حلقه ششم : سلسله درس های مهدویت : غربت امام عصر (عج)

مشخصات كتاب

سرشناسه : بنی هاشمی، سیدمحمد، 1339 -

عنوان و نام پدیدآور : سلسله درس های مهدویت / محمد بنی هاشمی.

مشخصات نشر : تهران: منیر، 1388- 1389.

مشخصات ظاهری : 14 ج.

شابك : دوره : 978-964-539-158-2 ؛ 28000 ریال: ج.1 : 978-964-539-148-3 ؛ 29000 ریال : ج.2 : 978-964-539-149-0 ؛ ج.3 : 978-964-539-150-6 ؛ 31000ریال : ج.4 : 978-964-539-151-3 ؛ 28000ریال : ج.5 : 978-964-539-152-0 ؛ ج.6 : 978-964-539-153-7 ؛ 35000 ریال: ج.7: 978-964-539-208-4 ؛ 26000 ریال: ج. 8 978-964-539-209-1 : ؛ 28000 ریال: ج.9: 978-964-539-210-7 ؛ 35000 ریال: ج.10: 978-964-539-211-4 ؛ 30000 ریال: ج.11 9789645392121 : ؛ 30000 ریال: ج. 12 978-964-539-222-0 : ؛ 35000 ریال: ج.13: 978-964-539-223-7 ؛ 38000 ریال: ج.14: 978-964-539-224-4

وضعیت فهرست نویسی : برونسپاری (فاپا)

یادداشت : ج.1 - 6 (چاپ اول: 1388).

یادداشت : ج.11 (چاپ اول: 1389). یادداشت : ج.7 - 14 (چاپ اول: 1389).

یادداشت : كتابنامه.(1)

ج.12. دعا و اجابت.- ج.13. دعا برای امام عصر علیه السلام.- ج.14. كیفیت دعا.

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق -

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- احادیث

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- غیبت

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- دعاها

موضوع : مهدویت

رده بندی كنگره : BP224/ب83س8 1388

رده بندی دیویی : 297/462

شماره كتابشناسی ملی : 1729415

ص:1

اشاره


1- مندرجات : ج.1. معرفت و بندگی.- ج.2. منزلت امام.- ج.3. شناخت امام علیه{السلام.- ج.4. لوازم معرفت.- ج.5. نعمت امام علیه{السلام.- ج.6. غربت امام عصر علیه{السلام.- ج.7. غیبت امام عصر علیه{السلام.- ج.8. راز غیبت.- ج.9. رمز ظهور.- ج.10. انتظار فرج.- ج.11. بركات انتظار.-

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

فهرست مطالب

بخش اول: غربت امام عصر علیه السلام

درس اول: نعمت ناشناخته – 17

مقدمه: اهل بیت علیهم السلام نعمت كفران شده – 17

فصل اول: امام قدر ناشناخته – 21

معنای اول غریب – 21

قدر ناشناخته بودن امام عصر علیه السلام – 23

امام شناسان قدر ناشناس – 24

درس دوم: قدر ناشناخته بودن صفات امام عصر علیه السلام – 27

عدم معرفت به وصف – 27

الف: امامت – 28

ب: ولایت – 30

ج: عصمت – 32

د: نص بر امامت – 36

درس سوم: بی اعتقادی به امام علیه السلام و راه نجات از آن – 39

بی اعتقادی تحصیل كرده ها – 39

ص:8

كم معرفتی عوام – 40

قدر ناشناسی نسبت به «علم مصبوب» – 43

حیرت و هلاكت – 45

تنها راه نجات – 46

همچون امور دنیوی – 48

پرسشهای مفهومی از درسهای 1 تا 3 – 50

فصل دوم: امام از یاد رفته – 51

درس چهارم: فراموش شدن قلبی و زبانی امام عصر علیه السلام – 51

معنای دوم غربت – 51

ویژگی های یاد كردن – 52

چگونگی یاد كردن از امام عصر علیه السلام – 54

امام زمان از یاد رفته – 56

درس پنجم: فراموشی فراگیر – 60

پدر و مادر از یاد رفته – 60

زندان غیبت – 64

غفلت شیطانی – 66

مردن یاد امام علیه السلام – 69

فصل سوم: امام فرو نهاده – 73

درس ششم: امام مهجور – 73

معنای سوم غریب – 73

مهجور بودن امام عصر علیه السلام – 75

علم مصبوب – 75

كشتی نجات – 76

ریشه هر خیر – 77

ص:9

آب شیرین – 79

شاهد بر امت – 80

رفیق مونس – 81

پدر دلسوز – 83

درس هفتم: مقایسه «بئر معطله« با «ماء معین» – 85

چاه بدون استفاده و قصر خالی از سكنه – 85

آب در دسترس – 88

فتنه شدید – 91

پرسشهای مفهومی از درسهای 4 تا 7 – 95

فصل چهارم: امام دور از اهل و دیار – 97

درس هشتم: امام دور از اهل و دیار و بی یار و یاور – 97

معنای چهارم غریب – 97

عزلت امام عصر علیه السلام – 98

سكونت امام عصر علیه السلام در نقاط دور دست – 100

اهل طاعت و اخلاص – 102

فصل پنجم: امام بی یار و یاور – 105

معنای پنجم غریب – 105

وصف یاران خاص امام عصر علیه السلام – 105

اندك بودن امام علیه السلام – 107

مؤمنان ثابت قدم – 111

فصل ششم: منتقم خون امام حسین علیه السلام – 115

درس نهم: امام عصر علیه السلام خونخواه امام حسین علیه السلام – 115

امام غریب – 115

ص:10

خونخواهی سید الشهدا علیه السلام – 116

انتقام الهی از قاتلان امام حسین علیه السلام – 121

انتقام با كینه توزی؟ – 121

مصیبت بزرگ – 123

اندوه همیشگی – 125

پایه گذاران ظلم – 126

درس دهم: انتقام از راضیان به قتل امام حسین علیه السلام – 129

پیروان ظالمان – 129

راضیان به ظلم – 131

اسراف در قتل! – 135

اختصاص این نوع قصاص به امام عصر علیه السلام – 137

مأموریت الهی – 139

پرسشهای مفهومی از درسهای 8 تا 10 – 142

بخش دوم: یاری امام غریب

فصل اول: اهمیت یاری امام عصر علیه السلام و اقسام آن – 145

درس یازدهم: اهمیت یاری امام عصر علیه السلام و اقسام آن – 145

یاری امام، یاری خداوند – 145

بی نیازی خدا از یاری غیر – 146

بی نیازی امام علیه السلام از یاری دیگران – 148

یاری كردن امام علیه السلام، لطف امام علیه السلام – 149

كاستن از غربت امام علیه السلام – 151

معرفی امام غریب – 152

اقسام یاری امام عصر علیه السلام – 156

فصل دوم: یاری امام عصر علیه السلام با قلب – 159

ص:11

درس دوازدهم: نصرت قلبی (1) – 159

دین شناسی – 159

تفسیر «حكمت» – 160

آثار تفقه در دین – 164

فضیلت فقاهت – 166

درس سیزدهم: نصرت قلبی (2) – 169

معنا و ابعاد تفقه در دین – 169

ثبات در دینداری – 174

تهذیب قلب از گناهان – 176

یاری امام علیه السلام با محبت به ایشان – 180

پرسشهای مفهومی از درسهای 11 تا 13 – 183

فصل سوم: امام عصر علیه السلام با زبان – 185

درس چهاردهم: نصرت زبانی (1) – 185

تهذیب زبان با اولین مرحله یاری امام علیه السلام – 185

وظیفه تبلیغ دین – 187

تبلیغ دین در غیبت صاحب دین – 191

رعایت تخصصها و قابلیتها در تبلیغ دین – 194

گناه فاش كرن اسرار اهل بیت علیهم السلام – 199

درس پانزدهم: نصرت زبانی (2) – 201

دفاع فرهنگی از دین – 201

تحمل سختی ها – 204

پاداش ایستادگی در برابر دشمنان دین و نجات بیچارگان – 205

حفظ دین در هنگام مرگ – 209

توجه و عنایت ائمه علیهم السلام به یاران خویش – 211

ص:12

فصل چهارم: امام عصر علیه السلام با عمل – 219

درس شانزدهم: نصر عملی (1) – 219

بالاترین درجه یاری – 219

تبلیغ عملی دین – 220

امیر مؤمنان علیه السلام الگوی مؤمنان – 225

جذب افراد به تشیع با عمل – 228

پرسشهای مفهومی از درسهای 14 تا 16 – 231

درس هفدهم: نصرت عملی (2) – 232

ورع و احتیاط در دین – 232

ورع و عفت خانمها – 235

نظر شرع مقدس در مورد عبادات بانوان – 239

كلام حضرت زهرا علیها السلام در مورد قرب زن به پروردگار – 242

درس هجدهم: نصر عملی (2) – 245

ضرورت تعلیم و تعلم برای بانوان – 245

ارزش كانون خانواده – 248

رعایت عفاف در ارتباط با نامحرم – 254

دست دادن با نامحرم – 254

نگاه شهوت آلود – 255

شوخی با نامحرم – 256

ملاقات با زن نامحرم بدون اجازه ولی او – 258

فصل پنجم: یاری امام عصر علیه السلام با یاری امام حسین علیه السلام – 261

درس نوزدهم: نصرت سید الشهداء علیه السلام – 261

یاری امام حسین علیه السلام بالاتریسن درجه یاری امام عصر علیه السلام – 261

یاری سید الشهداء علیه السلام در زمان ما – 264

یاری سید الشهداء علیه السلام از طریق زیارت ایشان – 271

ص:13

فضیلت زیارت سید الشهدا علیه السلام – 274

زیارت عاشورا – 279

شعار امام عصر علیه السلام و یارانشان – 284

درس بیستم: انصار سید الشهداء علیه السلام – 288

احوال یاران امام حسین علیه السلام – 288

سعید بن عبدالله حنفی – 291

برادران غفاری – 293

عباس بن ابی شبیب – 294

عمرو بن جناده – 295

«حبیب بن مظاهر» و «مسلم بن عوسجه» – 297

عمرو بن قرظه انصاری – 298

غلام ترك – 299

فداكاریهای بانوان كربلا – 302

نمونه اول – 303

نمونه دوم – 304

نمونه سوم – 305

نمونه چهارم – 306

پرسشهای مفهومی از درسهای 17 تا 20 – 308

فهرست منابع – 309

ص: 14

ص:15

بخش اول : غربت امام عصر علیه السلام

اشاره

ص:16

این حدیث از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام نقل شده كه در توصیف فرزند عزیزشان فرموده اند:

هو الطرید الوحید الغریب... (1) او طرد شده تنهای غریب است...

آیا واقعاً امام زمان ما تنها و غریب هستند؟ اگر نخواهیم فرمایش معصوم علیه السلام را حمل بر مسامحه و مبالغه گویی كنیم، چه معنی یا معانی را می توانیم برای آن قائل شویم؟

به لطف و عنایت خود آن حضرت، پنج معنای مخلتف برای غربت ایشان می توان دریافت، كه سه معنای آن، متناظر با سه مرتبه از مراتب شكرگزاری نسبت به نعمت وجود امام علیه السلام است. به این صورت كه هر مرتبه از كفران این نعمت عظمی منتهی به یك معنا از غربت ایشان می گردد. هر یك از فصول یك تا پنج این بخش به اثبات و شرح یكی از معانی غربت امام عصر علیه اسلام اختصاص دارد و در فصل پایانی (ششم) به مناسبت توضیح حدیث امام هفتم علیه السلام بحث انتقام گرفتن مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه از قاتلان حضرت سید الشهداء علیه السلام مطرح شده است.


1- 1. كمال الدین، باب 34، حدیث 4.

ص:17

فصل اول: امام قدر ناشناخته

درس اول: نعمت ناشناخته

اشاره

امام قدر ناشناخته

ص:18

ص:19

ص:20

ص:21

معنای امام غریب

«قدر ناشناخته بودن» یكی از معانی رایج غربت است. اگر معرفتی كه شایسته و بایسته شخصی است. وجود نداشته باشد، او را می توان «غریب» دانست. به عنوان مثال، اگرمردم با پزشك ماهری زندگی كنند، ولی او را نشناخته، به كمالات و تخصص و ایمان و دلسوزی او آگاه نباشند و با او مثل یك فرد بی سواد برخورد كنند. اصطلاحاً به آن پزشك، «غریب» گفته می شود. از طرفی ممكن است مردم به تخصص و تعهد او آگاه شوند، ولی قدر او را نشناسند و قلباً به او اعتقاد نداشته باشند و در مقابل به پزشكان دیگری كه این تعهد و تخصص را ندارند، اعتماد كنند. در این صورت باز هم این پزشك «غریب» مانده است.

حال فرض كنید كه این پزشك، در علم فقه هم متخصص باشد، در این صورت انتظار می رود كه وقتی صحبت از فقه می شود، او را در زمره فقها بر شمرده، به عنوان یك فقیه برای او حساب باز كنند. در غیر این

ص:22

صورت، حق او ادا نشده است.

اشاره

به این ترتیب، هر چه كمالات فرد بیشتر و فراگیرتر باشد، ضرورت شناخت او ملموس تر می شود. هر كدام از ویژگی های برجسته اش كه به طور اختیاری یا غیر اختیاری – مورد توجه واقع نشود، از آن جهت قدر ناشناخته و غریب می ماند.

به همین ترتیب، اگر یك واسطه خیر شناخته نشود و مردم ندانند كه نعمتها و بركات از جانب چه كسی به آنها رسیده است، به سبب این نادانی، شكر نعمت او را چنان كه شایسته است، ادا نمی كنند و لذا او «غریب» می ماند.

از طرف دیگر، اگر ولی نعمت شناخته شود، ولی به خاطر بی توجهی یا به عمد، از او قدرشناسی لازم نشود، كفران نعمت صورت گرفته، این كفران نعمت به نوعی دیگر، به غربت او می انجامد.

برای روشن شدن مطلب، به ذكر مثالی می پردازیم. فرض كنید كه شخصی میزبان مجلسی شده و سفره ای گسترده است كه بر سر این سفره، از همه مهمانان پذیرایی می شود. حال اگر برخی از مهمانان، میزبان خود را نشناسند و ندانند كه بر سر سفره چه كسی نشسته اند، طبعاً نمی توانند از او تشكر كنند. در این صورت، میزبان ناشناخته و غریب خواهد ماند. حالت دیگری از غربت میزبان، وقتی صدق می كند كه مهمانها، با وجود این كه صاحب نعمت را می شناسند – به او بی اعتنا باشند، از او تشكر نكنند و نسبت به او بی توجه باشند. در این حالت نیز، به میزبان، مكفور و غریب گفته می شود و بدین ترتیب، مهمانها با قدرناشناسی خود، میزبان را در غربت نگاه داشته اند.

ص:23

پس به طور كلی غریب به معنای قدر ناشناخته، دو صورت دارد: یكی آن كه اصلاً شناختی نسبت به او یا بعضی از كمالات و فضایل او وجود نداشته باشد. دوم زمانی كه دیگران به او و كمالاتش واقف باشند، ولی آن طور كه شایسته اوست، قدرش را نشناسند.

صورت اول، یك امر اختیاری نیست، چون انسان به اختیار خود شناخت پیدا نمی كند، هر چند كه قطعاً مقدمات و زمینه های آن اختیاری است. ولی صورت دوم، كاملاً اختیاری است. وجه اشتراك بین این دو صورت، عدم شكرگزاری قلبی نسبت به نعمت مورد نظر است، یعنی این كه حق او و كمالات و فضائل او ادا نشده است. در حالت اول، عدم شناخت نعمت و در حالت دوم، قدر ناشناسی از آن نعمت، سبب كفران نعمت است. به هر حال، آن اعتقاد و باور قلبی كه شایسته یك نعمت است، نسبت به آن وجود ندارد. همین معنا را می توانیم به مكفور بودن قلبی و در نتیجه غریب ماندن تعبیر كنیم.

قدر ناشناخته بودن امام عصر علیه السلام

وقتی تعبیر «قدر ناشناخته» و «غریب» برای امام عصر علیه السلام به كار می رود، شاید تصور شود كه مطرح كنندگان این بحث در بیان خویش مبالغه و اغراق می كنند، و یا گمان رود كه این ادعا صرفاً بر پایه احساسات و عواطف است و جنبه عقلانی ندارد. در حالی كه غربت امام علیه السلام امری مستدل و روشن است كه همگان باید واقعاً به آن متذكر شوند و حقیقت آن را بیابند.

نعمت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه یك نعمت «عام» و فراگیر است و همه خلائق را در بر می گیرد. شیعیان و غیر شیعیان،

ص:24

مسلمانان و غیر مسلمانان و حتی حیوانات و گیاهان و جمادات نیز، از نعمت وجود ایشان بهره مند می شوند و این نعمت مانند باران بر سر همه می بارد.

بنابراین شكر نعمت وجود ایشان، باید به گستردگی خود این نعمت، فراگیر باشد، در حالی كه در حال حاضر، بر روی كره زمین، اكثر مردم اصلاً امام زمان علیه السلام را نمی شناسند و در واقع نمی دانند میزبان و ولی نعمت آنها كیست. بر سر سفره ایشان نشسته اند و نان و نمك حضرت را می خورند، اما هیچ گونه شكرگزاری نسبت به ایشان انجام نمی دهند، چون اصلاً نعمت وجود ایشان را نمی شناسند، تا ضرورت شكر آن را بدانند.

البته این عه كه از شناخت ولی نعمت خویش محروم مانده اند، گاهی در این محرومیت خود مقصر هستند، یعنی عدم شناخت آنها به سبب كوتاهی خودشان در فراهم آوردن مقدمات آن بوده است. این افراد، چه در جهل خویش مقصر باشند یا نه، به هر حال، امام زمان خود را نمی شناسند و آن حضرت برای ایشان مكفور و غریب هستند.

امام شناسان قدر ناشناس

غربت امام علیه السلام در بین عده دیگری مشهودتر و ناگوارتر است. این عده اقلیتی هستند كه خدای منان، امام عصر علیه السلام را به آنها شناسانده است و آنها می دانند كه آن حضرت، حجت خداست و به آن اذعان دارند، لذا در زمره شیعیان قرار می گیرند، ولی قلباً قدرشناس حضرت نیستند.

این افراد اندك، مهمانانی هستند كه میزبان و ولی نعمت خود را

ص: 25

می شناسد، اما متأسفانه غالباً او را مورد بی مهری قرار می دهند و شكر حضرتش را – چنان كه باید و شاید – ادا نمی كنند. غربت این ولی نعمت برای این افراد یك امر كاملاً اختیاری و به معنای قدر ناشناسی از وجود ایشان است.

كسانی كه این چنین امام خویش را قدر ناشناخته رها كرده اند، شایسته سرزنش هستند، چرا كه از وی اختیار، نسبت به اعتقاد و پذیرش قلبی كوتاهی كرده اند.

اقلیتی كه شناخت اولیه نسبت به امام زمانشان دارند، اگر حق این معرفت را ادا كنند و قلباً قدردان آن شوند، خدای متعال به فضل خودف بر معرفت آنها می افزاید و امام علیه السلام را به آنها بیشتر می شناساند. ولی گاهی این افراد، خود، مقدمات معرفت بیشتر را فراهم نمی آورند(1)


1- 1 البته این یك قاعده كلی نیست كه شخص لازم باشد همیشه مقدمات معرفت را خودش فراهم آورد تا خدا به او فضل نماید. بلكه خداوند به هر كس كه بخواهد، فضل می كند. تفصیل این بحث در حلقه اول این سلسله درسها آمد.

ص:26

كشورهای خارجی، وقت زیادی صرف ی كنند و با علاقه به دنبال كسب آگاهی بیشتر درباره آنها هستند.

بدین ترتیب برخی از نوجوانان شیعه اطلاعات وسیعی درباره فوتبالیستهای داخلی و خارجی یا هنرپیشگان و ... به دست آورده، به خاطر می سپارند. گروهی از بزرگسالان هم – به ضرورت كسب و كار خود – مشخصات كالهای مختلف را به صورت تخصصی یاد می گیرند.

اما بسیاری از این افراد، پیر یا جوان – اگر بارها و بارها اسامی، تاریخ تولد و مشخصات دیگر امام زمان علیه السلام در مجالس گوناگون به آنها گفته شود، كوچكترین توجهی نمی كنند و هیچ وقت نمی كوشند چیزی درباره امام خود بیاموزند. این بی توجهی ها چیزی جز قدرناشناسی قلبی را نمی رساند و نشان می دهد كه حتی برای بعضی از افراد متدین، داشتن حداقل خصوصیات امام عصر علیه السلام اصلاً مهم نیست. به راستی این ولی نعمت، چقدر غریب است، كه حتی دوستدارانش این حداقل توجه را هم به او مبذول نمی دارند؟!

ص:27

درس دوم: قدر ناشناخته بودن صفات امام عصر علیه السلام

اشاره

در درس گذشته از قدر ناشناخته بودن امام عصر علیه السلام سخن گفتیم و این كه بسیاری از امام شناسان نیز در مرحله معرفت به اسم، كوتاهی دارند.

عدم معرفت به وصف

غربت امام عصر علیه السلام از جهت عدم «معرفت به وصف» بارزتر است. كسانی كه از معرفت مشخصات ظاهری حضرتش غفلت می كنند، معمولاً افراد عامی هستند. اما متأسفانه در «معرفت به وصف» بیشتر، خواص دچار كاستی می شوند، كه زیر مجموعه ای از اقلیت شیعیان هستند. اینان بیشتر افراد درس خوانده ای هستند كه می توانند طرز تفكر دیگران را هم تحت تأثیر قرار دهند. محروم بودن این عده از معرفت امام عصر علیه السلام می تواند برای دیگران نیز خطرساز باشد. از این رو، مشاهده غربت و ناشناخته بودن امام زمان علیه السلام در بین این افراد، بسیار دردناك است. همین امر، بسیاری از انحرافات را در

ص:28

اصل دینداری پدید می آورد.

به عنوان مثال، گاهی دیده می شود كه برخی شیعیان به اصطلاح درس خوانده، انواع و اقسام انحرافها را در بحث امامت، یعنی در اصلی ترین ویژگی امام عصر علیه السلام مطرح می سازند. بیان نظریات این گونه افراد، دلهای شیعیان عارف به حق امام زمان علیه السلام را به درد می آورد، ولی از آن جا كه غربت حضرتش را به خوبی به تصویر می كشد، با طلب عفو و بخشش از ساحت مقدس حضرتش و دوستان مخلص ایشان، به برخی از این آراء اشاره می كنیم.

الف: امامت

اصلی ترین خصوصیات امام عصر علیه السلام یعنی مسئله امامت، نخستین هدف حمله برخی افراد ناآگاه است. برخی از كسانی كه خود را روشنفكر می نامند، امامت را صرفاً یك امر تاریخی می دانند و برای آن، ارزش اعتقادی قائل نیستند. نتیجه این طرز تفكر، بررسی مسئله خلافت و جانشینی پیامبر، به عنوان یك امر تاریخی است.

منطقی ترین و مسالمت آمیز ترین نتیجه این بررسی، آن است كه هر چه بوده، گذشته است و بحث مجدد در مورد حوادث تاریخی، جز نو كردن اختلافات و زنده كردن كینه های دیرینه، نتیجه ای ندارد و ما را از انجام مسئولیتهای فعلی خود – یعنی پرداختن به وظیفه روزگار خودمان – باز می دارد و به انحراف می كشاند.

بدین ترتیب، مسئله امامت – كه اصل و ركن دین است – در هاله ای از جهل و ابهام و غرض ورزی مورد غفلت و انكار قرار می گیرد و كار به جایی می رسد كه مذاهب مختلف اسلامی را نوعی خط كشی حزبی و

ص: 29

حقوقی می نامند و مدعی می شوند كه مكاتب اهل سنت هم در كنار مذهب بر حق شیعه، اسلام حقیقی را تشكیل می دهند! پس هر كدام از این مذاهب مجاز هستند كه به فقه خود عمل كنند. بنابراین نباید شیعه را مؤمن و منكرین امامت و ولایت ائمه علیهم السلام را كافر دانست!

برای اینان كه خود را روشنفكر می پندارند، اهمیت مسئله امامت، به خوبی روشن نشده و ائمه اطهار علیهم السلام را اصلاً «نشناخته اند». از این رو، نمی توانند به راحتی زیر بار این مسئله بروند كه «منكر امامت كافر است».(1) اینان كه اصلاً معنا و اهمیت امامت را نفهمیده اند، چگونه می توانند قدردان نعمت امام علیه السلام باشند؟ لذا برخی از آنها اظهار می كنند كه در اسلام هیچ كس غیراز پیامبر صلی الله علیه و آله وجود ندارد كه انكار شخصیت و مقام او موجب كفر شود اینها این قدر معرفت پیدا نكرده اند كه بفهمند انكار امامت به منزله انكار توحید و عین كفر است. كافی بود كه به جای این فریضه پردازیها و فرو رفتن درتارهایی كه خود به دست و پای خویش بسته اند، به این یك روایت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله توجه می كردند كه:

من مات لا یعرف امام زمانه مات میته جاهلیة(2) هر كس بمیرد در حالی كه امام زمان خودش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.


1- 1. و من جحدكم كافر زیارت جامعه كبیره، مروی از امام هادی علیه السلام بحار الانوار، جلد 102، ص: 103. این مضمون در احادیث فراوانی با الفاظ مختلف آمده است.
2- 2. بحار الانوار، جلد 23، ص: 89. مضمون این حدیث در منابع اهل سنت هم چون صحیح مسلم، جلد 6، ص: 22 نیز آمده است.

ص:30

آن گاه می فهمیدند كه بدون معرفت امام زمان علیه السلام از گمراهی جاهلیت (عدم شناخت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله) نمی توان خارج شد. یعنی بدون قبول مقامات امام علیه السلام انسان از ورطه شرك و كفر نجات نمی یابد.(1)

ب: ولایت

نشناختن صحیح مسئله «ولایت» ائمه علیهم السلام و نداشتن مدرك درست از «خاتمیت پیامبر صلی الله علیه و آله» باعث شده كه برخی، ختم نبوت را به معنای پایان یافتن ولایت تشریعی به وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله بدانند و مدعی شوند كه هیچ كس بعد از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله دارای ولایت تشریعی بر دیگران نیست. بدین ترتیب اگر كسی معتقد به ولایت ائمه اطهار علیهم السلام باشد، او را «غالی» یا اهل «غلو» می نامند. اینها به غلط، «ولایت» را گوهر نبوت انگاشته، ختم نبوت را مساوی با ختم ولایت دانسته اند. اظهار نظر این افراد، نشان می دهد كه آنها نسبت به مسئله «نبوت» هم ناآگاه هستند. این جداً ضایعه بسیار بزرگی است كه حتی بعضی از مسلمانان تحصیل كرده، معنای صحیح نبوت را ندانند.

«نبی» به كسی اطلاق می شود كه خدای عزوجل، وحی شریعت را به سوی او ارسال فرموده است. «خاتمیت»، این واقعیت را نشان می دهد كه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ كس مخاطب وحی شریعت قرار نمی گیرد. اما ولایت یعنی «اولی به تصرف» بودن نسبت به دیگران، نشان دهنده «صاحب اختیار» بودن ولی خداست در امور كسانی كه بر آنها ولایت


1- 1. توضیح دقیق تر این مطلب در حلقه دوم این سلسله درسها گذشت.

ص:31

دارد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله غیر از مقام نبوت، دارای مقام ولایت هم بوده اند. این ولایت به نص قرآن و صریح احادیث، بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله در وجود مقدس ائمه معصومین علیهم السلام ادامه یافته است. به عنوان نمونه:

إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللَّ_هُ وَرَ سُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَ اكِعُونَ (1) تردیدی نیست كه این آیه، هنگامی نازل شد كه امیر المؤمنین علیه السلام، انگشتر خویش را در حال ركوع به فقیری بخشیدند. در این آیه، خداوند متعال، همان ولایت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را برای امیر المؤمنین علیه السلام و سپس سایر امامان علیهم السلام اثبات فرموده است. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به فرمان الهی، با بیانات مختلفی در طول رسالت خویش، به امر ولایت ائمه علیه السلام تصریح فرموده اند. برخی از فرمایش های ایشان، مبنی بر اثبات ولایت حضرت امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب علیه السلام از طریق اهل سنت نیز به تواتر نقل شده است و دانشمندان شیعه در كتب مربوط به امامت، آنها را مطرح كرده اند. (2) اگر «خاتمیت» به معنای اتمام ولایت و سرپرستی بود، هرگز این


1- 1 مائده، 55.
2- 2. به عنوان نمونه مراجعه كنید به كتاب ارزشمند «المراجعات» اثر عالم بزرگ شیعه مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین عاملی كه ترجمه آن به نام «رهبری امام علی علیه السلام از دیدگاه قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله» منتشر شده است.

ص:32

همه تأكید بر ولایت ائمه اطهار علیهم السلام نمی شد. ادله اثبات «ولایت» ائمه علیهم السلام بسیار است و ما اینجا در صدد اثبات ولایت نیستیم. هدف، این بود كه غربت امام علیه السلام را به تصویر بكشیم. روشن ترین دلیل بر اثبات غربت امام علیه السلام همین است كه ما ما ناچاریم بارزترین اوصاف ائمه علیهم السلام را برای دوستان ایشان اثبات كنیم:

ج: عصمت

وصف دیگر امام علیه السلام كه مورد هجوم دشمنان مغرض و دوستان نادان واقع می شود، كمال «عصمت» است. از نظر شیعه، عصمت امام علیه السلام به معنای «مصونیت ایشان از هر گونه خطا و لغزش، عمدی و سهوی، كوچك و بزرگ، در نیت و قول و عمل» می باشد. این عصمت یك امر ذاتی نیست، یعنی امام علیه السلام به خودی خود از خطا محفوظ نیست، بلكه خداوند متعال به لطف خود، ایشان را از هر گونه اشتباهی مصون داشته است. شخصی كه به او عصمت عطا شده، «معصوم» است، یعنی حفظ شده از خطا و بدی. خدای تعالی، ایشان را از اشتباه و گناه حفظ كرده است.

در تعالیم اهل بیت علیهم السلام به مواردی بر می خوریم كه اكتسابی و ذاتی بودن عصمت را مردود دانسته اند و آن را به خدا نسبت داده اند، یعنی در عین تأكید بر بودن این كمال، آن را «وهبی» شمرده اند. اما بعضی، این گونه بیانات را حمل بر انكار اصل عصمت ائمه علیهم السلام كرده اند و تصریح به خطا پذیر بودن ایشان نموده اند. بدین ترتیب – دانسته یا ندانسته – حق بزرگی از ولی نعمت خود را ضایع كرده، قلباً این ویژگی مهم امام علیه السلام را منكر شده اند.

ص:33

برای روشن شدن این مصداق از غربت امام عصر علیه السلام به خطبه ای از نهج البلاغه اشاره می كنیم. حضرت امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام فرموده اند:

لا تكفوا عن مقاله بحق او مشورة بعدل، فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی و لا آمن ذلك من فعلی. الا ان یكفی الله من نفسی ما هو املك به منی، فانما انا و انتم عبید مملوكون لرب لا رب غیره.(1) از سخن حق گفتن و مشورت دادن به عدالت خودداری نكنید، چون من به خودم (به خودی خود) بالاتر از این نیستم كه خطا كنم (با نظر ذات خودم ممكن است به خطا افتم)، و (به خودی خود) از اشتباه در عمل خویش در امان نیستم، مگر این كه خداوند، آن چه را كه نسبت به من املك است از من كفایت كند، زیرا خدایی كه جز او خدایی نیست، مالك و صاحب اختیار من و شماست.

امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند: من به خودی خود، از خطا مصون نیستم به عبارتی می فرمایند: این من نیستم كه خود را از خطا مصون می دارم، بلكه خداوند متعال مرا «كفایت» می كند.

«كفایت» كردن از كسی به معنای بی نیاز كردن او در كاری، و انجام دادن آن كار به جای اوست. حضرت امیر المؤمنین علیه السلام تصریح فرموده اند كه: مصونیت از خطا، از عهده من خارج است. اما خدای عزوجل كه در همه كمالات من از خودم مالك تر است، اگر بخواهد


1- 1. خطبه 207 نهج البلاغه فیض الاسلام.

ص:34

مرا در عصمت نیز كفایت می كند. این خواست خدا با توجه به ادله صریحی كه درباره عصمت امام علیه السلام وجود دارد، همیشه محقق است.(1) اما وهبی بودن عصمت امام علیه السلام و اكتسابی نبودن آن، هیچ منافاتی با اختیار ایشان ندارد و كمال «اختیار» در ایشان هم مانند سایر انسانها وجود دارد. البته توضیح و تبیین این مطلب، احتیاج به بحث گسترده ای دارد كه باید در جای خود به آن پرداخت.

هر شخص غیر مغرض و عاقلی، از این فرمایش امیر المؤمنین علیه السلام می فهمد كه ایشان، عصمت ذاتی و اكتسابی را رد كرده و آن را فضل و انعام الهی شمرده اند، اما معصوم بودن خویش را نفی نفرموده اند. ولی عده ای كم لطفی كرده، با حذف كردن قسمت دوم فرمایش امیر المؤمنین می گویند كه حضرت خودشان فرموده اند كه:

فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی.

من به خودی خود، فوق خطا نیستم (ممكن است خطا كنم).

آن گاه نتیجه می گیرند كه امیر المؤمنین علیه السلام بدون تعارف و تواضع، به واقعیتی اشاره كرده اند و اقرار كرده اند به این كه از خطا مصون نیستند.

بنابراین امام علیه السلام برای خود قائل به مقام عصمت نبوده اند!

اینان، متأسفانه از بخش دیگر خطبه – عمداً یا سهواً – چشم پوشی می كنند كه حضرت فرموده اند:

الا ان یكفی الله من نفسی ما هو املك به منی.

مگر خدا كفایت كند آن چیزی را كه نسبت به من املك است.


1- 1. مانند آیه احزاب، 33.

ص:35

این گونه تبیین دین، سخن گوینده ای را به یاد می آورد، كه نفی توحید را جزء اصلی دین می دانست و به جمله «لا اله» استناد می كرد، بدون این كه «الا الله» را بگوید!

و یا آن فرد دیگر كه می گفت: قرآن، مردم را از نماز خواندن نهی كرده، بلكه بالاتر از آن، فرموده است: «به نماز نزدیك نشوید!» استدلال او به آیه شریفه «لا تقربوا الصلوة» بود كه اگر به همین صورت ناقص نقل شود، نتیجه ای جز نهی از نماز ندارد. اما اگر آن را كامل بخوانیم، می بینیم كه در مورد نهی از نماز در حال مستی است. خدای تعالی می فرماید:

لَا تَقْرَ بُوا الصَّلَاةَ وَأَنتُمْ سُكَارَ ىٰ (1) نمونه گویاتر و روشن تر از این گونه استدلال و این قرائت عجیب از دین1 شعر مشهور است كه شاعر می گوید:

«كلوا و اشربوا» را در گوش كن = «و لا تسرفوا» را فراموش كن!

این نمونه ها، نشان می دهد كه در مواردی، بیان نمی از حقیقت، بزرگترین دروغ و بدترین نسبت زشت به گوینده آن حقیقت است.

نكته مهم این است كه حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در حدیث یاد شده، در صدد بیان اصلی از اصول مهم عبودیت پروردگار هستندف كه اهل بیت عصمت علیهم السلام، جان خود را بر سر تبیین آن – به زبان و عمل – گذاشتند. آن بزرگواران كوشیدند به زبانهای مختلف، به مردم بگویند كه كمالات ما، همه از ناحیه خدای سبحان است، نه از خودمان. به این


1- 1. نساء، 43.

ص:36

حقیقت هم تعبیر «فی نفس» در فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره دارد و هم استثنای «الا ان یكفی الله».

چنین انحراف و اشتباهی در مورد كمال عصمت امام علیه السلام، متأسفانه از طرف بعضی مدعیان تشیع دیده می شود. ما وقتی چنین قدر ناشناسی ها را نسبت به اولیاء خویش می بینیم. در می یابیم ولی نعمتهایمان به راستی غریب هستند. آیا غربتی بالاتر از این كه دوستان كسی، حقوق مسلم او را انكار كنند، می توان تصور كرد؟! آیا شكر قلبی این «اولیاء النعم» با نمك نشناسی و زیر سؤال بردن و رد كردن فضائل آنها محقق می شود؟!

به راستی اگر آنها عمداً اهتمام به پایمال كردن حقوق اهل بیت علیهم السلام و مكفر قرار دادن آنها داشتند، نمی توانستند بهتر از این، عمل كنند.

د: نص بر امامت

یكی از اساسی ترین پایه های امامت، مسئله «نص بر امامان علیهم السلام» است. اصلی ترین تفاوت دین الهی (تشیع) با دیگر مكاتب، در این است كه شیعه، امام را حجت الهی می داند و قائل به نصب او از طرف خدای عزوجل است. ولی دیگر مدعیان مسلمانی، از این واقعیت سر باز زده، امامت را امری انتخابی توسط بشر می شمارند.

متأسفانه عده ای از كسانی كه ادعای تشیع دارند، با فرقه های دیگر هم نوا شده، ضرورت نص بر امامان علیهم السلام را زیر سؤال می برند. كار این گروه به جایی می رسد كه در معنای پیام غدیر خم نیز – با وجود تواتر لفظی و معنوی و وضوح معنای آن – تشكیك كرده، می گویند: درست

ص:37

است كه پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم فرمودند:

من كنت مولاه فهذا علی مولاه.(1) كسی كه من مولای اوهستم این علی هم مولای اوست.

اما منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله از این كلام، صرفاً معرفی بوده نه نصب.

پیامر صلی الله علیه و آله درآن روز تاریخی، امیر المؤمنین علیه السلام را برای امامت و خلافت فقط معرفی فرموده اند و بیان كرده اند كه ایشان برای امر خلافت مناسب هستند و این صلاحیت را دارند كه زعامت جامعه را به عهده گیرند، اما حكم خدا به وصایت و امامت ایشان در كار نبوده است.

به عبارت دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله راه نجات دموكراتیك را پیش گرفتند و كاندیدای مورد نظر خود را به مردم معرفی كردند تا اگر رأی اكثریت را به دست آورد، به عنوان خلیفه و جانشین ایشان باشد. به تعبیر یكی از مدعیان تشیع، در روز غدیر پیامبر صلی الله علیه و آله فقط رأی خود را در مورد جانشین خود به صندوق انداختند، نتیجه این سخن، آن است كه اطاعت و قبول مقام امامت و ولایت ائمه علیهم السلام واجب نیست و بستگی به انتخاب و صلاحدید هر كس در زمان خویش دارد!!

در واقعه بزرگ غدیر، پیامبر صلی الله علیه و آله صریحاً حكم خدا را مبنی بر نصب امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله به حاضر وغایب ابلاغ كردند و سپس از تك تك حاضران نسبت به آن بیعت گرفتند، اما چنین برخوردی با این پیام روشن، چیزی جز ضایع كردن


1- 1. مدارك این حدیث شریف در كتاب فضائل الخمسة من الصحاح السنة، جلد 1، ص: 399، تا 431 از منابع معتبر اهل سنت نقل شده است.

ص:38

اساسی ترین حق اهل بیت علیهم السلام نیست. متأسفانه این اظهار نظرها، از برخی افراد درس خوانده و صاحب نفوذ بر می خیزد، وقتی درس خوانده ها چنین حقوق امامان خود را زیر پا بگذارند، از مردم عوامی كه دنباله روی اینها هستند، چه انتظاری می رود؟!(1)


1- 1. اخیراً برخی از منحرفانی كه شهرت جویی خویش را در پوشش اصلاح طلبی در دین خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله پنهان می دارند، بدعت بی سابقه ای را در مورد حقیقت «تشیع» مطرح كرده اند، اینها چنین انتظار می دارند كه منصوب بودن امام علیه السلام از طرف خدا و منصوص بودن امامت ایشان از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله، هم چنین معصوم و عالم به غیب بودن ائمه علیهم السلام در متن تشیع نبوده و جز بدعتهایی است كه بعداً به دین افزوده شده و باید با آن مقابله و مبارزه نمود! اینان – جاهلانه یا مغرضانه – می خواهند مفهوم تشیع را به گونه ای تحریف كنن كه شامل اعتقاد نوع اهل سنت هم بشود، آیا اعتقاد به مقام الهی ائمه اطهار علیهم السلام، از متن قرآن و سنت نبوی و احادیث خود ایشان استنباط نمی شود؟ راستی اگر این عقیده را كنار بگذاریم، چیزی از تشیع باقی می ماند؟! همه اختلافی كه امیر المؤمنین علیه السلام با غاصبان حق خویش داشته و پس از آن حضرت، امام مجتبی علیه السلام با معاویه و عمرو عاص داشتند، بر سر همین امر بوده است. هم چنین سید الشهداء علیه السلام به خاطر حفظ همین عقیده بود كه جان خود و اهل بیت و اصحاب با وفایش را فدا نمود. اكنون بی شرمی و بی حیایی را به جایی رسانده اند كه یكی از همین شیعه نماهای روحانی مآب! در شب عاشورای 1427 هجری قمری، صریحاً اعلام می كند كه به پیروی از فرمایش سالار شهیدان انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی... می خواهد ساحت دین را از عقیده به الهی بودن مقام امامت – كه از دیدگاه او بدعت به شمار می آید – پاك و منزه سازد و این كار را مصداق اصلاح در امت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله می داند! آیا این خیانت، از خیانت بنی امیه به امام حسین علیه السلام و اهل بیت گرامیش بالاتر و خطرناكتر نیست؟!

ص:39

درس سوم: بی اعتقادی به امام علیه السلام و راه نجات از آن

اشاره

در درس گذشته غربت امام عصر علیه السلام را از جهت ناشناخته بودن اوصاف ایشان متذكر شدیم. اینك به برخورد افراد مختلف با مسئله امامت توجه می كنیم.

بی اعتقادی تحصیل كرده ها

برخی از درس خوانده های بی خبر از معارف تشیع، چون تلقی صحیحی از دین ندارند، نمی توانند مسئله امامت و اوصاف امام علیه السلام را چنان كه هست بپذیرند. این عده، اگر با شنیدن و یا خواندن اوصاف امام علیه السلام از معرفت حضرتش بهره ای برند و فضیلتی از فضائل امام علیه السلام به ایشان معرفی شود، پذیرش قلبی و تسلیم در برابر آن را نوعی عوام زدگی می دانند و به نحوی درصدد تو جیه انكار خود نسبت به آن بر می آیند.

اینان حقایق را به گونه ای تفسیر می كنند كه قابل قبول به نظر برسد و گاهی هم آنها را وارونه جلوه می دهند.

ص:40

این افراد، حتی اگر یكی از اوصاف امام علیه السلام را با چشم خود ببیند، باز هم زیر بار نمی روند و از روش توجیه استفاده می نمایند. به علاوه اگر كسی را بببینند كه تسلیم كمالات امام علیه السلام شده، برای او – به خیال خود – دل می سوزانند و او را نادان و ساده اندیش می شمارند.

مسلماً چنین كسانی به دستگیره های امام علیه السلام در زندگی خویش هم توجه ندارند و الطاف ایشان را اصلاً درك نمی كنند، تا بخواهند تسلیم شده، به آن معتقد گردند. بدین ترتیب با وجود این كه درجاتی از شناخت اوصاف امام علیه السلام نصیب آنها شده است، ولی هم چنان كه بی اعتقاد باقی می مانند، چرا كه با سوء اختیار خویش، از قبول یافته های خود سرباز می زنند و امام خویش را قدر نمی شناسند. چه بسا كوتاهی این افراد در وظیفه خویش و انكار قلبی و كفران آنها، منجر به سلب نعمت شود و كارشان به جایی برسد كه واقعاً از درك و معرفت اوصاف و كمالات امام علیه السلام بی بهره گردند.

كم معرفتی عوام

این وضعیت اسف آور نسبت به معرفت امام علیه السلام درمورد گروهی از تحصیل كرده هاست. اما افراد عادی كه معلومات چندانی درباره دین ندارند، بسیاری از ایشان، مطالعات و شنیده های دقیق و صحیحی درباره امر امامت و اوصاف امام علیه السلام ندارند، بلكه متأسفانه ضرورتی هم برای مطالعه در این باب احساس نمی كنند، در حالی كه همین افراد ر امور مادی خویش، نهایت دقت را – بدون هیچ گونه كوتاهی و مسامحه كاری – به خرج می دهند. حتی اگر ببینند كسی در امور دنیایی، بدون مطالعه و تأمل به حرفه خاصی پرداخته و متحمل ضرر شده

ص:41

است، او را به خاطر عدم دقت و توجه لازم، مستحق ملامت می دانند.

در امور دنیوی، هر كس بخواهد كاری كند و یا حرفه ای را – هر چند ساده و معمولی – پیش بگیرد، ابتدا می كوشد اطلاعاتی بسیار دقیق درباره آن به دست آورد و از جنبه های مختلف آن مطلع شود. برای این كار، از هر فرد خبره ای درخواست راهنمایی و كمك می كند، تا به فنون كاری كه در پیش دارد، آشنا شود.

ولی متأسفانه اكثریت مردم درمسائل معنوی و امور دینی خود، معمولاً چنین دقت و تلاشی به خرج نمی دهند. فكر نمی كنند دنیایی كه امور مادی در آن كاملاً از روی نظم و دقت اداره می شود، در امور معنوی هم حساب و كتاب دقیقی دارد.

بنابراین همان طور كه مردم عمر خویش را برای رسیدن به اهداف مادی – مثل رسیدن به مال و مقام و رفاه – با برنامه ریزی دقیق و حساب شده صرف می كنند، باید در معنویات هم، حداقل راه را از بیراهه تشخیص دهند و انتظار نداشته باشند كه از غیر راه معقول و منطقی به نتیجه مطلوب برسند. افرادی كه برای جهان وسیع آخرت، به اندازه عالم محدود دنیا ارزش قائل نیستند، برای كسب سعادت واقعی خود به سراغ اهل بیت علیهم السلام – كه دانایان این راه هستند – نمی روند. اگر هم گاهی در مجلسی به مناسبت، چیزی درباره امام علیه السلام بشنوند، حداكثر این است كه به طور بسیار موقت و محدود، تحت تأثیر واقع می شوند، نه این كه با این اعتقاد زندگی كنند. عمر و زندگی ایشان خالی از یاد و كلام و راهنمایی ائمه علیهم السلام است، در حالی كه انسان برای رسیدن به سعادت همیشگی، باید دنبال راهنما برود و از فرد آگاهی پیروی كند. در غیر

ص:42

صورت نمی تواند امیدوار به هدایت الهی باشد.

امام باقر علیه السلام در توضیح ضرورت رجوع به خبره و راهنما در امور معنوی – در مقایسه با امور مادی – می فرمایند:

یا ابا حمزة! یخرج احدكم فراسخ فیطلب لنفسه دلیلاً، و انت بطرق السماء اجهل منك بطرق الارض، فاطلب لنفسك دلیلاً.(1) ای ابوحمزه! یكی از شما كه می خواهد چند فرسخ راه برود، راهنما می گیرد، در حالی كه تو نسبت به راههای آسمان – در مقایسه با راههای زمین – ناآگاه تر هستی، پس برای خود، دلیل و راهنما بجوی.

در آن زمان – جاده های امروزی ساخته نشده بود و اگر كسی می خواست چند فرسخ ازشهر دور شود، چون ممكن بود راه را از بیراهه تشخیص ندهد و به مقصود نرسد برای خود «بلد» و «راهنما» می گرفت. امروز هم – با گسترش امكانات – انسانها برای سفرهای خود، ناگزیر باید از نقشه و راهنما كمك بگیرد. نیاز به راهنما، در تمام شئون زندگی، كاملاً بدیهی و عقلانی است.

امام علیه السلام تذكر فرموده اند كه شما نسبت به راههای هدایت، از جاده های دنیایی هم ناآگاهتر هستید. بنابراین به طرق اولی باید برای خویش راهنما بجویید.

به راستی، چند در صدد شیعیان كه اهل ولایت ائمه علیهم السلام هستند، چنین اعتقادی درباره امام علیه السلام دارند و این گونه به ایشان مراجعه


1- 1. اصول كافی، كتاب الحجة، با معرفة الامام و الرد الیه، حدیث 10.

ص:43

می كنند؟ آیا امام علیه السلام به عنوان دلیل و راهنما در متن زندگ ما وجود دارند؟!

چند درصد امام شناسها به امام علیه السلام در این سطح عقیده دارند كه باید ایشان را برای خود راهنما بگیرند «فاطلب لنفسك دلیلاً» آیا راهنمایی های امام علیه السلام – با علم سرشار الهی – به اندازه فردی كه چند صباحی در رشته ای كسب تجربه كرده است، ارزش ندارد؟!

آیا حداقل آن طور كه برای داشتن یك كسب و كار پر رونق در دنیا تلاش می شود و تجربه دیگران مورد استفاده قرار می گیرد، نباید به امام علیه السلام مراجعه كرد؟!

واقعیت این است كه ما شیعیان – چنان كه باید و شاید – از امامان خود تبعیت نمی كنیم. خدای منان، معرفت ایشان را نصیب ما فرموده است. ما می شنویم و حتی می بینیم كه امام علیه السلام «كشتی نجات» در طوفانهای هلاكت هستند، ولی آیا در زندگی خود، هنگام سختی دست به دامان ایشان می شویم؟!

قدرناشناسی نسبت به «علم مصبوب»

ما فهمیده ایم كه امام علیه السلام «علم مصبوب» است، ولی وقتی دنبال كسب علم می رویم، آیا گوشه نظری به ایشان می افكنیم و با این كه از هر كسی غیر از ایشان طلب علم می كنیم؟! آیا احادیث اهل بیت علیهم السلام را در علوم دینی به اندازه كتب فلسفی و كلامی دارای اعتبار می دانیم؟! آیا امام صادق علیه السلام در بیان اعتقادات عمیق اسلامی، درحد مقامی كه طلاب علوم دینی یا دانشجویان رشته های علوم انسانی برای فلان فیلسوف یا عارف قائل می باشند، جایگاهی دارند؟

ص:44

آیا در مقام فهم دقایق و ظرایف علوم اهل بیت علیهم السلام (خصوصاًدر امور اساسی و اعتقادی مانند مبدأ و معاد) آن دقت نظرهایی كه در كلمات غیر معصومین صورت می پذیرد، انجام می شود؟!

آیا در فهم و تفسیر قرآن، به سخنان اهل بیت علیهم السلام – به عنوان تنها كسانی كه علم قرآن به طور كامل در سینه ایشان است – اهمیت و بهای لازم داده می شود؟! می بینیم كه در محافل و مجالس علمی دینی، احادیث ائمه اطهار علیهم السلام با عناوین و برچسبهای مختلف، مردود و مهجور می گردد. حداكثر شأن علمی كه بعضاً – نه كلاً – برای ایشان قائل می شوند، محدود به فقه اصطلاحی و بیان احكام عملی است – در حالی كه سخنان متكلمان مسیحی و یهودی و حتی غیر اهل كتاب، به عنوان دستاوردهای عمیق دینی در برخی مجامع حوزوی علمی و دانشگاهی مطرح می گردد و در ترجمه كتابهای آنها با استقبال فراوانی از ناحیه دانشجویان علوم دینی مواجه می شود. اینجا به غربت ائمه اطهار علیهم السلام بیشتر متنبه می گردیم.

اگر قرار بود به عده ای از علماء در طول دوران تاریخ كم توجهی شده، آنها قدر ناشناخته و غریب بمانند، آیا مردم بهتر از این می توانستند عمل كنند؟! خوب است به قضاوت بنشینیم كه نحوه برخورد با فرمایش های ائمه علیهم السلام چگونه است؟!

به محض این كه كلامی از امام معصوم علیهم السلام مطرح می شود كه مخالف با مذاق فكر رایج و معمول است، در درجه اول، انتساب آن سخن به امام علیه السلام را زیر سؤال می برند، بعد در موضوع آن به انحاء مختلف تشكیك می كنند، مانند این كه سخن گفتن در آن موضوع خاص، در شأن

ص:45

امام علیه السلام هست یا خیر! در مرحله بعد، اگر قولی از امام علیه السلام هنوز مورد توجه باقی مانده باشد، آن را خلاف ظاهر و بلكه مخالف صریح آن معنا می كنند و استفاده از معنای ظاهری آن را در شأن عوام الناس می دانند. این چیزی است كه با كمال تأسف در بسیاری از محافل علمی دینی خصوصاً دانشگاهی وجود دارد.

حیرت و هلاكت

به راستی در این دوران، «علم مصبوب» چقدر غریب است؟! البته آفت این عدم توجه و مكفر بودن امام علیه السلام در دوران غیبت، دامنگیر خود ما شده است. می بینیم كه بسیاری از جوانان، در امر دین به سرگردانی و حیرت افتاده اند. عده ای از آنها كه درد دین دارند، به هر دری زده اند و سراغ هر عالم و جاهلی را گرفته اند و هر جزوه و كتابی را با اشتیاق گشوده اند تا به فقاهت و بصیرت در دین دست یابند، اما به سرچشمه زلال معرفت – كه از وجود مقدس و مطهر امام علیه السلام سرازیر می شود – دست نیافته اند. از این رو، خواسته اند از آبهای گل آلود و مردابهای لجن گرفته و رفع عطش كنند، در نتیجه هرگز طعم سیراب شدن را نچشیده اند. علاوه بر آن، روز به روز بر انحراف و سرگردانی آنها افزوده می شود. كار به جایی می رسد كه متأسفانه برخی از اینها، اعتقاد خود به اصول دین (خدا و قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام) را نیز از دست می دهند و دینداری را به تمسخر می گیرند.

همه این بیچارگی ها، سرگردانی ها، بی پناه بودنها، تردیدها، سؤالهای بی جواب و بالاخره گمراهی ها، برخاسته از این است كه «علم مصبوب» را رها كرده، شكر این نعمت بزرگ را در مقام اعتقاد

ص:46

قلبی نمی گزارند.

در زمان غیبت، ثابت ماندن در امر دین و اعتقاد به امامت، بسیار دشور است و راهی برای نجات جز تمسك جستن صحیح و عمیق به خود امام عصر علیه السلام نیست. در غیر این صورت، دین انسان از دست می رود.

تنها راه نجات

امام حسن عسكری علیه السلام به صحابی خاص خود – احمد بن اسحاق – درباره وضعیت خطرناك دوران غیبت هشدار داده اند:

و الله لیغیبن غیبة لا ینجو فیها من الهلكة، الا من ثبته الله عزوجل علی القول بامامته، و وفقه فیها للدعاء بتعجیل فرجه.(1) به خدا قسم غیبتی خواهد كرد كه احدی از تباهی (دینش) در آن زمان نجات نمی یابد، مگر آن كسی كه خدای عزوجل او را در اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت قدم بدارد، و در زمان غیبت، نسبت به دعا در تعجیل فرج ایشان، توفیق عنایت فرماید.

اعتقاد به امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه به این معناست كه امام را با همه اوصاف و كمالاتش، باید شناخت و به او معتقد شد، تا بتوان از هلاكت نجات پیدا كرد. این ثبات قدم در اعتقاد به امامت، جز با عنایت الهی صورت نمی پذیرد. ولی اگر خداوند عزوجل به تفضل خویش، اوصاف و فضائل امام علیه السلام را به ما بشناساند، وظیفه ما این است


1- 1. كمال الدین، باب 38، حدیث 1.

ص:47

كه با تسلیم در برابر آن كمالات، به معنای واقعی امام شناس شویم، در این امام شناسی ثابت قدم باشیم و بدین وسیله دین خود را در زمان غیبت حفظ كنیم.

دیدیم كه تنها راه نجات از فتنه های زمان غیبت، ثبات قدم در امر امامت است. اكنون باید راههایی برای تثبیت امام شناسی جستجو كنیم.

امام زین العابدین علیه السلام راه ثابت ماندن در مسیر ولایت و امامت را چنین تبیین كرده اند:

ان للقائم منا غیبتین، احداهما اطول من الاخری... و اما الاخری فیطول امدها. حتی یرجع عن هذا الامر اكثر من یقول به، فلا یثبت علیه الا من قوی یقینه و صحت معرفته و لم یجد فی نفسه حرجاً مما قضینا و سلم لنا اهل البیت.(1) همانا قیام كننده از ما (اهل بیت) دو غیبت دارد كه یكی از آنها طولانی تر از دیگری است... و اما غیبت دیگر، پس مدت آن به درازا می كشد، تا آن حد كه بیشتر كسانی كه اعتقاد به امامت او (حضرت مهدی علیه السلام) دارند، از این اعتقاد بر می گردند. پس بر این امر ثابت قدم نمی ماند، مگر كسی كه یقینش محكم و معرفتش صحیح باشد، و قلباً پذیرفتن احكام ما برایش سخت نباشد و تسلیم ما اهل بیت گردد.

فهمیدن و باور كردن این واقعیت كه اكثریت مردم در زمان غیبت كبری گمراه می شوند، شاید در ابتدا قدری دشوار باشد. ولی با دیدن


1- 1. كمال الدین، باب 31، حدیث 8.

ص:48

انحرافات در اعتقاد به امامت در جامعه خودمان – كه از معدود مراكز مهم تشیع است – احساس خطر می كنیم. البته وقتی صاحب و مقتدای دین غریب واقع شود، راهی جز انحراف طی نمی شود و كار به جایی می رسد كه افراد مؤمن و راسخ در اعتقاد به امامت، كمیاب هم چون كیمیا می شوند.

براساس كلام امام سجاد علیه السلام، راه هدایت در زمان غیبت، در شناخت صحیح حضرت بقیة الله ارواحنا فداه و پذیرش قلبی و تسلیم عملی نسبت به ایشان منحصر می شود و در غیر این صورت، انسان عاقبتی جز هلاكت ندارد.

هم چون امور دنیوی

اگر در زمان غیبت، با یقین قوی، ائمه علیهم السلام را پیشوایان معصوم الهی بدانیم كه دین و دنیای ما را رقم می زنند، جان و دل به كلام ایشان می سپاریم و مو به مو، به كلامشان عمل می كنیم. وقتی پزشكی برای بیمار خویش، دارو تجویز می كند، همه دستورات او كاملاً اجرا می شود. اگر بیمار در اجرای دستور پزشك كوتاهی كند، خطر شدت یافتن بیماری – و چه بسا مرگ – در انتظار اوست. به همین گونه در زمان غیبت نیسز، خطر هلاكت امر دین را باید جدی بگیریم. ما، در امو مادی و جسمی، وقتی كه احتمال خطر جدی باشد، با احتیاط برخورد كرده، از موارد شبهه ناك پرهیز می كنیم. در مسائل معنوی نیز همین گونه، نباید اهل مسامح باشیم، در حالی كه متأسفانه بسیاری از مردم به غلط می پندارند كه در امر دین، نباید سخت گرفت. امام صادق علیه السلام می فرمایند:

ص:49

احكم امر دینك كما احكم اهل الدنیا امر دنیاهم.(1) امر دینت را محكم كن همان طور كه اهل دنیا امر دنیایشان را محكم می كند.

