خود انتقادي از منظر روايات اهل بيت (عليهم السلام)

مشخصات كتاب

نويسنده : مهدي عارفي جو

چكيده

انتقاد در لغت به معناي بهين گزيدن چيزي و تشخيص سره از ناسره است و حركتي است اصلاح گرانه ، با قصد پالايش و زنگار زدايي و نجات حقيقي چيزي از نفوذ باطل كه گاه مي تواند ممدوح يا مذموم باشد .

خودانتقادي كه از آن با تعابير محاسبه نفس ، خودارزيابي و خود كنترلي نام مي برند در واقع واكنشي است نسبت به رفتار و افكاري كه خويشتن مرتكب آن مي شود كه مي تواند شايسته يا غير زيبنده باشد.

از مجموع رواياتي كه در باب خودانتقادي و محاسبه نفس وجود دارد مي توان به اهميت آن پي برد چه اينكه حضرات آل الله در سخنان خويش آن را مايه سعادت ، شرط ايمان و تقوي و آساني محاسبه در روز قيامت برشمرده اند .

اين عمل اثرات متعددي در فرد و جامعه دارد كه در يك نگاه كلان مي توان آن را مايه مسئوليت پذيري فرد و جامعه و كاهش ناهنجاري ها دانست .

واژگان كليدي : روايات اهل بيت ، خودانتقادي ، محاسبه نفس ، ارزيابي و كنترل ، مسئوليت پذيري ، كاهش ناهنجاري ها

مقدمه

همه موجودات به سوي كمالي كه برايشان در نظر گرفته شده است ، در حركتند و همه شرايط و امكانات لازم براي رسيدن به كمال ، از سوي خالق دانا برايشان پيش بيني شده و دراختيارشان قرار گرفته است.

اما همه آن ها به جز ايشان ، نه علم به هدف دارند و نه راه را خود انتخاب كرده اند ، بلكه اين خداوند حكيم است كه جهان هستي را اين گونه تنظيم كرده است كه هر موجودي به سوي غايت

نهايي خود رهسپار باشد و چاره اي جز اين ندارند ، چنان كه قرآن مي فرمايد :«... ربّنا الذي اعطي كلّ شي خلقه ثم هدي »(طه/50)

اما انسان موجودي است مختار ، كه مي تواند سعادت و شقاوت خود را ، شخصا از طريق برگزين راه هدايت يا ضلالت انتخاب كند ؛ كه يا نسبت به به نعمات الهي بالاخص هدايت « الذي خلق فسوي و الذي قدّر فهدي » (اعلي/2و3) شاكر است و يا راه كفران را پيش مي گيرد « إنّا هديناه السبيل إمّا شاكراً و إمّا كفوراً» (انسان/3).

از ديگر سو چون او فطرت و ذاتش خدايي است «نفخت فيه من روحي ؛ فطرت الله التي فطر الناس عليها» ( حجر / 29 ؛ روم /30) و خدا نيز او را بيهوده و رها و بي تكليف نيافريد و برايش كمال قرب و منزلت را قائل شده ؛ او به دنبال خوبي ها ، زيبايي ها و كمالات است و تلاش او در طول زندگي رسيدن به كمال جاودانگي است.

لكن او در مسير حركتش به سمت كمال با موانعي چون شيطان و نفس اماره رو به رواست كه بايد خود را براي مبارزه با آن ها آماده كند كه يكي از راه هاي امادگي بنابر فرموده علي (عليه اسلام) محاسبه نفس و خودانتقادي است .

انسان بايد در خود احساس مسئوليت را پرورش دهد و همواره خود را مسئول بداند ؛ در نتيجه هرگز خود را به كمتر از بهاي لقاء پروردگار و يا بهشت ابدي نفروشد كه در غير اين صورت به يقين از زيان كاران خواهد بود.

امام سجاد (عليه اسلام) درباره مسئوليت

انسان در قبال خويش مي فرمايند : نيروهاي خود را تنها در پيروي از روش خدايي به كار گير و تا آخرين حد توانايي خود ، وجودت را به كمال برسان تا اطاعت گر خدا باشي و نسبت به هر يك از اعضاي خودت كه خدا آن ها را وسيله كمال تو قرار داده حق آن ها را ادا كني و از خداوند در اين راه ياري طلبي .

يقينا نماد انسانيت و عشق و مهرورزي آدمي به داشتن مسئوليت و وفاي به عهد است ؛ كمال آدمي به كمال مسئوليت بستگي داردو اشخاصي كه مسئوليت پذيري بيشتري داشته باشند به كمال مطلوب تري خواهند رسيد.

بنابر اين، انسان اشرف مخلوقات و خليفه خدا بر روي زمين است اما دستيابي به اين مقام به سادگي ميسر نمي باشد بلكه تلاش و ممارست بسياري را مي طلبد .

معناشناسي انتقاد

: «انتقد الشعر علي قائله : لغزش شعر را بر شاعر آشكار كرد » ؛ « انتقد الكلام : عيوب و محاسن سخن را آشكار كرد » ؛ (بستاني ، 1370 :141)

انتقد الدراهم : اخرج منها الزيف ... يعني درهم هاي ناخالص را را از مجموعه آن جداكردن و به دقت نگريستن تا خوب و پست آن از هم شناخته شوند ؛ ناقده : ناقشه في الامر يعني نقد كسي به معناي مناقشه كردن با او درباره چيزي است و نقد سخن ، اظهار كردن عيب ها و محاسن آن است . ( جوهري ، 1399 ق : ذيل ماده نقد ، فيروزآبادي ، ذيل همان ؛ طريحي ، 1375 ش : 151 ؛ معلوف ، 1363 : ذيل

ماده نقد ؛ ابن منظور ، 1414 ق : 101 )

از مجموع كلمات لغويان ، استفاده مي شود كه انتقاد ، حركتي است اصلاح گرانه ، با قصد پلايش و زنگار زدايي و نجات حقيقي چيزي از نفوذ باطل در حريم آن و برگرداندن طبيعت شخص و يا امري از آميختگي به ناخالصي و غش ، به سوي خلوص و فطرت ناب آن و نقد در لغت به معناي بهين گزيدن چيزي است (بيهقي ، 1375ش : 5).

عيب جويي نيز كه از لوازم به گزيني است ، ظاهرا از قديم در اصل كلمه نقد مستتر بوده و لذا از ديرباز اين كلمه در مورد شناخت محاسن و معايب كلام به كار رفته و لفظي كه امروزه در فرهنگ اروپايي جهت اين معني به كار مي رود در اصل به معني راي زدن و داوري كردن است و بي شك راي زدن و داوري كردن درباره نيك و بد امور و سره از ناسره آن ها مستلزم معرفت درست و دقيق آن امور است (زرين كوب ، 1371 ش : 22) .

انتقاد عبارت است از سره كردن ، سره گرفتن ، بيرون كردن درهم هاي ناسره از ميان درهم ها ، آشكار كردن عيب قائل آن و كاه از دانه جدا كردن (دهخدا ، 1377 ش : 109) ؛ نقد ، يافتن و نشان دادن است تا اگر كسي خواست راهش را بيابد و اگر نخواست عذري نداشته باشد (صفايي حائري ، 1386 ش : 15-16)

و در اصطلاح ، وارسي و بررسي نوشتار ، گفتار يا رفتاري براي شناسايي و شناساندن زيبايي و زشتي ،

بايستگي و نبايستگي ، بودها و نبودها و درستي و نادرستي آن هاست (شريفي ، 1385 ش : 82-84) .

بنابر اين، قوه نقد و انتقاد ، به معناي عيب گرفتن نيست بلكه انتقاد يعني يك شي را در محك قراردادن و به وسيله محك زدن به آن ، سالم و ناسالم را تشخيص دادن است (مطهري ، 1368 ش : 1/285)

نتيجه : نقد و انتقاد در لغت به معناي ارزيابي ، بررسي ، شناسايي نمودن ، زير و رو كردن ، عيب ها را نماياندن ، پنهان ها را روكردن است .

مفهوم شناسي انتقاد

: انتقاد فرآيندي پيچيده ، مهم، ضروري و قدرتمند است ؛ پيچيده است چون كلماتي كه براي انتقاد به كار مي رود در حالات روحي و ماهيت روابط ناقد و منقود تاثير فراوان دارد .

انتقاد مهم است چون عملكردها و موقعيت هايي كه ارزش انتقاد كردن دارند ، مورد ارزيابي قرار مي گيرند چه اينكه رفتار و عملي مورد نقد قرار مي گيرد كه احتمال تاثير بر نتيجه و بازده كار و رفتار وجود داشته باشد .

علت قدرتمندي انتقاد را بايد در نقش تقويتي يا تخريبي آن بر رفتار و عمل و نيز برانگيختن احساسات افراد جستجو كرد .

بنابر اين، هدف از انتقاد تبادل اطلاعات ، تاثير گذاشتن و برانگيختن است .

نقد به يك اثر و يا رفتار فرد كمك مي كند تا اعتبار يابد چه اينكه هرگاه از يك اثر يا رفتار انتقاد مي شود عمدتا منجر به اصلاح نقاط ناشايست شناسايي شده مي شود .

هگل تاريخ بشر را به منزله پيشرفت آگاهي او در نظر مي گيرد و عقيده دارد

كه اين خودآگاهي ، قيود موجود اجتماعي را دائما دگرگون مي كند و پيوسته در حدود آن فراتر مي رود ؛ پس در نگاه هگل ، انتقاد ، چيزي بيشتر از قضاوت منفي است و نقش مثبت ، كشف و برملا كردن اشكال موجود معتقدات به خاطر تقويت تعالي انسان ها در جامعه است ( آبركرامبي ، 1370ش : 97) . اما در نظر ماركس مفهوم انتقاد ، تنها نوعي قضاوت ذكاوت آميز منفي در باب دستگاه هاي ايدئولوژيكي انديشيده نبود ، بلكه فعاليتي بود كه صفات عملي و انقلابي داشت لذا انتقاد در مفهوم ماركسي آن با پراكسيس ملازمه پيدا كرد و اين بدان معنا است كه انتقاد هوشمندانه تنها ضمن فعاليت انسان ها در جامعه مي تواند فعاليت كامل پيدا كند (آبركرامبي ، 1370ش : 98) .

نقد و انتقاد موجب پويايي جامعه بشري و موتور حركت جوامع است ؛ هدف از نقد تشخيص و انتقال نقاط قوت و ضعف هرگونه تفكر و رفتار انساني به نحوي كه بتوانند آن را در جهت مصالح و پيشرفت و رشد خود به كار ببرند مي باشد . در واقع دغدغه انتقاد در جمعه ، حركت از وضعيت موجود به وضعيت مطلوب است . بنابر اين مساله خطاپذيري انسان و كامل نبودن وي سبب مطرح شدن بابي چون انتقاد و انتقاد پذيري مي شود . ( اسلامي ، 1383 ش : 117-116)

پيش تر نيز اشاره شد كه درباره خودانتقادي از تعابيري چون محاسبه نفس نيز استفاده مي شود ؛ محاسبه به معناي حسابرسي انسان است اگر حسابگر خوبي نباشد پيشرفت نخواهد كرد ؛ بي مبالاتي موجب عقب

ماندگي و فقر و تهيدستي خواهد شد .

حسابگري حاكي از نظم و عدالت و انضباط است كه عوالم هستي بر مبناي آن قوام يافته است « بالعدل قامت السماوات و الارض » (طوسي ، 147)

گونه شناسي انتقاد و خودانتقادي

انتقاد گاه ممدوح و سازنده است و مي تواند عامل رشد و تعالي فرد و جامعه و پالايش و زنگار زدايي از پيكره عظيم اجتماع ، با اتخاذ روشي متناسب و شايسته در گفتار و كردار و ضمن احترام به شخصيت مخاطب انجام مي گيرد و در آن انگيزه ناقد سازنده ، شناسايي حق و رسيدن به آن است . هدف اين نوع انتقادات معمولا رسيدن به كمال مطلوب است .

