سرشناسه : بافكار، حسين، 1343 -
عنوان و نام پديدآور : آموزه ها و آثار اسلامي حج/ حسين بافكار.
مشخصات نشر : تهران: نشر مشعر، 1391.
مشخصات ظاهري : 156 ص.؛ 9×19/5 س م.
شابك : 978-964-540-391-9
وضعيت فهرست نويسي : فيپا
يادداشت : كتابنامه: ص. 153- 156.
موضوع : حج
موضوع : حج -- جنبه هاي اجتماعي
رده بندي كنگره : BP188/8/ب2آ8 1391
رده بندي ديويي : 297/357
شماره كتابشناسي ملي : 2803020
ص:1
ص:2
ص:3
ص:4
ص:5
ص:6
ص:7
ص:8
ص:9
وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (حج:٢٧)
و مردم را به حج دعوت كن تا پياده و سواره بر مركب هاى لاغر (چابك و ورزيده) از هر راه دورى به سوى تو بيايند.
خداوند متعال، همه انسان ها، نه فقط مؤمنان و موحدان را به طواف و زيارت خانه اش، با آداب و مناسك ويژه اى، فراخواند تا مراتب بندگى و تسليم را با زبان جهانى و بين المللى براى همگان توصيف كند؛ زيرا مناسك حج از نمادها و رمزواره هايى تشكيل شده است كه به دين و فرهنگ خاصى محدود نمى شود؛ تعاليمى مثل گردش بر مدار توحيد، مبارزه با شيطان و قربانى براى خداوند و. . . ؛ به اين ترتيب حج بزرگ ترين فراخوان و تجمع بشرى است كه از نظر قدمت، گستردگى و عمق معارف و سطح مناسك برتر از همه تجمع هاى دينى در جهان است.
ص:10
اين تجمع بزرگ، آثار و بركات فراوانى دارد كه در آيات قرآن و روايات بيان شده است. تا به حال، آثار متعددى در ابعاد اخلاقى، عرفانى، تاريخى و فقهى حج چاپ شده است، ولى برخلاف تأكيدهاى فراوان امام خمينى (ره) و مقام معظم رهبرى بر ابعاد سياسى و اجتماعى حج، آثار كمترى به اين موضوع اختصاص يافته است.
دشمنان اسلام و استعمارگران تلاش كرده اند تا حج را در جنبه فردى و اخلاقى آن محدود كنند. حاكمان سرسپرده نيز مانع از اين شده اند كه حج ابراهيمى با تمام ابعاد سياسى و اجتماعى خود بروز كند. در نتيجه جهان اسلام از ظرفيت هاى اين موهبت الهى براى تقويت مسلمانان در سطح ملى و بين المللى بى بهره شده است.
اثر حاضر، حاصل زحمات پژوهشگر ارجمند، جناب آقاى «حسين بافكار» است كه سعى كرده است جنبه هاى اجتماعى حج را تبيين و آسيب شناسى كند. اميد است كه مورد توجه و استفاده زائران گرامى قرار گيرد و قدمى هرچند مختصر در راستاى تحقق فرهنگ عظيم حج باشد.
انه ولى التوفيق
پژوهشكده حج و زيارت
گروه مطالعات اجتماعى
ص:11
بى شك فريضه عبادى حج، گسترده ترين و پرشورترين اجتماع انسانى در يك ميقات زمانى است. ولى اين اجتماع عظيم انسانى، خود، دعوتى فراملّيتى از سوى معبود است كه سالانه عموم جهانيان را به خود فرا مى خواند.
البته در ميان جهانيان، اين مسلمانانند كه با اين عبادت الهى آشنايى ديرينه دارند؛ چنان كه هر ساله، هزاران انسان موحد از گستره گيتى بدين دعوت لبيك مى گويند و با جدايى از خانواده و كاشانه خود، براى ميثاق با حضرت دوست راهى سفرى پر رمز و راز مى شوند. در طول سفر، لباس گناه از تن بيرون و لباس عفاف و بندگى بر تن مى كنند. براى محرم شدن دل، ديده از گناه بازمى دارند. زنگار دل با زلال زمزم مى زدايند و سعى در صفاى جان و دل مى كنند. گرد خانه دوست به طواف درمى آيند. در مشعر، عرفات و منا بيتوته كرده و در نهايت، نفس خود را قربانى مى كنند.
ص:12
اگرچه در طول تاريخ، همواره گروهى سطحى نگر و كوته انديش و مغرض كوشيده اند اين اعمال پرشور و انسان ساز را عبادتى فردى و تلاشى بيهوده جلوه دهند و چنان بنمايند كه نشان از عقب افتادگى اجتماعى است، ولى ژرف انديشان و انديشمندان، نه تنها با سير در اقيانوس بيكران معارف و اسرار حج از درك كامل آن ناتوان و در شگفت اند، بلكه كوشيده اند گوهرهاى ناب حكمت، رشد و هدايت را از آن صيد كنند؛ زيرا حج تنها يك عبادت فردى يا حركت جمعى صرف نيست. بلكه منشورى چندضلعى و چند بعدى است كه پروردگار يكتا با پرتوافكنى انوار الهى خود، موجب بازتاب بى نهايت رنگ از آن شده است كه هر انسان خردمندى به مقياس دانش، بينش و سنجش خود، مى تواند مشخصه هاى ابعاد بازتابيده شده حج را دريافت و ثبت كند و سپس به تفسير و بررسى آن بپردازد. ازاين رو، بسيار شايسته خواهد بود كه هر يك از ابعاد حج (عبادى، سياسى، اجتماعى و. . .) مورد ژرف نگرى و واكاوى عميق قرار گيرد.
در اين راستا، بررسى بُعد اجتماعى حج از اهميت ويژه اى برخوردار است؛ زيرا حج در بعد اجتماعى، نمونه عملى نظام صالح اجتماعى است كه معلمان واقعى بشر، انبياى بزرگ الهى، ابراهيم خليل الله و محمد حبيب الله در سرزمين وحى بنيان نهادند. نظامى اجتماعى كه در پرتو
ص:13
ايمان سامان مى يابد و هر ساله در وجود انسان هاى حج گزار موحد متبلور مى شود.
در حقيقت، هر ساله اين نظام اجتماعى ارزش هايى را به نمايش مى گذارد كه براى دگرگونى زندگى فردى و اجتماعى هر انسان خردمند و نيز براى ساختن نظام اجتماعى سالم در هر موقعيت جغرافيايى، ضرورى است. پس سعادتمند كسى است كه بعد معنوى و اجتماعى حج را به نيكى دريابد. وگرنه به فرموده پيشواى ما امام صادق عليه السلام: «چه بسيارند نغمه سرايان حج و چه اندكند حج گزاران واقعى» .(1)
البته هنوز راهى بس دراز در پيش است تا فلسفه، آثار و آموزه هاى حج، به ويژه در بعد اجتماعى شناخته و شناسانده شود تا مسافران قبله با آگاهى و شعور دينى كامل بر آن مواقف كريمه و مشاعر عظيمه كه محل هبوط فرشتگان الهى و توقفگاه انبيا و اولياى پروردگار است، گام بگذارند. اميد است اين اثر ناچيز گامى هرچند كوچك در ترسيم چهره زيبا و دلنشين حج، به ويژه در معرفى آموزه ها و آثار اجتماعى آن باشد و مسافران قبله را به نحو شايسته به اهداف اجتماعى حج رهنمون گرداند. ان شاءالله.
ص:14
ص:15
عبادات و فرايض، افزون بر جنبه فردى با تأثيرى كه در دگرگونى روحى، فكرى و اخلاقى افراد بر جاى مى نهند، به نوعى با موضوعات اجتماعى در ارتباطند. در اين ميان، حج با مجموعه اى از اعمال و عبادات به ظاهر جدا از هم، مى تواند نقش مهمى در تغيير ساختار نظام هاى اجتماعى ايفا كند؛ زيرا از سويى مناسك حج، كارى خودسرانه نيست كه شخص مسلمان براساس سليقه شخصى و با تأثيرپذيرى از فضاى قانونى يا فرهنگى جامعه خود، آنها را انجام دهد، بلكه بر پايه اصول و قواعد دقيق فقهى است. خداوند اين اصول و قواعد را براساس نيازهاى فطرى انسان و جامعه
ص:16
تنظيم كرده است كه به انسان و زندگى اجتماعى او سامان مى بخشد و زمينه رشد و شكوفايى شخصيت فرد مسلمان و جامعه دينى اش را فراهم مى سازد. از سوى ديگر، وضعيت در مراسم حج چنان است كه براى فرد زائر، حضور در جمع و روابط اجتماعى امرى بديهى است و از جوهره حج جدا نيست.
مى توان گفت كه مسافر خانه خدا، آن هنگام كه آهنگ سفر از وطن مى كند تا آن دم كه به ميهن برمى گردد، رابطه اش با گروه و جمع است كه اين نشانگر جدايى ناپذيرى روح جمعى از تار و پود حج است. البته در طول تاريخ همواره عده اى آگاهانه يا ناآگاهانه كوشيده اند كه حج را فريضه فردى قلمداد كنند و مانع از توجه به بعد اجتماعى حج و تبلور آثار اجتماعى آن شوند. ولى دلايل محكم ذيل، چنين انديشه هايى را نقض مى كند:
- آيات اجتماعى حج در قرآن و روايت هاى ائمه معصوم عليهم السلام؛
- كنگره اى بودن مناسك و اعمال حج؛
- ديدگاه هاى اجتماعى موجود درباره حج؛
- تفكيك ناپذير بودن مراسم مذهبى از اجتماعات انسانى.
در اين فصل موارد ذكر شده، تحليل و بررسى مى شود.
ص:17
در منابع دينى، همچون آيات قرآن و روايات ائمه معصوم عليهم السلام از فريضه حج با مفاهيم اجتماعى فراگيرى، نظير دعوت عمومى، منافع عمومى، هدايت عمومى و. . . ياد شده است كه جملگى بيانگر توجه به بعد اجتماعى حج است.
از امتيازات مخصوص به حج اين است كه آيات حج خطاب به عموم مردم است كه از آن به «الناس» تعبير شده است؛ از جمله مى فرمايد: (وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ) ؛ «و مردم را به حج دعوت كن» . (حج:٢٧)
يا مى فرمايد:
(وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ) (آل عمران:٩٧)
و براى خدا بر مردم [واجب] است كه آهنگ خانه [او] كنند.
يا مى فرمايد:
(جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ) (مائده:٩٧)
خداوند كعبه - بيت الحرام - را وسيله اى براى استوارى و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده است.
«ناس» واژه اى بى رنگ، بدون نام و نشان و براى همه
ص:18
فرزندان آدم است و فراگيرترين كلمه به كار برده شده در فرهنگ قرآن است. از آن رو كه دين براى سعادت و رستگارى آدميان است و از اين نظر كه بين انسان ها تفاوتى نيست، مخاطب قرآن همه انسان هايند و مشخصه هاى انسانى، آن را محدود نمى سازد.(1)
اين گونه آيات و روايات، دلالتى روشن بر «بعد اجتماعى حج» دارند. اگر حج، فريضه اى فردى بود، لازم نبود اين همه روى كلمه «النّاس» تكيه شود.
به ويژه خداوند در آيه اول، خطاب به حضرت ابراهيم عليه السلام مى فرمايد:
(وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ) (حج: ٢٧)
و مردم را به حج دعوت كن تا پياده و سواره بر مركب هاى لاغر (چابك و ورزيده) از هر راه دورى به سوى تو بيايند.
در اين آيه، گروه پياده، يعنى توده مردم؛ گروهى كه براى رفتن به خانه خدا وسيله اى ندارند و با پاى پياده رهسپار ديار عشق و ايمان مى شوند. خداوند اينها را مقدم بر گروه سواره، يعنى گروه توانگر جامعه ذكر كرده است. البته هر دو گروه بايد در زمان و مكان معينى گرد هم آيند تا فريضه الهى حج را به طور جمعى انجام دهند.
ص:19
دومين موضوعى كه موجب مى شود به بعد اجتماعى حج توجه شود، بركات و منافع مادى و معنوى حج است كه عموم حاجيان را در بر مى گيرد؛ چنان كه قرآن در ادامه آيه (وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ) (حج: ٢٧) مى فرمايد: (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ. . .) ؛ «تا شاهد منافع گوناگون خويش [در اين برنامه حيات بخش] باشند. . .» . (حج: ٢٨)
در اين آيه، منافع به صورت مطلق ذكر شده و به منافع دنيوى يا اخروى مقيد نشده است؛ زيرا منافع بر دو نوع است: نوع اول، منافع دنيوى است كه در همين زندگى دنيا سود مى بخشد، زندگى آدمى را صفا مى دهد و حوائج گوناگون او را برآورده و نواقص مختلف را برطرف مى سازد؛ مانند تجارت، سياست، امارت، تدبير، اقسام رسوم، آداب، سنن، عادات، انواع يارى هاى اجتماعى و غير آن.
نوع دوم، منافع اخروى است كه همان تقرب به سوى خداست؛ تقربى كه بندگى را مجسم سازد و اثرش در عمل و گفتار آدمى هويدا شود.(1)
در حقيقت به جا آوردن مناسك حج، اگرچه براى كسب رضايت خداست، منافع و بركات آن نصيب عموم مردم هم مى شود، چه آنانى كه در حج حضور دارند و چه
ص:20
آنانى كه در دورترين نقاط جهان زندگى مى كنند.
امام رضا عليه السلام درباره منافع اجتماعى حج مى فرمايد:
. . . وَما فِى ذَلك لِجَميعِ الْخَلقِ مِنَ الْمَنافعِ. . . وَمَنفعةُ مَنْ فِى الْمَشرقِ وَالْمَغربِ ومَن فِى البَرِّ وَالْبَحرِ مِمَّن يَحُجُّ وممَّن لايَحُجُّ. . . .(1)
از علل وجوب حج منافعى است كه براى همه خلق است. . . و منافعى است براى كسانى كه در شرق و غرب يا خشكى و دريا هستند، آنانى كه حج مى گزارند و آنان كه حج به جا نمى آورند. . . .
نكته اى كه بايد درباره منافع دنيوى حج لحاظ شود اين است كه انجام دادن اين فريضه، مشكلات خاص خود را دارد؛ مانند هزينه سفر، مخارج اهل و عيال، انديشه به آتيه، مشكلات سفر و. . . كه ممكن است در دل ها شك و ترديد ايجاد كند و موجب شود كه افراد در انجام دادن آن سستى كنند و اين كنگره پرشكوه وحدت و توحيد تعطيل شود. ازاين رو خداوند در قرآن با ذكر منافع اجتماعى حج، در مردم ايجاد انگيزه مى كند كه از منافع و بركات حج غافل نشوند؛ زيرا «انسان مجبول به حب منفعت است» .(2)و(3)
ص:21
از ويژگى هاى ديگر حج، نقش هدايتگرى عمومى آن است كه موجب توجه به بعد اجتماعى حج مى شود. خداوند در قرآن مى فرمايد:
(إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ) (آل عمران: ٩6)
نخستين خانه اى كه براى مردم [و نيايش خداوند] بنا نهاده شد، همان است كه در سرزمين مكه است كه پربركت و مايه هدايت جهانيان است.
كلمه «مبارك» از ماده بركت و بر وزن مفاعله به معناى «خير كثير» است. كعبه را مبارك گويند، چون خير فراوان در آن قرار داده شده است. اگرچه مبارك بودن خانه كعبه شامل بركات دنيوى و اخروى است، اما با در نظر گرفتن تقابلى كه با جمله هُدىً لِلْعالَمِينَ پيدا كرده است، روشن مى شود كه مراد از آن، تنها بركات دنيوى است كه عمده آن فراوانى ارزاق و توجه به آبادى به واسطه حج است.(1)
همچنين «اين خانه مقدس، رمز وحدت مردم و مركزى براى اجتماع دل ها و كنگره اى عظيم براى استحكام پيوندهاى گوناگون است. در پرتو اين خانه مقدس و مركزيت و معنويت آن كه از ريشه هاى عميق تاريخى مايه مى گيرد، [مردم] مى توانند بسيارى از
ص:22
نابسامانى هاى خود را سامان بخشند و كاخ سعادت خود را بر پايه آن استوار سازند و هدايت شوند» . (1)
در واقع خانه كعبه، نشانه گويايى(2)است كه همواره مردم را از تمام سمت ها به سوى خود فرا مى خواند تا مردم راه مقصود را گم نكنند. تا آن زمان كه مردم رو به سوى كعبه مى نهند و مناسك حج را برپا مى كنند، در مسير هدايت و رستگارى خواهند بود؛ زيرا مصالح و امور مردم، از جمله دين آنها كه بازدارنده انحرافات اجتماعى است، در گرو تقويت حج و برپايى آن است؛ چنان كه خداوند كريم در قرآن مى فرمايد:
(جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ) (مائده:٩٧)
خداوند، كعبه -بيت الحرام - را وسيله اى براى استوارى و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده است.
با توجه به معناى قِياماً لِلنَّاسِ چنين برداشت مى شود كه كعبه و حج سبب اصلاح امور دينى و دنيوى مردم و باعث رفع نابسامانى ها از جوامع مسلمانان مى شود؛ زيرا كعبه، ضامن براى جامعه بشرى مطرح شده است و اين براى حرمت، جلالت و قداستى است كه كعبه در نظر
ص:23
عموم مردم دارد. ازاين رو، كعبه موصوف به «بيت الحرام» شده است؛ چون محور فعاليت همگانى واقع مى شود» .(1)
بر همين اساس است كه حضرت على عليه السلام حج و كعبه را مايه تقويت دين مى داند و مى فرمايد:
«. . . الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدِّين» (2)؛ «[خداوند] حج را باعث تقويت دين قرار داده است» .
«شهيد مطهرى» دراين باره مى نويسد:
على عليه السلام در كلمات خود ضمن بيان فلسفه پاره اى از مقررات اسلامى، درباره حج مى فرمايد:
«الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدِّين (تقربة لِلدين)» ؛ «فلسفه حج، تقويت دين است (فلسفه حج نزديك كردن پيروان دين است)» به هرحال منظور يكى است. اگر مفهوم كلام اين باشد كه فلسفه حج نزديك كردن دين است، باز واضح است كه منظور نزديك شدن دل هاى مسلمانان و در نتيجه تقويت و نيرومندى اسلام است.(3)
«كنگره» واژه اى فرانسوى به معناى انجمن است كه از نمايندگان چند دولت براى حل و فصل امور سياسى و اجتماعى تشكيل مى شود. همچنين به معناى مجمعى از
ص:24
دانشمندان و متخصصان است كه براى بحث و مذاكره در مسائل علمى و فنى تشكيل مى شود.(1)
مناسك حج نيز حالت كنگره اى دارد. البته از نظر هدف و نوع افراد شركت كننده با كنگره هاى امروزى كه هرازگاهى دولت ها يا نمايندگان آنها و همين طور گروه هاى خاص اجتماعى در گوشه و كنار جهان تشكيل مى دهند، متفاوت است؛ زيرا كنگره هايى كه در جهان تشكيل مى شود، تأمين كننده منافع و مصالح گروه خاصى از دولت ها و گروه هاست و افراد خاصى مى توانند در اين كنگره ها شركت كنند. ولى در كنگره حج، نمايندگان امت اسلامى شركت مى كنند. نمايندگانى كه هر كدام نماينده جوامع اسلامى خود به حساب مى آيند. با اين حال، اين اجتماع منافع و مصالحى دارد كه شامل حال تمام مردمى مى شود كه در هر جاى جهان زندگى مى كنند و ويژگى هايى دارد كه آن را همانند كنگره هاى امروزى كرده است. براى تبيين بحث، به ويژگى هاى كنگره حج اشاره مى شود:
براى تشكيل هر كنگره جهانى، ابتدا دولت ها و گروه ها نمايندگان خاص خود را به آن كنگره فرا مى خوانند. در كنگره حج نيز خداوند متعال از فراسوى زمان، ملل مختلف
ص:25
جهان را به كنگره فرا خوانده است(1)و در طول تاريخ فراخوانده شدگان، لبيك گويان در هر سال از سراسر جهان در زمان خاص به محل ندا (مكه) مى شتابند و با انجام دادن مناسك و اعمال خاص، يك نمونه از زندگى اجتماعى متبلور شده از ايمان، بدون تبعيض و امن را با دل هايى به هم نزديك شده تجربه مى كنند و از منافعى كه از اين اجتماع حاصل مى شود، خود و ديگران را بهره مند مى سازند.
افراد شركت كننده در تمام همايش ها و كنگره هاى جهانى طبق هويت هاى شخصى خود، نظير ميزان تحصيلات، نوع مدرك، هم سطحى و هم سنخى و. . . به كنگره فراخوانده مى شوند. در كنگره حج هم شركت كنندگان يك ويژگى دارند كه همان «استطاعت» است. ازاين رو پير و جوان، سياه و سفيد، مرد و زن، باسواد و بى سواد، شهرى و روستايى و. . . فقط با داشتن «استطاعت» مى توانند پياده و سواره در آن شركت كنند.
در حقيقت، هويت هاى شخصى در اين همايش محو مى شود؛ چنان كه «احمد شبلى» مى گويد:
حج گردهمايى مسلمانان است كه در آن نمايندگانى برگزيده نشده اند كه بر حاجيان احساس برترى كنند
ص:26
و به جدال بپردازند. بلكه در به روى هر كسى كه بتواند در اين گردهمايى بزرگ شركت كند، باز است. بنابراين حاجيان، نمايندگان تمامى شهرها و روستاهايند و از جانب همه فرهنگ ها و طبقات نمايندگى مى كنند.(1)
همين طور مرحوم «شريعتى» در اين باره مى نويسد:
در دنيا كنگره خيلى فراوان است، اما اين تجمع با همه تجمع هاى ديگرى كه در دنيا بوده و هست تفاوت دارد. در تجمع هاى ديگر، نمايندگان طبقات و ملت ها كه انتخاب شده اند، جمع مى شوند، اما در اينجا ملت ها و توده هاى بى نماينده، خودشان مستقيم به ميعادگاه مى آيند. هر انسانى به نمايندگى خود و جامعه اش اينجا دعوت شده و حاضر مى شود.
انسان ها نمايندگانى نيستند كه بيايند آنجا بستنى بخورند، موزيك گوش بدهند و كنفرانس هاى كشكى [تشكيل] بدهند و از طرف كسانى كه نمى شناسند به نمايندگى حرف بزنند! [حج] يك چنين كنفرانس ملى و بين المللى نيست. در اينجا هر كس صادق ترين نماينده خويش است. [در] اين ميعادگاه هر كس به نمايندگى خويش مى آيد. هيچ جا نيست كه آدم هاى معمولى و كسانى كه هيچ وقت نمايندگى يا مسئوليت
ص:27
كس ديگرى را نداشتند، دعوت شوند. . . .
اينجا تنها جايى است كه متن توده ايران، متن توده عرب، متن توده ترك و متن توده هاى مسلمان را به حالت طبيعى شان، نه به شكل مصنوعى با لباس هاى رسمى، در طرز تفكر طبيعى و واقعى مى توان مشاهده كرد. اجتماعى از توده ها؛ و نه از برگزيده ها، زبده ها، اشراف، متفكران و دانشمندان، نه، نه! از متن توده مردم آنجا دعوت شده اند.(1)
جالب اينكه فراخوانده شدگان به حج، در هر سال افراد جديدى هستند، ولى فارغ از محدوديت هاى زمانى با هم كيشان خود در طول تاريخ پيوند برقرار مى كنند. براى نمونه «محمد اسد» در توصيف تجربه خود از موسم حج مى نويسد:
وقتى روى آن تپه ايستادم و به دشت عرفات كه آن را نمى ديدم، چشم دوختم، احساس كردم كه گويى زمينى تيره رنگ، پيش روى من است. زمينى كه چند لحظه پيش مرده بود و اينك با حركت امواج انسانى در آن، زندگى از نو آغاز شده است. فضاى عرفات، پر از صداهاى شگفت انگيز ميليون ها زن و مردى است كه در قالب بيش از ١٣٠٠ حج، فاصله ميان مكه و عرفات را پياده و سواره پيموده اند؛ زيرا صداها و
ص:28
گام هاى آنان و حيواناتشان از نو شنيده مى شود. من آنان را مى بينم كه راه مى روند، سوار مى شوند و گرد هم مى آيند؛ يعنى تمامى آن ميليون ها حاجى با لباس هاى سفيدشان در طى ١٣٠٠ سال. برادرانى دارم از سمت راست و برادرانى دارم از سمت چپ، هيچ كدام آنها را نمى شناسم. ولى هيچ كدام از آنها نيز با من بيگانه نيستند.(1)
كنگره حج نيز همانند كنگره هاى جهانى، اجتماعى فرامليتى است كه افراد مسلمان از سراسر جهان بدون توجه به مشخصه هاى جغرافيايى، سنّت هاى قومى، نژادى، لباس، رنگ، با مساوات كامل و بدون توجه به شعارهاى پوچ گمراه كننده در آن شركت مى كنند.
