنى . وى ، به ساره ، دختر تقى الدين سبكى ،
.
ص: 79
اجازه داد . (1) 55 . ست البنين ، دختر محمّد بن محمود . بعلية دمياطى ، به وى اجازه داد . (2) 56 . زينب ، دختر عبد اللّه بن ابراهيم صالحى بن فاطمه حنبلى . وى ، به شيخ ابن حجر اجازه داد . (3) 57 . زينب ، دختر اسماعيل بن احمد مقدسى . وى ، اجازه حديثى دريافت كرد . (4) 58 . ست الشام ، دختر رواحة بن على بن الحسين بن رواحة (م 637 ق) . وى ، به ابن رافع سلامى اجازه داد . (5) 59 . فاطمه ، دختر اسماعيل بن محمّد بعلبكى (متولد پس از 720 ق) . وى ، به ابوحامد بن ظهيره و ابن حجر ، اجازه داد . (6) 60 . مؤمنة ، دختر عبد اللّه بن يحيى فاسى . او ، به عبد اللّه بن عمر بن عز بن جماعة ، اجازه داد . (7) 61 . فاطمه ، دختر سليمان بن عبد الكريم بن عبد الرحمن انصارى (620 _ 708 ق) . وى ، از بيش از صد نفر ، اجازه حديث دريافت كرد ؛ (8) چنان كه به تقى الدين محمّد بن رافع سلامى و محمّد بن محمّد بن عبد اللّه حنبلى و ديگران ، اجازه داد . (9) 62 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن محمود بن جوهر بعلبكى (625 _ 711 ق) . ابن رشيد سبْتى (م 721 ق) ، مى نويسد : در سال 684ق ، در مسجد النبى ، وى را ملاقات كردم و تمام مروياتش را با خط خود ، اجازه داد . 10
.
ص: 80
همچنين به محمّد بن احمد بن عبد الرحمن منبجى ، محمّد بن رافع سلامى و فرزندان رشيد ، اجازه داده است . (1) 63 . هديه ، دختر على بن عسكر هرّاس بغدادى (626 _ 712 ق) . وى ، به محمّد بن جابر وادى آشى (2) و ابن حجر ، اجازه داد . (3) 64 . ست الوزرا ، دختر عمر بن اسعد بن منّحا (624 _ 716 ق) . وى ، به شش نفر از شاگردانش اجازه داده است . (4) 65 . فاطمه ، دختر محمّد بن احمد بن على قيسى قسطلانى (640 _ 721 ق) . وى ، از چهار نفر ، اجازه حديث دارد ، (5) چنان كه به دو نفر ، اجازه حديث داده است . (6) 66 . زينب ، دختر احمد بن عمر بن ابى بكر مقدسى (628 _ 722 ق) . وى ، به چهار نفر ، اجازه داده است . (7) 67 . وجيهيه ، دختر على بن يحيى بن على بن سلطان انصارى (639 _ 732 ق) . وى ، از جمال الدين مصرى ، ابن رواج و يعقوب بن محمّد هذبانى ، اجازه حديث دارد ، (8) چنان كه برخى از كتب قراءت را از استادش ، عبد الكريم صعيدى ، به صورت اجاره ، روايت مى كند . (9) همچنين به سه نفر از شاگردانش ، اجازه داده است . (10) 68 . زينب ، دختر احمد بن عبد الرحيم بن عبد الواحد (646 _ 740 ق) . وى ، از 23 نفر از محدّثان ، اجازه حديث دارد ، (11) چنان كه به 23 نفر نيز اجازه روايت داده است . (12) 69 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن عبد اللّه بن ابى عمر مقدسى (654 _ 747 ق) . وى ، را
.
ص: 81
پنج نفر از محدّثان ، اجازه حديث داده اند و او نيز به برخى از شاگردانش چون ابن سُكر ، اجازه حديث داده است . (1) 70 . زينب ، دختر اسماعيل بن ابراهيم بن سالم انصارى ، معروف به ابن خباز (659 _ 749 ق) . وى ، محمّد بن احمد بن محمّد الطبرى را اجازه روايت داد . (2) 71 . ست العرب ، دختر محمّد بن على بن احمد مقدسى (م 767 ق) . وى ، ناصر الدين عبد الرحيم بن محمّد بن عبد الرحيم را اجازه روايت داده است . (3) 72 . جويرية ، دختر احمد بن احمد بن حسين (704 _ 783 ق) . وى ، به 21 نفر از شاگردانش ، اجازه روايت داد . (4) 73 . فاطمه ، دختر احمد بن قاسم بن عبد الرحمن العمرى (710 _ 783 ق) . وى ، به دو نفر از شاگردانش ، اجازه نقل حديث داده است . (5) 74 . امة الرحيم ، دختر يحيى بن عيسى السبى . وى را گروهى از محدّثان ، اجازه نقل حديث داده اند . (6) 75 . زين العرب ، دختر عبد الرحمن بن عمر . وى را گروهى از محدّثان ، اجازه روايت داده اند . (7) 76 . زينب ، دختر محمّد بن عبد الكريم وستانى (م 727 ق) . گروهى از محدّثان ، به وى اجازه نقل روايت داده اند . (8) 77 . زينب ، دختر محمّد بن عمر قسطلانى . گروهى از محدّثان ، در بغداد به سال 649ق ، به وى اجازه روايت داده اند . (9)
.
ص: 82
78 . ست الاهل ، دختر عبد اللّه بن عبد الحق مخزومى (م 741 ق) . عز فاروثى ، به وى اجازه روايت داده است . (1) 79 . ست العرب ، دختر سليمان بن حمزه مقدسى (م 749 ق) . گروهى ، وى را اجازه روايت داده اند . (2) 80 . شريفه ، دختر احمد بن محمّد حسنى فاسى (م 786 ق) . گروهى از عالمان مصر و شام ، به وى اجازه روايت داده اند . (3) 81 . علماء ، دختر عفيف احمد بن عبد الحق دلاصى (م 775 ق) . عز فاروثى ، به وى اجازه روايت داد . (4) 82 . فاطمه ، دختر احمد بن ظهيره (م 797 ق) . در سال 756 ق ، گروهى از محدّثان ، به وى اجازه نقل روايت داده اند . (5) 83 . فاطمه ، دختر شريف محمّد بن محمّد فاسى (زنده در 727 ق) . گروهى از علماى مصر و شام ، به وى اجازه روايت داده اند . (6) 84 . فاطمه ، دختر شريف محمّد بن محمّد فاسى ، خواهر فاطمه . وى ، تا حدود سال 770ق ، زنده بود و گروهى از محدّثان ، به وى اجازه روايت داده اند . 7 85 . امّ كلثوم ، دختر محمّد بن عبد اللّه بن فهد قرشى (م 777 ق) . در سال 721ق ، رضى طبرى ، حجار و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند . 8 86 . ست الركب ، دختر على بن محمّد بن محمّد بن حجر (م 798 ق) ، خواهر ابن حجر عسقلانى . وى ، از عالمان مكّه ، دمشق ، بعلبك و مصر ، اجازه حديث دريافت كرد . 9
.
ص: 83
سخاوى ، در كتاب الجواهر و الدرر ، شرح حال ابن حجر را نوشته و از 33 زن نام مى بَرَد كه به ابن حجر ، اجازه روايت داده اند . در اين جا نام آنها را فهرست وار مى آوريم . 87 . تنز ، دختر عز محمّد بن محمّد منجى (م 803 ق) . (1) 88 . حلّه ، دختر حسن بن محمّد بن محمّد دمشقى . (2) 89 . خاتون ، دختر محمّد بن احمد بن محمّد دارانى . ابن حجر ، وى را در سال 797 ق ، ملاقات كرد . (3) 90 . خديجه ، دختر ابوبكر بن يوسف خليلى (م 801 ق) . (4) 91 . خديجه ، دختر محمّد بن ابى بكر بن محمّد قوام (م 803 ق) . 5 92 . خديجه ، دختر محمّد بن ابى الحسن بن ابى عبد اللّه يونينى . 6 93 . رقيه ، دختر محمّد بن على ثعلبى (م 740 ق) . 7 94 . رقيه ، دختر يحيى بن عبد السلام (م 815 ق) . 8 95 . زينب ، دختر عبد اللّه بن عبد الحليم بن تيميه (722 _ 799 ق) . 9 96 . زينب ، دختر عثمان بن محمّد بن لؤلؤ دمشقى (م 800 ق) . 10 97 . زينب ، دختر محمّد بن عثمان معروف به ابن سكرى (م 799 ق) . 11 98 . ست القضاة ، دختر عبد الوهاب بن عمر بن كثير (720 _ 801 ق) ، خواهر ابن كثير . 12
.
ص: 84
99 . شمس الملوك ، دختر محمّد بن عماد ايوبى (م 803 ق) . (1) 100 . صفيه ، دختر اسماعيل بن محمّد بن محمّد كشك (م 809 ق) . (2) 101 . صفيه ، دختر غازى بن على الكورى . (3) 102 . عايشه ، دختر عبد اللّه بن احمد بن محمّد (ت 760 ق) . (4) 103 . عايشه ، دختر على بن محمّد بن عبد الغنى وانى (م 815 ق) . 5 104 . عايشه ، دختر على بن محمّد بن عبد اللّه عسقلانى . 6 105 . عايشه ، دختر محمّد بن اسماعيل بن محمّدحريرى (م 798 ق) . 7 106 . عايشه ، دختر محمّد بن عيسى بن عبد اللّه بعلى (م 829 ق) . 8 107 . فاطمه ، دختر حافظ ابى محمود احمد بن محمّد بن ابراهيم مقدسى (760 _ 815 ق) . 9 108 . فاطمه ، دختر احمد بن محمّد بن احمد حسينى (732 _ 813 ق) . 10 109 . فاطمه ، دختر اسماعيل بن محمّد بن على بعلى (ت 720 ق) . 11 110 . فاطمه ، دختر خليل بن احمد بن محمّد عسقلانى (750 _ 838 ق) . 12 111 . فاطمه ، دختر سليمان بن ابى بكر مقدسى (زنده در 815 ق) . 13 112 . فاطمه ، دختر محمّد بن احمد بن سيف (م 801 ق) . 14 113 . فاطمه ، دختر محمّد بن احمد بن محمّد حنبلى (م 803 ق) . 15
.
ص: 85
114 . فاطمه ، دختر ابومحمود . (1) 115 . قطلو ملك ،دختر محمّد بن ابراهيم ايوبى (م 744 ق) . (2) 116 . قفجاق ، دختر عبد اللّه بن احمد بن على . (3) 117 . كلثوم ، دختر محمّد بن رافع سلامى (م 805 ق) . (4) 118 . لطيفه ، دختر محمّد بن محمّد بن عثمان آماسى (744 _ 825 ق) . (5) 119 . ملكه ، دختر شرف عبد اللّه بن عز ابراهيم (م حدود 800 ق) . 6 120 . هند ، دختر محمّد بن احمد بن عمر سكرى . 7
قرن نهماز آن رو كه شمس الدين محمّد بن عبد الرحمن سخاوى ، كتاب الضوء اللامع را جهت معرفى شخصيت هاى قرن نهم نگاشت و جلد دوازدهم آن را به زنان اختصاص داد ، در معرفى اجازات زنان در اين قرن ، همين كتاب را مبنا قرار داديم . 1 . آسيه ، دختر جار اللّه بن صالح (796 _ 873 ق) . وى را گروهى از قبيل محمّد بن محمّد سخاوى ، سعد بن يوسف نووى ، محمّد بن ابى بكر بن سليمان بكر ، عايشه دختر عبد الهادى ، ابن صديق عراقى و هيثمى ، اجازه حديث داده اند و او نيز به سخاوى ، اجازه حديث داد . 8 2 . آمنه ، دختر ابوالفضل احمد بن على بن محمّد بن حجر (835 _ 836 ق) . وى ، در سن دو سالگى از دنيا رفت و گروهى از جمله حسين بوصيرى برايش اجازه حديث نگاشتند . 9
.
ص: 86
3 . آمنه ، دختر ابى بكر بن عبد اللّه بن ظهيره . در سال 836 ق ، گروهى به وى اجازه روايت دادند . (1) 4 . آمنه ، دختر محمّد بن عبد اللّه بن محمّد رشيدى (م 867 ق) . وى را گروهى چون ابو هريره ابن الذهبى ، ابوالخير بن العلايى ، اجازه روايت دادند و او نيز به سخاوى ، اجازه داد . (2) 5 . آمنه ، دختر موسى بن احمد بن ابى القاسم (م ح 860 ق) . عبد اللّه بن ابى بكر دمامينى ، به وى اجازه روايت داد و او به سخاوى ، اجازه نقل حديث داده است . (3) 6 . انس ، دختر قاضى كريم الدين عبد الكريم بن عبد العزيز (780 _ 860 ق) ، همسر ابن حجر عسقلانى . ابن حجر ، براى وى از برخى حافظان ، اجازه حديث گرفت ؛ مانند : ابوالخير ابن الحافظ العلايى و ابوهريرة عبد الرحمن بن حافظ الذهبى . (4) 7 . زين خاتون (802 _ 833 ق) ، دختر ابن حجر عسقلانى . پدرش ، براى او از برخى محدّثان ، اجازه حديث گرفت . (5) 8 . آمنه ، دختر ناصر الدين ابوالفتح نصر اللّه بن احمد (ح 770 _ 853 ق) . گروهى از جمله ابوبكر بن عمر بن سلار و احمد بن ابى بكر ، به وى اجازه روايت داده اند . (6) 9 . اسماء ، دختر احمد بن اسماعيل بن عمر بن كثير (م ح 860 ق) . وى ، به سخاوى ، اجازه روايت داده است . 7 10 . اسماء ، دختر ابوبكر بن حسين بن عمر (زنده در 877 ق) . ابن هبل ، ابن اميله ،
.
ص: 87
صلاح بن عمر ، كامل بن حبيب و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند . (1) 11 . اسماء ، دختر عبد اللّه بن محمّد (م 867 ق) . در سال 789 ق ، بيست و شش نفر ، به وى اجازه روايت دادند . (2) 12 . اسماء ، دختر اسماعيل بن على بن حسين قلقشندى (779 _ 865 ق) . گروهى از قبيل غياث عاقولى و صدر مناوى ، به وى اجازه روايت دادند . (3) 13 . الف ، دختر عبد اللّه بن على بن محمّد (802 _ 879 ق) . گروهى به وى اجازه روايت دادند . (4) 14 . اَمَةُ الخالق ، دختر زين عبد اللطيف بن صدقه (م 812 ق) . عايشه دختر عبد الهادى ، به وى اجازه روايت داد و او نيز به سخاوى ، اجازه حديث داده است . (5) 15 . امة الخالق ، دختر محمّد بن يوسف خزرجى (م 850 ق) . گروهى به وى ، اجازه روايت داده و او نيز به سخاوى ، اجازه حديث داد . 6 16 . امة اللطيف ، دختر محمّد بن محمّد بن احمد مقدسى (م 840 ق) . ابوالهول ، محب صامت ، ناصر الدين داوود و كمال بن نحاس و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند . 7 17 . امة اللّه ، دختر علاء على بن شهاب احمد كردى ؛ سخاوى ، گويد : او را در حدود سال 860 ق ، در بعلبك ديدم و به من اجازه روايت داد . 8 18 . امة الواحد ، دختر علاء على بن عمر بن على العطار . موفق آبى ، وى را در سال 815 ق ، ملاقات كرد و به وى اجازه روايت داد . 9
.
ص: 88
19 . آى ملك ، دختر ابراهيم بن خليل بن عبد اللّه بن محمود (م 815 ق) . ابن جوخى ، ابن سيرجى ، احمد بن عبد الكريم بعلى ، ابن حبل ، ابن قواليج ، صلاح بن ابى عمر ، زينب دختر قاسم و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند . (1) 20 . بدور ، دختر عبد اللّه يا احمد مريسى (م 850 ق) . عايشه دختر عبد الهادى ، مجد اللغوى ، زين المراغى و جمال بن ظهيره ، در سال 788 ق ، به وى اجازه روايت دادند . (2) 21 . بركت ، دختر احمد بن عبد الرحيم بن حسين (793 _ 841 ق) . ابوهريرة بن ذهبى ، ابوالخير بن علايى ، ابن ابى المجد و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند . (3) 22 . بركت ، دختر سعد بن احمد (م حدود 760 ق) . عايشه دختر عبد الهادى و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند . او نيز به سخاوى ، اجازه حديث داده است . (4) 23 . بركت ، دختر احمد بن محمّد . عايشه دختر عبد الهادى و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند و او نيز به سخاوى ، اجازه حديث داد . (5) 24 . تتر ، دختر عز محمّد بن احمد بن محمّد عثمان (734 _ 803 ق) . وى ، به ابن حجر اجازه حديث داد . (6) 25 . جويريه ، دختر بدر محمّد بن احمد بن على بن حجر . وى ، نوه پسرى ابن حجر است و در سال 830 ق ، گروهى به وى اجازه روايت دادند . (7) 26 . حبيبه ، ست الاهل ، دختر رضى محمّد بن محب طبرى . در سال 814 ق ،
.
ص: 89
عايشه دختر عبد الهادى ، زين مراغى ، عبد القادر ارموى و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند . (1) 27 . حسنه ، دختر ابوالايمن محمّد بن شهاب (م 808 ق) . در سال 770 ق ، صلاح بن ابى عمر ، ابن النجم ، ابن اميله و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند . (2) 28 . حكيمه ، دختر محمود بن محمّد (ت 698 ق) . وى ، در سال 818 ق ، زنده بود . طاووسى ، با اجازه عام از حجار ، علاء الدوله سمنانى و مِزّى ، نزد وى قرائت حديث كرد . (3) 29 . حلّه ، دختر حسن بن محمّد بن محمّد . وى ، در سال 807 ق ، به ابن حجر ، اجازه روايت داد . (4) 30 . حليمه ، دختر ابوعلى مزملاتى . گروهى ، به وى اجازه روايت دادند . (5) 31 . حليمه ، دختر محمّد بن محمّد بن على الجعيرى الخليلى . قبايى ، تدمرى و ابن حجر ، به وى اجازه روايت دادند . (6) 32 . حنيفه ، دختر عبد الرحمن بن احمد القمنى . گروهى ، به وى اجازه روايت داده و گروهى نيز از او اجازه حديث دريافت كردند . 7 33 . حنيفه ، دختر زين عبد الرحمن بن محمّدعلى العريانى (م ح 860 ق) . وى ، به سخاوى ، اجازه روايت داد . 8 34 . خاتون عايشه ، دختر عبد الرحمن بن على . در سال 805 ق ، ابن صديق ، عراقى ، هيثمى و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند . 9
.
ص: 90
35 . خاتون ، دختر محمّد بن احمد بن محمّد . وى ، به ابن حجر در سال 797 ق ، اجازه روايت داد . (1) 36 . خديجه ، دختر ابراهيم بن اسحاق (قبل از 720 _ 803 ق) . وى را ابونصر بن شيرازى ، اسحاق آمدى ، الوانى ، دبوسى ، ابن سيد ، قطب حلبى ، عبد اللّه بن على صنهاجى و گروهى از علماى شام و مصر ، اجازه روايت دادند . (2) 37 . خديجه ، دختر احمد بن سليمان بن برهان (حدود 800 _ 888 ق) . وى ، از احمد بن جبرئيل ، عبد الرحمن بن خطيبى و يوسف الازرقى ، اجازه روايت دارد. (3) 38 . خديجه ، دختر شهاب بن احمد بن على بن خلف (م 889 ق) . وى را گروهى ، در شعبان سال 800 ق ، اجازه روايت داده اند و او نيز به سخاوى اجازه حديث داده است . (4) 39 . خديجه ، معروف به مرفقيه ، دختر شهاب احمد بن نجم محمّد بن جهان محمّد (740 _ 814 ق) . وى را گروهى ، اجازه روايت داده اند . 5 40 . خديجه ، دختر ابوبكر بن عبد اللّه بن ظهيره . وى را پدرش ، اجازه روايت داد و در سال 805 ق ، ابن صديق ، زين المراغى ، عراقى ، هيثمى ، فرسيسى ، عايشه دختر عبد الهادى و گروهى ديگر ، اجازه روايت دادند . 6 41 . خديجه ، دختر ابوبكر بن محمّد قلقشندى مقدسى (833 _ 892 ق) . وى را قبايى ، تدمرى ، واسطى ، حسين بوصيرى ، فاطمه كنانى ، عايشه حنبلى ، عايشه دختر شرايحى ، ابوذر زركشى ، برهان حلبى ، ابن بردس ، ابن طحان ، ابن ناظر ، محمّد بن ابراهيم مرشدى ، زينب دختر يافعى و گروهى ديگر ، اجازه روايت دادند . 7 42 . خديجه ، دختر عماد ابوبكر بن يونس بن عبد القادر (م 801 ق) . وى ، به ابن
.
ص: 91
حجر ، اجازه روايت داد . 43 . خديجه ، معروف به سعيده دختر عبد الرحمن بن على (797 _ 876 ق) . وى را عايشه دختر عبد الهادى ، بدر بهنسى ، كمال دميرى و گروهى ديگر ، اجازه روايت دادند ، چنان كه وى سخاوى را اجازه نقل حديث داد . (1) 44 . خديجه ، معروف به سعاده ، دختر وجيه عبد الرحمن ابن ابى الخير (787 _ 860ق) . وى را گروهى ، اجازه روايت دادند . (2) 45 . خديجه ، دختر موفق عبد الكريم بن محمّد (م 896 ق) . وى ، به سخاوى اجازه روايت داد . (3) 46 . خديجه ، دختر فرج زيلعى (ولادت 805 ق) . وى ، به عايشه دختر عبد الهادى ، اجازه روايت داد و او نيز به سخاوى ، اجازه حديث داده است . 4 47 . خديجه ، معروف به توفيق دختر زين محمّد بن زين احمد . وى را در سال هاى 769 ق ، به بعد ، گروهى اجازه روايت داده اند . 5 48 . خديجه ، دختر نور محمّد بن ابى بكر (م 803 ق) . وى ، به ابن حجر ، اجازه روايت داد . 6 49 . خديجه ، دختر ابوعبد اللّه محمّد بن حسين بن زين محمّد (م 846 ق) . وى ، را در سال هاى 788 ق ، به بعد ، نشاورى ، عزيز الدين مليحى ، صردى ، ابن حاتم ، ابن الشيخة ، اميوطى و دختر عبد الهادى ، اجازه روايت دادند ، چنان كه وى ، به ابن فهد و ديگران ، اجازه حديث داد . 7 50 . خديجه ، دختر محمّد سمنطح بن عبد الكريم . وى را گروهى در سال 805 ق ،
.
ص: 92
اجازه روايت داده اند . (1) 51 . خديجه ، دختر محمّد بن عبد اللّه بلكام (897 ق) . وى را گروهى ، اجازه روايت داده اند . (2) 52 . خديجه ، دختر شمس محمّد بن على بن محمّد (م 869 ق) . وى را تقى بن حاتم ، اجازه روايت داد ، چنان كه وى به سخاوى ، اجازه حديث داده است . (3) 53 . خديجه يا علا ، دختر محب محمّد بن رضى محمّد (م 849 ق) . وى را شرف مراغى ، زين اميوطى ، ابوجعفر بن عجمى و گروهى ديگر ، اجازه روايت دادند . (4) 54 . رجب ، دختر شهاب احمد بن محمّد (م 869 ق) . وى ، به سخاوى ، اجازه روايت داد . 5 55 . رقيه ، دختر شيخ عبد القوى (م 874 ق) . وى ، به سخاوى ، اجازه روايت داد و نيز از سال 805 ق ، به بعد ابن صديق ، زين مراغى ، عراقى و هيثمى ، به وى ، اجازه روايت دادند . 6 56 . رقيه ، دختر على بن محمّد بن موسى (م 880 ق) . وى را در سال 811 ق ، برهان انباسى ، عراقى ، هيثمى ، بلقينى ، ابن الملقى ، صدر مناوى ، نمارى ، مجد اسماعيل حنفى و ديگران ، اجازه روايت داده اند . چنان كه وى ، به سخاوى ، اجازه حديث داد . 7 57 . رقيه ، دختر شرف محمّد بن مسند (741 _ 832 ق) . وى را گروهى از مشايخ عصر ، اجازه روايت داده اند و برخى نيز عقيده دارند كه از ابن المصوى هم ، اجازه دريافت نمود . 8
.
ص: 93
58 . رقيه ، دختر شمس محمّد بن محمّد ابى الخير (م 858 ق) . گروهى به وى ، اجازه روايت دادند . 59 . رقيه ، دختر يحيى بن عبد السلام (726 _ 815 ق) . وى را يوسف الختنى ، على بن اسماعيل ابن المصرى ، ابن شاهد ، زينب بنت الكمال ، بند نيجى ، مزى ، ذهبى ، برزالى ، ابن سيد ، قطب حلبى و گروهى ديگر ، اجازه روايت داده اند ، چنان كه سخاوى نيز از وى اجازه روايت دارد . (1) 60 . زينب ، دختر ابراهيم بن احمد (م 841 ق) . در سال هاى 788 ق و پس از آن ، نشاورى ، ابن حاتم ، ابوهريره بن ذهبى ، مليجى ، مطرز ، آمدى ، صروى ، تنوخى و زفنارى ، به وى اجازه روايت داده اند . (2) 61 . زينب ، دختر احمد بن محمّد بن موسى (799 _ 886 ق) . از سال 805 ق به بعد ، عراقى ، هيثمى ، مراغى ، فرسيسى ، شهاب جواهرى ، ابوالطيب سمولى ، عايشه دختر عبد الهادى و شريف بن كويك ، به وى اجازه روايت داده اند . (3) 62 . زينب ، دختر عبد الرحيم (791 _ 865 ق) . در سال هاى 795 ق . به بعد ، گروهى از جمله شهاب احمد ، ابوالخير بن علاء ، احمد بن محمّد بن راشد ، ابوبكر بن محمّد بن عبد الرحمن مزى ، ابوهريرة بن ذهبى و تاج بن موسى السكندرى ، به وى اجازه روايت داده اند . (4) 63 . زينب ، دختر عبد اللّه بن احمد بن على (780 _ 856 ق) . سخاوى، مى نويسد: بعيد نمى دانم از قدما ، اجازه روايت داشته باشد . (5) 64 . زينب ، دختر عبد اللّه بن زين احمد (م 838 ق) . وى را ابن هبل و صلاح بن ابى عمر ابن اميله ، اجازه روايت دادند و وى ، به ابن فهد و ديگران ، اجازه حديث داده
.
ص: 94
است . (1) 65 . زينب ، دختر عبد العزيز بن عبد العلى (م 845) . در سال 836 ق به بعد ، گروهى به وى ، اجازه روايت داده اند . (2) 66 . زينب ، دختر عبد اللّه بن اسعد بن على (768 _ 846 ق) . وى را ابن اميله ، صلاح بن ابى عمر ، ابن السوقى ، ابن النجم ، ابن الهبل ، ابن قاضى زيدانى ، اذرعى ، اسنوى ، ابوالبقاء سبكى ، ابن القارى ، تقى البغدادى و نشاورى ، اجازه روايت داده اند . (3) 67 . زينب ، دختر عبد اللّه بن خليل . وى ، در سال 865 ق ، به سخاوى ، اجازه روايت داده و در سال 873 ق ، به برخى ديگر اجازه داده است . (4) 68 . زينب ، دختر عبد الهادى . در سال 826 ، قبابى ، شمس شامى ، تاج بن بردس و علاء ، به وى اجازه روايت دادند . 5 69 . زينب ، دختر على بن احمد بن عبد العزيز (775 _ 827 ق) . وى را محب صامت ، محمّد بن احمد بن عبد الرحمن ، ابوالهول جزرى و گروهى ديگر ، اجازه روايت دادند . 6 70 . زينب ، دختر ابوالبركات محمّد بن احمد بن ابى الخير (م 845 ق) . در سال 854 ق ، ابن اميوطى ، ابوجعفر بن عجمى و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت دادند . 7 71 . زينب ، دختر ابواليمن محمّد بن ابى بكر (م 859 ق) . در سال 793 ق به بعد ، گروهى چون تنوخى ، ابن شيخه ، صردى ، شهاب بن منقر ، بلقينى ، ابن المقن ، عراقى
.
ص: 95
و هيثمى ، اجازه روايت دادند . (1) 72 . زينب ، دختر ابوالسعود . در سال 805 ق ، گروهى به وى ، اجازه روايت دادند . (2) 73 . زينب ، دختر ابوالفضل محمّد بن عبد الرحمن . گروهى وى را در سال 837 ق ، اجازه روايت داده اند . (3) 74 . زينب ، دختر رضى ابوالسعادات (794 _ 862 ق) . وى را تنوخى ، بلقينى ، ابن الملقن عراق ، هيثمى و گروهى ديگر ، اجازه روايت داده اند . (4) 75 . زينب ، دختر قاضى ناصر الدين محمّد (م 888 ق) . ابن طحان ، ابن بروس و ابن ناظر ، به وى اجازه روايت داده اند . 5 76 . زينب ، دختر ابواليمين محمّد بن محمّد (834 _ 852 ق) گروهى به وى ، اجازه روايت داده اند . 6 77 . زينب ، دختر تاج محمّد بن يوسف . وى ، داراى اجازه حديث بود . 7 78 . زينب ، دختر امين يحيى بن محمّد (م 887 ق) . به وى در سال 837 ق ، اجازه روايت داده اند . 8 79 . زينب ، دختر يوسف بن ابراهيم (م 849 ق) . وى ، زير آوار از دنيا رفت و او را شهيد لقب داده اند . ابوهريره بن ذهبى ، ابن قوام ، ابن ابى المجد و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت داده اند . 9 80 . ساره ، دختر صدر احمد بن بدر . ابن زعيوب ، در سال 795 ق ، به وى اجازه
.
ص: 96
روايت داد و او به سخاوى ، اجازه حديث داده است . (1) 81 . ساره ، دختر تقى على بن عبد الكافى (م 734 ق) . مزى ، بزرالى ، ذهبى ، ابن نباته عبد القادر بن قريشه ، عبد الرحيم بن ابى السير و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت داده اند . (2) 82 . ساره ، دختر عمر بن عبد العزيز بن محمّد ، معروف به ابنة ابن جماعة (ح 760 _ 855 ق) . وى را صلاح بن ابى عمرو ، ابن اميله ، ابن السومى ، احمد بن عبد الكريم ، ابن النجم ، ابن القارى و محمّد بن حسن بن قاضى ، اجازه روايت داده اند . سخاوى ، گويد : بعيد نيست از جدش ، جماعه نيز اجازه روايت داشته اند . (3) 83 . ساره ، دختر شرف محمّد بن على بن محمّد (م 762 ق) . سخاوى ، گويد : وى ، به من اجازه شفاهى داد و او از سرآمدان زمانه اش در ديندارى ، خردمندى ، اصالت و ريشه دارى بود . (4) 84 . ست الاهل ، دختر عبد اللّه بن احمد بن حسن . گروهى به وى ، در سال 814 ق ، اجازه روايت داده اند . (5) 85 . ست الاهل ، دختر عبد الكريم بن احمد بن عطيه (م 849 ق) . وى را در سال هاى 788 ق به بعد ، نشاورى ، صردى ، ابن حاتم ، عراقى ، هيثمى و ديگران ، اجازه روايت داده اند . 6 86 . ست الجميع ، دختر عطيه بن محمّد (831 _ 871 ق) . وى را قبايى ، تدمرى ، زين الزركشى ، واسطى ، ابن ناظر ، ابن طحان ، علاء بن بردس ، برهان الحلبى و ديگران ، اجازه روايت داده اند . 7
.
ص: 97
87 . ست التقى ، دختر عبد الحىّ القيوم . وى را جماعة در سال 836 ق ، اجازه روايت داد . (1) 88 . ست الجميع ، دختر على بن ابى البركات (م 835 ق) . وى و خواهرش زينب را گروهى ، اجازه روايت داده اند . (2) 89 . ست الجميع ، دختر ابى اليمين محمّد بن محمّد (م 838 ق) . وى را جماعة ، اجازه روايت داد . (3) 90 . ست العمائم ، دختر عبد اللّه بن ابى بكر . وى را در سال 836 ق ، جماعتى اجازه روايت داده اند . (4) 91 . ست قريش ، دختر على بن محمّد بن احمد . وى را جماعتى در سال 836 ق ، اجازه روايت داده اند . (5) 92 . ست قريش ، دختر ابواليمن محمّد بن محمّد طويل (م 858 ق) . وى را جماعتى در سال 836 ق ، اجازه روايت داده اند . 6 93 . ست قريش ، دختر نجم محمّد بن ابى البركات (م 854 ق) . وى را جماعتى در سال 846 ق ، اجازه روايت داده اند . 7 94 . ست القضاة ، دختر ابوبكر بن عبد الرحمن (797 _ 864 ق) . وى را ابوهريرة بن ذهبى ابوالخير بن علايى ، عبد اللّه بن حرستانى ، فاطمه دختر ابن المنجا ، فاطمه دختر عبد الهادى و گروهى ديگر ، اجازه روايت داده اند . 8 95 . ست القضاة ، دختر عبد الوهاب بن عمر (ح 720 _ 801 ق) . وى را قسم بن عساكر ، حجار ، الوافى ، مزى ، شرف بن حافظ و ديگران ، اجازه روايت داده اند . 9
.
ص: 98
96 . ست الكل ، دختر رضى محمّد بن محب (م 867 ق) . وى را ابن صديق ، مراغى ، عراقى ، هيثمى ، عايشه دختر عبد الهادى و ديگران ، اجازه روايت داده اند . (1) 97 . ست الكل ، دختر احمد بن امام الدين محمّد (م 803 ق) . وى را در سال 730 ق ، گروهى چون يحيى بن مصرى ، زينب ابنة الكمال ، مزى ، برزالى ، ابن قمام و ابن غال ، اجازه روايت داده اند . (2) 98 . ستيته ، دختر زين ابن عبد اللّه محمّد بن محمّد (م 879 ق) . وى ، به سخاوى ، اجازه روايت داد . (3) 99 . ستيت ، دختر عبد اللّه بن على بن عبد اللّه (م 859 ق) . وى را ابن صديق ، مراغى ، عراقى ، هيثمى ، فرسيس ، ابوطيب سمولى ، ابوالعباس جوهرى ، احمد بن محمّد ماكسينى و ديگران ، اجازه روايت داده اند و او نيز به سخاوى ، اجازه روايت داده است . (4) 100 . ستيت ، دختر عبد اللّه بن ابى سرور محمّد بن عبد الرحمن فاسى (840 _ 880 ق) . جماعتى از جمله زينب دختر يافعى ، به او اجازه روايت داده اند . (5) 101 . ستيت ، دختر عبد الهادى بن ابى يمين . جماعتى به او اجازه روايت داده اند . (6) 102 . ستيت ، دختر ابى عبد اللّه محمّد بن على بن احمد . جماعتى به او اجازه روايت داده اند . 7 103 . ستيت ، دختر ابى حامد محمّد بن ابى خير (843 _ 868 ق) . او را زين زركشى ، ابن فرات ، ابن ناظر ، ابن بروس ، ابوجعفر بن عجمى و ديگران ، اجازه روايت داده اند . 8
.
ص: 99
104 . سعاده ، دختر عبد اللطيف بن محمّد بن احمد (م 882 ق) . وى را تمامى مشايخ ستيت دختر عبد اللّه بن سرور فاسى ، اجازه روايت داده اند . (1) 105 . سعاده ، دختر ابن سرور فاسى (820 _ 876 ق) . جماعتى به وى ، اجازه روايت داده اند . (2) 106 . سعيده ، دختر زين محمّد بن احمد بن محمّد (م 826 ق) . كمال بن حبيب ، به او اجازه روايت داده است . (3) 107 . سمراء ، دختر عبد الرحمن بن ابى بكر (م832 ق) . جماعتى به وى در سال 826 ق ، اجازه روايت داده اند . (4) 108 . شريفه ، دختر سراج عبد اللطيف بن ابى الفتح (810 _ 882 ق) . عايشه دختر ابن عبد الهادى و ابن كويك ، به وى اجازه روايت داده اند . (5) 109 . شمس الملوك ، دختر ناصر الدين محمّد بن عباد (730 _ 803 ق) . او به ابن حجر ، اجازه روايت داده است . (6) 110 . صالحه ، دختر بهاء احمد بن تقى بن على بن عبد الكافى سبكى . ابن اميله و گروهى از اصحاب ابوالفضل بن عساكر ، به وى اجازه روايت داده و او نيز به پسر ابن حجر ، اجازه روايت داده است . (7) 111 . صفيه ، دختر عماد اسماعيل بن محمّد بن محمّد (م 801) . وى را حجار و ايوب كحال ، اجازه روايت داده اند و او نيز به ابن حجر ، اجازه روايت داده است . (8) 112 . صفيه ، دختر محمّد بن محمّد بن عمر (م 845 ق) . ابوهريره بن ذهبى ، تنوخى ، ابن ابى المجد و جماعتى ديگر ، به وى اجازه روايت داده اند . 9
.
ص: 100
113 . صفيه ، دختر ياقوت حبشى (804 _ 872 ق) . وى را ابن صديق ، زين مراغى ، عايشه دختر ابن عبد الهادى ، عراقى ، هيثمى و ديگران ، اجازه روايت داده اند و او نيز به سخاوى ، اجازه روايت عطا نموده است . (1) 114 . عايشه ، دختر صارم ابراهيم بن خليل (حدود 760 _ 842 ق) . خلاطى ، ابن جوفى ، محمّد بن موسى بن سيرجى ، ابن سوقى ، ابن نجم ، زغلش ، ابن هبل ، عمر بن ابراهيم نقبى ، زينب دختر دماميسى ، دختر نباته ، ابن قواليح و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (2) 115 . عايشه ، دختر ابراهيم بن عبد اللّه ، مادر عبد اللّه حمامى دمشقى (770 _ حدود 850 ق) . ابن اميله ، صلاح بن ابن عمر ، ابن هبل ، محب صامت و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (3) 116 . عايشه ، دختر ابى بكر بن حسين بن عمر ، جماعتى چون صلاح بن ابى عمر ، ابن اميله ، ابن هبل ، بهاء بن خليل و حواوى ، به او اجازه روايت داده اند . (4) 117 . عايشه ، دختر ابى بكر بن عمر بن عرفات (794 _ 880 ق) . ابوهريرة ذهبى ، ابن قوام ، تاج بن موسى ، احمد بن محمّد بن خراط و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (5) 118 . عايشه ، دختر تاج عبد اللّه بن شهاب احمد بن محمّد (760 _ 824 ق) . وى را در سال 767 ق ، اميدون بن عبد الكريم بعلى ، ابن يوسف خلاطى ، ابن نجم ، حسن بن هبل ، بهاء بن خليل ، موفق حنبلى ، محمود منبجى ، حراوى و گروهى ديگر ، اجازه روايت داده اند . 6 119 . عايشه ، دختر عبد الوهاب بن عبد اللّه بن اسعد (789 _ 866 ق) . وى پس از آن
.
ص: 101
كه از تنوخى ، ابن ذهبى ، ابن علايى و ديگران ، اجازه روايت دريافت نمود ، به سخاوى ، اجازه روايت عطا كرد . (1) 120 . عايشه ، دختر على بن محمّد بن عبد الغنى . او ، به محمّد بن هارون حضرمى و خواهرانش و نيز سخاوى و جمعى ديگر ، اجازه روايت داده است . (2) 121 . عايشه ، دختر على بن محمّد بن عبد اللّه (761 _ 840 ق) . ابن قاضى جيلى ، خلاطى و گروهى از علماى اهل شام و مصر ، به وى اجازه روايت داده اند . (3) 122 . عايشه ، دختر محمّد بن ابراهيم بن احمد (798 _ 846 ق) . او ، در همان سالى كه به دنيا آمد ، از سوى شمس بسكرى و سپس نور على بن حسن خزرجى ، به دريافت اجازه روايت نايل گرديد . (4) 123 . عايشه ، دختر محمّد بن عبد الهادى بن عبد الحميد (723 _ 816 ق) . ابن زراد ، اسماعيل بن عمر بن حموى ، ست الفقها دختر واسطى ، يحيى بن فضل اللّه ، برهان جعبرى ، برهان بن فركاح ، ابوالحسن بندنيجى ، عبد اللّه بن محمّد بن يوسف ، شرف بن بارزى ، ابراهيم بن صالح بن عجمى و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند و جمع زيادى نيز از او اجازه روايت ، دريافت داشته اند . (5) 124 . عايشه ، دختر محمّد بن عيسى بن عبد اللّه (م 829 ق) . وى از ابن قيم ، قلانسى ، مظفر و گروهى ديگر ، اجازه روايت دريافت نمود . (6) 125 . عزيزه ، دختر شاهين كركى . گروهى از مشايخ اجازه ، به وى در سال 830 ق ، اجازه روايت داده اند . 7 126 . عصمت ، دختر محمّد بن رشيد الدين (711 _ 835 ق) . او ، در سال 833 ق ،
.
