شش گوشه ی بهشت: فضیلت زیارت کربلا: متن و ترجمه ی بلندترین زیارت سیدالشهدا علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : بنی هاشمی ، سیدمحمد، 1339 -

عنوان قراردادی : کامل الزیارات .فارسی - عربی . برگزیده

عنوان و نام پدیدآور : شش گوشه ی بهشت: فضیلت زیارت کربلا: متن و ترجمه ی بلندترین زیارت سیدالشهدا علیه السلام محمد بنی هاشمی ؛ به قلم سعید مقدس.

مشخصات نشر : تهران: منیر، 1387.

مشخصات ظاهری : 212ص.

شابک : 28000ریال: 978-964-539-086-8

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص. [209]- 212؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- آرامگاه -- زیارت

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- آرامگاه -- زیارت -- احادیث

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- زیارت نامه ها

موضوع : زیارتگاه های اسلامی -- عراق -- کربلا

شناسه افزوده : مقدس ، سعید، 1358 -

شناسه افزوده : ابن قولویه، جعفربن محمد، -368؟ ق. کامل الزیارات. برگزیده.

رده بندی کنگره : BP263/2/ب9ش5 1387

رده بندی دیویی : 297/7645

شماره کتابشناسی ملی : 1181775

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم زهرا روؤفی

ص: 1

اشاره

سر شناسه: بنی هاشمی، محمّد 1346

عنوان قرار دادی: کامل الزیارات. فارسی - عربی. برگزیده.

عنوان و نام پدید آور: شش گوشه بهشت: «فضیلت زیارت کربلا»، محمّد بنی هاشمی؛ به قلم: سعید مقدّس؛ به انضمام متن و ترجمه بلند ترین زیارت سيّد الشّهدا علیه السلام.

مشخصات نشر: تهران: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، 1387.

مشخصات ظاهری: 212 ص.

شابک: 8 - 086 - 539 - 964 - 978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا.

یاد داشت :کتاب نامه: ص 209 - 212؛ هم چنین به صورت زیر نویس.

موضوع: حسین بن علی علیه السلام، امام سوم، 4 -61 ق. آرامگاه، زیارت، احادیث، زیارت نامه ها - زیارت گاه های اسلامی، عراق، کربلا.

شناسه افزوده: مقدّس، سعید، 1358.

شناسه افزوده: ابن قولویه، جعفر بن محمّد، 368 ق. کامل الزیارات. برگزیده.

رده بندی کنگره: 1386 5 ش 95 ب / 2 / 262 BP

رده بندی دیویی: 297/7645 شماره کتاب شناسی ملی: 1181775

شابک 8 - 086 - 539 - 964 - 978 ISBN 978-964 -539 - 086 - 8

شش گوشه ی بهشت

دکتر سیّد محمّد بنی هاشمی

به قلم: سعید مقدّس

ناشر: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر

نوبت چاپ : دوم / 1390

تیراژ : 2000 نسخه

حروف چینی : شبیر / 77521836

چاپ : زنبق

دفتر مرکزی: خیابان مجاهدین، چهار راه آب سردار، ساختمان پزشکان، واحد 9 تلفن و فاکس: 77521836 (6 خط)

فروشگاه: تهران، خیابان ایران، خیابان مهدوی پور، پلاک 64 تلفن: 33566801 (4 خط) 7521836 (0935)

وب سایت: http : // www. monir.com

پست الکترونیک :info@monir.com

دیگر مراکز پخش: دار الکتب الاسلامیه، 55620410 * نشر نیک معارف، 66950010 * نشر آفاق، 22847035

نشر رایحه، 88976198 * نمایش گاه کتاب اعراف، 22208529 * پخش آینه، 33930496

3800 تومان

ص: 2

بسم اللّه الرحمن الرحیم

ص: 3

ص: 4

تقدیم:

این نوشتار نا قابل را

از جانب دل گداخته ی ابا عبد اللّه علیه السلام

مرحوم آیة اللّه شیخ جعفر شوشتری رحمة اللّه

به فدائیان با وفا

و سر بداران سر سپرده ی سیّد الشهدا علیه السلام

تقدیم می داریم.

آنان که در کلام امام صادق علیه السلام به عنوان

﴿ اوْلِیاءَ اللَّهِ وَ احِبَّائَهُ﴾ (1)

لقب گرفتند.

ص: 5


1- اولیاء خداوند و محبوب های او (مصباح المتهجّد ص 722)

ص: 6

فهرست

عریضه ای برای عرش نشین بهشت...11

پیش نهاده...13

فصل اوّل: جلوه هایی از شرافت زیارت و مزار سیّد الشّهدا علیه السلام...15

کربلا شریف تر از مکّه...17

تواضع و شکر: سبب فضیلت کربلا...22

برتری کربلا نسبت به مکّه با وجود واجب بودن حج در مکّه...24

کربلا: مطاف ملائک...27

کربلا: محلّ نجوای خدا با انبیا...29

رحمت فرا گیر خداوند برای زائر کربلا...30

همراهی ملائک با زائر سیّد الشّهدا علیه السلام...34

عبادت ملائک برای زائر امام حسین علیه السلام...37

زائر سيّد الشّهدا علیه السلام و سعادت در قیامت...41

ص: 7

ترک زیارت امام حسین علیه السلام و حسرت قیامت...44

داغ دار ابا عبد اللّه الحسين علیه السلام و ثواب های شگفت...45

دو محور کلّی در آداب زیارت سیّد الشّهدا علیه السلام...51

فصل دوم: جلوه هایی از عنایت اهل بیت علیهم السلام به زائر سيّد الشّهدا علیه السلام...55

دعای ملائک برای زائر: دستور اهل بیت علیهم السلام...57

زائران اشک بار سیّد الشّهدا علیه السلام یاوران حضرت زهرا علیها السلام...59

پیوند گریه بر امام حسین علیه السلام و گریه ی پشیمانی از گناهان...64

کربلا: حریم جاودان الهی...66

نشانه های نور بر پیشانی کربلائیان...70

زائر امام حسین علیه السلام و نجات از دوزخ...73

گناهان؛ مانع تأثیر مثبت عبادات...76

امید به آقایی امام حسین علیه السلام در مراحل مرگ تا قیامت...77

ترس از تأثیر گناهان، هم پایه ی امید به برکات زیارت...85

میثاق سپاری نزد مدفون زنده ی کربلا...91

فصل سوّم: معرّفی بلند ترین زیارت مأثور امام حسین علیه السلام..99

بهره بردن از زیارت تا حد امکان...102

متن زیارت سيّد الشّهدا علیه السلام : مكتب معارف الهى...103

حقارت بنده در مقابل عظمت خداوند...104

توجّه به سیّد الشّهدا علیه السلام: توجّه به خداوند متعال...107

ص: 8

دعا برای والدین در حین زیارت...109

شفای صدر امام حسین علیه السلام به ظهور امام عصر علیه السلام...113

لبّیک داعی اللّه!...115

چرا هفت لبّیک؟...118

«لبیّک در پاسخ «لبّیک» و «داد رسی» در جواب «فریاد رسی»...129

عاقبت خوش نجات یافتگان به عنایت حسینی...132

فصل چهارم: متن و ترجمه زیارت شریف...137

فهرست منابع...209

ص: 9

ص: 10

عریضه ای برای عرش نشین بهشت

یا ابا عبد اللّه! یا نعم الامیر!

اکنون که چشمان شریف شما بر این نوشتار می افتد، به شراره ی شرم خود سوخته ایم. ما کجا و آن عرش خدا که بر فرازش نشسته اید؟ حقارت ما کجا و هیمنه ی شما؟ آلایش ما کجا و معصومیّت شما؟ ما حتّی لیاقت نداریم که خطاب به شما قلم دست بگیریم، چه رسد به این که توقّع کنیم واژه های مان را از نظر بگذرانید! حتّی در خود نمی بینیم که هوای خدمت گزاری تان را داشته باشیم، چه رسد که بخواهیم اسم «غلام حسین» را برای خود با مسمّی بشناسیم! اگر در خیل خریداران بی بضاعت، ثبت نام مان کنید، منّتی ماندنی به سرمان نهاده اید. در فهرست هوا داران تان، اگر گوشه ای را هم به ما ببخشید، التفاتی بی منتها فرموده اید ... . آخر هر چه باشد، یک عمر پای علم تان سینه زده ایم، یک عمر صورت ها را به لطمه ی قطره های اشک خراشیده ایم، یک عمر هر کجا بوده ایم به نام شما شناخته شده ایم، همه اش از شما گفته ایم

ص: 11

و شنیده ایم، در هر دم و باز دم مان، خدا را به «دم» مظلوم تان قسم داده ایم و غزلِ وفا را خطاب به مادر تان «دم» گرفته ایم:

﴿ اَبَد وَ اللّه ما نَنسَی حُسیناً﴾

در این تکیه ی اعتقاد، در این «حسینیّه» ی مهر، در این «هیأت» تعلّق به شما، «کوچه» ای باز کرده ایم و علم دار تان، شده «میان دار»مان! می دانید چرا؟ می گویم:

«اگر صاحب الزّمانیِ راستینی در عالم پیدا شود، همان اصحاب شما هستند. آن ها آمده بودند حلقه به گوش شما باشند، نیامده بودند خودی نشان دهند. امّا عبّاس بیش از همه ی آن ها کمر بسته بود به بندگی! طلایه دار شان بود در خدمت گزاری! این بود که وقتی خواستید سقّایی را به سلحشوری ترجیح دهد بی درنگ شمشیر را گذاشت و مشک را برداشت».

ما به اقتدای او به لوح سینه، رنگ «زمینه» ی جان نثاری می زنیم «یک دست» که سهل است «دو دست» را پیش از سر فدای تان می کنیم ... .

ای ذکر مصیبت «واحد» ما!

همه ی «شور» مان به این است که یک روز اجازه دهید دست مان به دامان تان برسد ... مژگان ما را به غبار روبی شش گوشه ی خود بگمارید. هر چند هنوز هم خجالت بی لیاقتی و آزرم بی بضاعتی آزار مان می دهد ولی باز هم دل خوش داریم که اذن دهید پای مان به کربلای تان برسد. اگر این عنایت شامل مان شود یقین می کنیم که شش گوشه ی بهشت را فتح کرده ایم ... .

ص: 12

پیش نهاده

زیارت بقعه ی قدسی حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام هدیه ای الهی و تحفه ای ملکوتی است که پروردگار متعال به دوست داران و دل دادگان حضرتش عنایت فرموده است. آری خداوند خواسته که دل های اهل طاعت و اخلاص، پر کشیده ی کوی مبارکِ آن بزرگوار باشد.

این دل های گداخته به هر بهانه ای و با هر نشانه ای به یادِ دیار بهشتی محبوب شان می افتند و هوایی مولای شان می شوند. شور نهفته در جان شان اشک می شود و از گوشه های چشمان شان بیرون می زند. اینان همیشه آرزوی کربلا دارند و پس از هر دیدار، دیری نمی گذرد که دوباره دل تنگ بین الحرمین می گردند. گاه و بی گاه برای آویختن به کعبه ی شش گوشه ی روح شان بی تاب می شوند و پر پر می زنند. خوش ترین خاطره های عمر شان ساعاتی است که در فضای پر فیض حائر حسینی تنفس کرده اند. زیبا ترین لحظات زندگی شان ثانیه هایی است که گونه به نوازش فرشتگان آن حریم روحانی سپرده اند. لذّت زیارت حضرت ابا عبد اللّه - جان عالمی به فداش - همیشه در کام شان است و شیرینی بوسه زدن به تربت پاکش را با هیچ حظّ و بهره ای قابل قیاس نمی دانند. جان شان را برای همیشه دخیل ضریح آن محبوب کرده اند و از اعماق وجود، به آن آستانه ی افلاکی، گره خورده اند. بند بند شان را به ذرّه ذرّه ی آن خاک ملکوتی آویخته اند. سر سپرده و شوریده سرِ «کربلا» یند. این همه شوریدگی و سر سپردگی از سر محبّت به حسین فاطمه علیها السلام است. روح این محبّت و سر چشمه ی آن، نور معرفتی است که خداوند به

تفضّلش به دل های شان تابانده است.

ص: 13

تردیدی نیست که هر چه این نور معرفت تابنده تر باشد، آن محبّت آتشین تر خواهد بود. در این میان درس آموختن از مکتب ائمّه ی معصومین علیهم السلام، درباره شرافت زیارت سالار شهیدان بستر مناسبی است برای آن که خداوند متعال معرفتی عمیق تر نسبت به آن بزرگوار به دل دادگان ایشان عطا فرماید. این معرفت روزنه های پر نور تری در برابر آفتاب تابان محبّت حسینی به روی شان باز می کند و دل دادگی شان را به آن حضرت بیش تر می سازد.

به همین بهانه، به عنوان مقدّمه ی متن بلند ترین زیارتِ آن بزرگوار گذری بر بوستان روایات اهل بیت علیهم السلام در این زمینه می کنیم تا به فضل الهی با معرفت و محبّت عمیق تری به مزار آن عزیز رو کنیم. به عنوان نخستین گام در این راه، جلوه هایی از والایی سرزمین کربلا را از نظر می گذرانیم؛ در گام دوم، برخی از فضایل عظیم زیارت امام حسین علیه السلام را مرور می کنیم و در گام سوّم، به معرفی و ترجمه ی (1) بلند ترین زیارت مأثور آن بزرگوار خواهیم پرداخت.

ص: 14


1- در ترجمه زیارت شریف و ترجمه ی روایات متن کتاب، کوشیده ایم در عین صحّت، شیوایی ترجمه تا حدّ امکان رعایت شود. به همین خاطر اوّلاً دقّت خود را- در حد توان - برای ترجمه ی صحیح عبارات به کار بسته ایم. ثانیاً در مواردی تکرار «واو» یا «فاء» در متن عربی باعث تکرار «واو» یا «پس» در ترجمه می شده است. در این گونه موارد از علامت «ویرگول» به جای «واو» استفاده شده یا در مواردی «پس» را از ترجمه حذف نموده ایم. توجه شود که حذف یا تبدیل این گونه موارد، نقصی به درستی ترجمه وارد نمی کند و البته به شیوایی آن یاری می رساند.

فصل یکم: جلوه هایی از شرافت زیارت و مزار سیّد الشهدا علیه السلام

اشاره

ص: 15

ص: 16

کربلا شریف تر از مکّه

حضرات ائمه علیهم السلام اهتمام ویژه ای داشته اند که شیعیان و محبّان شان - در صورت امکان - زود به زود و در فاصله های زمانی کوتاه به زیارت امام حسین علیه السلام مشرّف شوند. این خود نشانه ی واضحی از فضیلت زیارت آن حضرت می باشد. اهل بیت علیهم السلام دوست داشته اند اهل محبت خویش را بر سر این سفره بنشانند و از زلال این زیارت به آن ها بنوشانند. وقتی یکی از یاران امام صادق علیه السلام به حضور ایشان رسید، به او فرمودند: «آیا قبر ابا عبد اللّه - حسین بن علی علیهما السلام- را زیارت می کنی؟ عرضه داشت: «آری، هر سه سال یا دو سال، یک بار [چنین می کنم]». حضرت، در حالی که چهره شان [از ناراحتی یا خشم] زرد شده بود، فرمودند:

﴿ أَما وَ اللَّهِ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَوْ زُرْتَهُ لَكَانَ أَفْضَلَ لَكَ مِمَا أَنْتَ فِيهِ﴾

سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست، آگاه باش که اگر او را [زود به زود] زیارت کرده بودی برایت برتر بود از این [حالتی] که اکنون در آنی.

راوی از حضرت سؤال کرد: «فدایت شوم! آیا همه ی آن فضیلت [از

ص: 17

برای من ] هست؟» ایشان پاسخ فرمودند:

﴿ نَعَمْ وَ اللّهِ لَوْ أَنَّى حَدَّتْكُمْ بِفَضْلِ زِيارَتِهِ وَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ لَتَرَكْتُمُ الْحَج رَأْساً وَ ما حَجَّ مِنْكُمْ أَحَدًا﴾ (1)

آری، به خدا سوگند اگر از فضیلت زیارت او و فضیلت قبر او (امام حسین علیه السلام) به شما گفته بودم، به کلّی حج را ترک کرده بودید و هیچ یک از شما حج انجام نمی داد.

چنان که در روایت شریف مشهود است، حضرت صادق علیه السلام از این که یکی از دوستان شان در فاصله های زمانی طولانی به زیارت ابا عبد اللّه مشرّف شود، اندوهگین می گردند. بعلاوه او را هشدار می دهند که خیر عظیم و برکت فراوانی را از کف داده است؛ بطوری که اگر فراوان به زیارت ایشان می رفته، اکنون موقعیّت معنوی نیکو تری داشته است.

آن حضرت در جواب راوی که از فضیلت این زیارت پر قدر می پرسد تابلویی از برتری این دیدار را ترسیم می کنند و می فرمایند: «اگر برای تان فضیلت آن را گفته بودم، حج را یک سره ترک کرده بودید». شاید تأکید امام صادق علیه السلام، بر برتری زیارت امام حسین علیه السلام بر حج، بدین خاطر باشد که این عبادت مهم در نظر افراد از شرافتِ قابل توجّهی برخور دار بوده است. هر چند واقعاً هم چنین است امّا ایشان خواسته اند بر برتری زیارت سیّد الشّهدا نسبت به حج اصرار ورزند.

بنابراین حضرت، فضیلت مضاعفی را برای این زیارت روح بخش ترسیم فرموده اند.

به کار بردن تعبیر (لو) - اگر - در فرمایش حضرت، نشان می دهد که

ص: 18


1- كامل الزّيارات باب 88 ح 1

آن چه از فضایل زیارت ابا عبد اللّه در روایات بیان شده، هنوز سیمای پر نور آن را به طور کامل نمایان ننموده و حقیقت امر را برای افراد روشن نساخته است. امام صادق علیه السلام و در ادامه ی فرمایش خود یکی از اسرار نهان برتری زیارت حسین علیه السلام بر حجّ خانه ی خدا را چنین آشکار می فرمایند:

﴿ وَ يْحَكَ أما تَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ اتَّخَذَ [بِفَضْل قَبْرِهِ] كَرْبَلاءَ حَرَماً آمِناً مُبارَكاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَ مَكَّةَ حَرَماً﴾ (1)

وای بر تو! آیا نمی دانی که خداوند [به سبب فضیلت قبر او] کربلا را حرم امن و مبارک قرار داد پیش از آن که مکّه را حرم قرار دهد.

مکّه ی معظّمه، حرم امن الهی است و خداوند متعال آن را محلّ بارش برکات خویش (2) قرار داده است. امّا در این جا امام صادق علیه السلام برتری زیارت سیّد الشّهدا علیه السلام بر حج را با برتری کربلا بر مکّه مرتبط دانسته اند.

خداوند متعال پیش از بر گزیدن مکّه، به عنوان حریم امن خویش، کربلای معلّی را این گونه شرافتی بخشیده است. این «پیش» بودنِ کربلا در گزینش، فقط پیش بودن زمانی نیست؛ (3) بلکه رتبه ی کربلا نیز بسیار شریف تر از مکّه است. امام صادق علیه السلام در فرمایش خود به این برتری شگفت آور تذکّر داده و از حکمت برتری بخشیدن کربلا نسبت به مکّه

ص: 19


1- كامل الزّيارات باب 88 ح 1
2- آل عمران / 96 و 97
3- در روایتی از امام زین العابدین علیه السلام ، این فاصله ی زمانی، بیست و چهار هزار سال، دانسته شده است ( كامل الزّيارات، باب 88، ح 4)

نیز سخن گفته اند. بنگرید:

زمین کعبه گفت: «چه کسی همانند من است؟ در حالی که خانه ی خدا بر پشت من بنا شده. مردم از هر راه دور برای زیارتم می آیند و حرم خدا و [جایگاهِ] امن او قرار داده شده ام.»

پس خداوند متعال به آن وحی فرمود:

﴿ كُفَى وَ قِرَى! ما فَضْلُ ما فُضِّلْت بِهِ فيما أُعْطِيَتْ أَرْضُ كَرْبَلاءَ إِلا بِمَنْزِلَةِ الأَبْرَةِ غُرِسَتْ فِي الْبَحْرِ فَحَمَلَتْ مِنْ ماءِ الْبَحْرِ وَ لَوْلا تُرْبَةُ كَرْبَلاءَ ما فَضَّلْتُكِ وَ لَوْلا مَنْ تَضَمَّنَهُ أَرْضُ كَرْبَلاءَ ما خَلَقْتُكِ وَلا خَلَقْتُ الْبَيْتَ الَّذِي بِهِ افْتَخَرْتِ فَقِرَى وَ اسْتَقِرَى وَ كُونى ذَنَباً مُتَواضِعاً ذَليلاً مَهيناً غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَلا مُسْتَكْبِرٍ لِارْضِ كَرْبَلاءَ﴾ (1)

باز ایست و آرام گیر! فضیلتی که تو بدان برتری داده شده ای، نسبت به آن چه به زمین کربلا عطا شده نیست مگر به مانند سوزنی که در دریا فرو کنند و آن سوزن از آب دریا [کمتر از قطره ای] بر دارد. و اگر خاک کربلا نبود، تو را برتری نمی بخشیدم و اگر نبود کسی که سر زمین کربلا در برش گرفته، تو را نمی آفریدم و خانه ای را که به آن فخر می فروشی خلق نمی کردم. پس آرام باش و [بر سر جای خود] قرار گیر و [در رتبه ای] پسین باش و متواضع و خوار و ضعیف شو، نه متکبر و خود ستا در برابر زمین کربلا.

درباره ی این روایت شریف توجه به دو نکته خالی از لطف نیست:

ص: 20


1- بحار الانوار ج 101 ص 106 و 107 به نقل از کامل الزّیارات

1) عقلاً هیچ مانعی وجود ندارد که خداوند به سر زمینی یا مکانی یا جسمی که ظاهراً دارای شعور نیست؛ عقل و اختیار عطا کند و آن را در معرض آزمونی قرار دهد. خداوند می تواند چنین کمالاتی را به هر موجودی - از جمله زمین مکّه - عطا کند تا بنگرد که او با این عطای خدا دادی چه می کند. آیا تواضع می نماید یا فخر می فروشد؟

در قرآن کریم، آیات متعدّدی بیانگر این است که: خداوند متعال به موجودات مختلفی- که ظاهراً از هیچ شعوری برخور دار نیستند - این گونه کمالاتی می بخشد، به آن ها امر و نهی می کند یا از آن ها پرسش می نماید. به عنوان مثال، قرآن از گفت گوی خداوند و امر و نهی نمودن او به آسمان و زمین گزارش می کند. (1) در جای دیگر بیان می فرماید که دست و پای مجرمان در روز قیامت از کرده های آنان خبر می دهند. (2)

از این گذشته آن چه به ظاهر بی شعور و آگاهی به نظر می رسد دلیلی ندارد که در واقعیّت امر نیز چنین باشد. به تصریح قرآن کریم هیچ چیزی نیست مگر آن که به تسبیح خداوند مشغول می باشد امّا دیدگان پوشیده و ظاهر بین متوجّه آن نمی شوند (3) و نسبت به آن غافلند.

به این ترتیب کاملاً پذیرفتنی است که خداوند به سر زمین مکّه اختیار و عقل بخشیده و به دنبال برتری دادن به آن، از این سر زمین، امتحان تواضع گرفته باشد.

2) به فرمایش خداوند متعال اساساً فضیلت مکّه با شرافت کربلا

ص: 21


1- فصلت/ 11 ، ﴿ ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخَانُ فقالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ابْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طائعينَ﴾.
2- يس / 65 ، ﴿ أَلْيَومَ نَخْتِمُ عَلى أَفْوَاهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنَا أَيْديهم وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾.
3- إسراء / 44 ،﴿ وَ لَكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾.

قابل قیاس نیست. تصوّر کنید که سوزنی را در آب دریا داخل کنیم. واضح است که یک قطره یا کم تر بر روی آن باقی می ماند. در روایت شریف، خداوند نسبتِ فضیلت مکّه به کربلا را همانند نسبت این قطره ی نا چیز به آن دریای با عظمت دانسته است. بعلاوه مکّه و کعبه را در آفرینش، طفیلی حضرت سيّد الشّهدا معرّفی نموده است. به این ترتیب می توان گفت: اگر امام حسین علیه السلام نبود کعبه ای هم نبود. پس کعبه به گل روی ابا عبد اللّه علیه السلام شرافت یافته و به خاطر کربلا بر سرزمین های دیگر برتری داده شده است. به همین خاطر، خداوند از مکّه می خواهد که در برابر کربلا تواضع کند و اظهار خواری نماید.

تواضع و شکر: سبب فضيلت كربلا

حال نیکوست که بدانیم درست بر عکس مکّه، علّت شرافت مضاعف «کربلا» این است که در برابر عطای الهی سر به شکر و تواضع سپرده است. همین خصلت ستوده باعث شده خداوند حضرت سيّد الشّهدا را به آغوشش بسپرد.

امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرمایند:

خداوند تبارک و تعالی برخی از زمین ها و آب ها را بر برخی دیگر برتری داد. پس از میان آن ها برخی فخر فروختند و برخی [از حدّ خود] تجاوز کردند. پس هیچ آبی و زمینی نبود مگر آن که به خاطر ترک نمودن تواضعش برای خدا عقاب شد. [و مکّه نیز چنین شد] تا این که خداوند مشرکان را بر کعبه مسلّط نمود و آبی شور به سوی زمزم گسیل داشت تا آن که مزه اش را خراب کرد. امّا زمین کربلا و آب فرات اوّلین زمین و اولین آبی هستند که

ص: 22

خداوند تبارک و تعالی آن ها را پاک داشت و خداوند آن دو را مبارک گرداند. پس به آن (کربلا) گفت: «اکنون که زمین ها و آب ها برخی بر برخی دیگر فخر فروختند، سخن بگو به آن چه خداوند متعال تو را برتری بخشیده است.» پس [سرزمین کربلا] گفت:

﴿ اَنَا أَرْضُ اللَّهِ الْمُقَدَّسَةَ الْمُبَارَكَةُ الشَّفَاءُ فِي تُرْبَتِي وَ مائي وَ لا فَخْرَ بَلْ حَاضِعَةٌ ذَليلةٌ لِمَنْ فَعَلَ بِي ذَلِكَ وَ لَا فَخْرَ عَلَىٰ مَنْ دُونِى بَلْ شُكراً لِلّهِ﴾

من زمین مقدس و مبارک خدایم. شفا در تربت و آب من است و [بر این] فخری نیست بلکه [من] خاضع و خوارم در برابر کسی (خدایی) که با من چنین کرد و فخری بر غیر خود ندارم. بلکه خداوند را [به خاطر این نعمت] شکر می کنم.

سپس حضرت می فرمایند:

پس [خداوند] به واسطه ی تواضع و شکرش برای خداوند، او را کرامت بخشید و با [قرار دادنش به عنوان مدفن] امام حسین علیه السلام و اصحابش، آن کرامت را برایش بالا برد. (1)

افتخار به فضیلت نه تنها در مورد سرزمین مکّه رخ داده بلکه آب زمزم نیز چنین استکباری را به خرج داده است. در روایات دیگری فرموده اند که «آب زمزم از شیر، سپید تر و از شهد، شیرین تر» بوده است. (2) به واسطه ی تکبّری که زمزم در برابر سایر آب ها می نماید.

ص: 23


1- كامل الزيارات باب 88، ح 14
2- فروع کافی، ج 6 ص 386

خداوند آبی شور را به آن می رساند، طعمش را بر می گرداند و این گونه آن را به تکبّرش عقاب می کند. بعلاوه خداوند در برابر تسلط مشرکان بر کعبه مانع نمی شود و این را به عنوان عقاب تفاخرِ مکّه قرار می دهد.

در مقابل، وقتی پروردگار، کربلا و آب فرات را والایی و رفعت می بخشد ،کربلای معلّی در برابر این عطای پروردگار برای خود حقّ فخر فروشی بر سرزمین های دیگر قائل نمی شود. به همین خاطر، در برابر خداوند اظهار تذلّل و خضوع می کند و زبان به سپاس می گشاید. به سبب این دو ویژگی زیبا خداوند متعال به کربلا شرافتی مضاعف و کرامتی افزون می بخشد و آن را آرامگاه حضرت سیّد الشّهدا علیه السلام و یاران ایشان قرار می دهد.

برتری کربلا نسبت به مکّه با وجود واجب بودن حج در مکّه

پس از طرح این برتری، ممکن است سؤالی مطرح شود و آن این که: «اگر خداوند متعال، کربلا را برتر از مکّه قرار داده پس چرا انجام حج را در مکّه واجب نموده؛ در حالی که زیارت کربلا مستحب است؟» این مضمون سؤالی است که ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام می پرسد. آن حضرت در پاسخ به او نخست می فرمایند:

﴿ وَ إِنْ كَانَ كَذَلِكَ فَإِنَّ هَذَا شَيْءٌ جَعَلَهُ اللهُ هَكَذَا﴾

اگر چه چنین است؛ امّا این چیزی است که خداوند این گونه قرارش داده است.

در واقع، پاسخ حضرت به این سؤال آنست که: برتری کربلا بر مکّه کاملاً به حکم خداوند بستگی دارد. این برتری هیچ منافاتی با

ص: 24

خصوصیّت های مکّه ندارد. آری، خداوند انجام حج را واجب فرموده و زیارت امام حسین علیه السلام واجب نیست. ولی در عین حال زیارت امام حسین علیه السلام برتر از حج و کربلا حرمی شریف تر از خانۀ خداست.

به تعبیر دقیق تر، در این جا دو مطلب مطرح شده:

نخست آن که: ما در قبال حکم و مشیّتِ الهی تسلیم هستیم و لذا هر چند برای مکّه و کعبه ی معظّم شرافت قائلیم اما کربلا را شریف تر از آن ها می دانیم.

دوم آن که لازم نیست به خاطر شرافت کربلا بر مکّه، زیارت امام حسین علیه السلام واجب و انجام حج مستحب گردد. در این مورد نیز ما تابع تشریع پروردگار متعال هستیم. لذا با وجود شرافت و برتری کربلای معلّی بر مکّه ی معظّم، زیارت امام حسین علیه السلام را هم چنان مستحب می شناسیم نه واجب!

در ادامه، امام صادق علیه السلام برای ابن ابی یعفور مثالی می زنند تا مطالب یاد شده را تأیید بیش تری فرمایند:

﴿ أَوَ ما عَلِمْتَ أَنَّ المَوْقِفَ لَوْ كَانَ فِي الْحَرَمِ كَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَم وَ لكِنَّ اللّهَ صَنَعَ ذَلِكَ في غَيْر الْحَرَمِ﴾ (1)

آیا نمی دانی که اگر موقف [عرفات] در حرم (2) قرار می گرفت به خاطر حرم فضیلت بیش تری داشت؟ ولی خداوند آن را در خارج

ص: 25


1- كامل الزّيارات، باب 88، ح 1
2- حدّ حرم مکّه عبارتست از : از شمال جایی به نام «تنعیم»، از طرف شمال غربی «حدیبیّه»، از طرف شمال شرقی جایی به نام «ثنيّة جبل المقطع» از شرق مرز مقابل عرفه از دشت «نمره»، از جنوب شرقی جایی به نام «جَعرانه» و از جنوب غربی جایی به نام «اضاءة لبن» بنابراین هر چند منطقه «مِنا» داخل حرم قرار می گیرد، اما «عرفات» از حدّ حرم بیرون است .

[محدوده ی] حرم قرار داد.

خداوند متعال موقف عرفات را خارج از حدّ «حرم» قرار داده و وقوف در آن را واجب فرموده است. این در حالی است که اگر عرفات داخل حرم قرار می گرفت، به خاطر حرمت و شرافت حرم، فضیلت بیش تری داشت. با این وجود نمی توان گفت که چون محدوده ی حرم از خارج آن فضیلت بیش تری دارد، پس باید موقف عرفات داخل آن می شد.

سخنی که در نسبت میان «حرم» و «عرفات» گفتیم در نسبت میان «کربلا» و «مکّه» نیز قابل طرح می باشد. سؤال این بود که: «چرا با این که کربلا افضل از مکّه است اما انجام حج در مکّه واجب شده؟» و پاسخ این است: «به همان دلیل که با وجود برتری حرم بر عرفات، خداوند وقوف در عرفات را واجب فرموده است».

به بیان دیگر: درست است که کربلای معلّی شرافت افزون تری نسبت به مکّه دار است، امّا خداوند حج را در مکّه قرار داده نه در کربلا. همین طور با وجود آن که حرم مکّه از عرفات شریف تر است، امّا خداوند وقوف در عرفات را واجب کرده نه در حرم.

بنابراین، علّت تشریع احکام الهی صرفاً برتر بودن جایگاه انجام آن عبادت نیست. عوامل بسیاری می توانند در این امر دخیل باشند که از ادراک ما خارجند.

با این تفاصیل باید توجه داشت که روحیّه ی «تسلیم» نسبت به اراده ی پروردگار در ما تضعیف نشود. ما هم در برابر قوانین الهی سر تسلیم فرود می آوریم و هم ملاک های برتری را الهی می دانیم. به این

ص: 26

ترتیب، کسی حقّ اعتراض ندارد که «چرا وقوف در عرفات واجب شده نه در حرم» هم چنین کسی نباید به دلیل وجوب حج در مکّه، فضیلت کربلا را بر آن مورد سؤال و تردید قرار دهد.

کربلا: مطاف ملائک

این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام انسان را از انجام حجّة الاسلام (حجّ واجب) بی نیاز نمی کند. گر چه ثواب زیارت آن حضرت قابل مقایسه با ثواب حج نیست امّا در عین حال، این زیارت باعث بر داشته شدن تکلیف حج نمی گردد.

امام رضا علیه السلام پس از تذکّر به این نکته، (1) چشم انداز دیگری از این شرافت را تصویر می کنند. ایشان می فرمایند:

﴿ أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْبَيْتَ يَطُوفُ بِهِ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكِ حَتَّىٰ إِذا أَدْرَكَهُمُ اللَّيْلُ صَعِدُوا وَ نَزَلُوا غَيْرُهُمْ فَطَافُوا بِالْبَيْتِ حَتَّى الصَّباح وَ إِنَّ الْحُسَيْنَ الأَكْرَمُ عَلَى اللهِ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِنَّهُ في وَقْتِ كُلِّ صَلاةِ لَيَنْزِلُ عَلَيْهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ شُعْثٌ غُبر لا تَفَعُ عَلَيْهِمُ النَّوْبَةُ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ ﴾ (2)

ص: 27


1- امام رضا علیه السلام می فرمایند: «هر کس قبر حسین علیه السلام را زیارت کند حج و عمره انجام داده است.» راوی از ایشان می پرسد: [یعنی به واسطه ی زیارت، تکلیف] حجة الاسلام از او بر داشته می شود؟ ایشان پاسخ می فرمایند: «خیر، آن [زیارت] حجّ [فرد] ضعیف [از جهت مالی] است تا آن که قوی شود و به سوی خانه ی خدا حج کند.» (کامل الزّیارات باب 65 ح6)
2- كامل الزّيارات باب 65 ح 6

آیا نمی دانی که هر روز هفتاد هزار فرشته به گردِ خانه [ی خدا] طواف می کنند تا این که وقتی شب آن ها را در می یابد عروج می نمایند و [گروهی] غیر آن ها نازل می شوند و به دور خانه [ی خدا] تا صبح طواف می کنند؟ [امّا] حسین علیه السلام نزد خدا بزرگوار تر از بیت [اللّه] است، چرا که در وقت هر نمازی، بر او هفتاد هزار فرشته ی غم زده ی غبار گرفته فرود می آیند که تا روز قیامت به آن ها نوبتِ [زیارت مجدّد] نمی رسد.

در این روایت، امام رضا علیه السلام یکی از نشانه های شرافت سيّد الشّهدا علیه السلام بر كعبه را بیان می نمایند. خانه ی خدا، صبح و شام پوشیده از فرشتگانی است که به طواف گرد آن سرگرمند. مزار امام حسین علیه السلام امّا در وقت هر نمازی فرودگاه و محلّ طواف این آسمانیان می شود.

جالب این که تا روز قیامت به هر فرشته تنها یک بار نوبت می رسد که به این دیدار ارزشمند مشرّف شود. این بدان معناست که ملائک، شیفته ی این زیارتند. منتظرند و صف کشیده اند که خدا اجازه ی زیارت امام حسین علیه السلام را به آن ها بدهد. به هنگام فرود نیز غبارِ غم به رخسارشان و گَرد اندوه بر بال های شان نشسته است.

در روایات دیگری، بیان فرموده اند همین ملائک حاضر در مسجد الحرام نیز دست از فیض زیارت اهل بیت علیهم السلام بر نمی دارند. پس از زیارت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم ، امام امیر المؤمنین و امام مجتبی علیهم السلام راهی ضریح شش گوشه می شوند (1) و با ملائک حاضر در حائر حسینی دیدار

ص: 28


1- بحار الانوار ج 100 ، ص 117 و 118 به نقل از ثواب الاعمال

می کنند. (1) بنابراین می توان گفت که این کروبیان، بیش از کعبه، دل در گرو مشهد حضرت ابا عبد اللّه دارند. این نیست مگر به خاطر عظمت و مرتبت عالی زیارت آن حضرت.

كربلا: محلّ نجوای خدا با انبیا

آرام گاه حضرت سیّد الشّهدا علیه السلام فقط عرصه ی فرود فرشتگان الهی نیست. معبدی است که خداوند با انبیاء اولو العزمی چون موسی علیه السلام و نوح علیه السلام در آن نجوا کرده است. امام زین العابدین علیه السلام می فرمایند:

﴿ أَلْغاضِرِيَّةُ هِيَ الْبقْعَةُ الَّتى كَلَّمَ اللّهُ فيها مُوسَى بْنَ عِمْرانَ و ناجى نُوحاً فيها وَ هِيَ أَكْرَمُ أَرْضِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ لَوْلا ذَلِكَ مَا اسْتَوْدَعَ اللهُ فيها أَوْلِيَاءَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَزُورُوا قُبُورَنَا بِالْغَاضِرِيَّةِ ﴾ (2)

غاضريّه (کربلا) آن بقعه ای است که خداوند در آن با موسی بن عمران سخن گفت و با نوح در آن نجوا کرد و آن والا ترین زمین [های] خدا در نزد اوست و اگر چنین نبود خداوند اولیا و انبیایش را در آن به ودیعه نمی سپرد. پس قبر های ما را در غاضریّه (کربلا) زیارت کنید.

در این روایت شریف، امام سجاد علیه السلام تصریح می فرمایند که کربلا با فضیلت ترین سرزمین ها نزد خداوند است. به همین خاطر، پروردگار متعال اوّلاً والا ترین اولیای خویش را به دامان آن سپرده است و ثانیاً آن را محلّ نجوای خود با انبیای خویش قرار داده است. امام

ص: 29


1- كامل الزّيارات، باب 27 ، ح 16
2- كامل الزّيارات، باب 88 ح 5

سجاد علیه السلام همین رفعت مقام را بهانه ای برای ترغیب و دعوت دوستان شان به زیارت امام حسین علیه السلام قرار می دهند.

رحمت فرا گیر خداوند برای زائر کربلا

پس از بررسی گوشه هایی از فضیلت کربلا، نوبت به آن می رسد که اندکی نیز درباره فضایل شگفت زیارت امام حسین علیه السلام به بحث بنشینیم.

در ابتدای این مقال، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل نمودیم. حضرت در ضمن آن فرموده بودند: «اگر شما را از فضیلت این زیارت با خبر می کردیم یک سره حج رفتن را ترک می گفتید.» این فرمایش حضرت می تواند بدان خاطر باشد که ثواب زیارت حضرت سیّد الشّهدا، گاه با پاداش هزار حج و هزار عمره ی مقبول برابری می کند. (1)

وقتی راوی از امام صادق علیه السلام می پرسد: «کسی برای زیارت به نزد قبر امام حسین علیه السلام می آید، در حالی که به حقّ او آشناست، و کبر و خود بزرگ بینی ندارد. [چنین کسی] چه [پاداشی] دارد؟» ایشان در پاسخ می فرمایند:

﴿ يُكتبُ لَهُ أَلْفُ حَجَّةٍ و أَلْفُ عُمْرَةِ مَبْرُورَةٍ وَ إِنْ كَانَ شَقِياً كُتِبَ سَعِيداً وَ لَمْ يَزَلْ يَخُوضُ فى رَحْمَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ﴾ (2)

ص: 30


1- كامل الزّيارات باب 56 ح 10
2- كامل الزيارات باب 66 حدیث 10، در روایات دیگری (در باب 65 و 66 کتاب شریف کامل الزيارات) این ثواب برابر با «یک حج و عمره ی مقبول»، «ده حج و عمره»، «بیست حج و عمره»، «بیست و پنج حج»، «هشتاد حج»، «سی حج به همراه رسول خدا»، «پنجاه حج به همراه رسول خدا» و «صدحج به همراه رسول خدا» دانسته شده است. تفاوت این بیان ها ممکن است به تفاوت درجه ی معرفت و ایمان افراد، باز گردد. به تعبیر بهتر این روایات بیان گر طیف وسیع و عرض عریضی از ثواب حج هستند که «از یک حج و عمره تا هزار حج و هزار عمره» یا «از سی تا صد حج به همراه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم» را در بر می گیرد. افراد مختلف، بر حسب درجه ی ایمان و تقوی و خلوص، هم چنین مراتب مختلف فضل الهی، می توانند بهره های متفاوتی را از این رتبه های مختلف ببرند. در این میان آن چه مسلّم می باشد، برتری زیارت حضرت سیّد الشّهدا بر حج است. چرا که کم ترین بهره ی زائر از این زیارت می تواند «یک حج و یک عمره ی مقبول» باشد.

برای او هزار حج و هزار عمره ی مقبول نوشته می شود و اگر شقی باشد، سعید نگاشته می گردد و همواره در [دریای] رحمت خدای عزوجل فرو می رود.

نکته ی مهمّی که در پرسش راوی وجود دارد، برخی از شرایطی است که در صورت وجود شان، خداوند به فرد پاداش زیارت می دهد. یکی از اساسی ترین این شرایط (1) ؛ عبارتست از «ایمان» و «اعتقاد» به ولایت امام علیه السلام . نتیجه ی این باور، آن است که انسان، امام علیه السلام را پیشوایی منصوب از جانب خدا بداند. چنین کسی اوّلاً گفتار و رفتار او را یکسره دلیل رضا و سخط خداوند می شناسد. ثانیاً پیگیری امر و نهی او را بر خود واجب می شمارد.

این همان چیزی است که در فرهنگ دین از آن به عنوان «مفترض الطّاعة» دانستن امام علیه السلام تعبیر می شود. در روایات، «عرفان حقّ» امام را برابر با این باور دانسته اند. (2) چنین اعتقادی در موضوع امامت،

ص: 31


1- برای ملاحظه ی تفصیل شرایط قبولی عبادات رجوع کنید به کتاب «در ضیافت ضریح» بخش چهارم
2- من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 584. امام صادق علیه السلام در این روایت شریف دست گیری در روز قیامت و بهشت را برای زوار فرزند گرامی شان امام رضا علیه السلام نوید می دهند. البته این ثواب را نصیب زائرانی می دانند که نسبت به حق امام رضا علیه السلام آگاهند. راوی از آن حضرت می پرسد: «آگاهی [نسبت به] حق ایشان چیست؟» امام جعفر بن محمّد علیه السلام می فرمایند: ﴿ يَعْلَمُ أَنَّهُ إمامُ مُفْتَرضُ الطَّاعَةِ غَريبُ شَهِيدُ﴾ [این که] بداند او امامی [ است که ] فرمان بری [اش] واجب [می باشد و] غریب و شهید است. در روایت فوق، علاوه بر وجوب فرمان بری از امام علیه السلام، دو وصف «غریب» و «شهید» نیز از شاخصه های «عرفان حقّ» ایشان دانسته شده است. این نشان می دهد که عرفان حقّ امام اساساً در نظر گرفتن یک شأن الهی و یک جایگاه ویژه ی ربّانی برای امام معصوم علیه السلام است. کسی که چنین اعتقادی به امام داشته باشد، فرموده ی ایشان را همان امر و نهی الهی تلقّی می نماید و در برابر آن سرِ تسلیم فرود می آورد.

اساسی ترین شرط قبولی زیارت است.

شرط دیگری که در این روایت مطرح گردیده «لزوم سر افکندگی و دوری از تکبّر» می باشد. کسی که به زیارت سر زمین «تواضع و شکر» می رود، شایسته نیست که اهل کبر و خود بزرگ بینی باشد. پیش از این، روایتی را درباره ی شرافت کربلا بر مکّه نقل کردیم. امام صادق علیه السلام در پایان این روایت می فرمایند:

﴿ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ وَضَعَهُ اللهُ تَعَالَى﴾ (1)

هر کس در برابر خدا تواضع کند، خداوند بلندش می کند و هر کس تکبّر ورزد، خداوند متعال خوارش می نماید.

خود برتر بینی برابر دیگران، باعث می شود که پروردگار متعال انسان را محروم کند و خوارش نماید. به همین جهت، بهره ی فرد از زیارت، ارتباط مستقیمی با روحیّه ی او دارد. اگر انسان خود را تافته ی جدا بافته از دیگران بداند و برابر خداوند، کمال خاکساری را نداشته

ص: 32


1- كامل الزّيارات باب 88 ح 14

باشد، نمی تواند به دریافت این ثواب های عظیم دل بندد. زائر هوش یار، خود را از همه ی زوّار حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام حقیر تر و رو سیاه تر می بیند. کمال تواضع آن است که فرد خود را در برابر همه ی اهل ایمان، پست تر ببیند. چنین کسی، حتی خود را از مؤمنانی که به کربلا مشرف نشده اند، برتر نمی شناسد. او گر چه خود را در جوار مزار آسمانی حضرت سیّد الشّهدا علیه السلام می نگرد، امّا از دو نکته غافل نیست:

اولاً توفیق حضور خود در این مشهد شریف را از سر لیاقت نمی داند. معتقد است خداوند بر سرش منّت گذارده و به فضل خود چنین سعادتی را نصیبش ساخته است.

ثانیاً نمی داند که آیا این زیارت از او پذیرفته می شود یا نه؟ لذا می هراسد از این که دست رد به سینه اش بزنند. این زائر آگاه می فهمد که اگر زیارتش مردود شود، شرافتی نسبت به دیگران ندارد. بعلاوه از عمق جان تصدیق می کند که قبولی زیارت، حاصل فضل الهی است، نه این که او واقعاً مستحقّ پذیرش زیارتش باشد.

این گونه تذکّرات باعث می شود فرد همواره خود را زیر سوال ببرد و به خود نمره قبولی ندهد. این چنین، فرد خود را نسبت به هیچ مؤمنی شریف تر و والا مقام تر نمی شناسد. البته تحقّق چنین حالت مطلوبی به این راحتی ها نیست. باید معرفت انسان به ضعف و بی لیاقتی خودش به حدّی برسد که از ژرفای وجود فرو مایگی خود را وجدان و بدان اقرار کند.

علاوه بر ثواب های چند برابر حج و عمره، دو بهره و فیض دیگر در این روایت شریف مطرح گردیده است.

ص: 33

نخست این که اگر فرد در گروه «اشقیا» باشد خداوند تقدیرش را تغییر می دهد و او را در دسته ی «سعدا» وارد می سازد. اهل شقاوت، کسانی هستند که موفق نمی شوند ایمان خود را به سلامت با خود از دنیا ببرند. اشقیا پیش از مرگ، ایمان را از کف می دهند. همین موجب جهنّمی شدن و جاودانگی آن ها در عذاب می گردد. در مقابل، سعدا کسانی هستند که عاقبت به خیر می شوند و ایمان شان در هنگام مرگ به سلامت می ماند. نهایت کار این گروه نیز بهشت جاودان است. (1) حال، اگر مقدّر بوده که انسان «شقی» بمیرد، زیارت حضرت سيّد الشّهدا آن قدر پیش خدا عزیز هست که بتواند انسان را از شقاوت به سعادت برساند و در حقیقت سرنوشتش برای همیشه تغییر نماید.

دومین فیضی که در روایت شریف بر آن تأکید رفته: فرو رفتن همیشگی زائر مقبول، در رحمت خداست. این «لایزال» بودن رحمت خدا بر زائر به معنای آن است که زیارت سیّد الشّهدا علیه السلام، دنیا و آخرت او را آباد می کند. می کوشیم با نظر به برخی روایات، قدری از چند و چون این «رحمت فرا گیر و جاودان» آگاه شویم.