«حج از جنبه جهان شمولى (فرامليتى) ، كنگره ملل متحد است؛ بزرگ ترين واقعه ميان فرهنگى است كه به طور مداوم از زمان ظهور اسلام تا امروز در سطح جهان صورت مى گيرد. حج، تنها جريان ارتباطى ميان فردى و ميان فرهنگى است كه به واسطه هاى سازمانى، رسانه اى، ابزارى و تكنولوژى تكيه ندارد. اساس آن بر سه موضوع خلقت، وحدت و امت متكى است. حج، تنها بسيج جهانى و مردمى
ص:29
است كه با صلح و امنيت برپا مى شود. در تمام همايش ها و كنگره هاى جهانى، نام افراد با نام شغل، تابعيت، ملّيت، نژاد، لباس، ثروت و قدرت شناخته مى شود. درحالى كه در كنگره جهان شمول اسلام كه تنها يكى از فرايض اسلام است، اين شناخت هويت، به دور ريخته مى شود» .(1)
هنگام فراخوان كنگره هاى جهانى، زمان و مكان تشكيل كنگره به آگاهى فرا خوانده شدگان رسانده مى شود. حج نيز كنگره اى است كه هر ساله در مقدس ترين مكان، در ميقات زمانى خاص، حول محور كعبه تشكيل مى شود. شركت كنندگان در اين كنگره با تمام رسالت داران آسمانى و همه موحدان و يكتاپرستان تاريخ، ارتباط برقرار مى كنند و صحنه اى از پويايى و زنده بودن يك امت را به نمايش مى گذارند.
مناسك و اعمال حج، چون طواف، سعى، رمى، وقوف و. . . همه به صورت جمعى در كنگره حج صورت مى گيرد. همان گونه كه در كنگره ها تصميمات جمعى اتخاذ مى شود، جمعى بودن اعمال حج، روح جمعى و
ص:30
برادرى را ميان مسلمانان تقويت مى كند. اعمال جمعى حج به اندازه اى زيبا و تأثيرگذار در وحدت مسلمانان است كه همواره بيگانگان به آن اعتراف داشته اند؛ چنان كه نوشته اند:
زيارت خانه خدا، از جمله عبادات ظاهرى است كه هر سال، بسيارى از مسلمانان جهان كه استطاعت مالى دارند در كعبه كه خانه خدا و محل نزول وحى به محمد (ص) است جمع مى شوند و در مراسم باشكوه حج شركت مى كنند. پس از زيارت كعبه، اعمال عرفات را كه در سيزده مايلى مكه قرار دارد به جاى مى آورند. همه مسلمانان عالم در يك جا جمع شده و همگى با يك هدف و منظور واحد كه جلب رحمت پروردگار عالم است به عبادت مشغول مى شوند. اعمال حج را فقير و غنى، فرمانروا و فرمانبردار، دانشمند و كارگر يكسان انجام مى دهند. تمام حجاج، لباس سفيد و يكنواخت مى پوشند و سراپايشان را همان لباس بدون بخيه و دوخت مى پوشاند و هيچ گونه امتياز طبقاتى در بين آنها مشاهده نمى شود. همه حجاج دور خانه گرد مى آيند و نمونه بارزى از روح اتحاد و يگانگى در ميان آنها ديده مى شود. آنان همگى براى رسيدن به يك منظور و هدف نيّت مى كنند و در انجام دادن اين عمل تا سر حد فداكارى، همكارى و يارى مى كنند.
ص:31
حج موجب تفاهم و آشنايى بيشتر مسلمانان جهان مى شود و مردم را به هم نزديك و متحد مى سازد.(1)
همين طور دايرةالمعارف بريتانيا نوشته است:
حج، همه ساله ميليون ها مسلمان را به حضور در مراسم فرا مى خواند. اين عبادت، نقش نيرومند و وحدت بخشى را در اسلام ايفا مى كند و مسلمانان از نژادها و مليت هاى مختلف را به اجتماع در اين همايش دينى جلب مى كند.(2)
در كنگره هاى جهانى، افراد هم فكر و هم سو، در موضوعات مشترك و مورد علاقه به بحث و گفت وگو مى نشينند. از آخرين دستاوردها و نوآورى هاى يكديگر، آگاهى مى يابند و براى رسيدن به اهداف مشترك برنامه ريزى مى كنند.
مسلمانان هر ساله در كنگره حج پس از درهم شكستن آخرين پايگاه ابليس، پس از بريدن عزيزترين پيوند خودپرستى و پس از جشن پيروزى، فرصت مى يابند با همفكران، همدردان و همراهان خويش كه از سراسر دنيا در آنجا گرد آمده اند، از دردها، نيازها، دشوارى ها و
ص:32
آرمان هاى خويش سخن بگويند. خطرات، توطئه ها، دوستى ها و دشمنى هاى قطب هاى بزرگ جهانى و كاركنان داخلى شان را مطرح كنند و راه حل بجويند. با كوشش هاى تفرقه افكنانه، تعصب هاى كور، موج هاى تبليغاتى سياه، خرافه پراكنى هاى جهل پرور، سمپاشى هاى كينه توزانه، فرقه بازى، بدعت سازى، گرايش هاى انحرافى، مذهب تراشى، فرهنگ زدايى و صدها بيمارى رنگارنگى كه امت را تهديد مى كند، طرح يك مبارزه مشترك جهانى را بريزند و براى تحقق هدف هاى اسلامى، آرمان هاى انسانى، شناخت درست يكديگر و كم كردن فاصله ها تلاش كنند.(1)
در تمام كنگره هاى جهانى، هيئت رئيسه كنگره، جلسات و گفت وگوهاى كنگره را مديريت و هدايت مى كند. حج نيز كنگره اى فرامليتى و سازمان يافته است كه داراى تشكل و رهبرى است؛ به تعبير ديگر، حج با تبعيت از زعامت و مرجعيت دينى انجام مى پذيرد كه از آن با عبارت سرپرست حجاج (امارت الحاج) ياد مى شود.
«هدف از اين سرپرستى، ايجاد نظم پسنديده در انجام دادن فريضه حج، سياست گذارى و رسيدگى به امور حجاج بيت الله است كه در موسم حج، گردهمايى عظيمى
ص:33
را تشكيل مى دهند و به راهنمايى فكرى، دينى، سياسى و اقتصادى نياز دارند و بدون سرپرستى، دچار سردرگمى خواهند شد و افراد بدخواه از اين فرصت سوء استفاده خواهند كرد. شايد بدين لحاظ به [امارت حج] تعبير كرده اند كه امارت نوعى امر و نهى و فرماندهى متناسب با شئون اين فريضه بين المللى اسلامى است و اميرالحاج، فرمانده آن است كه همانند يك فرمانده نظامى، سپاه توحيد را در جهت مقاصد عالى معنوى، انسانى، عبادى و سياسى فرماندهى مى كند و اين خود رمز ديگرى از بعد سياسى و اجتماعى حج است؛ زيرا اگر حج يك عبادت خالص بود، نيازى به امارت نداشت» .(1)
جالب اينكه از همان آغاز كه خانه كعبه بنا شد، فرزندان حضرت اسماعيل توليت كعبه را برعهده گرفتند و امور حج را سرپرستى و هدايت كردند و اين منصب از نسلى به نسل ديگر رسيد؛ چنان كه امام صادق عليه السلام فرمود:
فرزندان اسماعيل همواره سرپرستان خانه خدا بوده اند و حج را براى مردم به پا مى داشتند و به امر دين مردم رسيدگى مى كردند و اين سمت را بزرگى از بزرگى به ارث مى برد.(2)
ص:34
رهبرى حج در عصر ائمه عليهم السلام آن اندازه دقيق بوده است كه امام معصوم عليه السلام حتى براى يك لحظه هم اجازه به هم خوردن نظم و رهبرى را در حج نمى دهد؛ چنان كه روايت شده است:
در سال ١4٠ه. ق «اسماعيل بن على» اميرالحاج بود و امام صادق عليه السلام نيز از همراهان اميرالحاج در سفر حج بود. در اين سفر يك لحظه امام صادق عليه السلام از اسب پايين افتاد. اميرالحاج به احترام امام صادق عليه السلام دستور توقف داد. اما امام صادق عليه السلام به اميرالحاج فرمود:
«فانّ الامام(1)لايقف « (2)؛ «حركت كن كه رهبر نبايد توقف كند» .
آرى، سرپرست حج حق ندارد حتى براى يك لحظه هم كه شده براى اتفاقى كه ناخودآگاه روى مى دهد، نظم و برنامه حج را به هم بزند. حتى اگر آن اتفاق براى امام معصوم باشد.
«امام صادق عليه السلام در آن سفر از نظر اجتماعى يك فرد محترم و يك مسلمان حج گزار است؛ حج گزارى كه به تمام اهداف عالى اسلام آگاهى دارد و نمى خواهد حال كه
ص:35
خود در رأس حكومت اسلامى نيست، برنامه منظم حج را به هرج و مرج و بى برنامگى تبديل كند؛ زيرا فراخوان حج كارى هدايت شده و جزئى از اجزا و هدايت كلى جامعه اسلامى است كه اختيارش در آن عصر در اختيار زمامدار و اطرافيانى قرار داشته است كه مورد تأييد نبوده اند. اما اصلى كه واقعيت دارد اين است كه امام صادق عليه السلام آمادگى دارد كه در اجراى صحيح برنامه الهى حج، به حكومت كمك كند، ولى حاضر نيست يك لحظه بى نظمى و بى برنامگى را تحمل كند» .(1)
دليل ديگرى كه موجب مى شود انسان به بعد اجتماعى حج توجه كند، وجود ديدگاه هاى اجتماعى متفاوت درباره مناسك حج است. اگر حج تنها يك عبادت فردى بود، اين همه اظهار نظرهاى اجتماعى بى وجه بود. همين كه صاحب نظران، حج را يك موضوع اجتماعى مى دانند، كافى است كه به آن از بعد اجتماعى نگريسته شود.
حتى برخى انديشمندان غربى كه به دين اسلام با نگرش اجتماعى نگريسته اند، در مورد حج نيز مطالبى را ذكر كرده اند. ديدگاه هاى اجتماعى «كنت مورگان» از آن جمله است؛ وى مى نويسد:
ص:36
در شرع اسلام، عبادات مستند به عقايدى است كه پيش تمام مسلمانان مطلوب است و آنها عبارتند از: نماز، روزه، زكات و حج، و خداوند اين اعمال را وظيفه مسلمانان قرار داده است تا پيوسته در برابر نعمت هاى بيكران پروردگار كه بر جان، مال و اجتماع آنان ارزانى فرموده است، سپاسگزارى كنند. از طرف ديگر، مسلمانان پى برده اند به جاى آوردن اعمالى كه خداوند معين فرموده است، اگرچه براى رضاى خداست، ولى در واقع نفع آنها بيشتر عايد جامعه خودشان مى شود و سعادت آنها را در بر دارد. نماز و روزه، مسلمانان را به نظم، ترتيب و پرهيزكارى عادت مى دهد و به بهبود زندگى معنوى و روحى ايشان يارى مى كند. زكات، احتياجات افراد جامعه را برطرف مى سازد و روح محبت و نوع دوستى را تقويت مى كند. حج، به وسعت دايره تفاهم و آشنايى مسلمانان جهان مى افزايد و با توجه به ذات احديت و به يارى و هدايت پروردگار و تحت لواى قرآن، مردم را به هم نزديك و متحد مى سازد.(1)
حج در ديدگاه اجتماعى دينى، يكى از «اركان»(2)دين اسلام است كه نشانه ها و ساختار كلى جامعه اسلامى را
ص:37
دارد؛ يكى از صاحب نظران دينى در اين باره مى نويسد:
اسلام داراى مبانى و اركانى است كه بر آنها بنا شده و بدان تكيه داده است و بدون وجود آنها فرو مى ريزد. بدون اركان، از اسلام جز اسمى باقى نمى ماند. يكى از اركان اسلام، حج است كه هركس به عمد حج نگزارد، ركنى از اركان دين الهى را نابود كرده است و در نتيجه اسلام كامل را از بين برده است. از اين رو حج جزو مبانى اسلام است.(1)
همچنين حج در اين ديدگاه شيوه اى فردى و اجتماعى است كه داراى اهداف مشخص و تاريخى است و مى خواهد وضعيت انسان مسلمان را از يك پديده منفى كه محصول مشكلات خانوادگى و روابط اجتماعى نادرست است، به يك پديده مثبت تبديل كند؛ يعنى انسان مسلمان مى تواند با الهام گرفتن از عقيده توحيدى اش و بنيادهاى مختلف توحيدى اين وضعيت را فرا گيرد و آن را به كل جامعه اى كه در آن زندگى مى كند تعميم دهد. حج در اين معنا موقعيت برجسته اى در فرآيند ساختن ذات مسلمان و جامعه دينى اش دارد و مى تواند منافع فراوانى براى مسلمانان داشته باشد.
«شهيد بهشتى» در اين باره مى نويسد:
انسان در سفر حج، يك نمونه كوچك از اجتماع
ص:38
روح دار را مى بيند. زندگى اجتماعى كه در آن ايمان نفوذ كرده است را مى بيند و لذت مى برد. وجدانش بيدار مى شود كه اگر تلاشگر است، براى يك نظام عالى تلاش مى كند.
. . . هر مسلمانى مى تواند در مراسم حج يكى از نقش هاى مؤثر ايمان را در ايجاد نظام اجتماعى، با چشم ببيند. روابط با يكديگر در مراسم حج از هر نظر روابطى است كه بيش از هر چيز تحت تأثير ايمان افرادى كه دور هم جمع شده اند قرار دارد و در پرتو چنين ايمانى است كه تجاوز، تعدى، جلوه گرى، دگرخواهى در رفتار انسان بسيار كم ديده مى شود. انسان در آنجا مى تواند با خودش بينديشد كه اگر جامعه اى بزرگ همواره تحت تأثير چنين ايمانى زندگى كند، وضع روابط اجتماعى، محبت، برادرى و غمخوارى در زندگى بهتر مى شد. (1)
در اين ديدگاه اجتماعى، حج گرچه در وهله نخست مجموعه اى از عبادت هاى ساده و پراكنده است كه هيچ نقطه مشتركى در آن يافت نمى شود، ولى در حقيقت، حج مجموعه و منظومه اى از اسرار و مصالح عمومى و اجتماعى است كه بدون تفكر و تدبر نمى توان آن را درك كرد.
ص:39
«علامه كاشف الغطاء» از نظريه پردازان مهم اين ديدگاه در اين باره مى نويسد:
هر بيننده اى كه با نظر سطحى به اعمال حج بنگرد گمان مى برد كه آنها بازى هاى بيهوده و گونه هايى از لهو و لعب اند، ولى اين نگاه گذرا آن گاه كه به نگاهى عميق و همراه با تأمل بينجامد، عقول بشرى از درك اسرار آن عاجز و در برابر عظمتش دچار تزلزل مى شود. چه بسا مرتبه نخست و نازل فوايد مادى، اجتماعى و اخلاقى اعمال و مناسك حج، روشن و آشكار باشد، ولى درك مراتب بالاتر نيازمند مجالى بيشتر و نگاهى بالاتر و والاتر است كه خداوند سبحان بدان اشاره دارد و مى فرمايد: (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ (حج: ٢٨) ؛ . . . بايد دانست كه اسرار و مصالحى كه در حج، بلكه در هر عبادتى وجود دارد، بر دو نوع است: نخست اسرار و مصالح خاص و سپس اسرار و مصالح عام.
اسرار و مصالح خاص، ويژه سالكان و راسخان در علم و عارفان بلندمرتبه است و گنجينه هاى آن، براى عموم مردم آشكار نمى گردد. بلكه افراد عادى از تصور آن اسرار نيز ناتوان اند. اسرار و مصالح عام عبادات، براى هركس كه قدرت تفكر و تدبر داشته باشد و در صدد آشنايى و رسيدن به آنها برآيد، واضح و آشكار است و بزرگ ترين، مهم ترين و آشكارترين آن مصالح و
ص:40
اهداف كه هر شخص عاقلى آنها را مى بيند و درك مى كند [مصالح و اهداف اجتماعى] است. شكى نيست كه اسلام دينى اجتماعى است و براى شئون اجتماعى بيشترين اهداف را قائل است. تشريع نماز جماعت در مسجد محل سه يا پنج مرتبه در روز، نماز جمعه در هر هفته، نماز عيد فطر و عيد قربان براى اهالى شهر و نواحى اطراف آن در هر سال و فراخوان عمومى همه توانمندان، صاحبان مكنت و ثروت، صاحب نظران و شخصيت هاى اجتماعى از نقاط مختلف جهان به كنگره ساليانه حج، به منظور اهداف اجتماعى زير است:
- آشنايى با يكديگر؛
- برقرارى الفت و دوستى؛
- كسب آگاهى و اطلاعات از يكديگر و احساس مسئوليت؛
- مشاركت در خوشى و ناخوشى و خوشبختى و بدبختى ديگران؛
- فراهم آوردن قدرتى برتر براى مسلمانان كه هيچ قدرتى توان مقاومت در برابر آن را نداشته باشد.(1)
همچنين امام خمينى (ره) در اين باره مى فرمايد:
حج، پيام آور ايجاد و بناى جامعه اى به دور از رذائل مادى و معنوى است. حج، تكرار همه
ص:41
صحنه هاى عشق آفرين زندگى يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست.(1)
ايشان مى افزايد:
حج، عرصه نمايش و آيينه سنجش استعدادها و توان مادى و معنوى مسلمانان است. حج، بنيان قرآن است كه همه از آن بهره مند مى شوند. اگر انديشمندان و غواصان و دردآشنايان امت، دل به درياى معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياست هاى اجتماعى آن نترسند، بى شك از صدف اين دريا، گوهر هدايت، رشد، حكمت و آزادگى را بيشتر صيد خواهند كرد و از حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند شد. (2)
اين گروه از نظريه پردازان اجتماعى و دينى، موقعيت زمانى و مكانى برگزارى مراسم حج را براى اثبات نظريه هاى خويش قرار مى دهند؛ چنان كه مقام معظم رهبرى «آيت الله خامنه اى» مى فرمايد:
حج، مركز اجتماع است؛ زيرا خداى متعال مى توانست تمام دوره سال را براى زيارت خانه اش قرار دهد؛ اگر فقط رفتن و دور خانه را طواف كردن و حال توجه پيدا كردن منظور بود، چه لزومى داشت كه همه مردم دنيا موظف باشند كه در روزهاى مشخص خانه خدا را
ص:42
زيارت كنند. مى توانست گفته شود هر كس در تمام دوره سال مى تواند بيايد و حج بكند. اين طور بيان نشد، بلكه حج را «ايام معلومات» و زمان مشخص قرار دادند. خداوند حج را در داخل اجتماعات يك روزه، يك شبه و دو سه روزه قرار داده و خواسته كه همه هم زمان در آنجا جمع شوند. اين براى چيست؟ براى اينكه (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ) ؛ (حج: ٢٨) پس منافعى را كه مسلمانان در دوره حج بايد شاهد باشند و آن را ببينند منافعى است كه با حيثيت تجمع مردم و با حالت اجتماع ارتباط پيدا مى كند. اگر اجتماعى تشكيل شود كه در آن ارتباطى نباشد و هزاران تن بدون هيچ ارتباط و تماس با هم، بدون خبرگيرى از هم و بدون كمك معنوى و همفكرى به هم، تنها بيايند، اين مقصود حاصل نشده است. چه معنا دارد كه عده اى را در جايى جمع كنند، درحالى كه از آن جمع شدن هيچ فايده اى براى آن متصوّر نيست؟ ! چرا نگفته اند كه مسلمانان در تمام دوره سال بيايند؟ حتماً خواسته اند مسلمانان در اين وقت معين اينجا اجتماع كنند تا از اين اجتماعات فايده اى ببرند. . . اگر به عمق مسئله برويد، ده ها فايده بزرگ را مى توان نام برد كه همه براى دنياى اسلام لازم و حياتى است. . . .(1)
در اين باره «آيت الله جوادى آملى» با رجوع به دوره
ص:43
تاريخى شكل گيرى كعبه و بهره گيرى از آيات قرآن، هدف از ايجاد كعبه و انجام دادن مراسم حج را پايه ريزى براى يك جامعه سالم دينى و الگو مى داند كه جهانيان مى توانند زندگى اجتماعى خود را براساس آن ايجاد كنند.
ايشان مى نويسد:
اگر به آيات حج و بناى كعبه و نقش حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام در تأسيس ام القرى و تشكيل نسل جديد بينديشيم كه در سوره هاى متعدد قرآن آمده است، خواهيم ديد كه در همان مراحل نخستين، هسته مركزى جامعه توحيدى و اركان مدينه فاضله اسلامى به طور كامل تبيين شده است و در كلام حضرت ابراهيم عليه السلام بدان اشارت رفته است؛ از جمله در سوره بقره چنين آمده است:
(وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ) (بقره: ١٢6)
و [به ياد آوريد] هنگامى را كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين سرزمين را شهر امنى قرار ده و اهل آن را - آنها كه به خدا و روز باز پسين، ايمان آورده اند - از ثمرات [گوناگون] روزى ده.
و در سوره ابراهيم آمده است:
(وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ) (ابراهيم: ٣5)
ص:44
[به ياد آوريد] زمانى را كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين شهر (مكه) را شهر امنى قرار ده. و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور نگاه دار.
اركان جامعه توحيدى كه در اين آيات بدان اشارت رفته است عبارتند از: ١. آبادى و عمران؛ ٢. امنيت عمومى؛ ٣. اقتصاد سالم؛ 4. پيوستگى و عواطف انسانى و آرامش دل ها.
در خصوص ركن اول مى گويد: (رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً) . بلد، يعنى شهر و اين هنگامى است كه گروهى از انسان ها گرد آيند و زندگى اجتماعى را برگزينند و با تشريك مساعى و تبادل افكار و كار و كوشش، شهر يا روستايى را پديد آورند؛ [زيرا] يكى از بنيادهاى زندگى اجتماعى، جغرافياى شهرى است كه شهرنشينى و مشاركت اجتماعى در آن شكل مى گيرد. بايد توجه داشت كه وقتى حضرت ابراهيم به اين ديار آمد، جز سرزمين بى حاصل پيرامون خانه چيزى نبود و او با بناى كعبه، سنگ هاى اوليه زندگى شهرى را پايه گذارى كرد. امّا در خصوص امنيت عمومى، واژه آمِناً كه در هر دو آيه آمده است اين مفهوم را مى رساند، كه زندگى اجتماعى آن گاه انسانى، سالم و بدون آسيب خواهد بود كه در آن امنيت حاكم باشد و واضح است كه امنيت جز در پرتو ايمان، اخلاق و حاكميت قانون و حق و عدل
ص:45
ميسّر نخواهد بود.
قرآن كريم سرزمين مكه و حرم را منطقه امن قرار داده و بر اين ركن بنيادين تأكيد فرموده است. (وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً) ؛ «و هر كس داخل آن (حرم) شود، در امان خواهد بود» (آل عمران: ٩٧)
دعاى ابراهيم نسبت به ركن سوم اين است: (وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ) . اين دعا به اقتصاد سالم اشاره دارد. همچنان كه قرآن كريم در آيات ديگر بدان توجه داده و فرموده است:
(أَوَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ) (قصص:5٧)
آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى [از هر شهر و ديارى] به سوى آن آورده مى شود؟ !
و در خصوص مطلب چهارم، يعنى پيوستگى عواطف انسانى و آرامش دل ها آيه كريمه مى فرمايد: (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ) ؛ «تو دل هاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز» . (ابراهيم: ٣٧) آيه بيانگر اين است كه در مدينه فاضله اسلامى، آنچه روح زندگى اجتماعى را تشكيل مى دهد، پيوند دل ها و گرايش قلب ها به يكديگر است. در پرتو چنين عطوفت و رحمتى است كه جامعه اى آباد از عواطف انسانى پديد مى آيد و روابط اجتماعى پايدار مى شود. روابط در غير اين صورت قابل اعتماد نيست و بديهى است
ص:46
كه ارتباط قلبى انسان ها جز در پرتو ايمان به خداى يگانه و نفى هرگونه شرك تحقق نمى يابد. سرانجام، محور اصلى اركان، «حكومت و رهبرى» و هسته مركزى جامعه توحيدى، امامت و رهبرى و حكومت عدل الهى است كه در سايه آن اركان مدنيت ام القراى اسلامى شكل مى گيرد و پابرجا مى ماند كه اين هم در دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام مورد توجه قرار گرفته است آنجا كه مى فرمايد:
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (بقره: ١٢٩)
پروردگارا! پيامبرى در ميان آنان، از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و آنها را كتاب و حكمت بياموزد و پاكيزه كند؛ زيرا تو توانا و حكيمى [و براين كار، قادرى].
به يقين، بدون داشتن حكومت، ايجاد مدينه فاضله امكان پذير نخواهد بود و حكومت، زمانى فاضله است كه از يك سو حاكمى آگاه، وارسته، مدير و مدبر در رأس آن قرار گيرد و اداره امورش را عهده دار باشد و از سوى ديگر، مردمى آگاه و مطيع، امت آن باشند. نه امام بدون امت آگاه، توان تأسيس مدينه فاضله را دارد و نه امت آگاه بدون امام.
بنابراين ابراهيم خليل عليه السلام معمار و مهندس تمدن، نقشه
ص:47
مدينه فاضله را براساس چهار ركن و يك هسته مركزى تنظيم كرد و آن را از خداوند درخواست كرد. به طور مسلّم هيچ عاقلى حاضر نيست در شهرى كه فاقد اين اركان تمدن است زندگى كند. مدينه فاضله، انسان هايى را مى طلبد كه در مسائل اجتماعى بتوانند امنيت ملى، آزادى، برادرى، برابرى و مانند آن را تأمين كنند.(1)
بى شك، حج كنونى با تمام محدوديت هايى كه در برگزارى آن است تا حدود زيادى همان مدينه فاضله اى است كه حضرت ابراهيم عليه السلام از خداوند درخواست كرده بود و اگر محدوديت ها و كمبودهاى موجود در حج رفع شود، هرچه بيشتر و بهتر مدينه فاضله ابراهيم خليل عليه السلام جلوه گرى خواهد كرد و جهانيان را به شگفتى واخواهد داشت.
