حج و عمره در آينه فقه مقارن

مشخصات كتاب

سرشناسه : مقدادي، محمدعلي، - 1335

عنوان و نام پديدآور : حج و عمره در آينه فقه مقارن/ محمدعلي مقدادي

مشخصات نشر : تهران : مشعر، 1384.

مشخصات ظاهري : 320 ص.جدول.

شابك : 15000 ريال :964-7635-81-8

وضعيت فهرست نويسي : فاپا

يادداشت : كتابنامه: ص. [310] - 320 ؛ همچنين به صورت زيرنويس.

موضوع : فقه تطبيقي.

موضوع : حج.

موضوع : حج عمره.

رده بندي كنگره : BP169/7/م7ح3 1384

رده بندي ديويي : 297/324

شماره كتابشناسي ملي : م 84-11579

ص:1

مقدمه

سفر به حرمين شريفين و زيارت خانه خدا وحرم مطهّرنبوى، از آرزوهاى ديرين هر مسلمان و زيباترين لحظات زندگى هر زائر دلباخته است؛ سفرى كه سرشار ازمعنويت، توفيق ورستگارى است.

در اين سفر، زمينه وفضايى فراهم مى شود تا خاطرات تلخ وشيرين تاريخ صدر اسلام؛ ديگر بار در ذهن ها زنده شده و حوادث ومشكلات سال هاى آغازين مرور شود وبدين وسيله راهكار مؤثرى فراروى انسان مسلمان قرار گيرد تا نسبت به كينه توزى ها وترفندهاى دشمنان شناخت پيدا كند و بى تفاوت از برابر آنها نگذرد.

اسلام همواره به حفظ وحدت و يكپارچگى مسلمانان توصيه كرده و برآن تأكيد وپا فشارى نموده است. در قرآن كريم، احاديث رسول خدا (ص) و روايات اهل بيت شواهد بسيارى در اين باره وجوددارد كه به تعدادى ازآنهااشاره مى كنيم:

حج و عمره در آينه فقه مقارن، ص: 6

1. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَلَاتَفَرَّقُوا(1)

2. وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ ريحُكُمْ (2)

3. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُون إِخْوَةٌ فَأصْلِحُوا بَيْنَ أخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوااللهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون. (3)

4. قَالَ رسولُ الله (ص):

«لَاتَرْجِعُوا بَعْدي كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْض».

(4) 5. قَالَ رسولُ الله (ص):

«مَثَلُ الْمُسْلِمينَ في تَوَادّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ اذَا اشْتَكَي مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَي لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّي».

6(5). مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ علي بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامٍ الْكِنْدِي قَالَ: سَمِعْتُ أبَا عَبْدِاللَّهِ (ع) يَقُولُ:

«إِيَّاكُمْ أنْ تَعْمَلُوا عَمَلًا يُعَيِّرُونَّا بِهِ فَإِنَّ وَلَدَ السَّوْءِ يُعَيَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ كُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَيْهِ زَيْناً وَ لاتَكُونُوا عَلَيْهِ شَيْناً صَلُّوا فِي

ص:2


1- سوره آل عمران، آيه 103.
2- سوره انفال، آيه 46.
3- سوره حجرات، آيه 10.
4- صحيح مسلم، ج 1، ص 58. المجموع، ج 19، ص 155. سبل السلام، ج 2، ص 214. وكنزالعمال، ج 11، ص 134.
5- مختارات من الأحاديث النبوّية، ص 753.

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص: 7

عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لَا يَسْبِقُونَكُمْ إِلَى شَي ءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَأنْتُمْ أوْلَي بِهِ مِنْهُمْ ..»

. (1) 7. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِى بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِه عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أبِيعَبْدِاللَّهِ (ع) أنَّهُ قَالَ:

خَالِقُوا النَّاسَ بِأخْلَاقِهِمْ، صَلُّوا فِيمَسَاجِدِهِمْ، وَعُودُوا مَرْضَاهُمْ، وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أنْ تَكُونُوا الأئِمَّةَ وَ الْمُؤَذِّنِينَ فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمْ إِذَا فَعَلْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ رَحِمَ اللَّهُ جَعْفَراً مَا كَانَ أحْسَنَ مَا يُؤَدِّبُ أصْحَابَهُ وَ إِذَا تَرَكْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ فَعَلَ اللَّهُ بِجَعْفَر مَا كَانَ أسْوَأ مَا يُؤَدِّبُ أصْحَابَهُ»

(2) 8. عَنْ عَبْدِ اللَّهِبْنِسِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أبَاعَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ:

«أوصِيكُمْ بِتَقْوَي اللَّهِ وَ لَا تَحْمِلُوا النَّاسَ عَلَى أكْتَافِكُمْ فَتَذِلُّوا.

إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ: وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً ثُمَّ قَالَ: عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ احْضُرُوا جَنَائِزَهُمْ وَ اشْهَدُوا لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ وَصَلُّوا مَعَهُمْ فِي مَسَاجِدِهِمْ حَتَّى يَكُونَ التَّمْيِيزُ وَ تَكُونَ الْمُبَايَنَةُ مِنْكُمْ وَ مِنْهُمْ».(3)


1- الكافى، ج 2، ص 219.
2- وسائل الشيعة، ج 8، ص 430.
3- همان، ج 8، 301.

ص: 8

همانگونه كه پيشتر اشاره شد، سفر حج و عمره، سفرى معنوى است ولازمه حفظ كردن روح معنويت درچنين سفرى، سوزاندن ريشه هاى اختلاف وهرآن چيزى است كه موجب تشتت آرا وپراكندگى افكار مى شود. آرى، بايد براى حفظ وحدت و برادرى در ميان مسلمانان گامهاى بلندترى برداشت.

آنان كه به وحدت وسربلندى اسلام مى انديشند، همواره اين پرسش را در ذهن خود دارند كه چگونه مى توان موارد اختلاف را شناخت وبه وحدت آرمانى دست يافت؟

اكنون ما در اين مجموعه، كوشيده ايم راهكارهاى مناسب براى رسيدن به اين هدف مقدس ارائه كنيم وزائران را با رايج ترين موارد اختلاف فقهى ميان شيعه اماميه واهل سنت آشنا سازيم.

در اين نوشته تنها به مواردى مى پردازيم كه زائر بيت الله الحرام، در مساجد و اماكن و زيارتگاهها با آن مواجه مى گردد ولازم است با تدبير ودرست انديشيدن، مانع بروز نزاع، درگيرى، اهانت وتنش شود.

روشن است كه اقتدار جهانى اسلام و وحدت امّت، از آرزوهاى بزرگ آحاد مسلمانان جهان است كه قرآنكريم، پيامبرخدا (ص)، امامان معصوم وپيشوايان مذاهب اسلامى برآن توصيه كرده اند.

حج و عمره در آينه فقه مقارن،

ص: 9

مصلحان بزرگ در طول تاريخ اسلام تلاش هاى گوناگونى براى رسيدن به اين آرمان مقدس انجام داده و در جهت رفع عوامل اختلاف، گام هايى را برداشته اند.

براى رسيدن به چنين هدفى بايد از آرا و نظريات همديگر آگاه شده، مطالعاتى در كتب فقهى يكديگر داشته باشيم.

و در اين ميان، آگاهى از «فقه مقارن» بسيارى از موانع وحدت را برطرف مى سازد.

«فقه مقارن» دانشى است كه با گرد آورى آرا و فتاواى مذاهب مختلف شيعه و اهلسنت و ارائه واقع بينانه آنها به صورت تطبيق يهمچون چراغى پر نور عمل مى كند كه به پاره اى از جهالتها و تعصبها پايان داده و شيعيان و اهل سنت را در يك فضاى آگاهانه و واقع بينانه قرار مى دهد تا با حفظ آداب يكديگر، روابط برادرانه اسلامى خويش را مستحكم كنند، با تعاون و همكارى هاى صميمانه به شهد گواراى وحدت و اقتدار دست يابند.

اجراى اين خط مشى، سفارش امام جعفر صادق (ع) پيشواى بزرگ شيعيان بود كه آن را به صحابى و شاگرد فاضل خود «معاذ بن مسلم نحوي» توصيه كرد و از اين كه وى فتاواى اهلسنت را نيز فراگرفته و حتى فتاوا را به آنان تعليم مى دهد

حج و عمره در آينه فقه مقارن،

ص: 10

استقبال نمود و فرمود: «تو اين خط مشى را اجرا كن، من خودم هم چنين روشى را انجام مى دهم».

عَن معاذِ بنِ مُسلم النَّحوى، عَن أبيعبدالله (ع)، قَال لِى:

«بَلغني أنك تَقعد فِي المسجد وَ تُفتيالناس! قَال: قلتُ: نَعم، وَقَدأردتُ أن أسألكَ عنذَلك قبلأن أخرُج. إنّى أقعدُ فِي المسجدِ فَيجي ءُ الرجلُ يَسألني عَن الشَّي ء، فَإذا عَرفتُه بِالخلافِ لَكم أخبرتُه بِمايفعلون، وَيَجي ءُ الرجلُ أعرفُه بِحبّكُم ومودّتِكم فَأخبره بماجَاءَ عَنكم وَيَجي ءُ الرَّجلُ لَا أعرفُه ولَاأدري منهو؟ فأقولُ: (جَاءَ عَن فلانٍ كذَا وَعن فلانٍ كذَا) فَأدخلُ قَولَكم فيما بينذلك. قال: فقال (ع) لي: إصنع كذا فإنّي كذا أصنع»

(1)دانشوران متعددى در طول تاريخ اسلام وتشيع، پرچم اين رسالت را بر دوش گرفته و آثار گرانقدرى را در فقه مقارن به يادگار گذاشتند.

فقه مقارن چيست؟

فقه مقارن براى گردآورى آراى مختلف در مسائل فقهى به كار مى رود و بر مبناى واحد بدون آنكه موازنه اى ايجادكند ويا داورى نمايد؛ تمامى آراى فقهى دريك موضوع و تحت يك عنوان را جمع آورى مى كند.


1- 1. رجال كشى، ص 252، عنوان 470

ص: 11

«فقه مقارن» يا «علم الخلاف»؟

تعريف ديگرى در اين باره وجود دارد كه به چگونگى كار دانشمندان وبزرگان پيشين نزديك تر مى باشد وآن جمع آورى آراى فقهى وترجيح بعضى از ادله بر بعض ديگردر هرمسأله ودرنهايت؛ داورى در موضوع مورد بحث است. اين روش، فقه مقارن نيست بلكه «علم الخلاف» است وهمين نكته را مى توان به عنوان فرق بين فقه مقارن وعلم الخلاف معرفى كرد.

علم الخلاف به اين صورت تعريف شده است: «علم يقتدر به على حفظ الأحكام الفرعية المختلف فيها بين الأئمة، أو هدمها بتقرير الحجج الشرعية وقوادح الأدلة».(1)فوائد فقه مقارن

1. حركت در مسير رفع اختلافات طائفه اى و ايجاد وحدت رويه بين مبانى فقهى مذاهب اسلامى با معرفى منابع و ادله فقهى.

2. ايجاد روح تلاش و فعاليت و غلبه بر تعصبات خشك و دورى از اختلافات در سايه كارهاى علمى.


1- دراسات فى الفلسفة الاسلامية، تفتازانى، ص 127.

ص: 12

3. آفرينش راهكار نو در سايه تضارب آراى فقهى و گشودن راه جديد در راستاى استنباط احكام شرعى و مبانى فقه اسلامى.

4. رسيدن به واقع فقه اسلامى از نزديك ترين راه و سالم ترين آن. اين روش امكان وقوعى ندارد مگر آنكه آراى مختلف عرضه شود وپس از آنكه موضوع بندى شد در معرض قضاوت ديگران قرار گيرد.

روش تحقيق ما

كارهاى اين مجموعه به روشى كه پيشتر آمد، انجام گرفته است؛ يعنى فقط به گردآورى آراى مختلف در مسائل فقهى با موضوع بندى و بر مبناى واحد و بدون آنكه موازنه اى ايجاد شود و يا داورى صورت گيرد، پرداخته شده است.

هدف تدوين اين كتاب، آشنايى زائران حرمين شريفين با مواردى است كه در اين سفر مشاهده مى كنند، وهيچ گونه اطلاعى درباره آنها ندارند.

در اين نوشتار سعى شده از منابع معتبر تمامى مذاهب چهارگانه اهل سنت ونيز از منابع معتبر فقهى شيعه اماميه استفاده شود وپس از ترجمه و تنظيم و مقابله لازم با ذكر منابع ومصادرى كه مورد مراجعه قرار گرفته است، براى

ص: 13

استفاده وبهره بردارى خوانندگان فرهيخته وگرامى، در اختيار آنان قرار گيرد و از آنجا كه وهابيون پيروان مذهب حنبلى هستند، نظريات ويژه آنان در اين كتاب تحت عنوان «سلفيه» مطرح خواهد شد.

روشن است كه ميدان تحقيق در خصوص مباحث فقه مقارن؛ داراى ابعاد مختلفى است و با هدف مورد نظرِ تدوين گر مرتبط است؛ از اين رو، گاهى فقط اكتفا به نقل حكم مى شود و گاهى افزون بر ارائه حكم، مستند آن هم مى آيد.

فقه مقارن همواره ميدان بزرگ ومجال واسعى دارد. مراجعه كنندگان گرامى وكسانى كه بنا دارند در اين ميدان، با مجال افزون تر تأمل كنند، كتب مورد استفاده در اين نوشتار؛ مى تواند منابع مناسبى براى آنان باشد.

البته كتابهايى (1)

به نام «فقه مقارن» تدوين و چاپ شده است كه بين آنها از لحاظ اتقان واعتبار، تفاوتهايى وجود داشته ومطالعه هركدام فوائدى دارد.


1- 1. الفقه على المذاهب الخمسة، محمدجواد مغنيه.الفقه على المذاهب الأربعة، عبدالرحمن الجزيرى. الخلاف، شيخ طوسى.

ص: 14

با اينكه فقه مقارن يك نوع روش و راهكار است و با مطالعه و تحقيق در كتب مختلف مى توان به نتيجه دست يافت؛ ليكن كتابهاى فقه مقارن توان آن را دارند كه براى محققان راهكار مناسب و گسترده در پژوهش ارائه كنند.

درپايان ازهمه عزيزان و دوستان بزرگوارى كه حقير را در تدوين وتهيه وتنظيم اين كتاب يارى داده اند، به ويژه از برادران گرامى: جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج سيدعلى قاضى عسكر و جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمدحسن زمانى صميمانه تشكر وسپاسگزارى مى نمايم.

ص: 15

وضو

قبل از وارد شدن در بيان فتاوا وبيان كيفيت وضو، لازم است چارچوب بحث وضو را مشخص كنيم تا رسيدن به نتيجه آسان تر باشد.

وضو بر اساس نظريه فقهاى اسلام عبارت است از:

نيت، شستن صورت، شستن دست راست ودست چپ درمحدوده آرنج ونوك انگشتان، مسح سر، مسح و يا شستن دوپا (با اختلاف نظريه تشيع وتسنن) ...

شيعه اماميه: وضو عبارت است از شستن صورت ازبالاى پيشانى تا پايين چانه، و از جهت عرضى، مابين انگشت ابهام (شست) و انگشت وسطى. (1) وشستن دستها از آرنج تا نوك انگشتان ومسح جلوى سر بوسيله رطوبت باقيمانده در دست، ومسح روى دوپا ازسر انگشتان تا برآمدگى روى پاها.

دليل فقهى كيفيت وضو گرفتن، آيه شريفه و روايات اهلبيت است كه به طور مفصل وضوى صحيح را حكايت كرده اند. مسح نمودن روى پاها اجماع فقهاى شيعه اماميه مى باشد؛ بعلاوه در روايتى از امام أميرالمؤمنين (ع) نقل شده است: آنچه در قرآن نازل شده است مسح پا بوده است نه


1- 1. جواهرالكلام، ج 2، ص 138.

ص: 16

شستن آن. (1) ونيز در روايتى، ابن عباس وضوى رسول خدا (ص) را چنين توصيف كرده است:

«... رسول خدا (ص) بر روى دوپاى خود مسح كرد».(2)

اما آيه شريفه وضو: ياأيها الذين آمنوا إذا قمتم إلى الصلاة فاغسلوا وجوهكم وأيديكم إلى المرافق وامسحوا برؤوسكم وأرجلكم إلى الكعبين .... (3)

در روايات اهل بيت (عليهم السلام) ثابت شده است كه كلمه (إلى) در إلى المرافق بمعناى (مع) است يعنى دستها با آرنج شسته شود نه اينكه دستها تا آرنج شسته شود. (4) اما در باره مسح پاها كه مورد اختلاف بين تشيع و تسنن است، شيعه اماميه طبق نص آيه شريفه، مسح روى پاها را واجب مى داند وجمله وأرجلكم چه به اعراب «جر» قرائت شود كه اين نظريه ابن كثير، أبى عمرو، حمزه وعاصم بر اساس روايت ابى بكراست. ويا به اعراب «نصب» قرائت شود كه نظريه نافع، ابن عامر، كسائى و عاصم به روايت حفص مى باشد كه موافق متن قرآن رائج فعلى است. به


1- وسائل الشيعه، باب 25 از ابواب وضو، ح 8- 7.
2- جواهرالكلام، ج 2، ص 206.
3- سوره مائده، آيه 6.
4- جواهر الكلام، ج 2، ص 160.

ص: 17

هر حال دلالت بر «وجوب مسح» مى كند، زيرا بر اساس قول اول (اعراب جر) كلمه وأرجلِكم عطف بر لفظبرؤوسِكم است وبراساس قول دوم (اعراب نصب) كلمه وأرجلَكم عطف بر محل برؤوسكم مى شود كه اعراب محل، همان اعراب نصب مى باشد. (1) مذاهب چهارگانه اهل سنت مى گويند: شستن پاها لازم است. 1(2) نيّت

در باور شيعه اماميه نيّت، شرط صحت هرعبادت است.

شيعه اماميه، مالكيه، شافعيه، حنابله: نيت در وضو از واجبات و شرط صحت آن است.(3) حنفيه: نيت شرط صحت وضو نيست بلكه نيت در وضو سنت است تا آنكه عبادت محسوب شود (4). نيت فقط براى جلب ثواب شرط در وضو است بعضى گفته اند بدون نيت هم ثواب دارد. (5)، ص 1162 صورت


1- مستمسك العروة الوثقى، ج 2، ص 373372.
2- الموطأ، مالك بن انس، ج 1، ص 18.
3- نيل الأوطار، شوكانى، ج 1، ص 163؛ الفقه على المذاهب الخمسة، مبحث وضو.
4- حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 114.
5- همان

ص: 18

شيعه اماميه: حدى كه از صورت در وضو بايد شسته شود عبارت است از: بالاى پيشانى از محل رويش موى سر تا پايين چانه. و در مورد عرض صورت؛ آنچه كه از سيماى انسان بين دو انگشت شست و انگشت وسطى واقع شود.

حنفيه، شافعيه، حنابله: طول صورت از محل رويش موى سر تا محل اجتماع محاسن و چانه. و در مورد عرض صورت از گوش تا به گوش.

مالكيه: شستن سفيدى بين عذار (قسمتى از صورت كه در آن موى درازى مى رويد كه محاذى گوش است وبين آن وگوش؛ سفيد است (1)) و گوش لازم نيست.(2) مسح تمام سر با دو دست سه بار، اول قسمت جلوى سر، سپس دو دست تا پشت سر كشيده شود، آنگاه دستها را به طرف جلوى سر برگرداند تا آنجايى كه مسح سر را شروع كرده بود، سپس شستن دو پا.(3) مذهب مالكيه با نظريه اهل سنت در ساير موارد موافق است. (4)


1- لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 13915، چاپ دانشگاه تهران.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 73، چاپ بيروت.
3- الموطّأ، مالك بن انس، ج 1، ص 18.
4- همان؛ وكتاب الخلاف، شيخ طوسى، ج 1، ص 10، مسأله 23.

ص: 19

3-دستها

شستن تمام دست ها با دو مرفق نزد مذاهب پنجگانه واجب است.

شيعه اماميه: واجب است دستها از آرنج تا نوك انگشتان شسته شود.

مذاهب اهل سنت: واجب است دستها با دوآرنج شسته شود. (1) شروع شستن دستها از انگشتان سنت مى باشد. البته برخى شافعى ها معتقدند كه اگر آب وضو از بالا بريزد مانند شير آب، بهتر است شستن دستها ازآرنج شروع شود. (2) 4 مسح سر

شيعه اماميه: مسح به بعض سر واجب است و بايد از رطوبت باقى مانده دستها مسح كشيد. از رطوبت جديد نبايد استفاده شود. افضل مسح بمقدار سه انگشت بسته است ولى به مقدار يك انگشت هم كافى است.

مالكيه: مسح تمام سر واجب است. مسح تمام سر با دو دست سه بار، اول قسمت جلوى سر، سپس دو دست تا پشت سر كشيده شود، آنگاه دستها را به طرف جلوى سر برگرداند تا آنجايى كه مسح سر را شروع كرده بود، سپس شستن دو پا. (3)


1- فقه السنة، سيدسابق، ج 1، ص 43؛ المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 1، ص 107؛وفتح العزيز، ج 1، ص 346.
2- مسائل من الفقه المقارن.
3- الموطّأ،

ص: 20

شافعيه: همين كه مسح كردن صدق كند كافى و مجزى است، همچنين شافعى مسح سر را با يك انگشت اجازه داده است. (1)حنفيه: در يك فتوا مى گويند: يك سوم سر با سه انگشت، مسح شود.

فتواى ديگر: يك چهارم سر با سه انگشت مسح شود. (2)حنابله: در يك فتوا مى گويند: مسح تمام سر واجب است.

فتواى ديگر آنها: مسح بعض سر (جلوى سر) كافى ومجزى است. (3)

5 -مسح پاها وياشستن پاها

شيعه اماميه: مسح دو پا از نوك انگشت شست تا بلندى روى پا و يا تا مفصل.

رسول خدا (ص) چگونه وضو مى گرفت؟

در اين باره توجه خوانندگان گرامى را به نحوه وضوى رسول خدا (ص) كه توسط فرزند بزرگوارش امام باقر (ع) نقل شده است جلب مى كنم:


1- نيل الأوطار، شوكانى، ج 1، ص 192.
2- الخلاف، شيخ طوسى، ج 1، ص 1211.
3- نيل الأوطار، شوكانى، ج 1، ص 192.

ص: 21

عَلى عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسى عن حَرِيزعَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أبُوجَعْفَر (ع):

«ألا أحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)؟ فَقُلْنَا: بَلَي فَدَعَا بِقَعْبٍ فِيهِ شَي ءٌ مِنْ مَاءٍ ثُمَّ وَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَيْهِ ثُمَّ غَمَسَ فِيهِ كَفَّهُ الْيُمْنَي ثُمَّ قَالَ: هَكَذَا إِذَا كَانَتِ الْكَفُّ طَاهِرَةً ثُمَّ غَرَفَ فَمَلأها مَاءً فَوَضَعَهَا عَلَي جَبِينِهِ ثُمَّ قَالَ بِسْم اللَّهِ وَ سَدَلَهُ عَلَى أطْرَافِ لِحْيَتِهِ ثُمَّ أمَرَّ يَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ ظَاهِرِ جَبِينِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً ثُمَّ غَمَسَ يَدَهُ الْيُسْرَي فَغَرَفَ بِهَا مِلأهَا ثُمَّ وَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْيُمْنَي وَ أمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَي الْمَاءُ عَلَى أطْرَافِ أصَابِعِهِ ثُمَّ غَرَفَ بِيَمِينِهِ مِلأهَا فَوَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْيُسْرَي وَ أمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَي الْمَاءُ عَلَى أطْرَافِ أصَابِعِهِ وَ مَسَحَ مُقَدَّمَ رَأسِهِ وَ ظَهْرَ قَدَمَيْهِ بِبِلَّةِ يَسَارِهِ وَ بَقِيَّةِ بِلَّةِ يُمْنَاهُ قَالَ: وَ قَالَ أبُو جَعْفَرٍ (ع): إِنَّ اللَّهَ وَتْرٌ يُحِبُّ الْوَتْرَ فَقَدْ يُجْزِئُكَ مِنَ الْوُضُوءِ ثَلَاثُ غُرَفَاتٍ وَاحِدَةٌ لِلْوَجْهِ وَ اثْنَتَانِ لِلذِّرَاعَيْنِ وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُمْنَاكَ نَاصِيَتَكَ وَ مَا بَقِي مِنْ بِلَّةِ يَمِينِكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُمْنَي وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يَسَارِكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُسْرَي قَالَ زُرَارَةُ: قَالَ أبُو جَعْفَرٍ (ع) سَألَ رَجُلٌ أمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَحَكَي لَهُ مِثْلَ ذلك».

(1)


1- الكافى، ج 1، ص 25، باب صفةالوضوء.

ص: 22

مذاهب چهارگانه اهل سنت: شستن هر دو پا واجب است.

لازم به يادآورى است كه بعضى از اصحاب رسول خدا (ص) همانند حضرت امام أميرالمؤمنين على (ع) و ابن عباس و انس وجوب مسح پا را قائل هستند (1). ونيز افرادى از بزرگان ادبيات عرب چونان سيبويه و اخفش قائل به مسح پا هستند و تعدادى از فقهاى اهل سنت امثال جبائى، محمد بن جرير طبرى و حسن بصرى قائل به تخيير بين مسح پا و شستن آن مى باشند. (2)مالكيه: شستن صورت سه بار، شستن دو دست هركدام دوبار تا مرفق، مسح تمام سر با دو دست سه بار، اول قسمت جلوى سر، سپس دو دست تا پشت سر كشيده شود، آنگاه دستها را به طرف جلوى سر برگرداند تا آنجايى كه مسح سر را شروع كرده بود، سپس شستن دو پا. (3)سلفيّه: واجبات وضو شش مورد است:

1. شستن صورت. مضمضه و استنشاق از توابع شستن صورت است و واجب مى باشد.


1- فتح الباري، ابن حجر، ج 1، ص 132.
2- نيل الأوطار، شوكانى، ج 1، ص 209.
3- الموطّأ، مالك بن انس، ج 1، ص 18.

ص: 23

2. شستن دو دست راست و چپ تا آرنج.

3. مسح كشيدن به همه سر. مسح دو گوش هم كه از توابع سر مى باشند واجب است.

4. شستن دو پا حتّى برآمدگى پا واجب است.

5. ترتيب.

6. موالات.

مبطلات وضو نيز شش مورد است:

1. هر آنچه از عورت قُبُل و دُبر خارج شود.

2. هر چيز نجس از بدن خارج شود.

3. هر چيزي كه عقل را زايل كند.

4. مسح نمودن عورت وضو را باطل مى كند.

5. خوردن گوشت شتر وضو را باطل مى كند.

6. ارتداد. (1) شيعه اماميه: نواقض وضو در فقه شيعه اماميه عبارت از:

غائط، بول، منى، خارج شدن باد و خوابى كه بر انسان غلبه كند به طورى كه آگاهى نداشته باشد وگوش نشنود. (2)


1- الدروس المهمّه، عبدالعزيز بن باز، ص 10.
2- توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 200.

ص: 24

درباره نواقض وضو به روايتى در همين خصوص اشاره مى كنيم:

عَلِي بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:

«قُلْتُ لأبي جَعْفَرٍ وَ لأبي عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ؟ فَقَالا: مَا يَخْرُجُ مِنْ طَرَفَيْكَ الأسْفَلَيْنِ مِنَ الدُّبُرِ وَ الذَّكَرِ غَائِطٌ أوْ بَوْلٌ أوْ مَنِي أوْ رِيحٌ وَ النَّوْمُ حَتَّي يُذْهِبَ الْعَقْلَ وَ كُلُّ النَّوْمِ يُكْرَهُ إِلّا أنْ تَكُونَ تَسْمَعُ الصَّوْتَ»

. (1)مضمضه واستنشاق

شيعه اماميه: يكى از مستحبات وضو مضمضه واستنشاق است. هريك از مضمضه واستنشاق با سه مشت آب وسه مرتبه انجام مى شود. البته بايك مشت آب هم كفايت مى كند. (2) البته مضمضه واستنشاق در غسل جنابت نيز از مستحبات شمرده شده است. (3) حنفيه، شافعيه، مالكيه: مضمضه واستنشاق در وضو سنت است وواجب نيست. (4)


1- الكافى، ج 3، ص 10.
2- العروة الوثقى، ج 1، ص 199؛ مستمسك العروة الوثقى، ج 2، ص 314.
3- العروة الوثقى، ج 1، ص 305.
4- أمّ، شافعى، ج 1، ص 36؛ حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 98؛ حاشيه دسوقى، ج 1، ص 67؛ بدايةالمجتهد، ج 1، ص 40.

ص: 25

حنابله: مضمضه واستنشاق در وضو مستحب است، مگر آنكه روزه دار باشد. (1) سلفيه: مضمضه و استنشاق از توابع شستن صورت است و واجب مى باشد. (2)

خواب

شيعه اماميّه: يكى از مبطلات وضو در فقه شيعه اماميّه؛ خواب است، خوابى كه بر عقل غلبه كند و به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود. (3)امام باقر وامام صادق (ع) در روايتى همين مطلب را تأييد فرمودند: «... وَ النَّوْمُ حَتّى يُذْهِبَ الْعَقْلَ وَ كُلُّ النَّوْمِ يُكْرَهُ إِلّا أن تَكُونَ تَسْمَعُ الصَّوْتَ». (4)


1- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 1، ص 86.
2- الدروس المهمة، بن باز، ص 9.
3- توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 200.
4- الكافى، ج 3، ص 36.

ص: 26

مالكيّه، حنابله: اگرخواب در حال نشسته طولانى شود وضو را باطل مى كند. (1)حنفيه، شافعيه: خواب در حال نشسته وضو را باطل نمى كند. (2)سلفيه: خواب يكى از نواقض ومبطلات وضو است.(3) اهل سنّت يك فرع فقهى در همين خصوص دارند وآن حكم به خواب رفتن فردى است كه در حال انتظار اقامه نماز است، آيا وضوى او باطل مى شود يا خير؟ حكم فقهى چنين است: خوابى كه به صورت دراز كش باشد مبطل وضو است ولى اگر خواب به صورت نشسته باشد وضو را باطل نمى كند. (4)


1- الموطّأ، ج 1، ص 22. عن مالك بن نافع: إنّ ابن عمر كان ينام جالساً، ثم يصلّى ولا يتوضأ؛ المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 1، ص 167؛ المبسوط، سرخسى، ج 1، ص 78.
2- أمّ، شافعى، ج 1، ص 27؛ حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 152؛ المبسوط، سرخسى، ج 1، ص 78.
3- فتاوي المرأة، بن باز، ص 30.
4- المبسوط، سرخسى، ج 1، ص 78؛ المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 1، ص 167. نيل الأوطار، شوكانى، ج 1، ص 244.

ص:27

ص:28

نماز

ص29

ص: 30

اذان، اقامه

اذان

اذان در لغت به معناى اعلام كردن وآگاهى دادن است و در اصطلاح شرع مقدس اسلام، چند جمله ذكر است كه براى آگاهى دادن و اعلام نمودن وقت نماز به مردم خوانده مى شود.

اذان يكى از عبادات مهم در شريعت مقدس اسلام به شمار مى آيد. اذان در هنگام فرارسيدن وقت نمازهاى يوميه گفته مى شود. اذان و اقامه از مستحبات مؤكده هستند. (1) اذان از سال اول هجرت و در مدينه منوره تشريع شد.


1- العروة الوثقى، ج 1، ص 601.

ص: 31

علّت تشريع اذان

شيعه اماميه:

درباره علت تشريع اذان؛ شيعه اماميه مى گويند: جبرئيل (ع) اذان را از سوى خداوند متعال بر رسول خدا (ص) نازل كرد. (1)اهل سنت:

اهل سنت معتقدند كه عبدالله بن زيد در عالم رؤيا فردى را مشاهده كرد، آن فرد اذان را به عبدالله بن زيد ياد داد. عبدالله بن زيد جريان خواب خود را براى رسول خدا (ص) نقل كرد. آن حضرت اين گونه اطلاع رسانى براى وقت نماز را پسنديدند ودستور دادند گفته شود. اين چنين اذان در شرع مقدس اسلام استقرار يافت. (2)همچنين در صحيح مسلم وصحيح بخارى از أنس نقل كرده است: هنگامى كه به جمعيت مسلمانان افزوده شد اين مطلب مطرح گرديد كه چگونه اوقات نماز را به اطلاع مردم برسانند؟ بعضى پيشنهاد كردند آتش افروخته شود.


1- الفقه على المذاهب الخمسة، محمد جواد مغنيه، كتاب الصلاة، ص 71.
2- همان؛ وفتح البارى، ابن حجر، ج 2، ص 66.

ص: 32

بعضى ديگر گفتند ناقوس نواخته شود. ليكن رسول خدا (ص) به بلال حبشى دستور دادند كه اذان واقامه بگويد. (1)

آيا اذان واجب است يا مستحب؟

مذاهب اسلامى درباره حكم اذان اختلاف نظريه دارند.

شيعه اماميه: اذان سنت است و براى نمازهاى واجب؛ گفتن اذان مستحب مؤكّد مى باشد، هم براى مردان وهم براى زنان. (2) شافعيه، حنفيه: اذان سنت است و مستحب مؤكّد مى باشد.(3) حنابله: اذان فقط در پنج وقت نماز براى مردان واجب كفايى است. (4) اذان در وطن واجب است نه در سفر.

مالكيه: اذان واجب كفايى است و اين وجوب فقط در اماكنى مى باشد كه در آن جا نمازجمعه برپا مى شود. پس اگر


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 311، چاپ استانبول.
2- العروةالوثقى، ج 1، ص 601.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 313.
4- همان.

ص: 33

ساكنان آن منطقه اذان را ترك كنند بايستى با آنان مبارزه كرد تا اجراى اذان را به انجام برسانند. (1) سلفيه: اذان و اقامه براى نمازهاى واجب پنج گانه، واجب كفايى است. (2) اذان و اقامه براى زنان مشروع نيست. (3) اذان و اقامه براى مردان واجب است. (4)


1- الفقه على المذاهب الخمسه، محمد جواد مغنيه، مبحث نماز، صص 7271.
2- فتاوى اللجنه الدائمه، ج 6، ص 75، فتواى شماره 6914.
3- كتاب فتاوى المرأه، بن باز، ص 41.
4- همان، فتاوى ابن عثيمين، ص 55.