مقایسه دقت در امر دین، با دقت در مسایل مادی بسیار راهگشاست. شاید بارها شنیده باشیم كه یك كوتاهی در امور دنیوی، سبب خسارت جانی و مالی و حتی روحی بسیاری شده است. ولی متأسفانه هر نوع سهل انگاری در امور معنوی را جایز می شماریم، در حالی كه عالم معنا نیز بسیار دقیق و دارای حساب و كتاب منظمی است.

به علاوه كوتاهی در مورد مسائل مادی، به ضرر دنیای ختم می گردد و به مرگ منتهی می شود، ولی هلاكت اعتقادی بسیار بدتر است. اگر انسان به كفر و ضلالت افتد، زندگی جاوید و سعادت ابدی خود را به تباهی كشیده و این خطری است كه در زمان غیبت، بیش از هر زمانی دامنگیر «شیعیان» می شود. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در توصیف زمان غیبت فرموده اند:

ذلك الذی یغیب عن شیعته و اولیائه غیبة لا یثبت فیها علی القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان. (2) او (حجة بن الحسن علیهما السلام) همان كسی است كه از دیدگان شیعیان و دوستانش غائب می شود، غیبتی كه در آن زمان هیچ كس در اعتقاد به امامت او ثابت قدم نمی ماند، مگر كسی كه خدا قلبش را برای ایمان آزموده است.


1- 1. روضه كافی، ص: 243، حدیث 337.
2- 2. كمال الدین، باب 23، حدیث 3.

ص:50

گوهر معرفت امام عصر علیه السلام بسیار با ارزش است و اگر بتوانیم آن را نگاه داریم، همه چیز ما تضمین می شود. با اعتقاد به امامت، انسان از خطای در اعتقادات و حتی توحید نیز مصون می شود و در اعتقاد به خدا نیز، به گرایشهای انحرافی دچار نمی شود، چون در راه خدا شناسی راهنما و بلد راه دارد، كه با پیروی از ایشان، می تواند – با استعانت از لطف و فضل الهی – ایمان خویش را به سر منزل مقصود برساند.

پرسشهای مفهومی از درسهای 1 تا 3

1. «مكفر» بودن پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام به چه معناست؟

2. قدر ناشناخته بودن امام عصر علیه السلام را از جهات مختلف تبیین كنید.

3. چه شبهه ای باعث شده برخی ولایت ائمه علیهم السلام را انكار كنند؟

4. معنای این فرمایش امیر المؤمنین علیه السلام: «فانی لست فی نفسی یفوق ان اخطیء» چیست؟

5. تحصیل كرده ها و عوام هر یك چگونه بر غربت امام زمان علیه السلام می افزایند؟

6. قدرناشناسی نسبت به «علم مصبوب» چگونه صورت می گیرد؟

7. مقایسه امر دین با امور دنیوی چه نتیجه راهگشایی برای ما دارد؟

ص:51

فصل دوم: امام از یاد رفته

درس چهارم: فراموش شدن قلبی و زیارتی امام عصر علیه السلام

معنای دوم غریب

گاهی «غریب» به كسی گفته می شود كه از یاد فته است، یعنی آن چنان كه شایسته اوست، از او یاد نمی شود. این معنا از غربت در مقابل «ذكر» است كه گاهی قلب و گاه، زبانی است.

البته ذكر «زبانی» برخاسته از ذكر «قلبی» است. وقتی قلب كسی مملو از یاد منعم شود، ذكر او نیز بر زبانش جاری می گردد. بنابراین غربت به معنای دوم، می تواند ناشی از فراموش شدن قثلبی یا زبانی باشد.

اگر ولی نعمت از نظر قلبی مورد بی توجهی قرار گیرد و یاد او از دلها محو شود، در حقیقت شكر قلبی نسبت به او انجام نپذیرفته است و از همین جهت غریب می باشد، چون در دل، «از یاد رفته» است.

از طرفی اگر معرفت قلبی بر زبان جاری نگردد، در انجام وظیفه

ص:52

شكر زبانی كوتاهی شده است و از این جهت هم می توان او را «غریب» دانست، زیرا چنان كه باید و شاید، از او یاد نمی شود و عملاً «از یاد رفته» زبانی است.

ذكر زبانی (یاد كردن به زبان) برخاسته از معرفت و ذكر قلب است، اما خود، زمینه معرفت و ذكر قلبی را در كسانی فراهم می سازد كه از شناخت منعم محروم هستند. اگر كسانی كه با ولی خود آشنا هستند، وظیفه خود را در انجام شكر زبانی نسبت به او به طور شایسته انجام دهند، كم كم دیگران هم كه شناخت درستی از منعم خویش ندارند، به لطف الهی اهل معرفت می شوند. همین معرفت، زمینه یاد كردن قلبی و زبانی را در آنان نیز فراهم می آورد.

ویژگی های یاد كردن

یاد كردن از هر كس باید متناسب به سطح او و در حد مقام و موقعیت او باشد، در غیر این صورت، به غربت او می انجامد. به عنوان مثال، برای ادای حق عالم یا فقیه، باید در هنگام سخن از احكام شرعی، یادی از آن فقیه به میان آید. اگر از همه فقهاء یاد كنند و اصلاً نامی از آن عالم نبرند، می توان گفت، آن عالم فقیه، «از یاد رفته» و «غریب» است.

برای ادای شكر یك پزشك متخصص ماهر، باید در هنگام بحث و گفتگو پیرامون مداوای بیمار و كار پزشكی، از آن پزشكی كه از دیگران ماهرتر است، نیز یادی به میان آید. اگر هنگام بررسی وضعیت بیمار، از هر پزشك متخصص و غیر متخصص و حتی غیر پزشك گفتگو شود، اما از آن متخصص ماهر سخنی به میان نیاید و كسی قلباً هم از او یاد نكند، معلوم می شود كه او غریب (از یاد رفته) است.

ص:53

حال اگر كسی هم در پزشكی، متخصص و هم در فقه سرآمد باشد، باید در هنگام بحث علمی در فقه و پزشكی، از او هم یاد شود. پس «تعدد یاد كردن» در افراد مختلف، متناسب با كمالات آنها، متفاوت خواهد بود.

یاد كردن از هر نعمتی كاملاً بستگی به ویژگی های آن دارد، هر چه نعمتی بزرگتر و فراگیرتر و نیاز انسانها به آن بیشتر باشد، انتظار می رود كه در دفعات بیشتر و مناسبتهای مختلف از آن یاد شود. اگر تعداد یاد كردنها و زمینه ها و شرایط مختلفی كه باید از نعمت یاد شود، متناسب با سطح شایسته آن نباشد، به همان اندازه، آن نعمت از یاد رفته است.

چگونگی یاد كردنها، از نظر، «كیفی» نیز تفاوت دارد. گاهی انسان وقتی از نعمتی یاد می كند، با تمام وجود، تحت تأثیر آن قرار دارد. به طوری كه با تذكر خویش، شنوندگان را نیز متأثر می سازد. در واقع، گوینده به تناسب معرفت و محبت قلبی خویش نسبت به منعم، گاه خیلی شدید و با حرارت و گاه بسیار عادی و ملایم، یاد او را در خاطر می آورد، یا به زبان جاری می سازد. باز هم توجه داریم كه تفاوت كیفی در یاد كردنها نیز، به شدت معرفت و محبت نسبت به آن نعمت بستگی دارد.

از طرف دیگر هر كدام از ذكر قلبی و زبانی، «انواع» مختلف دارد. از جمله: سرودن شعر، تألیف كتاب و مقاله، برگزاری مسابقه، برپایی مجالس گوناگون و... گاهی ممكن است انسان، پیوسته نام معروف خود را در دل و بر زبان جاری سازد و بدین وسیله به ذكر او بپردازد.

گاهی ممكن است برای او دلتنگ شود، از داشتن چنین محبوبی شاد

ص:54

گردد، یا برایش ابراز نگرانی كند و به هر حال، با دل و زبان، به روشها و انواع مختلف می توان از نعمتی یاد كرد.

«زمینه» یاد كردن، از دیگر جهاتی است كه در مسئله ذكر، باید مورد توجه قرار گیرد. هر قدر نعمتی بزرگتر و اهمیت آن بیشتر باشد، به مناسبتهای بیشتر باید از آن یاد شود و زمینه های ذكر آن را بیشتر مطرح گردد. گاهی گستره یك نعمت، همه زندگی انسان را می پوشاند.

در این حال، باید تمام جوانب زندگی، زمینه های شكر و ذكر قلبی و زبانی آن گردد. اگر در زمینه ای مناسب، تذكر به آن نعمت، فراموش شود، آن نعت كفران شده و «غریب» می گردد.

بنابراین نتیجه می گیریم كه هر چه نعمتی گسترده تر، مهمتر و اساسی تر باشد و نیاز انسان به آن عمیق تر باشد، توقع و انتظار عقلی این است كه بیشتر از آن یاد شود. طبعاً كفران آن نیز سخت تر است و عذاب شدیدتر، به دنبال دارد. بیشتر یاد شدن، هم از جهت تعدد یاد كردن از آن نعمت است (كمیت) هم از جهت زمانها و مكانهایی كه باید یاد نعمت شود (زمینه ها و شرایط مختلف)، هم از جهت مواردی كه زمینه یاد كردن از آن وجود دارد، هم از حیث شدت و غلظت یاد كردن از آن (كیفیت) و نیز از جهت انواع مختلف یاد كردن باید مورد توجه قرار گیرد.

چگونگی یاد كردن از امام عصر علیه السلام

امام زمان علیه السلام نعمتی هستند كه جایگزین ندارند و خلأ ناشی از عدم شناخت ایشان به هیچ صورتی پر نمی شود. بنابراین انسان عاقل و فهمیده، به هر بهانه ای از امام زمان خویش یاد می كند و می كوشد كه

ص:55

ایشان را فراموش نكند. البته اگر ولی نعمت در قلب انسان جای داشته باشد و دل، سراپرده محبت او باشد، هیچ گاه به دست فراموشی سپرده نمی شود و انسان به صورتهای مختلف از او یاد می كند.

به عنوان نمونه كسی كه به فرزند خود بسیار علاقه مند است، با كمترین مناسبتی به یاد فرزندش می افتد. هرگاه كودكی به قد و اندازه او ببیند، یا اسم او را جائی بشنود، خیلی سریع متوجه او می گردد. به همین ترتیب، به میزان محبتی كه به فرزند خویش دارد، با قلب و زبان، از او یاد می كند.

كسی كه علاقه بسیاری به پدر یا معلم یا دوست خود دارد، همیشه از او یاد می كند، اگر به سفر زیارتی برود، حتماً برای او دعا می كند، ولی كسانی هستند كه اگر درخواست دعا نكنند، هیچ یادی از آنها نمی شود.

اگر انسان به كسی محبت داشته باشد، لازم نیست كه سفارش به ذكر او شود.

امام عصر علیه السلام به خواست خداوند متعال، ولی نعمت اصلی همه مخلوقات هستند و بیشترین حقوق را بر آنها دارند. پس باید از جهت كم و كیف و نوع و ... در بالاترین سطح ممكن، از ایشان یاد شود. بنابراین همان طور كه در مقابل خدای عزوجل باید شكرگزار باشیم و قلباً متوجه باشیم كه هر نعمتی حداقل یك بار «الحمدلله» گفتن می طلبد و اگر آب می خوریم نفس می كشیم، سالم هستیم و درد نداریم و ... باید به درگاه الهی سپاسگزار باشیم، امام زمان علیه السلام هم واسطه تمام نعمتهای الهی هستند. پس در ازاء هر نعمتی باید از ایشان هم قدردانی شود و هرگاه كه الحمدلله می گوییم، به قلب و زبان باید از حضرت بقیة الله ارواحنا فداه نیز

ص:56

تشكر كنیم. اگر خداوند مورد حمد قرار گیرد، اما امام علیه السلام مشكور نگردد، در حقیقت شكر خدا هم ادا نشده است.

حال باید با دقت بررسی كنیم آیا امام عصر علیه السلام را در هر نعمتی كه داریم و هر نقمتی كه نداریم، مورد شكر قرار می دهیم؟! وقتی فرزند خود را سالم می بینیم، وقتی در سایه پدر و مادر خویش در رفاه و امنیت به سر می بریم، وقتی از شر هزاران رنج و سختی خود را در امان می یابیم، وقتی ... آیا بعد از حمد خدا، از امام زمان خویش علیه السلام هم تشكر می كنیم؟!

هیچ وقت شده كه بگوییم، یا صاحب الزمان! از شما متشكر هستیم كه ما را حفظ فرمودید، به ما سلامتی دادید، فرزند سالم عطا كردید و در مقابل، از هزاران بیماری جلوگیری كردید، گرفتاریها را از ما دور فرمودید و...

آیا به فرزندان خویش یاد داده ایم كه قبل از تشكر از پدر و مادر، شكر امام زمان علیه السلام را به جای آورند؟! و...

باید بدانیم كه اگر شكر ایادی نعمت ادا نشود، شكر خدا هم تحقق نیافته است. اگر یاد امام عصر علیه السلام نشود، در واقع خداوند متعال مورد كفران قرار گرفته است.

امام زمان از یاد رفته

نعمت امام زمان علیه السلام از همه جهت، عام و فراگیر است و همه مخلوقات از آن بهره جسته اند. اما با یك نگاه كلی به مردم جهان، می بینیم كه اكثر مردم دنیا اصلاً به وجود امام عصر علیه السلام واقف نیستند و ایشان را به عنوان ولی نعمت خویش نمی شناسند، تا بخواهند شكر

ص:57

حضرتش را به جای آورند. از این رو، برای بیشتر مردم دنیا، یاد كردن از امام زمان علیه السلام به طور كلی منتفی است، چرا كه شناخت حضرت اصلاً برای آنها مطرح نیست، تا نوبت به یاد قلبی و زبانی برسد. پس نعمت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه با وجود این كه فرگیر است، ولی از غیر شیعه توقع یاد حضرتش نمی رود، بنابراین مسئله یاد شدن امام زمان علیه السلام برای همه مردم جهان غیر از اقلیت شیعیان، منتفی است. این نكه مهم، یكی از ابعاد غربت آن حضرت را نشان می دهد.

اما اقلیتی كه حضرتش را می شناسند، آیا حق ایشان را از حیث یاد كردن به جای می آورند؟ در فصل قبل دیدیم كه بسیاری از این گروه، در معرفت به اسم امام علیه السلام هم كمبودهایی دارند و از جهت معرفت به وصف نیز وضعیت مناسبی ندارند. طبیعتاً وقتی در مرحله معرفت دچار چنین نقصانی باشند، هنگام «یاد كردن» هم نارسایی ایشان نمایان می گردد.

در نهایت، عده بسیار كمی باقی می مانند – یعنی اقلیتی از آن اقلیت – كه به طور نسبی، معرفتی به اسم و وصف حضرت مهدی علیه السلام دارند.

حال ببینیم این زیر مجموعه ناچیز، چگونه یاد امام علیه السلام را در قل و زبان خویش، زنده نگاه می دارند؟ و آیا امام زمان علیه السلام برای این عده بسیار اندك، فراموش شده نیستند؟!

متأسفانه مسئله غیبت امام علیه السلام و غفلت از ایشان، مشكلات بسیاری بر سر راه این عده معدود به وجود آورده و امتحان دینداری را دشوارتر ساخته است، چرا كه مردم نمی توانند امام خود را ببینند، با ایشان تماس عادی و اختیاری برقرار كنند و مسائل و مشكلات خود را

ص:58

مستقیماً با ولی نعمت خویش در میان بگذارند. اگر راه تماس عادی و معمولی با ایشان داشتند، شاید در یاد كردن امام زمان علیه السلام توفیق بیشتری پیدا می كردند.

البته وقتی غربت ائمه پیشین علیه السلام را – حتی در میان دوستدارانشان – در زمان حضورشان می بینیم، در می یابیم كه روح توجه به امام عصر علیه السلام و ذكر ایشان، معرفت است و بدون معرفت، این غربت و غفلت، هم چنان باقی و برقرار است، چنان كه با بودن معرفت، حضور و غیبت امام علیه السلام یكسان است.

اما به هر حال، غیبت امام عصر علیه السلام امتحانی بزرگ است، كه گاهی افراد سست ایمان، به دلیل ندیدن حجت خدا، كم كم در ذكر امام خویش سهل انگار و بی توجه می گردند. بدین ترتیب یاد آن امام حتی، از دل و زبان آنها كم رنگ می شود و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای آنها نیز از یاد رفته و غریب می گردند. با این همه مدعیان، عده بسیار بسیار اندكی باقی می مانند كه امام كاظم علیه السلام در توصیف آنها می فرمایند:

یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذكره.(1) شخص امام علیه السلام از چشمهای مردم پنهان می شود، ولی یاد او از دلهای مؤمنان پنهان نمی گردد.

این گروه از مؤمنان همواره به یاد مولای خویش هستند. شاید با چشم سر، امام زمان علیه السلام را نبینند، ولی با دیده دل، پیوسته حضرتش را


1- 1. بحار الانوار، جلد 51، ص: 150.

ص:59

مدنظر دارند و قلب خود را جایگاه معرفت و محبت ایشان قرار داده اند. این است كه درد هجران و یاد مشكلات و سختی های آن امام همام، همواره قلب آنها را متأثر می دارد و چشمهایشان را اشكبار می سازد.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

اما و الله لیغیبن امامكم شیئاً من دهركم... و لتدمعن علیه عیون المؤمنین.(1) توجه داشته باشید! قسم به خدا، امام شما سالیانی از روزگارتان در غیبت خواهد بود... و چشمهای مؤمنان بر آن حضرت گریان می شود.

شدت معرفت و محبت این عده بسیار كم، سبب می شود كه دلهایشان به «یاد» محبوب دردناك شود و آثار ذك قلبی بر زبان و سایر اعضاء و جوارح ایشان جاری گردد. اما این گروه از مؤمنان، بسیار اندك اند، تا آن جا كه خودشان نیز به تبعیت از مولای غریبشان همواره غریب هستند و مورد توجه قرار نمی گیرند. صرف نظر از این عده كه می توان آن را «استثناء» دانست، بقیه آن اقلیت شیعه، در یاد كردن امام زمان علیه السلام واقعاً كوتاهی می كنند. لذا آن امام همام، برای امت ناسپاس خود، غریب «از یاد رفته» است.


1- 1. كمال الدین، باب 33، حدیث 35.

ص:60

درس پنجم: فراموشی فراگیر

اشاره

در درس گذشته بیان شد كه امام عصر علیه السلام از دلها و زبانها فراموش شده اند و این مسئله حتی در مورد اقلیت شیعیان نیز صادق است.

پدر و مادر از یاد رفته

برای ملموس تر شدن این واقعیت تلخ، یكی از روشن ترین اوصاف امام علیه السلام را تذكر می دهیم تا هر كس خود به داوری بپردازد.

در مباحث حلقه های پیشین اشاره شد كه امام رضا علیه السلام در وصف امام معصوم فرموده اند:

الامام الوالد الشفیق و الامام البرة بالولد الصغیر.(1) امام (در مهربانی مانند) پدر دلسوز و مادر نیكوكار به بچه كوچك است.

حال ببینیم مؤمنانی كه امام زمان خود را به این وصف می شناسد،


1- 1. اصول كافی، كتاب الحجة، باب نادر جامع فی فضل الامام و... حدیث 1.

ص:61

آیا ذكر و یاد مناسب با این وصف را دارند؟

فرض كنید پدر مهربان و یا مادر فداكاری هستید كه فرزندان آنها به هر دلیل نمی توانند مستقیماً با ایشان ارتباط داشته بشند و نسبت به آنها غایب هستند، مثلاً مسافرت رفته، یا گرفتار زندان شده، یا به هر دلیلی از دسترس ایشان خارج می باشند. در این صورت آنها چقدر از این پدر و مادر به سفر رفته و یا در بند خویش یاد می كنند، خصوصاً اگر والدین خیلی دلسوز و فداكار بوده، فرزندان هم با وفا باشند، واقعاً در زمانی كه پدر و مادر غایب هستند، آنها را از یاد نمی برند و جای خالی آنها را هر لحظه حس می كنند. هر قدر كه این دوری و جدایی طولانی شود، ندیدن پدر و مادر برای فرزندان، طبیعی و عادی نمی شود، بلكه در هر مناسبت تلخ یا شیرین و در هر اجتماع خانوادگی، بیش از هر كس به یاد آنها هستند. عكس آنها را در گوشه و كنار خانه قرار می دهند، همواره وجود پدر و مادر خویش را به دیگران گوشزد كرده، متذكر می شوند كه آنها به سفر رفته اند، ولی بالاخره «می آیند». هر كس هم كه به طریقی با آنها ارتباط برقرار كند، ابتدا از احوال پدر و مادر غایب آنها جویا م شود و سپس آنها را با عبارات مختلف تسلی می بخشد.

فرزندان نیز، هر بار با یكدیگر تماس داشته باشند، در هر برخوردی درباره درد هجران خود سخن می گویند، پیش از هر كلام و بیش از هر چیز، از پدر و مادر خود صحبت می كنند و از یكدیگر می پرسند كه آیا نامه ای دریافت نكره اید؟! تماس تلفنی نداشته اید؟ حالشان چطور است؟ فلان خبر ناگوار و یا خوشحال كننده وقتی به آنها رسید، چه حالی داشتند؟

ص:62

خلاصه، به هر مناسبت و بهانه ای، یاد قلبی خویش را به صورتهای گوناگون به زبان می آورند. هر كدام از آنها آرزو می كنند كه بتوانند حداقل صدای پدر و مادر خویش را بشنوند، اگر تماس تلفنی برقرار شود، هر یك از اعضاء خانواده در شنیدن صدای آنها از دیگری سبقت می گیرند. حتی اگر بفهمند كه آنها كاملاً سالم هستند، باز هم راضی نمی شوند و می خواهند كه آنها را ببینند و یا لااقل صدایشان را بشنوند و... .

گاهی مجلس سرور و خانوادگی برگزار می شود، مثلاً روز عیدی فرا می رسد و یا جشن عروسی پیش می آید و... وقتی همه دور هم گرد آمده اند، غیبت آن عزیزان در این مجلس شادی، ناراحتی آنها را افزوده، دائماً با دل و زبان، متذكر یاد پدر و مادر شده، این سخنان را به زبان می آورند، اگر پدر بود ...! اگر مادر بود...!

اگر پدر و مادرشان گرفتار باشند، لازم نیست كسی به آنها بگوید كه برایشان دعا كنید. فرزندان، به طور طبیعی از هیچ كاری برای رهایی والدین خود مضایقه ندارند. در انجام انواع دعاها و توسلات كوتاهی نمی كنند، اگر بشنوند كه عمل یا نذری در رفع گرفتاری آنها اثر دارد، فوراً به انجام آن اهتمام می ورزند، هر كاری را كه احتمال اثر داشته باشد، انجام می دهند و در دعا و خواستن حوائج، آنها را بر خویش مقدم می دارند.

بی خبر ماندن از وضعیت پدر و مادر، برای فرزندان سخت و دردناك است. اگر مدتی نامه ای دریافت نكرده ا تماس تلفنی نداشته باشند، رنج و ناراحتی زیادی متحمل می شوند و... این وضعیت فرزندان

ص:63

مهربان در مقابل والدین دلسوز و فداكارشان است.

حال ببینیم آن چه در این مثال بیان شد، چقدر بر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف – كه امام زمان ما هستند – تطبیق می كند و سپس وضعیت مؤمنان را نسبت به ایشان بسنجیم.

آیا ایشان پدر مهربان و دلسوزی برای شیعیان و دوستدار انسان نیستند؟! آیا ایشان به اندازه یك پدر خوب و دوست داشتنی و یك مادر نیكوكار نسبت به فرزند كوچكش، به دوستان خود لطف و محبت ندارند؟ آیا ایشان گرفتار و در بند زندان غیبت نیستند؟! آیا از خبرهای ناراحت كننده ما آگاهی ندارند؟! ایشان با آگاهی از این خبرها، چه حالی پیدا می كنند؟!

واقعیت این است كه همه ما فرزندان كوچك – و اغلب ناسپاس – امام علیه السلام هستیم كه در هر لحظه و هر حالت – آسانی یا سختی، شادی یا غم، غنا یا فقر، و در هر آن، و هر دم – به دستگیری و رسیدگی ایشان نیاز داریم. اما چقدر مانند یك فرزند با وفا با ایشان برخورد كرده ایم؟ چند درصد از مؤمنان – همان گونه كه به پدر و مادر خویش توجه می كنند – با حضرت بقیة الله علیه السلام ارتباط قلبی دارند؟ چقدر جای خالی امام زمان علیه السلام برای ما مشهود است؟ چند بار پیش آمده كه از عمق دل بگوییم: اگر مولای ما حاضر بود، چنین و چنان می شد؟ در خوشی ها و ناخوشی های خود، چقدر به یاد ایشان بوده ایم؟ آیا از بی خبری نسبت به ایشان هیچ احساس ناراحتی كرده ایم؟ خدای ناكرده امر غیبت برای ما عادی نشده است؟ آیا برای ما واقعاً سخت است كه با همه نشست و برخاست داشته باشیم و در هر محفلی شركت كنیم، ولی جمال زیبای

ص:64

ایشان را نبینیم؟! چند در صد از شیعیان، این فراز دعای ندبه را از اعماق دل خود زمزمه می كنند.

عزیز علی ان اری الخلق و لا تری، و لا اسمع لك حسیساً و لا نجوی.(1) برای من سخت است كه همه را ببینم، ولی شما دیده نشوی، و هیچ صدا و نجوایی از شما نشنوم.

زندان غیبت

چه تعداد از معتقدان به ایشان، جای خالی حضرتش را همواره احساس م كنند و از عمق دل می سوزند؟ اگر پدر و مادرمان در زندان باشند، همه را ببینیم، ولی با آنها نتوانیم ارتباط برقرار كنیم، زجر می بریم و برای آنها دعا می كنیم یا نه؟! امام زمان علیه السلام هم در زندان «غیبت» هستند، زندانی كه خود ما با كفران نعمتهایمان برای ایشان ایجاد كرده ایم. این سنتی است كه به فرموده اما باقر علیه السلام از حضرت یوسف علیه السلام درآن حضرت وجود دارد.(2) حال چه تعداد از مؤمنان، درد


1- 1. بحار الانوار، جلد 102، ص: 108.
2- 2. ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نقل می كند كه آن حضرت، در ضمن بیان شباهتهای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه با برخی از انبیای سلف علیهم السلام فرمودند: فی صاحب هذا الامر ... سنة من یوسف... و اما من یوسف فالسجن و الغیبة كمال الدین، باب 32، حدیث 11. این ویژگی در برخی از ائمه علیهم السلام پیش از حضرت مهدی علیه لسلام نیز بوده است. امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام توسط ظالمان سالهای طولانی به زندان گرفتار شدند و مردم از ارتباط عادی و آسان با ایشان محروم گشتند. البته ایشان كه «ید الله» و مظهر قدرت خداوند بودند، می توانستند با اعمال آن قدرت، خود را از بند برهانند، ولی با صبر بر قضای الهی آن را تحمل می فرمودند. در مورد امام عصر علیه السلام نیز دقیقاً همین طور است. ایشان قبل از اذن كلی خداوند به ظهور و فرا رسیدن زمان فرج، آن قدرت مطلقه الهی را – كه در زمان غیبت هم دارا هستند – به طور كامل آشكار نمی كنند و به دستگیرهای جزئی و موردی، در مواردی كه صلاح بدانند، اكتفا می فرمایند. اظهار آن قدرت بیكران الهی برای همگان و در همه صحنه ها، موكول به اذن فرج نهایی از جانب خداوند نسبت به ظهور امام علیه السلام می باشد.

ص:65

زندانی بودن مولایشان در زمان غیبت را، با تمام وجود حس می كنند و از این مسئله در رنج هستند؟ آیا زندگی بدون دیدن ایشان برای ما حقیقتاً سخت و تلخ است؟ چند در صد از شیعیان – بدون این كه احتیاج به سفارش داشته باشند – برای فرج آن حضرت دعا می كنند؟ خود ما چقدر برای رهایی ایشان از بند غیبت توسل پیدا كرده ایم؟ آیا مجلسی به طور خاص برای دعا در حق ایشان و تعجیل فرجشان تشكیل داده ایم؟ اینها همه جای تأمل دارد.

در میان عده بسیار اندك از اقلیت شیعه، چند در صد این گونه به فكر ولی نعمت خویش هستند و انتظار رسیدن خبر و اثری از ایشان را می كشند؟ چند نفر از مؤمنان سراغ دارید كه به هر بهانه ای به یاد امام محبوب خود می افتند و به هر مناسبتی از مولای خویش یاد می كنند و می گویند: اگر مولایم غایب نبود ... چنین و چنان نمی شد! حق این است كه هر چه مدت غیبت این پدر دلسوز بیشتر می شود، بی تابی در فراق ایشان نیز باید افزون گردد، اما آیا اكنون چنین است؟ با این تفضیل، اگر بگوییم امام زمان علیه السلام در میان معتقدان به ایشان هم فراموش شده و از یاد رفته اند، اغراق و مبالغه نكرده ایم. می بینیم كه

ص:66

متأسفانه – آن طور كه باید – از آن حضرت یاد نمی شود و لذا ایشان در میان خواص هم غریب هستند.

غفلت شیطانی

تمام آن چه گفته شد، بیان غربت ایشان، صرفاً نسبت به یكی از اوصافشان بود. اگر در مورد دیگر ویژگی های ایشان هم بررسی كنیم، وضعی بهتر از این ندارد. پس به خود حق می دهیم كه بگوییم امام زمان ما، در این زمان، واقعاً «از یاد رفته» و غریب هستند.

این وضع دردآور، در حالی است كه اگر محبت به آن حضرت، واقعاً در حد شایسته و مورد انتظار باشد، نباید هیچ گاه ایشان را از یاد ببریم.

لذا باید از این غفلت شیطانی عقوبت آور، احساس خطر كرده، همواره از خدا بخواهیم به ما توفیق دهد كه یاد امام خود را فراموش نكنیم و پیوسته به پیشگاه الهی عرضه بداریم:

اللهم... و لا تنسنا ذكره، و انتظاره، و الایمان به، و قوة الیقین فی ظهوره، و الدعاء له، و الصلاة علیه، حتی لا یقنطنا طول غیبته من قیامه، و یكون یقیناً فی ذلك كیفیتنا فی قیام رسولك صلواتك علیه و آله و ما جاء به من وحیك و تنزیلك.(1) خدایا و از یاد ما مبر یاد او، انتظار او، ایمان به او، شدت یقین به ظهور او، دعا برای او و درود فرستادن برای او را، تا این كه طول غیبت حضرتش، ما را از قیامش نومید نسازد، و یقین ما به این


1- 1. كمال الدین، باب 45، حدیث 43.

ص:67

امر (قیام حضرت مهدی علیه السلام) همانند یقین ما به قیام پیامبرت صلی الله علیه و آله و آن چه از وحی و قرآن تو آورده است، باشد.

توفیق فراموش نكردن امام علیه السلام از طریق ازدیاد معرفت و محبت و با تذكرات پیوسته مؤمنان به یكدیگر حاصل می شود.

صاحب كتاب ارزشمند «میكال المكارم» در بحث ذكر امام علیه السلام تذكر داده اند كه شیعیان باید نسبت به این امر، اهتمام و جدیت داشته باشند. در قسمتی از فرمایشهای خود چنین آورده اند:

و ان كنت من اهل الغفلة و الاعراض عنه، فوا اسفا علیك.

قال الله عزوجل:

وَمَنْ أَعْرَ ضَ عَن ذِكْرِ ی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُ هُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَىٰ ﴿١٢٤﴾ قَالَ رَ بِّ لِمَ حَشَرْ تَنِی أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنتُ بَصِیرً ا قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا ۖ وَكَذَٰلِكَ الْیَوْمَ تُنسَىٰ (1) «و من اعرض عن ذكری فان له معیشة ضنكا و نحشره یوم القیامة اعمی قال رب لم حشرتنی اعمی و قد كنت بصیراً، قال كذلك اتتك آیاتنا فنسیتها و كذلك الیوم تنسی».(2) و اگر از اهل غفلت و اعراض از آن سرور باشی، جای تأسف است. خدای عزوجل فرموده: «و هر كس از ذكر من اعراض كند، همانا برای او معیشت تنگی خواهد بود و روز قیامت، او را نابینا محشور خواهیم ساخت. [در آن حال] گوید: پروردگارا! چرا نابینایم محشور فرمودی، در حالی كه من در دنیا بینا بودم؟! [خداوند] فرماید: این چنین آیات ما بر تو رسید، پس تو آنها را از یاد بردی و غفلت كردی، و همین طور امروز تو فراموش می شوی».(3)


1- 1. طه، 124 – 126.
2- 2. مكیال المكارم، جلد 2، ص: 309.
3- 3. ترجمه مكیال المكارم، جلد2، ص: 442.

ص:68

در حدیث آمده است كه منظور از آیات، در آیه شریفه سوره طه، ائمه معصومین علیهم السلام هستند. امام صادق علیه السلام فرموده اند:

الایات الائمة علیه السلام.(1) مراد از آیات، ائمه علیهم السیلام هستند.

اگر كسی امامان خود را در دنیا فراموش كند، روز قیامت خودش از یاد می رود و نابینا محشور می شود. صاحب مكیال در ادامه می فرمایند: كدام سختی و تنگی، از تاریكی غفلت و نادانی بدتر است؟ و كدام حسرت، از كوری روز قیامت بزرگتر؟! و كدام بیم دهنده و وحشت، از آن پشیمانی زشت و كوبنده تر؟ چه مصیبت بزرگ و دردناكی!! پس شتاب كن، شتاب برای خلاصی خودت و آزاد سازی گردنت.(2) برای رهایی از این ندامت و مصیبت دنیوی و اخروی، چه راهی وجود دارد؟ چگونه می توان از «معیشت ضنك» در دنیا و كوری قیامت نجات یافت؟ مرحوم صاحب مكیال خود توصیه می كنند كه: و این حاصل نمی گردد مگر با یاد مولایت، تا در دنیا و آخرت، دستت را بگیرد، كه خدای تبارك و تعالی شأنه می فرماید:

یَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ (3)


1- 1. تفسیر كنز الدقائق، جلد 8، ص: 370.
2- 2. ترجمه مكیال المكارم، جلد 2، ص: 443.
3- 3. اسراء، 71.

ص:69

روزی كه هر مردمی را با امامشان می خوانیم (1) فكن – وقفك الله تعالی – ممن یذكر امامه لیذكره.(2) پس تو – كه خدای تعالی توفیقت دهد – در زمره كسانی باش كه امام خود را یاد می كنند، تا او هم تو را یاد كند.

تنها راه نجات از هلاكت، تمسك به عنایت امام زمان علیه السلام است. اگر شیعه، به داشتن چنین ملجأ و پناهگاهی افتخار می كند، چرا به سراغ آن نمی رود؟! پس باید دست به دستان مبارك آن حضرت داد تا انسان را در دنیا و آخرت نجات دهد و او را در روز قیامت در زمره پیروان خویش قرار دهد.

اما متأسفانه نه تنها جاهلان نسبت به امامت، بلكه حتی كسانی كه نسبت به اهمیت این موضوع آگاهی دارند، باز هم در حد شایان توجه، از مولای خویش یاد نمی كنند. كوتاهی آنها در انجام وظیفه خویش، سبب محرومیت عده دیگری از آشنایی با امام علیه السلام شده است و این امر یاد امام علیه السلام را در جامعه، به تدریج محو می سازد.

مردن یاد امام علیه السلام

امام جواد علیه السلام در حدیثی ضمن معرفی جانشینان خویش به مسئله «موت ذكر» امام زمان علیه السلام در زمان غیبت اشاره كرده اند:

امام بعد از من، پسرم علی است. امر او، امر من است. و سخن او، سخن من، و اطاعت از او اطاعت از من است. و امام پس از او


1- 1. همان مدرك.
2- 2. مكیال المكارم، جلد 2، ص: 309.

ص:70

پسرش حسن است. امر او امر پدرش، و سخن او سخن پدرش، و اطاعت از او اطاعت از پدرش می باشد. سپس سكوت فرمود.

عرض كردم: ای پسر رسول خدا! پس امام بعد از حسن كیست؟ حضرت گریه شدیدی كردند، سپس فرمودند:

ان من بعد الحسن ابنه القائم بالحق المنتظر. فقلت له: یابن رسول الله لم سمی القائم؟ قال علیه السلام: لانه یقوم بعد موت ذكره و ارتداد اكثر القائلین بامامته.(1) بعد از حسن پسرش، قائم به حق، و همان شخصی است كه انتظار او را می كشند. عرضه داشتم: ای پسر رسول خدا! چرا ایشان «قائم» نامیده شده اند؟ فرمودند: زیرا او زمانی قیام می كند كه یادش مرده است، و اكثر معتقدین به امامت وی، از عقیده خود بازگشته اند.

مردن و از بین رفتن ذكر امام علیه السلام چگونه است؟ هر نعمتی اگر متناسب با ویژگی ها و ارزش خود، در ظرف و زمینه مناسب و شایسته از او یاد نشود، در حقیقت ذكرش مرده است. با مروری بر مسئله «ذكر» درباره صفت «پدر دلسوز» و «مادر نیكوكار» دیدیم كه چگونه در ذكر امام زمان علیه السلام از این جهت كوتاهی می شود. و عده بسیار بسیار اندك هم آن چنان كه باید – از مولای خویش یاد نمی كنند. از طرفی اقلیت شیعه نیز، در حد عمیق و شایسته آن، از اوصاف امامشان آگاهی ندارند و لذا حقوق ایشان را درست نمی شناسند. از طرف دیگر، اكثریت مردم روی زمین هم اصلاً امام شناس نیستند، تا بخواهند به زنده نگه داشتن ذكر


1- 1. كمال الدین، باب 36، حدیث 3.

ص:71

ایشان بپردازند. پس به راست می توان گفت كه ذكر امام علیه السلام در دنیای امروز مرده است.

چقدر مرتكب كوتاه بینی شده ایم، اگر برگزاری چند مراسم مربوط به نیمه شعبان و اندكی چراغانی و پوستر و ... را دلیل بر زنده بودن یادشان در روی زمین بدانیم. یاد امام علیه السلام باید متناسب با مقام و منزلت ایشان و زمینه ها و مناسبتهای مختلف با همه انواع و اقسامش باشد.

در غیر این صورت، هر عقل سلیمی چنین مولایی را «از یاد رفته و غریب» می داند.

به هر حال نباید بپنداریم كه «موت ذكر» امام زمان علیه السلام، به این است كه هیچ كس تولد ایشان را جشن نگیرد و به یاد ایشان نقل و شیرینی پخش نكند. البته هیچ كس تردید ندارد كه برپایی همین مراسم و مجالس – گر چه یك بار در سال – لازم است، ولی كیست كه درباره اوج مقام و فضائل حضرت بقیة الله ارواحنا فداه، اندكی از بسیار بداند و با قطره ای از دریای حقوق حضرتش – كه بر عهده ماست – آشنا باشد، آن گاه این مجالس یك بار در سال را برای تذكر و یادآوری نسبت به حضرتش كافی بداند؟

باید با دید عمیق و وسیع تر به مسئله نگریست. باید دید اعتقاد صحیح نسبت به امام زمان علیه السلام در كل جامعه به چه صورت است.

متفكران و اندیشمندان در این باره چه اندازه روشن هستند؟ و چقدر در زمینه معرفی اشان تلاش می كنند؟ با چه دقت نظر و عمقی، به مسئله مهدویت توجه می شود؟ برای معرفی صحیح امام علیه السلام چه تعداد جزوه و كتاب و نشریه منتشر می شود؟ چند درصد از كسانی كه نیمه شعبان در

ص:72

جشن میلاد آن حضرت شركت می كنند، با وظایف خود نسبت به ایشان آشنا هستند؟ دوستداران حضرت بقیة الله ارواحنا فداه، تا چه اندازه برای تربیت نسلی مهدوی و منتظر حضرتش می كوشند؟ برای آشنا ساختن جهانیان – كه همه، رعیت حجت خدا هستند و بر سر خوان احسان او نشسته اند – با ولی نعمت خود چه كارهایی صورت گرفته است.

اگر همه اینها در حد مناسب و شایسته ای وجود داشته باشد، یاد حضرتش در جامعه زنده می ماند. ولی متأسفانه فرمایش امام جواد علیه السلام در حق حضرت مهدی علیه السلام صادق است. همین غربت جانسوز، قلب امام جواد و دیگر ائمه علیهم السلام را به درد آورده، و چشهایشان را اشكبار كرده است.

خدایا به غربت آن محبوب پنهان رحم كن و هر چه زودتر، جهان را به ظهورش نورانی بگردان.

ص:73

فصل سوم: امام فرو نهاده

اشاره

درس ششم: امام مهجور

معنای سوم غریب

یكی دیگر از معانی غریب، «فرو نهاده» یا «وانهاده» یا «واگذاشته» است. فرو نهاده به كسی گفته می شود كه مهجور، متروك و معطل، باقی مانده باشد.

«مهجور» كسی است كه او را كنار گذاشته باشند. متروك یعنی ترك شده، و معطل هم به معنی تعطیل شده است.

«تعطیل» در مقابل استفاده و بهره بردن است و معطل به چیزی گفته می شود كه در جهت هدفی كه برای آن وضع شده، از آن استفاده نشود.

اگر «معطل» صفت شخص باشد، چنین شخصی غریب افتاده است. ان معنای غربت، ممكن است فرع بر عدم شناخت، یا فراموش كردن و یا ناشی از كوتاهی دیگران در حق شخص باشد.

ص:74

عالمی را در نظر بگیرید كه در یك رشته علمی متخصص است. این عالم در دو حالت ممكن است فرو نهاده شود و در نتیجه غریب افتد.

حالت اول این كه در موقعیتی قرار بگیرد كه اطرافیان، او را نشناسند و از تخصص او خبر نداشته باشند. طبیعتاً به دلیل نشناختن او از او بهره علمی نمی برند. حتی هنگام رویارویی با مشكلی كه به علم او نیاز دارند، به او مراجعه نمی كنند، زیرا نمی دانند كه چه گوهری در اختیار دارند. لذا از آن دانشمند، استفاده نمی شود و او مهجور و متروك باقی می ماند.

در «حالت دوم» آن عالم شناخته شده است و اطرافیان نسبت به علم و تخصص او معرفت لازم را دارند، ولی در بهره بردن از او كوتاهی كرده، به او مراجعه نمی كنند و بدین گونه وی را معطل و متروك می گذارند. در هر دو حالت، این عالم – دانسته و یا ندانسته - «غریب» واقع می شود.

پزشكی ماهر را در نظر بگیرید كه در یك منطقه می تواند بسیاری از مشكلات مردم را حل كند، اما مورد مراجعه قرار نگیرد. او می تواند مشكل گشای بیماران باشد، اما اگر به او مراجعه نشود، غریب می افتد.

این غربت پزشك، یا ناشی از ناشناخته ماندن اوست، یا فراموش شدنش و یا كوتاهی در مراجعه به او. درهر صورت، هر كس كه مطب این پزشك را خالی ببیند، برای غربت او متأثر می شود. این معنای غربت كه ناشی از مهجور و متروك و معطل ماندن شخص است – دقیقاً به شكر عملی مربوط می شود، چرا كه شكر عملی نسبت به هر نعمتی، استفاده مناسب از آن است و اگر نعمتی فرو نهاده شود، معلوم است كه مورد بهره برداری شایسته قرار نگرفته است.

ص:75

مهجور بودن امام عصر علیه السلام

شكر عملی نسبت به بزرگترین نعمت خدا – یعنی وجود مقدس امام عصر علیه السلام – بهره بردن از ایشان است در مسیری كه خداوند معین فرموده است. بنابراین شكر عملی نعمت امام عصر علیه السلام به این است كه انسانها نسبت به هر وصفی از اوصاف حضرتش، وظیفه خود را انجام داده، حق آن را ادا كنند. در غیر این صورت، كفران نعمت صورت می گیرد و امام علیه السلام غریب می ماند. در ادامه مهجور ماندن برخی از اوصاف حضرت را بررسی می كنیم.

علم مصبوب

امام زمان علیه السلام «علم مصبوب» هستند. شكر عملی این كمال، آن است كه هر كس دنبال كسب علم می رود، به عنوان سرچشمه و منبع علم، به ایشان رجوع كند و هنگام درس گرفتن از استاد و مطالعه و تحقیق، همه افراد را واسطه هایی بداند كه به بركت امام علیه السلام، از وساطت آنها بهره مند می شود، یعنی در هر پیشرفت علمی، خود را مدیون توجهات و عنایات امام علیه السلام بداند.

اما آیا در عمل چنین است؟ آیا مردم عملاً با امام زمان علیه السلام رفتار شایسته «علم مصبوب» می كنند، یا این كه حضرتش از این جهت، مهجور و متروك هستند؟ اكثر قریب به اتفاق مردم، اصلاً نمی دانند نعمت «علم مصبوب» در عالم وجود دارد و به همین دلیل به ایشان مراجعه نمی كنند. پس مهجوریت و متروك بودن امام علیه السلام برای این اكثریت، به دلیل عدم

ص:76

معرفت آنها است. ولی برای اهل معرفت چطور؟ آنها می دانند امامشان علم مصبوب است و اگر از آنها سؤال شود، به این واقعیت اذعان می كنند، اما آیا حق این صفت امام علیه السلام را ادا می كنند؟ یا این كه در عمل كوتاهی كره، آن شأنی را كه شایسته است، برای ایشان قائل نمی شوند؟ واقعیت این است كه با توجه به آن چه در درس سوم یان شد، باید بگوییم: متأسفانه امام زمان علیه السلام برای اهل معرفت هم مهجور بوده، حق «علم مصبوب» بودن ایشان در عمل ادا نمی گردد. 1

كشتی نجات

اگر امام علیه السلام را كشتی نجات می دانیم، باید هنگام برخورد با گرفتاریهای مادی یا معنوی و روحی پیش از همه به یاد ایشان بیفتیم و بیش از ایشان، بر هیچ كس تكیه و اعتماد نكنیم.

اما وضع فعلی ما چگونه است؟ بسیاری از جوانان ما دچار مشكلات اساسی در دینداری هستند، اما چند درصد كسانی كه اهل دردند و مشكل را می فهمند، راه حل آن را آشنایی و معرفت بیشتر جوان با امام زمان علیه السلام و انجام وظیفه در قبال آن حضرت می دانند؟ چه تعداد از صاحب نظران مسائل تربیتی، راه حل مشكلات جوانان را در معرفت عمیق ایشان نسبت به امام عصر علیه السلام و آشنا شدن آنها به مكتب

ص:77

تربیتی اهل بیت علیهم السلام و عمل به وظایف خود در قبال ایشان می دانند و به این امر توصیه و تشویق می كنند؟

خدای مهربان، سفینه نجاتی برای این امت قرار داده است كه از دیدگان مردم غایب است، ولی در حال غیبت هم می تواند هر غریقی را نجات دهد. سؤال این است: چند در صد از كسانی كه در معرض غرق شدن هستند، واقعاً به این كشتی مراجعه می كنند؟ كسی كه در حال غرق شدن است، به محض دیدن یك كشتی، به هر قیمتی كه باشد، خودش را به آن می رساند. ولی اكثر مردم – حتی شیعیان – امام زمان خود علیه السلام را به این صفت نمی شناسند و عده بسیار اندكی هم كه از این ویژگی امام علیه السلام آگاهی دارند، چنان كه باید و شاید – به ایشان مراجعه نمی كنند.

بنابراین در عمل، شكر این نعمت – در خور ارزش آن – ادا نمی شود و امام عصر علیه السلام از این جهت نیز مهجور هستند و معطل و متروك مانده اند.

ریشه هر خیر

ویژگی دیگر امام علیه السلام «اصل كل خیر» است. امام صادق علیه السلام فرموده اند:

نحن اصل كل خیر.(1) ما ریشه هر نیكی هستیم.

آیا به این كلام امام علیه السلام اعتقاد داریم یا نه؟ آیا در عمل، رفتار متناسب با این عقیده در ما وجود دارد؟ اگر ایشان را حقیقتاً اصل هر


1- 1. روضه كافی، ص: 242.

ص:78

خیری می دانیم، باید در عمل برای كسب خیرات، بیش از هر چیز و پیش از هر كاری، به امام زمان علیه السلام مراجعه كنیم، اما آیا واقعاً این گونه است؟

اگر خیر دنیوی می خواهیم، مثلاً رفاه و آرامش و امكانات مادی و ... طلب می كنیم، باید به دنبال ایشان برویم و در تقویت رابطه خود با ن حضرت – از طریق عمل به احكام دین – بكوشیم. اگر خیر معنوی مانن تقوی، توحید و معرفت امام علیه السلام – می خواهیم، باز هم باید به سراغ خود حضرت برویم. اما با كمال تأسف می بینیم كه به حضرت بقیة الله ارواحنا فداه – آن طور كه شایسته است – نه در مسائل مادی مراجعه می شود، نه در مسائل معنوی.

چند در صد مردم برای رسیدن به توحید واقعی، از باب امام عصر علیه السلام وارد می شوند؟! و چقدر می كوشند كه معرفت خود را نسبت به امام خویش بالا ببرند؟ آیا برای كسب توحید – به همان میزان كه به سخنان اهل فلسفه و عرفان و دانشمندان غیر شیعه رجوع می شود – به معارف گوهر بار اهل بیت علیهم السلام بها داده می شود؟!

حق نعمت «اصل كل خیر» وقتی ادا می شود كه انسان به راستی امام عصر علیه السلام را منشأ همه خیرات بداند و از این سرچشمه پر فیض بهره بگیرد. اگر از این منبع خیرات استفاده مناسب و شایسته نشود، حق آن در عمل ادا نشده است. پس كاملاً روشن است كه امام زمان علیه السلام در این وصف نیز مهجور و متروك باقی مانده، غریب و مكفور هستند.

ص:79

آب شیرین و گوارا

امام رضا علیه السلام فرموده اند:

الامام الماء العذب علی الظماء.(1) امام، آب شیرین در وقت تشنگی است.

آیا انسانها از این آب شیرین استفاده كافی می كنند؟ آیا حق این نعمت – آن طور كه باید ادا شود؟

حق این نعمت، وقتی ادا می شود كه تشنگان، برای رفع تشنگی، از آن آب شیرین استفاده كنند، نه این كه آن را رها كرده، بخواهند با هر آب تلخ و شوری رفع عطش كنند. از بهترین مصادیق آن، تشنگی در مسائل اعتقادی است. چند در صد از شیعیان، برای رفع این عطش، سراغ امام علیه السلام و احادیث ایشان می روند؟ آیا برای احادیث ائمه علیهم السلام شأن مناسبی قائل هستند؟ و یا این كه گفتار متكلمان غیر مسلمان یا دانشمندان ضد شیعه را مبنای «دین شناسی» قرار می دهند؟ این امر مورد ابتلاء متفكرین و دانشمندان از جامعه است نه مردم عادی. متأسفانه آنها در عمل، بهای لازم را به سخنان گوهربار اهل بیت علیهم السلام نمی دهند. اگر چنین است، پس شكر نعمت این آب شیرین و گوارا چگونه ادا می شود؟ آیا امام علیه السلام در این صفت خویش، مهجور و متروك و معطل باقی نمانده است؟!


1- 1. اصول كافی، كتاب الحجة، باب نادر جامع فی فضل الامام و ... حدیث 1.

ص:80

شاهد بر امت

یكی از اوصاف مهم امام علیه السلام «شاهد بودن ایشان بر مردم است.

كسی كه امام عصر علیه السلام را «شاهد» می داند، در عمل باید به این ملتزم باشد. او وظیفه دارد كه برای ایشان، حداقل، شأن یك شاهد عادی را قائل باشد و در عمل، به عقیده خود، ترتیب اثر دهد.

فرض كنید در حضور دوست خدا ترس خود هستید، كه موقعیت شما نزد او، برایتان مهم است و نزد او آبرو دارید. شما در منظر و محضر او چگونه عمل می كنید؟ قطعاً از انجام خیلی كارها منصرف می شوید، حتی از بعضی كارهای مباح كه ممكن است در حالت عادی انجام دهید. گاهی حتی اگر كودكی هم شاهد كارهای ما باشد، نحوه رفتار ما تغییر می یابد.

اگر آبرو داری نزدیك دوست برای ما مهم است و در عمل ما اثر دارد، دقت كنیم كه آیا آبرو داشتن ما نزد امام زمان علیه السلام هم همین قدر مهم است؟! وقتی معتقدیم كه امام زمان علیه السلام ما را می بینند و كارهای ما به ایشان عرضه می شود، این اعتقاد چقدر در عمل ما اثر دارد؟ آیا ما را از ارتكاب كاری كه آبرویمان را نزد ایشان به خطر می اندازد، باز می دارد؟ واقعیت این است كه هر اندازه در عمل از انجام معاصی خودداری نكنیم و به فكر حفظ آبروی خود نزد امام عصر علیه السلام نباشیم، مرتكب كوتاهی در شكر عمل شده ایم و وظیفه خود را نسبت به ایشان ادا نكرده ایم و به همین میزان، امام عصر علیه السلام برای ما متروك و غریب افتاده اند.

امام زمان علیه السلام در عمل نزد محبانشان هم به طور نسبی مهجور و

ص:81

متروك هستند. هر كدام از اهل معرفت به میزانی كه در ادای شكر عملی مناسب با شأن ایشان كوتاهی كنند، حضرت را غریب قرار داده اند.

رفیق مونس

شكر عملی یك رفیق و همدم دلسوز، وقتی ادا می شود كه انسان با او انس بگیرد، رفاقت خوبی با او داشته باشد، به راحتی او را از دست ندهد، او را از خود نرنجاند و خلاصه هر چه رفاقت او را محكمتر می سازد، انجام دهد. به علاوه از هر چه در دوستی با او تأثیر منفی می گذارد، خودداری كند و... امام علیه السلام نیز انیس رفیق است، همان طور كه امام رضا علیه السلام فرموده اند:

الامام... الانیس الرفیق.(1) پس باید حق رفاقت ایشان ادا شود، چرا كه رفاقت، دو طرفه است نه یك طرفه. ما هم باید مونس خوبی برای ایشان باشیم. همان گونه كه ایشان – در عین بی نیازی از ما و در اوج عظمت – از ما یاد می كنند، ما نیز – در شدت نیاز پیوسته و احتیاج مبرم – باید از ایشان یاد كنیم.

آن حضرت ارواحناه فداه، فرموده اند:

انا غیر مهملین لمراعاتكم و لا ناسین لذكركم.(2) ما، در رسیدگی و مراقبت از شما كوتاهی نكرده، یاد شما را فراموش نمی كنیم.


1- 1. اصول كافی، كتاب الحجة، باب نادر جامع فی فضل الامام و... حدیث 1.
2- 2. احتجاج طبرسی، جلد 2، ص: 323.

ص:82

اگر ما بدانیم كه دوست دلسوزی هر روز به یاد ماست، اگر ما با او تماس نگیریم، او با ما ارتباط برقرار می كند و اگر ما از او سراغ نگیریم و حال او را نپرسیم، او سراغ ما را می گیرد و از حال ما پرس و جو می كند، اگر مسافرت هم برود، ما را فراموش نمی كند و از ما خبر می گیرد، طبیعی است كه ما هم پیوسته و مرتب از او یاد كرده، دعاگوی او می شویم، مكرر برایش نامه می نویسیم و او را به مجالس خود دعوت می كنیم و ... .

اگر ما واقعاً این گونه با امام زمان علیه السلام انس بگیریم، زندگی فردی و جمعی ما به گونه دیگری می شود. متفاوت با آن چه اكنون هست. ولی متأسفانه می بینیم كه حتی در جامعه شیعه هم، امام زمان علیه السلام آن چنان كه شایسته است – در زندگی رعیت و امت خود نقش اساسی ندارند، تا آن جا كه می توان ادعا كرد كه از متن زندگی افراد حذف شده اند. با این همه، آن حضرت، بزرگوارانه، انس خود را به طور یك طرفه با شیعیان خویش برقرار نگاه داشته اند و اگر آنها به یاد امام زمانشان نیستند، ایشان به یاد آنها هستند. اگر آنها با حضرت مهدی علیه السلام رفاقت نمی كنند، حضرت با آنها رفیق هستند. كجا در عالم، چنین دوستی پیدا می شود كه سالهای سال به طور یك طرفه با دیگری رفاقت كند، در حالی كه هیچ نیازی هم به او ندارد! اما چقدر جان تأسف دارد كه شكر این رفیق و مونس عزیز گزارده نمی شود و باز هم مهجور و متروك قرار داده می شود! خدایا ما را ببخش!

ص:83

پدر دلسوز

شكر عملی پدر دلسوز، چه زمانی ادا می شود؟! همان رفتاری كه با پدر دلسوز و مادر نیكوكار خویش داریم – بلكه بالاتر از آن – باید با امام زمان علیه السلام داشته باشم. در غیر این صورت، تحق ایشان را ادا نكرده ایم و در انجام شكر عملی كوتاهی نكرده ایم و این پدر دلسوز و مادر نیكوكار را فرو نهاده ایم.

در درس پنجم، دیدیم كه رفتار ما شیعیان نسبت به امام عصر علیه السلام چقدر با رفتار ما نسبت به پدر و مادر مهربان، تفاوت می كند. همین مقدار برای اثبات مهجور و غریب بودن آن حضرت كافی است.

اینها مثالهایی بود برای روشن شدن این كه حق شكر امام علیه السلام در این اوصاف ادا نمی شود. وقتی حق امام علیه السلام ادا شود كه حق تك تك اوصاف ایشان ادا شود، زیرا اعتقاد به هر یك از صفات امام علیه السلام وظیفه خاصی بر عهده انسان می گذارد. تنها در صورتی حق آن نعمت ادا می شود كه انسان آن وظیفه را انجام دهد. در غیر این صورت، امام عصر علیه السلام از آن حیث، مكفور می مانند و از همین جهت، غریب می افتند.

با نگاهی به جامعه خود، می توانیم ببینیم كه چند در صد از دوستان امام زمان علیه السلام نسبت به اوصاف ایشان، در عمل، وظیفه خود را انجام می دهند. با بررسی در این امر، به این نتیجه می رسیم كه امام علیه السلام در میان دوستان خویش هم غریب هستند.

