سرشناسه : مدرسی طباطبائی، حسین، - ۱۳۲۰
عنوان و نام پدیدآور : برگی از تاریخ قزوین: تاریخچهای از آستانه شاهزاده حسین و دودمان سادات مرعشی قزوین/ مدرسی طباطبائی
مشخصات نشر : قم: کتابخانه عمومی حضرت آیهالله العظمی نجفی مرعشی، ۱۳۶۱.
مشخصات ظاهری : ۱ ج. (صفحهگذاری گوناگون)مصور، نمونه
فروست : (انتشارات کتابخانه عمومی حضرت آیهالله العظمی نجفی مرعشی: فارسی۱)
وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی
یادداشت : کتابنامه بهصورت زیرنویس
موضوع : آستانه شاهزاده حسین، قزوین -- تاریخ
موضوع : آستانه شاهزاده حسین، قزوین -- تولیت
موضوع : مرعشی (خاندان)
رده بندی کنگره : DSR۲۱۱۳/ز۷۴م۴ ۱۳۶۱
رده بندی دیویی : ۹۱۵/۳۴۵۲
شماره کتابشناسی ملی : م۶۲-۱۳۳۷
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم بهطوری که در متن کتاب خواهیم دید شاخهای از دودمان سادات مرعشی از روزگاران دور در شهر قزوین اقامت گزیده و در آنجا متصدی مقامات مهم مذهبی مانند نقابت سادات و تولیت آستانه شاهزاده حسین بودهاند. در طول قرنهای ششم تا دهم بزرگان و دانشمندانی از این خاندان برخاستهاند که نام برخی از آنان در مآخذ تاریخی دیده میشود. بااینوجود، سرگذشت و تاریخ این خاندان که به خصوص در قرن دهم افرادی از آن در صحنه سیاست ایران نیز مؤثر و متصدی مناصب مهم کشوری بودهاند به علت فقد منابع تاریخی، تاریک بوده و اطلاعات بسیار کمی در این مورد در مآخذ مربوط آمده است.
خوشبختانه بخشی از اسناد مربوط به این خاندان از تصاریف زمان محفوظ مانده که میتواند به مدد مصرحات متون، گوشههایی از پیشینه تاریخی آن را روشن سازد. کتاب حاضر این تداوم تاریخی را از میانههای قرن هشتم تا روزگار حاضر براساس همان اسناد پیگیری نموده است.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 6
سابقه این کتاب به سال 1355 باز میگردد. در این سال مجموعهای از اسناد مزبور به حضور آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی ارائه گردیده و به دستور معظمله از تمامی آن برای ضبط در مجموعه اسناد تاریخی و مذهبی کتابخانه عمومی حضرتشان در شهر قم عکس تهیه شد. در تشرفی که همان ایام حضور ایشان داشتم اظهار اشتیاق و علاقه بسیار فرمودند که آن اسناد به صورت مناسبی مدون گردد. مجموعه عکسهای مربوط به دستور ایشان در اختیار بنده قرار گرفت. در سفری که شخصا چندی بعد به قزوین نمودم دارنده اسناد و بازمانده دودمان مرعشی آن شهر، آقای سید حسن مرعشی باقیمانده اسناد را نیز در اختیار گذارده که از آنها نیز عکس تهیه شد و مجموع اسناد به ترتیب تاریخی مدون گردید و با تحلیل لازم و افزودن فصولی در تاریخ و توصیف آستانه شاهزاده حسین- که قسمت اعظم این اسناد، مربوط به منصب تولیت و موقوفات آن است- به این صورت که اکنون مشاهده میشود درآمد، و کار تدوین و تکمیل اثر در بهار سال 1357 به پایان رسید. لیکن اقامت نویسنده در خارج از کشور و اشتغالات علمی بسیار در این چند سال فرصتی برای اندیشیدن در نشر اثر باقی نگذارد به خصوص آنکه ماهیت و طبیعت اشتغالات اخیر نویسنده بالکل با موضوع اینگونه تحقیقات تاریخی بیگانه بود. تا آنکه دوست عزیز و دیرینم حجة الاسلام حاج سید محمود آیت اللّه زاده مرعشی مدیر و سرپرست و ضامن تداوم بنیاد عظیم فرهنگی که به همت والای پدر بزرگوارش در شهر قم پیافکنده شده است در سفر موفق و پرباری که به منظور تکمیل منابع کتابخانه عمومی و ایجاد روابط فرهنگی با مراکز بزرگ علمی غرب در اسفند ماه سال 1360 به اروپا آمده بود با یادآوری سابقه کار از اینجانب خواست تا این اثر برای نشر در سلسله انتشارات آن کتابخانه به ایشان سپرده شود. از این پیشنهاد با خرسندی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 7
استقبال کردم، چه از یکسو موضوع کتاب که درواقع تاریخ شاخهای از خاندان مرعشی است با شخصیتی که این کتابخانه به دست او و به نام او برپاست ارتباط عمیق دارد و از سویی دیگر این مجموعه درواقع تحلیلی از یک بخش از ذخائر همین مرکز علمی است که امروزه با گردآمدن بیش از پانزده هزار نسخه خطی و مجموعه مهمی از اسناد تاریخی و میکروفیلمها و عکسها، به اضافه دهها هزار کتاب چاپی و مجلات و منابع علمی به زبانهای مختلف، از مراکز درجه اول فرهنگی در جهان اسلام است.
بدین ترتیب کاری که در چندسال پیش انجام شده و به اتمام رسیده بود اکنون با همت این دوست عزیز در دسترس علاقمندان به اینگونه آثار قرار میگیرد با این امید که در مجموع برای ارباب تحقیق مفید و حاوی نکات تازه و سودمند باشد.
آکسفورد- نوروز 1361 سید حسین مدرسی طباطبائی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 9
آستانه حضرت شاهزاده حسین در شهر قزوین- که مشهورترین و باشکوه ترین اماکن زیارتی و مشاهد متبرکه آن شهر، و از توجه و اعتقاد کامل مردمان آن دیار برخوردار است- از کهنترین مزارات موجود ایران است.
قدیمترین مأخذی که از ذکر این مزار در آن آگاه شدهایم کتاب «تاریخ قزوین و فضائلها»[1] تألیف حافظ ابو یعلی خلیل بن عبد اللّه بن احمد قزوینی درگذشته 446[2] است. این کتاب اکنون در دست نیست لیکن بیشتر مطالب آن در کتاب «التدوین» با ذکر مأخذ نقل شده است. او در تاریخ خود از این مزار و نام نسب مدفون در آن به گونهای که چند سطر بعد در نقل عبارت کتاب التدوین خواهیم دید یاد میکند[3].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 10
پس از آن عالم جلیل شیعی شیخ عبد الجلیل رازی در کتاب شریف النقض (نگاشته شده پیرامون سال 560) ضمن سخن از اماکن زیارتی شیعیان آن عهد سپس از ذکر آستانه حضرت فاطمه معصومه در قم و آستانه حضرت عبد العظیم در ری و یکی دو مورد دیگر- مینویسد: «و اهل قزوین سنی و شیعی به زیارت ابو عبد اللّه حسین بن الرضا روند»[4].
پس از آن ابو القاسم عبد الکریم بن محمد بن عبد الکریم رافعی قزوینی در گذشته 623 در کتاب مشهور «التدوین فی ذکر اخبار قزوین» در فصل چهارم ذیل سخن از مقابر قزوین، ضمن شرح و وصف گورستان بزرگ آنجا از این مزار یاد کرده و مینویسد: «در این گورستان مزار منسوب به فرزند حضرت علی بن موسی الرضا (ع) است که در خردسالی درگذشته بود»[5]. او همچنین در جایی دیگر از کتاب مزبور (ذیل شرح حال حضرت رضا- ع) مینویسد:
«مشهور است که حضرت از قزوین عبور فرموده و میگویند که در سرای داود ابن سلیمان غازی- که نسخه معروفه (صحیفة الرضا) را از وی روایت میکند- پنهان بوده است. این نسخه را اسحاق بن محمد و علی بن محمد بن مهرویه و جز این دو (از داود بن سلیمان) روایت کردهاند. خلیل (حافظ) گفت که فرزندی که در گورستان قزوین مدفون است میگویند دو ساله یا خرد سالتر بوده است»[6].
حمد اللّه مستوفی در نزهة القلوب ذیل سخن از قزوین مینویسد: «و در آنجا مشهد امامزاده حسین پسر امام علی بن موسی الرضا علیه السلام و قبر یکی از
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 11
صحابه و مزار اولیای کبار بسیار است»[7]. او در تاریخ گزیده نیز در دو مورد از این آستانه یاد کرده است، یکی در سرگذشت حضرت رضا (ع) که مینویسد:
«رضا را پنج پسر بود[8] محمد جواد و جعفر و حسین که به قزوین مدفون است و یک دختر»[9] و دیگر در بخش مربوط به قنوات و رودخانهها و مساجد و مقابر قزوین (فصل پنجم از باب ششم) بدینگونه: «گورستانهای آن تمامت داخل شهر است و بهترین آن به کثرت و برکت مقبرهای است شرقی آن محله ری و غربی آن محله ارداق نزدیک رودخانه و شمال آن محله شهرستان و جنوب آن باروی شهر ارداق[10] ... و در آن مقبره مشهدی است از آن پسر علی بن موسی الرضا.
وفات آن پسر در دو سالگی بوده و گویند حسین نام داشته»[11].
در مآخذ دوره صفوی از قبیل سراج الانساب احمد بن محمد بن عبد الرحمن کیای گیلانی[12] و رساله اسدیه محمد قاسم مختاری عبیدلی سبزواری[13] وزینة
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 12
المجالس مجد الدین محمد الحسینی مجدی[14] و تذکره هفت اقلیم[15] و ضیافة الاخوان آقا رضی قزوینی[16] و کتابهایی دیگر، نیز مآخذ دوره قاجاریه از قبیل حدائق السیاحه حاجی زین العابدین شیروانی[17] و بستان السیاحه همو[18] و جنة النعیم حاجی ملا باقر واعظ کجوری[19] و مرآت البلدان[20] و منتخب التواریخ حاجی ملا هاشم خراسانی[21] و جز اینها[22] هم درباره این آستانه و مدفون در آن و خصوصیات مربوط دیگر سخن رفته است. جز آنکه در یکی دو مورد[23] مدفون در مزار فرزند امام موسی الکاظم «ع» و برادر حضرت رضا «ع» دانستهاند در حالی که در مصادر قدیمتر فرزند امام رضا «ع» دانسته شده بود چنانکه امروز نیز به همینگونه مشهور است.
در سراج الانساب کیای گیلانی نسب امامزاده را بهگونه سومی ذکر کرده است این چنین: «ابو عبد اللّه حسین الثائر فرزند علی بن داود بن ابی الکرام عبد اللّه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 13
بن محمد بن علی الزینبی بن عبد اللّه بن جعفر الطیار»[24]. از این شخص در «منتقلة الطالبیه» ابو اسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا (از آثار قرن پنجم هجری) یاد شده و گفته شده است که وی در روزگار معتمد عباسی (256- 279) در قزوین قیام نمود و بر آن شهر دست یافت[25]. در الفخری ابو اسماعیل مروزی (نوشته سال 606) نیز از این حسین و قضایای او با داعی حسن بن زید سخن رفته است[26]. در عمدة الطالب نیز درباره او آمده است که نسل علی بن داود- نواده جعفر طیار- از فرزند او ابو عبد اللّه الحسین است که در قزوین قیام نمود و قبر او در همان شهر است[27].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 15
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 17
بنابراین چنان که دیدیم مزار حضرت شاهزاده حسین در پایان قرن چهارم و آغاز پنجم مزاری شناخته شده و معروف بوده، و در میانه قرن ششم زیارتگاه عمومی مردمان قزوین از شیعه و سنی به شمار میرفته است.
درباره بنای پیشین این مزار و تطورات آن تا آغاز دوره صفوی آگاهی دقیق در دست نیست. به اجمال میدانیم که در قرنهای هشتم و نهم بنای آستانه منحصر به بقعه روی مدفن امامزاده نبوده و مرافق و ملحقاتی داشته است. در خلد برین محمد یوسف[28] ضمن شرح ماجرای شورش درویش رضا در قزوین به سال 1041 و تمرکز او با طرفدارانش در آستانه شاهزاده حسین، از «مقبره میر فغفور» حجرهای در کنار بقعه مقدس «که مدفن یکی از سادات عظام آن ملک معمور بود» یاد میشود[29]. این میر فغفور کسی جز شریف معین الدین فغفور نقیب قزوین فرزند
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 18
شمس الدین محمد نیای اعلای خاندان سادات مرعشی قزوین نمیتواند بود که در نیمه اول قرن هشتم میزیسته و ابن مهنا عبیدلی در تذکر نسب خود از او یاد نموده است[30]. بنابراین به طبع مقبره وی از اواسط قرن مزبور جزء ضمایم مزار شاهزاده حسین بوده است[31].
در دهه نخستین قرن نهم حسن بن عماد بن جوانمرد مشتهر به فخر زرندی در ج 1- 806 توفیق یافته بود که صندوق مزار را تجدید کند و صندوق منبت نفیسی را که اکنون بر تربت شریف قرار دارد به جای صندوق پیشین بگذارد.
پیش از آغاز دوره صفوی در قرنهای هشتم و نهم، امرا و فرمانروایان گیلان و دیلمستان نسبت به این آستانه توجهی خاص داشتهاند. کیا ملک فرزند کیا اسماعیل فرزند کیا ایران شاه دیلمی، از فرمانروایان سلسله امراء هزار اسپی- حکمرانان ولایت دیلمستان و اشکور- در ماه محرم سال 773 به زیارت این آستانه مفتخر گردیده و تمامت هفت زیوار از دیه دستجرد حماد از قراء بلوک اقبال قزوین را بر مخارج و مصارف آن وقف نموده است که وقفنامه آن را مورخ 20 محرم همین سال پس از این خواهیم دید[32].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 19
در سال 847 سلطان محمد کار گیارا «خاطر مایل به تفرج شهر و بازار قزوین و زیارت امامزاده اعظم شد. علی الصباح سوار گشته عازم قزوین شدند.
چون از راه پنبه ریسه به ... باغات رسیدند شیوخ و سادات و علماء و زهاد با غلغله تکبیر و صلوات استقبال نمودند و به سعادت چون به شهر درآمدند به زیارت امامزاده مشرف گشتند ..»[33].
در سال 782 که میرزا سلطان ابو سعید گورکانی به عزم جنگ با اوزون حسن روانه آذربایجان بود به هر شهر که میرسید به طواف مزارات اولیاء و مشایخ رفته شرایط ارادت به تقدیم میرسانید و فقرا و مستحقان را به صلات و صدقات محظوظ و بهرهور میگردانید[34]. او در 783 به قزوین رسید و پس از زیارت مزارات باب الجنه قزوین[35] عازم سلطانیه شد[36].
در سال 898 حضرت میرزا علی کیا از دیلمان به قزوین رفت. «بعد از استقامت نواب حضرت به قزوین، خاطر مهر تنویر به زیارت مزارات و استفاضت انوار سعادات امامزاده حسین مایل شد و روی دولت به گلگونه خاک آن شهید سعید برافروخت و وظایف شکر و شکرانه به ادا رسانید و از مقام «و ابتغوا من فضل اللّه» به بسی غنایم از فتوحات دنیوی و کرایم ذخایر اخروی فایز گشت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 20
و خیرات و صدقات به ارباب استحقاق و محتاجان و زایران آن بقعه شریفه ایثار نمود»[37].
متولیان آستانه در این قرن- و گویا پیش از آن هم- امر احتساب قزوین را که در آن عهد منصبی بزرگ بود نیز در دست داشتهاند[38] که خود مبین اهمیت و حرمت شغل تولیت آستانه مزبور در آن روزگار، و به ملازمه کاشف از میزان اهمیت و تقدس خود مزار در آن ادوار است.
در طول قرن نهم رقباتی نیز بر موقوفات آستانه مقدس افزوده شده بود. از جمله از سندی مورخ به سال 933 که متن آن را پس از این در همین بحث خواهیم دید[39] برمیآید که امیر غیاث الدین حسنی گویا در اواخر این قرن حمامی واقع در محله شهرستان قزوین را بر آستانه وقف داشته که پس از درگذشت او، ورثه وی در آغاز دوره صفوی در این باب گفتگویی با متولیان آستانه داشتهاند و جمال الدین محمد صدر استرابادی (صدر شاه اسماعیل و طهماسب از 920 تا 931) بر نفوذ وقف و بطلان دعوی ورثه حکم نموده بود.
در قرن دهم پس از آنکه صفویان بر تخت و تاج دست یافتند این آستانه نیز مانند همه مزارات منسوب به دودمان پیامبر اکرم در سراسر ایران اهمیت و رونق بسیار یافت به خصوص در دوران طهماسب که قزوین در بیشتر آن دوره
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 21
عملا (و سالیانی دراز رسما نیز) مقر سلطنت و پایتخت او به شمار میرفت. بنای بقعه مدفن شاهزاده حسین در این دوره وسیله طهماسب تجدید گردیده و بنائی نو- ظاهرا در آغاز تبدیل شهر قزوین به پایتخت دائمی وی در دهه هفتم قرن مزبور[40]- بهجای بنای پیشین بنیاد گردیده است[41]. در سال 867 که باید سال اتمام بنای جدید مزار باشد به فرمان وی در منبت نفیسی برای بنا تهیه و نصب گردیده که تا این زمان در درگاه ورود شمالی بقعه برپاست. در میانه این قرن مقبره شاهزاده حسین «محل اجتماع مردم» بود[42].
قاسم بیک ترکمان تهرانی از ادیبان و شاعران دوره طهماسب اول بود که مدتی از جانب وی حکمرانی قزوین و تهران را به عهده داشت و سپس به دستور او در بقعه شاهزاده حسین قزوین درس میگفت[43]. سرگذشت و نمونه شعر وی در تذکره منتخب الاشعار، ش 243 ب مخطوطات دانشکده الهیات دانشگاه تهران هست[44].
در این دوره موقوفاتی بسیار بر آستانه مقدس وسیله پادشاه و دیگر افراد خاندان سلطنتی و امراء آن عهد وقف گردیده که به طبع در رواج و رونق هرچه بیشتر آستانه سهم بهسزا داشته است. شاه طهماسب خود رقباتی- از جمله حمام شاهی قزوین را که جزء مستحدثات خود وی و پیوسته به کاخ سلطنت بود در سال 938- بر آستانه وقف نمود و شاه بیگی بیگم همسر شاه اسماعیل اول نیز
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 22
دوبار در سالهای 938 و 943 املاکی چند بر آستانه موقوف داشته که اسناد آن را پس از این در همین بحث خواهیم دید[45]. از سندی مورخ 938 برمیآید که امیر کمال الدین ملک بیک در پیرامون سال مزبور قناتی جهت مصارف آستانه احداث و آن را بر مزار شریف وقف نموده بود[46]. میرزا شرف جهان حسینی قزوینی از رجال معروف این دوره، فرزند قاضی جهان حسینی وزیر طهماسب نیز نزدیک به نیمی از مزرعه گناج از مزارع دهستان اقبال قزوین را بر این مزار موقوف داشت[47]. به اجمال آنچنان که به خصوص از اسناد دوره صفوی[48] بر میآید آستانه شاهزاده حسین در قرن دهم موقوفاتی بسیار یافته بوده و بیشتر این موقوفات تا پایان آن دوره در اختیار متولیان آستانه بوده است.
تولیت آستانه در این دوره نیز مقامی بزرگ بود. شاه طهماسب در سال 932 در نظر داشت سید زین العابدین متولی مزار شاهزاده حسین را به رسالت نزد خواندگار روم (پادشاه عثمانی) به استانبول بفرستد[49]. شاه عباس نیز درویش بیک از سادات مرعشی قزوین را در سال 1020 همراه قاضی خان حسنی سیفی قزوینی صدر خویش به رسالت به دربار روم[50] و پس از آن در سال 1023 به دکن نزد نظام شاه[51] فرستاد. پیش از اینها شاه اسماعیل نیز قاضی ضیاء الدین نور اللّه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 23
حسینی مرعشی را نزد شیبک خان ازبک فرستاده بود چنانکه در مقدمه بخش اسناد در سخن از مقام تولیت آستانه خواهیم دید.
از نیمه دوم قرن دهم تا اوائل قرن یازدهم که قزوین پایتخت رسمی و محل دائمی اقامت پادشاهان صفوی بود اجساد پادشاهان و شاهزادگان و رجال بزرگ در گذشته آن دولت در مزار شاهزاده حسین دفن یا به امانت سپرده میشد. از جمله آنان قاضی جهان حسینی (زاده بامدادان پنجشنبه 12 محرم 888 در قزوین و در گذشته شامگاهان جمعه 17 ذح- 960)[52] وزیر دیوان اعلی از آغاز سلطنت طهماسب تا پایان زندگی[53] است که در سال 960 در این مزار به خاک رفته است[54].
مولانا مالک دیلمی قزوینی از خوشنویسان بزرگ دوران صفوی و استاد خط میرعماد قزوینی در سال 969 درگذشته و در «مقبره مزار امامزاده حسین» مدفون گردیده است[55]. سرگذشت این خوشنویس مشهور دوره طهماسب در گلستان هنر قاضی احمد قمی[56] به تفصیل هست. کتابههای کاخ پادشاهی و ایوان چهل ستون قزوین به خط وی بوده[57] و بر شرفه درگاه باغ سعادتآباد آنجا نیز که مدخل عمارات شاهی بوده کتیبهای به خط وی قرار داشته است[58]. قطعهای از خط او مورخ به سال 968 در کتاب مینودر[59] و قطعه دیگری در پایان کتاب
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 24
گلستان هنر به چاپ رسیده است. مجموعهای از چند رساله در قم دیدهام که سه چهارتای آن را همین مالک دیلمی در تواریخ گوناگون نوشته و یکی از آنها تاریخ سال 950 دارد[60]. خاندان دیلمی قزوین که از خاندانهای اصیل شیعی آن سرزمین بوده و بزرگانی همچون ملک محمود خان دیلمی وزیر یعقوب بیک آققویونلو[61] و دو فرزند او شاه میر (شاگرد شاه محمود نیریزی) و امیر بیک وزیران شاه اسماعیل اول از آن برخاستهاند خود را از نژاد مالک اشتر نخعی صحابی بزرگ و بزرگوار حضرت مولی امیر مؤمنان «ع» میدانستهاند[62]. نسبت این خاندان به «دیلمه کوچه»[63] از کویهای قزوین است که در کتابها با نام «محله دیلمیه»[64] یاد میشود.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 25
در شب چهارشنبه 14 ج 1- 969 نیز شاهزاده سلطان مهین بانو دختر کوچک شاه اسماعیل و خواهر تنی و اعیانی طهماسب، واقف موقوفات بسیار در شروان و تبریز و قزوین و ساوج بلاغ و شهریار و ری و اصفهان و کرهرود و استراباد[65] درگذشت. «صباح شاه با فلاح به نفس نفیس مبارک خود تشییع جنازه محفوف به مغفرت بیاندازهاش نموده، تا مزار کثیر الانوار امامزاده واجب الاحترام شاهزاده حسین علیه و آبائه التحیه نقل فرمودند و در آن مکان شریف به اتفاق علما و صلحا و فضلا بر او نماز گزاردند»[66].
در سال 978 فرزندی از میر محمد یوسف صدر شاه طهماسب در جوار مزار کثیر الانوار شاهزاده حسین در قزوین مدفون بود[67].
در میانه صفر سال 984 شاه طهماسب درگذشت و منازعاتی خونین بر سر تعیین جانشین او میان امراء قزلباش آغاز گردید. روز چهارشنبه 16 صفر سلطان حیدر میرزا فرزند سوم طهماسب[68] که نامزد جانشینی او بود وسیله مخالفان به قتل رسید[69]. جسد او را روز پنجشنبه 17 صفر «به در آستانه مقدسه منوره سدره مرتبه امامزاده حسین علیه و آبائه السلام بردند که سادات آنجا هرجا که خواهند وی را دفن کنند. سادت او را در در آستانه بر سر راه دفن کردند»[70].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 26
سرانجام پس از چندین روز کشمکش خونین اسماعیل میرزا از قلعه قهقهه سررسید و بر تاج و تخت دست یافت. مهمترین اقدامی که او در راه استقرار سلطنت خود انجام داد کشتن شاهزادگان صفوی بود که دو تن از آنان سلطان مصطفی میرزا و سلطان سلیمان میرزا[71] در شب سهشنبه 7 شعبان 984 کشته شده و هر دو در آستانه حضرت شاهزاده حسین به خاک رفتند[72].
پس از آن در روز چهارشنبه 27 شعبان 984 جسد شاه طهماسب را که پس از مرگ وی به خاطر ناآرامیها در باغچه حرمسرای او به امانت نهاده شده بود «به مزار کثیر الانوار امامزاده شاهزاده حسین علیه و آبائه السلام و التحیه نقل نموده» و «در جوار آن امامزاده واجب التعظیم دفن کردند» و در آنجا بر مدفن وی چند روز فاتحه نهاده، شاه اسماعیل خود شخصا از صباح تا رواح خدمت مینمود[73]. «بعد از چندگاه ... جسد مطهر شاه دین پناه را از آن خاک پاک بیرون آورده و نقل مشهد مقدس رضیه رضویه نمودند»[74].
چندی بعد اسماعیل دوم به قتل دیگر شاهزادگان صفوی پرداخت و از جمله در روز یکشنبه 5 ذی حجه سال 984 سلطان ابراهیم میرزا شاهزاده فاضل و هنرمند صفوی را کشته و جسد او در آستانه مزار مقدس امامزاده حسین در جنب سایر شاهزادگان دفن گردید[75]. در همان روز به فرمان او پنج تن دیگر از شاهزادگان
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 27
صفوی: امام قلی میرزا و سلطان احمد میرزا و سلطان محمود میرزا فرزندان شاه طهماسب و محمد باقر میرزا فرزند سلطان محمود میرزا و محمد حسین میرزا به قتل رسیده و در کنار شاهزادگان پیشین به خاک رفتند[76].
اندکی بعد نوبت خود شاه اسماعیل فرا رسید که در شب یکشنبه 13 رمضان سال 985 دیده از جهان فروپوشید و بامداد دوشنبه 14 رمضان جسد او را «به طریقی که سایر شاهزادهها را حمالان نقل آستانه امامزاده واجب الاحترام شاهزاده حسین علیه و علی آبائه التحیة و الثناء نموده بودند به همان دستور او را با همان شوکت و عظمت بردند و در جنب شاهزادهها دفن نمودند»[77]. «جسد او چند مدت در مزار امامزاده حسین قزوین مدفون بود و سپس به مشهد مقدس معلی نقل گردید»[78].
ظهر پنجشنبه 11 ج 1- 986 شاه مظفر الدین علی انجو قاضی عسکر و صدر شاه خدا بنده در قزوین درگذشت و در جوار امامزاده بزرگوار شاهزاده حسین به خاک رفت[79].
نواب بیگم همسر شاه خدا بنده و مادر شاه عباس روز یکشنبه 1 ج 2 987 در قزوین به دست امراء قزلباش کشته شد و جسد وی نیز در روز دوشنبه 2 ج 2 در مزار کثیر الانوار امامزاده حسین دفن گردید[80].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 28
روز جمعه 18 ع 2- 990 میر علاء الملک مرعشی که در دوران طهماسب قاضی عسکر و صدر گیلان بود در قزوین وفات یافت و به اعزاز و احترام در تحت قبه سامیه امامزاده حسین مدفون شد[81].
روز دوشنبه 18 ذی حجه سال 991 شاهزاده شهربانو خانم دختر شاه طهماسب و همسر سلمان خان استاجلو در قزوین درگذشت و در جوار آستانه به خاک رفت[82].
از دیگر نامآورانی که در اواخر قرن دهم در آستانه شریف مدفون شدهاند مولانا مظفر علی تربتی خوشنویس و نقاش چیرهدست دوره شاه طهماسب است[83].
تقی الدین محمد و احدی بلیانی اصفهانی نگارنده تذکره عرفات العاشقین[84] در سال 995 در مزار شاهزاده حسین قبری منسوب به شیخ احمد غزالی را زیارت کرده و از تصمیم شاه عباس به محو اثر آن و چگونگی انصراف او از این کار سخن گفته است[85].
در سال 996 «شاه خجسته خصال (عباس) امر فرمود که جسد شاه اسماعیل ثانی که در مزار متبرکه امامزاده واجب الاحترام شاهزاده حسین علیه و آبائه التحیه مدفون بود با جسد نواب غفران پناه علیه عالیه بیگم[86] و شاهزاده بیگم والده ماجده و همشیره اعیانیه شاه سکندر پناه و جسد شاهزاده سلطان حسن میرزا- که در طهران مدفون بود- پیش کرده، به مشهد مقدس برده، در آن آستانه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 29
ملایک پاسبان مدفون گردانند»[87].
در سال 999 «اسماعیل سلطان برادر امیر خان موصلو را که از گریختگان درگاه بود او را گرفته، آوردند. در اثناء سیاست گریخته پناه به آستانه امامزاده واجب الاحترام شاهزاده حسین برد. پیراحمد موصلو که از اقوام او بوده او را به قتل رسانید»[88].
در همین سال «در روز یکشنبه بیستوهفتم شهر شوال شاهزاده سلطان حسین میرزا که در سن سهسالگی بود و کمال فطرت و فراست داشت در دار السلطنه قزوین داخل حوریان بهشت شد. نواب صدارت پناه میر ابو الولی حسب الامر عالی به تجهیز و تغسیل او قیام آورد و او را در جنب قبر امامزاده دفن نمودند»[89].
شاه عباس اول در روز یکشنبه 19 ع 1- 1003 در روی مزار شاهزاده حسین صحنهای از جنگ حیدری و نعمتی را که برای او ترتیب شده بود تماشا مینموده است[90].
پس از شاه طهماسب و اسماعیل دوم سومین پادشاهی که در جوار آستانه به خاک رفت شاه خدا بنده بود. او در سال 1004 هنگامی که فرزندش شاه عباس به خراسان لشکر کشیده بود در قزوین به بیماری اسهال درگذشت و در حرم امامزاده مدفون گردید[91]. جسد او را نیز پس از چندی به عتبات عالیات فرستادند.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 30
در سال 1035 ابو تراب نامی محجری چوبین برای مرقد شریف ساخته و بر روی صندوق منبت نصب نمود[92].
در سال 1040 زینب بیگم دختر شاه طهماسب- که محترمترین بانوان حرم شاه عباس بوده و شاه مزبور در بیشتر امور با او مشورت مینمود[93]- بنای مزار را تجدید کرده است. کتیبهای از کاشی معرق که پیشتر گویا بالای درگاه ورود همین بنا بوده و اکنون در بالای سر در ورود جنوبی صحن آستانه از داخل نصب گردیده است از این تجدید حکایت میکند.
در سال 1041 درویش رضا نامی در دیه کافورآباد از بلوک قاقزان قزوین گروهی را گرد خود جمع آورده و بر حکومت شورید و به قزوین آمده، «روی به آستانه متبرکه امامزاده لازم التعظیم شاهزاده حسین علیه التحیة و التسلیم که در کنار شهر واقع است نهاده، بار اقامت در حصار آن مزار کثیر الانوار گشاد و جمعی که به مرافقت آن ملحد نادان داخل حصار شده بودند بر در حجرهای که مدفن یکی از سادات عظام آن ملک معمور و مشهور به میر فغفور بود جمع آمده، بنیاد شر و شور و آغاز فتنه و فتور نمودند». داروغه شهر شاه وردی خان بیک ترخان ترکمان برای سرکوبی آنان با مردمان خویش به حصار امامزاده آمده و شورشیان، «مقبره میر فغفور» را سنگرگاه خویش قرار دادند و سرانجام پس از برخوردی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 31
شدید، درویش رضا و طرفدارانش به شرحی که در تواریخ این دوره هست در داخل حصار آستانه کشته شدند و غائله پایان یافت[94].
در سال 1049 شاه صفی به قزوین رفت و «به اتمام خیابان مستقیم از دولتخانه مبارکه تا آستانه سدره درجه مقدسه امامزاده حسین علیه السلام مشرف شد»[95].
در دوره شاه سلطان حسین نیز توجه و اهتمامی خاص در رواج و رونق این مزار شریف مصروف گردیده است، او خود در سال 1130 به زیارت آستانه مقدس نائل شده[96] و کتیبه کمربندی حرم شریف که مورخ 1131 است گویای آن است که به دستور وی دستکم تزینیات مزار به صورت کامل تجدید یافته که به طبع بامرمت و تعمیر بنا همراه بوده است. او گویا در همین سفر باغ صفیآباد مشهور به هزار جریب و باغ سلیمانآباد را بر آستانه شاهزاده حسین و امامزاده اسماعیل و پیغمبریه قزوین وقف نموده[97].
از متن اسناد دوره قاجار این مزار برمیآید که در اوائل فرمانروایی فتحعلی شاه گنبد مزار دچار ریختگی و خرابی شده و نیازمند مرمت اساسی بود[98]. در متن چند سند دیگر از نابسامانی و اغتشاش و درهم ریختگی و بینظمی امور آستانه در میانه قرن سیزدهم یاد میشود[99]. از مینودر استفاده میشود که ناصر الدین شاه نیز این
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 32
مزار زیارت نموده است[100].
تاریخ کتیبه کنونی مقبره متولیان آستانه که باید همان «مقبره میر فغفور» باشد ذی حجه سال 1278 است. تزینیات گچبری این بنا و همچنین رواق بالاسر مزار نیز گویا در همین تاریخ به وجود آمده است.
در سال 1293 ایوانهای حرم و داخل بقعه شریف وسیله حاجی محمد باقر امینی از ثروتمندان قزوین آینهکاری شده است[101].
در سال 1308 به دستور میرزا علی اصغر خان امین السلطان صدراعظم به دستیاری و مباشرت آقا باقر سعد السلطنه که آن هنگام حکمران قزوین بود از بقعه امامزاده مرمتی به عمل آمده و صحن پیشین آستانه را ویران ساخته، صحنی دیگر به جای آن بنیاد شد و ایوانی با تزیینات کاشیکاری پیشاپیش درگاه ورود بقعه بنا گردید[102].
در سال 1318 حاجی محمد علی امینی تزیینات کاشیکاری روی گنبد را تعمیر و تجدید نمود[103].
در سال 1340 سقاخانه بزرگ جلوی ایوان شمالی مزار ساخته شده است[104].
در نیمقرن اخیر نیز تعمیرات مکرری از بنای مزار و گنبد و صحن و مرافق آستانه وسیله اهالی قزوین و اداره باستانشناسی انجام گرفته که آنچه تا بیست سال پیش صورت یافته در کتاب مینودر[105] به اجمال یاد شده است. در سالهای
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 33
اخیر که تصدی آستانه با هیأت امناء[106] است به نحو مستمر و پیگیر اقداماتی قابل تقدیر در تعمیر و تجدید ابنیه آستانه و احداث مرافق و ملحقات جدید با رعایت اصول انجام گرفته است.
در پایان بحث از تاریخ آستانه شاهزاده حسین به این نکته نیز باید اشاره نمود که چون آستانه مزبور به خاطر توجه و اقبال مردمان مهمترین مرکز تجمع محلی شمرده میشده است[107] در وقایع و حوادث شهر قزوین صحن و حرم شاهزاده حسین کانون ماجرا بود. نمونهای از این قبیل مربوط به تحصن مردم قزوین در این آستانه به سال 1325[108] در کتاب مینودر دیده میشود[109].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 35
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 37
بقعه مدفن حضرت شاهزاده حسین پیشترها در قبرستان بزرگ شهر واقع بوده که اکنون بهجای آن میدانی سرسبز در شمال و درختستانی در جنوب مزار قرار گرفتهاند. بقعه در میان صحن بزرگی است که با دو درگاه ورود در شمال و جنوب با بیرون ارتباط مییابد. آشپزخانه آستانه در زاویه جنوب غربی و حسینیه در زاویه جنوب شرقی قرار گرفته، و پیشاپیش درگاه ورود شمالی در داخل صحن سقاخانه حضرت است، گرداگرد صحن ایوانهایی است با آرایشهای کاشی کاری که معمولا هریک با طرحی خاص خود تزیین شده است.
پیشاپیش بقعه متبرک حضرت شاهزاده حسین دو ایوان در شمال و جنوب هست که ایوان شمالی جزء بنای اصلی بقعه، و سقف آن در همه سو با مقرنسکاری و لچکیهای پیشانی با کاشیهای دوره صفوی آراسته است جز آنکه در دوره ناصری تالاری جلوی آن بنا نمودهاند. ایوان جنوبی را هیأت امناء آستانه در سال های اخیر بنا و به سبک زیبایی با کاشیکاری آراستهاند. بدنه خارجی بقعه در دو سوی دیگر (شرق و غرب) با کاشیکاری و نامهای متبرک اللّه و محمد و علی به خطوط بنایی، و با مشبکهای کاشیکاری آراسته بوده که در تعمیرات اخیر به سبک پیش تجدید گردیده است.
در جانب شرقی و غربی بقعه دو رواق بالاسر و پایین پا قرار دارد که درگاههای شرقی و غربی حرم بدانها گشوده میشود. هر دو رواق جزء بنای اصلی بقعه است
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 38
جز آنکه رواق پایین پا ساده و عاری از تزیین، و رواق بالاسر با نقش و نگار گچ بری رنگآمیزی شده در سقف و کتیبهای نو در کمربند بنا مزین است که این کتیبه- مشتمل بر ابیاتی چند- در همین سال جاری افزوده شده است.
به موازات ایوان شمالی- که با افزوده شدن تالار پشاپیش آن به صورت «دار الحفاظ» (در آستانههای مشابه) درآمده است- در دو زاویه شمال غربی و شمالشرقی بقعه متبرک، دو بقعه کوچک است به شکل دار السیاده و دار التولیه، که بقعه شمال شرقی با چهار بدنه گچبری ظریف و زیبا و مشبکهای ارسی چوبی، و بقعه شمال غربی- که آرامگاه خانوادگی متولیان پیشین مزار و گویا همان «مقبره میر فغفور» یاد شده در خلد برین است- با تزیینات نقش و نگار رنگ آمیزی شده زرین در بدنه و سقف و کتیبهای در کمربندی بنا مزین است. قسمت پیشاپیش این دو بقعه از ایوان نیز با مقرنسکاری آراسته شده است.
بنای بقعه از آثار قرن دهم است. در چهار سوی بقعه شاهنشینهایی است که از هریک دری به ایوان یا رواقی گشوده میشود. در ورود بقعه از ایوان شمالی از نفائس فن منبتکاری دوره صفوی است و در ورود جنوبی نیز قدیم است.
از اره بقعه کاشی خشتی و بدنه آینهکاری و در بالا گرداگرد کتیبهای است کمر بندی به خط ثلث طلایی. در سردر درگاه ورود شمالی- از داخل- نیز دو بیت در یک سطر به خط کتیبه و از همان تاریخ نوشته شده است.
ضریح سیمین مزار در میان بقعه قرار گرفته و صندوق منبت مرقد شریف در وسط آن قرار دارد.
*** طرح کلی ابنیه مزار شاهزاده حسین بدینگونه است که گذشت. در کتاب مینودر وصفی دقیقتر و تفصیلیتر از ابنیه آستانه هست که نقل آن به عین عبارات
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 39
سودمند است:
«آرامگاه حسین بن علی بن موسی الرضا «ع» در وسط محوطه بزرگی که صحن خوانده میشود قرار دارد. محوطه از سه طرف شمال و خاور و باختر مستقیم و از سوی جنوب انحنائی دارد که تقریبا هلالی شکل است. دور تا دور صحن با دیوارهایی محاط است که به صورت طاق نماهای وسیعی ساخته شده و با کاشیهای رنگین تزیین گردیده است. طول آن در حدود یک صد ذرع و عرض آن 70 ذرع است. در قسمت شمال در وسط و روبهروی ایوان طاق نمای بزرگی است که از دو طرف شرق و غرب آن دو راهرو به درازای 3 و پهنای 2 متر به دالان و در ورود متصل است. طول دالان نیز ده متر و عرض آن شش متر است و در ورود به صحن در وسط دالان قرار دارد در سه جانب خاوری و باختری و جنوبی صحن از داخل جمعا پنجاه و دو طاق نما بنا شده که هریک چهار متر درازا و دو متر پهنا دارند. سمت شمال نیز علاوه از طاق نماهای جلو، در عقب دارای ده باب حجره بزرگ است که در طرفین راهروها واقع شدهاند و در معنی هر حجره یک جلو خان هم در جلو دارد. کلیه طاق نماها و حجرات با آجرتراش ساخته شده و با کاشی تزیین گردیده است، مخصوصا ابروان طاق نماها را با کاشی گل و برگ اسلیمی به طرز زیبایی بنا کردهاند. حجرههای دهگانه شمالی دارای ارسی است و هریک از آنها اختصاص به آرامگاه خانوادهای دارد. در بعضی از حجرهها نیز یک یا چند نفر که از معاریف بوده ولی با هم نسبتی ندارند مدفون گردیدهاند. غالب این حجرات در قدیم مفروش و دارای چراغ بوده است.
اکثر شبهای جمعه و دیگر شبهای عزیز از محل موقوفات اشخاص متوفی چای و قهوه داده میشد و اشخاصی موظف بودند در سر مزار کلام اللّه مجید تلاوت نمایند، گاهی هم روضهای در بعضی از مقابر برپا میگردید.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 40
باری- در فاصله میان دالان و ایوان شمالی حوض بزرگی از مرمر است و تمام کف حیاط صحن و ازارهها و کف طاقنماها و حجرات با قطعات بزرگ سنگ مرمر مفروش است. در برابر در بزرگ شمالی که مدخل صحن است جلو خان هلالی شکلی به درازای 18 متر و پهنای ده متر ساخته شده که ازاره و روسازی آن از سنگ مرمر است و کف جلو خان را سنگقلوه فرش کردهاند ...
سر در شمالی آستانه را با کاشیهای رنگارنگ زینت داده، شش ستون که نوک هریک از آنها مناره کوتاهی است با دو مناره کوتاه دیگری که در انتهای دو ضلع دیوار شمالی است و با کاشیهای خوشرنگ ساخته شده تزیینات قسمت شمالی صحن را تکمیل میکند.
عمارت بقعه که در وسط محوطه یا صحن قرار دارد از سه جانب مستوی الشکل و از سوی جنوب متمایل است. در شمال این بنا ایوان بزرگی است به درازای تقریبا بیست و پهنای هفت و بلندی ده متر که قسمت شمالی آن را دو ستون[110] چوپی منقش نگاهداری میکند. سقف ایوان نیز خوانچهپوش و نقاشی شده بود که اکنون به کلی ریخته است. دیوار جنوبی تماما آینهکاری و پوشش سقف ایوان شیروانی از آهن سیاه است. دو سوی خاوری و باختری ایوان دو کفشکن وسیع بنا شده و به وسیله پله به کف حیاط اتصال دارد. بالای کفشکنها یعنی اشکوب دوم دو شاهنشین ساخته شده که از شمال به حیاط و از مشرق و مغرب به ایوان مشرف است. در دیوار جنوبی هریک از کفشکنها پنجرهای از کاشی معرق به کاررفته که از نظر صنعت قابل توجه است. پشت کفشکنها دو حجره واقع است که در آنها از رواق شمالی است.
شکل داخل حرم به صورت دوازده ضلعی است و در چهار جانب آن چهار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 41
رواق بنا شده که در ورود به حرم از ایوان و رواق شمالی است. در ازارههای رواق شمالی و ایوان و کفشکنها و کف آنها همچنین ازارههای خارج بنا تماما سنگهای مرمر بزرگ و پربها به کار رفته که بعضی از قطعات آن دارای نفاست خاصی است. ازاره داخل حرم و محوطه زیر گنبد را با کاشیهای گل و بوتهای برجسته زینت داده و کف آن را با کاشیهای کتانی مفروش کردهاند.
مساحت صحن و بقعه:
ساختمان اصلی بقعه که در وسط واقع شده 60/ 730 متر مربع (قاعدتا باید 700 ذرع باشد)، ارتفاع تا زیر گنبد 8 متر، مساحت محوطه صحن 4100 متر مربع، مساحت ساختمان ده باب حجرات شمالی 390 متر مربع، مساحت ساختمان طاق نماهای دور تا دور محوطه صحن 60/ 589 متر مربع. مساحت کلیه بنا 20/ 5810 متر مربع است»[111].
*** اینک وصف کتیبهها و آثار مورخ این مزار به ترتیب قدمت:
1) صندوق منبت مرقد شریف که از قرن نهم است و از نفایس آثار هنری شمرده میشود. این صندوق را بنابر آنچه در کتیبههای بدنه شرقی آن (پایین پا) دیده میشود دو برادر هنرمند به نامهای استاد علی و استاد بایزید فرزندان بابا خواجه تبریزی به سال 806 ساخته و پرداختهاند.
گرداگرد بدنههای چهارگانه این صندوق، در چهار لبه اضلاع هر بدنه، کتیبههایی است که بخشی از آن (کتیبه لبه بالای مرقد در دو جانب غربی و شمالی) مشتمل بر نام و نسب امامزاده، و باقیمانده منظومهای است در ثنای معصومان چهاردهگانه. متن این کتیبهها در کتاب مینودر هست[112] و چون نکتهای تاریخی ندارد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 42
از نقل آن در اینجا خودداری میشود.
در قاعده صندوق که پایه چهار بدنه فوق است و اندازههای بزرگتر دارد کتیبههایی است که قسمت شرقی آن مشتمل بر تاریخ ساخت و نام بانی و سازندگان صندوق چنین است:
کتیبه لبه بالای قاعده صندوق:
«قد من اللّه تعالی علی الفقیر حسن بن عماد بن جوانمرد المشتهر بفخر الزرندی جعله اللّه من اصحاب الصراة السوی بتجدید نجر صندوق در صدف الفتوة و الولایة و وفق بوجه حسن فی اخری جمادیی حجة ست و ثمانمائة من ا»[113].
کتیبه دولبه عمودی این بدنه:
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد/ و سلم تسلیما کثیرا و عظم تعظیما
میان این دو کتیبه عمودی، دو کتیبه عمودی دیگر نیز هست این چنین:
سمت راست: عمل استاد بایزید ابن بابا خواجه تبریزی
سمت چپ: عمل استاد علی ابن بابا خواجه تبریزی
2) در منبت شمالی بقعه که نیز از نفایس فن منبتکاری قرن دهم است و بر تنکههای چهارگانه بالا و پایین دو لنگه آن این کتیبه به نستعلیق نوشته شده است:
«تم هذا الباب فی زمان دولت سلطان الاعدل خلاصة اولاد خیر البشر رواج/ دهنده مذهب اثنی عشر ابو المظفر سلطان شاه طهماسب بهادر خان خلد اللّه ملکه و سلطانه/ امر باتمامه اسد اللّه بن درویش محمد طهرانی اصفهانی/ تحریرا فی شهر رمضان المبارک سنه سبع و ستین و تسعمائة»
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 43
بر دماغه این در که در لبه لنگه شرقی است صلوات کبیر به شکل زیر، قسمتی در بالا و قسمتی در پایین، و میان آن دو قسمت سه بیت که پس از متن صلوات خواهد آمد به ثلث نوشته شده است:
«اللهم صل علی محمد النبی و الوصی و البتول و السبطین و السجاد و الباقر و الصادق و الکاظم و الرضا و التقی/ و النقی و الهادی العسکری و المهدی صاحب الزمان صلوات اللّه علیهم اجمعین الطیبین الطاهرین المعصومین»
«محمد عربی آبروی هر دو سراکسی که خاک درش نیست خاک بر سر او
شنیدهام که تکلم نمود همچو مسیحبدین حدیث لب لعل روحپرور او
که من مدینه علمم علی در است مراعجب خجسته حدیثی است من سگ در او»
سپس در پایین دماغه و پایان کتیبه این عبارت رو به بالا نوشته شده است:
«کتبه خلیل اللّه بن سلیم اللّه»
در پایین همین لنگه شرقی در میان کندهکاریها این عبارت میان چهار ترنج کوچک خوانده میشود:
«عمل علاء الدین بن محمد نجار رازی غفر لهما»
در خاتمکاری و قدیم جنوبی بقعه نوشته و کتیبهای ندارد.
3) کتیبه سردر ورود همین بقعه که پس از تعمیرات دوره ناصری به بالای در خروجی جنوبی صحن منتقل شده در بالای سردر نصب گردیده است. متن آن به ثلث سفید حاکی از تجدید بنای مزار است در دوره سلطنت شاه صفی به دستور زینب بیگم دختر شاه طهماسب صفوی[114] اینچنین:
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 44
«بسم اللّه الرحمن الرحیم، تیمنا بذکر من بامره جری القلم.
من التوفیقات التی خصص اللّه تعالی بعض عباده و امائه صدور الامر المطاع عن نواب الحضرة العلیة العالیة فاتحة الخیرات نتیجة اعاظم الخواقین ناموس العالمین زینب بیگم بنت السلطان بن السلطان شاه طهماسب الحسینی نور اللّه قبره و ادام اللّه تعالی ظلال جلالها علی رئوس الخلایق ببناء بنیان تلک الروضة البهیة المقدسة المنسوبة الی الحسین بن علی ابن موسی الرضا علی مشرفها و آبائه المعصومین الف الف تحیة، فی زمن دولة السلطان الاعظم و الخاقان الاکرم مولی ملوک العرب و العجم السلطان بن السلطان الخاقان بن الخاقان ابو المظفر الشاه صفی بهادر خان خلد اللّه تعالی ملکه و سلطانه.
فی تاریخ شهر محرم الحرام سنة 1040 من الهجرة النبویة»
4) متن کتیبه گرداگرد بقعه متبرک به ثلث طلایی در زمینه لاجوردی سوره دهر[115] و پس از آن سوره جمعه[116] است که از اسپر بالای درگاه ورود شمالی آغاز شده و در بغله شرقی همان درگاه پایان میپذیرد. با تاریخ «فی سنة 1131» در پایان کتیبه کنار زاویه همین درگاه.
زیرا این کتیبه بر سردر همین درگاه ورود، به خط کتیبه و از همان تاریخ، این دو بیت در یک سطر نوشته شده است:
«قزوین صفائها بلطف ازلیمن لمعة بقعة حسین بن علی
یا زائر قبره الراجی منهطوبی لک ابشر ببلوغ الامل»
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 45
این رباعی به نوشته کتاب مینودر[117] سروده شیخ بهائی است. اگر این نسبت مستند به نقل افواهی بوده و مأخذ مکتوب معتبری نداشته باشد بهنظر بسیار نزدیکتر مینماید که سروده قوام الدین محمد سیفی حسنی دانشمند همین دوره قزوین باشد که منظومهها و ابیات و سرودههای بسیاری از او به زبان عربی در دست است و یک دوبیتی از او درباره قم به همین وزن و شکل در دره نادره[118] هست.
5) کتیبه گرداگرد مقبره خانوادگی متولیان بقعه در غرب ایوان شمالی مزار- که چنانکه گذشت گویا همان «مقبره میر فغفور» یاد شده در خلد برین باشد- غزل معروف سعدی است با این مطلع:
یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیریبه خداوندی لطفت که نظر باز نگیری
در میان هر دو مصرع از این غزل بر بدنههای چهارگانه بقعه میان ترنجهایی صلوات کبیر بدین شکل نوشته شده است:
«اللهم انی اسألک بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و الحسن و الحجة المنتظر صلوات اللّه علیهم اجمعین بعظمتک[119] واقض حوائجنا برحمتک یا ارحم الراحمین»
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 46
و در چهار گوشه بقعه در چهار ترنج بیت:
ناد علیا مظهر العجائبتجده عونا لک فی النوائب
به همان شکل کتیبه شده، و در پایان در بالای در ورود کوتاه بقعه از زاویه غربی ایوان شمالی در زیر مصرع آخر غزل سعدی رقم کاتب و تاریخ کتیبه بدین گونه خوانده میشود:
«حرره عبد الغفار. شهر ذی حجة الحرام سنه 1278»
6) در جبهه تالار پیشاپیش ایوان شمالی بقعه- که چنانکه پیشتر گفتیم در دوره ناصر الدین شاه به دستور امین السلطان صدراعظم وسیله آقا باقر سعد السلطنه حکمران قزوین ساخته شده است- این دو بیت به نستعلیق طلایی بر کاشیهای لاجوردی ثبت است:
«در زمان دولت خاقان قیصر پاسبانناصر الدین شاه غازی خسر صاحب قران
شد علی اصغر امین داور دارا شکوهچاکر سلطان ایران خادم این آستان
1307
عمل استاد علی اکبر کاشیپز- کتبه محمد المشهور بشالی 1307»
بر بالای بدنههای میان ستونهای دو طرف سر در دوبیتی زیر به نستعلیق بر کاشی سفید روی زمینه لاجوردی نوشته شده است:
سمت راست:
اختران پرتو انوار دل انور مادل ما مظهر کل، کل همگی مظهر ما
سمت چپ:
نه همینروی زمین را همه باب اللهیمنه فلک در دورانند به دور سر ما[120]
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 47
7) در سردر شمالی صحن بالای درگاه ورود این کتیبه به نستعلیق سفید بر کاشی لاجوردی به شکل دو سطری نوشته شده است:
«چون مؤید شد ز لطف خاص رب العالمینآصف دوران وزیر اعظم دارای دین
آن معین بیپناهان مأمن بیچارگانشمع بزم عارفان سلطان ایران را امین
آن همایونفر که ذرات وجودش از ازلگشته با مهر ولای آل پیغمبر عجین
بهر تعمیرات صحن سبط شاه اولیانونهال گلشن گلذار[121] خیر المرسلین
ریخت از بس سیم و زر گفتا خرد گویا مدامبارد از ابر کفش یاقوت احمر بر زمین
در زمان دولت شاهنشه دارا شکوهناصر الدین شاه غازی صاحب تاج و نگین
پور ابراهیم داد این کعبه را از نو صفابهر سبط قبله هفتم امام هشتمین
کند از بنیاد برپا کرد از نو این بناسود زین سودای نیکو سر به چرخ چارمین
ز اهتمامات بلیغ و سعی سعد السلطنهحکمران خطه قزوین و ارباب یقین
آن سمی حضرت باقر که شد از همتشاین فضای روحپرور رشک جنات برین
کو سلیمان و سکندر؟ قیصر و خاقان کجاستتا که سایند از پی رفعت بدین درگه جبین
گفت معمارش پی تاریخ او با مجرمانکی گنهکاران سلام ادخلوها آمنین
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 48
و در میان دو مصرع اخیر ابیات نهم و دهم این عبارت به نسخ خوانده می شود:
«عمل استاد علی اکبر کاشیپز 1307»
8) گرداگرد سقاخانه حضرتی که برابر ایوان شمالی نزدیک راهرو ورود شمالی صحن واقع است در بالا ابیات ذیل به نستعلیق سفید بر کاشی نوشته شده است:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم.
هر بنایی با علی و آل او شد منتسبکعبه مقصود باشد قبله حاجت طلب
ساخت اندر صحن این شهزاده والا حسینحاج آقای طبیب نام محمود النسب
چون به یاد شاه مظلومان حسینآباد شدبر یزید و تابعانش تا قیامت لعن و سب
این بنا از العطشگویان دشت کربلاهم بود رفع عطش هم دافع رنج و تعب
حضرت عباس سقا و علمدار حسینزین بنا آید به یاد شیعیان در روز و شب
بیدویی بنما مکرر «عاقبت محمود» راپس بجو تاریخ این نیکوبنای منتخب
1340»[122]
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 50
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 51
شهر قزوین آنطور که از قرائن و شواهد متعدد و نقل مطلعان محلی استنباط میشود همانند معدودی دیگر از بلاد قدیم ایران از مناطقی است که بسیاری از اسناد مکتوب قدیم مربوط بدان از تصاریف زمان مصونمانده و اکنون شماری قابل توجه از اینگونه مآخذ اصیل تاریخی به تفاریق در خاندانهای قدیم شهر و در دست افراد باقیمانده که همت به گرد آوردن و حفظ آنها- دستکم از راه عکسبرداری و نشر متون و تصاویر- خدمتی ارجمند به تاریخ آن منطقه است.
در کتاب «مینودر یا باب الجنه قزوین» چند سندی از این جمله در تضاعیف کلام به مناسبات ذکر شده و یا متن آن نقل گردیده است. از آن جمله طومار موقوفات مسجد جامع است که متن آن در ذیل سخن از همین مسجد در کتاب مزبور نقل شده است[123]. آنطور که از این سند به روشنی پیداست[124] مسجد جامع قزوین اسناد و احکام بسیار زیادی دارد که چون خاندان متولی آن به نحو مستمر چند صدسالی عهدهدار مهم تصدی و تولیت بوده و ذیل خاندان تا به روزگار ما نیز رسیده است، بنابراین بدون تردید مجموعه بسیار مهمی از این
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 52
اسناد در این خاندان باقی است[125] و بر ذمه علاقمندان به تاریخ و گذشته قزوین فرض است که با استقصاء فروع خاندان تولیت به این مجموعه گرانقدر دست یابند، چه تجارب مکرر این نکته را اثبات نموده است که اسناد قدیم معمولا با انقراض خاندانها از میان میرفته وگرنه به خصوص در مواردی که موضوع اسناد یا منصب خاندانی باقی بود اینگونه اسناد تاحدود زیادی محفوظ میماند و حتی در خاندانهایی که از اسناد مربوط به خودآگاهی نداشته و تصور میکردهاند که آنها بهطور کامل دستخوش خیانت و تلف شده است[126] سرانجام نخبه اسناد در یکی از فروع خاندان یافت شده که البته قبل از هرچیز نیاز به علاقه و شوق جوینده و پشتکار و خستگیناپذیری وی دارد.
در همان کتاب متن رونوشت طومار تقسیمنامه آب باغهای قزوین هست[127] که مربوط به نیمه اول قرن هشتم است. وقفنامه قنات آخوند قزوین که متن آن نیز در این کتاب دیده میشود[128] باید درست باشد نهایت تاریخ آن نادرست و دست برده است. باز در آن از طومار وقفنامه مسجد پنجه علی قزوین[129] و وقف
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 53
نامه مولی ویردی خان مورخ 1148[130] و اسنادی دیگر یاد میشود.
مجموعهای که از اسناد آستانه شاهزاده حسین در اختیار ما قرار گرفت مشتمل بر حدود سیصد طغرا سند بود که یکصد و پنجاه طغرای آن در این بخش معرفی و متن آنها نقل خواهد گردید. تعداد پنجاه طغرا از این رقم فرمان یا دستخط شاهانه و 49 طغرای دیگر احکام شاهزادگان و وزراء و مثال و خطاب و دستور از صدور و امراء و حکام و 8 طغرانامه (معمولا از وزراء و بزرگان دیوان) و 6 طغرا وقفنامه و 39 طغرا اسناد متفرقه از قبیل حکم شرعی و استشهاد و مزارعه نامچه و اجاره نامچه و مصالحه نامچه و اسناد مشابه است[131]. از این نوع اخیر تعدادی قریب یکصد و پنجاه طغرا در مجموعه مورد سخن بود که بخشی از آنکه در ایضاح تاریخ آستانه و توضیح نکاتی مبهم فائدتی مهم داشت به خصوص آنچه از آن متعلق به دوره آقا محمد خان قاجار بود[132] در این بحث نقل گردید.
47 طغرا از این اسناد[133] مربوط به قرنهای هشتم تا دوازدهم و 103 طغرای دیگر مربوط به دوره قاجار است. اسناد مربوط به پیش از دوره قاجار- گذشته از ارزش خاص خویش و اینکه برخی از آنها نخستین نمونه در نوع خود است- به خصوص از رهگذر آگاهی برنام موقوفات آستانه در آن ادوار و متولیان آن- و خصوصیات دیگر بسیار ارزنده است، همچنان که اسناد دوره قاجاری از نظر اشتمال بر نام و سجل بسیاری از علما و دانشمندان شناخته و ناشناخته قزوین و حکام
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 54
و پیشکاران حکومتی آن شهر- نیز در بررسی اوضاع اجتماعی و سیاسی دوره مزبور اهمیت دارد.
اینک پیش از نقل متون اسناد، مطالبی که از آنها در موضوع تولیت آستانه و موقوفات آن و همچنین دانشمندان و حکمرانان قزوین دانسته میشود، نیز فوائدی که از رهگذر جغرافیای تاریخی آن شهر و ناحیه با بررسی اسناد مزبور به دست میآید در اینجا به صورت اجمال و فهرستوار با اشاره به شماره هر سند ثبت میشود[134].
آستانه شاهزاده حسین به طبع از همان دوره سلجوقی که مردمان قزوین سنی و شیعی به زیارت آن میرفتهاند[135] دارای خدمتگزار و نذورات و موقوفات بوده است لیکن قدیمترین مأخذ موجودی که در آن از «متولی آستانه» یاد شده وقفنامهای مورخ 773 از کیاملک هزار اسپی حکمران ولایت دیلمستان و اشکور است که متن آن را پس از این خواهیم دید[136].
تولیت آستانه شاهزاده حسین از دوران دور در دست خاندان سادات مرعشی قزوین بوده است، با این خصیصه استثنائی که در هر نسل تمامی افراد این خاندان در امر تولیت شریک بوده و از درآمد موقوفات و مستمریات و مقرریات آن بهرهمند میشدهاند[137]. این مطلب طبعا ناشی از چگونگی وقف موقوفات مزبور بوده که
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 55
تولیت موقوفه را با خاندان نه فردی خاص از آن وا میگذارده است[138]. توجه به این نکته برای درک مفاد اسناد آستانه بسیار مهم است زیرا گاه در دو سند که همزمان تنظیم شده دو یا چند فرد مختلف به عنوان متولی یاد شدهاند که در نظر ابتدائی نوعی تعارض بهنظر میرسد و عنایت به آنچه ذکر شد این تعارض بدوی را از میان برمیدارد[139]. البته به این نکته که تا حدودی شگفتآور است باید توجه داشت که باوجود سابقه هزار ساله، افراد خاندان مرعشی قزوین و بیوت آن همواره محدود و معدود بوده و در این یک صدسال اخیر تا حال تحریر این سطور تنها دو خانه از سادات مزبور در شهر قزوین وجود داشته و دارد.
آغاز تصدی و تولیت آنان بر این مزار درست روشن نیست لیکن قدر مسلم مدتی دراز پیش از دوره صفوی بوده و اینکه در برخی اسناد متأخر تولیت آنان را از دوره صفوی پنداشتهاند نادرست است. در فرمانی مورخ 937 از شاه طهماسب گفته میشود که تولیت مزار شاهزاده حسین از «قدیم الایام» تا آن زمان با آباء و اجداد متولی آن دوره بوده است[140].
خاندان سادات مرعشی از نوادگان حضرت امام علی بن الحسین- زین العابدین- امام چهارم شیعیانند که از طریق علی المرعش فرزند عبد اللّه بن محمد بن حسن الدکه بن حسین الاصغر بدان حضرت میپیوندند. «علی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 56
المرعش» مزبور- که سادات یاد شده را به اعتبار انتساب بدو «مرعشی» می خوانند- بنابر آنچه از کتاب «الفخری»[141] ابو طالب اسماعیل بن حسین مروزی[142]- که از معتبرترین و قدیمترین متون موجود علم انساب است- برمیآید خود در قزوین میبوده است چه در ذکر فرزندان حسین اصغر فرزند امام سجاد (ع) مینویسد: «و اما الحسن الدکة بن الحسین الاصغر فانتهی عقبه الصحیح الی محمد السیلق بالری و علی المرعش بقزوین ابنی عبد اللّه بن محمد بن الحسن الدکه»[143]. بنابراین سادات مرعشی در هرجا که باشند در اصل از شهر قزوین ریشه میگیرند و تا سالیانی دراز مرکز و مجمع آنان نیز شهر مزبور بوده است[144].
آنگاه از این شهر به سهمنطقه دیگر نیز رفته و بدینگونه سادات مراعشه به اعتبار محل سکنی به چهار تیره تقسیم گردیدهاند[145].
از سلسله سادات مرعشی قزوین دانشمندان و ادیبان و نامآورانی برخاستهاند
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 57
که نام و سرگذشت گروهی از آنان همراه شرححال مشاهیر دیگر تیرههای این خاندان در مقدمه احقاق الحق[146] هست. در تدوین رافعی هم از بزرگان این خاندان یاد شده است. در تورق اجمالی به نام و نمونه شعر «سید زاهد ابو الفضل ابن ناصر مرعشی حسینی قزوینی» در کتاب مزبور برخورد شد[147] که در مقدمه احقاق ذکری از او نیست.
شریف معین الدین فغفور فرزند شمس الدین محمد نیای اعلی دودمان مرعشی قزوین[148] نقابت سادات آن شهر را در نیمه نخستین قرن هشتم عهدهدار بود[149] و با تقریبی که درباره برخی موارد مشابه دیگر گفته شده است[150] با توجه به همراه بودن این منصب با مقام تولیت آستانه شاهزاده حسین در قرن دهم[151] دور نیست که سرپرستی امور این مزار شریف نیز به حکم ریاست او بر علویان شهر بر او مسلم بوده است[152]. فرزند او شریف عبد اللّه امیر الحاج ملقب به «فیل
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 58
امیر» مردی دانشمند و پارسا بوده است[153].
در فرمانی از شاهرخ تیموری مورخ 5 ذ ق- 838 که جزء مجموعه اسنادی بود که اسناد حاضر از آن گزین شد، منصب احتساب شهر قزوین به مرتضی اعظم افتخار السادات سید معین الدین مطهر واگذار گردیده است تا در آن شهر امر به معروف و نهی از منکرات کرده و منع فسقه و فجره نماید و اجرای حدود و تعزیرات کند[154]. در آن به فرمان پیشین همان پادشاه در همین باب اشاره میشود.
تردیدی نیست که این سید از همین دودمان مورد سخن است چه جز این موضوع که سند مزبور در دست بازماندگان این خاندان است، تصریح مآخذ قرن دهم و یازدهم[155] به اینکه منصب احتساب شهر قزوین و تولیت آستانه شاهزاده حسین از قدیم در دست خاندان سادات مرعشی آن شهر بوده است مؤید مدعاست.
در قرنهای بعد نیز مشاهیر و بزرگانی نامور از خاندان مرعشی قزوین برخاستهاند که نام بعضی از آنان در مصادر مربوط هست. این خاندان در دوره صفوی بسیار محترم و مورد توجه بودهاند. شاه طهماسب مبلغهای کلی زر به سادات مرعشی قزوین میداد[156]. قاضی نور اللّه شوشتری در مجالس المؤمنین مینویسد: «مرعشیه قزوین که از قدیم الایام در آن دیار که خوار و زار وجود
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 59
سنیان مردمآزار است از روی تقیه روزگار گذرانیدهاند و محنت بسیار از اغیار جفاکار دیدهاند و همواره به مذهب حق ائمه اثنیعشر عمل نمودهاند و در این ایام به یمن عنایت و حسن حمایت و رعایت امیر شمس الدین اسد اللّه مذکور[157] مشمول عواطف بیدریغ شاهی گشته، بعضی از ایشان نقیب و متولی آستانه حضرت شاهزاده حسیناند و بعضی در قزوین محتسباند»[158] و در اسدیه نیز آمده است: «سادات مرعشیه دار الموحدین قزوین که بعضی از ایشان نقیب و متولی آستانه حضرت شاهزاده حسین قزویناند و برخی در قزوین محتسباند از این قبیله، و از قدیم به مذهب حق اثنیعشر عمل نمودهاند»[159] و در سراج الانساب هم هست که: «سادات مرعشیه قزوین بعضی از ایشان نقیب و متولی آستانه شاهزاده حسیناند»[160].
شاه اسماعیل صفوی قاضی ضیاء الدین نور اللّه مرعشی قزوینی را به رسالت نزد شیبک خان ازبک فرستاد[161]. این شخص گویا همان نور اللّه بن علاء الدین حسینی مرعشی است که نام و سجل او در وقفنامهای مربوط به آستانه شاهزاده
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 60
حسین مورخ 943 دیده میشود[162] و بدون تردید جز نور اللّه بن محمد شاه بن مبارز الدین مانده حسینی مرعشی دانشمند و عارف، شاگرد سید محمد نوربخش و شمس الدین محمد لاهیجی شارح گلشن راز و قوام الدین کربالی، در گذشته 925 و نگارنده آثار متعدد در تفسیر و عرفان و هیأت و اسطرلاب[163] است که در هنگام فتح شوشتر به دست شاه اسماعیل سالخورده و ناتوان بوده و توانایی حضور در مراسم استقبال او را نداشته است[164] هرچند در مقدمه احقاق الحق[165] بلکه در ریاض العلماء[166] نیز آن دو را یکی پنداشتهاند.
در بخش اول گذشت که شاه طهماسب در نظر داشت سید زین العابدین مرعشی متولی آستانه شاهزاده حسین را به ایلچیگری به دربار عثمانی بفرستد[167] و شاه عباس نیز درویش بیک از سادات مرعشی قزوین را در سال 1020 به رسالت به همان جانب[168] و در 1023 نزد نظام شاه به دکن[169] فرستاد.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 61
اکنون نام افرادی که از این خاندان از آغاز دوره صفوی تا روزگار ما تولیت آستانه شاهزاده حسین را عهدهداری نمودهاند براساس اسنادی که در این بخش آمده است، با توجه به نکتهای که در باب اشتراکی بودن امر تولیت مزار پیش از این گفته شد:
1) سید زین العابدین مرعشی. در تذکره شاه طهماسب ذیل وقایع سال 932 پس از ذکر یکی از سادات مرعشی که در این سال رتبه و لقب خانی گرفته و در ع 2- 938 در گذشته بود[170] مینوسد: «سید زین العابدین مرد متقی و عالم است. تولیت امامزاده واجب التعظیم و التکریم امامزاده حسین بن سلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام با نقیب الاشرافی به او ارزانی داشتیم و الحال اراده آن است که چون مردی عالم و دیندار است به ایلچیگری نزد حضرت خواندگار به استنبول روانه نمائیم»[171].
دو فرمان مورخ 935[172] و شعبان 937[173] از شاه طهماسب در واگذاردن منصب تولیت آستانه به او در دست داریم. از فرمانی مورخ 28 رجب 944 از
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 62
همان پادشاه[174] برمیآید که او در این تاریخ درگذشته بوده است. تولیت موقوفات شاه بیگی بیگم بر این آستانه طی حکم مورخ 18 ع 1- 938 از همو[175] به همین سید و سپس فرزندان او واگذار گردیده بود همچنان که تولیت وقف مورخ ج 1- 938 شاه طهماسب بر این مزار نیز با او و دو تن دیگر از افراد خاندان می بود[176]. در این دو سند اخیر از وی با لقب «امیر مجاهد الدین» یاد میشود.
2) سید شمس الدین اسد اللّه حسینی مرعشی که فرزندان او و سید زین العابدین در سنین بعد متولی مزار بودهاند[177] بنابراین خود او نیز به حسب قاعده در روزگار زندگی جزء متولیان آنجا بوده است.
3) میر سرهنگان مرعشی از متولیان آستانه بنابر فرمانی مورخ 935 از طهماسب[178].
4) سید کمال الدین عبد القادر گویا پدر میر علاء الملک بن عبد القادر مرعشی که پس از این جزء متولیان آستانه بوده است. از این میر عبد القادر دوم در مقدمه احقاق الحق نیز[179] یاد شده است. سید کمال الدین عبد القادر در حکم مورخ 18 ع 1- 938 شاه بیگی بیگم[180] و وقفیه مورخ ج 1- 938 شاه طهماسب[181] جزء متولیان آستانه یاد شده و متولی وقف شاهی مزبور نیز بوده است.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 63
5) سید صفی الدین شکر اللّه، یاد شده در همان دو سند و متولی وقف شاهی مزبور. گویا هموست که نسبنامه وی ذیل عنوان «نسب شریف سادات عظام مرعشیه قزوین- السید صفی الدین شکر اللّه الشهیر بمیر بزرگ بن زین العابدین بن شکر اللّه بن عبد القادر بن منصور بن فغفور معین الدین[182] بن محمد ..» در سراج الانساب کیا گیلانی هست[183].
6) سید وجیه الدین محب اللّه مشهور به میر سوار.
7) سید نصر الدین عبد الجبار.
8) سید شرف الدین ابو اسحق.
این سه تن فرزندان میر شمس الدین اسد اللّه حسینی مرعشی هستند که بنابر مفاد فرمان مورخ رجب 944 از شاه طهماسب[184] در امر تولیت آستانه مشارکت داشتهاند و تولیت وقف مورخ 12 محرم 943 شاه بیگی بیگم[185] نیز با آنان بوده است.
9) میر علاء الملک مرعشی متولی شرعی مزار شاهزاده حسین و موقوفات آن براساس فرمانی مورخ رجب 944 از شاه طهماسب[186] که در تأیید همین تولیت است. او چنانکه پیشتر گذشت باید فرزند همان سید کمال الدین عبد القادر متولی پیشین آستانه مزبور باشد که در برخی اسناد دیگر از او یاد شده بود.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 64
این سید همان میر علاء الملک مرعشی از فاضل مراعشه قزوین[187] است که در کتابهای تاریخ دوره صفوی جزء مشاهیر سادات دربار طهماسب یاد شده و از فضلاء آن عصر بوده[188] و مدتها به مشارکت خواجه افضلتر که قاضی عسکر بوده[189] و در سال 977 از این منصب برکنار شده[190] و مدتی صدارت گیلان داشت[191] و در 990 درگذشت و در جوار آستانه شاهزاده حسین به خاک رفت. قاضی احمد قمی در خلاصة التواریخ ضمن وقایع این سال مینویسد: «روز جمعه 18 ع 2- 990 مرحومی میر علاء الملک مرعشی که از افاضل سادات مرعشی قزوین بود به عالم بقاء رحلت کرد. مشار الیه بعد از قضاء عسکر و صدارت گیلان چند مدت در مشهد مقدس به سر برد و ایام سلطنت شاه اسماعیل (دوم) به قزوین آمده، به واسطه تقربی که با سلطان حیدر میرزا داشت رعایت نیافت و در ایام دولت و سلطنت شاه کامیاب به مبلغ بیست تومان نقد و جنس سیورغال سرافراز شد ...
فوت شد و به اعزاز و احترام در تحت قبه سامیه امامزاده حسین علیه و ابیه السلام و التحیه مدفون شد»[192].
در تاریخ عالمآرا نیز در بخشی که از سادات درگاه طهماسب سخن گفته است درباره وی مینویسد: «میر علاء الملک- از سادات مرعش در دار السلطنه قزوین و در درگاه معلی بعض اوقات قاضی معسکر ظفر اثر بود. بعد از فتح گیلان
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 65
به منصب صدارت آن ولایت بین الاقران ممتاز بود. جامع کمالات صوری و معنوی و در علم اصول و رجال سرآمد روزگار خود و محدث خوب بود. به غایت خوشصحبت و بذلهگو و مطبوع الطبایع و همیشه در مجلس بهشت آیین زیاده از دیگران به شرف مکالمه و همزبانی اشراف اختصاص مییافت و با کمال تقوی و پرهیزکاری از جمال ظاهر نیز حظ وافر داشت و به هم زبانیهای بیتکلفانه و سلیقه طبعی سرور افزای خاطر ارباب ادراک و هم صحبتان بود»[193].
در کتاب فردوس در تاریخ شوشتر و برخی از مشاهیر آن- از آثار قرن یازدهم- از زبان «عبد الواحد بن علی شوشتری» از دانشمندان قرن دهم آمده است که در اواسط این قرن از اصفهان به قزوین رفتم «و به خانه میر علاء الملک مرعشی نزول نمودم و او پیش من حاشیه مطالع قرائت مینمود و فاضل مدقق ملا ابو الحسن کاشی در آن زمان در قزوین بود و میان او و میر علاء الملک بر سر امری رقابت بود و میر علاء الملک میخواست که رقیب را آزاری کند. لاجرم در روزی که خبر گرفته بود که ملا ابو الحسن بر سر مقبره شاهزاده علاء الدین حسین که محل اجتماع مردم است به سیر آمده، مرا همراه برداشته به آنجا برد و به اتفاق با ملا ابو الحسن ملاقات واقع شد ..»[194].
نکات دیگری که درباره این میر علاء الملک میدانیم چنین است[195]:
1- از نوشته عالمآرا دانسته شد که او در «علم رجال سرآمد روزگار بود».
مجموعهای خطی به قطع ربعی مشتمل بر سه کتاب در این علم (خلاصه علامه،
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 66
رجال این داود، رجالکشی) نزد جناب آیت اللّه مرعشی نجفی در قم دیده شد به نستعلیق علاء الملک بن عبد القادر حسینی مرعشی در صبح چهارشنبه 14 محرم 964 در قزوین (پایان کتاب اول) و پنجشنبه 28 رجب 964 (پایان کتاب دوم) و با یادداشتی از او در آغاز کتاب سوم مورخ پنجشنبه 5 شعبان 964 و دیگری مورخ سهشنبه 16 رمضان همان سال در قریه مزینان از توابع سبزوار در هنگامی که به جانب مشهد مقدس رضوی «ع» رهسپار بود، با حواشی از خود او بر هر سه کتاب. از این نسخه در مقدمه احقاق[196] نیز یاد گردیده است.
2- نسخهای از اجازه محقق علی بن عبد العالی کرکی به قاضی صفی الدین عیسی[197] مورخ 937 در ماه ذی قعده سال 976 برای همین میر علاء الملک استنساخ شده و او در پایان به خط خود نسب خویش را چنین نوشته است: «علاء الملک بن عبد القادر بن شکر اللّه بن عبد القادر بن منصور بن فغفور بن محمد الحسینی المرعشی»[198].
3- در ریاض العلماء افندی در دو مورد نام و گزارش حال او هست یکی در بخش نامها در حرف «ع»[199] و دیگری در بخش القاب ذیل عنوان «مرعشی»[200].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 67
او در این عنوان دوم کتابی در علم رجال را از آثار او شمرده است[201].
4- فهرست کتابی کافی، از علاء الملک بن عبد القادر بن شکر اللّه بن عبد القادر بن منصور بن فغفور بن محمد حسینی مرعشی که آن را به خواهش مولی محمد علی از دوستان خویش[202] طی 60 روز تدوین نموده و در بامداد جمعه 17 ج 2- 985 به پایان رسانیده است. او در این اثر کتب و ابواب و احادیث کتاب کافی کلینی را فهرست کرده و احادیث صحیح و ضعیف را مشخص ساخته و اسناد روایات را بررسی نموده است. نسخهای از این فهرست که آن را همان مولی محمد علی یک روز پس از پایان تألیف استنساخ کرده و در پایان او را بسیار ستوده است نزد شیخ صالح جزائری در نجف بهنظر صاحب ذریعه رسیده بود[203].
5- حواشی و تعلیقات بر کتاب تهذیب شیخ طوسی، از سید صدر علاء الملک مرعشی که نسخهای از تهذیب را به خط خود طی سالیانی چند استنساخ نمود و در سال 974 از آن فراغت یافت. آنگاه آن را با نسخه شیخ حسین بن عبد الصمد عاملی (پدر شیخ بهائی) مقابله کرد و در 24 رمضان سال 986 در قزوین این مقابله را به پایان برد و به خط خود بر آن نسخه حواشی بسیار و مفصل در تنقیح اسانید کتاب و تحقیق احوال رجال آن نگاشت.
مولی سلطان حسین بن محمد ندوشنی استاد سلطان العلماء علاء الدین حسین مرعشی مازندرانی بخش اعظم این حواشی را- از آغاز کتاب جهاد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 68
تا پایان تهذیب- از روی خط میر عینا در حواشی نسخه خود (نسخ محمد حسین تبریزی مقدمی در 1024) نقل نمود و در اوایل محرم 1026 در ندوشن از این کار فراغت جست. او به تصریح نوشت که حواشی میر از آغاز تا انجام کتاب بود که وی تنها به نقل این مقدار آن توفیق یافت.
میر در پایان کتاب مکاسب از همین تهذیب از خود بدین شکل یاد نموده است:
«رقم لنفسه مادام حیا و للمؤمنین الذین لهم استعداد الانتفاع منه بعد انقضاء الاجل الموهوب احوج الناس الی شفاعة النبی القرشی علاء الملک بن عبد القادر بن شکر اللّه بن عبد القادر بن منصور بن فغفور الحسینی المرعشی یوم الثلاثا التاسع من اولی الجمادیین الخامس و العشرین من الجدی سنة سبعین و تسعمائة»
ندوشنی در چند جای نسخه خود از او با ستایش بسیار یاد کرده است از جمله در پایان بدینگونه:
«السید الفاضل الکامل فی المعقولات و المنقولات و لاسیما درایة الحدیث و تحقیق احوال الرجال و تنقیح الاسانید».
و در میانه در چندجا بدینگونه و نظایر آن:
«السید السند الفاضل العادل السید علاء الملک المرعشی المتبحر فی العلوم الدینیة لاسیما علم الرجال و الاخبار».
این نسخه جزء موقوفات آخوند ملا علی نهاوندی در سال 1282 در نجف بوده است[204].
6- او در پایان حواشی تهذیب خود از عدهای از فضلا که همین کتاب تهذیب را نزد او خوانده و شاگردی کردهاند یاد نموده و از دو تن آنان نام میبرد یکی سید
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 69
صالح سید محمد بن سید میران استرآبادی، و دیگری فاضل صالح مولی ملک محمد سرکانی[205].
7- صاحب ذریعه نسخهای از رجالکشی را دیده بود که از روی نسخه خط همین میر علاء الملک از سال 972 تا 983 استنساخ شده و به گفته کاتب، نسخه میر از روی خط ابن سکون که آن را فاضل مقداد بر سید عمیدی خوانده بود نوشته شده بود[206]. دور نیست که این نسخه همان باشد که در مجموعه یاد شده پیش در قم است و اکنون انجام آن افتاده است.
8- نسخهای از من لایحضره الفقیه صدوق به شماره 460 در کتابخانه مرعشی قم است به نستعلیق «علاء الملک بن عبد القادر بن شکر اللّه بن عبد القادر ابن منصور الحسینی المرعشی» مورخ دوشنبه 18 ج 1- 976[207].
از بررسی نسب او در سهجایی که به خط خویش نوشته است و سنجیدن آن با نسب سید صفی الدین شکر اللّه (شماره 5 فهرست متولیان) معلوم میشود که او برادرزاده سید زین العابدین مرعشی نخستین متولی شناخته شده آستانه بوده و این سید زین العابدین با پدر میر علاء الملک: سید کمال الدین عبد القادر (شماره 4 فهرست متولیان) هر دو فرزندان سید شکر اللّه بن عبد القادر و نواده میر فغفور بودهاند. همچنین به دست میآید که نکتهای که در تصحیح عبارت سراج الانساب کیای گیلانی- با تغییر «فغفور بن معین بن محمد» به «فغفور معین الدین بن محمد»- ذیل نام سید صفی الدین شکر اللّه (ش 5 فهرست متولیان آستانه) در پاورقی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 70
گفته شد درست و مطابق واقع بوده است.
10) سید عبد المطلب مرعشی، شاید فرزند دیگر همان سید کمال الدین عبد القادر و برادر میر علاء الملک، که به شهادت همان فرمان مورخ رجب 944 شاه طهماسب[208] در آن تاریخ جزء متولیان مزار بوده و سند مزبور در تأیید تولیت او و میر علاء الملک صادر شده است. فرمان مورخ 983 طهماسب[209] که از درگذشت متولی مزار در آن تاریخ سخن گفته و به دو فرزند او اشاره نموده است گویا مربوط به مرگ همین سید عبد المطلب باشد. در فرمان مورخ 999 شاه عباس[210] از سه تن فرزندان وی امیر عز الدین محمد و امیر محمد قاسم و امیر فخر الدین محمد یاد میشود.
11) درویش قنبر.
12) درویش عرب قلی.
13) درویش محمد قلی.
این سه تن به شهادت فرمانی از شاه عباس مورخ رجب 1000[211] در آن هنگام متولی آستانه بودهاند. از ظاهر این سه نام چنین برمیآید که آنان از سلسله سادات نبوده و به عادت معهود آن دوره به عنوان متولی تفویضی عهدهدار خدمت سرپرستی آستانه بودهاند. احتمال میتوان داد که به علت عدم تصدی هیچیک از افراد سلسله متولیان قدیمی، این سه تن که شاید خدمتگزاران آستانه بودهاند[212]
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 71
سرپرست آن به شمار میرفتهاند. لیکن باید توجه داشت که القابی از قبیل بیک و خان و درویش و نظایر آن در آن عصر- آنچنان که در دورههای بعد رایج گردید- منحصر به غیر سادات نبود. در تذکره شاه طهماسب هست که یکی از سادات مرعشی مازندران در سال 932 از جانب او به لقب خانی ملقب گردید[213] و اطلاق این لقب بر افرادی از سادات در آن عهد و همچنین در دورههای قاجار بسیار دیده میشود[214]. نام درویش بیک از سادات مرعشی قزوین که در سالهای 1020 و 1023 به رسالت به روم و دکن فرستاده شد و در مورد اخیر فرزندش «محمدی بیک» پس از مرگ پدر عهدهدار آن خدمت گردید پیش از این گذشت.
بنابراین، این سه تن میتوانند از همین خاندان باشند.
14) میر عبد القادر مرعشی نواده میر عبد المطلب (گویا فرزند میر فخر الدین محمد فرزند او) که در سال 1052 متولی آستانه بود[215].
15) میر محمد نصیر فرزند میر عبد القادر مرعشی متولی آستانه در سال 1094[216]. فرمانی مورخ صفر 1103 از شاه سلیمان در واگذاردن تولیت آستانه شاهزاده حسین به وی در دست است که در اسناد آینده میبینیم[217].
16) میر فخر الدین محمد فرزند دیگر میر عبد القادر مرعشی که در سال 1094
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 72
با برادر مذکور خود متولی آستانه بوده[218] و در پیرامون سال 1154 درگذشته است[219].
17) میر عبد القادر مرعشی فرزند میر محمد نصیر فرزند میر عبد القادر[220] از متولیان آستانه در سال 1130[221].
18) میر محمد قاسم فرزند دیگر میر محمد نصیر مزبور[222] از متولیان مزار در آن سالها[223].
19) میر عبد العظیم فرزند دیگر میر محمد نصیر[224]. از متولیان آستانه در سال 1125[225]، قبض او مورخ ع 1- 1141 با عنوان متولی مزار در پشت فرمان شماره 31 این مجموعه هست و دو محضر نیز در باب انحصار تولیت به وی در دست داریم[226]. آخرین سندی که در تفویض تولیت بدو- با ذکر نام به صراحت- در دست است مورخ 1164 است[227].
20) میر محمد ابراهیم فرزند میر عبد العظیم، متولی آستانه پس از پدر خود[228].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 73
21) میر محمد نصیر مشهور به آقا میرزایی[229] فرزند دیگر میر عبد العظیم مزبور[230]. نقیب سادات قزوین در 1163 با فرمانی از شاه سلیمان ثانی[231]، متولی آستانه در 1191[232] و درگذشته پیش از سال 1212[233].
22) میر عبد العظیم نواده میر عبد العظیم پیشین- مذکور در شماره 19- (گویا فرزند میر محمد ابراهیم فرزند او) مشهور به آقا میر[234]، متولی آستانه در 1207[235].
23) میر ابراهیم مرعشی نواده دیگر میر عبد العظیم مزبور، مشهور به آقا، که در رجب 1210 در امور آستانه مداخله داشته[236] و از 1212 تا پس از سال 1239 متولی آستانه بوده و پیش از 1250 درگذشته است[237].
24) سید احمد مرعشی متولی آستانه در 1218[238].
25) میرزا موسی فرزند میر عبد العظیم آقا میر، متولی آستانه در 1230 و پس از آن[239]. او داماد میر ابراهیم مرعشی یاد شده پیش (شماره 23) بود[240].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 74
26) سید احمد فرزند میر ابراهیم مرعشی مزبور، متولی آستانه پس از پدر خود که پیش از 1250 درگذشته بود تا پس از سال 1290[241]، درگذشته پیش از 1296[242].
27) سید حسن فرزند سید احمد مزبور، متولی آستانه پس از پدر خود تا پیرامون سال 1315 که درگذشته است[243].
28) حاجی سید حسین فرزند دیگر سید احمد مزبور، شریک برادر خود در امر تولیت[244]. درگذشته ع 1- 1317.
29) سید علی مرعشی فرزند آقا سید حسن مزبور (شماره 27) که پس از درگذشت پدر به مشارکت با عم خویش حاجی سید حسین[245] و از سال 1317 مستقلا تولیت آستانه را عهدهدار بوده و در 1363 قمری درگذشته است.
30) سید ابراهیم مرعشی فرزند دیگر سید حسن مزبور که پس از برادر به امور آستانه میپرداخته است.
از سید علی مرعشی فرزندی با نام سید حسن، و از سید ابراهیم فرزندی با نام سید حسین باقیمانده که هر دو اکنون از اعضاء هیأت پنج نفری امناء آستانه مقدس میباشند.[246]
برگی از تاریخ قزوین ؛ متن ؛ ص74
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 75
بهطوری که از اسناد برمیآید در سراسر دوره صفوی افراد سلسله مرعشی بدون دخالت و مزاحمت دیگران مستقلا اداره امور آستانه را عهدهداری مینمودهاند، لیکن پس از این دوره نمونههایی از چشمداشت دیگران به امر تولیت یا نظارت آستانه در اسناد دیده میشود که پنج مورد آن به قرار زیر است:
1) سید علی فرزند سید ابراهیم قزوینی. این شخص در سال 1154 پس از درگذشت میر فخر الدین محمد فرزند میر عبد القادر مرعشی (شماره 16 صورت بالا) به درگاه نادر شتافته و به استناد اینکه سید مزبور فرزندی نداشت فرمانی از نادر در تفویض تولیت آستانه به خود ستانده بود. ازاینرو میر عبد العظیم فرزند میر محمد نصیر و برادرزاده میر فخر الدین مزبور که به حسب قواعد مستمر و سنن و رسوم آستانه متولی شرعی میبود به حضور نادر رفت و فرمانی در نقض فرمان سید علی از او گرفت که دد آن به دعوی آن سید و ماجرای صدور حکم مربوط بدو اشاره شده است[247].
سید علی پس از این واقعه رهسپار دیوان صدارت گردید تا خطایی در نقض فرمان میر عبد العظیم برای خود بستاند. این نکته در عرضه داشت همین میر عبد العظیم به دیوان صدارت[248] ذکر شده و خطاب صدر بالای این عریضه مبنی بر تأیید مقام تولیت او گویا به آن کشمکش پایان بخشیده است.
2) آقا مهدی فرزند ملا عبد الکریم بزاز که در اوائل سلطنت فتحعلی شاه دعوی نظارت در امور آستانه داشت و حکمی از عباس میرزا نایب السلطنه ولیعهد در تفویض این منصب به خود ستانده بود. فرمانی از فتحعلی شاه و حکمی از ولیعهد هر دو مورخ رجب 1217[249] و حکمی دیگر از محمد علی میرزا دولتشاه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 76
مورخ ع 1- 1218[250] در نقض حکم نظارت او و به نفع استقلال میر ابراهیم متولی در امر تولیت صادر شده است.
آقا مهدی گویا بعد از این فرمانی نیز در باب نظارت خود از فتحعلی شاه به دست آورده بود که در متن عرضه داشت متولی مزبور به آن پادشاه بدان اشاره شده[251] و در آن از ادامه دعوی وی در امر نظارت یاد گردیده است. فرمان مورخ ذ ح- 1219 شاه مزبور بالای همان عریضه در نقض فرمان پیشین و حکم ولیعهد صادر شده و ظاهرا پس از این دست آقا مهدی از امور آستانه کوتاه گردیده است.
3) در حکمی از شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله حکمران قزوین مورخ ج 2- 1228[252] گفته میشود که کسی در آن ایام حکمی در باب تصدی نظارت امور آستانه از وی گرفته بود که این حکم در نقض آن صادر شده است. در چند سند دیگر نیز[253] از مداخله «بعضی معاندین» در امر تولیت آستانه سخن رفته که مربوط به همین مورد یا مورد بعد است.
4) میر نعمت اللّه حسینی قزوینی که در سالهای 1236 به بعد- که امور آستانه سخت دچار اغتشاش و درهم ریختگی بوده- به صلاح دید علماء آن دوره حسبتا به نظارت و تصدی امور آستانه گمارده شده[254] و حکمی مورخ شوال 1236 از شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله در تفویض نظارت آستانه بدو[255]
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 77
و حکمی دیگر از همو مورخ محرم 1237 در واگذاردن تولیت آنجا به وی[256] و دو حکم دیگر در همین باب مورخ ذ ح- 1238 و محرم 1239[257] در اسناد حاضر دیده میشود.
5) سید رضی فرزند میر نعمت اللّه مزبور که در سال 1271 به استناد تصدی پیشین پدر خود و احکام شرعی و عرفی در تفویض اداره امور آستانه بدو، به دعوی تولیت برخاسته و حکمی مورخ ج 1- 1271 از شاهزاده سیف اللّه میرزا حکمران وقت قزوین مبنی بر تولیت خود ستانده بود[258]. ماجرای منازعه او با میر سید احمد متولی آستانه بیش از پانزده سال بطول انجامید و بیشتر اسنادی که از شماره 83 تا 113 در اینجا میبینیم در مورد همین کشمکش و گفتگو است.
آستانه مقدس شاهزاده حسین چنانکه گذشت از همان قرنهای پنجم و ششم نذورات و موقوفات داشته و در دوره صفوی بر موقوفات آن بسیار افزوده شده است. در اسناد آغاز این دوره پیش از وقفهای طهماسب و شاه بیگی بیگم از «موقوفات آستانه» یاد میشود[259].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 78
در میان یکصد و پنجاه طغرا سندی که در این بخش خواهیم دید به شرحی که پیشتر گفته شد شش طغرا وقفنامه است لیکن بسیاری از احکام و اسناد دیگر نیز مربوط به موقوفات آستانه یا مشتمل بر نام آنها، و یک طغرا نیز[260] فهرست رقبات موقوفه آستانه است که با بررسی مجموع آنها نام تعدادی از موقوفات مزبور بدین شرح دانسته میشود.
1) هفت سهم از دیه دستجرد حماد از قراء بلوک اقبال قزوین که وسیله کیا ملک هزار اسپی در 20 محرم سال 773 بر مصارف مزار وقف گردیده است[261] این قریه را در دورههای بعد «نجفآباد» خواندهاند[262].
2) حمام امیر غیاث الدین واقع در محله شهرستان قزوین که در دوره شاه اسماعیل اول از موقوفات آستانه بوده است[263].
3) شاه بیگم بیگی همسر شاه اسماعیل اول پیش از سال 938 رقباتی چند بر مزار وقف نمود[264] که نام و خصوصیات آنها دانسته نیست لیکن در فرمانی مورخ 944[265] از «مواضع و باغات» و حمام که بر آستانه وقف بوده است یاد میشود.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 79
4) کمال الدین ملک بیک سرکار موقوفات بیگمی مزار در سال 938 قناتی جهت آستانه احیاء نموده بود[266].
5) حمام شاهی قزوین پیوسته به دولتخانه شاه طهماسب و از بناهای خود او[267] که درج 1- 938 بر آستانه وقف داشت[268].
6) یک دانگ مشاع قریه دزج از قراء بلوک اقبال قزوین[269]، وقف شاه بیگی بیگم در 12 محرم سال 943[270].
7) قنات میرزایی از قنوات مشهور قزوین در آن دوره که حمام شاهی بر آب آن قنات و قنات خمار تاشی دایر بود[271] از موقوفات آستانه در سال 944[272].
8) چهار دانگ از قریه شنستق علیای رامند[273] که خود وقف آستانه بود و مال و جهات آن همانند هفت سهم وقفی دیه دستجرد اقبال به سیورغال اولاد امیر حبیب اللّه- از سلسله سادات مرعشی آن شهر- مقرر بوده است[274].
9) دو دانگ از قریه کچلجرد دشتبی[275] که خود وقف، و مال و جهات آن
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 80
نیز مانند دو موقوفه شنستق و دستجرد سیورغال بود[276].
10) یک دانگ از قریه امینقان از بلوک دشتبی[277] از اسناد چنین برمیآید که در آغاز مال و جهات این قریه به سیورغال مزار مقرر بوده و کمکم از موقوفات آنجا شمرده شده است.
11) جوسق مره از بلوک اقبال[278].
12) برزلجین از بلوک رامند[279] که در برخی اسناد جزء موقوفات آستانه ذکر شده است[280]. این قریه نیز در آغاز مال و جهات آن سیورغال آستانه بوده و سپس موقوفه آن دانسته شده است[281].
13) دوازده هنگام از آب دو رود ارنزک و دزج[282] شصت روز پس از نوروز سلطانی[283] از همین آب وقفی در طومار تقسیم آب رودخانههای قزوین مورخ به سال 1103[284] براساس فرمانی از عباس دوم مورخ ج 2- 1063 یاد شده است.
14) آب جمعگی، و آن عبارت بود از یک روز از هفت روز آب رود دزج
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 81
که در روزهای جمعه به آستانه شاهزاده حسین اختصاص داشت[285].
15) دو دانگ از باتومجین قهپایه[286].
16) چهار دانگ و نیم طاحونه قوشخانه[287].
17) شش دانگ خروزان رامند[288].
18) ششدانگ مزرعه گناج اقبال[289] که پنج دانگ و نیم آن از موقوفات میرزا شرف فرزند قاضی جهان حسینی است[290]. نام مزرعه مزبور در دورههای بعد به اکبرآباد تغییر یافته است[291].
19) باغ صفیآباد مشهور به هزار جریب، وقفی شاه سلطان حسین[292].
20) باغ سلیمانآباد، وقف همو[293].
21) قطعه زمینی در قریه ده دوشاب رودبار با نام شاهزاده زمین که گویا از موقوفات آستانه بوده است[294].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 82
22) چهار قطعه باغ، دو قطعه متصل به فند سلیجرد و دو قطعه متصل به فندماجیلآباد[295]. دوتای آن باید همان دو باغ وقفی شاه سلطان حسین باشد.
23) سه ساعت از جمله 12 ساعت آب قنات خیابان قزوین[296] در روزهای سهشنبه، وقفی میرزا نبی خان امیر تومان نصر الملک فرزند نصر اللّه خان سرکرده فوج قزوین در سال 1309[297].
24) یک دوره یکصد و بیست پارهای قرآن کریم که میرزا حسن خان کچلجردی در سال 1331 (ه. ق) وقف آستانه شاهزاده حسین کرده است[298].
*** جز اینها مال و متوجهات دیوانی این محال نیز به عنوان مستمری آستانه یامدد معاش متولیان آنجا مقرر بوده است، البته به صورت «علی البدل» که در هر دوره برخی از این محال در جمع دیوانی به نام آستانه بود:
1) ملکآباد درویشآباد[299] از بشاریات[300]. پیشتر از این نیز به عنوان سیورغال اولاد امیر حبیب اللّه[301] مال و جهات آن را سادات متولی آستانه میبردهاند.
2) قریه ترکمان کندی[302].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 83
3) یوسفآباد بشاریات[303].
4) مزرعه عبد اللّه مشهور به عباسآباد، از ساوج بلاغ[304].
5) قصبه ورامین از محال ری[305].
6) برخآباد محمد بیگی، از ساوج بلاغ[306].
7) قریه عبدلآباد بشاریات[307] که از اوقاف غازانی بوده و جزء سیورغالات اولاد میر عبد المطلب متولی است[308].
8) قریه کلج بشاریات، به شرح قریه عبدلآباد[309].
9) قریه درویشآباد بشاریات، به شرح ایضا[310].
10) مزرعه مرد کرران (؟) ساوه که در زمان شاه خدا بنده و شاه عباس به سیورغال آستانه مقرر بود[311].
11) صامغان بشاریات[312] که نخست به عنوان سیورغال اولاد امیر حبیب اللّه[313] و سپس به عنوان مستمری میر فخر الدین محمد و میر محمد نصیر مرعشی متولیان
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 84
آستانه[314] و پس از این به عنوان سیورغال اولاد قوام الدین امیر محمد جعفر مرعشی[315] به سیورغال متولیان آستانه مقرر بوده است.
12) مهاباد بشاریات، از بابت سیورغال اولاد امیر حبیب اللّه[316] و سیورغال اولاد قوام الدین امیر محمد جعفر مرعشی[317].
13) رضیآباد بشاریات[318] از محل سیورغال اولاد امیر حبیب اللّه[319].
14) سالانک (؟) بشاریات، مستمری میر فخر الدین محمد و میر محمد نصیر مرعشی متولیان آستانه[320].
15) فخرآباد بشاریات[321] به شرح فوق[322].
16) برجین (؟) آباد بشاریات، از محل سیورغال اولاد قوام الدین امیر محمد جعفر مرعشی[323].
17) شرفآباد اقبال به شرح فوق[324].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 85
18) قریه صفی خواجه بشاریات[325].
19) قریه ماخورین قهپایه[326].
جز اینها در پایان دوره شاه سلطان حسین آستانه یک مستمری نقد و جنس به مبلغ و مقدار بیست تومان و 33 خروار و 18 من داشته[327] که در دوره طهماسب دوم چهار تومان و یکهزار و نهصد دینار نقد و سیخروار و سیوسه من جنس آن مجری گردیده[328] و در فرمانهای بعد به مبلغ و مقدار سابق باز گشته و در دوره قاجار تغییراتی یافته است لیکن آخرین رقم آنکه در پایان دوره مزبور مجری بوده برابر همان میزان نخست (بیست تومان و 33 خروار و 18 من) بوده است[329].
*** در میان موقوفاتی که یاد آن گذشت بر سر دو موقوفه کشمکشهایی روی داده که چون اسنادی در این مجموعه درباره هر یک از آن کشمکشها هست به اجمال به آن دو مورد اشارهای میرود:
1) طاحونه قوشخانه که چهار دانگ و نیم آن به مقتضای مفاد اسناد شماره 28 و 40 و 86 وقف آستانه بوده و متولیان مزار آن را اجاره میدادهاند. در سال 1212 بر سر این طاحونه میان متولیان مزار و ورثه مستأجر پیشین منازعهای بود
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 86
که با اقدامات و وساطت مصلحان به سازش انجامید[330] لیکن پس از این شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله- حکمران قزوین در دوره فتحعلی شاه- در روزگار حکومت خود آن را بدون اعتنا به وقفیت غصب نموده و به دیگری منتقل ساخته بود[331] و کشمکش متولیان آستانه با متصرفان بعدی تا اوایل قرن حاضر به طول انجامید و گویا سودی هم نبخشید[332].
2) قریه شنستق علیا از بلوک رامند قزوین که چهار دانگ آنچنانکه دیدیم[333] از موقوفات قدیم آستانه بود. این چهار دانگ را برای نخستینبار در سال 1029 عباس قلی یساول بدون جهت شرعی تصرف نموده و در این باب مثالی مورخ ج 1- 1029 از دیوان صدارت شاه عباس اول صادر شده بود[334]. پس از این موقوفه به تصرف متولیان مزار باز گشته، و همچنان بود تا نادر شاه موقوفات آستانه را مانند موارد مشابه به خالصه معمول داشت[335] و از آن پس از دست متولیان بیرون رفت.
در ع 2- 1218 حاجی محمد حسین خان افشار سهم وقفی شنستق را در دست داشته و دیناری به آستانه نمیپرداخت[336]. در شعبان 1222 شاهزاده علی نقی میرزا حکمی برای تسلیم آن به متولیان صادر نمود که گویا مجری نشد[337]. سواد اجاره
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 87
نامهای مورخ رجب 1238[338] در اسناد حاضر هست که بنابر مدلول آن، حاجی محمد حسین خان افشار چهار دانگ مزبور را از متولی وقت اجاره نموده است، لیکن معلوم نیست این سواد تا چهاندازه اصالت دارد. پس از این در اسنادی دیگر نیز به مسأله تصرفات غصبی در این ملک اشاره شده است[339].
پس از درگذشت متصرف مزبور میان ورثه او از یکسو و متولیان آستانه از سوی دیگر منازعهای آغاز شد که سالیانی دراز به طول انجامید. نخستین سند مربوط به این منازعه مورخ رمضان 1296 است[340]. دوطرف منازعه یکبار نیز در محضر حاکم شروع قزوین مرافعه نموده و حکم به سود وقف صادر شده بود[341] پس از این، ورثه خان افشار صورت نزاع را به محاکم شرع دار الخلافه نقل نمودند که در آنجا نیز امر به زیان آنان گذشت[342] لیکن با آشفتگیهای امور آن دوره و نفوذ محلی خوانین مزبور در منطقه مورد نزاع با همه پیگیریهای متولی آن دوره (آقا سید حسن فرزند آقا سید احمد، و فرزندش سید علی) که اسناد آن در همین مجموعه هست[343] کاری از پیش نرفت و موقوفه همچنان در تصرف متصرفان مزبور باقی ماند.
از اسناد این کشمکش که در بررسی اوضاع اجتماعی آن دوره بسیار سودمند است به روشنی پیدا است که چگونه احکام ضد و نقیض متوالی در مورد واحد از دربار و صدر اعظم صدور مییافته تا آنجا که حکام محلی نیز نمیدانستهاند که کدام
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 88
را باید اجرا کنند. چند نمونه جالب از احکام امین السلطان که هریک نقض دیگری است و به وضوح پیداست که خود وی هیچگونه اطلاعی از مفاد آنها نداشته است در این مجموعه هست. در متن عرضه داشتهای متولیان به بعضی احکام ضد و نقیض شاهانه در این باب اشاره رفته است.
درباره اینگونه اوضاع مضحک دوره ناصری شرحی جالب در کتاب «شرح حال عباس میرزا ملکآرا» هست. او که خود چندسالی از همین دوره حکمران قزوین بود پس از شرح چگونگی احکام ضد و نقیضی که از دار الخلافه میرسید نمونهای جالب به این شرح نقل مینموده است:
«به جهت مثال یکی را مینویسم. قریهای در قزوین هست مسمی به انگور مجین[344]. سید احمد نامی با حاجی فضل اللّه نام بر سر این ملک نزاع داشتند، بدون اغراق شش مرتبه برحسب حکم طهران ملک را به حاجی فضل اللّه واگذار کردم و باز به موجب حکم طهران از او گرفته به سید احمد دادم. آخر الامر لا ینقطع تلگراف میدادند که ملک را به دست متصرف بدهید، من هم جواب مینوشتم به دست کدام متصرف بدهم آیا به متصرف سه روز قبل یا به متصرف دو روز قبل یا به متصرف یک روز قبل؟»[345].
