مرواريد درخشان

مشخصات كتاب

نام منبع : مرواريد درخشان

پديد آورنده : عبدالهادي مسعودي

موضوع : ترجمه هاي منثور ، كتاب خانه

تعداد جلد : 1

ناشر : زائر

محل نشر : قم

تاريخ انتشار : 1387

نوبت چاپ : دوم

شمارگان : 5000

شماره كتابشناسي ملي : ايران82-51668

منشا مقاله : ، درسهايي از مكتب اسلام، سال 43 ش 11، (بهمن 1382): ص 45 _ 51.

توصيفگر : لبنان

توصيفگر : بعلبك

توصيفگر : جغرافياي تاريخي

توصيفگر : فقيهان

توصيفگر : شيعيان

مقدّمه

سخنان نورانى پيشوايان شيعه جايگاه والايى در انديشه اسلامى دارد . گردآورى و عرضه زيباى آنها به تشنگان زلال معرفت اهل بيت هميشه مورد اهتمام عالمان بوده است . نوشته هاى متعدد با دسته بندى هاى گوناگون گواه اين عرضه و تقاضاى معنوى بوده است . شيوه غالب محدثان شيعه ، ترتيب احاديث بر پايه موضوع بوده است اما گاه احاديث را به ترتيب گوينده معصوم آن نيز مرتب و عرضه كرده اند .

اگر بتوانيم مفهوم «مسند» را توسعه داده و شامل هر كتابى بدانيم كه احاديث را به ترتيب گوينده حديث ، مرتّب كرده ، آنگاه كتاب الدرّة الباهرة مانند تحف العقول و نزهة الناظر ، از معدود كتاب هاى حديثى شيعه مى باشد كه به سبك مسندى نوشته شده است .

مؤلّف كتاب ، سخنان نورانى پيشوايان را گزينش كرده و در يك مجموعه كوچك ، به ترتيب معصومان : مرتب كرده است . سخنانى كه راهگشاى زندگى و كليد كاميابى اند و به كار بستن آنها ، مى تواند مايه تكامل انسان گردد . مؤلف كتاب در گلچين كردن احاديث موفق بوده و در ناميدن كتابش به مرواريد درخشان از صدف هاى پاك محق است . مرواريدهاى گران بهايى

كه به رشته كشيدن آن ها ، به محمد بن مكّى ، مشهور به شهيد اول ، منسوب و قرن ها در تاريخ فرهنگ و حديث شيعه درخشيده است . در اينجا اين انتساب را بررسى مى كنيم .

مؤلّف كتاب كيست؟ نخستين كسى كه كتاب الدّرة الباهرة را به شهيد اوّل نسبت داده ، علّامه مجلسى است . او در دو جاى بحار الأنوار ، به اين كتاب اشاره كرده و در هر دو جا با گمان و ترديد ، آن را به او نسبت داده است . در نخستين موضع ، پس از شمارش كتاب هاى متعدّد شهيد اول ، چنين مى گويد :

و گمان مى كنم كتاب الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة نيز ، از آن شهيد _ خاكش پاك باد _ باشد و اين كتاب ، به نقل از دست خط او نزد من هست .

و در موضع دوم مى گويد :

و تأليفات شهيد ، همچون مؤلّف علامه آنها ، مشهور است ، جز كتاب الاستدراك كه من به اصل كتاب دست نيافتم و اخبارى برگرفته از آن را به خط شيخ فاضل ، محمد بن على جبعى ، يافته ام كه او مى گويد ، آنها را از دست خط شهيد _ خدا بر درجاتش بيفزايد _ نقل و استنساخ كرده است و نيز الدرّة الباهرة كه به شهرت كتاب هاى ديگر شهيد نيست و آن ، تنها چند سخن كوتاه از پيامبر و امامان است .

همان گونه كه علامه مجلسى مى گويد ، تنها دليل انتساب كتاب به شهيد اول ، وجود آن ميان كتاب هاى محمد بن على جبعى

است كه از دستخط شهيد اول رونويسى و مجلسى؛ از آن نقل كرده است . نسخه جبعى مجموعه اى كشكول مانند از احاديث ، اشعار و حكم و امثال واز آنِ شمس الدين محمد بن على بن حسن جبعى (م 886 ه . ق) ، جدّ شيخ بهايى ، از عالمان جنوب لبنان است . بيشتر آنچه در اين كشكول آمده ، منقول از دست نوشته هاى شهيد اول است ، اما برخى از آن ها ، از كسان ديگرى است و اين موجب ترديد در انتساب الدرّة الباهرة به شهيد اوّل مى شود ، هر چند با توجه به كارهاى حديثى شهيد اوّل و قرار داشتن او در حلقه بسيارى از طريق ها و اجازات حديثى ، بسى محتمل است كه اين گلچين زيبا و گزينش

حكيمانه ، كار همو باشد . اماميرزا عبداللّه افندى (م 1130 ه . ق) ، صاحب كتاب معروف رياض العلماء و شاگرد علامه مجلسى ،ترديد او را تقويت كرده و گفته است :

به نظرم اين دو كتاب استدراك و الدرّة الباهرة ، از تأليفات غير شهيد باشد .

اين ترديد با مراجعه به نسخه هاى قديمى نيز ازميان نمى رود زيرا آنچه مستند انتساب كتاب به شهيد اول است ، چندان صريح در تأليف نيست . متن عبارت چنين است :

و محمد بن مكى در مدينه مشرفه ، شهر سرورمان پيامبر خدا و در سال 750 ه . ق نوشت ، با حمد و صلوات .

و نوشتن ، اعم از تأليف و استنساخ است ، بلكه شايد ظهور و كاربرد آن ، بيشتر در استنساخ و رونويسى باشد .

افزون

بر اين ،عبارت بالا ، در پايان فصل وصيت آدم به پسرش ، شيث ، آمده است كه در الدرّة الباهرة نيست و با مضمون كتاب كه سراسر ، احاديث پيشوايان اسلام است ، تناسبى ندارد . افزون بر اين ، كتاب الدرّة الباهرة پيش از اين عبارت ، به انتها رسيده و در پايان آن نوشته شده است :

اين پايان الدرّة الباهرة است ، خدا حق جويان را بدان سود دهد .

كاتبى ناشناس نيز در پايان نسخه كتابخانه آستان مقدس رضوى ، آن را به عالم بزرگ ،كيدرى _ رحمه اللّه _ نسبت داده است هر چند مى توان يكى دو روايت از الدرّة الباهرة را با متنى كه از قطب الدين كيدرى در مجموعه جباعى 1 آمده ، سنجيد و با بهره گيرى از تشابه آنها چنين نسبتى را تقويت كرد ، اما چون هيچ يك از كتاب ها و مجموعه هاى منتسب به كيدرى ، قابليت انطباق بر الدرة الباهرة را ندارد ، ناگزيريم آن را در حدّ يك احتمال و نه فراتر ، نگاه داريم .

-------

1. برگه 62 و ص 121 . --------

نظر برگزيده ما از خلال مأخذ يابى احاديث الدرة الباهرة ، به اين حدس رسيديم كه آن ، گلچين حكيمانه اى از كتاب نزهة الناظر و تنبيه الخاطر 1 و دو سه كتاب حديثى مشهور مانند كافى ، تحف العقول و نثر الدر است؛ زيرا در حدود سه چهارم احاديث كتاب در نزهة الناظر يافت شد و حتى ترتيب آن ها ، بسان ترتيب نزهة الناظر بود .

دو مؤيد ديگر نيز موجود است : يكى آن كه با

وجود انتساب برخى احاديث به امامى خاص ، از سوى همه كتاب هاى حديثى پيشين ، مؤلف از الدرة الباهرة ، آن حديث را به امامى نسبت داده كه نزهة الناظر نسبت داده است .

مؤيد دوم ، شرح ذيل حديث «من أكثر المنام ، رأى الأحلام» است . با آن كه الدرة الباهرة كتابى بدون شرح است ، اما در ذيل اين حديث شرحى آورده كه عينا شرح موجود در ذيل همان حديث در نزهة الناظر است .

اگر اين نكته را نيز بيفزاييم كه تلخيص دو كتاب حديثى ديگر ، اصل علاء بن زرين و كتاب الجعفريّات هم به شهيد اول منسوب است ، مى توانيم بگوييم كه شهيد به تلخيص و گزيده نويسى نزهة الناظر نيز دست يازيده و برخى احاديث زيباى آن را براى خود و همراه داشتن در سفرها ، استنساخ كرده و احاديثى چند را به آن افزوده و سپس جباعى آن را در مجموعه خود آورده است .

در هر حال ، احاديث كتاب با عقل و نقل تأييد مى شود و تقريباً همه آن ها در ديگر كتاب هاى حديثى موجودند و از اين رو ، نا آگاهى ما از مؤلّف كتاب كه تنها طريقى براى نقل و ارتباط است ، چندان زيانى به آن نمى رساند و همچون تحف العقول ، مى توان از صحّت و اعتبار و استوارى مضمون كتاب ، به شأن و منزلت مؤلّف پى برد

----------

1. اين كتاب از آنِ حلوانى ، از دانشمندان قرن پنجم هجرى است . اين كتاب نيز به وسيله اينجانب تحقيق ، ترجمه و نشر يافته است .

------------

شهيد اول با

پذيرفتن اين نكته كه نويسنده و يا دست كم تلخيص كننده كتاب ، شهيد اول است ، اندكى به زندگانى او مى پردازيم .

أبو عبداللّه شمس الدين محمد بن مكّى عاملى ، معروف به شهيد اول ، از بزرگ ترين و مشهورترين فقيهان شيعى است . او ، نيمه نخست قرن هشتم هجرى در «جزين» در منطقه جبل عامل به دنيا آمد ، به عراق كوچ كرد و از پيروان مكتب «حلّه» شد . او نزد فخر المحققين(م771 ه ق) ، فرزند علّامه حلّى و مؤلف ايضاح الفوائد ، و سيد عبدالمطلب بن الأعرج حسينى (م 754 ه . ق) ، خواهر زاده علامه حلّى ، و ديگر عالمان فقه آموخت و سپس به تأليف كتاب هاى متعددى ، مانند الدروس ، البيان ، اللمعة ، الذكرى در فقه ، العقيدة الكافية و تفسير الباقيات الصالحات در عقايد و المزار و الأربعون حديثاً در دعا و حديث ، پرداخت . برخى از كتاب هاى فقهى او ، تا اكنون نيز زنده و محور بحث هاى حوزه هاى علميه است ، مانند اللمعة الدمشقية و القواعد والفوائد و در حديث نيز ، عده بسيارى از عالمان ، نزد او به قرائت كتاب هاى حديثى پرداختند . شهيد اوّل ، با اندوخته هاى علمى خود ، توانست به صورت نماد شوكت شيعه در شام جلوه كند و همين امر ، موجب به زندان افكندن او و سپس شهادت مظلومانه وى در دمشق به سال (786 ه . ق) شد .

شهيد را همه ستوده اند . استادان شيعى او ، همچون فخر المحققين و شيخ عبدالصمد بن ابراهيم

، استاد دار الحديث بغداد ، او را با وصف هايى همچون «مولانا الإمام العلّامة الأعظم ، أفضل علماء العالم ، سيّد فضلاء بنى آدم» و «الشيخ الإمام العلّامه الفقيه البارع الورع ، الفاضل الناسك الزاهد» ستوده اند و پس از او محقق كركى گفته است :

استاد ما و پيشوا و بزرگ اسلام ، فرمانرواى عالمان ، پرچم برافراشته فقيهان ، اسوه محققان و مدققان ، برترين پيشينيان و معاصران ، خورشيد آيين و حق و

دين ، كامل در همه شاخه هاى سعادت و رسيده به رتبه شهادت .

و شهيد ثانى نيز نوشته است : «استاد و پيشوا ، عالم ترين و كامل ترين ، خاتم مجتهدان و آيت خدا ميان جهانيان ، خورشيد دين ، محمّد بن مكى» .

و شيخ حرّ عاملى در شرح حال او آورده است :

عالم ، ماهر ، فقيه ، محدّت ، مدقّق ، متبحّر ، كامل و جامع فنون عقلى و نقلى و به فضايل اخلاقى ، مانند زهد ، عبادت و پارسايى آراسته و شاعر و اديب و نويسنده نيز بود . يگانه روزگار خويش و بى نظير در زمان خود بود .

اين تعريف و تمجيدها ، منحصر به عالمان شيعى نيست و برخى دانشمندان اهل سنت نيز ، او را ستوده اند .شمس الدين جزرى مى گويد :

او بزرگ شيعه و مجتهد در مذهب جعفرى بود و پيشوا در فقه ، نحو و قرائت . او روزگارى دراز همراه من بود ولى چيزى مخالف سنّت پيامبر از او نشنيدم .

و شمس الأئمة كرمانى مى نويسد :

مولاى بزرگ و دانا ، پيشواى پيشوايان ، صاحب فضيلت ها ،

مجمع منقبت و كمال هاى فاخر و جامع علوم دنيا و آخرت بود . روش تحقيق كتاب ، چاپ هاى متعددى دارد : چاپ نخست به وسيله چاپخانه حيدريه در نجف (1288 ه . ق) ، با تحقيق محمد هادى امينى و چاپ دوم از سوى آستان قدس رضوى در مشهد (1406 ه . ق ، برابر 1365 ه . ش) . چاپ دوم را آقاى داود صابرى تحقيق كرده و از همه نسخه هاى در دسترس سود جسته است . از اين رو ، ما آن را نسخه اول ، نسخه حيدريه را دوم و نسخه جباعى را نسخه سوم قرار داديم .

ما بر آنيم كه نقل هاى علامه مجلسى در بحار الانوار نيز مى تواند نسخه ديگرى فرض شود و از اين رو اختلافات آن را درج كرده ايم؛ زيرا علامه مجلسى نسخه هاى

بسيار معتبر و صحيحى در دست داشته است و افزون بر اين ، به سبب آشنايى گسترده و عميقش با روايات ، در خواندن نسخه هاى ناخوانا نيز بسيار توانا بوده است .

ماخذيابى احاديث كتاب ، راه را براى قضاوت هاى سندى گشوده است ، هر چند همه احاديث كتاب ، رنگ و روى اخلاقى دارند و با عقل و نقل تأييد مى شوند . در اين ميان ، كتاب نزهة الناظر وتنبيه الخاطر ، محور و مأخذ اصلى بوده است .

ما كتاب را به فارسى ترجمه كرده و متن را در سمت راست و ترجمه را در روبروى آن آورده ايم . 1 همچنين در آغاز هر فصل ، چند سطر در باره معصوم گوينده احاديث آن آمده

است . گفتنى است همه احاديث ، به وسيله حجة الإسلام حيدر مسجدى اعراب گذارى شده اند تا به خواندن صحيح آن يارى رساند . در اينجا از ايشان و ديگر همكارانم بويژه حجة الإسلام مهدى هوشمند كه مأخذيابى احاديث و جناب رعد بهبهانى كه مقابله كتاب با مصادر آن را بر عهده داشته اند ، تشكر مى كنم و براى خود و ايشان توفيق نشر معارف اهل بيت و عمل به آن را از خداى بزرگ مسئلت مى كنم .

عبد الهادى مسعودى

--------

1. اين ترجمه در چاپ دوم كتاب اندكى اصلاح شده است .

---------

از سخنان پيامبراكرم صلى الله عليه و آله

1.العِلمُ وَديعَةُ اللّهِ في أرضِهِ ، وَالعُلَماءُ اُمَناؤُهُ عَلَيهِ ، فَمَن عَمِلَ بِعِلمِهِ أدّى أمانَتَهُ ، وَمَن لَم يَعمَل بِعِلمِهِ كُتِبَ في ديوانِ اللّهِ مِنَ الخائِنينَ . 1 2.إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بِأَموالِكُم ، فَسَعوهُم بِأَخلاقِكُم . 2 3.تَفَرَّغوا مِن هُمومِ الدُّنيا مَا استَطَعتُم ؛ فَإِنَّهُ مَن أقبَلَ عَلَى اللّهِ تَعالى بِقَلبِهِ جَعَلَ اللّهُ قُلوبَ العِبادِ مُنقادَةً إلَيهِ بِالوُدِّ وَالرَّحمَةِ ، وَ كانَ اللّهُ إلَيهِ بِكُلِّ خَيرٍ أسرَعُ . 3

-------

1. نزهة الناظر : 41 / 125 ، بحار الأنوار : 77 / 166 / 3 وراجع العلم والحكمة في الكتاب والسنّة : 347 ، باب خصائص العلماء / اُمناء الله . 2. من لا يحضره الفقيه : 4 / 394 / 5839 ، نثر الدرّ : 1 / 165 ، نزهة الناظر : 11 / 9 ، روضة الواعظين : 376 بحار الأنوار : 77 / 166 / 3 . 3. نزهة الناظر : 16 / 34 ، المعجم الأوسط للطبراني : 5 / 186 / 5025 ، مجمع الزوائد :

10 / 247 ، بحار الأنوار : 77 / 166 / 3 .

---------

از سخنان پيامبراكرم صلى الله عليه و آله 1 1.دانش امانت خدا در زمينش و دانشمندان امانتداران آن هستند ، هر هر كس به دانشش عمل كند امانتش را ادا كرده است و هر كس به دانشش عمل نكند در ديوان الهى جزو خيانت كاران نوشته مى شود . 2.شما نمى توانيد با دارايى هايتان مردم را برخوردار كنيد ، پس با اخلاقتان چنين كنيد . 3.هر اندازه مى توانيد خود را از غم هاى دنيا برهانيد ، كه هر كس با دلش به خداى متعال روى آورد ، خداوند دل هاى بندگان را با محبت و رحمت فرمانبردار او سازد و هر خيرى را با شتاب به سويش روانه مى دارد .

--------

1. حضرت محمّد بن عبداللّه صلى الله عليه و آله ، در هفده ربيع الاول عام الفيل (570م) در مكّه مكرّمه به دنيا آمد و در 28 صفر سال يازده هجرى در مدينه منوّره در سنّ 63 سالگى رحلت كرد و در مدينه به خاك سپرده شد . مادر ايشان آمنه ، دختر وهب و پدر بزرگوارشان عبداللّه فرزند عبدالمطلب بود . پدر را پيش از تولد و مادر را در سن پنج سالگى از دست داد و سرپرستى ايشان را عبدالمطلب و سپس ابوطالب به عهده گرفتند . نور هدايت پيامبر از كودكى جلوه نمود و در جوانى ، شريك تجارت و سپس زندگى خديجه شد . لقب ايشان ، امين و كنيه ايشان ، ابوالقاسم بود . رسول اكرم هفت فرزند به نامهاى كقاسم ، عبداللّه (طيّب

، طاهر) ، رقيّه ، زينب ، ام كلثوم ، فاطمه (س) و ابراهيم داشتند كه همه به جز حضرت فاطمه(س) در زمان حيات ايشان از دنيا رفتند . پيامبر در سن چهل سالگى در 27 رجب به پيامبرى مبعوث شد و در پى سيزده سال تبليغ و ارشاد و تحمّل آزارها و تحريمهاى مكّيان ، در اول ربيع الاول سال 53 عام الفيل به مدينه هجرت كرد . حضرت در مدينه حكومت دينى تشكيل داد و مدت ده سال با عدالت و شجاعت از آن پاسدارى كرد . كردار و گفتار ايشان در كنار قرآن و احاديث قدسى ، مبناى حركت بالنده و پر شتاب اسلام و فراگير شدن آن در جهان متمدّن گشت. كتابهاى سنن النبى نوشته علامه طباطبائى و «سيره نبوى» نوشته شهيد مطهرى در باره رفتار و سيره حضرت و دو مجموعه «حكمت نامه پيامبر صلى الله عليه و آله » و «پيام پيامبر» از سخنان ايشان، قابل استفاده براى فارسى زبانان مى باشند .