از كسانی كه اصلاً امام زمان علیه السلام را نمی شناسند، هیچ انتظاری نیست، چرا كه آنها معرفت ندارند و لذا با قلب و زبان و عمل، شاكر این

ص:84

نعمت نیستند. اما به هر حال امام زمان علیه السلام برای آنها هم غریب و مهجور هستند، چون آنان نمی دانند كه باید به حضرت مراجعه كنند و امام علیه السلام را معطل و متروك می گذارند.

نتیجه این كه با كمال تأسف امام زمان علیه السلام در میان كسانی كه ایشان را نمی شناسند و حتی عده بسیار قلیلی كه ایشان را می شناسند، مهجور و غریب هستند.

ص:85

درس هفتم: مقایسه «بئر معطله» با «ماء معین»

اشاره

در درس گذشته با بررسی برخی از اوصاف امام عصر علیه السلام نشان دادیم كه آن حضرت در میان ما مهجور و متروك و فرو نهاده هستند.

چاه بدون استفاده و قصر خالی از سكنه

ادله نقلی نیز، این شهود تجربی را تأیید می كنند. در قرآن كریم آمده است:

فَكَأَیِّن مِّن قَرْ یَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُ وشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ (1)


1- 1. حج، 45.

ص:86

محل بحث ما آخر آیه است كه خدای متعال فرموده است: چه بسیار چاههایی كه بدون استفاده باقی ماند. چاه را، زمانی معطله می نامند كه قابل استفاده و بهره برداری باشد و بتوان از آن آب بیرون كشید، ولی اكنون متروكه شده و دیگر از آن آب استخراج نمی شود.

«قصر مشید» به قصر مجلل و مرتفعی گفته می شود كه اكنون خالی از سكنه باقی مانده است. در این آیه به این مطلب اشاره شده كه ما وقتی اهل آبادیها را هلاك كردیم، چاههای آنها بدون استفاده شد و قصرهایشان خالی ماند.

با مراجعه به اهل بیت علیهم السلام می بینیم كه در تفسیر «بئر معطله» فرموده اند:

كم من عالم لا یرجع الیه ولا ینتفع بعلمه.(1)

چه بسیار عالمی كه به او مراجعه نمی شود، و از علم او بهره نمی برند.

عالم، به چاه آب تشبیه شده كه از آن ماده حیات استخراج می شود.

مراد از معطل و بدون استفاده ماندن چاه آب، مراجعه نشدن به عالم و بهره نبردن از علم او است.

امامان علیهم السلام، عالمانی هستند كه به ایشان – در خور شأن و مقامشان – مراجعه نشده است و از علم ایشان استفاده كامل و صحیح نمی گردد.

امام زمان علیه السلام نیز در زمان «بئر معطله» هستند.

از امام ابوالحسن موسی بن جعفر علیهما السلام نقل شده است:


1- 1. تفسیر كنز الدقائق، جلد 9، ص: 113، به نقل از مجمع البیان.

ص:87

البئر المعطلة الامام الصامت، و القصر المشید الامام الناطق.(1) «چاه معطل» امام ساكت، و «قصر مشید»، امام ناطق است.

شاید علت تشبیه امام ناطق به قصر مشید، این باشد كه قصر مشید، مرتفع است و همه آن را می بینند و شكوه و عظمتش نمایان است و با وجود این خالی گذاشته می شود. اما بئر معطله، چه بسا اصلاً وجودش مورد توجه قرار نگیرد و شناخته نشود.

«امام صامت» امامی است كه – به امر خدا و حكمت الهی – از اظهار و مطرح كردن خود پرهیز می كند. همه امامان ما علیهم السلام شرایطی داشتند كه در برخی زمانها ساكت بوده اند. در زمان غیبت نیز، از مصادیق بارز امام صامت، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشند و لذا به ایشان اطلاق «بئر معطله» می شود. انشاء الله پس از ظهور، «قصر مشید» بودن حضرت را خواهیم دید، كه در آن زمان عظمت و شكوه ایشان آشكار می شود.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است:

اما قوله عزوجل: «بئر معطلة و قصر مشید» قال: هو مثل لال محمد صلی الله علیه و آله قوله «بئر معطلة» هی التی لا یستقی منها، و هو الامام الذی قد غاب فلا یقتبس منه العلم. و «القصر المشید» هو المرتفع، و هو مثل لامیر المؤمنین و الائمة علیهم السلام.(2)


1- 1. كافی، كتاب الحجة، بابا فیه نكت و ... حدیث 75.
2- 2. تفسیر قمی، جلد 2، صفحات 59 و 60.

ص:88

اما قول خدای عزوجل كه فرموده: «بئر معطله و قصر مشید» فرموده اند: این آیه، مثل آل محمد صلی الله علیه و آله است، «بئر معطله» چاهی است كه از آن، آب كشیده نمی شود، و او امام غائب است كه از ایشان علمی اقتباس نمی شود. و «قصر مشید» (بنای) مرتفع و بلند است و آن، مثلی برای امیرالمؤمنین و ائمه از فرزندان ایشان علیهم السلام می باشد.

هر یك از ائمه اطهار علیهم السلام زمانی داشته اند كه در آن ساكت بوده اند و از علم آنها استفاده نمی شده است، ولی بارزترین مصداق «بئر معطله» امام غائب است كه متروك و معطل – و در نتیجه غریب – باقی مانده است، درست مثل چاهی كه پر از آب است، ولی هیچ تشنه ای برای كشیدن آب از آن سراغ نمی گیرد. با توجه به فراوانی آب چاه، تعداد افراد تشنه ای كه برای رفع عطش به آن مراجعه می كنند و نحوه استفاده مجموع – در مقایسه با آن چه شایسته بهره برداری از امام علیه السلام است – بسیار كم و اندك شمار است، كه می توان گفت: این چاه معطل و بدون استفاده مانده است.

آب در دسترس

آیه دیگری از قرآن كریم، خاص امام زمان علیه السلام است:

قُلْ أَرَ أَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرً ا فَمَن یَأْتِیكُم بِمَاءٍ مَّعِینٍ (1)


1- 1. ملك، 30.

ص:89

در معنای «ماء معین» آمده است: «الماء الظاهر الجاری»(1) و معنای سهولت را هم برای آن ذكر كرده اند. (2) در مجموع می توان گفت: «ماء معین» به آب جاری گفته می شود كه بهره برداری از آن آسان است.

حال ببینیم مقصود از «ماء معین» چیست؟

ابوبصیر نقل می كند كه امام باقر علیه السلامه درباره همین آیه فرمودند:

هذه نزلت فی القائم علیه السلام، یقول: ان اصبح امامكم غائباً عنكم لاتدرون این هو، فمن یاتیكم بامام ظاهر، یأتیكم باخبار السماء و الارض و حلال الله – جل و عز – و حرامه؟ ثم قال: و الله ما جاء تأویل هذه الایة، و لابد ان یجیی تأویلها.(3) این آیه درباره قائم علیه السلام نازل شده است، می فرماید: اگر امام شما غائب گردد و ندانید كه او كجاست، چه كسی برای شما امام آشكار می آورد كه اخبار آسمان و زمین و حلال و حرام خدای جل و عز را برای شما بیاورد؟ سپس فرمودند: قسم به خدا تأویل این آیه هنوز نیامده است، ولی تأویل آن حتماً می آید.

امام باقر علیه السلام «ماء معین» را به امام ظاهر و فرو رفتن آب در زمین را به غیبت امام علیه السلام تفسیر كرده اند و فرموده اند كه اگر امام شما غائب شود و این سرچشمه همه بركات در میان شما نباشد، كسی (جز خدای تعالی) نمی تواند برای شما امام آشكار بیاورد كه اخبار وحی را به شما برساند.


1- 1. لسان العرب، جلد 14، ص: 101.
2- 2. همان.
3- 3. كمال الدین، باب 32، حدیث 3.

ص:90

بنابراین اگر آب جاری و سهل الوصلی در اختیار نباشد، مردم برای دستیابی به آب، باید تحمل سختی ها كنند و با ظرف از چاه آب بیرون آورند، چون این كار، كار آسانی نیست، كمتر كسی به آن تن می دهد و لذا این چاه در زمان غیبت، بدون استفاده مناسب به صورت معطل باقی می ماند.

مرحوم علامه میرزا حسین نوری در كتاب ارزشمند نجم الثاقب در این باره به مطلب جالبی توجه كرده اند. عین عبارت ایشان چنین است:

مخفی نماند كه چون در ایام ظهور، مردم از این سرچشمه فیض ربانی به سهل و آسانی استفاضه كنند و بهره ببرند، مانند تشنه ای كه در كنار نهر جاری گوارایی باشد كه جز اغتراف، حالت منتظره نداشته باشد، لهذا از آن جناب، تعبیر فرمودند به: «ماء معین».(1) امام ظاهر، مانند «ماء معین» به آسانی در دسترس مردم است، كه برای دستیابی به این آب جاری، احتیاجی به كندن زمین و حفر چاه نیست. نهر گوارایی كه روی زمین می رود و هر كس آن را ببیند می تواند به راحتی از آن استفاده كند. و دست در آب برده، كفی از آن را بردارد.(2) اما اگر امام علیه السلام ظاهر نباشد، وضعیت چنین نیست.

مرحوم محدث نوری قدس الله سره می افزاید:

در ایام غیبت كه لطف خاص حق، از خلق برداشته شده – به علت سوء كردارشان – باید رنج و تعب و عجز و لابه و تضرع و انابه، از آن جناب، فیضی به دست اورد و خیری گرفت و علمی آموخت، مانند تشنه ای كه بخواهد از چاه عمیق، تنها به آلات و


1- 1. نجم الثاقب، ص: 68.
2- 2. اغتراف به همین معناست.

ص:91

اسبابی كه باید به زحمت به دست آورد، آبی كشد و آتشی فرو نشاند، لهذا تعبیر فرمودند از آن حضرت به «بئر معطله».(1) از «بئر معطله» می توان استفاده كرد، ولی بهره گیری از آن، به راحتی «ماء معین» نیست، چون باید به سختی و به واسطه اسباب و ادوات از چاه آب كشید. امام غائب علیه السلام مانند نهر جاری نیست كه همه آن را ببینند و به راحتی از آن استفاده كنند. بلكه در زمان غیبت، استفاده از وجود مقدس امام علیه السلام به زحمت و استغاثه و تضرع نیاز دارد، تا بتوان از فیض ایشان بهره برد، چون زمان غیبت، هنگام امتحان است و افراد در میزان و نحوه استفاده از همین «بئر» مورد آزمایش قرار می گیرند.

متأسفانه می بینیم كه این «بئر»، معطله و مترو كه باقی مانده است، عده بسیار زیادی، اصلاً از وجود آن آگاه نیستند، تعداد بسیار دیگری فقط اسمی از امام غائب شنیده اند، ولی هیچ گاه در صدد بهره برداری صحیح و مناسب از ایشان بر نیامده اند. در این میان، تنها عده بسیار بسیار اندكی هستند، كه به ازای، تضرع، عجز و لابه، دلو به این چاه انداخته، با سختی از آن استفاده می نمایند و همواره در دل آرزو می كنند كه این چشمه زلال آشكار شود و الطاف و نعمتهای آن بر زمین جاری گردد.

فتنه شدید

امام رضا علیه السلام در توصیف این فتنه – كه دامنگیر مردم مصیبت زده زمان غیبت می شود – فرموده اند:


1- 1. همان.

ص:92

لابد من فتنة صماء صلیم، تسقط فیها كل بطانة و ولیجة و ذلك عند فقدان الشیعة الثالث من ولدی، یبكی علیه اهل السماء و اهل الارض و كل حری و حران و كل حزین لهفان.(1) یك فتنه گر و شدید (خیلی مبهم و پیچیده) ناگزیر فرا می رسد كه هر خودی و دوست نزدیكی در آن می افتد. این فتنه، زمانی است كه شیعیان، سومین از فرزندان مرا گم می كنند، كه اهل آسمان و زمین و هر زن و مرد دلسوخته و هر غمگین و اندوهناكی، بر آن حضرت می گریند.

امام رضا علیه السلام از یك فتنه خبر می دهند، «فتنه» به معنای امتحانی است كه انسان را می فریبد و هر كس ممكن است در مقابل آن فریب خورده، بلغزد. به علاوه در بیان دشواری این امتحان، تصریح فرموده اند كه این فتنه (صماء صیلم) است. «صماء» به معنای «كر» و «صیلم» به معنای «شدید» است. یعنی این امتحان، چنان سخت و نامعلوم است كه دوستان و خواص را هم بر زمین می زند و همه در معرض سقوط و انحراف قرار می گیرند.

امام رضا علیه السلام این زمان را هنگام گریه و زاری اهل آسمان و زمین دانسته اند، دوره ای كه اهل درد، از گم كردن امام زمانشان، غمگین و افسرده خاطر هستند و شادی و خوشحالی نمی بینند. چون غم امام غائب از دل ایشان بیرون نمی رود، زندگی آنها با غم و اندوه بر غیبت امام زمانشان عجین است. لذا در پی بسیاری از خوشیهای اهل دنیا


1- 1. عیون اخبار الرضا علیه السلام، جلد 2، ص: 6.

ص:93

نیستند و در شادیها و جشنها، دل سوخته آنها التیام نمی یابد.

امام رضا علیه السلام سپس فرمودند:

بابی و امی سمی جدی، شبیهی و شبیه موسی بن عمران علیه السلام علیه جیوب النور، تتوقد بشعاع ضیاء القدس، كم من حری مؤمنة و كم مؤمن متأسف حیران حزین، عند فقدان الماأ المعین، كانی بهم آیس ما كانوا قد نودوا نداء یسمع من بعد كما یسمع من قرب، یكون رحمة علی المؤمنین و عذاباً علی الكافرین.(1) پدر و مادرم فدای آن كس كه هم نام جدم است، شبیه من و شبیه حضرت موسی بن عمران علیه السلام است. نوری كه از شعاع نور قدسی روشن می گیرد، از او نمایان است. چه بسیارند زنها و مردهای مؤمن كه در گم كردن «ماء معین» دلسوخته و اندوهناك و سرگردان و ناراحت هستند. گویی آنها را می بینم كه در ناامید كننده ترین شرایط هستند. (در هنگام ظهور) آنها را صدا می كنند، با صدایی كه از دور، هم چون نزدیك – شنیده می شود، كه این ندا برای مؤمنان رحمت و برای كافران عذاب است.

این وصف حال شیعه دلسوخته، هنگام گم كردن «ماء معین» است و حزن و اندوهی كه برای گم شدن این آب گوارا دارد. درد شیعه این است كه این ماء معین چرا غائب نشده است؟ چرا وقتی بخواهند دیگران را به سوی امام عصر علیه السلام متوجه سازند، باید نشانی «بئر معطله» را بدهند؟


1- 1. همان.

ص:94

چرا حضرتش در این زمان، قدرت و مكنت ظاهری ندارد؟ و چرا شیعیانشان هم در وضعیت ناامید كننده ای هستند؟

اما در عین ناامیدی، در زمانی كه توقع نمی رود و با محاسبات عادی قابل پیش بینی نیست، به صورت ناگهانی ندای ظهور سر می دهند و یاران باوفای خویش را می خوانند. این ندای ملكوتی، دلهای اندوهناك و سوخته مؤمنان را تسلی می بخشد و سبب عذاب كافران می گردد.

بار دیگر در حدیث شریف دقت كنید. امام ابوالحسن الرضا علیه السلام كه خود حجت معصوم خدا است – درباره حضرت بقیة الله ارواحنا فداه می فرمایند: «پدر و مادرم فدای او» سخن در این است كه آیا ما انسانهای عادی كه امروز امت و رعیت این امام بر حق هستیم، حاضر هستیم از عزیزترین عزیزان خود، در راه ولایت حضرتش بگذریم، امروز حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه چند تن دوستدار دلسوخته دارد كه اوصاف بیان شده در این حدیث، درباره آنها صادق باشد؟

چنان چه امام عزیز بی همتا، با آن همه فضائل خدادادی در میان ما هست، با این كه هیچ نیازی به هیچ كس ندارد و همگان به او نیازمند هستند، اما از مراجعه به حضرتش خودداری می كنند. راستی، اگر بخواهیم در این زمان، كسی را «غریب» بنامیم، به جز این حجت بزرگوار الهی، كسی را می یابیم؟!

ص:95

پرسشهای مفهومی از درسهای 4 تا 7

1. از یاد رفته بودن امام عصر علیه السلام را از جهات مختلف تبیین كنید.

2. با توجه به وصف «پدر دلسوز و مادر نیكوكار» توضیح دهید كه چرا می گوییم امام عصر علیه السلام از یاد رفته اند؟

3. تعبیر «زندان غیبت» به چه جهت در مورد امام عصر علیه السلام به كار می رود؟

4. وجه تسمیه امام عصر علیه السلام به «قائم» چیست؟

5. مجهور بودن امام عصر علیه السلام از چه جهتی است؟ مهجور بودن یكی از اوصاف آن حضرت را توضیح دهید.

6. در تفسیر آیه شریفه «و بئر معطله و قصر مشید» چه فرموده اند؟

7. چه وجه شبهی در تشبیه امام علیه السلام به «ماء معین» و «بئر معطله» وجود دارد؟

8. چرا امام رضا علیه السلام از غیبت به «فتنه صماء صیلم» تعبیر فروده اند؟

ص:96

ص:97

فصل چهارم: امام دور از اهل دیار

درس هشتم: امام دور از اهل دیار و بی یار و یاور

معنای چهارم غریب

یكی از رایج ترین معانی غریب كه ابتدائاً به ذهن می رسد، زمانی صدق می كند كه شخص از اهل – یعنی نزدیكان درجه اول – و دیار و سرزمین خویش دور افتاده باشد. صاحب كتاب شریف مكیال المكارم در بیان این معنای غربت می فرمایند:

البعد عن الاهل و الوطن و الدیار. (1)


1- 1. مكیال المكارم، جلد 1، ص: 138.

ص:98

عزلت امام عصر علیه السلام

امام عصر علیه السلام به این معنا هم غریب هستند، چرا كه در زمان غیبت جای ایشان در میان دوستان و نزدیكانشان خالی است و از سرزمین و وطن خویش هم دور افتاده اند. در واقع حضرت بقیة الله علیه السلام به امر الهی از اهل و دیار خود كناره گیری كرده اند، به طوری كه جای خالی ایشان در میان مردم و دوستان و نزدیكانشان مشهود است. به این كناره گیری از مردم، «عزلت» هم اطلاق شده است. امام صادق علیه السلام در بیان عزلت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرموده اند:

لابد لصاحب هذا الامر من غیبة و لابد له فی غیبته من عزلة، و نعم المنزل طیبة، و ما بثلاثین من وحشة.(1) قطعاً صاحب این امر غیبتی دارد، و قطعاً در غیبتش كناره گیری (از مردم) خواهد داشت، و مدینه چه محل سكونت خوبی (برای ایشان) است و به خاطر سی نفر وحشتی نیست. (حضرت به خاطر وجود آنها در عزلت از خلق وحشتی ندارد).

پس امام زمان علیه السلام قطعاً در زمان غیبت عزلت دارند، یعنی از مردم گوشه گیری می كنند و جائی منزل می گیرند كه دور از دیدگان مردم باشد. البته غیبت حضرت بدین معنی نیست كه ایشان اصلاً روی كره زمین نباشند، عزلت ایشان منافاتی ندارد با این كه گاهی حضرت در میان مردم بیایند و قدم روی فرشهای آنها بگذارند. در روایت آمده است:


1- 1. غیبت نعمانی، ص: 188، باب 10، حدیث 41.

ص:99

یتردد بینهم و یمشی فی اسواقهم و بطا فرشهم و لا یعرفونه.(1) (امام زمان علیه السلام) در بین مردم رفت و آمد می كند، در بازارهای ایشان راه می رود و روی فرشهای آنها قدم می گذارد، ولی (مردم) ایشان را نمی شناسند.

گاهی اوقات، حضرت در جمع دوستان خویش حاضر می شوند، در خانه های آنها رفت و آمد می كنند و شیعیان، ایشان را می بینند، اما نمی شناسند. نتیجه این كه امام زمان علیه السلام در زمان غیبت، با این كه گاهی در میان مردم حضور می یابند، اما محل سكونت خود را دور از آنها انتخاب می كنند. پس ایشان در میان مردم، منزل ثابت و اقامتگاه دائمی ندارند. بنابراین غریب و دور از اهل و دیار باقی می مانند.

این معنا از غربت، یك واقعیت بدیهی است و احتیاجی به اثبات ندارد، چرا كه جای خالی حضرت در میان دوستان كاملاً مشهود است.

قرنهاست كه شیعیان به دور هم جمع می شوند، در حالی كه عزیزترین عزیزانشان در میان آنها نیست. اگر یكی از اعضای خانواده به سفر رفته و از دیگر اعضاء جدا افتاده باشد، جای خالی او در خانواده كاملاً محسوس است، حتی اگر گاهی تماس بگیرد و به دوستان خویش سر بزند... اما همین كه نمی تواند كنار آنها زندگی كند، غریب افتاده است.

امام زمان علیه السلام هم این چنین غریب هستند و به خاطر وجود سی نفر است كه ایشان در عزلت خویش وحشتی ندارند و تنها این عده معدود می توانند با حضرت معاشرت داشته، ملازم ركابشان باشند. اینها موالی


1- 1. بحار الانوار، جلد 52، ص: 154.

ص:100

خاص حضرت هستند كه در روایت آمده است:

لا یعلم بمكانه فیها الا خاصة موالیه فی دینه.1

در غیبت كبری، مكان حضرت را جز كارگزاران خاص ایشان در امر دین كسی نمی داند.

سكونت امام عصر علیه السلام در نقاط دور دست

علاوه بر كناره گیری از اهل، مسئله دور بودن از دیار و سرزمین هم برای امام زمان علیه السلام مطرح است. از حدیث امام صادق علیه السلام بر می آید كه حضرت به زندگی در مدینه و اطراف آن علاقه زیادی دارند.(1) هم چنان كه همه ائمه علیهم السلام به سرزمین جدشان پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار علاقه مند بوده اند، در آن جا احساس آرامش می كرده اند و هنگام خروج از آن شهر غمناك می شدند. به عنوان مثال، وقتی خواستند امام رضا علیه السلام را به اجبار از مدینه به خراسان ببرند، حضرت چندین بار برای وداع با جد بزرگوارشان، بر سر قبر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفتند و هر بار با صدای بلند گریه و فغان سر دادند و سپس به كسی كه شاهد حالات ایشان بود، فرمودند:

فانی اخرج من جوار جدی صلی الله علیه و آله و اموت فی غربة و ادفن


1- 2. یكی از شیفتگان حضرت به نام عیسی بن مهدی جوهری كه در زمان غیبت صغری 268 هجری قمری در منطقه «صاریا» در حومه مدینه خدمت حضرت رسیده، گفته است كه حضرت در آن جا سكونت گزیده بودند. نجم الثاقب، ص: 356، باب ششم، حكایت هیجدهم.

ص:101

فی جنب هارون. (1) مرا از كنار جدم (رسول خدا صلی الله علیه و آله) می برند، و من در غربت می میرم، و در كنار هارون دفن می شوم.

علیرغم علاقه حضرت مهدی علیه السلام به مدینه منوره، پدر بزرگوارشان امام حسن عسكری علیه السلام به ایشان سفارش فرموده اند كه در دورترین و مخفی ترین مكانها سكنی گزینند، تا در امان باشند. امام عصر علیه السلام سفارش پدر را چنین بیان فرموده اند:

ان ابی عبدالله عهد الی ان اوطی من الارض الا اخفاها و اقصاها، اسراراً لامری و تحصیناً لمحلی لمكاند اهل الضلال و المردة، من احداث الامم الضوال.(2) به درستی كه پدرم (امام حسن عسكری علیه السلام) با من عهد كرده اند كه وطنی از زمین – جز مخفی ترین و دورترین جای آن – بر نمی گیرم، تا این كه امر خود را پوشیده سازم، و به خاطر وجود نیرنگهای گمراهان و منحرفان، مكان خود را از فتنه های امتهای گمراه، محفوظ بدارم.

این روایت، شاهدی بر اثبات غربت امام زمان علیه السلام به معنای مورد بحث است. خداوند سبحان می خواهد ایشان از شر دشمنان محفوظ باشند. یك راه محفوظ ماندنشان، این است كه محل زندگیشان دور افتاده باشد و در جایی قرار گیرند كه دست كسی به آنجا نمی رسد و بدین صورت از شر منحرفان و گمراهان محفوظ بمانند. البته خداوند


1- 1. عیون اخبار الرضا علیه السلام، جلد 2، ص: 117.
2- 2. كمال الدین، ص: 447.

ص:102

عزوجل قادر است كه ولی خود را – بدون این كه وطنش را در مكانهای دور افتاده قرار دهد – حفظ كند، ولی فعلاً – بنابر حدیث یاد شده – چنین اراده كرده است.

بنابراین، امام حسن عسكری علیه السلام از آن جایی كه می دانستند وجود مقدس امام زمان علیه السلام به وسیله دوستان نادان و دشمنان دانا، در معرض خطر قرار می گیرند، با فرزندشان عهد كرده اند كه در جاهای دور دست سكنی گزینند. همین دوری ایشان از محل مورد علاقه و دوستان مخلص، سبب غربت آن حضرت می شود.

اهل طاعت و اخلاص

اما در این میان، دلهای اهل طاعت و اخلاص، بی قرار و ناآرام، به سوی امام زمان علیه السلام پر می كشد و جز به یاد ایشان آرام نمی گیرد. آنها به پرندگانی می مانند كه در هر نقطه دور و نزدیكی رها شوند، همواره به سوی آشیانه خود بر می گردند. امام حسن عسكری علیه السلام به دنبال همان عهد، فرزند خود را در مصیبت غربتش، ان چنین تسلی داده اند:

اعلم ان قلوب اهل الطاعة و الاخلاص نزع الیك مثل الطیر الی او كارها.(1) بدان كه دلهای اهل طاعت و اخلاص به سوی تو – هم چون پرنده به آشیانش پر می كشد.

در این روایت، دوستان امام زمان علیه السلام با وصف اهل طاعت و اخلاص معرفی شده اند. حضرت تصریح كرده اند كه متدین های واقعی


1- 1. كمال الدین، ص: 448.

ص:103

دلهایشان به سوی امام زمان علیه السلام پر می كشد. «نزع» جمع «نزوع» به كسانی گفته می شود كه شوق و آرزوی وطن خود را در دل دارند. به كار بردن این تعبیر، نشان می دهد كه اهل طاعت و اخلاص در دوری از امام زمان علیه السلام هم چون دور افتادگان از وطن خویش هستند. درست مانند پرندگانی كه از آشیان خود دور افتاده باشند. پرنده ها هر جا كه باشند، همه آرزوهایشان برگشت به آشیانشان است. این منتظران هم آرزویی جز رسیدن به مولایشان ندارند.

پس اینها در حقیقت از وطن خود – یعنی وجود عزیز امام عصر علیه السلام دور افتاده اند و همان طور كه امام علیه السلام، دور از دیار خویش هستند، دوستداران واقعی ایشان هم از دیار اصلی خود دور افتاده اند. بنابراین در زمان غیبت، هم چون مولای خود غریب هستند و به چیزی غیر از وصال محبوب انس نمی گیرند. همان طور كه پرندگان تا وقتی از آشیان خود دور باشند، هیچ آرامشی ندارند، بلكه همواره در اضطراب و ناراحتی به سر می برند، اهل طاعت نیز در فراق امامشان نگران و افسرده و در عین حال مشتاق و منتظر هستند، تا زمانی كه انتظار به سر آید و این رانده شدگان از وطن به آشیان خویش بازگردند.

آن چه اكنون دلهای دوستداران حضرتش را به درد می آورد، این است كه گل سر سبد هستی – كه همگان به طفیل او زده اند و از كنار سفره او روزی می خورند – خود دور از اهل و دیارش است، در مقام و منزلتی كه انتظار می رود و در جایگاهی كه باید مطرح باشد، نیست و در مناصب و مواقعی كه حق مسلم و خاص ایشان است. جای حضرتش خالی است. این درد، بر قلب كسانی كه امام شناس واقعی هستند، همواره

ص:104

سنگینی می كند، اما چاره ای جز صبر و دعا برای این غریب دور از اهل و دیار ندارند.

ص:105

امام بی یار و یاور

معنای پنجم غریب

كم بودن اعوان و انصار، یكی دیگر از معانی صریح و روشن غربت است. كسی كه تعداد یاورانش بسیار كمتر از حد مطلوب و شایسته اشد، حقیقتاً غریب است.

وصف یاران خاص امام عصر علیه السلام

یاران امام عصر علیه السلام مؤمنان واقعی هستند، كسانی كه هم در اعتقاد و هم در عمل اهل ایمانند. بهترین تعبیر درباره ایشان همان وصفی است كه حضرت عسكری علیه السلام در سفارش خود به فرزندان بزرگوارشان فرمودند: «اهل طاعت و اخلاص». اینها هیچ چیز را بر اطاعت از دستورات امامان خود ترجیح نمی دهند و در مقابل خواست ایشان – كه همان دین صحیح و شرع مطهر اسلام است – تسلیم محض می باشند.

امام صادق علیه السلام در توصیف یاران حضرت بقیة الله ارواحناه فداه فرمودند:

ص:106

هم اطوع له من الامة لسیدها.(1) اینها در برابر امام علیه السلام از كنیز در مقابل آقای خود، مطیع ترند.

خواست امام عصر علیه السلام چیزی جز خواست خداوند نیست و آن هم در دین حق تجلی یافته است. پس اگر بخواهیم یاران واقعی امام علیه السلام را بشناسیم، باید آنها را در مؤمنانی جستجو كنیم كه در اعتقاد و عمل خود مو به مو از ائمه علیهم السلام فرمان می برند و در اطاعت از ایشان بسیار كوشا و جدی هستند. اینها اطاعت از خدا را با اخلاص در بندگی او همراه كرده اند و لذا خداشناسهای واقعی و كامل شده اند.

امیر مؤمنان علیه السلام درباره ایشان فرموده اند:

عرفوا الله حق معرفته و هم ... انصار المهدی علیه السلام فی آخر الزمان.(2) خداوند را به طور شایسته شناخته اند و اینها یاوران مهدی علیه السلام در آخر الزمان هستند.

نشانه خدا شناسی، خوف از خداست و هر كس معرفتش به خداوند بالاتر باشد، خوفش هم بیشتر می شود. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

من كان بالله اعرف كان من الله اخوف. (3) هر كس خداشناس تر باشد، از خداوند بیشتر می ترسد.

بنابراین یاوران حضرت مهدی علیه السلام كه حق معرفت خدا را دارند، بیشترین و عمیق ترین ترس را از او دارند. به همین جهت جداً اهل تقوا


1- 1. بحار الانوار، جلد 52، ص: 308، حدیث 82.
2- 2. بحار الانوار، جلد 51، ص: 87.
3- 3. بحار الانوار، جلد 70، ص: 393.

ص:107

و ورع هستند و به همین ویژگی شناخته می شوند. با این وصف مؤمنانی كه چنین نیستند – هر چند در عقیده خود اهل ولایت باشند – نمی توانند خود را جزء یاران خاص امام زمان علیه السلام قلمداد كنند. «جناب علی بن جعفر» از برادر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام نقل كرده است كه فرمودند:

لیس كل من قال بولایتنا مؤمناً ولكن جعلوا انساً للمؤمنین.(1) هر فرد معتقد به ولایت ما مؤمن نیست، ولی آنها (معتقدان به ولایت) همدم مؤمنان (راستین) قرار داده شده اند.

آری، حداقل ایمان اعتقاد به ولایت ائمه علیهم السلام است. ولی این حد، انسان را به درجه ای كه در زمره یاوران خاص امام عصر علیه السلام قرار بگیرد، نمی رساند. اگر ایمان علاوه بر اعتقاد، مؤمن را به درجه حق معرفت خداوند برساند و جزء خائف ترین و با ورع ترین انسانها گردد، آنگاه می تواند به این كه از یاران خاص امامش باشد، امیدوار شود.

اندك بودن یاران امام علیه السلام

چنین مؤمنانی در هر زمان بسیار اندك یافت می شوند. امام صادق علیه السلام فرمودند:

المؤمنة اعز من المؤمن و المؤمن اعز من الكبریت الاحمر فمن رأی منكم الكبریت الاحمر.(2)


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب فی قلة عدد المؤمنین، حدیث 7.
2- 2. همان، حدیث 1.

ص:108

زن با ایمان از مرد با ایمان كمیاب تر است و مرد مؤمن از كبریت سرخ (اكسیر) كمیاب تر است. پس كدام یك از شما كبریت سرخ را دیده است؟!

چنان تعداد این گونه افراد كم است كه امام علیه السلام آنها را از كبریت سرخ هم كمتر دانسته اند. این مثلی است در زبان عربی برای چیزهای بسیار كمیاب و یافت نشدنی! به همین جهت در انتهای حدیث فرموده اند كه: كدام یك از شما آن را دیده اید؟ كنایه از این كه هیچ كدام از شما آن را ندیده اید!

پس مؤمن واقعی در هر زمان بسیار كم یافت می شود و به همین دلیل یاران خاص ائمه علیهم السلام هم همیشه بسیار بسیار اندك بوده اند.

سدیر صیرفی می گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و عرض كردم: قسم به خدا خانه نشینی برای شما جائز نیست! حضرت فرمودند: چرا ای سدیر؟ عرض كردم: به خاطر زیادی دوستان و شیعیان و یاران شما! (لكثرة موالیك و شیعتك و انصارك) به خدا قسم اگر امیر مؤمنان علیه السلام شیعیان و یاران و دوستان شما را داشت، تیم و عدی (قبیله ابوبكر و عمر) نسبت به او طمع نمی كردند (خلافت را از او غصب نمی كردند).

حضرت فرمودند: ای سدیر! فكر می كنی اینها چه تعداد هستند؟ گفتم: صد هزار، فرمودند: صد هزار؟! عرض كردم: بلی (بلكه) دویست هزار؟! گفتم: بلی و «بلكه» نصف دنیا. در این جا حضرت سكوت كردند، پس از اندكی فرمودند: می توانی با ما تا «ینبع» بیایی؟ گفتم: بلی... با ایشان رفتیم تا این كه وقت نماز رسید. به من فرمودند: ای سدیر، پیاده شویم نماز

ص:109

بخوانیم... (آنجا) جوانی را دیدند كه بزغاله هایی می چراند، پس فرمودند:

و الله یا سدیر لو كان لی شیعة بعدد هذا الجداء ما وسعتی القعود.

به خدا قسم اگر شیعیان من به تعدا این بزغاله ها بود، خانه نشستن بر من جائز نبود.

پس از فراغت از نماز متوجه بزغاله ها شدم و آنها را شمردم، هفده رأس بودند!(1) وقتی یكی از نزدیكان حضرت مانند سدیر، تصور می كند كه ایشان صد هزار یا دویست هزار یار دارند، امام علیه السلام برایش روشن می كنند كه از این تعداد، هفده نفرشان هم شیعه واقعی نیستند. این تصور برای برخی دیگر از دوستان ایشان هم وجود داشت.

روزی «سهل بن حسن خراسانی» خدمت امام صادق علیه السلام رسید و و عرض كرد: چه چیزی شما را باز می دارد از این كه حق مسلم خود (حكومت و خلافت) را به دست آورید.. در حالی كه صد هزار شیعه آماده جنگیدن در اختیار شما هست؟!

حضرت برای امتحان او دستور فرمودند تا تنور را روشن كنند.

وقتی آتش در تنور برافروخته شد و شعله اش بالا گرفت، به آن مرد خراسانی دستور دادند كه وارد تنور شود او كه پنداشته بود امام علیه السلام از سخنان او غضبناك شده و قصد مجازاتش را دارند، عرض كرد: آقا مرا ببخشید، به آتش عذابم نكنید!


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب فی قلة عدد المؤمنین، حدیث1.

ص:110

در همین اثنا، هارون مكفی وارد شد، در حالی كه كفشهایش در دستش بود. پس از عرض سلام به امام صادق علیه السلام و پاسخ ایشان، حضرت بدون هیچ مقدمه و توضیحی به او فرمودند: كفشهایت را بگذار و داخل تنور بنشین! او هم بدون تأمل و پرسشی این كار را انجام داد. امام علیه السلام در این حال، با آن مرد خراسانی به گفتگو پرداخت و درباره خراسان مطالبی به او فرمود كه گویی شاهد و ناظر بر آن بوده اند. سپس به سهل بن حسن فرمودند: برخیز و داخل تنور را بنگر!

او دید هارون مكی چهار زانو داخل تنور نشسته و با دیدن امام علیه السلام و سهل بن حسن به آنها سلام كرد. این جا بود كه حضرت صادق علیه السلام از مرد خراسانی پرسیدند: در خراسان چه تعداد مثل هارون دارید؟ او گفت: قسم به خدا یك نفر هم این گونه نداریم. آن گاه حضرت فرمودند:

اما انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خمسة معاضدین لنا، نحن اعلم بالوقت.(1) آگاه باشید كه ما در وقتی كه (حتی) پنج نفر یار و كمك كار نداریم، خروج نمی كنیم. ما نسبت به وقت (خروج) آگاه تر هستیم.

ویژگی تسلیم محض بودن نسبت به امام علیه السلام، همان چیزی است كه نشانه كمال ایمان در انسان می باشد و متأسفانه در میان مؤمنان بسیار كم یافت می شود. البته كمتر مؤمنی پیدا می شود كه در مقام تصور و فكر، خود را تسلیم حض امامش نداند، اما مقام عمل مهم است و این كه


1- 1. بحار الانوار، جلد 47، ص: 123 و 124.

ص:111

اگر عمل به فرمایش امام علیه السلام با خواسته های مورد علاقه انسان هماهنگ نباشد، در آن صورت آیا از جان و دل حاضر می شود كه خواست ایشان را بر خواست خود ترجیح دهد؟! با این كه به نحوی سعی در توجیه سخن امام علیه السلام و عدم تقید نسبت به آن دارد؟! اینجا تسلیم محض امام علیه السلام بودن معلوم می شود. سدیر صیرفی هم با خوش گمانی، می پنداشت كه یاران و شیعیان امام علیه السلام بسیار زیاد هستند، ولی این نوع قضاوتها مطابق با واقعیت نمی باشد. در زمان غیبت امام عصر علیه السلام هم مطلب از همین قرار است. رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از معرفی امام قائم علیه السلام فرمودند:

و الذی بعثنی بالحق بشیراً ان الثابتین علی القول به فی زمان غیبته لا عز من الكبریت الاحمر.(1) قسم به آن كه مرا به حق بشارت دهند قرار داد، كسانی كه در زمان غیبت ایشان بر اعتقاد به آن حضرت ثابت قدم می مانند، از كبریت سرخ، كمیاب تر هستند.

در اینجاست درست همان تعبیری كه امام صادق علیه السلام برای كمیاب بودن مؤمنان فرموده اند، به كار رفته است.

مؤمنان ثابت قدم

با توجه به آن چه گذشت، می توان فهمید كه ثبات قدم در مسیر اعتقاد به امام غائب علیه السلام بسیار كار دشواری است، به طوری كه بسیاری از معتقدان به ولایت ایشان توانایی چنین ثباتی را ندارند. تولی امام علیه السلام


1- 1. كمال الدین، باب 25، حدیث 7.

ص:112

لوازمی دارد كه هر چه التزام مؤمنان به آنها عمیق تر و گسترده تر باشد، درجه ایمان بالاتری پیدا می كنند، تا آن كه به حق معرفت خداوند می رسند و جزء مؤمنان راستین قرار می گیرند. صلابت اینان در ایمان به حدی است كه از كوهها محكم تر و سخت تر می باشند. امام باقر علیه السلام در وصف ایشان فرموده اند:

المؤمن اصلب من الجبل یستقل منه و المؤمن لا یستقل من دینه شیء.(1) صلابت مؤمن از كوه بیشتر است، (زیرا) از كوه كاسته می شود ولی از دین مؤمن چیزی كاسته نمی شود.

در این حدیث مقایسه بسیار لطیفی بین ایمان مؤمن و استواری كوه صورت گرفته است. كوه كه مظهر صلابت و محكمی است – آرام آرام، در اثر بارندگی و امثال آن فرسایش پیدا می كند و در اثر این فرسایش از آن كاسته می شود ولی این كاسته شدن به شكل نامحسوس واقع می شود و اصلاً به چشم نمی آید.

اگر انسان پس از دهها سال كوهی را ببیند به نظرش می آید كه هیچ تغییری نكرده و چیزی از آن كاسته نشده است، ولی اگر ارتفاع آن یا شكل سنگهایش در گذشته دقیقاً ضبط شده بود و پس از سالها مجدداً بررسی دقیق می شد، كاسته شدن از آن روشن می شود، ولی از دین مؤمن این مقدار هم نباید كاسته شود.

مؤمن واقعی كسی است كه به طور نامحسوس هم چیزی از دینش كم


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب المؤمن و علاماته و صفاته، حدیث37.

ص:113

نمی شود، كم شدن محسوس به چشم می آید، ولی كم شدن نامحسوس ممكن است به نظر خود فرد هم نرسد، یعنی به طوری ایمانش آسیب ببیند كه خودش هم متوجه آن نگردد، دیگران هم به طریق اولی متوجه نشوند، به عنوان مثال در مواردی كه مؤمن، گناه خود را به نحوی توجیه می كند تا هم خود را نزد دیگران شرمنده احساس نكند و هم عذاب وجدان در درون خود نداشته باشد، این حالت پیش می آید. در این گونه موارد كاسته شدن از ایمانش، حتی برای خود او – محسوس نیست.

مؤمن راستین از این گونه آسیب نیز مصون و محفوظ است.

واقعاً چند در صدد از اهل ایمان این گونه استوار و با صلابت هستند؟ تصدیق باید كرد كه چنین مؤمنانی آن قدر كم و ناشناخته هستند كه هم چون مولایشان «غریب» می باشند.

امام باقر علیه السلام در وصف مؤمن واقعی سه بار این عبارت را تكرار فرمودند: «المؤمن غریب».(1) وقتی مؤمنان واقعی – كه یاران خاص امام علیه السلام هستند- چنان كمیاب باشند كه به عنوان «غریب» از ایشان یاد می شود، غربت خود امام زمان علیه السلام – به معنای بی یار و یاور بودن – برای انسان بسیار روشن می گردد.

با توجه به آن چه بیان شد كسانی كه آرزوی یاری امام زمانشان را در زمان ظهور ایشان دارند، باید تلاش كنند تا ویژگی های مؤمن واقعی را مطابق آن چه در احادیث ائمه علیهم السلام بیان شده است، به فضل پروردگار و عنایت امام زمان علیه السلام در خود ایجاد كنند. این یاران خاص مربوط به یك زمان خاص نیستند، بلكه مؤمنان برگزیده خداوند در دوره های


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب المؤمن و علاماته و صفاته، حدیث2.

ص:114

مختلف می باشند.(1) اما صرف نظر از این نحوه یاری حضرت كه مربوط به زمان ظهور ایشان است، همه مؤمنان – حتی آنها كه در درجات بالای ایمان نیستند – می توانند در همین زمان غیبت به صورتهای مختلف، امامشان را یاری كنند. (2)


1- 1. درباره این موضوع در حلقه های بعدی این سلسله درسها در بحث «غیبت» سخن خواهیم گفت.
2- 2. اقسام یاری امام عصر علیه السلام در بخش آینده مطرح شده است.

ص:115

فصل پنجم: امام بی یار و یاور

معنای پنجم غریب

كم بودن اعوان و انصار، یكی دیگر از معانی صریح و روشن غربت است. كسی كه تعداد یاورانش بسیار كمتر از حد مطلوب و شایسته اشد، حقیقتاً غریب است.

وصف یاران خاص امام عصر علیه السلام

اندك بودن یاران امام علیه السلام

فصل ششم: منتقم خون امام حسین علیه السلام

درس نهم: امام عصر علیه السلام خونخواه امام حسین علیه السلام

امام غریب

گفتیم كه امام زمان علیه السلام به پنج معنا غریب هستند، قدر ناشناخته، از یاد رفته، فرو نهاده، دور از اهل و دیار، و بی یار و یاور. سه معنای اول غربت، از جهتی در مقابل سه مرتبه شكر قلبی، زبانی و عملی است و دو معنای دیگر نیز، به طور صریح و روشن درباره امام عصر علیه السلام صدق می كنند. در این جا به نقل حدیثی از امام كاظم علیه السلام تبرك می جوییم، كه همه آن چه گذشت، به نحوی توضیح و تشریح این حدیث شریف است.

امام كاظم علیه السلام، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را به عنوان امام غریب معرفی فرموده اند:

داود بن كثیر رقی – از یاران برجسته امام موسی كاظم علیه السلام می گوید:

ص:116

سألت ابا الحسن موسی بن جعفر علیهما السلام عن صاحب هذا الامر، قال: هو الطرید التوحید الغریب، الغائب عن اهله، الموتور بابیه علیه السلام.(1) از امام ابو الحسن موسی بن جعفر علیهما السلام درباره صاحب این امر پرسیدم، ایشان فرمودند: او طرد شده تنها، غریب، پنهان از نزدیكانش و به خاطر كشته شدن پدرش مظلوم است.

«طرید» به كسی اطلاق می شود كه كنار گذاشته شده است. امام زمان علیه السلام به راستی در این زمان طرد شده هستند، چرا كه قدر و منزلت ایشان آن گونه كه باید، دانسته نمی شود و هیچ یك از مراحل شكر در برابر این نعمت عظیم الهی، به طور شایسته ادا نمی گردد. تا جایی كه مردم، ولی نعمت خویش را كنار گذاشته اند و – فهمیده یا نفهمیده – ایشان را با قلب و زبان و عمل خویش طرد كرده اند.

«وحید» – یعنی تنها – به كسی گفته می شود كه متناسب با شأن و مقام خود، یاران همراه نداشته باشد «كسی به او مراجعه نكند» و «اعوان و انصار نداشته باشد».

درباره اوصاف «غریب» و «غائب از اهل ذكر و نزدیكان» نیز در گذشته توضیح دادیم.

خونخواهی سیدالشهدا علیه السلام

امام موسی بن جعفر علیهما السلام در معرفی حضرت بقیة الله علیه السلام در این حدیث فرموده اند: «الموتور بابیه». این عبارت، اشاره به مصیبتی عظیم


1- 1. كمال الدین، باب 34، حدیث 4.

ص:117

برای آن حضرت دارد. «وتر» یعنی جنایتی از قبیل قتل و غارت و به اسارت گرفتن و «موتور» یعنی كسی كه مورد چنین جنایتی واقع شده است. «الموتور بابیه» یعنی: كسی كه به خاطر جنایت به پدرش، مورد ظلم واقع شده است. (1) بالاترین این جنایتها، كشته شدن پدر است. تحمل این جنایت، هنگامی سخت تر است كه شخص هنوز انتقام خون پدر را از قاتل او نگرفته است. به همین جهت، بعضی از كتب لغت در معنای «موتور» چنین آورده اند:

من قتل له قتیل فلم یدرك بدمه.(2) كسی كه یكی از كسانش كشته شده، و هنوز به خونخواهی او برنخاسته است.

امام زمان علیه السلام به خاطر پدر بزرگوارشان مظلوم هستند، زیرا آن حضرت كشته شده اند و فرزندانشان كه ولی دم مقتول هستند، هنوز انتقام خون پدر را از قاتلان نگرفته اند. پدر بزرگوار ایشان، همان آقای مظلومان عالم، حضرت سید الشهداء علیه السلام هستند كه در طول تاریخ و همه روزگار، مظلومی چون او وجود نداشته و ندارد. انتقام گیرنده این سید مظلومان عالم، امام عصر علیه السلام می باشند كه هنوز این كار را نكرده اند. چون ایشان خونخواه پدر هستند، یكی از مأموریتهایشان پس از ظهور، انتقام گرفتن از قاتلان حضرت سید الشهداء علیه السلام است.

یكی از القاب امام عصر علیه السلام «ثائر دم الحسین و الشهداء معه


1- 1 لسان العرب، جلد15، ص: 147.
2- 2. منجد الطلاب، ص: 899.

ص:118

صلوات الله علیهم» است.(1) برای فهم معنای این عبارت، ابتدا «ثائر» را معنی می كنیم. مرحوم صاحب مكیال در توضیح آن چنین آورده اند:

«الثائر: الذی لایبقی علی شیء حتی یدرك ثاره»(2) ثائر، كسی است كه تا وقتی خون خواهی نكرده، قرار و آرام ندارد.

امام زمان علیه السلام باید خونی را قصاص كنند كه از امام حسین علیه السلام و اهل بیت و اصحاب ایشان ریخته شده است. یعنی انتقام خون ایشان را بگیرند و تا زمانی كه این خونخواهی تحقق نیافته، آرام و قرار ندارند.

هر فرد مقتول، ولی دم (صاحب خونی) دارد كه شرعاً حق قصاص قاتل را دارد. خداوند متعال در قرآن كریم به این مطلب تصریح كرده است: «من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً».(3) كسی كه مظلوم كشته شود، ما برای ولی او (نسبت به قاتل سلطه قرار دادیم).

خداوند برای صاحب خون كسی كه مظلومانه كشته شود، شرعاً این حق را قرار داده كه بتواند قاتل را قصاص كند و انتقام خون او را از قاتل بگیرد. در توضیح این آیه شریفه فرموده اند:

هو الحسن بن علی علیهما السلام قتل مظلوماً و نحن اولیاؤه و القائم منا اذا قام طلب بثار الحسین علیه السلام.(4)


1- 1. مكیال المكارم، جلد 1، ص: 63.
2- 2. مكیال المكارم، جلد 1، ص: 63.
3- 3. اسراء، 33.
4- 4. تفسیر عیاشی، جلد 2، ص: 290، حدیث 67.

ص:119

مقتول (در این آیه) حسین بن علی علیهما السلام است كه مظلومانه كشته شد، و ما صاحبان خون ایشان هستیم. و قیام كننده از ما اهل بیت، وقتی قیام كند، خونخواهی حسین علیه السلام را می نماید.

آیه شریفه، بیانگر یك حكم فقهی است، ولی تأویل آن به امام حسین علیه السلام بر می گردد كه خون ایشان به ناحق ریخته شد و صاحب این خون، همه امامان علیهم السلام هستند. حضرت بقیة الله ارواحنا فداه اولین خونخواه جد بزرگوارشان می باشند. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان علیهم السلام در انتظار دیدن چنین روزی هستند.

در بعضی از منابع اهل سنت در ضمن حدیث معراج آمده است:

وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله را به معراج بردند، به ایشان خطاب شد: آیا دوست داری اوصیاء خود را ببینی؟ حضرت فرمودند: بلی، خطاب آمد: به طرف راست عرش توجه كن.

فالتفت، فاذا بعلی و فاطمه و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و المهدی علیهم السلام فی ضحضاح من نور قیام یصلون، و هو فی وسطهم یعنی المهدی علیه السلام كانه كوكب دری و قال: یا محمد! هولاء الحجج، و هذا الثائر من عترتك. و عزتی انه الحجة الواجبة لاولیائی و المنتقم من اعدائی.(1)


1- 1. مكیال المكارم، جلد 1، ص: 64، حدیث 124، به نقل از غایة المرام از طریق اهل سنت.

ص:120

پس (پیامبر صلی الله علیه و آله) به آن سمت توجه فرمودند. امیر المؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام و دیگر امامان معصوم علیهم السلام را دیدند كه در پرده ای از نور هستند و ایستاده نماز می خوانند و او (یعنی مهدی علیه السلام) مانند ستاره درخشانی وسط آنهاست. خداوند خطاب فرمود: ای محمد صلی الله علیه و آله اینها حجتها هستند، و او خونخواه از خاندان توست. قسم به عزتم كه او حجت واجب برای دوستان من و انتقام گیرنده از دشمنان من است.

در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است كه فرمودند:

هنگامی كه جدم حسین علیه السلامه كشته شد، فرشتگان به درگاه خداوند عزوجل صدا به گریه و ناله بلند كرده، عرضه داشتند: ای پروردگار و آقای ما! آیا از كسانی كه برگزیده تو و پسر برگزیده ات و انتخاب شده تو از آفریدگانت را كشته اند، در می گذری؟ خدای عزوجل به آنها وحی فرمود: ای فرشتگان من آرام باشید! قسم به عزت و جلال خود، من از ایشان – هر چند بعد از گذشت مدت زمانی – قطعاً انتقام خواهم گرفت. سپس خداوند از امامان از فرزندان حسین علیه السلام برای فرشتگان پرده برداشت، پس آنها با این كار خوشحال شدند. متوجه شدند كه در میان آنها یك نفر ایستاده نماز می خواند، خدای عزوجل فرمود:

بذلك القائم انتقم منهم.(1)

با همین كسی كه ایستاده است، از آنها انتقام می گیرم.

پس انتقام گیرنده واقعی، خود خداوند عزوجل می باشد.


1- 1. متن عربی حدیث در مكیال المكارم، جلد 1، ص: 64، به نقل از علل الشرایع آمده است.

ص:121

انتقام الهی از قاتلان امام حسین علیه السلام

حضرت مهدی علیه السلام منتقم و خونخواه خونهای به ناحق ریخته هستند. این وصف حضرتش، انشاء الله – در زمان ظهورشان محقق می شود. انتقام گیری حضرت مهدی علیه السلام یك مسئله شخصی نیست، بلكه مسئله دین خدا مطرح است. آن چه در كربلا رخ داد، از نظر اعتقادی، ستیز همه اسلام با همه كفر بود، چرا كه معرفت امام علیه السلام، میوه و ثمره درخت توحید است. كسانی كه با امام حسین علیه السلام جنگیدند، در حقیقت با ادعای مسلمانی، به انكار توحید و رد نبوت برخاستند.

این نفاق، به مراتب از كفر آشكار كافران صدر اسلام، بدتر و خطرناكتر بوده و هست. امام زمان علیه السلام هنگام ظهور، توحید حقیقی را عملی می سازند، بنابراین از دشمنان امام حسین علیه السلام كه در واقع دشمنان خدا هستند، انتقام می گیرند.

انتقام یا كینه توزی؟

بعضی از گویندگان با این كه هیچ شناخت درستی از دین و معرفت دینی ندارند، اما به خود اجازه می دهند درباره همه معارفت دینی اظهار نظر كنند. اینان با بهانه تراشی های بی پایه و سست، خواسته اند این باور دینی را یك امر صرفاً عاطفی قلمداد كنند، كه منشأ كینه توزی و اختلاف انگیزی بین مسلمانان می شود. آنگاه یك مغالطه به ظاهر برهانی را به عنوان دلیل ادعای خود مطرح می كنند، می گویند: در روزگاری كه دولت امویان بر سر كار بود، یعنی كشندگان امام حسین علیه السلام هنوز به حكومت و ریاست خود ادامه می دادند، خیلی

ص:122

طبیعی بود كه طرفداران فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله آرزو كنند كه روزی بر دشمنان خود – كه هنوز بر سر كار بودند – دست یابند و انتقام آن خونهای به ناحق ریخته را از آنها بگیرند. اما اكنون، بیش از سیزده قرن از آن زمان گذشته، نه از امویان و عباسیان خبری است و نه دشمنان و كشندگان بالفعل و نه اعقاب و نسلهای بعد از آنها، هیچ كدام در صحنه وجود نیستند. لذا شعله ور كردن و زنده نگه داشتن عنصر انتقام و كینه توزی و خشونت و خونریزی و – از طریق تحریك عواطف – دشمنان غیر عینی و موهوم تراشیدن، چیزی جز جفا كردن نسبت به یك واقعه زیبای انسانی (شهادت) نیست!!

انحراف مدافعان این نظریه به آنجا رسیده كه مدعی شده اند، دعاها و زیارت نامه هایی كه متضمن چنین سخنانی هستند، در همان زمانها ساخته شده اند و اكنون دیگر فلسفه خود را از دست داده اند. بنابراین یكی از وظایف متفكران آن دعاها و رهبران دینی را در دوران ما، تجدید نظر كردن در مضامین آن دعاها و زیارت نامه ها دانسته اند!!

این سخنان واهی و سست، وقتی با رنگ و لعاب روشنفكر مآبانه بیان شود، می تواند باعث فریب افراد بی اطلاع و ساده لوح در معارف دینی گردد و آنها را از پذیرش یك اعتقاد اصیل اسلامی باز دارد، انتقام از كشندگان سید الشهداء علیهم السلام یكی از برنامه های امام عصر علیه السلام است كه به صورت ناجوانمردانه مورد انكار قرار گرفته از مصادیق كفران نعمت قلبی نسبت به این صفت ایشان به شمار می آید.

در اینجا بدون این كه بخواهیم به تفصیل – و با پاسخ به یكایك اشكالات – وارد این بحث شویم، به بیان عقیده صحیح و مستدل در این موضوع اكتفا می كنیم.

ص:123

مصیبت بزرگ

اصل مسئله این است كه واقعه كربلا و شهادت امام حسین علیه السلام همراه با اهل بیت علیهم السلام و اصحاب خود در عاشورای سال 61 هجری، حادثه ای نیست كه فقط به زبان وقوعش مربوط باشد و صرفاً از دشمنی شخص بنی امیه با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نشأت گرفته باشد.

ریشه های اصلی این مصیت بزرگ، به صدر اسلام و دشمنی های حساب شده منافقان زمان پیامبر صلی الله علیه و آله با آن حضرت بر می گردد. از همان زمان، كسانی، به نام اسلام و تحت عنوان دفاع از دین خدا، ظلم به عترت پیامبر صلی الله علیه و آله را پی ریزی كردند. آنها مهمترین نقش را در ستمهای بعدی دشمنان نسبت به اهل بیت علیهم السلام داشتند. به همین دلیل، در زیارت مأثور و مستند عاشورا – كه حدیث قدسی است – می خوانیم:

لعن الله امة اسست اساس الظلم و الجور علیكم اهل البیت.(1) خداوند، گروهی را كه ظلم و ستم به شما اهل بیت علیهم السلام را پی ریزی كردند، از رحمت خود دور فرماید.

در عبارت دیگر از آن حضرت، اعلام بیزاری از همین افراد را، وسیله تقرب خود به سوی خدا و رسول صلی الله علیه و آله و حضرت زهرا علیها السلام و ائمه اطهار علیهم السلام قرار می دهیم:

یا ابا عبدالله! انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی امیر المؤمنین و الی فاطمة و الی الحسن و الیك... بالبرائة ممن


1- 1. بحار الانوار، جلد 101، ص: 294، به نقل از المصباح شیخ طوسی.