همراهی ملائک با زائر سيّد الشّهدا علیه السلام

امام صادق علیه السلام با تأکید ویژه بر زیارت حضرت ابا عبد اللّه می فرمایند:

امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و لو هر ساله؛ چرا که هر کس به

ص: 34


1- رجوع کنید به (سوره ی هود/ 105 - 108) و (اصول کافی، کتاب الایمان و الكفر ، باب السّعادة و الشّقاوة) و (بحار الانوار ج 5، ص 152 باب 6)

نزد او بیاید، در حالی که آگاه به حقّ اوست و منکر [ولایت او] نیست، برای او جز بهشت، ازایی نیست (ثوابی کم تر از بهشت هم ارز زیارت او نیست). و رزق گسترده به او داده می شود و خداوند گشایش زود هنگامی برای او پیش می آورد.

سپس پیوستگی زائر با آسمان یانِ کوی حسینی را این گونه تبیین می کنند:

﴿ إِنَّ اللّهَ وَ كَلَ بِقَبْرِ الْحُسَيْن بن عَلى علیه السلام أَرْبَعَةَ آلافٍ مَلَكٍ كُلُّهُمْ يَبْكُونَهُ و يُشَيَّعُونَ مَنْ زارَهُ إِلَى أَهْلِهِ فَإِنْ مَرِضَ عادُوهُ وَ إِنْ ماتَ شَهِدُوا جِنازَتَهُ بِالْاِسْتِغْفَارِ لَهُ وَ التَّرَكُم عَلَيْهِ﴾ (1)

خداوند چهار هزار فرشته را به قبر حسین بن علی علیه السلام گماشت که همگی بر او می گریند و کسی که آن حضرت را زیارت کند به سوی خانواده اش بدرقه می کنند و اگر مریض شود عیادتش می نمایند و اگر بمیرد بر جنازه اش حاضر می شوند تا برای او طلب مغفرت و ترحّم نمایند.

در این بیان مبارک، حضرت صادق علیه السلام برخی بهره های دنیوی زائر را بر شمرده اند (2) که عبارتند از: «رزق و روزی فراوان» و «گره گشایی زود هنگام پروردگار». از بهره های اخروی نیز، اوج فیوضات معنوی را ذکر نموده اند که همان رسیدن به بهشت می باشد. در همین مورد فرموده اند این زیارت آن قدر در عظمت است که هیچ بهره ای جز

ص: 35


1- كامل الزّيارات باب 27 ح 13.
2- در روایات دیگری «طول عمر» (کامل الزّیارات، باب 61، ح 1) و «بر آورده شدن حاجات» (کامل الزّيارات باب 46 ح 1) آسان جان دادن (کامل الزّیارات، باب 60 ح 1) و بخشایش گناهان (کامل الزّيارات باب 49 ، ح 1) را از میان بهره های دنیوی زیارت حضرت ابا عبد اللّه بر شمرده اند.

بهشت، توان جبران آن را ندارد.

امّا در این روایت باز هم سخن از ملائک پروردگار به میان آمده است. این گروه از ملائک، غیر از دو دسته ی پیشین اند که از آن ها سخن رفت. در روایات، بیان فرموده اند که: چهار هزار ملک در روز عاشورا از خداوند اجازه طلبیدند تا در رکاب حضرت ابا عبد اللّه پیکار کنند، امّا به آن ها اجازه داده نشد. وقتی به کربلا فرود آمدند، ایشان به شهادت رسیده بودند. این ملائک، محزون و غبار زده تا روز قیامت در کنار مقبره ی حضرت ابا عبد اللّه ساکنند. به استقبال و بدرقه ی زوّار می روند و اگر زائر بیمار شود عیادتش می کنند. اگر زائری بمیرد بر جنازه ی او حاضر می شوند، بر آن نماز می گزارند و برایش طلب مغفرت می کنند.

حضرت در این روایت به همین ملائک گماشته اشاره می کنند که حسرت زده ی داغ سیّد الشّهدا علیه السلام، در انتظار قیام صاحب انتقامِ ثار اللّه اند. (1) در عین حال وظیفه ی پذیرایی و حمایت از زوّار را هم بر عهده دارند.

ص: 36


1- كامل الزّيارات باب 77 ح 9. امام صادق علیه السلام این درباره ی این فرشتگان می فرمایند: ﴿ ... فَلا يَزُورُهُ رَائِرُ إِلا اسْتَقْبَلُوهُ وَلا يُوَدْعُهُ مُوَدَّعْ إِلا شَيْعُوهُ وَ لا يَمْرَضُ مَريض الأعادُوهُ وَلا يَمُوتُ إِلا صَلُّوا عَلَى جِنَازَتِهِ وَ اسْتَغْفَرُوا لَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ كُلُّ هَؤُلاءِ فِي الْأَرْضِ يَنْتَظِرُونَ قِيامَ القَائِمِ﴾ پس زائری او (امام حسین علیه السلام) را زیارت نمی کند مگر آن که [آن فرشتگان] به پیشوازش می روند و وداع گویی [با امام حسین علیه السلام] خدا حافظی نمی کند، مگر آن که بدرقه اش می نمایند. بیماری، مریض نمی شود مگر آن که عیادتش می نمایند و نمی میرد مگر آن که به جنازه اش نماز می گزارند و پس از مرگش برایش استغفار می کنند. همه ی آنان [فرشتگان] در زمین، منتظر قیام قائم [آل محمد علیهم السلام] هستند. (شبیه این روایت در فروع کافی، ج 4، ص 581 آمده است)

عبادت ملائک برای زائر امام حسین علیه السلام

اما تکریم زائر مقبول حضرتش، توسّط ملائک، به همین جا ختم نمی شود. امام حسین علیه السلام آن قدر در درگاه پروردگار مقام و منزلت دارد که ملائک تا قیامت رحمت و مغفرت الهی را برای زائرش طلب می کنند. امام صادق علیه السلام به یکی از یاران خویش می فرمایند (1) : «ای مفضّل! میان تو و قبر [امام] حسین علیه السلام چقدر [راه] است؟» عرض می کند: «پدر و مادرم به فدایت! یک روز و بخشی از روز دیگر.»

- آیا [در این صورت] ایشان را زیارت می کنی؟

- آرى.

- آیا مژده ات ندهم؟ آیا با ذکر بخشی از ثواب [زیارت] ایشان شادمانت نکنم؟

- آری فدایت شوم.

- [هر گاه] فردی از شما شروع به فراهم کردن لوازم سفرش می کند و برای زیارتش آماده می شود، آسمانیان [یک دیگر] را به او بشارت می دهند. هنگامی که از درِ منزلش بیرون رفت - چه سواره باشد چه پیاده - خداوند چهار هزار فرشته از فرشتگان را می گمارد که بر او درود فرستند تا آن که به قبر حسین علیه السلام برسد. ای مفضل! وقتی به قبر حسین بن علی علیه السلام رسیدی، بر در بایست و این کلمات را بگو، که برای تو به ازای هر کلمه ای بهره و نصیبی [مضاعف] از رحمت خداست.

ص: 37


1- مرحوم آية اللّه شيخ جعفر شوشتری این روایت را در باب چهارم از عنوان هفتم کتاب شریف «خصائص الحسينية» نقل کرده و در مقدمه ی آن فرموده است: «باب چهارم در پاداشی ویژه و شگفت آور و صفتی خاص و ممتاز که بر زیارت ایشان (امام حسین علیه السلام) مترتّب می شود...»

سپس آن حضرت متن زیارتی را به مفصّل تعلیم می فرمایند. (1) آن گاه می فرمایند:

سپس گام بر می داری به هر قدمی که بر می داری و می گذاری همانند ثواب کسی را داری که در راه خدا در خون خود می غلتد. پس وقتی به قبر سلام دادی آن را با دستت لمس کن و بگو:

﴿ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللّهِ فِي سَمائِهِ وَ أَرْضِهِ﴾

سلام بر تو ای حجت خدا در آسمان و زمینش

سپس به سوی نماز [زیارت] خود برو. به ازای هر رکعتی که نزد ایشان به جا می آوری، هم چون ثواب کسی را داری [که هزار حج و هزار عمره نموده] هزار بار حج رفته و عمره به جا آورده، هزار بنده [در راه خدا] آزاد کرده و گویی هزار بار با پیامبر فرستاده شده [از جانب خدا] در راه خدا ایستاده [و پایداری کرده] است.

این جاست که امام صادق علیه السلام اوج بهره های ربّانی زیارت سيّد الشّهدا علیه السلام را به تصویر می کشند؛ بهره هایی که پس از باز گشت زائر، او را در بر می گیرد:

﴿ فإِذَا انْقَلَبْتَ مِنْ عِنْدِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ناداكَ مُنادٍ لَوْ سَمِعْتَ مَقالَتَهُ لَأقَمْتَ عُمْرَكَ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَيْنا وَ هُوَ يَقُولُ: طُوبَى لَكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ قَدْ غَنِمْتَ وَ سَلِمْتَ قَدْ غُفِرَ لَكَ ما سَلَفَ فَاسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ﴾.

پس وقتی از نزد قبر امام حسین علیه السلام باز گشتی، منادی ای تو را ندا

ص: 38


1- برای ملاحظه ی متن این زیارت شریف بنگرید به: (بحار الانوار ج 101 ص 163 به نقل از كامل الزّيارات)، (مفاتیح الجنان، آداب مخصوصه زیارت امام حسین علیه السلام، ادب دهم)

می دهد- که اگر گفتار او را می شنیدی، همه ی عمرت را نزد قبر [امام] حسین علیه السلام می ماندی - در آن حال او می گوید: «بشارت باد تو را ای بنده [ی خدا]! تو بهره ور شدی و سلامت ماندی. آن چه [از گناهانت] که گذشت از برای تو بخشودند، پس عمل [صالح] را از سر گیر»!

سپس آن حضرت درباره ی لطف هایی که زائر امام حسین علیه السلام می تواند از آن ها کامیاب شود، می فرمایند:

اگر در همان سال [زیارت] اش یا در همان شب و روزش بمیرد، جز خداوند [کسی] متولّی قبض روحش نمی شود.

امّا اگر زائر به سلامت به شهر خویش باز گردد، باز هم مشمول لطف ویژه ی الهی می شود. امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند:

فرشتگان با او [به سوی خانواده اش] روی می آورند و برایش استغفار می کنند و بر او درود می فرستند تا آن که به خانه اش می رسد. [در این هنگام] فرشتگان عرضه می دارند: «پروردگارا! این بنده ی توست که به [زیارت] قبر فرزند پیامبرت آمد و هم اکنون به خانه اش رسیده است، [حال] ما کجا برویم؟» ندایی از آسمان آنان را خطاب می کند:

﴿ يا مَلائِكَتِي قِفُوا بِبَابِ عَبْدِى فَسَبِّحُوا وَ قَدَّسُوا وَ اكْتُبُوا ذَلِكَ فِي حَسَنَاتِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُتَوَفَّىٰ﴾

ای فرشتگان من! بر درِ [خانه ی] بنده ی من بایستید و [مرا] تسبیح کنید و تقدیس نمایید و آن [تسبیح و تقدیس] را در حسنات او بنگارید، تا روزی که بمیرد.

سپس:

ص: 39

پس تا روزی که بمیرد، همواره بر درِ [خانه ی] اویند در حالی که مشغول تسبیح و تقدیس خداوند هستند و آن [عبادت شان] را جزء حسنات وی می نگارند. پس هنگامی که بمیرد بر جنازه ی او و کفن و غسلش [می آیند] و [در] نماز بر [جنازه ی] او حاضر می شوند و می گویند: «پروردگار ما! ما را به درِ [خانه ی] بنده ات گماردی و او هم اکنون مُرده است، پس ما کجا برویم؟» [خداوند] ندای شان می کند:

﴿ يا مَلائِكَتِى قِفُوا بِقَبْرِ عَبْدِي فَسَبِّحُوا وَ قَدَّسُوا وَ اكْتُبُوا ذَلِكَ فى حَسَناتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾ (1)

ای فرشتگان من! بر قبر بنده ی من بایستید و [مرا] تسبیح و تقدیس نمایید و تا روز قیامت این [عبادت خود] را جزء حسنات او بنویسید.

براستی شایسته است که انسان در برابر این بلندای نا متناهی، انگشت حیرت به دهان بگیرد و مبهوت این هنگامه ی رحمت شود! فرشتگانِ الهی در آستانه ی زیارت به استقبال زائر می آیند. بعلاوه از همان ابتدا - که او مشغول مقدّمات سفر است - یک دیگر را به آمدن او بشارت می دهند. از سوی دیگر، هنگام مرگ بر بالینش حاضر می شوند و برایش استغفار می نمایند. وقتی زائر به خانه اش باز می گردد تا روز قیامت به نیابت از او عبادت می کنند و ثواب آن را در نامه ی عملش می نگارند. فرشتگان، این همه را به فرمان خدایی می کنند که برای حسینش آبرویی وصف نا شدنی و نا گفتنی قائل است.

ص: 40


1- كامل الزّيارات، باب 79 ح 5.

افزون بر این ها به ازای هر گامی که زائر مقبول، در حریم امام حسین علیه السلام بر می دارد، ثواب شهیدی را به او می بخشند که در راه خدا به خون خود غلتان شده باشد. به ازای هر کلمه ای که زائرِ پذیرفته، از زیارت نامه ی امام حسین علیه السلام به زبان می آورد، نصیبی فراوان از رحمت حق را به او عطا می نمایند. به ازای هر رکعت نماز زیارت، ثواب هزار حج و عمره، هزار جهاد و آزاد کردن هزار بنده در راه خدا را به چنین زائری می دهند. شگفت این که حضرت در ابتدای بر شمردن چنین عظمتِ حیرت آوری به راوی می فرمایند: «می خواهی «بخشی» از ثواب های زیارت سیّد الشّهدا را برایت بر شمرم؟»

زائر سيّد الشّهدا علیه السلام و سعادت در قیامت

این جاست که انسان این فرمایش امام باقر علیه السلام را تا حدّی وجدان می کند که:

﴿ لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي زِيارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ مِنَ الْفَضْلِ لَماتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَيْهِ حَسَرَاتٍ﴾

اگر مردم می دانستند چه فضیلتی در زیارت قبر حسین علیه السلام است از شوق می مردند و جان های شان به خاطر حسرت بر آن حضرت، پاره پاره می شد.

راوی که از این فرمایش حضرت، تعجب کرده است از ایشان می پرسد: «چه [ثوابی] در آن است؟» حضرت می فرمایند:

هر کس از روی شوق به نزد او بیاید، خداوند برایش هزار حج مقبول و هزار عمره ی پذیرفته می نگارد و پاداش هزار شهید از شهدای بدر و ثواب هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه ی مقبول [را

ص: 41

به او می دهد] و ثواب [آزاد کردن] هزار بنده - که به آن رضای خدا را قصد نموده باشد- [به او عطا می فرماید] و در آن سال [زیارت] اش از هر آفتی مصون است که ساده ترین آن [آفت ها] شیطان است. فرشته بزرگواری بر او گماشته می گردد که از پیش رو و پشت و از طرف راستش و از طرف چپ و از بالای سر و از زیر پایش او را محافظت می کند. پس اگر در آن سال [زیارت] اش بمیرد، ملائک رحمت نزدش حاضر می شوند و در غسل و کفن کردن و استغفار برایش حضور می یابند و او را با استغفار به سوی قبرش مشایعت می کنند. قبرش تا آن جا که چشمش کار می کند برای او گشاده می شود. و خداوند او را از فشار قبر ایمنی می دهد و از منکر و نکیر از این که بترسانندش آسوده می دارد. برای او دری به سوی بهشت گشوده می گردد و نامه ی عملش به دست راستش داده می شود. روز قیامت نوری به او داده می شود که به نورش [فاصله ی] میان مشرق و مغربِ [محشر] روشن می گردد.

آن گاه حضرت می فرمایند:

﴿ وَ يُنادى مُنادٍ: «هذا مَنْ زارَ الْحُسَيْنَ شَوْقاً إِلَيْهِ» فَلا يَبْقَى أَحَدٌ يوْمَ الْقِيامَةِ إِلا تَمَنَى يَوْمَئِذٍ أَنَّهُ كانَ مِنْ زُوّارِ الْحُسَيْنِ ﴾ (1)

و منادی ندا در می دهد: «این است آن که حسین علیه السلام را از روی شوق به او زیارت کرد». پس احدی در روز قیامت باقی نمی ماند مگر آن که آن روز آرزو می کند [کاش] از زوّار حسین علیه السلام می بود.

در این روایت شریف، تصویر های دیگری از اقیانوس بی کرانه ی

ص: 42


1- كامل الزّيارات باب 56 ح 3.

رحمت پروردگار برای زائر سیّد الشّهدا علیه السلام، نمایانده می شود. ثواب هزار شهید بدری و هزار روزه ی مقبول از آن جمله اند. بعلاوه زائر مقبول و مشتاق ابا عبد اللّه علیه السلام، تا یک سال از آفات مادّی و معنوی بدور داشته می شود. خصوصاً فرشته ای بر او می گمارند که از شش جهت نگهبانش باشد و نگذارد آسیبی به وی برسد.

این که فرموده اند: «کم ترین آفتی که زائر از آن مصون می ماند، شیطان می باشد». برای آن است که عظمت این نگاهبانی را نشان دهند. شيطان برای لغزاندن انسان و به هلاک افکندن او از راه های بسیار ظریف و حیله های بسیار لطیف استفاده می کند. ایستادگی در برابر او یکی از معضلات بندگان حقیقی خدا و یکی از پیکار های دشوار هر انسانی است. عنایتی که در این باره به زائر سیّد الشّهدا علیه السلام می شود آن است که خداوند، نیرنگ و وسوسه های شیطان ها را در برابر او تضعیف می کند. این گونه، ایستادگی برابر شیطان برای زائر آسان تر می شود. آری این کم ترین بلایی است که خداوند از سر او می گرداند و این گونه تکریمش می فرماید.

بعلاوه فرموده اند: اگر زائر حضرت در همان سال زیارتش از دنیا رفت، (1) فرشتگان رحمت نزدش حاضر می شوند. زائر پذیرفته از ایستگاه های مختلف قبر و قیامت سر به سلامت می برد تا آن که با

ص: 43


1- در روایت پیشین (ص 37 تا 40) حضور ملائک در غسل و کفن و دفن و نماز بر زائر، به همان سال زیارتش اختصاص داده نشده بود. در این روایت چنین قیدی را وارد فرموده اند. در مقام جمع میان این دو روایت می توان گفت: احتمالاً روایت حاضر بیانگر قید روایت پیشین است و بنابراین تسبیح و تقدیس ملائک تا روز قیامت، برای زائری نگاشته می گردد که در همان سال زیارتش از دنیا برود.

چهره ای نورانی به بهشت وارد می شود. خداوند متعال به چنین زائری بر همه ی اهل محشر مباهات می کند.

ترک زیارت امام حسین علیه السلام و حسرت قیامت

این جاست که حسرت ها بر انگیخته می شود. (1) همگان در قیامت تمنا می کنند کاش از این چشمه ی برکت نوشیده بودند. البتّه شاید بهشتیانی که زائر سیّد الشّهداء نبوده اند هم این افسوس را داشته باشند چرا که امام صادق علیه السلام می فرمایند:

﴿ مَنْ لَمْ يَأْتِ قَبْرَ الْحُسَيْن علیه السلام وَ هُوَ يَزْعَمُ أَنَّهُ لَنا شِيعَةٌ حَتَّى يَمُوتَ فَلَيْسَ هُوَ لَنا بشيعَةٍ وَ إنْ كانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَهُوَ مِنْ ضِيفانِ أَهْل الجَنَّةِ﴾ (2)

هر کس که به [زیارت] قبر حسین علیه السلام نیاید، (3) تا بمیرد - در حالی که

ص: 44


1- در روایتی فرموده اند: خداوند کسی را که از روی شوق به زیارت سیّد الشّهدا رفته در کنار پیامبر اکرم، حضرت صدّیقه و امیر مؤمنان علیهم السلام بر سفره های بهشتی می نشاند در حالی که سایر مردمان هنوز در موقف «حساب» گرفتارند. (کامل الزّیارات، باب 52 ، ح 2)
2- كامل الزّيارات باب 78 ح 3
3- توجّه شود که این «نیامدن» در صورتی است که شرایط اضطرار حاکم نباشد. اگر فرد- با ملاحظه ی همه ی شرایط - «بتواند» به زیارت آن حضرت مشرف شود، امّا نسبت به آن بی رغبتی نشان دهد و به کربلا «نیاید» شامل این سر زنش می شود. بنابراین، مذمّت این روایت کسانی را شامل نمی شود که استطاعت قدم نهادن در این سفر را ندارند. این بر داشت را روایت بعدی (روایت مسمع) تأیید می کند. در روایت بعدی خواهیم دید که راوی به علّت هراسی که بر جان خود داشته از دشمنان اهل بیت علیهم السلام ، تقیّه می کرده و به زیارت امام حسین علیه السلام نمی آمده است. او آن قدر به آن حضرت علاقه داشته که یاد آوری مصیبت ایشان خوش گواری آب و غذا را از وی می گرفته است. امام صادق علیه السلام نیز نه تنها او را به خاطر زیارت نرفتنش سر زنش نمی کنند بلکه به خاطر اشک و آهش بر سیّد الشّهدا علیه السلام را به تحسین و ترغیبش می پردازند و وعده ی ثواب های عظیمی به او می دهند

می پندارد شیعه [ی واقعی] ماست- شیعه ی [حقیقی] ما نیست و اگر از اهل بهشت باشد، از میهمانان اهل بهشت است.

صاحب خانه های بهشت، زوّار ابا عبد اللّه علیه السلام اند. مؤمنان بهشتی که از این ویژگی مهم برخوردار نیستند، میهمان کربلائیان هستند و سر سفره های آن ها می نشینند. این به خاطر آن است که شیعه ی حقیقی، همین زوّار حسینی اند. اینان با معرفتی سرشار و اعتقادی ژرف، حقّ خدا و رسولش را به جای آورده اند. (1) اکنون نیز پاداش این وفا به عهد الهی را دریافت می دارند.

داغ دار ابا عبد اللّه الحسين علیه السلام و ثواب های شگفت

امّا اگر فرد به هر دلیل، واقعاً توانایی رفتن به زیارت کربلا را ندارد، می تواند از این نهرِ مهر پروردگار توشه بردارد. ممکن است دلبسته ای -با وجود شوق و محبّت- از دیدار امام حسین علیه السلام باز ماند. در این صورت باز هم امید هست که با پیوستن به سفینه ی نجات، مشمول التفات اهل بيت علیهم السلام شود.

امام صادق علیه السلام به یکی از یاران شان فرمودند: «ای مسمع! تو از اهل عراقی. آیا [به زیارت] قبر حسین علیه السلام نمی آیی؟» عرض می کند: «نه، من نزد اهل بصره مردی مشهورم و نزد ما کسی است که از خواسته ی این خلیفه [ی مخالف اهل بیت علیهم السلام] تبعیّت می کند و دشمنان ما از اهل

ص: 45


1- امام صادق علیه السلام این زیارت ابا عبد اللّه را حقّی از حقوق الهی و نبوی معرفی می کنند که برای مؤمنان با معرفت بالا، حکم یک فریضه را دارد. (کامل الزّيارات باب 43 ح 4)

قبایل ناصبی ها و غیر آن ها فراوانند... . (1)

حضرت از او می پرسند: «[حال که چنین است] پس آیا آن چه را که بر سر او (امام حسین علیه السلام) آمد، یاد می کنی؟»

- آری!

- پس [از این یاد آوری] بی تاب [و اشک بار] می شوی؟

- به خدا سوگند آری و بر این [مصیبت] اشک می ریزم تا آن که خانواده ام اثر آن را در من می بینند، تا آن جا که از غذا [خوردن] باز می مانم و این [غم و اندوه و اشک] در صورتم نمایان می شود.

- خداوند به اشک تو رحمت آورد. بدان! که تو از کسانی شمرده می شوی که از اهل بی تابی برای [مصیبت] ما به حساب می آیند و [از] کسانی [هستی] که به شادمانی ما شادمان می شوند و به اندوه ما اندوهگین می گردند. [جزء کسانی هستی که] به [واسطه ی] هراس ما هراسناک می گردند و وقتی ما در ایمنی هستیم، آسوده اند. بدان که تو در هنگام مرگت، حضور پدرانم را برای [نجات] خویش می بینی و سفارش آن ها به فرشته ی مرگ را درباره ی خود [می نگری]. آن بشارتی که به تو تلقین می کنند برتر [از این سفارش ایشان] است. فرشته ی مرگ بر تو دلسوز تر و برای تو بسیار مهربان تر از مادر دل سوز بر فرزندش می باشد.

در این هنگام مسمع و امام علیه السلام هر دو به گریه می افتند. سپس حضرت ادامه می دهند:

ص: 46


1- ظاهراً علّت آن که راوی نمی توانسته به زیارت برود این بوده که از آزار و اذیّت دشمنان اهل بیت علیهم السلام می ترسیده و در واقع از آن ها تقیّه می کرده است.

خدا را سپاس که ما را به رحمت بر آفریدگانش برتری داد و ما اهل بیت را به رحمت [خویش] ویژگی بخشید.

آن گاه در ترسیم ارزش اشک های مشفقانه بر مصیبت اهل بیت علیهم السلام ، می فرمایند:

﴿ يا مِسْمَعُ إِنَّ الْأَرْضَ وَ السَّماءَ لَتَبكي مُنْذُ قُتِل أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام رَحْمَةً لَنا وَ ما بَكَى لَنَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَكْثَرُ وَ ما رَقَأَتْ دُمُوعُ الْمَلائِكَةِ مُنْذُ قُتِلْنا وَ ما بَكى أَحَدٌ رَحْمَةً لَنا وَ لِما لَقينا إِلاّ رَحِمَهُ اللّهُ قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ الدَّمْعَةُ مِنْ عَيْنِهِ فَإِذا سالَتْ دُمُوعُهُ عَلى خَدَّه فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ في جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّها حَتَّى لا يُوجَدَ لَها حَرٌّ وَ إِنَّ الْمُوجَعَ لَنا قَلْبُهُ لَيَفْرَحُ يَوْمَ يَرانا عِنْدَ مَوْتِهِ فَرْحَةً لا تَزالُ تِلْكَ الْفَرْحَةُ في قَلْبِهِ حَتَّى يَرِدَ عَلَيْنَا الْحَوْضَ﴾

ای مسمع! از روزی که امیر مؤمنان به شهادت رسید، زمین و آسمان به خاطر ترحّم بر حال ما و به خاطر [داغ] آن [مصیبتی] که به ما رسید، بر ما می گریند. [تعداد] فرشتگانی که برای [مصیبت های] ما می گریند بیش تر [از این ها] است. اشک های ملائک از روزی که ما کشته شدیم؛ هنوز خشک نشده است. کسی به خاطر ترحّم بر [حال] ما و در اثر [مصیبت زدگی برای] ما، گریه نکرد، مگر آن که خداوند پیش از آن که اشک از چشمش بیرون آید، او را آمرزید. پس هنگامی که اشک هایش بر گونه اش جاری می شود، اگر قطره ای از اشک هایش در جهنّم بیفتد، حرارت آن را خاموش می کند تا آن که حرارتی برای آن نمی ماند. کسی که به خاطر ما دلش دردمند باشد، روزی که ما را در وقت مرگش

ص: 47

می بیند، شادمان می گردد؛ به شاد کامی ای که همواره در قلب او هست تا [در کنار] حوض [کوثر] بر ما وارد شود. (1)

اشکی که در مصیبت اهل بیت علیهم السلام فرو می غلتد، درّ غلتانی است که می تواند دل داده ی غم زده را به حوض کوثر برساند. این اشک ها از نعمت های بهشت به او می خورانند و می آشامانند. اهل بیت علیهم السلام بر بالین اهل اشک بر مصیبت حسینی حاضر می شوند و سفارش او را به عزرائیل می کنند. این توصیه ی مبارک، باعث می شود فرشته ی مرگ با مدارای تمام و مهربانی با فرد محتضر بر خورد نماید. این اشک، هر چند یک قطره باشد، زبانه های آتش جهنّم را خاموش می کند. این قطره های ارزشمند گناهان فرد را فرو می ریزند و باعث سعادتمندی ابدی او می شوند. (2) این شادمانی های اخروی، همه حاصل غصّه هایی است که این مؤمن، در مصیت اهل بیت علیهم السلام به جان خریده است. آن اندوه ها و

ص: 48


1- كامل الزّيارات، باب 32 ح 6
2- توجه شود که چنین و عده ای هرگز جواز معصیت برای کسی صادر نمی کند. نمی توان اندیشید: «چون این وعده را داده اند پس می توانیم هر قدر خواستیم گناه کنیم و بعد با یک قطره اشک همه ی آن ها را بر طرف نماییم». هر چند اشک افشاندن بر مصیبت امام حسین علیه السلام از عبادات بسیار ارزشمند است؛ اما آثار مبارک آن، هنگامی برای فرد، به بار می آید که این عبادت از او «قبول» شود. حال اگر کسی در برابر گناه، جری و سهل انگار شده باشد و بی محابا از حدود تجاوز نماید، قاعدتاً نمی تواند به تحقّق این وعده مطمئن باشد. چنین وعده ای بر اساس ضوابط برای کسی محقّق است که با وجود بنا گذاشتن بر اطاعت از اوامر و نواهی خدا، در عین حال لغزش هایی را مرتکب شده است. نیز این وعده ها برای کسی به وقوع می پیوندد که با وجود گناهان بسیار تصمیم گرفته توبه کند و از کرده های نا پسند خود باز گردد. حاصل آن که: چنین وعده ای یا برای فردی متقی کار ساز است که لغزش هایی نا خواسته دارد ، یا روند پذیرش انابه ی فردِ توبه کار را بسیار تسریع می کند. لذا چنین وعده ای یقیناً نمی تواند به عنوان راهی میان بُر تلقی شود و خیال انسان را از سیاه کاری های مختلفش راحت کند

بغض ها اکنون لبخند نیک بختی را به چهره اش می نشانند. آری، کسی که بر عطش عزیز زهرا علیها السلام و کودکانِ خسته جانش گریسته و دل خسته شده، آن روز از چشمه ای خیرِ کثیر، نوش خواهد کرد؛ آن گونه که هیچ گاه تشنه نگردد.

نکته ی قابل توجّه این است که به فرموده ی امام صادق علیه السلام، آسمان ها و زمین بر این مصیبت ها گریسته اند. بعلاوه فرشتگان بسیاری در این داغ بی تسلّی اشک افشانده اند. اینان هیچ گاه از مویه کردن و زار زدن باز نایستاده اند و قطره های اشک شان هیچ گاه نخشکیده است.

در زیارتی که در فصل چهارم از همین رساله خواهید خواند؛ زائر به این ملائکِ زائر و اشک افشان اشاره می کند. نیز از خداوند می خواهد به واسطه ی آنان به او نظر رحمت فرماید؛ آن جا که عرضه می دارد:

﴿ يا أبا عَبْدِ اللَّهِ يا حُسَيْنُ ابْنَ رَسُولِ اللّهِ! جِئْتُكَ مُسْتَشْفِعاً بِكَ إِلَى اللّهِ، اللّهُمَّ إِنِّى أَسْتَشْفِعُ إِلَيْكَ بِوَلَدِ حَبيبكَ، وَ بِالْمَلائِكَةِ الَّذِينَ يَضِحُونَ عَلَيْهِ وَ يَبْكُونَ وَ يَصْرُحُونَ، لا يَفْتُرُونَ وَ لا يَسْأَمُونَ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِكَ مُشْفِقُونَ، وَ مِنْ عَذَابِكَ حَذِرُونَ، لا تُغَيَّرُهُمُ الأيَامُ، و لا يَهْرَمُونَ، فِي نَواحِي الحَيْرِ يَشْهَقُونَ، وَ سَيِّدُهُمْ يَرى ما يَصْنَعُونَ؛ وَ ما فِيهِ يَتَقَلَّبُونَ، قدِ انْهَمَلَتْ مِنْهُمُ العيُونُ فَلا تَرْقاً، وَ اشْتَدَّ مِنْهُمُ الحُزْنُ بِحُرْقَةٍ لاتُطفَأُ ﴾.

و بگو: «ای ابا عبد اللّه علیه السلام! ای حسین علیه السلام، ای پسر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم! نزد تو آمدم در حالی که به واسطه ی تو نزد خدا شفیع

ص: 49

می جستم. خدایا من به سوی تو به واسطه ی فرزند محبوبت شفاعت می طلبم و به فرشتگان [نزد تو شفیع می جویم] که بر [مصیبت] او ضجه می زنند و می گریند و فریاد می کشند. [در اشک و آه شان] از پا نمی ایستند و خسته نمی شوند و از خشیت تو در هراسند و از عذاب تو می پر هیزند، روزگاران آن ها را تغییر نمی دهد و پیر نمی شوند. از اطراف حائر دور نمی شوند در حالی که گریه و ناله سر می دهند؛ در حالی که آقای شان می بیند که چه می کنند و در چه [احوالی] زیر و رو می شوند. چشم های شان می گرید و [اشک شان] خشک نمی شود و حزن [و اندوه] بر آن ها شدّت یافته به داغی که سرد نمی گردد.»

گریه و ضجّه ی ملائک آن قدر دامنه دار است که به فریاد می آیند. اشک های شان نمی خشکد و گذشت روز ها فرسوده شان نمی کند. تداوم مویه و نوحه، هر قدر بالا بگیرد، خسته و سست شان نمی سازد. در مشهد و محضر ابا عبد اللّه علیه السلام در شراره های اندوه به خود می پیچیند. این آتش شعله ور در عمق جان شان هیچ گاه روی سردی و خاموشی را نمی بیند.

فرشتگان معصومند و مشغول عبادتی قدر دانستنی شده اند. در عین حال آنان را هراسان از عذاب الهی و ترسان از تقصیر معرّفی می نماییم. این خود زنگ هشداری در گوش ماست. نپنداریم که بشارت هایی چون «آمرزش»، «بهشتی شدن» و «دوری از جهنّم» می تواند ترس و هراس ما از عذاب الهی را از میان ببرد و خیال مان را آسوده کند. نمی توان به امید چنین پشتوانه ای روی حدود الهی پای گذاشت و دغدغه ی عقاب پروردگار را نداشت. مؤمن واقعی کسی است که به موازات امید به دست گیری پروردگار، از خشم او در هراس و نگرانی

ص: 50

باشد. چنین کسی در عین حال که به بشارت های اهل بیت علیهم السلام ایمان کامل دارد احتمال دست خالی ماندن خود را منتفی نمی داند. این ویژگی را فرشتگان گریان بر سیّد الشّهدا علیه السلام به کمال دارا هستند. اینان در عین انجام عبادتی چنین والا، هم چنان خود را دچار تقصیر می بیند و از عذاب الهی می هراسند.

نکته ی زیبای دیگری که می توان بر اساس روایت پیشین به آن پرداخت؛ این که: مسمع از حالات خود در غم حضرت سیّد الشّهدا علیه السلام به امام صادق علیه السلام، گزارش داد. او عرضه داشت: «به خاطر مصائب امام حسین علیه السلام، آب خوش از گلویم پایین نمی رود و نمی توانم دست به غذا ببرم.» دیدیم که حضرت از حالت این دوست دار خود، چه تجلیلی کردند. شاید این بدان خاطر باشد که چنین روحیّه ای، حکایت از محبّت شدید فرد به امام حسین علیه السلام دارد. اگر کسی برای انسان خیلی عزیز باشد، وقتی بلایی بر سرش بیاید، دل شوره ی او انسان را بی تاب می کند. اگر انسان خبر دار شود که عزیزش را تشنه و گرسنه و... به شهادت رسانده اند؛ این مسأله آن قدر برای او گران تمام می شود که روزگار او را سیاه می کند. هر چه این محبّت ریشه دار تر باشد، حال انسان در مصیبت عزیزش منقلب تر خواهد بود.

دو محور کلّی در آداب زیارت سیّد الشّهدا علیه السلام

چنین است که ائمّه علیهم السلام به زائران سیّد الشّهدا، توصیه فرموده اند که در این سفر به قصد خوش گذرانی پای نگذارند. به عنوان مثال امام باقر علیه السلام، به یکی از یاران خود می فرمایند: «این که [امام حسین علیه السلام را] زیارت می کنید بهتر از آنست که زیارت نمی کنید و این که زیارت

ص: 51

نمی کنید بهتر از آنست که زیارت می کنید.» راوی شگفت زده می گوید:

«پشتم را [با این فرمایش] شکستید!» حضرت ادامه می دهند:

﴿ تَاللّهِ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَذْهَبُ إِلى قَبْر أَبِيهِ كَثِيباً حَزيناً وَ تَأْتُونَهُ أَنتُمْ بالسُّفَر كَلاَ حَتَّى تَأْتُونَهُ شُعْناً غُيْراً﴾ (1)

به خدا سوگند یکی از شما به سوی قبر پدرش می رود در حالی که گرفته و اندوهگین است؛ در حالی که شما به نزد او (امام حسین علیه السلام) با سفره های غذا می آیید؛ هرگز [این زیارت شما شایسته نیست] تا این که ژولیده و غبار زده نزد ایشان بیایید.

کسی که پدر خود را عزیز می دارد، امکان ندارد که به قصد تفریح (2) و عیش و نوش بر سر قبر او حاضر شود. حضرت به راوی اعتراض می کنند که: «وقتی شما به زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام نیز می روید باید چنین حالتی داشته باشید». همراه بردن و خوردن غذا های چرب و شیرین (3) در کربلا، کار کسی نیست که پیوستگی عمیق با سیّد الشّهدا علیه السلام دارد.

اساساً در زمینه ی آداب خاصّ زیارت سیّد الشّهدا علیه السلام دو محور کلّی وجود دارد:

نخست آن که در روایات بیان فرموده اند که: «امام حسین علیه السلام گرسنه

ص: 52


1- كامل الزّيارات باب 47، ح 4
2- امام صادق علیه السلام گروهی را که برای خوش گذرانی به این سفر پا نهاده اند، مذمّت می کنند و می فرمایند: «اگر اینان قبر های مادران و پدران شان را زیارت می نمودند چنین نمی کردند» (کامل الزّيارات باب 47 ح 2) در متن زیارتی که خواهید دید نیز توصیه شده که انسان از شوخی کردن در این سفر پرهیز کند.
3- در روایتی بردن سفره هایی که حاوی چنین خوردنی هایی است، مورد مذمّت قرار گرفته است و فرموده اند: «[کسانی که این گونه اند] اگر قبر های محبوب های شان را زیارت می نمودند، چنین چیز هایی با خود نمی بردند» (کامل الزّيارات باب 47 ح 3)

و تشنه به شهادت رسیدند، پس شما هم هنگام زیارتِ ایشان، این گونه باشید». (1) یا آن که در متن زیارتی که خواهید خواند، از قول امام صادق علیه السلام آمده است: «مادام که مقیم در کربلایی گوشت نخور». (2)

این توصیه ها نشان می دهد که زائرِ دل داده باید با دل دار خود هم دردی کند و در تشنگی و گرسنگی او شریک شود. شیفته ی امام حسین علیه السلام راضی نمی شود زیر آسمانی که شاهد به خود پیچیدنِ اطفال حسین علیه السلام بوده، همان غذایی را بخورد که همه جا می خورد. دلش نمی آید که همیشه سیر و سیراب باشد. این دیار، دیار مصیبت دیدگی و داغ زدگی است. کسی که این جا می آید اگر در دل سپردگی خود صادق است، باید درد بکشد. اگر هم درد مولای خود است، باید سر سوزنی از رنج ایشان را به جان بخرد.

محور دومی که در آداب زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام مورد توصیه قرار گرفته، این است که انسان، در این هنگام، همانند محبوبِ از جان

ص: 53


1- كامل الزّيارات، باب 48 ح 3
2- به جای این، توصیه فرموده اند که غذا های ساده ای مثل نان و ماست صرف شود (کامل الزّيارات باب 47 ح 2) البته ممکن است گفته شود: «توصیه به نخوردن گوشت در کربلای معلّی بدین خاطر بوده که در عصر ائمه علیهم السلام، گوشت یک غذای تشریفاتی و مجلّل به حساب می آمده». اگر این احتمال را صحیح بدانیم چون غذای گوشتی در زمان ما، عرفاً چنان حکمی ندارد، بنابراین مشمول منع اهل بیت علیهم السلام نمی شود. نکته ی دیگری که در این زمینه باید مدّ نظر داشت، آن که: ممکن است برخی افراد در اثر نخوردن گوشت در چند روزه ی اقامت در کربلا، دچار ضعف و بیماری مزاجی شوند و توان زیارت کردن را از دست بدهند. مسلّماً برای چنین افرادی خوردن گوشت - به قدر ضرورت- منعی ندارد. امّا به هر حال باید سعی کرد غذا ها و پذیرایی ها تا حدّ امکان جنبه ی تشریفاتی پیدا نکند و سفر کربلا به شکل خوش گذرانی در نیاید.

عزیز ترش، گرفته و ژولیده و غبار آلوده باشد. (1)

معمولاً افراد مصیبت دیده را می توان از ظاهر شان شناخت. اینان چندان حوصله ی آن را ندارند که به ظاهر خود رسیدگی کنند و خوش لباس باشند. سر و روی شان داد می زند که در مانده و درد مندند. حالِ کسی که به زیارت غریبِ دشتِ طف می رود، باید چنین حالی باشد. از همین روست که در متن زیارتی که خواهد آمد توصیه فرموده اند که: «روغن به سر و موی خود نمال و سرمه به چشم نکش (زینت نکن)». همین زینت نکردن و شوریده سر بودن، نشانه ی وسعت دل بستگی به آن حضرت است و می تواند باعث جلب عنایت ایشان شود.

ص: 54


1- كامل الزّيارات، باب 48 ح 3

فصل دوم: جلوه هایی از عنایت ویژه ی اهل بیت علیهم السلام به زائر سیّد الشهدا علیه السلام

اشاره

ص: 55

ص: 56

دعای ملائک برای زائر: دستور اهل بیت علیهم السلام

در احادیث از رفتار و گفتار ملائکِ صف زده در آستان حسینی و از عنایت عالی اهل بیت علیهم السلام به زوّار آن حضرت این گونه پرده برداری شده است:

وقتی ابا عبد اللّه علیه السلام را زیارت می کنید، ملازم سکوت باشید. مگر از [برای سخن] خیر [لب نگشایید]. فرشتگانِ روز و شب از حافظان [صبح گاه و شبان گاه] نزد ملائکی که در حائر [حسینی] هستند، حاضر می شوند و با آنان مصافحه می کنند. امّا آنان از شدّت گریه، پاسخ شان نمی دهند. پس [ملائک حافظ روز و شب] منتظر اینان می مانند تا آن که یا وقت ظهر فرا رسد یا این که سپیده سر زند (هنگام اذان صبح). سپس با آنان سخن می گویند و درباره ی چیز هایی از امور آسمان از ایشان می پرسند امّا میان این دو وقت سخن نمی گویند و از گریه و دعا فاصله نمی گیرند. در این دو هنگام نیز آنان (فرشتگان روز و شب) اینان (فرشتگان حائر) را از [توجه به] هم نشینان شان باز نمی دارند پس سر گرم شدن آن ها، وقتی سخن می گویید، تنها به شماست.

ص: 57

سپس راوی از امام صادق علیه السلام می پرسد: «فدایت شوم چیست آن چه آنان از اینان می پرسند و کدام یک از هم نشینش سؤال می کند؟ حافظان [شب و روز از ساکنان حائر] می پرسند یا اهل حائر [از حافظان شب و روز] می پرسند؟» حضرت پاسخ می فرمایند:

اهل حائر از حافظان [شب و روز] می پرسند. چرا که اهل حائر از فرشتگانی هستند که [از جای خود] حرکت نمی کنند و حافظان [شب و روز] نازل می شوند و [به سوی آسمانی ها] صعود می کنند... پس چه بسا [که در وقت صعود] به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم بر خورد می کنند در حالی که نزد ایشان حضرت فاطمه ی زهرا علیها السلام، امام حسن و امام حسین و امامانی که در گذشته اند علیهم السلام، حضور دارند. پس [اهل بیت علیهم السلام] از آن ها چیز هایی می پرسند و درباره ی کسی از شما که در حائر [حسینی] حاضر است، [از آن ها سؤال می فرمایند]. [اهل بیت علیهم السلام به ملائک] می فرمایند: «آنان را به دعای خود بشارت دهید!» حافظان [از ملائک] عرضه می دارند: «چگونه آن ها را بشارت دهیم در حالی که آنان سخن ما را نمی شنوند؟»

[اهل بيت علیهم السلام] به آن ها می فرمایند:

﴿ بارِكُوا عَلَيْهِمْ وَ ادْعُوا لَهُمْ عَنا فَهِيَ الْبَشارَةُ مِنَّا فَإِذَا انْصَرَفُوا لَحُفُوهُمْ بِأَجْنِحَتِكُمْ حَتَّى يَحُسُّوا مَكانَكُمْ وَ إِنَّا نَسْتَوْدِعُهُمُ الَّذى لا تَضيعُ وَ دائِعُهُ﴾

«بر آن ها برکت فرو ریزید و از جانب ما بر ایشان دعا کنید که این است بشارت از جانب ما. پس هنگامی که باز می گردند آنان را با بال های تان در بر گیرید تا آن که جایگاه تان (حضور تان) را احساس

ص: 58

کنند. ما آن ها را به کسی می سپاریم که امانت ها نزد او گم نمی شوند.»

سپس امام صادق علیه السلام درباره ی ارزش والای زیارت سیّد الشّهدا علیه السلام می فرمایند:

﴿ وَ لَوْ يَعْلَمُونَ ما فى زِيارَتِهِ مِنَ الْخَيْرِ وَ يَعْلَمُ ذَلِكَ النَّاسُ لاَقْتَتَلُوا على زيارَتِهِ بالسُّيُوفِ وَ لَبَاعُوا أَمْوَالَهُمْ فِي إِتيَانِهِ﴾

و اگر می دانستند خیری را که در زیارت او (امام حسین علیه السلام) است و [اگر] مردم از این [مهم] آگاه بودند، بر سر زیارت او با شمشیر ها به جان هم می افتادند و اموال خود را در راه آمدن به سوی او می فروختند.

زائران اشک بار سيّد الشّهدا علیه السلام یاوران حضرت زهرا علیها السلام

آن گاه حضرتش به ترسیم حالت رقّت بار حضرت صدّیقه ی طاهره علیها السلام در عزای فرزند شان می پردازند:

و وقتی حضرت فاطمه علیها السلام به آن ها (زوّار) می نگرند، همراه ایشان هزار نبی و هزار صدّیق و هزار شهید و از کروبیان هزار هزار هستند که آن حضرت را بر گریه [بر سیّد الشّهدا] یاری می دهند. ایشان ناله ی بلندی سر می دهند [به گونه ای] که در آسمان ها فرشته ای نمی ماند مگر آن که به خاطر ترحّم بر صدای [مویه ی] ایشان به گریه می افتد و [آن بزرگوار] آرام نمی گیرند تا آن که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نزد ایشان بیایند و بفرمایند:

﴿ يا بُنَيَّةُ قَدْ أَبْكَيْت أَهْلَ السَّموات و شَغَلَتِهِمْ عَن التَّسبيحِ وَ التَّقْديسِ فَكُفَى حَتَّى يُقَدِّسُوا فَإِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِه﴾

ص: 59

دخترکم! تو آسمانیان را گریاندی و آنان را [با اشک و زاری ات] از تسبیح و تقدیس [خداوند باز داشتی و به خود] مشغول نمودی پس، [از گریستن] باز ایست تا آنان به تقدیس [و ذکر خویش] بپردازند؛ چرا که خداوند امر خویش را رساننده است. (1)

آن گاه امام صادق علیه السلام ادامه می دهند:

﴿ وَ إِنَّهَا لَتَنْظُرُ إِلَى مَنْ حَضَرَ مِنْكُمْ فَتَسْأَلُ اللّهَ لَهُمْ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ وَ لا تَزْهَدُوا فِي إِتیانِهِ فَإِنَّ الْخَيْرَ في إِتبَانِهِ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصى﴾ (2)

و ایشان (حضرت صدیقه ی طاهره) به هر کس از شما که [در حائر] حاضر شده، نظر می کند و برای شان از خداوند از هر خیری [بهره] می طلبد و در آمدن به [زیارت] او (امام حسین علیه السلام) بی رغبت نباشید که خیرِ آمدن به [زیارت] ایشان، بیش از آن است که به شماره آید.