ص: 34

مسائلى چند درباره اذان

1 هنگامى كه اذان گفته مى شود، مستمعين سكوت را مراعات كنند.

2 روايات اهل بيت ونيز فتواى فقيهان بر استحباب تكرار اذان از سوى شنونده تأكيد دارد. پس بهتر است اين تكرار به صورت آهسته انجام شود. (1) 3 شنونده اذان؛ بهتر است در تكرار حيعلات:

حَي عَلَى الصَّلاه

حَي عَلَى الفَلَاح

حَي عَلَى خَيْرِالعَمَل در اذان، حوقله بگويد: لَاحَوْلَ وَ لَاقُوَّهَ إِلَّا بِاللّه. 4(2) گفتن اذان واقامه ازكسى كه داخل مسجد مى شود ودر آن مسجد اذان واقامه گفته شده است، ساقط مى شود. (3) 5 در گفتن اذان، داشتن طهارت شرط نيست. پس اذان را مى توان بدون وضو گفت.


1- العروه الوثقى، ج 1، ص 606.
2- همان، ج 1، ص 607.
3- همان، ص 604.

ص: 35

اذان هاى سحر و صبح در مدينه منوره و مكّه مكرّمه

زائران گرامى در سحرگاهان زيباى مدينه منوره و مكه مكرمه سه اذان مى شنوند كه درحقيقت دواذان و يك اقامه مى باشد.

1 اذان اول: حدود يك ساعت قبل از طلوع فجر اذان اول گفته مى شود. اين اذان را اذان شب (1) يا اذان تهجّد مى گويند.

با اين اذان مسلمانان آگاه مى شوند تا براى نماز شب يا آماده شدن براى اداى نماز صبح از خواب برخيزند.

2 اذان دوم: به فاصله يك ساعت از اذان اول، اذان دوم كه همان اذان صبح است گفته مى شود.

در اذان صبح اهل سنت؛ جمله اى اضافه وجود دارد كه به نام «تثويب» (2)معروف است، اين جمله عبارت است از «الصلاهُ خيرٌ مِنَ النَّوم» يعنى: نماز از خواب بهتر است. باشنيدن اين جمله كه در ساير اذان ها نيست؛ نمازگزار متوجه مى شود كه اين اذان، اذان صبح است. ياد آورى اين نكته لازم


1- الفقه الإسلامى وأدلته، وهبه الزحيلى، كتاب الصلاه، مبحث اذان واقامه.
2- سنن ابن ماجه، ج 1، ابواب اذان.

ص: 36

است كه در فقه شيعه اين گونه تثويب (زياده) مشروعيت ندارد. (1) مالك بن انس در كتاب «موطّأ» قصه داخل شدن جمله: «الصلاهُ خيرٌ مِنَ النَّوم» را چنين آورده است:

براى من اين خبر نقل شده است كه اذان گوى عمربن الخطاب براى اذان صبح نزد او آمد تا فرارسيدن وقت نماز صبح را به وى ابلاغ نمايد، اما مشاهده كرد عمر درخواب است. مؤذن گفت: «الصلاهُ خيرٌ منَ النَّوم»

از آن پس عمر به مؤذن دستور داد كه اين جمله را در اذان صبح قرار دهد. (2)مذاهب چهارگانه اهل سنت برمستحب بودن تثويب

«الصلاهُ خيرٌ مِنَ النَّوم» اتفاق نظريه دارند.

ليكن ابن رشد در كتاب «بدايه المجتهد» گفته است: «علما ذكر كرده اند كه اين جمله نبايد در اذان گفته شود، زيرا اين جمله جزء اذان سنت پيامبرخدا (ص) نيست. اين مطلب را امام شافعى هم گفته است وعلت اختلاف اين است كه آيا اين


1- الينابيع الفقهيه، ج 3، ص 416.
2- الموطّأ، مالك بن انس، ج 1، ص 72.

ص: 37

جمله در زمان پيامبرخدا (ص) گفته شده يا در زمان عمربن الخطاب؟»(1) همچنين ابن قدامه حنبلى در كتابش چنين نوشته است:

«اسحاق گفت: مردم اين جمله الصلاهُ خيرٌ مِنَ النَّوم را تازه به وجود آورده اند. وابوعلى گفت: اهل علم از گفتن جمله تثويب كراهت دارند. تثويب همان چيزى است كه وقتى عبدالله ابن عمر آن را شنيد به عنوان اعتراض از مسجد خارج شد.(2) 3 اقامه: معمولًا با فاصله زمانى بين 10 تا 20 دقيقه بين اذان و اقامه اين فاصله زمانى در نمازهاى پنجگانه مختلف است تكبير گو باگفتن اقامه، برپاشدن نماز جماعت را اعلام مى دارد.

بين اقامه اهل سنت و اقامه شيعه اماميه، در حذف يا تكرار جملات؛ تفاوت هاى وجود دارد كه در بخش بيان فصول اذان و اقامه، توضيح داده شده است.

زائران محترم توجه داشته باشند هنگام شنيدن صداى اذان با هيچ فردى صحبت نكنند؛ اگر زائران دقت بفرمايند بعضى از مسلمانان در حالى كه به قرائت قرآن مشغولند، به


1- بدايه المجتهد، ج 1، ص 103، چاپ 1935 م.
2- المغنى، ابن قدامه، ج 1 ص 408، چاپ سوم.

ص: 38

مجرد شنيدن اذان دست از قرائت قرآن بر مى دارند و به احترام اذان سكوت مى كنند.

گفتيم روايات اهل بيت و نيز فتواى فقيهان بر استحباب تكرار بندهاى اول اذان از سوى شنونده تاكيد دارد و بهتر است اين تكرار به صورت آهسته انجام شود.

الفاظ اذان

تعداد جملات اذان ونحوه ترتيب وتكرار آن در فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت وفقه شيعه اماميه داراى تفاوتهايى است، كه به عنوان مثال در فقه شيعه اماميه اذان داراى 18 جمله مى باشد. در ذيل به بيان تفصيلى اذان در فقه مذاهب اسلامى توجه فرماييد:

ص: 39

أللّهُ أكْبَر 4 مرتبه نزد تمامى مذاهب به جز مالكيه كه

گفته اند دوبار گفته شود.

أشْهَدُ أن لَاإِلَهَ إلَّا اللّه 2

مرتبه نزد تمامى مذاهب.

أشْهَدُ أن محمّداً رسُولُ اللّه 2

مرتبه نزد تمامى مذاهب.

أشْهَدُ أن عَليّاً وَلِي اللّه 2 مرتبه گرچه شيعه اماميه هم آن را جزء اذان واقامه نمى داند اما مشهور اماميه گفتن آن را رجاءاً توصيه كرده اند.

حَي عَلَى الصَّلاه 2 مرتبه نزد تمامى مذاهب.

حَي علَى الفَلَاح 2 مرتبه نزد تمامى مذاهب (1) طبق نظريه اهل سنت دراذان صبح بعد از «حَىَّ عَلَى الفَلَاح» مستحب است


1- الفقه على المذاهب الأربعه، الجزيرى، ج 1، ص 312،

ص: 40

حَى عَلَى خَيْرِالعَمَل 2 مرتبه فقط نزد شيعه اماميه. مذاهب اهل سنت آن را اصلًا نمى گويند.

أللّهُ أكْبَر 2 مرتبه نزد تمامى مذاهب.

لَاإِلَهَ إِلَّا اللّه 1 مرتبه نزد اهل سنت، و 2 مرتبه نزد شيعه اماميه. (1)


1- همان؛ الخلاف، شيخ طوسى ره، ج 1، ص 83.

ص: 41

اقامه

اقامه عبارت است از اعلام كردن به نمازگزاران كه نماز در حال آغاز است، و در غير نماز جماعت، فرد نمارگزار قبل از آغاز نماز، اقامه را مى خواند.

تعداد جملات اقامه ونحوه ترتيب وتكرار آن در فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت وفقه شيعه اماميه داراى تفاوتهايى است كه در ذيل به بيان تفصيلى اقامه در فقه مذاهب اسلامى مى پردازيم:

شيعه اماميه: اقامه داراى 17 فصل است وبراساس ترتيب اذان گفته مى شود. فقط از چهار تكبير اول، دوتكبير گفته مى شود و بعد از جمله: حَى عَلَى خَيْرِ العَمَل، دو بار قَدْ قَامَتِ الصَّلاهُ گفته مى شود و ذكر لَاإِلَهَ إِلَّا اللّه يك مرتبه مى باشد.

مذاهب اهل سنت: بين مذاهب اهل سنت تفاوتهايى در اقامه وجود دارد كه ملاحظه خواهيد كرد. (1)


1- الفقه على المذاهب

ص: 42

الفاظ اقامه

أللّهُ أكْبَر 2 مرتبه نزد تمامى مذاهب به جز حنفيه كه گفته اندچهار بار گفته شود.

أشْهَدُ أن لَاإِلَهَ إلَّا اللّه 1 مرتبه نزدشافعيه، مالكيه و حنابله ولى نزد شيعه اماميه وحنفيه دوبار گفته مى شود

أشْهَدُ أنَّ محمّداً رسُولُ اللّه 1 مرتبه نزدشافعيه، مالكيه و حنابله ولى نزد شيعه اماميه وحنفيه دوبار گفته مى شود

ص: 43

أشْهَدُ أنّ عَليّاً وَلِى اللّه 2 مرتبه فقطاماميه مستحب مى داند و جزء اقامه نيست.

حَى عَلَى الصَّلاه 1 مرتبه نزدشافعيه، مالكيه و حنابله ولى نزد شيعه اماميه وحنفيه دوبار گفته مى شود.

حَي عَلَى الفَلَاح 1 مرتبه نزدشافعيه، مالكيه و حنابله ولى نزد شيعه اماميه وحنفيه دوبار گفته مى شود.

حَي عَلَى خَيْرِالعَمَل 2 مرتبه فقط نزد شيعه اماميه؛ مذاهب اهل سنت اصلًا آن را نمى گويند.

قَدْ قَامَتِ الصَّلاة 2 مرتبه نزد تمامى مذاهب به جز مالكيه كه يك بارگفته اند.

أللّهُ أكْبَر 2 مرتبه نزد تمامى مذاهب

لَاإِلَهَ إِلَّا اللّه 1 مرتبه نزد تمامى مذاهب. (1)


1- الفقه على المذاهب الأربعه، الجزيرى، ج 1، ص 323؛ و كتاب الفقه على المذاهب الخمسه، مبحث اذان واقامه.

ص:44

ص: 45

اركان، واجبات، مبطلات

نماز

شيعه اماميه:

اركان نماز: اركان نماز پنج تاست:

1. نيت 2. قيام 3. تكبيره الاحرام 4. ركوع 5. سجود. (1)واجبات نماز: يازده عمل از واجبات نماز شمرده شده است:

1. نيت

2. قيام

3. تكبيره الاحرام

4. ركوع

5. سجود

6. قرائت

7. ذكر

8. تشهد

9. سلام


1- تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى ره، ج 1، فصل فى أفعال الصلاه.

ص: 46

10. ترتيب

11. موالات. (1)مبطلات نماز

يازده عمل نماز را باطل مى كند:

1. حدث اكبر واصغر (2) 2. تكفير (دست بسته نماز خواندن، تكتّف) عمداً نماز را باطل مى كند.

3. انحراف بدن از جهت قبله

4. صحبت نمودن عمدى ولو دو حرف باشد

5. قهقهه عمدى ولواضطراراً مبطل نماز است، اما در صورت سهو مبطل نيست

6. گريه عمدى براى دنيا

7. هركارى كه شكل نماز را به هم مى زند

8. خوردن وآشاميدن

9. گفتن عمدى «آمين» پس از فاتحه الكتاب


1- العروه الوثقى، ج 2، ص 433.
2- حدث اكبر مثل جنابت، حيض ونفاس، كه براى انجام مجدد يك عمل عبادى مثل نماز؛ بايد محدث به حدث اكبرغسل انجام دهد. حدث اصغر به عملى گفته مى شود كه وضو را باطل مى كند.

ص: 47

10. شك در عدد ركعات نمازهاى سه ركعتى ودوركعتى ونيز شك در دوركعت اول نمازهاى چهارركعتى

11. زياد كردن ويا كم كردن اجزاء نماز، اگر آن جزء از اركان نماز باشد چه عمداً وچه سهواً نماز را باطل مى كند واگر ركن نباشد فقط در حال عمد مبطل است. (1)سلفيه:

سلفيه براى نماز اركان و واجباتى ذكر كرده اند كه با توجه به ضرورت آشنا شدن با فقه آنان؛ مواردى را نقل مى كنيم:

اركان نماز

1. قيام، درصورت قدرت و توانايى

2. تكبيره الإحرام

3. قرائت فاتحه الكتاب

4. ركوع

5. قيام بعد از ركوع

6. سجده (هفت موضع از بدن روى زمين باشد)

7. سر از سجده بلند كردن


1- تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى ره، ج 1، ص 186 190.

ص: 48

8. جلسه استراحت بين دوسجده

9. طمأنينه در تمامى افعال نماز

10. مراعات ترتيب

11. تشهد آخر

12. نشستن براى خواندن تشهد آخر

13. صلوات بر پيامبر (ص)

14. گفتن دو سلام در آخر نماز.

واجبات نماز

1. تمامى تكبيرات در نماز، به جز تكبيره الإحرام كه ركن مى باشد

2. گفتن: «سمع الله لمن حمده» براى امام جماعت و كسى كه نماز فرادا مى خواند

3. گفتن: «ربنا و لك الحمد» براى تمامى نمازگزاران

4. گفتن: «سبحان ربّى العظيم» در ركوع

5. گفتن: «سبحان ربّى الأعلى» در سجده

6. گفتن: «ربّ اغفرلى» بين دو سجده

7. خواندن تشهد اول

8. جلوس براى خواندن تشهد اوّل.

ص: 49

مبطلات نماز:

1. صحبت عمدى

2. خنده

3. خوردن

4. آشاميدن

5. كشف عورت

6. انحراف زياد از جهت قبله

7. كار بيهوده وپشت سرهم؛ در نماز انجام شود

8. طهارت زائل شود. (1)


1- الدروس المهمه، بن باز، صص 6 9.

ص: 50

نماز جماعت

شيعه اماميه: نماز جماعت از مستحبات مؤكده است. (1) حنفيه: نظريه راجح در مذهب حنفيه وجوب نمازجماعت است يا لااقل مستحب مؤكد است كه در حكم واجب مى باشد و روى همين اساس علماى اين مذهب تصريح كرده اند كسى كه نماز جماعت را ترك كند فاسق است وبايد تعزير شود.(2) مالكيه: مستحب است.

اكثرشافعيه: مستحب است. (3)اقليت شافعيه: بنا بر قول صحيح تر، نماز جماعت واجب كفايى است وشافعى دركتاب «أمّ» مى گويد: اجازه نمى دهم

كسى كه توانايى حضور درنماز جماعت را دارد، آن را ترك كند. (4)


1- العروه الوثقى، ج 1، ص 762.
2- حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 493.
3- الفقه على المذاهب الخمسه، كتاب الصلاه، مبحث نماز جماعت.
4- مغنى المحتاج، ج 1، ص 56. أمّ، شافعى، ج 1، ص 180.

ص: 51

حنابله: واجب عينى است. شركت درنمازجماعت بر هر فردى كه توانايى دارد واجب است و اگر ترك كند گناه كرده ولى نماز فراداى او صحيح است. (1) سلفيه: اگر كسى نمازهاى يوميه را بدون عذر در مسجد به جماعت نخواند، كافر نمى شود، ولى چون ترك واجب (ترك نماز جماعت) كرده؛ گناهكار است. (2)

قرائت حمد اقتدا كنندگان

شيعه اماميه: بر اقتدا كننده واجب است در نماز ظهر وعصر (نمازهاى اخفاتى) ونيز درنماز مغرب وعشا وصبح (نمازهاى جهريه) اگر صداى امام جماعت را مى شنود، قرائت حمد وسوره راترك كند ولى اگر درنمازهاى جهريه صداى امام جماعت را نمى شنود ولو به صورت همهمه مستحب است آرام قرائت كند. (3) شافعيه: در نماز ظهر و عصر مأموم نيز حمد و سوره بخواند و در نمازهاى صبح و مغرب و عشا كه حمد و سوره را امام جماعت


1- الفقه على المذاهب الخمسه، كتاب الصلاه، مبحث نماز جماعت.
2- فتاوى اللجنه الدائمه، ج 7، ص 285، فتواى شماره 1591.
3- تحرير الوسيله، ج 1، ص 270.

ص: 52

بلند مى خواند؛ متابعت نكند (نخواند) ولى بر مأموم واجب است سوره فاتحة الكتاب را در تمام ركعات بخواند. (1)حنفيه: مأموم در هيچيك از نمازها در قرائت از امام متابعت نكند (نخواند) بلكه از ابوحنيفه نقل شده است كه قرائت مأموم در نماز جماعت معصيت است. (2) مالكيه: در نمازهاى ظهر و عصر؛ مأموم نيز واجب است قرائت كند ولى در نمازهاى صبح و مغرب و عشا نبايد حمد و سوره را قرائت نمايد.(3) حنابله، سلفيه: واجب است بر امام جماعت و هم بر مأموم، سوره فاتحةالكتاب را در تمامى ركعات نماز قرائت كنند؛ و اين قرائت سوره حمد از واجبات ركنيه است و مراعات و وجوب آن بر هر نمازگزار امام جماعت، مأموم ومنفردلازم مى باشد. البته مستحب است امام جماعت در ركعت سوم و چهارم نماز ظهر، علاوه بر قرائت فاتحةالكتاب، مقدارى سوره بخواند. (4)


1- أمّ، شافعى، ج 1، ص 129.
2- شرح المهذّب، نووى، ج 3، ص 365.
3- المجموع، نووي، ج 3، ص 365؛والفقه على المذاهب الخمسة، مبحث نماز جماعت.
4- كتاب فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 6، ص 390.

ص53

ص: 54

نظم در صفوف نماز (تسويه صفوف)

شيعه اماميه:

منظم بودن صفوف نمازگزاران، اعتدال آن، پركردن جاهاى خالى صفهاى جلو، قرارگرفتن شانه ها در كنار هم ومحاذات يكديگر، ازمستحبات نماز جماعت است. (1)مذاهب چهارگانه اهل سنت:

مذاهب چهارگانه اهل سنت براى نظم صفهاى نماز اهميت فراوان قائل هستند وهنگام اقامه نماز، صفهاى نماز را از صف اول منظم كرده وكامل مى كنند و شانه ها و پاها را در يك رديف قرار مى دهند و معتقدند كه اگر بين دونفر جاى خالى باشد شيطان حضور پيدا خواهد كرد، ولذا بر اين باورند فردى كه در صف بعدى قرار گرفته فوراً جاى خالى صف جلوى خود را پر كند. حتى امام جماعت، قبل از گفتن تكبيرةالإحرام و وارد شدن به نماز، به طرف نمازگزاران بر مى گردد وپس از مشاهده صف نماز؛ با اداى جملاتى از قبيل: اسْتَوُوا، إِعْتَدِلُوا، سَوُّواصُفُوفَكُم، وَلَاتَخْتَلِفُوا، سَوُّواصُفُوفَكُم فَإنّ تَسْويَةَ


1- العروة الوثقى، ج 1، ص 804.

ص: 55

الصُّفُوفِ مِنْ تمَامِ الصَّلاة، و ... به زبان عربى دستور مى دهد صفها را منظم كنيد.

حنابله: اگر نمازگزار به تنهايى درپشت يك صف قراربگيرد كه آن صف هنوز جا دارد وپر نشده است، نماز جماعت او باطل است. اما اگر با افراد ديگر در صفى باشند كه صف جلوى آنها جا دارد، نماز در اين صف بعدى كراهت دارد.(1) بعضى از فقهاى اهل سنت نظم صفوف را واجب مى دانند. (2)اما اكثريت علماى اهل سنت؛ منظم ساختن صفهاى نماز جماعت را مستحب مى دانندواگر در صفهاى جماعت جاى خالى بماند، مكروه مى دانند. (3)در روايتى از نعمان بن بشير چنين آمده است: «رسول خدا (ص) صفهاى نماز ما را منظم مى كرد؛ آنگاه كه ما منظم مى ايستاديم، تكبيرة الإحرام مى گفت». (4) سلفيه: دوفتواى متعارض دارند:


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 279.
2- مانند ابن حزم اندلسى، المحلّى، مبحث نمازجماعت.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 279؛ نيل الأوطار، شوكانى، ج 2، ص 188
4- سنن أبى داود؛ نيل الأوطار، شوكانى، ج 2، ص 187.

ص: 56

1 تسويه صفوف ومحاذات قرار گرفتن پاها و شانه هاى نمازگزاران، واجب است. وجايز نيست دريك صف فضاى خالى بماند وبين افراد يك صف، فاصله اى وجود داشته باشد. (1)به همين جهت است كه وقتى شما در صف قرار مى گيريد مأموم كنار شما سعى مى كند پايش را به پاى شما بچسباند.

2 تسويه صفوف و قرارگرفتن شانه هاى نمازگزاران در يك خط، سنت است. (2)


1- كتاب فتاوي اللجنة الدائمة، بن باز، ج 8، ص 14.
2- همان.

ص: 57

فاصله بين صفوف در نماز جماعت

شيعه اماميه: لازم است بين امام جماعت و مأموم حائل و مانعى وجود نداشته باشد و اتحاد مكانى نيز موجود باشد و صفوف جماعت به هم متصل باشند. پس اگر مانعى باشد كه نمى گذارد مأموم امام جماعت يا صفهاى جلو را مشاهده كند در اين صورت نماز جماعت صحيح نيست. البته وجود حائل ونصب پرده بين صف مردها و زنها در نماز جماعت اشكال ندارد و نماز زن در پشت پرده و حائل صحيح است. (1)فقهاى شيعه درباره اتصال صفوف نماز جماعت چنين نوشته اند:

مأمومين بايد با امام جماعت مرتبط باشند وارتباط آنها يابدون واسطه است كه بين امام و مأموم نبايد بيش از يك گام فاصله باشد يعنى از محل سجده مأموم تا محل ايستادن امام يا با واسطه ساير مأمومين است كه ازجلو ياسمت راست يا چپ بايد اين ارتباط برقرارباشد وبين نمازگزار


1- العروةالوثقى، ج 1، ص 777؛ الفقه على المذاهب الخمسة، مبحث نماز جماعت.

ص: 58

وصف جلو ياكسى كه طرف راست يا چپ او قراردارد بيش از يك گام فاصله نباشد. (1) اكنون توجه خوانندگان گرامى را به رواياتى چند در اين خصوص جلب مى كنم:

1. قال أبوجعفر (ع): «ينبغى أن يكون الصفوف تامّة متواصلة بعضها من بعض ...». (2)

2. قال أبو عبد الله الصادق (ع): «أتموا الصفوف إذا وجدتم خللًا ولايضرّك أن تتأخّر إذا وجدت ضيقاً فى الصّف ...». (3) 3. قال أبو عبد الله الصادق (ع): «قال أمير المؤمنين (ع): قال رسول الله (ص): لاتكوننّ فى العيكل [العثكل، خ ل] قلت: وماالعيكل؟ قال: أن تصلّى خلف الصّفوف وحدك فإن لم يمكن الدخول فى الصّف قام حذاء الامام أجزأه، فإن هو عاند الصف فسد عليه صلاته». (4)

درخصوص نماز جماعت، شرائط ديگرى نيز در فقه شيعه اماميه آمده است كه به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم:


1- توضيح المسائل مراجع، مسأله 1436 1435.
2- الكافى، ج 3، ص 385.
3- تهذيب، ج 3، ص 280.
4- همان، ج 3، ص 282.

ص: 59

محل استقرار امام جماعت بالاتر از محل ايستادن مأمومين نباشد.

مأموم از امام جماعت فاصله نداشته باشد. (1)شافعيه: اگربين امام ومأموم فاصله بيش از 300 ذراع 150 متر نباشد، اشكالى ندارد و جماعت صحيح است، بشرطى كه حائلى مانند پرده يا ديوار نباشد. (2)حنفيه: اگر فردى در خانه اش به امام جماعت مسجدى كه چسبيده به خانه اش است، اقتدا كند و فقط ديوارى حائل باشد، اقتداى او به امام جماعت آن مسجد صحيح است.

مالكيه: اختلاف مكان امام جماعت و مأموم مانع از صحت اقتدا نيست. بنابراين جاده، رودخانه، جوى آب يا ديوار، مانع جماعت نيست؛ بشرطى كه مأموم از حال امام جماعت آگاه باشد. (3)حنابله: مراعات اتصاف صفوف در مسجدى كه بزرگ است لازم نيست. پس اگر در آخر مسجد صف بسته شود و وسط مسجد خالى باشد، در حالى كه امام جماعت و چند صف در


1- العروةالوثقى، ج 1، ص 778777.
2- مغنى المحتاج، ج 1، ص 250.
3- الفقه على المذاهب الخمسة، مبحث نماز جماعت.

ص: 60

اول مسجد باشند، اين نوع اقتدا صحيح است. اگر نمازگزار امام جماعت و يا صف جلو را نبيند، ولى صداى تكبير را بشنود، مى تواند به اين نماز جماعت بپيوندد واقتدا كند. (1) لازم به توضيح است كه طبق فتواى مراجع عظام تقليد، شركت در نماز جماعت اهل سنت در مكه و مدينه لازم و خوب است و آنچه آنان در نماز جماعت عمل مى كنند از قبيل طولانى بودن فاصله صفوف موجب بطلان نماز نمى شود زيرا آنها طبق فقه مذهب خويش، صحيح عمل مى كنند وطبق نظريه حضرت امام خمينى (ره)، مقام معظم رهبرى و برخى از مراجع عظام ديگر؛ اين نماز جماعت نياز به اعاده ندارد و صحيح و مجزى است. (2)


1- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 2، ص 38 39، چاپ رحلى، بيروت، لبنان.
2- مناسك حج محشّى، استفتاءات جديد شماره 20، ص 558؛ همان، ص 515؛ استفتاءات ويژه حج، ص 41.

ص: 61

مأموم ازامام جماعت، جلوتر قرارنگيرد

تمامى مذاهب اسلامى در اين حكم اجماع دارند كه فرد اقتدا كننده نبايد جلوتر از امام جماعت بايستد. بنابراين زائران بيت الله الحرام ومدينه منوره به نكات ذيل دقت فرمايند:

1. در فضاى بيرونى مسجد النبى (مقابل حرم بقيع، بين الحرمين) اقتداكننده از صف متصل به داخل مسجد جلوتر نايستد، زيرا در اين صورت جلوتر از امام جماعت قرار مى گيرد ونماز او اشكال دارد؛ چنانكه تابلوهاى مخصوص نيز در آنجا نصب كرده اند.

2. نماز جماعت مسجدالحرام از ويژگى خاصى برخوردار است؛ چون نماز درآن مكان مقدس به صورت استداره (دايره اى) اقامه مى شود؛ وملاك، ديوار كعبه است يعنى اگر امام جماعت در فاصله يك مترى كعبه است، فرد

ص: 62

اقتداكننده مى بايست عقب تر از امام قراربگيرد ولودر مقابل امام جماعت باشد. البته به فتواى بعضى از مراجع عظام، نمازجماعت در مسجدالحرام كه به صورت استداره اى برگزار مى شود، مجزى نيست؛ كه در اين صورت بايد اقتداكننده پشت سر امام جماعت به نماز بايستد. (1) البته حضرت امام خمينى (ره) در اين خصوص فرموده اند: كسى كه نماز را در مسجدالحرام به نحو استداره خوانده است، با وضع فعلى نياز به اعاده ندارد.(2)

پس معلوم گرديد به هرحال، مأموم نبايد از امام جماعت جلوتر قرار گيرد. (3)


1- مناسك حج محشّى، مسأله: 1336، ص 516.
2- همان.
3- العروةالوثقى، ج 1، ص 778777.

ص: 63

خواندن آيه داراى سجده واجب درنمازجماعت اهل سنت

گاهى اوقات درنمازجماعت صبح روز جمعه در مدينه منوره و مكه مكرمه امام جماعت سوره اى را كه در آن آيه داراى سجده واجب است، مى خواند (سوره ألم سجده) و پس از قرائت آيه مزبور با گفتن «أللّه أكبر» به سجده مى رود و پس از انجام سجده، قيام مى كند و سوره را ادامه مى دهد. اين عمل طبق نظريه علماى اهل سنت جايز است و خللى به صحّت نماز آنان وارد نمى كند.

بعضى از نمازگزاران كه توجه به آيه سجده دار ندارند، به خيال اينكه امام جماعت مى خواهد به ركوع برود به ركوع مى روند و با اضافه نمودن ركن، نماز خود را باطل مى كنند. در اين باره فقهاى شيعه اماميه نظرياتى دارند كه به صورت مفصل در مناسك حج محشى چاپ نشر مشعر تابستان 1382، ص 556 554 آمده است.

ص: 64

شيعه اماميه: فقهاى شيعه خواندن سوره هاى داراى سجده واجب را سور عزائم در نمازهاى فريضه جايز نمى دانند. پس هرگاه نمازگزار عدم جواز را فراموش كرد و آن را خواند، و يا در حال نماز آن را شنيد، هنگامى كه به آيه سجده رسيد با ايما و اشاره سجده كند و پس از فراغ از نماز، سجده را انجام دهد. (1) مراجع عظام تقليد، وظيفه شيعيان را كه همان تبعيّت وصحت نماز است در مناسك بيان كرده اند؛ ولى اگر نمازگزار ركوع اضافه كند، مى بايست نماز خود را اعاده نمايد.(2) سلفيّه: مستحب است امام جماعت در ركعت اول نماز صبح روز جمعه سوره ألم سجده را قرائت كند و در ركعت دوم سوره هل أتى را بخواند. (3)شايان ذكر است كه وهابيون انجام سجده تلاوت را واجب نمى دانند بلكه مى گويند: سجده تلاوت مستحب مؤكد است و سزاوار نيست ترك شود. پس اگر انسان به آيه سجده مرور كرد، سجده كند و فرقى نيست بين اين كه خودش قرائت كند


1- تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى، ج 1، ص 149.
2- مناسك حج محشّى، استفتاءات جديد شماره 16، ص 555.
3- فتاوي اللجنة الدائمة، بن باز، ج 6، ص 418، فتواى شماره، 6278

ص: 65

و يا در نمازجماعت باشد؛ سجده براى آيه سجده دار وجوب ندارد و اگر انسان عمداً ترك كند گناه نكرده است. (1)


1- كتاب فتاوى المرأة، بن عثيمين، ص 49

ص: 66

كيفيت اقتدا در بين نمازجماعت

شيعه اماميه: اگر نمازگزار در ركعت دوم به نماز جماعت برسد؛ چنانچه در فاصله بين فاتحة الكتاب تا ركوع اقتدا نمايد ركعت اول او حساب مى شود.

اقتدا در ركعت سوم و يا چهارم در حال ركوع نيز ركعت اول اقتدا كننده محسوب مى شود، سپس نمازگزار در افعال با امام جماعت متابعت مى كند. فقط در ركعت دومِ خودش، بايد حمد را بخواند و اگر وقت بود سوره را هم بخواند.

اقتدا از آغاز ركعت سوم و يا چهارم و قبل از ركوع جايز است ليكن اقتدا كننده بايد حمد را بخواند ولى اگر وقت نبود صبر كند و در حال ركوعِ امام جماعت؛ به او اقتدا كند. (1) شافعيه: آنچه مأموم با امام خوانده اول نمازش حساب كند نه آخرش؛ پس اگر ركعتى از نماز مغرب را با امام جماعت درك كرد، آن را ركعت اول نمازش حساب كند؛ سپس بعد از سلامِ امام جماعت، براى ركعت دوم برخيزد و ركعت دوم را


1- توضيح المسائل مراجع، مسأله: 1440 تا 1442.

ص: 67

فرادا بخواند و تشهد را انجام دهد سپس ركعت سوم را بخواند؛ اين آخر نماز او حساب مى شود. (1) سلفيه: اگر كسى در نماز چهارركعتى توانست دو ركعت را با امام جماعت بخواند، صحيح آن است كه وى اول نمازش را با دو ركعت آخرِ امام جماعت انجام داده، و بايد دو ركعت باقيمانده را به طور فرادا بخواند. و اين دو ركعت، آخر نماز او خواهد بود. (2)

حنفيه، مالكيه، حنابله: مأموم، در هر قسمت از نماز كه به امام جماعت اقتدا مى كند، عدد ركعت نمازش همانند امام جماعت محسوب مى شود. پس اگر ركعت سوم را در نماز مغرب با امام جماعت درك كرد آن را ركعت سوم خودش هم محاسبه كند؛ سپس بعد از سلامِ امام، يك ركعت بخواند ودر پايان، ركعت ديگرى بياورد وحمد و سوره در آن بخواند. خلاصه نمازگزار در اين نماز، ركعت سوم خودش را بر دوركعت اول مقدم داشته است، آنچه كه با امام جماعت خوانده است آخر نمازش بوده و آنچه را بعد از امام جماعت


1- فتح الوهاب، ج 1، ص 118؛ والفقه على المذاهب الخمسة، مبحث نماز جماعت.
2- فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 7، ص 321.

ص: 68

خوانده است اول نمازش مى باشد كه قضا مى كند وباتشهد وسلام از نماز فارغ مى شود. (1)


1- حاشيه ابن عابدين، ج 1، صص 504- 499؛ بدائع الصنايع، ج 1، ص 137؛ الفقه على المذاهب الخمسة، مبحث نماز جماعت.

ص: 69

اقتدا در غيرحالت قيام وركوع

شيعه اماميه: هرگاه بخواهد فضيلت نمازجماعت را درك كند، اگر پس از رسيدن به جماعت، مشاهده كرد امام جماعت در حال تشهد است؛ بايد پس از نيت وگفتن تكبيرةالاحرام بنشيند و امام جماعت را در حال تشهد درك كند؛ آنگاه پس از سلام امام بايستد وركعت اول را با خواندن حمد وسوره ادامه دهد؛ در اين صورت او فضيلت نمازجماعت را درك كرده است ولو ركعتى ازنماز او به حساب نمى آيد. (1) مذاهب اهل سنت: مذاهب اهل سنت وجوب متابعت را مطرح كرده اند وگفته اند به مجردى كه مأموم به نمازجماعت رسيد، بدون درنگ اقتدا كند تامخالفت با امام جماعت نكرده باشد. (2)


1- تحرير الوسيله، ج 1، ص 268.
2- حاشيه ابن عابدين، ج 1،

ص: 70

محمد بن ادريس شافعى در اين باره گفته است: مأموم هنگامى مى تواند يك ركعت جماعت را درك كند كه قبل از برخاستن امام جماعت از ركوع، وى را درك كرده باشد. (1)

سلفيه: كسى كه فقط به تشهد اخير امام جماعت رسيد، ثواب نمازجماعت را بدست آورده ليكن براى او يك ركعت نماز به حساب نمى آيد؛ وى درك كننده نماز جماعت نبوده است. (2)


1- أمّ، شافعى، ج 1، ص 236.
2- فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 7، ص 321، فتواى شماره 7371.

