شاخصه هاي رستگاري ازديدگاه قرآن كريم

مشخصات كتاب

نويسنده : مهدي عارفي جو

چكيده

رستگاري از ديدگاه قرآن، داراي شاخصه ها و ملاك هايي مي باشد كه از ميان آن ها، ايمان و عمل صالح از اهميت بيشتري برخوردار است و در عين حال براي حصول به رستگاري مطلوب، وجود شاخصه هاي ديگري چون تقوا، نماز، زكات و... شرط لازم شمرده شده است.

آنچه كه قرآن در نهايت عوامل و شاخصه هاي وصول به رستگاري معرفي مي نمايد، كسب رضايت الهي است كه عالي ترين نوع رستگاري انسان را نيز شامل مي شود.

واژگان كليدي: قرآن، شاخصه، رستگاري، سعادت، فوز، فلاح.

مقدمه

موضوع قرآن، انسان است؛ از هر جنس، نژاد و طبقه اي و در هر مكان و زماني. اين مهم، از خطاب هاي عام قرآن به خوبي استفاده مي شود. چه اينكه واژه «ناس» كه حدود 248 بار، «ايَها الناس» 21 بار، «يا بني آدم» 5 بار و «انسان» 65 بار در قرآن آمده است. همان انساني كه خدا، او را جانشين خود در زمين، پذيراي امانت سنگين خداوندي، برخوردار از انديشه و همراه با دانشي كه مي تواند حق را از باطل بازشناسد و خدا وي را محور عالم آفرينش و داراي كرامت معرفي كرده است.

بايد گفت كه هدف و غايت قرآن، فلاح انسان است. يكي از مباحث بنيادين در حوزه علوم اسلامي، ارزش گذاري اعمال و نيَات انسان در قالب نظام اخلاقي مبتني بر جهان بيني الهي و مشتمل بر مجموعه اي از بايدها و نبايدها با هدف دستيابي و نيل به كمال مطلوب و درجات والاي معنوي است.

اين نوشتار درصدد بيان شاخصه ها و عوامل رستگاري و سعادت انسان از ديدگاه قرآن با هدف اراه الگويي قابل قبول در مباحث اسلامي براي كساني كه مي خواهند راه سعادت را بپيمايند است.

شيوه تحقيق نيز به اين صورت

است كه ابتدا واژگان مرتبط با رستگاري در قرآن را از نظر معنا و تعريف مورد مداقَه قرار گرفته و سپس بحث كوتاهي درباره سعادت و رستگاري و با بر شمردن 20 شاخصه رستگاري از ديدگاه قرآن نوشتار ادامه مي يابد.

شرح واژگان

فوز

اصل معناي واژه، به دست آوردن و برخوردار شدن از خير و نعمت و سود گويند: فوز استفاده زياد از خير است (طوسي، 10/320)، فوز، آن سعادت بزرگ و رستگاري آشكار است (ابو حيان 1420 ق، 3/454) در معاجم لغوي براي واژه فوز، مفاهيمي از قبيل پيروزي، رسيدن به آرزو و نجات از شرو هلاكت اشاره كرده اند. (ابن فارس، 1404 ق: 5/456، فيومي 1405 ق، 483، اين منظور 1405 ق، 5/392)

در قرآن اين واژه 29 مرتبه به كار برده شده و اين كلمه با اوصفاي چون، مبين، عظيم و كبير وصف شده است. منافقان فوز عظيم را در رسيدن به مال دنيا و به دست آوردن غنائم جنگي دانسته اند (نساء/73) و در قرآن فوز به معناي مشمول رحمت خدا واقع شدن و خوشنودي او را كسب كردن است. (مائده/119، نساء/73، جاثيه/30)، اصلاح اعمال (احزاب/71)، بخشايش گناهان و ورود به بهشت (صف/12، فتح/5) محفوظ ماندن از هراس روز قيامت (نماز/9) از ديگر معاني آنهاست.

فلاح

اصل معناي آن بدون در نظر گرفتن معادل هاي معنايي و كاربردي آن، شكافتن و جدا كردن است عده اي از دانشمندان مي گويند. اصل فلاح جدا كردن است. (عكبري، 277)، اصل فلاح شكافتن است. (بغدادي، 1415 ق:1/26)، اصل فلاح بقاء است (ابو الفتح رازي 1408 ق: 13/163)، فلاح ماندن در نعمت است (سمرقندي 1/24) يكي از واژگان متضاد با فلاح، خسر است خاسر كسي است كه جان خودر ا از بهره (فوز و فلاح) و سود رساني به خود، كم و محروم كرده است. (شوكاني، 1414 ق: 1/69) عده اي فلاح را مقدم فوز دانسته اند. ابن جوزي در معناي حي علي الفلاح مي گويد: معناي آن يعني

بشتابيد به راه فوز و ورد به بهشت (ابن جوزي 1422 ق: 1/27)

در قرآن در ساختار اسمي و فعلي مجموعاً 45 مرتبه فلاح به كار رفته است و از ديدگاه قرآن كسي كه به فلاح دست يافته از مفلحين است. عالمان در معناي مفلحون چنين گفته اند: رستگاران به رسيدن ثواب خدا. (طبرسي، 3/17 و 5/31). يفلحون يعني رستگاران به مقصودشان و اين شامل معناي فلاح است. (ابن عطيه اندلسي، 1422 ق: 2/464)

سعادت

سعد اصلش دلالت دارد بر خير و شادماني و متضاد آن نحس است و سعد يعني خوشي در كارها (طبرسي، 3/17 و 5/31)، سعد به معناي نيكو و خوش يمن، نقيض نحس و سعادت خلاف شقاوت است (ابن منظور 1405 ق: 3/212)، سعادت كمك خدا براي انسان است در رسيدن به خير و متضاد آن شقاوت است. (انيس ابراهيم، 1367 ش: 1/43) در اصطلاح سعادتمند كسي است كه به كمال مطلوب خود رسيده باشد، از اين رو، سعادت انسان عبارت است از كمال واقعي او، لذا كمال حقيقي براي انسان همان هدف واقعي است كه به منظور رسيدن به آن آفريده شده و آن وصول انسان به خير مطلق است.

نجات

نجات رهايي و خلاصي از موقعيتي نامطلوب است: (عسكري، 1400 ق، 532). واژه نجات از واژگاني است كه در قرآن به مفهوم رستگاري به كار رفته و معناي رايج آن رهايي از هلاكت است. در مصباح المنير آن را به معناي خالص شدن،و ناب شدن است. (فيتومي، 1405 ق، 592)

نجاح

اكثر فرهنگ هاي لغت، نجاح را به رسيدن مقصود و دستيابي به مطلوب معنا كرده اند. نجاح يعني پيروزي بر نيازمندي (ابن قتيبه، 2/175)

از واژگاني كه گفته شد نتيجه مي شود كه: 1- واژه هاي فوز و فلاح، معادل هاي عربي رستگاري اند كه به ترتيب كامل ترين معنا از رستگاري را ارائه مي دهند و اين واژه ها را مي توان با هم مشترك معنوي دانست. 2- بايد گفت كه واژه نجات، معناي كامل رستگاري را نمي رساند و نجات يعني رهايي از وضعيت نامطلوب، اما فوز به معناي رهايي از وضعيت نامطلوب و رسيدن به وضعيت مطلوب است. بنابر اين نجات تنها نيمي از فرآيند رستگاري را بيان مي كند (عسكري، 1400 ق: 532)

3- مي توان گفت در ميان واژگان مطرح شده سعادت از حوزه معنايي گسترده تري برخوردار است و بر خلاف رستگاري كه هميشه در زبان ديني به كار مي رود، در عرصه هاي اخلاقي و فلسفي نيز كاربرد دارد.