ملائک حافظ شب و روز، پیش از ورود به آستانه ی سیّد الشّهدا علیه السلام گرد خانه ی کعبه گشته اند. پس از آن نیز آستان بوس نبّی اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم، امام مجتبی علیه السلام و امیر مؤمنان علیه السلام بوده اند. اینان در هر موعد حضور در حائر حسینی، در هنگام سپیده و تنگ غروب، با ملائک گمارده به مزار شریف حضرتش دیدار می کنند. این فرشتگان مقیم در حریم، آن قدر به گریه سرگرمند که پاسخ آنان را نمی دهند. فرشتگانِ حرم

ص: 60


1- تعبير ﴿ إِنَّ اَللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ﴾ (خداوند امر خویش را رساننده است) می تواند اشاره باشد به این که بالاخره خداوند متعال این داغ را تسلّی می دهد. یک روز، خداوند آن گونه که شایسته است دلِ سوخته ی اهل بیت علیهم السلام را خنک می کند. تحقّق کامل این امر به ظهور امام عصر علیه السلام است که بدنبال آن از قاتلان سیّد الشّهدا انتقام گرفته می شود
2- كامل الزّيارات باب 27 ح 19

سيّد الشّهدا علیه السلام همواره متوجه گریستن بر آن حضرت و ذکر و دعا هستند. اگر کلامی جز به خیر از زوّار بر آید آنان را از عبادت شان باز می دارد و توجّه شان را جلب می کند. لذا فرموده اند که همواره ملازم سکوت باشید، مگر آن که به خیر (دعا یا ذکر مصیبت یا قرآن یا زیارت) لب بگشایید.

نکته ی زیبا آن که همه ی اهل بیت علیهم السلام از فرشتگان حافظ -که در فضای بقعه ی مبارک بال و پر زده اند - سراغ زوّار را می گیرند. آن حضرات از ایشان می خواهند که از جانب اهل بیت علیهم السلام برای زوّار دعا کنند. بعلاوه از آن ها می طلبند که زائران را آن گونه در بر بگیرند که حضور شان حس شود. این همان بشارتی است که اهل بیت علیهم السلام رساندنش به زوّار را از فرشتگان موکّل به شب و روز، می خواهند.

نکته ی دیگری که آبشاری از شوق به پا می کند عنایت ویژه ی حضرت صدّیقه ی طاهره علیها السلام به زوّار فرزند شان است. آن بانوی یگانه، به زوّار نظر التفات می فرمایند و از خدا برای شان خیر می طلبند. شاید این عنایت های ویژه، همان خیرِ بی شماری است که فرموده اند در زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام نهفته است. شاید این همان نیکویی منحصر به فردی است که می ارزد انسان بخاطرش زندگی اش را بفروشد تا بتواند آن را به کف آورد.

امّا بانویی که این گونه لطف و تفقّد را شامل زوّار فرزندش می کند، هم چنان برای جگر سوخته ی حسینش در سوز و گداز است. آری، مادر پهلو شکسته، هم چنان داغ دار میوۀ دلش مانده است. حالِ او چنان رقّت بار است که هزار نبی و صدّیق و شهید در رکابش با ضجّه و

ص: 61

ندبه هایش هم نوا می شوند. هزار هزار ساکن آسمان به این منظومه ی زاری می پیوندند. گداختگی سینه ی مادر در داغ پسر، تا آن جا به اوج می رسد که ناله ی جگر گوشه ی رسول خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم همه ی آسمانیان را به ضجّه وا می دارد. هق هق گریه ی فاطمه ی زهرا علیها السلام، های های همه ی کرّوبیان را در می آورد. اینان چنان آشفته می شوند که تسبیح و تقدیس را رها می کنند و دما دم اشک می افشانند.

سوز این زخم فرو نمی نشیند تا پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بیاید و ریحانه اش را تسلّی دهد. چه نیکوست که زائر ابا عبد اللّه علیه السلام هم با این قافله ی ناله هم سفر شود. او نیز به سهم خود می تواند صدّیقه ی طاهره علیها السلام را در عزا داری برای میوه ی دلش یاری دهد.

در متن زیارت نامه ای، که در فصل چهارم این مجموعه خواهید دید، زائر شیفته با همین حسّ و حال مولای شهیدش را خطاب می کند:

﴿ بِأَبي أَنْتَ وَ أُمِّي يا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، إِلَيْكَ كَانَتْ رِحْلَتي مَعَ بُعْدِ شُقَتي، وَ لَكَ فَاضَتْ عَبْرَتي، وَ عَلَيْكَ كَانَ أَسَفِي وَ نَحيبي، وَ صُراخی وَ زَفْرَتي وَ شَهيقي، و إِلَيْكَ كَانَ مَجِيئي، وَ بِكَ أَسْتَتِرُ مِنْ عَظِيمٍ جُرْمِي، أَتَيْتُكَ زائِراً و افِداً قَدْ أَوقَرْتُ ظَهْرِي، بِأَبِي أَنْتَ وَ أَمَي، يا سَيِّدِي بَكَيْتُكَ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ وَ ابْنَ خِيَرَتِهِ، وَ حَقٌّ لى أَنْ أَبْكِيَكَ، وَ قَدْ بَكَتْكَ السَّماواتُ وَ الأرْضُونَ، وَ الْجِبَالُ وَ الْبحارُ، فَما عُذرى إِنْ لَمْ أَبْكِكَ، وَ قَدْ بَكاكَ حَبيبُ رَبِّي، وَ بَكَتْكَ الأئِمَّةُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِم، وَ بَكاكَ مَنْ دُونَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى إلَى الثَّرى جَزَعاً عَلَيْكَ﴾.

ص: 62

«پدر و مادرم فدایت ای ابا عبد اللّه! با وجود دوری مکانم [از تو]، کوچ من به سوی تو شد و برای تو اشکم جاری شد. افسوسم و زار گریستنم و فریاد [مصیبت دیدگی] ام و هق هق [ناشی از گریستنم] بر تو بود. و آمدنم به سوی تو بود و به [برکت] تو خود را از جرم بزرگم پوشیده می دارم [تا از من جدا شود و اثر سیاهش در من باقی نماند]. به سوی تو آمدم در حالی که زائر [تو] و میهمان [توام] که پشتم را [به بار گناهان] سنگین کرده ام.

پدر و مادرم به فدایت ای آقای من! بر تو می گریم ای برگزیده ی خدا و ای فرزند برگزیده اش! و سزاوار است برای من که بر تو بگریم در حالی که آسمان ها و زمین ها و کوه ها و دریا ها بر تو گریستند؛ پس عذر من چیست اگر بر تو نگریم؟ در حالی که محبوب پروردگارم بر تو گریست و ائمّه علیهم السلام بر تو گریستند و هر که میان سدرة المنتهی و زمین بود به خاطر بی تابی بر [مصیبت های] تو بر تو گریست».

دم و باز دم زائر دل داده، نمناک اشک است. آن قدر از غم مولایش سوخته که فریادش به آسمان بلند می شود و گریه بر آن حضرت را شایسته می شمرد. زائر دل سوخته می داند آسمان و زمین و کوه و دریا و همه چیز و هر کس بر مصائب سرورش بی تاب گشته اند. می فهمد که اهل بیت علیهم السلام در عزای آقایش نالیده اند و گریسته اند. می گرید تا بلکه روح زیر و رو شده اش قدری آرام گیرد، می گرید تا اوج شیفتگی اش را به محبوبش نمایانده باشد، می گرید تا دستش به دامان بانوی آسمانیان برسد.

ص: 63

پیوند گریه بر امام حسین علیه السلام و گریه ی پشیمانی از گناهان

گریه ی زائرِ آگاه، بهانه ی دیگری هم دارد. او می بیند با وجود محبّتی که به امام حسین علیه السلام دارد، رو سیاه و سیه کار است. می بیند بارِ گناهانش سنگین و طاقت فرسا شده است. می یابد که جرم و جنایتش مضاعف گشته است. به این ترتیب قبول دارد که اگر به فضل خود به او نظر ننمایند، شایسته است که دست رد به سینه اش بزنند. این است که از یک سو به حالِ تباه خود می گرید و از سوی دیگر التماس می کند که خود سيّد الشّهدا علیه السلام بار او را سبک کند. زائر اشک بار بر دو مصیبت می گرید: «مصیبت خود» و «مصیبت آقایش».

جالب توجه است که دل داده ی شیفته ای چون مرحوم آیة اللّه شیخ جعفر شوشتری در مجالس نخستی که در ایام عاشورا به منبر رفته و وعظ فرموده است، به این دو مصیبت روح آزار اشاره می کند. ایشان در ابتدای کلام خود می گوید:

امّا بعد؛ امروز که این جا نشسته اید، هر کس ملاحظه ی حالِ دل خود کند: اگر می بینی هیچ نگفته و نشنیده، دلت گرفته است و گریه بر تو مستولی شده، و چنین حالتی در خود ملاحظه کردی، بشارت باد تو را؛ که علامت ایمان است.

سپس می فرماید:

« این ایّام، ایّام مصیبت است، نه یک مصیبت بلکه چند مصیبت است».

و پس از بر شمردنِ مصیبت غربت اسلام، چنین بیان می دارد:

مصیبت دیگر، مصیبت تدیّن ماهاست؛ که در فقرات مأثور است:

ص: 64

﴿ اَللّهُمَّ ... لا تَجْعَلْ مُصيبَتَنا في دينِنا﴾. (1)

اگر اندکی تأمّل کنی، می یابی که در تدیّن ما ها مصیبت به هم رسیده، و گویا این دعا در حقّ ما مستجاب نشده است. از چند جهت و چند راه:

یکی در این راه ملاحظه کن که ادّعا می کنی بندگی خدا را، و امّت بودن خاتم انبیا را، و ولایت ائمّه ی هدی را. بینَک و بینَ اللّه، نظر کن که با خدا چه رابطه داری؟ و چه ربطی پیدا کرده ای با پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم؟ و چه مناسبت داری با امامت؟ چه در افعال، و چه در اقوال و در حرکات و سکنات. این هم یک مصیبت.

مصیبت دیگر مصیبتی است که گناهان ما قطع رحمت کرده است، و برکات زمین و آسمان را بر داشته است.

مصیبت دیگر، مصیبت تازه ی امروز است؛ مصیبت «صاحب المصيبة» كه كأنّه لقبِ مختصّ حضرت حسین علیه السلام است... این ایّام، ایّام مصیبت اوست و مصیبت آن حضرت با مصیبت تدّین ما ها مشابهتی دارند، بلکه با هم ربط دارند که معالجه برای یک دیگر می شوند و به این مصیبت عظمی می توانیم رفع آن مصائب بکنیم. (2) ...خلاصه، درد ها سنگین است! این چند وا همه ای که گفتم، نمی دانم برای کدام یک از این ها گریه کنم ﴿ وَ لِمَا مِنْها أَضِجُّ وَ أَبِكي﴾... (3)

آری، یاد مصیبت سیّد الشّهدا علیه السلام می تواند مصیبت ما بر دین مان را جبران نماید. شایسته است خود را خالصانه به چشمه سار توبه بزنیم و

ص: 65


1- خدایا مصیب ما را در دین مان قرار نده (تهذیب الاحكام ج 3 ص 92)
2- مواعظ، مجلس اول
3- مواعظ، مجلس دوم

حُر گونه به دامان آن بزرگوار باز گردیم. شایسته است اشک خویش بر آن حضرت را بهانه ی جلب توجّه ایشان کنیم. این گونه، امید داریم به برکت آن حضرت گذشته ی زشت مان جبران شود و سعادت آینده مان تضمین گردد. به این روایت حیرت آور بنگرید که از کمّ و کیف گریستن پیامبر بر نواده ی دردانه شان گزارش می کند و به زوّار مقبولِ ابا عبد اللّه علیه السلام مژده ی رستگاری می دهد:

کربلا: حریم جاودان الهی

امام سجّاد علیه اللسلام خطاب به یکی از دوست داران شان می فرمایند:

هنگامی که در [صحرای] طف (کربلا) آن مصیبت ها [که می دانی] بر سر ما آمد و پدرم کشته شد و هر آن که با او بود - از فرزندانش و برادرانش و سایر خانواده اش- کشته شد و حرم و زنانش بر کوهان های شتران برده شدند؛ می خواستند ما را به کوفه ببرند. شروع کردم به نگریستن به آن بر خاک افتادگان که اجساد شان پوشانده نشده بود. این [منظره] در سینه ام سنگین آمد و اضطراب و دل شوره ام به خاطر آن چه از ایشان دیدم، شدّت گرفت. پس نزدیک بود جانم [از تن] بدر رود. عمّه ام زینب -دختر بزرگ امیر مؤمنان- آن حالت را در من نمایان یافت. پس گفت: «چه شده که تو را می بینم داری جان می دهی باقی مانده ی جدّ و پدر و برادرانم!!» پس گفتم: «چگونه بی تابی نکنم و صبرم از کف نرود، در حالی که می بینم آقایم را و برادرانم را و عمو ها و پسر عمو ها و خویشانم را که به خون های شان تپیده اند، در صحرا به خاک غلتیده اند، لباس های شان به غارت رفته، نه کفن شده اند و نه [جسدها شان] پوشیده شده و نه احدی بر آن ها رحم می آورد و نه

ص: 66

بشری به آن ها نزدیک می شود. گویا که خانواده ای از «دیلم» و «خَزَر» هستند (خارج از دینند).

[عمّه ام] گفت: آن چه می بینی بی تابت نکند که به خدا سوگند این عهدی است از رسول خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم به سوی جدّت و پدرت و عمویت.

و به یقین خداوند از گروهی از این امّت - که فرعون های این زمین آن ها را نمی شناسند. در حالی که در میان اهل آسمان ها معروف هستند - پیمان گرفته که این اعضای پراکنده [و قلم شده] و بدن های خون آلود را جمع کرده و آن ها را دفن نمایند و در این ساحل [فرات] نشانه ای برای قبر پدرت سیّد الشّهدا علیه السلام به پا کنند که با گذشت شب و روز اثرش کهنه نگردد و نشانه اش محو نشود. و پیشوایان کفر و پیروان گم راهی برای محو و نابودی آن تلاش می کنند اما اثرش ظاهر تر می شود و امر [فضیلت و شرافتش] بیش تر اوج می گیرد.

پس از نقل جملاتی دیگر از حضرت زینب علیها السلام، امام علیه السلام از ایشان می خواهند که در مورد «عهد» پیامبر سخن گویند. ایشان به حضرت عرضه می دارند:

امّ ایمن مرا خبر داد که: «رسول خدا روزی از روز ها به دیدار خانه ی فاطمه علیها السلام آمد، من برای ایشان حریره (1) درست کردم -درود خدا بر او (فاطمه) باد - و امیر مؤمنان علیه السلام طبقی از خرما نزد ایشان آورد».

سپس امّ ایمن گفت: «من نیز ظرفی که در آن شیر و کره بود، نزد

ص: 67


1- غذایی است رقیق که از شیر و شکر به همراه آرد گندم، آرد برنج یا مغز بادام تهیه می شود.

آنان آوردم پس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام از آن حریره میل کردند و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و آنان از آن شیر نوشیدند. سپس [پیامبر و اهل بیت علیهم السلام] از آن خرما با کره تناول فرمودند. سپس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم دستش را شست شو کرد، در حالی که علی علیه السلام بر آن آب می ریخت. وقتی از شستن دستش فارغ شد دست به صورت کشید و به علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نگریست؛ نگریستنی که در آن شادمانی را در چهره اش در یافتیم. سپس مدّتی نظر به آسمان دوخت سپس روی به قبله کرد و دستانش را گشود تا دعا کند، سپس به سجده افتاد در حالی که می گریست؛ پس گریستن را طولانی نمود و ناله اش بلند شد و اشک هایش فرو ریخت. سپس سر بلند کرد و نظر به زمین دوخت در حالی که اشک هایش قطره قطره می ریخت؛ گویی که بارش شدید باران بود.

پس فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السلام ناراحت شدند و من نیز با آنان اندوهگین گشتم به خاطر آن چه که از رسول خدا دیدیم. ابهت ایشان مانع ما می شد که بپرسیم [چرا چنین شد؟] تا این که وقتی این حالت به طول انجامید، علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام به ایشان عرضه داشتند: «چه چیز شما را گریاند ای رسول خدا؟! خدا [هیچ گاه] چشمان تان را گریان نکند، آن حالی که ما از شما دیدیم، دل های مان را زخم نمود».

حضرت فرمود: «ای دو محبوب من! من به شما مسرور شدم؛ سروری که هرگز همانند آن شادمان نشده بودم. من به شما می نگریستم و خداوند را بر نعمتش بر من درباره ی شما سپاس می گفتم؛ [در همین هنگام بود] که جبرئیل بر من فرود آمد و

ص: 68

عرضه داشت: «ای محمّد! خداوند تبارک و تعالی به آن چه در درون تو بود، آگاه شد و شادمانی تو را به واسطه ی برادرت و دخترت و دو نواده ات دریافت، پس نعمت را بر تو تمام کرد و تو را به عطیّه ای مژده داد که آنان را و فرزندان آن ها و دوست داران آن ها و شیعیان آن ها را با تو در بهشت قرار دهد [به گونه ای] که میان تو و آنان جدایی نیندازد.

[در بهشت] همان گونه که تو زنده می مانی، آن ها هم زنده می مانند و همان طور که به تو عطا می شود، به آن ها نیز عطا می گردد تا آن که راضی شوی و فوق رضایت مندی را داشته باشی. این نعمت ها به خاطر صبر بر بلا های فراوانی است که در دنیا به آن ها می رسد و سختی هایی که به دست مردم گرفتارش می شوند؛ مردمی که دین تو را به خود نسبت می دهند و می پندارند که از امّت تو هستند؛ در حالی که از خدا و تو بدورند...

[ای پیامبر! عترت تو] محل های فرو افتادن شان پراکنده می شود و قبر های شان از هم دور می افتد. این چیزی است که خداوند به خاطر آن ها و به خاطر تو در حقّ آن ها اختیار فرموده است.

پس خداوند جلّ و عز را به خاطر این اختیارش سپاس گو و به قضایش راضی شو!» پس من خدای را حمد گفتم و به قضایش در مورد اختیاری که در حق شما نموده، رضا دادم».

آن گاه امّ ایمن از قول رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم از مصائب امیر مؤمنان علیه السلام روایت می کند که جبرئیل برای آن حضرت ذکر کرده بود. آن گاه ادامه ی گفتار جبرئیل را نقل می نماید که به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم عرض می کند:

و امّا این نوه ی دختری تو- و با دستش به حسین علیه السلام اشاره کرد - کشته می شود در ساحل فرات در میان گروهی از فرزندان تو و

ص: 69

اهل بیت تو و خوبانی از امّت تو، در سر زمینی که «کربلا» خوانده می شود (و به همین جهت گرفتاری و بلا بر دشمنانت و دشمنانِ فرزندانت فراوان می شود؛ در روزی که گرفتاری آن پایان نمی یابد و حسرتش از میان نمی رود). آن سر زمین پاک ترین و با حرمت ترین بقعه های زمین و از دشت های بهشت است.

نشانه های نور بر پیشانی کربلائیان

پس از این، پیامبر اکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم از قول جبرئیل مطالب دیگری را پیرامون جریان شهادت حضرت سیّد الشّهدا علیه السلام بیان می فرمایند و سپس از هبوط ملائک برای کفن و دفن پیکر های پاک کربلائیان سخن می گویند. آن گاه ادامه ی گفتار جبرئیل را این گونه نقل می کنند:

سپس خداوند گروهی از امّت تو را بر می انگیزد که کفّار، آنان را نمی شناسند، [آنان] نه با گفتار نه با رفتار و نه با نیّت در آن خون ها شریک نبوده اند، [اینان] بدن های آن ها (شهدا) را دفن می کنند و در آن دشت، نشانه ای برای قبر سیّد شهیدان به پا می دارند که پرچمی برای اهل حق باشد و سببی برای [رساندن] مؤمنان به رستگاری. هر روز و شب از هر آسمان صد هزار فرشته آن [قبر شریف] را در بر می گیرند و بر او (سیّد الشّهدا) درود می فرستند و خداوند را نزد او تسبیح می کنند و از خداوند برای زائرانش مغفرت می طلبند و نام های کسانی که به عنوان زائر به [زیارت] او آمده اند می نگارند؛ [زائرانی] از امّت تو [که] برای تقرّب جستن به خدا و تو، به واسطه ی آن [زیارت]، راهی [آن حرم] شده اند و نام های پدران شان و خاندان های شان و شهر های شان [نیز توسط فرشتگان نگاشته می شود].

ص: 70

﴿ وَ يُوسِمُونَ فِي وُجُوهِهِمْ بِمِيسَمِ نُورِ عَرْشِ اللّهِ: «هَذَا زَائِرُ قَبْرِ خَيْرِ الشُّهَداءِ وَ ابْنِ خَيْرِ الْأَنْبِياءِ» فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ سَطَعَ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ ذَلِكَ الْميسَمِ نُورٌ تَغْشَى مِنْهُ الْأَبْصَارُ يَدُلُّ عَلَيْهِمْ وَ يُعْرَفُونَ بِه.

وَ كَأَنِّي بِكَ يا مُحَمَّدُ بَيْنِي وَ بَيْنَ ميكائيلَ وَ عَلِيٌّ أَمَامَنَا وَ مَعَنا مِنْ مَلائِكَةِ اللّهِ مَالَاَ يُحْصى عَدَدُهُ وَ نَحْنُ نَلْتَقِطُ مَنْ ذلِك الْمِيسَم فِي وَجْهِهِ مِنْ بَيْنِ الْخَلَائِقِ حَتَّى يُنْجِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ هَوْلِ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ شَدائِدِهِ. و ذَلِكَ حُكْمُ اللّهِ وَ عَطاؤُهُ لِمَنْ زارَ قَبْرَكَ يا مُحَمَّدُ أَوْ قَبْرَ أخيكَ أَوْ قَبْرَ سِبْطَيْكَ لا يُريدُ بِهِ غَيْرَ اللّهِ جَلَّ وَ عَزَّ﴾.

و [فرشتگان] در رخ سار آن ها به نشان گذاری از نورِ عرشِ خدا نشانه ای می زنند [که به آن نگاشته شده:] «این زائر قبر بهترین شهدا و پسر بهترین انبیاست». پس وقتی روز قیامت فرا می رسد، در صورت های آن ها از اثر آن نشانه نوری می درخشد که دیدگان از [شدّت درخشش] آن پر می شود. [این نور]، آن ها (زوّار) را نشان می دهد و آنان بدان [نور] شناخته می شوند و گویی ای محمّد! تو را می بینم که میان من و میکائیلی و علی علیه السلام مقابل ماست و همراه ما تعداد بی شماری از ملائک خدا هستند. ما هر کس را که آن نشانه در چهره اش باشد از میان خلایق جدا می کنیم تا این که خداوند، آن ها (زوّار) را از ترس و سختی های آن [روز] نجات می دهد. و آن، حکمِ خداوند و عطای اوست برای کسی که قبر تو را- ای محمّد! - یا قبر برادرت یا قبر دو نواده ی

ص: 71

دختری ات را زیارت نماید؛ در حالی که [به این زیارت] قصدی جز رضای خداوند عزّ و جلّ نداشته باشد.

سپس حضرت زینب علیها السلام برای یادگارِ برادر نقل می کنند که پس از ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه السلام، نزد ایشان رفتم و اثر مرگ را در چهره ی ایشان دیدم. عرض کردم: «پدر جان! امّ ایمن چنین و چنان برایم روایت کرده و دوست می داشتم که آن را از شما بشنوم». ایشان فرمودند: «حدیث همان است که امّ ایمن با تو گفت». سپس حدیث ادامه می یابد تا آن که در پایانِ آن، امام علیه السلام به راوی می فرمایند: «بیا بگیر! آن [حدیث] را و آگاه باش اگر یک سال در طلب آن بر شانه های (کوهان های) شتر راه می پیمودی کم بود». (1) این فرمایش کنایه از شرافت و منزلت و ارزش این روایت است.

باری، کربلا دشتی از بهشت است که زائر دل سوخته به گُل گشت آن آمده است. کربلا پرچمی است بر افراشته که خداوند اراده فرموده به پا بماند (2) و روز به روز عزیز تر گردد. این کعبه ی قلب ها، تا قیام قیامت، قبله نمای اهل حق است و نقطه ای است در زمین که ملائک، دل کنده ی

ص: 72


1- بحار الانوار: ج 45 ص 183 - 179 ، به نقل از کامل الزّیارات
2- در خلال همین روایت آمده است که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از قول جبرئیل نقل فرمودند: «مردمانی تلاش خواهند کرد- از کسانی که به حق مورد لعنت و خشم خدا قرار گرفته اند- که نشانه ی آن قبر را از میان بردارند و اثر آن را نابود کنند، امّا خداوند تبارک و تعالی برای ایشان به سوی آن [کار] راهی قرار نمی دهد»! این عبارت در کتاب بحار الانوار به این صورت آمده است: ﴿ سَيَجِدُ أُناس ... أَنْ يَعْفُوا رَسُمَ ذَلِكَ الْقَبْرَ...﴾ اما در کتاب کامل الزّیارات (نخستین روایت ضمیمه شده به باب 88) به جای «سَیجِدُ»، «سَيَجْتَهدُ» ضبط شده که با توجه به سیاق عبارت، صحیح تر به نظر می رسد. بنابراین ممکن است منشأ اشکال، سهو ناسخان باشد.

آنند. هفت صد هزار ملک- از هر آسمانی صد هزار فرشته- تنها یک دسته از فرشتگانی هستند که گردا گرد ضریح منّور حسینی، حلقه زده اند و بال و پر به تربت طاهرش تبرّک می کنند. اینان مأموریّت دارند که به زوّار آن حضرت بنگرند و مشخّصات دقیق آن ها، پدران، خویشان و حتی شهر های شان را ثبت نمایند.

علاوه بر ثبت اسامی، این ملائک «مِیسَمْ» - نشان گذاری- از نور دارند که با آن در چهره ی زائر، نشانه ی زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام ، را حک می نمایند. گذاردن این نور در رخساره ی زائرِ مقبول، باعث می شود روز قیامت در میان اهل محشر شاخص باشد. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به همراه امیر مؤمنان علیه السلام و دو فرشته ی مقرّب پروردگار، از روی همین نشانه پیدایش می کنند و نجاتش می بخشند. این گونه هراس و دشواری های محشر، به لطف رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرو می نشیند و به برکت ابا عبد اللّه علیه السلام زائر مقبول را به بهشت می رساند.

زائر امام حسین علیه السلام و نجات از دوزخ

البته روشن است که امکان دارد چنین رفتاری با همه ی زوّار صورت نگیرد. برخی زوّار مؤمن ممکن است آن قدر سیه رو و زشت خو باشند که نهایتاً برای تطهیر از گناهان وارد جهنّم شوند. (1) در این هنگام امید است که رحمت واسعه ى حق - سيّد الشّهدا علیه السلام - به خاطر زیارتی که زائر انجام داده به دادش برسد و او را زودتر از زمانی که لازم است

ص: 73


1- تفسير الامام العسكرى، ص 305. تفصیلات و توضیحات را بنگرید در: کتاب معرفت امام عصر علیه السلام، بخش دوم، فصل چهارم

در دوزخ بماند، رهایی بخشد.

مرحوم سیّد بن طاووس رحمة اللّه در یکی از کتب خود از یکی از فقها و علمای صاحب نام و حدیث شناس و از شیوخ اهل قم (1) - جناب محمّد بن احمد بن داود قمّی که کتابی در زمینه ی زیارت نگاشته بوده - از فردی به نام محمّد بن داود بن عقبه نقل می کند که:

همسایه ای داشتیم که به [نام] علی بن محمّد شناخته می شد. [او] گفت: [امام] حسین علیه السلام را در هر ماه زیارت می کردم، سپس سنّم بالا رفت و جسمم ضعیف شد و مدّتی از [زیارت] حسین علیه السلام باز ماندم. سپس بر من [حالتی] واقع شد که [اندیشیدم] آن [سال]، آخرین سال عمر من است. پس خود را [به رفتن به زیارت] وا داشتم و پیاده بیرون آمدم و در ظرف چند روز [به کربلا] رسیدم. پس سلام دادم و دو رکعت نماز زیارت خواندم و خوابیدم. امام حسین علیه السلام را [در خواب] دیدم که از قبر خارج شد و به من فرمود: «ای علی! چرا به من جفا کردی در حالی که به من نیکو کار بودی؟» عرض کردم: «آقای من! بدنم ناتوان شده و گام هایم کوتاه گشته و بر من [حالتی] واقع شد که [می اندیشم] این [سال] سال آخر عمرم است. [پس از پیمودن راه در] روز هایی، نزد شما آمدم و از شما چیزی نقل شده که دوست دارم آن را از خود شما بشنوم». فرمودند: «بگو»، عرضه داشتم: از شما روایت شده که:

﴿ مَنْ زارني في حَيَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفاتِه﴾

هر کس مرا در [زمان] حیاتش زیارت کند پس از مرگش او را

ص: 74


1- رجوع کنید به رجال ابن داود ص 292، رجال علامه حلّی ص 162، رجال نجاشی ص 384

دیدار می کنم.

فرمودند: بله... از من روایت کن که:

﴿ مَنْ زارَنى فى حَياتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفاتِه وَ إِنْ وَجَدْتُهُ فِي النَّارِ أَخْرَجْتُهُ﴾ (1)

هر کس مرا در [زمان] حیاتش زیارت کند من پس از وفاتش دیدارش می نمایم و اگر در آتش [جهنّم] یافتمش بیرونش می آورم.

پرسشی که در این جا به ذهن می رسد این است که: «با آن همه بشارت به آسایش- که در روایات این مکتوب آمده است- گرفتاری زائر در آتش دوزخ چگونه قابل توجیه است؟» به بیان دیگر: «با توجّه به آن که روایات اهل بیت با بیان های متعدّد ایمنی یافتن از مشقّت های اخروی را به زائر سيّد الشّهدا علیه السلام وعده داده اند؛ چطور ممکن است زائر آن حضرت به دوزخ بیفتد، تا آن که نیاز باشد امام حسین علیه السلام او را از آتش برهانند؟»

در پاسخ به این پرسش مهم و کلیدی از بیان شیرین و متقن فقیه دل سوخته ی حضرت سیّد الشّهدا علیه السلام - مرحوم آية اللّه حاج شیخ جعفر

ص: 75


1- الدّروع الواقيه ص 75 و 76 ، مرحوم میرزا حسین نوری در کتاب مستدرک الوسایل این روایت را از مرحوم سیّد در همین کتاب نقل فرموده است (مستدرک الوسایل ج 10 ص 403) اما مرحوم مجلسی آن را از کتاب «فلاح السّائل» مرحوم ابن طاوس نقل نموده اند (بحار الانوار ج 101 ص 16). و با توجه به این که این روایت در نسخه ی موجود فلاح السائل وجود ندارد دو احتمال در این باره مطرح است: یا مرحوم مجلسی نسخه ای از فلاح السّائل داشته اند که این روایت در آن نیز ضبط شده بوده و یا ایشان هم روایت را از «الدّروع الواقيه» نقل فرموده اند اما به جای آن، به اشتباه، مصدر روایت را فلاح السّائل معرّفی فرموده اند. و اللّه العالم

شوشتری - در کتاب شریف «خصائص الحسینیّه» (1) مدد می گیریم تا ابعاد مطلب به دقّت تشریح و کاویده شود.

گناهان؛ مانع تأثیر مثبت عبادات

ایشان در ابتدای بحث خود، آثار اعمال صالح را به عنوان «مقتضی» معرّفی می کند. منظور از این تعبیر آن است که: آن عبادت خاص ظرفیت و قابلیّت اثر گذاری این گونه را دارد. آثار هر عبادت نتایجی هستند که به صورت بالقوّه در آن وجود دارد. «می توان» با انجام یک عبادت، به آثار آن دست یافت؛ به شرط آن که مانعی راه رسیدن به آن را سد نکرده باشد.

به این ترتیب برای اثر گذاری یک عبادت، دو شرط لازم است: نخست وجود مقتضی و دوم نبودِ مانع.

البتّه اگر چیزی مانع از اثر گذاری یک عبادت و به فعلیّت رسیدنِ قوّۀ آن شد، باعث نمی شود که آن آثار خاص را برای آن عبادت ثابت ندانیم. ایشان برای تفهیم بهتر مطلب، اثر عبادات را به اثر دارو ها تشبیه می کنند. اگر دارویی بخواهد اثر مطلوب خود را در بدن به جای بگذارد، نیازمند وجود شرایط مناسب است. اگر مانعی در بدن بیمار باشد که نگذارد داروی مورد نظر به اثر بنشیند، طبعاً آن دارو تأثیر خود را نخواهد گذاشت. به این ترتیب، با وجود آن که اثر داروی مورد نظر را منکر نمی شویم، امّا، به عنوان یک پیش فرض مهم، شرط به

ص: 76


1- خصائص الحسينيّه، عنوان هفتم، باب دوم «این همان بابی است که در انتهایش حدیث ﴿ وَ إِنْ وَجَدْتُهُ فِي النَّارِ أَخْرَجْتُهُ﴾ را نقل کرده اند»

فعلیّت رسیدن آن را نبودِ سدّ راه می دانیم.

این گونه، وقتی در حال احتضار (پیش از مرگ) یا پس از آن، نوبت به ظاهر شدن آثار عبادات و گناهان می رسد، موانع در برابر مقتضِیات قرار می گیرند. هر چه موانع اثر گذاری عبادات کم تر باشند، نجات فرد سریع تر صورت می گیرد. اگر هم موانع فراون تر از مقتضِیات باشند، او را از سعادت دور تر می کنند تا جایی که ممکن است موانع تأثیر عبادات، آن قدر محکم و زیاد باشند که به کلّی آثار آن ها را محو کنند. نیز ممکن است گناهانِ فراوان، موجب سلب ایمان فرد شوند و او را به جاودانگی در عذاب دوزخ مبتلا کنند.

امید به آقایی امام حسین علیه السلام در مراحل مرگ تا قیامت

ایشان با این مقدمه وارد بحث فضیلت زیارت حضرت سيّد الشّهدا علیه السلام - به عنوان یکی از امید بخش ترین عبادت ها - می شوند.

مطابق نظر ایشان، آثار و فضایل زیارت امام حسین علیه السلام آن قدر وسیع اند که می توان امید داشت موانع متعدّد را از میان بر دارند. به تعبیر دیگر اگر موانع در یک مرحله در برابر اثر گذاری آن ها قرار گیرد، هم چنان این امید وجود دارد که در مرحله ای دیگر این آثار پر برکت مایه ی نجات فرد شوند. سپس ایشان برای دست یافتن به برکات و فضایل زیارت سیّد الشّهدا علیه السلام، هفت مرحله را ترسیم می کنند. در هر مرحله وقتی گناهان و زشتی های فرد جلوی تأثیر این فضایل را می گیرند، هم چنان در گام بعد، امید به خلاصی در اثر زیارت ابا عبد اللّه علیه السلام وجود دارد. این مراحل هفت گانه را بر اساس تحلیل ایشان و با استناد به روایات مطرح می کنیم.

ص: 77

بر اساس بشارت های دل انگیزی که از سوی اهل بیت علیهم السلام مطرح شده، زائر امام حسین علیه السلام می تواند به برکت این زیارت به عالی ترین درجه ی زوّار آن حضرت دست یابد و همانند روزی که از مادرش زاده شده، پاک از دنیا برود. اگر به خاطر گناهان و زشتی هایش چنین سعادتی نصیبش نشد، در هفت مرحله این امید وجود دارد که در زمره ی نجات یافتگانِ حضرت ابا عبد اللّه قرار گیرد.

مرحله ی نخست: آن است که زیارت امام حسین علیه السلام در همان ابتدای مرگ و آغاز برزخ از او دست گیری کند. (1) ممکن است آن حضرت در دم جان دادن به دیدارِ زائر خود، بیایند. (2) اگر پلشتی های فرد، مانع از این عنایتِ حسینی شد امیدواری به مرحله ی بعد خواهد بود.

مرحله ی دوم: آن است که حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام در روزگار برزخ داد رس او شوند. البتّه دیر تر یا زود تر بودن این دستگیری بسته به میزان شدّت موانع است؛ موانعی که می توانند دست فرد را از دامان آن حضرت کوتاه کنند. این موانع گاه تا بدان جا شدّت می یابند که فرد را در طول زمان اقامتش در برزخ در عذاب الهی نگه می دارند. در این صورت امید فرد بسته به مرحله ی سوّمِ محشر خواهد بود.

ص: 78


1- به عنوان مثال بر اساس روایتی که پیش از این نقل شد، ملائک در تشییع و کفن و دفن زائر مقبول سيّد الشّهداء علیه السلام شرکت می جویند و برای او استغفار می کنند. خداوند متعال او را از فشار قبر در امان می دارد. به منکر و نکیر نیز سفارش می شود که با او مدارا کنند. (کامل الزّیارات، باب56 ، ح 3)
2- در انتهای این مقال، فراز هایی از زیارت سیّد الشّهدا در شب و روز نیمه ی شعبان، را نقل کرده ایم که زائر در ضمن آن ها شهادت ها و گواهی هایی را به امام حسین علیه السلام ، می سپارد و با ایشان قرار می گذارد که آن حضرت این گواهی ها را در هنگام قبض روح او در حضور شان، به او تحویل دهند.

مرحله ی سوّم: هنگامی است که بر اساس روایات، (1) پیامبر اكرم صلی اللّه علیه و آله و سلم همراه جبرئیل در میان اهل محشر جستجو می کنند و زائرانی را باز شناسی می فرمایند که نشانه ی نور بر پیشانی دارند. این، همان نشانه ای است که فرشتگان پروردگار با نشان گذاری از نور بر جبین زائر حک نموده اند. بر آن نوشته شده: «این زائر قبر بهترین شهدا و فرزند بهترین انبیاء است». کسی که چنین نشانی داشته باشد، توسّط پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از دشواری ها و هراس های قیامت رهائی می یابد.

امّا باز هم ممکن است ظلمت گناهان، اثر این نشانه ی نور را محو کند. در این صورت فرد هم چنان به ترس از سختی های محشر مبتلا می ماند. امّا هنوز چل چراغ امید را باید در ضمیر خود روشن نگاه داشت تا نوبت به مرحله ی چهارم رسد.

مرحله ی چهارم: هنگامی است که در محشر ندا می شود:

کجایند شیعیان خاندان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم؟ پس گردن هایی از مردم افراخته می شود که جز خداوند متعال کسی تعداد آن ها را نمی داند. پس گروهی از مردم بر می خیزند. سپس منادی ای ندا سر می دهد: «کجایند زوّار قبر حسین علیه السلام؟» پس مردمان بسیاری بر می خیزند که به آن ها گفته می شود: «دست هر کس را که دوست داشته اید بگیرید و آن ها را به سوی بهشت ببرید»، فرد [زائر دست] هر که را که دوست داشته می گیرد. تا آن جا که کسی به او می گوید: «فلانی مرا نمی شناسی؟ من همانم که فلان روز [به احترام] برای تو بر خاستم». پس او را وارد بهشت می کند بدون

ص: 79


1- بحار الانوار ج 45 ص 183- 179 به نقل از کامل الزّیارات

آن که چیزی او را [از این دست گیری] باز دارد و مانعش گردد. (1)

امّا ممکن است گناهان فرد چنان باشد که او را از دست گیری دیگران باز دارد. حتی شاید گناهان او نگذارند دست گیری زوّار ابی عبد اللّه علیه السلام شامل حالش شود. در این صورت قابلیّت نجات در این مرحله را هم از دست می دهد و امیدش به مرحله ی پنجم موکول می شود.

مرحله ی پنجم: وقت ندای ویژه ای است که در محشر سر داده می شود:

«کجایند زائران حسین بن علی علیه السلام»؟ پس گردن هایی از مردم بلند می شود که جز خداوند متعال کسی تعداد آن ها را نمی داند. پس [آن منادی] به ایشان می گوید: «به [خاطر] زیارت قبر امام حسین علیه السلام چه [بهره ای] می خواستید؟» می گویند: «پروردگارا! به زیارت او آمدیم به خاطر محبّت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و محبّت علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و مهر [و رقّت] برای او (امام حسین علیه السلام)؛ به خاطر آن [جنایاتی] که در حقّ او مرتکب شدند». پس به آن ها گفته می شود: «این محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسینند علیهم السلام. پس به آن ها بپیوندید که (شما) در درجه ی آن ها با ایشان هستید. به پرچم رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بپیوندید!». پس به سوی پرچم رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می روند و در سایه سار آنند؛ در حالی که پرچم در دست علی علیه السلام است. تا آن که همگی به بهشت وارد می شوند. پس پیشا روی [آن] پرچم و از راست و چپ و پشت آن قرار می گیرند [و این گونه وارد بهشت می شوند.] (2)

ص: 80


1- كامل الزّیارات، باب 68، ح 5
2- كامل الزّیارات، باب 55 ، ح 1

مرحوم آیة اللّه شیخ جعفر شوشتری پس از نقل روایت می فرماید:

ای گنه کاران! اگر زائرِ امام حسین علیه السلام بوده اید امّا از این قابلیت فرو افتاده اید که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و جبرئیل به سوی تان بیایند، [اگر این لیاقت را ندارید که] بازوان تان را برای نجات از هراس ها بگیرند، اگر قابلیت این را هم ندارید که دست کسی را بگیرید و به بهشت وارد شوید، پس این ندا را اجابت کنید. خود به پا خیزید و به این پرچم ملحق شوید؛ پس از آن که به شما اجازه داده شود. هر چند پشت آن قرار بگیرید؛ هر چند آخرین کسی باشید که پشت آن [پرچم] است.

امّا باز هم ممکن است غُل و زنجیر های معصیت چنان انسان را زمین گیر کرده باشند که نای پاسخ دادن به منادی محشر را از او بگیرند. با این وجود هنوز برای نجات، جای امیدواری هست.

مرحله ی ششم: این ایستگاه، به تعبیر مرحوم شیخ، «حالت امیدواری بزرگ» است. آن زمانی است که بانوی عالمیان حضرت صدّيقه ى طاهره علیها السلام قدم مبارک در محشر می گذارند. مرحوم شیخ پس از آن که به تفصیل کیفیّت ورود آن حضرت را بیان می کند، گفت گوی حضرت فاطمه علیها السلام با خدای متعال را در آن هنگامه گزارش می نماید:

جبرئیل عرضه می دارد: «ای فاطمه حاجتت را بخواه»! پس ایشان عرضه می دارند: «پروردگارِ من! [نجات] شیعیانم [را از تو می خواهم]». پس خدای عزّ و جل می فرماید: «اینک آنان را بخشیدم». سپس عرضه می دارند: «پروردگار من! [نجات] شیعیان فرزندانم [را از تو می طلبم]». خداوند می فرماید: «هم اکنون آنان را بخشیدم». سپس عرض می نمایند: «پروردگار من!

ص: 81

[نجات] شیعیان شیعیانم [را می خواهم]». پس خدا می فرماید: «[به محشر] برو! پس هر کس که دست به دامان تو آویخت، او با تو در بهشت است». (1)

مرحوم شیخ پس از نقل این عبارات، معتقدند: ممکن است زائر بواسطه ی رو سیاهی هایش نه در زمره ی شیعیان آن حضرت قرار گیرد و نه از شیعیان فرزندان آن بزرگوار شناخته شود. در این صورت می تواند از کسانی باشد که دست به دامان لطف فاطمی می آویزند و به ایشان پناه می جویند. زیارت سیّد الشّهدا علیه السلام از بهترین مصادیق توسّل به شفیعه ی محشر، حضرت صدّیقه ی طاهره علیها السلام است، چون آن بانوی، بی مانند عنایت خاصّی به امور مربوط به حسین شان دارند.

با این وجود این احتمال هم چنان وجود دارد که زشت کاری های زائر، دست التماس او را از دامان التفات فاطمی علیها السلام هم کوتاه کنند. به این ترتیب زائر در آتش افکنده می شود ولی حتّی در این حالت نیز نباید از آقایی مولایش ابا عبد اللّه علیه السلام قطع امید کند. هم چنان نباید از مهر و عطوفت آن حضرت مأیوس شد، چرا که مرحله ای دیگر هنوز باقی است.

مرحله ی هفتم: وا پسین حالت، خلاصی ای است که برای پست ترین و گناه کار ترین زوّار حضرت ابا عبد اللّه رخ می دهد. پیش از این نقل نمودیم آن حضرت خود فرموده اند: «اگر زائر خود را در آتش بیابم، بیرونش می آورم». این آخرین مرحله ای است که زائر می تواند به دست گیری مولایش امید بندد.

ص: 82


1- بحار الانوار ج 43 ص 227 به نقل از تفسیر فرات

نتیجه ای که از مجموع سخنان مرحوم شیخ جعفر شوشتری، با استناد به احادیث اهل بیت علیه السلام، گرفته می شود این است که: گناهان انسان می توانند اثر زیارت سیّد الشّهدا علیه السلام را در مواقف مختلف از میان ببرند. به این ترتیب گناهان، نجات یافتن زائر را به تأخیر می اندازند تا آن جا که ممکن است او را به جهنّم برسانند.

اگر خدایی نا کرده زائر ابا عبد اللّه بی ایمان از دنیا رفته باشد، طبق وعید های الهی، حتّی همین امید نیز برای رهایی وی وجود ندارد. وعده ی نجات از دوزخ به غیر مؤمنان داده نشده است و افراد بی ایمان در عذاب، جاودانند. امّا اگر زائر، با ایمان از دنیا رفته باشد بالاخره بواسطه ی ایمانش از جهنّم خلاصی خواهد یافت و زیارت امام حسین علیه السلام نجات یافتن او را تسریع می کند. زائر مؤمن امّا گنه کار، زود تر و با تحمّل عذاب سبک تری از دوزخ خلاص می گردد.

در نتیجه، وعده ی نجات از دوزخ مخصوص «مؤمنانی» است که زائر آن حضرت بوده اند، نه کسانی که زائر آن حضرت بوده اند امّا «مؤمن» نمرده اند.

اکنون به خوبی تصدیق می کنیم که اگر آن حضرت از همان ابتدای برزخ دست زائر خود را بگیرد، منّتی بزرگ بر سرش گذاشته اند. اگر امام حسین علیه السلام در لحظات جان گداز مرگ، به فریاد زائر خود برسند، آقایی و کرامت را در حقّش تمام کرده اند. پس از مرگ نیز هر چه زود تر این عنایت شامل حال زائر شود لطف والا تری نصیبش شده است. هر چه سریع تر او را دیدار کنند، هراس ها و رنج های کم تری دامانش را می گیرد. اگر کارش به جهنم نیز کشید باز نباید از تفضّل آقایش نومید

ص: 83

باشد. نگرانی از همین خطر است که زائر با معرفت را در زیارت سرورش چنین به زبان می آورد:

﴿ يا سَيِّدى و مَوْلايَ... اللَّهَ اللَّهَ فِي عَبْدِكَ وَ مَوْلاكَ لا تُخَلَّنى عِنْدَ الشَّدائِدِ وَ الأهْوالِ لِسُوءِ عَمَلى وَ قَبيح فِعْلى وَ عَظيم جُرْمى فَإِنَّكَ أَمَلى و رَجائى وَ ثِقَتى وَ مُعْتَمَدى... لا خَلفَنِي اللّهُ عَنْكُمْ بذُنُوبي وَ جَمَعَنى وَ إِيَّاكُمْ فى جَنَّةِ عَدْنٍ الَّتي أَعَدَّها لَكُمْ وَ لأوليائِكُمْ﴾ (1)

ای آقای من و مولای من!... [تو را به] خدا [تو را به] خدا درباره ی بنده ات و غلامت [آقایی کن]! مرا به خاطر کردار بدم و کار زشتم و جرم بزرگم در [هنگامه ی هجوم] سختی ها و ترس ها وا مگذار.

که تو آرزو و امید و مایه ی اطمینان و تکیه گاه منی!... خداوند به خاطر گناهانم مرا از [پیوستن به] شما جان گذارد و من و شما را گرد هم آورد؛ در بهشت جاویدی که آن را برای شما و دوست داران تان آماده کرده است.

جای این نگرانی وجود دارد که زشت کرداری های ما در بحبوحه ی هراس های برزخ و قیامت دست مان را از دامان حضرت سیّد الشّهدا علیه السلام کوتاه کنند. این احتمال وجود دارد که از پیوستن به اردوی اولیای بهشتی آن بزرگوار جا بمانیم. سیاهی و نکبت این سیه کاری ها ممکن است ما را تا دوزخ نیز پیش ببرند. این است که از امید مان ،آرزوی مان، تکیه گاه و مایه ی اطمینان مان و در یک کلام، آقای کریم مان می خواهیم که به

ص: 84


1- بحار الانوار ج 101 ص 226 به نقل از مرحوم سیّد بن طاووس

فضل خود در میان گرداب هراس ها و سختی ها تنهای مان نگذارد (1) و راضی نشود کارمان به عذاب الهی بکشد.