ص: 71

عدم لزوم تجافى

در نماز جماعت اهل سنت

تجافى عبارت است از نيم خيز نشستن فردى كه در بين نمازجماعت به آن پيوسته است، درحالى كه امام جماعت مشغول خواندن تشهد يا سلام است.

در نمازجماعت اهل سنت تجافى اصلًا وجود ندارد؛ زيرا طبق نظريه حنابله، مالكيه و حنفيه هرگاه مأموم در بين نماز به امام جماعت اقتدا كند، نمازش را با امام جماعت به پايان مى برد و باقيمانده را خودش انجام مى دهد. لذا در مورد مسأله اقتدا در فقه اهل سنت، تبعيت محض مطرح است. (1) لازم به توضيح است شيعيان در زمانى كه در نماز جماعت اهل سنت شركت مى كنند اگر در بين نماز به مسجد رسيدند، از انجام عمل تجافى خوددارى نمايند و فقط همانند آنان در حال


1- الفقه على المذاهب الخمسة، مبحث نماز جماعت.

ص: 72

تشهد، جلوس كنند؛ در اين صورت نماز جماعت آنان صحيح و مجزى مى باشد.

در اين خصوص استفتائى از حضرت امام خمينى (قدس سره) ومقام معظم رهبرى مدّظلّه العالى شده است كه توجه خوانندگان گرامى را به متن استفتاء وپاسخ آن جلب مى كنم:

سؤال هرگاه براى تحبيب قلوب ووحدت مسلمين در نمازجماعت برادران اهل تسنن شركت كنيم كه قهراً نماز، فاقد جزء يا شرط يا همراه با مانع باشد؛ با فرض اينكه اضطرار و ضرورتى نيست و مكلف مى تواند در مكان ديگر يا زمان ديگر بدون هيچ اشكالى به طريق شيعه نماز بخواند. و همچنين در تقيه در موضوعات، مثل وقوف در عرفات در روزى كه قاضى اهل سنت حكم كرده، با اينكه شك دارد يا يقين به خلاف دارد آيا وقوف با برادران اهل تسنن مجزى است؟

جواب حضرت امام خمينى (قدس سره): صحيح است و اعاده و قضا ندارد و تبعيت در مواقف لازم است.(1) مقام معظم رهبرى مدّظلّه العالى: نماز با آقايان صحيح و مجزى است هر چند بتواند در جاى ديگر آزادانه نماز بخواند و تبعيت از


1- استفتائات ويژه حج، ص 137.

ص: 73

حكم قاضى در تعيين موقف و روز عيد و اكتفا به چنين وقوف اشكال ندارد و صحيح ومجزى است. (1)


1- همان، ص 41.

ص: 74

كيفيت نمازمسافردر نمازهاى جماعت

شيعه اماميه: برمسافر واجب است كه نمازهاى چهار ركعتى را در سفر دوركعتى بخواند وفرق نمى كند مسافر به امام جماعت مقيم اقتدا كند، يا مقيم به امام جماعت مسافر اقتدا نمايد. به هر حال مسافر مى بايست نيت قصر كند ونمازش را شكسته بخواند. (1) مذاهب اهل سنت: اگر مسافر به امام جماعت مقيم اقتدا كند بر او لازم است كه نمازش را همانند مقيم تمام بخواند. (2)


1- الخلاف، شيخ طوسى ره، ج 1 ص 208.
2- أمّ، شافعى، ج 1، ص 190؛ الخلاف، ج 1، ص 408، 198؛ حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 626؛ الموطّأ، مالك بن انس، ج 1، ص 149؛ الفقه على المذاهب

ص: 75

قصر و اتمام

تمامى مذاهب اسلامى در اين حكم اجماع دارند كه نماز شكسته فقط به نمازهاى چهار ركعتى اختصاص دارد و در سفر دو ركعتى خوانده مى شود.

ليكن تفاوتهايى بين آراى آنان است كه آيا قصر در سفر «عزيمت» است يعنى ترك آن جايز نيست يا «رخصت» است كه ترك نماز شكسته جايز باشد؛ يعنى مسافر مخير شود بين انجام نماز به صورت قصر و يا اتمام يكى را انتخاب كند.

شيعه اماميه، حنفيه: «عزيمت» است و قصر متعين مى باشد. (1)حنابله، مالكيه، شافعيه: «رخصت» است؛ بنابراين مسافر اختيار دارد نمازش را تمام بخواند يا شكسته بجا آورد. (2)


1- مستمسك العروة الوثقى، ج 6، ص 13؛ بدائع الصنائع، ابوبكر الكاشانى، ج 1، ص 91؛ المبسوط، سرخسى، ج 1، ص 248.
2- أمّ، شافعى، ج 1، ص 208.

ص: 76

مسافت شرعى

شيعه اماميه: فرد مقيم پس از هشت فرسخ مسافرت طولى و دور شدن از وطن خود و يا مجموع رفت و برگشت او هشت فرسخ شود، مسافر مى شود.(1)

حنفيه: مسافرت به طول 24 فرسخ، فرد مقيم را مسافر مى كند. و در كمتر از آن، نماز تمام است وشكسته نمى شود.

حنابله، مالكيه، شافعيه: با مسافرت به طول 16 فرسخ، فرد مقيم، حكم مسافر را پيدا مى كند. (2)بنابراين مسافت شرعى طبق نظريه مذاهب اسلامى به شرح زير است:

شيعه اماميه: 45 كيلومتر.

حنابله، مالكيه، شافعيه: 80 كيلومتر و 640 متر.

سلفيه: 80 كيلومتر. (3) حنفيه: 107 كيلومتر و 520 متر.


1- به نظريه فقهى حضرت امام خمينى، مسافت شرعى 5/ 22 كيلومتر رأس 4 فرسخ است
2- الفقه على المذاهب الأربعة، ج 3، شروط القصر
3- كتاب فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 8، ص 90.

ص: 77

مقدار فرسخ نزد مذاهب اهل سنت

فرسخ، واژه اى معرب از فارسى فرسنگ است ومقدار آن سه ميل مى باشد. (1)

بر اساس گزارش صاحب كتاب فقه السنه، معروف آن است كه فرسخ سه ميل مى باشد.

ميل: 1748 متر است ومقدار فرسخ عبارت است از:

5 كيلومتر و 541 متر 5541 متر. (2)


1- سبل السلام، ج 2، ص 39.
2- فقه السنة، سيدسابق، ج 1، ص 284. والفقه على المذاهب الأربعة، ج 3، شروط القصر.

ص: 78

مسافر، چگونه مقيم مى شود؟

شيعه اماميه: اگر مسافر قصد اقامت ده روز متوالى در مكانى غير از وطن خود نمايد، حكم فرد مقيم را پيدا مى كند وبايد نمازهاى خود را چهارركعتى بخواند. (1) حنفيه: اگر مسافر قصد اقامت پانزده روز متوالى در مكانى غير از وطن خود نمايد، حكم فرد مقيم را پيدا مى كند وبايد نمازهاى خود را چهارركعتى بخواند.(2) شافعيه، مالكيه: اگر مسافر قصد اقامت چهار روز متوالى در مكانى غير از وطن خود نمايد، حكم فرد مقيم را پيدا مى كند وبايد نمازهاى خود را چهارركعتى بخواند. (3) حنابله: اگر مسافر در مكانى غير از وطن خود به مقدارى بماند كه بيش از بيست نماز از فرائض يوميه بر او واجب شود، بايد نمازها را چهارركعتى بخواند. (4)


1- الخلاف، شيخ طوسى، ج 1، ص 573.
2- بداية المجتهد، ج 1، ص 163؛ المجموع، ج 4، ص 364.
3- همان.
4- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 2، ص 2

ص: 79

سلفيّه: مسافرى كه قصد دارد در شهرى بيش از چهار روز بماند، نماز او تمام است. اما اگر قصد او اقامت كمتر از چهار روز باشد، نماز را شكسته بخواند. (1)


1- كتاب فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 8، ص 95.

ص: 80

سجده بر مهر

تمامى مذاهب اسلامى بر اين باورند كه در حال نماز، سجده بر زمين واجب است و بر اساس روايت نبوى (ص) كه فرمودند: «جُعِلَتْ لِى الأرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً».

يعنى: براى من زمين، محل سجده نمودن و نيز پاك كننده قرار داده شده است. (1)پس سجده نمودن بر خاك؛ بدون ترديد صحيح مى باشد.

امام صادق (ع) در روايتى فرمود: «خداى تبارك وتعالى به رسول خدا (ص) شريعت نوح، ابراهيم، موسى وعيسى را عطا كرد ... وزمين را براى او محل سجده وپاك كننده قرار داد». (2)رسول خدا (ص) فرمود: «پروردگار من، مرا بر انبياء به چهار چيز فضيلت داد: 1. براى همه مردم رسول شدم.


1- صحيح مسلم، كتاب المساجد، ح 521؛ صحيح بخارى، كتاب التيمّم ح 335.
2- الكافى، ج 2، ص 17؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 349.

ص: 81

2. زمين، براى من وامتم محل سجده وپاك كننده قرار داده شد؛ پس هرجا فردى از امت من خواست نماز بگزارد، محل سجده ونيز پاك كننده در اختيار او قرار دارد...(1) ابن عباس در روايتى چنين مى گويد: پيامبرخدا (ص) بر سنگ سجده مى نمود. (2) جابر بن عبدالله انصارى گفت: همراه با رسول خدا (ص) نماز ظهر را مى خواندم، به سبب گرماى زياد، به اندازه يك مشت، سنگ به دست مى گرفتم تا سرد شود؛ سپس بر آن سجده مى كردم. (3)عياض بن عبدالله قرشى مى گويد: پيامبرخدا (ص) مردى را ديد كه بر گوشه عمامه اش سجده مى كرد. پيامبرخدا (ص) با دست به وى اشاره كردند عمامه خود را بالا بكش و اشاره به پيشانى او نمودند. (4) در سالهاى نخستين طلوع اسلام و حتى تا چندين قرن بعد، سجده نمودن بر زمين و حصير، كارى هميشگى و عادى بوده است؛ ولى گهگاهى به جهت گرماى زياد و عذر و عدم


1- السجود على الأرض، الشيخ على الأحمدى ره، ص 38.
2- سنن بيهقى، ج 2، ص 102؛ سنن ابى داود ج 1، ص 143؛ مستدرك حاكم، ج 1، ص 163.
3- سنن بيهقى، ج 2، ص 105؛ مسند احمد، ج 1، ص 327.
4- سنن بيهقى، ج 2، ص 105.

ص: 82

توانايى و اضطرار، نمازگزاران به لباس خود به طور ناچار سجده مى كردند.

نووى چنين نقل مى كند: ابوحنيفه و جمعى از فقهاى اهل سنت قائل به جواز سجده بر لباس هستند. (1) لذا به روايتى استدلال شده كه در آن سجده نمودن بر لباسى كه نمازگزار پوشيده است جايز مى باشد. روايت چنين است: «هنگامى كه با پيامبرخدا (ص) نماز مى خوانديم بر اثر گرماى زياد گوشه لباسمان را در جاى سجده قرار مى داديم». (2) از آن هنگام كه فرش و قالى كه ازمواد نفتى وغير گياهى تهيه شده، جاى حصير را گرفت؛ علماى اهل سنت به طور مطلق و بدون در نظر گرفتن اضطرار، به جواز سجده بر هر نوع فرش و قالى و ... فتوا دادند.

از اوزاعى استاد ابوحنيفه نقل شده است كه او هرگاه قصد مسافرت داشت تكه اى خاك سفت شده (كلوخ) از شهر مدينه با خود بر مى داشت تا بر آن سجده كند. علت اين كار را از او سؤال كردند. وى پاسخ داد: بهترين قطعه از زمين،

ص83


1- نيل الأوطار، شوكانى، ج 2؛ ص 268.
2- صحيح بخارى، ج 1، ص 101؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 109.

ص: 83

زمينى است كه رسول خدا (ص) در آن مدفون شده است؛ دوست دارم كه سجده من براى خداوند بر روى خاك مدينه باشد. (1) باتوجه به عدم آشنايى اهل سنت نسبت به تربت حضرت سيد الشهدا (ع) وسوء برداشت افراد مغرض، كه گفته اند شيعه به «بت» سجده مى كند و نيز با توجه به فتوا بر عدم جواز استفاده از مُهر در آن فضاها، و نيز فتواى حضرت امام خمينى (قدس سره) ومقام معظم رهبرى وديگر فقيهان عظام بر جواز سجده نمودن بر فرش در مساجد مكه و مدينه، لازم است از سجده نمودن به مهر و تسبيح و دستمال كاغذى و ... در مسجدالنبى و مسجدالحرام و ساير مساجد عربستان اجتناب و خوددارى شود.

متن فتواى امام خمينى (قدس سره) ومقام معظم رهبرى مدّظلّهالعالى در خصوص سجده بر فرش:

حضرت امام خمينى (قدس سره): در مسجدالنبى (ص) سجده كردن بر روى فرشهاى مسجد مانع ندارد ومهرگذاشتن جايز نيست، ولازم نيست درجائى كه سنگ است نماز بخواند ... (2) س 109: هنگام شركت در نماز جماعت مسجدالحرام ومسجدالنبى يا سايرمساجد مكه ومدينه آيا مى توان بر


1- هذه هى الشيعة، العلّامة باقر شريف القرشى، ص 270267.
2- مناسك حج محشى، ص 515، مسأله 1334، چاپ 1382.

ص: 84

فرش سجده كرديا نه؟ ودر صورتى كه برفرش سجده نمايد آيا اعاده آن لازم است يا نه؟

مقام معظم رهبرى مدظلّه العالى: در نماز جماعت با آقايان، سجده بر فرش مانع ندارد ونماز صحيح ومجزى است واعاده يا قضا ندارد. (1)


1- استفتاآت ويژه حج، ص 40.

ص: 85

عبور از مقابل نمازگزار

شيعه اماميه: عبور از مقابل نمازگزار مكروه است چنانكه نماز خواندن در مكانى كه افراد از مقابل او عبور مى كنند نيز مكروه مى باشد؛ اما نه بر عبور كننده حرام است و نه بر نمازگزار حرام است، بلكه مستحب است نمازگزار حائل و مانعى پيش روى خود قراردهد، واگر چوب ياريسمانى هم باشد كافى است. (1) تمامى مذاهب چهار گانه اهل سنت عبور نمودن از مقابل نماز گزار را حرام مى دانند. حتى حنفيه و مالكيه مى گويند: بر نمازگزار حرام است در جايى نماز بخواند كه محل عبور مردم از مقابلش باشد. اين حرمت در زمانى است كه بتواند جاى مناسبى را انتخاب كند. ولى حنابله مى گويند: مكروه است اگر نمازگزار جائى را كه محل عبورباشد براى نماز انتخاب كند، واز حائل ومانع هم استفاده ننمايد. (2)


1- توضيح المسائل مراجع، ص 523؛ وكتاب الفقه على المذاهب الخمسة، مبحث نماز.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 291، چاپ بيروت.

ص: 86

حنابله، مالكيه، حنفيه: عبور از مقابل نمازگزار حرام است، بدون فرق بين اينكه حائل و مانعى در مقابل وى وجود داشته باشد ياحائلى نباشد.(1) شافعيه: اگر نمازگزار از حائل استفاده كرده باشد عبور از مقابل او با وجود حائل و مانع نه حرمتى دارد و نه كراهتى. (2) درباره عدم جواز عبور از مقابل نمازگزار، رواياتى از طرق اهل سنت نقل شده است؛ از جمله اين روايت كه مالك بن انس چنين نقل نموده است: «اگرمشغول نماز هستيد اجازه ندهيد كسى از مقابل شما عبور كند. اورا ازخود دور كنيد. اگر عبور كننده اصرار ورزيد تا از مقابل شما عبور كند، با او به جنگ و ستيز برآييد، قطعاً او شيطان است». (3) سلفيّه: عبور نمودن از مقابل نمازگزار حرام است و فرق نمى كند مانعى مقابل نمازگزار باشد يا نباشد. (4)


1- همان.
2- همان.
3- الموطّأ، مالك بن انس، ج 1، ص 154.
4- كتاب فتاوي اللجنة الدائمة، بن باز، ج 7، ص 82.

ص:87

ص: 88

اوقات نمازهاى پنجگانه

اهل سنت نمازهاى واجب را در پنج وقت مى خوانند و شيعه اماميه نيز قائل به پنج وقت است، ليكن جمع بين نماز ظهر وعصر و نيز مغرب وعشا را مطلقا جايز مى داند، هم درسفر وحضر و درهمه حال، كه مجموعاً سه وقت مى شود. (1)

درفقه شيعه اماميه افضل، خواندن نماز در اول وقت است وآن را ازمستحبات مؤكده ذكر كرده اند.(2) مرحوم علّامه حلّى چنين نگاشته است: «واعلم أن لكل صلاة وقتين، أول وآخر، فالوقت الأول وقت الفضيلة والآخر وقت الاجزاء». (3)در اين خصوص به رواياتى چند توجه فرمائيد:

قال الإمام أبوجعفرالباقر (ع): «أحب الوقت إلى الله عزّوجل أوّله حين يدخل وقت الصلاة فإن لم تفعل فإنّك فى وقت منها حتى تغيب الشمس». (4)


1- الخلاف، شيخ طوسى ره، ج 1، ص 588.
2- منهاج الصالحين، ج 1، ص 162.
3- المنتهى، ج 4، ص 36.
4- المعتبر، ج 2، ص 31.

ص: 89

قال الإمام أبو عبدالله الصادق (ع): «إذا زالت الشمس دخل وقت الظهر والعصر جميعاً إلّا أن هذه قبل هذه ثمّ أنت فى وقت منهما جميعاً حتى تغرب الشمس».(1)

براى آشنايى با اوقات نمازهاى پنج گانه توجه شما را به مطالب ذيل جلب مى كنم:

وقت نماز صبح

شيعه اماميه، حنفيه، شافعيه، حنابله:

نظر فقهى مذاهب اسلامى مزبور بر آن است كه وقت شرعى نماز صبح از طلوع فجر صادق تا طلوع خورشيد مى باشد، مگر مذهب مالكيه.

مالكيه: براى نماز صبح دو وقت است:

1. اختيارى: از طلوع فجر تا هنگامى كه هوا بمقدارى روشن شود كه چهره ها شناخته شود.

2. اضطرارى: از زمان شناختن چهره ها تا طلوع خورشيد. (2)وقت نماز ظهروعصر


1- وسائل الشيعه، أبواب المواقيت، باب 3، ح 5.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، ج 1، ص 203، چاپ بيروت؛ الفقه على المذاهب الخمسة، مغنيه، مبحث نماز.

ص: 90

شيعه اماميه: وقت ويژه نماز ظهر از ابتداى وقت ظهر (زوال خورشيد) تا زمانى است كه بتوان نماز ظهر را در آن وقت بجاآورد.

اما وقت ويژه نماز عصر هنگامى است كه در آخر روز فقط به مقدار يك نماز عصر وقت باقى باشد. در بين اين دو زمان كه به وقت ويژه معروف اند، وقت مشترك نماز ظهر وعصر قرار دارد. به همين جهت فقهاى شيعه فرموده اند: جمع بين نماز ظهر و عصر در وقت مشترك جايز است.

البته بعضى از فقهاى اهل سنت نيز جمع بين نماز ظهر و عصر را مطلقا جايز مى دانند. (1) مذاهب چهارگانه اهل سنت مى گويند: وقت نماز ظهر از آغاز زوال خورشيد تا زمانى است كه سايه هر چيزى به اندازه خودش شود و هنگامى كه سايه طولانى تر شد، وقت نماز ظهر تمام شده است.

شافعيه، مالكيه: اين وقت براى شرائط عادى است، اما در صورت اضطرار، وقت نمازظهر تانزديك غروبتوسعه پيدا مى كند. البته حنفيه و شافعيه قائلند: وقت نماز عصر آن زمانى است كه طول سايه هر چيزى از اندازه خودش افزون تر شود؛ اين وقت تا غروب ادامه دارد.


1- كتاب إزالة الخطر عمن جمع بين الصلاتين فى الحضر.

ص: 91

مالكيه همچنين قائلند: نماز عصر نيز دو وقت دارد:

1. اختيارى: از آغاز افزون شدن سايه هر چيزى بيش از اندازه خودش تا هنگامى كه زرد رنگ شود.

2. اضطرارى: از آغاز زرد رنگ شدن خورشيد تا غروب آفتاب.(1) وقت نماز مغرب وعشا

شيعه اماميه: وقت نماز مغرب و عشا چنين است:

وقت مخصوص نماز مغرب از آغاز غروب شرعى است (از بين رفتن قرمزى ناحيه مشرق) تا به اندازه اى كه بتوان نماز مغرب را خواند.

وقت مخصوص نماز عشا هنگامى است كه تنها وقت خواندن يك نماز عشا از پايان نيم اول شب (قبل از نيمه شب به مقدار يك نماز عشا) بيشتر باقى نباشد و بين اين دو وقت مخصوص، وقت مشترك است و فقهاى شيعه اماميه اجازه داده اند در اين دو وقت مشترك بين دو نماز مغرب و عشا را جمع كنند و دو نماز را پشت سر هم بخوانند.


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 201، چاپ بيروت؛ و كتاب الفقه على المذاهب الخمسة، مغنيه.

ص: 92

همه مذاهب اهلسنت آغاز وقت نماز مغرب را از لحظه غروب خورشيد مى دانند، اما اختلاف اندكى با هم دارند:

شافعيه، حنابله: وقت فريضه مغرب از آغاز پنهان شدن خورشيد است تا هنگامى كه قرمزى ناحيه مغرب به پايان برسد.

حنفيه: هنگامى كه سياهى افق غربى آشكار گرديد، وقت نماز مغرب به پايان رسيده است. اما وقت نماز عشا اززمان غائب شدن شفق آغاز مى شود وتا طلوع فجرصادق ادامه خواهد داشت. (1) مالكيه: وقت نماز مغرب كوتاه است: از آغاز غروب آفتاب فقط به مقدار وضو و اذان و انجام نماز فرصت است و در حال اختيار تأخير انداختن جايز نيست؛ لكن درحال اضطرار، وقت نماز مغرب تا طلوع فجر ادامه دارد. (2)


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 202، چاپ بيروت.
2- همان.

ص:93

ص: 94

اوقاتى كه نماز خواندن جائز نيست

شيعه اماميه: همين كه مؤذن «قد قامت الصلاة» را گفت، خواندن نماز مستحبى كراهت (1) دارد، بلكه از زمان آغاز اقامه نماز، خواندن نمازمستحبى مكروه است. (2) البته زمانى كه خواندن نماز در آن حرام باشد، در فقه شيعه اماميه اصلًا وجود ندارد.

حنفيه: اگر در اوقات نهى شده (3) نماز مستحبى بخواند، كراهت تحريمى دارد؛ اما نماز باطل نمى شود ليكن واجب است نماز را قطع نمايد ودر اوقاتى كه جايز است آن نماز را بخواند. (4)

شافعيه: در پنج وقت خواندن نماز مستحبى مكروه است:

1. بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب.

2. ازطلوع آفتاب تا ارتفاع آن بمقدار طول يك نيزه.

3. بعد از نماز عصر.


1- البته در فقه شيعه اماميه كراهت در عبادات به معناى ثواب كمتر است.
2- العروة الوثقى، ج 1، ص 804.
3- در ادامه بحث با تعدادى از اوقاتى كه نماز خواندن در آن جايز نمى باشد، آشنا خواهيد شد.
4- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 389، چاپ بيروت.

ص: 95

4. هنگام زرد شدن خورشيد تا غروب.

5. هنگامى كه خورشيد در وسط آسمان قرارگرفته است تا زوال. (1) مالكيه: هنگام اداى نماز واجب يوميه، خواندن هر نمازى حرام است. مالكيه در مورد اوقاتى كه خواندن نمازمستحبى مكروه است با مذهب شافعيه موافق اند.

حنابله: خواندن نماز مستحبى در سه وقت حرام است:

1. از طلوع فجر تا طلوع آفتاب.

2. از نماز عصر تا غروب.

3. هنگامى كه خورشيد در وسط آسمان قرارگرفته است تا زوال خورشيد. (2)توصيه مى شود زائران گرامى در حرمين شريفين در اين اوقات نماز نخوانند و ازكارهايى كه موجب اهانت وانگشت نما شدن است به شدت پرهيز نمايند؛ خصوصاً از خواندن نماز، پس از نماز صبح، ونيز پس از نماز عصر اجتناب نمايند.


1- همان.
2- همان.

ص:96

ص: 97

جمع بين دو نماز در سفر وحضر

شيعه اماميه: جمع بين دو نماز ظهر و عصر، ونيز جمع بين دو نماز مغرب و عشا به طور مطلق جايز است، چه در حال سفر باشد و چه در غير سفر. (1)در اين خصوص رواياتى از رسول خدا (ص) واهل بيت درمصادر اهل سنت ونيز شيعه اماميه آمده است كه به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم:

از ابن عباس روايت شده است كه چنين گفت: «آيا مى خواهيد به شما خبر دهم كه رسول خدا (ص) در سفر چگونه نماز مى خواند؟ هرگاه زوال خورشيد مى شد و او در منزلش بود، بين نماز ظهر وعصر جمع مى كرد (آنگاه سفر را آغاز مى نمود). وهرگاه قبل از زوال خورشيد (قبل از ظهر) مسافرت مى كرد، نمازظهر را تأخير مى انداخت تا در وقت نماز عصر، بين نماز ظهر وعصر را جمع كند». (2) در صحيحه عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود:


1- الخلاف، شيخ طوسى ره، ج 1، ص 588.
2- صحيح بخاري، ج 2، ص 58؛ سنن بيهقى، ج 3، ص 163.

ص: 98

«رسول خدا (ص) بين نماز ظهر وعصر را جمع كرد وبا يك اذان ودو اقامه در هنگام زوال خورشيد، نماز ظهر وعصر را با هم بجا آورد». (1)

سلفيه: جايز نيست فرد مقيم، بين نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را جمع كند. بلكه واجب است نماز ظهر را در وقت خودش، و نماز عصر را در وقت مخصوص خودش بخواند. اما در مورد مريض و مسافر و نيز هنگامى كه باران مى بارد، جايز است بين دونماز واجب جمع شود.(2) مالكيه، شافعيه، حنابله: جمع بين نمازهاى ظهر و عصر و بين نماز مغرب و عشا در سفر جايز مى باشد، بدون فرق بين اينكه جمع بين نماز مغرب و عشا در هنگام مغرب اتفاق بيفتد و يا اينكه خواندن نماز مغرب و عشا تأخير بيفتد و يا جمع بين نماز مغرب و عشا در وقت نماز عشا باشد. (3)حنفيه: جمع بين نماز ظهر و عصر و يا نماز مغرب و عشا به خاطر عذر مسافرت به هيچ وجه جايز نيست. (4)


1- الحدائق الناضرة، ج 7، ص 379؛ وسائلالشيعه، كتاب الصلاة، باب 32 از ابواب مواقيت.
2- كتاب فتاوي اللجنة الدائمة، بن باز، ج 8، صص 134133.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 499، چاپ بيروت.
4- همان، ص 502.

ص:99

ص: 100

قرائت

الف حمد (فاتحةالكتاب)

شيعه اماميه: قرائت فاتحة الكتاب در دو ركعت اول هر نمازى واجب است و در ركعات سوم و چهارم، نمازگزار مخيّر است بين قرائت فاتحة الكتاب و خواندن تسبيحات اربعه تسبيح فقط به اين جملات منحصر است: سُبْحَانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لَا إلَهَ إلَّا اللّهُ وَ اللّهُ أكْبَرْ. (1)حنفيه: در نمازهاى واجب، سوره فاتحة الكتاب واجب نشده است، بلكه نمازگزار هر مقدار از قرآن را بخواند كافى است، به دليل سخن خداوند متعال: فَاقْرَأوا مَاتَيَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ (2)يعنى: هر مقدار از قرآن را توانستيد بخوانيد. (3)قرائت (خواندن قرآن) در دو ركعت اول نمازها واجب است، اما در ركعت سوم مغرب وركعت سوم وچهارم نمازهاى ظهروعصر وعشا نمازگزار اگرخواست مى تواند قرآن قرائت


1- تحرير الوسيله، حضر تا ما مخمينى، ج 1، ص 167؛ الفقه على المذاهب الخمسة، مغنيه، مبحث نماز.
2- سوره مزّمّل، آيه 20.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 248، چاپ بيروت.

ص: 101

كند واگرخواست تسبيح بگويد واگرخواست ساكت باشد.(1) حنابله، مالكيه، شافعيه:

قرائت فاتحة الكتاب در تمامى ركعات نمازها واجب است. (2) سلفيه:

در تمامى ركعت هاى نماز، قرائت فاتحة الكتاب يكى از اركان نماز است؛ اين مطلب درخصوص امام جماعت و منفرد (كسى كه نماز را فرادا مى خواند) مى باشد. قرائت حمد براى مأموم واجب است ولى ركن نيست؛ اما خواندن سوره سنت است و مستحب مى باشد. (3)بسوره

شيعه اماميه: واجب است در ركعت اول ودوم نمازهاى واجب يوميه يك سوره كامل پس از قرائت سوره حمد خوانده شود. البته در بعضى از حالات مانند تنگى وقت، ترس، ضرورت و...، نخواندن سوره جايز مى باشد. (4)


1- الفقه عليا لمذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 249، چاپ بيروت؛و شرح المهذّب، نووي، ج 3، ص 361.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 247، چاپ بيروت.
3- كتاب فتاوي اللجنة الدائمة، بن باز، ج 6، ص 390.
4- تحرير الوسيله، امام خمينى ره، ج 1، ص 164.

ص: 102

حنابله، مالكيه، حنفيه: يكى از مستحبات نماز، خواندن مقدارى از قرآن كريم است كه بعد از قرائت حمد وآمين خوانده مى شود ولازم نيست يك سوره كامل قرائت شود بلكه سه آيه از يك سوره را قرائت كند كافى است. (1)شافعيه: سوره مستحب است وافضل آن كه يك سوره كامل خوانده شود؛ ليكن اگر آيه اى بزرگتر ازيك سوره كوچك را قرائت كرد مثلًا آيه آمن الرسول ... از سوره بقره را خواند، اين افضل است از خواندن سوره كوچكى مثل سوره قريش يا سوره فيل. (2) سلفيه: پس از آمين مقدارى از قرآن را قرائت كند. (3)خواندن سوره در نماز جماعت براى مأموم سنت است و مستحب مى باشد. (4)


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 266، چاپ بيروت.
2- همان.
3- صفة صلاة النبى، بن باز، ص 4.
4- كتاب فتاوي اللجنة الدائمة، بن باز، ج 6، ص 390.

ص:103

ص: 104

حكم قرائت بسم الله الرحمن الرحيم در نماز

شيعه اماميه: لازم است در هنگام قرائت فاتحة الكتاب، بسم الله الرحمن الرحيم نيز قرائت شود؛ زيرا جزء سوره حمد است و ترك آن جايز نيست. (1)شافعيه: بسم الله الرحمن الرحيم آيه اى از سوره فاتحة الكتاب است و واجب است كه خوانده شود و اگر نمازگزار بسمله را نخواند، نمازش باطل است. (2)حنفيه، حنابله: مستحب است بسم الله الرحمن الرحيم به صورت آهسته قرائت شود، نه اينكه با صداي بلند و آشكار باشد. (3) البته از حنابله نيز نقل شده است كه اگر نمازگزار قرائت بسمله را ترك كرد و قرائت فاتحة الكتاب را آغاز نمود، در اين صورت قرائت بسمله از او ساقط مى شود و براى خواندن بسمله باز نگردد. (4)


1- تحرير الوسيله، امام خمينى ره، ج 1، ص 165؛ والفقه على المذاهب الخمسة، مغنيه.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 277، چاپ بيروت.
3- همان، ص 276 277، چاپ بيروت.
4- همان، ص 277، چاپ بيروت.

ص: 105

مالكيه: مكروه است در نمازهاى واجب يوميه بسم الله الرحمن الرحيم قرائت شود، چه نماز جهريه باشد مثل نماز صبح، مغرب وعشاء وچه نماز اخفاتيه باشد مثل نماز ظهروعصر، ولى در نمازهاى مستحبى جايز است هنگام قرائت فاتحةالكتاب، بسمله گفته شود. (1)البته از مالكيه نيز نقل شده است كه اگرنمازگزار خواست براى خروج ازاختلاف بين مذاهب اهل سنت بسمله را بخواند، مستحب است آن را به صورت آهسته بخواند.(2) سلفيه: درباره وجوب قرائت بسمله در آغاز فاتحةالكتاب، بين علما اختلاف است. صحيح آن است كه بسمله در تمام نمازها به صورت آهسته قرائت شود. (3)


1- همان، ص 276.
2- همان، ص 277.
3- كتاب فتاوي اللجنة الدائمة، بن باز، ج 6، ص 379.

ص: 106

جهرو اخفات بسم الله الرحمن الرحيم در نماز

شيعه اماميه: بر مردان مستحب است كه در نمازهاى واجب يوميه ظهر وعصر بسمله را به صورت جهر قرائت كنند. اما بسمله در نمازهاى صبح، مغرب وعشا واجب است همانند حمد وسوره در دو ركعت اول به صورت جهر قرائت شود. (1)شافعيه: واجب است نمازگزار بسمله را درنماز جهر به صورت آشكار ودرنمازاخفاتى به صورت آهسته قرائت كند. (2)مالكيه: درنمازهاى يوميه قرائت بسمله دراول فاتحةالكتاب مكروه است واگرنمازگزار خواست بخواند، مستحب است آن را به صورت آهسته بخواند.(3) حنفيه، حنابله: قرائت بسمله سنت است وبايد به صورت آهسته در همه نمازهاى يوميه قرائت شود. (4)


1- تحرير الوسيله، امام خمينى ره، ج 1، ص 166.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، 277، چاپ بيروت.
3- همان، ص 277- 276، چاپ بيروت.
4- همان، چاپ بيروت.