سعادت و رستگاري چيست؟

گاهي واژه سعادت مساوي با فلاح است. فلاح و مشتقات آن 40 مرتبه و فوز 29 مرتبه در قرآن ذكر شده كه به طور مشخص در قرآن از ريشه فلاح واژه هاي (افلح، يفلح، تفلحوا تفلحون، يفلحون، مفلحين) به كار رفته و نيز از ريشه فوز واژه هاي (فاز، افوز، الفوز فوزاً، الفائزون، مفازة، مفازتهم) در قرآن به كار رفته است. در فرهنگ عميد رستگار و رستگاري را به معناي آزادي، رهايي، آسودگي و نجات يافتگي گرفته است.

اسلام به عنوان كامل ترين و جامع ترين دين الهي رستگاري انسان ها را در قرآن بيان كرده و در ضمن آيات مربوطه از صفات و علائم رستگاران و سعادتمندان واقعي و اخروي سخن نموده كه البته رستگاري از هر دو بعدش، هم دنيوي و هم اخروي مدنظر بوده

و از آنجا كه حيات اخروي جاوداني و ابدي است از اهميَت بيشتري برخوردار است.

از آنجا كه خداي متعال رسيدن به كمال و سعادت را در اختيار انسان قرار داده و به مقتضاي آيه "ثمَ السبيل يسَره" كار رسيدن به سعادت را سهل و آسان كرده است، حقيقت سعادت روح انسان جز ايمان و عمل صالح و خالص به دستورات خدا كه از روي اراده و اختيار از او صادر شود، چيز ديگري نيست. شقاوت هم كه در مقابل سعادت است، چيزي جز مخالفت با دستورات الهي نيست از روي عناد و لجاجت با خدا و انكار وجود او و قيامت و انبياء و اوصياء الهي مي باشد.

علامه مي فرمايد: راه وصول به سعادت همان ايمان به خدا و عمل صالح است كه از روي اراده و اختيار انسان صادر مي شود و سعادت و شقاوت، ذاتي انسان نيست، بلكه امري است اكتسابي و اين انسان است كه يا سعادتمند مي شود، يا اهل شقاوت. (طباطبائي، 1417 ق:، 12/18)

در اديان و مذاهب ديگر نيز رستگاري به معناي عمومي سعادت، رهايي و نيكبختي، درهمه مذاهب مشترك است، اما تفاوت در روند حصول رستگاري و قلمروئي است كه مذاهب براي دستيابي به آن برگزيده اند. پس آموزه رستگاري در ميان معارف قرآني داراي اهميت ويژه اي است. دليل اين اهميت را مي توان در جايگاه و نقش آن به عنوان نتيجه ديگر آموزه هاي اعتقادي و عملي جستجو كرد. البته فراواني كاربرد واژه هاي مرتبط با رستگاري نيز بيانگر همين واقعيت است.

شاخصه هاي رستگاري

ايمان

ايمان به معناي اذعان و تصديق به چيزي و التزام به لوازم آن است. (طباطبائي، 1417 ق: 15/6) ايمان تصديق توأم با تسليم و

اطمينان خاطر است. (قرشي، 1377 ش، 7/91) ايمان مفهومي جامع است و ماهيت آن تصديق قلبي است. البته ايمان داراي متعلقات بسياري است كه ما در اين نوشتار اهم آن را به اختصار بر مي شمريم از جمله: ايمان به يگانگي خدا، ايمان به معاد؛ ايمان به پيامبران، ايمان به وحي ايمان به غيب، ايمان به ولايت و امامت.

بايد به اين نكته توجه داشت كه ايمان فقط به گفتار نيست و همان طور كه امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: ملعون است، ملعون، كسي كه بگويد ايمان فقط گفتار است بدون عمل (كليني 1362 ش: 2/409) مؤمنان يعني تصديق كنندگان به خدا و يگانگي او و پيغمبران او و آنچه نبي خاتم آورده. (ميرزا خسرواني، 1390 ق: 6/108)

ايمان را مي توان نخستين و مهم ترين مرحله براي رسيدن به رستگاري بر شمرد و تمام مراحل بعد وابسته به اين مرحله، يعني ايمان است.

خداوند در آيات ابتدائي سوره مؤمنون اشاره به صفاتي از ايمان و مشخصه هاي مؤمنين دارد. كه اين آيات از ابتداي سوره تا آيه يازده ادامه مي يابد. خداوند در ابتداي اين سوره از فعل ماضي در مورد اشاره به رستگاري مؤمنين استفاده مي كند (قد افلح المؤمنون) كه براي تأكيد بيشتر بر رستگاري مؤمنين است و نشان دهنده اين است كه رستگاري آنان به قدري مسلَم است كه گوئي قبلاً تحقق يافته و استفاده از كلمه (قد) اين تأكيد را دو چندان مي كند و نيز تعبيراتي همچون خاشعون، معرضون راعون، يحافظون و... همه دليل بر آن است كه برنامه هاي مؤمنان راستين در اين اوصاف برجسته موقتي و محدود نيست بلكه مستمر و دائمي است. (مكارم، 1374 ش: 14/203)

بنا بر مشخصه هاي مؤمنين در اين

آيات مي توان قطعي بودن رستگاري ايشان، خشوع داشتن در نماز، روي گردان بودن از هر نوع لغوي، پرداخت كنندگان زكات، عفيف بودن، رعايت كنندگان عهد و امانت، مواظبين به نماز و وارثان بهشت بودن دانست.

شايسته است كه در اين فرصت اشاره مختصري به لزوم وجود شناخت و معرفت در تحقق ايمان داشته باشيم. در آيه 28 فاطر خداوند مي فرمايد: يقيناً از بين بندگان خدا، تنها دانايان و دانشوران خدا ترس هستند. در اين آيه، خشيت كه از آثار ايمان است، برخاسته از علم و آگاهي به مقام خدا معرفي شده است. (اميني، 1386 ش: 310) همچنين در اين باب شهيد مطهري مي فرمايد: يكي از اركان زندگي بشر، اين است كه به چيزي ايمان داشته باشد و آن را حقيقت بپندارد و در برابرش تسليم باشد. (مطهري، 1372 ش: 47) بنابر اين، استفاده صحيح از علم و آگاهي به مباحث ديني مي تواند زمينه شناخت هر چه بهتر و ايمان هر چه قوي تر به خدا را فراهم آورد.

نتيجه آنكه مزين شدن نفس به جميع مراتب ايمان (اعتقاد قلبي، اقرار زباني، عمل كردن با جوارح و اعضاء) مي توند آدمي را در اين دنيا و سراي آخرت سعادتمند كند و وي را از جميع شرور حفظ نمايد. علي(عليه السلام) درباره ارتباط ايمان و سعادت مي فرمايد: انسان به سبب ايمان به سوي مرتبه ي بالاي نيكبختي و نهايت سرور و شادماني بالا برده مي شود. (تميمي آمدي، 1410 ق: 298)

عمل صالح

هر كاري را كه حيوان از روي قصد انجام مي دهد، عمل ناميده مي شود. (راغب، 1290 ش، 587) و صالح از ريشه صلاح به معناي ضد فساد است (راغب، 1290 ش: 587)

عمل صالح، عملي است كه در شرع به عنوان واجب يا مستحب معرفي شده و سالك از طريق انجام آن مي تواندن سير و سلوك كند و به مقام قرب نائل گردد. (اميني، 1386 ش: 254)

در قرآن هر جا كه صفات مؤمنان را بر مي شمارد به دنبال ايمان، عمل صالح را ذكر مي فرمايد يعني اين دو با هم موجب خوشبختي انسان است. واژه عمل و مشتقات آن در بيشتر از 300 آيه قرآن به كار رفته كه از اين تعداد 110 مورد از عمل صالح به عنوان عامل رستگاري ياد شده است. عمل صالح به طور كلي عملي است كه انجام آن، باعث مدح عامل آن مي شود. البته اين تعريف با افزودن قيودي مي تواند به تعريفي نسبتاً جامع و مانع تبديل شود اين قيود عبارتند از: الف) مخالف احكام و دستورات پروردگار نبوده و مورد درخواست خدا باشد. ب) با فطرت و عقل سليم سازگاري داشته و مخالف آن ها نباشد. ج) مصالح فردي و اجتماعي را تأمين كند و در حقيقت فايده اجتماعي و فردي داشته باشد.