در بررسی اسناد این نزاع دنبالهدار یک ابهام نیز به چشم میخورد. دیدیم که چهار دانگ مزبور از موقوفات قدیم آستانه بوده و نام آن در بسیاری از اسناد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 89
هست که نظری بدان اسناد برای ثبوت وقفیت آن کافی بهنظر میرسد. با این همه در مرافعهای که دوطرف نزاع در محضر حاکم شرع قزوین داشتهاند مطلقا به این اسناد استناد نشده و بهجای آن از شهادت شهود استفاده گردیده که از نظر متصرفان قابل خدشه بوده است. لیکن همین اسناد در دار الخلافه به امناء دیوان عرضه میشد و استناد بدان در اسناد عرفی دیده میشود.
میتواند احتمال داد که در اوقاتی که مرافعه جریان داشته این اسناد در اختیار متولیان آستانه نبوده و پس از آن به دست آنان رسیده است. احتمالی دیگر نیز هست که چون در بیشتر این اسناد نام شنستق همراه نام کچلجرد موقوفه دیگر آستانه ذکر شده و به شهادت اسناد شماره 101 و 136 مجموعه حاضر یک فرد از قریه کچلجرد ملک موروثی متولیان دانسته میشده و آنان در آن تصرفات مالکانه داشتهاند، شاید به این تصور که در صورت اظهار آن اسناد بهانهای به دست مغرضان افتد که یک فرد مزبور را جزء بخش وقفی آن قریه وانمود کرده و از این راه مقابله به مثل کنند، از نمایاندن اسناد و عرضه آن در محضر شرع قزوین خودداری نمودهاند.
پیشتر گفته شد که از فواید تاریخی اسناد قاجاری مزار آگاهی بر نام گروهی از حکمرانان و نایب الحکومههای قزوین در این دوره است. فهرستی از والیان و حکام قزوین در باب یکم از فصل دهم کتاب بسیار سودمند مینودر[346] هست که این اسناد میتواند مکمل آن فهرست باشد.
چنین است نام حکام قزوین از آغاز دوره فتحعلی شاه تا آغاز مشروطیت بر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 90
اساس اسناد حاضر، بانگریستن به مینودر و یکی دو مأخذ عمومی دیگر:
1) محمد علی میرزا دولتشاه پسر بزرگ فتحعلی شاه، صاحب اختیار قزوین از سال 1213 تا پایان 1219 به مقتضای اسناد[347] و تا 1221 نیز به نوشته مینودر.
احکام شماره 57 و 58 این مجموعه از یادگارهای دوره حکومت او بر این شهر است.
2) علی نقی میرزا فرزند دیگر فتحعلی شاه که بعدها رکن الدوله لقب گرفت، حکمران قزوین از سال 1222 تا میانه صفر- شوال 1238[348] احکام شماره 62 و 63 و 68- 70 مجموعه حاضر یادگار همین دوره حکومت اوست.
3) امام ویردی میرزا[349] فرزند دیگر فتحعلی شاه، حکمران شهر پیش از شوال 1238 تا سال 1239[350]. حکم شماره 74 این اسناد از همو در مقام حکمرانی این شهر است. از او یادگاری نیز در مسجد جامع کبیر قزوین هست و آن سنگنبشته ایوان مسجد است مورخ 1238[351].
4) علی نقی میرزا، برای بار دوم از سال 1239 تا 1250[352].
5) سلطان بدیع الزمان میرزا فرزند علی نقی میرزا رکن الدوله، صاحب اختیار قزوین از آغاز فرمانروایی محمد شاه تا پس از محرم 1252[353]. این بدیع
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 91
الزمان میرزا در سال 1251 سر در مسجد جامع کبیر قزوین را تعمیر نموده و سنگ نبشته مرمر بالای همین سردر که در آن از وی بدینگونه یاد میشود بیانگر همین مرمت است:
«مهین فرزند رکن الدوله فخر دوره خاقانبدیع العصر سلطان مورد الطاف خاقانی»[354]
6) بهرام میرزا معز الدوله فرزند عباس میرزا نایب السلطنه، حکمران قزوین از سال 1253 گویا تا اواخر دوره محمد شاه[355].
7) حمزه میرزا حشمت الدوله فرزند دیگر عباس میرزا[356].
8) اسکندر میرزا فرزند دیگر عباس میرزا که در 1264 پس از جلوس ناصر الدین شاه بر تخت سلطنت به حکومت قزوین منصوب شد[357].
9) خسرو خان والی[358].
10) سیف اللّه میرزا فرزند فتحعلی شاه که چند ماهی در سال 1271 حکمران قزوین بود[359].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 92
11) عبد الصمد میرزا عز الدوله فرزند محمد شاه که در سال 1271 پس از سیف اللّه میرزا با پیشکاری حسنعلی خان خوئی به حکومت قزوین منصوب شد[360]
12) عبد الصمد میرزا عز الدوله مزبور که در سال 1273 مجددا با پیشکاری علاء الملک قزوینی به حکومت قزوین گماشته شد و گویا تا سال 1277 در این مقام بود[361].
13) امیر اصلان خان عمید الملک مجد الدوله حکمران خمسه و قزوین در شوال 1277[362]. او تا سال 1280 حکمران خمسه بوده[363] و شاید حکومت قزوین وی نیز تا تاریخ اخیر ادامه داشته است.
14) سلطان احمد میرزا عضد الدوله فرزند فتحعلی شاه، از 1282 تا 1284[364]
15) فیروز میرزا نصرت الدوله، در 1284 و 1285[365].
16) محمد رحیم خان امیر نظام علاء الدوله. در سال 1287[366].
17) غلامحسین خان سپهدار، در 1288[367].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 93
18) اللّه قلی میرزا ایلخانی، از 1289 تا 1292[368].
19) سلطان احمد میرزا عضد الدوله، برای بار دوم از 1292 تا 1297[369].
حکمی از او مورخ شوال 1296 در این اسناد هست[370]. یادگار دیگر این دوره حکومت او تجدید کاشیکاری دروازه «درب کوشک» آن شهر است[371].
20) حاجی میرزا حسین خان مشیر الدوله سپهسالار که در اواخر سال 1297 به حکومت قزوین مأمور شده، به آن شهر رفت و چند روزی که در آنجا ماند فتنه شیخ عبید اللّه کرد در آذربایجان روی داد و در نتیجه به پیشکاری آذربایجان مأمور و عازم آن صوب گردید[372].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 94
21) عباس میرزا ملکآرا فرزند محمد شاه، از ع 2- 1298 تا بهار سال 1301[373] که خاطرات این چند ساله حکومت خود را در کتاب شرححال خویش نگاشته است. از یادگارهای دوره حکمرانی اوست تنظیم مجلد مربوط به قزوین از مجموعه ناصری چنانکه در آغاز و انجام رسائل آن دیده میشود[374]، نیز حکم شماره 121 اسناد حاضر.
22) میرزا رضا معین السلطنه در 1301[375].
23) میرزا حسین خان معتمد الملک فرزند یحیی خان مشیر الدوله. در دو سال 1304 و 1305[376]. دو حکم شماره 129 و 130 همین اسناد یادگار این حکومت است.
24) اللّه قلی میرزا ایلخانی در 1305- 1306 برای بار دوم[377].
25) باقر خان سعد السلطنه از 1306 تا 1309[378]. تعمیر بقعه شاهزاده حسین و احداث صحن و تالار شمالی آن از آثار حکومت او در این سالهاست[379].
26) ابو النصر میرزا حسام السلطنه از اواسط 1309 تا ع 2- 1310[380].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 95
27) باقر خان سعد السلطنه برای بار دوم از ج 1- 1310 تا پایان سال 1313[381].
از آثار همین دوره حکومت او تعمیر مسجد جامع کبیر قزوین است[382]. در مینودر[383] از رویه اجتماعی و اقدامات او در قزوین تمجید و ستایش شده است.
28) عبد الصمد میرزا عز الدوله، برای بار سوم در سالهای 1314- 1315[384].
29) بدیع الملک میرزا عماد الدوله، از 1316 تا 1319[385].
30) سلطان محمد میرزا سیف الدوله امیر تومان، در 1319[386]
31) میرزا صالح خان تبریزی سالار اکرم، در 1320- 1323[387].
32) صدق الدوله در 1324[388]. حکمی از او مورخ به همین سال یادگار این حکومت اوست.
*** جز این، از اسناد مزبور نام گروهی از نایب الحکومهها و پیشکاران حکومت قزوین نیز که صاحب اختیاران واقعی شهر بودهاند دانسته میشود که با ضم آن به چند نام دیگر که در مینودر هست این فهرست ناقص به دست میآید:
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 96
1) سید علی خان، در سال 1217[389].
2) محراب خان افشار، در سالهای 1222- 1223[390]. در فرمانی از فتحعلی شاه گویا به تسامح از وی با عنوان حاکم قزوین یاد شده است[391].
3) خانبابا خان سردار (سردار حسن خان ایروانی) که سالیانی به تصدی امور شاهزاده علی نقی میرزا امور حکومتی قزوین را در دست داشت و تا سالهای 1236- 1237 در این شهر بود[392]. او در 1227 و 1229 دو آب انبار[393] و در 1231 مدرسهای[394] در این شهر ساخته است.
4) طهماسب قلی خان قزوینی که در پشت سند شماره 79 حاکم قزوین خوانده شده، و از رجال ایران بامداد[395] برمیآید که او در سال 1253 به وزارت بهرام میرزا معز الدوله در حکومت این شهر بوده است.
5) میرزا موسی مستوفی تفرشی[396] که به وزارت و پیشکاری اسکندر میرزا امور حکومت قزوین را عهدهدار بود[397].
6) هادی خان نایب الحکومه خسرو خان والی[398].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 97
7) حاجی حسنعلی خان آجودانباشی خوئی پیشکار عبد الصمد میرزا عز الدوله در حکومت قزوین در سالهای 1271- 1273[399]. نامهای از او به دیوان در این اسناد هست[400]. او در 1277 درگذشت.
8) حاجی عبد اللّه خان علاء الملک قزوینی برادر حاجی میرزا حسین خان سپهسالار، پیشکار عبد الصمد میرزا عز الدوله دربار دوم حکومت قزوین در سالهای 1273- 1277[401]. نامهای نیز از او در این اسناد هست[402].
9) میرزا زکی مستوفی تفرشی ضیاء الملک در سال 1277[403].
10) میرزا رسول در 1286[404].
11) میرزا شفیع آشتیانی[405] که در حکومت اللّه قلی میرزا ایلخانی وزارت او داشت[406].
12) حاجی عباسقلی خان قاجار نایب الحکومه قزوین در رجب 1304[407].
در مینودر او را حکمران این شهر به سال 1301 دانستهاند[408].
13) اسماعیل خان نایب الحکومه در شوال 1304[409].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 98
14) باقر خان سعد السلطنه که در دوره حکومت عباس میرزا ملکآرا (1298- 1301) عنوان «مدیر راه شوسه تهران به قزوین» داشت ولی در واقع حاکم بالاستقلال آن شهر بود[410] و تا سال 1034 با همین عنوان و وضع باقی ماند[411].
در سال 1305 و 1306 نایب الحکومه آن شهر بود و در این سال اخیر- چنان که گذشت- حاکم آنجا شد.
شرحی در باب کارها و اقتدار او در کتاب شرححال عباس میرزا ملکآرا[412] هست.
15) میرزا اسماعیل[413] پیشکار شاهزاده عز الدوله در سال 1315.
گفته شد که در اسناد قاجاری مزار نام بسیاری از علماء و فقهاء آن دوره قزوین[414] هست که بسیاری از آنان در کتابها و مآخذ سرگذشت اعلام این قرن
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 99
نامبردار و شناخته نیستند. اینک فهرست نام این اشخاص به ترتیب الفبایی[415] با اشاره به مآخذ مربوط در مورد افرادی که نام آنان در جایی دیگر نیز دیده شده است:
1) حاجی ملا آقا خوئینی قزوینی[416].
2) جناب مجتهد العصری آقا سید ابو تراب حسینی[417].
3) ابو تراب[418].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 100
4) احمد[419].
5) احمد الحسینی[420].
6) احمد الحسینی الرضوی[421].
7) اسحاق[422].
8) قدوة العلماء آقا میرزا اسحاق[423].
9) حاجی میرزا اسحاق[424].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 101
10) اسماعیل[425].
11) حاجی سید تقی[426].
12) حاجی ملا تقی[427].
13) تقی الحسینی[428].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 102
14) جعفر الحسینی[429].
15) جمال الدین بن عبد الکریم رضوی[430].
16) جواد بن رضا الحسینی معروف به آقا سید عبد الجواد خیابانی[431].
17) حسن[432].
18) آقا سید حسین مجتهد[433].
19) حاجی سید رضی[434].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 103
20) آقا سید صالح معروف به حاجی آقای مسجد شاهی[435].
21) صدر العلماء[436].
22) عبد الجواد بن علی الحسینی من آل حاجی سید جواد[437].
23) میر عبد الصمد حسینی[438].
24) علام فهام آخوند ملا عباسعلی پیشنماز[439].
25) عبد العلی[440].
26) عمدة العلماء العظام آقا سید عبد الکریم[441].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 104
27) حاجی ملا عبد الوهاب مجتهد[442].
28) عبد الوهاب[443].
29) عبد الوهاب بن محمد تقی الحسینی[444].
30) عبد اللّه بن خلیل الحسینی[445].
31) شیخ علی[446].
32) علی الحسینی[447].
33) عیسی بن فتح اللّه[448].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 105
34) زبدة الفضلاء العظام آخوند حاجی ملا فتح اللّه[449].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 106
35) قوام الدین الحسینی[450].
36) محمد[451].
37) محمد[452].
38) حاجی میرزا محمد حسینی[453].
39) محمد بن محمد شفیع الحسینی[454].
40) محمد ابراهیم[455].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 107
41) محمد ابراهیم الحسینی[456].
42) محمد باقر[457].
43) محمد باقر بن علی الحسینی[458].
44) محمد باقر بن محمد تقی الحسینی[459].
45) محمد تقی بن محمد باقر حسینی[460].
46) حاجی میرزا محمد تقی شیخ الاسلام[461].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 108
47) محمد تقی حسینی[462].
48) جناب علام فهام شیخ محمد تقی[463].
49) محمد جعفر[464].
50) محمد خلیل بن محمد شفیع الحسینی[465].
51) محمد رضا الحسینی[466].
52) محمد صادق[467].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 109
53) جامع المعقول و المنقول آخوند ملا محمد صالح[468].
54) محمد صالح[469].
55) محمد علی[470].
56) محمد قاسم[471].
57) محمد یوسف بن محمد تقی حسینی[472].
58) محمود[473].
59) مرتضی بن ابو تراب الحسینی- قرن سیزدهم[474].
60) مرتضی بن ابو تراب الحسینی- قرن چهاردهم[475].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 110
61) مسعود الحسینی[476].
62) معین[477].
63) موسی بن جعفر[478].
64) موسی بن عبد الوهاب قاضی[479].
65) ملا مهدی بن ملا عبد العلی[480].
گذشت از آنچه گذشت از اسناد آستانه شاهزاده حسین بسیاری فواید و نکات تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی دیگر مربوط به سرزمین قزوین دانسته میشود و برخی از آنها- مانند طومار تقسیم آب رودخانههای شهر[481]- خود به تنهایی یک مأخذ بسیار مهم برای آگاهی بر جغرافیای تاریخی و قواعد و رسوم دیرین آن دیار است.
صرفنظر از اینها اسناد قاجاری این مجموعه برای شناخت بهتر رجال آن دوره و به دست آوردن تاریخ تصدی مناصب و مشاغل، و بیش از آن از رهگذر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 111
اطلاع بر تاریخ اعطاء القاب به آنان- که معمولا در مهرها ذکر گردیده است- مهم است. به اینگونه نکات در مآخذ عمومی سرگذشت رجال این دوره کمتر توجه شده، و آنچه هم که نوشتهاند معمولا همراه با خطاها و تسامحات است.
پارهای از اینگونه فواید تاریخی در دیباچههای اسناد که پیش از این سطور نوشته و تدوین شده- و آن موقع در نظر نبود که این طرح کلی در آغاز تنظیم گردد- تذکر داده شده است بنابراین تکرار آنها پسندیده نخواهد بود. نکاتی هم بوده است که در آن دیباچهها نیامده و باید با نگریستن به اصل متون بر آن آگاهی یافت.
در آغاز همین بخش از اسناد دیگر مربوط به قزوین که در خاندانهای قدیم آن شهر محفوظ است و از چند سند که در کتاب مینودر نقل یا ذکر گردیده است سخن رفت. اینک در پایان این مقدمه به مناسبت از دو مجموعه سند دیگر که پیش از این نشر شده و مربوط به قزوین و رجال آن است یاد میکنیم:
* اسناد خاندان میرزا محمد حسین عضد الملک قزوینی صدر دیوانخانه که شش طغرای آن در مقالهای با نام «چند فرمان تاریخی» از محمود کی با دو سند دیگر (مجموعا هشت فرمان) در شماره 5 سال پنجم مجله بررسیهای تاریخی[482] به چاپ رسیده است.
او محمد حسین بن فضل اللّه بن محمد شفیع بن بهاء الدین محمد الحسینی العاملی است. اشارهای به سابقه این خاندان و بزرگان دیگر آن در کتاب مینودر[483] هست. محمد شفیع جد او از ادباء و فضلاء صاحب اثر دوره زندیه بود. او در
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 112
1184 «شعشعه ذو الفقار در شرح غزوات حیدر کرار»[484] و در 1185 تاریخ عرفاء[485] و در 1190 محافل المؤمنین در تتمیم مجالس المؤمنین قاضی نور اللّه شوشتری[486] نوشته است. در رجال ایران بامداد[487] عنوان شرححال دارد.
میر فضل اللّه ملاباشی پدر میرزا محمد حسین از فضلاء دوره فتحعلی شاه[488] و مورد توجه مخصوص عباس میرزا نایب السلطنه و از ملازمان او بوده و خط وی روی نسخه کتابخانه آستان قدس رضوی از محافل المؤمنین پدرش هست. در همان کتاب بامداد[489] عنوانی برای شرححال او نیز هست.
میرزا محمد حسین عضد الملک خود از رجال بزرگ عهد محمد شاه و ناصر الدین شاه و متصدی مشاغل و مناصبی مهم بوده و از جمله در سال 1270 وزیر وظایف و اوقاف و دوبار یکی از رجب 1272 تا محرم 1278 و دیگری از صفر 1282 تا 1283 متولی آستان قدس رضوی شده و در سال 1284 درگذشته است[490]. دو سند 84 و 85 اسناد حاضر از همین عضد الملک در حین تصدی وزارت وظایف و اوقاف و صدارت دیوانخانه است که مهر او نیز پشت سند نخست با
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 113
سجع «عبده محمد حسین بن فضل اللّه الحسینی 1246» هست. از اسناد مربوط به او فرمانی نیز از ناصر الدین شاه در اختیار سید حسین شهشهانی بوده است[491].
چنین است فهرست اسناد مزبور:
1) فرمان فتحعلی شاه مورخ محرم 1244 خطاب به علی نقی میرزا صاحب اختیار دار السلطنه قزوین در قرار دادن مال و جهات محال ملکی حاجی میرزا فضل اللّه ملاباشی (پدر عضد الملک صدر دیوانخانه) که هشت قریه از توابع قزوین است در وجه وظیفه او. با دستخط ناصر الدین شاه در بالای سند در امضای تیول میرزا فضل اللّه با نام مرزندش صدر دیوانخانه.
2) فرمان محمد شاه مورخ رجب 1250 در تفویض منصب صدارت ممالک (صدر الممالکی) به میرزا محمد حسین ملاباشی.
3) فرمان ناصر الدین شاه مورخ ذ ق- 1267 در اعطاء یک قطعه نشان شیر و خورشید با حمایل سبز به میرزا محمد حسین صدر دیوانخانه.
4) فرمان همو مورخ صفر 1272 در تفویض تولیت آستان قدس رضوی به میرزا محمد حسین عضد الملک وزیر وظایف و موقوفات.
5) فرمان همو مورخ صفر 1277 در تفویض منصب استیفاء دیوان اعلی به میرزا محمد علی فرزند میرزا محمد حسین عضد الملک متولی سر کار فیض آثار (آستان قدس رضوی).
6) فرمان همو مورخ ع 1- 1279 که نشان وزارت میرزا محمد حسین عضد الملک است.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 114
* اسناد خاندان میرزا عبد الغفار قزوینی که از بزرگان و رجال قزوین در دوره زندیه و قاجاریه بودهاند. این اسناد پنج طغراست که توسط آقای احسان اشراقی سلاله همان دودمان در مقالهای با عنوان «معرفی چند سند تاریخی» در شماره 4 سال هفتم مجله بررسیهای تاریخی[492] به چاپ رسیده است. اینچنین:
1) فرمان کریم خان زند مورخ محرم 1184 خطاب به میرزا محمد علی صدر الممالک[493] در تفویض نظارت شرعیات دار السلطنه قزوین به میرزا عبد الغفار قزوینی.
2) فرمان فتحعلی شاه قاجار مورخ شوال 1223 خطاب به شاهزاده علی نقی میرزا صاحب اختیار دار السلطنه قزوین در مورد وظیفه میرزا کریم فرزند میرزا عبد الغفار قزوینی.
3) فرمان همو مورخ محرم 1227 خطاب به همان شاهزاده علی نقی میرزا در مورد وظیفه میرزا عبد الکریم شریک الکتاب که همان میرزا کریم فرزند میرزا عبد الغفار قزوینی است.
4) فرمان همو مورخ ذ ق 1237 خطاب به همان شاهزاده در مورد وظیفه میرزا عبد الکریم شریک الکتاب که در وجه برادرزاده او میرزا عبد الغفار قرار داده شده بود.
5) فرمان همو مورخ صفر 1247 خطاب به همان شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله در واگذردن منصب لشکرنویسی و مباشرت امور ایلات قزوین به میرزا مرتضی لشکرنویس.[494]
برگی از تاریخ قزوین ؛ متن ؛ ص114
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 115
وقفنامه مورخ 20 محرم 773 از کیاملک فرزند کیا اسماعیل فرزند کیا ایران شاه دیلمی که در تاریخ مزبور به زیارت بقاع و مزارات قزوین اشتغال داشت و در اثنا به زیارت قبه متبرک حضرت ابو عبد اللّه حسین بن علی بن موسی الرضا «ع» مفتخر گردیده و تمامت هفت زیوار[495] از جمله چهار زیوار از اصل بیست و چهار زیوار دیه دستجرد حماد از قراء بلوک اقبال قزوین را بر مصالح مشهد منور و مرقد معطر وقف نمود تا متولی و مجاور آن در مخارج و مصارف بقعه صرف کنند.
با گواهی فرزند او محمد و چند تن دیگر.
کیا ملک واقف این وقف از سلسله امراء هزاراسپی[496]، حکمران ولایت دیلمستان[497] و اشکور و رودبارین از میانه قرن هشتم تا پس از سال 781 بوده که وقایع و سوانح زندگی و کارهای
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 116
او در «تاریخ گیلان و دیلمستان» سید ظهیر الدین به تفصیل هست[498]. در همین مأخذ از پدر او کیا اسماعیل نیز یاد می شود[499]. فرزندش کیا محمد که بر این وقف گواهی داده است پس از او فرمانروای دیلمستان و اشکور بود[500] و پس از وی کیا جلال الدین نبیره کیا ملک عهدهدار این مقام گردید[501].
هفت سهم دیه دستجرد اقبال که بنابر مفاد این سند در سال 773 بر آستانه شاهزاده حسین قزوین وقف شده است تا روزگار ما جزء موقوفات آن آستانه شناخته میشد[502] حدود این دیه در سند حاضر مناطق شلویر[503] و ارنزک[504] و کلجین (؟) یاد شده که دو نام نخست در توابع و قراء کنونی دهستان اقبال قزوین مشخص است در دهستان خرقان قزوین نزدیک دهستان مذکور، منطقهای با نام «کلنجین» هست[505] که شاید همین محل مذکور در سند باشد.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 117
متن این سند براساس سوادی از آن متعلق به قرن نهم- که قسمتی از آغاز آن افتاده و کناره آن نیز آسیب دیده است- در اینجا نقل میشود:
....
....
... ین غیاث الدولة و الدنیا و [الدین] کیا ملک بن الامیر الاعدل السعید سلطان الولاة الجیل و الدیلم اعدل حکام [العرب و العجم] مفزع سلاطین طبرستان قبره، معین المظلومین مغیث الملهوفین، المستریح [بجوار] رحمة رب العالمین جلال الحق و الدین کیا اسمعیل بن الکیا ... مظفر الدولة و الدین کیا ایرانشاه الدیلمی مد اللّه تعالی ظلال دولته و اید بالنصر اعوان مملکته عنان عزیمت بر آن مصروف گردانید که به زیارت قبور مشرفه و منازل متبرکه بلدة الاسلام باب الجنه قزوین که بالحقیقه معدن اصفیا و برج اولیاست مشرف گردد و باری تعالی و تقدس این توفیق او را ارزانی فرمود.
در اثناء مطاف به زیارت قبه منوره و مرقد متبرکه اما [مزاده] معصوم خلف رسول رب العالمین، ثمره شجره نبوت گوهرکان رسالت، در صدف مصطفوی بدر سماء مرتضوی ابو عبد اللّه حسین بن الامام حجة اللّه علی اهل الاسلام ظل اللّه علی کافة الانام علی بن موسی الرضا سبط رسول اللّه صلی اللّه علیه و علی آله و عترته و اهل بیته و صحبه الطیبین الطاهرین مزین گشت، اسعد انوار ...
بر ناصیه اولامع شده، آثار اعتقاد و محبت خاندان رسالت بر صفحات حال او ظاهر گشت. رای مبارک بر آن قرار گرفت که ملکی بر مصالح آن موضع وقف کند تا فقرا و مساکین و ... بندگیش به حظی محظوظ میگردند وصیت مآثر او در اطراف عالم منتشر میشود.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 118
بنابر ... وقف کرد و تصدق نمود کیا اعظم مشار الیه- زادت حسناته معارضة بجزیل الثواب- بر مصالح قبه متبرک و مشهد منور و مزار معطر خلف سید کائنات ثمره شجره «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»، نور حدیقه «لولاک لما خلقت الافلاک»، کریم الانتساب و الانتما .. نبعه «اصلها ثابت و فرعها فی السماء».
ابی عبد اللّه حسین المشار الیه بأصابع العز و العلا، و بر فقرا و مساکین از صادر و وارد و غیرهم:
تمامت هفت زیوار از جمله چهار زیوار/ از اصل بیست و چهار زیوار که مجموع سهام و زواویر دیه دستجرد حمادست از ناحیه اقبال و کوره قزوین ../ حدود آن منتهی با اراضی ارنزک و کلجین و شلویر و قصبه قزوین، به جمیع حقوق و حدود و نواحی/ و لواحق و مضافات و منسوبات آن. و آن یک زیوار خالی از .. [برزیگر؟] .. و نیمی از آن معروف به نیمه زیوار موسیان و نیمه دیگر معروف به ابو علیان، با تمامت هفت جفت .../ العین و السن و الصفة و بیست جریب غله به جربان متعارف ثلثان آن گندم و ثلثی جو.
تا متولی/ و مجاور آن تصرف مینمایند و محصولات آن بر مصالح قبه و اخراجات صادر و وارد مصروف میگردانند و طریقه الاهم فالاهم مسلوک میدارند. وقفی صحیح شرعی متصل/ الابتداء و الوسط و الانتهاء محرم به محارم صدقات مؤبد مخلد الی ان یرث اللّه الارض/ و من علیها و هو خیر الوارثین و من سعی فی ابطاله فعلیه لعنة اللّه و الملائکة و الناس اجمعین/ و اجر الواقف علی اللّه سبحانه و تعالی و اللّه لا یضیع اجر المحسنین/ و جری ذلک فی العشرین من المحرم المحرم مفتتح شهور سنة ثلاث و سبعین و سبعمائه هجریه نبویه.
حال بر این موجب است که مذکور است. و انا العبد الضعیف المحتاج
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 119
الی رحمة اللّه تعالی [مهر:] ... ملک بن اسمعیل شاه.
[1] بر آنچ مخدوم پدرم خلد اللّه ایام دولته وقف کرده است بنده بدان راضی شد. حرره العبد الضعیف المحتاج الی رحمة اللّه تعالی [مهر:] محمد بن ملک.
[2] بر این موجب گواهی دهد. کتبه وردجان محمد الدیلمی باذنه و رضائه
[3] شهد بما فیه علی بن احمد بن عثمان الموانی غفر له.
[4] این ضعیف را[506] بندگان کیا اعظم اعدل غیاث الدنیا و الدین کیا ملک خلد دولته گواه گرفت که یک زیوار خراب بیبرزیگر و هفت جفت گاو و بیست جریب تخم از خاصه بدهم و آن زیوار خراب و تخم و گاو هفت جفت وقف مشهد ابو عبد اللّه حسین مشار الیه گردانیدم. العبد قاضی امیر بن محمد بن محمد المسالی (؟).
[5] بنده کمتر را بندگان مخدوم کیا اعظم اعدل سلطان الجیل و الدیالم خسرو آفاق قاتل الکفرة الملحدین غیاث الحق و الدین کیاملک ضاعف اللّه جلال قدره و خلد دولته گواه گرفت بر موجبی که وقفیه در قلم گرفته. حرره العبد عبد الرزاق محمد بن محمد القاضی التمیمی اصلح اللّه شأنه فی التاریخ.
[6] بر آنچ که در ضمن این وقفیه منسوب و مضاف است با سلطان عادل منبع الخیر و الاحسان قاتل الملحدین قامع الکفرة و المتمردین غیاث الحق و الدنیا و الدین کیاملک ادام اللّه سلطنته این ضعیف را اشهاد فرمود. حرره العبد الضعیف تقی بن ابی بکر بن محمد المتطبب غفر اللّه ذنوبه.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 120
وقفنامه مورخ رمضان 855 گویا وقف چهار دانگ قریه شنستق رامند بر آستانه شاهزاده حسین از جانب اتابک پادشاه.
این سند مجعول است و در گیرودار منازعات سالهای اواخر قرن سیزدهم بر سر این موقوفه، برای اثبات وقفیت آن با سبک ناشیانهای جعل شده است. در برخی اسناد مربوط به منازعات مزبور از همین متن با وصف «وقفنامه معتبره» یاد میشود.
دیه شنستق بالا از دهستان رامند قزوین[507] جزء موقوفات قدیم آستانه، و نام و وقفیت آن در بسیاری از اسناد دوره صفوی و پس از آن مذکور و مصرح است و هیچنیازی به جعل چنین وقفنامهای نبوده است. ذکر این نکته بیمورد نیست که سند مجعول دیگری نیز منسوب به اتابک در یکی از توابع اصفهان وجود داشته که نجم الملک متن آن را در سفرنامه خوزستان خود آورده[508] و چنین برمیآید که در مورد تاریخ پیش از صفویه، مردم کوچه و بازار با نام «اتابک» بیش از نامهای دیگر آشنایی داشتهاند.
سند مجعول مورد سخن چون فاقد هرگونه ارزش تاریخی است از آوردن متن آن خودداری میشود.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 121
سند دورویه که بریک روی آن حکم محکمه دار العدل شاه طهماسب است مورخ ج 1 و 2 سال 933 بر ثبوت وقفیت حمامی واقع در دار السلطنه قزوین که آن را امیر غیاث الدین حسنی بنا کرده و بر آستانه شاهزاده حسین وقف نموده بود، و در روی دیگر فرمان آن پادشاه مورخ آغاز رجب سال 933 در تأیید و تنفیذ حکم مزبور.
از متن حکم شرعی برمیآید که مبنای ثبوت وقفیت حمام یاد شده که به حمام میر غیاث الدین معروف بوده و در محله شهرستان آنجا قرار داشته، حکم میر جمال الدین محمد حسینی جرجانی و شهادت گروهی از اهل اطلاع بوده است.
این سید همان امیر جمال الدین صدر استرابادی دانشمند و فقیه این دوره[509] است که در سال 920 به صدارت شاه اسماعیل رسید[510] و پس از او مدتی کوتاه نیز صدر طهماسب بود و در 931 درگذشت[511]. در میان شاهدان نیز افرادی از
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 122
خاندانهای بزرگ و سرشناس هستند از جمله کیا شمس الدین بن کیا علاء الدین بن کیا ملک که شاید نواده کیا ملک هزاراسپی فرمانروای اشکور و دیلمان[512] باشد، نیز کیادباج بن کیا علاء الدین[513].
حکم شرعی همراه است با انهاء و امضاء میر نعمت اللّه حلی صدر[514] در گذشته اواخر ذی حجه سال 940 در عراق[515]، و قاضی مسافر بن حسین قاضی عسکر شاه طهماسب[516] و یکی دیگر از قضات دار العدل که مهر آنان در آغاز و انجام حکم هست، نیز با گواهی هادی حسینی موسوی. در متن حکم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 123
سه جملهای الحاق شده که در پایان به صورت جداگانه بر صحت آن گواهی شده است.
در فرمان طهماسب که به امضاء حکم شرعی صادر شده از اختلاف میان وارثان میر غیاث الدین حسنی واقف حمام و «سادات متولی آستانه» سخن رفته که معلوم میدارد طبق مرسوم دورههای بعد در آنزمان نیز تولیت آستانه به صورت گروهی وسیله همه افراد خاندان متولی عهدهداری میشده، و برعکس مشاهد و مزارات دیگر یک فرد خاص به تنهایی به عنوان متولی شناخته نمیشده است. در این فرمان گفته میشود که چون گفتگوی میان دو طرف به طول انجامید حل و فصل دعوی به دار العدل مرجوع شد و اینک پس از صدور حکم شرعی مقرر میگردد که ورثه واقف حمام را به سادات متولی آستانه واگذارند تا آنان به مصارف آستانه برسانند و در رواج و رونق آن مزار جد و جهد کنند. در این سند از دیگر موقوفات آستانه نیز یاد شده و به رعایت جانب متولیان و خدمتگزاران و مجاوران آن توصیه گردیده است.
قسمتی از آغاز این سند که از جانب حکم شرعی مشتمل بر دنباله سجل و مهر قاضی مسافر و قاضی زرندی، و از جانب فرمان مشتمل بر چند سطر از آغاز آن و مهر طهماسب بوده افتاده است. چنین است متن حکم شرعی و سپس فرمان پادشاه در امضاء آن:
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 124
ان الحکم الا للّه یقضی الحق و هو خیر الفاصلین.
حمد و سپاس حاکم عادلی را سزاوار است عز حکمه و جل ملکه بر مؤداء «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ» ساکنان طباق/ نه رواق ملاء اعلی و متوطنان مواطن بسیط غبرا اتفاق نمایند بر تبدیل حکمی از احکام نافذ او، از مضیق امتناع به فضاء/ امکان بیرون نتوانند آورد. و شکر بی قیاس مالکی راست عظمت مملکته و جل عظمته که ملک قدیم او/ لم یزل و لا یزال/ بر صرافت و قوت باقی و مستمر است به این معنی که اگر تمامت مسندنشینان محاکم وجود به موجب «وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» یکدیگر را/ معاونت نمایند در تغییر آن «حتی یلج الجمل فی سم الخیاط» به بیع و شرا و غیر آن در وادی حیرت و افتقاد سرگردان مانند. و درود/ نامعدود برآن واقف خفایا [ی] ملک و ملکوت غیاث خاکنشینان استماع کلام الملهوفین صدقه عین نبوت سلطان انبیا و برهان/ اصفیا محمد مصطفی و علی مرتضی، و بر آل و عترت با طهارت و عصمت آن حضرت باد الی یوم التناد.
اما بعد/ باعث بر تزبیر این کتاب صواب و داعی بر تسطیر این خطاب مستطاب آن است که ثابت و متحقق شد ثبوت و تحقق شرعی/ مستند به انهاء سامی شرعی عالی حضرت سلطان الصدور و السادات و النقبا و العلماء جمال الحق و الحقیقة و الصدارة و النقابة و السیادة و الافادة/ و الافاضة و الدنیا و الدین محمدا جرجانیا حسینیا روح اللّه تعالی روحه الاقدس فی اعلی علیین مع آبائه المعصومین که مستفاد شده/ بود از انهاء و اشهاد اعزه گرامی که اسم شریف خود را به خط منیف خود قلمی خواهند فرمود حکم او بر آنکه تمامت حمام کائن/ در بلدة الموحدین قزوین از بلاد عراق عجم در محله شهرستان و منسوب است به حمام میر غیاث الدین مستغنی از تحدید از غایت شهرتی که در/ محل خود دارد با
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 125
کافه ملحقات و توابع وقف صحیح شرعی است بر مزار کثیر الانوار مقدس حضرت امامزاده/ اعظم [امامزاده شاهزاده حسین][517] علیه و آله و آبائه السلام و التحیة که واقع است در بلده مزیوره مستغنی از تحدید لشهرته ثمة، و بعد از آن شهادت شرعی نمودند جم غفیر منهم جناب سید کمال الدین میرزا/ ابن جناب سید شاه حسین بن مغفور سید تاج الدین الحسینی و کیا شمس الدین بن کیا علاء الدین بن کیا ملک و کیا دباج بن کیا علاء الدین/ مزبور و آقا سلطان علی بن ملک الدین بن مسیح پاشا و میر بجان بن مغفور میرزا علی بن امیر گیو و کیا جمال الدین بن مبرور مغفور/ فلک الدین بن جمال الدین الجیلانیین آن که حضرت سیادت پناه افادت دستگاه امیر غیاث الدین حسنی بانی حمام مزبور/ حمام مذکور را با کافه توابع وقف جزم صحیح شرعی نمود بر مزار متبرک مسفور مشتملا علی شرایط اللزوم، و بعد از رعایت جمیع مقدمات شرعیه و محافظت/ متممات ملیه و رعایت مراسم دینیه مترتب شد بر این، مقتضاء شریعت شریف غراء نبوی و مرتضی ملت زهراء مصطفوی/ من التنفیذ و الامضاء و الحکم بصحة الوقف الشرعی اللازم الصادر ممن له ذلک شرعا/ و این چند کلمه تذکرة للحال قلمی شد. و ذلک جری فی شهر جمادی الاولی و الاخری من شهور سنة ثلاث و ثلاثین و تسعمائه/ و الحمد للّه رب العالمین و الصلاة علی نبیه و آله الطیبین الطاهرین اجمعین ابتعین اکتعین.
الحاق «که واقع است در بلده مزبوره مستغنی از تحدید لشهرته ثمة» و الحاق «مشتملا علی الشرائط اللزوم» و الحاق «من التنفیذ و الامضاء و الحکم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 126
بصحة الوقف الشرعی اللازم الصادر ممن له ذلک شرعا»[518]- تم- من کاتب الاصل سهوا. سبحان من لا یسهو و لا ینسی.
[1] و اذکروا نعمة اللّه علیکم و میثاقه الذی و اثقکم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا و اتقوا اللّه ان اللّه علیم بذات الصدور.
[2] ناد علیا مظهر العجائب، تجده عونا لک فی النوائب، کل هم و غم سینجلی، ... الفقیر مسافر بن حسین القاضی.
[3] ... عبده ... بن رستم بن علی الزرندی 927.
[1] هو اللّه ثقتی- اما بعد حمد المنعم المفضال و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله خیر آل، فقد جری لدی ما زبر فی هذا الکتاب الدینی و اشتمل علیه صواب ذا الخطاب الملی من شهادة جمع من الاجلاء یعول علیهم و نرکن فی کلیات الامور و جزویاتها الیهم بصدور الحکم الجلیل العالی و الانهاء الجمیل الجمالی بما هو طریقه الشرعی من التفصیل و علی ما هو نهجه الدینی الجمیل و شهادة جمع آخر کثیر و جم عظیم غفیر، فأصل الوقفیة المحکوم بها الحکم المذکور مسندا اکثرهم الی اقرار الواقف المرحوم المغفور بحیث بلغ لدی نصاب الاستفاضة و الشیاع و لزمنی فی ذلک العمل بحکم الحاکم المطاع، فعندها استخرت اللّه سبحانه بعد تأمل المقدمات المذکورة اولاها و اخریها و رتبت علیها بالحسبة الشرعیة موجبها و مقتضاها و حکمت بما ظهر لی دلیله و امضیت و نفذت ما اتضح لدی سبیله. و آخر دعویهم ان الحمد للّه رب العالمین
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 127
و صلی اللّه علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین و سلم علیهم تسلیما کثیرا کثیرا کثیرا.
کتب الفقیر الی اللّه الغنی القوی نعمة اللّه بن علی الحسینی الموسوی عفی عنهما و عن سایر المؤمنین. [مهر:] و اذکروا نعمة اللّه علیکم و میثاقه الذی و اثقکم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا و اتقوا اللّه ان اللّه علیم بذات الصدور.
[2] هو الهادی- از جمله گواهان انهاء حکم مزبور عالی جمالی و از زمره جماعتی که به شیوع و استفاضه لاصل وقفیت حمام مذکور نیز گواهی دارند.
الفقیر هادی الحسینی الموسوی. [مهر] .. هادی بن ..
[3] هو حسبی- الحمد للّه علی نعمائه و الصلاة علی محمد سید انبیائه و علی اکرم احبائه. و بعد فقد جری مضمون الکتاب الصواب المستطاب هذا لدی و ثبت ما اثبت فی الخطاب من الثبوت المستفاد من الانهاء السامی و الحکم العالی الواصل الی المقرون بالقبول و الشهود ... له علی النمط المنقول فأثر رعایة المقدمات الشرعیة [رتب] ت علیه مقتضی الشریعة الشریفة الغراء و مرتضی الطریقة المنیفة ..
[4] هو الحق الحق- اما بعد حمد واجب الوجود علی نعمائه و الصلاة و السلام علی سید انبیائه و علی اکرم احبائه. فقد جری مضمون هذا الصک الاسلامی غب ان استفید الانهاء السامی الشامخ الصادر عن عالی حضرت سلطان ..... قدس اللّه روحه العزیز باعلامی[519] ........
...........
امارت قبابی امیر غیاث الدین حسنی مسطور فی الظهر است بانی مذکور
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 128
وقف بر آستانه منوره مذکوره حضرت [...][520]/ کرده و جمعی از ورثه واقف مذکور مانع تصرف ایشان میشوند و باوجود آنکه مدتها در تصرف متولیان مذکوره بوده و حاصل آن را/ صرف مصارف وجوب مزار کثیر الانوار مزبور مینمودهاند به تصرف ایشان نمیگذارند و ورثه واقف مذکور را در باب/ وقفیت حمام مذکور منازعه و مباحثه تمام بود و تصدیق وقفیت نمینمودند و امراء عظام و صدور کرام و قضات اسلام و/ معسکر ظفر اثر قرار اتیان دار العدل کرده، غوررسی قضیه مذکوره به اتم وجوه نمودند و مضمون مسطور ضمن که مشعر و مخبر بر/ وقفیت حمام مذکور است به ثبوت پیوست و به وضوح رسید که حمام مذکور به شرحی که در ظهر نوشته شده/ از موقوفات آستانه منوره مذکوره است و حقیت سادات مشار الیهم که متولی مزار کثیر الانوار مزبورند/ به تفصیلی که نوشته شده واضح گشت و مضمون مجله مزبوره ظهر محل تحلیت قضات اسلام گشت مقرر فرمودیم که/ حمام مذکور را از جمله موقوفات معینه آستانه منوره مذکوره دانسته، به تصرف متولیان آن مزار کثیرالانوار/ گذارند و اصلا هیچ آفریده به علت ملکیت پیرامون حمام مذکور نگردد و در اجاره و مستغل آن مدخل نسازد که/ دانسته به آستانه مذکوره ارزانی داشتیم.
امراء عظام و حکام کرام و قضات اسلام و اکابر فخام/ و اصول و اعیان دار الموحدین قزوین بر این موجب مقرر دانسته، من بعد هیچ آفریده را مجال تصرف/ و مداخلت و تعرض در حمام مذکور ندهند و به تصرف متولیان آن مزار کثیر الانوار گذارند که از جمله موقوفات/ معینه مقرره مزار مذکور است.
ورثه امیر غیاث الدین واقف حمام مذکور حسب المسطور مقرر دانسته/ به هیچ وجه من الوجوه پیرامون حمام مذکور نگردند که وقفیت آن به صحت پیوسته
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 129
و ایشان را دخل در آن/ نیست.
در این باب قدغن دانند و از مضمون مسطور ظهرا و نصبا تجاوز نکرده، دست تصدی سادات/ متولی آنجا در تصرف حمام مذکور قوی و مطلق دارند و از شوائب تغییر و تبدیل مصون و محروس شناسند و احدی را/ مجال تعرض و تصرف در آن ندهند. در این باب قدغن دانند و از مخالفت که موجب خطاب و عتاب خواهد بود/ محترز و مجتنب باشند.
سادات کرام مذکوره باید که چون کمال توجه به ترویج و تنسیق مزار کثیر الانوار مذکور/ مصروف است نهایت اهتمام و اجتهاد صرف رواج آنجا کرده، موقوفات آن را سیما مستغل حمام مذکور به مصارف/ وجوب صرف کرده، نگذارند که قصوری در سرکار مذکور واقع شود. در این باب قدغن دانند و تخلف نورزند/ از جوانب براین جمله روند و رعایت سادات مذکوره و مجاوران و خادمان آستانه منوره/ به همه ابواب بهجای آورند و از فرموده عدول و انحراف نجویند و هر ساله در این باب نشان و پروانچه مجدد/ طلب ندارند و شکر و شکایت سادات مذکوره عظیم مؤثر شمرند و اعتماد به توقیع رفیع/ منیع اشرف اعلی نمایند.
تحریرا فی/ غره شهر رجب المرجب سنه 933.
فرمان شاه طهماسب مورخ 935 درباره میر سرهنگان مرعشی که یکی از متولیان آستانه شاهزاده حسین در حین صدور فرمان بود.
اصل این سند مانند برخی دیگر از اسناد مربوط به آستانه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 130
شاهزاده حسین ضمن مجموعهای دیگر در شهر قزوین است و در سند شماره 96 مجموعه حاضر نیز بدان اشاره میشود.
نگارنده توفیق نیافت دارنده این مجموعه دیگر را دیدار کرده و بر اسناد موجود در آن دست یابد.
فرمان مورخ 935 از شاه طهماسب به نام میر زین العابدین مرعشی که ضمن همان مجموعه یاد شده پیش هست و در سند شماره 96 مجموعه حاضر نیز از آن یاد شده است.
این میر زین العابدین متولی آستانه و مورد توجه خاص طهماسب بوده[521] و چند سند دیگر نیز درباره او پس از این میبینیم.
فرمان مورخ شعبان 937 از شاه طهماسب که نیز جزء مجموعه یاد شده پیش است و در سندی مورخ 21 شوال 1271 ملخص مفاد آن به این شرح بازگو شده است:
چون تولیت آستانه امامزاده به حق [...] از قدیم الایام الی الان متعلق به آبا و اجداد سیادت مآب ...[522] داشته، اکنون مقرر میداریم که به دستور آبا و اجداد او را متولی موقوفات آستانه دانسته، تولیت را مخصوص او شناسند.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 131
سادات عظام و قضات اسلام و کلانتران و کدخدایان و جمهور سکنه دار الموحدین قزوین باید که به دستور او را متولی آستانه مذکوره دانسته، محصولات موقوفات را به مشار الیه واگذارند که به مصرف شرعی برساند. خادمان و عمله آن آستانه خود را به عزل او معزول و به نصب او منصوب دانند[523].
حکم مورخ 18 ع 1- 938 از شاه بیگی بیگم همسر شاه اسماعیل در واگذاردن تولیت محالی را که او بر آستانه شاهزاده حسین وقف کرده بود به امیر زین العابدین حسینی مرعشی و پس از او فرزندان وی نسلا بعد نسل، و قرار دادن سی خروار غله از محصول آن محال در وجه معیشت همان سید و سید کمال الدین عبد القادر و سید صفی الدین شکر اللّه.
نام موقوفات مزبور که باید در میان سطر سوم و چهارم سند ذکر شده باشد در حال حاضر معلوم نیست. سند در میان این دو سطر پیشترها پاره شده و سپس به یکدیگر چسبانیدهاند و میتواند بود که تکه مشتمل بر نام موقوفات در این ضمن از میان رفته باشد. سرکاری رقبات موقوفه با امارت مآب کمال الدین ملک بیک بوده که قناتی نیز جهت آستانه احیاء نموده بود چنانکه در این سند مصرح است.
شاه بیگی بیگم ملقب به تاجلو بیگم دختر مهماد بیک بن حمزه بیک بکتاش موصلو است که در سال 946 به دستور
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 132
شاه طهماسب از تبریز به شیراز تبعید شد و در آنجا درگذشت و در مزار بیبی دختران به خاک رفت[524]. «از آثار خیرات مشار الیها قریه حسنآباد ورامین ری است که بر مدینه مشرفه علی راقدها الف سلام وقف فرموده و محصول آن از آن تاریخ الی یومنا هذا به سادات مستحقین میرسد. دیگر عمارت رفیعه روضه مقدسه مطهره سمیة سیدة النساء فی العالمین معصومه است که معماران همت آن علیا حضرت در خطه قم به اتمام رسانیدهاند و قریب به هزار تومان املاک نفیس وقف آن مزار موهبت آثار فرموده و آن نیز خیری است جاریه. دیگر عمارت گنبد عالی که موسوم است به جنت سرا در جنب قبه مقدسه صفویه در دار الارشاد اردبیل ...»[525] تعمیر پلدختر در نزدیک میانه- آذربایجان شرقی- به سال 933 گویا از هموست[526]. او را خواهری با نام «بیکسی خانم» بوده که گویا در قم مدفون بوده است[527]. سنگ قبر عمه او آقا شاه خاتون دختر حمزه بیک بکتاش موصلو چند سال پیش در تعمیرات مقبره شاه عباس دوم از زیر خاک بیرون آمد[528].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 133
او جز موقوفاتی که در این سند بدان اشاره میشود در سال 943 یک دانگ از قریه دزج اقبال از توابع قزوین را نیز بر آستانه حضرت شاهزاده حسین وقف نموده که وقفنامه آن را پس از این در همین بحث خواهیم دید[529]. جز این دو سند وقفنامهای دیگر نیز از او مربوط به آستانه قم مورخ 10 صفر 929 در مجلد اول تربت پاکان[530] به چاپ رسیده است.
این سند تنها حکمی است که از او تاکنون به دست افتاده و آن در 14 سطر است با اندازه 44 در 20 سانتیمتر (پهنای سطور 14 سانتیمتر). مهر گلابی شکل او در پایان حکم زده شده و متن آن در حاشیه گرداگرد در لبه مهر: نام چهارده معصوم (محمد مصطفی، علی مرتضی ... تا آخر بدون کلمه «اللهم صل علی ...») و سپس در حاشیهای دیگر گرداگرد متن: «ناد علیا مظهر العجائب ..» تا پایان دو بیتی، و آنگاه در میان، میان یک مربع مستطیل عمودی عبارت «شاه بیگی خانم» است با تاریخ ساختن مهر که گویا 908 یا 918 است.
هو حکم علیه عالیه شد آنکه چون بنابر کمال امانت و دیانت و تقوی و پرهیزکاری سیادت/ پناهی امیر مجاهدا للسیادة و الدین زین العابدین الحسینی المرعشی تولیت محال مذکوره ذیل که وقف نمودیم/ بر صادرین و واردین آستانه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 134
مقدسه منوره امامزاده به حق [شاهزاده حسین علیه و عن آبائه[531] التحیة و السلام] و سرکاری آن به امارت مآب حکومت نصابی/ کمال الدین ملک بیک متعلق است سیادت مآب مشار الیه مرجوع شده از ابتداء توشقان ئیل، مقرر آنکه/ محصول رقبات مذکوره را هرساله سی خروار غله در وجه معیشت سید مشار الیه و سید کمال الدین عبد القادر/ و سید صفی الدین شکر اللّه صرف نماید و تتمه خرج عمارت قناتی که بر سر کاری امارت پناه مشار الیه احیا شده/ جهت آستانه مقدسه منوره مزبوره و صادرین و واردین آنجا نمایند.
سادات عظام و قضات و کلانتران/ و کدخدایان دار الموحدین قزوین سیادت مآب مومی الیه را متولی شرعی محال مذکوره دانسته، بعد از او اولاد/ امجاد او را بطنا بعد بطن متولی شرعی دانند و هیچ آفریده در سروکار مذکوره سیما عمال دار الموحدین مذکوره/ مدخل نسازند و پیرامون نگردند و قلم و قدم از آن محال کوتاه و کشیده دارند و از شکایت که موجب مؤاخذه خواهد بود/ احتراز نمایند. در این باب تقصیر ننمایند و رعایت و مراقبت و اعزاز و احترام سیادت مآب مشار الیه به جا آورند/ و شکر و شکایت او را عظیم شناسند.
[عن ملک سدسی (؟)/ محال مذکوره در متن عقد وقف به سیادت پناه مومی الیه داده شد][532].
تحریرا فی/ 18 شهر ربیع الاول سنه 938.
وقفنامه شاه طهماسب مورخ ج 1- 938 گویای وقف حمام شاهی قزوین که از بناهای خود او، و پیوسته به دولتخانه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 135
عامره، و بر آب قنات میرزایی و خمار تاشی دایر بوده است بر مصارف روضه ابی عبد اللّه حسین بن علی بن موسی الرضا واقع در قبرستان قدیم قزوین و مدد معاش خدام و حفاظ آن روضه، با تولیت سادات مرعشی که متولیان مزار بودهاند و در حین وقف عبارت بودهاند از: امیر کمال الدین عبد القادر و امیر مجاهد الدین زین العابدین و امیر صفی الدین شکر اللّه.
گویا از همین سند است که در سند شماره 96 این مجموعه به شکل «فرمان مورخ 938 شاه طهماسب» یاد میشود.
اصل وقفنامه طوماری است بزرگ که قسمتی از آغاز آن مشتمل بر چند سطر از دیباچه و سجلات و مهر شاه افتاده، و قسمت باقیمانده به طول چهار متر و شصت و سه سانت در پهنای 25 سانتی متر مشتمل بر 78 سطر است هر سطر به پهنای 17 س. م).
.........
غیرت ریاض مملو الحیاض دار القرار و رشک «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» گردانید.
مبدع هر چشمه که جودیش هستمخترع هرچه وجودیش هست
پادشاها سپاس نعمت تو بر زبان نمیآریم و ستایش ترا بر تو نمیشماریم.
از دست و زبان ما چه آید که ادای حمد و ثنای ترا شاید.
از دست و زبان که برآیدکز عهده شکرت به درآید
انت کما اثنیت علی نفسک.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 136
آنجا که کمال کبریای تو بودعالم نمی از بحر عطای تو بود
ما را چه حد حمد و ثنای تو بودهم حمد و ثنای تو سزای تو بود
و شرایف صلات صلوات و لطایف تسلیمات طیبات تحفه روح پر فتوح سالک مسالک رسالت مالک ممالک جلالت، مشار الیه رموز «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی» معتمد علیه کنوز «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی»، شمسه ابواب پیغمبری شمس آسمان نیکاختری، آن سروری که دایره نبوتش را نقطه نخستین «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین» بوده و خاتم رسالتش را نقش نگین «وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ» آمده، معلم به تعلیم «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» مکرم به تکریم «وَ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً» محمد رسول اللّه. و بر شاه سریر ولایت و امامت و ماه منیر فلک هدایت و کرامت، شهسوار معارک لافتی شهریار ممالک انما، واقف حقایق «من عرف» کاشف دقایق «لو کشف»، مخصوص به فص «ما انتجبته و لکن اللّه اجتباه» منصوص به نص «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».
علی حبه جنة قسیم النار و الجنةوصی المصطفی حقا امام الانس و الجنة
اسد اللّه الغالب و سلطان اولیاء اللّه فی المشارق و المغارب الامام بالحق امیر المؤمنین علی بن ابی طالب. و سایر ائمه معصومین که واقفان دقایق آیات بینات و عارفان حقایق معجزاتاند.
علی ارواحهم تحف التحایامن اللّه الذی خلق البرایا
و بعد چون اراده حضرت واهب العطیات و واقف السر و الخفیات بر آن جاری شده که هر صاحب همت عظیم الشأن رفیع المکان که به موعظه حسنه «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» متعظ گشته، به امداد توفیق به مقتضای «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» در احیاء مراسم مبرات و رونق بقاع گردون ارتفاع و حظایر بیامثال و نظایر سعی و کوشش نمایند هر آینه به مژده پرامید «مَنْ جاءَ
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 137
بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» سزاوار تواند شد، و هر ذی شوکت عالیرتبت سامی منزلت که دیده بصیرتش به کحل الجواهر «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» مکحل شده به اسعاد تأیید به مؤدای حقایق انتمای «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذیً» اموال و جهات خود را فی سبیل اللّه خالصا مخلصا لوجه اللّه صرف نماید و به توفیق ترویج مشاهد منوره متبرکه مطهره که مطاف خواص عباد و کعبه حصول اسباب معاش و مراد[533] فقراء عباد است فایز گشته، گوی آن سعادت جاودانی در میدان اقبال و کامرانی به چوگان احسان از همگنان رباید یقین که خود را مستعد اجتناء ثمره دولت و اقبال از شاخسار سعادت آثار «فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» ساخته، به نوید جاوید «وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ» امیدوار خواهد شد. پس طریقه مرضیه واقفان طریق اهل اللّه و شیمه کریمه رضیه عارفان آگاه که به رهنمونی قائد توفیق و دلالت هادی تأیید راه به مایده پرفایده «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ» برده، از خوان بیکران احسان «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» محظوظند و به عین عنایت «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» ملحوظ، آن است که برحسب خطاب بلاارتیاب «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» و برطبق کریمه «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» شکرانه آن موهبت عظمی و عطیه کبری در اشتداد مبانی خیرات و اعتلاء مناهج ابواب مبرات به قدر مقدور و میسور سعی و کوشش فرمایند و چون عواری ایام همیشه در معرض زوال است زخارف این دنیای فانی را وسیله ادخار سعادت اخروی سازند و از دوحه «وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی» به اقتطاف ثمره اقبال پردازند. ورای
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 138
ممالک آرای ارباب دین و دول واقف و ضمیر مشکلگشای اصحاب ملک و ملت عارف است که افضل و اکمل صدقات آن است که موجود و باقی ماند آثار و امارات آن به تکرر لیالی و ایام، و معدوم و فانی نشود علامات آن به تواتر شهور و اعوام. فمن وفق لنشر هذه المکرمات فقد فاز بالفوز العظیم. قال اللّه سبحانه و تعالی «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».
خلاصه این کلام در انتظام سعادت فرجام آنکه مصداق این مقال صورت حال همایون فال خجسته مآل خدام عرش مقام نواب کامیاب کامکار سپهر وقار گردون اقتدار اعلیحضرت سیادت و خلافت و سلطنت مرتبت فلک رتبت قمر صورت عطارد فطنت خورشید طلعت بهرام صولت مشتری منزلت کیوان رفعت قدر قدرت قضا شوکت
آسمان قدر ثوابت لشکر سیاره سیرمشتری رأی عطارد فطنت خورشید جاه
ای به رفعت آستان ملک و دین را پایمردوی به بخشش آستینت بحر و کان را دستگاه
کو سلیمان تا ببیند مملکت را زیب و فرکو فریدون تا بداند سلطنت را رسم و راه
شاه جهان پناه خورشید اشتباه جمشید سپاه، مهر سپهر سلطنت و جهانبانی بدر فلک قدر خلافت و گیتیستانی، مخدوم اعاظم السلاطین متبوع افاخم الخواقین
سر پادشاهان گردن فرازبه درگاه او بر زمین نیاز
ظل اللّه فی العالم سلطان سلاطین الترک و العرب و العجم مالک رقاب الامم
شاه عالم پناه دینپرورقرة العین احمد و حیدر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 139
تاج بر سر نه جهاندارانتخت ویران کن ستمکاران
والی ملک و ملت نبویوارث دست و تیغ مرتضوی
باسط بساط امن و امان رافع لواء عدل و احسان
شاه فلک رتبت فرخنده بختآنکه مشرف شد از او تاج و تخت
عادل دینپرور گیتی ستانشاه ملک خوی فلک آستان
تازه نهال چمن داورینو گلی از گلشن پیغمبری
داغ نه ناصیه سرکشانتیغزن تارک گردنکشان
داور عادل دل عالینسبوالی کافی کف والا حسب
آفتاب تابان فلک سلطنت و داوری ماه درخشان سپهر عدالت و دادگستری
ای ز خورشید جمالت ماه را شرمندگیبا گدایان تو شاهان در مقام بندگی
مؤسس اساس السلطنة و الخلافة بأحسن الاساس بعد ما ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس، المتثل لنص «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»، السلطان بن السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان ابو المظفر السلطان شاه طهماسب الحسینی الموسوی الصفوی بهادر خان خلد اللّه تعالی ملکه و سلطانه و افاض علی العالمین بره و احسانه و لا زال مسند السلطنة و الخلافة و سریر العدالة و النصفة مزینا بوجوده و لا حرمنا عن فواضل احسانه وجوده، و مادام اولیاء سلطنته و اقباله مظفرا منصورا و اعداء رفعته و اجلاله مخذولا مقهورا.
تا به شرق و غرب عالم میرسد تیغ قضاتا به بر و بحر گیتی میرود حکم قدر
عرصه ملکی که هست امروز در حکم قضاباد شمشیر ترا در قبضه حکم آنقدر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 140
هر زمان در عرصه ملکت فزون ملکی ز نوهر زمان با رأیت جاه تو ضم فتحی دگر
آمده، چون از تباشیر بدو طلوع مهر لامع سلطنت بیزوال و ثبت مناشیر حکم قاطع خلافت لاتزال همواره نیت فیض آثار همایون و همت عالی نهمت کرم شعار به خیر مقرون بر ارتفاع ارکان اشاعه خیرات و اتقاء بنیان افاضه مبرات عموما و ترویج و تنسیق مشاهد مقدسه منوره ائمه هدی و مزارات مطهره اولاد امجاد اطهار نجباء کرام ایشان- علیهم صلوات الرحمن- خصوصا مفطور و مقصور بوده و هست، ورای عالمآرای مشکلگشای خورشید انجلا که مصدر خیرات و مبرات است دایم الاوقات مستدعی آن است که این صورت سمت تزاید و تضاعف پذیرد.
لهذا در این اوقات فرخنده ساعات فایضة الخیرات و البرکات نواب کامیاب اعلی حضرت همایون اعلاه اللّه تعالی و خلد نفاذ امره و حکمه فی بسیط الربع المسکون وقف فرمودند وقفی صحیح شرعی لازم جازم مؤکد مؤبد قربة الی اللّه تعالی و طلبا لمرضاته آنچه در وقت انشاء وقف مزبور در سلک ملک نواب فلک جناب منسلک و منتظم بود و آن جمیع حمامی است واقع در دار الموحدین قزوین و باب الجنة التی اعدت للمتقین متصل به دولتخانه عامره همایون که از منشآت اعلی حضرت واقف سلطنت پناه سلیمان جاه سکندر سپاه است و معماران رأفت دثار نعمت انبار همت بلند و خاطر ارجمند به انشاء و احداث آن امر فرمودهاند و دایر است به آب قنات میرزایی و خمارتاشی، و آن حمام نعیمآسا که از غایت صفا و نزهت هوا رشک جنات تجری من تحتها الانهار است مستغنی است از ذکر حدود و اوصاف زیرا که به واسطه انتساب به بندگان اعلی نواب کامیاب در کمال اشتهار کالشمس فی رابعة النهار است، مع عامة التوابع
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 141
و مطرح الرماد و اللواحق و کافة الحقوق و المرافق.
بر حظیره متبرکه منوره و مقبره مطهره معطره حضرت امامزاده معصوم الشهید المظلوم نتیجة الائمة و الاولیاء صاحب الکرامات و المقامات العلیا، المشهور بین الانام و الجاری علی لسان الخواص و العوام بأبی عبد اللّه حسین بن علی بن موسی الرضا علی مشرفها و آبائه افضل التحیة و الثناء.
و آن منزل خلدآسا و مزار کثیر الانوار عرشفرسا نیز واقع است در مزار مشهور به کهنتر از مزارات بلده مذکوره و به حکم «العیان لا یحتاج الی البیان» مغنی است از شرح و بیان. تا حاصل و منافع آن حمام موصوف را صرف عمارت مشهد معطر مذکور نمایند اولا که اهم است، بعد از آن تهیه فرش و روشنایی از قالی و حصیر و شمع و چراغ و سایر اسباب اضائت و تنویر، بعد از آن وظیفه خادمی که سعادت ازلی و توفیق لم یزلی رفیق حال او گشته خدمت آن عتبه علیه بدو مرجوع باشد بقدر الحاجه، بعد از آن وظیفه حفاظ قرآن کریم مجید که در آن خجسته مقام به تلاوت و قرائت کلام معجز نظام حضرت ملک علام مواظبت و مداومت نمایند بقدر ما یلیق بحالهم بحسب العرف و العادة بلانقصان و زیادة.
و امر تولیت به موجب قولی عالی همایون- لا زال امره الاعلی المطاع و حکمه العالی اللازم الاتباع نافذا و جاریا فی مشارق الارض و مغاربها- به متولیان مزار کثیر الانوار مذکور سادات عظام کرام و نقباء فخام ذوی الاحترام مرعشیین ادام اللّه تعالی ایام سیادتهم و نقابتهم الی یوم الدین: امیر کمال الدین عبد القادر و امیر مجاهد الدین زین العابدین و امیر صفی الدین شکر اللّه مفوض و مرجوع است که به شرایط مزبوره عمل نموده، تغییر و تبدیل جایز ندارند و حق التولیه علی الرسم المعهود تصرف نمایند. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه ان اللّه سمیع علیم.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 142
و کان ذلک فی شهر جمادی الاولی سنة ثمان و ثلاثین و تسعمائة من الهجرة النبویة. و الحمد للّه رب العالمین و الختم بالصلوة علی محمد خاتم النبیین و آله اجمعین.
وقفنامه مورخ 12 محرم 943 از شاه بیگی بیگم دختر مهماد بیک و همسر شاه اسماعیل که فرمانی از او با شماره 7 گذشت، مبنی بر وقف یک دانگ مشاع قریه دزج اقبال از قراء قزوین[534] بر آستانه شاهزاده حسین، با تولیت سید وجیه الدین محب اللّه مشهور به میر سوار و سید شرف الدین ابو اسحاق و سید نصر الدین عبد الجبار فرزندان مرحوم سید شمس الدین اسد اللّه حسینی مرعشی.
اصل این سند در دست نیست. آنچه هست سوادی است از قرن یازدهم با سجل دانشمندی به نام نصیرا[535] در بالای آن و مهر او همانجا و در مفاصل و مقاطع سند. بر اصل سند گروهی از علماء و مشاهیر آن دوره قزوین انهاء و گواهی داشتهاند که در سواد عینا نقل شده است.
الحمد للّه الواقف علی السرایر المطلع علی الضمایر الامر بالخیرات و المبرات العالم بالذرات، و الصلاة و السلام الاتمات الاکملات علی افضل المخلوقات و اشرف المکونات محمد صاحب المعجزات الباهرات و الایات الظاهرات و علی آله المعصومین من الزلات مادامت الارض و السموات.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 143
و بعد غرض از تحریر این حروف شرعیه و داعی بر تسطر این سطور دینیه اسلامیه آن است که چون غرض از خلق نوع انسانی تحصیل سعادت و توصل به حضرت قدسیه است و این سعادت بدون فعل خیرات و صدقات جاریات حاصل نمیشود و اسد صدقات وقف مخلد بر دوام است چنانچه در حدیث صحیح نبوی وارد شده است: «اذا مات ابن آدم انقطع عمله الامن ثلاث صدقة جاریة ینتفع بها و ولد صالح یذکره بعد موته او انارة من علم»، بناء علیه:
وقف کرد علیا حضرت عفت پناه طهارت دستگاه عصمت شعار، خاتون عظمی بانوی کبری، الحسیبة النسیبة العجمی العابده العادلة العلیا، ملکة الملکات ذات مستجمع السعادات، ساعیة الخیرات بانیة المبرات خلاصة العفایف المطهرات، صفوة الاسلام و المسلمین سلیلة السلاطین نتیجة الخواقین، المستغنیة عن الاطالة و الاطناب فی الالقاب بل الالقاب تباهی و تفتخر بذاتها العالی، شاه بیگی خانم الغالب علی اسمه الشریفة بیگم- خلدت ظلال عفتها و عصمتها و عظمتها و طهارتها مقرونة بالدوام الی یوم القیام، و روح روح حضرت والدها العظیم الشان العلی المکان روح الراحة و المغفرات و هو الامیر الکبیر العدل الاکرم خلاصة الامراء فی زمانه عمدة السلاطین فی عهده و أوانه تغمده اللّه سبحانه و تعالی بغفرانه نظاما للامارة و الحکومة و الرفعة و المغفرة و الرضوان مهماد بیک طاب ثراه و جعل الجنة مثواه- تمامت آنچه جایز بود او را وقف نمودن آن و در تحت تصرف و حیطه تملک خود داشت بدون منع احدی و نزاع واحدی.
و آن عبارت از همگی و تمامی و جملگی سدس تام شایع کامل است از تمام قریه مفرده مدعوه به «دزج اقبال» از نواحی دار الموحدین قزوین- حمیت عن کیود المفسدین و المتمردین- مستغنی از تحدید و توصیف لغایة الشهرة و نهایة المعرفة و عدم الخفا هناک، بجمیع توابع و لواحق و مضافات و منسوبات از
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 144
اراضی و صحاری و قنوات و انهار و عیون و تلال و جبال و وهاد و کل حق ینسب و یضاف الیه من الحقوق الداخلیة و الخارجیة القدیمیة و الحدیثیة سیما آلات الفلاحة، بر مزار کثیر الانوار و بقعه مطهره منوره حضرت شاهزاده حسین علیه و علی آبائه الصلاة و السلام و التحیة و الاکرام، وقفا صحیحا شرعیا مؤبدا غیر المنقطع الابتداء و الوسط و الانتهاء.
و در ضمن عقد، تولیت آن وقف را تولیة صحیحة شرعیة از برای عالی جنابین سیادت مآبین سعادت نقابین نقابت دستگاهین تقوی شعارین نتیجتی السادات و الاکابر العظام سید وجیه الدین محب اللّه الشهیر بمیر سوار و السید شرف الدین ابو اسحاق و السید نصر الدین عبد الجبار اولاد عالی جناب، من تغمده اللّه بغفرانه و اسکنه بحبوحة جنانه، السید شمس الدین اسد اللّه الحسینی المرعشی تعیین نمود و بعد از ایشان اولاد ایشان و اولاد اولاد ایشان ما توالدوا و تناسلوا بطنا بعد بطن و عقبا بعد عقب و نسلا بعد نسل. و شرط کرد که هرگاه از طبقه اول واحدی باشد یا اکثر شریک باشند در تولیت و مستحق نباشند بطن ثانی مگر بعد از انقراض بطن اول، والعیاذ باللّه بتمامه منقرض شوند شریک باشند ذکور طبقه ثانیه و همچنین ما تعاقبوا الی ان یرث اللّه الارض و من علیها و هو خیر الوارثین.
و تعیین نمود که آنچه حاصل این وقف باشد اولا صرف عمارت و مصالح املاک و بذور نمایند و آنچه حاصل شود صرف روشنایی و اسراج نمایند و آنچه از روشنایی فاضل شود صرف فروش آن بقعه منوره کنند و آنچه از فروش نیز فاضل آید صرف در عمارت آن زاویه نمایند علی ساکنها التحیة و السلام. و از جهت متولیان شرعی مشار الیهم بعد از اخراجات مصالح الاملاک ربع از جمیع محصولات تعیین فرمود. و اجر الواقفة المشار الیها- لازالت مشارا الیها- علی اللّه سبحانه و تعالی.
و کان ذلک فی الثانی عشر من شهر محرم الحرام غرة شهور سنة ثلاث
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 145
و اربعین و تسعمائه من سنی الهجرة النبویة علیه افضل الصلاة و السلام و التحیة.
[1] قد صح و وضح مضمونه الشرعی و مکنونه الملی لدی بوجه وجیه صحیح شرعی اسلامی .. حرره العبد المعتصم باللّه الغنی شرف بن قاضی جهان الحسینی غفر اللّه له.
[2] هوهو- ... حکم الشریعة المقدسة. حرره العبد حسین بن عبد اللطیف الحسینی.
[3] هو- اثر وضوح المقدمات المنطویة طیه من المبدأ الی المقطع سیما الوقفیة علی السطور و النمط المزبور و التولیة علی ما تقرر[536] و زبر من الترتیب بین البطون و الحصص المذکور علی الوجه الشرعی و النمط الملی فرتبت علی ذلک کله ما اقتضاه الدین المنیف و الشرع الشریف من الحکم بالصحة و الامضاء مسئولا، سائلا من اللّه تقبل الصدقات الجاریات[537] من الواقفة الواقفة و دوام الدولة المخلودة الی ... الساعة. و کتب اقل العباد جعفر بن محمد العاملی.
[4] للّه الحمد- ما حواه الکتاب الشرعی و طواه الخطاب السمی ثبت لدی و تحقق ... بین یدی بوجه وجیه شرعی و نمط صحیح ملی فرتبت علیه مقتضی الشریعة الشریفة الغراء من التنفیذ و الحکم و الامضاء اثر تحقق مسئلة دینیة مجابة (؟). کتبه افقر العبید الی اللّه المجید المنشیء و المعید ابن محمد ابن ابی القاسم بن علی ابو سعید ختم اللّه له بالحسنی و مع الاسلام.
[5] هو الحق- وصل الی مضمونه بطریق معتبر و ثبت.
[6] هو- ما نسب الی فیه من المبدأ الی المقطع صحیح سیما الوقفیة
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 146
و التولیة المسطورة فی المتن[538].
[7] هو العلی الکبیر- اعترفت علیا حضرت الواقفة خلدت ظلال عصمتها بما نسب الی ذاتها الشریفة لدی و اشهدتنی علیه. کتبه العبد الفقیر الراجی شمس (؟) بن مفلح القاضی.
[8] هوهو- وضح مضمونه لدی وصح مکنونه بین یدی بوجه شرعی اسلامی فرتبت علیه مقتضی الشریعة الغراء. حرره العبد الضعیف علی بن عبد اللطیف الحسینی.
[9] هو- المنسوب الی علیا حضرت الواقفة المشار الیها لازالت مشارا الیها- صحیح لدی و واضح بین یدی شرعا. و انا العبد الفقیر الی اللّه القوی الغنی محسن بن محمد بن یحیی العلوی الحسنی شاهدا علیه مستدعیا (؟) دوام سلطنتها.
[10] بما فیه اطلعت و اشهد سیما الوقفیة و التولیة. الفقیر عبد الباقی بن حسین الحسینی الامامی الاصفهانی.
[11] هو- من المطلعین علیه العبد نور اللّه بن علاء الدین الحسینی المرعشی غفر لهما.
[12] هو حسبی- ثبت ما اثبت فی الوقفیة الصحیحة الشرعیة بأسرها لدی بما یعول علیه شرعا و ثبت علیه الانفاذ و الامضاء. و انا خادم الشریعة مسافر بن حسین القاضی خصهما اللّه تعالی بلطائف المراضی (؟).
[13] هو الواقف علی السرائر- اثر ثبوت المقدمات المطویة و المتممات المحکیة فیه و غیر ذلک الی علیا حضرت الواقفة المتصدقة، التی لو لم تسم الشمس بالتأنیث ما اجرأت بالطلوع علی حریم حرمها، المحتظی کافة البرایا من نوال کرمها، خلدت سلطنتها، صرت من الواقفین علی مضمونه المطلعین علی مکنونه.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 147
کتبه فقیر لطف اللّه تعالی احمد بن محمد بن احمد الحسینی الجیلی حسد حافده و حفد حاسده. و صلی اللّه علی النبی النبیه محمد و آله الائمة المعصومین اجمعین.
آمین.
[تصدیق برابری سواد با اصل در بالای سند:] هو حسبی و کفی- الحمد للّه الذی طابق علمه جزئیات المعلومات و کلیاتها و وافق بمقتضی الحکمة بحکم افعاله المنقبة فی دقایقها. و الصلاة و السلام علی محمد و آله قائل انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد الحکمة فلیأتها [من] بابها. و بعد فهذا السواد مطابق لاصله علی النحو المراد. نمقه الفقیر المحتاج الی عفو ربه الغنی المغنی [مهر:] رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا.
فرمان شاه طهماسب مورخ 28 رجب 944 در واگذاردن تولیت شرعی آستانه شاهزاده حسین و موقوفات آن از مواضع و باغات و حمام و جز آن به خصوص قریه دزج و قنات میرزایی به سید عبد المطلب و سید علاء الملک. از این سند برمیآید که بنی اعمام ایشان به فرزندان سید زین العابدین و امیر اسد اللّه در همین هنگام با آنان در تولیت شرعی مشارکت داشتهاند:
فرمان همایون شد آنکه چون تولیت شرعی مزار کثیر الانوار حضرت امامزاده واجب التعظیم و التکریم نقاوة الائمة و الاولیا/ سلالة الاتقیاء و الاصفیا امامزاده به حق [شاهزاده حسین علیه و علی آبائه التحیة و السلام] به
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 148
خلفی السادات و النقبا سید عبد المطلب و سید علاء [الملک و بنی اعمام][539] ایشان/ مفوض و مرجوع است به همان دستور و قاعده مقرر دانند و رقبات موقوفات مزار متبرکه مذکوره به تصرف/ ایشان گذارند که حسب الشرع الاطهر به مصرف وجوب رسانند و در ترویج آن مساعی جمیله بهجای آورند و محصولات/ موقوفات آن از مواضع و باغات و حمام و غیر ذلک سیما قریه دزج و قنات میرزایی به وقوف و حضور ایشان صرف نمایند/ و یک دینار و یک من بار بیحضور ایشان دادوستد ننمایند. خادم و جاروبکش به وقوف و اذن مشار الیهما تعیین نمایند. بنی اعمام مشار الیهما/ (خاصه اولاد) سیادت مآبین امیر اسد اللّه و سید زین العابدین بر این موجب مقرر شناسند و حق التولیه آنچه حصه/ ایشان باشد ستاده، زیادتی و تغلب جایز ندارند و پرسش طریق و طرق در حضور مومی الیهما نمایند و دست تصدی ایشان/ در این امور قوی و مطلق دارند.
قضات اسلام و داروغگان دار الموحدین قزوین حسب المسطور مقرر دانسته نگذارند که/ بنی اعمام مشار الیهما با ایشان ستم شریکی نمایند و نذور به سویت و راستی قسمت کنند. در این باب قدغن دانند/ و هرساله حکم و پروانچه مجدد نطلبند.
تحریرا فی/ 28 شهر رجب 944.
فرمان شاه طهماسب در بخشودن یک هزار دینار تبریزی نقد مال و متوجهات دیوانی یک قطعه باغ در موضع وره ولایت شهریار بر سید ظهیر الدین ابراهیم به خواهش
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 149
منسوب او سید عبد الجلیل. این هر دو سید از خاندان مرعشی متولی آستانه شاهزاده حسین بودهاند.
آخرین سطر این فرمان مشتمل بر تاریخ صدور آن افتاده، لیکن تاریخ مهر بالای سند چنانکه در عکس به روشنی دیده میشود سال 946 است. در این مهر در بالا عبارت «اللّه. محمد. علی» و در حاشیه دوسو بیت زیر:
گر کند بدرقه لطف تو همراهی ماچرخ بردوش کشد غاشیه شاهی ما
و در پایین میان دو بیت عبارت «فی سنة 946» و در متن عبارت «بنده شاه ولایت طهماسب» نوشته شده است[540].
جز این مهر، مهر دیگری نیز روی کلمه «ختم» در کناره سند هست با سجع «الملک للّه. غلام شاه ولایت طهماسب ..» که تاریخ آن مشخص نیست.
یا محمد یا علی
الحکم للّه
ابو المظفر طهماسب بهادر سیوزومیز
چون در این وقت سیادت مآب معالی نصابی سید عبد الجلیل/ معروض داشت که سیادت مآب سید ظهیر الدین ابراهیم قوم او/ یک قطعه باغ واقع در موضع و ره ولایت شهریار که به ملکیت تعلق بدو دارد مجددا احداث نموده
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 150
و هنوز به حاصل نرسیده و داخل جمع و تیول نشده/ و التماس کرد که مال و متوجهات باغ مذکور را از تاریخی که به حاصل رسد و مثمر گردد به مبلغ یکهزار دینار تبریزی نقد [به ا] نعام او عنایت فرماییم. چون/ توجه خاطر اشرف درباره سادات در نصاب کمال است ایجابا لمسئوله مقرر فرمودیم که باغ مزبور را به مبلغ مذکور به نهج مسطور به انعام ابدی و احسان/ سرمدی آن سیادت مآب مقرر دانسته، تغییر و تبدیل به قواعد آن راه ندهند و در استمرار آن کوشیده، تخلف نورزند.
مستوفیان کرام دیوان اعلی بر این موجب مقرر دانند/ و تیولداران و داروغگان و کلانتران و متصدیان امور دیوانی و عمال و کدخدایان ولایت و موضع مزبوره حسب المسطور مقرر دانسته، اصلا به علت اخراجات/ .....
و قلم و قدم کوتاه و کشیده داشته، رعایت واجب دانند و هرساله سند و حکم مجدد نطلبند.
تحریرا فی/ ...
فرمان شاه طهماسب در مورد تولیت آستانه شاهزاده حسین که پیش از این حسب الحکم او با یکی از سادات مرعشی بوده و او در هنگام صدور فرمان درگذشته بود.
از این فرمان جز تکهای از آغاز آن مشتمل بر سه سطر نخستین سند چیزی در دست نیست. لیکن از عدد «83» داخل مهر که در عکس به روشنی پیداست و طبعا باید نمایانگر تاریخ آن (983) باشد میتوان تصور کرد که فرمان مورد سخن در همین سال یا یکماه و نیم آغاز سال 984 صادر شده باشد،
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 151
چه طهماسب در میانه صفر این سال اخیر درگذشته است.
در سند شماره 96 این مجموعه نیز از فرمان شاه طهماسب مورخ 983 برای سید مرتضی- مرعشی- یاد شده که باید همین سند حاضر باشد.
سجع مهر مزبور در بالا «اللّه. محمد. علی» و سپس در متن «طهماسب بن اسمعیل 83» است به ثلث، و در حاشیه گرداگرد بیت «گر کند بدرقه لطف تو ..» به نستعلیق.
چون حسب الحکم همایون ما تولیت مزار متبرک امامزاده .../ واقع است در دار الموحدین قزوین به سیادت مآب مرحوم سید ... مرعشی/ و برادران و بنی اعمام او متعلق و مرجوع بوده و در این ولا سیادت مآب مشار الیه به جوار رحمت ایزدی پیوسته و معروض داشتند که اولاد او خلفی .......
فرمان مورخ 1 ع 2- 986 از شاه خدا بنده صفوی در واگذاردن خلافت سرزمین قزوین و حوالی آن به خلیفه سراهنگ مرعشی از خاندان متولی مزار شاهزاده حسین، با اشاره به پروانچه شاه طهماسب در همین باب، خطاب به صوفیان و طالبان آن محال، با عزل شاه نظر خلیفه و دیگر خلفائی که متصدی امور خلافت آن نواحی بودهاند. سجع مهر بالای سند همان است که در کتاب «مقدمهای بر شناخت اسناد تاریخی» نیز مشابه آن دیده میشود[541].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 152
فرمان همایون شد آنکه چون خلافت محال مذکوره ذیل:
[قزوین و توابع/ ابهر و توابع/ ساوج بلاغ و توابع/ طالقان ورود بار/ الویر .../ دستجرد علیا]
به موجبی که در شجره علیه اعلی حضرت خاقان جم جاه/ جنت مکان علیین آشیانی [شاه بابا ام انار اللّه برهانه] مسطور است بلا مشارکت و مساهمت غیر به سیادت پناه خلیفه سراهنگ/ مرعشی متعلق بوده، بنابراین به همان دستور به مشار الیه متعلق دانسته، دیگری را با او در خلافت محال مذکور شریک ندانند/ و پروانچه اعلی حضرت خاقان جم جاه علیین آشیانی [شاه بابا ام انار اللّه برهانه] که در باب خلافت محال مذکوره شرف صدور یافته ممضی و/ منفذ شناسند. شاه نظر خلیفه و سایر خلفا حسب المسطور مقرر دانسته، خود را معزول دانسته، با او/ شریک ندانند. صوفیان و طالبان محال مذکوره او را خلیفه خود و نصب کرده ما دانسته، اوامر و نواهی/ مشروعه او را مطیع و منقاد باشند. در این باب قدغن دانسته، از جوانب بر این جمله روند و هر ساله/ حکم مجدد نطلبند.
تحریرا فی روز شنبه غره شهر ربیع الاخر بارس ئیل/ ست و ثمانین و تسعمائة.
فرمان مورخ شعبان 999 از شاه عباس اول در امضاء وظیفه سیادت پناهان امیر عز الدین محمد و امیر محمد قاسم و امیر فخر الدین محمد فرزندان میر عبد المطلب مرعشی- متولی آستانه شاهزاده حسین در عهد طهماسب- از بابت مال و جهات سه محل از اوقاف غازانی. از کناره سند برمیآید که این وجه پیشتر در وظیفه فرزندان میر زین العابدین
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 153
کاشی و شاه ملا قزوینی مقرر بوده است. مهر بالای سند تاریخ 999 و مهر حاشیه تاریخ 996 دارد.
فرمان همایون شد آنکه چون حسب الاحکام مطاعه لازم الاطاعه همایون لازال نافذا فی الربع المسکون مبلغی از بابت/ حاصل محال مذکوره ذیل که از اوقاف غازانی است:
[قریه عبدلآباد بشاریات: 4 تومان قریه کلج بشاریات: 4 تومان مزرعه درویشآباد بشاریات: 4 تومان]
در وجه وظیفه سیادت پناهین صلاحیت و تقوی دستگاهین امیر عز الدین محمد و امیر محمد قاسم/ و امیر فخر الدین محمد اولاد سیادت پناه مرحوم امیر عبد المطلب مرعشی مقرر است. بنابراین کدخدایان و رعایاء آن محال خصوصا عبدلآباد سال به سال/ وجه وظیفه سادات مشار الیهم را بلاقصور و انکسار نقدا و جنسا و اصل ساخته، موقوف ندارند و آنچه از بابت سنوات گذشته از وظیفه ایشان مانده باشد تسلیم نمایند./ افادت مآب مولانا شاه ملا مطلقا پیرامون وظیفه سادات مشار الیهم خصوصا عبدلآباد نگشته، طلبی نکند. امارت پناه حکومت و شجاعت دستگاه مقرب الحضرة/ العلیة العالیة ....... دریافت و ایصال وجه وظیفه سادات مومی الیهم به ایشان نهایت امداد/ نموده، نوعی کند که خیالی از آن جهت به خاطر ...... در این باب قدغن دانسته، از فرموده در نگذرند./ وزیر و کلانتر قزوین حسب المسطور مقرر دانسته، از فرموده در نگذرند و هرساله حکم مجدد طلب ندارند.
تحریرا فی شهر شعبان المعظم سنه 999.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 154
مقرر است که اولاد مرحوم میر زین العابدین/ کاشی و شاه ملاء قزوینی و غیره مطلقا دخل در وظیفه/ سیادت پناهین مشار الیهما ننموده، پیرامون نگردند و به عهده سعادت نصاب لاچین آقاء/ سرکار عبدلآباد آنکه سال به سال وجه وظیفه سادات/ مشار الیهم را به ایشان رسانیده، به عذر موقوف ندارد که از ایشان تغییر یافته/ به وظیفه سادات مشار الیهم مقرر شد.
[مهر:] بنده شاه ولایت عباس مهر مسوده دیوان اعلی 996
فرمان مورخ رجب سال 1000 از شاه عباس اول باطغرای شطرنجی او که نمونه دیگری از آن در اسناد گرجستان[542] هست، در واگذاردن مبلغ دو هزار دینار تبریزی از بابت مال و جهات مزرعه مرد کرران ساوه که از زمان شاه خدا بنده به سیورغال آستانه حضرت شاهزاده حسین مقرر بود به دستور به سیورغال همان آستانه. با ذکر نام متولیان آستانه در آن تاریخ که سه تن با نامهای درویش قنبر و درویش عربقلی و درویش محمد علی بودهاند. در این سند مشکل مهمی هست که در آن از شاه خدا بنده با دعاء «انار اللّه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 155
برهانه» یاد شده درحالیکه او در سال 1004 درگذشته و سند هم اصیل و صحیح است.
پشت سند چند مهر و توقیع هست از جمله یکی از امیر ابو الولی انجو صدر شاه عباس. او امیر ابو الولی فرزند شاه محمود انجو حسنی حسینی شیرازی، از دودمان سادات طباطبائی[543] است که در 974 متولی آستان قدس رضوی[544] و در 984 متولی آستانه شیخ صفی[545] و در 987 متولی اوقاف غازانی[546] و در 988 قاضی عسکر[547] و سپس صدر شاه خدابنده[548] بود که در آغاز سلطنت شاه عباس مانند همه ارباب مناصب از کار برکنار، و پس از اندکی مجددا به صدارت برگزیده شد[549] و از 996 تا 1015 مدت بیست سال در این مقام پایید[550].
ابو الولی انجو مردی دانشمند بوده و شواهد آن با فهرست مآخذ شرححال او در رساله مثالهای صدور صفوی[551] آمده
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 156
است. از او دو مثال یکی مورخ 10 صفر 1010[552] و دیگری مورخ محرم 1013[553] و سه سجل یکی مورخ 989[554] و دیگری بر فروش نامه مورخ 20 شعبان 992[555] و سومی بر قبالهای مورخ ذ ق- 999[556] دیدهام که مهر او در همه آنها جز آن است که در اینجا میبینیم.
یا محمد یا علی
المؤید من عند اللّه ابو المظفر عباس الحسینی الموسوی الصفوی بهادر خان سیوزومیز[557]
در این وقت بنابر عنایت بیغایت شاهانه درباره متولیان مزار متبرکه منوره [امامزاده حسین علیه و علی آبائه السلام]/ مبلغ دوهزار دینار تبریزی از بابت مال و جهات مزرعه مرد کرران ساوه که/ از زمان شاه جنت مکان علیین آشیان [شاه بابا ام انار اللّه برهانه] به سیورغال مزار متبرکه مقرر بود به دستور به سیورغال ابدی و احسان سرمدی مزار متبرکه شفقت و مرحمت فرموده، ارزانی داشتیم.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 157
کدخدایان و رعایاء مزرعه مذکوره سال به سال/ مال و حقوق دیوانی خود را بلاقصور و انکسار و اصل درویش قنبر و درویش عربقلی و درویش محمد علی متولیان آستانه مزبوره ساخته، یک دینار و یک من بار موقوف ندارند که متولیان مذکور/ به وجه شرع صرف آستانه متبرکه نمایند و به علت مال مواشی و مراعی و منال و نصب و محصول و چشمه خانی و قشلاق حربآباد مزاحمت نرسانند.
حکام و تیولداران و داروغگان/ و ارباب و کلانتران الکاء مذکور از اخراجات حکمی و غیر حکمی از علفه و علوفه و قتلغا و الاغ و الام و بیگار و شکار و طرح و دستانداز و پیشکش و سلامی و عیدی و نوروزی/ و مدد خرج و زر مشتلق و زر تفنگچی و زر پیاده و زر اسب حکام جزو و کاه و جو و سایر تکالیف و شلتاقات به هر اسم و رسم که بوده باشد اطلاق و حوالتی ننموده، قلم و قدم کوتاه و کشیده دارند/ در این باب قدغن دانسته، از فرموده در نگذرند و هرساله نشان و پروانچه مجدد طلب ندارند و چون به توقیع رفیع منیع اشرف اقدس اعلی مزین شود اعتماد نمایند.
تحریرا فی/ شهر رجب المرجب سنه 1000.
[1] به وقوف امارت پناه شوکت و حشمت دستگاه ظهیرا للایالة و الاقبال ابراهیم خان ثانی.
[2] توکلت علی اللّه. فی التاریخ [مهر:] بنده شاه ولایت حاتم[558].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 158
[3] توکلت علی اللّه. فی التاریخ [مهر:] یثق باللّه الغنی[559] ابو الولی بن محمود الانجو الحسنی الحسینی 996 [میان مهر:] افمن شرح اللّه صدره للاسلام فهو علی نور من ربه [دو کناره:] اللهم صل علی النبی و الوصی و السبطین و السجاد و الباقر و/ الصادق و الکاظم و الرضا و التقی و النقی و الزکی و المهدی.
[با شش توقیع و مهر دیگر].
فرمان مورخ ذ ح- 1011 از شاه عباس اول درباره سیورغال امیر حبیب اللّه که به فرزندان او از جمله امیر عبد اللهیار پیشنماز واگذار شده است. نام محالی که مال و جهات آن جزو این سیورغال بوده در پشت سند نوشته شده. برخی از آنها موقوفات پیشین آستانه شاهزاده حسین است و برخی بعدا وقف آنجا انگاشته شده است. بههرحال این سادات از سلسله مرعشیان متولی آستانه بوده و متولیان بعدی چنان که در اسناد بعد میبینیم[560] همین سیورغال را به ارث بردهاند.
فرمان همایون شد آنکه چون مقرر فرموده بودیم که سیورغالات الکاء عراق و غیره موقوف بوده، مادام که نواب همایون ما به نفس نفیس به حقیقت استعداد/ استحقاق ارباب سیورغالات نرسیم و مجددا حکم اشرف صادر نگردد احدی دخل در سیورغال خود ننماید و در این ولا که تحقیق سیورغالات
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 159
دار السلطنه/ قزوین میفرمودیم سیادت و نقابت پناه افادت و افاضت دستگاه وجیها للسیادة امیر عبد اللهیار پیشنماز به عز مجالست مجلس بهشت آئین سرفراز گشته، به عرض رسانید که/ مبلغ ضمن از بابت مال و جهات و وجوهات و منال محال مذکوره ظهر به سیورغال اولاد سیادت و مرحمت پناه امیر رحمت اللّه والد او مقرر است. بنابر شفقت و مرحمت شاهانه درباره/ سیادت و نقابت پناه مشار الیه و سایر اولاد مبلغ مزبور را دانسته به دستور سابق به سیورغال ابدی و احسان سرمدی سادات مذکور شفقت و مرحمت فرموده/ ارزانی داشتیم.
مستوفیان عظام کرام دیوان اعلی رقم این عطیه را در دفاتر خلود ثبت نموده، از شائبه تغییر و تبدیل مصون و محروس شناسند و این عارفه را/ درباره ایشان انعام مخلد بر دوام دانسته، تغییر به قواعد آن راه ندهند. رعایاء محال مذکوره ضمن سیادت و نقابت پناه مومی الیه و شرکاء (؟) را صاحب سیورغال خود دانسته/ سال به سال مال و جهات و حقوق دیوانی خود را مع فروعات تابعه موافق دستورالعمل دیوان اعلی جواب گفته، چیزی موقوف ندارند.
حکام و عمال و متصدیان/ مهمات دیوانی دار السلطنه مزبور حسب المسطور مقرر دانسته، اطلاق و حوالتی به محل سیورغال ایشان ننمایند. در این باب قدغن دانسته، از فرموده در نگذرند/ و هرساله حکم و پروانچه مجدد طلب ندارند و چون به مهر مهر آثار اشرف اعلی مزین و محلی گردد اعتماد نمایند.
تحریرا فی/ شهر ذی حجة الحرام سنه احدی عشر و الف من الهجرة.
سیورغال ... اللّه پیشنماز از بابت محال مذکوره قزوین به شرح متن ....:
* قریه صامغان بشاریات و غیره از بابت وقف سرکار حضرات عالیات سدره مرتبات چهارده معصوم علیهم السلام. مقرر آنکه از قرار عشر حاصل از
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 160
متصدی سرکار وقف ... نمایند به علاوه ملکآباد درویشآباد:
یک تومان و هشت هزار و 650 دینار[561]
قریه صامغان بشاریات: 1 تومان و 2 هزار و 450 دینار (نقد: .../ جنس:
5 خروار و 72 من).
مزرعه مهاباد بشاریات: سهخروار.
قریه رضیآباد (؟) بشاریات: یکصد ...
* قریه دستجرد اقبال و غیره کما فصله:
قریه دستجرد اقبال: از جمله 24 سهم هفت سهم.
قریه کچلجرد دشتبی: 2 دانگ.
قریه امینقان دشتبی: یک دانگ.
قریه شنستق رامند: 4 دانگ.
[با چند توقیع و مهر].
مثال دیوان الصداره مورخ ذ ق- 1016 با فرمان شاه عباس مورخ به همین تاریخ که به امضای مثال صادر شده است در پشت آن بر روی دیگر سند، در مورد تولیت آستانه شاهزاده حسین که با سادات مرعشی بوده و عزل و نصب خدمه آنجا منوط به رأی ایشان بوده است بنابراین میر منصور خادم و درویش کفشدار و مؤذن و مشعلدار و جاروبکش و دیگر خدمتگزاران آن آستانه باید خود را
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 161
به نصب ایشان منصوب و به عزل آنان معزول دانند.
طغرای مثال چنانکه میبینیم «معز الدین محمد الحسنی الحسینی» است. مثال دیگری با همین طغرا مورخ شوال 1015 با حکم شاه عباس در روی دیگر آن در اسناد آستانه بیبی هیبت[562] هست. این معز الدین محمد در این دو تاریخ به شهادت همین مثالها و به تصریح متن دو فرمان صدر شاه عباس بوده است لیکن در تاریخ عالمآرای عباسی به تصریح مینویسد که در اثناء فتح گنجه- در صفر سال 1015- امیر ابو الولی انجو از صدارت برکنار و به جای او قاضی خان سیفی حسنی قزوینی فرزند میرزا برهان و جلال الدین حسن صلائی عهدهدار مقام مزبور شدند[563] و صلائی در سال 1016 درگذشته، به جای او میرزا رضی شهرستانی صدر شد[564] که تا سال 1026 در این مقام بود و در این سال درگذشت و قاضی خان از سال 1015 تا سال 1026 صدارت نمود و او نیز در این سال معزول شد[565]. بنابراین در این میان از صدارت کسی با نام معز الدین محمد سخنی نیست و باید دید این معز الدین محمد که بیهیچ تردید (و به شرح مذکور به صریح متن فرمان و شهادت مثال) صدر شاه عباس بوده است کیست. به خصوص با توجه به اینکه اگر صدر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 162
نایبی هم میداشت همواره نام صدر را در طغرا مینوشتند چنانکه فرزند میرزا رضی مزبور: میر صدر الدین محمد در سن خردسالی عنوان صدارت یافت و با آنکه همه کارها به وسیله میرزا رفیع شهرستانی انجام میگرفت[566] باز هم نام میر صدر الدین محمد را در طغرای مثالهای دیوان صدارت مینوشتند[567].
در فوائد الرضویه[568] و ریحانة الادب[569] داستانی در مورد کتاب مفتاح الفلاح شیخ بهائی هست که به مقتضای آن میبایست در هنگام اتمام آن اثر «معز الدین محمد» نامی صدارت دیوان داشته باشد[570]، و چون کتاب مزبور در ماه صفر 1015 در گنجه (در التزام شاه عباس) پایان گرفته است[571] و از سوی دیگر نویسندگان آن دو کتاب شرححال، صدری با این نام جز معز الدین محمد بن شاه تقی الدین محمد اصفهانی صدر شاه طهماسب، درگذشته 952[572] نمیشناختهاند ماجرای مزبور را ذیل سرگذشت همین اصفهانی آورده، و در ریحانه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 163
با توجه به اختلاف زمانی تألیف مفتاح الفلاح با تاریخ زندگانی وی در صحت اصل یا اسناد داستان تأمل نموده است[573]. درحالیکه آن میتواند از همین معز الدین محمد صدر مورد سخن باشد.
بهنظر چنین میرسد که معز الدین محمد لقب و نام همان قاضی خان حسنی سیفی قزوینی باشد که در مآخذ او را به لقب مشهورش خوانده و یاد کردهاند. ظاهرا جز این راهی برای حل مشکل نمیتوان یافت.
معز الدین محمد الحسنی الحسینی
چون تولیت آستانه متبرکه معطره امامزاده واجب التعظیم و التکریم [امامزاده حسین علیه التحیة و الثنا]/ به سادات عظام مراعشه متعلق است و از قدیم الایام الی الان/ عزل و نصب خدمه و عمله و فعله آن سرکار منوط به رأی سادات مشار الیهم بوده و همگی آن جماعت به عزل ایشان معزول و به نصب ایشان منصوب بودهاند/ بنابراین سیادت پناه میر منصور خادم و درویش کفشدار و جاروبکش و مشعلدار و مؤذن و سایر عمله و فعله آن سرکار به دستور خود را/ به عزل سادات عظام مشار الیهم معزول و به نصب ایشان منصوب شناسند و بعد الیوم مطلقا بدون اذن و رضای سادات مذکوره/ در خدمات آن سرکار مدخل ننموده، به احکام و امثله سابق که در دست داشته باشند یا گذرانند مستند نشوند و بعد از آنکه هریک از ایشان را که/ سادات مومی الیهم در خدمت متعلقه به او رخصت دهد به نوعی که موافق شریعت غرا و رضای سادات[574] آن آستانه باشد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 164
سلوک نموده/ مطلقا از آن تجاوز ننمایند. به عهده وکلاء حاکم دار السلطنه قزوین که در این ابواب امداد سادات مومی الیهم به جای آورده، مطلقا/ تمکین احدی از عمله و فعله ... احکام و امثله سابق بدون اذن و رضای سادات مذکوره ندهند و هرساله حکم مجدد نطلبند.
تحریرا/ فی شهر ذی قعدة سنه 1016.
*** فرمان همایون شد آنکه به موجبی که مثال لازم الامتثال دیوان الصدارة العلیة العالیة در ضمن صادر گشته عمل نمایند/ و از مضمون مدلول آن مطلقا عدول و انحراف نورزند. سیادت پناه میر منصور خادم و درویش کفشدار و جاروبکش و/ مؤذن و مشعلدار و سائر عمله و فعله سرکار موهبت آثار مذکور ضمن خود را به عزل سادات عظام مشار الیهم مسفور ضمن معزول و به نصب ایشان منصوب و متمکن/ شناسند و به احکام و امثله که قبل از این گذرانیده باشند یا گذرانند مستند نگردیده بدون اذن و رضا [ء] سادات مشار الیهم مدخل ننمایند و به احکام سابق و لاحق اعتماد ننمایند/ به عهده حاکم دار السلطنه قزوین که در این باب امداد به جای آورده، در عهده شناسد.
تحریرا فی شهر ذی قعدة الحرام سنه 1016.
فرمان مورخ ج 2- 1019 از شاه عباس اول در مورد منافع آستانه شاهزاده حسین که میان همه سادات مرعشی بهطور مساوی تقسیم میشده، و عزل و نصب خدمتگزاران که با آنان بوده است. با اشاره به فرمانی که از شاه خدا بنده
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 165
در همین دو مورد در دست آنان بوده است:
فرمان همایون شد آنکه چون از مضمون پروانچه مطاعه اعلی حضرت شاه جم جاه جنت بارگاه علیین آشیانی [شاه بابا ام انار اللّه برهانه] که/ در دست سادات کرام مرعشیه متولیان مزار کثیر الانوار حضرت امامزاده واجب التعظیم و التکریم [شاهزاده حسین علیه و آبائه التحیة] است/ معلوم و مستفاد شد که منافع آن سرکار که ایشان را تصرف در آن جایز است میانه ایشان به عدد رئوس بالسویه/ قسمت میشده و هریک از اولاد و اطفال ایشان که به حد بلوغ میرسیدهاند با دیگر سادات شریک بودهاند و تا طفل بودهاند/ چیزی نمیبردهاند. بنابراین مقرر فرمودیم که سادات عظام کرام مذکور به همان قاعده عمل نموده، از مضمون حکم مطاع اعلی حضرت خاقانی/ و طریق معمول قدیم در نگذرند و همان قاعده را در میانه خود مرعی و مسلوک داشته، از آن تجاوز ننمایند و هر یک از سادات عظام مزبور/ به حق خود قایل[575] بوده، زیادتی به یکدیگر نکنند و چون عزل و نصب خادم و عمله سرکار آستانه مذکوره حسب الحکم اعلی حضرت شاه جنت مکانی/ منوط به رأی متولیان عظام بوده به همان دستور مقرر دانسته، احدی از آن تجاوز ننماید و از مخالفت که موجب مؤاخذه است اندیشه نماید و به سند نقیض/ مستند نگردند. به عهده وزیر و داروغه دار السلطنه قزوین که در این باب امداد به تقدیم رساند و هرساله حکم مجدد نطلبند.
تحریرا فی شهر جمادی الثانی/ سنه 1019.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 166
فرمان مورخ ج 1- 1027 از شاه عباس اول درباره سیورغالی که سادات مرعشی متولی آستانه از محال وقفی حضرات عالیات چهارده معصوم در قزوین براساس فرمان شماره 16 همین مجموعه اسناد داشتهاند.
در متن سند آمده است که سیورغال سادات مزبور حسب الحکم از قرار هست و بود[576] مجری بوده لیکن عشر و ده نیم دیوانی را از قرار جمع معمولی مالیاتی از آنان میستاندهاند و ازاینرو زیان بسیار بر آنان میرسید. لذا طی این فرمان مقرر شده است که مقرریات مزبور را نیز از همان قرار هست و بود از ایشان بازیافت کنند.
متن این فرمان در فرمان مورخ ذ ق- 1072 شاه عباس دوم که پس از این با شماره 22 در همین مجموعه خواهیم دید نقل شده، و از آن سند برمیآید که تاریخ صدور فرمان ما سال 1027 است هرچند تاریخ نوشته شده در ذیل خود سند به شکلی است که در نظر اول عدد 1025 را نشان میدهد.