ص: 107

سلفيه: صحيح آن است كه بسمله در نمازهاى جهريه به صورت آهسته قرائت شود. درباره وجوب قرائت بسمله در آغاز فاتحةالكتاب، بين علما اختلاف است. (1)


1- كتاب فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 6، ص 379.

ص: 108

آيا بسم الله الرحمن الرحيم آيه اى از سور قرآنى است؟

مذاهب اسلامى درباره اين موضوع به طور مفصل بحث كرده اند، به ويژه اهل سنت در اين باره بحث هاى طويل الذيل دارند. اكنون با نظريات آنان آشنا مى شويم.

شيعه اماميه: 1. هر سوره داراى يك بسم الله الرحمن الرحيم مستقل است وبسمله جزئى از هر سوره قرآنى به حساب مى آيد و لازم است بسمله در آغاز تمامى سوره ها قرائت شود به جز سوره توبه برائت.(1) 2. لازم است نمازگزار قبل از قرائت بسمله، سوره اى را كه قصد دارد بخواند، تعيين نمايد و در صورت عدم تعيين، نماز او دچار اشكال مى شود. (2) شافعيه: بسمله از قرآن است وآيه اى كامل از اول

هر سوره مى باشد مگر سوره برائت. (3) قرائت بسمله در اول فاتحة الكتاب واجب است وحكمش حكم فاتحة الكتاب مى باشد؛ لذا برنمازگزار لازم است بسمله را در نمازهاى جهريه


1- تحرير الوسيله، امام خمينى ره، ج 1، ص 165.
2- همان.
3- المجموع، نووى، ج 3، ص 334.

ص: 109

به صورت آشكار، و در نمازهاى اخفاتيه به صورت آهسته قرائت كند. (1)

حنفيه، مالكيه: بسمله در اوائل سوره هاى قرآن از آيات قرآنى نيستند.(2) حنابله: علماى اين مذهب دريك جا با قول شوافع همآهنگ هستند ودرجائى ديگر گفته اند كه بسمله فقط آيه اى از سوره حمد است ولى در ساير سوره ها چنين نيست. (3) سلفيه: بسمله از قرآن است ويكى از آيات قرآن محسوب مى شود ودر آغاز قرائت هر سوره خوانده شود. (4)


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 277، چاپ بيروت.
2- المجموع، نووى، ج 3، ص 334؛ سبل السلام، ج 1، ص 166.
3- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 1، ص 522؛ المجموع، نووى، ج 3، ص 334.
4- كتاب فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 6، ص 381.

ص: 110

ركوع

تمام مذاهب اسلاميركوع در ركعات نماز را واجب ميدانند ولى در مقدار واجب ركوع (خم شدن) و سكون و استقرار لازم در حال ركوع، اختلاف نظريه دارند.

شيعه اماميه: ركوع يكى از واجبات نماز مى باشد و ركن است، يعنى ترك نمودن عمدى و يا سهوى ركوع، نماز را باطل مى كند. لازم است نمازگزار به طور متعارف خم شود تا دست ها به آسانى به زانوان برسد و لازم است ذكر ركوع در حال سكون و استقرارِ بدن قرائت شود. (1)شافعيه، حنابله: نماز گزار در ركوع بايستى به مقدارى خم شود تا كف دستهاى وى به زانوان برسد و نيز سكون و استقرار واجب است. (2)حنفيه: ركوع همان خم شدن است و سكون و استقرار واجب نيست. (3) مالكيه: قراردادن دستها برروى زانوان مستحب است وسنت نيست. (4)


1- العروة الوثقى، ج 1، صص 664 665.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 250، چاپ بيروت
3- همان.
4- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 280، چاپ بيروت.

ص: 111

ذكر ركوع

شيعه اماميه: ذكر ركوع واجب است وگفتن مطلق ذكر مجزى است يعنى هرلفظى را كه داراى ذكر الهى باشد، گفتن آن به عنوان ذكر جائز است. ليكن احتياط آن است ذكركبرا رايك بار بگويد وآن جمله: «سبحان ربّى العظيم و بحمده» است، يا سه بار ذكر صغرا را برزبان جارى كند، ذكر صغرا اين جمله است: «سبحان الله». واگر بخواهد افزون تر احتياط را مراعات كند، ذكر كبرا را يك بار بگويد ولى بهتر از آن گفتن سه بار است. (1)حنابله: ذكر ركوع واجب است و صيغه آن: «سبحان ربّى العظيم» مى باشد. (2) مالكيه: ذكر ركوع مستحب است ولفظ مشخصى ندارد ولى افضل گفتن: «سبحان ربّى العظيم» است. (3)


1- تحرير الوسيله، امام خمينى ره، ج 1، ص 171.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 279،چاپ بيروت؛ والفقه على المذاهب الخمسة.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 279، چاپ بيروت.

ص: 112

حنفيه: عمل به سنت فقط با گفتن سه بار: «سبحان ربّى العظيم» در حال ركوع محقق مى شود واگر كمتر از سه بار قرائت شود، سنت حاصل نشده است. (1)شافعيه: عمل به سنت فقط با گفتن لفظى كه در آن تسبيح باشد حاصل مى گردد، اگر چه افضل آن است كه در حال ركوع

جمله: «سبحان ربّى العظيم» قرائت شود.(2) سلفيه: واجب است درحال ركوع هنگامى كه بدن آرام مى گيرد بگويد: «سبحان ربّى العظيم» وافضل آن است كه سه بار يا بيشتر تكرار كند ومستحب است اين جمله را نيز بگويد: «سبحانك اللّهم ربنا وبحمدك، أللّهم اغفرلى». (3)


1- همان.
2- همان.
3- الدروس المهمة، بن باز، ص 7؛ صفة صلاة النبى، بن باز، ص 4.

ص:113

ص: 114

طولانى بودن قيام بعد از ركوع

1) آيا قيام بعد ازركوع واجب است؟

شيعه اماميه:

قيام بعد از ركوع واجب است ولى ركن نيست يعنى اگر نمازگزار قيام بعد از ركوع را عمداً ترك كند و به سجده برود، نمازش باطل است. (1) حنفيه:

از حنفيه درباره قيام بعد از ركوع دو قول نقل شده است:

1 قيام بعد از ركوع واجب نيست. (2)2 وجوب قيام بعد از ركوع، واين قيام بعد از ركوع از واجبات نماز است ولى از فرائض نماز نيست، بدين معنا كه اگر نمازگزار قيام بعد از ركوع را ترك كند، نمازش باطل نمى شود؛ ولى گناه صغيره انجام داده است. (3)


1- تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى ره، ج 1، ص 155.
2- همان.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 253، چاپ بيروت.

ص: 115

بنا بر نقل وهبة الزحيلى، صحيح همين قول است و به اين مطلب متأخرين از علماى حنفيه، از جمله كمال بن همام تصريح كرده اند. (1)حنابله، شافعيه: قيام بعد از ركوع از واجبات نماز است و اگر نمازگزار اين قيام را انجام ندهد نمازش باطل است. (2) سلفيه: قيام بعد از ركوع از اركان نماز است. (3)2) چرا قيام بعد از ركوع اهل سنت طولانى است؟

احاديث فراوانى در كتب فقهى و روائى اهل سنت آمده است كه دلالت برمشروعيت طولانى نمودن قيام بعد ازركوع دارد.

اين احاديث دلالت بر استحباب دعاهايى كه در اين حالت قرائت مى شود نيز دارد. اكنون يكى از دعاهايى كه اهل سنت در حال قيام بعد از ركوع مى خوانند، ملاحظه فرمائيد.

سلفيه:


1- الفقه الإسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، 1: 658.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، ج 1، ص 253، چاپ بيروت؛ونيلالأوطار، شوكانى، ج 2، ص 280281.
3- الدروس المهمة، بن باز، ص 6.

ص: 116

«سمع اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ، رَبَّنا وَلَكَ الْحمد، حمداً كثيراً طيباً مباركاً فيه، مل ء السموات ومل ء الأرض، ومل ء ماشئت من شي ء بعد». (1)البته سلفيه گفتن «سمع اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» را براى امام جماعت ونمازگزار فرادا واجب مى دانند و واجب است مأمومين، جمله: «رَبَّنا وَلَكَ الْحمد» را درحال قيام بعد از ركوع بگويند.(2) چنانكه خواندن اين دعا را مستحب مى دانند:

«أللّهم ربَّنا لَكَ الْحَمْدُ، مِلْ ءَ السَّمواتِ وَ مِلْ ءَ الأرضِ، وَ مِلْ ءَ مابَينهُما، وَ مِلْ ءَ ما شِئتَ مِن شَى ء بَعد، أهلَ الثَّناءِ وَالمَجدِ، لامانعَ لِما أعْطَيْتَ، وَلامُعطي لِما مَنَعتَ، ولايَنْفَعُ ذاالجَدِّ (3) مِنكَ الجَدّ». (4)


1- صفة صلاة النبى، بن باز، ص 4.
2- الدروس المهمة، بن باز، ص 6.
3- الجَدّ، به فتح جيم، به معناى عظمت وغنا وحظّ وبهره آمده است.
4- نيلالأوطار، شوكانى، ج 2، ص 279.

ص:117

ص: 118

ذكرسجده

شيعه اماميه: ذكر سجده واجب است وگفتن مطلق ذكر مجزى است يعنى هرلفظى كه داراى ذكر الهى باشد، گفتن آن به عنوان ذكر جائز است. ليكن احتياط آن است ذكر كبرا را يك بار بگويد وآن جمله: «سبحان ربّى الأعلى و بحمده» است، يا سه بار ذكر صغرا را برزبان جارى كند، ذكر صغرا اين جمله است: «سبحان الله». واگر بخواهد افزون تر احتياط را مراعات كند، ذكر كبرا را يك بار بگويد ولى بهتر از آن گفتن سه بار است. (1)حنابله: ذكر سجده واجب است وصيغه آن عبارت است از گفتن يك بار «سُبحانَ رَبّى الأعلى» ومازاد بر يك بار مستحب است. (2) مالكيه: ذكر سجده مستحب است ولفظ مشخصى ندارد ولى افضل گفتن «سُبحانَ رَبّي الأعلى» است. (3)


1- تحرير الوسيله، امام خمينى ره، ج 1، ص 173.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 279، چاپ بيروت.
3- همان.

ص: 119

حنفيه: عمل به سنت فقط با سه بار گفتن «سُبحانَ رَبّى الأعلى» در حال سجده محقق مى شود واگر كمتر ازسه بار بگويد سنت حاصل نشده است. (1) شافعيه: عمل به سنت با گفتن لفظى كه در آن تسبيح باشد حاصل مى گردد اگرچه افضل آن است كه در حال سجده «سُبحانَ رَبّي الأعلى» گفته شود.(2) سلفيه: واجب است درحال سجده، هنگامى كه بدن آرام مى گيرد؛ بگويد: «سبحان ربّى الأعلى». وافضل آن است كه سه بار يا بيشتر تكرار كند ومستحب است اين جمله را نيز بگويد: «سبحانك اللّهم ربّنا وبحمدك، أللّهم (3)


1- همان.
2- همان.
3- الدروس المهمة، بن باز، ص 7؛ صفةصلاة النبي، بن باز، ص 4.

ص: 120

تشهّد

اهل سنت به تشهد، تحيات نيز مى گويند؛ زيرا در اول تشهد عبارت (ألتّحيات لله) را مى خوانند.

تشهد در نماز بر دو قسم است:

1 تشهد اول؛ در ركعت دوم نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا.

2 تشهد آخر نماز؛ كه بعد از آن سلام نماز است.

اما تشهد اوّل:

شيعه اماميه، حنابله: تشهد اول در ركعت دوم نماز، واجب است.

مالكيه، شافعيه، حنفيه: تشهد در ركعت دوم مستحب است و واجب نيست. (1) سلفيه: تشهد اول از اركان نماز نيست ولى واجب است. (2)اما تشهد دوّم:

شيعه اماميه، شافعيه، حنابله: تشهد در آخر نماز، واجب است.


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 255، چاپ بيروت.
2- الدروس المهمة، بن باز، ص 7.

ص: 121

حنفيه: تشهد اخير واجب است وفرض نيست يعنى با ترك آن نماز باطل نمى شود. (1) مالكيه: تشهد آخر نماز، مستحب است و واجب نيست. (2) سلفيه: تشهد اخير از اركان نماز است. (3)


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 255، چاپ بيروت.
2- همان؛ و بداية المجتهد، ج 1، ص 125.
3- الدروس المهمة، بن باز، ص 6.

ص: 122

كيفيت تشهّد

شيعه اماميه:

صيغه تشهد نزد شيعه اماميه عبارت است از:

«أشْهَدُ أن لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَريكَ لَهُ، وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، أللَّهُمَّ صَلّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».

شايان ذكر است كه جمله:

«السَّلَامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبي وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكَاتُة» از توابع تشهد ميباشد و از جملات ويژه سلام نماز نيست.(1) مستحب است قبل از شروع تشهد جمله: «ألْحَمدُلله» يا «بسم الله وبالله والحمدلله وخير الأسماء لله» ويا «بسم الله وبالله والحمدلله والأسماء الحسنى كلّها لله» گفته شود. (2)

حنفيه:

صيغه تشهد نزد حنفيه عبارت است از:

«التَّحيَّاتُ لِلّهِ، وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّيّبَاتُ، ألسَّلَامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبِي وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، ألسَّلَامُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ


1- تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى ره، ج 1، ص 181.
2- العروة الوثقى، ج 2، ص 590.

ص: 123

الصَّالِحينَ، أشْهَدُ أن لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه». (1) مالكيه:

صيغه تشهد نزد مالكيه عبارت است از:

«التَّحيَّاتُ لِلّهِ، الزَّاكِيَاتُ لِلّهِ، الطَّيّبَاتُ الصَّلَوَاتُ لِلّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبِى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، اَلسَّلَامُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ، أشْهَدُ أن لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَريكَ لَهُ، وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه». (2)شافعيه:

صيغه تشهد نزد شافعيه عبارت است از:

«التَّحيَّاتُ الْمُبَارَكَاتُ الصَّلَوَاتُ الطَّيّبَاتُ لِلّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبِي وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلَامُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ، أشْهَدُ أنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمداً رَسُولُ اللّه، أللّهُمَّ صَلِّ عَلَي محمد وعَلي آلِ محمد كما صَلَّيْتَ عَلَى إبراهيمَ وَآلِ إبراهيمَ وَبارِكْ عَلَى محمد وَعَلَى آلِ محمد كَما بَاركْتَ عَلَى إبراهيمَ وَآلِ إبراهيمَ إنّكَ حميدٌ مجيدٌ».(3) حنابله:


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 255، چاپ بيروت.
2- همان، صص 256- 255، چاپ بيروت.
3- أمّ، شافعى، ج 1، ص 140.

ص: 124

صيغه تشهد نزد حنابله عبارت است از:

«التحيات للّه، والصّلوات والطيّبات، السَّلَامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبِي وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلَامُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ، أشْهَدُ أنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَريكَ لَهُ، وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أللَّهُمَّ صَلّ عَلَى مُحَمد». (1) سلفيه:

صيغه تشهد نزد سلفيه چنين است:

«التحيات لله، والصّلوات والطيّبات، السلام عليك أيّها النّبى و رحمة الله و بركاتُه، ألسلام علينا و على عباد الله الصالحين، أشهد أن لا إله إلا الله، و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله، أللّهم صلّ على محمد و على آل محمد، كما صلّيت على إبراهيم و على آل إبراهيم، إنّك حميدٌ مجيد، و بارك على محمد و على آل محمد، كما باركت على إبراهيم و على آل إبراهيم، إنك حميدٌ مجيد». (2) سلفيّه هچنين قائلند كه خوب است نمازگزار در تشهد آخر اين فقرات را نيز اضافه كند:


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 256، چاپ بيروت؛ والفقه على المذاهب الخمسة.
2- فتاوي اللجنة الدائمة، ج 7، ص 14؛ الدروس المهمّة، بن باز، ص 76.

ص: 125

«أعوذ بالله من عذاب جهنم، و من عذاب القبر، و من فتنه المحيا و الممات، و من فتنة المسيح الدجّال، أللّهم أعنّى على ذكرك و شكرك و حسن عبادتك، أللّهم إنّى ظلمتُ نفسى ظلماً كثيراً، و لايغفر الذّنوب إلّا أنت، فاغفر لى مغفرةً من عندك و ارحمنى، إنّك أنت الغفور الرحيم». (1)


1- همان، ص 7.

ص: 126

اشاره باانگشت سبابه در تشهد

در كتب فقهى اهل سنت آمده است كه مستحب است نمازگزار درحال خواندن تشهد، با سبابه دست راست خود اشاره كند و عدّه اى گفته اند: هم اشاره كند و هم حركت دهد.(1)

مالكيه: مستحب است نمازگزار در حال تشهد انگشت سبّابه را به طرف راست وچپ حركت دهد.

حنفيه: فقط هنگام پايان تشهد، با انگشت سبابه دست راست خود اشاره كند؛ به اين روش كه وقتى «لاإله» مى گويد انگشت سبابه را بالا بياورد وهنگام گفتن «إلّا الله» انگشت را پايين بياورد.(2) حنابله: فقط هنگام ذكر نام خدا ودعا با انگشت سبابه اشاره كند وحركت ندهد. (3)

بيهقى مى گويد: مقصود از حركت انگشت سبابه، فقط اشاره كردن به وسيله آن است؛ نه اينكه حركت انگشت را تكرار كند.


1- الفقه عليا لمذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 265، چاپ استانبول.
2- همان.
3- همان.

ص: 127

شافعيه: تمام انگشتان دست راست خود را جمع كند مگر انگشت سبّابه كه با اشاره و نگاه به انگشت سبّابه، فقط در زمان گفتن أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللّه اشاره انجام شودوآن را حركت ندهد. (1)ابن رسلان مى گويد: حكمت اشاره به انگشت آن است كه معبود، سبحانه وتعالى واحد است؛ تا آنكه نمازگزار در وحدانيت خداوند سبحان، بين توحيدِ در قول، توحيدِ در فعل و توحيدِ در اعتقاد راجمع كند. (2) سلفيه: مستحب است نمازگزار، هنگامى كه مشغول تشهداول و دوم مى شود؛ با انگشت سبابه اشاره كند ودر دعاهاى تشهد، آن را حركت دهد. (3)شيعه اماميه: اشاره به انگشت سبّابه در حال تشهد جائز نيست واين عمل از مختصات فقه اهل سنت است ودر فقه شيعه اماميه مشروعيت ندارد.

در بين علماى شيعه اماميه، فقط ابن جنيد (4) كه به داشتن نظريات شاذ ومنحصر به فرد شهرت دارد، از وى نقل شده كه قائل به اين عمل مى باشد. (5)


1- همان.
2- نيلالأوطار، شوكانى، ج 2، صص 318 319.
3- الدروسالمهمة، بن باز، ص 8؛ كتاب فتاويالمرأة، بن باز، بحث تشهد.
4- أبوعلى إسكافى، از علماى كهن شيعه، متوفاى 381 هجرى.
5- مستند الشيعه، محقق نراقى ره، ج 5، ص 392.

ص:128

ص: 129

علت طولانى شدن تشهد اهل سنت

اهل سنت در تشهد علاوه بر شهادتين، سلام، صلوات ودعا نيز دارند كه همين باعث شده است تا تشهد آنان طولانى گردد.

البته لازم به يادآورى است كه شيعه اماميه در تشهد، فقط شهادتين وصلوات بر محمد وآل محمد را واجب مى داند.

الف صلوات در تشهد آخر

حنفيه، مالكيه: مستحب است در تشهد، بر رسول خدا (ص) درود فرستاده شود وافضل چنين است:) أللهم صل على محمد وعلى آل محمد كما صليت على ابراهيم وعلى آل ابراهيم، وبارك على محمد وعلى آل محمد كما باركت على ابراهيم وعلى آل ابراهيم فى العالمين إنك حميد مجيد (. (1)حنابله: صلوات بر رسول خدا (ص) در تشهد اخير واجب است وافضل آن است كه بگويد:) أللهم صل على محمدوعلى آل محمد كماصليت على ابراهيم إنك حميد مجيد، وبارك على


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، صص 267266، چاپ استانبول.

ص: 130

محمد وعلى آل محمد كما باركت على آل ابراهيم إنك حميد مجيد (. (1)شافعيه: صلوات بر رسول خدا (ص) در تشهد اخير واجب است وافضل آن است كه بگويد:) أللهم صل على محمد وعلى آل محمدكماصليت على ابراهيم إنك حميد مجيد، وبارك على محمد وعلى آل محمد كما باركت على آل ابراهيم إنك حميد مجيد ( (2)متأخرين از شافعيه به كلمات محمد وابراهيم؛ لفظ) سيدنا (را اضافه كرده اند:

سيدنا محمد، سيدنا ابراهيم. (3) ب دعا در تشهد آخر

حنفيه: مستحب است نمازگزار همانند الفاظ قرآن دعا كند مثلًا بگويد:) أللهم إنى ظلمت نفسى ظلماً كثيراً وإنه لايغفر الذنوب إلا أنت فاغفرلى مغفره من عندك وارحمنى إنك أنت الغفور الرحيم (.(4)


1- همان.
2- أمّ، شافعى، ج 1، ص 140.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، صص 266267، چاپ استانبول.
4- همان، 267 268.

ص: 131

مالكيه: افضل آن است اين دعا درتشهد اخيرخوانده شود:) أللهم اغفر لنا ولوالدينا ولأئمتنا ولمن سبقنا بالإيمان مغفرة عزماً أللهم اغفرلنا ماقدّمنا وماأخّرنا وما أسررنا وماأعلنّا، وماأنت أعلم به منّا، ربّنا آتنا فى الدنيا حسنة وفى الآخرة حسنة وقنا عذاب النار (. (1)شافعيه: افضل آن است دعايى كه از پيامبرخدا (ص) رسيده است در تشهد أخير بخواندمثلًا بگويد:) أللهم اغفر لى ماقدمت وماأخّرت وما أسررت وماأعلنت، وماأنت أعلم به منّى، أنت المقدم وأنت المؤخّر لا أله إلّا أنت (به روايت مسلم. وسنت آن است كه دعاى امام جماعت از اصل تشهد وصلوات بر رسول خدا (ص) افزون تر نگردد. (2) حنابله:) أعوذ بالله من عذاب جهنّم ومن عذاب القبر ومن فتنة المحيا والممات ومن فتنة المسيح الدّجّال (. (3)سلفيه:) أعوذ بالله من عذاب جهنم ومن عذاب القبر ومن فتنة المحيا والممات ومن فتنة المسيح الدّجال، أللهم إعنّى على ذكرك وشكرك وحسن عبادتك، أللهم إنى ظلمت

حج و عمره در آينه فقه مقارن،


1- همان، چاپ استانبول.
2- همان، چاپ استانبول.
3- همان.

ص: 132

نفسى ظلماً كثيراً وإنه لايغفر الذنوب الّا أنت فاغفرلى مغفرة من عندك وارحمنى إنّك أنت الغفور الرحيم (. (1)


1- الدروس المهمة، بن باز، ص 7.

ص: 133

سلام نماز

در اين سر فصل درباره سه موضوع بحث مى شود:

1) آيا سلام نماز واجب است يا خير؟

شيعه اماميه: سلام نماز واجب است.(1) شافعيه، مالكيه: سلام نماز واجب است. (2)حنابله: دوبارسلام نماز واجب است.(3) حنفيه: سلام نماز واجب است ولى فرض نيست يعنى اگر نمازگزار آن را ترك كند، نماز باطل نمى شود. پس خروج از نماز باهركارى ولو به باطل نمودن وضو باشد، جايز است. (4)سلفيه: دوسلام نماز، از اركان آن مى باشد و لازم است جمله: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه» را يك بار به طرف راست خود ويك بار به طرف چپ خود بگويد.(5)2) جملات سلام نماز چيست؟


1- تحرير الوسيله، امام خمينى ره، ج 1، ص 163.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 257، چاپ بيروت.
3- همان؛ والفقه على المذاهب الخمسة، محمدجوادمغنيه، ص 114.
4- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 256، چاپ بيروت؛ وبداية المجتهد، ج 1، ص 126.
5- الدروس المهمة، بن باز، ص 6؛ صفة صلاة النبى، بن باز

ص: 134

جمله: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبي وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» به اتفاق مذاهب اسلامى (شيعه وسنى) جزء تشهد است نه سلام، ليكن اهل سنت آن را در وسط جمله هاى تشهد قرار مى دهند وشيعيان در آخر تشهد وقبل از سلام نماز آن را مى خوانند.

شيعه اماميه: جملات سلام نماز داراى دو عبارت است:

1 «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَي عِبَادِ اللّه الصَّالِحين»

2 «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُه»

اگر نمازگزار فقط جمله دوم را گفت، كافى است؛ اما اگرجمله اول را بياورد، ذكر جمله دوم مستحب است.

لازم به يادآورى است كه جمله:

«السَّلَامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبي وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ»

از توابع تشهد مى باشد و از جملات ويژه سلام نماز نيست. (1)حنابله: لازم است براى خروج از نماز از لفظ «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه» استفاده شود وگرنه نماز باطل است. (2) مالكيه: لازم است براى خروج از نماز از لفظ) السَّلَامُ عَلَيْكُمْ (استفاده شود. (3)


1- تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى ره، ج 1، ص 181.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 257، چاپ بيروت.
3- همان.

ص: 135

شافعيه: ترتيب در الفاظ سلام لازم نيست؛ پس اگر بگويد:) عليكم السلام (صحيح است ولى كراهت دارد. (1)

حنفيه: خروج از نماز باهركارى ولو به باطل نمودن وضو باشد، جائز است.(2) 3) جملات سلام نماز چند بار تكرار شود؟

شيعه اماميه: واجب است سلام نماز: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُه» يكبار گفته شود. (3) حنابله: واجب است سلام نماز: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه» دو بار تكرار شودوگرنه نماز باطل است. (4) مالكيه، شافعيه: گفتن سلام نماز يك بار كافى است.(5) حنفيه: اگر نمازگزار فقط «السلام» را بگويد، واجب است دوبار بگويد؛ ليكن مستحب است كامل ترين را كه عبارت است از: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه» دو بار تكرار كند.(6) 4) كيفيت سلام آخر

.


1- همان.
2- همان.
3- تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى ره، ج 1، ص 164.
4- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 257، چاپ بيروت.
5- همان؛ والفقه على المذاهب الخمسة، محمدجوادمغنيه، ص 114.
6- الفقه الإسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 1، صص 672 673.

ص: 136

شافعيه، حنفيه، حنابله: نمازگزار دو سلام در آخر مى دهد. با سلام اول صورت خود را به طرف راست بگرداند؛ آنگاه با سلام دوم به طرف چپ، صورت خود را بگرداند. (1) البته حنفيه توضيحى در اين خصوص دارند كه توجه شما را به آن جلب مى كنم: مأموم سلام اول را به نيت جواب امام جماعت، به طرف راست بگويد. و سلام دوم در حالى كه سر را به طرف سمت چپ بدن گردانيده است، ادا نمايد. (2)مالكيه: مستحب است مأموم سلام آخر را همان سلامى كه به وسيله آن از نماز خارج مى شود به طرف راست بگويد. اما سلام به امام جماعت ونيز سلام به طرف چپ از سنت است. سلام به امام جماعت به طرف قبله است وسلام به مأمومين طرف چپ خود را به همان طرف چپ خود بگويد.(3) سلفيه: كيفيت سلام آخر، با گفتن دو سلام «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه» يكى به طرف راست وديگرى به طرف چپ، محقق مى شود. (4)


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 284. چاپ بيروت.
2- الفقه الإسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 1، صص 672 673.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 284، چاپ بيروت.
4- صفة صلاة النبى، بن باز، ص 8.

ص: 137

تكبير، بعد ازسلام نماز

شيعه اماميه: يكى از مختصات فقهى شيعه اماميه گفتن تكبير بعد از هر نماز است. اين مطلب در فقه اهل سنت وجود ندارد. اينك به نكات مهم اين فرع توجه فرمائيد:

مستحب است نمازگزار بعد از هرنماز دستها را تا محاذات گوش بالا بياورد وسه مرتبه «ألله أكبر» بگويد. (1)شيخ صدوق (ره) در علل الشرائع از مفضل بن عمر نقل مى كند كه او از امام صادق (ع) پرسيد: علت اينكه نمازگزار دستها را بردارد وسه بار تكبير بگويد چيست؟ امام صادق (ع) پاسخ دادند: «زيرا رسول خدا (ص) هنگامى كه مكه رافتح كردند، نماز ظهر به امامت آن حضرت در مسجدالحرام ونزد حجرالاسود برگزار شد؛ رسول خدا (ص) پس از سلام نماز دستان مباركشان را بالا آوردند وسه بار تكبيرگفتند ...

آنگاه رسول خدا (ص) فرمودند: اين تكبير را درآخر هرنماز واجب بگوئيد». (2)


1- مقنعه، ج 1، ص 330؛ الحدائق الناضرة، ج 8، ص 526.
2- وسائل الشيعه

ص: 138

ونيز زراره از امام باقر (ع) روايت كرده است كه آن حضرت فرمودند:

«إذَا سَلّمْتَ فَارْفَعْ يَدَيْكَ بِالتكْبيرِ ثَلاثاً» (1) يعنى: «هرگاه سلام نماز را گفتى دستها را بالا بياور وسه بار تكبيربگو».

از ديرباز تعدادى از تفرقه افكنان اهل سنت كه همواره برضد وحدت مسلمين گام بر مى دارند وهميشه با اعمال ناپسند خود دشمنان اسلام را تقويت نموده اند و تمامى پيروان مذاهب اسلامى آنها را مى شناسند؛ تهمت ظالمانه اى عليه شيعه اماميه در كتاب ها ونيز سخنرانى ها رواج دادند.

تهمت آنها چنين است: شيعه هنگامى كه در پايان نماز دستها را بالا مى آورد سه بار مى گويد: خان الأمين! به اين معنا كه جبرئيل امين (ع) بايد وحى را براى اميرالمؤمنين (ع) مى برد! او (نعوذ بالله) خيانت كرد وبراى رسول خدا (ص) برد!

اكنون بطلان اين افتراى عظيم را بامطالعه سطور بالا ملاحظه فرموديد ومعلوم گرديد كه اگر بين مسلمانان وحدت اسلامى ايجاد شود، ديگر جائى براى جولان دادن اين نابخردان وجود نخواهد داشت.


1- مستدرك الوسائل، ج 5، ص 52.

ص: 139

بنا براين لازم وضرورى است كه زائران گرامى در حرمين شريفين بهانه به دست ناآگاهان ندهند و درحرمين شريفين از بالا آوردن دستها به هنگام تكبير گفتن پايان نماز، خوددارى كنند؛ تا احترام پيروان اهل بيت عصمت وطهارت بدست تعدادى معلوم الحال مخدوش نگردد.

ص: 140

قنوت

يكى از مستحبات و سنن در نماز، انجام قنوت است. قنوت در لغت به معناى دعا و تضرّع آمده است و در اصطلاح فقهى عبارت است از: «بالا آوردن كف دستان به طرف آسمان و قرار دادن آنها مقابل صورت».

1) حكم شرعى قنوت

شيعه اماميه: قنوت مستحب مؤكد است و انجام آن در نمازهاى واجب سفارش شده است. (1) حنفيه، شافعيه، حنابله: هرگاه مصيبتى و فاجعه اى بر مسلمين وارد شود، مستحب است در نمازهاى واجب قنوت آورده شود. اين قنوت را) قنوت نازله (مى گويند. (2) مالكيه: قنوت در نماز صبح هنگامى كه بلا ومصيبتى نازل شده باشد، مشروع است. ونيز از مالكيه نقل شده است كه قنوت نازله فقط در نماز صبح مستحب است و درنماز وتر قنوت نيست.(3)


1- توضيح المسائل، مبحث نماز.
2- الفقه الإسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 1، ص 809.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 359. ونيلالأوطار، شوكانى، ج 2، ص 394.

ص: 141

شافعيه: درنماز وتر ونيز درنماز صبح ودر ركعت دوم آن، قنوت مستحب است. (1)حنفيه: قنوت در نماز وتر وقنوت نازله فقط در نماز صبح مشروع است هرگاه بلايى بر مسلمانان نازل شود. (2)پس قنوت در غير نماز وتر جايز نيست مگر بلايى نازل شود. حنابله: قنوت فقط در نمازصبح ونماز وتر ونيز در هنگامه نزول بلا مستحب است. پس قنوت در غير اين موارد سه گانه وغير زمان نزول بلا ومصيبت، كراهت دارد. (3) سلفيه: قنوت در نماز وتر و نيز قنوت نازله در نمازهاى واجب اگر بلايى نازل شده باشد مشروع است. (4) 2) جايگاه قنوت درنماز

شيعهاماميه: جايگاه قنوت هميشه قبل از ركوع و در ركعت دوم همه نمازهاى واجب و مستحب، جهريه واخفاتيه است و درنماز وتر هم كه يك ركعت است قبل از ركوع مى باشد، مگر


1- أمّ، شافعى، ج 1، ص 168.
2- حاشيه ابن عابدين، ج 2، ص 12؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 356 357.
3- همان.
4- كتاب فتاوى المرأة، فتاوى بن عثيمين، ص 49.

ص: 142

درنماز جمعه كه قنوت ركعتاول آن قبل از ركوعاست ودر ركعتدوم بعد از ركوع وقبل از سجده قنوت انجام مى شود.(1) حنفيه: قنوت در ركعت آخر وبعد از ركوع، سنت است. (2) مالكيه: مستحب است قنوت درركعت آخر وقبل از ركوع انجام گيرد ومستحب است قنوت فقط در نماز صبح باشد و در غير نماز صبح كراهت دارد ظاهراً. (3)شافعيه، حنابله: قنوت بايد بعد از ركوع ركعت آخر باشد. حنابله: در نماز وتر، قنوت مستحب است. شافعيه: در نماز صبح و در ركعت دوم وبعد از ركوع، قنوت مستحب است. (4)سلفيه: قنوت نازله بعد از ركوع ركعت دوم انجام مى شود. قنوت در نماز وتر و نيز در نمازهاى واجب اگر بلايى نازل شده باشد مشروع است. 3(5)) دعاى قنوت


1- توضيح المسائل، مبحث نماز.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 357.
3- الفقه الإسلامى و أدلته، ج 1، ص 809؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 359، چاپ بيروت.
4- همان.
5- فتاوى بن باز، فتاوى المرأة، ص 47.