ص:124

اساس اساس الظلم و الجور علیكم.(1) ای ابا عبدالله! من... به وسیله بیزاری جستن از كسانی كه ظلم و ستم به شما (اهل بیت) را پی ریزی كردند، به سوی خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و به امیر المؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام و امام حسین علیه السلام و به شما تقرب می جویم.

این حقیقت با رساترین بیان در زیارتهای مختلف امام حسین علیه السلام ذكر شده و درسی است كه زائر آن حضرت از خواندن آنها می گیرد.

به همین جهت، مصیبت روز عاشورا برای همه اهل بیت علیهم السلام بسیار سنگین و جانگداز بوده است. خاندان وحی علیهم السلام، ایام محرم و عاشورا را در هر سال ایام حزن و سوگواری خود می دانستند. به عنوان نمونه، امام رضا علیه السلام فرمودند:

ان یوم الحسین علیه السلام اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بارض كرب و بلاء و اورثتنا الكرب و البلاء الی یوم الانقضاء، فعلی مثل الحسین علیه السلام فلیبك الباكون. (2) روز امام حسین علیه السلام (عاشورا) پلكهای ما را زخم نموده، و اشكهای ما را ریزان ساخته، و عزیز ما را در سرزمین گرفتاری و بلا، به ذلت انداخته است. و (این مصیبت) باعث شده كه ما – تا روز پایان (دنیا) – در اندوه و گرفتاری باقی بمانیم! پس گریه كنندگان باید بر مانند حسین علیه السلام بگریند.


1- 1. همان.
2- 2. بحار الانوار، جلد 44، ص: 284.

ص:125

این حدیث، بیان كننده بعضی از مصائب اهل بیت علیهم السلام در غم عاشورای امام حسین علیه السلام است.

اندوه همیشگی

اما گفت و شنود مفضل با امام صادق علیه السلام پرده از واقعیت عمیق تر و تلخ تری بر می دارد. مفضل – كه از خواص اصحاب امام علیه السلام بود – روزی به ایشان عرض كرد:

ان یومكم فی القصاص لاعظم من یوم محنتكم.

روزی كه شما (دشمنان خود را ) قصاص می كنید، از روز غم و غصه شما بزرگتر است.

او می خواست با این گفتار خود، امام صادق علیه السلام را نسبت به مصیبتهای اهل بیت علیهم السلام تسلی دهد، بر این اساس كه خوشحالی از قصاص دشمنان، ناراحتی های گذشته ایشان را جبران می كند. ولی حضرت در پاسخ او فرمودند:

و لا كیوم محنتنا بكربلاء.

ولی نه مانند روز غم و ناراحتی ما در كربلا.

یعنی قصاص كردن دشمنان، ناراحتی های ما در روز عاشورا و سرزمین كربلا را جبران نمی كند. آن غصه ای است كه به تعبیر امام رضا علیه السلام تا پایان دنیا باقی خواهد ماند و حتی با انتقام گیری از كشندگان سید الشهداء علیه السلام نیز، از بین نخواهد رفت.

آن گاه امام صادق علیه السلام به مصیبتی تلخ تر و سخت تر از عاشورای امام حسین علیه السلام اشاره فرمودند:

ص:126

و ان كان یوم السقیفة و احراق النار علی باب امیر المؤمنین و الحسن و الحسین و فاطمة و زینب و ام كلثوم علیهم السلام و فضة و قتل محسن بالرفسة اعظم و ادهی و امر، لانه اصل یوم العذاب.(1) پایه گذاران ظلم

ظلم و ستم بنی امیه به اهل بیت علیهم السلام در روز عاشورا، برخاسته از اساس منحرف و باطلی بود كه پایه گذاران سقیفه و كشندگان محسن فاطمه علیهما السلام پی ریزی كردند. اساس ظلم نسبت به عترت پاك پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همان جنایاتی بود كه اولی و دومی و سومی مرتكب شدند، همان كسانی كه در زیارت شریفه عاشورا، از خداوند عزوجل می خواهیم آنها را به طور خاص مورد لعنت قرار دهد و از رحمت خود دور بدارد.

اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی، و ابدا به اولاً ثم


1- 1. فاطمه الزهراء علیهما السلام، بهجة قلب المصطفی صلی الله علیه و آله، ص: 532، به نقل از نوائب الدهور علامه میر جهانی، ص: 194. هر چند كه مصیبت روز سقیفه غصب خلافت و آتش زدن خانه امیر المؤمنین و امام حسن و امام حسین و حضرت زهرا و حضرت زینب و ام كلثوم علیهم السلام و فضه خادمه حضرت زهرا علیهما السلام و كشتن حضرت محسن علیه السلام در شكم مادرش حضرت فاطمه علیها السلام با لگد، بزرگتر و تلختر بود، چون ریشه روز عذاب همان بود.

ص:127

الثانی و الثالث و الرابع. اللهم العن یزید بن معاویة خامساً، و العن عبیدالله بن زیاد و ابن مرجانة و عمر بن سعد و شمراً. (1) درخواست لعن از جانب خداوند، ابتدا برای اولی و دومی و سومی می شود و در مرتبه چهارم به معاویه می رسد. آن گاه در مرتبه پنجم، نوبت به یزید و همراهانش در كشتن سید الشهداء علیه السلام می رسد.

با این ترتیب، زیارت عاشورای امام حسین علیه السلام، درسی عمیق به زیارت كنندگان آن حضرت می دهد و آنها را با اساس و ریشه ظلم به اهل بیت علیهم السلام آشنا می كند. از جمله آثار مداومت بر این زیارت، كه با تعابیر مختلف مورد تأكید قرار گرفته است.(2) ثبات قدم زائر در همین عقیده زیربنایی است.

آگاهی از پایه گذاران ظلم به اهل بیت علیهم السلام صرفاً اطلاع یافتن از یك امر تاریخی نیست، بلكه كاملاً جنبه اعتقادی دارد، زیرا آنها با این پایه گذاری، در صدد تحریف دین در تمام ابعاد بودند و هدف آنها، محو كامل اسلام محمدی صلی الله علیه و آله و قرار دادن یك سلسله بدعتها به نام دین بود. از سوی دیگر، رسالت ائمه اطهار علیهم السلام مبارزه با همین بدعتها و حفظ اسلام از تحریفها بود. بدین ترتیب خلفای غاصب، یك مكتب ساختگی در برابر اسلام واقعی ساختند و در برابر اهل بیت علیهم السلام ایستادند. این رویارویی جبهه حق و باطل، بعد از دوران پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله تا به امروز ادامه داشته است. شناخت رهبران این دو جبهه و


1- 1. بحار الانوار، جلد 102، ص: 296.
2- 2. همان.

ص:128

آشنایی با اهداف و عملكرد آنها، برای هر كسی كه به شناخت اسلام پیامبر صلی الله علیه و آله علاقه دارد، بسیار ضروری است. (1) همین امروز اگر كسی بخواهد آیین اسلام را بررسی كند و درباره حقانیت آن به تحقیق بپردازد، باید به كدام مكتب و مذهب به عنوان اسلام روی آورد؟ مكتب اهل بیت علیهم السلام (مذهب جعفری) یا مكتب خلافت (مذاهب اربعه)؟ این دو مكتب، همین امروز هم به قدری با یكدیگر اختلاف دارند كه هیچ كس نمی تواند با مطالعه منابع هر دو گروه، به اصول و فروع یكسانی در امر دین برسد. كافی است موارد اختلاف دو گروه را در بحث توحیدف نبوت، امامت، معاد و عدل ببینیم،

تا بفهمیم غیر از اشتراكی كه در الفاظ این اصول وجود دارد، محتوا و مفاهیم اینها تفاوتهایی جدی و اساسی با یكدیگر دارند.(2) در احكام عملی و فرعی هم خلفای جائر و فقهای اجیر آنان، آن چنان بدعتهای مختلف در دین وارد كرده اند كه به كمتر اشتراكی در جزئیات احكام برخورد می كنیم.


1- 1. برای مطالعه تفصیلی درباره رویارویی مكتب خلافت با مكتب امامت، به كتاب «نقش ائمه در احیاء دین» نوشته علامه سید مرتضی عسكری مراجعه شود.
2- 2. برای مطالعه درباره اعتقادات دو مكتب و آشنایی با اختلافات بین آنها، به كتابهای «همراه با راستگویان» و «از آگاهان بپرسید» نوشته دكتر سید محمد تیجانی سماوی، ترجمه سید محمد جواد مهری و نیز كتاب «معالم المدرستین» در دو مجلد از علامه سید مرتضی عسكری با ترجمه آن به نام «دو مكتب در اسلام» در سه مجلد و كتاب «سیری ر صحیحین» نوشته محمد صادق نجمی مراجعه كنید.

ص:129

درس دهم: انتقام از راضیان به قتل امام حسین علیه السلام

اشاره

با توجه به آن چه در درس گذشته گفتیم، شناخت بدعتگزاران اولیه در دین اسلام و آشنایی با مكتب آنها، برای تشخیص مذهب صحیح، هم بر مسلمانان و هم بر غیر ایشان، در همه زمانها ضرورت كامل دارد.

امروز هیچ كس نمی تواند بدون اطلاع مستند و درست از تاریخ صدر اسلام، به دین شناسی صحیح دست یابد.

پیروان ظالمان

نتیجه این شناخت صحیح، آن است كه هر مسلمان واقعی، وقتی از نیت كشندگان ابا عبدالله علیه السلام و عقیده و عمل آنها آگاهی می یابد، با دل و زبان از اعمال آنها اعلام بیزاری می كند و با اظهار نفرت از ایشان، بر همه پیروانشان – تا قیام قیامت – نفرین می فرستد و می كوشد تا در عمل، از آلودگی های فكری، زبانی و عملی آن ظالمان دور بماند. به این جمله زیارت عاشورا توجه كنید:

ص:130

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلك.(1) یعنی آخرین كسی كه از مسیر بنیان گذاران ظلم به اهل بیت علیهم السالم پیروی می كند، در كنار اولین آنها باید نفرین و از رحمت الهی دور دانسته شود. یك مسلمان واقعی، باید هم از پایه گذاران دشمنی با عترت پیامبر صلی الله علیه و آله بیزاری جوید و هم از پیروان آنها اعلام برائت نماید و این عمل خود را وسیله تقرب به خداوند و حجتهای معصوم او بداند:

اتقرب الی الله ثم الیكم بموالاتكم و موالاة ولیكم و بالبرائة من اعدائكم و الناصبین لكم الحرب و بالبرائة من اشیاعهم و اتباعهم.(2) من به خداوند و به شما (اهل بیت علیهم السلام) تقرب می جویم، از طریق دوستی با شما و دوستی با دوست شما، و از طریق بیزاری جستن از دشمنان شما و بر پا كنندگان جنگ با شما، و نیز از طریق بیزاری جستن از پیروان ایشان، و كسانی كه راه آنها را دنبال می كنند.

به همین جهت است كه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

لعن الله قتلة الحسین علیه السلام و محبیهم و ناصریهم، و الساكتین عن لعنهم من غیر تقیة یسكتهم. (3)


1- 1. بحار الانوار، جلد 101، ص: 295.
2- 2. همان.
3- 3. بحار الانوار، جلد 44، ص: 304.

ص:131

خدا لعنت كند كشندگان حسین علیه السلام و دوستداران آنها و یاری كنندگان ایشان را، و آن كسانی كه بدون وجود شرایط تقیه – كه سبب سكوت آنها (از لعن) بشود – از لعن كردن آنها ساكت هستند!

پس در هر زمان، یكی از وظایف دینی مؤمنان، آشنایی با دشمنان اهل بیت علیهم السلام و طرز تفكر و مكتب ایشان و اعلام بیزاری از راه و رسم آنها و پیروانشان و لعن آنها به دل و زبان است.

راضیان به ظلم

از این بالاتر، هر كسی در هر زمان و هر مكان، به كشتن سید الشهداء علیه السلام و یاران وفادار حضرتش قلباً راضی و خشنود باشد، خود، جزء كشندگان آن حضرت محسوب می گردد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

الا و ان الراضین بقتل الحسین علیه السلام شركاء قتلته.(1) آگاه باشید، كسانی كه به كشتن حسین علیه السلام راضی و خشنود باشند، (در كشتن او) شریك قاتلانش هستند!

به همین جهت در احادیث آمده است كه وقتی امام عصر علیه السلام ظهور فرماید، انتقام خون سید الشهداء علیه السلام را از فرزندان كشندگان ایشان می گیرد. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

ان الله... یبعث علی بقایا ذرایهم قبل یوم القیامة هادیاً مهدیاً من ولد الحسین المظلوم، یحرقهم بسیوف اولیائه


1- 1. بحار الانوار، جلد 44، ص: 304.

ص:132

الی نار جهنم.(1) همانا خداوند... بر باقیمانده از فرزندان كشندگان اهل بیت علیهم السلام، بیش از روز قیامت، یك «بزرگوار» هدایت یافته هدایت كننده از نسل حسین مظلوم علیه السلام بر می انگیزد، تا با شمشیر دوستانش، آنها را بسوزاند تا به جهنم برسند.

البته برای كسانی كه با معارف اعتقادی اسلام آشنایی عمیق ندارند، پذیرش این مطلب سنگین است كه كسانی به خاطر كار پدران خود، مورد عذاب الهی قرار بگیرند، به همین دلیل، از ائمه اطهار علیهم السلام درباره آن سؤال می كردند و ایشان پاسخ می دادند. به عنوان نمونه، «عبدالكریم هروی» از امام رضا علیه السلام می پرسد: نظر شما درباره سخن امام صادق علیه السلام چیست كه فرمود:

اذا خرج القائم علیه السلام قتل ذراری قتلة الحسین علیه السلام بفعال آبائهم.

وقتی قائم علیه السلام ظهور كند، كشندگان حسین علیه السلام را – به سبب اعمال پدرانشان – به قتل می رساند.

امام رضا علیه السلام فرمودند: همین طور است. (مطلب همان گونه است كه امام صادق علیه السلام فرموده اند) هروی می پرسد: پس آیه قرآن چیست كه می فرماید:

وَلَا تَزِرُ وَازِرَ ةٌ وِزْرَ أُخْرَ ىٰ (2)


1- 1. همان.
2- 2. انعام، 164.

ص:133

امام رضا علیه السلام فرمودند:

صدق الله فی جمیع اقواله، ولكن ذراری قتله الحسین علیه السلام یرضون بفعال آبائهم و یفتخرون بها، و من رضی شیئاً كان كمن اتاه. و لو ان رجلاً قتل بالمشرق، و فرضی بقتله رجل فی المغرب، لكان الراضی عندالله عزوجل شریك القاتل. و انما یقتلهم القائم علیه السلام اذا خرج لرضاهم بفعل آبائهم.(1) خداوند در همه گفتارهایش راست فرموده است. ولی فرزندان كشندگان حسین علیه السلام به اعمال پدران خود راضی هستند، و به آن افتخار می كنند. و هر كس به انجام چیزی راضی و خشنود باشد، مانند كسی است كه آن را انجام نداده است، تا آن جا كه اگر كسی در در مشرق كشته شود و فرد دیگری در مغرب به كشتن او راضی باشد، رضا دهنده نزد خدای عزوجل، شریك قاتل محسوب می شود. و حضرت قائم علیه السلام وقتی ظهور می فرمایند، صرفاً به دلیل رضای آنها نسبت به عمل پدرانشان، آنها را به قتل می رسانند.

بنابراین اگر امام زمان علیه السلام انتقام خون جدشان را از فرزندان قاتلان ایشان بگیرند، به جهت رضای آنها نسبت به به جنایت پدرانشان می باشد.

اینان در حقیقت، به سبب عمل خودشان – یعنی راضی بودن از قتل و جنایت پدرانشان در كربلا – كشته می شوند. به همین دلیل، در بعضی از زیارات امام حسین علیه السلام مانند زیارت عاشورا، پس از درخواست لعن


1- 1. عیون اخبار الرضا علیه السلام، جلد 1، ص: 273.

ص:134

خدا بر كشندگان سید الشهداء علیه السلام و اعوان و انصارشان، چنین می خوانیم.

لعن الله آل زیاد و آل مروان و لعن الله بنی امیة قاطبة.(1) بدین گونه، لعن خدا بر همه بنی امیه و خاندان زیاد و خاندان مروان تا روزقیامت در خواست می شود. در همین زیارت شریفه آمده است:

هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین علیه السلام.(2) در روز عاشورا خاندان زیاد و خاندان مروان، به خاطر كشتن حسین علیه السلام شاد شدند.

افراد معدودی، به عنوان كشندگان مستقیم سیدالشهداء علیه السلام مباشرت به این جنایت كردند، اما تمام خاندان آنها – بلكه همه طوائف بنی امیه – به عمل آنها شاد شده و راضی بوده اند. از این رو، مستحق لعن الهی بوده و هستند.

بنابراین اگر ائمه اطهار علیهم السلام به شیعیان سفارش كرده اند كه زیارت عاشورا و امثال آن را همیشه بخوانند و در همه زمانها بر بنی امیه لعن و نفرین كنند، از این جهت است كه فرزندان بنی امیه در طول تاریخ، همیشه از جنایت پدران خود راضی و خوشحال بوده اند و به آن افتخار كرده و می كنند. پس درخواست لعن برای آنها، نه تنها ظلم نیست بلكه عین عداوت و حق طلبی است.

گر چه كشندگان مستقیم سید الشهداء علیه السلام كه قرنهاست به آتش الهی گرفتار هستند هیچ كدام اكنون زنده نیستند، اما آیندگان و پیروان آنها كه چه بسا از نسل آنها هم نباشند – در همه زمانها بوده و هستند.


1- 1. بحار الانوار، جلد 101، ص: 296.
2- 2. همان، ص: 295.

ص:135

هنگام ظهور امام عصر علیه السلام نیز، عده ای از آنها حضور دارند كه به خاطر رضا و شادی و افتخار كردن به اعمال قاتلان، شریك آنها محسوب می شوند و باید انتقام خون شهدای كربلا از آنها گرفته شود.(1)

اسراف در قتل!

وقتی امام زمان علیه السلام به این صورت، انتقام جد شهید خود را می گیرند، عده ای می گویند كه ایشان در كشتن، زیاده روی و اسراف می كند. از آن جهت است كه حضرت، كسانی را به قتل می رساند كه مستقیماً امام حسین علیه السلام را نكشته اند. خداوند در قرآن می فرماید:

وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِ ف فِّی الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ كَانَ مَنصُورً ا (2)

حضرت باقر العلوم علیه السلام، ذیل این آیه شریفه تصریح فرموده اند:

القائم منا اذا قام، طلب بثار الحسین علیه السلام فیقتل حتی یقال: قد اسرف فی القتل.

قیام كننده از ما (اهل بیت علیهم السلام) وقتی قیام كند، از حسین علیه السلام خونخواهی می كند. پس تا آن جا می كشد كه گفته می شود، ایشان در كشتن زیاده روی كرده است.

سپس خود حضرت، آیه شریفه را توضیح می دهند:


1- 1. درباره اهمیت و ارزش اعمال قلبی مانند «رضا» و «خوشحالی» به خاطر انجام یك عمل، در بخش آینده توضیح بیشتری آمده است
2- 2.اسراء، 33.

ص:136

المقتول الحسین علیه السلام و ولیة: القائم علیه السلام و الاسراف فی القتل ان یقتل غیر قاتله.(1) كشته شده، امام حسین علیه السلام است. و ولی (خون) ایشان، قائم علیه السلام است. و زیاده روی در كشتن، به این است كه غیر قاتل را (به جرم كشتن مقتول) بكشد.

كسانی كه در زمان ظهور، امام زمان علیه السلام را متهم به اسراف در قتل می كنند، نمی دانند كه ایشان، غیر قاتلان را به دلیل رضا و شادی آنها از جنایت قاتلان، به قتل می رسانند. این كوته نظران، چون دلیل این كار حضرت را نمی دانند، می پندارند كه ایشان در كشتن زیاده روی كرده اند.

آنها چون می بینند امام عصر علیه السلام كسانی را می كشند كه در زمان كشتن امام حسین علیه السلام نبوده اند و در این امر، فعالیت مستقیم نداشته اند، حكم به اسراف ایشان در قتل می كنند. اما در واقع، اسرافی در كار نیست، چون آنها به خاطر كار خودشان (یعنی رضا و شادی قلبی و افتخار كردن به جنایت قاتلان) كشته می شوند. طبق بیانات گذشته عمل قلبی، همانند عمل خارجی مورد محاسبه است و همین اعمال قلبی و نفسانی، آنها را شریك قتل سید الشهداء علیه السلام گردانیده است. پس امام زمان علیه السلام، اسراف در قتل نمی كند. فقط ظاهر و صورت خارجی عمل ایشان، به شكل اسراف در قتل است. كسی كه حكمت و دلیل عمل ایشان را بفهمد، حكم به اسراف در قتل نمی كند.


1- 1. تفسیر عیاشی، جلد 2، ص: 290، حدیث 67.

ص:137

اختصاص این نوع قصاص به امام عصر علیه السلام

البته این نوع قصاص در دنیا برای ما جایز نیست و كسی نمی تواند به استناد عمل امام عصر علیه السلام پس از ظهور، كسانی را كه به انجام ظلم و جنایتی راضی هستند، به سبب رضای قلبی آنها، قصاص كند. تكلیف ما از نظر فقهی، در این زمان، قصاص از شخص قاتل است و فراتر رفتن از این حد، اسراف در قتل محسوب می شود.

باید دانست كه بعضی از كارهای امام عصر علیه السلام پس از ظهور، با روش معمول دیگران و حتی امامان گذشته علیهم السلام تفاوت دارد. به عنوان مثال، در مسئله قضاوت، حكم فقهی این است كه قاضی باید به استناد مدارك و شواهد موجود كه «بینه» نامیده می شود، حكم نماید، هر چند كه خود در واقع بداند كه حق با كدام یك از طرفین دعوی است. لذا هم در هنگام قضاوت، علم خود را ملاك قرار ندادند و صرفاً براساس «بینه» و شواهد ارائه شده، حكم به «ظاهر» می كردند، با این كه از «واقع» بدون نیاز به «بینه» آگاه بودند.

اما در همین مورد قضاوت، بعضی از انبیاء الهی از جانب خدای عزوجل مأموریت داشتند كه قضاوت را براساس علم خود – بدون ملاحظه شاهد و بینه – انجام دهند. یكی از این پیامبران، حضرت داود علیه السلام بودند كه قضاوت ایشان به باطن افراد، معروف است. این ویژگی از ایشان در امام عصر علیه السلام پس از ظهور، مشاهده خواهد شد.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

ص:138

اذا قام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله حكم بین الناس بحكم داود، لا یحتاج الی بینة، یلهمه الله تعالی فیحكم بعلمه، و یخبر كل قوم بما استبطنوه و یعرف ولیه من عدوه بالتوسیم.(1) وقتی قائم آل محمد صلی الله علیه و آله قیام كند، همانند قضاوت حضرت داود علیه السلام بین مردم قضاوت خواهد كرد. او نیاز به بینه (شاهد) ندارد، (بلكه) خدای متعال (واقعیت را) به او الهام می كند، و او به علم خود (نسبت به واقع) حكم خواهد نمود. و هر گروهی را به آن چه در باطن خود دارند، خبر می دهد و دوست خود را از دشمنش با فراست باطنی تشخیص می دهد.

قضاوت به باطن افراد و در نظر گرفتن شواهد و بینات، در زمره اموری است كه در میان اهل بیت علیهم السلام اختصاص به حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه پس از ظهورشان دارد و هیچ یك از معصومان بزرگوار علیهم السلام حتی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله چنین روشی نداشتند.

انتقام امام زمان علیه السلام پس از ظهور – از كسانی كه به كشتن جد غریب ایشان، راضی هستند – نیز كاری است كه هیچ كدام از امامان گذشته ما انجام نمی دادند، با این كه در زمان همه آنها، افرادی از بنی امیه وغیر ایشان وجود داشتند كه به این جنایت خشنود و از آن خوشحال بودند.

در واقع می توان گفت كه بر مبنای عدل الهی، همه افراد راضی به یك ظلم و جنایت، در حقیقت، شریك ظالمان و جانیان هستند و استحقاق عقوبت خدا را در دنیا و آخرت دارند، ولی تا قبل از ظهور امام عصر علیه السلام نسبت به عقوبت دنیوی آنها، فضل الهی شامل حالشان شده است. اما


1- 1. بحار الانوار، جلد 52، ص: 339، حدیث 86.

ص:139

پس از قیام آن حضرت، دیگر عفو و بخششی نسبت به مجازات آنها در دنیا، به حكم الهی – و بر مبنای عدل خدا – در كار نخواهد بود.

در مجموع می توان گفت: با این كه احكام زمان ظهور حضرت، در بعضی موارد، تفاوتهایی با قبل از آن خواهد داشت، اما سیره و روش كلی ایشان – به لحاظ مبانی و قواعد – با سیره پدران معصومشان علیهم السلام تفاوت اساسی ندارد.

مأموریت الهی

بر این اساس، نكته قابل توجه در انتقام گیری امام زمان علیه السلام در هنگام ظهور، این است كه این كار، یك عمل عاطفی و از روی حس كینه توزی نیست. عصمت الهی این معصومان پاك نهاد – از سوئی و تاریخ زندگی ایشان – از سوی دیگر – به خوبی نشان می دهد كه این بزرگواران، مظهر رحمت و سرچشمه صفات كریمه اخلاقی بودند و رذیلتهایی چون كینه توزی، هرگز در ارواح پاك ایشان جای نداشته است. اما وقتی حساب دین خدا و رضا و سخط الهی پیش می آمد، اهل مسامحه و گذشت نبودند. خود پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله كه «رحمة للعالمین» بودند، آنجا كه حق و عدل حكم می كرد، با قطعیت احكام الهی را جاری می ساختند و از كشتن دشمنان محارب در جنگها ابا نداشتند. امیر المؤمنین علیه السلام نیز، با این كه به عطوفت و مهربانی شناخته شده بودند، وقتی پای عدالت در كار می آمد، سختگیرترین حكام در اجرای آن بودند و در كشتن مخالفان دین خدا كه بسیاری از آنها ظاهراً مسلمان و اهل نماز و روزه و عبادت هم بودند، كوچكترین سستی و سازش از خود نشان نمی دادند.

ص:140

همین سیره و روش را امام عصر علیه السلام پس از ظهور خود خواهند داشت. ایشان هم – به حكم حدیث قدسی لوح – «رحمة للعالمین» هستند.(1) و نظیر جدشان،

«اشداء علی الكفار»(2) ولی «بالمؤمنین رئوف رحیم»(3) هستند. فقط دشمنان خدا در زمان ظهور، طعم تلخ انتقام الهی را خواهند چشید. این انتقام، حكم عدل الهی است كه در دنیا و قبل از وقوع قیامت عملی می گردد. همان گونه كه عذاب خدا در قیامت برای كافران، مقتضای عدل اوست و آن را معلول كینه توزی و خشونت طلبی پروردگار، نمی توان دانست، انتقام گیری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام پس از ظهور امام عصر علیه السلام را نیز نمی توان این گونه تفسیر كرد. چرا كه آن اقدام به دست حجت معصوم الهی انجام می گیرد و با رفتار هیچ شخص دیگری قابل قیاس نیست، همان گونه كه خود اهل بیت علیهم السلام با دیگران قابل قیاس نیستند.

بحث خود را در این خصوص با نقل یك حدیث قدسی به پایان می بریم:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: وقتی حضرت موسی، برادرش هارون علیه السلام را از دست داد، از خدا برای او طلب مغفرت كرد، خداوند متعال در پاسخ به موسی چنین وحی فرمود:

یا موسی لو سالتنی فی الاولین و الاخرین لاجبتك، ما خلا


1- 1. اصول كافی، كتاب الحجة، باب ما جاء فی الاثنی عشر و النص علیهم علیهم السلام، حدیث 3، قال الله عزوجل: اكمل ذلك بابنه م ح م د رحمة للعالمین.
2- 2. فتح، 29.
3- 3. توبه، 28.

ص:141

قاتل الحسین بن علی بن ابیطالب علیهما السلام فانی انتقم له من قاتله.(1) ای موسی! اگر درباره اولین و آخرین از من چیزی بخواهی، تو را اجابت می كنم، جز قاتل حسین بن علی بن ابیطالب علیهما السلام كه من از او انتقام می گیرم.

اینجا سخن از «انتقام خدا» از قاتل امام حسین علیه السلام است. این حدیث و امثال آن نشان می دهد كه این كار، یك عمل الهی است، نه بشری.

بنابراین احكام و لوازم اعمال بشری بر آن بار نمی شود. پس انتقام گرفتن امام عصر علیه السلام از كشندگان سید الشهداء علیه السلام قابل قیاس با انتقام افراد عادی از یكدیگر نیست و درباره آن جز بر اساس موازین و معیارهای الهی نمی توان سخن گفت.

یا صاحب كل غریب یا مونس كل وحید یا ملجا كل طرید.(2) عجل فرج الغریب الوحید الطرید و اجعلنا من انصاره و اعوانه.


1- 1. عیون اخبار الرضا علیه السلام، جلد 2، ص: 47، حدیث 179.
2- 2. عباراتی از دعای مشلول.

ص:142

پرسشهای مفهومی از درسهای 8 تا 10

1. به چه جهت امام عصر علیه السلام را غربت به معنای دور از اهل و دیار می دانیم؟

2. دو صفت از صفات یاران حضرت مهدی علیه السلام را با توجه به فرمایش امام صادق علیه السلام و امیر المؤمنین علیه السلام بیان كنید.

3. اندك بودن یاران امام زمان علیه السلام از چه جهت است؟

4. تعبر «الموتور بابیه» وصف چه كسانی است و به چه معناست؟

5. تبیین كنید كه چرا بحث انتقام از قاتلان امام حسین علیه السلام یك بحث عاطفی و كینه توزانه نیست، بلكه مبنای اعتقادی دارد.

6. چرا امام عصر علیه السلام برای خونخواهی از سید الشهداء علیه السلام غیر از قاتلان ایشان، افراد دیگری را نیز به قتل می رسانند؟ آیا هر ولی دمی مجاز است كه این گونه عمل كند؟

ص:143

یاری امام غریب

ص:144

امام علیه السلام در فرهنگ تشیع، جایگاه ویژه و منحصر به فردی دارد كه با احدی غیر از خود، قابل قیاس نیست. به خاطر همین ویژگی ممتاز، احكام خاصی پیدا می كند، از جمله این كه یاری امام علیه السلام، یاری خداوند متعال است. اما معنای یاری خدا و سازگاری آن با بی نیازی مطلق او، اولین مطلبی است كه این بخش به تبیین آن می پردازد. در ادامه روشن می شود كه امام علیه السلام نیز از یاری دیگران، به معنی واقعی كلمه بی نیاز است.

بدین ترتیب، یاری رساندن ما به خدا و امام علیه السلام به انجام وظیفه در قبال ایشان بر می گردد و فایده آن نیز، به خود یاری كننده باز می گردد، نه به خدا و امام. به تعبیر دیگر یاری كردن امام علیه السلام در حقیقت، ادای شكر نعمت ایشان است و هر مرتبه از شكرگزاری، یك قسم یاری آن حضرت محسوب می گردد.

بنابراین یاری امام عصر علیه السلام با قلب، در حقیقت شكرگزاری قلبی نسبت به نعمت ایشان است. هم چنین یاری حضرت با زبان، مصداق شكر زبانی نعمت امام علیه السلام و یاری كردن ایشان در عمل، نیز به تحقق یافتن شكر عملی در قبال آن حضرت می باشد.

ص:145

بخش دوم : یاری امام غریب

فصل اول: اهمیت یاری امام عصر علیه السلام و اقسام آن

درس یازدهم: اهمیت یاری امام عصر علیه السلام و اقسام آن

یاری امام، یاری خداوند

در بحث از یاری كردن امام علیه السلام، اولین قدم توجه به این حقیقت است كه یاری ایشان در واقع یاری خداوند متعال می باشد. این مطلب از قرآن كریم به روشنی قابل استفاده است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا أَنصَارَ اللَّ_هِ كَمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْ یَمَ لِلْحَوَارِ یِّینَ مَنْ أَنصَارِ ی إِلَى اللَّ_هِ ۖ قَالَ الْحَوَارِ یُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّ_هِ (1)


1- 1. صف، 14.

ص:146

در این آیه شریفه یاران حضرت عیسی علیه السلام، یاران خدا (انصار الله) نامیده شده اند. حواریون، یاران پاك و برگزیده ای بودند كه وقتی به یاری حضرت عیسی علیه السلام رفتند، در واقع به یاری خداوند شتافتند. بر همین منوال، شیعیان ائمه علیهم السلام، حواریون آنها دانسته شده اند. از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمودند:

ان حواری عیسی كانوا شیعته و ان شیعتنا حواریونا و ما كان حواری عیسی باطوع له من حوارینا لنا.(1) همانا یاران خاص عیسی علیه السلام شیعیان او بودند و شیعیان ما یاران خاص ما هستند. و یاران عیسی علیه السلام نسبت به او مطیع تر از یاران ما نسبت به ما نبودند.

بنابراین یاری كردن ائمه علیهم السلام یاری كردن خداوند متعال است.

بی نیازی خدا از یاری غیر

اما مگر خداوند نیاز به یاری مخلوقات خود دارد؟ اگر او از غیر خود بی نیاز می باشد، یاری كردن تاو چه معنایی دارد؟

امیر مؤمنان علیه السلام ضمن توضیحی كه درباره آیه دیگری از قرآن فرموده اند، به این سؤال پاسخ داده اند:

فقد قال الله سبحانه «ان تنصروا...»


1- 1. روضه كافی، ص: 268، حدیث 396.

ص:147

إِن تَنصُرُ وا اللَّ_هَ یَنصُرْ كُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ (1) فلم یستنصركم من ذل...، استنصركم و له جنود السموات و الارض و هو العزیز الحكیم... اراد ان یبلوكم ایكم احسن عملاً.

پس همانا خداوند سبحان فرموده است: «اگر به یاری خدا برخیزید، او شما را یاری می كند و قدمهایتان را استوار می سازد». پس خداوند از روی خواری و ضعف از شما یاری نخواسته است... او در حالی از شما یاری طلبیده كه لشكریان آسمانها و زمین از آن او است و او عزیز و حكیم می باشد.... خواسته است شما را آزمایش كند كه كدام یك عنل نیكوتر دارید. (2) بنابراین یاری كردن خداوند در حقیقت امتحان بندگی اوست. هر كس عمل نیكوتری داشته باشد، خدا را بهتر یاری كرده است؟ حال این پرسش مطرح می شود كه: عمل نیكو انجام دادن چه ارتباطی، با مفهوم یاری رساندن به خدا دارد؟ این سؤال را می توان با توجه به هدفی كه خدای متعال در خلقت انسان معین فرموده، پاسخ داد: اگر انسانها در مسیر هدف از خلقت خویش حركت كنند، در حقیقت به آن چه خداوند از ایشان خواسته است، جامه عمل پوشانده ان و در آن صورت می توان گفت كه هدف خداوند را عملی ساخته اند یا به تعبیر مسامحی، خداوند را به هدفش رسانده اند. پس گویی كه خدای متعال را در رسیدن به هدف خود یاری


1- 1. محمد، 7.
2- 2. نهج البلاغ با ترجمه فقیهی خط 181.

ص:148

كرده اند. البته این تعبیر (یاری كردن) در مورد پروردگار (به عنوان یاری شده) به معنای حقیقی اش به كار نرفته و نمی تواند به كار رود. اما در همه صفات مخلوقات، كه در مورد خداون به كار رفته، همین محذودر وجود دارد و قاعده كلی برای فهم معنای مقصود از این الفاظ در مورد خداوند، این است كه اثر و نتیجه آن صفت را به او استناد دهیم، همین معنایی جز این كه شنیدنی ها و دیدنی ها از خداوند مخفی نیست، برای آنها نمی توان قائل شد. بیش از این مقدار هر مفهومی كه از این صفات به ذات خداوند نسبت دهیم، تشبیه محض خواهد بود كه عقلاً مردود است.

در این جا هم نتیجه و اثر یاری كردن دیگری را به خدای متعال نسبت می دهیم. ما دیگری را چگونه یاری می كنیم؟ وقتی كه در جهت تحقق بخشیدن خواست او قدمی برداریم. البته او ممكن است به ما احتیاج داشته باشد، یا از ما بی نیاز باشد و صرفاً بخواهد ما را در عمل آزمایش كند.

خدای متعال قطعاً احتیاجی به ما ندارد، ولی برای آزمودن ما، دستور یاری كردن داده است كه این هم چیزی جز قدم برداشتن در راه بندگی و اطاعت امر او نیست. بنابراین یاری خداوند به این است كه به تكلیف بندگی او به درستی عمل كنیم.

بی نیازی امام علیه السلام از یاری دیگران

همین سؤال درباره یاری كردن امام علیه السلام هم پیش می آید؟ آیا ایشان نیازی به ما دارند كه بخواهیم یاریشان كنیم؟ قطعاً چنین نیست. این ما

ص:149

هستیم كه از هر جهت به ایشان نیازمندیم و آنها هیچ احتیاجی به ما ندارند.

پس یاری كردن ایشان چه معنا دارد؟ جز این نیست كه اگر در مسیر تحقق خواسته های آنها قدم برداریم، می توانیم بگوییم كه ایشان را یاری كرده ایم. البته ما هیچ گاه ایشان را در عرض خدای متعال قرار نمی دهیم و مدعی بی نیاز بودن ایشان به طور كلی نمی شویم، بلكه آنها را از خودمان و مخلوقات دیگر بی نیاز می دانیم، آنها فقط به خدا نیازمندند و بس. چون خدای متعال همه لشكریان آسمانها و زمینهایش را در اختیار آنها قرار داده، نیاز به احدی جز خود خداوند ندارد.(1) پس اگر چیزی از كسی بخواهند، یا طلب یاری از او بكنند، به خاطر نیازشان به غیر خودشان نیست، بلكه در حقیقت می خواهند میزان بندگی و اطاعت او روشن شود.

یاری كردن امام علیه السلام لطف امام علیه السلام

بنابراین اگر كسی توفیق انجام كاری برای امام علیه السلام پیدا كند، مثلاً ظرف آی برای ایشان بیاورد، یا خطری را از وجود مبارك ایشان دفع كند، نباید تصور كند كه امام علیه السلام به او احتیاجی داشته اند، چنین نیست.

امام علیه السلام به خواست خداوند بر هر كاری كه بخواهد، قدرت دارد و بلكه هر مخلوق دیگری هم اگر قدرتی دارد، به خواست و اذن ایشان می باشد.

بنابراین كسی كه كاری برای امام علیه السلام انجام می دهد، در حقیقت


1- 1. مشابه این بحث در مورد بی نیازی امام علیه السلام از دعای ما هم مطرح است كه این موضوع در حلقه های بعدی این سلسله درسها در بحث «دعا» بررسی خواهد شد.

ص:150

ایشان از سر لطف به او اجازه فرموده اند، تا موفق به آن عمل بشود، و این نه به خاطر نیازشان به او و كارش بوده است. بلكه صرفاً به خاطر این بوده كه او به درجاتی از بندگی خداوند نائل شود. در حقیقت، این امام علیه السلام هستند كه او را در جهت رسیدن به هدف خلقتش از هر جهت یاری فرموده اند.

اما چرا آن كار یاری كردن امام علیه السلام محسوب می شود، برای آن كه هدف امام علیه السلام هم چیزی جز هدایت انسانها نیست. این هدف را خدای متعال برای ایشان در ارتباط با دیگران قرار داده است.(1) بنابراین هر كس در مسیر هدایت خود – كه همان بندگی خداست – قدم بر می دارد، در واقع در مسیر تحقق هدف امامش تلاش كرده و در حقیقت ایشان را در رسیدن به خواسته هایش یاری نموده است.

با این توضیحات می توان فهمید كه یاری كردن امام علیه السلام چیزی جز انجام وظایف بندگی خداوند كه نتیجه اش هدایت شدن خود یاری كننده است، نمی باشد و این هم چیزی جز لطف امام علیه السلام در حق آن شخص نیست.

با این مقدمه می توان گفت كه اگر انسانها – علی العموم – و شیعیان امام شناس – بالخصوص – در انجام وظیفه شكرگزاری نسبت به


1- 1. البته نمی خواهیم بگوییم كه فلسفه ارسال انبیاء و هدایت ائمه علیهم السلام این است كه انسانها به كمالات خویش برسند و آنها مقدمه ای برای دیگران هستند. چنین نیست. و ما دراین جا صرفاً دراره رسالت و مأموریتی كه خداوند برای این بزرگواران قرار داده است. سخن می گوییم، كه نتیجه و فایده ادای این رسالت و مأموریت به همه انسانها می رسد، پس آنها در رتبه خودشان بندگی خدا را انجام می دهند ولی البته خیرات و بركات این كار به همه انسانهای دیگر هم می رسد.

ص:151

بزرگترین نعمت الهی – یعنی امامت و ولایت – تلاش كنند، هر قدر كه در این مسیر توفیق بیشتری پیدا كنند، به هدف خلقتشان بیشتر رسیده اند و از همین طریق، امام زمانشان را یاری كرده اند. در این صورت بیشتر مدیون لطف و عنایت ایشان قرار گرفته اند، چون همه این تلاشها چیزی جز فضل و محبت امام علیه السلام در حق آنها نبوده است.

كاستن از غربت امام علیه السلام

فایده این انجام وظیفه در درجه اول برای خود آنهاست كه موفق به ادای این مهمترین تكلیف الهی شده اند. در درجه بعد، شكر نعمت امام علیه السلام، دیگران – غیر شیعیان و شیعیان غافل – را هم بیدار می كند و باعث می شود تا آنها هم به وظیفه شكرگزاری از این نعمت به خوبی عمل كنند، در نتیجه از غربت امام عصر علیه السلام برای همه آنها كاسته می گردد.

بنابراین یاری كردن امام غریب علیه السلام، به طور نسبی، ایشان را از غربت – در درجه اول برای خود یاری كنندگان و سپس دیگران – خارج می سازد.

شیعیان امام شناس، باید شكر نعمت بزرگ معرفت امام علیه السلام را با قلب و زبان و عمل خویش به جای آورند، تا برای غیر شیعه و هم چنین شیعیان غافل نیز، امام زمان علیه السلام مطرح شود، و آنها هم بفهمند كه در ارتباط با حضرت چه وظایفی دارند.

سه معنای اول غربت، در حقیقت به عدم معرفت و اعتقاد به آن حضرت بر می گردد. بعضی ها اصلاً نمی دانند كه امام زمان علیه السلام كیست، برخی نسبت به اوصاف حضرت علیه السلام بیگانه هستند. كسانی هم كه ایشان

ص:152

را می شناسند، نوعاً در قدرشناسی قلبی و زبانی و عملی از این نعمت بزرگ، كوتاهی می كنند.

حال اگر ما بخواهیم شكر این نعمت بی نظیر الهی را ادا كنیم، باید در جهت معرفی امام علیه السلام به كسانی كه ایشان را نمی شناسند و یا دچار غفلت از معرفت هستند، كوشش كنیم.

تلاش برای معرفی امام عصر عجل الله تعالی فرجه، كه برخاسته از شكر قلبی است، می تواند به طور نسبی حضرت را از سه معنای اول غربت خارج سازد، تا مردم بیشتر امام زمان خود را بشناسند و به یاد ایشان باشند، و به حضرتش مراجعه نمایند.

معرفی امام غریب

كسی كه امام زمان علیه السلام را می شناسد، دوست دارد دیگران هم ایشان را بشناسند و وظیفه خود را در قبال آن حضرت ادا كنند.

شیعیان باید خود را نسبت به كسانی كه از این نعمت برخوردار نیستند، مسئول بدانند. البته امام شناسی یك امر نسبی است و هر كس در هر رتبه ای باشد، امكان پیشرفت به مراتب بالاتر از آن را دارد. از این رو، نمی تواند منتظر رسیدن به حد كمال امام شناسی باشد، تا به وظیفه معرفی امام علیه السلام اقدام نماید. بلكه هر كس در حدی كه خدای عزوجل به او معرفت داده است، باید به شناساندن این نعمت اقدام نماید و دست كسانی را كه در امام شناسی به رتبه او نرسیده اند، بگیرد.

اگر كسانی كه نعمت شناخت امام زمان علیه السلام به آنها عطا شده، شكر قلبی خویش را بر زبان و دیگر اعضاء و جوارح خود جاری سازند، به سهم خود از كفران نعمت ایشان مصون مانده اند و از پاداش این كار

ص:153

برخوردار می گردند.

البته معرفی امام زمان علیه السلام برای همه شیعیان یك تكلیف است، اما خدای متعال – به فضل و و كرم خود – بر انجام این وظیفه عقلی، ثواب و پاداش بسیار مترتب ساخته است.

امام حسن عسكری علیه السلام از قول امام سجاد علیه السلام نقل فرموده اند:

اوحی الله تعالی الی موسی: حببنی الی خلقی و حبب خلقی الی.

خدای متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی كرد كه: ای موسی! مرا نزد آفریدگانم محبوب گردان و آنها را هم محبوب من كن.

قال: یا رب كیف افعل؟ قال: ذكرهم الائی و نعمانی لیحبونی، فلان ترد آبقاً عن بابی، او ضالاً عن فنائی، افضل لك من عبادة ماة سنة بصیام نهارها و قیام لیلها.

حضرت موسی علیه السلام پرسید: ای پروردگار من، چگونه عمل كنم؟ خداوند فرمود: نعمتهای مرا به یاد آنها بیاور، تا مرا دوست بدارند. این كه تو، یك بنده فراری از درگاه من، یا كسی را كه درگاه مرا گم كرده، به من بازگردانی، برای تو بهتر است از این كه صد سال عبادت كنی، به طوری كه روزها روزه بگیری، و شبها به عبادت بایستی.

راه تبلیغ دین، این است كه انسان از طریق تذكر مردم به نعمتهای الهی، جنان كند كه آنها این نعمتها را در زندگی خود بیابند، تا بدین ترتیب، نسبت به خدا محبت ایجاد شود و بنده با شوق و علاقه به درگاه الهی رو كند.

ص:154

قال موسی علیه السلام و من هذا العبد الابق منك؟ قال: العاصی المتمرد.

حضرت موسی علیه السلام عرض می كند: این بنده فراری از تو كیست؟ جواب فرمود: معصیت كار سركش.

چنین شخصی معمولاً نسبت به گناهان خود حالت پشیمانی پیدا نمی كند، چون به قدری در گناه غوطه ور شده است كه دیگر، در خانه خدا نمی آید و از توبه و پشیمانی می باشد، پس بنده متمرد و فراری است.

قال: فمن الضال عن فنائك؟ قال: الجاهل بامام زمانه، و الغائب عنه بعد ما عرفه الجاهل بشریعة دینه، تعرفه شریعته و ما یعبد به ربه و یتوصل به الی مرضاته.

(حضرت موسی علیه السلام) پرسید: كسی كه درگاه تو را گم كرده كیست؟ خدای متعال پاسخ داد: كسی كه امام زمانش را نمی شناسد و بعد از این كه او را شناخت از او غائب است، كسی كه به آئین دین خود آگاه نیست. شریعتش را، و راه بندگی پروردگارش را به او یاد بدهی، و طریق جلب رضایت خدا را به او بشناسانی.

امام زمان علیه السلام باب خدا هستند. بنابراین هر كس ایشان را نشناسد در واقع با درگاه و آستان قدس الهی آشنایی ندارد. پس كسی كه امام زمان خود را نشناسد و یا با وجود شناخت ایشان، توجهی به سوی آن حضرت نداشته باشد – یعنی نداند كه چگونه می تواند با ایشان ارتباط داشته باشد – چنین كسی، در حقیقت درگاه پروردگارش را گم كرده

ص:155

است (الضال عن فناء الله).

غیبت امام عصر علیه السلام كسانی را كه شناخت درستی از دین و شریعت خود ندارند، به سرگردانی و بلاتكلیفی می اندازد. اینان نمی دانند كه چگونه می توانند از امام خود بهره مند شوند و لذا گم شدگانی هستند كه احتیاج به كمك و دستگیری دارند.

خدای متعال، این دو گروه را «ضال» خوانده است: گروه اول، آنها كه امام زمان خود را نمی شناسند. گروه دوم: جاهلانی كه در غیبت امام علیه السلام وظیفه دینی خود را نمی دانند.

وظیفه عالمان نسبت به گروه اول، معرفی امام زمان علیه السلام است تا آنها از جهل نسبت به این امر مهم و حیاتی خارج شوند. اما در مورد گروه دوم، باید سعی كنند تا فهم و معرفت ایشان نسبت به دین، تصحیح و تكمیل گردد تا غیبت امام علیه السلام باعث سرگردانی و گمراهی آنها نشود و بدانند كه چگونه می توانند در زمان غیبت هم از امام خویش بهره مند شوند.

باید شریعت را به آنها شناساند تا به وظایف دینی خود آگاه شوند و بفهمند كه چگونه می توانند رضایت خدای خود را جلب نمایند.

اصلی ترین ركن شریعت كه باید به آنها شناسانده شود، نعمت امام علیه السلام و كیفیت شكرگزاری از ایشان است. امام سجاد علیه السلام در پایان خدمت به عالمان شیعه كه موفق به انجام این وظیفه گردند، چنین بشارت داده اند:

فابشروا علماء شیعینا بالثواب الاعظم و الجزاء الاوفر.(1)


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، ص: 4.

ص:156

پس بشارت باد بر عالمان شیعه ما، به ثواب بزرگتر و پاداش فراوان تر.

این مطلب باید سر لوحه عمل شیعیان باشد كه از هر طریقی به معرفی امام علیه السلام و شریعت او اقدام نمایند تا امام زمان علیه السلام را برای گمراهان، از غربت در آورده، پاداش بزرگ این عبادت را به دست آورند. باشد كه در زمان ظهور نظاره گر لبخند رضا و خشنودی مولای خود باشند و از رضای قلبی حضرتش، به عنوان برترین و والاترین اجر و مزد خویش بهره مند گردند و در زمره كسانی قرار گیرند كه در دوره غیبت امامشان، نه تنها ایشان را فراموش نكرده اند، بلكه فراموش كنندگان را هم متذكر به ایشان كرده اند.

اقسام یاری امام عصر علیه السلام

یاری امام زمان علیه السلام تجلی شكرگزاری از این نعمت بی بدیل است.

شخص امام شناس، باید همه مراحل شكر را در مقابل ولی نعمت خویش به جا آورد.

در مرحله اول، شكر قلبی، نعمت امام علیه السلام، یاری ایشان به قلب است.

انسان شاكر باید بررسی كند كه چگونه می تواند قلباً امام خود را یاری نماید. مسلماً در این مرحله، ابتدا معرفت صحیح ایشان به اسم و وصف و سپس محبت قلبی مطرح می شود كه خود مرتبه والایی از یاری امام غریب است. در این مرحله تهذیب نفس از رذائل اعتقادی و اخلاقی جایگاه ویژه منحصر به فرد دارد. هر چه قلب انسان از آلودگی گناهان پاكتر شود، معرفتش به آن امام عزیز بالاتر می رود.

در مرحله دوم «شكر زبانی» این نعمت كه برخاسته از معرفت و

ص:157

محبت قلبی است، می تواند به وسیله یاری زبانی حضرت علیه السلام صورت پذیرد. یاد كردن ایشان به زبان تبلیغ دین و معرفی امام علیه السلام به زبان از مصادیق یاری زبانی این نعمت است. هم چنین تهذیب زبان از گناه و نقش كلیدی و محوری آن در تهذیب نفس انسان در این مرحله مطرح می شود.

در مرحله سوم، «شكر عملی» نعمت مطرح می شود. بهره برداری صحیح از نعمت امام علیه السلام وقتی صورت می پذیرد كه انسان، با عمل خویش، در مسیر بندگی پروردگار متعال قرار گرفته، دیگران را نیز به این مسیر هدایت كند و بدین وسیله به یاری امام عصر علیه السلام بشتابد. پاك نگه داشتن همه اعضاء و جوارح از گناهان خاص خود نقش اساسی در این مرحله از شكر نعمت امام علیه السلام دارد.

اگر انسان در هر سه مرحله قلبی، زبانی و عملی امامش را یاری كند، می تواند امیدوار باشد كه لقب «ناصر» ائمه علیه السلام را از ایشان دریافت كند.

امام صادق علیه السلام هشام بن حكم را – در حالی كه نوجوان بود و تازه صورتش موی كمی در آورده بود – بالاتر از همه بزرگان اصحاب خویش قرار دادند و آن گاه كه دیدند این كار بر آن سالخوردگان سنگین و گران آمده است، هشام را گونه معرفی فرمودند:

هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یدیه.(1) این شخص، با قلب و زبان و دست خود یاور ما (اهل بیت علیهم السلام) است.


1- 1. بحار الانوار، جلد 10، ص: 295، حدیث 4.

ص:158

این بالاترین افتخار برای یك مؤمن محسوب می شود كه مدال نصرت امامش را از دست مبارك خود ایشان دریافت نماید. بدین ترتیب اهمت شناخت شیوه های مختلف یاری امام علیه السلام بیش از گذشته روشن می گردد.

ص:159

فصل دوم: یاری امام عصر علیه السلام با قلب

درس دوازدهم: نصرت قلبی (1)

دین شناسی

لازمه شكر قلبی نعمت امام عصر علیه السلام یاری ایشان به قلب است. از آن جا كه مهمترین عمل قلب معرفت است، برای یاری قلبی حضرتش، باید در جهت حصول معرفت بیشتر امام علیه السلام كوشش نمود.

این عمل قلب، مقدمه و اساس مراتب بعدی یاری امام علیه السلام می شود، همان طور كه شكر قلبی، روح همه مراحل شكر است.

معرفت صحیح امام علیه السلام عصاره و نتیجه شناخت دین است. هر قدر انسان در مسیر دین شناسی قدمهای صحیح بیشتر و خالص تر بردارد، به همان اندازه به امام شناسی – كه ثمره و نتیجه آن است – عمیق تر و كامل تر نائل می شود. از این رو، یكی از وظایف یاران امام عصر علیه السلام این است كه شناخت خود از دین را عمیق تر، دقیق تر و كامل تر كنند.

ص:160

در روایت آمده است كه یاوران امام عصر علیه السلام در زمان ظهور، دین را به خوبی می شناسند و اهل بصیرت در دین هستند. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در توصیف یاران معدود امام زمان علیه السلام در زمان غیبت فرموده اند:

تجلی بالتنزیل ابصارهم، و یرمی بالتفسیر فی مسامعهم و یعبقون كاس الحكمة بعد الصبوح.(1) دیدگانشان با آیات نازل شده قرآن، جلا داده می شود. و تفسیر قرآن در گوشهای جانشان می نشیند. و جام حكمت، صبح و شام به كامشان ریخته می شود.

هر چیزی وقتی جلا داده می شود كه زنگارهای آن زدوده شود.

یاوران امام عصر علیه السلام نیز با قرآن انس دارند، به وسیله آن زنگارهای قلب خود را می زدایند تا جایی كه چشم دل آنها با بصیرتی كه پیدا می كنند، نورانی می گردد. تفسیر حقایق قرآن در گوش جان آنها، رسوخ می كند. تنها به خواندن قرآن اكتفا نمی كنند، بلكه معارف آن در عمق جانشان می نشیند. خدای سبحان به آنها «حكمت» را عطا فرموده، كه در همه اوقات زندگی خود، از آن سیراب می شوند.

تفسیر «حكمت»

«حكمت» همان گوهر ارزشمندی است كه به فرمایش خدای متعال اگر به كسی داده شود، «خیر كثیر» به او داده خواهد شد.


1- 1. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 9، ص: 126 و نهج البلاغه فیض الاسلام خط 150.

ص:161

وَمَن یُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرً ا كَثِیرً ا ۗ وَمَا یَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (1) امام صادق علیه السلام در تفسیر «حكمت» فرموده اند:

ان الحكمة المعرفة و التفقه فی الدین فمن فقه منكم فهو حكیم و ما من احد یموت من المؤمنین احب الی ابلیس من فقیه. (2) همانا حكمت عبارت است از معرفت و نفقه در دین، پس هر كه از شما (در دین خود) فقیه شود، پس او حكیم است و هیچ كس از اهل ایمان از دنیا نمی رود كه مرگش برای شیطان دوست داشتنی تر از مرگ یك فقیه باشد.

معرفت در این حدیث شریف، معرفت اركان دین است، اموری كه گوهر دینداری به وجود آنها بستگی دارد. اگر اصول دین ورزی بر مبانی صحیح و مستحكم استوار شده باشد، معرفتهای صحیح وجود دارد و تلاش در راه بندگی خداوند مفید و ثمر بخش خواهد بود. ولی اگر اصول اعتقادی صحیح نباشد، هیچ كوششی در انجام عبادات برای شخص فایده ندارد. از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمودند:

احسنوا النظر فیما لا یسعكم جهله و انصحوا لانفسكم و جاهدوها فی طلب معرفة ما لا عذر لكم فی جهله فان لدین الله اركاناً لا ینفع من جهلها شدة اجتهاده فی طلب ظاهر عبادته و لا یضر من عرفها فدان بها حسن اقتصاده و لا


1- 1. بقره، 269.
2- 2. تفسیرعیاشی، جلد 1، ص: 151، حدیث 498.

ص:162

سبیل لاحد الی ذلك الا یعون من الله عزوجل. (1) در اموری كه در ندانستن آنها عذری ندارید، خوب بنگرید (تأمل و فكر نمایید) و خودتان را به خیر و صلاح خویش راهنمایی كنید و با نفسهای خود بای كسب معرفت آن چه در ندانستن آنها معذور نیستید، مبارزه و جهاد نمایید. زیرا دین خداوند اركانی دارد كه اگر كسی معرفت معرفت (صحیح) نسببت به آنها نداشته باشد، تلاش بسیار او در طلب ظاهر عبادتهایش، برای او سودی ندارد.

و (از طرف دیگر) كسی كه به آن اركان، معرفت (صحیح) داشته باشد و به آنها دین ورزی كند، میانه روی او (در انجام عبادتها) به او ضرری نمی زند. و هیچ كس جز به كمك و یاری خدای عزوجل به آن معرفت (صحیح) راه پیدا نمی كند.