اين نوع انگيزه ها بر پايه علم و دانش و منطق استوار است و ناقد ، نيت درستي و سازندگي دارد.

ناقد مخرب انگيزه اش را مي توان در جوسازي و شايعه پراكني ، خودنمايي يا نمايش ، سوءاستفاده ها و عقده هاي شخصي دانست . ناقد در اين موضع از حق و حقيقت دور مي شود.

درانتقاد مخرب ، تحريف و تخريب شخصيت ، جايگزين تكميل گرديده و تحقير به جاي تكريم نشسته است و به انگيزه افساد و ايجاد اختلاف و تفرقه در جامعه و كاشتن بذر كينه و نفاق و با روشي نامناسب صورت مي گيرد . يكي از واژه هايي كه به معناي انتقاد سالم است نصيحت مي باشد كه از واژه هاي پُر كاربرد قرآني و روايي است .

نصيحت از ماده نَصح و نُصح گرفته شده است ؛ نَصح به معناي خالص كردن است و نُصح به معناي خلوص و بي غل و غش بودن است .

بنابر اين ناصح ، كلام و عمل خود را از هر ناخالصي پاك نموده و انگيزه اي جز خير خواهي ندارد و نيز بدون هيچ غرض شخصي و صرفاً براي منافع و مصالح فرد يا جمع اقدام مي كند .

همان طور كه اسلام به نصيحت، انتقاد، تحقيق و تفحص اصرار مي ورزد ، از حفظ كرامت انساني و مصلحت عمومي نيز دفاع مي نمايد ؛ از اين رو براي نقد و انتقاد ، مرزهاي مشخصي را تعيين كرده تا هيچ فردي به گمان آزادي انتقاد ، حرمت شكني نكند و نيز به عيب جويي و تحقير افراد نپردازد .

از همين رو در آيات و روايات بسياري از عيب جويي و سرزنش مومن ، به شدت نهي شده است ؛ در مقابل عيب جويي ، عيب پوشي است و در فضيلت و شرافت آن همين بس كه يكي از اوصاف خداي سبحان است كه ستار العيوب مي باشد (نراقي ، 1366ش : 360) البته با انتقاد از نظر ريشه و هدف متفاوت هستند چه اينكه ريشه عيب جويي در كينه و عداوت است كه فرد تلاش مي كند به آشكار نمودن عيوب ديگران و رسوا نمودن آن ها و نيز به علت طغيان قوه شهوت فرد بدون اينكه از كسي كينه و حسدي داشته باشد به دنبال لغزش هاي و عيوب آن هاست و در اين قوه نوعي پستي و زبوني پديد مي آيد كه فرد بيمار از آشكار شدن زشتي ها و عيوب ديگران شاد مي شود و در نهايت بد گماني عامل ديگري بر عيب جويي و بدگويي است (حقاني زنجاني ، 1383 ش

: 117) .

بنابر اين، تفاوت انتقاد و عيب جويي را مي توان در دو محور خلاصه نمود ، خاستگاه انتقاد نوع دوستي و عواطف انساني و تعهد ايماني است در حالي كه منشاء عيب جويي صفات رذيله اي است كه پيشتر بيان گرديد و نيز هدف عيب جو آزار دهي و تخريب شخصيت و در هم شكستن طرف مقابل است در حالي كه غرض انتقادگر، اصلاح و زدودن عيوب و رو به كمال بردن شخص مورد انتقاد است .

ارزش و جايگاه انتقاد و ضرورت خودانتقادي

در آموزه هاي ديني واژه هاي نصيحت ، تذكر ، موعظه ، استماع قول ، اتباع حسن ، تواصي به حق ، دعوت به خير و امر به معروف و نهي از منكر هر يك به گونه اي ، اهميت و جايگاه انتقاد و انتقادپذيري را بيان مي كند .

امام كاظم (عليه اسلام) در وجوب حق انتقاد و دعوت به خير براي مسلمانان مي فرمايد : «از واجب ترين حقوق برادرت اين است كه او را به خير متوجه كني و هيچ چيزي را كه براي دنيا و آخرت مفيد است از او پنهان نداري (مجلسي ، 1403ق : 78/332) و نيز امام صادق(عليه اسلام) مي فرمايد : « كسي كه برادرش را در حال انجام عمل ناپسند ببيند در حالي كه مي تواند او را از اين كار بازدارد و سكوت كند و از او انتقاد نكند به او خيانت كرده است (مجلسي ، 1403ق :71/19) و امام باقر (عليه اسلام) نيز فرموده اند : « از پي كسي رو كه تو را مي گرياند ، عيبت را تذكر مي دهد و خيرخواه توست» (حر

عاملي ، 1409 ق:12/210) .

در اهميت انتقاد همين بس كه امام كاظم (عليه اسلام) آن را جزء برنامه هاي اجتناب ناپذير زندگي مي داند و

مي فرمايد:« كوشش كنيد چهار برنامه مشخص داشته باشيد فسمتي براي مناجات با خدا ، ساعتي براي امرار معاش ، قسمتي براي هم نشيني با برادراني كه مورد اعتمادند و عيوبتان را خالصانه با زبان ابراز مي دارند و ساعتي را نيز به جلب لذايذ مشروع خود اختصاص دهيد» (مجلسي ، 1403ق : 75/321) .

اميرمومنان نيز در اين باره بيانات متعددي در نهج البلاغه دارند كه از جمله مي توان به «شرّ اخوانك من داهنك في نفسك و ساترك عيبك» (آمدي ، 1410 ق :418) ؛ « من ساترك عيبك فهو عدوّك » (آمدي ، 1410 ق :418)

اشتباه و گناه در گفتار و رفتار غير معصوم راه پيدا مي كند ، بنابر اين، انتقاد گري و انتقاد پذيري از نيازهاي يك مومن براي اصلاح گفتار و رفتار در راه تقرب به خدا است .ارزش انتقاد سازنده و نصيحت مشفقانه به حدي است كه امام علي(عليه اسلام) آن را از جمله حقوق حاكم اسلامي بر مردم مي داند . (شريف الرضي ، 1414 ق : خ 34) . نقد و انتقاد صحيح از آن روي مورد تاكيد است كه اگر شاخص ترين ويژگي ان را انديشيدن او بدانيم بي گمان كارسازترين و تعيين كننده ترين عامل در توليد ، شكوفايي و گسترش اين ويژگي ، ارزيابي و نقد و بررسي است (كلانتري ، 1385 ش: 249-251) .

امام صادق (عليه اسلام) : « بهترين دوستان در نزد من كساني هستند كه

عيوب و نواقصم را به من هديه دهند . (حر عاملي ، 1401 ق : 413) .

درباره ضرورت خود انتقادي ، بايد گفت كه آموزه هاي قرآني بيان مي كند كه شخص مومن مي بايست به محاسبه نفس و خودانتقادي اقدام كند .

انسان ها به جهت رفتارها و عملكردها و عكس العمل هاي گوناگونشان گاهي مورد ملامت نفس قرار مي گيرند و انسان بايد پيش از آنكه به كاستي و عيوب ديگران توجه كند ، در جستجوي زدودن عيوب خويش باشد و اگر همگان به فكر نقد خويش برآيند ، زمينه نقد اجتماعي كمتري پيدا مي شود و در نتيجه پاره اي از تنش ها و تشنج ها ، به خودي خود از بين مي رود و مانع بسياري از نقدهاي ويرانگر مي گردد .

در احوال عرفا و علماي بزرگ آمده است كه اغلب آن ها در سكوت شب ، خود را به نقد مي كشيدند و گاهي در يك محل خلوت و نيز جايي شبيه قبر مي رفتند و اعمال و نيات روز خود را به دقت مورد وارسي قرار مي دادند .

آنان با استفاده از نفس لوامه در واقع به توصيه قرآن و عترت در مورد محاسبه نفس عمل مي كردند .

خود انتقادي در واقع ، رفتار صادقانه انسان با خويش است كه آثار تربيتي ، اجتماعي ، روحي و رواني فراوان دارد . علي (عليه اسلام) در دو سخن گوهر بار مي فرمايند : « طوبي لمن شغله عيبة عن عيوب النفس ؛ من لم ليسس نفسه اضاعها»(تميمي آمدي ، 1410 ق:389)

خودانتقادي كه همانا محاسبه نفس است يكي از

بهترين روش هاي براي در اختيار گرفتن عنان نفس است ، بدين صورت كه انسان اعمال و رفتار خود را در هر شبانه روز مورد ارزيابي قرار دهد و مشاهده كند كه در شبانه روز چند درصد وقتش صرف امور غريزي گرديده و چند درصد صرف امور اخروي(مصباح يزدي ، 1380 ش:205) .

مساله خودانتقادي ارتباطي تنگاتنگ با اعتقاد و ايمان دارد ؛ هر چه ايمان به خدا و رستاخيز در افراد قوي تر باشد محاسبه نفس نقش پُر رنگ تري در تربيت ديني او مي يابد ؛ زيرا شريعت آسماني و مباني اعتقادي آن ، آدمي را به حساب رسي از خويش و آمادگي براي پاسخ گويي روز جزا ترغيب مي كند و بر عكس، كافران و كساني كه ايمان ضعيف دارند، با دور ماندن از حقيقت توحيد و معاد و بيگانگي با دين، از خودانتقادي نيز غفلت كرده و گرفتار زياني سخت مي شوند چه اينكه باور به روز قيامت زماني در شخص ظهور مي كند كه انديشه حسابرسي آن روز، موجب تكاپوي او در حسابرسي از نفس خود گردد كه « حاسبوا انفسكم قبل أن تحاسبوا» عالي ترين مظهر عقل و تربيت صحيح، خطايابي از خويشتن است .

از بشر انتظار اينكه خطا نكند، بي معنا است چه اينكه او جايز الخطا مي باشد بلكه بايد از او انتظار داشت تا خطاهاي خود را تكرار نكند .

محاسبه ، حساب رسي و بازنگري نسبت به گذشته است كه بايد هفت مورد در آن رعايت گردد : 1– تقدير و اندازه گيري 2- اصل و مسئوليت پذيري 3- اصل بقاي عمل 4- اصل

ثبت اعمال 5- اصل حسابرسي و بازخواست 6- اصل مجازات و بازتاب عمل 7- اصل توبه و جبران.

در آيه 18 حشر درباره لزوم حسابرسي به اعمال خويش مي فرمايد : « يا ايّها الذين آمنوا اتّقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد واتّقوا الله » در اين آيه دو بار بر تقوي الهي تاكيد شده تا انسان را بيدار گرداند .

شگفت كه اين مسئله را با محاسبه نفس و خودانتقادي ارتباط مي دهد تا انسان خود به ارزيابي اعمال خويش براي فرداي قيامت اقدام كند . در همين آيه اين مطلب بيان مي شود كه تقوي مي تواند زمينه ساز مراقبت فرد شود و ميان تقوا و علم به حسابرسي و مراقبت، ارتباط محكم و استواري ايجاد مي شود .

محاسبه نفس امري است كه در قيامت نيز ادامه خواهد داشت و خداوند خود انسان را به محاسبه خويش مامور مي سازد تا به حكم « بل الانسان علي نفسه بصيره ولو القي معاذيره» خود به محاسبه آگاهانه از خويش بپردازد.