ص: 143

مذاهب چهارگانه اهل سنت، دعاهاى مختلفى را براى قنوت ذكر كرده اند كه يكى از مشهورترين آنها اين دعا است: «أللّهمَّ اهدِنَا فيمَنْ هَدَيْتَ، وَ عَافِنَا فيمَنْ عَافَيْتَ، وَ تَوَلَّنَا فيمَنْ تَوَلَّيْتَ، وَ بَارِكْ لَنَا فيمَا أعْطَيْتَ، وَ قِنَا شَرَّ مَاقَضَيْتَ، فَإِنَّكَ تَقْضى وَ لايُقْضي عَلَيْكَ ...». (1)

شيعه اماميه: نمازگزار در حال قنوت مى تواند هر دعايى را كه خواست بخواند؛ وقرائت قرآن به ويژه خواندن آياتى كه مشتمل بردعاء است، جايز مى باشد؛ مانند اين آيه شريفه: رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِى الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّار.

همچنين بهترين دعائى كه در خصوص قنوت از معصومين روايت شده است اين دعاء مى باشد:

«لاإلهَ إلَّا اللهُ الحليمُ الكريمُ، لا إلهَ إلَّا اللهُ العلي العظيمُ، سبحان اللهِ ربِّ السمواتِ السبعِ، وربِّ الارَضينَ السبعِ، وَمافيهنَّ وما بينهنَّ وربِّ العرشِ العظيمِ، وَالحمدُللهِ ربِّ العالمينَ». (2)


1- الفقه الاسلامى وأدلّته، وهبة الزحيلى.
2- العروة الوثقى، ج 2، ص 160.

ص:144

ص: 145

تكتّف

تكتّف به معناى گذاردن دستها روى سينه يا شكم در حال قيام نمازاست؛ به طورى كه دست راست بر روى دست چپ، يا مچ وساعد قرار گيرد.

فقهاى اهل سنت از آن به «قبض» تعبير مى كنند و فقهاى شيعه به آن تكفير (پوشاندن) مى گويند.

اين روش در هيچيك از مذاهب چهارگانه اهل سنت واجب نيست.

شيعه اماميه: تكتف در نماز جايز نمى باشد و موجب بطلان نماز مى شود. (1)در همين خصوص توجه خوانندگان محترم را به دو روايت جلب مى كنم:

قال الإمام الباقر (ع): «... ولاتكفّر فإنّما يفعل ذلك المجوس ...». (2) وقال (ع): «إذا كنت قائماً فى الصلاة فلاتضع يدك اليمنى على اليسرى ولااليسرى على اليمنى، فإنّ ذلك تكفير أهل


1- تحريرالوسيله، امام خمينى، ج 1، ص 186؛كتاب الصلاة، شيخ انصارى، ج 2، ص 478.
2- لكافى، ج 3، ص 299

ص: 146

الكتاب، ولكن أرسلهما إرسالًا فإنّه أحرى أن لاتشغل نفسك عن الصلاة». (1)

مرحوم طباطبائى درفقه منظوم چنين آورده است:

ويبطل الكفّ بها عن عمد

وهكذا التأمين بعدالحمد

مالكيه: در نمازهاى واجب اين عمل كراهت دارد و مستحب نيست؛ زيرا امام مالك گفته است: من كراهت دارم كه در قيام نماز دست روى سينه گذاشته شود؛ زيرا امامان اهل بيت (عليهم السلام) را ديدم كه دستها را پايين مى اندازند؛ ليكن جايز است درنمازهاى مستحبى، دو دست را زيرسينه وبالاى ناف قرار دهد. (2)سحنون بن سعيد در كتاب المدونة الكبرى به نقل از مالك ابن انس مى گويد: اينكه تكتف فقط در نوافل جايز است، مقصود نوافلى است كه طولانى مى شود ونمازگزار درحال قيام با انجام دادن تكتف، خسته نمى شود.

در كتاب مزبور و درپانوشت همين بحث چنين آمده است: اين كلام كه تكتف در فريضه جايز نيست ودر نافله جايز است،


1- دعائم الاسلام، ج 1، ص 159.
2- بدايةالمجتهد، ابن رشد، ج 1، ص 112؛ الفقه عليالمذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 271، چاپ بيروت.

ص: 147

مطلب صحيحى نيست؛ زيرا ماهنوز در اصل تكتف بحث داريم كه آيا از افعال نماز است ياخير؟ لذا ديگر جائى براى مطلب فوق وجود نخواهد داشت. (1) حنابله، شافعيه، حنفيه: از جمله سنن و مستحبات نماز، تكتف است. (2)سلفيّه: نمازگزار در حال ايستادن دست ها را بر روى سينه قرار دهد. (3) كيفيت تكتف:

شافعيه: دست راست بر روى ساق دست چپ، زير سينه چپ وبالاى ناف قرار گيرد. (4)حنفيه: دست راست بر روى مچ دست چپ و در پايين ناف قرار گيرد. (5)حنابله: كف دست راست روى مچ و ساعد دست چپ ودر قسمت پايين ناف قرارگيرد.(6)


1- المدونة الكبرى، ج 1، ص 74.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 271، چاپ بيروت.
3- فتاوى المرأة، بن باز، ص 49.
4- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 271، چاپ بيروت.
5- همان.
6- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 1، ص 514 515.

ص: 148

سلفيه: قرار دادن دست راست بر پشت دست چپ در حال نماز، سنت است. اين روش در حال قيام قبل از ركوع و نيز در قيام بعد از ركوع مراعات شود. (1) آيا زن و مرد در انجام تكتّف باهم فرق دارند؟

حنفيه، شافعيه: زن دو دست خود را روى سينه قرار مى دهد و دست راست به صورت عادى روى دست چپ باشد و مچ دست چپ را نگيرد؛ زيرا اين عمل براى پوشش زن بهتر است. (2)


1- فتاوى بن باز، كتاب فتاوى المرأة، ص 44.
2- الفقه الإسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 1، صص 688 687.

ص: 149

آمين

شيعه اماميه: آمين گفتن درحال نماز، پس از حمد حرام است ونماز را باطل مى كند؛ زيرا آمين كلام اجنبى از نماز است واضافه نمودن چيزى كه در نماز نيست؛ بدعت مى باشد وجايز نيست. در اين حكم فرقى بين امام جماعت ومأموم وفرادا نمى باشد. (1) قال رسول الله (ص): «إن هذه الصلاة لايصلح فيها شيئ من كلام الناس، إنما هو التسبيح والتكبير وقرائة القرآن». (2)

قال الصادق (ع): «إذا كنت خلف إمام فقرأ الحمد ففرغ من قرائتها فقل أنت: ألحمدلله رب العالمين ولاتقل: آمين». (3)حنابله، شافعيه، حنفيه: گفتن آمين بعد از قرائت فاتحةالكتاب در تمام نمازها چه نماز واجب باشد و چه نوافل براى امام جماعت، مأموم ونمازگزار فرادا سنت است. (4)


1- المعتبر، محقق حلّى ره، ج 2، ص 185.
2- صحيح مسلم، ج 2، ص 70.
3- وسائل الشيعة، ج 4، ص 67، حديث 7362.
4- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 250، چاپ استانبول؛ ومغنى المحتاج، ج 1، ص 160.

ص: 150

مالكيه: گفتن آمين براى امام جماعت سنت نيست. (1)سلفيه: گفتن «آمين» بعد از قرائت «و لا الضّالين» براى امام جماعت، مأموم و فردى كه نماز را به طور فرادا مى خواند، سنت است. (2)


1- حاشيه دسوقى فقه مالكيه، ج 1، ص 248؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 250، چاپ استانبول؛ المعتبر، محقق حلّى، ج 2، ص 185.
2- كتاب فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 6، ص 421.

ص: 151

خارج نشدن از مسجد هنگام نماز

حضور در نماز جماعت از سوى پيامبرخدا (ص) وائمه طاهرين تأكيد شده است و درمحيطى كه برادران اهل سنت زندگى مى كنند، حضور در نماز جماعت آنان نيز ازسوى اهلبيت توصيه گرديده است.

خارج شدن از مسجد در زمان اقامه نماز توسط اهل سنت و يا هنگام اذان، امرى نادرست است و باعث مى شود فردى كه مراعات نكند مورد تهمت يا اهانت قرار گيرد. بنابراين به منظور حفظ وحدت و جلوگيرى از اختلاف و درگيرى بين مسلمانان، همواره از سوى ائمه طاهرين و فقهاى شيعه اماميه تأكيد بيشترى بر رعايت اين امر مستحبى شده است تا مؤمنين در نمازجماعت اهل سنت حاضر شوند.

اهل سنت به اين مسأله اهميت فراوانى مى دهند، در روايتى از طريق اهل سنت چنين آمده است: «كسى بعد از اذان هرگز از مسجد خارج نشود مگر آنكه اراده برگشت داشته

ص: 152

باشد. اگر كسى بعد از اذان از مسجد خارج شود، منافق است».(1) امام خمينى (ره) در اين باره نوشته اند: «در وقتى كه در مسجدالحرام يا مسجدالنبى نماز جماعت منعقد شد، مؤمنين نبايد از آنجا خارج شوند و بايد از جماعت تخلف نكنند و با ساير مسلمين به جماعت نماز بخوانند». (2)


1- الموطّأ، مالك بن انس، ج 1، ص 162.
2- مناسك حج محشّى، ص 508، مسأله: 1313.

ص: 153

نماز تحيت مسجد

مستحب است هر فردى از افراد مسلمان، هنگامى كه وارد مسجدى مى شود، قبل از نشستن در مسجد، دو ركعت نماز تحيت مسجد بخواند. (1) رسول خدا (ص) درباره همين موضوع فرموده اند:

«إذا دخل أحدكم المسجد فلايجلس حتّى يصلّى ركعتين». يعنى هرگاه هر يك از شما داخل مسجد شد، قبل از آنكه بنشيند، دو ركعت نماز بگزارد. (2) زائران محترم به اين نكته مهم توجه داشته باشند كه در بعضى از اماكن مانند مكه ومدينه كه اهل سنت به انجام دادن نوافل اهتمام مى ورزند، عمل نمودن به اين عمل مستحبى ضرورت پيدا مى كند؛ زيرا درصورت عدم توجه شيعيان به اين گونه مسائل مهم استحبابى، مذهب شيعه اماميه مورد تهمت قرار مى گيرد و بر عليه شيعيان تبليغ مى شود كه پيروان اين مذهب اهميتى براى اماكن مقدس قائل نيستند.


1- العروة الوثقى، ج 1، ص 600.
2- مبسوط، شيخ طوسى ره، ج 8، ص 90.

ص: 154

مالكيه: اين دو ركعت نماز تحيت واجب نيست، بلكه كار نيكويى است. (1) شافعيه، حنابله: هنگام ورود به مسجد، يكى از سنت ها خواندن دو ركعت نماز تحيت مسجد است.(2)

حنفيه: نماز تحيت مسجد دوركعت است وچهارركعت نماز تحيت افضل است وافزون تر از چهارركعت به نيت نماز تحيت انجام نشود.(3)


1- الموطأ، مالك بن أنس، ج 1، ص 162.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 352، چاپ بيروت.
3- همان.

ص: 155

تأكيد برحضورمؤمنين درنمازجماعت

يكى از زيباترين نماد وحدت و قدرت مسلمانان، نمازهاى جماعت پر شكوه و پر جمعيت است. استعمارگران در طى سالهاى متمادى تلاشهاى شبانه روزى داشته اند تا اين تجلّى قدرت و وحدت را از مسلمانان بگيرند و با ايجاد اختلافات قومى و طايفه اى و عقيدتى، سعى كرده اند به اهداف شوم و تفرقه افكنانه خود برسند.

با پيروزى انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت امام خمينى (ره) معظم له تأكيد بليغ در اين راستا اعمال كردند.

البته اين تأكيدات امام امّت، مطلب جديدى در اسلام نبوده است؛ بلكه حضرت امام به پيروى از اجداد طاهرينش، سنگ بناى تعاطف و مهربانى بين برادران اهل سنت و شيعيان را تحكيم بخشيدند.

حضرت امام جعفرصادق (ع) در روايتى چنين فرمودند: «مَنْ صَلَّي مَعَهُمْ فِي الصَّفِ الأَوَّلِ كَان كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللّه (ص) فِى الصَّفِّ الأَوَّل» يعنى: كسى كه در نماز جماعت

ص: 156

آنان خصوصاً در صف اول نماز جماعت شركت كند، همانند آن فردى است كه پشت سر پيامبرخدا (ص) به نماز ايستاده است.(1) ونيز حضرت امام جعفرصادق (ع) درباره همزيستى مسالمت آميز با برادران اهل سنت به اصحاب خود اين چنين توصيه وتأكيد فرمودند: «عودوا مرضاهم، واشهدوا جنائزهم، وصلّوا فى مساجدهم... يعنى: بيماران آنان اهل سنت را عيادت كنيد، به تشييع جنازه آنان برويد، درمساجد آنان وهمراه آنان نمازجماعت بخوانيد ...» (2) امام خمينى (قدس سره) در اين باره فرموده اند: «در وقتى كه در مسجدالحرام ويا مسجدالنبى نماز جماعت منعقد شد، مؤمنين نبايد از آنجا خارج شوند و بايد از جماعت تخلف نكنند و باساير مسلمين به جماعت نماز بخوانند». (3)


1- من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق ره، ج 1، ص 382.
2- الهدايه، شيخ صدوق ره، ص 55؛ سرائر، ابن ادريس، ج 3، ص 599.
3- مناسك محشى، ص 508، مسأله: 1313.

ص: 157

در اين خصوص نيز از مراجع عظام و مقام معظم رهبرى مدّظلّه استفتائى شده است كه توجه خوانندگان گرامى را به اصل استفتاء وپاسخ آنان جلب مى كنم:

سؤال شركت شيعيان در نماز جماعت اهل سنت در مسجدالحرام ومسجدالنبى وساير مساجد چه حكمى دارد؟

جواب امام خمينى (ره): درمساجد ديگر هم كافى است.(1) آية الله گلپايگانى: اختصاص به مسجدين شريفين ندارد بلكه درتمام مساجد مستحب ومورد ترغيب ورجحان است. (2)آيةالله فاضل: نماز با آنان كفايت از نماز واجب مى كند وشركت در نمازجماعت اهل سنت اختصاص به مسجد الحرام ومسجد النبى ندارد. (3) آيات عظام: خوئى، سيستانى، تبريزى: بلى نماز مجزى است، درصورتى كه قرائت حمد وسوره را براى خود آهسته قرائت كند؛ و اگر نمى شود آهسته قرائت كند، به حديث نفس بخواند. (4)


1- استفتاآت ويژه حج، ص 132.
2- همان.
3- همان.
4- مناسك محشّى، ص 509، مسأله: 1313.

ص: 158

مقام معظم رهبرى: نماز صحيح است واعاده ندارد؛ ولى بايد شرائطى كه آنها معتبر مى دانند مراعات شود؛ مثلًا جلوتر از امام جماعت اقتدا نكنند.(1)


1- استفتاآت ويژه حج، ص 41.

ص: 159

اقتدا به شخص مخالف درفروع

مقصود از فروع، تفاوت درفروع فقهى هرمذهب است

شيعه اماميه: اگرامام جماعت با مأموم در مسائل فرعى كه متعلق به نماز است اختلاف داشته باشند، اگر چه از حيث اجتهاد يا تقليد خطا كرده باشند؛ اين اقتدا صحيح است. (1)مالكيه: اگر سنّى مالكى به سنّى حنفى اقتدا كند وامام جماعت حنفى اركان نماز به نظريه مذهب مالكى را نياورد، مثلًا سلام آخر نماز را ندهد يا قيام بعد از ركوع را انجام ندهد، نماز سنى مالكى كه مأموم است باطل مى باشد. (2) حنفيه: اقتدا به امام جماعتى كه مخالف با حنفيه در فروع احكام مى باشد، ازخواندن نماز فرادا افضل است؛ البته به شرطى كه كسى غير آن فرد يافت نشود؛ اگر يافت شد، اقتدا به موافق افضل است. (3)


1- تحريرالوسيله، امام خمينى ره، ج 1، ص 276.
2- حاشيه دسوقى، ج 1، ص 333.
3- حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 607.

ص: 160

شافعيه: اگر شافعى مذهب به امام جماعت حنفى مذهب اقتدا كند و او يكى از مبطلات نماز نزد مذهب شافعى را انجام دهد، مثلًا عورت خود را لمس كند، اقتداى او صحيح نيست؛ زيرا امام جماعت با اين كار وضويش باطل شده است. ولى اگر امام جماعت حنفى برآنچه كه درفقه شافعى صحيح است مواظبت كند؛ اقتداى به او صحيح است. (1)حنابله: اقتداى به مخالفين در فروع، مانند اقتدا به پيروان ابوحنيفه، مالك، شافعى صحيح است ومكروه نمى باشد واحمدبن حنبل براين مطلب تصريح كرده است؛ زيرا اصحاب رسول خدا (ص) وتابعين همواره به يكديگر اقتدا مى كردند با اينكه درفروع فقهى با يكديگر اختلاف نظريه داشتند. (2)

سلفيه: سؤال: آيا جائزاست درمنطقه اى كه مسلمانان شافعى مذهب زندگى مى كنند امام جماعت حنفى مذهب براساس مذهب آنان نماز بخواند؟ مثلًا:

بسمله قبل از فاتحةالكتاب را جهراً قرائت كند؟

بعد از قرائت حمد، توقف كند تا مأمومين بتوانند حمد را بخوانند؟

بسمله قبل از سوره را جهراً قرائت كند؟


1- مغنى المحتاج، ج 1، صص 237 238.
2- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 2، ص 27.

ص: 161

جواب: اختلاف در فروع اثرى در صحت نماز مأمومين ندارد؛ اگرچه در مذهب با هم اختلاف داشته باشند. لذا برامام جماعت وغيراو از اهل علم لازم است، تا آنچه را از دلائل فقهى ارجح مى دانند؛ برطبق آن عمل نمايند وفرقى نمى كند مأمومين با وى موافق باشند يااختلاف نظريه داشته باشند. (1)


1- فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 7، ص 366، فتواى شماره: 6321.

ص: 162

سلفيه نمازجماعت را واجب مى دانند

زائرانى كه براى اولين بار به عربستان مسافرت مى كنند، نمازهاى جماعت بزرگ و باشكوهى را در مسجدالنبى و مسجدالحرام مشاهده خواهند كرد.

براى آگاهى آن دسته از افراد كه تحت تأثير جمعيت فراوان نمازگزار در اين دو مسجد معروف قرار مى گيرند، بايستى به نكاتى چند اشاره كرد؛ لطفاً توجه كنيد:

1) وهابيون نماز جماعت را واجب مى دانند نه مستحب. پس بر همه آنان واجب است تا براى اداى نماز به صورت جماعت، به سوى مساجد بشتابند و اگر به نماز جماعت نيايند گناه كرده اند و در زمره اهل معصيت شمرده خواهند شد.

2) در ساير مساجد وضعيت اين چنين نيست. به طور قطع در اماكن زيارتى هميشه نمازها با شكوه تر از ساير مكانها برگزار مى شود. به عنوان مثال نمازهاى جماعت درحرم حضرت رضا (ع) و ساير اماكن مقدسه شاهد بر اين مطلب است.

3) آيا نمازهاى عيدفطر وجمعه و ... را مشاهده كرده ايد؟ همانگونه كه مى دانيد نمازهاى جمعه ونماز عيد فطر درايران ازلحاظ حضور باشكوه مردم مسلمان، مثال زدنى است؛ با اينكه شيعه اماميه نمازجماعت و نمازجمعه را مستحب

ص: 163

مى داند ولى در عين حال نمازها با جمعيتى انبوه، و به صورت باشكوه برگزار مى شود.

4) به اين خبر مهم توجه كنيد، اين خبر در يكى از كتابهاى رسمى چاپ وزارت ارشاد عربستان سعودى آمده است و حاكى از بى رغبتى نسل جوان عربستان سعودى درخصوص شركت در نماز جماعت مى باشد.

به متن اين گزارش دقت فرماييد:

«نمازصبح از كمبود نمازگزار شكايت دارد. نماز صبح از شركت نكردن جوانان در مراسم فريضه صبح شاكى است.»

اين گزارش در ادامه به آمار و ارقامى رسمى كه حاكى از بى توجهى جوانان به نماز است؛ اشاره مى كند و مى نويسد: «طبق آمار رسمى، 79% از جوانان و دانشجويان، نماز صبح را نمى خوانند؛ اين ارقام وحشتناك است و ترس را در دلها مى افكند. والله تعجب آور است، ساعت 15/ 7 صبح، جوانان و دانش آموزان، فوج فوج از خانه هايشان به سوى مدارس در حال حركت هستند؛ ولى اينان نماز صبح را كجا بودند؟!». (1)


1- قرةالعين، تأليف: محمدبنعبدالله الهبدان، ص 40، چاپ عربستان 1422 ه.

ص:164

ص: 165

خوابيدن در مسجد

شيعه اماميه: خوابيدن در مسجد مكروه است. (1)حنفيه: خوابيدن در مسجد مكروه است مگر براى شخص غريب و يامعتكف كه خواب آنها در مسجد كراهت ندارد. (2) مالكيه: خوابيدن در مسجد براى كسى كه مسكن ندارد مباح است؛ ولى فردى كه محل سكونت دارد، خوابيدن وى در مسجد جايز نيست؛ مگر آنكه براى عبادت به مسجد رفته باشد. (3) حنابله: خوابيدن در مسجد جايز است، به شرطى كه جلوى نمازگزاران نخوابد؛ اگر در مقابل نمازگزاران خوابيد، لازم است اورا بيدار كنند؛ زيرا نماز خواندن به طرف فرد خواب مكروه است. (4)شافعيه: خوابيدن در مسجد جايز ميباشد. (5)


1- توضيح المسائل، مسأله: 913.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 285، چاپ استانبول.
3- همان؛ ونيلالأوطار، شوكانى، ج 2، ص 171.
4- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 285، چاپ استانبول.
5- همان.

ص: 166

سلفيه: خوابيدن در مساجد حرام نميباشد. (1)

.


1- كتاب فتاوى اللجنة الدائمة للبحوثالعلمية والإفتاء، ج 6، ص 278، فتواى شماره: 10768.

ص: 167

خوردن وآشاميدن در مسجد

شيعه اماميه: خوردن وآشاميدن در مسجد جائز است ونيز براى معتكف اشكالى ندارد؛ ليكن سزاوار است سفره اى پهن شود تا نظافت مسجد مراعات شود. (1)شافعيه: مادامى كه مسجد آلوده نشود، خوردن درمسجد مباح است. (2) مالكيه: خوردن وآشاميدن در مسجد جائز است، اما خوردن آنچه كه بوى بد دارد در مسجد حرام است.(3) حنابله: خوردن در مسجد مباح است، به شرطى كه مسجد آلوده نشود.(4) حنفيه: خوردن درمسجد كراهت دارد؛ ولى خوردن آنچه كه بوى بد دارد، مثل سير و پياز؛ در مسجد، حرام است وبايد فردى كه سير وپياز خورده، از داخل شدنش به مسجد جلوگيرى كرد. (5)


1- تحرير الوسيله، ج 1، ص 309؛ تذكره، علّامه حلّى، ج 1، ص 276 287، چاپ قديم.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 286285؛ چاپ استانبول.
3- همان.
4- همان.
5- همان.

ص:168

ص: 169

حكم نماز در داخل كعبه معظّمه

خواندن نماز در داخل كعبه، از جمله مسائلى است كه پيروان مذاهب اسلامى درباره آن بحث كرده اند. در ذيل، توجه خوانندگان گرامى را به موارد اختلافى جلب ميكنم:

شيعه اماميه:

خواندن نمازهاى فريضه در داخل كعبه مكروه است؛ ولى نماز مستحبى به طرف هريك از ديوارهاى داخلى كعبه جائز مى باشد. (1) درهمين خصوص از حضرت امام صادق (ع) در روايتى صحيح نقل شده است كه فرمودند: «لاتصلّ المكتوبة فى جوف الكعبة». (2)

مالكيه: خواندن نمازهاى فريضه در داخل كعبه كراهت شديده دارد؛ ولى نماز صحيح است واعاده آن در وقت مستحب مى باشد.


1- العروةالوثقى، ج 2، ص 388، حاشيه حضرت امام خمينى ره؛ و شرائع الاسلام، ج 1، ص 51.
2- وسائل الشيعه، باب 17 از ابواب قبله، حديث 3.

ص: 170

خواندن نماز نافله اى كه مستحب مؤكد باشد، در داخل كعبه مكروه است؛ ولى خواندن نافله عادى داخل كعبه مستحب مى باشد. (1)شافعيه، حنفيه: خواندن نمازهاى واجب و نيز نمازهاى مستحب در داخل كعبه جايز است.(2) حنابله: خواندن نمازهاى مستحبى در داخل كعبه جايز است ولى خواندن نمازهاى واجب جايز نيست. (3)


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 223، چاپ بيروت؛ المدونة الكبرى، ج 1، ص 91.
2- أمّ، شافعى، ج 1، ص 119؛ حاشيه ابن عابدين، ج 2، ص 275.
3- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 1، ص 721؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 223، چاپ بيروت.

ص: 171

حكم نمازميّت در مسجدالحرام و سايرمساجد

شيعه اماميه: خواندن نماز ميت در همه مساجد مكروه است مگردر مسجدالحرام، كه نمازميت در آن مكروه نيست. (1) حنفيه، مالكيه: خواندن نمازميت درهمه مساجد كراهت دارد. (2)شافعيه: خواندن نمازميت در همه مساجد مستحب است. (3) حنابله: خواندن نمازميت در همه مساجد مباح است. (4) سلفيه: خواندن نمازميت درمسجد ومصلى، براى مردان وزنان، مشروع است. (5)


1- تحريرالوسيله، امام خمينى ره، ج 1، ص 87؛ توضيح المسائل، مسأله 612.
2- حاشيه ابن عابدين، ج 2 ص 243؛ الموطأ، ج 1، ص 230229؛ مواهب الجليل 1: 54.
3- أمّ، شافعى، ج 1، ص 318؛ الفقه على المذاهب الأربعة، ج 1، ص 539، چاپ بيروت.
4- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 2، ص 375؛ بداية المجتهد، ج 1، ص 194.
5- الدروس المهمة، بن باز، ص 16.

ص: 172

حكم خواندن نماز درجلوى قبرمطهّر پيامبرخدا (ص) وامامان

شيعه اماميه: يكى از اماكنى كه لازم است انسان مسلمان ادب واحترام را رعايت كند، آن است كه جلوتر از قبرپيامبر (ص) وامام (ع) نماز نخواند وچنانچه نماز خواندن، بياحترامى به صاحب قبر باشد، حرام است؛ ولى نماز باطل نيست. (1)در خصوص اين مسأله در كتب فقهى اهل سنت مطلبى يافت نشد؛ ليكن از نماز خواندن آنان در جلوى قبر مطهر رسول خدا (ص) چنين برداشت مى شود كه اين عمل را جايز مى دانند ومنعى در اين باره قائل نيستند.


1- توضيح المسائل، مسأله 884.

ص: 173

حكم خواندن نماز درقبرستان

شيعه اماميه: يكى از مكانهايى كه خواندن نماز درآن كراهت دارد، مقابر است.(1) لازم به يادآورى است كه نمازگزاردن در حرم انبياء الهى وحرم ائمه معصومين ونيز مراقد علماء مكروه نيست. (2) البته خواندن نماز درقسمت بالاى سر حرم انبياء الهى وائمه معصومين و زيارت قبور آن انوار مقدس، از مستحبات مؤكده شمرده شده است. (3)

حنفيه: نمازگزاردن درمقبره ها مكروه است؛ ولى نماز نزد قبور انبياء كراهت ندارد. (4)شافعيه: نمازگزاردن در مقبره هايى كه نبش نشده اند مكروه است، مگر در مقابر شهدا وانبياء كه كراهت ندارد؛ به شرطى كه نمازگزار قصد تعظيم آن قبور را نداشته باشد و چنانچه قصد تعظيم به قبور باشد؛ حرام است. (5)

).


1- العروة الوثقى، ج 2، ص 400.
2- همان، ص 446.
3- مستندالشيعه، ج 13، ص 327؛ جامع الشرايع، ص 124؛ وجامع المدارك، ج 2، صص 554 555.
4- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 279 280.
5- همان.

ص: 174

مالكيه: نماز درمقبره جايز است، به شرطى كه نجاست نباشد. (1)حنابله: نمازگزاردن در مقبره باطل است؛ ولى نماز درجايى كه يك يا دو قبر باشد صحيح است؛ به شرطى كه قبر را قبله خود قرار ندهد؛ كه در اين صورت كراهت دارد. (2)سلفيه: خواندن نماز در قبرستان جايز نيست وحرام است ودر صورت انجام چنين كارى، نماز صحيح نمى باشد. (3) زائران گرامى به اين نكته بسيار مهم توجه ودقت بيشتر داشته باشند؛ چون سلفى ها نماز در كنار قبرستان (حرم) بقيع را حرام مى دانند واحياناً آن را به عنوان پرستش ائمه مى انگارند وبرخورد نامناسب بافرد نمازگزار مى كنند؛ بنابراين از خواندن نماز درحرم بقيع وبيرون آن، خوددارى نمايند وبراى خواندن نماز زيارت ائمه بقيع، به مسجدالنبى مشرف شوند.


1- همان.
2- همان.
3- فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 6، ص 257 258.

ص:175

آياخواندن نماز درقبرستان حرام است؟

شيعه اماميه: نماز خواندن در قبرستان مكروه است؛ مگر حرم هاى انبياء وائمه معصومين كه نه تنها مكروه نيست بلكه زيارت قبور آنان وخواندن نماز در قسمت بالاى سر، از مستحبات مؤكّده شمرده شده است. (1)ليكن توجه به اين نكته ضرورى است؛ كه در فضاهايى چون مدينه منوره ومكه مكرمه كه سلفيه پيروان محمد بن عبدالوهاب كه به آنها وهابيون مى گويند درآنجا حاكم هستند وخواندن نماز در كنار بقيع را باطل دانسته واحياناً آن را به عنوان پرستش ائمه، شرك مى انگارند ودرصورت نماز خواندن شيعيان وساير مسلمانان درجوار بقيع، به آنان اهانت مى كنند؛ بنا براين لازم است با مراعات نمودن اين گونه مسائل، از بروز درگيرى جلوگيرى شود؛ تا تضييقات وسوء برداشتها باعث نگردد درهاى حرم مطهّربقيع، در مدينه منوره ودرهاى قبرستان ابوطالب، در مكه مكرمه به روى زائران بسته شود. بايد تمامى زائران گرامى كوشش نمايند تا سايرين از فيض زيارت محروم نگردند.

حنابله: نماز خواندن در قبرستان حرام است. (2)حنفيه: نمازخواندن در قبرستان كراهت دارد. (3) مالكيه: نماز خواندن در قبرستان جائز است وكراهتى ندارد. (4)


1- مستندالشيعه، ج 13، ص 327؛ العروةالوثقى، ج 2، ص 400؛ وجامع المدارك، ج 2، صص 554 555.
2- المغنى، ابنقدامهحنبلى، ج 1، ص 716؛ نيل الأوطار، شوكانى، ج 2، ص 136.
3- حاشيه ابنعابدين، ج 1، ص 704؛ نيلالأوطار، شوكانى، ج 2، ص 137.
4- همان؛ المدونة الكبرى، ج 1، ص 90.

ص176

ص: 177

شافعيه: اگر قبر نبش شده باشد، جائز نيست؛ ولى اگر نبش قبر صورت نگرفته باشد، خواندن نماز در آنجا جائز است. (1)

سلفيه: نماز خواندن در قبرستان بدعت است وحرام مى باشد واز وسائل شرك به حساب مى آيد. (2)


1- أمّ، شافعى، ج 1، ص 317؛ فتح العزيز، ج 1، ص 276؛ ونيل الأوطار، شوكانى، ج 2، ص 137.
2- فتاواى بن باز، فتاوى المرأة، ص 8.

ص: 178

نحوه خواندن دعا در مسجدالنبى (ص) وحرم بقيع

زائران گرامى قبر مطهّر رسول خدا (ص) وائمه بقيع به اين نكته توجه داشته باشند، هرگاه تصميم داشتند در فضاى روضه مقدسه، مسجدالنبى ونيز در حرم مطهّر بقيع، دست به دعا بردارند، حتماً رو به قبله دعا كنند و به طرف قبور مطهّر دست به دعا بر ندارند؛ زيرا گروه سلفيه برخلاف نص آيه شريفه قرآن، اعتقادى به ابتغاء وسيله ندارند.

قال الله تعالى: يَا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوااللّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ لَعلَّكُم تُفْلِحُونَ (1)

آنان احترام به پيامبرخدا (ص) را شخصيت پرستى و قبر پرستى و در نهايت بت پرستى مى دانندوروح پاك ومبارك رسول خدا (ص) وائمه اهل البيت را مرده وناشنوا مى شمرند ودست توسل به سوى آنان را يك نوع عبادت غير خدا تصور مى كنند؛ درحالى كه همه مى دانيم بين توسل وعبادت، فرق آشكارى است.


1- سوره مائده، آيه 35.

ص: 179

سلفيه با استناد به روايتى كه فقط در چارچوب اعتقاد و ايدئولوژى خودشان قابل طرح است، ولى ساير مذاهب اسلامى آن را قبول ندارند؛ به مطالبى فتوا داده اند كه هيچيك از علما ومسلمانان تأييد نمى كنندو اگر فردى برخلاف باور آنان كارى انجام دهد؛ بى درنگ وى را متّهم به شرك وكفر مى كنند.

حج و عمره در آينه فقه مقارن،

ص:180

ص: 181

حج و عمره

ص:182

ص: 183

عمره

شيعه اماميه: عمره مفرده از مستحبات است؛ ولى درباره انجام عمره مفرده رجبيه، تأكيد فراوان شده است وثواب افزون تر دارد؛ بطورى كه در روايت آمده است: ثواب عمره رجبيه همسان حج مستحبى در فضيلت مى باشد. (1) مالكيه: عمره از سنت هاى مؤكده است. يعنى سنت است كه عمره يك بار در طول عمر انجام شود. (2) حنفيه: سنت است كه عمره يك بار در طول عمر انجام شود؛ عمره سنت مؤكد است. (3) حنابله، شافعيه: عمره، يك بار در عمر واجب است.(4) سلفيه: عمره در طول عمر يك بار واجب است، گرچه آن را همراه حج انجام دهد. اگر آن را در ماه هاى حج انجام دهد، عمره تمتع مى شود. ليكن اگر عمره را همراه با حج انجام دهد، حج او، حج قِران مى شود. (5)


1- جواهر الكلام، ج 18، صص 12461.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 684؛ و كتاب الحج، فضايل وأحكام، علوى مالكى، ص 178.
3- همان.
4- همان.
5- فتاوى الدائمة، بن باز، ج 11، ص 316، فتواها يشماره: 8872 و 4517.