ترس از تأثیر گناهان، هم پایه ی امید به برکات زیارت

همه ی آن چه گفته شد این حقیقت انکار نا پذیر را نمایان تر می کند که: حساب و کتاب های الهی نسبت به اعمال بندگان محفوظ است و هیچ عملی از پرونده ی انسان گم نمی گردد. اگر فرد در پرونده ی اعمال خود معصیت ثبت کرده باشد نمی تواند به اتکای زیارت امام حسین علیه السلام خود را به کلّی از آن ها خلاص شده بپندارد. زائر امام حسین علیه السلام نمی تواند فکر کند هر چه گناه کرده باشد با زیارت از میان می رود و پاک می شود. تلقّی نا درستی است که زائر به خود وعده دهد: «از همان ابتدا حساب و کتابش با آن حضرت است، نکیر و منکر هم هیچ کاری با او ندارند و در برزخ هم عذاب نمی شود، چه رسد به قیامت و عذاب جهنم!».

این دریافت نا درست باعث می شود امید انسان به زیارتش امیدی کاذب باشد. امیدی به زیارت سیّد الشّهدا راستین است که زائر هم طراز آن از تأثیر گناهانش بهراسد. امیدوار واقعی، تنش از معصیت هایی که مرتکب شده می لرزد. او دائم هولِ این را دارد که نکند گناهانش او را از پیوستن به مولایش باز بدارند. زائر آگاه همواره در این اضطراب دست و پا می زند که مبادا زشت کاری ها، او را به غل و زنجیر عذاب کشند و میان او و سفینه ی نجات فاصله اندازند. چنین کسی معتقد است چه بسا

ص: 85


1- اشاره است به حدیث امّ ایمن از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم که فرمودند جبرئیل این وعده را داده است: ﴿ ... حَتَى يُنْجِيَهُمُ اللّهُ مِنْ هَوَل ذَلِكَ الْيَوْم وَ شَدائِدِه﴾

امام حسین علیه السلام به خاطر بار کمر شکنِ نا فرمانی ها، دست خالی و نومید بازش گرداند. در ماندگی و رانده شدگی، خطر هایی جدّی و هراس آور است که زائر گناه کار را تهدید می کند. اگر چنین بلایی بر سر انسان بیاید بدبختی عظیمی گریبانش را گرفته است. بنگرید که این حسّ جان خراش چگونه در متن یکی از زیارات حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام منعکس است:

﴿ وَ قَدْ تَوَجَّهْتُ إِلى رَبِّي بِكَ يا سَيِّدِي فِي قَضاءِ حَوائِجِي وَ مَغْفِرَةِ ذُنُوبِي فَلا أَخيِبَنَّ مِنْ بَيْنِ زُوَارِكَ فَقَدْ خَشِيتُ ذَلِكَ إِنْ لَمْ تَشْفَعْ لى وَ لا يَنْصَرِفَنَّ زُوَارُكَ يا مَوْلاى إِلا بِالْعَطاءِ وَ الحِباءِ وَ الْخَيْرِ وَ الْجَزاءِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ الرّضا وَ أَنْصَرِفُ أَنَا مَجْبُوها بِذُنُوبِي مَرْدُوداً عَلَيَّ عَمَلِي قَدْ خُيِّبْتُ لِما سَلَفَ مِنّي فَإِنْ كَانَتْ هَذِهِ حالي فَالْوَيْلُ لِي مَا أَشْقَانِي وَ أَخْيَبَ سَعْيِي﴾

ای آقای من! به واسطه ی تو، برای برآورده شدن نیاز ها و بخشودگی گناهانم، به سوی پروردگارم، رو کرده ام. پس مرا از میان زائرانت محروم مدار که اگر شفاعتم نفرمایی از این [محرومیّت] می ترسم. ای مولای من! چنین نباشد که زائران تو با عطا و بخشایشِ بی منّت و نیکویی و پاداش و بخشودگی و رضای [خدا] باز گردند ولی من باز گردم؛ در حالی که بواسطه ی گناهانم [از حاجت ها و برکات زیارتم] محروم و مردود باشم و عملم به من بر گردانده شده باشد. [مپسند که باز گردم در حالی که] به خاطر گناهان گذشته ام نومید گشته باشم. اگر این حال و روز من باشد پس وای بر من که چه بدبختم و چقدر تلاشم نا کام

ص: 86

مانده است!

سيّد الشهدا علیه السلام از برخی زوّار خود پذیرایی شایانی می کنند. آنان را با کوله باری از برکت و خور جینی از خیر و ثواب باز می گردانند. امّا ممکن است ما را به خاطر سابقه ی خراب و پرونده ی سیاه مان از خود برانند، ممکن است ما را به مهمانی خود راه ندهند و سر خورده بیرون مان اندازند. ممکن است نخواهند که ما را به حضور شریف خویش بپذیرند. لذا زائر هوشیار، از اعماق جان در تب و تاب و وا همه است. از ژرفای دل آه حسرت می کشد و خود را در این صورت بدبخت می پندارد.

همه ی این حالات ،نتیجه ی نظر کردن به پیشینه ی زشت خویش است. اگر قرار باشد امام حسین علیه السلام به استحقاق زائر گنه کار خود نگاه فرمایند، چه بسا بسیاری از زوّار، دست خالی بمانند. به این ترتیب هیچ کس نمی تواند- به دلیل این که توفیق زیارت آن عزیز را پیدا کرده - خود را طلب کار پاداش های و عده داده شده بداند. همه ی آن و عده ها صحیح و پذیرفتنی است، امّا به موازات آن ها، اعمال زشت زائر می تواند مانع قبولی زیارت شود و نگذارد ثواب ها به دست او برسند. پس اگر امیدی باشد، به اعمال مان نیست بلکه تنها مایه ی امیدواری، لطف ابا عبد اللّه علیه السلام و سایر معصومین به زوّار شان می باشد. به ادامه ی عبارات زیارت سیّد الشّهدا علیه السلام بنگرید:

﴿ وَ فِي حُسْنِ ظَنَى بِرَبِّي وَ بِنَتِي وَ بِكَ يا مَوْلای وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ ساداتى أَنْ لا أَخيبَ فَاشْفَعْ لِي إِلَى رَبِّي لِيُعْطيني أَفْضَلَ ما أَعْطى أَحَداً مِنْ زُوَارِكَ وَ الْوَالِدِينَ إِلَيْكَ وَ يَحْبُونِي

ص: 87

وَ يُكرِمَنى وَ يُتحِفَنى بأَفْضَلِ ما مَنَّ بِه عَلى أَحَدٍ مِنْ زُوَارِكَ وَ الوافِدينَ إلَيكَ﴾. (1)

و خوش گمانی ام، به پروردگار و به پیامبرم و به تو ای مولای من و به امامان از فرزندان تو که سروران منند، در این است که دست خالی نمانم. پس برای من به سوی پروردگارم شفاعت فرما که بهترین عطایی را به من عطا کند که به یکی از زائران و میهمانانت، می دهد. [شفیعم باش تا] بهترین چیزی را به من عطا فرماید که بدان بر یکی از زائران و میهمانانت منّت می نهد و [با آن] بزرگم بدارد و ارمغانم دهد.

پس در کنار آن ترس خانمان سوز، امیدی عالم افروز در دل ما روشن می شود و آن این که آقای مان ابا عبد اللّه به رو سیاهی و تباهی حال مان ننگرند. امیدواریم لطف الهی خویش را شامل حال مان کنند. آرزو می کنیم با بخشیدن پاداش ها و خیر ها و برکت ها بر سر مان منّت بگذارند. خدا کند به کرامت شان در گرما گرم اضطراب آخرت خود را به ما برسانند و از گرفتاری های محشر آسوده مان فرمایند. این همان خواسته ای است که در زیارت شریف- که در فصل چهارم از همین کتاب خواهد آمد- به سرور بنده نوازمان عرضه می داریم:

﴿ يا سَيِّدي أَتَيْتُكَ زائراً مُوفَراً مِنَ الذُّنُوبِ، أَتَقَرَّبُ إِلَى رَبِّي يوفُودى إِلَيْكَ، وَ بُكاني عَلَيْكَ، وَ عَويلي وَ حَسْرَتي وَ أَسَفى وَ بُكائِي، وَ ما أَخافُ عَلَى نَفْسي رَجَاءَ أَنْ تَكُونَ لِي حِجاباً وَ سَنَداً وَ كَهْفاً، وَ حِرْزاً وَ شافِعاً وَ وِقايَةً مِنَ النَّارِ غَداً، وَ أَنَا

ص: 88


1- كتاب المزار ص 111

مِنْ مَواليكُمُ الَّذِينَ أعادى عَدُوَّكُمْ وَ أوالى وَليَّكُمْ، عَلى ذلِك أَحْيا وَ عَلَيْهِ أمُوتُ وَ عَلَيْهِ أبْعَثُ إن شاء الله، وَ قَدْ أَشْخَصْتُ بَدَني وَ وَدَعْتُ أَهْلي وَ بَعُدَتْ شُقّتى، و أؤمل في قُرْبكُمُ النَّجاةَ، وَ أَرْجُو فى إثْبَاتِكُمُ الْكَرَّةَ، وَ أَطْمَعُ فِي النَّظَرَ إِلَيْكُمْ وَ إلى مَكانِكُمْ غَداً فى جِنانِ رَبِّي مَعَ آبَائِكُمُ الماضينَ﴾.

«ای آقای من! نزد تو آمدم در حالی که زائرم و سنگین شده ام از [به دوش کشیدن] گناهان. به واسطه ی وارد شدنم بر تو و گریه ام بر تو و زار زدن و حسرت و تأسّف و گریه ام [بر خویشتن خویش]، به سوی پروردگارم تقرّب می جویم و بر [عذاب شدن] خود نمی ترسم به خاطر امید به این که تو حجاب [من از عذاب] و تکیه گاه و غار [پناه من] شوی و فردا [ی قیامت] نگاه بان و شفیع و محافظ من از آتش [باشی]. من از موالی شمایم که با دشمن شما دشمنی می ورزم و با دوست تان دوستی می کنم. بر این [عقیده] زنده ام و بر آن [عقیده] می میرم و بر آن [باور] بر انگیخته می شوم؛ اگر خدا بخواهد. و بدنم را به سختی افکندم و خانواده ام را وداع کردم و فاصله ام [از خانه و دیار] دور شد. در نزدیکی به شما نجات [خود از آتش] را آرزو می کنم و در آمدن نزد شما امید به رجعت [در روزگار شما را] دارم. فردا [ی قیامت] در بهشت های پروردگارم؛ به همراه پدران درگذشته ی شما، نگریستن به سوی شما و به سوی جایگاه شما را طمع می نمایم.»

در این عبارات شور انگیز، خطاب به آقای مان، امام حسین علیه السلام، از سنگینی بار گناهان شکوه می کنیم. بعلاوه ناله و حسرت خویش بر آن حضرت را مایه ی تقرب خود به پروردگار می دانیم. خویش را دوست

ص: 89

دوست داران و دشمنِ دشمنان ایشان معرّفی می نماییم. به آن حضرت عرضه می داریم که: «من با وجود دوری راه، زن و فرزند را وا نهادم، تن خود را به رنج انداختم». در ازای همه ی این ها می طلبیم که آن بزرگوار فردای قیامت، پناه بخش و شفیع مان در برابر آتش سوزان جهنّم باشد. به آن پادشاه بهشت، التماس می کنیم آرزوی نشستن بر کشتی نجاتش را برای مان بر آورده سازد. بالا تر از همه می طلبیم به ما اجازه دهد ایشان و پدران گرامی شان را در جایگاه شان در بهشت نظاره گر باشیم. البتّه پیش از آن طالب آنیم که در هنگامه ی (رجعت) در دنیا به حضور مبارک ایشان برسیم.

درخواستِ دست گیری، از مهم ترین خواهش هایی است که یک زائر می تواند از مولای خود داشته باشد. تصدیق می کنیم که اگر همه ی دنیا را به انسان ببخشند امّا قرار باشد جهنّمی شود هیچ فایده ای به حالش نخواهد داشت.

به هر طریق، شنودن روایاتی از این دست -که تا کنون در بخش فضایل زیارت آن حضرت نقل شد - چراغ این امید را در دل انسان روشن می کند که حضرت سیّد الشّهدا علیه السلام در حقّ مان آقایی کنند. این روایات آرزو مند مان می کند که از همان ابتدا مشمول تفضّل خویش قرار مان دهند و دست خالی مان را بگیرند. ولی اگر در مرحله به مرحله ی آخرت هم چنان دست مان از دامان آن بزرگوار کوتاه بود. امید به کرامت ایشان را از دست نخواهیم داد. حتّی اگر کار مان به جهنّم هم کشید باز این فانوس آرزو در عمق جان مان سو سو می زند. هم چنان انتظار می کشیم تا محبوب از جان عزیز تر مان به التفات ربّانیش از

ص: 90

گرداب عذاب ، بیرون مان بکشد.

با این تفاصیل، زیارت رفتن ما صرفاً بهانه ای است تا خود را به خیل گدایان کوی حسینی برسانیم. این زیارت، فرصتی است تا خاضعانه در خانه ی امید مان را بکوبیم. زیارت رفتن ما، شتاب کردن ما برای پیوستن به سائلانی است که شفاعت را از آن بزرگوار التماس می کنند. ما خود را به پناه جویانی ملحق می کنیم که برای رهیدن از لهیب های آتش به این پناه گاه، ره می جویند. مَثَل زائری این چنین، مَثَل غریقی است که در میان امواجِ مُهلک افتاده و دست و پا می زند، حُکم درمانده ای را دارد که از سرِ اضطرار و درماندگی کمک می خواهد. آقای ما سيّد الشّهد علیه السلام امّا همان سفینه ای است که می تواند از این میانه ی هلاکت بیرون مان بکشد و به ساحل آسایش برساند. به این ترتیب تنها نقطه ای که به آن تکیه می کنیم فضل و لطف آن حضرت است. اگر قرار به موازنه ی دقیق میان خوبی ها و بدی ها باشد، به هیچ وجه نمی توان به رهایی خویش دل بست؛ چه رسد به این که بخواهیم طلب کار اجر و ثواب زیارت مان باشیم!

میثاق سپاری نزد مدفونِ زنده ی کربلا

آن آقای غریب را به مادرِ پهلو شکسته اش سوگند می دهیم که اگر در ورطه ی آتش ما را یافت، بیرون مان آورد. تقاضای مان این است که به لطف مضاعف خویش، اصلاً نگذارد کار مان به این جا بکشد، چشم امید دوخته ایم که در همان بستر مرگ به بالین مان آید و چون همیشه ی زندگی، ما را شرم گین بزرگواری خویش فرماید. این همان درخواستی است که در زیارت نیمه شعبان خطاب به حضرتش عرضه می داریم و

ص: 91

از او می خواهیم که در لحظات قبض روح مان بر بستر مرگ، نتیجه ی زیارت مان را به لطف خویش آشکار فرماید:

﴿ أُودِعُكَ شَهادَةً مِنِّى لَكَ تُقَرَّبُنِي إِلَيْكَ فِي يَوْمٍ شَفَاعَتِكَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ بَلْ بِرَجاءِ حَياتِكَ حَيِيَتْ قُلُوبُ شيعَتِكَ وَ بِضياءِ نُورِكَ اهْتَدَى الطَّالِبُونَ إِلَيْكَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ نُورُ اللّهِ الَّذى لَمْ يُطْفَاً وَلا يُطْفَاً أَبَداً وَ أَنَّكَ وَجْهُ اللّهِ الَّذى لَمْ يَهْلِك وَ لا يَهْلِك أَبَداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ هَذِهِ التَّرْبَةَ تُرْبَتُكَ وَ هَذَا الْحَرَمَ حَرَمُكَ وَ هَذَا المَصْرَعَ مَصْرَعُ بَدَنِكَ لا ذَليل و اللّهُ مُعِزُّكَ وَ لامَغْلُوبٌ وَ اللّهُ نَاصِرُكَ (1) هَذِهِ شَهَادَةٌ لي عِنْدَكَ إِلى يَوْمِ قَبْضِ رُوحِي بِحَضْرَتِكَ وَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ﴾ (2)

به تو شهادتی را از جانب خود، برای تو، به امانت می سپارم که در روز شفاعتت، به تو نزدیکم سازد. شهادت می دهم که تو کشته شدی و نمردی بلکه دل های شیعیانت به امید زنده بودنت زنده است و به درخشش نورت خواستاران [تو] به سویت رهنمون می شوند. شهادت می دهم که تو نور خدایی که خاموش نشده و هیچ گاه خاموش نمی شود و [گواهی می دهم] که تو وجه خدایی

ص: 92


1- متن این زیارت را مرحوم شیخ عباس قمّی نیز در مفاتیح الجنان، ذکر فرموده اند. در مفاتیح های رایج این عبارت، به صورت ﴿ لا ذَليل و اللّهُ مُعِزُّكَ وَ لامَغْلُوبٌ وَ اللّهُ نَاصِرُكَ﴾ اعراب شده که صحیح نمی باشد.
2- البلد الامین ص 284 ، مصباح کفعمی ص 498، بحار الانوار ج 101 ص 342. مرحوم علامه ی مجلسی فرموده اند: «ظاهر این است که این زیارت مطلقه می باشد ولی شیخ کفعمی آن را در کتاب مصباح خود در زیارت نیمه ی شعبان [به عنوان یک زیارت مخصوصه] وارد کرده است.»

که هلاک نشده و هرگز هلاک نخواهد شد. شهادت می دهم که این تربت، تربت [پاک] توست و این حرم، حرمِ [بهشتی] توست و این جایگاه به خاک افتادن، محل افتادن بدن تو [بر خاک] است. ذلیل نیستی در حالی که خداوند سر فرازنده ی توست و مغلوب نیستی و حال آن که خدا یاری گر توست. این شهادت من، نزد تو تا روز قبض روحم در حضور توست و سلام و رحمت خدا و برکت های او بر تو باد.

این (1) زیارت گران قدر اختصاص به شب و روز ولادت با سعادت منتقم خونِ سرور شهیدان عالم دارد. اسراری در این حقیقت نهفته است که زیارت کربلای معلّی را افضل اعمال این شب خجسته دانسته اند. (2) اکنون که به فضل الهی و عنایت مهدوی در روز نیمه ی شعبان زائر حرم با صفای حسینی هستم، (3) از برکات این زمان و مکان بهره می جویم و

ص: 93


1- از این جا تا ابتدای فصل سوم کتاب، به قلم جناب آقای دکتر سید محمد بنی هاشمی نگاشته شده است.
2- مصباح المتهجّد ص 829
3- با اظهار هزاران درد و افسوس، در شبی که به تصریح احادیث ائمه علیهم السلام ارواح طیبّه ی صد و بیست و چهار هزار پیامبر برگزیده ی الهی با طلب اذن از خدای متعال، اجازه ی حضور در حرم ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام پیدا می کنند و آن حریم الهی را قبله ی خویش قرار می دهند (کامل الزّیارات باب 72 ح 2)، شاهد جنایت فجیعی بودیم که دل های زوّار آن حضرت را داغ دیده کرد و بسیاری از ایشان را شهید و مجروح نمود. این مصیبت عظمی در شب نیمه ی شعبان 1428 هجری قمری (6 شهریور 1386) نتیجه ی توطئه ای از پیش طرّاحی شده توسط دشمنان اهل بیت علیهم السلام (فرقه ضالّه وهابیّت) بود که به صورت بسیار مرموز و با نفوذ در برخی گروه های نادان شیعی به وقوع پیوست. هدف از آن چیزی جز به آتش کشیدن بار گاه حسینی و تخریب آن- همراه با به خاک و خون کشیدن زوّار آن حضرت - نبود. ظاهراً می خواستند به فتوای شیطانی سر کرده های وهّابی مبنی بر وجوب تخریب حرم حسینی علیه السلام جامه ی عمل بپوشانند. پس از فاجعه ی مصیبت بار انفجار حرم عسکریین علیها السلام در سامراء، می خواستند دومین زهر مسموم خود را به شیعیان مظلوم بچشانند. هر چند به لطف خاصّ حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه به هدف شوم خود نرسیدند، امّا گروه هایی از شیعیان را به جان یک دیگر انداختند، شعله های اختلاف بین ایشان را شعله ور کردند و زوّار بی گناه ابا عبد اللّه علیه السلام را به خاک و خون کشیدند. بعلاوه اکثر شیفتگان آن حضرت را که برای زیارت نیمه ی شعبان از مدت ها قبل به سوی کربلا می آمدند، از زیارت قبر شریف مولای شان محروم ساختند و با ایجاد رعب و وحشت عید خجسته ی میلاد منجی عالم را به عزا و ماتم تبدیل کردند. دل ها بسوزد برای عزیز مظلومی که پس از 1173 سال تحمّل رنج و مصیبت و قتل و جنایت اکنون در شب تولّدش چنین جنایت هایی را شاهد است امّا هنوز از جانب خداوند اذنِ انتقام ندارد. بار الها تو را به حرمت خون مظلوم کربلا و شهدای نینوا قسم می دهیم بر منتقم ایشان منّت بگذار و با اذن ظهورش مرهمی بر داغ های دلش بنه.

چند کلمه ای را پیرامون یکی از مضامین این زیارت مخصوصه، حسن ختام این فصل قرار می دهم.

در این زیارت شریف، سیّد الشّهدا علیه السلام را بر اعتقادات قلبی خود نسبت به ایشان شاهد می گیریم. آن ها را نزد حضرتش ودیعه می گذاریم تا وقتی هنگام جان دادن مان فرا رسید، صحیح و سالم به ما باز گرداند و ما را در سخت ترین لحظات حیات با شفاعت خویش به محضر مقدّسش بپذیرد. از ایشان عاجزانه می طلبیم اجازه فرماید در آخرین نفس های عمر مان - هم چون بسیاری از یاران با وفایش در روز عاشورا- نظاره گر سیمای نازنین و لبخند رضایتش باشیم.

در این زیارت از آن بزرگ تقاضا داریم که شهادت های مان در زیارت نیمه ی شعبان در روز شفاعت ایشان باعث تقرّب ما به آن عزیز باشد. نمی دانیم چه روزی شفاعت مان می کند، امّا آرزوی مان و همه ی درخواست مان این است که دیر به سراغ ما نیاید! دقایق و حتّی ثانیه های جان دادن بسیار سخت و طولانی می گذرد. ما در آن وا نفسای بی کسی و

ص: 94

بی چیزی، خود را فقیر تر از این می بینیم که به چیزی جز شفاعت مولای غریب مان امید نجات داشته باشیم. با این اقرار و اعتراف عرضه می داریم «آقای من! اکنون خود را به پابوسی آستانت رسانده ایم تا در آن لحظاتی که کمک هیچ کس به حال ما فایده ای ندارد، بزرگواری شما دست مان را بگیرد.»

اوّلین شهادتِ ما در این زیارت شریف این است که عرضه می داریم: «من شهادت می دهم که تو کشته شده ای امّا نمرده ای! بلکه دل های شیعیانت به امید زنده بودن تو، زنده است.»

عجیب حکایتی است! مگر حسین بن علی علیه السلام روز عاشورای سال 61 هجری نمرده است؟! مگر بدنِ کوبیده شده اش با سُم تازه ی اسبان را در کربلای معلّی دفن نکرده اند؟! پس چرا شهادت می دهیم که حسین علیه السلام نمرده است؟! اگر می خواهیم زنده بودن عزیز زهرا علیها السلام را حس کنیم، باید در نیمه ی شعبان به زیارت قبر شریفش بیائیم تا ببینیم دوست دارانش برای رساندن خود به حرم مقدّسش چه می کنند! باید تماشا کرد که این جاذبه ی الهی چگونه دل های عاشقانش را از سراسر عالم به سوی خود می کشاند. در گرمای طاقت فرسای اوّل شهریور ماه، در بیابان های نزدیک به کربلا، ساکنان محلّه هایی که در مسیر حرکت زائران حسینی هستند، با کم ترین امکانات، بیش ترین پذیرایی ها را از میهمانان آن حضرت می کنند. این دل باختگان، از همه ی هستی خود مایه می گذارند تا زوّار محبوب شان زیر سایه ی خیمه های صحرایی آنان قدری استراحت کنند و با صرف غذا و آب بر آنان منّت گذارند. به راستی منّت زائران را می کشند و شعار شان فقط یک جمله است:

ص: 95

﴿ خدمة الزوَار شرفٌ لنا﴾. (1)

چه بسیارند صحنه های صفا و وفا که در این راه مشاهده می شود! انسان به فکر فرو می رود: راستی اینان که همه چیز خود را در اختیار زوّار ابا عبد اللّه علیه السلام می گذارند، اگر در کربلا بودند، آیا از بذل همه چیز خود برای ایشان ابا می کردند؟! آری، زنده بودن حسین علیه السلام را از دویست کیلومتری کربلای معلّی، شش روز قبل از نیمه ی شعبان با چشمان خود مشاهده نمودیم!

فرق زنده و مرده در چیست؟ آیا جز این است که زنده آثار دنیوی دارد و از مرده - به طور عادی و معمولی - چنان آثاری انتظار نمی رود؟ کدام زنده را در عالم سراغ دارید که هم چون وجود مقدّس ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام منشأ آثار دنیوی باشد و این گونه همه ی عالم را مجذوب خود کند؟!

امّا حيات حسین علیه السلام به همین حال فعلی ختم نمی شود بلکه دل های شیعیانش به امید زنده بودن او زنده است. کدام امید؟ شاید مراد امام صادق علیه السلام که در زیارت نیمه ی شعبان فرمودند: ﴿ بَلْ بِرَجاءِ حَيَاتِكَ حَبِيَتْ قُلُوبُ شيعَتِكَ﴾ زنده شدن مجدّد سرور شهیدان پس از ظهور منجی عالم حضرت بقیّة اللّه الاعظم (ارواحنا فداه) باشد. (2) همین امید

ص: 96


1- یعنی: خدمت گزاری به زائرانِ [ابا عبد اللّه علیه السلام] برای ما شرافت و افتخار است.
2- یکی از باور های ضروری شیعیان، رجعت امامان علیهم اسلام به دنیا پس از ظهور امام عصر علیه السلام می باشد. در روایات فرموده اند که حضرت سیّد الشّهداء علیهم السلام نخستین کسی هستند که رجعت می فرمایند. (رجوع کنید به بحار الانوار ج 53 باب 29 «الرّجعه») بعلاوه فرموده اند که آن بزرگوار، بدن مطهّر امام عصر علیه السلام را پس از مرگ، غسل و کفن و دفن می فرمایند و حکومت جهانی آن حضرت را ادامه می دهند. (روضه ی کافی ج 8 ص 206 ، تفسير العيّاشی ج 2 ص 281)

دل های شیعیان را زنده نگه داشته است. در واقع شیعه ی حسین علیه السلام با آرزوی درک چنین روزی زنده است و اگر این امید نباشد، قلبش می میرد. شاید به همین جهت باشد که در زیارت مخصوص نیمه ی شعبان، به چنین زمانی اشاره کرده اند.

به هر حال در این زمان و مکان مبارک - روز نیمه ی شعبان در کربلای معلّی - پروردگار منّان را می خوانیم تا این امید شیعیان را هر چه زود تر محقق فرماید و اجر و پاداش همه ی زائران ابا عبد اللّه علیه السلام را در نیمه ی شعبان، تعجیل فرج عزیز زهرا علیها السلام قرار دهد.

خدایا! بر آقای غریب مان منّت بگذار و به يُمن ولادتش، در این روز مبارک ولیّ دم مولای شهید مان را برسان. خدایا! بر ما منّت بگذار و نیمه ی شعبان را با لقای آن عزیز، به عید واقعی مبدّل فرما! آمین ربّ العالمين.

کربلای معلّی - نیمه ی شعبان 1428 - 7 شهریور ماه 1386.

ص: 97

ص: 98

فصل سوّم: معرّفی بلند ترین زیارت امام حسین علیه السّلام

اشاره

ص: 99

ص: 100

زیارتی که در محضر آن مشرّفیم طولانی ترین زیارت مأثور حضرت سيّد الشّهدا علیه السلام می باشد. زیارتی که شاید از جهت والایی معانی و ژرفای معارف شیعی، منحصر به فرد باشد. این روایت در کتاب شريف كامل الزّيارات (باب 79 ، حدیث 17) و در کتاب شریف بحار الانوار (ج 101 صفحه ی 190 - 173) از همین منبع از امام صادق علیه السلام نقل گردیده است. (1) در پایان آن مرحوم علّامه ی مجلسی بیان مفصّلی در مورد این زیارت شریف فرموده اند که در ترجمه ی زیارت از آن بهره های فراوان برده ایم. (2) درباره ی این زیارت شریف دو نکته ی قابل توجه وجود دارد:

ص: 101


1- بخش هایی از این حدیث شریف در کتاب مستدرک الوسايل (ج 10، ص 327 و 348) نیز نقل گردیده است.
2- بعلاوه ما مبنای تصحیح روایت را نقل مرحوم علّامه ی مجلسی از زیارت فوق (به نقل از کامل الزّیارات) قرار داده ایم.

بهره بردن از زیارت تا حد امکان

1) چنان که گفتیم این زیارت شریف، پر حجم ترین زیارات امام حسین علیه السلام است. این حجم وسیع، هم ناظر به تعداد صفحات آنست و هم ناظر به اعمال آن. به عنوان مثال در مجموع زیارت شریف، سیصد و بیست و پنج بار تکبیر وارد شده است. در ابتدای زیارت، نیز قرائت سوره هایی چون (یس)، (توحید)، (قدر)، (ناس) و (فلق) توصیه شده است. در قسمت سلام بر ائمه علیهم السلام صلواتی بر هر یک از آنان فرستاده می شود که حدوداً سه سطر را به خود اختصاص می دهد. افزون بر این ها در جریان زیارت، فرموده اند که هزار تسبیح امیر المؤمنین و نیز، حداقل صد - و حداکثر هزار - تسبیح حضرت صدّیقه ی طاهره؛ خوانده شود. این دو تسبیح البته به دو نقل وارد گردیده که نقل اول آن در خلال این روایت و نقل دوم آن در خلال روایتی دیگر است. (1) این تسبیح های سه سطری، حداقل دو هزار و دویست دفعه و حدّاکثر چهار هزار بار باید قرائت شوند.

واقعیت آن است که به جای آوردن چنین عمل پر قدر و در عین حال پر حجمی ممکن است از طاقت همگان خارج باشد. بنابراین ممکن است کسی از روی نادانی بی ندیشد که بهتر است عطای این زیارت را به لقای آن ببخشد و از خیر آن بگذرد. امّا نباید غافل بود که انسان در یک چنین عمل با ارزشی هر قدر که از دستش می آید نیکوست که اقدام کند. در خواندن زیارتی با این عظمت خوب است انسان تا هر اندازه توان

ص: 102


1- مرحوم مجلسی این نقل دوم را در جلد 101 بحار الانوار ص 166 و 167 به نقل از کامل الزّیارات آورده اند.

دارد به قرائت و عمل به آن بپردازد. البته باید امید داشت که خداوند به فضل خود فرد را از فضایل و معارف آن برخور دار فرماید. لذا نباید به صِرف این که خواندن این زیارت طول می کشد از کلّ آن صرف نظر کنیم. بنابراین چه خوب که انسان مثلاً هر تعداد که توان دارد به ذکر تسبیح های امیر مؤمنان علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام بپردازد و این گونه سعی نماید که خود را از همه ی برکات آن محروم نکند. در روایتی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم چنین آمده است:

﴿ فَإِذا أَمَرْتُكُمْ بِشَیْءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ (1)

پس هنگامی که شما را به چیزی فرمان دادم هر مقدار که می توانید به آن عمل کنید.

بر سر سفره ی خیر و برکت باید نشست. باید خود را در معرض نسیم های رحمت و رایحه های بهشت قرار داد. باشد که لطف الهی دست گیری کند و محروم مان باقی نگذارد!

با این تفاصیل حتّی اگر انسان بتواند یک فراز یا حتّی یک جمله از این زیارت شریف را قرائت کند، باز هم بهتر از هیچ نخواندن آن است. نیکوست - هر قدر که وقت و توان اجازه می دهد- به این روایت شریف عمل کنیم و برکات آن را از خداوند طلب نماییم.

متن زيارت سيّد الشّهدا علیه السلام: مكتب معارف الهی

2) نکته ی دیگر آن که این زیارت- اگر درنگ لازم بر آن صورت گیرد- خود یک مکتب توحید و محضر امام شناسی است. عبارات

ص: 103


1- بحار الانوار ج 22 ، ص 31

عمیق و معانی سترگ آن چنان پر مغز و نغز است که نگاشتن پیرامون آن ها به مجالی گسترده نیازمند می باشد. با این وجود در این فرصت کوتاه از آب زلال این دریا به قدر جرعه ای می نوشیم و به سه محور بسیار مهم اشاره ای گذرا می نماییم:

حقارت بنده در مقابل عظمت خداوند

الف) یکی از محور های مهم در این زیارت، توجّه پر رنگ به عظمت پروردگار متعال در کنار اقرار به حقارت و بی آبرویی خود است. کم تر زیارتی سراغ داریم که تا این حد مملو از تسبیح و تکبیر باشد و این قدر توصیه شده باشد که فراوان به ثنا گویی و تمجید از خداوند بپردازید. به این ترتیب آن چه در این دُرّ شاه وار بسیار بر جسته می نماید تذّکر به جلال و جبروت حقّ متعال می باشد. به عنوان نمونه به ترجمه ی بخشی از تسبیح حضرت صدّیقه ی طاهره علیها السلام بنگرید:

«منزّه است صاحب عزّت والای بلند مرتبه، منزّه است صاحب جلالت عالی مقام و عظیم، منزّه است صاحب پادشاهی رفیع ازلی، منزّه است صاحب پادشاهی رفیعِ سترگ، منزّه است او که لباس عزّت و زیبایی به تن دارد، منزّه است او که ردای نور و کبریا پوشیده است».

در کنار ذکر کبریای حقّ متعال به ذلّت و رو سیاهی خویش، در مقام بنده ای پست، اعتراف می کنیم و از خداوند، عذر پذیری می طلبیم. آن جا که عرضه می داریم:

﴿ رَبِّ أَفْحَمَتْني ذُنُوبِي وَ قَطَعَتْ مَقالَتي، فَلا حُجَّةَ لي وَ لأعُذْرَ لى، فَأَنَا المُقِرُّ بِذُنُوبي، الأسيرُ بِبَليَّتي، المُرْتَهَنُ

ص: 104

بِعَمَلي، المُتَجَلِّدُ في خَطِيئَتي، المُتَحَيَّرُ عَنْ قَصْدِي ، المُنْقَطَعُ بي، قَدْ أَوْقَفْتُ يا ربِّ نَفْسى مَوقِفَ الأشقياءِ الأذِلَاءِ المُذْنِينَ، المُجْتَرثِينَ عَلَيْكَ بِوَعِيدِكَ، يا سُبْحانَكَ! أَيَّ جُرْأَةٍ اجتَرَوْتُ عَلَيْكَ، وَ أَى تَغْرِير غَرُرْتُ بنَفْسى، وَ أَى سُكْرَة أَوْ بَفَتْني، وَ أَيُّ غَفْلَةٍ أَعْطَبَتْني، ما كانَ أَقْبَحَ سُوءَ نَظَري، وَ أَوْحَشَ فِعْلى، يا سيّدي فَارْحَمْ كَبْوَتِي لِحُرِّ وَجْهِي، وَ زَلَّةَ قَدَمي، وَ تَعْفيري في التُّرابِ خَدَى، وَ نَدامَتِي عَلى ما فَرَطَ مِنّي، وَ أَقِلْني عَشْرَتي، وَ ارْحَمْ صَرْخَتِي وَ عَبْرَتي، و اقْبَلْ مَعْذِرَتي، وَ عُدْ بِحِلْمِكَ عَلى جَهْلي، وَ بِإِحْسانِكَ عَلى خَطيئاتي، وَ بِعَفْوِكَ عَلَيَّ ، رَبِّ أَشْكُو إِلَيْكَ قَسَاوَةَ قَلْبِي، وَ ضَعْفَ عَمَلي، فَارْتَحْ بِمَسْأَلَتِي، فَأَنَا المُقِرُّ بِذَنْبي، المُعْتَرِفُ بِخَطيئَتِي، وَها هَذِهِ يَدي، وَ ناصِيَتِی، أَسْتَكِينُ لَكَ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسي، فَاقْبَلْ تَوبَتِي، وَ نَفْسٌ كُرْبَتِي، وَ ارْحَمْ خُشُوعي وَ خُضُوعي وَ انْقِطاعي إِلَيْكَ سَيْدي! و أَسَفى عَلى ما كان مِنَى و تَمَرُّغِي وَ تَغْفيري فِي تُرَابِ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّكَ بَيْنَ يَدَيْكَ، فَأَنْتَ رَجائي و مُعْتَمَدى وَ ظَهْرِى وَ عُدَّتي، لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ﴾.

«پروردگارا! گناهانم عذر را از من ستانده و گفتارم را بریده پس نه حجّتی برای من است و نه عذری. پس من به گناهانم اقرار کننده ام و به گرفتاری خود اسیرم و در گرو عملم هستم و در [ارتکاب] خطایم به نهایت سعی، کوشا هستم. در [شناخت] مقصود [و صراط مستقیم] متحیّر و سر گردانم. و از پیمودن راه

ص: 105

ناتوانم.

پروردگارا! من خود را در جایگاه سیاه بختانِ خوارِ گناه کار قرار داده ام؛ [آنان] که بر تو به سبب [عمل نکردن] به وعید [عذاب] تو، گستاخی ورزیده اند.

ای [که] منزّه تویی! چه جرأتی بود که بر تو پیدا کردم و چه فریبی بود که خود را با آن فریفتم و چه مستی ای هلاکم کرد! و چه غفلتی مرا به تباهی کشاند! چه زشت بوده نظر بدی که داشتم! و چه وحشتناک بوده عملی که انجام داده ام!

ای آقای من! به زمین افتادنم با صورت را مورد رحمتت قرار بده و لغزش گامم و مالیدن صورتم در خاک و پشیمانی ام بر آن چه بر من گذشته است را [به دیده رحمت بنگر!] از لغزش هایم بگذر و به فریاد کشیدن و اشک هایم رحم آور و عذرم را بپذیر. با شکیبایی ات جهل مرا و با احسانت خطا هایم را و با عفوت مرا بپوشان.

ای پروردگارم! از قساوت قلبم و نا چیزی عملم به تو شکایت می آورم مرا به واسطه ی گدایی ام [از شرّ گناهان] نجات بخش که من اقرار کننده به گناه و معترف به خطایم هستم و این دست من و پیشانی من است که در اختیار تو می گذارم تا مرا قصاص نمایی. پس توبه ی مرا بپذیر و گرفتاریم را گره گشایی کن و خشوع [و سر افکندگی] و خضوع و بریدنم به سویت را مورد رحمت خود قرار ده آقای من! و [رحم کن به] تأسفم بر آن چه از من سر زده است و [رحم کن] غلتیدن و مالیدنم را به تربت قبر فرزند رسولت؛ در حضورت. که تو امید و تکیه گاه من و پشت گرمی و ساز و برگ من هستی؛ معبودی جز تو نیست.»

ص: 106

در این طور سیناء بنده ای نشسته که از هر کس غیر خدا بریده و خود را بدبخت و بی چاره می بیند. در درگاه ربوبی التماس و گدایی می کند. از قساوت قلب خود شکوه می نماید و خویش را پشیمان و بی آبرو می داند. در این مقام عظیم، بنده ای آمده که خود را آمیخته به جهل و غفلت معرّفی می نماید و کرده های خویش را وحشتناک و فاجعه بار می شناسد. با این حالِ زار و با بغضی گلو گیر از ندامت، از خود قطع امید کرده است. خویش را در جایگاه اشقیا و افراد جهنّمی می نگرد و چنین سر نوشتی را حقّ خود می داند.

در چنین حالتی که پُر از پریشانی است، بنده ی درد مند ابراز می کند که هیچ بهانه ای برایش نمانده است. با وجود این فوج گناه، زبانش بند آمده و چاره ای ندارد از این که تسلیم عذاب الهی شود. آری این جا سخن از به خاک مالیدن خویش و ابراز ذلّت است. بنده ی زار و ذلیل اکنون گونه بر تربتی می ساید که یک ذرّه اش کارِ آفتاب می کند. او صورت بر خاکی نهاده که تمنّای آسمانیان است، سرمه ی مژگانش کنند. این است که امید به عنایت الهی را پر نور و درخشان می یابد. بنابراین با وجود تباهی اش، بدان خاطر که دستش به دامانِ محبوب حبیب خداست، جرأت می یابد که از خداوند طلب بخشش کند و سعادت را التماس نماید.

توجّه به سيّد الشّهدا علیه السلام: توجّه به خداوند متعال

ب) محور دومی که در این زیارت شریف، نمایان است، توجّه مستمر به ولیّ خدا به عنوان تنها طريق تقرّب به پروردگار است. زائر:

ص: 107

حرکت به سوی زیارت امام را حرکت به سوی خدا و برای تقرّب جستن به او می داند. در همان ابتدای زیارت، پایه ی دین ورزی خود را تسلیم در برابر خدا می داند و عرض می نماید:

﴿ اللَّهُمَّ ... عَلِمْتُ أَنَّ قوام ديني التَّسْلِيمُ لِأمْرِكَ﴾

خدایا ... دانسته ام که شالوده ی دینم تسلیم برابر امر توست و آن گاه خود را در طریق زیارت، راهی تقرّب خدا معرفی می کند؛

﴿ بِسّمِ اللّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَى اللّهِ﴾

به نام خدا و به واسطه ی خدا و از سوی خدا و به سوی خدا [ره می سپارم].

این نشان می دهد که توجّه به ولیّ خدا و زیارت حجّت خدا در واقع روی آوردن به خداوند است. چنان نیست که زائر با دل سپردن به امام حسین علیه السلام و حرکت به سوی حرم ایشان از خداوند فاصله گیرد. بر عکس، این رویکرد او نشان می دهد که مسیر را درست تشخیص داده و به بی راهه نرفته است. بنابراین او در واقع خود را زائر و میهمان سفره ی پروردگار می بیند چنان که عرضه می دارد:

﴿ اَللّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَنْ وَفَدَ إِلَيْهِ الرّحالُ، وَ أَنْتَ يا سَيِّدِي أَكْرَمُ مَأْتى وَ أَكْرَمُ مَزورٍ، وَ قَدْ جَعَلْتَ لِكُلِّ زائرِ كَرامَةً وَ لِكُلِّ وافِدٍ تُحْفَةً، وَ قَدْ أَتَيْتُكَ زائِراً قَبْرَ ابْن نَبَيَّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ، فَاجْعَلْ تُحفَتَكَ إِيَّايَ فَكاكَ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ﴾

خدایا تو بهترین کسی هستی که توشه بار ها بر او وارد می شود و تو ای آقای من! کریم ترین میزبان و با کرامت ترین دیدار شده ای و تو برای هر زائری کرامتی قرار داده ای و برای هر میهمانی

ص: 108

هدیه ای. و من به نزد تو آمدم در حالی که قبر پسر نبّی تو -درودت بر او باد- را زائرم. پس هدیه ات به مرا آزاد شدن گردنم از آتش قرار ده.

دعا برای والدین در حین زیارت

ج) یکی از مسائل شگفت که در این زیارت توجّه ویژه به آن معطوف شده، دعا برای والدین است. در این باره با رعایت اختصار به چند نکته توجّه می دهیم:

ج - 1) شاید اغلب ما این خاطره را در ذهن داشته باشیم که با پدر و مادر مان در مجالس عزا داری اهل بیت علیهم السلام شرکت می کردیم. والدین زحمت ما را به جان می خریدند تا نسیم مجلس ابا عبد اللّه علیه السلام به گونه مان بخورد. با هر سختی که بود ما را همراه خود می کردند؛ به این امید که محبّت به آن حضرت را در جان مان نهادینه کنند. افزون بر این، به هر راهی متوسّل شدند که ما در نهایت، ارادتمند اهل بیت علیهم السلام بار بیاییم. خود را محدود کردند و اذیّت دیدند تا محیط تربیتی مناسبی را برای ما فراهم آورند و آن گونه که خدا می پسندد، ما را بپرورند. بنابراین اگر امروز شهد محبّت حسینی را در کام جان می یابیم، اثر آن تلاش ها و رنج هاست.

ج - 2) نه تنها این محبّت شیرین را مدیون آن ها هستیم، بلکه تمام نعمت هایی که به ما می رسد از طریق آن ها است. به تعبیر روایات آن ها «ریشه ی تمام نعمت هایی» هستند که به ما می رسد. (1) لذا هر خیری که از

ص: 109


1- من لا يحضره الفقیه ج 2 ص 621

داشتنش خوشحالیم به برکت آن ها به ما داده شده است. به تعبیر دیگر، آن ها یکی از واسطه های مهمّ نعمت بخشیدن خدا به ما هستند و باید در هر چه داریم، خود را مدیون آن ها بدانیم.

ج - 3) در برابر این همه نصیبی که به ما رسیده است، وظایف فراوانی در قبال شان به گردن مان می آید. یکی از این وظایف «احسان» به آن هاست که قرآن کریم چنین به آن سفارش مان می فرماید:

﴿ وَ قَضى رَبُّكَ أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً﴾. (1)

و پروردگار تو حکم رانده که جز او را عبادت نکنید و به پدر و مادر احسان نمایید.

در تفسیر این که، احسان به پدر و مادر چیست؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند:

﴿ اَلإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُما وَ أَنْ لا تُكَلِّفُهُما أَنْ يَسألاك شَيْئاً مِمَا تَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْن﴾. (2)

احسان این است که رفتار نیکو با آن ها داشته باشی و آنان را به زحمت نیندازی که چیزی را که بدان نیازمند هستند از تو بخواهند، هر چند [برای بر آوردن آن] بی نیاز [از یاری تو] باشند.

مطابق فرمایش امام صادق علیه السلام و احسان به پدر و مادر دو مصداق دارد: نخست این که با آنان به نیکویی رفتار کنیم و نهایت احترام و تواضع را در برابر آن ها داشته باشیم. امّا دومین مصداق آن این است که انسان اجازه ندهد نیاز شان را ابراز کنند و پیش از آن، بر آورده اش کند.

ص: 110


1- إسراء / 23
2- اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر ، باب البرّ بالوالدین ح 1

«احسان» در فرضی است که آن ها خود می توانند به تنهایی خواسته ی خویش را بر آورند، امّا با این وجود وظیفه ی فرزند است که به محض اطّلاع از این مطلب برای رفع حاجت آن ها بکوشد. این نشان می دهد که در واقع ما برای انجام وظیفه ی بندگی مان نیازمند به آن هاییم. اگر توانستیم در بر آوردن خواسته های شان پیش دستی کنیم از پس این وظیفه بر آمده ایم.

ج - 4) حاجت های ریز و درشت هر انسانی در واقع به یاری خداوندِ متعال بر آورده می شود. پس همه ی انسان ها به دعا در برابر پروردگار نیازمندند. بنابراین شاید بتوان گفت اساسی ترین حاجت پدر و مادر ما این است که برای شان دعا کنیم. افزون بر این، اساساً هر کسی نیکی در حقّ ما بکند یا لطفی بنماید، بر ما حقّ تلافی پیدا می کند. حداقل جبران لطف او به این است که برای او خالصانه در پیش گاه خدا دعا کنیم. (1) پدر و مادر منشأ همه ی نعمت های رسیده به ما هستند. بعلاوه هر نعمتی هم که از این پس به ما عطا می شود به خاطر آنان به دست مان می رسد. با توجّه به این دو نکته هر چه بیش تر برای آن ها دعا کنیم باز هم جا دارد که از خدا برای شان خیر و برکت بخواهیم. براستی اگر بخواهیم در برابر تک تک نعمت هایی که از مسیر آنان رسیده، چنین شکر گزاری کنیم؛ باید هر بار که دست به دعا بر می داریم پیش از خود برای ایشان دعا کنیم. با این همه معلوم نیست بتوانیم الطاف آنان به خود را تماماً تلافی نماییم.

نکته ی مهم این است که خیر این دعا ها هم در نهایت به خود ما می رسد. چون این حرکت ما، مصداق شکر گزاری نعمت است و

ص: 111


1- تحف العقول ص 265

خداوند شکر نعمت را با افزونی آن پاسخ می دهد. (1)

ج - 5) مهم ترین نیاز هر انسانی این است که در نهایت عاقبت به خیر از دنیا برود. اگر انسان جهنّمی شود در واقع هیچ نعمتی به حال او سودی ندارد. به این ترتیب می توان یکی از مهم ترین دعا ها برای پدر و مادر را دعا برای سعادت و نجات آن ها تلقّی کرد. با همین توجّه ها است که در آخرین فراز های این زیارت پس از آن همه سوز و گداز و مناجات و ذکر و ثنا خطاب به پروردگار چنین می طلبیم:

﴿ اللَّهُمَّ اغْفِرْلى وَ لِوالِدَيَّ وَ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني صغيراً و اجزِهِما عَنَى خَيراً، اللهُمَّ اجْزِهِما بالإِحسانِ إحساناً و بِالسَّيِّئاتِ غُفْراناً ، اللّهُمَّ أَدْخِلْهُما الجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ، وَ حَرَّمْ وُجُوهَهُما عَنْ عَذابِكَ، وَ بَرِّدْ عَلَيْهِما مَضاجِعَهُما، وَ افْسَحْ لَهُما فِي قَبْرَيْهِما ، وَ عَرَفْنيهِما فِي مُسْتَقَرٌّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ جَوارِ حَبيبكَ مُحَمَّدٍ صلی اللّه علیه و آله و سلم﴾.