آنگاه كه نامه اعمال هر كسي را به دست وي مي سپارند از او مي خواهند كه خود به ارزيابي و محاسبه اعمال خويش بپردازد و داوري كند ؛ زيرا هر كسي به اعمال خويش آگاه تر است « اقرا كتابك كفي بنفسك اليوم عليك حسيبا» (اسراء/14)

فرهنگ نقد پذيري و پذيرش انتقاد از خود

ترديدي نيست كه تمام انسان ها و اقشار جامعه به نقد و انتقاد سالم و سازنده نيازمند هستند لكن اين مهم بخشي از بحث است و نيم ديگر كه در واقع تكميل كننده آن است ، نقد پذيري و به كار بستن ناقدان است .

علي (عليه اسلام)

مي فرمايد : « بزرگترين توفيق ها پذييرش نصيحت (قبول و عمل كردن) است (محمدي ري شهري ، 1387 ش : 12/220) ايشان در سخني ديگر مي فرمايند : « كسي كه اهل پذيرش سخن حق و اصلاح است ، از تباهي نجات مي يابد و از رسوايي در امان مي ماند » (تميمي آمدي ، 1410 ق : 5/277) .

مقصود از روحيه نقد پذيري ، ظرفيت شنيدن هر نقدي است كه متوجه انسان شود ، خواه اين نقد حق باشد و خواه باطل و خواه از ناحيه دوست باشد و يا دشمن ، اما قابل ذكر است كه اين ظرفيت به معناي قبول هر نقدي نيست (اسلامي ، 1383 ش : 116-115)

رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند : « حق را از هر كوچك و بزرگي كه براي تو مي آورد ، بپذير ، اگر چه دشمن تو باشد . » (كلانتري ، 1385 ش :255) .

نقدپذيري نشانه شخصيت و تواضع و ترازويي براي شناخت انسان با انصاف و واقع نگر است . تلخي نخسيتن نقد ، با برآيند شيرين آن ، از ميان مي رود .

امام جواد (عليه اسلام) در ضمن شمارش ويژگي هاي مومن مي فرمايد : « مومن ، نقد و نصيحت را مي پذيرد » (ابن شبعه حراني، 1404 ق :1/337) . امام سجاد (عليه اسلام) نيز مي فرمايد :«حق نصيحت كننده آن است كه با او نرم رفتار كني و به سخنان وي گوش فرادهي ، اگر سخن وي درست بود ، خداي را سپاس گويي و اگر سخن او نادرست بود ، با او مهربان

باشي»(محمدي ري شهري ، 1389 ش:10/57)

بنابر اين، نقد ناپذيري ، نشانه نوعي غرور و تكبر است كه منشا آن ، خود خواهي ، خود برتربيني و يا خود مطلق انگاري انسان است .

فرآيندي خودانتقادي و محاسبه نفس

اشاره

خودانتقادي گرچه اهميت و ضرورت دارد و سيره علما و بزرگان بوده تا آنجا كه فرد صالحي همواره به حسابرسي خود مي پرداخت و روزي به خود گفت، شصت سال از عمرت گذشت كه 21500 روز خواهد بود و اگر روزي يك گناه انجام داده باشي ، 21500 گناه كرده اي ، جواب خدا را چه بدهم . او با اين حساب گري آن چنان فرياد كشيد كه از دنيا رفت .

ولي بي ضابطه و از روي احساسات نيست .

علماي اخلاق فرآيند نقد خويشتن را در پنج مرحله تعريف كرده اند :

مشارطه

: به اين معنا كه فرد متدين با خود پيمان بندد تا بر خلاف دستور خدا و شريعت او هيچ عملي انجام ندهد و در ايفاي مسئوليت ها كوتاهي نكند ؛ همچنين هر بامداد نفس خود را مخاطب قرار داده و بگويد : تو سرمايه اي جز عمر نداري و آن هم بزودي پايان مي پذيرد و اگر از آن بهره برداي نكني خسران خواهي ديد (ملكي تبريزي ، 1372 ش :54)

مراقبه

: يعني مومن در طول روز مراقب نفس و اعمال خويش باشد تا از آنچه با خود عهد كرده ، تخطي نكند . او پس از مراقبه و آگاهي از گناهاني كه مرتكب شده درصدد جبران و توبه برخواهد آمد كه اين از اثرات اين مرحله است .

محاسبه

: گام سوم حساب كشي از خود در پايان روز و هنگام خواب است در اين مرحله بايد همه كارهاي خرد و كلان خود را به طور دقيق وارسي كرد و دخل و خرج مادي و معنوي را سنجيد . آنچه در اين مرحله مهم است عدم تاثير تسويف نفس اماره و شيطان است .

تسويف به اين معناست كه به او القا مي كند كه خيلي بر خود سخت نگيرد چرا كه سال ها براي جبران كردن باقي است اين در حالي است كه خدا مي فرمايد : « و سارعوا إلي مغفرة من ربّكم» (آل عمران ، 133) و نيز امام صادق (عليه اسلام) مي فرمايد : « طول التّسويف حيرة» ( نوري ، 1408 ق : 12/124)

معاتبه

: انسان به خاطر انجام گناه و سهل انگاري در كسب معنويت و بي توجهي به انجام وظيفه اي كه بر عهده داشته ، خود را ملامت و سرزنش كند و نفس خود را مورد عتاب قرار دهد .

بي ترديد معاتبه نفس ، عنايت الهي را در پي دارد و خداوند چنين افرادي را بيشتر مدد مي دهد .

علي (عليه اسلام) مي فرمايد : « من كان له من نفسه زاجرا كان عليه من الله حافظ » هر كس خويشتن را (از بدي ) باز دارد ، خدا نيز مراقبي بر او مي گمارد ( آقا جمال خوانساري ، 1346ش:5/404)

معاقبه

: به معناي تنبيه خويش براي جبران زيان ها است . پس از معاتبه و سرزنش زباني نفس اماره ، نوبت به تنبيه عملي مي رسد كه خطاها و كمبودهاي گذشته را جبران كند؛ اگر لقمه حرام خورده ، او را گرسنگي دهد يا به روزه داري وادار كند ، اگر نمازش ترك شده قضا نمايد و .... اين كار نيز به نوبه خود مفيد خواهد بود و روند محاسبه را تكميل مي كند . امام علي (عليه اسلام) مي فرمايد :« من أجهد نفسه في اصلاحها سعد » هر كس خويش را در راه اصلاح نفس به زحمت اندازد خوشبخت مي شود ( آقاجمال خوانساري ، 1346 ش : 258)

روش شناسي خودانتقادي

اشاره

در سخنان و كتب بزرگان ، دستور العمل هاي گوناگوني براي محاسبه نفس و اعمال يافت مي شود كه از جمله مي توان به :

استمداد از خدا

» قرآن مي فرمايد : «إنّ الله علي كل شيء شهيد » (حج/17) به درستي كه خدا بر همه چيز گواه است سيد بن طاووس در اين باره معتقد است كه هنگام محاسبه ، با عقل و دل خويش ، خداي آگاه به نهان و فرشته نگهبان خويش را حاظر و ناظر ببين و چون شريكي كه از جزئيات كارهاي شريكش آگاه است و اهل سهل انگاري و گذشت نيست ، به حساب خود برس .

نيز آگاه باش كه اعضا و جوارح از تو نزد خدا شكايت مي كنند كه آن ها را در مسيري كه خدا تعيين كرده به كار نگرفته اي، تو نيز با آنها مقابله به مثل نما و از آن ها به درگاه خدا گله كن و با تضرع بگو : « ربّنا ظلمنا أنفسنا وإن لم تغفرلنا و ترحمنا للنكونن من الخاسرين» (اعراف /23) ؛ « الا إله إلّا انت سبحانك إنّي كنت من الظالمين»(انبياء/87)

خداوندا من تو را خواندم و به تو اميد بستم ، اگر به من روي آورده و توجه نموده اي ، رحم فرما و دعايم را مستجاب كن و اميدواريم را تصديق فرما و اگر هنگام گفتگوي من با مقام ارجمند خويش از من روي گردانيده اي ، با رحمت بي منتهاي خويش بر من رحم آور (سيد بن طاووس ، 1372 ش : 220-216)

محاسبه واجبات

: نخستين گام در خودانتقادي ، حسابرسي به واجبات الهي اعم از فردي و اجتماعي است . دانشمند اخلاق ، ملامهدي نراقي در اين زمينه مي نويسد : بايد نخست حساب واجبات را از نفس كشيد . زيرا واجبات

به منزله سرمايه اصلي آدمي است ؛ اگر به خوبي ادا شده سپاسگزار خدا باشد و آمادگي خود را حفظ كند و اگر به جاي نياورده آن ها را قضا كند و اگر با كاستي انجام داده ، با انجام مستحبات ، آن ها را تكميل گرداند (نراقي ، 1366 ش : 3/99 ) .

محاسبه گناهان

پس از واجبات نوبت به حسابرسي گناهان است . مومن بايد در پايان هر روز به افكار و اخلاق و اعمال روزانه خويش نيك بنگرد و اگر گناهي را مشاهده كرد ، خويشتن را پس از سرزنش ، تنبيه و معاقبه نمايد و بسان تاجري كه از شريكش حساب مي كشد ، خود را به دادن تاوان ملزم كند .

وظيفه واجب و فوري در برابر هر گناه (خواه صغير يا كبير) توبه و اظهار پيشماني در درگاه ايزدي است ؛ زيرا به تعبير علي (عليه اسلام) «الذنوب الدّاء و الدّواء الإستغفار و الشّفاء إن لا تعود» (آقاجمال خوانساري ، 1346 ش : 2/72) گناهان ، بيماري و طلب آمرزش دوا است و درمان آن است كه به گناه بازنگردي .

نگاشتن حساب ها

: مرحوم ملا مهدي نراقي در اين باره مي نويسد : « لازم است بر نفس خويش سخت بگيرد زيرا او (نفس) بسيار شياد و حيله گر است ؛ نخست بايد او را در برابر سخناني كه در طول نگاه كردن ، نشست و برخاست ، خورد و خوراك ، سكوت و خاطرات و انديشه و اخلاقيات بازخواست نمود اگر نفس از عهده پاسخ گوئي به همه مطالبات شرعي و عرفي برآمد ، حساب آن روز او تصفيه شده است و اگر نتوانست پاسخگو باشد بايد در روزهاي آينده بدي هايش را بپردازد .

اين بدي ها بايد در صفحه دل يا كاغذ مكتوب شود تا فراموش نگردد و زمان استيفاي آن سپري نشود .

( نراقي ، 1366 ش : 3/100)

موارد خودانتقادي و محاسبه

اشاره

بر اساس آيات و روايات هر رفتار ، كردار و فكري در آن دنيا مورد حساب قرار مي گيرد .«ونضع الموازين القسط ليوم القيامة فلاتظلم نفس شيئاً وإن كان مثقال حبّه من خردل أتينابها»(انبياء/47) ؛ «و إن تبدوا ما في انفسكم أو تخفوه يحاسبكم به الله » (بقره/284) بر اين اساس آدمي در برابر همه حركات و سكنات و تفكرات خويش مسئول است و به همين جهت بايد به همه كارهاي خود رسيدگي كند و خويشتن را در برابر همه چيز بازخواست نمايد . در خودانتقادي و حسابرسي آنچه مطرح است شناسايي و بررسي نقاط ضعف و حقوقي است كه بر گردن آدمي است و در اين فرآيند مورد حسابرسي قرار مي گيرد تا به روز قيامت دچار حسابرسي سنگين تر كه حتي اگر حقي به اندازه مثقال ذره هم باشد نمي گذرند گرفتار نيايد

.

در همين زمينه امام صادق (عليه اسلام) در تفسير آيه «إن ربّك لبالمرصاد » (پروردگارت سخت در كمين گاه است) (فجر/14) فرمودند : مرصاد شانه صراط است و اگر كسي حق ديگران را نپردازد از آن عبور نمي كند (طبرسي ، 1372 ش : 10/487) حقوقي كه بر عهده انسان است به دو قسم مشخص هستند ؛ حق الله و حق الناس .

