زنان اسوه1

مشخصات كتاب

تأليف: علي آل محسن

ترجمه: اكبر ترابي شهرضايي

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ديباچه

بسم الله الرحمن الرحيم

قرآن كريم الگو و اسوه تمام عيار الهى را وجود نازنين رسول خدا (ص) مى داند. اين سخن خداى متعال كه آخرين فرستاده خود را به تماميت و به تمام انسان ها الگو و اسوه معرفى مى كند، نشان از آن دارد كه انسان ها ولو در ناخودآگاه ضمير خويش دنبال الگو و اسوه اى هستند تا مسير كمال و رشد را به سلامت طى كنند.

بى گمان صفات و فضائل و مناقب رسول خدا (ص) موهبتى الهى بوده كه كسى را ياراى دست يابى به آن نيست، اما ويژگى هايى در آن حضرت وجود دارد كه قابل تأسى است. اهل بيت: و عده اى از بزرگان صحابه اعم از زن و مرد، بسيارى از اين ويژگى هاى خاص آن حضرت را از نزديك مشاهده و ضمن نقل آنها براى نسل هاى بعدى، خود را نيز به خصلت هاى

ص:8

نيكوى برگرفته از خاندان وحى آراستند. مسلم در اين ميدان سبقت، تفاوتى بين زن و مرد وجود ندارد و خداى متعال كالاى آنكه را به تقوا نزديك است خريدارتر است.

چنان كه تاريخ گزارش كرده ميان ياران رسول خدا (ص) زنانى بودند كه سبقت را از بسيارى از مردان ربودند و با بهره گيرى از آموزه هاى وحيانى و پيروى از سنت و سيره نبوى به چنان مقام والايى دست يافتند كه خود اسوه هاى بى بديل گشتند. بى شك شناخت زندگانى اين بانوان و بهره گيرى از روش و منش و گفتارشان و پيروى از رفتارشان مى تواند زمينه هاى تعالى و سعادت واقعى زنان جامعه را فراهم سازد و پويايى جامعه را تضمين كند.

مركز تحقيقات حج به اين منظور به انتشار شرح حال عده اى از زنان اسوه كه در حوادث صدر اسلام نقش داشته اند و به لحاظ اخلاقى و تربيتى الگوى زن مسلمان به شمار مى روند، در دفترهاى مختلف دست زده است. نخستين دفتر از زنان اسوه نقش مقدمى داشته و بيشتر زنان صحابى در حوادث صدر اسلام و نظرات كلى اسلام درباره زنان را بيان كرده است، اما دفترهاى بعدى شرح حال زنان نامى صدر اسلام است

ص:9

كه اميد است مورد استفاده زنان جامعه و مورد قبول خداوند متعال قرار گيرد.

در پايان مركز تحقيقات حج بر خود لازم مى داند از تلاش پژوهشگر محترم جناب آقاى دكتر سيد محمود سامانى و همه كسانى كه در به ثمر رسيدن اين اثر تلاش كرده اند، سپاسگزارى نمايد.

انه ولى التوفيق

مركز تحقيقات حج

گروه تاريخ و سيره

(1)


1- ر. ك: آل عمران: ١٩5؛ احزاب: ٣5.

ص:10

ص:11

مقدمه

زن در نظام ارزشى اسلام، منزلت و جايگاه بلندى دارد برخلاف اديان و تمدن هاى پيش از آن، كه غالباً زنان را به ديده تحقير مى نگريستند(1)، زن در نظام

اسلامى مى تواند نقش اصلى و بنيادى اى را در


1- تورات، آشكارا زن را دامى براى مردان معرفى مى كند؛ تورات، سفر جامعه، باب هفتم، آيه ٢6 . همچنين گناه نخستين انسان را به گردن زن مى اندازد؛ سفر پيدايش، باب سوم، آيه 6. قرآن بر خلاف تورات، آدم و حوا را مقصر مى داند؛ بقره: ٣6؛ اعراف: ٢٠ . در «تلمود» آمده است: درآمد زنان از هر راهى كه به دست آمده باشد، به شوهرانشان تعلق دارد و شهادت صد زن، برابر شهادت يك مرد ارزش ندارد؛ حقوق زنان در كشاكش سنت و تجدد، محمد حكيم پور، ص١٠١ . و زن در رديف چهارپايان و اموال منقول قرار دارد؛ تورات، سفر اعداد، باب هشتم، آيه ١١ . انجيل نيز زن را اسير مرد مى داند و او را به سكون و سكوت و اطاعت منفعلانه از شوهر دعوت مى كند؛ انجيل، رساله اوا پولس به قرنتيان، باب يازدهم، آيه ٣ و 4؛ ر. ك: حقوق زن در كشاكش سنت و تجدد، ص٢٩6 . متوليان كليسا نيز زن را جنس دوم و موجب هبوط آدم ع از بهشت مى دانستند. در تمدن هاى يونان و روم قديم، در برخى دوره ها منزلت زنان با بردگان همسنگ بوده است؛ تاريخ تمدن، ويل دورانت، ج ١، ص 5١؛ المراة فى ظل الاسلام، عبدالامير بن منصور الجمرى، ص ٣٨؛ نساء حول الرسول، محمود مهدى، مصطفى ابوالنصر، قرآن و مقام زن، سيد على كمالى ص١6 . زن حيوان پليدى دانسته مى شد كه واجب بود مرد را بندگى و خدمتگزارى كند؛ قرآن و مقام زن، سيدعلى كمالى، ص ١5 . ارسطو از فلاسفه معروف يونان مى گفت: آنجا كه طبيعت از آفريدن مرد ناتوان است، زن را مى آفريند؛ تاريخ فلسفه، ويل دورانت، ص ١١٢ . در ميان فلاسفه مشهور دنياى قديم، تنها افلاطون نظريات و عقايد نسبتاً بهترى در مورد زنان دارد؛ اما ديگران زن را بدون شخصيت و حقوق انسانى مى دانستند. ضرب المثلى رومى است كه مى گويد: «زن را نمى توان انسان ناميد» ؛ حقوق زن در كشاكش سنت و تجدد، حكيم پور، ص ١٠4 . در تمدن هاى شرقى، مانند هند و چين و ايران نيز، زنان مورد مذمت و تقبيح قرار گرفته اند. «بودا» ، به پيروانش توصيه مى كرد كه از زنان دورى كنند و حتى به ايشان ننگرند؛ كشف هند، جواهر لعل نهرو، ج ١، ص٣5٣ . رسم غير انسانى ساتى خود سوزى زنان در پى مرگ همسرانشان كه در ميان هندوها، تا زمان اكبر شاه كوركانى به طور رسمى اجرا مى شد، نمونه اى از بى حرمتى و ناديده گرفتن حقّ زنان است. در چين نيز، زن مصدر ناپاكى و مصيبت دانسته مى شد و پدر حقّ فروش و حتى قتل زن و فرزند خود را داشت؛ ر. ك: نساء حول الرسول، محمود مهدي، ص٢٣ . در ايران باستان نيز زن حقوق بسيار ناچيزى داشت. ازدواج با محارم و پرداخت نفقه تنها به زن سوگلى ممتاز تعلق داشت و در معرض خريد و فروش قرار دادن زنان، از جمله ستم هايى بود كه در حقّ زنان اعمال مى شد. ر. ك: ايران در زمان ساسانيان، كريستن سن، ص٣5٠ . در مصر، هر سال براى زياد شدن آب نيل، دخترى را در آن غرق مى كردند و اين رسم تا ورود اسلام به آن سرزمين ادامه داشت؛ صبح الاعشى، قلقشندى، ج٣، ص ٢٩١ .

ص:12

سازندگى جامعه ايفا كند. اسلام در مقايسه با ديگر اديان، به زن توجه ويژه اى كرد و براى او حقّ مالكيت، استقلال اقتصادى و حقّ حضور سياسى اجتماعى در امور مهم و سرنوشت ساز قائل شد و حقوق انسانى و مدنى زنان را مورد توجه قرار داد، تا آنان مجال ظهور و بروز استعدادها و توانايى هاى خود را براى پيشبرد اهداف متعالى اسلام داشته باشند؛ چرا كه اسلام تمامى افراد امت را مسئول اداره امور اجتماعى و سربلندى جامعه مى داند.

نزول يك سوره از قرآن به نام نساء (زنان) ، حاكى از اهميت و نقش آنان در جامعه است.

قرآن كريم خطاب هاى خويش براى مرد و زن را يكسان قرار داد(1)و در امور عبادى، تفاوتى ميانشان قائل نشد(2)و از حيث وجودى، آنان را همسان دانست.(3)

به اعتقاد «گوستاولوبون» مورخ شهير فرانسوى، اين مذهب اسلام بود كه زن را از پست ترين وضع، به بلندترين مقامات رساند، نه مذهب مسيح؛ چنان كه


1- ر. ك: آل عمران: ١٩5؛ احزاب: ٣5.
2- توبه: ٧١.
3- نساء: ١؛ اعراف: ١٨٩؛ زمر: 6؛ ر. ك: زن در آيينه جلال و جمال، عبدالله جوادى آملى، ص 4٢ به بعد.

ص:13

ميان مردم شايع است.(1)بارقه اسلام، عادات زشت جاهلى (چون زنده به گور كردن دختران(2)و كشتن آنان را به دليل فقر(3)مورد نكوهش قرار داد و پيروان خويش را به احترام و رعايت حقوق زنان و بزرگداشت جايگاه آنان توصيه نمود. اسلام زنان را نيمه اى از مردان « النِّساءُ شَقائقُ الرِّجالِ »(4)دانست و به هويت مشترك هر دو، يكسان نگريست و با توجه به تفاوت ويژگى هاى جسمى، حقوق و وظايف و تكاليف آنان را مشخص كرد.

رسول خدا (ص) ، زنان را امانت الهى دانست و بارها سفارش آنان را به مردان نمود و در ماه هاى آخر عمر شريف خود و در مراسم حجةالوداع بر آن تأكيد نمود. آن حضرت در حكومت نه چندان طولانى خود، زنانى را كه در اجتماع مسلمانان نقش برجسته اى در جهت تقويت پايه هاى دين ايفا كرده بودند، ستود و وعده هاى معنوى بزرگى به آنان داد. از اين رو، زنان در دولت نبوى در عرصه هاى مختلف سياسى،


1- تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون، ص 5٠٩.
2- تكوير: ٩.
3- انعام: ١5١؛ اسراء: ٣١.
4- الجامع الصغير، سيوطى، تصحيح احمد عبد السلام؛ التمهيد، ابن عبدالبر، ج ٨، ص ٣٣٧.

ص:14

اجتماعى، فرهنگى، نظامى و اقتصادى به ايفاى نقش پرداختند و رسول خدا (ص) را در اهدافش يارى دادند.

در اين نوشتار، با استفاده از منابع سيره نبوى و ديگر منابع مرتبط با موضوع، از نقش هاى زنان در عرصه هاى گوناگون به اختصار سخن گفته شده تا با الگو قرار دادن آنان، زنان امت اسلامى، راه پر فتوح آنان را استمرار دهند و در حكومت اسلامى، با شناخت عرصه هاى حضور، نقشى سترگ ايفا نمايند. قابل ذكر است كه در عصر نبوى، حضور زنان در عرصه مديريت هاى اجتماعى و نظامى چندان معهود و متعارف نبود؛ اما ارتقاى سطح حضور زنان در جامعه و نوع برخورد با آنان، زمينه مشاركت سياسى و اقتصادى زنان را فراهم ساخت.

