خدیجه علیها السلام: همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله

مشخصات كتاب

سرشناسه : مرادی نسب، حسین، 1338 -

عنوان و نام پديدآور : خدیجه علیها السلام: همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله/ حسین مرادی نسب: تدوین مرکز تحقیقات حج.

مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1389.

مشخصات ظاهری : 65ص.؛ 19/5×9س م.

فروست : زنان اسوه؛ 4.

شابک : 6500 ریال 978-964-540-261-5:

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

يادداشت : چاپ سوم: بهار 1391.

یادداشت : کتابنامه: ص.[61] - 65.

موضوع : خدیجه (س) بنت خویلد، 68 - 3 قبل از هجرت.

شناسه افزوده : حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت. مرکز تحقیقات حج

رده بندی کنگره : BP26/2/م44خ4 1389

رده بندی دیویی : 297/9722

شماره کتابشناسی ملی : 2105620

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ديباچه

ص: 6

سعادت واقعى انسان و شرط پويايى جوامع بشرى در سايه شناخت و كارآمد كردن سيره اولياى الهى است. پر آشكار است كه سيره اولياى الهى به ويژه اهل بيت خاندان وحى (عليهم السلام) به عنوان متقن ترين آموزه هاى تربيتى و اساسى ترين مؤلفه در فرهنگ اسلامى است. شناخت واقعيت هاى زندگى آنان و بهره گيرى از روش و منش و رفتار و گفتارشان مى تواند زمينه هاى تعالى و سعادت واقعى انسان را فراهم سازد، از اين رو پژوهش در آثار اولياى الهى به ويژه جست وجو در احوال خاندان پاك نبوت كه در دامان پر مهر آنان كامل ترين انسان ها پرورش يافته اند به منظور الگوگيرى از آنان ضرورت انكارناپذير مراكز پژوهشى است.

گروه تاريخ و سيره مركز تحقيقات حج در راستاى

ص: 7

ايفاى رسالت خود براى ترويج فرهنگ اصيل اهل بيت (عليهم السلام) دست به انتشار شرح حال عده اى از مردان و زنان انسان ساز زده است كه از جمله آنان شرح حال حضرت خديجه كبرى (س) همسر گرامى و فداكار رسول خدا (ص) و مادر صديقه طاهره (س) است.

در پايان مركز تحقيقات لازم مى داند كه از تلاش پژوهشگر محترم آقاى حسين مرادى نسب (عضو گروه تاريخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه) و همه كسانى كه در به ثمر رسيدن اين اثر تلاش نموده اند، سپاسگزارى نمايد.

انه ولى التوفيق

مركز تحقيقات حج

گروه تاريخ و سيره

ص: 8

مقدمه

حضرت خديجه از زنان برجسته تاريخ دوران جاهليت و بعثت بود كه توانست بر قله هاى بلند انسانيت و معنويت پاى بگذارد. او با گذشتن از مال و ثروتش و با راندن خواستگاران توان گر روزگار خود، ايثار و فداكارى را به مسلمانان آموخت. حضرت خديجه پس از شناخت حضرت محمد (ص)، ايشان را به همسرى خود برگزيد و حضرت خديجه نيز همه زندگى اش را در راه تحقق هدف هاى همسرش به كار بست.

حضرت خديجه، نخستين كس از ايمان آورندگان به رسول خدا (ص) بود و از همين روى در جايگاه يكى از زنان برتر بهشت و برگزيده نشست. رحلت او، بار اندوه سنگينى بر شانه هاى رسول خدا نهاد و تنها ياد فداكارى هاى همسرش مى توانست به او آرامش دهد.

ص: 9

رسول خدا با ديدن دوستان خديجه (س) يا هنگامى كه سخنى از او در ميان مى آمد، از او به نيكى ياد مى كرد و خاطره فداكارى هاى او را در ياد مى آورد. حضرت خديجه (س) و دختر گرامى اش، حضرت صديقه طاهره (س) بهترين الگوى زنان مسلمان در زمينه هاى گوناگون مانند ازدواج، صبر، فداكارى، تربيت فرزند و ده ها خصلت پسنديده ديگرند.

از اين رو، مسلمانان با پيروى از چنين الگوهايى، مى توانند به كمال انسانيت و معنويت دست يابند و در كنار همسران با ايمانشان، همواره قله هاى بلند انسانيت را درنوردند، رنگى خدايى به زندگى خود بدهند و به پرورش فرزندانى سرنوشت ساز و تأثيرگذار بپردازند.

ص: 10

خاندان

حضرت خديجه (س)، فرزند «خويلد بن اسد بن عبدالعزّى بن قصى بن كلاب» از قبيله «قريش» (1) و «عبدالعزى» برادر «عبد مناف» بود. پدر آن دو به «قصى بن كلاب» نسب مى برد و تبار جد مشترك رسول خدا (ص) با چهار واسطه و حضرت خديجه با سه واسطه به «قصى بن كلاب» مى رسيد. «خويلد»، پدر خديجه در برابر «تُبَّع» ايستاد؛ زيرا آنان مى خواستند حجرالاسود را با خود به «يمن» ببرند.

«ابن اسحاق» در كتاب سيره اش مى نويسد: گروهى از قريشيان نزد خويلد آمدند و به او گفتند «تبع» قصد دارد حجرالاسود را همراه خود به يمن ببرد. خويلد


1- جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص 120؛ الانساب، سمعانى، ج 1، ص 215.

ص: 11

گفت: «مرگ، نيكوتر از اين است». او شمشير برداشت و قريشيان نيز شمشير برداشتند و با او به راه افتادند و نزد «تُبَّع» آمدند و گفتند شما را با ركن حجر چه كار؟ او گفت: «مى خواهم آن را براى قومم ببرم». قريش گفتند: «مرگ نزديك تر از اين است». سپس نزد ركن آمدند و ميان ركن و تُبَّع حائل شدند. خويلد در اين باره شعرى گفت: «مرا سرزنش نكنيد تا نزد بيت با آنان بجنگم؛ زيرا عذرى ندارم و شمشير در نزدم است».

ايستادگى خويلد و يارانش، تُبَّع را به وحشت انداخت. او پس از اين واقعه در خواب ديد كه آنان او را لعنت و به هلاكت تهديدش مى كنند. پدرِ خويلد (جد حضرت خديجه) در روزگار جاهليت در جنگ فجار كشته شد. (1) مادر حضرت خديجه، «فاطمة بنت زائد» بود (2) كه نسبش به «عامر بن لؤى» مى رسيد. از اين رو، پدر و مادر حضرت خديجه از خانواده هاى اصيل قريش و در حسب و نسب، از برترين افراد آن دوران به شمار مى آمدند.


1- تاريخ اليعقوبى، يعقوبى، ج 2، ص 21.
2- المحبر، محمد بن حبيب، ص 77؛ المعارف، ابن قتيبه، ص 219؛ انساب الاشراف، بلاذرى، ج 2، ص 23.

ص: 12

«نوفل»، «حزام» و «عوام» (1)، برادران حضرت خديجه و «هاله»، «رفيقة» و «ام اميمة بنت بجاد» (2) خواهران او بودند، اما «نوفل» كه او را «اسد قريش» يا «اسد المطيّبين» مى خواندند، در جنگ بدر به دست على (ع) يا برادرزاده اش «زبير» كشته شد. (3) نوفل، فرزندى به نام «ورقه» داشت و «عوام» برادر ديگر حضرت خديجه و پدر زبير (4)، در جنگ فجار كشته شد. (5) «حزام»، برادر ديگر خديجه بود كه فرزندش «حكيم بن حزام» از ياران رسول خدا (ص) به شمار مى رفت و از معمّرين خوانده شده است؛ زيرا او شصت سال در دوران جاهليت و شصت سال در روزگار اسلام زيست. «دارالندوه» از املاك او بود كه بعدها آن را به معاويه فروخت. (6)


1- المعارف، ص 219؛ جمهرة انساب العرب، ص 120.
2- جمهرة انساب العرب، ص 120.
3- همان.
4- همان، ص 121.
5- البدء و التاريخ، مقدسى، ج 5، ص 83.
6- جمهرة انساب العرب، ص 121.