حق الله

1-1 ولايت اهل بيت ؛ قرآن مجيد درباره حسابرسي مردم در روز رستاخيز مي فرمايد : « و قفوهم إنّهم مسئولون» (صافات/24) . رسول خدا در تفسير اين آيه فرمودند : از آن ها درباره ولايت علي (عليه اسلام) پرسش مي كنند . (ابن بابويه قمي ، 1/64)

1-2 نماز ؛ پس از ايمان به خدا برترين عمل عبادي است و از حقوقي محسوب مي شود كه تا آخرين لحظه عمر آدمي بايد ادا كند و در محاسبه و رستاخيز نيز رتبه نخست را دارد .

امام باقر (عليه اسلام) فرمود : « إنّ اوّل ما يحسب به العبد الصلوة فان قبلت قبل ماسواها »(كليني ، 1362 ش:3/268)

3-1 قرآن : هدايت تنها در پرتو قرآن امكان پذير است و آن دستورالعمل هاي مربوط به زندگي فردي و جمعي را به گونه اي كامل ارائه مي كند و عمل به اين رهنمودها سعادت و خوشبختي بشر را تضمين مي نمايد .

هر مسلماني بايد خود را موظف بداند كه با تقويت ايمان خود ، به اجراي دستورات قرآن اقدام كند ، چرا كه اگر قرآن در جامعه اسلامي فراموش گردد و تنها زينت بخش مجالس شود، آحاد آن جامعه در محشر مورد بازخواست قرار مي

گيرند . «و قال الرسول ياربّ إنّ قومي اتخذوا هذا القرآن محجوراً» (فرقان/30)

حق الناس

: حقوق مردم بر دو گونه است ؛ مادي و معنوي .

گاه حقوق معنوي مانند جان و آبرو بسيار مهم تر از حقوق مادي است و اسلام آن ها را محترم شمرده است . اهميت حق الناس تا آنجاست كه خداوند آن را مقدم بر حقوق خود قرر داده و تا مردم حقوق همديگر را نپردازند ، خداوند ازآنان نمي گذرد .

امير مومنان علي (عليه اسلام) فرمودند :« جعل الله سبحانه حقوق عباده مقدمه لحقوقه فمن اقام بحقوق عبادالله كان ذلك مؤدّيا إلي القيام بحقوق الله»(آقا جمال خوانساري ، 1346 ش ، 3/370) خداي سبحان ، حقوق بندگانش را مقدمه حقوق خود قرار داده است ؛ هر كس به (رعايت) حقوق بندگان او قيام كند ، چنين كاري به رعايت حقوق الهي مي انجامد .

نتيجه اينكه مومن بايد شب و روز در انديشه حق الله و حق الناس باشد ؛ نخست آنكه هيچ حقي را از خدا و مردم در خود انتقادي ناديده نگيرد و خرد و كلان حقوق مردم را بپردازد و ديگر آنكه اگر بر اثر ناداني و ندانم كاري حقي رااز كسي پايمال نمود پس از آگاهي ، بي درنگ به جبران آن بپردازد .

به درگاه خدا توبه كند و خويشتن رادر همين دنيا محاكمه نمايد و پيش از انكه دستش از اقدام كوتاه شد به چاره انديشي قيام كند .

نگاهي به چند حديث درباره محاسبه نفس و خودانتقادي

1-امام صادق(عليه اسلام) : « يابن جندب حق علي كل مسلم يعرفنا أن يعرض عمله في كل يوم و ليلة علي نفسه فيكون محاسب نفسه فان راي حسنة استزاد منها و إن راي سيئةً استغفرمنها لئلّا يجزي يوم القيامة»

بر هر

مسلماني كه ما را مي شناسد لازم است كه هر شبانه روز اعمال خود را به نفسش عرضه كند و آن را محاسبه نمايد اگر حسنه بود آن را زياد كند و اگر گناهي بود استغفار نمايد ، تا روز قيامت رسوا نگردد . (مصباح يزدي ، 1380 ش (2) : 21) .

امام صادق (عليه اسلام) در فراز نخست در فرمايش خويش اشاره به وجوب و لزوم محاسبه نفس و عرضه اعمال خويش به نفس، به عنوان داور را دارد ؛ طبيعتا همواره چيزي واجب و لازم مي شود كه حضور و وجودش در برنامه زندگي بشر براي رسيدن انسان به كمال وعدم انحطاط و انحراف از مسير الهي ضرورت داشته باشد .

بنابر اين، محاسبه نفس به عنوان يكي از مؤثرترين عناصر براي كمال انسان مطرح است چه اينكه مي تواند با سنجش روزانه اعمال ، ميزان انحراف از مسير الهي و نيز ميزان پيشرفت در مسير كمال را به روشني تبيين نمايد .

ايشان اين فراز از سخن را با قيد « بر هر مسلماني كه ما را مي شناسد » ادامه مي دهند كه علت كاربردن اين قيد مي تواند اين باشد كه اولا اين مطلب نه به اين معنا كه فقط بر مسلمانان وجوب دارد بلكه چون از آنان انتظار بيشتري مي رود تا به اين عمل بپردازند و از طرف ديگر مسلمانان به كمال نزديك ترند پس وجوب محاسبه به عنوان يكي از عناصر رسيدن به كمال نيز بيشتر احساس مي شود .

نكته ديگر اين قيد را مي توان اختصاص نداشتن وجوب محاسبه فقط بر شيعيان دانست بلكه هر مسلماني كه به

طور نسبي با جايگاه ، شخصيت ، منش و طرز تفكر ائمه آشنايي داشته باشد و بداند كه آن ها بيهوده سخن نمي كنند و از روي حكمت است واجب مي باشد چه اينكه آشنايي كامل با ائمه براي هيچ انسان غير كاملي امكان ندارد و منظور از آشنايي در اين فراز مورد اعتماد دانستن ائمه و سخنانشان را اطمينان آور بداند هست .

نكته ديگري كه در ادامه حديث به آن اشاره شده « في كل يوم» است كه اشاره به لزوم مداومت در محاسبه نفس با انجام آن در هر روز است ؛ در اكثر توصيه هاي ائمه توجه به مداومت و زمان شده است و كاري را كه تداوم نداشته باشد تعبير بيهوده از آن كرده اند و توصيه كرده اند كار كم مداوم بهتر است از كار زياد غير تداوم دار .

معصومين به خوبي آگاه اند كه اگر محاسبه نفس با نظم مشخصي صورت نگيرد و برنامه روزانه اي براي تداوم آن وجود نداشته باشد قطعا انجام چنين محاسبه اي چون از روي احساسات بوده و هدفي را دنبال نمي كند ، هر قدر هم كه كوشش در انجام آن شده باشد به موفقيت دائم نمي رسد و حداكثر موفقيت هاي مقطعي را تجربه مي كند . نيز علت قيد به اين خاطر است كه وساوس شيطاني و تهاجم شيطاني و تهاجم دشمنان ار درون انسان (نفس اماره و مسوله) هر روز با شيوه اي جديد به انسان عرضه مي شوند و اگر محاسبه نفس به عنوان يك كنترل گر هر روز به ارزيابي نپردازد قطعا سرانجام شوم عايد انسان مي شود

حتي اگربه محاسبه قطعي پرداخته باشد .

ايشان در ادامه توجه به كيفيت از محاسبه دارند كه بايد به گونه اي سخت و دقيق باشد كه اعمال حسنه و سيئه و تشخيص آن به روشني و با حداقل خطا صورت گيرد تا بتوان به افزايش و تقويت اعمال حسنه و زدودن سيئات پرداخت .

منظور اين است كه بعضا محاسبه هاي نفساني با خطا در تشخيص حسنه از سيئه مواجه مي شوند و علتش وجود غباري از تزئينات و تسويلات شيطاني بر اعمال سيئه است كه آن ها را زيبا و اعمال حسنه را ناشايست و برگردان نشان مي دهد كه در اين صورت قطعا محاسبه نفس نه تنها سود ندارد بلكه با ضرر نيز همراه است .

آن حضرت در پايان به يكي از اهداف و كاركردهاي محاسبه يعني عدم رسوايي در قيامت اشاره مي فرمايند ؛ علتش اين است كه در محاسبه شخصي در دنيا ، انسان واقف بر گناهاني مي شود كه شايد در گذر زمان غبار غفلت بر آن نشسته باشد اگر به اين عمل نپردازد قطعا در قيامت توسط خداوند به محاسبه پرداخته مي شود و افرادي كه در دنيا به هر نوع داراي كسوت و بزرگي بوده اند در برابر همه با عذابي خوار كننده رسوا خواهند شد و اين همان توصيه اي است كه بارها شد ؛ علي (عليه اسلام) :«عبادالله زنوا أنفسكم من قبل اَن توزَنوا وحاسبوها من قبل أن تحاسبوا» (شريف الرضي،1414 ق :خ40) اي بندگان خدا پيش از آنكه اعمال شما را بسنجند و وزن كنند شما خود آن ها را بسنجيد ، پيش از آنكه اعمالتان

حساب رسي شود ، از خودتان حساب بكشيد .

امام صادق (عليه اسلام) : « فحاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا عليها فانّ للقيامة خمسين موقفا كل موقف مقداره الف سنه (ثم تلاقوله تعالي ) في يوم كان مقدار الف سنه ممّا تعدّون » (سجده/4)(حر عاملي ، 1409 ق :96/432)

2- علي(عليه اسلام) :« من تعاهد نفسه بالمحاسبه امن فيها المداهنه» (تميمي آمدي ، 1410 ق :236) هر كه با خود پيمان بندد به حساب خويش رسيدگي كند از سهل انگاري ايمن مي شود .

علي (عليه اسلام) در اين سخن شريف اشاره به پيمان بستن با خود براي محاسبه نفس مي كنند . نكته اي كه در اين سخن وجود دارد اين است كه ماهيت در پيمان بستن وجود يك هدف و قانوني است كه دو طرف متعهد به اجراي آن هستند .

در محاسبه نفس نيز از يك سو نفس انسان متعهد مي شود كه در تشخيص عيوب و نيز ارزيابي آن در فرآيند خودانتقادي ازهيچ كوشش دريغ نورزدو صادق باشد وانسان خود نيز متعهد مي شودآنچه كه مورد نقد قرار گرفته قبول نموده و انتقاد پذير باشد و نهايت كوشش و دقت را در افزايش حسنات و زدودن سيئات بنمايد و اين نكته اي است كه علي(عليه اسلام) با تعبير پيمان بستن با خود به آن اشاره مي كنند ؛ در واقع وقتي سخن از پيمان مي آيد يقينا ضمانت اجرايي نيز همراه آن است كه بر اساس آن دو طرف بر عهدي كه بسته اند خواهند ماند و در طي يك فرآيند زماني و عملي معقول نسبت به انجام وظيفه معهوده مبادرت خواهند نمود .

نكته ديگر

در سخنان امير بيان،علي(عليه اسلام) ايمني از سهل انگاري به طور مطلق و در اثر محاسبه نفس است.

ايشان اين مطلب را مقيد به دنيا يا آخرت نمي كنند و نيز ايمني از سهل انگاري را در يك جنبه از جوانب كار و زندگي نمي شمرند بلكه با ظرافت و دقت ، آن را به طور مطلق بيان مي كنند تا اشاره بدين باشد كه محاسبه نفس اگر دوام در طول زندگي داشته باشد علاوه بر اين كه موجب ايمني از سهل انگاري نسبت به آخرت مي شود در همين نشاه دنيا نيز مانع از غفلت انسان مي شود و نيز علاوه بر اين كه موجب ايمني از غفلت نسبت به اعمال ديني مي شود، مايه هوشياري در برخورد با مسائل اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و .... مي شود و به نوعي بصيرت زا است .

