دانشنامه احاديث پزشكى

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان قراردادي : موسوعة الاحاديث الطيبة. فارسي

عنوان و نام پديدآور : دانش نامه احاديث پزشكي / محمدي ري شهري، با همكاري مرتضي خوش نصيب...[ و ديگران].؛ ترجمه حسين صابري.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، سازمان چاپ و نشر ، 1385 .

مشخصات ظاهري : 672ص.

فروست : مركز تحقيقات دارالحديث؛ 94.

شابك : 38000 ريال : 964-493-029-0 ؛ 50000 ريال (چاپ پنجم) ؛ 7000 ريال (چاپ هفتم) ؛ 90000 ريال : چاپ دهم : 978-964-493-029-4

يادداشت : با همكاري مرتضي خوش نصيب، محمدتقي سبحاني نيا، رسول افقي، احمد سعادت فر.

يادداشت : چاپ سوم.

يادداشت : چاپ پنجم و هفتم: 1386.

يادداشت : چاپ دهم: 1388.

يادداشت : كتاب حاضر در چاپ دوم 1383 توسط همين ناشر به صورت دو جلدي چاپ شده و در چاپ حاضر با حذف متن اصلي عربي آن به صورت تك جلدي به چاپ رسيده است.

يادداشت : نمايه.

موضوع : پزشكي -- احاديث

موضوع : احاديث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده : خوش نصيب، مرتضي، 1342-

شناسه افزوده : صابري، حسين، 1345-، مترجم

شناسه افزوده : موسسه علمي - فرهنگي دارالحديث . سازمان چاپ و نشر

رده بندي كنگره : BP141/5 /پ4 م33041 1385الف

رده بندي ديويي : 297/214

شماره كتابشناسي ملي : 1041209

ص: 1

جلد 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيش گفتار

اهميّت پزشكى

طبابت ، كار خداوند است

پيش گفتاراهميّت پزشكىدر حوزه علوم بشرى ، پزشكى ، سرآمد همه دانش هاست ؛ چرا كه فلسفه ساير علوم ، بهره ورى انسان از مواهب زندگى است و اين هدف ، جز در پرتو سلامت جسم و جان ، ميسّر نيست . (1) از اين رو ، امام باقر عليه السلام مى فرمايد: بدان كه نه هيچ دانشى چون جُستن سلامت است و نه هيچ سلامتى چون سلامتِ دل . (2) اين سخن ، به روشنى نشان مى دهد كه از نگاه اسلام ، طبّ روان ، ارجمندتر از طبّ تن ، و طبّ تن ، ارزشمندتر از ساير علوم است. اين حديث نبوى نيز بدين معنا اشاره دارد كه مى فرمايد : دانش بر دو گونه است : دانش دين ها و دانش بدن ها . (3)

طبابت ، كار خداوند استقرآن كريم ، از ابراهيمِ خليل عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:

.


1- .چنان كه از اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام روايت شده كه فرمود : «بِالعافِيَةِ توجَدُ لَذَّةُ الحَياةِ؛ لذّت زندگى با عافيت (سلامت) به دست مى آيد » (غررالحكم ، ح 4207) .
2- .ر. ك : ج1 ، ص 33 ح 4 .
3- .ر. ك : ج1 ، ص33 ح 1 .

ص: 8

« وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ » . (1) و چون بيمار شوم ، او (خداوند) شفايم مى دهد . اين سخن ، بدين معناست كه طبابت ، كار خداوند متعال است و طبيب واقعى اوست . (2) خداوند است كه خواصّ درمانى را در داروها نهاد و در نظام آفرينش ، براى هر دردى دارويى آفريد (3) و به انسان ، استعداد شناخت دردها و داروها و چگونگى درمان آنها را عنايت كرد و بدين سان ، او را مظهر نام هاى «طبيب» و «شافى» خود ، قرار داد ، چنان كه پيامبران الهى نيز (براى درمان بيمارى هاى جان) مَظهر اين نام هاى مقدّس هستند. امام على عليه السلام ، در توصيف پيامبر خدا مى فرمايد : طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحكَمَ مَراهِمَهُ ، وأحمى مَواسِمَهُ ، يَضَعُ ذلِكَ حَيثُ الحاجَةُ إلَيهِ ، مِن قُلوبٍ عُميٍ ، وآذانٍ صُمٍّ ، وألسِنَةٍ بُكمٍ . مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ ، ومَواطِنَ الحَيرَةِ (4) طبيبى بود كه طبابت را بر بالين بيماران مى بُرد ، مرهم را درست برجايى كه بايد ، مى نهاد و آن جا كه بايسته بود ، داغ مى نشاند . او اين همه را بدان جا مى رساند كه نيازمندش بود : دل هاى بى فروغ، گوش هاى ناشنوا و زبان هاى ناگويا . با درمان خويش ، منزلگاه هاى بى خبرى و جايگاه هاى سرگشتگى انسان را مى جست . بنا بر اين ، از نگاه اسلام ، طبيب و دارو خواه براى روح (جان / روان) ، و خواه براى تن (بدن / جسم) ، تنها نقش يك واسطه را در نظام حكيمانه آفرينش ايفا مى كنند و درمان كننده ، فقط خداوند متعال است .

.


1- .شعرا ، آيه 80 .
2- .ر. ك : ج1 ، ص53 (پزشكى از ديدگاه اسلام / شفا از خداوند است) .
3- .ر. ك : ج1 ، ص 47 (پزشكى از ديدگاه اسلام / هر دردى را درمانى است) .
4- .نهج البلاغة : خطبه 108 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 319 ح 5564 .

ص: 9

دانش نامه احاديث طبى

دانش نامه احاديث طبىهر چند از نظر لغت (1) و متون اسلامى ، «طب» ، شامل درمانِ بيمارى هاى جسم و جان است و درمان كنندگان جسم هم مانند درمان كننده جان ، مظهر اسماى حسناى الهى هستند ، و افزون بر اين ، «طبّ تن» و «طب روان» ، ارتباط بسيار نزديكى با هم دارند (به گونه اى با تدبير روانى مى توان شمارى از بيمارى هاى جسمانى را علاج كرد و به عكس ، با درمان جسمانى ، پاره اى از بيمارى هاى روانى را مى توان درمان نمود) ؛ اما طبّ تن و طبّ جان ، در نوشتارهاى اسلامى دو موضوع مستقل اند . «طبّ روان» ، موضوع علم اخلاق است و اصطلاحا به آن طب اطلاق نمى شود . بنا بر اين ، دانش نامه احاديث طبّى ، تنها احاديثى را در خود جاى داده است كه در آنها بهداشت و يا درمان بيمارى هاى جسمى مطرح شده است. پيش از آشنايى با متن اين احاديث ، لازم است در سه فصل ، مطالب زير توضيح داده شود : 1 . جايگاه طب در قوانين اسلامى ؛ 2 . ارزيابى كلّى احاديث طبّى ؛ 3 . مراحل تحقيق و تدوين دانش نامه احاديث طبّى .

.


1- .الطبُّ : « _ مثلَّثة الطاء _ ، علاج الجسم والنفس؛ طب ، به معناى درمان تن و روان است» (القاموس المحيط ، ج 1 ، ص 96) .

ص: 10

1 . جايگاه طب در قوانين اسلام

اشاره

1جايگاه طب در قوانين اسلامفلسفه احكام و قوانين اسلامى ، تكامل مادّى و معنوى جامعه انسانى است . از نگاه اسلام ، بزرگ ترين نعمت الهى ، سلامت جسم و بزرگ تر از آن ، سلامت جان است . همچنين ، خطرناك ترين بلاها ، بيمارى جسم و خطرناك تر از آن ، بيمارى جان است . متن سخن امام على عليه السلام در اين باره چنين است: إنَّ مِنَ البَلاءِ الفاقَةَ ، و أشَدُّ مِن ذلِكَ مَرَضُ البَدَنِ ، و أشَدُّ مِن ذلِكَ مَرَضُ القَلبِ ، و إنَّ مِنَ النِّعَمِ سِعَةَ المالِ ، و أفضَلُ مِن ذلِكَ صِحَّةُ البَدَنِ ، و أفضَلُ مِن ذلِكَ تَقوَى القُلوبِ . (1) يكى از گرف تارى ها تنگ دستى است. سخت تر از آن ، ناتن درستى است و سخت تر از آن هم بيمارى دل ؛ و يكى از نعمت ها توانمندى مالى است و برتر از آن ، تن درستى است و بهتر از آن نيز تقواى دل ها . مسئله اين است كه اگر بيمارى ، خطرناك ترين بلا و سلامت ، بزرگ ترين نعمت است ، اسلام كه تكامل و سعادت انسان را هدف خود قرار داده ، براى مبارزه با بيمارى ها و تأمين سلامت جامعه چه برنامه اى دارد؟ و به ديگر سخن ، طب در احكام و قوانين اسلامى چه جايگاهى دارد؟

.


1- .الأمالى ، طوسى ، ص 146 ، ح 240 ، تحف العقول ، ص 203 ، بحار الأنوار ، ج 70 ، ص 51 ، ح 8 .

ص: 11

جايگاه طبّ پيشگيرى در اسلام

جايگاه طبّ پيشگيرى در اسلامبررسى متون اسلامى به روشنى نشان مى دهد كه يكى از اهداف اصلى و حكمت هاى مهمّ احكام و مقرّرات اسلامى ، طبّ پيشگيرانه ، از طريق پيشگيرى از بيمارى ها و تأمين سلامت انسان است . خداوند متعال ، تصريح مى كند كه قرآن و برنامه هاى نورانى و حياتبخش آن ، جامعه بشر را به راه هاى تأمين سلامت ، رهنمون مى گردد: « يَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَ نَهُ سُبُلَ السَّلَ_مِ » . (1) خداوند ، هر كه را از خشنودى او پيروى كند ، به وسيله آن [كتاب] به راه هاى سلامت ، رهنمون مى شود . و بدين سان ، انسان مى تواند با پيوند با خدا و برنامه هايى كه او براى زندگى بشر ارائه كرده ، به بزرگ ترين نعمت هاى الهى دست يابد و نه تنها آخرت ، بلكه سلامت و سعادت و خوش بختى دنياى خود را نيز تأمين نمايد: « مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْأَخِرَةِ » . (2) هر كس پاداش دنيا مى خواهد ، [بداند كه] پاداش دنيا و آخرت ، نزد خداست . بر اين پايه ، در اسلام ، آنچه براى سلامت جسم و يا جان خطرناك و زيانبار است ، حرام يا مكروه است و آنچه براى سلامت انسان ، لازم و مفيد است ، واجب يا مستحب ، و آنچه سود و يا زيانى براى جسم و يا جان ندارد ، مباح شناخته شده است . اين بدان معناست كه طبّ پيشگيرى در متن مقرّرات و احكام پنجگانه اسلام ، تنيده شده و اجراى كامل و دقيق قوانين الهى در زندگى ، سلامت جسم و جان انسان را به همراه دارد. (3)

.


1- .مائده ، آيه 16 .
2- .نساء ، آيه 134 .
3- .به استثناى مواردى كه حكمت الهى به دليل مسائل تربيتى بيمارى فردى را اقتضا نمايد (ر. ك : ج1 ، ص 126 ، حكمت بيمارى) .

ص: 12

امام رضا عليه السلام ، درباره حكمت مقرّرات الهى كه بر انسان حلال و يا حرام شده است ، مى فرمايد : إنّا وَجَدنا كُلَّ ما أحَلَّ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ فَفيهِ صَلاحُ العِبادِ وبَقاؤُهُم ، و لَهُم إلَيهِ الحاجَةُ الَّتى لا يَستَغنونَ عَنها ، و وَجَدنَا المُحَرَّمَ مِنَ الأَشياءِ لا حاجَةَ بِالعِبادِ إلَيهِ و وَجَدناهُ مُفسِدا داعِيا لِلفَناءِ وَالهَلاكِ . (1) ما مى بينيم هر آنچه كه خداوند _ تبارك و تعالى _ حلال كرده ، در آن ، صلاح و بقاى بندگان است و بدان نيازى گريزناپذير دارند ، و مى بينيم همه آنچه كه حرام شده است ، بندگان ، بدان نيازى ندارند و مى بينيم كه همه ، موجب تباهى و زمينه نابودى اند . در اين سخن ، امام تصريح مى فرمايد كه آنچه در مقررات الهى در زمينه هاى مختلف (مانند: خوردن ، آشاميدن ، ازدواج و ...) ، حلال شمرده شده ، امورى است كه مردم براى تأمين سلامت ، رفاه و آسايش خود ، بدان نياز دارند و مصالح زندگى و بقاى آنها وابسته به آن است و به عكس ، آنچه تحريم شده ، امورى است كه نه تنها مورد نياز مردم نيست ، بلكه به زيان سلامت و آسايش آنان و موجب هلاكت آنهاست .

.


1- .علل الشرائع ، ص 592 ، بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 166 . همچنين ، ر. ك : ج1 ، ص85 ، ح 65 .

ص: 13

2 . ارزيابى كلّى احاديث طبّى

1 . مبدأ علم طب

2ارزيابى كلّى احاديث طبّىپيش از ارزشيابى احاديث طبّى ، پاسخ دادن به سه سؤال اساسى در اين باره ، ضرورى است : سؤال اوّل : آيا علم پزشكى ، مبدأ الهى دارد و متّكى به وحى است؟ يا سرآغاز آن ، تجربه انسان هاست؟ سؤال دوم : آيا پيشوايان دين ، يعنى پيامبر اسلام و اهل بيت آن بزرگوار ، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند يا نه؟ سؤال سوم : بر فرض اطّلاع آنان از دانش پزشكى ، آيا اصولاً بناى دين ، ورود به مسائل پزشكى و درمان انواع بيمارى هاى جسمى بوده يا نه؟

1 . مبدأ علم طببرخى از دانشمندان بر اين باورند كه علم طب ، مبدأى الهى دارد و متّكى به وحى است . انديشمند و محقّق بزرگوار شيخ مفيد رحمه الله در اين باره چنين مى فرمايد : طب ، [دانشى] است درست كه آگاهى از آن ، امرى ثابت است و راه دسترس بدان نيز وحى است . آگاهان به اين دانش ، آن را تنها از پيامبران بهره گرفته اند ؛ چه آن كه نه براى آگاهى يافتن از حقيقت بيمارى ، جز به كمك سمع (ادّله نقلى) ، راهى هست ، و نه براى آگاه شدن به درمان ، راهى جز توفيق . بدين سان ، ثابت

.

ص: 14

2 . اهل بيت و دانش پزشكى

مى شود كه يگانه راه اين آگاهى ، شنيدن از همان خدايى است كه به همه نهفته ها آگاه است . (1) به نظر مى رسد نياز انسان هاى نخستين ، ايجاب مى كرد كه «وحى» ، برخى از دانش هاى تجربىِ ضرورى براى زندگى را در اختيار آنان قرار دهد. مؤيّد اين نظريه ، مطلبى است كه سيّد بن طاووس نقل كرده است : إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ أهبَطَ آدَمَ مِنَ الجَنَّةِ ، وعَرَّفَهُ عِلمَ كُلِّ شَيءٍ ، فَكانَ مِمّا عَرَّفَهُ النُّجومُ وَالطِّبُّ . خداوند ، آدم را از بهشت ، فرو آورد و او را از آگاهى به همه چيز ، برخوردار ساخت . نجوم و پزشكى ، از جمله چيزهايى بود كه خداوند ، وى را از آنها آگاه كرد . (2) بنا بر اين ، مى توان گفت كه سرآغاز علم طب ، آموزه هاى وحى بوده ؛ امّا تجربه دانشمندان نيز بدان افزوده شده و تدريجا اين دانش ، گسترده تر شده و مى شود ؛ ليكن اين ادّعا كه وحى ، تنها راه رسيدن به اين دانش است ، علاوه بر اين كه متّكى بر برهان عقلى و يا شرعى نيست ، بطلان آن به وسيله تجربه ثابت شده است و آنچه از مرحوم شيخ مفيد نقل شده كه راه رسيدن به دانش طب ، «السمع عن العالم بالخفيّات» است ، اگر مقصود ، يكى از راه هاى رسيدن به اين دانش باشد ، صحيح است ؛ وگر نه نمى تواند صحيح باشد .

2 . اهل بيت و دانش پزشكىبررسى دقيق احاديثى كه درباره ويژگى هاى علمى ، سرچشمه هاى دانش ها و نيز

.


1- .تصحيح الاعتقاد ، ص 144 ، بحارالأنوار ، ج 62 ، ص 75 .
2- .ر. ك : ج1 ، ص 35 ، ح 6 .

ص: 15

انواع دانش هاى اهل بيت عليهم السلام به ما رسيده ، (1) نشان مى دهد كه پيامبر اسلام و اهل بيت آن بزرگوار ، نه تنها از دانش پزشكى ، بلكه از همه علوم ، نه از راه تحصيل ، بلكه از طريق الهام الهى برخوردار بوده اند، به گونه اى كه هر گاه اراده مى كردند چيزى را بدانند ، مى دانستند ، چنان كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد : إنَّ الإِمامَ إذا شاءَ أن يَعلَمَ عَلِمَ . (2) امام ، آن گاه كه بخواهد بداند ، مى داند . به دليل اين دانش گسترده و علم خارق العاده بود كه امام على عليه السلام ، مكرّر خطاب به مردم مى فرمود: هر چه مى خواهيد ، از من بپرسيد : سَلونى قَبلَ أن تَفقُدونى ، فَإِنَّ بَينَ جَنبَىَّ عُلوما كَثيرَةً كَالبِحارِ الزَّواخِرِ . (3) از من بپرسيد ، پيش از آن كه مرا از كف بدهيد ؛ چرا كه در سينه من ، به سان درياهاى بيكران ، دانش هاى فراوان نهفته است . همه امامان عليهم السلام از چنين دانشى برخوردار بوده اند و در پاسخ دادن به هيچ مسئله علمى اى در نمى ماندند . امام رضا عليه السلام در اين باره مى فرمايد : إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّهُ عز و جل لاُِمورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِكَ ، و أَودَعَ قَلبَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ ، و أَلهَمَهُ العِلمَ إلهاما ، فَلَم يَعىَ بَعدَهُ بِجَوابٍ ، و لا يُحَيَّرُ فيهِ عَنِ الصَّوابِ . (4) آن گاه كه خداوند عز و جل بنده اى را براى عهده دارى كارهاى بندگان خويش برگزيند ، سينه وى را براى اين كار ، فراخ مى سازد و سرچشمه هاى حكمت را در دل او به

.


1- .ر. ك : اهل بيت در قرآن وحديث ، ج 1 ، ص 253 (ويژگى هاى علمى اهل بيت عليهم السلام ) وص 279 (درهاى علوم اهل بيت عليهم السلام ) وص 309 (مبادى علوم اهل بيت عليهم السلام ) ، دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام ، ج 10 (دانش هاى امام على عليه السلام ) .
2- .ر. ك : اهل بيت در قرآن وحديث ، ج 1 ، ص 333 (چگونگى علوم اهل بيت عليهم السلام ) .
3- .ر. ك : دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام ، ج 10 ، ص 331 (باب دهم : پيش از آن كه مرا از دست بدهيد ، از من بپرسيد) .
4- .الكافى ، ج 1 ، ص 202 ، ح 1 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 1 ، ص 221 ، ح 1 ، معانى الأخبار ، ص 101 ، ح 2 ، كمال الدين ، ص 680 ، ح 31 ، الاحتجاج ، ج 2 ، ص 446 .

ص: 16

3 . دين و حرفه پزشكى

وديعت مى گذارد و دانش را به تمامى به او الهام مى كند و از آن پس ، او نه در پاسخى فرو مى مانَد و نه از راه صواب ، سرگشته مى گردد . بنا بر اين ، بى ترديد ، پيامبر اسلام و اهل بيت او ، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند و اگر ثابت شود كه در هر مسئله اى از مسائل مربوط به اين دانش ، چيزى فرموده باشند ، قطعا كلام آنان ، مطابق با واقع است .

3 . دين و حرفه پزشكىهر چند طبّ پيشگيرى ، چنان كه توضيح داديم ، در متن مقرّرات دينى مورد توجّه بوده و پيشوايان دينى ، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند؛ امّا فلسفه دين ، ورود در حرفه پزشكى نبوده است و از اين رو ، در روايات اسلامى ، علم دين ، قسيمِ علم طب است . (1) همچنين اهل بيت عليهم السلام به عنوان يك حرفه ، وارد مسائل پزشكى نشده اند. جدا كردن فقه (دين شناسى) از طب (پزشكى) و حرفه فقيهان از كار طبيبان نيز شاهد ديگرى براى جدا بودن حوزه دين و حوزه علم طب است. (2) بنا بر اين ، ورود پيشوايان دين در مسائل پزشكى ، مانند ورود آنان به ساير علوم ، به صورت موردى و گاه به عنوان كرامت و اعجاز بوده ، نه به صورت دائم و بدان نحو كه مردم به ديگر پزشكان ، مراجعه مى كنند . بديهى است كه اگر مردم ، اهتمام مى ورزيدند و از دانش سرشار اهل بيت عليهم السلام بهره مى جستند و به صورت متقن ، آثار علمى آنان را ثبت و ضبط مى كردند ، امروز ، ذخاير علمى و فرهنگى عظيمى در رشته هاى مختلف دانش ، در اختيار بشر بود ؛ امّا متأسّفانه ، جايگاه علمى اهل بيت عليهم السلام شناخته نشد و آنچه از آنان به يادگار ماند نيز از نيرنگ

.


1- .ر. ك : ج1 ، ص 33 ، ح 1 .
2- .ر. ك : ج1 ، ص 33 ، ح 2 و 3 وص35 ، ح 5 .

ص: 17

ارزيابى احاديث طبّى از نگاه شيخ صدوق

سياست بازان و دروغ پردازان ، مصون نماندْ ، به گونه اى كه اكنون ، دستيابى به ميراث علمى آنان ، نياز به تلاش هاى فراوان دارد . با عنايت به آنچه گفتيم ، اينك به ارزشيابى احاديثى كه از اهل بيت عليهم السلام درباره مسائل پزشكى به ما رسيده مى پردازيم .

ارزيابى احاديث طبّى از نگاه شيخ صدو قبزرگِ محدّثان شيعه ، محمّد بن علىّ بن بابويه قمى ، معروف به صدوق رحمه الله حاديث طبّى را به گونه اى ارزيابى مى كند كه جز در موارد خاص ، نمى توان به آنها اعتماد كرد . وى مى نويسد : عقيده ما درباره اخبار و احاديثى كه درباره طب رسيده ، آن است كه اين احاديث ، بر چند گونه اند: _ برخى از آنها با نظر به آب و هواى مكّه و مدينه گفته شده اند و به كار بستن آنها در ديگر شرايط آب و هوايى ، درست نيست ؛ _ در برخى از آنها ، معصوم عليه السلام برپايه آنچه از حال و طبع سؤال كننده مى دانسته ، پاسخ داده و از همان موضع ، فراتر نرفته است ؛ چه اين كه امام ، بيش از آن شخص به طبع وى آگاهى داشته است ؛ _ برخى از آنها را مخالفان ، با هدف زشت نماياندن چهره مذهب در نگاه مردم در ميان احاديث گنجانده اند؛ _ در برخى از آنها ، سهوى از راوى حديث ، سر زده است ؛ _ در برخى از آنها بخشى از حديث حفظ شده و بخشى ديگر از آن ، فراموش شده است ؛ امّا آنچه درباره عسل روايت شده كه درمان هر دردى است ، روايتى است صحيح و معنايش نيز اين است كه عسل ، شفاى هر بيمارى اى است كه از بُرودت طبع برخيزد.

.

ص: 18

آنچه نيز درباره استنجا به آب سرد براى مبتلايان به بواسير رسيده ، در موردى است كه بواسير شخص ، از حرارتِ طبع ، سرچشمه گرفته باشد . آنچه هم در مورد بادنجان و درمانگر بودن آن روايت شده ، ناظر به هنگام رسيدن خرما و در مورد كسانى است كه خرما مى خورند ، نه ناظر به ديگر اوقات . در نهايت بايد گفت: آنچه در مورد درمانِ درستِ بيمارى از امامان عليهم السلام رسيده ، مضمون آيات و سوره هاى قرآن و يا دعاهايى است كه به حكمِ سندهاى قوى و طُرُق صحيحى كه به واسطه آنها به ما رسيده اند ، پذيرفته خواهند شد . (1) بر اساس اين ارزيابى ، تنها بخشى از احاديث طبّى را مى توان در اختيار افراد خاصّى كه آن احاديث مربوط به آنهاست ، قرار داد و ساير احاديث طبّى را بايد كنار گذاشت و تنها احاديثى كه مى توانند در اختيار عموم مردم قرار گيرند ، احاديث صحيحى است كه مردم را به درمان از طريق دعا و استشفا به آيات قرآن ، دعوت كرده اند . به نظر مى رسد كه هر چند سخن شيخ صدوق رحمه الله از نظر اصولى صحيح است ، چون غالبا احاديث طبّى ، فاقد سندند و زمينه جعل در آنها به طور جدّى وجود دارد؛ ليكن حاصل اين گونه ارزيابى ، بى بهره شدن مردم از بخشى از ذخاير علمى اهل بيت عليهم السلام خواهد بود؛ زيرا ضعف سند ، بى ترديد ، نشانه عدم صدور حديث نيست ، چنان كه درستى سند ، نمى تواند دليل صدور قطعى آن باشد . از سوى ديگر ، قضاوت درباره اين كه شمارى از درمان هايى كه در احاديث آمده ، ويژه افراد خاصّ است نيز ، كار آسانى نيست . بنا بر اين ، نه مى توان همه اين احاديث را به عنوان رهنمودهاى پيشوايان دين در امر پزشكى در اختيار عموم گذاشت ، و نه مى توان به طور كلّى آنها را كنار زد و از كتب حديثى حذف كرد . پس چه بايد كرد؟

.


1- .الاعتقادات ، صدوق ، ص 115 ، بحارالأنوار ، ج 62 ، ص 74 .

ص: 19

اقسام احاديث طبّى

اقسام احاديث طبّىبراى پاسخ به اين پرسش ، بايد گفت كه احاديث طبّى را به سه دسته مى توان تقسيم كرد: دسته اّول : احاديثى كه اعجازِ پيشوايان دين در درمان بيمارى هاست ، مانند آنچه قرآن كريم در بيان معجزه حضرت عيسى عليه السلام نقل كرده كه مى فرمود : «وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْىِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ» . (1) به اذن خدا ، نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى بخشم . دسته دوم : احاديثى كه در مورد پيشگيرى از بيمارى ها وارد شده است . دسته سوم : احاديثى كه در مورد درمان بيمارى ها نقل شده است . اين احاديث نيز به دو بخش تقسيم مى شوند : بخش اوّل : درمان از طريق شفا خواستن به وسيله قرآن و دعا . بخش دوم : درمان از طريق دارو . احاديثى كه مربوط به اعجاز در مسائل پزشكى است؛ در واقع ، خارج از محدوده احاديث طبّى مورد بحث است . نكته قابل توجّه اين كه طرح احاديث طبّ پيشگيرى ، براى عموم ، با توجّه به اين كه اين احاديث ، غالبا منطبق با موازين علمى اند و با اين توضيح كه عواملى كه براى پيشگيرى در اين احاديث مطرح شده ، به معناى علّت تامّه پيشگيرى نيست ، مشكلى ايجاد نمى كند . همچنين ، بخش اوّل از احاديث طبّى كه به وسيله آيات قرآن و دعا به درمان مى پردازند را نيز با توجّه به شرايط اجابت دعا و مجرّب بودن دعا در درمان

.