ص: 13

ص: 14

شخصيت و جايگاه

مردم مكه حضرت خديجه را مى شناختند و او نزد قريش از جايگاه بلندى برخودار بود و بانويى شريف، ثروت مند، بازرگان و تاجر (1)، خردمند، آگاه و باهوش زمان خود به شمار مى رفت. (2) خداوند به او خير و كرامت بخشيد و از اين رو، در حسب و نسب نيز از برترين افراد دوره خود شمرده مى شد. (3) وى نخستين زنى بود كه به رسول خدا (ص) ايمان آورد (4) و پشت سر آن حضرت در مسجدالحرام نماز خواند (5) و بعدها «ام المؤمنين» (6) لقب گرفت و از اين


1- السيرة النبويه، ابن هشام، ج 1، ص 199؛ الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 8، ص 13.
2- انساب الاشراف، ج 1، ص 108؛ الطبقات الكبرى، ج 1، ص 105.
3- الطبقات الكبرى، ج 1، ص 105.
4- المحبر، ص 408؛ الطبقات الكبرى، ج 8، ص 14؛ ج 3، ص 16.
5- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 15.
6- جمهرة انساب الاشراف، ص 120؛ اسدالغابة، ج 6، ص 78.

ص: 15

افتخار بزرگ برخوردار شد و اين لقب براى او جاودانه ماند. حضرت خديجه (س) را (در كنار حضرت مريم (س) و حضرت فاطمه (س)) از بهترين زنان دنيا (1) شمرده اند. رسول خدا (ص) فرمود: «خَيرُ نِسائِها، مَريَمُ بِنتُ عِمران وَ خَديجَةُ بِنت خُوَيلَد (2) وَ فاطِمَةُ بِنت مُحَمَّد». (3) وى از برگزيدگان زنان نزد خداوند (4) و برترين زنان بهشت به شمار آمده است. (5) رسول خدا (ص) در اين باره فرمود: «سَيِّدة نِساءِ اهلِ الجَنَّة، مَريَمُ بِنت عِمران، ثُمَّ فاطِمَةُ، ثُمَّ خَديجَة، ثُمَّ آسِيَةُ امرأةُ فِرعَون». (6) به هر روى، كسى به سيده قريش ملقب مى شود كه از كمال انسانى برخوردار باشد و ثروت و مال صفات پسنديده او را از ميان نبرد. پى آمد چنين


1- صحيح بخارى، محمد بن اسماعيل، ج 4، ص 278؛ انساب الاشراف، ج 2، ص 35.
2- صحيح بخارى، ج 4، ص 138؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج 1، ص 84؛ الآحاد و المثانى، ابن ابى عاصم، ج 5، ص 380.
3- «بهترين زنان دنيا مريم دختر عمران، خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد هستند». ابن بطريق، ص 58.
4- الخصال، شيخ صدوق، ج 1، ص 225.
5- الاستيعاب، ابن عبدالبر، ج 4، ص 382؛ الخصال، ج 1، ص 206.
6- «سرور زنان بهشت مريم دختر عمران، فاطمه، خديجه و آسيه همسر فرعون هستند». الآحاد والمثانى، ج 5، ص 364؛ المعجم الكبير، طبرانى، ج 11، ص 266؛ السنن، نسائى، ج 5، ص 93.

ص: 16

خصالى، بهره مندى از روحى پاك و بزرگ است. خديجه نخستين زنى بود كه رسول خدا (ص) با او ازدواج كرد. (1) مقام حضرت خديجه به قدرى والا بود كه هنگام فرود آمدن جبرئيل بر رسول خدا (ص)، نزد آن حضرت بودو جبرئيل سلام خداوند را به خديجه رساند و او اين سلام را پاسخ گفت (2):

انَّ جَبرَئيلَ (ع) أتى رَسُولَ اللهِ (ص) فَقالَ: اقرِي خَديجَةَ السَّلام مِن رَبِّها، فَقالَ رَسُولُ الله (ص): يا خَديجَة! هذا جَبَرئيلُ يُقرِئُكَ السَّلامَ مِن رَبِّكَ، فَقالَت خَديجَة: اللهُ السَّلام وَ مِنهُ السَّلام وَعَلى جَبرَئيل السَّلام.

جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد و فرمود از طرف خداوند به خديجه سلام مى رسانم. آن حضرت فرمود: اى خديجه! اين جبرئيل است كه از طرف خداوند سلام مى رساند. خديجه فرمود: خداوند- تعالى- خود سلام است، سلام از اوست و بر جبرئيل نيز سلام باد.

اين روايت و رواياتى مانند آن از رسول خدا (ص)، بر برخوردارى خديجه از شخصيتى والا و عظمت


1- مروج الذهب، مسعودى، ج 3، ص 283؛ الانباء فى تاريخ الخلفاء، ابن عمرانى، ص 47.
2- المستدرك على الصحيحين، حاكم نيشابورى، ج 3، ص 206.

ص: 17

روحى آن بانوى بزرگوار دلالت مى كند.

كنيه خديجه «ابوهند» بود (1)و در دوران جاهليت به سبب طهارت و پاكى روح و جسمش، او را «طاهره» مى خواندند (2) اين لقب نيز فضيلت، پاك دامنى و درستى او را در كارهايش نشان مى دهد. او هرگز با زنان شهوت ران ننشست و هميشه براثر بهره مندى اش از آن روح پاك و بلند، از اين زنان بيزارى مى جست و با آنان سخن نمى گفت.

گفته اند كه او پانزده سال پيش از حادثه عام الفيل زاده شد (3) و در سال دهم بعثت درگذشت و آن سال، «عام الحزن» خوانده شد. (4)


1- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 13.
2- الاستيعاب، ج 4، ص 379؛ تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج 3، ص 131؛ اسدالغابه، ج 7، ص 80، السيرة الحلبيه، حلبى، ج 1، ص 223.
3- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 13.
4- مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج 1، ص 150؛ الطبقات الكبرى، ج 1، ص 101؛ اعلام الورى، طبرسى، ج 1، ص 53. بنابراين، شايد او كمابيش در 65 سالگى درگذشته باشد.

ص: 18

ازدواج و فرزندان

گفته اند كه خديجه، نامزد پسر عمويش، «ورقة بن نوفل بن اسد» بود، اما به دلائلى نامعلوم با يكديگر ازدواج نكردند. (1) تا اينكه خديجه به همسرى «ابوهاله»، «نباش بن زرارة بن وقدان» درآمد و از او داراى فرزندانى به نام «هند» و «هاله» شد. «نباش»، شرافت و منزلتى نزد قوم خود داشت و در مكه مى زيست. او با خاندان «عبدالدار بن قصى» هم پيمان شد و قريش با هم پيمانان خود ازدواج مى كردند. (2) هند، از فرزندان حضرت خديجه، در جنگ جمل به شهادت رسيد. برخى نيز مى گويند وى در جنگ بدر يا جنگ احد به شهادت رسيد. (3)


1- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 11.
2- همان.
3- امتاع الاسماع، ج 6، ص 37.

ص: 19

همچنين فرزند ديگرى به نام حارث از «ابوهاله» و «خديجه» برشمرده اند. «حارث» پس از بعثت رسول خدا (ص) در خانه خديجه بود و اسلام آورد و پيوسته اسلامش را آشكارا مى ساخت. گفته اند كه او نخستين نمازگزار نزد ركن يمانى بوده است.