3- كاظم (عليه اسلام) : « ليس منّا من لم يحاسب نفسه في كل يوم فإن عمل خيرا استزاد الله منه و حمد الله عليه و إن عمل شرّا استغفرالله و تاب اليه » (مفيد ، 1413 ق :26) از ما نيست كسي كه هر روز به حساب خود رسيدگي نكند و ببيند اگر كار نيكي انجام داده ، از خدا توفيق انجام بيشتر آن را بخواهد و خدا را برآن سپاس گويد و اگر كار بدي انجام داده از خدا آمرزش بخواهد و توبه كند .

امام كاظم (عليه اسلام) در كلامي حكيمانه ، ابتدا به محاسبه نفس از دريچه محبت و مودت مي نگرد و شرط محبت و مودت دو سويه با معصومين را در محاسبه نفس مي دانند

. به نظر ايشان تنها امكاني كه براي انسان در رسيدن به كمالات وجود دارد ، محاسبه نفس دائمي است ؛ همچنين بايد اشاره نمود كه اگر كسي محبت ايشان را داشته باشد ، در اعمالش كه شاكله و شخصيت وجودي او را مي سازد ، مي بايست چنان باشد كه موجب خرسندي و رضايت آنان قرار گيرد .

بايد به گونه اي عمل شود كه آن ها عمل مي كنند ، اگر موسي بن جعفر(عليه اسلام) در مقام خشيت از خدا چنان مي گريست كه محاسن ايشان از اشك ، تر مي شد ، دوستدار آن حضرت نيز بايد اين گونه باشد يا اگر مي فرمايد :« عونك للضعيف أفضل الصدقه»(ابن شعبه حراني ، 1404 ق : 414) كمك كردن تو به ناتوان بهترين صدقه است ؛ مريد ايشان بايد به گونه اي به كمك مردم ناتوان بشتابد كه آن را بهترين كار و صدقه بداند و همچنين آن حضرت به عمل كظم غيظ مشهور است بايد دوست دار آن حضرت نيز به كظم غيظ كه امروزه بسيار براي جوامع بشري ضروري است مبادرت ورزد .

بنابراين، محاسبه نفس نيز از جمله اعمال موكد ائمه بوده كه دوستداران آن حضرات نيز بايد با همان تاكيد محاسبه داشته باشند. آن حضرت در ادامه بحث از مداومت مي كنند كه در موارد پيشين بدان اشاره شد .

تاكيد ايشان بر نقش اساسي و اصلي خدا در انجام يك عمل خير و شكر او از ديگر نكات اين سخن است ؛ ايشان معتقدند انجام بيشتر آن كار را بخواه ، حال آنكه اگر فردي در انجام فعلي سهيم نباشد چگونه

مي تواند مايه ازدياد انجام آن شود ايشان همچنين به سپاسگذاري خدا براي انجام فعل نيك اشاره مي كنند كه يقينا منظور شكر حقيقي علاوه بر شكر صوري است ؛ در فرآيند شكر حقيقي مي بايست همواره خدا را صاحب و ولي خود دانست و از انجام اعمال خيرغره نشد؛ ضمن اينكه اصل سپاسگذاري مايه دوام آن فعل و حالت است و افعال خير نيز از اين قاعده مستثني نيست .

در فراز پاياني امام كاظم (عليه اسلام) به اثر بخشي محاسبه نفس تاكيد دارند كه بايد به توبه بيانجامد و صرفا به تشخيص و اطلاع از افعال نيك و بد سرانجام نيابد بلكه همان طور كه با استعانت از خدا و حمد حقيقي او به افزايش افعال نيك بايد مبادرت نمود ، با استغفار از خدا و توبه حقيقي او مي بايست به زدودن و كاستن از انجام امور ناشايست اقدام كرد ؛ علي (عليه اسلام) :« من حاسب نفسه وقف علي عيوبه و أحاط بذنوبه و استقال الذّنوب و اصلح العيوب» (تميمي آمدي ، 1410 ق:215) هر كس به محاسبه نفس خود بپردازد ، از عيب ها و گناهان خويش آگاه مي شود ، چنين فردي سرانجام در زدودن گناه و اصلاح عيوب خود موفق خواهد شد .

4- رضا(عليه اسلام) :« من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر»(مجلسي ، 1403 ق :78/352) آن كس كه نفسش را محاسبه كند ، سود برده و آن كس كه از محاسبه نفس غافل بماند زيان ديده است .

حضرت رضا (عليه اسلام) در اين سخن اشاره به (ربح) و (خسر) به عنوان دو كلمه و اصطلاح

متضاد مي كنند .

بايد توجه نمود كه سود و زيان اشاره شده ، بدون قيد دنيا و آخرت ذكر شده كه نشان از اختصاص نداشتن سود وزيان آن صرفا براي آخرت يا دنيا است و نيز بايد به عدم به كار بردن قيدي در اين سود و زيان به اين كه در چه چيزي مايه سود و يا زيان است نيز توجه مبذول داشت .

به واقع محاسبه نفس و ارزيابي افعال خويش در طول روز هم جنبه مادي و هم معنوي مي تواند داشته باشد چه اينكه در جنبه مادي ، انسان با خودانتقادي ، مي تواند نقاط ضعف و قوت خود را در تعاملات اجتماعي و كاري با ديگران و نيز روابط خانوادگي را به درستي شناسايي كند و نسبت به اصلاح عيوب مادي اقدام نمايد .

در جنبه معنوي نيز ارزيابي اعمال و افكار و سنجش ميزان فاصله شان با مسير قرب الي الله مطرح است كه به هر ترتيب اگر خودانتقادي به شيوه صحيح صورت پذيرد ، هم در روابط و افعال دنيوي و هم در اعمال اخروي تاثير اساسي دارد و مي تواند مايه خسران و يا سعادت و سود انسان را در هر دو دنيا فراهم آورد .

علي(عليه اسلام) : « من حاسب نفسه سعد» (تميمي آمدي ، 1410 ق:7887ح) هر كس نفس خود را محاسبه كند خوشبخت شود .

5-رسول الله (صلي الله عليه و آله) : «لا يكون الرجل من المتقين حتي يحاسب نفسه أشد من محاسبه الشريك شريكة» (حرعاملي ، 1409 ق:16/96) آدمي از پرهيزگاران نمي شود مگر اينكه حساب رسي او از نفسش سخت تر از حساب

كشيدن او از شريكش باشد .

در انديشه ديني تقوا به معناي منع كردن نفس از هرگونه بدي و آلودگي و پيروي از دستورات الهي در تمام جهات زندگي است . تقوا الهي راه فلاح ، نجات و كسب خير دنيا و آخرت است(زينلي، 1418 ق:7/77) امام حسن (عليه اسلام) مي فرمايد :« تقوا درب هر توبه و سرآغاز هر حكمتي مي باشد و هر عملي با تقوا شرافت مي يابد و هر كس از پرهيزكاران نجات يافته به وسيله تقوا بوده »(دشتي ، 1372 ش : 5/144)

از اين عبارات اهميت تقوا به خوبي روشن مي شود ، رسول خدا در اين سخن خود شرط متقي شدن و رسيدن به درجه تقوي الهي را محاسبه نفس ميدانند و معتقدند كه تا محاسبه صورت نپذيرد ، تقوي هم اتفاق نمي افتد و اين نشان از اوج اهميت محاسبه نفس است .

در واقع محاسبه نفس مقدمه اي براي تقوي است چه اينكه حالت وقايه و خود نگه داري و پرهيزكاري اتفاق نمي افتد مگر اينكه انسان بر عيوب خويش واقف شود و بنابر سخن معصومين اين مهم جز از طريق محاسبه نفس امكان رخ دادن ندارد .

علي(عليه اسلام) : « من حاسب نفسه وقف علي عيوبه»(آقا جما خوانساري ، 1346 ش :5/299) هر كس به حساب نفس خود رسيدگي كند به عيوبش آگاه شود .

رسول خدا در ادامه به سخت گيري بر خود در محاسبه اشاره دارند و نكته اي را بيان مي داند كه انسان بايد ابتدا به سخت گيري برخورد توجه كند و نفس خويش را تاديب نمايد سپس به حساب كشيدن از ديگران بپردازد .

اين

مهم چيزي است كه امروزه كمتر به آن توجه مي شود و اگر هر فرد براي نفس خود نگهبان و حسابرس باشد ديگر احتياجي به حسابرسي افراد از يكديگر نخواهد بود و ناهنجاري هاي اجتماعي نيز كاهش مي يابد .

6-رسول خدا (صلي الله عليه و آله) :«أكيس الكيسين من حاسب نفسه و عمل لما بعد الموت و أحمق الحمقي من اتّبع نفسه هواه و تمنّي علي الله الأماني»(مجلسي، 1403 ق:77/40) زيرك ترين زيرك ها كسي است كه به حساب خود برسد و براي بعد از مرگ كار كند و احمق ترين احمق ها كسي است كه از خواسته هاي نفساني پيروي كند و آرزوهاي (باطل) را از خداوند درخواست نمايد .

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در اين فرمايش خويش اشاره به زيركي و حماقت مي فرمايند و معتقدند كه انساني كه به حساب خود رسيدگي مي نمايد و براي بعد از مرگ كار مي كند زيرك ترين زيرك ها است .

يقينا نيز همين طور هست چه اينكه فرد زيرك همواره در هر كاري سعي مي كند با آناليز آن كار و با ارزيابي توانايي و فرصت ها كمترين اشتباه و ضرر را ببينند و بيشترين سود را عايد خود كند .

همچنين نبايد فراموش كرد كه فرد زيرك دورانديش است و بر اساس نگاه به آينده تصميم مي گيرد و سعي مي كند براي رسيدن به هدفي در آينده كه به دنبال آن است تمام جوانب خوب و بد را در نظر بگيرد و با تمام توان در مسير آن بكوشد .

در طرف ديگر انسان احمق همواره در تشخيص سره از ناسره دچار اشتباه است

؛ او خوب را بد و زشت را زيبا مي بيند و سپس در تصميم گيري نيز دچار اشتباه و ناتواني است .

انسان احمق هيچ گاه دورانديشي نمي كند و به اهداف نزديك آن هم به طور اتفاق و نه با تشخيص قبلي بسنده مي كند .حالا اگر زيركي و حماقت در مسائل ديني و مباحث مربوط به ارتباط انسان با خدا باشد قطعا حساسيت بيشتري خواهد داشت كه پيامبر گرامي اسلام نيز با تعبير زيرك ترين و احمق ترين سعي در نشان دادن حساسيت داشته اند .

بنابراين كسي كه به محاسبه نفس پرداخته و بر اساس آن براي آينده بعد از مرگش تدبير مي كند ، زيرك ترين و كسي كه به تبعيت از هواي نفس پرداخته و در غفلت به سر مي برد و صرفا به خيال پردازي و ترسيم آرزوهاي باطل مي پردازد و توقع اجابت آن ها را نيز از خداوند دارد از احمق ترين هاست .

7-علي (عليه اسلام) : حاسبوا باعمالها و طالبوها بأداءالمفروض عليها و الأخذ من فنائها لبقائها و تزوّدا و تأهّبوا قبل أن تبعثوا »(تميمي آمدي ، 1410 ق : ح4934) به حساب اعمال نفس خود رسيدگي كنيد و از آن بخواهيد كه وظايف خود را انجام دهد و از آن جايي كه رفتني است براي آن جايي كه ماندني است بهره گيرد و پيش از آنكه برانگيخته شويد توشه برداريد و خود را آماده كنيد .

