زيارت پيامبر و اوليا

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضواني، علي اصغر، 1341 -

عنوان و نام پديدآور : زيارت پيامبر و اوليا/ علي اصغر رضواني.

مشخصات نشر : تهران: نشر مشعر ، 1390.

مشخصات ظاهري : 177 ص.

فروست : سلسله مباحث وهابيت شناسي.

شابك : 978-964-540-311-7

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : كتابنامه.

موضوع : وهابيه -- دفاعيه ها و رديه ها

موضوع : زيارت و زايران -- نظر وهابيه

موضوع : زيارت -- دفاعيه ها و رديه ها

رده بندي كنگره : BP207/6 /ر55ز9 1390

رده بندي ديويي : 297/416

شماره كتابشناسي ملي : 2336950

ص1

اشاره

ص2

ص3

ص4

ص5

ص: 6

ص7

ص8

ص9

ص10

ديباچه

ص11

تاريخ انديشه اسلامى همراه فراز و فرودها و آكنده از تحول و دگرگونى ها و تنوع برداشت ها و نظريه هاست. در اين تاريخ پرتحول، فرقه ها و مذاهب گوناگون و با انگيزه ها و مبانى مختلفى ظهور نموده و برخى از آنان پس از چندى به فراموشى سپرده شده اند و برخى نيز با سير تحول همچنان در جوامع اسلامى نقش آفرينند، اما در اين ميان، فرقه وهابيت را سير و سرّ ديگرى است؛ زيرا اين فرقه با آنكه از انديشه استوارى در ميان صاحب نظران اسلامى برخوردار نيست، بر آن است تا انديشه هاى نااستوار و متحجرانه خويش را به ساير مسلمانان تحميل نموده و خود را تنها ميدان دار انديشه و تفكر اسلامى بقبولاند.

از اين رو، شناخت راز و رمزها و سير تحول و انديشه هاى اين فرقه كارى است بايسته تحقيق كه استاد ارجمند جناب آقاى على اصغر رضوانى با تلاش پيگير و درخور تقدير به

ص12

زواياى پيدا و پنهان اين تفكر پرداخته و با بهره مندى از منابع تحقيقاتى فراوان به واكاوى انديشه ها و نگرش هاى اين فرقه پرداخته است.

ضمن تقدير و تشكر از زحمات ايشان، اميد است اين سلسله تحقيقات موجب آشنايى بيشتر با اين فرقه انحرافى گرديده و با بهره گيرى از ديدگاه هاى انديشمندان و صاحب نظران در چاپ هاى بعدى بر ارتقاى كيفى اين مجموعه افزوده شود.

انه ولى التوفيق

مركز تحقيقات حج

گروه كلام و معارف

پيشگفتار

ص13

مسلمانان در طول تاريخ اسلام بر جواز؛ بلكه استحباب زيارت قبور پيامبر (ص) و اولياى الهى و به تبع آن سفر براى زيارت اجماع داشته اند. اما در قرن هشتم ابن تيميه اوّلين كسى بود كه از اين مسئله جلوگيرى كرده وشديداً با آن مقابله نمود وبه حرمت آن فتوا داد. بعد از او افكارش به فراموشى سپرده شد تا آنكه در قرن دوازدهم محمّد بن عبدالوهاب به ترويج مجدد فتاواى ابن تيميه روى آورد از اين رو وهابيان به حرمت زيارت قبور معتقد گشته و مسلمانان از اين كار باز داشتند. از آنجا كه اين مسئله آثار مهمّى در پى دارد بجاست تا در مورد جواز وعدم جواز آن تحقيق وبررسى نماييم.

ص14

زيارت قبر پيامبر (ص)

اشاره

ص15

يكى از موارد اساسى اختلاف بين وهابيان و ساير مسلمانان جواز و عدم جواز زيارت قبر پيامبر (ص) و اولياء الهى است مسلمانان در طول تاريخ به جواز و بلكه استحباب آن قائل بوده اما ابن تيميه و پيروان وى بر عدم جواز بلكه بر بدعت بودن آن فتوا دادهاند از اين رو اين موضوع را مورد بررسى قرار ميدهيم.

فتاواى وهابيان

1. ابن تيميه از كسانى است كه بر عدم جواز زيارت قائل بود و در تضعيف روايات مربوط به زيارت مى گويد:

والأحاديث المأثورة عن النبي (ص) في زيارة القبور كلّها ضعيفة بل موضوعة .... (1)

احاديثى كه از پيامبر (ص) درباره زيارت قبور رسيده تماماً ضعيف بلكه جعلى است ...


1- منهاج السنة، ج 2، ص 441.

ص16

قسطلانى درباره ابن تيميه مى گويد:

انّه منع من زيارة قبر النبي (ص) و حرّمها مطلقاً، مع شدّ الرحال أو بدونه، فضلا عن زيارة قبر غيره. (1)

او از زيارت قبر پيامبر (ص) منع كرده و آن را به طور مطلق حرام كرده است؛ چه با بستن بار و حركت براى زيارت و چه بدون آن، تا چه رسد به زيارت قبر غير او.

ابن تيميه همچنين مى گويد:

فانّ احاديث زيارة قبره كلّها ضعيفة لايعتمد على شي ء منها في الدين، و لهذا لم يرو اهل الصحاح و السنن شيئاً منها، و انّما يرويها من يروي الضعاف كالدارقطني و البزار و غيرهما.(2)

همانا احاديث زيارت قبر پيامبر (ص) تماماً ضعيف بوده و در دين بر هيچ كدام از آنها اعتماد نمى شود. لذا اهل صحاح و سنن هيچ يك از آنها را روايت نكرده اند، بلكه كسانى آنها را نقل كرده اند كه به نقل احاديث ضعيف مى پردازند؛ همچون دارقطنى و بزار و ديگران.

و در جايى ديگر مى گويد:

والأحاديث المروية في زيارة قبره (ص) كلّها ضعيفة بل كذب.(3)

احاديث مربوط به زيارت قبر پيامبر (ص) تماماً ضعيف بلكه دروغ است.

2. گروه افتاى دائمى وهابيان مى گويند:


1- ارشاد السارى، ج 2، ص 249
2- التوسل و الوسيلة، ص 72.
3- التوسل و الوسيلة، ص 156

ص17

لايجوز شدّ الرحال لزيارة قبور الأنبياء و الصالحين و غيرهم، بل هو بدعة .... (1)

بستن بار سفر به جهت زيارت قبور انبيا و صالحان و ديگران جايز نيست، بلكه بدعت مى باشد ...

3. شيخ بن باز مى گويد:

... و أمّا الرجال فيستحب لهم زيارة القبور و زيارة قبر النبي عليه الصلاة و السلام و قبر صاحبيه، لكن بدون شدّ الرحل؛ لقوله (ص): (زوروا القبور فانّها تذكّركم الآخرة)، رواه مسلم في صحيحه، و أمّا شدّ الرحال لزيارة القبور، فلايجوز، و انّما يشرع لزيارة المساجد الثلاثة خاصة .... (2)

... و امّا مردان پس حركت كردن براى زيارت قبور و زيارت قبر پيامبر عليه الصلاة و السلام و قبر دو مصاحب او، براى ايشان مستحب است، ولى بدون بستن بار سفر براى زيارت؛ زيرا كه پيامبر (ص) فرمود: (قبور را زيارت كنيد كه شما را به ياد آخرت مى اندازد)، اين روايت را مسلم در صحيحش روايت كرده است. و امّا بستن بار براى زيارت قبور، جايز نيست و تنها براى زيارت سه مسجد مشروع است ...

از اين فتواها استفاده مى شود كه وهابيان در اين مسئله اختلاف دارند؛ يعنى مؤسس افكار آنان (ابن تيميه) قائل به حرمت زيارت قبور به طور مطلق است، به خلاف متأخرين از وهابيان كه در صورتى قائل به عدم جواز؛ بلكه بدعت شده اند كه زيارت همراه با حركت از وطن به جهت


1- اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الافتاء، رقم 4230
2- مجموع فتاوى بن باز، ج 2، ص 754.

ص18

آن باشد، امّا اگر كسى به حج آمده، آن گاه وارد مدينه شود وبه طور ضمنى قبر پيامبر (ص) را نيز زيارت كند، اشكالى ندارد.

مقدمات بحث

اشاره

قبل از شروع در بحث به مقدماتى اشاره مى كنيم:

1. مفهوم زيارت

زيارت در لغت به معناى قصد است. فيومى در كتاب «مصباح المنير» مى گويد:

زاره، يزوره، زيارةً و زوراً: قصده، فهو زائر. (1)

زيارت كرد او را زيارت كردنى يعنى قصد او را نمود، پس او زائر است.

و در اصطلاح زيارت به معناى قصد كردن شخص زيارت شده است به جهت اكرام و انس گرفتن به او.

و چه بسا اطلاق مى شود كلمه زيارت در زبان عموم مردم آنچه كه زائر قرائت مى كند، يا شخص مدح كننده به آن ديگرى را كه از دنيا رفته و به زيارتش آمده مدح مى نمايد.

2. فطرى بودن زيارت قبور اموات

ارتباط انسان به پدر و مادر و ارحام و دوستان در زمان حيات آنان امرى است واضح، و لذا هنگامى كه انسان مدتى از آنان جدا مى شود شوق زيارتشان در دلش زنده مى گردد و مى خواهد نزدشان رفته و با آنها انس بگيرد. بدين جهت است كه خداوند متعال انسان را به صله رحم


1- مصباح المنير، ص 315.

ص19

امر نموده و قطع رحم را حرام دانسته است، و گويا اين دستورات بر حكم فطرت انسانى تأكيد ورزيده است.

هنگامى كه پدر يا مادر يا ارحام و يا دوستان انسان از دنيا رحلت مى كنند انسان اين انس و زيارت را در وجود خود احساس مى كند و مى خواهد به نحوى با دوستان و نزديكان از دست رفته ارتباطى پيدا نمايد، و لذا در نفس خود انگيزه اى براى زيارت قبور اموات احساس مى كند، و اين كار ناشى از فطرت و كشش درونى اوست، و پر واضح است كه اوامر و نواهى اسلام مخالف با فطرت و تمايلات فطرى انسان نيست، بلكه احكامش را بر وفق فطرت انسان قرار داده و جعل نموده است.

اين امر اختصاص به مسأله زيارت ندارد، بلكه تمام احكام الهى اين گونه است، احكامى كه به مرور زمان تغيير نمى كند و تا انسان در روى زمين زنده و شريعت اسلامى باقى است، اين احكام نيز باقى مى باشد.

خداوند متعال مى فرمايد:

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لاتَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لايَعْلَمُونَ (روم: 30)

پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمى دانند!

3. فقهى بودن مسأله

مسأله زيارت قبور پيامبر (ص) و اوليا مسأله اى فقهى است كه متعلق به احكام شرعى مى باشد نه قضيه اعتقادى؛ لذا نبايد كسى را در اين

ص20

مسأله مورد مؤاخذه قرار داد، خصوصاً آنكه ادله اى محكم در دست داشته باشد.

4. لزوم عدم تعصب ورزى در مسأله

وظيفه هر عالمى است كه در مباحث علمى تعصب بر عقايد فرد غير معصوم نداشته وخودش مسأله را از ادله استخراج نمايد.

5. نبودن زيارت از جمله مناسك حج

برخى گمان مى كنند كه ما زيارت قبر پيامبر (ص) را از جمله مناسك حج مى دانيم؛ لذا با آن مقابله مى كنند در حالى كه قطعاً اين طور نيست، بلكه زيارت را به طور مستقل امرى راجح ومطلوب مى دانيم.

6. مبالغه وهابيان در تضعيف احاديث زيارت

برخى همچون ابن تيميه در تضعيف احاديث زيارت قبر پيامبر (ص) مبالغه كرده وهمه آنها را ضعيف، بلكه جعلى مى دانند، در حالى كه به طور حتم اين گونه حكم كردن باطل بوده وبا قواعد علم حديث سازگارى ندارد.

ذهبى مى گويد:

طرقه كلّها لينة لكن يتقوى بعضها ببعض؛ لانّ في رواتها متّهم بالكذب. (1)

تمام طرق اين حديث مشكل دارد، ولى برخى از آنها برخى ديگر را تقويت مى كند؛ زيرا در سند روايت هاى آن متهم به دروغ نيز وجود دارد.


1- المقاصد الحسنة، سخاوى، ص 412 به نقل از ذهبى؛ فيض القدير، ج 6، ص 140 به نقل از ذهبى

ص21

همان گونه كه برخى از علما همچون سبكى، ابن السكن، عراقى، قاضى عياض، ملا على قارى، وخفاجى برخى از آنها را تصحيح كرده اند. (1)واين مقدار در تصحيح احاديث زيارت وقبول آنها كافى است؛ زيرا حديث ضعيف با عمل وفتوا طبق آن تأييد مى شود، همان گونه كه اين مطلب نزد اصوليان و محدثان معروف است.

7. قرآن و تعظيم انبيا و اوليا

خداوند متعال در قرآن كريم با عناوين مختلف انبيا واوليا را تعظيم كرده است:

آنجا كه مى فرمايد: قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى؛ «بگو: حمد مخصوص خداست؛ وسلام بر بندگان برگزيده اش!» (نمل: 59)

همچنين مى فرمايد:

وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ (منافقون: 8)

و عزت مخصوص خدا ورسول او ومؤمنان است؛ ولى منافقان نمى دانند.

و مى فرمايد:

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ... (مائده: 55)

سرپرست وولى شما، تنها خداست وپيامبر او و آنها كه ايمان آورده اند ...

و مى فرمايد: وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيارِ؛ «و آنها نزد ما از برگزيدگان ونيكانند». (ص: 47)


1- نسيم الرياض، ج 3، ص 511.

ص22

و مى فرمايد: نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ؛ «چه بنده خوبى! زيرا همواره به سوى خدا بازگشت مى كرد». (ص: 30)

8. تعظيم انبيا واوليا بعد از مرگ

خداوند متعال بعد از مرگ انبيا و اوليا، آنان را نيز تعظيم وتمجيد كرده است؛ آنجا كه مى فرمايد: سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ؛ «سلام بر موسى وهارون!» (صافات: 120)

ونيز مى فرمايد:

وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا (مريم: 15)

سلام بر او [يحيى]، آن روز كه تولّد يافت، وآن روز كه مى ميرد، وآن روز كه زنده برانگيخته مى شود.

وميدانيم يكى از آثار زيارت قبور اوليا تعظيم آنان است.

زيارت قبر پيامبر اكرم (ص) از نظر قرآن

اشاره

ص23

آيه اول

خداوند متعال مى فرمايد:

وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ (نساء: 100)

هر كس به عنوان مهاجرت به سوى خدا وپيامبر او، از خانه خود بيرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست.

محمد بن علوى مالكى در مورد اين آيه مى گويد:

قوله تعالي: وَ مَنْ يَخْرُجْ ... ان لم يكن نصاً للزيارة فلاشك انّ زيارته (ص) لاسيّما من الأمكنة البعيدة من الهجرة إلى الله و رسوله، فمن زاره عليه الصلاة و السلام فهو ممن يدخل في هذه الآية و نحوها. (1)

قول خداوند متعال: وَ مَنْ يَخْرُجْ ... اگر نص براى زيارت نباشد شكى نيست در اينكه زيارت آن حضرت خصوصاً از

مكان هاى دور، مصداق هجرت به سوى خدا و رسولش به حساب مى آيد. لذا هركس آن حضرت عليه الصلاة و السلام را زيارت كند داخل در اين آيه و مانند آن خواهد بود.

آيه دوم


1- الزيارة النبوية، ص 12.

ص24

در مورد خصوص زيارت قبر پيامبر (ص) نيز مى توان به گفته خداوند متعال تمسك كرد آنجا كه مى فرمايد:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً (نساء: 64)

و اگر هنگامى كه گروه منافقان به گناه بر خود ستم كردند از كردار خود به خدا توبه كرده وبه تو رجوع مى كردند وپيامبر بر آنها استغفار مى كرد البته در اين حال خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند.

كيفيت استدلال

اشاره

اگرچه ظاهر آيه شريفه مربوط به زمان حيات پيامبر (ص) بوده وكسانى كه گناهكار بودند نزد پيامبر (ص) آمده واقرار به گناه مى كردند واز آن حضرت مى خواستند تا از خداوند براى آنان طلب مغفرت كند وآن گاه خداوند آنان را مى آمرزيد، ولى عالمان اسلامى آن را به بعد از وفات آن حضرت نيز تعميم دادهاند.

سُبكى در «شفاء السقام» مى گويد:

وذلك و ان كان ورد في الحياة، فهي رتبة له لا تنقطع بموته؛ تعظيماً له ... و الآية وردت في اقوام معينين في حالة الحياة و بعد الموت، و لذلك فهم العلماء من الآية العموم في الحالتين، و استحبوا لمن أتى قبره (ص) ان يتلوا هذه الآية و يستغفر الله تعالي .... (1)


1- شفاء السقام، صص 81 و 82.

ص25

اگرچه آيه مربوط به حال حيات پيامبر (ص) است، ولى اين رتبه ومقامى است كه با رحلت حضرت (ص) قطع نمى شود. به جهت بزرگداشت آن حضرت و آيه در مورد اقوام معينى در حال حيات پيامبر و يا بعد از رحلت او وارد شده لذا علما از آيه، عموم فهميده اند، پس مستحب است كه هر كس به زيارت قبر ايشان مى آيد، اين آيه را قرائت نمايد و از خداوند استغفار نمايد ...

در توضيح عموم علت كه در تعبير سبكى آمده، بايد بگوييم: جهت ارجاع گناهكاران به پيامبر (ص) مسئله شفاعت بوده وشكّى نيست كه بعد از وفات پيامبر (ص) نيز گنهكار وجود دارد واحتياج به شفاعت پيامبر يا وليى از اولياى الهى وجود دارد. لذا بعد از وفات نيز به زيارت قبر پيامبر رفتن واو را واسطه قرار دادن، اشكالى ندارد.

بر همين اساس است كه مشاهده مى كنيم صحابه بعد از فوت پيامبر (ص) نيز سر قبر پيامبر مى آمدند واو را واسطه بخشش گناهان خود مى دانستند.

سفيان بن عنبر از عتبى- كه هر دو از مشايخ شافعى اند- نقل مى كند:

كنت عند قبر رسول الله (ص) فجاء اعرابي فقال: ألسلام عليك يا رسول الله! سمعت الله يقول: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً و قد جئتك مستغفراً من ذنبي، مستشفعاً بك إلى ربي. ثم بكى و انشأ يقول .... (1)

كنار قبر پيامبر (ص) نشسته بودم كه اعرابى اى وارد شد وخطاب به رسول خدا (ص) عرض كرد: سلام بر تو اى رسول خدا! خداوند متعال


1- وفاء الوفاء، سمهودى، ج 4، ص 1361

ص26

فرموده است: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً، و من به نزد تو آمده ام واز گناهان خود استغفار مى نمايم وتو را شفيع نزد خداوند آورده ام، آن گاه گريه كرد واشعارى درباره پيامبر (ص) سرود ...

سمعانى شبيه همين قضيه را از امام على (ع) نقل مى كند. (1)

اگر اين عمل جايز نبود، چرا صحابه؛ خصوصاً امام على (ع) كه در آن مكان حاضر بود از آن منع نفرمودند؟ (2)

شبهه اول: خصوصيت داشتن زمان حيات

اشاره

افرادى كه در زمان پيامبر (ص) نزد او مى آمدند و طلب استغفار مى كردند به جهت حيات آن حضرت بوده است، حال چگونه مى توان بعد از مرگ حضرت (ص) از او طلب استغفار كرد؟

پاسخ

اوّلًا: حيات برزخى بر اساس آيات و روايات مورد پذيرش همه مسلمانان است و ما حيات برزخى را در كتاب مستقلى ثابت كرديم.

ثانياً: مطابق برخى از روايات، بر پيامبر اكرم (ص) اعمال امّت عرضه شده وحضرت براى آنان استغفار مى كند؛

ابن مسعود از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

حياتي خيرلكم تحدثون ويحدث لكم، ووفاتي خير لكم تعرض أعمالكم على، فما رأيت من خير حمدت الله وما رأيت من شرّ استغفرت الله لكم.(3)


1- همان، ج 2، ص 612
2- همان، ج 2، ص 612.
3- مجمع الزوائد، ج 9، ص 24.

ص27

حيات من براى شما خير است، حديث مى گوييد وبراى شما حديث گفته مى شود، ووفاتم نيز براى شما خير است؛ زيرا اعمال شما بر من عرضه مى شود، وچون اعمال نيك از شما ببينم خدا را ستايش مى كنم، وآنچه از اعمال زشت مشاهده كنم براى شما از خداوند طلب مغفرت مى نمايم.

بسيارى از علماى اهل سنت اين حديث را تصحيح كرده اند؛ از قبيل:

1. حافظ عراقى، «طرح التثريب فى شرح التقريب»، ج 3، ص 297.

2. حافظ هيثمى، «مجمع الزوائد»، ج 9، ص 24.

3. حافظ سيوطى، «الخصائص الكبرى».

4. مناوى، «فيض القدير»، ج 3، ص 401.

5. زرقانى، «شرح المواهب».

6. شهاب خفاجى، «شرح الشفا»، ج 1، ص 102.

7. ملاعلى قارى، «شرح الشفا»، ج 1، ص 102.

8. ابن حجر، «المطالب العالية»، ج 4، ص 22.

محمّد بن علوى مالكى مى گويد:

فالحديث صحيح لامطعن فيه وهو يدلّ على انّ النبي (ص) يعلم أعمالنا بعرضها عليه ويستغفر الله لنا على فعلنا من سيئ وقبيح، وإذا كان كذلك فانّه يجوز لنا أن نتوسل به إلى الله ونستشفع به لديه؛ لانّه يعلم بذلك فيشفع فينا ويدعو لنا وهو الشفيع المشفّع (ص) ...(1)

پس حديث صحيح است ودر آن طعنى نيست وآن دلالت مى كند بر اينكه پيامبر (ص) از اعمال ما با عرضه كردن بر او اطلاع دارد


1- مفاهيم يجب ان تصحّح، ص 258.

ص28

وبراى ما از اعمال بد استغفار مى نمايد، وچون چنين است لذا براى ما جايز است كه به او براى قرب به خداوند توسل جسته وطلب شفاعت نزد او نماييم؛ زيرا او از اعمال ما آگاه است و مى تواند در حقّ ما شفاعت نموده ودر حقّ ما دعا نمايد، واو شفيع مشفّع است ...

شبهه دوم: «اذ» ظرف براى گذشته نه آينده

اشاره

محمد بن صالح العثيمين در اعتراض به استفاده عموم از آيه مى گويد:

إذ هذه ظرف لما مضى، و ليست ظرفاً للمستقبل. لم يقل الله: و لو انّهم إذا ظلموا، بل قال: إذ ظلموا، فالآية تتحدث عن أمر وقع في حياة الرسول (ص)، و استغفار الرسول (ص) بعد مماته أمر متعذر، لانّه إذا مات انقطع عمله إلّا من ثلاث، كما قال الرسول (ص): (صدقة جارية أو علم ينتفع به أو ولد صالح يدعو له). فلايمكن للإنسان بعد موته أن يستغفر لأحد، بل ولا يستغفر لنفسه أيضاً؛ لانّ العمل انقطع.(1)

(اذ) در اينجا ظرف است براى گذشته نه براى آينده. خداوند نفرموده: اگر آنان زمانى كه ظلم مى كنند، بلكه فرموده: زمانى كه ظلم كردند، پس آيه سخن از امرى دارد كه در زمان حيات پيامبر (ص) واقع شده، و استغفار پيامبر (ص) بعد از وفاتش امرى غير ممكن است؛ زيرا انسان چون بميرد عملش منقطع مى شود مگر از


1- فتاوى ابن عثيمين، ج 1، ص 89.

ص29

سه چيز آن گونه كه پيامبر (ص) فرمود: (صدقه جاريه، يا علمى كه به آن نفع برده شود، يا فرزند صالحى كه بر او دعا نمايد). پس انسان نمى تواند بعد از مرگش براى كسى استغفار كند، بلكه بر خودش نيز استغفار نمى كند؛ زيرا عمل منقطع شده است.

پاسخ

به آيه مورد بحث از چند طريق مى توان براى جواز زيارت قبر پيامبر (ص) حتى با شدّ رحال وسفر به قصد زيارت استدلال كرد:

1. تنقيح مناط قطعى؛ زيرا به طور قطع فرقى بين زمان حيات وبعد از آن نيست.

2. تطبيق آيه توسط صحابه براى بعد از وفات پيامبر (ص)؛ زيرا مطابق برخى از روايات، صحابه اين آيه را براى بعد از حيات پيامبر (ص) نيز تطبيق كرده اند.

3. تقرير امام على (ع)؛ زيرا مطابق برخى از روايات، فردى اعرابى بعد از وفات پيامبر (ص) آيه را بر او وخودش نزد امام على (ع) تطبيق نمود وحضرت آن را تقرير كرد.

4. عدم فرق بين كسى كه خانه اش نزديك قبر پيامبر (ص) بوده يا آنكه از مدينه دور است وبه زيارت حضرت مشرف مى شود.

5. وجود فعل در سياق شرط كه مفيد عموم است وشامل شدّ رحال براى زيارت قبر پيامبر (ص) از راه دور ونزديك مى شود.

6. از حديث «إذا مات ابن آدم انقطع عمله ...» استفاده مى شود كه عمل انسان براى خودش منقطع مى شود وديگر نمى تواند كارى كند كه جلب ثواب نمايد، به قرينه استثنايى كه در ذيل آن آمده است.

ص30

7. كلمه «إذ» همان گونه كه در گذشته استعمال مى شود در آينده نيز كاربرد دارد. (1) ازهرى گفته كه كلمه «إذ» براى مستقبل و «إذا» براى ماضى استعمال مى شود. (2)

خداوند متعال مى فرمايد: وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا؛ «اگر ببينى هنگامى كه فريادشان بلند مى شود». (سبأ: 51)

ونيز از موارد استعمال «إ ذ» براى مستقبل اين آيات است:

وَ لَوْ تَرى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ؛ «اگر (حال آنها را) هنگامى كه در برابر آتش (دوزخ) ايستاده اند، ببينى!» (انعام: 27)

وَ لَوْ تَرى إِذْ وُقِفُوا عَلى رَبِّهِمْ؛ «اگر آنها را به هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان ايستاده اند، ببينى». (انعام: 30)

وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ؛ «واگر ببينى هنگامى كه (اين) ظالمان در شدايد مرگ فرو رفته اند». (انعام: 93)

وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ؛ «واگر ببينى مجرمان را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان سر به زير افكنده اند». (سجده: 12)

8. استغفار پيامبر (ص) در قبر امر متعذرى نيست؛ زيرا مطابق حديث صحيح السند پيامبر (ص) فرمود: «الأنبياء أحياء في قبورهم يصلون» (3)

؛ «پيامبران در قبرهايشان زنده بوده ودعا مى كنند».

ونيز از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمود:

مررت على موسى وهو قائم يصلّي في قبره. (4)


1- مغنى اللبيب، ج 1، صص 80- 83
2- تهذيب اللغة، ج 15، ص 47
3- مسند ابى يعلى، ج 6، ص 147.
4- صحيح مسلم، ج 4، ص 1845؛ مسند احمد، ج 4، ص 120

ص31

بر موسى (ع) گذر كردم در حالى كه در قبرش ايستاده نماز به جاى مى آورد.

ونيز به سند صحيح از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمود:

حياتي خير لكم تحدثون ويحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض على أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شرّ استغفرت لكم. (1)

زندگانى من براى شما خير است شما سخن مى گوييد وبراى شما نيز حديث گفته مى شود، ووفات من نيز براى شما خير است؛ زيرا بر من اعمال شما عرضه مى شود، وهرگاه در آنها عمل خير ببينم خدا را بر آن سپاس مى گويم واگر عمل ناشايست مشاهده كنم براى شما استغفار مى نمايم.

صحابه و تعميم آيه به بعد از حيات پيامبر (ص)

روايات متعددى است كه صحابه از اين آيه عموم را فهميده وشامل زمان حيات وممات پيامبر (ص) كرده اند؛ روايت عتبى يكى از آنهاست كه در منابع متعددى ذكر شده است. (2)

در حديث عتبى چنين آمده است:

كنت جالساً عند قبر النبي (ص) فجاء اعرابي فقال: ألسلام عليك يا رسول الله، سمعت الله يقول: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وقد جئتك مستغفراً لذنبي مستشفعاً بك إلى ربّي ثمّ أنشأ يقول:


1- مجمع الزوائد، ج 9، ص 24؛ الخصائص الكبرى، سيوطى، ج 2، ص 281.
2- تفسير قرطبى، ج 5، ص 265؛ تفسير ابن كثير، ج 1، ص 787؛ الإيضاح، نووى، ص 498؛ المغنى، ابومحمّد ابن قدامه، ج 3، ص 556؛ الشرح الكبير، ابوالفرج ابن قدامه، ج 3، ص 495؛ كشف القناع، شيخ منصور بن يونس بهوتى، ج 5، ص 30

ص32

يا خير من دفنت بالقاع أعظمه فطاب من طيبهنّ القاع والأكم نفسي الفداء لقبر انت ساكنه فيه العفات وفيه الجود والكرم ثمّ انصرف الأعرابي فغلبتني عيني فرأيت النبي (ص) في النوم فقال: يا عتبى إلحق الأعرابي فبشّره انّ الله قد غفر له.(1)

من نزد قبر پيامبر (ص) نشسته بودم كه شخصى اعرابى وارد شد و گفت: درود بر تو اى رسول خدا! از خدا شنيدم كه مى گويد: (و اگر آنان هنگامى كه به خود ظلم كردند ...)، من به نزد تو با حال استغفار از گناهانم آمده ام وتو را براى خود نزد پروردگارم شفيع قرار داده ام. آن گاه شعرى انشاء كرده و مى گفت:

اى بهترين كسى كه در زمين پايين استخوان هاى توست. از بوى خوش تو سرزمين هاى پايين ومرتفع خوشبو شد.