از جمله اعمال صالح، پيش قدمي در كارهاي خير است"أُولَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ"(مؤمنون/61) البته بايد متذكر شد كه خير و سعادت و بركت آن چيزي نيست كه غرق شده گان در ناز و نعمت و غافلان مغرور به دنيا، مي پندارند.

يكي ديگر از علل اهميت اعمال صالح را مي توان توفيق بهره مندي از بهشت و رضوان الهي، مشروط به انجام اعمال شايسته دانست؛ قرآن مي فرمايد: « ... فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا ...» (كهف/110) در آيه 67 قصص، عمل صالح در كنار ايمان و توبه

به عنوان يكي از راه هاي رسيدن به رستگاري شمرده شده و مي فرمايد:« فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ» از نگاه بسياري از مفسرين تعبير (عسي) در اين آيه از آنجا كه از شخص كريمي (خداوند تبارك و تعالي) صادر مي شود، به معناي قطعي بودن سعادت است كه البته اين سعادت در گرو ماندگاري و دوام اين حالت ها (توبه، ايمان و عمل صالح) است.

تقوا

در انديشه ديني تقوا به معناي منع كردن نفس از هر گونه بدي و آلودگي و پيروي از دستورات الهي در تمام جهات زندگي است. تقوا را مي توان وسيله اي براي هموار سازي راه رسيدن انسان به رستگاري و فلاح دانست. چرا كه ايجاد وقاية براي نفس و تزكيه آن از ناپاكي ها و رذائل اخلاقي انسان را به مقام فلاح مي رساند.

در بسياري از تفاسير نيز به اين مهم اشاره شده از جمله: صبر و تقوا اساس هر سعادتي است. (موسوي سبزواري، 1409 ق، 7/157)، تقواي الهي راه فلاح، فوز، نجات و كسب خير دنيا و آخرت است. (زحيلي 1408 ق، 7/77)، قطعاً تقواي الهي سبب اميد به فلاح است. (ابو حيَان، 1420 ق: 3/304)، تقوي مجمع خير و فوز و (رهايي) از هر شري است. (ابن عجيبه 1419 ق: 2/36) در قرآن آيات متعددي به موضوع تقوا پرداخته كه در اين جا به طور مختصر عرض مي كنيم.

نقش تقوا در رسيدن انسان به پاداش عظيم و محو گناهان او (طلاق/5)، معيار كرامت انسان به ميزان تقواي اوست (حجرات/1)، برترين توشه براي آخرت تقوا است (بقره/ 197) و نيز در آيه 200 آل عمران اشاره دارد كه «شرط

رسيدن به رستگاري آن است كه استقامت، مصابره و مرابطه بايد آميخته با تقوا و پرهيزگاري باشد و از هرگونه خود خواهي، رياكاري و اغراض شخصي به دور گردد.» (مكارم، 1374 ش، 3/235)

در روايات نيز به رابطه تقوي و رستگاري اشارات فراواني شده از جمله امام حسن (عليه السلام) مي فرمايد: تقوا درب هر توبه بوده و سرآغاز هر حكمتي مي باشد و هر عملي با تقوا شرافت مي يابد و هر كس از پرهيزكاران نجات يافته به وسيله تقوا بوده. (دشتي، 1372،ش: 5/144)

خداوند در آيه 102 آل عمران مي فرمايد: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ ...» كه در اين فراز آيه، خدا مؤمنين را دعوت مي كند تا حق تقوا را رعايت كنند و البته حق تقوا را هر كس به اندازه توان خود مي تواند رعايت كند. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: حق تقوا آن است كه آدمي پيوسته فرمان خدا را اطاعت كند و هيچگاه او را معصيت ننمايد و همواره به ياد او باشد در برابر نعمات او شكرگزار بوده و نعمت او را كفران و ناسپاسي ننمايد (عياشي، 1380 ق: 1/194) بنابر اين، عالي ترين درجه تقوا رعايت حق تقواي الهي است كه مصداق بارز آن اهل بيت (عليهم السلام) هستند و البته شايان ذكر است كه پس از نزول اين آيه واعلام عدم توانايي صحابه از عمل به اين آيه، خداوند آيه 16سوره تغابن رانازل فرمود:"فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ " براي تقوا ما در قرآن مصاديق متعددي داريم از جمله: منع نفس از طمع و بخل ورزي (حشر/9)، روي گرداني از لغو(مؤمنون/3)، پرهيز از شراب و قمار و بت پرستي (مائده/90) پرهيز از رباخواري (آل عمران/130)

نماز

از عوامل بسيار مهم رسيدن انسان به سعادت اخروي نماز مي باشد. خداوند مي فرمايد:"قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ" (مؤمنون/2-1) در آيات ابتدائي سوره مؤمنون، صفات مؤمنين، ابتدا و انتهاي آن با نماز است.

اسلام به نماز، اهتمام ويژه اي دارد به عنوان نمونه در بسياري از روايات، ترك عمدي نماز، معادل كفر است و اين عمل مهم عبادي در هيچ شرائطي قابل تعطيل شدن نيست.

قرآن نيز مؤمنان را به مراقبت هميشگي از نماز سفارش مي كند و مي فرمايد: "حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى... " (بقره/238) و نيز در آيه 92 انعام محافظت از نماز را جزو نشانه هاي ايمان به آخرت معرفي مي كند"...وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ" و نيز در توصيف حال مجرمان، وقتي كه بهشتيان علت حضور مجرمان در دوزخ را جويا مي شوند، مجرمان اعتراف مي كنند كه « قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (مدثر/43)

علماي اخلاق و سير و سلوك همواره اعلام مي دارند كه اقامه نماز يكي از بهترين عوامل سير و سلوك معنوي و تقرب الي الله است. بنابر اين، انساني كه طالب سعادت است در مرتبه اول بايد فرائض و واجبات را با كيفيت مشروع انجام دهد كه اگر آنها را با اخلاص و حضور قلب انجام دهد بهترين وسيله براي تقرب به خدا راكسب كرده است.

نمونه هاي فراواني از انسان هاي سعادتمند در تاريخ وجود دارد كه عامل سعادتشان، رعايت كردن و مواظبت بر نماز اول وقت همراه با خشوع بوده است.

زكات

يكي از عوامل مهم سعادت در دنيا و آخرت مسأله زكات است «زكات شامل زكات شرعي، انفاق مال، صدقه و زكات فطرة مي باشد.» (مكارم، 1374ش:20 /196)

در آيه 4

سوره مؤمنون، زكات دادن از شاخصه هاي مؤمنين و يكي از عوامل رستگاري به شمار آمده است. مطابق اين آيات انسان براي رسيدن به سعادت غير از توجه به نماز و اعمال عبادي بايد به مسائل اجتماعي كه از مهم ترين مصاديق آن زكات است توجه نمايد. زيرا نماز رحمت جسمي و زكات زحمت گذشتن از مال دنيا را به همراه دارد و اثر آن جلا دادن به قلب و موجب نورانيت روح انسان مي شود.