در این حدیث شریف اهمیت اركان دین را به روشنی گوشزد فرموده اند. كسی كه معرفتش به این اركان صحیح باشد، اگر در انجام عبادتهایش، تلاش زیاد هم نكند، ضرر نكرده است، چون بالاخره مسیر درست را پیدا كرده و راه را به سوی مقصود طی می نماید. اگر آهسته هم برود، بالاخره روز به روز به هدف نزدیكتر می شود. كسی كه توحید نبوت، امامت و معاد را مطابق آن چه باید، باور داشته باشد، اگر اهل انجام نمازهای مستحبی به طور دائم نباشد یا این كه زیاد تلاوت قرآن نكند و ... بلكه به ادای واجبات و ترك محرمات مقید باشد و در عمل به مستحبات و ترك مكروهات هم میانه رو و معمولی باشد، بالاخره نجات می یابد و از مسیر صحیح خارج نیست. اما آن كه در اعتقاداتش


1- 1. بحارالانوار، جلد 1، ص: 209.

ص:163

انحراف داشته باشد و اركان دین را مطابق كتاب و سنت و براساس میزان عقل، اخذ نكرده باشد، هر چند كه خود را در عمل عبادتهای سخت به رنج بیندازد، هیچ نفعی به حالش ندارد، چون اصلاً در مسیر صحیح حركت نمی كند.

بنابراین تلاشش او را به مقصود نزدیك نمی سازد. كسی كه در راه درست قدم بر نمی دارد، هر چه تندتر برود، فایده ای به حالش ندارد و به مقصود خود نزدیكتر نمی شود، بلكه شاید دورتر هم بشود!

اینجاست كه اهمیت تفقه در دین بیش از بیش روشن می گردد.

انسان برای این كه مسیر بندگی اش به سوی خدای عزوجل صحیح باشد و انحرافی در عقیده به اركان دین نداشته باشد، باید دین شناس شود و این مهم جز با كمك و تأیید الهی (عون) امكان پذیر نیست.

بنابراین ركن اول حكمت – یعنی معرفت صحیح به اركان دین – با تفقه در دین به فضل الهی محقق می گردد. اما مطابق تفسیری كه اهل بیت علیهم السلام از حكمت فرموده اند، ركن دیگر آن به عمل انسان مربوط می شود كه در احادیث با عناوین مختلفی از آن یاد شده است.

در بعضی احادیث «طاعة الله» تعبیرشده كه در كنار «معرفة الامام» به عنوان تفسیر حكمت در آیه شریفه سوره بقره، از آن یاد كرده اند.(1) اطاعت از خداوند لازمه معرفت به اركان دین است و لازمه این اطاعت نیز دوری از گناهان می باشد.

امام باقر علیه السلام در تفسیر حكمت چنین فرموده اند:


1- 1. تفسیر كنز الدقائق، جلد 2، ص: 444.

ص:164

معرفة الامام و اجتناب الكبائر التی اوجب الله علیها النار.(1) قبول داشتن امام علیه السلام و پرهیز از گناهان كبیره ای كه خداوند كیفر آنها را آتش (جهنم) قرار داده است.

پس دوری از گناهان و رعایت تقوی و ورع ركن دوم حكمت می باشد كه در آیه شریفه مطرح شده است.

این كه در احادیث، از همه معرفتهای لازم فقط به معرفت امام علیه السلام اكتفا شده، می تواند نشانگر این حقیقت باشد كه اگر معرفت امام علیه السلام به طور صحیح و شایسته محقق شود، معرفت به دیگر اركان دین هم تضمین خواهد شد، زیرا معرفت امام علیه السلام هم، راه منحصر به فرد برای تحقق معرفت خدا و رسول صلی الله علیه و آله و... می باشد و هم، میوه و عصاره همه آنها.(2) پس بودن معرفت صحیح نسبت به امام علیه السلام نشان دهنده بودن سایر معرفتهاست.

به هر حال برای تحقق حكمت در فرد با ایمان، هم معرفت صحیح لازم است و هم عمل به دستورات دین و دوری از محرمات، و همه اینها با عنایت الهی و به بركت «تفقه در دین» حاصل می شود. اینجاست كه ارزش تفقه و فقاهت به خوبی آشكار می گردد.

آثار تفقه در دین

امام موسی كاظم علیه السلام در بیان آثار و فوائد تفقه در دین فرموده اند:

تفقهوا فی دین الله، فان الفقه مفتاح البصیرة و تمام العبادة و


1- 1. تفسیر عیاشی، جلد 1، ص: 151، حدیث 497.
2- 2. توضیح تفصیلی این مطلب در حلقه دوم این سلسله درسها گذشت.

ص:165

السبب الی المنازل الرفیعة و الرتب الجلیلة فی الدین و الدنیا.(1) در دین خدا تفقه كنید، زیرا فقه كلید بصیرت و كامل كننده عبادت است. (انسان را) به منزلتهای والا مرتبه و درجات ارزشمند در دین و دنیا می رساند.

بصیرتی كه یاری كنندگان امام زمان علیه السلام باید داشته باشند، از طریق تفقه حاصل می شود و بدین وسیله آخرت و حتی دنیای خود را به دست می آورند.

شاید حاصل شدن دنیا به وسیله تفقه، در ابتدا عجیب به نظر آید، اما با كمی دقت روشن می شود كه در واقع لذت دنیا را كسانی كه بیشتر عیش و نوش می كنند، نمی برند به عنوان مثال، كودكی با اسباب بازی خود مشغول بازی است، چه لذتی می برد؟! آیا خوش گذرانی او كودكانه و از روی نادانی محسوب نمی شود؟ آیا خوشی او بیهوده نیست؟ هر عاقلی با دیدن او لبخندی زده و متذكر می شود كه او به چیزهای بی ارزش دل خوش كرده و از واقعیات دنیا چیزی نمی فهمد.

كسانی كه به انواع امور مادی دنیوی مثل پست و مقام و شهرت ... دل خوش می كنند، در حقیقت چیزی از لذات واقعی – نه موهوم – دنیا نمی فهمند. لذت دنیا را كسانی می برند كه آن را نردبان آخرت خویش قرار داده اند، دنیا را محل تجارت می دانند.(2) و آگاهانه و از روی بصیرت


1- 1. بحارالانوار، جلد 78، ص: 321، حدیث 19.
2- 2. امیر المؤمنین علیه السلام فرموده اند: ان الدنیا ... مسجد احباء الله و مصلی ملائكة الله و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله، اكتسبوا فیها الرحمة و ربحوا فیها الجنة. همانا دنیا مسجد دوستان خدا، نماز خانه فرشتگان الهی، محل فرود وحی خدا، و محل تجارت اولیاء خداست كه در آن رحمت الهی و بهشت را كسب می كنند. نهج البلاغه، حكمت 131.

ص:166

دینی از آن كمال استفاده را می نمایند. اینان، این حقیقت را می چشند كه لذت دنیا لزوماً با امور حیوانی تأمین نمی شود. مثلاً لذتی كه یك امام شناس از زیارت قبر سید الشهداء علیه السلام در كربلا می برد، با هیچ یك از لذات حیوانی قابل مقایسه نیست.

افراد عاقل با تفقه در دین، در می یابند كه چه عواملی ارزش دل خوشی دارند و اگر انسان بخواهد از دنیای خودش لذت واقعی و بدون غفلت از واقعیات ببرد، این لذت را در كجا می تواند بیابد. با تفقه در دین، می توان به درجه ای رسید كه خوشی های انسان در مسیر رضای خدا قرار گیرد و لذتهای روحی و حتی جسمانی اش هم عبادت خدا محسوب شود. بنابراین عابد فقیه بر عابد غیر فقیه به مراتب رجحان می یابد و شیطان از مرگش بش از هر كس، دیگر خوشحال می شود.

فضیلت فقاهت

امام كاظم علیه السلام در ادامه روایت می فرمایند:

فضل الفقیه علی العابد كفضل الشمس علی الكواكب. و من لم یتفقه فی دینه لم یرض الله له عملاً.(1) برتری فقیه بر عابد (غیر فقیه) مثل برتری خورشید بر ستارگان


1- 1. بحارالانوار، جلد 1، ص: 321، حدیث 19.

ص:167

است. و كسی كه فقاهت در دینش نداشته باشد، خدا به هیچ عمل او راضی نمی شود.

ستاره ها وقتی درخشندگی دارند كه خورشید در آسمان نباشد.

زمانی كه خورشید طلوع كند، ستاره ها محو می شوند. بنابراین همه عبادت كنندگان در برابر یك فقیه، چندان اثر بخش نیستند. ارزش عبادت به این است كه انسان با فقاهت آن را انجام دهد، تا جایی كه بدون تفقه، هیچ عملی پذیرفته نمی شود. امیر المؤمنن علیه السلام فرموده اند:

لا خیر فی عبادة لیس فیها تفقه.(1) عبادتی كه از روی تفقه نباشد، خیری در آن نیست.

عبادتی هدف از خلقت و مورد رضای خداست، كه برخاسته از تفقه باشد. لذا همه خیرات كه در رأس آنها رضای خالق متعال است، فقط به وسیله فقاهت در دین حاصل می شود. خدای منان، هر خیری در زندگی انسان را از طریق تفقه در دین جاری می سازد.

امام صادق علیه السلام از قول پیامبر صلی الله علیه و آله نقل فرموده اند:

ان اراد الله یعبد خیراً فقهه فی الدین.(2) زمانی كه خدا برای كسی خیر بخواهد، فقاهت در دین به او عطا می كند.

امام صادق علیه السلام خیر را، نه در پول و شهرت و مقام و دیگر امور دنیایی، بلكه در فقاهت دینی خلاصه كرده اند. به خاطر اهمیت و نقش مهم فقه دین، پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام سعی می كردند به روشهای


1- 1. بحارالانوار، جلد 78، ص: 41، حدیث 24.
2- 2. بحارالانوار، جلد 1، ص: 217، حدیث 33.

ص:168

مختلف، مردم را به سوی آن ترغیب نمایند و اهمال كاران در تفقه را مورد سرزنش قرار می دادند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

اف لكل مسلم لا یجعل فی كل جمعة یوماً یتفقه فیه امر دینه و یسال عن دینه.(1) اف بر هر مسلمانی كه در هر هفته روزی را قرار ندهد كه در آن روز، امر دینش را تفقه كند و از دینش سؤال نماید.

عبارت «كل جمعة» یعنی هر هفته كه از یك جمعه تا جمعه بعد ادامه می یابد. البته درباره خاص روز جمعه سفارش شده است كه انسان مقداری از امور دنیوی را كنار بگذارد و به آخرتش برسد، اما به هر حال انسان در هفته حداقل یك روز باید به دنبال تفقه در امر دینش برود.

حال باید دید كه تفقه در دین كه این قدر به آن سفارش شده و از خصوصیات یاوران امام زمان علیه السلام است، یعنی چه؟ و چگونه حاصل می شود؟ در درس آینده به این پرسش پاسخ خواهیم داد.


1- 1. بحارالانوار، جلد 1، ص: 176، حدیث 44.

ص:169

درس سیزدهم: نصرت قلبی (2)

اشاره

پس از آن كه اهمیت و ارزش تفقه در دین را دانستیم، باید ببینیم معنا و ابعاد فقاهت در دین چیست.

معنا و ابعاد تفقه در دین

آیا تفقهی كه معیار رضای الهی و وسیله كسب خیر دنیا و آخرت است، به معنای همان فقه اصطلاحی است؟ اصطلاح فقیه در عرف جامعه، به كسی اطلاق می شود كه دروس حوزه را خوانده باشد، عربی و فقه و اصول و ... بداند و مبلغ دین باشد. فقاهت به این معنا شرایط خاصی دارد و طبیعی است كه عده محدودی می توانند بدین معنا فقیه شوند. این سؤال پیش می آید كه آیا خدای تعالی فقط از عمل این عده راضی است؟ آیا جامعه به پزشك و مهندس و نانوا و بنا و ... نیاز ندارد؟ آیا خدای سبحان، عمل آنها را نمی پذیرد؟!

در پاسخ به این پرسشها باید توجه كنیم كه فقاهت در دین، گستره

ص:170

وسیعی دارد، كه فقه مصطلح، بخشی از آن است. فقاهت در دین، یعنی فهم و درك عمیق دینی، به طوری كه انسان در هر جزء دین به عمق آن پی برد.

فقیه در عرف ما، به كسی گفته می شود كه در «احكام عملی» دین، درك و فهم عمیق داشته باشد. از آن جا كه ائمه اطهار علیهم السلام برای عموم مردم، باب تقلید در فروع دین را باز كرده اند، فهم عمیق برای به دست آوردن احكام دین از روی منابع آن، مورد نیاز تمام افراد نیست، بلكه می توانند از یك مرجع تقلید واجد شرایط پیروی كنند.

تفقه در دین برای مجتهد یك معنا دارد و برای مقلد معنای دیگری مقلدین هم باید از روی تفقه تقلید كنند، یعنی بفهمند كه چرا تقلید می كنند و در چه حوزه ای باید تقلید كنند و از چه كسی با چه شرایطی تقلید جایز است. اگر تقلید مؤمن از روی فهم و یا بصیرت نباشد، بدون تفقه خواهد بود و لذا خیر كثیری برایش ندارد و از همین جهت همواره در معرض زوال و نابودی است.

اما همه قسمتهای دین تقلیدی نیست. بخشی از آن مربوط به اعتقادات می شود كه هر كس باید خود در اصول آن، فهم و درك عمیق پیدا كند، یعنی «فقیه» شود. تفقه در اصول اعتقادات معنایی متفاوت با فروع دین دارد. قبل از هر چیز تفقه در مهمترین ركن دین – یعنی توحید – اهمیت به سزایی دارد و همه باید در حد وسع و امكانات خودشان، خداشناسی فقیهانه داشته باشند. چون توحید بر پایه فطرت انسان استوار است، فقهات در آن نباید مشكل باشد. اما چه بسیارند افرادی كه با نیت خالص – ولی بدون بصیرت لازم – دنبال خداشناسی بوده اند، اما چون راه را درست نرفته اند، خدای فطری خویش را با یك

ص:171

سلسله از زنگارهای اصطلاحات و افكار پوشانده و در عمل توحید صحیح را محجوب كرده اند. توحید، در عمق وجود كسانی كه از سر فهم و معرفت – و یا عدم انحراف از مسیر صحیح فطرت – خداشناس باشند، مانند درختی ریشه می كند و لذا اعتقادشان به راحتی دستخوش آفات و تردیدها نمی گردد.

اگر كسی از روی فقاهت، موحد شود، شبهات مربوط به خداشناسی، او را نمی لغزاند و دچار شك و تردید نمی سازد، بلكه راسخ و استور بر اعتقاد خویش می ایستد و به دلایل عقلی و فطری، تنها آن را حق می شمرد. چنین كسی ارزش اعتقاد خود را در ردیف مسیحیان، كلیمیان و زرتشتیان نمی داند، قائل به صلح كلی یا به اصطلاح امروز «كثرت گرایی دینی» (پلورالیزم) نمی گردد و ایستادگی بر اعتقاد به وحدانیت الهی را – كه البته همراه با حسن رفتار با دیگران است – تنگ نظری نمی شمارد. بلكه توحید فطری، با همه وجودش عجین می گردد و جزء جدا ناپذیر او می شود.

نشانه فقاهت این است كه اعتقادات، برخاسته از معرفت صحیح باشد، نه از روی جهل، هر چند كه همراه با دانستن اصطلاحاتی چند از علم كلام و فلسفه باشد. بنابراین اگر انسان با شبهه ای هم مواجه شود، حتی اگر نتواند پاسخ دهد، قلباً نمی لغزد و به شك و تردید نمی افتد.

شناخت صحیح پروردگار متعال، نه تنها در قلب، كه در اعمال و رفتار فرد نیز، اثر می گذارد و ثمرات آن در طول زندگی او نمایان می گردد. لذا فرد موحد، خدا را در زندگی خود حاضر و ناظر می بیند و به درجات بالای تسلیم، توكل، رضا و صبر ... دست می یابد. از نشانه های یاران امام زمان علیه السلام خشیت آنها از خداوند است.

ص:172

امام صادق علیه السلام فرمودند:

هم من خشیة الله مشفقون.(1) فقاهت درتوحید كه مورد بحث ماست، وابستگی و ارتباط مستقیم به دروس و علوم رایج و مصطلح قدیم و جدید ندارد. گاهی یك فرد عامی كه سواد هم ندارد، در خداشناسی فطری فقیه می شود و آثار توحید در او نمایان می گردد. اما یك شخص تحصیل كرده و با سواد، ممكن است ذره ای فقاهت در توحید نداشته باشد و در عین آشنایی با براهین متعدد خداشناسی، به رسوخ در توحید نرسیده باشد. لذا می بینیم با كوچكترین شبهه ای، نه تنها خودش دگرگون می شود، كه دیگران را هم با كلام پر زرق و برق خویشبه انحراف می كشاند. به علاوه، در مقابل مسائل مختلف زندگی روزمره خویش نیز، نشانی از خوف، توكل صبر و دیگر نشانه های خداشناسی ندارد.

اركان اصلی دین، هر كدام فقهی دارند. پس از توحید به فقه در نبوت هم بای توجه شود. فقه در نبوت، یعنی این كه انسان، نبی را همان گونه بشناسد كه خدای متعال شناسانده است و بر این اساس، معرفت صحیح و با بصیرت داشته باشد. در مورد «نبوت» و «نبی» تنها دانستن اسم پیامبر و استناد به قرآن كفایت نمی كند، بلكه یاوران امام زمان علیه السلام باد چنان در نبوت راسخ باشند كه به وجه نیاز به انبیاء و شئون الهی ایشان و نیز ویژگی هایی از قبیل علم و عصمت عمیقاً معتقد باشند و اگر اشكالی در این زمینه ها مطرح شد، در قلب آنها ذره ای تردید ایجاد نكند.


1- 1. بحارالانوار، جلد 52، ص: 308.

ص:173

لزوم فقیه بودن در مسئله امامت نیز، برای دین شناسانی كه می خواهند با حفظ دین خود، امام زمان علیه السلام را یاری كنند، كاملاً روشن است. اعتقاد به مسئله امامت، باید توأم با فهم عمیق باشد، تا توحید به ثمر بنشیند و تزلزل و سستی در آن راه پیدا نكند.

هر كس می خواهد یاری كننده امام زمان علیه السلام باشد، باید خودش خداشناسی صحیح داشته باشد، آن گونه كه در وصف یاران حضرت مهدی علیه السلام آمده است.

هم الذین وحدوا الله حق توحیده.(1) آنها كسانی هستند كه وحدانیت الهی را – همان گونه كه حق توحید اوست – پاس داشته اند.

توحید بدون پیامبر شناسی و امام شناسی محقق نمی شود و حق خداوند بدون اداء حق امام علیه السلام ادا نمی گردد. بنابراین یاران امام زمان علیه السلام باید معرفتهای لازم – به خصوص معرفت امام علیه السلام – را با دقت و صحت به دست آورند.

ملاك و معیار برای بررسی این صحت، تطابق آن با محكمات قرآن و احادیث معتبر منقول از اهل بیت علیهم السلام است. این ملاك، در عقاید، احكام و اخلاق فردی و اجتماعی، ضابطه بررسی و شناخت صحت فقاهت است. از این رو، كلام زیبای هر متكلم پرگویی، به معنای صحیح و عقلی بودن آن كلام نیست، گر چه با آب و لعاب شعر هم زینت داده شود و سالها به عنوان درس توحید به مردم عرضه گردد.


1- 1. روزگار رهایی، جلد 1، ص: 414، به نقل از بشارة الاسلام، ص: 220 و الزام الناصب، ص: 199.

ص:174

ثبات در دینداری

یكی از آثار فقاهت، در دین استواری و تزلزل ناپذیری در اعتقادات دینی است. كسانی كه ایمان در دلهایشان رسوخ كرده و در امر دین فقیه شده اند، هیچ شكی در قلب آنها راه نیافته، در اعتقادات خود، از كوه استوارتر هستند. یكی از ویژگی های یاران امام عصر علیه السلام همین است.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

رجال كان قلوبهم زبر الحدید، لا یشبوها شك. فی ذات الله اشد من الحجر.(1) اینها انسانهایی هستند كه گویی دلهایشان پاره های آهن است، با شك آمیخته نیست، در مورد ذات خداوند، از سنگ سخت تر هستند.

آهن، ضرب المثل سختی و انعطاف ناپذیری است. تشبیه دلهای این افراد به آهن، نشان دهنده این حقیقت است كه آنها هرگز در اعتقادات خویش ذره ای شك و تزلزل در وجودشان راه پیدا نمی كند.(2) با الهام از كلام امام صادق علیه السلام می توان به ارتباط فقاهت با استواری در دین پی برد. ایشان به یكی از اصحاب خویش به نام بشیر فرمودند:

لا خیر فیمن لا یتفقه من اصحابنا، یا بشیر! ان الرجل منهم


1- 1. بحارالانوار، جلد 52، ص: 308.
2- 2. بر عكس كسانی كه شكاكیت در معرفت را عین عقلانیت می دانند و معتقدند كه اگر كسی به این مرحله نرسیده باشد، اصلاً عاقل نیست!

ص:175

اذا لم یستغن بفقهه احتاج الیهم، فاذا احتاج الیهم ادخلوه فی باب ضلالتهم و هو لا یعلم. (1) كسی از اصحاب ما كه اهل تفقه نباشد، خیری در او نیست، ای بشیر! از اصحاب ما، آن كه مستغنی به فقه خود نباشد، به آنها (مخالفان دین) نیاز پیدا می كند. و وقتی كه محتاج آنها شد، او را – بدون آن كه خودش بفهمد – به وادی گمراهی خود وارد می كنند.

دینداری شخص باید بر پایه دین شناسی باشد، و گرنه در دین خود ثابت قدم نمی ماند و مسلماً نمی تواند دین را به دیگران بشناساند. كسی كه دچار تزلزل شده، آرامش و طمأنینه لازم را ندارد، به هر طرف روی می آورد، برای حفظ دین خود به دیگران احتیاج پیدا می كند و به سفره دیگران نیازمند می شود. كسی كه بر سر خوان بی پایان اهل بیت علیهم السلام بنشیند، از معارفی كه آنها فرموده اند، اشباع می شود و نیازی به مباحث متفرقه دیگران نمی یابد. كسانی كه از سرچشمه علم دین سیراب نگردند، بسان تشنگان برای به دست ورن آب، به هر آب گل آلودی سر می زنند و به هر سرابی امید می بندند.

این چنین می شود كه گاهی كسانی كه برای دستیابی به توحید حقیقی، حتی سراغ متكلمین مسیحی می روند كه قائل به تثیلت هستند! در نتیجه بازار ترجمه سخنان آنها در مسیر شناخت دین اسلام (!) گرم می شود. همه همت بعضی از این افراد، مطالعه و پذیرش آثار كفار و مشركین می گردد، تا آن جا كه در این امر، از یكدیگر سبقت گرفته، به آن افتخار هم می كنند. متأسفانه این گرایش انحرافی در میان گروهی از


1- 1. اصول كافی، كتاب فضل العلم، باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء، حدیث 6.

ص:176

تحصیل كرده ها، شدت یافته است. برخی هم این كه اسم و رسمی در جامعه به دست آورند، تنور این كوره ضلالت را داغ تر می كنند و برای كسانی كه اقبالی به آن نشان نمی دهند، دل می سوزانند. همه اینها دست به دست هم داده و عده زیادی از افراد بی اطلاع ساده لوح را – بدون این كه خود بفهمند – به انحراف می اندازد. آنها كم كم به دشمنان دین روی آورده، دین صحیح را از دست می دهند. همه این آفات ناشی از نبودن تفقه در دین است.

تهذیب قلب از گناهان

چنان كه در ابتدای همین فصل بیان شد، یاران امام زمان علیه السلام صبح و شام از جام حكمت الهی سیراب می شوند. حكمت – مطابق تفسیر ائمه علیهم السلام – نیز به دو جنبه اعتقاد و عمل مربوط است كه هر دو از تفقه در دین به دست می آیند. درباره صحت اعتقادات و استقامت بر آن تا اندازه ای توضیح دادیم. جنبه دیگر حكمت كه در یاری كردن امام عصر علیه السلام نقش اساسی و عمیق دارد، به عمل شخص مربوط می شود. در این زمینه باید تهذیب قلب از آلودگی گناهان سر لوحه تلاشهای فرد قرار گیرد تا بتواند با قلب خود امامش را یاری رساند. در این صورت نیمه دوم حكمت – كه اطاعت از خدا و اجتناب از كبائر است – نیز، برای او حاصل می شود. كسی كه می خواهد امام زمان علیه السلام را یاری كند، باید توجه داشه باشد كه قلب انسان بر اثر انجام معاصی، آلوده و تباه می گردد. همان طور كه جسم انسان به بیماری و فساد مبتلا می شود، روح او نیز ممكن است بیمار شود و آن چه قلب (یا روح) را بیمار می كند، باید مورد توجه دقیق قرار بگیرد. در كتاب و سنت درباره سلامت و بیماری

ص:177

قلب، حقایق مهمی بیان شده است كه ما بای رعایت اختصار به نمونه ای از آنها اشاره می كنیم. قرآن می فرماید:

كَلَّا ۖ بَلْ ۜ رَ انَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا یَكْسِبُونَ (1) امام باقر علیه السلام در توضیح این آیه شریفه فرمودند:

ما من عبد الا و فی قلبه نكتة بیضاء فاذا اذنب ذنباً خرج فی النكتة نكتة سوداء، فان تاب ذهب ذلك السواد و ان تمادی فی الذنوب زاد ذلك السواد حتی یغطی البیاض فاذا عطی البیاض لم یرجع صاحبه الی خیر ابداً و هو قول الله عزوجل: «كلا بل ران علی قلوبهم ما كانوا یكسبون».2

هیچ بنده ای نیست مگر آن كه در قلبش نقطه سفیدی است، پس وقتی گناهی مرتكب شود، در آن یك نقطه سیاه پدید می آید.

آن گاه اگر توبه كند، آن سیاهی از بین می رود و اگر انجام گناه را ادامه دهد، بر آن سیاهی می افزاید تا آن كه سفیدی را می پوشاند و چون سفیدی پوشیده شود، صاحب آن قلب هرگز به سوی خوبی باز نمی گردد و همین است سخن خدای عزوجل: چنین نیست، بلكه آن چه انجام می دادند، بر دلهایشان زنگار بست.

هر گناهی قلب انسان را بیمار می سازد و در صورت عدم توبه اثر


1- 1. مطففین، 14.

ص:178

سوء آن در قلب باقی می ماند و اگر انجام گناه ادامه یابد، كم كم همه قلب فاسد و تباه می گردد و كار به آنجا می رسد كه دیگر راهی برای توبه و پشیمانی برایش باقی نمی ماند و آیه شریفه سوره مطففین به همین حقیقت تلخ اشاره می كند. قلب سیاه و ناپاك قطعاً مورد بغض و تنفر حضرت بقیة الله ارواحنا فداه می باشد. بنابراین كسی كه به چنین بیماری قلبی گرفتار باشد، هرگز نمی تواند جزء یاران ایشان محسوب شود، مگر آن كه تا فرصت از دست نرفته، توبه كنند و با عمل خوش نشان دهد كه لیاقت یاری امام غریب خود را دارد. امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند كه پدرم (حضرت باقر العلوم علیه السلام) همیشه می فرمود:

ما من شیء افسد للقلب من خطیئة، ان القلب لیواقع الخطیئة فما تزال به حتی تغلب علیه فیصیر اعلاه اسفله.(1) هیچ چیز بیشتر از یك گناه قلب را تباه نمی كند. همانا قلب مرتكب، گناه می شود. پس آن گناه در قلب می ماند تا آن كه بر آن چیره و غالب می گردد، آن گاه (قلب) بالا و پایین می شود.

حتی یك گناه نیز بیشترین ضرر را به قلب انسان می زند و اگر با پشیمانی و جبران كردن (توبه حقیقی) اثر آن به لطف خداوند زائل نشود، آن قدر در قلب می ماند تا آن را زیر و رو كند. قلب بسیار سریع و آسان زیر و رو می شود. شاید وجه تسمیه «قلب» هم همین ویژگی آن باشد كه با یك گناه ممكن است عوض شود. قلبی كه تا امروز دوستدار و مشتاق یاری امام زمان علیه السلام بود، خدای ناكرده با یك گناه، لذت شهوات بر آن غلبه می كند و به راحتی، دوستی امام غریب خود را به امور پست


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الذنوب، حدیث1.

ص:179

شهوی می فروشد و خود را برای همیشه از یاری امامش محروم می سازد. اشكال اینجاست كه این سقوط بدون خواست و توجه قلبی خود شخص واقع می شود و او بدون آن كه بفهمد، به چنین دردی گرفتار می گردد.

اینجاست كه دوستان امام زمان علیه السلام واقعاً بر خود می ترسند و از وحشت چنین بیماری قلبی، دلهایشان را از شهوتهای دنیوی می برند.

حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمودند:

اوحی الله الی داود، یا داود حذر، فانذر اصحابك عن حب الشهوات فان المعلقة قلبوبهم شهوات الدنیا قلوبهم محبوبة عنی.(1) خداوند به حضرت داود وحی فرمود: ای داود بر حذر بدار، پس یاران خود را از دوست داشتن شهوتها بترسان، زیرا كسانی كه به شهوات دنیوی دل بسته باشند، دلهایشان از من (خدا) پوشیده و محروم است.

دلبستگی به شهوات، قلب انسان را از یاد خداوند محجوب می سازد و همین امر، قلب را به تباهی و فساد می كشاند. یاران امام عصر علیه السلام هشدار خداوند را به یاران حضرت داود علیه السلام سر لوحه عمل خود قرار می دهند و از امیال نفسانی فرار می كنند.

از همین جهت است كه حضرت جواد الائمه علیه السلام یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را چنین توصیف فرموده اند:


1- 1. بحار الانوار، جلد 78، ص: 313.

ص:180

كدادون مجدون فی طاعة.(1) آنها اهل تلاش و جدیت در اطاعت از امام زمان خود هستند.

تلاش و كوشش در اطاعت از امام علیه السلام تلاش در راه بندگی خداست كه همه دین ما را تشكیل می دهد.

جدیت در دینداری، چیزی نیست كه صرفاً با تصمیم و اراده شخص نسبت به آن، صورت عملی پیدا كند. هیچ كس نمی تواند مدعی شود كه: من الان تصمیم می گیرم كه در اطاعت خدا و امام زمان علیه السلام جدیت داشته باشم و بتواند با همین تصمیم دفعی به آن حال دست پیدا كند.

عزم و اراده شخص وقتی مؤثر می افتد كه دو ویژگی وجود داشته باشد: یكی همان فقاهت و بصیرت دردین است كه باورهای عمیق شخص را تشكیل می دهد و دوم روحیه تقوی و خداترسی كه بر اثر مراقبت و دور نگه داشتن قلب از بیماریهایش پدید می آید. این دو ركن ركین، جدیت و استقامت در اطاعت از خدا و امام علیه السلام را در فرد به وجود می آورد و چنین كسی می تواند با قلب خویش امام زمانش را یاری كند.

یاری امام علیه السلام با محبت به ایشان

یكی دیگر از مصادیق نصرت امام عصر علیه السلام با قلب، محبت ورزیدن به ایشان است. كسی كه معرفت آن حضرت در اعماق قلبش رسوخ كرده، به طور طبیعی محبتش نسبت به ایشان زیاد می گردد. او با حفظ این محبت، از طریق التزام به آثار و لوازم آن، می تواند امام زمانش را


1- 1. بحار الانوار، جلد 52، ص: 311، حدیث 4.

ص:181

یاری كند.

قلبی كه لبریز از محبت امام زمان علیه السلام است، همه حالاتش براساس این محبت قلبی شكل می گیرد و اعمال او نیز متناسب با میزان محبت قلبی اش، روح و ارزش پیدا می كند. بنابراین محبت ورزیدن به امام علیه السلام، نه تنها خود درجه بالایی از یاری قلبی ایشان است، بلكه مراتب بعدی یاری حضرت را شكل بخشیده، ارزشمند می سازد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمودند:

انما مثلك مثل قل هو الله احد. فانه من قرأها مرة فكانها قرأ ثلث القرآن. و من قرأها مرتین فكانما قرأ ثلثی القرآن. و من قرأها ثلاث مرات فكانما قرأ القرآن. و كذلك من احبك بقلبه، كان له مثل ثلث ثواب اعمال العباد. و من احبك بقلبه و نصرك بلسانه، كان له مثل ثلثی ثواب اعمال العباد. و من احبك بقلبه و نصرك بلسانه و یده كان له مثل ثواب اعمال العباد.(1) مثل تو، مثل سوره «قل هو الله احد» است. كسی كه یك بار آن را بخواند، مثل این است كه یك سوم قرآن را خوانده، و كسی كه دو بار آن را بخواند، مانند این است كه دو سوم قرآن را خوانده، و كسی كه سه بار آن را بخواند، مثل این است كه همه، قرآن را خوانده است. و همین طور است كسی كه تو را با قلبش دوست داشته باشد، نظیر یك سوم پاداش اعمال بندگان را برده است. و


1- 1. بحار الانوار، جلد 27، ص: 94، حدیث 54.

ص:182

كسی كه تو را با قلبش دوست داشته باشد و با زبانش یاری كند، مانند این است كه دو سوم پاداش اعمال بندگان را برده است. و كسی كه تو را با قلبش دوست داشته باشد و با زبان و دستش یاری كند، معادل پاداش همه اعمال بندگان را برده است.

دوست داشتن قلبی امیر المؤمنین علیه السلام و اولاد معصوم ایشان علیهم السلام فضائل و بركات زیادی دارد، كه یكی از آنها فضیلت یاری حضرات معصومین علیهم السلام است. انسان می تواند اهل بیت علیهم السلام را به نیت یاری كردن ایشان با قلب دوست بدارد و به این ترتیب دو پاداش ببرد. یكی پاداش دوست داشتن ایشان و دوم پاداش یاری كردن آنها، كه هر یك از این دو عنوان، مستقلاً باعث جذب رضایت الهی و بالا رفتن درجات معنوی انسان می گردد.

محبت قلبی نسبت به امام علیه السلام هم مرتبه ای از یاری كردن ایشان است هم روح مراتب بعدی. بدون محبت، هیچ یك از انحاء یاری كردن امام علیه السلام عملی نمی شود. این محبت كه برخاسته از معرفت می باشد، به منزله خونی است كه در كالبد همه اقسام یاری امام علیه السلام جریان دارد. بنابراین حیات هر یك از اقسام بعدی نیز به این است كه از روی محبت برخاسته از معرفت امام علیه السلام باشد.

ص:183

پریشهای مفهومی از درسهای 11 تا 13

1. منظور از «یساری كردن خدای متعال» چیست؟

2. یاری كردن امام علیه السلام چه معنایی دارد؟ نتیجه آن چیست؟

3. اقسام یاری امام عصر علیه السلام را – متناظر با مراحل شكر – توضیح دهید.

4. منظور از «تفقه» كه شرط پذیرفته شدن عمل دانسته شده، چیست؟ ثمرات تفقه در دین چیست؟

5. تفقه در اصول اعتقادات به چه معناست و چه تفاوتی با تفقه در فروع دین دارد؟

6. مصادیق نصرت قلبی امام عصر علیه السلام را نام برده، مختصراً توضیح دهید.

ص:184

ص:185

فصل سوم: یاری امام عصر علیه السلام با زبان

درس چهاردهم: نصرت زبانی (1)

تهذیب زبان با اولین مرحله یاری امام علیه السلام

پیش از هر سخن می توان گفت: هر عملی كه مصداق شكر زبانی نعمت امام علیه السلام باشد، می تواند از اقسام یاری ایشان محسوب گردد.(1)

در مقام یاری امام عصر علیه السلام به زبان، تهذیب (پاكیزه كردن) زبان بر هر عمل دیگری مقدم است، به طوری كه حتی تهذیب قلبی هم بدون آن امكان پذیر نمی باشد. از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمودند:

لایستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه.(2)


1- مصادیق شكر زبانی در حلقه 5 بیان شد
2- 2. بحار الانوار، جلد 71، ص: 287.

ص:186

ایمان هیچ بنده ای درست (بدون اعوجاج و انحراف) نمی شود مگر آن كه قلب او درست باشد و قلبش درست نمی شود مگر آن كه زبانش درست شود.

تحقق همه آن چه در مورد سلامت قلب در درس گذشته بیان شد، منوط به سلامت زبان از انحرافات می باشد، به طوری كه تا زبان از لغزشها و آفاتش حفظ نشود، قلب هم از تباهی و فساد سالم نمی ماند.

در حدیث دیگری ابوحمزه ثمالی از حضرت زین العابدین علیه السلام نقل می كند كه فرمودند:

ان لسان ابن آدم یشرف علی جمیع جوارحه كل صباح فیقول: كیف اصبحتم؟ فیقولون: بخیر ان تركتنا و یقولون الله الله فینا و یناشدونه یقولون: انما نثاب بك و نعاقب بك.(1) همانا زبان انسان در هر بامداد بر تمام اعضای بدنش اشراف پیدا می كند و می گوید: چطور هستید؟! آنها می گویند: اگر تو ما را رها كنی، خوبیم و می گویند: در مورد ما مراقب خدا باش و او را قسم می دهند و می گویند: جز این نیست كه به سبب تو به ما پاداش و كیفر داده می شود.

زبان نقش كلیدی و محوری در سلامت یا تباهی سایر اعضاء و جوارح دارد كه بحث درباره آن از مجال این كتاب خارج است. اما در اینجا همین قدر متذكر می شویم كه چون سلامت ایمان انسان به مهذب بودن قلبش منوط است و از طرفی سایر اعضاء و جوارح هم از قلب فرمان می گیرند، پس سلامت همه وجود انسان به سالم بودن زبانش


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث 13.

ص:187

بر می گردد. امام صادق علیه السلام در حدیث مفصلی كه سهم هر كدام از اجزاء وجودی انسان را در ایمان معین فرموده اند، قلب را امیر بدن دانسته اند، به نحوی كه همه اعضاء آدمی طبق نظر و دستور او عمل می كنند.

هو امیر بدنه الذی لا ترد الجوارح و لا تصدر الا عن رأیه و امره.(1) او (قلب) فرمانده بدن اوست كه همه اعضاء بدون نظر و فرمان او، در هیچ چیز وارد یا از آن خارج نمی شوند.

نتیجه این كه تا زبان از آفات و لغزشها سالم نباشد، سلامت هیچ یكی از اعضاء و جوارح تضمین نمی شود.

با این ترتیب، كسی كه می خواهد با زبان خود، امام زمانش را یاری كند، نمی تواند نسبت به این امر مهم و كلیدی بی تفاوت باشد. پس اولین مرحله یاری حضرت با زبان، تهذیب آن از انواع آفات و گناهان است.

اگر انسان با چنین نیتی زبان خود را حفظ و كنترل كند، هم قلبش را از تباهی نجات داده و هم اعضاء و جوارح خود را از این كه در معرض انحراف قرار گیرند، مراقبت نموده و هم در تمام این كارها پاداش یاری كردن امامش را برده است.

وظیفه تبلیغ دین

تبلیغ دین به زبان، نشر فضایل ائمه علیهم السلام با زبان و قلم، معرفی زبانی امام عصر علیه السلام و به طور كلی بیان اعتقادات و احكام دینی، هر كدام به


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب فی ان الایمان مبثوث لجوارح البدن كلها، حدیث 1.

ص:188

نحوی یاری كردن امام زمان علیه السلام محسوب می شود. انسان می تواند همه این وظایف را به قصد و نیت یاری رساندن به حضرت انجام دهد، تا خود را مصداق «ناصرنا بلسانه» كه امام صادق علیه السلام در معرفی هشام بن حكم فرمودند – قرار دهد و به اندازه دو سوم كارهای خوب بندگان پاداش ببرد. بنابراین كسی كه از نعمت معرفت امام علیه السلام بهره مند شده است، به شكرانه این موهبت الهی، باید با معرفی حضرتش به دیگران و به طور كلی تبلیغ صحیح و عمیق دین تا جایی كه از دست او بر می آید، امام خود را تا حدی از غربت خارج گرداند.

این كار برای هر دین شناس به مقدار نصیب خود از فقاهت در دین، یك وظیفه مهم به شمار می آید كه اگر در انجام آن كوتاهی ورزد، در مقابل خدا و امام زمان علیه السلام مسئول است و مورد مؤاخذه قرار می گیرد كه چرا شكر نعمت دین شناسی را با انتشار آن ادا نكرده است.

افراد جاهل اگر در جاهل بودن خود كوتاهی كرده، مقصر باشند، مستحق مؤاخذه و عقوبت هستند، ولی خدای عزوجل، قبل از این كه از جاهل مقصر بپرسد، افراد عالم را مؤاخذه می كند كه چرا علم خود را منتشر نكرده اند.

امام صادق علیه السلام به سنگینی وظیفه دین شناسان تصریح فرموده اند:

قرأت فی كتاب علی علیه السلام: ان الله لم یأخذ علی الجهال عهداً بطلب العلم حتی اخذ علی العلماء عهداً ببدل العلم للجهال.(1)


1- 1. اصول كافی، كتاب فضل العلم، باب بذل العلم، حدیث 1.

ص:189

در كتاب امیر المؤمنین علیه السلام خواندم كه خدا بر نادانها پیمانی برای طلب علم نگرفته است، مگر بعد از این كه از دانشمندان برای بذل علم به نادانها عهد گرفته است.

جاهلان، مؤظف به طلب علم هستند، ولی عالمان در درجه اول و قبل از آنها باید به غیرت دینی داشته باشند و با احساس مسئولیت به تبلیغ دین بپردازند. عالمان، نباید دور خود و دوستان خط كشیده، به دیگران كار نداشته باشند. بلكه باید برای دین، دل بسوزانند و مخلصانه به تبلیغ آن بپردازند. اگر به این وظیفه مهم اهتمام كنند، خداوند، اجر و پاداش بسیاری به ایشان ارزانی می دارد. امام باقر علیه السلام در بیان فضیلت فرد دین شناسی كه به تبلیغ دین می پردازد، فرموده اند:

عالم یتنفع بعلمه افضل من سبعین الف عابد.(1) عالمی كه (دیگران) از علمش بهره مند شوند، از هفتاد هزار عبادت كننده برتر است.

وظیفه تبلیغ دین، منحصر به قشر خاصی از افراد نیست، بلكه كس – در هر لباسی و هر شغلی كه باشد – می تواند در حوزه فقاهت دینی خود، با عمل و كلام به گسترش دین همت گمارد.

رجل راویة لحدیتكم یبث ذلك فی الناس و یشدده فی قلوبهم و قلوب شیعتكم، و لعل عابداً من شیعتكم لیست له هذه الروایة ایهما افضل؟


1- 1. اصول كافی، كتاب فضل العلم، باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء، حدیث 8.

ص:190

شخصی حدیث شما را زیاد نقل می كند و در میان مردم نشر می دهد و آن را در دلهای مردم و شیعیان شما استوار و محكم می كند، و چه بسا عابدی از شیعیان شما (این گونه) روایت نمی كند، كدام یك برتر هستند؟

قال علیه السلام: الروایة لحدیثنا یشدد به قلوب شیعتنا افضل من الف عابد.(1) امام صادق علیه السلام فرمودند: كسی كه احادیث ما را بسیار نقل می كند و با آن دلهای شیعیان را محكم می سازد، از هزار عبادت كننده هتر و با فضیلت تر است.

متأسفانه بسیاری از شیعیان، حتی زمانی كه بخواهند دنبال دین شناسی بروند، به روایات اهل بیت علیهم السلام آن چنان كه شایسته است مراجعه نمی كنند و دلهای آنها به وسیله احادیث محكم نمی شود. حتی در میان بسیاری از تحصیل كرده ها، حدیث چندان طرفدار ندارد، چرا كه نسبت به جایگاه آن در علم دین، جاهل هستند(2) و طعم كسب علم از مكتب اهل بیت علیهم السلام را نچشیده اند. لذا هر كس پایه های اعتقاد به حدیث را در میان دلهای شیعیان محكم كند، باب علم دین را به روی


1- 1. اصول كافی، كتاب فضل العلم، باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء، حدیث 9.
2- 2. معمولاً به محض این كه سخن از مراجعه به احادیث مطرح می شود، برخی شبهات بی اساس را ناآگاهانه در باب سندیت حدیث و گاهی هم دلالت آن به میان می آورند. اما اگر با عمل به توصیه خود اهل بیت علیهم السلام، تحمل حدیث را داشته باشند و مانند بسیاری از امور دیگر برای تحقیق و جستجو در این امر دین، نیم نگاهی به علم حدیث بیندازند، می فهمند كه چقدر در حق خویش ظلم نموده ان و خود را از منبع علم حقیقی محروم ساخته اند.

ص:191

آنها گشوده است.

امام صادق علیه السلام به تحكیم قلوب «شیعیان» نسبت به احادیث تأكید فرموده اند و به وصف تشیع تصریح كرده اند. معلوم است كه حتی این عده – كه جز اقلیت امام شناس هستند برای پی بردن به اهمیت احادیث اهل بیت علیهم السلام به تبلیغ و تعلیم نیاز دارند. هر كس به اندازه علم و تخصص خود در این زمینه، باید غیرت به خرج دهد و دیگران را آموزش دهد و بدین وسیله امامش را یاری رساند.

تبلیغ دین در غیبت صاحب دین

تبلیغ دین در زمانی كه صاحب اصلی آن در پس پرده غیبت به سر می برد، اهمیت بیشتری دارد. شیعیان سرگردان در این دوره، یتیمانی هستند كه در غیاب پدر دلسوز خویش ممكن است دچار هر گونه انحراف و حیرت و ... شوند. در چنین زمانی، هر كس به نوعی در دستگیری از یتیمان آل محمد صلی الله علیه و آله بكوشد، قطعاً امام خود را یاری كرده است، چرا كه آنها یتیمان نیازمند به تعلیم و تربیت والدین هستند كه با غیبت ولی خویش، از دسترسی عادی و آسان به منبع علم محروم شده اند. اینان درفقدان مربی خویش، چاره ای ندارند جز این كه با توسل و طلب یاری از امام زمان علیه السلام به تفقه در دین بپردازند، تا از امتحان سخت دینداری در زمان غیبت، سربلند و پیروز بیرون آیند.

امام حسن عسكری علیه السلام آخرین ولی شیعیان قبل از غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بودند و آنها را در معرض مصیبت بزرگی می دیدند و می دانستند كه چه امتحان بزرگی در یپش روی آنها قرار دارد. آن امام همام، توصیه های فراوان در باب تشویق به تعلیم و

ص:192

دستگیری از ضعیفان شیعه – خصوصاً در غیبت امام زمان علیه السلام فرموده اند. با رجوع به كتب روایی می بینیم كه حدود 90% این احایث، از زبان حضرتش و با واسطه ایشان روایت شده است. این مسئله برای دوستان امام عصر علیه السلام بسیار جای تأمل دارد.

امام حسن عسكری علیه السلام از امام موسی بن جعفر علیهما السلام نقل فرموده اند: فقیه واحد یتقذ یتیماً من ایتامنا المنقطعین عنا و عن مشاهدتنا بتعلیم ما هو محتاج الیه، اشد علی ابلیس من الف عابد، لان العابد همه ذات نفسه فقط، و هذا همه مع ذات نفسه ذات عباد الله و امائه لینقذهم من ید ابلیس و مردته فذلك هو افضل عندالله من الف الف عابد و الف الف عابدة.(1) یك دین شناس كه یتیمی از یتیمان ما را كه از ما بریده و ما را نمی بیند، با تعلیم آن چه نیازمند آن است نجات دهد، تحملش برای شیطان، از هزار عابد سخت تر است. زیرا همت عباد فقط خود اوست. اما همت آن فقیه، غیر از خودش، بندگان و كنیزان خدا هستند، برای این كه آنها را از دست ابلیس و سركشانی كه از او پیروی می كنند، نجات دهد. و این عمل نزد خدا از (عمل) یك میلیون مرد و یك میلیون زن عبادت كننده بهتر است.

البته در زمان امام هفتم علیه السلام هم كسانی بوده اند كه به ایشان دسترسی نداشته اند، خصوصاً این كه ایشان مدت زیادی از عمر خویش را در


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، ص: 5، حدیث 9.

ص:193

زندان گذرانده و به صورت عادی در اختیار عموم مردم نبوده اند. لذا دین شناسان را به تبلیغ دین تشویق فرموده اند و با وجود این كه توجه ایشن به ارزش عبادت و اعمال عبادی پوشیده نیست، همت بر دستگیری از محتاجان در امر دین را بسیار ارزشمندتر ازسایر عبادات شمرده اند.

بنابراین – خصوصاً در زمان دوری از امام معصوم علیه السلام – جا دارد كه هر كس بیندیشد كه چگونه می تواند به این عمل ارزشمند اهتمام ورزد، تا در دنیا و آخرت به درجات رفیع دست یابد، همان طور كه در توصیف یاران امام زمان علیه السلام آمده است:

طوبی لمن احبه و طوبی لمن قال به، ینجیهم الله به من الهلكة و بالاقرار بالله و برسوله و بجمیع الائمة یفتح الله لهم الجنة، مثلهم فی الارض كمثل المسك الذی یسطع ریحه لا یتغیر ابداً، و مثلهم فی السماء كمثل القمر المنیر الذی لا یطفی نوره ابداً.(1) خوشا به حال كسانی كه امام زمان علیه السلام را دوست دارند.(2) و كسانی كه به ایشان اعتقاد دارند. خدا آنها را، به سبب، آن حضرت، از هلاكت (بی دین شدن) نجات می دهد. و به سبب اقرار و اعتراف


1- 1. عیون اخبار الرضا علیه السلام، جلد 1، ص: 63.
2- 2. در حدیثی از حضرت صادق علیه السلام «طوبی» به عنوان درختی در بهشت وصف شده، كه ریشه آن در خانه امیر المؤمنین علیه السلام است، و در خانه هر یك از مؤمنان، شاخه ای از آن وجود دارد. كمال الدین، جلد 1، باب33، حدیث 55 بر این اساس جمله اول را می توان چنین ترجمه كرد: درخت بهشتی طوبی برای كسانی است كه....

ص:194

به خدا و رسول صلی الله علیه و آله و تمام امامان علیهم السلام، بهشت را برایشان می گشاید. مثل آنها در زمین، مثل مشك است كه بدون این كه هرگاه تغییری بكند، بویش پخش می شود. مثل آنها در آسمان، مثل ماه تابان است كه نور آن هرگز خاموش نمی شود.

یاوران امام زمان علیه السالم باید مانند مشك باشند كه بوی خوش امامشان از آنها استشمام شود. یعنی كسانی كه در شعاع وجود آنها قرار می گیرند، عطر معرفت امام علیه السلام به مشامشان برسد و بدین ترتیب معرفت امام زمان علیه السلام را منتشر سازند. یاوران امام غریب علیه السلام باید مانند ماه بدرخشند و هرگز تیرگی های دوران غیبت، نور وجود آنها را خاموش نسازد، باید تا روزی كه خورشید ولایت جلوه نماید، دیگران را از ماه وجود خود بهره مند سازند.

رعایت تخصصها و قابلیتها در تبلیغ دین

وظیفه تبلیغ دین با این كه عمومی و فراگیر است، ظرافت و حساسیت خاصی دارد كه اگر مورد توجه قرار نگیرد، نتیجه معكوس به بار می آورد. این حساسیتها به دو طرف تبلیغ مربوط می شود: طرف اول تبلیغ كننده ها هستند و طرف دوم تبلیغ شوندگان.

كسانی كه متصدی این امر خطیر می شوند، باید توجه داشته باشند كه وظیفه تبلیغ دین هم صلاحیتهای اخلاقی لازم دارد و هم آمادگی علمی. هر مبلغی متناسب با نوع كار تبلیغی خود باید حائز شرایط لازم آن باشد تا این كه كارش مفید واقع شود. كسی كه در وادی موعظه و ایراد تذكرات اخلاقی وارد می شود، باید خود، اهل عمل باشد تا سخنانش مؤثر واقع شود. آنها كه دست به تألیف یا تدریس در رشته

ص:195

خاصی می زنند، باید در موضوع مورد بحث خود تخصص لازم را داشته باشند. افرادی كه در مقام پاسخگویی به شهادت و اشكالات مخالفین بر می آیند، باید هم در اعتقادات صحیح و هم اعتراضات وارد شده، به طور عمیق مسلط باشند و...

به طور خلاصه می توان گفت ه علاوه بر صلاحیتهای اخلاقی خصوصاً در زمینه های عملی – هر مبلغی در رشته تبلیغی خود باید حداقل تفقه لازم را دارا باشد، همان طور كه در درس گذشته بیان شد، هر موضوعی در دین، تفقه خاص خود را دارد. بنابراین لازم نیست كه هر مبلغی در همه زمینه ها فقیه باشد، بلكه اگر متناسب با عمق و نوع تبلیغ خود، فقاهت لازم را داشته باشد، كفایت می كند.

كسی كه دارای حداقل این شرایط نیست، نباید در كار تبلیغ وارد شود، زیرا در غیر این صورت چه بسا ضرری كه می زند، بسیار بیش از نفعی باشد كه به خیال تحقق آن، وارد كار تبلیغ شده است. كسانی كه حداقل لیاقت لازم را برای وارد شدن در یك رشته خاص تبلیغی ندارند، اگر بخواهند قدمی در مسیر یاری خدا و امام زمان علیه السلام برارند، باید از دست زدن به آن تبلیغ خاص خودداری كنند و از سر شور و هیچان احساسی به حوزه ای كه صلاحتیش را ندارند، وارد نشوند. این در مورد طرف اول كه تبلیغ كننده ها هستند.

در مورد تبلیغ شوندگان هم باید به این حقیقت توجه شود كه هدف از تبلیغ، بیداری و هدایت انسانهاست و هدایت با پذیرش قلبی صورت می پذیرد.

بنابراین تبلیغ باید به نحوی باشد كه انسانهای ناآشنا یا كم آشنا با

ص:196

معارف و حقایق دین، قلباً متمایل به پذیرش آن گردند.

پذیرش قلبی هر كس یك جنبه اختیار دارد و یك سری زمینه ها و عوامل غیر اختیاری، جنبه اختیاری به قدرت و اختیار او بر می گردد كه فعلاً بحثی در مورد آن نداریم. از عوامل غیر اختیاری كه زمینه ساز پذیرش یا عدم پذیرش فرد می باشد، دو عامل را می توان نام برد: یكی قابلیت و ظرفیت فرد تبلیغ شونده و دیگر باورها و اعتقادات قلبی او این دو، نقش مهی در تأثیر یا عدم تأثیر تبلیغ در انسان دارند.

هر كس متناسب با درجه ایمان خود، ظرفیت پذیرفتن یك حدی از حقایق دینی را دارد و نسبت به حد بالاتر، آمادگی لازم را ندارد.

هم چنین راه تأثیر در هر كس از طریق باورها و پذیرفته های قبلی خود اوست. هر مبلغی اگر بخواهد كارش مؤثر واقع شود، باید از مقدماتی كه مورد قبول شخص می باشد، استفاده كند.

اگر هر یك از این دو عامل در نظر گرفته نشوند – با استعداد و ظرفیت فرد لحاظ نگردد و یا از زمینه های مورد قبول او استفاده نشود – كار تبلیغی مؤثر نخواهد بود و چه بسا نتیجه منفی هم به بار آورد.

این نتیجه منفی ممكن است تكذیب همان حقیقتی باشد كه مبلغ در صدد اثبات آن است. در حدیثی از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به این مطلب ظریف اشاره شده است، فرموده اند:

لا تحدثوا الناس بما لا یعرفون، اتحبون ان یكذب الله و رسوله؟(1)


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، ص: 77، حدیث 61.

ص:197

برای مردم چیزهای ناآشنا را حدیث نكنید، آیا دوست دارید كه خدا و پیامبرش مورد تكذیب قرار گیرند؟!

«معروف» یعنی شناخته شده و آشنا. باورها و زمینه های فكری و اعتقادی هر كس برای خودش آشنا و معروف است و اگر احادیث و سخنانی كه برای او نقل می شود، در همان چارچوب پذیرفته شده اش باشد، آن را می پذیرد و گرنه چه بسا آنها را انكار نماید كه در این صورت تكذیب خدا و رسول صلی الله علیه و آله لازم می آید.

بر این اساس، تبلیغ دین وقتی مصداق نصرت خدا و رسول صلی الله علیه و آله خواهد بود كه به چنین محذوری نینجامد. اگر از روی دلسوزی و با نیت خالص، مطلبی از معارف دینی به نحو غیر شایسته و بدون در نظر گرفتن ظرفیت فرد، به او تحمیل شود، قطعاً او را متمایل به قبول آن مطلب نمی كند، بلكه چه بسا او را از آن بیزار و متنفر گرداند. در این صورت گامی در مسیر یاری امام علیه السلام برداشته نشده است.

براساس معارف كتاب و سنت یكی از لوازم ضروری ولایت اهل بیت علیهم السلام، این است كه انسان بتواند این معارف را از غیر اهلش مصون و محفوظ بدارد و كاری نكند كه زمینه انكار آن برای نااهلان فراهم شود.

امام صادق علیه السلام به یكی از اصحاب خود به نام «عبدالاعلی» فرمودند:

یا عبدالاعلی ان احتمال امرنا لیس معرفته و قبوله ان احتمال امرنا هو صونه و سترته عمن لیس من اهله فاقرأهم السلام و رحمة الله – یعنی الشیعة – و قل: قال لكم: رحم الله عبداً استجر مودة الناس الی نفسه و الینا بان یطهر لهم ما

ص:198

یعرفون و یكف عنهم ما ینكرون.(1) ای عبد الاعلی! همانا پذیرش امر (ولایت) ما (فقط) شناختن و قبول كردن آن نیست، (بلكه) پذیرش امر ما عبارت است از: صیانت و پوشاندن ان از نااهلان. پس سلام و رحت خدا را به شیعیان ابلاغ كن و بگو: (امام علیه السلام) به شما فرمود: خداوند رحمت كند بنده ای را كه دوستی مردم را به سوی خود و به سوی ما جلب كند، از این طریق كه امور آشنا را برایشان آشكار كند و چیزهای ناآشنا را از آنها باز دارد.

در حوزه معارف دینی، هر كس اهل هر مطلبی نیست. پذیرش هر یك از معارف اسلام، اهلیت خاص خود را لازم دارد.

قبول ولایت ائمه علیهم السلام به این است كه انسان شیعه در مقام تبلیغ دین، اهلیت افراد را در نظر بگیرد تا بتواند دلهای آنها را به سوی محبت اهل بیت علیهم السلام جلب كند. برای تحقق این هدف باید صرفاً در محدوده آنچه برای شخص «معروف» است، قدم بردارد و در حوزه «منكرات» او وارد نشود. «معروف» و «منكر» را می توانیم «آشنا» و «ناآشنا» معنا كنیم كه در مورد هر كس به ظرفیت ها و باورهای قبلی اش مربوط می شود. راه تبلیغ دین این است كه از آن چه معروف انسانها می باشد، استفاده شود و چیزهایی كه برای آنها آشنا نیست، وا گذاشته شود.