جانم فداى قبرى كه تو ساكن آن هستى، قبرى كه در آن عفاف وجود وكرم است.

آن گاه شخص اعرابى از آنجا بيرون رفت. در اين هنگام چشمانم را خواب فراگرفت، پيامبر (ص) را در خواب ديدم، به من فرمود: اى عتبى! به دنبال اعرابى برو واو را بشارت بده كه خداوند از گناهانش در گذشت.

نكته قابل توجّه اينكه: آنقدر اين قصه واشعار آن معروف است كه صدها سال است كه تاكنون بر دو عمود از شبكه هاى حجره پيامبراكرم (ص) نوشته شده است.

علماى اهل سنت و تعميم آيه به بعد از حيات


1- تفسير ابن كثير، ج 1، ص 787.

ص33

برخلاف برداشت وهابيان عموم عالمان اسلام از آيه عموم را فهميده و بين زمان حيات و پس از فوت آن حضرت فرقى قائل نشدهاند.

1. محمّد بن علوى مالكى مى گويد:

ومن أراد تخصيصها بحال الحياة فما اصاب؛ لانّ الفعل في سياق الشرط يفيد العموم، وأعلى صيغ العموم ما وقع في سياق الشرط كما في «ارشاد الفحول» (1)، وتخصيصها بأحدهما يحتاج

إلى دليل وهو مفقود هنا.

فان قيل: من أين أتى العموم حتّى يكون تخصيصها بحالة الحياة دعوى تحتاج إلى دليل؟ قلنا: من وقوع الفعل في سياق الشرط، والقاعدة المقررة في الأصول انّ الفعل إذا وقع في سياق الشرط كان عاماً؛ لانّ الفعل في معني النكرة، لتضمنه مصدراً منكراً، والنكرة الواقعة في سياق النفي او الشرط تكون للعموم وضعاً. (2)

هركس اراده كند تخصيص آيه را به زمان حيات پيامبر (ص) به واقع نرسيده است؛ زيرا فعل در سياق شرط مفيد عموم است، وبالاترين صيغه عموم آن است كه در سياق شرط قرار گيرد، همان گونه كه در كتاب «ارشاد الفحول» آمده است، وتخصيص آيه به يكى از آن دو احتياج به دليل دارد كه در اينجا مفقود است.

اگر گفته شود: از كجا عموم پيدا شد تا اينكه تخصيص آن به حالت حيات ادعايى باشد كه محتاج به دليل است؟ درجواب مى گوييم: از


1- ارشاد الفحول، ص 122.
2- الزيارة النبوية، صص 12- 13 به نقل از الرد المحكم المتين، ص 44 ورفع المنارة، ص 57.

ص34

اينكه فعل در سياق شرط واقع شده استفاده عموم شد؛ و قاعده مقرر در اصول اين است كه اگر فعل در سياق شرط واقع شود عام خواهد بود؛ زيرا فعل در معناى نكره است چون متضمن مصدر نكره مى باشد، ونكره در سياق نفى يا شرط از حيث وضع براى عموم است.

2. شيخ جمال بن عبدالله شيخ عمر، مفتى مكّه نيز همين معنا را از آيه فهميده است، آنجا كه مى گويد:

... ولذلك فهم العلماء منها العموم للجائين واستحبوا لمن أتى قبره (ص) أن يقرأها مستغفراً الله تعالى ... ويستفاد من وقوع جاؤُكَ في حيّز الشرط الدالّ على العموم انّ الآية الكريمة طالبة للمجي ء إليه من بعد ومن قرب، بسفر وبغير سفر. (1)

... بدين جهت است كه علما از آيه استفاده عموم كرده وشامل كسانى كه از راه دور ونزديك آمده اند نيز نموده اند. وبراى كسانى كه به سوى قبر او آمده اند مستحب مى دانند كه اين آيه را به جهت طلب مغفرت از خداى متعال بخوانند ... واز اينكه جمله جاؤُكَ در سياق شرط قرار گرفته كه دلالت بر عموم مى كند استفاده مى شود كه اين آيه كريمه از انسان ها مى خواهد تا از راه دور ونزديك، با سفر وبدون سفر به سوى او به جهت زيارت حركت كنند.

3. محمود سعيد ممدوح از علماى محدثين اهل سنت بعد از استفاده عموم از آيه براى زيارت بعد از حيات پيامبر (ص) مى گويد:


1- نفحات الرضا والقبول فى فضائل المدينة وزيارة سيدنا الرسول ص، احمد بن محمّد حضراوى، ص 6.

ص35

وحديث عرض الأعمال يؤيد الإستدلال بهذه الآية و هو قوله (ص): (حياتي خير لكم، و مماتي خير لكم تحدثون و يحدث لكم، و تعرض على أعمالكم، فما وجدت خيراً حمدت الله و ما وجدت غير ذلك استغفرت لكم). و هو حديث صحيح ....(1)

و حديث عرض اعمال استدلال به اين آيه را تأييد مى كند، و آن سخن پيامبر (ص) است كه فرمود: (زندگى من براى شما خير است و مرگ من نيز براى شما خير است، حديث مى گوييد و براى شما حديث گفته مى شود، و اعمال شما بر من عرضه مى گردد، و آنچه از خير در آن يافتم خدا را سپاس مى گويم، و آنچه از غير آن يافتم براى شما استغفار مى نمايم) و اين حديثى است صحيح ...

4. ابوبكر مراغى در ذيل آيه مورد بحث مى گويد:

وينبغي لكل مسلم اعتقاد كون زيارته (ص) قربة؛ للأحاديث الواردة في ذلك، و لقوله تعالى: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً (2) لانّ تعظيمه (ص) لاينقطع بموته.

ولا يقال: انّ استغفار الرسول (ص) انّما هو في حياته، و ليست الزيارة كذلك، لما اجاب به بعض العلماء المحققين: انّ الآية دلت على تعليق وجدان الله تواباً رحيماً بثلاثة أمور: المجي ء، و استغفارهم و استغفار الرسول لهم.

وقد حصل استغفار الرسول (ص) لجميع المؤمنين؛ لانّه (ص) قد استغفر للجميع. قال الله تعالي: وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ


1- رفع المنارة، ص 77
2- نساء: 64.

ص36

الْمُؤْمِناتِ(1)

ف إذا وجد مجيئهم و استغفارهم تكملت الأمور الثلاثة الموجبة لتوبة الله و رحمته و قد اجمع المسلمون على استحباب زيارة القبور كما حكاه النووي و اوجبها الظاهرية .... (2)

سزاوار است بر هر مسلمانى كه معتقد باشد زيارت پيامبر (ص) موجب قرب به خداست؛ به جهت احاديث وارد شده در اين مورد، و به جهت سخن خداوند متعال: (واگر اين منافقان، هنگامى كه به خود ستم مى كردند (و فرمان هاى خدا را زير پا مى گذاردند)، به نزد تو مى آمدند؛ واز خدا طلب آمرزش مى كردند؛ وپيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد؛ خدا را توبه پذير ومهربان مى يافتند)؛ زيرا تعظيم پيامبر (ص) با مرگش منقطع نمى شود.

گفته نشود: استغفار پيامبر تنها در زمان حيات اوست و زيارت اين گونه نيست؛ زيرا برخى از علماى محقق پاسخ داده اند كه اين آيه دلالت دارد بر تعليق يافتن خداوند را تواب و رحيم به سه امر: آمدن، استغفار خودشان و استغفار پيامبر (ص) براى آنان.

و پيامبر (ص) براى تمام مؤمنان استغفار كرده آنجا كه مى فرمايد: (وبراى گناه خود ومردان وزنان باايمان استغفار كن!) لذا استغفار پيامبر (ص) براى مؤمنان حاصل شد، و اگر آمدن مردم و استغفارشان نيز حاصل شود امور سه گانه كه موجب پذيرش توبه و رحمت خداست كامل مى گردد. و مسلمانان اجماع كرده اند بر استحباب زيارت قبور آن گونه كه نووى حكايت كرده و ظاهرى ها واجب دانسته اند ...


1- محمد: 19
2- تفسير مراغى، ذيل آيه.

ص37

5. محمد ابراهيم محمد سالم درباره آيه فوق مى گويد:

والآية المذكورة و ان كانت نازلة بسبب خاص، فإنّ القاعدة الشرعية تعمّمها، كما هو مقرّر في علم الأصول؛ من انّ العبرة بعموم اللفظ لابخصوص السبب. و لهذا الفهم في الآية الشريفة ذكرها المصنفون من جميع المذاهب في المناسك و استحبوها لزائر قبره (ص). (1)

آيه ذكر شده اگرچه مربوط به سبب خاصّى است، ولى قاعده شرعى

آن را تعميم مى دهد، آن گونه كه در علم اصول مقرر شده است؛ كه اعتبار به عموم لفظ است نه به خصوص سبب. و به جهت همين فهم در آيه شريفه است كه مصنفان از تمام مذاهب آن آيه را در مناسك [حج] ذكر كرده و [قرائت آن را] بر زائر قبر آن حضرت مستحب شمرده اند.

زيارت قبر پيامبر (ص) از نظر روايات

احاديثى كه دلالت بر رجحان زيارت قبور دارد بر دو گونهاند برخى رواياتى است كه به طور عموم شامل زيارت قبر پيامبر (ص) نيز مى شود.

محمود سعيد ممدوح از عالمان اهل سنت در اين باره مى گويد:

... الأحاديث الدالة على مطلق الأمر بزيارة القبور، و لها الفاظ متعددة بلغت حدّ التواتر، كما في نظم المتناثر (ص 80- 81) و اتحاف ذوي الفضائل المشتهرة (ص 97). و من اشهر الفاظه قوله (ص): (كنت قد نهيتكم عن زيارة القبور، فزوروها فانّها تذكر الآخرة). و من الفاظه: (فمن أراد أن يزور القبور فليزر، و


1- الردود الشاملة، ص 10.

ص38

لاتقولوا هُجْراً). أخرجه بهذا اللفظ النسائي في سننه (4/ 73).

والفعل في سياق الشرط يفيد العموم، ولا تجد مخصصاً للحديث. و قبر سيّدنا

رسول الله (ص) سيد القبور مطلقاً و أولاها بالزيارة. (1)

... احاديثى كه دلالت بر مطلق امر به زيارت قبور دارد و با الفاظ متعدد آمده به حدّ تواتر رسيده آن گونه كه در كتاب (نظم المتناثر) و كتاب (اتحاف ذوى الفضائل المشتهرة) آمده است. و از مشهورترين الفاظ آن سخن پيامبر (ص) است كه مى فرمايد: (من سابقاً شما را از زيارت قبور نهى كردم، ولى الان به زيارت قبور برويد؛ زيرا شما را به ياد آخرت مى اندازد). و از جمله الفاظ آن اين است كه: (هركس خواست به زيارت قبور برود اشكالى ندارد، ولى حرف بى ربط نزند). اين حديث را با اين لفظ نسايى در سننش تخريج كرده است. و فعل در سياق شرط مفيد عموم است، و مخصصى براى اين حديث نمى بينى. و قبر سرور ما رسول خدا (ص) مهم ترين قبرها به طور مطلق و سزاوارترين قبرها براى زيارت است.

و برخى از روايات نيز به طور خاص در فضيلت زيارت قبور رسول خدا (ص) وارد شده است همچنانكه:

پيشوايان نقل حديث از اهل سنّت روايات بسيارى را در صحاح ومسانيد خود درباره زيارت قبر پيامبر (ص) واستحباب آن ذكر كرده اند. اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:


1- رفع المنارة، ص 87.

ص39

1. عبدالله بن عمر از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود: «من زار قبري وجبت له شفاعتي»(1)؛ «هر كس به زيارت قبر من آيد شفاعتم بر او واجب مى شود».

2. ونيز از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمود:

من جاءني زائراً لاتعمله إلّا زيارتي كان حقّاً على أن أكون له شفيعاً يوم القيامة. (2)

هر كس براى زيارت نزد من آيد وتنها كار او زيارت من باشد، بر من سزاوار است كه شفيع او در روز قيامت شوم.

3. ونيز نقل شده كه فرمود:

من حجّ فزار قبري بعد وفاتي كان كمن زارني في حياتي.(3)

هر كس حج به جاى آورد وقبر مرا بعد از وفاتم زيارت كند، مثل كسى است كه مرا در زمان حياتم زيارت كرده است.

4. وهمچنين از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمود:

من حجّ البيت ولم يزرني فقد جفاني.

(4)

هر كس حج خانه خدا را به جاى آورد، ولى مرا زيارت نكند به طور حتم به من جفا كرده است.

5. از عمر نقل شده كه پيامبر (ص) فرمود:

من زار قبري- أو من زارني- كنت له شفيعاً- أو شهيداً ....(5)


1- سنن دارقطنى، ج 2، ص 278؛ السنن الكبرى، بيهقى، ج 5، ص 245
2- المعجم الكبير، طبرانى، ج 12، ص 225
3- المعجم الكبير، ج 12، ص 310؛ سنن دارقطنى، ج 2، ص 278
4- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1342؛ المواهب اللدنية، ج 4، ص 571.
5- مختصر تاريخ دمشق، ج 2، ص 407؛ كنوز الحقائق، ج 2، ص 107

ص40

هر كس قبر مرا زيارت كند- يا: هر كس مرا زيارت كند-، من شفيع- گواه- او خواهم بود ...

6. حاطب بن ابى بلتعه از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

من زارني بعد موتى فكأنّما زارني في حياتي .... (1)

هر كس مرا بعد از مرگم زيارت كند به مانند آن است كه مرا در زمان حياتم زيارت كرده است ...

7. عبدالله بن عمر نقل كرده كه پيامبر (ص) فرمود:

من حجّ حجة الإسلام وزار قبري وغزا غزوة وصلّى على في بيت المقدس لم يسأله الله عزّوجلّ فيما افترض عليه. «3»(2)

هر كس حجة الإسلام به جاى آورد وقبر مرا زيارت كند ودر غزوه اى شركت نمايد ودر بيت المقدس بر من درود بفرستد، خداى عزّوجلّ در آنچه بر او واجب كرده، او را سؤال ومواخذه نخواهد كرد.

8. ابوهريره از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

من زارني بعد موتي فكأنّما زارني وأنا حي. ومن زارني كنت له شهيداً

وشفيعاً يوم القيامة.(3)

هر كس مرا بعد از مرگم زيارت كند همانند آن است كه مرا در حال حياتم زيارت كرده است. وهر كس مرا زيارت كند او را گواه وشفيع در روز قيامت خواهم بود.

9. انس بن مالك از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:


1- سنن دارقطنى، ج 2، ص 278؛ السنن الكبرى، ج 5، ص 245
2- شفاء السقام، ص 34؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1344؛ نيل الاوطار، ج 5، ص 109.
3- شفاء السقام، ص 35؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1345

ص41

من زارني بالمدينة محتسباً كنت له شفيعاً. (1)

هر كس مرا در مدينه با اخلاص زيارت كند، من شفيع او خواهم بود.

10. ونيز از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

من زارني ميتاً فكأنّما زارني حيّاً، ومن زار قبري وجبت له شفاعتي يوم القيامة. وما من أحد من أمّتي له سعة ثمّ لم يزرني فليس له عذر. (2)

هر كس مرا بعد از مرگم زيارت كند همانند آن است كه مرا در حياتم زيارت كرده است وهر كس قبر مرا زيارت كند شفاعتم در روز قيامت بر او ثابت مى گردد. وهر يك از امت من كه وسعت مالى داشته، ولى مرا زيارت نكرده باشد، عذرى ندارد.

11. ابن عباس از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

من زارني في مماتي كان كمن زارني في حياتي، ومن زارني حتّى ينتهي إلى قبري كنت له يوم القيامة شهيداً- أو قال- شفيعاً. (3)

هركس مرا بعد از مرگم زيارت كند همانند كسى خواهد بود كه در زمان حياتم مرا زيارت كرده است. وهر كس مرا زيارت كند تا اينكه به كنار قبر من برسد من گواه او- شفيع او- در روز قيامت خواهم بود.

12. امام على (ع) از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

من زار قبري بعد مماتي فكأنّما زارني في حياتي، ومن لم يزر


1- مختصر تاريخ دمشق، ج 2، ص 406؛ التاج الجامع للاصول، ج 2، ص 190
2- شفاء السقام، ص 37؛ المواهب اللدنية، ج 4، ص 572؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1346.
3- مختصر تاريخ دمشق، ج 2، ص 406؛ شفاء السقام، ص 38؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1346

ص42

قبري فقد جفاني. (1)

هر كس قبر مرا بعد از مرگم زيارت كند همانند آن است كه مرا در زمان حياتم زيارت كرده است، وهر كس كه قبر مرا زيارت نكند به من جفا كرده است.

13. بكر بن عبدالله از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

من أتى المدينة زائراً لي وجبت له شفاعتي يوم القيامة ....(2)

هر كس به جهت زيارت من وارد مدينه شود شفاعت من در روز قيامت بر او واجب مى شود ...

14. عبدالله بن عمر از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود:

من زارني بعد موتىَ فكأنّما زارني في حياتي.

هر كس مرا بعد از مرگم زيارت كند همانند آن است كه مرا در زمان حياتم زيارت كرده است.

15. ابن عباس از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

من حجّ إلى مكّة ثمّ قصدني في مسجدي كتبت له حجّتان مبرورتان. (3)

هر كس در مكه حج به جاى آورد وسپس مرا در مسجدم قصد نمايد براى او ثواب دو حج مقبول نوشته مى شود.

16. از امام على (ع) نقل شده كه فرمود:

من زار قبر رسول الله (ص) كان في جواره.(4)


1- همان، ج 2، ص 406؛ شفاء السقام، ص 39؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1347
2- المعجم الاوسط، ج 1، ص 201؛ السنن الكبرى، بيهقى، ج 5، ص 246.
3- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1347؛ نيل الاوطار، ج 5، ص 109
4- مختصر تاريخ دمشق، ج 2، ص 406؛ نيل الأوطار، ج 5، ص 109.

ص43

هر كس قبر رسول خدا (ص) را زيارت كند در جوار او خواهد بود.

بررسى سند برخى از روايات زيارت قبر پيامبر (ص)

حديث اول

اشاره

از بهترين سندهاى حديث زيارت قبر پيامبر (ص) حديث اوّل است كه از طريق موسى بن هلال عبدى، از عبدالله بن عمر عمرى وعبيدالله بن عمر عمرى، از نافع از ابن عمر نقل شده كه رسول خدا (ص) فرمود: «من زار قبري وجبت له شفاعتي» (1)؛ «كسى كه قبر مرا زيارت كند شفاعت من بر او واجب گردد».

عبدالله بن عمر عمرى گرچه درباره او بحث است، ولى او را حسن الحديث مى دانند.

ابن معين مى گويد: «في حديثه عن نافع صالح ثقة»؛ «در حديثش از نافع صالح و ثقه است».

موسى بن هلال عبدى كسى است كه از شيوخ احمد بوده وحفاظ از امامان حديث از او روايت نقل كرده اند وذهبى او را صالح الحديث دانسته است. (2)

وابن عدى مى گويد: «ارجو انّه لا بأس به»؛ «اميد است كه مشكلى در او نباشد».

محمّد بن علوى مالكى مى گويد:


1- الزيارة النبوية، محمّد بن علوى المالكى، ص 9؛ سنن دارقطنى، ج 2، ص 278 و ...
2- ميزان الاعتدال، ج 4، ص 226

ص44

واقلّ ما يقال في هذا الحديث إنّه حسن. (1)

كمترين قضاوتى كه درباره اين حديث مى شود اينكه حسن است.

سيوطى مى گويد:

له طرق وشواهد حسّنه لأجلها الذهبي. (2)

براى او طرق وشواهدى است كه به جهت آن ذهبى آن را حسن شمرده است.

مناوى مى گويد:

قال الذهبي: طرقه ليّنة، لكن يتقوى بعضها لبعض.(3)

ذهبى گفته: طرق اولين است، ولى برخى از آنها بعضى ديگر را تقويت مى كند.

ملّا على قارى مى گويد:

حديث ابن عمر له طرق وشواهد؛ حسّنه الذهبي لأجلها و صحّحه جماعة من ائمة الحديث. (4)

حديث ابن عمر داراى طرق وشواهدى است. لذا ذهبى به همين جهت آن را تحسين كرده وجماعتى از امامان حديث او را تصحيح نموده اند.

شيخ محمود سعيد ممدوح مى گويد:

انّه حديث حسن ولابدّ، وهذا ما تقتضيه قواعد الحديث. (5)


1- الزيارة النبوية، ص 26
2- المناهل، ص 208.
3- فيض القدير، ج 6، ص 140
4- شرح الشفا، ج 3، ص 511
5- رفع المنارة لتخريج احاديث التوسل والزيارة، ص 264.

ص45

اين، حديث حسن است، وبايست كه چنين باشد، واين آن چيزى است كه قواعد حديث آن را اقتضا مى كند.

پاسخ به شبهات

اشاره

اين حديث را سيوطى در كتاب «مناهل الصفا فى تخريج احاديث الشفا» و سبكى شافعى در كتاب «شفاء السقام» و ديگران تصحيح نموده اند. ولى از جهاتى در آن مناقشه شده كه به آن مى پردازيم:

شبهه اول: مجهوليت برخى از راويان حديث
اشاره

گفته شده كه موسى بن هلال مجهول است؟

پاسخ

او كسى است كه بسيارى از راويان كه از جمله آنها احمد بن حنبل است از او نقل حديث كرده و ابن جوزى او را از شيوخ احمد بن حنبل به حساب آورده است. (1)

و غير از احمد بن حنبل نيز بسيارى از راويان از او نقل حديث كرده اند. و يعقوب بن سفيان فسوى به او اعتماد كرده است. (2)

وانگهى ابن عدى در كتاب «الكامل» مى گويد: «ارجو انّه لابأس به» (3)؛ «اميدوارم كه مشكلى در او نباشد».

شبهه دوم: عدم صحت روايت موسى از عبدالله
اشاره

گفته شده: موسى بن هلال اين روايت را از عبدالله بن عمر عمرى نقل كرده و روايت او از عبدالله بن عمر ثقه حافظ صحيح نمى باشد.

پاسخ

1- مناقب الامام احمد، ابن جوزى، ص 49
2- المعرفة و التاريخ، ج 1، صص 122، 127 و 128
3- الكامل، ج 6، 2350.

ص46

جماعتى از محدثان حديث فوق را از عبيدالله بن عمر نقل كرده اند كه از آن جمله عبيد بن محمد وراق بنابر نقل دار قطنى در «سنن دار قطنى» (1) و محمد بن اسماعيل بن سمره احمسى و فضل بن سهل، بنابر نقل بيهقى در كتاب «شعب الايمان» (2)، و محمد بن عبدالرزاق، بنابر نقل قاضى عياض در كتاب «الشفا» (3)و ديگر افراد است.

محمد ناصر الدين البانى با شدتى كه در اين روايت به خرج داده اعتراف به ثبوت هر دو روايت كرده و مى گويد: «انّ الطرق بالروايتين عنه متقابلة» (4)؛ «راه ما به دو روايت از او متقابل است».

شبهه سوم: خطاى موسى بن هلال در نقل از عبيدالله
اشاره

ابن عبدالهادى در كتاب «الصارم المنكى» مى گويد:

وكانّ موسى بن هلال حدّث به مرة عن عبيدالله فأخطأ؛ لانّه ليس من أهل الحديث ولا من المشهورين بنقل، وهو لم يدرك عبيدالله ولا لحقه .... (5)

و گويا موسى بن هلال حديث كرده به اين مطلب يك بار از عبيدالله و خطا نموده؛ زيرا او از اهل حديث نيست و از مشهورين به نقل حديث هم نمى باشد، و او عبيدالله را درك نكرده و ملحق به او نبوده است ...

پاسخ

1- سنن دارقطنى، ج 2، ص 278
2- شعب الايمان، ج 3، ص 490
3- الشفا، ج 2، ص 74
4- الإرواء، ج 4، ص 337
5- الصارم المنكى، صص 39- 40.

ص47

موسى بن هلال از عبيدالله بن عمر به سندهاى صحيح چندين بار حديث نقل كرده و او را نيز درك كرده، لذا مدلّس نيست.(1)

وانگهى هرگاه علم به انتفاء ملاقات بين آن دو نباشد بايد حكم به اتصال نمود همان گونه كه در جاى خود به آن اشاره شده است.

شبهه چهارم: تفرد روايت موسى بن هلال
اشاره

ابن عبدالهادى نيز مى گويد:

ولو فرض انّ الحديث من رواية عبيدالله لم يلزم أن يكون صحيحاً؛ فانّ تفرد موسى بن هلال به عنه دون سائر اصحابه المشهورين بملازمته و حفظ حديثه و ضبطه من ادلّ الأشياء على انّه منكر غير محفوظ، و أصحاب عبيدالله بن عمر المعروفون بالرواية عنه مثل يحيى بن سعيد القطان ... فإذا كان الحديث لم يروه عن عبيدالله أحد من هؤلاء الأثبات ولا رواه ثقة غيرهم، علمنا انّه منكر غير مقبول، و جزمنا بخطأ من حسّنه أو صحّحه. (2)

اگر فرض شود كه حديث از روايت عبيدالله است لازم نمى آيد كه صحيح باشد؛ زيرا تفرد موسى بن هلال به اين روايت از عبيدالله نه ساير اصحاب مشهور به ملازمه با او و حفظ حديث و ضبط از او، از بهترين دليل هاست بر اينكه او منكر و غير محفوظ است. و اصحاب عبيدالله بن عمر كه معروف به روايت از او هستند عبارتند از يحيى

پاسخ

1- حلية الاولياء، ج 6، ص 313
2- الصارم المنكى، ص 34.

ص48

بن سعيد القطان ...، حال اگر اين حديث را هيچ يك از اين افراد ثبت و راويان ثقه از او نقل نكرده اند، علم پيدا مى كنيم كه آن منكر و غير مقبول است، و جزم پيدا مى كنيم به اشتباه كسى كه آن را تحسين كرده يا تصحيح نموده است.

حديث متفرد تنها با دو شرط منكر به حساب مى آيد:

1. راوى آن ضعيف بوده و حديثش تصحيح يا تحسين نشود.

2. با شواهد و متابعات حديث او تقويت نگردد.

موسى بن هلال عبدى شخصى مستور، يا بد حافظه و يا تضعيف شده نيست؛ چرا كه محدثان بزرگ اهل سنت همچون احمد بن حنبل از او نقل حديث كرده و ذهبى او را صالح الحديث دانسته و ابن عدى از او نفى بأس نموده است. وانگهى حديث او از طريق ديگر آمده و متابعت شده است.

طبرانى از عبدالله بن محمد عبادى بصرى، از مسلم بن سالم جهنى، از عبيدالله بن عمر، از نافع، از سالم، از ابن عمر نقل كرده كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:

من جاءني زائراً لايعمل له حاجة إلّا زيارتي كان حقاً على أن أكون له شفيعاً يوم القيامة. (1)

هر كس به جهت زيارت نزد من آيد و كارى جز زيارت نداشته باشد بر من است كه شفيع او در روز قيامت گردم.


1- المعجم الكبير، ج 12، ص 291، مجمع الزوائد، ج 4، ص 2

ص49

مسلم بن سالم در سند اين حديث گرچه از سوى ابوداود تضعيف شده ولى ابن السكن حديثش را صحيح دانسته است. لذا حديث او براى متابعت فايده دارد.

شبهه پنجم: سوء حافظه عبدالله بن عمر عُمرى
اشاره

گفته شده: عبدالله بن عمر عُمرى متّهم به بدى حافظه و مخالفت با ثقات در روايات است و ابن حبان اسم او را در كتاب «المجروحين» آورده است. (1)

پاسخ

اولًا: همان گونه كه اشاره شد عده اى اين حديث را از طريق عبيدالله بن عمر عُمرى ثقه نقل كرده اند.

ثانياً: ذهبى و ابن حجر و عده اى ديگر از رجاليين اهل سنت ابن حبان را از متشددين و مبالغه كنندگان در جرح راويان دانسته اند.

ثالثاً: يحيى بن معين او را توثيق عام و خاص نموده است.

ابن ابى مريم از يحيى بن معين نقل كرده كه درباره عبدالله بن عمر عُمرى گفت: «ليس به بأس، يكتب حديثه»؛ «باكى در او نيست، حديثش نوشته مى شود».

و عثمان بن سعيد دارمى مى گويد:

قلت لابن معين، كيف حاله في نافع؟ قال: صالح ثقة.(2)

به ابن معين گفتم: حال عبدالله بن عمر عُمرى در نقلش از نافع چگونه است؟ گفت: او صالح و ثقه مى باشد.


1- المجروحين، ج 2، ص 6.
2- الكامل، ج 4، ص 1459

ص50

و دارمى از اخص و اشهر اصحاب يحيى بن معين است.