-------

4.لا يَرُدُّ القَدَرَ إلَا الدُّعاءُ ، وَلا يَزيدُ فِي العُمُرِ إلَا البِرُّ ، وَإنَّ الرَّجُلَ لَيُحرَمُ الرِّزقَ بِذَنبٍ يُصيبُهُ . 1 5.حُسنُ الظَّنِّ بِاللّهِ مِن عِبادَةِ اللّهِ . 2 6.اِرحَموا ثَلاثًا : عَزيزَ قَومٍ ذَلَّ ، وَ غَنِيَّ قَومٍ افتَقَرَ ، وَ عالِمًا تَتَلاعَبُ بِهِ الجُهّالُ . 3 7.السَّخِيُّ في جِوارِ اللّهِ وَ أنَا رَفيقُهُ ، وَالبَخيلُ فِي النّارِ وَ إبليسُ رَفيقُهُ . 4 8.مَن تَعَلَّمَ العِلمَ لِلتَّكَبُّرِ فَماتَ ماتَ جاهِلًا ، وَ مَن تَعَلَّمَ العِلمَ لِلقَولِ دونَ العَمَلِ فَماتَ ماتَ مُنافِقًا ، وَ مَن تَعَلَّمَ العِلمَ لِلعَمَلِ فَماتَ ماتَ عارِفًا . 5 9.إنَّ اللّهَ اصطَفى

أربَعًا مِن أربَعٍ : اِصطَفَى الإِسلامَ مِنَ الأَديانِ ، وَشَهرَ رَمَضانَ مِنَ الشُّهورِ ، وَلَيلَةَ القَدرِ مِنَ اللَّيالي ، وَيَومَ الجُمُعَةِ مِنَ الأَيَّامِ . 6

--------

1. نثر الدرّ : 1 / 156 ، نزهة الناظر : 17 / 35 ، بحارالأنوار : 77 / 166 / 3 . 2. نزهة الناظر : 19 / 44 ، تنبيه الخواطر «مجموعة ورّام» : 1 / 52 وفيه : «من حسن عبادة اللّه » ، عوالي اللآلي : 1 / 27 / 9 وفيه : «رأس العبادة حسن الظن باللّه » ، بحار الأنوار : 77 / 166 / 3 . 3. قرب الإسناد : 66 / 210 ، تحف العقول : 36 كلاهما نحوه ، نثر الدرّ : 1 / 154 نحوه ، نزهة الناظر : 33 / 102 ، معدن الجواهر : 31 ، بحار الأنوار : 2 / 44 / 16 . 4. لم نجده في شيء من كتب الحديث حتى بحار الأنوار ولكن راجع : عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 12 / 27 ، الجعفريات : 151 . 5. المواعظ العدديّة : 262 نحوه . 6. كمال الدين : 281 / 32 ، دعوات الراوندي : 38 / 92 كلاهما نحوه ، وراجع : بحار الأنوار : 36 / 372 / 234 .

---------

4.تقدير را جز دعا بازنمى گرداند و عمر را جز نيكى كردن نمى افزايد و انسان به سبب گناهى كه به هم رسانده ، از روزيش محروم مى شود . 5.خوش گمانى به خداوند ، نوعى عبادت خداوند است . 6.بر سه كس رحم كنيد : عزيز قومى كه خوار

شده و توانگر قومى كه تهيدست گشته و دانايى كه نادانان او را به بازى گرفته اند . 7.سخاوتمند در جوار خداوند است و من(=پيامبر) همراه او هستم و بخيل در آتش است و ابليس ، همراهش . 8.هر كس دانش را براى تكبّر كردن بياموزد و در همين حال بميرد نادان مرده است و هر كس دانش را براى گفتن و نه عمل كردن بياموزد ،و در همين حال بميرد منافق مرده است و هر كس دانش را براى عمل كردن بياموزد و بميرد عارف مرده است . 9.خداوند چهار چيز را از ميان چهار چيز برگزيد : اسلام را از ميان دين ها ، ماه رمضان را از ميان ماه ها و شب قدر را از ميان شب ها و روز جمعه را از ميان روزها .

---------

10.التَّعظيمُ لِأَمرِ اللّهِ ، وَالشَّفَقَةُ عَلى خَلقِ اللّهِ . 1 11.إنّي تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ : كِتابَ اللّهِ وَعِترَتي ، ما إن تَمَسَّكتُم بِهِما لَن تَضِلّوا . 2 12.قالَ صلى الله عليه و آله في شَأنِ عَلِيٍّ عليه السلام : أنَا مَدينَةُ الحِكمَةِ وَعَلِيٌّ بابُها . ثُمَّ قالَ : لا يَعرِفُ اللّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ إلّا أنَا وَعَلِيٌّ ، وَلا يَعرِفُني حَقَّ مَعرِفَتي إلَا اللّهُ وَعَلِيٌّ ، وَلا يَعرِفُ عَلِيًّا حَقَّ مَعرِفَتِهِ إلَا اللّهُ وَأنَا . 3 13.السُّلطانُ ظِلُّ اللّهِ فِي الأرضِ ، يأوي إلَيهِ كُلُّ مَظلومٍ . 4 14.أربَعَةٌ تَحتاجُ إلى أربَعَةٍ : العِلمُ إلَى العَمَلِ ، وَالحَسَبُ إلَى الأَدَبِ ، وَالقَرابَةُ إلَى المَوَدَّةِ ، وَالعَقلُ إلَى التَّجرِبَةِ . 5 15.لا خَيرَ لَكَ في صُحبَةِ مَن لا يَرى لَكَ مِثلَ الَّذي يَرى لِنَفسِهِ . 6

----------

1. قال العجلوني

_ بعد نقل الحديث بهذا اللفظ : «الشَّفَقَةُ عَلى خَلقِ اللّه ِ تَعظيمٌ لِأَمرِ اللّه ِ» _ : قال الحافظ شمس الدين محمّد بن عبد الرحمن السخاوي في المقاصد الحسنة في بيان كثير من الأحاديث المشتهرة على الألسنة : لا أعرفه بهذا اللفظ ، ولكن معناه صحيح . وقال المولى عليّ القاري في كتابه «الأسرار المرفوعة في الأخبار الموضوعة» : هو من كلام بعض المشايخ حيث قال : مدار الأمر على شيئين ؛ التعظيم لأمر اللّه ، والشفقة على خلق اللّه ، انتهى . وقال محمّد نجم الدين الغزّي في كتابه «اتفاق ما يحسن من الأخبار الدائرة على الألسن» : ليس بحديث ، فراجع كشف الخفاء ومزيل الإلباس : 2 / 11 /1558 . 2. الاحتجاج : 1/ 172/ 36 ، كفاية الأثر : 137 ، وراجع: أهل البيت في الكتاب والسنّة : 126 : باب عدل القرآن . 3. ورد صدر الحديث في مصادر كثيرة فراجع بحار الأنوار : 40 / 200 / الباب 94 «مدينة العلم والحكمة» ، وورد ذيله نحوًا في المناقب لابن شهرآشوب : 3 / 267 . 4. نثرالدرّ : 1 / 257 ، عوالي اللآلي : 1 / 293 / 176 ، بحارالأنوار : 77 / 166 / 2 عن عوالي اللآلي ، كنزالعمال : 14581 . 5. قال المصنّف _ بعد ذكر الحديث _ : «صدق رسول اللّه صلّى اللّه عليه واله وسلّم تسليمًا كثيرًا »؛ ولكن نسب نحو الحديث إلى أردشير بن بابك ، فراجع شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : 20 / 41 . 6. تحف العقول : 368 عن الإمام الصادق عليه السلام ،

نثرالدرّ : 1 / 151 ، نزهة الناظر : 39 / 120 ، غرر الحكم :

----------

10.بزرگداشت براى امر خدا و رحمت بر خلق خدا . [سزاوار] است . 1 11.من دو چيز گران سنگ در ميان شما بر جاى مى گذارم : كتاب خدا و خاندانم ؛ تا آن گاه كه به آنان چنگ زده ايد ، گمراه نشويد . 12.در بيان شأن و منزلت على عليه السلام فرمود : من شهر دانشم و على دروازه آن است . سپس فرمود : خدا را آن چنان كه حق شناخت اوست نمى شناسد جز من و على ، و مرا آن چنان كه حق شناخت من است نمى شناسد جز خدا و على ، و على را آن چنان كه حق شناخت اوست نمى شناسد جز خدا و من . 13.حاك_م ، ساي_ه خ_دا در زمي_ن اس_ت ، ستمدي_ده ب_ه او پن_اه مى برد . 14.چهار چيز به چهار چيز نياز دارند : علم به عمل و شرافت خانوادگى به ادب و خويشى به دوستى و خرد به تجربه . 15.در مصاحبت با كسى كه مانند آن چه براى خود مى بيند براى تو نمى بيند ، خيرى برايت نيست .

-----------

1. عجلونى در كتاب مشهور خود ، كشف الخفاء متن حديث را چنين آورده است : «رحمت بر خلق خدا ، بزرگداشت امر خداست و سپس سخن صاحب المقاصد را نقل مى كند كه مى گويد : «اين حديث را نمى شناسم ولى معناى آن صحيح است» ، و ملا على قارى مى گويد : «آن از سخنان برخى از مشايخ است كه گفت :

امر بر دو چيز مى چرخد : بزرگداشت امر خدا و رحمت بر خلق خدا» ؛ نجم الدين غزّى نيز گفته است : «اين عبارت ، حديث نيست» .

----------

16.المُؤمِنُ إذا ماتَ وَتَرَكَ وَرَقَةً واحِدَةً عَلَيها عِلمٌ تَكونُ تِلكَ الوَرَقَةُ يَومَ القِيامَةِ سِترًا فيما بَينَهُ وَبَينَ النّارِ ، وَأعطاهُ اللّهُ بِكُلِّ حَرفٍ مَكتوبٍ عَلَيها مَدينَةً أوسَعَ مِنَ الدُّنيا سَبعَ مَرَّاتٍ ؛ وَما مِن عَبدٍ مُؤمِنٍ يَقعُدُ ساعَةً عِندَ العالِمِ إلّا ناداهُ رَبُّهُ : جَلَستَ إلى حَبيبي ، وَعِزَّتي وَجَلالي لَاُسكِنَنَّكَ الجَنَّةَ مَعَهُ وَلا اُبالي . 1 17.تَأخيرُ التَّوبَةِ اغتِرارٌ ، وَطولُ التَّسويفِ حَيرَةٌ ، وَالاِعتِلالُ 2 عَلَى اللّهِ هَلَكَةٌ ، وَالإِصرارُ عَلَى الذَّنبِ أمنٌ ، و «لا يَأمَنُ مَكرَ اللّهِ إلَا القَومُ الخاسِرونَ» 3 . 4

----------

1. الأمالي للصدوق : 91 / 64 ، روضة الواعظين : 13 ، بحار الأنوار : 1 / 198 / 1 عن الأمالي للصدوق . 2. في نسخة «أ» : «الاعتداء» ، وفي نسخة «ب» : «الاعتدال» ، وما أثبتناه هو الموافق لما ورد في أكثر المصادر فراجع : نزهة الناظر : 117 / 59 وبحار الأنوار : 6 / 30 / 36 و ج 73 / 365 / 97 ونقل عن التذكرة لابن حمدون : «الائتلاء» وهو مناسب لما ورد في ذمّ التألّي على اللّه فراجع : بحار الأنوار : 78 / 209 / 86 . 3. الأعراف : 99 . 4. الإرشاد : 2 / 205 ، نزهة الناظر : 117 / 59 كنزالفوائد : 2 / 33 وكلّها عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 456 عن الإمام الجواد عليه السلام .

----------

16.هر گاه مؤمن بميرد

و برگه اى كه در آن دانشى باشد بر جاى بگذارد ، همان برگه روز قيامت ، پرده اى ميان او و آتش باشد و خداوند متعال در برابر هر حرف نوشته در آن ، شهرى هفت برابر بزرگتر از دنيا به او ببخشد و مؤمنى نيست كه ساعتى نزد دانشمند بنشيند مگر آن كه پروردگارش او را ندا دهد : نزد حبيبم نشستى ، به عزّت و جلالم سوگند ، تو را همنشين او در بهشت سازم و پروايى ندارم . 17.به تأخير انداختن توبه ، فريب خوردن (از شيطان) است و امروز و فردا كردن ، مايه سرگردانى؛ و بهانه تراشى در برابر خداوند متعال ، مايه هلاكت؛ و پافشارى بر گناه ، (نشانه) ايمن پنداشتن خويش است و «جز زيان كاران (خودرا) از مكر خدا ايمن نمى پندارند

از سخنان امام على بن ابى طالب عليه السلام

مِن كَلامِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام

18.العَفوُ عَنِ المُقِرِّ ، لا عَنِ المُصِرِّ . 1

19.لا يَكونَنَّ أخوكَ عَلى قَطيعَتِكَ أقوى مِنكَ عَلى صِلَتِهِ ، وَلا يَكونَنَّ عَلى الإِساءَةِ أقوى مِنكَ عَلى الإِحسانِ . 2

20.ما أقبَحَ الخُشوعَ عِندَ الحاجَةِ ، وَالجَفاءَ عِندَ الغِنى . 3

21.قَطيعَةُ الجاهِلِ تَعدِلُ صِلَةَ العاقِلِ . 4

22.بَلاءُ الإِنسانِ مِنَ اللِّسانِ . 5

--------

1. نزهة الناظر : 55 / 38 ، بحار الأنوار : 78 / 89 / 93 .

2. من لا يحضره الفقيه: 4/392/5834 ، تحف العقول : 82 ، نزهه الناظر : 59/41 ، بحار الأنوار : 74/400/41 .

3. نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : 83 ، بحار الأنوار : 78 / 89 / 93 .

4. خصائص الأئمة عليهم السلام : 117 ، غرر الحكم

: 96786 ، بحار الأنوار : / 74 / 198 / 34 .

5. كلمات عليّه غرّاء : 96 / 59 ، جامع الأخبار : 247 / 633 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 78 / 89 / 93 .

--------

از سخنان امام على بن ابى طالب عليه السلام 1

18.عفو و گذشت از گناهكارى رواست كه اقرار دارد ، نه آن كه اصرار دارد .

19.مبادا برادرت در گسيختن پيوندش با تو ، از تو در پيوستن به او قويتر باشد و نكند كه بر بدى كردن(به تو) ، از نيكى كردن (تو به او) نيرومندتر باشد .

20.چه زشت است فروتنى هنگام نياز و درشتى هنگام بى نيازى .

21.گسستن از نابخرد ، معادل پيوستن به خردمند است .

22.بلاى انسان از زبان است .

----------

1. حضرت على بن ابى طالب عليه السلام ، در سيزده رجب ، سى سال پس از عام الفيل در خانه خدا _ كعبه _ به دنيا آمد و در 21 ماه مبارك رمضان ، سال چهل هجرى در سن 63 سالگى در كوفه به شهادت رسيد و در نجف به خاك سپرده شد . مادرشان فاطمه دختر اسد و پدر بزرگوارشان ابوطالب نام داشت . لقب آن حضرت اميرالمؤمنين و كنيه ايشان ابوالحسن مى باشد . فرزندان آن حضرت از فاطمه دختر گرامى پيامبر عبارتند از : امام حسن عليه السلام ، امام حسين عليه السلام ، زينب (س) ، ام كلثوم (س) . حضرت على ، فرزندان متعدد ديگرى نيز داشته اند كه برخى مانند محمّد بن حنفيه و عباس از شجاعان روزگار بوده اند . حضرت ،

در دامان پيامبر پرورش يافت و اولين مردى بود كه به اسلام گرويد و بزرگترين فداكاريها را براى دين نمود . هنگام هجرت رسول خدا به مدينه ، آنگاه كه مشركان ، شبانه قصد جان پيامبر را كرده بودند ، در بسترش خوابيد و در جنگها بيشتر از هركس ، جانبازى و دلاورى نشان داد . در واقعه غدير ، پيامبر او را با فرمان الهى به عنوان وصىّ و خليفه خود معرفى نمود ، اما او براى حفظ كيان اسلام از حقّ غصب شده خود گذشت و 25 سال زمام خلافت را رها كرد تا آنگاه كه مسلمانان از همه سو به ايشان روى آوردند . امام در حكومت پنج ساله خود براى گسترش عدالت و حذف بدعت و كژيهاى خلفاى گذشته ، درگير سه جنگ بزرگ با زراندوزان بيعت شكن _ طلحه و زبير و ناكثين _ ، جاهليت به لباس اسلام درآمده _ معاويه و قاسطين _ و ياغيان كژانديش _ خوارج _ شد . سخنان و خطبه هاى حضرت در مجموعه هايى سترگ آمده كه مشهورترين آنها نهج البلاغه ، غررالحكم و نهج السعاده مى باشد .

-----------

23.اللِّسانُ سَبُعٌ ، إن خُلِّيَ عَنهُ عَقَرَ العافِيَةَ . 1

24.اِتَّقوا مَن تُبغِضُهُ قُلوبُكُم . 2

25.العافِيَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ ؛ تِسعَةٌ مِنها فِي الصَّمتِ إلّا بِذِكرِ اللّهِ ، وَواحِدٌ في تَركِ مُجالَسَةِ السُّفَهاءِ . 3

26.وَقيلَ لَهُ : مَا الاِستِعدادُ لِلمَوتِ ؟ فَقالَ : أداءُ الفَرائِضِ ، وَاجتِنابُ المَحارِمِ، وَالاِشتِمالُ عَلَى المَكارِمِ ، ثُمَّ لا يُبالي أوَقَعَ عَلَى المَوتِ ، أو وَقَعَ المَوتُ عَلَيهِ، وَاللّهِ لا يُبالِي ابنُ أبي طالِبٍ أوَقَعَ عَلَى المَوتِ أو وَقَعَ المَوتُ عَلَيهِ. 4

27.العاقِلُ

مَن رَفَضَ الباطِلَ . 5

28.الشَّريفُ مَن أنصَفَ الضَّعيفَ ، وَالسَّعيدُ مَن خافَ الوَعيدَ . 6

29.الغُمرُ 7 مَن وَثِقَ بِالعُمرِ . 8

---------

1. غرر الحكم : 1219 ، بحار الأنوار : 74 / 198 / 34 .

2. نثر الدرّ : 1 / 323 ، نزهة الناظر : 63 / 44 ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : 20 / 281 / 231 ، بحار الأنوار : 74 / 198 / 34 .

3. تحف العقول : 89 ، نزهة الناظر : 62 / 43 ، بحار الأنوار : 78 / 89 / 93 .

4. روضة الواعظين : 535 ، بحار الأنوار : 6 / 137 / 43 .

5. دستور معالم الحكم : 100 ، بحار الأنوار : 78 / 89 / 93 .

6. دستور معالم الحكم : 100 و 101 .

7. الغُمر : الجاهل الغرّ الّذي لم يجرّب الاُمور (لسان العرب : 5 / 32) .

8. دستور معالم الحكم : 101 .

--------

23.زبان درنده است ، اگر رها شود عافيت را مى درد .

24.از كسى كه دل هايتان از او نفرت دارد، بپرهيزيد .

25.عافيت ، ده بخش است : نُه بخش آن در خاموشى گزيدن به جز ذكر خداست و يك بخش آن در وانهادن همنشينى با نابخردان است .

26.به حضرت على عليه السلام گفته شد : آمادگى براى مرگ يعنى چه ؟ پاسخ داد : اداى واجبات و دورى از حرام ها و حفظ كرامت ها و ديگر اين كه پروا نكند كه او بر مرگ يا مرگ بر او درآيد . به خدا سوگند ، پسر ابو طالب پروا ندارد كه او بر مرگ يا مرگ

بر او درآيد .

27.خردمند كسى است كه باطل را واگذارد .

28.شرافتمند كسى است كه با ناتوان انصاف ورزد و سعادتمند كسى است كه از وعده(عذاب) بترسد .

29.نادان بى تجربه كسى است كه به عمر اعتماد كند .

---------

30.السَّخاءُ تَركُ التَّمَنّي عِندَ العَطاءِ . 1

31.عِمادُ الدِّينِ الوَرَعُ ، وَفَسادُهُ الطَّمَعُ . 2

32.بَرَكَةُ المالِ في أداءِ الزَّكاةِ . 3

33.ثَباتُ المُلكِ بِالعَدلِ 4 .

34.ثَوابُ الآخِرَةِ خَيرٌ مِن نَعيمِ الدُّنيا . 5

35.مَجلِسُ العِلمِ رَوضَةُ الجَنَّةِ . 6

36.مَجلِسُ الكِرامِ حُصونُ الكَلامِ . 7

---------

1. لم نجده في شيء من المصادر .

2. بحار الأنوار : 78 / 89 / 93 وراجع عدّة الداعي : 284.

3. نثر اللآلي : 27 باب الباء ، نظم نثر اللآلي : 283 / 13 .

4. كلمات عليّة غرّاء : 96 / 59 ، نثر اللآلي : 27 باب الثاء وراجع بحار الأنوار : 75 / 331 / 65 .

5. كلمات عليّه غرّاء : 96 / 59 ، نثر اللآلي : 27 باب الثاء وراجع بحار الأنوار : 75 / 331 / 65 .