علي (عليه اسلام) در اين سخن گوهربار پس از دستور محاسبه نفس ، اشاره به وظايف نفس مي كنند كه از آن بخواهيد تا وظايف خود را انجام دهد .

نفس انسان هم مي تواند مايه سعادت و كمال او را فراهم كند و هم شقاوت و ضلالت را مهيا نمياد . نفس هم مي تواند نماينده خدا در انسان و هم نماينده شيطان در انسان باشد .

بنابراين نفس داراي كاركردهاي مختلف است ، از جهتي مي تواند نفسي مطمئنه و لوامه و ملهمه و مسوي باشد و از طرفي نفس اماره به سوء و مسوله باشد .

اما آنچه علي (عليه اسلام) از وظايف نفس در نظر دارند همان حالت محاسبةالنفس و لوامه مي باشد ؛ كه دراين صورت ايشان معتقدند بايد نفس به وظيفه كنترل و حسابرسي از اعمال و نيز به سرزنش گري نسبت به اشتباهات بپردازد و از طرفي پس از كنترل و حسابرسي و سرزنش گري ، اسبابي را فراهم نمايد تا انسان به پشتوانه نفس مطمئنه بتواند به اعلي درجات سوق كند و ملكوت آسمان ها و زمين را مشاهده نمايد .

ايشان در ادامه التفات دارند به بحث فاني بودن اين دنيا و اعمال دنياييش و از طرفي به ماندگار بودن آخرت توجه مي نمايند . منظور اين است كه بايد نفس را متنبه كرد كه اين دنيا و اعمالش فاني است مگر آن زمان كه به قصد تقرب به خدا صورت گيرد كه اين باعث مي شود تا اولا نفس در محاسبه اعمال اين عقيده را ميزان قرار دهد و از طرف ديگر دچار تسويف نشود و بداند كه اين دنيا بقايي ندارد و هر آن امكان دارد فرد به پايان عمرش برسد و اگر به خود در محاسبه اعمال سخت نگرفته باشد و توبه نكرده باشد قطعا دچار

خسران خواهد شد .

ايشان در پايان اين سخن اشاره به نكته اي مي كنند كه توشه برداري از دنيا تا قبل از آغاز رستاخيز و قيامت ادامه دارد و با مرگ اين فرآيند اخذ نيكي ها و بدي ها پايان نمي پذيرد و انسان مي تواند از طريق باقياتي كه در دنيا مي گذارد كه صالح است يا باطل به توشه برداري اقدام كند و نيز خيرات و مبرات ديگران در باب فرد در برزخ همچنان مفيد است .

8- سجاد (عليه اسلام) :« يا بن آدم إنّك لا تزال بخير ما كان لك واعظ من نفسك و ما كانت المحاسبه من همّك» (حر عاملي،1364 ش :96/433) اي فرزند ادم ، تو تا زماني كه خود واعظ خويش باشي و به محاسبه (اعمال) خويش بپردازي ، پيوسته درخير و خوبي به سر خواهي برد .

زين العابدين (عليه اسلام) در ابتداي كلام خويش اشاره به فرزند آدم بودن مي كنند ؛ در حالي كه مي توانستند از ديگر اسامي و القاب براي مخاطبين استفاده كنند . اما به كار بردن اين تركيب اشاره به اين دارد كه شما فرزندان آدم (عليه اسلام) اگر همچون او باشيد كه وقتي دچار ترك اولي شد و به دنيا هبوط فرمود ، به خود آمد و واعظ خويش شد و از آن به بعد به سرزنش خويش پرداخت و توبه نصوح كرد و به همين جهت مورد مغفرت حق تعالي قرار گرفت و همچنان در مقام نبوت و سعادت باقي ماند ؛ قطعا شما نيز مشمول مغفرت الهي و رسيدن به سعادت خواهيد شد .

همچنين اين تركيب اشاره به شموليت اين

توصيه به همه مردم جهان با هر آئين و مكتبي است كه قطعا اگر به محاسبه صحيح نفس بپردازند در اولين فرصت آئيني بهتر از اسلام و تشيع نيابند و به آن بگرايند .

در ادامه به رابطه مستقيم مداومت در محاسبه نفس با خير و سعادت اشاره مي شود كه تا زماني كه به محاسبه نفس مداومت ورزيده شد ، خير و خوبي نيز پيوسته خواهد بود .

قطعا منظور ازخير و خوبي نيز هم بركت و خوشبختي در اين دنيا و هم منزلت و سعادت دائمي در آخرت است .

9-رسول خدا (صلي الله عليه و آله) : « و علي العاقل ما لم يكن مغلوبا أن تكون له ساعات ، ساعه يناجي فيها ربّه و ساعة يحاسب فيها نفسه و ساعة يتفكر فيها صنع الله وساعه يخلوا فيها بحظ نفسه من الحلال» ( حر عاملي ، 1364 ش : 96/434) بر شخص خردمندي كه مغلوب و مقهور نگشته ( سرگرم دنيا طلبي نشده ) سزاوار است كه ساعات خود را تقسيم كند ، ساعتي را به مناجات با پروردگارش بگذراند و در ساعتي از نفس خود حساب بكشد و در ساعتي به نيكويي هايي كه خداوند با او نموده است انديشه كندو ساعتي را به بهره بردن نفسش از حلال خلوت كند .

پيامبر محاسبه نفس را بر هر انسان عاقل و خردمندي كه مغلوب و ديوانه و مسحور و نيز سرگرم دنياطلبي نشده سزاوار ميداند چه اينكه انسان عاقل كسي است كه سعي ميكند با كنترل و ارزيابي كارها حداقل آسيب را بپذيرد و با حداكثر بهره مواجه شود .

بنابر اين، استفاده از محاسبه نفس

به عنوان يك ابزار كنترل و ارزيابي اعمال خويش براي شخص عاقل سزاوارتر است از ديگران چه اينكه به توسط محاسبه ، با نقص هاي خويش آشنا مي شود و سعي در دفع آن مي نمايد .

نكته ديگر در اين سخنان عاقل بودن به شرط مغلوب نشدن است ؛ گرچه مي توان اين غلبه را ديوانگي يا مسحور شدن دانست ولي بايد مغلوب نشدن و عاقل ماندن را سرگرم دنياطلبي نشدن دانست چه اينكه دنيادوستي و دنياپرستي است كه هر انسان عاقل را دچار مستي و سستي مي كند و هوش و عقل آدمي را از او مي گيرد .

در ادامه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با اشاره به تقسيم ساعات زندگي به چهار دسته مي كنند ؛ كه محاسبه نفس يكي از آن هاست . اين مي تواند دو پيام داشته باشد ، نخست اينكه محاسبه نفس در ساعتي مشخص از زندگي انسان جاي گيرد يقينا موجب نظم در اين عمل و به تبع آن موفقيت در كار خواهد بود و نيز نبايد فراموش كرد كه دوام محاسبه را نيز با خود به همراه دارد و همان طور كه پيش تر گفتيم بر اساس فرمايش هاي معصومين اگر فعلي با نظم و دوام همراه باشد هر قدر هم كه كم باشد مثمر ثمر خواهد بود .

نكته دوم از اين تقسيم ساعات اين است كه وقتي پيامبر عقلا را توصيه به تقسيم ساعات زندگي پُر بارشان به چهار دسته مي كنند ، بدين معنا است كه اين چهار دسته از افعال مي بايست حساس ترين و ضروري ترين اعمال باشد كه در دنيا

و آخرت انسان نياز است كه دسته نخست اختصاص به مناجات با پروردگار براي غذاي ضروري روح دارد و در مرتبه دوم به محاسبه نفس اشاره مي شود كه براي عدم انحطاط و از طرفي رسيدن به كمال ضروري است .

در مرتبه سوم به انديشه ورزي اشاره مي شود و در مرتبه آخر به تمتع از نعمات حلال خدا اشاره مي گردد.

بنابر اين، اهميت محاسبه نفس در اين سخنان درربار رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) كاملا نمايان است .

-10رسول (صلي الله عليه و آله) :« لا يكون العبد مومناً حتي يحاسب نفسه أشدّ من محاسبه الشريك شريكه و السيّد عبده» بنده مومن (حقيقي) شمرده نمي شود مگر اينكه از نفس خود حساب بكشد ، آن هم حساب كشيدني كه به مراتب سخت تر و دقيق تر از حسابي باشد كه شريك از شريك خود و آقا از بنده خود مي كشد .

ايمان به معناي اذعان و تصديق به چيزي و التزام به لوازم آن است (طباطبايي ، 1417 ق :15/6) و تصديق توام با تسليم و اطمينان خاطر است .(قرشي بنايي ، 1377 ش :7/96) .

بنابراين ايمان حقيقي فقط گفتار نيست بلكه همان طور كه امام صادق(عليه اسلام) فرمود : ملعون است ملعون ، كسي كه بگويد ايمان فقط گفتار است بدون عمل (كليني ، 1362 ش:2/409) و درباره اهميت ايمان حقيقي بايد گفت كه علي (عليه اسلام) مي فرمايد : انسان به سبب ايمان به سوي مرتبه بالاي نيكبختي و نهايت سرور و شادماني بالا برده مي شود (تميمي آمدي ، 1490 ق :298) .

بنابر اين، ايمان با چنين تعريفي داراي اهميت

والايي است اما پيامبر گرامي اسلام با اين وجود شرط مومن بودن را محاسبه نفس مي داند و آن را مقدمه اي بر ايمان حساب مي آورند .

همان طور كه اشاره شد ايمان التزام به لوازم تصديق يك چيز است همچون تصديق به وجدانيت الهي و افرادي كه به يگانگي خدا ايمان دارند قطعاً به لوازم آن نيز التزام دارند و وفتي اسلام را پذيرفتند مي بايست به لوازم آن همچون محاسبه نفس پايبند باشند چه اينكه ايمان فقط به حرف نيست بلكه به عمل است و زماني كه محاسبه نفس اتفاق افتد راه هاي نفوذ شيطان و نفس اماره و توليد گناهان شناسايي مي شود و جلوي آن گرفته مي شود و موجب مستحكم شدن پايه هاي اعتقاد به خدا و در نهايت منتج به ايمان مي شود.

11-علي (عليه اسلام) : « من ساس نفسه أدرك السياسة»(تميمي آمدي ، 1410 ق : 8013 ح) هر كس روح خود را خوب مديريت كند ، به خوبي هاي مديريت رسيده است .

علي (عليه اسلام) در اين سخن به مديريت روح اشاره مي فرمايند و منظور از آن اين است كه طبيعتا هر مديريتي داراي يك فرآيند نظارت و كنترل ، فرآيندي در ارزيابي و شناسايي نقاط ضعف و قوت و تيز تدبير در جهت رفع موانع و زدودن نقاط تاريك و رشد و گسترش دادن نقاط قوت است همچنين دورانديشي از ديگر شاخصه هاي يك مديريت مي باشد .

حال اگر آنچه قرار است مديريت شود ، با حساسيت بالايي همراه باشد قطعا مديريت آن نيز مي بايد سخت تر باشد و كسي كه بتواند روح را

مديريت كند قطعا توانايي هاي يك مديريت موفق را كسب كرده و به سخن علي (عليه اسلام) به همه خوبي هاي مديريت رسيده است .

بنابر اين، در اين سخن ، دو نكته نهفته بود ، نخست اين كه مديريت روح به نوعي رابطه مستقيمي با محاسبه نفس دارد و نكته ديگر اين كه اگر كسي بتواند روح سركش را آرام كند و مديريت نمايد قطعا توانايي مدير خوب را كسب كرده و به همه توانايي هاي يك مديريت قوي رسيده است .