نتيجه اينكه حديث عبدالله بن عمر عُمرى نيز مورد قبول بوده و قابل اعتماد است در صورتى كه با غيرش مخالف نباشد.

وانگهى عده اى از علماى رجال اهل سنت او را توثيق كرده اند از قبيل: احمد بن صالح مصرى (1)، لذا ابوحاتم رازى مى گويد:

رأيت احمد بن صالح يحسن الثناء على عبدالله العُمري. (2)

احمد بن صالح را مشاهده كردم كه عبدالله عمرى را به نيكى ياد مى كند.

و نيز عجلى از او نفى بأس كرده(3) و ابن شاهين او را در ثقاتش آورده است.

ابن عدى درباره او مى گويد:

وهو لا بأس في رواياته؛ و إنّما قالوا فيه: لايلحق أخاه عبيدالله، و إلّا فهو في نفسه صدوق لابأس به.(4)

باكى در رواياتش نيست، و درباره او گفته اند كه به برادرش عبيدالله ملحق نمى شود، وگرنه او فى نفسه راستگوست و باكى در او نمى باشد.

و چيزى كه نزاع را درباره عبدالله بن عمر عُمرى از بين مى برد اينكه عثمان بن سعيد دارمى مى گويد:

قلت ليحيى بن معين: عبدالله العمري ما حاله في نافع؟ قال: صالح ثقة(5)

به يحيى بن معين گفتم: عبدالله بن عُمرى وضعش در مورد نافع چگونه است؟ گفت: او صالح و ثقه است.


1- الثقات، ابن شاهين، ص 151
2- الجرح و التعديل، ج 5، ص 110
3- الثقات، ص 239.
4- الكامل، ج 4، ص 1461
5- . همان، ج 4، ص 1459

ص51

و مى دانيم كه عبدالله بن عمر اين روايت را از نافع نقل كرده است.

جالب توجه اينكه ابن عبدالهادى عبدالله بن عمر را در جايى ديگر تقويت كرده و تضعيف كننده او را ردّ نموده است و از يحيى بن معين نقل كرده كه در او باكى نيست. (1)

نتيجه اينكه حديث زيارت قبر پيامبر (ص) با سندى كه ذكر شد مطابق قواعد رجال و حديث حسن است.

حديث دوم

حاكم نيشابورى از طريق محمد بن اسحاق، از سعيد بن ابى سعيد مقبرى، از عطاء مولى ام حبيبه نقل كرده كه گفت:

سمعت أباهريرة يقول: قال رسول الله (ص):

ليهبطنّ عيسى بن مريم حكماً عدلا، و اماماً مقسطاً، و ليسلُكنّ فجاً حاجّاً و معتمراً أو بنيّتهما، و ليأتينّ قبري حتّى يسلّم على، و لأردنّ عليه. (2)

از ابوهريره شنيدم كه مى گويد: رسول خدا (ص) فرمود: (به طور حتم عيسى بن مريم به عنوان حاكم عادل، و امام دادرس فرود مى آيد و راهى را براى حجّاج و عمره كنندگان باز مى كند يا به نيت آن دو، و كنار قبر من مى آيد و بر من سلام مى كند و من جواب سلامش را مى دهم.

حاكم بعد از نقل اين حديث حكم به صحت اسناد آن كرده و ذهبى هم آن را قبول نموده است.

عدم تصريح محمد بن اسحاق به سماع ضرر نمى رساند؛ زيرا براى او متابع وجود دارد.


1- التنقيح، ج 1، ص 122.
2- المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 595

ص52

و اين حديث طرق مختلفى دارد. و عطاء مولى ام حبيبه، تابعى است كه حافظ ثقه سعيد بن ابى سعيد مقبرى از او روايت نقل كرده است. و ابن حبان او را در «الثقات» آورده (1)، و حاكم نيز حديثش را تصحيح نموده است.

منشأ تضعيف احاديث زيارت

محمود سعيد ممدوح از محدثان معروف اهل سنت در كتاب «رفع المنارة لتخريج احاديث التوسل و الزيارة» مى نويسد:

شاع بين كثير من الناس انّ احاديث الزيارة كلّها ضعيفة بل موضوعة و هو خطأ بلاريب و مصادمة لقواعد الحديث بلامين، و يكفي اللبيب قول الذهبي الحافظ الناقد عن حديث الزيارة: طرقه كلها لينة لكن يتقوى بعضها ببعض؛ لانّ ما في روايتها متّهم بالكذب. نقله عنه السخاوي، و اقره في المقاصد الحسنة (ص 413). و منشأ هذه الخطأ هو الإعتماد على كتاب (الصارم المنكي في الردّ على السبكي) للحافظ أبي عبدالله محمد بن أحمد بن عبدالهادي.

وكنت أرى الإحالة على هذا الكتاب من كثير من الكتّاب؛ سواء من المشتغلين بالحديث أو غيرهم، فاكتفي بالسكوت رغبة في اغتنام فرصة لتحقيق مدى صحة هذه المقولة.

وبعد النظر في (الصارم المنكي) و تحقيق احاديث الزيارة رأيت الهول في هذا الكتاب، فتراه يتعنت اشدّ التعنّت في ردّ الأحاديث عند كلامه على الرجال، و يطول الكلام جدّاً على الرجال ناقلا ما


1- الثقات، ج 5، ص 201.

ص: 53

يراه يؤيد رأيه و هو الجرح، ولا يذكر من التعديل إلّا ما يوافقه، كما فعل مع عبدالله بن عمر العمري ...

واحياناً يأتي بتعليلات للأحاديث خارجة على قواعد الحديث؛ كقوله عند محاولة تضعيف بعض الأحاديث: لم يخرّجه أحد من اصحاب الكتب الستة ولا رواه الأمام احمد في مسنده ... و غير خفي انّ هذا التعليل فيه نظر، فالعبرة بالإسناد ولو كان الحديث في جزء غير مشهور .....(1)

بين بسيارى از مردم شايع شده كه احاديث زيارت همگى ضعيف، بلكه جعلى است، در حالى كه اين حرف بدون شك خطاست و بدون ترديد با قواعد حديث مخالفت دارد. و كفايت مى كند افراد خردمند را گفته ذهبى آن حافظ نقاد درباره حديث زيارت كه تمام طرق آن اشكالاتى دارد، ولى مى توانند يكديگر را تقويت كنند؛ چرا كه در روايت زيارت كسانى وجود دارند كه متهم به كذبند. اين مطلب را سخاوى از او نقل كرده و در (المقاصد الحسنة) بر آن اقرار نموده است. و منشأ اين خطا اعتماد بر كتاب (الصارم المنكى فى الردّ على السبكى) از حافظ ابوعبدالله محمد بن احمد بن عبدالهادى است.

و مشاهده مى كردم بسيارى از نويسندگان را كه بر اين كتاب ارجاع داده اند؛ چه از مشتغلان به حديث يا غير آنان، و من به سكوت اكتفا مى كنم تا فرصت براى تحقيق در محدوده صحت اين گفتار فراهم گردد.


1- رفع المنارة، ص 9- 11.

ص: 54

و بعد از نظر كردن در كتاب (الصارم المنكى) و تحقيق احاديث زيارت در اين كتاب امر عجيبى مشاهده كردم، مى بينى هنگام سخن گفتن او درباره رجال شديداً با آنان برخورد كرده و اين گونه احاديث را ردّ مى نمايد، و او سخن را درباره رجال اطاله داده و مطالبى را نقل مى كند كه مؤيد نظر خودش در جرح مى باشد و از تعديل چيزى نقل نمى كند مگر آنچه را كه موافق رأى اوست، همان گونه كه در مورد عبدالله بن عمر عمرى چنين كرده است ...

او در برخى موارد تعليلاتى را درباره احاديثى مى آورد كه خارج از قواعد حديث است، مثل قول او هنگام تضعيف برخى از احاديث: (احدى از اصحاب كتب سته آن را تخريج نكرده و امام احمد در مسندش آن را روايت نكرده است ...). مخفى نيست كه اين تعليل خالى از اشكال نمى باشد؛ زيرا اعتبار به سند است گرچه حديث در جزئى غير مشهور باشد ...

سيد عبدالعزيز بن صديق غمارى در كتاب «التهانى فى التعقيب على موضوعات الصنعانى» در ردّ صاحب كتاب «الصارم المنكى» مى نويسد:

وابن عبدالهادي سلك في ذلك الكتاب مسلك الإفراط الخارج عن قواعد أهل الحديث، فيجب الحذر منه؛ زيادة على سوء الأدب في التعبير مع التقي السبكي الحافظ الفاقة، و اتيانه في حقه بما لايليق بأهل العلم سلوكه. يضاف إلى ذلك ما أتى به من القول الفاسد و الرأي الباطل و الخروج عن سبيل السلف في ذلك، و ان زعم إنّه ينصر عقيدتهم .... (1)


1- رفع المنارة، صص 11- 12 به نقل از كتاب التهانى، غمارى، ص 49.

ص: 55

و ابن عبدالهادى در آن كتاب روش افراط را پيموده و از قواعد حديث خارج شده است، لذا بايد از او بر حذر شد. مضافاً به اسائه ادبى كه در تعبير از تقى سبكى، حافظ فهميده به كار گرفته و در حق او كلماتى را به كار برده كه لايق اهل علم نيست كه چنين تعبيراتى را به كار برند. و نيز گفته فاسد و رأى باطل داشته و از راه سلف در آن مطالب خارج شده است گرچه گمان مى كند كه عقيده آنان را يارى مى كند ...

عدم احتياج به بررسى سند روايات زيارت

شيخ عبدالرحمان جزيرى در كتاب «الفقه على المذاهب الاربعة» مى نويسد:

أمّا ما ورد من الأحاديث في زيارة قبر النبي (ص)، فسواء كان سنده صحيحاً أو لا، فإنّه في الواقع لا حاجة إليه بعد ما بيّنا من فوائد زيارتها و محاسنها التي يقرّها الدين، و تحث عليها قواعده العامة. (1)

اما آنچه از احاديث درباره زيارت قبر پيامبر (ص) آمده چه آنكه سندش صحيح باشد يا نباشد، زيرا در واقع احتياجى به آن نيست بعد از آنكه فوايد زيارت قبر پيامبر (ص) و محاسن آن را بيان كرديم، فوايدى كه دين آن را اقرار كرده و قواعد عامه نيز بر آن تأكيد دارد.

و نيز مى نويسد:

لاريب في انّ زيارة قبر المصطفى عليه الصلاة و السلام من أعظم القرب و أجلها شأناً؛ فانّ بقعة ضمّت خير الرسل و أكرمهم عندالله لها شأن خاص و مزيّة يعجز القلم عن وصفها. على انّ


1- الفقه على المذاهب الأربعة، ج 1، ص 711.

ص56

الغرض الصحيح من زيارة القبور هو تذكر الآخرة، كما ورد الحديث الصحيح الذي نصّ على الإذن في زيارة القبور للموعظة الحسنة و تذكر الآخرة، فمتى كانت الزيارة لغرض صحيح يقره صاحب الشريعة كانت ممدوحة من جميع الجهات. و ممّا لاخلاف فيه انّ زيارة قبر المصطفى (ص) تفعل في نفوس أولى الألباب اكثر ممّا

تفعله أي عبادة أخرى ....(1)

شكى نيست كه زيارت قبر مصطفى عليه الصلاة و السلام از بزرگ ترين وسايل تقرّب به خدا و اعمالى است كه شأنش از همه بلندتر مى باشد؛ زيرا بقعه اى كه بهترين رسولان و كريم ترين آنان نزد خدا را در برگرفته داراى شأنى خاص و مزيتى است كه قلم از وصف آن عاجز مى باشد. علاوه بر آن، غرض صحيح از زيارت قبور همان يادكردن آخرت است، آن گونه كه در حديث صحيح آمده كه نص بر اذن در زيارت قبور به جهت موعظه حسنه و تذكر آخرت است. پس هر زمان كه زيارت به جهت غرض صحيحى است كه صاحب شريعت آن را امضا كرده از تمام جهات امرى پسنديده مى باشد. و از جمله مسايلى كه در آن اختلاف نيست اينكه زيارت قبر مصطفى (ص) در نفس هاى صاحبان خرد بيش از هر عبادت ديگر تأثير مى گذارد ...

زيارت قبر رسول اكرم (ص) و امام حسين در كلام اهل بيت:

امام سجاد (ع) نقل كرده كه رسول خدا (ص) فرمود:

من زار قبري بعد موتي كان كمن هاجر إلى في حياتي، فان لم تستطيعوا فابعثوا إلى السلام فانّه يبلغني. (2)


1- الفقه على المذاهب الاربعة، ج 1، ص 711
2- كامل الزيارات، ص 4.

ص57

هر كس قبر مرا بعد از مرگم زيارت كند همانند كسى است كه در زمان حياتم به سوى من هجرت كرده است، واگر نمى توانيد به زيارت قبر من بياييد بر من درود فرستيد كه به من مى رسد.

ابن ابى نجران مى گويد:

قلت لأبي جعفر (ع): جعلت فداك! ما لمن زار رسول الله (ص) متعمداً؟ فقال: له الجنة. (1)

به امام باقر (ع) عرض كردم: فدايت گردم، چيست ثواب كسى كه از روى قصد به زيارت قبر رسول خدا (ص) رود؟ حضرت فرمود: بهشت براى اوست.

عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود:

بينما الحسين بن علي (ع) في حجر رسول الله (ص) إذ رفع رأسه فقال له يا ابه! ما لمن زارك بعد موتك؟ فقال: يا بني! من اتاني زائراً بعد موتى فله الجنة، ومن أتى اباك زائراً بعد موته فله الجنّة، ومن أتى أخاك زائراً بعد موته فله الجنّة، ومن اتاك زائراً بعد موتك فله الجنّة.(2)

در آن هنگام كه حسين بن على (ع) در دامان رسول خدا (ص) بود ناگهان سر خود را بلند كرده وبه حضرت عرض كرد: اى پدرم! چيست ثواب كسى كه بعد از مرگ شما به زيارتتان بيايد؟ حضرت فرمود: اى فرزندم! هر كس بعد از مرگم به زيارت من بيايد بهشت بر او واجب مى شود، ونيز هر كس بعد از مرگ پدرت به زيارت او بيايد بهشت بر او واجب است، وهر كس كه بعد از مرگ


1- كافى، ج 4، ص 548
2- كامل الزيارات، ص 10.

ص:58

برادرت به زيارت او بيايد بهشت بر او واجب است، وهر كس كه بعد از مرگ تو به زيارتت بيايد بهشت بر او واجب مى باشد.

فضيلت زيارت قبر امام حسين (ع)

در روايات اهل بيت: علاوه بر فضيلت زيارت پيامبر (ص) و ساير امامان: سفارش فراوانى در مورد زيارت قبر امام حسين (ع) شده است؛ از جمله:

1. محمّد بن مسلم از امام باقر (ع) نقل مى كند كه فرمود:

مروا شيعتنا بزيارة قبر الحسين بن علي؛ فانّ اتيانه مفترض على كل مؤمن يقرّ للحسين (ع) بالإمامة من الله عزّوجلّ.(1)

شيعيان ما را به زيارت قبر حسين بن على سفارش نماييد؛ زيرا به جاى آوردن آن بر هر مؤمنى كه اقرار به امامت حسين از جانب خداوند عزّوجلّ دارد، واجب است.

2. امام صادق (ع) فرمود:

من زار الحسين من شيعتنا لم يرجع حتّى يغفر له كل ذنب. (2)

هر كس از شيعيان ما به زيارت قبر حسين (ع) رود بازنمى گردد تا اينكه تمام گناهان او بخشوده شود.

3. امام رضا (ع) از پدرش واو از جدش امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود: «إ نأيام زائر الحسين (ع) لا تحسب من اعمارهم» (3)؛ «همانا روزهاى زائرين حسين (ع) جزء عمرشان حساب نمى شود».


1- بحارالأنوار، ج 98، ص 3؛ امالى صدوق، ص 126
2- كامل الزيارات، ص 145.
3- همان، ص 147

ص59

4. امام صادق (ع) فرمود:

من اراد أن يكون في جوار نبيه (ص) و جوار علي و فاطمة (ع) فلا يدع زيارة الحسين (ع). (1)

هر كس كه مى خواهد در جوار پيامبر (ص) وجوار على وفاطمه (ع) باشد، هرگز زيارت حسين بن على (ع) را رها نكند.

5. امام صادق (ع) فرمود:

من أتى قبر الحسين (ع) عارفاً بحقه غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تاخر. (2)

هر كس به زيارت قبر حسين آيد؛ در حالى كه عارف به حق اوست، گناهان گذشته وآينده او بخشوده خواهد شد.

6. احمد بن محمّد بن ابى نصر مى گويد:

سأل بعض أصحابنا أباالحسن الرضا (ع) عمّن أتى قبر الحسين (ع)؟ قال: تعدل عمرة. (3)

يكى از اصحاب ما از امام رضا (ع) درباره ثواب زيارت قبر امام حسين (ع) سؤال كرد، حضرت فرمود: معادل با عمره است.

7. محمّد بن سنان مى گويد: از امام رضا (ع) شنيدم كه مى فرمود:

من أتى قبر الحسين (ع) كتب الله له حجة مبرورة. (4)

هر كس به زيارت قبر حسين (ع) رود، خداوند متعال براى او ثواب حج قبول شده خواهد نوشت.


1- همان، ص 147
2- همان، ص 151
3- همان، ص 167.
4- . همان، ص 170

ص60

8. على بن ميمون مى گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود:

لو أن أحدكم حج ألف حجة ثم لم يأت قبر الحسين بن علي (ع) لكان قد ترك حقاً من حقوق الله. و سئل عن ذلك فقال: حق الحسين (ع)، مفروض على كل مسلم. «(1)

اگر كسى از شما هزار حج انجام دهد، ولى به زيارت قبر امام حسين (ع) نرود، حقى از حقوق خداوند را ترك كرده است. از علت آن سؤال شد؟ حضرت فرمود: حقّ حسين (ع) بر هر مسلمانى واجب است.

عوامل برترى زيارت امام حسين (ع)

برخى از مغرضين از وهابيان با مشاهده اين روايات در كتب شيعه خشمگين شده وشديداً بر شيعه اماميه به سبب وجود اين روايات حمله كرده اند. اينان مى گويند: وجود اين گونه روايات مردم را از فريضه حج

بازداشته وعقيده آنان را نسبت به حج سُست مى كند يا اينكه موجب تفضيل امام حسين (ع) بر خداوند متعال مى شود- نعوذبالله تعالى- لذا بايد از نشر اين گونه افكار وعقايد جلوگيرى كرد، چون نوعى غلو است.

در پاسخ به اين شبهه و توجيه روايات تأكيد فراوان بر فضيلت زيارت قبر امام حسين (ع) ميگوييم.

1. ممكن است كه اين روايات جنبه رمزى داشته باشد؛ يعنى هرگاه اسلام در خطر است ومردم تنها توجهشان به ظاهر شريعت (نماز، روزه، حج وغيره) است؛ در حالى كه اين قالب ها از روح تهى است بايد با


1- بحارالأنوار، ج 98، ص 5.

ص61

گذراندن خطّ سرخ شهادت، ابتدا روح را در كالبد شريعت وجامعه اسلامى وارد نمود، آن گاه به ظاهر شريعت پرداخت.

در كشور اسلامى كه تنها اسم اسلام باشد، ولى از روح شريعت خبرى نباشد بايد ابتدا با پيمودن راه حسينى امّت را نسبت به حقيقت اسلام آشنا كرد وآن گاه به ظاهر شريعت پرداخت؛ يعنى همان كارى كه امام حسين (ع) نمود؛ زيرا آن وقتى كه همه براى اعمال حج به مكه آمده اند، ايشان اعمال حجّ خود را نيمه تمام گذاشته وبه امر مهمى پرداخت كه احياى امر به معروف ونهى از منكر، بيدارى ملت واحياى شريعت بود.

2. اگر كعبه احترام دارد از آن جهت است كه به امر خداوند توسط انبياى الهى بنا شده است وطبق نص برخى از روايات، موازى عرش الهى ومظهرى از مظاهر ربوبى است، ولى امام كلمة الله ومظهر جامع جميع صفات جمال وجلال الهى است. لذا در زيارت جامعه كبيره مى خوانيم:

من أراد الله بدأ بكم، ومن وحّده قبل عنكم، ومن قصده توجّه بكم. (1)

هر كه خدا را اراده كند از شما شروع خواهد كرد، وهر كه خدا را به وحدانيت شناخته از شما قبول كند، وهر كس خدا را قصد كرده به شما توجّه كند.

در دعاى ندبه نيز مى خوانيم: «أين وجه الله الّذي إليه يتوجّه الأوليآء» (2)؛ «كجاست وجه خدا كه اوليا به او توجّه كنند؟»

3. بر هر فرد مسلمانى واجب است كه احكام شرعى؛ از جمله حج ومسائل آن را فرا گرفته وآن گاه به حج برود واعمال آن را به جاى


1- زيارت جامعه كبيره
2- دعاى ندبه.

ص62

آورد. از آنجا كه امام، مبين شريعت نبوى است، بايد ابتدا به سراغ او رفته وبا التزام به امامت وولايت تشريعى وتكوينى او سراغ حج واعمال آن برويم.

4. ممكن است كسى ادعا كند كه مستحبات به جهاتى از واجبات برتر و افضل باشد؛ چرا كه واجبات امورى هستند كه به لحاظ حق الطاعه به حكم عقل و نقل و لزوم شكر منعم بر انسان واجب شده اند، به خلاف مستحبات كه انجام آن ضرورت ندارد، و در آن مصلحت اكيده و شديده نيست، حال اگر كسى همت كرده و آن را انجام دهد با آنكه براى او واجب نبوده مى توان گفت كه قرب بيشترى براى او از واجب داشته باشد؛ همان گونه كه در مورد سلام كردن كه مستحب است و پاسخ آنكه واجب است مطابق روايات اين مطلب صادق مى باشد، چرا كه ثواب سلام كردن بيش از پاسخ به آن است.

اهل بيت: وزيارت قبور اوليا

اهل بيت عصمت وطهارت: دستور اكيد نسبت به زيارت قبور اوليا وامامان داده اند. اينك به يكى از اين روايات اشاره مى كنيم:

وشّا مى گويد: از امام رضا (ع) شنيدم كه مى فرمود:

انّ لكلّ امام عهداً في عنق اوليائه وشيعته وانّ من تمام الوفاء بالعهد وحسن الأداء زيارة قبورهم، فمن زارهم رغبة في زيارتهم وتصديقاً بما رغبوا فيه كان ائمتهم شفعائهم يوم القيامة. (1)


1- كامل الزيارات، ص 121؛ كافى ج 4، ص 567.

ص63

همانا براى هر امامى عهدى بر گردن اوليا وشيعيانش است واز تمام وفاى به آن عهد وخوب وفا كردن به آن، زيارت قبور آنان است. پس هر كس كه با ميل ورغبت آنان را زيارت كند وتصديق كننده چيزى باشد از ثواب كه در آن ميل كرده امامان او شفيعانش در روز قيامت خواهند بود.

علماى اهل سنت و زيارت قبور اهل بيت:

1. ابن خزيمه

ابن حجر عسقلانى از حاكم نيشابورى در كتاب «تاريخ نيشابور» نقل كرده كه گفت:

وسمعت أبابكر محمد بن المؤمل بن الحسن بن عيسى يقول: خرجنا مع إمام أهل الحديث أبي بكر بن خزيمة و عديله ابن علي الثقفي، مع جماعة من مشايخنا، و هم إذ ذاك متوافرون، إلى زيارة قبر علي بن موسى الرضا بطوس، قال: فرأيت من تعظيمه يعني ابن خزيمة لتلك البقعة و تواضعه لها و تضرعه عندها ما تحيّرنا. (1)

از ابوبكر محمد بن مؤمل بن حسن بن عيسى شنيدم كه مى گفت: با امام اهل حديث ابوبكر بن خزيمه و عديل يعنى باجناق رفيقش ابوعلى ثقفى همراه جماعتى از مشايخ ما كه زياد بودند به زيارت قبر على بن موسى الرضا به طوس رفتيم مشاهده كردم كه ابن خزيمه چنان آن بقعه را تعظيم مى كرد و براى آن تواضع كرده و نزد آن تضرع مى نمود كه ما متحير شديم.


1- تهذيب التهذيب، ج 7، ص 339.

ص64

ذهبى درباره شيخ حاكم محمد بن مؤمل بن حسن بن عيسى مى گويد:

الإمام، رئيس نيشابور ... أحد البلغاء و الفصحاء ... و بنى داراً للمحدثين، و ادرّ عليهم الأرزاق، و كان أبوعلي الحافظ يقرأ عليه تاريخ أحمد بن حنبل. روي عنه السلمي و الحاكم و سعيد بن محمد بن عبدان.(1)

امام، رئيس نيشابور ... يكى از بليغان و فصيحان ... كه خانه اى را براى محدثان بنا نمود و اموال بسيارى به آنها داد، و ابوعلى حافظ تاريخ احمد بن حنبل را بر وى قرائت نمود. سلمى و حاكم و سعيد بن محمّد بن عبدان از او روايت نمود.

ذهبى نيز در كتاب «تاريخ الاسلام» درباره او مى نويسد:

هو أحد رؤساء خراسان و أفصحهم و أحسنهم بياناً. قال الحاكم: كانوا يتعجبّون من فصاحته.(2)

او يكى از رؤساى خراسان و فصيح ترين آنها و خوش بيان ترين آنها بود. حاكم مى گويد: مردم از فصاحت او تعجب مى كردند.

و اما ذهبى در ترجمه و شرح حال همراه ابن خزيمه در زيارت قبر امام على بن موسى الرضا (ع) يعنى ابوعلى ثقفى، مى نويسد:

الإمام المحدث، الفقيه العلامة، الزاهد العابد، شيخ خراسان أبوعلي محمد بن عبدالوهاب ... الثقفي النيسابوري الشافعي الواعظ. قال الحاكم: شهدتُ جنازته فلا اذكر إنّي رأيت في نيشابور مثل ذلك الجمع، و حضرت مجلس وعظه و أنا صغير،


1- سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 23
2- تاريخ الإسلام، ج 25، ص 452.

ص65

فسمعته يقول في دعائه: إنك أنت الوهاب الوهاب الوهاب. و قال الحاكم: سمعت أبا العباس الزاهد يقول: كان أبوعلي في عصره حجة الله على خلقه. (1)

امام محدث، فقيه علامه، زاهد عابد، شيخ خراسان، ابوعلى محمد بن عبد الوهاب ... ثقفى نيشابورى شافعى واعظ. حاكم مى گويد: من شاهد [تشييع] جنازه او بودم، نمى توانم بگويم كه در نيشابور مثل آن جمعيت را ديده باشم، و نيز حاضر مجلس موعظه او هنگام كودكى بودم، شنيدم كه در دعايش مى گفت: همانا تو بخشنده بخشنده بخشنده اى. حاكم مى گويد: از ابوالعباس زاهد شنيدم كه مى گفت: ابوعلى در عصر خود حجت خدا بر خلقش بود.

2. ابن حبان

ابن حبان مى نويسد:

وقبر علي الرضا (ع) بسناباد خارج النوقان مشهور يزار بجنب قبر الرشيد، قد زرته مراراً كثيرة، و ما حلّت بي شدة في وقت مقامي بطوس، فزرت قبر علي بن موسى الرضا صلوات الله على جده و عليه و دعوت الله ازالتها عني إلّا استجيب لي و زالت عنّي تلك الشدة، و هذا شي ء جرّبته مراراً فوجدته كذلك. أماتنا الله على محبة المصطفى و اهل بيته صلّى الله عليه و عليهم أجمعين. (2)

و قبر على الرضا (ع) در سناباد خارج نوقان مشهور است در كنار قبر [هارون] الرشيد و مردم به زيات آن مى روند، و من بارهاى زياد


1- سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 280.
2- الثقات، ابن حبان، ج 8، ص 457.

ص66

به زيارت آن رفته ام. و در آن زمانى كه در طوس بودم هر گاه گرفتارى پيدا مى كردم به زيارت قبر على بن موسى الرضا كه درود خدا بر جدّ و خودش باد مى رفتم و از خداوند مى خواستم تا آن گرفتارى را از من دور كند و او نيز حاجت مرا برآورده كرده و مرا از آن گرفتارى دور مى نمود. و اين امرى بود كه من آن را مكرراً تجربه كرده و اين چنين مى يافتم. خداوند ما را به محبت مصطفى و اهل بيتش كه درود خدا بر او و بر تمام آنان باد بميراند.

زيارت قبر پيامبر (ص) در سيره صحابه و تابعين

اشاره

با مراجعه به سيره پيشينيان از صحابه، تابعين وديگران پى مى بريم كه زيارت قبر پيامبر (ص) شيوه آنان بوده است. اينك به نمونه هايى از اين سيره اشاره مى كنيم:

1. امام على (ع)

محب الدين طبرى نقل كرده است:

جاء ابوبكر و على يزوران قبر النبي (ص) بعد وفاته بستة ايام.(1)

ابوبكر و على شش روز بعد از وفات پيامبر (ص) به زيارت قبر پيامبر (ص) آمدند.