ص: 102
اجازه روايت از سوى طاووسى دريافت نمود . (1) 127 . علماء ، دختر شهاب بن ابى العباس (م 816 ق) . وى ، در سال 755 ق و پس از آن ، از علايى ، عز بن جماعة ، قلانسى ، ناصر الدين فاروقى ، خلاطى ، معين بن رصاص و محمّد بن على القطروانى ، اجازه روايت دريافت نمود . (2) 128 . علماء ، دختر محب احمد بن محمّد بن عبد اللّه (818 _ 882 ق) . وى را ابن طولوبغا ، تاج بن بردس ، شمس عسقلانى و جماعتى ديگر ، اجازه روايت داده اند . (3) 129 . علماء ، دختر ابى يمن محمّد بن احمد (774 _ 826 ق) . نشاورى ، ابن حاتم ، و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (4) 130 . علماء ، دختر محب محمّد بن رضى محمّد بن محب (م 853 ق) . گروهى به وى ، اجازه روايت داده اند . (5) 131 . عضون ، دختر نور ابى حسن على بن احمد بن عبد العزيز (794 _ 855 ق) . تنوخى ، ابن شيخه ، بلقين ، عراقى ، هيثمى ، ابن ملقن ، مريم اذرعيه و برخى ديگر ، به او اجازه روايت داده و او نيز به سخاوى ، اجازه داده است . (6) 132 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن احمد بن عبد اللطيف (770 _ 851 ق) . ابوهريره ذهبى ، ابن علايى و گروهى ديگر ، وى را در سال 798 ق ، اجازه روايت داده اند . (7) 133 . فاطمه ، دختر احمد بن عبد اللّه (م 774 ق) . حراوى ، به وى اجازه روايت داده است . 8 134 . فاطمه ، دختر ابى الفضل احمد بن على (817 _ 819 ق) . گروهى به او اجازه روايت داده اند . 9
.
ص: 103
135 . فاطمه ، دختر شهاب ابى محمود بن احمد بن محمّد (م 760 ق) . ابن خباز ، به او اجازه روايت داده است . (1) 136 . فاطمه (حليمه) ، دختر احمد بن محمّد بن اسماعيل بن ابراهيم (م 837 ق) . ابن صديق و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت داده اند . (2) 137 . فاطمه ، دختر احمد بن ابى الخير . او در سال 814 ق ، از گروهى اجازه روايت دريافت نمود . (3) 138 . فاطمه ، دختر احمد بن محمّد بن على (ت 732 ق) . مزى ، به او اجازه روايت داده است و او نيز به ابن حجر ، اجازه روايت داده است . (4) 139 . فاطمه ، دختر ابى بكر بن عمر بن عرفات (790 _ 867 ق) . تمامى كسانى كه به خواهر او (عايشه) ، اجازه روايت داده اند ، به وى نيز اجازه داده اند . (5) 140 . فاطمه ، دختر عبد الرحمن بن ابى بكر (م 862 ق) . گروهى از مشايخ ، در سال 836 ق ، به وى اجازه روايت داده اند . (6) 141 . فاطمه ، دختر عبد الكريم بن على بن عبد الكريم . در سال 806 ق ، جماعتى چون عايشه دختر ابن عبد الهادى ، زين مراغى و عبد القادر ارموى ، به او اجازه روايت داده اند . 7 142 . فاطمه ، دختر عبد الواحد بن زين محمّد بن احمد (م 881 ق) . گروهى در سال 836 ق ، به وى اجازه روايت داده اند . 8 143 . فاطمه ، دختر عبد الوهاب بن عفيف (786 _ 827 ق) . ابن صلاح علايى ، ابن ذهبى ، ابن ابى المجد و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . 9
.
ص: 104
144 . فاطمه ، دختر على بن منصور (770 _ 858 ق) . عايشه دختر ابن عبد الهادى و ديگران ، به وى اجازه روايت داده و او نيز به سخاوى ، اجازه داده است . (1) 145 . فاطمه ، دختر عمر بن عبد العزيز بن على (م 862 ق) . گروهى در سال 836 ق ، به وى اجازه روايت داده اند . (2) 146 . فاطمه ، دختر عمر بن محمّد بن على جعبرى (م 825 ق) . تدمرى ، قبالى و ابن حجر ، به وى اجازه روايت داده اند . (3) 147 . فاطمه (مباركه) ، دختر ابى يمن محمّد بن شهاب (م 836 ق) . ابن نجم ، ابن هبل ، محب صامت و ديگران ، به او اجازه روايت داده اند . (4) 148 . فاطمه ، دختر محمّد بن احمد بن حسن عسقلانى (799 _ 832 ق) . عمر بالنى ، ابن قوام ، عبد اللّه بن خليل حرستانى ، فاطمه دختر ابن منجا ، فاطمه دختر ابن عبد الهادى ، زين مراغى و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . 5 149 . فاطمه ، دختر محمّد بن احمد بن سيف (م حدودا 720 ق) . حجار و زينب ، دختر كمال و طايفه اى از مشايخ ، به وى اجازه روايت داده اند . 6 150 . فاطمه ، دختر محمّد بن احمد تنوخى دمشقى (712 _ 803 ق) . سليمان و ابوبكر دشتى ، مطعم ، ابن عساكر ، ابن شيرازى ، ابوبكر بن احمد بن عبد الدائم ، اسماعيل بن يوسف بن مكتوم و ست الوزراء دختر عمر بن منجا ، به او اجازه روايت داده اند و او نيز به ابن حجر ، اجازه روايت داده است . 7 151 . فاطمه ، دختر محمّد بن حسن بن سعد (788 _ 840 ق) . وى را ابوهريرة بن ذهبى ، ابن عرفة و عمر بن ايدغمش ، اجازه روايت داده اند و نجم بن فهد نيز از سوى
.
ص: 105
او به دريافت اجازه روايت نايل آمده است . (1) 152 . فاطمه ، دختر محمّد بن عبد الهادى (719 _ 803 ق) . عالمانى از دمشق ، مصر ، حلب ، حماة ، حمص و ديگران همچون ابونصر بن شيرازى ، ابومحمّد بن عساكر ، يحيى بن محمّد بن سعد ، حسن بن عمر كردى ، عبد الرحيم منشاوى ، ابراهيم بن صلح بن عجمى ، شرف بن بارزى ، احمد بن ادريس بن مزيز ، على بن عبد اللّه بن يوسف بن مكتوم ، به او اجازه روايت داده اند . (2) 153 . فاطمه ، دختر ابى الخير محمّد بن ابى سعود (794 _ 823 ق) . تنوخى ، ابن شيخة ، ابن ملقن ، عراقى ، هيثمى و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (3) 154 . فاطمه ، دختر ابى حامد محمّد بن ابى الخير محمّد بن ابى سعود (ت 838 ق) . او ، از برهان حلبى ، ابوجعفر بن عجمى ، زين زركشى ، ابن فرات ، ابن ناظر ، علاء بن بردس و ديگران ، اجازه روايت نموده است . (4) 155 . فاطمه ، دختر بدر محمّد بن جمال بن يوسف بن عبد اللّه (794 _ 873 ق) . ابن صديق ، ابن قوام ، بالسى ، ابن منيع ، دختر ابن منجا و مشايخ اجازه پسر عموهايش محمّد و على ، فرزندان تاج محمّد ، به وى اجازه روايت داده اند . (5) 156 . فاطمه ، دختر بدر محمّد بن يوسف بن عبد اللّه . او ، دختر ديگر بدر محمّد است و تمامى كسانى كه به خواهرش اجازه داده اند ، او را نيز در نقل روايات مجاز دانسته اند . (6) 157 . فاطمه ، دختر تاج محمّد بن يوسف بن عبد اللّه . او ، خواهر محمّد ، احمد ، على و زينب است و تمامى كسانى كه به ايشان اجازه روايت داده اند ، فاطمه را نيز به دريافت اجازه روايت ، نايل نموده اند . 7
.
ص: 106
158 . فرحه ، دختر شهاب بن ابى الفضل احمد بن على بن محمّد (804 _ 828 ق) . گروهى به او اجازه روايت داده اند . (1) 159 . فقها ، دختر على بن محمّد بن موسى محلى (م 856 ق) . او ، از گروهى از مشايخ ، اجازه روايت داشته و به سخاوى و ابن فهد نيز اجازه روايت داده است . (2) 160 . فوز ، دختر محمّد بن عمر بن عبد العزيز خروبى (م 852 ق) . به درخواست دايى اش در سال 795 ق ، گروهى از جمله ابوهريرة بن ذهبى ، ابوالخير بن علايى ، ابوالفرج بن شيخة و شهاب بن احمد بن ابى بكر بن عز ، به او اجازه روايت داده اند . (3) 161 . قطلومك ، دختر ناصر الدين محمّد بن ابراهيم (م 744 ق) . او را ابن حجر ، اجازه روايت داده است . (4) 162 . قفجق (قفجاق) ، دختر عبد اللّه بن احمد بن محمّد بن هاشم (777 _ 833 ق) . صلاح بن ابى عمر ، جويرية ، جمال ، باجى ، صردى ، رسلان ذهبى ، محمّد بن عمر بن قاضى شهبه ، حراوى ، شمس عسقلانى و محب صامت ، به او اجازه روايت داده اند و او نيز به ابن حجر ، اجازه روايت داده است . (5) 163 . كماليه ، دختر احمد بن محمّد بن ناصر بن على كنانى (م بعد از 865 ق) . در سال 805 ق ، ابن صديق زين مراغى ، عراقى ، هيثمى و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند و او نيز به سخاوى ، اجازه داده است . 6 164 . كماليه ، دختر عفيف عبد اللّه بن احمد بن حسن قسطلانى . مراغى ، سويفى ، جمال حنبلى ، عز بن جماعة ، ابن كويك و ديگران ، در سال 814 ق ، به وى اجازه روايت داده اند . 7
.
ص: 107
165 . كماليه صغرا ، دختر على بن احمد بن عبد العزيز (782 _ 867 ق) . نشاورى ، ابن حاتم ، صردى ، ابن خلدون ، ابن عرفة ، ابن علايى ، ابن ذهبى ، ابن ملقن ، بلقينى ، ابن صديق ، تنوخى و گروهى ديگر ، شيخ اجازه او بوده و او نيز به سخاوى ، اجازه روايت داده است . (1) 166 . كماليه ، دختر محمّد بن احمد بن حسن بن زين محمّد بن امين (786 _ 806 ق) . گروهى در حالى كه او دو ساله بود ، به وى اجازه روايت داده اند . (2) 167 . كماليه ، دختر محمّد بن احمد بن قاسم (757 _ 849 ق) . گروهى از جمله قروى ، ابن حاتم ، جويريه و باجى ، به او اجازه روايت داده اند . (3) 168 . كماليه ، دختر ابن الوفا محمّد بن احمد بن ضياء (823 _ 890 ق) . ابن جزرى از جمله كسانى است كه به او اجازه روايت داده اند . (4) 169 . كماليه ، دختر نجم محمّد بن ابى بكر بن على (794 _ 880 ق) . او پس از آن كه از تنوخى ، ابن شيخه ، ابن ذهبى ، ابن علايى ، ابن قوام ، ابن منيع و ديگران ، در سال 797ق و بعد از آن ، اجازه روايت دريافت نمود و به سخاوى ، اجازه روايت اعطا نمود . 5 170 . كماليه ، دختر نجم محمّد بن ابى الخير (808 _ 866 ق) . ابواليمن طبرى ، عايشه دختر ابن عبد الهادى ، عبد القادر ارموى ، مجد لغوى ، عز بن جماعة ، شرف بن كويك و جماعتى ديگر ، به او اجازه روايت داده اند و قبل از وفات به سخاوى ، اجازه روايت داد . 6 171 . لطيفه ، دختر عز محمّد بن محمّد بن محمّد بن عثمان (744 _ 828 ق) . او ، به فرزند سخاوى ، در سال 825 ق ، اجازه روايت داده است . 7
.
ص: 108
172 . لمياء ، دختر صدر شمس الدين محمّد بن قزاز . گروهى از مشايخ متأخر ، به او اجازه روايت داده اند . سخاوى ، از وى درخواست صدور اجازه روايت نموده و او از آن استدعا ، شادمان گرديده است . (1) 173 . مباركه ، دختر عبد الرحمن بن ابى بكر بن عبد اللّه ، معروف به ست الكرام (820 _ 838 ق) . در سال 836 ق ، گروهى به او اجازه روايت داده اند . (2) 174 . مرحبا ، دختر محمّد بن عمر بن عبد اللّه دمياطى (م 861 ق) . مشايخ اجازه برادرش ، به او نيز اجازه روايت داده اند . (3) 175 . مريم ، دختر احمد بن قاضى شمس الدين محمّد بن ابراهيم (719 _ 803 ق) . تقى بن صائغ و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (4) 176 . مريم ، معروف به ست القضاة ، دختر احمد بن ابى بكر بن عبد اللّه (818 _ 856 ق) . او در سال 836 ق ، از سوى جماعتى به دريافت اجازه روايت نايل گرديد . 5 177 . مريم ، دختر مقرئ ابى القاسم بن احمد بن عبد الصمد (م 826 ق) . ابراهيم بن اسحاق آمدى ، به وى اجازه روايت داد . 6 178 . ملكه ، دختر شرف عبد اللّه بن عز ابراهيم بن عبد اللّه (720 _ 802 ق) . ابومحمّد بن عساكر ، يحيى بن سعد ، اسحاق آمدى ، ابن شيرازى و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . او نيز به ابن حجر ، اجازه روايت داده است . 7 179 . منصوره ، دختر محب احمد بن جمال محمّد (819 _ 862 ق) . گروهى كه از جمله آنان ابن سلامه ، ابن طولوبغا و ابن الجزرى بودند ، به وى اجازه روايت داده اند . 8
.
ص: 109
180 . منصوره ، دختر عبد اللّه بن تقى محمّد بن احمد بن قاسم (م 857 ق) . او ، در سال 795 ق ، و پس از آن از سوى تنوخى ، ابن علايى ، ابن ذهبى ، ابن منيع ، ابن قوام ، ابن ابى المجد و ديگران ، اجازه روايت دريافت كرد . (1) 181 . منصوره ، دختر عبد الرحمان بن ابى بكر بن عبد اللّه (839 _ 859 ق) . ابوجعفر بن عجمى و گروهى ديگر ، به وى اجازه روايت داده اند . (2) 182 . مونسه خاتون ، دختر فاطمه دختر شمس محمّد بن على (779 _ 851 ق) . وى ، از حافظ زين بن رجب ، برهان قيراطى شاعر ، محمود بن شريشى ، محمّد بن احمد بن عمر بن محمّد بن موسى بن نعمان ، ابن ذهبى ، ابن علايى و گروه بى شمار ديگرى ، اجازه روايت اخذ نموده و به سخاوى ، اجازه داده است . (3) 183 . نشوان (سوده) ، دختر جمال عبد اللّه بن علاء بن على بن محمّد بن على بن عبد اللّه (م 880 ق) . گروهى از جمله ابراهيم بن ابى بكر بن عمر بن سلار راوى _ كه از دمياطى اجازه داشت _ ، رسلان بن احمد ذهبى ، ناصر الدين محمّد بن عز محمّد بن داوود بن حمزه مقدسى و عبد الرحمن بن احمد بن مقداد قيسى ، به او اجازه روايت داده اند . (4) 184 . هاجر ، دختر علاء على بن محمّد بن سعد بن محمّد . جماعتى از مشايخ همچون عايشه دختر ابن عبد الهادى ، به او اجازه روايت داده اند و او نيز سخاوى را به دريافت اجازه روايت نايل نموده است . 5 185 . هاجر (عزيزه) ، دختر محمّد بن محمّد بن ابى بكر (790 _ 874 ق) . ابن صديق ، جلال خجندى ، ابن زرين ، بهاء عبد اللّه مامينى ، علاء بن سبع ، شمس عسقلانى ، تقى بن حاتم ، عز بن كويك ، بدر بن ابى البقاء ، غياث عاقولى ، صلاح
.
ص: 110
بلبيسى ، ابن يس جزولى ، مجد لغوى ، نافع فيشى و جمعى از مشايخ ، به وى اجازه روايت داده اند . (1) 186 . هديه ، دختر محمّد بن ابى الخير محمّد بن فهد هاشمى . جماعتى به وى اجازه روايت داده اند . (2) 187 . هديه ، دختر عفيف عبد اللّه بن احمد بن حسن (م بين 860 تا 870 ق) . ابراهيم بن احمد بن عبد الهادى ، فاطمه دختر ابن منجا ، عمر بالسى و جمعى ديگر ، در سال هاى 795 ق و پس از آن ، به وى اجازه روايت داده اند و او نيز سخاوى را مجاز در نقل روايت دانسته است . (3) 188 . هنده (هند) ، دختر ناصر الدين محمّد بن شيخ ابى الحسن . او ، در سال 857 ق ، از احمد بن عبد الرحمن مرداوى ، ابن قيم ضيائيه ، الاعزازى ، بيانى ، عمر بن عثمان بن سالم بن خلف ، ابراهيم بن قواس ، محمّد بن موسى شيرجى ، محمود منيحى ، صفدى ، ابن كثير ، قلانسى ، عز بن جماعه ، موفق حنبلى و مظفر عطار ، اجازه روايت دريافت داشت و به دختر ابن حجر ، اجازه روايت داد . (4) 189 . يهب اللّه ، مادر محمّدحبشى مكى (م 881 ق) . او ، از گروهى ازمشايخ مناطق مختلف ، اجازه روايت دريافت نمود و به سخاوى ، اجازه روايت عطا كرد . 5 190 . امّ حسان ، دختر عبد الحى القيوم بن ابى بكر بن عبد اللّه . گروهى به وى در سال 836 ق ، اجازه روايت داده اند . 6 191 . امّ حسن ، دختر احمد بن ابى بكر بن عبد اللّه (م 822 ق) . گروهى در سال 836 ق ، به وى اجازه روايت داده اند . 7
.
ص: 111
192 . امّ حسن ، دختر احمد بن عيسى بن محمّد (م 815 ق) . او ، خواهر محمّد و امّ الخير است و تمامى كسانى كه به محمّد اجازه داده اند ، به او و خواهرش نيز اجازه داده اند . همچنين وى ، ابن سلامه ، تقى فاسى و ديگران را مفتخر به دريافت اجازه روايت نموده است . (1) 193 . امّ حسن (سعيده) ، دختر احمد بن كمال ابى الفضل محمّد بن احمد (زنده در سال 836 ق) . او ، در سال 797 ق ، از عراقى ، هيثمى و ابن ملقن و پس از آن تاريخ از ابن ذهبى ، تنوخى و ابن شيخه ، اجازه روايت دريافت نمود . (2) 194 . امّ حسن ، دختر ابى العباس احمد بن محمّد (744 _ 824 ق) . علايى ، عز بن جماعه ، سالم مؤذن و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (3) 195 . امّ حسن ، معروف به ست اليمن ، دختر ابى بكر بن عبد اللّه بن ظهيره . او ، از پدرش و تمامى كسانى كه به خواهرش خديجه در سال 805 ق ، اجازه داده اند ، اجازه روايت دريافت نمود . 4 196 . امّ حسن ، دختر ابى الخير محمّد بن محمّد (م 827 ق) . وى را در سال 759ق و پس از آن ، ابن القارى ، ابن عقيل ، عمر نقبى ، بهاء بن خليل ، بهاء بن تقى سبكى ، ابن رافع ، قيراطى ، بيانى ، كمال بن حبيب ، صلاح بن ابى عمر ، ابن اميله و ديگران ، اجازه روايت داده اند . 5 197 . امّ حسن (كماليه) ، دختر رضى محمّد بن محمّد بن عثمان (م 810 ق) . عز بن جماعة ، به وى اجازه روايت داده است . 6 198 . امّ حسن ، دختر ابى اليمن محمّد بن محمّد (م 837 ق) . او ، قبل از مرگ ، از سوى گروهى از مشايخ ، اجازه نقل روايت دريافت نمود . 7
.
ص: 112
199 . امّ حسين ، دختر شهاب احمد بن ابراهيم (م 834 ق) . عز بن جماعة ، در سال 815 ق ، به وى اجازه روايت داده است . (1) 200 . امّ حسين ، دختر محب احمد بن كمال . بلقينى ، ابن ملقن ، ابن شيخه ، تنوخى و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (2) 201 . امّ حسين صغرا (فاطمه) ، دختر محب احمد _ خواهر آن كه در شماره پيشين ياد شد _ (822 _ 860 ق) . او ، از سوى ابن جزرى ، ابن سلامه ، شمس شامى ، قبايى ، ابن ناظر الصاحبه ، ابن بردس ، عايشه دختر ابن شرائحى و ديگران ، به دريافت اجازه روايت نايل آمد . (3) 202 . امّ حسين ، دختر ابى الفضل العباس بن ابى مكارم (838 _ 873 ق) . زينب دختر يافعى ، ساره دختر ابن جماعه ، زين زركشى ، ابن فرات ، ابن ناظر الصاحبه و علاء بن بردس ، به وى اجازه روايت داده اند . (4) 203 . امّ حسين ، دختر قاضى عبد القادر بن ابى الفتح (م 883 ق) . وى را در سال 824 ق ، ولى عراقى ، على فوى ، ابن زراتينى و ديگران ، اجازه روايت داده اند . (5) 204 . امّ حسين (سعاده) ، دختر عبد الملك بن محمّد (م 842 ق) . ابوهريرة بن ذهبى ، ابن علايى ، ابن ابى المجد ، بلقين ، ابن ملقن ، عبد اللّه حرستانى و ديگران ، به او اجازه روايت داده اند . 6 205 . امّ حسين ، دختر عبد الواحد بن زين محمّد بن احمد (م 885 ق) . وى را ابواليمن طبرى و جماعتى ، اجازه روايت داده اند . 7 206 . امّ حسين ، دختر قاضى نور الدين على بن احمد (م 827 ق) . او ، در سال
.
ص: 113
775 ق ، از سوى گروهى اجازه روايت دريافت نمود . (1) 207 . امّ حسين ، دختر محب محمّد بن شهاب احمد (م 815 ق) . عفيف نشاورى ، كمال بن حبيب و ديگران ، در سال 771 ق ، به وى اجازه روايت داده اند . (2) 208 . امّ حسين ، دختر قاضى ابى الفضل محمّد بن احمد (744 _ 832 ق) . ابن اميله ، صلاح بن ابى عمرو بن هبل و ديگران ، به او اجازه روايت داده اند . (3) 209 . امّ حسين ، دختر عز محمّد بن احمد بن ابى الفضل محمّد (812 _ 836 ق) . گروهى به او اجازه روايت داده اند . (4) 210 . امّ حسين ، دختر ابى الخير محمّد بن عبد اللّه بن احمد (842 _ 865 ق) . وى را گروهى مانند ابى جعفر بن ضيا و ابى الفتح مراغى ، اجازه روايت داده اند . (5) 211 . امّ حسين ، دختر ابى اليمن محمّد بن محمّد طويل . جماعتى در سال 836 ق ، به او اجازه روايت داده اند . 6 212 . امّ حسين ، دختر ابى اليمن محمّد بن محمّد بن على (836 _ 894 ق) . گروهى به وى اجازه روايت داده اند . 7 213 . امّ خير ، دختر قاضى فاضل شهاب احمد بن عيسى (م 810 ق) . گروهى از مشايخ اجازه خواهر و برادرش ، از جمله ابن سلامه ، به وى اجازه روايت داده اند . 8 214 . امّ خير ، دختر احمد بن محمّد بن محمّد مطرية (م 861 ق) . ابن صديق ، عراقى ، هيثمى ، زين مراغى و گروهى ديگر ، در سال 805 ق ، به وى اجازه روايت داده اند و سخاوى نيز از سوى او ، به دريافت اجازه روايت نايل آمده است . 9
.
ص: 114
215 . امّ خير (فاطمه) ، دختر محيوى عبد القادر بن محمّد بن طريف (860 ق) . گروهى به وى اجازه روايت داده اند . (1) 216 . امّ خير ، دختر على بن محمّد بن يوسف (م 837 ق) . گروهى چون ابن حجر و عزّ بن فرات ، از وى اجازه روايت دريافت داشته اند . (2) 217 . امّ خير (سعيده) ، دختر عز محمّد بن احمد بن كمال ابى الفضل محمّد (801 _ 850 ق) . بلقين ، عراقى ، هيثمى و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (3) 218 . امّ خير (سعيده) ، دختر كمال ابى الفضل محمّد بن احمد (م 890 ق) . او در سال 829 ق ، از گروهى اجازه روايت دريافت نموده است . 4 219 . امّ خير ، دختر ابى عبد اللّه محمّد بن عبد الكريم (م 827 ق) ، گروهى به وى اجازه روايت داده اند . 5 220 . امّ خير ، دختر ابى عبد اللّه محمّد بن ابى الخير محمّد (م 853 ق) . ابوجعفر بن عجمى و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . 6 221 . امّ خير ، دختر جمال محمّد بن نجم محمّد بن ابى البركات (م 853 ق) . وى را گروهى اجازه روايت داده اند . 7 222 . امّ راحج (ستيت) ، دختر على بن ابى البركات (834 _ 886 ق) . او ، از سوى پدر و عموهايش نجم و ابوالسعادات ، مادرش كماليه دختر تقى حرازى ، زين بن عياش ، بدر بن عليف و مردمى ديگر ، در سال 836 ق ، اجازه روايت دريافت نموده است . 8 223 . امّ ريم (ست الاهل) ، دختر تقى محمّد بن نجم محمّد بن ابى الخير (830 _ 891 ق) . زين زركشى ، بدر حسين بوصيرى ، ابن ناظر الصاحبه ، ابن طحان ، علاء بن
.
ص: 115
بروس ، برهان حلبى ، قبابى تدمرى ، تقى فاسى ، نور محلى ، ابن جزرى ، عايشه دختر علاء حنبلى ، عايشه دختر شرائحى ، فاقوسى و ديگران ، به او اجازه روايت داده اند . (1) 224 . امّ كامل ، دختر ابى المكارم احمد بن على بن ابى راجح محمّد (م 842 ق) . او ، از سوى عراقى ، هيثمى ، ابن صديق ، زين مراغى ، عايشه دختر ابن عبد الهادى و ديگران ، به دريافت اجازه روايت نايل گرديد . (2) 225 . امّ كلثوم ، دختر ابى الفضل العباس بن ابى المكارم محمّد (م 841 ق) . گروهى از جمله زينب دختر يافعى ، ابوالمعالى صالحى و ابوجعفر بن عجمى ، به او اجازه روايت داده اند . (3) 226 . امّ كلثوم ، دختر عبد اللّه بن احمد بن محمّد (م 830 ق) . او ، در سال 797 ق ، از گروهى اجازه روايت اخذ نمود . (4) 227 . امّ كلثوم ، دختر عبد الواحد بن زين محمّد بن احمد (م 855 ق) . او ، در سال 788 ق ، از نشاورى ، ابن حاتم و ديگران ، اجازه روايت دريافت نمود . (5) 228 . امّ كلثوم ، دختر عطية بن محمّد بن ابى الخير (833 _ 899 ق) . قبابى ، تدمرى ، واسطى ، زركشى ، بدر بوصيرى ، ابن طحان ، ابن ناظر الصاحبه ، علاء بن بروس ، برهان حلبى ، عايشه كنانيه ، شرائحيه و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (6) 229 . امّ كلثوم ، دختر محمّد بن احمد بن محمّد (م 867 ق) . گروهى به وى در سال 831 ق ، اجازه روايت داده اند . 7 230 . امّ كلثوم ، دختر محمّد طويل بن عبد الكريم . گروهى به وى در سال 836 ق ، اجازه روايت داده اند . 8
.
ص: 116
231 . امّ كلثوم ، دختر جمال محمّد بن عبد اللّه (785 _ 837 ق) . ابن حاتم ، نشاورى ، تنوخى ، ابن شيخه و سايرين در سال 788 ق ،به او اجازه روايت داده اند و ابن فهد ، از وى روايت مى نمايد . (1) 232 . امّ كلثوم ، دختر قاضى ابى عبد اللّه محمّد بن احمد (788 _ 850 ق) . او ، از ابن عراقى ، فوى ، دبديلى و ديگران ، اجازه روايت دريافت نمود . (2) 233 . امّ كلثوم (فاطمه و مباركه) ، دختر محب محمّد بن رضى محمّد (م 872 ق) . او ، در سال 805 ق ، از ابن صديق ، عراقى ، هيثمى ، زين مراغى ، عايشه دختر ابن عبد الهادى و ديگران ، اجازه روايت دريافت نمود . (3) 234 . امّ كمال ، دختر احمد بن ابى بكر . او ، در سال 836 ق ، از گروهى به دريافت اجازه روايت نايل آمد . 4 235 . امّ كمال ، دختر شهاب احمد بن ظهيرة بن احمد (م 810 ق) . او ، در سال 755 ق ، و پس از آن از صلاح علايى ، قلانسى ، تونسى ، قطروانى و ابن رصاص ، اجازه روايت دريافت نمود . 5 236 . امّ كمال ، دختر عفيف عبد اللّه بن احمد بن حسن (812 _ 867 ق) . گروهى به وى اجازه روايت داده اند . 6 237 . امّ كمال ، دختر عبد الرحمن بن على بن احمد (792 _ 843 ق) . گروهى از جمله بلقينى ، ابن ملقن ، عراقى و هيثمى به وى اجازه روايت داده اند . 7 238 . امّ كمال (عايشه) ، دختر محب محمّد بن رضى محمّد (847 _ 887 ق) .
.
ص: 117
وى را ابوالفتح مراغى ، زين اميوطى ، ابوجعفر بن عجمى و ديگران ، اجازه روايت داده اند . (1) 239 . امّ كمال ، دختر كمال ابى البركات محمّد بن ابى سعود (814 _ 857 ق) . محمّد بن احمد بن محمّد بن مرزوق ، تقى فاسى ، نور محلى و ديگران به وى اجازه روايت داده اند . (2) 240 . امّ كمال ، دختر رضى ابى حامد محمّد بن ابى الخير محمّد (م 848 ق) . او ، از ابن فرات ، ساره دختر ابى حاتم ، ابوجعفر بن عجمى و ديگران ، اجازه روايت اخذ نمود . (3) 241 . امّ هانى ، دختر عبد الرحمن بن على بن احمد . عراقى ، هيثمى ، ابن صديق ، دختر ابن عبد الهادى ، مراغى و ديگران ، در سال 878 ق ، و سپس در سال 885 ق ، به وى اجازه روايت داده اند . (4) 242 . امّ هانى ، دختر جلال عبد الواحد بن ابراهيم (806 _ 866 ق) . او ، از ابويسر بن صائغ ، عبد القادر ارموى ، عايشه دختر ابن عبد الهادى ، بهادر ارمنى و ابواليمن طبرى ، اجازه روايت اخذ نمود و به سخاوى ، اجازه روايت داد . (5) 243 . امّ هانى ، دختر عبد الوهاب بن عفيف عبد اللّه (795 _ 827 ق) . او ، در سال 797 ق ، از سوى گروهى به دريافت اجازه روايت نايل گرديد . 6 244 . امّ هانى ، دختر على بن محمّد بن عمر فاكهى (799 _ 859 ق) . او ، از سوى ركن خوافى ، به دريافت اجازه روايت نايل گرديد . 7 245 . امّ هانى ، دختر مشرف ابى القاسم بن ابى العباس (م 879 ق) . ابويسر بن صائغ ،
.
ص: 118
شهاب جوهرى ، عايشه دختر ابن عبد الهادى ، ابواليمن طبرى ، عبد الكريم حلبى و ديگران ، در سال 807 ق و پس از آن ، به وى اجازه روايت داده اند . (1) 246 . امّ هانى ، دختر عز محمّد بن احمد بن ابى الفضل محمّد (810 _ 842 ق) . عايشه دختر ابن عبد الهادى ، عبد القادر ارموى ، ابن طولوبغا ، ابن شرائحى و ديگران ، در سال 815 ق ، به او اجازه روايت داده اند . (2) 247 . امّ هانى ، دختر جمال بن ظهيره (م 796 ق) . او ، از سوى بلقينى ، عراقى ، هيثمى ، دختر ابن منجا ، فاطمه دختر ابن عبد الهادى و ديگران ، به دريافت اجازه روايت نايل گرديد . (3) 248 . امّ هانى ، دختر قاضى ابى اليمن محمّد بن محمّد (846 _ 885 ق) . گروهى به وى اجازه روايت داده اند . (4) 249 . امّ هانى ، دختر رضى ابى حامد محمّد بن ابى الخير محمّد (846 _ 879 ق) . ابن فرات ، دختر ابن جماعة و ديگران ، به وى اجازه روايت داده اند . (5) 250 . امّ هانى ، دختر تقى محمّد بن نجم محمّد (817 _ 885 ق) . او ، پيش تر از آن كه به سخاوى اجازه روايت بدهد ، از جماعتى از مشايخ بلاد مختلف ، اجازه روايت دريافت داشت . 6 251 . امّ الهدى ، دختر احمد بن ابى بكر بن عبد اللّه (م 828 ق) . او در سال 836 ق ، از گروهى اجازه روايت دريافت نمود . 7 252 . امّ الهدى ، دختر شهاب احمد بن ظهيره (م 827 ق) . نشاورى ، عراقى ، صدر مناوى و ديگران ، در سال 788 ق ، به وى اجازه روايت داده اند . 8
.
ص: 119
253 . امّ الهدى دختر على بن ابى البركات محمّد بن ابى سعود (830 _ 874 ق) . گروهى در سال 831 ق و پس از آن ، به وى اجازه داده اند . (1) 254 . امّ الهدى ، دختر عبد العزيز بن على بن احمد (م 862 ق) . او ، در سال 830 ق ، از گروهى اجازه روايت دريافت نمود . (2) 255 . امّ الهدى ، دختر ابى الفتح محمّد بن احمد (م 855 ق) . او ، از پدرش و نشاورى ، صردى ، ابن حاتم ، تنوخى ، ابن ابى المجد ، ابن ذهبى ، ابن علايى ، دختر ابن منجا ، فاطمه دختر ابن عبد الهادى ، بلقينى ، عراقى ، هيثمى ، ابن ملقن ، عاقولى ، ابن عرفه و ديگران در سال 788 ق و پس از آن ، اجازه روايت دريافت نمود و به سخاوى ، اجازه روايت عطا كرد . (3) 256 . امّ الهدى ، دختر ابى السعود محمّد بن حسين (زنده در سال 805 ق) . نشاورى ، عراقى ، هيثمى ، صدر مناوى ، عايشه دختر ابن عبد الهادى و گروهى ديگر ، در سال 788 ق ، به وى اجازه روايت داده اند . 4 257 . امّ الوفا ، دختر ابى الفضل العباس بن ابى المكارم محمّد (م 829 ق) . او ، در سال 814 ق ، از عايشه دختر ابن عبد الهادى ، ابن كويك و جماعتى ديگر ، اجازه روايت اخذ نمود . 5 258 . امّ الوفاى صغرا ، دختر قاضى على بن احمد بن عبد العزيز (796 _ 855 ق) . عراقى ، هيثمى ، بلقينى ، ابن ملقن ، تنوخى و سايرين ، به وى اجازه روايت داده اند . 6
.
ص: 120
259 . امّ الوفا ، دختر رضى محمّد بن محب محمّد (م 861 ق) . وى ، از عايشه دختر ابن عبد الهادى ، زين مراغى و گروهى ديگر ، اجازه روايت دريافت نمود . (1) تا اين جا مواردى كه با جستجو و پرس وجو از اجازات زنان به دست آمد ، گزارش شد . اينك ذكر چند نكته قابل توجّه است : 1 . اجازات زنان ، در اهل سنّت از جهت كميت ، فزونى دارد ؛ چراكه در ميان شيعه تنها هيجده مورد گزارش شد و حال آن كه در ميان اهل سنّت ، اجازات به عدد 418 رسيد . 2 . از جهت قدمت نيز زنان اهل سنّت ، تقدّم دارند ؛ چرا كه اجازات مربوط به قرن سوم در ميان اهل سنّت يافت شد ، ولى در شيعه از قرن پنجم نمونه هايى در دسترس است . 3 . از سوى ديگر ، تا آن جا كه نگارنده جستجو كرده ، اجازات زنان در ميان اهل سنّت از قرن دهم به بعد منقطع شده است و حال آن كه در ميان شيعيان ، در قرن يازدهم ، چهاردهم و قرن كنونى نيز نمونه هايى از اجازات وجود دارد . 4 . نكته ديگر اين كه از ميان اجازات زنان اهل سنّت ، متنى باقى نمانده است ؛ ولى نمونه هايى از اجازات زنان شيعه در قرن پانزدهم ، موجود است كه پيش از اين نقل شد . در پايان نيز جدول مقايسه آمارى نسبت به قرون و تعداد اجازات زنان شيعه و اهل سنّت ، درج مى گردد :
.
ص: 121
M4571_T1_File_4777608
.
ص: 122
2 . كتابت حديثدر اين جا منظور از كتابت ، كتابت نسخه هاى حديثى است و عمده اين بانوان ، از هنر خوش نويسى نيز برخوردار بوده اند . 1 . امّ سلمه ، دختر فتح على شاه قاجار (قرن 13) . وى ، دختر فتح على شاه و مشهور به گلين خانم است . گفته اند وى در خط نسخ و شكسته ، دست توانايى داشت . از وى ، قطعه ها و نسخه هايى به يادگار مانده است . آنچه به حديث مربوط مى شود ، از اين قرار است : الف . ادعيه . كتابت در 1243 ق ، موجود در كتاب خانه ملك به شماره 70 . (1) ب . تعقيبات نمازها . كتابت در سال 1245 ق ، موجود در كتاب خانه سلطنتى به شماره 1149 . (2) ج . ادعيه . كتابت در 1238 ق ، موجود در كتاب خانه سلطنتى به شماره 1123 . (3) د . ترجمه دعاى كميل . كتابت در 1250 ق ، موجود در كتاب خانه سلطنتى به شماره 2025 . (4) ه . دعاى صباح . كتابت در 1238 ق ، موجود در كتاب خانه سلطنتى به شماره 1172 . (5) 2 . سلطان خانم (قرن 13) . وى ، كاتب عين الحياة علّامه مجلسى است . اين نسخه ، در دانشكده الهيات دانشگاه
.
ص: 123
تهران به شماره 168 نگهدارى مى شود . (1) 3 . فاطمه ، دختر شيخ محمّد يوسف (قرن 12) . وى ، كاتب زاد المعاد علّامه مجلسى است . اين نسخه در كتاب خانه آستان قدس رضوى به شماره 3174 نگهدارى مى شود . (2) 4 . گوهر ملك ، دختر حاجى شيخ نور الدين . وى ، از اولاد ابوذر غفارى و كاتب مقياس المصابيح علّامه مجلسى است . اين نسخه در كتاب خانه آية اللّه گلپايگانى به شماره6021 نگهدارى مى شود . (3) 5 . حميده رويدشتى اصفهانى (م 1087 ق) . وى _ كه در بخش تأليف ، بيشتر معرفى خواهد شد _ خطى نيكو داشت و استبصار شيخ طوسى را تحرير كرده است . نويسنده رياض العلماء ، مى نويسد : و من نسخه اى از استبصار را ديده ام كه تا آخر كتاب را حاشيه زده بود و گمان مى كنم به خط خود او بوده است . (4)
.
ص: 124
3 . تأليف كتب حديثى و علوم حديثدر اين محور ، تأليفات زنان در گردآورى حديث ، شرح بر آن و نگارش در موضوعات علوم حديث ، مورد توجّه است . اين آثار در سه بخش كتب ، پايان نامه ها و مقالات ، معرفى مى شود . البته اين كتاب ها اعم از خطى و چاپى است .
الف . كتب1 . حميده رويدشتى اصفهانى (م 1087 ق) . وى ، بر برخى كتب حديث چون استبصار شيخ طوسى ، حاشيه نوشت . (1) در كتاب رياحين الشريعة درباره وى مى نويسد : حميده ، حواشى و تدقيقاتى بر كتب حديثى ، مثل كتاب استبصار شيخ طوسى كه از كتب اربعه است دارد و آن حواشى ، بر غايت فضل و غزارت علم او و فهم سرشار ايشان و كثرت اطّلاع او بر علم رجال و دقّت او در اين قسمت دلالت دارد . ميرزا عبد اللّه الافندى ، در رياض العلماء (نسخه خطّى كتاب خانه ملك) مى نويسد : «من يك نسخه از كتاب استبصار كه به خط آن مخدره بوده و داراى حواشى مفيدى _ كه تماما از تحقيقات خود او بوده _ ديدم ، و والد من حواشى او را بسيار نقل مى كرد و آن را معتبر و متين مى شمرد و مدح بسيار مى كرد . . . من در نزد پدرش تحصيل مى كردم . بسيار حميده را مدح مى كرد و گاه از روى مزاح مى فرمود : حميده ، در علم رجال بسيار داناست . از غريب اتفاقات آن كه پدرش ، او را به مرد جاهل احمقى كه از اهل آن قريه و از اقرباى ايشان بود تزويج كرد و مادر حميده چون به اين مزاوجت مايل بود ، صورت گرفت . (2)
.
ص: 125
وى ، در حاشيه اش بر استبصار ، به شرح حال رجال و راويان نيز پرداخته است و صاحب الذريعة آن را به عنوان رجال حميدة ، فهرست نموده است . (1) 2 . دختر ملّا عزيز اللّه مجلسى و نوه ملّا محمّدتقى مجلسى (زنده در 1074 ق) . وى ، حاشيه اى بر كتاب من لا يحضره الفقيه نوشته است . (2) 3 . زبيده خاتون . وى شرح چهل حديث به فارسى تحرير كرده كه نسخه خطى آن در كتاب خانه وزيرى يزد به شماره 902 موجود است . تاريخ كتابت اين اثر ، به قرن 12 برمى گردد . (3) 4 . سلطان خانم ، دختر آزادخان . وى ، كتاب مجمع الأحاديث را به فارسى تأليف كرد . در اين كتاب ، احاديث غامض و برخى از مسائل دينى ، به صورت سؤال و جواب مطرح شده است . تاريخ اتمام تأليف ، 24 ذيحجه 1293 ق ، است و آن را به ناصر الدين شاه تقديم كرده است . نسخه خطى اين اثر در كتاب خانه ملّى به شماره 343 موجود است . (4) 5 . ملكه جهان شاه . وى ، دختر كامران ميرزا نايب السلطنة و همسر محمّدعلى شاه قاجار است . او ، كتابى به نام برهان الايمان ، به عربى و فارسى تأليف كرد كه در سال 1330 ق ، در تبريز ، در قطع رقعى و در 224 صفحه به چاپ رسيد . (5) نسخه سنگى آن در كتاب خانه آستانه رى ، به شماره 1768 موجود است . 6 . شمس الدولة ، دختر احمد ميرزا عضد الدولة ابن فتح على شاه . وى ، كتابى در ادعيه به نام منتخب الشمس تأليف كرد كه در سال 1335 ق ، در قطع وزيرى ، در 698
.