ص: 184

اعمال عمره

شيعه اماميه: عمره مفرده داراى هفت عمل است:

احرام، طواف، نمازطواف، سعى بين صفا ومروه، تقصير، طواف نساء، نماز طواف نساء. (1)

فرد عمره گزار با تقصير از احرام خارج مى شود، ليكن هنوز مباشرت باهمسرش بر اوحرام است و با انجام طواف نساء ونمازطواف نساء، اين حرمت نيز پايان مى پذيرد.

مذاهب اهل سنت: اعمال عمره بدين شرح است: احرام، طواف، سعى، حلق يا تقصير. (2)لازم است بدانيم، اكثر مذاهب اهل سنت نمازطواف را از سنن مى دانند وآن را درمجموعه مستحبات وسنن ذكر كرده اند. (3)


1- مناسك حج محشى، مسأله: 175، چاپ تابستان 1382.
2- حاشيه ابن عابدين، ج 2، ص 520؛ الشرح الكبير، ابن قدامهحنبلى، ج 3، ص 498؛ المبسوطسرخسى، ج 4، ص 29؛ مواهب الجليل، ج 4، ص 118.
3- المجموع، نووى، ج 8، ص 14؛ أمّ، شافعى، ج 1، ص 118.

ص: 185

اركان عمره

ركن در ابواب فقهى حج وعمره، به عملى گفته مى شود كه اگر حاجى به طورعمد آن را ترك كند، حج وياعمره او باطل مى شود؛ چه عالم به حكم باشد ويا نباشد.(1) شيعه اماميه: احرام، طواف، سعى بين صفاومروه. (2) مالكيه، حنابله: احرام، طواف، سعى بين صفاومروه. (3) شافعيه: احرام، طواف، سعى بين صفاومروه، ازاله مو، ترتيب بين اين اركان. (4) حنفيه: عمره فقط يك ركن دارد وآن اكثر شوطهاى طواف است چهاردور؛ اما احرام، شرط عمره است ولى سعى بين صفا ومروه از واجبات عمره است؛ نه ركن. (5)


1- تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى ره، ج 1، ص 440.
2- مبسوط، شيخ طوسى ره، ج 1، ص 307؛ مناسكحج محشّى، مسأله: 842.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 684.
4- همان.
5- همان.

ص:186

ص: 187

شرايط وجوب حج

شيعه اماميه:

1 اسلام

2 عقل

3 حرّيت

4 بلوغ

5 استطاعت مالى وبدنى.(1) مذاهب اهل سنت:

درباره شرائط وجوب حج ونيز مفهوم استطاعت، مذاهب اهل سنت اختلاف دارند. برخى ازآنها اسلام را شرط صحيح بودن حج مى دانند نه وجوب آن. (2) امّا درمورد سه شرط ديگر: بلوغ، عقل وحرّيت (حرّيت يعنى آزاد باشد، غلام و برده نباشد) تمام مذاهب اهل سنت اتفاق نظريه دارند. (3)


1- اللمعة الدمشقية، ج 1، كتاب الحج.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيري، ج 1، ص 644، چاپ بيروت.
3- همان، ص 645.

ص: 188

همانطور كه اشاره شد شرط استطاعت نيز از موارد اختلافى است. برخى ازمذاهب استطاعت عقلى را كافى مى دانند؛ يعنى اگر بتواند با زحمت، مقدار اندكى ثروت بدست بياورد كه يك حج كم هزينه و پرزحمت انجام دهد؛ اومستطيع مى شود. (1)


1- همان؛ كتاب الحج، علوى مالكى، ص 63.

ص: 189

ماه هاى حج

ماه هاى حج ويژگى هايى دارد. به عنوان مثال يكى از ويژگى هاى ماه هاى حج، جايز بودن انجام اعمال مقدماتى حج از قبيل انجام دادن عمره تمتع در آن است؛ بنابراين حاجى مى تواند در روزهاى نخستين ماه شوال، اعمال عمره تمتع را انجام دهد ودر مكه بماند تا در ماه ذى الحجه، اعمال ويژه حج تمتع را بياورد.

شيعهاماميه: ماه هاى حج عبارت است از: شوال، ذوالقعده وذوالحجه. (1)مالكيه: شوال، ذوالقعده، ذوالحجه.

شافعيه: شوال، ذوالقعده، 10 شب از ماه ذى الحجه.

حنابله، حنفيه: شوال، ذوالقعده، 10 روز اول از ماه ذى الحجه. (2)


1- تحريرالوسيله، امامخمينى ره، ج 1، ص 406؛ المعتمد، ج 2، ص 242؛ مجله ميقات الحج، شماره 22، سال 11.
2- كتاب الحج، فضايل و احكام، سيد محمد بنعلو يمالكى، ص 52.

ص: 190

اركان حج

ركن در ابواب فقهى حج، به عملى گفته مى شود كه اگر حاجى به طورعمد آن را ترك كند، حج ويا عمره او باطل مى شود؛ چه عالم به حكم باشد ويا نباشد. مثلًا در وقوف به عرفات آنچه ركن است، بايد مقدارى در سرزمين عرفات بماند، هرچند خيلى كم باشد؛ پس اگر هيچ به عرفات نرود ركن را ترك كرده است. (1)

شيعه اماميه: حج از اركان دين مبين اسلام است؛(2) واما اركان حج عبارت است از:

1. احرام 2. وقوف به عرفات 3. وقوف به مشعرالحرام 4. طواف حج (زيارت) 5. سعى بين صفا ومروه. (3)مالكيه، حنابله: اركان حج عبارت است از افعالى كه كفاره قربانى، جبران آن را نمى كند و آن چهار چيز است: 1. نيت احرام 2. وقوف به عرفات 3. طواف افاضه (حج) 4. سعى بين صفا و


1- همان؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1 ص 650.
2- العروة الوثقى، ج 4، ص 342.
3- مبسوط، شيخ طوسى ره، ج 1، ص 307؛ مراسم، سلار ره، ص 105؛ مناسك حج محشّى، مسأله 256961962982.

ص: 191

مروه. اگر حاجى يكى از اين اركان را انجام ندهد، حج او باطل مى شود. (1) شافعيه: علاوه بر موارد فوق، حلق و ترتيب در انجام اركان نيز از اركان حج به حساب مى آيد.(2) حنفيه: حج فقط دو ركن دارد: 1. وقوف به عرفات 2. طواف زيارت (حج). احرام از شروط صحت حج است نه ركن. و ترك نمودن سعى، با انجام قربانى جبران مى شود؛ پس سعى از واجبات است، ولى ركن نيست. (3)

.


1- كتاب الحج، فضايل واحكام، محمدبن علوى مالكى، ص 52. الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1 ص 650.
2- كتابالحج، فضايلواحكام، محمدبنعلويمالكى، ص 63.
3- همان؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1 ص 650.

ص: 192

انواع حج

در فقه شيعه اماميه حج بر سه قسم است:

1 تمتع

2 قران

3 افراد

حج تمتع، وظيفه كسانى است كه شانزده فرسخ از مكه مكرمه دور باشند.

حجقِران وحجافراد وظيفه كسانياست كه اهلمكه باشند ويا فاصله محل زندگى آنان تا مكه كمتر از شانزده فرسخ باشد.

در حج قِران، ذبيحه همراه حاجى است. و در حج افراد، حاجى در كشتن ذبيحه مخيّر است و بر او واجب نيست.

فردى كه حج افراد ويا حج قِران انجام داده است، پس از انجام حج، يك عمره مفرده نيز بايد انجام دهد. (1)


1- المهذب، القاضى بن البراج ره، ج 1، ص 210؛ أحكام الحج، الفاضل اللنكرانى، ص 73.

ص: 193

حج تمتع داراى دو قسمت است:

1. عمره تمتع

2. حج تمتع

حاجى در انجام اين گونه حج، دوبار محرم مى شود. در مرحله اول با انجام اعمال عمره تمتع كه عبارت است از: احرام، طواف، نماز طواف، سعى، تقصير از احرام خارج مى شود. و در مرحله دوم در روز هشتم ياشب نهم ذيحجةالحرام در شهر مكه مكرمه محرم مى شود وبا انجام وقوف درصحراى عرفات، از ظهر روز نهم تامغرب، ونيز بيتوته در شب دهم و سپس وقوف در صحراى مشعرالحرام (مزدلفه)، از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز دهم ذيحجةالحرام، به سوى منا حركت مى كند. ودر روز عيد قربان با انجام رمى جمره عقبه و قربانى و حلق يا تقصير از احرام خارج مى گردد و اعمال مكه را بالباس دوخته به پايان مى رساند. اعمال مكه عبارت است از:

طواف زيارت (طواف حج تمتع)، نماز طواف زيارت، سعى، طواف نساء، نماز طواف نساء.

شيعه اماميه: تمام شيعيان جهان كه مى خواهند حَجةالإسلام انجام بدهند، بايستى حج تمتع انجام دهند. فقط اهالى مكه و اطراف آن نمى توانند حج تمتع انجام دهند ووظيفه آنان منحصر به انجام حج قِران و يا حج افراد مى باشد. اگر

حج و عمره در آينه فقه مقارن،

ص: 194

كسى كه محل زندگى او از مكه دور است در حال اختيار، حج افراد يا قران انجام دهد، اين حج گزارى اورا برى ء الذّمه نمى كند و كماكان انجام حجةالإسلام به عهده او باقى است و مشغول الذّمه مى باشد.(1) مذاهب اهل سنت: افرادى كه از اهالى مكه مكرمه واطراف آن نيستند مثل اهل سنت مقيم ايران مى توانند در حال اختيار هم حج قران، حج افراد ويا حج تمتع انجام دهند و با انجام يكى از اين انواع حج، حجةالإسلام از عهده آنان ساقط مى گردد.


1- مناسك حج محشّى، ص 99، چاپ تابستان 1382.

ص: 195

اهل سنت و انواع حج:

مذاهب اهل سنت انجام دادن انواع حج را اين گونه تشريح كرده اند:

1. حج تمتع: فرد حج گزار از ميقات محرم مى شود به احرام عمره تمتع وپس از انجام عمره، از احرام خارج مى شود و درحال مُحِل بودن هست تا روز ترويه (1)الفقه الاسلامى و أدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، ص 221220؛

الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى حج إفراد چند فرق عمده باحج تمتع دارد:

1. حاجى درآخر اعمال حج افراد بايد عمره مفرده اى بياورد.

2. حج تمتع عمره مفرده ندارد وعمره تمتع آن هم بايد در مرحله اول انجام شود.

3. قربانى در حج افراد واجب نيست.

2. حج قِران: فردى كه تصميم دارد حج قران انجام دهد، درميقات بايد به عمره و حج توأم باهم محرم شود؛ يعنى پس از محرم شدن اعمال عمره را انجام مى دهد و درلباس احرام


1- . درزمان قديم از شهر مكه براى مشاعر مقدسه آب بر مى داشتند چون در سرزمين عرفات و مزدلفه ومنا آبى وجود نداشت. كار آب برداشتن در روز هشتم ذى الحجه انجام مى شد. لذا اي (هشتم ذى الحجه) كه احرام حج مى بندد واعمال حج را انجام مى دهد وقربانى بر او واجب است.

ص: 196

همچنان تا هشتم ذى الحجه باقى مى ماند، سپس به منا وعرفات رفته وپس اتمام اعمال حج در عيدقربان، از احرام خارج مى شود. عكس آن هم صحيح است؛ به اين معنا كه براى حج محرم شود، سپس عمره را در آن داخل كند. ليكن حنفيه اين گونه نيت احرام را مكروه مى دانند. (1) قربانى در حج قِران واجب است.(2) 3. حج إفراد: حاجى تصميم به انجام حج تنها بدون عمره مى گيرد واحرام حج إفراد مى بندد، پس از انجام طواف قدوم و نيز سعى بين صفا ومروه درمكه مكرمه در حال احرام باقى مى ماند، سپس در صبح روز هشتم ذى الحجه بسوى منا حركت مى كند آنگاه شب نهم را در منا بيتوته مى نمايد و در آنجا پنج نماز مى گزارد (ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح).

در صبح روز نهم، به سوى عرفات حركت مى كند و نماز ظهر و عصر را بدون فاصله انداختن بين دو نماز در «مسجد نَمِرَه» و بصورت قصر (دوركعتى) مى خواند وبا انجام دادن اعمال حج، عمره مفرده اى در پايان مى آورد. طبق رأى اهل سنت،


1- همان.
2- همان.

ص: 197

قربانى براى كسى كه حج افراد انجام داده است واجب نيست. (1) سلفيه: كسى كه حج افراد انجام دهد، قربانى به عهده او نيست.(2) اگر عمره را در ماه هاى حج انجام دهد، عمره تمتع مى شود. ليكن اگر با يك احرام عمره را همراه با حج انجام دهد، حج او حج قِران مى شود.(3) شايان ذكر است، گرچه از خليفه دوم چنين نقل شده: «متعتان كانتا على عهد رسول الله (ص) وأنا أنهى عنهما وأعاقب عليهما، متعة النساء ومتعة الحج». (4) او حج تمتع را تحريم كرد اما فقهاى اهل سنت در قرون بعدى تحريم را لغو كردند وآن را مختص شرائط خاص قرن اول هجرى دانستند؛ زيرا درآن زمان مسلمانان با انجام اعمال عمره در حج تمتع، در ماه ذى الحجه، ديگربار براى عمره گزاردن در ماه هاى باقيمانده سال، به مكه مكرمه نمى آمدند واين موجب مى شد تا مسجدالحرام خلوت شود؛ اما اكنون كه حج تمتع باعث نمى شود تا مسجدالحرام خلوت شود؛ لذا انجام حج تمتع حرام نمى باشد.


1- الفقه الإسلامى و أدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، ص 217؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 698؛ حاشيه ابن عابدين، ج 2، ص 592.
2- فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 11، ص 389
3- همان، ج 11، ص 316، فتواهاى شماره 8872 و 4517.
4- المحلّى، ابن حزم، ج 7، ص 107.

ص:198

ص: 199

نظريات مذاهب اسلامى درباره حج گزارى اهالى مكه

شافعيه: انجام يكى از سه نوع حج إفراد، تمتع و قران براى آنان صحيح است. (1) حنفيه: بايد حج إفراد انجام دهند و حج تمتع وحج قران براى آنها مكروه است؛ اگرحاجى مخالفت كرد وتمتع يا قران انجام داد، كفاره ذبح قربانى بر او واجب است. (2)فتواى ديگرحنفيه: انجام حج قران وحج تمتع براى حاجيان اهل حرم صحيح نيست. (3)

حنابله: حج إفراد انجام دهند وتمتع مكروه است ولى هرسه نوع حج؛ صحيح است. (4)


1- مغنى المحتاج، ج 1، ص 516.
2- حاشيه ابن عابدين، ج 2، ص 595؛ البحرالرائق، ج 2، ص 642؛ فتح العزيز، ج 7، ص 164.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 706.
4- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 3، ص 503.

ص: 200

مالكيه: حج إفراد انجام دهند و تمتع وقران براى اهل مكه نيست؛ ليكن اگر انجام دهند صحيح است. قربانى و روزه براى كسى است كه از اهل مكه نباشد. (1) شيعه اماميه: وظيفه اهل مكه و اطراف آن فقط حج قران يا حج إفراد است. (2)


1- المدونة الكبرى، ج 1، ص 375؛ فتح العزيز، ج 7، ص 164.
2- مناسكحجمحشّى، ص 99، چاپ تابستان 1382.

ص: 201

كدام افضل است؟ حج تمتع، حج قران، حج إفراد

شيعه اماميه: حج تمتع افضل از حج قران و حج إفراد است.(1) اكنون لازم است توضيح كوتاهى مطرح شود؛ با اينكه حج إفراد وحج قران وظيفه اهل مكه است وحج تمتع، وظيفه افراد دور از آنجا است؛ ليكن مرحوم محقق حلى (ره) در كتاب شرائع چنين آورده است: اگر فردى مأمور شده است تاحج إفراد وياحج قران استحبابى انجام دهد، ليكن او حج تمتع مستحبى انجام داد، اين كار جائزاست؛ زيرا عدول به افضل كرده است. (2)

حنفيه: حج قران از حج تمتع وحج إفراد افضل است وحج تمتع ازحج إفراد افضل است. (3)

حنابله: حج تمتع افضل از حج قران و حج إفراد است وحج إفراد افضل ازحج قران است. (4)


1- جواهر الكلام، ج 18، ص 61.
2- شرائع الاسلام، ج 1، ص 170.
3- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 693، چاپ استانبول.
4- همان، ص 692؛ نيل الأوطار، شوكانى، ج 5، ص 41.

ص: 202

شافعيه: حج إفراد از حج تمتع وحج قران افضل است، سپس حج تمتع از حج قران افضل مى باشد. (1) مالكيه: حج إفراد افضل از تمتع و قران است و حج قران ازحج تمتع افضل است.(2) بيان اين نكته لازم است كه در حج قران و إفراد فقط حاجى اعمال حج را انجام مى دهد وپس از انجام اعمال حج، عمره مفرده اى را به جا مى آورد.

ليكن به نظريه اهل سنت حج قِران يعنى حجى كه فرد در يك احرام عمره وحج را توأم وباهم انجام مى دهد. بدين معنا كه حاجى پس ازمحرم شدن، اعمال عمره را انجام مى دهد ودرحال احرامش باقى مى ماند تا روز عيد قربان فرا برسد. و با انجام حلق ياتقصير، از احرام كه طولانى هم شده است بيرون مى آيد. همچنين به نظريه اهل سنت اگر حاجى به عمره محرم شد، مى تواند با نيت حج قران، حج را با همان احرام اولى (احرام عمره) انجام دهد. (3)


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 688، چاپ استانبول.
2- همان، ص 690.
3- همان؛ الخلاف، شيخ طوسى، ج 1، ص 80.

ص:203

ص: 204

اعمال عمره تمتّع

شيعه اماميه: عمره تمتّع داراى پنج بخش است:

1 احرام

2 طواف

3 نمازطواف

4 سعى

5 تقصير

در عمره تمتع، حلق جايز نيست.

تمامى مذاهب اهل سنت:

عمره داراى 4 بخش است:

1 احرام

2 طواف

3 سعى

4 حلق يا تقصير.(1) براى مردان حلق افضل است.


1- الفقه الاسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، ص 79.

ص: 205

لازم به ذكر است كه اكثر مذاهب اهل سنت نمازطواف را از سنن مى دانند وآن را در مجموعه مستحبات وسنن ذكر كرده اند. (1)در بخش نماز طواف به نظريات آنان خواهيم پرداخت.

تمامى مذاهب اهل سنت: آنچه در حج واجب است در عمره هم واجب است؛ ليكن در امورى با هم مخالفند:

1 عمره وقت خاص ندارد.

2 عمره فوت نمى شود.

3 عمره وقوف در عرفات ندارد.

4 عمره وقوف در مزدلفه ندارد.

5 عمره رمى جمرات ندارد. (2) مالكيه: انجام دوعمره در يك سال كراهت دارد، مگر كسى كه داخل مكه باشد. (3)سلفيه: اگر عمره در ماه هاى حج انجام شود، عمره تمتع مى شود. ليكن اگر عمره را همراه با حج انجام دهد، حج او حج قِران مى شود.(4)


1- المجموع، نووى، ج 8، ص 14؛ أمّ، شافعى، ج 1، ص 118.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 698، چاپ بيروت.
3- همان، ج 1، ص 697، چاپ بيروت.
4- فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 11، ص 316، فتواهاى شماره: 8872 و 4517.

ص:206

ص: 207

احرام قبل از ميقات

شيعه اماميه: مُحرم شدن قبل از ميقات جايز نيست. اگر كسى قبل از رسيدن به مواقيت معروفه (1) محرم شود، احرام او صحيح نيست؛ مگر آنكه قبل ازميقات با نذر محرم شود. پس احرام قبل از ميقات، فقط بانذر صحيح است.(2) حنفيه: افضل آن است كه حاجى قبل از ميقات (خصوصاً از وطن) محرم شود. (3)


1- ميقات هاى معروف عبارتنداز: الف مسجدشجره ذو الحليفه، آبارعلى ب جحفه ج يَلَمْلَمْ د قرن المنازل.
2- مناسكحجمحشّى، مسأله: 217، ص 121، چاپ تابستان 1382.
3- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 2، ص 215.

ص: 208

شافعيه: احرام قبل از ميقات صحيح است؛ ولى افضل محرم شدن از ميقات است. قول دوم شافعى: افضل احرام قبل از ميقات است. (1)مالكيه: كسى كه اراده كرده محرم شود، قبل از ميقات لباس احرام را بپوشد، سپس هنگامى كه به ميقات يا محاذات ميقات رسيد، نيت احرام كند؛ ليكن اگر قبل از ميقات نيت احرام كرد، مُحرم مى شود و لازم است محرمات احرام را مراعات كند.(2) حنابله: احرام قبل از ميقات جائز است واحرام فردى كه قبل از ميقات محرم شده، صحيح است واحكام احرام بر او ثابت مى شود(3). سلفيه: هركس كه اراده كرده حج يا عمره انجام دهد، بايد در يكى از ميقات هاى چهارگانه محرم شود و يا از محاذات آنها محرم شود و احرام قبل از ميقات جايز نيست.(4) آگاهى به اين مطلب لازم است كه حاجيان اهل سنت مقيم ايران كه از مناطق سنى نشين مستقيماً عازم مكه


1- أمّ، شافعى، ج 2، ص 135؛ الخلاف، شيخ طوسى ره، ج 1، ص 388.
2- كتاب الحج، فضايل وأحكام، سيد محمد بن علوى مالكى، ص 67.
3- المغنى، ابن قدامه، ج 3، ص 214؛ كشاف القناع، بهوتى حنبلى، ج 2، ص 467.
4- كتاب فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 11، ص 131.

ص: 209

هستند (مدينه بعد)، بر طبق مذهب خودشان از فرودگاههاى ايران لباس احرام مى پوشند و مُحرم مى شوند و استظلال در مذهب آنان در حال احرام جايز است. بلكه عده اى از آنان چون پرواز به جده را عبور از موازى ميقات دانسته ومُحرم بودن درحال عبور را شرط مى دانند، احرام بستن قبل از جده را درداخل هواپيما يافرودگاههاى ايران واجب مى شمارند. اما حاجيان مدينه قبل از ايران مُحرم نمى شوند؛ بلكه پس از زيارت پيامبراكرم (ص) هنگام سفر به سوى مكه مكرمه درمسجدشجره مُحرم مى گردند.

ص: 210

محرّمات إحرام كفّاره ها

شيعه اماميه: حج گزار ويا عمره گزار، پس از پوشيدن لباس احرام و نيّت و گفتن لبيّك، مُحرم مى شود وبايد تا پايان اعمال حج و يا عمره، از كارهايى كه بر مُحرم حرام است پرهيز كند.

مجموع كارهاى حرام، بيست و چهارتاست كه چهارتاى آن فقط بر مردان حرام است و دوتاى آن بر بانوان حرام مى باشد و بقيه آنها مشتركاً بر مردان و زنان مُحرم حرام است.

جهت آشنايى اجمالى، فهرست آنها را در اينجا مى آوريم:

محرّمات مشترك بين زن و مرد:

1 شكارحيوان صحرايى

2 آميزش يا هرگونه استفاده شهوانى ديگر

3 عقد كردن

4 استمنا (خود ارضائى)

5 استعمال عطريات

6 سرمه كشيدن

7 نگاه كردن در آينه

8 فُسوق (دروغ گفتن، فحش دادن، فخر فروشى)

9 جِدال، سوگند به «الله»

ص: 211

10 كشتن جانورانى كه در بدن ساكن مى شوند

11 انگشتر به دست كردن براى زينت

12 روغن ماليدن به بدن

13 زدودن مو از بدن

14 بيرون آوردن خون از بدن

15 ناخن گرفتن

16 كندن دندان

17 كندن درخت يا گياهى كه در محدوده حرم روئيده باشد

18 سلاح همراه داشتن.

آنچه فقط بر مردان حرام است:

1 پوشيدن جامه دوخته

2 پوشيدن چيزى كه تمام روى پا را بگيرد

3 پوشاندن سر

4 سايه قرار دادن بالاى سر.

آنچه بر زنان مُحرم حرام است:

1 پوشيدن زيور براى زينت

2 پوشاندن روى خود با نقاب (1)و روبند.(2)


1- نقاب: پارچه اى كه با آن چهره خود را مى پوشانند.
2- مناسك حج محشى، بخش محرمات احرام، چاپ تابستان 1382.

ص: 212

برخى از محرّمات احرام در حالت عادى (غير احرام) نيز حرام است؛ ولى در حال احرام گناهش بيشتر است.

1 پوشيدن لباس دوخته و كفش روپوشيده وكلاه، بدون عذر براى مردان، طبق فقه مذاهب اهل سنت (1) ونيز درفقه شيعه اماميه حرام است.

كفاره: گوسفند. (2)

2 پوشاندن سر وصورت براى مردان

شيعه اماميه: فقط پوشاندن سر حرام است وكفاره آن يك گوسفند است. (3) مذاهب اهل سنت: پوشاندن سر حرام است.

شيعه اماميه، شافعيه، حنابله: پوشاندن صورت براى مرد در حال احرام حرام نمى باشد. (4) حنفيه، مالكيه: پوشاندن صورت براى مرد در حال احرام حرام است. (5)

3 پوشاندن صورت براى زنان


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، صص 686 689، چاپ بيروت
2- مناسك حج محشى، مسأله: 424.
3- مناسك حج محشى، مسأله: 426.
4- همان؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 656.
5- همان.

ص: 213

شيعه اماميه: پوشاندن صورت حرام مى باشد؛ ليكن جائز است براى رو گرفتن از نامحرم، چادر يا جامه را كه به سر افكنده؛ پايين بيندازد. (1) حنابله: پوشاندن صورت جائز است. (2)شافعيه، حنفيه: هرگاه زن براى پوشش از اجنبى، صورتش را بپوشاند جائز است، به شرطى كه پوشيه به صورتش اصابت نكند. (3)

مالكيه: پوشاندن صورت براى زن حرام است ولى اگر بيگانه در حال نگاه كردن به اواست ويا آنكه زن زيبا باشد؛ جائز است صورت خود را بپوشاند. (4) كفّاره پوشاندن صورت در زن

سلفيه: پوشاندن صورت براى زن در حال احرام از محرّمات محسوب مى شود وكفاره اش يكى از موارد ذيل است:

1 قربانى

2 غذا دادن به 6 نفر مسكين

3 سه روز روزه بگيرد. (5)


1- مناسك حج محشّى، مسأله: 433.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 656.
3- همان.
4- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 656 657.
5- فتاوى المرأة، ص 70.

ص: 214

سلفيه دو فتوا دارند:

1 نقاب زدن از محرمات احرام است واگر زن عامداً نقاب بزند، واجب است كفاره بدهد. 2(1) نقاب زدن از واجبات است وبر زن حرام مى باشد صورت خود را باز نگهدارد وبدون نقاب باشد؛ چه درحال احرام باشد يا درحال نماز باشد، فرقى نمى كند. (2)

4 ازاله مو از بدن

همه مذاهب اسلامى ازاله مو درحال احرام را حرام مى دانند.

شيعه اماميه: درحرمت ازاله مو، ميان كم وزياد ويا قيچى كردن وغير آن فرقينيست؛ بلكه ازاله يك مو نيز حرام است.

اگرعمداً سر را بتراشد، كفاره آن يك گوسفند است.

كفاره سر تراشيدن اگر به جهت ضرورت باشد، دوازده مدّ (3)طعام است، كه بايد به شش مسكين بدهد؛ ياسه روز روزه بگيرد، يا يك گوسفند قربانى كند. (4)


1- همان.
2- فتاوى المرأة، ص 77.
3- مدّ، يك چهارم سه كيلو است وبه آن يك چارك ونيز دهسير هم گفته مى شود. هرسير 75 گرم است. پس مقدار يك مدّ 750 گرم ميباشد.
4- مناسكحجمحشّى، مسأله: 401 406، صص 190189، تابستان 1382.

ص: 215

حنفيه: اگريك چهارم موى سر ازاله شود، كفاره اش يك گوسفند است. واگر كمتر باشد صدقه بدهد. (1) مالكيه: بيشتر از 10 عدد مو كفاره اش يك گوسفنداست؛ و كمتر از آن، طعام كفاره بدهد. (2)شافعيه: سه مو يا بيشتر كفاره اش يك گوسفند است؛ واگر يك مو باشد، يك مدّ طعام واگردو مو باشد دومدّ طعام صدقه بدهد.(3) حنابله: سه مو يا بيشتر كفاره اش يك گوسفند است. واگركمتر باشد اطعام يك مسكين.(4) 5 گرفتن ناخن

همه مذاهب اسلامى ناخن گرفتن درحال احرام را حرام مى دانند.

شيعه اماميه: جائز نيست بعض ناخن را هم بگيرد؛ مگر آنكه موجب آزار شود.


1- الفقه الاسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، مبحث محرماتاحرام.
2- همان.
3- همان.
4- همان.

ص: 216

اگر تمام ناخن دستها را بگيرد، كفاره آن يك گوسفند است واگرتمام ناخن پاها را بگيرد، يك گوسفند كفاره آن است.

اگر يك ناخن از دست يا پا بگيرد، يك مدّ طعام بايد كفاره بدهد. (1)حنفيه: اگر ناخن دست ويا پا را بگيرد، كفاره اش يك گوسفند است. (2) مالكيه، شافعيه، حنابله: همان تفصيل در ازاله وكندن مو را در اين مبحث نيز آورده اند. (3) 6 استعمال بوى خوش

شيعه اماميه: استعمال مطلق عطر، هر نوع كه باشد، حرام است وماليدن آن به بدن ولباس جائز نيست وهمينطور پوشيدن لباسى كه بوى عطر ميدهد اگر چه قبلًا به آن عطر ماليده شده باشد؛ حرام است وكفاره اش يك گوسفند مى باشد. (4) مذاهب اهل سنت: كفاره اش يك گوسفند است. (5)


1- مناسك حج محشّى، صص 203202، چاپ تابستان 1382.
2- الفقه الاسلامى و أدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، مبحث محرمات احرام.
3- همان.
4- مناسك حج محشّى، ص 171، چاپ تابستان 1382.
5- الفقه الاسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، مبحث محرمات احرام.

ص: 217

7 صيد حيوان يامتعرّض شدن به آن

شيعه اماميه: همانطور كه شكار حرام است خوردن گوشت آن بر مُحرم حرام است وهرشكارى كه حرام است جوجه وتخم آن نيز حرام مى باشد.

اگرمحرمى صيد را ذبح كند درحكم ميته خواهد بود وخوردن گوشت آن، هم بر محرم وهم بر غير محرم حرام است. (1)

مالكيه، شافعيه، حنابله: جزا وكفاره: مثل ويا قيمت آن را صدقه (2) بدهد، ويا به جاى هر مدّ طعام، يك روز روزه بگيرد. (3)حنفيه: جزا وكفاره: قيمت آن حيوان است ومخيّر مى باشد گوسفندى ذبح كند، يا طعام كه به هر مسكين 5/ 1 كيلو گندم صدقه بدهد و يا بجاى هر 5/ 1 كيلو گندم يك روز روزه بگيرد. (4)8 كندن گياه يادرخت حرم


1- مناسك حج محشّى، ص 159، چاپ تابستان 1382.
2- صدقه يعنى غذادادن به فقير.
3- الفقه الاسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، مبحث محرمات احرام.
4- همان.

ص: 218

شيعه اماميه: كندن درخت ياگياهى كه درحرم روئيده باشد حرام است واگر درختى را كه كندنش جائز نيست بكند، احتياط آن است كه اگر درخت بزرگ باشد يك گاو كفاره بدهد واگر كوچك باشد يك گوسفند كفاره آن است. (1)

مالكيه: كفاره ندارد. (2)حنفيه: قيمت آن كفاره اش است.(3) حنابله، شافعيه: كفاره گاو يا گوسفند كفاره است به حسب بزرگى و كوچكى درخت و قيمت درخت و گياه.(4)

شيعه اماميه: اگر كسى عمل آميزش را در احرام عمره تمتع از روى علم وعمد انجام دهد، بنا براحتياط واجب كفاره اش يك شتر است؛ چه ثروتمند باشد يا نباشد وعمره را پس از اتمام قبلى، دوباره اعاده كند.

اگر كسى اين عمل را در احرام حج وقبل از وقوف در عرفات ويا بعد از آن وقبل ازوقوف مشعر الحرام انجام دهد؛ حج او فاسد است و درهردو صورت كفاره آن يك شتر است. (5)

مذاهب اهل سنت: آميزش به اتفاق فقهاى اهل سنت حج را فاسد مى كند. (6)


1- مناسك حجمحشّى، ص 206، چاپ تابستان 1382.
2- الفقه الاسلاميوأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، مبحث محرمات احرام.
3- همان.
4- ه 9 آميزش ومقدمات آن
5- مناسك حجمحشى، ص 164163، چاپ تابستان 1382.
6- الفقه الاسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، مبحث محرمات احرام.

ص: 219

اگر بدون آميزش انزال شد مالكيه: حج فاسد مى شود وبه اتفاق همه فقها، بايد حج را قضا كند.

شافعيه، حنابله: يك شتر قربانى كند.

مالكيه: يك گوسفند قربانى كند.

حنفيه: اگر آميزش بعد از وقوف عرفات باشد، كفاره اش يك شتر است؛ ولى حج فاسد نمى شود.(1)

اگر آميزش قبل از وقوف عرفات باشد، كفاره اش يك گوسفند استان..

مذاهب اهل سنت: اگر در حال نسيان آميزش كند ويا جاهل به حرمت آميزش درحال احرام باشد و زن مُكرَه واقع شود، كفاره ندارد وحج هم فاسد نمى شود. 10 زيرسايه رفتن

شيعه اماميه: مسافرت با ماشين مسقّف در روز ونيز سايه قرار دادن مرد بالاى سرخود مانند چتر، در حال مسافرت جائز نيست وكفاره آن يك گوسفند است.

استظلال براى زنها وبچه ها جائز است وكفاره هم ندارد.(2)


1- همان، ج 3، صص 281 282.
2- مناسك حجمحشّى، ص 197، چاپ تابستان 1382.