ص:15

ص:16

١-نقش سياسى - اجتماعى زنان

اشاره

منابع دينى (قرآن و سنت) با اصل مشاركت سياسى زنان، مخالفتى ندارند و اگر در عصر رسول خدا (ص) آن گونه كه انتظار آن مى رفت، زنان در امور سياسى - اجتماعى، مشاركت گسترده نداشتند، ناشى از خصلت و روح جمعى مردم و همچنين ظرفيت اجتماعى آن جامعه بوده است. ازاين رو، مشاركت سياسى زنان در آن عصر، على رغم اين كه آن حضرت، بسيارى از موانع و محدوديت ها را در حدّ امكان از پيش روى زنان مسلمان، برداشت و خواستار مشاركت آنان در مسايل اجتماعى شد؛ اما به طور كامل، زمينه اجتماعى مساعدى، براى بروز نيافت و تمايل آن جامعه، على رغم كوشش پيامبر، بيشتر به محدوديت مشاركت اجتماعى زنان بود تا توسعه آن؛

ص:17

چنان كه عمر بن خطاب گواهى مى دهد كه ما در جاهليت، زنان را چيزى به حساب نمى آورديم؛ پس زمانى كه اسلام آمد و خداوند از ايشان ياد كرد، ما بدون آنكه زنان خود را در امرى دخالت دهيم، دريافتيم كه ايشان را بر ما حقّى است.(1)

با توجه به آنچه گذشت، هر چند در صدر اسلام آن گونه كه رسول خدا (ص) مى خواست، مشاركت زنان در امور سياسى -اجتماعى تحقق نيافت؛ اما زمينه اى شد براى ابراز عقيده و بيان موضع سياسى؛ چنان كه پس از رحلت پيامبر، حضرت فاطمه (س) به حمايت از اميرمؤمنان (ع) ، به انتقاد صريح از حكومت پرداخت و يا امّ سَلَمه، همسر رسول خدا (ص) در ماجراى غصب «فدك» كه صحابه و بزرگان سكوت اختيار كرده بودند، شجاعانه در برابر خليفه ايستاد و از زهراى اطهر دفاع كرد.(2)

اين بسترسازى، موجب شد تا برخى زنان در دوره هاى بعدى، مسئوليت هايى را عهده دار شوند؛ چنان كه «سَمراء بنت نهيك» و «شفاء بنت عبدالله» در عصر خلفا، به كار حسبه (نظارت بر بازار)


1- صحيح بخارى، ج ١، ص ٣١4.
2- سفينة البحار، شيخ عباس قمى، ج 4، صص ٢٢٩ و٢٣٠.

ص:18

مشغول بودند.(1)

آزادى عقيده و بيان را اگر جوهر و نقطۀ قوت دعوت دينى پيامبر بدانيم، به هيچ روى، مجاز به انحصار آن به زندگى سياسى جامعه مردان نخواهيم بود. مدينة النبى به عنوان مدل و تراز يك جامعه اسلامى، حداقل چنين انحصارى را طرد مى كند و محدوديتى براى فعاليت سياسى زنان قايل نشده است؛ ولى طبيعت زنان و كاركردهاى خاصّ ناشى از آن و عرف و فرهنگ جوامع، مانع دخالت بيشتر زنان در امور سياسى در حكومت پيامبر و پس از آن شده است. موارد ذيل، گوشه اى از نقش زنان در امور سياسى است:

الف) بيعت

بيعت از سنت هاى مهمّ عصر جاهلى است كه به دوره اسلامى راه يافت و مورد تأييد اسلام قرار گرفت. بيعت در اسلام، جلوه اى از حقّ انتخاب است كه زنان با انجام آن استقلال و مسئوليت اجتماعى خود را اعلام مى كنند. بيعت زنان را مى توان گوشه اى از مشاركت سياسى زنان دانست كه با شرايط و


1- المعجم الكبير، طبرانى، ج ٢4، ص ٣١١؛ الاستيعاب، ابن عبد البر، ج 4، ص ٣4١؛ مجمع الزوائد، هيثمى، ج ٩، ص ٢64.

ص:19

الزاماتى براى بيعت كنندگان همراه بود. اختصاص آيه اى از قرآن(1)به بيعت زنان، نشان از اهميت آن دارد.

مورخان و مفسران از زنان زيادى ياد كرده اند كه با رسول خدا (ص) بيعت كرده اند. گويا در مكه، صرف پذيرش اسلام از سوى زنان و ذكر شهادتين، كفايت مى كرد و بيعت محسوب مى شد؛ هر چند برخى منابع، با قيد « اَسلَمَت قَديماً بِمَكَّة وَ بايَعَت » ؛ «در مكه اسلام آورد و بيعت كرد» ، توصيف شده اند؛ اما اينكه با چه شرايطى در اين دوره، بيعت را انجام داده اند، گزارشى ارائه نشده است؛ اما با هجرت آن حضرت به «يثرب» ، بيعت زنان با شرايط خاصّى همراه بود كه گاه زنان به طور مستقيم با رسول خدا (ص) و گاه غيرمستقيم با نماينده آن حضرت بيعت مى كردند.

سيره نويسان، بيعت دو تن از زنان خزرجى به نام هاى «اُمّ عُمارَه نَسيبه» دختر «كَعْب مازني» و «اُمّ مَنيع اسماء» دختر «عَمرو بن عَدِي سَلمي» ، در پيمان عقبه دوم (سال ١٣ بعثت) را نخستين بيعت زنان يثربى با پيامبر مى دانند.(2)


1- ممتحنه: ١٢.
2- سيرۀ ابن هشام، عبدالملك بن هشام، ج ٢، ص ٨٨؛ الطبقات الكبري، ابن سعد، ج ٨، صص ٨، ٣٠٠ و ٩٣٠4.

ص:20

در گزارشى آمده است: هنگامى كه پيامبر در يثرب استقرار يافت، زنان انصار در خانه اى جمع شدند و آن حضرت يكى از صحابه را براى گرفتن بيعت نزد آنان فرستاد. نماينده رسول خدا (ص) خطاب به حاضرين گفت:

من فرستاده پيامبر هستم. با آن حضرت بيعت كنيد و به خدا شرك نورزيد، مرتكب دزدى و زنا نشويد و. . .

و زنان انصار آن موارد را پذيرفتند و بر اساس آن بيعت كردند(1)

«اُمّ عامر اَشهليّه» مى گويد: همراه برخى زنان، نزد رسول خدا (ص) رفتيم و گفتيم: براى بيعت آمده ايم. آن حضرت فرمود: «شكر خدا را كه شما را به اسلام هدايت كرد. برويد كه با شما بيعت كردم»(2)

در (سال ششم) ، در جريان صلح حديبيه، چند زن نيز همراه مسلمانان بودند. چون بيعت رضوان انجام گرفت، امام على (ع) به نيابت از پيامبر، از زنان بيعت گرفت.(3)در نقل ديگر آمده است: «در حديبيه چهار زن حضور داشتند كه رسول خدا (ص) در چادر آنان، از


1- الطبقات الكبري، ابن سعد، ج ٨، ص ٧.
2- همان، ص ٨.
3- الارشاد، شيخ مفيد، صص 6٠ - 6٢.

ص:21

ايشان بيعت گرفت» . (1)

در فتح مكه (سال هشتم) نيز، زنان مكه با شرطهايى، با رسول خدا (ص) بيعت كردند.(2)جالب آن است كه مطابق گزارشى، در اين غزوه، پيامبر به «اميّه» (اُمَيمَه) ، خواهر حضرت خديجه دستور داد از زنان بيعت بگيرد و بيعت او را به رسميت شناخت.(3)اين مطلب از اين جهت درخور اهميت است كه برخى زنان به عنوان نماينده و كارگزار رسول خدا (ص) عمل مى كردند و مأموريت سياسى داشتند.

مفاد بيعت زنان و مردان با هم فرق داشت. آيه دوازدهم سوره مباركه ممتحنه، به اين مفاد اشاره دارد:

يا أَيُّهَا النَّبِي إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَلا يَزْنِينَ وَلايَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ. . . (ممتحنه: ١٢)

اى پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمنى نزد تو آيند تا با تو بيعت كنند كه بر خدا شرك نورزند، دزدى نكنند، زنا ننمايند، فرزندان خود را نكشند. . .


1- الطبقات الكبري، ج ٨، ص ٨.
2- همان.
3- ر. ك: روض الجنان، ابوالفتوح رازى، ج ١٩، ص ١٧١؛ دائرة المعارف تشيع، صدر احمد حاج سيد جوادى، ج ٣، ص 5٨6.

ص:22

در چگونگى بيعت زنان، چهار نظريه وجود دارد:

يك - رسول خدا پارچه اى به دست خود مى پيچيد و زنان با دست دادن، با آن حضرت، بيعت مى كردند.(1)

دو - پارچه اى پهن مى شد و پيامبر يك طرف پارچه و زنان طرف ديگر پارچه را مى گرفتند و اين گونه با پيامبر (ص) بيعت مى كردند.(2)

سه - رسول خدا (ص) دستان خود را در ظرف آبى فرو مى برد؛ سپس زنان دستانشان را در آن فرو مى بردند. (3)

چهار - بيعت زنان صرفاً كلامى بوده و پيامبر (ص) ، هيچ گاه با زنان مصافحه نكرده است.(4)

بيعت يكى از حساس ترين امور سياسى اسلام است. خداوند در قرآن كريم اجر وفاداران بر بيعت را اجر بزرگى دانسته است.(5)بيعت در حقيقت، اعلام اطاعت از قوانين اسلامى و پذيرفتن رهبرى حكومت اسلامى توسط پيامبر است كه زن و مرد، هر دو بدان


1- الطبقات الكبري، ج ٨، ص 5.
2- روض الجنان، ج ١٩، صص ١6٩ - ١٧١.
3- الطبقات الكبري، ج ٨، ص ١١.
4- همان، ص 5؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ٧، ص ٢٢؛ بحارالانوار، مجلسي، ج ٧، ص ١5٧.
5- فتح: ١٠.

ص:23

پرداخته اند.(1)

ب) مشورت

آنجا كه خداوند پيامبر را به مشورت با يارانش مأمور مى كند، زنان را استثنا نمى كند.(2)اسلام، مردم را از مشاوره با زنان به صورت مطلق نهى نكرده است؛ بلكه، از مشاوره با زنانى نهى كرده كه به كمال عقلى نرسيده اند و يا برخى ديگر از صفات مشاوره را ندارند. با نگاه به سيره نبوى روشن مى شود كه آن حضرت با انگيزه هاى مختلفى درباره برخى امور با زنان مشورت مى كرده است و حتى نظر برخى زنان بيگانه، نزد رسول خدا (ص) محترم بود.(3)

گاهى زنان در تصميم گيرى هاى رسول خدا (ص) و مسايل مهم شركت مى كردند و آن حضرت به پيشنهادهاى آنان گوش مى داد كه گاهى در مذاكرات تعيين كننده بود؛ چنان كه در صلح حديبيّه با اهل مكه (در سال ششم) كه برخى صحابه آن را كوچك كردن


1- زن، دين، سياست، زهرا آيت اللهى، ص ٢6.
2- آل عمران: ١5٩؛ شورى: ٣٨.
3- بررسى شيوه هاى رفتار پيامبر با زنان، مجموعه مقالات همايش بين المللى سيره شناختى. . . ، طيبى، ج ٢، ص ٧6٨.