1- .آل عمران ، آيه 49 .

ص: 20

ارزيابى احاديث طبّى از طريق آزمايش
انگيزه اصلى نگارش دانش نامه احاديث پزشكى

بسيارى از بيمارى ها ، براى عموم مى توان مطرح كرد . (1) بنا بر اين ، تنها احاديثى كه مبناى عمل قرار گرفتن آنها ، بدون ارزيابىِ كامل ، صحيح نيست و پيش از ارزيابى دقيق ، نمى توان آنها را به عنوان رهنمودهاى پيشوايان دين به آنها نسبت داد ، احاديثى است كه درمان بيمارى ها را از طريق داروهاى ويژه اى توصيه كرده اند . اين احاديث را مى توان از راهى كه اينك بدان اشاره مى كنيم ، مورد ارزيابى قرار داد .

ارزيابى احاديث طبّى از طريق آزمايشبراى ارزيابى دقيق احاديث طبّى و بهره گيرىِ كامل از آنها ، بهترين راه ، آزمايش است . در واقع آزمايش و آزمايشگاه ، بهترين قرينه عقلى براى اثبات صحّت و سقم احاديث طبّى است كه خوش بختانه ، در عصر حاضر ، امكان بهره بردارى از آن ، بيش از هر وقت ديگر ، فراهم است .

انگيزه اصلى نگارش دانش نامه احاديث پزشكىهمين جا مناسب است اشاره شود كه اين هدف ، يعنى ارزيابى احاديث طبّى از طريق آزمودن ، انگيزه اصلى نگارنده از برنامه ريزى براى تأليف دانش نامه احاديث طبّى بوده است . با توجّه به اين كه ضعف سند احاديث طبّى نمى تواند دليل عدم صدور قطعى آنها باشد و با توجّه به وجود زمينه جعل در اين احاديث ، براى پالايش آنها و بهره مند شدن مردم و بخصوص مراكز علمى از ذخاير علمى اهل بيت عليهم السلام ، چند سال پيش ، مركز تحقيقات دارالحديث ، تصميم به جمع آورى احاديث طبّى و تنظيم آنها گرفت ، به گونه اى كه زمينه تحقيق پژوهشگران را در آزمايشگاه ها تسهيل شود . اينك به فضل خداوند متعال و يارى همكارانى كه از آنها نام برده

.


1- .اين بخش به خواست خدا در كتاب نهج الدّعاء ، خواهد آمد .

ص: 21

ارزيابى علمى احاديث «اِثمِد»

خواهد شد ، اين هدف ، تحقّق يافت . (1) بنا بر اين ، مخاطب اصلى دانش نامه احاديث طبّى ، پژوهشگران علوم پزشكى اند . البته همان طور كه اشاره شد ، اين دانش نامه ، در مورد پيشگيرى از بيمارى ها كه «طبّ پيشگيرى (الطبّ الوِقائى)» ناميده مى شود ، همچنين خواصّ خوراكى ها ، براى عموم مردم نيز مى تواند مورد بهره بردارى قرار گيرد. به سخن ديگر ، به استثناى فصل هاى مربوط به درمان بيمارى ها _ كه در بخش سوم آمده _ ساير بخش هاى اين دانش نامه ، براى عموم ، قابل استفاده است .

ارزيابى علمى احاديث «اِثمِد»اينك در پايان اين مبحث ، براى ارائه يك نمونه عينى از ارزيابى علمىِ احاديث پزشكى ، توجّه خوانندگان گرامى را به خلاصه گزارش دو طرح تحقيقاتى يكى از همكاران دانش نامه در مورد ارزيابى احاديثى كه در مورد فوايد پزشكى سرمه اِثمِد (2) وارد شده است ، جلب مى نمايم . طرح اوّل : تحقيق در مورد سرمه اثمد اَسود (3) در روايات اسلامى ، استفاده از سرمه اِثمِد (سنگ سرمه) براى پيشگيرى از ريزش مژه ها ، توصيه شده است و همچنين ، فوايد ديگرى در جهت سلامت انسان براى آن ذكر شده است. با در نظر گرفتن عوامل مساعد براى ريزش كه در

.


1- .گفتنى است كه شمارى از احاديثى كه انتساب آنها به اهل بيت عليهم السلام بسيار ضعيف ارزيابى شد ، در جمع بندى نهايى حذف گرديد.
2- .ر. ك : ج1 ، ص 293 ، ح 448. همچنين ر. ك : ج1 ، ص 301 (آنچه چشم را جلا مى دهد وتقويت مى كند / سرمه كشيدن با سنگ سرمه اِثمِد) .
3- .عنوان طرح : «بررسى آثار ضدّ ميكروبى سرمه اِثمِد بر روى پنج نوع باكترى گرم مثبت و گرم منفى در محيط Invitro» . مجرى طرح: آقاى احمد سعادتفر . همكاران طرح : دكتر مريم ميرزايى ، دكتر عليرضا فرومدى و دكتر محمّدرضا مشكوة . تاريخ تصويب : 22 / 5 / 1379. پايان طرح : 4 / 6 / 1380 . دانشگاه علوم پزشكى و خدمات بهداشتى درمانى كرمان .

ص: 22

بيمارى بلفاريت مزمن ديده مى شود و با توجّه به اين كه مهم ترين عامل يا علّت اين بيمارى ، باكترى «استافيلوكوك» است ، بر آن شديم تا اثر سرمه اِثمِد را بر روى اين ميكرو ارگانيسم (خُردْ سازواره) و ديگر باكترى هاى گرم مثبت و گرم منفى ، بررسى نماييم . در اين مطالعه ، فعّاليت ضد ميكروبى سرمه اِثمِد نوع اسود ، با روش رقيق سازى در محيط جامد عليه دو باكترى گرم مثبت استافيلوكوكوس آرئوس و استافيلوكوكوس اپيدرميس ، و سه باكترى گرم منفى اشريشياكلى ، انتروباكتريو كلوآسه آ و كلبسيلا پنومونيه ، با در نظر گرفتن نورفلوكساسين ، به عنوان تركيب شاهد ، مورد استفاده قرار گرفت . حدّاقل غلظت مهارى سرمه اِثمِد در سه شرايط مختلف ، مورد ارزيابى قرار گرفت : 1 . بلا فاصله پس از حل كردن سنگ در DMSO 2 . بيست و چهار ساعت پس از حل كردن سنگ در DMSO 3 . سه روز پس از حل كردن سنگ در DMSO و نتايج به صورت MIC1 MIC2 وMIC3 عليه استافيلوكوك آرئوس به دست آمد: MIC3=32ug/ml,MIC2=64ug/ml.MLC1>128ug/ml آزمايش هاى ياد شده ، سه بار تكرار شدند. اين تركيب بر روى ساير باكترى هاى مورد استفاده ، بى اثر بود. نورفلوكساسين بر روى هر پنج باكترى به كار رفته ، مؤثّر و داراى MIC بين 13 / 0 تا يك ميكروگرم در ميلى ليتر بود. با توجّه به اين كه تركيب مورد آزمايش به صورت Crude مورد استفاده قرار گرفته است ، غلظت MIC=32ug/ml قابل ملاحظه است و ادامه تحقيقات در مورد اين تركيب ، لازم است.

.

ص: 23

طرح دوم : تحقيق در مورد سرمه اِثمد اَحمر (1) سنگ سرمه اِثمِد نوع احمر ، تركيبى است با درجه خلوص نامشخّص كه در احاديث اسلامى بر استفاده از آن ، تأكيد شده و فوايد بسيارى براى سلامت دستگاه بينايى براى آن ذكر گرديده است ، بخصوص براى جلاى چشم ، رويانيدن مژه ، پيشگيرى از ريزش مژه ها ، گلوكم ، اشك ريزش ، و از بين بردن آلودگى ها و عفونت هاى چشم . لذا در اين تحقيق ، اثر ضدّ ميكروبى آن بر روى چند باكترى گرم مثبت و گرم منفى كه بعضى از آنها از علل بيمارى هاى چشمى هستند ، بررسى شد. نتايج به دست آمده ، نشان مى دهد كه سرمه اثمد احمر ، بر روى باسيلوس سابتيليس مؤثّر است و بر روى ساير باكترى هاى مورد استفاده ، فاقد اثر است. نورفلوكساسين به عنوان يك تركيب كنترل مثبت ، استفاده شده است . اميد آن كه نگارش اين دانش نامه ، زمينه ساز تلاش بيشتر پژوهشگران مسلمان علوم پزشكى براى ارائه ذخاير گران بهاى علمى اهل بيت عليهم السلام به جهانيان گردد .

.


1- .مجرى طرح: آقاى احمد سعادتفر . همكاران : دكتر مجيد محمودى ، دكتر عليرضا فرومدى و دكتر الهه كريميان .

ص: 24

3 . مراحل تحقيق و تدوين

1 . نقطه آغاز
2 . تنظيم ابتدايى

مراحل تحقيق و تدوينبراى اطّلاع پژوهشگران از تلاش هايى كه براى تهيه دانش نامه احاديث طبّى انجام يافته ، به سير جمع آورى ، تحقيق و تدوين آن از آغاز تا انجام ، اشاره اى كوتاه مى شود .

1 . نقطه آغازجمع آورى احاديث طبّى از متون دينى ، با هدفى كه شرح آن گذشت ، از احاديث درباره دستگاه هاى مختلف بدن آغاز شد ، بدين ترتيب كه طرح جمع آورى اين احاديث ، براساس تقسيم بندى فيزيولوژيك بدن ، توسط فاضل گرامى جناب آقاى احمد سعادتفر تهيه شد و به وسيله يكى از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى مرتضى خوش نصيب ، احاديث مربوط از طريق كليدْ واژه هاى اصلى و مرتبط ، جمع آورى گرديد.

2 . تنظيم ابتدايىپس از جمع آورى احاديث و مرتبط ساختن آنها با طرح اوّليه توسط آقاى سعادتفر، تنظيم اوّليه روايات بخش سوم ، توسط اين جانب انجام شد . در ادامه كار به اين نتيجه رسيدم كه آنچه جمع آورى شد ، براى تحقّق اهداف مورد نظر

.

ص: 25

3 . ارجاع به منابع (مصدريابى)

كافى نيست و براى اين منظور ، لازم است احاديثى كه بيانگر ديدگاه هاى پيشوايان اسلام درباره علم پزشكى ، آداب آن ، رهنمودهاى پزشكى ، بيمارى و حكمت هاى آن ، وظايف بيمار ، پرستارى ، عيادت بيمار و خواصّ درمانى غذاها و گياه ها وارد شده است ، به اين مجموعه افزوده شود . بخشى از موارد مورد نياز را از منابع تهيه شده در دارالحديث ، خود انتخاب كردم و بخش ديگرى ، توسط يكى ديگر از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى محمّد تقى سبحانى نيا انجام گرفت. شايان ذكر است كه مسئوليت ارزيابى و انتخاب احاديث ، عنوان دهى و سازماندهى آنها به صورت كتاب ، با نگارنده اين سطور بوده است .

3 . ارجاع به منابع (مصدريابى)پس از تنظيم ابتدايى دانش نامه و رفع نسبى نواقص آن ، جهت ارجاع به منابع و تخريج احاديث ، به قسمت مربوط تحويل گرديد . در اين مرحله ، از طريق برنامه هاى نرم افزارى جستجوهاى لازم انجام شد و نشانى مصادر يافت شده ، بر اساس ميزان اعتبار آنها تنظيم گرديد و اگر متن قوى ترى يافت شد ، جايگزين متن اصلى گرديد . در زمينه ثبت احاديث ، نكته هاى زير مورد توجّه بوده است : الف _ روايات تكرار شده در منابع مختلف ، حذف شده است ، مگر در موارد ذيل : 1 . وجود داشتن نكته مهمّى در متن حديث؛ 2 . تفاوت لفظى در متون نقل شده از طريق شيعه و سنّى . 3 . تكرار در چند باب مختلف ، مشروط به اين كه روايت ، طولانى نباشد .

.

ص: 26

4 . نقد متن و تنظيم نهايى
5 . تهيه مدخل ها و تحليل هاى مورد نياز

در غير از اين موارد ، نشانى روايت هايى كه در منابع مختلف تكرار شده ، طبق آيين نامه در پاورقى حديث اخذ شده ، افزوده مى شود. ب _ اگر دستيابى به منابع اوّليه مقدور باشد ، حديث از آنها نقل مى شود؛ وگرنه ، از منابع واسطه نقل مى شود . ج _ با توّجه به اين كه بحارالأنوار از جوامع روايى شيعه و كنزالعمّال از جوامع روايى اهل سنت به شمار مى رود ، لذا نشانى آن دو براى سهولت مراجعه خوانندگان در پايان نشانى ها ذكر مى شود. د _ پس از ذكر مصادر حديث در پاورقى ، گاه با تعبير «همچنين ، ر.ك : » ارجاعاتى به برخى منابع داده مى شود . قابل توجّه است كه در اين گونه موارد ، متن مورد ارجاع ، گاه با متن كتاب ، تفاوت فاحش دارد . در عين حال ، ملاحظه آن براى محقّق ، سودمند است .

4 . نقد متن و تنظيم نهايىپس از تخريج مصادر و حروفچينى ابتدايى ، متن كتاب توسط يكى ديگر از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى رسول افقى ، مورد بازبينى و نقد قرار گرفت و همراه با پيشنهادهايى به اين جانب ارائه گرديد . با عنايت به پيشنهادهاى ارائه شده ، مجددا متن كتاب ، توسط نگارنده مورد بازبينى و دقت قرار گرفت و اصلاحات لازم از نظر شكل و محتوا در آن انجام شد .

5 . تهيه مدخل ها و تحليل هاى مورد نيازپس از انجام مراحل ياد شده ، آخرين مرحله تدوين دانش نامه احاديث طبّى ، يعنى تهيّه مدخل و تحليل ها و توضيحات مورد نياز ، توسط نگارنده انجام شد و با عنايت به نكات جديدى كه به هنگام تهيه تحليل ها به نظر رسيد ، ضمن افزوده

.

ص: 27

6 . چگونگى نگارش احاديث

شدن برخى از ابواب و عناوين جديد ، چينش قبلى در بخشى از كتاب ، تغيير كرد .

6 . چگونگى نگارش احاديثمهم ترين نكاتى كه در نگارش احاديث لحاظ شده ، از اين قرار است : الف _ متن انتخابى در صورت امكان ، جامع ترين ، استوارترين و معتبرترينِ متون است. ب _ از نگاه ما احاديث رسيده از اهل بيت عليهم السلام ، در واقع ، حديث رسول خداست . در تصريح به اين مطلب ، امام رضا عليه السلام مى فرمايد : إنّا عَنِ اللّهِ وعَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ . (1) ما (اهل بيت) ، از خدا و پيامبرش حديث مى كنيم . نيز امام صادق عليهماالسلام مى فرمايد : حَديثي حَديثُ أبي ، وحَديثُ أبي حَديثُ جَدّي ، وحَديثُ جَدّي حَديثُ الحُسَينِ ، وحَديثُ الحُسَينِ عليه السلام حَديثُ الحَسَنِ عليه السلام ، وحَديثُ الحَسَنِ حَديثُ أميرِ المُؤمِنينَ عليهم السلام ، وحَديثُ أميرِ المُؤمِنينَ حَديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وحَديثُ رَسولِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عزوجل . حديث من حديث (2) پدرم ، و حديث پدرم حديث جدّم ، و حديث جدّم حديث حسين ، و حديث حسين ، حديث حسن ، و حديث حسن ، حديث اميرمؤمنان ، و حديث اميرمؤمنان ، حديث پيامبر خدا ، و حديث پيامبر خدا ، سخن خداست . از اين رو ، كلمه «حديث» در عنوان كتاب ، اين معنا را مى رساند كه

.


1- .رجال الكشّى ، ج 2 ، ص 490 ، ح 401 ، بحار الأنوار ، ج 2 ، ص 250 ، ح 62 .
2- .الكافي ، ج 1 ، ص 53 ، ح 14 ، منية المريد ، ص 373 ، الإرشاد ، ج 2 ، ص 186 ، بحار الأنوار ، ج 2 ، ص 179 ، ح 28 . همچنين ، ر.ك : اهل بيت در قرآن و حديث ، ج 1 ، ص 261 (حديث آنها ، حديث پيامبر خداست) .

ص: 28

7 . اقدام هاى بعدى

همه احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان پاك او مورد استفاده و استناد كتاب ، قرار گرفته است . ج _ احاديث پيامبر اسلام و اهل بيت آن حضرت تا امام مهدى(عج) ، به ترتيب تاريخى ثبت مى شوند . البته ممكن است گاه هماهنگى چند روايت در مضمون ، موجب گردد كه اين ترتيب ، رعايت نشود . د _ اگر حديثى هم از پيامبر صلى الله عليه و آله و هم از اهل بيت عليهم السلام روايت شده باشد ، آنچه از پيامبر خدا نقل شده در متن قرار مى گيرد و به روايت ديگر در پاورقى اشاره مى گردد. ه _ احاديث با نام پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام آغاز مى شود ، مگر آن كه متن روايت ، مقتضى ذكر نام راوى باشد كه در اين صورت ، نام كتابى كه حديث از آن نقل شده ، در آغاز مى آيد . و _ پيامبر خدا و اهل بيت آن بزرگوار ، اسما و القاب متعدّدى دارند كه در نقل مطالب ، يكى از آنها انتخاب شده است . ز _ پس از ذكر پيامبر خدا با جمله « صلى الله عليه و آله » و پس از ذكر اهل بيت آن حضرت با جمله « عليه السلام » و پس از ذكر فاطمه زهرا با جمله « عليهاالسلام » ، نسبت به آنان اداى احترام مى شود ، هر چند در منبع اصلى با الفاظ ديگرى از آنان تكريم شده باشد .

7 . اقدام هاى بعدىويرايش ، شرح لغات ، مقابله و تصحيح ، اعراب گذارى و ترجمه مدخل ها و تحليل ها ، اقدامات جنبى مهم ديگرى است كه توسط كارشناسان خبره ، انجام شده ، كتاب ، آماده انتشار مى گردد. (1)

.


1- .گفتنى است طبق معمول ، مؤلّف ، ترجمه كتاب را نيز ملاحظه مى كند و اصلاحاتى را كه لازم بداند ، انجام مى دهد .

ص: 29

در پايان ، از همه فضلا و محقّقان دارالحديث كه در ساماندهى اين مجموعه نفيس ، به طور مستقيم يا غير مستقيم ، سهيم بوده اند ، بويژه برادران فاضل و عزيز آقايان: مرتضى خوش نصيب ، محمّدتقى سبحانى نيا و رسول افقى ، صميمانه سپاسگزارم . همچنين از فاضل گرامى آقاى احمد سعادتفر _ كه در تهيّه بخش سوم اين مجموعه با دارالحديث همكارى داشتند _ و نيز از استاد ارجمند جناب آقاى مهدى مهريزى _ كه يادداشت هاى خود را در زمينه احاديث طبّى در اختيار اين جانب قرار دادند _ و آقاى دكتر حسين صابرى ، مترجم گران قدر اين دانش نامه ، قدردانى و تشكّر مى نمايم و از خداوند متعال براى همه آنان ، پاداشى درخور فضل و كرامت خود ، مسئلت دارم . رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا إنَّكَ أنتَ السَّميعُ العَليمُ . محمّدى رى شهرى 12 فروردين 1382 28 محرّم 1424 1 آوريل 2003

.

ص: 30

. .

ص: 31

بخش يكم : پزشكى

اشاره

بخش يكم : پزشكىفصل يكم : پزشكى از ديدگاه اسلامفصل دوم : آداب طبابت و وظائف طبيبفصل سوم : توصيه هاي پزشكي

.

ص: 32

الفصل الأوّل : الطِّبابة في منظار الإسلام1 / 1أهَمِّيَّةُ عِلمِ الطِّبِّ3803.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِلمُ عِلمانِ : عِلمُ الأَديانِ وعِلمُ الأَبدانِ . (1)3804.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :العُلومُ أربَعَةٌ : الفِقهُ لِلأَديانِ ، وَالطِّبُّ لِلأَبدانِ ، وَالنَّحوُ لِلِّسانِ ، وَالنُّجومُ لِمَعرِفَةِ الأَزمانِ . (2)3805.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ ثَلاثَةٌ : الفِقهُ لِلأَديانِ ، وَالطِّبُّ لِلأَبدانِ ، وَالنَّحوُ لِلِّسانِ . (3)3804.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِجابِرٍ الجُعفِيِّ: وَاعلَم أنَّه لا عِلمَ كَطَلَبِ السَّلامَةِ ، ولا سَلامَةَ كَسَلامَةِ القَلبِ . (4) .


1- .كنز الفوائد ، ج 2 ، ص 107 ، معدن الجواهر ، ص 25 ، الرواشح السماويّة ، ص 202 ، بحار الأنوار ، ج 1 ، ص 220 ، ح 52 .
2- .معدن الجواهر ، ص 40 ، كنز الفوائد ، ج 2 ، ص 109 ، أعلام الدين ، ص 83 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 3 كلّها عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار ، ج 1 ، ص 218 ، ح 42 .
3- .تحف العقول ، ص 208 .
4- .تحف العقول ، ص 286 عن جابر بن يزيد الجعفي، بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 164 ، ح1.

ص: 33

فصل يكم : پزشكى از ديدگاه اسلام

1 / 1اهميّت دانش پزشكى

فصل يكم : پزشكى از ديدگاه اسلام1 / 1اهميّت دانش پزشكى3808.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش بر دو گونه است : دانش دين ها و دانش بدن ها .3809.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ها بر چهار گونه اند : فقه (دين شناسى) براى دين ها ، طب براى بدن ها ، نحو براى زبان ، و نجوم براى شناخت زمان ها .3810.الإمام الباقر عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، سه گونه است : فقه براى دين ها ، طب براى بدن ها ، و نحو براى زبان .3806.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ وقتى سوره {Q} «هَلْ أتى ...» {/Q} را تا پايان آ ) امام باقر عليه السلام_ در سفارش به جابر جعفى: بدان كه نه هيچ دانشى چون جُستن [دانشِ ]سلامت است ، و نه هيچ سلامتى چون سلامتِ دل .

.

ص: 34

3807.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در احتجاج با مشركان _ ) الإمام الصادق عليه السلام :لا يَستَغني أهلُ كُلِّ بَلَدٍ عَن ثَلاثَةٍ _ يَفزَعُ إلَيهِم فِي أمرِ دُنياهُم وآخِرَتِهِم ، فَإِن عَدِموا ذلِكَ كانوا هَمَجاً_: فَقيهٍ عالِمٍ وَرِ عٍ ، وأميرٍ خَيِّرٍ مُطاعٍ ، وطَبيبٍ بَصيرٍ ثِقَةٍ . (1)1 / 2مَعرِفَةُ الأنِبياءِ وَالأَئِمَّةِ بِعِلمِ الطِّبِّ3810.امام باقر عليه السلام :فرج المهموم :رَأَيتُ فِي رِسالَةِ أبي إسحاقَ الطَّرسوسيِّ إلى عَبدِ اللّهِ بنِ مالِكٍ فِي بابِ مَعرِفَةِ أصلِ العِلمِ ما هذا لَفظُهُ : إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ أهبَطَ آدَمَ مِنَ الجَنَّةِ وعَرَّفَهُ عِلمَ كُلِّ شَيءٍ ، فَكان مِمّا عَرَّفَهُ النُّجومُ وَالطِّبُّ . (2)3811.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ فِي الدُّعاءِ _ ) علل الشرائع عن الربيع صاحب المنصور :حَضَرَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام مَجلِسَ المَنصورِ يَوما وعِندَهُ رَجُلٌ مِنَ الهِندِ يَقرَأُ كُتُبَ الطِّبِّ ، فَجَعَلَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام يُنصِتُ لِقِراءَتِهِ ، فَلَمّا فَرَغَ الهِندِيُّ ، قالَ لَهُ : يا أبا عَبدِ اللّهِ ، أتُريدُ مِمّا مَعِيَ شَيئا ؟

قالَ : لا ، فَإِنَّ مَعي ما هُوَ خَيرٌ مِمّا مَعَكَ .

قالَ : وما هُوَ ؟

قالَ : اُداوِي الحارَّ بِالبارِدِ ، وَالبارِدَ بِالحارِّ ، وَالرَّطبَ بِاليابِسِ ، وَاليابِسَ بِالرَّطبِ ، وأرَدُّ الأَمرَ كُلَّهُ إلَى اللّهِ عز و جل ، وأستَعمِلُ ما قالَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وأعلَمُ أنَّ المَعِدَةَ بَيتُ الدّاءِ ، وأنَّ الحِميَةَ هِيَ الدَّواءُ ، واُعَوِّدُ البَدَنَ مَا اعتادَ .

فَقالَ الهِندِيُّ : وهَلِ الطِّبُّ إلاّ هذا ؟

فَقالَ الصّادِقُ عليه السلام : أفَتَراني مِن كُتُبِ الطِّبِّ أخَذتُ ؟

قالَ : نَعَم .

قالَ : لا وَاللّهِ ، ما أخَذتُ إلاّ عَنِ اللّهِ سُبحانَهُ . فَأَخبِرني أنَا أعلَمُ بِالطِّبِّ أم أنتَ ؟

قالَ الهِندِيُّ : لا ، بَل أنَا .

قالَ الصّادِقُ عليه السلام : فَأَسأَ لُكَ شَيئا؟

قالَ : سَل .

قالَ : أخبِرني يا هِندِيُّ ، لِمَ كانَ فِي الرَّأسِ شُؤونٌ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ جُعِلَ الشَّعرُ عَلَيهِ مِن فَوقٍ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ خَلَتِ الجَبهَةُ مِنَ الشَّعرِ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ كانَ لَها تَخطيطٌ وأساريرُ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ كانَ الحاجِبانِ مِن فَوقِ العَينَينِ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ جُعِلَتِ (3)

العَينانِ كَاللَّوزَتَينِ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ جُعِلَ الأَنفُ فيما بَينَهُما ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ كانَ ثَقبُ الأَنفِ في أسفَلِهِ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ جُعِلَتِ الشَّفَةُ وَالشّارِبُ مِن فَوقِ الفَمِ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ احتَدَّ السِّنُّ ، وعَرُضَ الضِّرسُ ، وطالَ النّابُ ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ جُعِلَتِ اللِّحيَةُ لِلرِّجالِ ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ خَلَتِ الكَفّانِ مِنَ الشَّعرِ ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ خَلاَ الظُّفرُ وَالشَّعرُ مِنَ الحَياةِ ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ كانَ القَلبُ كَحَبِّ الصَّنَوبَرَةِ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فلِمَ كانَتِ (4) الرِّئَةُ قِطعَتَينِ ، وجُعِلَ حَرَكَتُها في مَوضِعِها ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ كانَتِ الكَبِدُ حَدباءَ ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ كانَتِ الكُليَةُ كَحَبِّ اللّوبِيا ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ جُعِلَ طَيُّ الرُّكبَةِ إلَى الخَلفِ ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

قالَ : فَلِمَ تَخَصَّرَتِ القَدَمُ ؟

قالَ : لا أعلَمُ .