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، ص: 77، حدیث 62.

ص:199

گناه فاش كردن اسرار اهل بیت علیهم السلام

اگر این شرط رعایت نشود، نه تنها دلهای ایشان به سوی محبت اهل بیت علیهم السلام جلب نمی شود، بلكه خدای ناكرده گاهی باعث رد ائمه علیهم السلام یا دشمنی با ایشان می گردد. در آن صورت همان كسی كه به خاطر نشر ولایت ائمه علیهم السلام تبلیغ ایشان را می كرده است، در زمره دشمنان سرسخت آنها خواهد شد، امام صادق علیه السلام به این حقیقت چنین اشاره فرموده اند:

اقرء موالینا السلام و اعلمهم ان یجعلوا حدیثنا فی حصون حصینه و صدور فقیهة و احلام رزینة و الذی فلق الحبة و برأ النسمة ما الشاتم لنا عرضاً و الناصب لنا حرباً اشد مؤونة من المذیع علینا حدیثنا عند من لا یحتمله.(1) به دوستان ما سلام برسان و به ایشان عرض كن كه حدیث ما را در قلعه های محكم و غیر قابل نفوذ و سینه های با فقاهت و عقلهای استوار و متین قرار دهند. قسم به آن (خدایی) كه دانه را شكافت و مخلوقات زنده را آفرید، كسی كه با دشنام دادن آبروی ما را می برد و جنگ با ما راه می اندازد، تحملش بر ما سخت تر نیست از كسی كه حدیث ما را نزد كسی كه تحمل آن را ندارد فاش می كند. (یعنی تحمل چنین كسی برای ما حداقل همان قدر سنگین و سخت است كه تحمل دشنام دهنده و به پا كننده جنگ علیه ما).


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، ص: 79، حدیث 73.

ص:200

طبق این فرمایش گوهربار امام علیه السلام، شیعیان باید فقیهانه و عاقلانه از احایث گرانقدر ائمه علیهم السلام مراقبت و محافظت نمایند و آنها را هم چون چیزهای بی ارزش و كم قیمت دراختیار هر كس و ناكسی قرار ندهند.

اگر خود انسان قدر و ارزش چیزی را خوب بداند، آن را در هر جایی آشكار نمی كند و به دست هر كسی نمی سپارد. شیعه وظیفه دارد كه معارف اهل بیت علیهم السلام را فقط به كسانی كه تحمل آن را دارند، ابلاغ كند و نحوه ابلاغ هم باید به گونه ای باشد كه به دلهای افراد بنشیند و آنها را نسبت به ائمه علیهم السلام ارادتمند و علاقه مند نماید.

اگر چنین نشود، نقل و نشر حدیث اهل بیت علیهم السلام مصداق «اذاعه» یعنی فاش كردن اسرار ایشان خواهد بود كه گناه آن كمتر، از دشنام دادن به ایشان و به راه انداختن جنگ با آنها نیست. پس كسی كه می خواهد تبلیغ دین كند، باید بسیار مراقب باشد كه مبادا كاری كه می خواهد به عنوان یاری امامش انجام دهد، حكم به پا كردن جنگ با ایشان پیدا كند، یعنی به جای آن كه دلهای افراد ناشنا با ائمه علیهم السلام را به ایشان علاقه مند و متمایل سازد، آنها را با ائمه علیهم السلام دشمن كند و برای همیشه منفور آنها گرداند.

بنابراین وظیفه تبلیغ بسیار كار ظریف و حساسی است كه باید به همه جنبه هایش توجه شود و گرنه ضررش بیشتر از فایده اش خواهد شد. البته امر تبلیغ دین دارای اصول و مبانی خاص است كه باید در جای خود به صورت مستوفی و كامل مورد بررسی و عنایت قرار بگیرد.

آن چه در این جا بیان شد، صرفاً برخی از مهمترین آنها بود كه در حد اشاره مورد بحث قرار گرفت.

ص:201

درس پانزدهم: نصرت زبانی (2)

دفاع فرهنگی از دین

دوستدار اهل بیت علیهم السلام نمی تواند نسبت به هجوم و تعرض به حریم دین بی تفاوت باشد، چرا كه حریم دین حریم امام عصر علیه السلام است. پس یكی از بهترین مصادیق نصرت زبانی امام غریب، دفاع از اعتقادات اصیل، تشیع، مقابله با هجوم مخالفان شیعه و پاسخگویی به شبهات دشمنان امام زمان علیه السلام در زمان غیبت ایشان است. مقابله با دشمنان اهل بیت علیهم السلام به معنای دفاع فرهنگی ازدین و امام زمان علیه السلام است، چرا كه در زمان غیبت، مرزهای عقیدتی شیعه بسیار مورد حمله قرار می گیرد و برای مقابله با ترویج باطل، هر زن و مرد شیعه باید مجهز شوند. هر كس اگر غیرت دینی داشته باشد، در اطراف خویش زمینه هایی برای دفاع از دین می یابد. پس باید با صرف وقت و سرمایه و زحمت و ...، در امر دین تفقه كند و خود را به علمی مجهز سازد كه

ص:202

بتواند با آن، پاسخ دشمن را بدهد، هم و غم از دفاع از حریم امام زمان علیه السلام باشد و برای انجام این وظیفه خویش احساس مسئولیت كند، یعنی از لحاظ علمی و تبلیغی آن قدر خود را قوی سازد كه دشمنان در حضور او جرأت عرض اندام و اظهار شبهه به خود ندهند.

در میان شیعیان، وجود مردان و زنانی ضرورت دارد كه مرزبان تشیع باشند و با پشتوانه علمی خود، باعث دلگرمی ضعفای شیعه گردند.

برای رسیدن به این درجه از تفقه در اعتقادات، باید زحمت زیادی كشید و تحمل رنجهایی را بر خود هموار كرد. در زمان غیبت صاحب دین كه جوانان و حت افراد با تجربه، در انواع دامهای منحرفان و دشمنان اهل بیت علیهم السلام گرفتار می شوند، ضرورت وجود چنین افرادی به خوبی محسوس است.

شیعیان دلسوز و كسانی كه از غربت امام زمان علیه السلام رنج می برند، باید جستجو كنند كه سنگر تشیع و امام زمان علیه السلام از كجا لطمه خورده و چگونه در معرض خطر واقع شده است، تا با تفقه و بصیرت در دین، بتوانند در مقابل انحرافات ایستادگی كنند. در این تلاش و كوشش باید نیت و همتی جز كسب رضای خدا و امام زمان علیه السلام نداشته باشند به خوش آمدن یا عدم رضای غیر ایشان اهمیتی ندهند.

امام حسن عسكری علیه السلام در روایتی، دلهای دوستان امام زمان علیه السلام را به پرندگانی تشبیه فرموده اند كه به سوی آشیان خویش پر می كشند و در ادامه می فرمایند:

هم معشر یطلعون بمخائل الذلة و الاستكانة، و هم عندالله بررة اعزاء.

ص:203

آنها گروهی هستند كه نزد خدا نیكوكردار و محترم هستند، اما به گمان دیگران، خوار و حقیر به نظر می آیند.

«مخائل» جمع «مخیله» به معنای «مظنه» یعنی محل ظن و گمان است. یاوران امام زمان علیه السلام ممكن است در معرض عزت و احترام دیگران نباشند، بلكه بر عسك شاید مردم درباره آنها خیال ذلت و خواری كنند. به تعبیر دیگر، آنها در چشم مردم ی خبر خیلی بزرگ نیستند، چون نخواسته اند كه خودشان را مطرح كنند، اما در پیشگاه خدای متعال، عزیز و محترم می باشند.

یبرزون بانفس مختلة محتاجة، و هم اهل القناعة و الاعتصام.

آنها به صورت افراد علیل و فقیر آشكار می شوند، در حالی كه اهل قناعت و اعتصام به خدا هستند.

اینان در ظاهر فقیر و دردمند به نظر می رسند، ولی در واقع اهل عافیت هستند، چشم طمع به كسی ندارند و تنها نقطه پناه و دستگیریشان خداست.

استنبطوا الدین فوازروه علی مجاهدة الاضداد.

دین را استنباط می كنند، و ازطریق مجاهده با دشمنان به یاری آن اقدام می كنند.

«استنباط» در لغت یعنی كندن چاه و بیرون آوردن آب از آن به وسیله دلو یا سطل. یاران امام عصر علیه السلام توانایی استنباط دین را دارند، یعنی می توانند با تلاش و كوشش علمی به عمق آن برسند و معارف دینی را از ریشه و پایه (منابع اصلی آن) به دست آورند. این همان فقاهتی

ص:204

است كه توانایی بررسی و تجزیه و تحلیل مسائل دینی را به انسان می دهد.

یاران امام عصر علیه السلام با ابزار فقاهت و از طریق مجاهده علمی با دشمنان دین، آن را یاری می نمایند. البته توجه داریم كه مجاهده به آمادگی نیاز دارد. ورود به میدان بحث بدون تجهیز قبلی امكان ندارد.

یك جنجگو برای پیكار در میدان جنگ، باید دوره آموزش نظامی ببیند. اگر انسان برای مبارزه در جهاد فرهنگی نیز كسب مهارت نكند، هم خودش و هم دیگران را به خطر می اندازد.

تحمل سختی ها

امام حسن عسكری علیه السلام در ادامه روایت یاد شده می فرمایند:

خصهم الله احتمال الضیم فی الدنیا لیشملهم باتساع العز فی دار القرار و جبلهم علی خلائق الصبر لیكون لهم العاقبة الحسنی.(1) خدا آنها را به تحمل كردن ظلم و ستم در دنیا اختصاص داده است، برای این كه ایشان را مشمول عزت وسیع در آخرت قرار دهد، خداوند ویژگی صبر را در سرشت آنها قرار داده است.

برای این كه فرجام نیكو، از آن ایشان باشد.

از آن جا كه خدای مهربان، مؤمنان را دوست دارد، گاهی آنها را به یك سلسله بلایا مبتلا می كند و در دنیا مظلوم واقع می شوند، مثلاً به آنها تهت زده می شود یا تحقیر می شوند یا حقی از آنها ضایع می شود و...


1- 1. كمال الدین، ص: 448 و 449.

ص:205

البته بدون آن كه خودشان به این مظلومیت راضی باشند و از سر خشنودی زیر بار ظلم بروند. اما خدای عزوجل می خواهد آنها بدین وسیله ترقی یابند و مقرب درگاه الهی شوند. لذا آنها را از این بلایا خارج نمی سازد و در نتیجه نزد خدا عزیزتر می شوند. در آخرت كه پرده ها كنار رفت، معلوم می شود كه اینها رستگاران واقعی هستند.

خداوند متعال، فطرت این افراد را با صبر، عجین ساخته است. اینان با مجاهدت در دین و تحمل سختی ها و ظلمها، سرانجام عاقبت به خیر می شوند و به احسن وجه، نتیجه عمل خویش را می بینند.

نشانه دینداری و پیوند با امام عصر علیه السلام این نیست كه انسان در زندگی هیچ ناملایمتی نداشته باشد و هیچ ظلم و ستمی به او صورت نگیرد. نباید تصور كرد كه هر كس ارتباط و اتصال با امام زمان علیه السلام داشته باشد، دیگر هیچ درد و ناراحتی نباید پیدا كند.

خدای متعال گاهی برای این گونه كسان، سختی و بلا مقدر می كند تا خالص تر شوند و به مقامات بالاتری برسند، از طرفی همواره باید توجه داشته باشند كه دنیا محل آرامش نیست و انسان برای خوش گذرانی به دنیا نیامده است. بنابراین باید با تحمل سختی های دوران غیبت در دین ثابت قدم بمانند.

پاداش ایستادگی در برابر دشمنان دین و نجات بیچارگان

كسانی كه خدای منان از هلاكت در زمان غیبت نجاتشان بخشیده است، باید برای شكر این نعمت الهی احساس مسئولیت نمایند و دست دیگران را هم بگیرند، تا رایحه خوش معرفت امام علیه السلام به مشام آنها هم برسد.

ص:206

اگر كسی واقعاً دوستدار امام زمان علیه السلام باشد، حقیقتاً علاقه مند است كه دوستداران حضرتش زیاد شوند. چنین كسی غربت محبوب خوش را به هیچ قیمتی نمی پسندد. لذا افزایش شما یاوران امام عصر علیه السلام برای او اهمیت بسیار دارد و از آن لذت می برد. از این رو، هرگز از تربیت امام شناس واقعی دریغ نمی ورزد. خداوند متعال نیز در مقابل عمل آنها كه افضل اعمال است، بهترین پاداشهای خویش را به ایشان ارزانی می دارد. امام حسن عسكری علیه السلام از قول امام رضا علیه السلام می فرمایند:

افضل ما یقدمه العالم من محبینا و موالینا امامه لیوم فقره و فاقته و ذله و مسكنته ان یغیث فی الدنیا مسكیناً من محبینا من ید ناصب عدو لله و لرسوله، یقوم من قبره و الملائكة صفوف من سفیر قبره الی موضع محله من جنان الله فیحملونه علی اجنحتهم و یقولون: طوباك یا دافع الكلاب عن الابرار و یا ایها المتعصب للائمة الاخیار.(1) بهترین چیزی كه یك عالم از دوستداران اهل ولایت ما، برای روز فقر و نیازمندی و خواری و بیچارگی خود پیش می فرستد، این است كه در دنیا به فریاد بیچارهای از دوستان ما – كه در دست دشمن خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله گرفتار است – برسد. چنین فردی (در قیامت) از قبرش بر می خیزد، در حالی كه فرشتگان (خدا) برای استقبال از او، كنار قبرش تا جایگاهی كه در بهشتهای الهی دارد، صف كشیده اند. پس او را روی بالهای خود می برند و


1- 1. بحار الانوارٰ جلد ،ٰ ص: 11ٰ حدُث ،1.

ص:207

به او می گویند: خوشا به حال تو، ای رد كننده سگها از خوبان، و ای كسی كه نسبت به امام برگزیده تعصب داشته ای.

یكی از كارهای دشمنان اهل بیت علیهم السلام و بعضی از فریب خوردگان آنها، گرفتن غیرت دینی از شیعیان است، كه تحت عناوین ظاهری فریبی هم چون «مسالمت دینی»، مردم را به بی قیدی نسبت به مبانی محكم دینی و اعتقادی فرا می خوانند. به این ترتیب، كم كم بدعتهای صریح و اساسی در دین رواج پیدا می كند و زشتی عمل آنها را از بین می رود.

البته این گونه افراد – كه به قول امام رضا علیه السلام مانند سگان به نیكان حمله می كنند – همیشه عنوان «غیر شیعه» ندارند، بلكه غالباً تحت عنوان دین و تشیع، اعتقادات صحیح را به بازی می گیرند و با كلام و قلم خویش به تشكیك در اصول اعتقادی می پردازند. غالباً هم عده ای خوش باور و بی سواد كه خالصانه دنبال علم دین هستند، كتابها و مقالات اینان را با علاقه و از روی غیرت دینی می خوانند و دچار تزلزل ی شوند.

كسانی كه به فضل خدای متعال اهل علم و ثبات در دین هستند، باید با دقت و ظرافت و دلسوزی و بدون در نظر گرفتن نفع شخصی به نیت یاری امام عصر علیه السلام، افراد ناآگاه را مطلع سازند و از حضرت عاجزانه بخواهند كه به آنها توفیق درك صحیح دین را عطا فرمایند.

كسی كه می خواهد در وادی حمایت و یاری امام زملنش قدم گذارد و ایشان را از جهت مقابله با دشمنانشان یاری كند، باید به ارزش و اهمیت كار خود، آگاه باشد تا با قوت قلب، استوار و ثابت قدم در مقابل مشكلات این مجاهده، ایستادگی نماید.

امام صادق علیه السلام ضمن ارائه یك دستور العمل برای مقابله با دشمنان،

ص:208

در بیان، پاداش افرادی كه به دفاع از مرزهای دین می پردازند، فرموده اند:

من كان همه فی كسر النواصب عن المساكین من شیعتنا الموالین لنا اهل البیت، یكسرهم عنهم و یكشف عن مخازیهم و یبین عوراتهم و یفخم امر محمد و آله صلوات الله علیهم، جعل الله همه املاك الجنان من بناء قصوره و دوره یستعمل بكل حرف من حروف حججه علی اعداء الله اكثر من عدد اهل الدنیا املاكاً قوة كل واحد تفضل عن حمل السماوات و الارض، فكم من بناءوكم من نعمة و كل من قصور، لا یعرف قدرها الا رب العالمین!(1) كسی كه همتش این است كه دشمنان اهل بیت علیهم السلام را بشكند، و شر آنها را از سر شیعیان و دوستان بیچاره ما كم كند، و از آن چه نشانه رسوایی آنها است پرده برداری نماید، و زشتی های آنها را آشكار كند، و شكوه و جلال امر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله را نمایان سازد، خداوند همین همت او را به دارایی های بهشتی برای ساختن قصرها و خانه هایشان تبدیل می كند كه به ازاء هر حرفی از دنیا از آنها استفاده كند، دارایی هایی كه توان هر یك از آنها بیش از (قدرت) حمل آسمانها و زمین است.

پس چه بسیار ساختمانها و چه بسیار نعمتها و چه بسیار


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، ص: 10، حدیث 19.

ص:209

قصرهایی (خواهد داشت) كه ارزش آنها را غیر از پروردگار مالك جهانها نمی داند.

طبق سفارش امام علیه السلام، این ثواب عظیم كه فقط خدای بزرگ قدر عظمت آن را می داند، به كسانی تعلق می گیرد كه بر شكستن ابهت علمی دشمنان اهل بیت علیهم السلام همت گمارند و شر آنها را از سر ضعفای شیعه كم كنند.

طبق سفارش امام علیه السلام باید دشمنان دین را از طریق آشكار كردن عقاید نادرست و مغرضانه آنها خرد نمود و بدین ترتیب موقعیت و منزلت آنها را نزد دیگران پایین آورد. پس به هر وسیله مشروع، باید از جنایات علمی و عملی و عیوب دشمنان اهل بیت علیهم السلام پرده برداریكرد تا خوار و رسوا شوند. شبهات آنها را باید پاسخ داد تا دیگران فریب نخورند. تمام این كارهای ارزشمند را با الهام و استمداد از علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام می توان انجام داد، تا از این طریق، عظمت علمی ایشان برای مردم واضح و روشن گردد و عزت و سربلندی ایشان نزد شیعیان محفوظ مان و ضعفاء شیعه نیز، از خطر گمراهی مصون بمانند.

حفظ دین در هنگام مرگ

پاداش دیگر خداوند برای انجام این خدمت بزرگ، حفظ دین در هنگام مرگ می باشد. یكی از مهمترین نرانی های اهل معرفت، این است كه بتوانند دین خود را تا لحظه مرگ حفظ نمایند و این تنها گوهر ارزشمند زندگی خویش را به سر منزل مقصود برسانند، تا در مواقف هولناك بعد از مرگ – خصوصاً شب اول قبر – بتواند پاسخگوی اعتقادات خویش باشند. خدای متعال به كسانی كه در راه حفظ و

ص:210

صیانت دین افراد می كوشند، وعده فرموده است كه در آن منزل خطرناك، اعتقادات صحیح را خود به آنها تلقین نماید و آنها را به عالی ترین درجات بهشت برساند.

حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام درباره این وعده الهی فرموده اند:

من قوی مسكیناً فی دینه ضعیفاً فی معرفته علی ناصب مخالف فاقحمه، لفته الله یوم یدلی فی قبره ان یقول: الله ربی و محمد نبی و علی ولیی، و الكعبة قبلتی و القرآن بهجتی و عدتی، و المؤمنون اخوانی، فیقول الله: ادلیت بالحجة فوجبت لك اعالی درجات الجنة، فعند ذلك یتحول علیه قبره انزه ریاض الجنة.(1) كسی كه فرد نیازمند در امر دینش و ناتوان در معرفتش را در مقابل یك دشمن مخالف تقویت كند تا این كه آن دشمن را محكوم نماید، روزی كه او را در قبر می گذارند، خدا به او تلقین می فرماید كه بگوید: الله، پرودگار من، حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر من و حضرت علی علیه السلام ولی من استف و كعبه، قبله من، و قرآن شادمانی (قلب) و ساز و برگ من، و مؤمنان برادران من هستند.

پس خداوند می فرماید: دلیل و برهان قاطع آوردی، پس به این سبب بالاترین درجات بهشت بر تو واجب شد. در این هنگام، قبرش به یكی از فرح بخش ترین باغهای بهشت تبدیل می شود.

این حدیث مصداق از وعده الهی است كه به عنوان پاداش یاری


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، ص: 7، حدیث 14.

ص:211

كنندگانش مقرر فرموده است:

إِن تَنصُرُ وا اللَّ_هَ یَنصُرْ كُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ (1) ثبات قدم در دینداری تا هنگام مرگ از بالاترین پاداشهای خدا به مؤمنان است.

توجه و عنایت ائمه علیهم السلام به یاران خویش

اكنون ما در زمان غیبت به سر می بریم كه لزوم حمایت از حقوق امام غریب علیه السلام و حفظ یاران حضرت از سقوط در گرداب گمراهی مشهودتر است. در زمانی كه دینداری در آن بسیار سخت توصیف شده است، مؤمنان نباید از هیچ گونه كوششی در راه حفظ دین خود و دیگر شیعیان دریغ كنند و باید مطمئن باشند كه از این راه می توانند به رضای ولی نعمت خویش برسند.

خواندن شرح حال كسانی كه در زمان ائمه پیشین صلوات الله علیهم اجمعین، موفق به دفاع از حریم امام زمان خویش بوده اند، سرمشق خوبی برای محرومان از درك حضور امام علیه السلام است.

حضرت امام حسن عسكری علیه السلام برای بعضی از اصحاب خود بیان فرموده اند كه عده ای از دوستان و محبان آل پیامبر صلی الله علیه و آله خدمت ایشان رسیده بودند و عرض كردند: ای پسر رسول خدا، ما یك همسایه ناصبی داریم كه ما را آزار می دهد، برای ما دلیل


1- 1. محمد صلی الله علیه و آله، 7.

ص:212

می آورد كه اولی و دومی و سومی بر امیر المؤمنین علیه السلام ترجیح دارند، و سخنانی می گوید كه نمی دانیم چگونه جواب نها را بدهیم و از پس آنها برآییم.

حضرت عسكری علیه السلام (به یكی از شاگردان خود) فرمودند:

سراغ جمعی كه با این ناصبی هم عقیده هستند برو، و خوب به حرفهایشان گوش بده. آنها از تو می خواهند كه بحث كنی، پس تو هم وارد بحث شو و رئیس آنها را محكوم ساز، و شوكت و عزت او را خرد كن، و با دلیل تند و تیزی او را در هم شكن، و چیزی از حجتهایش باقی نگذار.

آن شاگرد (به محل مورد نظر) رفت. آنها هم جمع شدند و او با آنها بحث كرد و رئیسشان را محكوم ساخت و آن چنان او را پیچاند كه نفهمید در آسمان است یا در زمین!

اصحاب امام حسن عسكری علیه السلام گفتند: ما آن قدر شادمان شدیم كه كسی غیر از خدا اندازه آن را نمی داند. و به همان اندازه كه ما خوشحال شدیم، آن فرد ناصبی و پیروان متعصب او ناراحت و غمناك شدند. وقتی خدمت آن حضرت علیه السلام برگشتیم، ایشان فرمودند:

ان الذی فی السماوات من الفرح و الطرب بكسر هذا العدو لله، كان اكثر مما كان بحضرتكم. و الذی كان بحضرة ابلیس و عتاة مردته من الشیاطین من الحزن و الغم، اشد مما كان بحضرتهم و لقد صلی علی هذا الكاسر له ملائكة السماء و الحجب و الكرسی و قابلها الله بالاجابة. فاكرم ایابه و عظم

ص:213

ثوابه. و لقد لعنت تلك الملائكة عدو الله المكسور. و قابلها الله بالاجابة، فشدد حسابه و اطال عذابه.(1) آسمانیان به خاطر شكست دادن این دشمن خدا، از شما خوشحال تر هستند. و شیطان و اطرافیانش، بیشتر از متعصبین و ناصبی حا ناراحت و غمناك هستند. و ملائكه آسمان و حجابها و كرسی، بر این كسی كه دشمن امام علیه السلام را شكست داده، درود فرستادند. (خدا) صلوات ایشان را اجابت نمود، و او را در بازگشت (از این مجاهده) احترام كرد و پاداش بزرگ به او عنایت فرمود. و آن فرشتگان، دشمنان خدا را كه شكست خورده بود لعنت كردند، و خدا هم اجابت نمود. پس حساب اورا سنگین و عذابش را طولانی كرد.

مقابله این شاگرد امام عسكری علیه السلام با دشمنان دین و غلبه او بر آنها، تا این حد باعث خوشحالی ایشان گشت و این چنین دست پرورده خود را مورد تشویق قرار دادند و فضائل بسیاری برای عمل او شمردند.

امام زمان علیه السیلا هم، وقتی شاهد مقابله دوستان خویش با دشمنان دین شوند، خوشحال می گردند و آنها را به همین صورت مورد استقبال قرار داده، برای آنها دعا می كنند. یكی از دعاهای آن حضرت برای كسانی كه برای دفاع از دین خدا به مجاهده با دشمنان می پردازند، چنین است:

و اجعل من یتبعنی لنصره دینك مویدین، و فی سبیلك مجاهدین، و علی من ارادنی و ارادهم بسوء منصورین.(2)


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، ص: 11، حدیث 23.
2- 2. مهج الدعوات، ص: 302.

ص:214

(خدایا)! آن كسانی را كه برای یاری دین تو، از من پیروی می كنند، تأیید فرما. و آنان را (از) مجاهدان در راه خود قرار بده. و آنها را در مقابل كسانی كه نسبت به من و ایشان نیت بد دارند، یاری فرما.

امام جواد علیه السلام نیز درباره فضیلت دفع دشمنان دین می فرمایند:

ان عدوا من اعدائنا النواصب، یدفعه بما تعلمه من علومنا اهل البت، لافضل له من كل مال لمن فضل علیه، و لو تصدق بالف ضعفة.(1) اگر كسی به وسیله آن چه از علوم اهل بیت علیهم السلام آموخته، دشمنی از دشمنان ما را دفع كند، برایش بهتر است از هر مالی كه دیگری با داشتن آن بر او برتری پیدا كرده است، هر چند كه هزار برابر آن را صدقه داده باشد.

در زمان غیبت باید بر توجه به مسائل دین همت گماشت. در این امر، بین مرد و زن تفاوتی وجود ندارد، بلكه همه باید خود را مسئول بدانند و آن را از مصادیق قطعی یاری امام زمان علیه السلام بدانند و به یاری حضرتش، در راه تعلیم و تعلم علم دین امیدوار باشند.

مواردی از توجه خاص امام زمان علیه السلام به مدافعان حضرتش، حتی در زمان غیبت كبری – پویندگان این راه را دلگرم می سازد. به عنوان نمونه به این قضیه كه مربوط به علامه حلی رحمه الله است، توجه كنید:

سید شهید قاضی نور الله شوشتری در احوال آیت الله علامه حلی گفته است كه دربین اهل ایمان مشهور شده یكی از علمای


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، ص: 11، حدیث 22.

ص:215

اهل سنت – كه در بعضی فنون علمی استاد شیخ بود – كتابی در رد مذهب شیعه امامیه نوشته بود و در مجالس، آن را می خواند و مرم را گمراه می كرد. ولی از بیم آن كه مبادا علمای شیعه آن را رد كنند، آن كتاب را به كس نمی داد كه بنویسد. علامه حلی دنبال راهی می گشت كه آن كتاب را به دست آورد و رد كند. ناچار علاقه استاد و شاگردی را وسیله درخواست كتاب قرار داد. و چون آن شخص نخواست كه یك باره دست رد به سینه او زند، گفت: سوگند یاد كرده ام كه این كتاب را بیشتر از یك شب پیش كسی نگذارم. علامه حلی، آن زمان را غنیمت شمرد و كتاب را گرفت و به خانه برد كه در آن شب از آن به قدر امكان بنویسد.

چون به نوشتن آن مشغول شد و نیمی از شب گذشت، خواب بر او غلبه كرد. حضرت صاحب الامر علیه السلام پیدا شد و به علامه حلی فرمود كه كتاب را به من واگذار و تو بخواب. چون علامه از خواب بیدار شد، آن نسخه از كرامت صاحب الامر علیه السلام تمام شده بود.(1) این حكایت به نقل دیگری در كشكول علی بن ابراهیم مازندرانی چنین آمده است:

علامه حلی كتابی را از یكی از علمای عامه (اهل سنت) خواست كه از آن نسخه برداری كد ولی او آن كتاب را به علامه نمی داد، تا این كه كتاب را – به شرط این كه فقط یك شب نزد خود نگه دارد به او امانت داد. ولی نسخه برداری از آن زمانی بیشتر وقت می خواست. علامه آن را به منزل آورد و شروع به نوشتن نمود.


1- 1. نجم الثاقب، باب 7، حكایت 15، با اندكی تغییر ادبی در متن.

ص:216

پس از نوشتن چند ص: خسته شد. آن گاه دید مردی كه به نظر، اهل حجاز می رسید، وارد شد و سلام كرد و نشست و گفت: ای شیخ! شما خط كشی كن و من این اوراق را می نویسم. شیخ برای او خط می كشید. اما سرعت نوشتن آن بزرگوار، به قدری زیاد بود كه شیخ به خط كشی اوراق نمی رسید. وقتی صبح شد، نوشتن كتاب به پایان رسیده بود. و بعضی گفته اند كه شیخ خسته شد و خوابید. و چون بیدار شد، كتاب را نوشته دید.(1) این داستان، یكی از مصادیق یاری امام عصر علیه السلام در زمان غیبت است. می بینیم كه چگونه تأییدات حضرت نسبت به عمل شیخ آشكار شد. در حالی كه می دانیم علامه حلی در آن شب مشغول عبادت (به معنای رایج آن، یعنی نماز و دعا و...) نبوده، بلكه سخنان باطل آن ناصبی را می نوشته، تا مطلب را یاد بگیرد و دشمن را با آن محكوم كند. البته ثواب این عملش از سایر عبادات كمتر نبوده و می بینیم كه مهر تأیید و رضایت حضرتش بر عمل او نمایان گشته است.

از این بحث نتیجه می گیریم كه آشنایی با شبهات مخالفان تشیع و هیاهوی دشمنان امام زمان علیه السلام و چگونگی جواب به آنها و احتجاج منطقی و صحیح، از مصادیق یاری به زبان است كه به عناوین مختلف مورد تأیید اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته است. دیدیم كه ائمه علیهم السلام كسانی را كه در این مسیر گام برداشته اند، چگونه مورد عنایت قرار داده اند. این عنایتها مصداق وعده خداوند به كسانی است كه او را یاری می كنند.


1- 1. نجم الثاقب، باب 7، حكایت 15، با اندكی تغییر ادبی در متن.

ص:217

وَلَیَنصُرَ نَّ اللَّ_هُ مَن یَنصُرُ هُ (1) كسی كه دین خداوند و حجت معصوم او را یاری كند، خدا را یاری كرده و چنین كسی را خداوند قطعاً یاری می فرماید.


1- 1. حج، 40.

ص:218

ص:219

فصل چهارم: یاری امام عصر علیه السلام با عمل

درس شانزدهم: نصرت عملی (1)

بالاترین درجه یاری

لازمه شكر عملی نعمت امام علیه السلام یاری ایشان با عمل است. هر كس در هر موقعیتی، باید برای یاری امامش بكوشد و با عمل خود در حفظ و نگهداری و اداء حقوق این نعمت بزرگ تلاش كند و از همه امكانات و توانایی های خود در این زمینه بهره گیرد. از این طریق به وظیفه «نصرت» به «ید» كه بالاترین درجه یاری اهل بیت علیهم السلام است – نائل می شود و مشمول دعاهای خیر امام عصر علیه السلام قرار می گیرد. «ید» به معنای «دست»، وسیله اعمال قدرت در انسان است و به هر كاری كه انسان با هر یك از اعضاء جوارحش انجام می دهد، اطلاق كار «یدی» می شود. مثلاً وقتی گفته می شود: «هر كاری از دستت بر می آید، انجام بده»، منظور از دست فقط یك عضو خاص بدن نیست، بلكه هر امكان

ص:220

عملی كه در اختیار انسان قرار دارد و می تواند انجام دهد، مورد نظر می باشد.

پس عبارت «ناصرنا بیده» به كسی گفته می شود كه با عمل خویش اهل بیت علیهم السلام را یاری نماید كه شامل هر گونه عملی در جهت یاری ایشان می شود. با این توضیحات می توان گفت كه از جهتی مهمترین شكل یاری امام علیه السلام این است كه انسان در خلق و خوی و رفتارهای فردی و اجتماعی، هر چه بیشتر به رنگ ائمه علیهم السلام در آید و بتواند با عمل خویش به تبلیغ دین و یاری امام زمان علیه السلام بپردازد.

تبلیغ عمل دین

تبلیغ صحیح برای امام زمان علیه السلام تنها به وسیله زبان و قلم – مانند درس دادن و نوشتن – عملی نمی شود، بلكه هر عملی كه به نحوی حضرت را به دیگران شناسانده، نزد آنها محبوب سازد، تبلیغ دین و امام عصر علیه السلام محسوب می شود.

اگر كسی بخواهد فقط به وسیله سخن و قلم تبلیغ كند – در حالی كه عملش تصدیق كننده كلامش نباشد – غالباً اثر منفی دارد. لذا در مسئله تبلیغ دین، عمل، اثر بخش تر و مهمتر از سخن است. دیگران، آن گونه كه رفتار شخص را مبنا قرار می دهند، به گفتارهایش توجه نمی كنند.

امام صادق علیه السلام توصیه فرموده اند:

كونوا دعاة للناس بالخیر بغیر السنتكم لیروا منكم الاجتهاد و الصدق و الورع.(1)


1- 1. بحار الانوار، جلد 71، ص: 7، حدیث 8.

ص:221

مردم را بدون (بهره گیری از) زبانهایتان دعوت به خوبی ها كنید، تا از شما كوشش (در امر دین) و صداقت و ورع ببینند.

اگر انسان هم زمان با تبلیغ زبانی، با انجام اعمال پسندیده، دیگران را به دینداری دعوت كند، مسلماً در جذب افراد به سمت دین، موفق تر خواهد بود، چرا كه مردم، عموماً نحوه عملكرد مبلغان دینی را بیشتر از سخنانشان مورد توجه قرار می دهند.

كسانی كه از اعتقادات صحیح برخوردار هستند و به اهل بیت علیهم السلام ارادت دارند، اگر مرتكب اعمالی شوند كه مورد رضای پروردگار نیست، در حقیقت موجبات سرزنش موالیان خویش را فراهم كرده اند.

امام صادق علیه السلام تأكید فرموده اند:

ایاكم ان تعملوا عملاً نعیر به، فلان ولد السوء بعیر والده بعمله.(1) مبادا عملی انجام دهید كه ما به آن سرزنش شویم، زیرا فرزند خطاكار با عملش باعث سرزنش پدر خود می شود.

اگر از فرزندی عمل نادرستی سر بزند، پدرش مورد نكوهش قرار می گیرد و دیگران به ولی او ایراد می گیرند كه چرا او را درست تربیت نكرده است. ائمه علیهم السلام خود را به شیعیان خویش بسیار نزدیك می دانند و به سان پدر دلسوز، عملكرد فرزندانشان را مورد توجه قرار می دهند، به طوری كه اگر شیعیان مرتكب اعمال خطا شوند، از عمل آنها بسیار می رنجند، اشتباهات دوستان خود را سبب ننگ و عار خویش می شمارند و از آنها توقع دارند كه رفتارشان به گونه ای باشد كه امام علیه السلام


1- 1. بحار الانوار، جلد 75، ص: 431، حدیث 91.

ص:222

به آنها افتخار كند.

حضرت امام صادق علیه السلام در ادامه همان حدیث می فرمایند:

كونوا لمن انقطعتم الیه زیناً و لا تكونوا علیه شیئاً.(1) برای كسی كه منسوب به او هستید، زینت باشید، و باعث بد نامی و رسوایی او نباشید.

دوستداران اهل بیت علیهم السلام به اندازه ای كه به ویژگی ولایت و محبت شناخته شده اند، منسوب به ایشان هستند. بنابراین به خاطر افزون به اعتبار ولی نعمتشان باید مراقب اعمال خویش باشند. نباید كاری كنند كه موجبات سرشكستگی و بدنامی امام زمان علیه السلام فراهم شود، زیرا هر عملی كه آنها انجام دهند، دیگران آن را منسوب به آن حضرت می دانند.

اگر لغزشی در اعمال با رفتار آنها مشاهده می شود، بدین وسیله امام علیه السلام را مورد طعن قرار می دهند. لذا ائمه معصومین علیهم السلام همواره به مناسبتهای مختلف از شیعیان می خواستند كه برای نگاهداری آبروی آنها نسبت به رفتار خود، دقت بیشتری داشته باشند. آن پیشوایان هدایت علیهم السلام، گاه به صراحت توضیح داده اند كه دوست دارند شیعیانشان در میان مردم چگونه شناخته شوند. امام صادق علیه السلام فرموده اند:

یا معشر الشیعة انكم قد نسبتم الینا كونوا لنا زیناً و لا تكونوا شیئاً، كونوا مثل اصحاب علی علیه السلام فی الناس، ان كان الرجل منهم لیكون فی القبیلة، فیكون امامهم و مؤذنهم و صاحب اماناتهم و ودائعهم.(2)


1- 1. بحار الانوار، جلد 75، ص: 431، حدیث 91.
2- 2. بحار الانوار، جلد 88، ص: 119، حدیث 83.

ص:223

ای مردم شیعه! شما منسوب به ما هستید، زینت ما باشید و مایه ننگ (ما) نباشید. مانند اصحاب علی علیه السلام در بین مردم باشید كه اگر یكی از آنها در قبیله حضور داشت، امام جماعت و اذان گو و امانتدار و نگه دارنده ودیعه های آنها بود.

شیعیان اهل بیت علیهم السلام باید چنان رفتار كنند كه میان مردم ممتاز و برجسته باشند و از آنها به نیكی یاد شود، تا جایی كه در هنگام انتخاب بهترین فرد از میان خود، او را بر دیگران ترجیح دهند و از هر جهت به او اعتماد كنند.

به طور كلی شیعیان باید در عمل چنان سنجیده رفتار كنند كه باعث خوش نامی ولی نعمت خود شوند، نه این كه مردم با دیدن رفتار آنها، از دین، زده شوند و نسبت به خدای تعالی و امام عصر عجل الله تعالی فرجه در آنها بدبینی به وجود آید. لذا باید در برخورد با دیگران، آداب معاشرت را رعایت كنند و با توجه كردن به مسائل اخلاقی و انسانی دلهای آنها را به سوی دین و امام زمانشان متمایل سازند.

امیر المؤمنین علیه السلام با یك كافر ذمی (1) (كه حضرت را نمی شناخت) ملاقات نمود. و با هم همراه شدند. شخص كافر از امیر المؤمنین علیه السلام پرسید: شما كجا می روید؟ فرمودند: كوفه. وقتی به محلی رسیدند كه مسیر آنها از هم جدا می شد، حضرت همراه او ادامه مسیر دادند، كافر ذمی گفت: مگر شما نمی خواستید به


1- 1. كافر ذمی یعنی كافر اهل كتاب كه با پذیرش شرایط «ذمه» اجازه می یابد، در جامعه اسلامی زندگی كند، و مال و جانش محترم باشد. شرایط اهل ذمه در كتب فقهی ذكر شده است.

ص:224

كوفه بروید؟ حضرت علیه السلام فرمودند: بلی. كافر ذمی گفت: از راه كوفه گذشتید، حضرت فرمودند: بله می دانم، كافر پرسید: اگر می دانید، چرا با من می آیید؟ حضرت فرمودند:

هذا من تمام حسن الصحبة ان یشیع الرجل صاحبه هنیئة اذا فارقه، و كذلك امرنا نبینا صلی الله علیه و آله.

از چیزهایی كه مصاحبت خوب را كامل می كند، این است كه انسان، همراه و مصاحب خود را هنگام جدایی، مدت زمان كمی بدرقه كند. و پیامبر ما صلی الله علیه و آله به ما این چنین دستور داده اند.

ذمی گفت: آیا واقعاً پیامبر شما این گونه دستور داده اند؟ حضرت فرمودند: بلی. ذمی گفت:

لاجرم انما تبعة من تبعة لاقعاله الكریمة، فانا اشهدك انی علی دینك.(1) به طور مسلم، كسانی كه از او پیروی كرده اند، به خاطر همین كارهای بزرگوارانه او بوده است. پس من هم شهادت می دهم كه بر دین تو هستم. آن مرد، با امیر المؤمنین علیه السلام به كوفه بازگشت. و وقتی ایشان را شناخت، مسلمان شد.

شیعیان می توانند با برخوردی مناسب، در سطح جامعه و محل كار و حداقل در خانواده خود، از این طریق به تبلیغ درست دین و معرفی صحیح امام زمان علیه السلام بپردازند.


1- 1. اصول كافی، كتاب العشرة، باب حسن الصحابة، و حق الصاحب فی السفر، حدیث 5.

ص:225

امیر مؤمنان علیه السلامه الگوی مؤمنان

هر كسی كه امیرالمؤمنین و فرزندانش علیهم السلام را امامان خویش می داند، باید در عمل نیز به ایشان اقتدا كند و با روش ایشان دیگران را به دین دعوت نماید. حضرت علی علیه السلام فرموده اند:

الا و ان لكل مأموم اماماً یقتدی به و یستضیء بنور علمه الا و ان امامكم قد اكتفی فی دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه.

الا انكم لا تقدرون علی ذلك، ولكن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد.(1) بدانید هر مأمومی امامی دارد كه به او اقتدا می كند و از علم او نور می گیرد. آگاه باشید كه امام شما از دنیای خود به دو جامه كهنه و از غذایش به دو قرص نان اكتفا كرده است. بدانید كه شما نمی توانید این گونه باشید، اما با ورع و اجتهاد و عفت و استقامت در راه است، مرا یاری كنید.

البته ما نمی توانیم مثل امیر مؤمنان علیه السلام زندگی كنیم، ولی می توانیم به ایشان اقتدا كنیم و بكوشیم اهل دنیا نشویم. كشش ها و جذبه های دنیا بسیار زیاد است، و معمولاً انسان را به خود مشغول می سازد و او را از هدف اصلی باز می دارد.

كسانی كه می خواهند دنباله رو امیر المؤمنین علیه السلام باشند، باید توجه كنن كه قطعاً نمی توانند همه امكانات دنیا را برای خود فراهم آورند و در عین حال دلبستگی به آنها پیدا نكنند! هرگز چنین نیست. هر كس


1- 1. نهج البلاغه فیض الاسلام نامه 45.

ص:226

خود بهتر می داند كه دنیا چقدر برایش اهمیت دارد، به ویژه در مواردی كه بین امكانات مادی و امور معنوی تعارضی پیش آید، كه لازم شود یكی فدای دیگر گردد. مثلاً برای تبلیغ دین با حل مشكل یكی از اهل ایمان لازم بیاید كه چیزی از توانایی های مادی شخص مصرف شود. در آن صورت، میزان تعلق انسان به دنیا خوب محك می خورد.

امیر المؤمنین علیه السلام از ما كمك خواسته اند كه ایشان را با عمل خود یاری كنیم و با ارائه شیوه یاری رساندن، به ما توصیه فرموده اند كه اجتهاد و ورع و عفت و ثبات در راه راست را پیشه خود سازیم . اگر كسی می خواهد در راه یاری امام زمان علیه السلام قدم بردارد. نمی تواند از این مسائل غافل باشد.

امام صادق علیه السلام در سفارش خود به یكی از یارانشان چنین فرمودند:

اقرء علی من تری انه یطیعنی منهم و یاخذ بقولی السلام. و اوصیكم بتقوی الله عزوجل و الورع فی دینكم و الاجتهاد لله و صدق الحدیث و اداء الامانة و طول السجود و حسن الجوار، فبهذا جاء محمد صلی الله علیه و آله ادوا الامانة الی من ائتمنكم علیها براً او فاجراً ... صلوا عشائركم و اشهدوا جنائزهم و عودوا مرضاهم و ادوا حقوقهم.

به هر كس از شیعیان كه می بینی از من اطاعت می كند و سخنان مرا می پذیرد، سلام برسان. و (بگو) من شما را به تقوی و ورع در دین خود سفارش می كنم و این كه برای خدا كوشش كنید، راستگو باشید، اداء امانت كنید، سجده های طولانی كنید، و خوب همسایه داری كنید كه پیامبر صلی الله علیه و آله این احكام را آورده اند. امانت هر

ص:227

كس را – خوب یا بد كه شما را امین دانسته است – به او برگردانید... یا بستگان خود، ارتباط و رسیدگی داشته باشید، بر جنازه های آنها (اهل سنت) حاضر شوید، به عبادت بیمارانشان بروید، و حقوق آنها را ادا كنید.

شیعیان در هر موقعیتی كه قرار دارند، باید این گونه نكات اخلاقی و شرعی را رعایت كنند. آلودگی های محیط اطراف، نباید مسئولیتها را از یاد آنها ببرد. حتی اگر كار نادرستی در جامعه شایع شد، دوستان اهل بیت علیهم السلام نباید گسترش یافتن آن گناه را مجوز كوتاهی خویش قرار دهند، بلكه همواره باید با پیشه كردن تقوا و ورع، خود را از آفات مختلف اخلاقی و دینی مصون بدارند.

رعایت برخی از مسائل اخلاقی، بر دیگران، اثر به سزایی می نهد. مثلاً خوب همسایه داری كردن، پیوند با بستگان و رسیدگی به آنها، راست بودن در گفتار و كردار و امانتدار بودن، عملاً تبلیغ تشیع و یاری امام زمان علیه السلام به حساب می آید. حتی نسبت به غیر شیعیان رعایت آدابی هم چون شركت در تشییع جنازه هایشان و عیادت از بیماران آنها، باعث می شود كه به تشیع علاقه مند شوند.

هر چند كه شیعیان به عنوان وظیفه قلبی، هیچ گاه از تبری نسبت به دشمنان ائمه علیهم السلام غافل نمی شوند، ولی این مجوز بد رفتاری با آنها نیست. باید رفتارشان به گونه ای باشد كه افراد غیر معتقد را جذب نماید. در زمان امام صادق علیه السلام اكثریت جامعه را اهل سنت تشكیل می دادند و لذا سفارشهای حضرتش، برای خوش بینی آنها نسبت به شیعیان آن زمان بسیار مؤثر و لازم بود.

در جامعه ای كه اكثر قریب به اتفاق مردم، شیعه و دوستدار

ص:228

اهل بیت علیهم السلام هستند، عمل به این سفارشها، ضرورت بیشتری دارد، در این میان كسانی كه نسبت و ارتباطشان با اهل بیت علیهم السلام بیشتر از دیگران است، عملاً آموزگار مكتب و روش ائمه علیهم السلام هستند و انتظار طبیعی و به جای مردم از آنها، این است كه در عمل، تبلیغ كننده راه و مرام امام زمان علیه السلام باشند.

جذب افراد به تشیع با عمل

اینها باید به گونه رفتار كنند كه دیگران با دیدن حسن خلق و صداقت وورع آنها تربیت صحیح در مكتب اهل بیت علیهم السلام را ببینند و چنین بیندیشند كه اینها به دلیل ارتباط و نسبت با ائمه علیهم السلام چین خلق و خویی پیدا كرده اند. این باعث می شود كه علاقه آنها به مكتب اهل بیت علیهم السلام بیشتر شود و كم كم به ایشان روی آورند.

امام صادق علیه السلام در ادامه روایت فوق فرموده اند:

فان الرجل منكم اذا ورع فی دینه و صدق الحدیث وادی الامانة و حسن خلقه مع الناس، قیل: هذا جعفری، فیسرنی ذلك و یدخل علی منه السرور، و قیل: هذا ادب جعفر، و اذا كان علی غیر ذلك، دخل علی بلاؤه و عاره، و قیل: هذا ادب جعفر.(1) اگر یكی از شما اهل ورع در دینش و صداقت در گفتار و اداء امانت باشد، و با مردم اخلاق نیكو داشته باشد، می گویند: او


1- 1. اصول كافی، كتاب العشرة باب ما یجب من المعاشرة، حدیث 5.

ص:229

جعفری است، این مطلب مرا خوشحال می سازد. و از او مسرور می شوم و می گویند: این تربیت شده جعفر علیه السلام است. و اگر چنین اخلاق و رفتاری نداشته باشد، در آن صورت، گرفتاری و ننگ او به من نسبت داده می شود، و می گویند: این است تربیت جعفر علیه السلام!

در پایان حدیث، امام صادق علیه السلام قسم یاد می كنند كه پدرم – حضرت باقر العلوم علیه السلام – فرمودند:

هر یك از شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام در قبیله خودش چنان بود كه با اخلاق و رفتارش زینت آن قبیله محسوب می شد، چون در امانتداری، رعایت حقوق دیگران و صداقت در گفتار، سرآمد ایشان بود. وقتی از دیگران درباره او سؤال می شد، همه می گفتند: هیچ كس مانند او نیست، در امانتداری و راستگویی از همه ما بهتر است!

كسانی كه به دوستی و ارتباط با اهل بیت علیهم السلام شناخته شده اند، رفتارشان – هر گونه باشد – به حساب پیشوایان آنها گذاشته می شود. به تعبیر دقیق تر، می توان گفت كه مردم، ائمه علیهم السلام را در آیینه اعمال و رفتار پیروانشان می بینند. از این رو، شیعیان با اعمالشان، هم می توانند مردم را به سوی محبت و ارادت نسبت به اهل بیت علیهم السلام جلب كنند و هم سبب نسبت دادن بدیها به ایشان بشوند.

حالت اول، از مصادیق یاری امام علیه السلام و حالت دوم، مصداق ظلم به امام علیه السلام است. باید مراقب بود كه خدای ناكرده، كسانی كه افتخارشان انتساب به اهل بیت علیهم السلام است، ناخودآگاه در مسیر ستم به ایشان قرار نگیرند.

ص:230

امام حسن عسكری علیه السلام در سفارش خود، پس از توصیه به تقوی و ورع و صداقت در گفتار و ... تذكر داده اند كه رفتار خوب دوستداران اهل بیت علیهم السلام باعث شادمانی ایشان می شود. آن گاه سخن خود را چنین ادامه می دهند:

اتقو الله و كونوا زیناً و لا تكونوا شیئاً، جروا الینا كل مودة و ادفعوا عنا كل قبیح، فانه ما قیل من حسن فنحن اهله، و ما قیل فینا من سوء فما نحن كذلك.(1) تقوای الهی را حفظ كنید و زینت بخش (ما) باشید، و مایه ننگ و بی آبرویی (ما) نباشید. دوستی ها را (با اعمال خوب خود) به سوی ما جلب كنید و بدیها را از ما دور سازید، چون آن چه از خوبی درباره ما گفته می شود، ما شایسته آن هستیم، ولی بدیهایی كه به ما نسبت می دهند، ما چنین نیستیم!

شیعیان با اعمال و رفتار شایسته خود، می توانند محبت ائمه علیهم السلام را در دلهای دیگران به وجود آورند و آنها را دوستدار و ارادتمند به ایشان كنند. از این رو، نباید با كوتاهی در این مورد، موجبات بی آبرویی و نسبت دادن صفات زشت را به پیشوایان خود فراهم آورند.

با این ترتیب، روشن است كه رعایت ورع و تقوی و جدیت در عمل به دین، می تواند از مهمترین مصادیق یاری ائمه علیهم السلام باشد.


1- 1. بحار الانوار، جلد 78، ص: 372، حدیث 12.

ص:231

پرسشهای مفهومی از درسهای 14 تا 16

1. مصادیق نصرت زبانی امام عصر علیه السلام را بیان كنید.

2. مبلغ دین به چه نكاتی باید توجه داشته باشد؟

3. امام عسكری علیه السلام چه ویژگی هایی برای یاران امام زمان علیه السلام بر شمرده اند؟

4. برای كسانی كه به دفاع فرهنگی برای یاران امام زمان علیه السلام بر شمرده اند؟

5. تبلیغ عملی دین چگونه محقق می شود؟

ص:232

درس هفدهم: نصرت عملی (2)

ورع و احتیاط در دین

انجام دادن اعمال خیر ذاتاً پسندیده است و همین كارها اگر به قصد یاری امام زمان علیه السلام انجام پذیرد، ارزش چندین برابر پیدا می كند. مثلاً خوش رفتاری با همسایه، اگر به قصد یاری امام زمان علیه السلام باشد، ثواب آن بسیار بیشتر خواهد بود. اگر به نیت كسب خوشنامی برای حضرت مهدی علیه السلام، هر گونه كه می توانیم به دیگران رسیدگی كنیم، فضیلت بی شماری به دست آورده ایم. اگر به قصد یاری امام عصر علیه السلام «ورع» را پیشه خود سازیم و بدین وسیله تبلیغ حضرت را بكنیم، قطعاً جلب خشنودی ایشان را كرده ایم و عمل ما از مصادیق یاری امام غریب محسوب خواهد شد.

البته همین یاری كردن، فرجی برای یاری كننده است، چرا كه اهل بیت علیهم السلام خودشان فرموده اند:

ص:233

اعینونا بالورع، فانه من لقی الله عزوجل بالورع كان له عندالله فرجاً.(1) ما را به وسیله ورع یاری كنید. زیرا كسی كه با ورع، خدای عزوجل را ملاقات كند، نزد خدا برای او فرجی خواهد بود.

رعایت ورع به ین است كه انسان نسبت به حرامهای قطعی، حریم بگیرد، یعنی به شكلی حركت كند كه مطمئن باشد به حرام نمی افتد. این صرفاً با رعایت احكام فقهی در حد واجب و حرام تأمین نمی شود.

«فقه» متكفل بیان احكام و حدود الهی است. فقیه تا وقتی از روی ادله شرعی یقین به حرمت چیزی پیدا نكند. نمی تواند به آن فتوا بدهد، ولی ممكن است احتیاط كند. رعایت ورع به این است كه انسان به این احتیاط – هر چند احتیاط مستحب – عمل كند. «حرام» مرزی است در دین كه مشخص می كند از چه محدوده ای نباید فراتر رفت. «ورع» فضیلتی است كه نه فقط با پرهیز از حرامهای قطعی بلكه با اجتناب از شبهات (اموری كه حرام نیست، ولی به حرام شباهت دارد) حاصل می شود. ائمه اطهار علیهم السلام فرموده اند:

اورع الناس من وقف عند الشبهة.(2) با ورع ترین مردم، كسی است كه در موارد شبهه ناك توقف كند.

احتیاط در امر دین، حكم عقل است كه می گوید: تا قبل از رسیدن به مرز حرام قطعی، انسان باید توقف كند، تا مطمئن شود به حرام نمی افتد.

انسان اگر درخواست روی مرز حركت كند، احتمال لغزش برای او بسیار


1- 1. بحار الانوار، جلد 70، ص: 301، حدیث 11.
2- 2. بحار الانوار، جلد 70، ص: 305.

ص:234

است. پس برای حصول اطمینان از این كه به حرام نیفتد، عقل می گوید، احتیاط كن!

ما، در امور مادی دنیوی، احتیاطهای عقلی داریم و در مواردی كه خطر جدی وجود دارد، بی مبالاتی نمی كنیم، مثلاً هیچ گاه روی لبه پرتگاهی كه یخ زده است، راه نمی رویم و با خود نمی گوییم كه ما یقین به پرت شدن نداریم! بلكه می گوییم: چون احتمال پرت شدن یك احتمال جدی است، احتیاط كردن شرط عقلانیت است. بنابراین از لبه پرتگاه تا حدی كه مطمئن شویم سقوط نمی كنیم، فاصله می گیریم.

جایی كه در امور مادی و دنیوی چنین احتیاطی پسندیده است، به طریق اولی در امر دین كه ضرر احتمالی آن بسیار عمیق تر است، احتیاط كردن شرط عقلانیت است. حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در سفارشی به جناب كمیل بن زیاد – كه از خواص اصحاب ایشان بود – فرمودند:

یا كمیل! اخوك دینك، فاحتط لدینك بما شئت.(1) ای كمیل! برادرت دین توست. پس به هر صورتی كه می خواهی، برای (حفظ) دین خود احتیاط كن.

امیر المؤمنین علیه السلام این سفارش را به صورت عمومی نفرموده اند، بلكه به كمیل – كه از نزدیكان اصحاب ایشان بوده است – چنین توصیه فرموده اند. بنابراین كسانی كه می خواهند جزء یاران و نزدیكان امام عصر علیه السلام باشند، باید این گونه سفارشها را الگوی اعمال و رفتار خود قرار دهند، نه این كه در پی آن باشند كه راهی – هر چند خلاف احتیاط –


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، ص: 258، حدیث 4.

ص:235

برای حلال دانستن آن چه مشكوك است، پیدا كنند.

اگر چسبیده به مرزهای حرام حركت كنیم و به گمان خود بخواهیم از حلال، حداكثر استفاده را ببریم، آن وقت بدون این كه متوجه شویم، به حرام قطعی می افتیم. عقل و نقل می گویند كه انسان به حلال قطعی بسنده كند ودر پی عمل به موارد شبهه ناك نباشد، تا از خطر افتادن به حرام قطعی درامان بماند.

اینجا موضع تسامح و تساهل نیست، چون احتمال یك ضرر جدی و جبران ناپذیر وجود دارد. اگر دین انسان از دست او برود، به هیچ عنوان قابل جبران نیست و لذا می گوید كه انسان، طریق احتیاط را پیش بگیرد.

بنابراین، كسی كه می خواهد امام غریبش را یاری كند، باید از طریق ورع اقدام نماید و به این وعده امیدوار باشد كه خداوند در این رعایت ورع، برای او فرجی قرار دهد و گشایش در كارهایش فراهم كند.

هر كس كه غیبت امام زمان علیه السلام را بزرگترین گرفتاری خود می داند، می تواند تعجیل در فرج ایشان را بدین وسیله جستجو نماید تا به مراد و محبوب خود برسد.

با این همه سفارش كه در یاری امام عصر علیه السلام از طریق ورع رسیده، مناسب است به برخی از روشهای عملی رعایت ورع به ویژه در مورد خانم ها اشاره ای داشته باشیم.