خدایا! [گناهان را] برای من و برای پدر و مادرم ببخشای و آنان را رحمت فرما؛ همان طور که مرا در هنگام کوچکی [ام] بار آوردند. آن دو را از جانب من پاداش خیر ده. خدایا! آن دو را به [واسطه ی] نیکویی ها [یی که کرده اند] نیکویی عطا کن و به ازای گناهانی که مرتکب شده اند بخشایش عنایت فرما. خدایا! آن دو را به رحمت خود به بهشت وارد ساز و رخسار آن دو را بر عذابت حرام کن و آرام گاه های آن دو را بر آنان [سلامت و] خنک ساز و برای آن دو در قبر های شان وسعت ده و آن دو را در قرار گاهی از

ص: 112


1- ابراهیم / 7

رحمتت و همسایگی حبیبت محمّد- که درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد- به من بشناسان [و مرا به دیدار شان برسان].

شفای صدر امام حسین علیه السلام به ظهور امام عصر علیه السلام

د) سيّد الشّهدا علیه السلام پس از گذشت چهارده قرن از شهادتش، هنوز زنده است و زندگانی می بخشد. این ابر مردِ زنده امّا، عرصه ی تحمّل داغ هایی است که یکی از آن ها می تواند کوه های استوار را خرد کند. امام حسین علیه السلام دل سوخته ترین کس بر مصیبت خود و اولاد خود بوده اند. به عنوان یکی از این جان سوز ترین داغ ها می توان از مصیبت شهادت حضرت علیّ اکبر علیه السلام یاد کرد. در این زیارت شریف از چنین درد جان کاه خطاب به حضرت علیۀ بن الحسین علیه السلام این گونه یاد می کنیم:

﴿ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمّي دَمُكَ المُرْتَقَىٰ بِهِ إِلَىٰ حَبِيبِ اللَّهِ وَ بِأَبِي أَنتَ وَ اُمَى مِنْ مُقَدَّم بَيْنَ يَدَيْ أبيكَ يَحْتَسِبُكَ وَ يَبْكي عَلَيْكَ، مُحْرَقاً عَلَيْكَ قَلْبُهُ﴾.

پدر و مادرم به فدای تو! خون تو، به سوی حبیب خدا بالا برده شد و پدر و مادرم به فدایت ای [شهیدِ] پیش افتاده در برابر پدرت! در حالی که رنج مصیبت تو را به حساب [خدا] می گذاشت و با دل سوخته بر تو می گریست.

زائر کربلایی با این قلب سوزان مواجه است. قلبش به قلب مولایش گره خورده و در داغ او می سوزد، دنبال مرهمی برای تسکین دل آقایش می گردد. می خواهد کاری کند که سینه ی سوخته ی ابا عبد اللّه علیه السلام شفا

ص: 113

یابد و شفایش به دست طالب خون حسین علیه السلام است.

آری انتقام خونِ به نا حق ریخته ی ابا عبد اللّه علیه السلام پس از گذشت قرون متمادی هنوز گرفته نشده است. انتقام آن مظلوم، وظیفه ای است که تاکنون بر زمین مانده و هنوز پس از گذشت چهارده قرن مردمانی هستند که از کشته شدن امام حسین علیه السلام شادمانند و این جنایت و فاجعه ی عظیم را تأیید و تحسین می کنند. خداوند متعال به دست با کفایت حضرت ولی عصر علیه السلام از اهل شقاوت و رضایت مندان به شهادت سرور شهیدان انتقام خواهد کشید. برای همین است که زائر جمله های سوزناکی را به زبان می آورد تا برای تعجیل در فرج امام عصر علیه السلام دعا کند و از خداوند بخواهد که به آن بزرگوار اذن انتقام از رضا دادگان و شاد شدگان به شهادت امام حسین علیه السلام را بدهد. این دعا در قالب چنین جملاتی به درگاه الهی عرضه می شود:

﴿ اللّهُمَّ رَبَّ الْحُسَينِ اشْفِ صَدْرَ الْحُسَينِ، اللهُمَّ رَبَّ الحُسَينِ! اطْلُبْ بِدَم الحُسَينِ، اللهُمَّ رَبَّ الحُسَينِ! انْتَقِمْ مِمَّنْ رَضِيَ يقَتْلِ الحُسَينِ، اللّهُمَّ رَبَّ الحُسَينِ! انْتَقِمْ مِمَّنْ خَالَفَ الحُسَينَ، اللَّهُمَّ رَبَّ الحُسَينِ! انْتَقِمْ مِمَّنْ فَرِحَ بِقَتْلِ الحُسَينِ﴾.

خدایا ای پروردگار حسین علیه السلام! قلب حسین علیه السلام را شفا بخش! خدایا ای پروردگار حسین علیه السلام! [تقاص] خون حسین علیه السلام را بطلب! خدایا ای پروردگار حسین علیه السلام! از هر کسی که به کشته شدن حسین علیه السلام رضایت داده، انتقام کش! خدایا ای پروردگار حسین علیه السلام! از هر کس که با حسین علیه السلام مخالفت نمود انتقام گیر! خدایا ای پروردگار حسین علیه السلام! از هر که به کشته شدن حسین علیه السلام

ص: 114

شادمان شد، انتقام بگیر.

«شفای صدر» و خنک دلیِ امام حسین علیه السلام تنها با ظهور فرزند شان محقّق می شود. تا پیش از آن گداختگی قلب آن حضرت هر ثانیه هفت آسمان را از عزا ذوب می کند.

لبّیک داعی اللّه!

ه-) در سینه ی زائرِ دل داده، محبّتی ژرف به امام حسین علیه السلام موج می زند. ولی می بیند که دیر به محبوب خویش رسیده است. هر دل سپرده ای آرزو می کند که بلا گردان دل دار خود باشد. هر دل شده ای دوست دارد سینه ی خود را سپر بلای دل بندش کند. هر سر سپرده ای می خواهد همه ی هستی اش را به پای مرادش بریزد و فدایش شود. امّا اگر ببیند که ثمره ی قلبش را میان دو نهر آب، تشنه به مسلخ شمشیر ها برده اند و فرصت دفاع از او را نیافته، به راستی حالش منقلب می شود. آه گرم حسرت از نهادش بر می خیزد؛ داغ جا ماندن از یاری محبوب، ذرّه ذرّه آبش می کند. سرش بر بدنش سنگینی می کند و دوست دارد تا ابد بنشیند و خاک مصیبت به سر بریزد. آری او از قافله عقب افتاده است. کاروان فدائیان حسین بن علی علیه السلام از این وادی آتش و عطش به سوی بهشت کوچیده اند و برای او جز حسرت چیزی در بساط نمانده است ... .

امّا نه، انگار هنوز هم «الرّحيل» ابا عبد اللّه علیه السلام زیر گنبد آسمان کربلا انعکاس دارد. انگار هنوز هم فریاد استغاثه اش از دشت نینوا شنیده می شود. انگار هنوز هم برای دفاع از خیمه های نیم سوخته اش یار

ص: 115

می طلبد. انگار هنوز در میانه ی میدان ایستاده و از شرق و غرب این کره ی خاکی، دل باختگان خویش را فرا می خواند. پس بر خیز که وقت «لبّیک» است:

﴿ ثمَّ امش قليلاً و قل: «اللّه أكبر، اللّه أكبر» - سبع مرَّات - و هلّله سبعاً، و احمده سبعاً، و سبّحه سبعاً و قل: «لَبَّيْكَ داعِیَ اللّهِ» سبعاً، و قل:

«إنْ كانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَني عِنْدَ اسْتِغاثَتِكَ، فَقَدْ أَجابَكَ قَلْبِي، وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي، وَ رَأيي وَ هَواىَ عَلى التَّسليمِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ المُرْسَلِ، وَ السَّبْطِ المُنتَجَب، وَ الدَّليلِ العالِمِ، و اَلأمينِ المُسْتَخْزَنِ، وَ المُؤَدَى المُبَلَّغِ، وَ المَظْلُوم المُضْطَهَد، جِئْتُكَ انْقِطاعاً إِلَيْكَ، وَ إلى جَدِّكَ وَ أَبيكَ، وَ وَلَدِكَ الخَلَفِ مِنْ بَعْدِكَ، فَقَلبي لَكَ مُسَلَّم، و رأيي لَكَ مُتَّبع، وَ نُصْرَتي لَك مُعَدَّةٌ، حَتَّى يَحْكُمَ اللّهُ بِدينِهِ وَ يَبْعَثَكُمْ، وَ أَشْهِدُ اللّهَ أَنَّكُمُ الحُجَّةُ، وَ بِكُمْ تُرْجَى الرَّحْمَةُ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ عَدُوِّكُمْ، إنّى بِكُم مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، لا أَنْكِرُ لِلّهِ قُدْرَةٌ، وَ لا أكذِبُ مِنْهُ بِمَشِيَّةٍ﴾

سپس کمی راه برو و هفت بار بگو: «اللّه اکبر، اللّه اکبر» و هفت بار (لا اله الاّ اللّه) بگو و هفت بار (الحمد للّه) بگو و هفت بار (سبحان اللّه) بگو و هفت بار بگو: «لبّیک! ای فرا خواننده از جانب خدا! [یا به سوی خدا!]» و بگو: «اگر بدنم هنگام فریاد خواهی ات تو را اجابت نکرد، اکنون قلب و گوش و چشمم و نظر و خواستم

ص: 116

تو را اجابت می کند؛ بر تسلیم برابر جانشین نبیّ فرستاده، نواده ی برگزیده، راهنمای آگاه و امانت دارِ به ودیعه نهاده شده، ادا کننده [ی تکلیف الهی و] رساننده [ی پیغام الهی] و ستم دیده ی مورد قهر قرار گرفته. به نزد تو آمدم [آمدنی که با آن، بریده ام از غیر تو] به سوی تو. و به سوی نیای تو و پدرت و فرزند [ت امام زین العابدین، که] جانشینِ پس از تو [است]. پس قلبم برای تو تسلیم است و نظرم برای تو فرمان بردار و یاری ام برای تو آماده است تا آن که خداوند به [احکام] دینش [میان مردمان] حکم براند و شما را [در رجعت] برانگیزد.

اگر انسان دل و چشم و گوش خود را پیرو امام حسین علیه السلام کند، ایشان را اجابت کرده است. اگر امیال خود را در پسند آن حضرت فانی نماید، به ایشان لبّیک گفته است. اگر تسلیم ایشان باشد حقیقتاً پاسخ آن حضرت را داده است. اگر حاضر شود متن زندگی خویش را پهنه ی نصرت آن بزرگوار کند، آن گاه می تواند خود را به سوی آن حضرت، «مُنقطع» بداند؛ انقطاعی که در پی آن انسان خویش را واقعاً به آن حضرت پیوسته نماید و به هیچ وجه به دیگران نظر نداشته باشد. چنین کسی در پی قافله ی آقای خود راه می افتد و از هیچ سر زنش و طعنه ای هراس ندارد.

لبیّک ما، لبیّک به «داعی اللّه» است. این تعبیر، یکی از تعابیری است که به امام عصر علیه السلام نیز اطلاق شده است. (1) درباره ی معنای آن می توان دو گونه احتمال داد: یکی آن که منظور آن باشد که امام علیه السلام، دعوت

ص: 117


1- زیارت آل یس، (الاحتجاج، ج 2، ص 493): السّلام علیک یا داعی اللّه و ربَانیَ آیاته

کننده ای «از جانب» خداوند متعال است (داعى مِنَ اللّه). این معنا فقط درباره ی انبیا و ائمه علیهم السلام جاری است که فرستادگانِ منصوص پروردگار هستند.

احتمال دیگر این است که این تعبیر را به عنوان دعوت کننده «به سوی» خداوند (داعی الی اللّه) معنا کنیم. در این صورت «داعی اللّه»، اعم از انبیا و ائمّه علیهم السلام و غیر آن هاست و هر کسی که به سوی خدا فرا بخواند را در بر می گیرد. البته انبیا و رسل و ائمّه علیهم السلام دعوت کنندگانی به سوی خدایند که از سوی او منصوص و منصوب گشته اند. به این ترتیب احتمال اوّل قوی تر است چون خاصّ معصومین و انبیاء علیهم السلام می باشد.

چرا هفت لبّیک؟

امّا درباره ی این که چرا هفت بار این تلبیه وارد شده، مرحوم آیة اللّه شیخ جعفر شوشتری بیان بسیار زیبا و جالبی را ارائه فرموده است. ایشان برای گفتن این هفت لبیک، چهار وجه را بر می شمرند:

وجه اوّل: این است که زائر با حالات مختلف خود به اجابت امام حسین علیه السلام می پردازد:

با «قلب» خود به آن حضرت محبّت می ورزد، با «گوش» خویش مصیبت آن بزرگوار را می شنود، با «چشم» بر سیّد الشّهدا علیه السلام می گرید، با «رأی» خود، به کار یاران و اجابت کنندگان آن حضرت علیه السلام دل می بندد، با «هوی و میل» خویش می طلبد که با آن حضرت باشد، با «بدن» به سوی زیارت امام حسین علیه السلام می سپارد و با «زبان» به آن بزرگوار در زیارتش سلام می دهد.

ص: 118

در این جا- پیش از پرداختن به وجه دوم - تذکّر سه نکته ضروری به نظر می رسد:

1) نصرت حضرت سیّد الشهدا علیه السلام و لبیّک به آن بزرگوار، وقتی به طور کامل تحقّق پیدا می کند که شیعه ی ایشان قلب و دست و پا و زبان و ... خود را تسلیم آن حضرت نماید. اگر چنین رویکردی پی گیری شد، آن گاه دوست دار ایشان در همه ی زمینه های زندگی، اهلِ «انجام وظیفه» می شود. در یک کلام، لبیّک به امام حسین علیه السلام نه تنها در کلام محبّ آن حضرت نمایان می شود بلکه عمل او هم این گفتارش را تأیید می نماید.

2) وظایف یک شیعه در برابر مولایش، نسبت به همه ی اوامر و نواهی آن بزرگوار مطرح است. کسی که از اعماق دل به آن حضرت لبیّک می گوید، تلاش می کند که به همه ی آن ها ملتزم گردد. بنابراین برخی از وظایف محبّ ابا عبد اللّه علیه السلام مستحب و برخی واجب هستند. زیارت امام حسین علیه السلام و گریستن در مصیبت ایشان یک وظیفه ی مستحبّی است. به موازات انجام این وظایفِ مستحب - و بلکه پیش از آن ها - اهتمام حسینیان به این است که از انجام واجبات و ترک محرّمات غافل نگردند.

3) به این ترتیب لبیّک گفتن به امام حسین علیه السلام و یاری ایشان فقط با زیارت و گریستن بر آن حضرت، محقّق نمی شود، بلکه این گام اوّل است. گویی زائر با این ابراز محبّت به آن حضرت اعلام می کند که می خواهد پی گیر همه ی فرامین ایشان باشد و از آن حضرت اطاعت محض نماید. اگر این تقاضا و ادّعا به بار نشست، آن وقت می توان محبّ

ص: 119

امام حسین علیه السلام را «واقعاً» و در «رتبه ای بالا» لبیّک گوی ایشان دانست.

با این تفاصیل مرحوم شیخ در این بیان صرفاً برخی از مصادیقِ لبیّک گفتن به امام حسین علیه السلام را بر شمرده اند. بنابراین عمل به فرمایش ایشان باعث انجام وظیفهٔ کامل از جانب دوستان آن حضرت نمی شود. به طور مثال لبیّک گفتن با قلب مصادیق دیگری هم دارد از جمله پاک کردن دل از آلودگی گناهان.

لبیّک گفتن با گوش مصادیق دیگری هم دارد از جمله نشنیدن آواز حرام و غیبت مؤمن.

لبیّک گفتن با چشم مصادیق دیگری هم دارد از جمله دوری از نگاه حرام.

لبیّک گفتن با رأی مصادیق دیگری هم دارد از جمله هماهنگ کردن عقاید قلبی با آراء اعتقادی اهل بیت علیهم السلام.

لبیّک گفتن با هوی مصادیق دیگری هم دارد از جمله این که میل و رضای انسان مطابق با خواست ائمّه علیهم السلام باشد.

لبیّک گفتن با بدن مصادیق دیگری هم دارد از جمله انجام عبادات بدنی و پرهیز بدن از محرّمات.

لبیّک گفتن با زبان مصادیق دیگری هم دارد از جمله کنترل زبان از آلوده شدن به گناهانی چون دروغ، غیبت و ... . (1)

وجه دوم: آن است که این هفت لبیّک، هفت اجابت زائر به هفت بار «استنصار» - یاری طلبیدن - امام علیه السلام باشد. سپس این یاری طلبی ها را

ص: 120


1- سایر وظایف یاری گران اهل بیت علیهم اسلام را بنگرید در کتاب «یاری آفتاب» ج 4 از مجموعه ی کتاب آفتاب در غربت

یکایک بر می شمرد.

نخستین یاری طلبیدن حضرت، در مکّه ی معظّمه بود. آن هنگام که ایشان قصد کوچیدن از مکّه فرمودند، این گونه یاری خواستند:

﴿ مَنْ كانَ فينا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطَّناً عَلَى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنا فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ﴾ (1)

هر کس در راه ما خون قلبش (جانش) را می دهد و خود را پای بند بر دیدار خداوند می کند، پس با ما کوچ کند که من - اگر خداوند بخواهد - صبح گاه راهی ام.

دومین یاری طلبیدن حضرت وقتی بود که چهار عبد اللّه (عبد اللّه بن عبّاس، عبد اللّه بن جعفر و عبداللّه بن زبیر و عبد اللّه بن عمر) پس از حرکت از مکّه به حضور ایشان رسیدند تا از رفتن به عراق باز شان دارند. آن حضرت درخواست شان را نپذیرفتند اما ایشان را به یاری خویش فرا خواندند. فقط عبد اللّه بن جعفر بود که با فرستادن دو پسرش (عون و محمّد) امامش را یاری نمود. (2)

سوّم در راه مکّه به کربلا با کسانی که ایشان را ملاقات نمودند اتمام حجّت می فرمودند و از آن ها یاری می طلبیدند. گاه خود آن حضرت بی واسطه چنین می کردند، گاه فرستاده ای گسیل می داشتند و کمک می خواستند.

یکی از این یاور طلبی ها از فردی به نام «عبید اللّه بن حرّ جعفی» بود. آن حضرت نخست قاصد خود را به سراغ او فرستادند و پس از این که

ص: 121


1- بحار الانوار ج 44 ص 367 به نقل از شیخ مفید
2- بحار الانوار ج 44، ص 364 - 366 ، الارشاد ج 2 ص 69

قاصد را اجابت نکرد، (1) خود به نزد او تشریف آوردند و از او خواستند که همراهی شان کند. آن حضرت فرمودند:

ای مرد! تو گنه کار و خطا کاری و اگر هم اکنون به سوی خداوند تبارک و تعالی توبه نکنی، خداوند عزّوجل تو را به خاطر کار هایت مؤاخذه می فرماید. پس مرا یاری کن تا جدّم در پیش گاه خداوند تبارک و تعالی شفیع تو باشد. (2)

او در پاسخ از یاری آن حضرت سر باز زد و از ایشان خواست که به جای آن اسب تیز روی او را بپذیرند. امّا امام حسین علیه السلام از او روی گرداندند و فرمودند:

﴿ لا حاجَةَ لَنا فيكَ وَ لا في فَرَسِكَ وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلّينَ عَضُداً وَ لكِنْ فِرَّ فَلالَنا وَ لا عَلَيْنا فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَ اعِيَتَنا أَهْلَ الْبَيْتِ ثُمَّ لَمْ يُجِبْنا كَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ﴾ (3)

ما را نه به تو نیازی است و نه به اسب تو و من گمراه کنندگان را یاور نمی گیرم. ولی از ما فرار کن (این جا نمان)، نه با ما [باش] و نه بر ما! چرا که هر کس فریاد [استغاثه ی] ما اهل بیت را بشنود و اجابت مان نکند خداوند او را به رویش در آتش جهنّم می افکند.

امّا این یاری خواستن ها در کسی جز جناب «زهیر بن قین» اثر

ص: 122


1- بحار الانوار ج 44 ص 379 به نقل از شیخ مفید
2- ملاحظه می شود که امام علیه السلام در یاری رساندن او، فایده و بهره بردن خودش را می خواسته اند نه این که نفعی به آن حضرت برساند. همواره چنین است که یاری رساندن ما به امام مان برای فایده بردن خودمان است؛ هر چند که صورت ظاهرش نفع رساندن به ایشان باشد
3- بحار الانوار ج 44 ص 315 به نقل از امالی صدوق. بحار الانوار ج 44 ص 379 به نقل از شیخ مفید، الارشاد ج 2 ص 82

نگذاشت، زهیر به همراه یارانش از این که در راه با امام حسین علیه السلام هم دل شود ابا می کرد. در یک منزل به ناچار با آن حضرت یک جا اطراق کردند، هنگامی که زهیر و یارانش سر سفره ی غذا بودند قاصد امام حسین علیه السلام سر رسید و زهیر را طلب کرد. همسر زهیر - دیلم - به او گفت : «سبحان اللّه! آیا پسر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم [قاصد] به سوی تو فرستد و تو نزد او نمی روی؟!» زهیر نزد آن حضرت مشرف شد و وقتی بازگشت چهره اش می درخشید، اعلام کرد که می خواهد به امام حسین علیه السلام بپیوندد و جان خود را فدای ایشان کند، سپس همسر خود را خویشانش سپرد تا به خانواده اش بر سانند و آن گاه از همه ی یارانش خدا حافظی نمود و به قافله ی ابا عبد اللّه علیه السلام پیوست. (1)

چهارمین استنصار امام حسین علیه السلام از بزرگان اهل بصره بود که نامه ای به آن ها ارسال داشتند و در آن خطاب به آن ها چنین نگاشتند:

﴿ إِنِّي أَدْعُوكُمْ إِلَى اللّهِ وَ إِلَى نَبِيِّه فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيتَتْ فَإِنْ تُجِيبُوا دَعْوَتى وَ تُطِيعُوا أَمْرِى «أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ»﴾ (2)

من شما را به سوی خدا و رسولش فرا می خوانم چرا که سنّت [رسول خدا] می رانده شده است. پس اگر دعوت مرا اجابت و فرمان مرا اطاعت کنید، «[به سوی] راه هدایت [و بصیرت] رهنمای تان می شوم». (3)

پنجمین یاری خواهی سیّد الشّهدا علیه السلانم از اشراف کوفه بود. در نامه ی

ص: 123


1- بحار الانوار، ج 44 ص 371
2- بحار الانوار، ج 44 ص 340
3- غافر / 38

مبارک آن حضرت آمده بود:

﴿ .. فَإِنْ وَفَيْتُمْ لى بِبَيْعَنِكُمْ فَقَدْ أُصِبْتُمْ حَقَّكُمْ... فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ سَيُغْنِي اللّهُ عَنْكُمْ﴾ (1)

پس اگر به بیعت خود با من وفا کردید، به بهره و هدایت خود دست یافته اید... پس هر کس [عهد خود را] بشکند، به ضرر خودش [عهد] شکسته است و خداوند مرا از شما بی نیاز خواهد کرد.

ششمین استنصار سیّد الشّهدا علیه السلام از کسانی بود که برای پیکار با ایشان آمده بودند. آن حضرت برای آن که حجّت خدا را بر آنان تمام کنند و راه هر گونه عذر آوردن را بر آنان ببندند، از آن ها یاری طلبیدند. یک بار از لشکر حُرّ که مانع باز گشت ایشان شده بودند (2) و یک بار از عمر سعد (لعنة اللّه علیه) در شب ششم محرم. (3)

هفتمین یاری طلبیدن ایشان پس از آن بود که در کربلا محاصره شدند. تعداد سواره ها و پیاده های دشمن به سی هزار رسید و آن اشقیا میان ایشان و آب حائل شدند. آن گاه حضرت به حبیب بن مظاهر اجازه دادند که از قبیله ی خود - بنی اسد - برای ایشان یاور فراهم کند که البته پس از رفتن، فقط حبیب توانست دوباره خود را به آن حضرت برساند. (4)

وجه سوم به فرمایش مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری آن است

ص: 124


1- بحار الانوار ج 44 ص 382
2- الارشاد ص 79 - 81
3- بحار الانوار ج 44 ص 388 و 389
4- بحار الانوار ج 44 ص 386 و 387

که: «لبّیک های هفت گانه اجابت هفت «استغاثه» (فریاد خواهی) ایشان باشد که برای امور ویژه ای صورت گرفت امّا در آن ها هیچ کس به داد ایشان نرسید». سپس استغاثه های این گونه را ذکر می کنند که عبارتند از:

نخست: استغاثه «برای آب نوشاندن به همه ی خانواده و اصحاب». (1)

دوم: استغاثه ی آن حضرت «برای آب نوشاندن به زنان و کودکان». (2)

سوم: استغاثه ی آن مظلوم «برای آب نوشاندن، فقط به طفل شیر خواره». (3)

چهارم: استغاثه ی ایشان «برای همه ی لشکر» هنگامی که از پیروان آل ابو سفیان خواستند آزاده باشند و به خیمه های ایشان تجاوز نکنند. (4)

پنجم: استغاثه ی آن حضرت از اشقیا، نه برای آن که خیمه ها را غارت نکنند بلکه تا این که ساعتی برای غارت خیام، مهلت دهند. (5)

ششم: استغاثه ی آن حضرت از لشکر شقاوت - در حالی که زخم خورده بود- به این که اهل حرم را نسوزانند. (6)

و هفتم: استغاثه ی آن جناب در آخرین نفس مبارک، برای قطره ای آب! (7)

وجه چهارم: ایشان در ابتدای این عنوان می فرماید:

ص: 125


1- بحار الانوار ج 44 ص 388
2- بحار الانوار ج 45 ص 51
3- موسوعة كلمات الامام الحسین ص 478 و 479 ، به نقل از ابو مخنف، نفس المهموم، معالى السّبطين و ينابيع المودّة.
4- بحار الانوار ج 45 ص 51
5- مقاتل الطالبييّن ص 79
6- بحار الانوار ج 45 ص 54
7- بحار الانوار ج 45 ص 56

و تو چه می دانی که وجه چهارم چیست؟ و آن این که هفت لبیّک، اجابت های هفت گانه ای باشد به استغاثه های هفت گانه ای که از ایشان سر زد؛ به خاطر اصل حال [شریف] خودشان و [به خاطر] وا گذارده شدن ایشان از سوی مردم و بی اعتنایی آن ها به ایشان و غربت و تنهایی ایشان.

سپس شروع می کنند به بر شمردن این استغاثه های ویژه:

استغاثه ی نخست: استغاثه ای که آن حضرت برای اتمام حجت فرمودند و این استغاثه حال اصحاب را دگرگون کرد و همّت و شتاب آنان به سوی کار زار را باعث شد. (1)

دوم: هنگامی که صدای ایشان به خاطر سخت شدن کار و شهادت بسیاری از اصحاب به فریاد خواهی بلند شد که:

﴿ هَلْ مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟﴾ (2)

آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم دفاع کند؟

سوم: هنگامی که همه شهید شدند و ایشان تنها ماندند. به قصد لقاء خدا خارج شدند و مقابل قوم قرار گرفتند؛ در حالی که سوار اسب شان بودند. پس به راست خود نگریستند و احدی را ندیدند و به چپ خود نظاره کردند و احدی را ندیدند. در مقابل خود یاران شان و اهل بیت شان را تیر خورده و به خون تپیده دیدند و پشت سر خود خانواده و کودکان شان را ملاحظه فرمودند. در این حالت آن حضرت فریاد زدند:

﴿ هَلْ مِنْ مُغيثٍ يَرْجُو اللّهَ بِإغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعِينِ يَرْجُو مَا عِنْدَ

ص: 126


1- بحار الانوار ج 45 ص 12
2- اللّهوف ص 102.

اللّهِ في إِعانَتِنا﴾ (1)

آیا فریاد رسی هست که [رحمت] خدا را به فریاد رسی ما امید بود؟ آیا یاری کننده ای هست که با یاری ما به آن چه نزد خدا [از ثواب] است، امید داشته باشد؟

مرحوم شیخ می فرماید:

« اثرت هذه الاستغاثه في ذهاب صبر النساء» (2)

این استغاثه در از میان رفتن شکیبایی بانوان حرم، مؤثر شد.

چهارم: استغاثه ی ایشان که در حضرت سیّد السّاجدین اثر گذاشت و ایشان را در حالی که بیمار بودند از بستر بیماری بلند کرد. حرکت امام سجّاد علیه السلام از تأثیر این استغاثه بود.

آن جناب به حکمت الهی در پیکار کربلا بیمار بودند و جهاد برای شان واجب نبود. امّا به خاطر شدّت ناراحتی بر غربت پدر بزرگوار شان به کمک عصای خود برخاستند، شمشیری -که به روی زمین می کشید - بر گرفتند. از خیمه ها خارج شدند، پشت سر ایشان امّ کلثوم از خیمه بیرون آمد تا حضرت را بر گرداند. ایشان فرمودند:

عمّه جان! بگذار پیش روی پسر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم قتال نمایم. این جا بود که آقا سیّد الشّهدا علیه السلام به امّ کلثوم فرمودند: «او (علی بّن الحسین علیه السلام) را بگیرید تا زمین از نسل آل محمّد صلی اللّه علیه و آله سلم خالی نماند.» (3)

ص: 127


1- اللّهوف، ص 116
2- برداشت مرحوم شیخ از این عبارت مقتل سیّد بن طاووس است که پس از بیان استغاثه ی حضرت، می نویسد: ﴿ فَارتَفَعَتْ أصواتُ النّساءِ بالعَويلِ﴾ (صدای زنان به ناله بلند شد) (اللّهوف ص 116)
3- بحار الانوار ج 45 ص 46

پنجم: استغاثه ی آن حضرت «در حالی که ایشان تیر خورده و مجروح بودند». این داد خواهی در کودکان اثر کرد. دو کودک برای فریاد رسی ایشان از خیام خارج شدند. یکی شان کودکی بود که در گوش هایش دو گوشواره ی دُرّ داشت. بیرون آمد، در حالی که حیران بود و هراسان به راست و چپ رو می کرد. پس از گذشت زمان کوتاهی، «هانی بن شبیب» بر سر او زد. او را همان جا کُشت در حالی که مادرش به او می نگریست و هم چون مدهوش ها و مبهوت ها سخنی نمی گفت. (1)

دومین کودک، «عبد اللّه بن حسن علیه السلام» بود که یازده سال داشت. وقتی دید که عمویش تیر خورده و کمک می خواهد، او را لبیّک گفت و به سوی ایشان خارج شد. در راه یاری دادن عمو دستش بریده گشت و به شهادت رسید. (2)

ششم: هنگامی که لشکر برای قتل ایشان آماده شدند در حالی که تیر خورده بود. این استغاثه در خواهرش زینب اثر گذاشت، از خیمه بیرونش آورد. به سوی مقتل می رفت در حالی که فریاد می زد. سنگین تر این که آن بانو از ابن سعد یاری طلبید و فرمود: «ای ابن سعد! ابا عبد اللّه علیه السلام کشته می شود و تو ایستاده ای و نگاهش می کنی؟». این حالت ابن سعد (لعنة اللّه علیه) را گریاند تا این که اشک هایش بر ریشش جاری شد و روی از ایشان بر گرداند. (3)

پس ششمین لبیّک را بگو که کار دشوار شد و سختی به نهایت رسید

ص: 128


1- بحار الانوار ج 45 ص 45 و 46
2- بحار الانوار ج 45 ص 53 و 54
3- بحار الانوار ج 45 ص 55

و استغاثه ی هفتم بپا شد؛ استغاثه ای سخت و سنگین که به گونه ای خاص و در زمانی ویژه بیان گردید. این استغاثه نه تنها در انسان ها تأثیر گذاشت بلکه همه ی موجودات و آفریدگان را متأثر کرد. آسمان ها و زمین ها و ساکنان آن ها و موجودات میان آن ها را به زلزله افکند. هر پایداری را از محلّ استوارش خارج ساخت و هر ثابتی را به حرکت در آورد. عرش عظیم و اطراف آن و بهشت و جهنّم و ساکنان آن ها و هر امر دیدنی و نا دیدنی را تکان داد. (1)

این استغاثه مربوط به حال سیّد الشّهدا علیه السلام در زمان نزدیک شدن به شهادت آن بزرگوار می شود. مرحوم شیخ درباره ی آن می فرماید:

خصوصیّات آن را فقط به اشاره می توان گفت و گرنه تفصیل آن ها را نه با دست می توانم بنویسم، نه زبانم یارای اقرار دارد و نه حتّی تصوّرش برایم آسان است.

سپس می افزاید: «به همه ی آن چه خداوند آفریده، اقتدا کن و همین الآن هفت بار به او لبیّک بگو.»

«لبیّک» در پاسخ «لبیّک» و «داد رسی» در جواب «فریاد رسی»

مرحوم شیخ شوشتری از این استغاثه ها نتایجی می گیرند که انسان را در اوج اندوه بر مصیبت های امام حسین علیه السلام ، دست به دامان ایشان می کند. ایشان به لبیّک گوی ندا های امام حسین علیه السلام وعده می دهد که آن حضرت این اجابت ها را پاسخ خواهند داد و در مقابل این فریاد رسی ها به فریاد زائر شان خواهند رسید. سپس هفت استغاثه ی زائر را در هفت

ص: 129


1- كامل الزّیارات، باب 24 و 26

موقف نفس گیرِ مرگ و برزخ و قیامت ذکر می کنند. (1) امید است سيّد الشهدا علیه السلام در عوض آن فریاد رسی ها و اجابت ها، در این مواقف از دوست دار خویش دست گیری فرمایند:

استغاثه ی نخست: در حال احتضار و هنگامی است که جان به لبت می رسد. اگر استغاثه ی این «داعی اللّه» را لبیّک گفته باشی، در این هنگام «شاید» بدون این که استغاثه کنی سیّد الشّهدا علیه السلام به دادت برسند. شاید تو را لبیّک بگویند؛ لبیّکی سود بخش که با سرعت نجاتت بخشد.

استغاثه ی دوّم: وقتی است که عریان و خوار و با پشتی سنگین از گناه از قبر بیرون می آیی. هیچ کس را نمی بینی که به فریادت برسد. اگر در دنیا لبیّک گوی امام حسین علیه السلام بوده باشی، امید است که ایشان را در مقابل خود بنگری؛ در حالی که در پی تو می گردند. «شاید» پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و جبرئیل را بنگری؛ در حالی که در میان اهل محشر دنبالت می گردند تا دستت را بگیرند.

استغاثه سوّم: فریاد خواهی تو از عطش وصف نا شدنی قیامت است که پنجاه هزار سال طول می کشد. در طیّ این مدت، خورشید بر سر ها می تابد و آن ها را می گدازد. اگر، ساقی کوثر را در هنگام استغاثه اش از عطش یاری کرده باشی، «چه بسا» که در این هنگامه به جرعه ای از حوض کوثر سیرابت فرمایند تا دیگر هیچ گاه تشنه نشوی.

استغاثه چهارم: وقتی است که صاحبان حق به دورت می چرخند

ص: 130


1- در فصل دوم از این مکتوب از قول مرحوم شیخ جعفر شوشتری و بر اساس روایات هفت مرحله از مراحل دشوار برزخ و قیامت را مورد تحلیل قرار دادیم که در هر یک از آن ها از مولای شهید مان امید دست گیری می رود

و از هر صاحب حقّی می گریزی. حتی از نزدیک ترین نزدیکانت نیز فرار می کنی و از همه مأیوس می شوی. در این هنگام «شاید» سيّد الشّهدا علیه السلام ، به تویی که در دنیا ندای ایشان را اجابت نموده ای عنایت فرمایند. شاید تشریف بیاورند و از دست طلب کاران و حق خواهان نجاتت بخشند.

استغاثه ی پنجم: زمانی است که به حکم الهی میان «مجرمان» و «صالحان» جدایی افکنده می شود. «شاید» نور نشان گذار حسینی، که بر پیشانی توست، ظلمت نشانه ی جرم را بزداید. شاید اینگونه راه تو برای دست آویختن به دامان ابا عبد اللّه علیه السلام باز شود.

استغاثه ی ششم: هنگامی است که خداوند فرمان می دهد مجرمان دست گیر و به آتش افکنده شوند. این جاست که زبان از استغاثه بند می آید. اکنون تو حتّی رمقی برای فریاد خواهی هم نداری. امّا اگر به فریاد خواهی امام حسین علیه السلام در دنیا لبیّک گفته باشی، «شاید» (1) بانگ لبیّک ایشان را بشنوی. شاید بتوانی به ایشان پیوند خوری؛ هر چند زبانت از طلب کردن آن حضرت لال شده باشد.

استغاثه هفتم: وقتی است که در محشر چیزی که تو را از عذاب و گرفتاری برهاند، پیدا نمی کنی. خدای نا کرده وارد جهنّم می شوی، گاه به خازنان آتش التماس می کنی و گاه از مالک (فرشته ی گمارده به جهنّم)

ص: 131


1- لازم است به تأکیدی که در هر مرحله بر لفظ «شاید» کرده ایم توجه شود. این نشان می دهد که داد رسی امام حسین علیه السلام از زائر در هیچ یک از موقعیّت های مذکور قطعی نیست. از آن جایی که احدی برای این نجات بخشی، لیاقت و استحقاق ندارد همه ی امید انسان بسته به لطف خودِ آن بزرگوار است. تا غلامان و دل سپردگانِ نا سپاس درگاهش چگونه در نظرش آیند؟ کرامت و بزرگواری اش چه موقع به ظهور رسد؟ و احسان و آقایی اش چقدر شامل حال بشود؟

فریاد رسی می خواهی. گاهی به دامان متکبّرانی که وارد آتش شده اند می آویزی. ولی هر چه بیش تر فریاد خواهی می کنی عذابت را فراوان تر می کنند. از خزانه داران آتش می خواهی که یک روز از عذابت کم کنند، به مالک التماس می کنی که با مرگ کارت را تمام کند، از متکبّران می خواهی که با مال های شان کاری کنند که خدا - ولو یک لحظه - عذابت را بردارد یا نوع عذابت را تغییر دهد.

ولی امام حسین علیه السلام بر اساس وعده اش، که زائرش را دیدار خواهد کرد، آن جا به دادت می رسد؛ هر چند به خاطر حکمت هایی تا آن هنگام داد رسی اش به تأخیر افتاده باشد. پس با آمدنش به زیارت تو، آتش فرو می نشیند. همه ی عذاب ها از تو بر داشته می شود و او تو را با خود به دیارِ ثواب و سعادت می برد. (1)

عاقبت خوش نجات یافتگان به عنایت حسینی

در این جا نیکوست که ببینیم نجات یافتگان سیّد الشّهدا علیه السلام، در قیامت چه حال و روزی دارند. امام صادق علیه السلام در روایتی، نخست وضع پریشان اهل بیت و ملائک را در مصیبت امام حسین علیه السلام گزارش می کنند و می فرمایند:

ما پس از [شهادت] او (امام حسین علیه السلام) همواره اشک ریختیم. جدّ من (امام زين العابدین علیه السلام) هنگامی که او را یاد می کرد، چنان می گریست که [اشک] چشمانش، محاسنش را پر می کرد و هر که ایشان را می دید از روی دل سوزی به خاطر ایشان به گریه ی

ص: 132


1- این بخش، با تغییراتی اندک به طور کامل بر اساس باب دهم از عنوان هفتم کتاب شریف «خصائص الحسینیّه» مطرح گردید

ایشان می گریست. فرشتگانی که نزد قبر اویند می گریند و به گریه ی آنان همه ی فرشتگانی که در آسمان و هوایند می گریند.

سپس در توصیف محبّانی که به این اشک ها اقتدا می کنند، می فرمایند:

هیچ چشمی و هیچ اشکی نزد خدا محبوب تر نیست از چشمی که بر او گریسته و اشک باریده است. و گریانی بر مصیبت ایشان نمی گرید، مگر آن که با فاطمه علیهم السلام مرتبط شده و ایشان را در گریستن یاری داده است. [چنین کسی] با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم مرتبط شده و حق ما را ادا نموده است. و هیچ بنده ای محشور نمی گردد مگر آن که دیدگانش گریان است، به جز گریه کنندگان بر جدّم حسین علیه السلام. چرا که او (گریان بر امام حسین علیه السلام) محشور می گردد در حالی که چشمش روشن است و بشارت با او روبرو می شود و شادمانی در چهره اش آشکار است.

این شادمانی و بشارت، همه به برکت ابا عبد اللّه علیه السلام است. اشکی که از چشم های پاک می چکد ارزان نیست. نشانه ی محبّت خالصانه است و می تواند چنین خیر و سعادتی را برای دل داده ی آن حضرت به ارمغان آورد. چشم های گریان اهل محشر همه محو این شکوهند. هر قطره از گریه های دوستان حسین علیه السلام خود چلچراغی می شود و ظلمت فراگیر این صحرا را می شکافد. دوستان امام حسین علیه السلام در آن وا نفسای فزع اکبر، افتخار هم نشینی با آقای شان را پیدا می کنند.

﴿ وَ الْخَلْقُ فِي الْفَزَع وَ هُمْ آمِنُونَ وَ الْخَلْقُ يُعْرَضُونَ وَ هُمْ حُدَاتُ الْحُسَيْن علیه السلام تَحْتَ الْعَرْشِ وَ في ظِلُّ الْعَرْشِ لا يَخَافُونَ سُوءَ يَوْم الْحِسَابِ﴾.

ص: 133

و مردمان در وحشت [قیامت] هستند و آنان در امانند. مردمان [به حساب و کتاب] عرضه می شوند و آنان زیر عرش و در سایه ی آن، هم صحبتان حسینند و از بدی (سخت گیری) روز حساب نمی هراسند.

همان جا به یاد می آورند که بزرگ ترین لذّت شان در دنیا ذکر و زیارت محبوب شان بوده است. حال هم نشین خود او شده اند. چهره به چهره اش نشسته اند. با مراد شان گرم صحبتند، می گویند و می شنوند. از تماشای چهره ی بی مانندش غرق لذّت می گردند. چنان محو و مبهوت این جمال آفتابی اند که فرصت ندارند چشم از او بردارند. همه ی حواس شان بر او متمرکز است و خوش ندارند که این بهره را با هیچ نعمتی عوض کنند.

به آن ها گفته می شود: «به بهشت وارد شوید» امّا از آن ابا می کنند و [جای آن] مجلس و صحبتِ او را بر می گزیند. حوریان [بهشت] پی شان می فرستند که «ما مشتاق شماییم» امّا آنان سر خود را به سوی اینان بلند نمی کنند؛ به خاطر شادمانی و کرامتی که در مجلس خویش می نگرند. (1)

حسین علیه السلام ، همه چیز آن هاست. با داشتن او یک سره همه ی بهشت را به آغوش کشیده اند، دیگر چه حاجت به بهشت؟ آقای شان ریشه ی بهشت است. اصلاً بهشت و حور از نور او آفریده شده، (2) پس چه انگیزه ای

ص: 134


1- كامل الزيارات باب 26 ح 6
2- پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و در روایتی کیفیّت خلقت عالم از نور اهل بیت علیهم السلام را تشریح می کنند و می فرمایند: ... ﴿ فَتَقَ نُورَ الْحُسَيْنِ فَخَلَقَ مِنْهُ الْجَنَّةَ وَ الْحُورَ العين فنُورُ الْجَنَّةِ وَ الْحُورِ الْعِينِ مِنْ نُور الْحُسَيْن ... وَ الْحُسَيْنُ أَفْضَلُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْحُور العين﴾. سپس [خداوند] نور حسین علیه السلام را گشود و از آن بهشت و حور العین را آفرید. پس نور بهشت و حور العین از نور حسین علیه السلام است .... و حسین علیه السلام برتر از بهشت و حور العین است. (بحار الانوار ج 25 ص 16)

می ماند که اصل را رها کنند و فرع را بچسبند؟ سرور و کرامت این مجلس چنان است که دل کندن از آن را با هیچ بهایی معامله نمی کنند. کدام عاقلی نعمت بالا تر را رها می کند و پست تر را می گیرد؟ چرا برتر از بهشت را فرو گذارند و به بهشت رضایت دهند؟!

امیدواریم آن حضرت در ابتدای مراحل انتقال مان به آخرت خود به استغاثه ما لبیک بگوید و به این بزم بهشتی خود، مهمان مان کند. امیدواریم اعلام آمادگی ما برای یاری اش را ارج نهد و جواب فریاد رسی را با فریاد رسی بدهد. آری محتاجیم که آن کریم به بالین بیچارگی و بی کسی مان بیاید.

خدایا! به خاطر حسرت هایی که به حال مولای شهید مان خورده ایم، از حسرت جان سوز قیامت نگاه مان دار.

الهی! به حرمت نصرتی که در عمق جان خود برای حسینت اندوخته ایم، او را در محشر به یاری مان برسان.

پروردگارا! به تقدّس دل بستگی مان به ابا عبد اللّه علیه السلام، در دنیا سر سپرده ی او قرار مان ده و در آخرت هم نشینی او را نصیب مان کن!

بار الها! به شرافت شیفتگی مان به آن حضرت، عمر ما را عرصه ی خدمت به ایشان مقدّر فرما!

خدایا! از تو می خواهیم این دعا را- که در متن زیارت سرور مان می خوانیم- برای مان اجابت فرمایی:

﴿ اللَّهُمَّ إنّى أَسْأَلُكَ بحَقِّ هذا القَبر وَ مَنْ فِيهِ، وَ بحقً هذِهِ

ص: 135

القُبُورِ وَ مَن أَسکَنتَها، أن تَکتُبَ اسمی عِندَکَ فی أسمائِهِم حَتَّى تُورِدَني مَوَارِدَهُمْ، وَ تُصْدِرَني مَصَادِرَهُمْ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِيرٌ﴾.

«خدایا از تو می طلبم - به حقّ این قبر و کسی که در آن است و به حقّ این قبور و کسانی که در آن ها ساکن نموده ای- که نام مرا نزد خود در [میان] نام های آنان بنگاری تا آن که مرا در جایگاه های ورود آن ها وارد کنی و مرا از جایگاه های بر آمدن ایشان بر آوری (با ایشان محشور کنی) که تو بر هر چیز توانایی».

ص: 136

فصل چهارم: متن و ترجمه زیارت شریف

ص: 137

﴿ قال الصّادق علیه السلام: إذا أردت المسیر إلی قبر الحسین علیه السلام فصُم یومَ الأربعاء و الخمیس و الجُمعه، فإذا أردت الخروج فاجمع أهلک و وُلدَک. و ادع بدعاء السَّفر و اغتسل قبل خروجک و قل حین تغتسل:

اللَّهُمَّ طَهِّرْنِى وَ طَهِّرْ قَلبي، وَ اشْرَحْ لى صَدْري، وَ أجْرِ عَلَى لِساني ذِكْرَكَ وَ مِدْحَتَكَ، وَ الثَّناءَ عَلَيْكَ، فَإِنَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِكَ، وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قِوامَ دِينِي التَّسْلِيمُ لِأَمْرِكَ، وَ الاتِّباعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ، وَ الشَّهادَةُ عَلَى أَنْبِيائِكَ وَ رُسُلِكَ إِلَى جَميعِ خَلْقِكَ، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ نُوراً وَ طَهُوراً و حِززاً، وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وَ سُقْمِ وَ آفَةٍ وَ عَاهَةٍ، وَ مِنْ شَرِّ ما أَخافُ وَ أحْذَرُ﴾.

ص: 138

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: «هنگامی که خواستی به سوی قبر امام حسين علیه السلام بروی، روز چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بگیر، پس هنگامی که خواستی [از خانه] خارج شوی خانواده و فرزندانت را جمع کن و دعای سفر بخوان. (1) پیش از بیرون آمدنت غسل کن و در هنگامی که غسل می کنی بگو:

« بار الها! مرا پاک کن و قلبم را پاکیزه نما و شرح صدر عطایم فرما و ذکر و ستایش و ثنا گویی ات را بر زبانم جاری نما، که هیچ قدرتی نیست مگر به [برکت توان بخشیِ] تو. من دانسته ام که پایه ی دینم؛ تسلیم در برابر فرمان توست و پیروی از سنّت پیامبرت و شهادت [دادن] بر انبیاء و فرستادگانت به سوی همه ی آفریدگانت. خدایا! آن [غسل] را نور و مایه ی پاکیزگی [بدار] و نگهدار [من] و [مایه ی] شفا از هر درد و بیماری و آفت و حرص بگردان و از شرّ هر چه از آن می هراسم و حذر دارم [مصونم دار]».