در تفسير نمونه در مبحث زكات آمده كه: مفاسد و آلودگي هايي كه در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتي و محروميت گروهي از جامعه به وجود مي آيد، با انجام اين فريضه الهي (زكات) برچيده شده و صفحه اجتماع را از اين آلودگي ها پاك مي سازد و نيز همبستگي اجتماعي و پيشرفت اقتصادي در سايه اين گونه برنامه ها تأمين مي شود. در آيات متعددي زكات دادن از عوامل ايمان و نيكوكاري دانسته شده است همچون آيه 4 سوره لقمان: (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ)

امر به معروف و نهي از منكر

خداوند در آيه 104 سوره آل عمران مي فرمايد:"وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِوَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِوَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ"از اين آيه مستفاد مي شود كه امر به معروف و نهي از منكر به طور مستقل به سعادت انسان منتهي مي شود. البته اين كار شرائطي دارد كه با وجود آن شرائط بر فرد واجب مي شود كه امر به معروف و نهي از منكر نمايد. (عاملي، 1360 ش 2/154)

امت در اصل از ماده (ام) و به معني هرچيزي است كه اشياء ديگري به آن ضميم گردد و به همين جهت (امت) به جماعتي گويند كه جنبه وحدتي در ميان آنان

باشد. خواه وحدت از نظر زمان يا مكان و يا هدف باشد. خداوند پيش از آيه 104 آل عمران مردم را به تقوا و خودسازي دعوت و سپس به وحدت و همبستگي فرا مي خواند و در آيه 104 آل عمران، مسئوليتي خطير را بر عهده مسلمانان مي گذارد كه رعايت آن موجب حفظ طهارت آحاد جامعه و اتحاد مي شود و آن دعوت به خير و نظارت همگاني بر جامعه به منظور رعايت ارزش ها و دوري از ضد ارزش هاست. وحدت كلمه بر محور كلمه توحيد بارزترين مصداق معروف و تفرقه و اختلاف بارزترين مصداق منكر است و نيز در اين آيه خداوند اشاره به دعوت به خير مي كند، كه دعوت به خير از مصاديق امر به معروف و نهي از منكر و از احكام بين المللي اسلام است لكن امر به معروف و نهي از منكر از برنامه هاي داخلي حوزه اسلامي است. يعني عده اي بايد جامعه جهاني را به خير دعوت كنند و در داخل حوزه اسلامي نيز با نظارت بر همگان از پيدايش فساد و آلودگي در ابعاد مختلف جامعه جلوگيري كنند.

علي (عليه السلام) در باب امر به معروف و نهي از منكر مي فرمايد: تمام كارهاي نيك و حتي جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهي از منكر چون آب دهان در برابر درياهاي پهناور است. (شريف رضي، 1379ش: حكمت 374)

در قرآن امر به معروف و نهي از منكر را مي توان به 5 مرحله تقسيم كرد.

اخلاص در عبادت

يكي از عوامل كه مي تواند انسان را به رستگاري برساند اخلاص در عبادت است. فوز و نجات فقط وابسته به اخلاص در عبادت است كه (فوز و

نجات) فقط با درخواست از خداوند حاصل نمي گردد (ابن قيَم، 1410 ق: 253) در آيات 61-39 سوره صافات، خداوند به مقام والا و با عظمت افرادي اشاره مي كند كه مورد تكريم و انعام خاص خدا هستند و به عنوان الگو براي سايرين معرفي گرديده اند تا ملاك عمل خالصانه براي همه افرادي باشند كه مي خواهند از انواع رزق، نعمت و كرامت حق در دنيا و آخرت برخوردار شده و به مقام فوز عظيم نائل گردند. محور همه اين موارد اخلاص در عبادت بوده و لازمه رسيدن به آن مقام، خلاص و رهايي يافتن از هر آن چيزي است كه غير خدا باشد.

نكته ديگري كه شايان ذكر است اين است كه برخي (مبين) بودن فوز كه يكي از مراتب فوز است را عبارت از خلوص فوز از شرائب مادي و معنوي دانسته اند همچون (ذلك هو الفوز المبين) فوز مبين زماني است كه خالص از شوائب بشود. (قمي، 1382 ش: 12/263- سبزواري، 1406 ق: 6/420 – مجلسي، 64/49)

توسل

حقيقت وسيله به درگاه خدا، مراعات راه خداست به اين كه اولاً به احكام او علم پيدا كني و در ثاني به بندگي او بپردازي و ثالثاً در جستجوي مكارم و عمل به مستحبات شريعت باشي. (راغب، 1290 ش: 524)

استفاده از وسيله براي تقرب به خدا كه در آيه 35 سوره مائده به آن اشاره شده "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَه وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" مؤمنيني را كه به تقواي الهي و توسل جستن و جهاد در راه خدا متصوف هستند را به رستگاري نويد مي دهد. علامه طباطبائي ذيل اين آيه مي فرمايد: وسيله نوعي توصل

است در مورد خدا كه منزه از مكان و جسم است و توصل معنوي و پيدا كردن رابطه اي است كه بين بنده و پروردگارش هيچ رابطه اي به جز عبوديت نيست قهراً وسيله عبارتست از اينكه انسان به حقيقت عبوديت دست يابد و به درگاه خدا وجهه فقر و مسكنت به خود گيرد. (طباطبائي، 1417 ق: 5/328)

وسيله به معناي رساندن خود به چيزي با ميل و رغبت است و اين كلمه از نظر معنا خصوصي تر از كلمه وصيله است (راغب 1290 ش: 513) و برخي گفته اند مقصود، توسل به ائمه است كه در نزد خدا صاحب آبرويند و دست به دامن ائمه شدن براي تقرب به خدا مي باشد.

بنابر اين، مي توان گفت، وسيله در آيه فوق، معني بسيار وسيعي دارد، و هر كار و هر چيزي را كه باعث نزديك شدن به پيشگاه پروردگار شود را شامل مي شود. از مهم ترين مصاديق آن مي توان به: ايمان به خدا و پيامبر، جهاد، عبادات، صله رحم، انفاق در راه خدا و نيز شفاعت پيامبران، امامان و بندگان صالح خدا كه طبق صريح قرآن، موجب تقرب به پروردگار مي گردد، اشاره كرد. و نيز بايد به پيروي از پيامبر و امام نيز اشاره كرد و حتي سوگند دادن خدا به مقام والاي پيامبران و امامان و صالحان كه نشانه علاقه به آن ها و اهميت دادن به مقام و مكتب آنان مي باشد جزء مفهوم وسيع، وسيله قرار مي گيرد.

توبه

يكي از مهم ترين عواملي كه موجب سعادت و ارتقاي آدمي به مقام قرب الي الله مي شود، توبه است. خداوند در آيه 31 نور مي فرمايد:"... وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" در اين آيه

خدا بعد از تذكرات و دستوراتي كه در مورد حفظ عفت به مردان و زنان مؤمن مي دهد، مي فرمايد در هر جايي كه مخالفت اين احكام را نموديد، توبه كنيد و از مخالفت با اوامر الهي به موافقت بازآييد كه رستگاري شما را حاصل خواهد داشت.