6. المواعظ العدديّة : 61 ، نثر اللآلي : 30 باب الميم وراجع : جامع الأخبار : 111 / 196 .

7. المواعظ العدديّة : 61 ، نثر اللآلي : 30 باب الميم وراجع : جامع الأخبار : 111 / 196 .

--------

30.سخاوت ، منت ننهادن هنگام بخشش است .

31.ستون دين ، پارسايى و تباهى دين ، در طمع است .

32.بركت مال، در پرداخت زكات است .

33.پايدارى مُلك ، به عدالت است .

34.پاداش آخرت ، از نعمت دنيا بهتر است .

35.محفل علمى ، باغ بهشت است .

36.مجلس بزرگواران ، دژهاى سخن است . (يعنى گفته ها را امانت

مى شمارند و آنها را فاش نمى كنند .)

----------

از سخنان امام حسن بن على عليهماالسلام

مِن كَلامِ الإِمامِ الزَّكِيِّ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام

37.المَعروفُ ما لَم يَتَقَدَّمهُ مَطلٌ ، وَلَم يَتبَعهُ مَنٌّ . 1

38.البُخلُ أن يَرَى الرَّجُلُ ما أنفَقَهُ تَلَفًا ، وَما أمسَكَهُ شَرَفًا . 2

39.مَن عَدَّدَ نِعَمَهُ مَحَقَ كَرَمَهُ . 3

40.الإِنجازُ دَواءُ الكَرَمِ . 4

41.لا تُعاجِلِ الذَّنبَ بِالعُقوبَةِ ، وَاجعَل بَينَهُما لِلاِعتِذارِ طَريقًا . 5

---------

1. نزهة الناظر : 71 / 1 ، العدد القويّة : 37 / 33 ، بحار الأنوار : 78 / 115 / 11 .

2. تحف العقول : 225 ، نثرالدرّ : 1 / 333 ، نزهة الناظر : 71 / 3 ، العدد القويّة : 37 / 34 ، بحار الأنوار : 78 / 115 / 11 .

3. نزهة الناظر : 71 / 4 ، غرر الحكم : 7958 عن الإمام علي عليه السلام ، العدد القويّة : 37 / 35 ، بحار الأنوار : 78 / 115 / 11 .

4. نزهة الناظر : 72 / 7 ، العدد القويّة : 37 / 38 ، بحار الأنوار : 78 / 115 / 11 .

5. نزهة الناظر : 72 / 8 ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : 20 / 328 / 756 بحارالأنوار : 78 / 115 / 11 .

--------

از سخنان امام پاك حسن بن على عليهماالسلام 1

37.احسان آن است كه تأخيرى در پيش و منتّى در پس ، نداشته باشد .

38.بخل آن است كه انسان آن چه را بخشيده ، تلف و آن چه را نگه داشته شرف بپندارد .

39.آن كه نعمت هايش را مى شمارد ، كرمش را نابود مى كند .

40.وفاى به وعده

، دواى كرم است .

41.در كيفر گناه شتاب مكن و ميان آن دو ، راهى براى عذر آوردن بگذار .

----------

1. امام حسن عليه السلام ، در نيمه رمضان سال دوم يا سوم هجرى در مدينه به دنيا آمد و در 28 صفر سال 49 يا 50 هجرى در مدينه با سمّ به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد . پدر بزرگوارشان ، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و مادرشان ، حضرت فاطمه(س) است . لقب مشهور حضرت ، «مجتبى» و كنيه ايشان ، «ابو محمد» است . حضرت فرزندان متعددى داشتند كه برخى در كربلا به شهادت رسيدند . آن بزرگوار به همراه برادرش ، امام حسين عليه السلام در ماجراى مباهله پيامبر با مسيحيان نجران حضور داشت و در زمان خلافت پدرش ، يار و ياور ايشان در همه صحنه هاى نبرد و زندگى بود . خلافت كوتاه حضرت مصادف با اقتدار حكومت امويان در شام و قوت گرفتن خوارج در عراق از يك سو و كاستى و سستى شيعيان از سوى ديگر بود . فرو پاشى سپاه سست رأى و ناهمگون عراق پس از حركت براى نبرد با معاويه ، امام را به سردارى بى سپاه تبديل كرد و در پى آن امام براى حفظ اساس تشيع به صلح تحميلى تن در داد . حضرت بقيه دوران امامت نُه ساله خود را در مدينه گذراند . برخى از خطبه ها و سخنان ايشان در كتاب «تحف العقول» آمده است .

----------

42.التَّفَكُّرُ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ . 1

43.إذا سَمِعتَ أحَدًا يَتَناوَلُ أعراضَ النّاسِ فَاجتَهِد أن لا يَعرِفَكَ ؛ فَإنَّ أشقَى الأَعراضِ بِهِ مَعارِفُهُ

. 2

44.أوسَعُ ما يَكونُ الكَريمُ بِالمَغفِرَةِ إذا ضاقَت بِالمُذنِبِ المَعذِرَةُ . 3

----------

1.الكافي : 1 / 28 / 34 عن الإمام عليّ عليه السلام و ج 2 / 600 / 5 عن الإمام الصادق عليه السلام ، نثرالدرّ : 1 / 328 وفيه : «فإنّ التكفير »، نزهة الناظر : 73 / 18 ، أعلام الدين : 297 ، بحار الأنوار : 78 / 115 / 11 .

2. نزهة الناظر : 76 / 27 ،أعلام الدين : 297 ، بحار الأنوار : 74 / 198 / 34 .

3. أعلام الدين : 297 ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : 20 / 298 / 408 ، بحار الأنوار : 78 / 115 / 11 .

----------

42.انديشيدن ، جان مايه دل بيناست .

43.هر گاه شنيدى كسى به آبروى مردم دست اندازى مى كند ،بكوش تا تو را نشناسد كه (آبروى) آشنايانش ،خوارترين آبروها نزد اوست .

44.بيشترين گستره گذشت كريم هنگامى است كه راه پوزش بر گنهكار تنگ گردد .

از سخنان امام حسين بن على عليهماالسلام

مِن كَلامِ الإِمامِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام

45.إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَيكُم مِن نِعَمِ اللّهِ عَلَيكُم ، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فتجوزُوا النِّعَم . 1

46.إنَّ أجوَدَ النّاسِ مَن أعطى مَن لا يَرجوهُ ، وَإنَّ أعفَى النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ ، وَإنَّ أفضَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ . 2

47.اللّهُمَّ لا تَستَدرِجني 3 بِالإِحسانِ ، وَلا تُؤَدِّبني بِالبَلاءِ . 4

----------

1. نثر الدرّ : 1 / 334 ، كشف الغمّة : 2 / 243 وفيهما «فتحور نقمًا» وفي غرر الحكم: 3599 أعلام الدين: 298 ونزهة الناظر: 81 / 6 «فتحول نقمًا» ، بحار الأنوار : 78 / 126 / 9 وليس فيه «فتجوزوا

النعم» .

2. نثر الدرّ : 1 / 334 ، نزهة الناظر : 81 / 6 ، كشف الغمّة : 2 / 242 وفيه «أوصل الناس» بدل «أفضل الناس» ، بحار الأنوار : 74 / 400 / 41 .

3. الاستدراج من السُّنن الإلهيّة ، وهو أن يزيد اللّه نعمه على العبد عقيب عصيانه بدلاً عن عقوبته فيغفل بذلك عن التوبة . راجع في هذا الشأن : سورة الأعراف : 82 ، القلم : 44 ، وراجع أيضًا الكافي : 1 / 452 / باب الاستدراج .

4. نثر الدر : 1 / 336 ، نزهة الناظر : 83 / 10 ، كشف الغمّة : 2 / 243 ، بحار الأنوار : 78 / 127 / 9 .

--------

از سخنان امام حسين بن على عليهماالسلام 1

45.نيازهاى مردم به شما، از نعمت هاى خداوند بر شماست ، پس از نعمت ها ملول نشويد (و آنها را برآورده سازيد) وگرنه از دست مى روند.

46 بخشنده ترين مردم كسى است كه به آن كه از او اميدى نمى برد ، عطا مى كند و باگذشت ترين مردم كسى است كه هنگام قدرتش درمى گذرد و برترين مردم كسى است كه به آن كه از او گسسته ، مى پيوندد .

47.خدايا مرا با احسانت در دام استدراج 2 گرفتار مساز و با بلا، تأديبم مكن.

-----------

1. حضرت حسين بن على عليهماالسلام در سوم شعبان سال سوّم هجرى در مدينه به دنيا آمد و در دهم محرم سال 61 هجرى در كربلا به شهادت رسيد و در همان جا به خاك سپرده شد . پدر بزرگوارشان اميرالمؤمنين عليه السلام و مادرشان فاطمه زهرا (س) بود

. لقب آن حضرت ، «سيد الشهدا» و «ثار اللّه » و كنيه ايشان «ابو عبداللّه » بود . برخى از فرزندان ايشان مانند على اكبر و على اصغر در روز عاشورا به شهادت رسيدند . دوران امامت دوازده ساله ايشان مصادف با حكومت معاويه در شام و سپس يزيد بود كه حادثه عاشورا و شهادت امام حسين عليه السلام و فرزندان و يارانش ، منجر به سقوط او و روى كار آمدن تيره ديگرى از بنى اميه به نام مروانيان گرديد . امام حسين با نهضت خونين خويش ، سلسله جنبان ديگر نهضت هاى عدالتخواهى شد و با سخنان و خطابه هاى روشنگر خويش ، دين جدّش را از خطر تحريف و نابودى نجات داد . مجموعه سخنان حضرت در كتاب «موسوعة كلمات الحسين» گرد آمده است .

2. استدراج ، يكى از سنت هاى خداست كه به هنگام معصيت بنده، به جاى كيفر دادن، نعمتش را مى افزايد تا او را از استغفار و توبه غافل و سپس در اوج نعمت سرنگونش كند .

----------

48.مَن قَبِلَ عَطاءَكَ فَقَد أعانَكَ عَلَى الكَرَمِ . 1

49.مالُكَ إن لَم يَكُن لَكَ كُنتَ لَهُ ، فَلا تُبقِ عَلَيهِ ؛ فَإِنَّهُ لا يَبقى عَلَيكَ ، وَكُلهُ قَبلَ أن يَأكُلَكَ . 2

----------

1. نزهة الناظر : 83 / 11 ، كنز الفوائد : 2 / 35 وفيه منسوبا إلى بطليموس ، بحار الأنوار : 78 / 127 / 9 .

2. نزهة الناظر : 84 / 17 ، أعلام الدين : 298 نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 127 / 9 .

--------

48.آن كه عطايت را بپذيرد ، تو را بر كرم يارى داده

است .

49.دارايى ات اگر براى تو نباشد ، تو براى آن هستى ؛ پس باقى اش مگذار كه براى تو نمى ماند و آن را بخور پيش از آن كه تو را بخورد . (يعنى به انفاق و گشاده دستى ، استفاده دنيوى و اخروى از آن ببر .)

از سخنان امام زين العابدين عليه السلام

مِن كَلامِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ عليه السلام

50.خَفِ اللّهَ تَعالى لِقُدرَتِهِ عَلَيكَ ، وَاستَحيِ مِنهُ لِقُربِهِ مِنكَ . 1

51.لا تُعادِيَنَّ أحَدًا وَإن ظَنَنتَ أ نَّهُ لا يَضُرُّكَ ، وَلا تَزهَدَنَّ في صَداقَةِ أحَدٍ وَإن ظَنَنتَ أ نَّهُ لا يَنفَعُكَ ؛ فَإِنَّكَ لا تَدري مَتى تَرجو صَديقَكَ ، وَلا تَدري مَتى تَخافُ عَدُوَّكَ . وَلا يَعتَذِرُ إلَيكَ أحَدٌ إلّا قَبِلتَ عُذرَهُ وَإن عَلِمتَ أ نَّهُ كاذِبٌ ، ولِيَقِلَّ عَيبُ 2 النّاسِ عَلى لِسانِكَ . 3

52.مَن رَمَى النّاسَ بِما فيهِم رَمَوهُ بِما لَيسَ فيهِ . 4

53.مَن عَتَبَ عَلَى الزَّمانِ طالَت مَعتَبَتُهُ . 5

---------

1. نزهة الناظر : 89 / 2 ، كشف الغمّة : 2 / 340 ، أعلام الدين : 299 ، بحار الأنوار : 78 / 142 / 5 .

2. في نسخة «ب» : «عتب الناس» .

3. نزهة الناظر : 88 / 3 ، أعلام الدين : 299 ، بحار الأنوار : 78 / 142 / 5 .

4. نزهة الناظر : 91 / 13 ،أعلام الدين : 299 ، بحار الأنوار : 78 / 142 / 5 .

5. الأمالي للصدوق : 531 / 718 ، نزهة الناظر : 90 / 5 ، بحار الأنوار : 71 / 155 / 69 .

------------

از سخنان امام زين العابدين عليه السلام 1

50.از خداى متعال بترس ، به دليل قدرتش بر تو و

شرم كن ، به دليل نزديكى اش به تو .

51.با كسى دشمنى مكن ، اگر چه گمان مى برى به تو زيانى نرساند و در دوستى با كسى بى رغبتى مكن ، اگر چه گمان مى برى كه به تو سودى نرساند ، زيرا تو نمى دانى چه هنگام به دوستت اميد مى برى و چه هنگام از دشمنت مى ترسى و كسى از تو معذرت نخواهد ، مگر آن كه عذرش را بپذيرى ، اگر چه مى دانى دروغ مى گويد و عيب مردم را كمتر به زبان آر .

52.كسى كه آنچه را در مردم است به آنان نسبت دهد، چيزهايى به او نسبت دهند كه در او نيست .

53.كسى كه روزگار را سرزنش كند ، سرزنشش به درازا كشد .

-----------

1. حضرت على بن الحسين عليهماالسلام ، در پانزدهم جمادى الاول و يا پنجم شعبان سال 38 هجرى در مدينه به دنيا آمد ، و در دوازدهم و يا 25 محرم سال 94 يا 95 هجرى رحلت كرد . عمر حضرت 57 سال و مرقد پاك آن بزرگوار ، در قبرستان بقيع مدينه است پدر بزرگوارشان امام حسين عليه السلام و مادرشان شهربانو (دختر يزدگرد) بود . آن حضرت را به سبب سجده هاى طولانى و عبادت فراوان ، سجّاد ، ذو الثفنات و زين العابدين ناميده اند . كنيه ايشان ابو محمّد و فرزندان ايشان ، پانزده تن مى باشد : محمّد (امام باقر عليه السلام ) ، عبداللّه ، حسن ، حسين ، زيد ، عمر ، حسين و اصغر ، عبدالرحمان ، سليمان ، على ، خديجه ، محمّد اصغر ،

فاطمه ، عِلّيه ، ام كلثوم . حضرت سجّاد در واقعه كربلا حاضر و در بستر بيمارى بود . ايشان در حوادث بعدى و در مقرّ حكومت اموى ، پيام نهضت عاشورا را تبليغ كرد و با ايجاد يك دانشگاه خصوصى و تربيت عالمان و عارفان در خانه خود ، راه نياكان بزرگوارش را ادامه داد . برخى از دعاها و سخنان ايشان در مجموعه هايى مستقلّ مانند صحيفه سجاديه ، رساله حقوق و صحيفه زهد آمده است .

-----------

54.كَثرَةُ النُّصحِ تَدعو إلَى التُّهمَةِ . 1

55.مَا استَغنى أحَدٌ بِاللّهِ إلَا افتَقَرَ النّاسُ إلَيهِ . 2

56.مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسنِ اختِيارِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ لَهُ لَم يَتَمَنَّ أ نّهُ في غَيرِ الحالِ الَّتِي اختارَهَا اللّهُ تَعالى لَهُ . 3

57.إنَّ الكَريمَ يَبتَهِجُ بِفَضلِهِ ، وَاللَّئِيمَ يَفتَخِرُ بِمُلكِهِ . 4

58.عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : الوَرَعُ في الخَلوَةِ ، وَالصَّدَقَةُ فِي القِلَّةِ ، وَالصَّبرُ عِندَ المُصيبَةِ ، وَالحِلمُ عِندَ الغَضَبِ ، وَالصِّدقُ عِندَ الخَوفِ . 5

------------

1. كنز الفوائد : 1 / 194، نزهة الناظر : 93 / 20 ، بحار الأنوار : 75 / 66 / 7 .

2. نزهة الناظر : 92 / 19 ، كشف الغمّة : 3 / 137 عن الإمام الجواد عن آبائه عن أميرالمؤمنين عليهم السلام ، أعلام الدين : 300 ، بحار الأنوار : 71 / 155 / 69 .

3. تحف العقول : 234 عن الإمام الحسن عليه السلام ، نزهة الناظر : 94 / 27 ، أعلام الدين : 300 ، بحار الأنوار : 78 / 142 / 5 .

4. نثر الدر : 1 / 343 ، نزهة الناظر : 93 / 25 ، أعلام الدين :

300 ، بحار الأنوار : 78 / 142 / 5 .

5. الخصال : 269 / 4 ، بحار الأنوار : 67 / 293 / 15 .

------------

54.نصيحت زياد ، شك برانگيزد .

55.كسى با خدا بى نياز نشد ، مگر آن كه مردم به او نيازمند شدند .

56.كسى كه به حسن انتخاب خداى متعال اعتماد كند ، حالتى جز آن چه را خداى متعال برايش خواسته ، آرزو نكند .

57.كريم به بخشش خود مى بالد و فرومايه به دارايى اش مى نازد .

58.نشانه هاى مؤمن پنج چيز است : پارسايى در خلوت و صدقه دادن در تنگدستى و شكيبايى در مصيبت و بردبارى هنگام خشم و راستگويى هنگام ترس .

از سخنان امام محمّد باقر عليه السلام

مِن كَلامِ الإِمامِ مُحَمَّدٍ الباقِرِ عليه السلام

59.إنَّ اللّهَ خَبَّأَ ثَلاثَةً في ثَلاثَةٍ : خَبَّأَ رِضاهُ في طاعَتِهِ ؛ فَلا تُحَقِّرَنَّ مِنَ الطَّاعَةِ شَيئًا فَلَعَلَّ رِضاهُ فيهِ ، وَخَبَّأَ سَخَطَهُ في مَعصِيَتِهِ ؛ فَلا تُحَقِّرَنَّ 1 مِنَ المَعصِيَةِ شَيئًا فَلَعَلَّ سَخَطَهُ فيهِ ، وَخَبَّأَ أولِياءَهُ في خَلقِهِ ؛ فَلا تُحَقِّرَنَّ أحَدًا فَلَعَلَّهُ الوَلِيُّ . 2

60.صَلاحُ شَأنِ التَّعايُشِ وَالتَّعاشُرِ 3 مِثلُ مِكيالٍ ثُلثاهُ فِطنٌ وثُلثُهُ تَغافُلٌ . 4

61.الغَلَبَةُ بِالخَيرِ فَضيلَةٌ ، وَبِالشَّ_رِّ جَهلٌ . 5

---------

1. في نسخة «ب» : «تقرب» .

2. نثر الدرّ : 1 / 343 ، نزهة الناظر : 99 / 15 ، كشف الغمة : 2 / 360 ، كنز الفوائد : 1 / 55 نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 188 / 34 .

3. تكرّر لفظ «التعايش» في كلتا النسختين ، وما أثبتناه من نسخة الجباعي والمصادر الاُخرى .

4. البيان والتبيين : 1 / 84 وفيه «مل ء مكيال» بدل «مثل مكيال» ، تحف

العقول : 359 عن الإمام الصادق عليه السلام، نثر الدرّ : 1 / 344 ، نزهة الناظر : 100 / 18 ، كشف الغمّة : 2 / 362 ، بحار الأنوار : 74 / 167 / 34 .

5. نزهة الناظر : 101 / 23 ، بحار الأنوار : 78 / 188 / 35 وفي كليهما «قبيحة» بدل «جهل» وفي نسخة الجباعي «قحة».

------------

از سخنان امام محمّد باقر عليه السلام 1

59.خداوند سه چيز را در سه چيز پنهان كرده است : خشنودى اش را در اطاعتش پنهان كرده ، پس هيچ طاعتى را كوچك مشمار كه شايد خشنوديش در آن باشد و ناخشنودى اش را در نافرمانى از خود پنهان كرده ، پس هيچ نافرمانى اى را كوچك مشمار كه شايد ناخشنوديش در آن باشد و اوليايش را در خلقش پنهان كرده ، پس هيچ كس را كوچك مشمار كه شايد ولىّ خدا باشد .