ص:24

خود در مقابل دشمن دانسته و با آن مخالفت مى كردند، پيامبر (ص) سرانجام، پيشنهاد يكى از همسرانش را به اجرا گذاشت. در اين خصوص آمده است:

وقتى پيمان صلح با قريش منعقد شد، پيامبر (ص) خطاب به ياران خود فرمود: بپاخيزيد، قربانى كنيد و سرخود را بتراشيد؛ هيچ كس به آن حضرت پاسخ مثبت نداد تا جايى كه چندين بار سخن خود را تكرار كرد. وقتى كسى اجابت نكرد؛ آن حضرت پيشنهاد ام سلمه را مبنى بر اينكه پيامبر (ص) بدون توجه به مسلمانان به تراشيدن سر خود و قربانى اقدام كند، پذيرفت. اين پيشنهاد مؤثر واقع شد و صحابه بعد از حضرت، سر تراشيده و قربانى كردند.(1)

ج) امان دادن به پناه جويان

پناهندگى سياسى، از رسوم عرب جاهلى است كه اسلام آن را امضا كرد. اين سنت، بارها در تاريخ صدر اسلام نمود يافته است كه به چند مورد اشاره


1- تاريخ يعقوبى، يعقوبى، ج ٢، ص ٢6٧؛ انساب الاشراف، بلاذرى، ج ٧، ص١٢٣؛ پس از رحلت رسول خدا ص نيز با ام سلمه رايزنى مى شد؛ چنان كه جابر بن عبدالله انصارى پس از واقعه حرّه، در سال 6٣ه. ق در خصوص بيعت با يزيد با او مشورت كرد؛ الاصابه، ابن حجر، ج 4، ص ١٠.

ص:25

مى شود.

در سال پنجم و در غزوه خندق، «رِفاعَة بن سَموئيل» يهودى، از جمله كسانى بود كه براى نجات خود به زنى از قبيله «خزرج» و از تيره «بنى نجار» متوسل و پناهنده شد. پيامبر به حرمت اين خانم كه «سَلمى» نام داشت، از قتل رفاعه صرف نظر كرد.(1)

در سال ششم، در سريه «زيد بن حارثه» و در منطقه «عيص» ، چند تن از مشركين به اسارت در آمدند؛ همسر زينب دختر رسول خدا (ص) «ابوالعاص بن رَبيع» ، از جمله آنان بود كه از زينب امان خواست. بنا به گزارشى، هنگامى كه رسول خدا (ص) نماز صبح را خواند، زينب با صداى بلند اعلام كرد كه من به ابوالعاص پناه داده ام. پيامبر پس از شنيدن سخن زينب، به همراهانش گفت: كسى را كه دخترم پناه داده، ما هم پناه داده ايم.(2)

حقّ جوار قائل شدن آن حضرت براى زينب، بدان معنا است كه از مسلمانان نيز اين انتظار را دارد كه


1- مغازى، محمد بن عمر واقدى، ج ٢، ص ٣٩٨؛ سيره، ابن هشام، ج ٣، صص ٢6٩ - ٢6٨.
2- مغازى، ج ٢، ص 4١٨؛ الطبقات الكبرى، ج ٨، ص ٣٣؛ الاصابه، ج ٨، ص١5٢.

ص:26

حقّ جوار زن مسلمان را به رسميت بشناسند.

از ديگر موارد امان دهى آن است كه در فتح مكه (سال هشتم) «امّ هانى» دختر ابى طالب و «امّ حكيم» دختر «حارث بن هشام» (همسر عَكرَمة بن اَبى جهل) ، به پناه جويان خود امان دادند و امان آنها از سوى رسول خدا (ص) پذيرفته شد. «حارث بن هشام» و «زُهير بن ابى اميّه» از كسانى بودند كه به ام هانى پناهنده شدند. زن عكرمه نيز كه مسلمان شده بود، براى شوهرش امان گرفت و او را كه به واسطه دشمنى هايش با پيامبر به يمن فرار كرده بود، بازگرداند(1)

دختر مغيره نيز از زنانى است كه براى همسرش، «صَفوان بن اميّه» امان گرفت.(2)

رسول خدا (ص) حتى در مواردى آزادسازى اسرا را كه از سوى برخى زنان صورت مى گرفت، پذيرفت؛ چنان كه در سريه «عُيَينة بن حِصْن» ، عايشه يكى از اسرا را آزاد كرد و پيامبر مخالفتى نكرد. (3)


1- سيره ابن هشام، ج 4، ص ٨٧5؛ اسد الغابه، ج 5، ص 5٧٧؛ تاريخ طبرى، ج ٢، ص ٣٣6.
2- اسد الغابه، ج 5، ص 6٣١.
3- سيره ابن هشام، ج 4، ص ١٠٣٨.

ص:27

د) حضور در جمعه و جماعات

زنان از حضور در مسجد كه محل تصميم گيرى هاى مهمّ حكومتى بود و نيز نماز جمعه كه از شعارهاى سياسى -عبادى به شمار مى رفت، منع نشدند. «امّ عطيه» نقل مى كند: «رسول خدا (ص) به مادران و دختران بالغ اجازه داد تا روزهاى عيد فطر و قربان در جماعات حضور پيدا كنند»(1)

طبق رواياتى، رسول خدا (ص) در اعياد، دختران و زنانش را به همراه مى برد. از «امّ حبيبه، خوله بنت قيس» نقل شده كه روز جمعه، من در آخر صف زنان بودم و خطبه و قرائت پيامبر را مى شنيدم.

رسول خدا (ص) به «مُصعَب بن عُمَير» فرمود:

در روز جمعه، هنگام نيم روز، زنان و فرزندان خود را گرد آوريد و با خواندن دو ركعت نماز به خداوند نزديك شويد. (2)

در روايت ديگرى آمده كه روزى رسول خدا (ص) مردم را به نمازجمعه ندا داد، كنيز ام سلمه همسر رسول خدا به شانه كردن سر او مشغول بود كه


1- صحيح مسلم، ج ٢، ص ٢٨٧؛ الطبقات الكبرى، ج ٨، ص ٢٩6.
2- الطبقات الكبرى، ج ١، ص ٨٣.

ص:28

ام سلمه سخن پيامبر (اى مردم) را شنيد. پس به كنيزش گفت، اين كار را به بعد واگذار. كنيز گفت: «رسول خدا (ص) مردان را فرامى خواند نه زنان را» . ام سلمه پاسخ داد: «من جزو مردم هستم»(1)

ه) پاسخ به جنگ روانى دشمن

زنان مسلمان به هنگام لزوم، به تبليغات زهرآگين دشمن جواب دندان شكنى مى دادند و توطئه آنان را خنثى مى كردند. چنان كه در غزوه احد، هند، همسر ابى سفيان پس از مُثله كردن پيكر حمزه سيدالشهدا، بالاى سنگى رفت و اشعارى سرود. يكى از زنان مسلمان حاضر در نبرد، فوراً به پاسخگويى او پرداخت.(2)رخى منابع، نام اين زن را هند دختر «اثاثه» يا «اَبان بن عَبّاد بن عبدالمطلب» دانسته اند.(3)همچنين زمانى كه «كَعب بن اَشرف» يهودى، در اشعار خود به تَغزّل و


1- صحيح مسلم، ج ١5 ص 56؛ برخى منابع روايى در اين خصوص مطالبى تحت عنوان «باب خروج النساء الى المساجد» و «باب موعظة الامام النساء يوم العيد» دارند. ر. ك: صحيح بخارى، ج٢، ص 56؛ صحيح مسلم، ج 4، ص١6١
2- سيره ابن هشام، ج ٣، ص 6٠٧؛ البداية و النهايه، ابن كثير، ج 4، ص 4٢؛ سبل الهدى و الرشاد، صالحى شامى، ج 4 ص ٢١٨.
3- اسد الغابه، ج 5، ص 55٩؛ الاصابه، ج 4، ص 4٢٢.

ص:29

معاشقه با زنان مسلمان پرداخت، زنى از انصار حرمت شكنى وى را پاسخ داد.(1)

و) مبارزه سياسى

حفظ اعتقادات و پايبندى به دين مبين اسلام، صبر و استقامت در مقابل توطئه هاى دشمن و حفظ آرمان، نوعى مبارزه سياسى بر ضد دشمن است. در جوّ اختناق آميز مكه، برخى از نخستين مسلمانان، زنان بودند. حضرت خديجه نخستين زنى بود كه اسلام را پذيرفت و تمام هستى خود را وقف پيشبرد اهداف پيامبر كرد و با تمام سختى ها، محدوديت ها و گرفتارى هايى كه مشركان براى خاموش كردن دعوت اسلامى انجام دادند، ساخت و از اعتقاد خود برنگشت. سُميّه، مادر عمّار از ديگر زنان پيشگام در اسلام است. وى شكنجه هاى دردناك مشركان را تحمل كرد و سرانجام به شهادت رسيد.(2)

به جز سميه، در مكه عده اى از زنان مستضعف بودند كه به طور مداوم مورد شكنجه مشركان واقع


1- المحبر، ابن حبيب بغدادى، صص ٨١ و ٨٢؛ الطبقات الكبرى، ج ٨، ص١٢٣؛ تاريخ طبرى، ج ٢، ص ١٧٩.
2- سيره ابن هشام، ج ١، ص ٢١١؛ الطبقات الكبرى، ج ٨، ص ٢64.

ص:30

مى شدند. «لبينه» ، كنيز خاندان عُدىّ، «زنيره» ، كنيز بنى مخزوم يا بنى عدى و «امّ عبيس» از بردگان بنى زهره از آن جمله اند.(1)مطابق گزارشى، مشركان، زن مسلمانى به نام «امّ شريك» را براى بازداشتن از اسلام سه روز از خوراك منع كردند، اما او تحمل كرد.(2)مقاومت او و لطف الهى موجب شد تا مشركان همراه او به حقانيت اسلام پى برده و مسلمان شدند.

مهاجرت از راه هاى ديگر مبارزه سياسى است. در اين ميدان مبارزه نيز، زنان همگام با مردان، مشاركت داشتند. چنان كه در ميان مهاجران به حبشه، چند تن از زنان حضور داشتند. رقيه، دختر رسول خدا (ص) ، سوده، دختر قِيس بن عبد شمس، اسماء بنت عُمَيس، ام حبيبه، دختر ابى سفيان و امّ سَلمه مخزومى از آن جمله اند.(3)هجرت از ديار شرك براى حفظ ايمان و تبليغ اسلام، خود نوعى مبارزه سياسى بر ضد حاكميت شرك است. تحمل مشكلات در ديار غربت، جز براى كسى كه عاشق پيامبر و اسلام باشد، كار آسانى نيست.

با هجرت رسول خدا (ص) به مدينه، بعضى از زنان


1- الطبقات الكبري، ج ٨، ص ٢55؛ اسد الغابه، ج 5، ص 46٣.
2- الطبقات الكبري، ج ٨، ص ١٢٣؛ المحبر، ص ٨١.
3- الطبقات الكبري، ج ١، ص ٢٠4.

ص:31

مسلمانى كه نتوانسته بودند دست به هجرت بزنند، براى نجات از محيط شرك آلود مكه، زمينه هجرت خود را فراهم ساخته و با سختى هر چه تمام تر و حتى به تنهايى هجرت كرده و به پيامبر در مدينه پيوستند. اُمَيمه بنت بِشر(1)، امّ كلثوم، دختر عُقبَه(2)، و امّ شريك دوسى(3)از آن جمله اند. ام سلمه مخزومى كه بعدها به همسرى رسول خدا (ص) درآمد، از زنانى بود كه به رغم مخالفت هاى سرسختانه خويشانش، به مدينه هجرت كرد.(4)

آيات ٩٧ و ٩٨ سوره نساء، به صراحت بيان مى دارد كه زنان، چون مردان وظيفه دارند تا از سرزمين كفر هجرت نمايند. هجرت زنان مسلمان، اقدامى سياسى است كه ابعاد مختلفى دارد؛ از سويى به معناى طرد و نفى نظام حاكم بر جامعه است و از سوى ديگر، به مفهوم ابلاغ پيام آيين جديد به مراكز مستعد است. علاوه بر آن، هجرت اساسى ترين اقدام جهت تأسيس حكومت اسلامى و تقويت حكومت


1- الاصابه، ج ٨، ص ٣٠.
2- الطبقات الكبري، ج ٨، ص ١٨٣؛ مغازى، ج ٢، ص 6٢٩؛ الاصابه، ج٨، ص46٣.
3- الطبقات الكبري، ج ٨، ص ١5٧؛ الاصابه، ج ٨، ص 4١6.
4- الاستيعاب، ابن عبد البر، ج 4، ص 4٩٣؛ الاصابه، ج ٨، ص 4٠4.