روزى حارث ميان گروهى از قريش نشسته بود و آنان درباره رسول خدا (ص) چيزهايى گفتند كه او را خوش نمى آمد و از اين رو، خشمگين شد و نزاعى ميان او و مردى از نادانان قريش درگرفت و آن مرد به اندازه اى به شكم حارث زد تا اينكه بى هوش شد و درگذشت. (1) حضرت خديجه پس از مرگ شوهرش ابوهاله، با «عتيق بن عابد» ازدواج كرد (2) و دخترى به نام «هند» به دنيا آورد. (3) هند با «صيفى بن اميه» ازدواج كرد و فرزندى به نام «محمد» به دنيا آورد. فرزندان و نوادگان محمد را به پاس حضرت خديجه، «بنى طاهره» مى خواندند. (4) هند همواره به مادرش خديجه افتخار مى كرد و پيوسته مى گفت:


1- انساب الاشراف، ج 13، ص 67.
2- المحبر، صص 79 و 452.
3- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 11.
4- المحبر، ص 79؛ الطبقات الكبرى، ج 8، ص 12.

ص: 20

من گرامى ترين مردم از [ديد انتساب به اين] پدر و مادر و برادر و خواهرم؛ پدرم رسول خدا (ص)، مادرم حضرت خديجه، خواهرم فاطمه (س) و برادرم قاسم است. (1) برخى از مورخان، نخستين شوى خديجه را «عتيق بن عابد» و بعد از او «ابوهاله» را شوهر وى دانسته اند (2)، اما برپايه شمارى از منابع، حضرت خديجه پيش از ازدواجش با رسول خدا (ص)، به همسرى كسى در نيامده بود (3) و فرزندانى را كه براى آن حضرت شمرده اند، به خواهرش منسوبند. (4) البته ادعاى باكره بودن حضرت خديجه (س) هنگام ازدواج با رسول خدا، با گزارش هاى تاريخى درباره ازدواج هاى پيشين آن حضرت ناسازگار است. هنگامى كه رسول خدا (ص) از كاروان تجارى شام بازمى گشت و به مكه مى آمد، حضرت خديجه مجذوب معنويت او شد و به وى دل بست. خديجه از ديد نسب و مال، برترين مردمان قريش بود و از اين رو، بسيارى از آنان خواستار ازدواج با او بودند،


1- انساب الاشراف، ج 13، ص 66.
2- تاريخ الطبرى، طبرى، ج 3، ص 161؛ ج 11، ص 593.
3- مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 138.
4- الصحيح من سيرة النبى الأعظم، سيد جعفر عاملى، ج 2، ص 122.

ص: 21

اما او خواستگاران خود را نمى پذيرفت تا اينكه با رسول خدا آشنا و دلداده شخصيت آن حضرت شد.

«نفيسة بنت منية» مى گويد: پس از اينكه رسول خدا از شام بازگشت، خديجه مرا پنهانى به سوى پيامبر (ص) فرستاد. من به او گفتم: «اى محمد! چه چيزى مانع ازدواج تو شده است؟» فرمود: «در دستم مالى براى ازدواج نيست». گفتم: «اگر تو را به سوى برترين كس در جمال، مال، شرف و هم تايى (كفويت) بخوانم، دعوتم را مى پذيرى». فرمود: «او چه كسى است؟» گفتم: «خديجه و اين كار را برايت به سرانجام مى رسانم».

به خديجه خبر دادم و زمانى را معين كردم. (1) رسول خدا (ص) اين پيشنهاد را پذيرفت (2) و حضرت خديجه همراه با عمويش «عمرو بن اسد» كه از بزرگان بود و رسول خدا (ص) همراه با عمويش «ابوطالب» (3) و «حمزه» (4) و بزرگان قوم، حاضر شدند. (5) خطبه عقد آن دو را حضرت ابوطالب (ع)


1- امتاع الاسماع، مقريزى، ج 6، ص 30.
2- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 13.
3- المحبر، ص 78.
4- السيرة النبوية، ج 1، ص 201.
5- الانباء فى تاريخ الخلفاء، ص 45.

ص: 22

خواند (1) و خديجه دستور داد كه گوسفندى را ذبح و با آن طعامى درست كنند. او در اين هنگام چهل سال داشت و رسول خدا (ص) بيست (2) يا 25 (3) يا سى ساله بود. (4) خطبه عقد حضرت ابوطالب چنين است:

خداى را سپاس كه ما را از نسل ابراهيم و فرزندان اسماعيل قرار داد و براى ما كعبه را حرم امن قرار داد و ما را بر مردم سرورى داد و شهر ما را كه در آن هستيم، مبارك ساخت سپس به راستى برادر زاده ام محمد بن عبدالله اگر چه از مال تهى دست است، با هيچ مردى از قريش سنجيده نمى شود؛ جز آنكه بر او فزون آيد و با احدى قياس نشود؛ مگر آنكه از او بزرگ تر باشد؛ چه آنكه مال مايه زوال و نابودى است. او خواستار خديجه و خديجه خواستار اوست. مهر او آنچه بخواهيد نقد از مال من است و به خدا قسم او را امرى بزرگ است.

پس از ابوطالب، عموى خديجه «عمرو بن اسد» گفت:


1- المحبر، ص 78.
2- انساب الاشراف، ج 1، ص 108.
3- السيرة النبوية، ج 1، ص 198؛ الطبقات الكبرى، ج 8، ص 13.
4- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 20.

ص: 23

اى گروه قريش گواه باشيد كه من خديجه را به عقد محمد درآوردم و اين ازدواج فرخنده اى است كه هرگز سست نشود. (1) سپس حضرت ابوطالب حُله اى را بر سر خديجه انداخت. قبول آن حُله به معناى پذيرش ازدواج (2) و مهريه ايشان دوازده اوقيه (چهل درهم) بود. (3) عموى حضرت خديجه، عمرو بن اسد پس از مدت كوتاهى از ازدواج خديجه با رسول خدا (ص) درگذشت. (4) روايات ساختگى در مخالفت پدر حضرت خديجه با ازدواج او با رسول خدا (ص) نقل شده است (5) كه با توجه به درگذشت او پيش از بعثت در بطلان آنها شكى نيست. رسول خدا (ص) تا زمانى كه حضرت خديجه زنده بود، با هيچ كسى ازدواج نكرد (6)، زيرا او را در ميان زنان آن روزگار هم كفو خود و از جاذبه هاى معنوى و شايستگيهاى فردى برخوردار مى دانست.

بر پايه برخى از روايات، خديجه با ازدواج با پيامبر


1- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 20.
2- امتاع الاسماع، ج 6، ص 31.
3- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 14.
4- انساب الاشراف، ج 1، ص 108.
5- الطبقات الكبرى، ج 1، ص 106.
6- الانباء فى تاريخ الخلفاء، ص 47؛ التعريف و الاعلام، عبدالرحمن سهيلى، ص 257.

ص: 24

داراى شش يا هفت يا هشت فرزند شد كه روايت معروف در اين باره بر شش فرزند دلالت مى كند. عده اى معتقدند برخى از اين فرزندان از شوهران قبلى خديجه بوده اند. گرچه برخى از محققان اين را ردّ كرده و نپذيرفته و آنان را خواهرزادگان خديجه دانسته اند كه نزد او زندگى مى كردند. وقتى خديجه با رسول خدا (ص) ازدواج كرد، آنان هم به همراه خديجه به خانه رسول خدا (ص) آمدند و آنان را از فرزندان حضرت شمردند در حالى كه فرزندان ايشان نبودند.