فرمان همایون شد آنکه چون سادات عظام مرعشی معروض داشتند که جزوی سیورغال از محال وقفی/ سرکار حضرات عالیات [چهارده معصوم علیه السلام] واقع در دار السلطنه قزوین دارند که حسب الحکم جهان مطاع
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 167
مال و جهات از قرار هست و بود بازیافت نمایند/ و عشر و ده نیم را وکلاء دیوان الصدارة از قرار جمع برآورد نموده، حواله میدارند و از این جهت نقصان و خسران بسیار به ایشان میرسد/ بنابراین مقرر فرمودیم که تحصیلداران عشر و ده نیم و رسم المهر چون سادات عظام مذکور وجه سیورغال خود را که/ از مال و جهات محال وقفی سرکار حضرات عالیات دارند از قرار هست بود میگیرند ایشان نیز عشر و ده نیم و/ رسم المهر را از آن قرار طلب نموده، جمع قانونی را منظور ندارند و تصدیق از متصدی سرکار وقف گرفته/ آنچه از قرار هست و بود به دست صاحب سیورغال درآمده باشد ایشان نیز به موجب تصدیق از آن قرار عشر و ده نیم و رسم المهر ستانند/ و به زواید مزاحمت نرسانند. به عهده حاکم و وزیر و کلانتر دار السلطنه قزوین که در این باب امداد حسابی سادات عظام به تقدیم رسانند/ و در عهده دانند هرساله حکم مجدد نطلبند.
تحریرا فی شهر جمادی الاول 1027.
مثال دیوان الصداره مورخ ج 1- 1029 از میرزا رفیع الدین محمد صدر خلیفه درباره چهار دانگ قریه شنسطاق از اعمال رامند قزوین که وقف آستانه شاهزاده حسین بوده و عباسقلی یساول بدون جهت شرعی در آن تصرف مینموده است. در این سند به شخص مزبور دستور داده شده که دست از تصرف در وقف بردارد و اگر سخنی دارد به شریعت پناه نصیر الدین محمد قاضی دار السلطنه قزوین مراجعه کند تا پس از تحقیق موافق حکم شرع عمل شود.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 168
میرزا رفیع الدین محمد فرزند شجاع الدین محمود حسینی مرعشی از دانشمندان و فقیهان این دوره بود که در سال 1026 پس از درگذشت قاضی سلطان تربتی به مقام صدارت برگزیده شد[577] و تا سال 1034 که درگذشت در این مقام باقی بود[578]. او ردی بر رساله «شرعة التسمیة» میر داماد نوشته است که افندی در ریاض العلماء از آن بسیار نقل میکند[579]. از او جز این سند، مثالی دیگر مورخ ذ ق- 1029 در فرامین فارسی ماتناداران[580] هست. نام 28 مأخذ از مصادر شرححال او و پدران و فرزندان دانشمندش در رساله مثالهای صدور صفوی[581] دیده میشود.
من رفیع الدین محمد الحسینی
چون معروض شد که چهار دانگ مشاع از قریه شنسطاق/ من اعمال رامند قزوین وقف بر آستانه منوره حضرت [خلف ارجمند امام انس و الجن علی ابن موسی الرضا- ع] و دو دانگ/ آن ملک رعایاء آنجاست و عباس قلی آقا یساول بیجهت شرعیه تصرف در کل آن نموده، از تسلیم آن به سرکار وقف و رعایاء مزبور امتناع/ غیرمشروع مینماید. بنابر وقوع مقرر شد که عباس قلی مزبور دست تصرف نامشروع از قریه مزبوره بازداشته، گذارد که/ حاصل حصه وقفی موافق شرط واقف صرف آستانه مزبوره شود و حصه ملکی را رعایا که
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 169
ادعاء مالکیت آن مینمایند تصرف نمایند و از عهده/ اجرة المثل ایام تصرف خلاف شرع بعد از طلب و لزوم شرعی بیرون آید و اگر حرفی شرعی داشته باشند به شریعت و فضیلت پناه نصیرا محمدا/ قاضی دار السلطنه مزبوره رفع نماید که بعد از تحقیق موافق شرع شریف عمل نماید. به عهده داروغه آنجا که امداد شرعی/ نموده، مجال تمرد نامشروع احدی ندهد.
تحریرا شهر جمادی الاولی/ سنه 1029.
[مهر:] المتوکل علی اللّه الغنی عبده رفیع الدین محمد الحسینی
فرمان شاه صفی مورخ شعبان 1050 در واگذاردن سیورغال اولاد میر عبد المطلب که در سند شماره 14 نیز بدان اشاره شده[582] و در زمان شاه خدا بنده برای متولی آستانه شاهزاده حسین در آن عهد قرار داده شده بود، به میر عبد القادر مرعشی و غیره بنابر تجویز میرزا حبیب اللّه صدر. گویا همین سند است که در فهرست فرامین خاندان (شماره 96 این مجموعه) به شکل «فرمان مورخ 1051 به اسم میر عبد القادر مرعشی» از آن سخن رفته است.
نیمی از این سند (نیمه چپ) اکنون در دست نیست یا به دست من نرسیده است، لیکن خوشبختانه تمامی متن آن با تغییر مختصری در فرمانی از شاه سلیمان که پس از این به
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 170
شماره 24 خواهد آمد نقل شده که با کمک بازمانده اصل و به قیاس احکام مشابه به شکل زیر تکمیل شد. میر عبد القادر مزبور چنانکه در همان سند مصرح است متولی مزار شاهزاده حسین بوده، و میرزا حبیب اللّه صدر که پشت فرمان نیز مهر و توقیع دارد فرزند میر سید حسین حسینی کرکی خاتم المجتهدین است که در سال 1042 پس از عزل میرزا رفیع شهرستانی به صدارت رسید[583] و تا پایان زندگی در همین مقام بود. سال درگذشت او را در خلد برین[584] 1051 و در عباسنامه[585] 1063 نوشتهاند که همین دوم درست است. او مورد توجه خاص شاه صفی بوده و فرزندان وی تا پایان عهد صفوی مناصبی مهم در دست داشتهاند[586]. از او جز مهر و توقیعهائی که پشت فرامین شاه صفی و شاه عباس دوم دارد 6 مثال با تواریخ شوال 1043[587] و ذ ق- 1048[588] و شعبان 1049[589] و ذ ح- 1053[590]
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 171
و محرم 1054[591] و ع 2- 1060[592] تاکنون به چاپ رسیده است. در مجموعه شماره 3988 کتابخانه مجلس شورای ملی رسالهای است در تعیین روز کشته شدن خلیفه دوم که آن را به دستور او نوشتهاند[593] او گویا پیش از سال 1042 که به صدارت رسید متولی آستانه قم بود[594].
فرمان همایون شد (آنکه چون از سرکار اوارجه عراق تصدیق نمودند که مبلغ سه تومان و هشت هزار و هفت صد و هشتاد دینار و پنج دانگ از بابت مال و منال) محال مذکوره ضمن قزوین در نسخه تشخیص به (سیورغال اولاد میر عبد المطلب به قید جدیدی نواب سکندرشان) [شاه سلطان محمد طاب ثراه] (مجری است). در این ولا میر عبد القادر مرعشی و (غیره به درگاه عرش اشتباه آمده، به عرض رسانیدند که میر عبد المطلب متوفی شده) و استدعا نمودند که مبلغ (مزبور به دستور به سیورغال ایشان مقرر شود و ...) تمیز و تحقیق به عهده سیادت و صدارت (پناه .. میرزا حبیب اللّه صدر ممالک) محروسه شده و مشار الیه تجویز نمود که (از تاریخ موقوف شدن سیورغالات مبلغ مزبور) به سیورغال اولاد مومی الیه مقرر شود (بنابراین مبلغ مزبور را از تاریخ موقوف) شدن سیورغالات به سیورغال (میر عبد المطلب و بعد از فوت میر عبد المطلب به سیورغال اولاد مشار الیه) مرحمت فرموده، ارزانی داشتیم. (رعایا و مزارعان محال مزبوره مشار الیهم را صاحب سیورغال خود دانسته، سال به سال) مال
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 172
و جهات و حقوق دیوانی خود (را موافق دستورالعمل دیوان جواب گفته، چیزی موقوف ندارند. کلانتر و عمال) الکاء مزبور به خلاف حکم و حساب (مدخل در محال سیورغال مشار الیهم ننموده، قلم و قدم کوتاه و کشیده دارند). در این باب قدغن دانسته، هر (ساله حکم مجدد طلب ندارند و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر شعبان سنه 1050).
[پشت سند نام ملکآباد، فخرآباد بشاریات و صامغان بشاریات باقیمانده است با مقدار سیورغال از هر یک از این محال. با توقیع و مهر میرزا حبیب اللّه صدر که سجع مهر او چنین است: «حسبی اللّه- حبیب اللّه بن حسین الحسینی» با چند توقیع و مهر دیگر].
فرمان مورخ ذ ق- 1072 از شاه عباس دوم در امضاء فرمان مورخ ج 1- 1027 بیاضی[595] شاه عباس اول- سند شماره 19 این مجموعه- که طی آن مقرر گردیده بود عشر و ده نیم و رسم المهر از سیورغال سادات مرعشی مانند اصل سیورغال از قرار «هست و بود» گرفته شود، با نقل متن فرمان مزبور. سجع مهر شاه در بالای سند همان است که در پاورقی صفحه 29 مجلد ششم کتاب از آستارا تا استارباد براساس فرمان شماره 19 آن کتاب آمده است.
فرمان همایون شد آنکه چون سادات مرعش به دیوان آمده، حکم نواب گیتیستان فردوس مکانی که/ به تاریخ شهر جمادی الاول سنه 1027 عز اصدار یافته ابراز نمودند خلاصه مضمون آنکه:
«چون سادات مرعش معروض داشتند که/ جزوی سیورغال در محال وقفی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 173
سرکار حضرات عالیات سدره مرتبات واقع در دار السلطنه قزوین دارند که/ حسب الحکم جهان مطاع مال و جهات از قرار هست و بود بازیافت مینمایند و عشر و ده نیم را وکلاء دیوان الصداره از قرار جمع/ برآورد نموده، حواله میدارند و از این جهت نقصان و خسران بسیار به ایشان میرسد. بنابراین مقرر فرمودیم که تحصیلداران/ عشر و ده نیم و رسم المهر چون سادات عظام مزبور وجه سیورغال خود را که از مال و جهات محال وقفی سرکار حضرات/ عالیات دارند عشر از قرار هست و بود میگیرند ایشان نیز عشر و ده نیم و رسم المهر را از آن قرار طلب نموده، جمع قانونی را/ منظور ندارند و تصدیق از متصدی سرکار وقف گرفته، آنچه از قرار هست و بود به دست صاحب سیورغال درآمده باشد/ ایشان نیز به موجب تصدیق از آن قرار عشر و ده نیم و رسم المهر ستانند و به زواید مزاحمت نرسانند. به عهده حاکم و وزیر و/ کلانتر قزوین که در این باب امداد حسابی سادات عظام به تقدیم رسانند».
و استدعاء امضای نواب کامیاب همایون ما نمودند/ بنابراین مقرر فرمودیم که تحصیلداران عشر و ده نیم و رسم المهر حکم نواب گیتیستان فردوس مکانی را/ ممضی و منفذ دانسته، تغییری به قواعد آن راه ندهند. به عهده حاکم و وزیر و کلانتر دار السلطنه قزوین که در این باب امداد حسابی/ سادات مزبوره به تقدیم رسانند. در این باب قدغن دانسته، در عهده دانند و هرساله حکم مجدد نطلبند.
تحریرا فی/ ذی قعدة الحرام سنه 1072.
خطاب دیوان الصداره مورخ صفر 1086 از میرزا ابو صالح صدر عامه، در واگذاردن حفاری و قبرسازی قزوین و آستانه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 174
امامزاده حسین به محمد مسیح فرزند محمد قاسم بن استاد سلطان حسین، با اشاره به خطاب میرزا رفیع صدر مورخ رمضان 1032 و مثالهای مورخ ذ ق- 1051 و شوال 1077 در ارجاع همین مهم به او و پدرش. در مثال مورخ ذ ق- 1051 از محمد سعید غسالباشی قزوین هم (که تصدیق محول بودن امور قبرسازی به محمد قاسم و فرزندان او نموده بود) یاد میشده است.
میرزا ابو صالح صدر فرزند میرزا محمد محسن رضوی مشهدی، بانی مدرسه نواب مشهد در 1086 و ایوان مصلای آن شهر در 1087[596]، در سال 1077 صدر عامه شاه سلیمان شده[597] و در صفر 1092 برکنار شده[598] و در اواخر شعبان 1098 درگذشته است[599]. مثالی از او مورخ ذ ح- 1080 با مهری جز آنچه در اینجا میبینیم در اسناد آستانه ری[600] و سواد رقم صدارت او در مجموعه منشآت شماره 189 کتابخانه ملی رشت[601] هست.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 175
هو بسم اللّه الرحمن الرحیم هو اللّه و لا اله سواه خطاب عالی شد آنکه چون از تصدیق مستوفی موقوفات ممالک محروسه مستفاد شد که به موجب خطاب نواب سیادت و غفران پناه/ میرزا رفیع صدر سابق به تاریخ شهر رمضان سنه 1032 حفر و قبرسازی مسلمین دار السلطنه قزوین به قاسم خان مرجوع بوده به قید آنکه/ احدی با مشار الیه شریک و سهیم و دخیل نباشد، و به موجب مثال دیوان الصداره سابق سابق سابق به تاریخ شهر ذی قعدة الحرام سنه 1051/ از ابتداء یونت ئیل حفاری دار السلطنه مذکوره حسب التصدیق محمد سعید غسالباشی به محمد قاسم ابن استاد سلطان حسین و ولدان/ مشار الیه مرجوع شده به قید آنکه غربا و بومی دار السلطنه مزبوره و آستانه امامزاده حسین علیه التحیه دیگری را با مومی الیه و/ ولدان او در امر مزبور شریک و سهیم ندانند، و به موجب مثال امضاء دیوان الصدارة العلیة العالیه به تاریخ شهر شوال سنه 1077/ از ابتداء قوی ئیل به قید آنکه محمد قاسم مزبور فوت شده حفاری غریب و بومی و خواجه شادمان قزوین به محمد مسیح ولد محمد قاسم/ مذکور مرجوع شده، و در این وقت محمد مسیح مومی الیه به دیوان الصدارة العلیة العالیه آمده، به عرض رسانید که جمعی بدون امثله و اخطبه/ دیوان الصدارة العلیة العالیه در خدمت مرجوعه به او دخل مینمایند و مزاحمت به حال او میرسانند و در این باب استدعاء/ خطاب مستطاب نمود.
بنابراین مقرر شد که هرگاه از قدیم الایام الی الان حفاری و قبرسازی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 176
غریب و بومی و خواجه شادمان و[602] قزوین/ و آستانه منوره امامزاده حسین علیه التحیه به موجب احکام مطاعه و امثله و اخطبه علیه با آبا و اجداد و بعد از آن با او بوده به دستور سابقه/ به موجب احکام و امثله و اخطبه که امور مزبوره را کماکان به وی متعلق و منسوب به او دانسته، احدی در حفاری و قبرسازی غریب و بومی/ و خواجه شادمان و[603] قزوین و آستانه مزبوره دخل ننماید و مزاحمت به حال او نرساند و امر مزبور را به موجب احکام و امثله و اخطبه بلا مشارکت/ و مساهمت احدی مخصوص و متعلق به مشار الیه دانسته، احدی را شریک و سهیم ندانند.
به عهده گماشته حاکم دار السلطنه مزبوره که/ امداد و اعانت شرعی و حسابی به تقدیم رسانند و در این باب اهتمام تمام لازم شناسند.
تحریرا فی شهر صفر ختم بالخیر و الظفر سنه 1086.
[مهر:] فان اللّه هو مولاه و جبرئیل و صالح المؤمنین
فرمان شاه سلیمان صفوی مورخ صفر 1094 در مورد سیورغال اولاد میر عبد المطلب که بنابر حکم شاه خدا بنده مقرر شده و طی فرمان مورخ شعبان 1050 به میر عبد القادر مرعشی متولی آستانه امامزاده شاهزاده حسین واگذار گردیده بود. در این فرمان سیورغال مزبور به میر محمد نصیر و میر فخر الدین فرزندان میر عبد القادر تفویض شده است.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 177
نیمه اخیر این فرمان مشتمل بر تاریخ صدور آن در دست نیست لیکن چون از رقم مورخ رجب 1092 در آن یاد شده است ناچار باید پس از این تاریخ صادر شده باشد و از فرمان طهماسب دوم (سند شماره 31) برمیآید که آن در صفر 1094 صدور یافته است[604].
فرمان همایون شد آنکه چون از سرکار اوارجه عراق تصدیق نمودند که مبلغ سه تومان و هشت هزار و هفتصد و هشتاد دینار و پنج دانگ/ از بابت مالومنال محال مزبوره ذیل قزوین:
قریه سالانک (؟) بشاریات: یکتومان و 440 دینار (نقد: .../ جنس:
...)
قریه ملکآباد: نقد- یکهزار و 375 دینار/ جنس- 1400 (14 خروار؟)
قریه کچلجرد دشتبی: چهارهزار و 462 دینار. نقد- 1 هزار و 682 دینار (مال: 1 هزار و 435 دینار/ جهات: 247 دینار)/ جنس: 1800 .. (18 خروار؟)
قریه فخرآباد بشاریات: 1 تومان و 3 هزار و 334 دینار. نقد- 7 هزار و پانصد دینار/ جنس: ...
قریه باتومجین قهپایه: یکهزار و چهارصد و چهل و چهار دینار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 178
قریه صامغان: 4 هزار و 168 دینار. نقد- 1 هزار و 168 دینار/ جنس- ...
115 دینار] در نسخه تشخیص سیورغال اولاد میر عبد المطلب به قید جدیدی نواب سکندرشان [شاه سلطان محمد برد اللّه مضجعه] مجری و/ بعد از آن میر عبد القادر مرعشی و غیره به درگاه عرش اشتباه آمده، به عرض رسانیدند که میر عبد المطلب متوفی شده و استدعا نمودند که/ مبلغ مزبور به دستور به سیورغال ایشان مقرر شود و مرحوم میرزا حبیب اللّه صدر سابق تجویز نموده که از تاریخ موقوف شدن سیورغالات/ مبلغ مزبور به سیورغال میر عبد المطلب و بعد از فوت او به سیورغال اولاد مومی الیه مقرر شود و از قرار پروانچه مطاع به تاریخ شهر/ شعبان سنه 1050 لویئیل مبلغ مزبور از تاریخ موقوف شدن سیورغالات به سیورغال میر عبد المطلب و بعد از فوت میر عبد المطلب/ به سیورغال اولاد مشار الیه شفقت شده به قید اینکه رعایا و مزارعان محال مزبوره مشار الیهم را صاحب سیورغال خود/ دانسته، سال به سال مال و جهات و حقوق دیوانی خود را موافق دستور العمل دیوان جواب گفته، چیزی موقوف نداشته و کلانتر و عمال/ الکاء مزبور به خلاف حکم و حساب مدخل در محال سیورغال مشار الیهم ننموده، قلم و قدم کوتاه و کشیده دارند.
و در این وقت/ سیادت پناهان میر محمد نصیر و میر فخر الدین ولدان میر عبد القادر مرعشی متولی مزار امامزاده واجب التعظیم و التکریم [شاهزاده حسین علیه و آبائه التحیة و السلام]/ عرض نموده که اولاد ذکور مشار الیه منحصر به ایشان است و محضری به مهر جمعی برطبق ادعای خود ابراز و استدعاء امضاء نواب همایون ما/ نمودند و از سرکار توجیه و سرخط نوشتهاند که سیورغال
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 179
مزبور معمول است و از قرار رقم اشرف به تاریخ شهر رجب سنه 1092 ...
.......... مقرر است که
فرمان شاه سلیمان صفوی مورخ صفر 1103 در واگذاردن تولیت آستانه شاهزاده حسین با موقوفات و سیورغال و مستمریات آن به میر محمد نصیر مرعشی که چنانکه دیدیم فرزند میر عبد القادر متولی پیشین آن بوده است. با اشاره به فرامین و احکام پادشاهان پیش و تأکید در باب حقابه موقوفه دستجرد اقبال که چنانکه در سند شماره 1 دیدیم آن را کیاملک هزاراسپی بر مزار شریف وقف نموده بود.
نام محالی که سیورغال آستانه از آنها مقرر بوده، همچنین نام موقوفات مزار پشت سند نوشته شده که به خاطر فرسودگی قابل خواندن نیست و در آن میان نامهای ملک آباد و درویشآباد و دستجرد اقبال و باتومجین قهپایه و چهار دانگ شنستق علیای رامند و کچلجرد و جوسقمره و برزلجین و آب دو رود ارنزک و دزج شصت روز پس از نوروز و امینقان دشتبی و مستمری از بابت مال و جهات ساوج بلاغ دیده میشود.
حکم جهان مطاع شد آنکه چون علوشان و رفعت مکان سادات مرعشی به اعتبار صحت نسب بر پیشگاه خاطر خورشید مظاهر/ اقدس ظاهر و هویدا، و سلاطین گردون مکین سبق و خواقین سپهر تمکین سلف از قرار مضامین فرامین و احکام در تعظیم و تکریم/ ایشان عنایت بینهایت مرعی و مبذول
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 180
و تولیت آستانه مقدسه متبرکه امامزاده والامقام ذوی الاحترام واجب التعظیم لازم التکریم [شاهزاده حسین علیه التحیه فرزند ارجمند امام الجن و الانس علی بن موسی الرضا]/ واقعه در دار السلطنه قزوین را بطنا بعد بطن و صلبا بعد صلب مختص ایشان گردانیده، در این وقت که حضرت سیادت منقبت نجابت و نقابت/ و هدایت مرتبت فضیلت و کمالات دستگاه سلالة السادات و النجبائی میر محمد نصیر که گلی از آن گلستان و ثمری از شجره آن بوستان بوده به پابوس/ همایون ما استسعاد جسته، لهذا رقم امضای تولیت شرعی آن مزار کثیر الانوار را به قید لعنتنامه نسلا بعد نسل و صلبا بعد صلب و بطنا/ بعد بطن با موقوفات و سیورغال و مستمریات آن سرکار از قرار مفصله ضمن مالا و منالا کماکان بدون تغییر و تبدیل به معزی الیه شفقت/ و مرحمت فرمود که هرگاه احدی در قواعد مستمریات و سیورغالات و موقوفات قدیم و جدید آن سرکار و تولیت آن مکان/ متبرکه سوی سلسله علیه مرعشیه راه دهد به لعنت خدا و غضب ائمه هدی صلوات اللّه علیهم اجمعین گرفتار شود و تولیت شرعی آنجا را مختص سادات مرعشی/ دانند.
در باب هفت سهم قریه دستجرد اقبال و آب شلویر که رشته مجرای نهر آن از میان قریه مزبوره الی دستجرد کشیده باید جماعت دستجرد/ آب مذکور را مختص قریه مذکور دانسته، اولا هفت سهم را که وقف آستانه مقدسه مزبوره میباشد مشروب و بعد از آن سایر سهام را/ و احدی را در آن وقف مجال تصرف و تغلب راه نداده، تمام آن را بدون حقیت (؟) و ممانعت غیر مخصوص به قریه مذکور دانند/ ولات و حکام و کلانتر و محصل قزوین غاصبین عین مزبور را تنبیه و تأدیب نموده، دیناری و حبه (ای) به علت صادرات و استصوابیات و ملازمی و بیگار و شکار به موقوفات/ و سیورغالات آن سرکار حواله[605] ننمایند. مستوفیان
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 181
عظام کرام رقم این عطیه را در دفاتر خلود ثبت و از شایبه تغییر و تبدیل مصون دانند.
تحریرا فی صفر المظفر سنه 1103.
فرمان مورخ ذ ح- 1106 از شاه سلطان حسین که سند بسیار مهمی است گویای چگونگی تقسیم آب رودخانههای قزوین در آن عهد و مرسوم قدیم در زمان شاه طهماسب و پیش از آن، به شکلی که در متن فرمان به اجمال و در پشت آن به تفصیل مبین است و در هر دوجا از آب وقفی مزار شاهزاده حسین و کیفیت آن سخن رفته است. با اشاره به پروانچه مورخ ج 2- 1063 شاه عباس دوم در همین باب و نقل متن آن، و رقعه مربوط به عهد شاه طهماسب در باب تقسیم آب. با یاد باغ مشهور و شاهی سعادتآباد که در کتب دوره صفوی نام آن بسیار دیده میشود و ذکر نام برخی بزرگان قزوین در ضمن، از جمله حمزه بیک مستوفی قزوین در عهد طهماسب اول و میرزا شرف و دیگران[606].
سند دیگری مربوط به تقسیم آب قزوین از قرن هشتم در مینودر (837- 852) چاپ شده است.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 182
فرمان همایون شد آنکه چون در این وقت مهر علی و قاسم علی دهخدایان و ملاک باغات دار السلطنه قزوین به عرض رسانیدند که در رودخانه دزج قدری حقابه دارند که باغات خود را از آن رودخانه مشروب مینمایند و معمول در میان ایشان و میرابان سابق این بود که در وقتی که آب متعلق به رعایا بود یکماه بعد از نوروز به قدری که یک آسیا بر آن دایر شود میرابان از حصه رعایا به باغ سعادت میبردهاند و بعد از آن بر سر آب رعیت میانداختهاند و در وقتی که آب مخصوصی سرکار خاصه شریفه میشده تدارک نموده، در بعضی سالها آب میداده و در بعضی سالها از مأخوذ مقرری گاه ثلث و گاه ربع کم میکردند و مأخوذ آب بهاری نفری پنجاه دینار و اول تابستان صد دینار و اوسط تابستان دویست دینار بوده و هفت روز قبل از آنکه آب رودخانه مزبوره متعلق به سرکار خاصه شریفه شود متعلق به کلانتر بوده که به هجده تومان مقطع است و مردم شهر را در آن حقی نیست و میراب حال دستور سابق را منظور نداشته، قبل از آنکه متعلق به سرکار خاصه شریفه شود آب ایشان را تصرف، و شبانه روزی به مبلغ هفتهزار دینار فروخته و آب سرکار خاصه شریفه را شبانهروزی به چهارده هزار دینار و هیجده هزار دینار میفروشد و به جبر قیمت بازیافت مینماید. و در حینی که سیلاب میآمده و به باغات خود سر میافتاده میرابان سابق به خلاف معمول نفری پنجاه دینار میگرفته و میراب حال نفری دویست دینار میخواهد. و کلانتر دار السلطنه مزبور از قدیم الایام الی الان فیما بین سرکار خاصه شریفه و یخچالها و ملاک باغات بر این موجب:
[وادی ارنزک- از ابتداء جدی لغایت پنجم ثور حق یخچالها و ملاک باغات، و از ابتداء ششم ثور لغایت بیستوچهارم منه حق قریه دستجرد وقفی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 183
سرکار فیض آثار، و از ابتداء بیستوپنجم لغایت آخر ثور هفت شبانهروز متعلق به میرابانه کلانتری است که به عوض مبلغ هیجده تومان رسوم حکمی کلانتران موضوع است و رعایا و ملاک باغات شرب و وجه مرسوم را فیمابین خود سویت و توجیه نموده، مهمسازی مینمایند و در این مدت وکلاء دیوان و میرابان را دخلی و حقی در آب مزبور نبوده و از ابتداء جوزا لغایت آخر قوس متعلق به سرکار خاصه شریفه است که وکلاء دیوان و میرابان ضبط مینمایند.
وادی دزج- از ابتداء جدی لغایت بیستوچهارم ثور حق یخچالها و ملاک باغات، و از ابتداء بیستوپنجم لغایت آخر ثور هفت شبانه روز تعلق به میرابانه کلانتری است که به شرح وادی ارنزک در عوض مرسوم کلانتران عمل میشود و در سالی که قلت آب بوده باشد چون وادی مذکور مشرف به باغ سعادت است آبی که به جهت نهال و گلکاری باغ مزبور ضرور میشده از اول ثور لغایت بیستوچهارم منه رعایا و ملاک باغات به رضای خود یک آسیاگردان آب از حق خود وضع و باغبانان به باغ مزبور برده، شرب نهال و گلکاری مینمودهاند و میرابان را حقی در آب مزبور در این مدت زیاده بر این نبوده، و از ابتداء جوزا لغایت قوس متعلق به سرکار خاصه شریفه است که وکلاء سرکار دیوان و میرابان ضبط مینمایند.
وادی زویار- از ابتداء شانزدهم جدی لغایت دهم ثور حق ملاک باغات، و از ابتداء یازدهم منه پنج شبانهروز متعلق به میرابانه کلانتری است که به شرح وادی اریزک و دزج عمل میشود و از ابتداء شانزدهم ثور لغایت آخر جوزا و پانزده شبانهروز از ابتداء جدی حق رعایای رویار است که در این مدت وکلاء سرکار دیوان و میرابان را دخلی و نسبتی در آب وادی مزبوره نبوده و نیست، و از ابتداء سرطان لغایت آخر قوس متعلق به سرکار خاصه شریفه است و وکلاء
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 184
دیوان و میرابان ضبط مینمایند]
تقسیم میشده و مستمر است. و میر آب دار السلطنه مزبور سواد پروانچه نواب خاقان خلد آشیان صاحب قرانی [جد بزرگوارم طاب ثراه] که به تاریخ شهر جمادی الاخری سنه 1063 بیاضی[607] صادر گشته ابراز نمودند مضمون آنکه:
«چون ملاک باغات دار السلطنه قزوین به دیوان آمده، سواد پروانچه نواب جنت مکان علیین آشیانی به مهر مرحوم میرزا حبیب اللّه صدر سابق ممالک محروسه ابراز نمودند خلاصه مضمون آنکه چون میانه ملاک باغات دار الموحدین قزوین و ارباب مواضع معینه چنین مقرر و معمول و مصالح به بوده که از ابتداء جدی تا چهارم ثور آب وادی ارنزک را به باغات شهر به ترتیبی که مقرر و معهود است میبردهاند و بعد از آن نهر آبی از آن وادی به قدر آنکه آسیاها بر آن دایر است به مواضع معینه تعلق داشته باشد تا آنکه شصت روز از ابتداء حمل گذرد و بعد از آن تمام آب وادی مزبور مخصوص مواضع مزبور بوده باشد تا ابتداء جدی، و آب دزج رود از ابتداء جدی تا بیست و هشتم حمل متعلق به باغات باشد و بعد از آن نهر آبی از آنکه طواحین بر آن دایر است متعلق به مواضع مزبوره معینه باشد تا شصت روز از اول حمل بگذرد بعد از آن تمام آب تعلق به مواضع معینه داشته باشد تا اول جدی، و محاذی آبی که متعلق به مواضع معینه است از هر دو وادی بعضی به ملکیت و بعضی به اجاره شرعیه به مدت معینه- الا وقف مزار کثیر الانوار حضرت امامزاده واجب التعظیم [شاهزاده حسین علی آبائه و علیه التحیة و السلام] که داخل اجاره نشده- به تفصیل و قاعدهای که در قبالچه شرعیه مسطور است به نواب همایون متعلق و مخصوص شده و تابع باغ مبارک سعادتآباد فرمودهایم، مقرر شد که همین قاعده و قانون
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 185
را در شرب آب مزبور معتبر دانسته از قاعده مزبوره تجاوز ننمایند و اصلا در حصه باغات شهر مدخل ننمایند و سوای آنچه تعلق به سرکار خاصه شریفه گرفته پیرامون حصص غیر نگردند و گذارند که ملاک و ارباب باغات قزوین حقابه خود را به دستوری که در میانه ایشان معمول است تصرف نموده به باغات خود برند.
متصدیان مهمات دیوانی دار الموحدین مزبور حسب المسطور مقرر دانسته، سرکار و عمله و فعله باغ سعادتآباد به موجب مزبور عمل نمایند و از تمرد و تخلف اندیشه نمایند».
و از سرکار ضابطه تصدیق نمودند که در نسخه تشخیص رودابهای مزبور ضمن دار السلطنه قزوین را در تحت رقعهای که در زمان شاه جنت مکان [شاه طهماسب نور اللّه مرقده] در تصرف بوده موافق ضابطه یونتئیل از قرار اوراق به خط مرحوم حمزه بیک مستوفی قزوین به شرحی که در تحت هر یک نوشته شده نوشتهاند و حاصل وجه مزبوره به ضبط میرابان مقرر بوده و در تشخیص آبی که میرابان به دفتر آوردهاند حاصل را مجملا جمع نمودهاند و نسخه مفصلی به دفتر نرسیده و از ابتداء نه ماهه قویئیل ضبط وجه مزبوره به محمد کاظم بیک مرجوع شده و نسخه ضبط مشار الیه تا غایت به دفتر نرسیده.
بنابراین مقرر فرمودیم که وزیر و مستوفی و کلانتر دار السلطنه قزوین مجددا در حضور اهالی شرع انور و ارباب اعتبار و مطلعین نحوات معمولات و استمرار سنوات در باب تقسیم میاه مزبور و شرب باغات سرکار خاصه شریفه و سند کلانتر در باب هفت شبانهروز میرابانه که از قرار دفتر تشخیص متعلق به سرکار خاصه شریفه است رسیده و هرگاه دستور معمول تقسیم میاه مزبوره و عمل میرابان سابق مطابق عرض رعایا و کلانتر بوده، کلانتر مزبور سند در باب تصرف خود داشته باشد و در جزو مستندی که دلالت بر صحت سواد پروانچه فوق کند ظاهر شود
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 186
مجله معتبره مشروحه درست و همگی مهر و تصدیق نمایند که میراب دار السلطنه قزوین از آن قرار عمل نموده، از دستور قدیم و نهج استمرار که از دفاتر ظاهر شده تجاوز ننموده، پیرامون آب رعایا نگردیده، آب وادیهای مزبوره که به موجب فوق متعلق به ملاک باغات و غیره است نفروخته، به خلاف حکم و حساب زیادتی به ایشان ننمایند و اصل مجله مزبوره را به درگاه معلی فرستند که بعد از رقم عالیجاه وزیر دیوان اعلی و مستوفیان عظام در دفتر عمل نمایند و اگر مقدمه مزبوره صورت دیگر داشته باشد جواب عرض نمایند. و چون میراب مزبور نسخه عملکرد سنوات خود را به دیوان اعلی نیاورده عملکرد مشار الیه را نیز از روی دقت و احتیاط و اسناد حسابی که در دست سکنه و ملاک باغات و رعایا و میراب مومی الیه بوده باشد و خاطرنشان حسابی در حضور جماعت مزبور فوق مشخص ساخته، نسخه منقحه در این باب نوشته، همگی مهر نموده به دستور به درگاه معلی بفرستند که بعد از عرض به هرچه از این باب مقرون به حساب و رفاهیت رعایا بوده باشد و مقرر شود عمل نمایند. میراب دار السلطنه قزوین حسب المسطور مقرر دانسته، از فرموده تخلف نورزند و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر ذی حجه سنه 1106.
موضع زویار که در سنه مذکوره از اولاد میرزا شرف خریدهاند و آب مذکور از موضع گرگین و گیو و بلا ... ینجرد[608] و حقابه موضع گرگین که از رودآب مذکور از قدیم مقرر بوده شاه جنت مکان از متولی علیشاهی به مدت نود سال
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 187
اجاره نمودند، 365 شبانروز-[609] 183 شبانروز مذکور است[610].
* که به ملاک باغات شهر قزوین متعلق است: 115 شبانروز (جدی از ابتداء 16 لغایت آخر منه، 29 شبانروز: 14 شبانروز/ دلو: 30 شبانروز/ حوت:
30 شبانروز/ حمل: 30 شبانروز/ ثور: 31 شبانروز: ... شبانروز).
* که به میرابی متعلق است از ابتداء یازدهم لغایت 15 منه: 5 شبانروز.
* که به رعایاء موضع زویار متعلق است: 63 شبانروز (ثور: 31 شبانروز:
16 شبانروز/ جوزا: 32 شبانروز/ جدی، 29 شبانروز: 15 شبانروز)
- 182 شبانروز:
سرطان: 31 شبانروز/ اسد: 31 شبانروز/ سنبله: 31 شبانروز/ میزان: 30 شبانروز/ عقرب: 30 شبانروز/ قوس: 29 شبانروز
باغ سعادتآباد که عبارت از آبهای مذکوره است موافق دفتر ضابطه یونت ئیل به شرح آب دولتخانه همایون.
1- رودآب وادی دزج که موسوم به آب ... است (365 شبانروز):
151 شبانروز.
* که به یخچالهای قزوین متعلق است و حاصل آب آن حق جمعی است از اول جدی تا 18، 29 شبانروز: 18 شبانروز.
* که به ملاک باغات قزوین متعلق است از ابتداء 19 جدی لغایت 24 ثور:
126 شبانروز (جدی، 29 شبانروز: 11 شبانروز/ دلو: 30 شبانروز/ حوت:
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 188
30 شبانروز/ حمل: 31 شبانروز/ ثور، 31 شبانروز: 24 شبانروز).
* که به میرابه متعلق است که حاصل آن به جهت سرکار خاصه شریفه ضبط مینمایند و در دفتر اوارجه دیوان اعلی تنقیح مییابد از ابتداء 25 ثور لغایت 12 منه: 7 شبانروز.
جوزا: 32 شبانروز/ سرطان: 31 شبانروز/ اسد: 31 شبانروز/ سنبله: 31 شبانروز/ میزان: 30 شبانروز/ عقرب: 30 شبانروز/ قوس: 29 شبانروز
2- قریه دزج و محل کوره (؟) که سابقا بدین قاعده عمل میشده و از چهارده هنگام که یک هفته باشد یک روز وقف مزار جواد الانوار شاهزاده حسین علیه السلام است چنانچه در هفته یکروز باشد روز جمعه مقرر شده که به آب جمعگی موسوم شده:
13 هنگام
دیزج: 5 هنگام/ گناج: 4 هنگام/ اندا ...: دو هنگام/ ...: 1 هنگام/ ...: 1 هنگام.
3- قریه الولک و انگشتک و غیره، الولک: 16 سهم-[611] 13 سهم که در موضع مذکور است- 3 سهم/ انگشتک: 136 سهم بالتمام (انتقال شاه بیگم بنت خان احمد: 8 سهم/ انتقال میر .. قزوینی: 123 سهم).
.. و لشکرگاه ... که ... بدین قاعده به سرکار خاصه شریفه و نقیب ممالک آنجا تعلق دارد: ... سهم (عن انتقال حسین بیک قورچی ترکمان که در عوض سی لوله آب از باغ سعادتآباد میگذرد و به اقطاع تملک مشار الیه مقرر شده بود و حالا به ورثه او منتقل شده: 3 سهم/ از انتقال خان احمد گیلانی:[612]
برگی از تاریخ قزوین ؛ متن ؛ ص188
سهم) لشکرگاه خان احمدی: بالتمام.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 189
4- وادی ارنزک که موسوم به آب شریفی شده: 365 شبانروز- 183 شبانروز[613] که ملک خاصه شریفه است.
* که به یخچالهای قزوین متعلق است و حاصل آن حق جمعی است که از اول جدی (29 شبانروز) لغایت 16 منه: 16 شبانروز.
* که حق ملاک باغات قزوین است از ابتداء 17 جدی لغایت 25 جوزا:
160 شبانروز (جدی، 29 شبانروز: 13 شبانروز/ دلو: 30 شبانروز/ حوت:
30 شبانروز/ حمل: 31 شبانروز/ ثور: 31 شبانروز/ جوزا: 25 شبانروز).
* که به میرابه متعلق است از ابتداء 26 جوزا (32 شبانروز) لغایت 32 که آخر جوز است: 7 شبانروز.
- 182 شبانروز
سرطان: 31 شبانروز/ اسد: 31 شبانروز/ سنبله: 31 شبانروز/ میزان: 30 شبانروز/ عقرب: 30 شبانروز/ قوس: 29 شبانروز
ارنزک: 45 سهما بالتمام
* انتقال جماعت مذکوره (میرزا خان احمد گیلانی): 28 سهما.
* وقف (... خالوئی (؟): 8 سهم/ .. دو سهم).
...: 9 هنگام
... انتقال آقا ملک و عبد الهادی دربندی و حسن خان دربندی: دو هنگام.
... عن خان احمدی: چهار هنگام.
... وقفی .. مشار الیه: سه هنگام.
.....
دیناق که مقرر شده که مال ضمن از آن محال .... و آب آنها را به عوض
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 190
مال مذکور به شهر آوردهاند: 100 سهم.
فرمان مورخ ع 2- 1109 از شاه سلطان حسین درباره سیورغال اولاد قوام الدین میر محمد جعفر مرعشی از بابت مال و جهات قریه شرفآباد اقبال و جز آن، و واگذاردن آن به محمد ابراهیم نواده او. با اشاره به فرمان شاه سلیمان در همین باب به تاریخ 1086 که حسب التجویز میرزا ابو صالح صدر صادر شده بود[614].
پشت سند اسامی محالی که سیورغال مزبور را از آنجاها مجری بود نوشته شده که عبارت بودند از شرفآباد اقبال و مهاباد و صامغان و برحین (؟) آباد بشاریات، با مهر میرزا طاهر واقعهنویس وزیر اعظم که در 1101 به جای شیخعلی خان زنگنه وزارت یافته و در 1110 عزل شد و در اوائل 1112 یا اواخر 1111 درگذشت[615] و مهر میرزا محمد باقر صدر خلیفه سلطانی صدر خاصه شاه سلطان حسین از آغاز سلطنت او تا پایان[616].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 191
فرمان همایون شد آنکه چون در این وقت محمد ابراهیم ولد محمد جعفر من اولاد قواما جعفرا مرعشی به درگاه جهان پناه/ آمده، به عرض رسانید که مبلغ سهتومان و ششهزار دینار از بابت قریه شرفآباد اقبال و غیرها قزوین به سیورغال والد مشار الیه مقرر بوده/ و متوفی شده و مجله (ای) به خط و مهر اجمعی در باب فوت والد و انحصار وراثت او در خود ابراز و استدعاء امضاء اشرف به اسم خود نمود و از سرکار/ اوارجه عراق نوشتهاند که مبلغ سه تومان و شش هزار دینار تبریزی[617] از بابت قریه شرفآباد اقبال و غیره ضمن قزوین سابقا به سیورغال مرحوم/ امیر محمد جعفر مرعشی مقرر بوده و امضاء نواب خاقان رضوان مکان [...][618] به اسم مرحوم مزبور صادر شده و امضاء نواب خاقان طوبی آشیان/ قدس مکان [...][619] به تاریخ سنه 1086 حسب التجویز مرحمت پناه میرزا ابو صالح به اسم محمد جعفر و مسماة به زهره ... خانم اولاد مرحوم/ مزبور صادر و به سیورغال ایشان مقرر گشته و صدر سابق ممالک تجویز نموده که چون شیخ الاسلام دار السلطنه مزبوره و غیره اهالی شرع/ آن حدود در مجله مزبوره تصدیق بر فوت محمد جعفر مزبور و انحصار اولاد او در عارض و استحقاق مشار الیه نمودهاند هرگاه/ وجه سیورغال مزبور در دفتر معمول و حکم نقیضی صادر نشده و جهت موقوفی نداشته و نسل مرحوم محمد جعفر مزبور از آن جهت و اولاد او منحصر/ در محمد ابراهیم مزبور شده از تاریخ فوت والد پروانچه امضاء به اسم محمد ابراهیم مزبور صادر شود. بنابراین مقرر فرمودیم که رعایاء محال مزبوره آنچه/ از بابت محال مزبور رسد سیورغال محمد جعفر مزبور بوده باشد به شرحی که صدر سابق تجویز نموده سال به سال
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 192
به دستور معمول سنوات مهمسازی محمد ابراهیم مزبور/ نموده، موقوف ندارند و قبض بازیافت نمایند و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر/ ربیع الثانی سنه 1109.
[پشت سند:] از قرار تصدیق صدر سابق ممالک محروسه و تجویز شرافت و وزارت و اقبال پناه عظمت و حشمت و اجلال دستگاه عالیجاه وحید الزمانی اعتضاد السلطنة البهیة السلطانیه آصف جاهی اعتماد الدولة العلیة العالیة. [مهر:] لا اله الا اللّه الملک الحق المبین طاهر.
[با هفت توقیع و مهر دیگر از جمله:]
* المتوکل علی اللّه الملک الغنی عبده محمد باقر بن سید حسن الحسینی 1106.
* بنده شاه دین ابو الحسن است 1092.
* افوض امری الی اللّه عبده فضلعلی 1077.
* بنده آل محمد باقر.
فرمان شاه سلطان حسین مورخ شوال 1125 در واگذاردن مستمری و مقرری آستانه شاهزاده حسین از بابت موقوفات آن و نقد و جنس مقرری از بابت مالیات قزوین به آن آستانه به خواهش متولیان آنجا میر فخر الدین محمد و میر عبد العظیم حسینی مرعشی. در این فرمان مقام نقابت سادات قزوین را نیز با منصب تولیت به سادات مزبور واگذار نموده است.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 193
اصل این سند در دست نیست. متن زیر براساس سوادی است از آنکه با اصل برابر شده است با مهر «محمد باقر بن محمد تقی الحسینی 1157»:
الملک للّه
فرمان همایون شد آنکه چون در این وقت سلالة السادات العظام میر فخر الدین محمد و میر عبد العظیم الحسینی المرعشی متولیان شرعی آستانه مقدسه منوره متبرکه واجب التعظیم [شاهزاده حسین علیه التحیه خلف امام الجن و الانس علی بن موسی الرضا (علیه) الف الف ثنا] به عرض اقدس رسانیدند که در ایام سلاطین جنت مکین قدری موقوفات به علاوه مبلغ بیست تومان تبریزی نقد و مقدار سیوسه خروار و هیجده من بذر غله هرساله از بابت مالیات دار السلطنه قزوین به جهت روشنایی و مدد معاش متولیان و غیره مصارف سرکار آستانه متبرکه مستمر و برقرار بوده، لهذا بنابر تحصیل دعای خیر و از قرار ارقام قضا نظام بر این موجب:
[* از بابت موقوفات محال مفصله که از قدیم الایام مالا و منالا وقف سرکار آستانه مقدسه است:
قریه شنستق علیاء رامند: چهار دانگ
قریه دستجرد اقبال از جمله بیست و چهار سهم: هفت حصه
امینقان دشتبی از جمله شش دانگ: یک دانگ
باتومچین قهپایه از جمله شش دانگ: دو دانگ
کچلجرد دشتبی از جمله شش دانگ: دو دانگ
آب رودین ارنزک و دزج شصت یوم بعد از نوروز فیروز: دوازده هنگام طاحونه قوشخانه: چهار دانگ و نیم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 194
* از بابت مستمری آستانه منوره که از قدیم الایام هرساله از بابت مالیات قزوین داده میشود:
نقد: بیست تومان
جنس: سیوسه خروار و هیجده من][620]
موقوفات را به علاوه مستمری سرکار آستانه منوره مزبوره برقرار فرمودیم که متولیان از روی دقت و اهتمام تام و تمام متوجه تولیت آن مکان منوره بوده، در نظام و رونق آستانه منوره و خدام آن لازمه سعی و اهتمام به عمل آورند.
حکام و عمال دار السلطنه مزبوره محال مفصله فوق را از حشو جمع قزوین موضوع و به تصرف متولیان داده که خود دادوستد نمایند و به علت صادریات و عوارضات و سیورسات به هر اسم و رسم که بوده باشد دیناری و حبه [ای] به اسم محال مزبوره و خدمه آن آستانه متبرکه حواله و اطلاق ننموده، قلم و قدم کوتاه و کشیده دارند و نقابت اشراف دار السلطنه مزبور به نحوی که سابق بر این با سادات آستانه مطهره بوده با مبلغ سیتومان تبریزی مواجب خدمت مذکور را با مواجب مزبور به دستور در وجه سادات مشار الیهما برقرار فرمودیم که هر ساله مبلغ سیتومان را از حاکم و عمال قزوین بازیافت نموده، صرف معیشت خود نمایند.
مستوفیان عظام کرام دیوان اعلی رقم این عطیه را در دفاتر خلود ثبت نموده، از شایبه تغییر و تبدیل مصون و محروس دانند و هرساله حکم مجدد طلب ننمایند. در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر شوال سنه 1125.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 195
فرمان شاه سلطان حسین مورخ ذ ح- 1130 گویای آن که او در آن تاریخ به زیارت آستانه شاهزاده حسین مشرف شده و موقوفات و مستمری آستانه را به دستور سابق برقرار نموده است. با ذکر نام متولیان مزار: میر فخر الدین محمد و میر عبد القادر و میر عبد العظیم حسینی مرعشی[621]:
حکم جهان مطاع شد آنکه چون همگی همت والا نهمت همایون ما مصروف و معطوف به آن است که در زمان خلافت روزافزون/ و عهد خلافت ابد مقرون سادات صحیحة الانساب مرعشیه که ثمره شجره نبوت و ولایتند به فراغ بال و رفاه حال گذرانیده، به دعاگویی/ دوام دولت دوران عدت قیام و اقدام نمایند و در این اوان سعادت اقتران که به زیارت روضه مقدسه مطهره بالحق [شاهزاده حسین خلف امام الجن و الانس علی بن موسی الرضا (علیه) الف الف التحیة و الثناء] مشرف و مستفاد شدیم/ سلالة السادات العظام میر فخر الدین محمد و میر عبد القادر و میر عبد العظیم الحسینی المرعشی متولیان شرعیه آن مکان ملائک پاسبان به عرض رسانیدند/ که در ایام سلاطین جنت مکین قدری موقوفات به علاوه مبلغ بیست تومان تبریزی نقد و مقدار سیوسه خروار و هیجده من بذر جنس هرساله از بابت/ مالیات دار السلطنه قزوین به جهت روشنایی و غیره مصارف سرکار آستانه متبرکه مستمر و برقرار بوده، لهذا بنابر تحصیل دعای خیر و از قرار/ ارقام قضا نظام بر این موجب:
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 196
[* از بابت موقوفات محال مفصله که از قدیم الایام مالا و منالا وقف آستانه متبرکه است:
قریه شنستق علیا رامند: 4 دانگ
قریه دستجرد اقبال از جمله بیستوچهار سهم: هفت سهم[622]
قریه ملکآباد درویشآباد بشاریات: شش دانگ
قریه برزلجین رامند عن رسد مال و جهات نقدا و جنسا: بالتمام
قریه خروزان رامند: 6 دانگ
آب رودین ارنزک و دزج شصت یوم بعد از نوروز که در عوض آن دوازده تومان[623] داده میشود: دوازده هنگام[624]
* از بابت مستمری آستانه منوره که از قدیم الایام هرساله از بابت مالیات قزوین باید از حاکم و عمال بازیافت نمایند:
نقد: بیست تومان[625]
جنس: سیوسه خروار و هیجده من[626]]
موقوفات به علاوه مستمری سرکار آستانه منوره مزبوره برقرار فرمودیم که متولیان از روی دقت و اهتمام/ متوجه تولیت آن مکان منوره بوده، در نظام و رونق آستانه منوره و خدام آن لازمه سعی و اهتمام به عمل آورند. حکام و عمال دار السلطنه مزبور محال مفصله/ فوق را از حشو جمع قزوین موضوع و به تصرف متولیان داده که خود دادوستد نمایند و به علت صادریات و عوارضات و سیورسات به هر اسم و رسم/ که بوده باشد دیناری و حبه [ای] به اسم محال مزبوره و خدمه آن آستانه متبرکه حواله و اطلاق ننموده، قلم و قدم کوتاه و کشیده دارند.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 197
مستوفیان/ عظام کرام دیوان اعلی رقم این عطیه را در دفاتر خلود ثبت نموده، از شایبه تغییر و تبدیل مصون و محروس دانند و هرساله حکم مجدد طلب ننمایند و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر/ ذی حجة الحرام سنه 1130.
محضر و استشهادی از نیمه نخستین قرن دوازدهم در مورد تولیت امیر فخر الدین محمد و میر عبد القادر و میر عبد العظیم و میر قاسم فرزندان و نوادگان میر عبد القادر مرعشی متولی پیشین آستانه شاهزاده حسین. این میر عبد القادر چنانکه در سند 24 همین مجموعه دیدیم تنها دو پسر با نامهای میر فخر الدین و میر محمد نصیر داشته است بنابراین باید گفت که سه تن اخیر (میر عبد القادر و میر عبد العظیم و میر قاسم) فرزندان میر محمد نصیر مزبور بودهاند.
این محضر را چهار تن گواهی نمودهاند که یکی از آنها قوام الدین محمد سیفی دانشمند مشهور و صاحب اثر قزوین در این دوره (امیر قوام الدین محمد بن محمد مهدی سیفی حسنی)، شاگرد مجلسی دوم و شیخ جعفر قاضی کمرهای اصفهانی، سراینده منظومههای بسیار در علوم اسلامی و ادبی و نگارنده آثار متعدد[627]، و درگذشته سال 1150[628] است که
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 198
در گواهی محمد بن رضی الدین[629] نیز از او با وصف «علامی فهامی میرزا قوام الدین محمد» یاد شده است.
استشهاد و استخبار و استعلام میرود از سادات عظام و علمای اعلام و متولیان ذوی الاحترام بر اینکه هریک علیم و خبیر بوده باشند که تولیت شرعی آستانه متبرکه منوره [امامزاده واجب التعظیم و التکریم امامزاده حسین علیه التحیة و التسلیم] با داعیان امیر فخر الدین محمد و میر عبد القادر و میر عبد العظیم و میر قاسم است و قبل از زمان گیتیستان الی الان با آبا و اجداد داعیان بوده دو کلمه در ذیل و حواشی این صحیفه قلمی نموده، به مهر شریف خود مزین و محلی سازند که عند الحاجت حجت تواند شد. توجروا و بینوا.
* هو- تولیت شرعی آستانه متبرکه مقدسه منوره ابا عن جد با عالی حضرات رفیع مرتبات سیادت منقبات میر فخر الدین محمدا و میر عبد القادر و میر عبد العظیم و میر قاسم اولاد مرحمت پناه میر عبد القادر مرعشی بوده و میباشد.
حرره العبد ..
* هو- انحصار تولیت شرعی آستانه منوره مقدسه متبرکه ابا عن جد با عالی حضرات سیادت و نجابت پناهان میر فخر الدین محمد و میر عبد القادر و میر عبد العظیم و میر محمد قاسم اولاد کبار مرحوم امیر عبد القادر مرعشیاند. العبد الاقل محمد هادی [مهر:] محمد هادی کل خلایق.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 199
* هو- انحصار تولیت شرعی آستانه مقدسه با عالی حضرات سیادت و نجابت پناهان کمالا میر فخر الدین محمد و میر عبد القادر و میر عبد العظیم و میر محمد قاسم اولاد و اولاد [اولاد] مرحوم امیر عبد القادر مرعشیاند. نمقه قوام الدین محمد الحسینی السیفی [مهر:] المتوکل علی اللّه قوام الدین محمد الحسینی.
* هو- حقیقت تولیت مزبور به نحوی است که عالی حضرت علامی فهامی میرزا قوام الدین محمد و سایر اعزه قلمی نمودهاند. حرره الداعی ابن رضی الدین محمد [مهر:] ...
فرمان مورخ ذ ق- 1140 از طهماسب دوم در مورد موقوفات و مستمریات و سیورغالاتی که مربوط به آستانه شاهزاده حسین بوده است با اشاره به اسناد آنها بدین شرح:
1) سیورغال آستانه از قرار فرمان مورخ 986.
2) سیورغال میر جعفر مرعشی از قرار فرمان مورخ رجب 1086 که در سند شماره 27 اینجا (فرمان مورخ ع 2- 1109 که مربوط به همین سیورغال است) نیز از آن یاد میشود.
3) مستمری میر فخر الدین و میر محمد نصیر از قرار فرمان مورخ صفر 1094 (سند شماره 24 اینجا).
4) نقدی که از قرار فرمان مورخ صفر 1132 در وجه متولیان برقرار بود.
در این سند مال و جهات دو موضع از محال پیشین سیورغال آستانه علی العجاله در وجه آن از قرار قبض متولیان برقرار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 200
گردیده است. فرمان گویا به خواهش میر عبد العظیم متولی صادر شده که متن قبض او در پایان نقل شده است.
اصل فرمان مورد سخن در دست نیست و متن زیر براساس سوادی است از آنکه با اصل برابر شده و متعلق به دوره پادشاهی طهماسب دوم است با مهر دانشمندی که برابری سود را با اصل گواهی داشته است در پشت سند. جز آن که در بخشی از ارقام سیاقی گویا در هنگام سواد برداری اشتباهاتی رخ داده که بههرحال به شکل موجود خوانده و نقل شد.
حکم جهان مطاع شد آنکه چون در این وقت سیادت و نجابت و رفعت و معالی پناه نظاما لل .... به پایه سریر خلافت مصیر آمده، عرض و استدعا نمود که موقوفات و سیو [رغال] ........ در وجه متولیان مقرر بوده کماکان برقرار گردد و از دفترخانه همایون اعلی ........
نمودهاند که به موجب پروانجات که در دست سیادت و نجابت پناه مزبور است:
[نقد: 38 تومان و چهار هزار و 500 دینار[630]/ جنس: 196 خروار]
1- از قرار پروانچه به تاریخ سنه 986 که از بابت مال و جهات محال مذکوره به سیورغال آستانه مقرر شده:
نقد: 8 تومان و سههزار و 544 دینار/ جنس: 96 خروار و 76 من
نقد: 7 تومان و 2 هزار و 850 دینار/ جنس: 73 خروار و 63 من و سه چهاریک
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 201
قریه برزلجین رامند: 1 تومان و 3 هزار و 960 دینار، برآوردی بعد از وضع 12 یک و رسوم داروغگی (نقد: 3 تومان و 9 هزار و 562 دینار/ جنس:
17 خروار و 40 من).
قریه دزج اقبال: 1 تومان و 2 هزار و 960 دینار، برآوردی به شرح ایضا (نقد: دو تومان و 750 دینار/ جنس: 24 خروار و 80 من و سه چهاریک).
قریه گناج ایضا: 8 هزار و 750 دینار، برآوردی به شرح ایضا (نقد: 468 دینار/ جنس: 12 خروار و 94 من و سه چهاریک).
قریه یوسفاباد (؟) بشاریات: سهخروار، برآوردی به شرح ایضا (نقد: 1 هزار و 634 دینار/ جنس: 92 من و یک چهار یک).
قریه جوسق مره ایضا: 6 هزار و 750 دینار، برآوردی به شرح ایضا (نقد: 372 دینار/ جنس: 13 خروار).
قریه ترکمان کندی ایضا: سه هزار و 85 دینار، برآوردی (نقد: 90 ..
/ جنس: ..).
نقد: ...
ساوج بلاغ از بابت مزرعه عبد اللّه مشهور به عباسآباد: 8 هزار و 350 دینار، برآوردی بعد از وضع 12 یک و رسوم داروغگی (نقد: یکهزار و سی صد و سی و هشت دینار/ جنس: 13 خروار و 29 من).
ری از بابت قصبه ورامین: شش هزار، برآوردی بعد از وضع 12 یک (نقد: 8 هزار و 352 دینار/ جنس: 4 خروار و 11 من).
2- که به موجب پروانجات به سیورغال اولاد میر جعفر و غیره مقرر بوده:
نقد: 20 تومان و 6 هزار و 500 دینار/ جنس: 98 خروار و 38 من و یک چهاریک
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 202
* سیورغال میر جعفر مرعشی از بابت محال مذکوره قزوین از قرار پروانچه به تاریخ شهر رجب 1086:
نقد: 10 تومان و هفتهزار و 640 دینار/ جنس: 43 خروار و 56 من و سه چهار یک
قریه شرفآباد اقبال: 2 تومان و 8 هزار و 431 دینار، برآوردی بعد از وضع 12 یک و رسوم داروغگی (نقد: 8 تومان و 6 هزار و 569 دینار/ جنس:
38 خروار و 77 من).
قریه مهاباد بشاریات: 3 هزار و 114 دینار، برآوردی به شرح ایضا (نقد:
3 .../ جنس: 8 خروار و 79 من).
قریه سرحدآباد ایضا: 2 هزار و 850 دینار، برآوردی به شرح ایضا:
یک تومان و یک هزار و 960 دینار.
قریه صامغان ایضا: یکهزار و 655 دینار، برآوردی به شرح ایضا: هشت هزار و 732 دینار.
* مستمری محمد نصیر و میر فخر الدین از بابت محال مزبوره قزوین از قرار پروانچه به تاریخ شهر صفر سنه 1094 بعد از وضع 12 یک و رسوم داروغگی:
نقد: 9 تومان و 6 هزار و 816 دینار/ جنس: 54 خروار و 76 من
قریه سالانک بشاریات: 1 تومان و 764 دینار، برآوردی نقد: 2 تومان و 1 هزار و 20 دینار/ جنس: 18 خروار و 11 من.
قریه ملکآباد ایضا: 4 هزار و 775 دینار، برآوردی نقد: 1 تومان و 2 هزار و 755 دینار/ جنس: 6 خروار و 58 من.
قریه کچلجرد دشتبی: 4 هزار و 462 دینار، برآوردی نقد: یک تومان و سههزار و 295 دینار/ جنس: 4 خروار و 13 من.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 203
قریه فخرآباد بشاریات: 1 تومان و 3 هزار و 637 دینار، برآوردی نقد:
4 تومان و 62 دینار/ جنس: 16 خروار.
قریه باتومجین قهپایه: 1 هزار و چهارصد و .. دینار، برآوردی نقد:
149 دینار/ جنس: 3 خروار و 66 من و نیم.
قریه صامغان بشاریات: 4 هزار و 168 دینار، برآوردی نقد: 1 تومان و 1 هزار و 574 دینار/ جنس: 5 خروار و 48 من.
3- که از قرار رقم به تاریخ شهر صفر سنه 1132 به قید آنکه از جمله 24 سهم قریه دستجرد اقبال وقف آستانه منوره مزبوره و بدل اجاره حصه مزبوره که مبلغ نه تومان میشود و به وظیفه اولادی بنی اعمام متولی آستانه مقرر بوده و شیخ صدر الدین و ملا یوسف هفت تومان را در لباسی به وظیفه خود گذرانیده بودهاند به تغییر ایشان به دستور سابق در وجه متولیان برقرار گشته و در این وقت به جهت دیوان ضبط شده:
9 تومان]
به سیورغال آستانه منوره مزبوره واقعه در دار السلطنه قزوین و اولاد میر جعفر مرعشی و غیره مقرر بوده که به جهت دیوان ضبط شده و چون وجوهات محال مذکوره فوق به ضبط بیگلربیگیان و حکام الکاء مذکوره مقرر گردیده بنابر احترام آستانه متبرکه مزبوره از ابتداء سنه پیچی ئیل مبلغ چهار تومان و یک هزار و نهصد دینار[631] نقد و مقدار سیخروار و سی سه من[632] جنس از بابت مال و جهات محال مفصله ذیل:
[* قریه برزلجین قزوین که سابقا عالیجاه یعقوب خان تعلیقه داده: یک تومان و 3 هزار و 960 دینار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 204
برآوردی نقد: 3 تومان و 9 هزار و 562 دینار/ جنس: 17 خروار و 40 من
* مزرعه عبد اللّه مشهور به عباسآباد ساوج بلاغ: 8 هزار و 350 دینار برآوردی نقد: 1 هزار و 338 دینار/ جنس: 13 خروار و 29 من
که به سیورغال آستانه منوره مقرر بوده عجالتا برقرار فرمودیم که متولیان آستانه مزبوره مبلغ و مقدار مذکوره را سال به سال به دستور استمرار از قرار قبض خود از رعایا و زارعین محلین مزبورین بازیافت و صرف روشنائی و سایر اخراجات آستانه منوره نموده، دعای خیر به جهت ذات نواب همایون حاصل نمایند.
بیگلربیگیان و حکام و عمال الکاء مزبوره مبلغ و مقدار مزبور را به سیورغال آستانه منوره مزبوره مقرر دانسته، به علت وجوهات مذکوره و سایر اخراجات و عوارضات مملکتی به هر اسم و رسم که بوده باشد به محلین مزبورین حواله و اطلاقی ننموده، قلم و قدم کوتاه و کشیده دارند. کدخدایان و رعایاء محال مزبوره مبلغ و مقدار مذکور را سال به سال از قرار قبض و حواله سیادت و نجابت پناه مشار الیه مهمسازی نموده، موقوف ندارند. مستوفیان عظام کرام دیوان اعلی رقم این عطیه در دفاتر خلود ثبت و از شایبه تغییر و تبدیل مصون دانسته، هرساله به رقم مجدد محتاج ندانند و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر ذی قعدة الحرام سنه 1140.
[1] حسب الامر الاعلی از قرار نوشته وزارت و شوکت و اقبال پناه عظمت و حشمت و اجلال دستگاه، تربیت یافته خورشید عنایت شاهی، آصف جاهی اعتضاد السلطنة البهیة السلطانیة عالی جاهی اعتماد الدولة العلیة العالیة الخاقانیة.
[2] ثبت سرکار عالی شد.
[3] هو- مبلغ دوهزار و سیصد و سیهشت دینار زر تبریزی نقد و مقدار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 205
سیزده خروار و بیست و نه من جنس به موجبی که در ضمن حسب الرقم مطاع مقرر شده از بابت قریه عبد اللّه مشهور به عباسآباد ساوج بلاغ که حسب التعلیقه رفیعه وکلاء اجلاء نواب مستطاب معلی القاب که به موجب رقم ... این وقت متصدیان و مستأجران موضع مزبوره سهم کمترین سادات سید عبد العظیم متولی آستانه منوره ... گردیده، این دو کلمه به جهت قبض قلمی گردید.
تحریرا فی شهر ربیع الاول سنه 1141.
محضر و استشهادی مربوط به سالهای میانه قرن دوازدهم پس از سال 1144 (که تاریخ مهر یکی از گواهان است) در مورد فوت میر فخر الدین محمد فرزند میر عبد القادر متولی آستانه شاهزاده حسین، و انحصار تولیت آستانه در میر عبد العظیم فرزند میر محمد نصیر که نواده میر عبد القادر مزبور بوده و چنانکه در اسناد سابق دیدیم در امر تولیت با عم نامبرده خود شریک بوده است.
این محضر را گروهی از دانشمندان و بزرگان قزوین در آن دوره گواهی نمودهاند و از این رهگذر سند بسیار سودمندی است. علامی فهامی محمد حسین مدرس، محمد مؤمن پیشنماز مسجد جامع کبیر قزوین، محمد متولی مسجد جامع کبیر مزبور، محمد مهدی حسینی، محمد تقی حسینی محمد خلیل[633] و محمد رفیع از آن جملهاند. این نامها
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 206
و اسامی دیگری را که در این محضر دیده میشود شاید بتوان با نگریستن به فهارس و اسناد دیگر مربوط به قزوین و جستوجوی در مصادر غیرمتداول به درستی شناخت، هرچند در مآخذ عمومی رایج با فحص اجمالی چیزی نیافت.
سرگذشت نامههای دانشمندان و مآخذ تاریخی مربوط به قرن دوازدهم برخلاف آنچه معمولا تصور میرود کم نیست، لیکن در دسترس نبوده و تحلیل نشده و ازاینرو اطلاعات و معلوماتی که به خصوص درباره دانشمندان این دوره در کتابهای عمومی میتوان یافت بسیار کم و در مقایسه با دو قرن یازدهم و سیزدهم ناچیز است. بیشتر آن مآخذ هنوز هم چاپ نشده و نسخ خطی آن هم کمیاب است.
از جمله آنهاست کتاب «تتمیم امل الامل» شیخ عبد النبی قزوینی (نگاشته سال 1191) که در موضوع مورد سخن بهترین مأخذ و دو نسخه خطی آن در خارج ایران موجود است (ذریعه 3: 337- 339).
چون از ایام سابقه و سنوات سالفه زمان سلطنت امیر تیمور گورکان و امضای فرمانروایان سلسله صفویه الی الان ... تولیت شرعی مزار کثیر الانوار و روضه مطهره فیض آثار امامزاده واجب التعظیم لازم التکریم شاهزاده حسین دار السلطنه قزوین علیه و علی آبائه الف الف الثناء و التحیة ابا عن جد با سیادت و نجابت و اصالت پناه هدایت و نقابت دستگاه میر عبد العظیم متولی شرعی حال بوده که
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 207
همواره به شایستگی و اهلیت و قابلیت مرتکب خدمت بوده و متوجه خاکروبی آستانه ملایک آشیانه مذکوره بوده و میباشند.
لهذا استشهاد و استعلام و استخبار میرود عالی حضرات سادات عظام و علماء اعلام و فضلاء کرام و قضات ذوی الاحترام و مشایخ خیریت انجام و عمال و مباشرین نیکوفرجام و عموم سکنه و متوطنین دار السلطنه قزوین در اینکه هر یک خبیر و علیم و مطلع از مراتب مسطوره معروضه و فوت عم مستشهد مشار الیه ... بوده باشند مضمون خیریت مشحون شهادت صواب ارادت خود را به دو کلمه مایه دست در حاشیه این صحیفه ثواب ضمیمه و این مستدعی نامچه معلی رسیمه قلمی و به امهار شریفه مزین فرمایند که عند اللّه ضایع نخواهد بود.
[گواهیها:]* بسم اللّه الرحمن الرحیم- اقل سادات محمد مهدی الحسینی اهلیت شرعی را با مرحوم میر محمد نصیر والد مستشهد مزبور در ایام سابق و بعد از وفات مشار الیه سیادت مآبی مزبور را مشاهده نموده که به امر تولیت امامزاده واجب التعظیم قیام مینمودهاند و امری که منافی تولیت بوده باشد از سیادت و نجابت پناه مزبور مشاهده .. [با مهر او و چهار مهر دیگر].
* بسم اللّه الرحمن الرحیم- اقل سادات محمد تقی الحسینی را به اعتبار خویشی علم و اطلاع حاصل است که شرعا تولیت امامزاده واجب الاحترام از قدیم الایام ابا عن جد با سلسله عالی حضرت سیادت پناه مستشهد بوده و چون در این ایام عم مستشهد متن که متولی بوده و به رحمت ایزدی پیوسته و ارثی از اولاد ذکور ندارد سیادت پناه مزبور قابلیت ... امری که منافی شایستگی سیادت پناه مشار الیه .. [مهر].
* هو- از قراری که بر اقل خلایق معلوم شده تولیت مزار کثیر الانوار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 208
مزبور همیشه از قدیم الایام با آباء و اعمام سید سند مستشهد متن بوده هرگز دیگری دخیل نبوده .. اهلیت و قابلیت دارد و خلاف شایستگی امری از او سر نزده [مهر:] غیاث الدین ..
* خدمت تولیت بعد از فوت مرحوم والد مستشهد با جناب سیادت مآب مستشهد متن زید توفیقاته و به حلیه صلاح و سداد آراسته و قابلیت تولیت مزار کثیر الانوار امامزاده واجب التعظیم ارثا و استحقاقا دارد. و ما شهدنا الا بما علمنا [مهر].
* بسم اللّه خیر الاسماء- به نحوی که سادات عظام و علمای ذوی العز و الاحترام قلمی داشتهاند اظهر من الشمس است و این داعی به اعتبار رابطه آشنایی قدیم کما هو حقه مطلع که تولیت مزار کثیر الانوار امامزاده واجب الاحترام علیه التحیة و الاکرام با آباء و اجداد جناب مستشهد متن بوده و حال اولاد ذکور متولیان سابق انحصار یافته به جناب مستشهد معزی الیه و ... مزبور به زیور صلاح و سداد و قابلیت تولیت آراسته و حال به خدمت تولیت و لوازم آن قیام و اقدام مینماید و معزی الیه مقبول عام و خاص است. و ما شهدنا الا بما علمنا. داعی دوام دولت ابد مدت محمد مؤمن پیشنماز مسجد جامع کبیر دار السلطنه قزوین [مهر:] عبده محمد مؤمن بن محمد .. عفی عنها.
* بسم اللّه الرحمن الرحیم- اقل اقلین محمد خلیل را به اعتبار رابطه آشنایی با اب و عم مستشهد متن اطلاع و علم حاصل است که تولیت شرعی آستانه مزار کثیر الانوار امامزاده واجب الاحترام علیه التحیة و السلام با آباء و اجداد مستشهد متن بوده و حال اولاد ذکور متولیان سابق انحصار یافته به مستشهد مزبور و به زیور صلاح و سداد و قابلیت تولیت آراسته و امری که منافی تولیت باشد از ایشان ظاهر نشده و بالفعل نیز قیام به امر تولیت و لوازم آن مینماید
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 209
و مقبول عام و خاص است [دو مهر:] یا خلیل الرحمن/ العلم خلیل المؤمن 1144.
* هو- مستشهد مشار الیه از اولاد متولیان امامزاده کثیر الانوار و تولیت شرعی با سلسله اوست و متولی مزبور که عم مستشهد مومی الیه است فوت شده و اولاد ذکور ندارد و .. نیست او را و مومی الیه نیز قابلیت و اهلیت تولیت مزار کثیر الانوار دارد و حال به امر تولیت مشغول میباشد. هرگز کسی غیر سهیم و شریک به امر تولیت مزبور نبودهاند [دو مهر].
* اقل الخلایق آنچه بر کمترین ظاهر است آن است که در مدت العمر از اعزه و اعیان و معارف و جمهور سکنه و متوطنین دار السلطنه قزوین شنیده و ملاحظه شد همیشه ابا عن جد تولیت آستانه مقدسه منوره با آبا و اجداد مستشهد مشار الیه بوده و دیگری را به هیچوجه مدخلیتی نبوده و بعد از فوت متولیان سابق به مستشهد مشار الیه انحصار یافته و مشار الیه به زیور صلاح و فلاح آراسته و امری که منافی تولیت باشد از مشار الیه به ظهور نرسیده و بالفعل نیز به امر مزبور و لوازم آن قیام و اقدام میدارد و این معنی بر همه کس ظاهر و عیان است.
العبد المذنب [مهر:] محمد علی.
* هو- اقل طلبه محمد حسین مدرس سیادت و تولیت پناه مستشهد مزبور را ابا عن جد متولی مزار کثیر الانوار میدانسته که در السنه و افواه چنین مذکور میشد که تولیت ایشان شرعی است و سیادت مآب مزبور در کمال اهتمام در رواج و رونق آستانه متبرکه میباشند و قابلیت تمام میدارند. نمقه [مهر:] لا اله الا اللّه الملک الحق المبین محمد حسین.
* هو- به نحوی که عالی حضرت علامی مدرس ... در باب مراتب سیادت پناه مستشهد متولی شرعی قلمی فرمودهاند عین واقع و خلافی ندارد.
نمقه ... [مهر:].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 210
* هو- اقل خلق اللّه محمد رفیع تولیت شرعی آستانه مقدسه مطهره امام زاده واجب التعظیم و التکریم با آبا و اجداد مستشهد متن بوده و حال اولاد ذکور متولیان سابق انحصار یافته به مستشهد مزبور و به زیور صلاح و سداد و قابلیت تولیت آراسته و امری که منافی تولیت باشد از ایشان ظاهر نشده و بالفعل نیز قیام به امر تولیت و لوازم آن مینماید و مقبول عام و خاص است [مهر].
* همیشه اوقات از قدیم الایام تولیت مزبور با مستشهد و اجداد او بوده و هرگز ندیده و نشنیدهایم که افراد دیگر دخل در خدمت مزبور نموده باشد و قابلیت و اهلیت خدمت مزبور دارد. العبد [مهر].
* هو- مستشهد متن ابا عن جد در خدمت مزبور قیام و سوای ایشان احدی را در آستانه متبرکه دخل نبوده. اقل خلق اللّه عبد الظاهر [مهر].
* هو- اقل عباد اللّه خیر الدین در مدت سکنای خود در دار السلطنه قزوین که قریب به چهل و پنج سال است مستشهد متن و عم و والد او را به اقدام امر تولیت امامزاده واجب التعظیم و التکریم دیده و استماع نموده که ابا عن جد متولی بودهاند و حال به سبب فوت عم مشار الیه منحصر به مستشهد و در رواج و رونق آستانه متبرکه کمال اهتمام مرعی میدارد. نمقه [مهر].
* هو- اهلیت و قابلیت مستشهد مزبور و سعی در امور تولیت معلوم و ابا عن جد متولی بودهاند. نمقه العبد [مهر:].
* هو- اقل خلیقه محمد متولی مسجد جامع کبیر به اعتبار رابطه آشنایی با عم و مستشهد متن اطلاع و علم حاصل است که تولیت مزار کثیر الانوار امام زاده واجب الاحترام علیه التحیة و السلام با آباء و اجداد سیادت پناه مستشهد متن بوده و حال اولاد ذکور متولیان سابق انحصار یافته به مستشهد مزبور و به زیور صلاح و سداد و قابلیت تولیت آراسته و بالفعل نیز قیام به امر تولیت و لوازم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 211
آن مینماید [مهر:] افوض امری الی اللّه ..
* هو- اهلیت و قابلیت مستشهد متن مزبور و سعی در امور تولیت معلوم و با آبا و اجداد عالی حضرت مستشهد متن بوده و حال اولاد ذکور متولیان سابق انحصار یافته ...
* اقل خلق اللّه را علم حاصل است که تولیت آستانه مقدسه ابا عن جد با عالی حضرت مستشهد متن بوده و احدی دخل نداشته و قابلیت مستشهد مزبور و سعی در امور و خدمتگزاری دارد و حال بعد از فوت عم اولاد ذکور به وی انحصار دارد. نمقه ...
استشهادی دیگر مربوط به درگذشت میر فخر الدین محمد و تولیت به استقلال و انفراد میر عبد العظیم نسبت به آستانه شاهزاده حسین، از همان تاریخ، جز آنکه این یکی را بیشتر «اعزه و اعیان» گواهی نمودهاند تا دانشمندان. از اینرو در گواهیها به نقل چند نمونه که حاوی فائدتی بود اکتفا شد:
چون از سنوات سابقه و سنین سالفه قدیم الایام الی الان تولیت مزار کثیر الانوار و آستانه متبرکه امامزاده واجب التعظیم لازم التکریم شاهزاده حسین ابا عن جد بدون دخل و مدخلیت احدی با سیادت و نجابت پناهان سلالتی السادات میر فخر الدین و میر عبد العظیم مرعشی برادرزاده او بوده که لیلا و نهارا به خاکروبی آستان نقاوه دودمان امامت به جاروب مژه اشتغال و به دعاگویی دوام دولت روزافزون مشغول و احدی در خدمت مزبور هیچوقتی از اوقات
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 212
شریک و سهیم و دخیل نبوده و در این وقت که میر فخر الدین به جوار رحمت ایزدی پیوسته و از او اولاد ذکور باقی نمانده، اولویت و وراثت خدمت مزبور منحصر در میر عبد العظیم مشار الیه بوده و اهلیت و قابلیت امر مذکور کما هو حقه داشته بالارث و الاستحقاق اولی و انسب به تقدیم خدمت مسفور میباشد.
لهذا استشهاد و استعلام و استخبار میرود عالی حضرات سادات عظام و علماء اعلام و فضلاء کرام و مشایخ ذوی الاحترام و معتبرین خیریت انجام و معتمدین و موثقین نیکوفرجام و عموم سکنه و قاطبه متوطنین از وضیع و شریف و خواص و عوام دار السلطنه قزوین صداقت قرین را در اینکه هریک علیم و خبیر و مطلع از مراتب معروضه و اهلیت و قابلیت و اولویت میر عبد العظیم مرعشی مستشهد فوق در امر تولیت آستانه مبارکه بوده به اسامی سامیه و امهار شریفه این مستدعی نامچه را مزین و مجلی و این صحیفه ثواب ضمیمه را موشح و محلی فرمایند که هر آینه عند اللّه و عند رسوله ضایع نخواهد شد.
* بسم اللّه الرحمن الرحیم- به نحوی که مشروحا در متن قلمی شده تولیت مزار کثیر الانوار امامزاده واجب التعظیم مختص آبا و اجداد سلالة السادات و النجبائی میر فخر الدین و میر عبد العظیم بوده و [احدی را] به موجب ارقام و احکامی که از سلاطین سابق دارند از زمان امیر تیمور گورکان تا حال در تولیت مزبوره دخل و تصرفی به غیر سادات مزبوره نبوده و بعد از فوت مرحوم میر فخر الدین تولیت اصالتا و وراثتا منحصر و مختص به سیادت و نجابت پناه میر عبد العظیم است و مشار الیه [به صلاح و سداد] و استحقاق و قابلیت امر مزبور معروف خاص و عام و معترف .. بین الانام است. من اعانه اعانه اللّه تعالی [دو مهر:] العلم خلیل المؤمن 1144/ یثق باللّه الغنی ... الحسینی.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 213
* هو- به نحوی که در متن قلمی شده بیان واقع و از تاریخی که کمترین خلق اللّه خود را شناختم مستشهد متن را به امر تولیت قیام مینمود و هیچکس را مدخل ... مزبور نبود. العبد ابو تراب ولد مرحوم میرزا هادی کلانتر [دو مهر یکی با تاریخ 1150].
* هو- به نحوی که در متن قلمی شده عین واقع است. از قدیم الایام الی الان تولیت شرعی مزار کثیر الانوار به عالی حضرت مستشهد متن است و کس دیگر را مدخلیت نبوده و اظهر من الشمس است و قبول خواص و عوام است. العبد بابا حیدر [مهر:] دارد امید شفاعت ز محمد رفیع.
* هو- از قدیم الایام الی الان تولیت مزار کثیر الانوار به عالی حضرت مستشهد متن است و کس دیگر را مدخلیت نبوده و نمیباشد. العبد بابا رفیع بابای حیدریخانه [مهر].
[عرضه داشت] کمترین بندگان به موقف باریافتگان حضور با هر النور بندگان دارا دربان قیصر پاسبان اشرف اقدس ارفع اعلی روحی فداه میرسانند نظر به فرامین پادشاهان سلف و نوشتهجات فضلا و علمای سابق ...
تولیت شرعی آستانه منوره متبرکه و شرط مرحوم واقف به اسم سلسله سادات مرعشی قلمی نمودهاند که همیشه اوقات ابا عن جد نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن به شغل .. آستانه مزبور مشغول باشند و احدی را غیر از این سلسله مذکور در امور آستانه مذکور تعیین نساخته و از قدیم الایام الی حال کمترینان غیر از سلسله عارض احدی را دخیل در امور تولیت و نظارت این ... نبوده است و خلاف شرط واقف نیز میباشد که غیر از سلسله سادات مرعشی به شغل نظارت آن آستانه متوجه شود. بعد از ملاحظه امنای دولت ابد مدت آنچه امر شود
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 214
مطاع مطاع مطاع [سه مهر].
فرمان مورخ ج 2- 1154 از نادر شاه افشار بالای عرضه داشت میر عبد العظیم مرعشی متولی آستانه شاهزاده حسین در واگذاردن تولیت آستانه به وی. از متن عریضه و فرمان برمیآید که کسی دیگر در امر تولیت با متولی مزبور به معارضه برخاسته و گویا فرمان هم برای خود گرفته بود.
در این هر دو به رقم پیشین نادر در واگذاردن تولیت به میر عبد العظیم و خطاب دیوان صدارت در اینباره نیز اشاره شده است. سجع مهر بالای فرمان چنین است: «مظهر لطف الهی نادر است 1148»:
عرضه داشت کمترین بندگان [عبد العظیم الحسینی المرعشی متولی شرعی آستانه مقدسه] به ذروه عرض باریافتگان صحبت مجلس بهشت آیین می رساند که به موجب احکام و ارقام سلاطین سلف و رقم مبارک نواب اشرف ارفع و به خطاب صدر و به مجله معتبره الفعل تولیت آستانه منوره امامزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین علیه التحیة و التسلیم با این دعاگو و عموی این دعاگو در این وقت تصدق سر مبارک قبله و قدوه عالمیان گردیده و شخصی از خارج حال به هم رسیده و عموی کمترین را بلا وارث به قلم داده و ادعای تولیت مینماید و اولاد عموی کمترین انحصار یافته به این دعاگو. استدعا آنکه به تصدق فرق مبارک اقدس ارفع [شاهنشاه جهان نادر دوران فرمانفرمای ایران تاج بخش هند و توران] نموده، رقم قضا شیم شفقت و مرحمت فرمایند چنان که از قدیم الایام تولیت آستانه مزبور از سلسله این دعاگویان بوده به استمرار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 215
سنوات سابقه کس دیگر را در تولیت مزبوره مدخلیتی نبوده به امر مرجوعه خود قیام و به دعاگویی دوام دولت دوران [عدت] اشتغال نماید که هر آینه باعث امیدواری این دعاگویان خواهد بود. باقی امره العالی مطاع.
بسم اللّه تعالی بعون اللّه تعالی- فرمان همایون شد آنکه نظر به مراتب معروضه چنانچه به موجب رقم اشرف و خطاب دیوان الصدارة العلیة العالیة خدمت تولیت آستانه مزبوره با عارض و عم او بوده و دیگری در لباس عرض و رقم صادر نموده باشد میباید مدخلیتی در امر مزبور ننموده که عارض به نحوی که قبل از این به شغل مزبور قیام داشته به دستور متوجه امر تولیت خود به نحوی که به موجب رقم علی حده مقرر گردیده است بوده باشد. و در این باب قدغن دانسته از فرموده تخلف نورزند و در عهده شناسند.
تحریرا شهر جمادی الثانی سنه 1154.
خطاب دیوان صدارت مورخ محرم 1155 از میرزا محمد ابراهیم صدر نادر شاه[634] بالای عرضه داشت میر عبد العظیم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 216
مرعشی متولی آستانه شاهزاده حسین، در واگذاردن منصب تولیت آنجا به دستور سابق به او با اشاره به فرمان نادر شاه در این باب.
از متن عریضه متولی برمیآید که در این موقع پس از آن که او حدود سیسال در خدمت تولیت آستانه بود شخصی به نام سید علی فرزند میر ابراهیم مدعی تولیت شده و رقمی به نام خود از نادر شاه گرفته بود. میر عبد العظیم به اردوی نادر شتافته و فرمانی دیگر ستانده که باید همین سند شماره 34 مجموعه حاضر باشد که پیش از سند حاضر گذشت. به دنبال این وقعه سید علی مزبور راهی دیوان صدارت شده تا خطابی از جانب صدر برای خود بگیرد و میر عبد العظیم نیز با تقدیم این عرضه داشت به اقدامی متقابل و مماثل دست زده است.
در این عرضه داشت از علامی فهامی میرزا محمد تقی شیخ الاسلام و آخوند ملا محمد سعیدا قاضی دار السلطنه قزوین نیز یاد شده است.
متن زیر براساس سوادی است از این سند مربوط به همان زمان صدور آنکه وسیله محمد تقی حسینی با اصل برابر شده و مهر او در بالای سند هست:
عرضه داشت کمترین بندگان [سید عبد العظیم الحسینی المرعشی متولی] به ذروه عرض نواب مستطاب معلی القاب فلک جناب مبادی آداب اسلام و اسلامیان ملاذ عالی میرساند که تولیت شرعی آستانه مقدسه منوره متبرکه امامزاده واجب التعظیم [شاهزاده حسین علیه التحیة و الثنا] به توجهات عالی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 217
و حسب الرقم پادشاهان سلف و رقم مبارک [شاهنشاه عالم و عالمیان] مدتهاست ابا عن جد و تقریب چهارصد سال میشود که با آبا و اجداد فقیران بوده و به خدمتگزاری آستانه منوره مزبور قیام و اقدام و در هیچ وقتی از اوقات به تقصیری از خود راضی نگشته، آنچه لازمه خدمت بود از قدیم الایام الی الان به تقدیم رسانیده و میرسانم و این بنده دعاگو حسب الارقام پادشاهان سلف و رقم مبارک تقریب سیسال است خود در امر تولیت آستانه مزبوره میباشم و سید علی ولد مرحوم میر ابراهیم بنده را متوفی به قلم داده و به رقم مبارک لباس تولیت به اسم خود صادر و این معنی بر این دعاگو شاق و به اردوی معلی روانه گردیدم و کذب سید علی مذکور را در غرق داغستان به خاک پای قبله عالم عرض نمودم و رقم مبارک به مهر عالی حضرت علامی فهامی میرزا محمد تقی شیخ الاسلام و آخوند ملا محمد سعیدا و قاضی دار السلطنه قزوین بهنظر فیض منظر عالی رسیده، و به آن تقریب سید علی روانه خدمت نواب مستطاب گردیده که خطاب عالی صادر نماید. چون تولیت شرعی به این دعاگو میباشد استدعا آنکه از کرم عمیم وکلاء نواب است که خطاب مستطاب مرخص فرمایند که به اسم بنده دعاگو قلمی نمایند باعث رونق آستانه و امیدواری این کمترین با عمله و خدمه آستانه مزبوره گردیده، چون لازم دید مراتب را عرض نماید لهذا جسارت نمود و دو عریضه هم سوای این عریضه به خدمت بندگان نواب صاحبیام قلمی شد و به جواب هیچیک نیز سرفراز نشد و اگر خدمتی و رجوعی نواب صاحبیام را در این ولا بوده باشد بنده خود را در بین الامثال و الاقران مفتخر فرمایند که باعث امیدواری این دعاگو خواهد بود. باقی امر کم مطاع.
[متن خطاب:]
خطاب عالی شد آنکه به نحوی که حسب الرقم مبارک مطاع تولیت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 218
آستانه مقدسه متبرکه بلا اشتراک به سیادت و نجابت و کمالات دستگاه عارض مشار الیه کماکان شفقت و مرحمت گردیده از آن قرار عمل، و از مضمون و مدلول معدلت مشحون آن عدول و انحراف نورزند و آنچه به هر جهت در ازاء خدمت مزبور درباره عارض مذکور مقرر بوده به دستور بلاقصور مهمسازی او نموده، موقوف ندارند. عمله و خدمه سرکار آستانه مقدسه مزبوره سیادت و نجابت و کمالات پناه مومی الیه را متولی بالانفراد آنجا دانسته، از سخن و صلاح حسابی او در باب رواج و رونق آستانه مبارکه بیرون نرفته، در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر محرم الحرام سنه 1155.
خطاب دیوان صدارت مورخ رجب 1155 از میرزا محمد علی صدر الممالک (صدرعامه) نادر شاه در واگذاردن تولیت آستانه شاهزاده حسین به میر عبد العظیم فرزند میر محمد نصیر مرعشی به دستور سابق، با اشاره به احکام و ارقام پادشاهان گذشته و فرمان نادر در این باب و طومار قرارداد آستانه که پس از این سند بدون فاصله نقل میشود.
میرزا محمد علی مزبور که از دانشمندان بزرگ دوره نادری است در سال 1154 نایب الصداره بوده و در 1156 به بعد صدر عامه نادر شاه بوده است. از این سند برمیآید که او پس از محرم 1155 و پیش از رجب این سال به این مقام برگزیده شده است. شرححال او در رجال ایران بامداد[635]
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 219
هست. در فرمانی مورخ محرم 1184 از کریم خان زند گویا از همین میرزا محمد علی صدر الممالک یاد میشود[636].
فرزند او میرزا احمد نیز پس از وی صدر الممالک کریم خان بوده است[637]. در مجموعه منشآت ش 583 سنا (نسخههای خطی 7: 654) رقم «نهی سب خلفا» ست از نادر شاه با تصویب میرزا محمد علی نایب الصداره.
خطاب عالی شد آنکه چون از قدیم الایام الی الان تولیت شرعی آستانه مقدسه منوره متبرکه [...] به موجب ارقام مطاعه پادشاهان/ سبق و حسب الرقم قضا شیم قدر توأم نواب کامیاب سپهر رکاب [...] ابا عن جد با عالی حضرت سیادت منقبت سلالة النجبائی العظام سید عبد العظیم/ خلف مرحوم میر محمد نصیر مرعشی بوده بناء علی هذا کماکان تولیت شرعی آستانه مقدسه منوره مذکوره به مشار الیه مقرر/ و مرجوع گردید که در کمال دقت و اهتمام به لوازم و مراسم امر مذکور پرداخته، هرساله وجوه مقرره آستانه را حکام جلیل القدر/ دار السلطنه قزوین و مالکان مزرعه برخآباد محمد بیگی واقعه در ساوج بلاغ بازیافت[638] و به مصارف مقرره به نحوی که در/ طومار قرارداد تعیین و مقرر شده رسانیده، نسخه منقحه مضبوطه بر جمع و خرج آن به مهر خود و عالی حضرت شیخ الاسلام/ دار السلطنه مسطوره درست داشته، بهنظر رساند.
حکام ذو العز و الاحترام دار السلطنه قزوین مشار الیه را متولی بالانفراد/
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 220
آستانه مقدسه مذکوره دانسته، هرساله وجوه مزبوره را مهمسازی و قبض بازیافت نموده، دیگری را با او در تولیت شریک/ و سهیم ندانند. عمله و خدمه و غسالان و حفاران مشار الیه را متولی بالانفراد دانسته، از سخن و صلاح/ و صوابدید او تجاوز ننمایند و همواره در رونق و آبادی مزار کثیر الانوار پرداخته، دقیقهای فوت و فروگذاشت/ ننمایند و پیوسته در تحصیل دعای خیر به جهت ذات اقدس ارفع اعلی و وجود مقدس معلی پردازند و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر رجب المرجب سنه 1155.
[مهر:] و رفعناه مکانا علیا
طومار قرارداد وجوه آستانه شاهزاده حسین که به مهر میرزا محمد علی صدر الممالک نادر شاه رسیده است، با خطاب او بالای آن مورخ رجب 1155. در این سند نام خدمتگزاران آستانه در آن تاریخ هست. از این طومار در سند پیش یاد شده بود:
طومار قرارداد وجوه آستانه منوره مقدسه متبرکه [شاهزاده حسین خلف ارجمند امام الانس و الجن علی بن موسی الرضا] دار السلطنه بدین موجب است:
وجوه برقراری که هرساله از دار السلطنه مذکوره و ساوج بلاغ بدین موجب بازیافت و به مصرف میرسانند:
نقد: 13 تومان و 700 دینار/ جنس: 33 خروار و 29 من
* قزوین- نقد: 13 تومان و هفتصد دینار/ جنس عن غله: 17 خروار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 221
و 94 من
* ساوج بلاغ- حسب المقاطعه مالکان مزرعه برخآباد محمد بیگی عن غله: 15 خروار و 35 من
حق التولیه و غیره:
نقد: 100 نادری
جنس عن غله: 13 خروار و 24 من
حق التولیه:
نقد: 100 نادری
جنس عن غله مناصفه: 8 خروار و 90 من
خدمه (میر سید مرتضی و غیره):
نقد: یک تومان و 700 دینار
جنس: 24 خروار و 39 من
میر سید مرتضی قاری- نقد: 5 هزار و 700 دینار، 12 نادری/ جنس عن غله: 4 خروار و 55 من
میر محمد نصیر خادم- نقد: 10 نادری/ جنس: 4 خروار
میر محمد ابراهیم مؤذن- عن غله: 3 خروار و 70 من
میر سلیمان کلیددار- عن غله: 3 خروار و هفتاد من
میر مؤمن خادم- عن غله: 2 خروار و 98 من
میر عبد اللّه کفشدار- عن غله: 2 خروار و 75 من
میر شمس الدین چراغچی- عن غله: 2 خروار و 20 من روشنائی و غیره
عن نقد: 140 نادری
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 222
* روشنائی: 100 نادری
* تعمیرات ضروریه محدوثه: 8 نادری
[مهر:] و رفعناه مکانا علیا
هو، بسم اللّه خیر الاسماء- خطاب عالی شد آنکه سلالة النجبائی العظام میر سید عبد العظیم متولی شرعی آستانه منوره عرش درجه مذکوره هر ساله مبلغ و مقدار مذکورین را از گماشتگان عالیشان معلی مکان صاحب اختیار دار السلطنه قزوین و ساوج بلاغ بازیافت و به مصارف مفصله ذیل بعد از وضع حق التولیه و نیم عشر رسانیده، نسخه منقحه مشخصه بر کمیت و کیفیت آن به مهر خود و عالی حضرت شیخ الاسلام دار السلطنه مذکوره درست داشته، بهنظر رسانیده، در عهده شناسد.
تحریرا فی شهر رجب المرجب سنه 1155.
[مهر:] و رفعناه مکانا علیا
فرمان مورخ 16 محرم 1162 از ابراهیم شاه نادری (17 ذی حجه 1161- 17 محرم 1163) در بازگرداندن املاک وقفی آستانه شاهزاده حسین- که موافق احکام و ارقام پادشاهان سلف به وقف آستانه و مدد معاش متولی برقرار بود و نادر شاه آنها را به خالصه معمول نموده بود- به وقفیت آنجا به مباشرت میر عبد العظیم متولی.
در هامش فرمان دستور دیگری است از همو با مهر او بالای
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 223
آن نیز، در بخشودن مال و جهات و وجوه دیوانی املاک مزبور:
الملک للّه تعالی- فرمان همایون شد آنکه چون همگی همت علیا نهمت همایون ما مصروف و معطوف به آن است که در زمان دولت روزافزون/ و عهد خلافت ابد مقرون سادات عظام که ثمره شجره نبوت و ولایتاند به فراغ بال و رفاه حال گذرانیده، به دعاگوئی دوام دولت دوران عدت قیام و اقدام/ نمایند و در این وقت که سیادت و نجابت و معالی پناه سلالة السادات العظام میر عبد العظیم متولی آستانه منوره متبرکه مطهره امامزاده واجب التعظیم [شاهزاده حسین خلف امام الجن و الانس علی بن موسی الرضا الف الف (التح) یة و (الثنا؟)/ به درگاه معلی آمده، به عرض اقدس رسانید که بر این موجب:
[از بابت قریه امینقان دشتبی که به مدد معاش متولی مقرر بوده: یک دانگ و نیم
از بابت قریه دستجرد اقبال که وقف سرکار آستانه منوره بوده: هفت سهم
از بابت قریه کچلهجرد دشتبی که به مدد معاش متولی مقرر بوده: دو دانگ
از بابت قریه شنسدق علیای رامند که وقف سرکار آستانه بوده: چهار دانگ
از بابت آب رودین ارزنک و دزک که وقف سرکار آستانه بوده که شصت یوم بعد از نوروز بوده باشد: دوازده هنگام]
املاک مزبوره قبل از این موافق ارقام سلاطین سلف وقف سرکار آستانه منوره و مدد معاش متولی/ سرکار مزبوره بوده که سابق بر این در ایام نواب غفران مآب فردوس آرامگاه عم بزرگوارم طاب اللّه ثراه ضبط بخالصه عمل کردهاند و نواب همایون ما بنابر تحصیل/ دعای خیر املاک مفصله فوق را به دستور قبل به همان
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 224
ضابطه وقف سرکار آستانه منوره مزبور و مدد معاش متولی آن سرکار مقرر فرمودیم که حکام و/ عمال و مباشرین امور دیوانی دار السلطنه قزوین از قرار فرموده معمول و از ابتداء ئیلان ئیل املاک مزبور را از خالصهجات موضوع دانسته، مالا و منالا/ به وقف سرکار آستانه منوره و مدد معاش متولی سرکار مزبور عمل نمایند که مباشر املاک مزبور سلالة السادات العظام متولی مشار الیه بوده، هرساله/ محصل آنها را جمعآوری و از سرکار آستانه مطهره را به مصارف آستانه منوره رسانیده و مدد معاش را صرف خود و هر صبح و شام در آن آستانه ملایک مقام/ به دعای دوام دولت ابد مدت قیام و اقدام نماید. مستوفیان عظام کرام دیوان اعلی شرح رقم اشرف را در سر کارات لازمه ثبت و از شایبه تغییر/ و تبدیل مصون و محروس دانسته، در عهده شناسند.
تحریرا فی 16 شهر محرم الحرام سنه 1162.
مقرر آنکه نایب و وزیر و کلانتر و عمال بههیچوجه من الوجوه دیناری به علت/ عوارضات صادرات و استصوابیات و ملازم و بیگار و شکار/ حواله به متولی و خدمه آستانه مزبور نکنند و دوازده هنگام آب ارزنک (و) دزک را/ میرابان و دهخدایان به تصرف متولی سرکار آستانه مزبوره بدهند. در عهده شناسند.
فرمان مورخ 17 محرم 1162 از ابراهیم شاه نادری در باب مستمری آستانه شاهزاده حسین جهت اخراجات روشنایی و غیره و حق التولیه، برای میر عبد العظیم متولی آنجا.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 225
با اشاره به فرمان علی حده که پیشتر صادر شده بود و آن همان است که در شماره پیش دیده شد:
بسم اللّه الرحمن الرحیم الملک للّه تعالی- فرمان همایون شد آنکه چون قبل از این به موجب رقم اشرف علی حده مقرر فرمودهایم که هرساله صاحب اختیار و عمال دار السلطنه قزوین/ مبلغ بیست تومان تبریزی نقد و مقدار سیسه خروار و هیجده من به وزن تبریز گندم بر این موجب:
[نقد: بیست تومان
گندم: سیوسه خروار و هیجده من (از بابت آنچه قبل از این از ساوجبلاغ مقرر بوده و فرمودهایم که از بابت مالیات قزوین مهمسازی نمایند: 15 خروار و 34 من/ از بابت قزوین: 17 خروار و 84 من)[639]]
جهت اخراجات روشنایی و غیره و حق التولیه آستانه منوره متبرکه/ امامزاده واجب التعظیم و لازم التکریم [شاهزاده حسین علیه التحیة و الثنا] مهمسازی سلالة السادات العظام و خلاصة النجباء الکرام میر عبد العظیم متولی آستانه منوره نمایند که به مصارف مذکوره رساند/ لهذا صاحب اختیار و وزیر و عمال دار السلطنه قزوین هرساله نقد و جنس مزبور را از بابت انقد مالیات آنجا مهم سازی متولی مشار الیه نموده، به خرج/ مجری دانند و احدی از عمال و کلانتر و متصدیان و وکیل و مباشرین امور دیوانی و کدخدایان و محصلان به هیچوجه من الوجوه مزاحمت به احوال متولی/ مشار الیه و سایر خدمه و عمله آستانه نرسانیده، گذارند که مرفه الحال به خدمات آستانه فردوس مثال و دعای دوام دولت لایزال/ اشتغال نمایند و تغییر و تبدیلی به قواعد آن راه ندهند. مستوفیان
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 226
عظام کرام دیوان اعلی شرح رقم مطاع را در سرکارات لازمه ثبت/ نموده، در عهده شناسند.
تحریرا فی 17 شهر محرم الحرام سنه 1162.
فرمان مورخ 22 صفر 1163 از شاه سلیمان دوم (5 صفر 1163- 11 ربیع الثانی 1163) با مهر او که سجع آن «بسم اللّه- بنده شاه ولایت سلیمان 1163» است[640]. در واگذاردن موقوفات دایر و بایر و مستمری نقد و جنس آستانه شاهزاده حسین به متولی آن میر عبد العظیم مرعشی. با اشاره به وضع موقوفات مزبور در حال صدور این فرمان، و ارقام پادشاهان صفوی در مورد آنها.
از این فرمان در سندی که پس از این با شماره 41 خواهیم دید یاد شده است.
بسم اللّه الرحمن الرحیم حکم جهان مطاع شد آنکه چون در این وقت سلالة السادات و النجبائی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 227
میر عبد العظیم الحسینی المرعشی متولی آستانه منوره امامزاده واجب التعظیم و التکریم [شاهزاده حسین علیه التحیه فرزند امام الجن و الانس علی بن موسی علیه الف الف التحیة و الثناء] واقعه در قزوین/ وارد آستان خلافت مکان و به عرض اقدس رسانید که در ایام سلاطین جنت مکین [صفویه انار اللّه برهانهم] قدری املاک به موقوفات آستانه منوره مقرر بوده که بعضی از آن در این ایام در تصرف مشار الیه و برخی چون خراب است/ در تصرف او نمیباشد و مبلغ بیست تومان[641] تبریزی نقد و سی و سه خروار و هیجده من[642] به وزن تبریز جنس هرساله از بابت مالیات قزوین به جهت روشنایی و غیره مصارف اخراجات سرکار آستانه مستمر و برقرار است/ لهذا بنابر تحصیل دعای خیر بر این موجب:
* که در تصرف او میباشد:
از بابت قریه دستجرد اقبال که هفت سهم از جمله بیستچهار سهم از جمله موقوفات میباشد که عمال قزوین هفت سهم مزبور را میشناسند: هفت سهم.
از بابت قریه امینقان دشتبی که به مدد معاش او مقرر بوده: یک دانگ.
از بابت قریه کچلجرد دشتبی که به مدد معاش او مقرر بوده: دو دانگ.
از بابت آب رودین ارزنک و دزج که وقف سرکار آستانه است شصت یوم بعد از نوروز: دوازده هنگام.
از بابت قریه شنستق علیا که وقف سرکار آستانه است: چهار دانگ.
طاحونه قوشخانه در وادی دزج قزوین: چهار دانگ و نیم.
* که چون خراب بوده و در تصرف او نبوده حال به تصرف او داده میشود:
مال و جهات برزلجین رامند که موافق ارقام سلاطین جنت مکین [صفویه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 228
انار اللّه برهانهم] به سیورغال اجداد مشار الیه مقرر و حال چندین سال است که خراب است.
مالومنال ملکآباد و درویشآباد و کچلجرد دشتبی که به دستور موافق ارقام سلاطین جنت مکین به سیورغال اجداد او مقرر بوده است و فی الجمله آبادی دارد.
قریه دزج و گناج و جوسق مره بلوک اقبال که از جمله موقوفات سرکار آستانه منوره و حال چندین سال است که خراب و لم یزرع و از جمله بایرات قدیم است که هرگاه تواند آباد نماید.
سرکار آستانه منوره که هرساله از بابت مالیات قزوین بازیافت مینماید:
نقد: بیست تومان تبریزی
جنس (غله): سیسه خروار و هیجده من به وزن تبریز]
املاک موقوفاتآباد و خراب و نقد و جنس مستمری سرکار آستانه منوره را برقرار فرمودیم که از روی کمال اهتمام متوجه شغل و خدمت خود بوده/ و انتظام و رونق آستانه منوره و خدام آن کمال سعی به عمل آورده، آنچه از محال موقوفات که آباد است هرساله مداخل و محصول آن را جمعآوری و به مصرف/ معاش و سایر مصارف رسانیده و آنچه که خراب است به قدر مقدور سعی در آبادی آنها به عمل آورده، ان شاء اللّه تعالیآباد نماید و خدمت مذکور و موقوفات مزبور را/ به دستور به موجب ارقام مطاعه سلاطین جنت مکین آبا و اجداد عظام فردوس مقام نواب همایون ما در وجه مشار الیه و اولاد او نسلا بعد نسل و خلفا بعد خلف برقرار فرمودیم/ که تغییر و تبدیلی به قواعد آن راه ندهند.