ص:32

نوپا خواهد بود.(1)

ز) حفظ اسرار

حفظ اسرار، خود نوعى كار سياسى است.(2)به موجب گزارشى، اسماء دختر ابى بكر، كه به هنگام هجرت پيامبر به يثرب، براى آن حضرت و همراهانش، غذا برده و از مكان اختفاى آنان آگاهى داشت، وقتى مورد بازجويى مشركان كه در تعقيب رسول خدا (ص) بودند، قرار گرفت، اسرار خود را فاش نكرد و از ابوجهل سيلى خورد.(3)


1- زن، دين، سياست، ص ٣١.
2- علاوه بر موارد ياد شده، برخى زنان در زمره خدمتكاران رسول خدا ص بودند. اسماء بنت يزيد بن سكن، در برخى مواقع، ساربان و زمامدار شتر رسول خدا ص بود. تاريخ المدينة المنوره، ابن شبه، ج ١، ص 4١5؛ هند و اسماء، دختران حارثه اسلمى نيز از ديگر خدمتكاران آن حضرت بودند. سيره ابن هشام، ج ٢، ص 566.
3- سيره ابن هشام، ج ٢، ص ٣٣٧؛ سبل الهدي و الرشاد، ج ٣، ص ٢46.

ص:33

ص:34

٢- نقش نظامى زنان

اشاره

در فقه اسلامى جهاد براى دفاع از سرزمين اسلام، بر زن و مرد مسلمان واجب شده است. در جهاد ابتدايى نيز، زنان مى توانند شركت كنند و تنها از نبرد رودر رو با دشمن منع شده اند كه آن هم علت خاصى دارد.

رسول خدا (ص) نه تنها زنان را در جنگ ها شركت مى داد و به آنها نقش واگذار مى كرد؛ بلكه از غنايم به دست آمده، براى آنان سهمى منظور مى كرد؛ چنان كه در غزوه خيبر (سال هفتم) ، بخشى از غنايم را ميان ايشان تقسيم كرد.(1)در غزوه بنى قريظه (سال پنجم) نيز، زنى به نام «نسيبه» حضور داشت و از


1- الطبقات الكبري، ج ٨، ص 46.

ص:35

غنايم سهمى برد.(1)

از كنار هم گذاشتن گزارش ها در خصوص حضور زنان در جبهه هاى نبرد، چنين برمى آيد كه پيامبر به آن دسته از زنانى كه داوطلب اعزام مى شدند و مهارت لازم را براى كارهاى جبهه، مثل مداواى مجروحان، آشپزى، دوختن مشك ها و. . . داشتند و از شجاعت لازم نيز براى حضور در صحنه جنگ برخوردار بودند، اجازه حضور مى داد. تجربه از ديگر ملاك هاى شركت در نبردها بود. با نگاهى به نام زنان حاضر در غزوات، اين مطلب ثابت مى شود كه برخى زنان در چندين نبرد حضور داشته اند.

بارى، زنان صدر اسلام با تأييد شخص رسول خدا (ص) ؛ به ويژه براى مداواى مصدومان و مجروحان جنگ، به طور داوطلبانه رهسپار جبهه ها مى شدند. غير از نبرد بدر كه گزارشى از حضور زنان در آن نشده و در ابتدا بناى بر نبرد با قريش نيز نبوده است، در غزوات ديگر بسته به اهميت غزوه، گزارش هايى از شركت زنان، و ايفاى نقش مؤثر آنان، ارائه شده است. در منابع، دست كم نام ٣4 زن در صحنه هاى نظامى ديده مى شود


1- مغازى، ج ٢، ص 5٧4.

ص:36

كه در ١٢ غزوه حضور داشته اند. در اين ميان نبرد خيبر با شركت حدود ٢٠زن(1)و غزوه احد با حضور ١4 زن(2)، بيشترين مشاركت زنان را داشته است.

ام سلمه با شركت در هشت غزوه (احد، خندق، خيبر، حديبيه، فتح مكه، حنين، طائف و تبوك) بيشترين حضور را داشته است. ام عُمّارَه نيز با شركت در هفت غزوه در رتبه دوم قرار دارد.(3)

نام برخى زنان كه در غزوات حضور داشته اند عبارتند از: حضرت فاطمه (س) ، عايشه، ام ايمن، حَمْنَة بنت جَحْش، سميرا بنت قيس، نسيبه و ام سليم، در نبرد احد، نفيسه و بحينه، دختران أرت (الحارث) بن مطلب، ام حبيبه بنت جحش، خديجه و هند، دختران حصين، ام عماره، صفيه، امّ ايمن، امّ سَنان اسلميه و امّ سليم در غزوه خيبر حضور داشتند.(4)در اين نبرد، گروهى از زنان بنى غفار نزد رسول خدا (ص) آمدند و اجازه شركت خواستند كه آن حضرت با حضور آنان


1- ر. ك: حضور زنان مسلمان در عرصه هاى نظامى در عصر رسول خدا ص ، مرادى خلج، ص١٠6٢ به بعد.
2- مغازى، ج ١، ص ٢4٩؛ دلائل النبوه، بيهقى، ج ٣، ص ٢١4.
3- ر. ك: الطبقات الكبري، ج ٨، ص ٣٠٣، الاستيعاب، ج 4، ص 5٠٣.
4- مغازي، ج ٢، ص 6٨5.

ص:37

موافقت نمود.(1)از ديگر زنان نقش آفرين در عرصه نظامى، مى توان از كعيبه بنت سعد، صفيّه بنت عبدالمطلب، امّ عُمارَه، امّ سليط، امّ العَلاء، سميرا بنت قيس و مادر سَعد بن معاذ ياد كرد كه در نبرد با بنى قريظه به ايفاى نقش پرداختند.(2)

زنان حاضر در نبردها گاهى از غنايم به دست آمده بهره مند مى شدند؛ چنان كه در نبرد خيبر به هر زن حاضر سهم يك مرد، تعلق گرفت. ابن سعد نام زنانى را كه از غنايم خيبر سهمى به آنها اختصاص داده شد را ذكر كرده است.(3)بنابر نقلى، در خيبر دو زن باردار حضور داشتند كه هر دو، بين راه وضع حمل كردند و پيامبر براى نوزادان و مادرانشان پاداش ويژه اى قرار داد.(4)

در سريّه ها از حضور زنان گزارشى ارائه نشده است.

پس از اثبات حضور زنان در صحنه هاى نظامى، به مواردى از نقش ها و وظايف آنان در جبهه ها اشاره مى شود:


1- مغازي، ج ٢، ص 6٩4؛ سيره ابن هشام، ج ٣، ص ٨٠4.
2- مغازي، ج ٢، ص 6٩4.
3- الطبقات الكبري، ج ٨، ص 4٠6.
4- ر. ك: بررسى شيوه هاى رفتار پيامبر با زنان، مجموعه مقالات همايش بين المللى، ص ٧5٩ به بعد .

ص:38

الف) مداوا و پرستارى مجروحان

مطابق گزارشى، برخى زنان در صحنه نبرد حاضر شده و به پانسمان كردن جراحت رزمندگان مى پرداختند. چنان كه نقل شده ام ايمن كه رسول خدا (ص) او را مادر خطاب مى كرد، همواره در كنار زنان مجاهد به مداواى مجروحان مى پرداخت.(1)«نسيبه» ، دختر حارث انصارى مى گويد: «در هفت جنگ، همراه پيامبر بودم و مجروحان را مداوا مى كردم»(2)

«رفيده» يا «كعيبه» ، دختر سعد، در نبرد خندق در مسجد پيامبر خيمه زده و مجروحان را مداوا مى كرد.(3)هنگامى كه سعد بن معاذ از بزرگان انصار، مجروح گرديد، به دستور پيامبر وى را جهت مداوا به خيمه رفيده بردند.(4)وى زنى بود كه خود را وقف خدمت به مجاهدان كرده بود. گويا او اولين پرستار در اسلام بوده است. (5)

ام سنان اسلميه، وقتى داوطلب شركت در جنگ شد، نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: «من براى مداواى مجروحان در جنگ شركت مى كنم» . پيامبر به ايشان


1- الطبقات الكبرى، ج ٨، ص ٢٢5؛ الاصابه، ج ٣، ص 64.
2- اسد الغابه، ج 5، ص 6٠٣؛ الاصابه، ج 4، ص 4٧٧.
3- اسد الغابه، ج 5، ص 454.
4- سيره ابن هشام، ج ٣، ص ٧٢٠؛ الطبقات الكبري، ج ٨، ص ٢٩١.
5- ر. ك: الاستيعاب، ج 4، ص ١٨٣٨.

ص:39

اجازه داد و فرمود: «به دوستان تو از قبيله اسلم و غير آن هم اجازه مى دهم در نبرد شركت كنند»(1)

اميّه دختر قِيس بن ابى الصلت غفاري، جهت حضور در نبرد خيبر، براى كمك به مصدومان و امور تداركاتى، نظر پيامبر را جويا مى شود و آن حضرت با شركت وى موافقت مى كند و پس از نبرد، گردنبندى به وى عطا مى كند. (2)

ب) آبرسانى و دوختن مشك ها

برخى از زنان حاضر در نبردها، براى رزمندگان آب و نان حمل مى كردند. به موجب نقلى، «ربيع» دختر «مُعوذ بن عَفراء» ، از آب رسانان و خدمه مجاهدين بود.(3)از برخى زنان حاضر در نبردها گزارش شده كه ما براى رساندن آب به رزمندگان، با سپاه اسلام همراه مى شديم(4)ام ايمن(5)و حَمنَه بنت جحش(6)از ديگر زنانى هستند كه نقش آبرسانى را در صحنه هاى نظامى


1- مغازي، ج ٢، ص 6٨6.
2- الطبقات الكبري، ج ٨، ص ٢٩6؛ اسد الغابه، ج 5، ص 4٠5.
3- اسد الغابه، ج 5، ص 45١.
4- الطبقات الكبري، ج ٨، ص ٢٢5.
5- همان.
6- همان، ص ٢4١.

ص:40

برعهده داشتند. قابل ذكر است كه سقايى پيشه اى بوده كه تا اين اواخر در ممالك اسلامى رايج بوده و برخى زنان به اين پيشه مشغول بوده اند.

ج) آشپزى

امّ عطيّه در جبهه ها حاضر مى گرديد و براى رزمندگان آشپزى مى كرد.(1)

د) رساندن تير و سلاح به خطّ مقدم

جمع آورى تيرها و رساندن آنها به دست رزمندگان، از ديگر كارهاى زنان در جنگ بود. چنان كه در گزارشى آمده است: امّ زياد أشجعيّه، قبل از عزيمت سپاه پيامبر به خيبر، به آن حضرت عرض كرد: ما براى رساندن تير و نوشانيدن سويق (نوعى شربت) به رزمندگان با آنان همراه مى شويم.(2)

ه) حمل كشته شدگان و مجروحان

در غزوه احد، هند، دختر «عمرو بن حزام» تصميم داشت، اجساد مطهر سه تن از شهدا را به مدينه حمل


1- الطبقات الكبري، ج ٨، ص 455.
2- الآحاد و المثانى، ابن ابى عاصم، ج 6، ص ٨١؛ المعجم الكبير، طبرانى، ج٢5، ص ١٣٧.