2. حضرت زهرا (س)

ابن عساكر وديگران به سند خود از امام على (ع) نقل كرده اند:

لمّا رمس رسول الله (ص) جاءت فاطمة (س) فوقفت على قبره (ص) وأخذت قبضة من تراب القبر ووضعت على عينها وبكت وأنشأت تقول:


1- الرياض النضرة، ص 585

ص67

ماذا على من شمّ تربة أحمد أن لايشمّ مدي الزمان

غواليا صبّت على مصائب لو إنّها صبّت على الأيّام عدن ليالياً (1)

چون رسول خدا (ص) دفن شد فاطمه- درود خدا بر او باد- در كنار قبر ايشان قرار گرفت ومشتى خاك قبر را برداشته وبر چشمش گذارد وگريست واين شعر را سرود: چيست بر كسى كه تربت احمد را بو كرده اينكه نمى خواهد در طول زمان هيچ بويى را استشمام كند. بر سر من مصايبى ريخته شد كه اگر بر روزها ريخته مى شد تبديل به شب مى شدند.

3. جابر بن عبدالله

بيهقى به سند خود از ابى محمّد بن منكدر نقل كرده كه گفت: جابر را ديدم؛ در حالى كه در كنار قبر رسول خدا (ص) بود و مى فرمود:

هاهنا تسكب العبرات، سمعت رسول الله (ص) يقول: ما بين قبري ومنبري روضة من رياض الجنّة. (2)

اينجاست كه اشك ها ريخته مى شود. از رسول خدا (ص) شنيدم كه مى فرمود: ما بين قبر من ومنبرم باغى از باغ هاى بهشت است.

4. ابوايوب انصارى

حاكم نيشابورى وديگران به سند خود از داوود بن ابى صالح نقل كرده اند كه گفت:

أقبل مروان يوماً فوجد رجلا واضعاً وجهه على القبر فأخذ برقبته ثمّ قال: هل تدري ماتصنع؟ فأقبل عليه فإذا أبوأيّوب الأنصاري، فقال:


1- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1405؛ ارشاد السارى، ج 2، ص 390.
2- شعب الايمان، ج 3، ص 491

ص68

نعم إنّي لم آت الحجر ولم آت اللبن، إنّما جئت رسول الله (ص) ولم آت الحجر، سمعت رسول الله يقول: لاتبكوا على الدين إذا وليه أهله ولكن أبكوا على الدين إذا وليه غير أهله. (1)

مروان روزى بر بقعه رسول خدا (ص) وارد شد. مردى را مشاهده كرد كه صورت خود را بر روى قبر گذارده است. مروان گردن او را گرفت، وبه او گفت: آيا مى دانى چه مى كنى؟ دقّت كه كرد، ناگهان ديد كه او ابوايوب انصارى است. ابوايوب فرمود: آرى، من به جهت سنگ و خشت نيامده ام، من تنها به جهت رسول خدا (ص) آمده ام. من به جهت اين سنگ نيامده ام. از رسول خدا (ص) شنيدم كه مى فرمود: بر دين نگرييد اگر فردى شايسته متولّى آن شد، ولى بر دين بگرييد هنگامى كه متولّى آن نااهل باشد.

5. شخص اعرابى

از امام على (ع) نقل شد كه فرمود:

قدم علينا أعرابي بعد ما دفنّا رسول الله (ص) بثلاثة أيّام، فرمى بنفسه على قبر النبي (ص) وحثا من ترابه على رأسه وقال: يا رسول الله (ص)! قلت فسمعناه ووعيّت عن الله سبحانه فوعيّنا عنك، وكان فيما أنزل عليك: وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا ... وقد ظلمت نفسي وجئتك تستغفر لي. فنودي من القبر: قد غفر لك. (2)

شخصى اعرابى بعد از سه روز از وفات رسول خدا (ص) بر ما وارد شد وخودش را بر قبر پيامبر انداخت واز خاك قبر حضرت بر سر


1- مستدرك حاكم، ج 4، ص 515؛ مجمع الزوائد، ج 5، ص 245.
2- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1361؛ تفسير نسفى، ج 1، ص 234.

ص69

خود ريخت وعرض كرد: اى رسول خدا! گفتى، پس ما گفتارت را شنيديم، واز خداوند سبحان گرفتى پس ما نيز از تو گرفتيم. از جمله آياتى كه بر تو نازل شد اين آيه است: وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا ... و من به خودم ظلم كردم وآمده ام تا تو برايم استغفار كنى. حضرت فرمود: از داخل قبر ندا داده شد: براى تو بخشوده شد.

از اين حديث نكاتى چند استفاده مى شود:

الف) مشروعيت اصل زيارت قبور؛

ب) مشروعيت شدّ رحال به جهت زيارت قبور؛

ج) توسل به ارواح اولياى الهى؛

د) استغاثه از ارواح اولياى الهى.

6. بلال حبشى

بلال بن رباح حبشى مؤذّن رسول خدا (ص) بعد از وفات آن حضرت از مدينه به شام هجرت كرد. ولى خوابى را ديد كه ابن عساكر آن را اين گونه با سندش از ابى الدرداء نقل كرده است:

إنّ بلالا رأى في منامه رسول الله (ص) وهو يقول: ما هذه الجفوة يا بلال؟! أما آن لك أن تزورني يا بلال؟! فانتبه حزيناً وجلا خائفاً، فركب راحلته وقصد المدينة، فأتى قبر النبي (ص) فجعل يبكي ويمرغ وجهه عليه، فأقبل الحسن والحسين (ع) فجعل يضمّهما ويقبّلهما، فقالا له: نشتهي أن نسمع أذانك الّذي كنت تؤذّن به لرسول الله (ص) ففعل، فعلى سطح المسجد، فوقف موقفه الّذي كان يقف فيه، فلمّا أن قال: «الله اكبر» إرتجّت المدينة. فلمّا أن قال: «أشهد أن لا إله إلّا الله» إزدادت رجّتها. فلمّا أن قال: «أشهد

ص70

أنّ محمّداً رسول الله» خرجت العواتق من خدورهنّ فقالوا: أبعث رسول الله؟ فما رئي يوماً أكثر باكياً ولاباكية بالمدينة بعد رسول الله من ذلك اليوم.(1)

بلال شبى در عالم رؤيا رسول خدا (ص) را ديد؛ در حالى كه به او مى فرمود: اين چه جفايى است كه كرده اى، اى بلال؟! آيا وقت آن نشده كه ما را زيارت كنى اى بلال؟! بلال محزون وترسناك بيدار شد وسوار بر مركب خود به قصد مدينه حركت نمود. به نزد قبر پيامبر (ص) آمد وشروع به گريه كرده وصورت خود را بر قبر ماليد. امام حسن وامام حسين (ع) آمدند، بلال آن دو را در بغل گرفت وبوسيد. آن دو به بلال فرمودند: ما آن طور اذانى را كه براى رسول خدا (ص) مى گفتى، مى خواهيم از تو بشنويم. بلال قبول كرد وبر بام مسجد رفت ودر مكانى كه هميشه در آنجا مى ايستاد، قرار گرفت. وچون «الله اكبر» گفت، مدينه به لرزه درآمد. چون «اشهد ان لا اله الّا الله» گفت، صداى مردم بلندتر شد وهنگامى كه «اشهد ان محمّداً رسول الله» گفت، تمام زن ها از پشت پرده ها بيرون آمدند. مردم گفتند: آيا رسول خدا (ص) دوباره مبعوث شده است؟ پس مثل آن روز مردم را از زن ومرد گريان تر بعد از رسول خدا (ص) نديدند.

نتيجه اينكه: رسول خدا (ص) او را به شدّ رحال به جهت زيارت قبر خود امر نموده است. و حديث مذكور از حيث سند صحيح است.

و به سند صحيح ومتواتر از رسول خدا (ص) نقل شده كه فرمود:


1- مختصر تاريخ دمشق، ج 4، ص 118؛ تهذيب الكمال، ج 4، ص 289؛ اسدالغابة، ج 1، ص 307.

ص71

من رآني في المنام فقد رآني حقّاً، فإنّ الشيطان لايتمثّل بي.(1)

هر كس مرا در خواب ببيند به طور حتم خودم را ديده؛ زيرا شيطان به صورت من درنمى آيد.

7. عبدالله بن عمر

عبدالرزاق به سند صحيح در باب «سلام بر قبر پيامبر (ص)» نقل كرده:

إنّ ابن عمر كان إذا قدم من سفر أتى قبر النبي (ص) فقال: ألسلام عليك يا رسول الله (ص)! ... (2)

همانا عبدالله بن عمر اين گونه بود كه هرگاه از سفرى باز مى گشت، كنار قبر پيامبر (ص) مى آمد وعرض مى نمود: سلام بر تو اى رسول خدا (ص)! ...

8. ايوب سختيانى

سمهودى از عبدالله بن مبارك نقل كرده كه گفت:

سمعت أباحنيفه يقول: قدم أيّوب السختياني وأنا بالمدينة، فقلت: لأنظرنّ مايصنع. فجعل ظهره ممايلي وجه رسول الله (ص) وبكى غير متباك، فقام مقام رجل فقيه. (3)

از ابوحنيفه شنيدم كه مى گفت: زمانى كه من در مدينه بودم، ايوب سختيانى وارد شهر شد. با خودم گفتم: ببينم چه مى كند، او پشت خود را به طرف رسول خدا (ص) قرار داد وگريست نه مانند كسانى كه تباكى مى كنند. ودر مقام شخص فقيه ايستاد.


1- المجموع، نووى، ج 6، ص 211
2- المصنّف، ج 3، ص 576؛ المجموع، نووى، ج 8، ص 272؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1358.
3- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1377

ص72

اين روايت دلالت بر صحت شدّ رحال به جهت زيارت رسول خدا (ص) دارد؛ زيرا سختيانى در مدينه نبوده است.

9. عمر بن عبدالعزيز

حاتم بن وردان مى گويد:

كان عمر بن عبدالعزيز يوجّه البريد قاصداً من الشام إلى المدينة ليقرئ عنه النبي (ص) السلام. (1)

عمر بن عبدالعزيز هميشه از شام پيك به مدينه مى فرستاد تا از طرف او به پيامبر (ص) سلام برساند.

فتاواى بزرگان اهل سنّت براستحباب زيارت قبر رسول (ص)

علماى اهل سنّت به جز وهابيان عموماً فتوا به جواز بلكه استحباب زيارت قبر پيامبر (ص) داده اند. اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

1. ابوالحسن ماوردى مى گويد:

فإذا عاد- ولي الحاج- سار بهم على طريق المدينة لزيارة قبر رسول الله (ص) ليجمع لهم بين حجّ بيت الله عزّوجلّ وزيارة قبر رسول الله رعاية لحرمته وقياماً بحقوق طاعته .... (2)

و چون سرپرست حاجيان از حج بازگشت، آنان را به جهت زيارت قبر رسول خدا (ص) از راه مدينه سير داد تا براى آنان بين حجّ خانه خداى عزّوجلّ وزيارت قبر رسول خدا (ص) جمع كند، به جهت رعايت احترام حضرت وقيام به حقوق طاعت او ...


1- الشفاء، قاضى عياض، ج 2، ص 85؛ شعب الايمان، بيهقى، ج 3، ص 492؛ المواهب اللدنية، ج 3، ص 406.
2- الاحكام السلطانية، ج 2، ص 109

ص73

2. ابواسحاق ابراهيم بن محمّد شيرازى فقيه شافعى (م 476 ه. ق) مى گويد: «ويستحبّ زيارة قبر رسول الله (ص)» (1)

؛ «زيارت قبر رسول خدا (ص) مستحب است».

3. ابن قدامه مقدسى حنبلى (م 620 ه. ق) مى گويد: «يستحبّ زيارة قبر النبي (ص)»(2)؛ «زيارت قبر پيامبر (ص) مستحب است».

4. محيى الدين نووى شافعى (م حدود 677 ه. ق) مى گويد:

ويسنّ شرب ماء زمزم وزيارة قبر رسول الله (ص) بعد فراغ الحجّ. (3)

آشاميدن آب زمزم وزيارت قبر رسول خدا (ص) بعد از فارغ شدن از حج، مستحب است.

5. شيخ تقى الدين سبكى شافعى (م 756 ه. ق) در كتاب «شفاءالسقام» بابى را منعقد كرده ودر آن مى گويد: «سفر به جهت زيارت از وسايل تقرّب به سوى خدا است ....» (4)

او اين مطلب را از قرآن وروايات استفاده كرده است.

6. سيد نورالدين سمهودى (م 911 ه. ق) در كتاب «وفاء الوفاء» بحث مفصّلى را براى اثبات استحباب سفر به جهت زيارت آورده وثابت كرده كه سفر به جهت زيارت، همانند خود زيارت از وسايل تقرّب است. (5)

7. حافظ ابوالعباس قسطلانى مصرى (م 923 ه. ق) مى گويد:


1- المهذّب، ج 1، ص 233
2- شرح مختصر الخرقى فى فروع الحنابله، ج 6، ص 588.
3- المنهاج، ج 1، ص 511
4- شفاء السقام، صص 100- 117
5- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1362

ص74

إعلم أنّ زيارة قبره الشريف من أعظم القربات وأرجى الطاعات والسبيل إلى أعلى الدرجات، ومن اعتقد غير هذا فقد انخلع من ربقة الإسلام وخالف الله ورسوله وجماعة العلمآء الأعلام. (1)

بدان كه زيارت قبر شريف پيامبر (ص) از عظيم ترين تقرّب ها و اميدوارترين طاعات وراهى به عالى ترين درجات است. وهر كس غير از اين را اعتقاد پيدا كند به طور حتم از دائره اسلام خارج شده وبا خدا ورسولش ونيز با جماعت علماى اعلام مخالفت كرده است.

7. شيخ محمّد خطيب شربينى (م 977 ه. ق) مى گويد:

... أما زيارته (ص) فمن أعظم القربات للرجال والنساء.(2)

... امّا زيارت قبر پيامبر (ص) از عظيم ترين تقرّب ها براى مردان وزنان است.

8. زين الدين عبدالرؤوف مناوى (م 1031 ه. ق) مى گويد:

وزيارة قبره (ص) الشريف من كمالات الحجّ، بل زيارته عند الصوفية فرض وعندهم الهجرة إلى قبره كهي إليه حيّاً.(3)

و زيارت قبر شريف پيامبر (ص) از كمالات حج است، بلكه زيارت قبر او نزد صوفيه واجب است. ونزد آنان هجرت به سوى قبر پيامبر (ص) همانند هجرت به سوى او در زمان حيات است.

9. شيخ عبدالرحمان شيخ زاده (م 1078 ه. ق) مى گويد:

من أحسن المندوبات بل يقرب من درجة الواجبات، زيارة قبر نبيّنا وسيّدنا محمّد (ص) ....(4)


1- المواهب اللدنية، ج 4، ص 570.
2- مغنى المحتاج، ج 1، ص 365
3- فيض القدير، ج 6، ص 140
4- مجمع الأنهر فى شرح ملتقى الأبحر، ج 1، ص 157.

ص75

از بهترين مستحبات بلكه عملى كه نزديك به درجه واجبات به حساب مى آيد، زيارت قبر نبى ما وسيد ما محمّد (ص) است ...

10. محمّد بن عبدالباقى زرقانى مالكى مصرى (م 1122 ه. ق) مى گويد:

قد كانت زيارته مشهورة في زمن كبار الصحابة، معروفة بينهم. لمّا صالح عمر بن الخطّاب أهل بيت المقدس جاءه كعب الأحبار فأسلم ففرح به وقال: هل لك أن تسير معي إلى المدينة وتزور قبره (ص) وتتمتّع بزيارته؟ قال: نعم. (1)

زيارت حضرت از زمان بزرگان صحابه مشهور بوده وبين آنان معروف بوده است. زمانى كه عمر بن خطّاب با اهل بيت المقدس مصالحه كرد، كعب الأحبار نزد او آمد واسلام آورد. عمر از اين واقعه خوشحال شد وبه او گفت: آيا مى خواهى كه با من به مدينه بيايى وقبر پيامبر (ص) را زيارت كرده واز زيارت او بهره ببرى؟ كعب گفت: آرى.

11. شيخ محمّد بن على شوكانى (م 1250 ه. ق) مى گويد:

قد اختلفت فيها- في زيارة النبي- أقوال أهل العلم، فذهب الجمهور إلى أنّها مندوبة، وذهب بعض المالكية وبعض الظاهرية إلى أنّها واجبة، وقالت الحنفية: إنّها قريبة من الواجبات. وذهب ابن تيميه الحنبلي

حفيد المصنّف المعروف بشيخ الإسلام إلى أنّها غير مشروعة. (2)

درباره زيارت پيامبر (ص) اقوال اهل علم مختلف است؛ جمهور قائل به استحباب آن مى باشند. وبرخى از مالكيه وبرخى از ظاهريه


1- شرح المواهب، ج 8، ص 299.
2- نيل الاوطار، ج 5، ص 107

ص76

معتقد به وجوب آن شده اند. حنفيه گفته اند: زيارت نزديك به واجبات است. ولى ابن تيميه حنبلى نوه مصنف كه به شيخ الاسلام معروف شده، ادّعا كرده كه زيارت غيرمشروع است.

12. عبدالرحمان جزيرى مى گويد: «زيارة قبر النبي (ص) من أفضل المندوبات» (1)؛ «زيارت قبر پيامبر (ص) از بهترين مستحبات است».

13. عبدالحق بن سيف الدين دهلوى درباره زيارت قبور اولياى الهى در ردّ وهابيان مى گويد:

فانّ للصالحين مدداً ظاهراً بالغاً لزوارهم بحسب ادبهم.(2)

همانا افراد صالح كمك هاى ظاهر و بسيارى را به حسب ادب زائرانشان به آنها دارند.

14. ابوزكريا نووى در كتاب «المجموع» مى نويسد:

واعلم انّ زيارة قبر رسول الله (ص) من اهمّ القربات، و انجح المساعي، فإذا انصرف الحجاج و المعتمرون من مكة استحب لهم استحباباً متأكداً أن يتوجهوا إلى المدينة لزيارته (ص)، و ينوي الزائر من الزيارة التقرب و شدّ الرحل إليه و الصلاة فيه. (3)

و بدان كه زيارت قبر رسول خدا (ص) از مهم ترين وسايل تقرب و مؤثرترين كوشش ها در رسيدن به مقصد است. و زمانى كه حجّاج و عمره گزاران از مكه بيرون آمدند بر آنان استحباب مؤكد است كه به جهت زيارت پيامبر (ص) رو به مدينه كرده و زائر از زيارتش قصد تقرب كرده و بار سفر براى آن و نمازگزاردن در آنجا ببندد.


1- الفقه على المذاهب الاربعة، ج 1، ص 711
2- حاشيه مشكاة المصابيح، نصيرالدين ديوبندى، ج 1، ص 169.
3- المجموع، ج 8، ص 204

ص77

او نيز در كتاب «الايضاح فى مناسك الحج» مى نويسد:

اذا انصرف الحجّاج و المعتمرون من مكة فليتوجّهوا إلى مدينة رسول الله (ص)، و قد روى البزار و الدار قطني باسنادهما عن ابن عمر قال: قال رسول الله (ص): (من زار قبري وجبت له شفاعتي).(1)

چون حجّاج و عمره گزاران از مكه بيرون آمدند بايد رو به شهر رسول خدا (ص) كرده تا تربت او را زيارت نمايند؛ زيرا كه آن از مهم ترين قربت ها و مفيدترين كوشش هاست. و بزار و دارقطنى به سندشان از ابن عمر نقل كرده اند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: (هركس قبر مرا زيارت كند شفاعتم بر او واجب مى گردد).

15. ابن حجر هيثمى در تعليقه خود بر اين حديث مى نويسد:

الحديث يشمل زيارته (ص) حيّاً و ميتاً، و يشمل الذكر و الأنثى، الآتي من قرب أو بُعد؛ فيستدلّ به على فضيلة شدّ الرحال لذلك و ندب السفر للزيارة؛ إذ للوسائل حكم المقاصد. (2)

اين حديث شامل زيارت حضرت در زمان حيات و ممات و مذكر و مؤنث و آينده از نزديك و دور مى شود؛ لذا مى توان به آن بر فضيلت بار سفر بستن به جهت زيارت و استحباب سفر به جهت آن استدلال نمود؛ زيرا براى وسايل حكم مقاصد است.

16. كمال بن هُمام در شرح «فتح القدير» مى نويسد:

المقصد الثالث في زيارة قبر النبي (ص): قال مشايخنا رحمهم الله تعالي: من افضل المندوب، و في مناسك الفارس و شرح المختار: انّها قريبة من الوجوب لمن له سعة.


1- الايضاح، ص 214.
2- حاشية الايضاح، ص 214.

ص78

ثم قال بعد كلام ما نصّه: و الأولى فيما يقع عند العبد الضعيف تجريد النية لزيارة قبر النبي (ص)، ثم إذا حصل له إذا قدّم زيارة المسجد أو يستفتح فضل الله سبحانه في مرة أخرى ينويهما فيها؛ لانّ في ذلك زيادة تعظيمه (ص) و إجلاله. (1)

مقصد سوم در زيارت قبر پيامبر (ص) است، مشايخ ما كه رحمت خداوند متعال بر آنان باد گفته اند: زيارت از برترين مستحبات است. و در مناسك فارس و شرح مختار آمده كه زيارت نزديك به واجب است بر هركس كه قدرت آن را داشته باشد.

سپس بعد از كلامى كه نص آن اين است گفته: سزاوار است نزد بنده ضعيف كه نيت خود را خالص به جهت زيارت قبر پيامبر (ص) كند، و چون اين توفيق براى او حاصل شد به زيارت مسجد نبوى رفته، يا درخواست فتوحات فضل خداوند سبحان را بار ديگر نمايد و هر دو را در آن مرتبه نيت كند؛ چرا كه در آن زيادى تعظيم پيامبر (ص) و تجليل از اوست.

17. محمد انور شاه كشميرى در تعليقه خود بر كتاب ابن الهمام مى گويد:

وهو الحق عندي؛ فانّ آلاف الألوف من السلف كانوا يشدون رحالهم لزيارة النبي (ص) و يزعمونها من اعظم القربات، و تجريد نياتهم انّها كانت للمسجد دون الروضة المباركة باطل، بل كانوا ينوون زيارة قبر النبي (ص) قطعاً. (2)

حق نزد من همين است؛ زيرا هزاران نفر از پيشينيان اين گونه بودند كه بار سفر به جهت زيارت پيامبر (ص) مى بستند و آن را از


1- شرح فتح القدير، ج 3، صص 179- 180
2- فيض البارى، ج 2، ص 433.

ص79

بزرگ ترين وسايل تقرب به خدا مى دانستند، و نيت خود را خالص كردن در اينكه براى مسجد باشد نه روضه مباركه حضرت (ص) نزد آنها باطل بوده، بلكه آنان به طور قطع زيارت قبر پيامبر (ص) را نيت مى كردند.

18. محمود سعيد ممدوح در تعليقه خود بر اين كلام مى نويسد:

كلامه صواب و جيّد و كيف لايكون كذلك وقد تركوا ثواب مائة ألف صلاة في مكة المكرمة و بذلوا النفس و النفيس و سافروا أترى لماذا؟ لماذا تركوا بلداً قال فيها رسول الله (ص): (و الله انّك لخير أرض الله و أحبّ أرض الله إلى الله). هل تركوا ذلك من أجل زيارة المسجد كما يقولون؟ كلّا، ولو استظهروا بالثقلين لخالفوهم و لقالوا: انّما شدّوا الرحال لزيارة الحبيب المصطفى (ص) فقط. (1)

سخن او صواب و نيك است، و چگونه چنين نباشد در حالى كه صواب صد هزار نماز در مكه مكرمه را ترك كرده و جان و مال نفيس خود را بذل نموده و مسافرت كرده اند، تو مى دانى كه براى چه بوده؟ چرا شهرى را ترك كرده اند كه رسول خدا (ص) درباره آن فرمود: (به خدا سوگند! كه تو بهترين نقطه زمين خدايى و محبوب ترين زمين خدا نزد خداوند مى باشى). آيا آنها اين سرزمين را تنها به جهت زيارت مسجد رها كرده اند آن گونه كه آنان مى گويند؟! هرگز، و اگر از جن و انس كمك گيرند آنان به مخالفت با رأيشان مى پردازند و مى گويند: تنها بار سفر را به جهت زيارت حبيب مصطفى (ص) بسته اند.


1- رفع المنارة لتخريج احاديث التوسل و الزيارة، ص 66.

ص80

وى همچنين از محدثان معاصر اهل سنت در استدلال به آيه 64 از سوره نساء مى نويسد:

هذه الآية تشمل حالتي الحياة و بعد الإنتقال، و من أراد تخصيصها بحال الحياة فما اصاب؛ لانّ الفعل في سياق الشرط يفيد العموم، و أعلى صيغ العموم ما وقع في سياق الشرط كما في ارشاد الفحول (ص 122) و غيره. (1)

اين آيه مشتمل حالت حيات پيامبر (ص) و بعد از انتقال از اين دنيا مى شود، و كسى كه اراده تخصيص آيه به حال حيات نموده كار درستى نكرده است؛ زيرا فعل در سياق شرط افاده عموم مى كند، و مهم ترين صيغه عموم صيغه اى است كه در سياق شرط واقع مى شود؛ آن گونه كه در كتاب «ارشاد الفحول» و غير آن آمده است.

19. ابن عابدين در كتاب «ردّ المحتار على الدر المختار» مى نويسد:

قوله: مندوبة أي باجماع المسلمين ... و قد روى الحسن عن أبي حنيفة انّه إذا كان الحج فرضاً فالأحسن للحجّاج أن يبدأ بالحجّ ثم يثني بالزيارة، و ان بدأ بالزيارة جاز. (2)

قول او: مستحب است يعنى به اجماع مسلمانان ... و حسن از ابوحنيفه روايت كرده كه اگر حج فرض است احسن براى حج به جا آورنده اين است كه شروع به حج كرده سپس به زيارت رود، و اگر شروع به زيارت كند نيز جايز است.

20. ملاعلى قارى حنفى مى نويسد:


1- رفع المنارة لتخريج احاديث التوسل و الزيارة، ص 71.
2- ردّ المحتار على الدر المختار، ج 2، ص 257

ص81

وقد فرّط ابن تيمية من الحنابلة حيث حرّم السفر لزيارة النبي (ص)، كما افرط غيره حيث قال: كون الزيارة قربة معلومة من الدين بالضرورة، و جاحده محكوم عليه بالكفر. و لعلّ الثاني اقرب للصواب؛ لانّ تحريم ما اجمع العلماء فيه بالإستحباب يكون كفراً، لانّه فوق تحريم المباح المتفق عليه في هذا الباب. (1)

ابن تيميه از حنابله تفريط كرده آنجا كه سفر به جهت زيارت پيامبر (ص) را حرام نموده است، همان گونه كه غير او افراط نموده آنجا كه گفته: وسيله قرب بودن زيارت معلوم است از دين و امرى است ضرورى و منكر آن محكوم به كفر مى باشد.

و گويا مطلب دوم به صواب نزديك تر است؛ زيرا تحريم آنچه كه علما در استحباب آن اتفاق دارند كفر مى باشد؛ بالاتر از تحريم مباحى است كه مورد اتفاق در اين باب مى باشد.

21. قاضى عياض در كتاب «الشفا» مى نويسد:

فصل في حكم زيارة قبره (ص) و فضيلة من زاره و سلّم عليه، و كيف يسلّم و يدعو و زيارة قبره (ص) من سنن المرسلين، مجمع عليها و فضيلة مرغب فيها. (2)

فصلى است در حكم زيارت قبر پيامبر (ص) و فضيلت كسى كه او را زيارت كرده و بر او سلام داده است، و اينكه چگونه درود فرستد و دعا كند و زيارت قبرش (ص) از سنت هاى انبياى مرسل بوده و مورد اتفاق است، و فضيلتى است كه در آن ميل و رغبت مى باشد.

او نيز از ابن عبدالبر نقل مى كند:


1- شرح الشفاء در حاشيه نسيم الرياض، ج 2، ص 514.
2- الشفا، ج 2، ص 74

ص82

الزيارة مباحة بين الناس، و واجب شدّ المطي إلى قبره (ص). قال عياض: يريد بالوجوب هنا وجوب ندب و ترغيب و تأكيد، لاوجوب فرض. (1)

زيارت بين مردم مباح است و بار سفر بستن به جهت قبر پيامبر (ص) واجب مى باشد. عياض گفته: مقصود به وجوب در اين جا وجوب دعوت و رغبت و تأكيد است نه وجوب فرض.

22. ابومحمد بن قدامه مقدسى، محقق مذهب حنابله مى نويسد:

ويستحب زيارة قبر النبي (ص)؛ لما روى الدارقطني باسناده عن ابن عمر قال: قال رسول الله (ص): (من حجّ فزار قبري بعد وفاتي فكأنّما زارني في حياتي) ....(2)

مستحب است زيارت قبر پيامبر (ص) به جهت آنچه دار قطنى از ابن عمر روايت كرده كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: (هركس حج به جا آورد و قبر مرا بعد از وفاتم زيارت كند پس گويا كه مرا در زمان حياتم زيارت كرده است ...

23. ابوالفرج ابن قدامه حنبلى در «الشرح الكبير» مى نويسد:

... فإذا فرغ من الحج استحب زيارة قبر النبي (ص) و قبر صاحبيه. تستحب زيارة قبر النبي (ص) لما روى الدار قطني باسناده عن ابن عمر قال: قال رسول الله (ص): (من حجّ فزار قبري بعد وفاتي فكأنّما زارني في حياتي). و في رواية: (من زار قبري وجبت له شفاعتي) ... (3)


1- الشفا، ج 2، ص 75.
2- المغنى، ابن قدامه، ج 3، ص 588
3- الشرح الكبير، ج 3، ص 494.