عالیجاه حاکم و عمال و کلانتر و کدخدایان دار السلطنه قزوین و متصدیان
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 229
موقوفات و خالصه در هر باب به شرح رقم اشرف عمل/ و نقد و جنس مستمری هرساله و املاک موقوفات سرکار آستانه منوره و مدد معاش متولی مشار الیه را به تصرف مشار الیه داده، از مضمون حکم اقدس تخلف و انحراف نورزند/ و عوارضات و استصوابیات و بیگار و شکار به موقوفات و مدد معاش محال مزبوره حواله ننمایند. وزیر و مستوفی و متصدی سرکار موقوفات در هیچ باب دخل و تصرفی به موقوفات مزبور نکرده، گذارند/ که متولی مزبور خود دادوستد نماید. مستوفیان عظام کرام دیوان اعلی شرح رقم اشرف را در سرکارات لازمه ثبت نموده، در عهده شناسند.
تحریرا فی 22 شهر/ صفر المظفر سنه 1163.
فرمان مورخ صفر 1163 از شاه سلیمان دوم در مورد مقام نقابت اشراف دار السلطنه قزوین که به آباء و اجداد میر عبد العظیم مرعشی مفوض بوده و آنان این منصب را همراه با شغل تولیت آستانه شاهزاده حسین تصدی مینمودهاند.
در این سند گفته میشود که منصب تولیت طی فرمان جداگانه به میر عبد العظیم بخشیده شده و اینک نقابت را با مواجب دیوانی آن بنا به درخواست او به فرزند وی میر محمد نصیر مفوض میداریم:
حکم جهان مطاع شد آنکه چون به موجب ارقام قضا نظام سلاطین جنت مکین [صفویه انار اللّه برهانهم] امر نقابت اشراف دار السلطنه قزوین به آبا/ و اجداد سیادت و نجابت و نقابت پناه سلالة السادات و النجباء العظام میر عبد العظیم الحسینی المرعشی و مشار الیه مقرر بوده و در این وقت که مشار الیه/
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 230
به عتبه بوسی درگاه آسمان جاه اعلی سرافراز گردیده چون خدمت تولیت مزار فایض الانوار [امامزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین خلف امام الانس و الجن سلطان علی بن موسی الرضا- ع] به دستوری که ابا عن جد به علاوه شغل نقابت خدمت موروثی/ مشارالیه بوده و به موجب یک طغرا پروانچه مبارکه علی حده به سلالة السادات مشارالیه شفقت و مرحمت فرمودیم استدعا نمود که خدمت نقابت به سیادت/ و نجابت پناه سلالة السادات و النجبائی میر محمد نصیر ولد مشارالیه مفوض و مرجوع شود. لهذا حسب الاستدعاء از ابتداء دو ماهه ئیلانئیل خدمت نقابت اشراف/ دار السلطنه مذکور را به نحوی که با آبا و اجداد مشارالیه مقرر بوده کماکان در وجه مشارالیه شفقت و مرحمت فرموده، مبلغ سی تومان تبریزی مواجب که در/ ازاء خدمت مذکوره از بابت مالیات دار السلطنه مزبور مقرر بوده به دستور برقرار فرمودیم که سال به سال به موجب حکم مبارک مطاع از/ عمال دار السلطنه مذکوره بازیافت و به دستور آبا و اجداد خود به دعاگوئی دوام دولت ابد مدت لایزال اشتغال نماید.
سادات عالیدرجات/ و اشراف و ارباب معرفت و تجرید و اصحاب کسبت و تفرید و کدخدایان و ریشسفیدان اصناف و سایر نقباء جزو مشارالیه را/ مرشد و نقیب بالاستقلال و الانفراد خود دانسته، اعزاز و احترام او را از لوازم شمرده، اوامر و نواهی او را مطیع و منقاد باشند/ عمال دار السلطنه قزوین سال به سال وجه مواجب مشارالیه را به موجب رقم قدر شیم از قرار قبض مشارالیه مهمسازی و هرساله/ به رقم مجدد موقوف و معطل ندارند. مستوفیان عظام کرام دیوان اعلی شرح رقم مبارک را در سرکارات لازمه ثبت/ و از شوایب تغییر و تبدیل مصون و محروس دانسته، در عهده شناسند.
تحریرا شهر صفر المظفر سنه 1163.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 231
فرمان مورخ 24 ج 1- 1163 از شاهرخ نادری (8 شوال 1161- 1210) در واگذاردن مستمری و موقوفات آستانه شاهزاده حسین به میر عبد العظیم مرعشی متولی آنجا. سجع مهر بالای فرمان چنین است:
آفتاب ملک را گر شد کسوفی چند روزبار دیگر شد ز نور شاهرخ گیتیفروز»
شاهرخ در 8 محرم[643] یا 5 صفر[644] سال 1163 وسیله گروهی از امراء خود از پادشاهی برکنار شد و بهجای او میرزا سید محمد مرعشی با نام شاه سلیمان دوم بر تخت نشست.
سپس در 11 ربیع الثانی این سال میرزا سید محمد از سلطنت برکنار و شاهرخ مجددا بر تخت پادشاهی جلوس نمود[645] و این مهر را به نشانه ماجرای مزبور و وقوع فترتی در این میان برای خود برگزید[646].
بسم اللّه خیر الاسماء اعوذ باللّه تعالی شأنه- فرمان همایون شد آنکه چون در این وقت سلالة السادات العظام میر عبد العظیم الحسینی المرعشی متولی آستانه منوره
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 232
امامزاده واجب التعظیم لازم التکریم [شاهزاده حسین خلف ارجمند امام الانس و الجان علی بن موسی الرضا]/ واقعه در قزوین به عرض اقدس رسانید که در ایام پادشاهان صفویه انار اللّه برهانهم قدری املاک به موقوفات مقرر بوده که بعضی از آن/ در این ایام به تصرف مشارالیه و برخی چون خراب است غیر متصرف میباشد و مبلغ بیست تومان تبریزی نقد و مقدار سی و سه خروار/ هیجده من جنس هرساله مستمری از بابت مالیات قزوین به جهت روشنایی و غیره اخراجات سرکار آستانه مستمر و برقرار است. لهذا/ بنابر تحصیل دعای خیر بر این موجب:
[* املاک که در تصرف میباشد:
از بابت قریه دستجرد اقبال که هفت سهم از جمله بیست و چهار سهم از جمله موقوفات میباشد و باید مفروز شود: هفت سهم
از بابت قریه امینقان دشتبی که به مدد معاش او مقرر بوده: یک دانگ
از بابت قریه کچلجرد دشتبی که به مدد معاش او مقرر بوده: دو دانگ
از بابت رودین ارنزک و دزج که وقف سرکار آستانه است شصت یوم بعد از نوروز: دوازده هنگام
از بابت قریه شنستق علیا که وقف سرکار آستانه است: چهار دانگ
* که چون خراب بوده و در تصرف نبوده و حال به تصرف داده میشود:
مال و جهات برزلجین رامند که موافق ایام سلاطین صفویه سیورغال اجداد مشارالیه بوده و حال چندین سال است که خراب است: بالتمام
مالا و منالا محصول و غیره ملکآباد و درویشآباد و کچلجرد دشتبی که به دستور ارقام سلاطین صفویه سیورغال اجداد مشارالیه بوده فی الجمله آبادی دارد: بالتمام
دزج و گناج و جوسق مره بلوک اقبال که از جمله موقوفات آستانه و حال
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 233
چندین سال است که خراب و لم یزرع و از جمله بایرات قدیم است که هرگاه تواند آباد نماید.
* مستمری سرکار آستانه منوره که هرساله از بابت مالیات قزوین بازیافت مینمایند:
نقد: بیست تومان. جنس: سی و سه خروار و هیجده من[647]]
املاک موقوفات خرابآباد و نقد و جنس مستمری سرکار آستانه مزبوره را برقرار فرمودیم که از روی اهتمام متوجه شغل بوده/ در انتظام آستانه و خدام به عمل آورده، آنچه از موقوفات که آباد است هر ساله مداخل و محصول آن را جمعآوری به مصرف مدد معاش و سایر مصارف رسانیده و آنچه خراب است به قدر مقدور/ سعی در آبادی آنها به عمل آورده، آباد نمایند و خدمت مذکور را به دستور به موجب ارقام سلاطین مزبوره در وجه مشارالیه و اولاد او نسلا بعد نسل برقرار فرمودیم که تغییر و تبدیلی/ به قواعد آن راه نیابد.
عالیجاه حاکم و عمال و کلانتر و کدخدایان قزوین و متصدیان موقوفات و خالصه در هر باب به شرح رقم مبارک عمل و نقد و جنس/ مستمری را هرساله و املاک موقوفات سرکار آستانه را و مدد معاش متولی را به تصرف مشارالیه داده، از مضمون حکم تخلف نورزند و عوارضات/ و استصوابات و بیگار و شکار به موقوفات و مدد معاش محال مزبور حواله ننمایند. وزیر و متصدی موقوفات در هیچ باب دخل و تصرف/ به موقوفات مزبور نکرده، گذارند که متولی مزبور خود داد و ستد نماید. مستوفیان عظام دیوان اعلی شرح رقم اشرف را دفتری نمایند.
تحریرا فی 24 شهر جمادی الاولی سنه 1163.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 234
فرمان مورخ شعبان 1164 از شاه اسماعیل سوم (1163- 1166) با مهر او[648] بالای سند به این سجع:
«بسم اللّه
نگین دولت و دین از عطای رب جلیلقرار یافت به نام ... اسمعیل»[649]
در برقرار نمودن موقوفات و سیورغال و مستمریات آستانه شاهزاده حسین و مقرری میر عبد العظیم متولی و وظایف خدام به دستور سابق به علاوه مال و جهات یک یا دو قریه دیگر از بشاریات، حسب التصدیق وکیل الدوله محمد کریم خان زند و اعتماد الدوله محمد سلیم خان افشار. با اشاره به احکام پادشاهان گذشته در این باب در متن و هامش که به عنوان امضای آن احکام افزوده شده است با مهر او بالای آن نیز:
حکم جهان مطاع شد آنکه چون پیش نهاد خاطر خطیر اقدس اعلی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 235
و قرارداد ضمیر منیر مقدس معلی در عمارت[650]/ بقاع متبرکه منوره مطهره واجب التعظیم لازم التکریم و مراعات سلسله علیه سادات عالی درجات میباشد خصوصا سادات صحیح النسب/ مرعشیه، و در این وقت که سلالة السادات العظام علامی فهامی میر عبد العظیم مرعشی به خاکبوسی درگاه آسمان جاه/ مشرف گردیده در خصوص استقرار و استمرار موقوفات[651] و مستمریات و سیورغالات سرکار فیض آثار آستانه مقدسه متبرکه منوره/ امامزاده واجب التعظیم [...] و استدعای امضای رقم اشرف اقدس نموده و عالی جاهان رفیع جایگان مقرب الخاقان امیر الامراء العظام و زبدة الامناء الکرام وکیل الدولة العلیة العالیه محمد کریم خان زند و اعتماد الدولة العلیة العالیه خاقانیه محمد سلیم خان افشار نیز/ تصدیق بر اهلیت و قابلیت سلالة السادات العظام مشارالیه نموده، لهذا نظر به شفقتی که درباره سادات عالیات اخلاص و اعتقاد که به امکنه متبرکه/ و به مزارات کثیر البرکات میباشد و از بواطن فیض مواطن ایشان طلب معاونت و استمداد میطلبد و تمامی موقوفات و مستمریات و سیورغال/ سرکار فیض آثار و سیورغالات و مقرری متولی جلیل القدر و وظایف خدام آن سرکار فیض آثار را از قرار ارقام و احکام پادشاهان/ جنتمکین سلف که در دفترخانه همایون اعلی ملاحظه شده تمامی را من اوله الی آخره به علاوه مال و جهات قریه صفی خواجه .../ بشاریات نقدا و جنسا از قراری که هرساله عمال و حکام از دفاتر جزء قزوین حواله و بازیافت مینمودهاند به وظیفه و مدد معاش سلالة السادات/ مشارالیه واگذاشتیم که هرساله از قرار قبض خود دادستد نماید که عمال و حکام دخلی و تصرفی در آن ننمایند.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 236
عالیجاه رفیع جایگاه بیگلر بیگی/ و سایر عمال و مباشرین مالیات دار السلطنه قزوین تمامی موقوفات و مستمریات و سیورغالات را از قرار ارقام سلاطین سلف که در دست/ دارند به علاوه مال و جهات مال و منال [دیوانی] محالی که شفقت شده برقرار و ممضی داشته، در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر شعبان المعظم سنه 1164.
مقرر آنکه ارقام قضا نظام که از پادشاهان جنتمکین سلف که عالی جناب متولی/ مشارالیه در خصوص موقوفات و مستمریات و مقرری خود و سایر خدمات در دست دارد/ همگی بهنظر اقدس رسیده تمامی را برقرار و ممضی دانسته، به نحو مقرر عمل نمایند و هرساله حکم/ مجدد طلب ننمایند و مستمری ایشان را از نقد و جنس که مرتب مستفاد میشود از انقد وجوه رسانند.
حکم مورخ 14 ع 2- 1169 در بخشودن حوالات و تکالیف دیوانی که از اهالی محلات قزوین گرفته میشد نسبت به متولی آستانه شاهزاده حسین که در محله پنبهریسه آن شهر منزل داشت و در آن تاریخ همه اهالی آن محله فرار کرده و احدی باقی نمانده بود، با اشاره به احکام و ارقام پادشاهان سلف در این باب بالای عرضه داشت متولی:
عرضه داشت اقل دعاگویان [متولی سرکار آستانه مقدسه واجب التعظیم .. قزوین] به شرف عرض باریافتگان محفل ارم مشاکل بندگان سکندرشان ارفع والا میرساند که این کمترینان در آستانه مقدسه منوره [شاهزاده حسین
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 237
علیه التحیه خلف ارجمند امام الانس و الجان علی بن موسی الرضا] معتکف و در آناء اللیل و اطراف (النهار) به دعای دوام دولت روزافزون اشتغال داشته و میداریم و حسب الارقام مبارک مطاع آفتاب شعاع از جمله حوالهجات دیوانی معاف و مسلم و در هیچ ایامی از کمترینان دیناری و حبهای گرفته نشده و در محله پنبهریسه که خانه این کمترینان میباشد اهل آن محله فرار و احدی یافت نمیشود و چون این کمترینان شب و روز باید در جاروبکشی و خدمتگذاری آن مکان فیض بنیان بوده به دعای دوام دولت مشغول باشیم هر حواله که از دیوان به محله مزبور میشود محصلان آن به روضه مقدسه منوره آمده، مطالبه وجه حواله را از کمترینان مینمایند و این کمترینان و خدمه آن سرکار رفیعه از شغل آن خدمت مزار کثیر الانوار مزبور و دعاگویی دوام دولت وا مانده. استدعا آنکه ذرهای از اشفاق بیپایان را شامل حال کمترینان فرموده، بنا به خاطر جد بزرگوار این کمترینان و آن مکان فیض بنیان فرمان مطاع آفتاب شعاع شرف صدور یابد که احدی مزاحم احوال و متعرض حال کمترینان نشود، گذارند که به دعاگویی مشغول باشیم. که عند اللّه ضایع (نخواهد شد). باقی امرکم مطاع.
بسم اللّه تعالی حکم عالی شد آنکه چون همگی توجه خاطر حقانیت مظاهر مصروف بر آن است که در زمان دولت روزافزون متولی و عمله و خدام مشاهدات منوره مرفه الحال و آسوده بال بوده، به لوازم رونق و خدمت آستانهای که متعلق به آنهاست قیام نمایند خصوص متولی سرکار آستانه منوره امامزاده واجب التعظیم و لازم التکریم [شاهزاده حسین علیه التحیة و الثنا] که مراعات او واجب است،
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 238
بنابر آن مقرر فرمودیم که به دستور ارقام سلاطین جنت مکین سلف که در دست دارند و هرگز معمول نبوده که در محلهای که ساکن میباشند توجیه و تقسیم بدهند به نحو سابق از حوالات محله و سایر تکالیف معاف و مسلم بوده، عالیجاه حاکم و عمال و کلانتر و کدخدایان و محصلان دار السلطنه قزوین و کدخدا و بابای محله پنبهریسه بههیچوجه من الوجوه مزاحم احوال متولی سرکار فیض آثار نگردیده، گذارند که در آن آستانه منوره به لوازم دعاگویی دوام دولت جاوید قیام اقدام نمایند و ظهور خلاف مرقوم را مورد بازخواست دانسته و در عهده شناسند.
تحریرا فی 14 شهر ربیع الثانی سنه 1169.
سند مزارعه شش دانگ مزرعه گناج- وقفی آستانه شاهزاده حسین- مورخ 15 رجب 1191. بنابر مدلول سند بندار علی فرزند محمد این مزرعه را به مدت پنج سال از میر محمد نصیر مشهور به آقا میرزایی متولی آستانه فرزند میر عبد العظیم به مزارعه قبول نموده است. این میر محمد نصیر هموست که به دلالت سند شماره 41 این مجموعه نقابت اشراف قزوین به خواهش پدر او در صفر سال 1163 از جانب شاه سلیمان دوم به وی واگذار گردیده بود. «شهود» وقوع عقد مزارعه ملا حسین مارگیر بوده (هامش سند) و دو تن از علماء آن دوره قزوین «الواثق باللّه الولی المذنب عبد العلی» و «المذنب ابن محمد باقر محمد تقی الحسینی سنه 1169» سند را تسجیل و مهر نمودهاند.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 239
هو به مزارعه و مقاطعه صحیحه شرعیه قبول نمود عزت شعار بندار علی ولد مرحوم محمد از عالیحضرت رفیع منزلت سلالة السادات النجباء العظام میر محمد نصیر الشهیر بآقا میرزایی متولی خلف مرحمت و غفران پناه میر عبد العظیم متولی، همگی و تمامی محل و مبذر شش دانگ مزرعه گناج اقبال وقفی را از ابتداء سنبله سنه تخاقویئیل لغایت مدت پنج سال کامل به مال المزارعه آنچه از بذر محصولات شتوی و صیفی که زراعت بنماید و جناب اقدس الهی از محصولات آن کرامت فرماید ده یک و نیم آن را مهمسازی نموده، به قدرت وحی موقوف و معطل ندارد. مقرر آن که متوجهات دیوانی آنچه به هر اسم و رسم که در مدت مزارعه رخ نماید تمامی در عهده عالیحضرت مشارالیه است و بندار علی را رجوعی نیست و اخراجات متصرفیات در عهده بندار علی، و صیغه مزارعه جاری شد.
تحریرا فی 15 شهر رجب المرجب من شهور سنه 1191.
سند قرار اجاره و مزارعه شش دانگ مزرعه گناج وقفی مورخ 15 رجب 1191 براساس اجارهنامچه علیحده (سند شماره 45) که مفاد آن با مدلول سند پیش یکی است و بیش از آن فائدهای تاریخی ندارد و از اینرو از آوردن متن آن خودداری میشود. مهر میر محمد نصیر متولی با سجع «محمد نصیر الحسینی المرعشی» در پایان این سند دیده میشود.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 240
سند مزارعه اراضی صفیآباد مورخ 12 رمضان 1196.
در این سند گفته میشود که از قرار وقف نامچه معتبره شاه سلطان حسین باغ صفیآباد مشهور به هزار جریب و باغ سلیمانآباد را بر آستانه شاهزاده حسین و امامزاده اسماعیل و پیغمبریه قزوین وقف نموده است. شرح خصوصیات آن دو مزار دیگر در کتاب مینودر به تفصیل هست[652].
بسم اللّه خیر الاسماء چون باغ مبارک صفیآباد مشهور به هزار جریب را به ضمیمه باغ سلیمان آباد از قرار وقف نامچه معتبره نواب طوبی آشیان خلد مکان فردوس آرامگاه [شاه سلطان حسین انار اللّه برهانه] وقف سرکار روضات مقدسه ثلاثه پیغمبریه و جناب مستطاب حضرات عالیدرجات [شاهزاده حسین و امامزاده اسماعیل علیهما السلام] به شروط و شروح مرقومه در وقف نامچه نمودهاند و در این وقت رفیع مقدار عمدة الاعیان آقا محمد کبیر راغب به زراعت اراضی صفیآباد مذکور گردید لهذا از ابتداء سنبله هذه السنه بارس ئیل این جانبان که متولی شرعی وقف مذکور میباشیم با آقا محمد کبیر مشارالیه قرارداد مزارعه گذاشته از طرفین شرط و عقد شرعی شد که از حال تحریر لغایت مدت ده سال کامل عالیقدر آقا محمد کبیر در اراضی باغ مذکور زراعت نموده، آنچه جناب اقدس الهی از محصول کرامت فرمایند به قدر یک عشر آورده به هرچه از کل حاصل تسلیم این جانبان نموده که ان شاء اللّه به مصارف مقرره مرقومه وقف
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 241
نامچه برسانیم. در هر باب جناب اقدس الهی را حاضر و ناظر دانسته، از اداء حقوق وقف چیزی را فرو گذاشت ننماید. این چند کلمه بر سبیل حجت قلمی شد.
تحریرا فی 12 شهر رمضان المبارک سنه 1196.
سند مزارعه شش دانگ مزرعه گنج (گناج) اقبال- از جمله موقوفات آستانه شاهزاده حسین- مورخ 11 رمضان 1207. با مهر قربان علی و آقا محمد حسن که قبول مزارعه نمودهاند و «عبده الاقل المتوکل محمد قاسم» که عقد شرعی در محضر او روی داده است. مزرعه را میر عبد العظیم متولی آستانه و میرزا حبیب اللّه متولی موقوفات میرزا شرف جهان حسینی به اجاره و مزارعه دادهاند چه پنج دانگ و نیم این مزرعه از موقوفات او بوده است.
هو چون شش دانگ مزرعه گنج اقبال از جمله موقوفات متعلقه به امامزاده واجب التعظیم و التکریم شاهزاده حسین علیه السلام و پنج سهم نیم از جمله سیزده سهم شش دانگ به موجب وقفنامه معتبره از جمله موقوفات مرحمت و غفران پناه جنت و رضوان آرامگاه میرزا شرف جهان حسینی و در این وقت ستوده خصالی آقا محمد حسن ولد مرحوم کربلایی جعفر طبایدشتی (؟) رغبت به آبادی و زراعت مزرعه مزبوره نموده، لهذا نظر به صرفه وقف از ابتداء خذه السنه اودئیل سنه 1207 لغایت مدت چهارده سال محل مزبور عالیحضرت رفیع منزلت سلالة السادات العظام میر عبد العظیم متولی شرعی آستانه مقدسه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 242
امامزاده واجب التکریم و اقل خلیقة اللّه [حبیب اللّه] متولی موقوفات مرحمت و غفران پناه میرزا شرف جهان به مزارعه صحیحه شرعیه قبول نمودند که آقا محمد حسن و آقا قربان علی مذکور متوجه به زراعت و رونق مزرعه مزبور، به عنایت الهی لازمه سعی به عمل آورده، به مال و رجال خود زراعت نمایند.
آنچه محصول جناب اقدس الهی از شتوی و صیفی مرحمت نماید یک عشر از کل محصول حظین به متولی به هر جهت مهمسازی نمایند که ان شاء اللّه به مصارف مقرره موقوفات رسیده شود و در مدت سنوات مزارعه آنچه از محل سکنی زارعین و تنقیه قنات به عمل آید تمامی در عهده آقا محمد حسن و قربان علی است که باید مطالبه اخراجات ننمایند و مال و جهات و عوارضات و صادریات دیوانی نیز آنچه رخ نماید در عهده مشارالیهما میباشد. چنانچه در اداء وجه مزارعه و امور زراعت کوتاهی و مسامحه نمایند اختیار فسخ با متولیان خواهد بود.
تحریرا فی 11 شهر رمضان المبارک سنه 1207.
در سند پیش دیدیم که در سال 1207 میر عبد العظیم متولی آستانه شاهزاده حسین بوده است. این شخص که طبعا نواده میر عبد العظیم مرعشی متولی آستانه در اواخر دوره صفوی تا پس از دوره نادر بوده بنابرآنچه در سندی مورخ ع 1- 1231 (شماره 63 مجموعه حاضر) دیده میشود به حاجی آقا میر شهرت داشته است. او گویا فرزند میر محمد ابراهیم فرزند میر عبد العظیم مزبور بوده است.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 243
در میان اسناد خاندان سندی دیدم درباره همین حاجی آقا میر یا آقا میر که تاریخ آن درست مشخص نیست لیکن چون دوره تولیت وی با سند مورخ رمضان 1207 معلوم میشود به نقل متن سند مورد سخن در اینجا میپردازد:
عالی جنابا مقدس القابا صاحبا مهربانا
چون آقا میر متولی جناب شاهزاده حسین (ع) مدت چندین سال است که ابا عن جد خدمتکار آستانه متبرکه جناب امامزاده واجب التعظیم بودهاند و از طریقه انصاف خدمتکار مستحق قدیمی عظیم القدر را مانع شدن دور است.
نواب مستطاب اشرف والا حال که روانه دار الخلافه بود فرمودند که از گردن من ساقط است و واگذاشتند به اذن شما. اگر محبتی به سادات دارند مرخص بفرمایند که بههیچوجه خدمت معزول نباشد. امرکم مطاع.
[پاسخ در بالای سند:]
بسمه تعالی- سید متولی آستانه متبرکه شاهزاده حسین سلام اللّه علیه و علی آبائه الطاهرین بر تولیت خود برقرار و کسی او را عزل نکرده است. و به غیر از تعیین شاهد من اذن دیگری داده نشده است و اگر شاهد به وی تعدی کند شهادت وی نیز مقبول نیست. [مهر:] افوض امری الی اللّه عبده تقی الحسینی.
سند مزارعه شش دانگ مزرعه گناج اقبال موقوفه آستانه شاهزاده حسین مورخ رجب 1210 که بنابر مفاد آن مزرعه مزبور را میرزا صالح ولد میرزا عبد اللّه از میر ابراهیم مشهور به آقا نواده میر عبد العظیم متولی آستانه به مدت ده سال به مزارعه قبول نموده است:
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 244
غرض از تحریر و تسطیر این سطور میمنت مسطور آن است که چون تمامی شش دانگ مزرعه گناج اقبال من محال دار السلطنه قزوین از جمله موقوفات آستانه متبرکه شاهزاده حسین علیه التحیة و الثنا و تولیت آن به شرح وقفنامچه معتبره با اولاد مرحمت و غفران پناه سلالة السادات العظام میر عبد العظیم که بطنا بعد بطن و عقبا بعد عقب بوده نظر به اینکه مزرعه مزبور چندین سال میشود که خراب و لم یزرع و قنات آن منطمس، احدی راغب به اجاره و استجاره آن نگردید و در این وقت عالیحضرت رفیع منزلت میرزا صالح ولد عالی حضرت معالی منزلت میرزا عبد اللّه به مزارعه و مصالحه صحیحه شرعیه قبول نمود از عالیحضرت رفیع منزلت سلالة السادات العظام میر ابراهیم الشهیر به آقا نواده مرحمت پناه مرحوم مزبور از حال تحریر که ابتداء نوروز فیروز توشقانئیل خیریت تسهیل است لغایت مدت ده سال کامل که عبارت از رفع ده محصول شتوی و صیفی بوده باشد، به مال المزارعه یک عشر از محصول اربابی محل مزبور که به مال و رجال خود زراعت نموده آنچه جناب اقدس الهی کرامت فرماید بعد از وضع بذر یک عشر از محصول محل مزبور به صیغه مال المزارعه تسلیم و ادعای حوالهجات دیوانی ننماید. و ثانیا مصالحه نمود عالی حضرت سلالة السادات میر ابراهیم مال المزارعه یک عشر از محصول رسد اربابی خود را با عالی حضرت رفیع منزلت میرزا محمد صالح به مبلغ ده تومان تبریزی زر رایج المعامله (نصفه تاکیدا له: به مبلغ پنج تومان تبریزی).
و بینهما صیغه مزارعه و مصالحه در ثانی الحال جاری و واقع شده که هر ساله مبلغ یک تومان نقد مصالحه مال المزارعه را عند رفع خرمن آن سال تسلیم نماید مشروط براینکه آنچه اخراجات در لایروب قنات و به هر اسم و رسم حوالهجات در محل مزبور رخ نماید همگی در عهده مصالح له است دخلی به
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 245
متولی ندارد.
و در ثانی قرارداد چنان شد که هرگاه در مدت مزارعه بنای قنات جدید و عمارت و باغات و غرس اشجار مثمره و غیرمثمره گذاشته شود در رأس مدت موافق برآورد اهل خبره عالیحضرت متولی عوض اخراجات را به مصالح له داده، ملک را متصرف شود.
و کان ذلک تحریرا فی شهر رجب سنه 1210 [مهر:] یا ابا صالح.
قرارداد مصالحه میان ورثه آقا میرزایی متولی آستانه شاهزاده حسین و ورثه کربلائی کریم طحان که بر سر اجاره طاحونه قوشخانه وقفی آستانه مزبور گفتگو داشتند، مورخ شوال 1212. با سجل و مهر «العبد محمد بن عبد الحسین الحسینی» بالای سند. در سنوات بعد «صراط علی حق نمسکه جعفر الحسینی» تأیید نموده است که این سجل و مهر از آن حاج میرزا محمد عم پدری اوست. کربلایی محمد علاف و حاجی صادق طحان و دو تن دیگر بر اصل سند گواهی دارند.
در سند شماره 45 دانسته شد که آقا میرزایی شهرت میر محمد نصیر فرزند میر عبد العظیم، متولی آستانه در چند دهه اخیر قرن دوازدهم بوده است.
غرض از تحریر و تسطیر این کلمات واضحة الدلالات آنکه چون فیمابین ورثه مرحمت و غفرانپناه جنت و رضوان آرامگاه آقا میرزایی متولی آستانه متبرکه شاهزاده حسین زاد اللّه تعظیما و ورثه مرحوم کربلایی کریم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 246
طحان در باب اجاره چهار دانگ و نیم طاحونه قوشخانه واقعه بر رود دیزجآباد وقف آستانه مزبور گفتگو و دعاوی بسیار بود نظر به تعلل مستأجران در شروط اجاره نامچه و وفات موجر و مستأجر گفتگوها بود که تقریر و تحریر آن باعث ملال و کلال میشد، بنابراین بعضی از مؤمنان خیراندیش و صالحان نیکوکیش که کار ایشان اصلاح بین الاخوین است چنین قرارداد نمودند که از حال تحریر که ابتداء نوروز فیروز سنه یونتئیل است الی انتهاء مدت اجاره نامچه سابق که پنج سال و شش ماه بوده باشد هرساله مبلغ دو تومان و دوهزار و پانصد دینار نقد به مرور شهور تسلیم وکیل و صاحب اختیار آستانه شاهزاده و ورثه مرحمت و غفران پناه مزبور نموده و هرسالی هم مقدار دو خروار شتری گندم به جهت ورثه مزبوره بادواب خود برده آرد نموده توقع اجرت ننماید. دیگر تعلل و کوتاهی نکرده، در آخر وقت اجاره اختیار طاحونه با متولی وقف میباشد و در باب تعلل در وجه اجاره اختیار فسخ با وکیل و صاحب اختیار آستانه متبرکه میباشد. و صیغه مصالحه ایجابا و قبولا باذن اولیاء و حسبتا للّه تعالی بینهم جاری و واقع گردید. منبعد هریک ادعاء و گفتگو نمایند باطل، از درجه اعتبار ساقط و غیرمسموع خواهد بود.
تحریرا فی غره شهر شوال المکرم سنه 1212 [مهر:] یا محمد ادرکنی.
استشهاد درباره حقابه باغ امام وقفی آستانه شاهزاده حسین مورخ صفر 1214 که آن را چهارده تن از دهخدایان و اهل خبره گواهی نمودهاند و همین سند اساس حل نزاع و گفتگویی است که در سال 1272 در این باب روی داده
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 247
و سند مصالحه آن به شماره 87 خواهد آمد.
چون متن بیشتر گواهیها همانند بود به نقل چهار نمونه آن اکتفا گردید.
استشهاد و استخبار و استعلام میرود از جمعی مؤمنین و موثقین و مطلعین و دهخدایان فنود و اهل خبره و هرکدام علیم بوده باشد در خصوص اینکه:
باغ امام که متصل است به فند ماجیلاباد و فند سلیجرد، آیا از آب دوفند مذکور به قاعده الاعلی فالاعلی باید مشروب شود و حق الشرب علی الرسم القدیم به طریق استمرار قدیم از آب دو فند مذکور دارد یا ندارد. مستدعی است که هر یک از مؤمنین که از حقیقت مطلع باشند در حاشیه صحیفه قلمی و به امهار شریفه خود مزین فرموده که عند الحاجت حجت بوده باشد. باقی امرکم مطاع!
تحریرا فی شهر صفر سنه 1214.
* عالی حضرت دهخدا باقر دهخدای میانه راه اقرار براین میدهد که هر باغی متعلق به فند دارد خواه در یمین خواه در یسارخواه در جنوب خواه در شمال واقع باشد چه ملک چه وقف باید مشروب بشود [مهر].
* دهخدا آقا نبی اقرار بر این دارد میدهد که هر باغی که متعلق به فند است خواه در یمین فند خواه در یسار فند خواه در جنوب خواه در شمال فند واقع است و باشد چه ملک چه وقف حق آب دارد اعلی فالاعلی باید مشروب بشود [مهر].
* عالیحضرت دهخدا نجف اقرار براین میدهد که هر باغی متعلق به فند دارد خواه در یمین خواه در یسار فند خواه در جنوب خواه در شمال واقع باشد چه ملک چه وقف باید مشروب بشود [مهر].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 248
* حقیقت امر و بیان واقع این است که هر باغی در هر بلوکی که هست حق الشرب قدیم از بلوک اعلی فالاعلی باید مشروب شود. هرگاه پیش از این باغ مزبور خراب بوده است حق آب او را غیر گرفته است حال که دایر شده است میباید حق خود را از آب فند اعلی فالاعلی بگیرد [مهر:] اللهم صل علی محمد و آل محمد 1202.
سند مزارعه و مصالحه هفت سهم از جمله سیزده سهم مزرعه گناج اقبال موقوفه آستانه شاهزاده حسین مورخ ع 2- 1215 که آن را میرزا صالح و آقا مرتضی قلی از میر ابراهیم مشهور به آقا نواده میر عبد العظیم به مزارعه گرفتهاند:
غرض از تحریر و تسطیر این سطور میمنت مسطور آن است که چون هفت سهم از جمله سیزده سهم مزرعه گناج اقبال من محال دار السلطنه قزوین وقف آستانه متبرکه شاهزاده حسین علیه التحیة و الثناء و تولیت آن نظر به شرح وقف نامچه به اولاد مرحمت و غفران پناه میر عبد العظیم بوده، در این وقت عالی حضرت رفیع منزلت میرزا صالح ولد مرحمت پناه میرزا عبد اللّه و عالیقدر معلی مقدار آقا مرتضی قلی ولد محمد امین بیک به مزارعه و مصالحه صحیحه شرعیه قبول نمودند از عالی حضرت رفیع منزلت سلالة السادات العظام آقا میر ابراهیم مشهور به آقا نواده مرحمت پناه مزبور از حال تحریر که ابتداء سنبله پیچینئیل خیریت دلیل مستدرک تخاقوی ئیل است از بابت مدت بیست سال کامل که عبارت از رفع بیست محصول شتوی و صیفی بوده باشد به مال المزارعه یک عشر از محصول اربابی محل مزبور که به مال و رجال و بذر خود زراعت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 249
نموده، آنچه جناب اقدس الهی کرامت فرماید بعد از وضع بذر یک عشر از محصول اربابی محل مزبور را به صیغه مصالحه تسلیم و ادعای حوالهجات دیوانی ننمایند.
و در ثانی مصالحه نمود عالی حضرت سیادت پناه مال المزارعه یک عشر از محصول رسد اربابی خود را در مدت مذکور فوق با مستأجرین مزبور به مبلغ شانزده تومان تبریزی زر رایج المعامله (نصفه تأکیدا له: به مبلغ هشت تومان تبریزی).
بینهما عقد مزارعه و مصالحه در ثانی الحال جاری و واقع شده که هرساله مبلغ هشت هزار دینار تبریزی نقد مصالحه و مال المزارعه را در رفع خرمن آن سال تسلیم نمایند و قبض به جهت سند خرج خود بازیافت و حاصل سازند مشروط بر آنکه در مدت مذکوره آنچه اخراجات لایروب قنات و به هر اسم و رسم حوالهجات در محل مزبور رخ نماید همگی و تمامی در عهده مصالح لهما است و دخلی به عالی حضرت متولی ندارد. و در ثانی قرارداد چنان شد که هرگاه در مدت مزارعه بنای قنات جدید و عمارات و باغات مثمره و غیرمثمره و تقادی رعیت گذاشته شود در رأس مدت موافق بازدید اهل خبره و وقوف و موافق حجت شرعی- در خصوص تقادی- عالی حضرت متولی عوض اخراجات را به مصالح لهما رد نموده، ملک را متصرف شود. و شرط دیگر اینکه هرگاه مصالح لهما در دادن وجه اجاره و مزارعه کوتاهی و تکاهل نمایند اختیار فسخ با عالی جناب متولی است که به هرکس که خواهند و اراده نمایند به اجاره و مزارعه بدهند.
و کان ذلک تحریرا فی غره شهر ربیع الثانی سنه 1215 [مهر:] یا ابا صالح/ افوض امری الی اللّه مرتضی قلی.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 250
فرمان مورخ ذ ق- 1215 از فتحعلی شاه قاجار بالای عرضه داشت میر ابراهیم متولی آستانه شاهزاده حسین، خطاب به فرزند ارجمند نامدار محمد علی، در مورد موقوفات آستانه که غاصبین تصرف نموده بودند و در آن هنگام در گنبد آستانه ریختگی پدیدار شده و نیازمند مرمت و تعمیر میبود. در این سند از سه موقوفه شنستق و امینقان و خروزان یاد شده است.
محمد علی مزبور همان محمد علی میرزا دولتشاه پسر بزرگ فتحعلی شاه است که از سال 1213 تا 1217 عهدهدار حکومت قزوین بوده است[653]. او در 1203 به دنیا آمده و در 1237 درگذشته است[654].
از این سند جز اصل- که متن زیر براساس آن است- سوادی نیز بهگونه اصل و برابر شده با آن در دست است که در ردیف نام موقوفات «طاحونه مشهور به قوشخانه واقعه در سر وادی قزوین- چهار دانگ و نیم» را نیز بر آن افزودهاند درحالیکه در اصل چنین چیزی نیست.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 251
عرضه داشت کمترین بندگان دعاگویان [میر ابراهیم متولی آستانه منوره متبرکه واجب التعظیم شاهزاده حسین خلف ارجمند امام انس و الجن علی بن موسی الرضا الف الف التحیة و الثناء] به شرف عرض باریافتگان پایه سریر خلافت مصیر عرش نظیر بندگان سکندرشان دارا دربان قیصر پاسبان اقدس ارفع والا روحی فداه میرساند که در این دولت جاوید مدت مجموع مساجد و بقاع در کمال رونق و انضباط میباشد در گنبد این آستانه واجب التکریم پارهای ریختگی و خرابی به هم رسیده که در قوه این دعاگویان نمیباشد که از عهده مرمت و تعمیر او برآید. پارهای موقوفات در محال دار السلطنه قزوین دارد که بدون حق حساب دیگران تصرف نموده، مداخل او را به مصرف آستانه نمیدهند و در این خصوص نیز فرامین سلاطین سلف و وقف نامچه معتبره به مهر فضلا و علمای سابق در دست دارد. این معنی از عدالت خاقان گیتیستان بعید است که موقوفات آستانه مذکوره را دیگران به خلاف حساب تصرف مینموده، آستانه در صورت خرابی بماند. روی امید به این آستانه آورده، استدعا از مراحم بیکران خسروانه مینماید که فرمان قضا جریان به افتخار بندگان نواب کامیاب شاهزاده والاتبار از مصدر جاه و جلال صادر شده که قراء مفصله ذیل:
[شنستق رامند: چهار دانگ/ امینقان دشتبی: یک دانگ/ خروزان رامند:
شش دانگ] را موافق وقف نامچه و فرامین پادشاهان سلف و حجت ممهوره فضلای سابق از ید غاصبین گرفته، به تصرف این دعاگویان داده که مداخل او را گرفته، صرف تعمیر و خرابی آستانه متبرکه نموده که به فراغ بال و رفاه حال در آستانه مذکوره ساکن و به دعاگویی دوام دولت قاهره قیام و اقدام نماید و چون مراتب مزبور از جمله لوازم بود جرأت جسارت به عرض نمود. باقی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 252
امره العالی مطاع الاعلی الاعلی الاعلی.
بسم اللّه شأنه العزیز الملک للّه تعالی- حکم همایون شد آنکه فرزند ارجمند نامدار و قرة العین سعادتمند کامکار محمد علی به ملاحظه شرح عریضه قراء مفصله متن را که موافق وقفنامچه و فرامین سلاطین ماضیه و حجت ممهوره به مهر فضلاء سابقه از جمله موقوفات آستانه منوره شاهزاده حسین است از تصرف غاصبین انتزاع و به تصرف سیادت پناه صاحب عریضه متولی آستانه مزبوره داده که منافع آنها را بازیافت و صرف تعمیر و خرابی آستانه مزبوره نمایند و چنانچه متصرفین را در مقابل سخن حسابی باشد از قرار حکم اهالی شرع دار السلطنه قزوین قطع و فصل گفتگو و بعد از اثبات مطلب موقوفات را به صاحب عریضه بدهد که به شرایط وقف عمل نموده، ثواب آن عاید روزگار فرخنده آثار همایون گردد و در عهده شناسند.
تحریرا فی ذی قعده سنه 1215.
فرمان مورخ رجب 1217 از فتحعلی شاه قاجار بالای عرضه داشت میر ابراهیم مرعشی متولی آستانه که با اشاره به سابقه امر تولیت و دخالت شخصی به نام آقا مهدی بزاز در امر نظارت که فرمانی نیز از ولیعهد گرفته بود درخواست واگذاردن شغل تولیت را بالاستقلال به خود نموده و پشت عریضه را نیز عدهای از مردم قزوین مهر و تصدیق کردهاند.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 253
در متن فرمان منصب مزبور به وی واگذار شده و به سید علی خان نایب الحکومه قزوین دستور داده شده است از دخالت دیگری در امر نظارت جلوگیری کند.
عرضه داشت کمترین بندگان دعاگو [میر ابراهیم مرعشی متولی آستانه مبارکه] تراب آستان معدلت بنیان را کحل الجواهر دیده اعتبار و تاج سر افتخار امیدواری خود ساخته، به موقف عرض ایستادگان پایه سریر خلافت مصیر عرش نظیر بندگان سکندرشان دارا دربان قیصر پاسبان اشرف اقدس والا روحنا فداه میرساند که قربان خاک پای جواهرآسای مباکت شوم چون از ایام سابقه و سنوات سالفه از زمان سلطنت امیر تیمور گورکان و امضای فرمانروایان سلسله صفویه الی الان و فرامین پادشاهان سلف و نوشتهجات علمای اعلام و فضلای ذوی العز و الاحترام و اهالی شرع شریف مطاع تولیت شرعی مزار کثیر الانوار آستانه منوره متبرکه [شاهزاده حسین علیه و آبائه آلاف التحیة و الثناء] با سلسله سادات مرعشی که آبا و اجداد کمترین دعاگو بودهاند بوده، همیشه به خاکروبی آستان مطهره مشغول و واقف رحمه اللّه نیز به قید لعنتنامه تولیت شرعی آستانه متبرکه را نسلا بعد نسل و بطنا بعد (بطن) و صلبا بعد صلب به طایفه سادات مرعشی گذاشته که احدی به غیر از این طایفه مدخلیت در امور آستانه منوره نداشته باشد، از آن تاریخ الی الان احدی به هیچ باب در امورات آستانه مبارکه دخل و تصرف ننموده. در این وقت آقا مهدی نام بزاز که شغل او کاسبی و خارج سلسله میباشد بر امنای دولت بندگان نواب کامیاب مالک الرقاب ولیعهدی امر را مشتبه نموده، فرمان لباسی صادر که آمده در آستانه منوره به امر نظارت مشغول شود. چون این عمل خلاف شرط واقف و باعث اغتشاش امور تولیت شرعی و سایر امورات آستانه مبارکه میشود در این خصوص حضرات اهالی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 254
ولایت در ضمن عریضه چگونگی مراتب معروضه را عرضه داشت نموده که بهنظر امنای دولت جاوید مدت حضرت ظل اللهی برسد که آقا مهدی مزبور در هیچ وقتی از ایام و آبا و اجداد او در آستانه مبارکه به هیچ اسم و رسم دخیل و متوجه امورات آستانه مذکوره نبوده. استدعا از کرم بیکران شاهانه و الطاف از حد افزون خسروانه که رقم قضا شیم از مصدر عز و جاه شرف صدور یابد که آقا مهدی مزبور رفته، به شغل بزازی و کاسبی خود مشغول و به هیچ باب در امور آستانه مبارکه دخلی و تصرفی ننماید. این کمترین دعاگو به طریق آبا و اجداد متوجه خاکروبی آستانه مطهره بوده، فارغ البال و مرفه الحال به دعا گویی دوام دولت ابد مدت بیزوال اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی اشتغال نمایم. چون مراتب مزبور واجب و لازم بود جرأت و جسارت به عرض والا شد. باقی امرکم الاعلی مطاع مطاع مطاع.
بسم اللّه تعالی شأنه الملک للّه تعالی- حکم همایون شد آنکه چون از زمان پادشاهان سلف و سلاطین جنتمکین صفویه انار اللّه براهینهم الی الان که هنگام فروغ بخشی آفتاب عالمافروز دولت جاوید مدت نواب همایون ماست شغل تولیت آستانه متبرکه منوره امامزاده واجب التکریم به سادات عالیدرجات مرعشی آباء و اجداد امجاد عالیحضرت سیادت منقبت سلالة السادات العظام صاحب عریضه مفوض بوده و احدی سوای سلسله مزبوره دخل در خدمت تولیت و نظارت آستانه مقدسه نمینموده، لهذا بنابر ظهور قابلیت و شایستگی عالی حضرت مشارالیه شغل تولیت را بدون مشارکت و مدخلیت متولی و ناظر علیحده به مومیالیه شفقت و مرحمت فرمودیم که به دستور ازمنه سابقه متوجه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 255
خدمت آستانه منوره بوده باشد. مقرر آنکه عالیجاه رفیع جایگاه عزت و مجدت همراه فخامت و مناعت اکتناه ابهت و نبالت انتباه اخلاص و ارادت آگاه سید علی خان نایب الحکومه دار السلطنه قزوین بعد از زیارت حکم جهان مطاع همایون احدی را در امر نظارت آستانه مقدسه دخل نداده، در عهده شناسد.
تحریرا فی شهر رجب المرجب سنه 1217.
حکم مورخ رجب 1217 از عباس میرزا نایب السلطنه با مهر او که سجع آن «در دریای خسروی عباس» است بالای عرضه داشت میر ابراهیم مرعشی متولی در موضوع دخالت مهدی بزاز فرزند ملا عبد الکریم در امر نظارت که فرمانی نیز در این مورد از ولیعهد ستانده بود. در سند حاضر ولیعهد به سید علی خان نایب الحکومه دستور میدهد که از دخالت دیگری در امور آستانه جلوگیری کند.
عرضه داشت کمترین بندگان دعاگو [میر ابراهیم مرعشی متولی آستانه مبارکه] به شرف عرض بندگان نواب مستطاب فلک جناب گردون قباب عالیمناب عالمیان مآب مالک رقاب والا میرساند که چون از ایام سابقه و سنوات سالفه از زمان سلطنت امیر تیمور گورکان و امضای فرمانروایان سلسله صفویه الی الان و فرامین پادشاهان سلف و نوشتهجات علمای عظام و فضلای ذو العز و الاحترام و اهالی شرع شریف مطاع تولیت شرعی مزار کثیر الانوار آستانه منوره متبرکه [شاهزاده حسین علی ... الف الف ثناء] با سلسله سادات مرعشی که آبا و اجداد کمترین دعاگو بوده همیشه به خاکروبی آستان مطهره مشغول
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 256
و واقف رحمه اللّه تولیت شرعی را نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن و صلبا بعد صلب به آبا و اجداد کمترین گذاشته که به غیر از این سلسله به قید لعنتنامه احدی دخل و تصرف در امور آستانه منوره ننماید. از ابتداء بقعه منوره الی الان به هیچ اسم و رسم احدی دخل و تصرف در امورات آستانه متبرکه ننموده است.
در این وقت مهدی بزاز ولد مرحوم ملا عبد الکریم که شغل او بزازی و کاسبی میباشد و خارج سلسله سادات مرعشی بوده امر را بر امنای دولت ابد مدت نواب والا مشتبه، فرمانی صادر که آمده در آستانه منوره متبرکه به امر نظارت مشغول شود. چون این معنی خلاف شرط واقف و باعث اغتشاش امور تولیت شرعی آستانه منوره میباشد اهالی ولایت نیز همگی مطلع و مخبرند که اجداد او در هیچوقت از اوقات در امور نظارت آستانه منوره دخلی و تصرفی نکردهاند این کمترین دعاگو ابا عن جد متولی شرعی بودهایم. استدعا از مکرمت بی کران نواب مالک الرقاب والا آن است که فرمان مطاع رفیع از مصدر عز و جاه به عهده و سرافرازی عالی جاه رفیع جایگاه سید علی خان شرف صدور یابد که مهدی مزبور را جواب نموده که به هیچباب در امور نظارت آستانه دخل و تصرف نکرده، به شغل کاسبی خود مشغول گردد. این کمترین دعاگو به طریق آبا و اجداد متوجه خاکروبی آستان منوره مطهره مشغول، فارغ البال به دعا گویی دوام دولت بیزوال اعلیحضرت ظل اللهی و صرف دعاگویی بندگان نواب مالک رقاب والا بوده، چون مراتب مزبور واجب بود جسارت به عرض شد. باقی امرکم مطاع مطاع مطاع.
حکم والا شد آنکه بنابر عرض و استدعای عارض و ایجابا لمسئوله و تصدیق عالیجاه رفیع جایگاه فخامت و مناعت اکتناه سیادت و نجابت همراه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 257
ارادت و صداقت آگاه سید علی خان نایب الحکومه دار السلطنه قزوین لهذا امر و مقرر میگردد که عالیجاه سابق الالقاب بعد از حصول آگاهی بر مضمون حکم رفیع منیع والا قدغن نماید که احدی دخل و تصرف در امر آستانه مقدسه منوره به غیر از اولاد میر عبد العظیم متولی ننماید. به نحوی که از قدیم الایام موافق ارقام سلاطین سلف متولی بقعه مذکوره بودهاند کماکان متوجه خدمت آستانه مذکوره بوده، وظیفه و نذورات آنجا را به طریق قرارداد سنوات سابق به مصارف مقرره آستانه رسانیده، دیگری را نگذارد که دخل تصرف نماید و در این خصوص قدغن و اهتمام تمام لازم دانسته، در عهده شناسد.
تحریرا فی شهر رجب المرجب سنه 1217.
حکم مورخ ع 1- 1218 از شاهزاده محمد علی دولتشاه بالای عرضه داشت از زبان کدخدایان دار السلطنه قزوین که در آن ماجرای منازعه و گفتگوی میان ملا مهدی ولد ملا عبد الکریم و میر محمد ابراهیم متولی، و رقمی که به نام ملا مهدی از طرف ولیعهد عباس میرزا صادر شده و موجب آن شده بود که وی به آستانه آمده، در امور آن به عنوان نظارت مداخله کند یاد شده و برای رفع و حل مشکل چنین صواباندیشی گردیده است که مستمری سالانهای برای این شخص قرار داده شود تا از دخالت در امور آستانه دست بردارد. سجع مهر شاهزاده چنین است:
«ز فتح علی شد چو خور منجلیمه برج شاهی محمد علی»:
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 258
عرضه داشت کمترین بندگان به شرف عرض بندگان نواب مستطاب فلک جناب گردون قباب عالی مناب عالمیان مآب والا میرساند که در این وقت عالیحضرت رفیع منزلت ملا مهدی ولد مرحوم ملا عبد الکریم رقمی از سرکار بندگان نواب مستطاب مالک الرقاب ولیعهدی صادر نموده است که ناظر آستانه منوره متبرکه مقدسه شاهزاده حسین الف الف تحیة و السنا[655] بوده باشد و چون عالیحضرت سلالة السا [دا] ت العظام میر محمد ابراهیم متولی شرعی آستانه منوره متبرکه ابا عن جد بدون مدخلیت احدی مشغول خاکروبی آن آستان ملایک پاسبان بوده و حال عالیحضرت ملا مهدی نظر به حکم رقم مطاع آمده در امور نظارت دخل و تصرف در آستانه مبارکه نماید به این تقریب فیما بین مشارالیه و عالیحضرت سلالة السادات کرام متولی شرعی آستانه مبارکه گفتگو واقع شده که باعث بیرونقی آستانه مبارکه و متولی شرعی و سایر خدمه گردیده. استدعا از مکرمت بیکران والا آن است که رقم قدر توأم به عهده و سرافرازی عالی جاهان عمال دار السلطنه قزوین شرف صدور یابد که مبلغ دو تومان تبریزی نقد و مقدار دو خروار شتری[656] از بابت مالیات به صیغه وظیفه همه ساله در وجه ملا مهدی مذکور برات دفتری قلمی و مهمسازی نمایند که ملا مهدی صرف معاش خود نموده و ترک دعوی و گفتگو با متولی شرعی نماید که کمترینان در حال محاسبه مراتب را به خاک پای جواهرآسای مبارک عرضه داشت نموده، به خرج مالیات مجری و محسوب خواهد شد. چون مراتب مزبور واجب بود عرض شد که هر آینه باعث امیدواری کمترینان خواهد شد.
باقی امرکم مطاع مطاع مطاع.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 259
حکم والا شد آنکه چون عارضین به شرح متن عرض و در مقام استدعا برآمدهاند لهذا امر و مقرر میشود که عالیجاهان معلی جایگان اخلاص وارادت آگاهان عمال دار السلطنه قزوین به حصول آگاهی از مضمون حکم رفیع منیع والا از قراری که عالی شانان معلی مکانان کدخدایان حقیقت عرض نمودهاند از آن قرار معمول و مرتب داشته، تنخواه مهمسازی نمایند. در این خصوص حسب المقرر معمول داشته و از فرموده تخلف و انحراف جایز ندانسته، قدغن لازم دانسته و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر ربیع الاول سنه 1218.
حکم مورخ ع 2- 1218 از شاهزاده محمد علی میرزا دولتشاه بالای عرضه داشت سید احمد متولی آستانه شاهزاده حسین، در مورد موقوفه شنستق که حاجی حسین افشار متصرف بوده و دیناری از مداخل آن به آستانه نمیداده است. در عرضه داشت از دو فرمان فتحعلی شاه که یکی محال وقفی آستانه را به تصرف همین سید احمد متولی داده بود و دیگری مورخ 1217 که خطاب به حاجی حسین افشار مزبور صادر شده و در آن به وی دستور داده شده بود که از ملک موقوفه رفع ید کند، یاد شده و از خرابی آستانه در آن تاریخ و نیاز آن به تعمیر سخن رفته است.
سجع مهر شاهزاده در این حکم عینا همان است که در دیباچه سند پیش نقل شد.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 260
عرضه داشت کمترین بندگان دعاگو سید احمد متولی آستانه متبرکه منوره [شاهزاده حسین خلف ارجمند امام انس و الجن علی ابن موسی الرضا علیه الف الف التحیة و الثناء] به ذروه عرض بندگان نواب مستطاب سپهر رکاب گردون قباب شاهزاده والاتبار ولی النعمتیام میرساند که حسب الفرمان مبارک مطاع آفتاب شعاع امر و مقرر گردیده که محال وقفی آستانه منوره را به تصرف این دعاگو داده که مداخل او را سال به سال صرف تعمیر آستانه مذکوره نماید از جمله محلی موسوم به شنستق علیا واقعه در بلوک رامند را عالیشان کهف الحاج حاجی حسین افشار متصرف، دیناری به مصرف آستانه نمیدهد و در سال قبل رقم قدر توأم نیز در این خصوص به اسم مشارالیه صادر گردیده که محل مذکور را به تصرف آستانه داده، دخل تصرف ننماید او را نیز متمرد نموده، تخلیه ید از محل مزبور ننمود. چون آستانه مذکوره خرابی بسیاری به هم رسانیده که چنانچه تعمیر نشود نقصان کلی به هم میرسد استدعا از مرحمت بندگان والا آن است که رقم مجددی به افتخار کدخدا و رعایای محل مزبور شفقت و مرحمت فرمایند که منافع و مداخل آنجا را به احدی نداده در رفع محصول آورده تحویل متولی و خدمه آستانه مذکوره نمایند که به مصرف تعمیر و خرابی آستانه رسیده، رفع خرابی آنجا گردد. چون مراتب مزبور واجب بود جرأت جسارت به عرض نمود. باقی امره الاعلی الاعلی.
حکم والا شد آنکه چون عالی جناب متولی آستانه سرکار فیض آثار امامزاده واجب التعظیم و التکریم به مضمون متن عرض و در مقام استدعا برآمده لهذا حکم رفیع والا به نفاذ مقرون، امر و مقرر میشود که کدخدا و سرهنگاهان[657]
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 261
قریه شنستق وقفی براین موجب:
لطف علی خان/ رسول/ استاد حسن/ کربلایی ...
بعد از حصول اطلاع و آگاهی بر مضمون حکم رفیع منیع والا محصول آنجا را در کمال دقت جمعآوری نموده، در رفع محصول آورده تحویل متولی مزبور داده که به مصرف مرمت زاویه مقدسه برساند و به احدی دخل و تصرف نکرده به طریقی که مقرر شده است معمول و مرتب داشته، مقرر آنکه عالی شان رفیع مکان خیر الحاج حاجی حسین افشار حسب المقرر معمول داشته، ملک وقفی آستانه متبرکه را به تصرف متولی داده، هیچوجه دخل و تصرف ننماید. در عهده شناسد.[658]
برگی از تاریخ قزوین ؛ متن ؛ ص261
ریرا شهر ربیع الثانی سنه 1218.
فرمان مورخ ذ ح- 1219 از فتحعلی شاه قاجار بالای عرضه داشت میر ابراهیم متولی در مورد ملا مهدی بزاز ولد ملا عبد الکریم که در نظارت آستانه دخالت مینموده و بنابر آنچه از این سند دانسته میشود جز حکمی که پیشتر از ولیعهد گرفته بود فرمانی نیز برای خود از دربار شاهی ستانده، و جز آن مبلغ دو تومان نقد و دو خروار شتری غله را که برای رفع گفتگو و اتمام دعوی وی به صیغه مستمری برای وی درخواست شده بود (سند شماره 57) از مستمری آستانه بابت روشنایی که به متولی داده میشد برداشته بود.
در فرمان شاه با اشاره به ارقام و احکام پیشین خود او در این
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 262
باب، به محمد علی میرزا صاحب اختیار قزوین (شاهزاده دولتشاه) دستور رفع ید از وی داده شده است.
عرضه داشت کمترین بندگان دعاگو [میر ابراهیم مرعشی متولی آستانه] تراب آستان معدلت بنیان را کحل الجواهر دیده اعتبار و تاج سر افتخار امیدواری خود ساخته، به موقف عرض ایستادگان پایه سریر خلافت مصیر عرش نظیر بندگان سکندرشان دارا دربان قیصر پاسبان سلیمان نشان اشرف اقدس ارفع اعلی روحی فداه میرساند که قربان خاک پای مبارکت شوم چون از ایام سابقه و سنوات سالفه از زمان سلطنت امیر تیمور گورکان و فرمانروایان سلسله صفویه الی الان و فرامین پادشاهان سلف و نوشتهجات علمای عظام و فضلای ذو العز و الاحترام و اهالی شرع شریف مطاع تولیت شرعی مزار آستانه منوره متبرکه [...] با سلسله سادات مرعشی که آبا و اجداد کمترین دعاگو بوده همیشه به خاکروبی آستان مطهره مشغول و واقف رحمه اللّه تولیت شرعی را نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن به آبا و اجداد کمترین دعاگو گذاشتهاند که به غیر از این سلسله به قید لعنتنامه احدی دخل و تصرف در امور آستانه مبارکه ننماید. از ابتداء بقعه منوره الی الان به هیچ اسم و رسم احدی دخل و تصرف در امورات آستانه متبرکه ننموده است. در این اوقات ملا مهدی بزاز ولد ملا عبد الکریم که خارج سلسله سادات مرعشی بوده امر را بر امنای دولت ابد مدت سلطانی مشتبه، فرمانی صادر که متوجه شغل نظارت آستانه منوره با او باشد و حال آمده در امور آستانه میخواهد دخلوتصرف نماید. چون این معنی خلاف شرط واقف و باعث اغتشاش آستانه میباشد در هیچ ایام آبا و اجداد او در آستانه منوره دخلوتصرف ننمودهاند و علاوه بر آن مبلغ دو تومان تبریزی نقد و مقدار دو خروار شتری غله از بابت روشنایی هذه السنه سیچقانئیل را عنفا
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 263
از کمترین دعاگو گرفته است، این معنی از مروت بندگان حضرت ظل اللهی دور است که از ایام دولت امیر تیمور الی الان احدی دخل و تصرف در امور آستانه ننموده، در این دولت جاوید مدت که بر همگی اهل ایران در کمال خوشی میگذرد از دولت حضرت ظل اللهی پارچه نان کمترین را دیگری بدون حق حساب تصرف نماید. استدعا از کرم بیکران شاهانه و الطاف از حد افزون خسروانه آن است که رقم قضا شیم از مصدر عز جاه به عهده و سرافرازی نواب مالک رقاب والا شرف صدور یابد که به حقیقت مراتب مزبوره رسیده چنانچه ملا مهدی مزبور و آبا و اجداد او در هیچوقت در امور نظارت آستانه منوره دخل و تصرف ننمودهاند مبلغ دو تومان دو خروار را از او بازیافت و تسلیم کمترین دعاگو نموده و قدغن فرماید که به هیچ قسم دخل و تصرف در امور آستانه منوره ننماید که کمترین دعاگو مرفه الحال در آستانه متبرکه مشغول دعاگویی دوام دولت ابد مدت سلطانی باشم. چون مراتب واجب، جسارت به عرض شد.
باقی امرکم مطاع مطاع مطاع.
بسم اللّه شأنه العزیز الملک للّه تعالی- حکم والا شد آنکه قره باصره سلطنت محمد علی میرزا صاحب اختیار دار السلطنه قزوین نظر به ملاحظه مضمون عریضه و ارقام مطاعه سابقه که در دست عارض است کماکان تولیت آستانه متبرکه معروضه را مخصوص سیادت پناه صاحب عریضه دانسته، نگذارد که بیگانهای خارج از سلسله دخلوتصرف در امور نظارت و غیره آستانه مزبوره نماید و آنچه دیگری به خلاف حق برده باشد بازیافت و عاید او ساخته، قدغن نماید که به دستور
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 264
سابق و حکم ارقام سابقه دیگری تصرف در امور بقعه مزبوره نکند و در عهده شناسد.
تحریرا فی شهر ذی حجة الحرام سنه 1219.
حکم مورخ شعبان 1222 از شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله فرزند فتحعلی شاه که از سال 1222 تا پایان زندگی پدر خود (1250) بافترتی یکی دوساله حاکم قزوین بوده است[659] بالای عرضه داشت میر ابراهیم متولی در باب موقوفه شنستق که به نوشته عریضه در آن سال محصول آن را به آستانه نداده بودند، خطاب به محراب خان.
سجع مهر شاهزاده در این حکم چنین است:
«علی نقی گهر شاهیانه شاهی است»
عرضه داشت کمترین بندگان [میر ابراهیم متولی آستانه متبرکه منوره شاهزاده حسین خلف ارجمند امام الانس و الجن علی بن موسی الرضا علیه التحیة و الثنا] به ذروه عرض مقیمان حضور سعادت دستور بندگان نواب مستطاب والا القاب مالک الرقاب عالمیان مآب ولی النعمی روحی فداه میرساند که قریه شنستق من قراء بلوک رامند من جمله موقوفات آستانه متبرکه شاهزاده حسین- ع میباشد که همه ساله منافع قریه مذکور را بازیافت و صرف مرمت کاری آستانه متبرکه مینمود و در هذه السنه یونتئیل رعایای قریه مذکور منافع و محصول را نگاه داشته، تمام و کمال تسلیم این کمترین بندگان ننمودهاند.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 265
استدعا از مرحمت بیکران و عنایت بیپایان نواب مستطاب والا آن است که رقمی از مصدر عز و جاه عز نزول و شرف وصول پذیرد که رعایای قریه مذکور محصولات آنجا را از شتوی و صیفی تمام و کمال تسلیم این بنده درگاه خلایق امیدگاه نموده که صرف تعمیر آستانه مذکور شود که هر آینه باعث حصول دعای خیر به جهت ذات اقدس بندگان ظل اللهی و بندگان نواب مستطاب والا خواهد شد. باقی امرکم الاعلی الاعلی مطاع مطاع.
حکم والا شد آنکه چون عالی جناب متولی آستانه سرکار فیض آثار امامزاده واجب التعظیم و التکریم به شرح متن عرض و در مقام استدعا برآمده است لهذا حکم رفیع اشرف والا شرف نفاذ میگردد که کدخدایان و ریش سفیدان و رعایای قریه شنستق وقف مزار بر این موجب:
لطف علی خان/ رسول/ استاد حسن/ کربلایی محمد ویردی/ محمد خان/ میرزا محمد
بعد از وصول رقم قضا شیم و حصول آگاهی از مضمون قدرنمون آن محصول آنجا را در نهایت دقت جمع و در رفع محصولات شتوی و صیفی آورده تحویل عالیجناب متولی مزبور داده که به مصرف مرمت زاویه مقدسه متبرکه رساند.
مقرر آنکه عالیجاه رفیع جایگاه اخلاص وارادت انتباه محراب خان به نحوی که مرقوم و مقرر شده است معمول، بهره چه محل مزبور را قدغن نموده که تمام و کمال در رفع محصول آورده، تحویل متولی مزبور ساخته، در عهده شناسد.
تحریرا شهر شعبان سنه 1222.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 266
فرمان مورخ ع 1- 1223 از فتحعلی شاه بالای عرضه داشت سید ابراهیم متولی آستانه شاهزاده حسین. از متن عریضه مستفاد میشود که در پیرامون سال 1212 تیرهای از کردها را به قزوین کوچانیده و بنا به مرسوم قدیم آنان را میان ساکنان محلههای شهر تقسیم نموده بودند. از آن جمله بهره و سهم محله پنبهریسه را که خانه سید ابراهیم متولی در آنجا بود در همین خانه سکنی داده و با آنکه طبق مقرر بنابرآن بوده است که تنها یک سال منزل او در اختیار آنان باشد تا تاریخ عریضه که مدت ده سال بود همچنان در آنجا اقامت داشتند[660].
در فرمان فتحعلی شاه به محراب خان افشار نایب الحکومه قزوین دستور داده شده است درباره قرارداد متولی با دیگر اهل محل تحقیق نموده و از آن قرار معمول دارد[661].
عرضه داشت کمترین بندگان [سید ابراهیم متولی آستانه منوره متبرکه شاهزاده حسین علی تحیة و الثنا الف الف] تراب آستان معدلت بنیان را کحل الجواهر دیده اعتبار و تاج سر افتخار امیدواری خود ساخته، به موقف
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 267
عرض ایستادگان پایه سریر عرش نظیر بندگان اعلی حضرت قدر قدرت قضا بطنت سکندرشان سلیمان نشان جم فرمان کی دربان قیصر پاسبان اقدس ارفع اعلی روحی فداه میرساند که قربان خاک پای جواهرآسای مبارکت شوم چون به علت کردی در هر محله قراردادی به جهت خانه نزول مجله نمودهاند و از جمله در محله پنبهریسه قرارداد چنین است که هر سه چهار خانه یک خانوار را جا و مکان بدهند و کمترین دعاگو با دو سه نفر دیگر که بایست به شراکت یکدیگر یک خانه به ایلات کردی بدهم و خانه کمترین را خالی نموده به تصرف ایشان داده و قرارداد فی مابین چنین شده که یک سال کمترین دعاگو جا داده، بعد را شرکاء هریک به قدر حصه خود جا بدهند و حال مدت ده سال میباشد که کردی در خانه کمترین مسکون و شرکاء به هیچباب به ایشان جا نداده و دیناری هم به علت کرایه شرکاء به کمترین ندادهاند و خانه کمترین بالمره خراب شده است. استدعا از مکرمت بیکران شاهی آن است که فرمان مبارک مطاع آفتاب شعاع به سرافرازی عالیجاه رفیع جایگاه محراب خان نایب دار السلطنه قزوین شرف صدور یابد که به حقیقت مراتب معروضه رسیده، خانه کمترین را به تصرف کمترین داده، از قراری که کمترین جا دادهام سایر شرکاء نیز موافق رسد خود خانوار را برده در خانه خود جا داده باشند. چون مراتب مزبور واجب بود جسارت به عرض شد. باقی امرکم الاشرف المطاع مطاع مطاع.
بسم اللّه شأنه العزیز الملک للّه تعالی- حکم همایون شد آنکه چون سیادت پناه صاحب عریضه به شرح مسطور متن عرض و استدعا نموده است لهذا امر و مقرر میشود
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 268
که عالیجاه معلی جایگاه شهامت و بسالت انتباه اخلاص و ارادت آگاه عمدة الخوانین العظام محراب خان افشار حاکم دار السلطنه قزوین به حقیقت مراتب معروضه رسیده، از قراری که اهالی محله با صاحب عریضه قرارداد کردهاند قدغن نموده که از تعهدی و قراردادی خود تجاوز ننموده، از آن قرار با صاحب عریضه رفتار نمایند. در این باب قدغن لازم، رفع تعدی و اجحاف از صاحب عریضه نموده باشد و در عهده شناسد.
تحریرا شهر ربیع الاول سنه 1223.
حکم شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله مورخ رجب 1226 خطاب به آقا محمد حسین کدخدای محله پنبهریسه قزوین در باب خانه سید ابراهیم متولی آستانه شاهزاده حسین که به شرح سند پیش «خانه نزول» در آن سکنی گزیده و بیرون نمیرفته است. از متن فرمان برمیآید که سید ابراهیم نزد عبد اللّه میرزا دارا فرزند دیگر فتحعلی شاه که از سال 1224 به بعد حاکم خمسه بود[662] به زنجان رفته و از او توصیهای برای خود به عنوان علی نقی میرزا ستانده بود و حکم شاهزاده نیز براساس توصیه برادر صدور یافته است.
سجع مهر علی نقی میرزا در این حکم چنین است:
«افوض امری الی اللّه عبده علی نقی»
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 269
حکم والا شد آنکه عالیشان معلی مکان سلالة الاعیان آقا محمد حسین کدخدای محله پنبهریسه بداند در این وقت فروزان اختر برج عظمت و تاجداری برادر نامدار کامکار صاحب اختیار خمسه در باب خانه سلالة السادات الکرام سید ابراهیم متولی آستانه متبرکه امامزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین خواهشمند گردیده است که از دست خانه نزول گرفته تسلیم و من بعد را نیز از هر جهت معاف و مسلم بوده، احدی پیرامون خانه مزبور نگردد. از این که مراعات جانب سادات عالی درجات منظور نظر مرحمت بینات و خواهش برادر ارجمند کامکار دوستی آیات در این است خانه مزبور خالی شود لهذا حکم رفیع منیع مطاع به عز نفاذ مقرون گشته، مقرر میشود که بعد از حصول اطلاع از مضمون قدرنمون رقم قضا شیم مرحمت مشحون مطاع خانه مزبور را به هر کس از ایلات داده و ساکن ساخته باشند پس گرفته و سکنه آنجا را حرکت داده در جای دیگر ساکن و خانه را به دست سید ابراهیم سپرده، به خاطر جمعی و اطمینان تمام مسکون گشته، به امیدواری وافر به دعای بقای عمر و دولت جاوید عدت خسروی ظل اللهی روحی فداه و نواب والا مشغول باشند. البته از قراری که حکم و مقرر شده است معمول و مرتب داشته، تخلف جایز ندانند. مقرر آن که ریشسفیدان و جمهور سکنه محله مزبور حسب المقرر مرتب دارند. کوتاهی را مورد مؤاخذه و بازخواست عظیمه دانند و در عهده شناسند.
تحریرا شهر رجب سنه 1226.
حکم شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله مورخ ج 2- 1228 در تفویض تولیت آستانه شاهزاده حسین به سید
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 270
ابراهیم متولی قدیمی با همه ملزومات آن. در متن فرمان اشاره شده که در آن اوقات کسی به عنوان نظارت در امور آستانه دخالت کرده و حکمی نیز از او ستانده بود.
حکم والا شد آنکه چون از ایام قدیم امر تولیت آستانه متبرکه منوره امامزاده واجب التعظیم و التکریم شاهزاده حسین علیه و علی آبائه الف التحیة و الثنا متعلق به آبا و اجداد عالی جناب مقدس القاب میر ابراهیم متولی بوده و احدی دیگر به علت تولیت و نظارت و رتق و فتق سایر جهات در آستانه متبرکه دخیل نبوده است و در این اوقات بعضی از اجانب که اصلا و قطعا هرگز دخلی در امر تولیت و نظارت و سایر امورات آستانه منوره نکرده و نداشتهاند آمده به ادعای نظارت خود را در امورات آنجا دخیل و رقمی نیز مشتبها از سرکار والا صادر نموده بودند به این علت اغتشاش کلی در امر آستانه راه یافته بود. بناء علیه حکم رفیع منیع والا به عز نفاذ مقرون میگردد و مقرر میشود که عالی جناب سیادت و نجابت مآب میرزا ابراهیم متولی قدیمی آستانه منوره خود را کماکان متولی بالانفراد آنجا دانسته، در رتق و فتق مهمات آنجا لوازم جد و جهد به عمل آورده، احدی را سوای خود دخیل در امر آستانه منوره نداند و آنچه از ملزومات آستانه است از قبیل تعیین نمودن و[663] قاری کلام اللّه و سایر خدام و عزل و نصب آنها و تعمیرات جزئی بقعه منوره و مفروش نمودن روضه مطهره و افروختن شمع و چراغ در لیالی و جاروبکشی آستانه همگی را موافق ضابطه و قاعده به رونق انداخته، دقیقهای خود را از امور بقعه منوره معاف ندارد و دخل و تصرف به احدی از اجانب نداده، همگی ملزومات آنجا را بر وفق قاعده متولیگری منسق و مضبوط نماید و روشنایی و نذورات و مداخل موقوفات آنجا را به طریقی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 271
که در سنوات ماضیه میگرفته بازیافت و حصه هریک از خدام را بدون کسر و نقصان مهمسازی نموده، تتمه را به قسمی که صلاح آستانه است به مصارف لازمه آنجا بدون مدخلیت غیر رسانیده و مخارج خود را به طریق سنوات سالفه گذرانیده، بر وجه احسن رفتار نماید.
مقرر آنکه عالی جاهان رفیع جایگاهان مستوفیان سرکار و عالیشانان عمال خجسته اعمال و کدخدایان دار السلطنه قزوین عالی جناب مشارالیه را متولی و ناظر بالانفراد آستانه متبرکه دانسته و نقد و جنس روشنایی آستانه را از قرار قبض عالی جناب مشارالیه کارسازی نمایند که به مصارف لازمه آستانه رسانیده و احدی را سوای او در امر آستانه منوره دخیل ندانند و در عهده شناسند.
تحریرا شهر جمادی الثانی سنه 1228.
عقدنامه مورخ سهشنبه 7 ع 1- 1230 که بنابر مفاد آن میرزا موسی فرزند مرحمت پناه حاجی میر عبد العظیم مشهور به حاجی آقا میر متولی شاهزاده حسین با دختر سید ابراهیم متولی به صداق یاد شده در متن سند (از جمله دو زیوار از قریه رشتقون قهپایه) ازدواج نموده است، باسجل و مهر «یا محمودا کل افعاله» که اجراء عقد به عهده او بود.
در میان عقدنامهها و صداقنامههای این خاندان، این یک سند چون از دو نظر در بررسی تاریخ تولیت آستانه سودمند بود مفاد آن به همین مقدار نقل و عکس آن گذاشته شد.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 272
استدعانامچه میر ابراهیم و میرزا موسی که مربوط به همین سنوات است. در آن گفته میشود که تولیت آستانه شاهزاده حسین با میر عبد العظیم بوده که سپس به میر محمد نصیر و میر محمد ابراهیم رسیده و دو تن یاد شده از اولاد و احفاد اینان بودهاند. نیز اشاره میشود که برخی معاندین در این ایام امر را بر بعضی از فضلاء مشتبه نموده و در امر تولیت مداخله میکنند. با تصدیق محمد خلیل حسینی از علماء همین دوره قزوین:
به شرف عرض مقدس عالی میرساند که از قدیم الایام الی حال تولیت مزار کثیر الانوار آستانه متبرکه منوره امامزاده واجب التکریم و التعظیم شاهزاده حسین دار السلطنه قزوین علیه و علی آبائه الف الف الثناء ابا عن جد با مرحمت و غفران پناه آقا میر عبد العظیم مرعشی بوده و بعد از فوت او به مرحمت و غفران پناهان میر نصیر و میر محمد ابراهیم بوده که لیلا و نهارا به خاکروبی آستان ملایک پاسبان مشغول و احدی در خدمت مزبوره هیچ وقتی از اوقات شریک و سهیم و دخیل نبوده و امر تولیت منحصر به مرحمت و غفران پناهان مزبور داشته و کمترین از اولاد و احفاد ایشان میباشم و حال بعضی از معاندین در خدمت بعضی فضلاء ذوی العز و الاحترام امر را مشتبه نموده، میخواهند که دخل تصرف در امور تولیت کمترین نموده باشد. مستدعی چنان است که آنچه بر ملازمان عالی محقق و مشخص شده و به خاتم شریف مختوم بفرمایند که عند اللّه و عند الرسول ضایع نخواهد شد. باقی امرکم مطاع.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 273
هو- ثابت و محقق و معمول و مستمر است که تولیت آستانه ملایک آشیانه حضرت حسین بن علی بن موسی الرضا ابا عن جد خلفا عن سلف متعلق به سلسله جلیله سادات رفیع الدرجات مرعشی آباء کرام میر عبد العظیم و اولاد و احفاد ایشان بوده است که در این وقت بلا مشارکت و مساهمت احدی متعلق و مفوض است به عالی حضرات رفیعی الدرجات سلالتی السادات میر محمد ابراهیم و میرزا موسی. حرره الداعی لابود الدولة القاهره [مهر:] الراجی محمد خلیل بن محمد شفیع الحسینی
گواهی و تصدیق محمد تقی بن محمد باقر حسینی از دانشمندان قزوین در آن دوره بالای عرضه داشت میر ابراهیم و میرزا موسی در باب تولیت آستانه شاهزاده حسین و این که پیش از این دو با آبا و اجداد ایشان میر محمد نصیر و میر محمد ابراهیم بوده است، به شرح سند پیش:
هو به شرف عرض مقدس عالی میرساند [میر ابراهیم و میر موسی] که از ایام قدیم الی حال تولیت مزار کثیر الانوار آستانه متبرکه منوره امامزاده واجب التکریم و التعظیم شاهزاده حسین دار السلطنه قزوین علیه و علی آبائه الف الف الثناء ابا عن جد با مرحمت و غفران پناه میر محمد نصیر و میر محمد ابراهیم بوده که لیلا و نهارا به خاکروبی آستان ملایک آشیان مشغول و احدی در خدمت مزبوره هیچ وقتی از اوقات شریک و سهیم و دخیل نبوده و امر تولیت منحصر به
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 274
مرحمت و غفران پناهان مزبوران داشته و کمترینان از اولاد و احفاد ایشان میباشیم و حال بعضی از معاندین در خدمت بعضی از فضلاء ذوی العز و الاحترام امر را مشتبه نموده، میخواهند که دخل و تصرف در امر تولیت کمترین نموده باشند. مستدعی چنان است که آنچه بر ملازمان عالی محقق و مشخص شده است قلمی و به خاتم شریف خود مزین و مختوم فرمایند که عند اللّه و عند الرسول ضایع نخواهد شد. باقی امره العالی.
هو- به شرحی که در متن قلمی گردیده بیان واقع و از قدیم الایام الی الان شرعا تولیت مزار کثیر الانوار ابا عن جد بدون دخل و تصرف احدی با اجداد سلا (لتی) السادات صاحب صحیفه بوده و دخل و تصرفی به غیر سادات مرعشی در تولیت امامزاده واجب التعظیم نکرده است. حرره الداعی [مهر:] الراجی محمد تقی بن محمد باقر الحسینی.
گواهی و تصدیق «محمد رضا الحسینی» یکی دیگر از علماء قزوین بالای عرضه داشت متولیان یاد شده که متن عرضه داشت با متن پیش یکی است و ازاینرو نقل نمیشود.
چنین است متن کوتاه گواهی بالای آن.
هو- تولیت بقعه مرقومه ابا عن جد در ید سادات مرعشی بوده و در تصرف ایشان بوده، واضح و مبرهن است. حرره العبد الاقل [مهر:] عبده محمد رضا الحسینی.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 275
حکم مورخ شوال 1236 از شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله در واگذاردن نظارت و مباشرت امور آستانه شاهزاده حسین به میر نعمت اللّه، با اشاره به نوشتهجات علماء در این باب. از متن حکم برمیآید که امور آستانه در آن اوقات از هر نظر بسیار درهم ریخته بوده است:
حکم والا شد آنکه عالی جناب مقدس القاب سلالة السادات الکرام میر نعمت اللّه بداند که به جهت انتظام امور سرکار امامزاده واجب التعظیم و التکریم شاهزاده حسین علیه الف التحیة و التحسین وجود احدی که به امر علماء دین مبین تواند امر به معروف و نهی از منکر کند و موقوفات بقعه سرکار فیض آثار را از ید عدوان و غصب غیرانتزاع و استرداد نموده، منافع آنها را به اطلاع و استصواب گماشتگان حکام شرع مطاع صرف حجرات و بقعه نماید ضرور و به کار، و آن عالی جناب به این صفات موصوف و به زیور امانت و دیانت آراسته و به امر و اذن عالی جنابان مقدس القابان مجتهدین رضوان اللّه علیهم اجمعین به موجب نوشته ممهوره ایشان مأمور به انضباط امور آنجا گشته است لهذا رقم مطاع به مفاخرت آن عالی جناب عز اصدار یافته مقرر میگردد که بعد از حصول آگاهی و اطلاع از مضمون حکم مطاع خود را مباشر مهام آن سرکار دانسته، از قرار نوشته ممهوره مجتهدین که در دست دارد امور آنجا را مضبوط داشته، از موقوفات آنجا در دست هرکس باشد انتزاع نموده، به اطلاع و استصواب عالی جناب مقدس القاب جامع المعقول و المنقول حاوی الفروع و الاصول آخوند ملا محمد صالح به مصرف تعمیر و غیره مصارف بقعه و خدام
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 276
رساند. چنانچه کسی نبش قبر کند تنبیه و تأدیب نموده، مانع مرتکبین این عمل شود که تعظیم شعائر اللّه به عمل آمده، به هیچوجه منقصتی در امر آنجا ظاهر نشود. در عهده شناسد.
تحریرا فی شهر شوال سنه 1236.
حکم شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله مورخ محرم 1237 در واگذاردن تولیت و نظارت آستانه شاهزاده حسین به میر نعمت اللّه، با اشاره به اغتشاش بسیار امور آستانه و مداخل و منافع موقوفات آن:
حکم والا شد آنکه عالی جناب سلالة الاطیاب و الانجاب نتیجة السادات سید نعمت اللّه بداند که چون به عرض اشرف رسید که امور بقعه امامزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین بسیار مغشوش، و مداخل و منافع موقوفات آنجا به مصرف حسابی آنجا نمیرسد، از اینکه وجود احدی که به حلیه امانت و دیانت و پاکی محلی باشد و از عهده انتظام و انتساق آنجا برآید ضرور و به کار و آن عالی جناب به صفات کاردانی موصوف و خوشکردار و این معنی از ناصیه احوال او ظاهر و هویداست، لهذا از ابتداء هذه السنه ئیلان ئیل خیریت دلیل تولیت بقعه مزبور را به علاوه نظارت به آن عالی جناب مفوض فرمودیم که از این بعد خود را متولی بالاستقلال بقعه و ناظر بالانفراد آنجا دانسته به اذن کارگذاران سرکار خود را مختار امورات بقعه دانسته، موقوفات آنجا را در دست هرکس باشد به اطلاع کارگذاران سرکار ضبط نموده به اجاره دهد و خدمه که از زیارتنامهخوان و فراش و جاروبکش و غیره ضرور بکار باشد مردمان متدین تعیین و همه شب الی دو ساعت در آنجا به سر برده، در روشنایی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 277
و سایر موارد خدمتگزاری خودداری نکند. مداخل و منافع موقوفات و مواجب خدام و سایر اخراجات را به استصواب کارگزاران سرکار ضابطه کرده، به مصارف لازمه آنجا و خدام رساند. در عهده شناسد.
تحریرا فی شهر محرم الحرام سنه 1237.
حکم شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله مورخ صفر 1238 در واگذاردن تولیت آستانه شاهزاده حسین که از قرار تصدیق امناء شرع انور با آبا و اجداد میر ابراهیم متولی بود به او:
حکم والا شد آنکه چون از ایام قدیم امر تولیت آستانه متبرکه منوره عرش درجه امامزاده واجب التعظیم و التکریم شاهزاده حسین علیه و علی آبائه الف التحیة و الثنا از قرار تصدیق امنای شرع انور ابا و عن جدا متعلق به عالی جناب مقدس القاب سید ابراهیم متولی بوده و احدی از غیر به علت تولیت و نظارت و رتق و فتق و سایر مهمات آن آستانه متبرکه دخل و تصرفی نبوده است بناء علیه حکم اشرف ارفع والا به عز نفاذ مقرون میگردد و مقرر میشود که عالی جناب مقدس القاب سیادت و نجابت مآب سید ابراهیم متولی قدیمی آستانه منوره خود را کماکان متولی بالاستقلال و الانفراد دانسته، در رتق و فتق مهمات آن آستانه مقدسه لوازم جد و جهد به عمل آورده، احدی را سوای خود دخیل در امر آستانه منوره نداند و آنچه از ملزومات آستانه است از قبیل تعیین نمودن قاری کلام اللّه و سایر خدام و عزل و نصب آنها و تعمیرات جزئی بقعه منوره و مفروش نمودن روضه مطهره و افروختن شمع و چراغ در لیالی و جاروبکشی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 278
آنجا را موافق ضابطه و قاعده بر ونق انداخته، دقیقهای خودداری و تعلل در خدمات آستانه متبرکه جایز ندارد و روشنایی و نذورات و مداخل موقوفات آنجا را به طریقی که در سنوات سابق میگرفته بازیافت و حصه هریک از خدام را بدون کسر و نقصان [عاید] نموده، تتمه را به قسمی که صلاح آستانه است بدون مدخلیت غیر به مصرف لازمه آنجا رسانیده و مخارج خود را به طریق سابق گذرانیده رفتار نماید.
مقرر آنکه عالیجاهان رفیع جایگاهان مستوفیان سرکار و عالیشانان رفیعمکانان کلانتر و سررشتهداران و عمال و کدخدایان دار السلطنه قزوین عالی جناب مشارالیه را متولی بالانفراد آستانه متبرکه دانند. نقد و جنس روشنایی آستانه را قبض بازیافت و به مشارالیه کارسازی نمایند و در عهده شناسند.
تحریرا شهر صفر المظفر سنه 1238.
سواد اجارهنامه چهار دانگ وقفی قریه شنستق رامند که آن را حاجی محمد حسین افشار از آقا میر ابراهیم ملقب به آقا متولی آستانه شاهزاده حسین اجاره نموده است مورخ رجب 1238. با سواد سجل حاجی میرزا تقی شیخ الاسلام و ملا مهدی بن ملا عبد العلی از دانشمندان آن دوره قزوین. باید توجه داشت که این سواد مصدق نیست و معلوم نیست اصلی درست و معتبر داشته است یا نه؟
به اجاره شرعیه قبول نمود عالیجاه رفیع جایگاه کهف الحاج حاجی محمد حسین افشار از عالی حضرت رفیع منزلت آقا میر ابراهیم ملقب به آقا متولی آستانه منوره شاهزاده حسین علیه السلام تمامی چهار دانگ وقفی از
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 279
جمله شش دانگ قریه شنستق رامند را با کافه توابع آن از اراضی، صحاری و مزارع و قنات و دهکده و سایر ما ... بقدر الحصه از ابتدای نوروز فیروز هذه السنه تخاقویئیل الی انقضاء مدت پنج سال کامل که عبارت از رفع پنج محصول بوده باشد به مال الاجاره مقدار هفتاد خروار دیوانی غله که عالیجاه مستأجر هر سالی مقدار چهارده خروار غله بار کرده، بدون ادعای آفت ارضی و سماوی مهمسازی موجر نماید. و عقد اجاره جاری شد.
مقررا حوالهجات دیوانی از مالیات و صادرات ولایتی از قبیل حفر قنات در عهده عالیجاه مستأجر است و چنانچه عالیجاه مستأجر در اداء مال الاجاره مزبوره در هر سالی تعلل نماید اختیار فسخ اجاره با موجر مذکور است. این چند کلمه بر سبیل حجت قلمی گردید.
تحریرا فی شهر رجب المرجب سنه 1238.
فرمان مورخ شوال 1238 از فتحعلی شاه بالای عرضه داشت سید ابراهیم متولی آستانه شاهزاده حسین که در آن از خانبابا خان که قدری از مستمری او کاسته بود شکوه کرده است. خطاب به امام ویردی میرزا صاحب اختیار قزوین.
امام ویردی میرزا[664] فرزند فتحعلی شاه و برادر اعیانی علی نقی میرزا رکن الدوله در دو سال 1238- 1239 که برادرش به حکومت خراسان گمارده شده بود عهدهدار حکومت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 280
قزوین بود[665]. از سند حاضر برمیآید که خانبابا خان- سردار حسن خان ایروانی- نیز در سالهای 1236- 1237 در منصب متصدی امور شاهزاده علی نقی میرزا نایب الحکومه این شهر بوده است[666].
عرضه داشت کمترین داعی [سید ابراهیم متولی شاهزاده حسین مدفون در قزوین] تراب آستان معدلت بنیان راکحل الجواهر دیده امیدواری خود ساخته، به موقف عرض باریافتگان حضور آفتاب ظهور اعلیحضرت قدر قدرت قضا بسطت کیوان رتبت برجیس منزلت سکندر حشمت دارا درایت افراسیاب شوکت جمشید رایت جمجاه خدیو گیتیستان روحی و روح العالمین فداه میرساند که قربان خاکپای توتیاآسای مبارکت شوم از زمان پادشاهان سلف الی دولت دوران عدت شاهنشاهی مبلغ هیجده تومان کسری نقد و مقدار بیستپنج خروار تبریزی از بابت مالیات دار السلطنه مزبور اجداد کمترین داعی و سایر خدام روضه متبرکه شاهزاده حسین علیه آلاف تحیة و الثناء موظف بودهاند.
[متولی: نقد- ده تومان/ جنس- 15 خروار
عملهجات: نقد- هشت تومان و 2 هزار و 500 دینار/ جنس- 10 خروار]
خدمت مزبور بطنا بعد بطن به این داعی رسیده. در این اوقات که خان بابا خان متصدی امر شاهزاده اعظم شده دست تعدی و ظلم را نسبت به این داعی دراز کرده، در این دو سال یکصد بیست ... باج اقلی به عنوان شلتاق گرفته و قدری از مدد معاش داعی و خدام را قطع کرده به غیر داده است و اوضاع این داعی را بالمره پریشان ساخته است و اگرچه تنخواه نقد و جنس در دیوان اعلی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 281
به حال خود باقی است لیکن در ولایت در مقام اضرار و اذیت داعی میباشد.
استدعا از مرحمت بیکران قبله عالم و عالمیان آن است که فرمانی از مصدر شوکت صادر شود که وظیفه این داعی را تمام و کمال عاید کمترین کرده، به دعای دولت سلطانی مشغول باشد. باقی امره الاشرف الاعلی الاعلی الاعلی.
بسم اللّه تعالی شأنه العزیز الملک للّه تعالی- حکم همایون شد که قره باصره خلافت کبری و غره ناصیه سلطنت عظمی خجسته فرزند مسعود نامدار امام ویردی میرزا صاحب اختیار دار السلطنه قزوین به عنایت شاهانه قرین مفاخرت بیکران بوده بداند که چون عالی جناب صاحب عریضه به شرح مسطور متن عرض و در مقام استدعا برآمده است و رعایت جانب سادات عالیدرجات منظور نظر معدلتگستر میباشد لهذا مبلغ هیجده تومان و دو هزار و پانصد دینار تبریزی نقد و مقدار بیستپنج خروار به وزن تبریز جنس از بابت مالیات قزوین که به صیغه وظیفه در وجه عارض و خدام برقرار بوده در معامله هذه السنه قوی ئیل خیریت تحویل و مابعدها کماکان در وجه او و خدام روضه متبرکه شاهزاده حسین هذه السنه و مابعده برقرار و عنایت فرمودیم که همهساله بازیافت و صرف معاش خود نمایند.
آن فرزند نامدار مبلغ و مقدار مزبور را هرساله در وجه او کارسازی و معطل ندارد که آسودهخاطر به دعای دوام دولت مشغول باشد. تخلف جایز ندانسته، در عهده شناسد.
تحریرا فی شهر شوال سنه 1238.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 282
فرمان فتحعلی شاه مورخ ذ ح- 1238 خطاب به امام ویردی میرزا بالای عرضه داشت میر نعمت اللّه. در عرضه داشت آمده است که سید مزبور با رقم علی نقی میرزا ناظر آستانه شاهزاده حسین بوده و مبلغ ده تومان نقد و پنجخروار جنس مواجب داشته، و اکنون استدعا دارد فرمانی در این باب به عنوان حاکم جدید امام ویردی میرزا صادر شود.
در فرمان شاه با اشاره به محضر و استشهادی که به مهر علماء قزوین در این مورد در دست سید بوده است به امام ویردی میرزا دستور داده شده مبلغ و مقدار مستمری او را با اطلاع حاجی ملا عبد الوهاب مجتهد به وی عاید سازند.
عرضه داشت کمترین بندگان [اقل السادات میر نعمت اللّه] تراب آستان معدلت بنیان راکحل الجواهر دیده امیدوار و افتخار خود ساخته به موقف عرض شرفیافتگان انجمن حضور و مستعدان پایه سریر سلطنت معدلت دستور اعلی حضرت قدر قدرت مریخ صولت کیوان رفعت پادشاه جم جاه ظل اللّه روحی و روح العالمین فداه میرساند که قربان خاک پای جواهرآسای مبارکت شوم
کمترین بندگان ناظر سرکار حضرت شاهزاده حسین و مبلغ هیجده تومان و دو هزار و پانصد دینار نقد و مقدار بیست و پنجخروار به وزن تبریز جنس به سرکار معصومزاده مزبور موافق سررشته دفتری برقرار و مبلغ ده تومان نقد و پنجخروار جنس از بابت حق النظاره از قرار رقم نواب مستطاب علی نقی میرزا در وجه کمترین بندگان برقرار بوده، هرساله بازیافت و صرف اخراجات خود مینموده به شغل نظارت خود اقدام داشت. لهذا التماس و استدعا از مراحم فزون از حد و حصر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 283
قبله عالم چنان است که فرمان قضا آثار بر عنوان عریضه کمترین دعا کار به افتخار نواب مستطاب شاهزاده اعظم امام ویردی میرزا شرف اصدار که مبلغ و مقدار مزبور را در وجه کمترین بندگان برقرار دانسته، به متولی قدغن نموده که هر ساله کما فی السابق در وجه کمترین مستمر و کارسازی نموده که در نهایت فراغت صرف اخراجات خود نموده، به دعای دوام دولت اشتغال ورزد. امرکم الاقدس الاشرف الاعلی مطاع.
بسم اللّه تعالی شأنه العزیز الملک للّه تعالی- حکم همایون شد که اختر فرخنده برج جلالت علیه و گوهر زیبنده درج خلافت بهیه، خجسته فرزند ارجمند مسعود نامدار امام ویردی میرزا صاحب اختیار دار السلطنه قزوین به عنایات شاهانه مفتخر و مباهی بوده، بداند که چون عالی جناب صاحب عریضه به شرح مسطور متن عرض و در مقام استدعا برآمده است مبلغ ده تومان تبریزی نقد و مقدار پنج خروار جنس از حق النظاره که در وجه او مستمر و برقرار بود و محضری هم به مهر علمای آنجا در دست داشت لهذا مبلغ و مقدار مزبور را در معامله هذه السنه قویئیل و ما بعدها کماکان در وجه او عنایت و مرحمت فرمودیم که همه ساله بازیافت و صرف معاش خود ساخته، به دعای دوام دولت ابدی آفتاب مدت اقدام نماید. آن فرزند نامدار قدغن نماید که مبلغ و مقدار مزبور را با اطلاع مجتهد الزمانی حاجی ملا عبد الوهاب در وجه او رسانیده، معطل ندارد و تخلف جایز ندانسته، در عهده شناسد.
تحریرا فی شهر ذی حجه سنه 1238.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 284
حکم شاهزاده امام ویردی میرزا مورخ محرم 1239 که متعقب فرمان مورخ ذ ح- 1238 فتحعلی شاه، با اشاره به آن و به رقم علی نقی میرزا که در سند پیش یاد شده بود، در مورد وظیفه میر نعمت اللّه و شغل نظارت آستانه شاهزاده حسین که به وی تعلق داشت صادر شده است.
حکم والا شد که چون حسب الرقم و قرارداد صاحب نیکو نهاد علی نقی میرزا خدمت نظارت موقوفات و تعمیرات بقعه مبارکه و مرقد منور مطهر شاهزاده حسین علیه الثنا و التحیات مفوض و مرجوع به سلالة الاطیاب و الانجاب میر نعمت اللّه بوده و از بابت وجه روشنایی بقعه مزبوره که نقدا و جنسا از مالیات قزوین به صیغه روشنایی و مدد معاش متولی و خدام مستمر و برقرار است مبلغ ده تومان تبریزی نقد و پنجخروار تبریزی غله از وجه برقراری در وجه مشارالیه به صیغه حق النظاره برقرار و کارکنان سرکاری همه ساله کارسازی مینمودهاند در معامله هذه السنه قوی ئیل خیریت دلیل به امضای قرارداد سالفه صاحب معظم الیه فرمان مبارک مطاع آفتاب شعاع همایون نیز شرف صدور یافته و ملحوظ افتاد. بناء علیه امتثالا لامر الاشرف الاقدس نواب ما نیز کماکان خدمت نظارت بقعه مبارکه را به مشارالیه مرجوع و نقد و جنس مذکور را درباره او مستمر و برقرار داشتیم. مقرر آنکه عالیجاهان رفیعجایگاهان مقربوا الحضرة مستوفیان سرکاری و عالیجاهان سررشتهداران و عمال خجسته اعمال دار السلطنه قزوین کما فی السابق نقد و جنس مزبور را همهساله بدون کسر و قصور از بابت بیست و پنجخروار غله و هیجده تومان و کسری وجه روشنایی بقعه مزبوره که
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 285
از بابت مالیات معین و مستمر است موضوع و تسلیم سید مشارالیه نموده، همه ساله قبض الواصل به جهت سند خرج خود از مشارالیه حاصل سازند.
مقرر آنکه عالی جناب سلالة الاطیاب میر نعمت اللّه نظر به ظهور قابلیت و شایستگی و دیانت خود را به تصدیق حضرات رفیعی الدرجات مجتهدین عصر ناظر موقوفات و کافه امورات بقعه مبارکه دانسته، نقد و جنس مقرره سابقه را به موجب قبض از مباشرین مالیات همهساله بازیافت و صرف معاش خود ساخته، به دعای دوام دولت آناء اللیل و النهار پرداخته آید و در عهده شناسد.
تحریرا شهر محرم الحرام 1239.
فرمان مورخ محرم 1239 از فتحعلی شاه خطاب به امام ویردی میرزا در امضاء فرامین و احکامی که سابق بر این در واگذاری و امضاء تولیت آستانه شاهزاده حسین برای سید ابراهیم متولی صادر شده بود. در این سند گفته میشود که تولیت آستانه از ابتدای دولت جاوید آیت (سال 1212) به سید ابراهیم مزبور تعلق گرفته است:
الملک للّه تعالی- حکم همان شد که فروزان کوکب آسمان دولت و شهریاری و تابان پرتو مهر سلطنت و جهانداری خجسته فرزند نامدار امام ویردی میرزا صاحب اختیار دار السلطنه قزوین به عواطف مترادف پادشاهی معزز و مباهی بوده بداند که چون از قرار فرامین سلاطین جنتمکین سابق انار اللّه برهانهم و محضرها و مجلات معتبره به مهر عموم فضلا و اعیان و کدخدایان دار السلطنه قزوین که ملحوظ انظار امنای دولت قاهره گردیده تولیت بقعه متبرکه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 286
امامزاده لازم التعظیم و التکریم شاهزاده حسین واقعه در دار السلطنه مزبور برحسب شرع از بدایت حال تاکنون با سادات عالی درجات مرعشی بوده و از عهد این دولت ابد آیت تولیت به عالی جناب سیادت و سعادت مآب صداقت و ارادت آداب خلاصة السادات العظام میر سید ابراهیم رسیده و فرامین مطاعه شاهانه به امضای تولیت او شرف صدور یافته و مبلغ هجده تومان و دو هزار و پانصد دینار نقد و مقدار بیست و پنجخروار به وزن تبریز جنس از بابت مالیات قزوین که به رسم وظیفه در وجه متولی و سایر خدام بقعه مزبور از سوابق ایام برقرار بوده سابق نیز کماکان مقرر داشتهایم، لهذا در هذه السنه قویئیل خجسته دلیل و مابعدها نیز تولیت مزبور را کما فی السابق به عهده عالی جناب مشارالیه مفوض و نقد و جنس مزبور را عنایت فرمودیم که همهساله بازیافت و میانه خود و سایر خدام تقسیم نموده، صرف معاش سازند و به لوازم خدمت مزبور پردازند.
باید آن فرزند نامدار تولیت را مخصوص عالی جناب مشارالیه دانسته، قدغن نماید که احدی به خلاف شرع تصرف ننماید و همه ساله نقد و جنس مزبور را تمام و کمال به دستور سابق رسانیده، مطالبه فرمان مجدد نکنند. مقرر آنکه عالی جاهان رفیع جایگاهان عزت و جلالت دستگاهان مقربی الخاقان مستوفیان عظام دیوان اعلی شرح فرمان مبارک را در دفاتر خلود ثبت و از شوایب تغییر و تبدیل محروس دانند و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر محرم الحرام سنه 1239.
حکم شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله مورخ ذ ح- 1250 خطاب به بدیع الزمان میرزا حاکم قزوین در باب وقف بودن چهار دانگ و نیم طاحونه مشهور به قوشخانه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 287
واقع بر رود دزج آن شهر که موقوفه آستانه شاهزاده حسین بود.
از متن حکم چنین برمیآید که شاهزاده در دوران حکمرانی خود در قزوین بدون اعتناء به وقفیت مورد سخن چهار دانگ و نیم موصوف را تصرف نموده و سپس به میرزا ابو القاسم نامی منتقل ساخته بود، و اکنون که پس از 28 سال از حکومت آن شهر معزول شده و در طهران میان خوف و رجاء[667] روزگار میگذرانید به بدیع الزمان میرزا دستور میدهد که موقوفه را از شخص مزبور بازپس گرفته و به آقا سید احمد متولی آستانه شاهزاده حسین واگذار نماید تا ذمه نواب والا از گناه غصب بری شود!
در تاریخ سند حاضر به علت نامعلومی دست برده و آن را 1252 نمودهاند چنانکه این دستبردگی در رقم اخیر در عکس سند نیز آشکار است. لیکن با توجه به قرائن داخلی و خارجی و به خصوص اینکه ذکر این سند در سند بعد مورخ سال 1251 هست تاریخ سند حاضر بیتردید 1250 است.
سجع مهر شاهزاده در این حکم چنین است:
«شد ز رکن الدوله باز ارکان دولت استوار 1243»
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 288
حکم والا شد آنکه نور چشم ارجمند سعادتمند و قرة العین کامکار ارادتمند سلطان بدیع الزمان میرزا به عواطف خاطر خطیر سرکار اشرف مستظهر و امیدوار بوده، بداند که نظر به ملاحظه نوشتهجات معتبره و احکام محکم اهالی شرع مطاع لازم الاتباع و وقفنامچه وقفیت چهار دانگ نیم طاحونه مشهور به قوشخانه واقعه در وادی دیزج قزوین بر سرکار کالشمس فی رابعة النهار محقق و به وضوح پیوست. بر ذمت همت سرکار اشرف لازم واجب آمد که خود را بریء الذمه دارد.
لهذا مقرر است که بعد از وصول رقم قضا شیم و پس از حصول آگاهی از مضمون حکم محکم مطاع لازم الاتباع چهار دانگنیم طاحونه را که از سرکار اشرف به عالی جناب میرزا ابو القاسم انتقال یافته بود از ید تصرف عالی جناب مشارالیه انتزاع و به تصرف عالی جناب مقدس القاب سلالة السادات العظام و خلاصة الاشراف الکرام آقا سید احمد متولی بقعه متبرکه امامزاده واجب التعظیم و التکریم شاهزاده حسین علیه التحیة و الثنا داده که مداخل و منافع آنجا را ضبط و از قرار شرایط واقف خیر مواقف صرف مخارج بقعه متبرکه نماید تا ذمه سرکار از ارتکاب این معنی مبرا گردد. حسب المقرر آن فرزند ارجمند باید کمال سعی و اهتمام در این بابت به ظهور آورده، به نوعی که باید و شاید و از حسن کاردانی آن فرزند سزد و آید معمول دارد.
مقرر آنکه عالی جناب مقدس القاب آقا سید احمد متولی شرعی بعد از صدور رقم مبارک مطاع تصرفات سرکار اشرف را در چهار دانگنیم طاحونه موقوفه حسب الاقرار سرکار خلاف شرع مطاع دانسته، همین رقم را مستمسک شرعی خود دانسته، منافع و مداخل چهار دانگنیم را ضبط و صرف مخارج بقعه متبرکه نمایند. حسب المقرر معمول داشته. تخلف از مدلول حکم مطاع
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 289
جایز نشمرده، در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر ذی حجه سنه 1250.