ورع و عفت خانم ها

همه شیعیان امام شناس – اعم از زن و مرد – مؤظف به یاری امام زمانشان هستند. همه باید در عمل، مبلغ دین باشند، چرا كه وظیفه

ص:236

تبلیغ و معرفی امام زمان علیه السلام خاص مردان نیست. بانوان نیز باید در امر تبلیغ و معرفی امام زمانشان، با مردان سهیم باشند. پس برای این كه بتوانند این وظیفه خویش را به خوبی ادا كنند، باید در درجه اول، خودشان عامل به دستورات دین باشند و روح ورع با مراقبت از دین را در خود تقویت نمایند.

كسی كه می خواهد با عمل خود به تبلیغ دین بپردازد، باید تا آن جا كه می تواند، ورع در دینداری را رعایت كند. برخی از این رعایتها ویژه خانم هاست كه متأسفانه گاهی اوقات، آن چنان كه شایسته زنان شیعه می شود كه بعضی از ارزشهای صحیح، در میان افراد متدین به صورت وارونه جلوه كند.

اما كسانی كه به واقع می خواهند امام زمان خود را یاری كنند، باید در درجه اول وظایف خود را خوب بدانند و سپس با عمل به آنها رضای اهل بیت علیهم السلام را جستجو نمایند، حتی اگر با ارزشهای ساختگی در جامعه و آن چه در بین مردم رایج است، مخالفت و تعارض داشته باشد.

در این قسمت به بیان برخی از مسائلی می پردازیم كه مخصوص بانوان است و به دینداری آنها مربوط می شود، تا انشاء الله بتوانند با آگاهی بهتر نسبت به وظایف خویش، راه پیاده كردن ورع را بیشتر بشناسند و به آن كاملتر عمل كنند و از طریق ثبات در دینداری به تبلیغ دین بپردازند.

سیره عملی حضرت زهرا علیها السلام می تواند بهترین الگو و منبع برای خانمها در جهت شناخت وظایف خاص ایشان باشد.

ص:237

از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه:

امیر المؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند، تا ایشان در مورد وظایف خاص هر كدام حكم فرمایند.

پیامبر صلی الله علیه و آله چنین حكم فرمودند كه: حضرت فاطمه علیها السلام كارهای داخل منزل را انجام دهند و امیر المؤمنین علیه السلام وظایف خارج از منزل را بر عهده گیرند. اینجا بود كه حضرت زهرا علیها السلام فرمودند:

فلا یعلم ما دخلنی من السرور الا الله باكفائی رسول الله تحمل ارقاب الرجال.(1) جز خدا كسی نمی داند كه من چقدر خوشحال شدم از این كه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تماس و برخورد با مرها را از عهده من برداشتند!

اگر پیامبر صلی الله علیه و آله كار بیرون از خانه را به عهده حضرت زهرا علیها السلام می گذاشتند، ایشان ناچار با مردها سر و كار پیدا می كردند و می بینیم كه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار از این كار كراهت داشتند. در مقابل، انجام وظیفه خانه را برای خود پسندیده و ن را حقیر نشمرده اند.

هر خانم متدینی، باید در انتخاب كار و وظیفه خویش، در درجه اول رضای خدا و اهل بیت علیهم السلام را جستجو كند و كار كردن بر آن مبنا را برای خود افتخار بداند، حتی اگر محیط و اجتماع، پذیرای عمل او نباشند و نحوه عملكرد او را نشانه بی عرضگی او بدانند.

اگر در بعضی شرایط خاص و محدود، خانمها به ادله مختلف مجبور به كار كردن در خارج از خانه می شوند، باید همواره به این نكته توجه كنند كه خروج از منزل برای آنها به عنوان «ارزش» مطرح نشود،


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 89، حدیث 1.

ص:238

بلكه این امر از روی ضرورت و اجبار مطرح شده است، به طوری كه اگر ضرورتی در كار نبود، ترجیح می دادند مطابق تقسیم كار پیامبر صلی الله علیه و آله عمل نمایند.

البته كسانی كه تفقه در دین داشته باشند، از شناخت مسئولیت خویش و عمل به آن، خشنود و راضی می شوند. هم چنان كه حضرت زهرا علیها السلام خشنودی خود از حكم پیامبر صلی الله علیه و آله را وصف ناپذیر شمردند.

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام نیز وقتی بی دقتی مردها در كنترل خروج زنها از منزل و برخورد آنها با نامحرم را دیدند، با تعجب بسیار، آنها را چنین عتاب و خطاب فرمودند:

یا اهل العراق نبئت ان نسائكم یدافعن الرجال فی الطریق اما تستحیون؟!(1) ای اهل عراق! به من خبر رسیده كه زنان شما در كوچه ها با مردها برخورد می نمایند، آیا حیا نمی كنید؟!

اما تستحیون و لا تغارون نساءكم یخرجن الی الاسواق و یراحمن العلوج؟!(2) ایا حیا نمی كنید؟! و آیا غیرت نمی كنید كه زنهای شما به بازارها می روند و با مردهای خشن سر و كار پیدا می كنند!


1- 1. وسائل الشیعة، جلد14، باب 132، حدیث 1.
2- 2. وسائل الشیعة، جلد14، باب 132، حدیث 2. روایات از باب 132 از جلد14 كتاب وسائل الشیعة، تحت عنوان «باب كراهة خروج النساء و اخلاطهن بالرجال» باب مكروه بودن بیرون رفتن زنان و اختلاط آنها با مردان ذكر شده است.

ص:239

وقتی زنان در مكانهای عمومی مثل بازار رفت و آمد می كنند، خواه ناخواه برخوردهای گوناگونی با مردان نامحرم پیدا می كنند، اعم از برخوردهای فیزیكی كه در جاهای شلوغ بیشتر پیش می آید، یا سر و كله زدن و اختلاطهای گوناگون درباره مسائل مختلف، كه همه اینها خلاف رضای پروردگار متعال و اهل بیت علیهم السلام است.

نظر شرع مقدس در مورد عبادت بانوان

در شرع مقدس، نه تنها خروج زنان و اختلاط آنها با نامحرمان برای كارهای روزمره دنیوی مذمت شده، بلكه بسیاری از اعمال عبادی كه لازه آنها شركت در مجامع عمومی و تماس و برخورد با نامحرمان و در معرض تماشای آنها قرار گرفتن است، از عهده ایشان برداشته شده است.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در وصیت خود به امیر المؤمنین علیه السلام فرموده اند:

یا علی! لیس علی النساء جمعة و لا جماعة و لا اذان و لا اقامة... و لا هرولة بین الصفا و المروة و لا استلام الحجر...(1) ای علی! برای زنها، شركت در نماز جمعه و جماعت (عمومی در خارج منزل) اذان و اقامه گفتن (برای عموم) ... هرولة بین صفا و مروه، و استلام حجر الاسود نیست.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله حفظ و صیانت زنان از نامحرمان را، مهمتر از بسیاری از اعمال مستحبی شمرده و تصریح كرده اند كه این گونه امور برای آنها وجوب و یا استحباب ندارد.


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 117، حدیث 6.

ص:240

به عنوان مثال، استلام حجر یعنی دست مالیدن به حجر الاسود – با توجه به ازدحامی كه معمولاً اطراف آن هست – با عث می شود كه زنان، تماس بدنی با مردان پیدا كنند.

اذان گو شدن در مجامع عمومی (نه ان كه اذان را در منزل برای خود بگویند) آنها را در معرض توجه و دید نامحرمان قرار می دهد.

هروله كردن – حالتی بین دویدن و راه رفتن در مسافتی معین از سعی بین صفا و مروه كه محل رفت و آمد عموم حجاج است – برای زنان مناسب نیست، چون سبب جلب توجه مردان نامحرم به اندامهای بدن ایشان می گردد.

وظیفه شركت در نماز جماعت هم از خانمها برداشته شده است پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

صلاة المرأة وحدها فی بیتها كفضل صلاتها فی الجمع خمساً و عشرین درجة.(1)

نماز زن به تنهای در خانه اش، از نماز جماعت او بیست و پنج برابر بیشتر فضیلت دارد.

اگر خانمها توجه كند كه ثواب نماز آنها در خانه، بیست و پنج برابر ثواب نماز جماعت در خارج منز است، باور می كنند كه نماز خواندن آنها در خانه به منزله محروم شدن از ثواب و فضیلت نماز جماعت نیست، بلكه خداوند كه شارع دین است، این گونه عبادت پوشیده را برای آنها شایسته تر شمرده و ثواب بیشتری به آن بخشیده است.


1- بحارالانوار- ج 83 - ص 371- ح 31

ص:241

فقهای بزرگ شیعه نیز به پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام نماز خواندن را در مكانهای پوشیده تر منزل، بهتر و با فضیلت تر دانسته اند.

مرجع بزرگ شیعه، حضرت آیة الله العظمی مرحوم سید محمد كاظم طباطبایی یزدی در كتاب شریف «العروة الوثقی» در بحث مكان نمازگزار چنین فتوا داده اند:

«الافضل للنساء الصلاة فی بیوتهن و افضل البیوت بیت المخدع».(1) برای زنان بهتر این است كه در خانه هایشان نماز گزارند و بهترین اتاقها، اتاق خلوت (جایی كه محل ورود بیگانگان نباشد) است. (2) بنابراین خانمها بهتر است مكانهای خلوت و پوشیده را – كه محل ورود و عبور نامحرمان نیست – برای نماز انتخاب كنند و از این طریق امید ثواب بیشتر از خداوند داشته باشند. در این گونه موارد، ضرورت و اهمیت یادگیری علم دین ملموس تر می شود تا انسان بتواند با تحمل زحمت كمتر، رضای پروردگار خویش را بهتر و كاملتر به دست آورد.


1- 1. العروة الوثقی، جلد 1، ص: 596.
2- 2. مرحوم آیة الله العظمی سید ابوالقاسم خویی در رساله خود چنین آورده اند: «صلاة المرأة فی بیتها افضل و افضل البیوت المخدع» منهاج الصالحین، جلد 1، مسئله 561 نماز خواندن زن در خانه اش بهتر است و بهترین جای خانه برای نماز زن اتاق خلوت است. حضرت آیة الله العظمی شیخ وحید خراسانی هم عیناً به همین فتوا داده اند. منهاج الصالحین، جلد 1، مسئله 561.

ص:242

كلام حضرت زهرا علیها السلام در مورد قرب زن به پروردگار

وقتی خدای عزوجل – حتی برای انجام برخی از عبادات – راضی به خروج خانمها از منزل و تماس آنها با نامحرم نیست. زشتی ظاهر شدن بانوان در مناظر و مجامع عمومی برای انجام امور دنیوی كاملاً بدیهی است، هر چند كه متأسفانه در مواردی – به خاطر عدم رعایت این حكم شرعی و الهی – قبح آن حتی در نظر بسیاری از مردان و زنان با ایمان، از بین رفته است.

البته زنانی كه می خواهند با ورع و دینداری، امام و مقتدای خود را یاری كنند، هرگز وضع محیط اطراف را ملاك عمل خویش نمی گیرند، بلكه همواره به دنبال رضای الهی هستند و الگوی مناسب برای رسیدن به این هدف را بر می گزینند تا بتوانند به بالاترین درجات قرب به پروردگار برسند.

روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از اصحاب خود – كه امیر المؤمنین علیه السلام هم در میان ایشان بود – پرسیدند:

متی تكون (المرأة) ادنی من ربها؟

چه موقع زن بالاترین درجه قرب به پروردگارش را دارد؟

وقتی امیر المؤمنین علیه السلام این سؤال را خدمت حضرت زهرا علیها السلام مطرح كردند، ایشان در پاسخ فرمودند:

ادنی ما تكون من ربها ان تلزم قعر بیتها.

نزدیكترین حالت زن به پروردگارش، آن است كه ملازم اندرونی تریسن قسمت خانه اش باشد.

امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند كه من جواب فاطمه علیها السلام را به پیامبر

ص:243

اكرم صلی الله علیه و آله عرضه داشتم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

ان فاطمة بضعة منی. (1) در این روایت به صورت خیلی صریح تأكید شده است كه خانمها اگر بخواهند تقرب بیشتر به خدا پیدا كنند، باید ملازم قعر خانه خود باشند، یعنی در حقیقت به غیر «ضرورت» نباید از خانه خارج شوند و هر یك باری كه با نامحرم كمتر تماس بگیرند، بهتر است.

حضرت زهرا علیها السلام فرموده اند:

خیر للنساء ان لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال.(2) برای زنان بهتر است كه نه مردی را ببینند و نه این كه مردها آنها را ببینند.

بانوان در هر موقعیتی كه قرار می گیرند، می توانند این اصل كلی را رعایت كنند و تا جایی كه ضرورت ندارد، از برخورد با آقایان بپرهیزند، حتی وقتی كه مجبور هستند كه از خانه خارج شوند. لازم نیست كه با نامحرمان اختلاط كنند و مستقیماٌ در معرض دید آنها واقع شوند. اگر چنین عمل كنند، برای خودشان بهتر است.

تعبیری كه حضرت زهرا علیها السلام به كار برده اند، تعبیر «خیر» به معنای «بهتر» است. كلام قدسی ایشان برای كسانی است كه تحصیل رضای خدای عزوجل برایشان اهمیت دارد و در پی یافتن مسیری هستند كه بهتر بتوانند خدا را بندگی كنند.


1- 1. بحار الانوار، جلد 103، ص: 250، حدیث 3.
2- 2. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 129، حدیث 3.

ص:244

در این مسیر، بعضی از كارهایی كه شرعاً هم مباح شمرده می شود، به خاطر رعایت ورع كنار گذاشته می شوند. به عنوان مثال نگاه كردن زن بدون لذت به سر و صورت مرد نامحرم، به فتوای عده ای از فقها حرام(1) و به فتوای بعضی دیگر جایز می باشد، هر چند كه احتیاط مستحب در ترك آن است.(2) پس اقتضای ورع این است كه بانوان متدین از این كار پرهیز كنند.

چون همان طور كه بیان شد «ورع» این است كه شخص نه تنها از محرمات قطعی، بلكه از مشتبهات نیز بپرهیزد. چیزی كه فقهای بزرگ شیعه بعضی آن را حرام می دانند و بعضی دیگر احتیاط مستحب را در ترك آن دانسته اند. قطعاً جزء مشتبهات محسوب می شود. زنان مؤمن و ارادتمند به امام زمان علیه السلام می توانند به این سفارش عمل كنند و در عین حال، در حد ضرورت – نه بیشتر از آن – و بدون لذت با نامحرم سخن بگویند یا سخن او را بشنوند.


1- 1. العروة الوثقی، جلد 2، كتاب النكاح، ص: 803، مسئله 31.
2- 2. منهاج الصالحین، مرحوم آیة الله خویی، جلد 2، ص: 260، مسئله 1232.

ص:245

درس هجدهم: نصرت عملی (2)

ضرورت تعلیم و تعلم برای بانوان

یكی از مهمترین اموری كه برای زن و مرد به طور مساوی ضرورت دارد، تحصیل علوم و معارف دینی است كه به تصریح پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است:

طلب العلم فریضة علی كل مسلم و مسلمة.(1) جست و جوی علم (دین) بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است.(2) حال اگر خانمها بتوانند علم دین را بدون تماس با نامحرمان بیاموزند، باید چنین كنند، و گرنه مجازند كه در حد ضرورت، در


1- 1. بحار الانوار، جلد 1، ص: 177، حدیث 54.
2- 2. برای روشن شدن این كه چرا منظور از «علم» در این حدیث و احادیث مشابه آن، علم دین است، مراجعه كنید به كتاب «در جستجوی علم دین» نوشته آیة الله سید محمد ضیاء آبادی، فصل اول.

ص:246

مجلس درس كسی كه به ایشان نامحرم است، شركت كنند و درس دین را بیاموزند. اما لازمه این كار، نگاه آنها به مرد نامحرم و نگاه كردن آن مرد به ایشان نیست، بلكه در این مورد می توانند به توصیه قرآن كریم عمل كنند كه فرموده است:

وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَ اءِ حِجَابٍ ۚ ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ ۚ(1) به طور كلی اگر مبنا و اساس برخوردهای زنان متدین و پیرو امام زمان علیه السلام با نامحرم، همان سفارش حضرت زهرا علیها السلام باشد، همه رویارویی و تماسهای مستقیم آنها با نامحرم، از زندگی حذف می شود. آنگاه در مواردی كه بیرون رفتن از خانه با نامحرمان ضرورت می یابد، حتی المقدور می كوشند كه اولاً تماس مستقیم با آنها نداشته باشند، ثانیاً سخن گفتن با نامحرم را به حداقل لازم تقلیل می دهند. با توجه به مبانی یاد شده، این رفتار را نه خودشان حمل بر بی ادبی و عدم رعایت آداب معاشرت می كنند، نه دیگران.

البته ضرورت مورد بحث، همیشه ضرورت شرعی و وجوب فقهی نیست، بلكه ضرورتهای عرفی را هم شامل می شود. مثلاً خانمی كه وظیفه خرید مایحتاج زندگی را خود بر عهده دارد، مجبور می شود برای خرید، خودش به بازار برود. در این صورت ضرورتی او را از خانه


1- 1. احزاب، 54.

ص:247

بیرون آورده است. اما این ضرورت اقتضا نمی كند كه او هنگام خرید، بیش از حد لازم سخن بگوید، یا در برخورد با مردم كوچه و بازار، رعایتهای لازم را به كار نبندد.

در سخن گفتن هم رعایت حداقل آداب معاشرت، جزء ضرورتهای عرفی به حساب می آید، مانند سلام كردن زن به مرد كه در شرع مطهر اسلام، ابتدا كردن مرد در سلام به زن مكروه است. (1) ولی سلام كردن زن به مرد، مكروه دانسته نشده است.

امر تعلیم و تربیت دختران مؤمن و مسلمان هم یك ضرورت است كه باید خانمهای مؤمن و متدین عهده دار آن شوند، هر چند لازمه آن، بیرون آمدن از خانه و برخورد محدود با نامحرمان باشد. اشتغال به تحصیل در علوم روز و حتی متخصص شدن در رشته هایی نظیر بیماریهای زنان كه اختصاص به خانمها دارد، در حد تأمین نیاز زنان و دختران مؤمن و متدین – اگر عملاً ضربه ای به اعتقادات و اخلاق و تدین شخص وارد نكند – می تواند جزء ضروریات به حساب آید. در این خصوص، حفظ فرد از تنزل روحی در امر دین بر هر خدمتی كه می تواند به جامعه برساند، قطعاً مقدم است. بنابراین كسی كه احتمال انحراف او از مسیر شرع و سست شدن در عمل به وظایف دینی اش جدی است، نباید وارد این گونه عرصه ها شود. هم چنین است تحصیل در رشته هایی كه تخصص در آنها هیچ گونه ضرورتی برای خانمهای


1- 1. العروة الوثقی، جلد 2، كتاب النكاح، ص: 804 و 805، و یكره للرجل ابتداء النساء بالسلام... و تتاكد الكراهة فی الشائة برای مرد، ابتدا در سلام به زنان مكروه است... و این كراهت در مورد زن جوان مؤكد می شود.

ص:248

متدین و مسلمان ندارد. در این موارد آن چه ایشان با ورود به محیطهای ناسالم از دست می دهند، بسیار بیش از چیزی است كه به دست می آورند.

مواردی نظیر صله رحم و نجام مراسم حج و عمره و یا زیارت مشاهد مشرفه پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت زهرا علیها السلام و ائمه اطهار علیهم السلام و مانند اینها كه تأكید زیادی در شرع اسلام نسبت به آنها وجود دارد، از ضروریات شرعی و عرفی است كه خانمهای متدین می توانند برای تقرب بیشتر به سوی پروردگارشان، به این گونه امور ملتزم باشند.

اما در مجموع، نسبت به غیر چنین مواردی، مذاق دین و طریقه مورد رضای خدای سبحان و امام زمان علیه السلام این است كه زنان پاك و عفیف و مؤمن، حتی المقدور از منزل خارج نشوند، تا هم تماس ایشان با نامحرمان به حداقل لازم و ضرروی كاهش یابد و هم بتوانند كانون خانواده را بهتر گرم و صمیمی سازند.

ارزش كانون خانواده

یكی از حكمتهای دستور شرع برای كمتر خارج شدن زن از خانه این است كه او بتواند بنیان مقدس خانواده را استحكام بخشد.

محور كانون خانواده در اسلام، بانوی خانه است. او می تواند با حسن رفتار خود، یك محیط گرم و سازنده برای همه اعضاء خانواده فراهم آورد، كه این كار، كم از تلاشهای خالصانه مرد در بیرون از خانه ندارد. یك خانم متدین نباید تصور كند كه پایبند بودن به خانه و كمتر خارج شدن از آن، او را از توفیقات بسیار محروم می كند. بر عكس، خدای متعال، كسب بسیاری از ثوابها و انجام خیرات را برای او بسیار

ص:249

آسان كرده است. اگر زن، طریق تعبد پیشه سازد و در اعمال خویش نیت درست داشته باشد، می تواند به این پاداشهای بزرگ دست یابد.

به عنوان نمونه، به این كلام امام صادق علیه السلام توجه كنید:

ما من امرأة تسقی زوجها شربة من ماء الا كان خیراً لها من عبادة سنة صیام نهارها و قیام لیلها، و بینی الله لها بكل شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة و غفرلها ستین خطیئة.(1) هیچ زنی نیست كه به همسرش یك جرعه آب بدهد، مگر این كه این عمل برایش بهتر است از عبادت یكسال كه روزهایش روزه بگیرد و شبهایش مشغول عبادت باشد. و هر بار كه او به شوهر خود آب بدهد، خدا برایش شهری در بهشت می سازد و شصت گناه او را می بخشاید.

وقتی انسان اعمال خود را با اعتقاد و نیت صحیح انجام دهد، از نتیجه آن هم بهره مند می شود. اما گاهی شخص زحمات بسیاری را تحمل می كند، در حالی كه عملش مطابق شرع نیست (حرمت با كراهت دارد) و اعتقاد و نیت صحیح نداشته است، لذا خود را از ثواب بی شمار آن محروم می سازد.

در شرع مقدس اسلام به سلامت و گرمی خانواده اهمیت زیادی داده شده است و این مهم جز با همكاری و همراهی زن و شوهر با یكدیگر، تحقق نمی یابد. البته مادر خانواده، نقش اساسی و محوری در گرم نگه داشتن این كانون مقدس دارد، اما شوهر او نیز با رفتار نیك و شایسته خود، می تواند همسرش را در حفظ این حالت محوری، كمك


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 89، حدیث 3.

ص:250

فراوان نماید. یكی از این رفتارهای شایسته را، امیر المؤمنین علیه السلامه در نامه خود به امام مجتبی علیه السلام متذكر فرموده اند.

لا تملك المرأة من الامر ما یجاوز نفسها، فان ذلك انعم لحالها و ارخی لیالها و ادوم لجمالها، فان المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة.(1) به زن، مسئولیتی كه بالاتر از حد (تحمل) اوست، واگذار نكن، رعایت این نكته، حال او را بهتر می كند، فكر و خیالش را آسوده می دارد، و به زیباییش دوام بیشتر می دهد. چرا كه زن، گل خوشبو است و قهرمان نیست!

اطلاق تعبیر «ریحانه» بر زن، بسیار دقیق و درس آموز است. دانستن این خصوصیت زن برای خانمها و آقایان لازم و مفید است. آقایان متوجه می شوند كه چگونه باید با زن برخورد كنند، شایسته است كه با او رفتاری چون رفتار باغبان با گل داشته باشند و از سختی دادن به زن و اعمال خشونت و زورگویی به او بپرهیزند و حتی المقدور به وسیله اظهار محبت و با برخوردهای لطیف و ملایم خانواده خود را اداره كنند. زنان نیز با توجه به این خصوصیت، قدر خود را بیشتر دانسته و متوجه می شوند كه اگر شرع، انجام بعضی از امور را از عهده آنها ساقط كرده است، به جهت رعایت «ریحانه» بودن آنهاست. داعیه برابری با آقایان، هم مخالف با نحوه خلقت و آفرینش آنهاست و هم به خیر و صلاح خودشان نیست.

امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «زن قهرمان نیست». تحمیل وظایف


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 87، حدیث 1.

ص:251

سنگین تحت عناوین فریبنده و شعارهای زیبا، چیزی جز ضایع كردن حقوقشان نمی باشد و آنها را از مسیر بندگی پروردگار خارج می سازد.

امیر المؤمنین علیه السلام در وصیت دیگری به پسرشان محمد بن حنیفه بر آن عبارات قبلی، این جملات را افزوده اند:

فدارها علی كل حال و احسن الصحبة لها.(1) پس با او در هر حالی مدارا كن و با او خوش رفتار باش.

خداوند، زن را قهرمان نیافریده است. بنابرین مردها باید با آنها با ملاطفت برخورد كنند و خشونت و تندی نشان ندهند. مدارا كردن با زنها و فراهم كردن اسباب رفاهشان، با تعبیرهای مختلفی به مردها توصیه شده و بعضی از مصادیق آن هم به عنوان حق زن بر مرد بیسان شده است. به عنوان مثال:

اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام پرسید: حق زن بر شوهر چیست كه اگر (شوهر) آن را انجام دهد، به زنش احسان كرده است؟ حضرت فرمودند:

یشبعها و یكسوها و ان جهلت غفر لها.(2) برای او غذا و لباس مناسب تهیه كند و اگر از روی نادانی كار (بد)ی كر او را ببخشاید.

روحیه گذشت و سختگیری نكردن مرد نسبت به زن در روایات متعددی مورد تأكید قرار گرفته است، تا آن جا كه اگر مردی بر بد بداخلاقی همسرش صبر پیشه كند و آن را به حساب خدا بگذارد، پاداش عظیمی


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 87، حدیث 3.
2- 2. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 88، حدیث 1.

ص:252

نزد خدا خواهد داشت. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

من صبر علی سوء خلق امرأته و احتسبه، اعطاء الله له بكل مرة یصبر علیها من الثواب مثل ما اعطی ایوب علی بلائه.(1) كسی كه نسبت به بداخلاقی زنش صبر پیشه كند و آن را به حساب خدا بگذارد، خداوند به ازای هر بار كه او بداخلاقی زنش را تحمل می كند، پاداشی معادل آن چه به حضرت ایوب (در صبر) بر گرفتاری اش بخشود، عطا می فرماید.

شرع مقدس اسلام از یك سو به زن، دستور خوب شوهر داری داده، و از سوی دیگر، به مرد سفارش كرده است كه بداخلاقی همسر خود را تحمل كند و آن را به حساب خدا بگذارد. هدف از این توصیه هایی كه در دین به زن و شوهر شده، حفظ شدن اصالت خانواده و سلامت آن است، چون این بناء در اسلام بیش از هر چیزی محبوب خدای متعال است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله عزوجل من التزویج.(2) هیچ ساختمانی در اسلام ساخته نشده كه نزد خدای عزوجل، از ازدواج، دوست داشتنی تر باشد.

برای حفظ این بناء باید زن و شوهر، كمال همكاری را با یكدیگر داشته باشند و هر دو به معنای واقعی كلمه، «جهاد» كنند.

جهاد زن این است كه خوب شوهر داری كند. امام موسی بن جعفر علیهما السلام فرمودند:


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 82، حدیث 1.
2- 2. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 1، حدیث 4.

ص:253

جهاد المرأة حسن التبعل.(1) جهاد زن، خوب شوهرداری كردن است.

جهاد مرد هم این است كه در هر حالی با همسرش مدارا كند، بر بد اخلاقی او صبر داشته باشد، انتظار بیش از حد از او نداشته باشد، از او چون یك گل خوشبو مراقبت و محافظت كند، مسئولیتهای سنگین بر عهده اش نگذارد و اگر خطایی از او سر زد، خرده نگیرد.

انجام این دو نوع وظیفه، هر دو جهاد است. تا این جهادها صورت نگیرد، كانون خانواده گرم و سالم نمی ماند و با كوچكترین اختلافی از هم می پاشد.

یكی دیگر از وظایف مرد نسبت به خانواده اش، این است كه به آنها رسیدگی خوب داشته باشد، نه این كه خدای ناكرده خوش خلقی هایش در بیرون از خانه باشد و كسالت و بداخلاقی اش مربوط به خانواده اش باشد. رسیدگی مرد به خانواده، هم رسیدگی های روحی و معنوی و هم رسیدگی مادی است.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله خودشان بیشتر از همه به اهل خانه خویش رسیدگی می كردند و دیگران را هم به این مسئله ترغیب می نمودند:

خیركم، خیركم لاهله و انا خیركم لاهلی.(2) بهترین شما، بهترین شما برای خانواده اش است. و من، بهترین شما برای خانواده ام هستم.

رسیدگی به اهل خانه، وظیفه آقایان است. كسانی كه بیرون خانه


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 81، حدیث 2.
2- 2. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 88، حدیث 8.

ص:254

خیرشان به همه می رسد، ولی نسبت به اهل خانه بی توجهی می كنند، مطابق دستور پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله عمل نمی كنند. رسیدگی و انجام كارهای خیر، در درجه اول باید متوجه افراد نزدیك و خانواده باشد.

وقت گذاری و اهتمام به امر تربیت فرزندان از اهم اقسام رسیدگی به خانواده است.

رعایت عفاف در ارتباط با نامحرم

مرد و زن نامحرم در ارتباط با یكدیگر باید جوری عفت را رعایت كنند كه مطمئن شوند در حرام واقع نمی گردند. در این جا به ذكر نمونه هایی از خلاف عفت درارتباط مرد و زن نامحرم با یكدیگر می پردازیم:

دست دادن با نامحرم

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

من صالح امرأة حراماً جاء یوم القیامة مغلولاً ثم یؤمر به الی النار.(1) كسی كه با زن نامحرمی دست بدهد، روز قیامت در حالی محشور می شود كه به غل و زنجیر كشیده شده، سپس دستور می دهند كه او را در آتش بیندازند.

تماس بدنی مرد و زن نامحرم با یكدیگر – هر چند بدون شهوت – قطعاً حرام است. علاوه بر این اگر قسمتهایی از بدن دو مرد یا دو زن


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 106، حدیث 4.

ص:255

هم با یكدیگر تماس شهوت آلود، پیدا كنند، مرتكب حرام قطعی شده اند.

نگاه شهوت آلود

نگاه شهوت آلود، هم خودش گناه است و هم ریشه و زمینه ساز گناهان بعدی در انسان می شود. امام صادق علیه السلام فرمودند:

النظرة سهم من سهام ابلیس مسموم و كم من نظر اورثت حسرة طویلة.(1) نگاه (حرام) تیری مسموم از تیرهای شیطان است و چه بسیار نگاههایی كه حسرت طولانی به دنبال می آورد.

نگاه حرام، مقدمه انجام گناهانی است كه چه بسا انسان در ابتدا تصور انجام آنها را هم نمی كند. به همین جهت است كه شرع مقدس اسلام، نسبت به رو در رو قرار نگرفتن زن و مرد نامحرم سختگیری كرده است. نگاه حرام ممكن است از مرد به زن یا مرد به مرد به مرد و نیز از زن به مرد یا زن به زن باشد. امام صادق علیه السلام فرمودند:

النظرة بعد النظرة تزرع فی القلب الشهوة و كفی بها لصاحبها فتنة.(2) نگاه بعد از نگاه، در دل، (بذر) شهوت را می كارد و برای فریب دادن نگاه كننده كفایت می كند.

گاهی انسان نگاهش به نامحرم می افتد. این نگاه اول كه اخیتاری هم


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 104، حدیث 1.
2- 2. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 104، حدیث 6.

ص:256

نیست، بخشوده شده است. ولی اگر انسان عمداً نگاهش را به نامحرم ادامه دهد، این نگاه با نگاههای بعدی، بذر شهوت را در دل انسان می كارد و همین برای انحراف او از مسیر صحیح و افتادن به حرامهای بعدی كفایت می كند. اما اگر به خاطر رضای خدا از نگاه عمدی و اختیاری چشم بپوشد، خدای متعال وعده فرموده است كه پاداش معنوی او را در همین دنیا بلافاصله عطا فرماید. امام صادق علیه السلام فرمودند:

النظرة سهم من سهام ابلیس مسموم من تركها لله عزوجل لا لغیره اعقبه الله امنا و ایماناً یجد طعمه.(1) نگاه (حرام) تیری مسموم از تیرهای شیطان است كه هر كس به خاطر خدای عزوجل – نه به خاطر غیر او – از آن چشم پوشد، خداوند آرامش و ایمانی كه طعم آن را بچشد، بلافاصله به او عطا می فرماید.

این پاداش وجدانی از بزرگترین نعمتهایی خدا در دنیاست كه انسان می تواند از طریق ورع به دست آورد و اگر به نیت یاری امام زمانش باشد، پاداش یاری امام علیه السلام هم به آن ضمیمه می شود كه بسیار شیرین تر و لذت بخش تر خواهد شد.

شوخی با نامحرم

انسان در مسیر انجام كارهای مشروع (مستحب یا واجب) در ارتباط با نامحرم، نباید از حد مجاز شرعی تجاوز كند كه یكی از


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 104، حدیث 5.

ص:257

مصادیق آن، شوخی با نامحرم است.

ابوبصیر، از یاران و شاگردان برجسته امام صادق و امام باقر علیهما السلام بوده و احادیث بسیاری از طریق او نقل شده است. او می گوید:

كنت اقری امرأة كنت اعلمها القرآن فمازحتها بشیء فقدمت علی ابی جعفر علیهما السلام فقال لی: ای شیء قلت للمرأة؟ فغطیت وجهی. فقال علیه السلام لا تعودن الیها. (1) من به زنی قرآن یاد می دادم، پس با او یك شوخی كردم! وقتی خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم (بدون مقدمه) به من فرمودند: به آن زن چه گفتی؟ ابوبصیر می گوید: صورتم را (از خجالت) پوشاندم.

حضرت فرمودند: دیگر پیش آن زن بر نگرد.

ابوصیر، یك شخصیت مورد توجه و علاقه امام علیه السلام بوده است. ولی به هر حال معصوم نبود و در یك لحظه، در ضمن تعلیم قرآن – كه یك امر كاملاً دینی و مورد رضای خداوند است – از حد مجاز شرع در ارتباط با نامحرم تجاوز كرد. همین باعث شد كه امام زمانش از او آزرده شوند و به خاطر حفظ خودش، به او دستور دهند كه دیگر با آن زن نامحرم، رفت و آمد نكند، یعنی از خیر تعلیم قرآن هم به او بگذرد.

این درسی است برای همه شیعیان، كه در ارتباط با نامحرم به امور غیر ضروری كشیده نشوند و تماس آنها – حتی در سخن گفتن – بسیار سنجیده و حساب شده باشد و از شوخی با نامحرمان اجتناب كنند. این امر، به خصوص در مورد كسانی كه به امر مقدس تعلیم و تربیت دینی با


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 106، حدیث 5.

ص:258

زنان نامحرم سر و كار دارند، اهمیت خاصی پیدا می كند. اینان باید بدانند كه شیطان، در مورد كسانی كه به امور دینی اشتغال دارند، فعالیت بیشتر و زیركانه تری دارد. گاهی آنها را از طریق یك توجیه به ظاهر شرعی فریب می دهد، به طوری كه خیال می كنند كه كار حرام آنها، در مسیر تعلیم و تربیت بهتر ایشان است! و از نیرنگ شیطان غافل می شوند.

دقت در این امور لازم است. نباید رعایت مسائلی را كه در شرع، چنین واضع و روشن است، از مصادیق مقدس بازی و افراطی گری دانست. این گونه برخورد كردن، خود، مصداق فریب و نیرنگ شیطان است و كسانی كه قصد یاری امام زمانشان علیه السلام را دارند، نباید تا این حد ساده لوح و سطحی نگر باشند.

ملاقات با زن نامحرم بدون اجازه ولی او

اصولاً وارد شدن مرد بر زن نامحرم، در صورتی كه پدر یا شوهر او اجازه نداده باشند، امر پسندیده ای نیست. امام صادق علیه السلام فرموده اند:

نهی رسول الله صلی الله علیه و آله ان یدخل الرجال علی النساء الا باذن اولیائهن.(1) پیامبر صلی الله علیه و آله نهی فرمودند كه مردها بر زنها – بدون اجازه اولیای آنها – وارد شوند.

مرد، حق ندارد واد خانه ای شود كه در آن زن نامحرم هست و زن هم نباید به چنین عملی رضایت دهد، مگر این كه ولی او یعنی پدر یا


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 14، باب 118، حدیث 1.

ص:259

شوهرش اجازه داده باشند.

خلوت كردن مرد با زن نامحرم، مقدمه بسیاری از انحرافات بعدی است كه در شرع، از آن نهی شده است. این عمل، در صورتی كه فرد دیگری نتواند وارد محل آنها شود و احتمال وقوع معصیتی وجود داشته باشد، شرعاً حرام است. (1) خلوت با زن نامحرم، در غیر این صورتها – یعنی اگر فرد سومی بتواند وارد شود یا این كه احتمال وقوع در حرام برای آنها نباشد – حرام فقهی نیست، ولی رعایت ورع اقتضا می كند كه دوستداران اهل بیت علیهم السلام از این امر مشتبه بپرهیزند و به این وسیله، هم دین خود را حفظ كنند، و هم امام زمانشان را یاری نمایند.


1- 1. المسائل المنتخبة مرحوم آیة الله العظمی خویی، ص: 308، مسئله 1030 و به فتوای حضرت آیة الله العظمی سیستانی، خلوت كردن زن و مرد نامحرم، تنها در صورتی كه احتمال وقوع معصیت نباشد، جایز است و امكان ورود فرد دیگر به محل آنها مانع حرمت خلوت كردن آنها نیست. تعلیقه آیة الله سیستانی بر «المسائل المنتخبة» مرحوم آیة الله العظمی خویی، ص: 88.

ص:260

ص:261

فصل پنجم: یاری امام عصر علیه السلام با یاری امام حسین علیه السلام

درس نوزدهم: نصرت سید الشهداء علیه السلام

اشاره

یاری امام حسین علیه السلام، بالاترین درجه یاری امام عصر علیه السلام

یكی از راههایی كه ائمه اطهار علیهم السلام برای یاری امام زمان علیه السلام به ما آموخته اند، كمك به حضرتش از طریق یاری امام حسین علیه السلام است، همان طور كه خود امام حسین علیه السلام در كربلا به یاران خویش فرمودند:

فقد اخبرنی جدی ان ولدی الحسین علیه السلام یقتل یطف كربلاء غریباً وحیداً عطشاناً، فمن نصره فقد نصرنی و نصر ولده القائم علیه السلام.(1) جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر دادند كه فرزندم حسین علیه السلام در بیابان كربلا در حال غربت و تنهایی و تشنگی كشته می شود.


1- 1. فوائد المشاهد، جلد 2، ص: 466.

ص:262

پس كسی كه او را یاری كند، به تحقیق مرا و فرزندش «قائم علیه السلام» را یاری كرده است.

یاران امام حسین علیه السلام، در حقیقت یاران امام زمان علیه السلام هستند. اگر كسی امام حسین علیه السلام را یاری كند، در حقیقت به یاری قائم آل محمد علیه السلام شتافته است.

در زمان غربت امام زمان علیه السلام كسانی كه در صدد یاری حضرتش هستند، باید این عمل مقدس را سر لوحه برنامه خویش قرار دهند و بدانند كه اصحاب امام حسین علیه السلام ولی نعمت خویش را با گرانمایه ترین سرمایه خود – یعنی «جان» یاری كردند و در زمره سادات شهدا قرار گرفتند. امیر المؤمنین علیه السلام فرموده اند:

... و خیر الخلق و سیدهم بعد الحسن علیه السلام ابنی، اخوه الحسین علیه السلام المظلوم بعد اخیه، المقتول فی ارض كرب و بلاء الا انه و اصحابه من سادات الشهداء یوم القیامة.(1) بهترین خلق و آقای آنها بعد از پسرم حسن علیه السلام، برادرش حسین علیه السلام است كه بعد از برادرش مورد ظلم قرار می گیرد و در سرزمین ناراحتی و گرفتاری به قتل می رسد. آگاه باشید كه او و اصحابش در روز قیامت، در زمره سروران شهیدان هستند.

تا قبل از شهادت امام حسین علیه السلام و اصحابش، جاب حمزة بن عبدالمطلب، ملقب به سید الشهداء بودند. اما بعد از عاشورای سال 61 هجری، این لقب به صورت مطلق برای امام حسین علیه السلام به كار می رود.

اصحاب آن حضرت نیز به واسطه ایشان كسب شرافت و سیادت


1- 1. بحار الانوار، جلد 36، ص: 253.

ص:263

كرده اند و جزو سروران شهداء قرار گرفته اند.

از آن جا كه این عده، گرانبهاترین كالای زندگی خویش را – با معرفت و محبت – در راه یاری امام زمان خود در طبق اخلاص نهادند، به بالاترین حد یاری امام زمان علیه السلام دست یافتند. امیر المؤمنین علیه السلام نیز بالاترین حد یاری اهل بیت علیهم السلام را جنگ با دشمنان ایشان دانسته اند و ثواب این عمل را بالاترین درجه سعادت اخروی شمرده اند.

من احبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و قاتل معنا اعداءنا بیده فهم معنا فی درجتنا. و من احبنا و اعاننا بلسانه و لم یقاتل معنا اعداءنا فهو اسفل من ذلك بدرجة.(1) كسیسكه ما را با قلبش دوست بدارد و با زبانش یاری كند و همراه ما با دشمنان ما با همه امكاناتش بجنگد، پس (در قیامت) با ما و در درجه ما خواهد بود. و كسی كه ما را دوست داشته باشد و با زبانش یاری كند، ولی همراه ما با دشمنان ما نجنگند، یك درجه پایین تر قرار دارد.

كسانی كه می خواهند به بالاترین درجه یاری امام علیه السلام دست یابند، باید به جنگ با دشمنان اهل بیت علیهم السلا برخیزند و جان خویش را در این راه بذل نمایند. اصحاب امام حسین علیه السلام نمونه بارز این نوع یاری امام علیه السلام هستند.

مؤمنان در زمان غیبت امام عصر علیه السلام، باید از خدا بخواهند تا معرفتی به آنها عطا فرماید كه بفهمند اگر چه در زمان سید الشهداء علیه السلام نبوده اند، ولی می توانند از طریق یاری ایشان عملاً به این


1- 1. بحار الانوار، جلد 27، ص: 89، حدیث 39.

ص:264

توفیق دست یابند.

یاری سید الشهداء علیه السلام در زمان ما

امام حسین علیه السلام در سال 61 هجری قمری به شهادت رسیده اند.

اكنون كه بیش از 1360 سال از آن تاریخ گذشته است، باز هم می توان ایشان را یاری كرد و از این طریق در زمره یاری كنندگان امام زمان علیه السلام قرار گرفت.

یكی از راههای یاری امام حسین علیه السلام برای كسانی كه در زمان ایشان در كربلا حاضر نبوده اند، این است كه در دنیا قلب خویش را با آن امام علیه السلام گره بزنند و به وسیله ابراز محبت قلبی عمیق به آن حضرت و عمل به لوازم این محبت به فوز اكبر دست یابند.

جابر بن عبدالله انصاری یكی از یاران با وفای پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بود كه زمان امامت امام حسین علیه السلام را نیز درك كرد، ولی در روز عاشورا موفق به شركت در لشكر آن حضرت نشد.

جابر در روز اربعین همان سال توفیق زیارت قبر ایشان را یافت و چون نابینا بود، از عطیه عوفی خواست كه دست او را روی قبر سیدالشهداء علیه السلام بگذارد . سپس – از شدت ناراحتی و مصیبت – از هوش رفت و روی قبر افتاد. وقتی به هوش آمد، سه بار «یا حسین» گیفت و افزود:

حبیب لا یحیب حبیبه.

دوستی كه پاسخ دوستش را نمی دهد.

بعد سخنانی خطاب به آن حضرت گفت و سپس به ارواح شهدا

ص:265

سلام نمود و عرض كرد: قسم به خداوندی كه پیامبر صلی الله علیه و آله را به حق معبوث كرد، ما با شما در هر آن چه شما وارد شدید، شریك شدیم.

عطیه از جابر پرسید: ما كه كوه و دشتی را طی نكردیم و شمشیر نزدیم، در حالی كه بین سرها و بدنهای ایشان و نیز بین آنها و فرزندانشان جدایی افتاد و زنهای ایشان همسران خود را از دست دادند. پس چگونه ما با ایشان شریك شدیم؟!

جابر در پاسخ گفت:

یا عطیة سمعت حبیبی رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: من احب قوماً حشر معهم، و من احب عمل قوم اشرك من عملهم.

ای عطیه! از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم كه فرمودند: كسی كه گروهی را دوست بدارد، با آنها محشور می شود. و كسی كه عمل گروهی را دوست بدارد، در عمل آنها شریك دانسته می شود.

سپس اضافه می كند:

و الذی بعث محمداً صلی الله علیه و آله بالحق ان نیتی و نیة اصحابی علی ما مضی علیه الحسین علیه السلام و اصحابه.(1) قسم به كسی كه محمد صلی الله علیه و آله را به حق برانگیخت، نیت من و اصحابم (دوستانم) همان نیتی است كه امام حسین علیه السلام و اصحابش داشته اند.

جابر بن عبدالله انصاری از قول پیامبر صلی الله علیه و آله یك قانون الهی را بیان


1- 1. بحار الانوار، جلد 101، ص: 196.

ص:266

می كند. محبت یك عمل قلبی و اختیاری است كه می تواند انسان را به محبوب خویش برساند.

از این رو، كسانی كه همراه حضرت سید الشهداء علیه السلام در كربلا نبوده اند، در هر زمانی كه هستند، می توانند «با نیت» و «محبت» خود، همراه ایشان شوند و حتی فیض شهادت در ركاب ایشان را ببرند. یعنی هم در دنیا جزء اصحاب امام حسین علیه السلام شوند و هم در آخرت پاداش یاران با وفای ایشان را ببرند.

نیت، یك عمل قلبی است كه روح و جان اعمال خارجی است و قدر و منزلت آنها را رقم می زند. امام باقر علیه السلام درباره ارزش نیت فرموده اند:

نیة المؤمن افضل من عمله، و ذلك لانه ینوی من الخیر ما لا یدركه.

نیت مؤمن بهتر از عمل اوست، زیرا او كار خوبی را نیت می كند كه به انجامش موفق نمی شود.

و نیة الكافر شر من عمله، و ذلك لان الكافر ینوی الشر، و یامل من الشر ما لا یدركه.(1) و نیت كافر بدتر از عمل اوست، زیرا كافر قصد و آرزوی كار بدی را می كند كه به (انجام دادن) آن نمی رسد.

پس نیت انسان، مهمتر از كار اوست، چه آن را انجام بدهد یا ندهد.

معیار و ملاك ارزش اعمال، همان نیت است. خداوند هم به نیتها توجه می كند و ملاك حسابرسی او نیات انسانهاست. بسیاری از


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 1، ص: 39، حدیث 17.

ص:267

اعمال هست كه افراد می خواسته اند آنها را انجام دهند، ولی موفق نشده اند، اما در روز قیامت، آن اعمال را در نامه عمل خویش مشاهده می نمایند. امام صادق علیه السلام فرموده اند:

ان الله یحشر الناس علی نیاتهم یوم القیامة.(1) خداوند، مردم را در روز قیامت براساس نیتهایشان محشور می كند.

پس هر كسی نیت جدی و اساس برای یاری امام حسین علیه السلام دارد، اجر آن را می برد و همان فضیلت را در پیشگاه الهی خواهد داشت. اما نكته مهم، تسلیم بودن در مقابل این قانون الهی است. یعنی انسان با دل و جان، این سنت الهی را باور كند و نسبت به وعده الهی در این خصوص حسن ظن داشته باشد، تا به وسیله نیتش در زمره یاران امام حسین علیه السلام قرار گیرد.

امام صادق علیه السلام در روز واقعه عاشورا هنوز متولد نشده بودند و پدر بزرگوارشان در آن سفر، تقریباً پنج ساله بودند، با این همه، خود و تمام شیعیانشان را در زمره شهدای كربلا می شمارند و می فرمایند:

انی لا اخرج نفسی من شهداء الطفوف و لا اعد ثوابی اقل منهم، لان من نیتی النصرة لو شهدت ذلك الیوم. و كذلك شیعتنا هم الشهداء و ان ماتوا علی فرشهم. (2)


1- 1. وسائل الشیعة، جلد 1، ص: 34، حدیث 5.
2- 2. مكیال المكارم، جلد 2، ص: 228، به نقل از شرح صحیفه سجادیه سید نعمت الله جزایری.

ص:268

من خود را خارج از شهدای دشت كربلا نمی دانم و پاداشم را كمتر از آنها نمی شمارم، زیرا نیت من این است كه اگر آن روز را درك می كردم (امام حسین علیه السلام را) یاری می كردم، و هم چنین شیعیان ما، شهیدان (محسوب) هستند، هر چند كه در بسترهایشان از دنیا بروند.

محبت به امام علیه السلام و نیت یاری ایشان، رمز و كلید فتح این سعادت بزرگ است. انسان با این دو عمل اختیاری قلبی، می تواند به درجات بسیار والا صعود نماید.

امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب – كه روز اول محرم خدمت حضرتش رسیده بود – چنین آموخته اند:

یا ابن شبیب! ان سرك ان یكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسین علیه السلام فقل متی ما ذكرته: یا لیتنی كنت معهم فافوز فوزاً عظیماً.(1) ای پسر شبیب! اگر خوشحال می شوی از این كه مانند ثواب كسانی را كه همراه امام حسین علیه السلام به شهادت رسیده اند داشته باشی، هر وقت به یاد آنها می افتی، بگو: «ای كاش من با آنها بودم، و به رستگاری بزرگی دست می یافتم».

دوستان امام حسین علیه السلام وقتی به یاد سیدالشهداء و یاران ایشان می افتند، از سویدای دل آرزو می كنند كه ای كاش در آن زمان بودند و به یاری حضرتش می شتافتند، این نیت و محبت آنها تصنعی نیست، بلكه اعمال درونی و بیرونی آنها بر این تمنای قلبی گواهی می دهد و همین


1- 1. بحار الانوار، جلد 44، ص: 286.

ص:269

آرزوی خود را به زبان اظهار می دارند. از این رو، به فضل الهی، مشمول ثواب عظیم این عمل می گردند.

«تأسف» بر عدم توانایی یاری امام حسین و دیگر ائمه معصومین علیهم السلام، نشانه ای بارز برای وجود این آرزو و تمنای قلبی است.

اگر كسی واقعاً نیت فداكاری و جانفشانی در ركاب امام حسین علیه السلام را از سر محبت داشته باشد، حقیقتاً به خاطر عدم توفیق نسبت به انجام آن، تأسف و حسرت می خورد.

مرحوم سید ابن طاووس در كتاب «مصباح الزائر» در بخشی از زبارت جامعة ائمة المعصومین علیهم السلام نقل می نماید كه:

بابی انتم و امی یا آل المصطفی... نحن نشهد الله انا قد شاركنا اولیاءكم و انصاركم المتقدمین، فی اراقة دماء الناكثین و القاسطین و المارقین و قتلة ابی عبدالله سید شباب اهل الجنة علیه السلام یوم كربلاء بالنیات و القلوب و التأسف علی فوت تلك المواقف التی حضروا لنصرتكم، و علیكم منا السلام و رحمة الله و بركاته. (1) ای آل مصطفی صلی الله علیه و آله پدر و مادرم فدایتان باد ... ما خدا را شاهد می گیریم كه با دوستان و یاران دیرین شما در ریختن خون ناكثین و قاسطین و مارقین (اصحاب جمل و صفین و نهروان در زمان امیر المؤمنین علیه السلام) شریك هستیم. و نیز در ریختن خون كشندگان ابی عبدالله علیه السلام سید جوانا اهل بهشت در روز كربلا


1- 1. مفاتیح الجنان، مرحوم شیخ عباس قمی به نقل از مصباح الزائر.

ص:270

با نیتها و دلها و با تأسف خوردن به جهت از دست دادن موفقیتهایی كه یاران شما به خاطر یاری كردن شما داشتند – شریك هستیم. و بر شما باد از جانب ما درود و رحمت و بركات خداوند.

انسان اگر چیز ارزشمندی را از دست بدهد، تأسف می خورد، البته به شرط این كه نسبت به آن معرفت داشته و به ارزش آن پی برده باشد.

بعضی از افراد امام شناس به درجه ای از معرفت می رسند كه وقتی یاد كربلا و اصحاب امام حسین علیه السلام می افتند، واقعاً حسرت و تأسف می خورند و در دلهای خود كه مالامال از معرفت و محبت امام است، احساس اندوه می كنند و غصه می خورند كه چرا در آن زمان و آن موقعیت، حاضر نبودند تا از سید الشهداء علیه السلام دفاع كنند و جان ناقابل خود را فدای آن حضرت نمایند.

هر كسی كه واقعاً این حالت تأسف را داشته باشد و در دل حسرت درك آن شرایط را بخورد، با همین معرفت و محبت و نیتش می تواند امیدوار باشد كه در همین زمان – پس از گذشت قرنها – خود را در حادثه عاشورا حاضر بداند و از یاران امام حسین علیه السلام محسوب شود و به وسیله یاری ن حضرت، امام زمان غریبش را یاری كند. آن امام همام، كه تأثر و خونخواه امام حسین علیه السلام است، بیش از همه، در مصیبت روز عاشورا درد می كشد و اشتیاق ایشان به یاری و خونخواهی جد غریبش ازهر كس دیگری بیشتر است. انشاء الله روزی خواهد آمد كه یاران مخلص قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف، حضرتش را در خونخواهی پدر بزرگوارشان یاری كنند.

ص:271

یاری سید الشهداء علیه السلام از طریق زیارت ایشان

یكی از نشانه های كی كه نیت یاری سید الشهداء علیه السلام را دارد، شوق و رغبت او به زیارت ایشان است. این شوق، نشانه آن است كه خداوند می خواهد به او خیری برساند. امام صادق علیه السلام فرمودند:

من اراد الله به الخیر، قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام و حب زیارته.(1) كسی كه خدا برایش خیر بخواهد، در قلب او محبت حسین علیه السلام و زیارت ایشان را قرار می دهد.

ممكن است توفیق زیارت قبر مطهر حضرت ابا عبدالله علیه السلام برای كسی كه سالیان سال شوق زیارت حضرتش را دارد، نصیب نشود. اما همین علاقه و اشتیاق او به زیارت، نشان دهنده پیوند روحی و قلبی او با امام حسین علیه السلام و از مصادیق یاری ایشان به قلب می باشد.

به طور كلی یكی از نشانه های محبت به اهل بیت علیهم السلام، شوق و رغبت نسبت به زیارت سید الشهداء علیه السلام می باشد. امام باقر علیه السلام فرمودند:

من اراد ان یعلم انه من اهل الجنة، فلیعرض حبنا علی قلبه.

فان قبله فهو مؤمن. و من كان لنا محباً فلیرغب فی زیارة الحسین علیه السلام فمن كان الحسین علیه السلام زواراً، عرفناه بالحب لنا اهل البیت، و كان من اهل الجنة. و من لم یكن للحسین علیه السلام زواراً كان ناقص الایمان. (2)


1- 1. كامل الزیارات، باب 55، حدیث 3.
2- 2. كامل الزیارات، باب 78، حدیث 4.

ص:272

هر كس می خواهد بداند كه از اهل بهشت است، باید محبت ما را به قلب خود عرضه كند، اگر قلبش پذیرای آن باشد، پس او مؤمن است. و هر كسی محبت ما را داشته باشد (نشانه اش این است كه) باید شوق و رغبت نسبت به زیارت حسین علیه السلام داشته باشد.

پس كسی كه حسین علیه السلام را مكرر زیارت كند، ما او را به عنوان دوستدار خود می شناسیم (می پذیریم) و او از اهل بهشت است. و هر كس حسین علیه السلام را زیاد زیارت نكند، ایمانش ناقص است.

به این ترتیب، چه انسان بتواند مكرر و متعدد به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود و چه نتواند، باید شوق زیارت آن حضرت را در دل داشته باشد. اگر نتواند از نزدیك قبر مطهر سید الشهداء علیه السلام را زیارت كند، از دور این كار را انجام دهد در غیر این صورت، هرگز به مرتبه ایمان كامل نمی رسد.

نكته قابل توجه در حدیث فوق، این است كه مبالغه در زیارت امام حسین علیه السلام، نشانه محبت به اهل بیت علیهم السلام و بهشتی بودن معرفی شده دانسته اند. به هر حال، زیارت قبر امام حسین بن علی علیهما السلام یكی از حقوق خدا بر عهده انسانهاست كه انجام عبادات سخت، خلأ ناشی از آن را پر نمی كند. امام صادق علیه السلام فرمودند:

لو ان احدكم حج الف حجة ثم لم یأت قبر الحسین بن علی علیهما السلام لكان قد ترك حقاً من حقوق الله، و سئل عن ذلك.

فقال علیه السلام: حق الحسین علیه السلام مقروض علی كل مسلم.(1)


1- 1. كامل الزیارات، باب 78، حدیث 6.

ص:273

اگر یكی از شما هزار بار حج به جا آورد، اما قبر حسین بن علی علیهما السلام را زیارت نكند، یكی از حقوق خداوند را ترك كرده است و به خاطر این كوتاهی مورد سؤال و بازخواست قرار می گیرد.

سپس فرمود: (ادای) حق حسین علیه السلام بر هر مسلمانی واجب است.

زیارت قبر امام حسین علیه السلام حق خدا و حق رسول خدا صلی الله علیه و آله و عترت ایشان علیهم السلام است. كوتاهی كردن در ادای این حق از مصادیق «عقوق» اهل بیت علیهم السلام دانسته شده است.

یكی از اصحاب امام صادق علیه السلام می گوید: از ایشان پرسیدم: نظر شما درباره كسی كه قادر به رفتن زیارت سید الشهداء علیه السلام هست و آن را ترك كند، چیست؟ حضرت فرمودند:

اقول انه قد عق رسول الله صلی الله علیه و آله و عقنا.(1) نظر من این است كه چنین شخصی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ما (اهل بیت علیهم السلام) را ایذاء (عاق) كرده است.

عقوق اهل بیت علیهم السلام از گناهان كبیره ای است كه كیفر آن آتش است.

از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدند كه اگر كسی بدون هیچ عذری، زیارت قبر مطهر سید الشهداء علیه السلام را ترك كند، چه حكمی دارد؟ در پاسخ فرمودند:

هذا رجل من اهل النار.(2) چنین شخصی از اهل آتش است.

ممكن است پذیرفتن این همه تأكید بر زیارت قبر امام حسین علیه السلام


1- 1. كامل الزیارات، باب 46، حدیث 3.
2- 2. كامل الزیارات، باب 78، حدیث 5.