ص: 126
صفحه به چاپ رسيده است . نسخه سنگى آن در كتاب خانه آستانه رى ، به شماره 2247 موجود است . 7 . اصلاح عبد السلام . وى ، با همراهى آقاى عبد الصبور شاهين . كتاب موسوعة أمهات المؤمنين را تأليف كرد . در اين اثر 1470 حديث همسران پيامبر ، گردآورى شده است . (1) 8 . بانو سيده نصرت بيگم امين اصفهانى (1308 _ 1403 ق) . وى ، در بخش اجازات به اجمال معرفى شد . او ، آثار بسيارى دارد و در آنها از قرآن و حديث بهره برده است . اثرى خاص در زمينه حديث به نام الأربعين الهاشمية دارد . در اين اثر ، چهل حديث ، در توحيد ، صفات خداوند ، اخلاق و احكام ، به همراه شرح و تبيين گرد آمده است . اين كتاب ، بارها به چاپ رسيده و ترجمه فارسى آن را خانم همايونى ، از شاگردان ايشان ، به انجام رسانده است . 9 . خانم دكتر آمال محمّد عبد الرحمن بديع . وى ، كتاب الاسرائيليات فى تفسير الطبرى دراسة فى اللغة و المصادر العبرية را در سال 1422 ق ، در قاهره به چاپ رسانده است . اين كتاب ، در دو بخش سامان يافته است . بخش اول ، به كلياتى درباره اسرائيليات مى پردازد . در بخش دوم _ كه بخش اصلى كتاب است _ اسرائيليات در تفسير طبرى را و نيز نصوص عبرى را آورده و ميان آنها به سنجش و مقارنه پرداخته است . 10 . خانم دكتر نهله غروى نايينى . وى كه دكتراى علوم قرآن و حديث از دانشگاه تربيت مدرس دارد و اكنون دانشيار همان دانشگاه است ، آثارى چند در موضوعات حديثى دارد : 1 . محدّ ثات شيعه ، اين اثر ، پايان نامه دكتراى ايشان بود كه توسط انتشارات دانشگاه
.
ص: 127
تربيت مدرس به چاپ رسيد . 2 . فقه الحديث و روش هاى نقد متن ، اين اثر ، در سال 1379 ، از سوى انتشارات دانشگاه تربيت مدرس به چاپ رسيده است . 3 . تاريخ حديث شيعه تا قرن پنجم ، اين اثر ، در سال 1368 ، از سوى مركز شيعه شناسى منتشر شده است . 11 . آمنه بيگم ، خواهر علّامه مجلسى (قرن 11) . وى ، دختر مجلسى اول و خواهر علّامه محمّدباقر مجلسى است . شوهر وى ، ملّا صالح مازندرانى (م 1086 ق) ، شارح اصول الكافى است . وى ، آثارى چون شرحى بر الفيه ابن مالك و شواهد سيوطى دارد . كتابى نيز در فقه و احكام دينى تأليف كرده است . به علاوه ، در جمع آورى برخى مجلدات بحار الأنوار ، به برادرش كمك كرد . (1) 12 . اميره ، دختر على بن عبد اللّه الصاعدى . از وى ، كتاب بين المحدثين و بعض الأصوليين ، توسط مكتبة الرشد ، در رياض به سال 1421 ق ، به چاپ رسيده است . اين كتاب ، رساله كارشناسى ارشد نويسنده است . در اين كتاب ، پژوهشى مقارن در قبول و ردّ احاديث ميان محدّثان و اصوليان صورت گرفته است . 13 . خانم دكتر عزيّه على طه . كتاب منهجية جمع السنّة و جمع الأناجيل ، توسط مؤسسة الرسالة ، با ويرايش دوم ، در سال 1417 ق ، به چاپ رسيده است . نويسنده ، مقايسه اى ميان جمع احاديث كتب ستّه و انجيل هاى چهارگانه مسيحيان ، به انجام رسانده و برخى از شبهات مستشرقان را در اين بحث تطبيقى ، پاسخ گفته است . 14 . سيده عفّت امين (1331 _ 1397 ق) ، دختر حاج سيد احمد امين . وى ، از
.
ص: 128
شاگردان برجسته بانو نصرت امين است و اثرى به نام چهل حديث امين دارد كه به چاپ رسيده است . (1) 15 . خانم ربابه الهى (1294 _ 1359 ش) . وى دختر آية اللّه آقا ميرزا محمّدرضا الهى (م 1361 ق) و از شاگردان بانو امين است كه آثار و تأليفات متعددى دارد . يكى از آن آثار ، كتاب چهل حديث است . (2) 16 . خانم دكتر فاطمه علايى رحمانى . وى ، كتاب زن از ديدگاه نهج البلاغه را در سال 1369ش ، توسط سازمان تبليغات اسلامى به چاپ رسانده است . نويسنده ، در اين كتاب به بررسى سند و متن خطبه هشتاد نهج البلاغه طى شش فصل ، پرداخته و در فصل آخر (هفتم) ، ديگر سخنان امام على عليه السلام را درباره زن مورد بررسى قرار داده است . 17 . خانم زهره صفاتى . وى كه در بخش اجازات به اجمال معرفى شد ، كتابى به نام زيارت در پرتو ولايت (شرحى بر زيارت عاشورا) ، نوشته است . اين اثر ، در سال 1417 ق / 1376 ش ، توسط مجتمع علوم دينى حضرت ولى عصر (عج) ، به چاپ رسيده است . اين كتاب ، داراى سه فصل است . فصل اول ، به فلسفه زيارت پرداخته ، فصل دوم ، از سند زيارت عاشورا بحث كرده است و در فصل سوم ، به شرح متن زيارت پرداخته است . 18 . امّ على مشكور . وى ، جزوه اى به نام المرأة المسلمة و اجازة الحديث عند الفريقين ، در 23 صفحه تحرير كرده و هفتمين كنفرانس بين المللى وحدت ، آن را در شهريور 1373 ش ، به چاپ رسانده است . از او پس از آن، أعلام النساء المؤمنات (با همكارى محمّد الحسّون) توسط انتشارات اُسوه و نيز چند اثر تصحيح و تحقيق حديثى ، منتشر شده است . 19 . خانم آمال قرداش . وى ، كتابى به نام دور المرأة فى خدمة الحديث فى القرون الثلاثة الاولى ، نوشته كه در سال 1420 ق ، به چاپ رسيده است . گزارشى از اين كتاب در بخش اول عرضه شد . (3)
.
ص: 129
20 . خانم دكتر ناجيه عبد اللّه ابراهيم . وى ، استاد تاريخ اسلام در دانشگاه «آل البيت» اَمّان و داراى تأليفات متعددى است كه دو اثرش ، به حديث مربوط مى شود : مسندة خراسان زينب الشعرية ؛ مسندة العراق الكاتبة شهدة الأبرى . (1) 21 . علويه همايونى . وى ، علاوه بر اجازه روايتى ، كتاب الأربعين خانم امين را به فارسى ترجمه كرده و به چاپ رسانده كه چندين بار تجديد چاپ شده است (اصفهان : نشاط ، سوم ، 1370 ، 596 + چهارده صفحه ، وزيرى) . (2) 22 . خانم عفّت نوابى نژاد . وى ، كتاب المأثورات ، يا دعاهاى سينه به سينه ، از پيامبر اكرم را _ كه تأليف حسن البناء است _ با همكارى محمّد سرمدى ، ترجمه كرده است (اصفهان : نشر احسان ، اول ، 1367 ، 136 ص ، جيبى) . (3) 23 . خانم فاطمه طاهايى . وى ، كتاب سيرى در دعاى مكارم الاخلاق امام سجاد عليه السلام را تأليف كرده است (مشهد : مكتب نرجس ، اول ، 1366 ، 158 ص ، رقعى) . (4) 24 . خانم عصمت راكعى . وى ، كتاب صلوات بر محمّد و آل محمّد و چهل حديث قدسى از على بن ابى طالب عليه السلام را گرد آورده است (شيراز : انتشارات نويد ، اول ، 1363 ، 80 ص ، جيبى) . (5) 25 . خانم بى بى فاطمه امام دزفولى . وى ، كتاب حديث شريف كساء ، نمونه اى از شرافت و فضيلت خمسة النجباء را به نظم درآورده است . اين كتاب ، در سال 1371 ، توسط انتشارات عالم شاه دزفول در 47 صفحه وزيرى ، به چاپ رسيده است . (6) 26 . خانم طلعت آملى . وى ، كتاب شناسايى على عليه السلام و بخشى از نهج البلاغة را با
.
ص: 130
ترجمه هاى آن تحرير كرده است (تهران : مصطفوى ، اول ، 1340 ، 212 ص ، رقعى) . (1) 27 . اسماء ، دختر عبد اللّه بن محمّد الهمدانى (م 867 ق) . سخاوى ، در الضوء اللامع ، دو اثر براى وى معرفى كرده است : المشيخه ؛ ثلاثين حديثًا . (2) 28 . أمة اللّه ، دختر عبد الرحمن القرشى ؛ وى ، كتابى به نام مشيخة دارد . (3) 29 . بى بى ، دختر عبد الصمد بن على الهرثمية (ت 380 ق) . وى ، نويسنده جزء بيبى بنت عبد الصمد است (4) كه با تحقيق عبد الرحمان بن عبد الجبار الفريوابى ، در كويت ، توسط دار الخلفاء للكتاب الاسلامى ، در سال 1406 ق ، در 99 صفحه ، به چاپ رسيده است . (5) 30 . حسنه ، دختر محمّد الطبرى (م 808 ق) . وى ، كتابى به نام مشيخة دارد . (6) 31 . زاهده ، دختر محمّد بن عبد اللّه الطاهرى . وى ، كتابى به نام مشيخة دارد . (7) 32 . زينب ، دختر احمد بن عبد الرحيم المقدسية (646 _ 740 ق) . وى ، كتابى به نام مشيخة دارد . (8) 33 . زينب ، دختر اسماعيل بن ابراهيم بن الخباز (ت 659 ق) . وى ، كتابى به نام مشيخة دارد . (9)
.
ص: 131
34 . زينب ، دختر عبد اللّه اليافعى (768 _ 846 ق) . وى ، مشيخه اى دارد كه الفوائد الهاشمية ناميده شده است . 35 . زينب ، دختر يحيى السلمى . وى ، كتابى به نام مشيخة دارد . 36 . سيده ، دختر موسى بن عثمان المارانى (زنده در 609 ق) . وى ، اثرى به نام مشيخة دارد . (1) 37 . شهده ، دختر احمد الدينورية (480 _ 549 ق) . وى ، كتابى در مشيخه دارد . (2) 38 . عايشه ، دختر على بن محمّد الحنبلية (761 _ 840 ق) . وى ، داراى جزئى در حديث است . (3) 39 . عايشه ، دختر محمّد بن عبد الهادى المقدسية (723 _ 816 ق) . وى ، كتابى در مشيخه دارد . (4) 40 . عايشه دختر محمّد بن مسلم الحرانية (647 _ 736 ق) . وى كتابى در مشيخه دارد . (5) 41 . عايشه ، دختر يوسف بن احمد الباعونية (زنده در 922 ق) . وى ، كتابى به نام صلات السلام فى فضل الصلوة و السلام دارد . اين كتاب ، منظومه اى است كه از كتاب القول
.
ص: 132
البديع فى الصلاة على الحبيب الشفيع سخاوى ، تلخيص شده است . (1) 42 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن عبد اللّه المقدسية (656 _ 747 ق) . وى ، كتابى در مشيخه دارد . (2) 43 . فاطمه ، دختر خليل بن احمد عسقلانى (750 _ 838 ق) . وى ، كتابى در مشيخه دارد . (3) 44 . فيروزه ، دختر مظفر ؛ وى ، كتابى به نام الأربعين دارد . نام ديگر كتاب ، رواية الصالحات عن الصالحين ، است . (4) 45 . مريم ، دختر عبد الرحمن بن احمد الحنبلية (م 758 ق) . وى ، چند كتاب در حديث دارد : _ مسند أمة اللّه مريم بنت عبد الرحمن الحنبلية ، تحقيق : مجدى السيد ابراهيم ، القاهرة : مكتبة القرآن ، 1409 ق ، 79 ص . _ معجم . (5) 46 . نضار ، دختر محمّد بن يوسف الأندلسى (702 _ 730 ق) . وى ، جزئى در حديث دارد . (6) 47 . وجيهه ، دختر على الصعيدية (640 _ 732 ق) . وى ، كتابى در مشيخه دارد . (7)
.
ص: 133
48 . مريم ، دختر احمد بن محمّد الأذرعى (719 _ 805 ق) . وى ، كتابى به نام معجم دارد . (1) 49 . دكتر نجوى صالح الجواد . وى ، كتاب المرأة فى نهج البلاغة را تأليف كرد كه معهد الدراسات العربية والاسلامية ، در لندن ، به سال 1419ق ، آن را به چاپ رساند . 50 . ترجمه فارسى كتاب المرأة فى نهج البلاغة ، توسط خانم ودود سلام ، با عنوان زن در نهج البلاغه ، در سال 1384 ، از سوى انتشارات زمزمه زندگى ، به چاپ رسيده است . 51 . سهيلا شينى ميرزا . از وى ، كتاب مستشرقان و حديث ، از سوى نشر هستى نما ، در سال 1385 ، به چاپ رسيد .
ب . پايان نامه ها. سهيلا پيروزفر . اسرائيليات در تفاسير ، رساله كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشكده الهيات و معارف اسلامى ، استاد راهنما : محمّدعلى مهدوى راد ، 1373 ، 262 ص . (2) 2 . فهيمه جمالى راد . شرح واژه هاى سوره فاتحه و بقره به وسيله روايات ، رساله كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشكده الهيات دانشگاه تهران ، استاد راهنما : عبد المهدى يادگارى ، 1367 ، 126 ص . (3) 3 . فاطمه نهايى . افسانه غرانيق ، رساله كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران ، استاد راهنما : على دوانى ، 1369 ، 142 ص . (4)
.
ص: 134
4 . بى بى فاطمه مظلوم . قلب سليم در صحيفه سجاديه ، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرّس ، استاد راهنما : مشّايى ، 144ص . (1) 5 . فاطمه ايزدى . تواضع و تكبر و مصاديق آنها در قرآن و حديث ، رساله كارشناسى ارشد معارف ، دانشگاه آزاد اسلامى واحد نجف آباد ، استاد راهنما : دكتر سيد محمّدباقر حجتى ، 260 ص . (2) 6 . فاطمه نژاد فاضل . ذكر و موانع آن در قرآن و حديث ، رساله كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران ، استاد راهنما : محمّدعلى مهدوى راد ، 1375 ، 247 ص . (3) 7 . نهلا غروى نايينى . شفاعت در قرآن و احاديث معصومين عليهم السلام ، رساله كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى ، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران ، استاد راهنما : آية اللّه حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى ، 1368 ، 172 ص . (4) 8 . زهره سادات ميرترابى حسينى . علم لدنى در قرآن و حديث ، رساله كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشكده اصول دين قم ، استاد راهنما : دكتر محمّد كاظم شاكر ، 1378 ، 180 ص . (5) 9 . خديجه احمد مهرابى . بررسى تاريخ حديث اهل سنّت پس از قرن سوم هجرى ، رساله كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشكده اصول دين قم ، استاد راهنما : دكتر مجيد معارف ، 1379 ، 206 ص . (6) 10 . اختر سلطانى . بررسى تفكّر و تدبّر در آيات و روايات معصومين عليهم السلام ، رساله كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشگاه آزاد اسلامى اراك ، استاد راهنما :
.
ص: 135
محمّدرضا آشتيانى ، 1377 ، 92 ص . (1) 11 . ناهيد فياضى . بررسى اسرار و احكام فقهى از ديدگاه نهج البلاغه ، كارشناسى ارشد فقه و مبانى حقوق اسلامى ، دانشگاه آزاد اسلامى واحد اراك ، استاد راهنما : دكتر محمّدمهدى گرجيان ، 1379 ، 383 ص . (2) 12 . زهرا كاشانى ها . ايمان و مؤمنين در قرآن و حديث ، رساله كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشگاه آزاد اسلامى تهران ، استاد راهنما : دكتر سيد محمّدباقر حجتى ، 1373 ، 174 ص . (3) 13 . طوبى قادرى . تنظيم خانواده از ديدگاه قرآن و روايات ، رساله كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث ، دانشگاه آزاد اسلامى تهران ، استاد راهنما : دكتر سيد محمّدباقر حجتى ، 1372 ، 148 ص . (4) 14 . مليحه پورستّارى مهادى . پيدايش و تطور تفسير أثرى ، رساله دكترى الهيات و معارف اسلامى ، گرايش علوم قرآن و حديث ، دانشگاه آزاد اسلامى واحد علوم و تحقيقات ، استاد راهنما : دكتر سيد محمّدباقر حجتى ، 1378 ، 282 ص . (5) 15 . محبوبه محمّدى . تأثير روحى _ اخلاقى ذكر از ديدگاه قرآن و معصومين عليهم السلام ، رساله كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى ، دانشگاه آزاد اسلامى اراك ، استاد راهنما : محمّدجعفر امامى ، 1375 ، 114 ص . (6) 16 . جميله هاشمى . بررسى آراء متعدد پيرامون آيه الست با تكيه بر كتب تفسيرى و روايى عامّه و خاصّه ، رساله كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى ، دانشگاه آزاد اسلامى اراك ، استاد راهنما : دكتر گرجيان ، 1376 ، 136 ص . (7)
.
ص: 136
ج . مقالات1 . شادى نفيسى : _ روش علّامه شوشترى در نقد سند ؛ (1) _ معيارهاى نقد دعا در الأخبار الدخيلة . (2) 2 . سهيلا جلالى : پژوهشى درباره اصول اربعمأة . (3) 3 . خانم دكتر موزه احمد محمّد الكور : منهج المحدثين فى نقد متون الأحاديث النبوية . (4) 4 . خانم اميمة ابوبكر : المحدّثات فى التاريخ الاسلامى (القرن 14 و 15) . (5) 5 . خانم دكتر امينه محمّد جمال الدين : تراجم المحدّثات فى العصر المملوكى ؛ دراسة اولية فى المصادر . (6) 6 . خانم دكتر عزية على طه : _ من افتراءات المستشرقين على أحاديث التوحيد ؛ (7) _ صور من افتراءات المستشرق جراهام على الأحاديث القدسية . (8) 7 . نهله غروى نايينى :
.
ص: 137
_ زنان راوى حديث اميرالمؤمنين ؛ (1) _ زنان راوى در آثار سيره نويسان ؛ (2) _ مقدمه اى بر آشنايى با محدّثات شيعه . (3) 8 . فاطمه نقيبى : _ بررسى ادله جامعيت و جاودانگى قرآن كريم در نهج البلاغه ؛ (4) _ عوامل سقوط و انحطاط حكومت ها از ديدگاه نهج البلاغه . (5) 9 . پريوش دانش نيا : محدّث سياح : به مناسبت بزرگداشت شيخ صدوق . (6) 10 . زينب برخوردارى : دلايل عظمت و انحطاط حكومت ها از ديدگاه امام على عليه السلام . (7) 11 . معصومه ايمان زاده : سيره و سخن على عليه السلام ، پيرامون هم گرايى در جامعه دينى . (8) 12 . ناهيد بيدهندى : اهل البيت فى روايات الصحابة ، انس بن مالك بن النضر . (9) 13 . زهرا باقرى بيدهندى : كتابنامه صلوات . (10) 14 . ع . باقرى بيدهندى :
.
ص: 138
_ اربعينيات در فضايل امير مؤمنان ؛ (1) _ كتاب شناسى ترجمه آثار حديثى شيخ صدوق به فارسى . (2) 15 . صديقه توانا : مناظره جواد الائمة عليه السلام با يحيى بن اكثم . (3) 16 . طيبه اقبالى : آزادى دينى در نهج البلاغه . (4) 17 . نيكو كريم لو : شناخت فلسفى نهج البلاغه . (5) 18 . مريم پورحسينى : زن در نهج البلاغه . (6) 19 . بانو مجتهده امين : خطبه بى الف مولاى متقيان . (7) 20 . مريم معينى نيا : سيماى امام على عليه السلام در آينه قرآن و حديث . (8) 21 . فاطمه فنا : نقد و معرفى كتاب شرح الأربعين قاضى سعيد قمى . (9) 22 . فتحيه فتاحى زاده : شيوه هاى جمع و تأويل اخبار در تهذيب الأحكام . (10)
.
ص: 139
23 . رضيه سادات سجادى : سير نگارش هاى اهل سنّت در حوزه مصطلح الحديث . (1) 24 . مرضيه جنتى : حقوق متقابل مردم و حكومت از منظر امام على عليه السلام . (2) 25 . مريم بيانى : قاضى و قضاوت در نگرش حضرت على عليه السلام . (3) 26 . فهيمه حسينى : زن از ديدگاه نهج البلاغه . (4) 27 . صديقه كيانى قمى : _ سيره امام رضا عليه السلام در روند فرهنگ سازى ؛ (5) _ معرفى كتاب رسالة الحقوق امام چهارم . (6) 28 . اعظم فرجامى : بررسى كتاب النكت البديعات على الموضوعات . (7) 29 . زهرا رياحى زمين : عدالت از ديدگاه امام على عليه السلام . (8) 30 . زهرا اخوان صراف : بررسى روش كتاب الموضوعات فى الآثار و الأخبار . (9)
.
ص: 140
4 . تصحيح و تحقيق1 . سكينة الشهابى . وى ، چند اثر را تصحيح كرده است : الف . تاريخ مدينة دمشق _ تراجم النساء _ ، ابن عساكر ، 1403 ق . ب . تلخيص المشابة فى الرسم ، احمد بن على بن ثابت ابى بكر الخطيب البغدادى (392 _ 463) . اين كتاب ، در دو جلد به سال 1985 م ، به چاپ رسيده است . ج . المعجم المشتمل على ذكر أسماء شيوخ أئمة النبيل ، ابن عساكر ، اين كتاب ، در سال 1979 م ، تحقيق شده و دار الفكر آن را به چاپ رسانده است . نويسنده ، كتاب را با چهار نسخه مقابله كرده است . 2 . نفيسة الذهبى . وى ، اقتضاء الاثر بعد ذهاب اهل الاثر ، ابوسالم العياشى (ت 1044ق) را تحقيق كرده است . اين كتاب ، در سال 1996 م ، در دار البيضاء به چاپ رسيده است . اين كتاب ، به فهرست ابومسلم شهرت دارد و فهرست آثارى است كه وى از مشايخ دريافت كرده است . 3 . منيرة الناجى . وى ، كتاب التحبير فى المعجم الكبير ، عبد الكريم بن محمّد السمعانى ، (م 562 ق) را در دو جلد تحقيق كرده است . 4 . دكتر بهيجة الحسنى . وى ، كتاب معجم السفر ، الحافظ صدر الدين ابى طاهر احمد بن محمّد بن احمد بن محمّد بن ابراهيم الاصفهانى السلفى (472 _ 576 ق) را تحقيق كرده است . محقّق ، كتاب را بر پايه سه نسخه تصحيح كرده است . 5 . دكتر وفاء تقى الدين . وى ، معجم الشيوخ ، اثر ابن عساكر (496 _ 571 ق) را تحقيق كرده است . اين كتاب ، در سه جلد ، توسط دار البشائر دمشق ، در سال 1421 ق ، به چاپ رسيده است .
.
ص: 141
5 . تدريس حديث و دانش هاى حديثآنچه از تدريس در اين جا مراد شده ، عبارت اند از : 1 . تشكيل حلقه هاى درس ؛ 2 . خواندن حديث كه از آن به سماع تعبير شود ؛ 3 . قرائت حديث بر استاد از سوى شاگردان كه اصطلاحا قرائت نام دارد . هر يك از اين سه ، در زمره تدريس جاى مى گيرد . بر اين اساس ، به برخى از موارد كه در كتب ثبت رسيده اشاره مى گردد . 1 . كريمة مروزية ، دختر احمد بن محمّد بن حاتم مروزى (م 463ق) . وى ، در مكّه ، صحيح بخارى تدريس مى كرد . هشت تن از محدّثان شرق و هفت تن از محدّثان غرب جهان اسلام ، نزد او صحيح بخارى فرا گرفتند . اسامى اين محدّثان عبارت اند از : (1) _ خطيب بغدادى (392 _ 463ق) ؛ گفته شده خطيب در ايام حج در مكّه ، در مدّت پنج روز ، صحيح بخارى را نزد كريمه قرائت كرد . _ ابوالمظفر منصور بن محمّد سمعانى (426 _ 489ق) ؛ _ ابو عبد اللّه حسين بن على بن حسين طبرسى (418 _ 498ق) ؛ _ على بن ابراهيم بن عباس النسيب (424 _ 508ق) ؛ _ ابو طالب حسين بن محمّد بن على بن حسن زينبى (420 _ 512 ق) ؛ _ ابو الغنائم محمّد بن على بن ميمون بن محمّد نرسى (424 _ 520 ق) ؛
.
ص: 142
_ ابوالحسن على بن الحسين بن عمر الغراء الموصلى (433 _ 519 ق) _ ابو عبد اللّه محمّد بن بركات بن هلال بن عبد الواحد سعيدى مصرى (420 _ 520ق) ؛ _ جماهر بن عبد الرحمن بن جماهر الحجرى الطليطلى (م 466ق) ؛ _ محمّد بن ابى نصر فتوح بن عبد اللّه حميدى اندلسى (420 _ 488ق) ؛ _ عبد العزيز بن عبد الوهاب بن ابى غالب قيروانى (م 497ق) ؛ _ احمد بن محمّد بن عبد الرحمن انصارى شارقى (م 500 ق) ؛ _ ابوالقاسم خلف بن ابراهيم بن خلف بن سعيد ، معروف به ابن نحاس (427 _ 511ق) ؛ _ احمد بن عثمان بن مكحول (م 513 ق) ؛ _ حسن بن خلف بن بليمة قيروانى (427 _ 514 ق) ؛ _ عيسى بن محمّد بن عبد اللّه بن عيسى الزهرى (م 530 ق) ؛ 2 . عافيه دختر يزيد بن عجلان (قرن پنجم) . ابونعيم اصفهانى ، از او حديث شنيده است . (1) 3 . كريمه كردى اصفهانى (قرن پنجم) . ابومحمّد عبد الرحيم بن محمّد بن فضل اصفهانى و ابوبكر محمّد بن ابونصر لنفوانى ، از او استماع حديث كردند . (2) 4 . ست ناز ، دختر مفضل بن ابى الفوارش شرابى اصفهانى (م 528 ق) . سمعانى ، از او استماع حديث كرد . (3) 5 . امّ النجم سوذر جانى فاطمه (460 _ 531 ق) ابوسعد سمعانى ، در سال 531ق از او حديث استماع كرد . (4)
.
ص: 143
6 . امّ المجتبى علوى فاطمه (م 533ق) . ابوسعد سمعانى ، در اصفهان از او استماع حديث كرد . (1) 7 . امّ الفتوح لبنانى رابعه (م 534ق) . سمعانى ، جزء لوين را از او استماع كرد . (2) 8 . امّ البهاء اصفهانى فاطمه (440 _ 539ق) . سمعانى ، محمّد بن منصور بن احمد بن مؤذن اصفهانى و بدر بن ابى الفتوح ، از او استماع حديث كردند . (3) 9 . امّ الخير اصفهانى عافيه (م 539ق) . سمعانى ، جزء لوين را از او استماع كرد . (4) 10 . فاطمه دختر البغدادى (440 _ 539ق) . ابن عساكر (499 _ 571ق) ، عبد الكريم ابن ابى بكر سمعانى (506 _ 562ق) و ابوموسى محمّد بن ابى بكر اصفهانى شافعى (501 _ 581ق) ، نزد وى صحيح بخارى فرا گرفتند . (5) 11 . تقيه ، دختر ابوالقاسم بن عمر اصفهانى (480 _ 541ق) . سمعانى ، يك جزء حديثى نزد او فرا گرفت . (6) 12 . امّ الفتوح قيسى (450 _ 545ق) . سمعانى ، از او استماع حديث كرد . (7) 13 . امّ النجم اصفهانى امة اللّه (م 548ق) . ابوسعد سمعانى ، در اصفهان از او استماع حديث كرد . (8) 14 . امّ محمّد آمنه (م 562ق) . ابوسعد سمعانى ، از او استماع حديث كرد . (9) 15 . شهده ، دختر احمد البغدادى (480 _ 574ق) . ابن جوزى (509 _ 597ق) ، عبد الغنى مقدسى (541 _ 600ق) ، عماد الدين مقدسى (543 _ 614ق) ، عبد القادر رُهاوى حنبلى (536 _ 612 ق) و ابوالفرج عبد الرحمن بن ابى البركات (554 _ 634ق) ، از
.
ص: 144
او صحيح بخارى آموختند . (1) 16 . بلقيس ، دختر سليمان بن احمد بن حسن (517 _ 590 ق) ، مردان و زنان عصر او ، در اصفهان از او استماع حديث كرده اند . (2) 17 . امّ البهاء اصفهانى خجسته (نيمه اول قرن ششم) . ابوسعد سمعانى ، از او حديث شنيده است . (3) 18 . امّ النجم فضلويه حوار (نيمه اول قرن ششم) . ابوسعد سمعانى ، از او حديث شنيده است . (4) 19 . امّ الرضاء اصفهانى ضوء (نيمه دوم قرن ششم) . ابوسعد سمعانى ، از او حديث شنيده است . (5) 20 . امّ الكرام كريمه (قرن ششم) . ابوالوفاء عبد الرحمن بن حمد بن عبد الواحد بن محمود صباغ شرابى اصفهانى (446 _ 532ق) ، از او استماع حديث كرد . (6) 21 . امّ الكرام ضوء (قرن ششم) . ابوسعد سمعانى ، در اصفهان از او استماع حديث كرد . (7) 22 . ست آذرميه اصفهانى (قرن ششم) . سمعانى ، از او حديث شنيد . (8) 23 . امّ النجم عنبرى ست العراق (قرن ششم) . سمعانى ، جزء ابوحفص فلاس را نزد او نگاشت . (9) 24 . امّ العز اصفهانى (قرن ششم) . سمعانى ، از او استماع حديث كرد . (10) 25 . فاطمه جوزدانيه (قرن ششم) . بسيارى از مردان چون محمّد بن احمد
.
ص: 145
صيدلانى از او استماع حديث كردند و عفيفه اصفهانى ، نزد او معجم كبير و معجم صغير طبرانى را فرا گرفت . (1) 26 . امّ الوليد ، ضوء الصباح ، لامعه ، دختران ابوالعباس احمد بن مطهر ، مشهور به خطيب دليجانى (قرن ششم) . افراد بسيارى از آنان استماع حديث كرده اند . (2) 27 . تقيه ، دختر ابوسعيد بن امرسان (قرن ششم) . ابن نقطه بغدادى ، در اصفهان از او حديث فرا گرفت . (3) 28 . امّ الضياء ست الجليل (قرن ششم) . سمعانى ، جزء لوين را از او استماع كرد . (4) 29 . امّ الضياء اصفهانى عاشورا (قرن ششم) . سمعانى ، از او استماع حديث كرد . (5) 30 . امّ الشمس اصفهانى خجسته (قرن ششم) . ابن عساكر ، از او استماع حديث كرد . (6) 31 . امّ الرجاء اصفهانى زبيده (قرن ششم) . سمعانى ، از او حديث شنيده است . (7) 32 . امّ سلمه آمنه (قرن ششم) . سمعانى ، در اصفهان از او استماع حديث كرد . (8) 33 . امّ البهاء اصفهانى جمعه (قرن ششم) . سمعانى ، در اصفهان سه حديث از او فرا گرفت . (9) 34 . فاطمه صالحانى (قرن ششم) . سمعانى ، در اصفهان از او حديث شنيد . (10) 35 . فاطمه ، دختر حسين بن فضلويه (قرن ششم) . ابن جوزى ، از او مسند شافعى را سماع كرد . (11)
.
ص: 146
36 . امّ هانى عفيفه اصفهانى (516 _ 604ق) . عبد العزيز بن عبد الملك شيبانى ، در اصفهان از او استماع حديث كرد . (1) 37 . امّ الفتوح بزانيه (م 610ق) . سمعانى ، از او استماع حديث كرد . (2) 38 . كريمه دختر عبد الوهاب زبيرى دمشقى (515 _ 641ق) . ابن صابونى (م 680ق) ، عبد العظيم المنذرى ، و زنان و مردان بسيارى ، از او حديث سماع كرده اند . ابن صابونى مى گويد : سمعت منها كثيرا و اخذت منها علما غزيرا . و ذهبى درباره اش نوشته است : طويلة الروح على الطلبة لا تمل من الرواية . (3) 39 . امّ الفضل ، كريمه ، دختر عبد الوهاب بن على بن خضر (م 641ق) . منذرى ، از او استماع حديث كرد و گفته است اين بانو ، شصت و اندى سال حديث تدريس مى كرد . (4) 40 . زينب ، دختر احمد بن عمر مقدسى (628 _ 722ق) . وى ، در قدس ، دمشق ، قاهره و مدينه ، حديث تدريس مى كرد و 14 اثر حديثى از او سماع شده است . به جز آن ، 19 نفر از او صحيح بخارى فرا گرفتند . (5) 41 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن محمود البعلبكى (625 _ 711ق) . در مدينه ، ابن رُشيد بستى (م 721ق) و در دمشق ، عبد اللطيف بن احمد تكريتى معروف به ابن كويك (م 734ق) ، على بن عمر جزرى (م 735ق) ، ابراهيم بن احمد مقدسى (م 749ق) و على بن عبد الكافى معروف به سبكى (م 756ق) ، از او صحيح بخارى
.
ص: 147
فرا گرفتند . (1) 42 . هديه ، دختر عسكر الصالحية (626 _ 712ق) . قاسم بن يوسف سيتى (م 730 ق) ، محمّد بن ابراهيم دمشقى (م 735ق) ، خليل بن كيكلدى (م 761ق) و يوسف بن محمّد مرداوى (م 769ق) ، از او صحيح بخارى فرا گرفتند . (2) 43 . ست الوزراء (624 _ 716ق) . بيش از شصت نفر ، از وى حديث فرا گرفتند و از اين ميان ، سى و پنج نفر نزد او صحيح بخارى سماع كردند . (3) 44 . جويرية ، دختر احمد بن احمد الهكارية (703 _ 783ق) . احمد بن عبد الخالق السيوطى (م 838 ق) ، حافظ ولى الدين عراقى (م 826ق) و احمد بن عثمان معروف به كلواى (م 835 ق) ، نزد او صحيح بخارى فرا گرفتند . (4) 45 . فاطمه ، دختر احمد بن قاسم الحرازى (710 _ 783ق) . عبد اللّه بن محمّد حرازى (م 816 ق) ، محمّد بن احمد بن محمّد نويرى (م820 ق) ، ولى الدين ابوزرعه عراقى (م 826 ق) ، محمّد بن احمد بن ظهيرة مكى (م829 ق) ، محمّد بن احمد بن على الفاسى (م 832 ق) ، از او صحيح بخارى فرا گرفتند . (5) 46 . وزيرة ، دختر يحيى بن محمّد تغلبى (قرن هشتم) . محمّد الوافى ، كتاب العوالى المنتعاة قاسم بن فضل ثقفى را از او استماع كرد . (6) 47 . ست القضاة ، دختر محمّد بن على بن عوانه (قرن هشتم) . الوانى ، از وى استماع حديث كرد . (7) 48 . عايشه ، دختر محمّد بن عبد الهادى المقدسية (723 _ 803ق) . ابن حجر عسقلانى ، نزد او صحيح بخارى و 14 اثر حديثى ديگر را قرائت كرد و نيز خطيب بن
.
ص: 148
ابى عمر حنبلى ، از او سماع حديث دارد . (1) 49 . حكيمه ، دختر محمود بن محمّد (قرن نهم) . طاوسى ، نزد او قرائت حديث كرد . (2) 50 . همسر شيخ بهايى (نيمه اول قرن يازدهم) . محدّث و فقيه بود و حديث و فقه تدريس مى كرد . (3) 51 . ثريا خانم محسنى (قرن چهاردهم) . به زنان ، فقه ، اصول و حديث مى آموخت . (4) 52 . قرائت شيرازى (قرن چهاردهم) . كتب اربعه را به زنان درس مى داد . (5)
.
ص: 149
بخش سه : روايت زنان در منابع حديثى شيعهمهم ترين مسئله اى كه مى تواند نقش زنان را در خدمت به حديث و نشر آن روشن سازد ، ميزان حضور آنان در سلسله اسناد و نقل احاديث است . براى اين منظور ، بررسى دقيق كتب روايى ، تاريخى و تفسيرى ضرورى است ؛ چنان كه بايد اين بررسى در دو حوزه منابع روايى اهل سنّت و شيعى صورت پذيرد . در حوزه روايات اهل سنّت ، اين بررسى ها تا حدودى انجام پذيرفته و كتبى با اين انگيزه تأليف شده است كه مى توان به اين موارد اشاره كرد : 1 . جامع مسانيد النساء ، ابراهيم محمّد الجمل ، 2 ج . در اين مجموعه دو جلدى ، 1752 حديث از 28 كتاب حديثى اهل سنّت گردآورى شده است . 2 . الاحاد و المثانى ، ابن ابى عاصم (206 _ 287 ق) ، 6 ج . در جلد پنجم اين كتاب ، از صفحه 354 تا آخر (479) و تمام جلد ششم (494ص) ، از شماره 1054 تا 1250 ، روايات 196 زن راوى ، گرد آمده است . 3 . مسند فاطمة الزهراء ، جلال الدين سيوطى (م 911 ق) . سيوطى در اين كتاب ، 284 حديث گرد آورده كه برخى به سيره حضرت فاطمه عليهاالسلام برمى گردد و برخى ، سخنان پيامبر درباره ايشان و پاره اى ديگر نيز روايت هاى حضرت فاطمه عليهاالسلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله است . 4 . مسند عايشة ، ابن حجر عسقلانى . در اين اثر ، 1081 روايت از عايشه نقل شده كه
.
ص: 150
ابن حجر آن را بر پايه مسند احمد بن حنبل و فرزندش عبد اللّه ، گرد آورده است . 5 . الإجابة لايراد ما استدركته عايشة على الصحابة ، الزركشى . در اين اثر ، نَود حديث از عايشه نقل شده كه بر سى تَنْ از صحابه ، خُرده گرفته است . 6 . موسوعة أمّهات المؤمنين ، عبد الصبور شاهين و اصلاح عبد الصلاح الرفاعى . در اين اثر ، 1470 حديث كه همسران پيامبر راوى آن بوده اند ، گرد آمده است . 7 . مسند أمة اللّه مريم بنت عبد الرحمن . اين كتاب ، در مكتبة القرآن قاهره به سال 1409ق ، با تحقيق مجدى السيد ابراهيم به چاپ رسيده است . اين اثر ، يك جزء از 24 روايت مسند مريم است كه به چاپ رسيده و در آن 13 حديث موجود است . اين تتبّع ها گرچه كامل نيست ، اما اندازه غالب را نشان مى دهد و بايد بر پايه اين آثار و آمار ، تحليلى دقيق از تعداد راويان زن و روايت هايشان و نيز موضوعات منقول ارائه كرد . البته حدود چهل درصد از اين كار را خانم آمال قرداش ، در كتاب دور المرأة فى رواية الحديث فى القرون الثلاثة الاولى (1) انجام داده است . مع الأسف هيچ يك از اين دو امر ، يعنى تتبّع در مصادر حديثى و تحليل آن ، در حوزه روايات شيعى به انجام نرسيده است . در اين بخش مى كوشيم به اين عرصه ، دامن زده و با تتّبعى نسبتا كامل به تحليل و ارزيابى آن بپردازيم . ابتدا ذكر چند نكته به عنوان درآمد و تبيين حدود مسئله لازم است : 1 . در اين جا روايت هايى را جستجو كرده ايم كه زنان ، راوى آنها بوده اند . بدين جهت ، روايت هاى منقول از حضرت فاطمه عليهاالسلام _ كه به ايشان ختم مى شود _ مورد بررسى و تحليل قرار نگرفته و _ ان شاء اللّه _ در نوشتارى مستقل بدان پرداخته مى شود .
.