در تفسير نمونه ذيل اين آيه آمده: اگر در گذشته كارهاي خلافي انجام داده ايد اكنون كه حقايق احكام اسلام براي شما تبيين شد از خطاهاي خود توبه كنيد و براي نجات و فلاح، به سوي خدا آييد كه رستگاري تنها بر در خانه اوست، و بر سر راه شما لغزشگاه هاي خطرناكي وجود دارد كه جز با لطف او نجات ممكن نيست، خود را به او بسپاريد. (مكارم، 1374 ش: 14/442) بنابر اين، كسي كه مي خواهد به سعادت برسد، در مرحله اول بايد از تمام گناهاني كه مرتكب شده توبه كند و آن توبه براساس آيه 8 سوره تحريم"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا..." بايد توبه نصوح باشد و تصميم قاطع بگيرند كه ديگر به سراغ معصيت نروند و قطعاً بر اساس همين آيه كه در ادامه اش وعده بخشش گناهان و ورود به بهشت و رستگاري را به توابين داده، توبه آنان را مي پذيرد و آنان را به رستگاري مي رساند؛ نيز در دعاي جوشن كبير مي خوانيم: (يا من وعده صدق) كه به معني آن است كه اي كسي كه وعده او راست است. و نمونه اين آيه نيز در آيه 67 سوره قصص آمده كه: "فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ" كه نشانه از اين است كه توبه و انابه از گناهان گذشته

و اطاعت از فرامين الهي گام مهمي براي رسيدن به هدف متعالي انسان يعني سعادت دنيوي و اخروي مي باشد.

وفاي به عهد و امانت

يكي از صفاتي كه براي مؤمنان رستگار در ابتداي سوره مؤمنون مطرح شده همين وفاي به عهد و امانت است."وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ" حفظ و اداي امانت و هم چنين پايبند بودن به عهد و پيمان در برابر خالق و خلق از صفات بارز مؤمنان است. (مكارم، 1374 ش: 13/199) و نيز علامه طباطبائي مي فرمايد: امانات شامل تمامي تكاليف الهي كه در بشر به وديعه سپرده شده و نيز اعضاء وجوارح و قواي بشري و هر نعمت و مالي است كه به آدمي داده شده مي شود (طباطبائي، 1417 ق: 15/11)

اگر افراد يك جامعه پايبند به عهد و پيمان باشند و امانت داري از ويژگي هاي آن ها محسوب شود، بسياري از مشكلات حل مي شود از جمله يكي از آن امانات اجتماعي مي توان به واگذاري مسئوليت هاي اجتماعي به افراد نام برد كه اگر همگان به ادا و حفظ اين امانت اهتمام ورزند، جامعه دچار بي نظمي و هرج و مرج نشده و به سرعت پيشرفت مي كند البته در بعضي تفاسير، منظور از امانت را فرزندان و يا زنان (نجفي خميني، 1298 ق: 13/274) يا امامت ائمه (مكارم، 1374 ش: 14/200) و يا مطلق ولايت و حكومت دانسته اند.

انفاق

انفاق و دستگيري از محرومان، يكي از برترين كارهاست كه خير و پاداش فراوان به همراه دارد. در همين زمينه خداوند در آيه 17 و 16 سوره مباركه سجده، نماز شب و شب زنده داري و انفاق در را خدا را دو عملي مي داند كه پاداش آن، از تصور انسان خارج است و نيز در آيه 38 سوره روم نيز به اهل انفاق وعده رستگاري داده شده:"فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ

وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ"

علامه طباطبائي در اين باره مي فرمايد: ذي القربي به معناي صاحب قرابت از ارحام است و مقصود خويشاوندان مي باشد و مسكين كسي را گويند كه از فقير بد حال تر باشد و ابن سبيل مسافري را گويند كه در راه مانده و حاجتمند است. (طباطبائي، 1417 ق: 16/185)

در اين آيه شريفه دو نكته وجود دارد، نخست اينكه، انفاقي به رستگاري انسان مي انجامد كه از عنصر (اخلاص) برخوردار باشد و نيز نكته دوم اينكه در (فأت ذالقربي حقَه) لفظ (حقَه) آمده كه نشان دهنده شريك بودن خويشاوندان در اموال انسان است و اگر انسان مالي به آن ها مي بخشد، در حقيقت، حق آنان را ادا مي كند و منتي بر گردن آن ها ندارد. البته در باب انفاق بحث بسيار است از جمله آياتي كه در فضيلت انفاق كردن اهل بيت به محرومان آمده همچون آيه55 سوره مائده كه در فضيلت علي (عليه السلام) است و... كه مجال بحث در اينجا نيست.

ياد خدا و نعمات او

انسان مي تواند با ياد كردن هميشگي خداوند زمينه رستگاري خويش را آماده سازد. قرآن مي فرمايد:"... وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" (جمعه/10، انفال/45) همچنين قرآن براي معرفي افراد فائز در سوره حشر، ابتدا هشدار مي دهد كه مبادا از كساني باشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آن ها را به فراموشي از خودشان گرفتار كرد و اينگونه افراد فاسق و گنهكارند."وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ" (حشر/19) و سپس مي فرمايد: "لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ" (حشر/20) سياق آيه فوق به خوبي نمايانگر اين

است كه مقصود از (اصحاب النار) فراموش كنندگان خدا و مقصود از (اصحاب الجنَة) يادكنندگان خدا و اهل مراقبت از خويشتن هستند. (طباطبائي، 1417 ق: 19/228) بنابراين آياتي نظير آيات فوق دلالت بر اهميَت ذكر خدا و مناجات با او براي سعادتمندي و رستگاري در زندگي دارند. علامه طباطبائي ذيل آيه 10 سوره جمعه مي فرمايد: منظور از ذكر در اينجا اعم از ذكر زباني و قلبي است و در نتيجه شامل توجه باطني به خدا نيز مي شود وقتي انسان زياد به ياد خدا باشد، اين ياد خدا در نفس آدمي رسوخ مي كند و در ذهن نقش مي بندد و عوامل غفلت را از دل ريشه كن ساخته، باعث تقواي ديني مي شود. (طباطبائي، 1417 ق: 19/274)

قطعاً هنگامي كه نام خدا برده شود در قلب انسان عظمت، قدرت، علم و حكمت متجلَي مي گردد زيرا كه او داراي اسماء حسني و صفات عليا و صاحب تمام كمالات و منزه از هر گونه عيب و نقص است. توجه مداوم به چنين حقيقتي، روح انسان را به نيك ها و پاكي ها سوق مي دهد و از بدي ها و زشتي ها پيراسته مي گرداند. ياد او، يادآوري مراقبت اوست، ياد حساب و جزاي اوست و چنين يادي است كه جان را صفا و دل را نور و حيات مي بخشد.

در باب يادآوري نعمات الهي نيز بايد گفت كه دامنه نعمات الهي به قدري وسيع است كه به تعبير قرآن قابل شمارش نيست: "...وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا.." (نحل/18)

پروردگار در آيه هاي فراواني مردم را به يادآوري نعمات فرا مي خواند و مي فرمايد:" يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ..." (فاطر/3)

همچنين در سوره الرحمن نيز بارها خطر تكذيب نعمات الهي را گوشزد مي كند و مي فرمايد: "فبايَ آلاء ربَكما تكذَبان)

در قرآن يكي از ثمرات يادآوري نعمات الهي رستگاري معرفي مي شود. خداوند در آيه 69 سوره اعراف مي فرمايد:" ... فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ".