فَقالَ الصّادِقُ عليه السلام : لكِنّي أعلَمُ !

قالَ : فَأَجِب .

فَقالَ الصّادِقُ عليه السلام : كانَ فِي الرَّأسِ شُؤونٌ ؛ لِأَنَّ المُجَوَّفَ إذا كانَ بِلا فَصلٍ أسرَعَ إلَيهِ الصُّداعُ ، فَإِذا جُعِلَ ذا فُصولٍ كانَ الصُّداعُ مِنهُ أبعَدَ .

وجُعِلَ الشَّعرُ مِن فَوقِهِ ؛ لِيوصِلَ بِوُصولِهِ الأَدهانَ إلَى الدِّماغِ ؛ ويُخرِجَ بِأَطرافِهِ البُخارَ مِنهُ ؛ ويَرُدَّ عَنهُ الحَرَّ وَالبَردَ الوارِدَينِ عَلَيهِ .

وخَلَتِ الجَبهَةُ مِنَ الشَّعرِ ؛ لِأَ نَّها مَصَبُّ النُّورِ إلَى العَينَين . وجُعِلَ فيهَا التَّخطيطُ وَالأَساريرُ ؛ لِيَحبِسَ العَرَقَ الوارِدَ مِنَ الرَّأسِ عَنِ العَينِ قَدرَ ما يُميطُهُ (5) الإِنسانُ عَن نَفسِهِ ؛ كَالأَنهارِ فِي الأَرضِ الَّتي تَحبِسُ المِياهَ .

وجُعِلَ الحاجِبانِ مِن فَوقِ العَينَينِ ؛ لِيورِدا عَلَيهِما مِنَ النّورِ قَدرَ الكِفايَةِ ، ألاتَرى _ يا هِندِيُّ _ أنَّ مَن غَلَبَهُ النّورُ جَعَلَ يَدَهُ عَلى عَينَيهِ لِيَرِدَ عَلَيهِما قَدرُ كِفايَتهِما مِنهُ ؟

وجُعِلَ الأَنفُ فيما بَينَهُما ؛ لِيُقَسِّمَ النّورَ قِسمَينِ إلى كُلِّ عَينٍ سَواءً .

وكانَتِ العَينُ كَاللَّوزَةِ ؛ لِيَجرِيَ فيهَا الميلُ بِالدَّواءِ ويَخرُجَ مِنهَا الدّاءُ ، ولَو كانَت مُرَبَّعَةً أو مُدَوَّرَةً ماجَرى فيهَا الميلُ ؛ وما وَصَلَ إلَيها دَواءٌ ، ولا خَرَجَ مِنها داءٌ .

وجُعِلَ ثَقبُ الأَنفِ في أسفَلِهِ ؛ لِيَنزِلَ مِنهُ الأَدواءُ المُنحَدِرَةُ مِنَ الدِّماغِ ، وتَصعَدَ فيهِ الرَّوائِحُ إلَى المَشامِّ ، ولَو كانَ في أعلاهُ ؛ لَما أنزَلَ داءً ولا وَجَدَ رائِحَةً .

وجُعِلَ الشّارِبُ وَالشَّفَةُ فَوقَ الفَمِ ؛ لِيَحبِسَ ما يَنزِلُ مِنَ الدِّماغِ عَنِ الفَمِ ، لِئَلاّ يَتَنَغَّصَ عَلَى الإِنسانِ طَعامُهُ وشَرابُهُ فَيُميطَهُ عَن نَفسِهِ .

وجُعِلَتِ اللِّحيَةُ لِلرِّجالِ ؛ لِيَستَغنِيَ بِها عَنِ الكَشفِ فِي المَنظَرِ ، ويُعلَمَ بِهَا الذَّكَرُ مِنَ الاُنثى .

وجُعِلَ السِّنُّ حادّاً ؛ لِأَنَّ بِهِ يَقَعُ العَضُّ ، وجُعِلَ الضِّرسُ عَريضاً ؛ لِأَنَّ بِهِ يَقَعُ الطَّحنُ وَالمَضغُ ، وكانَ النّابُ طَويلاً ؛ لِيَشتَدَّ (6) الأَضراسُ وَالأَسنانُ كَالاُسطُوانَةِ في البِناءِ .

وخَلاَ الكَفّانِ مِنَ الشَّعرِ ؛ لِأَنَّ بِهِما يَقَعُ اللَّمسُ ، فَلَو كانَ بِهِما شَعرٌ ما دَرَى الإنسانُ ما يُقابِلُهُ ويَلمَسُهُ .

وخَلاَ الشَّعرُ وَالظُّفرُ مِنَ الحَياةِ ؛ لِأَنَّ طولَهُما وَسِخٌ يَقبُحُ ، وقَصَّهُما حَسَنٌ ، فَلَو كانَ فيهِما حَياةٌ ؛ لَأَلِمَ الإِنسانُ لِقَصِّهِما .

وكانَ القَلبُ كَحَبِّ الصَّنَوبَرِ ؛ لِأَ نَّهُ مُنَكَّسٌ ، فَجُعِلَ رأسُهُ دَقيقا (7) ؛ لِيَدخُلَ في الرِّئَةِ فَتُرَوِّحَ (8) عَنهُ بِبَردِها ، لِئَلاّ يَشيطَ الدِّماغُ بِحَرِّهِ .

وجُعِلَتِ الرِّئَةُ قِطعَتَينِ ؛ لِيدخُلَ في مَضاغِطِها فَتُرَوِّحَ عَنهُ بِحَرَكَتِها .

وكانَتِ الكَبِدُ حَدباءَ ؛ لِتُثقِلَ المَعِدَةَ وتَقَعَ جَميعُها عَلَيها ، فَتَعصِرَها فَيَخرُجَ ما فيها مِنَ البُخارِ .

وجُعِلَتِ الكُليَةُ كَحَبِّ اللّوبِيا ؛ لِأَنَّ عَلَيها مَصَبَّ المَنِيِّ نُقطَةً بَعدَ نُقطَةٍ ، فَلَو كانَت مُرَبَّعَةً أو مُدَوَّرَةً ؛ لاَحتَبَسَتِ النُّقطَةُ الاُولَى الثّانِيَةَ فَلاَ يَلتَذُّ بِخُروجِهَا الحَيُّ ، إذا (9) المَنِيُّ يَنزِلُ مِن فَقارِ الظَّهرِ إلَى الكُليَةِ ، فَهِيَ كَالدُّودَةِ تَنقَبِضُ وتَنبَسِطُ ، تَرميهِ أوّلاً فَأَوّلاً إلَى المَثانَةِ كَالبُندُقَةِ مِنَ القَوسِ .

وجُعِلَ طَيُّ الرُّكبَةِ إلى خَلفٍ ؛ لِأَنَّ الإِنسانَ يَمشي إلى ما بَينَ يَدَيهِ فَتَعتَدِلُ الحَرَكاتُ ، ولَولا ذلِكَ لَسَقَطَ فِي المَشيِ .

وجُعِلَتِ القَدَمُ مُتَخَصِّرَةً ؛ لِأَنَّ الشَيءَ إذا وَقَعَ عَلَى الأَرضِ جَميعُهُ ثَقُلَ ثِقَلَ حَجَرِ الرَّحا ، وإذا كانَ عَلى طَرَفِهِ دَفَعَهُ (رَفَعَهُ) الصَّبِيُّ ، وإذا وَقَعَ عَلى وَجهِهِ صَعُبَ نَقلُهُ عَلَى الرَّجُلِ .

فَقالَ الهِندِيُّ : مِن أينَ لَكَ هذَا العِلمُ ؟

فَقالَ عليه السلام : أخَذتُهُ عَن آبائي عليهم السلام عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، عَن جَبرَئيلَ عليه السلام ، عَن رَبِّ العالَمينَ _ جَلَّ جَلالُهُ _ الَّذي خَلَقَ الأَجسادَ وَ الأَرواحَ .

فَقالَ الهِندِيُّ : صَدَقتَ ، وأنَا أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ وعَبدُهُ ، وأنَّكَ أعلَمُ أهلِ زَمانِكَ . (10) .


1- .تحف العقول ، ص 321 ، بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 235 ، ح 9.
2- .فرج المهموم ، ص 22 ، بحار الأنوار ، ج 58 ، ص 275 ، ح 64.
3- .. في المصدر : «جعل» ، والتصويب من بحار الأنوار والخصال .
4- .في المصدر : «كان» ، والتصويب من بحار الأنوار والخصال .
5- .في المصدر : «يَمتَطيه» ، والتصويب من بحار الأنوار والمصدرين الآخرين . ومِطْتُ غيري وأمَطْتُهُ : أي نَحَّيتُهُ (الصحاح ، ج3 ، ص1162) .
6- .في الخصال : «ليسند»، وهو الأنسب.
7- .في المصدر «رقيقا»، والتصويب من بحار الأنوار والخصال .
8- .في المصدر : «فيتروّح» والتصويب من المصادر الاُخرى . والرَّواح والرائحة : من الاستراحة. وقد أراحني وروّح عنّي فاسترحت (لسان العرب ، ج 2 ، ص 461).
9- .في بحار الأنوار والمصدرين الآخرين : «إذ» بدل «إذا».
10- .علل الشرائع ، ص 99 ، ح 1 ، الخصال ، ص 512 ، ح 3 ، المناقب لابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 260 ، بحار الأنوار ، ج 10 ، ص 205 ، ح 9 .

ص: 35

1 / 2آگاهى پيامبران و امامان از دانش پزشكى

3811.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در دعا _ ) امام صادق عليه السلام :مردم هيچ آبادى اى از سه گروه ، بى نياز نيستند كه در كار دنيا و آخرت خويش به ايشان پناه بَرَند و چون آنان را نداشته باشند ، شوربخت باشند : فقيه دانا و پرهيزگار ، امير نيكوكار و فرمان روا ، و طبيب آگاه و مورد اعتماد .1 / 2آگاهى پيامبران و امامان از دانش پزشكى3814.عنه صلى الله عليه و آله :فرج المهموم :در نامه ابواسحاق طرطوسى به عبد اللّه بن مالك در باره شناخت سرچشمه دانش ، چنين ديده ام : خداوند ، آدم را از بهشت فرو فرستاد و او را از دانش همه چيز آگاه ساخت . از جمله چيزهايى كه خداوند ، وى را از آنها آگاه ساخت ، نجوم و طب بود .3812.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :علل الشرائع_ به نقل از ربيع ، حاجب منصور عباسى _: روزى امام صادق عليه السلام به مجلس منصور درآمد ، در حالى كه مردى هندى نزد او بود و كتاب هاى طب مى خواند . امام صادق عليه السلام به خواندن او گوش سپرد . چون آن مرد هندى ، خواندن را به پايان برد ، به امام صادق عليه السلام گفت : اى ابوعبد اللّه ! آيا از آنچه همراه دارم ، چيزى مى خواهى؟

فرمود : «نه ؛ برتر از آنچه تو همراه دارى ، به همراه دارم» .

پرسيد : آن چيست؟

فرمود : «گرم را به سرد ، سرد را به گرم ، خشك را به تَر ، و تَر را به خشك درمان مى كنم و كار را يكسره به خداوند ، باز مى گردانم و آنچه را پيامبر خدا فرموده است ، به كار مى گيرم و مى دانم كه معده ، خانه همه دردها ، و پرهيز ، يگانه درمان است و بدن را بر همانچه بدان خو گرفته ، وا مى دارم» .

مرد هندى گفت : آيا طب ، چيزى جز اين است؟

امام صادق عليه السلام پرسيد : «آيا گمان مى كنى از كتاب هاى طب ، چيزى فرا گرفته ام؟» .

گفت : آرى .

فرمود : «به خداوند سوگند ، نه. جز از خداوند سبحان نگرفته ام . اينك بگو كه آيا من به طب آگاه ترم يا تو؟» .

گفت : تو نه ، بلكه من .

امام صادق عليه السلام فرمود : «آيا از تو چيزى بپرسم؟» .

گفت : بپرس .

فرمود : «اى هندى! به من بگو كه چرا در سر ، رخنه ها و لايه هاست؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا موها در بالاى سر قرار داده شده اند؟

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا پيشانى از مو تهى است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا پيشانى داراى چين و چروك است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا ابروها در بالاى چشم ها قرار دارند؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا چشم ها همانند بادام قرار داده شده اند؟».

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا بينى در ميان دو چشم ، قرارداده شده است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا سوراخ بينى در پايين آن است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا لب و سبيل ، بالاى دهان قرار داده شده است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا دندان هاى پيشين ، تيز است ، دندان هاى جانبى پهن است و دندانِ نيش ، بلندتر است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا ريش براى مردان قرار داده شده است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا كفِ دستان ، از مو تهى است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا ناخن و مو ، فاقد حيات است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا قلب ، همانند دانه صنوبر است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا ريه دو پاره است و حركت آن ، تنها در جاى ثابت خويش قرار داده شده است؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا كبد ، قوسدار است؟»

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا كليه ، همانند دانه لوبياست؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا زانو به عقب تا مى خورد؟» .

گفت : نمى دانم .

پرسيد : «چرا كف پا داراى گودى است؟» .

گفت : نمى دانم .

در اين هنگام ، امام صادق عليه السلام فرمود : «امّا من مى دانم» .

آن مرد گفت : پس خود پاسخ ده .

امام صادق عليه السلام فرمود : «در سر ، رخنه ها و لايه هاست ؛ چون هر چيزِ درونْ تهى ، هر گاه يك پارچه باشد ، شكستن ، زودتر به سراغش آيد و چون چند تكّه قرارداده شود ، شكستكى از آن دورتر است .

موى سر ، در قسمت بالاى آن قرار داده شده است تا با ريشه هايش چربى را به مغز برساند و سرِ موها ، بخار را از مغز بيرون ببرد و سرما و گرمايى را كه بدان مى رسد ، از آن دفع كند .

پيشانى از مو تهى است ، از آن رو كه محلّ رسيدن نور به چشمان است ، و در آن ، چين و چروك قرار داده شده است ، بدان سبب كه عرقِ فرو ريخته از سر را در خود ، محبوس سازد و مانع رسيدن آن به چشمان شود تا بدان وقت كه انسان ، عرق خويش را پاك كند ، آن سان كه نهرها در زمين آب ها را در خود محبوس مى سازند .

ابروها در بالاى چشمان قرار داده شده اند تا نور را به اندازه كافى به چشمان راه دهند . اى هندى! مگر نمى بينى آن كه نور بر وى چيره شود ، دست خويش را بر فراز چشمان مى گيرد تا نور به اندازه كافى از زير آن به چشمان راه بگشايد .

بينى در ميان دو چشم قرارداده شده است تا نور را در ميان دو چشم به دو بخش مساوى قسمت كند .

چشم ، همانند بادام است تا ميل بتواند دارو را در داخل آن جريان دهد و بيمارى (عفونت) از آن بيرون آيد . اگر چشم ، مربّعْ شكل يا دايره اى بود ، نه ميل در داخل آن حركت مى كرد ، نه دارو به همه آن مى رسيد ، و نه بيمارى از درون آن خارج مى شد .

سوراخ بينى در پايين آن قرارداده شده است تا بيمارى هايى (عفونت هايى) كه از مغز فرو مى آيد ، از آن پايين آيد و بوها از آن بالا رود و به مشام رسد ، در حالى كه اگر اين سوراخ ، در بالاى بينى بود ، نه بيمارى اى از آن به زير مى آمد و نه بويى را حس مى كرد .

سبيل و لب ، در بالاى دهان قرار گرفته است تا مانع رسيدن آنچه از مغز فرو مى ريزد ، به دهان شود ، مبادا كه طعم خوراك و نوشيدن بر انسان مكدّر گردد و آن را از خودش دور كند .

ريش ، تنها براى مردان قرار داده شده است تا بدين وسيله از زنان متمايز گردند و نيازى به باز گشودن [همه چهره و ملاحظه آن براى شناسايى] نباشد .

دندانِ جلو ، تيز قرارداده شده است ؛ زيرا به واسطه آن ، كار گاز گرفتن صورت مى پذيرد و دندان هاى جانبى پهن قرارداده شده است ؛ زيرا آسياب كردن و جويدن به كمك آنها انجام مى گيرد و نيش ، بلندتر است تا تكيه گاه دندان جانبى و دندان جلو باشد ، به سانِ ستون در يك بنا .

كفِ دستان از مو تهى است ، چون به كمك آنها كار لمس انجام مى گيرد ؛ امّا اگر در آنها مو وجود داشت ، انسان نمى دانست آنچه پيش روى اوست و آن را لمس مى كند ، چيست .

مو و ناخن ، فاقد حيات است ؛ زيرا بلند شدن آنها مايه كثيفى و زشتى است و كوتاه كردنشان پسنديده است . پس اگر در آنها حيات وجود مى داشت ، انسان به هنگام كوتاه كردن آنها احساس درد مى كرد .

قلب ، به شكل دانه صنوبر است ؛ زيرا وارونه است و يك سرِ قلب ، باريك قرار داده شده تا لابه لاى ريه برود و با سردى آن ، خنك شود ، مبادا كه مغز از گرماى آن بسوزد .

ريه ، دو پاره قرارداده شده است تا قلب در لابه لاى فشارگاه هاى آن قرار گيرد و به كمك حركت آن ، خنك شود .

كبد ، قوسدار است تا معده را سنگينى كند و به تمامى بر روى آن قرار گيرد و آن را بفشُرَد و در نتيجه ، بخارى كه در آن هست ، بيرون برود .

كليه ، به شكل دانه لوبيا قرارداده شده است ؛ زيرا مسير ريزش منى ، نقطه به نقطه آن عضو است . پس اگر كليه به شكل مربّع يا دايره بود ، نقطه نخست ، مانع رسيدن منى به نقطه دوم مى شد و موجود زنده نمى توانست با خروج آن ، احساس لذّت كند ؛ چه اين كه منى از ستون فقرات به سمت كليه فرو مى آيد و آن (= كليه) نيز به كِرمى مى مانَد كه جمع مى شود و باز مى شود و تدريجا منى را به سوى مثانه مى راند ، به سان تيرى كه از كمان رها شود .

تا خوردن زانو به سمت عقب قرارداده شده است ؛ چرا كه انسان به سمتِ جلو راه مى رود و حركات او با تعادل همراه است ، امّا اگر اين نبود ، انسان در هنگام راه رفتن [بر زمين] مى افتاد .

در كف پا گودى اى قرارداده شده است ؛ زيرا هر چيز چون به تمامى سطح بر زمين قرار گيرد ، به اندازه سنگ آسياب سنگين مى شود ، اگر با لبه اش بر روى زمين باشد ، يك كودك هم مى تواند آن را جاز جاى خويش [ براند . اگر هم چيزى به روى بر زمين قرار گيرد ، جابه جا كردن آن ، حتّى بر يك مرد ، سنگين مى آيد» .

در اين هنگام ، مرد هندى پرسيد : اين دانش براى تو از كجا حاصل آمده است؟

فرمود : «آن را از پدرانم ، از پيامبر خدا ، از جبرئيل عليه السلام ، از پروردگار جهانيان _ جلّ جلاله _ ، يعنى همو كه تنهاست و جان ها را آفريده ، فرا گرفته ام .

پس آن هندى گفت : راست گفته اى و من نيز گواهى مى دهم كه خدايى جز اللّه نيست و محمّد ، پيامبر خدا و بنده اوست و تو آگاه ترينِ كسان روزگار خويش هستى .

.

ص: 36

. .

ص: 37

. .

ص: 38

. .

ص: 39

. .

ص: 40

. .

ص: 41

. .

ص: 42

. .

ص: 43

. .

ص: 44

. .

ص: 45

. .

ص: 46

1 / 3لِكُلِّ دَاءٍ دَواءٌ3815.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ داءٍ دَواءٌ ، فَإِذا اُصيبَ دَواءُ الدّاءِ بَرَأَ بِإِذنِ اللّهِ عز و جل . (1)3816.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الَّذي خَلَقَ الأَدواءَ خَلَقَ لَها دَواءً . (2)3817.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :تَداوَوا ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل لَم يُنزِل داءً إلاّ وأنزَلَ لَهُ شِفاءً . (3)3818.مسند ابن حنبل عن أبي هريرة :الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : تَداوَوا ؛ فَما أنزَلَ اللّهُ داءً إلاّ أنزَلَ مَعَهُ دَواءً إلاَّ السّامَ _ يَعنِي : المَوتَ _ ؛ فَإِنَّهُ لا دَواءَ لَهُ . (4)3815.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :المستدرك على الصحيحين عن أبي سعيد الخدري عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لَم يُنزِل داءً _ أو لَم يَخلُق داءً _ إلاّ أنزَلَ _ أو خَلَقَ _ لَهُ دَواءً ؛ عَلِمَهُ مَن عَلِمَهُ ، وجَهِلَهُ مَن جَهِلَهُ إلاَّ السّامَ .

قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَا السّامُ؟

قالَ : المَوتُ . (5) .


1- .صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 1729 ، ح 69 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 4 ، ص 445 ، ح 8219 ، السنن الكبرى ، ج 9 ، ص 577 ، ح 19558 كلّها عن جابر ، الفردوس ، ج 3 ، ص 336 ، ح 5010 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 6 ، ح 28086 ؛ بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 76 .
2- .دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 144 ، ح 500 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 73 ، ح 30 .
3- .مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 179 ، ح 2460 ، الدعوات ، ص 180 ، ح 498 وح 499 نحوه ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 68 ، ح 20 .
4- .دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 143 ، ح 499 ، السرائر ، ج 3 ، ص 138 ، الجعفريّات ، ص 167 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 65 ؛ تاريخ بغداد ، ج 9 ، ص 198 ، الفردوس ، ج 2 ، ص 48 ، ح 2275 كلاهما عن اُسامة بن شريك نحوه.
5- .المستدرك على الصحيحين ، ج 4 ، ص 445 ، ح 8220 ، المصنّف لابن أبي شيبة ، ج 5 ، ص 421 ، ح 5 ، المعجم الأوسط ، ج 2 ، ص 157 ، ح 1564 ، مسند أبي يعلى ، ج 5 ، ص 93 ، ح 5161 عن عبد اللّه بن مسعود ، تاريخ بغداد ، ج 3 ، ص 437 عن أبي هريرة والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 5 ، ح 28079 .

ص: 47

1 / 3هر دردى را درمانى است

1 / 3هر دردى را درمانى است3818.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از ابو هريره _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر دردى را درمانى است . پس چون دارو به درد برسد ، به اذن خداوند عز و جل بهبود يابد .3819.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه دردها را آفريده ، براى آنها درمان نيز آفريده است .3820.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خود را مداوا كنيد ؛ چه ، خداوند عز و جل هيچ دردى را فرو نفرستاده ، مگر اين كه براى آن ، شفايى هم نازل كرده است .3821.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ به نقل از پدرانش عليهم السلام: پيامبر خدا فرمود : «خود را مداوا كنيد ؛ چه ، خداوند ، هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه به همراهش درمانى نيز نازل كرده است ، جز مرگ كه آن را هيچ درمانى نيست» .3822.عنه صلى الله عليه و آله :المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابوسعيد خُدْرى _: پيامبر خدا فرمود : «خداوند ، هيچ دردى را فرو نفرستاده (يا هيچ دردى را نيافريده) ، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده (يا آفريده) است و كسانى از آن آگاهى يافته اند و كسانى نيز از آن ناآگاه مانده اند ، مگر سام» .

پرسيدند : سام چيست؟

فرمود : «مرگ» .

.

ص: 48

3819.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تاريخ بغداد عن جابر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عادَ مَريضاً وأنَا مَعَهُ ، فَقالَ : ألا نَدعو لَكَ طَبيباً؟

قالَ : وأنتَ تَأمُرُ بِهذا يا رَسولَ اللّهِ ؟ !

قالَ : نَعَم ، إنَّ اللّهَ لَم يُنزِل داءً إلاّ وقَد أنزَلَ لَهُ دَواءً . (1)3820.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :المصنّف عن هلال بن يساف :جُرِحَ رَجُلٌ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : اُدعوا لَهُ الطَّبيبَ .

فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، هَل يُغني عَنهُ الطَّبيبُ؟

قالَ : نَعَم ، إنَّ اللّهَ _ تَبارَكَ وتَعالى _ لَم يُنزِل داءً إلاّ أنزَلَ مَعَهُ شِفاءً . (2)3821.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :لِكُلِّ حَيٍّ داءٌ ، لِكُلِّ عِلَّةٍ دَواءٌ . (3)3822.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَم يَبتَلِ البَدَنَ بِداءٍ ؛ حَتّى جَعَلَ لَهُ دَواءً يُعالَجُ بِهِ ، ولِكُلِّ صِنفٍ مِنَ الدّاءِ صِنفٌ مِنَ الدَّواءِ ، وتَدبيرٌ ونَعتٌ . (4) .


1- .تاريخ بغداد ، ج 14 ، ص 348 .
2- .المصنّف لابن أبي شيبة ، ج 5 ، ص 421 ، ح 1 ، مسند الشهاب ، ج 2 ، ص 17 ، ح 796 ، مسند ابن حنبل ، ج9 ، ص 53 ، ح 23216 نحوه ؛ بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 72 ، ح 27 .
3- .غرر الحكم ، ح 7274 و 7275 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 401 ، ح 6763 و 6764 .
4- .طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 10 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 309 وفيه «العبد المؤمن ببلاء» بدل «البدن بداء» .

ص: 49

3823.عنه صلى الله عليه و آله :تاريخ بغداد_ به نقل از جابر _: پيامبر خدا ، در حالى كه همراهش بودم ، بيمارى را عيادت كرد و به او فرمود : «آيا برايت طبيبى فرا نخوانيم؟».

گفت : آيا تو ، اى پيامبر خدا ، به اين كار ، فرمان مى دهى؟!

فرمود : «آرى . خداوند ، هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده است» .3824.عنه صلى الله عليه و آله :المصنّف_ به نقل از هلال بن يساف _: در روزگار پيامبر خدا ، مردى مجروح شد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «برايش طبيبى بخوانيد» .

كسى گفت : اى پيامبر خدا! آيا طبيب ، او را سودى مى بخشد؟

فرمود : «آرى . خداوند _ تبارك و تعالى _ هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه به همراهش شفايى نيز فرو فرستاده است»3823.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر زنده اى را دردى هست و هر بيمارى اى را درمانى است .3824.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :خداوند عز و جل بدن را به هيچ بيمارى اى گرفتار نساخت ، مگر آن هنگام كه برايش دارويى قرارداد كه بدان ، درمان شود ؛ و براى هر نوع دردى ، نوعى درمان است و چاره اى و نسخه اى . .