60.سامان يافتن همزيستى و معاشرت به پيمانه اى ماند كه دو سومش هوشمندى و يك سومش ناديده گرفتن (خطاى ديگران) است .

61.با نيكى چيره گشتن ، فضيلت و با شرارت ، سفاهت است .

-----------

1. امام محمّد بن على باقر عليه السلام ، در اوّل ماه رجب سال 57 هجرى در مدينه به دنيا آمد ، 57 سال زيست و در هفتم ذى الحجه سال 114 هجرى در همان جا از دنيا رفت و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد . پدر بزرگوار ايشان ، امام سجاد عليه السلام و مادرشان فاطمه دختر امام حسن عليه السلام و از اين رو ، نجيب الطرفين و ابن الخيرتين ناميده مى شد . آن حضرت

به باقر العلوم شهرت داشت و كنيه مباركش ، ابو جعفر بود . فرزندان ايشان عبارت اند از : جعفر (امام صادق عليه السلام ) ، عبد اللّه ، ابراهيم ، عبيداللّه ، على ، زينب و امّ سلمه . بخشى از دوره امامت آن حضرت ، مقارن با تبليغات سرّى بنى عبّاس و درگيرى آنان با بنى اميّه بود . اين امر به همراه آزادسازى رسمى كتابت حديث در آغاز سده دوم هجرت ، فرصتى مناسب براى نشر دين و تعليم و تربيت در اختيار ايشان گذارد تا تمدّن بشرى را با موشكافى هاى عالمانه ، براى هميشه مرهون خويش كند و دوران بيست ساله امامتش بر تارك تابناك دوره طلايى اسلام بدرخشد . احاديث امام باقر عليه السلام در همه كتاب هاى حديثى شيعى از كتب اربعه تا تحف العقول و بحار الأنوار به چشم مى آيد . دنيا را بهاى خود نبيند .

------------

62.وَقيلَ لَهُ عَلَيهِ السَّلامُ : مَن أعظَمُ النّاسِ قَدرًا ؟ فَقالَ : مَن لا يَرَى الدُّنيا لِنَفسِهِ قَدرًا . 1

63.يَأخُذُ المَظلومُ مِن دينِ الظّالِمِ أكثَرَ مِمّا يَأخُذُ الظّالِمُ مِن دُنيَا المَظلومِ . 2

64.قالَ لَهُ جابِرٌ الجُعفِيُّ : إنَّ قَومًا إذا ذَكَروا شَيئًا مِنَ القُرآنِ أو حُدِّثوا بِهِ صَعِقَ أحَدُهُم ، حَتّى يُرى أ نَّهُ لَو قُطِعَت يَداهُ وَرِجلاهُ لَم يَشعُر بِذلِكَ ؟ ! فَقالَ عَلَيهِ السَّلامُ : إنَّ ذلِكَ مِنَ الشَّيطانِ ، ما بِهذا اُمِروا ، وَإنَّما هُوَ اللّينُ ، وَالرِّقَّةُ ، وَالدَّمعَةُ ، وَالوَجَلُ . 3

65.مَن كانَ ظاهِرُهُ أرجَحَ مِن باطِنِهِ خَفَّ ميزانُهُ . 4

-----------

1. نثر الدر : 1 / 406 ، نزهة الناظر : 105 / 37 ،

بحار الأنوار : 78 / 188 / 36 .

2. الكافي : 2 / 334 / 22 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 188 / 37 .

3. الكافي : 2 / 616 / 1 ، بحار الأنوار : 70 / 112 / 1 عن الامالي للصدوق .

4. تحف العقول : 294 ، مشكاة الأنوار : 554 / 1872 ، بحار الأنوار : 78 / 188 / 38

----------

62.به امام باقر عليه السلام گفته شد : گران قدرترين مردم كيست ؟ فرمود : آن كه دنيا را بهاي خود نبيند.

63.بيش از آن چه ستمكار از دنياى ستمديده مى گيرد ، ستمديده از دين ستمكار مى گيرد .

64.جابر جعفى به امام باقر عليه السلام عرض كرد : گروهى هستند كه چون چيزى از قرآن را به ياد آورند يا برايشان از آن سخن گويند ، يكى شان مدهوش شود تا آن جا كه به نظر مى رسد اگر دست و پايش هم بريده شود نفهمد . حضرت فرمود : آن از شيطان است ، به اين كار فرمان نيافته اند ، فقط به نرمى و شكسته دلى و اشك و بيمناكى فرمان يافته اند .

65.آن كه نمودش بيش از درونش باشد ، ترازويش سبك آيد .

از سخنان امام جعفر صادق عليه السلام

مِن كَلامِ الإِمامِ جَعفَرٍ الصّادِقِ عليه السلام

66.أَعرِبوا كَلامَنا ؛ فَإِنّا قَومٌ فُصَحاءُ . 1

67.مَن كانَ الحَزمُ حارِسَهُ وَالصِّدقُ حِليَتَهُ عَظُمَت بَهجَتُهُ ، وتَمَّت مُرُوَّتُهُ . ومَن كانَ الهَوى مالِكَهُ وَالعَجزُ راحَتَهُ عاقاهُ عَنِ السَّلامَةِ ، وأسلَماهُ إلَى الهَلَكَةِ . 2

68.جاهِلٌ سَخِيٌّ أفضَلُ مِن ناسِكٍ بَخيلٍ . 3

69.التَّواضُعُ أن تَرضى مِنَ المَجلِسِ بِدونِ شَرَفِكَ ، وَأن تُسَلِّمَ عَلى

مَن لَقيتَ ، وأن تَترُكَ المِراءَ وَإن كُنتَ مُحِقًّا ، وَرَأسُ الخَيرِ التَّواضُعُ . 4

-------

1.الكافي : 1 / 52 / 13 ، مشكاة الأنوار : 250 / 729 وفيهما : «حديثنا» بدل : «كلامنا» ، بحار الأنوار : 2 / 150 / 28 نقلاً عن مجموعة الجباعي عن خط الشهيد قدس سره نقلاً عن خطّ قطب الدين الكيدري .

2. نزهة الناظر : 107 / 12 ، بحار الأنوار : 78 / 228 / 102 وفيهما : «الصدق جليسه» .

3. نزهة الناظر : 108 / 15 ، أعلام الدين : 303 ، بحار الأنوار : 78 / 228 / 103 .

4. الكافي : 2 / 122 / 6 نحوه ، نزهة الناظر : 108 / 16 ، أعلام الدين : 303 ، بحار الأنوار : 75 / 123 / 20 .

----------

از سخنان امام جعفر صادق عليه السلام 1

66.كلام ما را اعراب دهيد كه ما قومى شيوا سخن هستيم . 2

67.آن كه استوار انديشى ، نگهبانش و راستى ، زيورش باشد ، شادمانيش فراوان و مروتش كامل شود و آن كه هوس ، مالكش و ناتوانى ، آسودگيش باشد ، از سلامت دورش مى دارند و به هلاكتش مى سپارند .

68.نادان سخى از عابد بخيل برتر است .

69.فروتنى آن است كه به نشستن در پايين تر از شأنت رضايت دهى و هر كه را مى بينى سلام دهى و كشمكش را واگذارى هر چند حق با تو باشد و اوج نيكى ، فروتنى است .

--------

1. امام جعفر صادق عليه السلام ، در هفده ربيع الاوّل سال 83 هجرى در مدينه به دنيا آمد و در 25 شوّال

سال 148 هجرى در همان جا رحلت كرد و در بقيع به خاك سپرده شد . پدر بزرگوارشان «امام باقر عليه السلام» ، و مادرشان «امّ فروه» و كنيه حضرت «ابوعبداللّه » است . حضرت فرزندان متعددى داشته اند ولى فرزند اول حضرت ، اسماعيل در زمان حيات پدر و فرزند ديگرشان ، عبداللّه به فاصله كوتاهى پس از پدر از دنيا رفتند . آغاز امامت 34 ساله حضرت مصادف با ضعف امويان و نوپايى حكومت عباسيان بود و از اين رو امام توانست مجالس علنى و حلقه هاى درسى در بسيارى از رشته ها تشكيل دهد و با تربيت هزاران عالم ، نهضت علمى پدرش را استمرار بخشد و آيين جدّش را پايدار سازد . سخنان و نوشته هاى حضرت ، مدار اصلى فقه و معارف شيعه است و همه كتابهاى حديثى به نقل آن پرداخته اند .

2. علاّمه مجلسى رحمه الله در بيان اين روايت احتمال مى دهد كه «اعربوا» به معناى اظهار و بيان كردن روايات اهل بيت عليهم السلام هم باشد .

----------

70.اللّهُمَّ إنَّكَ بِما أنتَ لَهُ أهلٌ مِنَ العَفوِ أولى مِنّي بِما أنَا لَهُ أهلٌ مِنَ العُقوبَةِ. 1

71.كِتابُ اللّهِ عَلى أربَعَةِ أشياءَ : عَلَى العِبارَةِ ، وَالإِشارَةِ ، وَاللَّطائِفِ ، وَالحَقائِقِ . فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ ، وَالإِشارَةُ لِلخَواصِّ ، وَاللَّطائِفُ لِلأَولِياءِ ، وَالحَقائِقُ لِلأَنبِياءِ . 2

72.مَن سَأَلَ 3 فَوقَ قَدرِهِ استَحَقَّ الحِرمانَ . 4

73.العِزُّ أن تَذِلَّ لِلحَقِّ إذا لَزِمَكَ . 5

74.مَن أكرَمَكَ فَأَكرِمهُ ، وَمَنِ استَخَفَّ بِكَ فَأَكرِم نَفسَكَ عَنهُ . 6

75.مِن أخلاقِ الجاهِلِ الإِجابَةُ قَبلَ أن يَسمَعَ ، وَالمُعارَضَةُ قَبلَ أن يَفهَمَ ، وَالحُكمُ بِما لا يَعلَمُ . 7

76.أولَى النّاسِ بِالعَفوِ

أقدَرُهُم عَلَى العُقوبَةِ ، وَأنقَصُ النّاسِ عَقلًا مَن ظَلَمَ دونَهُ ، وَلَم يَصفَح عَمَّنِ اعتَذَرَ إلَيهِ . 8

---------

1. نثر الدر : 1 / 354 ، نزهة الناظر : 110 / 30 ، كشف الغمّة : 2 / 418 ، بحار الأنوار : 78 / 228 / 104 .

2. نزهة الناظر : 110 / 31 ، أعلام الدين: 303 ، عوالي اللآلي: 4 / 105 / 155 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحارالأنوار: 92 / 103 / 81 .

3. في كلتا النسختين : «ينال» ، والظاهر أنّه تصحيف «سأل» ، ويدلّ عليه ورودها كذلك في كلّ المصادر .

4. نزهة الناظر : 110 / 32 ، عيون الحكم : 441 / 7680 عن الإمام عليّ عليه السلام ، عدّة الداعي : 140 ، أعلام الدين : 303 ، بحار الأنوار : 78 / 277 / 113 عن الأربعين

5. نزهة الناظر : 111 / 33 ، بحار الأنوار : 78 / 228 / 105 .

6. نزهة الناظر : 111 / 36 ، أعلام الدين : 303 ، بحار الأنوار : 78 / 228 / 105 .

7. نزهة الناظر : 112 / 38 ، أعلام الدين : 303 ، بحار الأنوار : 2 / 62 / 4 .

8. نزهة الناظر : 112 / 42 ، أعلام الدين : 303 ، بحار الأنوار : 78 / 228 / 105 .

----------

70.خدايا ، بى گمان سزاوارى تو به عفو ، برتر از سزاوارى من به كيفر است .

71.كتاب خدا بر چهار گونه است : بر عبارت و اشاره و لطايف و حقايق ؛ پس عبارت براى توده مردم و اشاره براى

خواص و لطايف براى اوليا و حقايق براى پيامبران است .

72.آن كه بيشتر از اندازه خويش بخواهد ، سزاوار ناكامى است .

73.عزّت آن است كه در برابر حقى كه بر تو لازم آيد ، سر فرود آورى .

74.هر كس بزرگت داشت ، بزرگش دار و هر كس تو را سبك شمرد ، از خود بزرگوارى نشان ده .

75.از ويژگى هاى نادان ، پاسخ گفتن پيش از شنيدن و ستيزه كردن پيش از فهميدن و حكم دادن به چيزى است كه نمى داند .

76.سزاوارترين مردم به گذشت ، تواناترين آنهاست بر مجازات كردن و كم خردترين مردم كسى است كه به فرودست خود ستم كند و از آن كه عذر آورده ، درنگذرد .

77.حِشمَةُ الاِنقِباضِ أبقى لِلعِزِّ مِن اُنسِ التَّلاقي . 1

78.الهَوى يَقظانُ ، وَالعَقلُ نائِمٌ . 2

79.لا تَكونَنَّ أوَّلَ مُشيرٍ ، وَإيّاكَ وَالرَّأيَ الفَطيرَ ، وَتَجَنَّبِ ارتِجالَ الكَلامِ ، وَلا تُشِر عَلى مُستَبِدٍّ بِرَأيِهِ ، وَلا عَلى وَغدٍ ، ولا عَلى مُتَلَوِّنٍ ، ولا عَلى لَجوجٍ ، وخَفِ اللّهَ في مُوافَقَةِ هَوَى المُستَشيرِ ؛ فَإِنَّ التِماسَ مُوافَقَتِهِ لُؤمٌ ، وَسوءَ الإِسماعِ مِنهُ خِيانَةٌ . 3

80.إنَّ القَلبَ يَحيى وَيَموتُ 4 فَإِذا حَيَّ فَأَدِّبهُ بِالتَّطَوُّعِ ، وَإذا ماتَ فَقَصِّرهُ عَلَى الفَرائِضِ . 5

81.يُهلِكُ اللّهُ سِتًّا بِسِتٍّ : الاُمَراءَ بِالجَورِ ، وَالعربَ بِالعَصَبِيَّةِ ، وَالدَّهاقينَ بِالكِبرِ ، وَالتُّجّارَ بِالخِيانَةِ ، وأهلَ الرَّساتيقِ بِالجَهالَةِ ، وَالفُقَهاءَ بِالحَسَدِ . 6

82.مَن لَم يُواخِ إلّا مَن لا عَيبَ فيهِ قَلَّ صَديقُهُ ، وَمَن لَم يَرضَ مِن صَديقِهِ إلَا الإيثارَ عَلى نَفسِهِ دامَ سَخَطُهُ ، وَمَن عاتَبَ عَلى كُلِّ ذَنبٍ كَثُرَ تَعَتُّبُهُ . 7

----------

1. نزهة الناظر : 112 / 45 ، الحكمة الخالدة

: 110 ، بحار الأنوار : 74 / 180 / 28 .

2. نزهة الناظر : 113 / 48 ، تنبيه الخواطر «مجموعة ورّام» : 2 / 232 عن أكثم بن صيفي ، بحار الأنوار : 78 / 228 / 105 .

3. نزهة الناظر : 113/49 ، بحار الأنوار : 75/104/37 ، وراجع : شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : 2 / 271 .

4. في كلتا النسختين : «يميت» ، والصحيح ما أثبتناه كما في نزهة الناظر والبحار .

5. نزهة الناظر : 113 / 51 ، أعلام الدين : 304 ، بحار الأنوار : 87 / 47 / 42 .

6. الكافي : 8 / 162 / 170 وفيه: «إنّ اللّه يعذّب الستّة» ، تحف العقول : 220 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، نثر الدر : 1 / 355 ، نزهة الناظر : 115 / 53 ، كشف الغمّة : 2 / 418 ، بحار الأنوار : 72 / 198 / 27 .

7. نزهة الناظر : 115 / 54 وفيه : «من عاقب على كلّ ذنب كثر تعبه» ، أعلام الدين : 303 ، بحارالأنوار : 78/278/113 عن الأربعين للشهيد وفيه : «كثر تبعته» ولم نجد الحديث في الأربعين وراجع : إرشاد القلوب : 186 ، تنبيه الخواطر «مجموعة ورّام» : 1 / 73 وفي كلّ المصادر : «لم يرض من صديقه بإيثاره على نفسه» .

-----------

77.وقار دورى، بيش از انس ملاقات ، عزّت را ماندگار مى كند .

78.شهوت ، بيدار و خرد ، خفته است .

79.نخستين مشورت دهنده نباش و زنهار از نظر خام و از سخن نينديشيده بپرهيز و به خودرأى و كم

خرد و ناپايدار و لجباز مشورت مده و در موافقت نمودن با هوا و هوس مشورت گيرنده از خدا بترس كه طلب موافقتش ، پستى و بد شنواندن به او خيانت است .

80.دل زنده مى شود و مى ميرد ، پس هر گاه زنده است آن را با مستحبّات تأديبش كن و هر گاه مى ميرد ، به واجبات اكتفا كن .

81.خداوند شش كس را به شش چيز هلاك مى كند : فرمانروايان را به ستم و عرب را به تعصّب و خرده مالكان را به تكبّر و بازرگانان را به خيانت وروستاييان را به نابخردى و فقيهان را به حسادت .

82.آن كه با كسى جز بى عيب دوستى نورزد ، دوستانش اندك شوند و آن كه از دوستش جز ايثارش را نپسندد ، ناخشنوديش دوام يابد و آن كه بر هر گناه سرزنش كند ، سرزنشش فراوان گردد

----------

83.مُرُوَّةُ الرَّجُلِ في نَفسِهِ نَسَبٌ لِعَقِبِهِ وَقَبيلَتِهِ . 1

84.قيلَ في مَجلِسِهِ عَلَيهِ السَّلامُ : جاوِر مَلِكًا أو بَحرًا . فَقالَ : هذا كَلامٌ مُحالٌ ، وَالصّوابُ : لا تُجاوِر مَلِكًا وَلا بَحرًا؛ لِأَنَّ المَلِكَ يُؤذيكَ وَالبَحرَ لا يَرويكَ . 2

85.قالَ فِي القَضاءِ وَالقَدَرِ : إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وجَمَعَ اللّهُ الخَلائِقَ ، سَأَلَهُم عَمّا عَهِدَ إلَيهِم ، وَلَم يَسأَلهُم عَمّا قَضى عَلَيهِم . 3

86.مَن أمَّلَ رَجُلًا هابَهُ ، وَمَن قَصَرَ عَن شَيءٍ عابَهُ . 4

87.ما مِن شَيءٍ أحَبُّ إلَيَّ مِن رَجُلٍ سَلَفَت مِنّي إلَيهِ يَدٌ أتبَعتُها اُختَها وَ أحسَنتُ رَبَّها ؛ لِأَنّي رَأَيتُ مَنعَ الأَواخِرِ يَقطَعُ شُكرَ الأَوائِلِ . 5

----------

1. نثر الدر : 1 / 357 ، نزهة الناظر : 116 / 56 كشف الغمّة :

2 / 420 ، بحار الأنوار : 78 / 228 / 105 .

2. نثر الدر : 1 / 352 ، نزهة الناظر : 118 / 60 ، كشف الغمّة : 2 / 415 ، بحار الأنوار : 78 / 228 / 105 .

3. التوحيد : 365 / 2 ، الإرشاد : 2 / 204 ، نزهة الناظر : 118 / 61 مختصر بصائر الدرجات : 134 ، بحارالأنوار : 78 / 228 / 106 .

4. الإرشاد : 1 / 301 عن الإمام عليّ عليه السلام ، نزهة الناظر : 119 / 65 ، بحار الأنوار : 78 / 228 / 106 .

5. نثر الدر : 1 / 353 ،نزهة الناظر : 120 / 69 ، شف الغمّة : 2 / 417 وفيه «لسان شكر الأوائل» ، الكافي : 4 / 24 / 5 وصدره هكذا : «ما توسّل إليّ أحد بوسيلة ولا تذرّع بذريعة أقرب إلى ما يريده منّي من رجل سلف إليه منّي يد ...» ، بحار الأنوار : 74 / 400 / 41 .

----------

83.مروّت و كرامت نفسانى مرد ، مايه شرافت فرزندان اوست .

84.در محضر امام صادق عليه السلام گفته شد : يا با سلطان همراه باش يا با دريا . حضرت فرمود : اين سخنى محال است و درست آن است كه نه با سلطان و نه با دريا همراه مشو ، زيرا سلطان آزارت مى دهد و دريا سيرابت نمى كند .

85.درباره قضا و قدر فرمود : هنگامى كه روز قيامت مى شود و خداوند آفريدگان را گرد مى آورد ، از آن چه با ايشان عهد كرده است مى پرسد

و از آن چه بر ايشان رانده و جارى ساخته نمى پرسد .