زهد و عدم دلبستگي به دنيا

دلبستن به زخارف مادي و زرق و برق هاي دنيوي و دلبستگي به آن، موجب دلبستگي انسان به ملك و دوري از ملكوت مي شود. مبارزه با تمايلات نابجاي نفس باعث مي شود كه انسان بتواند از عالم و ملك جدا و به طرف عالم ملكوت پرواز كند. قرآن مي فرمايد: "...وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ" (حشر/9، تغابن/16) علامه مي فرمايد: هركس كه خدا او را از شرتنگ چشمي و بخل حفظ فرموده، در نتيجه نه خودش از بذل مال مضايقه دارد و نه از اينكه ديگران مال دار شوند ناراحت مي شود، چنين كساني رستگارند. (طباطبائي، 1417 ق: 19/206)

در آيه 96 سوره نحل خداوند مي فرمايد: "مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ" آنچه در زندگي دنيا كه يك زندگي مادي و قائم بر اساس تحول و دگرگوني است، و قوامش بر اساس حركت و تغيير زوال است در دست شما است مانند همة دنيا دستخوش زوال است، و آنچه نزد خدا است و آن را به خصوص به پرهيزكاران وعده داده باقي است و زوال و فنا نمي پذيرد و هر عاقلي مي داند كه باقي بهتر از فاني است. (طباطبائي، 1417 ق: 12/339)

تمسك به قرآن

خداوند در آيه 157 سوره اعراف مي فرمايد:" ... فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ"

از اين آيه شريفه استفاده مي شود كه قرآن سراسر نور و روشنگر راه رستگاري است و تمسك به آن موجب هدايت و رستگاري انسان مي شود. بايد توجه داشت كه قرآن ما را به استوارترين راه ها هدايت مي كند. "إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ

الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا" (اسراء/9) علامه طباطبائي ذيل آيه مي فرمايد: يعني اين قرآن هدايت مي كند به سوي ديني كه اقوم از هر دين و مسلط تر بر اداره امور شر است و همچنان كه در جاي ديگر فرموده "قل انَني هداني ربَي الي صراط مستقيم ديناً قيماً" (طباطبائي 1417 ق: 13/46) قرآن، كتابي است عزيز و ارجمند كه باطل را مطلقا در آن راهي نيست، از جانب خداي كريم ستوده نازل شده و براي عالميان تذكر و بيداري است، حقايق و امثال آن به صورت هاي گوناگون بيان گرديده تا مردم متذكر و بيدار گردند. كتابي است عظيم، مجيد، مبين و كريم كه جن و انس از آوردن نظير آن عاجزند. قرآن تنها كتابي است كه راه هاي سعادت را نشان مي دهد و عمل به دستورات آن ضامن سعادت انسان است و بدين جهت يكي از بزرگترين وظائف مسلمين در حال حاضر ترويج تعليم و روآوردن به قرآن است. و نيز پيامبر اكرم مي فرمايد: "اذا التبست عليكم الفتن كقطع اللَيل المظلم فعليكم بالقرآن" (كليني، 1362 ش: 4/باب فضل قرآن) در هنگامي كه فتنه ها چون پاره هاي شب تاريك به شمار مي آورند به قرآن پناه ببرد. سخن در باب تمسك به قرآن و اثرات آن و عظمت قرآن بسيار است لكن متأسفانه مجال بحث در اين نوشتار نيست.

تزكيه نفس

خداوند در آيه 9 سوره شمس مي فرمايد:"قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا" به يقين رستگار شد كسي كه به تزكيه نفس پرداخت. خداوند پس از اينكه در سوره شمس به آفريده هاي بزرگ و مهمي چون خورشيد، ماه و... قسم ياد نمود، اين آيه فوق را فرموده، كه اين نشانگر اهميَت

پيراستن جسم و جان از ناپاكي هاست كه در نتيجه آن رستگاري نصيب آدمي مي شود.

آنگاه كه انسان نفس خود را پاكيزه كرد و آن را از صفات حيواني مبرَا نمود، آنچه خير و مايه رستگاري اوست از جانب خدا به وي الهام مي گردد. (بانو امين، 1367 ش: 4/150) خداوند در آيه 14 سوره اعلي نيز مي فرمايد: "قد افلح من تزكَي"يعني يقيناً كسي كه پاكي جست، رستگار گشت.

بنابراين هركس در مقام مجاهده با نفس برآيد سعادتمند گشته و قابليت سكونت در جوار رحمت الهي را كه همانا كمال خوشبختي است پيدا مي كند. و بي گمان خدا در قلبي حضور دارد كه پاكيزه و از ويژگي هاي ناشايست به دور باشد و چه رستگاري از اين بالاتر كه جان انسان، پاكيزه و خدا در آن حاضر باشد. راغب درباره تزكيه مي گويد: (از نظر لغوي) به معني نمو و رشد است. ولي در اصطلاح علمي معني وسيعي دارد فلذا تفسيرهاي گوناگون از آن كرده اند مثل: پاكسازي روح از آلودگي شرك، پاكسازي از اخلاق رذيله، پاكسازي عمل از محرمات، پاكسازي مال و جان به وسيله دادن زكات در راه خدا است. اگرچه تمام اين تفاسير ممكن است در معنا گسترده آيه (قد افلح من تزكَي) جمع باشد ولي آيه صراحت دارد به اين مطلب كه يكي از عوامل رسيدن به سعادت، تزكيه است.

پيروي از خدا و رسول

در آيه 13 سوره نساء خداوند مي فرمايد: "تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ" كه از اين آيه چنين برداشت مي شود كه ملتزم بودن به احكام اسلامي و پيروي از خدا و رسول مايه سعادت و رستگاري انسان است.

تفسير انوار درخشان در ذيل اين آيه مي نويسد: «حدود، عبارت از احكام الهي است كه انتظام زندگي فرد و اجتماع بر آن ها استوار است. مانند: رعايت بر ايتام و كودكان بي سرپرست، احكام و وصيت و دين كه رعايت حقوق فرد و اجتماع و انتظام معيشت به آن ها وابسته است. از اين رو به وسيله التزام به احكام اسلامي مي توان راه سعادت را پيموده و هنگام رستاخيز نيز به نعمت هاي جاويد متنعم بود و رستگاري همانا خشنودي و كرامت نزد پروردگار است.» (حسيني همداني، 1404 ق: 3/366)

خداوند در سوره نور به صفتي از مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد: " إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ"(نور/51) سخن مؤمنان، هنگامي كه به سوي خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داوري كند تنها اين است كه مي گويند: شنيديم و اطاعت كرديم و اين همان رستگاران واقعي هستند. علامه مي فرمايد: آري، مقتضاي اعتقاد قلبي بر پيروي آنچه خدا و رسولش حكم مي كنند همين است كه دعوت خدا و رسول را لبيك گويند نه اين كه آن را رد كنند. (طباطبائي، 1417 ق: 15/148)

و نيز خداوند در آيه بعد (نور/52) به يك قانون كلي اشاره مي كند و آن اين است كه هركس خدا و پيامبرش را اطاعت كند و خشيت و تقواي الهي داشته باشد قطعاً وي رستگار است. همچنين خداوند در آيه 27 فرقان مي فرمايد: "وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا" اين آيه در بردارنده اين پيام است كه پيامبران، ارائه دهنده راه و روش زندگي سعادتمندانه مردم هستند. فلذا

همراهي با آن ها موجب سعادت افراد خواهد بود. چرا كه خداوند پيامبران را براي هدايت مردم برگزيد و وحي خود را مخصوص آنان كرد و آنان براي تعليم و تزكيه مبعوث شده اند و آمده اند كه ريشه جهالت را بخشكاند و با پرورش روح آدمي وي را به كمال برسانند.