ص:274

برای برخی افراد، قدری سنگین و دشوار باشد. علت آن، آگاهی نداشتن از عظمت و اهمیت این عبادت بزرگ نزد خدای متعال است. هر قدر آشنایی انسان با احادیثی كه در فضیلت زیارت سید الشهداء علیه السلام وارد شده، كاملتر و عمیق تر باشد، نوع اصرار و تأكیدهایی را كه بر آن رفته است، بهتر می پذیرد.

فضیلت زیارت سید الشهداء علیه السلام

نكته قابل تأمل این است كه با وجود این همه فضیلتی كه برای زیارت امام حسین علیه السلام بیان شده است، از بعضی روایات بر می آید كه ائمه اطهار علیهم السلام بسییاری از آثار و بركات این عمل شریف را ناگفته گذاشته اند. اگر كسی همه احادی مربوط به فضائل زیارت سید الشهداء علیه السلام را هم بداند، باز هم نمی تواند ادعا كند كه بر ابعاد وسیع خیراتی كه برای آن هست، پی برده است. به این تعبیر عمیقی كه حضرت باقر العلوم علیه السلام فرموده اند، توجه كنید:

لو یعلم الناس ما فی زیارة الحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً و تقطعت انفسهم علیه حسرات.(1) اگر مردم فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام را می دانستند، از فرط اشتیاق جان می دادند و جانهایشان از حسرت بر آن، قطعه قطعه می شد!

این حدیث شریف نشان می دهد كه مردم، تحمل شنیدن تمام فضائل زیارت آن حضرت را ندارند. كسی كه شوق چیزی را دارد، ابتدا خندان


1- 1. كامل الزیارات، باب 56، حدیث 3.

ص:275

می شود. اگر شوق بیشتر شود، به گریه می افتد. اما شدت اشتیاق، با گریه هم بیان نمی شود، بلكه تحمل از دست می رود و شخصی قالب تهی می كند. زیارت سید الشهداء علیه السلام نزد خدا چنان ارزشمند و با فضیلت است كه اگر كسی حقیقت آن را بداند، از فرط شوق، جان در بدنش قرار نخواهد گرفت.

به هر حال انسانهای عادی، تا وقتی در دنیا هستند، به ارزش و عظمت این عبادت بزرگ پی نمی برند. اما آن گاه كه قیامت بر پا شود، قدر و منزلت زائران ابا عبدالله علیه السلام چنان آشكار شود كه همه اهل محشر آرزو می كنند كه ای كاش آنها هم جزء زوار آن حضرت بودند! حضرت صادق علیه السلام فرمودند:

ما من احد یوم القیامة الا و هو یتمنی انه من زوار الحسین علیه السلام لما یری مما یصنع بزوار الحسین علیه السلام من كرامتهم علی الله تعالی. (1) هیچ كس در روز قیامت نیست، مگر آن كه آرزو می كند كه از زائران حسین علیه السلام باشد، به خاطر این كه كرامت زائران حسین علیه السلام را نزد خدای متعال در آن روز می بیند.

البته تمام فضائل زیارت امام حسین علیه السلام برای ما گفته نشده است.

ولی اگر به كسی معرفت صحیح و عمیق نسبت به بعضی از آن چه در روایات آمده عطا شود و او از شوق، قالب تهی كند، جای شگفتی نیست! در این دو حدیث شریف دقت فرمایید:


1- 1. كامل الزیارات، باب 50، حدیث 1.

ص:276

ان الحسین بن علی علیهما السلام عند ربه عزوجل... ینظر الی زواره و هو اعرف بهم باسمائهم و اسماء آبائهم و بدرجاتهم و منزلتهم عند الله عزوجل من احدكم بولده. و انه لیری من یبكیه، فیستغفر له و یسأل آبائه علیهم السلام ان یستغفروا له و یتول: لو یعلم زائری ما اعدالله له، لكان فرحه اكثر من جزعه. و ان زائرة لینقلب و ما علیه من ذنب.(1) حضرت حسین بن علی علیهما السلام در نزد پروردگارش عزوجل ... به زیارت كنندگانش نظر می افكند، در حالی كه نسبت به آنها – به اسم خودشان و پدرانشان و درجات و منزلتهایشان نزد خدای عزوجل – آشناتر است از شناختی كه یكی از شما به فرزند خود دارد. و او هر كس را كه برایش گریه می كند، می بیند، پس برای او طلب مغفرت می كند و از پدرانش هم می خواهد كه آنها هم برای این شخص از خدا آمرزش بخواهند. و می فرماید: اگر زائر من، آن چه (از پاداش) را كه خدا برایش فراهم كرده، می دانست، خوشحالی او از بی تابی اش بیشتر بود. و زیارت كننده ایشان (امام حسین علیه السلام) در حالی (از زیارت) باز می گردد كه هیچ گناهی بر او نیست.

امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری فرمودند:

ان فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله تحضر لزوار قبر ابنها الحسین علیه السلام فتستغفر لهم ذنوبهم.(2)


1- 1. بحار الانوار، جلد 101، ص: 64، حدیث 49.
2- 2. كامل الزیارات، باب 40، حدیث 9.

ص:277

حضرت فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله نزد زائران قبر پسرش حسین علیه السلام حاضر می شود، پس برای آنها از گناهانشان طلب مغفرت می كند.

كیست كه به اوج درك این فضیلت عظمی برسد؟ زائران كربلا در محضر مقدس حضرت صدیقه كبری فاطمه زهرا علیها السلام به زیارت مشرف می شوند و آن گاه كه به یاد سرور شهیدان علیه السلام اشك می ریزند، خود آقا به ایشان نظر می افكند. همه اهل بیت علیهم السلام از خدا برایشان طلب مغفرت می كنند و اینها مانند روزی كه از مادر متولد شده اند، پاك و پاكیزه به وطنهای خود بر می گردند.

این یكی از خیراتی است كه بر زیارت قبر مطهر سید الشهداء علیه السلام مترتب می شود.

ناگفته نماند كه رعایت «اخلاص» در زیارت آن حضرت، اهمیت بسیار دارد. شیطان در اموری كه نزد خدا فضیلت بسیار دارد، می كوشد كه انسان را به نحوی از خیرات آن محروم كند و این كار را اغلب از طریق مخدوش كردن نیت شخص انجام می دهد. بنابراین زائر ابی عبدالله علیه السلام باید در زیارت خود، قصد «قربت الی الله» و عرض ارادت به آستان اهل بیت علیهم السلام را فراموش نكند و بكوشد كه خودنمایی و ریا در عملش وارد نشود. بهترین نیتها در انجام این عمل شریف، بهترین و دوست داشتنی ترین اجر را نزد خداوند سبحان خواهد داشت. امام صادق علیه السلام فرمودند:

اذا كان یوم القیامة نادی مناد: این زوار الحسین بن علی علیهما السلام؟ فیقوم عنق من الناس، لا یحصیهم الا الله عز و

ص:278

جل، فیقول لهم: ماذا اردتم بزیارة قبر الحسین علیه السلام؟ فیقول: یا رب حیاً لرسول الله صلی الله علیه و آله و حباً لعلی و فاطمة علیهما السلام و رحمة له مما ارتكب منه، فیقال لهم: هذا محمد صلی الله علیه و آله و علی و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السلام فالحقوا بهم فانتم معهم فی درجتهم، الحقوا بلواء رسول الله صلی الله علیه و آله فیكونون فی ظله و هو فی ید علی علیه السلام حتی یدخلون الجنة جمیعاً، فیكونون امام اللواء و عن یمینه و عن یساره و من خلقه.(1) در روز قیامت، ندا دهنده ای ندا می كند: زائران حسین بن علی علیهما السلام كجا هستند؟ عده ای از مردم بر می خیزند كه جز خدا كسی شماره آنها را نمی داند. (آن منادی) به ایشان می گوید: قصد شما از زیارت قبر حسین علیه السلام چه بود؟ اینها پاسخ می دهند: ای خدا، زیارت منا به خاطر محبتی بود كه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام داشتیم، و به جهت آن بود كه نسبت به آن چه بر سر ایشان آوردند، دل ما به رحم آمد.

پس به ایشان گفته می شود: این است پیامبر صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام، پس به ایشان بپیوندند كه شما با آنها و در درجه آنها خواهید بود. به پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله بپیوندید. پس آنها در زیر سایه پرچم پیامبر صلی الله علیه و آله كه به دست علی علیه السلام است، قرار می گیرند، و همگی وارد بهشت می شوند، در حالی كه بعضی در پیش پرچم، برخی طرف راست، گروهی طرف چپ و عده ای هم در پشت پرچم هستند.


1- 1. بحار الانوار، جلد 101، ص: 21، حدیث 11.

ص:279

برای دوستان اهل بیت علیهم السلام پاداشی كه در این حدیث معرفی شده، بسیار ارزشمند و قیمتی است. این پاداش برای كسانی است كه در زیارت امام حسین علیه السلام قصدی جز عرض ارادت و محبت به خاندان رسالت و دلسوزی و ترحم نسبت به ستمهای وارده بر ایشان نداشته اند.

چنین نیتی، البته برخاسته از معرفتی صحیح و عمیق نسبت به آل الله است كه با بندگی خدا و رعایت وظایف مقرر نسبت به ایشان به دست می آید. خداوند عزوجل به همه علاقه مندان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام توفیق چنین معرفت و نیتی عطا فرماید.

زیارت عاشورا

مختصری از فضائل زیارت سید الشهداء علیه السلام بیان گردید. زیارت ایشان را در هر زمان و مكانی می توان انجام داد، گر چه زیارت قبر مطهر ایشان از نزدیك – یعنی در كربلای معلی – آثار و بركت خاصی دارد كه با مكانهای دیگر تفاوت می كند. زمانهایی هم كه برای زیارت آن حضرت بیان شده است، بسیار زیاد است، به طوری كه كمتر مناسبت مهمی – خصوصاً اعیاد – در طول سال وجود دارد كه در آن سفارش به زیارت امام حسین علیه السلام وارد نشده باشد.

در تمام این مناسبتها، زیارت آن حضرت به نیت یاری كردن ایشان سفارش شده است.

1. زیارت امام حسین علیه السلام در هر زمان و مكان و به هر شكل، از مصادیق یاری آن حضرت و نیز یاری امام عصر علیه السلام محسوب می شود. علاقه مندان به مطالعه در این خصوص، به كتاب ارزشمند «شیوه های یاری قائم آل محمد صلی الله علیه و آله» نوشته مرحوم آیة الله محمد باقر فقیه ایمانی مراجعه فرمایند.

اما یك روز در سال، امتیاز خاصی دارد كه

ص:280

سایر روزها ندارند. آن روز بیش از سایر ایام، یادآور غربت و تنهایی امام حسین علیه السلام است. و خاطره فداكاریهای و جانبازیهای اهل بیت علیهم السلام و اصحاب با وفای ایشان را بیش از مواقع دیگر زنده می كند. آن روز، روزی است كه جن و ملك هم برای یاری كردن آن امام غریب به حضور حضرتش رسیدند، اما هر كدام به جهتی توفیق این كار را نیافتند.

در آن روز جانسوز، غربت سید الشهداء علیه السلام به اوج خود رسید كه عنوان «غریب الغرباء» (1) برایشان صادق آمد.

آری، در روز عاشورا كه غمناك ترین روز سال برای اهل بیت علیهم السلام است، كسانی كه آرزویشان یاری سید الشهداء علیه السلام و شهادت در ركاب ایشان است، با حال و هوای خاصی به زیارت آن حضرت می روند و بیش از اوقات دیگر، تمنای نصرت آن غریب الغرباء را می كنند. بر هیچ یك از زیارات امام حسین علیه السلام به اندازه زیارت روز عاشورا در كربلای معلی تأكید نشده است. عباراتی هم كه در متن زیارت عاشورا ذكر شده، نیت یاری كردن ایشان را تقویت می كند و فضیلتی هم كه برای این زیارت بیان شده دقیقاً آرزوی كسانی را بر می آورد كه در حسرت یاری ایشان و شهادت در ركابشان به سر می برند.

علقمة بن محمد حضرمی – راوی زیارت عاشورا – می گوید: خدمت حضرت امام باقر علیه السلام عرض كردم: دعایی به من تعلیم فرمایید، كه اگر در روز عاشورا امام حسین علیه السلام را از نزدیك زیارت كردم، آن را بخوانم و نیز دعایی كه اگر از نقاط دور و خانه خودم ایشان را زیارت كردم، آن


1- 1. در مفاتیح الجنان، قسمت اعمال حرم مطهر سید الشهداء علیه السلام در زیارتی كه از مرحوم سید بن طاووس نقل شده است، این لقب برای حضرتش یاد شده است.

ص:281

را بخوانم.

امام علیه السلام زیارت عاشورا را همراه با نماز زیارت و آداب خاص دیگر به او تعلیم دادند و سپس در فضیلت خواندن آن فرمودند:

اذا قلت ذلك فقد دعوت بما یدعو به من زارة من الملائكة، و كتب الله لك بها الف حسنة و محی عنك الف الف سیئة و رفع لك ماة الف الف درجة، و كنت كمن استشهد مع الحسین بن علی علیهما السلام حتی تشاركهم فی درجاتهم و لا تعرف الا فی الشهداء الذین استشهدوا معه، و كتب لك ثواب كل نبی و رسول و زیارة من زار الحسین بن علی علیهما السلام منذ یوم قتل. (1) اگر این زیارت را بخوانی، هر آینه همان دعایی را خوانده ای كه فرشتگان زیارت كننده ایشان می خوانند، و خدا به سبب این زیارت، یك میلیون حسنه برای تو می نویسد و یك میلیون سیئه (بدی) را از تو می بخشاید و صد میلیون درجه تو را بالا می برد و مانند كسانی خواهی بود كه همراه حسین بن علی علیهما السلام به شهادت رسیدند، تا آن جا كه با آنها در درجاتشان شریك خواهی شد، و شناخته نمی شوی مگر در زمره شهیدانی كه در ركاب آن حضرت به شهادت رسیدند، و پاداش هر پیامبر خدا و ثواب زیارت همه كسانی برای تو نوشته می شود كه حسین بن علی علیهما السلام را از روز شهادتش زیارت كرده اند.


1- 1. كامل الزیارات، باب 71، قسمت دوم، حدیث 9.

ص:282

به نظر می آید كه هیچ یك از زیارات امام حسین علیه السلام مجموعه این فضائل را نداشته باشد، به ویژه این فضیلت كه زائر، جزء شهدای كربلا و در درجه آنها شناخته شود و پاداش زیارت همه زیارت كنندگان ایشان تا آن روز نصیبش شود، كه بی تردید، شمار زیادی از اولیای خدا و بزرگان دین – از جمله امام عصر ارواحنا فداه – در میان این زیارت كنندگان هستند.

این بزرگترین آرزوی كسانی است كه شب و روز در حسرت یاری امام غریب و مظلوم خود به سر می برند و با خواندن این زیارت، می توانند به این آرزوی دیرین خود نائل شوند.

مضامین این زیارت نیز، اعتقاد و عزم بر یاری سید الشهداء علیه السلام را در زائر تقویت و تشدید می كند. به عنوان نمونه، قسمتی از دعایی كه در سجده آخر زیارت خوانده می شود، این است:

اللهم ارزقنی شفاعة الحسین علیه السلام یوم الورود، و ثبت لی قدم صدق عندك مع الحسین علیه السلام و اصحاب الحسین علیه السلام الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام.(1) خدایا شفاعت حسین علیه السلام را در روز وارد شدن (بر تو در قیامت) نصیب من گردان، و مرا نزد خود ثابت قدم بدار، تا با حسین علیه السلام و اصحاب حسین علیه السلام كه جانهایشان را فدای حسین علیه السلام كردند، صادقانه همراه باشم.

این عبارت، دعای كسانی است كه آرزوی قرار گرفتن در زمره اصحاب با وفای امام حسین علیه السلام را دارند. در پایان حدیث، امام باقر علیه السلام


1- 1. كامل الزیارات، باب 71، قسمت دوم، حدیث 9.

ص:283

به علقمه كلامی فرمودند كه راه سعادتمند شدن در ركاب سید الشهداء علیه اسلام را برای دوستداران امام عصر علیه السلام به خوبی هموار می سازد. فرمودند:

ان استطعت ان تزوره فی كل یوم بهذه الزیارة من دهرك فافعل فلك ثواب جمیع ذلك انشاء الله تعالی.(1) اگر بتوانی كه در طول عمر خود، هر روز، ایشان (امام حسین علیه السلام) را با این زیارت، زیارت كنی، این كار را انجام بده كه در آن صورت تمام ثوابهایی كه بیان شد، انشاء الله خواهی برد.

این مژده بزرگی است برای كسانی كه می خواهند از طریق زیارت امام حسین علیه السلام، امام زمان خود را یاری كنند. اینان با نیت و عمل صحیح خود در غیر روز عاشورا و از راه دور (حتی منزل خود) هر روز می توانند به فیض شهادت در ركاب سید الشهداء علیه السلام نائل شوند. یكی از دعاهای زائر در این زیارت شریف، جملاتی است كه در آن از خدا می خواهد تا توفیق یاری امام عصر علیه السلام را پس از ظهور، در خونخواهی از سید الشهداء علیه السلام به او عطا فرماید. به عنوان نمونه:

اساله ... ان یرزقنی طلب ثاركم مع امام مهدی ناطق لكم.(2) از او (خدا) درخواست می كنم كه خونخواهی شما را – به همراه پیشوای هدایت شده (حضرت مهدی علیه السلام) كه سخنگوی شماست روزی من گرداند.

اگر انسان هر روز این عبارات را از جان و دل تكرار كند و اعمالش


1- 1. كامل الزیارات، باب 71، قسمت دوم، حدیث 9.
2- 2. كامل الزیارات، باب 71، قسمت دوم، حدیث 9.

ص:284

نیز بر صدق نیتش گواه باشد و از خدا بخواهد تا او را از یاران حضرت مهدی علیه السلام در انتقام گرفتن از جنایت كنندگان كربلا قرار دهد، همین خواندن مكرر، اثر اعتقادی فوق العاده ای در قلب او می گذارد و او را قلباً و عملاً آماده چنین توفیقی می گرداند. بنابراین كسی كه نهایت آرزویش، یاری كردن امام زمان علیه السلام از طریق یاری سید الشهداء است، باید خود را به خواندن این زیارت شریف مقید كند و ضمناً بكوشد مضامین و محتوای آن را – به لطف خدای عزوجل و با توسل به اهل بیت علیهم السلام – در خود عملی سازد.

فضیلت این زیارت شریف وقتی ارزشمندتر می شود كه زائر به نیابت از امام زمانش و برای دعا در تعجیل فرج ایشان، آن را در سراسر عمر خود بخواند.

شعار امام عصر علیه السلام و یارانشان

یكی از مهمترین مأموریتهای الهی امام عصر علیه السلام در زمان ظهور، انتقام خون سید الشهداء علیه السلام از دشمنان ایشان است. این مسئله آن قدر اهمیت دارد كه شعار اصلی آن حضرت محسوب می شود.

در زیارتی خطاب به ناحیه مقدسه آن حضرت چنین می خوانیم:

السلام علی الامام العالم الغائب عن الابصار و الحاضر فی المصار، و الغائب عن العیون و الحاضر فی الافكار، بقیة الاخیار الوارث ذوالفقار، الذی یظهر فی بیت الله الحرام ذی الاستار و ینادی بشعار «یا لثارات الحسین»: انا الطالب بالاوتار، انا قاصم كل جبار، القائم المنتظر ابن الحسن،

ص:285

علیه و آله افضل السلام.(1) سلام بر امام دانای پنهان از دیدگان و حاضر در شهرها، و پنهان از چشمها و حاضر در اندیشه ها، باقیمانده نیكان، وارث ذوالفقار، همان كسی كه در خانه پرده پوش خدا آشكار می شود و شعار خونخواهی حسین علیه السلام را سر می دهد (و می گوید): من قصاص كننده خونهای به ناحق ریخته ام، من خرد كننده هر ستمگر هستم، و آن قیام كننده ام كه در انتظارم بوده اند، پسر (امام) حسن كه بر او و خاندانش بهترین درودها باد.

معمولاً در شعارهای هر كس، عصاره و چكیده هدف او را می توان یافت. شعار خونخواهی حضرت مهدی علیه السلام از جد مظلوم خود در هنگام ظهور، اهمیت این امر را در نزد خدای عزوجل و امام زمان علیه السلام نشان می دهد.

یكی از اوصاف یاران امام زمان علیه السلام نیز، این است كه در زمان ظهور به تبعیت از مولای خویش به خونخواهی امام حسین علیه السلام بر می خیزند و آرزویشان توفیق شهادت در راه خداست. امام صادق علیه السلام در توصیف آنها فرموده اند:

یتمنون ان یقتلوا فی سبیل الله، شعارهم بالثارات الحسین ... بهم ینصر الله امام الحق.(2) آرزو می كنند كه در راه خدا كشته شوند، شعار ایشان «بالثارات الحسین علیه السلام » است... خدا به وسیله آنها امام حق را یاری می كند.


1- 1. بحار الانوار، جلد 102، ص: 193 و 194.
2- 2. بحار الانوار، جلد 52، ص: 308، حدیث 82.

ص:286

«ثارات» جمع «ثار» به معنای «خون» است. تركیب «بالثارات...» در مصیبتهایی به كار می رود كه انسان، از شدت آنها به «ندبه» (زاری و فریاد) می افتد. پس منظور از تعبیر «بالثارات الحسین علیه السلام» ندبه كردن برای خونخواهی امام حسین علیه السلام است.

یكی از القاب امام حسین علیه السلام و پدر بزرگوارشان حضرت امیر المؤمنین علیه السلام «ثار الله» است، همان طور كه در زیارت عاشورا می خوانیم:

السلام علیك یا ثار الله و ابن ثاره.(1) سلام بر تو ای خون خدا و ای پسر خونش.

در تعبیر «ثار الله» كلمه «ثار» به «الله» اضافه شده و این تركیب اضافه تشریفی است. از آن جا كه خون حضرت سید الشهداء علیه السلام شرافت بسیاری نزد پروردگار دارد و خدای متعال، خود، خونخواه اوست، لذا آن را به خود منسوب كرده است، همان طور كه به اهل بیت علیهم السلام به خاطر شرافتشان «آل الله» گفته می شود و خانه كعبه به دلیل احترامش نزد خداوند، «بیت الله» نام دارد.

خون امام حسین علیه السلام از شریف ترین خونهایی ات كه در عالم بر زمین ریخته شده، و انتقام آن هنوز گرفته نشده است. امام زمان علیه اسلام هنگام ظهورشان، به كمك یاوران خویش، انتقام ایشان را از دشمنان آل محمد صلی الله علیه و آله می گیرند.

امام عصر علیه السلام و یارانشان، با شعار خونخواهی امام حسین علیه السلام بر می خیزند، این شعار، همه اهداف و خواسته های آنها را یك جا بیان


1- 1. بحار الانوار، جلد 101، ص: 294.

ص:287

می دارد. بنابراین در صدر برنامه یاران امام زمن علیه السلام آشنایی بیشتر با سید الشهداء علیه السلام و اصحاب با وفای ایشان است، تا بهتر بدانند كه خون به ناحق ریخته شده این بزرگواران، چه ارزشی نزد خدای متعال دارد، تا آنجا كه موعود تمام انبیاء و اولیاء و نور چشم همه خوبان عالم، ظهورش برای خونخواهی، از این گوهرهای گرانقدر است.

ارزش خون یاران مخلص ابی عبدالله الحسین علیه السلام به این است كه در راه دفاع از امام زمانشان كه غریب و نها و طرید و بی كس مانده بود، مظلومانه به زمین ریخته شد. این خونها وقتی با خون حجت خدا (ثار الله) در آمیخت، به شرافت خون حضرتش، شرافتی یافت كه در تاریخ بشریت بی نظیر است.

پس باید از اصحاب سید الشهداء علیه السلام درس معرفت و محبت و اخلاص و فدا كردن همه چیز در راه یاری امام زمان علیه السلام آموخت. چه بهتر كه بعضی از احوال و اوصاف ایشان را از تاریخ بیاموزیم. درس پایانی به این امر اختصاص دارد.

ص:288

درس بیستم: انصار سید الشهداء علیه السلام

احوال یاران امام حسین علیه السلام

آرزوی بزرگان شیعیان این بوده است كه در زمره یاران سید الشهداء علیه السلام باشند. اینان، تمنای ظهور امام زمان علیه السلام را دارند، تا در ركابش به خونخواهی حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام برخیزند. البته این افراد، باید از احوال حضرتش مطلع باشند و بدانند كه آنها چه نیتی داشته اند و چگونه در راه یاری امام زمان خویش، همه دارایی و هستی خود را فدا كردند هر كسی نمی تواند ادعا كند كه نیت اصحاب سیدالشهداء علیه السلام را دارد.

اصحاب امام حسین علیه السلام تا وقتی زنده بودند، اجازه ندادند كه هیچ یك از فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله به میدان بروند. آنان، همه چیز را فدای امام حسین علیه السلام و اولاد ایشان نمودند، همواره نسبت به اهل بیت علیهم السلام اظهار ارادت می كردند و در عمل نیز محبت قلبی خویش را نشان دادند.

به چند نمونه از فداكاریها و جانفشانی های اصحاب امام حسین علیه السلام

ص:289

اشاره می كنیم تا با دقت در این نمونه ها، ببینیم كه نیت و اعتقاد و روحیه كسانی كه واقعاً می خواهند امام زمان خویش را از طریق یاری امام حسین علیه السلام یاری نمایند، چگونه باید باشد.

چون شب عاشورا فرا رسید، امام حسین علیه السلام یارانشان را جمع كردند و پس از حمد و ثنای الهی به آنها فرمودند:

اما بعد، فانی لا اعلم اصحاباً اصلح منكم و لا اهل بیت ابر و لا افضل من اهل بیتی، فجزاكم الله جمیعاً عنی خیراً، و هذا اللیل قدغشیكم، فاتخذوه جملاً، و لیاخذ كل رجل منكم بید رجل من اهل بیتی و تفرقوا فی سواد هذا اللیل، و ذرونی و هولاء القوم، فانهم لا یریدون غیری.(1) من اصحابی شایسته تر از شما و خاندانی نیكوكارتر و بهتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خدا از طرف من به شما جزای خیر دهد. تاریكی شب، شما را فرا گرفته است، پس آن را مركب خود قرار دهید. و هر كدام از شما، دست یكی از افراد خاندان مرا بگیرد. در تاریكی این شب پخش شوید، و مرا با این قوم رها كنید كه اینها با كسی غیر از من كاری ندارند.

برادران و فرزندان حضرت سیدالشهداء علیه السلام و فرزندان حضرت زینب علیها السلام گفتند: چرا چنین كاری كنیم؟! برای این كه بعد از شما زنده بمانیم؟! هرگز خدا برای ما چنین چیزی را نخواهد. نخستین كسی كه این سخنان را به زبان آورد، حضرت عباس بن علی علیه السلام بود و دیگران هم پس از او سخن گفتند.


1- 1. اللهوف، ص: 90.

ص:290

وقتی نوبت به اصحاب رسید، «مسلم بن عوسجه» برخاست و گفت: ما شما را این چنین تنها بگذاریم، در حالی كه دشمن شما را احاطه كرده است، و روی برگردانیم و برویم؟! نه، هرگز خداوند مرا بدین حال نبیند. من چنین نمی كنم مگر این كه نیزه خود را در سینه های آنها خرد كنم. و تا شمشیر به دستم هست، با آنها می جنگم. و اگر بدون سلاح بمانم، با سنگ آنها را می زنم، و از شما جدا نمی شوم تا در كنارتان بمیرم.

سپس «سعد بن عبدالله حنفی» برخاست و گفت:

نه، قسم به خدا، ای پسر رسول خدا! هرگز شما را تنها نمی گذاریم تا خدا بداند كه ما وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله را در مورد شما حفظ كرده ایم. و اگر بدانم كه در ركاب شما كشته می شوم و باز زنده خارج شده و تمام ذرات بدنم را به باد می دهند، هفتاد بار بر من چنین رود، باز هم از شما جدا نمی شوم تا جان خود را فدایتان بكنم. اكنون كه یك كشته شدن بیشتر نیست و پس از آن كرامتی جاودان خواهد بود، چرا چنین نكنم؟!

سپس «زهیر بن قین» برخاست و گفت:

قسم به خدا ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله دوست داشتم هزار بار كشته شده و سپس زنده گردم، و خدا با این كشته شده های من، كشته شدن را از شما و از برادران و فرزندان و اهل بیت جوان شما دفع كند.(1)

می بینیم كه اصحاب امام حسین علیه السلام خدمت امام زمانشان عرض


1- 1. متن سخنانن این سه یار با وفای امام حسین علیه السلام در كتاب «اللهوف» ص: 91 تا 93 آمده است كه ما ترجمه آن را در اینجا آوردیم.

ص:291

می كنند كه حاضرند بارها و بارها به جای ایشان و خاندانشان كشته شوند و كشته شدن در این مسیر، در كامشان بسیار گوارا و لذیذ است.

راستی چه كسانی می توانند چنین صادقانه اظهار كنند كه حاضرند به جای اهل بیت علیهم السلام كشته شوند؟ مسلماً اینها از محبت بسیار بالایی نسبت به امام برخوردار بودند. اصحاب امام حسین علیه السلام این گونه بودند و ادعای خود را در روز عاشورا ثابت كردند، به طوری كه برای فدا كردن جانشان پیش روی امام علیه السلام با یكدیگر مسابقه گذاشتند.(1) سعید بن عبدالله حنفی

روز عاشورا هنگام نماز ظهر، امام حسین علیه السلام به «زهیر بن قین» و «سعید بن عبدالله حنفی» فرمودند كه جلوی آن حضرت بایستند.

سپس ایشان با عده ای از یارانشان به نماز خوف ایستادند. یك تیر به سوی حضرت آمد. «سعید بن عبدالله حنفی» خود را در مسیر تیر قرار داد و آن را به جان خرید. و هر تیری كه به سمت حضرت می آمد، به استفبال آن می رفت تا این كه بر زمین افتاد، در حالی كه مخالفین را لعنت می كرد و می گفت: «خدایا به پیامبرت سلام مرا ابلاغ كن، و ایشان را از درد زخمهای من آگاه كن. من می خواستم پاداش یاری فرزند پیغمبرت را ببرم». سپس از دنیا رفت، در حالی كه غیر از زخمهایی كه بر اثر ضربه های شمشیر و نیزه به وجود آمده بود سیزده تیر در بدنش باقی بود.(2)


1- 1. موسوعة الامام الحسین علیه السلام، جلد 3، ص: 683.
2- 2. اللهوف، ص: 110 و 111.

ص:292

در نقل دیگری آمده است كه این شهید والا مقام، در آخرین لحظات حیات، این جملات را بر زبان جاری كرد:

اللهم العنهم لعن عاد و ثمود، اللهم ابلغ نبیك عنی السلام و ابلغه ما لقیت من الم الجراح، فانی اردت بذلك نصرة ذریة نبیك.(1) خدایا آنها را هم چون قوم عاد و ثمود لعنت كن. خدایا سلام مرا به پیامبر برسان و درد زخمهای مرا به او ابلاغ كن، من می خواستم با این كار خود، فرزندان پیامبرت را یاری كنم.

سپس به ابا عبدالله علیه السلام رو كرد و گفت:

اوفیت یا ابن رسول الله؟

ای پسر رسول خدا! آیا (به عهد خود) وفا كردم؟

حضرت در پاسخ فرمودند:

نعم، انت امامی فی الجنة.(2) بله، تو در بهشت پیش روی من هستی.

می بینم كه سعید بن عبدالله حنفی در حالی كه از همه چیز در راه مولای خود گذشته است، در لحظات آخر هم، تنها رضای ایشان را مد نظر دارد و می خواهد از وفاداری خود اطمینان پیدا كند.


1- 1. موسوعة الامام الحسین علیه السلام، جلد 3، ص: 633، به نقل از مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی.
2- 2. موسوعة الامام الحسین علیه السلام، جلد 3، ص: 638، به نقل از مقتل الحسین علیه السلام مقرم.

ص:293

برادران غفاری

سپس عبدالله و عبدالرحمان غفاری به خدمت آن شاه شهدا آمدند و گفتند:

«السلام عیك یا ابا عبدالله»! به خدمت تو آمده ایم كه جان خود را فدای تو كنیم».

حضرت فرمودند: «مرحبا! پیش بیاید و مهیای شهادت شوید!» به نزدیك آمدند و قطرات اشك حسرت از دیده باریدند. حضرت فرمودند: «ای فرزندان برادر! سبب گریه شما چیست؟ به خدا سوگند امیدوارم كه بعد از یك ساعت دیگر، دیده شما روشن و دل شما شاد باشد».

گفتند: فدای تو شویم! بر حال خود گریه نمی كنیم! ولیكن بر حال تو می گرییم كه مخالفان از همه طرف به تو احاطه كردند و نمی توانیم شر ایشان را از تو دفع كنیم».

حضرت فرمودند: «خدا جزا دهد شما را به سبب اندوهی كه بر حال من دارید، بهترین جزای پرهیزكاران».

پس آن حضرت را وداع كردند و به سوی میدان روان شدند و سرهای خو د را در راه آن سرور در باختند و سر عزت بر اوج رفعت افراختند.(1) در این مورد هم، می بینیم كه این دو برادر برای بذل جانهایشان پیش روی ولی نعمت خویش، چگونه مشتاق بودند. انسان به طور


1- 1. موسوعة الامام الحسین علیه السلام، جلد 3، ص: 687، به نقل از جلاء العیون مرحوم علامه مجلسی، ص: 672 و 673.

ص:294

طبیعی كشته شدن را دوست ندارد، ولی محبت آنها به امام زمانشان آن قدر زیاد بود كه كشته شدن را محبوب ایشان ساخته بود.خود را مواجه با مرگ می دیدند، ولی نگران خود نبودند. بلكه چون می دیدند دشمن، امام زمانشان را محاصره كرده و آنها نمی توانند از ایشان دفاع كنند، اندوهناك بودند و بالاخره در این راه، جان خود را فدا كردند.

عابس بن ابی شبیب

یكی دیگر از اصحاب بسیار والا مقام امام حسین علیه السلام، «عابس بن ابی شبیب» نام دارد كه شرح حال او در حوادث روز عاشورا آمده است.

وی به امام حسین علیه السلام عرض كرد:

یا ابا عبدالله! اما و الله ما امسی علی ظهر الارض قریب و لا بعید اعز علی و لا احب الی منك. و لو قدرت علی ان ادفع عنك الضیم و القتل بشیء اعز علی من نفسی و دمی لفعلته.(1) یا ابا عبدالله! به خدا قسم روی زمین، از دور و نزدیك، كسی عزیزتر و محبوب تر از تو نزد من نیست. و اگر می توانستم با چیزی عزیزتر از جان و خونم، ستم و كشته شدن را از شما دفع كنم، قطعاً این كار را می كردم.

محبت، نیروی محركه انسان است و انسان به وسیله محبت می تواند به درجه ای برسد كه مثل «عابس» آرزو كند كه عزیزترین متاع خویش را در راه محبوب فدا نماید.


1- 1. موسوعة الامام الحسین علیه السلام، جلد 3، ص: 715.

ص:295

عمرو بن جناده

«عمرو بن جناده» نوجوانی است كه با وجود ك سن و سال بودن، از درجه بالایی از معرفت امام علیه السلام برخوردار بود. پدر این نوجوان، «جنادة بن كعب انصاری» از شیعیان با اخلاص بود كه در میدان دفاع از حضرت سید الشهداء علیه السلام شركت كرده بود و همسرش «ام عمرو» و پسرش «عمرو» را همراه خود به كربلا آورده بود. «عمرو» نه سال – و به قولی یازده سال – بیشتر نداشت و هنوز به سن بلوغ نرسیده بود.

وقتی جنادة بن كعب كشته شد، همسر او لباس رزم به تن پسرش كرد و به او گفت: ای پسركم، برو در پیش روی پسر رسول خدا بجنگ.

عمرو آمد و خدمت امام حسین علیه السلام رسید تا اجازه بگیرد امام با و اجازه نفرمودند و گفتند: این نوجوانی است كه پدرش در میدان جنگ كشته شده است. شاید مادرش از این كه او به جنگ برود، كراهت داشته باشد. پسر عرض كرد: مادر به من چنین دستور داده است!(1) می بینیم كه این نوجوان در سن و سالی بوده كه امام حسین علیه السلام به او ترحم می كنند و اجازه نبرد نمی دهند، ولی او با شجاعت، اذن میدان می خواهد. زجرهای او در میدان جنگ، حاكی از كمال معرفت او نسبت به امام زمانش است. به راستی نوجوانان لشكر امام حسین علیه السلام نیز نمونه و الگو بوده اند. هر كدام از یاران امام حسین علیه السلام كه می خواستند به میدان بروند، رجزهایی می خوانند و در ابتدا خود را


1- 1. ترجمه عبارات موسوعة الامام الحسین علیه السلام، جلد 3، ص: 751.

ص:296

معرفی می كردند و معمولاً نسب خود را بیان می داشتند. اما این پسر به خاطر كمال معرفتی كه داشت، نسب خود را چنین بیان كرد:

امیری حسین و نعم الامیر = سرور فواد البشیر النذیر

علی و فاطمه والداه = فهل تعلمون له من نظیر

له طلعة مثل شمس الضحی = له غرة مثل بدر منیر.(1) امیر من حسین علیه السلام است، و چه خوب امیر است! امیری كه باعث شادی دل پیامبر صلی الله علیه و آله است.

علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام پدر و مادرش هستند. آیا نظیری برای او سراغ دارید؟!

سیمایی هم چون خورشید تابناك دارد، مانند ماه شب چهارده نورانی است.

این رجز، كمال معرفت گوینده آن را نشان می دهد. انسان باید حقیقت معرفت امام علیه السلام را یافته باشد و در نتیجه به نقطه اوج معرفت و بندگی خدا رسیده باشد، تا چنین سخن بگوید. عمل هر كس، در حقیقت میوه معرفت اوست. خدای منان، این نوجوان را به جایی رسانده بود كه در سن و سال كم، این چنین امام شناس شود.

این نوجوان جنگید و زود به شهادت رسید. پس سرش را از تن جدا كردند و به طرف لشكر امام حسین علیه السلام انداختند. مادر، سر فرزند را برداشت و گفت: احسنت ای پسركم! ای شادی قلبم! و ای نور چشمم! سپس به خیمه برگشت، یك عمود خیه (یا


1- 1. موسوعة الامام الحسین علیه السلام، جلد 3، ص: 753، به نقل از مقتل الحسین علیه السلام بحر العلوم.

ص:297

شمشیری) برداشت، به دشمن حمله كرد، با آن، دو نفر را به هلاكت رساند و رجزهایی خواند. امام حسین علیه السلام فرمودند كه برگرد و برایش دعا كردند و او را به خیمه برگرداندند. (1) یاری امام حسین علیه السلام توفیق بزرگی است كه تلاش و از خود گذشتگی در مسیر آن، به میزان معرفت و محبت شخص وابسته است. هر كس در هر سن و سالی، چه پیر و چه جوان – می تواند از همه هستی خویش در این راه بگذرد و تمام توانایی خود را به كار بندد.

«حبیب بن مظاهر» و «مسلم بن عوسجه»

«حبیب بن مظاهر» و «مسلم بن عوسجه» كه هر دو از اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بودند با این كه در سن پیری بودند، اما باقیمانده توان خود را به پیشگاه امامشان تقدیم كرده، هم و غمی جز یاری امام علیه السلام نداشتند.

ابتدا «مسلم بن عوسجه» وارد میدان شد و در مبارزه با دشمن پایداری كرد. بر هول و هراس جنگ شكیبایی كرد، تا این كه روی زمین افتاد، در حالی كه هنوز رمقی در بدن داشت. امام حسین علیه السلام – در حالی كه حبیب بن مظاهر – همراه ایشان بود، بر بالینش رفتند و فرمودند: مسلم! خدا تو را رحمت كند سپس این آیه را تلاوت كردند:

فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا (2)


1- 1. موسوعة الامام الحسین علیه السلام، جلد 3، ص: 753، ترجمه ای از عبارات مقتل الحسین علیه السلام بحر العلوم.
2- 2. احزاب، 23.

ص:298

حبیب بن مسلم نزدیك شد و گفت: تحمل مرگ تو، برای من بسیار دشوار است، بشارت باد بر تو بهشت، مسلم با صدایی ضعیف گفت: خدا تو را بشارت دهد. سپس حبیب به او گفت: اگر چنین نبود كه می دانستم به زودی دنبال تو خواهم آمد، دوست داشتم مرا به آن چه برایت اهمیت دارد، وصیت می كردی.

«مسلم» در حالی كه به امام حسین علیه السلام اشاره می كرد، گفت: من تو را به ایشان سفارش می كنم (اوصیك بهذا) پیش روی او بجنگ تا بمیری.

«حبیب» گفت: كاری می كنم كه چشم تو روشن شود. آن گاه جان به جان آفرین تسلیم كرد. (1) رضوان الله علیه.

عمرو بن قرظه انصاری

سپس «عمرو بن قرظه الانصاری» از امام حسین علیه السلام اجازه میدان گرفت. حضرت اجازه فرمودند: او – بسان كسانی كه دنبال پاداش گرفتن هستند – به جنگ پرداخت و در خدمتگزاری به حضرت كوشش زیادی كرد، تا این كه جمع زیادی از لشكر ابن زیاد را به هلاكت رساند.

او هم خود می جنگید و هم از امامش دفاع می كرد. هر تیری به سوی حسین علیه السلام می آمد، او با دستش جلوی آن را می گرفت و هر شمشیری به سمت امام علیه السلام روانه می شد با جانش به استقبال آن می رفت، به طوری كه در آن مدت به امام حسین علیه السلام هیچ ناراحتی نرسید. سرانجام، از


1- 1. اللهوف، ص: 106 و 107، آن چه آمد، ترجمه متن كتاب است.

ص:299

شدت جراحت به زمین افتاد و رو به امام علیه السلام كرد و گفت: ای پسر رسول خدا! آیا وفا كردم؟ حضرت فرمودند: بله، تو در بهشت پیش روی من هستی. از طرف من به رسول خدا سلام برسان و به ایشان بگو من هم به دنبال خواهم آمد. عمرو جنگید تا به شهادت رسید.(1) رضوان الله علیه.

غلام ترك

امام حسین علیه السلام غلام تركی داشتند، فردی صالح و والا مرتبه و قاری قرآن بود. از حضرتش اجازه جنگ گرفت. حضرت اجازه فرمودند. او به لشكر حمله كرد و جنگید و عده زیادی را به قتل رساند، تا این كه بر زمین افتاد و از امام حسین علیه السلام كمك خواست. حضرت بر بالینش حاضر شدند و او را در بغل گرفتند و بر او گریستند. غلام دیدگان خود را گشود، امام حسین علیه السلام را دید و تبسمی نمود. هنوز رمقی در تن داشت، كه با افتخار می گفت:

من مثلی، و ابن رسول الله واضع خده علی خدی؟!(2) چه كسی مانند من است كه فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله صورتش را بر صورت من گذاشته است؟!

سپس در محضر حضرت سید الشهداء علیه السلام و در میان دو دست مبارك ایشان جان سپرد.


1- 1. اللهوف، ص: 107 و 108، آن چه آمد، ترجمه عبارات متن در این جا آمده است.
2- 2. موسوعة الامام الحسین علیه السلام، جلد 3، ص: 784، به نقل از مقتل الحسین علیه السلام بحر العلوم، آن چه آمد، ترجمه متن كتاب است.

ص:300

این غلام، معرفت بالایی داشت و این افتخار نصیبش شد كه جانش را فدای امام زمانش كند. امام حسین علیه السلام هم به راستی خوب مولایی برای او بودند. نه تنها مانند سایر اصحاب بر بالین او رفتند، بلكه با او كاری كردند كه در روز عاشورا، فقط یك نفر – آن هم فرزند دلبند و بزرگوار و بی نظیر خود، حضرت علی اكبر علیه السلام – انجام دادند. همان صورتی را بر صورت غلام گذاشتند، كه بر صورت حضرت علی اكبر علیه السلام نهادند. چنین افتخاری به بركت یاری امام زمان علیه السلام نصیب غلام شد.

انسان، گر چه به حسب ظاهر یا حتی در واقع، بی ارزش باشد، می تواند با یاری امام زمانش، به مرتبه ای بسیار والا برسد، تا جایی كه برای مولایش مانند فرزند عزیز او گردد، كه در لحظه مرگ صورت، بر صورتش بگذارد و توفیق شهادت در ركابش را به او عطا فرماید.

می بینیم كه اصحاب امام حسین علیه السلام در روز عاشورا از همه هستی خود گذشتند، جان خود را فدای ایشان و اهل بیتشان كردند و تا هنگامی كه یكی از آنها زنده بود، نگذاشتند هیچ یك از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله به میدان بروند.

اینها الگو و اسوه همه كسانی هستند كه آرزوی یاری امام حسین علیه السلام را در این زمان دارند و از خدا تمنا می كنند كه در شمار اصحاب آن حضرت باشند و جان خود را فدای ایشان كنند. ما هم اگر چنین آرزویی داریم، باید وضعیت خود را بررسی كنیم و ببینیم تا كنون از چه چیز خود در راه امام زمان علیه السلام گذشته ایم. آیا حاضر هستیم از پول و مقام و موقعیت دنیایی خود، به خاطر اهل بیت علیهم السلام بگذریم؟

آیا آبروی خود را خرج امام زمان علیه السلام و رفع گرفتاری از دوستان

ص:301

ایشان می كنیم؟ كدام رنج و سختی را تا به حال در راه یاری كردن آن امام همام علیه السلام تحمل كرده ایم؟

آیا در مواردی كه راحتی و رفاه ما به خطر می افتد، برای دفاع از حریم امامت و ولایت و مبارزه با دشمنان ائمه علیهم السلام همت می كنیم؟ آیا رضا و خشنودی ایشان را بر تحسین و تمجید دیگران ترجیح می دهیم؟ اصحاب امام حسین علیه السلام، نه تنها خود، بلكه فرزندان و جگر گوشه های خود را هم فدا كردند. آیا ما به فرزندان خود، راه عرض ارادت و سرسپردگی به امام زمانمان علیه السلام را با قول و عمل آموزش می دهیم؟ آیا تحمل مرارتها و ستمها در راه خدمت به حضرت بقیة الله ارواحنا فداه برای ما گوارا و شیرین هست؟

آیا وقتی شرح فداكاریهای اصحاب حضرت سید الشهداء علیه السلام را می خوانیم و می شنویم، واقعاً آرزو می كنیم كه ای كاش ما هم چنین سعادتی داشتیم و امیدوار باشیم كه روزی بتوانیم در ركاب حضرت مهدی علیه السلام چنین جانبازی كنیم؟ آیا برای چنین روزی خود را آماده ساخته ایم؟ اگر به ما بگویند همین امروز امام زمان شما ظهور می كند، آیا تعلقات ما به این و آن، اجازه می دهد كه بدون تأخیر و درنگ به یاری آن عزیز بشتابیم؟ آیا در زندگی ما چیزی مهمتر از این هست كه به یادش باشیم و به آرزوی خدمت در ركابش روزها و شبها را سپری كنیم؟

خدایا! به آبروی آن آبرومندانی كه در ركاب حضرت ابا عبدالله علیه الصلوة و السلام خون دادند و از همه هستی خود برای دفاع از امام

ص:302

زمانشان گذشتند و به آبروی خود امام زمان علیه السلام – كه در حال حاضر، آبرومندتر از او كسی روی كره زمین زندگی نمی كند – چنین معرفت و این گونه ارادت و محبت را به همه كسانی كه دلهایشان برای عزیز زهرا علیها السلام به درد می آید و چشمهایشان به خاطر مصیبت كربلا و عاشورای امام حسین علیه السلام اشكبار است، عنایت بفرما!

خدایا! جوانان عزیز شیعه را در زمان غیبت صاحب و مولا و آقایشان در این مسیر قرار بده و این آرزوها را به دلهای ما مگذار!

خداوند! با زیاد كردن شوق انتظار قدوم سرورمان، در حال صحت و سلامت ایمان، هر چه زودتر چشمان ما را به جمال دل آرایش روشن بفرما!

فداكاریهای بانوان كربلا

علاوه بر جانفشانی هایی كه مردان همراه امام حسین علیه السلام در ركاب ایشان برای دفاع از آن حضرت انجام دادند، زنان فداكاری هم بودند كه در حادثه كربلا، به شكل دیگری امام خود را یاری كردند. اینها الگوی مناسبی هستند برای بانوانی كه می خواهند با نیت و عمل خود، از طریق یاری سید الشهداء علیه السلام امام زمان خود حضرت بقیة الله ارواحنا فداه را یاری كنند.

یك نمونه از این فداكاریها را در داستان همسر «جنادة بن كعب انصاری» نقل كردیم و اكنون بحث را با یادآوری چند نمونه دیگر از این بانوان یاران امام حسین علیه السلام به پایان می بریم.

ص:303

نمونه اول

«ام البنین» مادر حضرت ابوالفضل علیه السلام امكان حضور در كربلا نیافت، ولی چهار تن از میوه های دلش در ركاب امام حسین علیه السلام بودند كه در روز عاشورا به شهادت رسیدند. داستان آگاهی یافتن این بانوی با معرفت از شهید شدن چهار فرزندش، در هنگامی كه كاروان بازماندگان كربلا به مدینه رسیدند، شنیدنی و درس آموز است:

بشیر قبل از حضرت زین العابدین علیه السلام وارد مدینه شد كه مردم را از ماجرای اهل بیت علیهم السلام خبر دهد. ام البنین او را ملاقات كرد و فرمود: ای بشیر! از حسین علیه السلام چه خبر آوردی؟ بشیر گفت: ای ام البنین! خدای تعالی به تو صبر دهد كه عباس تو كشته شد! ام البنین فرمود: از حسین علیه السلام خبر بده! بشیر، یكی یكی خبر قتل فرزندانش را به او داد و ام البنین مرتباً از امام حسین علیه السلامه خبر می گرفت و می فرمود: فرزندان من و آن چه در زیر آسمان است فدای حسینم باد. وقتی بشیر، خبر قتل آن حضرت را به او داد، صیحه كشید و گفت: ای بشیر! رگ دلم را پاره كردی، آن گاه صدا به ناله و شیون بلند كرد.(1) ام البنین، چهار جوان رشید دلاور را كه جگر گوشه هایش بودند، تقدیم امام حسین علیه السلام نمود، ولی خبر شهادتشان او را چنان تكان نداد كه از شنیدن خبر شهادت امام حسین علیه السلام آن گونه بی تاب شد.

زنان متدین باید چنین معرفت و محبتی به امام زمان خود داشته باشند، تا بتوانند فرزندانی برای دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام تربیت كنند،


1- 1. ریاحین الشریعة، جلد 3، ص: 292، با اندكی تغییر ادبی.

ص:304

فرزندانی كه با تفقه دینی و ثبات در دینداری، به یاری امام غریب خویش بشتابند.

نمونه دوم

ام خلف همسر مسلم بن عوسجه بود. پس از شهادت مسلم بن عوسجه پسرش آماده نبر شد. امام حسین علیه السلام به او فرمودند: ای جوان1 پدرت شهید شد. اگر تو نیز كشته شوی، مادرت در این بیابان در پناه چه كسی بگریزد؟ پسر مسلم خواست برگردد.

مادرش شتاب زده سر راه او را گرفت و گفت: فرزندم! تو سلامتی خود را بر نصرت پسر پیامبر صلی الله علیه و آله ترجیح می دهی؟ من هرگز از تو راضی نمی شوم. پسر مسلم به طرف میدان جنگ برگشت و حمله سختی كرد. مادر از پشت سر پیوسته به او می گفت: ای پسر! شاد باش كه هم اكنون از ساقی كوثر سیراب خواهی شد.

جوان، مردانه كوشید و سی نفر از مشركان را به قتل رساند و شربت شهادت نوشید. كوفیان سر او را بریده و به سوی مادرش افكندند. مادر سر او را برداشت و بوسید. و چنان گریست كه همه به گریه افتادند.(1) ام خلف در راه امام حسین علیه السلام از همه هستی خود گذشت، در حالی كه می توانست دنبال مجوز و توجیهی برای نجات جان پسرش و راحتی و آسایش خود باشد و از اذن امام حسین علیه السلام استفاده كند. در این صورت، بدون این كه اشكال شرعی و عرفی بر عملش وارد شود، از زندگی بهتر


1- 1. ریاحین الشریعة، جلد 3، ص: 305، با اندكی تغییر ادبی.

ص:305

دنیایی بهره مند می شد. اما دفاع از اهل بیت علیهم السلام را بر همه اینها ترجیح داد و میوه دلش را به میدان فرستاد. آیا به راستی عمل او افراط و زیاده روی از حد و مرز دین بود؟! حال آیا اگر بانوان از بعضی درخواستهایشان به خاطر حفظ دین خود بگذرند و رعایت ورع را پیشه سازند، مرتكب افراط و قدس مآبی شده اند؟!

نمونه سوم

«زهیر بن قین» از مكه به طرف عراق حركت می كرد. وی به دلیل ترس از بنی امیه، به گونه ای راه می پیمود كه با امام حسین علیه السلام مواجه نشود. به هر منزلی می رسید، جایی خیمه می زد كه نزدیك خیمه های امامه حسین علیه السلام نباشد. در یكی از منازل، وقتی مشغول خوردن غذا شد، از جانب امام حسین علیه السلام فرستاده ای آمد و گفت: «ای زهیر بن قین! ابو عبدالله علیه السلام تو را می طلبد». جماعت همراه او، از مخالفت با بنی امیه سخت هراسان شدند، در عین حال نافرمانی امام حسین علیه السلام را آسان نمی شمردند. لذا، از شدت ناراحتی، لقمه ها را بر زمین گذاشتند.

در این هنگام، همسر زهیر بن قین – كه دیلم نام داشت – گفت: «سبحان الله! پسر رسول خدا كسی را به سوی تو می فرستد و تو را طلب می كند و تو، به او پاسخ نمی گویی؟! برخیز و شتاب كن و بشنو كه او چه می گوید». زهیر برخاست و با شتاب رفت. زمانی نگذشت كه خندان و شادان برگشت، گویی كه از چهره اش خورشید بر می تابد. به محض رسیدن، دستور داد كه خیمه او را كندند و اثاثیه او را جمع نموده، به طرف لشكرگاه امام حسین علیه السلام

ص:306

حمل كردند. زهیر گفت: من تصمیم قطعی گرفته ام كه در ملازمت حسین علیه السلام كوچ كنم و جان خود را فدای او بنمایم. آن چه مال داشت بین زن و پسر عموهای خود تقسیم كرد و گفت: دیلم را به اهل خود برسانید، چرا كه من دوست ندارم اسیر شود.

«دیلم» گریه كرد و گفت: تو می خواهی در ركاب پسر علی مرتضی علیه السلام جانبازی كنی، چرا من نخواهم در خدمت دختر مصطفی صلی الله علیه و آله سرافرازی كنم؟! پس همراه زهیر روانه شد.(1) این بانوی فداكار، تحمل رنج و اسارت و سختی های كربلا تا كوفه و شام و از آن جا به مدینه در ركاب دختران حضرت زهرا علیها السلام را بر عافیت و رفاه خود ترجیح داد. چنین بانویی، الگوی خوبی برای بانوان ارادتمند به امام زمان علیه السلام در زمان غیبت آن حضرت می باشد، كه به آنها درس گذشتن از مادیات و خوشی های دنیا را در راه یاری اهل بیت علیهم السلام می دهد.

نمونه چهارم

«قمر» مادر وهب، به دست امام حسین علیه السلام مسلمان شده بود. در روز عاشورا هفده روز از عروسی «وهب» می گذشت. وقتی جمعی از اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، مادرش به نزد او آمد و او را تشویق به جهاد نمود. وهب مانند شیر به میدان تاخت و تعداد زیادی از افراد دشمن را به هلاكت رسانید. آنگاه به سوی مادرش شتافت و گفت: ای مادر! آیا از من راضی شدی؟ مادرش جواب داد: از تو راضی


1- 1. ریاحین الشریعة، جلد 3، ص: 306، با اندكی تصرف ادبی.

ص:307

نمی شوم، مگر این كه در پیش روی حسین علیه السلام به شهادت برسی... وهب دوباره به میدان جنگ رفت و به فیض شهادت رسید. كوفیان سرش را از تن جدا ساختند و به طرف سپاهیان امام حسین علیه السلام پرتاب كردند. مادر وهب، سر فرزند را بر گرفت و بوسید و گفت:

الحمدلله الذی بیض وجهی بشهادتك بین یدی ابی عبدالله علیه السلام.(1) شكر خدا را كه روی مرا با شهادت تو در پیش روی ابی عبدالهل علیه السلام سفید كرد!

افرادی كه به یاری امام حسین علیه السلام شتافتند، از دل و جان همه هستی خود را در این راه فدا كردند. اكنون باید به وضع خود بیشتر توجه كنیم.

آیا می خواهیم امام زمان خویش را در زمان غربتش یاری كنیم یا نه؟ آیا حاضر هستیم اندكی از رفاه خویش در این راه بگذریم؟ چه مقدار در راه دفاع از حضرت بقیة الله ارواحنا فداه فعالیت و تلاش می كنیم؟! آیا می توانیم حداقل از مال و منال دنیا، در راه خدمت به مولایمان بگذریم؟! در عمل به آن چه ادعا می كنیم، چقدر نزدیك هستیم؟!


1- 1. ریاحین الشریعة، جلد 3، ص: 303، با اندكی تغییر ادبی در متن اصلی.

ص:308

پرسشهای مفهومی از درسهای 17 تا 20

1. رابطه ورع با نصرت عملی امام عصر علیه السلام را بیان كنید.

2. نظر شرع مقدس در مورد عبادات بانوان در مجامع عمومی چیست؟

3. حضرت زهرا علیها السلام چه چیزی را برای زنان بهتر دانستند؟

4. ضرورت تعلیم و تعلم بانوان چگونه با مسئله عفت آنان قابل جمع است؟

5. چه نتایجی از فرمایش «فان المرأة ریحانه و لیست بقهرمانة» می توان گرفت؟

6. مردان چه سهمی در حفظ كانون خانواده می توانند داشته باشند.

7. برخی از مصادیق رعایت عفاف در برخورد با نامحرم را بیان كنید.

8. به چه جهت یاری امام حسین علیه السلام مصداق یاری امام زمان علیه السلام است؟

9. یاری سید الشهداء علیه السلام در زمان ما از چه طرقی امكان پذیر است؟

10. كسی كه زیارت امام حسین علیه لاسلام را با وجود توانایی، ترك كند، چه حكمی دارد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109