ص: 50

1 / 4الدَّواءُ مِنَ القَدَرِ3826.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الدَّواءُ مِنَ القَدَرِ ، وقَد يَنفَعُ بِإِذنِ اللّهِ . (1)3827.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :الدَّواءُ مِنَ القَدَرِ ، وهُوَ يَنفَعُ مَن يَشاءُ بِما شاءَ . (2)3828.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ فِي التَّحذيرِ مِنَ الدُّنيا _ ) سنن ابن ماجة عن أبي خزامة :سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أرَأَيتَ أدِويَةً نَتَداوى بِها ، ورُقىً نَستَرقي بِها ، وتُقىً نَتَّقيها ، هَل تَرُدُّ مِن قَدَرِ اللّهِ شَيئاً؟

قالَ : هِيَ مِن قَدَرِ اللّهِ . (3)3826.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ نَبِيّاً مِنَ الأَنبِياءِ مَرِضَ ، فَقالَ : لا أتَداوى حَتّى يَكونَ الَّذي أمرَضَني هُوَ الَّذي يَشفيني .

فَأَوحَى اللّهُ عز و جل : لا أشفيكَ حَتّى تَتَداوى ؛ فَإِنَّ الشِّفاءَ مِنّي . (4)3827.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :إحياء علوم الدين :ذَكَرَ بَعضُ العُلَماءِ فِي الإِسرائيلِيّاتِ أنَّ موسَى عليه السلام اعتَلَّ بِعِلَّةٍ ، فَدَخَلَ عَلَيهِ بَنو إسرائيلَ فَعَرَفوا عِلَّتَهُ .

فَقالوا لَهُ : لَو تَداوَيتَ بِكَذا لَبَرَأتَ .

فَقالَ : لا أتَداوى حَتّى يُعافِيَني هُوَ مِن غَيرِ دَواءٍ ، فَطالَت عِلَّتُهُ .

فَقالوا لَهُ : إنَّ دَواءَ هذِهِ العِلَّةِ مَعروفٌ مُجَرَّبٌ ، وإنّا نَتَداوى بِهِ فَنَبرَأُ .

فَقالَ : لا أتَداوى ، وأقامَت عِلَّتُهُ ، فَأَوحَى اللّهُ تَعالى إلَيهِ : وعِزَّتي وجَلالي ، لا أبرَأتُكَ حَتّى تَتَداوى بِما ذَكَروهُ لَكَ .

فَقالَ لَهُم : داووني بِما ذَكَرتُم ، فَداوَوهُ فَبَرَأَ ، فَأَوجَسَ في نَفسِهِ مِن ذلِكَ .

فَأَوحَى اللّهُ تَعالى إلَيهِ : أرَدتَ أن تُبطِلَ حِكمَتي بِتَوَكُّلِكَ عَلَيَّ ؛ مَن أودَعَ العَقاقيرَ مَنافِعَ الأَشياءِ غَيري؟ (5) .


1- .المعجم الكبير ، ج 12 ، ص 131 ، ح 12784 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 5 ، ح 28081.
2- .كنز العمّال ، ج 10 ، ص 5 ، ح 28082 نقلاً عن ابن السني عن ابن عبّاس.
3- .سنن ابن ماجة ، ج 2 ، ص 1137 ، ح 3437 ، سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 453 ، ح 2148 نحوه ، المصنّف لعبد الرزّاق ، ج 11 ، ص 18 ، ح 19777 عن الزهري ؛ بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 77 .
4- .مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 180 ، ح 2465 ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 211 ، ح 30 .
5- .إحياء علوم الدين ، ج 4 ، ص 413 ؛ المحجّة البيضاء ، ج 7 ، ص 432 .

ص: 51

1 / 4دارو و درمان ، از تقدير است

1 / 4دارو و درمان ، از تقدير است3830.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درمان ، از تقدير ]خداوند] است و ممكن است به اذن خداوند ، نافع باشد.3829.الزهد ، حسين بن سعيد ( _ به نقل از عبد اللّه بن سنان _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درمان ، از تقدير [خداوند] است و هر كس را كه او بخواهد ، به همان گونه كه بخواهد ، سود مى رساند .3830.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سنن ابن ماجة_ به نقل از ابو خزامه _: از پيامبر خدا پرسيدند: آيا اين كه با دارويى درمان كنيم يا تعويذى بر خود بنديم يا پرهيزى بكنيم ، اين كار چيزى از تقدير خداوند را باز مى دارد؟

فرمود: «اين ، خود از تقدير خداوند است» .3831.روضة الواعظين :امام صادق عليه السلام :پيامبرى از پيامبران بيمار شد . گفت: درمان نمى كنم تا همان كسى كه بيمارم كرده است ، خود ، درمانم كند. سپس خداوند عز و جل به او وحى فرستاد: «شفايت نمى دهم ، مگر درمان كنى ، كه شفا از من است».3832.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إحياء علوم الدين :يكى از عالمان ، در شمارِ اسرائيليات ، يادآور شده است كه موسى عليه السلام به بيمارى گرفتار شد. بنى اسرائيل به حضور او رسيدند و بيمارى اش را شناختند و به او گفتند: اگر به فلان دارو ، درمان كنى ، بهبود مى يابى. امّا موسى عليه السلام گفت: درمان نمى كنم تا او خود ، بدون دارو ، مرا عافيت دهد.

پس بيمارى اش به طول انجاميد. ديگر بار به او گفتند: داروى اين بيمارى شناخته شده و تجربه شده است و ما بدان ، درمان مى كنيم و بهبود مى يابيم.

موسى عليه السلام گفت: درمان نمى كنم. پس بيمارى اش ماندگار شد. خدا نيز به او وحى فرستاد: «به عزّت و جلالم سوگند ، تو را بهبود نمى دهم ، مگر به آنچه برايت گفته اند ، درمان كنى».

پس موسى عليه السلام به آنان گفت: مرا به آنچه گفته ايد، درمان كنيد.

او را مداوا كردند و بهبود يافت و وى نيز بدين سبب ، دلگير شد. پس خداوند تعالى ، [ديگر بار] به او وحى فرستاد: «مى خواستى با توكلّت بر من ، حكمت مرا ابطال كنى. مگر چه كسى جز من ، منافع چيزها را در داروها به وديعت نهاده است؟!» .

.

ص: 52

1 / 5الشِّفاءُ مِنَ اللّهِالكتاب :« وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ » . (1)

الحديث :3835.عنه صلى الله عليه و آله :الطبّ النبوي :إنَّ إبراهيمَ الخَليلَ عليه السلام قالَ : يا رَبِّ ، مِمَّنِ الدّاءُ؟

قالَ : مِنّي .

قالَ : فَمِمَّنِ الدَّواءُ؟

قالَ : مِنّي .

قالَ : فَما بالُ الطَّبيبِ؟

قالَ : رَجُلٌ اُرسِلَ الدَّواءُ عَلى يَدِهِ . (2)3836.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ يُسَمَّى الطَّبيبُ : «المُعالِجَ» ، فَقالَ موسَى بنُ عِمرانَ : يا رَبِّ ، مِمَّنِ الدّاءُ ؟ قالَ : مِنّي .

قالَ : فَمِمَّنِ الدَّواءُ؟

قالَ : مِنّي .

قالَ : فَما يَصنَعُ النّاسُ بِالمُعالِجِ ؟

قالَ : يُطَيِّبُ بِذلِكَ أنفُسَهُم فَسُمِّيَ الطَّبيبَ لِذلِكَ . (3) .


1- .الشعراء : 80 .
2- .الطبّ النبويّ لابن قيّم ، ص 17 .
3- .علل الشرائع ، ص 525 ، ح 1 عن أحمد بن أبي عبد اللّه البرقي بإسناده ، الاعتقادات ، ص116 ، الكافي ، ج 8 ، ص 88 ، ح 52 ، تنبيه الخواطر ، ج 2 ، ص 136 كلاهما عن زياد بن أبي الحلال نحوه ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 62 ، ح 1 و2 .

ص: 53

1 / 5شفا از خداوند است

1 / 5شفا از خداوند استقرآن«چون بيمار شوم ، او (خداوند) شفايم مى دهد»

حديث3836.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الطبّ النبوى :ابراهيم خليل عليه السلام گفت: پروردگارا! درد از كيست؟

[خداوند] فرمود: «از من».

پرسيد: پس درمان از كيست؟

فرمود: «از من».

پرسيد: پس طبيب چه كاره است؟

فرمود: «مردى است كه دارو به دست او فرستاده شده است».3837.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ به ابو ذر _ ) امام صادق عليه السلام :در گذشته ، پزشك ، «معالج» ناميده مى شد. در آن روزگاران ، موسى بن عمران عليه السلام پرسيد: پروردگارا! درد از كيست؟

فرمود: «از من».

پرسيد: پس درمان از كيست؟

فرمود: «از من».

پرسيد: پس مردم با معالج چه مى كنند؟

فرمود: «او به اين كار ، دل آنان را خوش و خرسند مى سازد. پس از همين روى ، او را طبيب 1 نام نهادند».

.

ص: 54

3838.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل عن أبي رمثة :أتَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَعَ أبي فَرَأَى الَّتي بِظَهرِهِ .

فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ألا اُعالِجُها لَكَ فَإِنّي طَبيبٌ؟

قالَ : أنتَ رَفيقٌ وَاللّهُ الطَّبيبُ . (1)3839.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعائم الإسلام :عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يُداويهِ اليَهودِيُّ وَالنَّصرانِيُّ ، قالَ : لا بَأسَ بِذلِكَ ، إنَّمَا الشِّفاءُ بِيَدِ اللّهِ تَعالى . (2)3840.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ . . . فَلَكَ الحَمدُ كَما خَلَقتَ وصَوَّرتَ وقَضَيتَ ، وأضلَلتَ وهَدَيتَ ، وأضحَكتَ وأبكَيتَ ، وأمَتَّ وأحيَيتَ ، وأمرَضتَ وشَفَيتَ ، وأطعَمتَ وسَقَيتَ . (3)3841.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ: يا دَليلَنا يا مُعينَنا ، يا حَبيبَنا يا طَبيبَنا . . . يا طَبيبَ مَن لا طَبيبَ لَهُ . (4)3842.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ أن خَلَقتَ فَسَوَّيتَ ، وقَدَّرتَ وقَضَيتَ ، . وأمَتَّ وأحيَيتَ ، وأمرَضتَ وشَفَيتَ ،وعافَيتَ وأبلَيتَ (5) .


1- .مسند ابن حنبل ، ج 6 ، ص 158 ، ح 17499 ، سنن أبي داوود ، ج 4 ، ص 86 ، ح 4207 ، المعجم الكبير ، ج 22 ، ص 280 ، ح 715 ، السنن الكبرى ، ج 8 ، ص 49 ، ح 15897 ، مسند الحميدي ، ج 2 ، ص 382 ، ح 866 وراجع : الطبقات الكبرى ، ج 1 ، ص 427.
2- .دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 144 ، ح 501 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 73 ، ح 31 .
3- .البلد الأمين ، ص 350 ، المصباح للكفعمي ، ص 356 .
4- .البلد الأمين ، ص 406 ، بحار الأنوار ، ج 94 ، ص 391 .
5- .المصباح للكفعمي ، ص 123 ، بحار الأنوار ، ج 90 ، ص 200، ح 31.

ص: 55

3840.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل :به نقل از ابو رمثه _ : همراه پدرم به نزد پيامبر خدا رفتم. او آنچه را كه بر پشت ايشان بود ، ديد و گفت: اى پيامبر خدا: آيا آن را درمان نكنم؟ من طبيبم.

فرمود: «تو رفيق هستى (نسبت به بيمار ، مهربانى و مدارا مى كنى) و خداوند ، خود ، طبيب است».3841.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعائم الإسلام :از امام صادق عليه السلام در مورد اين كه مردى را يك يهود يا مسيحى درمان كند ، پرسيدند. فرمود: «در اين كار ، اشكالى نيست. شفا به دست خداوند متعال است».3842.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوندا! تو را سپاس ، كه آفريدى ، صورت بخشيدى و تقدير كردى ، گم راه كردى و راه نمودى ، خنداندى و گرياندى ، ميراندى و زنده گرداندى ، بيمار كردى و شفا بخشيدى ، خوراك دادى و آب دادى.3843.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في حَديثِ إنذارِ العَشيرَةِ {-1-} _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى جوشن كبير _: اى راهنماى ما ، اى يارى رسان ما ، اى حبيب ما ، اى طبيب ما... اى طبيبِ آن كس كه او را طبيب نيست!3844.عنه صلى الله عليه و آله :امام سجّاد عليه السلام :خداوندا! تو را سپاس كه آفريدى و اعتدال بخشيدى ، تقدير فرمودى و حكم كردى ، ميراندى و زنده ساختى ، بيمار كردى و شفا بخشيدى ، عافيت دادى و مبتلا ساختى. .

ص: 56

3843.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در حديث انذار عشيره {-1-} _ ) الإمام العسكريّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الصَّباحِ: يا مَن يَجعَلُ الشِّفاءَ فيما يَشاءُ مِنَ الأَشياءِ . . . يا مَن يُزيلُ بِ_أَدنَى ال_دَّواءِ م_ا غَلُظَ مِنَ الدّاءِ . (1)3844.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :إحياء علوم الدين :رُوِيَ عَن موسى عليه السلام أنَّهُ قالَ : يا رَبِّ ، مِمَّنِ الدّاءُ وَالدَّواءُ ؟

فَقالَ : مِنّي .

قالَ : فَما يَصنَعُ الأَطِبّاءُ ؟

قالَ : يَأكُلونَ أرزاقَهُم ويُطَيِّبونَ نُفوسَ عِبادي ؛ حَتّى يَأتِيَ شِفائي أو قَضائي . (2) .


1- .المصباح للكفعمي ، ص 113 ، البلد الأمين ، ص 60 ، بحار الأنوار ، ج 86 ، ص 175 ، ح 45 .
2- .إحياء علوم الدين ، ج 4 ، ص 414 ؛ المحجّة البيضاء ، ج 7 ، ص 433 .

ص: 57

3845.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام عسكرى عليه السلام_ در دعاى صبحگاهى خويش مى گفت: اى آن كه شفا را در آنچه مى خواهد ، مى نهد... اى آن كه به كمترين دارو ، سخت ترين درد را درمان مى بخشد.3846.عنه صلى الله عليه و آله :إحيا علوم الدين :از موسى عليه السلام روايت شده كه گفت: پروردگارا! درد و درمان از كيست؟

فرمود: «از من».

پرسيد: پس طبيبان چه مى كنند؟

فرمود: «روزىِ خويش مى خورند و دلِ بندگانم خرسند مى دارند تا يا شفايم و يا قضايم [به آنان] برسد». .

ص: 58

. .

ص: 59

فصل دوم : آداب طبابت و وظائف طبيب

درآمد
1 . احساس مسئوليت

فصل دوّم : آداب طبابت و وظائف طبيبدرآمدحرفه پزشكى ، از آن رو كه با جان ، ناموس و اسرار زندگى مردم سر و كار دارد ، علاوه بر مقرّرات اسلامى ، در همه حرفه ها داراى آداب و احكام ويژه اى است كه رعايت آن براى پزشك مسلمان ، لازم و ضرورى است . در اين جا اشاره اى كوتاه به مهم ترين آداب آن خواهيم كرد .

1 . احساس مسئوليتاحساس مسئوليت ، از مهم ترين و اصلى ترين آداب پزشكى است؛ زيرا اين احساس است كه پزشك را به رعايت وظايف اخلاقى ، قانونى و شرعى خود در مورد درمان بيمار ، وادار مى سازد. امام صادق عليه السلام ، سخنى سختْ تكان دهنده درباره مسئوليت پزشك از حضرت مسيح عليه السلام نقل فرموده است : مسيح عليه السلام مى گفت: آن كه درمان كردن زخم زخمديده اى را وا گذارد ، ناگزير ، شريك كسى است كه زخم را بر بدن وى نشانده است . (1) اين سخن ، متّكى بر منطق روشنى است كه نه تنها پيروان اسلام و مسيحيت ، بلكه هيچ پزشك با وجدانى نمى تواند آن را انكار كند. از اين رو ، ش

.


1- .. ر . ك : ج1 ، ص67 ، ح 31 .

ص: 60

2 . تقواى پزشكى

ايسته است همه پزشكان ، آن را قاب كنند و در مطبّ خويش بياويزند. بر اساس اين منطق ، كوتاهىِ پزشك در درمان بيمار ، به معناى سهيم بودن او در بيمارى و گاه ، هلاكت بيمار است. لذا پزشك ، مسئول است با همه توان براى درمانِ بيمار ، تلاش كند و با هيچ بهانه اى نمى تواند از زير بار اين مسئوليت ، شانه خالى نمايد. بر همين اساس ، معتقديم يكى از وظايف مهم دانشگاه هاى علوم پزشكى ، برنامه ريزى براى پرورش حسّ مسئوليت شناسى در دانش پژوهان اين دانش است.

2 . تقواى پزشكىتقوا در هر حرفه اى به معناى رعايت قوانين الهى در انجام دادن آن است. بنا بر اين ، تقواى پزشكى ، شامل همه آداب و احكام اسلامى در مورد اين حرفه است؛ ليكن در تقواى پزشكى ، دو نكته از اهمّيت فوق العاده اى برخوردار است: يكى خيرخواهى براى بيمار ، و ديگرى تلاش براى درمان او. از اين رو ، امام على عليه السلام ، پس از توصيه پزشكان به تقوا ، بلافاصله به اين دو مصداق بارز تقواى پزشكى اشاره مى فرمايد: مَن تَطَبَّبَ فَليَتَّقِ اللّهَ وَليَنصَح وَليَجتَهِد . (1) هر كس طبابت پيشه كند ، بايد كه از خدا پروا بدارد و خيرخواهى و جدّيت به خرج دهد . «نُصْح» كه در اين سخن بدان اشاره شد ، به معناى خيرخواهى و «اجتهاد» ، به معناى به كارگيرى همه توان است. بنا بر اين ، تقواى پزشكى بدين معناست كه پزشك براى حُسن انجام وظيفه ، اوّلاً بايد سود بيمار را در نظر بيگرد نه سود خود را. ثانيا بايد از همه توانِ فكرى و عملى خود براى درمان وى استفاده كند و پزشك ب

.


1- .. ر . ك : ج1 ، ص67 ، ح 32 .

ص: 61

3 . پاك دامنى
4 . اهتمام به تشخيص بيمارى

اتقوا ، كسى است كه در صرف وقت براى تشخيص بيمارى ، در تجويز دارو ، در چگونگى درمان و طول آن ، به چيزى جز سود بيمار نينديشد.

3 . پاك دامنىيكى از مصاديق مهم تقواى پزشكى ، عفّت جنسى و پاك دامنى است. پزشك باتقوا ، به خود اجازه نمى دهد از بيمار ، سوء استفاده جنسى كند و حتّى در نگاه كردن براى معاينه ، حدود اسلامى را رعايت مى نمايد ، بدين معنا كه اگر از طريقى بجز نگاه كردن به مواضعى كه نگان كردن به آن در اسلام ممنوع است ، بتواند بيمارى را تشخيص دهد ، مبادرت به نگاه نامشروع نمى ورزد و در صورت نياز به اين كار نيز ، به اندازه ضرورت ، اكتفا مى كند.

4 . اهتمام به تشخيص بيمارىيكى از نكات آداب پزشكى كه در احاديث اسلامى بر آن تأكيد شده ، اهمّيت دادن به تشخيص بيمارى است. پيامبر اسلام به يكى از پزشكان معاصر خود ، چنين توصيه مى فرمايد : هيچ كس را درمان مكن ، مگر آن گاه كه بيمارى او را بشناسى. (1) مكرّر شنيده مى شود كه به دليل تشخيص نادرست طبيب و داروى نامناسب ، بيمارى تشديد شده و گاه بيمار ، هلاك شده است. رعايت اين ادب ، اقتضا مى كند كه پزشك ، همه توان خود را براى تشخيص بيمارى به كار گيرد و پيش از تشخيص آن ، اقدام به تجويز دارو نكند و اگر فرصت لازم را براى تشخيص ندارد يا خسته است و يا به هر دليل ديگر ، آمادگى لازم را براى اظهار نظر ندارد ، از معاينه بيمار و دادن دارو ، به طور جدّى خوددارى كند.

.


1- .. ر . ك : ج1 ، ص69 ، ح 33 .

ص: 62

5 . تلاش براى شناخت داروهاى طبيعى
6 . رعايتِ ضرورت در تجويز دارو

5 . تلاش براى شناخت داروهاى طبيعىاحاديث باب سوم از فصل اوّل تأكيد دارند كه همه بيمارى ها به استثناى مرگ ، در نظام آفرينش ، دارو دارند و قابل درمان اند . برخى تصريح مى كنند كه خداوند براى همه بيمارى ها دارو آفريده و برخى مى گويند خداوند ، براى همه بيمارى ها دارو نازل كرده است. ظاهر اين دو تعبير اين است كه داروى همه بيمارى ها در طبيعت وجود دارد. بى ترديد ، داروهاى طبيعى ، زيان كمتر و سود بيشترى براى درمان دارند. با عنايت به اين واقعيت است كه گياهْ درمانى ، به تدريج در كشورهاى پيشرفته رايج مى گردد. بنا بر اين ، يكى از مسئوليت هاى مهم مراكز علمى پزشكى ، تلاش براى كشف داروهاى طبيعى و آشنا كردن جامعه پزشكى با اين داروهاست .

6 . رعايتِ ضرورت در تجويز دارودر روايات فراوانى از اهل بيت عليهم السلام (1) تأكيد شده است كه تا آن جا كه بدن ، قدرت تحمّل بيمارى را دارد ، بيمار نبايد به پزشك مراجعه كند؛ زيرا مصرف دارو بدون ضرورت براى سلامت انسان ، زيانبار است. امام على عليه السلام مى فرمايد : با درد خويش تا آن هنگام كه با تو مدارا مى كند ، مدارا كن . (2) و از امام كاظم عليه السلام روايت شده است : تا زمانى كه بيمارى به جد با شما درگير نشده است ، درگير معالجه طبيبان نشويد ، كه درمان ، به مانند ساختمان است كه مقدار كمى از آن ، شخص را به مقدار فراوانش مى كشاند . (3)

.


1- .. ر . ك : ج1 ، ص 91 ، (توصيه هاى پزشكى / پرهيز از مراجعه به پزشك تا سر حدّ امكان) .
2- .. ر . ك : ج1 ، ص91 ، ح 73 .
3- .ر. ك : ج1 ، ص 93 ، ح 78 .

ص: 63

7 . حفظ اسرار بيمار
8 . ايجاد اميدوارى در دلِ بيمار

طبق دلالت التزام اين احاديث ، بر فرض ، اگر بيمارى اين رهنمودها را ناديده گرفت و به پزشك مراجعه كرد ، پزشكِ متعّهد و با تقوا ، كسى است كه پس از معاينه ، اگر تشخيص داد بيمارى او جزئى است و نيازى به دارو ندارد ، اقدام به نوشتن نسخه و تجويز دارو نمى كند ، و اگر تشخيص داد كه مصرف دارو ضرورت دارد ، بيش از اندازه لازم ، دارو تجويز نمى نمايد تا كيسه توليد كنندگان دارو را پُر كند .

7 . حفظ اسرار بيماريكى از آداب مهم پزشكى ، رازدارى است . برخى از بيمارى ها ، راز بيمار محسوب مى شوند و او مايل نيست ديگران از آن مطّلع شوند . روايات اسلامى ، از يك سو به بيمار توصيه مى كنند كه بيمارىِ پنهان خود را از پزشك ، كتمان نكند ، چنان كه امام على عليه السلام مى فرمايد : هر كس درد نهفته خويش را پنهان بدارد ، طبيبش از درمان وى ناتوان مى مانَد . (1) و از سوى ديگر ، به پزشك تأكيد مى كنند كه امانتدار باشد و با افشاى راز بيمار ، به او خيانت ننمايد . در حديث نبوى آمده است : المَجالِسُ بِالأَمانَةِ وإفشاؤُكَ سِرَّ أخيكَ خِيانَةٌ فَاجتَنِب ذلِكَ . (2) نشستن ها به امانت است وافشاى راز برادرت نيز خيانت . پس از اين كار ، بپرهيز .

8 . ايجاد اميدوارى در دلِ بيماريأس و نوميدى ، موجب تشديد بيمارى است و بيش از بيمارى براى بيمار ، رنج آور است . به گفته امام على عليه السلام :

.


1- .ر. ك : ج1 ، ص 169 ، ح 209 .
2- .. الأمالي ، طوسى ، ص537 ، ح1162 ، مكارم الأخلاق ، ج2 ، ص379 ، ح2661 ، بحارالأنوار ، ج77 ، ص89 ، ح3 .

ص: 64

9 . جلوگيرى از طبابت افراد غير متخصّص

أعظَمُ البَلاءِ انقِطاعُ الرَّجاءِ . سخت ترين بلا ، گسستن اميد است . بلكه گاه نوميدى ، سبب مرگ بيمار مى گردد ، چنان كه امام على عليه السلام مى فرمايد: قَتَلَ القُنوطُ صاحِبَهُ . (1) نوميدى ، آن كس را كه دامنگيرش بشود ، مى كُشد . به عكس ، اميد به درمان ، از رنج بيمارى مى كاهد و به بيمار ، قدرت غلبه بر بيمارى مى دهد و درمان را تسريع مى نمايد . از اين رو ، يكى از وظايف مهم پزشكى ، بويژه در مورد بيمارى هاى خطرناك ، تقويت روحيه بيمار و ايجاد اميد در اوست . گفتنى است كه بهترين راه اميدوار كردن بيمار ، تقويت حسّ مذهبى ، توكّل به خدا و اعتقاد به اين حقيقت است كه طبيب واقعى اوست و درمان هيچ دردى براى خداوند متعال ، دشوار نيست وچه بسا دردهاى بى درمان كه با دعا شفا يافته و به هر حال ، خداوند متعال ، چيزى جز خير و صلاح و سود انسان را نمى خواهد.

9 . جلوگيرى از طبابت افراد غير متخصّصاز نظر اسلام ، طبابت افراد غير متخصّص ، ممنوع و نظام اسلامى موظّف است از كار آنان جلوگيرى كند و در صورت سرپيچى ، آنان را مانند روحانى نمايان فاسق ، زندانى كند. امام على عليه السلام ، در اين باره مى فرمايد : بر امام ، لازم است عالمان تبهكار و پزشكان ناآگاه را به زندان درافكند . (2) مقدّم داشتن ضرورت زندانى كردن علماى فاسق بر پزشكان جاهل ، از آن جهت است كه خطر طبيب نمايان روحانى براى جامعه اسلامى بيش از

.


1- .. غرر الحكم ، ج6731 و ح6823 ، عيون الحكم و المواعظ ، ص370 ، ح6247 .
2- .ر. ك : ج1 ، ص 69 ، ح 35 .