به هر حال، اين ديدگاه موجب مى شود، انسان هرچه بيشتر درباره حج و آثار اجتماعى آن انديشه كند و از فرو افتادن در دامان ديدگاه هاى اجتماعى مغرض در امان باشد.
در بيشتر اديان، مجمع هاى دينى به شكل هاى گوناگون برگزار مى شود. جايگاه هاى مقدسى در جهان وجود دارد كه پيروان اديان مختلف جهان بر طبق تقليد و راه و رسم
ص:48
مشخص در مناسبت هاى مختلف به سوى آنها مى شتابند و اعمال و مناسك خاص خود را انجام مى دهند. اگرچه مراسم آنها با حج مسلمانان متفاوت است، ولى اجتماعى از انسان هاست كه با هدف و منظورى خاص در آن مكان ها گرد هم مى آيند. وجود اين اجتماعات انسانى از پيروان اديان مختلف، تأييد آن است كه مناسك و مراسم مذهبى، جزئى تفكيك ناپذير از اجتماعات انسانى است و براى آنها فوايدى دارد.
«در زمان هاى گذشته در جهان هفت معبد بزرگ و عمومى در چين، هند، بلخ، صنعا و در قسمت هاى شمالى و مركزى ايران فعلى وجود داشته است كه از همه قديمى تر كعبه است» (1)كه در همه آنها مراسم برگزار مى شده است. هم اكنون نيز برخى از اديان در مكان هاى مقدس مراسم برگزار مى كنند؛ چنان كه اديان يهوديت و مسيحيت، بيت المقدس و آثار و مشاهد پيرامون آن را مركز اصيل معنوى خود مى دانند. در «دايرةالمعارف اليهوديه» چنين آمده است:
حج بيت المقدس كه از آن به نام زيارت ياد مى شد، در زمان فرا رسيدن سه عيد حصاد، فصح و مفلال انجام مى گرفت. حج بر تمامى يهوديان به استثناى كودكانى كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بودند و زنان و
ص:49
نابينايان واجب بود.
شريعت حضرت موسى عليه السلام بر حاجى يا زائر واجب مى كرد كه با خودش هديه اى براى پروردگار ببرد. در بيت المقدس، مشاهد، بارگاه ها و جايگاه هايى هستند كه مردم از هر كشور و شهرى به سوى آن، بار سفر مى بندند.(1)
درباره دين مسيحيت نيز چنين آمده است:
حج سفرى است كه انسان از طريق آن به زيارت مشاهد مقدس مى پردازد؛ نظير زيارتگاه حضرت عيسى عليه السلام در «فلسطين» يا رهبران مقدس دينى در «روم» يا مكان هاى مقدسى كه به نام «زاهدان» و «شهيدان» مورد قبول جامعه خوانده مى شود. زيارت مشاهد روم از قرن سيزدهم همانند زيارت سرزمين مقدس رواج يافت؛ هرچند به كلى موجب قطع زيارت سرزمين مقدس نشد، ولى [روم] دومين شهر مقدس پس از بيت المقدس به شمار مى رفت.(2)
اديان غير ابراهيمى، نظير بودايى و برهمايى نيز مشاهد و معابدى دارند كه بيشتر آنها اطراف رود مقدس «گنگ» در هندوستان قرار دارد. جمعيت بسيارى هر ساله با اجتماع در اين مكان ها، در رود گنگ غسل مى كنند و
ص:50
مراسم خاصى را به جا مى آورند.
«هر ساله عده اى در هندوستان به منظور سفرى روحانى به يكى از معابد قديمى مى روند. آنان از حدود يك ماه قبل با تشريفات خاص آماده رياضت و تربيت مى شوند تا حال مناسبى پيدا كنند و به اشتياق و هيجان آيند. سپس با تشريفات خاصى مجسمه اى را كه درباره آن عقايدى دارند، زيارت مى كنند. گاهى بعضى از آنان، چنان تحت تأثير قرار مى گيرند كه بى حال مى شوند و گاهى هم در اثر هيجانات روانى از دنيا مى روند. به عقيده آنان اين نشانه قبولى عمل و پاكى قلبشان است كه كسى در هنگام انجام دادن اعمال از دنيا برود» . (1)
به يقين، از بين تمام اجتماعات يادشده، اجتماع هر ساله مسلمانان در موسم حج از هر جهت (كمّى و كيفى) بى نظير است؛ زيرا «اسلام ميل دارد كه يك نفر كه در آن مجمع حاضر شده است، مانند سربازانى كه برنامه «مانور» انجام مى دهند، آمادگى براى پيش آمدها را داشته باشد. دوباره به اجتماع و محيط خود بازگردد، ولى [اين بار به صورت] يك انسان تربيت شده برگردد. در اثر اجراى آن برنامه و مشاهدات و تجربياتى كه به دست مى آورد، انسانى با اراده، بى آزار، منظم، فداكار، متحرك و آگاه شود؛ بهتر و بيشتر از
ص:51
آنچه در گذشته بود. يك نفر آدم، يك مرد كار، يك مرد [يا زن] خدايى كه براى اجتماع، ارزشمند و مفيد باشد» . (1)
گفتنى است امروزه انسان ها احساس مى كنند نياز به محلى دارند كه از نظر بين المللى، محلى براى دادرسى، اتحاد ملت ها، كنفرانس هاى جهانى و رسيدگى به مشكلات بزرگ باشد. شكل گيرى سازمان هاى بين المللى، مانند سازمان ملل متحد، سازمان كشورهاى غير متعهد، همچنين اتحاديه هاى منطقه اى و فرامنطقه اى، نظير اتحاديه اروپا، اتحاديه عرب، اتحاديه كشورهاى مسلمان، مؤيد اين مطلب است. با اين حال، آيا نبايد جهانيان اين نكته را توجه داشته باشند كه اسلام چنين مجمعى را حدود ١4٠٠ سال پيش در كنگره حج بنا نهاده است؟ !
با توجه به دلايلى كه بر جنبه اجتماعى بودن حج مطرح شد، مى توان گفت حج فراتر از يك عبادت معمولى است. حتى جنبه جمعى آن دربرگيرنده عبادات ديگر، مانند نماز، نيايش، انفاق، امر به معروف و نهى از منكر، تولى و تبرى و. . . نيز است. ازاين رو شايد جنبه جمعى و اجتماعى حج بر ساير جنبه هاى ديگرش برترى داشته باشد؛ زيرا در راستاى زندگى اجتماعى انسان است. افزون
ص:52
بر اين، آموزه ها و آثار جهان شمول در تشريع اين فريضه بزرگ به گونه اى منظور گرديده است كه جز از رهگذر حركت جمعى قابل دسترسى نيست. در حقيقت، موسم حج فرصت مناسب و بى مانندى را فراهم مى كند كه مسلمانان در يك اجتماع بى نظير گرد هم آيند و ضمن بهره مندى از بعد عبادى و سياسى حج، شاهد منافع اجتماعى باشند كه در آيه (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ) ؛ (حج:٢٨) بدان اشاره شد. منافع مادى و معنوى، به ويژه منافع اجتماعى حج براى مسلمانان، به اندازه اى است كه شارع مقدس اسلام به هيچ وجه، تعطيلى حج را جايز نمى داند و كسانى كه با داشتن استطاعت جانى و مالى از انجام دادن اين فريضه الهى خوددارى مى كنند، به واقع زمينه نابودى خود را فراهم مى سازند. امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود:
أما إنّ الناسَ لَو تَرَكُوا حَجَّ هَذا البَيْتِ لَنَزَلَ بِهِمُ العَذابُ وَ ما نُوظِروا.(1)
اگر مردم حج اين خانه را ترك كنند، بى درنگ عذاب الهى بر آنها فرود آيد و به آنان مهلت داده نمى شود.
رسول خدا (ص) نيز تارك حج را در زمره يهود و نصارا برشمرده است.(2)
ص:53
هر مسلمان آن گاه مى تواند در راه ايجاد نظام صالح اجتماعى نقش ايفا كند كه در زندگى شخصى و اجتماعى خود، تا حدودى عمل به مصالح اجتماعى را تجربه كرده باشد. به تعبير ديگر، انسان تا زمانى كه نمونه هاى عمل به ارزش هاى اجتماعى را مشاهده نكند، كمتر مى تواند در برقرارى يك نظام سالم اجتماعى كوشا و موفق باشد.
در اين ميان، اجتماع عظيم حج در هر سال، نمونه عملى نظام صالح اجتماعى است كه انبيا آن را از سوى پروردگار متعال، در سرزمين وحى پايه گذارى كردند. نظام اجتماعى روح دارى كه در پرتو ايمان،
ص:54
سامان يافته است و با هم سويى و حركات جمعى انسان ها كامل مى شود.
در فضاى معنوى حج، ديوارها و كنگره هاى تكبر و غرور، همچنين حصارهاى خيالى و اعتبارى خودخواهى، يعنى «مجموعه ويژگى هايى كه انسان را از ديگران متمايز مى كند» (1)فرو مى ريزد؛ چنان كه رذايل در رفتار و گفتار، كمتر مشاهده مى شود و فضايل اخلاقى و مراعات حقوق اجتماعى، فراوان به چشم مى آيد. صحنه ها و منظره هاى زيبا و جذابى از اجرا شدن ارزش هاى اجتماعى، نظير مساوات، انضباط، عفت، تفاهم، تعامل، احترام به حقوق ديگران، خلوص و. . . در مقابل ديدگان ميليون ها انسان حج گزار شكل مى گيرد.
در حقيقت، حج تبلور جامعه اى توحيدى است كه اسلام مى خواهد در جهان تأسيس كند. ازاين رو حاجى در موسم حج، دانش آموز و حج، معلّم است. درس هاى اجتماعى كه حاجى در دوره كوتاه مدت حج مى آموزد، مقدمه اى است بر اينكه چگونه مى تواند در مسير ايجاد يك نظام صالح اجتماعى اسلامى در سرزمين خود يا هر سرزمين ديگر گام بردارد. اينك گوشه هايى از آموزه هاى اجتماعى حج:
ص:55
امنيت جانى، مالى، اعتقادى و به طور كلى امنيت حقوقى از نيازهاى اساسى جامعه انسانى است. بدون امنيت، جامعه از آرامش لازم بى نصيب خواهد بود و به رشد و كمال نخواهد رسيد. از سوى ديگر، وجود جامعه امن و مطمئن و به دور از هرگونه تجاوزى، از آرزوهاى ديرين مصلحان و دانشمندان جهان بوده است. ازاين رو كارشناسان فن امنيت اجتماعى همواره به تمهيداتى مى انديشند تا امنيت اجتماعى را در جوامع خود برقرار سازند. برخى بر تعليم و تربيت تكيه مى كنند، گروهى قوانين كيفرى را چاره ساز مى دانند، عده اى اِعمال زور را پيشنهاد مى دهند و جمعى كوشش مى كنند با تأسيس سازمان ها و نهادهاى بين المللى در تحقق چنين آرزويى موفق شوند.
البته سرگذشت جوامع انسانى در گذشته و حال، نشانگر ناامنى هاى گوناگونى بوده است؛ به عبارت ديگر، ناموفق بودن طرح ها، برنامه ريزى ها و اقدامات كارشناسان به نوعى در عمل ثابت شده است. اين كارشناسان غافل اند از اينكه خداوند فرمول بقاى جامعه (امنيت اجتماعى) را از آغاز خلقت براساس حكمت متعاليه اش در سرزمين حج قرار داده است. آن هم در سرزمينى كه ناامنى، غارت و كشتار در آن فراوان بود؛ منطقه اى كه انسان ها در آن
ص:56
ربوده مى شدند و به اسارت مى رفتند. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
(أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ) (عنكبوت: 6٧)
آيا نديدند كه ما حرم امنى [براى آنها] قرار داديم. درحالى كه مردم از اطراف آنان [در بيرون اين حرم] ربوده مى شوند؟ !
آرى، خداوند با تأسيس خانه خود در مكه، آن منطقه را كانون امنيت و صلح قرار داد. گستره اين امنيت، افزون بر امنيت مالى و جانى، هرگونه هراس ديگر، همانند قحطى و گرسنگى را نيز شامل مى شود؛ چنان كه قرآن كريم از زبان پيامبرخدا (ص) مى فرمايد:
إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (نمل: ٩١)
من مأمورم كه پروردگار اين شهر (مقدس مكه) را عبادت كنم، همان كسى كه اين شهر را حرمت بخشيد؛ در حالى كه همه چيز از آن اوست و من مأمورم كه از مسلمانان باشم.
البته اين گستره امنيتى نه تنها انسان، بلكه گياهان و جانوران را نيز شامل مى شود. رسول خدا (ص) در اين باره فرموده است:
إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلّ حَرَّمَ مَكَّةَ يَومَ خَلقَ السّماواتِ
ص:57
والأَرضَ لايُخْتَلى خَلاها ولا يُعضَدُ شَجَرُها ولا يُنَفَّرُ صَيدُها ولا يُلْتَقَطُ لُقَطَتُها إِلاّ لِمُنشِدٍ.(1)
روزى كه خداوند عزّوجلّ آسمان و زمين را آفريد، مكه را حرام كرد. نبايد گياه آن را كند و درخت آن را شكست و نبايد صيد آن رم داده شود و نبايد گمشده آن را تصرف كرد، مگر براى يافتن صاحبش.
در حقيقت، حرم، منطقه آزاد اسلامى و قرقگاه نمادين كبريايى در زمين است كه افزون بر آدميان، ديگر جانداران، گياهان و جانوران را نيز شامل مى شود. همه در آنجا از نعمت امنيت برخوردار مى شوند. در واقع، تأمين كننده امنيت در اين مكان مقدس، ايمان و اعتقاد به خدا و آخرت و عشق به حقيقت و فضيلت است كه از فطرت انسان سرچشمه مى گيرد و به او غناى روحى مى بخشد تا زمينه رسيدن به امنيت فردى، اجتماعى، دنيوى و اخروى فراهم آيد.
امنيتى كه در شهر مكه وجود دارد به دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام حاصل شده است، دعايى كه مى فرمايد:
رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ (بقره: ١٢6)
پروردگارا! اين سرزمين را شهر امنى قرار ده و اهل
ص:58
آن را - آنهايى كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده اند - از ثمرات [گوناگون] روزى ده.
اصل كعبه در عصر حضرت آدم عليه السلام ساخته شد كه به مرور زمان نيز منهدم و متروك شد و حضرت ابراهيم عليه السلام به امر خداى سبحان آن را احيا كرد.
طبق برخى از شواهد روايى، امنيت كعبه نيز به تدريج از آن رخت بربست. ولى دوباره با دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام كه جامع بين تشريع و تكوين است، تأمين شد. بر اين اساس، امنيت حرم به دو قسم تشريعى و تكوينى است.
منظور از امنيت تكوينى حرم آن است كه خداوند سرزمين مكه را براساس لطف خاص خود، محل امن قرار داده است. البته اين بدان معنا نيست كه هيچ گاه قهر خداوند شامل آن نمى شود، بلكه بدان معناست كه اگر مردم بر اثر كفران نعمت، ناسپاسى كنند، مانند سرزمين اَمنى كه در آيه ١١٢ سوره نحل مثال زده شده است، دچار ناامنى خواهند شد.
به عبارت ديگر، مكه مانند بهشت نيست كه هيچ كژى و خلافى در آن واقع نشود.(1)ليكن با اينكه احكام دنيا را دارد، از بسيارى جهات با مكان هاى ديگر متفاوت است و هر كسى از روى كفر و ظلم به آن قصد سوء كند، به
ص:59
عذابى دردناك گرفتار مى شود. البته امنيت تكوينى حرم به لحاظ مكه نسبى و به لحاظ كعبه نفسى است؛ يعنى امكان دارد خداوند براى تنبيه كافران و تبهكاران گاهى آنها را در همان مكه كيفر دهد. ليكن هيچ كس نمى تواند با اصل كعبه كه قبله و مطاف مسلمانان است، مبارزه كند. اگر معاندان هم در برخى دوره هاى تاريخى كعبه را ويران كردند، براى دستگيرى متحصنين بوده است، نه براى مبارزه با خود كعبه. ازاين رو دوباره به بازسازى آن مبادرت كردند.
از سوى ديگر، امنيت تشريعى حرم همواره محفوظ است و از آنجا كه تنها تكيه گاه امنيت بشر، اشيا، اشخاص، مكان و زمان هاى وابسته به دين است، خداى سبحان بعضى از سرزمين ها، زمان ها، اشخاص و اشيا را محل امن اعلام كرده است؛ چنان كه براى تبيين و تثبيت امنيت همه جانبه حرم و ساكنان و زائران آن، سراسر حج را محترم و از شعائر الهى مى داند.(1)
بر همين اساس، براى حفظ امنيت و مطابقت تشريع با تكوين، دستورهايى داده شده است كه از آن جمله مى توان به منع حملِ سلاح در حال احرام، جز در صورت ضرورت اشاره كرد. افزون بر آن، تأكيد بر محدوديت ها، حرمت گسترده و امنيت فراگير حرم و زائر و مصونيت
ص:60
همه جانبه در چهار ماه حرام، از بهترين راه ها براى تربيت مردم و برقرارى امنيت [اجتماعى] است. چنان كه آزار و اذيت كسى كه وارد حرم شده، حرام است، مگر آنكه در خارج از حرم جنايتى كرده، به حرم پناهنده شده باشد. در اين صورت، خريد و فروش و پناه دادن، اجاره يا عاريه دادن خانه، دادن غذا يا فروش آن به او ممنوع است؛ چون اين گونه كارها به منظور خارج شدن او از حرم است تا حدود الهى درباره وى اجرا شود.(1)
«سماعة بن مهران» درباره امنيت حرم خاطره اى نقل مى كند كه شنيدنى است؛ ايشان مى گويد:
شخصى به من بدهكار بود. او را پس از مدتى طولانى در طواف مسجدالحرام ديدم. در اين حال از امام صادق عليه السلام پرسيدم: «آيا اكنون طلبم را تقاضا كنم؟» آن حضرت فرمود: «نه، حتى به او سلام هم نكن [مبادا شرمنده شود]. او را نترسان تا آن گاه كه از حرم بيرون رود» .
به هر حال، امروزه در كنار امنيت تشريعى و تكوينى حرم، به سبب امنيت حقوقى كه دولت عربستان در شهر مكه و مدينه فراهم آورده است، شرايط مناسبى براى تمرين امنيت اجتماعى مهيّاست. هر ساله زائران كوى دوست شاهد اين امنيت اند و تمام مناسك حج را با
ص:61
حركات نمادينش در كنار ساير ملت ها در محيطى امن و آرام و در كمال صفا و صميميت انجام مى دهند. گفتنى است كسانى كه از حج برمى گردند وقتى مى خواهند از مشاهدات جذّاب خود در حج حكايت كنند، نمونه هايى از مشاهدات امنيت اجتماعى در حج را به زبان مى آورند؛ مثلاً مى گويند مشاهده كرديم كه موقع نماز جماعت، مغازه ها را نمى بستند يا فلان وسيله زمين افتاده بود و كسى آن را برنمى داشت!
به يقين، مشاهده اين گونه صحنه ها در حج كه بيانگر امنيت اجتماعى است، در زندگى اجتماعى زائر حج بى تأثير نيست. اين صحنه هاى جذاب تا پايان عمر در ذهن زائر ماندگار خواهد بود. در يك جمله كوتاه مى توان گفت مشاهدات امنيتى حج و انجام دادن مناسك در محيط معنوى و امن، تمرينى براى صلح و امنيت عمومى در طول حيات اجتماعى انسان در همه جا و هر زمان خواهد بود.
نظم اجتماعى، از جمله مفاهيم ارزشى است كه در صورت عمل و پاى بندى به آن، ارزش آفرين خواهد بود و مى تواند پيشرفت فرد و اجتماع را به همراه آورد. ازاين رو، وجود آن براى هر جامعه اى ضرورى است؛ زيرا بهترين سازمان ها، نهادها و نظام هاى اجتماعى با زير پا گذاشتن
ص:62
نظم و انضباط، به تباهى كشيده مى شوند و همه وجوه مثبتشان بى ارزش مى شود. همچنين تواناترين افراد در محيط كار و زندگى، بدون داشتن نظم، جز اتلاف وقت دستاوردى نخواهند داشت.
البته منظور از نظم اجتماعى، حقوق و تكاليف متقابلى است كه فرهنگ براى مردمى كه عهده دار مشاغل و موقعيت هاى گوناگون در اجتماع اند مقرر مى دارد؛ «پارسونر» مى گويد:
نظام اجتماعى از مجموعه اى از كنشگران فردى ساخته مى شود كه در موقعى كه دست كم جنبه فيزيكى يا محيطى دارد، با يكديگر كنش متقابل دارند. اين كنشگران به حسب گرايش، به ارضاى حد مطلوب برانگيخته مى شوند و رابطه آنان با موقعيت هايشان و همچنين با يكديگر برحسب و به واسطه يك نظام ساختاربندى شده فرهنگى و نهادى مشترك مشخص مى شود.(1)
در عبادت حج هم، اين كنشگران فردى (حجاج) هستند كه بنابر وظايف و تكاليفى كه در برابر يك نظام ساختار بندى شده دارند، براى ارضاى حد مطلوبى از عبادت برانگيخته مى شوند. درست است كه هركس كار
ص:63
خودش را انجام مى دهد، ولى جملگى يك كار را انجام مى دهند. بايد بين كسى كه به تنهايى عملى را انجام مى دهد، مثلاً به عرفات مى رود يا اينكه همراه سه ميليون انسان اين كار را انجام مى دهد تفاوت قائل شد. اگر عمل اخير را تمرين همگانى هم بدانيم، خود آموزشى براى نظم اجتماعى است؛ زيرا «در روح بشر خاصيت هماهنگى با جمع است كه از آن به «محاكات» تعبير مى شود» .(1)
در حقيقت، «عبادت حج، فقط وابستگى و تجلّى احساسى فرد به خداوند نيست. داراى نظم خاصى است: نخست اينكه بى شكل، بى نظم، بى ترتيب، آزاد و رهاشده نيست، بلكه يك نظام منطقى داراى فرم و شكل است؛ ديگر اينكه، نظمى كه براى اين عبادت تدوين شده است، خود براساس يك نظم ديگر (نظم طبيعت مادى) استوار شده است؛ يعنى برخلاف آنچه تصوّر مى شود و مى فهميم كه عبادت، يعنى تجريد روح از ماده و زندگى يا دور شدن از ماسواى خدا و نزديك شدن به ذات خداوند است. در اينجا همين مجردترين، مطلق ترين و ماوراء طبيعى ترين تجلّى روح انسانى به مادى ترين، عينى ترين و طبيعى ترين تجلّى اصل مادى وابسته مى شود. تمام اين مراسم عبادى و تجليات روحى بايد هماهنگ و وابسته به
ص:64
دقيق ترين لحظه هاى زمان مادى (صبح، ظهر و شام) باشد» (1)
انسان مسلمان در فريضه حج از زمانى كه تصميم به انجام دادن آن مى گيرد، در مسيرى گام مى نهد كه از آغاز تا انتها بايد يك سرى قواعد و مقررات را به طور منظم و با دقت انجام دهد.
اين قواعد و مقررات، از اجرا گذاشتن شرايط حج و بايسته هاى آن، از قبيل خمس، زكات و مراقبت هوشيارانه از گفتار و رفتار آغاز مى شود تا مناسك حج كه به طور متوالى، با دقت و نظم و ترتيب خاص بايد انجام گيرد، مانند حضور در ميقات زمانى و مكانى خاص، پوشيدن به موقع لباس احرام، قرائت درست تلبيه، قطع تلبيه در زمان خاص، گردش دور كعبه به تعداد مشخص، برپايى نماز طواف در مكان ويژه، انجام دادن سعى به اندازه، حضور به موقع در عرفات، مشعر و منا، جمع آورى سنگ ريزه به تعداد كافى براى رمى، دقت در پرتاب و مراحل انجام دادن رمى و. . . همگى براى آن است كه زائر درسى از نظم و انضباط اجتماعى را فرا گيرد و بتواند با تمرين، آن را در جامعه به كار گيرد. حتى مشاهدات زائر از مراعات نظم و انضباط دينى و اجتماعى مى تواند در روحيه او بسيار
ص:65
تأثيرگذار باشد.
آيت الله شهيد بهشتى نمونه جالبى از نظم و انضباط اجتماعى را در حج بيان كرده است كه شنيدنى است. ايشان مى فرمايد:
زمانى كه به سفر حج مشرف شدم، با پرس وجو متوجه شدم آمار تصادفات اتومبيل و اصطكاك ها در سفر حج با توجه به حجم عظيم زائران و روزهاى مسافرت و فاصله هاى طى شده در فرصت اندك حج قابل مقايسه با اجتماعات ديگر جهان نيست؛ زيرا در اينجا، راننده و مسافرى كه در ماشين نشسته اند، در اين چند روز حج با روح و توجهى تمرين شده و تربيت يافته به خدا زندگى مى كنند. چند روز زندگى در سايه حكومت ايمان، جلوه اى خاص دارد. نمى گويم هيچ برخورد، تصادف يا تلفات نيست، بلكه در مقايسه با واحدهاى اجتماعى ديگر دنيا قابل مقايسه نيست. اگر اختلاف، دو يا سه برابر بود، مهم نبود، ولى اختلاف خيلى زياد است. فاصله ميان نظم ماشين و نظم روح است! (1)
بنابراين يكى ديگر از آموزه هاى اجتماعى حج، مشاهده و مراقبه از نظم اجتماعى است كه زائر حج با تمرين روحى و جسمى آماده مى شود در تمام
ص:66
دوره زندگى به آن پاى بند باشد و براساس آن در جامعه بكوشد.