ص: 220

مالكيه، حنفيه: جائز است استظلال به وسيله خانه و محمل و چتر و ... به شرطى كه به صورت و سر اصابت نكند. (1) شافعيه: استظلال به وسيله موارد فوق جائز است ولو به سر ياصورت او اصابت كند. (2) حنابله: اگر به وسيله چيزى كه غالباً همراه اوست استظلال كند، مانند محمل حرام است واگر انجام داد قربانى بدهد. (3) سلفيه: محرمات احرام عبارت است از:

1 تراشيدن سر

2 گرفتن ناخن

3 پوشاندن سر براى مردان

4 پوشيدن لباس دوخته براى مردان

5 استعمال بوى خوش

6 شكار

7 عقد ازدواج

8 جماع

9 مباشرت با زن ولو جماع صورت نگيرد.


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 662.
2- همان.
3- همان.

ص: 221

اگر كسى در حال فراموشى يا جهل به مسأله، محرمات بالا را به جز جماع و صيد مرتكب شد كفاره ندارد؛ ولى اگر عامداً انجام داد كفاره اش عبارت است از: يا سه روز روزه بگيرد يا گوسفندى ذبح كند وبين فقراى حرم توزيع نمايد ويا شش نفر مسكين را غذا بدهد.

اگر كسى در حال احرام مرتكب عمل جماع شد كفاره اش عبارت است از:

اگر جماع قبل از طواف وقبل از تمام شدن سعى صورت گيرد، عمره او فاسد است وبايد قربانى كند ولازم است عمره را بار ديگر انجام دهد.

اگر جماع بعد از طواف وسعى باشد، بايد يكى از كفارات ذيل را بپردازد:

يا سه روز روزه بگيرد ويا گوسفندى قربانى كند وبين فقراى حرم توزيع نمايد ويا شش مسكين را غذابدهد.

اگر كسى در حال احرام صيد كرد، مثل آن صيد را بايد كفاره بدهد.

اگر فرد محرم عقد نكاح را در حال احرام انجام داد، عقد باطل است ولى كفاره ندارد. (1)


1- «صفة العمرة» تأليف: عبد العزيز بن عبدالله بن باز.

ص:222

ص: 223

واجبات حج

مذاهب اهل سنت:

1. احرام ازميقات. پس اگراحرام را ازميقات تأخير بيندازد و از ميقات بدون احرام عبوركند، قربانى براو واجب است. براى هر منطقه ميقات خاصى تعيين شده است.

2. ماندن در مزدلفه. مزدلفه مكانى است كه بين عرفات و منا واقع شده است. شب عيد واجب است حاجى در مزدلفه بماند، ولو مقدارى از شب باشد.

3. رمى جمرات. در ابتدا روز عيد فقط جمره عقبه رمى مى شود، زمان رمى از نيمه شب عيد و بعد از وقوف به عرفه است. رمى جمرات سه گانه در ايام تشريق است.

4. بيتوته در منا، شبهاى 11 و 12 ذى الحجه، بيشتر شب را در منا باشد. پس اگر مقدارى از اول و يا آخر شب را در منا نباشد؛ ضررى ندارد.

شايان ذكر است كه اهل سنت روز هشتم ذى الحجه را كه روز ترويه نام دارد از مكه به سوى منا حركت مى كنند وشب نهم را در منا بيتوته مى كنند، آنگاه پس از اداى نمازصبح به طرف عرفات كوچ مى كنند.

ص: 224

5. خارج شدن از احرام به حلق يا تقصير. حلق براى مردان افضل است و براى زنان تقصير متعين است. (1) اركان حج به نظريه اهل سنت قبلًا ذكر شد.

شيعه اماميه: اركان و واجبات حج تمتع به ترتيب زير است:

1. احرام از مكه مكرمه (ركن).

2. وقوف به عرفات (ركن) از ظهرروزنهم تا غروب آفتاب.

3. بيتوته در مزدلفه (مشعرالحرام) در شب عيد. اگر حاجى قبل از طلوع فجر رسيد، واجب است در مشعر بيتوته كند.

4. وقوف در مزدلفه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز عيد قربان (ركن).

5. رمى جمره عقبه به هفت سنگريزه در روز عيد، از طلوع آفتاب تاغروب.

6. قربانى.

7. حلق يا تقصير.

8. طواف حج تمتع (زيارت افاضه)، (ركن).

9. نماز طواف حج تمتع.

10. سعى بين صفا و مروه.

11. طواف نساء.

12. نماز طواف نساء.


1- كتاب الحج، علوى مالكى، صص 63 64.

ص: 225

13. بيتوته در منا در شب 11 و 12.

14. رمى جمرات سه گانه در روز 11 و 12. زمان رمى از طلوع آفتاب تا غروب مى باشد.

ص: 226

طواف قدوم

طبق نظريه اهل سنت، عمره طواف قدوم ندارد؛ بلكه فقط يك طواف دارد كه به آن طواف فرض يا طواف ركن مى گويند. (1)هنگامى كه عمره گزار طواف عمره را انجام داد، ديگر نيازى به انجام طواف قدوم ندارد وهمان طواف عمره از طواف قدوم كفايت مى كند. (2)

ابن رشد در كتاب «البداية» ميگويد: علما اجماع كردهاند كه طواف بر سه نوع است: 1. طواف قدوم 2. طواف افاضه

3. طواف وداع.

اهل سنت به طوافى كه فرد محرم، هنگام ورود به مكه مكرمه و براى اولين بار انجام مى دهد؛ طواف قدوم ميگويند به شرطى كه پس از طواف، سعى انجام دهد.

اما طواف قدوم در حج قِران و يا حج إِفراد:

شافعيه، حنفيه، حنابله: سنت و مستحب مى باشد.

مالكيه: بنابر قول صحيح تر واجب است. (3)


1- المجموع، نووى، ج 8، ص 11؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 698، چاپ بيروت.
2- المجموع، نووى، ج 8، ص 11.
3- الفقه الاسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، صص 119118.

ص: 227

شيعه اماميه: ممكن است مقصود از طواف قدوم همان طواف مستحبى باشد كه حاجى مُفرد يا قارن هنگام ورود به مكه وقبل از وقوف انجام مى دهد، همانند اهل سنت چون طواف قدوم نه در حق اهل مكه متصور است ونه درباره كسى كه مى خواهد عمره تمتع انجام دهد؛ و درخصوص حاجى به حج إفراد نيز متصور نيست. (1)


1- الدروس، شهيد اول ره، ج 1، ص 400 401؛ جواهر الكلام، ج 19، ص 353.

ص: 228

اضطباع و رَمَل براى مردان

اضْطِباع، عبارت است از قرار دادن وسط حوله در زير بغل راست و بيرون آوردن آن از زير بغل و انداختن دو طرف آن بر روى شانه چپ.

رَمَلْ، عبارت است از سرعت در راه رفتن در هنگام طواف؛ ولى قدمها كوچك و نزديك به هم باشد مثل هروله كردن. رمل فقط در سه دور اول طواف است.

شافعيه: اضطباع مرد ولو پسر بچه باشد، در طواف از سنن (مستحبات) است. رَمَل نيز از سنن طواف است وفقط در سه دور اول براى مردان مى باشد. (1) مالكيه: عمل رَمَل براى مردان سنت است، در سه دور اول طواف. اگر طواف قدوم را انجام نداده باشد مستحب است رَمَل در طواف افاضه انجام شود. (2)شايان ذكر است كه مالكيه عمل اضطباع را نگفته اند.

حنفيه: عمل اضطباع درطوافى كه بعد از آن سعى انجام مى شود؛ مستحب است. واما رَمَل؛ فقط درسه دور اول طواف انجام شود. (3)


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 667، چاپ بيروت.
2- همان، ص 668؛ الفقه الاسلامى و أدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، ص 98.
3- همان؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 669، چاپ بيروت.

ص: 229

حنابله: براى مردان اضطباع كردن درطواف قدوم سنت است.

اما رَمَل در سه دور اول طواف از سنن و مستحبات مى باشد. (1) شيعه اماميه: عمل اضطباع ورمل ازمختصات مذهب سنى است و در فقه شيعه اماميه حكم خاصى ندارد و در سطرهاى قبلى ملاحظه شد كه هيچيك از مذاهب اسلامى قائل به وجوب آن نيستند.

ليكن لازم است نكته اى در اين خصوص بيان شود كه درباره دو عمل اضطباع و رَمَل، بعضى از قدماى اماميه چون شيخ طوسى مطالبى ذكر كرده اند؛(2) ولى دركتب متأخرين فقهاى شيعه اماميه همانطور كه نسبت به وجوب آن مطلبى نياورده اند، درباره استحباب آن نيز ذكرى به ميان نيامده است.


1- همان.
2- مبسوط، شيخ طوسى ره، ج 1، ص 356.

ص: 230

مرحوم صاحب جواهر درباره اضطباع ورمل مطالب سودمندى در كتاب ارجمندش آورده است كه مطالعه آن براى فضلا ومحققان محترم، مفيد فايده خواهد بود. (1) همانطور كه قبلًا ذكر شد در مذهب مالكيه نيز اشاره اى به اضطباع نشده است.

سلفيه: اضطباع فقط در طواف قدوم مستحب است، آن هم درتمامى شوطهاى طواف قدوم؛ ليكن رمل درسه شوط اول طواف قدوم، چه درحج باشد وچه درعمره باشد، مستحب است. (2) خوب است بدانيد كه بيشتر زائران سنى بخاطر ندانستن مسأله، حالت اضطباع را در غير طواف هم حفظ مى كنند كه باعث التهاب وسوخته شدن پوست بدن آنها مى شود.


1- جواهر الكلام، ج 19، صص 352351.
2- فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 11، ص 225.

ص: 231

نمازطواف و وجوب اداى آن نزد مقام ابراهيم (ع)

وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إبراهيمَ مُصَلَّى..(1).

شيعه اماميه: يكى از واجبات عمره و حج، دو ركعت نماز طواف است. بر هر حاجى وعمره گزار واجب است كه پس از هر طواف، دوركعت نماز طواف نزد مقام ابراهيم بخواند واگر بواسطه زيادى و ازدحام جمعيت نتوانست پشت مقام بايستد، كافى است در هرنقطه اى كه گفته شود نزد مقام نماز مى خواند، نماز طواف را بخواند؛ گرچه از مقام دور باشد. حتى مقام معظم رهبرى فرموده اند: بلكه درصورت ازدحام، صحت نماز در هرجاى مسجدالحرام بعيد نيست. (2) براين اساس زائران عزيز ايرانى بايد توجه داشته باشند كه اگر درشرائط ازدحام، نمازخواندن نزديك مقام ابراهيم (ع) موجب اذيت وآزار ديگران شود ومانع حركت طواف كنندگان گردد؛ بى ترديد اين رفتار بد، اثر سوء ونامطلوبى را به دنبال خواهد


1- سوره بقره، آيه 125.
2- مناسكحجمحشّى، ص 320، چاپ تابستان 1382.

ص: 232

داشت وموجب بدبين شدن سايرمسلمانان به مذهب شيعه و وهن مكتب اهلبيت خواهد شد. بنابراين هنگام خواندن نمازطواف، مقدارى ازمقام فاصله بگيرند ودرمكانى پشت مقام نماز بخوانند كه خارج از مسيرطواف كنندگان باشد.

درهمين خصوص توجه خوانندگان گرامى را به چند روايت جلب مى كنم:

1. معاوية بن عمار عن أبى عبدالله (ع) قال: «أحرم رسول الله (ص) من ذى الحليفة ... ثم أتى مكة وطاف سبعة أشواط ثم صلّى ركعتين خلف مقام إبراهيم (ع)». 2(1). صحيحة على بن رئاب عن أبى بصير قال: سألت أباعبدالله (ع) عن رجل نسى أن يصلى ركعتى طواف الفريضة خلف المقام وقدقال الله تعالى: وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إبراهيمَ مُصَلَّى...(2) ، حتى ارتحل. فقال: «إن كان ارتحل فإني لاأشق عليه ولاآمره أن يرجع ولكن يصلّى حيث يذكر». (3)3. صحيحة معاويةبن عمار قال: قلت لأبى عبدالله (ع): رجل نسى الركعتين خلف مقام إبراهيم (ع) فلم يذكر حتى ارتحل من


1- وسائل الشيعه، ج 8، ص 172.
2- سوره بقره، آيه 125.
3- الحدائق الناضرة، ج 16، ص 141.

ص: 233

مكة. قال: «فليصلّهما حيث ذكر، وإن ذكرهما وهوبالبلد فلايبرح حتى يقضيهما». (1) منابع روائى وفقهى اهل سنت نيز درباره نماز طواف، مطالب فراوانى ذكركرده اند كه به عنوان نمونه دو مورد از آن را مى بينيد:

1. عبدالله بن عمر: «قدم رسول الله (ص) وطاف بالبيت وصلّى خلف مقام إبراهيم ركعتين وطاف بين الصفا والمروة، كان لكم فى رسول الله (ص) أسوة حسنة». (2)

2. محى الدين نووى مى گويد: نماز طواف در نزد مقام ابراهيم (ع) واجب است واجماعاً غيراز طواف، نماز ديگرى در نزد مقام ابراهيم (ع) واجب نيست. (3)حنفيه: نمازطواف واجب است؛ ولى در هر جاى مسجد الحرام بخوانند كافى است و لازم نيست پشت مقام ابراهيم باشد. (4)شافعيه: يك قول: نماز طواف واجب است. قول ديگر: مستحب است.


1- وسائل الشيعه، بخش حج، باب 74 از ابواب طواف.
2- المعجم الأوسط، طبرانى، ج 4، ص 370.
3- المجموع، نووى، ج 8، ص 51.
4- حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 403؛ فقه السنه، سيدسابق، ج 1، ص 703. المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 23؛ نيل الأوطار، شوكانى، ج 5، ص 124.

ص: 234

مالكيه: از مستحبات مؤكده، خواندن دو ركعت نماز طواف است(1) وهبة الزحيلى در كتابش چنين ذكر كرده است:

در باور مالكيه خواندن نماز طواف واجب مى باشد؛ ولى مستحب است نماز طواف نزد مقام ابراهيم خوانده شود. (2)حنابله: مستحب است بعد از طواف دو ركعت نماز بخواند. (3)توضيح اين نكته ضرورى است كه هيچيك از مذاهب اهل سنت واجب نمى دانند كه نماز طواف بايد پشت مقام ابراهيم (ع) خوانده شود؛ بلكه آن را مستحب مى دانند.


1- حاشيه دسوقى، ج 1، ص 317.
2- الفقه الإسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، ص 94.
3- همان، ج 3، ص 113.

ص:235

ص: 236

حكم بيتوته شب نهم ذى الحجه در سرزمين منا

تمامى مذاهب چهارگانه اهل سنت اتفاق نظريه دارند كه خواندن پنج نماز واجب در روز ترويه در منا (ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح) ونيز بيتوته درمنا در شب نهم ذى الحجه سنت است و مستحب مى باشد؛ لذا جمعيت انبوهى از اهل سنت، در روز هشتم ذى الحجه از مكه مكرمه عازم منا مى شوند و قبل از ظهر روز نهم به عرفات مى آيند. (1)


1- همان، ج 3، ص 204.

ص: 237

وقوف در عرفات

شيعه اماميه: وقوف به عرفات از ظهر روز نهم ذى الحجه تا مغرب، از اركان حج مى باشد وكسى كه اين وقوف را درك نكند حج او فاسد مى شود.

آنچه ركن است، مقدارى در سرزمين عرفات بماند، هرچند خيلى كم باشد؛ پس اگر هيچ به عرفات نرود، ركن را ترك كرده است. (1)مالكيه: از اركان حج، حضور در عرفات مى باشد وآن از زوال روز نهم ذى الحجه تا غروب آفتاب است. وقت ديگرى نيز براى وقوف در عرفات وجود دارد وآن لحظه اى است از غروب شب دهم تا سحرگاه روز عيد. (2) حنابله: وقت معتبرشرعى در وقوف به عرفات، از سحرگاه روز نهم ذى الحجه تا سحرگاه روزعيد مى باشد. وقوف به عرفات


1- مبسوط، شيخ طوسى، ج 1، ص 307؛ مراسم، سلار ره، ص 105؛ مناسك حج محشّى، مسأله 962982 256961.
2- كتاب الحج، محمد بن علوى مالكى، ص 52؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، صص 650 و 675، چاپ بيروت.

ص: 238

از اركان حج است؛ پس اگر حاجى اين ركن را انجام ندهد، حج او باطل مى شود.(1) شافعيه: وقوف به عرفات از اركان حج حساب مى شود ووقت حضور درعرفات از زوال خورشيد روز نهم ذى الحجه تا فجر روز دهم است؛ ولو لحظه اى حضور داشته باشد. (2)حنفيه: حج فقط دو ركن دارد: 1. وقوف به عرفات 2. طواف زيارت (حج). وقت وقوف درعرفات از زوال شمس روز نهم ذى الحجه تا فجر روز عيد است. (3)


1- همان.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 673؛ كتاب الحج، فضايل واحكام، علوى مالكى، ص 63.
3- همان؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، صص 650 و 674.

ص: 239

وقوف درمشعرالحرام

شيعه اماميه: يكى از اركان حج، وقوف درسرزمين مشعرالحرام (مزدلفه) است. برحاجى واجب است از طلوع فجر روز عيد تا طلوع آفتاب درمشعر وقوف داشته باشد؛ ليكن تمام آن ركن نيست، اگرچه به قدر يك دقيقه بماند. پساگركسى وقوف بينالطلوعين را يكسره ترككند؛ حج او باطل خواهدشد.

احتياط واجب آن است كه مقدارى ازشب دهم را در مشعر بيتوته كند و با قصد قربت هم باشد. (1)شافعيه: حضور در مزدلفه واجب است، به شرطى كه در نيمه دوم شب عيد باشد و ماندن شرط نيست، بلكه مرور از مزدلفه كافى است؛ چه بداند اينجا مزدلفه است، يا نداند. (2)حنفيه: يكى از واجبات حج، حضور در مزدلفه قبل از طلوع فجر است ولو ساعتى باشد؛ پس اگر اين حضور را ترك كرد قربانى بر او لازم مى شود، مگر آنكه مريض باشد كه در اين صورت فديه لازم نيست. (3)


1- مناسك حج محشى، مسأله: 979 و 982.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 676، چاپ بيروت.
3- همان، ص 677.

ص: 240

حنابله: حضور در مزدلفه ولو به مقداركمى واجب است، به شرطى كه در نيمه دوم شب عيد باشد. اگر حاجى آب رسان و يا چوپان باشد، اين حضور لازم نيست. (1) مالكيه: بعد از وقوف به عرفات، هنگامى كه حاجى عازم منا است، ماندن به مقدار كمى در مزدلفه بر او واجب است؛ اگر عذرى نداشته باشد. (2)


1- همان، ص 678.
2- همان، ص 679.

ص: 241

آيا قربانى در حج إفراد وحج قِران

لازم است؟

هيچيك ازمذاهب اسلامى قربانى را در حج إفراد واجب نمى دانند، اما آن را مستحب مى دانند. به همين دليل است كه بسيارى ازحجاج سُنّى ايرانى، حج إفراد انجام مى دهند و با نيت حج إفراد زحمت تهيه قربانى را به خود نمى دهند.

اما درخصوص حج قران به مطالب ذيل توجه كنيد:

شيعه اماميه: درحج قران، قربانى واجب مى باشد. (1) اما درحج إفراد ذبح كردن قربانى واجب نيست ولى استحباب دارد. (2) لازم به يادآورى است كه حج قران وحج إفراد، فقط وظيفه اهالى مكه واطراف آن مى باشد.

حنفيه: برحاجى قارن قربانى لازم است. (3)


1- معالم المدرستين، ج 2، ص 189.
2- مناسك حج محشى، مسأله: 174، ص 100.
3- حاشيه ابن عابدين، ج 2، ص 592؛ المجموع، ج 7، ص 191؛ الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 706.

ص: 242

مالكيه: برقارن قربانى لازم است، ولى اگر از اهل مكه باشند وحج تمتع ويا حج قران انجام دهند؛ قربانى برآنها لازم نيست. (1)

شافعيه: كسى كه حج قران مى گزارد، قربانى براو لازم است. (2)حنابله: قربانى حج قران واجب است، وما مخالفى در اين باره سراغ نداريم ... (3)


1- المدونة الكبرى، ج 1، ص 368؛ المجموع، ج 7، ص 191.
2- مختصرالمزنى، ص 63؛ المجموع، ج 7، ص 190؛ فتح العزيز، ج 7، ص 126.
3- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 3، ص 497.

ص: 243

ترتيب اعمال روز دهم ذى الحجه (عيد قربان)

شيعه اماميه: در روزدهم لازم است حج گزار سه عمل مهم كه شرعاً بر او واجب شده، انجام دهد.

حاجى مى بايست به ترتيب ذيل اعمال سه گانه روز عيد قربان را به انجام برساند:

1. رمى جمره عقبه

2. قربانى

3. حلق يا تقصير. براى زنان تقصير متعيّن است.(1) حنفيه: رعايت ترتيب ذيل:

1. رمى جمره عقبه روز دهم

2. ذبح كردن قربانى

3. حلق

واجب است. (2)


1- مناسك حج محشّى.
2- همان، ج 3، ص 308.

ص: 244

شافعيه: 1. رمى جمرهعقبه 2. ذبحقربانى تمتع وقران 3. حلق؛ زيرا رسول خدا (ص) قربانى شتر را بدين ترتيب انجام داد و اين ترتيب مستحب است نه واجب. (1)حنابله: 1. رمى جمره عقبه 2. حلق.

افضل ذبح كردن قربانى در منا است و مدت آن سه روز است: 12 11 10 ذى الحجه. (2)ولى مستحب است اين ترتيب مراعات شود: 1. رمى 2. ذبح 3. حلق.

مالكيه: رمى، حلق در يكى از ايام تشريق در حرم انجام گيرد؛ اگر قربانى را همراه داشت وبا آن در عرفات وقوف كرد بايد در روز عيد قربانى كند. ولى اگر قربانى را همراه نداشت، ذبح كردن قربانى را در مكه انجام دهد. (3) قبلًا اشاره شد كه حنابله وشافعيه مى گويند مراعات ترتيب لازم نيست؛ پس اگر حاجى حلق را قبل از رمى انجام دهد صحيح است. (4)


1- الفقه الاسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، صص 209 224.
2- همان، ج 3، ص 119.
3- الفقه الإسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، صص 209 308.
4- همان، ج 3، ص 218.

ص: 245

همچنين به نظريه آنان و نيز شيعه اماميه، ذبح در حج إفراد واجب نيست، بلكه مستحب است. (1)


1- همان؛ ومناسك حج محشّى.

ص: 246

زمان رمى در روز دهم

حجاجى كه مشكل ندارند وخودشان ميتوانند اعمال را انجام دهند، براى رمى جمرات محدوديت زمانى دارند. درذيل با نظريات مختلف در اين خصوص آشنا خواهيد شد:

شيعهاماميه: از طلوع آفتاب تاغروب. (1) حنفيه: از طلوع آفتاب تاصبح روز بعد.

مالكيه: از طلوع آفتاب تاظهر، بعد از آن مكروه است.

شافعيه، حنابله: بعد از نيمه شب تا آخر ايام تشريق. (2)


1- مناسك حج محشّى، بخش رمى جمرات.
2- كتاب الحج، فضايل واحكام، سيد محمد بنعلوى مالكى.

ص: 247

محرمات باقيمانده پس ازحلق ياتقصير در روز دهم

شيعه اماميه: در روز عيد قربان، پس از انجام اعمال سه گانه آن روز كه عبارت است از: رمى جمره عقبه، قربانى، حلق يا تقصير؛ تمام محرمات احرام بر حاجى حلال مى شود مگر چهار چيز:

1 صيد در حرم

2 كندن گياه حرم

اين دو به حال احرام اختصاص ندارد؛ بلكه در همه حالات انجام آن ها حرام است.

3 استعمال بوى خوش عطر(1)

4 آميزش. پس مى توان براى مُحلّ شدن سه مرحله درنظرگرفته شود:

1 احلال اول، كه حاجى با انجام رمى جمره عقبه، ذبح، حلق وياتقصير؛ از احرام خارج مى شود وتمام محرمات جز بوى خوش و زن، بر اوحلال مى شود.


1- مناسك حج محشّى، بخش محرمات احرام.

ص: 248

2 احلال دوم، كه با طواف زيارت ونمازطواف وسعى، استفاده از بوى خوش بر او حلال مى شود.

3 احلال سوم: (حلال شدن زن براى همسرش وبالعكس)، با انجام طواف نساء ونماز آن حاصل مى گردد. (1)جمهور اهل سنت براين باورند كه تمامى محرمات احرام پس از حلق يا تقصير در روز عيد قربان بر حاجى حلال مى شود مگر سه چيز:

1 زن.

2 بوى خوش. براساس گفته نووى، شافعى معتقد است كه قبل از طواف، عطر بر حاجى حلال مى شود. 3(2) صيد. (3)مالكيه: حاجى در دو مرحله از احرام خارج مى شود:

1 مُحلّ شدن اول. اين گونه مُحلّ شدن به انجام دوعمل ازاعمال سه گانه ذيل صورت مى گيرد: 1. رمى جمره عقبه 2. حلق يا تقصير 3. طواف افاضه.

2 مُحلّ شدن دوّم. اين نوع مُحلّ شدن، با انجام دادن طواف و سعى صورت مى گيرد.(4)


1- همان؛ جامع المقاصد، ج 3، ص 258.
2- شرح مسلم، نووى، ج 8، ص 99.
3- الفقه الاسلامى وأدلته، وهبة الزحيلى، ج 3، ص 218.
4- كتاب الحج، فضائلوأحكام، سيد محمد بن علوى مالكى، ص 150113.

ص: 249

حنابله: احلال اول با دومورد از سه مورد ذيل حاصل مى شود: 1. رمى جمره عقبه 2. حلق ياتقصير 3. طواف زيارت. (1)

حنفيه: تحلّل اول فقط با رمى وحلق تحقق پيدا مى كند، و رمى به تنهايى محلّل احرام نيست. (2) شافعيه: حج دو تحلّل دارد كه هر دوتحلّل با انجام سه عمل: رمى جمره عقبه، حلق وطواف افاضه تحقق پيدا مى كند؛ اگر قائل شويم كه حلق، جزو مناسك حج است والّا دو تحلّل فقط به رمى وطواف تعلق دارد.

پس اگر قائل شويم حلق از مناسك حج است، تحلّل اول با انجام دو عمل ازآن سه عمل تحقق پيدا مى كند؛ حالا فرق نمى كند رمى وحلق باهم باشد، يارمى وطواف وياطواف وحلق.

اما تحلّل دوم، با انجام باقيمانده ازآن سه عمل حاصل مى شود. (3)


1- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 686.
2- حاشيه ابن عابدين، ج 2، ص 569.
3- المجموع، نووى، ج 8، ص 228 229.

ص:250

ص: 251

اعمال مكه مكرمه پس از اعمال روزدهم در منا

شيعه اماميه: حاجى پس از آنكه با تقصير از احرام حج بيرون آمد، مى تواند به مكه برود و اعمال پنج گانه مكه را انجام دهد:

1. طواف زيارت (طواف حج تمتع)

2. نماز طواف

3. سعى بين صفا و مروه

4. طواف نساء

5. نماز طواف نساء

واجب است اين اعمال رادر ماه ذى الحجه به پايان ببرد. ليكن انجام دادن اين واجبات در ايام تشريق مستحب است. (1)مذاهب اهل سنت:

اهل سنت سعى مى كنند كه همان روز دهم ذى الحجه براى انجام بقيه مناسك، از منا به مكه بروند زيرا برخى مانند ابوحنيفه انجام دادن آن را در ايام تشريق واجب دانسته وتأخير


1- مناسك حج محشّى، ص 464.

ص: 252

آن را موجب كفاره يك گوسفند مى داند، وبرخى مانند مالكيه تأخير آن را از روز عيد مكروه شمرده وبرخى ديگر مانند حنابله انجام آن را در روز عيد مستحب دانسته وشافعيه در ايام تشريق مستحب مى دانند. (1)اكنون به شرح وتفصيل نظريات اهل سنت توجه فرمائيد:

حنفيه: واجب است طواف افاضه در ايام تشريق انجام شود.

مالكيه: واجب است طواف افاضه در ماه ذى الحجه انجام شود؛ ليكن تأخير آن از روز عيد، بدون عذر، كراهت دارد. (2) شافعيه: انجام طواف افاضه واجب است؛ ولى در ايام تشريق مستحب است انجام شود.

حنابله: انجام طواف افاضه واجب است؛ ولى مستحب است در روز عيد انجام شود. (3)


1- الفقه الإسلامى وأدلّته، وهبةالزحيلى، ج 3، صص 218146 219.
2- همان؛ كتاب الحج، فضائل وأحكام، ص 136.
3- الفقه الإسلامى وأدلّته، وهبة الزحيلى، ج 3، ص 120.

ص:253

ص: 254

اوقات رمى جمرات درايام تشريق

(روزهاى 121110 ذى الحجه)

1) رمى جمره عقبه در روزعيد:

شيعه اماميه: زمان رمى جمره عقبه در روز دهم ذى الحجه، از طلوع آفتاب آغاز مى شود وتا غروب آفتاب ادامه خواهد داشت. البته افراد معذور مانند بيماران، زنان وهمراهان آنها مى توانند ازنيمه شب عيد شروع كنند. (1)شافعيه، حنابله: از نيمه شب دهم؛ ولى افضل بعد از طلوع آفتاب روز دهم است.(2) مالكيه، حنفيه: بعد از طلوع آفتاب روز عيد. (3) 2) رمى جمرات در روزهاى 1211 ذى الحجه:

شيعه اماميه: زمان رمى جمرات سه گانه در روز يازدهم ودوازدهم ذى الحجه، از طلوع آفتاب آغاز مى شود وتا غروب


1- مناسك حج محشّى.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 676؛الفقه الإسلامى وأدلّته، وهبة الزحيلى، ج 3، ص 194.
3- همان.

ص: 255

آفتاب ادامه خواهد داشت. البته افراد معذور مى توانند درشب رمى جمرات را انجام دهند. (1)به اتفاق تمامى مذاهب چهارگانه اهل سنت وقت رمى جمرات سه گانه در روزهاى 1211 ذى الحجه، از زمان زوال خورشيد است. يعنى از ظهر شرعى استمرار دارد تا غروب آفتاب. (2) سلفيه: زمان رمى جمرات ثلاث در روزهاى 1211 ذى الحجه، بعد از زوال (بعدازظهر) مى باشد. پس اگر حاجى قبل از ظهر رمى را انجام داد و آن را در بعد از زوال اعاده نكرد، بايد يك گوسفند ذبح كند و بين فقراى حرم مكه توزيع نمايد. (3)


1- مناسك حج محشّى.
2- الفقه الإسلامى وأدلّته، وهبة الزحيلى، ج 3، ص 195.
3- فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 11، ص 273.

ص: 256

بيان اين نكته ضرورى به نظر مى رسد كه اخيراً برخى ازفقهاى اهل سنت، فتوا به جواز شروع رمى جمرات از طلوع آفتاب داده اند. علت صدور اين فتوا، ازدحام وحشتناكى است كه اهل سنت براى رمى جمرات در روزهاى 1211 ذى الحجه، بعد از زوال خورشيد به وجود مى آورند.

ص: 257

طواف وداع

به طواف وداع، طواف صَدَر هم مى گويند. صدر به معناى رجوع نمودن است.(1) شيعه اماميه: پس از انجام مناسك، طواف وداع براى كسى كه عازم خروج از مكه است، مستحب مى باشد.(2) بعضى ازفقهاى شيعه اماميه مانند شيخ طوسى (ره)، انجام طواف وداع را مستحب مؤكد مى دانند. (3)مالكيه: پس از انجام مناسك، طواف وداع براى كسى كه عازم خروج از مكه است مستحب است. (4) بعضى از علماى مالكيه طواف وداع را واجب مى دانند. از جمله مرحوم آقاى علوى مالكى، از علماى نامور مذهب مالكيه به اين مطلب تصريح كرده است. (5)


1- انتصار، سيد مرتضى ره، ص 255.
2- مختلف، علامه حلّى ره، ج 4، ص 302.
3- النهاية، شيخ طوسى ره، ص 270.
4- حاشيه دسوقى، ج 2، ص 53.
5- كتاب الحج، فضائل و أحكام، ص 177.

ص: 258

شافعيه، حنفيه، حنابله: طواف وداع براى غير اهالى مكه و براى كسى كه بعد از بازگشت از منا عازم خروج از مكه مكرمه است، واجب مى باشد. (1) لازم به ذكر است كه حنفيه، شافعيه، حنابله مى گويند: اگر حاجى طواف وداع را كه واجب است، ترك كند؛ جبران ترك طواف او، ذبح نمودن يك قربانى مى باشد. (2) سلفيه: طواف وداع واجب است. اگر كسى آن را ترك كند واجب است يك گوسفند در مكه ذبح كند و بين فقراى آنجا توزيع نمايد و خودش از گوشت آن نخورد. اگر حاجى طواف افاضه را انجام نداد و به جاى آن طواف وداع انجام داد، طواف وداع از طواف افاضه كفايت مى كند. (3)


1- حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 311؛ نيلالأوطار، شوكانى، ج 5، ص 171؛ والفقه على المذاهب الخمسة، ص 276.
2- الفقه الإسلامى و أدلته، ج 3، ص 147؛ فتح العزيز، ج 7، ص 413.
3- فتاوى اللجنة الدائمة، بن باز، ج 11، صص 300 301.

ص: 259

حائض و طواف وداع

شيعه اماميه: برحائض حرام است طواف وداع وهرگونه طواف ديگر انجام دهد؛ زيرا هم فاقد طهارت است وهم داخل شدن در مسجدالحرام بر او حرام مى باشد.

البته شيعه اماميه طواف وداع را براى ساير افراد مستحب مى داند، ولى اهل سنت آن را واجب مى دانند. (1) مذاهب اهل سنت: درخصوص انجام طواف وداع، زن حائض هيچگونه وظيفه اى ندارد وجائز است طواف وداع را ترك كند واز مكه خارج شود. (2) سلفيه: اگر زن اعمال حج را به پايان رساند وقبل از طواف وداع حائض شد؛ اين طواف از او ساقط مى شود ومى تواند مسافرت كند ازمكه خارج شود وحج او صحيح است. (3)


1- مناسك حج محشّى، ص 508، چاپ تابستان 1382
2- أمّ، شافعى، ج 2، ص 243؛ المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 41؛ حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 581.
3- فتاوى المرأة، ص 74.