صبر

در قرآن آيات متعددي در باب صبر وجود دارد همچون آيه 60 سوره روم كه خداوند پيامبر را به صبر و پرهيز از خشونت در مقابل كساني كه به خدا و پيامبر و روز قيامت يقين ندارند توصيه مي فرمايد. و نيز در آيه 24 سوره سجده، علت پيشوا و مقتدا شدن پيامبران و امامان و رسيدن به مقام مقتدا شدن براي هدايت مردم را صبر مي داند و نيز در آيات ديگري چون (زمر/10، قصص/54 و نحل/96) برخورداري بي حد و حصر از اجر و ثواب الهي را در صبر كردن مي داند و نيز در آيه 111 سوره مؤمنون خداوند اشاره مي كند كه: "إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ" كه صبر در برابر سختي ها و تمسخر و شكنجه كافران كه در آيات قبل مطرح شده جزايش به حدي عظيم است كه خداوند اشاره مي فرمايد همانا من جزاي آنان را خواهم داد و آن جزايي كه فقط ميزان آن را خدا مي داند و مي دهد.

در سوره آل عمران آيه 200 خداوند مي فرمايد:"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" اكمال انسان به آن است كه آنچه در فطرت و نهاد دارد به عرصه ظهور درآورد و عبارت از خداشناسي و اخلاق نيك و كردار شايسته است كه فطرت نيز آن را رهبري مي نمايد و

رسيدن به اين هدف كه سبب انتظام زندگي فرد و اجتماع است بر صبر و بردباري استوار است. (حسيني همداني، 1404 ق: 3/308) به هر حال از آيه 200 سوره آل عمران استفاده مي شود كه صبر و مقاومت و تحمل مشكلات در راه دين چه فردي و چه جمعي داراي نقش اساسي در سعادت انسان و نيل به مقام والا در پيشگاه الهي است و دنيايي كه ما در آن زندگي مي كنيم سرائي است موقت كه در آن بزرگاني چون انبياء و ائمه راه بهشت و جهنم را به ما معرفي كرده و ما را به رفتن به بهشت تشويق كرده و از اين كه به طرف جهنم گام بر مي داريم بر حذر داشته اند.

زماني كه فردي از پيامبر (صلي الله عليه و آله) درباره ايمان سؤال كرد ايشان فرمودند: (آن، صبر است) كه اين نشان از اهميَت جايگاه صبر مي باشد. خداوند در سوره بقره آيات 155 تا 157 اشاره به صفات صابران مي فرمايد و در انتهاء به آنان صلوات و درود و رحمت خويش را نثار مي فرمايد: "اولئك عليهم صلواتٌ من ربهم و رحمة" و نيز در آيه 46 سوره انفال، خدا به صابران مژده همراهي خود با آنان را مي دهد: "... وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ"

جهاد

خداوند در چندين آيه بعد از بيان جهاد در راه خدا با جان و مال وعده رستگاري داده است. "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" (مائده/35) و نيز در آيه 88 توبه مي فرمايد:"لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ"پيامبر و

آن هايي كه به همراه او ايمان آوردند با مال و جانشان در راه خدا جهاد كردند همه نيكي ها براي آنان است و گروه رستگاران همين ها هستند.

همچنين پايداري در مقابله با دشمن و مراقبت كار دشمن نيز از عواملي است كه نتيجه آن رسيدن به سعادت مي باشد، در سوره انفال مي فرمايد:"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ"(انفال/45) دشمن شناسي مسئله مهمي است كه انسان در همه دوران بايد مورد توجه قرار دهد و با توجه به شناختي كه از دشمن پيدا كرده به تدبير امور بپردازد و راه هاي مقابله با او را كشف كند و نقاط ضعف و قوت او را بشناسد تا هرگز مغلوب دشمن نشود."يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" (آل عمران/200) از اين آيه شريفه برداشت مي شود كه يكي از عوامل سعادت فرد و جامعه، مراقبت و محافظت كردن از مرز هاي عقيدتي، فرهنگي، اجتماعي و جغرافيايي اسلام است. تفسير نمونه ذيل اين آيه آورده: مرابطه به معناي مراقبت از مرزها آمده است... اين جمله به مسلمانان دستور آماده باش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها و سر حدات كشورهاي اسلامي مي دهد، تا هرگز گرفتار حملات غافل گيرانه دشمن نشوند و نيز به آن ها دستور آماده باش و مراقبت هميشگي در برابر حملات شيطان و هوس هاي سركش مي دهد، تا غافل گير نگردند. لذا در بعضي از روايات از علي(عليه السلام) اين جمله، به مواظبت و انتظار نمازها يكي بعد از ديگري تفسير شده... خلاصه اين كه مرابطه معني وسيعي دارد كه هر گونه آمادگي براي دفاع از خود و جامعه

اسلامي را شامل مي شود (مكارم، 1374 ش 3/234)

تولي و تبري

يكي از مهم ترين بخش هاي فروع دين تولي و تبري است. كه تولي به معناي دوستي با دوستان خدا و افرادي كه در مسير الهي گام مي نهند و تبري يعني بيزاري و دشمني با دشمنان خدا و آنها كه به عمد پا در مسير شيطان مي گذارند. خداوند در آيه 22 سوره مجادله مي فرمايد:"لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ ... أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ" كه در اين آيه شريفه ابتدا خداوند اهميَت تبري و عدم تولي با دشمنان خدا و پيغمبر را مي فرمايد تا جايي كه ايمان را در عدم تولي با دشمنان مي داند و براي اين عدم تولي هيچ مرزي را هم قائل نيست و بايد تبري جست از دشمنان خدا حتي اگر نزديكترين و وابسته ترين افراد چون پدر، فرزندان، برادران و يا خويشاوندان باشند. و در ادامه آيه مي فرمايد: "اولئك كتب في قلوبهم الايمان" كساني كه به عدم تولي با دشمنان خدا روي مي آورند آن ها ايمان بر صفحه قلبشان حك شده و در واقع خدا بر دل اينان مهر ايمان به مبدأ و معاد زده و جلوه اين ايمان، تولي و تبري مي باشد. و همان طور كه پيشتر گفتيم اين مؤمنان در هنگام دعوت خدا و رسولش براي اجراي قوانين الهي فقط مي گويند: (سمعنا و اطعنا) كه اين اوج شيفتگي مؤمنان به خدا و پيامبرش را مي رساند. و در نهايت صاحبان رستگاري را اينان معرفي مي نمايد:"...اولئك

حزب الله الا انَ حزب الله هم المفلحون" و اين آيه دلالت بر اهميت عقيده و باور مي كند به گونه اي كه وقتي انسان به خدا ايمان آورد ديگر دشمنان خدا را به دوستي بر نمي گزيند.

رضوان الهي

آخرين و برترين درجه فوز و رستگاري، رضوان الهي است كه به معناي رضايت خدا از بندگان و رضايت بندگان از خدا است و اين منتها درجه آرزوي هر عارفي است و تمام مسيرهاي سير و سلوك الهي به رضوان الهي ختم مي شود. خداوند در آيه 72 سوره توبه مي فرمايد:"وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ" كه وقتي در اين آيه خداوند مؤمنين مرد و زن را به پاداش هاي بهشتي وعده مي دهد در انتها مي فرمايد اما رضوان الهي از همه اين ها عظيم تر و بزرگ تر است و اين را فوز عظيم مي داند. رضوان الهي مبدأ هر سعادت و كرامت و موجب وصول به لقاء الهي است (ابن عجيبه 1419 ق: 2/45) علامه طباطبائي نيز مي فرمايد: بزرگترين سعادت و رستگاري براي يك نفر عاشق و دوستدار اين است كه رضايت معشوق خود را جلب نمايد ، بدون اينكه درصدد ارضاء نفس خويش بوده باشد. (طباطبائي، 1417 ق: 9/339)

و نيز خداوند در آيه 119 سوره مائده وقتي پاداش افرادي را كه در دنيا پيرو انبياء بوده اند را بهشت معرفي مي نمايد در انتها مي فرمايد ايشان كساني هستند كه خدا از آن ها راضي و آن ها نيز از خدا رضايت دارند و آن ها همان رستگار هستند.