دين مبين اسلام همواره در شرح فلسفه عبادات و انجام دادن فرايض، موضوع وحدت و يگانگى را محور اصلى و اعتقاد به توحيد و توحيد كلمه را ضرورت زندگى سالم اجتماعى مى داند. «علامه محمد حسين كاشف الغطاء» چه زيبا بيان كرده است:
بُنِيَ الإسلامُ عَلى كَلِمَتَينِ: كَلمةُ التَّوحيدِ وَ تَوحيدُ الكلمة.(1)
اسلام بر روى دو اصل بنا شده است: يكى پرستش خداى يگانه، ديگرى اصل اتفاق و اتحاد جامعه اسلامى.
در همين راستا، بيشتر عبادات و احكام اسلام جنبه اجتماعى و گرايش به سوى جامعه و جماعت دارد. كمتر عبادتى است كه رهنمون ها و زمينه هاى تحقق جامعه عدالت گستر اسلام را در محتواى خويش مطرح نكند. آيات و روايات حج، نماز جمعه، نماز جماعت، خمس، زكات و ديگر عبادات و فرايض اسلامى، آكنده از هماهنگى و حركت جمعى در جامعه اسلامى است كه
ص:67
زمينه هاى تجردگرايى و تفرقه را نابود مى كند و گرايش هاى گروهى و ملّى در جامعه را فراهم مى سازد؛ به گونه اى كه حتى در بيان جملات و كلمات و واژه هاى آيات، صيغه جمع بر صيغه مفرد ترجيح داده شده است. اصولاً بينش جهانى اسلام و مدنى الطبع بودن خلقت انسان در آفرينش، بهترين الگو و چهارچوب وحدت گرايى و همكارى در امور مسمانان است.(1)
در اين ميان، كنگره حج از همه عبادات دينى عمومى تر و طولانى تر است و بهتر و بيشتر افراد جامعه را به همبستگى اجتماعى فرامى خواند. با اندك مطالعه در نصوص اسلامى، به اين مهم، بهتر مى توان دست يافت. رسول خدا (ص) در حديثى معروف مى فرمايد:
أيُّها النّاسُ اِنَّ رَبَّكُم واحِدٌ وإنّ أباكم واحِدٌ، كُلُّكُم لآِدَمَ وآدَمُ مِن تُرابٍ انّ أكْرَمَكُمْ عِندَاللهِ أتقاكُم لافَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلى عَجَمِيٍّ إلاّ بِالتَّقوى.(2)
اى مردم! خداى شما يكى و پدر شما يكى است. همه فرزند آدميد و آدم از خاك است. بزرگوارترين شما نزد خداوند پرهيزكارترين شماست. هيچ عربى بر عجمى جز به پرهيزكارى امتياز ندارد.
ص:68
١.١. «پيامبر خدا (ص) اين جمله را كه نداى وحدت و همبستگى است در سرزمين مكه، آن هم در آخرين حج كه به حجة الوداع معروف شده است، بيان كرد. ايشان سرزمين وحى را براى بيان اين جمله انتخاب كرد، چون دامنه حج تا قيامت برپاست. تا مردم بيايند و به ياد پيام وحدت بخش پيامبر خود بيفتند، آگاه شوند و راه تفرق نپويند. دست دوستى و برادرى بفشارند و موانع را از ميان بردارند» .(1)
البته جامعه آن گاه در جهت همبستگى اجتماعى، بدون سوءظن حركت خواهد كرد كه افزون بر داشتن هدف و روش واحد، اصول و مبانى ثابتى نيز داشته باشد كه براساس آنها حركت كند. به لطف الهى، همه جنبه هاى همبستگى اجتماعى در كنگره حج مشاهده مى شود و همه زائران، هدف و ايده واحدى دارند. مسير حركت هم بر مبنا و اصل واحدى است و در واقع، آنچه به اين اجتماع معنوى، همبستگى بيشترى مى بخشد، شايد نزديك شدن فاصله هاى زندگى باشد؛ زيرا عالم و جاهل، غنى و فقير، رئيس و مرئوس، روحانى و غير روحانى، كوچك و بزرگ، سياه و سفيد همه يك نوع تن پوش دارند، دور يك محور مى گردند، رو به يك قبله مى ايستند، در يك مكان سعى مى كنند، در يك جا وقوف دارند، يك دشمن واحد را
ص:69
رمى مى كنند، تقريباً يك نوع غذا مى خورند و در يك جا مى خوابند كه همه اينها احساس همبستگى و يگانگى را بين مسلمانان تقويت و تحكيم مى كند. بنابراين، رابطه دينى در اسلام از هر رابطه ديگرى، نظير ملّيت، نژاد، زبان، رنگ و. . . قوى تر است.
به تعبير ديگر، اساس پيوندهاى اجتماعى در حج، ايمان و اعتقاد است. همان چيزى كه در فطرت توحيدى انسان ها تعبيه شده و پايدار و به دور از تغييرات زمانى و مكانى است. امت در پرتو ايمان مى تواند از هرگونه تنازع و تفرق رهايى يابد؛ زيرا جامعه متكى بر الفت روحى و قلبى، فراتر از اميال فردى و آرمان هاى گروهى عمل مى كند. ازاين رو انسان مؤمن در موسم حج با مشاهده كردن و انجام دادن حركات وحدت بخش، احساس همنوعى و برادرى اش به ديگر مسلمانان برانگيخته مى شود و به او كمك مى كند تا از دام خودخواهى هاى زندگى كه در لباس، آرايه، نشانه و درجه، او را از ديگران متمايز مى كند، رهايى يابد و به حلقه جماعت درآيد و پيوندهاى عاطفى و قلبى اش را با آنان محكم تر كند.
از ديگر آموزه هاى اجتماعى حج، آموزش حركت و پويايى است. حاجى از آغاز مناسك تا پايان آن، همواره
ص:70
منزل به منزل در حال حركت است. در ميقات، لباس دنيا را از تن درمى آورد و لبيك گويان به سوى كعبه مى شتابد. به محض اينكه به كعبه مى رسد شروع به طواف مى كند؛ يعنى حركت مى كند. پس از نماز به مقام ابراهيم عليه السلام مى رود. از مقام راهى مسعى مى شود و در آن مكان مقدس، هفت بار فاصله بين دو كوه صفا و مروه را طى مى كند كه گاه با هروله همراه است. پس از آن راهى عرفات مى شود. پس از نيم روز توقف در عرفات به سوى مشعر عزيمت مى كند. هنوز چند ساعتى از رسيدن به مشعر نگذشته است كه بايد آهنگ منا كند. در منا هم هر روز از نقطه اى به نقطه ديگر حركت مى كند؛ يك بار براى قربانى، چند بار براى رمى. پس از انجام دادن اعمال منا دوباره به مكه برمى گردد و حركت براى طواف، نماز و سعى را پى مى گيرد و تمام مى كند.
البته حركت حاجى در حج، از نوع حركت رايج زندگى عشايرى نيست كه به دنبال آب و علف، مدام حركت از ييلاق به قشلاق و بالعكس دارند؛ يعنى حركتى در يك مدار بسته نيست يا از نوع حركت هاى توريستى نيست كه حركت از يك نقطه عالم به نقطه ديگر است. حتى حركت بوداگونه نيز نيست كه حركت انسان از زندگى به طرف تنهايى است، بلكه حركتى از نوع هجرت، هجرت هاى تمدن ساز و هدف دار است كه از راه دين و
ص:71
حكمت انجام مى گيرد.
حركت دائمى حاجى، يادآور حركت دعوت كنندگان بزرگ، يعنى حضرت ابراهيم عليه السلام و حضرت محمد (ص) در راه مبارزه با بت پرستى، احياى توحيد و استقرار عدالت است.
همچنين بيانگر رسالت دائمى حاجى، براى ساختن جامعه انسانى صالح است. در واقع، حاجى با بريدن از تمام پيوندهايى كه او را محدود كرده بود، در دوره آموزشى و تربيتى حج، «عبادت متحرك با جامعه» را با جسم و روح تجربه مى كند و مى آموزد كه براى رسيدن به نظام اجتماعى صالح در يك جا نماند و در يك قالب نگنجد.
هر ساله در صحنه هاى گوناگون موسم حج، به ويژه در ميقات، طواف، مسعى، عرفات، مشعر و منا به زن و مرد [و همسران] مسلمان آموخته مى شود كه در برخوردهاى اجتماعى مراقب يكديگر باشند، در مقابل هم به دور از هرگونه آرايش و با لباس معنوى ظاهر شوند و حتى بايد از لذت جنسى حلال هم صرف نظر كنند؛ قرآن در اين باره مى فرمايد:
(فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ) (بقره:١٩٧)
[بايد بدانند كه] در حج آميزش جنسى و گناه و جدال روا نيست.
ص:72
در اين آيه مراد از «رفث» هم بسترى و بهره گيرى لذت جنسى است كه بايد در حج از آن اجتناب كرد كه به يقين اين دستور خداوند در موسم حج بى حكمت نيست.
«حاجى با مقدارى خوددارى از نيازهاى روانى و بيولوژيكى (آميزش، ازدواج، آرايش) مفاهيمى چون تعادل، توانايى، تحمل محروميت و توانايى فداكارى و ايثار را در ذهن خود جاى مى دهد و اراده و تن را در برابر نيازهاى مختلف مادى و روانى مقاوم مى سازد؛ يعنى وى بر شيوه هاى تربيتى فردى و اجتماعى، براساس قانون توحيدى پاى مى فشارد و عمل مى كند و مى تواند حالت نابهنجارى را كه انسان در برابر نيازمندى ها و دارايى هاى گوناگونش در آن به سر مى برد، پشت سر گذارد. در حج نيروهاى عاطفى بهنجار نسبت به ديگران رشد مى كند و ثابت مى شود كه انسان مى تواند عواطف فردى خويش را زير پا گذارد و آن را نثار جامعه كند» . (1)
اگرچه مراعات پوشش و آرايش در كاهش فشار جنسى و فساد اخلاقى در جامعه مؤثر است، ولى عامل مهم تر، تربيت دينى زن و مرد مسلمان در عمل است كه در برخوردهاى اجتماعى مرتكب گناه نشوند. نمونه عملى اين نوع تربيت در حج به خوبى نمايان است. چگونه
ص:73
مى شود كه مرد و زن مسلمان طى چند روز در فشرده ترين و متراكم ترين مكان ها گام به گام، دوش به دوش و شانه به شانه هم حضور داشته باشند، عمل طواف يا مسعى را انجام دهند، گروه زن ها از ميان گروه مردان عبور كنند، اما مردها به زن ها خيره نگاه نكنند يا سعى كنند مرتكب عمل گناهى نشوند؟ چه عاملى سبب مى شود كه حتى زن و مرد مسلمان به فكر گناه هم نيفتند و سعى كنند مناسك چند روزه حج را سلامت به پايان برسانند؟ در پاسخ بايد گفت آنچه مقابل طغيان جنسى يا عمل گناه، ايستادگى مى كند، ايمان است؛ يعنى مرد و زن مسلمان در موسم حج به تربيت قرآنى عمل مى كنند كه مى فرمايد:
(قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ) (نور: ٣٠ و٣١)
به مؤمنان بگو چشم هاى خود را [از نگاه به نامحرمان] فرو گيرند و دامان خود را [از بى عفتى] حفظ كنند. اين براى آنان پاكيزه تر است. خداوند به آنچه انجام مى دهند آگاه است و به زنان با ايمان بگو چشم هاى خود را [از نگاه هوس آلود] فرو گيرند و دامان خويش را [از بى عفتى] حفظ كنند.
به عبارت ديگر، كنترل روابط اجتماعى زن و مرد در
ص:74
موسم حج به وسيله نظام اجتماعى نيست، بلكه عامل بهبودبخش روابط زن و مرد مسلمان، «ايمان» است. ازاين رو مى توان عفت اجتماعى را در موسم حج مرحله تمرين و آزمون دانست تا تعاملات اجتماعى زن و مرد در زندگى اجتماعى بهبود يابد و براساس ايمان شكل گيرد.
مساوات و برابرى در تمام صحنه هاى زندگى بخش حج مشاهده مى شود و مسلمانان با شركت در مراسم حج حداقل يك بار در تمام عمر از حقوق مساوى برخوردار مى شوند. البته «اين تساوى حقوقى، حقوقى نيست كه به صورت مساوى و مصنوعى وضع كرده باشند، بلكه هر كس به اين تساوى حقوقى معتقد باشد، مى تواند به اين شكل [در همايش حج] شركت كند» .(1)
حاجى در نخستين منزل سفر حج (ميقات) با كندن لباس، يك باره مشاهده مى كند تمام نشانه ها، زينت ها، آرايه ها، درجه ها و عنوان ها و در يك كلام آنچه او را از ديگران متمايز مى كرد از او دور مى شوند؛ وقتى به مطاف مى رسد، در گرداب جمعيت فرو مى رود و در مسعى حتى راه رفتنش نيز همانند ديگران مى شود. سعى مى كند هروله كند؛ يعنى حركتى بين راه رفتن و دويدن همسان ديگران
ص:75
مى يابد. سپس همراه سيل جمعيت در عرفات، مشعر و منا وقوف مى كند و با زدودن موى سر كه مى تواند با فرم آرايش خاص خود نوعى زينت و امتياز باشد، آخرين نشانه تمايز را هم در منا دفن مى كند تا با ديگران يكسان، يك رنگ و يك سر باشد.
همچنين مسافران قبله مشاهده مى كنند، شركت كنندگان در همايش، اعم از مقيم و مهاجر، نه تنها در انجام دادن مناسك برابرند، بلكه در خواب، خوراك و اسكان نيز برابرند؛ زيرا اسلام در كنگره حج اجازه اى غير از يكسانى و برابرى را نمى دهد؛ چنان كه «پس از واقعه فيل و ابرهه، قريش با احساس غرور و عظمت خود را متوليان خانه خدا مى خواندند و مى گفتند: احدى از عرب به منزلت ما نمى رسد و با اينكه مى دانستند عرفه از مشاعر عظام است و از زمان حضرت ابراهيم عليه السلام يكى از مواقف بوده است، وقوف به عرفه را ترك مى كردند. همچنين معتقد بودند كسى كه از خارج حرم براى حج يا عمره مى آيد، نبايد از غذايى بخورد كه از خارج حرم آورده است و بايد در لباس «حُمس» (1)طواف كند و اگر نتوانست لباس آنها را تهيه كند بايد برهنه طواف كند» .(2)
ص:76
در واقع، اهالى بومى مكه براى خود در مناسك حج امتيازاتى ايجاد كرده بودند، ولى قرآن كريم به اين افكار خرافى و سنّت هاى غلط، خط بطلان كشيد و همه مردم را به وقوف در عرفات و استغفار از گناهان فراخواند؛ چنان كه مى فرمايد:
(ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ) (بقره: ١٩٩)
سپس از همان جا كه مردم كوچ مى كنند، [به سوى سرزمين منا] كوچ كنيد و از خداوند طلب آمرزش كنيد؛ زيرا خدا آمرزنده مهربان است.
«[خداوند] در اين آيه ضمن دستور به حركت دسته جمعى همراه مردم، به اهل مكه تذكر مى دهد مبادا خيال كنيد كه چون اهل حرم يا از قبيله قريش و امثال آن هستيد، بايد حركات عبادى شما با ديگران فرقى داشته باشد. اين خودبزرگ بينى ها را كنار گذاريد و همچون عموم مردم باشيد» . (1)
همين طور قرآن در آيه اى ديگر مى فرمايد:
(إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ. . .) (حج: ٢5)
كسانى كه كافر شدند و [مردم را] از راه خدا
ص:77
بازداشتند و [همچنين] از مسجدالحرام كه آن را براى همه مردم، برابر قرار داديم، چه كسانى كه در آنجا زندگى مى كنند يا از نقاط دور وارد مى شوند. . . .
آرى اسلام با فروغ عالمتاب خود، اجازه نمى دهد عده اى در مناسك حج به دنبال امتيازطلبى و نابرابرى باشند، بلكه موجب مى شود ديوارهاى تبعيض و تمايز از اين مناسك الهى براى هميشه فرو ريزد و مساوات و برابرى، جزئى جدايى ناپذير از آن شود و حج به دوره اى آموزشى و تربيتى براى فراگيرى مساوات و برابرى تبديل شود و جايى براى مشخصه هاى امتيازطلبى باقى نماند؛ به گونه اى كه حجاج در طول سفر پر بركت حج، حداقل يك بار زندگى بدون فاصله يا لااقل كم فاصله اجتماعى توحيدى را تجربه كنند و از آن توشه اى براى ادامه زندگى اجتماعى خود برگيرند.
همچنين مى آموزند، حج به منزله منشور اخلاقى اجتماعى است كه مساوات و برابرى، يكى از موردهاى اين منشور است كه هركس از هر طبقه اجتماعى در برابر پروردگار بى همتا يكسان است. در آن تهيدست و توانگر، كارگر و كارفرما، حاكم و محكوم، غنى و فقير، سياه و سفيد، شرقى و غربى معنايى ندارد و ارزش هر كس در خلوص عملى است كه در حج انجام مى دهد. در حج حتى تبعيض، چشم و هم چشمى، گرايش هاى قومى
ص:78
قبيله اى و زبانى هم باطل است و همگان در برابر قانون الهى برابر و يكسان اند.
حج از يك ديدگاه، گرامى داشت و زنده كردن يادبودهاست؛ يادبودهاى ارزشمندى از ابراهيم خليل خدا، هاجر همسر فداكار و كوشاى او و اسماعيل فرزند بزرگوار او كه ذبيح خداست. يادبود يك خانواده توحيدى، يك خانواده ذوب شده و متبلور شده از ايمان كه پايه گذار يادمان هايى چون كعبه، حجر، مسعى، مقام، رمى و منايند. خانواده اى كه هر كدام از اعضايش در توحيد، بى همتا و يگانه اند. خانواده اى كه در بنيان گذارى يك نظام صالح اجتماعى همه چيز را به جان خريدند و از هيچ چيز دريغ نكردند. اگر هر زن و مرد مسلمان در موسم حج به يادمان هاى اين قهرمانان توحيد نيك بنگرد و به گذشته عقب گرد كند و خاطرات فداكارى و جان فشانى آنان را در ذهن خود زنده كند، نيك مى آموزد كه براى استقرار يك نظام صالح اجتماعى بايد ابراهيم وار تعلقات دنيوى را به مسلخ عشق برد و براى رسيدن به سرچشمه زندگى، هاجروار سعى و هروله كرد. زن و مرد مسلمان در حج از ابراهيم و هاجر مى آموزند كه چگونه بايد همدم و
ص:79
همدوش يكديگر براى ساختن جامعه اى صالح بكوشند تا انسانى صالح همانند اسماعيل كه راضى به رضاى پروردگار و مطيع امر اوست، باشند.
همچنين زن و مرد مسلمان مى آموزند گاه براى برپايى تمدنى صالح بايد هجرت كرد، سختى ها را به جان خريد، حداقل امكانات را متحمل شد، در راه حق جان فشانى و فداكارى كرد تا شاهد زلال جارى زمزم بود.
آرى در حج، انسان مى آموزد اگر فقط يك نفر چون ابراهيم خودساخته و موحد شود، مى تواند ابتدا خانواده و سپس جامعه اش را سرشار از ايمان كند. و باز مى آموزد اگر مردى، چون ابراهيم از آزمونى بزرگ، چون قربانى اسماعيل در راه حق سربلند و سرافراز بيرون مى آيد، در كنار اين مرد بزرگ، زنى فداكار و بزرگ، چون هاجر ايستاده است كه در دامان پاك خود فرزندى چون اسماعيل پرورانده است.
در حج، زنان همانند مردان مُحْرم مى شوند و در يادمان هاى ابراهيم، هاجر و اسماعيل شانه به شانه هم طواف مى كنند، پشت مقام ابراهيم نماز مى گزارند، سعى مى كنند، در عرفات و مشعر و منا وقوف، رمى و قربانى مى كنند و در پايان مى آموزند كه اگر عفيف و موحد باشند، مى توانند در ادامه زندگى و در همه عرصه هاى اجتماعى، كنار هم و ياور يكديگر باشند.
ص:80
يكى از آموزه هاى ديگر حج، تمرين روحى براى حل مشكلات اجتماعى است كه از طريق انفاق امكان پذير مى شود؛ به تعبير ديگر، يكى از آداب حج، انفاق كردن است. سنت قربانى كردن در حج، نمونه اى از اين انفاق است كه در راستاى برطرف شدن مشكل فقر و گرسنگى در جوامع اسلامى، هر سال انجام مى گيرد و حاجى بايد در آن مشاركت داشته باشد.
حاجى در منا به يك باره به انفاقى تقريباً بزرگ دست مى زند. قربانى كردن از آن رو بزرگ است كه در مرحله نخست، يادآور قربانى بزرگ ابراهيم (حضرت اسماعيل) است. در مرحله بعد، در برخى از جوامع، نظير جوامع عشايرى و روستايى، دام به علت منافعى كه براى مالك خود در زندگى دارد، از اهميت خاصى برخوردار است؛ به گونه اى كه اگر يكى از آنها به عللى بميرد، ممكن است دامدار يا مالك، براى آن عزادار هم شود؛ چون سرمايه زندگى اش است. ولى در حج، حاجى حاضر مى شود اين سرمايه زندگى اش را در راه خدا بدهد.
همچنين ممكن است خيلى ها در طول زندگى خود، چنين انفاقى نكرده باشند كه اين تجربه جديدى براى آنان است؛ آن هم با شرايطى كه براى قربانى ذكر شده است كه بايد بهترين و باكيفيت ترين را انتخاب كنند.
ص:81
البته كم هم نيستند كسانى كه هر ساله در راه خدا ده ها قربانى مى كنند و گوشت آن را به فقرا و نيازمندان مى دهند. ولى بايد قبول كرد كه انفاق قربانى براى خيلى ها در حج تجربه جديدى است و بايد يادآور شد كه قربانى كردن در حج يكى از شعائر الهى است؛ چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:
(وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ. . .) (حج: ٣6)
و شتران فربه را [در مراسم حج] براى شما از شعائر الهى قرار داديم. در آنها براى شما خير [و بركت] است. نام خدا را درحالى كه [براى قربانى] به صف ايستاده اند بر آنها ببريد. . . .
حاجى با قربانى كردن، نه تنها اخلاص و تقواى خود را به نمايش مى گذارد، بلكه روح خود را براى انفاق بيشتر در جامعه تمرين مى دهد و مطمئن است كه خداوند پاداش اين كار خير را به او چندين برابر خواهد داد؛ چنان كه رسول خدا (ص) مى فرمايد:
الحُجّاجُ مُعاوِنُونَ، و نَفَقاتُهُم مُخَلَّفَةٌ، واللهُ لايُضِيعُ أَجرَ المُحسِنينَ.(1)
حج گزاران مددكاران يكديگرند. آنچه خرج مى كنند
ص:82
عوض داده مى شوند و خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمى كند.
يادآور مى شويم بذل و بخشش در مناسك حج به قربانى خلاصه نمى شود، بلكه اگر حاجى در مناسك حج به هر علتى در انجام دادن برخى از مقررات حج كوتاهى كند، باز بايد در راه خدا انفاق كند؛ براى مثال اگر از محرمات حج عدول كند، بايد كفاره بدهد كه نوعى انفاق است و ميزان آن براساس نوع خطا از يك مد طعام تا يك دام (گوسفند، گاو، شتر) متغير است. گذشته از اينكه حاجى در حج براى قبولى اعمال خود مجبور به انفاق است، نبايد فراموش كرد كه حج با انفاق، بافضيلت تر از حج [يا عمره] بدون انفاق است.
در حقيقت، «حج، ضمانت اجرايى افزايش انفاق در سطح جامعه است. به تعبير ديگر، اگر مراسم حج صحيح انجام شود، كسى كه از حج برمى گردد، نه تنها به اندازه هزينه حج، بلكه چندين برابر آن را در امور اجتماعى انفاق خواهد كرد؛ زيرا روح حاجى در آموزشگاه حج براى انفاق در جامعه تمرين ديده و ساخته شده است» . (1)
شايد گفته شود: اگر چنين است، چرا برخى پس از حج نيز روحشان براى انفاق آماده نشده است؟ در پاسخ بايد گفت كه ميزان آمادگى، به ميزان درك حاجى از
ص:83
اعمال حج و انجام دادن صحيح آن بستگى دارد. همچنين به ميزان تمرينى بستگى دارد كه در حج براى انفاق انجام داده است.
حج، همانند ساير احكام دينى نمايشى پرشكوه از آگاهى و مسئوليت در گستره حيات فردى و اجتماعى است و براى خود، قواعد و مقررات خاصى دارد كه حج گزار از نظر شرعى، موظف به پذيرفتن و اجراى آن در طول دوره حج است؛ به تعبير ديگر، حاجى در حج با پذيرفتن قواعد و مقررات شرعى فردى حج، براى انجام دادن صحيح اعمال خويش، تكليف و مسئوليت پيدا مى كند تا حج او نزد خداوند پذيرفته شود. اگر حج گزار در انجام دادن مسئوليت هاى پذيرفته شده كوتاهى كند، بايد جرايمى سخت (كفاره) بپردازد؛ چه بسا، اگر حج گزار در انجام دادن وظايف و مسئوليت ها دقت نداشته باشد، گاه جرايم آن به اندازه اى سنگين خواهد بود كه شايد تا پايان عمر هم فرصت جبران نيابد. ولى اگر از عهده مسئوليت هايى كه پذيرفته است، به نحو شايسته برآيد، نه تنها وظيفه شرعى خود را به بهترين شكل به انجام رسانده است، بلكه مستحق پاداشى خواهد بود كه كمتر عبادتى با آن برابر است؛ چنان كه رسول خدا (ص) مى فرمايد:
ص:84
«الحَجَّةُ ثَوابُها الجَنَّة»(1)؛ «پاداش حج بهشت است» .