ص: 65

طبيب نمايان جسمانى است. بارى ، پزشك غير متخصّص ، در صورتى كه اقدام به طبابت كرد و موجب زيان بيمار گرديد ، علاوه بر اين كه مرتكب گناه شده ، براساس قانون «ضِمان» ، ضامن است ، چنان كه از پيامبر اسلام روايت شده: هر كس بدون سابقه [وتخصّص لازم] به كار طبابت دست يازد ، ضامن است . (1) همچنين ، طبيب متخصّص ، اگر در انجام دادن وظيفه خود ، كوتاهى كند و اين كوتاهى به فساد بينجامد ، ضامن خواهد بود . (2)

.


1- .ر. ك : ج1 ، ص 69 ، ح 36 .
2- .ر. ك : ج1 ، ص 69 ، (آداب طبابت و وظائف طبيب / مسئول بودن پزشك در صورت به بار آوردن خسارت) . براى آگاهى از جزئيات احكام مربوط به ضمان ، به كتاب هاى فقهى مربوط به ضمان پزشك و عدم آن مراجعه شود .

ص: 66

الفصل الثاني : آداب الطّبابة وأحكامها2 / 1الشُّعورُ بِالمَسؤولِيَّةِ3860.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ المَسيحُ عليه السلام يَقولُ : إنَّ التّارِكَ شِفاءَ المَجروحِ مِن جُرحِهِ شَريكٌ لِجارِحِهِ لا مَحالَةَ ؛ وذلِكَ أنَّ الجارِحَ أرادَ فَسادَ المَجروحِ وَالتّارِكَ لاِءِشفائِهِ لَم يَشَأ صَلاحَهُ ، فَإِذا لَم يَشَأ صَلاحَهُ فَقَد شاءَ فَسادَهُ اضطِراراً .

(1)2 / 2التَّقوَى الطِّبِّيَّةُ3858.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :مَن تَطَبَّبَ فَليَتَّقِ اللّهَ ، وَليَنَصَح وَليَجتَهِد . (2) .


1- .الكافي ، ج 8 ، ص 345 ، ح 545 عن أبان بن تغلب.
2- .دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 144 ، ح 503 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 74 ، ح 33 .

ص: 67

2 / 1احساس مسئوليت
2 / 2تقواى پزشكى

فصل دوم : آداب طبابت و وظائف طبيب2 / 1احساس مسئوليت3861.مجمع البيان ( _ به نقل از ابن مسعود _ ) امام صادق عليه السلام :مسيح عليه السلام مى فرمود: «آن كه درمان كردن زخمِ زخمديده اى را وا گذارد ، ناگزير ، شريك كسى است كه زخم را بر بدن وى نشانده است؛ چه ، آن كه زخم رسانده ، تباهى مجروح را خواسته است و آن كه درمان وى را وا گذارده ، بهبود او را نخواسته است. پس اگر كه بهبود وى را نخواسته ، ناگزير ، تباهى او را خواسته است» .2 / 2تقواى پزشكى3862.مجمع البيان ( _ به نقل از ابن مسعود _ ) امام على عليه السلام :هر كس طبابت پيشه كند ، بايد از خدا پروا بدارد و خيرخواهى و جدّيت به خرج دهد .

.

ص: 68

2 / 3الاِهتِمامُ بِمَعرِفَةِ الدّاءِ3865.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِلشَّمَردَلِ المُتَطَبِّبِ: لا تُداوِ أحَداً حَتّى تَعرِفَ داءَهُ . (1)3866.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام زين العابدين عليه السلام :مَن لَم يُعرَف داؤُهُ ، أفسَدَهُ دَواؤُهُ . (2)2 / 4حُرمَةُ طِبابَةِ الجاهِلِ3869.تفسير الطبري عن ابن عبّاس ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ) الإمام عليّ عليه السلام :يَجِبُ عَلَى الإِمامِ أن يَحبِسَ الفُسّاقَ مِنَ العُلَماءِ ، وَالجُهّالَ مِنَ الأَطِبّاءِ . (3)2 / 5ضَمانُ الطَّبيبِ إذا أفسَدَ3866.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن تَطَبَّبَ ولَم يُعلَم مِنهُ طِبٌّ قَبلَ ذلِكَ ، فَهُوَ ضامِنٌ . (4)3867.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَطَبَّبَ ولَم يَكُن بِالطِّبِّ مَعروفاً ، فَأَصابَ نَفساً فَما دونَها ، فَهُوَ ضامِنٌ . (5) .


1- .الإصابة ، ج3 ، ص 289 عن الشمردل بن قباث.
2- .أعلام الدين ، ص 299 ، بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 160 ، ح 21 .
3- .تهذيب الأحكام ، ج 6 ، ص 319 ، ح 878 ، كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 31 ، ح 3266 .
4- .سنن ابن ماجة ، ج 2 ، ص 1148 ، ح 3466 ، سنن أبي داوود ، ج 4 ، ص 195 ، ح 4586 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 4 ، ص 236 ، ح 7484 ، سنن الدار قطني ، ج 3 ، ص 195 ، ح 335 كلّها عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 32 ، ح 28221 .
5- .سنن الدارقطني ، ج 3 ، ص 196 ، ح 336 ، السنن الكبرى ، ج 8 ، ص 242 ، ح 16530 كلاهما عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 32 ، ح 28222 .

ص: 69

2 / 3اهتمام به شناخت بيمارى
2 / 4حرام بودن طبابت توسّط ناآگاهان
2 / 5مسئول بودن پزشك در صورت به بار آوردن خسارت

2 / 3اهتمام به شناخت بيمارى3870.مسند ابن حنبل عن عُروَة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ خطاب به شَمَردَل طبيب _: هيچ كس را درمان مكن ، مگر آن گاه كه بيمارى او را بشناسى .3871.الإمام الصادق عليه السلام :امام سجّاد عليه السلام :كسى كه بيمارى اش تشخيص داده نشود ، دارويش او را تباه مى سازد .2 / 4حرام بودن طبابت توسّط ناآگاهان3871.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :بر امام ، لازم است عالمان تبهكار و پزشكان ناآگاه را به زندان درافكند .2 / 5مسئول بودن پزشك در صورت به بار آوردن خسارت3874.عوالي اللآلي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بدون تخصّصِ لازم به كار طبابت دست يازد ، [شرعا] ضامن است .3873.سنن الدارمى ( _ به نقل از سعد بن ابى وقّاص _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در حالى كه به طبابت شناخته شده نيست ، عهده دار آن گردد و موجب فوت كسى يا صدمه اى كمتر از آن شود ، ضامن است .

.

ص: 70

3874.عوالى اللآلى:الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ عَلِيّاً عليه السلام ضَمَّنَ خَتّاناً قَطَعَ حَشَفَةَ غُلامٍ . (1)3875.مسند ابن حنبل عن مجاهد عن رجل من الأنصار من أصحابدعائم الإسلام :ضَمَّنَ [الإمامُ عَلِيٌ عليه السلام ] خَتّانَةً خَتَنَت جارِيَةً ، فَنَزَفَ دَمُها فَماتَت .

فَقالَ لَها : وَيلَكِ ! فَهَلاّ أبقَيتِ مِن ذلِكَ ؟ فَضَمَّنَهَا الدِّيَةَ ، وجَعَلَها عَلى عاقِلَةِ الخَتّانَةِ . (2)3876.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :كُلُّ عامِلٍ أعطَيتَهُ أجراً عَلى أن يُصلِحَ فَأَفسَدَ ، فَهُوَ ضامِنٌ . (3)2 / 6عَدَمُ ضَمانِ الطَّبِيبِ مَعَ الحَذقِ وأخذِ البَراءَةِ3877.عنه عليه السلام ( _ لَمّا كَتَبَ إلَيهِ سُكَينٌ النَّخَعِيُّ ؛ وكان ) المصنّف عن الضحّاك بن مزاحم :خَطَبَ عَلِيٌّ عليه السلام النّاسَ فَقالَ :

يا مَعشَرَ الأَطِبّاءِ البَياطِرَةِ وَالمُتَطَبِّبينَ! مَن عالَجَ مِنكُم إنساناً أو دا بَّةً ، فَليَأخُذ لِنَفسِهِ البَراءَةَ ؛ فَإِنَّهُ إن عالَجَ شَيئاً ولَم يَأخُذ لِنَفسِهِ البَراءَةَ فَعَطِبَ ، فَهُوَ ضامِنٌ . (4)3878.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :مَن تَطَبَّب أو تَبَيطَرَ ، فَليَأخُذِ البَراءَةَ مِن وَلِيِّهِ ، وإلاّ فَهُوَ لَهُ ضامِنٌ . (5) .


1- .تهذيب الأحكام ، ج 10 ، ص 234 ، ح 928 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الجعفريّات ، ص 120 عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عن الإمام زين العابدين عليهم السلام ، عوالي اللآلي ، ج 3 ، ص 617 ، ح 26 عن السكوني عن الإمام الباقر عن أبيه عليهماالسلام ، دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 417 ، ح 1456 .
2- .دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 417 ، ح 1456 ، الجعفريّات ، ص 120 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 253 ، ح 3917 عن الحلبي .
4- .المصنّف لعبد الرزّاق ، ج 9 ، ص 471 ، ح 18047 ، كنز العمّال ، ج 15 ، ص 85 ، ح 40203 .
5- .الكافي ، ج 7 ، ص 364 ، ح 1 ، التهذيب ، ج 10 ، ص 234 ، ح 925 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الجعفريّات ، ص 119 عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عنه عليهم السلام ، عوالي اللآلي ، ج 2 ، ص 363 ، ح 14 ، دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 417 ، ح 1455 وفي آخره «يعني إذا لم يكن ماهراً».

ص: 71

2 / 6مسئول نبودن پزشك در صورت برخوردارى از مهارت و گرفتن برائت

3879.عنه صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :على عليه السلام ، ختنه گرى را كه سرِ آلت پسركى را بُريده بود ، ضامن دانست .3877.امام صادق عليه السلام ( _ در جواب سُكَين نخعى كه به ايشان نامه نوشت و درب ) دعائم الإسلام :[امام على عليه السلام ] زنى ختنه گر را كه دخترى را ختنه كرده و او در نتيجه آن ، خونريزى كرده و مُرده بود ، ضامن دانست و به او فرمود : «واى بر تو! چرا هيچ اندكى از آن [عضو] باقى نگذاردى؟». سپس به ضامن بودن او نسبت به ديه حكم كرد و اين ديه را بر عاقله (1) ختنه كننده دانست .3878.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر كارگر [و صاحب حرفه اى] كه به وى براى اين كه كارى را درست كند ، مزدى دهيد ، امّا آن را خراب كند ، ضامن است .2 / 6مسئول نبودن پزشك در صورت برخوردارى از مهارت و گرفتن برائت3881.عنه صلى الله عليه و آله :المصنّف_ به نقل از ضحّاك بن مُزاحم _: على عليه السلام براى مردم سخن گفت و در سخنان خويش فرمود: «اى جماعت پزشكان ، دام پزشكان و كسانى كه به كار پزشكى دست مى يازيد! هر كدام از شما كه انسانى يا حيوانى را معالجه مى كند ، بايد براى خويش ، برائت بگيرد؛ چرا كه هر كس در حالى كه براى خويش برائت نگرفته ، به معالجه چيزى بپردازد و آن چيز هلاك شود ، ضامن خواهد بود».3882.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر كس به كار طبابت انسان يا حيوان دست مى يازد ، بايد از ولىّ آن [انسان يا حيوان] براى خويش ، كسبِ برائت كند ، وگرنه ضامنِ آن است. (2)

.


1- .مقصود از عاقله ، بستگان پدرى شخص (از قبيل: برادران، عموها و عموزادگان) است كه ديه خطا بر عهده آنان است .
2- .در اين متن ، در پايان روايت ، اين افزوده به چشم مى خورد: «يعنى چنانچه چيره دست نباشد» .

ص: 72

3880.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي عن زرارة عن أحدهما عليهماالسلام :القابِلَةُ مَأمونَةٌ (1) . (2)2 / 7جَوازُ العِلاجِ مَعَ المَعرِفَةِ ولَوِ احتُمِلَ المَوتَ3883.صحيح البخاري عن أنَس :الكافي عن إسماعيل بن الحسن المُتَطَبِّب :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ ولي بِالطِّبِّ بَصَرٌ ، وطِبّي طِبٌّ عَرَبِيٌّ ولَستُ آخُذُ عَلَيهِ صَفَداً .

فَقالَ : لا بَأسَ .

قُلتُ : إنّا نَبُطُّ الجُرحَ ونَكوي بِالنّارِ !

قالَ : لا بَأسَ .

قُلتُ : ونَسقي هذِهِ السُّمومَ الأَسمَحيقونَ ، وَالغاريقونَ .

قالَ : لا بَأسَ .

قُلتُ : إنَّهُ رُبَّما ماتَ .

قالَ : وإن ماتَ . (3)3884.الامالي للطوسي عن أبي بُردَةَ الأَسلميّ عن أبيه :الكافي عن يونس بن يعقوب :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : الرَّجُلُ يَشرَبُ الدَّواءَ ويَقطَعُ العِرقَ ، ورُبَّمَا انتَفَعَ بِهِ ، ورُبَّما قَتَلَهُ؟

قالَ : يَقطَعُ ، ويَشرَبُ . (4) .


1- .قوله عليه السلام : «مأمونة» ولذا يقبل قولها في كثير من الاُمور المتعلّقة بالولد والولادة ، ولو ادّعي عليها التقصير في شيء فالقول قولها (مرآة العقول ، ج 21 ، ص 91 وراجع الكافي ، ج 7 ، ص 156 ، ح 4) .
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 52 ، ح 4 .
3- .الكافي ، ج 8 ، ص 193 ، ح 229 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 66 ، ح 16 .
4- .الكافي ، ج 8 ، ص 194 ، ح 230 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 67 ، ح 17 .

ص: 73

2 / 7جايز بودن درمان به شرط شناخت بيمارى، با وجود احتمال مرگ

3885.صحيح مسلم عن أبي مالك عن أبيه :امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :قابله ، امين (1) دانسته شود.2 / 7جايز بودن درمان به شرط شناخت بيمارى، با وجود احتمال مرگ3884.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از ابو برده اَسلَمى ، از پدرش _ ) الكافى_ به نقل از اسماعيل بن حسن كه پيشه طبابت داشت _: به امام صادق عليه السلام گفتم : من مردى از عرب هستم و به طبابت ، آگاهى اى دارم . طبّ من طبّى عربى است و بر اين كار خويش ، مزدى نمى گيرم .

فرمود : «اشكالى ندارد» .

گفتم : ما دُمَل ها و غدّه ها را نيشتر مى زنيم و با آتش ، داغ مى نهيم .

فرمود : «اشكالى ندارد» .

گفتم : و اين زهرهاى اسمحيقون (2) و غاريقون (3) را به مردم مى خورانيم .

فرمود : «اشكالى ندارد» .

گفتم : شايد شخص بميرد.

فرمود : «هر چند كه بميرد» .3885.صحيح مسلم ( _ به نقل از ابو مالك _ ) الكافى_ به نقل از يونس بن يعقوب: به امام صادق عليه السلام گفتم : كسى دارويى مى نوشد يا رگ مى زند. شايد كه بدين كار ، سود برد و شايد هم اين كار ، او را بكشد .[حكم چيست؟]

فرمود : «بزند و بنوشد» .

.


1- .علاّمه مجلسى مى گويد: «از همين روست كه در بسيارى از امور مربوط به ولادت و فرزند ، سخن قابله پذيرفته مى شود ، و اگر كسى بر ضدّ وى دعوىِ تقصير كند ، باز هم آنچه قاعدتا [و از مواضع انكار] پذيرفته مى شود ، همان سخن قابله است» (مرآة العقول ، ج 21 ، ص 91).
2- .نوعى دارو است كه براى درمان به كار مى رود. مجلسى در اين باره گفته است: «اين نام را در كتاب هاى طب و لغت نيافته ايم. آنچه در كتب طب يافته ام ، اسطمحيقون است كه دانه اى است مُسهِل و براى سودا و بلغَم مفيد است. شايد هم آنچه در نسخه هاى متون آمده ، تصحيف همين كلمه باشد» .
3- .غاريقون يا اغاريقون: ريشه يك گياه يا چيزى است كه در درخت هاى درونْ تهى شده ساخته مى شود و درمان زهرهاست. گشاينده، به جريان اندازنده اخلاط كدر. اين دارو شادى آور و براى سياتيك و مفاصل كارآمد است و هر كه آن را بر خود آويخته باشد ، كژدم ، نيشش نمى زند .

ص: 74

3886.مسند أبى يعلى ( _ به نقل از اَنَس _ ) طبّ الأئمّة عن يونس بن يعقوب :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَشرَبُ الدَّواءَ ورُبَّما قَتَلَهُ ، ورُبَّما يَسلَمُ مِنهُ ، وما يَسلَمُ أكثَرُ؟

قالَ : فَقالَ : أنزَلَ اللّهُ الدّاءَ وأنزَلَ الشِّفاءَ ، وما خَلَقَ اللّهُ داءً إلاّ جَعَلَ لَهُ دَواءً ، فَاشرَبهُ وسَمِّ اللّهَ تَعالى . (1)3887.الإمام زين العابدين عليه السلام :الكافي عن حمدان بن إسحاق :كانَ لِيَ ابنٌ وكانَ تُصيبُهُ الحَصاةُ ، فَقيلَ لي : لَيسَ لَهُ عِلاجٌ إلاّ أن تَبُطَّهُ ، فَبَطَطتُهُ فَماتَ .

فَقالَتِ الشّيعَةُ : شَرِكتَ في دَمِ ابنِكَ .

قالَ : فَكَتَبتُ إلى أبِي الحَسَنِ العَسكَرِيِّ عليه السلام فَوَقَّعَ عليه السلام :

يا أحمَدُ ، لَيسَ عَلَيكَ فيما فَعَلتَ شَيءٌ ؛ إنَّمَا التَمَستَ الدَّواءَ وكانَ أجَلُهُ فيما فَعَلتَ . (2)2 / 8اِختِيارُ الجِنسِ المُماثِلِ لِلفَحصِ وَالمُعالَجَةِ3889.مسند ابن حنبل عن خولَةَ بِنتِ قَيسٍ ( _ اِمرَأَةِ حَمزَةَ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ رضى الل ) الفضائل عن عمّار بن ياسر وزيد بن أرقم عن الإمام عليّ عليه السلام _ في خَبَرِ الجارِيَةِ العاتِقِ الَّتِي اتَّهَمَها أبوها بِالفُجورِ فَقالَ لَها أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام _ :ما تَقولينَ يا جارِيَةُ فيما قالَ أبوكِ؟

فَقالَت : يا مَولايَ ، أمّا قَولُهُ : إنّي عاتِقٌ فَقَد صَدَقَ ، وأمّا قَولُهُ : إنّي حامِلٌ ، فَوَحَقِّكَ يا مَولايَ ما عَلِمتُ مِن نَفسي خِيانَةً قَطُّ . . .

وصَعِدَ المِنبَرَ وقالَ : . . . عَلَيَّ بِقابِلَةِ الكوفَةِ ، _ فَجاءَتِ امرَأَةٌ يُقالُ لَها : لُبنَةُ ؛ وهِيَ قابِلَةُ نِساءِ أهلِ الكوفَةِ _ فَقالَ لَها : اِضرِبي بَينَكِ وبَينَ النّاسِ حِجاباً ، وَانظُري هذِهِ الجارِيَةَ أعاتِقٌ أم حامِلٌ؟

فَفَعَلَت ما أمَرَها بِهِ ، ثُمَّ خَرَجَت وقالَت : نَعَم ، يا مَولايَ هِيَ عاتِقٌ حامِلٌ . . .

فَقالَ عليه السلام : . . . يا قابِلَةُ ، خُذي هذَا الثَّلجَ وَاخرُجي بِالجارِيَةِ مِنَ المَسجِدِ وَاتُركي تَحتَها طَشتاً ، وضَعي هذِهِ القِطعَةَ مِمّا يَلِي الفَرجَ ، فَسَتَرَينَ عَلَقَةً وَزنُها سَبعَةٌ وخَمسونَ دِرهَماً ودانِقانِ . . . فَوَجَدَتها كَما قالَ عليه السلام . (3) .


1- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 63 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 66 ، ح 10 .
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 53 ، ح 6 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 68 ، ح 22 .
3- .الفضائل ، ص 132 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 167 ، ح 2 .

ص: 75

2 / 8انتخاب همجنس براى معاينه و معالجه

3890.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :طبّ الأئمّة عليهم السلام_ به نقل از يونس بن يعقوب _ : از امام صادق عليه السلام در اين باره پرسيدم كه كسى دارويى مى نوشد . شايد اين دارو او را بكشد و شايد هم از آن به سلامت مانَد ، ولى بيشتر سالم مى ماند. [حكم چيست]؟

امام عليه السلام فرمود : «خداوند ، درد را فرو فرستاده و شفا را هم فرو فرستاده است . خداوند ، هيچ دردى را نيافريده ، مگر اين كه برايش درمانى نيز قرار داده است . آن را بنوش و نام خداى تعالى را بر زبان آور» .3888.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از حمدان بن اسحاق: پسرى داشتم كه به سنگ مثانه (حصاة) (1) مبتلا مى شد . به من گفته شد : او را درمانى نيست ، مگر اين كه وى را نيشتر زنى . او را نيشتر زدم و مُرد . شيعيان گفتند : در خون پسرت شريك شده اى!

من [در اين باره] به ابوالحسن عسكرى عليه السلام نامه نوشتم و ايشان ، در پاسخ ، چنين توقيع فرمود : «اى احمد! در آنچه كرده اى ، بر تو چيزى نيست . تو درصدد درمانش بوده اى و اجل وى نيز در آنچه تو كرده اى ، بوده است» .2 / 8انتخاب همجنس براى معاينه و معالجه3891.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الفضائل_ به نقل از عمّاربن ياسر و زيد بن ارقم در ماجراى دوشيزه اى كه پدرش او را به بد كارگى متّهم كرده بود _: اميرمؤمنان ، از آن دختر پرسيد : «اى دختر! درباره آنچه پدرت گفته است ، چه مى گويى؟».

گفت: سرورم! اين كه گفته من دوشيزه ام ، راست گفته است ؛ امّا اين كه گفته آبستنم، سرورم به حقّ تو سوگند ، من هيچ خيانتى از خود، سراغ ندارم.

پس امام عليه السلام بر منبر رفت و فرمود : «ماماى كوفه را بياوريد!». پس زنى به نام «لُبنه» كه ماماى زنان كوفه بود ، به حضور آمد . امام عليه السلام به او فرمود : «ميان خود و مردم ، پرده اى بياويز و بنگر كه آيا اين دختر ، دوشيزه است يا آبستن».

قابله ، آنچه را امام عليه السلام فرموده بود ، به انجام رساند . سپس [از پرده ] بيرون آمد و گفت : آرى ، سرورم! او هم دوشيزه و هم آبستن است .

فرمود : «اى قابله! اين يخ را بگير و آن دختر را بيرون مسجد ببر و او را در تشتى بنشان و اين قطعه يخ را در جلو شرمگاه [او] بگذار . زالويى خواهى ديد كه 25 درهم و دو دانگ وزن دارد [و از او بيرون مى آيد]» .

آن زن مى گويد : من [اين كار را كردم و] آن زالو را همان گونه كه او فرموده بود ، يافتم .

.


1- .حصاة را در لغت به عارضه اى در مثانه تفسير كرده اند. در اين عارضه ، ادرار ، آن اندازه غليظ، خون آلوده يا چرك آلود مى شود كه به شكل سنگ ريزه اى در مى آيد (لسان العرب ، ج 14 ، ص 183) .م.

ص: 76

2 / 9جَوازُ مُعالَجَةِ الجِنسِ الآخَرِ عِندَ الضَّرورَةِ3891.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإصابة عن قيس بن الربيع :نَزَلَ الشَّمَردَلُ بَينَ يَدَيِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ بِأَبي أنتَ واُمّي ، كُنتُ كاهِنَ قَومي فِي الجاهِلِيَّةِ ، وإنّي كُنتُ أتَطَبَّبُ ، فَما يَحِلُّ لي؟ فَإِنَّني تَأتينِي الشّابَّةُ .

قالَ : فَصدُ العِرقِ ، وتَحسيمُ الطَّعنَةِ ، إنِ اضطُرِرتَ . (1)3892.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام_ في المَرأَةِ يَموتُ وَلَدُها في بَطنِها فَيُتَخَوَّفُ عَلَيها: لا بَأسَ أن يَدخُلَ الرَّجُلُ يَدَهُ فَيُقَطِّعَهُ ، إذا لَم تَرفَق بِهِ النِّساءُ . (2) .


1- .الإصابة ، ج 3 ، ص 289 .
2- .الكافي ، ج 3 ، ص 206 ، ح 2 ، تهذيب الأحكام ، ج 1 ، ص 344 ، ح 176 كلاهما عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عليه السلام ، قرب الإسناد ، ص 136 ، ح 478 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار ، ج 82 ، ص 12 ، ح 9 .

ص: 77

2 / 9جايز بودن معالجه توسّط جنس مخالف در هنگام ضرورت

2 / 9جايز بودن معالجه توسط جنس مخالف در هنگام ضرورت3895.عنه صلى الله عليه و آله :الإصابة_ به نقل از قيس بن ربيع _: شَمَردَل در برابر پيامبر خدا زانو زد و گفت : اى پيامبر خدا ، پدر و مادرم به فدايت! من در روزگار جاهليت ، كاهن خاندان خود بودم و طبابت مى كردم . آيا اكنون برايم حلال نيست ، چرا كه گاه زنِ جوانِ بيمارى به من مراجعه مى كند؟

فرمود : «تنها در رگ زدن و داغ نهادن بر زخم ، اگر كه ناچار شدى» .3896.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِلحَسَنِ بن أبي رَزينٍ _ ) امام على عليه السلام_ درباره زنى كه فرزندش در شكمش مى ميرد و آن گاه ، بيم جان خود او مى رود: اشكال ندارد كه مردى دست خويش را به درون [رَحِم] ببرد (1) و بچّه را قطعه قطعه كند ، البته اگر زنان را ياراى اين كار نباشد .

.


1- .بديهى است كه كه اين سخن بر فرض صدور از امام عليه السلام مربوط است به شرايط جرّاحى آن دوران و فقدان امكانات پزشكى .

ص: 78

3897.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :دعائم الإسلام :عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أنَّهُ سُئِلَ عَنِ المَرأَةِ تُصيبُهَا العِلَّةُ فِي جَسَدِها ، أيَصلُحُ أن يُعالِجَهَا الرَّجُلُ؟

قالَ : إذَا اضطُرَّت إلى ذلِكَ فَلا بَأسَ . (1)3894.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي عن أبي حمزة الثُّمالي عن الإمام الباقر عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ المَرأَةِ المُسلِمَةِ يُصيبُهَا البَلاءُ في جَسَدِها ، إمّا كَسرٌ ، أو جِراحٌ في مَكانٍ لا يَصلُحُ النَّظَرُ إلَيهِ ، ويَكونُ الرِّجالُ أرفَقَ بِعِلاجِهِ مِنَ النِّساءِ ، أيَصلُحُ لَهُ أن يَنظُرَ إلَيها؟

قالَ : إذَا اضطُرَّت إلَيهِ ، فَيُعالِجُها إن شاءَت . (2)2 / 10عَدَمُ جَوازِ مُعالَجَةِ الجِنسِ الآخَرِ عِندَ عَدَمِ الضَّرورَةِ3897.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسائل عليّ بن جعفر عن الإمام الكاظم عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ المَرأَةِ يَكونُ بِهَا الجُرحُ فِي فَخِذِها ، أو بَطنِها ، أو عَضُدِها ، هَل يَصلُحُ لِلرَّجُلِ أن يَنظُرَ إلَيهِ يُعالِجُهُ؟

قالَ : لا . (3) .