فرمان مورخ ذ ح- 1251 از محمد شاه قاجار خطاب به بدیع الزمان میرزا صاحب اختیار قزوین بالای عرضه داشت سید احمد مرعشی متولی آستانه شاهزاده حسین در باب طاحونه قوشخانه.
در عرضه داشت با اشاره به سابقه وقفیت طاحونه مزبور و ماجرای غصب آن وسیله علی نقی میرزا رکن الدوله گفته میشود که در سال پیش (1250) علی نقی میرزا رقمی به صاحب اختیار قزوین نوشته و در آن به غصب خود اعتراف نموده بود. لیکن چنانکه پیداست صاحب اختیار قزوین ترتیب اثری ننموده و اینک متولی آستانه از شاه درخواه شده است که براساس همین اعتراف فرمان دهد متصرف مزبور دست از موقوفه بازداشته و آن را به آستانه ارجاع دهد. شاه نیز در فرمان مورد سخن به بدیع الزمان میرزا دستور میدهد که طاحونه را از متصرف گرفته و به متولی واگذارد.
عرضه داشت کمترین بندگان [اقل السادات سید احمد الحسینی المرعشی المتولی] به موقف عرض مقیمان پایه سریر عرش نظیر بندگان سکندرشان دارا دربان قیصر پاسبان اعلیحضرت قدر قدرت اقدس ارفع اعلی روحنا فداه میرساند که قربان خاک پای جواهرآسای مبارکت شوم چهار دانگ و نیم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 290
از جمله شش دانگ یک حجر طاحونه واقعه در وادی دزج دار السلطنه قزوین از جمله موقوفات آستانه متبرکه شاهزاده حسین علیه الصلاة و السلام، و به موجب نوشتهجات و اجارهنامهجات معتبره همیشه اوقات عمل به وقفیت شده.
چند سال قبل از این رکن الدوله طاحونه مزبوره را غصب نموده، منتقل به غیر ساختند. در سنه ماضیه از یمن معدلت شهریاری روحی و روح العالمین فداه مطالبه طاحونه مزبوره را از سرکار رکن الدوله نموده، رقمی به صاحب اختیار قزوین نوشتند که طاحونه مزبوره را به غصب و خلاف حق متصرف و منتقل به غیر ساختهایم باید از تصرف متصرف به خلاف انتزاع نموده که برائت ذمه حاصل شده به تصرف متولی آستانه مقدسه داده شود. رقم مزبور در دست میباشد. استدعا از مراحم بیکران خسروانه اینکه فرمان قضا نشانی از مصدر رفیع منیع شهنشاهی شرف صدور یابد که متصرف طاحونه نظر به اقرار رکن الدوله دست از غصب کوتاه نموده، ملک وقف را واگذار نماید تا این کمترین بنده دعاگو حسب التولیة الارثیة الشرعیه هرساله مداخل طاحونه مزبوره را صرف مخارج آستانه مبارکه نماید. چنانچه متصرف به غصب را در مقابل عرض این بنده سخن شرعی مقرون به حساب باشد به دار الشرع مطاع حاضر گردیده در محضر هریک از امنای شرع که از سرکار اقدس امر و مقرر شود مرافعه نموده، رفع و طی گفتگو نماید. به جز از مرافعه شرعیه استدعائی نیست. چون واجب دید جسارت ورزید. امرکم الاعلی مطاع.
بسم اللّه تعالی شأنه العزیز الملک للّه تعالی- حکم همایون شد که نور چشم ارجمند کامکار بدیع الزمان میرزا صاحب اختیار قزوین به توجهات خاطر خطیر ملوکانه سرافراز بوده
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 291
بداند که از قرار عرض و استدعای صاحب عریضه و تصدیق عم اکرم رکن الدوله که بر طبق شرح مسطور متن نموده موازی چهار دانگ و نیم از طاحونه در وادی دزج قزوین وقف آستانه متبرکه شاهزاده حسین علیه الصلاة است.
باید طاحونه مزبور را از قرار تصدیق عم اکرم به تصرف صاحب عریضه بدهد منال آن را سال به سال صرف آستانه متبرکه نماید. پس از این هرکس در باب طاحونه حرف شرعی داشته باشد موافق شرع در محضر علماء شرع مستطاب مرافعه نمایند. حسب المقرر معمول و مرتب دارد و در عهده شناسد.
تحریرا فی شهر ذی حجة الحرام سنه 1251.
فرمان مورخ محرم 1252 از محمد شاه قاجار خطاب به نور چشم کامکار سلطان بدیع الزمان میرزا صاحب اختیار قزوین بالای عرضه داشت سید احمد مرعشی در باب مستمری آستانه شاهزاده حسین که به فرمان پادشاهان سلف و حکم ولیعهد عباس میرزا مجری بوده و چون در روزگار محمد شاه مقرر گردید که مستمریات را از عشر مالیات بپردازند بیش از نیمی از آن کسر گردید.
در فرمان شاه به صاحب اختیار قزوین دستور داده شده است که مستمری آستانه را به دستور پیش بدون کسر و نقصان از بابت اصل مالیات قزوین بپردازد.
عرضه داشت کمترین بندگان [اقل السادات احمد الحسینی المرعشی القزوینی] به موقف عرض بندگان سکندرشان دارا دربان قیصر پاسبان
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 292
اقدس ارفع امجد اشرف اعلی روحی و روح العالمین فداه میرساند که قربان خاک پای جواهرآسای مبارکت شوم که از قرار فرامین خواقین سلف انار اللّه برهانه و رقم نواب غفران مآب ولی عهد مغفور اسکنه اللّه حلل النور و ثبت سررشتهجات دفترخانه مبارکه مبلغ هجده تومان و دوهزار و پانصد دینار تبریزی نقد و مقدار بیست و پنج خروار به وزن تبریز غله به جهت صرف روشنایی و مصارف خدام آستانه مبارکه امامزاده واجب التعظیم و التکریم شاهزاده حسین فرزند علی بن موسی الرضا علیه و علی آبائه الف تحیة و ثناء واقعه در قزوین برقرار بوده که متولی هر عصری خلفا بعد سلف میگرفته و به مصرف مزبور میرسانیده. تولیت هم که برحسب شرع به این دعاگو رسید هرساله بازیافت و به مصرف مزار میرسانید. در این عهد فرخنده که مستوفیان عظام دیوان اعلی وظایف و وجه خیرات ولایات را موافق عشر مالیات استیفا نمودهاند مقدار چهارده خروار از بیست و پنجخروار جنس مقرری کسر میشود و تتمه کفاف صرف روشنایی و خدام آستانه منوره را نمیکند. استدعا آنکه فرمان همایون از دیوان اعلی صادر شود که نقد و جنس مزبور را بدون نقصان و کسر از بابت مالیات دار السلطنه قزوین همه ساله برسانند که به مصارف مقرره آستانه منوره عاید شود، مرفه الحال به دعاگویی دوام دولت ابد مدت اشتغال نمایند. باقی امره الاعلی الاشرف المطاع مطاع.
بسم اللّه تعالی شأنه العزیز الملک للّه تعالی- حکم همایون شد آنکه چون عالی جناب سیادت مآب صاحب عریضه به شرح مسطور متن عرض و در مقام استدعا برآمده است لهذا نور چشم ارجمند کامکار سلطان بدیع الزمان میرزا صاحب اختیار دار السلطنه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 293
قزوین بداند که نظر به رعایت و جانبداری عارض و موافق فرمان خاقان خلد آشیان و رقم ولیعهد مغفور مبرور و خواقین سلف مبلغ هجده تومان دوهزار و پانصد دینار نقد و مقدار بیست و پنجخروار به وزن تبریز جنس از بابت اصل مالیات دار السلطنه قزوین بدون کسر و نقصان در وجه عالی جناب عارض مستمر و برقرار فرمودیم که از ولایت بازیافت نماید از معامله هذه السنه پیچیئیل خیریت دلیل و مابعدها، و صرف روشنائی بقعه منوره متبرکه شاهزاده حسین فرزند علی بن موسی الرضا (ع) نماید. مقرر آنکه عالی جاهان رفیع جایگاهان عزت و جلالت دستگاهان مقرب الخاقان مستوفیان عظام شرح فرمان مبارک را در دفاتر خلود ثبت و مبلغ و مقدار مذکور را کماکان در وجه عارض برقرار و از شایبه تغییر و تبدیل مبری دانسته، در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر محرم الحرام 1252.
نامه «افوض امری الی اللّه عبده محمد حسن» به «مقرب الخاقان طهماسب قلی خان حاکم قزوین» در ابلاغ فرمان پیش مبنی بر پرداخت مستمری روشنایی آستانه شاهزاده حسین از بابت اصل مالیات قزوین بیکسر و نقصان.
در رجال ایران بامداد آمده است که بهرام میرزا معز الدوله برادر محمد شاه از سال 1253 تا 1264 حاکم قزوین بود و طهماسب قلی خان قزوینی وزارت او مینمود[668].
مطاعا به مقتضای فرمان مبارک مبلغ هیجده تومان دوهزار پانصد دینار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 294
نقد و مقدار بیست پنجخروار غله به جهت بقعه مبارکه شاهزاده حسین مقرر است که همه ساله باید به عالیجناب سلالة السادات العظام آقا سید احمد متولی امامزاده واجب التعظیم برسد. لهذا زحمت میدهد آنچه از بابت عشر برقرار است حواله او را بازیافت خواهند نمود، تتمه آنچه باقی میماند باید از اصل مالیات داده شود که روشنایی بقعه متبرکه تمام کمال بدون کسر و نقصان باید کارسازی شود. معلوم است که آن مطاعی در اینگونه امورات خیر بیش از هر کسی اهتمام خواهند کرد و جد جهد در ایصال وصول آن غایت تأکید را خواهند نمود. چون مطلب مختصر بود زیاده زحمت داده نمیشود. هرگونه سلامتی حالات مسرت علامات را در مقام اظهار خواهید برآمد.
مبلغ و مقداری که در متن قلمی شده موافق فرمان همایون است و همه ساله به خرج میآید. باید در وجه متولی کارسازی شود.
اجارهنامه مورخ 14 ج 1- 1260 که بنابر مفاد آن ملا محمد ولد ملا کریم ده دوشابی قطعه زمینی را در قریه ده دوشاب رودبار که مشهور به شاهزاده زمین بوده به مدت هفده ماه از آقا سید احمد متولی آستانه شاهزاده حسین اجاره نموده است.
این سند چون احتمالا (به خصوص با توجه به نام زمین مورد اجاره) مربوط به یکی از موقوفات آستانه میبود به نقل متن آن در اینجا مبادرت گردید.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 295
باعث بر تحریر این کلمات شرعیة المقدمات آن است که حاضر شد به دار الشرع مطاع عزت نصاب ملا محمد خلف مرحوم ملا کریم ده دوشابی به اجاره و مقاطعه صحیحه شرعیه ملیه اسلامیه قبول نمود از عالی جناب سلیل الاطیاب آقا سید احمد متولی و خادم آستانه متبرکه امامزاده واجب التعظیم حضرت شاهزاده حسین بن علی بن موسی الرضا علیهما السلام همگی و تمامی منافع یک قطعه زمین واقعه در قریه ده دوشاب رودبار را که مشهور است به شاهزاده زمین و به حسب مساحت به قدر سه قفیز ارض میباشد با جمیع توابع و کافه لواحق آن در ظرف مدت هفده ماه هلالی که عبارت از رفع دو محصول بوده باشد به مال الاجاره مقدار یکخروار و بیستمن تبریزی از شلتوک قریه مزبوره به انضمام ده صلوات انفاذ روان حضرت خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله، و موجر معظم الیه نیز قبول اجاره داد و صیغه اجاره فی ما بین علی ما هو المقرر فی الشرع الانور جاری و واقع گردید و مقرر ضمن العقد آنکه جمیع اخراجات و توجهات دیوانی متعلقه به آن در عهده مستأجر میباشد.
تحریرا فی چهاردهم شهر جمادی الاولی سنه 1260 [مهر:] یا محمد 1257.
دستور «عبده الراجی ابن محمد .. قلی» به کدخدایان و ریشسفیدان قریه ماخورین قهپایه مورخ سال 1262.
در آن گفته میشود که مال و جهات قریه مزبور حسب التعلیقه جناب آقا مدظله در وجه روشنایی آستانه شاهزاده حسین مقرر است.
عالیشانان عزت نشانان کدخدایان و ریشسفیدان قریه ماخورین قهپایه را
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 296
اعلام میدارد که حسب التعلیقه جناب جلالت مآب آقائی مدظله العالی مال و جهات نقدی و جنسی قریه مزبوره در عوض روشنایی بقعه متبرکه شاهزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین علیه السلام مقرر است که از هذه السنه یونتئیل 1262 و مابعدها از مباشرین مالیات وجه روشنایی را به اسم قریه مزبوره برات صادر و وجه مالیات آنجا را بازیافت دارند که به مصرف روشنایی برسانند.
لهذا آن عالی شانان از قرار مضمون تعلیقه جناب آقائی مدظله معمول و وجه مالیات خود را از قرار برات مباشرین مالیات تنخواه نموده، برات سند خرج خود را ضبط دارند. البته از قراری که اعلام شده معمول و تخلف از مضمون جناب آقائی ننمایند.
دستور «افوض امری الی اللّه عبده طهماسب قلی» به سررشتهداران مالیات درباره تنخواه روشنایی آستانه شاهزاده حسین مورخ ع 2- 1264. در این دستور نیز به حکم جناب جلالت مآب آقا مدظله در مورد وجه مزبور که باید از محل مال و جهات قریه ماخورین قهپایه توجیه گردد اشاره شده است.
طهماسب قلی مزبور شاید همان طهماسب قلی خان باشد که در دیباچه سند شماره 79 از او یاد شد.
چون از قرار حکم محکم جناب جلالت مآب اجل اعظم افخم آقائی روحی فداه جهت تنخواه نقد و جنس روشنائی بقعه متبرکه جناب شاهزاده حسین علیه السلام قریه ماخورین قهپایه را محل قرار دادهاند که همه ساله معمول بوده و سررشتهداران ... عمل کرده حواله نمودهاند لهذا به امضای حکم محکم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 297
و امتثال امر قلمی میگردد که عالی جاهان رفیع جایگاهان سررشتهداران مالیات قریه ماخورین قهپایه را محل صدور بروات نقد و جنس روشنائی بقعه متبرکه دانسته، حواله نقد و جنس روشنائی مذکور را از قرار معمول حواله محل مزبور نموده، در این باب تأکید را لازم دانند که امتثال امر به عمل آمده، تغییر و تبدیل و تعلل و تسامح در آن جایز ندارند و در صدور برات تکاهل معمول ندانند.
تحریرا فی شهر ربیع الثانی سنه 1264.
نامه «عبده الراجی حسنعلی» به «مقرب الخاقان مخدوم مکرم امیر دیوان» درباره اختلافی که در امر تولیت میان سید احمد متولی و آقا سید رضی به وجود آمده بود (مربوط به سال 1271).
سید رضی مزبور فرزند سید نعمت اللّه است که مدتی در دوره حکمرانی شاهزاده علی نقی میرزا رکن الدوله متصدی نظارت آستانه شاهزاده حسین بوده و حکم تولیت هم از او گرفته بود (اسناد شماره 68/ 69/ 73/ 74). این سند آغاز ماجرای منازعه و کشمکشی است که پیرامون بیست سال میان این دو تن ادامه یافت و اسناد آن را پس از این میبینیم.
«حسنعلی» نویسنده نامه بیتردید حسنعلی خان خوئی آجودانباشی[669] است که در سال 1271 پیشکار عبد الصمد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 298
میرزا عز الدوله حکمران قزوین بوده است[670].
هو خدمت امرای دیوانخانه مبارکه عرض میشود در باب تولیت امام زاده واجب التکریم شاهزاده حسین در میان عالی جنابان آقا سید احمد و آقا سید رضی حرف و سخنی حاصل شده. تا به حال آنچه به اشتباهکاری آمده عرض کرده بنده انصاف و حق را از دست ندادهام. این اوقات حکم صریح آورده بود گفتم فهم و قول بنده را مناطی نمانده، مردم در هر ماجرا میروند بنده را مقصر و طماع و ظالم و از اهل غرض و بیایمان به قلم داده بدنام میکنند، خودت احکام و فرامین سلاطین سلف از صفویه و قاجاریه هرچه داری ببر نشان بده، شاید چارهای به درد شما نمایند. این دو کلمه را عرض کردم. موافق شرع شریف و فرامین سلاطین و رضای اهل قزوین حق به جانب آقا سید احمد است. صاحب اختیارند. و السلام.
صورت مجلس رسیدگی و حل و فصل کشمکش سید رضی مذکور و سید احمد متولی در دیوانخانه به خط کاتب آن که به صورت عریضه میر سید احمد متولی آستانه شاهزاده حسین به میرزا محمد حسین عضد الملک قزوینی صدر دیوانخانه و وزیر وظایف و اوقاف[671]، با پاسخ عضد الملک
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 299
در حاشیه نامه مورخ 21 شوال 1271 تنظیم و نوشته شده است.
در این سند مفصل و مفید که شرح ماجرای منازعه میان سید احمد و سید رضی سابق الذکر (دیباچه سند 83) در سال 1271 است از اسناد طرفین نیز یاد و خلاصه متن آنها نقل شده است. اسنادی که در این نامه ذکر شده همه در این مجموعه هست جز نوشتهای که به مهر چند تن از علماء قزوین برای سید نعمت اللّه در دست سید رضی بوده و فرمان سیف اللّه میرزا[672] مورخ ج 2- 1271 در باب تولیت همین سید رضی:
در سنه ماضیه بارسئیل عالی جناب آقا سید رضی ولد میر نعمت اللّه قزوینی در مقام ادعای تولیت و نظارت آستانه متبرکه امامزاده واجب التعظیم و التکریم شاهزاده حسین علیه السلام برآمده، اخلال در شغل موروثی اقل السادات نموده، نواب مستطاب سیف اللّه میرزا نیز به محض ادعای مشارالیه بیآنکه غوررسی فرمایند و یا آنکه ملاحظه شرایط واقف را نمایند اقل السادات را از شغل چندین ساله آبا و اجدادی خود منع نموده، رقم به مشارالیه داده بود.
تا در این اوقات که اقل السادات و آقا سید رضی به دار الخلافه آمده مراتب عرض شد، بندگان عالی محض احقاق حق از طرفین اسناد شرعی و عرفی بر طبق عرض و مدعای خود خواستید. آقا سید رضی به موجب تفصیل اسناد ابراز
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 300
نمود که بهنظر شریف رسید:
[* نوشته به مهر مرحومان حاجی ملا تقی و حاجی ملا صالح و حاجی سید تقی و حاجی ملا عبد الوهاب به شرح آنکه آقا سید نعمت اللّه من باب الحسبه معین گردید که در اصلاح امور متعلقه به امامزاده از موقوفات و غیره مساعی جمیله به عمل آورد و موقوفات مغصوبه را استرداد کرده، بر وفق قواعد شرعیه صرف نماید و عالی جناب ملا مهدی را در این کار معین او قرار دادیم که به مشورت یکدیگر امور متعلقه به بقعه را انجام دهند.
* رقم نواب علی نقی میرزا به تاریخ 1236 خطاب به میر نعمت اللّه که به جهت امور سرکار امامزاده علیه السلام وجود احدی که به امر علمای دین تواند امر به معروف و نهی از منکر کرد و موقوفات را از غاصبین انتزاع و منافعش را به اطلاع حکام شرع صرف بقعه نماید لازم است و آن عالی جناب چون به اذن مجتهدین از قرار نوشته ایشان مأمور به انضباط این امور شده، لهذا مقرر میداریم خود را مباشر این امور دانسته، از قرار نوشته مجتهدین امور آنجا را مضبوط نماید.
* رقم به مهر نواب علی نقی میرزا به تاریخ 1237 خطاب به میر نعمت اللّه که تولیت و نظارت بقعه را به تو مفوض نمودیم که من بعد خود را متولی و ناظر بالاستقلال دانسته، منافع و مداخل موقوفات و مواجب خدام و سایر مخارج آنجا را به استصواب کارگذاران سرکار ضابطه کرده به مصرف رساند.
* به تاریخ شهر ذی الحجة الحرام 1238 میر نعمت اللّه به خاقان مغفور به عریضهای عرض نموده که در بقعه متبرکه شاهزاده حسین علیه السلام من ناظرم، هیجده تومان و دوهزار پانصد دینار نقد و بیست و پنجخروار غله از قرار سررشته دفتری به سرکار معصومزاده میرسد، ده تومان نقد و پنج خروار جنس
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 301
از بابت حق النظاره علی نقی میرزا رقم داده و در حق من برقرار نموده است، استدعا دارد که فرمان صادر شود که نواب امام ویردی میرزا هم بدهد. از خاقان مغفور به افتخار امام ویردی میرزا در عنوان عریضه فرمان صادر شده است که ده تومان و پنج خروار را به موجب محضری که از علما در دست داشت از بابت حق النظاره در وجه او برقرار بوده کماکان مقرر فرمودند عاید سازد.
* در محرم 1239 رقم از نواب امام ویردی میرزا به امضای رقم علی نقی میرزا و فرمان خاقان مغفور صادر شده است.
* نواب سیف اللّه میرزا در شهر جمادی الثانیه 1271 در باب تولیت و ده تومان و پنجخروار رقم امضا مرحمت فرموده]
و به این اسناد مدعی تولیت و نظارت آستانه متبرکه بود. اقل السادات حسب الامر مستندات مفصله ذیل را که از سلاطین صفویه تا به حال که نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن از آبا و اجداد خود به این اقل السادات رسیده بود جمیعا در حضور عالی ابراز گردید:
[* فرمان شاه طهماسب صفوی به تاریخ شعبان 937 به شرح آنکه چون تولیت آستانه امامزاده به حق از قدیم الایام الی الان تعلق به آبا و اجداد سیادت مآب ...[673] داشته اکنون مقرر فرمودیم که به دستور آبا و اجداد او را متولی موقوفات آستانه دانسته، تولیت را مخصوص او شناسند. سادات عظام و دعات اسلام و کلانتران و کدخدایان و جمهور سکنه دار الموحدین قزوین باید که به دستور او را متولی آستانه مذکوره دانند و محصولات موقوفات را به مشارالیه واگذارند که به مصرف شرعی رساند. خادمان و عمله آن آستانه خود را به عزل او معزول و به نصب او منصوب دانند. (در این فرمان اسم متولی معلوم نمیشد،
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 302
ریخته شده، ولی فرمان دیگری که به تاریخ 938 مورخ است اسم سید زین العابدین مرعشی مذکور است که متولی است).
* فرمان شاه عباس صفوی به تاریخ ذی قعده 1016 به شرح آنکه به موجبی که مثال لازم الامتثال دیوان الصدارة العلیه در ضمن صادر گشته عمل نمایند و از مضمون آن مطلقا انحراف نورزند. سیادت پناه میر منصور خادم و درویش کفشدار و جاروبکش و مؤذن و مشعلدار و سایر عمله و فعله سرکار خود را به عزل سادات عظام مسطور ضمن معزول و به نصب ایشان منصوب و متمکن شناسند.
(شرح مثال دیوان الصداره: چون تولیت آستانه امامزاده به سادات عظام مراعشه متعلق است و از قدیم الایام الی الان عزل و نصب خدمه و فعله آن سرکار منوط به رأی ایشان بوده و همگی آن جماعت به عزل ایشان معزول و به نصب ایشان منصوب بودهاند بنابراین سیادت پناه میر منصور خادم و درویش کفشدار و جاروبکش و مشعلدار و مؤذن و سایر عمله آن سرکار خود را به عزل سادات مشار الیهم معزول و به نصب ایشان منصوب شناسند و بعد الیوم مطلقا بدون اذن و رضایت سادات مذکوره در خدمات آن سرکار مداخله ننموده، به احکام و امثله سابق که در دست داشته باشند یا گذرانند مستند نشوند).
* فرمان شاه سلیمان صفوی به تاریخ 1103 به شرح آنکه چون علوشان سادات مرعشی به اعتبار صحت نسب بر پیشگاه خاطر اقدس ظاهر و هویدا و سلاطین سبق و خواقین سلف از قرار مضامین فرامین و احکام در تعظیم ایشان عنایت بینهایت مرعی و مبذول و تولیت آستانه مقدس شاهزاده حسین علیه السلام را بطنا بعد بطن مختص ایشان گردانیده، در این وقت که میر محمد نصیر که ثمری از شجر آن بوستان بوده به پابوس همایون ما استسعاد جسته لهذا رقم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 303
امضای تولیت شرعی آن مزار را به قید لعنتنامه نسلا بعد نسل با موقوفات و سیورغال و مستمریات آن سرکار کماکان به معزیالیه مرحمت فرمودیم که هرگاه احدی در قواعد مستمریات، سیورغالات و موقوفات قدیم و جدید آن سرکار و تولیت آن مکان سوای سلسله مرعشیه راه دهد به لعنت خدا و غضب ائمه هدی گرفتار شود. تولیت آنجا را مختص سادات مرعشی دانند.
* فرامین صفویه و غیره که به این مضامین و قریب به این مضامین میباشد- فرامین صفویه: 3 طغرا/ فرامین ابراهیم شاه نادری: یک طغرا/ فرمان شاهرخ شاه نادری: یک طغرا/ فرمان اسماعیل میرزای نادری (که به تصدیق محمد کریم خان زند موقوف داشته که وکیل الدوله او بوده است): یک طغرا.
* فرمان نادری در عنوان عریضه میر عبد العظیم به تاریخ شهر جمادی الثانی 1154. شرح عریضه: به موجب احکام و ارقام سلاطین سلف و رقم مبارک و خطاب صدر و مجله معتبره بالفعل تولیت آستانه شاهزاده حسین (ع) به این دعاگو و عموی این دعاگو بوده، در این وقت تصدق سر مبارک گردیده، شخصی از خارج به هم رسیده عموی کمترین را بلا وارث قلمداد نموده ادعای تولیت مینماید. استدعا آنکه رقم مرحمت فرمایند چنانچه از قدیم الایام تولیت در سلسله این دعاگویان بوده کس دیگر مدخلیتی ننماید.
شرح فرمان آنکه نظر به مراتب معروضه چنانچه به موجب رقم اشرف و خطاب دیوان الصداره تولیت آستانه مزبوره با عارض و عم او بوده و دیگری در لباس عرض و رقم صادر نموده باشد میباید مدخلیتی در امر مزبوره ننموده، عارض به نحوی که قبل از این به شغل مزبور قیام داشته به دستور متوجه امر تولیت باشد.
* فرمان خاقان مغفور در عنوان عریضه مرحوم آقا میر ابراهیم صادر شده
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 304
به تاریخ شهر رجب 1212.
شرح عریضه آنکه از زمان سلطنت امیر تیمور گورکان و امضای سلاطین صفویه الی الان تولیت شرعی مزار آستانه شاهزاده حسین با آبا و اجداد دعاگو بوده، واقف نیز تولیت را نسلا بعد نسل به طایفه سادات مرعشی گذاشته، احدی به غیر از این طایفه مدخلیت نداشته. از آن وقت تابهحال احدی دخل و تصرف ننموده. در این وقت آقا مهدی نام بر امنای دولت امر را مشتبه نموده فرمان صادر نموده که در آستانه به امر نظارت مشغول شود. در این خصوص اهالی ولایت در ضمن عریضه چگونگی را عرضه داشت نموده که بهنظر امنای دولت رسید. استدعا آنکه رقم قضا شیم شرف صدور یابد که آقا مهدی دخل و تصرف را موقوف دارد.
شرح فرمان: چون از زمان پادشاهان سلف تاکنون شغل تولیت آستانه شاهزاده حسین به سادات مرعشی آبا و اجداد صاحب عریضه بوده و احدی سوای سلسله مزبوره دخل در خدمت تولیت و نظارت ننمودهاند لهذا شغل مزبور بدون مشارکت و مدخلیت متولی و ناظر علی حده به مومیالیه مرحمت فرمودیم که به دستور ازمنه سابقه متوجه خدمت آستانه بوده باشد. مقرر آنکه عالیجاه سید علی خان نایب الحکومه احدی در امر نظارت آستانه مداخله ندهد (رقم به امضای این فرمان در عنوان عریضه آقا میر ابراهیم نیز صادر از نواب ولیعهد که رقم به امضای فرمان و خطاب به سید علی خان صادر شده رقم به همین مضمون).
* فرمان خاقان مغفور به تاریخ شهر محرم 1239 به شرح آنکه فرزند نامدار امام ویردی میرزا بداند که چون از قرار فرامین سلاطین سابق و مجلات معتبر به مهر علما و فضلا و اعیان و کدخدایان قزوین تولیت بقعه شاهزاده حسین
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 305
برحسب شرع انور از بدایت حال تاکنون با سادات مرعشی بوده و از عهد این دولت تولیت به عالی جناب میر سید ابراهیم رسیده و فرامین مطاعه به امضای تولیت او شرف صدور یافته و مبلغ هیجده تومان و دوهزار پانصد دینار نقد و مقدار بیستپنجخروار جنس از بابت مالیات قزوین که به رسم وظیفه در وجه متولی و سایر خدام بقعه از سوابق ایام برقرار بوده نیز کماکان مقرر داشتهایم و در هذه السنه قویئیل و مابعدها نیز تولیت مزبور را کماکان به عهده مشارالیه مفوض و نقد و جنس مزبور را عنایت فرمودیم که همه ساله بازیافت و میانه خود و سایر خدام تقسیم نموده، صرف معاش سازند.
* فرمان پادشاه بهشت جایگاه در عنوان عریضه عالی جناب آقا سید احمد به تاریخ شهر محرم 1252.
شرح عریضه: از قرار فرامین سلاطین سلف و رقم نواب ولیعهد مبلغ هیجده تومان و دوهزار پانصد دینار نقد و مقدار بیست و پنجخروار جنس به جهت صرف روشنایی و مصارف خدام شاهزاده حسین که متولی میگرفته و به مصرف میرسانیده، تولیت هم که برحسب شرع به این دعاگو رسید هرساله دریافت و به مصرف میرسانید. در این عهد مستوفیان چهارده خروار از مقدار بیست و پنجخروار کسر نموده، تتمه کفاف مصرف مزبوره نمیکند. استدعا آنکه فرمان صادر شود که نقد و جنس مزبور را بدون کسر برسانند.
شرح فرمان آنکه نور چشم کامکار سلطان بدیع الزمان میرزا بداند که نظر به رعایت عارض و فرمان خاقان و رقم ولیعهد و خواقین سلف مبلغ هیجده تومان و دوهزار و پانصد دینار نقد و مقدار بیست و پنجخروار جنس از بابت مالیات قزوین بدون کسر کماکان برقرار فرمودیم که همه ساله برسانند]
سرکار عالی اسناد طرفین را به دقت ملاحظه و رسیدگی فرموده، آقا سید رضی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 306
را جواب فرمودید. استدعا آنکه آنچه بر بندگان عالی واضح و محقق گردیده شرحی به جناب آقا میر ابراهیم قلمی فرمایند تا احقاق حق کرده و مراتب را به نواب مستطاب عبد الصمد میرزا حکمران دار السلطنه قزوین عرض و حالی نماید. باقی امره العالی.
عالی جناب نور چشم گراما عالی جنابان آقا سید رضی و آقا سید احمد که از سادات مرعشی است در باب تولیت بقعه متبرکه امامزاده لازم التعظیم شاهزاده حسین سلام اللّه علیه و علی آبائه حال تحریر به دار الخلافه آمده و گفتگو کردند. گذشته از علم خود به حقیت عالی جناب آقا سید احمد که از بدایت سن الی یومنا هذا مشارالیه و مرحوم والدش را در آستانه متبرکه متصدی امر تولیت دیده و شنیده بودم از طرفین مطالبه سند کردم هریک بر طبق ادعای خود از قرار مسطور متن ابراز سند کردند، معلوم شد که تصرف آقا سید احمد در تولیت بقعه متبرکه قدیما ابا عن جد از زمان سلاطین صفویه انار اللّه برهانهم الی یومنا هذا موافق احکام مطاعه بوده است و به سوای سادات سلسله مرعشیه در امر تولیت دیگری سهیم و شریک نبوده، فرمان خاقان مغفور و شاهنشاه مبرور نیز به امضای فرامین سلاطین جنتمکین سابق عز صدور یافته و در دست دارد.
بناءا علیه اسناد آقا سید رضی ناسخ اسناد مشارالیه نمیباشد. آن نور چشم مراتب را خدمت کارگزاران نواب مستطاب اشرف والا صاحب اختیار دار السلطنه قزوین عرض و حالی نموده، به امضای فرامین مشارالیه استدعا کرده رقمی صادر فرمایند که کما فی السابق در سر شغل و عمل خود بوده مرفه و آسوده به دعای دوام دولت ابد مدت قیام و اقدام نماید و دیگری مداخله در شغل او نداشته باشد. زیاده حاجت تأکید نیست.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 307
تحریرا فی 21 شهر شوال المکرم سنه 1271.
نور چشما مجددا مینویسم و به عالی جناب آقا سید احمد نیز مشافهتا گفتهام که ثبت موقوفات منقوله و غیرمنقوله بقعه متبرکه و منافع موقوفه و نذورات و سایر وجوه عایدی آستانه متبرکه را به آن نور چشم بدهد و مصارف آن را کما هو المقرر همه ساله به جزو نوشته و به آن نور چشم تسلیم نماید. باید آن نور چشم نیز مراقب باشد که در منافع آنجا حیف و میلی واقع نشده، به مصارف مقرره واقف بیکسر و نقص برسد. فی تاریخ فوق.
حکم دیوانخانه مبارکه عدلیه اعظم ممالک محروسه ایران مورخ ذ ق- 1271 که براساس غوررسی عضد الملک و با اشاره به سند گذشته (شماره 84) بر حقانیت سید احمد متولی صادر شده است.
چون برحسب فرامین قضا آیین سلاطین خلد مکین مغفور از زمان دولت سلطان خلد مکان شاه طهماسب انار اللّه برهانه که تعیین متولی و خادم به جهت موقوفات مخصوصه بقعه متبرکه امامزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین واقعه در دار السلطنه قزوین از اجله سادات عظام فرموده به شرایط مسفوره در وقف نامهجات موقوفات تعیین متولی عصر خود و تفویض تولیت از جانب سنی الجوانب به عالی جناب غفران مآب میر زین العابدین مرعشی نموده که ما تعاقبوا و تناسلوا از سلسله علیه به اقتضای هر عصری و زمانی که از اولاد آن سلسله در عهد دولت سلطانی واقع شود متولی بوده الی یومنا هذا خلفا عن سلف بر طبق فرامین مطاعه امر تولیت بقعه متبرکه مفوض و مرجوع به احدی از اولاد و احفاد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 308
سلسله سادات جلیله بوده. در زمان حکومت نواب مستطاب علی نقی میرزا المدعو برکن الدوله بعضی از فضلای عظام حسبتا نصب ناظری در امورات موقوفات و خدمات متبرکه نموده بودند، مراتب را به عرض اولیای دولت قاهره خاقان مغفور و نایب السلطنة العلیة العالیه البسه اللّه حلل النور رسانیده، فرمان همایون و رقم قضا شیم بر عدم مداخلت و مشارکت احدی صادر و حکم محکم بر استقلال و استقرار متولی عصر که غفران مآب میر محمد ابراهیم بوده شرف نفاذ یافته و کماکان مستقلا و مستقرا حین حیاته به خود مرحوم مزبور و بعد وفاته به عالی جناب قدسی القاب سلالة السادات العظام آقا سید احمد خلف مرحوم سابق الذکر بوده. این اوقات در زمان حکومت نواب مستطاب سیف اللّه میرزا به سعایت جمعی ولد ناظر مرحوم مذکور را که عالیجناب سیادت مآب سلالة السادات العظام آقا سید رضی است به مشارکت در امر و مداخلت در امور سهیم و شریک قرار داده، عالی جناب آقا سید احمد به دربار معدلت مدار عارض و در دیوانخانه مبارکه مستدعی احقاق حق و استقلال خود گردیده، برحسب فرمان قضا جریان و امر اولیای دولت جاوید عدت قوی شوکت قاهره چون غوررسی اینگونه امور به جناب مقرب الخاقان عضد الملک میرزا محمد حسین صدر دیوانخانه علیه مرجوع و مرفوع بود حسب الامر کمال دقت در فرامین مطاعه و نهایت اهتمام را با حضور طرفین به عمل آورده، شرحی مبسوط مفصل مشتمل بر مضامین فرامین و تصریح در عدم مداخلت و مشارکت احدی در امر تولیت متولی مزبور را تصدیق نموده. لهذا حکم از دیوانخانه مبارکه صادر شده که عالیجاهان رفیع جایگاهان مجدت و نجدت اکتناهان مقربی الخاقان کارگزاران و مباشرین مهام دیوانی دار السلطنه قزوین به شرح تصدیق جناب معظم الیه عالی جناب مشارالیه را مستقل در امر تولیت و لوازم خدمت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 309
بقعه متبرکه امامزاده واجب التعظیم دانسته، احدی را نگذارند که بدون اذن و اجازه مشارالیه مداخلت در شغل مزبور نماید و کمال مراقبت و نهایت اهتمام را در این باب مرعی و مبذول دارند. زیاده چه تأکید شود و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر ذی القعدة الحرام سنه 1271.
فهرست موقوفات آستانه متبرکه حضرت شاهزاده حسین از قرار ثبت کتابچه موقوفات و فرمانها، که براساس دستور میرزا محمد حسین عضد الملک در پایان سند شماره 84 برای سپردن به آقا میر ابراهیم از کارگزاران حکومت عبد الصمد میرزا عز الدوله حکمران قزوین فراهم شده است[674].
فهرست موقوفات آستانه متبرکه حضرت شاهزاده حسین علیه السلام از قرار ثبت کتابچه موقوفات و در دفترخانه مبارکه دیوان اعلی و فرامین متعدده موجوده که در دست این چاکران ملایک پاسبان (؟) ضبط است:
از قریه شنستق علیا واقعه در بلوک رامند- چهار دانگ
از قریه دستجرد اقبال مشهور به نجفآباد- یک دانگ و سه ربع از یک دانگ
از قریه خروسان واقعه در بلوک رامند- سه دانگ
از قریه امینقان واقعه در بلوک دشتبی- یک دانگ نیم
از قریه کچلجرد واقعه در بلوک دشتبی- دو دانگ (متصرفی: یک دانگ/
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 310
به غصب میبرند- یک دانگ).
از قریه دزج و گناج مشهور به اکبرآباد- شش دانگ
از طاحونه مشهور قوشخانه- چهار دانگنیم
از آب رودین ارنزک و دزج شصت یوم بعد از عید سلطانی- دوازده هنگام از قریه دزج اقبال مشهور به مسکینآباد- یک دانگ
سند مورخ شعبان 1272 درباره کیفیت آب چهار قطعه باغ وقفی آستانه شاهزاده حسین که در مورد شرب آنها میان متولی و مالکان باغات قزوین که از آب سلطانی سی و شش روز پس از نوروز مشروب میشدند اختلاف بود و سرانجام براساس طومار قدیمی ممهور به مهر دهخدایان قدیم بنابر مصالحه گردید. این طومار همان سندی است که به شماره 52 در همین مجموعه نقل و درج شد.
غرض از تحریر این حروف آنکه چون فی ما بین مشروبین آب سلطانی سی و شش روز بعد از نوروز و متولی حضرت شاهزاده حسین علیه السلام نزاع در میان بود و سخن متولی به حضرات این بود که بعد از مشروب شدن چهارده قطعه باغ عنایت بلا فصل چهار قطعه باغ وقفی حضرت که دو قطعه متصل به ماجیلآباد است و دو قطعه متصل به سلیجرد است باید مشروب بشود. و چون فی ما بین نزاع به طول انجامید لهذا به صوابدید جمعی از مخادیم دهخدایان و غیره امر به اینطور قرار گرفت که اگر این اقل السادات طومار قدیمی که ممهور به مهر دهخدایان قدیم که در تقسیم آب مهر کردهاند و سهم هریک را مشخص نمودهاند اگر ابراز شد مجانا حضرات مدعیها قبول کرده، در شرب آب وقف
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 311
باغات حضرت شاهزاده حسین علیه السلام را بر خود مقدم دانسته که از آب سلطانی اول او مشروب شده بعد حضرات ببرند. اگر چنانچه همچو نوشتهای ابراز ننمودم حضرات مقدمند. این چند کلمه به جهت یادداشت قلمی شد.
تحریرا فی شهر شعبان المعظم سنه 1272.
* تفصیل اسامی حضراتی که در مجلس حضور و به مضمون متن شاهدند:
عالی شان آقا مصطفی/ عالی شان آقا محمد اسماعیل/ عالی شان مشهدی حاجی علی/ عالی شان مشهدی محسن/ کربلایی حاجی آقا/ مشهدی یوسف/ آقا ابراهیم/ آقا صادق/ آقا احمد/ حاجی حسین علی/ کربلایی محمد قلی
* تفصیل حضراتی که مخادیمی که در مجلس حضور داشتند:
خیر الحاج حاجی عبد الوهاب/ کربلائی ابراهیم/ آقا محمد رضا/ آقا میر مهدی متولی/ آقا سید مرتضی/ کربلائی حسین.
محضر و استشهادی با گواهی علماء و بزرگان قزوین مورخ ذ ق- 1273 بر تولیت سید احمد مرعشی. از گواهیها چند نمونه نقل شد که یکی تاریخ ع 1- 1275 دارد:
چون از ایام سابقه و سنوات سالفه از زمان سلطنت امیر تیمور گورکان و امضای فرمانروایان سلسله صفویه انار اللّه برهانهم الی الان بلافاصله و بدون مشارکت غیر تولیت شرعیه مزار کثیر الانوار روضه منوره مطهره لازم التعظیم و التکریم واقعه در دار السلطنه قزوین ابا عن جد و بطنا بعد بطن با سادات عالی درجات مرعشیه بوده تاکنون که تولیت به قانون شریعت غرا به این اقل السادات سید
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 312
احمد مرعشی منتقل شده که همواره به جاروبکشی آن آستان ملایک پاسبان مشغول بوده. لهذا استشهاد و استخبار و استعلام میرود از عالی حضرات سادات عظام و علمای اعلام و فضلای ذو العز و الاحترام و دانشمندان خیریت انجام و عمال و معتبرین نیکوفرجام و عموم سکنه دار السلطنه قزوین در اینکه هریک علیم و خبیر و مطلع از مراتب مسطوره معروضه بوده باشند و این اقل السادات را قابل و شایسته جاروبکشی آن آستان ملایک پاسبان میدانند دو کلمه در عنوان عریضه به دست خط شریف قلمی و به خاتم منیف مزین فرمایند.
تحریرا فی شهر ذی قعدة الحرام سنه 1273.
* هو اللّه تعالی شأنه العزیز- این معنی بر احدی مخفی و پوشیده نیست که از زمان سلاطین جنتمکین صفویه انار اللّه برهانهم سادات ذوی الاحترام مرعشی متولی آستانه منوره مبارکه امامزاده واجب التعظیم علی بن موسی الرضا علیهما الصلاة و السلام ابا عن جد و نسلا بعد نسل بودهاند چنانچه صاحب کتاب مجالس المؤمنین تصریح به این معنی فرموده. بناء علیه سادات مرعشی متولی آستانه مبارکه بودهاند، تا این زمان تفویض به جناب سلالة السادات الاطیاب و الانجاب آقا سید احمد حرسه اللّه یافته و ایشان نیز در امر تولیت موافق قانون شریعت عمل مینمایند. من اعانه اعان اللّه له [مهر:] ظنی باللّه حسن.
* بسمه سبحانه و تعالی- احقر العلماء و المتعلمین علی ما رأیت و شاهدت بالشواهد و البداهة فی مدة عمری ما رأیت و علمت الا ما سفر و سطر مبدا و مختما من مباشرة السید السند الجلیل النبیل الخلیل الامجد الممجد الاقا سید احمد المستشهد دام توفیقه و عزه فیما استشهد فیه من خدمة من استشهد له علیه آلاف التحیة و مقبرته زادها اللّه شرفا ابا عن جده و اجداده و هذا مما لا ریب فیه. نمقه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 313
بیمناه الداثرة الخاسرة الی .... الجانی الخاطی الحقیر الذلیل [مهر:] و اذکر فی الکتاب اسماعیل.
* هو- الحمد للّه و سلام علی عباده الذین اصطفی. بلی جناب سلالة السادات الفخام آقا سید احمد وفقه اللّه تعالی آباء و اجداد وی متولی بقعه مبارکه زادها اللّه شرفا بودهاند و سلاطین سالفه رضوان اللّه علیهم و علمای اعلام قدس اللّه روحهم امضاء و رضا داشتهاند و همچنین آن امضای علماء عظام الی هذه الایام بوده و من قلد امر کل مؤمنین لازم اطاعت فرامین و احکام ایشان، اعانه اللّه تعالی من اعانه فی امر تولیته و للّه الامر [مهر:] ابن تقی الحسینی عبده محمد (؟)
* هو اللّه تعالی- اقل المشتغلین در مدت عمر خود آنچه دیدهام والد ماجد جناب سلیل الاطیاب مفخر السادة الانجاب مستشهد معظم الیه مستقلا در آن آستانه متبرکه متولی بودهاند و بعد ارتحاله الی عالم القدس خود جناب مکرم الیه تولیت داشته و شایسته این مقام نیز میباشند. نمقه بیمناه الفانیه [مهر:] افوض امری الی اللّه محمد علی.
* اقل خاکسار محمد کریم تاجر قزوینی مشهور به باغبانباشی در مدت عمر والد جناب مستشهد را متولی حضرت شاهزاده حسین مستقلا دیدهام، بعد از فوت والد ایشان جناب سعادت و سیادت انتساب آقا سید احمد زید فضله بالاستقلال بدون مشارکت غیرمتولی و به امر تولیت اشتغال دارند. حرره العبد الاقل الاثیم [مهر:] محمد کریم. شهر ربیع الاول سنه 1275.
فرمان ناصر الدین شاه مورخ ج 2- 1275 خطاب به عبد الصمد میرزا حکمران قزوین در باب موقوفات آستانه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 314
شاهزاده حسین که دیگران به غصب گرفته، و او میبایست آنها را از ید غصب خارج ساخته به متولی آستانه واگذارد:
الملک للّه تعالی- حکم همایون شد آنکه چون تمامی همت علیا نهمت همایون ما مصروف به آن است که در زمان دولت روزافزون و عهد خلافت ابد مقرون سادات عظام که شجره نبوت و ولایتاند خاصه سلسله مرعشیه که از جمله سادات ذوی العز و الاحتراماند برفاه حال گذرانیده، به دعاگوئی دولت دوران عدت قیام و اقدام نمایند، در این وقت سیادت و نجابت پناه سلالة السادات العظام آقا سید احمد متولی آستانه منوره متبرکه مطهره امامزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین خلف امام ثامن علی بن موسی الرضا علیه التحیة و الثناء به درگاه معدلت مدار آمده به عرض اقدس رسانید که بدین موجب املاک:
[قریه امینقان دشتبی از جمله شش دانگ: یک دانگ
قریه شنستق علیای رامند: چهار دانگ
طاحونه قوشخانه: چهار دانگنیم
مزارع دزج و گناج و جوسق مره موافق تشخیص وقف نامچه به انضمام خروزان رامند
قریه کچلجرد دشتبی: دو دانگ]
از قدیم الایام الی الان از قرار فرامین و وقفنامچههای معتبره وقف آستانه متبرکه است پارهای از اهالی ولایت قزوین به غیر حق متصرف شدهاند. لهذا امر و مقرر میشود که املاک مرقومه فوق را از ید غاصبین انتزاع و تصرف متولی مزبوره داده که منافع آن را سال به سال صرف روشنائی و تعمیر و سایر مخارج بقعه متبرکه نموده، هرگاه احدی در مقابل متولی مزبوره موافق قانون شرع حرفی داشته باشد طرفین را در محضر یکی از امنای شرع انور قزوین حاضر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 315
نموده که موافق قانون شرع طی گفتگوی طرفین بشود. مقرر آنکه نور چشم کامکار عبد الصمد میرزا حکمران دار السلطنه قزوین حسب المقرر مرتب دارد.
المقرر عالی جاهان مقربوا الخاقان مستوفیان عظام و سررشتهداران کرام و کتبه با احترام شرح فرمان همایون را ثبت و ضبط دفاتر خلود و دوام نموده، در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر جمادی الثانی سنه 1275.
محضر و استشهادی مورخ پایان صفر 1277 با گواهی حاجی میرزا عبد الوهاب از علماء قزوین در مورد شایستگی آقا سید رضی فرزند سید نعمت اللّه برای تصدی امور آستانه شاهزاده حسین.
در آن اشاره شده است که سید مزبور در روز یکشنبه 8 صفر این سال در مراسم بارعام به پیشگاه شاه شرفیاب شده و شرحی در باب تصدی خود و پدرانش نسبت به امور آستانه مزبور و افراط و تفریطهای آقا سید احمد در مورد نذورات و موقوفات عرضه داشته بود، و شاه تحقیق امر را به عهده حاجی میرزا عبد اللّه خان مستوفی واگذار نمود.
حاجی میرزا عبد اللّه خان مزبور فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی بود که در بار دوم که شاهزاده عبد الصمد میرزا عز الدوله به سال 1273 حکومت قزوین یافت به پیشکاری او منصوب شد و تا سال 1277 در این شهر عهدهدار همین کار بود و سپس در سال 1278 با لقب علاء الملک به
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 316
پیشکاری حکومت همدان رفت و در ج 2- 1308 درگذشت[675].
چون روز فیروز یکشنبه هشتم صفر که عدالت و انصاف سایه خدا را بحسن قلب اولیای این دولت جاوید عدت روز ظهور و بروز گردیده بود این اقل السادات سید رضی بن مرحوم سید نعمت اللّه در بابت تولیت بقعه متبرکه امامزاده واجب التعظیم سمی خامس آل عبا شاهزاده حسین علی آبائه آلاف الثناء و التحیه که با آباء و خود اقل السادات بوده و از تفریط نمودن ودایع و اسباب موقوفه که در خزانه آن حضرت از بابت نذورات و غیرها ضبط بوده و از خرابی صحن و بقعه به علت تفریط منافع موقوفات و تعمیر نکردن و از بابت بیاعتدالی آقا سید احمد به خاک پای جواهرآسای مبارک پادشاه جمجاه رعیتپرور عدالتگستر روحنا فداه عرض نمود و حکم صریح محکم شرف صدور یافت به عهده عالیجاه مقرب الخاقان خداوندگاری حاجی میرزا عبد اللّه خان زید مجده که از علمای عظامزاده اللّه امثالهم استفسار و استخبار و استعلام نمایند که هریک لیاقت و شایستگی امانت و دیانت تصدی امورات بقعه متبرکه را داریم این شغل به او از جانب سنی الجوانب روحنا فداه لطف و مرحمت شود در نظم و نسق آنجا و امورات آنجا و صرف موقوفات به مصرف مقرره شرعی و به موافق وقف واقف عمل نمایند.
لهذا مستدعی است که آنچه در ضمیر منیر شریعتمداران عالی واضح و ظاهر و لایح است در صدر عریضه مرقوم و به خاتم شریف مبارک مختوم فرمایند.
تحریرا فی سلخ صفر المظفر سنه 1277.
* بسمه تعالی- چنانچه سلالة السادات سید رضی به اطلاع و استحضار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 317
و انضمام عالی جناب فضایل و فواضل اکتساب العلام الفهام مقتدی الانام آخوند ملا عباس علی پیشنماز زید فضله در امورات بقعه امامزاده حسین علیه السلام تصدی و تولیت نماید از آقا سید احمد الیق و اصلح و اولی است. ان شاء اللّه به انضمام مشارالیه زید فضله مراعات خواهد شد تا احتیاطات شرعیه مراعات شده باشد و السلام [مهر:] عبد الوهاب 1260.
مخفی نماند علماء اعلام و حفاظ شرع خیر الانام از گذشتگان و معاصرین کثر اللّه امثالهم در نصب مرحوم سید نعمت اللّه والد سید رضی مراعات انضمام عدل آخر نمودهاند لذا داعی نیز احتیاط را از دست نداده، انضمام مشارالیه را با سید رضی مراعات نمود [مهر:] عبد الوهاب 1260.
محضر و استشهاد دیگری مورخ به همان تاریخ و با همان متن، با گواهی چند تن دیگر از علماء این چنین:
* بسمه تعالی- از قراری که علماء اعلام دار السلطنه قزوین و غیرهم کثر اللّه امثالهم لاسیما جناب مستطاب عمدة العلماء و قدوة الفقهاء آقا سید رضی در حق جناب سیادت انتساب سید رضی الدین مرقوم داشتهاند و از نوشتهجات ایشان بر این اقل خدام شریعت مطهره محقق گردیده است سید مشارالیه صلاحیت تصدی امور مسطوره مرجوعه به وی در بقعه متبرکه امامزاده واجب التعظیم سلام اللّه علی آبائه الطاهرین دارند. حرره الاقل [مهر:] محمد صادق الحسینی الطباطبائی. فی 20 شهر ربیع المولود 1277.
* بسم اللّه تعالی شأنه- جناب قدسی انتساب آقا سید رضی چنانچه علماء دار السلطنه و غیره مرقوم داشتهاند تولیت بقعه متبرکه امامزاده واجب الاحترام
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 318
را مینمودهاند و آباء ایشان متولی بودهاند حال هم به واسطه شایستگی و صلاح باید غیر از جناب سید معزی الیه مباشرت نداشته باشد، به قاعده و قانون شرع انور بعد از این با کمال دقت و امانت جناب آقا سید رضی زید توفیقاته به امر تولیت امامزاده لازم التکریم رسیدگی نمایند و منتهای احتیاط را به عمل آورند که عند اللّه و عند اجداده صلوات اللّه علیهم اجمعین مقبول و مأجور باشند.
عالیجاه مقرب الخاقان حاجی خان هم البته کمال التفات و جانبداری میفرمایند و السلام علی من اتبع الهدی. کتبه الداعی فی السابع و العشرین من شهر ربیع الاول 1277 [مهر:] عبده سید مرتضی بن محمد محسن الحسنی الحسینی.
* بسم اللّه تعالی- نظر به نوشتهجات علماء اعلام قزوین اطال اللّه بقاهم لاسیما جناب غنی الالقاب المشتهر فی الافاق المنعقد علی ورعه و علمه و تقواه الاجماع و الاتفاق مولانا الوفی الحاج السید رضی زید عزه و علاه صلاحیت جناب سیادت انتساب سید سند آقا سید رضی الدین زید عزه معلوم و محقق است و انا الاقل [مهر:] ابن محمد حسین محمد نبی. فی 9 شهر ربیع الثانی.
محضری دیگر با گواهی سه تن از علماء قزوین بر شایستگی همان سید رضی که چون متن استشهاد نیز با متن پیش اختلاف دارد به نقل کامل سند مبادرت میرود.
ظاهر حال آن است که این محضر برای منازعه بار دوم سید رضی با آقا سید احمد فراهم شده که تاریخ آن مقارب تاریخ استشهادهای پیش خواهد بود. زیرا در صورت مجلس منازعه اول که فهرست اسناد طرفین نیز در آن ذکر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 319
شده بود از این قبیل اسناد در مورد سید رضی یادی نشده و تنها به استشهادات سید نعمت اللّه در این باب اشاره رفته بود.
غرض از تحریر این حروف خیریت مألوف آنکه چون امورات متعلقه به امامزاده لازم التعظیم سمی خامس آل عبا فی الجمله اغتشاشی به هم رسانیده و محتاج بود بر این که شخص متدینی در نظم و اصلاح آن کوشیده تا امورات متعلقه با آن بقعه مبارکه بر وفق صواب منتظم گردد. لهذا من باب الحسبه معین گردیده بود عالی جناب آقا سید نعمت اللّه را، چون عالی جناب سید داعی حق را لبیک و اجابت نموده از این دار فانی به دار باقی رحلت نمود لهذا عالی جناب سیادت مآب سلالة السادات آقا سید رضی که ولد ارشد مرحمت پناه سید مزبور است در کمال صلاح و سداد است و بسیار متدین است، در صورت تدین در کمال اهتمام خود را در اصلاح امور متعلقه به امامزاده و از وقفیات و غیره مبذول داشته اعمال منهیه شرعیه را نهی فرموده و اعمال مستحسنه شرعیه را امر نموده و آنچه از موقوفات متعلقه به آن بقعه مبارکه که مغصوبه است استرداد نموده باشد و روح مقدس آن معصومزاده علیه السلام شاد شده و میباید عالی جناب آقا سید رضی نهایت اهتمام را در امور متعلقه به امامزاده مرعی میدارد.
و السلام.
* عالی جناب آقا سید رضی ارشد اولاد مرحمت پناه آقا سید نعمت اللّه میباشد و به مضمون الولد سرابیه کمال ورع و تقوی و آراستگی را دارد و شایسته و آراسته میباشد در صفات حمیده و اخلاق پسندیده، و اعانت و احسان به ایشان در انجام مستمری والد خود از اعظم طاعات و اهم قربات است، در
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 320
حقیقت خدمت به جد بزرگوار که شفیع روز جزاء باشد نموده. نمقه بیمناه خادم الشریعه [مهر:] عبده الواثق محمد باقر بن علی الحسینی 1264.
* جناب سلالة الاطیاب آقا سید رضی شایسته و بایسته هر نوعی از احسان و اعانت میباشد خصوصا در مقرره مزبوره. حرره الاثم [مهر:] قوام الدین الحسینی 1256.
* هو المعین- من اعان السید السند المذکور فی ذلک الامور اعانه الملک الغفور و هو الولی الحمید [مهر:] الراجی محمد یوسف بن محمد تقی الحسینی 1261.
محضری مورخ 4 ع 1- 1277 با گواهی گروهی از علماء و بزرگان آن دوره قزوین که شایستگی و سابقه تولیت آقا سید احمد مرعشی را گواهی و تصدیق نمودهاند. در متن استشهاد از حاجی میرزا عبد اللّه خان حکمران قزوین که در دیباچه سند شماره 90 از او سخن رفت یاد میشود.
چون منصب آستانروبی و خدمات آستانه متبرکه امامزاده واجب التعظیم حضرت شاهزاده حسین علیه و علی آبائه الطاهرین الف تحیة و سلام حسب الشریعة المطهره و فرامین سلاطین سلف از زمان امیر تیمور گورکانی الی الان که شهر ربیع المولود سنه 1277 همواره مفوض به سلسله جلیله سادات مرعشیه نور اللّه مراقدهم نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن بوده و حضرات معظم الیهم نیز نظر به شایستگی و استحقاق و وسع طاقت همت جاننثاری و خدمتگزاری نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن بدون مداخله خارج سلسله مرعشیه مشمول خاطر خود ساخته در خدمات آستانه متبرکه بوده و الان سیادت پناه سید رضی صحاف به
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 321
جهت بعضی تسویلات خیالیه به دربار معدلت مدار ظل اللهی عرضه داشته که خدمات آستانه حضرت امامزاده معظم الیه در عهده آبا و اجداد من بوده سید احمد نامی غصب نموده و منصب قدیمی آبائی مرا تصرف کرده، حضرت بندگان ظل اللهی ادام اللّه ظل حمایاته علی رئوس الرعایا و البرایا نظر به التفات دادرسی و غوررسی خود در انجام مهام و کافه انام که شیوه سلاطین عادل و فریاد رسان کامل است دستخط مبارکی حسب الفرمان قضا جریان در عهده عالیجاه معلی جایگاه عزت و جلالت اکتناه حاجی میرزا عبد اللّه خان حکمران دار السلطنه قزوین امر و مقرر فرمودند که بندگان معظم الیه از علماء و فضلاء و عمال و اعیان و کدخدایان و معمرین معتبرین و سکنه اهل قزوین استفسار و استخبار از کیفیت مزبوره فرموده، بیان واقع را به عرض همایون حضرت ظل اللهی اطال اللّه ایام بقائه رسانند.
لهذا این بنده دعاگوی سید احمد از احفاد و سلسله سادات عالی درجات خدام آن آستانه متبرکه استشهاد و استخبار و استفهام از فضلای عظام و علمای فخام دار السلطنه قزوین و سایر عمال و اعیان و بزرگواران و کدخدایان و معمرین و جمیع سکنه دار السلطنه قزوین مینماید هرکسی آباء و اجداد و پدران این بنده دعاگوی را بدون مداخله خارج سلسله مرعشیه در خدمتگزاری و آستانروبی آن آستانه متبرکه دیده و شنیده و به قدر وسع و طاقت به مرور دهور لیلا و نهارا جاروبکش و خدمتگزار بوده و میباشم و غایت جاننثاری را نموده و مینمایم و شایستگی این منصب را به قدر وسع دارم دو کلمه شهادت خود را در هامش این صحیفه قلمی فرموده و به خاتم شریف مزین نموده تا حقیقت معلوم شود و امر خدمتگزاری آن آستان ملایک پاسبان مختل نگردد.
تحریرا چهارم شهر ربیع المولود سنه 1277.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 322
* هو اللّه علی کل شیء شهید- جناب سلیل الاطیاب و الانجاب آقا سید احمد خود و اجداد طاهرین ایشان را همواره خادم آستانه متبرکه امامزاده معظم الیه دیده و شنیدهام و غیر ایشان را ندیده و نشنیدهام. الحق به حسن اخلاص خدمت نموده. العبد المذنب موسی بن عبد الوهاب قاضی [مهر:] عبده الراجی موسی.
* تولیت بقعه مبارکه امامزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین علیه السلام از قدیم الایام لغایت شهر حال که ربیع الاول سنه 1277 است موافق فرامین سلاطین صفویه انار اللّه مضجعهم و احکام شرعیه با سلسله سادات مرعشیه بوده بدون مشارکت احدی اختصاص تولیت با ایشان است و الحال با جناب قدسی انتساب سیادت پناه آقا سید احمد است. متولی بودن آقا سید رضی در بقعه مبارکه بعینها استحقاق سید مصطفی است در تولیت حرم محترم رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله [مهر:] عبده مرتضی بن ابو تراب الحسینی.
* هو اللّه تعالی شأنه العزیز- به داعی ابود دولت قاهره محقق است که تولیت آستانه متبرکه امامزاده لازم التبجیل و التعظیم شاهزاده حسین علیه و علی آبائه التحیة و التسلیم مفوض به سادات مرعشیه جل قدرهم به حکم سلاطین سابقه و سلاطین صفویه انار اللّه برهانهم و شهادت و نوشتهجات فضلای هر عصری نضر اللّه وجههم بوده و عالی جناب قدسی القاب مرتضوی انتساب سلیل سلسله جلیله مرعشیه به حسن خدمت آستانه متبرکه و به حسن سلوک و کمالات صوری و معنوی مشهور است و آباء و اجداد و اعمام معزی الیه متصدی تولیت بوده و چندین سال است آقا سید احمد متصدی تولیت میباشد و دو سه پشت از سلسله مزبوره را دیدهام که بلا مشارکت احدی متصدی تولیت بقعه مبارکه بودهاند
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 323
و عالی جناب معزز که چندین سال است متصدی تولیت است مدعی تولیت نداشت و سید رضی که در این اوقات ادعای تولیت مینماید از تصدی تولیت او بلکه آبا و اجداد او نشنیده و اطلاع ندارم و نوشتهجات او را ندیدهام [مهر:] عبده محمد بن محمد شفیع الحسینی.
* بسم اللّه تعالی- آنچه را که احقر العلماء دیده و شنیده و اطلاع به هم رسانیده صلاحیت جناب السند المعتمد الاقا السید احمد بوده از جهت تصدی امور متعلقه به بقعه مبارکه امامزاده لازم الاعزاز و الاکرام و الارادة روحنا فداه و هست، چنانکه علی الدوام و مادام العمر بعد الاب و الجد بقدر وسع و طاقت خدمتگزار بقعه متبرکه مسفوره الی الیوم بوده و غیر ایشان را الی الان مداخل در مباشرت ندیده و منافسه ننموده. الداعی الجانی الاذل من الذلیل [مهر:] واذکر فی الکتاب اسماعیل.
* هو- انحصار تولیت آستانه منوره مقدسه متبرکه ابا عن جد با جناب غنی الالقاب و الاوصاف مستشهد معظم الیه بوده، شایسته و سزاوار بوده و هستند [مهر:] العبد المذنب محمد جعفر.
* بسم اللّه خیر الاسماء- بلی آنچه جناب سلالة الاطیاب مستشهد معظم الیه استخبار فرمودهاند جمیعا بیان واقع و حق و صدق است و مستشهد معظم الیه متصدی امور مسطوره و شایسته و سزاوار بوده و میباشند و شبهه و خفائی در مراتب محرره نیست. تحریرا فی شهر ربیع المولود من شهور سنه 1277 [مهر:] محمد علی.
* هو- احقر المشایخ جناب سلالة الاطیاب مستشهد معظم را ابا عن جد متصدی امور بقعه مبارکه و اهل و سزاوار تولیت آن دانسته و مشاهده نموده و الحق و الانصاف شایسته و سزاوار بوده و میباشند و هرگز غیر ایشان را متصدی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 324
ندیده و نشنیدهام. تحریرا فی شهر ربیع المولود من شهور سنه 1277 [مهر:] ظنی باللّه حسن.
* هو اللّه تعالی- اقل الطلبة و المحصلین جناب آقا سید احمد را مع اجداد سابقه که سلسله علیه مرعشیه باشند بدون مشارکت احدی که خارج از سلسله باشد موافق احکامات شرعیه و فرامین پادشاهان سلف انار اللّه برهانهم همیشه ایشان را متولی مرقد منور حضرت شاهزاده حسین نور اللّه مرقده و مضجعه دیده و دانسته و شنیدهام. الحق جناب سید مذکور شایسته چنین منصب و خدمت میباشند لا غیر. حرره العبد الاقل العاصی [مهر:] لا اله الا اللّه الملک الحق المبین عبده محمد.
نامه «عبد اللّه بن نبی»- که همان حاجی میرزا عبد اللّه خان مستوفی فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان پیشکار قزوین است- به جناب جلالت مآب معتمد الدولة العلیة العالیة وزیر عدلیه اعظم که طبعا کسی جز عباسقلی خان جوانشیر معتمد الدوله وزیر عدلیه از سال 1275 تا 1278 نخواهد بود[676]. در باب کشمکش مجدد سید رضی و آقا سید احمد متولی بر سر تولیت آستانه شاهزاده حسین.
در متن نامه آمده که حسب الحکم دیوان عدلیه اعظم آقا سید رضی چند روز پیش راهی دربار معدلت مدار شده و اکنون چون آقا سید احمد روانه آن صوب بود این سطور
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 325
نوشته شد. در این متن به سابقه امر تولیت و احکام قدیم خاندان مرعشی اشاره میشود.
هو فدایت شوم در باب امر تولیت بقعه متبرکه حضرت شاهزاده حسین علیه السلام که حکم از دیوان عدلیه اعظم شرف صدور یافته بود زیارت شد.
آقا سید رضی که مدعی تولیت بود روانه دربار معدلت مدار شد عریضه عرض کرد حقیقت را معروض داشت. چون آقا سید احمد متولی آن آستانه نیز روانه گردیده شرفیاب خدمت جناب جلالت مآب بندگان عالی میشود، فرامین که از پادشاهان سلف و صفویه انار اللّه برهانهم و از خاقان مغفور و پادشاه مبرور البسه اللّه حلل النور و فرمان مبارک شاهنشاه جمجاه روحی و روح العالمین فداه در دست دارد تماما را بهنظر بندگان عالی میرساند. چهارصد سال متجاوز است پشتدرپشت تولیت با آبا و اجداد مشار الیه بوده، در این سنوات هم متولی بوده مگر در سال حکومت نواب سیف اللّه میرزا یک ماه تولیت را به ملاحظه بعضی خیالات واگذار به او کرد. در هر صورت هر دو شرفیاب میشوند، ملاحظه احکام و اسانید آنها را میفرمایند به هرچه در ثانی حکم مقرر میشود و دستورالعمل مرحمت میفرمایند از این بنده اطاعت و انجام فرمایشات است.
در مقدمه این دو سید مقرب الخاقان مطاعی صاحب دیوان درست مطلع میباشند تحقیق بفرمائید عرض میکند، به هرچه امر شود معمول دارد. زیاده جسارت است. همه روزه مترصد ارجاع خدمات و فرمایشات است. امر العالی الاعلی مطاع.
* هو اللّه تعالی- تصدقت شوم به نمک با محک قبله عالم و عالمیان
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 326
روحنا فداه طرفداری از هیچیک از سادات منظور نیست. چون صراحتا مرقوم فرموده بودید به حقیقت رسیده عرض کند به فعل از قراری است که عرض میشود. دو روز قبل هم عریضهای نوشتهام که آقا سید رضی حامل آن عریضه بود و حال هم مجددا عرض مینماید آقا سید احمد از سلاطین سلف از مدت چهارصد سال تا به حال فرامین و احکام دارد و آقا سید رضی هم از جمعی ملا و مجتهدین نوشته و سند دارد. بدانچه حکم مجدد رسد مطیع و منقاد هستم.
زیاده عرضی نیست. ایام جلالت مستدام باد.
فهرست عرض و استدعای سید احمد متولی فرزند سید ابراهیم مرعشی در باب تولیت آستانه شاهزاده حسین به حضور ناصر الدین شاه. با دستخط شاه در حاشیه آن خطاب به امین الدوله که کسی جز فرخ خان کاشی وزیر داخله و امین الدوله (از 1275 تا 1288 که درگذشت) نمیتواند بود[677].
در متن عرضه داشت آمده است که بیش از سیصد سال میگذرد که تولیت آستانه مزبور با خاندان مرعشی است و اکنون سید رضی نامی که از این سلسله نیست مدعی تولیت شده و مدتی است که عارض را در دار الخلافه معطل نموده است. با فهرست بخشی از احکام تولیت خاندان مرعشی از زمان طهماسب اول تا حکم دیوانخانه عدالت (سند شماره 85) که تاریخ آن سال 1272 ذکر شده، لیکن چنانکه دیدیم تاریخ سند 1271 بود.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 327
فهرست عرض و استدعای ارباب وظایف و موقوفات به خاک پای اعلی حضرت قدر قدرت شاهنشاه جمجاه روحی و روح العالمین فداه.
فقره اول در باب موقوفات و تولیت:
* عرض و استدعای اقل السادات سید احمد خلف مرحوم آقا سید ابراهیم مرعشی در باب تولیت شاهزاده حسین علیه السلام واقعه در قزوین که مدت سیصد و کسری است که ابا عن جدا تولیت بقعه متبرکه با اقل السادات بوده است و حال سید رضی نامی که خارج از این سلسله مرعشیه است ادعای تولیت مینماید و چهارده[678] ماه است که اقل السادات را در دار الخلافه معطل نموده است و فرامین و احکام تولیت اقل السادات از قرار تفصیل است:
فرمان شاه طهماسب صفوی در تاریخ شهر شعبان نهصد و سی و هشت/ فرمان شاه عباس به تاریخ 1016/ فرمان شاه سلیمان در تاریخ 1103/ فرامین صفویه: 6 طغرا/ فرمان نادری در تاریخ شهر جمادی الثانی 1154/ فرمان ابراهیم شاه نادری/ فرمان شاهرخ شاه نادری/ فرمان اسماعیل میرزای نادری/ فرمان خاقان مغفور در تاریخ 1217/ فرمان شاهنشاه بهشت جایگاه در تاریخ شهر محرم 1252/ فرمان دیوانخانه عدالت در تاریخ 1272
* در باب صرف روشنائی بقعه متبرکه که در دستورالعمل یونتئیل هم به خرج منظور شده دو عشر کم میگذارند. استدعا آنکه تمام و کمال بدون عشر به خدام حضرت مرحمت شود.
نقد: 18 تومان و دو هزار و 500 دینار/ جنس: 25 خروار.
بعد از وضع دو عشر به خرج دستورالعمل منظور میشود:
نقد: 15 تومان و 6 هزار و 475 دینار/ جنس: 22 خروار و پنجاه من.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 328
* فقره در باب موقوفات متعلقه به بقعه متبرکه که اهل ولایت به عنف متصرف شدهاند. استدعای اقل السادات آنکه حکمی صادر شود که موافق قانون شرع انور به تصرف اقل السادات بدهند تا مشغول تعمیر بقعه متبرکه شده و موقوفات از قرار تفصیل است:
قریه امیننقان دشتیابی: یک دانگ/ قریه شنستق علیای رامند: چهاردانگ/ قریه کچلجرد دشتبی: دو دانگ/ طاحونه قوشخانه: چهار دانگ و نیم/ آب رودین ارنزک و دزج شصت روز بعد از نوروز: 12 هنگام/ قریه گناج اقبال:
چهار دانگ و نیم/ قریه خروسان رامند: سه دانگ/ برزلجین رامند: 6 دانگ/ دستجرد اقبال: 7 سهم
امین الدوله رسیده، موافق معمول حکم بدهد.
تفصیل فرامین پادشاهان گذشته از روزگار طهماسب اول تا سال 1277 در مورد تولیت آستانه شاهزاده حسین. در این فهرست از «دستخط مبارک» که در شماره پیش گذشت یاد شده و از فرمان ناصر الدین شاه که در شماره بعد خواهد آمد سخن نرفته است، بنابراین باید میان این دو برای تقدیم به دربار یا دیوان عدالت تنظیم شده باشد.
یکی دو سند از اسنادی که در این متن یا فهرست بدان اشاره میشود در مجموعه حاضر نیامده است.
تفصیل فرامین سلاطین خلدمکین از بدو تعمیر بقعه متبرکه امامزاده واجب
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 329
التعظیم شاهزاده حسین بن علی بن موسی علیه و علی آبائه الطیبین الف ثناء که پس از تعمیر بقعه متبرکه که شاه طهماسب صفوی انار اللّه برهانه غفران مآب میر زین العابدین مرعشی را به اسم تولیت در جاروبکشی آستانه متبرکه رسم خدمت و تعیین مستمری و تعیین موقوفات به شرح فرمان مبارک فرموده تاکنون که در این دولت جاوید عدت که هریک از سلاطین خلف امضای عمل و اجرای فرامین سلف فرمودهاند:
* سلسله علیه صفویه از سنه 938 الی زمان نادری که در تاریخ هزار و صد و پنجاه و چهار[679] صادر شده:
فرمان شاه طهماسب به اسم میرزا زین العابدین 938/ سواد (؟) فرمان شاه طهماسب به اسم امیر اسد اللّه مرعشی 944/ سواد فرمان شاه طهماسب به اسم امیر سرهنگان مرعشی 935/ سواد فرمان شاه طهماسب به اسم سید مرتضی مرعشی 983/ سواد فرمان شاه طهماسب به اسم میر زین العابدین مرعشی 935/ فرمان شاه سلیمان به اسم میر عبد القادر مرعشی 1092/ فرمان شاه عباس به اسم میر عبد القادر مرعشی 1051/ فرمان زینب بیگم به اسم میر زین العابدین مرعشی 938/ فرمان شاه عباس به اسم خدام 1014/ فرمان شاه عباس به اسم متولیان 1019/ فرمان شاه عباس به اسم امیر رحمت اللّه 1011/ فرمان شاه سلطان حسین به اسم امیر عبد المطلب 993/ فرمان شاه سلیمان به اسم میر نصیر مرعشی 1103/ فرمان شاه سلطان حسین به اسم میر عبد العظیم مرعشی 1104/ فرمان شاه سلیمان به اسم میر عبد العظیم مرعشی 1103.
فرمان نادر شاه به اسم میر عبد العظیم مرعشی 1154/ فرمان اسماعیل میرزا به اسم میر عبد العظیم مرعشی 1164/ فرمان ابراهیم شاه به اسم میر عبد العظیم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 330
مرعشی 1162/ فرمان شاهرخ شاه به اسم میر عبد العظیم مرعشی 1163/ فرمان ابراهیم شاه به اسم میر عبد العظیم مرعشی 1162.
* از زمان دولت روزافزون پادشاه جمجاه فتحعلی شاه طیب مضجعه الشریف الی دولت تمام نعمت اعلی حضرت اقدس شاهنشاه دینپناه ظل اللهی روحنا و روح العالمین فداه:
دستخط مبارک/ فرمان خاقان مغفور به اسم میر ابراهیم مرعشی 1217/ فرمان خاقان مغفور به اسم میر ابراهیم مرعشی 1219/ فرمان خاقان مغفور به اسم سید ابراهیم مرعشی 1223/ فرمان خاقان مغفور به اسم سید ابراهیم مرعشی 1239/ فرمان خاقان مغفور به اسم سید ابراهیم مرعشی 1238/ رقم نایب السلطنه مرحوم به اسم سید ابراهیم 1217/ فرمان خاقان مغفور به اسم سید ابراهیم مرعشی 1215/ فرمان شاه مرحوم به اسم سید احمد مرعشی 1252/ فرمان شاه مرحوم به اسم سید احمد مرعشی 1251/ فرمان شاه جمجاه به اسم سید احمد مرعشی 1271/ رقم رکن الدوله مرحوم به اسم سید ابراهیم 1237/ رقم رکن الدوله مرحوم به اسم سید ابراهیم 1228/ رقم محمد علی میرزای مرحوم به اسم سید ابراهیم 1223/ سواد رقم محمد علی میرزای مرحوم به اسم سید ابراهیم 1216/ رقم محمد علی میرزای مرحوم به اسم سید ابراهیم 1217.
* استشهادات قدیمه و جدیده 8 طغرا.
فرمان ناصر الدین شاه مورخ رجب 1277 در واگذاردن خدمت تولیت آستانه شاهزاده حسین به آقا سید احمد به دستور سابق، به انضمام مستمری نقد و جنس که به اسم روشنایی آستانه مقرر بوده است:
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 331
بسم اللّه تعالی شأنه العزیز الملک للّه تعالی- حکم همایون شد که چون از قرار فرامین خواقین جنتمکین انار اللّه برهانهم و ثبت و سررشته دفترخانه مبارکه تولیت بقعه متبرکه شاهزاده حسین علیه السلام واقعه در دار السلطنه قزوین به مرحوم میر ابراهیم و پدران او بوده، بعد از فوت مرحوم مزبور الی کنون خدمت آن بقعه منوره با عالی جناب سیادت و سعادت مآب خلاصة السادات العظام آقا سید احمد بوده و مبلغ پانزده تومان شش هزار و چهارصد و هفتاد و پنج دینار نقد و مقدار بیست و دو خروار و پنجاه من تبریز جنس باسم صرف روشنائی بقعه متبرکه برقرار بوده همه ساله دریافت نمودهاند. محض ظهور لیاقت و شایستگی عالی جناب مشارالیه تولیت بقعه منوره آن حضرت را کماکان به مشارالیه محول و واگذار نمودیم که چون آباء و اجداد خود به مراسم خدمتگزاری بقعه متبرکه آن بزرگوار قیام و اقدام نموده، نقد و جنس مرقوم را کما فی السابق اخذ و دریافت نموده، به مصارف مقرره برساند. مقرر آنکه حکام حال و استقبال قزوین حسب المقرر مرتب داشته، تولیت را مخصوص مشارالیه دارند و دیگری را مداخله ندهند و مبلغ مزبور را برسانند. المقرر کتبه کرام دفترخانه مبارکه شرح فرمان مبارک را ثبت نموده، در عهده شناسند.
فی شهر رجب سنه 1277.
مبلغ پانزده تومان و شش هزار و چهارصد و هفتاد و پنج دینار نقد و مقدار بیست و دو خروار و پنجاه من تبریز غله جهت صرف روشنائی و خدمه بقعه متبرکه شاهزاده حسین- ع همه ساله به خرج قزوین آمده و صحیح است.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 332
حکم دیوانخانه مبارکه عدلیه اعظم ممالک محروسه ایران با صحه ناصر الدین شاه در کناره سطر اول، مورخ 8 شعبان 1277 در مورد کشمکش سید رضی و سید احمد و تفصیل آن با تأیید تولیت سید احمد براساس غوررسی دیوانخانه مبارکه و فرمان ناصر الدین شاه که در شماره پیش گذشت:
چون از ابتدای بنای آستانه مقدسه و بقعه متبرکه امامزاده واجب التکریم شاهزاده حسین صلوات اللّه و سلامه علیه و آبائه الطاهرین برحسب فرامین قدر آئین مطاعه از زمان سلاطین صفویه انار اللّه براهینهم تا در این دولت ابد آیت قاهره تولیت آستانه مقدسه در هر عصری اختصاص به سلسله علیه سادات رفیع الدرجات مرعشیه داشته و هریک از اولاد و احفاد این سلسله جلیله خلفا عن سلف به شرح فرامین مطاعه به این منصب جلیل و خدمت نبیل سرافراز و مفتخر بوده به لوازم این شغل خطیر کما یجب و ینبغی قیام مینمودند تا در این اوقات عالی جناب سیادت نصاب آقا سید رضی قزوینی روز یکشنبه بارعام در پیشگاه حضور مرحمت دستور خسروانه به خاک پای جواهرآسای همایون عارض گردید که عالی جناب فضایل مآب سلالة السادات الاطیاب آقا سید احمد خلف مرحوم آقا سید ابراهیم مرعشی متولی حال بقعه متبرکه به خلاف اولویت و استحقاق متصدی شغل مزبور و متکفل امر تولیت است و برحسب شرایط واقفین استحقاق در مشارکت و یا استقلال در عمل دارد و باید به امور موقوفات رسیدگی نماید.
چون تحقیق در این امور همواره منظور نظر آفتاب اثر و مکنون خاطر خطیر معدلتگستر خدیوانه است حکم همایون بالمشافهة العلیة العالیه شرف صدور
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 333
یافت که در این خصوص غوررسی و دقت کافی به عمل آمده، هرچه معلوم و معین شود از آن قرار معمول و مجری گردیده حکم قطعی و بتی از دیوانخانه مبارکه عدلیه اعظم صادر آید، و برحسب امر اقدس اعلی عالی جناب معالی القاب آقا سید احمد به دار الخلافة الباهره حاضر گردیده و در این باب رسیدگی و تحقیق کافی به عمل آمده، عالی جناب مشارالیه فرامین قدر آئین از زمان دولت سلطان مغفرت قرین شاه طهماسب صفوی به اقتضای هر عصری واحدا بعد واحد به امضای سلطان لاحق حکم پادشاه سابق را، تا این عهد ابد مهد در دیوانخانه عدالت ابراز و اظهار داشت که محتوی و مشتمل بود بر اختصاص شغل مزبور به سلسله علیه سادات مرعشیه که ابا عن جد بدون مشارکت و مداخلت دیگران متصدی امر تولیت بودهاند. مراتب مزبوره مجددا معروض حضور عنایت ظهور شهریاری فتاده و فرامین مطاعه به شرف لحاظ همایون رسیده، حکم قدر قدر جهان مطاع از مصدر خلافت کبری و سلطنت عظمی به استقرار و استمرار شغل مزبور در حق عالی جناب سیادت و امانت انتساب آقا سید احمد متولی حال بر بقعه متبرکه امامزاده لازم التکریم شاهزاده حسین صلوات اللّه و سلامه علیه و آبائه الطاهرین عز نفاذ و شرف صدور پذیرفت.
علی هذا برحسب امر قدر توأم به تاریخ هشتم شهر شعبان المعظم حکم محکم از دیوانخانه عدلیه اعظم صادر و مقرر شد که حکام حال و استقبال و پیشکاران و مباشرین امور دیوانی دار السلطنه قزوین به موجب فرمان قضانشان مبارک شغل نبیل تولیت آستانه مقدسه را در عهده عالی جناب مرتضوی انتساب آقا سید احمد مفوض و موکول دانسته، قدغن اکید نمایند که احدی در این باب متعرض و مزاحم نگردد و نهایت تقویت و جانبداری از عالی جناب مشارالیه مرعی داشته، کمال مراقبت در انتظام و انضباط امور او به عمل آورند. مقرر آنکه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 334
عالی جناب آقا سید احمد نیز خود را بالاستحقاق به این منصب ارجمند مفتخر و سرافراز دانسته، چنانچه شاید و باید و امانت و دیانت را سزد و آید به شرایط مقرره قیام و اقدام نموده، استیفای منافع محال موقوفه نموده، به مصارف معینه واقفین در بقعه متبرکه به موجب وقفنامچه برساند و دقیقهای را مهمل نگذارد و به هیچوجه خود را معاف و مسلم ندارد و حسب المقرر مرتب داشته، در عهده شناسند.
حرره شهر شعبان المعظم سنه 1277.
حکم مورخ شوال 1277 از «لا اله الا اللّه الملک الحق المبینعبده عباسقلی» که همان عباسقلی خان جوانشیر معتمد الدوله وزیر دیوان عدالت عظمی[680] است به «عالی جاه مجدت و نجدت همراه میرزا زکی» که باید میرزا زکی مستوفی تفرشی ضیاء الملک درگذشته ج 1- 1302 باشد که در سال 1282 که شاهزاده عبد الصمد میرزا حکومت همدان داشت پیشکار او بود و بهنظر میرسد که در حکومت قزوین او هم که در این سالها برقرار بود همو باشد که عهدهدار برخی مهام دیوانی دستگاه وی بوده است[681]، با توقیع «ثبت کتابچه شد» در پشت حکم، و «ملاحظه شده» به خط معتمد الدوله بالای متن.
در متن سند از محصول موقوفات آستانه شاهزاده حسین که
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 335
در هنگام کشمکش آقا سید رضی و آقا سید احمد، حاجی میرزا عبد اللّه خان مستوفی آن را ضبط کرده و نگاه داشته و به همین جهت به دیوان عدلیه اعظم نیز احضار شده بود سخن میرود.
عالیجاها عزیز گراما از قراری که عالی جناب سلالة الاطیاب آقا سید احمد متولی بقعه متبرکه شاهزاده حسین سلام اللّه علیه در پیشگاه حضور معدلت دستور اعلی حضرت اقدس ظل اللهی روحنا فداه معروض داشت در حین معارضه عالی جناب سلالة السادات آقا سید رضی در امر خدمت آستانه امامزاده که عالی جناب آقا سید احمد برحسب امر جهان مطاع احضار به دربار معدلت مدار همایون گردید مقرب الخاقان حاجی میرزا عبد اللّه خان محصول موقوفه زاویه متبرکه را سپرده، بعد از ظهور حقیت آقا سید احمد و بطلان عرض آقا سید رضی از دیوان عدلیه اعظم حکم بر رد محصول محل مزبور و پرداختن به عالی جناب متولی صادر شده، حاجی میرزا عبد اللّه خان به دربار معدلت مدار احضار و به دیوان عدلیه اعظم حاضر گردیده چنان نمود که مقدار شش خروار گندم و دو خروار جو به استحضار مباشر متولی به عالیشان حسن بیک مباشر خود سپرده، بایست از عهده برآید و حسن بیک را نیز حاضر نموده، موافق نوشته عالیشان آقا محمد ابراهیم مقدار شش خروار گندم به میرزا عباس نام آدم مشارالیه تحویل نموده و قدری دیگر گندم به خود آقا محمد ابراهیم تحویل نموده است و مقدار دو خروار جوی که از محصول تحویلی حسن بیک بوده در دیوان عدالت ملتزم و متقبل گردید که از عهده برآید، در این صورت مقدار شش خروار گندم ابواب جمعی حسن بیک را باید به هرکه داده است در مطالبه نمودن و مدلل داشتن اقدام نمایند و یا خود از عهده برآید. و همچنین مذکور
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 336
داشت که مبلغی نقد و مقداری جنس از بابت مستمری او در نزد آقا محمد ابراهیم مباشر حاجی میرزا عبد اللّه خان باقی است که نگاه داشته و به متولی مشارالیه نرسانیده است.
علی هذا به آن عالیجاه عزیز گرامی مینویسم که به وصول همین حکم:
اولا در فقره محصول و غله موقوفه و وصول و ایصال آن به استصواب و استحضار عالی جناب سلالة الاطیاب مکرم نور چشم مهربان میرزا عبد الحسین کمال مراقبت و اهتمام را به عمل آورده، نگذارد حبهای از منافع و مداخل موقوفه به معرض هدر و تلف برآمده و به حیطه وصول و ایصال درآورده و بعد از انجام قبض عالی جناب آقا سید احمد را به دیوان عدلیه اعظم بفرستند.
و ثانیا در خصوص نقد و جنس مستمری آقا سید احمد به اطلاع نور چشم مشارالیه رسیدگی و اهتمام نموده، آنچه را که آقا محمد ابراهیم یا دیگری از میانه شلتاق کرده و برده باشند تمام و کمال دریافت کرده و به آقا سید احمد عاید داشته، قبض او را نیز به دیوان عدالت ارسال دارند و در تمامی فقرات متعلقه به موقوفات امامزاده سلام اللّه علیه بعد از اظهار عالی جناب معزی الیه کمال مواظبت و غوررسی به عمل آورده، نگذارد احدی دیناری و حبهای از مداخل آنها را حیف و میل کرده، در استقلال و استقرار آقا سید احمد ساعی و جاهد بوده خودداری ننماید. زیاده است.
حرر شهر شوال 1277.
حکم مورخ شوال 1277 از همان عباسقلی خان جوانشیر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 337
معتمد الدوله وزیر دیوان عدالت عظمی با مهر او به همان سجع و با توقیع «ثبت کتابچه شد» پشت حکم، خطاب به «امیر الامراء العظام مقرب الخاقان مجد الدوله حاکم خمسه و قزوین» که طبعا کسی جز امیر اصلان خان عمید الملک برادر مهد علیا مادر ناصر الدین شاه نخواهد بود که از سال 1276 تا 1280 حاکم خمسه (زنجان) بود و پیش از آن نیز چند سالی میان 1266 تا 1272 حکومت آن شهر نموده بود[682]. از این سند برمیآید که در اواخر سال 1277 حکومت قزوین نیز ابواب جمعی او بوده، پس شاهزاده عز الدوله در ماههای اخیر این سال تغییر مقام داده است.
حکم مربوط است به وضع موقوفات آستانه شاهزاده حسین:
هو مخدوما مهربانا چندی قبل عالی جناب سیادت و نجابت انتساب سلالة الا ماجد و الاطیاب آقا سید احمد متولی بقعه متبرکه شاهزاده حسین واقعه در دار السلطنه قزوین به سبب اختلافی که در استقرار و استقلال در تولیت و یا شرکت در خدمت فی مابین عالی جناب معزیالیه و عالی جناب سلالة السادات آقا سید رضی قزوینی واقع بود به دربار معدلت مدار همایون آمده، آقا سید رضی مدعی تولیت بقعه متبرکه مزبوره شده، به خاک پای جواهرآسای مبارک اعلی حضرت اقدس شهریاری روحنا فداه عارض شده، حکم همایون به رسیدگی فقره مزبوره شرف صدور یافته، چون عالی جناب آقا سید احمد متولی ابراز فرامین متعدده متکثره از سلاطین سلف رضوان اللّه علیهم بر اختصاص تولیت به آباء و اجداد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 338
خود نسلا بعد نسل الی حال در دیوان عدالت ابراز داشته و همان فرامین و احکام بتمامها ملحوظ نظر کیمیا اثر عنایت گستر خدیوانه رسیده و چند نوشته که آقا سید رضی ابراز داشت همگی مجعول و غیر معتنی به بود و به نظر انور همایون مقرون افتاده، حقیت و استقرار و استقلال عالی جناب آقا سید احمد در تولیت بقعه متبرکه ظاهر و تدلیس و تلبیس آقا سید رضی در پیشگاه حضور مهر ظهور مبارک باهر و آشکارا گردید. حکم جهان مطاع همایون بر استقلال آقا سید احمد شرف نفاذ یافته، فرمان قضا جریان مبارک در این خصوص عز اصدار یافت و زیارت خواهند نمود.
چون هنگام روانگی مشارالیه بود و مذکور داشت که در این مدت اختلاف در امر موقوفه متعلقه به بقعه متبرکه اغتشاش به هم رسیده و از نظم و نسق افتاده و مراتب به خاک پای مبارک معروض افتاده، حسب الامر همایون به آن مخدوم مهربان زحمت میدهد که در باب امورات موقوفه نهایت مراقبت به عمل آورده هرچه را که به آن مخدوم مهربان اظهار نماید پس از رسیدگی رفع بی حسابی به عمل آورند و به نوعی توجه نمایند که امور موقوفه به دستیاری عالی جناب آقا سید احمد متولی در کمال انتظام بوده، احدی نتواند در امر مزبور اخلال کند. بدیهی است که حسب الاظهار مراقبت خواهند کرد. زیاده زحمت نمیدهد.
حرر شهر شوال 1277.
حکمی دیگر از همان معتمد الدوله به مجد الدوله حاکم خمسه و قزوین مورخ به همان تاریخ (شوال 1277) در
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 339
مورد یک فرد از نود و شش فرد[683] قریه کچلهجرد و اسفقتان[684] قزوین که بنابر ادعاء آقا سید احمد متولی آستانه شاهزاده حسین ملک موروثی او بوده و حاجی حسینعلی علاقهبند قزوینی مدعی مالکیت آن شده بود، نیز دو فرد قریه خرم پشته و چهار دکان واقع در بازار خیابان قزوین که از آن او بوده و دیگری فروخته بود.
در این حکم از میرزا اسماعیل خان وکیل الرعایا و مرحوم حاجی سید تقی از علماء قزوین یاد شده است.
هو مخدوما مهربانا عالی جناب سیادت انتساب سلالة الا ماجد و الاطیاب آقا سید احمد متولی بقعه متبرکه شاهزاده حسین علیه السلام واقعه در دار السلطنه قزوین به دیوان عدلیه اعظم عارض شد که یک فرد از جمله نود و شش فرد قریتین کچلهجرد و اسفقتان واقعه در قزوین موافق احکام شرعیه ملک موروثی اوست و حاجی حسین علی علاقبند قزوینی چندی قبل مدعی ملکیت یک فرد مزبور شده، در همان اوقات به استصواب عالیجاه میرزا اسماعیل خان وکیل الرعایا و جمعی از اعیان و معتبرین قزوین فی مابین قرار دادند که حاجی حسین علی هشتاد و پنج تومان به او بدهد و ملک را تصاحب نماید و قرارداد نامه مزبوره را در دست دارد. چون حاجی حسین علی فوت شده و سه چهار سال است که بعضی گرفتاریها برای عارض به هم رسیده، وراث نه تنخواه قراردادی را میدهند
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 340
و نه ملک را واگذار مینمایند. همچنین عرض کرد که دو فرد از قریه خرم پشته و شانزده دانگ چهار باب دکاکین واقعه در بازار خیابان قزوین ملک اوست و احکام شرعیه در دست دارد که همگی ممهور و مسجل به سجل و مهر مرحوم غفران مآب حاجی سید تقی اعلی اللّه مقامه و سایر علمای اعلام است و همان املاک متعلق به نواده صغیر او میباشد آقا قاسم پسر مرحوم آقا علی اکبر کدخدا بدون مستمسک شرعی مدعی ملکیت شده و به محض ادعا املاک را فروخته است. مراتب در جزو روزنامهجات به عرض حضور معدلت گنجور ملوکانه روحنا فداه رسیده، دست خط جهان مطاع همایون بر غوررسی و احقاق حق شرف اصدار پذیرفت.
علی هذا حسب الامر الاقدس به آن مخدوم مهربان اظهار داشت که در باب یک فرد کچلهجرد و اسفقتان هرگاه وراث حاجی حسین علی را حرفی نباشد هشتاد و پنج تومان را گرفته، به آقا سید احمد عاید دارند و هرگاه سخنی دارند در محضر حکام شرع آنجا طی دعوا نمایند. و ثانیا در خصوص ملک خرمپشته و دکاکین به موجب احکام شرعیه املاک را به آدم امینی بسپارند و به تصرف هیچیک از طرفین نداده، طرفین را رجوع به محضر احدی از حکام شرع مرضی الطرفین نموده، بعد از ثبوت حقیت عارض املاک را با اجرت المثل سنوات گذشته که نداده به عالی جناب معزیالیه مسترد سازند. بعد صورت اتمام عمل را به دیوان عدالت اظهار داشته که در عرض مجدد حجت بوده باشد.
زیاده چه اظهار شود.
حرر شهر شوال سنه 1277.
سؤال سید رضی فرزند سید نعمت اللّه در باب تولیت خود
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 341
از «محمد صادق الحسینی الطباطبائی» و پاسخ او در بالای نامه، مورخ صفر 1280[685].
سید رضی در این نوشته که قریب به استشهادات پیشین اوست مدعی است که خدمت تولیت آستانه شاهزاده حسین با او و پدران او بوده و وی بیش از آقا سید احمد شایستگی این خدمت را داراست. پیداست که دعاوی او در این باب پس از دوبار محکومیت در دیوان عدالت عظمی هنوز از میان نرفته بوده است.
در پاسخ حاکم شرع مزبور نیز براساس نوشتهجات علماء قزوین به خصوص آقا سید رضی شایستگی او تأیید شده است.
غرض این دعاگو اقل السادات سید رضی بن مرحوم مغفور سید نعمت اللّه از بابت تولیت بقعه متبرکه امامزاده واجب التعظیم سمی خامس آل عبا شاهزاده حسین علی آبائه آلاف التحیة و الثناء که با آباء و خود اقل السادات بوده و از تفریط نمودن ودایع و اسباب موقوفه که در خزانه آن حضرت از بابت نذورات و غیرها ضبط بوده و از خرابی صحن و بقعه و به علت تفریط منافع موقوفات و تعمیر نکردن و بیاعتدالی آقا سید احمد به خاک پای جواهرآسای مبارک پادشاه جمجاه رعیتپرور عدالتگستر روحنا فداه عرض نمود و حکم صریح محکم شرف صدور یافت که از علمای عظام دار السلطنه قزوین زاد اللّه امثالهم استفسار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 342
و استخبار و استعلام نمایند که هریک لیاقت و شایستگی و امانت و دیانت تصدی امورات بقعه متبرکه را دارند این شغل به او از جانب سنی الجوانب روحنا فداه مرحمت شود که در ضبط و نسق امورات آنجا و صرف موقوفات آنجا به مصرف مقرره شرعی و به موافق وقف واقف عمل نمایند. نظر به فرمان و حکم پادشاه جمجاه روحنا فداه و به تصدیق جمعی از علماء عظام ذوی العز و الاحترام دار السلطنه قزوین و نوشته ایشان که در حق این اقل السادات نوشتهاند در دست دارم و این دعاگو اولی و احقم. لهذا مستدعی و متمنی میباشد که آنچه در ضمیر منیر شریعتمداران عالی واضح و لایح است در صدر عریضه مرقوم و به خاتم شریف خود مزین و مختوم فرمایند.
تحریرا فی شهر صفر المظفر سنه 1280.
بسمه تعالی- از قراری که سابقا نیز مرقوم نمودهام به حسب نوشتهجات علماء اعلام دار السلطنه قزوین کثر اللّه امثالهم خصوصا مرحوم مغفور سید العلماء و الفقهاء حاج سید رضی اعلی اللّه مقامه سید مزبور که آقا سید رضی الدین (باشد) صلاحیت تصدی امورات مسطوره راجعه به سوی بقعه متبرکه امامزاده واجب التعظیم سلام اللّه علی آبائه الطاهرین را دارند. حرره الاقل [مهر:] محمد صادق الحسینی الطباطبائی. فی 24 صفر المظفر 1280.
استشهاد آقا سید احمد مرعشی متولی آستانه شاهزاده حسین در باب شایستگی خود مورخ صفر 1280، با پاسخ «محمد صالح» در تأیید این مطلب بالای نوشته. اینگونه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 343
استشهادها در برابر اقدامات مشابه آقا سید رضی که برای بار سوم از طریق مراجع مذهبی محلی به منازعه با آقا سید احمد برخاسته بود انجام گرفته است.
به شرف عرض مقیمان حضور شریعت دستور سرکار عالی میرساند اقل السادات و الخدام سید احمد مرعشی متولی آستانه متبرکه امامزاده واجب التعظیم و التکریم حضرت شاهزاده حسین ابن علی بن موسی الرضا علیه و علی آبائه الطیبین الف تحیة و الثناء در باب آنکه این بنده دعاگو را در آن آستانه مبارکه خادم و جاروبکش دیده و اجداد این بنده را نیز جاروبکش شنیدهاند و در خدمتگزاری به قدر وسع و طاقت به نظر مبارک رسیده و این بنده را شایسته این عمل دیده و میدانید و آنچه در این باب بهنظر مبارک عالی رسیده و میرسد و این بنده را سرافراز میدانند یا نه، دو کلمه مراتب معروضه را در این لوح عریضه قلمی فرموده، ممهورش فرمائید. امرکم العالی مطاع.
فی شهر صفر المظفر 1280.
بسم اللّه تعالی شأنه- قطع نظر از اینکه چندسال قبل فرامین و نوشتهجات از سلاطین صفویه رضوان اللّه علیهم در دست جناب شما دیده شده که تولیت بقعه متبرکه امامزاده لازم التعظیم روحی له الفدا با املاک موقوفه بقعه متبرکه با سادات مرعش است در تواریخ هم که کیفیت قتل آن مظلوم تحریر شده متولی بودن سادات مرعش را نوشتهاند! و بودن جناب شما از سادات مرعش اشتهار دارد کاشتهار الشمس فی رابعة النهار است و شایستگی و اولویت جناب شما در خدمات بقعه متبرکه از دیگران واضح است حاجت به تحریر نیست. حرره الائم [مهر:] محمد صالح 1276.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 344
نامه «افوض امری الی اللّه عبده محمد» به «عالی جناب سیادت مآب زبدة السادات الکرام آقا سید احمد» که همان متولی آستانه است در باب ادعای آقا سید رضی در امر تولیت. با اشاره به شرحی که آقا سید احمد در این باب بدو نوشته بود، و اینکه میرزا عبد الحسین نایب الصدر که عمل وظایف و اوقاف با اوست[686] این اوقات به قزوین خواهد آمد و در این مورد به او سفارش شده است (سند 106 را ببینید).
هو عالی جنابا مشفقا مهربانا کاغذی که نوشته بودید رسید و از فقرات و مسطورات آن استحضار به حصول پیوست. در بابت تولیت بقعه متبرکه شاهزاده حسین علیه السلام و مدعی بودن عالی جناب آقا سید رضی شرحی نوشته بودید عالیجاه نور چشمی میرزا عبد الحسین نایب الصدر که عمل وظایف و اوقاف به عهده ایشان محول است، این اوقات به آنجا خواهد آمد، مشافهتا به او سفارش کردهام که بعد از رسیدگی و تحقیق و ملاحظه احکام و نوشتهجات و اسانید طرفین قراری لازم است در این باب بگذارند که مایه آسودگی و رفع گفتگوی طرفین بشود و هر روز شاکی و عارض نشوند. نور چشم مشارالیه را غرض
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 345
و مرضی در این خصوص نیست بعد از تحقیق و غوررسی آنچه لازمه تکلیف خودش است به عمل خواهد آورد و قراری خواهد داد که هرسال به همان قرار رفتار و امر امامزاده منتظم و منافع موقوفات بقعه مزبوره صرف بقعه و مخارج تعمیر و سایر ملزومات آن بشود. عامل روانه بود به جهت اطلاع شما این محضر را نوشتم. باقی و السلام.
سؤال آقا سید احمد متولی از جناب آخوند حاجی ملا فتح اللّه (سند شماره 106) با پاسخ او مورخ ج 1- 1281 از آن برمیآید که روز دوم ع 2- 1281 سید مزبور با آقا سید رضی مدعی تولیت آستانه به محضر حاکم شرع نامبرده حاضر شده و وی تولیت آقا سید احمد را تأیید نموده است.
از سند بعد برمیآید که این حضور به دستور میرزا عبد الحسین نایب الصدر قزوین به منظور ختم منازعه و پایان دادن به کشمکش چندین ساله صورت گرفته است.
هو اللّه تعالی به شرف عرض سرکار شریعتمدار عالی میرساند که در یوم دوشنبه دوم شهر ربیع الثانی 1281 این احقر سادات سید احمد جاروبروب بقعه متبرکه حسین بن علی بن موسی الرضا علیه و علی آبائه الف تحیة و الثنا با عالی جناب آقا سید رضی به محضر شریعتمدار عالی حضور به هم رسانیده، بعد از عرایض عالی جناب آقا سید رضی به سرکار شریعتمدار عالی آنچه را که به لفظ درربار خود بالمشافهه در جواب مشارالیه فرمودند متوقعم که بنا به خاطر اجداد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 346
طاهرین در صدر عریضه به خط شریف مرقوم و به خاتم منیف خود مختوم فرموده که عند اللّه و عند الرسول مأجور خواهد بود. عند الحاجت حجت بوده باشد.
بسم اللّه تعالی شأنه العزیز- بلی مشافهتا به جناب آقا سید رضی وفقه اللّه گفتم که تولیت آستانه متبرکه امامزاده لازم التکریم شاهزاده حسین زاد اللّه شرفا و تعظیما با جناب آقا سید متولی است تو را مدخلیتی نیست و تابهحال خیانتی هم از ایشان واضح نشده که باعث عزل و نصب بوده باشد. باری تولیت مزبوره با جناب آقا سید احمد است و مزاحمت ایشان در این باب وجهی ندارد.
نمقه الاقل بیمناه الداثرة فی شهر جمادی الاولی سنه 1281 [مهر:] عبده فتح اللّه.
نامه همان «افوض امری الی اللّه عبده محمد» به «مقرب الحضرة العلیه نور چشم مکرم میرزا عبد الحسین نایب الصدر قزوین» مورخ ج 2- 1281 درباره منازعه دو سید بر سر تولیت آستانه که وسیله نایب الصدر به دار الشرع آخوند حاجی ملا فتح اللّه احاله و ارجاع شده و به حقیت آقا سید احمد و محکومیت و بطلان دعوی آقا سید رضی انجامیده بود.