ص: 151
2 . كتاب هايى كه در اين مرحله مورد جستجو و تتبّع قرار گرفته و تعداد روايت هاى منقول در آنها بررسى شده ، عبارت اند از : _ الكافى ، 19 حديث ، _ كتاب من لا يحضره الفقيه ، 8 حديث ، _ تهذيب الأحكام ، 8 حديث ، _ الاستبصار ، 2 حديث ، _ وسائل الشيعة ، 66 حديث ، _ بحار الأنوار ، 384 حديث . جمع كل : 487 حديث . 3 . اين روايت ها را 116 زن نقل كرده اند ، كه بيشترين روايت را امّ سلمه با 113 حديث ، روايت كرده است . 4 . راويان از نظر تعداد روايت در جدول زير دسته بندى مى شوند . 1 حديث : 57 مورد . شماره هاى : 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 7 ، 8 ، 11 ، 15 ، 16 ، 18 ، 22 ، 21 ، 23 ، 31 ، 33 ، 34 ، 37 ، 39 ، 40 ، 41 ، 42 ، 44 ، 45 ، 49 ، 51 ، 52 ، 53 ، 54 ، 61 ، 62 ، 65 ، 67 ، 70 ، 75 ، 76 ، 77 ، 78 ، 80 ، 82 ، 84 ، 87 ، 88 ، 89 ، 91 ، 94 ، 95 ، 96 ، 99 ، 102 ، 103 ، 104 ، 105 ، 107 ، 108 ، 109 ، 110 ، 114 . 2 حديث : 27 مورد . شماره هاى : 10 ، 20 ، 24 ، 27 ، 29 ، 30 ، 32 ، 36 ، 38 ، 43 ، 50 ، 56 ، 60 ، 63 ، 64 ، 66 ، 69 ، 73 ، 74 ، 83 ، 85 ، 93 ، 106 ، 111 ، 112 ، 115 ، 116 . 3 حديث : 12 مورد . شماره هاى : 5 ، 9 ، 13 ، 14 ، 17 ، 46 ، 55 ، 68 ، 79 ، 86 ، 90 . 4 حديث : 4 مورد . شماره هاى : 12 ، 19 ، 25 ، 92 . 6 حديث : 5 مورد . شماره هاى : 48 ، 58 ، 59 ، 98 ، 100 . 7 حديث : 3 مورد . شماره هاى : 35 ، 71 ، 72 . 8 حديث : 3 مورد . شماره هاى : 26 ، 47 ، 57 .
.
ص: 152
23 حديث : 1 مورد . شماره 6 (اسماء بنت عميس) . 30 حديث : 2 مورد . شماره 101 (فاطمه بنت محمّد) و شماره 97 (فاطمه بنت الحسين) . 88 حديث : 1 مورد . شماره 81 (عايشه) . 113 حديث : 1 مورد . شماره 28 (امّ سلمه) . 5 . راويان زن ، از نظر طبقه ، در جدول زير جاى مى گيرند : اصحاب پيامبر : 28 مورد . شماره هاى : 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 6 ، 8 ، 14 ، 16 ، 24 ، 28 ، 31 ، 32 ، 35 ، 39 ، 41 ، 42 ، 43 ، 46 ، 48 ، 49 ، 59 ، 62 ، 67 ، 69 ، 70 ، 71 ، 79 ، 81 ، 83 ، 90 ، 91 ، 94 ، 95 ، 101 ، 112 ، 115 ، 116 . همسران پيامبر و صحابيان : 3 مورد . شماره هاى : 15 ، 20 ، 30 . راويان حضرت فاطمه عليهاالسلام : 1 مورد . شماره 77 . راويان امام على عليه السلام : 5 مورد . شماره هاى: 7 ، 9 ، 17 ، 25 ، 34 ، 36 ، 38 ، 44 ، 76 ، 82 ، 84 ، 87 ، 93 ، 98 ، 110 . راويان امام حسن عليه السلام : 2 مورد . شماره هاى : 54 و 55 . راويان امام حسين عليه السلام : 7 مورد . شماره هاى : 22 ، 40 ، 52 ، 53 ، 68 ، 75 ، 97 . راويان امام سجاد عليه السلام : 3 مورد . شماره هاى : 29 ، 92 ، 99 . راويان امام باقر عليه السلام : 4 مورد . شماره هاى : 11 ، 47 ، 63 ، 102 . راويان امام صادق عليه السلام : 26 مورد . شماره هاى : 10 ، 13 ، 18 ، 21 ، 23 ، 26 ، 27 ، 33 ، 50 ، 51 ، 40 ، 61 ، 65 ، 72 ، 73 ، 74 ، 78 ، 80 ، 85 ، 88 ، 89 ، 96 ، 105 ، 107 ، 108 ، 111 . راويان امام كاظم عليه السلام : 10 مورد . شماره هاى : 12 ، 19 ، 37 ، 45 ، 66 ، 104 ، 106 ، 109 ، 113 ، 114 . راويان امام رضا عليه السلام : 5 مورد . شماره هاى : 56 ، 58 ، 64 ، 86 ، 100 .
.
ص: 153
راويان امام هادى عليه السلام : 1 مورد . شماره 103 . راويان امام عسكرى عليه السلام : 1 مورد . شماره 57 . و از جهت كثرت و قلّت ، اين نمودار گوياى آن است :
M4571_T1_File_4777625
6 . راويان را به ترتيب الفبايى مرتب كرديم و پس از بيان نام آنها ، تعداد روايت ، منابع حديث ، موضوعات منقول و طبقه آنها را گزارش كرده ايم . همچنين براى دستيابى به اطّلاعات بيشتر درباره آنها ، منابعى در پاورقى ، در زمينه ترجمه آنان معرفى شده است .
1 . آمنة ، امّ النبى صلى الله عليه و آله (1)تعداد حديث : 1
.
ص: 154
منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 15 ، ص 271 . موضوعات منقول : حمل پيامبر صلى الله عليه و آله . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
2 . آمنة بنت أبى سعيد السهمىتعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 15 ، ص 357 ، ح 14 . موضوعات منقول : شهادت راهبان مسيحى به نبوت پيامبر و معجزات ايشان قبل از بعثت . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
3 . أروى بنت الحارث بن عبد المطلب . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 33 ، ص 252 ، ح 526 . موضوعات منقول : ملاقات با معاويه و نقد بنى اميه . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
4 . أسماء .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : الكافى ، ج 2 ، ص 556 ، ح 2 . موضوعات منقول : دعا به هنگام بلاها . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
.
ص: 155
5 . أسماء ، بنت أبى بكر . (1)تعداد حديث : 3 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 28 ، ص 28 و ج 43 ، ص 243 ، ح 16 و 17 . موضوعات منقول : انتظار پيامبر بر حوض و بازگشت اصحاب به عقب ، طهارت امام حسين عليه السلام در حين ولادت ، ولادت امام حسين عليه السلام و مكيدن زبان پيامبر صلى الله عليه و آله . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
6 . أسماء ، بنت عميس . (2)تعداد حديث : 23 . منابع حديث : كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 203 ، ح 610 ؛ وسائل الشيعة ، ج 2 ، ص 534 ، ح 2837 و ج 3 ، ص 221 ، ح 3459 ؛ بحار الأنوار ، ج 17 ، ص 359 ، ح 14 و ج 21 ، ص 42 و ص 63 و ج 29 ، ص 158 و ج 37 ، ص 263 ، ح 29 و ج 38 ، ص 140 ، ح 103 و ص 148 و ص 328 ، ح 40 و ج 41 ، ص 167 ، ح 2 و ص 179 ، ح 15 و ص 271 ، ح 26 و ج 43 ، ص 81 ، ح 2 و ص 238 ، ح 4 و ج 78 ، ص 112 و ص 300 و ج 101 ، ص 110 ، ح 18 . موضوعات منقول : رد الشّمس ، وصيت حضرت فاطمه عليهاالسلام در غسل ، ساختن تابوت ، آداب نوزاد (اذان ، اقامه و عقيقه) ، شهادت جعفر و عدم گفتن لغو در عزا ، اذن خواستنِ ابوبكر براى طلب رضايت از فاطمه ، حديث منزلت ، على عليه السلام وزير رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، سخن گفتن زمين با على عليه السلام ، ولادت حسنين عليهماالسلام ، غسل فاطمه عليهاالسلام و طهارت فاطمه عليهاالسلام از نفاس . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
.
ص: 156
7 . أسماء ، بنت واثلة .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 41 ، ص 271 ، ح 26 . موضوعات منقول : سخن گفتن زمين با على عليه السلام . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام (از اسماء بنت عميس ، روايت مى كند) .
8 . أسماء ، بنت يزيد . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 229 . موضوعات منقول : سلام پيامبر صلى الله عليه و آله بر زنان . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
9 . أمامة ، بنت أبى العاص (اُمّها زينب ، بنت رسول اللّه صلى الله عليه و آله ) . (2)تعداد حديث : 3 . منابع حديث : الكافى ، ج 6 ، ص 369 ، ح 1 ؛ وسائل الشيعة ، ج 25 ، ص 201 ؛ ح 31672 ؛ بحار الأنوار ، ج 41 ، ص 158 ، ح 51 . موضوعات منقول : ميهمانى حضرت على عليه السلام . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام (از امام على عليه السلام روايت كرده و فاطمه بنت على ، از او روايت مى كند) .
10 . امرأة الحسن الصيقل .تعداد حديث : 2 .
.
ص: 157
منابع حديث : الكافى ، ج 3 ، ص 179 ، ح 1 و ص 225 ، ح 8 ؛ تهذيب الأحكام ، ج 3 ، ص 326 ، ح 1017 . موضوعات منقول : نماز ميت توسط زن ، عدم جواز بى تابى بر مردگان . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام (او از شوهرش نقل حديث مى كند و على بن عقبه از وى) .
11 . امرأة محمّد بن مسلم .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 109 ، ح 32 . موضوعات منقول : نفاس . طبقه : اصحاب امام باقر عليه السلام (حمران بن اعين ، از وى روايت مى كند) .
12 . امّ أحمد بن موسى . (1)تعداد حديث : 4 . منابع حديثى : الكافى ، ج 3 ، ص 42 ، ح 6 ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 111 ، ح 227 ؛ عيون أخبار الرضا ، ج 1 ، ص 33 ؛ تهذيب الأحكام ، ج 1 ، ص 365 ، ح 3 ؛ وسائل الشيعة ، ج 3 ، ص 320 ، ح 3756 . موضوعات منقول : انجام غسل جمعه در پنجشنبه ، حرف زدن غلامان و كنيزان و عكس العمل موسى بن جعفر عليه السلام . طبقه : اصحاب امام كاظم عليه السلام .
13 . امّ اسحاق ، بنت سليمان .تعداد حديث : 3 .
.
ص: 158
منابع حديث : الكافى ، ج 6 ، ص 40 ، ح 2 ؛ تهذيب الأحكام ، ج 8 ، ص 108 ، ح 15 ؛ وسائل الشيعة ، ج 21 ، ص 453 ، ح 27560 . موضوعات منقول : چگونگى شير دادن كودكان . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
14 . امّ ايمن . (1)تعداد حديث : 3 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 15 ، ص 116 و ج 27 ، ص 143 ، ح 155 و ج 98 ، ص 114 ، ح 38 . موضوعات منقول : شهادت يهود به نبوت پيامبر صلى الله عليه و آله ، حديث طير ، خبر پيامبر به شهادت امام حسين عليه السلام . طبقه : اصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله .
15 . امّ بجيد ، امرأة عمران بن حصين .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 37 ، ص 77 ، ح 44 . موضوعات منقول : علاقه پيامبر به حسنين عليهماالسلام . طبقه : از ميمونه و امّ سلمه همسران پيامبر ، روايت مى كند .
16 . امّ حبيب .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : الكافى ، ج 5 ، ص 118 ، ح 1 ؛ وسائل الشيعة ، ج 17 ، ص 131 ، ح 22173 .
.
ص: 159
موضوعات منقول : آرايشگرى زنان . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
17 . امّ الحسن النخعية .تعداد حديث : 3 . منابع حديث : الكافى ، ج 5 ، ص 311 ، ح 32 ؛ تهذيب الأحكام ، ج 6 ، ص 382 ، ح 248 ؛ وسائل الشيعة ، ج 17 ، ص 236 ، ح 24417 . موضوعات منقول : نخ ريسى زنان ، حلال ترين كسب . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
18 . امّ الحسن ، بنت عبد اللّه بن محمّد (نوه امام باقر عليه السلام ) . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 26 ، ص 215 ، ح 29 . موضوعات منقول : پرچم رسول خدا صلى الله عليه و آله . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
19 . امّ الحسين بن موسى بن جعفر عليه السلام .تعداد حديث : 4 . منابع حديث : الكافى ، ج 3 ، ص 42 ، ح 6 ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 111 ، ح 227 ؛ تهذيب الأحكام ، ج 1 ، ص 365 ، ح 3 ؛ وسائل الشيعة ، ج 3 ، ص 320 ، ح 3756 . موضوعات منقول : انجام غسل جمعه در پنجشنبه ، حرف زدن غلامان و كنيزان و عكس العمل موسى بن جعفر عليه السلام . طبقه : اصحاب امام كاظم عليه السلام .
.
ص: 160
20 . امّ حكيم ، بنت عبد الرحمان بن أبى بكر .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 32 ، ص 327 ، ح 315 و 316 . موضوعات منقول : وصيت عايشه به محل دفن خود . طبقه : از عايشه روايت مى كند و موسى بن مطير ، از وى .
21 . امّ حميدة .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : ثواب الأعمال ، ص 272 ، ح 1 ؛ بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 234 ، ح 10 . موضوعات منقول : سبك شمردن نماز . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
22 . امّ حيان .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 45 ، ص 216 . موضوعات منقول : تاريكى آسمان هنگام شهادت امام حسين عليه السلام . طبقه : اصحاب امام حسين عليه السلام .
23 . امّ داوود = امّ خالد البربرية (فاطمة بنت عبد اللّه بن ابراهيم) . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 94 ، ص 43 ، ح 30 و ج 95 ، ص 397 . موضوعات منقول : عمل امّ داوود . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
.
ص: 161
24 . امّ درداء . (1)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 28 ، ص 31 و ج 67 ، ص 313 ، ح 15 . موضوعات منقول : انحراف امّتْ پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ، زهد . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
25 . امّ راشد ، مولاة امّ هانى .تعداد حديث : 4 . منابع حديث : المحاسن ، ج 2 ، ص 486 ، ح 162 ؛ وسائل الشيعة ، ج 11 ، ص 513 ، ح 105404 و ج 25 ، ص 149 ، ح 3148 ؛ بحار الأنوار ، ج 32 ، ص 33 ، ح 18 و ج 61 ، ص 131 ، ح 19 . موضوعات منقول : ميهمان شدن حضرت على عليه السلام در خانه امّ هانى ، علاقه على عليه السلام به انگور ، اذن طلحه و زبير براى عمره و اظهار عدم بيعت قلبى . طبقه : امام على عليه السلام .
26 . امّ سعيد الأحمسى . (2)تعداد حديث : 8 . منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 14 ، ص 436 ، ح 19546 و ص 437 ، ح 19547 و ج 24 ، ص 415 ، ح 30934 ؛ بحار الأنوار ، ج 98 ، ص 3 ، ح 9 و ص 32 ، ح 27 و ص 33 ، ح 32 و ص 36 ، ح 47 . موضوعات منقول : فضيلت زيارت امام حسين صلى الله عليه و آله ، خوردن انار . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
.
ص: 162
27 . اُمّ سلمة ، امّ محمّد بن مهاجر .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : الكافى ، ج 3 ، ص 181 ، ح 3 ؛ تهذيب الأحكام ، ج 3 ، ص 189 ، ح 3 ؛ وسائل الشيعة ، ج 3 ، ص 60 ، ح 3021 ؛ بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 339 ، ح 1 . موضوعات منقول : تكبيرات نماز ميت بر مؤمن و منافق . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
28 . اُمّ سلمة ، زوجة الرسول . (1)تعداد حديث : 113 . منابع حديث : كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 489 ، ح 3045 ؛ وسائل الشيعة ، ج 2 ، ص 318 ، ح 2442 و ج 6 ، ص 208 ، ح 7747 و ج 10 ، ص 454 ، ح 13830 و ج 15 ، ص 132 ، ح 20147 و ج 16 ، ص 305 ، ح 21611 و ج 20 ، ص 475 ، ح 26134 ؛ بحار الأنوار ، ج 6 ، ص 200 و ج 15 ، ص 105 و 280 و ج 17 ، ص 359 ، ح 15 و ج 17 ، ص 402 ، ح 19 و ص 415 ، ح 45 و ج 21 ، ص 100 و ج 22 ، ص 461 ، ح 9 ص 476 و ح 26 و ص 528 و ص 227 ، ح 10 و ص 243 ، ح 9 و ص 223 ، ح 4 و ج 23 ، ص 336 ، ح 4 و ص 127 ، ح 56 و ج 25 ، ص 214 ، ح 6 و ج 26 ، ص 49 ، ح 94 و ج 27 ، ص 143 ، ح 155 و ج 27 ، ص 164 ، ح 20 و ج 28 ، ص 28 و ص 22 ، ح 31 و ج 29 ، ص 421 و ص 641 و ج 33 ، ص 10 ، ح 369 و ص 12 و ص 22 و ص 328 و ج 35 ، ص 209 ، ح 9 و ص 216 ، ح 21 و 22 و ص 217 ، ح 23 و ص 219 ، ح 26 و ص 220 ، ح 27 و ص 223 ، ح 34 و ج 36 ، ص 347 ، ح 214 و ج 36 ، ص 348 ، ح 217 و ج 37 ، ص 39 ، ح 11 و ص77 ، ح 44 و ج 38 ، ص 32 و ص 33 و ص 18 و ص 35 و ص 38 و
.
ص: 163
ص 40 ، ح 18 و ص 118 ، ح 61 و ص 132 ، ح 85 و ص 301 و ص 309 و ص 310 و ص 35 و ص 199 ، ح 7 و ص 311 ، ح 12 و ص 199 ، ح 7 و ص 270 و ص 301 و ج 39 ، ص 27 ، ح 10 و ص 30 و ص 261 و ص 262 و ص 305 و ص 313 ، ح 6 و ص 268 و ص 303 و ج 40 ، ص 16 و ص 77 و ص 76 و ص 77 و ص215 ، ح 9 و ج 43 ، ص 55 و ص 106 ، ح 22 و ص 271 ، ح 38 و ج 44 ، ص239 ، ح 31 و ص 241 ، ح 34 ، ص 241 ، ح 35 و ج 45 ، ص 91 ، ح 31 و ص198 ، ح 38 و ص 227 ، ح 22 و ج 51 ، ص 86 و ص 102 و ص 104 و ج 62 ، ص 89 و ج 65 ، ص 135 ، ح 72 و ص 138 ، ح 78 و ج 72 ، ص 348 ، ح 50 و ج73 ، ص 234 و ج 78 ، ص 104 ، ح 19 و ج 89 ، ص 80 ، ح 5 و ص 368 و ج93 ، ص 181 ، ح 28 و ج 94 ، ص 77 ، ح 36 و ج 100 ، ص 251 . موضوعات منقول : قربانى در روز عيد قربان ، مبغضين على عليه السلام ، قرائت پيامبر ، روزه پيامبر در شعبان ، وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله به اخراج يهود و نصارى از جزيره العرب ، كار خوب و صدقه ، حجاب زنان در برابر نابينا ، خوردن پيامبر از كتف گوسفند ، خوشحالى دوستان على به هنگام مرگ و پس از آن . اجداد پيامبر ، آيه تطهير و كساء ، تكلّم آهو با پيامبر ، ذكر گفتن هاى پيامبر ، پيامبر در بيمارىِ وفات خليلش را خواست و على آمد ، در بيمارى مرگ حديث ثقلين خواند و حديث علىّ مع القرآن ، دست زدن بر سينه پيامبر به هنگام رحلت ، ذكر استرجاع در مصيبت ، نجواى پيامبر با على عليه السلام در حجة الوداع و حديث الحقّ مع علىّ ، اعطاى پيامبر كتابى به وى و بازگرداندن امّ سلمه به على عليه السلام در دوران خلافت ، امامت على عليه السلام و اولاد او ، تفسير «صديقين» به على عليه السلام و تفسير «حسن اولئك رفيقًا» به ائمه پس از على عليه السلام ، دوستان على عليه السلام در چهار مكان خوشحالند ، انتظار پيامبر بر حوض و رفتار اصحاب پس از پيامبر ، داستان عبد الرحمان بن عوف . اخبار پيامبر به على عليه السلام از حوادث آينده ، حب و بغض على عليه السلام ، پيشگويى پيامبر از
.
ص: 164
شهادت عمار ، اخبار پيامبر به قتال و نزول آيه تطهير ، علىّ مع الحق و نزول آيه تطهير ، تطبيق صديقين بر على و ادامه آيه بر ائمه ، كتابت اسم ائمه بر عرش ، تفسير اهل بيت ، علاقه پيامبر به حسنين ، الحقّ مع علىّ ، علىّ وصىّ رسول اللّه ، علىّ مع القرآن ، علىّ اقرب الناس به رسول اللّه ، اخبار آينده به على عليه السلام توسط پيامبر با اعلام جبرئيل ، ذكر فضايل على عليه السلام به سبب هبوط ملائكه . علىّ اوّل الناس ايمانًا ، سد الأبواب إلّا بابه ، شيعة علىّ هم الفائزون ، علىّ اميرالمؤمنين ، علىّ كفّو فاطمة ، فاطمة أشبه الناس برسول اللّه ، تطبيق آيه فجعله نسبًا و صهرا بر پنج تن و حضرت قائم عليه السلام ، پوشانيدن لباس غير دنيايى بر حسين عليه السلام از سوى پيامبر ، اخبار جبرييل به شهادت حسين عليه السلام ، اعطاى ميوه بهشتى به حسنين توسط جبرييل و بقاى ميوه ها تا زمان امام حسين عليه السلام . حديث كساء و آيه تطهير ، رؤياى پيامبر و اخبار از شهادت حسين عليه السلام ، المهدى من عترتى ، ضمانت آهو ، بشارت على عليه السلام و اصحاب او به بهشت ، اطعام شارب الخمر ، دشمن على عليه السلام ، وصيت پيامبر در احتضار ، فضيلت معوذتين ، كار خوب و صدقه ، روزه شعبان ، فضيلت خدمت به شوهران . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
29 . اُمّ سليم . (1)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 45 ، ص 215 و ج 46 ، ص 34 . موضوعات منقول : بارش خون به هنگام شهادت امام حسين عليه السلام و نقل معجزه يكى از امامان . طبقه : اصحاب امام سجاد عليه السلام و امام باقر عليه السلام .
.
ص: 165
30 . اُمّ سليمان .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : تهذيب الأحكام ، ج 1 ، ص 302 ، ح 880 ؛ الاستبصار ، ج 1 ، ص 207 ، ح 3 ؛ وسائل الشيعة ، ج 2 ، ص 492 ، ح 2726 . موضوعات منقول : چگونگى غسل ميّت زن . طبقه : از امّ انس بن مالك ، روايت كرده و حفصه ، دختر سيرين ، از او روايت مى كند .
31 . اُمّ شريك ، بنت ابى العكر . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 51 ، ص 90 . موضوعات منقول : هنگام نزول عيسى عليه السلام . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
32 . اُمّ عطية .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : الكافى ، ج 5 ، ص 118 ، ح 1 ؛ وسائل الشيعة ، ج 17 ، ص 131 ، ح 22173 ؛ بحار الأنوار ، ج 38 ، ص 308 . موضوعات منقول : آرايشگرى زنان و دعاى پيامبر براى سلامتى امام على عليه السلام . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
33 . اُمّ على .تعداد حديث : 1 .
.
ص: 166
منابع حديث : تهذيب الأحكام ، ج 7 ، ص 457 ، ح 1828 ؛ وسائل الشيعة ، ج 20 ، ص 224 ، ح 25482 . موضوعات منقول : حجاب در حضور غلامان . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
34 . اُمّ فروة . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 39 ، ص 119 . موضوعات منقول : غذاى بهشتى براى اهل بيت عليهم السلام . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
35 . اُمّ الفضل ، بنت الحارث و زوجة العباس . (2)تعداد حديث : 7 . منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 2 ، ص 449 ، ح 2616 و ج 3 ، ص 405 ، ح 3991 ؛ بحار الأنوار ، ج 6 ، ص 128 ، ح 16 و ج 28 ، ص 40 ، ح 2 و ج 43 ، ص 242 ، ح 14 و ج 44 ، ص 238 ، ح 30 و ج 77 ، ص 104 ، ح 10 . موضوعات منقول : آوردن امام حسين عليه السلام نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و بول كردن بر لباس ايشان ، خواب ديدن ولادت امام حسن عليه السلام ، عيادت پيامبر از مريض ، بيمارى پيامبر و اخبار از مقهور شدن اهل بيت پس از ايشان . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
.
ص: 167
36 . اُمّ كلثوم ، بنت على . (1)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 42 ، ص 216 ، ح 17 و ج 65 ، ص 76 ، ح 136 . موضوعات منقول : وصيت حضرت على عليه السلام به حسنين عليهماالسلام در مورد غسل و دفن و حديث معراج درباره شيعه . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
37 . اُمّ كلثوم ، بنت موسى بن جعفر عليه السلام .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 76 . موضوعات منقول : حديث معراج درباره شيعه . طبقه : اصحاب امام كاظم عليه السلام .
38 . اُمّ محمّد أو اُمّ جعفر ، بنتى محمّد بن جعفر .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 41 ، ص 158 ، ح 52 و ص 167 ، ح 2 . موضوعات منقول : ردّ الشمس . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
39 . اُمّ محمّد بن حجر .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 22 ، ص 112 ، ح 77 . موضوعات منقول : اسلام آوردن وائل بن حجر . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
.
ص: 168
40 . اُمّ محمّد بن حكم .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 45 ، ص 300 . موضوعات منقول : غارت خيمه گاه امام حسين عليه السلام و رخ دادن حوادث غير طبيعى . طبقه : اصحاب امام حسين عليه السلام .
41 . اُمّ مساور الحميرى .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 39 ، ص 303 . موضوعات منقول : علىّ اميرالمؤمنين . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
42 . اُمّ معبد . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 18 ، ص 43 ، ح 30 . موضوعات منقول : معجزات پيامبر . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
43 . اُمّ المقدام الثقفية . (2)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 5 ، ص 181 ، ح 6274 ؛ بحار الأنوار ، ج 41 ، ص 168 ، ح 3 . موضوعات منقول : نماز خواندن در سرزمين بابل و ردّ الشمس .
.
ص: 169
طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
44 . اُمّ موسى ، خادمة على عليه السلام . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 42 ، ص 225 ، ح 35 . موضوعات منقول : اخبار حضرت على عليه السلام به مرگ خويش . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
45 . اُمّ ميثم .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 21 ، ص 407 ، ح 27426 . موضوعات منقول : اذان و اقامه در گوش نوزاد . طبقه : اصحاب امام كاظم عليه السلام .
46 . اُمّ أنس بن مالك .تعداد حديث : 3 . منابع حديث : الاستبصار ، ج 1 ، ص 207 ، ح 3 ؛ وسائل الشيعة ، ج 2 ، ص 492 ، ح 2726 ؛ بحار الأنوار ، ج 18 ، ص 10 ، ح 22 . موضوعات منقول : كيفيت غسل ميّت زن و دعاى پيامبر براى انس . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
47 . اُمّ هانى .تعداد حديث : 8 . منابع حديث : الكافى ، ج 1 ، ص 341 ، ح 22 و 23 ؛ بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 182 و
.
ص: 170
ص 326 ، ح 24 و ج 24 ، ص 78 ، ح 18 و ج 51 ، ص 51 ، ح 26 و ص 137 ، ح 4 . موضوعات منقول : تفسير الجوار الكنّس به غيبت امام زمان عليه السلام ، خصال و فضايل پيامبر صلى الله عليه و آله . طبقه : اصحاب امام باقر عليه السلام .
48 . اُمّ هانى ، بنت ابى طالب عليه السلام .تعداد حديث : 6 . منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 11 ، ص 513 ، ح 15404 ؛ بحار الأنوار ، ج 19 ، ص 57 ، ح 17 و ج 38 ، ص 2 و ج 61 ، ص 131 ، ح 19 و ج 71 ، ص 166 ، ح 31 و ص 407 ، ح 1 . موضوعات منقول : ميهمان شدن حضرت على عليه السلام در خانه امّ هانى ، داستان ليلة المبيت ، علىّ امير فى الأرض و السماء ، خرابى و تباهى مردم در آخر الزمان . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
49 . برّة ، ابنة امية الخزاعى .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 254 ، ح 32 . موضوعات منقول : ولادت حسنين عليهماالسلام و اين كه امام ، در نسل حسين عليه السلام است . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
50 . بنت عمر بن يزيد .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : الكافى ، ج 6 ، ص 384 ، ح 3 ؛ وسائل الشيعة ، ج 25 ، ص 251 ، ح 31833 .ط موضوعات منقول : چگونگى نوشيدن آب .
.
ص: 171
طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
51 . بهجة ، بنت الحارث .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 58 ، ص 182 ، ح 46 . موضوعات منقول : شهادت امام حسين عليه السلام . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
52 . جَدّةُ سفيان بن عينية .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 45 ، ص 300 و ص 311 ، ح 13 . موضوعات منقول : حوادث غير طبيعى هنگام شهادت امام حسين عليه السلام . طبقه : اصحاب امام حسين عليه السلام .
53 . جدةّ علّى بن مسهّر .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 45 ، ص 216 . موضوعات منقول : تيرگى آسمان هنگام شهادت امام حسين عليه السلام . طبقه : اصحاب امام حسين عليه السلام .
54 . حُبابة الوالبيّة . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : الكافى ، ج 1 ، ص 346 ، ح 3 ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 415 ، ح 5902 ؛ وسائل الشيعة ، ج 1 ، ص 460 ، ح 1218 و ج 2 ، ص 116 ، ح 1661 و ج 24 ،
.
ص: 172
ص 131 ، ح 30157 و ص 132 ، ح 30162 ؛ بحار الأنوار ، ج 25 ، ص 175 ، ح 1 ، و ج 46 ، ص 32 ، ح 26 و ج 62 ، ص 205 ، ح 33 و ج 65 ، ص 87 ، ح 15 . موضوعات منقول : بيان برخى احكام ، شفاى زخم توسط امام سجاد عليه السلام و شيعه . طبقه : اصحاب امام حسن عليه السلام ، امام حسين عليه السلام ، امام سجاد عليه السلام و امام باقر عليه السلام .
55 . حفصة ، بنت سيرين .تعداد حديث : 3 . منابع حديث : تهذيب الأحكام ، ج 1 ، ص 302 ، ح 48 ؛ الاستبصار ، ج 1 ، ص 207 ، ح 3 ؛ وسائل الشيعة ، ج 2 ، ص 492 ، ح 2726 . موضوعات منقول : كيفيت غسل ميّت زن . طبقه : اصحاب امام حسن عليه السلام .
56 . حكيمة ، بنت ابى الحسن القرشى .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 50 ، ص 98 ، ح 10 و ص 99 ، ح 11 . موضوعات منقول : معجزات امام جواد عليه السلام . طبقه : اصحاب امام رضا عليه السلام .
57 . حكيمة ، بنت محمّد بن على عليه السلام . (1)تعداد حديث : 8 . منابع حديث : الكافى ، ج 1 ، ص 330 ، ح 3 ؛ بحار الأنوار ، ج 50 ، ص 95 ، ح 9 و ص 99 ، ح 11 و ص 231 ، ح 5 و ج 51 ، ص 2 ، ح 3 و ص 17 ، ح 25 و ص 19 ، ح 26 و 27 و ص 25 . موضوعات منقول : رؤيت ولادت امام زمان عليه السلام و معجزات امام جواد عليه السلام .
.
ص: 173
طبقه : اصحاب امام عسكرى عليه السلام .
58 . حكيمة ، بنت موسى بن جعفر عليه السلام . (1)تعداد حديث : 6 . منابع حديث : الكافى ، ج 1 ، ص 395 ، ح 5 ؛ بحار الأنوار ، ج 27 ، ص 24 ، ح 17 و ج 49 ، ص 69 ، ح 91 و ج 50 ، ص 10 ، ح 10 و ص 69 ، ح 51 و ص 99 ، ح 11 . موضوعات منقول : سؤال اجنّه از امامان ، چگونگى ولادت امام جواد عليه السلام و معجزات امام جواد عليه السلام . طبقه : اصحاب امام رضا عليه السلام .
59 . حليمة ، بنت ابى ذوئيب . (2)تعداد حديث : 6 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 15 ، ص 332 ، ح 2 و ص 333 ، ح 3 و ص 340 ، ح 12 و ص 385 ، ح 25 و ص 387 و ص 400 ، ح 28 . موضوعات منقول : كودكى پيامبر و معجزات آن حضرت در كودكى ، تكلّم پيامبر در يك سالگى . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
60 . حمادة ، بنت الحسن ، اخت أبى عبيدة الحذاء . (3)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : تهذيب الأحكام ، ج 7 ، ص 365 ، ح 42 ؛ وسائل الشيعة ، ج 21 ، ص 275 ، ح 27078 . موضوعات منقول : شرط ضمن عقد نكاح .
.
ص: 174
طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
61 . حميدة .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 27 ، ص 238 ، ح 6 . موضوعات منقول : خروج دشمنان على عليه السلام از اسلام ، اگر بر دشمنى بميرند . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
62 . خديجة .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 28 ، ص 83 . موضوعات منقول : اعطاى نُه خصلت به پيامبر از ناحيه على عليه السلام . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
63 . خديجة ، بنت عمر بن على الحسين . (1)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : الكافى ، ج 1 ، ص 358 ، ح 17 ؛ وسائل الشيعة ، ج 3 ، ص 242 ، ح 3519 و ج 17 ، ص 127 ، ح 22161 . موضوعات منقول : شيون زنان در عزا . طبقه : اصحاب امام باقر عليه السلام .
64 . خِشف ، اُمّ ولد عيسى بن على بن يقطين .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : تهذيب الاحكام ، ج 7 ، ص 456 ، ح 34 ؛ الاستبصار ، ج 3 ، ص 175 ، ح 7 ؛
.
ص: 175
وسائل الشيعة ، ج 20 ، ص 475 ، ح 26134 . موضوعات منقول : ازدواج با محارم . طبقه : اصحاب امام رضا عليه السلام .
65 . رَباب ، امرأة داوود الرَّقّى .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 63 ، ص 351 ، ح 5 . موضوعات منقول : خوراندن به مؤمن . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
66 . رقية ، بنت اسحاق بن موسى بن جعفر عليه السلام .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 7 ، ص 258 ، ح 1 و ج 68 ، ص 180 ، ح 33 . موضوعات منقول : پرسش روز قيامت از عمر و جوانى . طبقه : اصحاب امام كاظم عليه السلام .
67 . زهرة .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 18 ، ص 40 ، ح 22 . موضوعات منقول : معجزه پيامبر در شفاى چشم زهره . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
68 . زينب ، بنت اُمّ سلمة .تعداد حديث : 3 . منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 24 ، ص 365 ، ح 30791 و ص 366 ، ح 30792 ؛
.
ص: 176
بحار الأنوار ، ج 77 ، ص 223 . موضوعات منقول : كتف گوسفند خوردن پيامبر . طبقه : اصحاب امام حسين عليه السلام .
69 . زينب ، بنت أبى رافع . (1)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 263 ، ح 10 و ص 264 ، ح 11 . موضوعات منقول : ارث حسنين از پيامبر . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
70 . زينب ، بنت حصين . (2)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 39 ، ص 120 . موضوعات منقول : سبقت آل على عليه السلام . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
71 . زينب ، بنت على عليه السلام . (3)تعداد حديث : 7 . منابع حديث : كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 567 ، ح 4940 ؛ وسائل الشيعة ، ج 1 ، ص 22 ، ح 22 ؛ بحار الأنوار ، ج 6 ، ص 107 ، ح 1 و ص 108 و ج 29 ، ص 107 و ص 219 و ج 78 ، ص 112 ، ح 37 و ج 98 ، ص 114 ، ح 38 . موضوعات منقول : فدك و فلسفه برخى احكام ، شكوه فاطمه عليهاالسلام نزد قبر پيامبر
.
ص: 177
پس از منع فدك ، اعتراض فاطمه عليهاالسلام بر منع فدك ، اخبار پيامبر بر ابوالائمه بودن حسين عليه السلام ، فاطمة حوريّة انسية و خبر پيامبر به شهادت امام حسين عليه السلام . طبقه : اصحاب پيامبر ، امام على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام .
72 . سالمة (سلمى) ، مولاة أبى عبد اللّه عليه السلام . (1)تعداد حديث : 7 . منابع حديث : الكافى ، ج 7 ، ص 55 ، ح 10 ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 231 ، ح 5551 ؛ تهذيب الأحكام ، ج 9 ، ص 246 ، ح 47 ؛ وسائل الشيعة ، ج 19 ، ص 417 ، ح 24871 ؛ بحار الأنوار ، ج 47 ، ص 2 ، ح 7 و ص 276 ، ح 17 و ج 71 ، ص 96 ، ح 29 . موضوعات منقول : وصيت امام صادق عليه السلام . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
73 . سعيدة . (2)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : الكافى ، ج 5 ، ص 555 ، ح 4 ؛ وسائل الشيعة ، ج 20 ، ص 173 ، ح 25345 . موضوعات منقول : خواستگارى براى ابوالحسن عليه السلام . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
74 . سعيدة ، أخت ابن أبى عمير . (3)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : الكافى ، ج 5 ، ص 526 ، ح 3 ؛ وسائل الشيعة ، ج 20 ، ص 209 ، ح 25450 .
.
ص: 178
موضوعات منقول : مصافحه با برادر . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
75 . سكينة ، بنت الحسين عليه السلام .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 76 ، ح 136 . موضوعات منقول : حديث معراج درباره شيعه . طبقه : اصحاب امام حسين عليه السلام .
76 . سكينة ، بنت على عليه السلام .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ح 78 ، ص 112 ، ح 37 . موضوعات منقول : فاطمة حوريّة انسية . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
77 . سلمى ، اُمّ أبى رافع .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 245 ، ح 31 . موضوعات منقول : بيمارى فاطمه عليهاالسلام پس از پيامبر . طبقه : اصحاب فاطمه عليهاالسلام .
78 . سمانة ، بنت حمران .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 127 ، ح 58 . موضوعات منقول : پنج تن .
.
ص: 179
طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
79 . صفية ، بنت عبد المطلب .تعداد حديث : 3 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 20 ، ص 244 ، ح 9 و ج 43 ، ص 243 ، ح 16 و 17 . موضوعات منقول : كشتن يهودى در خندق ، طهارت امام حسين عليه السلام هنگام ولادت ، ولادت امام حسين عليه السلام ، و مكيدن زبان پيامبر . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
80 . صفية ، بنت يونس .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 58 ، ص 182 ، ح 46 . موضوعات منقول : شهادت امام حسين عليه السلام . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
81 . عايشة ، بنت أبى بكر . (1)تعداد حديث : 88 . منابع حديث : كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 48 ، ح 96 ؛ وسائل الشيعة ، ج 3 ، ص 281 ، ح 3656 و ج 5 ، ص 260 ، ح 6492 و ج 8 ، ص 108 ، ح 10188 و ج 10 ، ص 491 ، ح 13928 و ج 22 ، ص 92 ، ح 28105 ؛ بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 176 و ص 221 ، ح 17 و ص 230 ، و ص 239 و ج 17 ، ص 360 ، ح 16 و ص 415 ، ح 45 و ج 20 ، ص 296 و ج 21 ، ص 98 و ص 100 و ص 279 و ص 281 و ج 22 ، ص 320 ،
.
ص: 180
ح 7 و ص 455 ، ح 2 و ص 151 ، ح 1 و ج 26 ، ص 229 ، ح 9 و 11 و ص 306 ، ح 68 و ج 28 ، ص 22 ، ح 30 و ص 141 ، ح 1 و ص 142 ، ح 11 و ص 28 و ج 29 ، ص 111 و ص 217 و ص 220 و ص 343 و ج 30 ، ص 402 و ص 591 و ص 610 و ص 618 و ج 35 ، ص 280 ، ح 7 و ص 348 ، ح 218 و ج 37 ، ص 77 ، ح 44 و ص 78 ، ح 47 و ص 101 ، ح 4 و ج 38 ، ص 7 ، ح 13 و ص 13 و ص 14 و ص 32 و ص 38 و ص 301 و ص 39 و ص 93 و ص 107 ، ح 36 و ص 199 ، ح 7 و ح 9 و ص 151 و ص 198 ، ح 6 و ص 200 و ص 201 و ص 306 ، ح 7 و ص 308 و ص 312 ، ح 13 و ص 312 و ص 313 ، ح 15 و ص 301 و ص 308 و ج 39 ، ص 228 و ج 40 ، ص 179 و ص 152 و ج 43 ، ص 23 ، ح 19 و ص 25 ، ح 22 و ص 37 ، ح 40 و ص 40 و ص 55 و ص 84 ، ح 7 و ج 44 ، ص 230 ، ح 13 و ج 45 ، ص 227 و ج 61 ، ص 251 و ج 63 ، ص 484 ، ح 8 و ج 67 ، ص 400 و ج 68 ، ص 49 ، ح 64 و ج 76 ، ص 151 و ج 80 ، ص 148 ، ح 6 و ج 81 ، ص 23 ، ح 14 و ج 89 ، ص 355 و ص 356 و ص 359 و ص 369 و ج 94 ، ص 83 ، ح 55 . موضوعات منقول : وضو ، گريه پيامبر در مرگ ابراهيم ، معراج پيامبر و هبوط در مسجد كوفه ، نيمه شعبان ، روزه پيامبر در شعبان ، روزه ذى الحجة ، پيامبر زنانش را در طلاق مخير گذاشت ، نور پيامبر ، دعاى پيامبر به هنگام ديدن ابرها ، انجام كارهاى شخصى پيامبر توسط خودش . پس از خروج پيامبر ، از خلا اثرى نبود و بوى مشك مى آمد ، پيامبر و على عليه السلام از انگور بهشت مى خوردند ، تكلّم سوسمار با پيامبر و شهادت به نبوّت او ، غزوه بنى المصطلق و ازدواج پيامبر با جويريه ، بيعت پيامبر با زنان و عدم تماس دست پيامبر با دست زنان ، ذكر تسبيح و استغفار پيامبر ، فاطمة سيدة النساء ، آيه تطهير ، اصحاب كساء ، فضيلت عمار ، خواستن پيامبر على عليه السلام را در هنگام وفات ، ذكر علىّ عبادة ، نگاه به على عليه السلام عبادت است ، علىّ خير البشر ، انتظار پيامبر در حوض براى اصحاب و
.