86.كسى كه به شخصى اميد مى برد ، بزرگش مى دارد و كسى كه دستش به چيزى نرسد ، معيوبش مى شمارد .

87.هيچ چيز نزد من محبوب تر از اين نيست كه در پى احسانى كه به كسى كرده ام و او را پرورده ام ، نيكى ديگرى به او بكنم ، چون ديده ام كه بازداشتن در پايان ، سپاسگزارى آغاز را قطع مى كند .

از سخنان امام موسى كاظم عليه السلام

مِن كَلامِ الإِمامِ موسَى الكاظِمِ عليه السلام

88.وَجَدتُ عِلمَ النّاسِ في أربَعٍ ؛ أوَّلُهُنَّ : أن تَعرِفَ رَبَّكَ ، وَالثّانِيَةُ : أن تَعرِفَ ما صَنَعَ بِكَ ، وَالثّالِثَةُ : أن تَعرِفَ ما أرادَ مِنكَ ، وَالرّابِعَةُ : ما يُخرِجُكَ مِن دينِكَ 1 . 2

89.مَن تَكَلَّفَ ما لَيسَ مِن عِلمِهِ ضَيَّعَ عَمَلَهُ ، وَخابَ أمَلُهُ . 3

90.المَعروفُ غِلٌّ ، لا يَفُكُّهُ إلّا مُكافَأَ ةٌ أو شُكرٌ . 4

---------

1. في نسخة «ب» ونزهة الناظر : «ذنبك» بدل «دينك».

2. الكافي : 1 / 50 / 11 ، المحاسن : 1 / 365 / 788 ، الخصال : 239 / 87 ، الإرشاد : 2 / 203 ، الأمالي للطوسي : 651 / 1351 وكلّها عن الإمام الصادق عليه السلام ، نزهة الناظر : 121 / 1 ، كشف الغمّة : 3 / 45 ، بحار الأنوار : 78 / 328 / 5 والأخيرين عن التذكرة لابن حمدون عن الإمام الكاظم عليه السلام .

3. نزهة الناظر : 122 / 4 وفيه «ليس من عمله»، بحار الأنوار : 1 / 218 / 40 .

4. نزهة الناظر : 123 / 7 وفيه: «المعروف

يتلوه معروف غلّ...»، غرر الحكم : 1773 ،شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : 20 / 327 / 740 والأخيرين عن الإمام

---------

از سخنان امام موسى كاظم عليه السلام 1

88.دانش مردم را در چهار چيز يافتم : نخست اين كه پروردگارت را بشناسى ، دوم اين كه بدانى با تو چه كرده است ، سوم اين كه بدانى از تو چه مى خواهد و چهارم اين كه چه چيز تو را از دينت بيرون مى برد .

89.آن كه چيزى نادانسته را با رنج و زحمت به گردن مى گيرد ، كارش را تباه و اميدش را نااميد مى گرداند .

90.احسان و نيكى ، زنجيرى است كه آن را جز پاسخى درخور و يا سپاسى شايسته ، نگشايد .

--------

1. حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام ، در روز يكشنبه هفتم صفر ، سال 128 هجرى در اَبْواء (محلى بين مكه و مدينه) به دنيا آمد و در 25 رجب سال 183 در زندان بغداد ، در سن 55 سالگى ، به شهادت رسيد و در نزديكى همين شهر در كاظمين به خاك سپرده شد . پدر بزرگوارشان ، امام جعفر صادق عليه السلام و مادرشان حميده نام داشت . كنيه ايشان ابوالحسن و ابوابراهيم و لقب مشهور ايشان «كاظم» بود ، اما راويان شيعه از ايشان با القاب «امين» و «صالح» نيز نام مى برند . مورّخان ، تعداد فرزندان ايشان را مختلف بيان كرده و برخى آن را تا شصت تن گفته اند كه در ميان پسران ، امام رضا عليه السلام و در ميان دختران ، فاطمه معصومه كه در قم مدفون است از بقيه مشهورترند

. مدت امامت ايشان 35 سال بود كه بخشى از آن در زندان خلفاى ستمگر عباسى سپرى شد . برخى از روايات ايشان در جوامع روايى و مسند ايشان آمده است .

----------

91.لَو ظَهَرَتِ الآجالُ افتَضَحَتِ الآمالُ . 1

92.مَنِ استَشارَ لَم يَعدِم عِندَ الصَّوابِ مادِحًا ، وَعِندَ الخَطاءِ عاذِرًا . 2

93.مَن وَلَهَهُ 3 الفَقرُ أبطَرَهُ الغِنى . 4

94.مَن لَم يَجِد لِلإِساءَةِ مَضَضًا لَم يَكُن لِلإِحسانِ عِندَهُ مَوقِعٌ . 5

95.ما تَسابَّ اثنانِ إلَا انحَطَّ الأَعلى إلى مَرتِبَةِ الأَسفَلِ . 6

96.قالَ نَفيعُ الأَنصارِيُّ لِموسَى بنِ جَعفَرٍ عليه السلام _ وكانَ مَعَ عَبدِ العَزيزِ بنِ عُمَرَ ابنِ عَبدِ العَزيزِ ، فَمَنَعَهُ مِن كَلامِهِ ، فَأَبى _ : مَن أنتَ ؟ فَقالَ : إن كُنتَ تُريدُ النَّسَبَ ؛ فَأَنَا ابنُ مُحَمَّدٍ حَبيبِ اللّهِ ، ابنُ إسماعيلَ ذَبيحِ اللّهِ ، ابنُ إبراهيمَ خَليلِ اللّهِ . وَإن كُنتَ تُريدُ البَلَدَ ؛ فَهُوَ الَّذي فَرَضَ اللّهُ عَلَى المُسلِمينَ وعَلَيك _ إن كُنتَ مِنهُم _ الحَجَّ إلَيهِ . وَإن كُنتَ تُريدُ المُناظَرَةَ فِي الرُّتبَةِ ؛ فَما رَضِيَ مُشرِكوا قَومي مُسلِمي قَومِكَ أكفاءَ لَهُم حينَ قالوا : «يا مُحَمَّدُ أخرِج إلَينا أكفاءَنا مِن قُرَيشَ» . 7 فَانصَرَفَ مَخزِيًّا . 8

-----------

1. نزهه الناظر : 123 /8 ، غررالحكم : 7577 عن الإمام علي عليه السلام ، أعلام الدين: 305 ، بحارالأنوار: 78 / 333 / 8.

2. نزهة الناظر : 123 / 13 ، غرر الحكم : 8956 عن الإمام علي عليه السلام وفيه «من لزم المشاورة» ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : 20 / 343 / 940 ، بحار الأنوار :

3. الوَلَه : الحزن أو ذهاب العقل حزنا والحيرة والخوف .(القاموس المحيط : 4

/ 295) ، وفي كلتا النسختين ونزهة الناظر وأحد نقلي بحار الأنوار (78 / 333 / 8) : «ولده» ، والظاهر أنّه تصحيف.

4. نزهة الناظر: 124 / 18، بحار الأنوار : 74 / 198 / 34 .

5. نزهة الناظر: 124 / 18، أعلام الدين : 305 ، بحار الأنوار : 74 / 198 / 34 .

6. نزهة الناظر: 125 / 21 وفيه «ما استسبّ اثنان» ، أعلام الدين : 305 ، بحار الأنوار : 78 / 333 / 8 .

7. هذا إشارة إلى مبارزة حمزة بن عبد المطّلب وعبيدة بن الحارث وعليّ بن أبي طالب مع عتبة بن ربيعة وأخيه شيبة بن ربيعة وابنه الوليد بن عتبة في غزوة بدر الكبرى ، فراجع تاريخ الطبريّ : 2 / 445 ، سيرة ابن هشام : 2 / 277 ، الكامل في التاريخ : 1 / 531 .

8. نزهة الناظر : 125 / 22 ، المناقب لابن شهر شوب : 4 / 316 ، إعلام الورى : 297 ، أعلام الدين : 305 وكلّها مع زيادة، بحار الأنوار : 48 / 176 / 19 عن السيّد المرتضى في الغرر وصدره هكذا : عن أبي عبدِ اللّه ِ بِإِسنادِهِ عَن أيّوب الهاشِميِّ أنَّهُ حَضَرَ بابَ الرَّشيدِ رَجُلٌ يُقالُ لَهُ : نَفيعٌ الأَنصارِيُّ ، وحَضَرَ موسَى بنُ جَعفَرٍ عليه السلامعَلى حِمارٍ لَهُ ، فَتَلَقّاهُ الحاجِبُ بِالإِكرامِ ، وعَجَّلَ لَهُ بِالإِذنِ . فَسَأَلَ نَفيعٌ عَبدَ العَزيزِ بنِ عُمَرَ : مَن هذَا الشَّيخُ ؟ قالَ : شَيخُ آلِ أبي طالِبٍ ، شَيخُ آلِ مُحَمَّدٍ ، هذا موسَى بنُ جَعفَرٍ . قالَ : ما رَأَيتُ أعجَزَ مِن هو?لاءِ القَومِ ؛ يَفعَلونَ هذا

بِرَجُلٍ يَقدِرُ أن يُزيلَهُم عَنِ السَّريرِ ، أما إن خَرَجَ لَأَسوأَنَّهُ . فَقالَ لَهُ عَبدُ العَزيزِ : لا تَفعَل ؛ فَإِنَّ هو?لاءِ أهلُ بَيتٍ قَلَّما تَعَرَّضَ لَهُم أحَدٌ فِي الخِطابِ إلاّ وَسَموهُ فِي الجَوابِ سِمَةً يَبقى عارُها عَلَيهِ مَدَى الدَّهرِ . قالَ : وخَرَجَ موسى وأخَذَ نَفيعٌ بِلِجامِ حِمارِهِ وقالَ : مَن أنتَ يا هذا ؟ قالَ : يا هذا ، إن كُنتَ تُريدُ النّسَبَ . . .

-------------

91.اگر اجل ها هويدا مى شدند ، آرزوها رسوا مى گشتند .

92.كسى كه مشورت مى كند ، ستايشگر را به گاه صواب و پذيرشگر عذر را به گاه خطا از دست نمى دهد .

93.آن كه نادارى سراسيمه اش كند ، توانگرى سرمستش سازد .

94.آن كه از بدى رنجى نمى يابد ، نيكى كردن به او جايى ندارد .

95.هيچگاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آن كه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط كرد .

96.مردى از انصار به نام نفيع با آن كه همراهش ، عبدالعزيز بن عمر بن عبدالعزيز از سخن گفتن منعش كرده بود ، به امام كاظم عليه السلام گفت : كيستى ؟ امام كاظم عليه السلام فرمود : اگر نسبم را مى خواهى ، من پسر محمّد حبيب خدا ، پسر اسماعيل ذبيح خدا ، پسر ابراهيم خليل خدا هستم و اگر شهرم را مى خواهى ، جايى است كه خداوند حجّ آن را بر مسلمانان و نيز تو _ اگر از آنها باشى _ واجب كرده است و اگر قصد تفاخر در شأن و منزلت را دارى ، پس بدان كه مشركان قوم من ، به هم رتبه بودن با مسلمانان قوم تو راضى

نشدند ، آن هنگام كه گفتند : اى محمّد ، هم رتبگان ما را از قريش به جنگ ما روانه كن . 1 پس نفيع مفتضحانه بازگشت . 2

------------

1. در جنگ بدر سه سردار قريشى از سپاه مكّه به نام عتبه و شيبه پسران ربيعه و وليد پسر عتبه هماورد طلبيدند ؛ سه تن از انصار روانه شدند اما سرداران قريشى خواستند كه سه جنگاور هم رتبه آنان از ميان مهاجران قريش به جنگشان بيايد ، پس حضرت على و حمزه و عبيده به ميدان آمدند .

2. منابع ديگر آغاز ماجرا را چنين نقل كرده اند : شخصى به نام نفيع انصارى در دربار هارون الرشيد حاضر شد . همان هنگام امام موسى كاظم سوار بر الاغ وارد شد و حاجب دربار ، ايشان را گرامى داشت و با شتاب اجازه ورود داد . نفيع از عبدالعزيز بن عمر پرسيد : اين شيخ كيست؟ وى پاسخ داد : او شيخ خاندان ابوطالب و بزرگ خاندان محمد ، موسى بن جعفر است . نفيع گفت : من ناتوان تر از اين قوم بنى عباس نديده ام . اين اكرام را در حق كسى مى كنند كه مى تواند آنها را از تخت پايين بكشد ، اگر بيرون بيايد با او برخورد بدى خواهم كرد . عبدالعزيز به گفت : نكن ، زيرا اينان خاندانى هستند كه كمتر مى شود كسى متعرض ايشان بشود و پاسخى نشنود كه چنان بر او بچسبد كه ننگش براى هميشه باقى بماند . راوى مى گويد : امام موسى كاظم بيرون آمد و نفيع افسار الاغش را گرفت و گفت :

اى تو ، كيستى؟ امام فرمود : اى تو ، اگر نسبم را مى خواهى . . .

-------------

97.لَقِيَ عليه السلام الرَّشيدَ حينَ قُدومِهِ المَدينَةَ عَلى بَغلَةٍ ، فَاعتَرَضَ عَلَيهِ في ذلِكَ ، فَقالَ : تَطَأطَأتُ عَن خُيَلاءِ الخَيلِ ، وَارتَفَعتُ عَن ذِلَّةِ العيرِ ، وخَيرُ الاُمورِ أوسَطُها . 1

-------

1. نزهة الناظر: 126 / 23 مع زيادة، أعلام الدين :306 ، بحار الأنوار : 78 / 334 / 9 .

--------

97.حضرت هنگام ورود هارون الرشيد به مدينه سوار بر استرى او را ملاقات كرد . هارون اين را بر ايشان خرده گرفت ، پس حضرت فرمود : از تكبّر اسب فرود آمدم و از خوارى درازگوش بالاتر رفتم و بهترين كارها ميانه آنهاست .

از سخنان امام رضا عليه السلام

مِن كَلامِ الإِمامِ عَلِيِّ بنِ موسَى الرِّضا عليهماالسلام

98.مَن شَبَّهَ اللّهَ بِخَلقِهِ فَهُوَ مُشرِكٌ ، وَمَن نَسَبَ إلَيهِ ما نَهى عَنهُ فَهُوَ كافِرٌ . 1

99.مَن طَلَبَ الأَمرَ مِن وَجهِهِ لَم يَزِلّ ، فَإِن زَلَّ لَم تَخذُلهُ الحيلَةُ . 2

100.لا يَعدِمُ المَرءُ دائِرَةَ السَّوءِ مَعَ نَكثِ الصَّفقَةِ ، وَلا يَعدِمُ تَعجيلَ العُقوبَةِ مَعَ ادِّراءِ البَغيِ . 3

101.الاُنسُ يُذهِبُ المَهابَةَ . 4

102.المَسأَلَةُ مِفتاحُ البُؤسِ . 5

----------

1. عيون أخبار الرضا عليه السلام : 1/114/1 ، نزهة الناظر : 127/3 ، أعلام الدين : 307 ، بحار الأنوار : 78/356/10 .

2. نزهة الناظر : 127 / 4 ، العدد القويّة : 297 / 26 ، بحار الأنوار : 78 / 356 / 10 .

3. نزهة الناظر : 128 / 5 ، كشف الغمّة : 3 / 100 ، العدد القويّة : 7 / 26 ، بحار الأنوار : 8 / 356 / 10 عن الدرّة الباهرة وفي كلّها

: «ادّراع البغي» و ج 78 / 349 / 7 عن التذكرة لابن حمدون وفيه : «ادّراء البغي» .

4. نزهة الناظر : 129 / 11 ، العدد القويّة : 297 / 26 ، أعلام الدين : 307 وفي كلّها : «الاسترسال بالاُنس» ، بحارالأنوار : 74 / 180 / 28 .

5. نزهه الناظر: 129/13، العددالقويّة: 297/28 وفيه: «المسكنة» بدل: «المسألة»، بحارالأنوار: 96/157/35.

-----------

از سخنان امام رضا عليه السلام 1

98.هر كس خداوند را به آفريده اش تشبيه كند ، مشرك و هر كس چيزى را به خداوند نسبت دهد كه از آن نهى كرده ، كافر است .

99.آن كه كار را از راهش بجويد نمى لغزد و اگر هم بلغزد راه چاره دارد .

100.آن كه پيمان بشكند ، از پيشامد ناگوار ايمن نماند و آن كه سركشى پيشه كند از كيفر زودرس نرهد .

101.انس (بيش از حدّ) هيبت را مى برد .

102.گدايى (يا بينوايى) كليد سختى است .

-----------

1. حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام در روز يازدهم ذى قعده سال 148 هجرى در مدينه به دنيا آمد و در آخر صفر سال 203 هجرى در طوس ، به سنّ 55 سالگى وفات نمود و در مشهد مقدّس به خاك سپرده شد . پدر بزرگوارش ، امام موسى بن جعفر عليهماالسلام ، مادرش ، نجمه و فرزندش ، محمّد نام داشت . لقب آن حضرت ، رضا و كنيه ايشان ، ابوالحسن مى باشد . دوره امامت حضرت 20 سال بود كه نيمى از آن در زمان خلافت هارون الرشيد و نيم ديگر در حكومت امين و مأمون واقع شد . مأمون از حضرت دعوت نمود به مَرْو

بيايد و بر اين دعوت اصرار ورزيد تا آنكه در سال 200 هجرى ، حضرت رضا مدينه را به مقصد مَرْو ترك كرد و در سال 201 هجرى ولايتعهدى مشروط مأمون را به اجبار پذيرفت . حضرت در اين دوره دانشمندان ملل و اديان ديگر را با مناظرات علمى ، به اسلام و تشيع متوجه كرد و با به جانهادن ميراثى گرانقدر ، بر غناى فرهنگ دينى افزود . بخشى از كلمات گهربار ايشان در مجموعه هايى مستقل مانند عيون اخبار الرضا و صحيفة الرضا گردآورى شده است .

----------

103.قالَ عَلَيهِ السَّلامُ في تَعزِيَةِ الحَسَنِ بنِ سَهلٍ : التَّهنِيَةُ بِآجِلِ الثَّوابِ أولى مِنَ التَّعزِيَةِ عَلى عاجِلِ المُصيبَةِ . 1

104.قالَ لَهُ الصّوفِيَّةُ : إنَّ المَأمونَ قَد رَدَّ هذَا الأَمرَ إلَيكَ ، وَأنتَ أحَقُّ النّاسِ بِهِ ، إلّا أ نَّهُ تَحتاجُ أن تَلبَسَ الصّوفَ وَما يَحسُنُ لُبسُهُ . فَقالَ عَلَيهِ السَّلامُ : وَيحَكُم إنَّما يُرادُ مِنَ الإِمامِ قِسطُهُ وَعَدلُهُ ؛ إذا قالَ صَدَقَ ، وَإذا حَكَمَ عَدَلَ ، وَإذا وَعَدَ أنجَزَ . 2

105.وَسُئِلَ عَن صِفَةِ الزّاهِدِ ، فَقالَ عَلَيهِ السَّلامُ : مُتَبَلِّغٌ بِدونِ قوتِهِ ، مُستَعِدٌّ لِيَومِ مَوتِهِ ، مُستَبرِمٌ بِحَياتِهِ . 3

106.قالَ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَميلَ» 4 : عَفوٌ بِغَيرِ عِتابٍ . 5

107.أرادَ المَأمونُ قَتلَ رَجُلٍ ، فَقالَ لَهُ : ما تَقولُ يا أبَا الحَسَنِ ؟ فَقالَ : إنَّ اللّهَ لا يَزيدُ بِحُسنِ العَفوِ إلّا عِزًّا . فَعَفا عَنهُ . 6

----------

1. نزهة الناظر : 129 / 14 ، العدد القويّة : 297 / 27 ، أعلام الدين : 307 ، بحار الأنوار : 78 / 356 / 12 عن أعلام الدين.

2. نزهة الناظر

: 129 / 17 ، كشف الغمّة : 3 / 100 ، العدد القويّة : 297 / 29 ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : 11 / 34 ، بحار الأنوار : 10 / 351 / 11 .

3. نثرالدر : 1 / 361 ، نزهة الناظر : 130 / 18 ، العدد القويّة : 298 / 30 ، أعلام الدين : 307 ، بحار الأنوار : 70 / 319 / 33 وفي كلّها: «متبرّم» بدل : «مستبرم» .

4. الحجر : 85 .