هو اللّه تعالی نور چشما مکرما والا مقاما شرحی که در باب عالی جناب سیادت و سعادت انتساب زبدة السادات الکرام آقا سید احمد متولی نوشته بودید رسید و از فقراتش من البدو الی الختم اطلاع حاصل گردید. اظهار داشته بودید که
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 347
مشارالیه را با عالی جناب آقا سید رضی که مدعی تولیت بقعه متبرکه امامزاده واجب التکریم شاهزاده حسین علیه السلام است به محضر جناب افادت و افاضت اکتساب زبدة الفضلاء العظام آخوند حاجی ملا فتح اللّه زید فضله فرستاده و ایشان حقیت عالی جناب آقا سید احمد را کردهاند. الحق با این احکام و اسناد که عالی جناب مشارالیه در دست دارند و ملاحظه هم شد و تصدیقی که جناب حاجی ملا فتح اللّه نوشتهاند ضرور نبود که ایشان با این کبر سن و در این سرما زحمت کشیده متحمل مخارج سفر بشوند، لکن به یک ملاحظه که نعمت ملاقات با ایشان اتفاق افتاد و در صحبت ایشان مسرور و خوشوقت شدم از آمدن ایشان لذت بردم و از شما که واسطه این نعمت غیر مترقبه شدید راضی شدم. خلاصه عالی جناب آقا سید احمد قطع نظر از احکام و فرامین مطاعه که در این باب دارند سید عزیز و معقول و صاحب زهد و تقوی و تاحال هم خلافی و خیانتی در تولیت ایشان ظاهر نشده که باعث تغییر و عزل ایشان باشد. باید شما لازمه تقویت و جانبداری از ایشان کرده، لوازم تولیت بقعه منوره را بدون مداخله عمرو و زید به ایشان واگذار دارید. در باب مستمری که به اسم روشنائی بقعه به خرج میآید مراقب باشید که به استحضار عالی جناب آقا سید احمد صرف روشنائی بشود، دخلی به عمرو و زید و آقا سید رضی ندارد. البته موافق قرار هرساله به ایشان برسانید و قبض از ایشان بگیرید. حالات و مهمات را نوشته بفرستید.
فی شهر جمادی الاولی 1281.
حکم «امین شورای کبری 1276» که همان پاشا خان امین الحضره است که در سال مزبور مقام و لقب مذکور را دریافت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 348
داشته[687] و در 1281 لقب امین الملک گرفته و در ذ ح- 1289 درگذشته است. در مورد تولیت آقا سید احمد متولی آستانه:
هو مقرب الخاقانا مخدوما عالی جناب آقا سید رضی در باب تولیت موقوفه شاهزاده حسین علیه السلام مدعی شده عارض گردید که تولیت آنجا با من است.
در این باب از آن مخدوم استفسار شده، صحت عمل و نوشتهجات و احکام طرفین را خواستم، نوشته بودید: عالی جناب آقا سید احمد که اینک متولی و مشغول تولیت آنجاست به حسب صداقت و زهد و ورع و احکام سلاطین خلد آئین که در دست سادات مرعشیه صادر شده است شایستهتر و اولیتر است و احکام صادره تصریح بر حقیت اوست. چون رعایت جانب سادات رفیع الدرجات همواره منظور است لهذا قلمی میشود که آن مخدوم نیز تولیت آنجا را به عالیجناب مشارالیه واگذار نموده، مداخله به احدی ندهد و مراقب باشد که وجه موقوفات به مصارف خود موقوفه و مخارجی که مشخص شده است برسد که روح امام زاده واجب التعظیم شاد و موقوفات آنجا کمالآبادی و معموریت داشته باشد.
فی شهر ربیع الثانی 1280[688].
هو- مخدوما شرحی که در باب تولیت و اولویت و استحقاق عالی جناب آقا سید احمد نوشته بودید ملاحظه شد. فی الحقیقه با آن احکام و جهت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 349
شایستگی مشارالیه دیگری را نمیرسد مداخله نماید. البته با کمال اطمینان خاطر مشغول امر تولیت خود بوده و در آبادی موقوفه آنجا نهایت سعی و اهتمام به عمل آورند که ان شاء اللّه روزبهروز انتظام امر بقعه متبرکه بیشتر و رونق آنجا زیادتر گردد. فی التاریخ.
حکم همان پاشا خان امین شورای کبری مورخ شعبان 1280 در قرار دادن مستمری سالانه برای آقا سید رضی مدعی تولیت آستانه شاهزاده حسین از موقوفات آن آستانه.
از متن سند برمیآید که او پیش از این طی حکمی دیگر دستور داده بود مبلغ سی تومان هرساله آقا سید احمد از محل موقوفات به عنوان حق السکوت به سید مدعی بدهد و جان همه را از مراجعات متوالی سید رضی آسوده سازد.
متن زیر براساس سواد آن حکم است چه اصل را در حکومتی نگاه داشته بودند. در کنار سواد کسی دیگر در سال بعد خطابی به حاجی میرزا عزیز که مخاطب حکم هم همو بوده نوشته و مفاد حکم امین شورای کبری را که در موقع تحریر تعلیقه و خطاب مزبور به لقب امین الملکی سرافراز شده بود مورد تأیید قرار داده است.
مقرب الخاقانا مخدوما در باب عالی جناب سیادت مآب آقا سید رضی شرحی سابقا نوشته بودم که سیادتپناه آقا سید احمد محض رعایت حال مشارالیه و سکوت آن از مبالغی مال الموقوفه که به مصرف مشعله شموع میرسد سالی سی تومان به او داده، رفع زحمت از خود و از سایرین بکند و از اجرای
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 350
آن حکم که به صلاح و مصلحت جمعی از اهل قزوین صادر شده است تخلف نباشد. جواب نوشته بود مشارالیه به آسانی قبول آن حکم را نمیکند، پیغام مجبور است که به میان بیاید در بقعه متبرکه منزوی میشود. اولا بقعه متبرکه همیشه برای او محل انزواست، ثانیا عالی جناب آقا سید رضی که در این مدت متحمل انواع زحمت و خسارت شده و احکام متعدده از عرف و شرع صادر کرده در امانت و استحقاق خود بیحق نیست. محض اتمام حجت و رعایت آقا سید احمد مینویسم که اگر مشارالیه قبول حکم مزبور را کرد و سی تومان را به مشارالیه داد چه بهتر، و الا فرمان و حکم صریح در تولیت عالی جناب مشارالیه صادر خواهد گردید. البته آن مخدوم حکما مبلغ مزبور را از آقا سید احمد گرفته، مشارالیه را از قبول حکم مجبور دارد و صلاح او را حالی کند و الا همین احکام شرعی و عرفی آقا سید رضی دستآویز شده، حکم و فرمان تولیت آن صادر خواهد شد. زیاده چه نگارد.
شهر شعبان 1280.
مطاعی حاجی میرزا عزیز عالی جناب آقا سید رضی احکام مطاعه از علمای اعلام، و بزرگان کرام قزوین نیز در استشهاد او استحقاق او را نوشته و همه ترجیح بر جناب آقا سید احمد دادهاند و سرکار شوکت مدار جلالت آثار امین الملک زید مجده جمع بین الجانبین فرموده، بنابراین مصلحت آقا سید احمد در این است که تخلف از مدلول این سواد که اصل تعلیقه رفیعه را شما خواستهاید ننماید و از تاریخ حکم سی تومان را بدهد و شما هم کمال اهتمام را نموده تنخواه سی تومان آقا سید رضی را به او برسانید که در حقیقت آقا سید احمد آسوده شود و الا بیحرف آقا سید احمد عزل خواهد شد، با منت اطاعت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 351
حکم و قرار شما را نماید و خود را آسوده کند و الا فلا، و سی تومان از تاریخ تعلیقه رفیعه باید به آقا سید رضی رسیده و از روی تعلیقه یک تعلیقه برای سند بآقا سید رضی بدهید.
حکم همایون امین شورای کبری در تعقیب احکام پیشین او در مورد مستمری یا حق السکوت آقا سید رضی، مورخ ذ ح- 1280.
در آن به حکمی که پیشتر راجع به گرفتن سی تومان از آقا سید احمد صادر شده و به ملاحظه برخی جهات اجرا نگردیده بود اشاره رفته است. در این سند گفته میشود که به رعایت جانب سید مزبور که در جریان دعوی تولیت آستانه شاهزاده حسین و محکومیت متضرر و مقروض شده رعایتا سالانه ده تومان بدو داده شود. این حکم همچنان که در سند بعد خواهیم دید اجرا نگردیده است، لیکن پس از آنکه حکمی دیگر به مبلغ سی تومان برای حکومت قزوین فرستاده شد گویا به هر نحوی که بوده است مدلول این حکم را به آقا سید احمد قبولانیده و او چند سالی سالانه ده تومان به وی میپرداخته است چنانکه در اسناد 111- 113 دیده میشود[689].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 352
هو مقرب الخاقانا مخدوما عالی جناب سیادت انتساب آقا سید رضی در فقره ادعای تولیت شاهزاده حسین علیه السلام خیلی زحمت کشیده و مبالغی مقروض و متضرر شد. حکمی هم در بابت سی تومان آن از عالی جناب آقا سید احمد صادر شد از بیاهتمامی پارهای ملاحظات آن مخدوم اجرا نگردید. این جانب محض پریشانی او رعایتی از خود لازم دید. از هذه السنه سیچقانئیل و مابعدها هرساله مبلغ ده تومان از مداخل حکومتی قزوین در وجه عالی جناب مشارالیه ادا و کارسازی دارید که به خرج شما هرساله مجری است و کمال رعایت از جوانب دیگر نسبت به او مرعی دارید که رفع پریشانی و استیصال آن بشود. زیاده چه نویسد.
شهر ذی حجه 1280.
حکم «امین الملک 1281» که چنانکه در دیباچه سند شماره 107 گفته شد همان پاشا خان امین الحضره و امین شورای کبری است که در این سال ملقب به امین الملک شد مورخ رجب 1281.
از این سند برمیآید که پس از آنکه حکم وی در باب گرفتن سی تومان سالانه از آقا سید احمد برای آقا سید رضی اجرا نشده و وی حکمی دیگر در باب ده تومان سالانه داده بود، آقا سید احمد از پرداختن این مبلغ نیز از موقوفه شاهزاده حسین خودداری کرده و از اینرو با این حکم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 353
جدید مقرر گردیده است که مبلغ سی تومان از مداخل حکومتی قزوین و مستمریات به آقا سید رضی داده شود.[690]
برگی از تاریخ قزوین ؛ متن ؛ ص353
هو مقرب الخاقانا مخدوما عالی جناب سیادت مآب آقا سید رضی از جمله دعاگویان خاص و سید نجیب واجب الرعایهای است، حال که عالی جناب آقا سید احمد متولی قبول آن فقره را ننمود که از موقوفه حضرت شاهزاده حسین علیه السلام رعایتا ده تومان به عالی جناب مشارالیه بدهد آن مقرب الخاقان از قرار این نوشته هرساله از هذه السنه و مابعدها مبلغ بیست تومان از حکومتی به مشارالیه کارسازی داشته، ده تومان از قرار قرارداد سابق عالیجاه نایب الصدر از مستمریات بدهد که سی تومان هرساله به مشارالیه رسیده، به فراغت مشغول دعاگویی باشد. زیاده چه اظهار نماید.
شهر رجب المرجب 1281.
حکم «نصرة الدوله 1284» که فیروز میرزا فرمانفرما (حکمران قزوین در دو سال 1284 و 1285 و وزیر جنگ در 1286- 1288) فرزند عباس میرزاست[691] مورخ ع 1- 1286. در باب مستمری آقا سید رضی که آقا سید احمد متولی باشی هرساله از بابت موقوفات آستانه شاهزاده حسین بدو میپرداخته و دو سالی بوده که نمیداده است
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 354
و آقا سید رضی به دیوان عدالت عظمی شکایت برده بود.
با توقیع «ثبت شد» پشت حکم.
هو مقرب الحضرة العلیه میرزا رسول از قراری که به عرض رسید قرار بوده است سالی ده تومان از منافع موقوفه بقعه متبرکه شاهزاده حسین علیه السلام جناب مستطاب آقا سید احمد متولیباشی به جناب آقا سید رضی بدهد و دو سال است مسامحه مینماید. به توسط دیوان عدالت به خاک پای حضرت اقدس اعلی روحنا فداه عارض شده، امر قدر نفاذ همایون شرف صدور یافته که از متولیباشی مبلغ مزبور را از بابت لویئیل دریافت داشته برسانند. از توشقانئیل هم هرگاه نرسیده باشد مطالبه و دریافت نمایند. از قرار این حکم تنخواه دو ساله را در صورتی که نرسیده باشد دریافت داشته، به او عاید دارید و قرار بدهید همه ساله مبلغ مزبور را بدون عذر کارسازی داشته، آقا سید رضی را ساکت و راضی دارد که همه ساله به دار الخلافه نیاید و عارض نشود. البته انجام بدهید.
فی شهر ربیع الاول سنه 1286.
حکم مورخ رجب 1287 از میرزا یوسف مستوفی الممالک و رئیس الوزراء (صدر اعظم بعد و درگذشته 1303)[692] با مهر او که سجع آن «افوض امری الی اللّه یوسف بن محمد حسن» است و توقیع «ثبت شد» با مهر «ادیب الملک»
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 355
پشت حکم، خطاب به «مقرب الخاقان برادر مهربان علاء الدوله حاکم قزوین» و او همان محمد رحیم خان امیر نظام حاکم خمسه در 1280- 1283 است که بعدا وسیله همین میرزا یوسف مستوفی الممالک بیگلر بیگی طهران شد[693].
سند مربوط به حق السکوت آقا سید رضی است.
مقرب الخاقانا برادرا عالی جناب آقا سید رضی در باب تولیت امام زاده شاهزاده حسین با عالی جناب آقا سید احمد گفتگوئی دارد و سابقا به دیوان عدلیه اعظم عرض نموده، مقرر شده است که آقا سید احمد سالی ده تومان به رسم حق السکوت از بابت موقوفه امامزاده به مشارالیه بدهد. یک ساله را داده، از بابت دو ساله توشقانئیل و لویئیل را نداده است. لهذا مرقوم میشود که به عالی جناب آقا سید احمد قدغن نمائید سالی ده تومان را بهطوری که قرار گذارده است از دو ساله گذشته و هذه السنه بدهد و رفع حرف آقا سید رضی را بنماید و تسامح در این باب ننماید. البته مراقبت در وصول و ایصال آن بنمائید.
فی شهر رجب المرجب سنه 1287.
حکمی خطاب به علاء الدوله حاکم قزوین گویا از مستوفی الممالک مزبور که در تعدیل حکم سابق صادر شده است چه سید رضی از بخشی از ادعاء خود صرفنظر نموده، بلکه به صورتی دیگر ادعاء را مطرح کرده است چنانکه در سنجش میان دو حکم روشن میشود.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 356
علاء الدوله در حاشیه سند پس از اینکه به وصول تعلیقه بندگان آقا (طبعا مستوفی الممالک که ناصر الدین شاه او را «جناب آقا» میخواند و دیگران هم از شاه تبعیت مینمودند[694]) در شعبان 1287 اشاره میکند توضیح مینماید که چون سید رضی هیچگونه حق شرعی و عرفی به سید احمد متولی ندارد[695] چنین قرار شد که من سالی پنج تومان از مال خود به سید رضی بدهم. از حکام بعدی قزوین هم استدعا دارم این پول را به وی بدهند تا جان همه آسوده باشد!. با مهر هموپشت این نوشته:
برادر مهربانا در باب ادعای عالی جناب سیادت مآب آقا سید رضی با عالی جناب آقا سید احمد متولیباشی آستانه مبارکه شاهزاده حسین (ع) از دیوان عدالت حکمی صادر شده که سالی ده تومان موافق قرارداد سنوات قبل هرساله به آقا سید رضی از موقوفات آستانه مبارکه بدهد دیگر مزاحم حالت آقا سید احمد نباشد. دو ساله لویئیل و ئیلانئیل نرسانیده است. ده تومان سال قبل را از سید معزی الیه مطالبه کرده به آقا سید رضی عاید سازید و ده تومان هذه السنه را هم عالیجاه میرزا رسول از بابت جنس خانواری که خدام آستانه از دیوان همایون برقرار دارند کسر گذاشته به عالی جناب آقا سید رضی عاید نماید که آسوده و دعاگوی وجود مبارک باشد و هرساله در این باب به دیوان همایون عارض نشود و عالی جناب آقا سید احمد هم به زحمت سؤال و جواب سید گرفتار نباشد. البته از قراری که قلمی گردیده رفتار نمائید و این سخن را
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 357
مرتفع کنید. باقی بقایت.
قرار شد از بابت توشقانئیل ده تومانی که مطالبه مینماید مطالبه نکند، به همین ده تومان لویئیل و ده تومان هذه السنه ئیلانئیل قناعت کند و من بعد ادعائی دیگر آغاز نکند. باقی بقایت.
به تاریخ غره شهر شعبان المعظم یونتئیل 1287 بعد از زیارت تعلیقه مطاعه جناب جلالت مآب اجل اکرم بندگان آقا مد ظله العالی که مرقوم شده بود سالی ده تومان متولیباشی شاهزاده حسین به عالی جناب آقا سید رضی حق السکوت بدهد چون عالی جناب آقا سید رضی حق شرعی و عرفی به متولیباشی نداشت و امتثال فرمایش بندگان معظم الیه ادام اللّه ایام شوکته لازم بود این بنده درگاه قرارداد مادامی که حکومت قزوین با این بنده درگاه باشد سالی پنج تومان از مال خود به آقا سید رضی تعارفا بدهم که اسقاط ادعای گذشته و مطالبه آتیه مادام مأموریت این بنده در قزوین نمایند. به همین قسم خود سید رضی اقرار دارد، مباشرین امور دیوانی قزوین در هذه السنه و مابعدها سالی پنج تومان به جناب آقا سید رضی بدهند به خرج خواهد آمد.
به مخادیم و هم رکابهای خود که بعد از این بنده مأمور حکومت قزوین میشوند عرض و استدعا میکنم که این پنج تومان را به جناب سید التفات بفرمایند که اهل این شهر و اولیای دولت و خود حاکم آسوده باشند.
حکم ولی عهد مظفر الدین میرزا مورخ ع 1- 1290
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 358
خطاب به اللّه قلی میرزا ایلخانی که در اوائل سال 1289 به جای غلامحسین خان سپهدار حاکم قزوین شد و تا 1292 در این مقام بود[696].
در این حکم با اشاره به فرامین پادشاهان سلف و فرمان ناصر الدین شاه در واگذاری تولیت آستانه شاهزاده حسین به آقا سید احمد فرزند سید ابراهیم متولی سابق آنجا، به حاکم دستور داده شده که همواره رعایت جانب سید مزبور را در نظر داشته باشد و در این باب به مباشرین امور دیوانی قزوین دستورات لازم را بدهد.
اعز ارجمند کامکار ایلخانی حاکم دار السلطنه قزوین به مراحم کامله والا بوده، بداند چون انتظام امور بقاع و اماکن مشرفه و مضاجع منوره اولاد ائمه هدی علیهم السلام موجب حصول دعای خیر برای ذات ملکی صفات سرکار اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی روحی و روح العالمین فداه خواهد شد و من جمله امر بقعه منوره مطهره امامزاده شاهزاده حسین علیه الصلاة و السلام واقعه قزوین است و از قرار فرامین قضا آئین سلاطین سلف انار اللّه برهانهم و فرمان مبارک واجب الاذعان همایونی روحنا فداه خدمت تولیت بقعه منوره مزبوره محول و واگذار به عالی جناب سیادت مآب قدسی انتساب آقا سید احمد پسر مرحوم آقا سید ابراهیم متولی سابق آنجا است و مبلغی هم نقدا و جنسا برای مصارف مقرر شده. علی هذا محض ازدیاد دعاگویی عالی جناب مشارالیه به اصدار ملفوفه خیر مألوفه از قرار فرمان مبارک قدغن نمائید همه وقت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 359
رعایت حال عالی جناب مشارالیه که مشغول خدمات بقعه متبرکه مزبوره است مباشرین امور دیوانی قزوین به عمل آورند که من حیث الجهات آسودهخاطر گشته، فارغ البال و مرفه الحال به دعاگوئی دوام دولت علیه روزافزون قیام و اقدام دارد. در عهده شناسد.
شهر ربیع الاول 1290.
نامه «عبده الراجی محمد مهدی» به «مقرب الخاقان مخدوم مکرم مهربان حاجی حسنعلی خان پیشکار قزوین» در سفارش و توصیه نسبت به آقا سید احمد متولی آستانه شاهزاده حسین، که با توجه به آنچه در دیباچه سند شماره 83 گذشت مربوط به سالهای 1271- 1272 بوده و خوب بود در همانجا گذارده میشد. این حاجی حسنعلی خان در سال 1277 درگذشت[697].
هو مخدوما مکرما چون عالی جناب سیادت مآب آقا سید احمد از جمله سادات رفیع درجات میباشد و متولی حضرت امامزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین (ع) است، مردی واجب الرعایه، رعایت جانب او لازم است که در آنجا آسوده مشغول تولیت خود باشد. خواهش دارم که آن مخدوم به همه جهت مراقب احوال مشارالیه خواهند بود که از جانب همسایه و اهالی آنجا کسی نسبت به او بیاحترامی و بیاعتدالی نکند که مرفه الحال به دعاگوئی دوام دولت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 360
ابد آیت قاهره باشد. خیلی دلم میخواهد سید مشارالیه کمال رضامندی را از آن مخدوم داشته باشد که موجب رضامندی مخلص خواهد بود. ظاهر است که شما هم به هیچوجه مضایقه در مراقبت و رعایت احوال او نفرمائید. زیاده زحمتی ندارد. همواره حالات سلامتی را قلمی و اعلام دارند. باقی و السلام.
نامهای خطاب به «سرکار جناب بندگان قبله و امید گاهی معتمد الدوله» که طبعا عباسقلی خان جوانشیر، و ناچار مربوط به میان دو تاریخ 1275 و 1278 است که در تاریخ نخست ملقب به «معتمد الدوله» شد و در دومی درگذشت[698].
متن نامه سفارش و توصیه است برای آقا سید احمد متولی آستانه:
فدایت شوم اولا منزل سرکار بندگان عالی مبارک. ثانی بعد از مرخصی از خاک پای مبارک سرکار اقدس شهریاری روح العالمین فداه به زیارت حضرت شاهزاده حسین (ع) مشرف شده، با عالی جناب سیادت و نجابت آداب آقا سید احمد سلمه اللّه متولی حضرت ملاقات کرده، از موقوفات حضرت تفصیلی نقل کردند، بسیار متألم شدم که سلاطین صفویه و غیره املاکی وقف این بزرگوار کردند خدا انصاف بدهد بعضی اشخاص را که طمع به موقوفات این بزرگوار کرده و میکنند. به جناب متولی گفتم که در همه موارد خصوصا در چنین امرها اهتمام زیاد دارند البته بروید کیفیت را عرض بکنید، انشاء اللّه حسب الخواهش شما قراری در امر موقوفات مزبور خواهند داد. بدیهی است که انشاء اللّه بعد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 361
از شرفیابی جناب معزی الیه التفات و اهتمامی در این باب خواهید فرمود که امرشان مضبوط شود. از قرار تقریر جناب سید از دیوان حکمی بر ضبط موقوفات نیست اغتشاش از اهل ملک است. ان شاء اللّه رفع آن آسان است. از جناب سید جویا شدم که مستمری به شما چه دادند و میدهند، سکوتی کرد، معلوم شد که تا حال نه خود اظهاری کرده و نه کسی به این فکرها افتاده. آن هم ان شاء اللّه موقوف به التفات جنابعالی است. زیاده عرضی ندارد. خداوند عالم حیاتی دهد که باز فیض یاب خدمت با رفعت شود. باقی امر عالی مطاع.
حکم دیوان عدالت عظمی مورخ رمضان 1296 با مهر «وزارت جلیله عدلیه اعظم ممالک محروسه ایران» و «معز الدوله 1275» و «صدر دیوانخانه» و توقیع «ثبت کتابچه وزارت جلیله عدلیه اعظم ممالک محروسه شد» پشت حکم، در مورد موقوفه شنستق از موقوفات قدیم آستانه شاهزاده حسین (و این آغاز منازعهای طولانی است که سالها به درازا کشید) حسب العرض آقا سید حسن متولی فرزند سید احمد.
معز الدوله: بهرام میرزا فرزند عباس میرزا نایب السلطنه وزیر عدلیه از 1295 تا 1299[699] و مخاطب حکم سلطان احمد میرزا عضد الدوله[700] و مخاطب حکم سلطان احمد میرزا عضد الدوله[701] حاکم قزوین است.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 362
فدایت شوم عالی جناب سیادت انتساب سلالة الانجاب و الاطیاب آقا سید حسن قزوینی نایب التولیه آستانه منوره مقدسه جناب امامزاده واجب التعظیم و التکریم حضرت شاهزاده حسین علیه و علی آبائه آلاف التحیة و السلام به وزارت جلیله عدلیه عظمی عارض شد که چهار دانگ از قریه شنستق علیا واقعه در بلوک رامند قزوین به انضمام دوازده هنگام آب شاهی از رودین ارنزج و دیزج از قرار وقفنامچه معتبره و فرامین مطاعه متعدده سلاطین صفویه انار اللّه برهانهم و فرمان مهر لمعان خاقان مغفور اسکنه اللّه تعالی فی دار السرور وقف بر آستانه مشرفه است. سنوات سابقه ملک مزبور را مرحوم حاجی محمد حسین خان افشار از مرحوم آقا سید احمد متولی والد من موافق اجارهنامچه شرعیه معتبره اجاره نموده و مادام الحیات بر سبیل اجاره متصرف بود، بعد فوته اولاد مرحوم مشارالیه ملک موقوفه را جزو املاک موروثی و ترکه فرض کرده و خیال دارند فی مابین خود تقسیم و تسهیم نمایند و آب موقوفه را هم سالهاست دهخدایان فنود به باغات حوالی شهر برده، مشروب میسازند و تنخواه قیمت را از مالکین دریافت و به مصرف خود میرسانند. بر صدق عرض خود فرامین قضا آئین مطاعه ابراز داشته، زیارت شد.
چون انتظام امور روضات مقدسه و رفع اختلال از کلیه املاک موقوفه همواره منظور نظر مرحمت اثر اقدس همایون شاهنشاه جمجاه عالمیان پناه روحنا فداه است لهذا از دیوان عدالت عظمی به نواب اشرف امجد والا زحمت افزا میگردد که ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان و دهخدایان فنود را احضار و در هر دو فقره به حقیقت مراتب معروضه غوررسی و تحقیقات کافیه به عمل آورده، اولا در باب قریه شنستق بعد از زیارت فرامین مطاعه و ملاحظه اجارهنامچه معتبره به مهر مرحوم مزبور و وضوح وقفیت و حقیت آستانه مقدسه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 363
قدغن فرمائید ملک موقوفه را به تصرف امنای آستانه مشرفه واگذار نمایند، و همچنین در باب آب موقوفه غوررسی فرموده و به مقتضای اسناد سابقه و معمول سنوات قدیمه معمول و به قانون حساب منافع مستحصله از آب موقوفه را به متولی و متصدیان امر آستانه کارسازی دارند. در هر فقره که طرف مقابل را جوابی مقرون به حساب بوده باشد که محتاج به مرافعه شرعی دانند رجوع به محضر احدی از حکام شرع مرضی الطرفین فرمایند.
فی 25 شهر رمضان المبارک 1296.
هو- فدایت شوم چون این دو فقره متعلق به آستانه مبارک حضرت است در نهایت دقت وارسی فرمائید و طوری قرار دهید که موقوفه آستانه مبارک از میان نرود و بر طبق موقوفه عمل شود. در هر حال شما خود به رأی العین و اطلاع کامل و از روی خبرت و بصیرت دارید نهایت اهتمام را خواهید فرمود.
فی 25 شهر رمضان المبارک 1296.
حکم شاهزاده عضد الدوله حاکم قزوین مورخ شوال 1296 که مربوط به موقوفه شنستق است، خطاب به حسین قلی خان، با اشاره به حکم سپهسالار اعظم در این مورد:
مقرب الحضره حسین قلی خان عالی جناب آقا سید حسن متولی بقعه متبرکه شاهزاده حسین از بابت چهار دانگ ملک شنسدق با محمد تقی خان یاور ولد حاجی محمد حسین خان افشار طرف گفتگو است و ادعا میکند ملک مزبور وقف است و بر طبق عرض خود از حضرت اجل اشرف سپهسالار اعظم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 364
مد ظله العالی به محصلی آن مقرب الحضره حکم آورده که رسیدگی و احقاق حق شود. لهذا باید عالیجاه محمد تقی خان یاور به شهر حضور به هم رساند و با سید گفتگو نماید. زیاده مرقوم نمیشود.
شهر شوال 96.
فرمان مورخ شوال 1296 از ناصر الدین شاه خطاب به عضد الدوله حکمران قزوین در باب چهار دانگ موقوفه قریه شنستق که بعضی افراد از طایفه افشار در آن تصرف مالکانه مینمودند و بنابر مفاد این فرمان میبایست به آقا سید حسن متولی آستانه شاهزاده حسین تسلیم شود.
عم اکرم اعز نامدار عضد الدوله حکمران قزوین به شمول الطاف خدیوانه معزز و مباهی بوده، بداند که موافق احکام شرعیه و فرامین مطاعه و نوشته جات معتبره و ثبت دفاتر چهار دانگ قریه شنستق علیا من بلوک دار السلطنه قزوین وقف امامزاده واجب التکریم شاهزاده حسین علیه السلام است. از قراری که به توسط اولیای دولت علیه به عرض حضور همایون رسید بعضی اشخاص از طایفه افشار و غیره به خلاف شرع تصرفات مالکانه در ملک مزبور کردهاند.
چون احقاق حقوق شرعیه و نظم موقوفات اسباب آبادی ولایت و حصول دعا گوئی ابدی است علی هذا به آن عم ارجمند امر و مقرر میداریم بعد از زیارت ملفوفه فرمان مبارک به موجب احکام شرعیه و عرفیه چهار دانگ ملک وقف را به تصرف عالی جناب سیادت انتساب آقا سید حسن متولی بقعه متبرکه داده و او را در تصرف ملک مزبور و سایر املاکی که وقف بقعه متبرکه است مستقل
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 365
نماید و اشخاصی را که مدعی ملکیت آنجا هستند در محضر یکی از علمای قزوین که مرضی الطرفین باشد حاضر کند، به گفتگوی طرفین رسیدگی نماید.
حسب المقرر معمول داشته و در عهده شناسند.
فی شهر شوال المکرم 1296.
حکم مورخ ج 2- 1297 از بهرام میرزا معز الدوله وزیر عدلیه اعظم با مهر او (معز الدوله) و مهر «وزارت جلیله عدلیه اعظم ممالک محروسه ایران» و دو توقیع «ثبت کتابچه وزارت عدلیه اعظم شد» و «ثبت کتابچه وزارت عدلیه اعظم ممالک محروسه شد» در پشت سند.
این حکم در تأیید و تعقیب حکم مورخ رمضان 1296 همو درباره موقوفه شنستق صادر شده و مخاطب حکم شاهزاده عضد الدوله است. حکم پیشین به شماره 117 گذشت.
فدایت شوم چندی قبل عالی جناب قدسی القاب آقا سید حسن خلف مرحوم غفران مآب آقا سید احمد قزوینی متولی آستانه مقدسه و بقعه شریفه شاهزاده حسین علیه السلام واقعه در قزوین به دیوان عدالت عظمی تظلم نمود که چهار دانگ از قریه شنستق واقعه در محال رامند قزوین از جمله املاک موقوفه امامزاده واجب التعظیم است سنوات سابقه چهار دانگ ملک موقوفه را مرحوم حاجی محمد حسین خان افشار از مرحوم آقا سید احمد والدم برابر اجارهنامچه شرعی اجاره نموده و مادام الحیات بر سبیل اجاره متصرف بود. بعد فوته اولاد آن مرحوم جزو املاک موروثی و ترکه فرض کرده، به واسطه طول مدت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 366
اجاره و فوت مستأجر در این مقام برآمدهاند که ملک موقوفه را به ملکیت معمول داشته، کما فرض اللّه به قرار ترکه بین الوراث تقسیم و تسهیم نمایند و موافق وقفنامچه معتبره و احکامات شرعیه و عرفیه و اجارهنامچه معتبره از مرحوم حاجی محمد حسین خان که در دست است چهار دانگ قریه مزبوره محکوم به وقفیت است. به ملاحظه رؤیت اسناد و صدق عرض حکمی صادر شد که حکومت با حضور ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان غوررسی به عمل آورده، پس از وضوح صدق مراتب و ثبوت وقفیت آستانه مقدسه ملک وقف را به تصرف امنای آستانه منوره واگذار نمایند. اگر هم آنها را جوابی مقرون به حساب باشد که محتاج به مرافعه دانند به رضای طرفین رجوع به شرع انور نمایند.
از قراری که عالی جناب عارض این اوقات تظلم نمود هنوز حکم صادره از دیوان عدالت در عقده تأخیر و تاکنون به موقع اجرا نرسیده است. مزیدا للتأکید مجددا خدمت نواب مستطاب اشرف والا زحمت میدهد که به مأموریت عالیشان عزت نشان محمد قاسم بیک گماشته معتمد السلطان صدر دیوانخانه مبارکه که در قزوین است مؤکدا مقرر فرمایند که عالیجاه تقی خان ولد ارشد و سایر ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان را حاضر کرده، قدغن فرمائید با حضور عالی جناب آقا سید حسن متولی بقعه متبرکه که عارض است غوررسی نمایند و به قراری که در حکم سابق مشروحا مرقوم است هرگاه محقق و معلوم شود که چهار دانگ ملک مزبور به وقفیت مستقر است قدغن شود که وراث حاجی محمد حسین خان واگذار نمایند و از عهده مال الاجاره سنواتی هرقدر که شرعا معلوم شود برآیند، چنانچه محتاج به مرافعه شرعیه دانند به محضر شرع مرضی الطرفین رجوع فرمایند، پس از صدور حکم شرعی حضوری رفع غائله فرمایند. و همچنین مقرر فرمائید که مأمور مزبور التزامی از کدخدا
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 367
و ریشسفیدان چهار دانگ بگیرد که طرفین به هیچوجه مداخله در محصول هذه السنه ننمایند تا اینکه گفتگوی طرفین از بابت ملکیت و وقفیت شرعا مرتفع شود و حق به من له الحق عاید گردد.
فی شهر جمادی الثانیه 1297.
هو- فدایت شوم این امورات باید بر طبق حکم شرعی مجری شود خاصه که وقف است. البته نهایت توجه را فرمایند که بر وفق امر شرعی و وقفنامچه واقف معمول شود. فی 19 شهر جمادی الثانی 1297.
حکم مورخ شوال 1298 از ملکآرا حکمران قزوین با مهر او به سجع «ملکآرا 1295» و «ملاحظه شد» به خط او در زیر مهر، خطاب به ابراهیم خان در مورد موقوفه شنستق که آقا سید حسن متولی فرزند مرحوم آقا سید احمد در باب آن به دیوانخانه عدلیه شکایت برده و حکم و مأمور از دار الخلافه با خود آورده بود.
این ملکآرا: شاهزاده عباس میرزا فرزند محمد شاه قاجار است (1255- 1314) که در سال 1297 حکمران قزوین شد و در 1303 به وزارت تجارت منصوب گردید[702].
حکم والا شد عالیشان ابراهیم خان بداند از قراری که عالی جناب آقا سید حسن خلف مرحوم آقا سید احمد متولی بقعه امامزاده واجب التعظیم
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 368
شاهزاده حسین به دیوانخانه عدلیه عرض و تظلم نموده و حکم و مأمور از دار الخلافه آورده است چهار دانگ از شنستق را مدعی شده که وقف امامزاده لازم التکریم سابق الذکر است و در سنوات قبل که حاجی محمد حسین خان مرحوم در چهار دانگ معامله و مداخله داشته به عنوان اجاره و استیجار بوده نه من باب تملک و مالکیت، و همه ساله از مرحوم آقا سید احمد اجاره مینموده و اجارهنامچهای که دال بر مدعاست بالفعل در دست و موجود است و این فقره را به عرض خاکپای جواهرآسای قبله عالم نیز رسانیده، و اکنون ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان افشار ملک وقف را به ملکیت و مالکیت عمل میکنند بلکه به این خیال نیز افتادهاند که تقسیم و تسهیم نمایند میان خود، و حق امامزاده را از میان برده باشند.
لهذا به موجب حکم دیوانخانه عدلیه عظمی و برحسب الرقم والا آن عالی شان مأمور است به اتفاق عالیجاه قاسم آقا مأمور دیوانخانه به قریه شنستق برود ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان را اعلام نماید و عالیجاه عزت همراه محمد تقی خان یاور را که ولد ارشد حاجی محمد حسین خان است با دونفر دیگر برادران او عاجلا به شهر حاضر سازد و اگر اسنادی در مقابل داشته باشند همراه خود بیاورند که در شهر بتوانند با عالی جناب آقا سید حسن گفتگو نمایند و از طرف سایر ورثه هم باید وکالت داشته باشند و قطع سخن مدعی را بنمایند. البته حسب الامر در حاضر نمودن محمد تقی خان و برادرانش اهمال نورزد و در عهده شناسد.
شهر شوال 98.
سؤال آقا سید حسن متولی آستانه از «ابو تراب الحسینی»
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 369
درباره طاحونه قوشخانه وقفی مزار که در تصرف دیگران بود و استجازه برای مرافعه شرعی در باب آن، با اذن حاکم شرع مزبور به او و برادرش حاجی سید حسین مورخ محرم 1302:
به شرف عرض مقدس جناب شریعتمدار عالی میرساند در خصوص چهار دانگ و نیم طاحونه مشهور به قوشخانه که وقف بر آستانه متبرکه حضرت شاهزاده حسین است و چندی است به عنوان غصب در دست دیگران است.
در این اوقات نوشتهجات او از قبیل اجارهنامچه و غیره پیدا شده و تولیت آن موقوفه در هر عصر با متولی آستان ملک پاسبان بوده. علی هذا از جناب مستطاب شریعتمدار عالی تمنا و استدعا دارد محض آنکه سه دانگ طاحونه وقف الان در ید عمدة التجار حاجی آقا محمد المدعو به خباز است مجددا از قبل شرع مطاع اقل السادات را مأذون بفرمائید که با حاج مزبور مرافعه شرعیه نموده و وقفیت طاحونه را به میزان شرع انور معین نموده و به مصارف روضه متبرکه برسد که اجر واقف هم ضایع نشود. محرم الحرام سنه 1302.
هو- جناب آقایان مکرمان متولیان حرسهما اللّه تعالی هریک مأذون میباشند در مالومنالی که متعلق است به آستانه مبارکه لا سیما الخیر پیدا شود که در معرض تضییع به ید غصب از روی عمد یا جهل افتاده به صروف از منه خصوصا این پارچه طاحونه در متن البته به وفق شرع انور باید معمول شود و تجاوز نشود.
و ذلک فی 15 محرم سنه 1302 [مهر:] ابو تراب الحسینی.
محضری مورخ صفر 1302 درباره وقفیت طاحونه قوشخانه
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 370
و درخواست گواهی بر صحت استناد خط و مهر موجود در سند شماره 51 این مجموعه و سندی دیگر به حاجی میرزا محمد و آقا سید صالح مشهور به حاجی آقای مسجد شاهی دو عالم و فقیه قزوین در نیمه اول قرن سیزدهم، با تصدیق دو تن از علماء این دوره قزوین در بالای سند:
به عرض مقدس جنابعالی آنکه هریک از آقایان عظام فخام و مطاعان کرام و مخادیم ذو العز و الاحترام و مؤمنین علی دین سید الانام علیه الصلاة و السلام و اشخاصی که علم کامل و اطلاع شامل بر وقفیت چهار دانگ و نیم طاحونه مشهور به قوشخانه دارد که از جمله موقوفات بقعه متبرکه حضرت حسین بن علی بن موسی الرضا علیه و علی آبائه الف التحیة و الثنا میباشد و حکمی که مرحوم مغفور خلدآشیان طوبی مکان آقای حاجی میرزا محمد مبرور طاب اللّه ثراه بر وقفیت طاحونه مزبور به خط مبارک خود صادر فرمودهاند میشناسند که خط و مهر خود آن مرحوم است و ایضا از حکمی که سرکار شریعتمدار آقای آقا سید صالح مرحوم که مشهور بودهاند به حاجی آقای مسجد شاهی در باب وقفیت چهار دانگ و نیم طاحونه مسطوره مرقوم داشتهاند و میشناسند که خط و مهر خود آن مرحوم مغفور است، دو کلمه شهادت خود را در صدر وریقه مرقوم و به خاتم شریف منیف خود مختوم فرمایند که عند اللّه ضایع نخواهد بود. 29 شهر صفر المظفر سنه 1302.
* خط و مهر جناب مستطاب علیین آشیان متکی با علی غرف فرادیس الهی حاجی میرزا محمد اعلی اللّه مقامه را ملاحظه شد. بیشک و ریب خط و مهر ایشان است [مهر:] لا اله الا اللّه الملک الحق المبین عبده معین.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 371
* هو- بلی، خط و مهری که ملاحظه شد خط و مهر علیین آشیان حاجی میرزا محمد نور اللّه مضجعه الشریف و مهر علیین آشیان آقا سید صالح که مشهور است به حاجی آقای مسجد شاهی است و خلافی در خط مهر آن دو بزرگوار نیست. حرره العبد [مهر:] یا ابو تراب.
محضری در باب وقف بودن طاحونه قوشخانه بر آستانه شاهزاده حسین که بنابر آنچه از تاریخ مصالحه مذکور در سند شماره 51 و متن گواهیها دانسته میشود مربوط به اواسط بلکه نیمه اول قرن سیزدهم است و چون تاریخ مشخصی نداشت در اینجا به مناسبت گذارده شد:
استشهاد و استعلام و استخبار میرود از عالی حضرات رفیع درجات حضار مجلس محاکمه در خصوص گفتگوی چهار دانگ نیم آسیای وقفی آستانه متبرکه شاهزاده حسین (ع) مشهور به آسیای قوشخانه در خدمت مرحمت و غفران پناه جنت و رضوان آرامگاه حاجی میرزا محمد طاب ثراه فی مابین متولی آستانه مذکوره و ورثه مرحوم کربلایی کریم طحان که موجر و مستأجر متوفی گردیده ورثه کربلایی کریم مذکور اناثا و ذکورا در خدمت مرحوم مزبور تأیید (؟) اجاره پدر خود نموده مصالحه مجدد به مهر عالی جناب سابق الذکر قلمی نمودند. دو کلمه شهادت خود را قلمی نموده و به مهر شریف خود مزین فرموده که عند الحاجه حجت بوده باشد.
* هو- اقل خلق اللّه محمد رسول علم قطعی دارم که سابق بر این در خدمت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 372
عالی جناب مقدس القاب مرحمت و غفران پناه جنت و رضوان آرامگاه حاجی میرزا محمد گفتگوی طاحونه مشهوره به قوشخانه میبود و گفتگوی طرفین مدتی کشیده، عالیحضرت سیادت و نجابتپناه آقا میر ابراهیم مشهور به آقا میر متولی شاهزاده حسین با ورثه آقا کریم طحان این بود که چهار دانگ نیم طاحونه مذکوره وقف و متعلق به سرکار شاهزاده حسین میباشد و از متولی سابق اجاره نموده و ورثه آقا کریم طحان منکر بودند که مطلق دخلی ندارید.
آخر الامر مقر و معترف گردیده که چهار دانگ نیم طاحونه مذکوره وقف است و اجاره مجدد نیز نمودند. بر طبق مدعا سابق بر این نوشته شده است که این عبد نیز مهر نمودهام که به خط سیادت و نجابتپناه آقا میرزا حاجی مرحوم نوشته شده است که وراث آقا کریم اقرار وقفیت نمودند. و ما شهدنا الا بما علمنا [مهر:] و ما محمد الا رسول.
* هو- اقل السادات زین العابدین الحسینی در حیات جناب والد طوبی آشیان به قریه الولک میرفتم در اثنای راه کربلایی کریم مرحوم را دیدم که در آسیای مذکوره متن کار میکرد. این جانب از او سؤال نمودم که این آسیا ملک کیست؟ مرحوم مذکور گفت که چهار دانگ نیم آن وقف آستانه مبارکه شاهزاده حسین است که از متولی اجاره کردهام و در زمان جناب اخ گرام طوبی آشیان وراث کربلایی کریم آمده ادعای ملکیت آسیای مذکور نمودند، اثبات مطلب خود موافق شرع انور نتوانستند نمود. آخر الامر مجموع وراث اناثا و ذکورا اقرار به وقفیت آسیای مذکور متن نمودند و مجددا اجاره نمودند. و ما شهدنا الا بما علمنا [مهر:] عبده زین العابدین الحسینی.
* هو- اقل خلق اللّه ابراهیم بن حسنعلی در خصوص آسیای قوشخانه وقفی آستانه شاهزاده (ع) علم دارم که یک طغرا اجارهنامه که مرحوم کربلایی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 373
کریم طحان از مرحمتپناه آقا میرزای متولی به مدت بیست و پنج سال اجاره نموده که آسیای مذکور را دایر نموده سالبهسال مداخل چهار دانگ نیم آسیا را محاسبه نموده، از اخراجات موضوع نموده به کم و کسر او رجوع نمایند و اجارهنامه ملاحظه نموده و در مجلس مرحمتپناه حاجی میرزا محمد نیز در محاکمه حضور داشتم که ورثه کربلایی کریم کلیتا اناثا و ذکورا اقرار به وقفیت چهار دانگ نیم آسیای مذکور نموده اجاره جدید نمودند [مهر:] یا ابراهیم.
محضری بدون تاریخ در باب وقف بودن چهار دانگ قریه شنستق و هفت سهم قریه دستجرد اقبال و دوازده هنگام آب دو رود ارزنک و دزج بر آستانه شاهزاده حسین.
این محضر مربوط به قرن سیزدهم است که چون تاریخ مشخصی نداشت مانند سند پیش به تناسب اسناد قبل در اینجا گذاشته شد:
استشهاد و استخبار و استعلام میرود از عالیحضرات اعزه و اعیان و سایر متوطنین دار السلطنه قزوین بر آنکه هرکس که علیم و خبیر و مطلع بوده باشند از اینکه چهار دانگ قریه شنستق علیای رامند و هفت سهم از جمله بیست و چهار سهم قریه دستجرد اقبال و دوازده هنگام آب رودین ارزنک و دیزج بعد از شصت روز از نوروز فیروز سلطانی وقف آستانه مقدسه منوره متبرکه امامزاده واجب التعظیم و التکریم [حضرت شاهزاده حسین بن حضرت امام الجن و الانس علی بن موسی الرضا علیه و علی آبائه التحیة و الثناء] و مداخل آنها مختص مصارف ضروریه آستانه مقدسه بوده دو کلمه اسامی خود را در حاشیه همین مجله نوشته به امهار شریفه خود مزین و محلی فرمایند. إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 374
* هو- مراتب استشهاد بیان واقع است و خلافی ندارد، و ما شهدنا الا بما علمنا. نمقه [مهر:] محمد باقر بن محمد تقی الحسینی.
* به نحوی که عالیحضرت سلالة السادات متولی استشهاد نموده بیان واقع است. نظر به ملاحظه ارقام و مطلع بودن بنده درگاه که همه وقت از چگونگی املاک قزوین اطلاع داشته املاکی که در متن قلمی شده وقف متعلق به سرکار فیض آثار امامزاده واجب التعظیم دارد و ارقام نیز به قید لعنتنامه [مهر:] بسم اللّه الرحمن الرحیم.
* مراتب استشهاد عین واقع و خلافی ندارد [مهر].
* نظر به ملاحظه ارقام سلاطین جنتمکین صفویه و مکتوبات دفتری و غیره به نحوی که استشهاد کرده کمترین بندگان مطلع و خلافی ندارد. العبد الاقل .. [مهر:] دارد امید شفاعت ز محمد اوسع.
حکم شرعی مورخ ذ ح- 1302 بالای صورت مجلس مرافعه شرعی در باب شنستق میان آقا سید حسن و حاجی سید حسین فرزندان سید احمد متولیان آستانه شاهزاده حسین از یکسو و ورثه حاجی محمد حسین افشار از سوی دیگر که این صورت مجلس تاریخ 29 ذ ق- 1302 دارد، مشتمل بر تفصیل مراحل مرافعه و صدور حکم حاکم شرع که حاجی ملا آقای قزوینی مجتهد مشهور و نافذ الکلمه قزوین در آغاز قرن حاضر بوده است.
نسخهای از این حکم بعد از این بهنظر علماء اعتاب مقدس
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 375
کربلا و نجف و نیز حکام شرع طهران رسیده و آنان در حواشی حکم حاکم شرع مزبور آن را تأیید و تنفیذ نمودهاند که سوادی از این نسخه دوم نیز جز اصل نسخه اول در دست است و تصدیقها و تنفیذهای حاشیه آن هم در پایان پس از متن حکم حاجی ملا آقا نقل خواهد شد. در مجموع این دانشمندان وقفیت قریه شنستق را نسبت به چهار دانگ مورد تأیید و حکم قرار دادهاند:
1) حاجی ملا آقا قزوینی حاکم شرع معروف قزوین در این تاریخ[703].
2) شیخ زین العابدین مازندرانی درگذشته 1309[704].
3) سید عبد اللّه بهبهانی روحانی معروف که از زعماء مشروطه بود[705].
4) سید باقر حایری[706].
5) ملا جعفر مجتهد طهرانی[707].
6) حاجی سید علی اکبر تفرشی[708].
7) میر عبد الصمد قزوینی[709].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 376
8) حاجی شیخ فضل اللّه نوری.
9) ملا فتح اللّه مجتهد طهرانی.
به شرف عرض اقدس جناب مستطاب شریعت مآب عالی میرساند خصوص آنکه حاضر محضر مهر انور شرع مطاع لازم الاتباع گردیدند در مقام ترافع عالی جناب آخوند ملا محمد هادی وکیل ثابتة الوکاله جنابان مستطابان معلی الالقابان مفخری السادات و النجباء الفخام آقایان عظام کرام حاجی سید حسین و آقا سید حسن متولیان بقعه مبارکه شاهزاده حسین علیه السلام و جناب شامخ الالقاب فضایل مآب آقا شیخ محمد هاشم وکیل محققة الوکاله جناب فخر الاشراف و الاعاظم مقرب الخاقان میرزا اسماعیل خان وکیل الرعایا که وکیل در توکیل بودند به وکالت محققه ثابته از قبل عالیجاهان نتایج الخواقین العظام محمد تقی خان و علی خان و خان بابا خان اخلاف مرحوم علیین مکان حاجی محمد حسین خان افشار طاب رمسه و مثواه، و بعد حضورهما مدعی گردید در مقام ترافع جناب آخوند ملا محمد هادی از قبل موکلین خود به جناب شامخ الالقاب آقا شیخ محمد هاشم بر اینکه چهار دانگ مشاع از کل شش دانگ از قریه شنستق علیا من محال رامند دار السلطنه قزوین که در ید تصرف موکلون موکل معظم الیه شما میباشد از آب و ملک به انضمام آنچه متعلق به اربابی چهار دانگ از قریه مسطوره وقف است بر آستانه متبرکه امامزاده لازم التعظیم شاهزاده حسین بن علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء و تولیت شرعیه آن با جنابان موکلین من میباشد و ید تصرف آنی موکلین موکل شما بلکه عموم ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان و غیر ایشان هرکه متصرف باشد به عنوان غصب و عدوان است و تخلیه ید تصرف ایشان الساعه واجب و لازم و فورا به تصرف موکلین من دادن حسب الشرع متحتم است. و جناب
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 377
شامخ الالقاب آقا شیخ محمد هاشم از قبل موکلون جناب موکل خود در جواب متلقی گردید که موکلون موکل من در چهار دانگ قریه مسطوره به ملکیت و حقیت متصرف شرعی میباشند و احدی را مالک و ذی حق نمیدانند.
حکم شرع مطاع صادر شد که وکیل مدعیان بر طبق مدعای موکلین خود در عالی محضر اقامه بینه نماید. علی هذا امتثالا لامرکم العالی وکیل جنابان متولیان جمعی از شهود معروفه متکاثره متوافره مشتمله بر عدول از سلسله سلیل اجله علماء عظام و موثقین و متدینین از اخیار و غیرهم که به سرحد شیاع و استفاضه بود حسب التفصیل ذیل:
جناب مستطاب شریعت مآب مجتهد العصری آقائی حاجی سید ابو تراب سلمه اللّه تعالی. شاهدان فرع: جناب علام فهام آقا شیخ محمد تقی زید فضله- جناب مفخر السادات العظام آقا سید احمد/ جناب مستطاب شریعت مآب عمدة العلماء العظام آقائی آقا سید عبد الکریم سلمه اللّه. شاهدان فرع ایضا جنابان معزی الیهما/ جناب سلالة السادات النجباء العظام آقائی آقا میر محمد حسین/ جناب قدسی القاب علام مفخر السادات النجباء العظام آقائی آقا سید حسن زید فضله العالی/ جناب مستطاب فضایل مآب آقائی آقا میرزا ابو تراب زید فضله متولی مسجد جامع/ عالی جناب قدوسی انتساب آخوند ملا محمد علی قاری/ عالی جناب مقدس القاب آخوند ملا محمد زید فضله/ عالی جناب مقدس القاب آخوند ملا محمد صادق/ عالی جناب مقدس القاب آخوند ملا مرتضی/ عالی جاه عمدة الخوانین العظام حبیب اللّه خان/ عالیجاه معلی جایگاه محمد اسماعیل خان/ عالیجاه عزت همراه آقا میرزا موسی/ عالیجاه افتخار الحاج و العمار حاجی محمد قلی/ عالیحضرت احسن الزوار کربلایی محمد رضا/ عالیحضرت خیر الزایرین کربلایی حسین قلی/ زایر الائمة الاطهار کربلایی محمد حسین/
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 378
عالی جاه میرزا محمد حسن/ عالی جاه مقرب الحضرة سهراب خان سلطان/ عالی جاه محمد قاسم بیک/ عالی جاه محمد قلی بیک/ عالی حضرت احسن الزوار کربلایی ولی/ عالی حضرت آقا حسین قلی/ عالیشان آقا جعفر قلی/ عالی حضرت خیر الزوار کربلایی محمد تقی/ عالی حضرت خیر الزایرین مشهدی محمد مهدی/ خیر الزایرین کربلایی عیوض/ عالی حضرت مشهدی علیجان/ خیر الزایرین کربلایی نصر اللّه]
در عالی محضر مهر انور اقامه نمود که هریک شفاها و صریحا اداء شهادت نمودند براینکه چهار دانگ از کل شش دانگ از قریه شنستق علیای رامند از آب و ملک و جمله متعلقات آنکه در ید تصرف آنی عموم ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان است وقف است بر آستانه متبرکه شاهزاده حسین بن علی بن موسی الرضا سلام اللّه علیه که تولیت آن با جنابان متولیان مسطوران است و ید تصرف آنی عموم ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان و هرکه غیر آنها متصرف باشند ید غصب و ظلم و عدوان است.
پس از اداء شهادت شهود متکاثره مستفیضه اعلام به وکیل مدعا علیهم فرمودند که چنانچه شما را بر شهادت شهود مفصله رافعی باشد اظهار و ابراز داشته که به میزان شرع انور عمل شود. مدتی به مسامحه و مماطله گذشت ابراز مطلبی و آغاز سخنی نشد. مجددا اعلام شد تا آنکه خود جناب مقرب الخاقان وکیل الرعایا حضور به هم رسانیدند و در عالی محضر مدعی شد که ما بینه داریم که بر شهود تدلیس شده، امر به اقامه فرمودند مدتی گذشت اثری ظاهر نشد.
بعد از تحقق تسامح ضرب الاجل فرمودند بسبعة ایام، زمان ضرب الاجل منقضی گردید ایضا اثری به ظهور نرسید. مدعیان مطالبه حکم نمودند ایضا ضرب الاجل ثانی فرمودند آن نیز منقضی شده اثری به ظهور نرسید. حکم حقیت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 379
و وقفیت محل موقوفه به عهده تعطیل و تعویق افتاده.
حال مستدعی از جناب مستطاب شریعت مآب عالی آنکه آنچه از شهادت شهود متکاثره متوافره مستفیضه و قراین خارجه و داخله سیما از تحقیقات تام و غوررسی تمام خود جناب شریعت مآب عالی از خارج و داخل در ظرف این مدت نه ماه که این ترافع به طول انجامیده آنچه از حقیقت حقیتجنابان مدعیان مسطوران و وقفیت محل موقوفه بر ضمیر منیر مهر تنویر عالی واضح و لایح و منکشف و مبرهن و به اعلی درجه ثبوت و تحقق شرعی رسیده مرحمت فرموده حسبتا للّه و طلبا لمرضاته دو کلمه حکم محکم آن را در صدر عریضه مرقوم و به خاتم شریف منیف مبارک خود مختوم و مزین فرمایند که عند اللّه و عند الرسول خالی از اجر نخواهد بود که ان شاء اللّه حق به من له الحق عاید گردد. باقی و السلام علی من اتبع الهدی.
تحریرا فی بیست نهم شهر ذی قعدة الحرام من شهور سنه هزار سیصد دو هجری نبوی (ص) مطابق سال فرخنده فال ترکی تخاقویئیل خیریت دلیل است.
بسم اللّه الرحمن الرحیم- صورت ترافع از قراری است که ثبت افتاده.
به میزان شرع مطاع لازم الاتباع محقق و ثابت گردید چهار دانگ مشاع از اراضی قریه شنستق علیا از اراضی مشغوله و مزروعه و املس وقف بر بقعه متبرکه امامزاده لازم التکریم حضرت حسین بن علی بن موسی الرضا سلام اللّه علیه و علی آبائه المکرمین است و باید منافع عایده و محصول و فایده آن اراضی با آنچه از متعلق عرفی و شرعی ارض فقط است از چشمه واقعه در آن و حقوق شرب از اودیه که از قدیم الایام مرسوم بوده به مصالح خاصه آستانه متبرکه مصروف
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 380
شود و تصدیه و مباشرت و تولیت شرعیه در این زمان راجع به جناب مستطاب السید الجلیل العاری من کل شین الحاج سید حسین و اخ اعز ایشان الاحسن من کل حسن السید حسن حفظهما اللّه تعالی میباشد و متصرف در تصرفش راجع به اذن ایشان نباشد غاصب است و به حکم خلاق ارض و سما جلت عظمته باید رفع ید نموده، به تصرف متولیان شرعی دهد. هکذا قضیت و الزمت و اللّه خیر الحاکمین.
نمقه العبد فی یوم عرفه 1302 [مهر:] یأتی من بعدی اسمه احمد.
* بسم اللّه و له الحمد- نعم ینبغی امضاء هذا الحکم الشریف علی کل من علم به و هو ماض عند اللّه تعالی و عند الاقل الجانی زین العابدین المازندرانی.
* بسمه تعالی- نعم یجب امضاء ما امضاه علم الاعلام جناب الشیخ العلام متع اللّه المسلمین بطول بقائه و ادام اللّه تعالی ظله علی رئوس الانام و قد امضیت و انفذت ما امضاه. و کان ذلک فی عاشر ذی قعدة الحرام 1303 [محل مهر حاجی ملا جعفر مجتهد طهرانی].
* بسمه تعالی- یجب العمل بما رسمه المولی العلامه ادام اللّه تعالی ایامه و قد حرره الجانی عبد اللّه الموسوی 26 شهر ذی قعده 1303.
* هو- حکم محکم صادر از مرحوم علیین آشیان الحاج ملا آقا اعلی اللّه مقامه مطاع و لازم العمل است، حکم صدر عن اهله و وقع فی محله، خاصه به امضاء مرحوم طوبی مکان خلدآشیان شیخ الفقهاء و المجتهدین آقای شیخ زین العابدین نور اللّه مرقده، و اطاعت آن بر عامه مسلمانان لازم است. حرره الاحقر [مهر شریعتمدار مرحوم آقا میر عبد الصمد].
* بسم اللّه الرحمن الرحیم- حکم مرحوم مغفور حاجی ملا آقای قزوینی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 381
رحمه اللّه تعالی که موشح است به امضاء مرحوم جنتمکان حجة الاسلام شیخ المشایخ شیخ زین العابدین مازندرانی طاب ثراه متبع و مطاع است. البته معمول دارند. حرره الاحقر فضل اللّه النوری فی تاریخ 21 من شهر ربیع الاول 1317.
* بسم اللّه الرحمن الرحیم- هذا الحکم صدر من اهله و وقع فی محله فیجب العمل به. و قد حرره العبد الجانی فی 7 ذی قعدة الحرام 1317 [مهر حاجی ملا فتح اللّه مجتهد طهرانی].
* بسم اللّه الرحمن الرحیم- لا شک فیه و لا شبهة تعتریه که احکامات مقرونه به امضاء و تصحیح جناب مستطاب شریعتمدار شیخنا و شیخ المشایخ آقائی آقا شیخ زین العابدین دام ظله العالی مصحح و ممضی است و در شرع شریف مجری و لازم الاتباع است [مهر آقا سید باقر حائری].
* بسم اللّه تعالی- این خاتم شریف از جناب ملاذ الاسلام مقتدی الانام آقا شیخ زین العابدین ادام اللّه بقائه و ایام افاضته میباشد و حکم جناب الحاکم المطاع مطاع. حرره الاحقر فی الثامن من ذی قعدة الحرام 1303 [مهر حاجی سید علی اکبر مجتهد تفریشی].
دستور یحیی خان مشیر الدوله پسر میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی و برادر حاجی میرزا حسین خان سپهسالار که در سال 1299 به مشیر الدوله ملقب و وزیر عدلیه شد و در رجب 1302 برکنار گردید و در سال 1309 درگذشت[710] درباره
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 382
ادامه گفتگوی آقا سید حسن متولی با ورثه حاجی محمد حسین افشار بر سر شنستق در محضر آقا شیخ هادی (گویا نجمآبادی متوفی 1320) که سند شماره 129 مجموعه حاضر به آگاهی بر چگونگی جریان امر و سبب این ادامه و فهم مفاد سند حاضر مدد میکند.
عالیجاه میرزا علی اکبر جناب فضایل نصاب آقا سید حسن و عالی جاه مجدت همراه محمد تقی خان یاور را در محکمه جناب شریعتمدار حجة الاسلام و المسلمین آقا شیخ هادی سلمه اللّه تعالی برای طی گفتگوئی که دارند حاضر نمائید که عالیجاه محمد تقی خان یاور نقض حکم شرعی که از جنابان شریعتمداران حاجی ملا آقا و آقا شیخ هادی که در دست جناب فضایل نصاب آقا سید حسن میباشد موافق قرارداد خودش برساند و پس از گفتگوی طرفین خاتمه امر را اطلاع بدهید تا حکم آن موافق عدل و انصاف کرده شود.
فرمان ناصر الدین شاه مورخ رجب 1304 در واگذاردن تولیت آستانه مقدس حضرت شاهزاده حسین به آقا سید حسن و حاجی سید حسین فرزندان سید احمد مرعشی و تأیید حکم شرعی بر وقفیت شنستق که بنابر مفاد فرمان دستخطی نیز از جانب وی برای رسیدگی به امر آن صادر شده بود.
بسم اللّه تعالی شأنه العزیز
الملک للّه تعالی- حکم همایون شد که چون از قرار فرامین سلاطین
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 383
صفویه و فرامین خاقان مغفور و شاهنشاه مبرور البسهم اللّه حلل النور و فرمان مبارک این دولت ابد مدت تولیت و جاروبکشی آستانه متبرکه حضرت شاهزاده حسین علیه السلام واقعه در دار السلطنه قزوین ابا عن جد با مرحوم آقا سید احمد مرعشی بوده و بعد از فوت آن مرحوم الی کنون با عالی جنابان سعادت و شرافت مآبان حاجی سید حسین و آقا سید حسن خلفان آن مرحوم است و مبلغ پانزده تومان و هفت هزار و هفت صد و پنجاه دینار نقد و مقدار بیست و دو خروار و شصت من تبریز به اسم صرف روشنایی برقرار بوده است که همه ساله باید از منال دیوانی کچلجرد و ولاذجرد موافق ثبت و دستورالعمل قزوین دریافت نمایند و چهار دانگ آب و ملک قریه شنستق علیای واقعه در بلوک رامند قزوین که به شرح فرامین متعدده جزء موقوفات آستانه مزبوره است در این سنوات اولاد مستأجرین آنجا مدعی ملکیت شده بودند حسب دستخط جهان مطاع مبارک و احکام اولیای دولت رجوع به مرافعه مرضی الطرفین شده، متولیان بقعه احکام قطعیه بر وقفیت صادر نمودهاند و حکومت کما فی السابق به تصرف آستانه داده.
نظر به ظهور لیاقت و شایستگی عالی جنابان مشار الیهما تولیت بقعه مزبوره را به مشارالیهما محول و واگذار نمودیم که چون آبا و اجداد خود مشغول خدمتگزاری بقعه متبرکه باشند، منافع چهار دانگ موقوفه و نقد و جنس مزبوره را اخذ و به مصرف مقرره آستانه برسانند. مقرر آنکه حکام حال و استقبال دار السلطنه قزوین حسب المرقوم مرتب داشته، دیگران را تصرف در موقوفه و اخذ نقد و جنس ندهند.
شهر رجب 1304.
مبلغ پانزده تومان و هفت هزار و شش صد و سی و پنج دینار نقد و مقدار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 384
بیست و دو خروار و شصت من غله در جزو مخارج ولایتی از بابت صرف روشنائی بقعه متبرکه شاهزاده حسین علیه السلام در بابت محل کچلجرد و غیره در دستور العمل هذه السنه تنگوزئیل قزوین خرج آمده، صحیح است.
حکم مورخ رجب 1304 از حسین خان معتمد الملک فرزند یحیی خان مشیر الدوله، حکمران قزوین تا اواخر سال 1305[711] خطاب به حاجی عباسقلی خان نایب الحکومه آن شهر در باب موقوفه شنستق و شرح چگونگی مرافعه شرعی در باب آن تا حین صدور این حکم و مراحلی که بر این مرافعه گذشته است. این سند از این رهگذر در توضیح مفاد اسناد گذشته مربوط به این موقوفه سودمند است.
در حکم مورد سخن با اشاره به مراحل مزبور و قطعی شدن حکم به وقفیت، به نایب الحکومه نامبرده دستور داده میشود که موقوفه را از دست ورثه حاجی محمد حسین خان بیرون آورده و تسلیم متولیان آستانه شاهزاده حسین نماید:
حکم عالی شد مقرب الخاقان عمدة الخوانین العظام حاجی عباس قلی خان نایب الحکومه قزوین را مرقوم میدارد در باب چهار دانگ مشاع از آب و ملک قریه شنستق علیای واقعه در بلوک رامند قزوین که از قرار وقفنامچه معتبره و فرامین سلاطین خلدمکین صفویه و خاقان مغفور انار اللّه براهینهم از جمله موقوفات آستانه متبرکه حضرت شاهزاده حسین ابن علی ابن موسی الرضا
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 385
علیه و علی آبائه الف التحیة و الثنا بوده و مرحوم حاجی محمد حسین خان افشار به خط و مهر جمعی از اهالی قزوین از متولی آستانه به مدت طولانی اجاره نموده، بعد از فوت آن مرحوم عالیجاهان محمد تقی خان و علی خان و خان بابا خان اولاد مشارالیه منکر وقفیت شده، مدعی مالکیت بودند. جناب سلالة الاطیاب آقا سید حسن متولی خاصه آستانه به شرح عریضهای به حضور مبارک عارض و دستخط جهان مطاع صادر گردیده که در وزارت عدلیه عظمی رسیدگی نماید. چون مدعیان ادعای تصرف و ملکیت نمودند در دیوانخانه عدلیه به موجب احکام موجوده که در دست جناب متولی است حکم به مرافعه نمودند و حکام قزوین به شرح التزام و تراضی طرفین قرار مرافعه را در محضر جناب مستطاب مجتهد الزمان حاجی ملا آقا سلمه اللّه تعالی نموده، بعد از مدت ده ماه مرافعه شرعیه آخر الامر وکیل شرعی متولیان آستانه به شهادت جمعی از مجتهدین اعلام و فضلا و غیره وقفیت محل مزبور را به اعلی درجه ثبوت شرعی رسانیده، حکم مفصل و معتبری صادر نموده. باوجود این عالی جاه محمد تقی خان به طهران آمده عارض بشود که این حکم و مرافعه معیوب و مقدوح است.
محض رفع سخن مشارالیه جناب نبیل الانجاب آقا سید حسن متولی امامزاده را به طهران احضار نموده، موافق التزام و رضای طرفین رجوع به محضر جناب مستطاب مجتهد الزمان آقای حاجی شیخ هادی سلمه اللّه تعالی نموده که هرگاه عالیجاه محمد تقی خان را در مقابل حکم و مرافعه مزبوره سخنی مقرون به شرع باشد معلوم نماید. بعد از شش ماه گفتگو موافق نوشتهای که جناب مستطاب آقای شیخ هادی به جناب متولی داده است عالیجاه محمد تقی خان معارضی و ایرادی بر حکم مرقوم نتوانسته است اقامه نماید. بعد از ختم گفتگوی شرعی عالیجاه محمد تقی خان را الزام نمودم هرگاه سندی و نوشتهای که
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 386
دال بر ملکیت خود و بر بطلان احکام امامزاده در دست دارد ابراز نماید، معلوم شد به هیچوجه سند معتبری که در شرع و عرف متکی به آن باشد ندارد.
لهذا مرقوم میشود که بعد از وصول این حکم چند نفر مأمور کافی از حکومت به قریه مزبوره بفرستند. اولا چهار دانگ آب و ملک مرقوم را به تصرف متولیان آستانه متبرکه داده و از ریشسفیدان و رعایای قریه مزبوره عهده و التزام بگیرند که از این تاریخ به بعد مباشرین اولاد مرحوم حاجی محمد حسین خان مداخله در ملک وقف نکنند و خود را رعیت امامزاده دانسته، از سخن حسابی متولی تجاوز ننمایند. ثانیا محصول دو ساله موقوفه را به موجب التزامی که محمد تقی خان در حکومت سپرده است و محصول دو ساله را تحویل او کرده است از قرار تصدیق ریشسفیدان محل از کسان مشارالیه گرفته، تحویل متولی نمایند که به مصارف مقرره واقف برسانند. البته حسب المرقوم معمول دارید.
شهر رجب 1304.
حکم مورخ شوال 1304 از همان معتمد الملک خطاب به اسماعیل خان نایب الحکومه قزوین که چون حکم سابق به نام وی نبود آن را اجرا ننموده بود. در این سند به وی دستور داده میشود هر حکمی که پیشتر به نام نایب الحکومه آن موقع صادر شده است مجری داشته، و در این مورد حکم مربوط به موقوفه شنستق را اجرا و متولیان آستانه شاهزاده حسین را آسوده سازد:
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 387
حکم عالی شد مقرب الخاقان نتیجة الامراء العظام اسماعیل خان نایب الحکومه قزوین را مرقوم میشود در باب ملک شنستق که موقوفه و متعلق به شاهزاده حسین علیه السلام است سابقا بر طبق اظهارات عالی جناب سیادت انتساب خیر الحاج حاجی سید حسین متولی و اخوی ایشان موافق تحقیقات لازمه احکام حقه صادر گردید. از قرار مذکور تاکنون به موقع اجرا نرسیده و علت و دقت و تعلل و تأمل محض این بوده است که احکام صادره سابقه به عنوان آن مقرب الخاقان نبوده است.
علی هذا مرقوم میشود که احکام صادره سابقه را در این مورد و موارد دیگر که از طرف حکومت صادر شده است بدون استثناء حتمی الاجرا دانسته، مفاد آنها را به موقع اجرا بگذارند و در این مورد مخصوصا احکام سابقه را مجری و حاج متولی را آسوده دارند.
شهر شوال 1304.
حکم مورخ ذ ق- 1304 از امین السلطان صدر اعظم خطاب به «مقرب الخاقان برادر مهربان باقر خان سرتیپ مدیر خیابان شوسه قزوین و قم» که دائیزاده امین السلطان بوده و احداث راه تهران به قزوین و قم چنانکه از عنوان مزبور نیز پیداست به عهده و مباشرت او بوده است[712]. او
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 388
بعد از این به سعد السلطنه ملقب و مدتی پیشکار و سپس دو بار حکمران قزوین شده است.
حکم در ابلاغ فرمان ناصر الدین شاه (سند شماره 129) است در باب تولیت آستانه شاهزاده حسین و موقوفه شنستق با سفارش و توصیه نسبت به متولیان مزار:
مقرب الخاقانا برادر مکرما تولیت آستانه مقدسه مبارکه امامزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین علیه السلام به موجب فرامین سلاطین صفویه نور اللّه مضجعهم با مرحوم آقا سید احمد مرعشی و اجداد او بوده، حال مجددا به امضای فرامین سابقه فرمان جهان مطاع مبارک به اسم حاجی سید حسین و آقا سید حسن ولدان آن مرحوم شرف صدور یافته که به امر تولیت کما فی السابق با خودشان باشد. لهذا به آن مقرب الخاقان مینویسم از قرار مدلول فرمان قدر نشان همایون کمال مراقبت را در استقلال آقایان در امر تولیت آنها باید داشته باشید.
در باب چهار دانگ ملک قریه شنستق علیا که اولاد مستأجرین آنجا مدعی مالکیت شده بودند موافق دستخط آفتاب نقط همایونی و حکم و التزام دیوانخانه عدلیه اعظم رجوع به مرافعه شده بود در محضر شرع مرضی الطرفین به مرافعه حاضر شدند و حکم شرعی ترافعی بر وقفیت ملک و غاصب بودن اولاد مستأجر صادر شد و بر طبق حکم شرعی فرمان مبارک عز اصدار یافت و حکومت از تصرف غاصبین انتزاع نموده به تصرف متولی داده، نهایت مراقبت را داشته باشید که دیگر کسی متعرض و مزاحم نشود.
شهر ذی قعدة الحرام 304.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 389
حکم امین السلطان صدر اعظم در حاشیه عریضه آقا سید حسن متولی آستانه خطاب به آقا باقر پیشکار قزوین، مورخ شوال 1305، درباره موقوفه شنستق.
در هنگام صدور این دستور اللّه قلی میرزا ایلخانی حاکم قزوین و آقا باقر (سعد السلطنه بعد) پیشکار و نایب الحکومه بوده است[713].
عریضه خدام آستانه حضرت شاهزاده حسین قزوین است:
تصدقت شویم این فقره از فتوت و مروت حضرت مستطاب اجل اسعد دور است که یهود و نصاری و مجوس از اقصی بلاد ایران مطالب خود را به شرح عریضه و توسط پست دولتی به حضور مبارک عرض نمایند و به جهت هر یک جواب مساعدی مطابق عرض آنها مرحمت شود و این زمره از اولاد فاطمه و ملاکه مادام العمر بلکه ابا عنجدا قاری و خادم و جاروبکش آستانه فرزند حضرت علی بن موسی الرضا هستیم و شب روز مشغول دعاگویی عمر و عزت حضرت مستطاب اجل اشرف دام ظله میباشیم الی امروز چند مرتبه عرض و در مقام استدعا برآئیم جواب شافی و غیر شافی در حق دعاگویان التفات نفرمائید و حال آنکه استدعای فوق الطاقه نداریم. همینقدر استدعا داریم که به سرکار معتمد السلطان محمد باقر خان سرتیپ مرقوم شود که در باب چهار دانگ آب و ملک موقوفه آستانه و محل تیول این جزئی روشنائی امامزاده موافق فرمان جهان مطاع مبارک و احکام شرع مطهر با خدام آستانه رفتار نمائید و مدلول فرمان
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 390
قضا جریان مطاع را در حق امامزاده بدون ملاحظات مجری دارید تا ان شاء اللّه در عوض این مطلب و مرحمت دعاگویان به رفاه حال مشغول دعاگوئی باشیم. ایام عزت مستدام.
معتمد السلطان باقر خان سرتیپ پیشکار قزوین را اظهار میشود: شما در آنجا هستید بصیرت به مدلول عرض حال و اظهارات سلالة السادات الاطیاب آسید حسن دارید. رسیدگی نموده، هرطور حقا لازم میآید قرار آسودگی آنها را بدهید. زیاده چه نویسد.
فی 14 شهر شوال 1305 [مهر پشت همین نوشته:] امین السلطان.
عریضه آقا سید حسن متولی آستانه از زبان خدمتگزاران آن به امین السلطان صدر اعظم، با دستور او به آقا باقر پیشکار قزوین در حاشیه مورخ شوال 1305، با پاسخ آقا باقر و دستور ثانوی صدر اعظم نیز در حاشیه. همه در باب موقوفه شنستق:
عرض و استدعای جماعت خدام آستانه حضرت حسین بن علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثنا واقعه در قزوین:
تصدقت شویم امر معیشت ما خدام آستانه متبرکه که تقریبا ده نفر و هر کدام زیاده از ده سر عیال داریم در پای این بقعه منحصر است به منافع چهار دانگ آب ملک موقوفه. آن را هم جناب متولیباشی به اجاره واگذار نموده بودند به شخصی، بعد از فوت جناب متولی و شخص مستأجر اولاد آن مستأجر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 391
در ملک وقف ادعای ملکیت نمودند. بعد از تظلمات و اظهارات دعاگویان به خاک پای مبارک اعلیحضرت اقدس روحنا فداه برحسب دستخط رجوع به دیوانخانه عدلیه و از دیوانخانه رجوع به شرع مرضی الطرفین گردید، بعد از مرافعه شرعیه وکیل دعاگویان حکم قطعی بر وقفیت صادر نمود، بر طبق آن حکم امضائات محکمه هم از جناب حجة الاسلام علی المسلمین جناب آقا شیخ زین العابدین و جناب آقا میرزا حسن و آقای حاجی شیخ هادی و آقای آقا میرزا سید علی اکبر سلمهم اللّه تعالی گرفته. علاوه بر این تفصیل وقایع مرافعه و صدور احکام شرعی خود را به شرح عریضه مجددا به عرض خاک پای مبارک اعلی حضرت اقدس عرض نمودیم استدعای فرمانی کرده، فرمانی هم در استقلال وقفیت و تصرف امامزاده علیه السلام صادر شد. احکامات به این تفصیل و فرمان قضا جریان مبارک در سنه ماضیه از جهت اغتشاش امر حکومت به معرض اجرا و امضا نرسیده است. استدعای این دعاگویان از حضرت مستطاب اشرف آن که حکم فرمایند که حکمران قزوین مدارج و مفاد فرمان قضا جریان مبارک و احکامات شرعیه را در حق دعاگویان مجری دارد شاید به مدلول فرمان مبارک دعاگویان بقیه عمر در پای بقعه مبارک برفاهیت مشغول دعاگوئی وجود اعلی حضرت اقدس روحنا له الفدا بوده باشیم. امر امر حضرت مستطاب اشرف مطاع مطاع.
معتمد السلطان باقر خان سرتیپ پیشکار قزوین را اظهار میدارد به مدلول عرض حال اینها رسیدگی کرده، به ترتیبی که نوشتهاند هرطور حقیت آنها معین شده است مراتب را قلمی دارند که تا حکم آن بشود. زیاده چه نویسد. 10 شهر شوال 1305 [مهر پشت همین نوشته:] امین السلطان.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 392
اسناد حضرات خدام آستانه حضرت شاهزاده حسین ملاحظه نموده، سواد آن را برداشته به حضور مبارک فرستاد. هرطور که میل مبارک است مرقوم شود اطاعت نماید. 16 شهر شوال 305 [مهر پشت این نوشته:] باقر.
معتمد السلطان باقر خان سرتیپ پیشکار قزوین را اظهار میدارد سواد احکام خدام را که ارسال نمودهاند دیدم. چون اینگونه امور شرعی است باید متداعیین در محضر شرع مرضی الطرفین ترافع و اسبات[714] حقیت نمایند، وقفیت معلوم گردید عمل به وقفیت شود، ملکیت تبین یافت عمل به ملکیت خواهد شد، شما آنوقت حق را به من له الحق واگذار کنید که قطع گفتگو بشود.
زیاده چه نویسد. فی 24 شهر شوال 1305 [مهر پشت نوشته:] امین السلطان.
عریضه مجدد آقا سید حسن متولی از زبان خدمتگزاران آستانه شاهزاده حسین به امین السلطان صدر اعظم در تعقیب عریضه پیشین، با دستور او مورخ ذ ق- 1305 در حاشیه.
در متن عریضه به ماجرای مرافعهای که در سال 1302 بر سر موقوفه شنستق در محضر حاکم شرع قزوین انجام یافت اشاره شده است.
تصدقت شویم در تعلیقه سابق به جهت اسکات و دعاگوئی خدام آستانه حضرت شاهزاده حسین علیه السلام جوابی مرقوم شده بود که قاطع فی مابین
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 393
وقفیت و ملکیت حکم شرع است که متداعیین به مرافعه حضوریه صادر نمایند.
اولا دعاگویان با غاصبین این موقوفه برحسب قرعه شرعیه و حکم و مأمور مخصوص دیوانخانه عدلیه و سپردن التزام به حکومت حضرت اشرف والا شاهزاده ملکآرا قریب چهارده ماه در خدمت جناب مستطاب حجة الانام آقای حاجی ملا آقا مجتهد مسلم قزوین مرافعه شرعی حضوری کردیم، آخر الامر دعاگویان به شهادت پنجاه سه نفر از علما و مجتهدین و اعیان اشراف ثابت کردیم که این چهار دانگ ملک وقف آستانه میباشد و تصرف ورثه حاجی حسین حال غصب و برخلاف شرع است.
ثانیا جمیع علمای کربلا و نجف و طهران امضاء و صحت آن حکم قطعی را نوشتهاند. در سنه ماضیه همان حکم از نظر اعلی حضرت اقدس همایونی روحنا فداه گذشته و فرمان مبارک اعلی بر امضاء و اجراء آن حکم به حکام قزوین شرف صدور یافته است. بعد از این تفصیل مگر در خدمت حضرت صاحب الامر امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه بتوان مرافعه ثانی کرد و الا از عدل و فتوت حضرت مستطاب اشرف اسعد امجد دور است که حکم به این اعتبار در اقتدار حضرت مستطاب اجل به معرض اجرا نرسد.
استدعا داریم به سرکار معتمد السلطان باقر خان پیشکار قزوین مرقوم شود اگر چنانچه عرایض خدام آستانه بر طبق همین عریضه است و بدون خلاف عرض کردهاند موقوفه آستانه را بدون معطلی و ملاحظه به تصرف آستانه بدهد چنانچه خلاف عرض کردهاند مورد سیاست باشند.
معتمد السلطان باقر خان سرتیپ ناظم قزوین را اظهار میشود به اسناد صحیحه رسیدگی نمائید در صورتی که طرفین در محضر شرع مرضی الطرفین
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 394
و حضور طرفین ادعا مرافعه و حکم شرعی قطعی از حاکم شرع صادر شده باشد از آن قرار باید اجرا گردد و الا باید رجوع به مرافعه در محضر شرع مرضی الطرفین نمایند. 6 ذی قعده 1305 [مهر صدر اعظم در پشت نوشته:] امین السلطان.
حکم مورخ صفر 1307 از امین السلطان صدر اعظم خطاب به «معتمد السلطان عمدة الامراء العظام سعد السلطنه حکمران قزوین» در باب همان موقوفه شنستق.
آقا باقر پیشکار قزوین در سال 1305 و 1306، در شعبان 1306 به سعد السلطنه ملقب و پس از آن حاکم قزوین شد و تا سال 1309 در این مقام بود. او در این سال از حکومت قزوین برکنار شد و ابو النصر میرزا حسام السلطنه جای وی را گرفت، لیکن در سال بعد (1310) مجددا عهدهدار حکومت همان شهر گردید و تا دو سه سال بعد در این مقام بود[715].
هو معتمد السلطانا عمدة الامراء العظاما از قرار فرامین قضاء تمکین و احکام قدر فرجام سلاطین سلف انار اللّه مضجعه که ملحوظ افتاد و در کمال صحت و اعتبار است و بر طبق قبالهجات شرعیه که نیز ملاحظه شد قریه شنسدق واقعه در قزوین از موقوفات حضرت امامزاده واجب التعظیم شاهزاده حسین علیه و علی آبائه الف التحیة و التکریم است و به ید تصرف متصرف حالیه غصب
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 395
و برخلاف شرع و رضای موقوف علیهم است.
بناء علی هذا به آن معتمد السلطان اکیدا قدغن و نگارش میرود که به موجب فرامین و احکام مطاع قریه مزبوره را ضبط حکومت نموده، منافع آن را موافق قرارداد واقف به مصارف لازمه امامزاده مزبور برساند تا اگر متصرف حالیه اسناد شرعیه در نقض و نسخ فرامین مبارکه داشته باشد بیاورد ملاحظه و تطبیق شود، چنانچه قویتر از این احکام باشد حکم مجدد خواهد شد و الا فلا.
شهر صفر المظفر 1307.
مصالحهنامه مورخ 15 ذ ح- 1308 گویای وقوع عقد مصالحه میان آقا سید حسن متولی و آقا محمد تقی بیک بر منافع یک فرد[716] قریه کچلجرد که به جهتی که در مقدمه این مجموعه اسناد گذشت احتمالا میتواند به روشن شدن برخی ابهامات در ماجرای کشمکش بر سر موقوفه شنستق مدد کند.
با سجل و مهر «صراط علی حق نمسکه جعفر الحسینی» و «محمد صادق»، و گواهی چند تن:
هو اللّه تعالی به عقد مصالحه شرعیه شرطیه جازمه واگذار نمود به عنوان حاصل مستأجر جناب مستطاب نخبة السادات آقای آقا سید حسن متولی به عالیجاه رفیع جایگاه آقا محمد تقی بیک خلف مرحوم مبرور حاجی رجب علی کمائی (؟)
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 396
منافع یک فرد از جمله شانزده فرد یک دانگ از نود و شش فرد قریه کچلجرد و مزرعتان مدعوتان معروف به اسفقتان و فارسقین که من حیث الاشتهار مستغنی از تحدید و توصیف است با جمله توابع و منضمات شرعیه و لواحق عرفیه آن از اراضی آبی و دیمی و صحاری و براری و مزارع و کلما یتعلق بالحصة المرقومه بدون استثناء شییء، به انضمام بزورات شتوی و صیفی از مخضره و غیر مخضره به مال المصالحه مبلغ یک صد تومان ریال ناصر الدین شاهی از قرار عددی یک هزار دینار دیناری در وزن بیست چهار نخودی. متصالح مزبور قبول نمود، عقد مصالحه شرعیه به قانون شرع انور بینهما جاری شد و در ضمن العقد چنان شرط شرعی گردید که از ابتدای سرطان هذه السنه توشقانئیل الی رفع سه محصول که عبارت از چهار سال کامل شمسی که ابتدای سرطان سنه یونتئیل میباشد در ظرف مدت بیست یوم رد مثل مال المصالحه به غیر متصالح نمود قادر بر عقد مصالحه بوده باشد و الا عقد لازم و خیار ساقط خواهد بود و مر متصالح راست استیفاء منافع مال المصالحه از منافع اربابی یک فرد که ماصولح عنه است در مدت مزبوره از قرار تفصیل نماید:
[سال اول مطابق سنه ترکی توشقانئیل سال دوم مطابق سنه ترکی لویئیل سال سوم مطابق سنه ترکی ئیلانئیل]
و در سال آخر بزورات یک فردی را از صیفی و شتوی به طریقی که قبول نموده موافق معمولی شش دانگی تسلیم جناب مستطاب مصالح نماید با یک فرد ملک و اخراجات قنات محلی که وارد بر ارباب است سوای غله دیوانی در عهده جناب مصالح و آفات هرگونه که وارد آید با متصالح خواهد بود.
تحریرا پانزدهم شهر ذی حجة الحرام سنه 1308.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 397
مقررا خیار فسخ در یوم اول سرطان سال خیریت مآل یونتئیل در ظرف مدت بیست روز با جناب مصالح است تا واضح بوده باشد.
فی یوم هفدهم شهر ذی حجه 1308.
وقفنامه مورخ 4 ذ ح- 1309 از امیر تومان نصر الملک نواده میرزا نبی خان امیر دیوان، گویای وقف سه ساعت آب ملکی از جمله دوازده ساعت آب قنات خیابان قزوین در روزهای سهشنبه بر آستانه شاهزاده حسین، با تولیت متولیان آنجا حاجی سید حسین و آقا سید حسن.
این نصر الملک میرزا نبی خان فرزند نصر اللّه خان نصر الملک سرکرده فوج قزوین است که پس از درگذشت پدر خود در اواسط سال 1309 منصب و لقب او را دریافت نمود[717]. مهر او در پایان وقفنامه با سجع «نصر الملک 1309» هست. با سجل و مهر «محمد صادق» بالای سند و گواهی عدهای بر وقوع وقف که از جمله آنان است:
«حسام السلطنه» و «عبده الراجی عبد الحسین»:
بسمه تبارک و تعالی الحمد للّه الواقف علی الضمائر و النیات و المطلع علی السرائر و الخفیات
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 398
و الصلاة و السلام علی اشرف الکائنات و افضل الموجودات محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین اولی الدرجات العالیات.
و بعد بر صحایف زاکیه و قلوب صافیه و مرآت خاطر حقانیت مظاهر ارباب فطنت و ذکاء واضح و لائح و آشکار است که خیرات جاریات منتج نتایج رستگاری و مفید فوائد برخورداری و مثمر ثمرات دنیویه و اخرویه است. بناء علی هذا توفیقات حضرت خداوند متعال و تأییدات جناب قادر ذو الجلال جل شأنه شامل حال خیریت اشتمال جناب مستطاب جلالت مآب جلادت و فخامت نصاب اجل امجد امیر الامراء العظام معتمد السلطان امیر تومان آقای عضد الملک ادام اللّه اقباله العالی گردیده، در حین صحت و استقامت مزاج و اعتدال احوال وقف مؤبد صحیح شرعی و حبس مخلد صریح ملی اسلامی فرمودند قربة الی اللّه و طلبا لمرضات اللّه همگی و تمامی حق الشرب سه ساعت آب ملکی موروثی آباء و اجدادی خودشان را از جمله دوازده ساعت یوم سهشنبه در هر هفته علی حسب قاعدة المستقرة القدیمة مخصوصه عمارات واقعات در محله فشتهول من محلات دار السلطنه قزوین جوار دولتخانه مبارکه، که از قنات خیابان جریان دارد بر آستانه مبارکه بقعه شریفه متبرکه امامزاده لازم التکریم حضرت شاهزاده حسین علیه السلام که در آن مکان شریف صرف شود و از شرب و استعمال آن مسلمین منتفع و بهرهمند گردند تا مثوبات آن در یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی اللّه بقلب سلیم عاید روزگار فرخنده آثار و روح پرفتوح کثیر الانوار جد مرحوم مغفور و والد ماجد مبرور جناب ایشان علیین مقامان المتکئین بارائک الجنان میرزا نبی خان امیر و آقای نصر الملک نور اللّه مضجعهما الشریف گردد و تولیت شرعیه آن را واگذاشتند به جنابان مستطابان شامخی الالقاب فضائل و معارف انتسابان صفوتی السادات و الاجلاء و الاتقیاء آقای حاجی سید حسین
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 399
و آقای آقا سید حسن دام مجدهما العالی متولیان شرعیان بقعه متبرکه مزبوره و بعد از جنابان معظم الیهما تولیت مفوض و مرجوع است به اولاد ذکور جنابان مسفوران نسلا بعد نسل که متولیان شرعیان بقعه متبرکه میباشند الی ان یرث اللّه الارض و من علیها که برحسب وقف جناب مستطاب جلالت مآب اجل امیر الامراء العظام آقای واقف خیر مواقف معظم دام اقباله العالی معمول دارند و صیغه وقف صحیح شرعی کما قرره الرسول صلی اللّه علیه و آله و سلم جاری و واقع گردید و عمل و تصرف به وقفیت شد. وقفا صحیحا صریحا شرعیا بحیث لا یباع و لا یوهب و لا یورث و لا یرهن فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه و اللّه سمیع علیم.
و کان تحریر ذلک فی چهارم ذی حجة الحرام من شهور سنه 1309.
وقفنامه میرزا حسن فرزند میرزا نظر علی کچلجردی مورخ 29 ذ ح- 1309 گویای وقف دو قطعه باغ معنب (انگورستان) واقع در قریه کچلجرد، با تولیت حاجی سید حسین متولی و پس از او برادرش آقا سید حسن، نیز مصالحه سه دانگ عمارت ابتیاعی در درب کوشک قزوین که متولی مزبور پس از درگذشت او وقف نموده به مصرف روضهخوانی در قریه کچلجرد و آستانه شاهزاده حسین برساند.
در حاشیه بالای سند مورخ 2 صفر 1331 واقف مزبور مینویسد که سه دانگ عمارت مذکور را به یک دوره یکصد و بیست حزبی قرآن کریم تبدیل نموده و آن را در
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 400
آستانه شاهزاده حسین برای استفاده مؤمنان نهاده است.
سجل و مهر «عبد الصمد الحسینی» مورخ 18 محرم 1310 حاکی از اقرار واقف به وقف و مورخ 4 رجب 1310- گویای اقرار متولی وقف به مصالحه و شرط و التزام مزبور در ذیل سند در باب سه دانگ عمارت محله درب کوشک- در بالای سند دیده میشود.
هو الواقف علی الضمایر بسم اللّه خیر الاسماء رب الارض و السماء، احمده و اصلی علی احمده.
اما بعد باعث بر تحریر این کلمات میمنت آیات آن است که چون آفتاب عمر سریع الزوال و متاع دنیوی قریب الانتقال است پس آدمی را منزلی است و بر دنیا دل بستن از جاهلی است و چون دنیا مزرعه آخرت است و محل تدارک عاقبت، هرکس باید در او تخمی فشاند و نهالی نشاند. لذا سرکار صلاحیت شعار مکرمت و صداقت آثار احسان مدار دیانت و امانت اطوار الموفق بتوفیقات الملک القهار آقا میرزا حسن خلف مرحمت پناه آقا میرزا نظر علی کچلجردی حشره اللّه مع الشهداء و الصدیقین و الصالحین توفیق الهی شامل حال خیر مآل او گشته، حبس مخلد و وقف مؤبد گردانید در حالت صحت خالصا لوجه اللّه و طلبا لمرضات اللّه دو قطعه باغ معنب واقعه در قریه مزبوره خود را به حضرت امام الخافقین المنزه من کل شین حضرت ابی عبد اللّه الحسین (ع) که همه ساله محصول او خرج تعزیهداری آن بزرگوار شود. و متولی گردانید بر آن دو قطعه باغی که معین و مشخص است در خارج جناب سلیل الاطیاب حاجی سید حسین متولی بقعه متبرکه حضرت شاهزاده حسین را به استصواب دو نفر همشیره زادههای خود المسمیان به آقا سید علی و آقا میرزا آقا. ثم صیغه وقف علی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 401
النهج الشرعی جاری گردید.
و ایضا سه دانگ عمارت ابتیاعی در محله درب کوشک خود را که محدود است به حدود مفصله من محلات دار السلطنه قزوین:
[حدی به خانه آقا شیخ هاشم وکیل/ حدی به خانه طهماسب خان/ حدی به خانه یوسف کرد/ حدی به خانه] منتقل نمود به جناب حاجی سید حسین مزبور به عقد مصالحه شرعیه به مبلغ معین ده شاهی وجه نقد سیاه و به انضمام یک سیر نبات شهری، و متصالح مزبور قبول مصالحه، و عقد صلح بینهما جاری و واقع گردید و مال المصالحه را متصالح مزبور به مصالح مزبور واصل نمود.
و در ضمن عقد لازم و خارج، حاجی سید حسین مذکور ملتزم گردید به التزام شرعی براینکه مادام الحیات مصالح مزبور عمارت در تصرفش باشد و مخالفت از سکنی ننماید ولو الی پنجاه سال بوده باشد، ثم بعد از فوت مصالح عمارت مذکوره را وقف به جهت مصالح نماید و منافع او را بعد از وضع تعمیرات عمارت مزبوره به استصواب مستصوبین مزبورین در قریه کچلگرد خرج تعزیهداری حضرت سید الشهداء و نصف منافع او را در آستانه متبرکه صرف روضهخوانی نمایند و اگر مصلحت داند عمارت مزبور را فروخته در عوض دکان خریده وقف نماید که منافع بیشتر و بهتر حاصل میشود منافع دکان را به مصارف مفصله برساند و تولیت را مادام الحیات به خود مفوض و مرجوع دارد و بعد از خود به اخوی خود آقا سید حسن و تولیت باغتان مزبورتان فوق سر کذلک مادام الحیات با حاجی سید حسین مزبور و بعد از فوت ایشان با اخوی ایشان آقا سید حسن به استصواب مستصوبین نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن الی قیام القائم بحیث لا یباع و لا یورث و لا یرهن.
و کان ذلک فی بیست نهم شهر ذی حجة الحرام من شهور المبارکه سنه 1309
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 402
[مهر واقف:] یا امام حسن.
چون جناب حاجی سید حسین متولیباشی مرحوم شد به رحمت ایزدی پیوسته اولاد ذکوری نداشتند بعد از ایشان هم آقا سید حسن مرحوم شد، از اینکه این بنده در حیات بودم تصور کردم که در زندگی خود یک کار خیری کرده باشم. سه دانگ عمارت متن را فروخته، قیمت او را یک جلد کلام اللّه که عبارت از یک صد بیست دانه خزب باشد با جلد و جعبه تمام کرده که فعلا به توسط نور چشم مکرم آقا سید علی متولیباشی در بقعه متبرکه حضرت شاهزاده حسین علیه السلام است که قاریان قرآن تلاوت نمایند. باغات مزبور متن به موجب وقفنامه علی حده وقف است گرچه چند سالی است حاصلی دیده نشده و لیکن مهما امکن همه ساله مجلس ذکر مصائب حضرت خامس آل عبا علیه السلام را منعقد داشتهام. امیدوارم که ان شاء اللّه مورد قبول درگاه احدیت گردیده حضرت خامس آل عبا علیه السلام قبول فرمایند.
فی دویم شهر صفر المظفر 1331 [مهر واقف:] یا امام حسن.
فرمان مظفر الدین شاه مورخ صفر 1315 خطاب به عبد الصمد میرزا عز الدوله حکمران قزوین در باب موقوفه شنستق که میبایست به حاجی سید حسین متولی و اولاد مرحوم آقا سید حسن تسلیم شود، با صحه شاه در زیر سطر نخستین سند.
عم اکرم فرخنده شیم کامکار نامدار والاتبار عبد الصمد میرزا عز الدوله
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 403
حکمران ولایت قزوین به مراحم و اشفاق خاطر آفتاب، اشراق شاهنشاهی معزز و مباهی بوده، بداند از قراری که عالی جنابان سیادت و سعادت مآبان حاجی سید حسین و اولاد مرحوم آقا سید حسن متولیان بقعه متبرکه شاهزاده حسین علیه السلام به عرض عاکفان حضور مهر ظهور مبارک رسانیدند از قرار فرامین سلاطین سلف و فرمان مهر لمعان شاهنشاه شهید سعید انار اللّه تعالی براهینهم چهار دانگ آب و ملک قریه شنستق علیا واقعه در بلوک رامند قزوین جزو موقوفات بقعه مزبوره بوده و اولاد مستأجرین ملک مزبور در چندسال قبل مدعی مالکیت آن شده و طرفین به تراضی یکدیگر در محضر مرحوم مبرور حاجی میرزا آقا اقدام به مرافعه شرعیه نموده، بطلان دعوی ملکیت و ثبوت وقفیت ملک مزبور محقق و حکم شرعی قطعی صادر و چهار دانگ قریه شنستق از ید غصب منتزع و به تصرف وقف واگذار شد.
لهذا به صدور این منشور قدر دستور جهان مطاع امر و مقرر میفرمائیم آن عم اکرم خجسته شیم از قرار فرامین صادر و حکم شرعی قطعی ترافعی چهار دانگ از قریه شنستق علیا را کما فی السابق به تصرف وقف واگذار نماید که عالی جنابان مشار الیهما استیفای محصول و منافع ملک مزبور را نموده، کما قررها الواقف به مصارف موقوفه مقرره برسانند و حسب المقرر مرتب و در عهده شناسند.
شهر صفر المظفره 131.
حکم مورخ صفر 1315 از وزارت عدلیه و تجارت در ابلاغ فرمان پیش به شاهزاده عز الدوله حکمران قزوین، با
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 404
توقیعات ثبت کتابچه و ثبت دفتر و مهرهای سهگانه وزارت (از جمله یکی با سجع «وزارت عدلیه اعظم و تجارت سنه 1313») پشت سند:
به تاریخ صفر المظفر مطابق تخاقویئیل فرخنده دلیل عالی جنابان سیادت و سعادت مآبان حاجی سید حسین و اولاد مرحوم آقا سید حسن متولیان بقعه شاهزاده حسین علیه السلام واقعه در دار السلطنه قزوین به خاک پای مهر اعتلای مبارک همایونی روحنا و ارواح العالمین فداه عارض شدند که به موجب فرامین عدیده و فرمان مبارک شاهنشاه شهید سعید انار اللّه تعالی برهانه و حکم قطعی ترافعی حضوری صادر از محضر مرحوم مبرور حاجی میرزا آقا اعلی اللّه مقامه چهار دانگ از آب و ملک قریه شنستق علیا واقعه در بلوک رامند قزوین جزء موقوفات بقعه مزبوره و چندسال است اولاد مستأجرین آنجا مدعی ملکیت شده، به تصرف وقف وا نمیگذارند و فرامین و اسناد و احکام شرعیه و عرفیه خود را در وزارت عدلیه ابراز نمودند و ملاحظه شده به عرض رسید. ملفوفه فرمان قضا جریان جهان مطاع شرف صدور یافت که کارگزاران امور دیوانی ولایت قزوین چهار دانگ قریه مزبوره را از تصرف غاصبین انتزاع و به تصرف وقف واگذارد.
علی هذا این حکم از وزارت عدلیه اعظم و تجارت صادر و خدمت حضرت مستطاب اشرف والا شاهزاده عز الدوله حکمران ولایت قزوین عرض میشود که به مأموریت مقرب الخاقان میرزا اسماعیل قدغن فرمایند چهار دانگ قریه شنستق علیا را از ید غاصبین منتزع و به تصرف وقف واگذار نمایند که عالی جنابان مشار الیهما برحسب تولیت منافع چهار دانگ موقوفه مزبوره را نقدا جنسا اخذ و استیفا نموده، به مصارف مقرره آستانه برسانند.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 405
حرره شهر فوق سنه 1315.
حکم مورخ صفر 1317 از دیوانخانه مبارکه عدلیه اعظم با تحشیه و صحه امین السلطان صدر اعظم در حاشیه، خطاب به شاهزاده عماد الدوله حاکم قزوین[718]. در باب موقوفه شنستق:
به تاریخ شهر صفر المظفر 1317 در باب چهار دانگ وقفی قریه شنستق علیا واقعه در محال رامند قزوین که از موقوفات قدیمه آستانه متبرکه حضرت شاهزاده حسین علیه السلام و تولیت آن با جناب محامد نصاب حاجی سید حسین متولی سلمه اللّه است سابقا به موجب حکم شرعی قطعی بتی ترافعی حضوری صادره از محضر مرحوم غفران مآب حاجی ملا آقای مجتهد قزوین طاب ثراه مقرون به امضای اجله علمای اعلام عتبات عرش درجات و دار الخلافه باهره طهران که پس از مدتی ترافع حضوری بر وقفیت چهار دانگ قریه مزبوره و تولیت شرعی جناب آقا سید حسین متولی و بطلان ادعای ملکیت ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان صادر شده و موافق مرقومه جناب مستطاب شریعتمدار ملاذ الانام آقا شیخ هادی مجتهد سلمه اللّه تعالی و به مقتضای فرامین سلاطین سلف و فرمان مبارک شاه شهید سعید نور اللّه مضجعه و ملفوفه فرمان جهان مطاع مبارک و احکام عرفیه اولیای دولت علیه و تصدیقات حکام قزوین که به موجب تفصیل ذیل است:
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 406
[حکم شرعی قطعی ترافعی حضوری مرحوم غفران مآب حاجی ملا آقای مجتهد قزوین که مقرون به امضای علمای عتبات عالیات و طهران است
مرقومه مطاعه جناب مستطاب شریعتمدار ملاذ الانام آقای آقا شیخ هادی مجتهد سلمه اللّه
فرمان شاه شهید سعید و ملفوفه فرمان جهان مطاع مبارک که بر طبق حکم شرعی صادر شده است
احکام دیوانخانه مبارکه که سابقا و لاحقا صادر شده
احکام شرعیه علمای اعلام قزوین که بر وقفیت ملک مزبور مرقوم فرمودهاند وقفنامه اتابیکی
تصدیقات حکام قزوین بر وقفیت ملک مزبور]
احکامی از دیوان عدالت عظمی بر صحت وقفیت چهار دانگ قریه مزبوره و تولیت جناب حاجی سید حسین متولی و بطلان ادعای ملکیت ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان و رفع مزاحمت ورثه مزبوره بعد از رسیدگی و تحقیقات لازمه و ملاحظه اسناد صادر شده و رفع مزاحمت ورثه مزبوره نیز گردیده. از قرار مذکور باز این اوقات بعضی از ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان به خلاف حق و شرع در مقام تعرض و مزاحمت برآمده و هر روز به یک وسیله در صدد مداخله هستند و دست از مزاحمت خود برنمیدارند و در معروضه مستدعی رفع مزاحمت گردیدند.
لهذا خدمت نواب مستطاب اشرف امجد ارفع والا شاهزاده عماد الدوله حاکم قزوین دام اقباله العالی زحمتافزا میشود که احکام و نوشتهجات و اسناد صحیحه شرعیه و عرفیه که دست جناب حاجی سید حسین متولی است مکرر در دیوانخانه مبارکه ملاحظه شده است. به مقتضای این اسناد و حکم شرعی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 407
قطعی بتی ترافعی حضوری مرحوم غفران مآب حاجی ملا آقای مجتهد قزوین طاب ثراه که مقرون به امضای اجله علمای اعلام عتبات و طهران است در صحت وقفیت چهار دانگ قریه مزبوره ابدا محل شبهه و تردید نیست. قدغن فرمایند ملک مزبور کما فی السابق در تصرف جناب حاجی سید حسین متولی بوده، منافع آن را به مصارف وقف رسانیده، آسوده باشند و رفع مزاحمت و تعرض ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان را معجلا فرموده، نگذارند مزاحمت به ملک وقف برسانند.
شهر فوق مطابق سال تنگوزئیل 1317.
حکم صادر از دیوانخانه عدلیه اعظم صحیح است. مجری و معمول شود.
شهر صفر 1317 [مهر:] صدر اعظم.
فرمان مظفر الدین شاه مورخ ع 2- 1317 در واگذاردن منصب تولیت با خطاب متولیباشیگری آستانه مقدس شاهزاده حسین، نیز مستمری آنجا که به نام روشنایی مقرر است به آقا سید علی فرزند آقا سید حسن و داماد حاجی سید حسین متولیان درگذشته آن آستانه شریف.
در این فرمان به وقفیت قریه شنستق علیا نیز اشاره شده است.