ص: 260

لزوم وجود مَحْرم براى زن مستطيع

شيعه اماميه: اگر وضع سفرحج طورى باشد كه امنيت زن تأمين مى شود؛ تشرف به تنهايى اوجائز است ونيازى به همراه ندارد.(1) وجود مَحرم شرط وجوب حج در مورد زن نمى شود وحج او به تنهايى هم صحيح است، زيرا آيه شريفه: وَ لِلّهِ عَلَى النَاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ استَطَاعَ إليَهِ سَبيلًا (2)اطلاق دارد و رسول خدا (ص) (سبيل) را به زاد وراحله (توشه) تفسير كردند ووجود مَحرم را همراه زن به عنوان شرط مطرح نفرمودند.(3) در اين خصوص توجه خوانندگان گرامى را به دو روايت جلب مى كنم:

1. صحيحه سليمان بن خالد، «عن أبى عبدالله الصادق (ع) فى المرأة تريد الحج ليس لها مَحرم هل يصلح لها الحج؟ قال: نعم، إذا كانت مأمونة». (4)


1- 1. شرائع، محقّق حلّى، ج 1، ص 168.
2- 2. سوره آل عمران، آيه 97.
3- 3. غنيه، أبى المكارم بن زهره، ص 193.
4- 4. الكافى، ج 4، ص 282.

ص: 261

2. على بن إبراهيم عن أبيه عن حماد بن عيسى عن معاوية بن عمار قال: «سألت أبا عبدالله (ع) عن المرأة الحرّة تحج إلى مكّة بغير ولى؟ فقال: لابأس تخرج مع قوم ثقات». (1)

حنفيه: اگر فاصله وطن زن با مكه سه روز يا بيشتر باشد، وجود همسر و يا مَحرم به همراه او واجب است وفرقى بين زن پير، يا جوان نيست.(2) حنابله، مالكيه: در صورتى زن واجب الحج مى شود كه همسر يامَحرم همراه او باشد و يا افراد آشنايى كه وى در كنار آنان مصون بماند.(3)

شافعيه: واجب است كه همسر، يامَحرم ويا چند زن مورد اعتماد (دوزن يابيشتر) همراه زن باشد واگر يك زن همراه يافت، حج بر او واجب نمى شود؛ اگرچه با يك زن هم جايز است حج واجب (حَجة الاسلام) را انجام دهد؛ بلكه اگر امنيت باشد انجام حج فريضه به تنهايى هم بر اوجايز است. (4)


1- جواهرالكلام، ج 17، ص 331.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، الجزيرى، ج 1، ص 646.
3- همان، ص 647.
4- همان، ص 648.

ص: 262

سلفيه: زن بدون مَحرم مستطيع نمى شود ولو ساير شرائط استطاعت را داشته باشد؛ زيرا واجب است زن به همراه مَحرم مسافرت كند ومسافرت با اجانب جايز نيست. (1)اگر زنى از اقارب خود درخواست كرد تا با او به حج بروند؛ اقارب وى اجابت نكردند و زن با مردى اجنبى كه دو زن ديگر همراه داشت به حج رفت واعمال حج را انجام داد؛ در اين صورت حج زن صحيح است، ولى نسبت به نبودن مَحرم به همراه وى؛ معصيت كرده است و بايد توبه كند. (2)


1- كتاب فتاوى المرأة، گروه دائمى فتوا، ص 72 71.
2- همان، فتاواى بن باز، ص 72.

ص: 263

قرص جلوگيرى براى اداى حج وعمره

شيعه اماميه: طبق نظريه فقهاى شيعه اماميه، خوردن قرص هايى كه از حامله شدن جلوگيرى مى كند وعادت ماهانه را به تأخير مى اندازد تا زن بتواند روزه ماه مبارك رمضان را بگيرد، يا اعمالى كه طهارت در آنها شرطاست، جائز است. (1)سلفيه: استعمال قرص هاى جلوگيرى از عادت ماهانه براى زنان جايز است تا اينكه اعمال حج يا عمره را به انجام برسانند. (2)نظريه مذاهب اربعه اهل سنت را در اين خصوص نيافتم.


1- مناسك حج محشّى، ص 305، چاپ تابستان 1382.
2- كتاب فتاوى المرأة، فتاواى بن جبرين، ص 70.

ص: 264

حائض، مى تواند طواف كند

شيعه اماميه: طواف حائض بدون ترديد باطل است وهمه فقهاى شيعه در اين خصوص اتفاق نظريه دارند؛ زيرا اين مسأله يكى ازمصاديق قطعى اجتماع امر ونهى مى باشد كه درعلم اصول به طور مبسوط بحث شده است.

أولًا: انطباق دو عنوان بر يك مورد صورت گرفته است.

ثانياً: تركيب بين امر (انجام طواف) ونهى (حرمت مكث درمسجد) تركيب اتحادى است.

بنا بر اين اگر زن حائض طواف كند، از آن رهگذر كه طواف، عنوانى است كه تحقق آن با انجام حرامى به نام مكث در مسجد آن هم مسجدى چون مسجدالحرام صورت مى گيرد، يعنى مأموربه او كه طواف است با نهى ورود به مسجد، در يك جا جمع شده است. روى همين اساس كه بر طواف حائض، طبيعت مأموربه منطبق گرديده؛ پس طواف حائض فاسد مى باشد.(1) در اين خصوص توجه خوانندگان گرامى را به دو روايت جلب مى كنم:


1- فقه الصادق، ج 2، ص 184.

ص: 265

1. قال الإمام الباقر (ع) فى حديث الجنب والحائض: «ويدخلان المسجد مجتازين ولايقعدان فيه ولايقربان المسجدين الحرمين». (1)2. قال أبوجعفر (ع): «إذا كان الرجل نائماًفى المسجد الحرام أو مسجدالرسول (ص) فاحتلم فأصابته جنابة فليتيمّم ولايمرّ فى المسجد إلّا متيمّماً حتى يخرج منهما ثمّ يغتسل وكذلك الحائض إذا أصابتها الحيض تفعل كذلك». (2) از طريق اهل سنت نيز روايت شده است كه پيامبرخدا (ص) به زن حائض فرمودند: «فاقضى مايقضى الحاج غير أن لاتطوفى بالبيت حتى تغتسلى». (3) ونيز رسول خدا (ص) فرمودند: «الحائض تقضى المناسك كلّها إلّا الطواف». (4) حنفيه: درمذهب حنفيه دو قول وجود دارد:

1 حائض مى تواند همه اعمال حج را انجام دهد مگر طواف؛ چون طواف درحال حيض به دوجهت حرام است:


1- وسائل الشيعة، ج 2، ص 209؛ الحدائق الناضرة، ج 3، ص 256.
2- وسائل الشيعة، ج 2، ص 205.
3- نيل الأوطار، شوكانى، ج 5، ص 119.
4- همان.

ص: 266

الف: ورود به مسجد. ب: ترك نمودن طهارت كه واجب است.(1) 2 طواف زن حائض صحيح است، زيرا طهارت از حدث و طهارت از نجاست شرط صحت طواف نيست. (2) ونيز درباره وجه صحت طواف حائض گفته اند كه چون طواف، شرط صحت سعى است وسعى بدون طواف صحيح نيست؛ پس زن حائض بايد همه مناسك حتى طواف را به انجام برساند. (3)مالكيه: زنى كه در ايام عادت ماهانه است، ولى خون قطع مى شود و خودش را پاك مى كند، طواف او صحيح است. (4)پس برحائض جائز نيست نزديك مسجد شود تاآنكه پاك گردد. (5) شافعيه: در مذهب شافعيه دو قول نقل شده است:

1 زن حائض مى تواند تمام اعمال حج را انجام دهد مگر طواف ونماز. 2(6) طواف زن حائض صحيح مى باشد. (7)


1- حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 581.
2- كتاب الحج، فضائل وأحكام، سيد محمد بن علوى مالكى، ص 115.
3- حاشيه ابن عابدين، ج 1، ص 582.
4- همان.
5- الموطأ، مالكبن انس، ج 1،
6- أمّ، شافعى، ج 2، ص 158.
7- كتاب الحج، فضائل وأحكام، سيد محمد بن علوى مالكى، ص 115.

ص: 267

حنابله: يكى از دو روايت احمد بن حنبل، صحت طواف زن حائض را بيان مى كند. بنابراين قول، ارتباط بين طهارت و طواف، همانند ارتباط بين طهارت و نماز نيست. در طهارت و نماز ارتباط شرط و مشروط وجود دارد؛ ولى در طواف چنين نمى باشد. (1) اما قول ديگر چنين است: حائض از مكث نمودن در مسجد وطواف منع شده است. (2)سلفيه: اگر زن قبل از انجام طواف حج افاضه حائض شد و براى او اين امكان وجود نداشت كه صبر كند تا پاك شود آنگاه طواف را انجام دهد، زيرا ساير مسافران براى او صبر نمى كنند وامكان بازگشت نيز وجود ندارد، چون از ساكنين كشورهائى مثل اندونزى و مغرب و ... است. در اين صورت جايز است پس از تحفّظ خودش، طواف را انجام دهد و طواف او صحيح و مجزى است. (3)


1- همان.
2- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 1، ص 315.
3- كتاب فتاوى المرأة، فتاواى بن باز، ص 76.

ص:268

ص: 269

طواف وداع درعمره مفرده

شيعه اماميه:

كسى كه مى خواهد ازمكه بيرون برود، مستحب است طواف وداع انجام دهد.(1) حنفيه: عمره مفرده، طواف وداع ندارد. (2) مالكيه: انجام طواف وداع فضيلت دارد. (3) شافعيه: طواف وداع نه از اركان است ونه از واجبات، بلكه عبادت مستقل است. (4)حنابله: اگر طواف واجبى كه به عهده دارد، هنگام خروج ازمكه انجام دهد؛ ديگر لازم نيست طواف وداع بنمايد. (5)


1- مناسك حج محشّى، ص 508، چاپ تابستان 1382.
2- الفقه على المذاهب الأربعة، ج 1، ص 698؛ المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 35.
3- حاشيه دسوقى، ج 2، ص 53.
4- مغنى المحتاج، ج 1، ص 513؛ إعانة الطالبين، ج 2، ص 346.
5- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 1، ص 544.

ص: 270

سلفيه: طواف وداع در عمره واجب نيست و ليكن افضل آن است كه انجام شود ولى درحج، طواف وداع واجب است؛ زيرا كلام رسول خدا (ص) كه فرمودند: «لاينفرن أحدمنكم حتى يكون آخر عهده بالبيت» خطاب به حجاج بوده است. (1)


1- كتاب فتاوى المرأة، فتاواى بن باز، ص 78.

ص: 271

توصيه هاى مهم وضرورى

در پايان اين مجموعه، توجه خوانندگان محترم را به نكات مهمى كه مقام معظم رهبرى حضرت آية الله خامنه اى مدظلّه العالى فرموده اند جلب مى كنم:

1. بر پائى نمازجماعت در هتل هاى مكه و مدينه كه موجب تفرقه بين مسلمانان مى شود و وهن به مذهب شيعه مى شود حرام است.

2. هنگام برگزارى نماز جماعت در مسجدالنبى و مسجدالحرام و سائر مساجد مكه مكرمه و مدينه منوره، خروج از مسجد بخاطر عدم شركت در نماز جماعت و يا ايستادن و گردش در اطراف مسجد، حرام است.

3. استفاده از سجاده و حصير و مُهر براى سجده كردن كه باعث مى شود فرد استفاده كننده انگشت نما شود و يا مورد اهانت قرارگيرد و در نتيجه وهن به مذهب حق خواهد بود، حرام است.

4. لازم است تمامى مؤمنين از حكم قاضى عربستان درباره ثبوت هلال ماه ذى الحجه تبعيت كنند و حج آنان مجزى و موجب مى شود كه برئ الذمّه شوند.

ص: 272

5. باتوجه به اينكه كشتارگاه جديد، خارج از محدوده منا است و قربانى در خارج از محدوده كشتارگاه ممنوع است، قربانى در كشتارگاه جديد كافى و مجزى است و حاجى برئ الذّمه مى شود.

6. اعمالى كه عادتاً موجب اهانت به شيعه مى شود از قبيل:

تبرك نمودن، نماز خواندن در قبرستان بقيع وجلو قبرستان، خواندن دعاها و زياراتى كه موجب درگيرى و اهانت مى شود و نيز مرثيه خوانى جايز نيست، و واجب است مؤمنين از اين گونه رفتارها اجتناب نمايند. (1)


1- توضيح المسائل مراجع، چاپجامعهمدرسين، ج 1، ص 196197.

ص: 273

زيارت قبور

شيعه اماميه: براى مردان، زيارت قبور مؤمنين يكى ازمستحبات است. (1) قال رسول الله (ص): «كُنت نَهيتُكم عن زيارة القبور، فزورُوها فإنّها تُذكّركم الموت». (2) قال الإمام الرضا (ع): «من أتى قبر أخيه المؤمن مِن أى ناحية يضع يده و قرأ إنّا أنزلناه سبع مرّات، أمن الفزع الأكبر». (3)تتبع و تحقيق در تاريخ اسلام بيانگر اين حقيقت است كه از صدراسلام سيره مسلمانان بر اين اساس استوار بوده كه زيارت قبور را به عنوان يك خواست معنوى مورد توجه قرار مى دادند در تاريخ آمده است: بلال مؤذن شريف رسول خدا (ص) پس از رحلت پيامبر سر قبر آن حضرت آمد وشروع به گريستن كرد، او صورتش را به خاك مطهر قبر رسول خدا (ص) مى ماليد، آنگاه


1- تذكره، علامه حلّى ره، ج 2، ص 128.
2- صحيح مسلم، ج 2، ص 672؛ سنن ترمذى، ج 3، ص 370.
3- الكافى، ج 3، ص 229؛ تهذيب، ج 6، ص 106.

ص: 274

به اطراف نگريست، امام حسن مجتبى (ع) و امام حسين (ع) را ديد. آن دو را در آغوش گرفت و بوسيد.

رسول خدا (ص) در حديثى مى فرمايند: «كسى كه حج بگزارد و مرا زيارت نكند به من جفا كرده است» ونيز مى فرمايند: «كسى كه براى انجام حج بيايد و بعد از وفات من به زيارتم نائل شود بسان كسى است كه در زمان حيات من زيارتم كرده است».

سلفيه از زيارت قبور نهى و جلوگيرى مى كنند؛ در حاليكه ساير فرق و مذاهب اسلامى با تأسّى به روايات، زيارت قبور را جايز، بلكه مستحب مى دانند.

مالك بن انس نقل مى كند: رسول خدا (ص) براى زيارت قبور وارد قبرستان شد و چنين فرمود: «ألسّلام عليكم دار قوم مؤمنين و إنّا إن شاء الله بكم لاحقون». (1)نووى درذيل اين روايت مى نويسد: با اينكه هيچ شكى در وقوع مرگ نيست لكن علما در اين باره نظرياتى دارند كه بهترين آن عبارت است از:

عبارت «إن شاءالله» معنايش شك و ترديد نيست بلكه اين جمله بمعناى تبرك و امتثال دستور خداوند مى باشد.

قال رسول الله (ص): «زوروا القبور فإنّها تذكّركم الآخرة» به زيارت قبور برويد، زيرا شما را به ياد آخرت مى اندازد. (2)


1- الموطّأ؛ مالك بن انس، ج 1، ص 28.
2- صحيح مسلم، ج 3، ص 165.

ص: 275

اسلام به خاطر تحقق يافتن يك سلسله اهداف تربيتى، مسلمانان را به زيارت قبور توجه داده است كه فهرست گونه به تعدادى از آن اهداف اشاره مى كنيم:

1 پند آموزى و عبرت گرفتن.

2 انسان را به ياد آخرت مى اندازد.

3 عواطف انسانى را برمى انگيزاند و احساس دينى را رشد مى دهد.

4 طمع انسان را نسبت به مال و ثروت دنيا كاهش مى دهد.

در خصوص زيارت قبور از عايشه روايت شده كه گفت: «رسول خدا (ص) زيارت قبور را اجازه فرمودند». (1)بدون ترديد زيارت اعتاب مقدسه حضرات معصومين كه انسان هاى كامل و از برگزيدگان خداوند هستند، از يك مقام ويژه و عظمت والايى برخوردار است.


1- سنن ابى داود، كتاب الجنائز، باب زيارةالقبور، ج 3، ص 218، حديث 1955.

ص:276

ص: 277

زيارت قبر رسول خدا (ص)

همانطور كه مى دانيم شيعه اماميه زيارت قبر رسول خدا (ص) را از مستحبات مؤكده مى داند. (1)علماى اهل سنت نيز در اين خصوص با ماموافق اند؛ ليكن سلفيه مخالفت خود را با زيارت قبر رسول خدا (ص) به صور گوناگون اعلام داشته است.

ابن قدامه حنبلى يكى ازمستحبات را زيارت قبر رسول خدا (ص) ذكر كرده است آرى، تأكيد مى كنم، زيارت قبر رسول خدا (ص) وبراى اثبات نظريه خود به رواياتى چند استشهاد نموده است كه توجه شما را به آن جلب مى كنم:

قال رسول الله (ص): «من حجّ فزار قبرى بعد وفاتى فكأنما زارنى فى حياتى».(2) قال رسول الله (ص): «من زار قبرى وجبت له شفاعتى».(3) قال رسول الله (ص): «ما من أحد يسلّم على عند قبرى إلّا ردّ الله على روحى حتى أردّ عليه السلام». (4)


1- مستند الشيعه، ج 13، ص 327؛ جامع المدارك، ج 2، صص 555554.
2- المغنى، ابن قدامه حنبلى، ج 4، ص 588.
3- همان
4- همان

ص: 278

در كتاب «الأحكام السلطانيه» ماوردى، يكى از وظايف امير الحاج (سرپرست حجاج) را آوردن حجاج به مدينه و زيارت قبرمطهّر رسول خدا (ص) ذكر كرده است.

او مى گويد: هنگامى كه حاجيان اعمال حج را به پايان رساندند؛ امير الحاج آنان را به سوى مدينه بياورد تا به زيارت قبر رسول خدا (ص) نائل شوند. انجام دادن اين زيارت براى دو منظور است: 1 رعايت احترام آن حضرت 2 اقدام به استيفاى حقوقى كه آن حضرت بر گردن مسلمانان دارد.

اگر چه زيارت قبر رسول خدا (ص) از واجبات حج نيست؛ ليكن درشرع مقدس اسلام، زيارت قبر رسول خدا (ص) از مستحبات شمرده شده است و عادت نيكوى حاجيان از ديرباز، بر همين اساس بوده است.

عتبى مى گويد: روزى من در كنار قبر رسول خدا (ص) نشسته بودم كه مردى عرب آمد و مقابل قبر آن حضرت ايستاد و سلام نيكوئى كرد، سپس چنين گفت: «اى رسول خدا (ص) من در كتاب خداى تعالى (قرآن) چنين يافتم كه مى فرمايد: وَلَوأنَّهُم إذ ظَلَمُوا أنفُسَهُم جَاؤوكَ فَاستَغفَرُوا اللهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ

ص: 279

الرَّسُولُ لَوَجَدُوااللهَ تَوّاباً رَحيماً.(1) آن مرد ادامه داد: من نزد توآمده ام درحالى كه از گناهم توبه مى كنم وتورا شفيع خود در درگاه خدا قرارمى دهم.

آن مرد عرب شروع كرد به گريه كردن وشعرى در فضيلت رسول خدا (ص) سرود:

يَاخَيرمَن دُفِنَت بِالقَاعِ أعظُمُهُ

فَطَابَ مِن طيِبهنَّ القَاعُ وَالأكمُ

نَفسي الفداءُ لِقَبرٍ أنتَ سَاكنُهُ

فيهِ العفافُ وفيهِ الجودُ والكَرمُ

مرد عرب لحظاتى بعد مركبش را سوار شد ورفت. (2) قاضى ابوى على حنبلى در كتاب «الأحكام السلطانيه» درباره وظيفه اميرالحاج مى نويسد:

امير الحاج سرپرست حجاج حاجيان را براى زيارت قبر رسول خدا به مدينه بياورد؛ زيرا زيارت قبر رسول خدا (ص)


1- سوره نساء، آيه 64.
2- الأحكام السلطانية، ماوردى، ص 197، چاپ اول، دارالكتاب العربى، بيروت، 1990 م.

ص: 280

اگرچه از واجبات حج نيست؛ ليكن از مستحبات شرع مى باشد. (1)


1- الأحكام السلطانية، أبويعلى، بخش وظايف امير الحاج.

ص: 281

فهرست منابع

1- قرآن كريم

2- الكافى، ثقةالاسلام كلينى (ره)، وفات: 329 ه، دارالكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسى.

3- من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق (ره)، وفات: 381 ه، چاپ دوم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

4- كتاب الهدايه، شيخ صدوق، مؤسسه امام هادى (ع)، قم، چاپ اول.

5- مقنعه، شيخ مفيد، وفات: 413 ه. مؤسسه نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين، قم، 1410 ه.

6- تهذيب، شيخ طوسى، وفات: 460 ه. دارالكتب الإسلامية، تهران، 1390 ه.

7- مبسوط، شيخ طوسى، المكتبة المرتضوية، تهران، 1387 ه.

8- النهاية، شيخ طوسى، دارالأندلس، بيروت، أفست انتشارات قدس، قم.

9- الخلاف، شيخ طوسى، مؤسسه نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين، قم، چاپ اول، 1417 ه.

10- انتصار، سيّد مرتضى علم الهدى على بن الحسين الموسوى (ره)، وفات: 436 ه،

11-مؤسسه نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ اول، 1415 ه.

ص: 282

12- مراسم، سلّار بن عبدالعزيز (ره)، وفات: 448 ه، مجمع جهانى اهل بيت، قم، 1414 ه.

13- المهذّب، القاضى بن البراج (ره)، وفات: 481 ه، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1406 ه.

14- غنيه، أبى المكارم بن زهره (ره)، وفات: 585 ه، مؤسسه امام صادق (ع)، چاپ اول، 1417 ه.

15- سرائر، ابن ادريس (ره)، وفات: 598 ه، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، 1410 ه.

16- شرايع الاسلام، نجم الدين جعفربن الحسن، محقق حلّى (ره)، وفات: 676، انتشارات استقلال، تهران، چاپ دوم، 1409 ه.

17- المعتبر، نجم الدين جعفربن الحسن، محقق حلّى (ره)، وفات: 676، مؤسسه سيد الشهداء (ع)، قم، 1364 شمسى.

18- الجامع للشرايع، يحيى بن سعيد الحلّى (ره)، وفات: 690 ه، مؤسسه سيد الشهداء (ع)، قم، 1405 ه.

19- تذكره، علّامه حلّى؛ ابومنصور الحسن بن يوسف بن المطهّر (ره)، وفات: 726 ه، مؤسسه آل البيت، چاپ اول، 1414 ه.

20- منتهى، علّامه حلّى (ره)، چاپ قديم، حاج احمدتبريز، 1333 شمسى.

21- مختلف، علّامه حلّى (ره)، جامعه مدرسين، قم، چاپ اول، 1412 ه.

22- اللمعة الدمشقية، شهيد اول، شمس الدين محمدبن مكّى العاملى (ره)، شهادت: 786 ه، دارالفكر، قم، چاپ اول، 1411 ه.

23-دعائم الاسلام، نعمان بن محمد تميمى مغربى (ره)، وفات: 363 ه، دارالمعارف، قاهره، مصر، 1383 ه.

ص: 283

24- جامع المقاصد، الشيخ على بن الحسين الكركى، وفات: 940 ه، مؤسسه آل البيت، قم، چاپ اول، 1408 ه.

25- وسائل الشيعة، شيخ حرّعاملى، وفات: 1104 ه، مؤسسه آل البيت، قم، چاپ دوم، 1414 ه.

26- مستدرك الوسائل، محدّث نورى، وفات: 1320 ه، مؤسسه آل البيت لإحياء التراث، بيروت، چاپ دوم، 1408 ه.

27- الحدائق الناضرة، شيخ يوسف محدّث بحرانى، وفات: 1186 ه، چاپ جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 شمسى.

28- مستند الشيعه، المولى أحمد بن محمد مهدى النراقى (ره)، وفات: 1245 ه، مؤسسه آل البيت، مشهد، چاپ اول، 1415 ه.

29- كتاب الصلاة، شيخ مرتضى انصارى (قدس سره)، وفات: 1281 ه، مؤسسه باقرى، قم، چاپ اول، 1415 ه.

30- جواهرالكلام، شيخ محمدحسن نجفى (ره)، وفات: 1266 ه، دارالكتب الاسلامية، چاپ سوم، تهران، 1367 شمسى.

31- العروة الوثقى، سيدكاظم يزدى (ره)، وفات: 1337 ه، مؤسسه نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين، قم، چاپ اول، 1420 ه.

32- مستمسك العروة الوثقى، السيد محسن الحكيم (ره)، كتابخانه آية الله نجفى مرعشى (ره)، قم، چاپ چهارم، 1404 ه.

33- جامع المدارك، السيدأحمد الخوانسارى (ره)، مكتبة الصدوق، تهران، چاپ دوم، 1355 ه.

34- الينابيع الفقهيه، آقاى شيخ على اصغر مرواريد، چاپ اول.

35-الدروس، شهيد اول، شمس الدين محمد بن مكّى العاملى، شهادت: 786 ه، جامعه مدرسين، قم، چاپ اول، 1412 ه.

ص: 284

36- أحكام الحج، آيةالله فاضل لنكرانى، چاپ دوم، مهر قم، 1374 شمسى.

37- منهاج الصالحين، السيّد محمد سعيد الحكيم، دار الصفوة، چاپ اول، بيروت لبنان، 1415 ه.

38- فقه الصادق (ع)، السيد محمدصادق الحسينى الروحانى، مؤسسة دارالكتاب، قم، چاپ سوم، 1412 ه.

39- المعتمد، للسيد أبى القاسم الموسوى الخوئى.

40- معالم المدرستين، علامه سيّد مرتضى عسكرى، مؤسسة النعمان، بيروت لبنان، 1410 ه.

41- السّجود على الأرض، الشيخ على الأحمدى (ره)، مركزالجواد، چاپ چهارم، 1414 ه.

42- هذه هى الشيعة، العلّامة باقر شريف القرشى، النجف الأشرف.

43- توضيح المسائل، حضرت امام خمينى (ره)، سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى، چاپ نهم.

44- توضيح المسائل مراجع عظام تقليد، چاپ هفتم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، تابستان 1381 شمسى.

45- مناسك حج محشّى، چاپ هفتم، تابستان 1382 شمسى، مركز تحقيقات حج قم.

46- استفتاءات ويژه حج، انتشارات مركز تحقيقات حج قم.

47- الفقه على المذاهب الخمسة، مغنيه، مؤسسة دارالكتاب، 1425 ه.

48-تحريرالوسيله، حضرت امام خمينى (ره)، نجف أشرف، 1390 ه.

ص: 285

مسائل من الفقه المقارن، محمد حسن زمانى.

49- مجلّه عربى ميقات الحج، شماره 22، سال 11، مركز تحقيقات حج قم.

50- رجال كشى، حمدوية بن نصير كشى (ره)، وفات: 350 ه، مؤسسه انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 شمسى.

51- لغت نامه دهخدا، چاپ اول، 1372 شمسى، مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران.

52- صحيح مسلم، مسلم بن حجاج نيشابورى، دارالفكر، بيروت لبنان.

53- صحيح بخارى، محمد بن اسماعيل، دارالفكر، بيروت لبنان، 1401 ه.

54- الموطّأ، مالك بن انس، دارإحياء التراث العربى، بيروت لبنان، چاپ اول، 1406 ه.

55- المجموع، أبو زكريا محى الدين نووى، ت: 676 ه، دارالفكر بيروت لبنان.

56- سبل السّلام، محمد بن اسماعيل كحلانى معروف به اميرصنعانى، ت: 1182 ه، چاپ چهارم، 1379 ه، شركة ومطبعة مصطفى البابى وأولاده، مصر.

57- كنزالعمّال، متقى هندى، مؤسسة الرسالة، بيروت لبنان، 1409 ه.

58- مختارات من الأحاديث النبوّية.

59- دراسات فى الفلسفة الاسلامية، تفتازانى.

60- الفقه على المذاهب الأربعة، عبدالرحمن الجزيرى، چاپ استانبول/ تركيه.

61-

ص: 286

الفقه على المذاهب الأربعة، عبدالرحمن الجزيري، شركة دارالأرقم بن أبى الأرقم، چاپ دوم، 1418 ه، بيروت لبنان.

62- بداية المجتهد، ابن رشد، دارالفكر، بيروت لبنان، 1415 ه.

63- نيل الأوطار، محمد بن على شوكانى، ت: 1255 ه، دار الجيل، بيروت لبنان، 1973 م.

64- حاشيه ابن عابدين (حاشية ردّ المحتار على الدّر المختار) محمد أمين عابدين بن عمرعابدين دمشقى حنفى، ت: 1252 ه «فقه حنفيه» دارالفكر، بيروت لبنان، 1415 ه.

65- فقه السنة، شيخ سيدسابق، دار الكتاب العربى، بيروت لبنان.

66- المغنى، عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه حنبلى، ت: 620 ه، چاپ رحلى، دارالكتاب العربى، بيروت لبنان.

67- فتح العزيز، عبدالكريم بن محمد الرافعى، ت: 623 ه، دارالفكر بيروت لبنان.

68- فتح الباري، شهاب الدين أحمد بن على بن حجر عسقلانى، دارالمعرفة، بيروت لبنان، چاپ دوم.

69- الدروس المهمّه، عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، دارأضواء زمزم للنشر، رياض، 1422 ه.

70- «الأمّ»، محمدبن ادريس شافعى، ت: 204 ه، چاپ دوم، دارالفكر بيروت لبنان، 1403 ه.

71- حاشيه دسوقى، شمس الدين محمد عرفةالدسوقى «فقه مالكيه»، دار إحياء الكتب العربية.

72- مبسوط، محمد بن أبى سهل سرخسى، دارالمعرفة، بيروت/ لبنان 1406 ه.

73-

ص: 287

فتاوى المرأة، عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، مطابع أضواء، جده، چاپ اول، 1414 ه.

74- فتاوى اللجنة الدائمة، چاپ اول، دار العاصمة و أولى النهى رياض، 1411 ه و 1413 ه.

75- الفقه الإسلامى و أدلته، وهبة الزحيلى، دارالفكر، دمشق سوريه 1409 ه.

76- سنن ابن ماجه، محمد بن يزيد قزوينى، ت: 275 ه، دارالفكر، بيروت لبنان.

77- مغنى المحتاج، شمس الدين محمد أحمد الشربينى القاهري الشافعى، ت: 977 ه، شركة ومطبعة مصطفى البابى وأولاده، 1377 ه مصر.

78- شرح المهذّب، أبوزكريا محى الدين نووى، ت: 676 ه دارالفكر، بيروت لبنان.

79- المحلّى، على بن أحمد بن سعيد بن حزم اندلسى، ت: 456 ه، دارالفكر، بيروت لبنان.

80- سنن أبى داود، سليمان بن أشعث سجستانى، ت: 275 ه، چاپ اول، 1410 ه، دارالفكر، بيروت لبنان.

81- فتح الوهاب، زكريا بن محمد انصارى، ت: 936 ه، چاپ اول، 1418 ه، دارالكتب العلمية، بيروت لبنان.

82- بدائع الصنايع، ابوبكر بن مسعود كاشانى حنفى، ت: 587 ه، چاپ اول، 1409 ه، المكتبة الحبيبية، پاكستان.

83- شرح مسلم، أبو زكريا محى الدين نووى، ت: 676 ه، چاپ دوم، 1407 ه، دار الكتاب العربى، بيروت لبنان.

84-

ص: 288

85- مستدرك، أبوعبدالله حاكم نيشابورى، دارالمعرفة، بيروت لبنان، 1406 ه.

86- مسند، أحمد بن حنبل، دارصادر، بيروت لبنان.

87- كتاب إزالة الخطر عمّن جمع بين الصلاتين فى الحضر.

88- صفة صلاة النبى (ص)، عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، دارأضواء زمزم للنشر، رياض، 1422 ه.

89- المدونة الكبري، مالك بن أنس، به روايت سحنون بن سعيد از عبدالرحمن بن قاسم عتقى، مطبعة السعادة، مصر.

90- قرة العين، محمدبن عبدالله الهبدان، چاپ عربستان، 1422 ه.

91- مواهب الجليل، محمد بن عبدالرحمن مغربى، ت: 954 ه، چاپ اول، 1416 ه، دارالكتب العلمية، بيروت لبنان.

92- كتاب الحج، فضايل وأحكام، السيد محمد بن علوى بن عباس المالكى المكى الحسنى، چاپ اول، 1424 ه، مكة المكرمة.

93- الشرح الكبير، عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه حنبلى، ت: 620 ه، دار الكتاب العربى، بيروت لبنان.

94- البحر الرائق، زين الدين بن ابراهيم، معروف به ابن نجيم مصرى حنفى، ت: 970 ه، چاپ اول، 1418 ه، دارالكتب العلميه، بيروت لبنان.

95- كشاف القناع، منصور بن يونس بهوتى حنبلى، ت: 1051 ه، چاپ اول، 1418 ه، دارالكتب العلميه، بيروت لبنان.

96- «صفة العمرة» عبد العزيز بن عبدالله بن باز، وزارة الشؤون الاسلامية والاوقاف والدعوة والارشاد، عربستان.

97-سنن بيهقى، أبوبكر أحمدبن حسين بن على، ت: 458 ه، دارالفكر، بيروت لبنان.

ص: 289

98- مختصرالمزنى، اسماعيل بن يحيى «فقه شافعيه»، دار المعرفة، بيروت لبنان.

99- إعانة الطالبين، أبوبكر مشهور به: السيد البكري الدمياتى، چاپ اول، 1418 ه، دارالفكر، بيروت لبنان.

100- سنن ترمذى، أبوعيسى محمد بن عيسى ترمذى، ت: 279 ه، چاپ 1403 ه، دارالفكر، بيروت لبنان.

101- الأحكام السلطانية، أبوالحسن على بن محمد بن حبيب ماوردى، ت: 450 ه، چاپ اول، دارالكتاب العربى، بيروت لبنان، 1990 م.

102- الأحكام السلطانية، أبويعلى أحمد بن على بن المثنى التميمى، ت: 307 ه، دارالكتاب العربى، بيروت لبنان.

103-المعجم الأوسط، سليمان بن أحمد طبرانى، دارالحرمين، 1415 ه، مصر.

والحمدلله أولًا وآخراً وصلّى الله على نبينا وسيدنا محمد وآله أجمعين

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109