ص: 181
نداى آسمانى كه آنان به عقب برگشتند ، بيمارى پيامبر و نماز ابوبكر . اقتداى پيامبر به ابوبكر ، انتظار پيامبر در حوض و بازگشت اصحاب به قهقرا ، درخواست ميراث كردن فاطمه عليهاالسلام از ابوبكر ، اعتراض فاطمه عليهاالسلام بر منع فدك از سوى ابوبكر ، شكوه و احتجاج فاطمه عليهاالسلام در قصه فدك ، علىّ مع الحق ، اخبار پيامبر از ارتداد بعضى از اصحاب ، رحلت پيامبر ، قربانى پيامبر در حج از جانب همسران ، خشم پيامبر در ايام حج ، علىّ اخْيَر الناس بعد الرسول ، اخبار از شهادت امام حسين عليه السلام توسط جبرييل ، محبوبيت على عليه السلام و فرزندانش نزد خداوند ، علاقه پيامبر به على عليه السلام و خوراندن انگور بهشتى به على ، علىّ خير البشر ، الحقّ مع على ، جان دادن پيامبر در دست على عليه السلام ، علىّ سيد العرب ، علىّ سيد الوصيين ، علىّ مفترض الطاعة ، اخبار پيامبر از شهادت على عليه السلام ، پيامبر در حين احتضار ، على عليه السلام را به عنوان حبيبى ياد كرد ، علىّ احبّ الناس الى الرسول ، محبت على عليه السلام ، علىّ اعلم الناس ، فاطمة سيدة نساء العالمين ، شباهت هاى فاطمه عليهاالسلام به پيامبر ، پيامبر هرگاه از سفر برمى گشت فاطمه عليهاالسلام را مى بوسيد ، برخاستن پيامبر به هنگام ورود فاطمه عليهاالسلام ، ما رأيت اصدق من فاطمة ، اخبار جيرييل به شهادت حسين عليه السلام ، كشتن عقرب ، مسكرات ، اهميت نماز ، فضيلت معرفت خدا ، نماز پيامبر ، توصيه و معوذتين ، فضيلت توحيد ، روزه شعبان و روزه دهه ذى حجة . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
82 . عايشة ، بنت سعد .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 37 ، ص 262 ، ح 25 . موضوعات منقول : حديث منزلت . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
.
ص: 182
83 . عايشة ، بنت طلحة .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 43 ، ص 25 ، ح 22 و ص 40 ، ح 41 . موضوعات منقول : شباهت هاى فاطمه عليهاالسلام به پيامبر صلى الله عليه و آله و پيامبر هرگاه از سفر برمى گشت فاطمه عليهاالسلام را مى بوسيد . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
84 . عايشة ، بنت عبد الرحمان بن سائب .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 42 ، ص 6 ، ح 6 . موضوعات منقول : دشنام اميرالمؤمنين از سوى زياد و عقوبت آن . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
85 . عثيمة ، امّ ولد عبد السلام .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 63 ، ص 277 ، ح 10 و ج 101 ، ص 105 ، ح 106 . موضوعات منقول : خوراندن سويق به كودكان . طبقه : امام صادق عليه السلام .
86 . عذر ، جدة محمّد بن يحيى الصولى .تعداد حديث : 3 . منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 2 ، ص 156 ، ح 1793 ؛ بحار الأنوار ، ج 49 ، ص 89 ، ح 2 و ج 73 ، ص 142 ، ح 2 . موضوعات منقول : بخور دادن حضرت رضا عليه السلام ، نماز اول وقت و ملاقات با
.
ص: 183
مردم . طبقه : اصحاب امام رضا عليه السلام .
87 . عمة عقبة الهجرى . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 41 ، ص 205 . موضوعات منقول : على عليه السلام ، عبد اللّه و برادر رسول اللّه صلى الله عليه و آله . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
88 . عمة محمّد بن مارد . (2)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 98 ، ص 125 ، ح 27 . موضوعات منقول : شفاى تربت امام حسين عليه السلام . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
89 . عمة محمّد بن زياد . (3)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 98 ، ص 125 ، ح 28 . موضوعات منقول : شفاى تربت امام حسين عليه السلام . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
90 . عمرة بنت افعى .تعداد حديث : 3 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 35 ، ص 209 ، ح 9 و ص 216 ، ح 21 .
.
ص: 184
موضوعات منقول : نزول آيه تطهير ، علىّ مع الحق و نزول آيه تطهير . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
91 . عمرة ، بنت رواحة .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 18 ، ص 35 ، ح 28 . موضوعات منقول : معجزه پيامبر در خندق . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
92 . عميرة أو عمرة ، بنت اوس .تعداد حديث : 4 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 2 ، ص 78 ، ح 65 و ج 4 ، ص 269 ، ح 15 و ج 28 ، ص 70 ، ح 31 و ج 52 ، ص 225 ، ح 89 . موضوعات منقول : توحيد ، علم اهل بيت عليهم السلام و علم صعب . طبقه : اصحاب امام سجاد عليه السلام .
93 . عميرة ، بنت نُفيل . (1)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 52 ، ص 114 ، ح 33 و ص 211 ، ح 58 . موضوعات منقول : شرايط ظهور . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
.
ص: 185
94 . فاطمة . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 135 ، ح 72 . موضوعات منقول : بشارت على عليه السلام و اصحابش به بهشت . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
95 . فاطمة ، بنت أسد . (2)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 17 ، ص 363 ، ح 1 . موضوعات منقول : بزرگ شدن پيامبر در خانه ابوطالب و ديدن معجزات پيامبر . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
96 . فاطمة ، بنت جعفر بن محمّد .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 76 ، ح 136 . موضوعات منقول : حديث معراج درباره شيعه . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام و امام باقر عليه السلام .
97 . فاطمة ، بنت الحسين عليه السلام . (3)تعداد حديث : 30 . منابع حديث : الكافى ، ج 2 ، ص 239 ، ح 29 ؛ وسائل الشيعة ، ج 2 ، ص 437 ، ح 2579 و ج 7 ، ص 113 ، ح 8884 و ج 15 ، ص 190 ، ح 20246 و ص 363 ، ح 20750 و
.
ص: 186
ج 16 ، ص 15 ، ح 20841 و ج 20 ، ص 66 ، ح 25053 ؛ بحار الأنوار ، ج 8 ، ص 138 ، ح 51 و ج 27 ، ص 74 ، ح 1 ، و ص 120 ، ح 101 و ج 39 ، ص 284 و ج 43 ، ص 81 ، ح 3 و ص 228 ، ح 1 و ص 243 ، ح 16 و 17 و ج 45 ، ص 82 ، ح 9 و ج 47 ، ص 302 و ج 65 ، ص 76 ، ح 136 و ج 66 ، ص 404 ، ح 106 و ج 68 ، ص 358 و ص 388 ، ح 36 و ج 70 ، ص 300 ، ح 4 و ج 72 ، ص 28 ، ح 18 و ح 81 ، ص 22 ، ح 11 و ص 23 ، ح 14 و ص 26 ، ح 20 و ج 86 ، ص 313 ، ح 19 و ص 355 و ج 100 ، ص 251 ، ح 48 و ص 237 ، ح 38 . موضوعات منقول : خصال ايمان ، صلاح و هلاك امت ، النساء عىّ و عورة ، شيعه على عليه السلام در بهشت ، حديث معراج درباره شيعه ، رغبت و زهد در دنيا ، دعاى پيامبر هنگام ورود و خروج از مسجد ، نيايش فاطمه عليهاالسلام در شب جمعه ، ثواب آية الكرسى ، خصال اربعه . آمدن پيامبر در شب عرفه و حديث حبّ و بغض على عليه السلام ، محبت على عليه السلام ، پيامبر پدر فرزندان زهرا عليهاالسلام ، طهارت امام حسين عليه السلام حين ولادت ، ولادت امام حسين عليه السلام و مكيدن زبان پيامبر ، سرقت خلخال در حادثه عاشورا ، اخبار پيامبر از دفن هفت تَنْ از اولادش در شط فرات . طبقه : اصحاب امام حسين عليه السلام .
98 . فاطمة ، بنت على عليه السلام . (1)تعداد حديث : 6 . منابع حديث : الكافى ، ج 6 ، ص 369 ، ح 1 باب الكمأة ؛ وسائل الشيعة ، ج 23 ، ص 11 ، ح 28989 و ج 25 ، ص 201 ، ح 31672 ؛ بحار الأنوار ، ج 37 ، ص 263 ، ح 29 و ج 41 ،
.
ص: 187
ص 158 ، ح 51 و ج 46 ، ص 32 ، ح 26 و ج 101 ، ص 194 ، ح 6 . موضوعات منقول : ميهمانى حضرت على عليه السلام ، آزاد كردن برده ، حديث منزلت ، تكلّم با جابر ، ابلاغ سلام رسول اللّه صلى الله عليه و آله به امام باقر عليه السلام توسط جابر و ثواب عتق رقبه . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
99 . فاطمة ، بنت على بن الحسين عليه السلام .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 76 ، ح 136 . موضوعات منقول : حديث معراج درباره شيعه . طبقه : اصحاب امام سجاد عليه السلام .
100 . فاطمة ، بنت على بن موسى . (1)تعداد حديث : 6 . منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 12 ، ص 271 ، 16284 و ص 303 ، ح 16364 ؛ بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 76 ، ح 136 و ج 70 ، ص 263 ، ح 7 و ج 72 ، ص 147 ، ح 1 . موضوعات منقول : حرمت تحقير مؤمن و ترساندن او ، حديث معراج در فضيلت شيعه و حسن خلق . طبقه : اصحاب امام رضا عليه السلام .
101 . فاطمة عليهاالسلام ، بنت محمّد صلى الله عليه و آله . (2)تعداد حديث : 30 .
.
ص: 188
منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 7 ، ص 384 ، ح 9647 و ج 16 ، ص 243 ، ح 21470 ؛ بحار الأنوار ، ج 23 ، ص 282 ، ح 29 و ج 25 ، ص 193 و ج 27 ، ص 74 ، ح 1 و ج 36 ، ص 350 ، ح 219 و ج 37 ، ص 101 ، ح 5 و ج 38 ، ص 112 ، ح 49 و ص 65 ، ح 4 ، و ج 39 ، ص 257 و ص 268 و ص 274 و ص 276 ، ح 55 و ص 284 و ج 41 ، ص 271 ، ح 26 و ص 254 ، ح 14 و ج 43 ، ص 55 و ص 228 ، ح 1 و ج 47 ، ص 302 و ج 65 ، ص 76 ، ح 136 و ج 81 ، ص 22 ، ح 11 و ص 23 ، ح 14 و ص 26 ، ح 20 و ج 86 ، ص 269 ، ح 8 و ج 92 ، ص 386 ، ح 28 و ص 406 ، ح 37 و ج 101 ، ص 110 ، ح 18 . موضوعات منقول : فاطمة سيدة نساء العالمين ، صلوات بر فاطمه عليهاالسلام سبب غفران ، پيامبر ، پدر فرزندان زهرا عليهاالسلام ، اخبار پيامبر به دفن هفت تن از اولادش در شط فرات ، حديث معراج درباره شيعه ، سبك شمردن نماز ، دعاى پيامبر هنگام ورود و خروج از مسجد ، دعا هنگام زوال جمعه ، دعا در مسجدالحرام ، فضيلت غروب جمعه ، اسماء ائمه ، آداب نوزاد (اذان ، اقامه ، عقيقه) ، نداى اذان و اقامه در معراج و شهادت به ولايت على عليه السلام ، خبر جيرييل كه دو فرشته على عليه السلام ، گناهى بر او ننوشتند ، آمدن پيامبر شب عرفه و حديث حبّ و بغض على عليه السلام ، اخبار پيامبر به اين كه حسين عليه السلام ابوالائمه است ، اطعام پيامبر به حسنين از بهشت ، من كنت وليه فعلىّ وليّه ، علىّ و شيعته فى الجنة ، محبّت على عليه السلام ، سخن گفتن زمين با على عليه السلام ، نيايش و ولادت حسنين . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
102 . فاطمة ، بنت محمّد بن على .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 76 ، ح 136 . موضوعات منقول : حديث معراج درباره شيعه .
.
ص: 189
طبقه : اصحاب امام باقر عليه السلام .
103 . فاطمة ، بنت محمّد بن الهيثم .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : ج 50 ، ص 231 ، ح 5 . موضوعات منقول : ولادت جعفر ، فرزند امام هادى عليه السلام . طبقه : اصحاب امام هادى عليه السلام .
104 . فاطمة ، بنت موسى بن جعفر عليه السلام . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 76 ، ح 136 . موضوعات منقول : حديث معراج درباره شيعه . طبقه : اصحاب امام كاظم عليه السلام .
105 . قنوا ، بنت الرشيد . (2)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 42 ، ص 136 ، ح 17 . موضوعات منقول : اخبار اميرالمؤمنين عليه السلام به قتل رشيد توسط عبيد اللّه . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
106 . كلثم ، بنت مسلم . (3)تعداد حديث : 2 .
.
ص: 190
منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 24 ، ص 223 ، ح 30394 ؛ بحار الأنوار ، ج 57 ، ص 155 ، ح 17 . موضوعات منقول : خوردن خاك ، از كيدهاى شيطان . طبقه : اصحاب امام كاظم عليه السلام .
107 . كلثوم . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 23 ، ص 72 ، ح 16 . موضوعات منقول : وصى اسماعيل فرزند ابراهيم . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
108 . لبابة ، بنت عبد اللّه بن عباس .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 47 ، ص 177 ، ح 24 . موضوعات منقول : معجزه امام صادق عليه السلام . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
109 . مريسة ، بنت موسى بن يونس .تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 58 ، ص 182 ، ح 46 . موضوعات منقول : شهادت امام حسين عليه السلام . طبقه : اصحاب امام كاظم عليه السلام .
110 . معاذة العدوية .تعداد حديث : 1 .
.
ص: 191
منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 38 ، ح 268 . موضوعات منقول : علىّ صديق اكبر . طبقه : اصحاب امام على عليه السلام .
111 . منّة ، اخت ابن أبى عمير . (1)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : الكافى ، ج 5 ، ص 526 ، ح 3 ؛ وسائل الشيعة ، ج 20 ، ص 209 ، ح 25450 . موضوعات منقول : مصافحه با برادر . طبقه : اصحاب امام صادق عليه السلام .
112 . ميمونة ، بنت الحارث بن حزل ، زوجة النبى . (2)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 37 ، ص 77 ، ح 44 و ج 77 ، ص 134 ، ح 1 . موضوعات منقول : علاقه پيامبر به حسنين عليهماالسلام و غسل پيامبر و ميمونه از يك ظرف . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
113 . نجمة ، امّ الرضا عليه السلام . (3)تعداد حديث : 3 . منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 21 ، ص 407 ، ح 27426 ؛ بحار الأنوار ، ج 49 ، ص 9 ،
.
ص: 192
ح 14 و ج 50 ، ص 99 ، ح 11 . موضوعات منقول : مناقب امام رضا عليه السلام ، اذان و اقامه در گوش كودك . طبقه : اصحاب امام كاظم عليه السلام .
114 . هاشمية ، مولاة رقية بنت موسى . (1)تعداد حديث : 1 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 48 ، ص 287 ، ح 3 . موضوعات منقول : فضايل اولاد موسى بن جعفر عليه السلام . طبقه : اصحاب امام كاظم عليه السلام .
115 . هند ، بنت الجون .تعداد حديث : 2 . منابع حديث : بحار الأنوار ، ج 18 ، ص 44 و ج 45 ، ص 233 ، ح 43 . موضوعات منقول : معجزه پيامبر صلى الله عليه و آله . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
116 . هند ، بنت الحارث القرشى [الفراسية ] . (2)تعداد حديث : 2 . منابع حديث : وسائل الشيعة ، ج 2 ، ص 449 ، ح 2616 ؛ بحار الأنوار ، ج 6 ، ص 128 ، ح 16 . موضوعات منقول : عيادت پيامبر از مريض . طبقه : اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله .
.
ص: 193
بخش چهار : گزارش تفصيلى چند پژوهشدر اين بخش ، چهار مطلب كه مكمّل مباحث بخش هاى پيشين است آورده مى شود . دو مطلب ، كتاب شناسى توصيفى و تحليلى دو كتاب است و دو مطلب ديگر ، به سهم زنان در نشر حديث در قرن هاى ششم و هشتم مى پردازد .
1 . گزارش تحليلى از كتاب «جامع مسانيد النساء»جامع مسانيد النساء و ذكرهِنّ و احوالهنّ ، ابراهيم محمّد الجمل ، القاهرة : اول ، الدار المصرية اللبنانية ، 1412 ق ، 2 ج ، 307 + 320 ص .
مقدمهتكامل انسانى زنان در پرتو شريعت آسمانى اسلام ، ترديدپذير نيست . ساحت هاى انسانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در برابر زنان گستراند ، با گذشته آنان قابل مقايسه نيست . تكامل انسانى زنان ، در دو عرصه دانش و سلوك معنوى ، قابل بررسى و اثبات است . اين امر را مى توان در قرآن ، سنّت و تاريخ صدر اسلام نشان داد و نيز مى توان در ادوارِ ديگر تاريخ مسلمانان به بحث گذارد . قرآن كريم ، راه سلوك معنوى را در برابر زنان چنان گشود كه از مريم و همسر
.
ص: 194
فرعون ، به عنوان دو مثَل و الگو براى همه مؤمنان ياد كرد . (1) و نيز مريم را با بلندترين واژه ها «اصْطَفَ_ل_كِ وَطَهَّرَكِ» (2) ستود و از مقام معنوى او خبر داد . (3) اين رهگشايى قرآن چنان سودمند افتاد كه زنانى عارف و زاهد در تاريخ اسلام درخشيدند . ابوعبد الرحمن سلمى (325 _ 412 ق) ، كتاب ذكر النسوة المتعبدات الصوفيات (4) را مى نگارد و در آن از هشتاد زن عارف ياد مى كند . عبد الرحمن بن احمد جامى (817 _ 898 ق) ، در كتاب نفحات الانس ، (5) از چهل زن عارف ياد مى كند . (6) ثبات زنان در سلوك معنوى چنان مشهور بود كه زهرى در وصف آنان گفته است : ما ارتدت امرأة بعد ايمان ؛ (7) هيچ زنى پس از ايمان ، مرتد نشد . در عرصه دانش نيز زنانى بسيار به عالى ترين درجه دست يافتند . اين را نيز بايد رهين توصيه هاى قرآن و ترغيب پيامبر به دانش اندوزى زنان دانست : «طلب العلم فريضة على كلّ مسلم و مسلمة» . (8) آموختن ، نوشتن ، روايت كردن ، فرهيختگى در علوم قرآن و حديث ، فقه و اصول و . . . بخشى از اين ساحت است . در اين نوشتار ، به بهانه معرفى جامع مسانيد النساء گزارشى از نقش روايى زنان را
.
ص: 195
بيان مى كنيم . به تعبير ديگر تلاش مى شود سهم ارزنده آنان در حفظ و نشر ميراث حديثى باز گفته شود . عالمان رجال گفته اند : روايت زنى به جهت زن بودن ، مردود دانسته نشده است . شوكانى در اين زمينه گفته است : لم ينقل عن أحد من العلماء ، بأنّه ردّ خبر امرأة لكونها امرأة ؛ فكم من سنّة قد تلقتها الامّة بالقبول من امرأة واحدة من الصحابة . و هذا لاينكره من له أدنى نصيب من علم السنّة ؛ (1) از هيچ يك از عالمان گزارش نشده كه روايتى زنى را به جهت زن بودن ، ردّ كرده باشد . چه بسيار احاديثى كه امت اسلامى آن را پذيرفته اند و راوى آن ، زنى از صحابه بوده است . و اين را كسى كه اندكى آگاهى از دانش حديث دارد انكار نمى كند . بالاتر از آن را ذهبى ادعا كرده كه مى گويد : لم يؤثر عن امرأة ، انّها كذبت فى حديث ؛ (2) دروغگويى زن در نقل حديث ، به ثبت نرسيده است . بيش از ده عنوان كتاب با نام مسند فاطمة يا مصحف فاطمة نگارش يافته كه حاوى روايات و سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام ، دخت گرامى پيامبر است . (3) كتبى ديگر نيز با عناوين ديگر در اين زمينه تأليف شده است ؛ چون : نهج الحياة يا فرهنگ سخنان فاطمة ، (4) عوالم سيدة النساء (5) و . . . . بدر الدين زركشى (م 794) ، كتاب الاجابة لإيراد ما استدركته عائشة على الصحابة (6) را
.
ص: 196
فراهم آورد و در آن روايات عايشه در نقد بر صحابه را جمع كرده است . در اين كتاب ، نود حديث در اعتراض به سى تن از صحابه ثبت شده است . ذهبى گفته است كتابى با عنوان اخبار امّ المؤمنين عايشة تصنيف كرده است . (1) و نيز ابن حجر عسقلانى (772 _ 852 ق) ، مسند عايشة را تأليف كرده است . (2) در كتاب موسوعة امهات المؤمنين ، 1470 حديث كه همسران پيامبر روايت كرده اند ، به صورت موضوعى گرد آمده است . (3) زنانى كه شيخ اجازه بودند و مردانى بزرگ در مكتب حديثى آنان پرورش يافتند ، كم نيستند . ابن حجر عسقلانى ، هشتاد و يك شيخ اجازه از زنان دارد . اين عساكر ، در مكتب زنى به نام فاطمه بنت المنجا ، كسب حديث مى كند . (4) ابن عربى (560 _ 638 ق) ، از فخر النساء اجازه روايت مى گيرد . (5) ازهرى و فرّاء ، از زنى به نام امّ السلامة ، نقل حديث مى كنند . خطيب بغدادى ، نزد زنى به نام كريمه ، صحيح بخارى را خواند ، چنان كه او و سمعانى ، همان كتاب را نزد زنى ديگر به نام مروزيه خواندند . ابن جوزى مسند شافعى را از زنى به نام فاطمة بنت الحسين ، شنيد و . . . . (6) در تاريخ معاصر ايران نيز نام بانو امين مى درخشد . وى اجازه روايت به شخصيت هاى برجسته اى چون علّامه امينى ، صاحب الغدير ، و آية اللّه نجفى مرعشى داده است . (7)
.
ص: 197
در بسيارى از كتب رجال شيعه و اهل سنّت ، بخشى به شرح حال راويان زن اختصاص يافته است . در ميان كتب شيعى ، از اينها مى توان نام برد : رجال ابن داوود ، ابن داوود الحلى ، منشورات الرضى ، ص 222 _ 224 (22 زن راوى) . تنقيح المقال ، المامقانى ، نجف : مطبعة المرتضوية ، ج 3 ، ص 69 _ 83 . معجم رجال الحديث ، آية اللّه الخويى ، مدينة العلم ، ج 23 ، ص 170 _ 201 (134 زن راوى) . اعلام النساء المؤمنات ، محمّد الحسون ، انتشارات اسوه ، ص 687 _ 693 (148 زن راوى) . در منابع رجالى اهل سنّت ، مى توان از تهذيب الكمال ، ابوالحجاج ، بيروت : دارالفكر ، ج 22 ، ص 290 _ 503 (265 زن راوى) ، نام برد . به غير از اينها ، كتب مستقلى نيز تأليف شده كه در آنها ، راويان زن گرد آمده است ؛ مانند : محدّثات شيعه ، نهلا غروى نائينى ، تهران : دانشگاه تربيت مدرس ، 1375 . اين كتاب ، رساله دكترى است كه به شرح حال 195 زن راوى پرداخته است . زنان دانشمند و راوى حديث ، احمد صادقى اردستانى ، قم : دفتر تبليغات اسلامى ، 1375 . در اين اثر ، 176 زن راوى حديث مورد مطالعه و تحقيق قرار گرفته است . حال به اختصار كتاب جامع مسانيد النساء را ، گزارش مى كنيم .
گزارش تحليلىجامع مسانيد النساء ، نام كتابى است كه در آن ، احاديث نقل شده توسط زنان گرد آمده است . در اين مجموعه دو جلدى ، 1752 حديث غير مكرر جمع شده كه از اين تعداد ، 814 حديث در جلد اول و 938 روايت در جلد دوم قرار دارد . زنانى كه اين
.
ص: 198
احاديث را روايت كرده اند بيش از صد نفر هستند . كتبى را كه مؤلّف ، مبنا قرار داده و احاديث را از آن استخراج كرده ، 28 عنوان است : 1 . صحيح البخارى ، 2 . صحيح مسلم ، 3 . سنن ابن ماجه ، 4 . صحيح سنن ابن ماجه ، 5 . المستدرك للحاكم ، 6 . سنن الدار قطنى ، 7 . مصنف ابن ابى شيبة ، 8 . صحيح ابن حيّان ، 9 . صحيح ابن خزيمة ، 10 . مسند الشافعى ، 11 . مسند ابى حنيفة ، 12 . مصنف عبد الرزاق ، 13 . مسند الدارمى ، 14 . حلية الاولياء ، 15 . صحيح ابن عوانة ، 16 . سنن البيهقى ، 17 . سنن ابى داوود ، 18 . سنن الترمذى ، 19 . صحيح ابى داوود ، 20 . مسند الامام احمد ، 21 . الفتح الربانى ، 22 . موطأ الامام مالك ، 23 . معاجم الطبرانى ، 24 . مسند ابى يعلى ، 25 . مسند البزّار ، 26 . نيل الاوطار ، 27 . مجمع الزوائد (للهيثمى) ، 28 . جامع الاصول (لابن الاثير) . در جزء اول اين كتاب ، روايات صحيح بخارى و صحيح مسلم گرد آمده است و در جزء دوم ، ساير احاديث جمع شده است . ترتيب و تبويب روايات ، به شيوه صحيح بخارى است . نويسنده ، مدّعى است رواياتى كه ضعف آن معلوم بوده در اين مجموعه نيامده است (ج 2 ، ص 8) . در مقدّمه جلد اول و دوم شرح كوتاهى از مهم ترين زنان راوى ارائه شده است . عدد زنان ترجمه شده ، چهل تن است كه 27 نفر در جلد نخست و سيزده تن در جلد دوم ، ترجمه شده است . شرح حال مختصرى نيز از همسران پيامبر در آغاز جلد نخست آمده است . نويسنده ، در پانوشت ها ، مأخذ احاديث را ذكر مى كند و غير از آن ، توضيحاتى نيز پيرامون سند ، راويان و برخى لغات اضافه مى كند . وى ، تعداد روايات عايشه را 2210 گفته است (ج 1 ، ص 11) . در پايان كتاب ، فهارس اعلام النساء ، اطراف الحديث و موضوعات را آورده كه بهره ورى از آن را آسان مى كند . روشن است كه اين كار بدين شكل گسترده ، تازگى دارد و مى تواند مبناى كارهاى
.
ص: 199
قوى تر و بهتر قرار گيرد . از اين رو عمل مؤلّف ، در خور ارج و ستودنى است . اگر نويسنده به برخى نكات توجّه مى كرد ، اين اثر بهتر از اين قابل عرضه بود : 1 . در شكل كنونى ، روش واحدى در اعراب گذارى ، اتّخاذ نشده است و اعراب گذارى احاديث ، در دو جلد بسيار متفاوت است ؛ برخى احاديث به طور كامل اعراب گذارى شده و برخى ديگر نه . 2 . مؤلّف ، روش خود را در تنظيم و تبويب ، باز نگفته و آنچه بدان اشارت رفت ، از مقايسه كتاب با منابع و مآخذ به دست آمد . 3 . بهتر آن بود كه روايات را شماره گذارى مى كرد . 4 . شرح حال كوتاهى از تمام زنان راوى ، امرى سزاوار بود ؛ با توجّه به اين كه تعداد راويان صد نفر است و وى ، چهل تن را ترجمه كرده است . 5 . لازم بود در مقدّمه ، سرگذشت روايت زنان ، ديدگاه عالمان رجال در اين زمينه ، كتبى كه به ترجمه زنان راوى پرداخته ، را بيان كند و دورنمايى از موضوع در اختيار خواننده قرار دهد .
.
ص: 200
2 . گزارش تحليلى از كتاب «عناية النساء بالحديث النبوىّ»عناية النساء بالحديث النبوى ، ابوعبيدة مشهور بن حسن آل سلمان ، بيروت : دار ابن حزم ، 1414م ، 160 ص ، وزيرى . مسئله علم آموزى زنان و رشد معنوى آنان ، در تاريخ اسلام فراز و فرودهايى داشته است . جدا از علل و عوامل اجتماعى و عادات و رسوم قومى ، ديدگاه هاى دينى يا برداشت هايى كه به نام دين در اين باره مطرح بوده ، تأثير فراوان در اين امر داشته است . روشن است اگر فضاى فرهنگى جامعه اين باشد كه زنان از آموختن منع گردند «و در مجلس علم ، زنان را از مخالطت با مردان و استماع مواعظ باز دارد» (1) و يا اين كه فضاى فرهنگى به گونه اى ديگر باشد ، نتايج ديگرى رقم مى خورد . جدا از نصوص برجاى مانده ، بررسى تاريخ گذشته و نشان دادن سهم زنان در علم آموزى و نشر علم در شاخه هاى مختلف ، مى تواند از يك سو ، بسترى براى داورى نسبت به برخورد جوامع اسلامى با زن باشد و از سوى ديگر ، آشنا شدن با جايگاه برجسته زنان بويژه در شرايط دشوار فرهنگى ، در الگوسازى و خودباورى زن مسلمان امروز بسى سودمند است . همانگونه كه سبب مى شود پاره اى از كلى گويى هاى بى ثمر در نفى و اثبات علم آموزى زنان ، كنار نهاده شود . در حوزه حديث و روايت و نقش زنان در آن ، آثار ارزشمندى عرضه شده است ؛ چون : محدّثات شيعه ؛ جهود المرأة فى رواية الحديث فى القرن الثامن الهجرى و... . يكى از اين آثار ، كتاب عناية النساء بالحديث النبوىّ (صفحات مضيئة من حياة المحدّثات حتى
.
ص: 201
القرن الثالث عشر الهجرى) ، نوشته ابى عبيدة مشهور بن حسن آل سلمان است . مؤلّف ، در مقدّمه ، از تحريض اسلام بر دانش اندوزى زنان ، سخن رانده و احاديثى در اين باب نقل كرده است و مدّعى شده كه زنان نه تنها در علم آموزى ، بلكه در نشر آن نيز مشاركت داشتند . و آنگاه از زنانى ياد مى كند كه در جهيزيه آنان هنگام رفتن به خانه شوهر ، «مختصر المزنى» بوده است . كتاب ، در چهار فصل تنظيم شده است . فصل نخست ، به برابرى زن و مرد در دانش اندوزى اختصاص دارد و در آن رواياتى در تعميم فراگيرى دانش با شرحى از عالمان و محدّثان نقل شده است . مؤلّف ، از عبد الحميد بن باديس ، نقل مى كند : لماذا تعاقب المرأة بعلمها؟ هل العلم ورد صفاء للرجال و منهل كدر للنساء ؟ هل له تأثيران : حسن على فكر الذكور ، قبيح على فكر الاناث (ص 16) . چرا زنان بر دانش اندوزى نكوهش مى شوند؟ آيا دانش ، براى مردان چشمه اى زلال است و براى زنان ، آبشخورى كدر؟ آيا دانش ، دوگونه اثر به ارمغان مى آورد ، زيبايى براى مردان و زشتى براى زنان ؟ براى نشان دادن اين برابرى ، در اين فصل ، از محدّثانى ياد مى كند كه از زنان حديث آموختند . گزارش اين فصل چنين است : صحابه ، گاه كه از پاسخ مسئله اى درمى ماندند ، سراغ زنان مى رفتند . ابوهريره و ابن عباس ، وقتى از پاسخ پرسش ناتوان شدند ، سراغ امّ سلمه ، همسر رسول خدا رفتند (ص 18 و 19) . ابن شهاب زهرى (م 124ق) ، از عمرة دختر عبد الرحمان ، ميمونه ، فاطمه خزاعيه ، هند دختر حارث و امّ عبد اللّه ، نقل روايت كرده است . مالك بن انس (م 179ق) ، امام احمد حنبل (م 241ق) و ابويعلى فراء (م 458ق) نيز از زنان بسيارى نقل روايت كرده اند (ص 22) .
.
ص: 202
امام سمعانى (م 562ق) ، در مشيخه كتاب التحبير فى المعجم الكبير ، بابى دارد با عنوان «النسوة اللواتى كتبت عنهنّ» (زنانى كه از آنان حديث نوشتم) و در آن از 69 زن نام مى برد و آنان را با القاب و واژه هاى زيبايى مى ستايد . اين زنان از شهرهاى گوناگون بودند : هرات ، همدان ، سرخس و . . . (ص 23 _ 34) . ابن عساكر (م 571ق) ، از هشتاد و چند زن نقل حديث كرده و رساله اى در سيره زنان نگاشته است (ص 34) . ابوطاهر سلفى (م 576ق) ، از ده ها زن نقل روايت دارد (ص 34 _ 38) . ابن جوزى (م 597ق) ، از سه زن نقل روايت دارد (ص 38) ، حافظ منذرى (م 656ق) ، از زنانى متعدد اجازه نقل حديث دارد (ص 38 _ 44) . ذهبى (م 748ق) ، از زنان بسيار حديث آورده و گاه براى گرفتن حديث از زنى ، عزم سفر كرده و حسرت مى خورد كه قبل از ملاقات ، از دنيا رفت : كنت اتلهف على لقيها (امّ محمّد سيدة بنت موسى بن عثمان المارانية) و رحلت الى مصر و علمى انها باقية ، فدخلت فوجدتها قد ماتت من عشرة ايام (ص 45) ؛ بسيار مشتاق بودم او را زيارت كنم . بدين جهت به مصر رفتم و گمان مى كردم او زنده است . اما هنگامى كه وارد مصر شدم ، دريافتم كه ده روز از درگذشت او سپرى شده است . ابن قيم (م 751ق) نيز از زنان نقل روايت دارد . ابن حجر عسقلانى (م 852 ق) ، از بيش از پنجاه زن روايت آورده است . در فصل دوم ، از زنان راوى حديث در عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله و صحابه ياد مى كند . عايشه ، داراى 2210 حديث است كه از اين تعداد ، 297 روايت در صحيحين آمده است (ص 500) . زنان ديگرى نيز به نقل حديث همت گماشته اند : امّ سلمه ، 378 روايت دارد و ديگران نيز به همين اندازه يا كمتر (ص 51 _ 59) . گفتار عُمر را در تحوّلى كه اسلام نسبت به زن جاهلى پديد آورد ، گواه روشنى مى داند : كنّا فى الجاهلية لانعتد بالنساء و لاندخلهنّ فى شئ من امورنا ، بل كنّا و نحن بمكّة
.
ص: 203
لايكَلّم احدنا امرأتَهُ . اذا كانت له حاجة سفع برجليها ، فقضى منها حاجته . فلما جاء اللّه بالاسلام ، انزلهنّ اللّه حيث انزلهن و جعل لهن حقًا (ص 63) ؛ در جاهليت ، به زنان اعتنايى نداشتيم و آنان را در هيچ كارى وارد نمى ساختيم ؛ بلكه آن زمان كه در مكّه بوديم ، هيچيك از ما با زنش سخن نمى گفت . و اگر مردى از زنش خواسته اى جنسى داشت ، بدون سخن گفتن با او ، خواسته اش را برآورده مى كرد . خداوند ، چون اسلام را فرستاد ، براى زنان جايگاه و منزلتى منظور كرد و حقوقى برايشان قرار داد . در ادامه از زنانى ياد مى كند كه امامت جماعت را براى زنان بر عهده داشته اند (ص 67 _ 68) . در فصل سوم ، مشهورترين زنان راوى مربوط به دوره هاى بعد را برمى شمرد . در دوره تابعين ، از عَمرة ، حفصة ، مُعاذ و امّ درداء ، ياد كرده است . در قرن دوم و سوم ، از عابدة ، ياد كرده كه راوى ده ها هزار حديث است (ص 75) ، و نيز از عُلَيَّة و نفيسه . در قرن چهارم ، از فاطمة بنت عبد الرحمن ، فاطمة بنت ابى داوود ، سُتَيتة و امة السلام ، ياد كرده است . در قرن پنجم ، از فاطمة بنت ابى الحسن الدقاق ، عايشة بنت حسن ، عايشة بنت محمّد ، بيبى بنت عبد الصمد و كريمة بنت احمد مروزى ، ياد مى كند . در اين عصر ، تدريس صحيح بخارى و كتب ديگر حديث ، نزد زنان متداول بود . در قرن ششم ، از اين زنان نام برده است : فاطمة بنت عبد اللّه بن احمد ، فاطمة بنت محمّد بن ابى سعيد ، فاطمة بنت سعد الخير ، فاطمة بنت ابى الحسن على بن المظفر ، شَهدة ، تَجَنّى ، خديجة بنت احمد و نفيسة بنت على . در قرن هفتم ، از چند زن راوى ياد كرده است : زينب بنت الشِّعرى (كه ابن خلكان از او درس آموخت و او را مُسندِة شام ناميده اند) ، امّ عبد الكريم ، نعمة بنت على ، عفيفة بنت ابى بكر ، عين الشمس ، امّ عبد اللّه ، امّ الفر و امة اللطيف بنت عبد الرحمن . در قرن هشتم و نهم ، حضور زنان در عرصه روايت ، چشم گير است ، تا آن جا كه ابن
.
ص: 204
حجر در كتاب الدرر الكامنة فى اعيان المأة الثامنة ، از يكصد و هفتاد زن محدّث نام مى برد . همچنين ابن حجر در كتاب المجمع المؤسس لمعجم المفهرس نيز از زنان محدّث بسيار نام برده است و نيز در كتاب المعجم للحرة مريم يا معجم الشيخة مريم ، استادان مريم دختر اذرعى (م 805ق) را آورده است و در كتاب المشيخة الباسمة للقبايى و فاطمة ، مشايخ فاطمه دختر خليل ابن احمد (م 838ق) را برشمرده است . سخاوى ، در كتاب الضوء اللامع (ج 12) ، ترجمه بسيارى از زنان محدّث در قرن نهم را آورده و ابن فهد ، در معجم الشيوخ ، به معرفى 130 زن محدّث در اين قرن پرداخته است . برخى زنان برجسته در اين دو قرن ، عبارت اند از : ست العرب بنت محمّد بن فخر الدين ، جويرية امّ ابيها ، فاطمة بنت شهاب الدين ، سلمى بنت محمّد بن الجزرى ، مريم بنت فخر الدين و باى خاتون بنت ابى الحسن . از قرن دهم به بعد ، اين حركت نشاط انگيز به خمود مى گرايد و تنها زنانى نادر به موقعيت علمى در حديث دست يافتند . مانند : زينب بنت محمّد در قرن دهم ، بنت على منشار العاملى در قرن يازدهم ، قُريش بنت عبد القادر در قرن دوازدهم ، و فاطمة بنت حمد الفضيلى و فاطمه شمس جهان (همسر عارف حكمت) و مريم بنت محمّد بن طلحه در قرن سيزدهم . پايان بخش كتاب ، يعنى فصل چهارم ، به بحث نظرى در تعليم و تعلّم زنان اختصاص دارد و سخنانى را از انديشمندان در جواز و مطلوبيت علم آموزى زنان نقل مى كند . در همين فصل ، يادآور مى شود كه روايات مربوط به منع كتابت زنان را محمّد بن ابراهيم شامى نقل كرده كه دارقطنى ، او را كذّاب دانسته است . همچنين در پايان ، نمونه هايى از زندگى درخشان علمى زنان را در طول ساليان گذشته ، ذكر مى كند كه خالى از فوايد تاريخى نيست .
.
ص: 205
3 . زنان محدّث در قرن ششم (بر پايه دو پژوهش)براى معرفى و شناسايى زنان محدّث در قرن ششم ، فقط دو اثر مستقل در دسترس است : التحبير فى المعجم الكبير ، نوشته ابوسعيد عبد الكريم بن محمّد سمعانى (506 _ 562ق) ؛ السنة النبوية الشريفة فى القرن السادس الهجرى كه در دوره معاصر منتشر شده است . البته نمى توان اين دو اثر را جامع اسامى تمامى زنان محدّث دانست ، ولى تا اندازه زيادى مى توانند واقعيت هاى تاريخى آن دوره را گزارش كنند . در كتاب سمعانى ، شرح حال هفتاد زن محدّث و در كتاب السنة النبوية ، نام 22 زن محدّث آمده ، كه در مجموع ، شامل 92 زن هستند . از اين ميان ، نام هاى دو محدّث ، در اين دو اثر تكرار شده ، كه با كسر آن دو ، مجموع زنان محدّث ، نود نفر خواهند شد . اينك تراجم زنان محدّث را بر پايه اين دو كتاب ، به همراه معرفى اجمالى اين دو اثر آورده ، در پايان ، فهرست الفبايى اسامى موجود در دو كتاب ، به همراه تحليل اجمالى ، عرضه مى گردد .
يكم . التحبير فى المعجم الكبير ، ابوسعيد عبد الكريم بن محمّد سمعانى (506 _ 562ق) ، تحقيق : منيرة ناجى سالم ، 2 ج ، 647 + 657ص .اين كتاب ، با هزينه ديوان الاوقاف بغداد ، در سال 1395ق/1975م ، منتشر شده است . محقق كتاب ، خانم منيره ناجى سالم ، داراى كارشناسى ارشد از دانشگاه بغداد
.