الملک للّه تعالی- حکم همایون شد که چون از قرار فرامین متعدده سلاطین صفویه عطر اللّه مضجعهم و فرمان مبارک این دولت ابد مدت امر تولیت و جاروبکشی آستانه مقدمه مطهره حضرت شاهزاده حسین بن علی بن موسی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 408
الرضا علیه و علی آبائه آلاف التحیة و الثنا واقعه در دار السلطنه قزوین از زمان سلطنت امیر تیمور گورکان الی کنون نسلا بعد نسل با سادات مرعشی بوده که ابا عن جد به خدمتگزاری آن آستان ملایک پاسبان مشغول بودهاند. در این عهد میمون و عصر همایون که امر تولیت آن آستانه مخصوص جناب محامد نصاب آقا سید علی اخویزاده و داماد مرحوم حاجی سید حسین متولیباشی است نظر به حسن خدمت و لیاقت و آراستگی و کمال شایستگی جناب مشارالیه را به خطاب نبیل و رتبه جلیل متولیباشیگری آستانه مقدسه سرافراز فرمودیم که بعدها بیشتر از پیشتر در انجام خدمات و تنظیمات و جاروبکشی آن آستانه مقدسه بپردازد و مبلغ پانزده تومان و هفت هزار کسری نقد و بیست و دو خروار شصت [من] تبریزی غله که همه ساله در جزو مخارج ولایت قزوین به اسم صرف روشنائی از بابت منال قریه کچلجرد و ولاذجرد به خرج دستورالعمل منظور میشود دریافت نموده، به مصارف مقرره آستانه برساند و چهار دانگ از قریه شنستق علیا که به موجب فرامین سلاطین سلف و فرمان مبارک شاهنشاه سعید شهید و ملفوفه این دولت جاوید مدت از موقوفات قدیمه آستانه متبرکه است محصول او را اخذ نموده، به مصارف مقرره واقف برساند. مقرر آنکه حکام حال و استقبال دار السلطنه قزوین احدی را مداخله در ملک مزبور نداده و تقویت متولی مشارالیه را مرعی دارند. مقرر آنکه مستوفیان عظام شرح فرمان مبارک را ثبت و ضبط نموده، در عهده شناسند.
فی شهر ربیع الثانی تنگوزئیل 1317.
عریضه آقا سید علی متولیباشی آستانه با دستخط مظفر
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 409
الدین شاه و امین السلطان صدر اعظم بالای آن مورخ ذ ح 1317 در باب موقوفه شنستق. چندجای این سند که مشتمل بر نام عارض متولی است گویا در منازعات خانوادگی بر سر مهم تولیت با تیغ بریده شده است:
[عریضه ... (متولی) آستانه حضرت شاهزاده حسین قزوین است:]
قربان خاک پای جواهرآسای مبارکت شویم عرض و استدعای [داعی دوام] دولت ابد مدت قاهره [متولی] حضرت شاهزاده حسین به خاک پای مبارک اعلیحضرت شاهنشاهی ارواحنا فداه آنکه محلی است در محال رامند دار السلطنه قزوین موسوم به شنستق علیا، چهار دانگ آن در عهد اتابک که واقف ملک معروض است به موجب وقفنامچه و فرامین معتبره متکاثره وقف تعمیر و مصارف بقعه متبرکه حضرت شاهزاده حسین علیه السلام است. چند سال قبل حاجی محمد حسین افشار ملک موقوفه را از متولی حضرت اجاره کردند به سبب طول مدت اجاره به ملکیت غصب نمود. بعد از فوت مشارالیه وراث او در صدد آن برآمدند که محل موقوفه را مثل ارث پدری در میان ترکه تقسیم نمایند، متولیان مرحومان عم و والد این ... اظهار به حکومت بلد و عرض به جناب سپهسالار و صدارت عظمی و دیوانخانه عدلیه که کلا رجوع به ترافع شرعیه نموده بودند با حضرات در محضر مرحوم خلدآشیان آقای حاجی ملا آقای مجتهد اعلی اللّه مقامه وقفیت محل مزبوره و غاصبیت ایشان را محقق نموده و پس از صدور حکم شرعی بر وقفیت محل مزبور و غاصبیت حضرات به خاک پای اقدس شاه شهید سعید نور اللّه مضجعه و عطر اللّه مرقده متظلم شده، در این باب فرمان همایونی صادر گردید که ملک موقوفه حسب فرامین سلاطین سلف اعلی اللّه مقامهم و به موجب حکم شرعی که ممضی به امضاء اکثر کملین
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 410
علمای کربلا و نجف و دار الخلافه و قزوین است باید در تصرف متولی بقعه متبرکه باشد و متولیان نیز تصرف نمودند و فرمان جهان مطاع از اعلی حضرت قدر قدرت ظل اللهی روحنا فداه نیز برطبق فرامین معروضه داریم که روشنی بخش این محفل است. مع هذا در این اوقات به واسطه تصدق شدن و فوت مرحومان متولیان وراث حاجی محمد حسین خان افشار به امناء دولت مصدع شده و به اشتباه ملفوفه و فرمانی صادر نمودند و مجددا به زور و عرض خلاف ملک موقوفه را غصبا تصرف نمودند.
از آنجائی که رای جهانآرای مبارک همایونی روحنا فداه در رفاه حال رعیت و آبادی ولایات است خصوص مکانهای متبرکه، لذا این دعاگو ... از عدل و انصاف شاهنشاه عالمپناه روحنا فداه دور است که ملکی از عهد سلاطین گورکان تاکنون وقف آستانه متبرکه باشد و الحال او را با این همه احکام شرعیه و عرفیه و فرامین لا تعد لا تحصی سلاطین سلف حتی فرمان قضا جریان خود اعلی حضرت شاهنشاهی ارواحنا فداه به غصب و عنف تصرف نمایند. امر امر اعلی حضرت اقدس شهریاری روحی له الفداست.
جناب اشرف صدر اعظم- این فقره را رجوع نمائید در طهران در دیوانخانه عدلیه تحقیقا رسیدگی شود و احقاق حق به عمل بیاورند البته. شهر ذی حجه 1317.
هو. جناب مستطاب اجل اکرم وزیر عدلیه اعظم دام اقباله- دستخط انجم نقط مبارک اقدس همایون ملوکانه روحنا فداه را زیارت نموده، بهطوری که مقرر فرمودهاند در دیوان عدالت از روی کمال حقانیت در طبق میزان شرع مطاع
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 411
به این عمل رسیدگی کرده، قراری که مستلزم حقانیت و آسودگی ... است بدهید. شهر ذی حجه 1317.
حکم شرعی آقا سید حسین مجتهد قزوینی مورخ 22 محرم 1318 در باب وقفیت شنستق علیا بر آستانه شاهزاده حسین بالای عرضه داشت متولی، براساس سوادی از آنکه وسیله چهار تن از علماء آن دوره با اصل برابر و گواهی شده است:
به شرف عرض اقدس شریعتمدار عالی دام ظله میرساند در خصوص چهار دانگ از قریه شنسطاق علیا که قریب پانصد سال است وقف است بر بقعه متبرکه حضرت حسین بن علی بن موسی الرضا علیه السلام وقف اتابک اعظم از جمله سلاطین مغول میباشد به موجب وقفنامچه معتبر و فرامین صادره سلاطین صفویه انار اللّه برهانهم الی فرمان مهر لمعان قدر قدرت اعلی حضرت شهریاری روحنا فداه و احکام صادره از علمای دار السلطنه قزوین سیما حکم محکم صریح بتی بر وقفیت ملک مزبور و ابطال دعوی ملکیت دیگران از مرحوم حاجی ملا آقا اعلی اللّه مقامه که صدور یافته مقرونا بامضاء علماء کربلا و نجف و قزوین و طهران بعد از ترافع شرعیه با اولاد مرحوم حاجی محمد حسین خان افشار، هم: حاجی تقی خان و علی خان و خانبابا خان و اشتهار در السن و افواه اهالی مملکت قزوین و تصرف سنواتی متولیان آستانه متبرکه در هر عصری از اعصار و اجاره حاجی محمد حسین خان افشار به مدعیون ملک مزبور را به موجب شرط نامچه ممهوره که از لحاظ مبارک گذشته چهار دانگ ملک مزبور وقف
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 412
است و وقفیت ملک مزبور هم فوق مرتبه شیاع و استفاضه است.
نظر به مراتب معروضه که عندکم محقق و معلوم است مزاحمت و تصرف دیگران غصب و حرام است. متمنی است آنچه را بر ضمیر منیر نظر به مراتب معروضه و غوررسی جناب عالی ثابت و محقق است بل به اعلی درجه وضوح است حکم محکم آن را در صدر عریضه به خط شریف مرقوم و به خاتم منیف مزین فرمائید تا رفع اشتباه به حکم شرعی متولی حالیه بوده باشد. ان شاء اللّه عند اللّه و عند الرسول ضایع و بیاجر نخواهد بود. اجرکم علی اللّه تبارک و تعالی.
بسم اللّه تعالی- بلی به مقتضی نوشتهجات معتبره که مقرون به قراین صحت است از فرامین سلاطین ماضین از قرب پانصد سال قبل الی زمان سلطان العصر خلد اللّه ملکه و وقفنامچه خود واقف اتابک اعظم و نوشتهجات علماء اعلام کثر اللّه امثالهم و اجارهنامچههای حاجی محمد حسین خان مرحوم مورث متصرفین فعلی که همه تصریح به وقفیت ملک مزبور اعنی چهار دانگ شنستق علیا دارند و شهادت شهود معتبره مستفیضه که محتوی بر بینه عادله است به وقفیت ملک مزبور و عمل متولیان آستانه مبارکه به وقفیت و تصرف آنها سابقا و اجاره نمودن حاجی محمد حسین خان افشار مرحوم از متولیین سابقین و رد رقبه به متولیین بعد از انقضای مدت اجاره و غاصبیت اولاد مشارالیه مضافا به اشتهار تامه بین اهل بلد و حکم بتی مرحوم حاجی ملا آقا پس از ترافع مقرونا بامضاء شیخ الفقهاء العظام آقا شیخ زین العابدین طاب رمسه و شهادت مجله به اقرار خود غاصبین بر وقفیت، ریبی و شکی در وقفیت چهار دانگ قریه مزبوره بر آستانه مبارکه که فعلا تولیت او منتهی شده به جناب سلیل السادات و الانجاب
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 413
آقائی آقا سید علی نجل زکی المرحوم آقا سید حسن و غاصبیت اولاد مرحوم حاجی محمد حسین خان باقی نماند، به اعلی درجه به ثبوت و تحقق رسید.
پس تصرف حضرات غصب و حرام، و واجب است رد نمایند به متولی فعلی و بههیچ نحو حجتی از برای آنها نیست. و بذلک حکمت و قضیت و اللّه الحاکم.
فی 22 محرم من شهور 1318.
عرضه داشت آقا سید علی متولی در باب موقوفه شنستق با دستور مظفر الدین شاه با صحه او[719] و دستخط امین السلطان صدر اعظم مورخ ع 1- 1323 خطاب به سالار اکرم حکمران قزوین بالای آن:
عرضه داشت و تظلم به خاک پای اعلیحضرت شهریاری ارواحنا فداه مینماید که دعاگوی دولت ابد مدت سید علی متولی آستانه متبرکه حضرت شاهزاده حسین علیه السلام چهار دانگ قریه شنستق علیا واقعه در بلوک رامند به موجب وقفنامچه و فرامین سلاطین سلف از صفویه الی قاجاریه و فرمان شاه شهید سعید انار اللّه براهینهم و فرمان مهر لمعان اعلی حضرت شهریاری روحی له الفدا و احکام امنای دولت و وزرای دیوانخانه عدلیه و احکام شرع از علمای کربلا و قزوین و طهران وقف آستانه متبرکه حضرت است. اولاد حاجی محمد حسین خان افشار همه ساله به واسطه تقدیم نمودن منافع همین وقف به اشخاص چندی ملک وقف را غصب نمودهاند. چنانچه عدل اعلی حضرت اقدس شهریاری در انتزاع وقف از ید غاصبین اقتضا فرماید که باعث احیای
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 414
وقف فرزند ثامن الائمه شوند، امید است وسیله ترضیه خداوند ملک اکبر و خوشنودی حضرت خیر البشر و موجب ازدیاد مسرت و سلامتی ذات مقدس همایونی در این راه خواهد بود.
جناب اشرف صدر اعظم- در این باب رسیدگی کامل نموده، تمام اسناد و نوشتهجات او را با دقتی که دارید ملاحظه کنید و اگر حق با او است به سالار قدغن کنید امر احقاق حق را سریعا و کاملا اجرا دارد. 8 ربیع الاول 1323.
جناب مستطاب اجل سالار اکرم حکمران قزوین دام اقباله مطابق اسنادی که جناب آقا سید علی سلمه اللّه در دست دارند شنستق علیا جزو موقوفات بقعه حضرت شاهزاده حسین است و باید در تصرف متولی باشد. حالا از قراری که جناب مشارالیه اظهار میدارد چندی است پسرهای حاج محمد حسین خان افشار غصبا تصرفات مالکانه در آنجا میکنند. چون حفظ حقوق موقوفه لازم است حسب الامر الاقدس الاعلی اکیدا مینویسم پسرهای حاج محمد حسین خان را بخواهید و تحقیق نمائید که به چه سند ملک وقف را متصرف شدهاند، اگر عنوان مشروع و سند صحیحی ندارند و بدون جهت در ملک وقف مداخله میکنند البته آنها را از مداخله و مزاحمت ممنوع داشته، ملک وقف را مطابق احکام شرعیه به تصرف متولی بدهید و اگر ورثه حاج محمد حسین خان هم به موجب نوشتهجات و اسناد شرعیه در قریه مزبوره مداخله دارند محض رفع غایله و اجراء معدلت آنها را به محضر شرع مرضی الطرفین رجوع نموده، حکم شرعی به حقانیت هریک صادر شد از آن قرار مجری دارید.
شهر ربیع الاول 1323.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 415
مصالحهنامچه مورخ 24 ع 1- 1323 میان آقا سید علی متولی آستانه شاهزاده حسین و حاجی محمد آقا کورهپز در مورد اراضی خارج دروازه شاهزاده حسین که آقا سید علی مدعی بود وقف و متعلق به آستانه است. با مهر آن دو در پایان سند، و سجل و مهر «من بعدی اسمه احمد» مورخ 26 ع 1- 1323 و «اسحق الحسینی» که در متن هم از او یاد میشود و «عبده الراجی محمد» مورخ 24 ع 1- 1323 و «جمال الدین بن عبد الکریم الرضوی» بالای آن. با گواهی عبد اللّه الحسینی مشهور به کدخدا:
بعد الحمد و الصلاة باعث بر تحریر وریقه رشیقه نمیقه صلحاندیش آن که چون اراضی محدوده معینه در خارج سور و دروازه حضرت شاهزاده حسین (ع) واقعه در طرف قبرستان که فعلا اراضی بیاض است و آثاری از قبور و غیره در او موجود نیست و عالیحضرت فخر الحاج و العمار حاجی محمد آقای کورهپز ابتیاع نموده حسب قباله علی حده ممهوره به مهر جملهای از اجله علماء العظام از جناب مستطاب قدوة العلماء آقا میرزا اسحاق، و بعد التصرف و بنای احداث عمارت از دکاکین و کاروانسرا جناب مستطاب قدوة الاجله آقا سید علی متولی آستانه مبارکه حضرت شاهزاده حسین (ع) مدعی گردید که اراضی مزبوره متعلقه است به آستانه مبارکه، و حسب الظاهر شاهد و قرائن بر حقیت دعوی ایشان اقامه نشد و چون صحت و گفتگوی این مطلب منجر و متعدی به تشاجر و ترافع و جسارت بر طرفین میشد لهذا جهت رفع نزاع و تشاجر و اغتباطا و احتیاطا لمراعات الواقع و نفس الامر مصالحه قطعیه لازمه جازمه نمود متولی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 416
کلیه دعاوی متعلقه به اراضی مزبوره به هر نحو از انحاء من جمیع الجهات حقا فی الواقع ام باطلا به مال المصالحه یک سیر نبات شهری و انضمام موازی مبلغ چهار تومان ریال بیست چهار نخودی از منافع و مداخل اعیان و عمارت محدثه و مستحدثه اراضی مزبوره که هرساله در ده روز اول حمل ایشان متصرفین و مالکین اراضی مرقومه مادامت الارض دائرة کارسازی متولی عصر آستانه مبارکه نمایند که در مصارف آستانه مبارکه صرف شود و جناب حاج مزبور هم قبول مصالحه نمود و صیغه مصالحه محتویه لعامة الشرائط جاری و واقع گردید فغب تلک المصالحه متولیان آستانه مبارکه را در هیچ عصری حق دعوی نیست.
فی بیست چهارم شهر ربیع الاول هزار و سیصد و بیست و سه هجری نبوی 1323.
حکم مورخ ج 1- 1324 از صدق الدوله حاکم قزوین در این تاریخ[720] در باب موقوفه شنستق، با اشاره به حکم پیشین خود او در این باب:
هو چون چهار دانگ قریه شنسدق علیا و مزارع آن واقعه در بلوک رامند افشاریه قزوین به موجب وقفنامچه معتبره و فرامین متعدده سلاطین صفویه و شاهنشاه شهید سعید انار اللّه براهینهم وقف بر آستانه مقدسه حضرت شاهزاده حسین علیه السلام بوده و تولیت چهار دانگ موقوفه مزبوره به سلسله جلیله سادات عظام مرعشیه واگذار شده، بعدها اولاد مرحوم حاجی محمد حسین خان افشار که
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 417
چهار دانگ موقوفه را در اجاره داشتند به واسطه طول مدت اجاره دعوی ملکیت نمودند. مدتها متولیان موقوفه با اولاد مستأجر مزبوره در تشاجر و مرضی الطرفین در محکمه شرع مطاع به ترافع حاضر شدند تا اینکه حکم قطعی و بتی از مرحوم مبرور حاجی ملا آقای مجتهد مسلم نافذ الحکم قزوین طاب ثراه بر ثبوت وقفیت صادر گردید و از قرار ملفوفه فرمان مهر لمعان مبارک و حکم دیوانخانه عدلیه اعظم برطبق احکامات شرعیه حکم داده شد که من بعد ورثه مرحوم حاجی محمد حسین خان افشار حق مداخله بههیچوجه من الوجوه در چهار دانگ موقوفه شنسدق علیا و مزارع آنجا نداشته باشند. تا در هذه السنه یونت ئیل خیریت دلیل که در این باب تجدید مطلعی به میان آمد نظر به صدور فرامین مطاعه و احکامات شرعیه و عرفیه متعدده و حکم سابق خود این جانب که دلالت بر ثبوت وقفیت و بطلان دعوی اولاد مرحوم حاجی محمد حسین خان داشت ملاحظه گردید. بنابر همان احکام سابقه این حکم مجدد را هم بر حقانیت وقفیت داده شد که متولیان موقوفه در تصرفات عائدی آن مجاز و مختار بوده، به مصارف وقفیت برسانند. مقرر آنکه عمال و مباشرین بلوک رامند و افشاریه و رعایای قریه شنسدق محصول و منافع چهار دانگ موقوفه را به جناب سلیل الاطیاب آقا سید علی متولیباشی کارسازی داشته، تخلف نورزند.
فی شهر جمادی الاولی 1324.
حکم حاجی شیخ فضل اللّه نوری مورخ شوال 1326 بالای عرضه داشت متولی آستانه در باب شنستق که متن آن جز در این باب، از رهگذر آشنایی با نثر ادیبانه و ضمنا
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 418
خطمشی و رویه اجتماعی فقیه مزبور نیز مفید است.
متن زیر براساس سوادی است از این حکم با گواهی «جمال الدین بن عبد الکریم الرضوی» و «عبد الوهاب بن محمد تقی الحسینی» و «علی مع الحق» و «عبده جواد بن رضا الحسینی» بر برابری آن با اصل:
به عرض حضور ملازمان حضرت مستطاب حجة الاسلام ملجأ الانام متع اللّه المسلمین بطول بقائه میرساند در خصوص چهار دانگ از شنستق علیا واقعه در بلوک رامند قزوین که قریب به پانصد سال است وقف است بر آستانه متبرکه شاهزاده حسین رضوان اللّه علیه به موجب وقفنامچه و فرامین سلاطین مغول و صفویه و قاجاریه، چون متولی بقعه متبرکه در سابق به مدت طولانی چهار دانگ موقوفه مذکوره را اجاره داده بود و به واسطه بودن ملک مدتی در ید مستأجرین اولاد آنها مدعی ملکیت شدند لهذا امر منجر شده بین متولی و آن حضرات به ترافع. پس از استعلام از شیخ العلماء و الفقهاء مرحوم آقا شیخ زین العابدین اعلی اللّه مقامه الشریف ایشان محضر مرحوم مبرور حاجی ملا آقای قزوینی اعلی اللّه مقامه را که از اعاظم و اکابر علما و مجتهدین عصر خود بودند معین فرموده، ملتزما مدت یک سال در آن محضر ترافع کردند و حکم بتی صریح بر وقفیت چهار دانگ مذکور و ابطال سخنان آن حضرات در ملکیت فرمودند و همان حکم را مرحوم آقا شیخ زین العابدین و سایر علماء عربستان و طهران و قزوین حتی خود حضرت مستطاب حجة الاسلام عالی امضاء و تنفیذ فرمودهاند و چهار دانگ از ید حضرات غاصب ثانیا برگشت به تصرف متولی آستانه مبارکه. مدتی گذشت تا در زمان مرحوم معتمد الملک مشیر الدوله آن حضرات اعاده کردند سخنان سابقه را اظهار و اینکه در این حکم قادح و نقوض داریم نموده، ارجاع شد به محضر مرحوم مبرور آقای حاجی شیخ هادی اعلی
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 419
اللّه مقامه به تقید التزام در مدت شش ماه در آن محضر حاضر و گفتگو کردند، صریحا مرحوم حاجی شیخ هادی مرقوم داشتند که مدعیین قادح و ناقضی برای حکم ترافعی حضوری نتوانستند بیاورند. مع تلک المراتب در سنه ماضیه که زمان هرج و مرج بود حکمی غیابی از عدلیه صادر کردند و مزاحم متولی شده و ملک موقوفه را توقیف نمودند و مدت یک سال است که در محاکمات عدلیه متولی آستانه با آن حضرات مشغول بودهاند در محاکمه، تا اینکه راپورت بر حقانیت وقف و اشتباهکاری آن حضرات صادر شده و هنوز آن حضرات دست برنمیدارند، نظر به دو سه نوشته سؤال و جواب غیابی و اشتباهکاری اسمی که به دست گرفتهاند و به وسائل پاکتهای وسائط بیخبر و القاء این کلمه که باز ارجاع به شرع و مرافعه نمایند و متولی امتناع دارد که من فعل حرام نمیکنم بعد از این همه احکام صریحه بتیه حضوری از شرع و عرف مرافعه یعنی چه؟.
حال استدعاء حقیر متولی آستانه مبارکه از ملازمان عالی آن است که:
اولا این نوشتهجات و حکم حقیر که ملاحظه فرمودید در کمال دقت، در ترافع حضوری تمامیت دارد یا خیر؟
ثانیا رجوع به شرع و مرافعه بعد از صدور همچو حکمی از همچو حاکم مطاعی حرام است یا خیر؟
ثالثا سؤال جوابی نوشته قبل از این حکم یا بعد از این حکم چنانچه از کسی دست آن حضرات باشد بر ملکیت، آیا باطل هست یا خیر؟
محضا للّه حکم این مراتب معروضه را مرقوم فرمائید تا حجت شرعیه باشد برای حقیر، ادام اللّه بقائکم.
بسم اللّه الرحمن الرحیم- این زحمات و گرفتاریها تماما تولید از تهاون
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 420
در اجراء حدود الهیه و تسامح در تنفیذ احکام شرعیه میشود. بعد از آنکه متخاصمان معا در محکمه مجتهد جامع الشرایط ترافع حضوری کردند و حکم قاطع به صدور رسید دیگر چه جای آن است که اولو الشوکة تعلل بکنند و به ملاحظه وسایط و شفعاء یا جهت دیگر در احقاق حق و اغاثه مستغیث و رفع ید عادیه و قطع دابر ظالمین کوتاهی بفرمایند؟. دشمنان دین و دولت به همین دستآویز است که مردم را جری و جسور میسازند و دهنها را باز و زبانها را دراز میکنند.
اما جواب سؤالات شما آنکه: حکم ترافع حضوری شما را از مرحوم خلد مقام حاجی ملا آقا مجتهد خوئینی قدس اللّه تعالی سره که سابقا هم دیده و امضاء کرده بودم مجددا مطالعه نمودم، حکمی است تمام و مطاع و تخلف از مفاد آن و ارجاع به مرافعه مجدد حرام و نوشتهجات دیگران که بعد از صدور حکم مزبور است باطل. بر اولیاء دولت علیه و متصدیان امور عدلیه لازم بل واجب است که حکم مسطور را بدون هیچگونه تعلل و تسویف در موقع اجراء گذارده و حکم اللّه را بیش از این در عهده تأخیر و تعویق نگذارند که الیوم چهار دانگ شنستق علیا وقف است بر آستانه متبرکه حضرت شاهزاده حسین واقعه در دار السلطنه قزوین و باید در تصرف متولی حالیه اوقاف آن آستانه شریفه که جناب مستطاب سیادت و شرافت نصاب آقا سید علی مرعشی سلمه اللّه است بوده باشد و هرکس بدون اجازه معزی الیه تصرف و دخالتی در آن چهار دانگ مذکور بنماید حرام و موجب سخط حضرت علام عز اسمه خواهد بود.
حرره الاحقر الداعی فضل اللّه فی تاریخ شهر شوال المکرم سنه 1326.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 421
محضری به مهر و تصدیق چهار تن از علماء قزوین در باب تولیت شرعی آقا سید علی فرزند آقا سید حسن متولی که شهادات بالای آن تاریخ ع 2- 1335 (ه. ق) دارد.
عکس این محضر برای تکمیل تاریخ تولیت آستانه در این اوراق گذارده میشود.
علماء مزبور عبارت بودهاند از: خادم الشریعه حاجی میرزا اسحاق (با مهر «اسحق 1324») و عبد الجواد الحسینی آل مرحوم حاجی سید جواد (با مهر «عبد الجواد بن علی الحسینی») و «عبده عیسی بن فتح اللّه 1325» و «العبد مرتضی بن ابو تراب الحسینی 1311».
فرمان ناصر الدین شاه مورخ رمضان 1285 درباره مالیات قریه شادات من محال زهرا من اعمال دار السلطنه قزوین[721] که به عنوان سند برای مردم آن قریه در برابر اجحاف و تعدی مأموران دیوان صادر شده است.
متن این سند که ربطی به دیگر اسناد این مجموعه ندارد از رهگذر تکمیل عدد در پایان این مجموعه گذارده میشود.
الملک للّه تعالی- حکم همایون شد آنکه به شکرانه اینکه خداوند عالم جلت عظمته و عمت نعمته وجود اقدس ما را برگزید و ما را نازل منزله
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 422
پدر رعیت و نوکر و مالک رقاب امم گردانید بر خود لازم میدانیم که عموم نوکر و رعیت ممالک محروسه ایران در مهد امن و امان غنوده و ابدا از جانب احدی چه حکام و چه عمال و چه کارگزاران و چه کدخدایان و چه مأمورین دیوانی و حکومتی به قدر ذرهای تعدی و بیحسابی و اجحاف علاوه بر مالیات و فروعات مقرره دفتری به هیچ اسم و رسم بر کسی از نوکر و رعایای قراء و بلوکات و غیره وارد نیاید. لهذا در این سال فرخنده فالئیلان ئیل این فرمان همایون صادر و مقرر میشود که حکام و مباشرین امور دیوانی قریه شادات من محال زهرا من اعمال قزوین بدانند که مالیات قریه مزبوره را دیوانیان عظام از دفترخانه مبارکه اصلا فرعا از قرار تفصیل ذیل مشخص و معین کردهاند، نباید حبه و دیناری به هیچ اسم و رسم زیاده بر آن مطالبه و معامله ننمایند:
[نقد: هشت تومان و شش هزار و پانصد و پنج دینار، جنس: سه خروار
اصل- نقد: شش تومان و شش هزار و پنجاه دینار/ جنس: سه خروار
فرع- دو تومان و چهارصد و پنجاه و پنج دینار
..........
مالیات قریه شادات اصلا فرعا مبلغ هشت تومان و شش هزار و پانصد و پنج دینار نقد و مقدار سه خروار به وزن تبریز غله است]
این یرلیغ بلیغ و فرمان مبارک سند قریه مزبوره است که اگر حکام و مباشرین جزو اعم از دیوانی و غیر دیوانی از کدخدایان و محصلین حکام و غیره بخواهند در عرض سال زیاده از آنچه در این فرمان همایون تشخیص یافته است مطالبه نمایند رعایا اذن ندهند و جواب بگویند. و باز مأذون میباشند که هرکس زیاده بر مالیات دیوانی مفصله فوق بخواهد چیزی مطالبه کند و شلتاق نماید رعایای قریه مزبوره مأذون و مرخصند که آن شخص مطالبهکننده را هرکه میخواهد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 423
باشد گرفته، در حبس و زنجیر نگاه دارند و به دربار معدلت مدار همایون در طهران به عرض اولیای دولت برسانند تا او را و آن کسی را که او را برای این مهم فرستاده است در کمال افتضاح به سیاست دولتی برسانند. به علاوه مقرر میشود که حکام و مباشرین جزو اذن ندارند به اسم جریمه چیزی از رعایا اخذ و دریافت نمایند، اگر به این اسم چیزی مطالبه نمایند همان حکم تنبیه و سیاست فوق را دارند که در زیادتی مالیات معین شده است. حسب المقرر معمول و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر رمضان المبارک سنه 1285.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 424
متن چند سند دیگر که در میان اسناد دودمان سادات مرعشی قزوین دیده شد و به طبع با این خاندان ربط دارد:
فرمان مورخ 5 ذ ق- 838 از شاهرخ تیموری در واگذاردن منصب احتساب بلده قزوین به مرتضی اعظم افتخار السادات سید معین الدین نیای اعلی دودمان مرعشی قزوین. متن کامل این سند با توضیحات لازم در مقاله نگارنده در مجله راهنمای کتاب، جلد بیستم، صفحات 700- 704 آمده است. چنین است متن سند:
سادات و حکام و قضاة ولایت و قزوین/ بدانند که پیشتر از این حکم همایون شرف/ نفاذ یافت که مرتضی اعظم افتخار السادات سید معین الدین مطهر در آن ولایت احتساب/ امر معروف و نهی منکر کند. درین وقت به بساط بوس مستسعد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 425
گشت و التماس/ امضا حکم سابق نمود. بنابر ملتمس او این حکم نفذه [اللّه تعالی] فی الاقطار/ سمت نفاذ یافت تا سید مشار الیه را آمر معروف و ناهی منکر دانند و غیر را با او شریک ندانند/ و منع فسقه و فجره نماید و اجرای حدود و تعزیرات کما یقتضیه الشرع/ کند. او میباید که امر احتساب به نوعی قیام نماید که عند الخالق و الخلایق/ مستحسن و مشکور باشد. باید که فرامین مطاعه او را که درین باب دارد/ من کل الوجوه مقرون به امضا شناسند و تغییر به قواعد آن راه ندهند.
تحریرا/ فی الخامس من شهر ذی قعدة الحرام سنة ثمان و ثلثین و ثمانمائه.
جریده نسب مورخ ذ ق- 986 در مورد انتساب سیادت پناه وزارت دستگاه امیر سید معز الدین موسی بن امیر سید مقصود که ظاهرا از سوی مادر با این دودمان انتساب داشته است. با توشیح و تأیید او نسابه آن عهد حسن بن محمد قاسم النسابه العبیدلی (فرزند نگارنده اسدیه که در باب اول از فصل نخستین همان کتاب، ص 29- 30 از این سلسله سخن گفته است) و محمد اصغر الحافظ الخطیب. این سند نمونه خوبی است از مشجرات نسب قرن دهم:
بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه الذی شرف بنی آدم بشرف الانساب و فضیلة الاحساب و فضل منهم بنی هاشم علی من سواهم بشرایف الاعتاب و مفاخر الالقاب و اصطفی آل عمران من بینهم علی العالمین و اوصل انسابهم و اعقابهم الی یوم الحساب کما
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 426
قال النبی العربی المکی المدنی کل حسب و نسب منقطع الا حسبی و نسبی، و ابتغاء للوسیلة الیه بجمیل الانتساب اوجب مودتهم علی عباده و رتب علیها عظیم الاجر و الثواب کما اوحی الی رسوله قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی، ان فی ذلک لتذکرة و ذکری[722] لاولی الا [لباب]. و الصلاة و السلام الاتمان الاکملان علی اشرفهم و اشرف الخلایق محمد الذی انزل علیه فی بیته الکتاب و علی آله و اولاده و عترته و ذریته الذین اذهب عنهم الرجس و ارشدهم الی طریق الصدق و الصواب.
بعد از تقدیم حمد خالقی که بیافرید خلق را به قوه کامله، و ابداع کرد انسان را به قدرت شامله، و از میان مخلوقات و مکونات انبیا و اولیا را اختیار کرد و بحکم «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ» حضرت خاتم پیغمبران و رحمة عالمیان را که «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» اعنی سید کاینات و خلاصه موجودات مقصود آفرینش خاک و مشرف به تشریف «لولاک لما خلقت الافلاک»
رسولی کاصل هستی شد وجودشجهانگردی ز شادروان جودش
محمد سید الکونین و الثقلینو الفریقین من عرب و من عجم
را از اکرم کرومه و اشرف ارومه به خوبترین وجهی و ملتی بر بهترین امتی مرسل و مبعوث گردانید. فصلی علیه صلوة لا ینقطع اولها و لا ینفد آخرها. و قال «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ، یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً».
چون توقیع مشیت الهی و طغرای ارادت پادشاهی به تغریس شجره طیبه نبوت «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» موشح شد شجره مثمره امامت و ولایت را از آن منشعب گردانید که «و لولاهم ما عرفناهم» و فرمود که «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 427
لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»، و اهل ایمان را بدین کرامت ممنون منت گردانید و خلعت مرحمت پوشانید و به خطاب مستطاب «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» تنبیه فرمود تا در آن معنی به حصول مرادات دو جهانی مشرفشان فرماید و در «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» مستوثق و مستظهر باشند و در سلک «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» منخرط و منتظم گردند، و چون ائمه معصومین اغصان شجره نبوتند در بساتین امامت، ذریات ایشان به منزله ثمره آن شجره باشند، پس بدین دلایل واضحه و براهین لایحه بر خاطر خطیر و ضمیر منیر اولی الالباب ظاهر و روشن و هویدا و مبرهن گردد که در اثبات علو نسب و سمو حسب هیچ مرتبتی اعلی و هیچ منزلتی عظمی از انتساب به دودمان رسالت و خاندان عصمت و طهارت نیست کما قیل:
الیهم کل مکرمة تؤولاذا ما قیل جدهم الرسول
و تعظیم و تکریم و تربیت و تقویت و معاونت و معاضدت سادات عظام که صدور جوامع شرع و بدور مطالع اصل و فرع و امرای دولت احدی و وزرای ملت محمدیاند و محبت و مودت با ایشان احسن عادات و افضل خیرات و اعظم طاعات و اشرف عبادات است سیما کسانی که خاندان کریم ایشان به صحت نسب و فضیلت حسب مشهور و معروف، و از مطاعن «لعن اللّه الداخل فینا ولم یکن منا» معرا و مبرا، و به موهبت و کرامت «اولادنا اکبادنا» مشرف و محلی باشند و سوابق نسب ظاهر طاهر خود را به لواحق حسب فاخر زاهر مزین گردانیده، لباس سعادت سیادت را به طراز اعزاز دیانت و زهادت مطرز کرده باشند. لا شک رعایت و مراقبت این صنف بر ذمم همم جمیع امم و اصناف بنی و بنات آدم کاللازم للملزوم و النور للنجوم است. چنانکه متوسل این وسیله و متوصل
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 428
این ذریعه و هو:
سیادتپناه وزارت دستگاه رفعت و معالی انتباه عمدة السادات و الاکابر و الاشراف زبدة الاماجد من آل عبد مناف نتیجة اولاد سید المرسلین بقیة احفاد امیر المؤمنین امیر سید معز الدین موسی بن سیادت مآب مرحوم امیر سید مقصود بن مرتضی بن نعمة اللّه بن محمد بن ابو نصر مرتضی بن خسرو شاه بن قاسم بن خسرو شاه بن ابی حرب بن خسرو شاه بن روشنایی بن ملک داد بن ابی حرب بن عراقی حمزه بن احمد بن عبد العظیم بن عبد اللّه بن محمد بن احمد بن عبد اللّه بن علی بن حسن بن زید بن امام المعصوم حسن بن امیر المؤمنین و امام المتقین علی بن ابیطالب علیه الصلوة و السلام.
که از اجله سادات صحیح النسب صریح الحسب است و اتصال سلسله نسب او به ائمه معصومین صلوات اللّه علیهم اجمعین بر موجب مسطور بیان واقع است و باوجود آنکه نسب آباء کرام و اجداد عظام او در بحر الانساب و تواریخ سادات مذکور و مسطور بود درین وقت رای صائب او چنان اقتضا نمود که تجدید آن مذکورات و تأکید آن مزبورات نماید تا چون به توقیع سادات و نقبای زمان و خطوط علما و فضلاء عصر و اوان و جمهور اصول و اعیان موشح و محلی گردد به مرور دهور و مضی اعوام و شهور قصور و فتور بدان راه نیابد و بر صفحات روزگار و وجنات لیل و نهار منتقش ماند و صورت حال بر رای جهانآرای و ضمیر منیر عقدهگشای ارباب دین و دولت و اصحاب عز و مکنت از سلاطین کامکار و امرای نامدار و حکام زمان و خداوندان امر و فرمان و نقبا و سادات و ولاة و قضاة و عامه طبقات و کافه درجات و اعیان با مروت و ارکان با ثروت شید اللّه قواعد دولتهم مخفی نماند بل ظاهر و هویدا گردد که این سید مشارالیه را به شرف صحت نسب مشرف و معزز دانند و از مطاعن و معایب معرا و مبرا شناسند و آثار عنایت و مرحمت و انوار عاطفت و شفقت نسبت به مشارالیه به ظهور رسانند و در اعزاز و اکرام و احترام او مساعی جمیله تقدیم نمایند و به هر دیار
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 429
و هر مقام که رسد مقدم شریف عزیز او را معزز و مکرم و دولت ملاقات او را مغتنم شمرند و مراضی کردگار و محامد آفریدگار در ضمن آن صنیعه مندرج دانند و توفیق این دولت را فرصت شمرند که هر آینه در دنیا مستوجب ذکر جمیل و در عقبی مستحق اجر جزیل گردند. و السلام علی من اتبع الهدی.
تحریرا فی شهر ذی قعدة الحرام سنه ست و ثمانین و تسعمائه.
هو- انتماء السید المذکور الی الشجرة الطیبة المصطفویة صحیح و انتسابه الی الدوحة العلیة العلویه صریح اظهر من الشمس و ابین من الامس. کتبه العبد المذنب المحتاج بعنایة اللّه الملک القوی الغنی حسن بن محمد قاسم النسابة الحسنی الحسینی من آل ابی علی المختار النقیب امیر الحاج العبیدلی عفی عنه.
[مهر:] ما رآه المؤمنون حسنا فهو عند اللّه حسن
انتماء عالی حضرة السید المذکور علی النهج المسطور صحیح و اعتماده الی اولاد الرسول صریح. کتبه اضعف عباد اللّه الملک المجیب محمد اصغر الحافظ الخطیب عفی عنه بکرمه و بمحمد و عترته.
[مهر:] ...... الحافظ
قباله فروش مورخ 1 ذ ح- 999 که براساس آن استاد قادر جان بن حاجی قاسم خان طحان قزوینی تمامی سه پنجم از دو باغ را در درب جوسق قزوین به خان احمد
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 430
گیلانی فروخته بود. این سند به خط عبد العزیز جنیدی است که به خط او قباله فروش کنشگران شراه قم مورخ اواخر ذ ق- 999 نیز در دست است[723]. متن این سند اخیر در مقاله نگارنده در مجله وحید، سال یازدهم، صفحات 991- 996 با توضیحات لازم نشر شده است جز آنکه اشتباهات چاپی بسیار در آن راه یافته که باید با مقایسه با عکس آنکه در پایان اسناد این مجموعه به عنوان ضمیمه سند شماره 153 گذارده شده است تصحیح گردد (نیز ببینید مثالهای صدور صفوی، ص 26).
چنین است متن و حواشی سند فروش دو باغ درب جوسق که مشتمل بر نام و سجل عدهای از علماء آن دوره قزوین است.
حمد بیحد واجب الوجودی را درخور است که ملک او از وصمت زوال مبراست و مملکت او از سمت تبدیل و انتقال معرا.
نادیت لک الحمد تعالی و تقدسای ناطقه در بارگه حمد تو اخرس
ملک تو ز تبدیل و زوال است مبراذات تو ز نقصان و ز عیب است مقدس
و تحیت و صلوة متوالی المدد بر سلطان سریر رسالت، مسند نشین ایوان جلالت، خاتم انبیاء و رسل، هادی خلایق به اقوم سبل، شاه یثرب و حرم، متکلم به کلام اعجاز انجام انا افصح العرب و العجم، مقرب بارگاه اله محرم خلوت سرای لی مع اللّه، محمد رسول اللّه و بر آل عصمت منقبت و اهل بیت
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 431
خلافت مرتبت او که دوازده کوکب منیر امامت بلکه هریک خورشید جهانگیر اوج عظمتاند. سیما حضرت امیر المؤمنین و یعسوب الدین اخ رسول اللّه و ابن عمه و کاشف غمه اسد اللّه الغالب ابو الحسنین علی بن ابی طالب علیهم من الصلوات اکملها و من التسلیمات اتمها.
اما بعد این نامه نامی و این صحیفه سامی مخبر است از آنکه حاضر شد سعادت آثار محامد اطوار استاد قادر جان بن المرحوم زایر بیت اللّه الملک المنان حاجی قاسم خان طحان قزوینی، و در حالت صحت نفس و اختیار، من دون ظهور شایبة اکراه و اجبار، بفروخت به وکیل جلیل نبیل بندگان نواب مستطاب عالمیان مآب قدسی القاب معلی آداب اشرف اقدس ارفع اعلیحضرت سیادت منقبت فلک رتبت گردون بسطت کیوان رفعت مشتری سعادت مریخ صولت خورشید منزلت عطارد فطنت قمر طلعت، سلطان سعادت قرین ثریا مکان، ناصب اعلام الفتح المبین رافع الویة العز و التمکین، ظل اللّه فی الارضین قهرمان الماء و الطین، الذی اختاره اللّه من افراد الانسان الکریم الذی من اللّه علیه باللطف العظیم و شرفه بکمال العقل المستقیم، باسط بساط الامن و الامان ناشر صحایف العدل و الاحسان رافع مآثر الظلم و العدوان المؤید بتأییدات الجلیة من اللّه المنان [ظل اللّه الرحمن خان احمد خان الحسینی] لازالت سماء سلطنته و خلافته بکواکب المواهب مزینه و آیات عظمته و جلالته علی صفحات الکاینات مبینه، و الوکیل جناب رفعت و معالی قباب، سعادت و عزت انتساب، معتمد السلاطین العظام امین اسرار الخواقین الکرام نظاما للرفعة و السعادة و العزة و العالی خلیل بیکا ضوعف قدره و غفر اللّه والده المتغمد فی یم رحمة اللّه و غفرانه زینا للمغفرة و الرضوان سهراب بیکا انصاریا
تمامت ثلاثة اخماس دو باغ محصور مکروم به کروم اعناب متنوعه. یک
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 432
باغ واقع است در فند میان رودان درب جوسق دار السلطنه قزوین، و دیگری در فند خروزبار درب جوسق به نحوی که در ذیل حدود و اوصاف آن قلمی شده:
[باغی محصور مشتمل بر هفتده[724] قطعه، دوازده قطعه شاهانی و پنج قطعه تخمی، محدود به شارع و به یخچال ورثه مغفور فرحزاد بیک و به باغات فند میان رودان و به خانه حسین بیک افشار (در ثانی الحال ظاهر شد که نه قطعه از باغات مذکوره شاهانی است و هشت قطعه تخمی)- ثلاثة اخماس.
باغی دیگر مشتمل بر باغات متعدده مکرومه به کروم اعناب شاهانی، محدود به شارع .... و به یخچال ورثه مهدی قلی بیک چاوشلو و به نهر آب حیدری و به زمین رعیت قابودان بیک موسحدار (؟). و این حصار مشتمل است به هیجده باغ شاهانی- ثلاثة اخماس]
با عامه توابع و لواحق شرعیه از ارض و کروم و حقابه تابعه آنها علی الرسم القدیم و العادة المستمرة بقدر الحصة الشایعة به ثمن معلوم معین قدر آن از زر نقد رایج فضی و ذهبی دو مثقالی مسکوک مضروب تمام عیار مبلغ سی و پنج تومان تبریزی رایج، نصفه هفتده تومان و پنج هزار دینار. و بین البایع و الوکیل الجلیل عقد مبایعه صحیحه شرعیه جاری شده، و بایع اقرار به اخذ تمامی ثمن نمود و عالما بکمیة المبیع و کیفیته یوم البیع اسقاط خیار غبن و ان کان فاحشا نمود و التزام به ضمان درک شرعی کرد چنانچه اگر یوما من الایام احدی از آحاد الناس کل یا بعض مبیع را از تصرف وکلاء مخدوم اقدس اعلی مبتاع مطاع لازال حکمه نافذا فی الاقطاع و الارباع به استحقاق شرعی مخرج سازد عهده بر بایع خواهد بود کما هو مقتضی الشریعة الشریفة الغراء و مرتضی الملة المنیفة الزهراء.
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 433
و وقع ذلک فی غرة شهر ذی الحجة الحرام حجة تسع و تسعین و تسعمائه.
نمقه اقل الداعی خلود ظلال اعلی حضرت المبتاع المطاع المتحتم الاتباع عبد العزیز بن آقا میر القاری الجنیدی.
[مهر:] و من یتوکل علی اللّه فهو حسبه عبده عبد العزیز الجنیدی
آنچه نسبت به فقیر حقیر قادر جان ابن حاجی قاسم خان طحان نمودهاند بیان واقع است و بر این جمله گرفتم [مهر:] عبده قادر جان
[سجلات:]
* اللّه و لا سواه- بعد حمد اللّه علی نواله و الصلوة علی مصدوق یأتی من بعدی اسمه احمد و الطیبین من آله، قد صدر الاعتراف المعتبر فی الشرع المطهر من البایع الطایع المسمی فیه ... ما اسند و نمیالیه فی مطاویه لاسیما قبض الثمن و اسقاط خیار الغبن لدی. علقه الفقیر الی اللّه الغنی ابن عبد الصمد بن محمد بن برهان حسین ...[725]
* اعترف البایع الراغب المشار الیه فیه بجملة ما اسند الیه فیه کما فیه.
حرره العبد الفقیر الداعی لخلود ظلال سلطنته النواب المطاع المبتاع المشار الیه خلد اللّه ظلال مراحمه السلطانیة
[مهر:] الواثق بالصمد اللطیف عبده محمد شریف الشریف[726]
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 434
البایع الطایع الراغب المزبور فیه بجمیع ما نسب و اسند و اضیف الیه فیه اقر و اعترف کما فیه. حرره العبد الاقل [مهر:] .... محمد علی
* هو هو- جری ذلک بمحضری. حرره العبد الفقیر الی اللّه الغنی ابن ابی المکارم بن قطب الدین حیدر بن یحیی، یحیی الحسنی غفر اللّه لهما آمین.
بمحمد و آله. [مهر:] المتوکل علی اللّه العلی قطب الدین یحیی الحسنی (؟)
* هو- اعترف البایع بما فیه لدی. نمقه العبد الفقیر المحتاج الی اللّه الغنی ابن محمود غیاثا الدین محمد الحسنی. [مهر:] ....
* من الشاهدین علیه. حرره العبد [مهر:] ...
* شهد بما فیه العبد الاقل ابن شمس الدین محمود غفر له
[مهر:] اللّه المحمود فی کل فعاله
* شهد بمضمونه العبد شاه نظر بن آقا بابای انصاری عفی عنه [مهر:] ...
* شهد بما فیه العبد الاقل ابن ملک محمد رضا خوئینی[727].
برگی از تاریخ قزوین، متن، ص: 435
در صفحه 16 از مالک دیلمی خوشنویس قرن دهم و برخی دیگر از منسوبان به بیت دیلمی قزوین سخن رفت. سرگذشت این خوشنویس از رهگذر آنکه او در شمار سرایندگان نیز بوده است در بسیاری از تذکرهها هست که فهرست آنها در فرهنگ سخنوران: 505 و تعلیقات آتشکده آذر: 1201 (چاپ سادات ناصری) آمده است. همچنین سرگذشت فرزند او صغیری (فرهنگ سخنوران:
341/ آتشکده: 1193) و چند تن دیگر از سرایندگان منتسب به این دودمان (فرهنگ: 214 و 408/ آتشکده: 1116 و 1150 و 1199).
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 1
(آ) آقا شاه خاتون 132
آقا ملک 189
آقا نبی «دهخدا» 247
آیت اللّه مرعشی نجفی 66
(ا) ابراهیم (آقا میر- 372، 373
ابراهیم (آقا میر- «کارگزار» 309
ابراهیم بن حسنعلی 372
ابراهیم خان ثانی 157، 367
ابراهیم بن سید حسن مرعشی (سید- 74، 76، 303، 306، 308، 330، 331
ابراهیم شاه نادری 222، 224، 303، 327، 329، 330
ابراهیم بن علی بن موسی الرضا 11
ابراهیم مرعشی (میر- 73
ابراهیم میرزا 26
ابراهیم نواده میر عبد العظیم 243، 244، 248، 250، 253، 255، 257، 258، 261، 262، 264- 266، 268- 273، 277- 280، 285، 286
ابراهیم بن ناظر طباطبا 13
ابن سکون 69
ابن مهنا عبیدلی 18
ابو اسحاق (سید شرف الدین- 63، 142، 144
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 2
ابو اسماعیل مروزی 13
ابو تراب 30
ابو تراب بن حسین حسینی قزوینی 99 368، 369، 371، 377
ابو تراب حسینی (حاجی سید- 99
ابو تراب بن عبد الوهاب دار الشفاء 99، 100
ابو تراب بن مرتضی حسینی 109
ابو تراب متولی مسجد جامع 377[728]
برگی از تاریخ قزوین ؛ فهرست ؛ ص2
و تراب میرزا- شاه اسماعیل سوم 234
ابو تراب بن میرزا هادی کلانتر 213
ابو الحسن 192
ابو الحسن کاشی (ملا- 65
ابو سعید گورکانی 19
ابو سعید بن محمد بن ابی القاسم 145
ابو صالح صدر عامه (میرزا- 173، 190، 191
ابو الفضل بن ناصر مرعشی 57
ابو القاسم میرزا 287، 288
ابو المفاخر بن فضل اللّه 31
ابو النصر میرزا حسام السلطنه 94، 394
ابو الولی بن محمود انجو 155، 158، 161
اتابک اعظم 409، 411، 412
احسان اشراقی 114
احمد «صلی اللّه علیه و آله» 138
احمد (سید- 88، 259، 260، 377، 415
احمد پسر آخوند ملا یوسف (شیخ- 100
احمد سهیلی خونساری 17
احمد غزالی 19، 28
احمد غفاری قزوینی 60
احمد قمی (قاضی- 23، 64
احمد بن محمد الحسینی الجیلی 147
احمد بن محمد علی (میرزا- 219
احمد بن محمد گیلانی 11
احمد بن مصطفی (حاجی ملا آقا خوئینی 99، 374، 375، 380، 382، 403، 407، 409، 411، 412، 417، 418، 420
احمد بن ملا آقا حکمی 100
احمد بن میر ابراهیم مرعشی (سید-
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 3
73، 74، 76، 287، 288، 289، 291، 293، 294، 295، 297، 299، 305، 308، 311- 327، 330، 360، 362، 365، 383، 388
احمد میرزا عضد الدوله (سلطان- 92 93، 361، 363، 365
اسحاق حسینی 100، 415، 421
اسحاق (امیر- 122
اسحاق بن محمد 10
اسد اللّه (امیر شمس الدین- 59، 62، 63، 142، 144، 147، 148، 329
اسد اللّه بن درویش محمد 42
اسکندر بیک ترکمان 31
اسکندر میرزا 91، 96
اسماعیل 313، 323
اسماعیل اول صفوی (شاه- 20، 21، 22، 24، 25، 26، 27، 59، 60، 78، 121، 131، 142
اسماعیل دوم (شاه- 26، 28، 29، 64
اسماعیل بن حسین مروزی 56
اسماعیل خان نایب الحکومه 97
اسماعیل خان وکیل الرعایا 339، 376، 386، 387
اسماعیل سلطان 29
اسماعیل سوم (شاه- 234
اسماعیل بن علی بن معصوم 101
اسماعیل قزوینی 101
اسماعیل فرزند کیا ایران شاه (کیا- 116
اسماعیل بن محمد 101
اسماعیل بن محمد تقی قزوینی 101
اسماعیل میرزا 26، 98، 327، 329، 404
اصلان خان (امیر- 92، 337
افضل ترکه (خواجه- 64
اللّه قلی میرزا ایلخانی 93، 94، 97، 358
امامقلی میرزا 27، 90
امام ویردی میرزا 90، 279، 281، 285، 301، 308
امیر المؤمنین علیه السلام 24
امیر بیک 24
امیر تومان نصر الملک 397، 398
امیر بن محمد المسالی (قاضی- 119
امین احمد رازی 12
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 4
امین السلطان صدر اعظم 46، 47، 88، 378، 389، 390، 391، 392 394، 405، 409، 413
انصاری (شیخ مرتضی- 102
اوزون 19
(ب) باقر حائری (سید- 375، 381
باقر خان سرتیب 387، 389، 390، 391، 392
باقر خان سعد السلطنه 32، 46، 47، 94، 95، 98، 389، 393، 394
باقر دهخدای میانه راه 247
باقر (محمد- علیه السلام 43، 45، 158
باقر واعظ کچوری 12
بایزید پسر بابا خواجه تبریزی 41، 42
بتول (فاطمه علیها سلام) 43، 45
بجان بن میرزا علی (میر- 125
بدیع الزمان میرزا (سلطان- 90، 286، 288، 289، 290، 291، 292، 305، 315
بدیع الملک میرزا عماد الدوله 95، 405، 406
بندار علی پسر محمد 238، 239
بهائی (شیخ- 45، 67
بهرام میرزا معز الدوله 91، 96، 293، 361، 365
بیکسی خانم 132
بیگم (شاهزاده- 28
بیگی بیگم (شاه- «تاجلو بیگم» 21، 77، 78، 79، 115، 131، 133، 142، 143، 146
(پ) پاشا خان امین شورای کبری 347، 349، 351، 352
پیر احمد موصلو 29
(ت) تقی بن ابی بکر 119
تقی (حاج سید- 339
تقی (شیخ الاسلام 278، 300
تقی (محمد- 158
تقی بن نقی صاحب الفیه 101
تیمور گورکان 206، 212، 253،
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 5
255، 262، 263، 304، 311، 320، 408
(ج) جعفر بن حسین 102
جعفر الحسینی 245، 395
جعفر طیار 13
جعفر بن علی بن موسی الرضا 11
جعفر قاضی کمرهای (شیخ- 97
جعفر قلی 378
جعفر مجتهد تهرانی (ملا- 375، 380
جعفر بن محمد 45
جعفر بن محمد عاملی 145
جعفر مرعشی (میر- محمد جعفر 201، 203
جلال الدین کیا 116
جلال الدین محدث ارموی 10
جمال الدین رضوی 103، 415، 418
جمال الدین بن فلک الدین (کیا 125
جواد بن رضا حسینی 418
(ح) حاتم بیک اردوبادی 157
حبیب اللّه خان 377
حبیب اللّه رشتی (حاجی میرزا- 102
حبیب اللّه صدر 169، 172، 178، 184
حبیب اللّه مرعشی (امیر- 79، 82، 84، 158، 241، 242
حجت اللّه (صاحب الزمان) 45
حسام الدین (امیر- 122
حسام السلطنه 397
حسن (سید- 377
حسن بن احمد (سید- 74، 87، 361، 369، 374، 377، 380، 382، 383، 385، 388، 389، 390، 392، 395، 397، 399، 401، 404
حسن (استاد- 261، 265
حسن بیک قورچی ترکمان 188
حسن بیک مباشر 335
حسن خان ایروانی (سردار- 96
حسن خان دربندی 189
حسن خان کچلجردی 82
حسن بن زید داعی 13
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 6
حسن بن سید علی مرعشی 74
حسن صلاتی (جلال الدین- 161
حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام 45
حسن علی خان آجودانباشی 97
حسن علی خان خوئی 92، 297، 309، 359
حسن بن علی عسکری 45
حسن بن علی بن موسی الرضا 11
حسن بن عماد بن جوانمرد- فخر زرندی 18، 42
حسن بن محمد قاسم النسابه 425، 429
حسن مرعشی 434
حسن (میرزا- 391
حسن میرزا (سلطان- 28
حسن بن نظر علی کچلجردی 399، 400، 402
حسین بن ابراهیم مرعشی 74
حسین بن احمد (سید- 74، 374، 376، 380، 382، 383، 387، 388، 395، 397، 398، 401، 408
حسین اصغر فرزند امام سجاد 56
حسین افشار- محمد حسین افشار 259 260، 393، 405، 406، 407
حسین الثائر 12، 13
حسین الحسینی (میر- 90
حسین حسینی کرکی 170
حسین خان سپهسالار 97، 381
حسین خان مشیر الدوله، معتمد الملک 94، 358، 384، 386
حسین (شاه سلطان 31، 81، 82، 85، 181، 190، 192، 193، 195، 226، 234، 240، 249
حسین شهشهانی 113، 234
حسین بن عبد الصمد 433
حسین بن عبد الصمد عاملی 67
حسین بن عبد الصمد قزوینی 98
حسین بن عبد اللطیف 145
حسین بن علی بن ابیطالب 45، 48، 400
حسین علی علاقه بند قزوینی 339، 340
حسین بن علی قزوینی (سید- 102، 411
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 7
حسین بن علی بن موسی الرضا (شاهزاده- 10، 11، 19، 25، 39، 44، 48، 61، 115، 117، 125، 135، 141، 144، 147، 156، 163، 174، 178، 180، 184، 188، 198، 206، 243، 251، 253، 292، 298، 313، 327، 329، 352، 353، 370، 372، 373، 379، 387
حسین قلی 378
حسین قلی خان 363
حسین قلی ستوده 19، 93
حسین قلی (کربلائی- 377
حسین مارگیر (ملا- 238
حسین بن محمد ندوشنی (مولی سلطان- 67
حسین مرعشی (علاء الدین- 67
حسین میرزا (سلطان- 29
حسین بن میرزا خلیل تهرانی 100
حمد اللّه مستوفی 10، 11
حمزه بیک بکتاش موصلو 132
حمزه بیک مستوفی قزوین 181، 185
حمزه میرزا حشمت الدوله 91
حیدر «علی علیه السلام» 138
حیدر میرزا (سلطان- 25، 64
(خ) خان احمد گیلانی 188، 189، 429، 431
خان بابا خان (حسن خان ایروانی 279، 280
خانبابا خان بن محمد حسین خان افشار 376، 385، 411
خدا بنده (شاه- 27، 29، 83، 151، 154، 155، 164، 169، 176
خسرو خان والی 91، 96
خلیل اللّه بن سلیم اللّه 43
خلیل بن حاجی بابا قزوینی 206
خلیل بن عبد اللّه قزوینی 9، 10
خلیل قزوینی (ملا- 24، 206
خلیل بن محمد اشرف قائنی 206
خلیل بن محمد زمان 205
خلیل المؤمن 212
خلیل میرزا 226
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 8
خیر الدین 210
خیر النساء بیگم (مادر شاه عباس) 28
(د) داود بن سلیمان غازی 10
دباج بن کیا علاء الدین (کیا- 122
دبیر سیاقی 120
درویش بیک مرعشی 22، 60، 71
درویش رضا 17، 30، 31
درویش عرب قلی 70، 154، 157
درویش قنبر 70، 154، 157
درویش کفشدار 160، 163، 164 302
درویش محمد علی 154، 157
درویش محمد قلی 70
(ر) رحمت اللّه (امیر- 159، 329
رستم بیک آققویونلو 24
رستم بن علی زرندی 126
رسول (میرزا- 97
رضا پسر حسن مرعشی 434
رضا خیابانی (سید- 102
رضا (علی بن موسی- 158
رضا معین السلطنه (میرزا- 94
رضی الدین (حاجی سید- 102
رضی شهرستانی (میرزا- 161، 162، 342
رضی الدین بن محمد حسن (آقا- 12، 198، 199
رضی بن میر نعمت اللّه (سید- 77، 297، 298، 299، 305، 306، 308، 316، 327، 331، 335، 337، 338، 340، 360
رفیع شهرستانی 162، 170
رفیع صدر (میرزا- 174، 175
(ز) زرندی (قاضی- 123
زکی (حسن بن علی عسکری) 158
زکی مستوفی تفرش (میرزا- 97، 334
زهره خانم 191
زین الدین متولی (سید- 22
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 9
زین العابدین حسینی 372
زین العابدین شیروانی 12
زین العابدین کاشی (میر- 154
زین العابدین مازندرانی (شیخ- 375، 380، 381، 391، 412، 418
زین العابدین مرعشی (میر- 57، 60، 61، 62، 69، 130، 131، 133، 135، 141، 147، 148، 152، 302، 307، 329
زینب بیگم (دختر شاه طهماسب) 30، 43، 44، 329
(س) سالار اکرم 413، 414
سجاد (علی بن الحسین) 43، 45، 158
سراهنگ مرعشی 151، 152
سرهنگان مرعشی (میر- 62، 69، 329
سعدی 45، 46
سلطان مهینبانو 25
سلمان خان استاجلو 28
سلیم خان افشار 234، 235
سلیمان (شاه- 17، 44، 71، 169 190، 302، 327، 329
سلیمان ثانی (شاه- 73، 226، 229 238
سلیمان کلیددار (میر- 221
سلیمان میرزا 26
سهراب خان 378
سیف اللّه میرزا (شاهزاده- 77، 91، 92، 299، 301، 308، 325
سیفی حسنی قزوینی 161، 163
(ش) شاه بیگم بنت احمد خان 188
شاه بیگی بیگم- بیگی بیگم 62، 63
شاهرخ تیموری 20، 58، 424
شاهرخ نادری 231، 327، 329، 330
شاهزاده حسین- حسین بن علی 128 134، 394، 409
شاه ملا قزوینی 153، 154
شاه میر فرزند یعقوب بیک 24
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 10
شاه نظر بن آقا بابای انصاری 434
شاه وردی خان بیک 30
شاهی بن عبد الکریم 61
شرف (میرزا- 181، 186
شرف جهان حسینی (میرزا- 22، 241، 242
شرف بن قاضی جهان 81، 145
شفیع آشتیانی 97
شفیع نایب الصداره (میرزا- 108
صفی الدین (شکر اللّه- 18، 57، 58، 63، 69، 131، 134، 135، 141
شمس الدین بن کیا علاء الدین (کیا- 63، 122، 125
شمس الدین میرچراغچی 221
شمس بن مفلح القاضی 146
شمس الدین موسوی هندی 24
شهربانو خانم (شاهزاده- 28
شهید ثالث 105
شیبک خان ازبک 23، 59
(ص) صاحب ذریعه 65، 67، 69
صادق برغانی (شیخ- 108
صادق (جعفر بن محمد- 158
صادق فرزند حاجی ملا علیرضا 108
صادق طحان 245
صالح برغانی- محمد صالح 103
صالح جزائری (شیخ- 67
صالح (حاج آقای مسجد شاهی 103، 370، 371
صالح خان تبریزی 95
صالح بن عبد اللّه 243، 244، 248، 249
صدر الدین (شیخ- 203
صدق الدوله 95، 416
صفی (شاه- 31، 43، 44، 169، 170
(ض) ضیاء الدین نور اللّه حسنی مرعشی 22
(ط) طاهر واقعهنویس (میرزا- 190
طهماسب (شاه- 20، 21، 22، 23، 25- 30، 42، 43، 55، 58،
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 11
60- 64، 70، 77، 79، 85، 121- 123، 129، 130، 132، 134، 135، 139، 147، 148، 149، 150، 151، 152، 181، 185، 301، 307، 326، 327، 328، 329، 333
طهماسب دوم (شاه- 177، 199، 255
طهماسب قلی خان قزوینی 69، 293، 295، 296
(ظ) ظهیر الدین ابراهیم 148، 149
ظهیر الدین (سید- 116
ظهیر الدین مرعشی 19
(ع) عباس (شاه- 22، 27، 28، 29، 30، 60، 70، 83، 86، 152، 154، 156، 157، 158، 160، 161، 162، 164، 172، 186، 302، 327، 329
عباس دوم (شاه- 80، 154، 166، 170، 172، 181
عباس بن علی علیه السلام 48
عباسعلی پیشنماز (آخوند 103، 317
عباسقلیخان جوانشیر معتمد الدوله 324، 334، 336، 360
عباسقلیخان قاجار 97
عباسقلیخان نایب الحکومه 384
عباسقلی یساول 86، 167، 168
عباس میرزا نایب السلطنه 75، 91، 112، 255، 257، 291
عباس میرزا ملکآرا 367، 393
عبد اللّه بهبهانی (سید- 375، 380
عبد اللّه جزائری (سید- 197
عبد اللّه حسینی کدخدا 415
عبد اللّه خان علاء الملک 97
عبد اللّه خان مستوفی 335، 336
عبد اللّه بن خلیل الحسینی 104
عبد اللّه بن فغفور (شریف- 57
عبد اللّه کفشدار (میر- 221
عبد اللّه بن محمد بن حسن الدکه 55
عبد اللّه مرعشی (میر- 61
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 12
عبد اللّه میرزا دارا 268
عبد اللّه نایب الصدر 108
عبد اللّه بن نبی خان 315، 316، 320، 321، 324
عبد الباقی بن حسین الحسینی 146
عبد الجبار (سید نصر الدین- 64، 142، 144
عبد الجلیل رازی 10
عبد الجلیل (سید- 149
عبد الجواد بن علی الحسینی 103، 421
عبد الحسین 397
عبد الحسین نایب الصدر (میرزا- 108، 336، 344، 345، 346
عبد الحسین نوائی 11
عبد الرزاق محمد بن محمد قاضی 119
عبد الصمد حسینی 400
عبد الصمد بن سید تقی قزوینی 103، 375، 380
عبد الصمد میرزا عز الدوله 92، 95، 96، 98، 297، 306، 309، 313، 315، 334، 402، 404
عبد العزیز جنیدی 430، 433
عبد العظیم بن محمد ابراهیم (میر- 72، 73
عبد العظیم بن محمد نصیر حسینی مرعشی 75، 192، 193، 195، 197- 200، 205، 211، 212، 214، 215، 216، 218، 219، 222- 229، 231، 234، 235، 241، 242، 243، 257، 272، 273، 303، 339
عبد العلی 238
عبد العلی بن ابراهیم 103
عبد الغفار «کاتب» 46
عبد الغفار قزوینی (میرزا- 114
عبد القادر (سید کمال الدین- 62، 63، 69، 72، 131، 134، 135، 141، 169- 171، 176، 178، 195، 197، 198، 199، 329
عبد الکریم ایروانی (ملا- 105
عبد الکریم (آقا سید- 103، 377
عبد الکریم شریک الکتاب 114
عبد الکریم بن محمد رافعی 10
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 13
عبد اللهیار (امیر- 158، 159
عبد المطلب مرعشی (سید- 70، 71، 82، 83، 147، 148، 152، 153، 169، 171، 176، 178، 329
عبد النبی قزوینی 206
عبد الواحد بن علی شوشتری 65
عبد الوهاب 317
عبد الوهاب (حاجی میرزا 315
عبد الوهاب بن محمد تقی 104، 418
عبد الوهاب بن محمد علی دار الشفائی 104، 300
عبد الوهاب بن ملا محمد صالح برغانی 104
عبد الهادی دربندی 189
عبید اللّه کرد 93
عز الدوله 337
عزیز (حاجی میرزا- 349، 350
علاء الدین بن امیر دباج 122
علاء الدین بن محمد نجار رازی 43
علاء الملک حسینی 21، 28، 63، 69، 70، 147، 148
علاء الملک حسینی شوشتری 60
علاء الملک بن عبد القادر 62
علاء الملک قزوینی 92
علی بن ابراهیم قزوینی 75، 216، 217
علی بن ابیطالب علیه السلام 43، 45، 46، 48، 124، 133، 136، 431
علی بن احمد بن عثمان 119
علی اصغر خان امین السلطان 32
علی اکبر تفریشی 375، 381، 382، 391
علی اکبر کاشیپز (استاد- 46، 48
علی انجو مظفر الدین 27
علی پسر بابا خواجه تبریزی (استاد- 41، 42
علی جان (مشهدی- 378
علی بن حسن مرعشی (سید- 74، 434
علی بن حسن (آقا سید- 87، 402، 407، 408، 413، 415، 417، 420
علی بن الحسین علیه السلام 55
علی خان شوشتری (سید- 56، 71
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 14
علی خان بن محمد حسین افشار 376، 385، 411
علی خان نایب الحکومه (سید- 96، 253، 255، 256، 257، 304
علی بن داود 13
علی زنگنه (شیخ- 190
علی شاه ظل السلطان 287
علی بن شمس الدین لاهیجی 20، 122
علی بن عبد العالی کرکی 66، 121
علی بن عبد اللطیف الحسینی 146
علی قزوینی «محشی قوانین» 102
علی قزوینی (شیخ- 104
علی قوی میدانی (سید- 104
علی کچلجردی 400
علی کنی (حاج ملا- 67
علی کیا (میرزا- 19
علی بن محمد مهرویه 10
علی بن محمد النقی 45
علی المرعش 55
علی بن ملک الدین (آقا سلطان- 125
علی بن موسی الرضا- رضا 10- 12 45، 168، 220، 312
علی نقی میرزا رکن الدوله 76، 86، 90، 96، 113، 114، 264، 268، 269، 275- 277، 279، 280، 282، 284، 286، 287، 289، 290، 291، 297، 300، 301، 308، 330
علی نقی کلانتر باغ میشهای 95
علی نهاوندی (آخوند ملا- 68
عماد قزوینی (میر- 23، 48
عمیدی (سید- 69
عیسی بن فتح اللّه 104، 105، 421
عیسی (قاضی صفی الدین 66
عیسی لهاردی (شیخ- 105
عیوض (کربلائی- 378
(غ) غلامحسین خان سپهدار 92، 358
غیاث الدین 208
غیاث الدین حسنی (امیر- 20، 121، 122، 125، 127
غیاث الدین منصور دشتکی 121
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 15
(ف) فتح اللّه (آخوند حاج ملا- 105، 345، 346، 347، 376، 381
فتح اللّه بن آقا شیخ صادق 105
فتح اللّه بن رجبعلی 105
فتحعلیشاه 31، 75، 76، 86، 89، 90- 92، 96، 100، 108، 112، 113، 250، 252، 259، 261، 266، 268، 279، 282، 284، 285، 299، 330، 361
فخر رازی (امام- 56
فخر الدین بن میر عبد القادر- محمد 176- 178، 202، 211، 212
فرج خان کاشی 326
فرهاد میرزا 93
فضل اللّه (حاجی- 88
فضل اللّه ملاباشی (میرزا- 88، 112، 113
فضل اللّه نوری (حاجی شیخ- 376، 381، 417، 420
فضلعلی 192
فغفور (میر- 18، 30، 57، 58، 63، 69
فیروز میرزا نصرت الدوله 92
(ق) قابودان بیک 432
قادر جان بن قاسم خان طحان 429، 431، 433
قاسم بیک ترکمانی 21
قاسم خان 175
قاسم علی 182
قاسم بن علی اکبر کدخدا 34
قاسم بن میر محمد نصیر 197- 199
قاضی جهان حسینی 22، 23
قاضی خان حسینی 22
قاضی سلطان تربتی 168
قربان علی 241، 242
قوام الدین الحسینی 106، 320
قوام الدین میر بزرگ مرعشی 61
قوام الدین کربالی 60
(ک) الکاظم- موسی بن جعفر علیه السلام- 158
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 16
کریم طحان (کربلائی- 245، 371، 373
کریم خان زند 114، 219، 234، 235
کمال الدین ملک بیک 22
کمال الدین میرزا 125
کیوان قزوینی 101
(گ) گلچین معانی 28
(ل) لاچین آقا 154
لطف علی خان 261، 265
(م) مالک اشتر نخعی 24
مالک دیلمی قزوینی (مولانا 23، 24
مجد الدوله 338
مجلسی دوم 197
محراب خان افشار 96، 264
محب اللّه (سید وجیه الدین- 63، 142، 144
محسن بن محمد بن یحیی علوی 146
محمد (آخوند ملا- 377، 415
محمد آقا کورهپز 415
محمد (حاجی میرزا- 245، 370- 373
محمد ابراهیم 72
محمد ابراهیم 106
محمد ابراهیم الحسینی 107
محمد ابراهیم صدر نادر شاه 215
محمد ابراهیم مباشر 335، 336
محمد ابراهیم مؤذن 221
محمد ابراهیم نوه میر محمد جعفر مرعشی 190- 192
محمد اسماعیل خان 377
محمد اصغر الحافظ الخطیب 425، 429
محمد امام جمعه (آقا- 106
محمد (امیر عز الدین- 152، 153
محمد (امیر فخر الدین- 153
محمد باقر 107
محمد باقر امینی (حاجی- 32
محمد باقر بن سید حسن الحسینی 192
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 17
محمد باقر صدر خلیفه سلطانی 190
محمد باقر بن علی الحسینی 107، 320
محمد باقر بن محمد تقی الحسینی 192، 374
محمد باقر بن محمد تقی 107
محمد باقر (میرزا- 27
محمد تقی بن امیر مؤمن 101
محمد تقی بیک 395
محمد تقی تستری 11
محمد تقی حسینی 205، 207، 238، 283
محمد تقی حسینی قزوینی 101، 313
محمد تقی خان یاور 36، 364، 366، 368، 376، 382، 385، 386، 411
محمد تقی- شهید ثالث 101
محمد تقی شیخ الاسلام 107، 216، 217
محمد تقی (آقا شیخ- 377
محمد تقی (کربلائی- 378
محمد تقی بن محمد باقر 107، 272، 274
محمد تقی بن محمد حسینی 108
محمد تقی مصطفوی (سید- 46
محمد جعفر 323
محمد جعفر فرزند شیخ صادق (شیخ- 108
محمد جعفر مرعشی (قوام الدین امیر- 84، 190، 191، 199
محمد بن حاجی عبد الکریم 106
محمد حسن (میرزا- 378
محمد الحسنی الحسینی (معز الدین- 161
محمد حسن پسر کربلائی جعفر 241، 242
محمد بن حسن قزوینی 12
محمد حسن نجفی صاحب جواهر 106
محمد حسین تبریزی 68
محمد حسین خان افشار- حسین افشار 86، 87، 278، 362، 362، 365، 366، 374، 376، 378، 382، 384- 386، 409- 417، 432
محمد حسین بن فضل اللّه عضد الملک (میرزا- 88، 111، 112، 113، 298، 308، 309
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 18
محمد حسین کدخدای محله پنبهریسه 268، 269
محمد حسینی (حاج میرزا- 106
محمد حسینی جرجانی (میر جمال الدین 121، 124
محمد الحسینی مجدی 12
محمد حسینی (رفیع الدین 169
محمد حسینی (آقا میر- 377
محمد حسین مدرس 205، 209
محمد حسین میرزا 27
محمد خان 265
محمد خان قاجار (آقا- 53
محمد خباز (حاجی آقا- 369
محمد خلیل بن محمد شفیع 272، 273
محمد خلیل نایب الصدر 108، 205، 208
محمد بن داود (میرزا سید- 226
محمد رحیم خان امیر نظام 92، 355
محمد رسول 371
محمد رضا حسینی 274
محمد رضا خوئینی 435
محمد رضا (کربلائی- 377[729]
برگی از تاریخ قزوین ؛ فهرست ؛ ص18
مد بن رضی الدین 198
محمد رفیع 205، 210
محمد رفیع بابا حیدر 213
محمد سرکانی (مولی ملک 69
محمد سعیدا (آخوند ملا- 98، 216، 217
محمد سعید غسالباشی قزوین 174، 175
محمد سیفی حسنی (قوام الدین- 45، 197، 198، 199
محمد بن سید میران (سید- 69
محمد شالی 46
محمد شاه 90- 93، 112، 113، 287، 289، 291
محمد (شاه سلطان- 171، 178
محمد بن شاه تقی الدین 162
محمد شریف الشریف 98، 433
محمد شفیع بن بهاء الدین محمد 111
محمد شفیع میرزا بزرگ 108
محمد صادق (آخوند ملا- 377، 395، 397
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 19
محمد صادق حسینی طباطبائی 317، 341، 342
محمد صالح برغانی 109، 275، 300
محمد صدر استرآبادی (جمال الدین 20
محمد صدر (میرزا رفیع الدین 167
محمد بن عبد اللّه صلی اللّه علیه و آله 43، 124، 126، 127، 133، 136، 147، 426، 430
محمد بن عبد الحسین الحسینی 245
محمد بن عبد القادر مرعشی 75
محمد علاف (کربلائی- 245
محمد علی 209، 313، 323
محمد علی امینی (حاجی- 32
محمد علی بن خوبیار 67
محمد علی دولتشاه 75، 90، 250، 252، 257، 259، 262، 263، 330
محمد بن علی التقی 45
محمد علی صدر الممالک 114، 218- 220
محمد بن علی بن موسی الرضا 11
محمد علی (مولی 67
محمد علی قاری (آخوند ملا- 377
محمد علی فرزند میرزا محمد حسین عضد الملک 113، 114
محمد قاسم 109، 241
محمد قاسم بن استاد سلطان حسین 175
محمد قاسم بیک 366، 368، 378
محمد قاسم مختاری 11، 59
محمد قاسم (میر- 70، 72، 152، 153
محمد قلی بیک 378
محمد قلی (حاجی- 377
محمد کار کیا (سلطان- 19
محمد کاظم بیک 185
محمد کاظم خراسانی (آخوند- 100
محمد کبیر 240
محمد کریم باغبانباشی 312
محمد بن کریم ده دوشابی 294، 295
محمد پسر کیا ملک (کیا- 115، 116، 119
محمد لاهیجی (شمس الدین- 60
محمد (متولی جامع کبیر قزوین) 205، 210
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 20
محمد محسن رضوی 174
محمد محروق (امامزاده- 30
محمد بن محمد شفیع الحسینی 106، 323
محمد بن محمود الحسنی 98، 434
محمد مرعشی (میرزا سید (شاه سلیمان دوم 231
محمد بن مسافر القاضی 122
محمد مسیح فرزند محمد قاسم 174، 175
محمد معز الدین 162، 163
محمد مؤمن پیشنماز مسجد کبیر قزوین 205، 208
محمد مهدی حسینی 205، 359
محمد مهدی (مشهدی- 378
محمد (میرزا- 265
محمد میرزا رفیع الدین بن محمود 168
محمد میرزا سیف الدوله 95
محمد (میر صدر الدین 162
محمد بن میر عبد القادر- فخر الدین (میر- 70، 71، 83، 84، 152، 192، 193، 195، 197، 198، 199، 205
محمد (میر عز الدین- 70
محمد نبی بن محمد حسین 318
محمد نصیر آقا میرزائی (میر- 73
محمد نصیر خادم (میر- 221
محمد نصیر بن میر عبد القادر مرعشی 71، 83، 84، 176، 177، 178، 179، 180، 197، 199، 202، 207
محمد نصیرا (آخوند ملا- 98
محمد نصیر پسر میر عبد العظیم (میر- 229، 230، 238، 239، 245، 272، 273، 302
محمد (نصیر الدین- 167، 169
محمد نوربخش (سید- 60
محمد واحدی بلیانی اصفهانی 28
محمد ویردی 265
محمد هادی 198
محمد هادی (آخوند ملا- 376
محمد هاشم (آقا شیخ- 376، 377
محمد یوسف (میر- 17، 25
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 21
محمد یوسف بن محمد تقی حسینی 109، 320
محمدی بیک 71
محمود 109
محمود بن حسین دیلمی 240
محمود خان دیلمی (شاه شرف الدین
محمود بن شمس الدین 434
محمود طبیب (حاج آقا- 48
محمود کی 111
محمود میرزا 27
محمود نیریزی (شاه- 24
مدرس رضوی 112
مراد مرعشی (میر- 61
مرتضی (آخوند ملا- 377
مرتضی بن ابو تراب حسینی 109، 322، 421
مرتضی قاری (میر سید- 221
مرتضی قلی بن محمد بیک 248، 249
مرتضی لشکرنویس (میرزا- 114
مرتضی بن محمد محسن الحسینی 318
مرتضی مرعشی (سید- 151، 329
مسافر بن حسین (قاضی- 122، 123، 126، 146
مسعود حسینی 110
مسیح 43
مصطفی میرزا 26
مظاهر مصفا 250
مظفر الدین شاه 357، 402، 407، 408، 413
مظفر علی تربتی خوشنویس 28
معتمد عباسی 13
معتمد الملک مشیر الدوله- حسین خان 418
معصومه 132
معین 110
معین الدین فغفور- فغفور 17
معین الدین مرعشی 424
مقداد (فاضل- 69
ملا آقا- احمد بن مصطفی ملک فرزند کیا اسماعیل (کیا- 18، 54، 78، 115، 116، 117، 119، 122، 179
ملک بیک (کمال الدین- 79، 131، 133
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 22
منصور خادم (میر- 160، 163، 164، 302
منوچهر ستوده 19، 20
موسی بن امیر سید مقصود 425، 428
موسی بن جعفر- کاظم علیه السلام 12، 45
موسی بن جعفر قوی میدانی 110
موسی بن عبد الوهاب 110، 322
موسی مستوفی تفرشی 96
موسی (میرزا- 377
موسی بن میر عبد العظیم 73، 271، 272، 273
مؤمن خادم (میر- 321
مهد علیا «مادر ناصر الدین شاه» 337
مهدی «قائم علیه السلام» 158، 252- 258، 261، 262
مهدی بن عبد الکریم بزاز 75، 76، 263، 304
مهدی بن ملا عبد العلی (ملا- 110
مهر علی 182
مهماد بیک بن حمزه بیک 131، 142
میرزا آقا کچلجردی 400
میرزا بیک منشی حسینی گنابادی 59
(ن) نادر شاه افشار 75، 86، 214، 215، 216، 218، 219، 220، 222، 329
ناصر الدین شاه 31، 46، 47، 91، 112، 113، 313، 326، 358، 364، 383، 388، 421
نبی خان پسر نصر اللّه خان (میرزا- 82، 397، 398
نجف خان 71
نجف دهخدا 247
نصر اللّه فلسفی 26
نصر اللّه (کربلائی- 378
نصیر (میر- 329
نظام الدوله 91
نظام شاه دکن 22، 60
نعمت اللّه حسینی قزوینی (میر- 76، 275، 276، 282، 284، 285، 299، 300، 317، 318
نعمت اللّه حلی صدر (میر- 122
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 23
نعمت اللّه دیلمی 24
نعمت اللّه بن علی الحسینی 127
نقی (علی بن محمد علیه السلام) 158
نواب بیگم همسر شاه خدا بنده 27
نور اللّه شوشتری (قاضی 58، 60
نور الدین الحسینی المرعشی 59، 147
نور الدین محمد شاه مرعشی 60
نوری- فضل اللّه (حاجی- 67
(و) وراجان محمد دیلمی 119
ولی (کربلائی- 378
ویردی خان (مولی- 53
(ه) هادی حسینی موسوی 122، 127
هادی خان نایب الحکومه 96
هادی نجمآبادی (آقا- 382، 385، 391، 405، 406، 418، 419
هاشم خراسانی (ملا- 12
هاشم میرزا مرعشی 226
هدایت وزیر دفتر (میرزا- 77
هربرت برس 44
(ی) یحیی بن ابی المکارم 98
یحیی الحسنی 434
یحیی خان مشیر الدوله 94، 381
یزید بن معاویه 48
یعقوب بیک آققویونلو
یعقوب خان 203
یوسف (ملا- 203
یوسف مستوفی الممالک 354، 356
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 24
(آ) آب ارزنک 223، 224، 227، 232، 310، 328، 362، 373
آب دزک 223، 224، 227، 233، 310، 328، 362، 373
آب شلویر 180
آب قنات خیابان 397، 398
آذربایجان 19، 93، 132
آستانه امامزاده اسماعیل 31، 240
آستانه بیبی هیبت 161
آستانه ری 174
آستانه شاهزاده حسین 9، 17، 19، 22، 24، 26، 27، 29، 30، 31، 33، 53، 54، 57، 58، 59، 60، 61، 64، 71، 77، 81، 82، 110، 115، 116، 120، 121، 129، 130، 131، 133، 142، 147، 149، 150، 152، 154، 158، 160، 164، 167، 169، 174، 175، 176، 179، 192، 195، 199، 205، 211، 214، 216- 232، 234، 237، 238، 240، 241، 242، 248، 250، 252، 255، 258، 259، 260، 264، 266، 269، 270، 272، 273، 275، 276، 277، 278، 279، 280، 282، 285، 287،
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 25
288، 289، 290، 291، 293، 294، 295، 296، 297، 298، 300، 312، 314، 317، 320، 328، 330- 360، 361، 364، 365، 367، 369- 371، 372، 373، 376، 378، 382، 383، 384، 386، 388، 389، 390، 392، 397، 405، 407، 409، 411- 420، 434
آستانه شیخ صفی 155
آستانه عبد العظیم 10
آستانه قدس رضوی 112، 113، 155
آستانه قم، حضرت معصومه 10، 57 115، 133، 171
آمل 61
(ا) ابهر 152
اراک 170، 190
اردبیل 132، 287
ارنزک 116، 117، 179، 182، 183، 184، 189، 193، 196
استرآباد 25
اسفقتان 330، 340، 396
اشکور 18، 54، 115، 116
اصفهان 25، 65، 120
افشاریه (بلوک- 417
اقبال قزوین 116، 117
اکبرآباد 81
الولک 188، 372
امینقان دشتبی 80، 160، 179، 193، 223، 227، 232، 250، 251، 309، 314، 328
انگشتک 188
انگور مجین 88
ایران 9، 46، 47، 51، 206، 214، 263، 307، 332، 361، 365، 389، 422
ایوان چهل ستون 23
ایوان مصلای مشهد 174
(ب) باتومجین قهپایه 81، 177، 179، 193، 203
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 26
بازار خیابان قزوین 339، 340
باغ امام 246، 247
باغ سعادتآباد 23، 181، 183، 184، 185، 187، 188
باغ سلیمانآباد 31، 81، 240
باغ صفیآباد- هزار جریب 31، 81، 240
باکو 161
برجینآباد 84، 190
برخآباد محمد بیگی 83
برزلجین رامند 80، 179، 196، 201، 203، 227، 232، 328
برلین 22، 57
بشاریات 82
بغداد 287
بقعه شاهزاده حسین- آستانه شاهزاده حسین 21، 37، 94
بیبی دختران (مزار- 132
(پ) پلدختر 132
پنبهریسه 266، 267
پیغمبریه قزوین 31، 240
(ت) تبریز 25، 132
ترکمان کندی 82، 201
توران 214
تویسرکان 299
تهران- طهران 21، 28، 83، 88، 95، 98، 313، 405- 407
(ج) جوسب «جوسق» 80
جوسق مره اقبال 80، 179، 201، 228، 232، 314
(ح) حسنآباد 132
حمام چهار بازار 79
حمام شاهی قزوین 79، 134
حمام میر غیاث الدین 124
(خ) خانه آقا شیخ هاشم وکیل 401
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 27
خانه طهماسب خان 401
خانه یوسف کرد 401
خراسان 29، 279
خرقان قزوین 116
خرمپشته 339، 340
خروزان رامند 81، 196، 250، 251، 314
خروسان 309، 324
خمسه (ولایت- 91، 92، 268، 269، 337، 338
(د) دانشکده الهیات 21
دانشگاه تهران 13، 25، 174، 215، 226
دربار روم 22
درب جوسق قزوین 429، 430، 432
دروازه درب کوشک 93
دروازه شاهزاده حسین 415
درویش آباد 83، 153، 160، 179
دزج 79، 133، 142، 143، 147، 148، 179، 182، 183، 184، 187، 193، 196، 201، 228، 232، 310، 314
دستجرد اقبال 160، 179، 180، 182، 193، 196، 203، 223، 227، 232، 309، 328، 373
دستجرد حماد- نجفآباد 18، 78، 79، 115، 116، 117
دستجرد علیا 152
دکن 22، 60، 71
ده دوشاب رودبار 81، 294، 295
دهستان اقبال 22
دیلمان 19، 122
دیلمستان 18، 54، 115، 116
دیلمه کوچه 24
دیناق 189
(ر) رامند 120، 409، 416، 418، 420
رضیآباد 84، 160
رود ارنزک 80
رودبار 152
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 28
رودبارین 115
رود دزج 80، 264، 287
روم 71
ری 10، 25، 56، 83، 201
(ز) زاویه شیخ نجم الدین 122
زرجرد قهپایه 430
زنجان 268، 337
زویار (وادی- 183، 186
(س) سالانک 84، 177، 202
ساوج بلاغ 25، 83، 152، 179، 201، 204، 205، 219، 220- 222، 225
ساوه 83
سرحدآباد 202
سرزمین قزوین 116
سلطانیه 19
سیلجرد 310
(ش) شادات 421، 422
شاهزاده زمین- ده دوشاب 81
شرفآباد اقبال 84، 190، 191، 202
شروان 25
شریفآباد 83
شلویر 116، 117
شمسآباد 84
شنستق رامند 79، 80، 86، 89، 120، 160، 167، 168، 179، 193، 196، 223، 227، 232، 250، 251، 259، 260، 261، 264، 265، 278، 279، 309، 314، 328، 361، 368، 373، 374- 379، 382- 390، 392، 394، 395، 402، 403- 408، 409، 411، 413، 414، 416- 420
شوشتر 60، 65
شهر ارداق 11
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 29
شهریار 25
شیراز 132
(ص) صامغان 83، 159، 160، 172، 178، 190، 202، 203
صحن شاهزاده حسین 48
صفی خواجه (قریه- 85، 235
(ط) طاحونه قوشخانه 81، 85، 193، 227، 245، 246، 250، 268، 288، 289، 290، 291، 310، 314، 328، 369، 372
طالقان 152
طبرستان 116
طهران- تهران 287، 355، 385، 410، 411، 413، 418، 423، 430
(ع) عباسآباد 83، 153، 154
عبدلآباد 83، 153، 154
عتبات عالیات 29
عراق 122
عراق عجم 124
عربستان 418
(غ) غرق داغستان 217
(ف) فارس 91
فارسقین (مزرعه- 396
فخرآباد 84، 172، 177، 203
فردوس 59، 60، 65
فند سلیجرد 82، 247
فند ماجیلآباد 82، 247
(ق) قاقزان 30
قبرستان قدیم قزوین 134
قزوین 9- 13، 17، 19، 20، 21، 23، 24- 33، 44، 45- 47،
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 30
51- 60، 64، 67، 71، 73، 76، 78، 80، 83، 86، 88، 98- 102، 103، 105، 108، 110، 111، 113، 114، 115، 117، 121، 124، 130، 131، 133، 134، 140، 142، 143، 148، 151، 152، 153، 159، 164، 165، 166، 167، 168، 171، 173، 175، 176، 177، 180، 181، 182، 184، 185، 186، 187، 189، 191، 192، 193، 194، 196، 202، 203، 205، 206، 207، 209، 210، 212، 216، 217، 219، 220، 222، 224، 225، 227، 228، 229، 230، 232، 233، 235- 238، 244، 248، 250، 251، 252، 253، 255، 257، 258، 259، 263، 264، 266، 267، 268، 271، 272، 273، 274، 278، 280، 281، 282، 283- 293، 298، 299، 301، 304- 311، 324، 327، 331، 333، 334، 337- 345، 350، 352- 359، 361- 367، 370، 373- 376، 383، 384، 385، 387، 388، 389، 391، 392، 398، 401، 408، 409، 410، 411، 413، 414، 416، 417، 418، 421، 422، 424، 430، 435
قم 9، 10، 24، 41، 69، 132، 387
قنات آخوند قزوین 52
قنات خیابان 82
قنات میرزائی 79، 147، 148
قهقهه (قلعه- 26
(ک) کافورآباد 30
کتابخانه آستان قدس 112
کتابخانه خاندان حاج سید جوادی 45
کتابخانه سلیمانیه قزوین 9
کتابخانه مجلس 171، 430
کتابخانه مدرسه فیضیه 12
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 31
کتابخانه مرعشی 9، 31، 69، 99، 103، 104، 105، 109
کتابخانه مرکزی دانشگاه 21
کتابخانه مسجد اعظم قم 13، 56
کتابخانه ملک 11، 13، 17، 18، 24، 28، 31، 59، 63، 78
کتابخانه ملی رشت 174
کچلجرد 79، 89، 160، 177، 179، 193، 202، 223، 227، 228، 232، 309، 314، 328، 339، 340، 383، 384، 395، 396، 399، 401، 408
کربلا 48، 109، 375، 383، 410، 411، 413
کرهرود 25
کلج بشاریات 83، 153
کلنجین- کلجین 116، 117
کنشگران شراة قم 430
(گ) گرگین 186
گناج 188، 201، 228، 232، 238، 239، 241، 243، 244، 248، 310، 314، 328
گنجه 161، 162
گیلان 18، 28، 64، 66، 95، 122
گیو 186
(م) ماجیلآباد 310
ماحورین قهپایه 85، 285، 296، 297
مازندران 71
محله ارداق 11
محله پنبهریسه قزوین 236- 238
محله درب کوشک 399
محله دیلمیه 24
محله ری قزوین 11
محله شهرستان 11، 20، 121، 124
محله فنتهول 398
مدرسه مسعودیه 17، 110
مدرسه نواب مشهد 174
مدینه 132
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 32
مزار شاهزاده حسین- آستانه- بقعه 17، 18، 23، 27، 28، 29، 38، 55، 63، 151، 170
مزرعه برخآباد محمد بیگی 219، 221
مزرعه گناج اقبال 8، 22
مزرعه مرد کرران 83، 154، 156
مزینان سبزوار 66
مسجد آقا قزوین 103
مسجد پنجه علی قزوین 52، 88
مسجد جامع قزوین 51، 52، 84، 90، 91، 95
مسجد شاه 100
مشهد امامزاده حسین- آستانه 10
مشهد مقدس رضوی 26- 28، 64، 66، 226
مقابر قزوین 10، 11
مقبره شاه عباس دوم 132
مقبره علاء الدین حسین 65
مقبره میر فغفور 17، 30، 32، 38، 45
ملایر 299
ملکآباد درویشآباد 82، 160، 172، 177، 179، 196، 202، 228، 232
مهاباد بشاریات 83
مهاباد (مزرعه- 160، 190، 202
میانه 132
(ن) نجف 13، 67، 68، 100، 375، 393، 410، 411
نجفآباد 78
ندوشن 68
نهر آب حیدری 432
نیشابور 30
(و) وادی دزج 290، 291
ورامین 83، 201
وره ولایت شهریار 148، 149
ولاذجرد 383، 408
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 33
(ه) هزار جریب 31
همدان 316، 334
هند 214
(ی) یخچال فرخزاد بیک 432
یخچال مهدی قلیبیک 432
یوسفآباد 83، 201
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 34
(آ) آثار باستانی آذربایجان 132
آثار الرضویه 112
آشنائی با چند نسخه خطی 99
(ا) احسن التواریخ 23، 24، 26، 27، 59، 121، 122
احقاق الحق 18، 56- 58، 60، 62، 64، 66
از آستارا تا استارآباد 162، 172
اسدیه (رساله- 58، 59، 425
اسناد فارسی گرجستان 149، 154، 166، 172، 184
اصل الاصول 105
اعلام زرکلی 56
اعیان الشیعه 59، 99
امل الامل 170
انقراض صفویه 195
انوار الفقاهة 108
(ب) بحار الانوار 66
بررسیهای تاریخی 30
بستان السیاحة 12
بستان الشرف 56
بنیاد فرهنگ ایران (نشریه- 23
(ت) تاریخ تذکرههای فارسی 28، 112
تاریخ خانی 20، 122
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 35
تاریخ جهانآرا 11، 23، 59، 60، 122
تاریخ شاه صفی 31
تاریخ شوشتر 59
تاریخ عالمآرا 25، 26، 258
تاریخ عرفا 112
تاریخ عضدی 361
تاریخ قزوین و فضائلها 9
تاریخ گزیده 11
تاریخ گیلان و دیلمستان 19، 115، 116
تتمیم امل الامل 206
تحفه سامی 162
تحریر علامه 105
تحقیق در امور دیوان اسلامی 44
التدوین فی ذکر اخبار قزوین 9، 10، 57
تذکره حزین 198
تذکره شاه طهماسب 22، 57، 60، 61، 71، 130
تذکره هفت اقلیم 12
تربت پاکان 25، 57، 115، 132، 133، 170، 171
تکملة الاسماعیلیة 56
تواریخ النبی و الال 11
توضیح المقال 67
تهذیب شیخ طوسی 67، 68
(ج) جنة النعیم 12
(ح) حبیب السیر 19
حدائق السیاحه 12
حدوث الاراده 205
حظیرة القدس 56
(خ) خلاصة البلدان 170
خلاصة التواریخ 21، 23، 25، 26، 27، 28، 29، 58، 59، 64، 132، 155
خلاصه علامه 65
خلد برین 17، 31، 38، 45، 170
(د) الدرجات الرفیعة 56، 71
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 36
دره نادره 45
(ذ) الذریعة 24، 56، 60، 66، 67، 68، 99، 101، 102، 104، 108، 112، 168، 190، 197، 198، 205، 206، 341
ذیل عالمآرای عباسی 17، 23، 31، 170
(ر) رجال ابن داود 66
رجال ایران بامداد 91، 92، 93، 95، 96، 97، 112، 218، 250، 264، 268، 326، 334، 338، 348، 353- 356، 358- 361، 367، 381، 384، 389، 394، 397، 405
رجالکشی 66، 69
رسائل محقق کرکی 67
الرسالة الاسدیه- اسدیه 11، 56
رساله مثالهای صدور صفوی 155، 162، 168، 170، 174، 190، 430
رستم التواریخ 234
روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه 93، 95، 387، 397
روضات الجنات 121، 170، 198
روضة الصفا 26
روضة الصفویه 59
ریاض العلما 59، 60، 66، 168، 170
ریحانة الادب 56، 59، 121، 162، 163، 198
(ز) زاد العابدین 109
زبدة المعاصرین 90
زبور آل داود 226
زندگانی شاه عباس اول 26، 27، 29، 30
زندگی و شخصیت شیخ انصاری 99، 102
زینة المجالس 11، 12
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 37
(س) سازمان اداری حکومت صفوی 151
سالنامه دنیا 77
سراج الانساب 11، 12، 13، 18، 58، 59، 63، 69
سفرنامه افضل الملک 387
سفرنامه خوزستان نجم الملک 120
سفرنامه مادام دیولافوا 12
سفرنامه میرزا حسین فراهانی 12، 48
سلافة العصر 71
سواد وقفنامههای آستان قدس 112
(ش) شرح حال عباس میرزا 88، 93، 94، 95، 98، 397
شرح زندگی من 387
شرح عدة صدر الدین حسینی 45
شرعة التسمیة 168
شعشعة ذو الفقار 112
شهداء الفضیلة 56، 57، 69
(ص) صافی شرح اصول کافی 24
صحیفة الرضا 10
صحیفه سجادیه 71
صمدیه 71
(ض) ضیافة الاخوان 12
(ط) طبقات اعلام الشیعة 57
(ع) عالمآرای عباسی 21، 22، 27، 29، 30، 59، 60، 64، 65، 66، 79، 121، 122، 155، 157، 161، 162، 168
عباسنامه 170، 190
عرفات العاشقین 28
عروبة العلما 56
علمای معاصرین 99
عمدة الطالب 13
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 38
(غ) الغدیر 101
(ف) فارسنامه ناصری 132
الفخری 13، 56
فرامین فارسی ماتنادران 170
فردوس در تاریخ شوشتر 21[730]
برگی از تاریخ قزوین ؛ فهرست ؛ ص38
هنگ ایران زمین 94، 387
فرهنگ سخنوران 59، 190، 198، 250، 279
فضائل السادات 155
فوائد الرضویه 101، 104، 162، 206، 341
فهرست الهیات 21
فهرست کتاب کافی 67
فهرست کتابخانه آستان قدس 215
فهرست کتابخانه مجلس 171
فهرست کتابخانه مرعشی 24، 102، 103
الفهرست لمشاهیر علماء زنجان 99
فهرست مشکوة 24
فهرست ملک 24
فهرست منزوی 17، 60، 78، 190
(ق) قاموس الرجال 11
قبالهجات فارسی ماتنادران 166، 168
قرآن کریم 44، 82، 141
قصص العلما 104
قم در قرن نهم 132
قوانین الاصول 102
(ک) کافی 67
کتابچه قانون 78
کرام البررة 101، 102، 103، 104، 107، 110، 341
کشف الظنون 56
(گ) گلستان هنر 23، 24، 28
گلشنراز 60
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 39
(ل) لباب الانساب 13
(م) المآثر و الاثار 99، 102، 103، 107، 108، 375
مجالس المؤمنین 20، 24، 56، 58، 59، 60، 64، 112، 312
مجله بررسیهای تاریخی- بررسیهای تاریخی 19، 44، 93، 111، 114، 122، 170، 195، 219
مجله راهنمای کتاب 43، 58، 77، 424
مجله وحید 101، 108، 110، 156، 430
مجمع التواریخ مرعشی 226، 234
مجمع الفصحاء 250، 279
مجمع المسائل 105
مجمل التواریخ 112، 219، 226، 231، 234
مجموعه منشآت سنا 215، 219
محافل المؤمنین 112
محبوب القلوب اشکوری 162
مختصر المناهج 105
مرآت البلدان 12، 250
مصفی المقال 65- 69، 99
مطلع الشمس 174
معالم التنزیل 24
معجم الادباء 56
معجم الانساب زامباور 231
معجم رجال الفکر و الادب 101، 104
مفتاح الفلاح 162، 163
مقاله تاریخچه قزوین 19
مقدمهای بر شناخت اسناد تاریخی 151، 157، 231
مکارم الاثار 99، 104، 215، 226، 250، 279
مناهج الاحکام 104
مناهج الطریقه 105
منتخب الاشعار 21
منتخب التواریخ 12، 174
منتقلة الطالبیه 13
منتهی المقال 67
برگی از تاریخ قزوین، فهرست، ص: 40
منشآت فتوحی شیرازی 155
منشآت میرزا مهدیخان 215
من لا یحضره الفقیه 69
موارد الاتحاف 18، 57
مینودر یا باب الجنه قزوین 11، 17، 23، 28، 30، 31، 32، 33، 38، 41، 45، 51، 52، 78، 79، 80، 81، 82، 83، 84، 85، 88- 97، 99، 100، 101، 102، 103، 104، 105، 106، 107، 108، 110، 111، 116، 120، 142، 197، 240، 266، 339، 344، 397، 416، 421
(ن) ناسخ التواریخ قاجاریه 279
نجوم السماء 198
نزهة القلوب 10، 11، 116
نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه 43، 45، 113، 156
نظری به تاریخ آذربایجان 132
نقاوة الاثار 26
نقباء البشر 99، 100، 101، 102، 103، 108، 109، 375
النقض 10، 54
(و) الوظائف 103
وقایع السنین و الاعوام 64، 121 122، 174، 190
(ه) هدایة السبیل 93
هدیة الاحباب 198
(ی) یادنامه هزاره شیخ طوسی 68[731]
برگی از تاریخ قزوین
برگی از تاریخ قزوین
پیشگفتار چاپ
آستانه شاهزاده حسین
1 تاریخ مزار ..... ص : 15
2 مجموعه بنا ..... ص : 35
3 اسناد ..... ص : 50
1 - تولیت آستانه: ..... ص : 54
2 - موقوفات: ..... ص : 77
3 - حکام قزوین در دوره قاجار: ..... ص : 89
4 - علماء قزوین در دوره قاجار: ..... ص : 98
5 - فواید تاریخی و جغرافیایی دیگر: ..... ص : 110
اینک متن یکصد و پنجاه طغرا از اسناد آستانه شاهزاده حسین قزوین:
(1) ..... ص : 115
[دستخط واقف:] ..... ص : 118
[گواهیها:] ..... ص : 119
(2) ..... ص : 120
(3) ..... ص : 121
[زیرنویس:] ..... ص : 125
[مهرههای زیرنویس:] ..... ص : 126
[انهاء و گواهیها:] ..... ص : 126
[متن فرمان:] ..... ص : 127
(4) ..... ص : 129
(5) ..... ص : 130
(6) ..... ص : 130
(7) ..... ص : 131
(8) ..... ص : 134
(9) ..... ص : 142
[گواهیها:] ..... ص : 145
[و سه گواهی دیگر]. ..... ص : 147
(10) ..... ص : 147
(11) ..... ص : 148
(12) ..... ص : 150
(13) ..... ص : 151
(14) ..... ص : 152
الملک لله ..... ص : 153
[حاشیه:] ..... ص : 154
(15) ..... ص : 154
الحکم لله ..... ص : 156
[پشت سند:] ..... ص : 157
(16) ..... ص : 158
الملک لله ..... ص : 158
[پشت سند:] ..... ص : 159
(17) ..... ص : 160
(18) ..... ص : 164
الملک لله ..... ص : 165
(19) ..... ص : 166
(20) ..... ص : 167
(21) ..... ص : 169
(22) ..... ص : 172
(23) ..... ص : 173
(24) ..... ص : 176
الملک لله ..... ص : 177
[مال سه تومان و هشت هزار و ششصد و شصت و پنج دینار ..... ص : 177
وجوهات ..... ص : 178
(25) ..... ص : 179
(26) ..... ص : 181
[پشت سند:] رودآب ..... ص : 186
آب ..... ص : 187
رودآب قریه دزج و غیره ..... ص : 187
(27) ..... ص : 190
(28) ..... ص : 192
(29) ..... ص : 195
(30) ..... ص : 197
[گواهیها:] ..... ص : 198
(31) ..... ص : 199
* موقوفی از بابت محال مذکوره: ..... ص : 200
* ساوج بلاغ و غیره: ..... ص : 201
[پشت سند:] ..... ص : 204
(32) ..... ص : 205
(33) ..... ص : 211
[برخی گواهیها:] ..... ص : 212
[پشت سند:] ..... ص : 213
(34) ..... ص : 214
[متن فرمان:] ..... ص : 215
(35) ..... ص : 215
(36) ..... ص : 218
(37) ..... ص : 220
[متن خطاب:] ..... ص : 222
(38) ..... ص : 222
[حاشیه سند:] ..... ص : 224
(39) ..... ص : 224
(40) ..... ص : 226
[املاک ..... ص : 227
مستمری ..... ص : 228
(41) ..... ص : 229
(42) ..... ص : 231
«الملک لله ..... ص : 231
(43) ..... ص : 234
الملک لله ..... ص : 234
[حاشیه:] ..... ص : 236
(44) ..... ص : 236
[متن فرمان:] ..... ص : 237
(45) ..... ص : 238
(46) ..... ص : 239
(47) ..... ص : 240
(48) ..... ص : 241
(49) ..... ص : 242
(50) ..... ص : 243
(51) ..... ص : 245
(52) ..... ص : 246
[برخی گواهیها:] ..... ص : 247
(53) ..... ص : 248
(54) ..... ص : 250
[متن فرمان:] ..... ص : 252
(55) ..... ص : 252
[متن فرمان:] ..... ص : 254
(56) ..... ص : 255
[متن فرمان:] ..... ص : 256
(57) ..... ص : 257
[متن حکم:] ..... ص : 259
(58) ..... ص : 259
[متن حکم:] ..... ص : 260
(59) ..... ص : 261
[متن فرمان:] ..... ص : 263
(60) ..... ص : 264
[متن حکم:] ..... ص : 265
(61) ..... ص : 266
[متن فرمان:] ..... ص : 267
(62) ..... ص : 268
(63) ..... ص : 269
(64) ..... ص : 271
(65) ..... ص : 272
[گواهی بالای سند:] ..... ص : 273
(66) ..... ص : 273
[گواهی بالای سند:] ..... ص : 274
(67) ..... ص : 274
(68) ..... ص : 275
(69) ..... ص : 276
(70) ..... ص : 277
(71) ..... ص : 278
(72) ..... ص : 279
[متن فرمان:] ..... ص : 281
(73) ..... ص : 282
[متن فرمان:] ..... ص : 283
(74) ..... ص : 284
(75) ..... ص : 285
(76) ..... ص : 286
(77) ..... ص : 289
[متن فرمان:] ..... ص : 290
(78) ..... ص : 291
[متن فرمان:] ..... ص : 292
(79) ..... ص : 293
[حاشیه:] ..... ص : 294
(80) ..... ص : 294
(81) ..... ص : 295
(82) ..... ص : 296
(83) ..... ص : 297
(84) ..... ص : 298
[حاشیه:] ..... ص : 306
(85) ..... ص : 307
(86) ..... ص : 309
(87) ..... ص : 310
[حاشیه:] ..... ص : 311
(88) ..... ص : 311
[برخی گواهیها:] ..... ص : 312
(89) ..... ص : 313
(90) ..... ص : 315
[گواهی:] ..... ص : 316
(91) ..... ص : 317
(92) ..... ص : 318
[گواهیهای بالای سند:] ..... ص : 319
(93) ..... ص : 320
[برخی گواهیها:] ..... ص : 322
(94) ..... ص : 324
[حاشیه:] ..... ص : 325
(95) ..... ص : 326
[دستخط شاه در حاشیه:] ..... ص : 328
(96) ..... ص : 328
(97) ..... ص : 330
[حاشیه:] ..... ص : 331
(98) ..... ص : 332
(99) ..... ص : 334
(100) ..... ص : 336
(101) ..... ص : 338
(102) ..... ص : 340
[گواهی بالای سند:] ..... ص : 342
(103) ..... ص : 342
[گواهی بالای سند:] ..... ص : 343
(104) ..... ص : 344
(105) ..... ص : 345
[پاسخ در بالای سند:] ..... ص : 346
(106) ..... ص : 346
(107) ..... ص : 347
[حاشیه:] ..... ص : 348
(108) ..... ص : 349
[حاشیه:] ..... ص : 350
(109) ..... ص : 351
(110) ..... ص : 352
(111) ..... ص : 353
(112) ..... ص : 354
(113) ..... ص : 355
[حاشیه:] ..... ص : 357
[کناره بالای سند:] ..... ص : 357
(114) ..... ص : 357
(115) ..... ص : 359
(116) ..... ص : 360
(117) ..... ص : 361
[حاشیه:] ..... ص : 363
(118) ..... ص : 363
(119) ..... ص : 364
(120) ..... ص : 365
[حاشیه میان دو سطر نخست:] ..... ص : 367
(121) ..... ص : 367
(122) ..... ص : 368
[حکم شرعی بالای سند:] ..... ص : 369
(123) ..... ص : 369
[گواهیها:] ..... ص : 370
(124) ..... ص : 371
[گواهیها:] ..... ص : 371
(125) ..... ص : 373
[برخی گواهیها:] ..... ص : 374
(126) ..... ص : 374
[حکم حاکم شرع در بالای سند:] ..... ص : 379
[تأییدات:] ..... ص : 380
(127) ..... ص : 381
(128) ..... ص : 382
[حاشیه:] ..... ص : 383
(129) ..... ص : 384
(130) ..... ص : 386
(131) ..... ص : 387
(132) ..... ص : 389
[دستخط امین السلطان در حاشیه عریضه:] ..... ص : 390
(133) ..... ص : 390
[دستخط صدر اعظم در حاشیه عریضه:] ..... ص : 391
[پاسخ باقر خان، ایضا در حاشیه عریضه:] ..... ص : 392
[دستخط مجدد صدر اعظم، ایضا در حاشیه عریضه:] ..... ص : 392
(134) ..... ص : 392
[دستخط صدر اعظم در حاشیه عریضه:] ..... ص : 393
(135) ..... ص : 394
(136) ..... ص : 395
[حاشیه:] ..... ص : 397
(137) ..... ص : 397
(138) ..... ص : 399
[حاشیه بالای سند:] ..... ص : 402
(139) ..... ص : 402
(140) ..... ص : 403
(141) ..... ص : 405
[حاشیه برابر سطر اول:] ..... ص : 407
(142) ..... ص : 407
(143) ..... ص : 408
[دستخط شاه بالای عریضه:] ..... ص : 410
[دستخط صدر اعظم کنار سند:] ..... ص : 410
(144) ..... ص : 411
[حکم حاکم شرع بالای سند:] ..... ص : 412
(145) ..... ص : 413
[دستور شاه بالای عریضه با صحه او:] ..... ص : 414
[دستخط صدر اعظم:] ..... ص : 414
(146) ..... ص : 415
(147) ..... ص : 416
(148) ..... ص : 417
[پاسخ در بالای سند:] ..... ص : 419
(149) ..... ص : 421
(150) ..... ص : 421
ضمیمه ..... ص : 424
(151) ..... ص : 424
شاهرخ بهادر سوزمیز ..... ص : 424
(152) ..... ص : 425
[حاشیه:] ..... ص : 429
[ذیل سند:] ..... ص : 429
(153) ..... ص : 429
[تصدیق فروشنده در ذیل سند:] ..... ص : 433
تکمله
فهرست
نام کسان ..... ص : 1
نام شهرها و جایها و آبها ..... ص : 24
کتابها و نوشتهها ..... ص : 34
________________________________________
[1] ( 1). التدوین فی اخبار قزوین، رافعی، برگ 203 نسخه شماره 2010 کتابخانه سلیمانیه استامبول( عکس کتابخانه عمومی آیت اللّه مرعشی نجفی در قم).