ص: 139


1- دعا های متعدّدی برای این منظور در جوامع روایی نقل شده که برای ملاحظه ی آن ها می توانید به کتاب (اصول کافی ج 2 ص 540 - 544) ، (فروع کافی ج 4 ص 283)، (وسائل الشيعة ج 11 ص 379 - 381) و (مستدرک الوسایل ج 8 ص 121 - 122 و 127 - 130) مراجعه کنید. مرحوم شیخ عباس قمی نیز در کتاب شریف مفاتیح الجنان، (بخش باقیات صالحات «حاشیه ی صفحات»، باب پنجم)، دعایی مأثور را تحت عنوان «مناجات سفر» نقل فرموده اند که با عبارت ﴿ اللّهم انّى أُريدُ سَفَراً﴾ آغاز می شود. این دعا در کتاب مصباح کفعمی ص 189 (با اندکی اختلاف) و مهج الدّعوات ص 260 نیز نقل گردیده است و می توان آن را به عنوان دعای سفر قرائت کرد.

فإذا خرجت فقل:

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّى إِلَيْكَ وَجَهْتُ وَجْهِي، وَ إِلَيْكَ فَوَّضْتُ أَمْرِي، وَ إِلَيْكَ أَسْلَمْتُ نَفْسي، وَ إِلَيْكَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِي، وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، لا مَلْجَأَ وَلا مَنْجا إلاّ إِلَيْكَ، تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ، عَزَّ جارُكَ وَ جَلَّ تَناؤُكَ﴾

ثمَّ قل:

﴿ بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ، وَ مِنَ اللّهِ وَ إِلَى اللّهِ، وَ فِي سَبِيلِ اللّهِ، وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم، عَلَى اللّهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أَنَبْتُ، فاطِرِ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ الأَرَضِينَ السَّبْعِ، وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ احْفَظْني فِي سَفَري، وَ اخْلُفْني في أَهْلِي بِأَحْسَنِ الخِلافَةِ، اللّهُمَّ إِلَيْكَ توَجَّهْتُ، وَ إِلَيْكَ خَرَجْتُ، وَ إِلَيْكَ وَ فَدْتُ، وَ لِخَيْرِكَ تَعَرَّضْتُ، وَ بِزِيارَةِ حَبيبٍ حَبيبِكَ تَقَرَّبْتُ، اللَّهُمَّ لَا تَمْنَعْني ما عِنْدَكَ بِشَرِّ ما عِنْدِي، اللّهُمَّ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي، وَ كَفِّرْ عَنِّي سَيِّئاتي، وَ حُطَّ عَنِّي خَطَايَايَ، وَ اقْبَلْ مِنّي حَسَناتِي﴾.

ص: 140

پس هنگامی که [از خانه] خارج شدی بگو:

«خدایا! به سوی تو روی آوردم و کارم را به تو وا گذشتم و خود را تسلیم تو کردم و به تو تکیه نمودم و بر تو توّکل کردم، هیچ پناه گاه و جایگاه نجاتی جز تو نیست، عالی مقام و متعالی هستی. پناهنده ی به تو شکست نا پذیر است و ثنایت بزرگ است».

سپس بگو: به نام خدا و به [مدد] خدا و از جانب خدا و به سوی خدا و در راه خدا و بر دین رسول خدا (که درود خدا بر او و خاندانش باد) بر خدا توّکل کردم و به سوی او باز گشتم؛ [اویی] که آفریننده ی آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه و پروردگار عرش عظیم [است].

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد رحمت فرست و مرا در سفرم حفظ فرما و [در رسیدگی به خانواده ام] به نیکو ترین جانشینی، جایگزینم باش. خدایا! به سوی تو روی کردم و به سوی تو بیرون آمدم و به تو وارد شدم و در معرض خیر تو قرار گرفتم و با زیارت محبوب محبوبت [به تو] تقرّب جستم. خدایا! مرا به واسطه ی بدی آن چه نزد من است، از آن چه [نیکویی که] نزد توست محروم مدار. خدایا! گناهانم را برایم ببخشای و بد کرداری ام را از [برای] من بپوشان و خطا هایم را از [دامان] من فرو ریز و نیکویی هایم را از من بپذیر!»

ص: 141

وَ تقول:

﴿ اللّهُمَّ اجعَلنی فی دِرعِکَ الحَصینَهِ، الَّتی تَجعَلُ فیها مَن تُریدُ، اللّهُمَّ إنّی أَبرَءُ إِلَیکَ مِنَ الحَولِ وَ القُوَّهِ- ثلاث مرّات﴾

و اقرء «فاتحهَ الکتابِ» و «المُعَوَّذَتَین» و «قُل هُوَ اللهُ أحَدٌ» و «إنّا أَنزَلناهُ» و «آیَهَ الکُرسیّ» و «یس» و آخِر الحَشر:

﴿ لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَ تِلْكَ الأَمْثَالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ * هُوَ اللّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ * هُوَ اللّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الجَبّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا يُشْرِكُونَ * هُوَ اللّهُ الْخالِقُ البارِىءُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ ما في السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾.

ولا تدَّهِن و لاتَکتَحِل حتّی تأتی الفُراتَ، و أقلَّ مِن الکلام و المِزاح، و أکثر مِن ذکر اللّه تعالی، و إیّاک و المِزاح و الخصومه، فإذا کنتَ راکباً أو ماشیاً فقل:

ص: 142

و می گویی: «خدایا مرا در تن پوش [نگه داریِ] آسیب نا پذیرت قرار ده، آن [دژی] که هر کس را بخواهی در آن قرار می دهی، خداوندا! من از هر قدرت و توانی به سوی [حول و قوّه ی] تو دوری می جویم (1) - [این را] سه بار [بگو]-»

و سوره «حمد» و «ناس» و «فلق» و «توحید» و «قدر» و آیة الکرسی (2) و سوره ی «یس» و آیات آخر سوره ی حشر را بخوان:

(اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم آن را خاشع و از [هیبت] و هراس خدا از هم پاشیده می دیدی و این مَثَل ها را برای مردم می زنیم، شاید که اندیشه کنند. او خداست که معبودی جز او نیست، دانای نهان و آشکار؛ اوست بخشنده مهربان. او خداست که معبودی جز او نیست؛ پادشاه، بسیار منزّه، سلام، ایمنی بخش [دوستانش از عذاب]، صاحب سیطره [بر مخلوقات]، شکست نا پذیر، صاحب جبروت و کبریائیت، منزّه است خداوند از آن چه شرک می ورزند. او خداست، آفریننده، پدید آورنده، صورت بخش. نام های نیکو از آن اوست و آن چه در آسمان ها و زمین است برای او تسبیح می گوید و او نفوذ نا پذیر حکیم است). (3)

و روغن [به خود] نمال و سرمه [به دیده] نکش. (4) تا آن که به فرات برسی. از سخن [بیهوده] و شوخی بکاه و ذکر خداوند متعال را فراوان کن و از شوخی و دشمنی [و جدال با دیگران] بر حذر باش. پس اگر سواره یا پیاده ای بگو:

ص: 143


1- نمی خواهم توانی داشته باشم که مرا از تو دور کند و قوت داشته باشم که معصیت کنم.
2- مرحوم علّامه ی مجلسی (در بحار الانوار ج 86 ص 4) فرموده اند:«مشهور این است که آیة الكرسى تا (العلىّ العظيم) است اما از برخی روایات ظاهر است که تا (خالدون) می باشد». این گونه روایات را می توانید بنگرید در: (وسایل الشیعه ج 8 ص 172)، (مستدرک الوسایل ج 6 ص 261)، (بحار الانوار ج 86 ص 38)، (الاقبال ص 527) و (مصباح المتهجّد ص 758)
3- حشر / 24 - 21
4- مقصود این است که در سفر کربلا از زینت کردن پرهیز شود.

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ سَطَواتِ النَّكَالِ وَ عَواقِبِ الوَبالِ، وَ فِتْنَةِ الضَّلالِ، وَ مِنْ أَنْ تَلْقَى بِمَكْرُودٍ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنَ الحَبْسِ وَ اللَّبْسِ، وَ مِنْ وَسْوَسَةِ الشَّيْطانِ، وَ طَوارِقِ السَّوْءِ، وَ شَرِّكُل ذى شَرّ، وَ مِنْ شَرِّ شَياطين الجِنِّ وَ الإنْسِ، وَ مِنْ شَرِّ مَنْ يَنْصِبُ لِأولِياءِ اللّهِ العَداوَةَ، وَ مِنْ أَنْ يَفْرُطُوا عَلَى أَوْ أَنْ يَطْغَوْا.

وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ عُيُونِ الظُّلَمَةِ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذِي شَرٌّ، وَ شِرْكِ إِبْلِيسَ وَ مَنْ يَرُدُّ عَنِ الْخَيْرِ بِاللِّسانِ وَ الْيَدِ﴾.

فإذا خِفْتَ شيئاً فَقُل:

﴿ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ باللّهِ، بِهِ احْتَجَبْتُ وَ بِهِ اعْتَصَمْتُ، اللّهُمَّ اعْصِمْني مِنْ شَرِّ خَلْقِكَ، فَإِنَّمَا أَنَا بِكَ وَ أَنَا عَبْدُكَ﴾.

فإذا أتيت الفُرات فقل قبل أن تَعبره:

﴿ اللَّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَنْ وَ فَدَ إِلَيْهِ الرّحالُ، وَ أَنْتَ يا سَيِّدي أَكْرَمُ مَأْتيٌّ وَ أَكْرَمُ مَزُورٍ، وَ قَدْ جَعَلْتَ لِكُلِّ زائرٍ كَرامَةً وَ لِكُلِّ وافِدٍ تُحْفَةٌ، وَ قَدْ أَتَيْتُكَ رَائِراً قَبْرَ ابْن نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ، فَاجْعَلْ تُحفَتَكَ إِيَّايَ فَكاكَ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ، وَ تَقَبَّلْ مِنِّى عَمَلي، وَ اشْكُرْ سَعْيِي، وَ ارْحَمْ مَسيري إِلَيْكَ بِغَيْرِ مَن مِنّي، بَلْ لَكَ المَنُّ عَلى إِذْ جَعَلْتَ لِي السَّبِيلَ إلى زِيارَتِهِ﴾

ص: 144

«خداوندا! به تو پناه می برم از قهر [و انتقامی که به آن،] باعث عبرت [دیگران شوم] و از فرجامی [که] گریبان گیر [من شود] و آزمونی [که باعث] گمراهی [ام از راه حق گردد] و از این که با امر نا خوشایندی روبرو شویم و از حبس [گردیدن] و از اشتباه [کردن حق با باطل - یا اشتباه کردن و گم کردن راه- به تو پناهنده می شوم] و از وسوسه ی شیطان و از رخداد های بد و شرّ هر صاحب شر و از شرّ شیطان های جنّ و انس و از شرّ هر کس که با اولیاء خدا دشمنی می ورزد [به تو پناه می برم] و از این که بر من ستم و سر کشی کنند [به تو پناه می جویم].

و از شرّ جاسوسان ستم گران و از شرّ هر شروری به تو پناه می برم و [از] شراکت ابلیس [با من در گناهانم] و [از شرّ] کسی که با دست و زبان [مرا] از خیر منع می کند [به تو پناه می جویم].»

پس اگر از چیزی ترسیدی بگو: «قدرت و توانی نیست مگر به [توان بخشی] خدا. به [مدد] او محفوظ ماندم و به [ریسمان یاری] او چنگ زدم. خدایا مرا از شرّ آفریدگانت حفظ كن من فقط به تو [متوّسل و دست آویخته] ام و من بنده ی توام.»

پس وقتی به فرات رسیدی، پیش از آن که از آن بگذری بگو: «خدایا تو بهترین کسی هستی که توشه بار ها بر او وارد می شود و تو ای آقای من! کریم ترین میزبانی و با کرامت ترین دیدار شده و تو برای هر زائری کرامتی قرار داده ای و برای هر میهمانی هدیه ای. و من به نزد تو آمدم در حالی که قبر پسر نبیّ تو -درودت بر او باد- را زائرم. پس هدیه ات به مرا آزاد شدن گردنم از آتش قرار ده و عمل [صالح] مرا از من بپذیر و کوشش مرا ارج بنه و حرکتم به سوی خود را - بدون [آن که] منّتی از من [بر تو باشد] - [مشمول] رحمت خویش کن. بلکه تو بر من منّت داری که برای من به سوی زیارت او (امام حسین علیه السلام) راه قرار دادی.

ص: 145

﴿ وَ عَرَّفْتَنى فَضْلَهُ، وَ حَفِظْتَنى حَتَّى بَلَّغْتَني قَبرَ ابْنِ وَليّكَ، وَ قَدْ رَجَوْتُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ لا تَقْطَعْ رَجائي، وَ قَدْ أتَيْتُكَ فلا تُخَيِّبْ أَمَلي، وَ اجْعَلْ هذا كَفَّارَةٌ لِما كانَ قَبْلَهُ مِنْ ذُنُوبِي، وَ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ، يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ﴾.

ثمَّ اعبر الفُرات و قل:

﴿ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اجْعَلْ سَعْيِي مَشْكُوراً وَ ذَنّبى مَغْفُوراً، وَ عَمَلى مَقْبُولاً، وَ اغْسِلْني مِنَ الخَطايا وَ الذُّنُوبِ، وَ طَهِّرْ قَلْبِي مِنْ كُلِّ آفَةٍ تَمْحَقُ ديني، أو تُبْطِلُ عَمَلى يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ﴾.

ثمَّ تأتی النَّینَوی فتضعُ رَحلَکَ بها، ولا تدِّهِن و لاتکتحل و لاتأکل اللَّحم ما دُمتَ مُقیماً بها، ثمَّ تأتی الشَّطّ بحذاء نخل القبر فاغتسل و علیک المِئرز و قل- و أنت تغتسل-:

﴿ اللَّهُمَّ طَهِّرْني وَ طَهِّرْ قَلْبِي وَ اشْرَحْ لِي صَدْري، وَ أَجْرِ عَلَى لِساني مَحَبَّتَكَ وَ مِدْحَتَكَ وَ الثَّناءَ عَلَيْكَ، فَإِنَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّة إلاّ بِكَ، وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قِوامَ دينى التَّسْلِيمُ لِأَمْرِكَ، وَ الشَّهَادَةُ عَلَى جَمِيعِ أَنْبِيائِكَ وَ رُسُلِكَ بِالْأُلْفَة بَيْنَهُمْ﴾.

ص: 146

و فضیلت او را به من شناساندی و از من محافظت نمودی تا به قبر پسر ولیّ خود رساندی. من از تو امید دارم، پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و امیدم را [از خود] قطع مکن و نزد تو آمدم، پس آرزویم را نا کام مگذار و این [زیارت] را کفّاره ی گناهان گذشته ام قرار ده و مرا از یاران او (امام حسین علیه السلام) قرار ده. ای مهربان ترین مهربانان!»

سپس از فرات بگذر و بگو: «خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و برای تلاش من اجر و پاداش قرار ده، گناهانم را بخشوده و عملم را پذیرفته نما. مرا از خطا ها و گناهان بشوی و قلبم را از هر آفتی که دینم را نابود یا عملم را باطل کند- پاک کن. ای مهربان ترین مهربانان!»

سپس به نینوا (کربلا) می رسی، پس توشه بارت را در آن جا می گذاری و روغن [به خود] نمال و و سرمه [به چشم] نکش و مادام که در آن (کربلا) اقامت داری، گوشت نخور. سپس به شطّ [فرات] می رسی در مقابل نخل [یا محل] قبر، پس غسل کن در حالی که لُنگ (پارچه ای به دور کمر) بسته ای و در حالی که غسل می کنی، بگو:

«خدایا! پاکم کن و قلبم را تطهیر نما و شرح صدر عطایم کن و بر زبانم محبّت و ستایش و ثنا گویی ات را جاری ساز. که هیچ قدرت و توانی نیست مگر به [توان بخشی] تو. و من می دانم که اساس دینم تسلیم برابر فرمان توست و گواهی بر همه ی انبیاء و فرستادگانت به این که میان شان اُلفت بوده است.

ص: 147

﴿ أشهَدُ أَنَّهُمْ أَنْبِياؤُكَ وَ رُسُلُكَ إِلى جَميع خَلْقِكَ، اللهُمَّ اجْعَلْهُ نُوراً وَ طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ شِفاءٌ مِنْ كُلِّ سُقُم وَ داءٍ، وَ مِنْ كُلِّ آفَةٍ وَ عاهَةِ، وَ مِنْ شَرّ ما أخافُ وَ أحْذَرُ، اللّهُمَّ طَهُرْ بِهِ جَوارِحي، وَ عِظامي وَ لَحْمِي وَ دَمي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي، وَ مُخْيِ وَ عَصَبِي، وَ ما أَقَلَّتِ الأرْضُ مِنّي، وَ اجْعَلْهُ لى شاهِداً يَوْمَ فَقْرِي وَ فَاقَتي﴾.

ثمَّ البَس أطهَر ثیابِک، فإذا لبستَها فقل: «الله أکبر، الله أکبر»- ثلاثین مرَّه وَ تقول:

﴿ الحَمْدُ للّهِ الَّذِي إِلَيْهِ قَصَدْتُ فَبَلَّغَني، وَ إيَّاهُ أَرَدْتُ فَقَبِلَني وَ لَمْ يَقْطَعْ بي، وَ رَحْمَتَهُ ابْتَغَيْتُ فَسَلَّمَني، اللّهُمَّ أَنْتَ حِصْنِي وَ كَهْفي، وَ حِرْزي وَ رَجائي وَ أَمَلي، لا إلهَ إلاّ أنْتَ يا رَبَّ الْعالَمينَ﴾.

فإذا أردت المشى فقل:

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّى أَرَدْتُكَ فارِدْني، وَ إِنِّي أَقْبَلْتُ بِوَجْهِي إِلَيْكَ فَلَا تُعْرِضْ بِوَجْهِكَ عَنِّي، فَإِنْ كُنْتَ عَلىَ ساخطاً فَتُبْ عَلَیَّ، وَ ارْحَمْ مَسيري إِلَى ابْنِ حَبيبكَ، أبْتَغِي بِذلِكَ رِضاكَ عَنِّي فَارْضَ عَنِّي، وَ لا تُخَيَّيْنِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ﴾.

ص: 148

شهادت می دهم که آنان انبیاء و رسولان تو، بر همه ی آفریدگانت بوده اند. خدایا! آن [غسل] را نور و [مایه ی] پاکیزگی قرار ده و نگهبان و شفا [بدار] از هر بیماری و درد و از هر آفت و مرض و از شرّ آن چه از آن می هراسم و حذر دارم.

خدایا! به این [غسل]، اعضای بدن مرا پاک کن و استخوان ها و گوشتم و خون و موی و پوستم و مغز و پیام و آن چه از من که زمین [بر دوش] می کشد (جسمم و روحم) [را با آن پاکیزه فرما] و آن [غسل] را گواه [من] در روز تهی دستی و بینوایی ام قرار ده».

سپس پاکیزه ترین لباس هایت را بپوش. پس هنگامی که آن را پوشیدی سی بار «اللّه أكبر» بگو و می گویی: «سپاس خدای که به سویش قصد [سفر] کردم، پس مرا رساند و او را خواستم پس مرا پذیرفت. مرا [از رحمتش] نبرید و رحمتش را جستم پس به من تسلیم نمود. خدایا! تو دژِ [حفاظت] منی و غارِ [پناه بخش] و نگاه دار من و امید و آرزوی من، معبودی جز تو نیست ای پروردگار جهانیان!»

پس هنگامی که خواستی راه بیفتی بگو: «خدایا! من تو را خواستم پس تو مرا بخواه و من رو به سوی تو آوردم پس روی از من بر نگردان. اگر بر من غضبناکی، توبه ی من را بپذیر و حرکتم به سوی فرزندِ حبیبت را مورد رحمت خود قرار ده. به این [آمدنم] رضای تو از خود را می جویم. پس، از من راضی شو و محرومم مکن، ای مهربان ترین مهربانان!»

ص: 149

ثمَّ امش حافیاً و عَلَیکَ السّکینهُ و الوقار بالتَّکبیر و التَّهلیل و التَّحمید و التَّمجید و التَّعظیم لله و لرسوله صلّی الله علیه و آله و سلّم و الصّلوه علی محمّد و آله و قل أیضاً:

﴿ الحَمْدُ للّهِ الواحِدِ المُتَوَحّد بِالأمُورِ كُلِّها، خالِقِ الخَلْقِ وَ لَمْ يَعْزُبُ عَنْهُ شَيْءٌ مِنْ أُمُورِهِمْ، وَ عَلِمَ كُلَّ شَيْءٍ بِغَيْرِ تَعْليم، صَلَواتُ اللّهِ وَ سَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ، وَ أنْبِيائِهِ وَ رُسُلِهِ أَجْمَعِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْل بَيْتِهِ الأوصِياءِ، الحَمْدُ للّهِ الَّذى أَنْعَمَ عَلى وَ عَرَّفَنى فَضْلَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْل بَيْتِهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ﴾.

ثمَّ تمشی قلیلاً و قصِّر خُطاکَ، فإذا وَقَفتَ علی التَّلِّ و استقبلتَ القبرَ فقف و قل: «الله أکبر، الله أکبر»- ثلاثین مرَّه و تقول:

﴿ لا إلهَ إلاّ اللّهُ في عِلْمِهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ وَ لا إلهَ إلاّ اللّهُ بَعْدَ عِلْمِهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ﴾

ص: 150

سپس پای برهنه راه برو و بر تو باد به سکینه (1) و سنگینی، به [همراهِ گفتن] «تکبیر» و «لا اله الاّ اللّه» و «الحمد للّه» و «تمجید» و بزرگ داشت خدا و رسولش «درود خدا بر او و آلش و صلوات بر پیامبر اکرم و خاندانش» و نیز بگو:

«سپاس برای خدای یکتای بی همتا نسبت به [اداره ی] همه ی کار ها؛ آفریننده ی آفریدگان در حالی که هیچ چیز از امور ایشان از او پنهان نیست و همه چیز را بدون [آن که کسی به او] آموخته [باشد] می داند. درود خدا و درود فرشتگان مقرّبش و انبیایش و همه ی فرستادگانش بر محمّد و اهل بیت او - جانشینانِ [او]- باد. سپاس خدای را که بر من نعمت بخشید و فضیلت محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم و اهل بيت او علیهم السلام را به من شناساند.»

سپس کمی راه می روی و گام هایت را کوتاه بردار، پس وقتی بر بلندی (2) ایستادی و مقابل قبر قرار گرفتی، بایست و سی بار بگو: «اللّه اکبر، اللّه اکبر». و می گویی:

«معبودی جز خدا نیست در علمش - [به وسعت] مُنتهای علمش - و معبودی جز خدا نیست پس از علمش- [به بی کرانی] منتهای علمش، [نه بی کرانی] منتهای علمش - (3)

ص: 151


1- امام صادق علیه السلام در ثواب ورود به مکّه با حال «سکینه» فرموده اند: «هر که به آن (مکّه) با سکینه وارد شود گناهش برایش بخشیده می شود» و سپس در تفسیر حالت سکینه می فرمایند: «[در مکّه] داخل شود در حالی که نه متکبّر است و نه خود بزرگ بین می باشد»، (فروع کافی، ج 4 ص 400).
2- امروزه می توان این قسمت را ابتدای ورود به صحن شریف تلقّی کرد
3- چنان که در متن می نگرید، عبارت «منتهی علمه» دو بار تکرار شده است. این تکرار صرفاً در نقل مرحوم مجلسی از کامل الزّیارات دیده می شود و در نقلِ خودِ «کامل الزّیارات» موجود نیست. یا در نقل این عبارت از سوی مرحوم علّامه مجلسی، سهو قلم صورت گرفته و یا در نسخه ی ایشان، این عبارت به تکرار وجود داشته است. و اللّه العالم

﴿ وَ لا إلهَ إلاّ اللّهُ مَعَ عِلْمِهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ في عِلْمِهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ ، وَ الحَمْدُ لِلَّهِ بَعْدَ عِلْمِهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ مَعَ عِلْمِهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ، وَ سُبْحانَ اللّهِ فِي عِلْمِهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ، وَ سُبْحانَ اللّهِ بَعْدَ عِلْمِهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ، وَ سُبْحانَ اللّهِ مَعَ عِلمِهِ مُنْتَهى عِلْمِهِ، وَ الحَمْدُ لِلَّهِ بِجَميع مَحامِدِهِ عَلى جَميعِ نِعَمِهِ، وَ لا إلهَ إلاّ اللّه و اللّهُ أكبرُ، و حَقٌّ لَهُ ذلِكَ، لا إلهَ إلاّ اللّهُ الحَلِيمُ الكَريمُ، لا إلهَ إلاّ اللّهُ الْعَليُّ العظيم، لا إلهَ إلاّ اللّهُ نُورُ السَّماواتِ السَّبْعِ، وَ نُورُ الأرَضِينَ السَّبْعِ، و نُورُ الْعَرْشِ الْعَظيم، وَ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا مَلائِكَةَ اللّهِ وَ زُوّارَ قَبْرِ ابْن نَبىَّ اللّهِ﴾.

ثمَّ امش عشر خُطُوات، و کبِّر ثَلاثین تَکبیره و قل- و أنت تمشی:

﴿ لا إلهَ إلّا اللّهُ تَهلیلاً لا یُحصیهِ غَیرُهُ قَبلَ کُلِّ أحَدٍ، وَ بَعدَ کُلِّ أَحَدٍ، وَ مَعَ کُلِّ أَحَدٍ، و عَدَدَ کُلِّ أَحَدٍ وَ سُبحانَ اللهِ تَسبیحاً لایُحصیهِ غَیرُهُ قَبلَ کُلِّ أَحَدٍ، وَ بَعدَ کُلِّ أحَدٍ، وَ مَعَ کُلِّ أَحَدٍ، وَ عَدَدَ کُلِّ أَحَدٍ، و سُبحانَ اللهِ وَ الحَمدُ للهِ وَ لا إِلهَ إلّا اللهُ وَ اللهُ أکبَرُ، قَبلَ کُلِّ أحَدٍ، وَ بَعدَ کُلِّ أَحَدٍ، وَ مَعَ کُلِّ أَحَدٍ، و عَدَدَ کُلِّ أَحَدٍ أبَداً أبَداً أبَداً﴾.

ص: 152

و معبودی جز خدا نیست [باقی] با علمش - [از ازل تا ابد] منتهای علمش - حمد خدا را در علمش - [به وسعت] منتهای علمش - و حمد خدا را پس از علمش - [به فراخنای] منتهای علمش - و حمد خدا را با علمش- [به وسعت] منتهای علمش - و منزّه است خدا در علمش- [به فراخنای] منتهای علمش - و منزّه است خدا پس از علمش - [به بی کرانی] منتهای علمش - و منزّه است خدا با علمش - منتهای علمش - . و سپاس خدای راست به همه ی سپاس هایش بر همه ی نعمت هایش و معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگ تر [از وصف واصفان] است و این سزاوار اوست. معبودی جز خدای شکیبای بزرگوار نیست. معبودی جز خدای بلند مرتبه ی بزرگ نیست. معبودی جز خدا نیست که نور (هدایت گر) آسمان های هفت گانه و نور (هادی) زمین های هفت گانه است و نور (روشن گر) عرش سترگ است و سپاس خدای راست؛ پروردگار جهانیان. سلام بر تو ای حجّت خدا و فرزند حجّت او! سلام بر شما ای فرشتگان خدا و زائران قبر پسر نبیّ خدا!» سپس ده گام بردار و سی بار تکبیر بگو و در حالی که راه می روی بگو:

«معبودی جز خدا نیست - لا إله إلاّ اللّه گفتنی- که جز او بر آن احاطه ندارد؛ پیش از هر کس و پس از هر کس و به همراه هر کس و به تعداد هر کس.

و منزّه است خدا - «سبحان اللّه» گفتنی -که جز او بر آن احاطه ندارد: پیش از هر کس و پس از هر کس و به همراه هر کس و به تعداد هر کس و منزّه است خدا و سپاس خدا راست و معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگ تر [از وصف و اصفان] است؛ پیش از هر کس و پس از هر کس و به همراه هر کس و به تعداد هر کس: همیشه همیشه همیشه.

ص: 153

﴿ اللَّهُمَّ إنِّى أَشْهِدُكَ وَ كَفَى بِكَ شَهيداً فَاشْهَدْ لى أنّى أشْهَدُ أَنَّكَ حَقٌّ وَ أَنَّ رَسُولَكَ حَقٌّ، وَ أَنَّ قَولَكَ حَقٌّ، وَ أَنَّ قضاءَ كَ حَقٌّ، وَ أَنَّ قَدَرَكَ حَقٌّ، وَ أَنَّ فِعْلَكَ حَقٌّ، وَ أَنَّ جَنَّتَكَ حَقٌّ، وَ أَنَّ نارَكَ حَقٌّ، وَ أَنَّكَ مُمِيتُ الأحْياءِ، وَ أَنَّكَ مُحيِى المَوْتى، وَ أَنَّكَ باعِثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ، وَ أَنَّكَ جامِعُ النّاسِ لِیَومٍ لا رَيْبَ فِيهِ، وَ أَنَّكَ لا تُخْلِفُ الميعادَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ، السّلامُ عَلَيْكُمْ يَا مَلائِكَةَ اللّهِ وَ يا زُوّارَ قَبْرِ أَبي عَبدِ اللّهِ علیه السلام﴾.

ثمَّ امش قلیلاً و عَلَیکَ السَّکینهُ و الوَقار بالتَّکبیر و التَّهلیل و التَّمجید و التَّحمید و التَّعظیمِ لِلّهِ و لرسوله صلّی الله علیه و آله و سلّم و قصِّر خُطاک، فإذا أتیت الباب الَّذی یلی المشرق فَقِف علی الباب و قل:

﴿ أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صلی اللّه علیه و آله و سلم عَبْدُهُ و رَسُولُهُ، وَ أَمِينُ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، وَ أَنَّهُ سَيْدُ الأوَّلِينَ وَ الآخِرينَ ، و أَنَّهُ سَيِّدُ الأَنْبِياءِ وَ المُرْسَلِينَ، سَلامٌ عَلى رَسُولِ اللّهِ ، الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِى لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ، لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بالحَقِّ، اللهُمَّ إنّى أَشْهَدُ أنَّ هذا قَبرُ ابْنِ حَبِيبِكَ وَ صَفْوَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ أَنَّهُ الْفَائِزُ بكَرامَتِكَ﴾

ص: 154

خداوندا! من گواهت می گیرم- و گواهی تو [از گواهی هر کس دیگر] بی نیاز می کند - پس برایم شهادت ده که من شهادت می دهم تو حقّی و رسول تو حق است و گفتار تو حق است و قضاء تو حق است و قدر تو حق است و کار تو حق است و بهشت تو حق است و آتش تو حق است و تو می راننده ی زنده ها هستی و تو زنده کننده ی مردگانی و تو بر انگیزاننده ی ساکنان قبر هایی و تو جمع کننده ی مردمانی برای روزی که تردیدی در آن نیست و تو خُلف وعده [ی خویش] نمی کنی. سلام بر تو ای حجت خدا پسر حجتّش! با سلام بر شما ای فرشتگان خدا و ای زائران قبر ابا عبد اللّه علیه السلام»!

سپس کمی قدم بردار و بر تو باد به آرامش [همراه با تواضع] و سنگینی، همراه با [گفتن] «تكبير» و «لا اله الاّ اللّه» و «تمجيد» و «الحمد للّه» و «تعظيم برای خدا و رسولش». و قدم هایت را کوتاه بردار. پس وقتی به دری رسیدی که سمت مشرق (1) است. پس بر در بایست و بگو:

«شهادت می دهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه است و شریکی برایش نیست و گواهی می دهم که محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم بنده و رسول اوست و امانت دارِ خدا بر آفریدگانش است و [گواهی می دهم که] او سرور پیشینیان و پسینیان است. درود بر رسول خدا، سپاس برای خداست که ما را به این [امر امامت و ولایت] هدایت کرد و اگر خداوند هدایت مان نکرده بود، هدایت نمی شدیم. فرستادگان پروردگار مان حق را آوردند. خدايا! من شهادت می دهم این [قبر]، قبرِ پسر حبیب و بر گزیده ات از میان آفریدگان توست و او (امام حسین علیه السلام) به کرامت تو رستگار است.

ص: 155


1- ظاهراً باب قبله مراد است یعنی پیش روی حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام و پشت به قبله.

﴿ أَكْرَمْتَهُ بِكِتابِكَ، وَ خَصَصْتَهُ وَ ائتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْيِكَ، وَ أَعْطَيْتَهُ مَواريث الأَنْبِياءِ، وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ، فَأَعْذَرَ فِى الدَّعْوَةِ، وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ، لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الضَّلالَةِ، و الجَهالَةِ وَ الْعَمَى، و الشَّکِّ و الإرتيابِ إلى بابِ الهُدى مِنَ الرَّدى، و أنْتَ تَرى ولا تُرى، وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الأَعْلَى، حَتَّى ثارَ عَلَيْهِ مِنْ خَلْقِكَ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيا وَ باعَ الآخِرَةَ بِالثَّمَنِ الأوْكَسِ، وَ أَسْخَطَكَ وَ أسْخَطَ رَسُولَكَ، وَ أطاعَ مِنْ عَبيدِكَ مِنْ أَهْلِ النّفاقِ، وَ حَمَلَةِ الأَوْزارِ مَنِ اسْتَوْجَبَ النّارَ لَعَنَ اللّهُ قاتِلى وُلْدِ رَسُولِكَ، وَ ضاعَفَ عَلَيْهِمُ العَذابَ الأَلِيمَ﴾.

ثمَّ تَدنوا قليلاً و قل:

﴿ السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ نُوحٍ نَبِيٌّ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ إبراهيمَ خَليلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ مُوسى كَليمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ عيسى رُوح اللّه، السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبيبِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارثَ أمير المُؤمِنِينَ عَلَى بْن أبي طالِبٍ وَصَى رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ الحَسَنِ بْنِ عَلى الزَّكَىِّ﴾

ص: 156

تو او (حبیبت) را با کتاب خود (قرآن) بزرگ داشتی و به او مقام اختصاصی دادی و بر وحی ات امینش داشتی و میراث های انبیاء [پیشین] را به او بخشیدی و او را بر خلقت حجّت قرار دادی. پس [وظیفه ی] دعوت به سوی تو را آن قدر به جای آورد که نزد تو معذور باشد و جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از گمراهی و نادانی و کوری و شکّ و تردید به سوی درِ هدایت [و نجات] از هلاکت، نجات بخشد.

و تو می بینی و دیده نمی شوی و تو در والا ترین چشم اندازی (بر همه جيز اشراف داری و هیچ چشمی و اندیشه ای به تو دست نمی یابد). تا آن که از میان آفریدگانت، کسی که دنیا فریبش داده بود، علیه او شورید و آخرت را به قیمتی نا چیز فروخت. تو و رسولت را به غضب آورد و از بندگان اهل نفاق تو و حاملان و زر و وبال [گناه]- که مستوجب آتش [جهنّم]اند - پیروی کرد. خدا لعنت کند قاتلان فرزندان رسولت را و عذاب دردناک را بر آن ها افزوده نماید».

سپس کمی نزدیک می شوی و بگو: «سلام بر تو ای میراث دارِ آدم - بر گزیده ی خدا! - سلام بر تو ای وارث نوح - نبیّ خدا! - سلام بر تو ای وارث ابراهيم - خليل خدا! - سلام بر تو ای میراث دار موسی -کلیم خدا! - سلام بر تو ای وارث عیسی - روح خدا! - سلام بر تو ای وارث محمّد - حبيب خدا!- سلام بر تو ای وارث امیرمؤمنان - علىّ بن ابى طالب - جانشین رسول خدا! سلام بر تو ای وارث حسن بن علیّ پاک نهاد!

ص: 157

﴿ السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ فاطِمَةَ الصِّدِّيقَةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أيُّهَا الصِّدِّيقُ الشَّهِيدُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الوَصِيُّ الرَّضِيُّ البارُّ التَّقَيُّ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَن المُنْكَرِ، وَ عَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتّى أتاكَ الْيَقينُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا أبا عبد اللّهِ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ وَ أناخَتْ بِرَحْلِكَ، السَّلامُ عَلى مَلائِكَةِ اللّهِ المُحْدِقينَ بِكَ، السَّلامُ عَلى مَلائِكَةِ اللّهِ وَ زُوّارِ قَبْر ابْن نَبِيِّ اللّهِ﴾.

ثمَّ ادخل الحَیرَ و قل حین تدخل:

﴿ السَّلامُ عَلى مَلائِكَةِ اللّهِ الْمُقَرَّبِينَ، السَّلامُ عَلى مَلائِكَةِ اللّهِ المُنْزَلِينَ، السَّلامُ عَلَى مَلائِكَةِ اللّهِ المُسَوِّمِينَ، السَّلامُ عَلى مَلائِكَةِ اللّهِ الَّذينَ هُمْ بهذا الحَيْرِ يَعْمَلُونَ وَ بإذنِ اللّهِ مُسَلِّمُونَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، وَ ابْنَ أَمِينِ اللّهِ، وَ ابْنَ َخالِصَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا أبا عَبْدِ اللَّهِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، ما أَعْظَمَ مُصيبَتَكَ عِنْدَ أَبيكَ رَسُول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم وَ ما أَعْظَمَ مُصيبَتَكَ عِنْدَ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ، وَ أجَلَّ مُصيبَتَكَ عِنْدَ المَلَةِ الأَعْلَى، وَ عِنْدَ أَنْبِياءِ اللَّهِ وَ عِنْدَ رُسُلِ اللّهِ﴾

ص: 158

سلام بر تو ای میراث دار فاطمه ی صدّیقه! سلام بر تو ای صدّیق شهید! سلام بر تو ای جانشینِ مورد رضا [ی خدا و مطیع خدا و ای] نیک کردارِ پرهیزگار!

گواهی می دهم که تو نماز را به پا داشتی و زکات دادی و به نیکویی فرمان دادی و از زشتی باز داشتی و خداوند را خالصانه بندگی نمودی، تا مرگت فرا رسید. سلام بر تو ای ابا عبد اللّه و رحمت خدا و برکت های او بر تو باد! سلام بر تو و بر روح هایی که به آستان تو فرو افتادند و در جایگاه فرود آمدنت اقامت نمودند.سلام بر فرشتگان خدا [که] گردا گرد تو حلقه زده اند! سلام بر فرشتگان خدا و زائران مزار پسر رسول خدا!»

سپس داخل حائر شو و هنگامی که وارد می شوی بگو: «سلام بر فرشتگان مقرّب خدا، سلام بر فرشتگان فرود آورده شده ی خدا، سلام بر فرشتگان نشان گذار (1) خدا، سلام بر فرشتگان خدا که در این حائر دست به کارند و به اجازه ی خداوند تسلیم شده اند.

سلام بر تو ای پسر رسول خدا و پسر امانت دار خدا و پسر برگزیده ی خدا! سلام بر تو ای ابا عبد اللّه! ما ملک خداییم و به پیشگاه او باز گشتگانیم، چه بزرگ است مصیبت تو نزد پدرت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم! و چه بزرگ است مصیبت تو نزد آن که خدای عزّوجلّ را شناخته است! و چه بزرگ است مصیبت تو در ملأ اعلی و نزد انبیای خدا و نزد فرستادگان خدا!

ص: 159


1- ممکن است «نشان گذار» خوانده شدن این فرشتگان بدان خاطر باشد که آن ها زوّار مقبول حضرت سیّد الشّهدا علیه السلام را با نشان گذاری از نور، نشان می گذارند. روز قیامت این زوّار به همین علامت شناخته می شوند و اهل بیت علیهم السلام از آن ها دست گیری می کنند. بر جای این نشانه چنین نگاشته شده ﴿ هذا زائِرُ قَبْرِ خَيْرِ الشُّهَدَاءِ وَ ابْنِ خَيْر الأُنْبِياءِ﴾ «این زائر قبر بهترین شهداء و فرزند بهترین پیامبران است». (بحارالانوار ج 45 ص 182 به نقل از کامل الزّیارات)

﴿ السَّلامُ مِنّى إِلَيْكَ وَ التَّحِيَّةُ مَعَ عَظيم الرَّزيَّة، كُنْتَ نُوراً في الأصلابِ الشَّامِخَةِ، وَ نُوراً في ظُلُماتِ الأرْضِ، وَ نُوراً فى الهَواءِ، وَ نُوراً فى السَّماواتِ العُلى، كُنْتَ فيها نُوراً ساطعاً لا يُطفى، وَ أَنْتَ النَّاطِقُ الْهُدى﴾

ثمَّ امش قلیلاً و قل: «الله أکبر، الله أکبر»- سبع مرَّات و هلّله سبعاً، و احمده سبعاً، و سبّحه سبعاً و قل: «لَبَّیکَ داعِیَ اللهِ» سبعاً و قل:

﴿ إِنْ كانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَني عِنْدَ اسْتِعَاثَتِكَ، فَقَدْ أَجابَكَ قَلْبِي، وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي، وَ رَأْيِي وَ هَواىَ عَلى التَّسْليم لِخَلَفِ النَّبِيِّ المُرْسَلِ، وَ السِّبْطِ المُنْتَجَبِ ، وَ الدَّلِيلِ الْعالِم، وَ الأمينِ المُسْتَخْزَنِ، وَ المُؤَدِّى المُبلّغ ، وَ المَظْلُوم المُضْطَهَدِ، جِئْتُكَ َانْقِطاعاً إِلَيْكَ، وَ إلى جَدِّكَ وَ أَبيكَ، وَ وَلَدِكَ الخَلَفِ مِنْ بَعْدِكَ، فَقَلْبِي لَكَ مُسَلِّمْ، وَ رَأْيي لَكَ مُتَّبِعُ، وَ نُصْرَتي لَكَ مُعَدَّةٌ، حَتَّى يَحْكُمَ اللّهُ بِدينِهِ وَ يَبْعَثَكُمْ، وَ أَشْهِدُ اللّهَ أَنَّكُمُ الحُجَّةُ، وَ بِكُمْ تُرْجَى الرَّحْمَةُ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ عَدُوِّكُمْ﴾.

ص: 160

سلام و تحیّت از من به تو، به همراه [ابراز] مصیبت [زدگی] عظیم [من به خاطر تو]، تو نوری بودی در صلب های بلند مرتبه و نوری بودی در تاریکی های زمین و نوری بودی در هوا (میان زمین و آسمان) و نوری بودی در آسمان های بلند، تو در آن ها نوری بودی که خاموش نشود و تویی سخن گو به هدایت!»

سپس کمی راه برو و هفت بار بگو: «اللّه اكبر، اللّه اكبر» و هفت بار «لا اله الاّ اللّه» بگو و هفت بار «الحمد للّه» بگو و هفت بار «سبحان اللّه» بگو و هفت بار بگو: «لبیّک! ای فرا خواننده از جانب خدا! [یا به سوی خدا!] و بگو:

«اگر بدنم هنگام فریاد خواهی ات تو را اجابت نکرد، اکنون قلب و گوش و چشمم و نظر و خواستم تو را اجابت می کند بر تسلیم برابر جانشین نبیّ فرستاده و نواده ی بر گزیده و راهنمای آگاه و امانت دارِ به ودیعه نهاده شده و ادا کننده [ی تکلیف الهی و] رساننده [ی پیغام الهی] و ستم دیده ی مورد قهر قرار گرفته. به نزد تو آمدم [آمدن که با آن] بریده ام [از غیر تو] به سوی تو (1) و به سوی نیا و پدرت و فرزند [ت امام زین العابدین، که] جانشین پس از تو [است] پس قلبم برای تو تسلیم است و نظرم برای تو فرمان بردار و یاری ام برای تو آماده است تا آن که خداوند به [احکام] دینش [میان مردمان] حکم براند و شما را [در رجعت] بر انگیزد و خداوند را شاهد می گیرم که شما حجّت [او] هستید و به واسطه ی شما امید رحمت می رود پس همراه شما، همراه شماست و با دشمن شما نیست.

ص: 161


1- «انقطاع»، حالتی قلبی است که در پی آن انسان از همه کس دل می برد و فقط به یک نقطه توجّه می کند و متّکی می شود

﴿ إنِّي بِكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، لا أُنْكِرُ اللَّهِ قُدْرَةٌ، وَلا أُكْذِبُ مِنْهُ بمَشَيَّة﴾

ثمَّ امش و قصِّر خُطاکَ حتّی تستقبل القبر، و اجعل القِبلَه بین کَتِفَیک و استقبل وجهه بوجهک و قل:

﴿ السَّلامُ مِنَ اللّهِ ، وَ السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِينِ اللّهِ عَلَى رُسُلِهِ وَ عَزائِم أَمْرِهِ، الخَاتِم لِما سَبَقَ، و الفاتِحِ لِمَا اسْتَقْبَلَ، وَ المُهَيْمِنِ عَلى ذلِكَ كُلِّهِ، وَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللّه و بَرَكاتُهُ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ صاحِبِ ميثاقِكَ، وَ خاتَمِ رُسُلِكَ، وَ سَيِّدِ عِبادِكَ، وَ أَمِينِكَ فِي بِلادِكَ، وَ خَيْرِ بَرِيَّتِكَ كما تَلا كِتابَكَ، وَ جاهَدَ عَدُوَّكَ حَتَّى أتاهُ اليَقينُ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى أميرِ المُؤمِنِينَ عَبْدِكَ، وَ أخي رَسُولِكَ الَّذِي انْتَجَبْتَهُ بِعِلْمِكَ، وَ جَعَلْتَهُ هادِياً لِمَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ الدَّلِيلَ عَلَى مَنْ بَعَثْتَ بِرِسالَتِكَ، وَ دَيَانَ الدِّينِ بِعَدْلِكَ وَ فَصْلَ قَضائِكَ بین خَلْقِكَ، وَ المُهَيمِنَ عَلى ذلِكَ كُلِّهِ، وَ السَّلامُ عَلَيْهِ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ﴾

ص: 162

من از ایمان آوردگان به شما هستم، برای خداوند قدرتی را انکار نمی کنم و هیچ خواستی از جانب او را دروغ نمی دانم.»

سپس راه برو و گام هایت را کوتاه بردار تا برابر قبر قرار گیری و قبله را میان دو کتفت قرار ده و رویت را به روی [شریف] او کن و بگو: «سلام از جانب خداست و سلام بر محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم [که] امین خدا بر فرستادگانش و احکام شریعتش [بوده است]؛ پایان بخش آن [پیامبرانی] که پیش تر آمده بودند و گشاینده ی آن چه [از جانشینان] که از پیش آمدند و صاحب چیرگی بر همه ی این ها. و سلام بر تو و رحمت خدا و برکات او [بر تو] باد.

خدایا! بر محمّد، صاحب عهدِ خود، درود فرست و [بر] پایان بخش فرستادگان و آقای بندگانت و امانت دار تو در شهر هایت و بهترین آفریدگانت درود فرست؛ همان گونه که کتاب تو را تلاوت نمود و با دشمن تو ستیز کرد تا مرگش فرا رسید.

خدایا! بر امیر مؤمنان درود فرست؛ بنده ی تو و برادر فرستاده ات؛ اویی که به علمت برگزیده اش ساختی. او را هدایت گرِ - هر که از آفریدگانت که خواستی - قرار دادی و راهنما، به سوی آن که به رسالت خود مبعوثش نمودی. قرار دادی و او را حاکم دین ساختی که با عدل تو حکومت می کند. [در] قضاوتت میان آفریدگانت، مایه ی جدا سازی [میان حق و باطلش] قرار دادی و بر همه ی این ها مسلّطش کردی و سلام و رحمت خدا و برکت هایش بر او.

ص: 163

﴿ اللّهُمَّ أتمِم بِهِ کَلِماتِکَ، وَ أنجِز بِهِ وَعدَکَ، وَ أهلِک بِهِ عَدُوَّکَ، وَ اکتُبنا فی أولیائِهِ وَ أحِبّائِهِ، اللّهُمَّ اجعَلنا لَهُ شیعَهً وَ أنصاراً وَ أَعواناً عَلی طاعَتِکَ وَ طاعَهِ رَسُولِکَ، وَ ما وَکَّلتَ بِهِ، وَ استَخلَفتَ عَلَیهِ یا رَبَّ العالَمینَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَهَ بِنتِ نَبیِّکَ، وَ زَوجَهِ وَلیِّکَ، وَ اُمِّ السِّبطَینِ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ، الطّاهِرَهِ المُطَهَّرَهِ، الصِّدّیقَهِ الزَّکیَّهِ، سَیِّدَهِ نِساءِ أهلِ الجَنَّهِ أجمَعینَ، صَلاهً لایَقوی عَلی إحصائِها غیرُکَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلیٍّ عَبدِکَ، وَ ابنِ أخی رَسُولِکَ، الَّذِی انتَجَبتَهُ بِعِلمِکَ، وَ جَعَلتَهُ هادِیاً لِمَن شِئتَ مِن خَلقِکَ، وَ الدَّلیلَ عَلی مَن بَعَثتَ بِرِسالاتِکَ، وَ دَیّانَ الدّینِ بِعَدلِکَ، وَ فَصلَ قَضائِکَ بَین خَلقِکَ، وَ المُهَیمِنَ عَلی ذلِکَ کُلِّهِ، وَ السَّلامُ عَلَیهِ وَ رَحمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ﴾.