ص83

... چون از حج فارغ شد زيارت قبر پيامبر (ص) و قبر دو مصاحبش مستحب است، مستحب است به جهت آنچه دار قطنى به اسنادش از ابن عمر روايت كرده كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: (هركس حج به جاى آورد و بعد از آن قبر مرا بعد از وفاتم زيارت كند مثل آن است كه مرا در زمان حياتم زيارت كرده است). و در روايت ديگرى آمده: (كسى كه قبر مرا زيارت كند شفاعتم بر او واجب مى گردد) ...

24. شيخ منصور بهوتى در كتاب «كشّاف القناع» مى نويسد:

وإذا فرغ من الحج استحب له زيارة النبي، و قبر صاحبيه أبي بكر و عمر، لحديث الدارقطني عن ابن عمر قال: قال رسول الله (ص): (من حجّ فزار قبري بعد وفاتي فكأنّما زارني في حياتي) ... (1)

و چون از حج فارغ شد مستحب است براى او زيارت پيامبر (ص) و قبر دو مصاحبش ابوبكر و عمر؛ به جهت حديث دار قطنى از ابن عمر كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: (هركس حج به جاى آورد و قبر مرا بعد از وفاتم زيارت كند گويا مرا در زمان حياتم زيارت كرده است) ...

وى همچنين از ابن نصرالله نقل مى كند:

لازم استحباب زيارة قبره (ص) استحباب شدّ الرحال اليها؛ لانّ زيارته للحاج بعد حجّة لاتمكن بدون شدّ الرحل، فهذا كالتصريح باستحباب شد الرحل لزيارته (ص). (2)

لازمه استحباب زيارت قبر پيامبر (ص) استحباب بار سفر بستن به جهت آن است؛ زيرا زيارت قبر پيامبر (ص) براى حاجى بعد از حج


1- كشّاف القناع، ج 2، صص 514- 515
2- همان.

ص84

بدون بار سفر بستن به جهت آن امكان پذير نيست، و اين دليل مثل تصريح به استحباب بار سفر بستن به جهت زيارت قبر پيامبر (ص) است.

25. سيد عبدالله بن صديق غمارى مى نويسد:

فهذه الآية عامة تشتمل حالة الحياة و حالة الوفاة، و تخصيصها بأحدهما يحتاج إلى دليل و هو مفقود هنا.

فان قيل: من أين أتى العموم حتّى يكون تخصيصها بحالة الحياة دعوى تحتاج إلى دليل؟ قلنا: من وقوع الفعل في سياق الشرط كان عاماً؛ لانّ الفعل إذا وقع في سياق الشرط كان عاماً؛ لانّ الفعل في معني النكرة لتضمنه مصدراً منكراً، و النكرة الواقعة في سياق النفي أو الشرط تكون للعموم وضعاً. (1)

اين آيه [نساء: 64] عام است و شامل حال حيات و حال وفات مى شود، و تخصيص آن به يكى از اين دو احتياج به دليل دارد كه در اينجا مفقود است.

اگر گفته شود: از كجا عموم آمد تا تخصيص آيه به حالت حيات ادعايى باشد كه احتياج به دليل دارد؟ مى گوييم: از اينكه فعل در سياق شرط افاده عموم مى كند؛ زيرا فعل اگر در سياق شرط قرار گيرد عام است؛ چون فعل در معناى نكره است به جهت دربرداشتن مصدر نكره، و نكره واقع در سياق نفى يا شرط از حيث وضع براى عموم است.

اجماع بر رجحان زيارت قبر پيامبر (ص)

اشاره


1- الردّ المحكم المتين، غُمارى، ص 44.

ص85

عده اى از علماى اهل سنت بر رجحان زيارت قبر پيامبر (ص) ادعاى اجماع كرده اند. اينك به برخى از آن عبارات اشاره مى كنيم:

1. قاضى عياض در كتاب «الشفا بتعريف حقوق المصطفى (ص)» مى نويسد:

زيارة قبره (ص) سنة من سنن المرسلين مجمع عليها و فضيلة مرغب فيها.(1)

زيارت قبر پيامبر (ص) سنتى از سنت هاى انبياى مرسلين است كه بر آن اجماع بوده و فضيلتى است كه به آن رغبت شده است.

2. شوكانى در كتاب «نيل الاوطار» مى نويسد:

واحتج أيضاً من قال بالمشروعية بانّه لم يزل دأب المسلمين القاصدين للحجّ في جميع الأزمان على تباين الديار و اختلاف المذاهب، الوصول إلى المدينة المشرفة لقصد زيارته، و يعدون ذلك من افضل الأعمال، فكان اجماعاً.(2)


1- الشفا، ج 2، ص 74.
2- نيل الاوطار، ج 5، ص 110.

ص86

و نيز كسانى كه قائل به مشروعيت زيارت هستند استدلال كرده اند به اينكه هميشه دأب مسلمانانى كه قصد حج مى كنند در تمام زمان ها با اختلاف مليت ها و مذاهب، رسيدن به مدينه مشرّفه به جهت زيارت قبر پيامبر (ص) است، و آن را از برترين اعمال مى شمارند و اين مسأله اجماعى است.

3. ابوالحسنات محمد عبدالحى بن عبدالحليم لكنوى در كتاب «ابراز الغى الواقع فى شفاء العى» مى نويسد:

وامّا نفس زيارة القبر الشريف فلم يذهب احد من الأئمة و علماء الملّة إلى عصر ابن تيمية إلى عدم مشروعيته، بل اتفقوا على انّها من افضل العبادات و ارفع الطاعات، و اختلفوا في ندبها و وجوبها. فقال كثير منهم بانّها مندوبة، و قال بعض المالكية و الظاهرية: انّها واجبة، و قال اكثر الحنفية: انّها قريب من الواجب، و قريب الواجب عندهم في حكم الواجب. و اول من خرق الإجماع فيه و أتى بشي ء لم يسبق إليه عالم قبله هو

ابن تيمية. (1)

و اما نفس زيارت قبر شريف [پيامبر (ص)] پس هيچ يك از علما و امامان ملت تا عصر ابن تيميه فتوا به عدم مشروعيت آن نداده است، بلكه اتفاق كرده اند بر اينكه زيارت قبر آن حضرت از برترين عبادت ها و بالاترين طاعات است، گرچه در استحباب يا وجوب آن اختلاف كرده اند. و بسيارى از آنها گفته اند كه زيارت قبر پيامبر (ص) مستحب است. و برخى از مالكى ها و ظاهرى ها آن را واجب مى دانند. و اكثر حنفى ها آن را قريب به واجب مى شمارند، و


1- رفع المنارة، محمود سعيد ممدوح، ص 92 به نقل از ابراز الغى

ص87

قريب به واجب نزد آنان در حكم واجب است. و اول كسى كه اجماع را درباره رجحان زيارت قبر پيامبر (ص) شكست و چيزى گفت كه هيچ عالمى قبل از او نگفته همان ابن تيميه است.

4. ابن حجر عسقلانى درباره زيارت قبر پيامبر مى گويد: «إنّ مشروعيتها محلّ اجماع بلا نزاع» (1)؛ «همانا مشروعيت زيارت قبر پيامبر بدون نزاع محل اجماع است».

سيره عملى اهل سنت در زيارت قبر پيامبر (ص)

سيره عملى مسلمين همواره زيارت قبر پيامبر (ص) بود به عنوان نمونه كلام ابن كثير در كتاب «البداية و النهاية» در ترجمه «هياج بن عبدالله» است وى مى نويسد:

الخطيب الشامي، سمع الحديث، و كان اوحد زمانه زهداً و فقهاً و اجتهاداً في العبادة، اقام بمكة مدّة، يفتي اهلها ...، ولم يلبس نعلا منذ اقام بمكة. و كان يزور قبر النبي (ص) مع أهل مكة ماشياً، و كذلك يزور قبر ابن عباس بالطائف. (2)

وى خطيب شامى است، كه حديث شنيده، و يگانه عصرش در زهد و فقاهت و كوشش در عبادت بود. او مدتى در مكه اقامت جست و براى اهل آن ديار فتوا مى داد ... و از زمانى كه در مكه اقامت جست هرگز كفش نپوشيد. و با اهالى مكه پياده به زيارت قبر پيامبر (ص) مى آمد، و نيز قبر ابن عباس را در طائف زيارت مى نمود.

اعتراض علماى اهل سنّت به ابن تيميه به جهت منع او از زيارت

اشاره


1- فتح البارى، ج 3، ص 66.
2- البداية و النهاية، ج 12، ص 501.

ص88

از آنجا كه ابن تيميه از سردمداران مخالفان شدّ رحال در زيارت قبور پيامبر (ص) و اوليا است، واين نظريه اى است كه مخالف با رأى وعملكرد غالب بلكه عموم مسلمانان است. لذا افراد بسيارى بر ضدّ او جبهه گيرى كرده ومطالبى را بيان كرده اند؛ از آن جمله:

1. ابن حجر عسقلانى

او مى گويد:

والحاصل انهم الزموا ابن تيميه بتحريم شد الرحل إلى زيارة قبر سيدنا رسول الله (ص)، و انكار صورة ذلك، و في شرح ذلك من الطرفين طول، و هي من ابشع المسائل المنقولة عن ابن تيمية!! و من جملة ما استدل به على دفع ما ادعاه غيره من الإجماع على مشروعية زيارة قبر النبي (ص) ما نقل عن مالك: انّه كره ان يقول: زرت قبر النبي (ص)!!، و قد اجاب عنه المحققون من اصحابه بانه كره اللفظ ادباً لا اصل الزيارة، فانها من افضل الأعمال و أجل القربات الموصلة إلى ذي الجلال، و ان مشروعيتها محلّ اجماع بلانزاع، و الله الهادي إلى الصواب. «(1)

حاصل اينكه علما، ابن تيميه را به تحريم بار سفر بستن به جهت زيارت قبر سيد ما رسول خدا (ص) منتسب كرده اند، واينكه او اين عمل را انكار كرده است. ودر شرح اين مطلب از هر دو طرف طول وتفصيل است، واين از بدترين مسائلى است كه از ابن تيميه


1- فتح البارى، ج 3، ص 66.

ص89

نقل شده است. واز جمله ادله اى كه با آن بر دفع مدعاى ديگران كه همان اجماع بر مشروعيت زيارت قبر پيامبر (ص) است، استدلال مطلبى است كه از مالك نقل شده كه او كراهت داشت كه بگويد: من به زيارت قبر پيامبر (ص) رفتم.

ولى محققان از اصحاب مالك از اين مطلب جواب داده اند كه او به جهت ادب از تلفّظ به اين كلمه كراهت داشته نه آنكه اصل زيارت را كراهت داشته باشد؛ زيرا زيارت قبر پيامبر (ص) از برترين اعمال وبهترين وسيله تقرّب است كه ما را به ذى الجلال رهنمون مى سازد. ومشروعيت آن بدون نزاع، محل اجماع است. وخداوند هدايت كننده به صواب مى باشد.

2. حافظ ذهبى

ذهبى در «سير اعلام النبلاء» در ردّ ابن تيميه در مورد زيارت قبر پيامبر (ص) مى گويد:

ومن وقف عند الحجرة المقدسة ذليلًا مسلّما، مصلّياً على نبيه، فياطوبى له، فقد احسن الزيارة و اجمل في التذلل و الحبّ، و قد اتي بعبادة زائدة على من صلى عليه في أرضه أو في صلاته؛ إذ الزائر له أجر الزيارة و أجر الصلاة عليه، و المصلّي عليه في سائر البلاد له أجر الصلاة فقط. فمن صلّى عليه واحدة صلى الله عليه عشراً، ولكن من زاره- صلوات الله عليه- و اساء ادب الزيارة أو سجد للقبر أو فعل ما لايشرع، فهذا فعل حسناً و سيئاً، فيعلم برفق و الله غفور رحيم. فو الله ما يحصل الانزعاج لمسلم و الصياح و تقبيل الجدران و كثرة البكاء الا و هو محب لله و

ص90

لرسوله، فحبه المعيار و الفارق بين أهل الجنّة و اهل النار. فزيارة قبره من افضل القرب، و شدّ الرحال إلى قبور الأنبياء و الأولياء لان سلمنا انه غير مأذون فيه لعموم قوله- صلوات الله عليه-: (لا تشدوا الرحال إلّا إلى ثلاثة مساجد) فشد الرحال إلى نبينا مستلزم لشد الرحل إلى مسجده، و ذلك مشروع بلا نزاع، إذ لاوصول إلى حجرته إلّا بعد الدخول إلى مسجده، فليبدأ بتحية المسجد، ثمّ بتحية صاحب المسجد. رزقنا الله و اياكم ذلك آمين.(1)

و هر كس در كنار حجره مقدس پيامبر (ص) با حالت خوارى وتسليم ودر حال درود فرستادن بر پيامبر (ص) بايستد خوشا به حال او، او بهترين زيارت را انجام داده وزيباترين اظهار محبّت را داشته است واو به طور حتم عبادتى زايد بر كسى كه در سرزمينش يا نمازش بر او درود فرستاده، انجام داده است؛ زيرا زائر هم اجر زيارت وهم اجر درود فرستادن بر او را دارد. وهر كس كه بر او يك درود فرستد خداوند بر او ده درود خواهد فرستاد، ولى هر كس كه او را زيارت كند وادب زيارت را به جاى نياورد يا بر روى قبر سجده كند يا كارى را انجام دهد كه مشروع نيست، اين چنين شخصى كار خوبى همراه با كار بد را انجام داده است كه بايد او را با مدارا ومهربانى تعليم داد. به خدا سوگند! فرياد زدن وشيون كردن مسلمان ونيز بوسيدن ديوارها وگريه بسيار او جز به جهت اينكه او محبّ خدا ورسول است نيست. پس محبّت او معيار و فارق بين اهل بهشت وجهنم است. لذا زيارت قبر پيامبر (ص) از بهترين اعمالى است كه باعث قرب به خدا مى گردد. وبستن اثاثيه


1- سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 484.

ص91

براى سفر به جهت زيارت قبور انبيا واوليا، بر فرض تسليم كه اذن داده نشده به جهت استدلال به عموم حديث «لاتشدوا الرحال الّا الى ثلاثة مساجد»، پس بار سفر بستن به جهت زيارت قبر پيامبر (ص) بار سفر بستن براى زيارت مسجد پيامبر (ص) است. لذا ابتدا زائر شروع به تحيت مسجد پيامبر (ص) مى كند وسپس تحيت صاحب مسجد را به جاى مى آورد. خداوند به ما وشما اين زيارت را روزى كند. آمين.

شيخ شعيب ارناؤوط در تعليقه خود بر گفتار ذهبى مى نويسد:

قصد المؤلّف بهذا الإستطراد الردّ على شيخه ابن تيمية الّذي يقول بعدم جواز شدّ الرحل لزيارة قبر النبي (ص) ....(1)

مقصود مؤلّف [ذهبى] به اين كلام، رد كردن بر استادش ابن تيميه است كه قائل به عدم جواز بار سفر بستن به جهت زيارت قبر پيامبر (ص) است ...

3. حافظ ابوزرعه عراقى

او در كتاب «الاجوبة المرضية عن الأسألة المكية» مى نويسد:

وما ابشع مسألتي ابن تيمية في الطلاق و الزيارة، و قد ردّ عليه فيهما معاً الشيخ تقي الدين السبكي و افرد ذلك بالتصنيف، فاجاد وأحسن. (2)

چقدر ناگوار است دو مسأله اى كه از ابن تيميه در مورد طلاق و زيارت رسيده است، و شيخ تقى الدين سبكى در هر دو مسأله بر او رد كرده و كتاب مستقلى در اين باره تصنيف نموده و خوب از عهده ردّ او برآمده است.


1- سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 485
2- الاجوبة المرضية، صص 96- 98

ص92

او نيز در كتاب «طرح التثريب» مى نويسد:

وللشيخ تقي الدين ابن تيمية هنا كلام بشع عجيب يتضمّن منع شدّ الرحل للزيارة و انّه ليس من القرب، بل بضدّ ذلك. و ردّ عليه الشيخ تقي الدين السبكي في شفاء السقام، فشفى صدور قوم مؤمنين. (1)

و براى شيخ تقى الدين ابن تيميه در اين جا كلام ناگوار و عجيبى است كه متضمن منع بار سفر بستن به جهت زيارت است كه او از وسايل تقرب به خدا نيست. ولى شيخ تقى الدين سبكى در كتاب (شفاء السقام) بر او ردّ نوشته و سينه هاى قوم مؤمن را شفا داده است.

4. حافظ علايى

او در ردّ ابن تيميه مى نويسد:

ومنها ... انّ انشاء السفر لزيارة نبيّنا (ص) معصية لا تقصر فيها الصلاة، و بالغ في ذلك، و لم يقل به احد من المسلمين قبله. (2)

و از آن جمله ... اينكه قصد سفر به جهت زيارت [قبر] پيامبر ما معصيتى است كه نماز در آن سفر قصر نمى شود. او در اين مسأله مبالغه كرده و ادعايى نموده كه احدى از مسلمانان قبل از او چنين ادعايى نكرده اند.

5. ابن حجر هيتمى

او در ردّ ابن تيميه در تحريم سفر به جهت زيارت قبر پيامبر (ص) مى گويد:


1- طرح التثريب، ج 6، ص 43.
2- تكملة الردّ على النونية، ص 143.

ص93

وجه شمول الزيارة للسفر انّها تستدعي الإنتقال من مكان الزائر إلى مكان المزور، كلفظ المجي ء الذي نصّت عليه الآية الكريمة ... و إذا كانت كل زيارة قربة كان كلّ سفر إليها قربة ... و القاعدة المتفق عليها انّ وسيلة القربة المتوقفة عليها قربة.(1)

دليل بر اينكه كلمه زيارت شامل سفر به جهت زيارت نيز مى شود اينكه كلمه «زيارت» مستلزم انتقال از مكان زائر به طرف مكان زيارت شده است، مثل لفظ «مجى ء» كه در آيه كريمه بر آن تصريح نموده است ... حال اگر هر زيارتى باعث تقرّب باشد هر سفرى به سوى زيارت نيز باعث تقرب خواهد بود ... و قاعده اى كه همه بر آن اتفاق دارند اين است كه وسيله براى رسيدن به چيزى كه باعث تقرب به خداست، آن نيز موجب تقرّب است.

6. كمال الدين محمّد بن على بن عبدالواحد زملكانى انصارى شافعى

او كه امام و مفتى و قاضى القضاه در شام بوده و رياست مذهب شافعيه و تدريس و فتوا و مناظره به او رسيده از جمله كسانى است كه كتابى در ردّ ابن تيميه به نام «العمل المقبول فى زيارة الرسول» تأليف نموده است.(2)

7. محمّد زاهد كوثرى

او نيز مى گويد:

وقد جرى عمل الأمة على التوسل و الزيارة إلى ان ابتدع انكار ذلك الحرّاني. (3)


1- الجوهر المنظم، ص 23
2- طبقات الشافعية الكبرى، ج 5، ص 106.
3- محق التقول، كوثرى، مقالات الكوثرى، ص 468

ص94

اتفاق عملى امت بر توسّل و زيارت قبر پيامبر (ص) است تا اينكه حرّانى انكار آن را بدعت گذاشت.

8. شهاب الدين احمد بن محمّد بن عمر خفاجى حنبلى مصرى

او درباره زيارت قبر پيامبر (ص) مى گويد:

وزيارة قبره سنة مأثورة مستحبة مجمع عليها، أي على كونها سنة، ولا عبرة بمن خالف فيها كابن تيمية ... واعلم انّ هذا الحديث هو الذي دعا ابن تيمية و من تبعه كابن القيم إلى مقالته الشنيعة التي كفروه بها، و صنف فيها السبكي مصنفاً مستقلا و هي منعه من زيارة قبر النبي (ص) و شدّ الرحال اليه ... توهم انّه حمى جانب التوحيد بخرافات لاينبغي ذكرها؛ فانّها لاتصدر عن عاقل فضلا عن فاضل سامحه الله عزّوجلّ.(1)

و زيارت قبرش سنتى است كه در روايات به آن اشاره شده و مستحبى است كه مورد اجماع واقع شده است. و به كلام كسى كه با اين مسأله مخالفت كرده اعتنايى نيست همچون ابن تيميه ...

و بدان كه اين حديث همان چيزى است كه ابن تيميه و پيروانش همچون ابن قيم را به گفتار زشتش كشانده كه به سبب آن او را تكفير كرده اند، و سبكى درباره آن كتاب مستقلى تصنيف كرده است، و آن عبارت است از منع زيارت قبر پيامبر (ص) و سفر براى آن ...

او گمان كرده با خرافاتى كه جاى ذكر آن نيست از جانب توحيد حمايت نموده است، خرافاتى كه از عاقل صادر نمى شود


1- نسيم الرياض، خفاجى، ج 5.

ص95

تا چه رسد به شخص فاضل. خداوند عزّوجلّ با او مسامحه كند و از او بگذرد.

او نيز در ردّ استدلال ابن تيميه به حديث: «لاتجعلوا قبري عيداً»، مى گويد: «لاحجة فيه ... فانّه نزعة شيطانية» (1)؛ «حجت و دليلى در آن نيست ... چرا كه اين استدلال تمايلى شيطانى است».

9. دكتر محمّد سعيد رمضان بوطى

او كه مدير دانشكده شريعت سوريه است درباره ابن تيميه مى گويد:

وها قد رأينا انّ ابن تيمية لم يبال أن يخالف السلف كلّهم ممثّلين في أصحاب مالك و أحمد و الشافعي و أبي حنيفة ... (2)

ما مشاهده كرديم كه ابن تيميه هيچ ابايى نداشت كه با تمام سلف از اصحاب مالك و احمد و شافعى و ابوحنيفه به مخالفت پردازد ...

او نيز مى گويد:

واعلم انّ زيارة مسجده و قبره (ص) من اعظم القربات إلى الله عزّوجلّ، اجمع على ذلك جماهير المسلمين في كلّ عصر إلى يومنا هذا، لم يخالف في ذلك إلّا ابن تيمية غفرالله له، فقد ذهب إلى انّ زيارة قبره (ص) غير مشروعة ...(3)

بدان كه زيارت مسجد و قبر پيامبر (ص) از مهم ترين وسايل تقرّب به سوى خداى عزّوجلّ است، و اين مطلبى است كه مورد اجماع تمام مسلمانان در هر عصر تا اين زمان مى باشد، و كسى به جز ابن


1- السلفية، مرحلة زمنية، بوطى، ص 186.
2- السلفية، مرحلة زمنية، بوطى، ص 186.
3- فقه السيرة النبوية، بوطى، ص 560.

ص96

تيميه با آن مخالفت نكرده است، خدا از گناهانش درگذرد، كه او معتقد است كه زيارت قبر پيامبر (ص) غيرمشروع مى باشد ...

10. دكتر عمر عبدالله كامل

ايشان در كتابش در ردّ ابن تيميه مى گويد:

ولازم استحباب زيارة قبره (ص) استحباب شدّ الرحال اليها؛ لانّ زيارته للحاج بعد حجّه لاتمكن بدون شدّ الرحل، فهذا كالتصريح باستحباب شدّ الرحل لزيارته (ص).

وقد درج علماء الإسلام و في مقدمتهم الحنابلة على هذا الفهم و اتفقوا على جواز شدّ الرحال و استحباب زيارة قبر النبي (ص) إلى ان جاء ابن تيمية في القرن الثامن و خالف عامة المسلمين و قال: لاتستحب زيارة قبر النبي (ص) ...

وقد نقلنا اجماع المسلمين على مشروعية زيارة قبر النبي (ص) في مختلف الأزمنة و انّه لم يخالف في ذلك غير ابن تيمية و من تبعه، فهل من الحكمة ان نأخذ بقوله و فهمه للمسألة و ندع اجماع ائمة المسلمين في عصور ما قبل ابن تيمية؟ مع انّ اجماعهم في عصر واحد حجة ملزمة، فضلا عن اقوال اكثر ائمة المسلمين بعد عصر ابن تيمية.(1)

لازمه استحباب زيارت قبر پيامبر (ص) مستحب بودن سفر به جهت زيارت است؛ زيرا زيارت قبر حضرت براى حاجى بعد از حجّش بدون سفر به جهت آن امكان ندارد، و اين به نوبه خود دلالت صريح بر استحباب سفر به جهت زيارت قبر پيامبر (ص) دارد.


1- كلمة هادئة فيالزيارة و شدّ الرحال، دكتر عمر عبدالله كامل، ص 44.

ص97

علماى اسلام و قبل از همه حنابله بر اين فهم تأكيد كرده و بر جواز سفر و استحباب زيارت قبر پيامبر (ص) اتفاق نظر دارند، تا اينكه ابن تيميه در قرن هشتم آمد و با عموم مسلمانان به مخالفت پرداخت و گفت: زيارت قبر پيامبر (ص) مستحب نيست ...

و ما اجماع مسلمانان را بر مشروعيت زيارت قبر پيامبر (ص) در زمان هاى مختلف نقل كرديم و اينكه كسى در اين مسأله به جز ابن تيميه و پيروانش مخالفت نكرده است. آيا از حكمت است كه قول و فهم او را در اين مسأله اخذ كرده و اجماع ائمه مسلمانان را در عصرهاى قبل از ابن تيميه رها كنيم؟ با اينكه اجماع مسلمانان در يك عصر حجّت الزامى است تا چه رسد به اقوال بيشتر امامان مسلمانان بعد از عصر ابن تيميه.

11. محيى الدين حسين بن يوسف إسنوى

او كه از علماى الازهر مصر است در ردّ ابن تيميه مى گويد:

انّ لإبن تيمية في مسألة زيارة قبر الرسول (ص) رأي شاذ و كلام كثير فيه تضارب و تناقض و تعميم و تهويل. و من قرأ له (الجواب الباهر في زوار المقابر) أو (الردّ على الأخنائي) و قد طبع مؤخراً في (744) صفحة من القطع الكبير، أو قرأ له فتاواه أو ما نقله بعض تلاميذه عنه كابن عبدالهادي في (الصارم المنكي)، من قرأ

ذلك كلّه يعرف مدى التشتت الموجود في كلام الرجل. و قد قام عليه علماء عصره في هذه المسألة و غيرها و ردّوا عليه ...(1)


1- الإفهام و الإفحام، ص 150

ص98

براى ابن تيميه در مسأله زيارت قبر پيامبر (ص) رأى شاذ و گفتار بسيارى است كه در آن زد و خورد و تناقض و اغفال و هوچى گرى است. و كسى كه كتاب «الجواب الباهر فى زوار المقابر» و كتاب «الردّ على الأخنائى» را بخواند كه اخيراً در 744 صفحه در قطع بزرگ چاپ شده، و يا اينكه كتاب فتاوى او را قرائت كند يا آنچه را كه برخى از شاگردانش امثال ابن عبدالهادى در كتاب «الصارم المنكى» از او نقل كرده بخواند، مى داند كه چه قدر در كلام اين مرد تشتّط است. لذا علماى عصرش در اين مسأله و غير آن بر ضدّ او قيام كرده و بر او ردّ نوشته اند ...

12. تقى الدين محمّد بن ابى بكر بن عيسى سعدى اخنائى مالكى مصرى

او كه فقيه و قاضى القضاة و محدث اهل سنت است در مقابل ابن تيميه ايستاده و كتابى را به نام «المقالة المرضية فى الردّ على من ينكر الزيارة المحمّدية» تأليف كرده است. (1)

ابن حجر عسقلانى درباره او مى گويد:

وكان كثير الحطّ على الشيخ ابن تيمية و اتباعه و هو الذي عزّر الشهاب ابن مري و كان على طريقة الشيخ تقي الدين ...(2)

او بسيار بر ضدّ شيخ ابن تيميه و پيروانش اعتراض و حمله كرده است، و اوست كه شهاب بن مرى كه روش شيخ تقى الدين ابن تيميه را داشته، را تأديب نموده است ...

او نيز در ردّ ابن تيميه مى گويد:


1- السلفية الوهابية، ص 136.
2- رفع الإصر، ابن حجر عسقلانى، ص 353

ص99

فانّه لمّا احدث ابن تيمية ما احدث في اصول العقائد و نقضَ من دعائم الإسلام الأركان و المعاقد، بعد ان كان مستتراً بتبعية الكتاب و السنة، مظهراً انّه داع إلى الحق هاد إلى الجنة، فخرج عن الإتّباع إلى الإبتداع، و شذّ عن جماعة المسلمين بمخالفة الإجماع. (1)

چون ابن تيميه در اصول عقايد بدعت هايى را ايجاد كرد و اركان و پايه هاى اسلام را رشته رشته نمود بعد از آنكه خودش را در لباس تبعيت از كتاب و سنت پوشانده بود و اظهار كرد كه دعوت كننده به حق و هادى به بهشت است، لذا از پيروى خارج شد و داخل در بدعت گذارى شده و با مخالفت اجماع از جماعت مسلمين خارج گشت.