همچنين انجام دادن درست مسئوليت ها به حج گزار كمك مى كند تا بهتر از آثار مادى و معنوى حج بهره مند شود. حتى مشاهده مسئوليت پذيرى افراد مخلص و مؤمن در موسم حج كه افزون بر مسئوليت خود و بدون هيچ چشم داشتى مسئوليت اعمال حج گزاران كم توان را نيز به عهده مى گيرند، مى تواند در روحيه مسئوليت پذيرى حج گزار بسيار تأثيرگذار باشد.
البته شايد گفته شود، موارد اشاره شده بيانگر مسئوليت هاى فردى حج گزار در حج است، ولى بايد اقرار كرد كه انجام دادن تكاليف شرعى فردى، از جمله مسئوليت هاى حج، مى تواند زمينه ساز پذيرش مسئوليت هاى اجتماعى باشد.
«از سوى ديگر، ديدن آن اجتماع بشرى كه از اطراف جهان در آن مجمع بزرگ و مقدس شركت مى كنند و گستردگى جامعه اسلام و جهانى بودن اين دين عظيم را نشان مى دهند، هر مسلمانى را به حقوقى كه اين جماعت ها و شهروندان آنان به لحاظ برادرى اسلامى بر او دارند و به مسئوليت هايى كه در ارتباط با اين جمعيت ها برعهده دارد و روابطى كه بايد با آنان داشته باشد، متوجه
ص:85
مى كند و به او مى فهماند كه بايد با اين انسان ها، روابط برادرانه داشته باشد و اگر از حال آنان بى اطلاع باشد، حق برادرى اسلامى را ادا نكرده است» .(1)
بنابراين حج گزار با پذيرش مسئوليت ها در فرصت كوتاه حج و انجام دادن آنها به همراه بيم و اميد و مشاهده مسئوليت پذيرى افراد مخلص، آموزش مى بيند و براى پذيرش مسئوليت هاى اجتماعى ديگر آماده مى شود.
فضاى اجتماعى حج، فضاى صلح و دوستى است؛ به گونه اى كه ميليون ها انسان با تنوع نژادى، قومى، زبانى و فرهنگى، در يك ميقات زمانى و مكانى خاص حضور مى يابند و يك زندگى مسالمت آميز و به دور از هرگونه درگيرى را كنار هم در دوره اى كوتاه مدت تجربه مى كنند. اين مهم بدان سبب است كه برنامه حج به گونه اى تشريع و برنامه ريزى شده است تا يك مسلمان افزون بر محدوديت هايى كه در زندگى عادى دارد، با تمرين و مراقبت، اعضا و جوارح خود را كنترل كند. در اين ميان كنترل دست و زبان اهميت خاصى دارد؛ زيرا اين دو عضو بيشترين عامل آزاررسانى به شخصيت يا حقوق ديگران اند. ولى انسان حج گزار در موسم حج، طبق مقررات اجتماعى، بايد زبان
ص:86
خود را از گفتار باطل، ناشايست و نابه حق كنترل كند و با ديگر حج گزاران، در تعامل سالم باشد. در غير اين صورت، حج از ايشان پذيرفته نيست؛ قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
(فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى) (بقره: ١٩٧)
در حج آميزش جنسى و گناه و جدال روا نيست و هر كار نيكى انجام دهيد خدا آن را مى داند. و زاد و توشه تهيه كنيد و بهترين زاد و توشه، پرهيزكارى است.
طبق اين آيه مباركه، محيط و فضاى باصفاى حج را نبايد با ارتكاب گناه، دروغ و درگيرى لفظى آلوده كرد. بلكه مؤمنان حج گزار بهتر است از فرصت اندك حج، نهايت بهره را ببرند و ره توشه اى مناسب بگيرند كه بهترين آنها پرهيزكارى است. همين طور بهتر است به امور خير، از جمله تعامل اجتماعى سالم با ديگر حج گزاران بپردازند كه نمونه اى از كارهاى خير است. همين طور امام صادق عليه السلام به حج گزار توصيه مى فرمايد:
إذا أَحْرَمتَ فَعَلَيكَ بِتَقَوى اللهِ وَ ذِكرِ اللهِ وَِ قِلَّةِ الكلامِ إلاّ بِخَيرٍ فإنّ تَمامَ الحجِّ والعُمرَة أنْ يَحفَظَ المَرءُ لِسانَهُ إلاّ مِن خَيرٍ.(1)١
هرگاه محرم شدى، بر تو باد به تقواى الهى و ذكر
ص:87
خدا و اندك سخن گفتن، مگر در خير و نيكى؛ زيرا كمال حج و عمره آن است كه آدمى زبان را به چيزى جز خوبى نگشايد.
البته تعامل اجتماعى نيكو دو فايده مهم دارد: نخست اينكه موجب مى شود گروه عظيم موحدان كه براى عبادت و حج گزارى گرد آمده اند، با آرامش كامل مناسك حج را انجام دهند و فضاى حج را آكنده از مهر و صفا، تقوا و طهارت كنند و برادرى و محبت را ميان مسلمانان حاكم كنند. دوم اينكه حج گزار با به بند كشيدن نفس سركش خود و هدايت آن در مسير تقوا، تعامل اجتماعى سالم را تمرين مى كند و آماده مى شود اين ره توشه مناسب را به اجتماعى منتقل كند كه در آن زندگى مى كند.
خداوند در قرآن خانه خود را «عتيق» ناميده است: (وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ) ؛ «و برگرد خانه گرامى كعبه، طواف كنند» . (حج:٢٩)
«عتيق از عتق است؛ يعنى خانه آزاد؛ خانه اى كه از تسلط زورمندان و از تملك زرمندان آزاد است» .(1)
چنان كه امام باقر عليه السلام در سبب نام گذارى عتيق مى فرمايد:
ص:88
لأِنَّهُ بَيتٌ حُرٌّ عَتيقٌ مِنَ النّاسِ، ولم يَمْلِكْهُ أحدٌ. (1)
زيرا تنها خانه اى است كه از تملك انسان آزاد است و هيچ كس مالك آن نيست.
خانه خدا از آن رو آزاد است كه براى مردم ساخته شده است. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
(إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ. . .) (آل عمران: ٩6)
نخستين خانه اى كه براى مردم [و نيايش خداوند] بنا نهاده شده است.
گفتنى است خانه خدا، همواره آزاد و از مالكيت انسان ها رها بوده است. طبق نظر گروهى از فقها، در مسجدالحرام و طبق نظر گروه ديگر حتى در شهر مكه، زائر مى تواند نمازهاى يوميه را تمام و كامل بخواند؛ به عبارت ديگر مخير است كامل يا شكسته بخواند. در حالى كه مسافر، بايد نماز را شكسته بخواند. گويى انسان در مسجدالحرام، در منزل يا وطن خويش حضور دارد. درواقع، حكم مسافر از او برداشته مى شود.
البته زائران حج در دوران حكومت اسلامى زمان رسول خدا (ص) و حضرت على عليه السلام بيش از زائران امروزى احساس آزادى مى كردند. چون خانه هاى مكه به ظاهر در نداشت و به روى تمام زائران باز بود. ائمه معصوم عليهم السلام همواره در دوره حكومت خود به واليان مكه سفارش
ص:89
مى كردند كه مردم مكه در مقابل سكونت حاجيان، در منزلشان چيزى دريافت نكنند؛ چنان كه امام على عليه السلام در نامه اى به «قثم بن عباس» مى نويسد:
ومُرْ أهَلَ مَكَّةَ ألاّ يَأْخُذُوا مِن ساكِنٍ أجْراً فإِنَّ اللهَ سُبحانَهُ يَقُولُ: سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ. (حج:٢5) (1)
به مردم مكه فرمان ده تا از هيچ زائرى در ايام حج، اجرت مسكن نگيرند كه خداى سبحان فرمود: «چه كسانى كه در آنجا زندگى مى كنند يا از نقاط دور وارد مى شوند را برابر قرار داديم» .
منظور حضرت على عليه السلام از «عاكف» اهل مكه و «بادى» زائرانى اند كه از ديگر نقاط به حج مشرف مى شوند. به ظاهر باز بودن در خانه هاى مكه به روى زائران حج تا دوره معاويه ادامه داشته است.
چنان كه امام صادق عليه السلام فرمود:
فَاِنَّ أوَّلَ مَنْ جَعَلَ لدور مَكَّة أبواباً مُعاويةُ.(2)
نخستين كسى كه براى خانه هاى مكه در نهاد، معاويه [پسر ابوسفيان] بود.
اگرچه امروزه شهر مكه در موسم حج به علت افزايش زائران، با محدوديت اماكن اقامتى مواجه است، ولى كسانى كه سفر حج يا عمره را تجربه كرده اند، مى دانند كه
ص:90
انسان در شهر مكه احساس امنيت خاطر و آزادى بيشترى مى كند؛ به گونه اى كه بيشتر اوقات، انسان تعلقات دنيوى را فراموش يا كمتر احساس دلتنگى و غربت مى كند. انسان در هر ساعت از شبانه روز كه اراده كند، مى تواند آزادانه به زيارت كعبه برود و با خداى خود راز و نياز كند و هيچ ممانعتى هم وجود ندارد. اين يك تجربه شيرين اجتماعى است. تجربه اى كه براى يك بار هم كه شده است، اُمت اسلامى با وجود تفاوت مليّتى، نژادى، زبانى و. . . آن را در مراسم چند روزه حج، در خانه مشترك خود، خانه اى كه آزاد و رها از هرگونه مالكيت شخصى است، در كنار برادران و خواهران ايمانى، فارغ از هرگونه تعلقات دنيوى و به دور از هرگونه رذايل اخلاقى و اجتماعى، كسب مى كند.
با توجه به آثار و بركات فردى و اجتماعى حج مى توان گفت كه نقش حج در زندگى اجتماعى مسلمانان، نقش حياتى و اساسى است.
در حقيقت، حج دانشگاهى انسان ساز است كه ارزش هاى اجتماعى، نظير: برادرى، برابرى، امنيت، نظم، تفاهم، تعامل، عفت، آزادگى و ده ها ارزش ديگر اجتماعى در آن تمرين و مشق مى شود. آموزه هايى كه هم به انسان
ص:91
درك و بينش و شخصيت مى بخشد و هم او را در كلاس هاى متعدد، براى ورود به اجتماع و ساختن آن آماده مى سازد.
اگر حج گزار در مراسم حج يا عمره محروميت ها و محدوديت هايى را در حال احرام يا وقوف در عرفات، مشعر و منا تحمل مى كند، جملگى به مراتب معرفتى اش مى افزايد و او را به رشد نفس و كمال و بينش رهنمون مى سازد.
پس بسيار بى سعادت اند كسانى كه با سطحى نگرى، مناسك حج را حركاتى بيهوده مى پندارند يا آن را نشانه عقب افتادگى اجتماعى مى دانند كه مانع از رشد اجتماعى مى شود. و چه غافل اند كسانى كه اين سير الهى را به خوبى درك نمى كنند كه اين سفرى از جسم به روح، از صورت به معنا، از مجاز به حقيقت و از خلق به خالق است. راز محروميت ها و محدوديت ها را نمى دانند و در انديشه نيازهاى جسمانى و آسايش خويش به سر مى برند.
به يقين اين گروه كسانى اند كه زيستن را براى خوردن مى خواهند و با سعادتمندانى كه خوردن را براى زيستن و با هم زيستن و سير و سلوك الى الله مى خواهند، تفاوت بسيار دارند؛ تفاوتى كه جسم با روح، ظاهر با باطن، جهل با علم و ظلمت با نور دارد.
ص:92
ص:93
حج، سلوكى جمعى و جهانى است كه منطقه يا ناحيه جغرافيايى خاصى را در برنمى گيرد. اين سلوك جمعى را كه مسلمانان جهان با توجه به تفاوت هاى نژادى، قومى و زبانى هرساله به جا مى آورند، از بالاترين درجه تعامل اجتماعى برخوردار است؛ زيرا مسلمانان جهان كه در قاره هاى مختلف زندگى مى كنند، در يك ميقات زمانى و مكانى خاص دور هم جمع مى شوند. همه يك خدا، يك پيامبر، يك كتاب و يك هدف را دنبال مى كنند و همه به انجام دادن اعمالى مى پردازند كه همانند هم است.
همچنين، اين اعمال به گونه اى است كه
ص:94
اگر با دقت به آن نگريسته شود، انسان مى تواند درس هاى با هم زيستن و درك متقابل را بياموزد. مهم ترين آثارى كه حج در سطح بين الملل مى تواند داشته باشد، چنين است:
از كارهاى پسنديده اى كه در كنگره هاى جهانى، به ويژه كنگره هاى علمى - فرهنگى مرسوم است، كسب آگاهى و شناخت شركت كنندگان از يكديگر است.
ازاين رو شركت كنندگان سعى مى كنند به شكل هاى مختلف، از جمله گفت وگو يا مبادله آثار، يكديگر را بيشتر بشناسند. حتى با دادن كارت شناسايى، نشانى منزل يا پست الكترونيكى سعى مى كنند ارتباط بيشترى داشته باشند. همچنين ممكن است آثار و تأليفات خود را براى يكديگر بفرستند تا زمينه آشنايى، بيشتر شود. بديهى است اين گونه اقدامات، پيوندها را محكم مى كند. اين در حالى است كه اسلام در چهارده قرن پيش يكى از اهداف حج را شناخت ملل دانسته است؛ چنان كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
فَجَعَلَ فِيه الاجتماعَ مِنَ المَشرقِ وَ المَغربِ لِيَتَعارَفُوا. (1)
[خداوند] اجتماعى از شرق و غرب در اين سرزمين پديد آورد تا يكديگر را بشناسند.
ص:95
بايد زائران با توجه به اين هدف ارزشمند اسلام، هر ساله در اجتماع حج، به دور از هرگونه اختلاف طبقاتى، نژادى و تعصب مذهبى، به هدف مشخصى بينديشند كه اسلام براى آنان در حج معين كرده است و سعى كنند؛ با گفت وگو و درك متقابل، از احوال و آرمان هاى يكديگر با خبر شوند؛ به ويژه بهتر است انديشمندان مسلمان كارت هايى را براى معرفى خود، به چند زبان چاپ كنند و به انديشمندان ديگر كشورها بدهند تا زمينه اى براى آشنايى و ارتباط بيشتر فراهم شود؛ به عبارت ديگر، سعى كنند رشته هاى دوستى و برادرى را هرچه بيشتر و بهتر محكم كنند.
امام خمينى (ره) در اين باره مى فرمايد:
حج بهترين ميعادگاه معارف ملت هاى اسلامى است؛ زيرا مسلمانان با برادران و خواهران دينى و اسلامى خود از سراسر جهان آشنا مى شوند. در آن خانه اى كه به تمامى جوامع اسلامى و پيروان ابراهيم حنيف متعلق است، گرد هم مى آيند و با كنارگذاردن هرگونه ويژگى، رنگ، مليت و نژاد، به سرزمين و خانه اوّلين خود بازگشت مى كنند. با مراعات اخلاق اسلامى و اجتناب از مجادلات و تجملات، دورنمايى از تشكيل اُمت محمد (ص) را در سراسر جهان به نمايش مى گذارند.(1)
بى شك، كسب آگاهى و شناخت متقابل از يكديگر،
ص:96
زمينه ساز ارتباط بيشتر مسلمانان مى شود كه دستاوردهاى مهمى به همراه خواهد داشت.
يكى ديگر از اهداف حج، مبادله افكار و اطلاعات بين كشورهاى اسلامى است؛ امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
فَجَعَلَ فِيهِ الاجتماعَ مِنَ الْمَشرقِ والمَغربِ لِيَتعارَفُوا. . . وَ لِتُعرَفَ آثارُ رسولِ الله (ص) وتُعرَفَ أَخبارُه و يُذكرَ ولا يُنسى وَ لَو كانَ كلُّ قومٍ إنّما يَتَّكِلون عَلى بِلادِهم و ما فِيها هَلَكُوا و خَرِبَتِ البلادُ و سَقَط الجَلبُ والأرباحُ و عَميَتِ الأخبارُ و لم يَقِفُوا على ذلك فذلك عِلَّةُ الحجِّ.(1)
خداوند در سرزمين مكه، اجتماعى از شرق و غرب پديد آورد تا همديگر را بشناسند. . . تا نشانه ها و اخبار رسول الله شناخته شود و ياد شوند و فراموش نشوند و اگر هر قومى به شهرهاى خودشان و آنچه در آنهاست اتّكا مى كردند نابود مى شدند شهرها ويران مى گرديد و بازرگانى و سودآورى تعطيل مى شد و از خبرها آگاه نمى شدند و اين است علت حج.
در اين فراز از روايت، تأكيد بر اين است كه در موسم حج، «مردم نبايد با تنگ نظرى، تنها به مصالح خود و منطقه جغرافيايى خود بينديشند؛ زيرا اين تفكر، جهان را به ويرانى
ص:97
مى كشد و سرنوشت انسان ها را تباه مى سازد. اين تفكر با فلسفه جهان بينى و انسان دوستى و نگرش فرامليتى و برون مرزى اسلام در تضاد است. اسلام آيين بشريت است. ازاين رو بايد در اجتماع عظيم حج، مصالح انسان ها و كشورها مدنظر قرار گيرد تا منافع آن شامل همه مردم شود» .(1)
به طور مسلّم منافع عمومى مسلمانان، آن هنگام به بهترين شكل تأمين خواهد شد كه با هم مشورت و تبادل انديشه كنند. موسم حج بهترين فرصت براى اين مهم است. حجاج كشورهاى اسلامى مى توانند فرصت را غنيمت شمارند و از آن به گونه اى بهره بردارى كنند تا به يك همايش بين المللى تبادل افكار تبديل شود. وجود زمينه مشترك فرهنگى و عقيدتى ميان مسلمانان، خود نكته مهمى است كه بايد در اين همايش بر آن تأكيد شود. مقام معظم رهبرى (مدظله العالى) درباره تبادل افكار در موسم حج مى فرمايد:
در حج، شما برادران و خواهران كه از نقاط مختلف جهان در محشر عظيم حج گرد آمده و در هجرت از «مَنِ» قومى - نژادى حرفه اى به «ماى» اسلامى و قرآنى پيوسته ايد، مناسب است مسائلى را مدنظر داشته باشيد و درباره آن با ديگر مسلمانان تبادل انديشه كنيد و پس از سفر حج به آن عمل كنيد.(2)
البته تبادل افكار و اطلاعات مى تواند در زمينه
ص:98
چاره جويى براى حل مشكلات جهان اسلام، نشر اخبار و آثار پيغمبر اكرم (ص) و ائمه معصوم عليهم السلام، نزديك كردن مذاهب اسلامى به يكديگر، گسترش همكارى هاى بين المللى و. . . باشد كه در مباحث آينده به آنها پرداخته مى شود.
در جهان امروز، كشورهاى اسلامى با مشكلات بسيارى روبه رويند؛ مشكلاتى، مانند تفرقه افكنى دشمنان، وابستگى اقتصادى - سياسى به بيگانه، اشغال و تجاوز دشمنان به سرزمين هاى اسلامى، برادركشى در برخى سرزمين هاى اسلامى، مذهب تراشى، فرهنگ زدايى، غارت منابع طبيعى و ده ها مشكل ديگر كه هر كدام از اين مشكلات درد بزرگى است كه قلب جامعه اسلامى را جريحه دار مى كند. اجتماع با شكوه حج، به كشورهاى اسلامى و مسلمانان فرصتى را مى دهد كه در پرتو ارتباطات منطقى و مداوم، بتوانند مشكلات و كمبودهاى يكديگر را بشناسند. هر كشور، عضوى از مجموعه بزرگ جهان اسلام است كه مى تواند در ساختار جهانى مسلمانان در رفع مشكلات ديگر اعضا شريك و سهيم باشد؛ چنان كه امام صادق عليه السلام يكى ديگر از اهداف حج را آگاهى از مشكلات ديگر مسلمانان و سعى در رفع آن مشكلات مى داند.(1)
ص:99
همين طور امام خمينى (ره) فرمود: «حج براى اين است كه مسلمانان، مشكلات يك سال خود را بررسى كنند و در صدد رفع آنها برآيند» .(1)
به واقع، مسلمانان در موسم حج مى توانند كمبودها و نواقص خود را با هم در ميان گذارند و از همديگر يارى طلبند تا مشكلات خود را برطرف كنند.
همچنين بايد يادآور شد همواره در طول تاريخ حتى در دوره هاى خفقان بارى كه خلفا و سلاطين جور اجازه نشر احكام اسلامى را به مسلمانان نمى دادند، مسلمانان با استفاده از فرصت حج از مشكلات خود چاره جويى مى كردند؛ از جمله در ارتباط با ائمه معصوم عليهم السلام و علما مشكلات فكرى و فرهنگى خود را برطرف مى ساختند. علما و انديشمندان اسلامى نيز به اين هدف حج توجه داشته اند و از هر فرصتى براى رفع مشكل مسلمانان بهره برده اند. يكى از انديشمندان مسلمان در اين باره مى گويد:
از آثار حج، آشنايى با طوايف مختلفى است كه از چهار گوشه جهان اسلام آمده اند. هر زمان كه مى توانستم، در اين سفر با دوستان مى نشستم و به بررسى مشكلات جهان اسلام مى پرداختم.(2)
ولى افسوس كه به علت محدوديت هايى كه وجود
ص:100
دارد به اين هدف حج كمتر توجه مى شود؛ چنان كه علامه كاشف الغطاء (ره) نوشته است:
بعد از ظهر روزى در ايام تشريق، پيرامون مسجد خيف، بالاى يك بلندى رفتم و اجتماع باشكوه مسلمانان را نظاره مى كردم كه در ميانشان مليت هاى چينى، مراكشى، يمنى، عراقى و هندى بودند. با تعدادى از آنان كه با بعضى از زبان ها آشنا بودند، درباره حج و منافع و فوايد آن سخن به ميان آمد كه به رغم دشوارى هاى فراوان و تكاليف متعدد آن، داراى فوايد فراوانى است. به آنان گفتم كدام منفعت را بزرگ تر از اجتماع ما در اين سرزمين سراغ داريد؟ آيا مكانى را مى شناسيد كه در آنجا مسلمانان چينى از دورترين نقطه شرق با مسلمانان مراكشى از دورترين نقطه غرب و مسلمانان عراقى و ايرانى از شمال و مسلمانان يمنى از دورترين نقطه جنوب با يكديگر اجتماع كنند؟ ولى افسوس كه تفكر و تدبر از ميان مسلمانان رخت بربسته و عباداتشان بى مغز و تهى شده است. آنان در اين سرزمين جمع مى شوند، ولى از يكديگر جدايند. كنار يكديگرند، درحالى كه از هم دورند. جسم هايشان به هم نزديك، ولى آرزوهايشان با يكديگر بيگانه است. حج مى گزارند، ولى هيچ مسلمانى با برادر مسلمانش آشنا نمى شود و جز چهره او را نمى بيند و از احوال او آگاه
ص:101
نمى شود. حتى نام او را نيز نمى داند! ما با چنين حالى به وضعيت امروز رسيده ايم.(1)
هرچند بهره ورى از ابزارهاى روز و رسانه هاى پيشرفته مى تواند در تبليغ رسالت اسلام نقش مهمى ايفا كند و ناگزير بايد از آنها بهره گرفت. اما شرايط و فرصت هاى ويژه ديگرى نيز براى مسلمانان فراهم است كه بدون نياز به وسايل پيشرفته و هزينه هاى كلان، مناسب ترين عرصه براى تبليغات هدايتگر است.
كنگره عظيم و بين المللى حج، يكى از اين فرصت هاست؛ فرصت بى نظيرى كه ديگر ملت ها را بدان دسترسى نيست. اين اجتماع بزرگ جهانى به رسالت داران تبليغ مجال مى دهد بدون تحمل مشقت و هزينه سنگين، رسالت اسلامى را ابلاغ كنند و با آگاهى دادن به ساير مسلمانان، مصالح و مسائل اُمت اسلامى را دنبال كنند؛ به همين دليل قرآن كريم، «كعبه و حج را هدايتگر جهانيان» (2)خوانده است.
در واقع، حج مناسب ترين مجمع بين المللى است كه زمينه هر نوع فعاليتى را به نفع اسلام فراهم مى آورد؛ به گونه اى كه مى توان عنوان «وسيله ارتباط جمعى
ص:102
جهان شمول» را براى آن برگزيد. حج با مناسك پرشكوه خود، نه تنها براى مؤمنان شورانگيز است، بلكه براى آنان نمايش قدرت و بيانگر وحدت اجتماعى در برابر ديگران است كه مانند آن را در هيچ يك از وسايل تبليغى اسلام نمى توان ديد. براى همين است كه امام رضا عليه السلام يكى از منافع حج را تبليغ و نشر دين دانسته است و مى فرمايد:
. . . مَعَ ما فيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ ونَقلِ أخبارِ الائِمةِ اِلى كُلِّ صُقعٍ وَناحِيةٍ كَما قال الله عزَّوجَلَّ: فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.(1)
از ديگر آثار و منافع حج اين است كه حج گزاران فقه و علم دين را بياموزند و اخبار ائمه را به تمام نقاط جهان برسانند؛ همان گونه كه خداوند بزرگ فرموده است: چرا از هر گروهى از آنان طايفه اى كوچ نمى كند [و طايفه اى در مدينه بماند] تا در دين [و معارف احكام اسلام] آگاهى يابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها را بيم دهند، شايد [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خوددارى كنند.