همان طور كه مشخص شد مديريت چنين امري (روح) يقينا سخت و طاقت فرسا خواهد بود به همين جهت است كه علي (عليه اسلام) آن را با يك معين لازم مي داند و مي فرمايد : « سوسوا أنفسكم بالورع» (تميمي آمدي ، 1410ق : 5588) روح خود را با پرهيزگاري مديريت كنيد .

تقوي مجمع خير و فوز و رهايي از هر شري است (ابن عجيبه ، 1419ق : 2/36) تقوا وسيله اي براي هموار سازي راه رسيدن انسان به رستگاري و فلاح است چرا كه ايجاد حالت وقايه براي نفس و تزكيه آن از ناپاكي ها و رذائل اخلافي ، انسان را به مقام فلاح مي رساند .

بنابراين، چنين ابزاري مي تواند به كمك مديريت سخت روح آيد و آن را به آساني تبديل نمايد .

لازمه مديريت روح و محاسبه و خودانتقادي تا آنجايي است كه علي (عليه اسلام) مي فرمايد : « من حقّ الملك أن يسوس نفسه قبل جنده»(تميمي آمدي ، 1410ق : 933) رهبر يك اجتماع بايد قبل از سرپرستي سربازانش ، روح خود را مديريت و سرپرستي كند .

بنابر

اين، لازمه رهبري يك جامعه آن است كه سرپرست آن اجتماع ابتدا روح خود را سرپرستي كند و به محاسبه و خودانتقادي روي آورد ؛ قطعا علت آن را مي توان در ميزان اثر بخشي فرمان يك رهبر مدير بر روح خود با يك رهبري كه توجهي به نفس خود ندارد مشاهده كرد چه اينكه يك مدير خود ساخته قطعا تصميماتش نيز با كنترل و ارزيابي قبلي توسط نفس همراه است و بعداز انجام آن تصميم نيز ارزيابي ميزان موفقيت عمل پرداخته و در صورت عدم رضايت ، خود را سرزنش كرده و مسئوليت ها را به گردن مي گيرد.

علي (عليه اسلام) معتقد است كه عاقل ترين رهبران كسي است كه :« أعقل الملوك من ساس نفس للرعيه بما سقط عنه حجتها و ساس الرعيه بما تثبت به حجته عليها» (تميمي آمدي ، 1410 ق: 3350) عاقل ترين رهبر آن است كه روح خود را به گونه اي مديريت كند كه مردم نتوانند هيچ اشكالي بر كارهاي او بگيرند و مردم را چنان سرپرستي كند كه حجت را بر آن ها تمام كرده باشد .

منظور از «مردم نتوانند هيچ اشكالي بر كارهاي او بگيرند» در واقع به گونه اي روح خويش را مديريت كند و مورد محاسبه و انتقاد قرار دهد كه كمترين اشكالي در كارهاي او ظاهر باشد تا مردم بخواهند از او اشكال و انتقاد كنند و بنابر اين، (هيچ اشكال) را بايد عدم وجود اشكال در ظاهر و به گونه اي كه جمع كثيري از مردم متوجه آن شوند تعبير كرد و علت آن را در ادامه مي فرمايند كه بتواند طوري

مردم را سرپرستي كند كه چون مردم نتوانسته اند اشكال عمده اي از او بيابند و او نيز به درستي به وظيفه خود عمل كرده پس باعث مي شود كه اتمام حجت با مردم بكند و مدعي شود كه هر آنچه در توان بوده انجام داده است .

12- علي (عليه اسلام) :(و قد سئل عن كيفية محاسبه النفس):«إذا أصبح ثم أمسي رجع إلي نفسه و قال: يا نفس إنّ هذا يوم مضي عليك لا يعود إليك أبداً و الله سائِلك رسول الله فيها أفنيته ، فما الذي عملت فيه؟أذكرت الله أم حمدته؟ أقضيت حق أخ مؤمن؟أنفس عنه كربته ؟ أحفظته بظهر الغيب في اهله وولده؟أحفظته بعد الموت في مخلفيه؟أكففت عن غيبه أخ مؤمن بفضل جاهك؟أأعنت مسلما؟ما الذي صنعت فيه؟فيذكر ما كان منه،فإن ذكرناه جري منه خير،حمدالله عزّو جل و كبره علي توفيقه و إن ذكر معصية أو تقصيراً استغفرالله عزّوجل و عزم علي ترك معاودته»(مجلسي ، 1403ق:70/16) وقتي كه يك روز را به پايان رساند به روحش خطاب كند كه اي روح!امروز كه بر تو گذشت ، ديگر هرگز بر نخواهدگشت بخدا سوگند!مامور الهي ، از تو خواهد پرسيد كه امروز را چگونه گذراندي؟چه كارهايي كردي؟آيا به ياد خدا بودي؟آيا حقوق مومنان را رعايت كردي؟آيا مسلماني را ياري نمودي و ... پس اگر بگويد كه كار خيري انجام دادم ، خدا را سپاس گويد و اگر معصيتي مرتكب شده باشد ، از خدا طلب آمرزش كند و تصميم جدي بر تركش گيرد .

علي (عليه اسلام) در اين سخنان پُر بار خويش اشاره اي به چگونگي و كيفيت و فرآيند محاسبه

و خودانتقادي دارند . نخست آن حضرت بهترين زمان جهت خودانتقادي را پايان يك روز و آغاز شب مي دانند .در باب علت و چرايي اين زمان بايد گفت كه اولا در شب انسان با يك آرامش ذهني و جسمي بيشتري نسبت به روز رو به رو است كه علتش اين است اولا طبيعت شب بر اساس آيات قرآن آرامش زا است « وجعلنا الليل سكناً» ؛ ثانيا دغدغه هاي فكري انسان ها عمدتا در باب وظايف و افعال اجتماعي و روابط و تعاملات اجتماعي است كه با شروع شب عمدتا كاهش يا پايان مي يابد و نيز به جهت كم بودن جنب و جوش و فعاليت هاي انساني در شهر ، شب داراي آرامش صوتي و تصويري بيشتري است و همه اين موارد باعث مي شود تا تمركز در شب فزوني يابد و بهتر و كيفي تر بتوان فكر كرد .

علت ديگر انتخاب چنين زماني براي محاسبه نفس ، اتمام يك روز با انواع افعال و عكس العمل هايي است كه توسط انسان ها رخ داده است و روز را بايد مجموعه اي از حوادث و اتفاقات كل عمر در مقياس كوچك دانست . به همين جهت است كه وجود محاسبه در شب مي تواند با نتايج بيشتري همراه باشد و با جامعيت بهتري بتوان درباره خود قضاوت كرد .

آن حضرت در ادامه به گذران عمر و عدم بقاي آن اشاره مي كنند و معتقدند كه نفس را بايد نسبت به كوتاهي زمان دنيا وعده بازگشت ساعات و آنات انسان حساس كرد تا نكند به تسويف و امروز و فردا كردن در عمل به

وظايف گرفتار آيد.

ايشان در ادامه معتقدند كه انسان بايد در جريان محاسبه نفس چند شاخصه را در نظر داشته باشد ؛ نخست ياد خدا و حمد او . ياد خدا داراي مراتب متعددي است و نيز شامل ذكر زباني و حقيقي و قلبي مي شود .

آنچه مي بايست از اين فرمايش امير (عليه اسلام) برداشت نمود ، ذكر حقيقي و دائم است . بدين معنا كه چه مقدار از ساعات روز را به فكر تقرب خدا به افعال و تعاملات پرداخته ايم و نقش خداباوري در ذهن و قعل و تصميم ما چه ميزان بوده؟ و در بحث حمد نيز بايد توجه به ذو مراتب بودن آن بشود اين كه حمد خود به دو نوع حقيقي و زباني تقسيم مي شود و منظور از (چه ميزان از روز را به حمد گذراندي؟) يعني چه ميزان از افكار و اعمالت در جهت كسب رضاي الهي بوده كه قطعا اگر موفق به كسب رضاي الهي شده باشي، گذران ساعت را نيز به حمد حقيقي الهي پرداخته اي .

در ادامه علي(عليه اسلام) به رعايت نمودن حقوق برادران ديني اشاره مي فرمايند كه قطعا چون حقوق مومنان نسبت به هم ذو مراتب است ، شموليت اين حقوق قطعا گسترده خواهد بود .

ايشان در ادامه به ياري نمودن و عون نسبت به مسلمان ديگر اشاره مي فرمايند كه معونت و دستگيري چون ديگر موارد داراي انواع و اقسام است ممكن است فردي به ظاهر در حال كمك به مسلمان ديگري نيست ولي كاري كه در حال انجام دادن است و يا فكري كه در سر مي پروراند به طور

غير مستقيم مي تواند گره از كار برادر ديگر مسلمانش باز كند .

در پايان نيز اشاره به نتيجه بخش بودن محاسبه دارند كه اگر در اين فرآيند كار خيري يافتي خدا را سپاس حقيقي گو و اگر معصيتي مرتكب شده از خدا آمرزش طلب كن و تصميم جدي بر ترك معاصي بگير و توبه نصوح كن .

اثرات و كاركردهاي خودانتقادي

وقوف بر كاستي ها

: وقتي انسان به حساب خود رسيدگي كند، اگر عيب و ايرادي در كارهايش باشد ، برايش آشكار مي شود، اين مطلب در سخنان گوهر بار علي (عليه اسلام) چنين آمده است :« من حاسب نفسه وقف علي عيوبه»(آجمال خوانساري،1346 ش: 5/399)هر كس به حساب خود برسد ، بر عيب هاي خويش آگاهي مي يابد .

اين عيب و كاستي ها امكان دارد ظاهري يا باطني باشد ، به هر حال پس از محاسبه، براي فرد مشخص مي شود كه كجاي كارش عيب دارد ولي اگر به ارزيابي خود نپردازد ، از چنين دستاوردي محروم خواهد ماند .

اصلاح خويش

: انسان عاقل ، وقتي به عيب خويش آگاه شد به طور طبيعي نسبت به آن حساس مي شود و اگر وجدان بيداري داشته باشد تلاش مي كند آن عيب را از خود دور سازد .

علي(عليه اسلام) : «ثمرة المحاسبه صلاح النفس»(آقا جمال خوانساري ، 1346 ش : 3/334) ميوه محاسبه ، اصلاح خويش است و همان گونه كه آدمي با ايستادن رو به روي آينه ، سر و وضع ظاهري خود را مرتب مي كند ، محاسبه و خود انتقادي نيز چون آينه اين فرصت را به او مي دهد كه اعمال و رفتار خويش را سامان دهد .

كسب كمال

: كساني كه به اعمال خويش رسيدگي مي كنند ، خواه ناخواه، راه هاي سقوط وسعود را بهتر مي شناسند و در نتيجه راه كمال را مي پيمايند و از گمراهي و سقوط مي رهند ، كه نمونه آن را مي توان متنبه شدن فضيل عياض دانست كه با آيه «ألم يأن الذين آمنوا» به توبه نصوح پرداخت و توانست در اندك زماني راه كمال را پله پله پيموده و از عرفاي بزرگ زمان خود شود .

خوشبختي

: سعادت و نيكبختي نيز نتيجه سه كاركرد ياد شده است و بديهي است آن كس كه به كاستي هايش آگاه شود و آن را اصلاح نمايد ، به نيك بختي نيز نايل خواهد شد . اين كاركرد نيز در سخنان گوهربار علي (عليه اسلام) منعكس شده است :«من حاسب نفسه سعد»( آقا جمال خوانساري ، 1346ش 5/83).

حسابرسي آسان در قيامت

: در قرآن سخن از حساب سخت و آسان به ميان آمده و در قيامت ، عده اي به سختي و دقت تمام مورد محاسبه قرار مي گيرند كه خود اين حساب و كتاب ، بسيار رنج آور و نوعي عذاب است ولي از برخي نيز با ملايمت و احترام ، آسان حساب كشي مي شود؛«فامّا من اوتي كتابه بيمينه فسوف يحاسب حساباً يسيراً»(انشقاق/7و8)اما كسي كه كارنامه اش به دست راستش داده شود ، پس به زودي ، به گونه اي آسان محاسبه مي شود .