13. محمّد برلسى رشيدى مالكى

او نيز درباره ابن تيميه مى گويد:

وقد تجاسر ابن تيمية- عامله الله بعدله- و ادعى انّ السفر لزيارة النبي (ص) محرم بالإجماع و انّ الصلاة لاتقصر فيه لعصيان المسافر به، و انّ سائر الأحاديث الواردة في فضل الزيارة موضوعة، و اطال بذلك بما تمجه الأسماع و تنفر منه الطباع، و قد عاد شؤم كلامه عليه حتّى تجاوز إلى الجناب الأقدس المستحق لكلّ كمال انفس و حاول ماينافي العظمة و الكمال بادعائه الجهة و التجسيم، و أظهر هذا الأمر على المنابر و شاع و ذاع ذكره في الأصاغر و الأكابر و خالف الأئمة في مسائل كثيرة


1- الدرة المضية، تقى الدين سبكى، ص 3.

ص100

و استدرك على الخلفاء الراشدين باعتراضات سخيفة حقيرة فسقط من عين اعيان علماء الأمة، و صار مُثلة بين العوام فضلا عن الأئمة، و تعقب العلماء كلماته الفاسدة و زيفوا حججه الكاسدة و اظهروا عوار سقطاته و بيّنوا قبائح أوهامه و غلطاته، حتّى قال في حقه العز بن جماعة ان هو إلّا عبد اضلّه الله و اغواه وألبسه رداء الخزي و أرداه ...(1)

ابن تيميه جسارت كرده- خدا با او به عدلش معامله كند- و ادعا نموده كه سفر به جهت زيارت قبر پيامبر (ص) به اجماع حرام است، و اينكه نماز با آن در سفر قصر نمى شود؛ چرا كه مسافر با چنين سفرى گناه كار مى شود، و اينكه تمام احاديثى كه در فضيلت زيارت وارد شده جعلى است. او در اين موضوع به حدّى اطاله كلام كرده كه گوش ها را خسته مى كند و طبيعت ها از آن تنفر دارد. شومى كلامش از پيامبر (ص) تجاوز كرده و به جناب اقدس خداوند كه مستحق هر كمال است سرايت نموده است و معتقد به مطالبى است كه با عظمت و كمال او سازگارى ندارد؛ چرا كه او مدعى جهت و جسميت براى خداوند شده و آن را بر روى منبر اعلان كرده و شايع نموده و بين كوچك و بزرگ پخش كرده است، و با امامان در بسيارى از مسايل مخالفت نموده و بر خلفاى راشدين با اعتراضات پست و حقير طعن زده است. لذا از چشم بزرگان علماى امّت سقوط كرده و مورد مذمت عوام قرار گرفته است تا چه رسد به خواص. علما كلمات فاسد او را پيگيرى كرده و حجّت هاى باطل او را رد نموده و لغزش ها و اوهام قبيح و غلطهايش را ظاهر


1- شواهد الحق، يوسف نهبانى، ص 15.

ص101

كرده اند، به حدّى كه عزبن جماعه در حقش گفته: او بنده اى است كه خداوند او را گمراه كرده و از هدايت دور نموده و لباس خوارى را بر تنش نموده و او را نابود كرده است ...

14. ملّا على بن سلطان محمّد قارى هروى حنفى

او در «شرح كتاب الشفا» مى گويد:

وقد فرّط ابن تيمية من الحنابلة حيث حرّم السفر لزيارة النبي (ص)، كما افرط غيره، حيث قال: كون الزيارة قربة معلوم من الدين بالضرورة، و جاحده محكوم عليه بالكفر، و لعلّ الثاني أقرب إلى الصواب؛ لانّ تحريم ما أجمع العلماء فيه بالإستحباب يكون كفراً، لانّه فوق تحريم المباح المتفق عليه في هذا الباب. (1)

ابن تيميه از حنابله در تحريم سفر به جهت زيارت پيامبر (ص) افراط كرده است همان گونه كه غير او نيز افراط كرده آنجا كه گفته: زيارت از امور قربى است كه در دين ضرورى بودنش معلوم است و كسى كه آن را انكار كند كافر مى باشد، و شايد قول دوم به صواب نزديك تر باشد؛ زيرا تحريم عملى كه اجماع علما بر استحباب آن است كفر مى باشد؛ به جهت آنكه او فوق تحريم مباح است كه در اين باب اتفاقى است.

15. ابوالحسنات محمّد عبدالحى لكنوى حنفى

او مى گويد:

مسألة زيارة خير الأنام عليه الصلاة و السلام كلام ابن تيمية فيها من أفاحش الكلام؛ فانّه يحرم السفر لزيارة قبر


1- شرح الشفا، ملاعلى قارى، ج 2، ص 152؛ شواهد الحق، نبهانى، ص 177 به نقل از او.

ص102

الرسول (ص) ويجعله معصية، و يحرم نفس زيارة القبر النبوي أيضاً ... (1)

مسأله زيارت بهترين مردم (عليه الصلاة و السلام) كلام ابن تيميه در آن از بدترين كلمات است؛ زيرا او سفر به جهت زيارت قبر پيامبر (ص) را تحريم كرده و آن را معصيت دانسته و نفس زيارت قبر پيامبر (ص) را نيز تحريم كرده است ...

16. خليل احمد سهارنپورى حنفى

در سؤالى كه از ايشان شده، چنين آمده است:

ما قولكم في شدّ الرحال إلى سيد الكائنات عليه افضل الصلوات و التحيّات و على آله و اصحابه، أي الأمرين احبّ اليكم وافضل لدي أكابركم و للزائر: هل ينوي وقت الإرتحال للزيارة زيارته (ع) أو ينوي المسجد أيضاً، و قد قال الوهابية انّ المسافر إلى المدينة لاينوي إلّا المسجد النبوي؟

نظر شما درباره سفر به جهت زيارت آقاى جهانيان بر او و بر آل و اصحابش بهترين صلوات و تحيات باد، چيست؟ كدام يك از اين دو امر نزد شما بهتر و افضل است براى زيارت كننده: اينكه هنگام حركت به جهت زيارت نيت زيارت حضرت (ع) نمايد يا نيت مسجد را نيز بنمايد؛ زيرا وهابيان مى گويند: مسافر به سوى مدينه تنها بايد نيت مسجد نمايد؟

ايشان در جواب سؤال فوق مى نويسد:


1- سعادة الدارين فى الردّ على الفرقتين، ابراهيم سمنودى، ج 1، ص 173.

ص103

عندنا و عند مشايخنا زيارة قبر سيد المرسلين (روحي فداه) من اعظم القربات و أهمّ المثوبات و انجح لنيل الدرجات، بل قريبة من الواجبات، و ان كان حصوله بشدّ الرحال و بذل المهج و الأموال، و ينوي وقت الإرتحال زيارته عليه الف الف تحية و سلام. ينوي معها زيارة مسجده (ص) و غيره من البقاع و المشاهد الشريفة بل الأولى ما قال العلامة الهمام ابن الهمام ان يجرّد النيّة لزيارة قبره عليه الصلاة و السلام ثم يحصل له إذا قدم زيارة المسجد؛ لانّ في ذلك زيادة تعظيمه و اجلاله (ص). و يوافقه قوله (ص): من جاءني زائراً لاتحمله حاجة إلّا زيارتي كان حقاً علي ان أكون شفيعاً له يوم القيامة. و كذا نقل عن العارف

السامي الملّا جامي انّه افرز الزيارة عن الحجّ، و هو اقرب إلى مذهب المحبّين ...(1)

نزد ما و علماى ما زيارت قبر سيد رسولان (روحم به فداى او باد) از بزرگ ترين قربت ها و مهم ترين كارهايى است كه صواب داشته و براى رسيدن به درجات مفيد بلكه نزديك به واجبات است، گرچه دسترسى به آن با همراه بستن بار سفرو بذل خون دل و اموال باشد. و او بايد هنگام حركت نيت زيارت قبر پيامبر (ص) كند- كه هزاران هزار درود و سلام بر او باد- و نيز همراه آن قصد زيارت مسجد او و ديگر بقعه ها و مشاهد شريف را نمايد، بلكه سزاوارتر از آن چيزى است كه علّامه همام فرزند همام گفته كه بايد نيتش را فقط براى زيارت قبر حضرت قرار دارد، و چون به زيارت حضرت آمد مسجد را نيز زيارت نمايد؛ چرا كه در اين كار تعظيم و تجليل


1- عقائد اهل سنت و الجماعة، سهارنپورى، صص 82- 83.

ص104

بيشترى نسبت به او بوده و با گفتار پيامبر (ص) موافق است كه فرمود: (هركس كه فقط به جهت زيارت من بيايد بر عهده من است كه در روز قيامت شفيع او گردم). و نيز از عارف بزرگوار ملّا جامى نقل شده كه زيارت را از حج جدا كرده است و اين به مذهب محبّان نزديك تر است ...

17. شهاب الدين احمدبن محمّد قسطلانى

او درباره ابن تيميه مى گويد:

وللشيخ تقي الدين بن تيمية هنا كلام شنيع عجيب يتضمّن منع شدّ الرحال للزيارة النبوية المحمّدية، و انّه ليس من القرب بل بضدّ ذلك، و ردّ عليه الشيخ تقي الدين سبكي في (شفاء السقام) فشفى صدور المؤمنين. (1)

و شيخ تقى الدين ابن تيميه در اينجا كلام زشت و عجيبى دارد كه متضمّن منع سفر براى زيارت نبويه محمّديه است، و اينكه اين كار از وسائل تقرب به سوى خدا نبوده، بلكه بر ضد آن است. لذا شيخ تقى الدين سبكى در «شفاء السقام» آن را ردّ كرده و دل هاى مؤمنين را شاد كرده است.

18. قاضى تقى الدين سبكى

او مى گويد:

هذا الرجل- يعني ابن تيمية- كنت رددت عليه في حياته في انكاره السفر لزيارة المصطفى (ص) و في انكاره وقوع الطلاق إذا


1- المواهب اللدنية، قسطلانى، ج 4، ص 574

ص105

حلف به، ثم ظهر لي من حاله مايقتضي انّه ليس ممّن يعتمد عليه في نقل ينفرد به لمسارعته إلى النقل ... (1)

اين مرد- يعنى ابن تيميه- من در زمان حياتش در مورد انكار سفر به جهت زيارت قبر مصطفى (ص) و انكار وقوع طلاق با قسم ردّ نمودم، آن گاه براى من درباره او روشن شد كه نمى توان در نقل هاى او كه به تنهايى آورده اعتماد نمود؛ زيرا او كسى است كه در نقل مطالب سرعت به خرج داده است ...

او نيز در ردّ ابن تيميه مى نويسد:

لا أحد من الخلق اعظم بركة منه، ولا اوجب حقاً علينا منه، فالمعنى الذي في زيارة قبره لايوجد في غيره، ولا يقوم غيره مقامه، كما انّ المسجد الحرام لايقوم غيره مقامه، و من ههنا شرع قصده بخصوصه، و يتعين، بخلاف غيره من القبور. (2)

هيچ يك از خلايق، از پيامبر (ص) پربركت تر نبوده و او از همه كس بيشتر بر گردن ما حق دارد. لذا آثارى كه در زيارت قبر اوست در غير او يافت نمى شود و كسى همانند او نمى گردد، همان گونه كه مسجدى همانند مسجدالحرام نمى باشد. لذا قصد سفر به سوى آن مشروع شده و متعين مى باشد به خلاف غير آن از قبرها.

او نيز مى گويد:

فزيارة قبره (ص) مستحبة بعينها؛ لما ثبت فيها من الأدلة الخاصة.(3)

پس زيارت قبر او به طور خصوص مستحب است به جهت ادله خاصى كه در آن مورد ثابت شده است.


1- فتاوى السبكى، ج 2، ص 210 به نقل از او.
2- شفاء السقام، ص 87 به نقل از او
3- شفاء السقام، ص 88.

ص106

او نيز در ردّ ابن تيميه در مسأله زيارت قبر پيامبر (ص) مى گويد:

ومن المعلوم انّ الزيارة بقصد التبرك و التعظيم لاتنتهي في التعظيم إلى درجة الربوبية ولا تزيد على ما نصّ عليه في القرآن و السنة و فعل الصحابة من تعظيمه في حياته و بعد وفاته، فكيف يتخيّل امتناعها.(1)

پرواضح است كه زيارت به قصد تبرك و تعظيم منتهى به درجه ربوبيت نمى شود و زايد بر نصّ قرآن و سنت و فعل صحابه از تعظيم پيامبر (ص) در زمان حيات و بعد از وفات او نمى گردد، پس چگونه امتناع آن به خيال ابن تيميه رسيده است.

19. اسعد بن على بن سليمان يافعى، شافعى

او درباره ابن تيميه مى گويد:

... و له مسائل غريبة انكر عليه فيها و حبس بسببها مباينة لمذهب أهل السنة، و من اقبحها نهيه عن زيارة النبي عليه الصلاة و السلام ... (2)

... او معتقد به مسايلى عجيب و غريب است كه علما آنها را انكار كرده و به سبب آنها او را حبس نمودند؛ به جهت آنكه با مذهب اهل سنت مخالفت دارد، و قبيح ترين آنها نهى او از زيارت پيامبر عليه الصلاة و السلام مى باشد ...

20. محمد ابراهيم محمد سالم

او در كتاب «الردود الشاملة» مى گويد:


1- شفاء السقام، ص 132
2- مرآة الجنان، ج 4، ص 24.

ص107

ولا حجة للمانعين في قولهم انّ الزيارة قد تؤدي إلى شرك، و معنى هذا احتجاجهم بقاعدة سدّ الذرائع. فنردّ عليهم بانّ هذه القاعدة ليست على عمومها، و لو كانت عامة لتركنا استقبال الكعبة و الطواف و تقبيل الحجر الأسود، و مسّ الركن اليماني، خوفاً من الشرك، ولم يقل بذلك احد. (1)

حجتى نيست براى مانعين در قولشان به اينكه زيارت گاهى منجر به شرك مى شود، و معناى آن احتجاجشان به قاعده سدّ ذرايع است. ما ردّى كه بر آنان داريم اينكه اين قاعده را نمى توان بر عمومش حمل كرد، وگرنه بايد استقبال به طرف كعبه و طواف و بوسيدن حجر الاسود و مسّ ركن يمانى را به جهت خوف از وقوع در شرك ترك نمود، در حالى كه هيچ كس چنين ادعايى نكرده است.

21. ابن قيم جوزيه

ابن قيم جوزيه كه از شاگردان ابن تيميه بوده درباره نحوه زيارت قبر پيامبر (ص) در قصيده معروف به نونيه اش مى گويد:

فإذا اتيناالمسجد النبوي (ص) صلّينا التحية اولا ثنتان

بتمام اركان لها و خشوعها و حضور قلب فعل ذي الإحسان

ثم انثنينا للزيارة نقصد ال- قبر الشريف ولو على الأجفان

فنقوم دون القبر وقفة خاضع متدلل في السرّ و الإعلان

فكانّه في القبر حي ناطق فالواقفون نواكس الأذقان

ملكتهم تلك المهابة فاعترت تلك القوائم كثرة الرجفان


1- الردود الشاملة، ص 10.

ص108

وتفجرت تلك العيون بمائها و لطالما غاضت على الأزمان

وأتى المسلّم بالسلام بهيبة و وقار ذي علم و ذي ايمان

لم يرفع الأصوات حول ضريحه كلا ولم يسجد على الأذقان (1)

هرگاه كه ما به مسجد نبوى مى آييم در ابتدا دو ركعت نماز تحيت مى خوانيم. اين دو ركعت را با اركان تام و خشوع و حضور قلب به جاى مى آوريم و عملى شايسته و نيك انجام مى دهيم.

سپس براى زيارت قصد قبر شريف نموده، ولو بر روى پلكان چشم. آن گاه در برابر قبر مى ايستيم همانند ايستادن شخص خاضع و ذليل در سرّ و ظاهر.

گويا او در قبر زنده است و سخن مى گويد، پس كسانى كه ايستاده اند بايد چانه ها را به زير افكنند.

آن هيبت و عظمت آنان را گرفته و كثرت لرزش آن پاها را در بر مى گيرد. و آن چشمه ها از آب هايى كه دارند جوشش مى كنند و در مدت زمانى زياد فوران دارند.

سلام دهنده سلامى با هيبت و وقارى همراه با معرفت و ايمان مى دهد. كسى نبايد صدايش را حول ضريح او بلند كند، هرگز، و بر چانه هايش سجده ننمايد.

تأليفات در ردّ بر ابن تيميه در مسأله زيارت قبور

علماى معاصر ابن تيميه وبزرگان قومش در مسأله زيارت قبر پيامبر (ص) با رأى او به مخالفت پرداخته وكتاب هايى را بر ضدّ او تأليف كرده اند كه از آن جمله عبارت است از:


1- القصيدة النونية، ابن قيم جوزيه.

ص109

1. «شفاء السقام فى زيارة خير الانام»، از تقى الدين سبكى.

2. «الدرّة المضية فى الردّ على ابن تيميه»، از سبكى.

3. «المقالة المرضية»، از قاضى القضاة مالكيه تقى الدين ابى عبدالله اخنائى.

4. «نجم المهتدى ورجم المقتدى»، از فخر بن معلّم قرشى.

5. «دفع الشبهة»، از تقى الدين حصنى دمشقى.

6. «التحفة المختارة فى الردّ على منكر الزيارة»، از تاج الدين فاكهانى.

7. «الجوهر المنظم فى زيارة القبر الشريف النبوى المكرم»، از ابن حجر هيتمى مكى.

كتاب هاى مربوط به زيارت قبر پيامبر (ص)

اشاره

علماى اهل سنت عنايت خاصى به تأليف و تصنيف درباره زيارت قبر پيامبر (ص) داشته اند، و تصنيف آنها در چهار قسم است:

1. كتاب هاى مربوط به خصايص و مناقب پيامبر (ص)

الف) «الشفا بتعريف حقوق المصطفى»، از قاضى ابوالفضل عياض بن موسى يحصبى.

اين كتاب چندين بار در مصر چاپ شده و داراى شروح و تعليقاتى است. در دمشق با تحقيق عده اى از علماى شام از آن جمله شيخ محمد امين قرة على، و شيخ اسامه رفاعى، و شيخ جمال سيروان، و شيخ نورالدين قرة على در دو جلد چاپ شد.

از مشهورترين شرح هاى آن شرح شيخ على بن سلطان بن محمد قارى مشهور به ملاعلى قارى است كه در چهار جلد در سال 1327 ه. ق در مطبعة الأزهريه مصر به طبع رسيد.

ص110

و نيز از جمله مشهورترين شروح آن شرح علامه شيخ شهاب الدين خفاجى مصرى است.

سيوطى نيز احاديث آن را در كتابى مستقل تخريج كرده و اسم آن را «مزيل الخفا عن الفاظ الشفاء» گذاشته است.

ب) «الدر المنضود فى الصلاة و السلام على صاحب المقام المحمود (ص)»، از شهاب الدين احمد بن محمد بن حجر هيتمى كه در مصر با تحقيق حسنين محمد مخلوف چاپ شده است.

ج) «القول البديع فى الصلاة على الحبيب الشفيع»، از شمس الدين محمد بن عبدالرحمان بن محمد بن ابى بكر سخاوى شافعى، كه در بيروت چاپ شده است.

د) «الصلات و البشر» از محمد بن يعقوب فيروزآبادى صاحب كتاب «القاموس المحيط». اين كتاب در دمشق، سال 1385 ه. ق با تحقيق استاد محمد مطيع حافظ و استاد محمد نورالدين جزايرى و عبدالقادر خيارى

به چاپ رسيده است.

ه) «المواهب اللدنية بالمنح المحمدية» از شيخ احمد بن محمد قسطلانى، كه در بيروت، المكتب الاسلامى با تحقيق صالح احمد شامى چاپ شده است.

و) «شرح المواهب اللدنية»، از شيخ محمد بن عبدالباقى زرقانى مالكى، كه در مصر در هشت جلد به چاپ رسيده است.

ز) «الجامع لشعب الايمان» از ابوبكر احمد بن حسين بيهقى، كه در جلد هشتم به اين موضوع پرداخته است، و در بمبئى هندوستان با تحقيق و تخريج مختار احمد ندوى، چاپ الدار السلفيه به طبع رسيده است.

ص111

ح) «المنهاج فى شعب الايمان» از ابوعبدالله حسين بن حسن حليمى، چاپ دار الفكر للطباعة و النشر، بيروت.

ط) «كتاب فضائل الأعمال»، از ضياء الدين محمد بن عبدالواحد مقدسى، چاپ دارالعربى مصر.

2. كتاب هاى فقه مذاهب

الف) «الذخيرة» از شهاب الدين احمد بن ادريس قرافى، در جلد سوم، باب يازدهم و در بحث وارد شدن بر ضريح پيامبر (ص).

ب) «تهذيب المطالب» از عبدالحق صقلى مالكى.

ج) «شرح الصغير على اقرب المسالك الى مذهب الامام مالك»؛ از ابوالبركات احمد بن محمد بن احمد در دير. ج 2، ص 381.

د) «قوانين الأحكام الشرعية و مسائل الفروع الفقهية»؛ از محمد بن احمد جزى غرناطى مالكى، كه با تحقيق و مراجعه شيخ عبدالرحمان حسن محمود در مصر چاپ شده است.

ه) «اسهل المدارك، شرح ارشاد السالك فى فقه امام الأئمة مالك» از شيخ ابوبكر بن حسن كشانوى.

ز) «فتح القدير» از شيخ كمال الدين بن همام حنفى، در «المقصد الثالث فى الزيارة».

ح) «ردّ المحتار على الدر المختار» از ابن عابدين.

ط) «المحلّى» از ابن حزم.

ى) «المجموع» از شيخ محيى الدين بن شرف نووى، كه شرح كتاب «المهذب» از ابواسحاق شيرازى است.

ص112

ك) «شرح الشيخ جلال الدين»، از محمد بن احمد محلّى، كه شرح بر كتاب «المنهاج» است.

ل) «فتح الوهاب» از شيخ ابويحيى زكريا انصارى، كه شرح بر كتاب «منهج الطلاب» است.

م) «تحفة المحتاج» از شيخ شهاب الدين احمد بن حجر هيتمى است.

ن) «نهاية المحتاج» از شيخ شمس الدين محمد بن احمد، ابوالعباس رملى.

س) «مغنى المحتاج» از شيخ محمد بن محمد شربينى.

ع) «المغنى» از شيخ موفق الدين عبدالله بن قدامه.

ف) «الشرح الكبير» از شيخ شمس الدين ابوالفرج عبدالرحمان قدامه.

ص) «كشف القناع» از شيخ منصور بن يونس بهوتى.

ق) «دليل الطالب» از شيخ مرعى بن يوسف.

ر) «الفروع»، از شيخ شمس الدين مقدسى، محمد بن مفلح.

3. كتاب هاى مختص به زيارت

الف) «شفاء السقام فى زيارة خير الأنام» از تقى الدين على بن عبد الكافى سبكى (م 756).

ب) «إتحاف الزائر و إطراف المقيم السائر فى زيارة النبى (ص)» از ابواليمن عبدالصمد بن شيخ ابوالحسن عبدالوهاب بن حسن بن محمد بن حسن بن هبة الله قرشى دمشقى، معروف به ابن عساكر.

ج) «رفع المنارة لتخريج احاديث التوسل و الزيارة» از شيخ محمود سعيد ممدوح.

ص113

او در مقدمه آن كتاب مى نويسد:

وأمّا المقصود في مسألة الزيارة فهو اثبات اطباق فقهاء الأمة على استحباب أو وجوب زيارة المصطفى (ص) بشد رحل أو بدونه، و انّ من قال بتحريم الزيارة المستوجبة لشد الرحل قد ابتدع و خالف النصوص الصريحة و إطباق فقهاء مذهبه فضلا عن المذاهب الأخرى.

و اما مقصود در مسأله زيارت اثبات اتفاق فقهاى امت بر استحباب يا وجوب زيارت مصطفى (ص) است، با بستن بار سفر يا بدون آن، و اينكه هركس قائل به تحريم زيارت با بار سفربستن شود او بدعت گذار بوده و با نصوص صريحه و همچنين با اجماع فقها و مذاهب خود، چه رسد به ساير مذاهب مخالفت كرده است.

د) «الجوهر المنظم فى زيارة القبر النبوى الشريف المكرم»، از شيخ شهاب الدين احمد بن محمد بن حجر هيتمى، متوفى 973 هجرى.

ه) «تحفة الزوار الى قبر النبى المختار» از ابن حجر.

و) «الدرة الثمينه فيما لزائر النبى (ص) الى المدينة»، از شيخ احمد بن محمد بن عبد رب النبى مدنى دجانى انصارى، ملقب به قشاشى.

ز) «نفحات الرضا و القبول فى فضائل المدينة و زيارة سيدنا الرسول (ص)» از شيخ احمد بن محمد حضراوى مكّى.

ح) «الذخائر القدسية فى زيارة خير البرية»، از شيخ عبدالحميد بن محمد على قدسى مكى.

ط) «التوسل و الزيارة» از شيخ محمد فقى.

ص114

ى) «مشارق الأنوار فى زيارة النبى المختار» از شيخ حسن عدوى مالكى.

ك) «الزيارة النبوية» از محمد بن علوى مالكى مكى.

4. كتب مناسك

الف) «هداية السالك الى المذاهب الأربعة فى المناسك»، از عزالدين بن جماعه كنانى، در جلد سوم، باب شانزدهم در زيارت رسول خدا (ص).

ب) «الإيضاح لمناسك الحج و العمرة»، از شيخ محيى الدين نووى.

ج) «الحج و احكامه»، از شيخ وهبى سليمان غاوجى. او در مسأله زيارت مى گويد:

إنّ زيارة قبر رسول الله (ص) بعد انتقاله سنة، ثبت ذلك بكتاب الله تعالي و سنة رسوله (ص) و فعل الصحابة رضوان الله تعالي عليهم بالإجماع و عمل الناس و القياس. (1)

همانا زيارت قبر رسول خدا بعد از انتقالش [از اين دنيا] سنتى است كه به كتاب خداوند متعال و سنت رسولش (ص) و فعل صحابه (رضوان الله تعالى عليهم) به اجماع و عمل مردم و قياس ثابت شده است.

وهابيان و تحريم شدّ رحال به جهت زيارت

فتاواى وهابيان


1- الحج و احكامه، ص 197

ص115

گروه افتاى دائمى وهابيان مى گويند:

لايجوز شدّ الرحال لزيارة قبور الأنبياء و الصالحين و غيرهم، بل هو بدعة ...(1)

بستن بار سفر به جهت زيارت قبور انبيا و صالحان و ديگران جايز نيست بلكه بدعت مى باشد ...

شيخ بن باز مى گويد:

... و أمّا الرجال فيستحب لهم زيارة القبور و زيارة قبر النبي عليه الصلاة و السلام و قبر صاحبه، لكن بدون شدّ الرحل؛ لقوله (ص): (زوروا القبور فانّها تذكّركم الآخرة)، رواه مسلم في صحيحه، و أمّا شدّ الرحال لزيارة القبور، فلايجوز، و انّما يشرع لزيارة المساجد الثلاثة خاصة ....(2)


1- اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الافتاء، رقم 4230.
2- مجموع فتاوى بن باز، ج 2، ص 754.

ص116

... و امّا مردان، پس حركت كردن براى زيارت قبور و زيارت قبر پيامبر عليه الصلاة و السلام و قبر دو مصاحب او برايشان، مستحب است، ولى بدون بستن بار سفر براى زيارت؛ زيرا كه پيامبر (ص) فرمود: (قبور را زيارت كنيد كه شما را به ياد آخرت مى اندازد)، اين روايت را مسلم در صحيحش روايت كرده است. و امّا بستن بار براى زيارت قبور، جايز نيست و تنها براى زيارت سه مسجد مشروع است ...

از اين فتواها استفاده مى شود كه وهابيان در اين مسئله اختلاف نظر دارند؛ يعنى مؤسس افكار آنان (ابن تيميه) قائل به حرمت زيارت قبور به طور مطلق است، گرچه ابن حجر به او نسبت مشروط داده است. به خلاف متأخرين از وهابيان كه در صورتى قائل به عدم جواز؛ بلكه بدعت شده اند كه همراه با حركت از وطن به جهت زيارت قبور باشد، امّا اگر كسى به حج آمده، آن گاه براى كارى وارد مدينه شود وبه طور ضمنى قبر پيامبر (ص) را نيز زيارت كند، اشكالى ندارد.

نقد فتاواى وهابيان

فتاواى وهابيان مورد قبول عالمان اهل سنت نبوده و به نقد آن پرداختاند.

محمد بن علوى مالكى از علماى مكه مى گويد:

وقد جاء هؤلاء المنتسبون إلى السلفية فجعلوا قضية الزيارة و شدّ الرحل إلى زيارة نبيّنا محمد (ص) قضية إيمان و كفر و توحيد و شرك، و راحوا يخلعون القاب الضلال و الكفر والشرك على

ص117

كل من يخالفهم في هذه المسألة- فلا حول ولا قوة إلّا بالله العلي العظيم- مع انّهم متّفقون جميعاً على مشروعية شدّ الرحل إلى ذلك البناء المسمّي بالمسجد النبوي بلا خلاف. (1)

اين افرادى كه خودشان را به سلف نسبت مى دهند آمده اند و قضيه زيارت و بستن بار سفر به جهت زيارت پيامبر (ص) را قضيه ايمان و كفر و شرك و توحيد كرده اند، و اين راه را در پيش گرفته اند كه القاب ضلالت و كفر و شرك را بر هر مسلمانى اطلاق كنند كه در اين مسأله با آنان مخالف است، پس حول و قوه اى جز براى خداى على و عظيم نيست، با اينكه آنان همگى متفق بر مشروعيت بار سفر بستن به جهت آن ساختمان معروف به مسجد نبوى هستند و هيچ اختلافى در اين مسأله ندارند.