ص: 206
است . چاپ ديگرى از اين كتاب ، در سال 1418ق/1997م ، از سوى دار الكتب العلمية بيروت ، با حواشى خليل المنصور ، منتشر شده است . اين چاپ هم دو جزء در يك مجلد ، با 304+ 296 صفحه است . سمعانى _ كه از عالمان قرن ششم است _ در اثر خود ، 1193 نفر از كسانى را كه نزدشان دانش آموخته ، معرفى كرده و شرح حال آنان را گزارش مى كند . در پايان كتاب ، با عنوان «النسوة اللواتى كتبت عنهن رتب اسماءهن على حروف المعجم» [زنانى كه از آنان حديث نوشتم و بر پايه حروف الفبا تنظيم شده است] ، هفتاد زن محدّث را از شماره 1124 تا 1193 نام مى برد كه از آنان يا سماع حديث كرده يا حديث نوشته و يا به وى اجازه روايت داده اند . اينك ترجمه اين بخش از جلد دوم كتاب التحبير ارائه مى گردد : (1) 1 . (1) امّ محمّد آمنه ، دختر عباد بن على بن حمزة بن طباطبا العلوى . وى ، اهل اصفهان بود و از امام ابومحمّد رزق اللّه تميمى ، سماع حديث كرد . من هم تعدادى اندك از وى سماع كردم (ص 396) . (2) (2) 2 . امّ سلمة آمنة ، دختر ابوطاهر عبد الكريم بن عبد الرزاق بن عبد الكريم حسنابادى اصفهانى . وى ، زنى صالح و از خانواده محدّثان بود . از ابوحفص عمر بن احمد بن عمر سمسار اصفهانى ، سماع حديث كرده و من هم در اصفهان از وى تعدادى اندك سماع كردم . (ص 396) (3) 3 . امّ نجم امه اللّه ، دختر هبة اللّه بن محمّد بن ابراهيم جنزى اصفهانى (م548ق) .
.
ص: 207
وى ، از ابوالمعمر شيبان بن عبد اللّه بن احمد محتسب برجى ، سماع حديث كرد و من هم از او سماع كرده ام . امّ نجم ، در ماه محرم 548ق ، در اصفهان از دنيا رفت . (ص 397) . (4) 4 . امّ على آيغر ، دختر عبد اللّه تركى (م 539 يا 450 ق) . امّ على ، زنى صالح بود . او در دهستان از ابويعقوب يوسف بن محمّد بن ابراهيم مقرى دهستانى ، سماع كرد و من هم از او سماع كرده ام . وى ، در مرو از دنيا رفت . (5) 5 . تقيه ، دختر مفضل بن عبد الخالق ابن ابى منصور بن عبد الوهاب اصفهانى . وى ، از ابوعبد اللّه قاسم بن فضل ثقفى ، سماع كرده است . من از او سماع نكرده ام ، ولى اجازه اى در سال 532ق ، برايم نوشت (ص 398) . (6) 6 . تقيه ، دختر ابوالقاسم بن عمر اصفهانى (م 480 _ 541 ق) . وى ، دختر شيخ ما ، امّ بهاء فاطمه ، دختر ابوالفضل بن ابى سعد بن بغدادى و خواهر ابوالقاسم محمود و همسر احمد بن ابوالفتوح خراسانى است . من در اصفهان از او جزئى را سماع كرده ام كه از بين رفته يا اين كه آن را استنساخ نكردم . او در حدود سال 480ق ، به دنيا آمد و در 541ق ، درگذشت (ص 398) . (7) 7 . امّ شماسه جوهرناز ، دختر ابوالقاسم زاهر بن طاهر شحامى نيشابورى . وى ، از ابوالحسن على بن احمد مدينى مؤذن ، ابوالعباس فضل بن عبد الواحد تاجر ، ابوعلى نصر اللّه بن احمد خشنامى ، سماع حديث كرد . من هم از او ، پدر ، عمو ، همسر و برادران و نزديك به بيست تَنْ از خويشانش ، سماع حديث كرده ام (ص 399) . (8) 8 . امة الرحمن جوهرناز ، دختر ابوطاهر مضر بن الياس بن مضر بن محمّد تميمى . زنى صالح و نيك سيرت از خانواده محدّثان بود كه بسيار عمر كرد .
.
ص: 208
او ، همسر شيخ ما ، سيّد امين ابوالقاسم عبيد اللّه بن حمزه موسوى بود . وى از جدش ابوعمرو الياس بن مضر تميمى و ابواسماعيل عبد اللّه بن محمّد انصارى و ديگران سماع كرد . من در هرات از وى حديث نوشتم (ص 399) . (9) 9 . امة القاهر جوهر ، دختر ابوسعيد عبد اللّه بن عبد الكريم بن طلحه قشيرى (460 _ 530ق) . وى ، خواهر ابوالمكارم عبد الرزاق _ كه از او حديث سماع كرديم _ و مادر شيخ ما ، سعيد شجاعى بود . او زنى صالح ، اهل خير و عبادت و از سرزمين نيشابور بود . از جدّش ابوالقاسم ، سماع حديث كرد و من هم از او برگ هايى از حديث در نيشابور سماع كردم . ولادت وى حدوداً پيش از 460ق ، بود (ص 399) . (10) 10 . امة اللّه جليله ، دختر ابونصر عبد الرحيم بن عبد الكريم بن هوازن قشيرى (472 _ 541ق) . وى ، دو خواهر به نام هاى حره و ساره داشت و از صالحان و عبادت پيشگان و همسر استاد ما ، عمر بن ابى نصر صفارى بود . او ، از ابوالمظفر موسى بن عمران انصارى صوفى ، ابوالقاسم عبد الرحمن بن احمد واحدى ، سماع حديث كرده ، من هم از وى حديث نوشتم (ص 400) . (11) 11 . امّ فتح جليله ، دختر ابوالحسن على بن حسن بن حسين سجزى . وى ، خواهر ابوجعفر حنبل ، از اهالى سجستان بود . از نجيب بن ميمون واسطى ، سماع حديث كرد و براى من اجازه اى در سال 530ق ، تحرير كرد . او در سال 540 ق ، در قيد حيات نبود (ص 401) . (12) 12 . امّ بهاء جمعه ، دختر ابوالرجاء بشار بن احمد بن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر صوفى (ولادت حدود 485ق) . او ، از اهالى نيشابور و زنى صالح و از خاندان محدّثان و اهل قرآن بود و به كودكان قرآن مى آموخت . از سهل بن عبد اللّه غازى ، انيس ابوعبد اللّه ، قاسم بن فضل ، سماع
.
ص: 209
حديث كرد و براى آموختن حديث به عراق و خراسان سفر كرد . من سه حديث از او نوشتم (ص 401) . (13) 13 . امة الرحيم حرة ، دختر ابونصر عبد الرحيم بن عبد الكريم بن هوازى قُشَيرى (477 _ 534ق) . وى ، از اهالى نيشابور و زنى صالح بود . عمر بن ابى نصر صفار ، پيش از ازدواج با خواهرش جليله ، با او ازدواج كرد . وى ، از موسى بن عمران صفار ، ابوالقاسم عبد الرحمن واحدى و ديگران ، سماع حديث كرد . من از او و خواهرش سماع كردم . ولادت و وفاتش در نيشابور بود (ص 402) . (14) 14 . امّ نجم حوار ، دختر محمّد بن محمّد بن منصور بن محمّد فضلويه . وى ، اهل اصفهان و همسر ابوبكر محمّد بن احمد بن على خطيب بود . از ابوالطيب حبيب بن محمّد بن احمد طهرانى ، سماع حديث كرد . من هم از او در خانه اش در اصفهان اندكى حديث سماع كردم (ص 402) . (15) 15 . امّ عبد اللّه حورستى ، دختر ابوالفتح ناصر بن احمد بن محمّد بن عبد اللّه بن احمد بن ابى عياض سرخسى (م 542ق) . وى ، از خاندان علم و حديث بود . از پدرش ابوالفتح عياض ، سماع كرد و من هم در سرخس از او حديث نوشتم . در ربيع الاخر سال 542ق ، درگذشت (ص 403) . (16) 16 . امّ شمس خجسته ، دختر ابواسحاق ابراهيم بن عبد الوهاب بن محمّد منده (ولادت حدود 470ق) . وى ، در اصفهان زاده شد و زنى صالح ، بسيار عبادت پيشه در نماز و روزه ، اهل كارهاى خير و از خاندانى ريشه دار در حديث بود . از جدّش ابوعمرو عبد الوهاب سماع حديث كرد و من هم از وى سماع كردم (ص 404) . (17) 17 . امّ بهاء خجسته ، دختر محمّد بن احمد بن على حداد طهرانى . وى ، از اهالى اصفهان است و از ابوشكر احمد بن على بن محمّد حبال اصفهانى ،
.
ص: 210
سماع كرد و من هم يك حديث از او نوشتم (ص 404) . (18) 18 . امّ بهاء خجسته ، دختر ابوالمظفر بن ابوالفتح بن ماجه . وى ، اهل اصفهان است و در مجلس شجاع بن على مصقلى ، حضور يافت . تعداد كمى حديث از وى نوشتم و در سال چهار صد و پنجاه و اندى زاده شد (ص 404 و 405) . (19) 19 . خديجه ، دختر اسماعيل بن عمرو بن محمّد بن احمد بن محمّد بن جعفر بن محمّد بن بحير بن نوح بن حيّان بن مختار بحيرى . وى ، از اهالى نيشابور و از خانواده دانش و صلاح و تزكيه است . از پدرش اسماعيل بن ابوعبد الرحمن بن ابى عمرو بحيرى و ابوعثمان سعيد بن محمّد بن احمد بحيرى ، سماع حديث كرد . براى من اجازه اى در سال 512ق ، نوشت (ص 405) . (20) 20 . امّ غافر دردانه ، دختر ابوعبد اللّه اسماعيل بن عبد الغافر بن محمّد بن عبد الغافر فارسى (446 _ 530ق) . وى ، از اهالى نيشابور و خواهر ابوالحسن عبد الغافر و مادر شيخ ما ، ابوحفص عمر بن احمد صفار ، زنى صالح ، باوفا و از خاندان حديث بود . او از جدّ اعلايش عبد الكريم بن هوازن ، ابوبكر يعقوب بن احمد صيرفى ، ابوحامد احمد بن حسن ازهرى و ديگران ، سماع حديث كرد . من از او در نيشابور حديث نوشتم . درگذشت او در نيشابور به تاريخ صفر 530ق ، بود (ص 406) . (21) 21 . امّ الفتوح رابعه ، دختر ابومعمر بن احمد بن محمّد بن احمد بن محمّد بن عمر بن ابان لنبانى(534ق) . وى ، از اهالى اصفهان و همسر شيخ ما ، ابوسعيد احمد بن محمّد بغداد ، اهل خير و از خانواده اى خيّر بود . حديث را از ابوالفضل مطهر بن عبد الواحد بزانى عنبرى ، ابوبكر بن ماجه ابهرى و ديگران ، سماع كرد . من از وى ، جزء لوين را سماع كردم و
.
ص: 211
در شب جمعه از محرم 534ق ، درگذشت (ص 407) . (22) 22 . امّ الرضى راضيه ، دختر ابوسعيد سعد اللّه بن اسعد بن سعيد بن ابى سعيد ميهنى (482 _ 549ق) . وى ، از زنان صالح و عبادت پيشه بود . پدرش او را به عراق بُرد و وى را به فراگيرى حديث واداشت . در اسفراين ، از محمّد بن حسين بن طلحه مهرجانى و در ساوه ، از ابوعبد اللّه محمّد بن احمد كامخى و ديگران ، سماع حديث كرد . در سرزمين ميهنه از او حديث نوشتم . او در اطراف نيشابور به دنيا آمد و در ماه رمضان 549ق ، پس از برخاستن از سجده درگذشت (ص 407 و 408) . (23) 23 . امّ محمّد يا امّ الضياء زليخا ، دختر احمد بن محمّد بن فضلويه جمال اصفهانى . او ، از محمّد رزق اللّه تميمى ، ابوعبد اللّه قاسم بن فضل ثقفى ، ابوالفوارس طراد زينبى و ديگران ، سماع حديث كرد . من از او چيزى سماع نكردم و به من اجازه حديث داد . معمر در سال 455ق ، از او حديث نوشت (ص 409) . (24) 24 . زينب ، دختر ابونعيم عبد اللّه بن حسن بن احمد حداد . وى ، در نيشابور به دنيا آمد و پدرش او را به اصفهان بُرد . در اصفهان از ابومطيع محمّد بن عبد الواحد مصرى و جدش ابوعلى حداد ، سماع حديث كرد . همچنين در نيشابور از ابوعلى نصر اللّه بن احمد خشنامى سماع كرد (ص 409) . (25) 25 . امّ الفتح زينب ، دختر ابوشجاع شيرويه بن شهردار ديلمى . وى ، از اهالى همدان ، خواهر شهردار است . از پدرش و ابوالفتح عبدوس بن عبد اللّه و ديگران ، سماع حديث كرد . برايم اجازه اى نوشت و گمان مى بَرَم حدود سال 530ق ، درگذشت (ص 409 و 410) . (26) 26 . امّ رجاء زبيده ، دختر محمّد بن احمد بن حسن بن حسين بزدخواستى . او زنى صالح و از اهالى اصفهان است . از ابوالحسين ، احمد بن عبد الرحمن
.
ص: 212
ذكوانى و ابوعبد اللّه قاسم بن فضل و ابوحفص عمر بن احمد سمسار ، سماع حديث كرد . من هم از او رواياتى نوشتم (ص 410) . (27) 27 . امّ خلف سعيده ، دختر ابوالقاسم زاهر بن طاهر شحامى(467 يا 468 _ 547 ق) . او فرزند بزرگ تر استاد ما ، ابوالقاسم و از اهالى نيشابور و زنى پاك دامن ، باوقار ، صالح و دانشمند بود . وى ، بسيار عمر كرد تا آن كه برخى قطعه هاى حديث را به تنهايى روايت كرد . از جدش ابوعبد الرحمن طاهر ، ابوسعد عبد الرحمن بن منصور بن رامش ، ابوعمرو عثمان المحمى ، ابوبكر شيرازى و ديگران ، سماع كرد . در نيشابور از وى اجزائى را نوشتم . در سحر رمضان 547ق ، درگذشت (ص 411) . (28) 28 . ست آزرميه ، دختر احمد بن محمّد بن حداد . وى ، از اهالى اصفهان است و حديث را از ابراهيم بن محمّد بن ابراهيم طيان ، سماع كرد . من هم تعدادى اندك از وى حديث نوشتم (ص 411) . (29) 29 . امة الرحمن ساره ، دختر ابونصر عبد الرحيم بن عبد الكريم بن هوازن قشيرى . وى ، از اهالى نيشابور و زنى صالح بود . حديث را از موسى بن عمران ، ابوالقاسم عبد الرحمن واحدى و ديگران ، سماع كرد . من هم از او سماع كردم (ص 412) . (30) 30 . امّ الضياء ست الجليل ، دختر ابومحمّد بن حسن بن حسين بن احمد بن يحيى بن وثاب وثابى ، معروف به وركانى . وى ، از اهالى اصفهان و همسر شيخ ما ، اسماعيل بن محمّد و زنى صالح ، باوقار ، اهل خير و از خانواده دانش بود . در مجلس درس ابوبكر بن ماجه ، حاضر شد و نزد او جزء لوين را قرائت كرد . من هم همان جزء را از وى سماع كردم (ص 412) . (31) 31 . امّ النجم يا امّ الفخر ، ست العراق ، دختر ابومضر عبد الواحد بن مطهر بن عبد الواحد بن محمّد بن عبد اللّه بن فضل بن ربيع بن محمّد بن بشر بن شقيق عنبرى بزانى .
.
ص: 213
او از اهالى اصفهان و از خاندان حديث و از تبار بزرگان و مشاهير است . از جدّش ابوالفضل مطهر بن عبد الواحد بزانى ، سماع كرد . من هم از وى ، جزئى از حديث ابوحفص فلاس را شنيدم (ص 412 و 413) . (32) 32 . ست ناز ، دختر مفضل بن ابوالفوارس شرابى . وى ، از اهالى اصفهان است و حديث را از شجاع بن على مصقلى ، سماع كرد . من هم احاديثى از او سماع كردم (ص 413) . (33) 33 . ست الناس ، دختر سيّد على بن عياد بن على بن حمزة بن طباطبا علوى . وى ، از اهالى اصفهان و حديث را از ابراهيم طيان ، سماع كرد . من هم در سال 531ق ، دو ورقه از او سماع كردم (ص 414) . (34) 34 . امّ العزّ سِتِّكا ، دختر محمّد بن فضل ديلمى اصفهانى . وى ، از عمر بن احمد بن عمر سمسار سماع كرد . من هم احاديث كمى از او شنيدم (ص 414) . (35) 35 . امّ انس ستيك يا ستى ، دختر ابوالحسن عبد الغافر بن اسماعيل بن عبد الغافر فارسى (ولادت 479ق) . وى ، از اهالى نيشابور ، زنى صالح و پاك دامن بود . او همسر شيخ ما ، عبد الخالق پسر شيخ ما ابوالقاسم شحامى بوده ، حديث را از جدّش اسماعيل بن عبد الغافر فارسى ، ابوبكر شيرازى ، ابوسعيد محمّد بن عثمان بن محمّد بن حسان فواس بستى و ديگران ، سماع كرد . در نيشابور از او حديث نوشتم . در سال 479ق ، در نيشابور به دنيا آمد (ص 415) . (36) 36 . امّ الكرام شريفه ، دختر ابوعبد اللّه محمّد بن فضل صاعدى فراوى (470 _ 536 ق) . وى ، از اهالى نيشابور ، زنى صالح و از فرزندان علما بود . از ابوسعد عبد الرحمن بن منصور بن رامش ، ابوبكر احمد بن على شيرازى ، جد
.
ص: 214
مادرى اش ، ابوعبد الرحمن طاهر بن محمّد بن شحامى ، ابوالفضل محمّد بن عبيد اللّه ضرير ، ابوعمر و عثمان محمى و ديگران ، سماع حديث كرد . من هم از او حديث نوشتم . (ص 416) (37) 37 . امّ العزيز شكر ، دختر ابوالفرج سهل بن بشر بن احمد بن سعيد اسفراينى . در صور ، به دنيا آمد و پدرش وى را در دو سالگى به دمشق بُرد . او _ كه از خاندان محترمان است _ از ابوالفرج اسفراينى و ابونصر احمد بن محمّد بن سعيد طريثيثى ، سماع كرد . در دمشق از او حديث نوشتم (ص 416) . (38) 38 . امّ الكرام يا امّ البهاء شهرآزرميه ، دختر ابوالقاسم عبد الواحد بن عبد الواحد بن محمّد بن فاخر قرشى (476 _ 545ق) . او خواهر دوست ما ، ابواحمد معمر بن عبد الواحد بن فاخر مفيد و از اهالى اصفهان بود و از امام ابومحمّد رزق اللّه تميمى ، ابواحمد منصور بن بكر بن محمّد بن على بن حيدر ، ابوالحسين لاحق بن اسكاف و ديگران ، سماع كرد . در اصفهان اندكى از او حديث نوشتم (ص 417) . (39) 39 . امّ الرضا ضوء ، دختر ابوشكر حمد بن على بن محمّد بن حبال (ولادت حدود 450ق) . وى ، از اهالى اصفهان ، زنى صالح ، پاك دامن و بسيار اهل خير و عبادت ، و مادر محدّثان بزرگ ، فرزندان ابوالوفاء مدينى است . از جدّ مادرش ، عايشه دختر حسن بن ابراهيم وركانى و پدرش ابوشكر حمد بن على حبال ، سماع حديث كرد . در اصفهان از او حديث نوشتم (ص 418) . (40) 40 . امّ الكرام ضوء ، دختر محمّد بن محمّد بن ابى الفتح فضل ، و گفته شده دختر احمد بن منصور بن عبد اللّه قصار ، معروف به طويل . وى ، از اهالى اصفهان بود و از سليمان بن ابراهيم حافظ و ابوبكر بن ماجه ابهرى ،
.
ص: 215
سماع حديث كرد و من هم از او احاديثى شنيدم (ص 418) . (41) 41 . ضوء النهار ، دختر حافظ ابوالفضل محمّد بن طاهر مقدسى . وى ، از اهالى همِدان و همسر ابوالفخر سعد بن محمّد بن عبد الواحد بن يوغ كرابيسى عدنى است . در همدان ، از عبدوس بن عبد اللّه و در رى ، از ابوبكر اسماعيل بن على بن احمد خطيب و ديگران ، سماع كرد . من در همدان برگ هايى از حديث را از او سماع كردم (ص 418 و 419) . (42) 42 . طاهره ، دختر ابوبكر بن ابى القاسم بن محمّد بن على خشاب درغانى . وى ، اهل بخارا و زنى صالح و از خاندان محدّثان بود . از ابوالحسن على بن عثمان بن ابراهيم بن حسين بن اخوين بخارى ، سماع حديث كرد و من هم از او احاديثى اندك سماع كردم (ص 420) . (43) 43 . امّ احمد طرفه ، دختر عبد اللّه گرجى . وى ، زنى صالح بود . از ابوالقاسم فضل بن احمد بن محمّد بن عيسى ، معروف به ابن ابى حرب و ديگران ، سماع حديث كرد . در سال 529ق ، به من اجازه داد و در سال 537 ق ، زنده نبود (م 548ق) . (44) 44 . امّ محمّد يا امّ الكرام ظريفه ، دختر ابوالحسن بن ابى القاسم بن ابى على بن ابى زيد مامونى طبرى (م 548ق) . وى ، در خانواده اى اهل حديث به دنيا آمد و از اهالى طبرستان بود . زنى صالح ، پاك دامن و دانشمند و مادرِ دوست ما ، محمّد بن ابى الفوارسى حافظ طبرى بود و در بلخ سكونت داشت . از امام ابوالمحاسن عبد الواحد بن اسماعيل رويانى طبرى سماع كرد . من هم در بلخ ، يك حديث از او شنيدم . در شب جمعه آخر ماه ربيع الثانى سال 548 ق ، درگذشت (ص 421) . (45) 45 . امّ الفتح ظفر بانويه ، دختر ابونصر كاتب .
.
ص: 216
او از اهالى اصفهان است و از ابوطالب احمد بن محمّد بن جعفر بيع ، سماع حديث كرد و در سال 532ق ، برايم اجازه نوشت (ص 421) . (46) 46 . امّ فتوح ظمياء ، دختر احمد بن فضل تاجر . وى ، از اهالى اصفهان است و برايم اجازه اى در سال 532ق ، نوشت (ص 521) . (47) 47 . عايشه ، دختر ابونصر احمد بن منصور بن محمّد بن قاسم بن عبدوس صفار (ولادت 471 يا 472 _ 549ق) . وى ، از اهالى نيشابور و زنى صالح ، پاك دامن و از خاندان علم بود . از موسى بن عمران ، ابوبكر شيرازى ، ابوالسنابل هبة اللّه قرشى ، ابوالقاسم عبد الرحمن بن احمد واحدى ، ابوعمرو عثمان محمى و ديگران ، سماع حديث كرد . در نيشابور از او حديث نوشتم . در شوال 549ق ، به هنگام حمله تركان مفقود شد (ص 422) . (48) 48 . امّ الفضل عايشه ، دختر ابوبكر عبد اللّه بن على بن احمد بن يحيى بلخى (م 541ق) . وى ، زنى صالح ، خيّر و مسنّ بود . از پدرش ابوبكر بلخى ، امام ابوالحسن عبد الرحمن بن محمّد داوودى ، ابومنصور عبد الرحمن بن محمّد فوشنجى معروف به كلار و ديگران ، سماع حديث كرد . در فوشنج از او حديث نوشتم . پيش از سال 460ق ، در فوشنج به دنيا آمد و در روز دوشنبه ، هفتم ذى قعده 541 ق ، درگذشت (ص 422 و 423) . (49) 49 . امّ فضل عايشه ، دختر ابوعمرو فضل بن احمد بن ابى احمد بن كاكويه خمقرى صوفى(م 545ق) . وى ، از اهالى مرو و زنى صالح ، پاك دامن و اهل نماز بسيار بود . از پدرش ابوعمرو بن كاكويه ، سماع حديث كرد . از او اندكى حديث نوشتم . در شب يكشنبه ، دوازدهم ذى قعده 545ق ، درگذشت (ص 432) .
.
ص: 217
(50) 50 . عايشه ، دختر ابوسعيد محمّد بن عبد العزيز بن عبد الرحمن صفار صوفى . وى ، از اهالى نيشابور بود و از پدرش ابوسعيد ، سماع كرد . جزئى را از او شنيدم . ولادتش حدود سال 540ق ، بود (ص 423) . (51) 51 . عايشه ، دختر ابوالمظفر منصور بن احمد بن حسن بن على بن يحيى مرغنانى صوفى (460 _ 530ق) . وى ، از اهالى مرو و زنى صالح بود . پدرش برايش از ابوبكر احمد بن منصور بن خلف مغربى ، اجازه گرفت . نزد او احاديثى قرائت كردم (ص 423 و 424) . (52) 52 . امّ فضل ، عايشه دختر ابوالفضل بن احمد كمسانى (م 529ق) . وى ، از اهالى مرو و زنى دانشمند ، فقيه ، صالح و اهل خير و ديانت بود . از جدّه اش ، عينى دختر زكريا بن احمد مكى هلالى ، همسر ابوبكر بن عبدوس نسوى ، سماع حديث كرد . پيش از سال 460ق ، به دنيا آمد و در كمسان مرو در ماه ذى قعده سال 529ق ، درگذشت (ص 5424) . (53) 53 . امّ ضياء عاشورا ، دختر محمّد بن فضل ديلمى . وى ، از اهالى اصفهان است و از ابوحفص عمر بن احمد سمسار ، سماع حديث كرد . از او تعدادى كمى حديث سماع كردم (ص 424 و 425) . (54) 54 . امّ الخير عافيه ، دختر حسين بن عبد الملك بن عبد الوهاب بن محمّد بن منده عبدى (م 539ق) . وى ، از اهالى اصفهان و زنى صالح و از خاندان حديث بود . از ابوعيسى عبد الرحمن بن محمّد بن زياد تانى ، ابوبكر محمّد بن احمد بن ماجه ، سماع حديث كرد . از او ، نسخه لوين را سماع كردم . در روز شنبه چهارم شوال 539ق ، درگذشت . (55) 55 . امّ عدنان عزكا ، دختر ابوعبد اللّه هيثم بن محمّد بن هيثم بن عبد اللّه . وى ، زنى صالح بود و از سلمان بن ابراهيم سماع كرد . جزئى را از او نوشتم
.
ص: 218
(ص 435) . (56) 56 . عفاف ، دختر احمد بن محمّد بن محمّد بن اخوه (م 544ق) . وى ، خواهر ابوالفضل عبد الرحيم و ابوالفتح عبد الرحمن است . از ابوعبد اللّه بن طلحه نعالى ، سماع كرد . (ص 425 _ 526) . (57) 57 . امّ الفتوح عين الشمس ، دختر مفضل بن مطهر بن عبد الواحد بن محمّد بن عبد اللّه بن فضل بن ربيع . وى ، از اهالى اصفهان و از خانواده حديث و تقدم بود . از جدّش مطهر بن عبد الواحد ، سماع كرد . در اصفهان از او حديث نوشتم (ص 426) . (58) 58 . امّ نجم فاطمه ، دختر احمد بن عبد اللّه سوذرجانى . وى ، از اهالى اصفهان و زنى صالح و از خانواده محدّثان بود . از ابوطاهر احمد بن محمّد بن عمر نقاش ، سماع حديث كرد . من هم از او سماع كردم . ولادتش حدود سال 460ق ، و فوتش در سال 531ق ، بود و در همان تاريخ از او حديث شنيدم (ص 427) . (59) 59 . امّ احمد فاطمه ، دختر حسن بن احمد بن حسين سورى بيهقى . او از اهالى خسروجرد سبزوار است . از ابومسلم عبد اللّه بن معتز بن منصور بيهقى ، سماع حديث كرد . من هم از او جزئى از حديث ابوالعباس سراج را سماع كردم . ولادتش حدود سال 460ق ، بود (ص 427) . (60) 60 . امّ البنين فاطمه ، دختر حسن بن احمد بن ابى نصر زندخانى سرخسى (533 ق) . او مادر من و از خانواده رياست و تقدم بود . پدرش رئيس مرو بود و خود علاقه مند به كارهاى خير و احسان و نيكى به مردم بود . در حدود 480ق ، در زندخان به دنيا آمد و در 533ق ، در سرخس درگذشت . از مادرم شنيدم كه مى گفت : از پدرت ابوبكر محمّد بن سمعانى شنيدم كه مى گفت : هرگاه صداى رعد شنيدى بگو : يسبح
.
ص: 219
الرعد بحمده والملائكة من خيفته ؛ رعد و فرشتگان ، از خوف خداوند به حمد و تسبيح خداوند مشغول اند (ص 427 و 428) . (61) 61 . امّ السعد فاطمه ، دختر ابونصر خلف بن طاهر بن محمّد شحامى . او زنى صالح بود و از جدش ابوعبد الرحمن شحامى ، ابوعمرو محمى ، ابوبكر شيرازى ، و ابوالفضل صرام ، سماع حديث كرد . من هم جزئى را از او سماع كردم (ص 428) . (62) 62 . امّ البنين فاطمه ، دختر عبد اللّه بن احمد بن قاسم بن عقيل جوزدانى (م 524 ق) . وى ، از اهالى اصفهان و زنى صالح ، خيّر و مسن بود . در زمان خود ، المعجم الكبير و المعجم الصغير طبرانى را به تنهايى از ابن ريذه ، از طبرانى و كتاب الفتن نعيم بن حماد مروزى را از ابن ريذه ، از طبرانى ، از ابوزيد عبد الرحمن بن حاتم مرادى ، از نعيم بن حمّاد روايت كرد . اجازه تمامى مسموعاتش را با خط خود برايم نوشت . ولادتش حدود سال 430 ق ، بود و در روز چهارشنبه بيست و چهارم رجب 524ق ، در اصفهان درگذشت (ص 429) . (63) 63 . امّ عبد اللّه فاطمه ، دختر ابوالحسن بن عبد اللّه بن محمّد نيشابورى (م 538ق) . وى ، ساكن اصفهان ، زنى صالح ، پاك دامن ، دانشمند ، اهل خير ، صوفى و از خاندان علما بود . از قاضى ابومحمّد عبد اللّه بن محمّد بن على تميمى ، سماع كرد . در راه حج پيش از سال 460ق ، به دنيا آمد و در ماه رمضان 538ق ، در اصفهان درگذشت (ص 429 و 430) . (64) 64 . امّ الخير فاطمه ، دختر ابوالحسن على بن مظفر بن حسن بن زعبل بن عجلان بغدادى (435 _ 533ق) .
.
ص: 220
او از اهالى نيشابور و زنى صالح ، اهل قرآن و خيّر بود . به دختران ، قرآن مى آموخت و از زنانِ مسن بود . پدرش در خان الفرس ساكن بود و خانْ از آنِ ابوالحسين عبد الغافر بن محمّد فارسى بود . از ابوالحسين ، كتب مورد سماعش ، يعنى صحيح مسلم و غريب الحديث خطابى را سماع كرد . در نيشابور از او حديث نوشتم ؛ از جمله كتاب الأربعين حسن بن سفيان و جزئى از امالى حاكم ابواحمد حافظ و دو جزء از حديث عبدان جواليقى . درگذشت او در نيشابور و در دهه اوّل ماه محرم 533ق ، بود . (65) 65 . امّ الفتوح فاطمه ، دختر ابوعمرو فضل بن احمد بن ابى احمد بن متويه كاكوى (م 550 ق) . وى ، از اهالى مرو ، زنى صالح ، پاك دامن و بسيار اهل خير بود . او از پدرش ابوعمرو كاكويه ، سماع كرد . من اندكى از او حديث نوشتم . ولادتش در مرو حدود سال 486ق ، بود . در سال 550 ق ، به بخارا رفت و در نيمه شعبان همان سال در بخارا درگذشت (ص 431 و 432) . (66) 66 . امّ البهاء فاطمه ، دختر ابوالفضل محمّد بن احمد بن حسن بن ابى سليمان (م 539ق) . وى ، از اهالى اصفهان و خواهر شيخ ما ، ابوسعد بغدادى و زنى صالح ، باوقار ، مسن ، مسند و پُرحديث بود . از ابوالفضل عبد الرحمن بن احمد بن حسن رازى مقرى ، ابوطاهر احمد بن محمود ثقفى ، ابوالقاسم ابراهيم بن منصور بن ابراهيم كرانى سلمى ، ابوعثمان عيار ، امّ الكرام كريمه دختر ابوسعد عبد اللّه بن على بن عمر بن عبد اللّه بن محمّد ، ابوبكر محمّد بن ابراهيم بن على الحافظ القطان ، ابوبكر احمد بن فضل باطرقانى و ديگران ، سماع حديث كرد . در اصفهان از او حديث نوشتم . وى ، بسيار عمر كرد تا بدانجا كه هم سن و سالانش درگذشتند و تنها راوى برخى
.
ص: 221
شيوخ بود . برخى از آنچه از او شنيدم ، عبارت است از : سه جزء از حديث ابوظفر بن محمّد علاء از ابوالفضل رازى ، از ابوالقاسم بن فناكى ، از ابومظفر و هشت جزء از فوائد العيار ، از جزء چهاردهم تا بيست و يكم و نيز جزء هفتم و دهم از فوائد ابوبكر مقرى . حدود 440ق ، به دنيا آمد و در شب چهارشنبه ، بيست و سوم رمضان 539 ق ، در اصفهان درگذشت (ص 432 و 433) . (67) 67 . امّ الفتوح فاطمه ، دختر محمّد بن عبد اللّه بن حسن قيسى (م 545ق) . وى ، از اهالى اصفهان و زنى صالح و خيّر بود . از امّ ابراهيم عايشه دختر حسن بن ابراهيم وركانى ، سماع حديث كرد . حدود 450ق ، به دنيا آمد و در رمضان 545ق ، درگذشت (ص 433) . (68) 68 . امّ المجتبى فاطمه ، دختر سيّد ناصر بن حسن بن حسين بن طلحه علوى (م 533ق) . وى ، از علويان و اهل اصفهان و زنى مسن بود . از ابوطيب عبد الرزاق بن شمه ، ابوعثمان عيار ، ابوالقاسم بن منصور و ديگران ، سماع حديث كرد . در اصفهان از او حديث نوشتم (ص 434) . (69) 69 . امّ الكرام يا امّ الخير فخر النساء ، دختر ابوالفضائل اسعد بن قاضى احمد محمّد بن ابى زرعه عبد الواحد بن زكريا قاضى اصفهانى . وى ، از خاندان حديث و علم بود . از ابوسعيد رجاء بن عبد الواحد بن عبد اللّه ، سماع كرد و من هم از او سماع كردم (ص 435) . (70)70 . امّ حسن كريمه ، دختر احمد بن على نمازى ابيوردى كوفى (م 555ق) . وى ، از اهالى ابيورد بود كه در مرو ساكن شد . از ابويعقوب يوسف بن ايوب همدانى ، ابوطاهر محمّد بن محمّد بن عبد اللّه سنجى ، سماع كرد . احاديثى را از او نوشتم ، ولادتش حدود 480ق ، در ابيورد بود (ص 435) .
.
ص: 222
دوم . السنّة النبوية الشريفة فى القرن السادس الهجرى ، محمود ابراهيم الديك ، اوّل ، 1411ق .اين كتاب كه رساله دكترى نويسنده است ، در دانشگاه قاهره دفاع شده و از چهار بخش تنظيم شده است : بخش يكم ، به كليات مباحث مربوط به حديث و شرايط اجتماعى و سياسى قرن ششم مى پردازد . بخش دوم ، روش ها و تلاش هاى محدّثان را در قرن ششم به بحث مى گذارد . بخش سوم ، از كتاب هاى نوشته شده در زمينه هاى حديث و علوم حديث در اين قرن سخن مى گويد . در بخش چهارم ، شرح حال محدّثان را در اين قرن گزارش مى كند و آنان را بر اساس شهرهاى عراق و فارس ، شام ، مصر ، اندلس و مغرب ، در پنج گروه تنظيم كرده است . اين اثر ، حاوى مطالب مفيد و سودمندى در اين بُرهه از تاريخ حديث است . در بخش چهارم _ كه به شرح حال محدّثان اختصاص دارد _ از 330 محدّث نام بُرده و شرح حالشان را بازگو مى كند . از اين ميان ، 22 نفر را زنان محدّث به خود اختصاص داده اند . از اين تعداد ، ده زن در بغداد ، هفت زن در ايران ، سه زن در شام ، و يك زن در مصر زندگى كرده اند . اينك ترجمه و بازنويسى اين 22 زن از اين كتاب ارائه مى گردد .
بغداد(71)1 . تَجنَىّ امّ عتب الوهبانية (575ق) . او را شيخة و مسندة لقب داده اند . ابو سعد سمعانى ، الشيخ الموفق ، بهاء عبد الرحمن ، ناصح بن نجم حنبلى ،
.
ص: 223
عبد الرحيم بن عمر بن على القرشى ، عمر بن عبد العزيز بن ناقه ، عبد السلام بن عبد الرحمن بن سكينة ، ابوالفتوح نصر بن الحصرى ، هبة اللّه بن حسن الدوامى ، سيده دختر عبد الرحيم سهروردى ، محمّد بن عبد الكريم السيدى ، زهره دختر حاضر ، فخر النساء دختر وزير محمّد بن عبد اللّه ، يوسف بن يحيى البزاز ، ابوالوليد منصور بن عبد اللّه بن عفيجة ، ابراهيم بن الخير و يحيى بن خميرة از او سماع حديث كردند . ابن دبيشى گفته است : وى به ما اجازه روايت داد (1) (ص 467 و 468) . (2) (72)2 . تمنى ، دختر مبارك بن هبة اللّه بن محمّد بن على بن عبد اللّه بن عبد القادر السمسمى ، امّ الرجاء و برخى گفته اند امّ الرخاء (م 558ق) . زنى صالح و ديندار بود كه در بغداد ، زنان را موعظه مى كرد . وى ، ازدواج نكرد و در هشتاد سالگى از دنيا رفت . او رباطى در منطقه ريحانيين داشت . وى ، از ابوالحسن على بن محمّد بن على العلاف ، و دايى خود مبارك بن فاخر بن يعقوب بن احمد بن دباس نحوى ، سماع حديث كرد . عبد الوهاب بن على الامين نيز از او روايت كرده است (3) (ص 468 و 469) . (73) 3 . خديجه ، دختر احمد بن حسن بن عبد الكريم نهروانى الغبيرى ، فخر النساء (م 570ق) . وى ، از پدرش و ابوعبد الحسين نعالى ، سماع حديث كرد و گروهى بسياز از او حديث نقل كرده اند (4) (494 و 495) .
.
ص: 224
(74) 4 . خاصه ، دختر ابوالمعمر مبارك بن احمد بن عبد العزيز الانصارى البغدادى (م 585ق) . وى ، رباطى در باب الازج داشت كه زنان صوفى را موعظه مى كرد . او حديث شنيد و گروهى از وى حديث نقل كردند (1) (ص 496) . (75) 5 . شمس الضحى ، دختر محمّد بن عبد الجليل بن محمّد السادى (م588ق) . او ، زنى زاهد و عبادت پيشه بود و از همراهان شيخ ابوالنجيب سهروردى به شمار مى رود . به همراه شيخ ، از ابومنصور سعيد بن محمّد بن زراد ، حديث شنيد و تعدادى اندك روايت كرد (2) (ص 517) . (76) 6 . فخر النساء شهده ، دختر ابونصر احمد بن فرج بن عمر دينورى بغدادى(م 574ق) . وى ، زنى ديندار ، عبادت پيشه و پارسا بود كه نزديك به يك صد سال عمر كرد . حديث بسيار شنيد و خطى بسيار زيبا داشت . با يكى از نمايندگان خليفه [وقت] ازدواج كرد . او از ابوالخطاب نصر بن احمد بن بطر ، ابوعبد اللّه حسين بن احمد بن طلحه نعالى ، طراد بن محمّد زينبى ، جعفر بن سراج ، ابوالحسن على بن حسن ايوب ، ابوالحسين بن عبد القادر بن يوسف ، فخر الاسلام ابوبكر محمّد بن احمد الشاشى ، سماع حديث كرد . ابو سعد سمعانى ، از او سماع كرد و ابن عساكر ، ابوالقاسم ابن القميرة ، حافظ عبد الغنى و ابن قدامه ، از او روايت كرده اند . ابوالفرج ابن جوزى ، در مشيخه خود گويد : شهده با قرائت من بر او ، در صفر 557ق ، چنين خبر داد . . . .
.
ص: 225
شهده ، به جز كتاب هاى حديثى ، كتاب هاى ديگرى چون المعانى زجاج و الاموال ابوعبيد را نيز روايت كرده است (1) (ص 518 و 519) . (77) 7 . فاطمه ، دختر محمّد بن حسين بن فضلوية الرازى البزاز (م 521ق) . وى ، زنى عبادت پيشه و اهل وعظ بود . رباطى داشت كه زنان زاهد در آن اجتماع مى كردند . او از ابوجعفر بن مسلم و ابوبكر خطيب ، سماع حديث كرد . و ابن جوزى از او كتاب ذم الغيبة ، مجالس ابن سمعون و مسند الشافعى را سماع كرد . برخى احاديث را نيز ابن جوزى از وى روايت مى كند (2) (ص 602) . (78) 8 . فاطمه ، دختر ابوحكيم عبد اللّه بن ابراهيم الخيرى (451 _ 534ق) . او ، از ابن مسلمة ابوجعفر محمّد بن احمد ابن نقور و صيرفينى ، سماع حديث كرد و از آنان حديث نقل كرد . ابن جوزى ، از او سماع حديث كرد و شرح حال وى را در ضمن شيوخش باز گفت (3) (ص 603 و 604) . (79) 9 . فتون ، دختر ابوغالب بن مسعود حبوسى بغدادى (م 595 ق) . حديث را از ابوالقاسم عبد اللّه بن احمد بن يوسف ، سماع كرد و بدان حديث نمود (4) (ص605) . (80) 10 . فخر النساء امّ الحياء فرحة ، دختر ابوصالح قراطاش بن طُنطاش (م 598 ق) . حديث را از حافظ ابوالقاسم اسماعيل بن احمد سمرقندى ، سماع كرد و از
.