افزايش حسنات و آمرزش گناهان

: خودانتقادي ، سبب مي شود كه مومن از گناهان و خطاهاي گذشته توبه كرده ، به جبران بدي ها همت گمارد تا در جرگه توبه كنندگان قرار گيرد كه محبوب خداوند هستند :«إن الله يحبّ التوّابين و يحبّ المتطهّرين»(بقره/322) خداوند ، توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد .

و از طرفي چون پس از محاسبه و توبه ، كارهاي نيكو انجام مي دهد ، طبق سنت الهي كار نيك ، اثر كار ناشايست را از ميان مي برد ؛ «إن الحسنات يذهبن السيئات ذلك ذكري لذاكرين»(هود/114)

و بالاتر اينكه محاسبه و توبه واقعي سبب مي شود مومن، مورد عنايت الهي قرار گيرد و به سبب لطف خدا، حتي سيئات او نيز به حسنات تبديل شوند . به اين ترتيب مومن تواب، پاداشي دوسويه دريافت مي كند«من تاب و آمن و عمل صالحاٌ فاولئك يبدّل الله سيئاتهم حسنات و كان الله غفوراً رحيماً»(فرقان/70)

مستوليت پذيري و كاهش ناهنجاري هاي اجتماعي :

بايد اين مورد را برآيندي بر اثرات قبلي دانست چه اينكه خودانتقادي و كنترل و ارزيابي خويش چون باعث وقوف انسان بر خطاهاي خويش مي شود و سپس به تقويت اعمال نيكو و زدايش اعمال ناشايست مي پردازد او را فردي مسئول بر خود بار مي آورد .

چنين فردي اگر به مداومت اين امر اهتمام ورزد بي شك در همه اعمال ، رفتار ، گفتار و حتي تفكرات خويش مسئوليت پذيري را سرلوحه زندگي خود قرار مي دهد .

واژه مسئوليت در عرف عام به مفهوم تصميم گيري مناسب است كه فرد در چارچوب هنجارهاي اجتماعي و انتظاراتي كه معمولا از او مي رود ، دست به انتخابي بزند و اين انتخاب سبب

ايجاد روابط انساني مثبت ، افزايش ايمني ، موفقيت و آسايش خاطر مي شود ؛ افرادي كه احساس مسئوليت مي كنند به ابزار ، نگرش ها و منابعي كه براي ارزيابي موثر موقعيت ها نياز دارند ، مجهز هستند و به انتخاب هايي دست مي زنند كه براي خود و اطرافيانشان مناسب است .

مسئوليت پذيري اغلب به نوعي ارتباط افراد و محيط آن ها اشاره دارد . در مسئوليت پذيري نگرش فرد نسبت به اقداماتي كه انجام مي دهد ، نيز بخشي از پاسخ او را مي سازد.(فيشر و نيجهوف ، 2005: 157) .

اقدام مسئولانه مستلزم پاسخي است كه بر اساس مقاصد و انگيزه هاي اقدامات و فعاليت ها ارائه گردد .

باونز ، ادعا مي كند كه براي پاسخ گو بودن بايد فرصت مسئولانه عمل كردن وجود داشته باشد . (پترسون ، 1974: 85) بنابر اين، وقتي انسان مسئوليت پذير و خود كنترل شد، ديگر هرج و مرج رفتاري ، فكري و گفتاري در او وجود نخواهد داشت و هر رفتار، گفتار و فكري بر اساس نظم ، قاعده و با ضمانت پاسخگويي خواهد بود و رعايت هنجارهاي خانوادگي ، مذهبي و اجتماعي خواهد شد و از ناهنجاري هاي اجتماعي به شدت كاسته خواهد شد .

نتيجه گيري

انسان موجودي است كمال گرا و داراي اهداف گوناگون لكن آن هدفي كه او را موجودي بي هدف و عبث قرار نداده چيزي جز عبوديت خدا به معناي تام خود و با رعايت مراتب آن و تقرب به خداوند كه مايه سعادت و كمال جاودانه او مي شود نيست .

او براي رسيدن به اين هدف مي بايد خود

را از آلودگي هاي گناه دور نگه دارد و به پاكيزي هاي اعمال صالح برساند . اين مهم تحقق نمي يابد جز از طريق خود انتقادي و محاسبه و كنترل خويش كه در روايات از آن به عنوان مايه سعادت ، شرطي براي تقوي و ايمان و مسلمان بودن تعبير شده كه داراي روش مشخصي است و بهترين زمان براي آن ابتداي شب بنا بر فرموده علي(عليه اسلام) است .

آنچه از فرمايشات ائمه بر مي آيد ؛ اگر فرآيند خود انتقادي به طور صحيح و كامل و مداوم صورت گيرد منتج به احساس مسئوليت فردي و جمعي و كاهش آسيب هاي ناشي از تكثر گناهان مي شود چه اينكه فرد را از غفلت و روزمرگي در انجام گناه بازداشته و به اعمال صالح عادت مي دهد .

چنين ابزار مهمي كه مي بايد در جوامع امروز مورد توجه قرار مي گيرد و حضورش بيشتر احساس مي شود متاسفانه از سوي بد خواهان انسانيت مورد غفلت قرار مي گيرد كه مي طلبد پژوهشگران ديني در جهت مخالفت و مقابله با آن ها گام برداشته و به پژوهش هاي بيشتري در اين حوزه اهتمام ورزند و موضوعاتي چون، خود انتقادي و نقش آن در توسعه جوامع انساني ، گونه شناسي خودانتقادي (به فردي ، به اجتماعي و...) ، بررسي مفهومي خودانتقادي در اسلام و مكاتب روانشناسي و جامعه شناسي ، خود انتقادي و مصاديق آن در قرآن وحديث ، انتظار و ارتباط آن با خودانتقادي و ... اهتمام ورزند .

والحمدلله و سلام علي عباده المنتجبين و الصالحين .

منابع

1-قرآن مجيد

2-آبركرامبي،نيكولاس،درآمدي برجامعه شناسي،تهران،نشرني،1388ش

3-ابن بابويه قمي(مشهوربه شيخ صدوق)،ابي جعفرمحمدبن

علي،عيون اخبارالرضا،چاپ اول،تهران،انتشارات اسلاميه،بي تا

4-ابن شعبه حراني،حسن بن علي،تحف العقول،چاپ دوم،قم،جامعه مدرسين،1404ق

5-ابن عجيبه،احمدبن محمد،البحرالمديدفي تفسيرالقرآن المجيد،قاهره،1419ق

6-ابن منظور،محمدبن مكرم،لسان العرب،چاپ سوم،بيروت،دارالفكر،1414ق

7-اسلامي،سيدحسن،اخلاق نقد،چاپ اول،قم،معارف،1383ش

8-آقاجمال خوانساري،محمدبن حسين،شرح خوانساربرغررالحكم ودررالكلم،چاپ اول،تهران،دانشگاه تهران،1346ش

9-بستاني،فوادافرام،فرهنگ ابجدي،تهران،انتشارات اسلامي،1370ش

10-تميمي آمدي،عبدالواحدبن محمد،غررالحكم ودررالكلم،چاپ دوم،قم،دارالكتاب الاسلامي،1410ق

11-جوهري،اسماعيل بن حماد،صحاح تاج اللغه،چاپ اول،بيروت،دارالعلم،1399ق

12-حرعاملي،محمدبن حسن،وسائل الشيعه،چاپ اول،قم،موسسه آل البيت،1409ق

13- حرعاملي،محمدبن حسن،جهادالنفس،چاپ اول،تهران،انتشارات ناس،1364ش

14-حقاني زنجاني،حسن،پژوهشي درارزش هاي اخلاقي،تهران الزهراء،1383ش

15-دشتي،محمد،نهج الحياه،چاپ اول،قم،بنيادفرهنگي امام رضا(ع)،1372ش

16-دهخدا،علي اكبر،لغت نامه،تهران،دانشگاه تهران،1377ش

17-زحيلي،وهبه بن مصطفي،التفسيرالمنيرفي القصيده والشريعه،چاپ دوم،بيروت،دارالفكر،1418ق

18-زرين كوب،عبدالحسين،آشنايي بانقدادبي،چاپ ششم،تهران،سخن،1380ش

19-سيدبن طاووس،علي بن موسي بن جعفر،فلاح السائل،چاپ اول،قم،دفترتبليغات اسلامي،1372ش

20-شريف الرضي،محمدبن حسين،نهج البلاغه،چاپ اول،قم،هجرت،1414ق

21-شريفي،احمدحسين،مقاله آيين زندگي،قم،نشريه معارف،شماره23،1385 ش

22-صفايي حائري،علي ،روش نقد،قم،ليله القدر،چاپ دوم،1386ش

23-طباطبايي،محمدحسين،الميزان في تفسيرالقرآن،چاپ پنجم،قم،دفترانتشارات اسلامي،1417ق

24-طبرسي،فضل بن حسن،مجمع البيان في تفسيرالقرآن المجيد،چاپ سوم،تهران،ناصرخسرو،1372ش

25-طريحي،فخرالدين،مجمع البحرين،چاپ سوم،تهران،مرتضوي،1375ش

26-طوسي،محمدبن محمدنصيرالدين،اخلاق ناصري،تهران،كتابفروشي علميه اسلاميه،بي تا

27-كلانتري،علي اكبر،اخلاق زندگي،چاپ اول،قم،معارف،1385ش

28-كليني،محمدبن يعقوب،الكافي،چاپ دوم،تهران،انتشارات اسلاميه،1362ش

29-فيروزآبادي،محمدبن يعقوب،قاموس المحيط،بيروت،دارالفكر،بي تا

30-قريشي بنايي،سيدعلي اكبر،احسن الحديث،چاپ سوم،تهران،بنيادبعثت،1377ش

31-قمي،عباس،سفينه البحار،چاپ اول،نجف،مطبعه علميه،1355ش

32-مصباح يزدي،محمدتقي،اخلاق درقرآن،قم،موسسه آموزشي امام خميني،1380ش

33- مصباح يزدي،محمدتقي،پندهاي امام صادق به رهپويان صادق(ع)،موسسه آموزشي امام خميني،1380ش

34-مطهري،مرتضي،اسلام ومقتضيات زمان،تهران،صدرا،1368ش

35-معلوف،لوييس،المنجدالابجدي،تهران،فقيه،1363ش

36-مفيد،محمدبن محمد،الاختصاص،چاپ اول،قم،المعترالعالمي لالفيه الشيخ المفيد،1413ق

37-مقري البيهقي،احمدبن علي،تاج المصادر،تهران،موسسه مطالعات وتحقيقات فرهنگي،1375ش

38-محمدي ري شهري،محمد،ميزان الحكمه،چاپ نهم،قم،دارالحديث،1387ش

39-مجلسي،محمدباقر،بحارالانوار،چاپ دوم،بيروت،دارالاحياءالتراث العربي،1403ق

40-ملكي تبريزي،جوادبن شفيع،رساله لقاءالله،چاپ اول،تهران ،فيض كاشاني،1372ش

41-نراقي،مهدي،جامع السعادات،چاپ دوم،تهران،حكمت،1366ش

42-نوري،حسين بن محمدتقي،مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل،چاپ اول،قم،آل البيت،1408ق

منابع لاتين:

43-Fiss cher,o…and Nishof,A.(2005),"Emplicarion of business ethics for quality management

44-Peterson,E.(1974)"consumerism as a retailers asset,Havard Business Review,May/June

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109