نتيجه

توجه به واژگاني كه در مفهوم رستگاري و نجات در قرآن به كار رفته، نشان دهنده اين است كه نجات انسان منحصر به ايمان به مبدأ و معاد و عمل صالح است و آنچه در آيات بيان گرديده، مصاديق اعمال و تعيين حدود اين ايمان

است كه به اخلاص، عبوديت محض پروردگار از طريق اطاعت بي چون و چرا از دستورات وي و در انتها رضوان الهي خاتمه مي يابد.

بنابر اين، بايد گفت كه حقيقت سعادت، رسيدن انسان است به هدف نهايي و كمال واقعي كه عبارت است از: قرب الي الله وهرگاه انسان به آن مرحله عظيم برسد، قطعاً روح او داراي بهجت و سروري مي شود كه هيچ شادماني و سروري به منزلت آن نخواهد رسيد و در عالم آخرت نيز در جوار ذات الهي متنعم به نعمت هايي مي شود كه هيچ گوشي نشنيده و هيچ چشمي نديده و بر دل هيچ كس خطور نكرده است و سعادت مطلق، محل بروز و ظهورش جهان آخرت است، و در نهايت بايد گفت كه رسيدن به كمال و سعادت نه تنها ذاتي انسان نيست، بلكه امري است اختياري و بايد هر كسي با اعمال خود و به طور آگاهانه و براساس انتخاب راه صحيح آن را بدست آورد.

فهرست منابع

1- قرآن كريم

2- ابن جوزي، ابو الفرج عبد الرحمان بن علي، زادالمسير في علم التفسير، بيروت، دارالكتاب العربي، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، چاپ اول، 1422 ق.

3- ابن عجيبه، احمد بن محمد، البحر المديد في تفسير القرآن المجيد، قاهره، حسن عباس زكي، تحقيق، احمد عبدالله قرشي رسلان، 1419 ق.

4- ابن عربي، ابو عبد الله يحيي الدين محمد، تفسير ابن عربي، بيروت، داراحياء التراث العربي، تحقيق: سمير مصطفي رباب، چاپ اول، 1422 ق.

5- ابن عطيه اندلسي، عبد الرزاق بن غائب، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، بيروت، دارالكتب العلمية تحقيق: عبد السلام عبد الشافي محمد، چاپ اول، 1422 ق.

6- ابن فارس، احمد، مقاييس اللغة، مصر، 1404 ق.

7- ابن قتيبه، عبدالله بن مسلم، غريب

الحديث، بيروت، دارالكتب العلميه، بي تا.

8- ابن قيم جوزي، محمد بن ابي بكر، تفسير القرآن الكريم، بيروت، مكتبة الهلال، 1410 ق.

9- ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405 ق.

10- ابو حيان اندلسي، محمد بن يوسف، البحر المحيط في التفسير، بيروت، دارالفكر، تحقيق: محمد جميل صدقي، 1420 ق.

11- ابوالفتح رازي، حسين بن علي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، تحقيق: محمد جعفر ياحقي و محمد مهدي ناصح، 1408 ق.

12- اميني، ابراهيم، خودسازي، قم، نشر شفق، چاپ چهارم، 1386 ش.

13- انيس ابراهيم و ديگران، المعجم الوسيط،تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1367 ش.

14- بانوي اصفهاني، سيده نصرت امين، مخزن العرفان در تفسير قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1367 ش.

15- بغدادي، علاء الدين علي بن محمد، لباب التأويل في معاني التنزيل، بيروت، دارالكتب العلمية، تصحيح محمد علي شاهين، چاپ اول، 1415 ق.

16- تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، غرر الحكم و دررالكلم، قم، دار الكتاب الاسلامي، 1410 ق.

17- حسيني شيرازي، سيد محمد، تبيين القرآن، بيروت، دارالعلوم، 1423 ق.

18- حسيني همداني، سيد محمد حسين، تفسير انوار درخشان، تهران، لطفي، چاپ اول، 1404 ق.

19- دشتي، محمد، نهج الحياة، قم، بنياد فرهنگي امام رضا (ع)، 1372 ش.

20- راغب اصفهاني، حسين بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، قم، نويد اسلام، 1290 ش.

21- زحيلي، وهبة بن مصطفي، التفسير المنير في القعيدة و الشريعة و المنهج، بيروت و دمشق، دارالفكر المعاصر،چاپ دوم، 1418 ق.

22- سبزواري نجفي، محمد بن حبيب الله، الجديد في تفسير القرآن المجيد، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، چاپ اول، 1406 ق.

23- سمرقندي، نصربن محمد بن احمد، بحرالعلوم، بي تا، بي جا.

24- شبَر، سيدعبدالله، تفسير القرآن الكريم، بيروت، دارالبلاغة

للطباعه و النشر، چاپ اول، 1412 ق.

25- شريف رضي، نهج البلاغه با ترجمه محمد دشتي، قم، مشهور، چاپ اول، 1379 ش.

26- شوكاني، محمد بن علي، فتح القدير، دمشق و بيروت، دار ابن كثير، دارالله الطيب، چاپ اول، 1414 ق.

27- طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي، جامعه مدرسين، چاپ پنجم، 1417 ق.

28- طبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، منشورات دار مكتبه الحياة، بي تا

29- طبرسي، محمدب ن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، تحقيق: شيخ آقابزرگ تهراني و احمد قصير عاملي، بي تا.

30- عاملي، ابراهيم، تفسير عاملي، تهران، انتشارات صدوق، 1360 ش.

31- عبد الباقي، محمد فؤاد، المعجم المفهرس، بي تا، بي جا.

32- عسكري، حسين بن عبد الله، الفروق في اللغه، بيروت، دارالآفاق الجديدة، 1400 ق.

33- عكبري، عبدالله بن حسين، التبيان في اعراب القرآن، عمان و رياض، بيت الافكار الدولية، بي تا.

34- عميد، حسن، فرهنگ عميد، تهران، انتشارات اميركبير، 1389 ش.

35- عياشي، محمد بن مسعود، كتاب التفسير، تهران، چاپخانه علميه، 1380 ق.

36- قرشي، سيدعلي اكبر، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، چاپ سوم، 1377 ش.

37- فيَومي، مصباح المنير، قم، 1405 قم.

38- قمي، شيخ عباس، كليات مفاتيح الجنان، تصحيح: سيد صادق ميرشفيعي، قم، انتشارات مسجد جمكران چاپ چهارم، 1382 ش.

39- قمي مشهدي، محمدبن محمد رضا، تفسير كنزالدقائق و بحرالغرائب، تحقيق: حسين درگاهي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1368 ش.

40- كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، انتشارات اسلاميه،چاپ دوم، 1362 ش.

41- مصباح يزدي، محمد تقي، به سوي خودسازي، قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره، 1380 ش.

42- مطهري، مرتضي، حكمتها و اندرزها، تهران – انتشارات صدرا، 1372 ش.

43- مكارم شيرازي،

ناصر، با همكاري جمعي از دانشمندان، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، چاپ اول، 1374 ش.

44- موسوي سبزواري، سيدعبدالاعلي، مواهب الرحمان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسه اهل البيت عليهم السلام، چاپ دوم، 1409 ق.

45- ميرزا خسرواني، عليرضا، تفسير خسروي، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ اول، 1390 ق.

46- نجفي خميني، محمد جواد، تفسير آسان، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ اول، 1398 ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109