ص:41

كند(1)كه به فرمان رسول خدا (ص) منصرف شد و در احد دفن شدند. در گزارشى آمده است:

كُنّا نَغْزُو مَعَ رَسُول الله وَنَردُّ الْقَتلى وَ الْجَرحى إلَى المدينه.(2)

ما همراه رسول خدا در جنگ شركت مى كرديم و كشته ها و مجروحان را به مدينه انتقال مى داديم.

ربيع دختر معوذ بن عفراء انصارى در جبهه شركت مى كرد و اجساد شهدا را به مدينه حمل مى كرد.(3)

و) نبرد در وقت ضرورت

برخى زنان شركت كننده در نبردها به همراه خود سلاحى داشتند تا به گاه لزوم از خود و پيامبر دفاع كنند. از زنانى كه در شرايط حسّاس با دشمن به طور مستقيم درگير شدند، مى توان از ام سليم، صفيه و ام عماره ياد كرد. ابن سعد به نقل از نسيبه دختر «كعب بن عمرو خزرجى» ، مشهور به امّ عُمارَه، آورده است: «چون در جنگ احد، مسلمانان گريختند، نزد پيامبر آمدم و با شمشير زدن و تيراندازى از او دفاع


1- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج ١4، ص ٢6٢.
2- مغازي، ج ١، ص ٢65.
3- اسد الغابه، ج 5، ص 45٢.

ص:42

كردم تا مجروح شدم» .

بنا به نوشته واقدى، ام عماره در دفاع از رسول خدا (ص) زخم عميقى در گردنش پيدا شد كه تا يك سال التيام نيافت.(1)از پيامبر نقل شده كه به چپ و راست نگاه مى كردم، غير از ام عماره را نمى ديدم كه از من دفاع مى كرد و شمشير مى زد.(2)

ام عماره در عين حال كه چند زخم بر بدن داشت، فرزندش را به مبارزه با دشمن ترغيب مى كرد تا آنجا كه پيامبر توانايى او را با بيان اينكه: «اى ام عماره! چه كسى به قدر تو تواناست، ستود» دلاورى و استقامت وى و خانواده اش در نبرد احد، ايشان را مشمول دعاى رسول خدا (ص) كرد و حتى از مقام برخى صحابه كه به ظاهر برجسته بودند، برتر دانست و فرمود: «امروز تو جايگاهى بهتر از فلانى و فلانى دارى»(3)

ام عماره، در غزوه حديبيه نيز حضور داشت و به گفته خودش: هنگامى كه شوهرم «غزية بن عمر» شمشيرى بسته بود، من چوبى را كه سايبان بود، برداشتم، سپس كاردى هم همراه گرفتم كه به كمر بسته


1- مغازى، ج ١، ص ٢6٩؛ الاصابه، ج ٨، ص 44١.
2- مغازي، ج ١، ص ٢٧٠.
3- همان، ص ٢6٩.

ص:43

بودم و گفتم اگر دشمن به من نزديك شود، اميدوارم كه به قتل برسانم.(1)وى در غزوه حنين (سال هشتم) شركت داشت. وقتى در سپاه مسلمانان سستى افتاد و آنان روى به هزيمت نهادند، ام عماره همراه چهار زن ديگر در حالى كه شمشير برنده اى در دست داشت، خطاب به انصار فرياد زد كه اين چه كار زشتى است؟ شما و فرار! و با حمله به دشمن، مردى از قبيله هوازن را كشت و به چهره فراريان خاك پاشيد.(2)ام عماره، پس از رحلت رسول خدا (ص) نيز در برخى نبردها شركت كرد و در نبرد يمامه دستش قطع شد. (3)

در نبرد خندق، هنگامى كه يهودِ بنى قريظه پيمان شكنى كرده و به قصد شبيخون زدن به مردم مدينه به محل استقرار برخى از زنان نزديك شدند، صفيه دختر عبدالمطلب، عمه رسول خدا (ص) اقدام به مقابله نظامى كرد و يكى از يهوديان را كشت و اين در حالى بود كه «حَسّان بن ثابت» ، شاعر معروف انصار از رويارويى با آنان عذر خواسته بود.(4)


1- مغازى، ج ٣، ص 45٨.
2- همان، ص 6٨٩.
3- انساب الاشراف، ج ١، ص ٣٩٨.
4- مغازي، ج ٢، ص 46٢.

ص:44

بنا به نقلى، صفيه در جريان نبرد احد نيز فردى يهودى را كه دربارۀ همسران پيامبر (ص) جاسوسى مى كرد، به قتل رساند. اين زن شجاع، وقتى ديد مسلمانان از احد مى گريزند با نيزه اى كه در دست داشت رو به جلو مى رفت و با آن بر صورت مردم مى زد و مى گفت: «آيا از گرد رسول خدا (ص) مى گريزيد؟ !»

در غزوه حنين (سال هشتم) ، غير از اميرمؤمنان (ع) و تنى چند از بنى هاشم، بقيه مسلمانان گريختند. در اين هنگامه سخت، زنانى، مردانه ايستادند. ام عماره، ام سليم، ام سليط و ام حارث در اين معركه جهاد كردند. (1)اين زنان با رشادت خود، فراريان را شرمنده ساختند و آنان به نزد پيامبر بازگشتند. بدين ترتيب اين دسته از بانوان در مصون ماندن آن حضرت از خطر، نقش داشتند.(2)

ام سليم، دختر مِلحان از ديگر زنان مسلمانى است كه با همسرش ابوطلحه، در جنگ حنين شركت كرد. او بُردى به كمر خود بسته و خنجرى به دست داشت. ابوطلحه پرسيد: اين خنجر چيست كه در دست


1- مغازي، ج ٣، صص ٩٠4 - ٩٠٢.
2- تاريخ يعقوبى، ج ١، ص 4٢4.

ص:45

دارى؟ گفت: «آن را به دست گرفتم تا اگر مشركى به من نزديك شد، شكمش را با آن پاره كنم»(1)

ز) تشويق و ترغيب رزمندگان به جنگ

در نبرد احد آن گاه كه شايعه شد كه رسول خدا (ص) به شهادت رسيده است، «اوس بن قيظى» به همراه چند تن ديگر از انصار، پشت به جبهه كردند. ام ايمن با ديدن اين صحنه، سخت ناراحت شد و مشتى خاك برداشت و به چهره ايشان پاشيد و به آنان دوك نشان داد و گفت: «شمشيرتان را بدهيد و نخ بريسيد» . (2)در غزوه «ذي قَرَد» ، در سال ششم كه شتران پيامبر به غارت رفته بود، «اسماء بنت يزيد بن سَكَن انصارى» ، مردان را به شركت در غزوه وامى داشت و همواره نگران سلامتى رسول خدا (ص) بود.(3)

ديده بانى و نگهدارى از اسباب و لوازم مجاهدين، از ديگر كارهاى زنان در جنگ بود.


1- سيره ابن هشام، ج 4، ص ٩6.
2- مغازي، ج ١، ص ٢٧٧.
3- همان، ج ٢، ص 54٣.

ص:46

٣-نقش اقتصادى زنان

اشاره

شايد برخى چنين تصور كنند كه در صدر اسلام، زن به غير از خانه دارى، فعاليت ديگرى از جمله فعاليت اقتصادى نداشته است؛ اما با دقت در متون مختلف سيره و تاريخ، بطلان اين تصور آشكار مى شود. گزارش ها حكايت از فعاليت هاى گوناگون زنان در عصر رسالت دارد. آنان بخش عمده اى از نيروى كار، تخصص و توليد را برعهده داشتند. هر زن مسلمان، بسته به توان و تخصص خود، در تقويت حكومت نبوى تلاش مى كرد. مساعدت هاى ايشان به پيامبر و مسلمانان به طرق مختلف (مستقيم و غير مستقيم) صورت مى گرفت كه به چند مورد اشاره مى شود:

ص:47

الف) ايثار و انفاق

زنان مسلمان كه به ضعف بنيه اقتصادى حكومت رسول خدا (ص) واقف بودند، هنگام لزوم، با ايثار و اهداى اموال و زيورآلات خود، حكومت تازه تأسيس پيامبر را تقويت مى كردند تا به سهم خود آن حضرت را از تنگناهاى مالى خارج سازند. اين گونه ايثارگرى ها قبل از تشكيل حكومت نبوى نيز وجود داشت كه مصداق بارز آن را مى توان در اقدام حضرت خديجه (س) ، داير بر هزينه كردن تمام دارايى خود در راه دعوت اسلامى، برشمرد.

مطابق گزارشى، در جريان غزوه تبوك (سال نهم) ، با توجه به كثرت نيروهاى جهادگر (حدود سى هزار نفر) و حساسيت نبرد با روم و مسافت طولانى محل نبرد، و عدم توانايى مالى رسول خدا (ص) ، براي تجهيز تمامى افراد سپاه، برخى زنان با اعطاى زيورآلات خود، آن حضرت را يارى كردند. در خبرى آمده كه پارچه اى جلوى رسول خدا (ص) پهن بود كه در آن دستبندها، بازوبندها، خلخال ها، گردنبندها و انگشترهايى بود كه زنان اهدا كرده بودند تا سپاه اسلام را يارى دهند.(1)


1- مغازي، ج ٣، ص ٧55؛ ر. ك: حضور زنان مسلمان در عرصه هاى نظامى، مجموعه مقالات همايش بين المللى سيره. . . ، ص ١٠6٣ به بعد.

ص:48

از ديگر مواردى كه زنان، در تقويت حكومت پيامبر و حلّ مشكلات اقتصادى آن حضرت نقش داشتند، آن است كه برخى زنان؛ مثل «رَملَه» دختر «حارث بن ثَعلَبه خزرجى» كه خانه بزرگى داشت و از موقعيت مناسبى (نزديكى به مسجد رسول خدا (ص) و داشتن مركزيت) برخوردار بود، آن را در اختيار رسول خدا (ص) قرار داد تا در پيشبرد اهداف دولت اسلامى مورد استفاده قرار دهد.

در منابع، بارها در خصوص بهره مندى از اين خانه سخن گفته شده است. از كاركردهاى آن مى توان به عنوان مهمانسراى حكومت نبوى، محل نگهدارى موقت اسرا(1)، محل ملاقات پيامبر با هيئت هاى مختلف، اشاره كرد. در اين منزل، هيئت هاى (وفود) نمايندگان قبايلى چون مُحارَب(2)، كِلاب(3)، عبدُالقيس(4)، تَغلَب و خَوْلان(5)، با پيامبر ملاقات و مورد پذيرايى قرار گرفتند. به نقلى، اسراى بنى قريظه در اين خانه نگهدارى شدند.(6)اسراى بنى تميم نيز به تعداد يازده مرد و يازده زن و


1- ر. ك: مجموعه مقالات، رسول جعفريان، دفتر دوم، ص ١١٣٧.
2- الطبقات الكبري، ج ١، ص ٢٩٩.
3- همان، ص ٣٠٠.
4- همان، ص ٣١6.
5- همان، ص ٣١6.
6- مغازي، ج ٢، صص ٣٨٧ و ٣٨٨؛ سيره ابن هشام، ج ٣، ص ٢4١؛ الاصابه، ج ٨، ص ١4٠.