و نيز مى گويد:

فإذا قال القائل: شددت الرحل إلى زيارة النبي (ص) للصلاة و السلام عليه في مسجده و زيارة صاحبيه و من في تلك البقاع الطاهرة و رؤية المآثر و المشاهد التي هي معاهد الوحي و التنزيل و مواطن الإيمان و الجهاد، إذا قال قائل: أنا مسافر لهذا القصد المبارك، قامت القيامة و نزلت المصائب و زلزلت الأرض زلزالها و اخرجت الأرض اثقالها و حكموا عليه بالضلال أو الشرك، و ان خففوا الحكم حكموا عليه بالبدعة و مخالفة السنة النبوية على اضعف الاحوال الايمانية، و يقول المنكر: انّ المقصد الشرعي الصحيح بالزيارة انّما هو للمسجد، فلاتقل: أنا مسافر


1- الزيارة النبوية، محمد بن علوى المالكى، ص 5.

ص118

لزيارةالرسول (ص)، و انّما قل: أنا مسافر للصلاة في المسجد النبوي، و إنّي لأعجب كيف استحق هذا المسجد هذا الفضل و اصبح من المساحد التي تشدّ إليها الرحال؟ أليس لانّه مسجده عليه الصلاة و السلام؟!

فاي فرق بينه و بين المساجد؟ و إذا كان شرف المسجد و فضله لاجله (ص) فكيف تسنّ زيارة المسجد و تحرم زيارة من شرف المسجد لأجله (ص). (1)

پس اگر كسى بگويد: من بار سفر بسته ام به جهت زيارت پيامبر (ص) براى سلام و درود فرستادن بر او در مسجدش و زيارت دو صاحبش و هر آنكه در آن بقعه پاك است، و نيز آثار و مشاهدى را كه معهد وحى و قرآن و موطن ايمان و جهاد است را مشاهد كنم، هرگاه كسى بگويد: من به اين قصد مبارك مسافرت كرده ام قيامت برپا شده و مصائب بر او فرود مى آيد و در زمين زلزله مى شود و زمين بارهاى سنگين خود را خارج مى كند، به اين نحو كه آنان [وهابيان] بر او حكم به ضلالت و شرك مى كنند، و اگر بخواهند حكم او را تخفيف دهند كمترين حكمش اين است كه بر او حكم به بدعت و مخالفت سنت نبوى مى نمايند. و منكر مى گويد: تنها قصد شرعى صحيح، زيارت براى مسجد است و تو نبايد بگويى: من مسافرت به جهت زيارت رسول (ص) مى كنم، بلكه تنها بايد بگويى: من براى نماز در مسجد نبوى مسافرت مى نمايم. و من تعجب مى كنم كه چگونه اين مسجد مستحق اين فضيلت شده و از مساجدى شده كه بار سفر به سوى آن بسته مى شود؟! آيا بدين جهت نيست


1- الزيارة النبوية، صص 5 و 6.

ص119

كه مسجد پيامبر (ص) است؟ وگرنه چه فرقى بين مسجد او و ساير مساجد ديگر مى باشد؟ و چون شرف و فضيلت مسجد به جهت انتساب به آن حضرت است، پس چگونه زيارت مسجد او سنت است ولى زيارت كسى كه شرف مسجد به خاطر اوست سنت نمى باشد؟!

زيارت قبور ومشروعيت سفر به نيت آن

قبلًا در فتاواى وهابيان اشاره نموديم كه متأخّرين از آنان قائل به عدم مشروعيت سفر يا بدعت بودن سفر براى زيارت قبور؛ حتى قبر پيامبرند، (اگرچه ابن تيميه مطلقاً زيارت را تحريم كرده است).

حال درصدديم تا مشروعيت سفر براى زيارت، خصوصاً زيارت قبر پيامبر (ص) را به اثبات برسانيم:

1. خداوند متعال مى فرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ ... (نساء: 64) كه لفظ «مجى ء» برآمدن از راه دور ونزديك هر دو صدق مى كند.

2. در روايتى كه نقل شد، پيامبر (ص) فرمود: «من زار قبري ...»، كه لفظ زيارت نيز شامل آمدن از راه دور ونزديك مى شود؛ خصوصاً در روايتى كه ابن السكن به سند صحيح نقل مى كند، اين چنين آمده: «من جاءني زائراً» كه اين تعبير هم ظهور در سفر دارد.

3. از برخى روايات به طور وضوح يا ضمنى جواز يا استحباب زيارت قبور؛ حتى با شدّ رحال وبار سفر بستن وبه قصد زيارت حركت كردن، استفاده مى شود.

ص120

مسلم وديگران به سند صحيح از بريده اسلمى نقل مى كنند كه پيامبر (ص) فرمود:

من شما را از زيارت قبور نهى كردم، ولى به محمّد اذن داده شد تا قبر مادرش را زيارت نمايد، شما نيز قبور را زيارت كنيد كه شما را به ياد آخرت مى اندازد. (1)

از اينكه پيامبر (ص) مى فرمايد: «به محمّد اذن داده شد تا قبر مادرش را زيارت كند» استفاده مى شود كه حركت ازمكانى به مكانى ديگر، تنها به قصد زيارت اشكالى ندارد.

سمعانى از امام على (ع) نقل مى كند كه اعرابى اى بعد از سه روز از دفن پيامبر اكرم (ص) وارد مدينه شد ومستقيماً كنار قبر رسول خدا (ص) آمد وخود را بر قبر شريف او انداخت وخاك قبر را بر سر خود ريخت. آن گاه عرض كرد:

اى رسول خدا! گفتى وما هم گفتارت را شنيديم، تو آيات را از خداوند گرفتى وما نيز از تو، از جمله آياتى كه بر تو نازل شد اين است: وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ ... من به خود ظلم كرده ام ولذا نزد تو آمده ام تا برايم استغفار نمايى(2)

قضيه بلال وخوابى كه ديد، وحركت او از شام به مدينه به قصد زيارت قبر پيامبر (ص)- كه قبلًا اشاره شد- شاهد خوبى بر جواز «شدّ رحال» براى زيارت قبور است. (3)


1- صحيح مسلم، ج 2، ص 366؛ صحيح ترمذى، ج 3، ص 370
2- وفاء الوفاء، سمهودى، ج 2، ص 612
3- اسد الغابه، ج 1، صص 307 و 308؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 4، ص 118؛ تهذيب الكمال، ج 4، ص 289

ص121

سبكى نقل مى كند: عمر بن عبدالعزيز دائماً كسى را به نيابت خود از شام به مدينه مى فرستاد تا سلامش را به رسول خدا (ص) برساند و بازگردد.(1)

خطيب بغدادى از ابى على خلال شيخ حنابله نقل مى كند كه در عصر خود هيچ گاه امر مهمّى برايم اتفاق نمى افتاد، مگر آنكه به قصد زيارت قبر حضرت موسى بن جعفر (ع) حركت مى كردم وبعد از توسل به آن حضرت، از خداوند متعال آنچه مى خواستم عطا مى فرمود. (2)

روايت ابوبكر محمّد بن مؤمل كه قبلا به آن اشاره شد، نيز بر شدِّ رحال به جهت زيارت قبور اولياى الهى دلالت خوبى دارد. (3) طلحة بن عبيدالله مى گويد: «با رسول خدا (ص) به قصد زيارت قبور شهداى احد حركت كرديم». (4)

عايشه مى گويد: «هر شبى كه نوبت من بود، پيامبر (ص) در آخر آن شب به زيارت اهل بقيع مى رفت». (5)

از اين روايات وروايات ديگر به خوبى استفاده مى شود كه «شدّ رحال» وسفر براى زيارت قبور نه تنها جايز بوده، بلكه استحباب نيز دارد.

4. اجماع مسلمين در طول تاريخ بر سفر به جهت زيارت قبور اولياى الهى بوده است، كه با مراجعه به تاريخ مسلمين به خوبى روشن مى شود.


1- شفاء السقام، ص 55.
2- تاريخ بغداد، ج 1، ص 120
3- تهذيب التهذيب، ج 7، ص 339
4- سنن ابى داود، ج 2، ص 218
5- مستدرك حاكم، ج 1، ص 533

ص122

5. اهل سنّت در صحاح خود روايات بسيارى از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده اند كه كسى كه براى رفتن به مسجد قدم برمى دارد، به هر قدمش ترفيع درجه اى داده مى شود وگناهى از او بخشوده خواهد شد. (1)

واين ثواب نيست مگر از باب مقدميت گام برداشتن براى امر قربى كه وقوف در مسجد است. لذا مى توان گفت كه شدّ رحال وسفر به عنوان مقدمه زيارت اولياى الهى نيز مستحب است.

جواز شدّ رحال به جهت زيارت از ديدگاه علوى مالكى

محمّد بن علوى مالكى مى گويد:

الزيارة تستدعي سفراً وتستلزم رحيلا؛ إذ انّها عبارة عن انتقال من الزائر للمزور، وذلك الانتقال يقتضي سفراً ويتطلب مجيئاً، ولايتصور انتقال بدون سفر ولا يتحقق مجي ء بغيره، كما لايمكن أن تكون هجرة بدون إنتقال ولا تتأتى رحلة بدون ارتحال ... وقد صحّ خروجه (ص) لأصحابه بالبقيع وأحد تقديراً ووفاءً منه لأصحابه الكرام ومن اوفى منه (ص)؟! (2)

زيارت مستلزم سفر وحركت است؛ زيرا عبارت است از انتقال وحركت از طرف زائر براى رسيدن به شخص زيارت شده، واين انتقال مقتضى سفر بوده ومستلزم آمدن است، وهرگز حركت بدون سفر متصور نيست همان گونه كه آمدن بدون سفر امكان پذير نمى باشد، ونيز هجرت بدون حركت ونيز رحلت بدون ارتحال صدق نمى كند ... وبه طريق صحيح رسيده كه پيامبر (ص) از منزل به


1- ر. ك: صحيح مسلم.
2- الزيارة النبوية، مالكى، ص 30.

ص123

طرف بقيع وأحد بيرون آمد تا حقّ اصحابش را ادا نمايد، وچه كسى باوفاتر از او بوده است؟!

فتواى علماى هندوستان درباره كيفيت نيت زيارت پيامبر (ص)

سؤالى اين گونه از علماى هندوستان شده است:

ما قولكم في شدّ الرحال إلى زيارة سيد الكائنات عليه افضل الصلوات و التحيات، و على آله و صحبه؟ أي الأمرين أحبّ إليكم و أفضل لدى اكابركم للزائر؟ هل ينوي وقت الإرتحال للزيارة زيارته عليه الصلاة و السلام، أم ينوي المسجد أيضاً؟ و قد قال بعضهم: إنّ المسافر إلى المدينة لاينوي إلّا المسجد النبوي. (1)

چيست نظر شما درباره بار سفر بستن به جهت زيارت سيد كائنات- بر او بهترين درودها و تحيات و بر آل و اصحابش باد- كدامين نزد شما بزرگان برتر و بهتر براى زائر است؟ آيا هنگام حركت كردن براى زيارت، نيت زيارت آن حضرت عليه الصلاة و السلام را نمايد؟ يا مسجد را نيز نيت كند؟ برخى از علما گفته اند: مسافر به مدينه تنها بايد نيت مسجد نبوى را داشته باشد.

پاسخ علماى هندوستان چنين بوده است:

بسم الله الرحمن الرحيم. و منه نستمد العون و التوفيق و بيده ازمة التحقيق، حامداً و مصلّياً و مسلماً.

عندنا و عند مشايخنا زيارة قبر سيد المرسلين (روحي فداه) من اعظم القربات و اهمّ المثوبات، و أنجح لنيل الدرجات، بل قريبة


1- الزيارة النبوية، ص 128.

ص124

من الواجبات، و ان كان حصوله بشدّ الرحال و بذل المهج و الأموال. و ينوي وقت الإرتحال زيارته عليه الف الف تحية و سلام، و ينوي معها زيارة مسجده (ص) و غيره من البقاع و المشاهد الشريفة، بل الأولى ما قاله العلامة الكمال ابن الهمام ان يجرد النية لزيارة قبره عليه الصلاة و السلام، ثمّ يحصل له اذا قدم لزيارة المسجد لانّ في ذلك تعظيمه و اجلاله (ص). و يوافقه قوله (ص): (من جاءني زائراً لاتحمله إلّا زيارتي كان حقاً على ان أكون شفيعاً له يوم القيامة).(1)

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر، و از او طلب يارى و كمك و توفيق داريم و به دست اوست زمام تحقيق، در حالى كه حمد و درود و سلام مى فرستيم.

نزد ما و نزد مشايخ ما زيارت قبر سرور فرستاده شدگان- كه روح ما فداى او باد- از بزرگ ترين اعمال قربى و مهم ترين ثواب هاست كه براى رسيدن به درجات بهترين راه است، بلكه به واجب نزديك است، گرچه حاصل شدن آن به بستن بار سفر و دادن خون ها و اموال باشد. و او بايد هنگام حركت قصد زيارت او را داشته باشد او كه هزار هزار تحيت و سلام برايش باد، و همراه با آن نيت زيارت مسجد پيامبر (ص) و غير آن از بقعه ها و مشاهد شريفه را مى نمايد. بلكه بهتر، آن چيزى است كه علامه كمال بن همام گفته كه او تنها به نيت زيارت قبر پيامبر- عليه الصلاة و السلام- مى آيد، و چون زيارت قبر آن حضرت بر او فراهم شد مسجد را نيز زيارت مى كند؛ چرا كه در اين كار زيادى تعظيم و تجليل از پيامبر (ص) است. و


1- الزيارة النبوية، صص 128- 129.

ص125

موافق با اين مطلب قول پيامبر (ص) است كه فرمود: (هركس تنها به جهت زيارت من بيايد بر من لازم است كه شفيع او در روز قيامت باشم).

اسامى امضاكنندگان پاسخ از علماى هند

كسانى كه از علماى هندوستان پاى اين فتوا را امضا كرده اند عبارتند از:

1. علامه محدث رشيد احمد كنكوهى؛

2. علامه شيخ محدث خليل احمد سهارنفورى؛

3. علامه محدث شيخ محمود حسن ديوبندى؛

4. علامه شيخ مير احمد حسن حسينى؛

5. علامه محدث شيخ عزيز الرحمان ديوبندى؛

6. علامه مرشد شيخ اشرف على تهانوى؛

7. علامه شيخ شاه عبدالرحيم رانفورى؛

8. شيخ حاج حكيم محمدحسن ديوبندى؛

9. مولوى قدرة الله؛

10. مولوى مفتى كفاية الله؛

11. علامه شيخ محمد يحيى سهارنفورى. (1)

تأييد فتوا از سوى علماى مكه

اين فتوا را تعدادى از علماى مكه مكرمه تأييد كرده اند از قبيل:


1- الزيارة النبوية، صص 130- 131

ص126

1. علامه شيخ محمد سعيد بن محمد بابصيل، مفتى شافعيه، و رئيس علما در مكه مكرمه و امام و خطيب مسجدالحرام.

2. شيخ احمد رشيد خان نواب.

3. شيخ علامه فقيه، مفتى، محمد عابد بن حسين مالكى، مفتى مالكيه در مكه مكرمه.

4. شيخ علامه، محقق، محمد على بن حسين مالكى، امام و مدرس در مسجد الحرام. (1)

تأييد فتوا از سوى علماى مدينه

فتواى علماى هند را تعدادى از علماى مدينه نيز تأييد كرده اند از قبيل:

1. علامه فقيه سيد احمد بن اسماعيل برزنجى؛

2. شيخ مالكيه در حرم نبوى، شيخ احمد جزايرى؛

3. سيد محمد زكى برزنجى؛

4. شيخ عمر حمدان محرسى، محدث مشهور؛

5. شريف احمد بن مأمون بلغيثى؛

6. شيخ موسى كاظم؛

7. شيخ ملامحمد خان؛

8. شيخ خليل بن ابراهيم؛

9. شيخ محمد عزيز وزير تونسى؛

10. شيخ محمد سوسى خيارى؛


1- الزيارة النبوية، ص 131.

ص127

11. حاج احمد بن محمد خير شنقيطى؛

12. شيخ محمد بن عمر فلانى؛

13. شيخ احمد بن احمد اسعد؛

14. شيخ محمد منصور بن نعمان؛

15. شيخ احمد بساطى؛

16. شيخ محمد حسن سندى؛

17. شيخ محمود عبدالجواد. (1)

تأييد فتوا از سوى علماى ازهر

برخى از علماى ازهر نيز فتواى علماى هند را تأييد كرده اند از قبيل؛

1. شيخ سليم البشرى، شيخ ازهر؛

2. شيخ محمد ابراهيم قاياتى. (2)

تأييد فتوا از سوى علماى شام

تعداد بسيارى از علماى شام نيز فتواى علماى هند را تأييد كرده اند از قبيل:

1. شيخ فقيه، محدث، محمد ابوالخير، معروف به ابن عابدين حسينى، از احفاد ابن عابدين صاحب فتوا؛

2. شيخ مصطفى بن احمد شطّى حنبلى؛

3. شيخ محمود رشيد عطار دمشقى، شاگرد شيخ بدرالدين، محدث شام؛


1- الزيارة النبوية، صص 131- 132
2- الزيارة النبوية، ص 132.

ص128

4. شيخ محمد بوشى حموى؛

5. شيخ محمد سعيد حموى؛

6. شيخ على بن محمد دلال حموى؛

7. شيخ محمد اديب حورانى؛

8. شيخ عبدالقادر لبابيدى؛

9. شيخ محمد سعيد لطفى حنفى؛

10. شيخ فارس بن احمد شقفه؛

11. شيخ مصطفى حداد حموى.(1)

دليل وهابيان بر حرمت شدّ رحال براى زيارت قبور اوليا

اشاره


1- الزيارة النبوية، صص 132- 133

ص129

عمده دليل وهابيان بر حرمت زيارت قبور- حتى قبر پيامبر (ص)- روايت ابوهريره از رسول خدا (ص) است كه فرمود: «شدّ رحال وبار سفر بستن جايز نيست، مگر به سوى سه مسجد: مسجد النبى، مسجد الحرام ومسجد الاقصى». (1)

پاسخ استدلال:

در مستثنا منه اين حديث دو احتمال است:

اول: اينكه مستثنا منه، «مسجدٌ من المساجد» باشد؛ يعنى اصل حديث اين گونه باشد: «لا تشدّ الرحال إلى مسجد من المساجد إلّا إلى ثلاثة مساجد».

دوم: مستثنا منه «مكان من الأمكنة» باشد، به تقدير: «لا تشدّ الرحال إلى مكان من الأمكنة إلّا إلى ثلاثة مساجد»؛ بار سفر بسته نميشود به هيچ مكانى از مكانها مگربه سوى سه مسجد.


1- صحيح بخارى، ج 2، ص 136؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 126.

ص130

بنابر معناى اوّل دليلى بر حرمت «شدّ رحال» براى زيارت قبر پيامبر (ص) نيست؛ زيرا قبر پيامبر مسجد نيست.

در صورت دوّم نيز اخذ به عموم روايت ممكن نيست؛ كه گفته شود بار سفر بستن به سوى هيچ مكانى جايز نيست، زيرا لازمه آن حرمت هر نوع سفرى است؛ اگرچه به قصد زيارت هم نباشد، بلكه براى تجارت، علم آموزى و ... باشد كه هيچ كس قائل به آن نيست. وانگهى نهى از شدّ رحال براى زيارت غير از اين سه مسجد، نهى تحريمى نيست، بلكه ارشادى است؛ زيرا در هر شهرى مسجد وجود دارد وسفر براى زيارت مسجد در شهرى ديگر ضرورتى ندارد واين بر خلاف زيارت قبور اولياى الهى است كه آثار وبركاتى عظيم بر آن مترتب است كه در جاى خود به آن اشاره خواهيم كرد.

غزالى نيز به اين نكته التفات پيدا كرده، مى گويد:

ويدخل في جملته زيارة قبور الأنبياء: و زيارة قبور الصحابة و التابعين و سائر العلماء و الاولياء، و كلّ من يتبرك بمشاهدته في حياته يتبرك بزيارته بعد وفاته، و يجوز شدّ الرحال لهذا الغرض، و لايمنع من هذا قوله (ص): (لا تشدّ الرحال إلّا إلى ثلاثة مساجد)؛ لأنّ ذلك في المساجد، فانها متماثلة في

الفضيلة بعد هذه المساجد ....(1)

و داخل در آن جمله است زيارت قبور انبيا، صحابه، تابعين وساير علما واوليا. پس به طور كلى هر كس كه در حال حيات به او تبرك جسته مى شود، در حال ممات نيز مى توان به زيارتش تبرك


1- احياء العلوم، غزالى، ج 2، ص 247

ص131

جست. لذا شدّ رحال براى تحقق اين غرض جايز مى گردد. و اين موضوع با حديث پيامبر (ص): (لا تشدّ الرحال إلّا إلى ثلاثة مساجد) منافات وتعارض ندارد؛ زيرا حديث مربوط به مساجد است ومساجد از آنجا كه همه در فضيلت يكسانند، ترجيحى در سفر براى آنها نيست، مگر اين سه مسجد كه به جهت خصوصيتى كه دارند، سفر به خاطر آنها اشكالى ندارد واين مسئله غير از سفر براى زيارت قبور اولياى الهى است.

دكتر عبدالملك سعدى مى گويد:

انّ النهي عن شدّ الرحال إلى المساجد الأخرى لأجل انّ فيه اتعاب النفس دون جدوى أو زيادة ثواب؛ لأنه في الثواب سواء، بخلاف الثلاثة.(1)

نهى از شدّ رحال به مساجد ديگر به جهت آن است كه زحمتى بى فايده است؛ زيرا ثواب مساجد يكسان است، مگر سه مسجد.

قرائن تعيين مستثنى منه

1. شهرت روايت شهر بن حوشب

در روايت شهر بن حوشب مستثنى منه مسجد آمده است.

محمود سعيد ممدوح مى گويد:

ورواية شهر بن حوشب في تعيين المستثنى منه مشهورة و قد اخرجها احمد في المسند (3/ 64، 93)، و ابويعلى في مسنده (3/ 65): و شهر حسن الحديث و ان كان فيه بعض الضعف. و


1- البدعة، عبدالملك سعدى، ص 60.

ص132

ذكره الذهبي فيمن تكلم فيه و هو موثق، (ص 100)، فهو ممّن يحسن حديثه عند الذهبي أيضاً.

فهذان الحافظان جبلان في الحفظ و معرفة الرجال ذهبا إلى تحسين حديث شهر بن حوشب، فلاتنظر بعد لتشغيب الألباني ... (1)

و روايت شهر بن حوشب در تعيين مستثنى منه مشهور است و آن را احمد در (مسند) و ابويعلى در (مسند) تخريج كرده اند. و حافظ در (فتح البارى) گفته: (شهر) حسن الحديث است گرچه در او ضعفى وجود دارد. و ذهبى او را در جمله كسانى آورده كه درباره آنان سخن گفته شده ولى موثّقند. پس او از جمله كسانى است كه نزد ذهبى حديثشان حسن است.

پس اين دو حافظ كه كوهى در حفظ و شناخت رجالند نظرشان بر تحسين حديث شهر بن حوشب است، پس بعد از اين نظر به حرف هاى بى ربط البانى نكن ...

2. تفسير شارحان حديث

شارحان صحيح بخارى و ديگران از علماى اهل سنت مستثنى منه در اين حديث را «مسجد» گرفته اند.

الف) كرمانى در شرح صحيح بخارى در ذيل اين حديث مى گويد:

والإستثناء مفرّغ ... فههنا تقديره: لاتشدّ إلى مسجد إلّا إلى ثلاثة. وقد وقع في هذه المسألة في عصرنا مناظرات كثيرة في البلاد الشامية، و صنف فيها رسائل من الطرفين لسنا الآن لبيانها. (2)


1- رفع المنارة لتخريج احاديث التوسل و الزيارة، ص 99.
2- شرح كرمانى بر صحيح بخارى، ج 7، ص 12.

ص133

و استثناء مفرّغ است ... پس اين حديث تقديرش اين گونه است: بار سفر به سوى هيچ مسجدى بسته نمى شود، مگر سه مسجد. و در اين مسأله در عصر ما مناظرات زيادى در شهرهاى شام شده و رساله هايى از دو طرف درباره آن تصنيف گشته كه ما الآن درصدد بيان آنها نيستيم.

ب) بدر الدين عينى در شرح صحيح بخارى مى گويد:

... إنّ المراد باعمّ العام ما يناسب المستثنى نوعاً و وصفاً كما إذا قلت:

ما رأيت إلّا زيداً، كان تقديره: ما رأيت رجلا أو أحداً إلّا زيداً، لا ما رأيت شيئاً أو حيواناً إلّا زيداً. فههنا تقديره: لاتشدّ إلى مسجد إلّا إلى ثلاثة.(1)

... همانا مراد به اعم عام چيزى است كه به لحاظ نوع و وصف مناسب با مستثنى باشد، مثل آنكه بگويى: نديدم، مگر زيد را، كه تقدير آن اين است كه: نديدم مردى يا احدى را مگر زيد، نه اينكه تقدير اين باشد: نديدم چيزى يا حيوانى را مگر زيد. پس در اين جا تقديرش عبارت است از اينكه: بار سفر به هيچ مسجدى بسته نمى شود مگر سه مسجد.

ج) ابن حجر در شرح صحيح بخارى مى گويد:

قال بعض المحققين: قوله: (إلّا إلى ثلاثة مساجد)، المستثنى منه محذوف، فامّا ان يقدر عاماً فيصير: لا تشد الرحال إلى مكان في أي أمر كان إلّا إلى الثلاثة، أو اخص من ذلك. لاسبيل إلى الأول؛ لا فضائه إلى سدّ باب السفر للتجارة و صلة الرحم و


1- عمدة القارى، ج 6، ص 276.

ص134

طلب العلم و غيرها، فتعين الثاني. و الأولى أن يقدر ما هو اكثر مناسبة و هو: لاتشدّ الرحال

إلى مسجد للصلاة إلّا إلى الثلاثة. فيبطل بذلك قول من منع شدّ الرحال إلى زيارة القبر الشريف و غيره من قبور الصالحين. و الله اعلم. (1)

برخى از محققان گفته اند: سخن پيامبر (ص): (مگر به سوى سه مسجد)، مستثنى منه محذوف است، كه يا عام در تقدير گرفته مى شود كه چنين باشد: (بار سفر به هيچ مكانى براى هيچ كارى بسته نمى شود مگر به سه مسجد)، يا از اين اخص است، و راهى به تقدير اول نيست؛ به جهت منجر شدن به سدّ باب سفر به جهت تجارت و صله رحم و طلب علم و غير آن. لذا متعين تقدير دوم است. و سزاوارتر آنكه چيزى تقدير گرفته شود كه مناسبت بيشترى دارد و آن اينكه: (براى هيچ مسجدى به جهت نماز بار سفر بسته نمى شود مگر آن سه مسجد). پس به اين باطل مى شود گفته كسى كه بار سفر بستن به جهت زيارت قبر شريف پيامبر (ص) و ديگر قبور صالحان را منع كرده است. و خداوند داناتر است.

د) محمد ابراهيم محمد سالم مى گويد:

احتجاج المانعين بحديث (لاتشد الرحال ...) لايسلم لهم؛ فانّ تحقيق الحديث لغوياً انّ الإستثناء فيه من نوع الإستثناء المفرغ، أي يجب أن يكون فيه المستثنى من جنس المستثنى منه ليندرج تحته، و على هذا فيكون معنى الحديث: لاتشدّ الرحال إلى مسجد إلّا إلى المساجد الثلاثة. و شرحه النووي بقوله: لافضيلة


1- فتح البارى، ج 3، ص 66.

ص135

في شدّ الرحال إلى مسجد غير هذه الثلاثة. و نقل هذا الشرح عن جمهور العلماء. و قوى هذا المعنى رواية سيدنا أحمد بن حنبل من طريق شهر بن حوشب و هي: لاينبغي للمصلّي ان يشد رحاله إلى مسجد تبتغي فيه الصلاة غير المسجد الحرام و المسجد الأقصى و مسجدي هذا. و قال الحافظ ابن حجر: و شهر حسن الحديث. (1)

احتجاج مانعين به حديث (لاتشد الرحال) نمى تواند مطلب را به نفع آنان تمام كند؛ زيرا تحقيق حديث از نظر لغوى اين است كه استثناء در آن استثناى مفرغ است؛ يعنى در آن واجب است كه مستثنى از جنس مستثنى منه باشد تا در ذيل آن مندرج شود. بنابراين معناى حديث اين چنين مى شود: بار سفر به سوى هيچ مسجدى نبنديد جز آن سه مسجد. نووى آن را اين گونه شرح كرده: فضيلتى در بار سفر بستن به مسجدى غير از اين سه مسجد نيست. و اين شرح از جمهور علما نقل شده است. و اين معنا را روايت آقاى ما احمد بن حنبل از طريق شهر بن حوشب تقويت مى كند كه (براى نمازگزار سزاوار نيست بار سفر به مسجدى ببندد تا در آن نماز گزارد غير از مسجدالحرام و مسجد الأقصى و اين مسجد من). و حافظ ابن حجر گفته: شهر [بن حوشب] حديثش حسن است.