ص: 164

خدایا! به واسطه ی او کلمات خود را به اتمام برسان. (1) (وعده هایت درباره ی یاری دین و اعتلای حق و خوار کردن باطل را تحقق بخش) و به واسطه ی او به وعده ات وفا کن و دشمنت را به [برکت] او هلاک کن و ما را در زمره ی اولیاء و دوستانش ثبت نما! خدایا ما را از برای او پیروان یاری گران و هم دستان بر فرمان بری خود و فرمان بری رسولت قرار ده و [مطیع مان ساز] بر آن چه او (امیر المؤمنین علیه السلام) را به آن وکیل نمودی و بر آن خلافتش دادی. ای پروردگار جهانیان!

خدایا! بر فاطمه - دختر پیامبرت و همسر ولیّت و مادر دو نواده (حسن و حسین علیهم السلام) - درود فرست؛ [اویی که] پاک و پاکیزه و راست کردار و پاک نهاد [است]؛ بانوی همه ی بانوان اهل بهشت!، درودی که هیچ کس جز تو قادر به احاطه بر آن نباشد.

خدایا! درود فرست بر حسن بن علی، بنده ات و پسر برادر پیامبرت؛ اویی که به واسطه ی علمت [به بندگی اش] بر گزیدی و هدایت گر - هر کس از خَلقت که خواستی - قرارش دادی و رهنما [یش ساختی]، به سوی آن که به رسالت هایت مبعوثش نمودی و حاکم دین [قرارش دادی] که با عدل تو حکومت می کند. [در] قضاوتت میان آفریدگانت مایه ی جدا سازی [حقّ و باطل] اش قرار دادی و بر همه ی این ها مسلّطش ساختی و سلام و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.

ص: 165


1- این دعا می تواند بدان معنا باشد که: «خداوندا! به برکت مولای مان امیر المؤمنین علیه السلام وعده های خود را درباره ی اعتلای حق و تحقیر و تضعیف باطل، تحقق بخش و فرزند او - امام عصر علیه السلام - را به برکت آن حضرت ظاهر فرما!» احتمال دیگر مربوط به رجعت امیر المؤمنین علیه السلام و کار های ایشان در آن زمان می شود که بر اساس قرآن و روایات، قطعی و یقینی است. جمله های بعد نیز به همین شکل معنا می شوند

﴿ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ عَبدِکَ، وَ ابنِ أخی رَسُولِکَ، الَّذِی انتَجَبتَهُ بِعِلمِکَ، وَ جَعَلتَهُ هادِیاً لِمَن شِئتَ مِن خَلقِکَ، وَ الدَّلیلَ عَلی مَن بَعَثتَ بِرِسالاتِکَ، وَ دَیّانَ الدِّینِ بِعَدلِکَ، وَ فَصلَ قَضائِکَ بَین خَلقِکَ، وَ المُهَیمِنَ عَلی ذلِکَ کُلِّهِ، وَ السَّلامُ عَلَیهِ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ﴾.

و تُصَلّی عَلی الأئمَّه کلّهم کما صلّیت علی الحسن و الحسین علیهما السلام و تقول:

﴿ اللّهُمَّ أتمِم بِهِم کَلِماتِکَ، وَ أنجِز بِهِم وَعدَکَ، وَ أَهلِک بِهِم عَدُوَّکَ وَ عَدُوَّهُم مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ أجمَعینَ، اللّهُمَّ اجزِهِم عَنّا خَیرَ ما جَزَیتَ نَذِیراً عَن قَومِهِ، اللّهُمَّ اجعَلنا لَهُم شیعَهً وَ أنصاراً وَ أعواناً، عَلی طاعَتِکَ وَ طاعَهِ رَسُولِکَ، اللّهُمَّ اجعَلنا مِمَّن یَتَّبِعُ النُّورَ الَّذی اُنزِلَ مَعَهُم، وَ أَحیِنا مَحیاهُم، وَ أمِتنا مَمَاتَهُم، وَ أشهِدنا مَشاهِدَهُم فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ﴾.

ص: 166

خدایا! سلام فرست بر حسین بن علی، بنده ات و پسر برادر رسولت. اویی که به واسطه ی علمت [به بندگی اش] بر گزیدی و هدایت گر - هر کس از خلقت که خواستی - قرار دادی و رهنما [یش ساختی]، به سوی آن که به رسالت هایت مبعوثش نمودی و حاکم دین [قرارش دادی] که با عدل تو حکومت می کند. [در] قضاوتت میان آفریدگانت مایه ی جدا سازی [حقّ و باطل] اش قرار دادی و بر همه ی این ها مسلّطش ساختی و سلام و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.»

و بر همه ی ائمّه درود می فرستی همان گونه که بر امام حسن و امام حسین علیهم السلام درود فرستادی (1) و [سپس] می گویی:

«خدایا! به واسطه ی آن ها کلمات (وعده های) خود را به اتمام برسان (محقّق نما) و به واسطه ی آن ها به وعده ات وفا کن و به دست آن ها دشمنت و دشمن شان را هلاک ساز؛ همه ی [دشمنان را] از جن و انس. خدایا! از جانب ما به آن ها جزا [ی خیر] بده؛ بهترین پاداشی را که به بیم دهنده ای از جانب امتّش داده ای. خدایا! ما را برای ایشان پیروان و یاری گران و هم دستان بر طاعت خود و اطاعت رسولت قرار ده !

خدایا! ما را از کسانی قرار ده که از نوری که با آنان نازل شده تبعیّت می کنند و ما را به زندگی آنان زنده بدار و به مرگ آنان بمیران و مشاهد (مقابر) آن ها در دنیا و [محضر آن ها در] آخرت را به ما بنمایان.

ص: 167


1- برای فرستادن صلوات بر تک تک ائمّه علیهم السلام باید از همان صیغه ای استفاده کرد که در درود بر حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام از آن استفاده نمودیم. به این ترتیب که پس از عبارت اللّهم صل على... نام تک تک ائمّه علیهم السلام را قرار می دهیم و با نام هر امام، این صلوات را از «اللهم صل علی» تا «رحمة اللّه و برکاته» می خوانیم. پس از امام حسین علیه السلام و به ترتیب این اسماء مبارک را ذکر می کنیم: «علیّ بن الحسين، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علیّ بن موسی، محمّد بن علی، علیّ بن محمّد، حسن بن علی، الحجّة بن الحسن» علیهم السلام .

﴿ اللّهُمَّ إنَّ هذا مَقامٌ أکرَمتَنی بِهِ، وَ شَرَّفتَنی بِهِ، وَ أعطَیتَنی فیهِ رَغبَهً عَلی حَقیقَهِ إیمانی بِکَ وَ بِرَسُولِکَ﴾.

ثمّ تدنوا قليلاً و تقول:

﴿ السَّلامُ عَلَیکَ یا ابنَ رَسُولِ اللّهِ، وَ سَلامُ اللّه وَ سَلامُ مَلائِکَتِهِ المُقَرَّبینَ، وَ أنبیائِهِ المُرسَلینَ، کُلَّما تَروحُ الرّائِحاتُ الطّاهِراتُ لَکَ، وَ عَلَیکَ سَلامُ المُؤمِنینَ لَکَ بِقُلُوبِهِم، النّاطِقینَ لَکَ بِفَضلِکَ وَ ألسِنَتِهِم، أشهَدُ أَنَّکَ صادِقٌ صِدّیقٌ، صَدَقتَ فیما دَعَوتَ إلَیهِ، وَ صَدَقتَ فیما أتَیتَ بِهِ، وَ أَنَّکَ ثارُ اللّهِ فی الأرضِ، اللّهُمَّ أدخِلنی فی أولیائِکَ، وَ حَبِّب إلَیَّ شَهادَتَهُم وَ مَشاهِدَهُم فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ﴾.

وَ تَقول:

﴿ السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِاللهِ، رَحِمَکَ اللهُ یا أبا عَبدِاللهِ، صَلّی اللهُ عَلَیکَ یا أَبا عَبدِاللهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا إمامَ الهُدی، السَّلامُ عَلَیکَ یا عَلَمَ التُّقی، السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّهَ اللهِ عَلی أهلِ الدُّنیا، السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّهَ اللهِ وَ ابنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا ثارَ اللهِ وَ ابنَ ثارِهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا وِترَ اللهِ وَ ابنَ وِترِهِ، أشهَدُ أنَّکَ قُتِلتَ مَظلُوماً، وَ أنَّ قاتِلَکَ فِی النّارِ

ص: 168

خدایا! این جایگاهی است که مرا به آن بزرگ داشتی و به آن شرافت بخشیدی و در آن به من شوقی بخشیدی، بر اساس حقیقت ایمانم به تو و به رسولت.»

سپس کمی نزدیک می شوی و می گویی: «سلام بر تو ای پسر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم! و سلام خدا و سلام فرشتگان مقرّبش و انبیاء فرستاده اش [بر تو باد]؛ تا آن گاه که شمیم های پاک بر تو می وزد. و سلام ایمان آورندگان به تو، به قلب های شان و زبان های شان، بر تو باد؛ [آنان که] برایت از فضیلتت سخن می گویند. شهادت می دهم که تویی راست گوی راست کردار! راست گفتی در آن چه به سویش فرا خواندی و راست گفتی در آن چه [از دین که] آوردی و [شهادت می دهم] که تویی خون خدا در زمین.

خدایا! مرا در زمره ی اولیای خود داخل نما و دیدار آن ها در آخرت و مقابر آن ها در دنیا را محبوب من ساز که تو بر هر چیز توانایی.»

و می گویی: «سلام بر تو ای ابا عبد اللّه! خدا تو را رحمت کند ای ابا عبد اللّه! خداوند بر تو درود فرستد ای ابا عبد اللّه! سلام بر تو ای پیشوای هدایت! سلام بر تو ای نشانه ی پارسایی! سلام بر تو ای حجّت خدا بر اهل دنیا! سلام بر تو ای حجّت خدا و پسر حجتّش! سلام بر تو ای خون خدا و پسر خونش! (1) سلام بر تو ای کشته ی تقاص نا ستانده ی خدا و ای پسرِ کشته ی تاوان نستانده ی او. شهادت می دهم که تو مظلوم کشته شدی و [شهادت می دهم] که قاتل تو در آتش است.

ص: 169


1- تعبیر «ثار اللّه» یعنی خونی که صاحب و مالکش خداست؛ همان معنایی که از ولیّ دم ارائه می شود. البته تعبیر «ابن ثاره» هم دلالت دارد بر این که مالک و ولیّ خونِ به نا حق ریخته ی امیر مؤمنان علیه السلام هم خود خداست. به این ترتیب اضافه ی کلمه ی «ثار» به «اللّه» از قبیل اضافه ی یک چیز به مالک و صاحب اختیار انست و لذا در ترجمه ی آن «به خون خدا» باید توجه شود که معنای نا درستی از آن برداشت نگردد.

﴿ وَ أشهَدُ أنَّکَ جاهَدتَ فی سَبیلِ اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، لَم تَأخُذکَ فِی اللّهِ لَومَهُ لائِمٍ، وَ أَنَّکَ عَبَدتَهُ حَتّی أتاکَ الیَقینُ، أشهَدُ أنَّکُم کَلِمَهُ التَّقوی، وَ بابُ الهُدی، وَ الحُجَّهُ عَلی خَلقِهِ، أشهَدُ أنَّ ذلِکَ لَکُم سابِقٌ فیما مَضی، وَ فاتِحٌ فیما بَقِیَ، وَ أشهَدُ أنَّ أَرواحَکُم وَ طِینَتَکُم طِینَهٌ طَیِّبَهٌ، طابَت وَ طَهُرَت بَعضُها مِن بَعضٍ مِنَ اللّهِ وَ مِن رَحمَتِهِ، فَاُشهِدُ اللّهَ تَبارَکَ وَ تعالی وَ کَفی بِهِ شَهیداً، وَ اُشهِدُکُم أنّی بِکُم مُؤمِنٌ وَ لَکُم تابِعٌ فی ذاتِ نَفسی، وَ شَرائِعِ دینی وَ خاتِمَهِ عَمَلی وَ مَنقَلَبی وَ مَثوایَ، فَأَسألُ اللّهَ البارَّ الرَّحیمَ أَن یُتَمِّمَ ذلِکَ لی، أشهَدُ أنَّکُم قَد بَلَّغتُم وَ نَصَحتُم، وَ صَبَرتُم وَ قُتِلتُم، وَ غُصِبتُم وَ اُسیءَ إلَیکُم فَصَبَرتُم، لُعِنَت اُمَّهٌ خالَفَتکُم، وَ اُمَّهٌ جَحَدَت وَلایَتَکُم، وَ اُمَّهٌ تَظاهَرَت عَلَیکُم، وَ اُمَّهٌ شَهِدَت وَ لَم تُستَشهَد، اَلحَمدُ للّهِ الَّذی جَعَلَ النّارَ مَثواهُم، وَ بِئسَ الوِردُ المَورُودُ، وَ بِئسَ الرِّفدُ المَرفُودُ﴾.

وَ تقول:

﴿ صَلَّی اللّهُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، صَلَّی اللّهُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، صَلَّی اللّهُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ

ص: 170

و شهادت می دهم که تو در راه خدا به جهاد شایسته اش پیکار کردی. در راه خدا سرزنش هیچ سرزنش گری مانعت نشد و شهادت می دهم که تو او را بندگی کردی تا آنکه مرگت فرا رسید.

شهادت می دهم که شمایید کلمه تقوا و در هدایت و حجّت [خدا] بر آفریدگانش. شهادت می دهم که این مقامات برای شما در گذشته سابقه داشته و در آینده هم ادامه دارد و شهادت می دهم که ارواح شما و طینت های شما، طینت پاک است؛ پاکیزه و پاک شده، برخی از برخی دیگر است؛ از سوی خدا و از [تابش] رحمتش. پس خدای تبارک و تعالی را به شهادت می گیرم و شهادت او [از شهادت دیگران] کفایت می کند و شما را شاهد می گیرم که من به شما مؤمنم و از عمق وجودم تابع شما هستم و در احکام دینم و پایان عملم و در بازگشت گاه و آرام گاهم [به این ایمان پای بند خواهم بود]. پس، از خداوند نیک کردار مهربان می خواهم که این [ایمان] را برایم تا آخر عمر، کامل نگه دارد.

گواهی می دهم که شما [پیام خدا را] رساندید و [برای امّت رسول خدا] خیر خواهی نمودید و شکیبایی کردید و [در راه خدا] کشته شدید و [حقّتان] از شما غصب شد و با شما بد رفتاری شد، پس شکیبایی ورزیدید. لعنت بر امّتی که با شما مخالفت ورزیدند و امّتی که ولایت تان را انکار نمودید و امّتی که علیه شما دست به یکی کردند و امّتی که شاهد بودند ولی شهید نشدند. خدای را سپاس که آتش [جهنّم] را منزل گاه آنان قرار داد و چه بد جایگاه ورودی [است که خدا به سوی آن می راند شان]! و چه بد عطایی [است که خدا نصیب شان می کند]!»

و می گویی: «خدا بر تو درود فرستد ای ابا عبد اللّه، خدا بر تو درود فرستد ای ابا عبد اللّه، خدا بر تو درود فرستد ای ابا عبد اللّه!

ص: 171

وَ عَلی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ، لَعَنَ اللّهُ قاتِلیکَ، وَ لَعَنَ اللّهُ سالِبیکَ، وَ لَعَنَ اللّهُ خاذِلیکَ، وَ لَعَنَ اللّهُ مَن شایَعَ عَلی قَتلِکَ، وَ مَن أمَرَ بِقَتلِکَ، وَ شارَکَ فی دَمِکَ، وَ لَعَنَ اللّهُ مَن بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ أو سَلَّمَ إِلَیهِ، أنَا أبرَءُ إلَی اللّهِ مِن وِلایَتِهِم، وَ أتَولَّی اللّهَ وَ رَسُولَهُ و آلَ رَسُولِهِ، وَ أشهَدُ أنَّ الَّذینَ انتَهَکُوا حَرَمَکَ وَ سَفَکُوا دَمَکَ مَلعُونُونَ عَلی لِسانِ النَّبیِّ الأُمّیِّ، اللّهُمَّ العَنِ الَّذینَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ، وَ سَفَکُوا دِماءَ أهلِ بَیتِ نَبیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِم، اللّهُمَّ العَن قَتَلَهَ أمیرِ المُؤمِنینَ، وَ ضاعِف عَلَیهِمُ العَذابَ الأَلیمَ، اللّهُمَّ العَن قَتَلَهَ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ، وَ قَتَلَهَ أنصارِ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ، وَ أصلِهِم حَرَّ نارِکَ، وَ أَذِقهُم بَأسَکَ، وَ ضاعِف عَلَیهِم عَذابَکَ، وَ العَنهُم لَعناً وَبیلاً، اللّهُمَّ اَحلِل بِهِم نَقِمَتَکَ، وَ أتِهِم مِن حَیثُ لایَحتَسِبُونَ، وَ خُذهُم مِن حَیثُ لا یَشعُرُونَ، وَ عَذِّبهُم عَذاباً نُکراً، وَ العَن أعداءَ نَبیِّکَ وَ أعداءَ آلِ نَبیِّکَ لَعناً وَ بیلاً، اللّهُمَّ العَنِ الجِبتَ وَ الطّاغُوتَ وَ الفَراعِنَهَ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ﴾

ص: 172

و بر روح تو و بدن تو. خدا لعنت کند قاتلانت را و خدا لعنت کند غارتگرانت را و خدا لعنت کند وا گذاشتگانت را و خدا لعنت کند آنان که بر قتل تو [دشمنانت را] یاری دادند و آنان که به کشتن تو فرمان دادند و در [ریختن] خون تو شریک شدند و خدا لعنت کند کسی را که این [خبر قتل تو] به او رسید و به آن رضایت داد یا به آن تسلیم گردید.

من از ولایت آنان به خدا [پناه می برم و] برائت می جویم و ولایت خدا و رسولش و خاندان رسولش را می پذیرم و شهادت می دهم کسانی که حرمت تو را شکستند و خونت را ریختند؛ به زبان پیامبر اُمّی، لعنت شده اند. خدایا لعنت کن کسانی را که فرستادگانت را تکذیب کردند و خون اهل بیت پیامبرت- که درود های تو بر آن ها باد- را ریختند. خدایا قاتلان امیر مؤمنان علیه السلام را لعنت کن و بر آن ها عذاب دردناک را افزوده فرما !خدایا! قاتلان حسین بن علی علیه السلام را و کشندگان یاران حسین بن علی علیهم السلام را لعنت کن و آنان را به داغی آتشت رسان و سختی [دادنت] را به آنان بچشان و عذابت را بر آنان مضاعف کن و آنان را لعنت کن؛ لعنتی شدید. خدایا بلا [و عذاب] خود را بر آنان روا دار و [از درِ عقاب با آنان] درا از جایی که فکرش را نمی کنند و آنان را [به آتش قهر خود] بگیر از جایی که متوجّه نمی شوند و عذاب شان فرما؛ عذابی شدید و دشمنان پیامبرت را و [دشمنان] خاندان پیامبرت را لعنت کن به لعنتی سخت! خدایا جبت و طاغوت و فرعون ها را لعنت کن که تو به هر چیز توانایی!»

ص: 173

و تقول:

﴿ بِأبی أنتَ وَ اُمِّی یا أَبا عَبدِ اللّهِ، إلَیکَ کانَت رِحلَتی مَعَ بُعدِ شُقَّتی، وَ لَکَ فاضَت عَبرَتی، وَ عَلَیکَ کانَ أسَفی وَ نَحیبی، وَ صُراخی وَ زَفرَتی وَ شَهیقی، وَ إلَیکَ کانَ مَجیئی، وَ بِکَ أَستَتِرُ مِن عَظیمِ جُرمی، أتَیتُکَ زائِراً و افِداً قَد أَوقَرتُ ظَهری، بِأَبی أَنتَ وَ اُمّی، یا سَیِّدی بَکَیتُکَ یا خِیَرَهَ اللّهِ وَ ابنَ خِیَرَتِهِ، وَ حَقٌّ لی أَن أبکِیَکَ، وَ قَد بَکَتکَ السَّماواتُ وَ الأَرَضُونَ، وَ الجِبالُ وَ البِحارُ، فَما عُذری إن لَم أبکِکَ، وَ قَد بَکاکَ حَبیبُ رَبّی، وَ بَکَتکَ الأئِمَّهُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم، وَ بَکاکَ مَن دُونَ سِدرَهِ المُنتَهی إلَی الثَّری جَزَعاً عَلَیکَ﴾.

ثمَّ اسْتَلم القَبرَ و قل:

﴿ السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عبدِ اللّهِ، یا حُسَینَ بنَ عَلیٍّ یا ابنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّهَ اللّهِ وَ ابنَ حُجَّتِهِ، أشهَدُ أنَّکَ عَبدُ اللّهِ وَ أمِینُهُ، بَلَّغتَ ناصِحاً وَ أَدَّیتَ أمیناً، وَ قُلتَ صادِقاً، وَ قُتِلتَ صِدّیقاً، فَمَضَیتَ عَلی یَقینٍ، لَم تُؤثِر عَمیً عَلی هُدیً، وَ لَم تَمِل مِن حَقٍّ إلی باطِلٍ، وَ لَم تُحِبَّ إلّا اللّهَ وَحدَهُ، وَ أشهَدُ أنّشکَ کُنتَ عَلی بَیِّنَهٍ مِن رَبِّکَ، بَلَّغتَ ما اُمِرتَ بِهِ، وَ قُمتَ بِحَقِّهِ

ص: 174

و می گویی: «پدر و مادرم فدایت ای ابا عبد اللّه! با وجود دوری راهم [از تو]، کوچ من به سوی تو شد و برای تو اشکم جاری شد و بر تو بود افسوسم و زار گریستنم و فریاد [مصیبت دیدگی] ام و هق هق [ناشی از گریستنم] و آمدنم به سوی تو بود و به [برکت] تو خود را از جرم بزرگم پوشیده می دارم [تا از من جدا شود و اثر سیاهش در من باقی نماند]. به سوی تو آمدم در حالی که زائر [تو] و میهمان [توام] که پشتم را [به بار گناهان] سنگین کرده ام.

پدر و مادرم به فدایت ای آقای من! بر تو می گریم ای برگزیده ی خدا و ای فرزند برگزیده اش! و سزاوار است برای من که بر تو بگریم در حالی که آسمان ها و زمین ها و کوه ها و دریا ها بر تو گریستند؛ پس عذر من چیست اگر بر تو نگریم در حالی که محبوب پروردگارم بر تو گریست و ائمّه علیهم السلام بر تو گریستند و هر که میان سدرة المنتهی و زمین بود به خاطر بی تابی بر [مصیبت های] تو بر تو گریست.»

سپس به قبر، دست بکش و بگو: «سلام بر تو ای ابا عبد اللّه! ای حسین بن علی! ای پسر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم! سلام بر تو ای حجّت خدا و ای پسر حجّتش! شهادت می دهم که تو بنده ی خدایی و امانت دار او، [پیام الهی را] رساندی در حالی که خیر خواه [امّت] بودی و [وظیفه ی الهی ات] را ادا کردی، در حالی که امانت دار بودی! و سخن گفتی، در حالی که راست گو بودی و کشته شدی، در حالی که صدّیق بودی. پس بر یقین [به خدا و رسولش] از دنیا رفتی، کوری را بر هدایت ترجیح ندادی و از حق به سوی باطل میل نکردی و جز خداوند - به تنهایی - هیچ کس را دوست نداشتی و شهادت می دهم که تو [دلیل] روشن از جانب پروردگارت داشته ای، آن چه به آن فرمان داده شدی را رساندی و حقّش را ادا کردی.

ص: 175

﴿ وَ صَدَّقْتَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ غَيْرَ وَ اهِنٍ وَ لَامُوهِنٍ، فَصَلَّى اللّهُ عَلَيْكَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً ، جَزَاكَ اللّهُ مِنْ صِدِّيقٍ خَيْراً، أَشْهَدُ أنَّ الجِهادَ مَعَكَ جِهادُ، وَ أَنَّ الحَقَّ مَعَكَ وَ إِلَيْكَ، وَ أَنْتَ أهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ، وَ مِيراثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكَ وَ عِنْدَ أهْل بَيْتِكَ، وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ، وَ وَفَيْتَ وَ جَاهَدْتَ في سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكْمَةِ وَ المَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ، وَ مَضَيْتَ لِلَّذِى كُنْتَ عَلَيْهِ شَهيداً و مُسْتَشْهَداً وَ مَشْهُوداً، فَصَلَّى اللّهُ عَلَيْكَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً، أشْهَدُ أَنَّكَ طُهْرُ طَاهِرُ مُطَهَّرٌ، مِنْ طُهْرٍ طَاهِرٍ مَطَهَّرٍ، طَهُرْتَ وَ طَهُرَتْ أَرْضُ أنْتَ بِها، وَ طَهُرَ حَرَمُكَ، أشْهَدُ أَنَّكَ أمَرْتَ بالْقِسْطِ وَ دَعَوْتَ إِلَيهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ أُمَّةً قَتَلَتْكَ أَشْرارُ خَلْقِ اللّهِ وَ كَفَرَتُهُ، وَ إِنِّي أَسْتَشْفِعُ بِكَ إِلى اللّهِ رَبِّكَ وَ رَبِّي مِنْ جَميع ذُنُوبِي، وَ أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى اللّهِ في حَوائِجِي وَ رَغْبَتِي، فِي أَمْرِ آخِرَتي وَ دُنْيَايَ﴾.

ثمّ ضَعْ خَدَّكَ الأيمن على القبر و قل:

﴿ اللَّهُمَّ إنِّى أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْقَبْرِ وَ مَنْ فِيهِ، وَ بِحَقِّ هَذِهِ الْقُبُورِ وَ مَنْ أَسْكَنْتَها، أَنْ تَكْتُبَ اسْمى عِنْدَكَ في أَسمائِهِمْ

ص: 176

و آنان که پیش از تو بودند (انبیا و اوصیا) را تصدیق کردی؛ بدون آن که [در این کار] سست باشی یا [دیگران را] سست کنی، پس خداوند بر تو درود فرستد و سلام دهد، سلام دادنی!

خداوند تو را پاداش خیر دهد ای صدّیق! شهادت می دهم که جهاد [حقیقی] جهاد در رکاب تو است و حق با تو و [رهنما] به سوی توست. و تو اهل آن و معدن آنی و میراث نبوّت نزد تو و نزد خاندان توست و شهادت می دهم که تو [پیام الهی را] رساندی و [برای امّت] خیر خواهی نمودی و [به عهد خود با خدا] وفا کردی و در راه پروردگارت، با حکمت و موعظه ی نیکو، جهاد نمودی و برای [دفاع] از [قرار گرفتن] آن چه بر آن بودی (دین و طریق الهی ات) از دنیا رفتی در حالی که شهید بودی و به شهادت گرفته شده بودی و مورد شهادت [خداوند] بودی. پس خداوند بر تو درود فرستد و سلام دهد، سلام دادنی!

شهادت می دهم که تو پاکی و پاکیزه و تطهیر شده، از [نسلی] پاک و اکیزه و تطهیر شده، پاک بوده ای و زمینی که تو در آنی پاک بوده و حرّمت پاک بوده است. شهادت می دهم که تو به عدالت فرمان دادی و به سوی آن دعوت نمودی و شهادت می دهم امّتی که تو را کشتند، بد ترین خلق خدا و کافرانِ آن ها بودند و من به واسطه ی تو، به درگاه خداوند - پروردگارم و پروردگارت - از همه ی گناهانم طلب شفاعت می کنم و به واسطه ی تو در حاجت هایم و خواسته ام در امر دنیا و آخرتم به سوی خدا رو می کنم».

سپس طرف راست صورتت را بر قبر بگذار و بگو: «خدایا! از تو می طلبم به حق این قبر و کسی که در آنست و به حق این قبور و کسانی که در آن ها ساکن نموده ای؛ که نام مرا نزد خود در [میان] نام های آنان بنگاری.

ص: 177

﴿ حَتَّى تُورِدَني مَوارِدَهُمْ، وَ تُصْدِرَني مَصَادِرَهُمْ، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾.

و تقول:

﴿ رَبِّ أَفْحَمَتْني ذُنُوبِي وَ قَطَعَتْ مَقالَتي، فَلا حُجَّةَ لي و لأعُذْرَ لي، فَأَنَا المُقِرُّ بِذُنُوبي، الأسيرُ بِبَليَّتي، المُرْتَهَنُ بِعَمَلي، المُتَجَلِّدُ في خَطِيئَتي، المُتَحَيِّرُ عَنْ قَصْدِي، المُنْقَطَعُ بى قَدْ أَوْقَفْتُ يا ربُّ نَفْسي مَوقِفَ الأشقياءِ الأذِلاءِ المُذْنِبينَ، المُجْتَرئِينَ عَلَيْكَ بِوَعِيدِكَ، يا سُبْحانَكَ! أَيَّ جُرْأَةٍ اجْتَرَعْتُ عَلَيْكَ، وَ أَيَّ تَغْرِيرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسِي، وَ أَيُّ سُكْرَةٍ أَوْ بَقَتَني، وَ أَيُّ غَفْلَةٍ أَعْطَبَتْني، ما كانَ أَقْبَحَ سُوءَ نَظَرِي، وَ أَوْحَشَ فِعْلى، يا سيّدي فَارْحَمْ كَبْوَتِي لِحُرِّ وَجْهِي، وَ زَلَّةَ قَدَمي، وَ تَغْفيري في التُرابِ خَدّي ، وَ نَدامَتى عَلى ما فَرَطُ مِنّي، وَ أقِلْني عَشْرَتي، وَ ارْحَمْ صَرْخَتِي وَ عَبْرَتي، و اقْبَلْ مَعْذِرَتي، وَ عُدْ بِحِلْمِكَ عَلى جَهْلي، وَ بِإِحْسانِكَ عَلى خَطيئاتي، وَ بِعَفْوِكَ عَلَيَّ ، رَبِّ أَشْكُو إِلَيْكَ قَسَاوَةً قَلْبِي، وَ ضَعْفَ عَمَلي، فَارْتَحْ بِمَسْأَلَتي، فَأَنَا المُقِرُّ بِذَنْبي، المُعْتَرِفُ بِخَطيئَتِي

ص: 178

تا آن که مرا در جایگاه های ورود آن ها وارد کنی و مرا از جایگاه های بر آمدن ایشان بر آوری (با ایشان محشور کنی). که تو بر هر چیز توانایی.»

و می گویی: «پروردگارا! گناهانم عذر را از من ستانده و گفتارم را بریده، پس نه حجّتی برای من است و نه عذری. پس من به گناهانم اقرار کننده ام و به گرفتاری خود اسیرم و در گرو عملم هستم و در [ارتکاب] خطایم به نهایت سعی، کوشا هستم و در [شناخت] مقصود [و صراط مستقیم] متحیّر و سر گردانم. و از پیمودن راه نا توانم. پروردگارا! من خود را در جایگاه سیاه بختانِ خوارِ گناه کار قرار داده ام؛ [آنان] که بر تو به سبب [عمل نکردن] به وعیدِ [عذاب] تو، گستاخی ورزیده اند.

ای [که] منزّه تویی! چه جرأتی بود که بر تو پیدا کردم! و چه فریبی بود که خود را با آن فریفتم! و چه مستی ای هلاکم کرد! و چه غفلتی مرا به تباهی کشاند! چه زشت بوده نظر بدی که داشتم! و چه وحشتناک بوده عملی که انجام داده ام! ای آقای من! به زمین افتادنم را مورد رحمتت قرار ده و لغزش گامم و مالیدن صورتم در خاک و پشیمانی ام بر آن چه بر من گذشته است را [به دیده رحمت بنگر]. از لغزش هایم بگذر و به فریاد کشیدن و اشک هایم رحم آور، عذرم را بپذیر و با شکیبایی ات جهل مرا و با احسانت خطا هایم را و با عفوت، مرا بپوشان.

ای پروردگارم! از قساوت قلبم و نا چیزی عملم به تو شکایت می آورم. مرا به واسطه ی گدایی ام [از شرّ گناهان] نجات بخش که من اقرار کننده به گناهم و معترف به خطایم هستم.

ص: 179

﴿ وَ ها هذِهِ يَدي، وَ ناصِيَتِي، أَسْتَكينُ لَكَ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسِي، فَاقْبَلْ تَوَبَتِي، وَ نَفْسٌ كُرْبَتِي، وَ ارْحَمْ خُشُوعِي وَ خُضُوعي وَ انْقِطَاعِي إِلَيْكَ سَيِّدي! و أَسَفِي عَلى ما كان مِنِّى و تَمَرُّعَى وَ تَغْفيري فى تُرَابِ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّكَ بَيْنَ يَدَيْكَ، فَأَنْتَ رَجائي و مُعْتَمَدى وَ ظَهْرِى وَ عُدَّتي، لا إلهَ إِلاّ أَنْتَ﴾.

ثمَّ کبِّر خمسهً و ثلاثین تکبیرهً، ثمَّ ترفع یدیک و تقول:

﴿ إلَيْكَ يا رَبِّ صَمَدْتُ مِنْ أَرْضى، وَ إِلَى ابْنِ نَبِيِّكَ قَطَعْتُ البِلادَ رَجاءَ لِلْمَغْفِرَةِ، فَكُنْ لي يا سَيِّدَى سَكَناً وَ شَفيعاً، وَ كُنْ بي رحيماً، وَ كُنْ لي مَنْجاً يَومَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلا لِمَنِ ارْتَضى، يَوْمَ لا تَنْفَعُ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ، وَ يَوْمَ يَقُولُ أهْلُ الضَّلالَةِ: «ما لَنا مِنْ شافِعِينَ * وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ»، فَكُنْ يَوْمَئِذٍ فِي مَقامي بَيْن يَدَى رَبِّي لي مُنْقِذاً، فَقَدْ عَظُمَ جُرْمى إذَا ارْتَعَدَتْ فَرائِصى، وَ أُخِذَ بِسَمْعى، وَ أنَا مُنَكِّسٌ رَأْسى بما قَدَّمْتُ مِنْ سُوءِ عَمَلي، وَ أنا عارٍ كما وَلَدَتْني أُمِّي، وَ رَبِّي يَسْأَلُني فَكُنْ لي يَوْمَئِذٍ شَافِعاً وَ مُنْقِذاً، فَقَدْ أَعْدَدْتُكَ لِيَوْمِ حاجَتي وَ يَوْمٍ فَقْرِي وَ فَاقَتي﴾.

ص: 180

این دست من و پیشانی من است که در اختیار تو می گذارم تا مرا قصاص نمایی. پس تو به ی مرا بپذیر و گرفتاریم را گره گشایی کن و خشوع [و سر افکندگی] و خضوع و بریدنم به سویت را مورد رحمت خود قرار ده آقای من!

و [رحم کن به] تأسفم بر آن چه از من سر زده است. و [رحم کن] غلتیدن و مالیدنم را به تربت قبر فرزند رسولت؛ در حضورت. که تو امید و تکیه گاه من و پشت گرمی و ساز و برگ من هستی؛ معبودی جز تو نیست.»

سپس 35 بار تکبیر بگو آن گاه دستت را بر می داری و می گویی «پروردگارا! به سوی تو از سر زمینم قصد [سفر] کردم و به سوی فرزند رسول تو، به خاطر امیدواری به مغفرت [تو]، شهر ها را پیمودم. پس ای آقای من [ای ابا عبد اللّه علیه السلام] مایه ی آرامش و شفیع من باش! و به من مهربان باش و برای من جایگاه نجات باش در آن روز که شفاعت نزد او (خدا) سود نمی بخشد؛ مگر برای آن که او بپسندد؛ آن روز که شفاعت شفاعت گران نفعی نمی رساند و روزی که اهل گم راهی می گویند: «ما شفیعی نداریم و دوست صمیمی از برای مان نیست». (1)

پس در آن روز در جایگاهم در برابر پروردگارم نجات بخشم باش؛ که [در آن هنگام] جرمم بزرگ شده، وقتی که چار ستون بدنم می لرزد و شنوائی ام گرفته می شود و در حالی که سرم به زیر افتاده؛ به خاطر اعمال زشتی که پیش فرستاده ام. و در آن حال عریانم همان گونه که مادرم مرا زاده است و پروردگارم از من سؤال می کند آن روز شفاعت گر و نجات بخشم باش که تو را برای روز نیاز و روز تهی دستی و بی نوائیم ذخیره کرده ام.»

ص: 181


1- شعرا / 100 و 101

ثمَّ ضَعْ خَدَّكَ الأيسر على القبر و تقول:

﴿ اللَّهُمَّ ارْحَمْ تَضَرُّعي في تُرَابِ قَبْرِ ابْنِ نَبِيِّكَ، فَإِنِّي مَوضِعُ رَحْمَةٍ يَا رَبِّ﴾.

و تقول:

﴿ بأبى أنتَ و أُمِّى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنِّي أَبْرَهُ إِلَى اللَّهِ مِنْ قاتِلِكَ وَ مِنْ سالِبِكَ، يا لَيْتَنى كُنْتُ مَعَكَ، فَأَفُوزَ فَوزاً عَظيماً، وَ أَبْذُلَ مُهْجَتي فيكَ، وَ أَقِيَكَ بِنَفْسِي، وَ كُنْتُ فِيمَنْ أَقامَ بَيْنَ يَدَيْكَ حَتَّى يُسْفَكَ دَمي مَعَكَ، فَأَظْفَرَ مَعَكَ بالسَّعادَةِ وَ الفَوْز بالجَنَّةِ﴾.

و تقول:

﴿ لَعَنَ اللّهُ مَنْ رَماكَ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ طَعَنَكَ، لَعَنَ اللّهُ مَنِ احْتَرَّ رَأْسَكَ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ حَمَلَ رَأْسَكَ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ نَكَتَ بِقَضيبِهِ بَيْنَ ثَناياكَ ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ أَبْكَى نِسَاءَكَ، لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أيْتَمَ أوْلادَكَ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ أَعانَ عَلَيْكَ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ سارَ إِلَيْكَ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ مَنَعَكَ ماءَ الفُراتِ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ غَشَّكَ وَ خَلاكَ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ سَمِعَ صَوْتَكَ فَلَمْ يُجِبْكَ، لَعَنَ اللّهُ ابْنَ آكِلَةِ الأكْبَادِ، وَ لَعَنَ اللّهُ ابْنَهُ وَ أعوانَهُ وَ أتْبَاعَهُ وَ أَنْصارَهُ ابْنَ سُمَيَّةَ﴾

ص: 182

سپس گونه چپ صورتت را بر قبر می گذاری و می گویی: «خدایا! رحم کن به زاری و تضرّع من در [کنار] تربت پسر رسولت که من در موضع فرود آمدن رحمتم ای پروردگار من!»

و می گویی: «پدر و مادرم فدایت ای پسر رسول خدا! من برائت می جویم از قاتل تو و از غارت گر تو [و پناه می برم] به سوی خدا، ای کاش با تو بودم تا به رستگاری سترگ دست می یافتم و جانم را در راه تو می دادم و با جان خود از تو محافظت می نمودم، [کاش] در میان کسانی که پیشا رویت، [برای حمایت از تو] به پا ایستادند، بودم، تا آن که خونم به همراه خون تو ریخته می شد و [این گونه] با تو، به سعادت و رستگاری با [رفتن به] بهشت دست می یافتم».

و می گویی: «خدا لعنت کند کسی را که به تو تیر زد خدا لعنت کند کسی را که به تو نیزه زد، خدا لعنت کند کسی را که سرت را بُرید، خدا لعنت کند کسی را که سرت را حمل نمود، خدا لعنت کند کسی را که با چوب [دستی] اش به میان دندان هایت نواخت، خدا لعنت کند کسی را که زنانت را گریاند، خدا لعنت کند کسی را که فرزندانت را یتیم کرد، خدا لعنت کند کسی را که علیه تو [دشمنت را] یاری داد، خدا لعنت کند کسی را که [برای جنگ] به سوی تو راه پیمود، خدا لعنت کسی را که تو را از [نوشیدنِ] آب فرات باز داشت، خدا لعنت کند کسی را که به تو نیرنگ زد و تنهایت گذاشت، خدا لعنت کند کسی را که صدای تو را شنید ولی اجابتت نکرد، خدا لعنت کند فرزند خورنده ی جگر ها را و خدا لعنت کند، پسرش و یاران و پیروان و یاری گرانش (پسر سمیّه) (1) را.

ص: 183


1- منظور «زیاد بن ابیه» است که مادرش «سمیّه» کنیزی بد کار بود. (بحار الانوار، ج 44، ص 309) در این جا منظور عبید اللّه بن زیاد می باشد

﴿ وَ لَعَنَ اللّهُ جَميعَ قاتِليكَ وَ قاتِلى أبيكَ وَ مَنْ أعانَ عَلى قَتْلِكُمْ، وَ حَشَا اللّهُ أَجْوافَهُمْ وَ بُطُونَهُمْ وَ قُبُورَهُمْ ناراً، وَ عَذَبَهُمْ عَذاباً أليماً﴾.

ثمَّ تسبّح عند رأسه ألف تسبيحةٍ من تسبيح أمير المؤمنين علیه السلام ، فإن أحببت تحوّلت إلى عند رِجْلَيه و تدعو بما قد فسّرت لك، ثمَّ تدور من عند رِجليه إلى عند رأسه. فإذا فرغتَ مِن الصَّلاة سبَّحت، و التّسبيح تقول:

﴿ سُبْحانَ مَنْ لا تَبيدُ مَعالِمُهُ، سُبْحانَ مَنْ لا تَنْقُصُ خَزائِنُهُ، سُبْحانَ مَنْ لَا انْقِطاعَ لِمُدَّتِهِ، سُبْحانَ مَنْ لا يَنْفَدُ ما عِنْدَهُ، سُبْحانَ مَنْ لَا اضْمِحْلالَ لِفَخْرِهِ، سُبْحانَ مَنْ لا يُشاوِرُ أَحَداً فِي أَمْرِهِ

ص: 184

و خدا لعنت کند همه ی قاتلان تو و قاتلان پدرت را و [لعنت خدا بر] هر کس که [قاتلان تان را] بر قتل شما یاری کرد و خداوند درون ها و شکم ها و قبر های شان را از آتش انباشته کند و آنان را به عذابی دردناک عذاب نماید.»

سپس نزد سر [شریف] ایشان هزار بار تسبیح امیر مؤمنان علیه السلام را می گویی. پس اگر دوست داشتی به نزد پا های [مبارک] ایشان می روی و دعا می کنی به آن چه برایت از آن پرده بر داشتم. سپس دور می زنی از نزد پاهایش به نزد سر [مبارک] اش. پس وقتی از نماز فارغ شدی، تسبیح می گویی. (1) و [به عنوان] تسبیح [امیر مؤمنان علیه السلام] می گویی:

«منزّه است آن که نشانه ها [و آیات رهنما به بودنِ] او، کهنه نمی شود، منزّه است آن که گنجینه هایش نقصان نمی پذیرد، منزّه است آن که مدّت [فرمان روایی] او بریده نمی شود (پایان ندارد)، منزّه است کسی که آن چه نزد اوست، تمام نمی شود، منزّه است آن که برای فخر [و کبریای] او افول [و سقوطی] نیست، منزّه است آن که با احدی در کارش مشورت نمی کند.

ص: 185


1- طبق بیان مرحوم علّامه مجلسی می توان اعمال پس از تسبیح را تا نماز زیارت انجام داد و پس از نماز، هزار تسبیح امیر مؤمنان علیه السلام را به جای آورد؛ در مورد تسبیح حضرت فاطمه علیها السلام نیز بعید نیست که چنین اختیاری، بر قرار باشد. ایشان می فرماید: «ظاهر این است که تو مختاری میان به جا آوردن تسبیح در این هنگام و میان به تأخیر انداختنش تا رفتن به سوی پا ها [ی مبارک حضرت] و به جای آوردن اعمالی که پس از این خواهد آمد، تا آن که نمازی را که ذکر خواهد شد به جا آوری سپس تسبیح را انجام دهی. یا می توانی بلافاصله بعد از نماز تسبیح بگویی، یا آن که ذکر تسبیح را تا بعد از به جای آوردن اعمال پس از آن، هم چنین تا زیارت شهدا، به تأخیر اندازی. هر دو صورت محتمل هستند. هم چنین انجام تسبیح پس از زیارت شهدا احتمال بعیدی است. بعید نیست که این اختیار داشتن در تسبیح بعدی (تسبیح حضرت زهرا علیها السلام) نیز جاری باشد. بر اساس این احتمالات مقصود از فرمایش (به آن چه برایت از آن پرده بر داشتم) آن چیز هایی است که برایت از آن پرده بر خواهم داشت».

سُبْحانَ مَنْ لا إِلَهَ غَيْرُهُ﴾.

ثمَّ تَحوَّل عند رِجْلَيه و ضَع يديك على القبر و قل:

﴿ صَلَّى اللّهُ عَلَيْكَ يا أبا عبدِ اللّهِ - ثَلاثاً صَبَرْتَ وَ أَنْتَ الصَّادِقُ المُصَدَّقُ، قَتَلَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكُمْ بِالْأَيْدِي وَ الْأَلْسُنِ﴾.

و تقول: ﴿ اللَّهُمَّ رَبَّ الأَرْبابِ، صَرِيخَ الأَخْيَارِ، إِنِّي عُذْتُ مَعاذاً، فَفُكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، جِئْتُكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ وافِداً إِلَيْكَ، أَتَوَسَّلُ إِلَى اللّهِ في جَمِيعِ حَوائِحِي مِنْ أَمْرِ آخِرَتي وَ دُنْيَايَ، وَ بِكَ يَتَوَسَّلُ المُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللّهِ في جَميعِ حَوائِجِهِمْ، وَ بِكَ يُدْرِكُ أهْلُ الثَّوابِ مِنْ عِبادِ اللّه طَلِبَتَهُمْ، أَسْأَلُ وَليَّكَ وَ وَليَّنا أَنْ يَجْعَلَ حَتَّى مِنْ زِيارَتِكَ الصَّلاةَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ المَغْفِرَةَ لِذُنُوبي، اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ تَنْصُرُهُ وَ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدينِكَ فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ﴾.

ثمَّ تَضَعُ خَدَّكَ عليه و تقول:

﴿ اللَّهُمَّ رَبَّ الْحُسَينِ! اشْفِ صَدْرَ الْحُسَينِ، اللَّهُمَّ رَبَّ الحُسَينِ! اطلبْ بِدَمِ الحُسَينِ، اللّهُمَّ رَبَّ الحُسَينِ! انْتَقِمْ مِمَّنْ رَضِيَ بِقَتْلِ الحُسَينِ

ص: 186

منزّه است آن که معبودی جز او نیست».

سپس نزد پا های [مبارک] او برگرد و دو دستت را بر قبر بگذار و بگو: «درود خدا بر تو ای ابا عبد اللّه! (سه بار) شکیبایی ورزیدی در حالی که راست گفتار و تصدیق شده بودی، خداوند بکشد کسانی را که شما را با دست ها و زبان ها کشتند».

و می گویی: «خدایا! ای پروردگار همه ی صاحب اختیار ها، فریاد رس خوبان! من به تو پناه آورده ام، پس گردنم را از آتش برهان، نزد تو آمدم ای پسر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم! در حالی که بر تو وارد شده ام و به سوی خدا در همه ی حاجت هایم - از کار آخرت و دنیایم - توسّل می جویم. اهل توسّل در همه ی نیاز های شان به واسطه ی تو، به خدا متوسّل می شوند و اهل پاداش از بندگان خدا، به [برکت] تو خواسته های شان را در می یابند.

از ولیّ تو و ولیّ مان (خدا) می خواهم که بهره ی من از زیارت تو را درود بر محمّد و خاندانش و بخشایش گناهانم قرار دهد. خدایا! ما را - در دنیا و آخرت - از کسانی قرار ده که یاری اش می کنی و به [دست] او دینت را یاری می رسانی».

سپس صورتت را بر آن [قبر] می گذاری و می گویی: «خدایا ای پروردگار حسين علیه السلام ! قلب حسین علیه السلام را شفا بخش! خدایا ای پروردگار حسین علیه السلام ! [تقاص] خون حسین علیه السلام را بطلب! خدایا ای پروردگار حسین علیه السلام ! از هر کسی که به کشته شدن حسین علیه السلام رضایت داده، انتقام کش!