ص:49

سى كودك در آنجا نگهدارى مى شدند.(1)

پس از رسول خدا (ص) نيز اين خانه تا مدتى محل نگهدارى اسرا بود؛ چنان كه برخى اسرا در جريان جنگ هاى رده در آن نگهدارى مى شدند.(2)

در گزارشى آمده است: زنى براى اهل صفه كه از صحابۀ تهيدست بودند، هفته اى يك وعده غذا طبخ مى كرد. (3)امّ سليم يا امّ مالك، نيز از اطعام كنندگان اهل صفه بود.(4)با توجه به فقر و تنگدستى برخى مسلمانان، مثل صفه اى ها كه غالب ايشان از صحابه پرهيزكار بودند، حلّ مشكل معيشتى آنان، خود نوعى كمك به حلّ بحران اقتصادى مسلمانان بود و تقويت دولت نبوى را در پى داشت. مهمان نوازى انصار نسبت به مهاجران و پناه دادن ايشان، و تقسيم امكانات خود با مهاجران از جمله اسكان ايشان كه زنان انصار بيشترين زحمت را پذيرا مى شدند، بى ترديد در حلّ مشكلات آغازين سال هاى هجرت رسول خدا (ص) ، مؤثر بود و نوعى كمك مالى به دولت آن حضرت محسوب مى شد.

امّ علاء گويد:


1- الطبقات الكبري، ج ٢، ص١6١؛ مغازي، ج ٣، ص ٩٧5.
2- الطبقات الكبري، ج ٧، ص ١٠٢.
3- معجم الكبير طبرانى، ج 6، ص ١٧٣؛ بحارالانوار، ج ٧ ص ١٣١.
4- مجمع الزوايد، ج ٨، ص ٣٠١.

ص:50

هنگامى كه مردم مدينه درباره تحويل خانه هاى خود به مهاجران به قرعه متوسل شدند، در قرعه، سهم ما با عثمان بن مَظْعون در يك خانه تعيين شد.(1)

رضايت دادن زنان ثروتمند و داراى پايگاه عالى قبيله اى و شريف مبنى بر ازدواج با صحابه تهيدستى چون بلال و زيد بن حارثه و. . . ، را نيز مى توان از مصاديق كمك به دولت رسول خدا دانست (2)؛ چرا كه دستگيرى از ياران صميمى پيامبر و حلّ معيشت ايشان، در واقع حلّ جزيى از مشكلات كلان حكومت آن حضرت بود كه با زيركى و لطافت انجام شد.

ام شريك انصارى نيز از زنان ثروتمند بود و خانه او محلّ ورود مهمانان فراوان بود و او با عنوان انفاق در راه خدا، از آنان پذيرايى مى كرد.(3)

ب) تساوى زن و مرد

به مصداق آيه كريمه لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ (نساء: ٣٢) كه بهره كسب و كار هر كدام


1- اسد الغابه، ج 5، ص 64.
2- به عنوان نمونه مى توان ازدواج خواهر عبدالرحمن بن عوف با بلال و ازدواج زينب بنت جحش با زيد بن حارثه را بر شمرد.
3- الاصابه، ج 4، ص 465.

ص:51

از زن يا مرد را با استقلال از آنِ صاحبش مى شمرد و به مصداق روايت: « إِنَّمَا النِّساءُ شَقائِقُ الرِّجال » ، (كه در هر حكمى، مگر برخى از احكام مختصّه، زن و مرد را مساوى در حقوق مى بيند) ، مردان و زنان يكسانند و هيچ گونه تبعيض در اين باب وجود ندارد و زنان در انواع مختلف حقوق مالكيت و استقلال در تصرف اموال منقول و غيرمنقول و سائر شئون تابعه آن، از تجارت، بخشش، رهن، قرض، صلح، شركت، مضاربه، سرمايه گذارى، وقف، اجاره، كشاورزى و ديگر حقوق، با مردان مساوى هستند.(1)

زنان علاوه بر فعاليت هاى اقتصادى در منزل؛ مانند زيلو بافى، زنبيل بافى، ساختن ابزارهاى تزيينى، بافندگى، خياطى و آسياب كردن و. . . كه غالب زنان به آنها مى پرداختند و در اقتصاد خانواده كه كوچك ترين واحد اجتماعى محسوب مى شد، نقش داشتند، در بيرون منزل نيز عهده دار برخى مشاغل بودند. اسلام نيز، مانعى بر سر فعاليت هاى اقتصادى زنان ايجاد نكرد. استقلال زنان در تصرفات مالى مورد اتفاق نظر فقها است و آن را به اذن شوهر منوط نمى دانند(2)و


1- حقوق زن در اسلام و جهان، آيت الله نورى، ص ١٨5.
2- احكام النساء، شيخ مفيد، ج 6، ص ٢6.

ص:52

آنان با مراعات قواعد نظم اجتماعى به حرفه هاى گوناگونى اشتغال داشتند و در اقتصاد جامعه اسلامى، در حدّ توان خود نقش داشتند. اينك به برخى از فعاليت هاى مستقل زنان اشاره مى كنيم:

ج) تجارت و دست فروشى

اشاره

پيش از اسلام برخى زنان به تجارت مشغول بودند، حضرت خديجه يكى از چهره هاى بارز و ثروتمند آن روزگار بود. با ظهور اسلام و نظر به مجاز بودن تجارت براى آنان، برخى زنان به خريد و فروش و تجارت مى پرداختند. بنابر نقلى، «قَيلَه اَنماريه» ، خدمت رسول خدا٩ رسيد و عرض كرد: «من به خريد و فروش اشتغال دارم، چانه زدن در معامله چگونه است؟» حضرت فرمود: «چنان مكن، بلكه هر قيمتى كه مى خواهى بخرى يا بفروشى، همان قيمت را اعلام كن»(1)

«مليكه امّ السائب بن اَقْرَع» ، از زنان صحابى است كه به عطرفروشى اشتغال داشت و رسول خدا از او عطر خريد.(2)زنى به نام «حولاء» يا خوله نيز به


1- الطبقات الكبري، ج ٨، ص ٢٩١؛ اسد الغابه، ج 5، ص 5٣5.
2- اسد الغابه، ج 5، ص 54٨.

ص:53

عطرفروشى مى پرداخت.(1)پيامبر به او فرمود:

هرگاه عطر مى فروشى، جنس سالم را با قيمت مناسب به مردم تحويل بده و هرگز در جنس خود تقلب روا مدار؛ زيرا معامله سالم پاك تر است و سبب خير و بركتِ مال و در آمد خواهد شد.(2)

شاهد ديگر بر حضور زنان در فعاليت هاى اقتصادى و تأمين معاش خانواده آن است كه منابع سيره به اتفاق، يكى از زمينه هاى بروز غزوه بنى قينقاع را جسارت برخى يهود به يك زن مسلمان فروشنده، در بازار مى دانند. (3)

بنابر روايتى از رسول خدا (ص) ، آن حضرت به زنان جوان اجازه داد تا در مراسم عيد فطر و قربان از منزل هاى خود خارج شوند و براى تهيه روزى بساط بگسترانند: « إِنَّما رَخَّصَ رَسُولُ اللهِ لِلنِّساءِ العَواتِقِ فِى الخُروجِ فِى العيدَينِ ِ فِى الرِّزق »(4)خلاصه آنكه خريد و فروش رونق داشته و پيامبر صنايع دستى زنان را تأييد مى كردند.


1- اسد الغابه، ج 5، ص 4٣٢؛ الاصابه، ج ٨، ص ٩4.
2- فروع كافى، محمد بن يعقوب كلينى، ج 5، ص ١5.
3- مغازي، ج ١، ص ١٧6.
4- تهذيب الاحكام، شيخ طوسى، ج ٣، ص ٢٨٧؛ وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، ج ٧، ص 4٧١.

ص:54

يك - ريسندگى و خياطى

اين حرفه از مهم ترين صنايع به شمار مى رفت و بخشى از مايحتاج منزل و اقتصاد خانواده را تأمين مى كرد. در روايتى آمده است: « عَلِّمُوهُنَّ الغَزلَ وَ سُورَةَ النُّور »(1)؛ «به زنان ريسيدن و سوره نور را تعليم دهيد» .

گويند زنى پارچه اى نزد رسول خدا (ص) آورد و گفت: «با دستان خودم بافته ام» و آن حضرت پارچه را گرفت.

خياطى از ديگر حرفه هاى زنان بود؛ چنان كه ام سلمه اسلميه، در جريان نبرد خيبر گفت: «هدف ما از حضور در جنگ دوختن مشك ها است»(2)

دو - زنبيل بافى

در گزارشى آمده كه «امّ صَفيه خَوْلَه» مى گفت:

ما در زمان پيامبر و خلافت ابوبكر و آغاز خلافت عمر، در مسجد زنبيل مى بافتيم؛ اما پس از آن عمر، ما را از مسجد بيرون كرد.(3)


1- كافى، ج 5، ص 5١6؛ من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج ١، ص ٣٧4.
2- الاصابه، ج ٨، ص ٢45.
3- الطبقات الكبرى، ج ٨، ص ٢٩6.

ص:55

سه - باغدارى و كشاورزى

كشت و زرع و باغدارى از مشاغل ديرينه زنان بوده است، به گونه اى كه نخستين كشاورزان را، زنان دانسته اند.

با توجه به سفرها و مأموريت هاى جنگى مردان و غيبت طولانى مدت آنان، زنان در غياب همسران خود، امور كشاورزى را عهده دار مى شدند. در خبرى از سَهل بن سَعد آمده است:

زنى از تيره ما در مزرعه خود يك نوع گياه خوردنى شبيه كدو مى كاشت و ما روزهاى جمعه به مزرعه او مى رفتيم و او از ريشه آن گياه غذايى تهيه مى كرد و ما از آن مى خورديم؛ به اين دليل روز جمعه براى ما خاطره خوشى بود.

گويند: مدينه از كار زنان سرسبز و خرم شده بود.(1)

چهار - آرايشگرى

اين حرفه همواره از راه هاى تأمين معاش از سوى زنان محسوب مى شد. «امّ رَعله قُشيري» در ارتباط با شغل و حرفه خود از رسول خدا (ص) پرسيد:


1- الطبقات الكبري، ج ٨، ص ٢٩6.

ص:56

شغل من آرايشگرى است و زنان را براى شوهرانشان آرايش مى كنم، آيا براى ادامه اين كار مجاز هستم؟

پيامبر (ص) فرمود:

مانعى ندارد، به كار خود ادامه بده و بانوانى را كه احتياج به آرايش و زينت دارند، فقط براى شوهرانشان زينت كن.(1)

از امام على (ع) نقل شده كه فرمود: از پيامبر در خصوص زنى كه زندگى او با تنگنا و سختى سپرى مى شد و غير از حرفه آرايشگرى نيز كار ديگرى بلد نبود، پرسيدم، آن حضرت فرمود: «فقط موى سر ديگرى را به سر زن ديگرى وصل نكند»(2)

پنج - چوپانى

پيشينه اين شغل به زمان هاى بسيار دور برمى گردد؛ چنان كه در قرآن كريم در جريان قصه حضرت موسى (ع) به چوپانى دختران شعيب (ع) اشاره شده است.(3)بنا به گزارشى، سَلَمه دختر حر مى گويد:

من در آغاز اسلام، مشغول چرانيدن گوسفندان


1- الاصابه، ج، 4 ص 45٠.
2- وسائل الشيعه، ج ١٢، ص ٩4.
3- قصص: ٢6.