نام نخستين فرزند حضرت خديجه «قاسم» بود كه پيش از بعثت به دنيا آمد و در دوسالگى (1) و بنابر نقلى در چهارسالگى درگذشت. (2) كنيه «ابوالقاسم» براى پيامبر برگرفته از نام اين فرزند است. (3) فرزندان ديگر حضرت خديجه، زينب، رقيه، ام كلثوم، فاطمه (س) و عبدالله بودند. عبدالله در يك ماهگى درگذشت و خديجه درباره اش فرمود: «اى كاش زنده مى ماند تا او را از شير مى گرفتم». (4) پيامبر فرمود: «براى او در بهشت شيردهنده اى


1- الطبقات الكبرى، ج 1، ص 106.
2- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 32.
3- الاستيعاب، ج 4، ص 379.
4- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 32.

ص: 25

است كه دوران شيرخوارگى او را كامل مى كند». (1) عبدالله پس از بعثت (در دوره اسلام) متولد شد و از اين رو، او را «طيب» يا «طاهر» مى ناميدند. (2) آنانى كه شمار فرزندان را هفت نفر ذكر كرده اند، عبدالله را كسى جز طيب؛ يعنى همان طاهر دانسته اند (3)، كسانى طاهر را نيز فرزند ديگر آن حضرت مى دانند و به همين سبب او را ابوطاهر مى خوانند (4)، اما كسانى كه هشت فرزند براى پيامبر برمى شمرند، فرزند ديگرى به نام عبدمناف كه پيش از بعثت به دنيا آمد، به او نسبت مى دهند. (5) بارى، فاطمه زهرا (س)، تنها يادگار رسول خدا (ص) و حضرت خديجه بود كه خداوند نسل امامت را به وى ارزانى كرد. امام صادق (ع) درباره چگونگى ولادت فاطمة زهرا (س) مى گويد: زمانى كه خديجه با رسول خدا (ص) ازدواج كرد، زنان قريش خديجه را به سبب اين ازدواج ترك كردند و با او هم نشين


1- البداية و النهاية، ابن كثير، ج 2، ص 295.
2- الطبقات الكبرى، ج 1، ص 106؛ ج 3، ص 5.
3- تاريخ الائمة، كاتب بغدادى، ص 15؛ الهداية الكبرى، خصيبى، ص 39الانباء فى تاريخ الخلفاء، ص 45.
4- ؛ البدء و التاريخ، مقدسى، ج 5، ص 16.
5- البدء و التاريخ، ج 5، ص 16.

ص: 26

نمى شدند و سخن نمى گفتند. حضرت خديجه غمگين شد، اما فاطمه در شكم او با وى سخن مى گفت.

روزى رسول خدا (ص) به خانه آمد و شنيد كه خديجه با كسى سخن مى گويد. فرمود: «اى خديجه! با كه سخن مى گويى؟» گفت: «با جنينى كه در شكم دارم. او با من سخن مى گويد و مونس من است». فرمود: «اى خديجه! جبرئيل درباره اين دختر مرا بشارت داد و گفت: نسل پاك تو از اوست و نسل ائمه (عليهم السلام) از او پديد مى آيد».

هنگام زايمان خديجه فرا رسيد و آن حضرت غمگين بود كه ناگاه چهار زن نزد او آمدند. يكى از آنان گفت: «غمگين نباش كه ما خواهران توايم؛ من ساره ام، اين آسيه بنت عمران و ... است». سپس آن حضرت فاطمه را به دنيا آورد. (1) «سلمى»، كنيز «صفية بنت عبدالمطلب» در همه زايمان هاى حضرت خديجه، ماماى او بود. (2) خديجه براى هر فرزندِ پسر كه به دنيا مى آورد، دو گوسفند و براى فرزندِ دختر، يك گوسفند عقيقه مى كرد. فاصله تولد ميان فرزندانش يك سال بود و پيش از تولد


1- الخرائج و الجرائح، قطب الدين راوندى، ج 2، ص 525.
2- الطبقات الكبرى، ج 1، ص 107؛ ج 8، ص 181.

ص: 27

فرزندانش براى آنان دايه اى برمى گزيد. (1) او و همه دخترانش، به نبوت رسول خدا (ص)، ايمان آوردند و او را تصديق كردند. (2) «زينب» پيش از بعثت پيامبر، با «ابوالعاص بن ربيع» ازدواج كرد و او در جنگ بدر اسير شد و زينب براى آزادى اش، پول و گردن بند مادرش خديجه را فرستاد. رسول خدا (ص) آن گردن بند را شناخت و فرمود: «اگر مى خواهيد او را آزاد كنيد و اموالش را به او بازگردانيد». (3) او (ابوالعاص) از زينب دو فرزند به نام هاى «على» و «امامه» داشت. (4) اميرمؤمنان پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با امامه، دختر زينب ازدواج كرد. (5) «هاله»، مادر «ابوالعاص» و خواهر حضرت خديجه بود؛ يعنى خديجه خاله ابوالعاص به شمار مى رفت. (6) ابوالعاص از مردان ثروتمند و امين و از تاجران مكه بود و حضرت خديجه از رسول خدا (ص) خواست كه او را به دامادى بگيرد و آن حضرت در چنين


1- الطبقات الكبرى، ج 1، ص 107.
2- انساب الاشراف، ج 2، ص 24؛ تاريخ الطبرى، ج 2، ص 467.
3- المغازى، واقدى، ج 1، صص 130- 131؛ المعجم الكبير، طبرانى، ج 22، ص 428.
4- جمهرة انساب العرب، ص 17.
5- انساب الاشراف، ج 2، ص 27؛ تاريخ الائمة، ص 15؛ الهداية الكبرى، ص 39.
6- السيرة النبوية، ج 2، ص 306.

ص: 28

پيشنهادها با خديجه مخالفت نمى كرد. (1) از اين رو، خواسته خديجه را برآورد و دخترش زينب را به ابوالعاص داد. خديجه خواهرزاده خود را همچون فرزندش دوست مى داشت و مانند فرزندانش با او رفتار مى كرد. پس از اينكه رسول خدا (ص) به نبوت برگزيده شد، حضرت خديجه و دخترانش به وى ايمان آوردند، اما ابوالعاص از ايمان آوردن سرتابيد. (2) حتى قريش بر ابوالعاص، «عتبه» و «شيبه» فشار آورد كه دختران آن حضرت را طلاق دهند. قريشيان به آن دو گفتند: «شما هر كسى را برگزينيد، او را به عقدتان درمى آوريم». عتبه اين پيشنهاد را پذيرفت، اما ابوالعاص گفت: «همسر من با هيچ زنى از قريش برابرى نمى كند» و رسول خدا (ص) او را ستود.

هنگامى كه زينب اسلام آورد، مى بايست از همسرش جدا مى شد، اما رسول خدا (ص) در آن هنگام در مكه قدرت نداشت و نمى توانست اين كار را به سرانجام برساند و وضع بر همان شيوه ماند تا اينكه ابوالعاص در روز بدر اسير شد (3) و پس از اينكه رسول خدا (ص) فديه او را بازگرداند، از وى پيمان گرفت كه دخترش زينب را


1- المعجم الكبير، ج 22، ص 426.
2- انساب الاشراف، ج 2، ص 23؛ السيرة النبوية، ج 2، ص 306.
3- السيرة النبوية، ج 2، ص 307.

ص: 29

به مدينه بفرستد. ابوالعاص نيز بر پايه اين عهد زينب را به مدينه فرستاد. (1) ابوالعاص در سال هفتم بعثت اسلام آورد و رسول خدا (ص) زينب را با عقد و مهر جديد به ازدواج او درآورد. (2) حضرت فاطمه زهرا (س) تنها دختر خديجه از رسول خدا (ص) بود كه با على (ع) ازدواج كرد و 75 يا 95 روز پس از رحلت رسول خدا (ص) به شهادت رسيد و بر پايه وصيت آن حضرت، وى را شبانه دفن كردند تا كسى مدفن او را نيابد.