[2] ( 2). همان مأخذ در همان برگ.
[3] ( 3). همان مأخذ: برگ 366 أ.
[4] ( 1). النقض: شیخ عبد الجلیل رازی قزوینی، ص 643 چاپ میر جلال الدین محدث ارموی.
[5] ( 2). التدوین: برگ 11 أ نسخه یاد شده پیش.
[6] ( 3). همان مأخذ: برگ 366 أ.
[7] ( 1). نزهة القلوب، ص 63 چاپ دبیر سیاقی. بنابر نوشته کتاب مینو در( ص 146) مستوفی در جایی دیگر از این کتاب ذیل شرح ماجرای آمدن حضرت رضا به قزوین نیز از دفن فرزند دو ساله وی در این شهر که مشهد او معروف بوده است یاد میکند.
[8] ( 2). در این عبارت بیش از سه تن نام برده نشدهاند و گویا نام دو تن دیگر( حسن و ابراهیم) از نسخههایی که اساس چاپ بوده است افتاده باشد. در اینباره رجوع شود به رساله« تواریخ النبی و الال» از حاج شیخ محمد تقی تستری، چاپ شده در ملحقات قاموس الرجال او( جلد یازدهم) ص 58 و تاریخ جهانآرا: 27.
[9] ( 3). تاریخ گزیده، ص 205 چاپ عبد الحسین نوائی.
[10] ( 4). شرح این حدود را در کتاب مینو در: ص 116 میتوان دید.
[11] ( 5). تاریخ گزیده: ص 784 همان چاپ.
[12] ( 6). تألیف سال 976، صفحه آخر نسخه شماره 3533 کتابخانه ملک( برگ 88 پ).
[13] ( 7). چاپ تبریز، ص 97.
[14] ( 1). چاپ سنگی تهران- 1309 ه. ق، ص 382.
[15] ( 2). تألیف امین احمد رازی، اقلیم چهارم، قزوین.
[16] ( 3). رضی الدین محمد بن حسن قزوینی درگذشته 1096، ص 223 نسخه خطی شماره 1671 کتابخانه مدرسه فیضیه قم.
[17] ( 4). ص 372 چاپ تهران- 1389 ه. ق.
[18] ( 5). ص 458 چاپ عکسی کتابفروشی سنایی و محمودی تهران.
[19] ( 6). ص 219.
[20] ( 7). جلد چهارم، ص 174- 175.
[21] ( 8). ص 527، 528 و 714 چاپ کتابفروشی محمد حسن علمی.
[22] ( 9). از جمله سفرنامههای اروپاییان مانند سفرنامه مادام دیولافوا( ص 113- 114 ترجمه فارسی) که ظاهرا از همه مبسوطتر است و سفرنامههای ایرانی مانند سفرنامه میرزا حسین فراهانی( چاپ 1342 تهران) ص 18- 19.
[23] ( 10). زینة المجالس: 382/ بستان السیاحه: 458/ حدائق السیاحه: 372.
[24] ( 1). سراج الانساب، پایان کتاب( برگ 88 پ نسخه 3533 کتابخانه ملک تهران).
[25] ( 2). منتقلة الطالبیه، چاپ نجف- 1388 ه. ق، ص 251.
[26] ( 3). الفخری، ص 101 نسخه شماره 2/ 330 کتابخانه مسجد اعظم قم.
[27] ( 4). عمدة الطالب، چاپ نجف- 1381 ه. ق، ص 52، نیز لباب الانساب بیهقی:
32 پ عکسی 2136 دانشگاه.
[28] ( 1). از آثار خوب دوره صفوی مشتمل بر یک دوره تاریخ عمومی تا آغاز دوره صفوی و یک دوره تاریخ فرمانروایی صفوی تا پایان دوره شاه سلیمان( مقدمه احمد سهیلی خوانساری بر ذیل عالمآرای عباسی). لیکن نسخههایی که در فهرست منزوی( 6:
4150- 4151) از این کتاب معرفی شده هیچیک خاتمه آن را که تاریخ دوره شاه سلیمان و مهمترین بخش کتاب است ندارد.
[29] ( 2). خلد برین، حدیقه ششم از روضه هشتم( نسخه شماره 4132 کتابخانه ملک تهران) و از آنجا در مینو در: 462- 465.
[30] ( 1). مقدمه احقاق الحق: 121- 122/ موارد الاتحاف 2: 78 با تغییر نام فغفور به« یعفور» که گویا خطای چاپی است/ سراج الانساب در نسبنامه سید صفی الدین شکر اللّه از سادات مرعشی قزوین در نیمه دوم قرن دهم و نواده همین میر فغفور( برگ 77 نسخه شماره 3533 کتابخانه ملک).
[31] ( 2). با توجه به این نکته که در اینگونه موارد مقبره این قبیل اشراف و رجال را بی فصل زمانی پس از آنان بنا میکند( اگر خود در زمان زندگی و حیات به فکر آن نیفتاده باشند) نه یکی دو قرن بعد. پس مقبره مورد سخن پس از مرگ میر فغفور و دفن او در محل مذکور در همان قرن هشتم وجود داشته است.
[32] ( 3). سند شماره 1 در بخش اسناد از همین بحث.
[33] ( 1). تاریخ گیلان و دیلمستان، سید ظهیر الدین مرعشی، به تصحیح دکتر منوچهر ستوده ص 259. پیداست که این« امامزاده اعظم» جز شاهزاده حسین نیست.
[34] ( 2). حبیب السیر 4: 88 چاپ تهران.
[35] ( 3). جز آستانه شاهزاده حسین« تربت حضرت زبدة السالکین شیخ احمد غزالی»( حبیب السیر 3: 230) نیز از مزارات مورد احترام و معتبر آن روزگار قزوین بوده است.
[36] ( 4). مقاله تاریخچه قزوین، حسینقلی ستوده، مجله بررسیهای تاریخی، شماره 5 و 6 سال چهارم، ص 171 به نقل از تاریخ گیلان و دیلمستان: 325.
[37] ( 1). تاریخ خانی، علی بن شمس الدین بن حاجی حسین لاهیجی، به تصحیح منوچهر ستوده: ص 54.
[38] ( 2). به شهادت فرمانی از شاهرخ که در بخش اسناد ضمن سخن از مقام تولیت آستانه بدان اشاره خواهد رفت و مؤید است به نوشته اسدیه: 97 و مجالس المؤمنین 1: 149.
[39] ( 3). سند شماره 3، امکان هم دارد که این وقف مربوط به دوره شاه اسماعیل اول باشد. در این سند از موقوفات دیگر آستانه نیز در آن تاریخ یاد میشود.
[40] ( 1). عالمآرای عباسی 1: 95- 96.
[41] ( 2). خلاصة التواریخ: برگ 232 عکس شماره 5567 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
[42] ( 3). فردوس در تاریخ شوشتر، از علاء الملک حسینی مرعشی: 57.
[43] ( 4). تذکره منتخب الاشعار به نقل فهرست الهیات 1: 412.
[44] ( 5). صحیفه اول از فصل سوم.
[45] ( 1). اسناد شماره 7 و 8 و 9.
[46] ( 2). سند شماره 7 همینجا.
[47] ( 3). سند شماره 48.
[48] ( 4). از باب نمونه فرمان مورخ رجب 944 شاه طهماسب که در بخش اسناد به شماره 10 خواهد آمد دیده شود.
[49] ( 5). تذکره شاه طهماسب: ص 13 چاپ 1343( ه. ق) برلین.
[50] ( 6). تاریخ عالمآرای عباسی 2: 849.
[51] ( 7). همان مأخذ 2: 866 و 951.
[52] ( 1). خلاصة التواریخ قاضی احمد قمی: برگ 146 عکس شماره 5566 دانشگاه/ جهانآرا: 282 و 301.
[53] ( 2). همان مأخذ: برگ 57 و 59 عکس 5565.
[54] ( 3). ایضأ: برگ 140 عکس 5566/ احسن التواریخ روملو 12: 376.
[55] ( 4). خلاصة التواریخ: برگ 166 عکس 5566.
[56] ( 5). چاپ بنیاد فرهنگ ایران، ص 93- 97. نیز بنگرید به صفحات 26 و 121 آن کتاب.
[57] ( 6). گلستان هنر: 94- 96.
[58] ( 7). ذیل عالمآرای عباسی: 128.
[59] ( 8). صفحه 723.
[60] ( 1). مالک نسخه سید شمس الدین موسوی( هندی) است.
[61] ( 2). در سندی مورخ 902 با مهر رستم بیک آققویونلو نام و سجل محمود دیلمی هست( فرمانهای ترکمانان قراقویونلو و آققویونلو: 136). در احسن التواریخ روملو 11: 569 از شاه شرف الدین محمود خان دیلمی یاد میشود. در اسناد و احکام دوره آققویونلو توقیع و مهر نعمت اللّه دیلمی( فرمانهای ترکمانان قراقویونلو و آققویونلو: 123) و عنایت اللّه دیلمی( همان مأخذ: 136) و افرادی دیگر از این خاندان دیده میشود. بر نسخه شماره 2467 کتابخانه ملک از معالم التنزیل بغوی مورخ جمعه 11 رمضان 573 تملک سیف الدین محمود بن حسین دیلمی هست( فهرست ملک، عربی: 694).
[62] ( 3). مجالس المؤمنین 1: 149 چاپ حروفی تهران. در معرفی مالک دیلمی چون با تاریخ شهر قزوین بستگی داشت چند سطری اضافه نوشته شد که با تاریخ آستانه شاهزاده حسین به خصوص ارتباط ندارد.
[63] ( 4). فهرست مشکوة 5: 1386.
[64] ( 5). رجوع شود به دیباچه صافی، شرح فارسی بر اصول کافی از ملا خلیل قزوینی درگذشته 1089 که آن را در سال 1064 در محله دیلمیه قزوین آغاز کرد. ببینید ذریعه 15: 4 و فهرست کتابخانه آیت اللّه مرعشی قم 5: 265.
[65] ( 1). سرگذشت زندگی او به تفصیل در خلاصة التواریخ: برگ 162- 165 عکس شماره 5566 دانشگاه. نیز نگاه کنید به تربت پاکان 1: 33 و 228.
[66] ( 2). خلاصة التواریخ: برگ 164 عکس مزبور( نیز جهانآرا: 307 و تواریخ دیگر).
[67] ( 3). همان مأخذ: برگ 217 عکس 5567 دانشگاه.
[68] ( 4). عالمآرا 1: 133 و تواریخ دیگر.
[69] ( 5). عالمآرا 1: 197 و همه تواریخ دیگر این دوره.
[70] ( 6). خلاصة التواریخ: همینجا/ عالمآرا 1: 197.
[71] ( 1). شرححال آنان در تاریخ عالمآرا 1: 133- 134.
[72] ( 2). خلاصة التواریخ: برگ 241 عکس 5567 دانشگاه/ عالمآرا: 206.
[73] ( 3). خلاصة التواریخ: برگ 242 همان نسخه/ نقاوة الاثار نطنزی: 24- 25/ احسن التواریخ روملو 12: 485/ عالمآرا 1: 206/ روضة الصفا 8: 257. نیز ببینید زندگانی شاه عباس اول، نصر اللّه فلسفی 1: 25.
[74] ( 4). نقاوة الاثار: 36 و مصادر دیگری که در پاورقی پیش یاد شد.
[75] ( 5). خلاصة التواریخ: برگ 243 عکس 5567 دانشگاه.
[76] ( 1). عالمآرا 1: 209- 210( شرححال شاهزادگان در 132- 135)/ احسن التواریخ روملو 11: 490/ خلاصة التواریخ: همانجا.
[77] ( 2). خلاصة التواریخ: برگ 250 همان عکس، نیز برگ 243.
[78] ( 3). همان مأخذ: برگ 246.
[79] ( 4). ایضا: برگ 259.
[80] ( 5). خلاصة التواریخ: برگ 267 عکس 5568 دانشگاه. نیز عالمآرا 1: 251 و زندگانی شاه عباس 1: 57.
[81] ( 1). خلاصة التواریخ: 279 همان عکس.
[82] ( 2). همان مأخذ: 292.
[83] ( 3). گلستان هنر: 141.
[84] ( 4). درباره این کتاب و مؤلف آن رجوع شود به تاریخ تذکرههای فارسی، گلچین معانی 2: صفحه 3- 24.
[85] ( 5). مینودر: 673 به نقل از عرفات العاشقین، نسخه کتابخانه ملک.
[86] ( 6). خیر النساء بیگم مادر شاه عباس، مقتول به سال 987.
[87] ( 1). خلاصة التواریخ، چاپ ویسبادن: ص 42.
[88] ( 2). همان مأخذ، ص 99.
[89] ( 3). همان مأخذ و همان صفحه.
[90] ( 4). زندگانی شاه عباس اول 2: 328.
[91] ( 5). عالمآرا 1: 516- 517/ زندگانی شاه عباس اول 2: 166.
[92] ( 1). کتیبه محجر مزبور که متن آن در مینودر نقل شده است و خود محجر پس از نصب ضریح سیمین مزار به بقعه امامزاده محمد محروق نیشابور منتقل گردیده و گرداگرد صندوق منبت آن مزار که از دوره طهماسب اول است نصب شده است( بررسی های تاریخی، ش 5 سال سیزدهم، ص 167- 168).
[93] ( 2). عالمآرا 1: 135 و فهرست نامها/ زندگانی شاه عباس اول 1: 25( پاورقی مربوط به کتیبه یاد شده بالا در بخش دوم همین نوشته نیز دیده شود).
[94] ( 1). خلد برین محمد یوسف، حدیقه ششم از روضه هشتم( نسخه شماره 4132 کتابخانه ملک)/ ذیل عالمآرای عباسی، اسکندر بیک ترکمان: 83- 84.
[95] ( 2). تاریخ شاه صفی، از ابو المفاخر بن فضل اللّه حسینی سوانح نگار تفرشی، ش 2339 کتابخانه مرعشی قم، برگ 91 ر.
[96] ( 3). سند شماره 29 در بخش سوم از همین نوشته.
[97] ( 4). سند شماره 47 همینجا.
[98] ( 5). سند شماره 54 در بخش سوم همین نوشته.
[99] ( 6). اسناد شماره 68 و 69 همینجا.
[100] ( 1). مینودر: ص 658 سطر 26.
[101] ( 2). همان مأخذ: 656.
[102] ( 3). کتیبه سردر ورود صحن و جبهه ایوان بقعه.
[103] ( 4). مینودر: 657.
[104] ( 5). کتیبه همین بنا.
[105] ( 6). مینودر: 657.
[106] ( 1). هیأت امناء آستانه شاهزاده حسین مرکب است از دو بازمانده دودمان تولیت آستانه و سه تن از بازرگانان و افراد محترم محلی.
[107] ( 2). فردوس در تاریخ شوشتر: 57.
[108] ( 3). در ماجرای انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی پس از اعلام مشروطیت.
[109] ( 4). مینودر: 862.
[110] ( 1). کذا. درست: چهار ستون.
[111] ( 1). مینودر: 653- 656.
[112] ( 2). ص 659، لیکن با اغلاط بسیار زیاد که البته ناشی از آن است که در آن ایام داخل ضریح تاریک بوده و نوشتهها به درستی آشکار نبوده است. ولی اکنون درون ضریح با چراغهای قوی کاملا روشن است و کتیبهها به آسانی خوانده میشود.
[113] ( 1). کلمه« لهجرة» با ضمایم احتمالی آن لابد در آغاز نوشته بدنه دیگری است که نگارنده در هنگام بازدید از مزار به فکر یافتن آن نبوده است.
[114] ( 1). از این زینب بیگم دختر شاه طهماسب وقفنامهای مورخ ذ ق 997 در اسناد آستانه ری هست که متن آن در مجله راهنمای کتاب، شماره 1 از سال هفتم، ص 140- 143 نیز نشر شده است( نیز ببینید نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران درباره نسخههای خطی 3: 63 و فهرست میکروفیلمهای آن کتابخانه 1: 11). در کتاب« تحقیق در امور دیوانی اسلامی» آقای هربرت بوس( صفحات 208- 209) فرمانی است از شاه سلیمان مورخ شوال 1084 درباره موقوفات زینب بیگم مزبور( نیز بررسیهای تاریخی 4/ 4: 234- 235).
[115] ( 1). قرآن کریم، سوره 76.
[116] ( 2). قرآن کریم، سوره 62.
[117] ( 1). صفحه 651.
[118] ( 2). چاپ انجمن آثار ملی، ص 715. اشعار و رباعیات دیگری از او در همین کتاب( صفحات 173 و 233 و 374) هست. در کتابخانه خاندان حاج سید جوادی قزوین نسخهای است از شرح عده صدر الدین محمد حسینی که همین قوام الدین محمد تقریظی منظوم بر آن دارد( نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران درباره نسخههای خطی 6: 345). درباره او و آثار و منظومههای وی دیباچه سند شماره 30 در همین بحث دیده شود.
[119] ( 3). کلمه« بعظمتک» تعمیری است.
[120] ( 1). با طلب مغفرت الهی برای روح دانشمند شریف و نجیب مرحوم سید محمد تقی مصطفوی که نگارنده را از وجود این کتیبه مطلع ساخت.
[121] ( 1). کذا در اصل.
[122] * در سفرنامه میرزا حسین فراهانی، ص 18 از دو قطعه سنگ به خط میر عماد که در صحن شاهزاده حسین بوده است یاد میشود. اکنون از این سنگها نشانی نیست.
[123] ( 1). مینودر: 515- 520.
[124] ( 2). به لحاظ شمار عظیم موقوفات مسجد، با توجه به اینکه موقوفه و منصب موروثی از عوامل مهم« سندساز» در مناطق بودهاند.
[125] ( 1). به خصوص با توجه به اهمیت فوقالعادهای که مسجد جامع قزوین در ادوار پیش از صفوی و همچنین در این دوره داشته و مورد توجه و عنایت پادشاهان و امراء بوده است که مواردی از آن در کتابهای تاریخ ثبت شده است.
[126] ( 2). در خاندانهایی که اسنادی قدیم داشتهاند معمولا فروعی که این اسناد را در دست ندارند علی الرسم نقل میکنند که چند دهسال پیشتر اسناد آنان در واقعهای مانند سیل یا آتشسوزی از میان رفته و یا به وسیله فردی از داخل خاندان یا خارج آن برای دستاندازی بر منصب یا موقوفه ربوده یا سوخته شده است. در این قبیل موارد همواره اسناد منظور در فروع دیگر خاندان به دست آمده است.
[127] ( 3). مینودر: 837- 852.
[128] ( 4). همان مأخذ: 261- 262.
[129] ( 5). ایضا: 553.
[130] ( 1). ایضا: 579.
[131] ( 2). جمع این ارقام 152 طغراست چه باید در نظر داشت که دو سند از این جمله دو رویه است.
[132] ( 3). به صورت دقیقتر در 25 ساله 1190- 1215 که در این فترت هیچگونه سندی درباره آستانه جز همین اسناد در دست نیست.
[133] ( 4). یعنی اسناد چاپ شده در این بحث.
[134] ( 1). بسیاری از این مطالب به تفاریق در دیباچه هر سند نیز تذکر داده شده است با نکاتی دیگر.
[135] ( 2). النقض: 643.
[136] ( 3). سند شماره 1.
[137] ( 4). اسناد شماره 10 و 18 دیده شود( به خصوص سند دوم).
[138] ( 1). پس از این میبینیم که برخی از افراد خاندان درعینحال که جزء متولیان آستانه قرار داشتهاند قاضی عسکر یا صدر ولایات نیز بودهاند. در واقع معنی تولیت در این آستانه همواره همان« هدف غائی» در همه موارد مشابه بوده که برخورداری و سهم بردن از حق التولیه موقوفات و مستمریات باشد.
[139] ( 2). تعدد متولیان مزار نخستبار در سند شماره 3 به چشم میخورد که در آن از« سادات متولی آستانه» سخن به میان آمده است.
[140] ( 3). سند شماره 6.
[141] ( 1). تألیف سال 606 به نام امام فخر رازی دانشمند معروف( ذریعه 2: 376 و 16: 125).
[142] ( 2). زاده 572 و درگذشته 614، نگارنده حظیرة القدس که حدود 60 مجلد بوده است و بستان الشرف در 20 مجلد و آثار دیگر در علم انساب( معجم الادباء یاقوت حموی 2: 262/ کشف الظنون: 824/ اعلام زرکلی 1: 308/ ذریعه 2: 376 و 3: 106 و 7: 26 و 16: 67، 125 و 23: 252/ عروبة العلماء المنتسبین الی البلدان الاعجمیة: 469).
[143] ( 3). الفخری، صفحه 39 نسخه شماره 2/ 330 کتابخانه مسجد اعظم قم.
[144] ( 4). همان مأخذ، ص 40 دیده شود. درباره خاندان مرعشی قزوین نیز دیده شود ذریعه 4: 411 ذیل نام کتاب« تکملة الاسماعیلیة فی انساب السادة المرعشیة» و 11: 76 ذیل« الرسالة الاسدیة فی نسب السادة المرعشیة» و شهداء الفضیلة امینی( ترجمه فارسی، ص 294).
[145] ( 5). مجالس المؤمنین 1: 147 چاپ تهران/ الدرجات الرفیعه سید علی خان به نقل ریحانة الادب، ج 4، ص 9 چاپ اول/ مقدمه احقاق الحق: 117 و 119.
[146] ( 1). صفحات 120 تا 157( 26 تن نیز در طبقات اعلام الشیعه- قرن ششم نام برده شدهاند که شاید برخی از همین تیره قزوین باشند). نیز ببینید شهداء الفضیله امینی ترجمه فارسی: 294- 295.
[147] ( 2). التدوین، برگ 330 پ نسخه یاد شده پیش.
[148] ( 3). مقدمه احقاق الحق: 121- 122.
[149] ( 4). تذکره نسب عبیدلی به نقل مقدمه احقاق الحق: 121- 122 و موارد الاتحاف 2: 78.
[150] ( 5). تربت پاکان 1: 196 درباره تولیت آستانه قم.
[151] ( 6). سرگذشت میر زین العابدین مرعشی نخستین متولی شناخته شده آستانه در دو صفحه بعد( نیز تذکره شاه طهماسب، ص 13 چاپ برلین) و اسناد آینده از جمله سند شماره 28 و 41 دیده شود.
[152] ( 7). به خصوص با توجه به این نکته نیز که متولیان آینده مزار( از جمله سید صفی الدین شکر اللّه که نسبنامه وی را خواهیم دید و دیگران نیز که« عمزاده» او بودهاند طبعا در اجداد با وی شریک خواهند بود) نوادگان وی بودهاند.
[153] ( 1). مقدمه احقاق الحق: 122.
[154] ( 2). مقاله نگارنده با عنوان« فرمانی از شاهرخ» در مجله راهنمای کتاب، شماره 8- 10 سال بیستم.
[155] ( 3). از جمله سراج الانساب و اسدیه و مجالس المؤمنین به شرحی که اندکی بعد در متن خواهیم دید.
[156] ( 4). خلاصة التواریخ: برگ 229 ب( سطر 1) عکس 5567 دانشگاه.
[157] ( 1). شاه میر مرعشی در گذشته 963. سرگذشت او در تواریخ صفوی عموما از جمله خلاصة التواریخ: ذیل وقایع همین سال 963 و احسن التواریخ روملو 12: 398 و عالمآرا 1: 144، و مقدمه رساله اسدیه که به نام او نوشته شده و مجالس المؤمنین و فردوس در تاریخ شوشتر: 21- 22 و اعیان الشیعه 12: 145 و ریحانة الادب 4: 10 چاپ اول و مصادری که در فرهنگ سخنوران: 564( ذیل تخلص ملولی) نام برده شده است و جز اینها دیده میشود، نیز جهانآرا: 292 و 303.
[158] ( 2). مجالس المؤمنین 1: 148- 149 چاپ تهران.
[159] ( 3). اسدیه، میر سراج الدین محمد قاسم مختاری عبیدلی سبزواری: 97.
[160] ( 4). سراج الانساب: برگ 70 ر نسخه شماره 3533 کتابخانه ملک تهران.
[161] ( 5). روضة الصفویة میرزا بیک منشی حسینی گنابادی، به نقل ریاض العلماء، مجلد 5 شیعه، حرف نون( نور اللّه بن محمد شاه ..). جهانآرا، قاضی احمد غفاری قزوینی: 273.
[162] ( 1). سند شماره 9 این مجموعه.
[163] ( 2). مجالس المؤمنین قاضی نور اللّه شوشتری نوادهاش/ فردوس علاء الملک حسینی شوشتری: 16- 21/ ریاض العلماء، مجلد 5 شیعه، حرف نون/ ذریعه 13: 309 منزوی 1: 230- 231.
[164] ( 3). فردوس: 18.
[165] ( 4). صفحه 109.
[166] ( 5). مجلد 5 شیعه، حرف نون، عنوان نور اللّه بن محمد شاه.
[167] ( 6). تذکره شاه طهماسب: 13.
[168] ( 7). عالمآرا 2: 849.
[169] ( 8). همان مأخذ 2: 866 و 951.
[170] ( 1). میر شاهی بن عبد الکریم بن عبد اللّه مرعشی نبیره میر قوام الدین میر بزرگ مرعشی درگذشته 731 و مدفون در آمل مازندران( تذکره شاه طهماسب: 13). در ذیل عبارت از مشارکت میر عبد اللّه و سید زین العابدین با میر مراد سخن میرود، آنگاه آمده است:« .. برادرش سید زین العابدین مرد متقی عالم است» لیکن این سید زین العابدین نباید برادر آن امیر شاهی باشد چه این یکی از مرعشیان قزوین است. گمان میرود که ضمیر در کلمه« برادرش» به همین میر مراد مذکور اخیر بازگردد.
[171] ( 2). تذکره شاه طهماسب: 13 چاپ برلین.
[172] ( 3). سند شماره 5 همین بحث.
[173] ( 4). سند شماره 6.
[174] ( 1). سند شماره 10.
[175] ( 2). سند شماره 7.
[176] ( 3). سند شماره 8.
[177] ( 4). اسناد شماره 9 و 10.
[178] ( 5). سند شماره 4.
[179] ( 6). صفحه 140.
[180] ( 7). سند شماره 7.
[181] ( 8). سند شماره 8.
[182] ( 1). در اصل به شکل« فغفور بن معین» که گویا محرف بوده و درست همین صورت است که نوشته شد( پایان شرححال میر علاء الملک در چند برگ بعد دیده شود).
[183] ( 2). برگ 77 ر نسخه شماره 3533 کتابخانه ملک.
[184] ( 3). سند شماره 10.
[185] ( 4). سند شماره 9.
[186] ( 5). سند شماره 10.
[187] ( 1). مجالس المؤمنین 1: 149.
[188] ( 2). همان مأخذ و همانجا/ عالمآرا 1: 146/ مقدمه احقاق الحق 1: 110 و 140.
[189] ( 3). عالمآرا 1: 146 و 155/ مجالس المؤمنین 1: 149/ وقایع السنین و الاعوام:
488.
[190] ( 4). خلاصة التواریخ: برگ 216 عکس 5567 دانشگاه.
[191] ( 5). عالمآرا 1: 146/ خلاصة التواریخ: برگ 279 عکس 5568 دانشگاه.
[192] ( 6). خلاصة التواریخ: برگ 279 عکس یاد شده.
[193] ( 1). عالمآرا 1: 146. در نسخه چاپی در اینجا نام وی به صورت« میر علاء النبی» آمده که محرف همین« علاء الملک» است به شهادت نوشته خود این مأخذ در صفحه 155.
[194] ( 2). فردوس، چاپ انجمن آثار ملی: 57.
[195] ( 3). صاحب ذریعه در پاورقی صفحات 131- 132 مجلد دهم آن کتاب و همچنین در مصفی المقال خود: 262- 266 بحثی مبسوط راجع به آثار میر علاء الملک نموده است.
[196] ( 1). صفحه 140.
[197] ( 2). همان صدر معروف دوره آققویونلو، چنانکه کرکی در آغاز اجازه بدان تصریح میکند و مینویسد او در آن دولت پشتیبان شیعیان بود و به آنان بسیار عنایت داشت چنانکه دشمنانش بدین سبب او را« رافضی» میخواندند. ببینید متن اجازه را که مجلسی در مجلد اجازات بحار درج نموده است( بحار الانوار، جلد 108 چاپ جدید، ص 69- 81).
[198] ( 3). ذریعه 10: 131- 132 پاورقی/ مصفی المقال: 262 با تحریف فغفور به مغفور و این تحریف در هرجای ذریعه نیز که از او یاد شده تکرار گردیده است.
[199] ( 4). ریاض العلماء، ج 3 شیعه. در اینجا وفات میرزا به سال 984 دانسته که خطاست مأخذ سرگذشت در اینجا تاریخ عالمآرای عباسی است.
[200] ( 5). ریاض العلماء، ج 5 شیعه.
[201] ( 1). ذریعه 10: 131/ مصفی المقال: 263 به نقل از تعلیقات حاجی نوری بر منتهی المقال استرابادی. نیز ملحقات چاپ دوم توضیح المقال حاج ملا علی کنی.
[202] ( 2). محمد علی بن خوبیار بن داود که مجموعهای نیز از رسائل محقق کرکی را در سال های 954- 955 استنساخ نموده است( ذریعه 10: 132).
[203] ( 3). ذریعه 10: 132 و 16: 386- 387.
[204] ( 1). ذریعه 6: 52 و 10: 132/ مصفی المقال: 263- 265/ یادنامه هزاره شیخ طوسی 1: 252- 253 و 340.
[205] ( 1). مصفی المقال: 265.
[206] ( 2). همان مأخذ: 266.
[207] ( 3). فهرست آن کتابخانه 2: 67. در شهداء الفضیله امینی نیز از این دانشمند یاد شده است( ترجمه، ص 295).
[208] ( 1). سند شماره 10.
[209] ( 2). سند شماره 12.
[210] ( 3). سند شماره 14.
[211] ( 4). سند شماره 15.
[212] ( 5). در سند شماره 17 مربوط به سال 1016 از درویش کفشدار آستانه یاد شده است.
[213] ( 1). تذکره شاه طهماسب: 13.
[214] ( 2). یک نمونه مشهور آن سید علی خان شوشتری حویزی دانشمند مشهور دوره صفوی، و شارح صحیفه سجادیه و صمدیه نحو، و نگارنده سلافة العصر و الدرجات الرفیعه و جز اینهاست. نیز نجف خان صدر شاه سلیمان که از سادات حسینی است و غیر اینان.
[215] ( 3). اسناد شماره 21 و 24.
[216] ( 4). سند شماره 24.
[217] ( 5). سند شماره 25.
[218] ( 1). سند شماره 24.
[219] ( 2). سند شماره 34.
[220] ( 3). سند شماره 30.
[221] ( 4). سند شماره 29.
[222] ( 5). سند شماره 30.
[223] ( 6). سند شماره 30 ایضا.
[224] ( 7). همان سند.
[225] ( 8). سند شماره 28.
[226] ( 9). دو سند شماره 32 و 33.
[227] ( 10). سند شماره 43. اسناد شماره 34 تا 43 همگی مربوط به اوست.
[228] ( 11). اسناد شماره 65 تا 67.
[229] ( 1). سند شماره 45.
[230] ( 2). همان سند پیش و اسناد شماره 65- 67.
[231] ( 3). سند شماره 41.
[232] ( 4). اسناد شماره 45 و 46.
[233] ( 5). سند شماره 51.
[234] ( 6). اسناد شماره 49 و 63.
[235] ( 7). سند شماره 48.
[236] ( 8). سند شماره 50.
[237] ( 9). اسناد شماره 54- 75.
[238] ( 10). سند شماره 58.
[239] ( 11). اسناد شماره 64- 67.
[240] ( 12). سند شماره 64.
[241] ( 1). اسناد شماره 76- 114.
[242] ( 2). سند شماره 117.
[243] ( 3). اسناد شماره 117- 139.
[244] ( 4). اسناد شماره 126 و 128 و 137- 139.
[245] ( 5). اسناد شماره 139- 141.
[246] مدرسی طباطبائی، حسین، برگی از تاریخ قزوین، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1361 ه.ش.
[247] ( 1). سند شماره 34.
[248] ( 2). سند شماره 35.
[249] ( 3). اسناد شماره 55 و 56.
[250] ( 1). سند شماره 57.
[251] ( 2). سند شماره 59.
[252] ( 3). سند شماره 63.
[253] ( 4). اسناد شماره 65- 67.
[254] ( 5). سند شماره 84.
[255] ( 6). سند شماره 68.
[256] ( 1). سند شماره 69.
[257] ( 2). اسناد شماره 73 و 74.
[258] ( 3). سند شماره 84 دیده شود.
[259] ( 4). اسناد شماره 3 و 6. در کتابچه موقوفات و خالصهجات دوره ناصری( مقاله نویسنده در مجله راهنمای کتاب 18: 435- 442) ثبت موقوفات شاهزاده حسین هست( 93 ر- 99 پ). این کتابچه جز دفتر رقبات ناصری است که به اهتمام میرزا هدایت وزیر دفتر دوره ناصری براساس قبالهجات آن عهد تهیه شده و وصف آن همراه تصویر برگ نخستین نسخه در سالنامه دنیا، شماره 15( سال 1338) صفحه 5 دیده میشود.
به مناسبت ذکر میگردد که در کتابچه قانون ش 6227 کتابخانه ملک( منزوی 2:
1660) بحثی در باب خالصه قزوین هست.
[260] ( 1). سند شماره 86.
[261] ( 2). سند شماره 1.
[262] ( 3). سند شماره 86. در مینودر: 976 از چهار قریه در پیرامون قزوین با نام« نجفآباد» یاد شده است.
[263] ( 4). سند شماره 3.
[264] ( 5). سند شماره 7.
[265] ( 6). سند شماره 10.
[266] ( 1). سند شماره 7.
[267] ( 2). در عالمآرا 1: 124 از حمام چهار بازار در شمار ابنیه طهماسب یاد شده است.
[268] ( 3). سند شماره 8.
[269] ( 4). مینودر: 882.
[270] ( 5). سند شماره 9، و شماره 10 نیز دیده شود.
[271] ( 6). سند شماره 8 مورخ 938.
[272] ( 7). سند شماره 10.
[273] ( 8). مینودر: 884.
[274] ( 9). اسناد شماره 16 و 20 و 25 و 28 و 29 و 38 و 40 و 41 و 54 و 86 دیده شود، نیز اسناد کشمکش بر سر این موقوفه در پایان همین بحث.
[275] ( 10). مینودر: 931- 932.
[276] ( 1). اسناد شماره 16 و 25 و 28 و 31 و 38 و 40 و 86 و 89 و 95.
[277] ( 2). اسناد شماره 16 و 25 و 28 و 38 و 40 و 42 و 54 و 86 و 89 و 95، جز آنکه مقدار موقوفه را در برخی از این اسناد یک دانگ و در یکی دو سند اخیر یک دانگ و نیم نوشتهاند.
[278] ( 3). اسناد شماره 25 و 31 و 40 و 42 و 89( در مینودر: 664 به صورت جوسب مرد یا جوسق مرد).
[279] ( 4). مینودر: 884.
[280] ( 5). اسناد شماره 25 و 31 و 40 و 42 و 95.
[281] ( 6). سند شماره 29 دیده شود.
[282] ( 7). درباره این دو رود مینودر: 834- 835 دیده شود.
[283] ( 8). اسناد شماره 25 و 28 و 29 و 38 و 40 و 41 و 86 و 95 و 117 و 125.
[284] ( 9). سند شماره 26.
[285] ( 1). همین سند شماره 26.
[286] ( 2). سند شماره 28، اسناد شماره 24 و 25 و 31 نیز دیده شود. در مینودر نام باتمهجین( ص 836) و باتمجین یا بادمجین( ص 965) هست.
[287] ( 3). اسناد شماره 28 و 40 و 86، نیز اسناد کشمکش بر سر این موقوفه در پایان همین بحث موقوفات.
[288] ( 4). اسناد شماره 29 و 54 و 86 و 95، جز آنکه در این دو سند اخیر سه دانگ آن وقف دانسته شده است. نام آن در مینودر: 931 و 932 هست.
[289] ( 5). اسناد شماره 31 و 40 و 41 و 45 و 46 و 48 و 50 و 53 و 86 و 89 و 95.
[290] ( 6). سند شماره 48.
[291] ( 7). سند شماره 86.
[292] ( 8). سند شماره 47.
[293] ( 9). همان سند.
[294] ( 10). سند شماره 80.
[295] ( 1). سند شماره 87.
[296] ( 2). ببینید: مینودر، ص 267- 268.
[297] ( 3). سند شماره 137.
[298] ( 4). سند شماره 138.
[299] ( 5). چنین است در اسناد به صورت یکنام، بدون فصل واو عطف. لیکن در سند شماره 14 مزرعه درویشآباد به سیورغال اولاد میر عبد المطلب متولی مقرر گردیده است.
[300] ( 6). اسناد شماره 29 و 31 و 40 و 41.
[301] ( 7). سند شماره 16.
[302] ( 8). سند شماره 31.
[303] ( 1). همان سند.
[304] ( 2). ایضا.
[305] ( 3). ایضا.
[306] ( 4). سند شماره 37.
[307] ( 5). مینودر: 903- 904.
[308] ( 6). سند شماره 14.
[309] ( 7). همان سند.
[310] ( 8). ایضا.
[311] ( 9). سند شماره 15.
[312] ( 10). همان شریفآباد واقع در کنار راه قزوین به تهران( مینودر: 514. نیز دیده شود:
صفحات 115 و 116 و 144).
[313] ( 11). سند شماره 16.
[314] ( 1). اسناد شماره 24 و 31.
[315] ( 2). اسناد شماره 27 و 31.
[316] ( 3). سند شماره 16.
[317] ( 4). اسناد شماره 27 و 31.
[318] ( 5). واقع در کنار شمسآباد از این بلوک( مینودر: 515).
[319] ( 6). سند شماره 16.
[320] ( 7). اسناد شماره 24 و 31.
[321] ( 8). سه دانگ این قریه از موقوفات مسجد جامع کبیر قزوین بوده و نام آن در طومار وقف آنجا هست( مینودر: 515).
[322] ( 9). اسناد شماره 24 و 31.
[323] ( 10). اسناد شماره 27 و 31.
[324] ( 11). همان اسناد.
[325] ( 1). سند شماره 43. منطقهای به نام« امیر خواجگان» در بشاریات هست( مینودر:
903 و 904) ولی به این نام در آن کتاب برخورد نشد.
[326] ( 2). اسناد شماره 81 و 82( مینودر: 906).
[327] ( 3). اسناد شماره 28 و 29.
[328] ( 4). سند شماره 31.
[329] ( 5). مینودر: 664، ولی در این کتاب به جای 33 خروار، 37 خروار است که گویا اشتباه چاپی است.
[330] ( 1). سند شماره 51.
[331] ( 2). اسناد شماره 76 و 77.
[332] ( 3). اسناد شماره 89 و 95 و 122 و 123 و 124 دیده شود.
[333] ( 4). شماره 8 فهرست موقوفات پیش.
[334] ( 5). سند شماره 20.
[335] ( 6). سند شماره 38.
[336] ( 7). سند شماره 58.
[337] ( 8). سند شماره 60.
[338] ( 1). سند شماره 71.
[339] ( 2). اسناد شماره 89 و 95 و 125.
[340] ( 3). سند شماره 117.
[341] ( 4). سند شماره 126.
[342] ( 5). اسناد شماره 127 و 129.
[343] ( 6). اسناد شماره 118- 121 و 126- 135 و 139- 145 و 147 و 148.
[344] ( 1). از بشاریات( مینودر: 931) که در طومار وقف مسجد پنجه علی قزوین از موقوفات آنجا شمرده شده است( همین مأخذ: 553) لیکن در سال 1244 ملکی حاجی میرزا فضل اللّه ملاباشی پدر میرزا محمد حسین عضد الملک صدر دیوانخانه بود( بررسیهای تاریخی 5/ 5: 156).
[345] ( 2). شرح حال عباس میرزا ملکآرا: 100( چاپ اول) و 165- 166( چاپ دوم).
[346] ( 1). صفحات 737- 747.
[347] ( 1). اسناد شماره 54 و 57- 59.
[348] ( 2). اسناد شماره 60 و 62 و 63 و 68- 70.
[349] ( 3). در مینودر: امام قلی میرزا که خطاست.
[350] ( 4). اسناد شماره 72- 75.
[351] ( 5). مینودر: 500- 501.
[352] ( 6). سند شماره 76 دیده شود. نیز ببینید زبدة المعاصرین از میر حسین الحسینی( چاپ محمد باقر در مجلد چهل و دوم اورینتال کالج مگزین لاهور- 1966) ص 27.
[353] ( 7). اسناد شماره 76- 78، در فهرست مینودر نام او نیست.
[354] ( 1). مینودر: 487.
[355] ( 2). دیباچه سند شماره 79 دیده شود. در مینودر رقم 1256 برابر نام وی ثبت شده حاکی از اینکه او در این سال حکومت داشته است. در رجال ایران بامداد 1: 194 هست که او در سال 1253 حاکم قزوین شد و در 1264 به جای نظام الدوله حکمران فارس گردید.
[356] ( 3). در رجال ایران بامداد 1: 463 مینویسد که او در 1255 حاکم خمسه بود، لیکن از حکومت قزوین او ذکری ندارد.
[357] ( 4). بامداد 4: 164.
[358] ( 5). از فهرست مینودر.
[359] ( 6). اسناد شماره 84 و 85 و 94.
[360] ( 1). اسناد شماره 83 و 115/ بامداد 2: 268.
[361] ( 2). سند شماره 89 و دیباچه سند شماره 99. در رجال ایران بامداد 2: 269 امتداد حکومت او را تا سال 1278 و در صفحه 74 همین مجلد سال 1282 ذکر نمودهاند که براساس سطر آینده متن نباید درست باشد.
[362] ( 3). اسناد شماره 100 و 101، نام این حاکم نیز در فهرست مینودر نیست.
[363] ( 4). بامداد 1: 167- 169.
[364] ( 5). همان مأخذ 2: 74.
[365] ( 6). بامداد 2: 74 و 3: 112.
[366] ( 7). دو سند شماره 112 و 113، نام او هم در فهرست مینودر نیست.
[367] ( 8). بامداد، ج 3، ص 3- 5.
[368] ( 1). سند شماره 114/ بامداد 1: 149.
[369] ( 2). اسناد شماره 117- 120. در فهرست مینودر حکومت او برای بار دوم از سال 1296 تا 1297 و در رجال ایران بامداد 2: 74 از 1295 تا 1297 دانسته شده که هیچیک درست نیست. او در روز یکشنبه 18 شعبان سال 1292 که حاجی فرهاد میرزا در راه سفر حج خود به قزوین آمد( هدایة السبیل و کفایة الدلیل او:
321- 328) و در روز جمعه 19 ع 1- 1293 که از سفر باز میگشت حکمران این شهر بوده، و در شوال 1297 حاجی میرزا حسین خان سپهسالار به جای او به حکومت قزوین فرستاده شد که چند روزی بیش در اینجا نبود و سپس باز همو کارها را به دست داشت تا عباس میرزا ملکآرا حکومت شهر را در 5 ع 2- 1298( 14 روز به نوروز ئیلان ئیل که برابر 19 ع 2- 1298 بود به ضبط روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه: 65 چاپ دوم) از وی« تحویل» گرفت( شرححال عباس میرزا ملکآرا: 88- 95 چاپ اول).
[370] ( 3). سند شماره 118.
[371] ( 4). مینودر و مقاله تاریخچه قزوین از حسین قلی ستوده( مجله بررسیهای تاریخی، شماره 5 و 6 سال چهارم: 192).
[372] ( 5). شرححال عباس میرزا ملکآرا: 88- 89 و 93( چاپ اول) و 151- 152 و 156( چاپ دوم).
[373] ( 1). که مصادف با ماههای جمادی الثانیه و رجب و شعبان این سال بوده است. شرح حال عباس میرزا ملکآرا: 94 و 102 چاپ اول( 159 و 167 چاپ دوم). او در 11 ج 1- 1301 هنوز حاکم قزوین بود( روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه: 283 چاپ دوم).
[374] ( 2). فرهنگ ایران زمین، مجلد ششم/ مینودر: 391- 404.
[375] ( 3). از مینودر.
[376] ( 4). اسناد شماره 129 و 130.
[377] ( 5). بامداد 1: 149.
[378] ( 6). سند شماره 135.
[379] ( 7). مینودر: 256.
[380] ( 8). بامداد 1: 71.
[381] ( 1). شرححال عباس میرزا ملکآرا: 133 چاپ اول.
[382] ( 2). مینودر: 503 و 513.
[383] ( 3). صفحات 252- 256.
[384] ( 4). اسناد شماره 139 و 140.
[385] ( 5). سند شماره 141.
[386] ( 6). از فهرست مینودر.
[387] ( 7). سند شماره 145. او فرزند حاج علی نقی کلانتر باغ میشهای است که پس از حکومت قزوین در سال 1324 حاکم گیلان و در 1326 حاکم تهران شد( بامداد 3: 173- 174).
[388] ( 8). سند شماره 147. او مجددا در سال 1328 نیز حکومت قزوین یافت( مینودر: 743).
[389] ( 1). اسناد شماره 55 و 56.
[390] ( 2). اسناد شماره 60 و 61.
[391] ( 3). سند شماره 61.
[392] ( 4). سند شماره 72.
[393] ( 5). مینودر: 278- 279.
[394] ( 6). همان مأخذ: 565- 571.
[395] ( 7). ج 1، ص 194.
[396] ( 8). زاده 1198 و درگذشته 1282( بامداد 4: 164- 165).
[397] ( 9). بامداد 4: 164.
[398] ( 10). مینودر: 743.
[399] ( 1). اسناد شماره 83 و 115.
[400] ( 2). سند شماره 83.
[401] ( 3). اسناد شماره 90 و 93 و 94 و 99.
[402] ( 4). سند شماره 94.
[403] ( 5). سند شماره 99.
[404] ( 6). سند شماره 111.
[405] ( 7). بامداد 2: 144- 145.
[406] ( 8). مینودر: 339.
[407] ( 9). سند شماره 129.
[408] ( 10). مینودر: 744.
[409] ( 11). سند شماره 130.
[410] ( 1). شرححال عباس میرزا ملکآرا: 97 چاپ اول.
[411] ( 2). سند شماره 131.
[412] ( 3). صفحات 95 و 97- 99 چاپ اول.
[413] ( 4). سند شماره 140.
[414] ( 5). در اسناد دوره صفوی نیز نام بعضی از دانشمندان آن دوره قزوین هست، از جمله نام حسین بن عبد الصمد بن محمد بن برهان، محمد شریف الشریف، یحیی بن ابی المکارم بن قطب الدین حیدر بن یحیی الحسنی و غیاث الدین محمد بن محمود الحسنی( سند شماره 153) آخوند ملا محمد نصیرا قاضی دار السلطنه قزوین( سند شماره 20) و آخوند ملا محمد سعیدا( سند شماره 45) و دیگران. استشهادات این دوره نیز که چند طغرای آن در اسناد حاضر دیده میشود محتوی نام و سجل و گواهی گروهی از علماء و بزرگان آن ادوار قزوین است( شمارههای 30 و 32 و 33 اسناد).
[415] ( 1). برخی از این دانشمندان بر برابری سوادها با اصل گواهی دادهاند که در متن خوانده شده اسناد نام آنان نیست و در این موارد باید به تصاویر نگریست.
[416] ( 2). سند شماره 126 مورخ 1302 و جز آن. نام اصلی او احمد است( احمد بن مصطفی) زاده 1247 و درگذشته 1307، حاکم شرع بیمنازع قزوین در عصر خود، نگارنده آثار بسیار، سرگذشت او با یاد آثارش به تفصیل در کتابهای شرححال هست، از جمله المآثر و الاثار: 143/ علمای معاصرین، خیابانی: 336/ اعیان الشیعه 11: 212- 213/ نقباء البشر 1: 170- 171/ مکارم الاثار 4: 1296- 1297/ الفهرست لمشاهیر علماء زنجان: 31/ مصفی المقال: 2/ موارد گوناگون ذریعه/ آشنایی با چند نسخه خطی: 113/ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری:
196- 197.
[417] ( 3). در سند شماره 126 مورخ 1302، نیز سند شماره 122( گویا همان حاجی سید ابو تراب مجتهد، یاد شده در مینودر: 328) سرگذشت او در المآثر و الاثار و نقباء البشر 1: 30 زیر عنوان ابو تراب بن مرتضی الحسینی القزوینی هست. او در 26 ذ ح- 1303 درگذشته بود( نیز ببینید زندگانی و شخصیت شیخ انصاری: 173 174). روشن است که او جز ابو تراب بن حسین حسینی قزوینی است که مجموعهای به نستعلیق مورخ 8 ذ ق- 1262 او به شماره 2270 در کتابخانه مرعشی قم هست( فهرست آن 6: 255- 257).
[418] ( 4). سند شماره 123 مورخ صفر 1302 که سجل او بالای آن هست و پیداست که او جز حاجی سید ابو تراب پیشین است که سجل او بر سند 122 دیده میشود( در امهار سادات معمولا نسب حسینی یا موسوی یا رضوی یا تیرههای دیگر ذکر میشود که در مهر شخص مورد سخن نیست). او میتواند میرزا ابو تراب فرزند حاجی ملا عبد الوهاب مجتهد دار الشفائی باشد( مینودر: 345).
[419] ( 1). سند شماره 146 مورخ سال 1323 با سجع مهر« من بعدی اسمه احمد» که پیشتر نیز سجع مهر حاجی ملا آقا قزوینی بود. او باید همان احمد بن ملا آقا حکمی قزوینی، از خواص حاجی میرزا حسین حاجی میرزا خلیل طهرانی( فقیه بزرگ نجف، از زعماء سهگانهای که مؤید مشروطیت بودند) مرجع روحانی قزوین در این سالها باشد( نقباء البشر 1: 90) نه شیخ احمد فرزند آخوند ملا یوسف حکمی، امام مسجد شاه که پدرش از علماء و دانشمندان دوره فتحعلی شاه بود( مینودر: 337).
[420] ( 2). سند شماره 93 مورخ 1277.
[421] ( 3). سند شماره 88 مورخ 1273.
[422] ( 4). همان سند.
[423] ( 5). سند شماره 146 مورخ 1323. سجل بالای این سند با مهر« اسحق الحسینی» نیز گویا از هموست. در نقباء البشر 1: 129 از شخصی با این نام که در پیرامون سال 1324 در قزوین مرجعیت شرعی داشته و شاگرد آخوند ملا محمد کاظم خراسانی بوده است یاد میشود.
[424] ( 6). سند شماره 149 مورخ 1335( حاشیه شماره 407 دیده شود).
[425] ( 1). اسناد شماره 88 و 93 مورخ به سالهای 1273 و 1277. در مصادر از چهار ملا اسماعیل قزوینی در این دوره یاد شده است یکی نگارنده انباء الانبیاء به فارسی( کرام البرره 1: 136/ ذریعه 2: 354- 355) و دیگری اسماعیل بن محمد تقی شاگرد شیخ محمد حسین قزوینی و درگذشته پس از 1254( کرام 1: 139) و سومی اسماعیل بن علی بن معصوم پدر کیوان قزوینی، درگذشته 1327( نقباء البشر 1: 143/ مینودر: 550/ مجله وحید 7: 1429/ تألیفات کیوان) و چهارمی فرزند آقا محمد فرزند شهید ثالث که مجتهد بود( مینودر: 329).
[426] ( 2). اسناد شماره 84 و 101 که موضوع مذکور در سند نخست مربوط به سال 1236 و در دوم مربوط به پیش از 1277 است. او باید همان میر محمد تقی حسینی قزوینی قافله باشی، نگارنده آثار بسیار و مرجع روحانی آن شهر در میانه قرن سیزدهم، درگذشته سال 1270 باشد که مدفن او در قزوین مزار اهالی است( کرام البرره 1: 229- 231 با فهرست آثار و ذکر مآخذ دیگر شرححال او/ ذریعه در موارد مختلف/ الغدیر 4: 190/ معجم رجال الفکر و الادب فی النجف: 348/ مینودر:
634- 635 و جز اینها) نه میر محمد تقی بن امیر مؤمن( فوائد الرضویه: 437/ مینودر: 635).
[427] ( 3). سند شماره 84 مربوط به سال 1236( یعنی در مطلب مربوط به این سال). او باید همان ملا محمد تقی شهید ثالث باشد که در سال 1264 کشته شد و سرگذشت زندگی او در همه کتابهای تراجم و تاریخ دوره قاجار هست.
[428] ( 4). سند شماره 49 مربوط به اوایل قرن سیزدهم. شاید تقی بن نقی صاحب الفیه در نحو( فوائد الرضویه: 57).
[429] ( 1). دو سند شماره 51 و 136 که این دوم تاریخ 1308 دارد. او باید جعفر بن حسین ابن جواد قزوینی شاگرد شیخ انصاری باشد که در قزوین ریاست و مرجعیت داشت( نقباء البشر 1: 288/ المآثر و الاثار: 163/ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری:
211) و در 1316 درگذشت. او نواده میر ابراهیما و نیای خاندان حاج سید جوادی قزوین است.
[430] ( 2). اسناد شماره 126 و 146 و 148. در مینودر: 340 نام و اشارهای به احوال او هست. نیز ببینید فهرست کتابخانه مرعشی 1: 155 و 6: 55- 56.
[431] ( 3). اسناد شماره 146 و 148 و جز این دو. در مینودر: 340 هست که سید رضا خیابانی مردی فاضل بود. او گویا پدر همین شخص باشد.
[432] ( 4). اسناد شماره 88 و 93 از سالهای 1273 و 1277 با مهر« ظنی باللّه حسن».
[433] ( 5). سند شماره 144 مورخ 1318. او سید حسین بن سید علی قزوینی است که پدرش حاشیه معروفی بر قوانین الاصول میرزای قمی دارد و خود شاگرد حاجی میرزا حبیب اللّه رشتی بود( نقباء البشر 2: 602) و گویا هموست که به« شیر و خورشیدی» شهرت داشته است( مینودر: 862).
[434] ( 6). اسناد شماره 91 و 102. او حاجی سید رضی الدین از علماء بزرگ نیمه دوم قرن سیزدهم است( کرام البرره 2: 576- 577) که در قزوین مقبولیت عامه داشت( مینودر: 561) و استاد حاجی ملا آقا سابق الذکر بود( نقباء البشر 1: 170) و سید علی قزوینی محشی قوانین خواهرزاده او بود( کرام البرره و ذریعه 6: 177 و المآثر و الاثار: 143). از اسناد حاضر برمیآید که او میان دو تاریخ 1277- 1280 درگذشته است. او میتواند همان نگارنده کتاب« الوظائف»( ش 3490 کتابخانه مرعشی قم) باشد که متنی است پاکیزه و سودمند در فقه شیعی.
[435] ( 1). سند شماره 123. از دانشمندان سده سیزدهم بوده است.
[436] ( 2). اسناد شماره 126 و 148 و حواشی اسنادی دیگر از نیمه نخستین قرن حاضر. او نواده حاجی ملا صالح برغانی برادر شهید است( مینودر: 862).
[437] ( 3). سند شماره 149 مورخ به سال 1115.
[438] ( 4). اسناد شماره 126 و 137 از نیمه نخستین این قرن. او فرزند حاجی سید تقی قزوینی و پیشنماز مسجد آقا در قزوین بوده( مینودر: 549 نیز 321- 322) و پیش از سال 1110 درگذشته است( نقباء البشر 1: 1133- 1134).
[439] ( 5). سند شماره 90 مورخ 1277.
[440] ( 6). سند شماره 45 مورخ 1191. او گویا همان ملا عبد العلی بن ابراهیم قزوینی یاد شده در کرام البرره 2: 744 است که تا سال 1247 زنده بود.
[441] ( 7). سند شماره 126 مورخ 1102. او پدر حاجی سید جمال الدین رضوی است که پیشتر گذشت و نام او و فرزندش با اشارهای به احوال آن دو در مینودر: 340 هست( نیز ببینید فهرست کتابخانه مرعشی قم 1: 155، وقفیه نسخه 114 آن کتابخانه مورخ 14 رجب 1109) او نگارنده کتاب البیع ش 2045 مرعشی قم است( ف 6: 55) که آنرا همان فرزند او در 5 شعبان 1109 وقف کرده بود.
[442] ( 1). اسناد شماره 73 و 84 از سالهای 1236 و 1238. او همان حاجی ملا عبد الوهاب شریف دار الشفائی فرزند محمد علی قزوینی دانشمند و فقیه معروف قزوین و نگارنده آثار بسیار و درگذشته 1264 در عتبات عالیات است که سرگذشت زندگی و فهرست آثار او به تفصیل در کرام البرره 2: 809- 813 هست( نیز مکارم الاثار 5: 1736 1741/ قصص العلماء: 64 چاپ 1304/ ذریعه در موارد مختلف/ مینودر: 345 و 467 و 471 و 635 و 681/ فوائد الرضویه: 261/ معجم رجال الفکر و الادب فی النجف: 348).
[443] ( 2). سند شماره 90 مورخ 1277. شاید فرزند ملا محمد صالح برغانی، درگذشته پیرامون 1295 در تهران( کرام البرره 2: 808).
[444] ( 3). سندهای شماره 126 و 144 و 148 همه از قرن حاضر. در مینودر: 322 نام او هست.
[445] ( 4). سند شماره 80 مورخ 1260.
[446] ( 5). اسناد شماره 144 و 148 از نیمه اول قرن حاضر، با مهر« علی مع الحق».
[447] ( 6). سند شماره 88 مورخ 1273. شاید همان سید علی مجتهد قوی میدانی یاد شده در مینودر: 342 و 557.
[448] ( 7). سند شماره 149 مورخ 1335. فرزند ملا فتح اللّه بن رجب علی قزوینی نگارنده مناهج الاحکام و اصل الاصول( شناسانده شده در پاورقی بعد) که همین مهر او عینا روی نسخ اصل آثار پدرش در کتابخانه آیت اللّه مرعشی قم هست( شمارههای 663 و 1400 و 1503 و 1529 و 1666 و 2060 و 2098 و 2872 و 3380 کتابخانه. فهرست آنجا 2: 258 و 4: 173 و 308 و 331/ 5: 61/ 6: 72 و 112/ 8: 80- 81) نیز روی نسخهای از تحریر علامه مورخ 25 ع 2- 833( ش 915 همان کتابخانه معرفی شده در فهرست آن 3: 104). و او جز عیسی بن فتح اللّه نواده شهید ثالث است که نام او در مینودر( ص 329) هست. در همین مأخذ از شیخ عیسی لهاردی که در نیمه نخستین قرن حاضر در قزوین داعیه اجتهاد داشت یاد میشود( ص 341) که معلوم نیست یکی از این دو تن بوده است یا شخصی ثالث.
[449] ( 1). دو سند شماره 105 و 106 مورخ به سال 1281. در مینودر از حاجی ملا فتح اللّه شاردی از علماء نامی دوره قاجار قزوین نام آمده است( ص 341). در همانجا نام حاج شیخ فتح اللّه فرزند آقا شیخ صادق فرزند شهید ثالث که مجتهد بود هست( ص 329). دانشمندی دیگر میشناسیم با نام و نسب فتح اللّه بن رجبعلی بن محمد صالح قزوینی، نگارنده آثار فقهی و اصولی از جمله« اصل الاصول» ساخته 1247( نسخه شماره 1400 کتابخانه مرعشی قم که اصل است. فهرست آنجا 4: 172- 173) و« مجمع المسائل الحاوی للاقوال و الدلائل» پایان گرفته شب پنجشنبه دهه آخر صفر 1247 که تقریرات استادش ملا عبد الکریم ایروانی است با افزودههایی( ش 1666 همان کتابخانه. فهرست آن 5: 61) و مختصر المناهج( نسخه شماره 663 همان کتابخانه. فهرست 2: 258) و مناهج الطریقه فی احکام الشریعه یا مناهج الاحکام که این اجزاء آن تا این زمان بهنظر نگارنده سطور رسیده است:
جزء دوم طهارت، پایان گرفته دهه آخر ذ ح- 1256 در نجف. ش 2060 همان کتابخانه( فهرست 6: 71- 72).
جزء سوم طهارت، پایان گرفته ج 2- 1258 در همان شهر. ش 1503 همان کتابخانه( فهرست: 4: 308). جزء اول صلاة، پایان گرفته صفر 1251. ش 2098 همان کتابخانه( فهرست 6: 112).
جزء سوم صلاة، پایان گرفته ج 2- 1257. ش 1529 همانجا( فهرست 4:
331).
جزء اول کتاب المتاجر، ش 3380 همانجا( فهرست 9:).
در پایان جزء سوم صلاة اجازه اجتهادی است از شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر فقیه بزرگ شیعی برای او.
[450] ( 1). سند شماره 92 مورخ 1280.
[451] ( 2). سند شماره 93 مورخ 1277. گویا آقا محمد امام جمعه نواده شهید ثالث( مینودر:
329).
[452] ( 3). سند شماره 136 مورخ 1308. شاید این یکی آقا محمد امام جمعه باشد و شاید هم آقا محمد پسر حاجی عبد الکریم راهریی باشد که مجتهد فاضل مدرس بود و در پیرامون سال 1329 درگذشت( مینودر: 339).
[453] ( 4). اسناد شماره 51 و 123 و 124. زنده در سال 1212.
[454] ( 5). سند شماره 93 مورخ 1277. گویا فرزند میرزا محمد شفیع نایب الصدر فرزند میرزا محمد خلیل فرزند میرزا شفیع نایب الصدر است( مینودر: 328). در رواق شرقی حرم شاهزاده حسین قبر« المحقق الذی لیس له ثانی محمد بن الحاج شفیع 1239» هست که طبعا از دیگری است( مینودر: 657 دیده شود).
[455] ( 6). سند شماره 88 مورخ 1273.
[456] ( 1). سند شماره 138 مورخ به سال 1309. شاید همان حاجی سید ابراهیم تنکابنی مجتهد نامی قزوین که مدرسهای هم در این شهر به نام او هست( مینودر: 560).
[457] ( 2). سند شماره 88 مورخ 1273.
[458] ( 3). سند شماره 92 مورخ 1280. گویا سید محمد باقر قویمیدانی شاگرد صاحب جواهر که در المآثر و الاثار: 145 و کرام البرره: 1: 164 شرححال او هست.
او در 1230 به دنیا آمده و در 1286 درگذشته بود. نیز ببینید مینودر: 324.
[459] ( 4). سند شماره 135 مربوط به اواسط قرن سیزدهم. او باید همان میرزا محمد باقر شیخ الاسلام باشد که نامش در سنگ نبشته مدرسه مسعودیه قزوین هست( مینودر:
573).
[460] ( 5). دو سند شماره 45 و 46 مورخ 1191 با مهر مورخ 1169 او.
[461] ( 6). سند شماره 71 مورخ 1238، نیز شماره 66 با مهر« محمد تقی بن محمد باقر الحسینی». نام او در سنگنبشته مدرسه مسعودیه قزوین هست( مینودر: 573) و قبر او در رواق شرقی حرم شاهزاده حسین است با لوحی که تاریخ وفات او- سال 1239- از آن دانسته میشود( مینودر: 657، نیز 327). پدر او گویا همان محمد باقر بن محمد تقی الحسینی است که مهر او با این سجع و مورخ 1157 روی سواد سند شماره 28 هست. نیای وی میرزا محمد تقی شیخ الاسلام که در 1199 درگذشته بود( مأخذ پیش: 327) در سند شماره 35 اینجا مورخ 1155 یاد شده است.
[462] ( 1). سند شماره 80 مورخ 1260. شاید همان محمد تقی بن محمد حسینی درگذشته 1299 و مدفون در رواق شرقی حرم شاهزاده حسین( مینودر: 657).
[463] ( 2). سند شماره 126 مورخ به سال 1302.
[464] ( 3). دو سند شماره 88 و 93 مورخ 1273 و 1277. گویا شیخ محمد جعفر فرزند شیخ صادق فرزند شهید که فاضل و مجتهد بود( مینودر: 329).
[465] ( 4). سند شماره 65 از پیرامون سالهای 1230- 1236. او همان میرزا محمد خلیل نایب الصدر خطیب فتحعلی شاه( مینودر: 328) است فرزند میرزا شفیع نایب الصدارة( همان مأخذ: 327). او خود دو فرزند به نامهای میرزا محمد شفیع معروف به میرزا بزرگ و میرزا عبد اللّه نایب الصدر قزوین داشت و نام میرزا عبد الحسین نایب الصدر فرزند میرزا محمد شفیع فرزند وی پس از این در اسناد 104 و 106 خواهد آمد( مأخذ پیش: 328 دیده شود).
[466] ( 5). سند شماره 67 از پیرامون سال 1236.
[467] ( 6). دو سند شماره 136 و 137 مورخ به سالهای 1308 و 1309. گویا همان شیخ صادق برغانی فرزند شهید ثالث که بر کتاب انوار الفقاهه حواشی دارد( ذریعه 6: 26/ المآثر و الاثار: 165/ نقباء البشر 2: 864- 865/ مینودر: 329/ مجله وحید 7: 1429) و در 1311 درگذشته است. میتواند هم شیخ صادق فرزند حاجی ملا علی رضا یزدی قزوینی باشد که پدرش عالم فاضل و معاصر حاجی سید تقی سابق الذکر بود و خود نیز مردی فاضل بود( مینودر: 339) و پیرامون سال 1348 درگذشت( نقباء البشر 2: 871).
[468] ( 1). سند شماره 68 مورخ 1236، نیز سند 84. او باید همان حاجی ملا محمد صالح برغانی برادر شهید باشد که در 1283 درگذشته و شرححال و فهرست آثار او در بسیاری کتابها و مآخذ شرححال هست که نیازی به ذکر آن نیست.
[469] ( 2). سند شماره 103 مورخ 1280 با مهر« محمد صالح 1271» که طبعا از حاجی ملا محمد صالح برغانی نخواهد بود. به علاوه برغانی در این تاریخ در کربلا بود.
[470] ( 3). دو سند شماره 88 و 93 مورخ 1273 و 1277. شاید برغانی نگارنده زاد العابدین لیوم الدین، نسخه ش 717 کتابخانه مرعشی قم( فهرست آن 2: 312).
[471] ( 4). دو سند شماره 48 و 50 از 1207 و 1215.
[472] ( 5). سند شماره 92 مورخ 1277.
[473] ( 6). سند شماره 64 مورخ 1230.
[474] ( 7). سند شماره 93 مورخ 1277. او باید پدر همان ابو تراب بن مرتضی حسینی عالم قزوین در اواخر این قرن و درگذشته 1303 باشد که نام او پیش از این گذشت( نقباء البشر 1: 30).
[475] ( 8). سند شماره 149 مورخ 1335 با مهر مورخ 1317. یاد شده در نقباء البشر 1:
30 با وصف« صاحب الاستخارة المجربة». او فرزند سید ابو تراب یاد شده پیش است.
[476] ( 1). سند شماره 137 مورخ 1309. شیخ الاسلام و شخصیت مهم دوره مشروطیت قزوین و بانی مدرسه مسعودیه آنجا( مینودر: 573).
[477] ( 2). سند شماره 123 مورخ 1302. بنگرید به مینودر: 328.
[478] ( 3). سند شماره 126. او گویا همان شیخ موسی قویمیدانی یاد شده در مجله وحید 7: 1429 باشد یا شیخ موسی فرزند شیخ جعفر فرزند شهید ثالث( مینودر: 329).
[479] ( 4). سند شماره 93 مورخ 1277.
[480] ( 5). سند شماره 71 مورخ 1238. گویا فرزند ملا عبد العلی بن ابراهیم قزوینی زنده در 1247( کرام البرره 2: 744).
[481] ( 6). سند شماره 26.
[482] ( 1). صفحات 155- 166.
[483] ( 2). صفحات 327- 328.
[484] ( 1). ذریعه 14: 197- 198.
[485] ( 2). نسخه آقای مدرس رضوی. مقدمه مجمل التواریخ گلستانه: 33 چاپ دوم.
[486] ( 3). نسخه شماره 6578 کتابخانه آستان قدس رضوی. ذریعه 20: 130- 131/ تاریخ تذکرههای فارسی 2: 767- 769.
[487] ( 4). ج 3، ص 409.
[488] ( 5). تاریخ تذکرههای فارسی 2: 768.
[489] ( 6). ج 3، ص 94.
[490] ( 7). بامداد 3: 381- 382. نیز ببینید آثار الرضویة من منتخبات الصدیقیه: 68 و 75 و جز آن/ سواد وقف نامههای آستان قدس، ش 2987 خطی دانشگاه، صفحات 203، 450، 451.
[491] ( 1). نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران درباره نسخههای خطی 1: 257. فرمان مربوط به دوره اول تولیت آستان قدس رضوی اوست.
[492] ( 1). صفحات 109- 120.
[493] ( 2). دیباچه سند شماره 36 این مجموعه دیده شود.
[494] مدرسی طباطبائی، حسین، برگی از تاریخ قزوین، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1361 ه.ش.
[495] ( 1). سهم وحصه( لغتنامه دهخدا، حرف ز: 658) مانند« دانگ»، با این فرق که« دانگ» یک سهم از شش سهم است و« زیوار» چنانکه در این سند و در وقفنامه مورخ 10 صفر 929 شاه بیگی بیگم مربوط به آستانه قم( چاپ شده در مجلد اول تربت پاکان: 131- 141) دیده میشود یک سهم از بیست و چهار سهم، که در نتیجه هر دانگ چهار زیوار خواهد بود( ببینید: تربت پاکان، ج 1، ص 136).
[496] ( 2). فرمانروایان مستقل اشکور. ببینید: تاریخ گیلان و دیلمستان، صفحات 66/ 119/ 121/ 125/ 126/ 133/ 140.
[497] ( 3). تاریخ گیلان و دیلمستان: 64.
[498] ( 1). همان مأخذ: 52- 65/ 89/ 95/ 103/ 121/ 122/ 232.
[499] ( 2). ایضا: 31/ 37.
[500] ( 3). ایضا: 132( در مورد فرزندان کیا ملک دیباچه سند شماره 3 همین اسناد نیز دیده شود).
[501] ( 4). ایضا: 121- 123/ 129- 131/ 233.
[502] ( 5). مینودر: 664.
[503] ( 6). همین مأخذ: 882.
[504] ( 7). همان مأخذ و همان صفحه.
[505] ( 8). که اکنون مرکز دهستان مزبور است. نگاه کنید به نقشههای سازمان آمار کشور، و مینودر: 917- 918/ نزهة القلوب: 81/ سرزمین قزوین: 313.
[506] ( 1). در اصل به شکل« از».
[507] ( 1). در بخشی از آنکه سپس« رامند افشاریه» و اکنون« افشاریه» نام گرفته است. ببینید نقشههای سازمان آمار کشور و مینودر: 884.
[508] ( 2). به کوشش دبیر سیاقی، ص 162- 164.
[509] ( 1). روضات الجنات 2: 211- 214 با خلطها و اشتباهاتی/ ریحانة الادب 1: 263/ عالمآرا 1: 144 و 153/ وقایع السنین خاتونآبادی: 456 و مآخذ دیگر. نیز احسن التواریخ روملو 12: 189- 190 و جهانآرا: 277.
[510] ( 2). احسن التواریخ روملو 12: 150. نیز ببینید صفحات 179 و 182 و 185.
[511] ( 3). همان مأخذ: 190( در این صفحه قسمتی از سرگذشت او با مطالبی مربوط به مناسبات میان غیاث الدین منصور دشتکی و محقق علی بن عبد العالی کرکی خلط و درهم شده که عینا در« روضات» تکرار گردیده است).
[512] ( 1). ببینید دیباچه سند شماره 1 همین مجموعه اسناد را.
[513] ( 2). در تاریخ خانی نوشته علی بن شمس الدین بن حاجی حسین لاهجی از امیر علاء الدین فرزند امیر دباج از سلسله فرمانروایان گیلان بیه پس که پس از عم خود امیر اسحاق بر تخت فرمانروایی جلوس نمود- سال 907- و در همان سال کشته شد و برادرش امیر حسام الدین جانشین وی گردید یاد میشود( صفحات 130- 133) که نباید پدر گواه مذکور باشد.
[514] ( 3). احسن التواریخ روملو 12: 224 و 234 و 254- 256/ عالمآرا 1: 144/ وقایع السنین: 462.
[515] ( 4). احسن التواریخ 12: 255- 256/ جهانآرا: 284 و 285.
[516] ( 5). احسن التواریخ 12: 255. سجل و مهر این قاضی در انهائات و سجلات حکم مشابهی مورخ سال 934 مربوط به زاویه شیخ نجم الدین محمود کرجی که عکس آن در پایان مقاله نگارنده در شماره 2 سال یازدهم مجله بررسیهای تاریخی( ص 124) چاپ شده است نیز به این شکل دیده میشود:« مسافر بن حسین القاضی علی العساکر المنصورة المحروسة». در همانجا سجل و مهر محمد بن مسافر القاضی نیز هست. در سند شماره 9 همین مجموعه حاضر نیز سجل او دیده میشود.
[517] ( 1). بالای سند طبق معمول دوره صفوی.
[518] ( 1). این سه جمله در متن سند الحاقی است.
[519] ( 1). گویا چنین باشد.
[520] ( 1). نام شاهزاده حسین که در بالای سند بوده است.
[521] ( 1). تذکره شاه طهماسب: ص 13 دیده شود.
[522] ( 2). در سند مزبور اشاره شده که نام متولی در این سند ریخته است و خوانده نمیشود.
[523] ( 1). سند شماره 84 همین مجموعه.
[524] ( 1). خلاصة التواریخ: برگ 110 عکس 5566 دانشگاه/ فارس نامه ناصری 1: 104 با دو خطا در نقل/ قم در قرن نهم: 131.
[525] ( 2). خلاصة التواریخ: برگ 110 عکس مزبور/ تربت پاکان 1: 131- 132.
[526] ( 3). آثار باستانی آذربایجان: 97/ نظری به تاریخ آذربایجان: 403.
[527] ( 4). تربت پاکان 1: 132 و 139 و 221.
[528] ( 5). همان مأخذ، ص 117 و 133.
[529] ( 1). سند شماره 9.
[530] ( 2). صفحات 131 تا 141.
[531] ( 1). کذا.
[532] ( 2). این عبارت در دو سطر میان سطرهای 11- 13 سند الحاق شده است.
[533] ( 1). کذا، بهجای« معاد».
[534] ( 1). که اکنون دیزج خوانده میشود( مینودر: 882).
[535] ( 2). دیباچه سند شماره 20 دیده شود.
[536] ( 1). شاید هم« برز».
[537] ( 2). اصل: الحناب( شاید هم: الخیرات).
[538] ( 1). این نوشته چنانکه دیده میشود از خود« شاه بیگی بیگم» واقف وقف، و اقرار اوست.
[539] ( 1). تکمیل قیاسی براساس بازمانده حروف و تتمه متن سند.
[540] ( 1). همین مهر عینا بر سند شماره 1 اسناد گرجستان( ج 1، ص 1 و 2 و عکس شماره 1) دیده میشود.
[541] ( 1). صفحه 361. درباره شغل خلافت نگاه کنید به« سازمان اداری حکومت صفوی» ص 103- 106.
[542] ( 1). فرمان شماره 12( تصاویر پایان ج 1) و مشابه آن برای شاه عباس دوم بالای سند شماره 26 همان مجلد اسناد گرجستان.
[543] ( 1). فضائل السادات: 507 چاپ قم.
[544] ( 2). خلاصة التواریخ: 176 ب عکس 5566 دانشگاه.
[545] ( 3). همان مأخذ: 235 ب عکس 5567 دانشگاه( نیز عالمآرای عباسی: 719).
[546] ( 4). همان مأخذ: 270 ب.
[547] ( 5). همان مأخذ: 273 ب/ عالمآرا: 148/ منشآت فتوحی شیرازی: ص 11 نسخه 3213 دانشگاه.
[548] ( 6). عالمآرا: 719 و 1089.
[549] ( 7). خلاصة التواریخ: 16 چاپ ویسبادن.
[550] ( 8). عالمآرا: 385 و 719.
[551] ( 9). چاپ قم، صفحات 14 تا 16. نیز ص 8 و 25- 26.
[552] ( 1). اسناد آستانه درویش تاج الدین حسن ولی در نیاک لاریجان چاپ شده در نسخههای خطی( نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران) 4: 560.
[553] ( 2). فرامین فارسی ماتناداران 2: 468- 469( سند شماره 3).
[554] ( 3). قباله خوئین قزوین با مهر شاه خدا بنده( مثالهای صدور صفوی: 25).
[555] ( 4). فروش نامه رستم کلاته استراباد( از آستارا تا استارآباد 6: 519).
[556] ( 5). قباله خرید مزرعه کفشگران شراه قم( مجله وحید، شماره 10 سال یازدهم، مقاله سندی از قرن دهم).
[557] ( 6). در خانههای دوازدهگانه طغرا اسماء مبارک دوازده امام( ع) ثبت شده است.
[558] ( 1). این مهر از حاتم بیک اردوبادی وزیر اعظم شاه عباس( عالمآرا 2: 1091 و فهرست اعلام) است که در مقدمهای بر شناخت اسناد تاریخی آن را« خاتم بنده شاه ولایت» خوانده و از شاه عباس گمان بردهاند( ص 362 کتاب مزبور دیده شود).
[559] ( 1). این عبارت در بالای مهر و عبارت بعد در سطر پایین آن است.
[560] ( 2). سند شماره 19 و 22 و 27 و 31.
[561] ( 1). ارقام تا پایان به سیاق.
[562] ( 1). چاپ 1947 باکو، ص 125- 128.
[563] ( 2). عالمآرا: 719.
[564] ( 3). همان مأخذ: 760.
[565] ( 4). ایضأ: 928. نیز صفحه 1089.
[566] ( 1). عالمآرا: 929 و 1089.
[567] ( 2). مثالهای صدور صفوی: 38- 39 و عکس شماره 2/ از آستارا تا استارباد 6:
21- 22، سند شماره 21.
[568] ( 3). صفحه 509.
[569] ( 4). چاپ اول: ج 4، ص 44- 45.
[570] ( 5). هرچند این لازمه نقل خاتمه مستدرک: 420 از محبوب القلوب اشکوری نیست.
[571] ( 6). پایان همان کتاب.
[572] ( 7). تحفه سامی: 22 چاپ وحید دستگردی.
[573] ( 1). ریحانة الادب 4: 45 چاپ اول.
[574] ( 2). نخست« متولیان» بوده که روی آن« سادات» نوشتهاند.
[575] ( 1). مقصود« قانع» است.
[576] ( 1). درباره این اصطلاح به خصوص رجوع شود به اسناد فارسی گرجستان، ج 1، ص 94 و قبالهجات فارسی ماتناداران، ص 400.
[577] ( 1). عالمآرای عباسی 2: 928- 929. نیز 1089- 1090.
[578] ( 2). همان مأخذ 2: 1040- 1041.
[579] ( 3). ذریعه 10: 202.
[580] ( 4). ج 2، ص 495- 496، سند شماره 15.
[581] ( 5). چاپ قم، ص 17.
[582] ( 1). با تغییر و تبدیلهایی در محال اخذ سیورغال.
[583] ( 1). ذیل عالمآرا: 90- 92.
[584] ( 2). ذیل عالمآرا: 244 و 265- 266( این بخش از« ذیل عالمآرا» چاپی از خلد برین گرفته شده است).
[585] ( 3). ص 143 چاپ اراک.
[586] ( 4). ریاض العلماء، حرف ح از مجلد دوم شیعه/ روضات 2: 295 و 323/ تربت پاکان 1: 245- 249/ خلاصة البلدان: 312/ امل الامل 1: 56 و 30 و 31 و 69 و 155 و مآخذ دیگر( ببینید مثالهای صدور صفوی: 18- 19).
[587] ( 5). فرامین فارسی ماتنادران 2: 506- 507، سند شماره 21.
[588] ( 6). مجله بررسیهای تاریخی، شماره 6 سال دوم/ یکصد و پنجاه سند تاریخی: 46- 47/ مثالهای صدور صفوی، تصویر شماره 6.
[589] ( 7). فرامین فارسی ماتناداران 2: 513- 514، سند شماره 24.
[590] ( 8). همان مأخذ 2: 515- 516، سند شماره 25.
[591] ( 1). ایضا 2: 517- 518، سند شماره 26.
[592] ( 2). ایضا 2: 559- 560، سند شماره 41.
[593] ( 3). فهرست کتابخانه مجلس 10: 2157 و 2161- 2162.
[594] ( 4). تربت پاکان 1: 245- 246.
[595] ( 1). درباره این اصطلاح رجوع شود به اسناد فارسی گرجستان 1: 88.
[596] ( 1). مطلع الشمس 2: 412/ منتخب التواریخ خراسانی: 736 چاپ کتابفروشی علمیه اسلامیه تهران و مآخذ دیگر( مثالهای صدور صفوی: 20 دیده شود).
[597] ( 2). وقایع السنین: 529.
[598] ( 3). همان مأخذ: 536.
[599] ( 4). ایضا: 539 و 529.
[600] ( 5). صفحه 99- 100/ مثالهای صدور صفوی، سند شماره 10.
[601] ( 6). فیلم شماره 2020 دانشگاه( فهرست فیلمها 1: 215)، سند شماره 102.
[602] ( 1). کذا.
[603] ( 1). کذا.
[604] ( 1). در آن فرمان آمده است:« مستمری محمد نصیر و میر فخر الدین از بابت محال مزبوره قزوین از قرار پروانچه به تاریخ شهر صفر 1094» با ذکر همین محال.
[605] ( 1). کلمه« حواله» بالای سطر نوشته شده است.
[606] ( 1). از این سند دو سواد مربوط به اواخر قرن 12 و اوایل 13 در دست است که یکی از آن دو وسیله یکی از بزرگان و علماء آن دوره قزوین با اصل تطبیق شده و مهر مدور او بر آن نسخه دیده میشود لیکن از سجع آن جز« لا اله الا اللّه الملک الحق المبین» آغاز چیزی خوانده نشد.
[607] ( 1). اسناد فارسی گرجستان 1: 88 دیده شود.
[608] ( 1). شاید:« .. میخرد»؟
[609] ( 1). یعنی« منها» ی 183 شبانروز سرکار خاصه شریفه.
[610] ( 2). کلیه ارقام تا پایان به سیاق.
[611] ( 1). یعنی« منها» ی 13 سهم( با کسر 13 سهم).
[612] مدرسی طباطبائی، حسین، برگی از تاریخ قزوین، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1361 ه.ش.
[613] ( 1). یعنی با کسر 183 شبانروز.
[614] ( 1). سند شماره 31 نیز دیده شود.
[615] ( 2). وقایع السنین: 547. سرگذشت زندگی او را در مقدمه عباس نامه وی( چاپ اراک) و فهرست آثار موجود او را در فهرست منزوی: 3879 و 4361، و فهرست مآخذ شرححال او را در ذریعه 9: 1266- 1267 و فرهنگ سخنوران: 647 ببینید.
[616] ( 3). وقایع السنین: 560- 562/ مثالهای صدور صفوی: 21- 22 نیز 10 و 29- 30.
فهرست مآخذ شرححال او در همین رساله هست.
[617] ( 1). رقم به حروف و سیاق.
[618] ( 2). در بالای سند بوده که افتاده است.
[619] ( 2). در بالای سند بوده که افتاده است.
[620] ( 1). اعداد به سیاق.
[621] ( 1). شاه سلطان حسین در سال 1130 به قزوین آمد و سهسال در این شهر ماند( انقراض صفویه لکهارت: 115 به نقل مقاله تاریخچه قزوین، مجله بررسیهای تاریخی 6/ 4: 181).
[622] ( 1). ارقام به سیاق.
[623] ( 2). رقم به سیاق.
[624] ( 2). رقم به سیاق.
[625] ( 2). رقم به سیاق.
[626] ( 2). رقم به سیاق.
[627] ( 1). ببینید: ذریعه 1: 452 و 461 و 468 و 471 و 472 و 482 و 490 و 504/ 3:
462/ 4: 489/ 7: 225/ 9: 487/ 11: 236/ 15: 5/ 22: 361- 362/ 23: 63 و 83 و 89. نیز مینودر: 636 و 670.
[628] ( 2). بنابر ضبط سید عبد اللّه جزائری در اجازه کبیره. برای سرگذشت او نیز رجوع شود به تذکره حزین: 28/ نجوم السماء: 194/ روضات 2: 194- 196/ هدیة الاحباب: 221/ ذریعه 1: 154 و 21: 178/ ریحانة الادب 3: 322 چاپ اول. و مآخذی که در فرهنگ سخنوران: 476 از آن یاد شده است.
[629] ( 1). به عنوان یک امکان شاید فرزند آقا رضی قزوینی( رضی الدین محمد بن حسن) دانشمند مشهور نیمه دوم قرن یازدهم.
[630] ( 1). ارقام همه به سیاق.
[631] ( 1). به حروف و سیاق.
[632] ( 1). به حروف و سیاق.
[633] ( 1). در این دوره سه دانشمند خلیل نام در قزوین میشناسیم، یکی ملا خلیل بن محمد زمان قزوینی نگارنده رساله اثبات حدوث الاراده( ذریعه 1: 88) در 1148، و دیگری ملا خلیل بن حاجیبابا قزوینی زرکش( قوائد الرضویه: 174) و سومی آقا خلیل بن محمد اشرف قاینی ساکن قزوین( همان مأخذ: 174). مهر« العلم خلیل المؤمن» پیشتر از آن ملا خلیل قزوینی مشهور بوده است( ایضا: 172).
[634] ( 1). در مجموعه منشآت ش 583 سنا( نسخههای خطی 7: 653) و منشآت میرزا مهدی خان( ش 4433 دانشگاه. فهرست آن 13: 3393) دیباچه رقم صدارت ممالک محروسه است از نادر شاه برای میرزا ابراهیم که خطاب مورد سخن از اوست.
شاید همین شخص است که پس از این از سوی عادل شاه افشار به تولیت آستان قدس رضوی منصوب گردید( فهرست کتابخانه آستان قدس، ج 4، مقدمه، پاورقی صفحه« و»/ مکارم الاثار 3: 712).
[635] ( 1). ج 3، ص 458- 459. نیز ذکر او در ج 4، ص 226 و 228 و تواریخ نادری.
[636] ( 1). مقاله« معرفی چند سند تاریخی» از احسان اشراقی، مجله بررسیهای تاریخی 4/ 7: 114- 115.
[637] ( 2). مجمل التواریخ گلستانه: 423 چاپ دوم.
[638] ( 3). قزوین: نقد- 20 تومان و 1 هزار و ../ جنس: 17 خروار و 14 من ساوج بلاغ: عن غله- 15 خروار و 35 من.
[639] ( 1). ارقام به سیاق.
[640] ( 1). او میرزا سید محمد فرزند میرزا داود مرعشی، خواهرزاده شاه سلطان حسین است که در سال 1163 در مشهد بر تخت پادشاهی نشست. سرگذشت زندگی و وقایع دوران کوتاه پادشاهی او در زبور آل داود که فرزندش هاشم میرزا مرعشی نوشته است( عکس شماره 5870 دانشگاه) و مجمع التواریخ مرعشی( تألیف نوادهاش خلیل میرزا): صفحه 90 تا پایان کتاب، نیز تعلیقات مجمل التواریخ گلستانه:
396- 399 و مکارم الاثار 1: 162- 170 که تلخیص همان نوشتهها با استفاده از مآخذ مربوط دیگر است دیده میشود.
[641] ( 1). رقم به حروف و سیاق.
[642] ( 1). رقم به حروف و سیاق.
[643] ( 1). تعلیقات مجمل التواریخ گلستانه: 440.
[644] ( 2). همان مأخذ: 398.
[645] ( 3). معجم الانساب زامباور: 388.
[646] ( 4). مقدمهای بر شناخت اسناد تاریخی: 381.
[647] ( 1). ارقام به سیاق.
[648] ( 1). او ابو تراب میرزا فرزند میرزا سید مرتضی مرعشی و دخترزاده شاه سلطان حسین است که کریم خان زند در رجب سال 1163 او را با نام شاه اسماعیل سوم پادشاه خواند و سرانجام کار وی در رستم التواریخ و تعلیقات مجمل التواریخ گلستانه و مجمع التواریخ مرعشی( ص 144 به بعد) دیده میشود.
[649] ( 2). فرمانی دیگر از او مورخ 26 رجب 1163 در دست سید حسین شهشهانی بوده( نسخههای خطی 1: 269) با مهری جز این.
[650] ( 1). اصل: امارت.
[651] ( 2). اصل: موقوفوت.
[652] ( 1). امامزاده اسماعیل در صفحات 629- 630 و پیغمبریه در صفحات 634- 649.
[653] ( 1). رجال ایران بامداد 3: 430- 431، لیکن به شهادت اسناد حاضر تا پایان سال 1219 در همین مقام بوده است.
[654] ( 2). مکارم الاثار 1: 135- 141/ مرآت البلدان 1: 541/ مجمع الفصحاء 1: 46- 50 چاپ مظاهر مصفا. درباره او به کتابهای تاریخ دوره قاجاری و مآخذی دیگر که در فرهنگ سخنوران: 213 نام برده شده است نیز میتوان مراجعه کرد.
[655] ( 1). کذا.
[656] ( 2). این تعبیر و اصطلاح در عالمآرای عباسی 2: 656( سطر 24 چاپ جدید) هم دیده شد.
[657] ( 1). کذا.
[658] مدرسی طباطبائی، حسین، برگی از تاریخ قزوین، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1361 ه.ش.
[659] ( 1). رجال ایران بامداد: 2: 496.
[660] ( 1). از این سند تاریخ کوچانیدن کردها به قزوین- که در مینودر( 854- 856) نامعلوم دانسته و احتمالات و وجوه مختلفی در باب آن ذکر نموده است- دانسته میشود.
تفصیل طوایف کرد قزوین در همین مأخذ: 856- 857 هست.
[661] ( 2). در عریضه از محراب خان با عنوان« نایب» و در فرمان با عنوان« حاکم» یاد شده است( دیباچه سند شماره 60 دیده شود).
[662] ( 1). رجال ایران بامداد 2: 293 و 3: 322.
[663] ( 1). و او در اصل هست و زاید است.
[664] ( 1). سرگذشت او در رجال ایران بامداد 1: 162- 163/ مجمع الفصحاء هدایت 1:
50 چاپ مصفا/ ناسخ التواریخ قاجاریه، چاپ سنگی 1: 319/ مکارم الاثار 2:
400 و مآخذی که در فرهنگ سخنوران: 205 یاد شده است دیده شود.
[665] ( 1). رجال ایران بامداد 1: 162.
[666] ( 2). سرگذشت او را در رجال ایران 1: 329- 333 میتوان دید.
[667] ( 1). رکن الدوله از هواداران علی شاه ظل السلطان بود و به دست خود تاج بر سر او نهاده بود. ازاینرو پس از آمدن محمد شاه از حکومت قزوین برکنار و تحتنظر قرار گرفت( 1250 ه. ق) و در 4 ع 1- 1251 به قلعه اردبیل منتقل و زندانی شد تا در 1253 از زندان گریخت و به خارج رفت و در بغداد درگذشت.
[668] ( 1). بامداد 1: 194.
[669] ( 1). رجال ایران بامداد 1: 354.
[670] ( 1). همان مأخذ 2: 268- 269.
[671] ( 2). از 1270 تا رجب 1272. شرححال او در رجال ایران بامداد 3: 381- 382 هست. مهر او در پشت پاسخ با این سجع است:« عبده محمد حسین بن فضل اللّه الحسینی 1246»( ببینید پایان دیباچه همین بخش از مجموعه حاضر در سخن از دو مجموعه اسناد دیگر مربوط به قزوین).
[672] ( 1). فرزند فتحعلی شاه که در سال 1271 حاکم قزوین و در همین سال پس از اندکی حاکم ملایر و تویسرکان شد و به آن صوب رفت( بامداد 2: 134- 135).
[673] ( 1). بیاض در اصل سند حاضر.
[674] ( 1). این آقا میر ابراهیم شاید نایب الحکومه قزوین در آن تاریخ بوده و بهجای حسنعلی خان خوئی پیشکاری شاهزاده مزبور را داشته است.
[675] ( 1). رجال ایران بامداد 2: 269 و 294- 296.
[676] ( 1). رجال ایران بامداد 2: 227- 229.
[677] ( 1). رجال ایران بامداد 2: 80- 86.
[678] ( 1). کذا و باید« چهار ماه» باشد
[679] ( 1). به سیاق.
[680] ( 1). از سال 1275 تا 1278 که درگذشت( رجال بامداد 2: 227- 229).
[681] ( 2). شرح حال او در رجال بامداد 2: 53- 54 هست.
[682] ( 1). بامداد 1: 167- 169.
[683] ( 1). یک فرد عبارت است از یک کشاورز و یک جفت گاو با عوامل زراعتی و پنجاه من زمین بذرافشان( مینودر: 715- 716 در سخن از مقیاسهای متداول در قزوین).
[684] ( 2). در مینودر( ص 964) نام اسفستان هست.
[685] ( 1). این شخص همان سید محمد صادق طباطبائی سنگلجی همدانی فقیه و حاکم شرع مشهور تهران، پدر سید محمد طباطبائی- از زعماء مشروطیت- است که در ع 2- 1300 درگذشت( کرام البرره 2: 647- 648/ فوائد الرضویه: 210/ ذریعه 6: 265 و سرگذشت نامههای دیگر دانشمندان دیده شود).
[686] ( 1). این میرزا عبد الحسین نایب الصدر فرزند میرزا شفیع میرزا بزرگ فرزند میرزا محمد خلیل فرزند میرزا محمد شفیع حسینی است که مقام نایب الصدری قزوین در خاندان او چندین نسل موروثی بود. او خود در سال 1313 در تهران درگذشت( مینودر: 328 و 323).
[687] ( 1). بامداد 1: 199- 201.
[688] ( 2). این سند و دو سند بعد زمانا بر اسناد سهگانه اخیر مقدم میباشند که به خاطر مربوط بودن به منازعهای جدید با هم نقل شده است.
[689] ( 1). لیکن در سند شماره 112 گفته میشود که اجبار آقا سید احمد به دادن مبلغ مزبور براساس حکمی از دیوان عدالت عظمی بوده و او یک سال را پرداخته و در سال 1287 دو سالی نپرداخته بود. پس حکم مزبور در سال 1284 صادر شده و آن مبنای قبول متولی بوده است.
[690] مدرسی طباطبائی، حسین، برگی از تاریخ قزوین، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1361 ه.ش.
[691] ( 1). بامداد 3: 110- 124.
[692] ( 1). بامداد 4: 478- 490.
[693] ( 1). بامداد 3: 397- 401.
[694] ( 1). بامداد 4: 478.
[695] ( 2). پس گویا ادعای حکم دیوان عدالت عظمی هم که وسیله او به عمل میآمده بی اساس بوده است.
[696] ( 1). او در اواسط سال 1305 نیز به جای میرزا حسین خان معتمد الملک برای بار دوم حاکم این شهر شد( بامداد 1: 149- 150).
[697] ( 1). بامداد 1: 354.
[698] ( 1). بامداد 2: 228.
[699] ( 1). بامداد 1: 192- 195.
[700] ( 1). بامداد 1: 192- 195.
[701] ( 2). فرزند فتحعلی شاه و نگارنده تاریخ عضدی که دوبار از 1282 تا 1284 و 1295 تا 1297 حکمران قزوین بود( بامداد: 2: 74).
[702] ( 1). بامداد 2: 222- 227.
[703] ( 1). المآثر و الاثار: 143 و دیگر مصادری که در دیباچه بخش اسناد ذیل سخن از علماء قزوین در دوره قاجار نام برده شد.
[704] ( 2). نقباء البشر 2: 805- 806.
[705] ( 3). همان مأخذ 3: 1193- 1195 و مآخذ دیگر.
[706] ( 4). ایضا 1: 193- 194.
[707] ( 5). ایضا: 295.
[708] ( 6). ایضا 4: 1581.
[709] ( 7). ایضا 3: 1133- 1134.
[710] ( 1). بامداد 4: 438- 472. مهر او در پشت حکم چنین است:« مشیر الدوله 1299».
[711] ( 1). بامداد 1: 430. نیز صفحه 149 همان جلد در سرگذشت اللّه قلی میرزا ایلخانی.
[712] ( 1). فرهنگ ایران زمین 22: 264 و 276/ سفرنامه قم افضل الملک: 43/ شرح زندگانی من مستوفی 1: 389 چاپ دوم/ روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه: 561 چاپ دوم.
[713] ( 1). بامداد 1: 149- 150 و 182.
[714] ( 1). کذا- اثبات.
[715] ( 1). بامداد 1: 181- 184، نیز صفحات 71 و 150.
[716] ( 1). دیباچه سند شماره 101 دیده شود.
[717] ( 1). بامداد 4: 363/ روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه: 788 چاپ دوم/ مینودر:
311/ شرح حال عباس میرزا ملکآرا: 99- 100 چاپ اول.
[718] ( 1). بدیع الملک میرزا حشمت السلطنه و عماد الدوله فرزند امام قلی میرزا عماد الدوله( بامداد 1: 188- 190).
[719] ( 1). اصل دستور به خط او نیست.
[720] ( 1). مینودر: 743.
[721] ( 1). مینودر: 958.
[722] ( 1). اصل ذکرا.
[723] ( 1). سند فروش دیگری از این دست میشناسیم و آن قباله فروش دیه زرجرد قهپایه قزوین است مورخ 5 ذ ح- 897 که اصل آن اکنون در کتابخانه مجلس در تهران است( مجله وحید 4: 648).
[724] ( 1). کذا( هفده).
[725] ( 1). سجع مهر این حاکم شرع که در میانه سند( در محل الصاق دو نیمه سند) زده شده است چنین است:« رضیت بما قسم اللّه لی- و فوضت امری الی خالقی. عبده قوام الدین حسین بن عبد الصمد الحسنی(؟) احسن اللّه ...».
[726] ( 2). سجل و مهر این دانشمند در سند ضمیمه هم دیده میشود.
[727] ( 1). کلیه اسنادی که در این مجموعه آمده است متعلق است به آقای سید حسن مرعشی بازمانده دودمان متولی آستانه شاهزاده حسین. نگارنده از مهربانیهای ایشان و فرزند ارجمندشان آقای سید رضا مرعشی بسیار سپاسگزارم.
[728] مدرسی طباطبائی، حسین، برگی از تاریخ قزوین، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1361 ه.ش.
[729] مدرسی طباطبائی، حسین، برگی از تاریخ قزوین، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1361 ه.ش.
[730] مدرسی طباطبائی، حسین، برگی از تاریخ قزوین، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1361 ه.ش.
[731] مدرسی طباطبائی، حسین، برگی از تاریخ قزوین، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1361 ه.ش.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».