1- .دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 144 ، ح 502 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 74 ، ح 32 .
2- .الكافي ، ج 5 ، ص 534 ، ح 1 .
3- .مسائل عليّ بن جعفر ، ص 166 ، ح 268 ، قرب الإسناد ، ص 227 ، ح 888 وليس فيه «أو بطنها» ، بحار الأنوار ج 104 ، ص 34 ، ح 9 .

ص: 79

2 / 10عدم جواز معالجه توسّط جنس مخالف در حالت عدم اضطرار

3898.الكافي عن مُرازِم عن الإمام الصادق عليه السلام :دعائم الإسلام :از امام صادق عليه السلام روايت شده كه از او در اين باره پرسيدند كه : اگر زنى به بيمارى اى جسمى مبتلا شود ، آيا درست است كه مردى او را درمان كند؟ فرمود : «اگر چاره اى جز اين نباشد ، اشكالى ندارد» .3899.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از ابو حمزه ثمالى _: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: زن مسلمانى در جايى از بدنش كه نگاه كردن به آن جايز نيست ، عارضه اى ، شكستگى يا زخمى ، رخ مى دهد و در اين حال ، مردان نيز در درمان وى از زنان توانمندترند . آيا براى مرد [در چنين حالتى] جايز است به او بنگرد؟

فرمود : «اگر زن ، ناچار شود و خودش نيز بخواهد ، [جايز است] مرد او را درمان كند» .2 / 10عدم جواز معالجه توسط جنس مخالف در حالت عدم اضطرار3898.الكافى ( _ به نقل از مُرازم _ ) مسائل على بن جعفر :از [برادرم] امام كاظم عليه السلام درباره زنى پرسيدم كه در ران يا شكم يا بازويش زخمى وجود دارد ، آيا براى مرد ، درست است در كار درمان اين زخم ، بدان بنگرد؟

فرمود : «نه» . (1)

.


1- .در قرب الإسناد ، عبارت «يا شكم» وجود ندارد.

ص: 80

3899.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قرب الإسناد عن عليّ بن جعفر عن الإمام الكاظم عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ المَرأَةِ ، لَها أن يَحجُمَها رَجُلٌ؟

قال : لا . (1)2 / 11التَّداوي بِالمُحَرَّماتِالكتاب :« إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ وَ مَآ أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ » . (2)

« وَمَا لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ » . (3)

راجع : المائدة : 3 ، الأنعام : 145 ، النحل : 115 .

الحديث :3904.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن تَداوى بِحرَامٍ ، لَم يَجعَلِ اللّهُ فيهِ شِفاءً . (4)3905.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِ الدَّواءِ الخَبيثَةِ (5) أن يُتَداوى بِهِ . (6) .


1- .قرب الإسناد ، ص 227 ، ح 887 ، بحار الأنوار ، ج 104 ، ص 33 ، ح 8 .
2- .البقرة : 173 .
3- .الأنعام : 119 .
4- .الجامع الصغير ، ج 2 ، ص 588 ، ح 8581 ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 52 ، ح 28318 كلاهما نقلاً عن أبي نعيم في الطبّ عن أبي هريرة.
5- .في بحار الأنوار : «الخبيث» بدل «الخبيثة».
6- .طبّ الائمّة لابني بسطام ، ص 62 عن إسماعيل بن محمّد ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 87 ، ح 13 .

ص: 81

2 / 11درمان با آنچه حرام است

3905.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قرب الإسناد_ به نقل از على بن جعفر از [برادرش] امام كاظم عليه السلام: از او در اين باره پرسيدم كه آيا زن ، حق دارد براى حجامت ، نزد مرد برود؟

فرمود : «نه» . (1)2 / 11درمان با آنچه حرام استقرآن«مردار ، خون و آنچه به نام غير خدا ذبح شده ، بر شما حرام است . پس آن كه بدون سركشى و تجاوز ، ناچار شود ، بر او گناهى نيست . خداوند بخشايشگر مهربان است»

«چرا از آنچه بر آن ، نام خدا بر زبان آورده شده نمى خوريد ، در حالى كه آنچه را بر شما حرام كرده _ بجز آنچه بدان ناچار مى شويد _ برايتان به تفصيل ، بيان داشته است»

ر.ك : مائده ، آيه 3 ، انعام ، آيه 145؛ نحل ، آيه 115.

حديث3909.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به حرام درمان جويد ، خداوند در آن شفايى قرار نمى دهد .3910.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا از مداوا كردن با داروى ناپاك ، نهى فرمود .

.


1- .امام خمينى قدس سره در تحرير الوسيلة چنين اظهار مى فرمايد: «از اصل حرمت نگاه و لمس ميان مرد و زن نامحرم، مقام درمان ، آن هم در صورتى كه همجنس وجود نداشته باشد ، استثنا مى شود، مثل گرفتن نبض در صورتى كه اين كار با ابزارى از قبيل درجه و همانند آن امكانپذير نباشد، يا همانند رگزنى، حجامت، درمان شكستگى و كارهايى از اين قبيل و نيز مقام ضرورت، از اين قبيل كه نجات شخص از غرق شدن يا از آتش ، متوقّف بر نگاه كردن و لمس كردن باشد. اما اگر ضرورت تنها نگاه كردن يا فقط لمس كردن را اقتضا كند و آن ديگرى را اقتضا نداشته باشد يا علاج ، متوقّف بر يكى از اينها باشد ، به همان اندازه كه اضطرار است ، بسنده مى شود. در مورد اضطرار نيز بايد به مقدار اضطرار بسنده كرد و نه انجام دادن آن فعل ديگرى كه اضطرار ندارد ، جايز است و نه تعدّى از آن» .

ص: 82

3911.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في مَوعِظَتِهِ لِابنِ مَسعودٍ _ ) مسند أبي يَعلى عن اُمّ سَلَمة :اِشتَكَتِ ابنَةٌ لي فَنَبَذتُ لَها فِي كوزٍ ، فَدَخَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَغلي ، فَقالَ : ما هذا؟ ! فَقُلتُ : إنَّ ابنَتِي اشتَكَت فَنَبَذنا لَها هذا .

فَقالَ : إنَّ اللّهَ عز و جل لَم يَجعَل شِفاءَكُم فِي حَرامٍ ! (1)3912.عنه صلى الله عليه و آله :صحيح مسلم عن وائل الحضرمي :إنَّ طارِقَ بنَ سُوَيدٍ الجُعفِيَّ سَأَلَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله عَنِ الخَمرِ ، فَنَهاهُ أو كَرِهَ أن يَصنَعَها . فَقالَ : إنَّما أصنَعُها لِلدَّواءِ .

فَقالَ : إنَّهُ لَيسَ بِدَواءٍ ولكِنَّهُ داءٌ . (2)3913.صحيح البخاري عن أبي سعيد الخُدريّ :الإمام الصادق عليه السلام :لَيسَ فِي حَرامٍ شِفاءٌ . (3)4001.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَم يَجعَل في شَيءٍ مِمّا حَرَّمَ شِفاءً ولا دَواءً . (4)4000.عنه صلى الله عليه و آله :الكافي :عن قائِدِ بنِ طَلحَةَ أنَّهُ سَأَلَ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ النَّبيذِ يُجعَلُ فِي الدَّواءِ فَقالَ : لا ، لَيسَ يَنبَغي لِأَحَدٍ أن يَستَشفِيَ بِالحَرامِ . (5)3999.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام_ لِمَن سَأَلَهُ عَن دَواءٍ عُجِنَ بِالخَمرِ: لا ، وَاللّهِ ما اُحِبُّ أن أنظُرَ إلَيهِ ، فَكَيفَ أتَداوى بِهِ؟ ! إنَّهُ بِمَنزِلَةِ شَحمِ الخِنزيرِ ، أو لَحمِ الخِنزيرِ ، وإنَّ اُناساً لَيَتَداوَونَ بِهِ ! (6) .


1- .مسند أبي يعلى ، ج 6 ، ص 270 ، ح 6930 ، صحيح ابن حبّان ، ج 4 ، ص 233 ، ح 1391 ، مجمع الزوائد ، ج 5 ، ص 140 ، ح 8287 ، ذمّ المسكر لابن أبي الدنيا ، ص 38 ، ح 12 وفيه «فدفعه برجله فكسره».
2- .صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1573 ، ح 12 ، سنن أبي داوود ، ج 4 ، ص 7 ، ح 3873 ، المعجم الكبير ، ج 22 ، ص 14 ، ح 15 ، المصنّف لابن أبي شيبة ، ج 5 ، ص 431 ، ح 1 كلّها نحوه ، كنز العمّال ، ج 5 ، ص 510 ، ح 13756 .
3- .الكافي ، ج 8 ، ص 193 ، ح 229 عن إسماعيل بن الحسن المتطبّب ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 67 ، ح 16 .
4- .الكافي ، ج 6 ، ص 413 ، ح 2 عن عمر بن اُذينة ، عوالي اللآلي ، ج 3 ، ص 462 ، ح 2 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 86 ، ح 10 .
5- .الكافي ، ج 6 ، ص 414 ، ح 8 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 62 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 87 ، ح 12 .
6- .الكافي ، ج 6 ، ص 414 ، ح 4 ، تهذيب الأحكام ، ج 9 ، ص 113 ، ح 490 كلاهما عن الحلبي ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 89 ، ح 18 .

ص: 83

3998.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسند أبى يعلى _ به نقل از امّ سلمه _ :يكى از دخترانم بيمار شد و من برايش [شرابى] در كوزه اى ريختم . در حالى كه آن دارو مى جوشيد ، پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و پرسيد : «اين چيست؟» .

گفتم : دخترم بيمار شده و برايش اين دارو را گذاشته ام .

فرمود : «خداوند عز و جل ، شفايتان را در [چيز] حرام قرار نداده است» . (1)3997.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صحيح مسلم_ به نقل از وائل حَضْرَمى _: طارق بن سويد جعفى از پيامبر خدا درباره شراب پرسيد . پيامبر صلى الله عليه و آله ، او را از اين كار ، نهى كرد ، يا ساختن آن را ناخوشايند داشت . وى گفت : من آن را تنها به عنوان دارو مى سازم .

فرمود : «اين ، دارو نيست ؛ خود ، بيمارى است» .3996.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :در هيچ حرامى ، شفايى نيست .3995.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :خداوند ، در هيچ چيز از آنچه حرام كرده ، نه شفايى قرار داده است و نه دوايى .3994.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافى :از قائد بن طلحه روايت شده است كه از امام صادق عليه السلام در اين باره پرسيده كه : آيا شراب خرما را در دارو قرار دهند؟

فرمود : «نه . براى هيچ كس روا نيست به حرام ، درمان بجويد» .3993.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به كسى كه درباره دارويى آميخته شده به شراب پرسيده بود: نه . به خداوند سوگند ، دوست ندارم بدان بنگرم ؛ چه رسد كه با آن ، درمان كنم . آن ، به منزله پيه خوك يا گوشت خوك است . البته مردمى با آن ، دارو و درمان مى كنند. .


1- .در ذمّ المسكر ابن أبى الدنيا آمده است: « . . . پيامبر صلى الله عليه و آله ، آن ظرف را با پاى خويش ، هُل داد و شكست و فرمود : . . .» .

ص: 84

3999.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مسائل عليّ بن جعفر عن الإمام الكاظم عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ الدَّواءِ هَل يَصلُحُ بِالنَّبيذِ؟

قالَ : لا . (1)3998.عنه صلى الله عليه و آله :تفسير العيّاشي :عن سَيفِ بنِ عُمَيرَةَ ، عَن شَيخٍ مِن أصحابِنا ، عن أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام قالَ : كُنّا عِندَهُ فَسَأَلَهُ شَيخٌ فَقالَ : بي وَجَعٌ وأنَا أشرَبُ لَهُ النَّبيذَ ، ووَصَفَهُ لَهُ الشَّيخُ .

فَقالَ لَهُ : ما يَمنَعُكَ مِنَ الماءِ الَّذي جَعَلَ اللّهُ مِنهُ كُلَّ شَيءٍ حَيٍّ؟

قالَ : لا يُوافِقُني .

قالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : فَما يَمنَعُكَ مِنَ العَسَلِ ، قالَ اللّهُ : « فِيهِ شِفَآءٌ لِّلنَّاسِ »؟

قالَ : لا أجِدُهُ . (2)

قالَ : فَما يَمنَعُكَ مِنَ اللَّبَنِ الَّذي نَبَتَ مِنهُ لَحمُكَ وَاشتَدَّ عَظمُكَ؟

قالَ : لا يُوافِقُني .

فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أتُريدُ أن آمُرَكَ بِشُربِ الخَمرِ؟! لا وَاللّهِ ، لا آمُرُكَ . (3)3997.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الكافي عن المفضّل بن عمر :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أخبِرني _ جُعِلتُ فِداكَ ! _ : لِمَ حَرَّمَ اللّهُ _ تَبارَكَ وتَعالى _ الخَمرَ وَالمَيتَةَ وَالدَّمَ ولَحمَ الخِنزيرِ؟

فَقالَ : إنَّ اللّهَ _ سُبحانَهُ وتَعالى _ لَم يُحَرِّم ذلِكَ عَلى عِبادِهِ ، وأحَلَّ لَهُم سِواهُ رَغبَةً مِنهُ فيما حَرَّمَ عَلَيهِم ، ولا زُهداً فيما أحَلَّ لَهُم ، ولكِنَّهُ خَلَقَ الخَلقَ وعَلِمَ عز و جل ما تَقومُ بِهِ أبدانُهُم وما يُصلِحُهُم ، فَأَحَلَّهُ وأباحَهُ تَفَضُّلاً مِنهُ عَلَيهِم بِهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ لِمَصلَحَتِهِم ، وعَلِمَ ما يَضُرُّهم فَنَهاهُم عَنهُ وحَرَّمَهُ عَلَيهِم ، ثُمَّ أباحَهُ لِلمُضطَرِّ وأحَلَّهُ لَهُ فِي الوَقتِ الَّذي لا يَقومُ بَدَنُهُ إلاّ بِهِ ، فَأَمَرَهُ أن يَنالَ مِنهُ بِقَدرِ البُلغَةِ لا غَيرِ ذلِكَ . (4) .


1- .مسائل عليّ بن جعفر ، ص 118 ، ح 56 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 83 ، ح 3 وج 66 ، ص 492 ، ح 32 .
2- .النحل : 69 .
3- .تفسير العيّاشي ، ج 2 ، ص 264 ، ح 45 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 83 ، ح 4 .
4- .الكافي ، ج 6 ، ص 242 ، ح 1 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 62 ، ح 1175 ، تهذيب الأحكام ، ج 9 ، ص 128 ، ح 553 ، الاختصاص ، ص 103 ، علل الشرائع ، ص 483 ، ح 1 ، الأمالي للصدوق ، ص 530 ، ح 2 ، بحار الأنوار ،ج 65 ، ص 134 ، ح 2 .

ص: 85

3996.عنه صلى الله عليه و آله :مسائل على بن جعفر :از [برادرم] امام كاظم عليه السلام درباره درمان پرسيدم كه آيا با شراب خرما ، درست است؟

فرمود : «نه» .3995.عنه صلى الله عليه و آله :تفسير العيّاشى :از سيف بن عميره ، از پيرى از شيعيان ، از امام صادق عليه السلام روايت شده كه رواى گفته است نزد امام صادق عليه السلام بوديم كه پيرمردى پرسيد : دردى دارم و براى درمان آن ، شراب خرما مى نوشم . پير ، آن گاه ، اين شراب را براى ايشان ، توصيف كرد .

امام به او فرمود : «چه چيز تو را از [نوشيدن] آبى كه خداوند از آن هر چيز زنده اى را آفريده است ، باز مى دارد؟».

گفت : با مزاجم سازگار نمى افتد .

امام عليه السلام پرسيد : «چه چيز تو را از [خوردن] عسل ، باز مى دارد ، در حالى كه خداوند فرموده است : در آن براى مردم ، شفايى هست؟» .

گفت : آن را نمى يابم .

فرمود : «پس چه چيز تو را از شيرى كه گوشتت از آن روييده و استخوانت از آن استوارى يافته است ، باز مى دارد؟».

گفت : با مزاجم سازگار نمى افتد .

امام صادق عليه السلام ، در اين هنگام به وى فرمود : «آيا مى خواهى كه تو را به شراب نوشيدن ، امر كنم؟! نه . به خداوند سوگند ، تو را به اين كار ، امر نمى كنم» .3994.عنه صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از مفضّل بن عمرو _: به امام صادق عليه السلام گفتم : فدايت شوم ! مرا آگاه ساز كه چرا خداوند ، شراب ، مردار ، خون و گوشت خوك را حرام ساخته است؟

فرمود : «خداوند _ سبحانه و تعالى _ نه از سرِ علاقه اش به آنچه بر مردم حرام كرده ، و نه از سرِ بى رغبتى به آنچه بر آنان حلال ساخته ، اين چيزها را بر بندگان خويش حرام گردانده و جز آنها را حلال دانسته است ؛ بلكه او آفريدگان را آفريد و به آنچه تن آنان ، بدان برپاست و به كارشان مى آيد ، آگاهى داشت و همين چيزها را از سرِ لطف و براى مصلحت بندگان خويش ، بر آنان حلال و مباح كرد و [از سويى] از آنچه هم به ايشان زيان مى رساند ، آگاه بوده و آنان را از آن كارها نهى فرمود و آنها را بر ايشان حرام گرداند . سپس همين محرّمات را براى هر فرد ، ناچار و به هنگامى كه تن وى جز به آنها بر پا نمى شود ، مباح و حلال قرارداد و البته او را بدين نيز امر فرمود كه از آن ، به قدر نياز بردارد ، نه بيش از آن» . .

ص: 86

راجع : بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 79 إلى 82 ، باب التداوي بالحرام . جواهر الكلام ، ج 36 ، ص 424 إلى ص 446 .

.

ص: 87

ر.ك : بحار الأنوار ، ج62 ، ص79 _ 82 ، باب التداوى بالحرام. جواهر الكلام ، ج36 ، ص424 _ 446.

.

ص: 88

الفصل الثالث : إرشادات طبّيّة3 / 1ما يُغني عَنِ الطَّبيبِ3992.شُعب الإيمان عن أنس :الخصال عن الأَصبَغ بن نُباتَة :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام لِلحَسَنِ ابنِهِ عليه السلام : يا بُنَيَّ ألا اُعَلِّمُكَ أربَعَ خِصالٍ تَستَغني بِها عَنِ الطِّبِّ؟

فَقالَ : بَلى ، يا أميرَالمُؤمِنينَ .

قالَ : لا تَجلِس عَلَى الطَّعامِ إلاّ و أنتَ جائِعٌ ، ولا تَقُم عَنِ الطَّعامِ إلاّ و أنتَ تَشتَهيهِ ، و جَوِّدِ المَضغَ ، و إذا نِمتَ فَاعرِض نَفسَكَ عَلَى الخَلاءِ . فَإِذَا استَعمَلتَ هذَا استَغنَيتَ عَنِ الطِّبِّ . (1)3991.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :مَن أكَلَ الطَّعامَ عَلَى النَّقاءِ ، وأجادَ الطَّعامَ تَمَضُّغاً ، وتَرَكَ الطَّعامَ وهُوَ يَشتَهيهِ ، ولَم يَحبِسِ الغائِطَ إذا أتى ؛ لَم يَمرَض إلاّ مَرَضَ المَوتِ . (2) .


1- .الخصال ، ص 229 ، ح 67 ، الدعوات ، ص 74 ، ح 173 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 3 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 267 ، ح 42.
2- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 314 ، ح 1003 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 422 ، ح 37 .

ص: 89

فصل سوم : توصيه هاى پزشكى

3 / 1آنچه انسان را از پزشك ، بى نياز مى كند

فصل سوّم : توصيه هاى پزشكى3 / 1آنچه انسان را از پزشك ، بى نياز مى كند3987.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الخصال_ به نقل از اصبغ بن نُباته _: اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام به فرزند خود حسن عليه السلام فرمود : «پسرم! آيا تو را چهار نكته نياموزم كه به كمك آنها از طب ، بى نياز شوى؟» .

گفت : چرا ، اى اميرمؤمنان!

فرمود : «بر سفره نمى نشينى ، مگر آن هنگام كه گرسنه اى؛ و از سفره بر نمى خيزى ، مگر در آن حال كه هنوز ، ميل خوردن دارى ؛ خوب بجو ؛ و به گاه خفتن ، خودت را بر خَلا (1) عرضه كن . اگر اين چهار نكته را به كار بستى ، از طب ، بى نياز شوى» .3986.امام على عليه السلام ( _ در يادكرد حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله ) امام على عليه السلام :هر كس در گرسنگى كامل ، غذا بخورد ، غذا را خوب بجَوَد ، در حالى كه هنوز ميل خوردن دارد ، غذا را وا گذارد و چون احساس قضاى حاجت كرد ، آن را محبوس ندارد ، به هيچ بيمارى اى جز بيمارى مرگ ، مبتلا نمى شود .

.


1- .خَلا : آبْ دست جاى . متوضّأ ، كنيف ، مَبرَز ، مستراح (لغت نامه دهخدا) .

ص: 90

3988.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ وسُئِلَ فَقيلَ : إنَّ في القُرآنِ كُلَّ عِلمٍ إلاَّ الطِّبَّ؟: أما إنَّ في القُرآنِ لاَيَةً تَجمَعُ الطِّبَّ كُلَّهُ : « وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ » . (1)3 / 2دَفعُ مُعالَجَةِ الأطِبّاءِ مَهما أمكَنَ3985.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَجَنَّبِ الدَّواءَ مَا احتَمَلَ بَدَنُكَ الدَّاءَ ، فَإِذا لَم يَحتَمِلِ الدّاءَ فَالدَّواءُ .3984.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :(2) مَن غَلَبَت صِحَّتُهُ مَرَضَهُ فَلا يَتَداوى . (3)3985.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَقَلَّ بِدائِهِ فَلا يَتَداوَيَنَّ ؛ فَإِنَّهُ رُبَّ دَواءٍ يورِثُ الدّاءَ . (4)3984.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ: شُربُ الدَّواءِ لِلجَسَدِ كَالصّابونِ لِلثَّوبِ ؛ يُنَقّيهِ ولكِن يُخلِقُهُ . (5)3983.صحيح البخارى ( _ به نقل از ابو سعيد خُدرى _ ) عنه عليه السلام :اِمشِ بِدائِكَ ما مَشى بِكَ . (6)3982.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا يَتَداوَى المُسلِمُ ؛ حَتّى يَغلِبَ مَرَضُهُ صِحَّتَهُ . (7)3981.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثَةٌ تُعَقِّبُ مَكروهاً : . . . وشُربُ الدَّواءِ مِن غَيرِ عِلَّةٍ وإن سَلِمَ مِنهُ . (8) .


1- .الدعوات ، ص 75 ، ح 174 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 267 ، ح 42 .
2- .مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 179 ، ح 2464 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 66 ، ح 14 .
3- .اُسد الغابة ، ج 6 ، ص 176 ، الإصابة ، ج 7 ، ص 204 كلاهما عن أبي طرفة الكندي .
4- .نثر الدرّ ، ج 1 ، ص 181 .
5- .شرح نهج البلاغة ، ج 20 ، ص 300 ، ح 422 .
6- .نهج البلاغة ، الحكمة 27 ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 204 ، ح 7 .
7- .الخصال ، ص 620 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول ، ص 110 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 70 ، ح 24 .
8- .تحف العقول ، ص 321 ، بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 234 ، ح 53 .

ص: 91

3 / 2پرهيز از مراجعه به پزشك تا سرحدّ امكان

3980.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در پاسخ به اين پرسش كه گفتند : [چرا] در قرآن، هر دانشى جز دانش طب هست؟: هان! در قرآن ، آيه اى است كه همه طب را يك جا در خود گردآورده است : «بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد» . 3 / 2پرهيز از مراجعه به پزشك تا سرحدّ امكان3983.صحيح البخاري عن أبي سعيد الخُدريّ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تا هنگامى كه بدنت درد را تحمّل مى كند ، از دارو بپرهيز و آن گاه كه درد را تحمّل نكرد ، پس دارو .3982.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس سلامت تنش بر بيمارى اش چيرگى دارد ، مداوا نكند .3981.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس مى تواند با بيمارى خود ، سر كند ، از درمان بپرهيزد ؛ زيرا بسا دارويى كه خود ، بيمارى بر جاى مى نهد .3980.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان: نوشيدن دارو براى بدن ، به صابون براى جامه مى مانَد ؛ آن را تميز مى كند ، امّا كهنه اش هم مى كند .3979.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :با درد خويش ، تا آن هنگام كه با تو مدارا مى كند ، مدارا كن .3978.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :مسلمان به دارو توسّل نمى جويد ، مگر آن هنگام كه بيمارى اش بر تن درستى اش چيرگى يابد .3977.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ به جرير _ ) امام صادق عليه السلام :سه چيز ، ناخوشايندى در پى مى آورد : ... و نوشيدن دارو بدون بيمارى ، هر چند شخص از آن دارو ، جان به در بَرَد .

.

ص: 92

3976.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن ظَهَرَت صِحَّتُهُ عَلى سُقمِهِ فَشَرِبَ الدَّواءَ ؛ فَقَد أعانَ عَلى نَفسِهِ . (1)3975.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن ظَهَرَت صِحَّتُهُ عَلى سُقمِهِ فَيُعالِجُ بِشَيءٍ فَماتَ ، فَأَنَا إلَى اللّهِ مِنهُ بَريءٌ . (2)3974.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الكاظم عليه السلام :اِدفَعوا مُعالَجَةَ الأَطِبّاءِ مَا اندَفَعَ الدّاءُ عَنكُم ؛ فَإِنَّهُ بِمَنزِلَةِ البِناءِ قَليلُهُ يَجُرُّ إلى كَثيرِهِ . (3)3 / 3حيلَةُ الصِّحَّةِ3977.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِجريرٍ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ شَيءٍ حيلَةٌ ، وحيلَةُ الصِّحَّةِ فِي الدُّنيا أربَعُ خِصالٍ : قِلَّةُ الكَلامِ ، و قِلَّةُ المَنامِ ، و قِلَّةُ المَشيِ ، و قِلَّةُ الطَّعامِ . (4)3976.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :رُوِيَ : إذا جُعتَ فَكُل ، و إذا عَطِشتَ فَاشرَب ، وإذا هاجَ بِكَ البَولُ فَبُل ، و لا تُجامِع إلاّ مِن حاجَةٍ ، وإذا نَعَستَ فَنَم ؛ فَإِنَّ ذلِكَ مَصَحَّةٌ لِلبَدَنِ . (5)3975.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صوموا تَصِحّوا . (6) .


1- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 61 عن سالم بن أبي خيثمة ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 65 ، ح 8 .
2- .الخصال ، ص 26 ، ح 91 عن إسماعيل بن أبي زياد ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 64 ، ح 5 .
3- .علل الشرائع ، ص 465 ، ح 17 عن بكر بن صالح الجعفري ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 4 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 63 ، ح 4 .
4- .الفضائل ، ص 129 عن ابن مسعود ، بحار الأنوار ، ج 8 ، ص 144 ، ح 67.
5- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ، ص 340 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 260 ، ح 5 .
6- .دعائم الإسلام ، ج 1 ، ص 342 عن الإمام عليّ عليه السلام ، الدعوات ، ص 76 ، ح 179 ، عوالي اللآلي ، ج 1 ، ص 268 ، ح 70 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 267 ، ح 45؛ كنز العمّال ، ج 8 ، ص 450 ، ح 23605 نقلاً عن ابن السني و أبي نعيم في الطبّ عن أبي هريرة.

ص: 93

3 / 3راه تن درستى

3974.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر كس تن درستى اش بر بيمارى اش چيرگى داشته باشد و دارو بنوشد ، به زيان خويش ، اقدام كرده است .3973.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر كس تن درستى اش بر بيمارى اش غلبه داشته باشد و خود را به چيزى درمانى كند و پس از آن بميرد ، من در پيشگاه خداوند ، از او بيزارى مى جويم .3972.عنه صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام :تا زمانى كه بيمارى ، به جد با شما درگير نشده است ، درگير معالجه طبيبان نشويد ، كه درمان به مانند ساختمان است كه مقدار كمى از آن ، شخص را به مقدار فراوانش مى كشاند .3 / 3راه تن درستى3969.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كارى را چاره اى است و چاره تن درستى در دنيا ، چهار چيز است : كم سخن گفتن ، كم خفتن ، كم راه رفتن و كم خوردن .3968.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :روايت شده است : چون گرسنه شدى ، بخور ؛ چون تشنه شدى ، بنوش ؛ چون ادرار بر تو فشار آورد ، ادرار كن ؛ جز از سرِ نياز ، نزديكى مكن ؛ و چون احساس خواب آلودگى كردى ، بخواب ، كه اينها مايه تن درستى بدن اند .3967.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزه بگيريد تا تن درست بمانيد .

.

ص: 94

3971.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :سافِروا تَصِحّوا وتَسلَموا . (1)3970.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :سافِروا تَصِحّوا ، و جاهِدوا تَغنَموا ، و حُجّوا تَستَغنوا . (2)3969.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :قِيامُ اللَّيلِ مَصَحَّةُ البَدَنِ . (3)3968.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام زين العابدين عليه السلام :حُجّوا وَاعتَمِروا تَصِحَّ أبدانُكُم ، وتَتَّسِع أرزاقُكُم ، وتُكفَونَ (4) مَؤوناتِ عِيالِكُم . (5)3 / 4أسبابُ النّضارة3965.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ يَفرَحُ بِهِنَّ الجِسمُ ويَربو : الطِّيبُ ، ولِباسُ اللَّيِّنِ (6) ، وشُربُ العَسَلِ . (7) .


1- .المعجم الأوسط ، ج 7 ، ص 245 ، ح 7400 عن ابن عمر ، سبل الهدى والرشاد ، ج 12 ، ص 128 نقلاً عن أبي نعيم في الطبّ عن أبي هريرة .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 265 ، ح 2387 عن السكوني بإسناده ، المحاسن ، ج 2 ، ص 79 ، ح 1203 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 513 ، ح 1781 ،بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 221 ، ح 3؛ مسند ابن حنبل ، ج 3 ، ص 322 ، ح 8954 عن أبي هريرة ، السنن الكبرى ، ج 7 ، ص 165 ، ح 13588 عن ابن عمر وكلاهما نحوه ، كنز العمّال ، ج 6 ، ص 701 ، ح 17471.
3- .تهذيب الأحكام ، ج 2 ، ص 121 ، ح 457 ، ثواب الأعمال ، ص 64 ، ح 6 ، المحاسن ، ج 1 ، ص 125 ، ح 140 كلّها عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول ، ص101 وفي كلّها «مصحّة للبدن» ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 267 ، ح 48.
4- .في جميع المصادر : «تكفوا» بدل «تكفون».
5- .الكافي ، ج 4 ، ص 252 ، ح 1 عن خالد القلانسي عن الإمام الصادق عليه السلام ، ثواب الأعمال ، ص 70 ، ح 3 ، الدعوات ، ص 76 ، ح 181 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 518 ، ح 1805 عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 267 ، ح 47.
6- .في بحار الأنوار : «واللباس الليّن».
7- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 6 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 295.

ص: 95

3 / 4عوامل شادابى

3964.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سفر كنيد تا تن درست و سالم بمانيد .3963.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سفر كنيد تا تن درست بمانيد ، جهاد كنيد تا غنيمت به چنگ آوريد ، و حج بگزاريد تا بى نياز شويد .3962.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از عبد اللّه بن ربيعه سُلَمى _ ) امام على عليه السلام :شب زنده دارى ، مايه تن درستى است .3961.سنن الترمذى ( _ به نقل از مُستَورِد بن شدّاد_ ) امام سجّاد عليه السلام :حج و عمره بگزاريد تا تن درست بمانيد ، روزى تان گشاده شود و خرجى خانواده تان تأمين گردد .3 / 4عوامل شادابى3964.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه چيز است كه تن ، به واسطه آنها شاداب مى شود و رشد مى كند : بوى خوش ، جامه نرم و نوشيدن عسل .

.

ص: 96

3963.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :الطِّيبُ يَسُرُّ ، والعَسَلُ يَسُرُّ ، وَالنَّظَرُ إلَى الخُضرَةِ يَسُرُّ ، وَالرُّكُوبُ يَسُرُّ . (1)3962.مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن رَبيعَة السُّلَميّالإمام عليّ عليه السلام :الطِّيبُ نُشرَةٌ ، وَالعَسَلُ نُشرَةٌ ، وَالرُّكوبُ نُشرَةٌ ، وَالنَّظَرُ إلَى الخُضرَةِ نُشرَةٌ . (2)3961.سنن التِّرمذي عن المُستَورِد بن شَدّاد :الإمام الصادق عليه السلام :مَن لَبِسَ نَعلاً صَفراءَ كانَ في سُرورٍ ؛ حَتّى يُبلِيَها . (3)3960.امام صادق عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :مَن لَبِسَ نَعلاً صَفراءَ لَم يَزَل يَنظُرُ في سُرورٍ ما دامَت عَلَيهِ ؛ لِأَنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : « صَفْرَآءُ فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّ_ظِرِينَ » (4) . (5)3959.صحيح مسلم ( _ به نقل از جابر بن عبد اللّه _ ) الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثَةٌ يُسمِنَّ وثَلاثَةٌ يَهزِلنَ : فَأَمَّا الَّتي يُسمِنَّ : فَإِدمانُ الحَمّامِ ، وشَمُّ الرّائِحَةِ الطَّيِّبَةِ ، ولُبسُ الثِّيابِ اللَّيِّنَةِ . . . . (6)3960.الإمام الصادق عليه السلام :الكافي عن أحمد بن محمّد بن خالد عن بعض أصحابه رفعه ، قال :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ثَلاثٌ لا يُؤكَلنَ وهُنَّ يُسمِنَّ ، وثَلاثٌ يُؤكَلنَ وهُنَّ يَهزِلنَ ، وَاثنانِ يَنفَعانِ مِن كُلِّ شَيءٍ ولا يَضُرّانِ مِن شَيءٍ ، وَاثنانِ يَضُرّانِ مِن كُلِّ شَيءٍ ولا يَنفَعانِ مِن شَيءٍ ؛ فَأَمَّا اللَّواتي لا يُؤكَلنَ ويُسمِنَّ : اِستِشعارُ الكَتّانِ ، وَالطِّيبُ ، وَالنّورَةُ ، وأمَّا اللَّواتي يُؤكَلنَ ويَهزِلنَ فَهُوَ : اللَّحمُ اليابِسُ ، وَالجُبنُ ، وَالطَّلعُ _ وفي حَديثٍ آخَرَ : الجَرَزُ ، وَالكُسبُ _ وَاللَّذانِ يَنفَعانِ مِن كُلِّ شَيءٍ ولا يَضُرّانِ مِن شَيءٍ : فَالماءُ الفاتِرُ ، وَالرُّمّانُ ، وَاللَّذانِ يَضُرّانِ مِن كُلِّ شَيءٍ ولا يَنفَعانِ مِن شَيءٍ : فَاللَّحمُ اليابِسُ ، وَالجُبنُ (7) .

قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ! ثَمَّ قُلتَ : يَهزِلنَ ، وقُلتَ هاهُنا : يَضُرّانِ !

فَقالَ : أما عَلِمتَ أنَّ الهُزالَ مِنَ المَضَرَّةِ !؟ (8) .


1- .صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ، ص 239 ، ح 144 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 40 ، ح 126 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 102 ، ح 198 وفيه «الغسل» بدل «العسل» ، الدعوات ، ص 151 ، ح 403 وليس فيه «والعسل نُشرة» و «والنظر إلى» ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 291 ، ح 3؛ ربيع الأبرار ، ج 3 ، ص 462 وفيه «الغسل» بدل «العسل».
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 466 ، ح 5 عن أبي البختري ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 270 ، ح 819 .
4- .البقرة : 69 .
5- .الكافي ، ج 6 ، ص 466 ، ح 6 عن جابر الجعفي ، تفسير العيّاشي ، ج 1 ، ص 47 ، ح 59 ، مجمع البيان ، ج 1 ، ص 274 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه .
6- .الخصال ، ص 155 ، ح 194 عن معاوية بن عمّار ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 127 ، ح 309 ، روضة الواعظين ، ص 336 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 4 . انظر تمام الحديث في ج2 ، ص 230 ، ح 1570.
7- .راجع : ج2 ص 264 (الجبن) .
8- .الكافي ، ج 6 ، ص 315 ، ح 7 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 254 ، ح 1798 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 426 ، ح 1453 وفيهما «الجوز» بدل «الجرز» و «السكر» بدل «الماء الفاتر» ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 308 .

ص: 97

3959.صحيح مُسلِم عن جابر بن عبد اللّه :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بوى خوش ، شادى مى آورد . عسل ، شادى مى آورد . نگريستن به سبزه ، شادى مى آورد . و سوارى ، شادى مى آورد .3958.حلية الأولياء ( _ به نقل از زيد بن ثابت _ ) امام على عليه السلام :بوى خوش ، يك تعويذ (نشاط و شادى) (1) است . عسل ، يك تعويذ است . سوارى ، يك تعويذ است . نگريستن به سبزه ، يك تعويذ است . (2)3957.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر كس كفش زرد بپوشد ، تا هنگامى كه آن را كهنه كند ، در شادمانى است .3956.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :هر كس كفش زرد بپوشد ، تا زمانى كه آن كفش را داشته باشد ، دلِ خوش دارد ؛ چرا كه خداوند مى فرمايد : «زردى پُر رنگ ، كه ديدنش بينندگان را شاد مى كند» . 3955.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :سه چيز چاق مى كند و سه چيز ديگر ، لاغر مى كند : آنچه چاق مى كند ، عبارت است از : پيوسته حمّام كردن ، استشمام بوى خوش ، پوشيدن جامه نرم ... . (3)3958.حِلية الأَولياء عن زيدِ بن ثابِت :الكافى_ به نقل از احمد بن محمّد بن خالد ، از يكى از يارانش: امام صادق عليه السلام فرمود : «سه چيز است كه خوردنى نيست ، ولى چاق مى كند ؛ سه چيز است كه خوردنى است ، ولى لاغر مى كند ؛ دو چيز است كه براى هر چيزى سودمند است و براى هيچ چيز ، ضرر ندارد؛ و دو چيز است كه از هر جهت ، زيان دارد و براى هيچ چيز ، فايده اى ندارد . امّا آن سه چيز كه خوراكى نيست و چاق مى كند عبارت اند از : پوشيدن زيرپوش كتان ، بوى خوش ، و نوره كشيدن . آن سه چيز كه خوردنى است و لاغر مى كند ، عبارت اند از : گوشت خشك شده ، پنير و خرماى تازه به بار نشسته (و در حديثى ديگر آمده است : گوشت راسته شتر و لِرد روغن) . آن دو چيزى هم كه براى هر چيزى سودمند است و براى هيچ چيز ضرر ندارد ، عبارت اند از : آب نيمْ گرم و انار . و آن دو چيزى هم كه براى هر چيز زيان دارند و براى هيچ چيز مفيد نيستند ، عبارت اند از : گوشت خشك شده و پنير . (4)

[راوى مى گويد :] گفتم : فدايت شوم! آن جا گفتى لاغر مى كنند و اين جا مى گويى زيان مى رسانند؟!

فرمود : «آيا نمى دانى كه لاغرى ، خود از [مصداق هاى] زيان ديدگى است؟!» . مم م . در مكارم الأخلاق ، اين دو منبع به جاى «جرز» يعنى گوشت راسته شتر، كلمه «جوز» به معناى گردو و به جاى، «الماء الفاتر» ، يعنى آب ولرم، واژه «السكر» ، يعنى شكر آمده است .


1- .علاّمه مجلسى مى گويد: «النّشرة (تعويذ) » ، آن چيزى است كه غم و اندوه هايى را كه خيال مى كرده اند ناشى از جن و جن زدگى است، برطرف مى كند . ابن اثير ، آن را چنين تفسير كرده است: نوعى تعويذ و درمان است و به وسيله آن ، كسانى كه گمان جن زده شدن آنان بوده ، درمان مى شده اند. از آن رو ، آن را «نشره» ناميده اند كه دردى را كه به جان شخص درآميخته است ، برطرف مى كند و از ميان بر مى دارد و مى پراكند. يادآورى دو نكته لازم است: يك . افزون بر ابن اثير كه سخن پيش گفته از او نقل شد ، صاحبان ديگر فرهنگ هاى كهن زبان عربى نيز همين معنا را ذكر كرده اند. براى نمونه ر. ك : صحاح اللغة ، ج 2 ، ص 828 ، لسان العرب ، ج 5 ، ص 209 ، مختار الصحاح ، ص 328 ، تاج العروس ، ج 3 ، ص 566 . دو . از آن رو كه اين سخن و تشبيه نهفته در آن ، ناظر به فضايى است كه از تعويذ و سِحر و جز آن براى درمان بهره جسته مى شده و گويا در نگاه عموم مردم ، تأثير نيز داشته، مقصود استعارى از تعويذ در اين جا ، شادى و نشاط است، آن سان كه چون به تعويذى يا به افسونى بيمارى اى به سرعت رخت بربندد ، شادى و آسايش بر جايش مى نشيند .م.
2- .. در مكارم الأخلاق و ربيع الأبرار به جاى «عسل» ، «غُسل» آمده است .
3- .. براى ديدن متن كامل حديث ، ر .ك : ج2 ، ص231 ، ح 1571 .
4- .. در اين باره ر .ك : ج2 ص265 (پنير) .

ص: 98

3957.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :النُشرَةُ في عَشَرَةِ أشياءَ : المَشيِ ، وَالرُّكوبِ ، وَالاِرتِماسِ فِي الماءِ ، وَالنَّظَرِ إلَى الخُضرَةِ ، وَالأَكلِ وَالشُّربِ ، وَالنَّظَرِ إلَى المَرأَةِ الحَسناءِ ، وَالجِماعِ، وَالسِّواكِ ، وغَسلِ الرَّأسِ بِالخَطمِيِّ فِي الحَمّامِ وغَيرِهِ، ومُحادَثَةِ الرِّجالِ. (1)3956.عنه صلى الله عليه و آله :الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :أروي أنَّهُ لَو كانَ شَيءٌ يَزيدُ فِي البَدَنِ لَكانَ الغَمزُ يَزيدُ ، وَاللَّيِّنُ مِنَ الثِّيابِ ، و كَذلِكَ الطِّيبُ ، ودُخولُ الحَمّامِ ، ولَو غُمِزَ المَيِّتُ فَعاشَ لَما أنكَرتُ ذلِكَ . (2)3955.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :مَن أرادَ أن يُطفِئَ المِرَّةَ الصَّفراءَ ؛ فَليَأكُل كُلَّ بارِدٍ لَيِّنٍ (3) ، ويُرَوِّح بَدَنَهُ ، ويُقَلِّلَ الاِنتِصابَ (4) ، ويُكثِرِ النَّظَرَ إلى مَن يُحِبُّ . (5) .


1- .المحاسن ، ج 1 ، ص 78 ، ح 40 ، الخصال ، ص 443 ، ح 37 عن جعفر بن خالد وليس فيه «وغسل الرأس ...» وح 38 عن صهيب بن عبّاد عن أبيه عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام وليس فيه «في الحمّام وغيره» وفيهما «النشوة» بدل «النشرة» ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 322 ، ح 2.
2- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ، ص 346 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 261 ، ح 9.
3- .في بحار الأنوار : «فليأكل كلّ يوم شيئا رطبا بارداً».
4- .في بحار الأنوار : «يقلّ الحركة» بدل «يقلّل الانتصاب».
5- .طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 42 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 325.

ص: 99

3954.المستدرك على الصحيحين ( _ به نقل از ابو بكر _ ) امام صادق عليه السلام :تعويذ (نشاط و شادى) ، در ده چيز است : قدم زدن ، سوارى ، در آب غوطه خوردن ، به سبزه نگريستن ، خوردن و آشاميدن ، به زنِ خوش سيما نگاه كردن ، آميزش جنسى ، مسواك زدن ، سر را با خَطْمى در حمّام و جز آن شستن ، و با مردمان هم سخن شدن . (1)3953.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :روايت مى كنم كه اگر چيزى موجب افزايش [نيرو و نشاطِ] بدن باشد ، ماساژ دادن بدن و لباس نرم ، همچنين بوى خوش و استحمام ، [جزيى از] آن است ، و اگر [گزارش شود كه] مرده اى در اثر ماساژ دادن زنده شده است ، من آن را انكار نمى كنم.3952.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :هر كس مى خواهد مزاج صفراوى (2) را فرو بنشاند ، هر روز ، چيزى تَر بخورد ، بدن خويش را باد بزند ، كمتر حركت كند ، و به آن كه وى را دوست دارد ، فراوان بنگرد . (3) .


1- .. در المحاسن و الخصال ، به جاى كلمه «النشرة» ، يعنى تعويذ، واژه «النشوة» ، يعنى شور سرمستى آمده است .
2- .پيشينيان ، به چهار مزاج اصلى معتقد بودند: صفراوى گرم و خشك، دَمَوى گرم و مرطوب، سوداوى يا ماليخوليايى سرد و خشك ، و سرانجام ، بلغمى سرد و مرطوب.
3- .. در طبّ الإمام الرضا عليه السلام به جاى «هر روز چيزى تَر بخورد» ، عبارت «هر چيز سرد و نرم را بخورد» و به جاى «حركت كند» عبارت «راست بِايستد» ، آمده است.

ص: 100

3 / 5أسبابُ طُولِ العُمُرِ3953.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أربَعَةٌ تَزيدُ في العُمُرِ : التَّزويجُ بِالأَبكارِ (1) ، وَ الاِغتِسالُ بِالماءِ الحارِّ ، وَالنَّومُ عَلَى اليَسارِ ، وأكلُ التُّفّاحِ بِالأَسحارِ . (2)3952.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :بَشِّرِ المَحرورينَ بِطولِ العُمُرِ . (3)3951.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كتاب من لا يحضره الفقيه عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَ البَقاءَ _ ولا بَقاءَ _ فَلُيباكِرِ الغَداءَ ، وَليُجَوِّدِ الحِذاءَ ، وَليُخَفِّفِ الرِّداءَ ، وَليُقِلَّ مُجامَعَةَ النِّساءِ .

قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما خِفَّةُ الرِّداءِ؟

قالَ : قِلَّةُ الدَّينِ . (4)3950.تنبيه الخواطر ( _ به نقل از ابو هُرَيره _ ) الإمام عليّ عليه السلام :مَن أرادَ البَقاءَ _ ولا بَقاءَ _ فَليُباكِرِ الغِذاءَ ، وَليُؤَخِّرِ العَشاءَ ، وَليُقِلَّ غِشيانَ النِّساءِ ، وَليُخَفِّفِ الرِّداءَ . (5) .


1- .. هكذا في المصدر ، ولعلّ الصحيح : «التزوّج» .
2- .المواعظ العدديّة ، ص 211.
3- .بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 290 نقلاً عن طبّ النبي صلى الله عليه و آله ، ص2 و فيه «المحذورين» بدل «المحرورين» والظاهر أنّ ما في بحار الأنوار أصحّ .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 555 ، ح 4902 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ، ص 231 ، ح 128 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه من «وليُقلّ...» ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 459 ، ح 1558 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 341 ، ح 1 ؛ غريب الحديث لابن قتيبة ، ج 1 ، ص 343 ، ح 3 نحوه.
5- .الدعوات ، ص 75 ، ح 176 ، الأمالي للطوسي ، ص 666 ، ح 1395 عن أبي غندر عن الإمام الصادق عليه السلام ، عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 38 ، ح 112 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام وزاد فيه «وليجوّد الحذاء» ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 29 عن حريز عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام وفيها «الغداء» بدل «الغذاء» وليس فيها «وليؤخّر العشاء» وكلّها عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 267 ، ح 43 وص 262 ، ح 19 ؛ عيون الأخبار لابن قتيبة ، ج 3 ، ص 271 وزاد فيه «وليلبس الحذاء» ، شرح نهج البلاغة ، ج 19 ، ص 124 كلاهما نحوه ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 87 ، ح 28472 عن النزّال بن سبرة.

ص: 101

3 / 5عوامل طول عُمر

3 / 5عوامل طول عُمر3949.تنبيه الغافلين :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار چيز ، بر عمر مى افزايد : ازدواج با دوشيزگان ، غسل كردن با آبِ گرم ، خفتن بر شانه چپ ، و خوردن سيب در سحرگاهان .3948.مسند ابن حنبل _ به نقل از حسن، از ضحّاك بن سفيانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گرمْ مزاجان را به درازى عمر ، مژده ده . (1)3947.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كتاب من لا يحضره الفقيهپيامبر خدا فرمود : «هر كه جاودانگى را مى خواهد _ والبته جاودانگى اى [براى غير خدا] نيست _ بايد كه چاشت را زودتر بخورد ، كفش خوب (و مناسب) بپوشد ، (2) رَداى سَبُك برگيرد ، و كمتر با زنان بياميزد» .

پرسيدند : اى پيامبر خدا! رداى سَبُك چيست؟

فرمود : «كم بودن بدهى» .3946.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر كه خواهان جاودانگى است _ و البته جاودانگى اى [براى غير خدا] نيست _ زود صبحانه بخورد ، ديرتر شام بخورد ، (3) با زنان كمتر درآميزد ، و رداى سَبُك برگيرد .

.


1- .. در طبّ النبى صلى الله عليه و آله به جاى «گرمْ مزاجان» ، عبارت «حذر كنندگان» آمده؛ امّا ظاهراً همان كه در بحارالأنوار آمده ، درست تر است.
2- .ظاهراً اين توصيه ، ناظر به نظام دو وعده اى در تنظيم وعده هاى غذاست كه در ديگر متون به نوعى بدان سفارش شده است . م.
3- .ظاهرا مقصود ، ترغيب به گرسنه نخوابيدن است .

ص: 102

3945.تنبيه الخواطر:عنه عليه السلام :غَسلُ اليَدَينِ قَبلَ الطَّعامِ و بَعدَهُ ؛ زِيادَةٌ فِي العُمُرِ . (1)3944.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :اِغسِلوا أيدِيَكُم قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ ؛ فَإِنَّهُ يَنفِي الفَقرَ ، و يَزيدُ فِي العُمُرِ . (2)3 / 6ما يورِثُ الشَّيبَ المُبَكَّرَ3946.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَشرَةُ أشياءَ تورِثُ الشَّيبَ : كَثرَةُ مُعانَقَةِ النِّساءِ ، و غَسلُ الرَّأسِ بِالطّينِ ، و طولُ المُقامِ عَلَى الخَلاءِ ، و الكَلامُ عَلى رَأسِ الحَدَثِ ، و كَثرَةُ الطِّيبِ ، و شُربُ الماءِ بِاللَّيلِ ، وَ النَّظَرُ إلَى الفَرجِ ، وَالنَّومُ عَلَى الوَجهِ ، و شُربُ الماءِ مِن قِيامٍ ، ومَسحُ الوَجهِ بِالكُمَّينِ . (3)3945.تنبيه الخواطر :عنه صلى الله عليه و آله :لا تَدَعُوا العَشاءَ ولَو عَلى حَشَفَةٍ ، إنّي أخشى عَلى اُمَّتي مِن تَركِ العَشاءِ الهَرَمَ ؛ فَإِنَّ العَشاءَ قُوَّةُ الشَّيخِ وَالشّابِّ . (4)3944.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :أربَعَةٌ تُهرِمُ قَبلَ أوانِ الهَرَمِ : أكلُ القَديدِ ، وَ القُعودُ عَلَى النَّداوَةِ ، وَالصُّعودُ في الدَّرَجِ ، ومُجامَعَةُ العَجوزِ . (5)راجع: ج1 ص 104 (الحزن والمرض).

.


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 290 ، ح 3 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال ، ص 612 ، ح 10 ، عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم ، المحاسن ، ج 2 ، ص 201 ، ح 1589 عن أبي بصير وكلاهما عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام وفيهما «الرزق» بدل «العمر» ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 353 ، ح 6.
2- .المحاسن، ج 2، ص 202 ، ح 1594 ، الدعوات ، ص 142، ح 365 عن الإمام عليّ عليه السلام و فيه «غسل اليدين قبل الطعام وبعده ؛ زيادة في الرزق و يجلو البصر و يذهبان الفقر» ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 356 ، ح 20.
3- .المواعظ العدديّة ، ص 368.
4- .المحاسن ، ج 2 ، ص 196 ، ح 1571 عن جابر بن عبداللّه ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 343 ، ح 10.
5- .تحف العقول ، ص 317 ، بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 230 ، ح 15.