همچنين پشتوانه هاى تاريخى حج هم بيانگر اين است كه نور هدايت و شناخت در تار و پود حج قرار داده شده است و اگر حج با روح ابراهيمى و شريعت محمدى انجام
ص:103
شود، فرصت مناسبى براى شناخت و تبليغ معارف دين خواهد بود؛ چنان كه رسول خدا (ص) در دوره اى كه هيچ اثرى از رسانه هاى الكترونيكى نبود، موسم حج را بستر تبليغى خود قرار داد و خبر رسالت خود را از اين مناره توحيد به گوش جهانيان رسانيد.
«عبدالله بن كعب بن مالك» مى گويد:
پيامبر خدا سه سال نخستين دوران رسالت خود را پنهانى دعوت مى كرد و در موسم حج به سراغ حجاج، در منزلگاه هايشان و در بازارهاى عكاظ، مجنه و ذى المجاز مى رفت و به دعوت آنها مى پرداخت.(1)
«ربيعة بن عباد» مى گويد:
من نوجوانى بودم كه همراه پدرم به حج آمدم و رسول خدا را در منا ديدم كه به منزلگاه قبايل عرب مى آمد و مى گفت: «اى فرزندان فلان! من پيامبر خدايم. . .» . (2)
«ابونعيم» هم نقل مى كند:
روزى على بن ابى طالب عليه السلام در ضمن سخن از فضيلت و سوابق انصار، چنين فرمود:
كسى كه انصار را دوست ندارد و حق آنان را نشناسد
ص:104
مؤمن نيست. به خدا آنان اسلام را با دارايى، شمشير، زبان رسا و ايثار خود پروبال دادند. رسول خدا در اوقات حج قبيله ها را به اسلام دعوت مى كرد و كسى نمى پذيرفت. هر سال در [مجنه و عكاظ و منا] به سراغشان مى رفت و باز هم آنان را دعوت مى كرد تا آنجا كه گفتند: «وقت آن نرسيده كه از ما نوميد شوى؟ !» .
تا اينكه خداوند اراده كرد انصار اين دعوت را بپذيرند. همين كه پيامبر (ص) ، اسلام را بر آنان عرضه داشت، پذيرفتند و به ايمان سبقت گرفتند. مسلمانان را پناه دادند، يارى كردند و مواسات را پيشه ساختند، ما به سوى آنان آمديم، به خانه هايشان وارد شديم و آنان در پذيرفتن ما با يكديگر مسابقه دادند و قرعه زدند و از ما پذيرايى كردند. در اموالشان ما را اولويت دادند و خون هايشان را در ركاب پيامبر (ص) ريختند.(1)
پس از پيامبر (ص) نيز مشعل داران هدايت، وارثان ائمه اطهار عليهم السلام براى آگاهى دادن به مردم از موسم حج بهره گرفتند و آنچه را كه در جاى ديگر امكان اعلامش نبود، از كنار خانه خدا ابلاغ كردند.
در همين ايام حج بود كه سرور آزادگان، امام حسين عليه السلام در سال 5٨ هجرى، در فضاى اختناق عصر معاويه، در جمع صحابه، تابعان و زائران حج با انتقاد از
ص:105
وضع موجود فرمود:
گفتارم را بشنويد و به خاطر بسپاريد، آن گاه كه به محل سكونت خود برگشتيد، پيامم را به افرادى برسانيد كه مورد اطمينانند.(1)
همچنين رسول خدا (ص) در خطابه هاى خود در خيف، منا، غدير و عرفات فرمود:
«لِيُبَلِّغِ الشّاهدُ الغائبَ « (2)؛ «آن كه حاضر است به آن كه غايب است، پيام مرا برساند» .
به يقين، آن بزرگواران با اين سخنان به نقش تبليغى زائران خانه خدا در نشر آثار و اخبار از آن رسانه جهان شمول اسلام اشاره داشتند. آنچه مهم است موقعيت ويژه حج و نقش آن اجتماع بى نظير در مسئله تبليغ است؛ اين درياى خروشانى كه عظمت اسلام، اقتدار مسلمانان و شور و عشق اهل ايمان را به تصوير مى كشد.
اين تبليغ با زبان و ابزار تكنولوژى نيست، بلكه با عمل و موج توفنده درياگونه انسان هاست. درياى خروشان وحدت كه از سرچشمه ايمان برخاسته است و هرگز از جوشش نمى افتد و از تلاطم باز نمى ايستد و به مسلمانان و همه مستضعفان عالم نويد مى دهد كه مى توانند زير لواى اسلام، كاخ هاى ستم و ديوارهاى تبعيض را فرو ريزند و سياه و سفيد، از هر نسل و هر سرزمين، با زبان ها و
ص:106
فرهنگ هاى مختلف، اما با يك آرمان قدم در وادى نور بگذارند و رهسپار قبله آمال آزادى، رشد، وحدت، استقلال و رهايى شوند و مظاهر شرك، نفاق و فساد را نفى كنند!(1)
البته مى توان به ظرفيت تبليغى حج در صحنه بين المللى از دو ديدگاه درون مرزى و برون مرزى نگريست. از ديدگاه درون مرزى، از آن رو كه كنگره حج متشكل از انسان هاى مؤمن برگزيده اى است كه به نمايندگى از مسلمانان نقاط مختلف جهان تشكيل مى شود، اگر اين نمايندگان به وظايف خود، در قبال حج آگاهى يابند، مى توانند با تعامل، گفت وگو و تأكيد بر مشتركات اسلامى، زمينه ساز وحدت بيشتر مسلمانان شوند و از بسيارى مشكلات كه ناشى از بى خبرى است، از جمله بى اعتنايى و بدبينى به هم، رفع مشكل كنند.
در واقع، اين ديدگاه مى تواند از نظر اجتماعى موجب تقويت مسلمانان و نزديك كردن روابط آنها به هم شود. به يقين در اين زمينه، تشكيل همايش هاى بين المللى و انتشار كتاب، جزوه، خبرنامه مشترك و. . . بسيار تأثيرگذار خواهد بود.
از ديدگاه برون مرزى هم، حج مى تواند همايشى جهانى باشد كه مسلمانان، مفاهيم عالى اسلام، ديدگاه ها و
ص:107
رويكردهاى اجتماعى جهان اسلام را در آن به نمايش بگذارند. همچنين با به نمايش گذاردن قدرت، امكانات و توانمندى هاى انسانى، مادى و معنوى، چشم دشمن را نسبت به وحدت خود خيره كنند.(1)
بى علت نيست كه دشمنان نيز از ديرباز از آثار حيات بخش حج آگاه بوده و به آن اعتراف داشته اند. چنان كه نقل است روزى «گلادستون» يكى از سياست مداران برجسته انگليس، درحالى كه قرآنى در دست داشت به مجلس عوام آمد و گفت: «تا مسلمانان قرآن و كعبه را دارند، ما نمى توانيم آنها را استعمار كنيم» .(2)
آشنايى با آثار و اخبار پيامبر (ص) ، تاريخ اسلام و حفظ آنها از اهداف ديگر حج است. امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود:
فَجَعَلَ فيه الاجْتماعَ مِنَ الْمَشرِقِ وَ الْمَغربِ. . . ولِتُعرَفَ آثارُ رَسولِ اللهِ وتُعرَفَ أخبارُه و يُذكَرَ ولايُنسى.(3)
مقرر شد تا در اين سرزمين از شرق و غرب بيايند. . . تا
ص:108
نشانه ها و اخبار پيامبر خدا (ص) شناخته شود و يادآور شود و فراموش نگردد.
آشنايى با آثار و اخبار رسول خدا (ص) و پيشينه اسلام و حفظ آنها از دو جنبه داراى اهميت است: نخست اينكه راه مقابله با دين ستيزانى بسته مى شود كه سعى دارند با روش هاى گوناگون، از جمله ايجاد شك و ترديد، منكر دين خدا، پيامبر او و نابودى آثار او شوند؛ چنان كه «امروزه پس از گذشت بيست قرن از ميلاد مسيح، وجود مسيح و مادر او مريم و كتاب او انجيل و ياران و حواريون او، در غرب به صورت افسانه تاريخى درآمده است. گروهى از شرق شناسان در وجود مردى آسمانى به نام مسيح كه مادرش مريم و كتاب او انجيل است، تشكيك مى كنند و آن را افسانه اى، مانند [مجنون عامرى] و معشوق وى [ليلى] مى دانند كه زاييده پندار و انديشه است. چرا؟ براى اينكه يك اثر واقعى ملموس از مسيح در دست نيست. به طور مثال نقطه اى كه او در آن متولد شده است، خانه اى كه در آن زندگى كرده است و جايى كه در آن به عقيده نصارا به خاك سپرده شده است، معلوم و روشن نيست. كتاب آسمانى او نيز دستخوش تحريف شده است و اين اناجيل چهارگانه كه در آخر هركدام جريان قتل و دفن عيسى عليه السلام آمده است، مربوط به او نيست و بى ترديد، پس از وى تدوين شده اند. از اين رو
ص:109
بسيارى از محققان، آنها را آثار ادبى قرن دوم ميلادى دانسته اند. ولى اگر تمام خصوصيات [زندگى] مربوط به او محفوظ مى ماند، به روشنى بر اصالت او گواهى مى داد و براى شكاكان جاى تشكيك باقى نمى گذارد» .(1)
ولى امروزه، زائر حج با حضور در سرزمين وحى با مطالعات و مشاهدات ميدانى، از نزديك با آثار رسول خدا (ص) و پيشينه اسلام آشنا مى شود و آشكارا خطاب به شكاكان و مردم جهان مى گويد «١4٠٠ سال قبل در سرزمين وحى (حجاز) مردى براى رهبرى جامعه بشرى برانگيخته شد كه موفقيت بزرگى در اين راه به دست آورد. تمام ويژگى هاى زندگى او محفوظ است، بى آنكه كوچك ترين ابهامى در زندگى آن بزرگ مرد مشاهده گردد. حتى خانه اى كه او در آن متولد شده مشخص است. اين كوه حراست كه وحى در آنجا بر او نازل مى شد. اين مسجد اوست كه در آن نماز به جا مى آورد. اين خانه اى است كه در آنجا به خاك سپرده شد. اينها خانه هاى فرزندان، همسران و بستگان اوست و اين قبور فرزندان، اوصيا، خلفا و همسران اوست. . .» . (2)
يكى از مسافران قبله در خاطرات خود از اين سفر الهى مى نويسد:
ص:110
انسان وقتى كه در مكه مكرمه، خاستگاه اسلام و مدينه منوّره جايگاه نخستين حكومت اسلامى حضور مى يابد، از خاطرات اين سرزمين ها درس هاى معنوى بزرگى مى گيرد. در اينجا، وحى فرود آمده و از اينجا پيامبر (ص) برخاسته است، درحالى كه انسان ها را فرا مى خوانده و مژده و بيم مى داده است. در اين مكان، نخستين دعوت كنندگان اسلامى شكنجه شدند و برخى از آنان در رويارويى با طاغوت به شهادت رسيدند و از همين مسير، مسلمانان از مكه به مدينه هجرت كردند. . . .(1)
در حقيقت، آنچه باعث شده است كه امروزه آثار اسلامى مكه و مدينه در سطح جهانى براى مسلمانان حفظ شود، برگزارى هر ساله مراسم پرشور حج است كه موجب مى شود سالانه ميليون ها زائر مشتاق از گوشه و كنار جهان در آن مكان هاى مقدس حضور يابند. وگرنه، چه بسا كه با توطئه دين ستيزان، اين آثار از صحنه جهانى محو و راه براى ستيزه جويى آنان هموار مى شد.
دوم اينكه از لحاظ روحى و روانى، مشاهده محيطهاى مذهبى موجب برانگيخته شدن احساسات پنهان زائران خانه خدا مى شود و قدرت معنوى آنان را تقويت مى كند.
ص:111
زائر حج سعى مى كند به جاى قهرمانان افسانه اى با قهرمانان واقعى كه زندگى بر محور وجودى شان دور مى زند، همانندسازى كند؛ به ويژه با حضور در مشاهد شهداى صدر اسلام در بدر و اُحد و ارسال درود بر روان پاكشان متعهد مى شود كه به خون شهدا وفادار و از آرمان هايشان پاسدارى كند و تداوم بخش راه نورانى شان باشد. چه اثرى در صحنه بين المللى مهم تر از اين است كه انسان هاى بهره مند از معنويت و همانند شده با قهرمانان واقعى، به جوامع و سرزمين هاى خود برگردند و تداوم بخش نيكى ها باشند.
بنابراين «تاريخ و جغرافياى فرهنگى و معنوى اسلام و اطلس حرمين بايد همواره زنده بماند و به دست فراموشى سپرده نشود كه اين هم به معناى زنده نگهداشتن فرهنگ، سنت و زندگى بنيانگذار اسلام، اوصياى گرامى، صحابه و ياران آن حضرت است و هم سرمايه معنوى براى نسل ها، غناى روحى اهل قبله و درس آموز ثبات و استقامت در دين و ايمان؛ زيرا سيره بزرگان مانند ساير مردم عادى نيست كه با پايان يافتن عمرشان پايان پذيرد، بلكه با جاودانگى حيات، جاودانه و براى چگونه زيستن [و مردن] نقش آفرين اند. اينان تاريخ سازانى اند كه چرخه زندگى بر محور وجودشان دور مى زند و اهداف حيات را فراتر از انديشه دنياطلبان ترسيم مى كنند و به طور خلاصه
ص:112
به تمام بشر تعلق دارند؛ به همين دليل است كه مورخان و محدثان، از قرن نخستين تا به امروز، اهتمام به ثبت تاريخ و سيره و ذكر اخبار و آثار حرمين و بزرگان مكه و مدينه داشته و آثار گران بهايى برجاى نهاده اند» . (1)
فلسفه عمومى اقتصاد حج، مبارزه با فقر، تهى دستى، بيكارى و تقويت توان اقتصادى و به طور كلى رفع نيازهاى اساسى كشورهاى مسلمان است. امام رضا عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
وَ ما فى ذلِكَ لِجَميع الخَلقِ مِنَ المَنافعِ. . . وَ قضاءِ حوائِجِ أهل الأطرافِ وَالمَواضِعِ المُمكِنِ لَهُمُ الاجتماعُ فِيها.(2)
از علل وجوب حج، منافعى است كه از آن به همه خلق مى رسد. . . و نيز تأمين كننده نيازهاى ساكنان اطراف و مكان هايى است كه مى توانند در موسم حج اجتماع كنند.
طبق حديث فوق موسم حج فرصت مناسبى است تا كشورهاى مسلمان با شناختى كه از يكديگر حاصل مى كنند، نيازهاى اقتصادى خود را تأمين كنند. ولى با تأسف امروزه اقتصاد و بازارهاى كشورهاى اسلامى در
ص:113
دست كشورهاى بيگانه است و سود اقتصادى حاصل از اين مراودات اقتصادى به جيب كمپانى ها و كارخانه داران بيگانه ريخته مى شود؛ مثلاً در ايام حج و عمره كه چند ميليون زائر مسلمان در شهرهاى مذهبى مكه و مدينه حضور مى يابند، بازار اين شهرها مملو از كالاهاى كشورهاى غير مسلمان، از جمله چين مى شود. درحالى كه رونق اقتصادى حج مى تواند بر سياست داخلى و خارجى كشورهاى مسلمان تأثيرگذار باشد و زمينه همكارى هاى بيشتر كشورهاى اسلامى را فراهم آورد؛ به ويژه اقتصاددانان كشورهاى اسلامى مى توانند با همكارى و همفكرى، برنامه ريزى هاى لازم را براى برقرارى اقتصاد سالم اسلامى داشته باشند. در اين راستا، برپايى نمايشگاه هاى فرآورده هاى اقتصادى، تأسيس بازار مشترك اسلامى، ايجاد بانك بين المللى اسلامى و تشكيل اتحاديه هاى اقتصادى بسيار كارساز خواهد بود. بديهى است گسترش روابط اقتصادى ميان كشورهاى اسلامى به يكپارچه شدن اُمت اسلامى كمك شايانى خواهد كرد.
اگرچه موسم حج، موسم تجارت نيست، ولى مسلمانان مى توانند براى رفع نيازهاى اقتصادى، با ايجاد نمايشگاه هاى بين المللى در مكه و مدينه، فرآورده هاى صنعتى، كشاورزى و
ص:114
سنّتى خود را در معرض ديد جهانيان قرار دهند. در واقع، ارائه نمونه هاى توليدى در ايام حج، سبب رشد سطح توليد از نظر كمى و كيفى و مشوّق يكديگر به توليد و تكاپوى اقتصادى مى شود و همكارى و مبادله اطلاعات، تجربيات و ابتكارات، زمينه ساز مشاركت هاى اقتصادى خواهد شد كه نتيجه اش شكوفايى اقتصادى كشورهاى اسلامى است. همچنين بهتر است دولت ها، ملت ها و برنامه ريزان اقتصاد كشورهاى اسلامى در مصرف كالاهاى بيگانه تجديدنظر كنند و تا حد ممكن با استفاده كردن از فرآورده هاى خودى، از تجمّل و تنوع گرايى در مصرف پرهيز كنند.
در حال حاضر برخى از كشورهاى اسلامى توانمندى هاى درخور توجهى دارند؛ به ويژه در زمينه محصولات كشاورزى، دامدارى، مواد غذايى و پوشاك مى توانند بسيارى از نيازهاى حجاج را در موسم حج تأمين كنند. ازاين رو، روا نيست كالاهايى كه امكان دارد در كشورهاى اسلامى تهيه و توليد شود، از كشورهاى بيگانه تأمين شود؛ زيرا گذشته از آنكه ممكن است از نظر شرعى شبهه ناك باشد، موجب گردش چرخ اقتصادى و تأمين منافع آنان مى شود. درحالى كه چرخ اقتصادى بسيارى از كشورهاى اسلامى توانمند، به كُندى مى چرخد و مردم مسلمان اين كشورها منتظر رونق فعاليت
ص:115
اقتصادى در كشورشان اند.
در اين راستا لازم است در ابتدا با همفكرى و همكارى، به ايجاد بازار مشترك اسلامى در سرزمين وحى مبادرت كنند و با تدارك كالاهاى مورد نياز، موجب رونق آن شوند. در ادامه نيز سعى كنند اين تجربه شيرين را به مجموعه كشورهاى اسلامى تعميم دهند.
از اقدامات شايسته اى كه در زمينه همكارى هاى بين المللى ميان كشورهاى اسلامى در سال هاى اخير انجام گرفته است، ايجاد بانك توسعه اسلامى است. اين بانك كه فعاليت خود را با سرمايه كشورهاى عضو سازمان كنفرانس اسلامى آغاز كرده است، خوشبختانه موفقيت هايى هم به دست آورده است؛ از جمله در موسم حج مسئوليت كشتارگاه هاى «منا» و نقاط نزديك به آن را برعهده گرفت و توانست براى جلوگيرى از هدر رفتن گوشت قربانى اقدامات مؤثرى انجام دهد كه خود تجربه موفقى در زمينه همكارى هاى بين المللى ميان كشورهاى اسلامى است. البته تأسيس اين بانك، به دو دليل كافى نيست:
نخست اينكه بانك توسعه اسلامى، تأمين كننده منافع تمامى كشورهاى اسلامى نيست، بلكه فقط تأمين كننده منافع كشورهاى عضو سازمان كنفرانس اسلامى است.
ص:116
دوم اينكه «اصولاً همكارى نزديك و مداوم اقتصادى، آن هم از نوع بلندمدت ميان كشورهاى اسلامى، بدون تغيير بنيادى در ساختار پولى، مالى و تجارى امكان پذير نيست؛ زيرا سلطه طولانى مدت بانك جهانى و صندوق ذخيره بين المللى، آن چنان اقتصاد كشورهاى عربى و اسلامى را به طور مستقيم تحت سلطه و نفوذ خود قرار داده است كه امكان فعاليت سرمايه گذارى مستقل و آزاد را نمى دهد و نجات از اين سلطه اقتصادى، نيازمند سيستم بانكى مستقل است» . (1)
پس شايسته است در اين راستا كشورهاى اسلامى به تأسيس بانك بين المللى اسلامى اقدام كنند تا با جذب، تمركز و هدايت ذخاير ارزى و اعتبارات مالى كشورها، مانع از ذخيره سازى و سپرده گذارى در كشورهاى عضو اتحاديه اروپا يا آمريكا شوند و با اين اقدام پسنديده، كشورهاى اسلامى را تقويت كنند و از منافع آن براى رفع مشكلات اقتصادى كشورهاى عضو، از جمله توسعه، اشتغال و بيكارى، بهره گيرند.
موسم حج، نمايش يكپارچگى و اتحاد مسلمانان جهان
ص:117
است. ولى كشورهاى اسلامى مى توانند با تأسيس يك اتحاديه بين المللى، متشكل از كشورهاى اسلامى آفريقا، آسيا و خاورميانه، انسجام و اقتدار بيشترى را به نمايش بگذارند؛ همانند آنچه در اتحاديه اروپا رخ مى دهد، اما در گستره وسيع تر؛ به گونه اى كه ساكنان كشورهاى اسلامى براى رفت و آمد به كشورهاى يكديگر به ويزا نيازى نداشته باشند تا مسافرت بين اين كشورها آسان تر و ارزان تر انجام گيرد و هر فرد مسلمان بتواند آزادانه براى كار، سكونت، سرمايه گذارى و. . . در كشورهاى عضو تردد داشته باشد. حتى براى ارتباط و همكارى بيشتر، مى توانند واحد پول مشتركى را به وجود آورند.
اگرچه اين فكر بسيار ايده آلى است كه مسلمانان جهان و دولت هاى اسلامى در موسم حج مى توانند به آن بينديشند، ولى اگر كشورهاى اروپايى موفق به تأسيس اتحاديه منطقه اى شده اند، سال هاى متمادى كارشناسان و متخصصان علوم مختلف روى آن، اقدامات كارشناسى انجام داده اند تا توانسته اند آن را در دهه هاى اخير عملياتى كنند. البته كشورهاى اسلامى مى توانند در كوتاه مدت در اين زمينه با اقدامات ذيل تا حدودى براى منافع خويش گام بردارند:
- توليد و صادرات نفت بر اساس حفظ منافع جامعه اسلامى؛
- صادرات و مبادلات بازرگانى متقابل با حذف
ص:118
تعرفه گمركى؛
- نخريدن و وارد نكردن كالاهايى كه توليد آن در كشورهاى اسلامى ممكن است؛
- همكارى و همفكرى علمى - تحقيقى دانشگاه هاى اسلامى براى توليد و عرضه تكنولوژى؛
- و. . .
بديهى است اگر خطبا و مبلغان دينى با اعتقاد كامل اين اتحاديه اسلامى را تبليغ كنند، امكان تحقق آن وجود دارد.
به يقين اگر استعمار شرق و غرب، ببيند چنين وحدتى در ميان مسلمانان در شرف تحقق است، به شدت با آن مقابله خواهد كرد؛ چنان كه «حدود نيم قرن پيش كه روابط تجارى ايران با روس زياد بود، بازرگانان خيرخواه و استقلال طلب خواستند تا توليد پارچه چيت و كالاهاى ديگر را به عهده بگيرند. پس از آنكه با زحمات بسيار، كارخانه اى تأسيس شد و به توليد پارچه پرداخت، روس ها به وسيله دست نشانده هاى خود همان پارچه و شايد محكم تر و بهتر از آن را به قيمت كمترى وارد بازار كردند و موجب ورشكستگى بازارهاى وطنى شدند.
البته اين وضع در مرحله نخست به علت نبود رشد سياسى مردم پيش مى آيد؛ زيرا مسلمانان متوجه نيستند كه براى خودكفايى بايد تحمل خسارت ها را هم داشته باشند
ص:119
و به اجناس بدتر از اجناس دشمنان اسلام هم رضايت دهند تا موجب تقويت توليدكنندگان مسلمان شود. مرحله بعد نيز به علت كنترل نكردن كالاهاى وارداتى است. اين بدين معنا نيست كه بازرگانى خارجى فقط در اختيار حكومت باشد، بلكه مقصود اين است كه وضع كلى اقتصاد و تجارت تحت مراقبت باشد كه معيارهاى كلى و مصالح اسلام از سوى جريان آن در خطر نيفتند.
به هر حال، كسانى كه به دنبال اين وحدت اند بايد از اين نقشه ها نيز آگاه باشند و با آگاه كردن مردم، زمينه تحقق هدف را فراهم كنند» .(1)
يكى از اثرات اجتماع سالانه حج، خنثى سازى توطئه هاى تفرقه افكنانه دشمنان اسلام است. در چند دهه اخير دشمنان اسلام براى از بين بردن همبستگى مسلمانان از راه هاى گوناگون وارد شده اند. آنان كوشيده اند با پاشيدن بذر نفاق، به ويژه ميان دو گروه اصلى اسلام، يعنى شيعه و سنى، آنها را از يكديگر دور كنند؛ در اين راستا كوشيده اند مذهب شيعه را در جهان منزوى كنند؛ زيرا خط مشى شيعه در طول تاريخ، تكيه بر مكتب اهل بيت عليهم السلام و همكارى نكردن با دستگاه هاى جور و ستم بوده است و غرامت اين
ص:120
ستم ستيزى و آزادگى را يا در زندان هاى ترسناك اسارت يا بر چوبه هاى دار و شهادت پرداخته اند.