5. الأمالي للصدوق : 416 / 547 عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، نثرالدر : 1 / 364 ، نزهة الناظر : 130 / 19 ، كشف الغمّة : 3 / 99 ، بحار الأنوار : 71 / 427 / 74 .

6. نثرالدر :1/362،نزهه الناظر:131 / 20، كشف الغمّة : 3/ 97 ، أعلام الدين : 307 ،بحارالأنوار :10/351/12 .

---------

103.حضرت در تسليت به حسن بن سهل فرمود : تبريك بر پاداشى كه مى آيد ، سزاوارتر از تسليت بر مصيبت آمده است .

104.صوفيان به امام گفتند: مأمون ولايت را به تو بازگردانده است و تو سزاوارترين مردم به آن هستى اما نياز دارى كه جامه پشمينه و هرچه پوشيدنش خوب است بپوشى.امام فرمود: واى بر شما آن چه از پيشواى جامعه خواسته مى شود ، عدل و داد اوست و اين كه هر گاه سخن بگويد ، راست گويد و هر گاه داورى كند ، عدالت ورزد و هر گاه وعده دهد ، وفا كند .

105.از امام رضا ويژگى زاهد پرسيده شد ، فرمود : به كمتر از قوت خود بسازد ،

آماده مرگ است و از زندگى ملول .

106.در باره سخن خداى متعال :«پس درگذر ، درگذشتنى نيكو» فرمود : يعنى درگذشتن بدون سرزنش كردن .

107.مأمون مى خواست كسى را بكشد ، پس به امام رضا عليه السلام گفت : نظر شما چيست ؟امام فرمود : خداوند در برابر نيكى عفو ، جز عزّت نمى افزايد . پس مامون از او درگذشت .

108.اُتِيَ المَأمونُ بِنَصرانِيٍّ زَنى بِهاشِمِيَّةٍ ، فَلَمّا رَآهُ ، أسلَمَ . فَقالَ الفُقَهاءُ : أهدَرَ الإِسلامُ ما قَبلَهُ . فَسَأَلَ الرِّضا عليه السلام ، فَقالَ : اقتُلهُ ؛ فَإِنَّهُ ما أسلَمَ حَتّى رَأَى البَأسَ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «فَلَمّا رَأَوا بَأسَنا قالوا آمَنّا بِاللّهِ» 1 . 2

109.اِصحَبِ السُّلطانَ بِالحَذَرِ ، وَالصَّديقَ بِالتَّواضُعِ ، وَالعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ 3 ، وَالعامَّةَ بِالبِشرِ . 4

110.المَشِيَّةُ الاِهتِمامُ بِالشَّيءِ ، وَالإِرادَةُ إتمامُ 5 ذلِكَ 6

---------

1. غافر : 84 .

2. نثر الدر : 1 / 361 ، نزهة الناظر : 131 / 21 ، كشف الغمّة : 3 / 96 ، بحار الأنوار : 10 / 351 / 13 .

3. في نسخة «أ» : «بالتحذّر» .

4. نزهه الناظر : 133/25 وفيه «اصحب السلطان بالجدّ» ، العددالقويّة : 299/34 ، بحار الأنوار : 74/167/34 .

5. في كلتا النسختين : «أمام ذلك» ، والصحيح ما أثبتناه كما في جميع المصادر الاُخرى .

6. نزهة الناظر : 133 / 27 وفيه: «كالاهتمام بالشيء» ، العدد القويّة : 299 / 35 ، أعلام الدين : 307 ، بحارالأنوار : 5 / 126 / 75 ، وراجع المحاسن : 1 / 380 / 839 .

-----------

108.مردى مسيحى را كه با سيدّه اى زنا كرده بود نزد مأمون

آوردند همين كه مامون را ديد مسلمان شد ، پس فقيهان نظر دادند : اسلام آن چه را پيشتر كرده بود از ميان برد . مامون نظر امام رضا عليه السلام را جويا شد . امام عليه السلام فرمود : او را بكش كه وى تا آنگاه كه عذاب را نديد اسلام نياورد . خداوند متعال مى فرمايد : « و چون عذاب ما را ديدند گفتند به خداوند ايمان آورديم .»

109.مصاحبتت با حاكم ، با احتياط و با دوست ، با فروتنى و با دشمن ، با پرهيز و با توده مردم ، با خوشرويى باشد .

110.خواست ، همّت گماردن به چيزى است و اراده ، تمام كردن آن .

از سخنان امام محمّد تقى عليه السلام

مِن كَلامِ الإِمامِ مُحَمَّدٍ التَّقِيِّ عليه السلام

111.كَيفَ يَضيعُ 1 مَنِ اللّهُ كافِلُهُ ؟ ! وَكَيفَ يَهرُبُ 2 مَنِ اللّهُ طالِبُهُ ؟ ! 3

112.مَنِ انقَطَعَ إلى غَيرِ اللّهِ وَكَلَهُ اللّهُ إلَيهِ . 4

113.مَن عَمِلَ عَلى غَيرِ عِلمٍ كانَ 5 ما أفسَدَ أكثَرَ مِمّا يُصلِحُ . 6

114.القَصدُ إلَى اللّهِ تَعالى بِالقُلوبِ أبلَغُ مِن إتعابِ الجَوارِحِ بِالأَعمالِ . 7

----------

1. في نسخة «أ» : «يصنع» .

2. في نسخة «ب» : «ينجو» كنزهة الناظر .

3. نزهة الناظر : 134 / 1 ، كشف الغمّة : 3 / 158 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

4. نزهة الناظر : 134 / 1 ، كشف الغمّة : 3 / 158 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 71 / 155 / 69 .

5. في نسخة «أ» : «من عمل بغير علم ما أفسد أكثر مما يصلحه» .

6. المحاسن : 1 /

314 / 621 ، تحف العقول : 47 كلاهما عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، نزهة الناظر : 134 / 1 مع تفاوت يسير ، كشف الغمّة : 3 / 158 ، أعلام الدين : 309 ، بحارالانوار : 78/363/4

7. نزهة الناظر : 134 / 2 ، كشف الغمّة : 3 / 158 ، مشكاة الأنوار : 448 / 1505 عن الإمام الصادق عليه السلام ،

--------

از سخنان امام محمّد تقى عليه السلام 1

111.آن كه در تكفّل خداوند است چگونه درماند و آن كه خداوند در پى اوست چگونه بگريزد؟!

112 آن كه به غير خدا روى آورد ، خداوند به همو واگذارش كند .

113.كسى كه ناآگاهانه عمل مى كند ، آن چه تباه مى گرداند بيش از آن است كه به سامان مى آورد .

114.با دل ها آهنگ خدا كردن، رساتر از زحمت دادن اعضا با اعمال است.

--------

1. امام محمّد تقى در دهم ماه رجب و يا نيمه رمضان ، سال 195 هجرى در مدينه به دنيا آمد و در آخر ماه ذى القعده سال 220 در سن 25 سالگى در بغداد رحلت كرد و در كاظمين كنار جدّش ،امام كاظم به خاك سپرده شد . پدر بزرگوارشان امام رضا عليه السلام و مادرشان ، سبيكه نام داشت . لقب ديگر حضرت ، «جواد» و كنيه ايشان «ابوجعفر» است . امام فرزندان فراوانى نداشته اند . دوره امامت حضرت 17 سال و مقارن با حكومت مأمون و معتصم عباسى بود . مأمون امام را فراخواند و دخترش را به عقد ايشان در آورد . با مرگ مأمون امام به مدينه بازگشت ولى معتصم

دوباره ايشان را به بغداد طلبيد . مباحثه امام با يحيى بن اكثم ، در حضور مأمون و تفوق علمى حضرت كه در سالهاى نوجوانى بسر مى بردند از فرازهاى بسيار درخشان زندگى ايشان مى باشد . برخى از سخنان و مكاتبات ايشان در «كتب اربعه» و «نزهة الناظر» آمده است .

----------

115.مَن أطاعَ هَواهُ أعطى عَدُوَّهُ مُناهُ . 1

116.مَن هَجَرَ المُداراةَ قارَبَهُ المَكروهُ . 2

117.مَن لَم يَعرِف المَوارِدَ أعيَتهُ المَصادِرُ . 3

118.مَنِ انقادَ إلَى الطُّمَأنينَةِ قَبلَ الخُبرَةِ فَقَد عَرَّضَ نَفسَهُ لِلهَلَكَةِ ، وَلِلعاقِبَةِ المُتعِبَةِ . 4

119.مَن عَتَبَ مِن غَيرِ ارتِيابٍ اُعتِبَ مِن غَيرِ استِعتابٍ . 5

120.راكِبُ الشَّهَواتِ لا يُستَقالُ لَهُ عَثرَةٌ . 6

121.الثِّقَةُ بِاللّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غالٍ ، وَسُلَّمٌ إلى كُلِّ عالٍ . 7

122.إيّاكَ وَمُصاحَبَةَ الشِّرّيرِ ؛ فَإِنَّهُ كَالسَّيفِ المَسلولِ ؛ يَحسُنُ مَنظَرُهُ ، وَيَقبُحُ أثَرُهُ . 8

123.اِتَّئِد ، تُصِب أو تَكَد . 9

124.إذا نَزَلَ القَضاءُ ضاقَ الفَضاءُ . 10

--------

1. نزهة الناظر : 134 / 3 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

2. . نزهة الناظر : 135 / 5 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

3. . نزهة الناظر : 135 / 5 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

4. . نزهة الناظر : 135 / 5 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

5. نزهة الناظر : 135 / 6 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

6. نزهة الناظر : 135 / 7 وفيه : «لاتستقال عثرته» ، أعلام

الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

7. . نزهة الناظر : 136 / 9 و 10 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

8. . نزهة الناظر : 136 / 9 و 10 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

9. نزهة الناظر : 135 / 8 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

10. نزهة الناظر : 136 / 12 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

----------

115.آن كه از هوسش پيروى كند ، آرزوى دشمنش را برآورد .

116.آن كه مدارا و نرمش را وانهد ، بدبختى به او نزديك گردد .

117.آن كه محلّ ورود را نشناسد ، در بيرون آمدن به زحمت افتد .

118.آن كه پيش از آزمودن اطمينان كند ، بى گمان خود را در معرض هلاكت و فرجامى پر رنج قرار داده است .

119.آن كه بدون شك بردن سرزنش كند ، بى درخواست ببخشد .

120.سوار بر شهوات ، پس از افتادن بلند نمى شود .

121.اعتماد به خداوند بهاى هر چيز گران بها و نردبان هر بلندى است .

122.زنهار از همراهى شرور كه مانند شمشير آخته ، سيمايش زيبا و اثرش زشت است .

123.درنگ و تأمل كن تا برسى و يا نزديك گردى .

124.آن گاه كه سرنوشت فرود آيد ، مجالى نمى ماند .

----------

125.كَفى بِالمَرءِ خِيانَةً أن يَكونَ أمينًا لِلخَوَنَةِ . 1

126.عِزُّ المُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النّاسِ . 23

127.نِعمَةٌ لا تُشكَرُ كَسَيِّئَةٍ لا تُغفَرُ . 4

128.لا يَضُرُّكَ سَخَطُ مَن رِضاهُ الجَورُ . 5

129.مَن لَم

يَرضَ مِن أخيهِ بِحُسنِ النِّيَّةِ لَم يَرضَ بِالعَطِيَّةِ . 6

---------

1. نزهة الناظر : 136 / 16 ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : 20 / 321 / 686 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

2. الحديث في نسخة «أ» هكذا: «المؤمن غناه عن الخلق».

3. تحف العقول : 89 عن الإمام عليّ عليه السلام ، نزهة الناظر: 137 / 17 ، أعلام الدين : 309 ، تنبيه الخواطر «مجموعة ورّام» : 1 / 169 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

4. نزهة الناظر : 137 / 18 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

5. نزهة الناظر : 137 / 19 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

6. نزهة الناظر : 137 / 20 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 4 .

---------

125.در خيانت آدمى همين بس كه امين خيانت كاران باشد .

126.عزّت مؤمن ، در بى نيازى او از مردم است .

127.نعمتى كه سپاسگزارى نشود ، چون گناهى است كه آمرزيده نشود .

128.ناخشنودى كسى كه بى عدالتى خشنودش مى كند ، به تو زيان نرساند .

129.آن كه از برادرش به خوش نيّتى خشنود نشود ، از بخشش او نيز خشنود نگردد .

از سخنان امام على النّقى عليه السلام

مِن كَلامِ الإِمامِ عَلِيٍّ النَّقِيِّ عليه السلام

130.مَن رَضِيَ عَن نَفسِهِ كَثُرَ السّاخِطونَ عَلَيهِ . 1

131.الغِنى قِلَّةُ تَمَنّيكَ ، وَالرِّضا بِما يَكفيكَ . 2

132.الفَقرُ شَرَهُ النَّفسِ ، وَشِدَّةُ القُنوطِ . 3

133.النّاسُ فِي الدُّنيا بِالأَموالِ ، وَفِي

الآخِرَةِ بِالأَعمالِ . 4

134.راكِبُ الحَرونِ أسيرُ نَفسِهِ ، وَالجاهِلُ أسيرُ لِسانِهِ . 5

135.قالَ لِبَعضٍ _ وَقَد أكثَرَ مِن إفراطِ الثَّناءِ عَلَيهِ _ : أقبِل عَلى شَأنِكَ 6 ؛ فَإنَّ كَثرَةَ الثَّناءِ تَهجِمُ عَلَى الظِّنَّةِ ، وَإذا حَلَلتَ مِن أخيكَ في مَحَلِّ الثِّقَةِ فَاعدِل عَن المَلَقِ إلى حُسنِ النِّيَّةِ . 7

---------

1. نزهة الناظر : 138/ 1 ، أعلام الدين : 311 ، غرر الحكم : 8491 ، نثرالدرّ : 1 / 279 وكلتا الأخيرتين عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحارالأنوار : 78 / 368 / 3 .

2. نثر الدر : 1/97 ، نزهة الناظر : 138/ 7 ، تنبيه الخواطر «مجموعة ورّام» : 2 / 32 ، بحار الأنوار : 78/368/3 .

3. نثر الدر : 1 / 97 ، نزهة الناظر : 138/ 1 ، وراجع : تحف العقول : 225 ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3 .

4. . نزهة الناظر : 139/ 9 و 10 ، أعلام الدين : 311 ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3 .

5. . نزهة الناظر : 139/ 9 و 10 ، أعلام الدين : 311 ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3 .

6. في كلتا النسختين : «أقبل على ما شأنك» ، وفي نزهة الناظر : «أوك على ما في شفتك» وما أثبتناه مطابق لأحد نقلي بحار الأنوار عن الدرّة الباهرة(4/295/73) ، و هو الأوفق بالاستعمال.

7. نزهة الناظر : 139/ 13 ، بحارالأنوار : 78 / 368 / 3 .

---------

از سخنان امام على النّقى عليه السلام 1

130.آن كه از خودش راضى شود ، ناراضيان از او فراوان گردند .

131.توانگرى ، كمى

آرزو و رضايت به چيزى است كه تو را بسنده باشد .

132.تهيدستى ، آزمندى نفس و شدّت نااميدى است .

133.مردم ، در دنيا با اموالشان و در آخرت با كردارشان سنجيده مى شوند .

134.سوار بر مركب چموش ، كسى است كه اسير نفس خويش است و نابخرد كسى است كه اسير زبان خود باشد .

135.حضرت به كسى كه در ستايش ايشان زياده روى كرده بود، فرمود : به كار خود بپرداز كه ستايش فراوان ، شكّ برانگيزد و هر گاه از برادرت اعتماد يافتى ، به جاى مدح و ثنا (در ظاهر) ، نيّتت را (در باطن) نيكو كن .

---------

1. امام على النقى عليه السلام ، در نيمه ذى حجه سال 212 در «صُرْيا» (از حوالى مدينه) به دنيا آمد و در سوّم رجب سال 254 در «سُرّمن رأى» _ سامراء _ در سن 42 سالگى رحلت كرد و در همان جا به خاك سپرده شد . پدر بزرگوار ايشان امام محمّد تقى عليه السلام و مادرشان سمانه نام داشت . لقب مشهور حضرت ، «هادى» و كنيه ايشان «ابوالحسن» بود . امام فرزندان فراوانى نداشتند . حكومت عباسى حضرت را در سال 243 هجرى از مدينه به سامراء منتقل كرد و تا آخر عمر زير نظر داشت . از اين رو احاديث نقل شده از ايشان اندك و بسيارى از آن به صورت مكاتبه و يا احتجاج مى باشد . برخى از احاديث حضرت در كتاب احتجاج طبرسى و تحف العقول آمده است .

----------

136.المُصيبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ ، وَلِلجازِعِ اثنَتانِ . 1

137.العُقوقُ ثُكلُ مَن لَم يُثكَل . 2

138.الحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ . 3

139.الزَّهوُ جالِبُ المَقتِ .

4

140.العُجبُ صارِفٌ عن طَلَبِ العِلمِ ، داعٍ إلَى الغَمطِ 5 . 6

141.البُخلُ أذَمُّ الأَخلاقِ . 7

142.الطَّمَعُ سَجِيَّةٌ سَيِّئَةٌ . 8

143.الهُزءُ فَكاهَةُ السُّفَهاءِ ، وَصَناعَةُ الجُهّالِ . 9

144.العُقوقُ تُعقِبُ القِلَّةَ ، وَتُؤَدّي إلَى الذِّلَّةِ . 10

----------

1. تحف العقول : 414 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، نزهة الناظر : 140/ 15 ، أعلام الدين : 311 ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3 .

2. نزهة الناظر : 140/ 14 وفي صدره : «لرجل ذمّ إليه ولداً» ، أعلام الدين : 311 ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3.

3. . نزهة الناظر : 140/ 16 ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3 .

4. . نزهة الناظر : 140/ 16 ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3 .

5. في النسخة «أ»: «العجز صارف عن طلب العلم راع إلى المقت» ، وما أثبتناه من نسخة الجباعي وبحار الأنوار : 72 / 199 / 27 و 78 / 369 / 3.

6. نزهة الناظر : 140/16 و فيه «داع إلى التخبط في الجهل»، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3 .

7. نزهة الناظر : 140/ 16 ، عوالم العلوم : 2 / 24 / 59 ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3 .

8. نزهة الناظر : 140/ 16 ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3 .

9. نزهة الناظر : 140/ 17 ، أعلام الدين : 311 وفيه:«الهزل» بدل «الهزء» ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3 .

10. نزهة الناظر : 140/ 17 و فيه: «العقب يعقب القلّة» ، بحار الأنوار : 78 / 368 / 3

.

----------

136.مصيبت براى شكيبا يكى و براى ناشكيبا دو تاست .

137.عاق كردن ، از دست دادن فرزندى است كه نمرده است . 1

138.حسادت ، نابود كننده نيكى هاست .

139.خود بزرگ بينى ، نفرت و دشمنى مى آورد .

140.خودپسندى ، بازدارنده از جستجوى دانش و انگيزه انكار حقّ است 2 .

141.بخل ، نكوهيده ترين اخلاق است .

142.آزمندى ، خوى زشتى است .

143.ريشخند كردن ، شوخى كم خردان و كار نادانان است .

144.سرپيچى از پدر و مادر ، نادارى مى آورد و به خوارى مى كشاند .

--------

1. آن گونه كه از كتاب نزهة الناظر بر مى آيد امام اين كلام را خطاب به شخصى فرموده كه فرزندش را سرزنش كرده است.

2. در نسخه «أ» چنين است: ناتوانى، بازدارنده از جستجوى دانش و راه برنده به سوى نفرت است.

---------

145.السَّهَرُ ألَذُّ لِلمَنامِ ، وَالجوعُ يَزيدُ في طيبِ الطَّعامِ . 1

146.إذا كانَ زَمانٌ العَدلُ فيهِ أغلَبُ مِنَ الجَورِ ، فَحَرامٌ أن يُظَنَّ بِأَحَدٍ سوءًا حَتّى يُعلَمَ ذلِكَ مِنهُ ؛ وإذا كانَ زَمانٌ الجَورُ أغلَبُ فيهِ مِنَ العَدلِ ، فَلَيسَ لِأَحَدٍ أن يَظُنَّ بِأَحَدٍ خَيرًا حَتّى يَبدُوَ ذلِكَ مِنهُ . 2

147.قالَ عَلَيهِ السَّلامُ لِلمُتَوَكِّلِ : لا تَطلُبِ الصَّفا مِمَّن كَدِرتَ عَلَيهِ ، وَلَا النُّصحَ مِمَّن صَرَفتَ سوءَ ظَنِّكَ إلَيهِ ؛ فَإِنَّما قَلبُ غَيرِكَ لَكَ كَقَلبِكَ لَهُ . 3

----------

1. نزهة الناظر : 141/ 18 ، أعلام الدين : 311 ، بحار الأنوار : 87 / 172 / 5 عن أعلام الدين .