3. فهم اصحاب

با مراجعه به روايات پى مى بريم كه اصحاب پيامبر (ص) نيز از حديث (شدّ رحال) همين معنا يعنى عدم حرمت و كراهت را فهميده اند.


1- الردود الشاملة، ص 10؛ فتح البارى، ج 3، ص 53.

ص136

عمر بن شبّه در كتاب «تاريخ المدينة المنورة» به سندش از عايشه دختر سعد بن ابى وقاص نقل كرده كه گفت:

سمعت أبي يقول: لأن اصلي في مسجد قباء ركعتين أحبّ إلى من أن أتى بيت المقدس مرتين. ولو يعلمون ما في قباء لضربوا إليه اكباد الابل. (1)

از پدرم شنيدم كه مى فرمود: اگر در مسجد قبا دو ركعت نماز گزارم نزد من بهتر است از آنكه دوبار به بيت المقدس آيم. و اگر بدانند آنچه را از ثواب كه در قباست شترها را به سوى آن روانه مى كنند.

ابن حجر درباره اين حديث مى گويد: «اسناده صحيح» (2)؛ «سند آن صحيح است».

عبدالرزاق در «المصنف» به سند حسن از عمر بن خطاب نقل كرده كه گفت:

لو كان مسجد قباء في افق من الآفاق ضربنا إليه اكباد المطي. (3)

اگر مسجد قبا در افقى از افق ها مى بود ما مركب ها را به سوى آن روانه مى نموديم.

فاكهى در كتاب «تاريخ مكه» با سندى كه باكى در آن نيست از عايشه دختر سعد نقل كرده كه گفت:

كان سعد يقول: لو كنت من اهل مكة ما اخطأني جمعة لا اصلي فيه- يعني مسجد الخيف- ولو يعلم الناس ما فيه لضربوا إليه


1- تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 42
2- فتح البارى، ج 3، ص 69.
3- المصنف، ج 5، ص 133

ص137

اكباد الابل، و لانّ اصلّي في مسجد الخيف ركعتين احبّ إلى من ان أتى بيت المقدس مرتين فاصلّى فيه. (1)

سعد مى گفت: اگر من از اهل مكه بودم تمام جمعه ها را در مسجد خيف نماز مى گزاردم، و اگر مردم مى دانستند چه بركاتى در آن مسجد است شترها را به سوى آن مى راندند. و اگر من در مسجد خيف دو ركعت نماز گزارم نزد من بهتر است از آنكه دو بار به بيت المقدس آمده و در آنجا نماز گزارم.

4. استدلال به لفظ «زيارت»

در روايات سخن از زيارت قبور و نيز زيارت قبر پيامبر (ص) به ميان آمده است، و گفته شده كه لفظ زيارت دلالت بر انتقال از مكانى به مكان ديگر دارد، چه اينكه مكان مبدأ تا مقصد دور باشد يا نزديك.

محمود سعيد ممدوح در اين باره مى نويسد:

لفظ الزيارة يلزم منه الإنتقال من مكان لآخر، فالشارع يحضّ على الإنتقال من مكان لآخر من أجل زيارة القبور ... الحديث عام لايخصصه شي ء. و قد تقرر انّ الأمر إذا ثبت ثبت لوازمه.

ثم المرجع عند الإختلاف هو الشرع. قال الله تعالي فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا. (2)

وقد سمّى الشارع السفر زيارة، و هو نصّ لايحتمل التأويل.

فقد اخرج مسلم في صحيحه (4/ 1988): انّ رجلا زار اخاً في قرية أخرى، فارصد الله على مدرجته ملكاً، فلمّا أتى عليه قال:


1- تاريخ مكة، رقم 2596.
2- نساء: 59.

ص138

أين تريد؟ قال: أريد أخاً في تلك القرية. قال: هل لك عليه من نعمة تربّها؟ قال: لا، غير إنّي أحببته في الله عزّوجلّ. فقال: إنّي رسول الله إليك، بأنّ الله احبّك كما أحببته.

فالشارع قد سمّى السفر و هو الإنتقال من قرية لأخرى زيارة، و عليه فلفظ الزيارة يحتمل السفر و عدمه. فقصر لفظ الزيارة على أحد نوعيها و هو الزيارة التي بدون سفر تحكم في النص و مخالفة الشرع، و الله اعلم. (1)

كلمه (زيارت) مستلزم انتقال از مكانى به مكان ديگر است؛ زيرا شارع تشويق به انتقال از مكانى به مكان ديگر به جهت زيارت قبور كرده است ...، حديث عام است و چيزى آن را تخصيص نمى زند. و در جاى خود ثابت شده كه امر اگر ثابت شد لوازمش نيز ثابت مى گردد. سپس مرجع هنگام اختلاف همان شرع است. خداوند متعال فرمود: (پس اگر در چيزى نزاع كرديد آن را به خدا و رسول بازگردانيد اگر شما به خدا و روز قيامت ايمان داريد، كه اين كار خير بوده و بازگشت نيكى دارد). و شارع سفر را زيارت ناميده و آن نصّى است كه احتمال تأويل در آن نمى رود. مسلم در صحيحش تخريج كرده كه مردى به زيارت برادرش به قريه اى ديگر رفت، خداوند در راه او فرشته اى گذاشت و چون به آنجا رسيد به او گفت: كجا مى روى؟ گفت: به دنبال برادرم در آن قريه مى روم. گفت: آيا براى تو بر گردن او منّتى است كه آن را پاس مى دارى؟ گفت: هرگز، جز آنكه او را در راه خداى عزّوجلّ دوست دارم.


1- رفع المنارة، صص 88- 89.

ص: 139

فرشته گفت: همانا من فرستاده خداوند به سوى تو هستم كه بگويم: خداوند به جهت آنكه او را دوست دارى تو را دوست دارد. پس شارع، سفر كه انتقال از قريه اى به قريه ديگر باشد را زيارت ناميده است. بنابراين لفظ زيارت با سفر و غير آن مناسب است، و حصر لفظ (زيارت) بر يكى از آن دو نوع كه زيارت بدون سفر باشد زورگويى در مورد نص و مخالفت با شرع است و خداوند داناتر مى باشد.

مورد حديث «لاتشدّ الرحال»

ابوسليمان خطابى در كتاب «معالم السنن» مى نويسد:

هذا- أي حديث لا تشدّ الرحال ...- في النذر، ينذر الإنسان أن يصلّى في بعض المساجد، فإن شاء وفّى به و إن شاء صلّى في غيره، إلّا أن يكون نذر الصلاة في واحد من هذه المساجد، فانّ الوفاء يلزمه بما نذره فيها. و انّما خصّ هذه المساجد بذلك لانّها مساجد الأنبياء صلوات الله عليهم اجمعين، و قد امرنا بالإقتداء بهم. (1)

و اين- يعنى حديث (لاتشدّ الرحال) ...- در مورد نذر است، به اين نحو كه انسان نذر مى كند كه در برخى مساجد نماز گزارد، اگر خواست به آن وفا مى كند وگرنه در غير آن نماز مى خواند، مگر اينكه نذر كرده كه نمازى را در يكى از آن سه مسجد بخواند، كه وفاى به نذرش لازم است. و جهت اختصاصى اين مساجد آن است كه آنها مساجد انبياى الهى هستند- درود خداوند بر تمام آنها باد- و ما مأمور به پيروى از آنان هستيم.

حكم نهى در حديث «لا تشدّ الرحال»


1- معالم السنن، ج 2، ص 443.

ص140

نووى در شرح «صحيح مسلم» مى نويسد:

والصحيح عند أصحابنا و هو الذي اختاره إمام الحرمين و المحققون: انّه لايحرم ولا يكره. قالوا: و المراد انّ الفضيلة التامة انّما هي في شدّ الرحال إلى هذه الثلاثة خاصة والله اعلم.(1)

و صحيح نزد اصحاب ما كه مختار امام الحرمين و محققان است اينكه حرام و مكروه نمى باشد. گفته اند: مراد اين است كه فضيلت تامه همانا در بار سفر بستن تنها به جهت اين سه مسجد است. و خداوند داناتر است.

ابومحمد ابن قدامه مقدسى حنبلى مى گويد:

فان سافر لزيارة القبور و المشاهد، فقال ابن عقيل: لا يباح له الترخص؛ لانّه منهي عن السفر إليها. قال

النبي (ص): (لاتشدّ الرحال إلّا إلى ثلاثة مساجد). متفق عليه، و الصحيح اباحته و جواز القصر فيه؛ لانّ النبي (ص) كان يأتي قباء راكباً و ماشياً، و كان يزور القبور و قال: (زوروها تذكركم الآخرة). و أما قوله (ع): (لاتشدّ الرحال إلّا إلى ثلاثة مساجد)، فيحمل على نفي التفضيل، لا على التحريم، و ليست الفضيلة شرطاً في اباحة القصر، فلايضرّ انتفاؤها. (2)

اگر به جهت زيارت قبور و مشاهد مسافرت كند ابن عقيل گفته: ترخص بر او مباح نيست؛ زيرا از سفر به جهت زيارت قبور نهى شده است. پيامبر (ص) فرمود: (بار سفر به جز به سوى سه مسجد بسته نمى شود). اين


1- المجموع، ج 9، ص 106.
2- المغنى، ج 2، صص 103- 104

ص141

حديث مورد اتفاق است. ولى صحيح مباح بودن آن و جواز قصر نماز در آن است؛ زيرا پيامبر (ص) هميشه سواره و پياده به مسجد قبا مى آمد و قبرها را زيارت مى نمود و فرمود: (قبور را زيارت كنيد چرا كه شما را به ياد آخرت مى اندازد). اما سخن پيامبر (ص): (بار سفر به جز بر سه مسجد نبنديد) حمل بر نفى تفضيل مى شود نه بر تحريم، و فضيلت شرط در اباحه سفر نيست. لذا انتفاى آن مضر نمى باشد.

اين مطلب را ابوالفرج بن قدامه نيز در «الشرح الكبير» آورده است.(1)

شاهد بر اين مطلب اينكه به سند صحيح كه رجالش رجال «مسلم» است از رسول خدا (ص) نقل شده كه فرمود:

انّ خير ما رُكبت إليه الرواحل مسجدي هذا و البيت العتيق. (2)

بهترين جايى كه بارهاى سفر به سوى آن بسته مى شد مسجد من و مسجد عتيق است.

از اين حديث استفاده مى شود كه بستن بار به ديگر مساجد و بقعه ها جايز است گرچه بهتر به اين دو مسجد مى باشد.

فقيه لغوى مجد الدين فيروز آبادى در كتاب «الصلات و البشر» مى گويد:

أمّا حديث (لا تشدّ الرحال إلّا إلى ثلاثة مساجد) فلا دلالة فيه على النهي عن الزيارة، بل هو حجة في ذلك، و من جعله دليلا على حرمة الزيارة فقد أعظم الجرأة على الله و رسوله. و فيه برهان قاطع على غباوة قائله و قصوره عن نيل درجة كيفية الإستنباط و الإستدلال. (3)


1- الشرح الكبير، ج 2، ص 93.
2- مسند احمد، ج 3، ص 350
3- الصلات و البشر، ص 127.

ص142

اما حديث (لاتشدّ الرحال الّا الى ثلاثة مساجد) دلالتى بر نهى از زيارت ندارد، بلكه حجت و دليلى است بر جواز زيارت، و كسى كه آن را دليلى بر حرمت زيارت دانسته جرأت بزرگى بر خدا و رسولش داشته است، و در آن برهان قاطعى است بر گمراهى گوينده آن و قصورش از رسيدن به درجه كيفيت استنباط و استدلال.

نقد شبهات شدّ رحال

شبهه اول: مغالطه اى از ابن تيميه

اشاره

ابن تيميه در اينجا مغالطه اى واضح دارد؛ زيرا او با آنكه مستثنا منه در اين حديث را «مسجد» گرفته، ولى در عين حال به اين حديث بر منع وحرمت شدّ رحال به جهت زيارت قبور انبيا واوليا وصالحان از راه قياس اولويت استدلال كرده است. او مى گويد:

فإذا كان السفر إلى بيوت الله غير الثلاثة ليس بمشروع باتفاق الأئمّة الأربعة بل قد نهى عنه الرسول (ص) فكيف بالسفر إلى بيوت المخلوقين الّذين تتّخذ قبورهم مساجد وأوثاناً وأعياداً ... (1)

اگر سفر به خانه هاى خدا غير از اين سه خانه، به اتفاق امامان چهارگانه مشروع نيست، بلكه پيامبر (ص) از آن نهى كرده است، پس چگونه است سفر به خانه هاى مخلوقين كه قبورشان مساجد وبت ها وعيدها قرار گرفته است ...

پاسخ

1- الفتاوى، ابن تيميه.

ص143

اوّلًا: به چه دليل سفر براى زيارت خانه هاى خدا غير از اين سه خانه مشروع نيست. قبلًا اشاره شد كه نهى در روايت، تنزيهى وارشادى است نه مولوى.

ثانياً: ايشان نسبت تحريم را به رؤساى مذاهب اربعه داده، در حالى كه ما نصّى بر حرمت از آنان نيافته ايم.

ثالثاً: عدم جواز سفر به غير از مساجد سه گانه- بر فرض تسليم- دليل نمى شود بر اينكه سفر به خانه هايى كه أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ است به طريق اولى حرام باشد، واين قياس مع الفارق است؛ زيرا گرچه خانه هاى خدا غير از اين سه مسجد همگى در تأثيرگذارى يكسان است ولى در زيارت قبور پيامبر (ص) واولياى الهى اثر ديگرى دارد كه يكى از آنها توسل به آن بزرگان واستغاثه به ارواح آنان مى باشد كه در جاى خود رجحان ومشروعيت آن ثابت شده است.

رابعاً: ابن تيميه مى گويد: «مسلمانان قبور انبياى خود را بت قرار داده اند». چه كسى چنين نيتى را كرده است؟ اين تهمتى بيش نيست؛ همان گونه كه در بحث استغاثه به ارواح اولياى الهى به آن اشاره كرديم.

شبهه دوم: استدلال به اولويت

اشاره

ابن تيميه مى گويد:

والتقدير في أحد أمرين: أمّا ان يقال: لاتشدّ الرحال إلى مسجد إلّا إلى المساجد الثلاثة، فيكون نهياً عنها باللفظ، و نهياً عن سائر البقاع التي يعتقد فضيلتها بالتنبيه و الفحوى و طريق الأولى ... فإذا

ص144

كان السفر إلى البقاع الفاضلة قد نهي عنه فالسفر إلى المفضولة أولى و أحرى .... (1)

و تقدير در يكى از دو امر است: يا اين است كه گفته مى شود: بار سفر به هيچ مسجدى جز آن سه مسجد بسته نمى شود، كه در اين صورت با لفظ از مساجد ديگر نهى شده و از ديگر بقعه ها كه اعتقاد بر فضيلت آنها است با تنبيه و فحوى و اولويت نهى مى شود ... و اگر سفر به بقعه هاى فضيلت داده شده نهى شده پس از سفر به جهت بقعه هايى كه در رتبه بعد از آنهاست به طريق اولى نهى شده است ...

پاسخ

ما اين فحوى و اولويت را قبول نداريم؛ زيرا در مورد مساجدى كه خانه هاى خدا هستند فرقى بين آنها نيست مگر در سه مسجد؛ مسجدالحرام، مسجد الاقصى، و مسجد النبى (ص)، ولى بقعه مبارك اوليا خصوصاً بقعه اى كه جسد پيامبر (ص) در آن جاى داده شده از اين جهت فرق مى كند؛ زيرا رفتن كنار آن موجب جذب بركات شده و انسان را در رسيدن به خداوند متعال يارى مى دهد.

محمود سعيد ممدوح از محدثان معاصر اهل سنت مى گويد:

... إنّ السفر لهذه البقعة الشريفة أولى من السفر للمساجد الثلاثة؛ لانّ البقعة التي ضمّت جسده الشريف افضل من المساجد الثلاثة، ولا يقارن مسلم عاقل بين الجصّ و الحجارة، و بين بقعة ضمّت جسد النبي (ص). (2)


1- مجموعة الفتاوى، ج 27، ص 12.
2- رفع المنارة، ص 102.

ص145

... همانا سفر به جهت اين بقعه شريف سزاوارتر از سفر به مساجد سه گانه است؛ زيرا بقعه اى كه متضمّن جسد شريف آن حضرت است از آن سه مسجد برتر مى باشد، و هرگز مسلمان عاقلى بين گچ و سنگ و بين بقعه اى كه متضمن جسد پيامبر (ص) است مقايسه نمى كند.

تقسيم زيارت به شرعى وبدعى

اشاره

شيخ بن باز از مفتيان وهابى زيارت را به شرعى و بدعى تقسيم نموده و مى گويد:

... فصارت في الحقيقة ثلاثة أنواع:

النوع الأوّل: مشروع، وهو أن يزورها للدعآء لأهلها أو لتذكّر الآخرة.

الثاني: أن تزار للقرائة عندها أو للصلاة عندها أو للذبح عندها فهذه بدعة ومن وسائل الشرك.

الثالث: أن يزورها للذبح للميّت والتقرب إليه بذلك، أو لدعآء الميّت من دون الله أو لطلب المدد منه أو الغوث أو النصر، فهذا شرك أكبر نسأل الله العافية، فيجب الحذر من هذه الزيارات المبتدعة. ولافرق بين كون المدعو نبيّاً أو صالحاً أو غيرهما. ويدخل في ذلك مايفعله بعض الجهّال عند قبر النبي (ص) من دعائه والاستغاثة به أو عند قبر الحسين أو البدوي أو شيخ عبدالقادر الجيلاني أو غيرهم ....(1)

در حقيقت زيارت بر سه نوع است:


1- مجموع فتاوى ومقالات متنوعة، بن باز، ج 4، ص 344.

ص146

نوع اوّل: كه مشروع است، آنكه انسان به زيارت شخصى به جهت دعا بر اهلش برود يا رفتن او به جهت يادآورى آخرت باشد.

نوع دوم: آنكه به جهت قرائت قرآن نزد آن قبر يا خواندن نماز يا قربانى نزد آن قبر برود. كه اين عمل بدعت واز وسايل شرك است.

نوع سوم: آن است كه به زيارت قبر به جهت ذبح براى ميت وتقرّب از اين راه برود، يا او را صدا زده وغير از خدا از او مدد ويارى ونصرت بخواهد. كه اين شرك اكبر است. از خدا مى خواهيم كه ما را از اين عمل عافيت دهد. پس واجب است كه از انواع زيارت هايى كه بدعت است بر حذر شد. وفرقى در اين جهت

نيست بين اينكه كسى را كه انسان صدا مى زند پيامبر باشد يا فرد صالح يا غير از اين دو. ودر اين گونه عمل داخل مى شود آنچه را كه برخى از جاهلان كنار قبر پيامبر (ص) انجام مى دهند؛ از قبيل صدا زدن واستغاثه به او يا در كنار قبر حسين يا بدوى يا شيخ عبدالقادر گيلانى يا ديگران ...

نقد

اوّلًا: در بحث قرائت قرآن ودعا ونماز در كنار قبور اولياى الهى به طور مبسوط جواز بلكه رجحان اين عمل را به اثبات رسانديم.

ثانياً: هرگز يكى از مسلمانان براى ميت به جهت تقرّب به او قربانى نمى كند، بلكه براى خداوند قربانى مى نمايد وثواب آن را براى روح ميت مى فرستد وبا اين عمل خود به او متوسّل شده تا در نهايت امر به خداوند سبحان متقرّب گردد.

ص147

ثالثاً: در بحث استغاثه به ارواح اوليا به طور مبسوط ذكر كرديم كه اين گونه عمل هرگز شرك به حساب نمى آيد، در صورتى كه با ديد استقلالى نباشد.

شيخ محمّد زاهد كوثرى از علماى ازهر مصر مى گويد:

انّ سعي ابن تيميه في منع الناس من زيارة النبي (ص) يدل على ضغينة كامنة فيه نحو النبي (ص)، و كيف يتصور الإشراك بسبب الزيارة و التوسل في المسلمين الذين يعتقدون في حقه انه عبده و رسوله و ينطقون بذلك في صلاتهم نحو عشرين مرّة في كل يوم على اقلّ تقدير، ادامة لذكري ذلك، ولم يزل اهل العلم ينهون العوام من البدع في كل شؤونهم، و يرشدونهم إلى السنة في الزيارة و غيرها إذا حدث منهم بدعة في شي ء، ولم يعدونهم في يوم من الأيام مشركين بسبب الزيارة أو التوسل. و اول من رماهم بالإشراك بتلك الوسيلة هو ابن تيميه، و جرى خلفه من استباحة أموال المسلمين و دمائهم لحاجة في النفس. (1)

همانا سعى ابن تيميه در منع مردم از زيارت قبر پيامبر (ص) دلالت بر خصومت وكينه اى دارد كه در درون او نسبت به پيامبر (ص) نهفته است، چگونه تصوّر شرك به سبب زيارت وتوسل به پيامبر (ص) درباره مسلمانان مى رود؟ كسانى كه در حق او معتقدند كه او بنده ورسول خدا است، واين مطلب را در ادامه يادآورى ويادبود او هر روز حدّاقل بيست بار در نماز تكرار مى كنند. هميشه اهل علم، عوام را از بدعت ها در تمام شئونات بازمى دارند وآنان را به سنّت ها در زيارت وغير


1- تكملة السيف الصقيل، ص 156.

ص148

زيارت ارشاد مى نمايند، هر گاه كه بدعتى از آنان در چيزى رخ دهد. ولى در هيچ يك از اين ايام آنان را به سبب زيارت يا توسّل، مشركنناميدند. آرى، اول كسى كه مردم را به اين وسيله به شرك نسبت داد ابن تيميه بود، وكسانى كه به دنبال او رفته واموال وخون مسلمين را به جهت احتياجى كه در خود مى بيند حلال كرده است.

بركات زيارت قبور انبيا و اولياى الهى

زيارت قبور انبيا و اولياى الهى؛ خصوصاً پيامبر اسلام (ص) وامامان معصوم: آثار وبركاتى دارد كه مى تواند ملاك حسن ورجحان آن باشد. اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

1. بزرگان دين واولياى الهى در حقيقت الگوهايى هستند كه با اقتداى به آنان به كمال وسعادتِ دنيا وآخرت خواهيم رسيد. اين مسئله تنها اختصاص به جوامع دينى ندارد، بلكه همه جوامع بشرى درصدد بزرگ جلوه دادن الگوهايى هستند كه مردم با اقتداى به آنان در طريق سعادت وكمال قرار گيرند. اين الگوها اگرچه زنده نيستند، ولى با دعوت مردم به زيارت قبرشان، مردم را به ياد خود انداخته و آنها را به كمالات سوق خواهند داد؛ مثلًا در بسيارى از كشورها ميدان و مجسمه اى را به نام سرباز گمنام قرار مى دهند، كه رمز فداكارى خالص در راه وطن است تا مردم از اين طريق هميشه به اين فكر باشند كه هرگاه كشور مورد هجوم اجانب قرار گرفت، از خود فداكارى نشان دهند.

بنابراين حضور يافتن بر سر قبر بزرگان واسوه ها، از حيث روانى آثار وبركات خاصّى دارد كه روانشناسان از آن غافل نبوده اند.

ص149

عباس محمود عقاد مى گويد:

خواست روزگار واتفاقات اين بوده كه قافله حسين بعد از آنكه از هر طرف جلو آن گرفته شد به سوى كربلا سوق داده شود، كربلايى كه تاريخش تا امروز با تاريخ اسلام گره خورده وحقّش آن است كه به تاريخ بنى نوع انسان گره بخورد.

كربلا امروز حرمى است كه مسلمانان به جهت عبرت و درس آموزى، او را زيارت كرده وغير مسلمانان نيز به جهت سير وسياحت به زيارت او مى روند. ولى كربلا اگر قرار باشد كه حقّش ادا شود سزاوار است كه مزار هر انسانى باشد كه براى نوع خود قداست وفضيلتى قائل است؛ زيرا به ياد نداريم بقعه اى از بقعه هاى زمين كه اسمش با جمله اى از فضايل ومناقب انسانى مقرون باشد، بزرگ تر از زمين كربلا بعد از شهادت امام حسين (ع) ...(1)

2. زيارت از مظاهر حبّ است. شكى نيست كه اهل بيت: محبتشان از جهات مختلف بر ما لازم وواجب است. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «أحبّوا أهل بيتي لحبّي» (2)؛ «اهل بيتم را به جهت دوستى من دوست بداريد».

لذا همان گونه كه محبت پيامبر (ص) واجب است، محبت اهل بيتش هم لازم است. از طرفى ديگر مى دانيم كه حبّ، ظهور وبروز دارد، وتنها در اطاعت ودوستى قلبى خلاصه نمى شود. يكى از اين موارد ظهور آن، زيارت قبر آنان است.

3. زيارت قبور اولياى الهى از اهل بيت پيامبر (ص) پرداخت اجر ومزد رسالت است. خداوند متعال مى فرمايد:

قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (شوري: 23)


1- ابوالشهداء، عباس محمود عقّاد، ص 129
2- مستدرك حاكم، ج 3، ص 149.

ص150

بگو: من از شما اجر رسالت نمى خواهم، جز اينكه مودت مرا در حقّ خويشاوندانم منظور بداريد.

يكى از مصاديق مودت ذوى القربى، زيارت قبور آنان است.

4. زيارت قبور اولياى الهى تعبيرى از عمق ارتباط انسان با خط اولياى خداوند متعال است.

5. زيارت اولياى الهى در حقيقت تجديد عهدى با آنها است. مى دانيم كه هر يك از امامان بر ما ولايت دارند وما هم بايد ولايت آنان را پذيرفته وبا آنان بيعت نماييم. اين بيعت تنها با گفتن نيست، بلكه بايد بيعت قلبى خود را ابراز نماييم، كه در حال حاضر با زيارت قبور آنها وحضور در كنار مرقد شريفشان صورت مى گيرد.

لذا در روايتى از امام رضا (ع) آمده: «همانا براى هر امامى عهدى بر گردن اوليا وشيعيانشان است كه وفاى به آن عهد وحسن اداى آن، زيارت قبور آنان است». (1)

6. حضور در كنار قبر اولياى الهى انسان را از جنبه روحى ومعنوى زنده كرده وروح تازه معنوى به انسان افاضه مى كند.

7. با اين عمل، اولياى الهى نيز ما را دوست مى دارند كه خود سبب نزول بركات بر ما مى گردد.

8. زيارت كردن وقرار گرفتن در كنار قبور اولياى الهى، ما را به ياد فداكارى هاى آنان انداخته، لذا با خداى خود پيمان مى بنديم كه مانند آنان باشيم.

9. زيارت قبور اولياى الهى در حقيقت اعلان عملى به ادامه دادن راه آن بزرگان وانزجار وتبرّى از دشمنان آنان است.

كتابنامه


1- تهذيب الاحكام، ج 6، صص 78 و 79

ص151

* قرآن كريم.

1. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، المكتبة الاسلامية، تهران.

2. البدعة، عبدالملك سعدى.

3. رفع المنارة، محمود سعيد ممدوح، چاپ دوم، دار الامام ترمذى، 1418.

4. الزيارة النبوية، محمد بن علوى مالكى، 1420.

5. سعادة الدارين فى الردّ على الفرقتين، ابراهيم سمنودى، چاپ اول، موريتانيا، مكتبة الإمام مالك، 1426.

6. السلفية مرحلة زمينة، محمد سعيد رمضان بوطى، چاپ اول، بيروت، دار الفكر، 1408.

7. شرح الشفا، ملا على قارى حنفى، چاپ اول، بيروت، الكتب العلمية، 1421.

8.شرح كرمانى بر صحيح بخارى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1401.

9.شواهد الحق، يوسف نهبانى، مصر، المكتبة التوفيقية.

10.صحيح شرح العقيدة الطحاوية، حسن بن على سقاف شافعى، چاپ چهارم، بيروت، دار الإمام الرواس، 1428.

ص152

11.فتاوى ابن عثيمين، مكتبة نور الهدى.

12.فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الافتاء، قاهره، مركز فجر للطباعة، 1424.

13.فتح البارى، ابن حجر عسقلانى، چاپ دوم، بيروت، دار المعرفة.

14.فقه السيرة النبوية، محمد سعيد رمضان بوطى، بيروت، دارالفكر، 1423.

15. كافى، محمد بن يعقوب كلينى، بيروت، دار الاضواء.

16.كلمة هادئة فى الزيارة و شدّ الحال، عمر عبدالله كامل، چاپ اول، دار المصطفى، 1426.

17.مجموع فتاوى بن باز، شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، رياض، دار الوطن، 1416.

18.مرآة الجنان، اسعد بن على بن سليمان يافعى شافعى، حيدرآباد دكن، دائرة المعارف النظامية، 1339.

19.مسند احمد، احمد بن حنبل، بيروت، دار صادر.

20. مفاهيم يجب ان تصحح، محمد بن علوى مالكى، چاپ دهم، دبى، دائرة الأوقاف والشئون الإسلامية، 1415.

21.المواهب اللدنية، شهاب الدين احمد بن محمد قسطلانى، چاپ دوم، بيروت، المكتب الإسلامى، 1425.

22.نسيم الرياض، شهاب الدين احمد بن محمد بن عمر خفاجى حنبلى مصرى، چاپ اول، بيروت، دار الكتب العلمية، 1421.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109