متأسفانه پيروان برخى از فرقه هاى مذهبى هم يا از روى نادانى يا غرض ورزى هم سو با موجى كه دشمن ايجاد كرده است، در حركت اند. ولى واقعيت اين است كه «مسلمانان از نظر اختلافات مذهبى به گونه اى نيستند كه نتوانند وحدت داشته باشند، نتوانند با يكديگر برادر و مصداق إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (حجرات: ١٠) باشند؛ زيرا خدايى كه همه پرستش مى كنند يكى است. همه «لا إله إلاّالله» مى گويند. همه به رسالت محمد (ص) ايمان دارند و نبوّت او را پايان يافته مى دانند. دين او را خاتم اديان مى شناسند. همه قرآن را كتاب مقدس آسمانى و قانون اساسى خود مى دانند و آن را تلاوت مى كنند. همگى به سوى يك قبله نماز مى خوانند. با بانگ اذان، مشغول اقامه نماز مى شوند. در يك ماه معين از سال كه ماه رمضان است، روزه مى گيرند و روز عيد فطر و قربان را عيد خود مى شمارند. مراسم حج را مانند هم انجام مى دهند. در حرم خدا اجتماع مى كنند. حتى خاندان نبوّت را دوست دارند و به آنان احترام مى كنند. همه اينها كافى است كه دل هاى آنها را به يكديگر پيوند دهد و احساسات برادرى و اخوت اسلامى آنها را برانگيزد» .(1)
ص:121
البته اجتماع سالانه حج مى تواند بيش از موارد ديگر در خنثى سازى توطئه هاى دشمنان مؤثر باشد.
درست است كه تبليغات شوم مغرضان ميان شيعه و سنى اثر خود را كرده است، ولى بايد دانست كه سالى يك بار چند صد هزار شيعه و سنّى دور هم جمع مى شوند كه با اندكى توجه و دقت مى توانند به آسانى بفهمند كه تحت تأثير تبليغات مغرضانه دشمن بوده اند.
«وقتى يك مسلمان شيعى كه در مغز او صدها تبليغ ضد سنى كرده اند به حج مى رود، سنى هايى را مى بيند كه به على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام محبّت دارند. صدها سنّى را مى بيند كه حتى به ائمه بقيع اداى احترام مى كنند. همچنين سنى هايى كه به حج مى روند مشاهده مى كنند همان شيعه اى كه در گوش او خوانده بودند، اصلاً دين ديگرى، قبله ديگرى يا نماز ديگرى دارد، مى آيد در كنار او همان نمازى را مى خواند كه او مى خواند. رو به همان قبله اى مى ايستد كه او مى ايستد. همان اعمال حجى را انجام مى دهد كه او انجام مى دهد. وقتى اين مناظر وحدت بخش را برادران شيعه و سنى در موسم حج از يكديگر مشاهده مى كنند، كمتر تبليغات مسموم دشمن مى تواند در ذهن آنها اثر كند؛ به عبارت ديگر، موسم حج، فرصت دروغ آزمايى دشمنان اسلام است» .(1)
ص:122
در حقيقت اگر مراسم حج نبود، «اين توطئه هايى كه ضد همبستگى مسلمانان شده است، آن پيوندهاى وحدت آور را از بين مى برد؛ وحدتى كه پيامبر اكرم (ص) و مسلمانان صدر اسلام، با خون جگر و بذل جان و مال ايجاد كردند. وحدتى كه حضرت على عليه السلام با سى سال حكومت و زندگى همراه با خون دل، امام مجتبى عليه السلام با پذيرفتن صلح، و ائمه عليهم السلام از امام سجاد عليه السلام تا امام عسكرى عليه السلام با تحمل رنج ها آن را حمايت و حفاظت كردند» .(1)
گفتنى است امروزه حتى استكبار جهانى به اين حقيقت حج:
«لا يَزالُ الدّينُ قائماً ما قامَتِ الْكَعبةُ» (2)؛ «مادامى كه خانه كعبه پابرجاست (و به دور آن طواف مى كنند) پيوسته دين برقرار است» پى برده است كه مى تواند در ابعاد مختلف اجتماعى تحول بنيادين در روابط داخلى و صحنه جهانى به وجود آورد.
بنابراين حج، وحدت بخش بين مسلمانان جهان است و اختلاف فتوا در چند موضوع، نمى تواند موجب اختلاف و دل سردى ميان شيعه و سنى شود. چه بسا اهل تسنن يا تشيع نيز ميان خودشان اختلاف فتوا دارند كه براى رفع اين اختلافات هم مى توان گفت وگو كرد و نيازى به دخالت بيگانگان نيست.
ص:123
يكى از جلوه هاى اجتماعى حج كه انسان از ديدن آن لذت مى برد، نزديك بودن زندگى انسان ها به يكديگر در موسم حج است. در مراسم حج، گذشته از اينكه افراد توانگر از سراسر جهان شركت مى كنند، عمده اى از شركت كنندگان را نيز مردم عادى تشكيل مى دهند. به واقع، بخشى از مردمى كه در اجتماع بزرگ حج حضور دارند، مردم عادى و فقيرند. اين مردم، با افراد توانگرى كه از سراسر جهان در آن اجتماع حضور يافته اند به هنگام مراسم چند روزه حج، با پوشيدن لباس احرام، به دور از اختلافات نژادى، زبانى، قومى و اجتماعى، نمونه اى از يك زندگى بدون فاصله را مقابل ديدگان جهانيان به نمايش مى گذارند؛ چنان كه يكى از مستشرقان به نام «ساريس وادى» در كتاب «عقل سليم» مى نويسد:
مسلمانان از هر سو و از راه هاى هوايى، زمينى و دريايى كوچ مى كنند و همه در يك مسير جارى مى شوند و در يك مكان گردهم مى آيند. هرچند آنها از نظر لباس، مليت، رنگ، زبان، موقعيت اجتماعى، توانگرى و درويشى، در سطوح مختلف اند، اما همه لباس احرام در بر مى كنند. همگى اعم از پادشاه و رعيت، ثروتمند و فقير، آنان كه از سُلاله پيامبرند و آنانى كه تازه مسلمان اند، همه و همه در برابر آفريدگار بزرگ چون
ص:124
بندگان ذليل مى ايستند. خداوند به چهره مردم نمى نگرد، بلكه توجه به قلب هايشان دارد و از آنچه در اعماق دل ها مى گذرد آگاه است. اينان در آن فضاى روحانى، از تشخّص، نام و عنوان عارى اند. آنجا جلوه گاه اخلاص و برابرى است. آيا اين همان دموكراسى واقعى نيست؟ آيا اين بى رنگى و تجرّد از تشخص ها كافى نيست كه غرور خودكامگان را درهم شكند و رفعت طلبان را از مركب نخوت فرود آورد و به مردم بفهماند كه دنيا كالايى زودگذر است و جلوه هاى آن پايدار نيست؟ در واقع، اين مواقف و مشاعر، روحيه تحقيرشدگان و مستمندان رنج ديده را بالا مى برد تا همگان به اين حقيقت باور كنند كه آنچه ديگران بدان دلباخته اند متاعى است فناپذير و هيچ كس نبايد به داشتن آن سرمست و از نداشتن آن اندوهگين باشد.(1)
«امروزه حج، بزرگ ترين مظهر عظمت، وحدت و ارتباط ميان مسلمانان است كه باعث نفوذ اسلام در دل ها مى شود و نااميدان را اميدوار مى كند.
مسلمانى كه از دورترين نقاط جهان به مكه مشرف
ص:125
مى شود، با ديدن انبوه مردمى كه از هر كشور و قاره آمده اند، خود را تنها نمى بيند. بلكه خود را به قدرت اين مردم كه وابسته به قدرت هميشگى پروردگار است وابسته و پيوسته مى بيند. اگر در كشورش هرگونه توطئه و نقشه اى عليه مسلمانان باشد و اگر با هرگونه فشار، رنج، محروميت و آزار روبه رو باشد، براى مقاومت با آنها نيرو مى گيرد و مى فهمد كه اسلام با توطئه هاى خائنانه و نيرنگ هاى مستكبران از بين نمى رود. اگر كفار در منطقه اى با نيرنگ هاى سياسى و كشتار، نفوذ پيدا كرده اند، عالم اسلام محدود به آنجا نيست و مسلمانان ديگر با اهل آن منطقه همدردى مى كنند. ديدگاه او جهان شمول مى شود و اسلام را دين جهان و جهان را در مكه مى بيند» (1)
گفتنى است بيگانگان نيز به اين اثر بين المللى حج اعتراف دارند؛ چنان كه شبكه سى. ان. ان. آمريكا در گزارش از حج مى گويد:
اگرچه مسلمانان جهان، فرهنگ هاى متفاوتى دارند، اما از لحاظ معنوى، بين آنها پيوند برقرار است. . . مراسم حج براى ميليون ها مسلمان مظهر هويت اسلامى است؛ زيرا هر مسلمانى، با شركت در اين مراسم، بدون توجه به مليت و قوميت، مسلمان بودن خود را احساس مى كند.(2)
ص:126
اگر مسلمانان جهان، حج را به گونه اى كه شايسته است برگزار كنند، از خواب غفلت بيدار شوند، با ريشه هاى ثابت و فنا ناپذير معنوى و تاريخى خود پيوند برقرار كنند، از آموزه ها و آثار اجتماعى حج در سطح بين المللى آگاه شوند و به فتنه ها و توطئه هاى تفرقه افكن دشمن توجه نكنند، مى توانند در سايه سار امنيت كامل حج، از خدا و دين حرف بزنند، مشكلات مسلمانان را مطرح كنند، چاره جويى كنند و در نهايت با ره توشه كامل معنوى و آگاهى بيشترى به جوامع خود برگردند و منشأ خير فراوان شوند. به يقين در اين صورت، سرنوشت مسلمانان بهتر از امروز مى شد.
ص:127
تنگ نظرى و محدودنگرى است اگر منافع و مصالح حج را محدود به منطقه جغرافيايى خاصى كنيم؛ زيرا چنين نگرشى با بينش جهان شمول اسلام سازگار نيست. امام رضا عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
. . . وَ ما في ذلك لِجَميعِ الخَلقِ مِنَ المَنافِع. . . وَ منفعةُ مَن فى المشرقِ والمغربِ وَ مَن فى البَرِّ و البَحر مِمَّن يَحُجُّ وَ مِمَّن لايَحُجُّ مِن تاجِرٍ وَ جالِبٍ و بايعٍ و مُشتَرٍ و كاسِبٍ و مِسكينٍ. . . .(1)
از علل وجوب حج، منافعى است كه از آن براى همه خلق مى رسد و
ص:128
منافعى است براى كسانى كه در شرق و غرب يا خشكى و دريا هستند، چه آنانى كه حج مى گزارند يا آنان كه حج به جا نمى آورند، اعم از تاجر، واردكننده كالا، فروشنده، خريدار، كاسب و مستمند. . . .
امام صادق عليه السلام هم در اين باره مى فرمايد:
فَجَعَلَ فيهِ الاجتماعَ مِنَ الْمَشرقِ وَ المَغرِب لِيَتعارَفُوا وَلِيَتَربَّحَ كلُّ قَومٍ مِنَ التِّجاراتِ مِنْ بلدٍ إلى بَلدٍ. . . .(1)
خداوند، اجتماعى از شرق و غرب در اين سرزمين پديد آورد تا يكديگر را بشناسند و همه گروه ها از تجارت و حمل كالا از شهرى به شهرى بهره گيرند. . . .
طبق اين احاديث، منافع حج تنها منحصر به حج گزاران و مردم سرزمين مكه نيست، بلكه تمام افرادى كه در اماكن حج حضور دارند، اعم از مسلمانانى كه از ساير كشورها به مكه آمده اند و كسانى كه در حج شركت نكرده اند نيز از اين منافع بهره مند مى شوند. البته به يقين بخشى از منافع حج مخصوص سرزمين خود زائر (كشور متبوع) است؛ زيرا حج آينه تمام نما و چارچوب نظرى نظام اجتماعى جوامع مسلمانان است كه با ارائه الگوى واقعى و عملى، مناسبت هاى اجتماعى را به زيبايى نشان مى دهد. بنابراين اگر حج گزار، به وظايف خود قبل از عزيمت آگاه شود و در فرصت حج هم، آموزه هاى
ص:129
اخلاقى و اجتماعى را به خوبى آموخته باشد، وجودش در هر كشورى بسيار تأثيرگذار است. از سوى ديگر، زائران از ابتداى سفر حج يا عمره تا موقع بازگشت موجب تحول و پويايى در سطح كشور مى شوند؛ چنان كه افزون بر شخص زائر، گروه هاى گوناگون جامعه نيز از آثار مادى و معنوى سفر بهره مند مى شوند.
در اين فصل، ابتدا به آثار اجتماعى حج در سطح ملّى پرداخته مى شود و در ادامه به عواملى پرداخته مى شود كه مى تواند به اهداف اجتماعى حج آسيب وارد سازد.
حج گزار، پس از طواف خانه دوست، با نورانيت به سرزمين و ديار خود بر مى گردد. اقوام، دوستان و آشنايان نيز براى گفتن زيارت قبولى و بهره مندى از توشه حج، به ديدار مسافر قبله مى شتابند. اگر حاجى آموخته هاى حج را
ص:130
به نيكى آموخته باشد، مى تواند با انتقال آموخته هاى معنوى و اجتماعى حج، منعكس كننده سنت هاى معلمان بزرگ بشر باشد؛ زيرا حاجى در سرتاسر سفر بزرگ حج از جدّه تا مكه و از مكه تا مدينه، ردپاى معلمان بزرگ بشر را مشاهده كرده و توانسته است از سنت هاى نيك آنان بياموزد. حاجى در «حجر اسماعيل» ، مدفن حدود هفتاد پيامبر را زيارت مى كند و در «مدينه» ، نبى رحمت را و در «خيف»(1)، ياد ابراهيم را زنده مى دارد.
در «مقام ابراهيم» نام دوست خداى رحمان را پاس داشته و در «جَبَلُ الرحمه» و «عرفات» برجاى پاى آدم، ابراهيم عليهما السلام و حضرت محمد (ص) پا نهاده است.
آرى، حاجى اگر نيك آموخته باشد مى تواند در ديدارها و در طول عمر خود، منعكس كننده سنت هاى معلمان بزرگ بشر باشد و نورانيت و معنويت را به جامعه هديه كند.
همچنين مى تواند با ايجاد انگيزه اين سفر در ديگران، هدايتگر به سوى نور و روشنايى باشد. در غير اين صورت، حاجى گردشگرى بيش نبوده است كه سرزمينى را سياحت كرده و به احتمال، چمدان خود را از اجناس رنگارنگ انباشته است.
ص:131
حاجى به هنگام بازگشت از سفر معنوى حج، مى تواند افزون بر ترويج آموخته ها، با امر به معروف و نهى از منكر، پاكى و درستكارى، امانت دارى، دستگيرى از نيازمندان و. . . در نهادينه شدن و پاسدارى از ارزش هاى دينى و سيره ائمه معصوم عليهم السلام، نقش مؤثرى را در جامعه ايفا كند. در كشور ما نام «حاجى» ارزشمند است و حجاج، جزو معتمدان و محترمان جامعه اند؛ به گونه اى كه بسيارى از افراد، دارايى و امانات خود را به آنان مى سپارند و ممكن است آنان را «وصى» خود كنند. همچنين بسيارى از نيازمندان براى رفع نيازمندى خود، از حاجيان كمك مى خواهند.
«در برخى از كشورهاى اسلامى نام «حاجى» به اندازه اى محترم است كه حتى پسران از پدران و اجداد خود به ارث مى برند؛ چنان كه اين موضوع در كشورهاى اندونزى، مالى و سودان رايج است. شخصى كه به حج رفته و اين نام را پيدا كرده است، هرگز فراموش نمى كند كه بايد به پاكى و درستكارى روى آورد تا سزاوار اين نام باشد» .(1)
در انديشه رايج هم مى بينيم اگر حاجى مرتكب خطايى
ص:132
شود، مردم به شدت از او انتقاد مى كنند؛ زيرا او را تربيت يافته پروردگار، پاك شده از گناه و با ايمان مى دانند. چنان كه امام صادق عليه السلام فرمود: «حج گزار تا زمانى كه به گناه آلوده نشود، نور حج را پيوسته دارا خواهد بود» .(1)در حالى كه اگر يك فرد معمولى، همان خطا را انجام دهد، چندان توجهى به او ندارند.
فريضه حج در كنار عمره مستحبى، نعمتى بزرگ براى كشور اسلامى ما محسوب مى شود؛ زيرا با مديريت صحيح، مى تواند كاهش دهنده بسيارى از مشكلات اجتماعى موجود، از قبيل تورم، بيكارى، فقر و. . . باشد.
از مشكلات اقتصادى كشور، وجود تورم در جامعه است. يكى از علل مهم تورم، افزايش نقدينگى در جامعه است. از آثار سفر معنوى خانه خدا اين است كه زائران بخشى از نقدينگى خود را براى ثبت نام، تأمين هزينه سفر، تأمين هزينه خانواده در طول سفر و. . . در بانك ها پس انداز مى كنند. اين سپرده گذارى ها و پس اندازهاى به ظاهر اندك، در كل مبالغ بسيارى مى شود كه مى تواند براى
ص:133
كشور دو فايده مهم داشته باشد.
نخست اينكه موجب كاهش نقدينگى در سطح كشور و در نتيجه كاهش تورم مى شود. ديگر آنكه مى توان با برنامه ريزى و مديريت صحيح، اين سرمايه ها را براى توليد، كاهش وابستگى از بيگانگان و كاهش مشكلات اجتماعى، نظير رفع مشكلات جوانان (بيكارى، اشتغال، ازدواج و. . .) به كار گرفت.
با تمام اقداماتى كه براى فقرزدايى در كشور پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى انجام گرفته است، ولى متأسفانه هنوز جلوه هايى از فقر در كشور نمايان است. نمونه اى از اين فقر در مصرف نابرابر مواد غذايى در كشور جلوه گر است. اين در حالى است كه ميزان كالرى مصرف خانوار ايرانى، بالاتر از استاندارد جهانى است.
با وجود اين، سفر حج و عمره به شكل هاى گوناگون مى تواند كاهش دهنده مشكل فقر در جامعه باشد؛ زيرا طبق احكام اسلامى، حاجى قبل از عزيمت به حج بايد بدهى هاى خود را به افراد و جامعه، به ويژه وجوهات شرعى، مانند خمس و زكات را پرداخت كند. با توجه به فلسفه اى كه براى مصرف اين گونه وجوهات شرعى در جامعه است، بخشى از آن صرف رفع نيازمندى هاى
ص:134
نيازمندان و فقراى جامعه مى شود كه خود به نوعى در كاهش فقر در جامعه مؤثر است.
افزون بر وجوهات شرعى، صدقات و انفاقاتى كه حج گزار در زمان بازگشت از سفر به صورت نقدى، وليمه يا گوشت قربانى انجام مى دهد، اگر درست مديريت شود، مى تواند در بهبود وضعيت فقرا تا حدودى تأثيرگذار باشد.
امروزه فريضه حج و عمره در كشور، ده ها فرصت شغلى ايجاد كرده است؛ به گونه اى كه گروه هاى مختلف اجتماعى در اين بخش فعاليت دارند و از اين راه براى خانواده خود كسب درآمد مى كنند. مسئولان دفترهاى حج و زيارت، كارمندان ستاد حج و عمره و بعثه، كارمندان سازمان هواپيمايى كشورى، روحانيون كاروان ها، مديران و معاونان كاروان ها، مديران و خدمه ثابت ايرانى هتل ها، فعالان فرهنگى، نويسندگان و پژوهشگران حج و عمره، نمايندگان دفاتر مراجع معظم تقليد، پرستاران و پزشكان درمانگاه هاى ايرانى مستقر در مكه و مدينه، دفترهاى چاپ و نشر كتاب ها، جزوه ها و بروشورهاى حج و عمره، گزارشگران و برنامه سازان رسانه ملّى، مداحان، عكاسان، فيلمبرداران، صاحبان تالارها و رستوران ها، فروشندگان لباس و وسايل مورد نياز حجاج، فروشندگان دام، گوشت،
ص:135
ميوه، سبزيجات، حبوبات، فروشندگان گل و آجيل و شيرينى، فروشندگان رنگ و پارچه و ده ها گروه ديگر، از جمله گروه هايى هستند كه به طور مستقيم يا غير مستقيم از فوايد مادى حج بهره مند مى شوند؛ براى نمونه به هنگام بازگشت زائران، بيشتر تالارها و رستوران هاى مواد غذايى از قبل رزرو شده است. مردم براى خريد گل و شيرينى يا نوشتن پلاكارد (پارچه نوشته) به اين مغازه ها مراجعه مى كنند. مراكز عرضه دام زنده در روز عيد قربان شلوغ مى شود. به يقين تمام اين موارد از منافع حج است كه در كاهش سطح بيكارى و فقر در جامعه مؤثر است.
سفر حج و عمره به لحاظ معنوى و دينى نه تنها در روحيه حج گزار تأثيرگذار است، بلكه مى تواند از جنبه روحى و اخلاقى بر روى افراد جامعه، به ويژه خانواده، اقوام و دوستان تأثيرگذار باشد و موجب افزايش مهر و محبت و كاهش كدورت ها شود.
حج گزار براى بهره مندى كامل از بركات سفر حج يا عمره لازم است به كليه مسائل جانبى نيز توجه كامل داشته باشد. يكى از اين مسائل، كسب رضايت از افراد خانواده است. براى اين منظور، بايد به دلجويى و كسب
ص:136
حلاليت از افراد خانواده بپردازد. همچنين سعى كند نيازمندى هاى خانواده را به گونه اى تأمين كند كه در طول سفر حج او، دچار مشكلات شديدى نشوند. با آوردن هديه يا سوغات نيز، موجب افزايش صميميت در بين افراد خانواده شود. سوغات سفر در اين ميان به اندازه اى مؤثر است كه از مستحبات سفر است؛ چنان كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
«هَديَّةُ الْحَجِّ مِنَ الْحَجِّ «(1)؛ «هديةةة حج جزو [مخارج] حج است» .
البته بايد توجه داشت كه تهيه سوغات نبايد حاجيان را از وظايف و اعمال باز دارد و به جاى حضور در حرمين شريفين، بيشترين وقت خود را در خيابان ها و بازار سپرى كنند و به دليل خستگى از توفيق عبادت محروم شوند.
از سوى ديگر، حج گزار پس از بازگشت از سفر حج يا عمره، منزلت و شخصيتى ديگر خواهد داشت. خانواده و اقوام براى او احترام خاصى خواهند داشت، بدان شرط كه احترام خود را حفظ و قدر و منزلت خود را بشناسد و با رفتار مناسب موجب افزايش مهر و محبت ميان خانواده شود.
حج گزار يا عمره گزار پيش از سفر، از اقوام، دوستان و آشنايان دلجويى مى كند يا حلاليت مى طلبد. اگر كسى از
ص:137
او ناراحت است به ديدارش مى شتابد. به هر حال، سعى مى شود، كدورت و دلگيرى باقى نماند. بسيارند خواهران و برادران يا اقوامى كه سال ها از يكديگر دلگيرند و كوچك ترين رفت و آمدى ندارند. ولى حج يا عمره بهانه اى مى شود كه تيره گى ها و آلودگى ها در زلال جارى حج يا عمره شست وشو و پاك شده، تبديل به آشتى و محبت شود. در حقيقت افراد بشر به دليل اجتماعى بودن در زندگى شخصى و اجتماعى خود گرفتار تضادها و مشكلاتى مى شوند كه نتيجه آن رنجش و نارضايتى ديگران است. ولى سفر حج يا عمره فرصتى را پيش مى آورد تا احساسات انسان تحريك شود و از خطاى يكديگر گذشت كنند و به همديگر نزديك و مهربان شوند.
به تعبير ديگر، در فرصت حج يا عمره زمينه بهترى براى خالى كردن دل از كينه و كدورت است. به طور مسلّم، اگر ظرفيت پر شده دل از كينه خالى شود، جاى بيشترى براى ذخيره معرفت و عشق به حق فراهم خواهد آمد.
البته برخى اوقات شيطان مانع ايجاد كرده، انسان را وسوسه مى كند كه اگر نزد ديگران برود و حلاليت بطلبد، خود را كوچك كرده است. ولى بايد توجه داشت خودشكنى و پرهيز از كبر و غرور، زمينه ساز پاكى از گناه
ص:138
و آمرزش است. اگر حاجى خودشكنى را پيش از سفر آغاز نكند بهره لازم را نخواهد برد. امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
مَنْ أمَّ هذَا البَيتَ حاجّاً أو مُعْتَمِراً مُبَرّأً مِنَ الكِبْرِ رَجَعَ مِن ذُنُوبِهِ كَهَيئَةِ يَومَ وَلَدَتْهُ اُمُّهْ.(1)
كسى كه براى حج يا عمره قصد اين خانه كند، درحالى كه از خودپسندى برى و دور باشد، همانند روزى كه از مادر متولد گرديده، از گناهان پاك مى شود.
رسول گرامى اسلام (ص) در حديثى مى فرمايد:
يَأْتِى عَلَى الناسِ زمانٌ يَكُونُ حَجُّ المُلوكِ نُزْهَةً و حَجُّ الأغنِياءِ تِجارَةً و حَجُّ المساكِينِ مَسْأَلَةً.(2)
زمانى بر مردم فرا مى رسد كه زمامداران براى تفريح و تفرّج و توانگران براى كسب و تجارت و نيازمندان براى [رفع] خواسته ها به حج مى روند.