2. نزهة الناظر : 142/ 28 ، أعلام الدين : 312 ، وراجع : تحف العقول : 357 ،نهج البلاغة: الحكمة 114 ، بحارالأنوار : 75 / 197 / 17 .

3. نزهة

الناظر : 142/ 29 ، أعلام الدين : 312 وزاد فيه : «ولا الوفاء لمن غدرت به» ، إرشاد القلوب : 135 ، بحار الأنوار : 74 / 182 / 8 .

-------------

145.شب بيدارى ، خواب را لذّت بخش تر و گرسنگى ، خوراك را خوشايندتر مى كند .

146.هر گاه در روزگارى ، عدالت بيش از ظلم باشد ، حرام است به كسى گمان بد برده شود تا آن گاه كه بدى اش معلوم گردد و هر گاه در روزگارى ظلم بيش از عدالت باشد ، كسى نمى تواند به كسى گمان خوب ببرد تا آن گاه كه خوبى او آشكار شود .

147.امام هادى عليه السلام به متوكل فرمود : صفا و صميميّت را از كسى كه با او كدورت دارى و خيرخواهى را از كسى كه به او بدگمان هستى ، مجوى كه دل غير تو براى تو ، مانند دل تو براى اوست .

از سخنان امام حسن عسكرى عليه السلام

مِن كَلامِ الإِمامِ الحَسَنِ العَسكَرِيِّ عليه السلام

148.إنَّ لِلسَّخاءِ مِقدارًا ، فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ سَرَفٌ . وَلِلحَزمِ مِقدارًا ، فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ جُبنٌ . وَلِلاِقتِصادِ مِقدارًا ، فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ بُخلٌ . وَلِلشَّجاعَةِ مِقدارًا ، فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ تَهَوَّرٌ . 1

149.كَفاكَ أدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكرَهُ مِن غَيرِكَ . 2

150.اِحذَر كُلَّ ذَكِيٍّ ساكِنِ الطَّرفِ . 3

151.لَو عَقَلَ أهلُ الدُّنيا خَرِبَت . 4

--------

1. نزهة الناظر : 144/ 3 ، أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

2. نزهة الناظر : 144/ 4 وفيه «كفاك أدبا لنفسك» ، كنز الفوائد : 2 / 93 ، نهج البلاغة : الحكمة 365 كلاهما عن الإمام عليّ

عليه لسلام نحوه ، وراجع الخصال : 570 / 1 ، بحار الأنوار : 69/ 407 / 115 .

3. نزهة الناظر : 145 / 5 ، أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

4. نزهة الناظر : 145 / 6 ، أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

----------

از سخنان امام حسن عسكرى عليه السلام 1

148.سخاوت اندازه اى دارد كه اگر از آن بيشتر شود اسراف است و احتياط اندازه اى دارد كه اگر از آن بيشتر شود ترس است و صرفه جويى اندازه اى دارد كه اگر از آن بيشتر شود ، بخل است و شجاعت اندازه اى دارد كه اگر از آن بيشتر شود بى باكى است .

149.در ادبت همين بس كه از آن چه از غير خودت نمى پسندى ، بپرهيزى .

150.از هر تيزهوش ساكن و خاموش بر حذر باش .

151.اگر اهل دنيا تعقّل مى كردند ، دنيا خراب مى شد .

------------

1. امام حسن بن على عسكرى عليهماالسلام ، در هشتم يا دهم ربيع الثانى سال 232 هجرى در مدينه به دنيا آمد و در هشتم ربيع الاول سال 260 هجرى ، در سن 28 سالگى رحلت كرد و در كنار پدر بزرگوارش امام هادى ، در «سُرّمن رآى» _ سامره _ به خاك سپرده شد . مادر حضرت حُديْثه نام داشت . القاب حضرت را «زكى» ، «هادى» و «عسكرى» گفته اند . علت شهرت ايشان به عسكرى آن است كه مانند پدرش تحت نظر قواى نظامى خلافت عباسى مى زيست . كنيه حضرت، ابو محمّد و فرزند ايشان

حضرت مهدى (عج) مى باشد . امامت ايشان با خلافت معتزّ ، مهتدى و معتمد ، مقارن بود .

----------

152.خَيرُ إخوانِكَ مَن نَسِيَ 1 ذَنبَكَ إلَيهِ . 2

153.أضعَفُ الأَعداءِ كَيدًا مَن أظهَرَ عَداوَتَهُ . 3

154.حُسنُ الصّورَةِ جَمالٌ ظاهِرٌ ، وَحُسنُ العَقلِ جَمالٌ باطِنٌ . 4

155.مَن أنِسَ بِاللّهِ استَوحَشَ مِنَ النّاسِ . 5

156.مَن لَم يَتَّقِ وُجوهَ النّاسِ لَم يَتَّقِ اللّهَ . 6

157.جُعِلَتِ الخَباثَةُ في بَيتٍ ، وَجُعِلَ مِفتاحُهُ الكَذِبُ . 7

158.إذا نَشِطَتِ القُلوبُ فَأَودِعوها ، وَإذا نَفَرَت فَوَدِّعوها . 8

159.اللِّحاقُ بِمَن تَرجو خَيرٌ مِنَ المُقامِ مَعَ مَن لا تَأمَنُ شَرَّهُ . 9

160.مَن أكثَرَ المَنامَ رَأَى الأَحلامَ 10 . 11

161.الجَهلُ خَصمٌ ، وَالحِلمُ حُكمٌ وَلَم يَعرِف راحَةَ القَلبِ مَن لَم يُجَرِّعهُ الحِلمُ غُصَصَ الغَيظِ . 12

------------

1. في كلتا النسختين : «نسب» ، والصحيح ما أثبتناه كما في بحار الأنوار وأعلام الدين .

2. نزهة الناظر : 145/ 7 ، أعلام الدين : 313 وزاد في آخره : «وذكر إحسانك» ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

3. نزهه الناظر: 145/ 8 ، أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78/377/3.

4. نزهة الناظر : 145/ 9 ، غررالحكم : 4805 عن الإمام علي عليه السلام ، أعلام الدين : 313 ، بحارالأنوار :78/377/3 .

5. نزهة الناظر : 145/11 ، عدّة الداعي : 208 ، أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78/377/3 .

6. نزهة الناظر : 145/12 ، غرر الحكم : 9080 عن الإمام علي عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

7. . نزهة الناظر : 146/ 13 و 14 و 15 ، أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار :

78 / 377 / 3 .

8. . نزهة الناظر : 146/ 13 و 14 و 15 ، أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

9. . نزهة الناظر : 146/ 13 و 14 و 15 ، أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

10. زيد بعد نقل الخبر _ : الظاهر أنّه عليه السلام يعني أنّ طلب الدنيا كالنوم وما يصير منها كالحلم ؛ وفي نزهة الناظر «...ما يظفر به كالحلم».

11. نزهة الناظر : 146/ 16 ، أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

12. نزهة الناظر : 146/ 17 ، أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3

-------------

152.بهترين برادرانت كسى است كه بدى ات را به او از ياد ببرد .

153.آن دشمنى ضعيف ترين نيرنگ را دارد كه دشمنى اش را آشكار كرده است .

154.نيكويى چهره ، زيبايى ظاهرى و نيكويى خرد ، زيبايى باطنى است .

155.آن كه با خدا انس يابد ، از مردم بگريزد .

156.آن كه از روى مردم پروا نكند ، از خدا هم پروا نكند .

157.پليدى ها در اتاقى نهاده و كليد آن ، دروغ قرار داده شد .

158.هر گاه دل ها بانشاط اند ، (علم و معرفت)را به آنها واسپاريد و هر گاه گريزان اند ، آنها را واگذاريد .

159.رفتن در پى كسى كه به او اميد دارى ، بهتر از ماندن با كسى است كه از شرّش ايمنى ندارى .

160.آن كه بسيار بخوابد ، خواب ها بيند . 1

161.نابخردى ، مايه دشمنى ، و

بردبارى ، بازدارنده(از آن) است و كسى كه جرعه هاى خشم را با بردبارى فرو نخورد ، آسايش دل را نشناسد .

---------

1. ظاهرا مقصود امام اين است كه در پى دنيا رفتن مانند خواب است و آن چه از آن به دست مى آيد مانند خواب ديدن است . (از مؤلف) .

----------

162.مَن كانَ الوَرَعُ سَجِيَّتَهُ 1 وَالإِفضالُ حِليَتَهُ 2 انتَصَرَ مِن أعدائِهِ بِحُسنِ الثَّناءِ عَلَيهِ ، وَتَحَصَّنَ 3 بِالذِّكرِ الجَميلِ مِن وُصولِ نَقصٍ إلَيهِ . 4

163.نائِلُ الكَريمِ يُحَبِّبُكَ إلَيهِ ، وَنائِلُ اللَّئيمِ يَضَعُكَ لَدَيهِ . 5

164.إذا كانَ المَقضِيُّ كائِنًا 6 ، فَالضَّراعَةُ لِماذا ؟ ! 7

165.يا أسمَعَ السّامِعينَ ، وَيا أبصَرَ المُبصِرينَ ، وَيا أنظَرَ النّاظِرينَ ، وَيا أسرَعَ الحاسِبينَ ، وَيا أرحَمَ الرّاحِمينَ ، وَيا أحكَمَ الحاكِمينَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَأوسِع لي في رِزقي ، وَمُدَّ لي في عُمُري ، وَامنُن عَلَيَّ بِرَحمَتِكَ ، وَاجعَلني مِمَّن تَنتَصِرُ بِهِ لِدينِكَ ، ولا تَستَبدِل بي غَيري . 8

166.بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، يا مالِكَ الرِّقابِ ، وَيا هازِمَ الأَحزابِ ، يا مُفَتِّحَ الأَبوابِ ، يا مُسَبِّبَ الأَسبابِ ، سَبِّب لَنا سَبَبًا لا نَستَطيعُ لَهُ طَلَبًا ، بِحَقِّ لا إلهَ إلَا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صَلواتُ اللّهِ عَلَيهِ وَعَلى آلِهِ أجمَعينَ . 9

---------------

1. في نسخة «أ» : «تهيته» ، وفي نسخة «ب» : «تحيته» ، وما أثبتناه من نسخة الجباعي كما في بحار الأنوار ونزهة الناظر وأعلام الدين .

2. في كلتا النسختين : «حبيبته» ، والظاهر أنّه تصحيف «حليته» أو «جبلّته» ، وما أثبتناه من نسخة الجباعي و بحار الانوار و أعيان الشيعة و هو الأوفق بالمعنى .

3. في كلتا النسختين : «تخصّص»

بدل : «تحصّن» وما أثبتناه هو الّذي استظهرناه من نسخة الجباعي كما في بحار الأنوار ونزهة الناظر وأعلام الدين .

4. نزهة الناظر : 147/ 23 ، أعلام الدين : 314 ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

5. نزهة الناظر : 147/ 22 بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

6. في كلتا النسختين : «كامنًا» وما أثبتناه هو الصحيح كما في بحار الأنوار ونزهة الناظر .

7. نزهة الناظر : 147 /21 ، بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

8. كشف الغمّة : 3 / 211 وفي صدره : «عن أبي هاشم قال : كتب إليه بعض مواليه يسأله أن يعلّمه دعاء ، كتب إليه أن ادع بهذه الدعاء» ، بحار الأنوار : 50 / 298 عن كشف الغمّة .

9. مهج الدعوات : 64 وجعله تحت عنوان «حرز القائم عليه السلام » ، بحار الأنوار : 94 / 365 / 1 عن مهج الدعوات .

-------------

162.آن كه پارسايى ، خوى او و احسان ، زيورش باشد ستايش نيكو را از دشمنانش به يارى گيرد و در پناه يادكرد نيكويش از خرده گيرى ايمن بماند .

163.بخشش كريم ، تو را محبوب او مى كند و بخشش فرومايه نزد او خوارت مى سازد .

164.هنگامى كه قضاى (الهى ، خواه ناخواه ) واقع مى شود ، پس گريه و زارى براى چيست؟

165 اى شنواترين شنوندگان و اى بيناترين بينندگان و اى دقيق ترين نگرندگان و اى سريع ترين حساب رسان و اى مهربان ترين مهربانان و اى بهترين داوران ، بر محمّد و خاندانش درود فرست و در روزيم گشايش ده و عمرم را

طولانى كن و با رحمتت بر من منّت بگذار و مرا از ياوران دينت قرار ده و (در اين ياورى ) مرا با كس دگيرى جا به جا مكن .

166.به نام خداوند بخشنده مهربان ، اى مالك بندگان و اى شكست دهنده گروه ها ، اى گشاينده درها ، اى سبب ساز سبب ها ، آن سبب كه توان جستجويش را نداريم براى ما فراهم آور ، به حقّ خداوندى كه جز او خدايى نيست و محمّد پيامبر خدا كه درود خدا بر او و همه خاندانش باد .

-------------

167.وُجِدَ مَكتوبًا بِخَطِّهِ هذَا الكِتابُ 1 : وقالَ عَلَيهِ السَّلامُ : قَد صَعِدنا ذُرَى الحَقائِقِ بِأَقدامِ النُّبُوَّةِ وَالوِلايَةِ ، ونَوَّرنا سَبعَ طَرائِقَ 2 بِأَعلامِ الفُتُوَّةِ ، فَنَحنُ لُيوثُ الوَغى ، وَغُيوثُ النَّدى ، وَفينَا السَّيفُ وَالقَلَمُ فِي العاجِلِ ، ولِواءُ الحَمدِ وَالعِلمُ فِي الآجِلِ ، وأسباطُنا خُلَفاءُ الدِّينِ وحُلَفاءُ اليَقينِ ، ومَصابيحُ الاُمَمِ ، وَمَفاتيحُ الكَرَمِ ، فَالكَليمُ اُلبِسَ حُلَّةَ الاِصطِفاءِ لِما عَهِدنا مِنهُ الوَفاءَ ، وَروحُ القُدُسِ في جِنانِ الصّاقورَةِ ذاقَ مِن حَدائِقِنَا الباكورَةِ ، وشيعَتُنَا الفِئَةُ النّاجِيَةُ ، وَالفِرقَةُ الزّاكِيَةُ ، صاروا لَنا رِدءًا وصَونًا ، وعَلَى الظَّلَمَةِ إلبًا وَعَونًا ، وَسَيُحفَرُ 3 لَهُم يَنابيعُ الحَيَوانِ بَعدَ لَظَى النّيرانِ 4 . 5

------------

1. رواه العلّامة المجلسي في بحار الأنوار هكذا : «قال بعض الثقات : وجدت بخطّه عليه السلام مكتوبًا على ظهر كتاب : قد صعدنا . . .» .

2. في بحار الأنوار (26 / 264 / 5) نقلاً عن كتاب المحتضر للحسن بن سليمان : «طبقات » بدل : «طرائق» و «سينفجر» بدل : «سيحفر» .

3. في بحار الأنوار (26 / 264 / 5) نقلاً

عن كتاب المحتضر للحسن بن سليمان : «طبقات » بدل : «طرائق» و «سينفجر» بدل : «سيحفر» .

4. بحار الأنوار : 78 / 377 / 3 .

5. قال المؤلّف رحمه الله : أقول : هذه حكمة بالغة ونعمة سابغة ، تسمعها الآذان الصمّ وتقصر عليها الجبال الشمّ .

------------

167.نوشته اى به خط ايشان پيدا شد كه در آن چنين نوشته بود : بى گمان قلّه هاى حقيقت را با گام هاى نبوّت و ولايت فتح كرديم و هفت (طبقه)آسمان را با چراغ هاى فتوّت روشن نموديم . ما شيران كارزار و باران رحمتيم ، در اين دنيا ، شمشير و قلم و در آن دنيا ، پرچم ستايش و دانش به دست ماست ، فرزندانمان خلفاى دين ، هم پيمان يقين ، چراغ امت ها و كليد كرامت اند . موسى كليم آن گاه به زيور انتخاب آراسته شد كه ما وفايش را يافتيم و (عيسى) روح القدس در ميان آسمان سوم از نوبر باغ هاى ما چشيد و پيروان مايند كه نجات يابنده و پاكيزه اند. ما را مددكار و نگهدارنده و عليه ستمكاران ، شورش گر و يارى دهنده اند و بزودى چشمه هاى حيات در پى فروزش نورها ، برايشان مى جوشد . 1

----------

1. مؤلف در پايان كلام افزوده است : مى گويم : اين حكمتى رسا و نعمتى است كه حتّى گوش هاى ناشنوا آن را مى شنوند .

-------------

از سخنان امام مهدى صاحب الزمان عليه السلام

مِن كَلامِ الإِمامِ المَهدِيِّ صاحِبِ الزَّمانِ عليه السلام 168.قالَ لِسَعدِ بنِ عَبدِ اللّهِ القُمِّيِّ _ وقَد سَأَلَهُ بِحَضرَةِ أبيهِ عَن تَفسيرِهِم قَولَهُ تَعالى لِموسى : «فَاخلَع نَعلَيكَ» 1 ، أ نَّهُ كانَت مِن

إهابِ الميتَةِ . فَقالَ عليه السلام _ : مَن قالَ ذلِكَ فَقَدِ افتَرى عَلى موسى 2 ؛ لِأَنَّهُ لا يَخلو إمّا أن تَكونَ صَلاةُ موسى فيها جائِزَةً ، أو غَيرَ جائِزةٍ ، فَإِن كانَت جائِزةً جازَ لِموسى أن يَكونَ لابِسَها في تِلكَ البُقعَةِ وَإن كانَت مُقَدَّسَةً ، وَإن كانَت غَيرَ جائِزةٍ فَقَد وَجَبَ أنَّ موسى لَم يَعرِفِ الحَلالَ مِنَ الحَرامِ ، وَلا ما جازَتِ الصَّلاةُ فيهِ مِمّا لَم يَجُز ، وَهذا كُفرٌ . بَل كانَ موسى شَديدَ الحُبِّ لِأَهلِهِ ، فَقالَ اللّهُ تَعالى : أن اِنزَع حُبَّ أهلِكَ مِن قَلبِكَ إن كانَت مَحَبَّتُكَ لي خالِصَةً ، وَقَلبُكَ مِنَ المَيلِ إلى مَن سِوايَ مَغسولًا 3 ... وقالَ لَهُ سَعدٌ : مَا المانِعُ مِن أن يَختارَ القَومُ إمامًا لِأَنفُسِهِم ؟ فَقالَ عليه السلام : مُصلِحٌ ، أو مُفسِدٌ ؟ قالَ : مُصلِحٌ . قالَ : هَل يَجوزُ أن تَقَعَ خيرَتُهُم عَلَى المُفسِدِ بَعدَ أن لا يَعلَمَ أحَدٌ ما يَخطُرُ بِبالِ غَيرِهِ مِن صَلاحٍ أو فَسادٍ ؟ قالَ : يُمكِنُ . قالَ : فَهِيَ العِلَّةُ . ثُمَّ قالَ : هذا موسى كَليمُ اللّهِ مَعَ وُفورِ عَقلِهِ وكَمالِ عِلمِهِ ونُزولِ الوَحيِ عَلَيهِ ، اختارَ _ مِن أعيانِ قَومِهِ وَوُجوهِ عَسكَرِهِ لِميقاتِ رَبِّهِ _ سَبعينَ رَجُلًا مِمَّن لا يَشُكُّ في إيمانِهِم وَإخلاصِهِم ، فَوَقَعَت خيرَتُهُ عَلَى المُنافِقينَ ، عَلى ما حَكَى اللّهُ تَعالى 4 . فَلَمّا وَجَدنَا اختيارَ مَن قَدِ اصطَفاهُ اللّهُ لِلنُّبُوَّةِ واقِعًا عَلى الأَفسَدِ دونَ الأَصلَحِ ، عَلِمنا أن لَا اختيارَ إلّا لِمَن يَعلَمُ ما تُخفِي الصُّدورُ ، وَأن لا خَطَرَ لِاختِيارِ المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ _ بَعدَ وُقوعِ خيرَةِ الأَنبِياءِ عَلى ذَوِي الفَسادِ _ لِما أراهُ أهلَ الصَّلاحِ .