خانه حضرت خديجه، همان خانه وى در مكه بود كه با رسول خدا (ص) در آن مى زيست و همه فرزندان خديجه در آنجا به دنيا آمدند و رسول خدا (ص) پس از رحلت حضرت خديجه تا پيش از هجرتش به مدينه در آن خانه ساكن بود؛ سپس آن خانه به عقيل بن ابى طالب سپرده شد (3) و بعدها معاويه آن را خريد و به مسجد بدل كرد. (4)


1- السيرة النبوية، ج 2، ص 308؛ المعجم الكبير، ج 22، ص 428.
2- انساب الاشراف، ج 2، ص 26.
3- اخبار مكه، ازرقى، ج 2، ص 199.
4- امتاع الاسماع، ج 6، ص 31؛ اخبار مكه، ج 2، ص 199.

ص: 30

حضرت خديجه پيش از بعثت

وى بانويى ثروتمند، و تجارت پيشه بود و از اين راه درآمد خوبى داشت و از همين روى، اموالش را در قالب مضاربه به مردان مى سپرد تا آنان نيز از اين راه درآمد حلالى به دست آورند. هنگامى كه رسول خدا (ص) در مكه به «امين» شهرت يافت (1)، و راست گويى، امانت دارى و اخلاق نيكوى او (2) سبب شد كه خديجه براى او پيغام بفرستد و از وى بخواهد كه همراه غلامش ميسره، كاروان بازرگانى او را تا شام همراهى كند. خديجه به محمد (ص) گفت: «دو برابر آنچه را كه به ديگران پرداخت مى كنم، به شما مى پردازم».

حضرت محمد (ص) اين كار را پذيرفت و آن كاروان


1- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 13.
2- البداية و النهاية، ج 2، ص 294.

ص: 31

را همراهى كرد و با داد و ستدهاى خود، كاروان را از سود سرشارى بهره مند ساخت. حضرت خديجه برپايه وعده خود، دو برابر آنچه را به دست آورده بود، به آن حضرت پرداخت. (1) بنابر گزارشى، هنگامى كه محمد (ص) بيست ساله شد، حضرت ابوطالب فرمود: «اى برادر زاده! حضرت خديجه زنى ثروتمند و تاجر است و به كسى امانت دار و پاك دامن همچون تو نياز دارد. به من وكالت مى دهى كه با خديجه درباره تجارت و برخى از ديگر كارها سخن بگويم».

آن حضرت فرمود: «آنچه را صلاح مى دانى، همان را به سامان رسان». حضرت ابوطالب براى وكالت حضرت محمد (ص) در برخى از كارهاى تجارى با خديجه سخن گفت و او پذيرفت و آن حضرت را همراه با غلامش «ميسره» براى تجارت به شام فرستاد. ميسره درباره ديدنى هاى خود در راه اين سفر و گفته راهب درباره آن حضرت و سود به دست آمده از تجارت و از پاكى و امانت محمد با خديجه سخن گفت و افزود: «هنگامى كه با او غذا مى خوردم، سير مى شدم و غذايى بيشتر از آن نيز مى ماند». (2)


1- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 13.
2- انساب الاشراف، ج 1، ص 107.

ص: 32

«حليمه سعديه»، دايه رسول خدا (ص) پس از ازدواج آن حضرت با خديجه، نزد او آمد و آن حضرت وى را پاس داشت. حليمه از خشك سالى و هلاكت چهارپايش شكايت كرد. رسول خدا (ص) با خديجه در اين باره سخن گفت و آن حضرت چهل گوسفند و يك شتر باركش (هودج دار) به او داد و با نيكى او را به خانواده اش بازگرداند. (1) همچنين «ثُوَيبَه»، دايه آن حضرت پس از ازدواج رسول خدا (ص) با خديجه پيش او رفت و آن حضرت به وى نيكى كرد و او را گرامى داشت. خديجه نيز او را اكرام كرد و از «ابولهب»، عموى آن حضرت خواست تا ثويبه را به او بفروشد تا پس از آن آزادش كند، اما ابولهب اين پيشنهاد را نپذيرفت و از فروختن وى به خديجه سرباز زد. (2)


1- انساب الاشراف، ج 1، ص 105.
2- همان، ص 106.

ص: 33

ص: 34

همراهى با رسول خدا (ص)

خديجه همسرى مهربان و دل سوز براى پيامبر و در همه روى دادها با وى هم گام و همراه بود. هنگامى كه آن حضرت براى عبادت به كوه حرا مى رفت تا به راز و نياز با خداوند بپردازد، خديجه هرگز با رفتنش مخالفت نمى كرد و پيوسته ياور و پشتيبان او بود. حتى هنگامى كه آن حضرت در غار حرا به سر مى برد، بدون آنكه با مخالفت خديجه روبه رو شود با برداشتن توشه غذاى خود، به غار بازمى گشت. (1) هنگامى كه خداوند حضرت محمد (ص) را در غار حرا به رسالت برگزيد، خديجه نخستين كس از زنان بود كه به وى ايمان آورد و حتى پذيرفت كه همه دارايى خود را در راه پيشبرد اسلام به رسول خدا (ص) بدهد. هنگامى كه مشركان مكه هم پيمان شدند تا بر بنى هاشم؛ يعنى حاميان و مدافعان رسول خدا (ص) فشار آورند و بر اين شدند كه بنى هاشم را در شعب ابى طالب محصور كنند، «ابوجهل» از رساندن خوراك و آذوقه بدان شِعب جلوگيرى مى كرد. حضرت خديجه، «زمعة بن اسود» را نزد ابوجهل فرستاد تا با او سخن بگويد و او را از اين كار باز دارد، اما ابوجهل به سخنان او اعتنا نمى كرد تا اينكه «حكيم بن حزام» يك بارِ شتر از آرد براى خديجه به شعب فرستاد. (2) بر پايه گزارشى، ابوجهل، حكيم بن حزام را با غلامش ديد كه چندى گندم همراه خود دارد و به شعب مى برد. ابوجهل گفت: «آيا براى بنى هاشم آذوقه مى برى؟ به خدا سوگند نمى گذارم از اينجا بروى تا اينكه رسوايت كنم». «ابوالبخترى» (برادر ابوجهل) گفت: «اين آذوقه از مال خديجه است و حكيم اكنون مى خواهد آن را نزد خديجه ببرد. آيا از رساندن مال به صاحبش جلوگيرى مى كنى؟ راه او را باز كن!» اما ابوجهل همچنان سرسختى نشان مى داد تا اينكه برادرش با او درگير شد. (3)


1- انساب الاشراف، ج 1، ص 117.
2- انساب الاشراف، ج 1، ص 272.
3- السيرة النبوية، ج 1، ص 379؛ تاريخ الطبرى، ج 2، ص 337.

ص: 35

حضرت خديجه (س) به ويژه در دوران محصور شدن بنى هاشم در شعب ابى طالب (سه سال)، اموالش را انفاق كرد (1) و در همه سختى ها و رنج ها با پيامبر همراهى مى كرد. همين همراهى خديجه، مايه آرامش پيامبر در برابر آزارهاى مشركان بود.

رسول خدا (ص) درباره حضرت خديجه فرمودند:

خداوند بهتر از او (خديجه) را به من نداد و او نخستين مؤمن به من بود؛ هنگامى كه مردم مرا كافر مى خواندند، او تصديقم كرد؛ هنگامى كه مردم مرا تكذيب مى كردند، با اموالش از من حمايت كرد؛ هنگامى كه ديگران مرا تحريم مى كردند. (2)


1- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 31.
2- الاستيعاب، ج 4، ص 384.