ص: 226
مسموعات خود حديث نمود . منذرى در التكمله گويد : او اهل حديث بود و به ما اجازه روايت داد . در بغداد از دنيا رفت و همانجا مدفون شد (1) (ص 605 و 606) .
ايران(81) 11 . بلقيس ، دختر سليمان بن احمد الطوسى (517 _ 592ق) . وى ، در اصفهان زاده شد و در آن جا رشد كرد . از فاطمه جوزدانى ، سعيد بن ابى الرجاء و حسين بن عبد الملك ، سماع حديث كرد . گروهى از وى سماع حديث كردند و يوسف بن خليل و ديگران از او حديث نقل كردند (2) (ص 467) . (82) 12 . رابعه ، دختر محمود بن عبد الواحد بن محمّد ، امّ المغيث اصفهانى(507ق) . وى ، عمه ابونصر محمود بن فضل و زنى دانشمند ، صالح و صادق بود . او از سعيد بن احمد عيار ، احمد بن فضل باطرقانى ، عايشه دختر حسن وركانى ، حديث شنيد و محمّد بن ناصر و عمر بن ظفر مغازى ، از وى روايت كرده اند . عبد الوهاب المناطى و ابومنصور جواليقى ، از او سماع حديث كرده اند . وى به هنگام سفر به حج وارد بغداد شد (3) (ص 505) . (83) 13 . زينب معروف به حره ، دختر ابوالقاسم بن عبد الرحمن بن حسن بن احمد بن سهل بن احمد عبدوس الجرجانى النيسابورى (524 _ 615ق) . او زنى دانشمند بود و گروهى از بزرگان انديشه را درك نمود و از آنان روايت كرد و اجازه حديث گرفت .
.
ص: 227
وى از اسماعيل بن ابوبكر نيشابورى ، ابوالقاسم زاهر و ابوبكر وجيه ، فرزندان طاهر تتحامى ، ابوالمظفر عبد المنعم بن عبد الكريم بن هوزان قشيرى ، ابوالفتوح عبد الوهاب بن شاه ساذياجى و ديگران ، سماع حديث كرد . حافظ عبد الغافر بن اسماعيل بن عبد الغافر فارسى و محمود زمخشرى و ديگران ، به وى اجازه روايت دادند . ابن خلكان ، گفته است : ما براى او در سال 610ق ، اجازه اى نوشتيم (ص 509) . (84) 14 . امّ حبيبة عايشه ، دختر حافظ معمر بن فاخر اصفهانى (م 607 ق) . وى از فاطمه جوزدانى ، زاهر بن طاهر شمالى و فاطمه دختر محمّد بن احمد بغدادى ، سماع حديث كرد . همچنين از سعيد بن ابى الرجاى صيرفى مسند ابويعلى موصلى را سماع كرد . ابن نقطه گويد : ما در اصفهان از او مسند ابويعلى و اجزائى از الفوائد را شنيديم . المنذرى در التكملة گويد : امّ حبيبة ، محدّث بود و ما اجازه اى براى او در اصفهان در ذى قعده 606ق ، نوشتيم (1) (ص 599) . (85) 15 . امّ هانى عفيفه ، دختر ابوبكر احمد بن ابى عبد الرحمن اصفهانى (510 _ 606 ق) . وى ، زنى صالح بود و لقب شيخه و مسنده را به خود اختصاص داد . او در نيمه ذى حجه 510ق ، در اصفهان زاده شد . حديث را در اصفهان از امّ ابراهيم فاطمه دختر عبد اللّه جوزدانى ، ابوطاهر عبد الواحد بن محمّد بن احمد و سيد ابومحمّد حمزة بن عباس علوى ، سماع حديث كرد .
.
ص: 228
وى ، اجازاتى عالى از عالمان اصفهان و بغداد دارد و گفته شده كه اجازه هايش از پانصد استاد متجاوز بود . برخى صاحبان اجازه هايش از عالمان اصفهان عبارت اند از : _ ابوعلى حسن بن احمد حداد ، _ الاصيل ابوعدنان محمّد بن احمد مطهر بن فراد بجيرى (م 516ق) ، _ ابوشكر حمد بن على معروف به حبال (م 516ق) ، _ ابوالفضل جعفر بن عبد الواحد ثقفى ، _ ابوبكر محمّد بن على بن ابوذر صالحانى . برخى صاحبان اجازه هايش از عالمان بغداد ، عبارت اند از : _ ابوطالب عبد القادر بن محمّد بن عبد القادر بن يوسف ، _ ابوالحسن محمّد بن مرزوق زعفرانى ، _ حافظ ابومحمّد عبد اللّه بن احمد سمرقندى ، _ حافظ ابوالقاسم اسماعيل بن احمد سمرقندى . ابن نقطه ، در التقييد گويد : المعجم الكبير و الفتن نعيم بن حماد خزاعى و المعجم الكبير و المعجم الصغير طبرانى را از وى سماع كردم . منذرى ، در التكملة گويد : وى ، حديث گويد و ما برايش در اصفهان در ربيع الأوّل 606ق ، اجازه اى نوشتيم (1) (ص 598 _ 600) . (86) 16 . فاطمه ، دختر محمّد بن ابى سعيد احمد بن حسن بن على بن احمد بن سليمان بغدادى امّ بهاء (440 _ 539ق) .
.
ص: 229
وى ، از ابوالفضل عبد الرحمن بن احمد رازى ، ابوطاهر احمد بن محمّد ثقفى ، ابراهيم بن منصور ، سماع حديث كرد . همچنين صحيح البخارى را از سعيد بن ابى سعيد و عمار ، سماع كرد . او را مسندة اصفهان ناميده اند (1) (ص 604) . (87) 17 . فاطمه ، دختر ابوالحسن على بن مظفر بن حسن بن دعبل نيشابورى (435 _ 532ق) . از ابوالحسين عبد الغافر بن محمّد فارسى ، صحيح مسلم را سماع كرد (2) (ص 605) . (88) 18 . فاطمه دختر عبد اللّه بن احمد بن قاسم بن عقيل ، امّ ابراهيم جوزدانى اصفهانى (425 _ 524ق) . او ، از ابوريذه ، سماع حديث كرد . همچنين از وى ، المعجم الكبير و المعجم الصغير طبرانى را در سال 535ق ، سماع نمود . وى ، اين دو كتاب را براى ديگران حديث كرد . همچنين ابوالعلاء عطار ، ابوموسى مدينى ، معمر بن فاخر ، ابوجعفر صيدلانى ، ابوالفخر سعد بن روح ، عفيفة دختر احمد ، ابويوسف احمد بن محمّد ارجانى ، داوود بن نظام الملك ، شعيب بن حسن سمرقندى ، عبد الرحيم بن الاخرة ، عايشه و محمّد فرزندان معمر بن فاخر ، از او حديث كرده اند (3) (ص 601 و 602) .
شام(89) 19 . اسماء ، دختر محمّد بن حسن بن طاهر دمشقى (م 594ق) . او از قاضى دمشق ابوالمفضل يحيى بن على بن عبد العزيز قرشى و ابومحمّد عبد الكريم بن حمزه سلمى ، سماع حديث كرد .
.
ص: 230
همچنين يوسف بن خليل فرزند اسماء زين الامناء ابوالبركات ، ابن عساكر و اسماعيل قوصى از او روايت كرده اند (1) (ص 628) . (90) 20 . آمنه ، دختر محمّد بن حسن بن طاهر دمشقى (518 _ 595ق) . وى ، خواهر اسماء است كه در شماره قبل از آن ياد شد . او از جدّ مادرى اش ، قاضى منتخب يحيى بن على القرشى ، سماع حديث كرده است . فرزند آمنه ، قاضى محى الدين ابوالمعالى ابن الزكى ، از او روايت كرده است (2) (ص 628) . (91) 21 . زمرد خاتون ، دختر جادلى بن عبد اللّه ، امّ شمس الملوك (م 557 ق) . وى ، خواهر ملك ذقاق و همسر ملك بُورى تاج الدين و مادر ملك اسماعيل شمس الملوك و محمود بود . وى ، سماع حديث مى كرد و برخى كتاب ها را استنساخ مى نمود و مسجدى در صنعاى دمشق ساخت و مدرسه اى براى حنفيان وقف كرد . او در مدينه از دنيا رفت و در بقيع مدفون گشت (3) (ص 637 _ 638) .
مصر(92) 22 . فاطمه ، دختر ابوالحسن سعد الخير بن محمّد بن سهل الانصارى الاندلسى امّ عبد الكريم (522 _ 600ق) . وى ، در سال 522ق ، در چين به دنيا آمد و در 600 ق ، در قاهره از دنيا رفت و در همان جا دفن شد . وى ، از فاطمه جوزدانى ، حافظه كريمه دختر حافظ ابوبكر محمّد بن احمد بن عبد الباقى معروف به ابن الخاطبه ، سماع كرد . همچنين از ابوغالب احمد بن
.
ص: 231
حسن بن بنا ، ابوالبركات يحيى بن عبد الرحمن بن حبش قارفى ، ابوالقاسم هبة اللّه بن احمد حريرى ، ابوالمكارم احمد بن عبد الباقى بن حسن بن منازل ، ابومنصور عبد الرحمن بن محمّد قزاز ، ابوسعد احمد بن محمّد بن على زوزى ، ابوالقاسم اسماعيل بن احمد بن سمرقندى ، ابوالبركات عبد الوهاب بن مبارك انماطى ، قاضى القضاة ابوبكر محمّد بن قاسم بن مظفر بن شهرزورى ، ابوالحسن محمّد بن احمد بن حرم ، ابومنصور مرهوب بن احمد بن محمّد بن جواليقى و ابوالحسن احمد بن عبد اللّه بن على ابنوسى ، سماع كرد (1) (ص 696 و 697) .
سوم . چنان كه يادآور شديم ، در اين دو اثر ، نام دو زن تكرار شده است ؛ يعنى شماره 64 با شماره 87 و شماره 66 با شماره 86 .اينك نخست ، فهرست الفبايى زنان محدّث در دو كتاب و تعيين زادگاه و محلّ سكونت آنان آورده مى شود . سپس فهرستى بر اساس زادگاه و محلّ سكونت با اكتفا به شماره مسلسل ارائه مى گردد و در پايان هم ميزان فراوانى زنان در شهرها ، فهرست مى گردد .
1 . فهرست الفبايى محدّثات1 . آمنه ، دختر عباد (1) اصفهان 2 . آمنه ، دختر محمّد بن حسين (90) دمشق 3 . آمنه ، دختر ابوطاهر (2) اصفهان 4 . آيغر ، بنت عبد اللّه (4) مرو 5 . اسماء ، دختر محمّد بن حسين (89) دمشق
.
ص: 232
6 . امه اللّه ، بنت هبة اللّه (3) اصفهان 7 . بلقيس ، دختر سليمان (81) اصفهان 8 . تجنّى ، امّ وهب (71) بغداد 9 . تقيه ، دختر مفضل (5) اصفهان 10 . تقيه ، دختر ابوالقاسم (6) اصفهان 11 . تمنّى ، دختر مبارك (73) بغداد 12 . جوهرناز ، دختر ابوالقاسم (7) نيشابور 13 . جوهرناز ، دختر ابوطاهر (8) هرات 14 . جوهر ، دختر ابوسعد (9) نيشابور 15 . جليله ، دختر ابونصر (10) نيشابور 16 . جليله ، دختر ابوالحسن (11) سجستان 17 . جمعه ، دختر ابوالرجاء (12) اصفهان 18 . حره ، دختر ابونصر (13) نيشابور 19 . حوار ، دختر محمّد بن محمّد (14) اصفهان 20 . حورستى ، دختر ابوالفتح (15) سرخس 21 . خاصه ، دختر ابوالمعمر (74) بغداد 22 . خجسته ، دختر ابواسحاق (16) اصفهان 23 . خجسته ، دختر محمّد بن احمد (17) اصفهان 24 . خجسته ، دختر ابوالمظفر (18) اصفهان 25 . خديجه ، دختر اسماعيل بن عمرو (19) نيشابور 26 . خديجه ، دختر احمد بن حسن (73) بغداد 27 . دردانه ، دختر ابوعبد اللّه (20) نيشابور 28 . رابعه ، دختر ابومعمر (21) اصفهان
.
ص: 233
29 . رابعه ، دختر محمود بن عبد الواحد (82) اصفهان 30 . راضيه ، دختر ابوسعيد (22) نيشابور 31 . زليخا ، دختر احمد بن محمّد (23) اصفهان 32 . زينب ، دختر ابونعيم (24) اصفهان 33 . زينب ، دختر ابوالقاسم (83) نيشابور 34 . زينب ، دختر ابوشجاع (25) همدان 35 . زبيده ، دختر محمّد بن احمد (26) اصفهان 36 . زمردخاتون ، دختر جادلى (91) مدينه 37 . سعيده ، دختر ابوالقاسم (27) نيشابور 38 . ست آزرميه ، دختر احمد بن محمّد (28) اصفهان 39 . ساره ، دختر ابونصر (29) نيشابور 40 . ست الجليل ، دختر ابومحمّد (30) اصفهان 41 . ست العراق ، دختر ابومضر (31) اصفهان 42 . ست ناز ، دختر مفضل (32) اصفهان 43 . ست الناس ، دختر سيدعلى (33) اصفهان 44 . ستكا ، دختر محمّد بن فضل (34) اصفهان 45 . ستيك يا ستى ، دختر ابوالحسن (35) نيشابور 46 . شريفه ، دختر ابوعبد اللّه (36) نيشابور 47 . شكر ، دختر ابوالفرج (37) دمشق 48 . شمس الضحى ، دختر محمّد بن عبد الجليل (75) بغداد 49 . شهده ، دختر ابونصر (76) بغداد 50 . شهرآزرميه ، دختر ابوالقاسم (38) اصفهان 51 . ضوء ، دختر ابوشكر (39) اصفهان 52 . ضوء ، دختر حمد بن محمّد (40) اصفهان 53 . ضوء النهار ، دختر حافظ ابوالفضل (41) همدان
.
ص: 234
54 . طاهره ، دختر ابوبكر (42) بخارا 55 . طرفه ، دختر عبد اللّه گرجى (43) گرجستان 56 . ظريفه ، دختر ابوالحسن (44) طبرستان 57 . ظفربانويه ، دختر ابونصر (45) اصفهان 58 . ظمياء ، دختر احمد بن فضل (46) اصفهان 59 . عايشه ، دختر ابونصر (47) نيشابور 60 . عايشه ، دختر ابوبكر (48) بلخ 61 . عايشه ، دختر ابوعمرو (49) مرو 62 . عايشه ، دختر معمر بن فاخر (84) اصفهان 63 . عايشه ، دختر ابوسعيد (50) نيشابور 64 . عايشه ، دختر ابوالمظفر (51) مرو 65 . عايشه ، دختر ابوالفضل (52) مرو 66 . عاشوراء ، دختر محمّد بن مفضل (53) اصفهان 67 . عافيه ، دختر حسين بن عبد الملك (54) اصفهان 68 . عزكا ، دختر ابوعبد اللّه (55) نامعلوم 69 . عفاف ، دختر احمد بن محمّد (56) نامعلوم 70 . عفيفه ، دختر ابوبكر (85) اصفهان 71 . عين الشمس ، دختر مفضل (57) اصفهان 72 . فاطمه ، دختر احمد بن عبد اللّه (58) اصفهان 73 . فاطمه ، دختر حسن بن احمد (59) سبزوار 74 . فاطمه ، دختر حسن بن احمد (60) سرخس 75 . فاطمه ، دختر ابونصر (61) نامعلوم 76 . فاطمه ، دختر عبد اللّه بن احمد (62) اصفهان 77 . فاطمه ، دختر ابوالحسن (63) قاهره 78 . فاطمه ، دختر ابوالحسن (64) اصفهان
.
ص: 235
79 . فاطمه ، دختر عبد اللّه بن احمد (88) اصفهان 80 . فاطمه ، دختر ابوالحسن (87) نيشابور 81 . فاطمه ، دختر ابوحكيم (78) بغداد 82 . فاطمه ، دختر ابوعمر (65) مرو 83 . فاطمه ، دختر ابوالحسن (92) نيشابور 84 . فاطمه ، دختر ابوالفضل (66) اصفهان 85 . فاطمه ، دختر محمّد بن ابوسعيد (86) اصفهان 86 . فاطمه ، دختر محمّد بن عبد اللّه (67) اصفهان 87 . فاطمه ، دختر محمّد بن حسين (77) بغداد 88 . فاطمه ، دختر سيدناصر (68) اصفهان 89 . فتون ، دختر ابوغالب (79) بغداد 90 . فخر النساء ، دختر ابوالفضل (69) اصفهان 91 . فرحه ، دختر ابوصالح (80) بغداد 92 . كريمه ، دختر احمد بن على (70) مرو
2 . فهرست محدّثات بر پايه شهرهااصفهان (41 مورد) : 1 ، 3 ، 6 ، 7 ، 9 ، 10 ، 17 ، 19 ، 22 ، 23 ، 24 ، 28 ، 29 ، 31 ، 32 ، 35 ، 38 ، 40 ، 41 ، 42 ، 43 ، 44 ، 50 ، 51 ، 52 ، 57 ، 58 ، 62 ، 66 ، 67 ، 70 ، 71 ، 72 ، 76 ، 78 ، 79 ، 84 ، 85 ، 86 ، 88 و 90 . بخارا (1 مورد) : 54 بغداد (10 مورد) : 8 ، 11 ، 21 ، 26 ، 48 ، 49 ، 81 ، 87 ، 89 و 91 . بلخ (1 مورد) : 60
.
ص: 236
دمشق (3 مورد) : 2 ، 5 و 47 . سبزوار (1 مورد) : 73 سجستان (1 مورد) : 16 سرخس (2 مورد) : 20 و 74 . طبرستان (1 مورد) : 56 قاهره (1 مورد) : 77 گرجستان (1 مورد) : 55 مدينه (1 مورد) : 36 مرو (6 مورد) : 4 ، 61 ، 64 ، 65 ، 82 و 92 . نيشابور (16 مورد) : 12 ، 14 ، 15 ، 18 ، 25 ، 27 ، 30 ، 33 ، 37 ، 39 ، 45 ، 46 ، 59 ، 63 ، 80 و 83 . همدان (2 مورد) : 34 و 53 . هرات (1 مورد) : 13 نامعلوم (3 مورد) : 68 ، 69 و 75 .
3 . فهرست محدّثات بر پايه فراوانى شهرها1 . اصفهان : 41 مورد . 2 . نيشابور : 16 مورد . 3 . بغداد : 10 مورد . 3 . مرو : 6 مورد . 4 . دمشق : 3 مورد . 5 . سرخس : 3 مورد . 6 . همدان : 2 مورد .
.
ص: 237
7 . هرات : 1 مورد . 8 . بخارا : 1 مورد . 9 . گرجستان : 1 مورد . 10 . طبرستان : 1 مورد . 11 . بلخ : 1 مورد . 12 . قاهره : 1 مورد . 13 . سجستان : 1 مورد . 14 . سبزوار : 1 مورد . 15 . مدينه : 1 مورد . 16 . نامعلوم : 3 مورد .
.
ص: 238
4 . زنان محدّث در قرن هشتم (بر پايه سه پژوهش)قرن هشتم ، از دوره هاى شكوفا در تاريخ اسلامى است و در اين قرن ، زنان در بسيارى از عرصه هاى علمى و اجتماعى درخشيدند . يكى از عرصه هاى علمى حضور زنان ، اشتغال به حديث در اين قرن است . گسترده ترين گزارش از اين دوره را ابن حجر عسقلانى در كتاب الدرر الكامنة فى اعيان المأة الثامنة به دست داده است . وى در اين كتاب ، شرح حال 5204 تَنْ از شخصيت هاى قرن هشتم را به قلم آورده كه از اين تعداد ، 190 نفر زن هستند و از اين رقم ، 171 نفر آنان به حديث اشتغال داشته اند . (1) البته ابن حجر در اين اثر زنان را از مردان تفكيك نكرده است . (2) در دوران معاصر ، سه پژوهشگر به تحليل و بررسى محدّثات قرن هشتم ، البته برپايه كتاب الدرر الكامنة پرداخته اند . در اين جا نخست به معرفى اين سه اثر پرداخته و سپس تحليل كلى از مسئله ارائه مى گردد : 1 . نخستين پژوهشگرى كه به اين موضوع پرداخته ، خانم دكتر امينه محمّد جمال الدين ، استاد دانشكده دختران دانشگاه عين شمس است . وى ، نخست مقاله اى در مجله مركز بحوث السنّة و السيرة ، در سال 1413ق ، با عنوان النساء المحدّثات فى العصر المملوكى تحرير كرد . سپس اين مقاله را گسترش داد و در سال 1423ق ، به صورت كتابى توسط دار الهداية ، در مصر منتشر كرد . وى ، علاوه بر تحليل كتاب الدرر الكامنة ، طى جدولى ، محدّثات قرن هفتم و هشتم را
.
ص: 239
براساس كتاب الدرر الكامنة و كتاب ديگر ابن حجر يعنى معجم الشيخة مريم و كتاب شذرات الذهب ابن عماد حنبلى (م 1089ق) ، معرفى مى كند . در اين جدول ، تعداد راويان زن ، 234 نفرند كه از اين تعداد ، 210 زن در قرن هشتم حضور داشته و 24 نفر به قرن هفتم تعلّق دارند . 2 . دومين تحقيق را دكتر صالح يوسف معتوق در كتاب جهود المرأة فى رواية الحديث (القرن الثامن الهجرى) ، به انجام رسانده است . اين اثر ، در سال 1418ق ، از سوى دار البشائر الاسلامية ، در بيروت به چاپ رسيده است . وى ، پس از مقدماتى در اشاره به شرايط فرهنگى اجتماعى قرن هشتم و معرفى مردان برجسته اين قرن ، 232 زن را در اين قرن معرفى مى كند . در معرفى زنان ، ترتيب دهه هاى اين قرن را منظور داشته است .
M4571_T1_File_4777893
.
ص: 240
نويسنده مى گويد : «ابن حجر ، در الدرر الكامنة ، 170 زن محدّث را معرفى مى كند» . وى ، در پايان كتاب ، پانزده نفر از زنان برجسته را با شرح و بسط بيشتر معرفى مى كند . 3 . سومين نويسنده كه به اين امر پرداخته ، خانم اميمه ابوبكر است . وى ، مقاله اى دارد با عنوان المحدّثات فى التاريخ الاسلامى (القرن الرابع عشر و الخامس عشر) كه در مجله هاجر ، در سال 1998م منتشر شده است . خانم اميمه ابوبكر ، كتاب الدرر الكامنة ، ابن حجر مربوط به قرن هشتم و الضوء اللامع ، سخاوى مربوط به قرن نهم را تحليل مى كند ، ولى به معرفى زنان نپرداخته است . اينك پس از ذكر اين مقدمات ، نخست زنان محدّث را برپايه دو كتاب النساء المحدّثات فى العصر المملوكى و كتاب جهود المرأة فى رواية الحديث القرن الثامن الهجرى ، پس از حذف مكرّرات ، طبق حروف الفبا فهرست كرده و زادگاه و محلّ سكونت و يا محل روايت آنان آورده مى شود . پس از آن فهرستى براساس شهرها ارائه شده و در پايان هم ميزان فراوانى زنان در شهرها فهرست مى گردد .
1 . فهرست الفبايى محدّثات1 . آس خاتون ، دختر محمّد بن على البخارى ، وتدعى فاطمة (م740ق)نامعلوم 2 . آمنه ، دختر ابراهيم بن على الواسطيه (664 _ 740ق)دمشق 3 . آمنه ، دختر عبد الرحمن بن أحمد المقدسية (م742ق)بيت المقدس 4 . آمنه ، دختر على بن عبد العزيز الدمشقية (م798ق)دمشق 5 . أسماء ، دختر صلاح الدين خليل بن كيكلدى العلائى (725 _ 795ق)بيت المقدس 6 . أسماء ، دختر أحمد بن احمد بن الحسين بن موسَك الهكارى (715ق _)قاهره 7 . أسماء ، دختر أحمد بن سالم المصرى (زنده در 705ق)قاهره
.
ص: 241
8 . أسماء ، دختر محمّد بن عبد الرحيم المقدسية (زنده در 706ق)بيت المقدس 9 . أسماء ، دختر عبد الرحمن بن عبد الواحد الحرانى (زنده در 706ق)نامعلوم 10 . أسماء ، دختر محمّد بن سالم بن أبى المواهب بن صصرى (638 _ 733ق)بعلبك 11 . أسماء ، دختر يعقوب بن أحمد الصابونى ، الحلبية الأصل ثم المصرية (م762ق)حلب 12 . أسن ، دختر أحمد بن محمود بن الشماع (720 _ 798ق)قاهره 13 . أمامه ، دختر عبد السلام بن عبد الخالق البعلبكية (م744ق)بعلبك 14 . امّ ريم ، دختر على بن ثاقب القرشية السهمية المكية (م768ق)مكه 15 . امّ عبد الحميد ، دختر عبد الرحمن بن أحمد السراء (زنده در 705ق)بيت المقدس 16 . امّ عبد الرحمن بن عبد اللّه بن الرضى المقدسية (زنده در 705ق)بيت المقدس 17 . امّ كلثوم ، دختر محمّد بن عبد اللّه القرشية الهاشمية (م777ق)نامعلوم 18 . امّ كلثوم ، دختر محمّد بن على الغرناطى المكية (م782ق)مكه 19 . امّ كلثوم ، دختر محمّد بن يوسف الزرندى (م793ق)مكه 20 . امّ محمّد ، دختر يوسف الهكارى (زنده در 714ق)نامعلوم 21 . امّ هانى ء ، دختر محمّد بن عبد اللّه الطبرى المكية (م ح 780ق)مكه 22 . أمة الرحمن ، دختر محمّد بن شيبان البعلبكية (زنده در 760ق)بعلبك 23 . أمة الرحيم ، دختر صلاح الدين خليل بن كيكلدى العلايى (م 795ق)دمشق 24 . أمة الرحيم ، دختر يحيى بن عيسى السبتى (؟)نامعلوم 25 . أمة العزيز ، دختر شمس الدين محمّد بن أحمد بن عثمان الذهبى (م785ق)دمشق 26 . أمة العزيز ، دختر على بن محمّد اليونينى البعلبكية (657 _ 745ق)بعلبك 27 . أمة العزيز ، دختر نجم الدين المحدث (م 749ق)دمشق 28 . أمة القاهر ، دختر قاسم بن محمّد البعلبكية (717 _ 800ق)بعلبك 29 . جميله ، دختر حسن بن جمال الدين التنوخى (زنده در 711ق)نامعلوم 30 . جويريه ، دختر أحمد بن أحمد الهكارى (م783ق)قاهره
.
ص: 242
31 . جويريه ، دختر أحمد بن محمّد الطبرى المكية (م795ق)مكه 32 . حبيبه ، دختر إبراهيم بن عبد اللّه المقدسى (654 _ 745ق)بيت المقدس 33 . حبيبه ، دختر عبد الرحمن بن أبى بكر المقدسى (654 _ 733ق)بيت المقدس 34 . حرميه ، دختر ناصر بن عبد الدائم (م705ق)نامعلوم 35 . حسنه ، دختر محمّد بن كامل الحسنية المكية (م765ق)مكه 36 . حفصه ، دختر عبيد بن محمّد الإسعردى (؟)نامعلوم 37 . حليمه ، دختر على بن محمّد السلمى (؟)نامعلوم 38 . حليمه نوه جمال الإسلام (؟)نامعلوم 39 . خاتون ، دختر بهاء الدين بن محمّد بن بدر (زنده در 711ق)نامعلوم 40 . خديجه ، دختر ابراهيم بن إسحاق بن سلطان (م803ق)دمشق 41 . خديجه ، دختر إبراهيم بن يحيى العسقلانى (م733ق)نامعلوم 42 . خديجه ، دختر إبراهيم بن يحيى الكنانى (؟)نامعلوم 43 . خديجه ، دختر أبوعبداللّه محمّد بن عبد القوى بن بدران المرداوى (م764ق)نامعلوم 44 . خديجه ، دختر الرضى عبد الرحمن ابن محمّد (617 _ 701ق)نامعلوم 45 . خديجه ، دختر الزين عبد الرحمن بن يوسف المزى (م 764ق)دمشق 46 . خديجه ، دختر أحمد بن عبد الرزاق العطار المغازى (م 781ق)طرابلس 47 . خديجه ، دختر الصاحب كمال الدين عمر بن احمد بن العديم (م708ق)نامعلوم 48 . خديجه ، دختر الفخر مجداور الكنجى (م 739ق)قاهره 49 . خديجه ، دختر أحمد بن ألطنبا (م779ق)حلب 50 . خديجه ، دختر . . . بن عبد اللّه عتيق الجوزى (زنده در 707ق)نامعلوم 51 . خديجه ، دختر حازم بن عبد الغنى بن حازم (زنده در 705ق)نامعلوم 52 . خديجه ، دختر عبد الملك بن عبد اللّه المرجانى المكية (م ح793ق)مكه 53 . خديجه ، دختر عبيد اللّه بن محمّد المقدسية الصالحية (م 750ق)دمشق
.
ص: 243
54 . خديجه ، دختر عثمان بن محمّد بن عثمان التوزرى (669 _ 734ق)قاهره 55 . خديجه ، دختر على بن عبد الكافى السبكى (م 770ق)نامعلوم 56 . خديجه ، دختر على بن عبد اللّه الحلبى (م 751ق)دمشق 57 . خديجه ، دختر على بن عمر بن الصنهاجى (م734ق)نامعلوم 58 . خديجه ، دختر على بن وهب القشيرى (م 717ق)نامعلوم 59 . خديجه ، دختر محمّد بن سعد المقدسية (624 _ 701ق)بيت المقدس 60 . خديجه ، دختر نصر اللّه بن محمّد بن عياش (زنده در 706ق)نامعلوم 61 . دام السرور ، دختر . . . (؟)نامعلوم 62 . دنيا ، دختر حسن بن بلبان الدمشقية (678 _ 759ق)دمشق 63 . دنيا ، دختر الموفق يوسف بن سليمان الهكارى (؟)قاهره 64 . رحمه ، دختر إبراهيم المغربى (زنده در 711ق)نامعلوم 65 . رقيه ، دختر تقى الدين القشيرى بن حمد بن على . . . ابن دقيق العيد (م 741ق)قاهره 66 . رقيّه ، دختر عبد الغفار بن محمّد بن الكافى السعدى (؟)قاهره 67 . رقيه ، دختر مرشد بن عبد اللّه العجمى (م746ق)دمشق 68 . رقيه ، دختر موسى بن إبراهيم (زنده در 706ق)نامعلوم 69 . زاهده ، دختر ابراهيم بن محمود بن سلمان (؟)نامعلوم 70 . زاهده ، دختر محمّد بن عبد اللّه الطاهرى (؟)نامعلوم 71 . زاهده ، دختر حسين بن عبد اللّه العدوية الدمشقية (م 758ق)دمشق 72 . زمرد ، دختر أَيْرق ، زوج أبى حيّان (م 736ق)نامعلوم 73 . زهره ، دختر حاضر (؟)نامعلوم 74 . زينب ، دختر اسماعيل بن ابراهيم الخباز ، تلقب بأمة العزيز (651 _ 749ق)دمشق 75 . زينب ، دختر اسماعيل بن أحمد المقدسية (؟)نامعلوم 76 . زينب ، دختر الدماميسى _ أو الدمامينى _ (زنده در 770ق)نامعلوم
.
ص: 244
77 . زينب ، دختر العَلَم (؟) نامعلوم 78 . زينب ، دختر احمد بن عبد الرحيم المقدسية (646 _ 740ق)دمشق 79 . زينب ، دختر احمد بن عمر بن شُكر المقدسية (م722ق)بيت المقدس 80 . زينب ، دختر احمد بن كامل(؟)نامعلوم 81 . زينب ، دختر احمد بن محمّد بن المنجا التنوخية (م ح 750ق)نامعلوم 82 . زينب ، دختر احمد بن ميمون التونسية المكية (م بعد 780ق)مكه 83 . زينب ، دختر حسين بن على التكريتى الدمشقية (م 748ق)دمشق 84 . زينب ، دختر سليمان بن إبراهيم الإسعردى (م 705ق)نامعلوم 85 . زينب ، دختر سليمان بن حمزة المقدسى (م 739ق)نامعلوم 86 . زينب ، دختر عبد الباقى بن على (؟)نامعلوم 87 . زينب ، دختر عبد الرحمن بن إبراهيم الصالحية (؟)نامعلوم 88 . زينب ، دختر عبد الرحمن بن عبد الواحد (؟)نامعلوم 89 . زينب ، دختر عبد الرحمن بن محمّد المقدسى (659 _ 739ق)بيت المقدس 90 . زينب ، دختر عبد العزيز بن محمّد الكنانى (716 _ 776ق)مكه 91 . زينب ، دختر عبد اللّه الأنطاكية (م 731ق)نامعلوم 92 . زينب ، دختر عبد اللّه بن الرضى (م 718ق)بيت المقدس 93 . زينب ، دختر عبد اللّه بن عبد الحليم بن تيمية (م 799ق)دمشق 94 . زينب ، دختر عبد اللّه بن محمّد البعلبكية الدمشقية (م بعد 780ق)بعلبك 95 . زينب ، دختر عثمان بن محمّد الدمشقية (م 800 ق)دمشق 96 . زينب ، دختر على بن سنجر الدمشقية (؟)دمشق 97 . زينب ، دختر على بن أحمد بن فضل(؟)نامعلوم 98 . زينب ، دختر على بن عبد اللّه بن عبد السلام السلمى (642 _ 735ق)نامعلوم 99 . زينب ، دختر عمر بن عباس الأنصارية (م 726ق)دمشق
.
ص: 245
100 . زينب ، دختر قاسم بن عبد الحميد الصالحية (م 775ق)دمشق 101 . زينب ، دختر محمّد بن إبراهيم بن غنائم (م 762ق)نامعلوم 102 . زينب ، دختر محمّد بن أحمد البجدى (653 _ 742ق)دمشق 103 . زينب ، دختر محمّد بن عبد الكريم الحرستانى (؟)نامعلوم 104 . زينب ، دختر محمّد بن عبد اللّه المقدسية (655 _ 746ق)بيت المقدس 105 . زينب ، دختر محمّد بن عثمان الدمشقية (م 799ق)دمشق 106 . زينب ، دختر محمّد بن عمر القسطلانى المكية (م 727ق)مكه 107 . زينب ، دختر محمّد بن محمّد بن أحمد الطبرى (م776ق)مكه 108 . زينب ، دختر محمّد بن محمّد بن على البالسى (م785ق)نامعلوم 109 . زينب ، دختر محمّد بن نصير الصالحية (م742ق)نامعلوم 110 . زينب ، دختر محمود بن أسعد الشيرازية (زنده در 706ق)شيراز 111 . زينب ، دختر محيى الدين الحرستانى (زنده در 722ق)دمشق 112 . زينب ، دختر مظفر بن أحمد الأدمى (زنده در 706ق)نامعلوم 113 . زينب ، دختر نصر بن عبد الرازق (؟) نامعلوم 114 . زينب ، دختر يحيى بن عزّ الدين بن عبد السلام (648 _ 735ق)دمشق 115 . زينب ، دختر يوسف بن عبد اللّه المصرى (م742ق)قاهره 116 . زينه ، دختر أحمد بن عبد الخالق بن عبد الرحمن (م779ق)موصل 117 . ساره ، دختر عبد الرحمن بن أحمد المقدسية (م716ق)بيت المقدس 118 . ساره ، دختر العزّ بن محمّد بن جماعة (م763ق)نامعلوم 119 . ساره ، دختر محمّد بن الحسن الحمصية البقاعية (زنده در 780ق)حمص 120 . ست الأهل ، دختر عبد اللّه بن عبد الحق المخزومى المكية (م741ق)مكه 121 . ست الأهل ، دختر علوان بن سعد البعلبكية (م703ق)بعلبك 122 . ست البنين ، دختر محمّد بن محمود البعلية (؟)بعلبك
.
ص: 246
123 . ست الخطباء ، دختر القاضى تقى الدين بن عبد الكافى السبكى (م 773ق)دمشق 124 . ست الدار ، دختر مجد الدين بن تيمية (؟)دمشق 125 . ست الركب ، دختر على بن محمّد العسقلانى (أخت ابن حجر) (م798ق)دمشق 126 . ست الشام ، دختر رواحة بن على بن رواحة (؟)نامعلوم 127 . ست العبيد ، دختر عمر بن أبى بكر الدنيسرى (زنده در 729ق)نامعلوم 128 . ست العدول ، دختر احمد بن إبراهيم الطائى الدمشقى (م 737ق)دمشق 129 . ست العرب ، دختر عزّ الدين عبد الحافظ المقدسى (699 _ 731)دمشق 130 . ست العرب ، دختر سليمان بن حمزة (م749ق)نامعلوم 131 . ست العرب ، دختر على بن عبد الواحد المقدسية (م734ق)بيت المقدس 132 . ست العرب ، دختر محمّد بن على ، نوه الفخر بن البخارى (م767ق)دمشق 133 . ست العيال ، دختر احمد . . . (م 684ق)نامعلوم 134 . ست الفخر ، دختر عبد الرحمن الشيرازى (؟)شيراز 135 . ست الفقهاء ، دختر اسماعيل بن ابراهيم المخزومية (م 742ق)نامعلوم 136 . ست الفقهاء ، دختر اسماعيل بن حامد الدمشقية (م 704ق)دمشق 137 . ست الفقهاء ، دختر شرف الدين أحمد العباسية الإصفهانية (م765ق)اصفهان 138 . ست الفقهاء ، دختر تقى الدين ابراهيم بن على الواسطى (632 _ 726ق)دمشق 139 . ست الفقهاء ، دختر محمّد بن محمّد بن اسماعيل الفيومى (م 747ق)دمشق 140 . ست الفقهاء ، دختر يوسف بن محمّد الحموية (؟)نامعلوم 141 . ست الفقهاء (فاطمة) ، دختر اسماعيل بن قريش (؟)نامعلوم 142 . ست القضاه ، دختر شرف الدين أحمد العباسى الإصفهانية (زنده در 752ق)اصفهان 143 . ست القضاة ، دختر القاضى محيى الدين بن أحمد بن الشيرازى (م712ق)شيراز 144 . ست القضاة ، دختر محمّد بن أحمد الشيرازى (م718ق)شيراز 145 . ست القضاة ، دختر محمّد بن على الصيرفى (؟)نامعلوم
.
ص: 247
146 . ست القضاء ، دختر محمّد بن على بن عوانة (زنده در 711ق)نامعلوم 147 . ست الكل ، دختر إبراهيم بن محمّد الطبرى المكية (زنده در 770ق)مكه 148 . ست النعم ، دختر العلامة نجم الدين أحمد الحرانى (638 _ 721ق)نامعلوم 149 . ست النعم ، دختر يوسف بن محمّد النصيبى (؟)نامعلوم 150 . ست الوزراء ، دختر يحيى بن محمّد بن حمزة التغلبى (639 _ 715ق)دمشق 151 . ست الوزراء ، دختر عمر بن أسعد بن المنجّا التنوخية الدمشقية (624 _ 717ق)دمشق 152 . ست الوفاء ، دختر محمّد بن إبراهيم الواسطى (م759ق)نامعلوم 153 . ستيتة ، دختر تقى الدين السبكى على بن عبد الكافى (716 _ 776ق)قاهره 154 . ستيتة ، دختر محمّد بن غالى الدمياطى (م780ق) قاهره 155 . سعيدة ، دختر عبد الملك بن يوسف بن محمّد بن قدامة (؟)بيت المقدس 156 . سفرى ، دختر يعقوب بن إسماعيل الدمشقية (م745ق)دمشق 157 . سكرة ، دختر عبد اللّه (م785ق)قاهره 158 . سيده ، دختر ابراهيم بن محمّد الطبرى المكية (زنده در 757ق)مكه 159 . سيده ، دختر موسى الماردانية (؟)نامعلوم 160 . شرف ، دختر محمّد بن حسن بن مسعود (زنده در 780ق)نامعلوم 161 . شرف خاتون ، دختر داوود بن ظافر العسقلانى الفاضلى (648 _ 720ق)بيت المقدس 162 . شريعه ، دختر الشرف أبى البركات بن تاج الدين القسطلانى (م724ق)نامعلوم 163 . شريفه ، دختر أحمد بن محمّد الحسنى الفاسى المكية (م786ق)مكه 164 . ششك ، دختر محمّد بن عثمان التركمانى (م788ق)مكه 165 . شهده ، دختر كمال الدين عمر بن العديم العقيلى (619 _ 709ق)نامعلوم 166 . شهده ، دختر بدر الدين بن عبد العظيم الحصنية (؟)نامعلوم 167 . شهده ، دختر عبد العزيز بن بدر الدين بن جماعة (م757ق)نامعلوم 168 . شهود ، دختر عبد القادر بن عثمان الحنبلى النابلسى (؟)نابلس
.