5

--------

1. طه : 12 .

---------

از سخنان امام مهدى صاحب الزمان عليه السلام 1 168.به سعد بن عبداللّه قمى در باره تفسيرى كه از گفته خداى متعال به موسى : «كفش هايت را بيرون بياور» مى كنند و مى گويند : علتش اين بود كه كفش ها از پوست حيوان ساخته شده بود ، فرمود : هر كس اين گفته را بگويد به موسى تهمت زده است ، چون از دو حال خارج نيست : يا نماز موسى در آن جائز بوده و يا نبوده است ؛ اگر جائز بوده ، براى موسى جائز بوده كه آن را در آن جا هم بپوشد ، هر چند مكان مقدّسى باشد و اگر جائز نبوده ، پس لازم مى آيد كه موسى حرام را از حلال و آن چه را كه نماز در آن جائز است از آن چه جائز نيست تشخيص ندهد و اين كفر است. بلكه تفسير درست اين است كه موسى محبّت شديدى به خانواده اش داشت خداوند متعال فرمود از محبّت خانواده ات دل بكن و دلت را از ميل به غير من بشوى . 2 . . . و سعد به ايشان عرض كرد : چه مانعى دارد كه مردم امام خود را برگزينند ؟ حضرت فرمود : مصلح باشد يا مفسد؟ گفت : مصلح . فرمود : آيا ممكن است فرد مفسدى را برگزينند ، چون كسى نمى تواند بفهمد كه چه در انديشه ديگران از صلاح و فساد مى گذرد؟ گفت : ممكن است . فرمود : علّت ، همين است .سپس فرمود : اين موسى كليم اللّه با

فراوانى عقل و كمال علمش و نزول وحى بر او ، هفتاد مرد از ميان بزرگان قوم خود و چهره هاى شاخص لشكرش برگزيد كه شكّى در ايمان و اخلاص آنان نداشت ، اما برگزيدگانش ، آن گونه كه خداوند متعال حكايت كرده است ، منافق درآمدند ، پس هنگامى كه مى يابيم انتخاب كسى كه خداوند براى نبوتش برگزيده ، اين گونه درمى آيد ، مى فهميم كه حق گزينشى براى آن كه از درون سينه ها آگاهى ندارد ، نيست و انتخاب مهاجران و انصار ، پس از آن كه انتخاب پيامبران به فاسدان اصابت كرد از آن رو كه آنان را صالح مى پنداشتند ، ارزشى ندارد .

------------

1. امام زمان عليه السلام در نيمه شعبان سال 255 هجرى ، در «سرّمن رآى» به دنيا آمد . پدر بزرگوارشان امام حسن عسكرى عليه السلام و مادرشان «نرگس» نام داشت . حضرت ولى عصر همنام و هم كنيه پيامبر اكرم و ملقّب به «مهدى« و «حجّت» مى باشد . در سن پنج سالگى ، امامت به اين ذخيره الهى منتقل و از همان زمان از ديده ها غايب شد . غيبت حضرت مهدى عليه السلام دو مرحله دارد : الف) غيبت صغرى : در اين دوره ، چهار سفير به نامهاى عثمان بن سعيد و پسرش محمد ، حسين بن روح نوبختى و على بن محمّد سمرى از طرف امام منصوب شده و رابط ايشان با مردم بودند . ب) غيبت كبرى : اين دوره با فوت آخرين سفير ، در سال 329 هجرى شروع شد و تا كنون ادامه دارد . در اين

دوره ، برخى از عالمان و صالحان به حضور آن حضرت رسيده اند . احاديث فراوانى ظهور آن حضرت را بشارت مى دهد و ايشان را مجدّد دين اسلام و گستراننده عدالت در سراسر جهان مى خواند . 2. محدث بزرگوار و معاصر على اكبر غفارى اين معنى را با خبر صحيحى كه فرمان كندن كفش را به سبب ساخته شدن آن از پوست درازگوش مرده ميداند معارض مى بيند و افزون بر اين ، ميان محبّت انسان به خانواده اش و خدا تعارضى نمى بيند و به محبّت پيامبر اسلام به دختر گرامى اش فاطمه و همسر و فرزندان او استناد مى كند و در پايان ، اين خبر را معتبر نمى داند .

-----------

169.مِمّا كَتَبَهُ عَلَيهِ السَّلامُ _ جَوابًا لِاسحاقَ بنِ يَعقوبَ _ إلَى العَمريِّ رحمه الله : أمّا ظُهورُ الفَرَجِ فَإِنَّهُ إلَى اللّهِ ، وَكَذِبَ الوَقّاتونَ . وَأمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ ؛ فَارجِعوا فيها إلى رُواةِ حَديثِنا ؛ فَإِنَّهُم حُجَّتي عَلَيكُم ، وَأنَا حُجَّةُ اللّهِ . وأمَّا المُتَلَبِّسونَ بِأَموالِنا ؛ فَمَنِ استَحَلَّ مِنها شَيئًا فَأَكَلَ ، فَإِنَّما يَأكُلُ النّيرانَ . وَأمّا الخُمسُ ؛ فَقَد اُبيحَ لِشيعَتِنا ، وَجُعِلوا مِنهُ في حِلٍّ إلى وَقتِ ظُهورِ أمرِنا ؛ لِتَطيبَ وِلادَتُهُم ، ولا تَخبُثُ . وأمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الغَيبَةِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوجَلَّ قالَ : «يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَسأَلوا عَن أشياءَ إن تُبدَ لَكُم تَسُؤكُم» 1 . إنَّهُ لَم يَكُن أحَدٌ مِن آبائي إلّا وقَد وَقَعَت في عُنُقِهِ بَيعَةٌ لِطاغِيَةِ زَمانِهِ ، وإنّي أخرُجُ _ حينَ أخرُجُ _ ولا بَيعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّواغيتِ في عُنُقي . وأمّا وَجهُ الاِنتِفاعِ بي في غَيبَتي

؛ فَكَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الأَبصارِ السَّحابُ ، وَإنّي أمانٌ لأَهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجومَ أمانٌ لأَهلِ السَّماءِ . 2 قال المؤلّف مخاطبًا لمن ألّفها لأجله : فهذه درّة من بحر الحكمة جمعتها لك وأتحفتها إلى عالي مجلسك ، المنظور أن تكون عندك مشكور .

--------

1. المائدة : 101 . 2. كمال الدين وتمام النعمة : 483 و ص 485 ، الغيبة للطوسي : 291 ، الاحتجاج : 2 / 543 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 53 / 180 / 10 عن الاحتجاج .

----------

169.در پاسخ به پرسش اسحاق بن يعقوب در باره هنگام ظهور ، به نائب خاصّش «عَمرى» نوشت: و امّا ظهور فرج با خداست وآنان كه وقعت معيّن مى كنند دروغ مى گويند ، پس در رويدادهاى پيش رو به راويان حديث ما مراجعه كنيد كه آنان حجّت من بر شمايند و من حجّت خدا(بر ايشان) . و امّا آنان كه به اموال ما چسبيده اند ؛ پس هر كس چيزى از آن را حلال بشمارد و بخورد گويى آتش خورده است و امّا خمس ، براى شيعيان ما مباح گشته و برايشان تا هنگام ظهور امر ما حلال است تا ولادتشان پاك باشد . و امّا علّت غيبت ، خداوند متعال مى فرمايد : اى ايمان آورندگان ، از چيزهايى مپرسيد كه اگر آشكار گردد بدتان بيايد . هيچ يك از پدران من نبود جز آن كه بيعت طاغوت روزگارش در گردنش بود ولى من در حالى خروج مى كنم كه بيعت هيچ يك از طاغوت ها در گردنم نيست . و امّا چگونه در زمان غيبتم از من سود برده

مى شود ، مانند سود بردن از خورشيد است هنگامى كه ابرها آن را از ديده ها غايب سازند و بى گمان ، من امان اهل زمين هستم ، همان گونه كه ستارگان ، امان اهل آسمان اند . مؤلّف خطاب به كسى كه كتاب را برايش تأليف كرده است مى گويد : اين مرواريدى از درياى حكمت است كه براى تو گرد آورده ام و به محضر والاى تو تقديم مى دارم به اين اميد كه نزد تو ارج و سپاس يابد .

فهرست منابع

القرآن الكريم .

الاحتجاج على أهل اللجاج ؛ لأبي منصور أحمد بن عليّ بن أبي طالب الطبرسي (ت 620 ه . ق ) ، تحقيق : إبراهيم البهادري ومحمّد هادي به ، دار الاُسوة _ طهران ، الطبعة الاُولى 1413 ه . ق .

الأربعون حديثاً ؛ لمحمّد بن مكّي العاملي الجزيني الشهير بالشهيد الأوّل (ت 786 ه ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة الإمام المهدي(عج) _ قم ، 1407 ه ق .

إرشاد القلوب ؛ لأبي محمّد الحسن بن أبي الحسن الديلمي (ت 711 ه . ق ) ، مؤسّسة الأعلمي _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1398 ه . ق .

أعلام الدين في صفات المؤمنين ؛ لأبي محمّد الحسن بن محمّد الديلمي (ت 711 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام _ قم .

إعلام الورى بأعلام الهدى ؛ لأبي عليّ الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة آل البيت _ قم ، الطبعة الاُولى 1417 ه . ق .

الحكمة الخالدة ؛ لأبي عليّ أحمد بن محمّد مسكويه (ت

421 ه . ق) ، تحقيق : عبد الرحمن بدوي ، طبع جامعة طهران ، سنة 1358 ه . ش .

الأمالي ؛ لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة البعثة _ قم ، الطبعة الاُولى 1407 ه . ق .

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار عليهم السلام ؛ للعلّامة محمّد باقر بن محمّد تقي المجلسي (ت 1110 ه . ق ) ، مؤسّسة الوفاء _ بيروت ، الطبعة الثانية 1403 ه . ق .

تاريخ الطبري(تاريخ الاُمم والملوك) ؛ لأبي جعفر محمّد بن جرير الطبري (ت 310 ه . ق ) ، تحقيق : محمّد أبو الفضل إبراهيم ، دار المعارف _ مصر .

تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله ؛ لأبي محمّد الحسن بن عليّ الحرّاني المعروف بابن شعبة (ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : عليّ أكبر الغفّاري ، مؤسّسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية 1404 ه . ق .

تنبيه الخواطر ونزهة النواظر (مجموعة ورّام) ؛ لأبي الحسين ورّام بن أبي فراس (ت 605 ه . ق ) ، دار التعارف ودار صعب _ بيروت .

جامع الأخبار أو معارج اليقين في اُصول الدين ؛ لمحمّد بن محمّد الشعيري السبزواري (القرن السابع) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة آل البيت _ قم ، الطبعة الاُولى 1414 ه . ق .

الجعفريّات (الأشعثيّات) ؛ لأبي الحسن محمّد بن محمّد بن الأشعث الكوفي (القرن الرابع) ، مكتبة نينوى _ طهران ، طُبع ضمن قرب الإسناد .

خصائص الأئمّة عليهم السلام ؛ لأبي الحسن الشريف الرضي

محمّد بن الحسين بن موسى الموسوي (ت 406 ه . ق ) ، تحقيق : محمّد هادي الأميني ، مجمع البحوث الإسلاميّة التابع للروضة الرضويّة المقدّسة _ مشهد ، سنة 1406 ه . ق .

الخصال ؛ لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق ) ، مؤسّسة النشر الاسلامي _ قم ، الطبعة الرابعة 1414 ه . ق .

دستور معالم الحكم ومأثور مكارم الشيم ؛ لأبي عبد اللّه بن محمّد بن سلامة القضاعي (ت 454 ه . ق ) ، دار الكتاب العربي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1401 ه . ق .

الدعوات ؛ لأبي الحسين سعيد بن عبد اللّه الراوندي المعروف بقطب الدين الراوندي (ت 573 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة الإمام المهدي (عج) _ قمّ ، الطبعة الاُولى 1407 ه . ق .

روضة الواعظين ؛ لمحمّد بن الحسن بن عليّ الفتّال النيسابوري (ت 508 ه . ق ) ، تحقيق : حسين الأعلمي ، مؤسّسة الأعلمي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1406 ه . ق .

السيرة النبويّة ؛ لأبي محمّد عبد الملك بن هشام بن أيّوب الحميري (ت 218 ه . ق ) ، تحقيق : مصطفى السقّا وإبراهيم الأبياري ، مكتبة المصطفى _ قم ، الطبعة الاُولى 1355 ه . ق .

شرح نهج البلاغة ؛ لعزّ الدين عبد الحميد بن محمّد بن أبي الحديد المعتزلي المعروف بابن أبي الحديد (ت 656 ه . ق ) ، تحقيق : محمّد أبوالفضل إبراهيم ، دار إحياء التراث _ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . ق .

العدد القويّة لدفع المخاوف

اليوميّة ؛ لجمال الدين أبي منصور الحسن بن يوسف بن عليّ المطهّر الحلّي المعروف بالعلّامة (ت 726 ه . ق ) ، تحقيق : السيّد مهدي الرجائي ، مكتبة آية اللّه المرعشي _ قم ، الطبعة الاُولى 1408 ه . ق .

عدّة الداعي ونجاح الساعي ؛ لأبي العبّاس أحمد بن محمّد بن فهد الحلّي الأسدي (ت 841 ه . ق ) ، تحقيق : أحمد الموحّدي ، مكتبة وجداني _ طهران .

عوالي اللآلي العزيزيّة في الأحاديث الدينيّة ؛ لمحمّد بن عليّ بن إبراهيم الأحسائي المعروف بابن أبي جمهور (ت 940 ه . ق ) ، تحقيق : مجتبى العراقي ، مطبعة سيّد الشهداء عليه السلام _ قم ، الطبعة الاُولى 1403 ه . ق .

عيون الحكم والمواعظ ؛ لأبي الحسن عليّ بن محمّد الليثي الواسطي (قرن 6 ه . ق ) ، تحقيق : حسين الحسني البيرجندي ، دار الحديث _ قم ، الطبعة الاُولى 1376 ش .

عيون أخبار الرضا ؛ لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : السيّد مهدي الحسيني اللاجوردي ، منشورات جهان _ طهران .

غرر الحكم ودرر الكلم ؛ لعبد الواحد الآمدي التميمي (ت 550 ه . ق ) ، تحقيق : مير سيّد جلال الدين المحدّث الأرموي ، جامعة طهران ، الطبعة الثالثة 1360 ه . ش .

الغيبة ؛ لأبي جعفر محمّد بن الحسن بن عليّ بن الحسن الطوسي (ت 460 ه . ق ) ، تحقيق : عباد اللّه الطهراني وعليّ أحمد ناصح ، مؤسّسة المعارف الإسلاميّة _ قم ، الطبعة الاُولى 1411 ه .

ق .

قرب الإسناد ؛ لأبي العبّاس عبداللّه بن جعفر الحِميري القمّي (ت بعد 304 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة آل البيت _ قم ، الطبعة الاُولى 1413 ه . ق .

الكافي ؛ لثقة الإسلام أبي جعفر محمّد بن يعقوب بن إسحاق الكلينيالرازي(ت 329ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، دار صعب ودار التعارف _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1401 ه . ق .

كشف الخفاء ومزيل الإلباس ، لأبي الفداء إسماعيل بن محمّد العجلوني (ت 1162 ه . ق) ، مكتبة دار التراث _ بيروت.

كشف الغمّة في معرفة الأئمّة ؛ لعليّ بن عيسى الإربلي (ت 687 ه . ق ) ، تصحيح : السيّد هاشم الرسولي المحلّاتي ، دار الكتاب الإسلامي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1401 ه . . ق .

كفاية الأثر في النصّ على الأئمّة الاثني عشر ؛ لأبي القاسم عليّ بن محمّد بن عليّ الخزّاز القمّي (القرن الرابع) ، تحقيق : السيّد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري ، انتشارات بيدار قم ، سنة 1401 ه . ق .

كلمات عليّة غرّاء (شرح منظوم لكلمات أميرالمؤمنين عليّ عليه السلام ) ؛ لمكتبي الشيرازي (ت 919 ه . ق) ، تحقيق : الدكتور محمود العابدي ، طهران ، الطبعة الاُولى 1378 ه . ق .

كمال الدين وتمام النعمة ؛ لأبي جعفر محمّدبن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسّسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1405 ه . ق .

كنز العمّال في سنن الأقوال والأفعال ؛ لعلاء الدين عليّ المتّقي بن

حسام الدين الهندي (ت 975 ه . ق ) ، تصحيح : صفوة السقّا ، مكتبة التراث الإسلامي _ بيروت ، الطبعه الاُولى 1397 ه . ق .

كنز الفوائد ؛ للشيخ أبي الفتح محمّد بن عليّ بن عثمان الكراجكي الطرابلسي (ت 449 ه . ق ) ، تحقيق : عبد اللّه نعمة ، دار الذخائر _ قم ، الطبعة الاُولى 1410 ه . ق .

لسان العرب ؛ لأبي الفضل جمال الدين محمّد بن مكرم بن منظور المصري (ت 711 ه . ق ) ، دار صادر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1410 ه . ق .

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ؛ لنور الدين عليّ بن أبي بكر الهيثمي (ت 807 ه . ق ) ، تحقيق : عبد اللّه محمّد درويش ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1412 ه . ق .

المحاسن ؛ لأبي جعفر أحمد بن محمّد بن خالد البرقي (ت 280 ه . ق ) ، تحقيق : السيّد مهدي الرجائي ، المجمع العالمي لأهل البيت _ قم ، الطبعة الاُولى 1413 ه . ق .

مختصر بصائر الدرجات ؛ للحسن بن سليمان الحلّي (القرن التاسع) ، مكتبة الرسول المصطفى _ قم .

مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل ؛ للحاج الميرزا حسين النوري (ت 1320 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ، قم ، الطبعة الاولى ، 1407 ه ق .

مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ لأبي الفضل علي الطبرسيّ (القرن السابع) ، تحقيق : مهدي هوشمند ، دار الحديث _ قم ، الطبعة الاُولى 1418 ه . ق .

المعجم الأوسط ؛ لأبي القاسم سليمان بن

أحمد اللخمي الطبراني (ت 360 ه . ق ) ، تحقيق : طارق بن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهيم الحسيني ، دار الحرمين _ القاهرة ، الطبعة الاُولى 1415 ه . ق .

معدن الجواهر ورياضة الخواطر . لأبي الفتح محمّد بن عليّ الكراجكي (ت 449 ه . ق) ، تحقيق : السيّد أحمد الحسيني ، المكتبة المرتضوية _ طهران ، الطبعة الثانية 1394 ه . ق.

مناقب آل أبي طالب (المناقب لابن شهر آشوب) ؛ لأبي جعفر رشيد الدين محمّد بن عليّ بن شهر آشوب المازندراني (ت 588 ه . ق ) ، المطبعة العلميّة _ قم .

من لا يحضره الفقيه ؛ لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسّسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية .

المواعظ العدديّة ؛ للحاج الميرزا عليّ المشكيني الأردبيلي (معاصر) ، تحقيق : علي الأحمدي الميانجي ، منشورات الهادي _ قم ، الطبعة الرابعة 1406 ه . ق .

مهج الدعوات ومنهج العبادات ؛ لأبي القاسم بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه . ق ) تحقيق : حسين الأعلمى ، مؤسّسة الأعلمي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه . ق .

نثر الدرّ ؛ لأبي سعيد منصور بن الحسين الآبي (ت 421 ه . ق ) ، تحقيق : محمّد عليّ قرنة ، الهيئة المصرية العامة _ مصر ، الطبعة الاُولى 1981 م .

نثر اللئالي ؛ لأبي عليّ الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه . ق) ، مطبعة محمّد علي فردين _ طهران ، ضمن كتاب أبي

الجعد .

نزهة الناظر وتنبيه الخواطر ؛ لأبي عبد اللّه الحسين بن محمّد الحلواني (من أعلام القرن الخامس)تحقيق ونشر : مؤسّسة الإمام المهدي(عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 1408 ه . ق .

نظم نثر اللئالي ؛ لأبي عليّ حسين بن حسن أشرف المراغي (الحيّ 861 ه . ق) ، تحقيق : محمود طيّار مراغي ، طبع ضمن «ميراث حديث الشيعة» ، العدد الثالث . 1378 ه . ش .

نهج البلاغة ؛ ما اختاره الشريف الرضي أبو الحسن محمّد بن الحسين بن موسى الموسوي (ت 406 ه . ق ) من كلام الإمام أمير المؤمنين عليه السلام .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109