ص57:

بودم، روزى رسول خدا (ص) از كنارم گذشت و فرمود: به چه چيزى شهادت مى دهى؟ گفتم: به خدا و رسول. آن حضرت لبخندى زد و به راه خود ادامه داد.(1)

در خبر ديگرى آمده است: دختر «كَعب بن مالك» ، در حين چوپانى سر يكى از گوسفندان را بريد و حكم آن را از رسول خدا پرسيد(2)

همچنين گزارش شده يكى از همسران پيامبر، كنيز خود را آزاد كرد. پيامبر (ص) فرمود: «اگر او را به خانواده ات مى دادى تا براى آنان گوسفند بچراند، بهتر بود»(3)

شش - خدمتگزارى

از ديگر كارهاى زنان، نظافت و خدمتگزارى در مساجد و منازل بود.(4)

مواردى ديگر

زنان در طبابت، پرستارى، شكسته بندى، جرّاحى و


1- الاستيعاب، ج 4، ص ٣٣٣.
2- حسن الاسوه، صص ٢٠٧ و ٢٠٨.
3- المعجم الكبير، ج ٢٣، ص 4٣٨.
4- نظام ادارى صدر اسلام، كتانى، ص ٢٨٠.

ص:58

كارهاى بهداشتى نيز نقش مهمى داشتند. به عنوان نمونه مى توان از رفيده، ام عطاء، امّ كَبشَه، حَمنَة بنت جحش، مُعاذَه، ربيع بنت مسعود، ام عطيه و ام سليم نام برد.(1)

در برخى منابع، از بعضى زنان با عنوان «كانت صناعه» ياد شده است. «ريطه» همسر عبدالله بن مسعود و زينب بنت جحش از آن جمله اند.(2)زينب و سوده از همسران رسول خدا (ص) ، پوست، دباغى مى كردند و علاوه بر تأمين قسمتى از مخارج خانواده خود، از دسترنج خود به ديگران نيز انفاق مى كردند.


1- تراجم النساء، ج ٢، ص ٣4.
2- الآحاد و المثاني، ج 5، ص 4٢٧؛ المعجم الكبير، ج ٢٣، ص ٣4٣.

ص:59

ص:60

4-نقش فرهنگى زنان

اشاره

دين اسلام يك انقلاب فكرى و فرهنگى بود و نور علم و دين همه زواياى زندگى و پيكره مسلمانان را روشن ساخت. آياتى كه در ستايش علم فرود آمده اختصاص به مردان نداشت. نيز روايات فراوانى در اين زمينه وجود دارد كه نشانگر آن است كه اسلام، به علم آموزى تشويق نموده است.

از اين رو، از همان سال هاى نخست ظهور اسلام، روى آوردن به كسب دانش، شتاب گرفت؛ در حالى كه قبل از اسلام تعداد باسوادان، انگشت شمار بودند.

بلاذرى، در ميان زنان، چند تن چون امّ كلثوم بنت عُقْبَه، عايشه بنت سَعد، كريمه بنت مِقداد و امّ وَرقَه دختر عبدالله بن حارث را نام مى برد كه نوشتن

ص:61

مى دانستند.(1)

اسلام همان گونه كه مرد را به فراگيرى علم و معارف و مكارم تشويق كرد، زنان را نيز از اين خوان گسترده محروم نساخت؛ و نقش مساوى در تعليم و فراگيرى علم براى زن و مرد در نظر گرفت. اسلام فراگيرى دانش را نه تنها به جنس خاصى محدود نساخت، بلكه به انديشه و علوم اصالت داد، نه به عالم و انديشمند. دانشجو به علم مى نگرد نه به عالم، او گمشده خود را نزد هر كس كه باشد پيدا مى كند. و مكان و زمان قيدى بر پاى او نمى نهد. در خانه، مسجد و صحنه جنگ نيز مى توان دانش اندوزى كرد. در اسلام منع علم جايز نيست. « اَلعِلمُ لايَحِلُّ مَنعُهُ »(2)؛ و بر تعليم و تربيت زنان تاكيد شده است « إضرِبُوا النِّساءَ عَلى تَعَلُّمِ ِ الخَير »(3)

جاى ترديدى نيست كه ايجاد محدوديت براى علم آموزى زنان و ايفاى نقش فرهنگى در جامعه، امرى كاملاً خلاف دين اسلام و ناشى از سوء تصور درباره زنان است. رسول خدا (ص) برخى زنان را به دليل


1- فتوح البلدان، بلاذرى، ص 5٨١.
2- كنز العمال، متقى هندى، ج ١٠، صص ٢١٧ و ١٣4.
3- بحارالانوار، ج ١٠٠، ص ٢4٩.

ص:62

روحيه پرسشگرى و آموختن احكام دين ستوده است؛ چنان كه در گزارشى آمده است: آن حضرت از زنان انصار تمجيد كرد و فرمود:

نِعمَ النِّساءُ نِساءُ الاَنصار. . .(1)

زنان انصار خوب زنانى هستند. . . شرم مانع فقاهت آنان نمى شود.

البته در ميان زنان مهاجران نيز كسانى چون ام سلمه (همسر رسول خدا) روحيه بالاى پرسشگرى داشتند. (2)

پيامبر (ص) فضايى ايجاد كرده بود تا زنان راحت و آزادانه سؤالات خود را بپرسند. در واقع با علم آموزى از محضر آن حضرت، علوم را منتشر مى ساختند. مطابق نقلى، رسول خدا (ص) بنا به درخواست زنان، روزى را براى امر تعليم و موعظه آنان اختصاص داده بود.(3)

علاوه بر پيامبر، همسران آن حضرت نيز حلقه اتصال و واسطه فيض پيامبر با زنان بودند و شايد يكى از رازهاى ازدواج هاى آن حضرت، اين بود كه


1- مسند احمد، ج 6، ص ١4٨؛ صحيح بخارى، ج ١، ص 4١؛ كنز العمال، ج٩، ص 6٣٧.
2- ر. ك: ام سلمه، دائرة المعارف قرآن كريم، الهى زاده، ج 4، صص٣66-٣6٩.
3- صحيح بخارى، ج ١، ص ٢٠.

ص:63

آنان، تعاليم و احكام اسلام را به زنان ديگر بياموزند.

الف) تبليغ اسلام

از كارهاى مهمّ زنان در عصر رسالت، تبليغ اسلام بود. آنان اطرافيان مشرك خود را به اسلام فرامى خواندند؛ چنان كه «امّ رومان» براى مسلمان كردن فرزند خود عبدالرحمن كوشش زيادى كرد و بارها با او محاجّه نمود ولى نتيجه اى در برنداشت تا اينكه پس از فتح مكه اسلام آورد.(1)«خنسا» دختر عمرو بن شريه از طايفه خود بنى سليم، تعداد زيادى را مسلمان كرد.(2)ام سليم بنت مِلحان خزرجى به خواستگارش گوشزد كرد كه تنها در صورت مسلمان شدنش با او ازدواج خواهد كرد و او هم مسلمان شد.(3)ام شريك انصارى، پيوسته ديگران را به اسلام ترغيب مى كرد.(4)سُفّانه دختر حاتم طايى برادر خود، عَدِىّ بن حاتم را به اسلام دعوت كرد.(5)«فاطمه بنت خطاب» نيز، زمينه اسلام برادر خود را


1- انساب الاشراف، ج ١٠، ص ١٠١؛ الاصابه، ج ٨، ص ٣٩٣.
2- الاصابه، ج ٨، ص ١١١.
3- الطبقات الكبرى، ج ٨، ص 4٢6.
4- انساب الاشراف، ج ٢، ص 54.
5- مغازى، ج ٣، ص ٩٨٨.

ص:64

فراهم كرد.

ب) مدرسى و معلمى

زنان، به دليل جايگاه و نقش بارز و مشخصى كه در تربيت و رشد نسل هاى آينده دارند، از مهم ترين عوامل فرهنگ ساز جامعه به شمار مى روند.

هر چند در آستانه ظهور اسلام، زنان انگشت شمارى از سواد خواندن و نوشتن برخوردار بودند؛ اما با ظهور اسلام و تشويق پيامبر، برخى از آنان هنر خود را به زنان ديگر مى آموختند؛ چنان كه «ليلى بنت عبدالله قرشى» كه از نويسندگان عصر جاهلى بود، هنر نويسندگى خود را در خدمت زنان مسلمان قرار داد و به حفصه، همسر رسول خدا (ص) كتابت آموخت و آن حضرت خانه اى را در مدينه به وى داد.(1)حفصه خود پس از كسب اين هنر به دستور پيامبر، هنرش را به ديگر همسران آن حضرت انتقال داد.

امّ وَرقه، دختر عبدالله بن حارث، بانويى بود كه قرآن را جمع آورى كرده بود.(2)در گزارشى آمده است: «شفا» كه از آموزگاران با تجربه عصر خود بود، به


1- الاعلام، ج ٣، ص ٢46.
2- الطبقات الكبرى، ج ٨، ص 45٨.

ص:65

دستور رسول خدا (ص) به همسرش خط آموخت.(1)حضرت فاطمه (س) ، شاگردانى چون فضّه، اسماء و رقيّه داشت؛ حتى برخى مردان صحابى؛ مثل جابر و سلمان به زنانى چون اسماء، ام ايمن، و فضه مراجعه مى كردند و با طرح سؤال، پاسخ هاى خود را دريافت مى كردند.

ج) راويت حديث

بخشى از سيره حضرت رسول اكرم (ص) ، به وسيله زنان به ما منتقل شده است. آنان يافته ها و اندوخته هاى علمى خود را به ديگران منتقل و رسالت فرهنگى خويش را به صورت مطلوبى ايفا مى كردند. يكى از محققان، زندگى نامه حدود 6٨ زن دانشمند و راوى را كه از پيامبر حديث نقل كرده اند، به رشته تحرير درآورده است.(2)محقق ديگرى، بيوگرافى 150 زن راوى در سده نخست هجرى را جمع آورى كرده است.(3)

روايات زنان از پيشوايان دين و تلاش شان در نشر


1- نيل الاوطار، شوكانى، ج ٩، ص ١٠٣؛ السنن الكبرى، بيهقى، ج 4، ص٣66.
2- ر. ك: زنان نمونه، على شيرازى.
3- زنان دانشمند و راوى حديث، صادقى اردستانى، صص ٢٣4 - ٢٣٧.

ص:66

و ماندگارى حديث در تاريخ ثبت است كه به چند مورد اشاره مى شود.

حضرت فاطمه (ص) بنا به اختلاف گزارش ها، ١٨، ٢١، ٨٣ و ٢١٣ حديث از پدر بزرگوارش، نقل كرده است. همچنين حسنين (ع) ، على (ع) ، ام سلمه، عايشه و انس بن مالك از حضرت فاطمه (س) حديث نقل كرده اند.

«اسماء بنت يزيد بن سَكَن» كه در گفت وگو با رسول خدا (ص) كمتر خجالت مى كشيد، ٨١ روايت در زمينه هاى گوناگون از آن حضرت نقل كرده است. وى از روات ثقه شناخته شده است.(1)از ديگر زنان، مى توان به امّ عُمّاره (نسيبه)(2)و «اسماء بنت مَرثَد بن جبر» اشاره كرد.(3)ام سلمه همسر رسول خدا (ص) ، بيش از ٣٧٨ حديث روايت كرده است(4)

او بيشتر از شخص پيامبر يا از طريق فاطمه (س) يا ابوسلمه حديث نقل كرده است.(5)عايشه از ديگر زنانى است كه روايات بسيارى از رسول خدا (ص) نقل كرده است. وى تنها تعداد چهل حديث در مورد فضايل


1- مسند احمد، ج ٧، ص 6٠6.
2- مسند احمد، ج ٧، ص 5٠٨؛ سنن ترمذى، ج ٢، ص ٢٣5.
3- الاستيعاب، ج 4، ص ٣4٨.
4- سير اعلام النبلاء، ذهبى، ج ٢، ص ٢١٠.
5- تهذيب الكمال، مزى، ج ٣5، ص ٣١٧.