ص: 36

ص: 37

حضرت خديجه و جريان زيد بن حارثه

رسول خدا (ص) در بازار نوجوان زيبايى را ديد كه از عقل و ادب برخوردار است و درباره صفات خوب او با حضرت خديجه سخن گفت و فرمود: «اگر نزد من مالى بود، او را مى خريدم». (1) حضرت خديجه بهاى آن نوجوان را پرسيد. آن حضرت فرمود: «هفت صد [درهم]». (2) خديجه به «ورقة بن نوفل» گفت: «از مال من او را بخر». سپس آن حضرت فرمود: «با رضايت كامل آن را به من ببخش!» خديجه فرمود:

اى محمد! من او را پاكيزه روى و خوب مى ببينم و دوست دارم او را به فرزندى بگيرى. مى ترسم از اينكه او را بفروشى يا ببخشى.


1- تاريخ مدينة دمشق، ج 10، ص 137.
2- اسدالغابة، ج 2، ص 351؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 19، ص 352.

ص: 38

پيامبر (ص) فرمود: «من او را به فرزندى مى گيرم». سپس از مال خديجه، «زيد» را خريد و نزد ايشان آورد. (1) «محمد بن حبيب» مى گويد: «خود رسول خدا (ص) او را خريد و آزاد كرد و به فرزندخواندگى برگزيد». (2) برپايه گزارشى ديگر، رسول خدا (ص) از خديجه خواست پس از اينكه با او ازدواج كرد، زيد را به وى ببخشد (3) و پس از اينكه حضرت خديجه زيد را بخشيد، آن حضرت او را آزاد كرد. (4) بر پايه برخى از ديگر گزارش ها «حكيم بن حزام» او را براى عمه اش به چهارصد درهم خريد (5) يا غلامانش را به وى عرضه كرد و او زيد را برگزيد. (6)


1- تاريخ مدينة دمشق، ج 10، ص 137.
2- المحبر، ص 128.
3- المعارف، ص 144.
4- الطبقات الكبرى، ج 1، ص 264؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 19، ص 352؛ اسدالغابه، ج 2، ص 351؛ الاصابه، ابن حجر، ج 2، ص 495 با اختلاف در عبارات.
5- الطبقات الكبرى، ج 3، ص 30؛ المعارف، ص 144؛ الاستيعاب، ج 2، ص 115.
6- السيرة النبوية، ج 1، ص 264.

ص: 39

افتخار كردن به حضرت خديجه

جايگاه و شأن حضرت خديجه نزد مردم روشن و شناخته شده بود. از همين روى، هنگامى كه «معاويه» پس از بيعت مردم با وى خطبه خواند و از على (ع) و امام حسن (ع) ياد كرد، امام حسن (ع) برخاست و گفت:

اى كسى كه از على ياد كردى! من حسنم، پدرم على بود و تو معاويه اى و پدرت صخر، مادر من فاطمه و مادر تو هند و جد من رسول خدا و جد تو حرب، جده من خديجه و جده تو قتيله بود. (1) جايگاه بلند حضرت خديجه (س) سبب مى شد كه افرادى به انتساب به آن بانوى گرامى در


1- الاربعون حديثا، ابن بابويه رازى، ص 79.

ص: 40

برابر مخالفان خود افتخار كنند. براى نمونه، «محمد بن حنفيه» در برابر «ابن زبير» چنين منازعه مى كرد:

اگر پاس داشت مقام خديجه دختر خويلد نمى بود، درباره بنى اسد چيزهايى مى گفتم و در برابر آسيب هاى برآمده از سخنانم صبر مى كردم. (1) «دينورى» مى نويسد: هنگام رسيدن يزيد ملعون به خلافت، «ابن زبير» با «نعمان بن بشير» والى مدينه خلوت كرد و به او گفت:

تو را به خدا سوگند به من بگو كه من در نظر تو بهترم يا يزيد. پدر من در نظر تو بهتر است يا پدر او. مادر من در نظر تو بهتر است يا مادر او. خاله من در نظر تو بهتر است يا خاله او. عمه من در نظر تو بهتر است يا عمه او؟

وى گفت:

پدر تو زبير، مادرت اسماء دختر ابوبكر، خاله ات عايشه و عمه ات خديجه است.

ابن زبير گفت: «به رغم اين به من مى گويى كه با


1- مروج الذهب، ج 3، ص 80.

ص: 41

او (يزيد) بيعت كنم!» نعمان گفت: «ديگر نزد تو نمى آيم». گفتنى است كه حضرت خديجه عمه زبير بود نه ابن زبير. (1)


1- اخبار الطوال، دينورى، صص 263 و 264.

ص: 42

ص: 43

رحلت خديجه (ع)

درباره زمان رحلت خديجه ديدگاه هاى گوناگونى هست. برخى از مورخان، هنگامه مرگ او را يك ماه و پنج روز يا 25 روز (1) يا سه روز پس از درگذشت ابوطالب (2) در دهم رمضان سال دهم؛ يعنى سه سال پيش از هجرت (3) در 65 سالگى دانسته اند. (4) بدن پاك حضرت خديجه را «ام ايمن» و «ام الفضل» همسر «عباس» غسل دادند (5) و پيكر او را از خانه اش تا «حجون» در مكه تشييع كردند و رسول خدا (ص) به درون قبر همسرش رفت (6) و براى او دعا كرد (7)، اما آن


1- انساب الاشراف، ج 1، ص 272.
2- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 35؛ تاريخ الصحابه، ابن حبان، ص 92.
3- الانباء فى تاريخ الخلفاء، ص 47؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 35.
4- الطبقات الكبرى، ج 8، صص 14 و 174.
5- امتاع الاسماع، ج 6، ص 31.
6- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 15.
7- ينابع المودة، قندوزى، ج 2، ص 51.

ص: 44

زمان نماز ميت واجب نشده بود (1) تا بر بدن وى نماز بخواند. هنگام مرگ خديجه، 49 سال و هشت ماه از عمر رسول خدا گذشته بود. (2) سال دهم، در اثر اين دو مصيبت (درگذشت حضرت خديجه و ابوطالب) بر رسول خدا (ص)، سخت گذشت و «عام الحزن» نام گرفت. (3) رسول خدا (ص) در آن سال فرمود: «نمى دانم براى كدام يك از اين دو مصيبت بيشتر ناله كنم». (4) اين دو بزرگوار يار و ياور و پشتيبان پيامبر (ص) بودند؛ زيرا به پشتوانه نفوذ خود از آزار رساندن مشركان به آن حضرت جلوگيرى مى كردند، اما پس از رحلت آن دو، آزارها و اهانت ها به آن حضرت آغاز شد و از اين رو، مى فرمود: «تا زمانى كه آن بزرگواران زنده بودند، چنين جسارت ها بر من روا نمى آمد».

فاطمه زهرا (س) پس از رحلت حضرت خديجه، دامن پدرش را مى گرفت و مى گفت: «مادرم كجاست؟» جبرئيل فرمود: «بگو خداوند بزرگ براى مادرت در


1- الطبقات الكبرى، ج 8، ص 15؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 274.
2- الانباء فى تاريخ الخلفاء، ص 47.
3- مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 150.
4- تاريخ يعقوبى، ج 2، 35.

ص: 45

بهشت خانه اى از دُر و گوهر ساخته است». (1) رواياتى از رسول خدا (ص) درباره مقام و منزلت خديجه نقل شده است:

قالَ رَسُولُ اللهِ امرتُ أن ابَشِّرَ خَديجَةَ بِبَيتٍ مِن قَصَبٍ، لا صَخَبَ فِيهِ وَ لا نَصَب. (2) من مأمور شدم خديجه را به خانه اى از دُرّ و لؤلؤ (بهشت) بشارت دهم كه فرياد و دشنام و رنجى در آن نيست.


1- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 35؛ المغازى النبويه، زهرى، ص 45 با عبارت ديگر.
2- المعجم الكبير، ج 2، ص 188.