اين حديث ارزشمند بيانگر اين نكته مهم است كه مسلمانان نبايد با انگيزه اى غير الهى به حج يا عمره اقدام كنند. با كمال تأسف با تمام منافع و آثارى كه حج و عمره از سطح ملّى و بين المللى دارد، حج و عمره براى افراد يا
ص:139
گروه هايى در سطح كشورى، وسيله اى براى كسب اعتبار اجتماعى، تجارت يا تفريح و خوشگذرانى شده است. اين گونه افراد و گروه ها آگاهانه يا ناآگاهانه، خواسته يا ناخواسته با سوء استفاده از جايگاه و موقعيت اجتماعى خود، مانع از محقق شدن اهداف الهى و اجتماعى حج مى شوند.
به يقين اين گونه افراد و گروه ها نه تنها از اهداف معنوى و اجتماعى حج يا عمره بهره مند نمى شوند، بلكه باعث ترويج فرهنگ نادرستى در سطح جامعه مى شوند كه مى تواند زمينه ساز آسيب هاى جدّى به اهداف الهى و معنوى حج يا عمره شود. در ادامه به شرح اين عوامل آسيب زاى اجتماعى پرداخته مى شود.
در سال هاى اخير با كمال تأسف حج و عمره براى عده اى عاملى براى بزرگى و وسيله اى براى اعتبار اجتماعى شده است. به گونه اى كه اين گونه افراد، با حضور مكرر در مراسم حج و عمره، نه تنها عرصه را براى ديگران تنگ، بلكه به آن تفاخر نيز مى كنند.
شگفت اينكه برخى از اين افراد، مراسم جشن برگشت (وليمه) را در تالارها و رستوران هاى باشكوه و مجلل برگزار مى كنند. از اقوام، دوستان و آشنايان، آنان كه
ص:140
توانگرند، هديه هاى قابل ملاحظه اى مى آورند و آنان كه نتوانسته اند يا نداشته اند كه هديه مناسبى تهيه كنند، شرمنده و خجالت زده مى شوند. گاه مشاهده مى شود ده ها پارچه نوشته، بَنِرهاى گران قيمت سر در منزل و تالار نصب مى شود. ورودى حاجى را فرش مى كنند و اطراف آن را گل مى چينند. كوچه و خيابان را چراغانى مى كنند. مداح ها يا شخصيت هاى معروف را به مجلس خود دعوت مى كنند يا براى تفاخر بيشتر چندين چمدان اجناس رنگارنگ براى هديه يا خودنمايى وارد مى كنند و. . . .
البته بخشى از اين رفتارها شايد مربوط به اطرافيان حج گزار باشد كه آگاهانه يا ناآگاهانه دست به اين اقدامات مى زنند، ولى حاجى اگر خود توجيه باشد، قبل از سفر به خانه خدا، مى تواند پيش بينى كند و سفارش هاى لازم را براى به حداقل رساندن اين تشريفات انجام دهد.
به هر حال، اين گونه تشريفات و به جا آوردن مكرر حج و عمره براى فخرفروشى و منزلت طلبى چيزى نيست كه با روح حج يا عمره سازگار باشد؛ زيرا يكى از اهداف ارزشمند حج از بين رفتن منيت ها و همراه شدن با اجتماع است.
اين گونه افراد بايد به فرمايش امام صادق عليه السلام توجه داشته باشند كه حضرت مى فرمايد:
الحجُّ حَجّانِ: حَجٌّ للهِ و حَجٌّ لِلنّاسِ، فَمَن حَجَّ للهِ
ص:141
كانَ ثَوابُهُ عَلَى اللهِ الجَنَّةَ، و مَن حَجَّ لِلنّاسِ ثَوابُهُ عَلَى النّاسِ يَومَ القِيامَةِ.(1)
حج دوگونه است؛ حج براى خدا و حج براى مردم. پس آن كس كه براى خدا حج گزارد، از خداوند پاداش بهشت گيرد و آن كس كه براى مردم حج به جاى آورد، پاداش آن در روز قيامت با مردم است! .
هدف اصلى و علت غايى هر عبادت، همانا توجه به خدا، طلب رضاى او و تحصيل آخرت است كه مقصد آفرينش انسان را تشكيل مى دهد. از اين رو مقصد اساسى را نبايد با اغراض دنيوى و اهداف مادى، كم رنگ ساخت. فريضه عبادى حج نيز از اين قاعده مستثنى نيست؛ چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:
(وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ) (آل عمران: ٩٧)
و براى خدا بر مردم واجب است كه آهنگ خانه [او] كنند.
طبق اين آيه مباركه، اگر حج با هدف معنوى و به قصد تقرب الهى انجام نگيرد، ارزشمند نخواهد بود و به يقين تأثير معنوى و اجتماعى چندانى هم نخواهد داشت. با توجه به بى ارزشى حج با هدف مادى، متأسفانه عده اى،
ص:142
حج و عمره را با منافع دنيوى آلوده كرده اند. گاهى اين گونه افراد، روايت هاى اقتصادى وارد شده درباره منافع اقتصادى حج را در طول سفر بهانه قرار مى دهند. وقت و بى وقت با حضور در بازارهاى پر زرق و برق مكه و مدينه به دنبال منافع اقتصادى و كسب و تجارت مى روند و به حيثيت حجاج ايرانى و آبروى كشور آسيب مى رسانند.
البته تجارت و كسب در سفر، خود عاملى براى برگزارى فريضه حج و تأمين معاش گروهى از زائران است. گروهى كه اگر كسب و تجارت نكنند، قادر به تأمين مخارج خود نيستند. از اين رو به اين گروه از زائران اجازه داده مى شود كه تجارت را وسيله اى براى كسب توانايى مالى قرار دهند تا در كنگره حج حضور يابند و به شكوه اجتماع مسلمانان بيفزايند. همچنين براى كسانى كه روزى شان از طريق حج تأمين مى شود، مانعى ندارد كه هم درآمدى كسب كنند و هم مناسك حج را به جاى آورند؛ چنان كه وقتى كسى از امام صادق عليه السلام مى پرسد: «اگر كسى به قصد تجارت رهسپار مكه شود يا شتران خود را كرايه دهد، آيا حج او ناقص است يا تمام؟» حضرت پاسخ مى دهند: «مانعى ندارد، حج او تمام است» .(1)
بنابراين اهداف اقتصادى حج، مقدمه اى براى رسيدن
ص:143
به اهداف متعالى حج است؛ به تعبير ديگر، ذكر و طلب آخرت اصل است و كسب روزى، فرع آن است. حاجى بايد بداند «حج و عمره دو بازار از بازارهاى آخرت است» .(1)نه بازار دنيا! ازاين رو بر حاجى حيف است پس از عمرى انتظار كه خداوند توفيق حج يا عمره را به او عطا كرده است، نداند در كدام جايگاه قرار گرفته است و فرصت اندك حج را به جاى حضور در مسجدالحرام و مسجدالنبى (بازارهاى آخرت) در بازار دنيا سپرى كند و از آموزه هاى معنوى و اجتماعى حج محروم شود. بايد حاجى بداند كه:
طواف كعبه عشق از كسى درست آيد
كه ديده، زمزم او گشت و دل، مقام خليل
يكى ديگر از عوامل آسيب زاى اجتماعى كه با اهداف الهى حج مغاير است، حج گزارى و عمره گزارى براى سياحت، تفريح و خوش گذرانى است. به ويژه اين عامل آسيب زا، در سفر عمره به دليل فراهم بودن امكانات، مسكن، تغذيه مناسب و نيروى خَدمه مخلص كه شبانه روز با جان و دل در خدمت زائران هستند، بيشتر مشاهده
ص:144
مى شود. اين گروه از زائران در طول سفر همواره در پى مسكن بهتر، غذاى لذيذتر، خواب بيشتر و خريد ارزان ترند و در اين سفر به آنان چنان خوش مى گذرد كه از فيض حضور بيشتر در حرمين شريفين، به ويژه از سحرهاى پر فضيلت مكه و مدينه محروم مى شوند. به طور معمول، به بازار مى روند و به خريد كردن براى خود، دوستان و آشنايان سرگرم مى شوند. به سراغ فروشگاه هاى لوكس مى روند و با كيسه هاى مملو از اجناس خريده شده به هتل باز مى گردند. براى دريافت خدمات بهتر و بيشتر همواره با نيروهاى ثابت هتل، طلبكارانه برخورد مى كنند. غافل از اينكه حج و عمره فرصت تن آسايى و تن پرورى نيست، بلكه فرصتى براى خودسازى فردى و اجتماعى است.
البته از ديدگاه اسلام، سير و سفر با انگيزه هاى الهى و عقلانى، از جمله عبرت گيرى از ملت هاى گذشته، آشنايى با زندگى پيشينيان، شناخت جلوه هاى خدا در روى زمين، پرورش انديشه، امرى پسنديده است؛ چنان كه در آيات متعدد قرآن مجيد نيز به آنها اشاره شده است؛ از جمله در سوره حج آمده است:
(أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها) (حج: 46)
آيا آنان در زمين سير نكرده اند تا دل هايى داشته
ص:145
باشند كه [حقيقت را] با آن درك كنند يا گوش هايى كه با آن [نداى حق را] بشنوند.
آرى، گردشگرى معنوى، دل انسان را روشن، چشم ها را بينا و گوش ها را شنوا مى كند. از سستى و ركود مى رهاند و به رشد و شكوفايى فكرى و پرورش انديشه ها و تقويت جنبه عقلانى انسان مى انجامد. حج گزار، بايد به سير و سفرى بپردازد كه داراى اهداف الهى باشد نه براى تن آسايى و خوش گذرانى؛ آن هم در سفر حج و عمره كه تقرب به خدا، انقطاع از دنيا، پرواز در ملكوت، بريدن از دنيا و توجه به آخرت در تار و پود آن تعبيه شده است.
همان گونه كه در مبحث آموزه هاى اجتماعى حج بيان شد، حج و عمره، يك زندگى اجتماعى بدون فاصله يا كم فاصله است. شارع مقدس اسلام وضعيت حج گزارى را به گونه اى قرار داده است كه همه گروه هاى اجتماعى، فارغ از مشخصه هاى خود، اعمال حج را در فرصت اندك آن، به گونه اى انجام دهند كه هيچ نشانه اى از تبعيض وجود نداشته باشد. ولى متأسفانه عده اى (خواص) آگاهانه يا ناآگاهانه، خواسته يا ناخواسته با رفتارهاى امتيازطلبانه خود، مانع تحقق اين آرمان الهى مى شوند. درحالى كه همين خواص در درمان بيمارى امتيازطلبى، نقش اساسى
ص:146
دارند. آنان مى توانند با پرهيز از رفتارهاى امتيازطلبانه و تشويق ديگران در تحقق اين هدف الهى بسيار مؤثر باشند. مرحوم بهشتى از امتيازطلبى خواص در حج خاطره اى نقل مى كند كه شنيدنى است. ايشان مى نويسد:
وقتى وارد جدّه شدم، قرار بود با رفقايى باشيم كه اصل پرهيز از امتيازطلبى را رعايت مى كردند، ولى اين اتفاق نيفتاد. از اين رو، به كاروانى ملحق شديم كه مدير گروه آن ضمن گفت وگويى محبت آميز گفت: «ما مى توانيم با امكاناتى كه در اختيار داريم، براى شما و همراهانتان چنين و چنان كنيم» . به ايشان گفتم: «من به حج آمده ام، يعنى به سفرى آمده ام كه مى خواهم بيمارى امتيازطلبى را در وجودم معالجه كنم!» سپس دليل پيوستن به كاروان را نيز براى او شرح دادم و گفتم: «اگر مى خواهى خدمتى به حاجى انجام دهى، سعى كن او را راهنمايى كنى كه اعمال خود را به درستى انجام دهد و مكان هايى را ببيند كه لازم است، چه بسا كه ديگر توفيق زيارت و حج نصيب او نشود. اما بزرگ ترين محبت در حق ما اين است كه براى ما امتيازى قائل نشويد!» .(1)
در هر حال، نمايش اين گونه رفتارهاى تبعيض آميز از سوى افراد، به ويژه خواص جامعه، افزون بر اينكه با اهداف اجتماعى حج مغاير است، موجب كم اثر شدن
ص:147
آموزه هاى اجتماعى حج روى حج گزاران مى شود. از همه مهم تر نارضايتى پروردگار متعال را نيز در پى خواهد داشت. البته بعضى اوقات در سفر حج مردم به برخى از خواص احترام مى كنند، بدون اينكه او خود خواستار آن باشد كه اين ديگر امتيازطلبى نيست؛ براى نمونه، درباره امام سجاد عليه السلام چنين نقل شده است:
در دوره ولايت عهدى «هشام بن عبدالملك» در سالى كه امام سجاد عليه السلام در مناسك حج حضور يافته بود، هشام نيز حضور داشت. هشام بعد از طواف كعبه هر اندازه كه سعى كرد طبق آداب، خود را به حَجَرالاسود برساند و آن را لمس كند، ميسّر نشد؛ زيرا همه مردم يك نوع لباس پوشيده بودند، يك نوع سخن كه ذكر خدا بود به زبان داشتند، يك نوع عمل انجام مى دادند و چنان غرق در احساسات پاك خود بودند كه نمى توانستند درباره شخصيت دنيايى هشام و مقام اجتماعى او بينديشند. افراد و اشخاصى هم كه از شام با خود به همراه آورده بود تا حُرمت او را حفظ كنند، در مقابل اُبهت و عظمت معنوى حج، ناچيز به نظر مى رسيد. هشام ناگزير برگشت و در جايگاهى كه براى او ساخته بودند مستقر شد و به مردم نگاه مى كرد. در اين ميان امام سجاد عليه السلام، درحالى كه چهره پرهيزكارى در او نمايان بود و مانند همه يك جامه ساده بر تن داشت در ميان سيل جمعيت ظاهر شد. ابتدا به طواف كعبه پرداخت سپس با چهره اى آرام و
ص:148
قدم هايى مطمئن به طرف حجرالاسود آمد. جمعيت با همه ازدحامى كه بود، همين كه حضرت را ديدند، فوراً كوچه دادند و حضرت خود را به حجرالاسود نزديك ساخت. شاميان كه اين منظره را ديدند و قبلاً ديده بودند كه مقام ولايت عهد با آن اهميت و طمطراق موفق نشده بود كه خود را به حجرالاسود نزديك كند، غرق در تعجب گشتند.(1)
آرى، گاهى در سفر حج، مقام معنوى خواص، خود برانگيزنده احترام مردم است، ولى خواص، خود بايد سعى كنند در طول سفر حج به دنبال امتيازطلبى نباشند. حتى سعى كنند تا حد ممكن با افراد ناشناسى سفر كنند كه ايشان را نشناسند تا او هم بتواند به ديگران خدمتى كند، منيت هاى خود را فرو ريزد و اجر بيشترى از سفر حج ببرد. بهتر است در اين زمينه به امام سجاد عليه السلام اقتدا كرد، چنان كه درباره آن بزرگوار نوشته اند:
در سفر حجى به طور ناشناس وارد كاروانى شد كه افراد كاروان او را نمى شناختند. حضرت در طول سفر با نشاط و چابكى خاصى مشغول خدمت و رسيدگى به امور زائران شد، بدون اينكه از او درخواست كمكى كنند. در بين راه فرد تازه واردى به كاروان، امام را شناخت. از كاروانيان پرسيد: «اين شخصى را
ص:149
كه مشغول خدمت به شماست مى شناسيد؟» گفتند: «نه، او را نمى شناسيم» . مرد گفت: «معلوم است كه نمى شناسيد. اگر مى شناختيد، چنين گستاخى نسبت به او نداشتيد» . او امام سجاد عليه السلام را به كاروانيان معرفى مى كند، جمعيت آشفته شده، براى معذرت خواهى و دست و پابوسى خدمت امام مى رسند و گله مى كنند كه اين چه كارى است كه ايشان با آنان كرده است؟ ممكن بود آنان جسارتى نسبت به او بكنند و مرتكب گناهى بشوند. امام در پاسخ مى فرمايد: «من به عمد شما را كه مرا نمى شناختيد براى همسفرى برگزيدم؛ زيرا گاهى با كسانى كه مرا مى شناسند مسافرت مى كنم، آنها به احترام رسول خدا (ص) به من مهربانى مى كنند و نمى گذارند كه من عهده دار خدمتى بشوم. از اين رو تمايل دارم همسفرانى انتخاب كنم كه مرا نمى شناسند و از معرفى خودم هم خوددارى مى كنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نايل شوم» .(1)
وارد كردن انبوه كالاهاى خارجى به وسيله زائران ايرانى، از جمله مشكلات اجتماعى سفرهاى حج و عمره است كه هر ساله از نظر اقتصادى (خروج ارز) و حمل و
ص:150
نقل، مشكلاتى را براى كشور ايجاد مى كند؛ به گونه اى كه هر ساله ناوگان هوايى كشور كه وظيفه حمل و نقل زائران حج را به عهده دارد، به جاى سرويس دهى بهتر به ايشان، بايد بارهاى اضافى زائران را به داخل كشور حمل كند. حال اگر اين كالاها مرغوبيت و كيفيت مطلوبى داشته باشند و كمكى به كمبود كالا در داخل كشور بكنند، حرفى نيست، ولى با كمال تعجب، بيشتر كالاهايى كه زائران به كشور وارد مى كنند، كالاهاى بى كيفيت خارجى اند كه امكان توليد و عرضه مطلوب تر آن با قيمت مناسب در داخل كشور وجود دارد. ولى هر ساله زائران ايرانى به جاى حمايت از صنايع داخلى و رونق فعاليت هاى اقتصادى كشور، ميلياردها ريال ارز را به جيب شركت هاى خارجى مى ريزند.
متأسفانه هم وطنان زائر، به اندازه اى در خريد كالاهاى خارجى زياده روى مى كنند كه بيشتر فروشندگان بازارهاى مكه و مدينه به زبان فارسى مسلط شده اند يا هرجا كه جمعى از ايرانيان به طور موقت مستقر مى شوند، سريعاً عده اى دست فروش، بازار متحركى را پيرامون آنان تشكيل مى دهند.
به هر حال، خريد بيش از اندازه كالا آن هم كالاهاى بى كيفيت خارجى به هيچ وجه شايسته زائر ايرانى نيست. زائرى كه هدفش زيارت خانه خدا، انجام دادن مناسك
ص:151
حج و كمك به تحقق اهداف اجتماعى حج است؛ زيرا نه تنها زمينه ساز خروج بيش از اندازه ارز و ايجاد مشكلات براى ناوگان هوايى كشور مى شود، بلكه مناسب با شخصيت حاجى و حيثيت كشور هم نيست. بارها مشاهده شده است كه زائران خارجى و مأموران عربستان به تمسخر به اين كالاها و رفتار حاجى مى نگرند و حتى خود انسان بى اختيار به ياد شعر شيخ بهايى مى افتد كه چنين سرود:
مقصود من از كعبه و بتخانه تويى تو
مقصود تويى، كعبه و بتخانه بهانه
حاجى به ره كعبه و من طالب ديدار
او خانه همى جويد و من صاحب خانه(1)
بر سياست گذاران، مديران و برنامه ريزان امور حج و زيارت لازم است تا ضمن توجه به آثار و منافع اجتماعى حج در سطح ملّى، از عوامل آسيب ساز به سيماى زيباى حج و اهداف اجتماعى آن غافل نباشند.
مى طلبد آن بزرگواران با تجربه چندين ساله، مهندسى فرهنگى دقيق ترى نسبت به گذشته داشته باشند و در پيشگيرى از عوامل آسيب ساز بيشتر تلاش كنند. در اين
ص:152
زمينه، توسعه فعاليت هاى فرهنگى و به كارگيرى نيروهاى فرهنگى فعال و خلاق با ابزارهاى باورنده و انگيزاننده بسيار كارساز خواهد بود؛ زيرا موجب رشد و بالندگى معنوى و اجتماعى بيشتر در امور حج و عمره خواهد شد.
البته در سال هاى اخير اقدامات شايسته اى انجام گرفته است، ولى كافى نيست!
ص:153
* قرآن كريم
* نهج البلاغه، برگردان: محمد دشتى، چاپ سوم، قم، لقمان، ١٣6٩ه. ش.
١. ابراهيم خليل مؤسس ام القرى، عبدالله جوادى آملى، فصلنامه ميقات حج، شماره65.
٢. ابعاد حج در قرآن (٢) ، ناصر شكريان، فصلنامةةة ميقات حج، شمارةةة 5٨.
٣. ابعاد سياسى و اجتماعى حج، محمدتقى رهبر، چ٢، تهران، مشعر، ١٣٨١.
4. اتحاديه اُمت اسلام در پى آمد ساختار جهان شمولى، حميد مولانا، فصلنامه تقريب، چاپ اول، سال اوّل، ١٣٨٢ه. ش.
5. احتجاج، به كوشش: بهادرى و هاديه، ابى منصور طبرسى، چاپ دوم، تهران، اُسوه، ١4١6ه. ق.
6. الاركان الاربعه، ابوالحسن ندوى.
٧. اسلام صراط مستقيم، كنت مورگان، برگردان: بحرالعلومى و ديگران، چاپ دوم، تبريز، چاپخانه شفق، با همكارى انتشارات فرانكلين، ١٣44ه. ش.
ص:154
٨. اهداف اجتماعى و اقتصادى كنگره حج، اسماعيل اوليايى، فصلنامه ميقات حج، شماره٢٧.
٩. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، چاپ سوم، بيروت، داراحياء التراث العربى، ١4٠٣ه. ق.
١٠. پديده حج از ديدگاه جامعه شناختى، حسن ضيقه و موسى دانش، در فصلنامه ميقات، شماره ٣٨.
١١. تحليلى از مناسك حج، على شريعتى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ١٣5٠ه. ش.
١٢. ترجمه تفسير الميزان، محمدحسين طباطبايى، چاپ سوم، بنياد فرهنگى علامه طباطبايى، ١٣٧6ه. ش.
١٣. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، چ پنجم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ١٣6٩ه. ش.
١4. تفسير نور، محسن قرائتى، چاپ اول، تهران، مركز فرهنگى درس هايى از قرآن، ١٣٨6ه. ش.
١5. تهذيب الاحكام، محمد بن حسن طوسى، بيروت، دارالتعارف، ١4١٢ه. ق.
١6. جرعه اى از بيكران زمزم، عبدالله جوادى آملى، چاپ دوم، تهران، مشعر، ١٣٧5ه. ش.
١٧. جرعه اى از صهباى حج، عبدالله جوادى آملى، چاپ هفتم، قم، دارالحديث، ١٣٧٨ه. ش.
١٨. حج در قرآن، محمدحسين بهشتى، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ١٣56ه. ش.
١٩. داستان راستان، مرتضى مطهرى، چاپ بيست و هشتم، تهران، صدرا، ١٣٨٧ه. ش.
ص:155
٢٠. دايرة المعارف تطبيقى علوم اجتماعى، عليرضا شايان مهر، چاپ اول، تهران، كيهان، ١٣٧٧ه. ش.
٢١. ره توشه مبلغ، محمدتقى رهبر، چاپ اول، قم، دارالحديث، ١٣٧٨ه. ش.
٢٢. زندگينامه شاعران ايران، ليلا صوفى، چاپ دهم، تهران، جاجرمى، ١٣٨٢ه. ش.
٢٣. سفرنامه حج، لطف الله صافى گلپايگانى، چاپ سوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى، ١٣٧5ه. ش.
٢4. صحيفه نور، روح الله موسوى خمينى، چاپ بيستم، تهران، شركت سهامى انتشار.
٢5. الطريق الى مكه، محمد اسد، دارالعلم للملايين.
٢6. علل الشرايع، ابوجعفر ابن بابويه، قم، انتشارات داورى.
٢٧. عيون اخبار الرضا، ابوجعفر ابن بابويه، تهران، نشر صدوق، ١٣٧٢ه. ش.
٢٨. فردوس الاعلى، محمدحسين كاشف الغطاء، به كوشش: شهيد محمدعلى قاضى طباطبايى، تبريز، مطبعة رضايى، ١٣٧٢ه. ش.
٢٩. فرهنگ صبا، محمد بهشتى، چاپ اول، تهران، آرمان، ١٣٧١ه. ش.
٣٠. كافى، محمد بن يعقوب كلينى، برگردان: مصطفوى، چاپ اول، تهران، وفا، ١٣٨٢ه. ش.
٣١. كافى، محمد بن يعقوب كلينى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ١٣5٠ه. ش.
ص:156
٣٢. كنگره اسلامى حج، على غفورى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ١٣5٣ه. ش.
٣٣. گزيده راهنماى انسانيت، جعفر سبحانى، چاپ اول، تهران، مشعر، ١٣٨6ه. ش.
٣4. گزيده اى از يادداشت هاى حج، مرتضى مطهرى، چاپ اول، تهران، صدرا، ١٣٨٠ه. ش.
٣5. مجمع البيان، فضل بن حسن طبرسى، چاپ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ١4٠٨ه. ق.
٣6. مستدرك الوسايل، ميرزا حسين نورى، بيروت، چاپ دوم، مؤسسه آل البيت، ١4٠٨ه. ق.
٣٧. معارف حج در نگاه كاشف الغطاء، سيدجواد ورعى، در فصلنامه ميقات حج، شماره65.
٣٨. مقدمه كتاب مناسك حج و عمره، محمدسعيد رمضان بطويى.
٣٩. من لايحضره الفقيه، ابوجعفر ابن بابويه، بيروت، دارالتعارف، ١4١١ه. ق.
4٠. ميعاد با ابراهيم، على شريعتى، چاپ چهارم، تهران، آگاه، ١٣٨٧ه. ش.
4١. نهج الفصاحة (راهنماى انسانيت) ، فريد تنكابنى، چاپ دوازدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ١٣٨٣ه. ش.
4٢. وسايل الشيعه، محمدحسن حر عاملى، قم، آل البيت، ١4١٢ه. ق.