ص: 187

﴿ اللّهُمَّ رَبَّ الحُسَينِ! انْتَقِمْ مِمَّنْ خَالَفَ الحُسينَ، اللّهُمَّ رَبَّ الحُسَينِ! انْتَقِمْ مِمَّنْ فَرِحَ بِقَتْلِ الحُسَينِ﴾،

و تبتهل فى اللّعنة على من قتل الحسين و أمير المؤمنين علیه السلام.

و تسبِّح عند رجليه ألف تسبيحةٍ من تسبيح فاطمة الزّهراء علیها السلام ، فإن لم تَقدر فمائة تسبيحة و تقول:

﴿ سُبْحانَ ذِى الْعِزَّ الشّامِحَ المُنيفِ، سُبْحانَ ذِى الجَلالِ الفاخِرِ العَظيمِ، سُبْحانَ ذِي المُلْكِ الفَاخِرِ الْقَدِيمِ، سُبْحانَ ذِى المُلْكِ الفاخِرِ الْعَظيم، سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ العِزَّ وَ الْجَمَالَ، سُبْحانَ مَنْ تَرَدّى بِالنّورِ وَ الْوَقارِ، سُبْحانَ مَنْ يَرَى أَثَرَ النَّمْلِ فِى الصَّفا، و خَفَقانَ الطَّيْرِ فِي الْهَواءِ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ هكذا ولا هكذا غيرُهُ﴾.

ص: 188

خدایا ای پروردگار حسین علیه السلام! از هر کس که با حسین علیه السلام مخالفت نمود انتقام گیر! خدایا ای پروردگار حسین علیه السلام! از هر که به کشته شدن حسین علیه السلام شادمان شد، انتقام بگیر» و در لعنت فرستادن به کسانی که امام حسين علیه السلام و امیر المؤمنین علیه السلام را کشتند، تلاش فراوان می کنی (فراوان لعنت فرست)

و نزد پا های شریف ایشان هزار تسبیح از تسبیح حضرت فاطمه ی زهرا علیها السلام می گویی، پس اگر قادر نبودی صد تسبیح [بگو].

و می گویی: «منزّه است صاحب عزّت والای بلند مرتبه، منزّه است صاحب جلالت عالی مقام و عظیم، منزّه است صاحب پادشاهی رفیع ازلی، منزّه است صاحب پادشاهی رفیعِ سترگ، منزّه است او که لباس عزّت و زیبایی به تن دارد، منزّه است او که رداء نور و کبریا پوشیده، منزّه است آن که اثر مورچه را در سنگ سخت و بال زدن پرنده را در هوا می بیند، منزّه است آن که این گونه است و هیچ کس جز او بدین گونه نیست.» (1)

ص: 189


1- طبق بیان مرحوم علامه مجلسی بهتر است تسبیح حضرت امیر مؤمنان علیه السلام و حضرت صدّیقه ی طاهره علیه السلام با نقل های دیگر نیز قرائت شود، لذا در این جا روایات دیگر تسبیح این دو بزرگوار را هم تقدیم می کنیم: نقل دیگر تسبیح امیر مؤمنان علیه السلام : ﴿ سُبْحانَ الَّذي لا تَنْفَدُ خَزائِنُهُ سُبْحانَ الَّذى لا تبيدُ مَعالِمُهُ سُبْحانَ الَّذِي لَا يَفْنَى مَا عِنْدَهُ سُبْحَانَ الذي لا يُشْرِكْ أَحداً في حُكْمِهِ سُبْحَانَ الَّذِي لَا اضْمِحْلالَ لِفَخْرِهِ سُبْحَانَ الَّذِي لَا انْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ سُبْحانَ الَّذِي لا إلهَ غَيْرُهُ﴾ نقل دیگر تسبیح حضرت صدیقه طاهره علیها السلام : ﴿ سُبْحانَ ذِي الجلال الباذخ العظيم سُبْحانَ ذِي الْعِزَّ السَّامِحَ المُنيف سُبْحانَ ذِي الْمُلْكِ الفاخر الْقَديم سُبْحانَ ذِي الْبَهْجَةِ وَ الْجَمَالِ سُبْحانَ مَنْ تَرَدَى بِالنُّورِ وَ الْوَقارِ سُبْحانَ مَنْ يُرى أَثَرَ النَّمْلِ فِي الصَّفا وَ وَقْعَ الطَّيْرِ فِي الْهَواءِ﴾ (بحار الانوار ج 101 ص 166 و 167 به نقل از کامل الزّیارات)

ثمَّ صِرْ إلى قبر علىّ بن الحسين - فهو عند رِجلى الحسين عليه السلام - فإذا وقفت عليه فقل:

﴿ السَّلامُ عَلَيْكَ يا ابْنَ رَسُول اللّه وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُه وَ ابْنَ خَلِيفَةِ رَسُولِ اللقهِ، وَ ابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ، وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ مُضاعَفَةً، كُلَّما طَلَعَتْ شَمسُ أَوْ غَرَبَتْ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَىٰ رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مِنْ مَذْبُوحٍ وَ مَقْتُولٍ مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ، بِأَبي أَنْتَ وَ أُمّي دَمُكَ المُرْتَقى بِهِ إلى حَبيبِ اللّهِ وَ بِأبي أنتَ و أُمِّي مِنْ مُقَدَّمِ بَيْنَ يَدَى أَبِيكَ يَحْتَسِبُكَ وَ يَبْكَي عَلَيْكَ، مُحْرَقاً عَلَيْكَ قَلْبُهُ، يَرْفَعُ دَمَكَ بِكَفِّهِ إِلَى أَعْنانِ السَّمَاءِ لا تَرْجِعُ مِنْهُ قَطْرَةٌ، وَ لا تَسْكُنُ عَلَيْكَ، مِنْ أبيكَ زَفْرَةٌ، وَ دَّعَكَ لِلْفِراقِ، فَمَكَانُكُما عِنْدَ اللّهِ مَعَ آبَائِكَ الماضينَ، وَ مَعَ أُمُّهاتِكَ فِي الجِنانِ مُنُعَّمينَ، أَبْرَهُ إِلَى اللّهِ مِمَّنْ قَتَلَكَ وَ ذَبَحَكَ﴾.

ثمَّ انكبَّ على القبر و ضَع يدك عليه و قل:

﴿ سَلامُ اللّهِ وَ سَلامُ مَلائِكَتِهِ المُقَرَّبِينَ، وَ أنْبِيائِهِ المُرْسَلينَ وَ عِبادِهِ الصّالِحِينَ، عَلَيْكَ يا مَولايَ وَ ابْنَ مَولایَ، وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ﴾.

ص: 190

سپس برو به سوی قبر علىّ بن الحسين علیه السلام- و او نزد دو پای مبارک امام حسین علیه السلام است پس وقتی بر [آستان] او ایستادی بگو: «سلام و رحمت خدا و برکت های او بر تو ای پسر رسول خدا و پسر جانشین رسول خدا و پسر دختر رسول خدا! و رحمت و برکات مضاعف خدا [بر تو باد]! هر زمان که خورشید طلوع کند یا غروب نماید. سلام بر تو و بر روح و بدن تو، پدر و مادرم به فدایت ای سر بریده و کشته ی بی گناه! پدر و مادرم به فدای تو! خون تو، به سوی حبیب خدا بالا برده شد و پدر و مادرم به فدایت ای [شهیدِ] پیش افتاده در برابر پدرت؛ در حالی که رنج مصیبت تو را به حساب [خدا] می گذاشت و با دل سوخته بر تو می گریست، خونت را با کف دست به اطراف آسمان می پاشید؛ در حالی که قطره ای از آن باز نمی گشت و هیچ آهی از پدرت، [در غمش] بر تو آرام نمی یافت؛ تو را برای جدایی وداع گفت. جایگاه شما دو نفر نزد خداوند با پدرانِ در گذشته ی توست. و با مادرانت در بهشت ها در نعمت هستید. به سوی خداوند برائت می جویم از آن که تو را کُشت و سرت را برید.»

سپس بر قبر بیفت و دستت را بر آن بگذار و بگو: «سلام خدا و سلام فرشتگان مقرّبش و انبیاء فرستاده اش و بندگان صالحش و رحمت خدا و برکات او، بر تو ای مولای من و پسر مولای من!

ص: 191

صَلَّى اللّهُ عَلَيْكَ وَ عَلى عِتْرَتِكَ وَ أَهْل بَيْتِكَ وَ آبَائِكَ وَ أبْنائِكَ وَ أُمَّهَاتِكَ الأخيارِ الأبْرارِ، الَّذِينَ أذْهَبَ اللّهُ عَنْهُم الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطهيراً، السَّلامُ عَلَيْكَ يا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ وَ ابْنَ أميرِ المُؤْمِنِينَ، وَ ابْنَ الحُسَين بن عَلى، وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، لَعَنَ اللّهُ قاتِلَكَ، وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِحَقِّكُمْ وَ قَتَلَكُمْ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ بَقِيَ مِنْهُمْ وَ مَنْ مَضَى، نَفْسِي فِداؤُكُمْ وَ لِمَضْجَعِكُمْ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْكُمْ وَ سَلَّمَ تَسليماً كثيراً﴾.

ثمَّ ضع خدَّكَ على القبر و قل:

﴿ صَلَّى اللّهُ عَلَيْكَ يا أبا الحَسَنِ - ثلاثاً بأبي أنتَ و أُمِّى أتَيْتُكَ زائراً وافِداً عائِذاً مِمَّا جَنَيْتُ عَلى نَفْسي، وَ احْتَطَبْتُ عَلى ظَهْرى و أسْأَلُ وَليَّكَ وَ وَليَى أَنْ يَجْعَلَ حَظِّي مِنْ زِيارَتِكَ عِتْقَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ - وَ تدعوا بما أحبَبت﴾.

ثمَّ تأتی قبر الحسین علیه السلام ثم تدور من خلفه إلی عند رأس الحسین علیه السلام و صلِّ عند رأسه رَکعتین، تقرء فی الأولی «الحمد» و «یس» و فی الثّانیه «الحمد» و «الرَّحمن»، و إن شئتَ صلَّیت خَلف القبر، و عند رأسه أفضل. فإذا فرغتَ فصلِّ ما أحببتَ إلّا أنَّ رکعتین رَکعَتی الزِّیاره لابدَّ منهما عند کلِّ قبر، فإذا فرغتَ من الصَّلاه فَارفَع یدیک و قل:

ص: 192

خداوند بر تو و خانواده ات و خاندانت و پدرانت و پسرانت و مادران نیکوی نیک کردارت (حضرت صدیقه ی طاهره علیها السلام) درود فرستد؛ [خاندانی] که خداوند هر گونه پلیدی را از آنان برد و آنان را به طور کامل پاک نمود؛ سلام و رحمت خدا و برکت های او بر تو ای پسر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و پسر امیر مؤمنان علیه السلام و پسر حسین بن على علیه السلام ! خدا قاتل تو را لعنت کند و خدا لعنت کند کسانی را که حق شما را حقیر شمرده و شما را کشتند. خدا هر کس از آنان باقی مانده را و هر کس در گذشته بوده را لعنت کند. جانم فدای تان و فدای آرام گاه تان! خداوند بر شما درود فرستد و سلام دهد؛ سلامی فراوان!»

سپس صورتت را بر قبر بگذار و بگو: «خدا بر تو درود فرستد ای ابا الحسن علیه السلام ! (سه بار) پدر و مادرم به فدایت، به نزد تو آمدم در حالی که زائرم، میهمانم و پناهنده ام از جنایتی که علیه خود کرده ام و بر پشتم بار زده ام و از ولیّ تو و ولیّ خود (خدا) می خواهم که بهره ی مرا از زیارتست، آزادی گردنم از آتش قرار دهد.» و دعا می کنی به هر چه که دوست داری.

سپس نزد قبر امام حسین علیه السلام می آیی و از پشت ایشان به سوی سر [شریف امام] حسین علیه السلام دور می زنی و نزد سرش دو رکعت نماز بگزار. در رکعت اول سوره ی «حمد» و «یس» بخوان و در رکعت دوم «حمد» و «الرّحمن» و اگر خواستی پشت قبر نماز بخوان و [البتّه نماز] نزد سر [مبارک] افضل است. پس وقتی [از نماز] فارغ شدی. هر قدر خواستی نماز بخوان ولی [بدان] نا گزیری از دو رکعت نماز زیارت نزد هر قبر [از قبور معصومین علیهم السلام]، پس وقتی از نماز فارغ شدی، دو دستت را بلند کن و بگو:

ص: 193

﴿ اللّهُمَّ إنّا أتَیناهُ مُؤمِنینَ بِهِ، مُسَلِّمینَ لَهُ، مُعتَصِمینَ بِحَبلِهِ، عارِفینَ بِحَقِّهِ، مُقِرّینَ بِفَضلِهِ، مُستَبصِرینَ بِضَلالَهِ مَن خَالَفَهُ، عارِفینَ بالهُدَی الَّذی هُوَ عَلَیهِ. اللّهُمَّ إنّی اُشهِدُکَ وَ اُشهِدُ مَن حَضَرَنی مِن مَلائِکَتِکَ، أنّی بِهِم مُؤمِنٌ، وَ أنّی بِمَن قَتَلَهُم کافِرٌ، اللّهُمَّ اجعَل لِما أقُولُ ایماناً حَقیقَهً فی قَلبی، وَ شَریعَهً فی عَمَلی، اللّهُمَّ اجعَلنی مِمَّن لَهُ مَعَ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیهما السلام قَدَمٌ ثابِتٌ، وَ أَثبِتنی فیمَنِ استُشهِدَ مَعَهُ، اللّهُمَّ العَنِ الَّذینَ بَدَّلُوا نَعمَتَکَ کُفراً، سُبحانَکَ یا حَلیمُ عَمّا یَعمَلُ الظّالِمُونَ فِی الأرضِ، تَبارَکتَ وَ تَعالَیتَ یا عَظیمُ، تَری عَظیمَ الجُرمِ مِن عِبادِکَ فَلا تَعجَلُ عَلَیهِم، تَعالَیتَ یا کَریمُ، أنتَ شاهِدٌ غَیرٌ غائِبٍ، عالِمٌ بما أتی إلی أهلِ صَفوَتِکَ وَ أحِبّائِکَ مِنَ الأمرِ الَّذی لا تَحمِلُهُ سَماءٌ وَلا أرضٌ ولو شِئتَ لَانتَقَمتَ مِنهُم، وَلکِنَّکَ ذو أناهٍ، وَ قَد أمهَلتَ الَّذینَ اجتَرَؤُوا عَلَیکَ وَ عَلی رَسُولِکَ وَ حَبیبِکَ، فَأسکَنتَهُم أرضَکَ، وَ

غَذَوتَهُم بِنِعمَتِکَ، إلی أجَلٍ هُم بالِغُوهُ، وَ وَقتٍ هُم صائِرُونَ إلَیهِ، لِیَستَکمُلُوا العَمَلَ الَّذی قَدَّرتَ، وَ الأَجَلَ الَّذی أَجَّلتَ، لِتُخَلِّدَهُم

ص: 194

«خدایا! ما به نزد او آمدیم در حالی که به او ایمان داریم. در برابر او تسلیم هستیم. به ریسمان [نجات] او آویخته ایم، به حقّ او آگاهیم، به برتری او اقرار داریم، به گم راهی هر آن کس با او مخالفت می ورزد بینائیم، به هدایتی که او بر آن است آگاهیم.

خدایا! من تو را به شهادت می گیرم و فرشتگانت که نزد من حاضرند را شاهد می گیرم؛ که من به آنان مؤمن و به کسانی که آنان را کشتند. کافرم، خدایا! ایمانی به آن چه می گویم در قلبم و راهی در عملم محقّق گردان. خدایا! مرا از کسانی قرار ده که قدم ثابتی به همراه حسین بن علی علیه السلام دارند و مرا در زمره ی هر کس با او شهید شد، ثبت نما. خدایا! لعنت کن کسانی را که نعمتت را با کفران جایگزین کردند، منزّهی تو ای شکیبا! از آن چه ستم گران در زمین می کنند، بلند مرتبه و عالی مقامی ای بزرگ! جرم بزرگ را از بندگانت می بینی و بر [عذاب] علیه آن ها شتاب نمی کنی. بلند مرتبه ای ای بزرگوار! تو شاهدی غیر پنهان هستی، عالمی به آن چه [از مصائب که] به سوی برگزیدگان و دوستانت آمده؛ از چیز هایی که آسمان و زمین تاب تحمّلش را ندارند. و اگر می خواستی از آن ها انتقام می جستی، ولی تو صاحب آرامش و حلم هستی و به کسانی که بر تو و بر رسولت و حبیبت گستاخی کردند. مهلت داده ای؛ پس آنان را در زمینت ساکن نمودی و به نعمت خود آنان را تغذیه کردی؛ تا مهلتی که به آن می رسند و زمانی که به سوی آن می شوند؛ برای آن که عملی که تو مقدّر کرده بودی و اجلی که تو معیّن

ساختی را کامل کنند و به این ترتیب آن ها را جاودان نمایی.

ص: 195

في مَحَطَّ وَ وَثَاقٍ وَ نَارٍ، وَ حَمِيمٍ وَ غَسَاقٍ، وَ الضَّرِيعِ و الأحْراقِ، وَ الأغْلالِ وَ الْأَوْثَاقِ، وَ غِسْلِينِ وَ زَقُومٍ وَ صَديدٍ، مَعَ طُولِ المُقامِ فِي أَيَّامِ لَظَى، وَ فِي سَقَرَ الّتي لا تُبقى وَ لا تَذَرُ، وَ فِى الحَمِيمِ و الجَحِيمِ﴾.

ثمّ تنكبّ على القبر و تقول:

﴿ يا سَيِّدي أَتَيْتُكَ رَائِراً مُوقَرَأَ مِنَ الذُّنُوبِ، أَتَقَرَّبُ إِلَى رَبِّي يوفُودي إِلَيْكَ، وَ بُكائِي عَلَيْكَ، وَ عَويلي وَ حَسْرَتي وَ أَسَفى وَ بُكائى ، وَ ما أَخافُ عَلى نَفْسي رَجَاءَ أَنْ تَكُونَ لي حِجاباً وَ سَنَداً وَ كَهْفاً، وَ حِرْزاً وَ شَافِعاً وَ وِقايَةً مِنَ النَّارِ غَداً، وَ أَنَا مِنْ مَواليكُمُ الَّذِينَ أُعادِي عَدُوَّكُمْ وَ أوالى وَلِيَّكُمْ، عَلى ذلِكَ أَحْيا وَ عَلَيْهِ أمُوتُ، وَ عَلَيْهِ أُبْعَثُ إِنْ شَاءَ اللّه، وَ قَدْ أَشْخَصْتُ بَدَني وَ وَدَّعْتُ أَهْلي وَ بَعُدَتْ شُقّتي، وَ أؤَ مِّلُ في قُرْبِكُمُ النَّجاةَ، وَ أَرْجُو فِي إِثْيَانِكُمُ الْكَرَّةَ، وَ أَطْمَعُ فِي النَّظَرِ إِلَيْكُمْ وَ إِلى مَكانِكُمْ غَداً في جِنانِ رَبِّى مَعَ آبائِكُمُ الماضينَ﴾.

ص: 196

در جایگاهی پست و در بندِ آتش [جهنّم] و آب داغ و [چرک] بد بو و ضریع (گیاه تلخ و بد بو که دارای خار های بزرگ است) و نیز در آتش ها و زنجیر ها و ریسمان های [آتشین] و چرک و خونی که [در اثر شدت عذاب] از بدن دوزخیان جاری می شود و زقّوم (درخت تلخ بد بویی که میوه اش خوراک جهنّمیان است) و چرک زخم با اقامت طولانی، همراه شعله های آتش در جهنّمی که نه باقی می گذارد و نه بر جای می نهد و [نیز] در آبی سوزان و جهنّمی داغ».

سپس بر قبر می افتی و می گویی: «ای آقای من! نزد تو آمدم در حالی که زائرم و سنگین شده ام از [به دوش کشیدن] گناهان. به واسطه ی وارد شدنم بر تو و گریه ام بر تو و زار زدن و حسرتم و تأسّف و گریه ام [بر خویشتن خویش]، به سوی پروردگارم تقرّب می جویم و بر [عذاب شدن] خود نمی ترسم؛ به خاطر امید به این که تو حجاب [من از عذاب] و تکیه گاه و غار [پناه من] شوی و فردا [ی قیامت] نگاه بان و شفیع و محافظ من از آتش [باشی] و من از موالی شمایم که با دشمن شما دشمنی می ورزم و با دوست تان دوستی می کنم، بر این [عقیده] زنده ام و بر آن [عقیده] می میرم و بر آن [باور] بر انگیخته می شوم- اگر خدا بخواهد - و بدنم را به سختی افکندم و خانواده ام را وداع کردم و فاصله ام [از خانه و دیار] دور شد و در نزدیکی به شما نجات [خود از آتش] را آرزو می کنم و در آمدن نزد شما امید رجعت [در روزگار شما را] دارم و فردا [ی قیامت] در بهشت های پروردگارم؛ به همراه پدرانِ در گذشته ی شما، نگریستن به سوی شما و به سوی جایگاه شما را طمع می نمایم.»

ص: 197

و تقول:

﴿ یا أبا عَبدِ اللهِ یا حَسَینُ، ابنَ رَسُولِ اللهِ، جِئتُکَ مُستَشفِعاً بِکَ إلَی اللهِ، اللّهُمَّ إنّی أستَشفِعُ إلَیکَ بِوَلَدِ حَبیبِکَ، وَ بِالمَلائِکَهِ الَّذینَ یَضِجُّونَ عَلَیهِ وَ یَبکُونَ وَ یَصرُخُونَ، لایَفتُرُونَ وَ لایَسأَمُونَ وَ هُم مِن خَشیَتِکَ مُشفِقُونَ، وَ مِن عَذابِکَ حَذِرُونَ، لاتُغَیِّرُهُمُ الأیّامُ وَ لایَهرَمُونَ، فی نَواحِی الحَیرِ یَشهَقُونَ، وَ سَیِّدُهُم یَری ما یَصنَعُونَ؛ وَ ما فیهِ یَتَقَلَّبُونَ، قَدِ انهَمَلَت مِنهُمُ العُیُونُ فَلا تَرقَأُ، وَ اشتَدَّ مِنهُمُ الحُزنُ بِحُرقَهٍ لاتُطفَأُ﴾.

ثمَّ تَرفع يديك و تقول:

﴿ اللَّهُمَّ إنِّى أسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ المِسْكِينِ المُسْتَكِينِ الذَّليلِ الَّذى لَمْ يُرِدْ بمَسْكَنَتِهِ غَيْرَكَ، فَإِنْ لَمْ تُدْرِكْهُ رَحْمَتُكَ عَطِبَ، أَسْأَلُكَ أنْ تُدارِكَنى بِلُطفِ مِنْكَ، وَ أنْتَ الَّذى لا تُخَيِّبُ سائِلَكَ، وَ تُعْطِي المَغْفِرَةَ وَ تَغْفِرُ الذُّنُوبَ، فَلا أكُونَنَّ يا سَيِّدى أنا أهْوَنَ خَلْقِكَ عَلَيْكَ، وَلا أكُونَ أَهْوَنَ مَنْ وَ فَدَ إِلَيْكَ بِابْنِ حَبيبِكَ، فَإِنِّى أملتُ وَ رَجَوْتُ، وَ طَمِعْتُ وَ زُرْتُ وَ اغْتَرَبْتُ، رَجاءَ لَكَ أَنْ تُكَافِيَنِى إِذا أَخْرَجْتَنِي مِنْ رَحْلى، فَأَذِنْتَ لى بِالمَسير إلى هذا المَكانِ رَحْمَةً مِنْكَ، وَ تَفَضُّلاً منْكَ، يا رَحْمَنُ يا رَحيمُ).

ص: 198

و می گویی: «ای ابا عبد اللّه! ای حسین علیه السلام، ای پسر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم! نزد تو آمدم در حالی که به واسطه ی تو نزد خدا شفیع می جستم. خدایا من به سوی تو به واسطه ی فرزند محبوبت شفاعت می طلبم و به فرشتگان [نزد تو شفیع می جویم] که بر [مصیبت] او ضجّه می زنند و می گریند و فریاد می کشند. [در اشک و آه شان] از پا نمی ایستند و خسته نمی شوند و از خشیّت تو در هراسند و از عذاب تو می پرهیزند. روزگاران آن ها را تغییر نمی دهد و پیر نمی شوند. از اطراف حائر دور نمی شوند در حالی که گریه و ناله سر می دهند؛ در حالی که آقای شان می بیند که چه می کنند و در چه [احوالی] زیر و رو می شوند. چشم های شان می گرید و [اشک شان] خشک نمی شود و حزن [و اندوه] بر آن ها شدّت یافته به داغی که سرد نمی گردد.»

سپس دست هایت را بلند می کنی و می گویی: «خدایا! از تو درخواست می کنم؛ درخواستِ بی چاره ی بی نوای خواری که با بی چارگی اش غیر تو را نخواسته است، پس اگر رحمتِ تو در نیابدش هلاک می شود. درخواست می کنم که مرا به لطفی از سوی خود در یابی و تو آنی که گدایت را محروم نمی سازی و مغفرت [خود را] می بخشی و گناهان را می بخشایی. پس ای آقای من! من از پست ترین آفریدگانت نزد تو نباشم! (از کسانی قرارم ندهی توجّه ی به آن ها نمی شود) و پست ترین کسی نباشم که بر تو - بواسطه ی فرزند حبیبت - وارد شده است. چرا که من آرزو مندم و امید بسته ام و طمع [به لطف تو] دارم و زیارت کرده و غربت [و دوری از وطنم] را بر گزیده ام؛ به امید آن که تو وقتی مرا از سفرم بیرون می بری، پاداشم دهی [و دستم را پُر کنی]. پس مرا به واسطه ی رحمتی از جانب خود و تفضّلی از سوی خود، به آمدن بدین جا اجازت دادی ای بخشنده! ای مهربان!»

ص: 199

و اجتهد فی الدّسعاء ما قدرت علیه، و أکثر منه إن شاء الله، ثمَّ تخرج من السَّقیفه و تقف بحذاء قبور الشُّهداء تؤمی إلیهم أجمعین و تقول:

﴿ السَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ القُبُورِ مِن أهلِ دیارِ المُؤمِنینَ، السَّلامُ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَی الدّارِ، السَّلامُ عَلَیکُم یا أولیاءَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکُم یا أنصارَ اللّهِ وَ أنصارَ رَسُولِهِ، وَ أنصارَ أمیرِ المُؤمِنینَ، وَ أنصارَ ابنِ رَسُولِهِ وَ أنصارَ دینِهِ، أشهَدُ أنَّکُم أنصارُ اللّهِ کَما قالَ اللّهُ عزَّوَجَلّ: «وَ کَأَیِّن مِن نَبیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أصابَهُم فی سَبیلِ اللّهِ وَ ما ضَعَفُوا وَ مَا استَکانُوا»، فَما ضَعُفتُم وَ ما استَکَنتُم، حَتّی لَقیتُمُ اللّهَ عَلی سَبیلِ الحَقِّ، صَلَّی اللّهُ عَلَیکُم وَ عَلی أرواحِکُم وَ أجسادِکُم، أبشِرُوا بِمَوعِدِ اللّهِ الَّذی لاخُلفَ لَهُ وَلا تَبدیلَ، إنَّ اللّهَ لایُخلِفُ وَعدَهُ، وَ اللّهُ مُدرِکٌ بِکُم ثَارَ ما وَعَدَکُم، أنتُم خاصَّهُ اللّهِ اختَصَّکُمُ اللّهُ لِأبی عَبدِ اللّهِ عَلَیهِ السَّلامُ، أنتُمُ الشُّهَداءُ وَ أنتُمُ السُّعَداءُ، سَعَدتُم عِندَ اللّهِ، وَ فُزتُم بِالدَّرَجاتِ مِن جَنّاتٍ لایَطعَنُ أهلُها وَلا یَهرَمُونَ، وَ رَضُوا بِالمُقامِ فی دارِ السَّلامِ، مَعَ مَن نَصَرتُم. ﴾

ص: 200

و در دعا - آن قدر که بر آن قادری تلاش کن و بر آن بسیار اقدام کن - اگر خدا بخواهد سپس از سقیفه (زیر گنبد مطهّر) خارج می شوی (1) و در مقابل قبور شهدا می ایستی. به همه ی آن ها اشاره می کنی و می گویی: «سلام و رحمت خدا و برکات او بر شما سلام بر شما. ای اهل قبر ها! از جانب اهل خانه های مؤمنان. سلام بر شما به خاطر شکیبایی تان. پس [سرای] آخرت چه سرای نیکویی است! سلام بر شما ای اولیای خدا! سلام بر شما اى یاران خدا و یاران رسولش و یاران امیر مؤمنان علیه السلام و یاران پسر رسولش و یاران دینش! گواهی می دهم که شما یاران خدایید؛ همان گونه که خداوند عزّوجلّ فرمود: «چه بسیار [است] پیامبر [ی] که مردان الهی فراوانی در رکابش جنگیدند، پس به خاطر آن چه در راه خدا، به ایشان رسید، سستی نکردند و نا توان نشدند و سر فرود نیاوردند». (2) پس ناتوان نشدید و سر فرود نیاوردید تا آن که خدا را بر طریق حق ملاقات نمودید، خدا بر شما و بر ارواح و ابدان شما درود فرستد! بشارت باد شما را به وعده گاهِ [ثواب] خدا که در آن خُلف [وعده] و تغییری نیست، خداوند خلف وعده اش را نمی کند و خداوند شما را به خون خواهی ای که وعده تان داده، در خواهد یافت. شما خاصّان [درگاه] خدایید، خداوند شما را به ابی عبد اللّه اختصاص داده است، شما شهیدانید و شما رستگارانید. نزد خداوند به سعادت رسیدید و به رتبه هایی از بهشت ها رستگار شدید که اهل آن پای به سن نمی گذارند و پیر نمی شوند و به اقامت در خانه ی سلامت (بهشت) - به همراه کسی که یاری اش کردید - راضی اند:

ص: 201


1- چنان که پیش از این گفتیم می توان قرائت تسبیح های امیر مؤمنان علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام را تا این زمان (قبل از خارج شدن از زیر گنبد مطهّر) به تأخیر انداخت.
2- آل عمران / 146

﴿ جَزاکُمُ اللّهُ خَیراً مِن أعوانٍ، جَزاءَ مَن صَبَرَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، اَنجَزَ اللّهُ ما وَعَدَکُم مِنَ الکَرامَهِ فی جِوارِهِ وَ دارِهِ مَعَ النَّبیّینَ وَ المُرسَلینَ، وَ أمیرِالمُؤمِنینَ وَ قائِدِ الغُرِّ المُحَجَّلینَ.﴾

﴿ اَسأَلُ اللّهُ الَّذی حَمَلَنی اِلَیکُم حَتّی اَرانی مَصارِعَکُم أَن یُریَنیکُم عَلَی الحَوضِ رِواءً مَرویّینَ وَ یُرِیَنی أعدائَکُم فی اَسفَلِ دَرَکٍ مِنَ الجَحیمِ، فَاِنَّهُم قَتَلُوکُم ظُلماً وَ اَرادُوا اِمانَهَ الحَقِّ وَ سَلَبُوکُم لِابنِ سُمَیَّهَ وَ ابنِ اکِلَهِ الأکبادِ، فَأسألُ اللّهَ اَن یُریَنیهِم ظِماءً مُظمَئینَ، مُسَلسَلینَ مُغَلَّلینَ، یُساقُونَ اِلَی الجَحیمِ.﴾

﴿ السَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ ابنِ رَسُولِ اللّهِ مِنّی ما بَقیتُ، وَ السَّلامُ عَلَیکُم دائِماً اِذا فَنیتُ وَ بَلیتُ لَهفی عَلَیکُم اَیُّ مُصیبَهٍ اَصابَت کُلَّ مَولیً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، لَقَد عَظُمَت وَ خَصَّت وَ جَلَّت وَ عَمَّت مُصیبَتُکُم، اَنَا بِکُم لَجَزِعٌ وَ اَنَا بِکُم لَمُوجَعٌ مَحزونٌ وَ اَنَا بِکُم لَمُصابٌ مَلهُوفٌ، هَنیئاً لَکُم ما اُعُطیتُم وَ هَنیئاً لَکُم ما بِهِ حُیّیتُم فَلَقَد بَکَتکُمُ المَلائِکَهُ، وَ حَفَّت بِکُم، وَ سَکَنَت مُعَسکَرَکُم.﴾

ص: 202

خدا شما یاری دهندگان را جزای خیر دهد؛ پاداش کسی که با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم [بر دشواری ها] صبر نمود. خداوند به آن چه به شما وعده داده، از [عطا و] کرامت در جوارش و خانه [ی سعادت] اش به همراه انبیا و رسولان و [به همراه] امیر مؤمنان علیه السلام و پیشوای پیشانی سپیدان، جامه ی عمل پوشاند.

از خداوند، که مرا به سوی شما آورد تا جایگاه فرو افتادن تان را به من نمایاند، می خواهم که شما را - بر کنار حوض کوثر [در حال] آشامیدنِ آب نوشان [از پیمانه ای که ساقی کوثر می نوشاند] - نشانم دهد و دشمنان تان را در پایین ترین طبقه ی جهنّم به من بنمایاند؛ چرا که آنان شما را ستم کارانه کشتند و قصد می راندن حقیقت را داشتند و شما را به خاطر [دستور] پسر سمیّه و پسر خورنده ی جگر ها (هند) غارت نمودند. پس، از خدا می خواهم که خداوند آنان را به من، [در حالی که] تشنه [و عطش زده و جگر سوخته ی آتش جهنّمند] و به زنجیر بسته و به غُل آویخته به سوی دوزخ رانده می شوند، بنمایاند.

سلام بر شما ای یاران پسر رسول خدا! [سلامی] از جانب من تا [بر حیات] باقی ام و همواره سلام بر شما سلام همیشگی، وقتی فانی و پوسیده می شوم. اندوه من بر شماست؛ چه مصیبتی رسید به هر دوست دار پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و آل پیامبر علیهم السلام! مصیبت شما عظیم شد و ویژگی یافت و سنگین و فرا گیر شد! من به خاطر [مصیبت] شما بی تابم و به [داغ] شما دردمند و محزونم و به خاطر شما مصیبت دیده و حسرت کشیده ام.

گوارا باد بر شما آن چه [از ثواب] که به شما بخشیده شد و گوارا باشد بر شما درود و تحیّتی که به شما داده شد، یقیناً فرشتگان بر شما گریستند و در بَرِتان گرفتند و در آورد گاه شما ساکن شدند.

ص: 203

﴿ وَ حَلَّت مَصارِعَکُم، وَ قَدَّسَت وَ صَفَّت بِاَجنِحَتِها عَلَیکُم، لَیسَ لَها عَنکُم فِراقٌ اِلی یَومِ التَّلاقِ، وَ یَومِ المَحشَرِ وَ یَومِ المَنشَر، طافَت عَلَیکُم رَحمَهٌ مِنَ اللّهِ، وَ بَلَغتُم بِها شَرَفَ الآخِرَهِ. اَتَیتُکُم شَوقاً وَ زُرتُکُم خَوفاً، أسأَلُ اللّهَ اَن یُریَنیکُم عَلَی الحَوضِ وَ فِی الجِنانِ مَعَ الأنبیاءِ وَ المُرسَلینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً.﴾

ثمَّ دُرْ في الحير و أنت تقول:

﴿ یا مَن إلَیهِ وَ فَدتُ، وَ إِلَیهِ خَرَجتُ، وَ بِهِ استَجَرتُ، وَ إِلَیهِ قَصَدتُ، وَ إلَیهِ بِابنِ نَبیِّهِ تَقَرَّبتُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مُنَّ عَلَیَّ بِالجَنَّهِ، وَ فُکَّ رَقَبَتی مِنَ النّارِ، اللّهُمَّ ارحَم غُربَتی وَ بُعدَ داری، وَ ارحَم مَسیری إلَیکَ وَ إلَی ابنِ حَبیبِکَ، وَ اقلِبنی مُفلِحاً مُنجِحاً قَد قَبِلتَ مَعذِرَتی وَ خُضُوعی وَ خُشُوعی عِندَ إمامی وَ سَیِّدی وَ مَولایَ، وَ ارحَم صَرخَتی وَ بُکائی وَ هَمّی وَ جَزَعی وَ حُزنی، وَ ما قَد باشَرَ قَلبی مِنَ الجَزَعَ عَلَیهِ، فَبِنِعمَتِکَ عَلیَّ وَ لُطفِکَ لی خَرَجتُ إِلَیهِ، وَ بِتَقویَتِکَ إیّایَ، وَ صَرفِکَ المُحذُورَ عَنّی، وَ کِلاءَتِکَ بِاللَّیلَ وَ النَّهارِ لی وَ بِحفظِکَ وَ کَرامَتِکَ لی

ص: 204

و بر جایگاه بر خاک افتادن تان فرود آمدند [و منزل گرفتند] و [خداوند را در آن] تسبیح گفتند و بر [مزار] شما بال گستردند و آنان را با روز ملاقات [خدا] و روز جمع شدن و روز پخش شدن، از شما جدایی نیست. رحمتی از سوی خداوند، شما را فرا گرفت و به همین سبب به شرافت اخروی رسیدید. با شوق به نزد شما آمده ام و با ترس زیارت تان کرده ام. از خدا می خواهم که شما را بر حوض [کوثر] و در بهشت ها با انبیا و رسولان و شهیدان و صلحا نشانم دهد و ایشان هم رهان نیکویی هستند.»

سپس در حائر [حسینی] بگرد در حالی که می گویی: «ای آن که بر او وارد شده ام و به سوی او خارج شده ام! پناه او را خواستار شده ام، به سوی او قصد [سفر] کرده ام و به واسطه ی پسر پیامبرش به سوی او تقرّب جسته ام! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و بر من به [اعطای] بهشت، منّت نه و گردنم را از آتش رها کن.

خدایا! به غربت من و دوری خانه ام رحم کن و آمدنم به سویت را و به سوی پسر حبیبت را مشمول رحمتت بدار و مرا رستگار و پیروز باز گردان؛ در حالی که عذرم را و خضوع و سر افکندگی [و شرمندگی و تواضع] مرا نزد امامم و آقایم و مولایم قبول نموده ای. فریاد [درد] مرا مورد رحمت قرار ده و به گریه ام و همّ [غمّ و] بی تابی و اندوه من [رحم کن] و به جزع قلبی من بر او (امام حسین علیه السلام) [رحم آور]! پس به سبب نعمتت بر من و لطفت به من [بود که] به سوی او بیرون آمدم. به سبب توان بخشی ات به من و [در پی] این که موانع را از من باز داشتی، [این جا آمدم. به خاطر] حفظ و حراست تو برای من در شب و روز و به نگاه بانی و بزرگواری تو در حقّ من [بود که به این مکان شریف رسیدم].

ص: 205

﴿ وَ کُلَّ بَحرٍ قَطَعتُهُ، وَ کُلَّ وادٍ فَلاهٍ سَلَکتُها، وَ کُلَّ مَنزِلٍ نَزَلتُهُ، فَأنتَ حَمَلتَنی فِی البَرِّ وَ البَحرِ، وَ أنتَ الَّذی بَلَّغتَنی وَ وَفَّقتَنی وَ کَفَیتَنی، وَ بِفَضلٍ مِنکَ وَ وِقایَهٍ بَلَغتُ، وَ کانَتِ المِنَّهِ لَکَ عَلیَّ فی ذلِکَ کُلِّهِ، وَ أثَری مَکتُوبٌ عِندَکَ وَ اسمی وَ شَخصی، فَلَکَ الحَمدُ عَلی ما أَبلَیتَنی وَ اصطَنَعتَ عِندی، اللّهُمَّ فَارحَم فَرَقی مِنکَ، وَ مُقامی بَینَ یَدَیکَ وَ تَمَلُّقی، وَ اقبَل مِنّی تَوَسُّلی إلَیکَ بِابنِ حَبیبِکَ، وَ صَفوَتِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ، وَ تَوَّجُهی إلَیکَ، وَ أقِلنی عَثرَتی، وَ اقبَل عَظیمَ ما سَلَفَ مِنّی، وَ لایَمنَعکَ ما تَعلَمُ مِنّی مِنَ العُیوبِ وَ الذُّنُوبِ وَ الإِسرافِ عَلی نَفسی، وَ إن کُنتَ لی ماقِتاً فَارضَ عَنّی، وَ إن کُنتَ عَلیَّ ساخِطاً فَتُب عَلیَّ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ، اللّهُمَّ اغفِرلی وَ لِوالِدَیَّ وَ ارحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغیراً وَ اجزِهِما عَنّی خَیراً، اللّهُمَّ اجزِهِما بالإِحسانِ إحساناً وَ بِالسَّیِّئاتِ غُفراناً، اللّهُمَّ أدخِلهُما الجَنَّهَ بِرَحمَتِکَ، وَ حَرِّم وُجُوهَهُما عَن

عَذابِکَ، وَ بَرِّد عَلَیهِما مَضاجِعَهُما، وَ افسَح لَهُما فی قَبرَیهِما، وَ عَرِّفنیهِما فی مُستَقَرًّ مِن رَحمَتِکَ وَ جَوارِ حَبیبِکَ مُحَمَّدٍ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم﴾ (1)

ص: 206


1- زیارت 21 ، باب 79 کامل الزّيارات

و هر دریایی که پیمودم و از هر دشت وسیعی که عبور کردم و در هر منزلی که [میان راه] فرود آمدم؛ تو مرا در خشکی و دریا بردی و تویی که مرا رساندی و توفیقم دادی و بی نیازم کردی و به فضلی از سوی خود و نگهبانی [ات از من به این محلّ شریف]، رسیدم و در همه ی این ها تو را بر من منّت است و نشان من و نام من و [خصوصیّات] فردِ من نزد تو نگاشته است؛ پس تو را سپاس بر بخشایشی [از نعمت ها] که کردی و کرامت و احسانی که روا داشتی.

خداوندا! رحم کن به بی تابی و شدّت خوفم [از تو] و ایستادنم در حضورت و تملّق گفتنم و توسّلم به تو به واسطه ی پسر حبیبت و برگزیده ات و منتخبت از آفریدگانت. توجّهم به سوی خود را از من بپذیر و از لغزش من چشم پوش و [گناهان] بزرگی را که در گذشته از من سر زده، ببخش و آن چه از عیب ها و گناهان و اسراف [من] بر خودم که می دانی، تو را [از نعمت بخشیدن به من] باز ندارد. اگر بر من غضبناک بوده ای، پس از من راضی شو و اگر بر من خشمناک بوده ای پس [هم اکنون] توبه ام را بپذیر؛ که تو بر هر چیز توانایی.

خدایا! [گناهان را] برای من و برای پدر و مادرم ببخشای و آنان را رحمت فرما؛ همان طور که مرا در هنگام کوچکی [ام] بار آوردند. آن دو را از جانب من پاداش خیر ده. خدایا! آن دو را به [واسطه ی] نیکویی ها [یی که کرده اند] نیکویی عطا کن و به ازای گناهانی که مرتکب شده اند بخشایش عنایت فرما. خدایا! آن دو را به رحمت خود به بهشت وارد ساز و رخ سار آن دو را بر عذابت حرام کن و آرامگاه های آن دو را بر آنان [سلامت و] خنک ساز و برای آن دو در قبر های شان وسعت ده و آن دو را در قرار گاهی از رحمتت و همسایگی حبیبت محمّد- که درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد - به من بشناسان [و مرا به دیدار شان برسان].

ص: 207

ص: 208

فهرست منابع

1 - قرآن کریم

2 - آفتاب در غربت؛ یاری آفتاب. دکتر سیّد محمّد بنی هاشمی، نشر حمزه، تهران 1386 ه- ش

3 - الاحتجاج ، ابو منصور احمد بن علیّ بن ابی طالب ،الطّبرسی، نشر مرتضی، مشهد مقدس، 1403 ه- ق

4 - الارشاد، محمّد بن محمّد بن نعمان ملقّب بالمفید، کنگره ی جهانی هزاره ی شیخ مفید، قم 1413 ه- ق

5 - الاقبال بالاعمال الحسنه، رضی الدّین ابو القاسم علیّ بن موسی بن جعفر بن طاووس، دار الكتب الاسلاميّة چاپ سنگی، 1367 ه- ش

6 - بحار الانوار ، محمّد باقر مجلسی، المكتبة الاسلاميّة، تهران، 1397 ه- ش

7 - البلد الامين، تقى الدّين ابراهيم بن علی عاملی کفعمی، چاپ

ص: 209

سنگی

8 - تحف العقول: ابو محمّد حسن بن علیّ بن حسین بن شعبه ی حرّانی، مؤسّسه ی انتشارات اسلامی وابسته به جامعه ی مدرّسین حوزه ی علمیّه ی قم، 1404 ه- ق

9 - تفسير الامام العسكرى علسه السلام، امام حسن عسکری علیه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدی (عجل اللّه تعالی شریف)،قم، 1409 ه- ق

10 - تفسير العيّاشی، محمّد بن مسعود عیّاشی، چاپ خانه علمیّه ی تهران، 1380 ه- ق

11 - تهذيب الاحكام، ابو جعفر محمّد بن الحسن الطّوسی، دار الكتب الاسلاميّة، 1365 ه- ش

12 - خصائص الحسینیّه، آیة اللّه شیخ جعفر شوشتری، منشورات المطبعة الحيدريّه، نجف 1369 ه- ق

13 - در ضیافت ضریح، دکتر سیّد محمّد بنی هاشمی، به قلم سعید مقدّس، انتشارات منیر، تهران 1385 ش

14 - الدّروع الواقيه، سيّد رضى الدّين علىّ بن موسى بن طاووس حلّى، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1414 ه- ق

15 - رجال (ابن داود)، شیخ تقی الدّین ابو محمد حسن بن علیّ بن داود حلّی، انتشارات دانشگاه تهران، 1383 ه- ق

16 - رجال (علّامه حلّى)، جمال الدّين حسن بن يوسف بن علىّ بن مطهّر حلّی، انتشارات دار الذّخائر، قم، 1411 ه- ق

17 - رجال (نجّاشی)، ابو الحسین، احمد بن علی بن احمد نجّاشی، مؤسّسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم،

ص: 210

1407 ه- ق

18 - فلاح السّائل، سیّد رضى الدّين علىّ بن موسى بن طاووس حلّى، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیّه قم

19 - الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الكتب الاسلاميّة، تهران 1365 ه- ش

20 - كامل الزّيارات، جعفر بن محمّد بن قولویه قمّی، انتشارات مرتضویّه، نجف اشرف، 1356 ه- ش

21 - كتاب المزار، محمّد بن محمّد بن نعمان الملقّب بالمفيد، کنگره ی جهانی هزاره شیخ مفید، 1413 ه- ق

22 - اللّهوف على قتلى الطّفوف، رضىّ الدين ابو القاسم علىّ بن موسى بن جعفر بن محمّد بن طاووس، انتشارات جهانی، تهران، 1348 ه- ش

23 - مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری (محدث نوری) مؤسّسه آل البيت لاحياء التّراث، 1408 ه- ق

24 - مصباح المتهجّد : ابو جعفر محمّد بن الحسن بن علىّ بن الحسن الطّوسى، مؤسّسه ى فقه الشّيعه، 1411 ه- ق

25 - مصباح المتهجّد، ابو جعفر محمّد بن الحسن بن علىّ بن الحسن

26 - المصباح (الكفعمی)، تقى الدّين ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، انتشارات رضی 1405 ه- ق

27 - معرفت امام عصر، دکتر سیّد محمد بنی هاشمی، انتشارات نیک معارف، 1383 ه- ش

28 - مفاتيح الجنان، شیخ عبّاس قمی

ص: 211

29 - مقاتل الطّالبييّن: ابو الفرج اصفهانی، تحقیق: کاظم مظفّر، مؤسّسة دار الكتاب، قم

30 - من لا يحضره الفقيه، ابو جعفر محمّد بن علىّ بن الحسين بن بابويه القمىّ الملقّب بالصدوق، مؤسّسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرّسين حوزه علمیّه قم، 1413 ه- ق

31 - مواعظ شوشتری، آیة اللّه حاج شیخ جعفر شوشتری، انتشارات نیک معارف، 1374 ه- ش

32- موسوعة كلمات الامام الحسين: معهد تحقیقات باقر العلوم، دار المعروف، قم اردیبهشت 1374

33 - مهج الدّعوات: رضى الدّين ابو القاسم علیّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن طاووس، انتشارات دار الذّخائر، قم، چاپ سنگی، 1411 ه- ق

34- وسائل الشيعة، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی، مؤسّسه آل البيت لاحياء التّراث، 1409 ه- ق

ص: 212

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109