ص: 248
169 . صالحه ، دختر عثمان بن عبد الرحمن التنوخى البعلبكى (م740ق)بعلبك 170 . صفيه ، دختر آقش بن عبد اللّه الأتابكى (م738ق)نامعلوم 171 . صفيه ، دختر إبراهيم بن أحمد الزبيدى المكية (م743ق)مكه 172 . صفيه ، دختر المجد أحمد بن عبد اللّه (640 _ 704ق)نامعلوم 173 . صفيه ، دختر أحمد بن أحمد بن قدامة المقدسية (660 _ 741ق)بيت المقدس 174 . صفيه ، دختر عبد الحليم الحنبلية (زنده در 775ق)نامعلوم 175 . صفيه ، دختر محمّد بن عبد المحسن المخزومى الأبوتيجى المكية (م746ق)مكه 176 . ضيفه ، دختر شمس الدين محمّد بن عبد الواحد الدمشقى (م738ق)دمشق 177 . ظبيه ، دختر عثمان بن محمّد التوزرى (669 _ 734ق)قاهره 178 . عايشه القرشية (زنده در 706)نامعلوم 179 . عايشه ، دختر ابراهيم بن أحمد بن القواس (645 _ 718ق)دمشق 180 . عايشه ، دختر ابراهيم بن صديق زوج الحافظ المزى (661 _ 741ق)دمشق 181 . عايشه ، دختر اسماعيل بن ابراهيم الخباز (ولدت بعد 690ق)دمشق 182 . عايشه ، دختر الحسن بن على الدمشقية (م785ق)دمشق 183 . عايشه ، دختر ابوبكر بن عيسى بن قواليح الدمشقية (م793ق)دمشق 184 . عايشه ، دختر ابوطاهر (زنده در 711ق)نامعلوم 185 . عايشه ، دختر حروش (زنده در 707ق)نامعلوم 186 . عايشه ، دختر دلول بن يحيى القرشى (زنده در 711ق)نامعلوم 187 . عايشه ، دختر عبد الرحمن بن محمّد ابن جماعة (م789ق)دمشق 188 . عايشه ، دختر عبد اللّه بن أبى الفتح الصورى(؟)نامعلوم 189 . عايشه ، دختر عبد اللّه بن أحمد الطبرى المكية (زنده در 776ق)مكه 190 . عايشه ، دختر عثمان بن علاق المدلجى (؟)نامعلوم 191 . عايشه ، دختر على بن عمر الصنهاجى الحميرى (م739ق)قاهره
.
ص: 249
192 . عايشه ، دختر عمر بن محمّد العجمى (م789ق)حلب 193 . عايشه ، دختر محمّد بن إسماعيل الحريرى (م798ق)نامعلوم 194 . عايشه ، دختر محمّد بن قاسم بن الأحمر الحلبى (م763ق)حلب 195 . عايشه ، دختر محمّد بن مسلم الحرّانية (647 _ 736ق)دمشق 196 . عايشه ، دختر محمّد بن أحمد القيسى القسطلانى (م716ق)مكه 197 . عايشه ، دختر محمّد بن عبد المحسن المخزومية المكية (م797ق)مكه 198 . عايشه ، دختر محمّد بن قاسم بن الأحمر الحلبى (م763ق)حلب 199 . عايشه ، دختر محمّد بن يحيى الجزرى الصالحية (م743ق)دمشق 200 . عايشه ، دختر محمود بن محمّد التاذفى (م740ق)حلب 201 . عايشه ، دختر مسلم بن مالك بن مزروع الصالحى (زنده در 706ق)نامعلوم 202 . عايشه ، دختر نصر اللّه بن أبى محمّد السلّامى (م762ق)نامعلوم 203 . عايشه والدة العز الحنبلى(؟)نامعلوم 204 . عربيه ، دختر محمّد بن غنائم الكفر بطناوية (زنده در 707ق)نامعلوم 205 . عزّ النساء ، دختر محمّد بن عبد العزيز بن خلدون (زنده در 706ق)نامعلوم 206 . علماء ، دختر عبد اللّه بن عبد الحقّ الدلاصى المكية (م775ق)مكه 207 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن داوود بن نصر الهكارى الكردى (683 _ 758ق)دمشق 208 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن عبد اللّه المقدسية (654 _ 747ق)بيت المقدس 209 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن على الواسطى (زنده در 705ق)نامعلوم 210 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن غنائم (؟)نامعلوم 211 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن محمّد بن أبى القاسم القزوينى (؟)قزوين 212 . فاطمه ، دختر ابراهيم بن محمود بن جوهر البطانحى (625 _ 711ق)دمشق 213 . فاطمه ، دختر احمد بن عطاف الرّهاوى (م739ق)نامعلوم 214 . فاطمه ، دختر احمد بن عمر بن عبد الرحيم (654 _ 736ق)دمشق
.
ص: 250
215 . فاطمه ، دختر اسماعيل البعلبكى (زنده در 711ق)بعلبك 216 . فاطمه ، دختر اسماعيل بن ابراهيم (م742ق)نامعلوم 217 . فاطمه ، دختر اسماعيل بن محمّد (720ق _ )بعلبك 218 . فاطمه ، دختر البلخى الحرانى (زنده در 711ق)نامعلوم 219 . فاطمه ، دختر الحسن بن على بن الخلال (م 747ق)دمشق 220 . فاطمه ، دختر الشمس محمّد بن على بن عيّاش الذهبى (م739ق)نامعلوم 221 . فاطمه ، دختر الفخر مجداور بن محمّد بن الكنجى (658 _ 733ق)نامعلوم 222 . فاطمه ، دختر الفيومى (؟)نامعلوم 223 . فاطمه ، دختر القاسم بن محمّد البرزالى (م731ق)نامعلوم 224 . فاطمه ، دختر المنجّا التنّوخية (م803ق)نامعلوم 225 . فاطمه ، دختر النفيس محمّد بن الحسين بن رواحة (م716ق)طرابلس 226 . فاطمه ، دختر أبوالقاسم بن الحسن الحلبية (م763ق)حلب 227 . فاطمه ، دختر أبوبكر بن محمّد بن طرخان (652 _ 726ق)نامعلوم 228 . فاطمه ، دختر احمد بن ابراهيم الطبرى المكية (712 _ 783ق)مكه 229 . فاطمه ، دختر احمد بن عطية بن ظهيرة القرشى المكية (زنده در 762ق)مكه 230 . فاطمه ، دختر احمد بن عمر الكنجى (م736ق)دمشق 231 . فاطمه ، دختر احمد بن قاسم الحرازى (710 _ 783ق)مكه 232 . فاطمه ، دختر احمد بن محمّد بن على الجزرى (م766ق)نامعلوم 233 . فاطمه ، دختر احمد بن منعة القنوى الصالحى (م719ق)دمشق 234 . فاطمه ، دختر بن عبد الرحمن بن محمّد القسطلانى المكية (م760ق)مكه 235 . فاطمه ، دختر تقى الدين الجعبرى (م795ق)دمشق 236 . فاطمه ، دختر سليمان بن عبد الكريم الأنصارية الدمشقية (640 _ 708ق)دمشق 237 . فاطمه ، دختر عباس بن أبى الفتح البغدادية (م714ق)بغداد
.
ص: 251
238 . فاطمه ، دختر عبد الدائم بن أحمد بن عبد الدايم (666 _ 734ق)دمشق 239 . فاطمه ، دختر عبد الرحمن بن إسماعيل أبى شامة المقدسى (؟)بيت المقدس 240 . فاطمه ، دختر عبد الرحمن بن عبد القاهر الحموى (م738ق)نامعلوم 241 . فاطمه ، دختر عبد الرحمن بن عمرو بن الفراء (م717ق)نامعلوم 242 . فاطمه ، دختر عبد الرحمن بن عيسى الذهبى الدّبهى (656 _ 740ق)دمشق 243 . فاطمه ، دختر عبد الرحمن بن محمّد عياش (م716ق)دمشق 244 . فاطمه ، دختر عبد الرحيم بن أحمد المقدسى (652 _ 725ق)بيت المقدس 245 . فاطمه ، دختر عبد اللّه بن عبد الرحمن بن أبى عمر (م749ق)نامعلوم 246 . فاطمه ، دختر عبد اللّه بن عمر بن عوض (م734ق)نامعلوم 247 . فاطمه ، دختر عبد اللّه بن محمّد بن أحمد المقدسية (660 _ 732ق)بيت المقدس 248 . فاطمه ، دختر عبد الولى بن على القسطلانى (م724ق)نامعلوم 249 . فاطمه ، دختر عثمان بن عثمان السلمية (م721ق)نامعلوم 250 . فاطمه ، دختر على بن محمّد اليونينية البعلية (655 _ 730ق)بعلبك 251 . فاطمه ، دختر على بن عبد الكافى السبكى (؟)نامعلوم 252 . فاطمه ، دختر على بن عبد اللّه بن عبد الرحمن المقدسية (؟)نامعلوم 253 . فاطمه ، دختر على بن على بن أبى البدر البغدادية (م710ق)بغداد 254 . فاطمه ، دختر على بن عمر بن خالد المخزومية ، دختر ابن الخشاب (م708ق)نامعلوم 255 . فاطمه ، دختر على بن مسعود بن ربيع الصالحى (648 _ 727ق)نامعلوم 256 . فاطمه ، دختر على بن يحيى بن عمر البعلبكية (؟)بعلبك 257 . فاطمه ، دختر عمر بن الحسين الحلبية (م763ق)حلب 258 . فاطمه ، دختر عمر بن يحيى المدنية وتعرف ببنت الأعمى (793ق)قاهره 259 . فاطمه ، دختر عياش بن أبى الفتح البغدادية الواعظة (م714ق)بغداد 260 . فاطمه ، دختر خليل الحنبلية العسقلانية (؟)نامعلوم
.
ص: 252
261 . فاطمه ، دختر محمّد بن الحسين بن رواحة (م716ق)حماة 262 . فاطمه ، دختر محمّد بن أحمد القسطلانى ، تدعى أمة الرحيم (م721ق)مكه 263 . فاطمه ، دختر محمّد بن جميل المقدسية (م730ق)دمشق 264 . فاطمه ، دختر محمّد بن عبد الرحيم الأميوطى (م793ق)نامعلوم 265 . فاطمه ، دختر محمّد بن عبد المنعم البهنسى المكية (م786ق)مكه 266 . فاطمه ، دختر محمّد بن محمّد ابن جبريل الدربندى (661 _ 737م)دمشق 267 . فاطمه ، دختر محمّد بن محمّد بن إسماعيل البكرى (م747ق)قاهره 268 . فاطمه ، دختر محمّد بن محمّد بن أبى بكر الطبرى المكية (زنده در 715ق)مكه 269 . فاطمه ، دختر محمّد بن محمّد الفاسى المكية امّ الحسن (زنده در 770ق)مكه 270 . فاطمه ، دختر محمّد بن محمّد الفاسى المكية امّ الهدى (زنده در 727ق)مكه 271 . فاطمه ، دختر محمّد بن موسى بن النعمان (؟)نامعلوم 272 . فاطمه ، دختر محمّد بن نصر اللّه بن القمر الدمشقية (م756ق)دمشق 273 . فاطمه ، دختر نصر اللّه بن أبى محمّد السلّامى (م774ق)نامعلوم 274 . فاطمه ، دختر نصر اللّه بن محمّد السكاكينى (م750ق)دمشق 275 . فاطمه ، دختر يحيى بن العفيف البصرى المدنى (م798ق)بصره 276 . فرحه ، دختر احمد بن عبد اللّه الدمياطى (؟)قاهره 277 . فلفله ، دختر عبد اللّه البلعبكية (م737ق)بعلبك 278 . فيروزه ، دختر المظفر (م740ق)نامعلوم 279 . قطلو ، دختر سيف الدين عبد اللّه الشجاعى (م 785ق)دمشق 280 . قطلو ملك ، دختر محمّد بن ابراهيم الأيوبية (م774ق)دمشق 281 . قمر ، دختر الموقف أبى اسحاق ابراهيم بن داوود العطار (م742ق)دمشق 282 . قوام ، دختر عبد اللّه (م742ق)نامعلوم 283 . كريمه ، دختر عبد الوهاب بن على بن الخضر القرشية الزبيرية (؟) نامعلوم
.
ص: 253
284 . كلثم ، دختر محمّد بن محمود البعلى (م777ق)بعلبك 285 . كماليه ، دختر أبوالذكر أحمد عبد القادر الإسكندرانى (651 _ 731ق)اسكندريه 286 . كماليه ، دختر محمّد بن محمّد الطبرى المكية (م755ق)مكه 287 . لوزه ، دختر عبد اللّه مولاة تقى الدين بن دقيق العيد (م725ق)نامعلوم 288 . مُدَلَّه ، دختر محمّد بن إلياس الشّرجى (؟)نامعلوم 289 . مديه ، دختر على بن الفارس (م732ق)نامعلوم 290 . مريم ، دختر أحمد الأذرعى (719 _ 803ق)قاهره 291 . مريم ، دختر عبد الرحمن بن أحمد النابلسية (622 _ 758ق)نابلس 292 . مريم ، دختر عبد اللّه بن محمّد الطبرى المكية (زنده در 720ق)مكه 293 . مظفريه ، دختر عيسى بن على بن وهب (زنده در 719ق)قوص 294 . ملكه ، دختر ابراهيم بن عبد الرحمن بن صصرى البعلبكية (م749ق)بعلبك 295 . ملكه ، دختر عبد الرحمن بن محمّد البعلبكى (؟)بعلبك 296 . موفقيه ، دختر احمد بن عبد الوهاب بن عتيق بن وردان (636 _ 712ق)قاهره 297 . موفقيه ، دختر نصير بن وجيه (زنده در 713ق)نامعلوم 298 . مؤمنه ، دختر عبد اللّه بن يحيى الفاسى (؟)بيت المقدس 299 . مؤنسه ، دختر صبيح بن عبد اللّه (م749ق)قاهره 300 . مؤنسه ، دختر عبد الخالق بن عبد الخالق العمرى (م ح 770ق)بعلبك 301 . مؤنسه ، دختر على بن الفارس الناصرى الصلاحى الفخرى (م732ق)نامعلوم 302 . نارنج ، دختر عبد اللّه عتيقة مفلح (م741ق)قاسيون 303 . نخوه ، دختر زين الدين محمّد بن عبد القاهر الحلبى (643 _ 719ق)حلب 304 . نضار ، دختر أبوحيان محمّد بن يوسف ، (م730ق)اندلس 305 . نفيسه ، دختر ابراهيم بن سالم بن سعيد بن الخباز (633 _ 749ق)قاسيون 306 . نفيسه ، دختر اسماعيل بن ابراهيم (زنده در 714ق)نامعلوم 307 . نفيسه ، دختر على بن عبد القادر البعلبكية (زنده در 770ق)بعلبك 308 . نفيسه ، دختر محمّد بن تمام الحميرية (م719ق)دمشق
.
ص: 254
309 . وجيهه ، دختر على بن يحيى الصعيدى زين الدار (م640 _ 732ق)اسكندريه 310 . وسناء ، دختر عبد الرحمن بن أحمد المقدسى (م772ق)بيت المقدس 311 . هاجر ، دختر على بن عمر بن شبل الصنهاجية (670 _ 777ق)قاهره 312 . هبه ، دختر احمد بن محمّد بن صصرى (م787ق)نامعلوم 313 . هديه ، دختر عبد اللّه بن مؤمن الصورى (زنده در 706ق)صور 314 . هديه ، دختر على بن عسكر الهراس (626 _ 712ق)بغداد 315 . هديه ، دختر محمّد بن النجم البعلبكية (؟)بعلبك 316 . ياسمين ، دختر عبد اللّه الحلبية (؟)حلب
2 . فهرست محدّثات بر پايه شهرهااسكندريه (2مورد) : 285و 309 . اصفهان (2مورد) : 137و 142 . اندلس (1مورد) : 304 بصره (1مورد) : 275 بعلبك (20مورد) : 10 ، 13 ، 22 ، 26 ، 28 ، 94 ، 121 ، 122 ، 169 ، 215 ، 217 ، 247 ، 250 ، 277 ، 284 ، 294 ، 295 ، 300 ، 307 و 315 . بغداد (5 مورد) : 237 ، 253 ، 256 ، 259 و 314 . بيت المقدس (22مورد) : 3 ، 5 ، 8 ، 15 ، 16 ، 33 ، 34 ، 59 ، 79 ، 89 ، 92 ، 104 ، 117 ، 131 ، 155 ، 161 ، 173 ، 208 ، 239 ، 244 ، 298 و 310 . حلب (10مورد) : 11 ، 49 ، 192 ، 194 ، 198 ، 200 ، 226 ، 257 ، 303 و316 حماة (1مورد) : 261 حمص (1مورد) : 119
.
ص: 255
دمشق (66 مورد) : 2 ، 4 ، 23 ، 25 ، 27 ، 40 ، 45 ، 53 ، 56 ، 62 ، 67 ، 71 ، 74 ، 78 ، 83 ، 93 ، 95 ، 96 ، 99 ، 100 ، 102 ، 105 ، 111 ، 114 ، 123 ، 124 ، 125 ، 128 ، 129 ، 132 ، 136 ، 138 ، 139 ، 150 ، 151 ، 156 ، 176 ، 179 ، 180 ، 181 ، 182 ، 183 ، 187 ، 195 ، 199 ، 207 ، 209 ، 210 ، 212 ، 214 ، 219 ، 230 ، 232 ، 235 ، 236 ، 238 ، 242 ، 243 ، 263 ، 266 ، 272 ، 274 ، 279 ، 280 ، 281 و 308 . شيراز (4مورد) : 110 ، 134 ، 143 و 144 . صور (1مورد) : 313 طرابلس (2مورد) : 46 و 225 . قاسيون (2 مورد) : 302 و 305 . قاهره (22مورد) : 6 ، 7 ، 12 ، 30 ، 48 ، 54 ، 63 ، 65 ، 66 ، 115 ، 153 ، 154 ، 157 ، 177 ، 191 ، 258 ، 267 ، 276 ، 290 ، 296 ، 299 و 311 . قزوين (1مورد) : 211 قوص (1مورد) : 293 مكّه (32 مورد) : 14 ، 18 ، 19 ، 21 ، 31 ، 35 ، 52 ، 82 ، 90 ، 106 ، 107 ، 120 ، 147 ، 158 ، 163 ، 164 ، 171 ، 175 ، 189 ، 196 ، 197 ، 206 ، 228 ، 229 ، 231 ، 234 ، 262 ، 265 ، 268 ، 269 ، 286 و 292 .
.
ص: 256
موصل (1مورد) : 116 نابلس (2مورد) : 168 و 291 . نامعلوم (117مورد) : 1 ، 9 ، 17 ، 20 ، 24 ، 29 ، 34 ، 36 ، 37 ، 38 ، 39 ، 41 ، 42 ، 43 ، 44 ، 47 ، 50 ، 51 ، 55 ، 57 ، 58 ، 60 ، 61 ، 64 ، 68 ، 69 ، 70 ، 72 ، 73 ، 75 ، 76 ، 77 ، 80 ، 81 ، 84 ، 85 ، 86 ، 87 ، 88 ، 91 ، 97 ، 98 ، 101 ، 103 ، 108 ، 109 ، 112 ، 113 ، 118 ، 125 ، 126 ، 130 ، 133 ، 135 ، 140 ، 141 ، 145 ، 146 ، 148 ، 149 ، 152 ، 159 ، 160 ، 162 ، 165 ، 166 ، 167 ، 170 ، 172 ، 174 ، 178 ، 184 ، 185 ، 186 ، 188 ، 190 ، 193 ، 201 ، 202 ، 203 ، 204 ، 205 ، 213 ، 216 ، 218 ، 220 ، 221 ، 222 ، 223 ، 224 ، 227 ، 232 ، 240 ، 241 ، 245 ، 246 ، 248 ، 249 ، 251 ، 252 ، 254 ، 255 ، 260 ، 264 ، 270 ، 271 ، 273 ، 278 ، 282 ، 283 ، 287 ، 288 ، 289 ، 297 ، 301 ، 306 و 312 .
3 . فهرست محدّثات بر پايه فراوانى شهرها1 . نامعلوم : 117 مورد . 2 . دمشق : 66 مورد . 3 . مكّه : 32 مورد . 4 . بيت المقدس : 22 مورد .
.
ص: 257
5 . قاهره : 22 مورد . 6 . بعلبك : 20 مورد . 7 . حلب : 10 مورد . 8 . بغداد : 5 مورد . 9 . شيراز : 4 مورد . 10 . اسكندريه : 2 مورد . 11 . اصفهان : 2 مورد . 12 . طرابلس : 2 مورد . 13 . قاسيون : 2 مورد . 14 . نابلس : 2 مورد . 15 . اندلس : 1 مورد . 16 . بصره : 1 مورد . 17 . حماة : 1 مورد . 18 . حمص : 1 مورد . 19 . صور : 1 مورد . 20 . قزوين : 1 مورد . 21 . قوص : 1 مورد . 22 . موصل : 1 مورد .
.
ص: 258
. .
ص: 259
فهرست منابعالف . كتاب ها 1 . اختيار معرفة الرجال ، كشى ، محمّد بن عمر ، تحقيق : حسن المصطفوى ، مشهد : دانشكده الهيات ومعارف اسلامى ، 1348ش . 2 . اسد الغابة فى معرفة الصحابة ، ابن اثير ، تحقيق : على بن محمّد و خليل مأمون شيحا ، بيروت : دار المعرفة ، 1418ق ، 5ج . 3 . اعلام العابدات الزاهدات ، محمّداحمد درنيقه ، بيروت : المؤسسة الجامعية للدراسات و النشر و التوزيع ، 1410 ق . 4 . اعلام النساء المؤمنات ، محمّد الحسّون و السيّدة اُمّ على مشكور ، تهران : اسوه ، 1411ق ، 720ص . 5 . اعيان الشيعه ، محسن امين، تحقيق: حسن الامين ، بيروت : دار التعارف ، 14ج ، 1418ق . 6 . الاجابة لإيراد ما استدركته عائشة على الصحابة ، بدر الدين زركشى ، تحقيق : سعيد الافغانى ، دمشق : اول ، مطبعة الهاشمية ، 1358ق ، دوم : بيروت : المكتب الاسلامى ، 1390ق ، 212 ص . 7 . الاجازة الكبيرة ، شهاب الدين مرعشى ، تحقيق : محمّد السماوى الحائرى ، قم : مكتبة آية اللّه المرعشى ، 1414ق ، 727 ص . 8 . الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد ، محمّد بن محمّد مفيد ، قم : مؤسسه آل البيت ، 1413ق ، 2 ج . 9 . الاستيعاب فى معرفة الاصحاب ، ابن عبد البر ، تحقيق : يوسف بن عبد اللّه و على محمّد معوض ، بيروت : دار الكتب العلميه ، 1415ق ، 4ج .
.
ص: 260
10 . الاصابة فى تمييز الصحابة ، ابن حجر عسقلانى ، تحقيق : احمد بن على ، بيروت : دار الكتب العلمية ، 5ج . 11 . الاعلام ، خير الدين زركلى ، بيروت : دار العلم للملايين ، 1989م ، 8ج . 12 . الامالى ، محمّد بن حسن طوسى ، قم : دار الثقافه ، 1414ق ، 889ص . 13 . الانساب ، عبد الكريم بن محمّد سمعانى ، تحقيق : عبد اللّه عمر البارودى ، بيروت : دار الجنان ، 1408ق ، 5ج . 14 . امل الامل ، محمّد بن حسن حرّ عاملى ، تحقيق : احمد الحسينى ، بغداد : مكتبه الاندلس ، 1385ق ، 2ج . 15 . انباء الغمر بانباء العمر ، ابن حجر عسقلانى ، تحقيق : احمد بن على و حسن حبشى ، القاهره : وزاره الاوقاف ، 1418ق ، 4 ج . 16 . انسان العيون فى سيرة الامين المامون ، على بن برهان الدين حلبى . 17 . انوار الملكوت فى شرح الياقوت ، حسن بن يوسف حلى ، تحقيق : محمّد نجمى زنجانى ، انتشارات رضى ، 1363 ، 248ص . 18 . بانوى مجتهد ايرانى ، ناصر باقرى بيدهندى ، قم : دفتر تبليغات اسلامى ، 1371 ، ص 113 _ 116 . 19 . بحار الأنوار ، علّامه محمّدباقر بن محمّدتقى مجلسى (م 1111ق) ، بيروت : دوم ، مؤسسة الوفاء ، 1403ق . 20 . البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع ، محمّدبن على شوكانى ، القاهره : مكتبة ابن تيمية ، 2ج . 21 . بصائر الدرجات (الكبرى)، محمّد بن حسن صفار، تحقيق:محسن كوچه باغى، 557ص. 22 . بغية الملتمس فى تاريخ رجال الاندلس ، آمال قرداش بنت الحسين ، كتاب الامة ، العدد 70 ، 1420 ق ، سال 19 ، قطر . 23 . تاريخ العلماء والرواة للعلم بالاندلس ، عبد اللّه بن محمّد ابن فرضى ، تحقيق : عزت العطار الحسينى ، القاهره : مكتبة الخانجى ، 1373ق ، 2ج .
.
ص: 261
24 . تاريخ مذكر (فرهنگ حاكم و فرهنگ محكوم) ، رضا براهنى ، تهران : نشر اوّل ، 1363 ، تهران . 25 . تبيان ، دفتر هشتم (جايگاه زن در انديشه امام خمينى) ، تهران : مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى رحمه الله ، 1374 . 26 . التحبير فى المعجم الكبير ، عبد الكريم بن محمّد سمعانى ، تحقيق : خليل المنصور ، بيروت : دار الكتب العلمية ، 1418ق . 27 . التحبير فى المعجم الكبير ، عبد الكريم بن محمّد سمعانى ، تحقيق : منيرة ناجى سالم ، [بغداد] : 1395ق ، 2ج . 28 . تحرير المرأة فى عصر الرسالة ، عبد الحليم ابوشقة ، كويت : دار القلم ، 1410 ق ، 2 ج . 29 . تذكرة الحفاظ ، محمّد بن احمد ذهبى ، بيروت : دار احياء التراث العربى ، 2 ج . 30 . ترجمان الاشواق ، محيى الدين عربى ، بيروت : دار صادر ، 1386 ق . 31 . التقييد لمعرفة رواة السنن و المسانيد ، محمّد بن عبد الغنى ابن نقطه ، حيدر آباد : دائرة المعارف العثمانية ، 1404ق ، 2ج . 32 . التكملة لوفيات النقلة ، عبد العظيم بن عبد القوى منذرى ، تحقيق : بشار عواد معروف ، بيروت : مؤسسة الرسالة ، 1401ق ، 4ج . 33 . تهذيب التهذيب ، احمد بن على ابن حجر عسقلانى ، بيروت : دار صادر ، 12 ج . 34 . الجواهر و الدرر ، محمّد بن عبد الرحمن السخاوى ، القاهرة ، 1416 ق . 35 . الجهود العلمية للمرأة خلال القرنين الخامس والسادس الهجريين ، ناجيه عبداللّه ابراهيم ، اردن ، 1996 م . 36 . جهود المرأة فى رواية الحديث (القرن الثامن الهجرى) ، صالح معتوق ، بيروت : دار البشائر الاسلامية ، 1418 ق . 37 . دائرة المعارف تشيع ، زير نظر : احمد صدر حاج سيد جوادى ، تهران : نشر شهيد سعيد محبى ، 1375 . 38 . الدارس فى تاريخ المدارس ، عبد القادر بن محمّد نعيمى ، تحقيق : ابراهيم شمس الدين ، بيروت : دار الكتب العلميه ، 1410ق ، 2ج .
.
ص: 262
39 . الدر المنثور فى طبقات ربات الخدور ، زينب بنت يوسف فواز ، كويت : مكتبة ابن قتيبه ، 550 ص . 40 . الدرر الكامنة فى اعيان المائه الثامنة ، احمد بن على بن حجر عسقلانى ، تحقق : محمّد سيد جادالحق ، القاهره : امّ القرى ، 5ج . 41 . دور المرأة فى خدمة الحديث ، آمال بنت حسين قرداش ، دوحه : وزارة الاوقاف و الشئون الاسلاميه ، 1999م . 42 . الذريعة الى تصانيف الشيعة ، محمّد محسن بن على منزوى (آقابزرگ تهرانى _ م 1348 ش) بيروت : سوم ، دار الأضواء ، 1403ق . 43 . ذكر اخبار اصبهان ، احمد بن عبد اللّه ابونعيم ، مطبعة بريل ، 1934م . 44 . ذكر النسوة المتعبدات الصوفيات ، ابوعبد الرحمن السلمى ، تحقيق : محمود محمّد الطناحى ، القاهرة : اول ، مكتبة الخانجى ، 1413 ق . 45 . ذيل تاريخ بغداد ، محمّدبن محمود ابن نجار ، تحقيق : قيصر فرح ، حيدر آباد : دائرة المعارف العثمانيه ، 1398ق ، 3ج . 46 . الرجال ، احمد بن محمّد البرقى ، تحقيق : جواد القيومى ، نشر القيوم ، 1419ق ، 190 ص . 47 . الرجال ، محمّد بن حسن الطوسى ، تحقيق : جواد القيومى ، قم : جماعة المدرسين ، 1415 ق ، 595ص . 48 . الرجال ، احمدبن على النجاشى ، تحقيق : محمّد جواد النائينى ، بيروت : دار الاضواء ، 1408ق ، 2ج . 49 . الرعاية فى علم الدراية ، شهيد ثانى زين الدين بن على ، تحقيق : عبد الحسين محمّدعلى بقال ، قم : مكتبة آية اللّه المرعشى ، 1413ق ، 406 ص . 50 . رياحين الشريعة ، ذبيح اللّه محلاتى ، تهران : دار الكتب الاسلاميه ، 6ج . 51 . رياض العلماء ، على بن حسن بحرانى ، بيروت : شركه دار المصطفى(ص) ، 1422ق ، 2ج .
.
ص: 263
52 . رياض العلماء وحياض الفضلاء ، عبد اللّه بن عيسى بيگ افندى ، تحقيق : احمد الحسينى ، قم : مكتبة آية اللّه المرعشى ، 5ج . 53 . زن در آينه جلال و جمال ، عبد اللّه جوادى آملى ، قم : مركز نشر اسراء ، 1417ق/1375ش . 54 . زيارت در پرتو ولايت ، زهره صفاتى ، قم : مجتمع علوم دينى حضرت ولى عصر (ع) ، 1417ق/1376ش ، 200ص . 55 . السنة النبوية الشريفة فى القرن السادس الهجرى ، 56 . سير اعلام النبلاء ، محمّد بن احمد ذهبى ، عمر بن غرامة العمروى ، بيروت : دار الفكر ، 1417ق ، 18ج . 57 . السيرة النبوية ، عبد الملك بن هشام ، تحقيق : سهيل زكار ، بيروت : دار الفكر ، 1412ق ، 2ج . 58 . شذرات الذهب فى أخبار من ذهب ، عبد الحى بن احمد ابن عماد ، تحقيق : عبد القادر الارناووط ، دمشق : دار ابن كثير ، 1406ق ، 9ج . 59 . صفحات مشرقة من عناية المرأة بصحيح البخارى ، 60 . الضوء اللامع لأهل القرن التاسع ، محمّد بن عبد الرحمن سخاوى ، القاهره : دار الكتاب الاسلامى ، 6ج . 61 . الطبقات الكبرى ، محمّد بن سعد ، بيروت : دار صادر ، 9 ج . 62 . العبر فى خبر من عبر ، محمّد بن احمد ذهبى ، بيروت : دار الفكر ، 1418ق ، 2ج . 63 . عتبة الكتبة ، منتجب الدين اتابك جوينى ، تصحيح : محمّد قزوينى و عباس اقبال ، تهران : اساطير ، 1384 . 64 . علامه مجلسى : بزرگ مرد علم و دين ، على دوانى ، تهران : امير كبير ، 1370 . 65 . عناية النساء بالحديث النبوى ، آل سلمان مشهور بن حسن ، رياض : دار ابن عفان ، 1414ق ، 160 ص .
.
ص: 264
66 . عوالم سيدة النساء ، عبد اللّه البحرانى الاصفهانى ، قم : مؤسسة الامام المهدى . 67 . عيون اخبار الرضا عليه السلام ، محمّد بن على ابن بابويه ، تحقيق : حسين الاعلمى ، بيروت : مؤسسه الاعلمى ، 1404ق ، 2 ج . 68 . الغيبة ، محمّد بن حسن طوسى ، تحقيق : آقابزرگ الطهرانى ، قم : مكتبة بصيرى ، 1385ق ، 292 ص . 69 . فاطمه عليهاالسلام در آينه كتاب ، اسماعيل انصارى زنجانى ، قم : دوم ، الهادى ، 1375ش . 70 . فرحة الغرى ، عبد الكريم بن احمد ابن طاوس ، تحقيق : تحسين آل شيب الموسوى ، 1419ق ، قم : مركز الغدير للدراسات الاسلاميه ، 1419ق ، 1923ص . 71 . فصول عن المرأة ، هادى العلوى ، بيروت : دار الكنوز الادبية ، 1996م . 72 . فضائل الاشهر الثلاثة ، محمّد بن على ابن بابويه ، تحقيق : غلامرضا عرفانيان ، بيروت : دار المحجه البيضاء _ دار الرسول الاكرم ، 1412ق ، 159 ص . 73 . فهرس الفهارس والاثبات ، عبد الحى بن عبد الكبير كتانى ، تحقيق : احسان عباس ، بيروت : دار الغرب الاسلامى ، 1402ق ، 3ج . 74 . فهرست كتاب هاى خطى كتاب خانه ملى ملك ، ايرج افشار ، تهران : 1352ش ، 13ج . 75 . فهرست كتب چاپى فارسى ، خانبابا مشار ، تهران : مؤلف ، 1350 _ 1351 . 76 . فهرست كتب خطى كتاب خانه مركزى آستان قدس رضوى ، مشهد : آستان قدس رضوى ، 1365ش . 77 . فهرست كتب دينى خطى كتاب خانه سلطنتى ، بدرى آتاباى ، 1105ص . 78 . فهرست نسخ خطى كتاب خانه ملى ايران ، تهران : كتاب خانه ملى ايران ، 1343ش . 79 . فهرست نسخه هاى خطى كتاب خانه دانشكده الهيات ، تهران : انتشارات دانشگاه تهران ، 1345ش ، 1227ص . 80 . فهرست نسخه هاى خطى كتاب خانه دانشكده الهيات ، مشهد : دانشگاه فردوسى ، 1376 ، 3ج . 81 . فهرست نسخه هاى خطى كتاب خانه وزيرى يزد ، محمّد شيروانى .
.
ص: 265
82 . الكافى ، محمّد بن يعقوب كلينى رازى (م 329ق) ، تحقيق : على اكبر غفّارى ، بيروت : چهارم ، دار صعب _ دار التعارف ، 1401ق . 83 . كامل الزيارات ، جعفر بن محمّد ابن قولويه ، تحقيق : بهراد الجعفرى ، تهران : نشر صدوق ، 1375ش ، 352ص . 84 . كتاب شناسى آثار مذهبى زنان ايران ، مجيد فرّخزادى ، تهران : مطّهر ، 1373 . 85 . كتاب من لا يحضره الفقيه ، محمّد بن على ابن بابويه ، تحقيق : حسن الموسوى الخرسان ، بيروت : دار صعب _ دار التعارف ، 1401ق ، 4 ج . 86 . كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون ، مصطفى بن عبد اللّه حاجى خليفه ، بيروت : دار الصادر ، 8ج . 87 . كشف الظنون عن اسامى الكتب والفنون ، مصطفى بن عبد اللّه حاجى خليفه ، بيروت : دار الفكر ، 1414ق ، 6ج . 88 . اللباب فى الجمع بين السنّة والكتاب ، على بن زكريا منبجى ، تحقيق : محمّد فضل عبد العزيز المراد ، دمشق : دار القلم ، 1414ق . 89 . اللباب فى تهذيب الانساب ، على بن محمّد ابن اثير ، مكّة : المكتبة الفيصلية ، 3ج . 90 . لسان الميزان ، احمد بن على بن حجر عسقلانى ، تحقيق : عادل احمد عبد الموجود ، بيروت : دار الكتب العلميه ، 1416ق ، 7ج . 91 . لوايح آقا شيخ فضل اللّه نورى ، هما رضوانى ، تهران ، 1358 . 92 . مأخذ شناسى رجال شيعه ، رسول طلائيان ، قم : دار الحديث ، 1381ش . 93 . المحاسن ، احمد بن محمّد البرقى ، تحقيق : محمّد صادق بحر العلوم ، نجف : المطبعة الحيدرية ، 1384ق ، 525 ص . 94 . مرآة الجنان و عبرة اليقظان ، عبد اللّه بن اسعد يافعى ، بيروت : دار الكتب العلمية ، 1417ق ، 4ج . 95 . المرأة المسلمة و اجازة الحديث عند الفريقين ، امّ على مشكور ، هفتمين كنفرانس بين المللى وحدت اسلامى ، 1373ش .
.
ص: 266
96 . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ، حسين بن محمّد تقى نورى ، قم : مؤسسه آل البيت عليهم السلام ، 1407ق ، 18 ج . 97 . المسلسلات فى الاجازات ، شهاب الدين مرعشى ، قم : مكتبة آية اللّه العظمى المرعشى ، 1416ق ، 2 ج . 98 . مسند عايشة ، احمد بن على بن حجر عسقلانى ، القاهرة : اول ، مكتبة السنة ، 1416 ق . 99 . مشاهير زنان اصفهان ، محمّد حسين رياحى ، اصفهان : اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامى ، 1376 . 100 . مشاهير زنان ايرانى و پارسى گوى ، محمّدحسن رجبى ، تهران : انتشارات سروش ، 1374 ، 236ص . 101 . المشتبة فى الرجال ، محمّد بن احمد ذهبى ، تحقيق : على محمّد البجاوى ، مصر : دار احياء الكتب العربيه ، 1966م ، 755 ص . 102 . مشيخة ابن الجوزى ، محمّد محفوظ ، بيروت : دار الغرب الاسلامى ، 1400ق ، 302ص . 103 . معجم البلدان ، ياقوت بن عبد اللّه حموى ، بيروت : دار الصادر ، 1399ق ، 5ج . 104 . معجم المؤلّفين ، عمر رضا كحاله ، بيروت : دار احياء التراث العربى ، 1376ق ، 8ج . 105 . مناقب آل ابى طالب ، محمّد بن على ابن شهرآشوب ، نجف : المطبعة الحيدرية ، 1376ق ، 2ج . 106 . المنتظم فى تاريخ الملوك و الامم ، عبد الرحمن بن على ابن جوزى ، تحقيق : محمّد عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلمية ، 1412ق ، 17ج . 107 . موسوعة امّهات المؤمنين ، عبد الصبور شاهين ، القاهره : الزهراء للاعلام العربى ، 1412 ق ، 267ص . 108 . ميزان الاعتدال فى نقد الرجال ، محمّد بن احمد ذهبى ، تحقيق : صدقى جميل العطار ،
.
ص: 267
بيروت : دار الفكر ، 1420ق ، 4 ج . 109 . نزهة الجلساء فى أشعار النساء ، عبد الرحمن بن ابى بكر سيوطى ، بيروت : دار الكتاب الجديد ، 1993م ، 103ص . 110 . النساء المحدّثات فى العصر المملوكى ، جمال الدين امينه ، القاهره : دار الهداية ، 1423ق ، 108 ص . 111 . النساء و مؤلّفاتهنّ ، محمّد خير رمضان يوسف ، بيروت : دار ابن حزم ، 1421 ق / 2000 م . 112 . نفحات الانس ، عبد الرحمن بن احمد جامى ، تصحيح : مهدى توحيدى پور ، كتاب فروشى سعدى . 113 . نهج الحياة يا فرهنگ سخنان فاطمه عليهاالسلام ، محمّد دشتى ، قم : مؤسسه تحقيقاتى اميرالمؤمنين ، 1372ش ، ص 419 . 114 . نيل الاوطار ، محمّد بن على شوكانى ، تحقيق : محمّد حلاق ، بيروت : دار احياء التراث العربى ، 1419ق ، 9ج . 115 . الوافى بالوفيات ، خليل بن ايبك صفدى ، تحقيق : احمد الارناووط ، بيروت : دار احياء التراث العربى ، 1420ق ، 24ج . ب . نشريات 1 . آينه پژوهش ، دوماه نامه ، قم : دفتر تبليغات اسلامى . 2 . آينه ميراث ، فصل نامه ، تهران : دفتر نشر ميراث مكتوب . 3 . حوزه اصفهان ، فصل نامه ، اصفهان : دفتر تبليغات اسلامى (واحد اصفهان) . 4 . رسالة الثقلين ، فصل نامه ، تهران : المجمع العالمى لأهل البيت عليهم السلام . 5 . كيهان ، روزنامه ، تهران : مؤسسه كيهان . 6 . رسالت ، روزنامه ، تهران : بنياد رسالت . 7 . شما ، هفته نامه ، تهران : جمعيت مؤتلفه اسلامى . 8 . علوم حديث ، فصل نامه ، قم : دانشكده علوم حديث .
.
ص: 268
9 . فرزانه ، فصل نامه ، تهران ، معصومه ابتكار . 10 . كيهان فرهنگى ، ماه نامه ، تهران : مؤسسه كيهان . 11 . مجلة الشريعة ، كويت : جامعة الكويت . 12 . مجلة مركز بحوث السنة و السيرة ، قطر : (الدوحة) . 13 . مدرّس ، فصل نامه ، تهران : دانشگاه تربيت مدرّس . 14 . مشكوة ، فصل نامه ، مشهد ، بنياد پژوهش هاى اسلامى . 15 . مشكوة النور ، فصل نامه ، تهران : دانشگاه امام صادق عليه السلام . 16 . نداى صادق ، فصل نامه ، تهران : دانشگاه امام صادق عليه السلام . 17 . هاجر (كتاب المرأة) ، قاهره ، ش 5 _ 6 (1998 م) .
.