ص: 46

ص: 47

ياد كردن پيامبر (ص) از خديجه پس از رحلت او

پيامبر سال ها پس از مرگ حضرت خديجه، همواره از او ياد و در يادش گريه مى كرد و مى فرمود:

خداوند بهتر از او را به من نداده است. او به من ايمان آورد؛ هنگامى كه مردم كافر بودند، نبوت من را تصديق كرد؛ هنگامى كه مردم تكذيبم كردند، اموالش را به من سپرد؛ هنگامى كه مردم مرا محروم مى كردند. خداوند متعال از او به من فرزندانى بخشيد. (1) آن گاه كه در جنگ بدر براى آزادى اسيران فديه پرداخت مى شد، زينب دختر رسول خدا (ص) براى آزادى همسرش ابوالعاص بن ربيع پول و گردن بند مادرش خديجه را فرستاد كه در شب عروسى اش به


1- الاستيعاب، ج 4، ص 384؛ الاصابه، ج 8، ص 103.

ص: 48

او داده بود. رسول خدا (ص) با ديدن آن غمگين شد و به گريه افتاد و از خديجه نام برد و بر او رحمت فرستاد (1) و فهميد اگر زينب مال ديگرى مى داشت، آن گردن بند را نمى فرستاد و از اين رو، به مسلمانان فرمود: «اگر مى خواهيد او را آزاد كنيد و اين مال و گردن بند را برگردانيد». آنان نيز ابوالعاص را آزاد كردند و مال و گردن بند را باز فرستادند. (2) بر پايه روايتى از عايشه، زنى سياه چهره نزد رسول خدا (ص) آمد و آن حضرت او را پاس داشت و از ديدن او خوشحال شد. از او پرسيدم: «اى رسول خدا! [چرا] اين زن سياه چهره را چنين گرامى داشتى؟» آن حضرت فرمود: «زيرا اين زن بارها نزد خديجه مى آمد». سپس فرمود: «حُسنُ العَهدِ مِنَ الإيمانِ» (3)؛ «نيك عهدى از ايمان است». رسول خدا با ديدن آن زن، حضرت خديجه را در ياد مى آورد و پاسداشت او را احترام به خديجه مى دانست.

همچنين هرگاه رسول خدا (ص) گوسفندى را ذبح مى كرد، چنين مى فرمود: «آن را براى دوستان خديجه


1- المغازى، ج 1، ص 131.
2- السيرة النبويه، ج 2، ص 308.
3- انساب الاشراف، ج 1، ص 109.

ص: 49

بفرستيد كه من دوستان خديجه را دوست دارم». (1) حضرت با اين كار، خاطره آن بانوى فداكار را زنده نگاه مى داشت.

حضرت خديجه از رسول خدا (ص) روايت هايى نيز نقل كرده است. (2)


1- صحيح بخارى، ج 4، ص 231؛ صحيح مسلم، مسلم بن حجاج نيشابورى، ج 7، ص 134؛ صحيح، ابن حبان، ج 15، ص 467.
2- ثقات، ابن حبان، ج 3، ص 114.

ص: 50

ص: 51

درس هايى از زندگى حضرت خديجه

حضرت خديجه (س) در همه زمينه ها الگوى زنان جامعه امروزى است؛ زيرا او به رغم گستردگى شرك در دوران جاهليت و بعثت در مكه، از آلودگى هاى فرهنگى و اجتماعى بركنار ماند و توانست خود را از ديد اعتقادى، فرهنگى، اجتماعى و اخلاقى در آن بستر آلوده حفظ كند و با استوارى در راه قله هاى كمال گام بردارد و با جوانى پاك و امين ازدواج كند و شوهرش را در راه اعتلاى كلمه توحيد و آيين جديدش (اسلام) يارى رساند.

وى با سپردن اموالش به رسول خدا (ص) براى گسترش اسلام و كمك به مستضعفان خدمات ارزنده اى انجام داد. چند نمونه از درس هاى آن شخصيت بزرگوار به زنان جامعه امروزى بدين شرح عرضه مى شود:

ص: 52

الف) او بانويى شريف، آگاه و خردمند در روزگار خود بود و با پاك نگاه داشتن جسم و روح خود توانست از تيرگى فساد جامعه جاهلى بر كنار ماند. گفته اند كه برخى از زنان مكه در روزگار جاهليت بالاى خانه هاى خود پرچمى مى افراشتند و مردم را به خوش گذرانى و لهو و لعب فرا مى خواندند، اما حضرت خديجه (س) هيچ گاه با اين زنان هوس باز هم نشين نمى شد و از آنان بيزارى مى جست و به همين سبب او را در جاهليت «طاهره» مى خواندند.

زنان امروز نيز بايد چنين بانويى را الگوى خود در زندگى برگزينند و در برابر تبليغات دشمن كه با ابزارهاى گوناگون به گسترش فساد در جامعه مى پردازد، استوار بايستند و از او درس طهارت روح و جسم، عفت و پاكدامنى بگيرند.

امروز به بركت دين اسلام و اهل بيت (عليهم السلام) و به بركت انقلاب اسلامى كه بارقه اميدى بر همه جهانيان تابيد، از هجمه هاى فرهنگى دشمنان اسلام مى توان خود را حفظ كرد و همچون حضرت خديجه در راه هدف خود پايدار بود و از گناهان در جامعه بيزارى جُست.

ص: 53

ب) خديجه (س) دارايى فراوان خود را در قالب مضاربه به كار مى گرفت و زمينه كار و كسب را براى افراد بى سرمايه فراهم مى آورد اين كار درسى براى ثروتمندان و تاجرانِ جامعه مسلمان است. آنان مى توانند سرمايه خود را به جوانان پاك بسپرند تا آنان افزون بر كسب روزى حلال، به كار سرگرم شوند و چرخ هاى اقتصادى جامعه را بچرخانند. متأسفانه امروزه افراد در جامعه كنونى به يكديگر اعتماد ندارند تا پول و امكانات خود را به ديگران بسپرند، اما با تربيت صحيح و عمل به آموزه هاى قرآنى و روايات مى توان اين اعتماد را به جامعه باز گرداند.

ج) حضرت خديجه اموال فراوانى داشت، اما هنگامى كه جوان پاك و بدون سرمايه اى همچون محمد (ص) را شناخت، به او پيشنهاد ازدواج داد. اين روش نيكو را خانواده ها بايد به كار گيرند و با آن مشكلات جوانان شان را حل كنند. اگر خانواده دختر يا پسرِ پاك دامنى را بيابد، بى هيچ مشكلى مى تواند از او خواستگارى كند.

د) آن بانوى بزرگ (س) پس از ايمان آوردن به رسول خدا (ص)، اموال فراوانش را به آن حضرت سپرد

ص: 54

و اين كار نشان مى دهد كه ثروت ماندنى نيست، اما آن را براى پيشبرد اسلام مى توان به كار گرفت و حتى با كمك همسر خود در كارهاى خير پيش گام شد.

ه) حضرت خديجه همسرش را در مشكلات و رنج ها همراهى مى كرد.

زنان اين روزگار نيز همچون وى بايد در رنج ها و مشكلات شوهرانشان را يارى دهند و با آنان همراه باشند.

و) رسول خدا (ص) با ديدن يادگارى از خديجه يا دوستان او، از خديجه ياد مى كرد و غمگين مى شد و بر او درود مى فرستاد. چنانچه زن پاك دامن و باتقوايى كه با دوستان يا همسايگان خود به خوبى رفتار مى كند، از دنيا برود، دوستانش غمگين مى شوند و اگر رفتار خوبى را از كسى ببيند، بى درنگ از او ياد مى كنند و خاطره وى را به ياد مى آورند و بر او درود مى فرستند.

ز) رسول خدا (ص) دوستان خديجه را به سبب خوبى آن حضرت گرامى مى داشت. جامعه كنونى نيز به آموزه هاى دينى بايد عمل كند. اگر دوست خوبى كه انسان به او خوبى مى كند، از دنيا برود،

ص: 55

آدمى با خوبى كردن به دوستان او در واقع به دوست مرحومش خوبى مى كند. چنين نيكوداشت ها در فرهنگ غنى اسلام بى پيشينه نيست و الگوپذيرى از آنها جامعه را به سوى اخلاق پسنديده و نيكوى مى برد.