ص:67

اميرمؤمنان و حضرت فاطمه (س) نقل نموده است.(1)«ام مَعبَد عاتِكه خُزاعى» نيز از پيامبر حديث نقل كرده است.(2)ام ايمن آزاد كرده پيامبر و از صحابه، احاديث فراوانى از آن حضرت نقل كرده است. اين زنان فرهيخته تنها نمونه اندكى از زنانى هستند كه از محضر رسول خدا (ص) كسب فيض كرده و در حفظ و انتقال ميراث فرهنگى و معنوى اسلام، نقش داشته اند.

نتيجه

پيش از اسلام، زنان از جايگاه مناسبى برخوردار نبوده و از حقوق اجتماعى محروم بودند. موقعيّت جغرافيايى و زندگى اجتماعى عرب از عواملى بود كه ديد آنان را نسبت به جنس زن منفى ساخته بود. با ظهور اسلام، به زنان توجه ويژه اى شد و آنان به عنوان عضو مؤثر و كارآمد و سرنوشت ساز جامعه بشرى به شمار آمده و از جايگاه رفيعى برخوردار شدند.

در پرتو تعاليم اسلام و با فرهنگ سازى اى كه رسول خدا (ص) انجام داد، زنان فرصت يافتند تا براى


1- ر. ك: زنان دانشمند و راوى حديث، صص ١٩4 - ١٩٨.
2- المعجم الكبير، ج ٢4، ص ٣4٨.

ص:68

پيشبرد اهداف متعالى اسلام در امور مختلف سياسى، اجتماعى، نظامى، فرهنگى و اقتصادى به ظهور و بروز استعدادهاى خود بپردازند؛ البته نبايد توقّع داشت كه با توجه به پيشينه و ديدگاه منفى مردان به زنان، در حكومت كوتاه مدت پيامبر (ص) ايشان در تمام امور نقشى همانند مردان داشته باشند. با وجود اين، چون زنان از ايفاى نقش در عرصه هاى مختلف، منع نشدند، از اين رو آنان با حفظ حريم خود در ايفاى مسئوليت هاى اجتماعى كوشيدند و پيامبر را در پيشبرد اهدافش يارى كردند.

حضور زنان كاردان در عرصه هاى نظامى به طور داوطلبانه، حلّ برخى مشكلات مالى رسول خدا (ص) از طريق ايثار و انفاق اموال، كار و تلاش براى تأمين هزينه خانواده و تهيدستان از صحابه، تعلّم و سپس تعليم و انتقال آموزه هاى اسلام و پيامبر به ديگران، از طريق تبليغ، مدرسى و روايتگرى از جمله نقش و كاركردهاى زنان در حكومت آن حضرت بود.

ص:69

ص:70

كتابنامه

* قرآن كريم

١. الآحاد و المثانى، ابن ابى عاصم، تحقيق: باسم فيصل، احمد الجوابره، دار الدرايه، ١4١١ه. ق.

٢. احكام النساء، محمد بن محمد بن نعمان (شيخ مفيد) ، تحقيق: شيخ مهدى نجف، المؤتمر العالمى لألفية شيخ مفيد.

٣. الإرشاد فى معرفة حجج الله على العباد، محمد بن محمد بن نعمان (شيخ مفيد) ، تحقيق: مؤسسة آل البيت لإحياء التراث، قم، المؤتمر العالمى لألفية الشيخ المفيد، ١4١٣ه. ق.

4. الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، يوسف بن عبدالله بن عبدالبر، به كوشش: على محمد معوض و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، ١4١5ه. ق.

5. اسد الغابه، عزالدين على بن اثير، به كوشش: على محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلميه، ١4١5ه. ق.

ص:71

6. الاصابه فى تمييز الصحابه، احمد بن على بن حجر عسقلانى، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و ديگران، بيروت، دارالكتب العلميه، ١4١5ه. ق.

٧. ايران در زمان ساسانيان، آرتور كريستن سن، ترجمه: رشيد ياسمى، چاپ دوم، تهران، كتابخانه ابن سينا، ١٣45ه. ش.

٨. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، ١4٠٣ه. ق.

٩. البداية و النهاية، ابوالفداء اسماعيل بن كثير، بيروت، دارالفكر، ١4٠٧ه. ق.

١٠. تاريخ اجتماعى ايران، سعيد نفيسى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى، ١٣44ه. ش.

١١. تاريخ الأمم و الملوك (تاريخ طبري) ، محمدبن جرير طبري، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث.

١٢. تاريخ المدينة المنورة، عمر بن شبه نميري، تحقيق: فهيم محمد شلتوت، قم، دارالفكر.

١٣. تاريخ اليعقوبى، احمد بن واضح يعقوبى، بيروت، دار صادر.

١4. تاريخ تمدن، ويل دورانت، ترجمه: آرام، سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، ١٣65ه. ش.

١5. تاريخ فلسفه، ويل دورانت، ترجمه: عباس زرياب خويى، چاپ چهارم، تهران، نشر انديشه، ١٣5٧ه. ش.

١6. تهذيب الاحكام، محمد بن حسن طوسى، تحقيق: سيدحسن خرسان، چاپ چهارم، دار الكتب العلميه، ١٣65ه. ش.

ص:72

١٧. تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ابوالحجاج يوسف مزي، تحقيق: بشار عواد معروف، بيروت، مؤسسة الرساله، ١4٠٨ه. ق.

١٨. جمل من انساب الاشراف، احمدبن يحيى بلاذري، تصحيح: سهيل زكار، بيروت، دارالفكر، ١4١٧ه. ق.

١٩. حقوق زن در كشاكش سنت و تجدد، محمد حكيم پور، چاپ دوم، انتشارات نغمه، ١٣٨4ه. ش.

٢٠. دائرة المعارف تشيع، احمد صدر حاج سيد جوادي، بنياد اسلامى طاهر، ١٣66ه. ش.

٢١. دلائل النبوة، احمدبن الحسين بيهقى، تحقيق: عبدالمعطى قلعجى، بيروت، دار الكتب العلميه، ١4٠5ه. ق.

٢٢. روض الجنان، ابوالفتوح رازي، به كوشش و تصحيح: محمدجعفر ياحقى و محمد مهدى ناصح، مشهد، بنياد پژوهش هاى آستان قدس رضوى، ١٣٧١ه. ش.

٢٣. زن در آيينه جلال و جمال، عبدالله جوادى آملى، تهران، نشر سفير صبح،١٣٨٠ه. ش.

٢4. زن و مشاركت سياسى - اجتماعى، مركز امور مشاركت زنان، تهران، برگ زيتون، ١٣٨٠ه. ش.

٢5. زن، دين، سياست، زهرا آيت اللّهى، تهران، مركز نشر فرهنگى رجاء، ١٣6٩ه. ش.

٢6. زنان دانشمند و راوى حديث، احمد صادقى اردستانى، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، ١٣٧5ه. ش.

ص:73

٢٧. زنان نمونه، على شيرازى، چاپ چهارم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، ١٣٧٨ه. ش.

٢٨. سبل الهدي و الرشاد فى سيرة خير العباد، محمدبن يوسف شامى، تحقيق: عادل عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، ١4١4ه. ق.

٢٩. سفينة البحار، شيخ عباس قمى، به كوشش: مجمع البحوث الاسلاميه، مشهد، آستان قدس رضوى، ١4١6ه. ق.

٣٠. سنن الترمذي، محمد بن عيسى ترمذي، تحقيق: عبدالوهاب عبد اللطيف، بيروت، دارالفكر ١4٠٣ه. ق.

٣١. السنن الكبري، احمدبن حسين بيهقى، بيروت، دارالفكر.

٣٢. سير اعلام النبلاء، شمس الدين ذهبى، به كوشش: شعيب ارنوط، بيروت، دار الرساله، ١4١٣ه. ق.

٣٣. سيرةابن هشام، ابومحمد عبدالملك بن هشام، تحقيق: مصطفى السقا و ديگران، قم، چاپخانه مهر، ١٣6٣ه. ش.

٣4. شخصيت و حقوق زن در اسلام، مهدى مهريزي، تهران، علمى و فرهنگى، ١٣٨٣ه. ش.

٣5. صبح الاعشى، احمد بن على قلقشندى، مصر، وزارةالثقافه و الارشاد القومى، ١٣٨٣ه. ق.

٣6. صحيح البخاري، اسماعيل بن ابراهيم بخاري، تحقيق: قاسم الشماعى الرفاعى، بيروت، دار القلم.

٣٧. الطبقات الكبري، محمد بن سعد، تحقيق: محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه، ١4١٠ه. ق.

ص:74

٣٨. فتوح البلدان، احمدبن يحيى بلاذري، قاهره، مكتبة النهضة المصريه، ١٣٧٩ه. ق.

٣٩. قرآن و مقام زن، سيد على كمالى، چاپ دوم، انتشارات اسوه، بى تا.

4٠. كافى، محمد بن يعقوب كلينى، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ١٣54ه. ش.

4١. كشف الغمه فى معرفة الائمه، ابوالفتح على بن عيسى اربلى، بيروت، دارالاضواء، ١4٠5ه. ق.

4٢. كشف هند، جواهر لعل نهرو، ترجمه: محمود تفضلى، چاپ دوم، تهران، اميركبير، ١٣6١ه. ش.

4٣. مجموعه مقالات همايش بين المللى سيره شناختى پيامبر اعظم، به اهتمام: اصغر منتظر القائم، انتشارات دانشگاه اصفهان، ١٣٨5ه. ش.

44. المحبر، ابن حبيب بغدادي، به كوشش: ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده، بى تا.

45. المراة فى الجاهلية و الاسلام، يوسف غروي، قم، مجمع العالمى لاهل البيت، ١4٢6ه. ق.

46. المراة فى ظل الاسلام، عبدالله مير منصور، بيروت، دارالبلاغه، ١4١٣ه. ق.

4٧. مسند احمد، احمد بن حنبل، بيروت، دار صادر.

4٨. المعجم الكبير، طبرانى، تحقيق: حمدي عبدالمجيد السلفى، چاپ دوم، قاهره، دار احياء التراث العربى.

4٩.

ص:75

المغازي، محمد بن عمر واقدي، به كوشش: جونس، چاپ سوم، بيروت، عالم الكتب، ١4٠4ه. ق.

5٠. مقالات تاريخى، رسول جعفريان، دفتر دوم، قم، نشر الهادي، ١٣٧6ه. ش.

5١. من لا يحضره الفقيه، محمدبن على بن بابويه (شيخ صدوق) ، تحقيق: على اكبر غفاري، قم، انتشارات جامعه مدرسين، ١4٠4ه. ق.

5٢. نساء حول الرسول، محمود مهدي، مصطفى ابوالنصر، چاپ نهم، دمشق، دار ابن كثير، ١4٢١ه. ق.

5٣. نظام ادارى مسلمانان در صدر اسلام، عبدالحى كتانى، ترجمه: ذكاوتى قرا گوزلو، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت، ١٣٨4ه. ش.

54. نيل الاوطار، محمد بن على شوكانى، بيروت، دار الجليل.

55. وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، تحقيق و نشر مؤسسة آل البيت، چاپ دوم، قم، ١4١4ه. ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109