ص: 56

ص: 57

كتاب شناسى حضرت خديجه

كتاب ها و مقاله هاى زيادى درباره شخصيت حضرت خديجه (س) نوشته شده كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

ص ام المؤمنين خديجة بنت خويلد، نوشته عبدالمنعم هاشمى، بيروت، دارالبحار- دارالتيسير؛

ص حضرت خديجه اسطوره ايثار و مقاومت، نوشته محمد محمدى اشتهاردى، تهران، مؤسسه انتشارات نبوى؛

ص خديجه بنت خويلد، نوشته محمد على قطب، بيروت، دارالقلم؛

ص حيات السيدة خديجة بنت خويلد من المهد الى اللحد، نوشته حسينعلى شرهانى، بيروت، مكتبةالهلال و دارالبحار؛

ص ام المؤمنين خديجة الطاهره، نوشته حسين شاكر، چاپخانه ستاره، 1421.

ص: 58

ص: 59

كتابنامه

1. الآحاد و المثانى، عمرو بن ابى عاصم، تحقيق: باسم فيصل احمد جوابرة، دار الدراية، 1411 ه. ق.

2. الاخبار الطوال، ابوحنيفه احمد بن داود دينوري، تحقيق: عبدالمنعم عامر، قم، منشورات الرضى، 1368 ه. ش.

3. اخبار مكه، محمد بن عبدالله ازرقى، تحقيق: رشدي صالح ملحس، مكه، دارالثقافه، 1415 ه. ق.

4. الاربعون حديثا، منتجب الدين رازي على بن عبيدالله بن بابويه، به اهتمام سيد جلال الدين طبيب پور اصفهانى، به سرپرستى سيد محمدباقر موحد ابطحى، قم، مؤسسة الامام المهدي، 1408 ه. ق.

5. الاستيعاب، يوسف بن عبدالله بن عبدالبر، تحقيق: عادل احمد عبدالموجود و ديگران، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415 ه. ق.

6. اسدالغابه، على بن محمد ابن اثير، بيروت، دارالفكر، 1409 ه. ق.

7. الاصابه فى تمييز الصحابه، احمدبن على بن حجر تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و ديگران، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415 ه. ق.

ص: 60

.8

9. اعلام الوري باعلام الهدي، على بن فضل طبرسى، تحقيق: مؤسسة آل البيت، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1417 ه. ق.

10. امتاع الاسماع، احمد بن على مقريزي، تحقيق: محمد عبدالحميد النميسى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1420 ه. ق.

11. الانباء فى تاريخ الخلفاء، ابن عمرانى، تحقيق: قاسم سامرائى، قاهره، دار الافاق العربيه، 1421 ه. ق.

12. انساب الاشراف، احمدبن يحيى بلاذري، تحقيق: سهيل زكّار، بيروت، دارالفكر، 1417 ه. ق.

13. الانساب، عبدالكريم بن محمد سمعانى، تحقيق: عبدالله عمر البارودي، بيروت، دار الجنان، 1408 ه. ق.

14. البدء و التاريخ، مطهر بن طاهر مقدسى، مكتبة الدينيه.

15. البداية والنهاية، ابوالفداء اسماعيل بن كثير، تحقيق: على شيري، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1408 ه. ق.

16. تاريخ الائمة (المجموعة)، كاتب بغدادي به كوشش: سيد محمود مرعشى، قم، مكتبه آية الله العظمى مرعشى نجفى.

17. تاريخ الأمم و الملوك، محمد بن جرير طبري، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، روائع التراث العربى.

18. تاريخ الصحابه، محمد بن حبان، تحقيق: بوران الضناوي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1408 ه. ق.

19. تاريخ اليعقوبى، احمد بن واضح يعقوبى، بيروت، دار صادر.

ص: 61

.20

21. تاريخ قرآن، محمود راميار، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1369 ه. ش.

22. تاريخ مدينه دمشق، على بن الحسن بن عساكر، تحقيق: على شيري، بيروت، دار الفكر، 1415 ه. ق.

23. التعريف و الاعلام فى ما ابهم فى القرآن من الاسماء الاعلام، عبدالرحمن سهيلى، تحقيق: عبدالله محمدعلى على القراط، طرابلس، لجنة التراث الاسلامى، 1401 ه. ق.

24. جمهرة انساب العرب، على بن احمد بن حزم، بيروت، دارالكتب العلميه، 1403 ه. ق.

25. الخرائج و الجرائح، قطب الدين راوندي، قم، مؤسسة الامام المهدي، باشراف: سيد محمد باقر موحد ابطحى، 1409 ه. ق.

26. الخصال، محمد بن على بن الحسين بابويه قمى (شيخ صدوق)، تصحيح: على اكبر غفاري، قم، منشورات جامعةالمدرسين، 1416 ه. ق.

27. سنن، احمد بن شعيب نسائى، بيروت، دار الفكر، 1408 ه. ق.

28. سيره ابن اسحاق، محمد بن اسحاق، تحقيق: سهيل زكار، قم، دارالفكر، مؤسسة اسماعيليان، 1410 ه. ق.

29. السيرة الحلبيه، على بن برهان حلبى، بيروت، دار المعرفه، 1400 ه. ق.

30. السيرة النبويه، عبدالملك بن هشام، تحقيق: مصطفى سقا و ابراهيم ابياري و عبدالحفيظ شلبى، بيروت، دارالقلم.

ص: 62

.31

32. صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، محمد بن حبان، (علاء الدين على بن بلبان الفارسى)، تحقيق: شعيب الارنووط، بيروت، مؤسسة الرساله، 1414 ه. ق.

33. صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، دارالفكر، 1401 ه. ق.

34. صحيح مسلم، مسلم بن حجاج نيشابوري، بيروت، دار الفكر.

35. الصحيح من سيرة النبى الأعظم، جعفر مرتضى عاملى، بيروت، دارالهادي، 1415 ه. ق.

36. الطبقات الكبري، محمد بن سعد، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410 ه. ق.

37. كتاب الثقات، محمد بن حبان، حيدر آباد هند، دائرةالمعارف العثمانيه.

38. كتاب المغازي، محمد بن عمر واقدي، تحقيق: مارسدن جونس، بيروت، منشورات الاعلمى للمطبوعات، 1409 ه. ق.

39. المحبر، محمد بن حبيب بغدادي، بيروت، دارالافاق الجديده.

40. مروج الذهب، على بن الحسين مسعودي، قم، مؤسسة دارالهجره، 1409 ه. ق.

41. المستدرك على الصحيحين، محمد بن عبد الله حاكم نيسابوري، تحقيق: مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه.

ص: 63

.42

43. مسند احمد، احمد بن حنبل بيروت، دار صادر.

44. المعارف، عبدالله بن مسلم بن قتيبه، تحقيق: ثروت عكاشة، قاهره، دارالمعارف.

45. المعجم الكبير، سليمان بن احمد طبرانى، تحقيق: حمدي عبد المجيد السلفى، قاهره، مكتبة ابن تيمية.

46. المغازي النبويه، محمد بن شهاب زهري، تحقيق: سهيل زكار، بيروت، دارالفكر.

47. مناقب آل ابى طالب، محمد بن على بن شهر آشوب، تحقيق: لجنة من اساتذة النجف الاشرف، نجف، مطبعة الحيدريه، 1376 ه. ق.

48. الهداية الكبري، حسين بن حمدان خصيبى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1411 ه. ق.

49. ينابيع المودة لذوي القربي، سليمان بن ابراهيم قندوزي، تحقيق: سيد على جمال اشرف الحسيني، اسوه، 1416 ه. ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109