ص: 103

3 / 6آنچه موجب پيرى زود رس مى شود

3942.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ به ابو ذر _ ) امام على عليه السلام :شستن دست ها پيش و پس از غذا خوردن ، [موجب ] فزونى عمر است.3941.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ به ابو ذر _ ) امام صادق عليه السلام :دست هايتان را پيش و پس از غذا خوردن بشوييد ، كه فقر را مى بَرَد و بر عمر مى افزايد. (1)3 / 6آنچه موجب پيرى زود رس مى شود3942.عنه صلى الله عليه و آله ( _ أيضا _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ده چيز پيرى به بار مى آورد : فراوانىِ آميزش [جنسى ] با زنان ، شستن سر با گِل ، توقّف زياد در آبريزگاه ، سخن گفتن به گاه قضاى حاجت ، فراوانى [استعمال] بوى خوش ، نوشيدن آب به هنگام شب ، نگريستن به شرمگاه زن ، به رو خفتن ، شبانه ايستاده آب نوشيدن ، و آستين را به صورت ماليدن .3941.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِأَبي ذَرٍّ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شام را وا مگذاريد ، هر چند به خوردن دانه خرماى خشكيده اى باشد . من بر امّت خويش از اين بيم دارم كه از وا گذاردن شام پيرى و درهم شكستگى به سراغشان آيد ؛ چرا كه شام ، مايه نيرومندى پير و جوان است .3940.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :چهار چيز [انسان را] پيش از فرارسيدن هنگام پيرى پير مى كند : خوردن گوشت خشك شده ، نشستن بر جاى مرطوب ، بالا رفتن بر پلكان ، و آميزش با پير زنان .همچنين ، ر. ك : ج1 ، ص105 (اندوه و بيمارى)

.


1- .. در الخصال والمحاسن به جاى «عمر» ، «روزى» آمده است .

ص: 104

3 / 7ما يَهدِمُ البَدَنَ3936.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثَةٌ يَهدِمنَ البَدَنَ ورُبَّما قَتَلنَ : دُخولُ الحَمّامِ عَلَى البِطنَةِ ، وَالغِشيانُ عَلَى الاِمتِلاءِ ، و نِكاحُ العَجائِزِ . (1)3935.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :ثَلاثَةٌ يَهدِمنَ البَدَنَ ورُبَّما قَتَلنَ : أكلُ القَديدِ الغابِّ ، ودُخولُ الحَمّامِ عَلَى البِطنَةِ ، ونِكاحُ العَجائِزِ . (2)3934.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :شَيئانِ صالِحانِ لَم يَدخُلا جَوفَ واحِدٍ قَطُّ فاسِداً إلاّ أصلَحاهُ ، وشَيئانِ فاسِدانِ لَم يَدخُلا جَوفاً قَطُّ صالِحاً إلاّ أفسَداهُ ؛ فَالصّالِحانِ : الرُّمّانُ ، وَالماءُ الفاتِرُ ، وَالفاسِدانِ : الجُبنُ (3) ، والقَديدُ . (4)راجع: العنوان الآتي (الحزن والمرض). وأيضا: أسباب النضارة ح 92 .

3 / 8الحُزنُ وَالمَرَضُالكتاب :« وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قَالَ يَ_أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ » . (5)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 555 ، ح 4904 ، الكافي ، ج 6 ، ص 314 ، ح 6 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 253 ، ح 1797 وفيهما «أكل القديد الغابّ» بدل «والغشيان على الامتلاء» ، بحار الأنوار ، ج 103 ، ص 290 ، ح 32.
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 314 ، ح 6 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 253 ، ح 1797 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 348 ، ح 1131 ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 75 ، ح 19 .
3- .راجع : ج2 ، ص 265 (الجبن) .
4- .الكافي ، ج 6 ، ص 314 ، ح 5 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 253 ، ح 1796 ، الأمالي للطوسي ، ص 369 ، ح 790 عن عليّ بن عليّ بن رزين عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام زين العابدين عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 64 ، ح 32 وص 65 ، ح 35 .
5- .يوسف : 84 .

ص: 105

3 / 7آنچه بدن را فرسوده مى كند
3 / 8اندوه و بيمارى

3 / 7آنچه بدن را فرسوده مى كند3933.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :سه چيز ، بدن را فرسوده مى كند و شايد هم [فرد را ] بكُشد : حمّام رفتن با شكم پُر ، آميزش كردن با شكم پُر (1) و همبسترى با پيرزنان .3932.امام صادق عليه السلام :امام صادق عليه السلام :سه چيز ، بدن را فرسوده مى كند و شايد هم [فرد را ] بكُشد : خوردن گوشت خشكيده فاسد ، حمّام رفتن با شكم پُر ، و همبسترى با پيرزنان .3931.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :دو چيزِ مناسب اند كه به هيچ درونِ نادرستى درنيايند ، مگر اين كه آن را به درستى آورند ، و دو چيز نامناسب اند كه به هيچ درون سالمى درنيايند ، مگر اين كه آن را نادرست [و ناسالم] كنند . آن دو چيزِ مناسب ، عبارت اند از : انار و آب نيم گرم ؛ و آن دو چيز نامناسب نيز عبارت اند از : پنير و گوشت خشك شده .همچنين ، ر.ك : مبحث بعد (اندوه و بيمارى) و ج1 ص97 (عوامل شادابى ، ح 92).

3 / 8اندوه و بيمارىقرآن«به آنان پشت كرد و گفت : «آه و اندوه بر يوسف» . و چشمانش از اندوه ، سفيد شده بود ، در حالى كه اندوه خود را فرو مى خورد»

.


1- .. در الكافى والمحاسن به جاى «آميزش كردن با شكم پُر» ، عبارت «خوردن گوشت خشك شده» آمده است .

ص: 106

الحديث :3928.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كَثُرَ هَمُّهُ ، سَقِمَ بَدَنُهُ . (1)3927.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :الهَمُّ نِصفُ الهَرَمِ . (2)3914.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :الهَمُّ أحَدُ الهَرَمَينِ . (3)3910.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الهَمُّ يُذيبُ الجَسَدَ . (4)3911.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در اندرزش به ابن مسعود _ ) عنه عليه السلام :الهَمُّ يُنحِلُ البَدَنُ . (5)3912.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الحُزنُ يَهدِمُ الجَسَدَ . (6)3 / 9تَوَقِّي البَردِ و تَلَقّيهِ3915.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :تَوَقَّوُا البَردَ في أوَّلِهِ ، و تَلَقَّوهُ في آخِرِهِ ؛ فَإِنَّهُ يَفعَلُ في الأَبدانِ كَفِعلِهِ فِي الأَشجارِ ؛ أوَّلُهُ يُحرِقُ ، و آخِرُهُ يُورِقُ . (7) .


1- .الأمالي للطوسي ، ص 512 ، ح 1119 عن عبد اللّه بن محمّد بن عمر بن عليّ بن أبي طالب ، عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول ، ص 58 ، تنبيه الخواطر ، ج 2 ، ص 176 ، بحار الأنوار ، ج 72 ، ص 326 ، ح 4 ؛ تاريخ دمشق ، ج 47 ، ص 440 عن عبد العزيز بن حصين عن عيسى عليه السلام ، الأحكام النبويّة في الصناعة الطبّية ، ج 1 ، ص 179 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 442 ، ح 7356 نقلاً عن الحارث وابن السني وأبي نعيم في الطبّ عن أبي هريرة.
2- .مسند الشهاب ، ج 1 ، ص 54 ، ح 32 عن عبد اللّه بن الزبير ، الفردوس ، ج 2 ، ص 75 ، ح 2421 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال ، ج 16 ، ص 120 ، ح 44134 ؛ نهج البلاغة : الحكمة 143 ، كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 416 ، ح 5904 عن زرارة عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال ، ص 620 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بحار الأنوار ، ج 82 ، ص 180 ، ح 25 .
3- .غرر الحكم ، ح 1634 .
4- .غرر الحكم ، ح 1039 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 33 ، ح 595 وفيه «يُنحل البدن» بدل «يذيب الجسد».
5- .غرر الحكم ، ح 367 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 33 ، ح 595 .
6- .غرر الحكم ، ح 609 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 32 ، ح 563 .
7- .نهج البلاغة ، الحكمة 128 ، نزهة الناظر ، ص 65 ، ح 54 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 271 ، ح 68.

ص: 107

3 / 9پرهيز از سرما، و استقبال از آن

حديث3917.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس اندوه (و دغدغه اش) فراوان شود ، بدنش بيمار گردد .3918.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اندوه (و دغدغه) ، نيمى از پيرى است .3919.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :اندوه ، يكى از دو پيرى است .3920.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :اندوه ، تن را ذوب مى كند . (1)3921.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) امام على عليه السلام :اندوه ، تن را نحيف مى كند .3915.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :اندوه ، بدن را فرسوده مى كند .3 / 9پرهيز از سرما، و استقبال از آن3918.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :از سرما در آغازش بپرهيزيد و در پايانش استقبال كنيد ؛ چه ، سرما با بدن ، همان كارى را مى كند كه با درختان مى كند : در آغازش مى سوزانَد و در پايانش شاخ و برگ مى رويانَد .

.


1- .. در عيون الحكم و المواعظ ، به جاى «ذوب مى كند» ، عبارت «تن را نحيف مى كند» ، آمده است.

ص: 108

3919.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الدعوات عن زِرّ بن حُبَيش :قالَ أميرُالمؤُمِنينَ عليه السلام أربَعَ كَلِماتٍ فِي الطِّبِّ لَو قالَها بُقراطُ أو جالينوسُ لَقَدَّمَ أمامَها مِئَةَ وَرَقَةٍ ، ثُمَّ زَيَّنَها بِهذِهِ الكَلِماتِ ، و هِيَ قَولُهُ :

تَوَقَّوُا البَردَ في أوَّلِهِ ، و تَلَقَّوهُ في آخِرِه ، فَإِنَّهُ يَفعَلُ فِي الأَبدانِ كَفِعلِهِ فِي الأَشجارِ ، أوَّلُهُ يُحرِقُ ، و آخِرُهُ يُورِقُ . (1)3 / 10خَواصُّ الطِّيبِ3922.صحيح البخاري عن عَمرو بن عَوفٍ الأَنصاريّ :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الطِّيبُ يَشُدُّ القَلبَ . (2)3923.تنبيه الخواطر :عنه صلى الله عليه و آله :ما طابَت رائِحَةُ عَبدٍ إلاّ زادَ عَقلُهُ . (3)3924.سنن الترمذي عن ابن عمر :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرّيحَ الطَّيِّبَةَ ؛ تَشُدُّ القَلبَ ، و تَزيدُ فِي الجِماعِ . (4)3922.صحيح البخارى ( _ به نقل از عمرو بن عوف انصارى _ ) عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ قَبلَ أن يَشرَبَ و تَسَحَّرَ ، و مَسَّ شَيئا مِنَ الطِّيبِ ؛ قَوِيَ عَلَى الصِّيامِ . (5)3923.تنبيه الخواطر :الإمام الصادق عليه السلام :الرّيحُ الطَّيِّبَةُ ؛ تَشُدُّ العَقلَ ، و تَزيدُ في الباهِ . (6) .


1- .الدعوات ، ص 75 ، ح 175 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 271 ، ح 69.
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 510 ، ح 6 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام .
3- .دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 165 ، ح 593 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .
4- .الكافي ، ج 6 ، ص 510 ، ح 3 ، قرب الإسناد ، ص 167 ، ح 610 وفيه «الصلب» بدل «القلب» وكلاهما عن عليّ بن رئاب عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 100 ، ح 189 وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 140 ، ح 1.
5- .كنز العمّال ، ج 8 ، ص 510 ، ح 23882 نقلاً عن شُعب الإيمان عن أنس.
6- .السرائر ، ج 3 ، ص 141 ، دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 166 ، ح 594 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 275.

ص: 109

3 / 10خاصيت هاى بوى خوش

3924.سنن الترمذى ( _ به نقل از ابن عمر _ ) الدعوات_ به نقل از زرّ بن حُبَيش _: اميرمؤمنان ، چهار جمله در طب فرموده كه اگر بقراط يا جالينوس آنها را گفته بودند ، صد ورق ، مقابلشان نهاده مى شد و آنها را بدين سخنان ، مى آراستند . آن سخنان ، اين است كه فرمود :

«از سرما در آغازش بپرهيزيد و در پايانش استقبال كنيد ؛ چه ، سرما با بدن ، همان كارى را مى كند كه با درختان مى كند : در آغازش مى سوزانَد و پايانش شاخ و برگ مى رويانَد» .3 / 10خاصيت هاى بوى خوش3927.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بوى خوش ، قلب را تقويت مى كند .3928.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى خوش بو نباشد ، مگر آن كه عقلش افزون گردد .3925.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بوى خوش ، قلب را محكم مى كند و بر [توان] آميزش مى افزايد . (1)3926.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس پيش از نوشيدن چيزى ، غذا بخورد و سَحَرى ميل كند و قدرى بوى خوش [بر خود] بمالد ، بر روزه گرفتن ، توان بيشترى يابد .4002.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :بوى خوش ، عقل را استوار مى كند و بر توان جنسى مى افزايد .

.


1- .. در قرب الإسناد ، به جاى «قلب» ، واژه «صلب» آمده است .

ص: 110

4003.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن تَطَيَّبَ أوَّلَ النَّهارِ ؛ لَم يَزَل عَقلُهُ مَعَهُ إلَى اللَّيلِ . (1)4004.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن تَطَيَّبَ بِطيبٍ أوَّلَ النَّهارِ و هُوَ صائِمٌ ؛ لَم يَفقِد عَقلَهُ . (2)4005.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _ ) الإمام الرضا عليه السلام :. . . وَليَشُمَّ النَّرجِسَ ؛ فَإِنَّهُ يَأمَنُ الزُّكامَ (3) ، وكَذلِكَ الحَبَّةُ السَّوداءُ . (4)راجع: ج1 ، ص 102 ما يورث الشيب المبكّر ، ح 102. ص 270 (ما يمنع من الجنون / النرجس) .

3 / 11النَّظافَةُ وَالصِّحَّةُ3 / 11 _ 1غَسلُ الثَّوبِ4005.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در سفارش به ابو ذر _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ اتَّخَذَ ثَوبا ، فَليُنَظِّفهُ . (5)4006.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :مَن نَظَّفَ ثَوبَهُ ، قَلَّ هَمُّهُ . (6) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 510 ، ح 7 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 86 ، ح 1804 وص 114 ، ح 1881 وفيه «روي أن من تطيّب... لم يكد يفقد عقله» ، ثواب الأعمال ، ص 77 ، ح 1 عن يونس بن يعقوب ، الدعوات ، ص 79 ، ح 196 ، بحار الأنوار ، ج 96 ، ص 290 ، ح 9.
3- .في بحار الأنوار : «ولا يؤخِّر شمّ النرجس ، فإنّه يمنع الزكام في مدّة أيّام الشتاء».
4- .طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 38 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 324.
5- .الكافي ، ج 6 ، ص 441 ، ح 3 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، قرب الإسناد ، ص 70 ، ح 223 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 230 ، ح 677 عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار ، ج 79 ، ص 297 ، ح 1 .
6- .كنز الفوائد ، ج 2 ، ص 182 ، بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 93 ، ح 104.

ص: 111

3 / 11پاكيزگى و بهداشت
3 / 11 _ 1شستن جامه

4007.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر كس در آغاز روز ، بوى خوش استعمال كند ، تا شب ، عقلش او را همراهى مى كند .4008.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر كس در حالى كه روزه است ، در آغاز روزه ، خوش بو كننده اى به كار ببرد ، عقل خويش را از كف ندهد .4009.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله علي ) امام رضا عليه السلام :... گل نرگس ببوييد ؛ زيرا از زكام ، ايمنى مى بخشد . (1) همچنين است سياهْ دانه .ر. ك : ج1 ص103 ، ح 102 (آنچه موجب پيرى زود رس مى شود). ج1 ، ص271 (آنچه مانع ديوانگى مى شود ، بوييدن نرگس) .

3 / 11پاكيزگى و بهداشت3 / 11 _ 1شستن جامه4011.مشكاة الأنوار :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس جامه اى بر مى گيرد ، بايد آن را تميز كند .4012.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر كس جامه خويش را تميز كند ، انديشه و اندوهش كم شود .

.


1- .اين متن در بحارالأنوار به اين صورت آمده است: «بوييدن گل نرگس را به تأخير نيندازيد؛ زيرا كه استشمام آن ، از ابتلا به زكام در ايّام زمستان ، جلوگيرى مى كند».

ص: 112

4013.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :النَّظيفُ مِنَ الثِّيابِ ؛ يُذهِبُ الهَمَّ وَ الحُزنَ ، و هُوَ طَهورٌ لِلصَّلاةِ . (1)4014.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :غَسلُ الثِّيابِ ؛ يُذهِبُ الهَمَّ وَالحُزنَ ، و هُوَ طَهورٌ لِلصَّلاةِ . (2)3 / 11 _ 2غَسلُ المِنديلِ4012.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تُؤوُوا مِنديلَ الغَمَرِ فِي البَيتِ ؛ فَإِنَّهُ مَربِضٌ لِلشَّياطينِ . (3)3 / 11 _ 3تَغطِيَةُ الإِناءِ4015.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُعجِبُهُ الإِناءُ المُطبَقُ . (4)4016.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :غَلِّقوا أبوابَكُم ، وأوكِئوا أسقِيَتَكُم ، وخَمِّروا آنِيَتَكُم . (5)4017.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :أجيفوا أبوابَكُم ، و أكفِئوا آنِيَتَكُم ، و أوكِئوا أسقِيَتَكُم ، و أطفِئوا سُرُجَكُم ؛ فَإِنَّهُ لَم يُؤذَن لَهُم بِالتَّسَوُّرِ عَلَيكُم . (6) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 444 ، ح 14 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .الخصال ، ص 612 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول ، ص 102 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 99 ، ح 185 وليس فيهما «والحزن» وص 229 ، ح 676 ، مجمع البيان ، ج 10 ، ص 581 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام وفيه «المصلاّة» بدل «للصلاة» ، دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 158 ، ح 561 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 84 ، ح 5 .
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 299 ، ح 18 ، علل الشرائع ، ص 583 ، ح 23 و فيه «اللحم» بدل «الغمر» ، المحاسن ، ج 2 ، ص 234 ، ح 1717 وفيه «لا تذروا» بدل «لا تأووا» وكلّها عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار ، ج 63 ، ص 199 ، ح 15؛ الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 227 نقلاً عن ابن عديّ عن جابر بن عبداللّه نحوه.
4- .المصنّف لابن أبي شيبة ، ج5 ، ص527 ، ح 4 عن أبي الودّاك جبر بن نوف البكالي ، سبل الهدى والرشاد ، ج 8 ، ص 33 وفيه «النظيف» بدل «المطبق» ، كنز العمّال ، ج 7 ، ص 110 ، ح 18220 وفيه «المنطبق» بدل «المطبق» وكلاهما نقلاً عن مسدّد عنه عليه السلام .
5- .صحيح ابن حبّان ، ج 4 ، ص 91، ح 1275، صحيح ابن خزيمة ، ج 1 ، ص 68، ح 132، المصنّف لابن أبي شيبة ، ج 5 ، ص 527 ، ح 2 كلّها عن جابر، كنز العمّال ، ج 15، ص 331 ، ح 41264.
6- .مسند ابن حنبل ، ج 8 ، ص 296 ، ح 22327 عن أبي اُمامة ، كنز العمّال ، ج 15 ، ص 327 ، ح 41251.

ص: 113

3/11 _ 2شستن دستمال
3/11 _ 3پوشاندن روى ظرف

4018.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) امام على عليه السلام :جامه تميز ، اندوه و غم را مى بَرَد و مايه طهارت براى نماز است .4015.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :شستن جامه ، اندوه و غم را مى بَرَد و مايه طهارت براى نماز است .3/11 _ 2شستن دستمال4018.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در سفارش به على عليه السلام _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دستمال آلوده به چربى و بوى گوشت را در خانه مگذاريد ، كه آن ، خفتنگاه شيطان هاست .3/11 _ 3پوشاندن روى ظرف4021.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله ، ظرف سرپوش دار را مى پسنديد . (1)4022.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر درهايتان قفل بزنيد ، دهانه مشك هايتان را ببنديد و بر ظرف هايتان درپوش بگذاريد .4019.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درِ [خانه]هايتان را ببنديد ، ظرف هايتان را وارونه بگذاريد ، دهانه مَشك هايتان را ببنديد ، و چراغ هايتان را خاموش كنيد ؛ چه ، به آنان (شياطين) اجازه داده نشده است بر ديوار خانه هاى در بسته شما بالا روند .

.


1- .. در سبل الهدى والرشاد ، به جاى «سرپوش دار» ، عبارت «تميز» آمده است .

ص: 114

4020.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل عن أبي هريرة :أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِتَغطِيَةِ الوَضوءِ ، و إيكاءِ السِّقاءِ ، و إكفاءِ الإِناءِ . (1)4021.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سنن الترمذي عن جابر الأنصاري عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أغلِقُوا البابَ و أوكِئُوا السِّقاءَ ، وأكفِئُوا الإِناءَ _ أو خَمِّرُوا الإِناءَ _ و أطفِئُوا المِصباحَ ؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ لا يَفتَحُ غَلَقا ، و لا يَحِلُّ وِكاءً ، و لا يَكشِفُ آنِيَةً ، و إنَّ الفُوَيسِقَةَ تُضرِمُ عَلَى النّاسِ بَيتَهُم . (2)3 / 11 _ 4غَسلُ الرَأسِ بِالسِّدرِ4024.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :لَمّا أمَرَ اللّهُ عز و جل رَسولَهُ صلى الله عليه و آله بِإِظهارِ الإِسلامِ و ظَهَرَ الوَحيُ ، رَأى قِلَّةً مِنَ المُسلِمينَ ، وكَثرَةً مِنَ المُشرِكينَ ، فَاهتَمَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله هَمّا شَديدا ، فَبَعَثَ اللّهُ عز و جل إلَيهِ جَبرَئيلَ عليه السلام بِسِدرٍ مِن سِدرَةِ المُنتَهى ، فَغَسَلَ بِهِ رَأسَهُ ؛ فَجَلا بِهِ هَمَّهُ . (3) .


1- .مسند ابن حنبل ، ج 3 ، ص 296 ، ح 8808 ، سنن الدارمي ، ج 1 ، ص 557 ، ح 2056 ، صحيح ابن خزيمة ، ج 1 ، ص 67 ، ح 128 ، السنن الكبرى ، ج 1 ، ص 388 ، ح 1213 ، سنن ابن ماجة ، ج 2 ، ص 1129 ، ح 3411 و فيه «الإناء» بدل «الوضوء» ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 450 ، ح 26921.
2- .سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 263 ، ح 1812 ، الموطّأ ، ج 2 ، ص 929 ، ح 21 ، مسند ابن حنبل ، ج 5 ، ص 25 ، ح 14232 ، الأدب المفرد ، ص 357 ، ح 1221 ، صحيح ابن حبّان ، ج 4 ، ص 87 ، ح 1271 ، كنز العمّال ، ج 15 ، ص 352 ، ح 41342؛ علل الشرائع ، ص 582 ، ح 21 نحوه ، بحار الأنوار ، ج 63 ، ص 204 ، ح 30.
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 505 ، ح 7 عن محمّد بن الحسين العلوي عن أبيه عن جدّه ، بحار الأنوار ، ج 18 ، ص 213 ، ح 44.

ص: 115

3/11 _ 4شستن سر با سِدر

4025.عنه صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو هريره: پيامبر خدا به ما فرمود كه آب وضو را بپوشانيم ، دهانه مَشك را ببنديم و ظرف را وارونه بگذاريم . (1)4026.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در [خانه]هايتان را ببنديد ، دهانه مشك را ببنديد ، ظرف را وارونه بگذاريد (يا درپوش بگذاريد) و چراغ را خاموش كنيد ؛ زيرا شيطان ، درِ بسته اى را باز نمى كند ، سرِ بسته مَشكى را نمى گشايد ، درِ ظرفى را بر نمى دارد ، و موش ، خانه مردم را بر سرشان آتش مى زند .3/11 _ 4شستن سر با سِدر4024.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هنگامى كه خداوند ، پيامبر خويش را به آشكار ساختن اسلام فرمان داد و وحى هويدا شد ، كم بودن شمارِ مسلمانان و فراوان بودن شمارِ كافران را ديد . پس پيامبر خدا به سختى اندوهگين شد . در اين هنگام ، خداوند ، جبرئيل را با قدرى سدر از سدرة المنتهى فرستاد. وى ، سرش را با آن شست و بدين وسيله ، اندوهش برطرف شد .

.


1- .. در سنن ابن ماجة ، به جاى «آب وضو» ، واژه «ظرف» آمده است .

ص: 116

4025.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كتاب من لا يحضره الفقيه :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله اغتَمَّ ، فَأَمَرَهُ جَبرَئيلُ عليه السلام أن يَغسِلَ رَأسَهُ بِالسِّدرِ ، و كانَ ذلِكَ سِدرا مِن سِدرَةِ المُنتَهى . (1)3 / 11 _ 5أخذُ الشّارِبِ4028.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أخَذَ مِن شارِبِهِ و أظفارِهِ في كُلِّ جُمُعَةٍ ، أدخَلَ اللّهُ فيهِ شِفاءً ، وأخرَجَ مِنهُ داءً . (2)راجع: ج1 ، ص 540 (الشعر / أخذ الشارب).

3 / 11 _ 6تَقليمُ الأظفارِ4029.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَقليمُ الأَظفارِ ؛ يَمنَعُ الدّاءَ الأَعظَمَ ، ويُدِرُّ الرِّزقَ . (3)راجع: ج1 ، ص 550 (الظفر / تقليم الأظفار).

3 / 12الحِذاءُ والصِّحِّةُ4033.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الحسين عليه السلام :قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا بُنَيَّ . . . وَاستَجِدِ النِّعالَ ؛ فَإِنَّها خَلاخيلُ الرِّجالِ . (4) .


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 125 ، ح 294 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 142 ، ح 367 ، ثواب الأعمال ، ص 37 ، ح 2 عن عيسى بن عبداللّه العلوي عن أبيه عن جدّه ، الدعوات ، ص 120 ، ح 283 وليس فيهما ذيله ،بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 87 ، ح 4.
2- .الفردوس ، ج 3 ، ص 584 ، ح 5826 عن ابن مسعود وراجع مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 152 ، ح 396 وح 398.
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 490 ، ح 1 عن الحسن بن راشد ، ثواب الأعمال ، ص 42 ، ح 4 عن أبي بصير ، جامع الأخبار ، ص 334 ، ح 943 كلاهما عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الخصال ، ص 612 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول ، ص 101 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحارالأنوار ، ج 76 ، ص 119 ، ح 2.
4- .دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 164 ، ح 591 ؛ كنز العمّال ، ج 15 ، ص 412 ، ح 41627 نقلاً عن الديلمي ، عن أنس وابن عمر نحوه.

ص: 117

3 / 11 _ 5گرفتن سبيل
3 / 11 _ 6كوتاه كردن ناخن ها
3 / 12نقش كفش در سلامت

4034.عنه صلى الله عليه و آله :كتاب من لا يحضره الفقيه :پيامبر خدا ، اندوهگين شد . پس جبرئيل به او توصيه كرد سرِ خويش را با سدر بشويد . آن سدر ، از سدرة المنتهى بود .3 / 11 _ 5گرفتن سبيل4033.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در هر جمعه ، قدرى از سبيل و ناخن هاى خود را بگيرد ، خداوند به [بدن] او شفايى نهد و دردى از او برون بَرَد .همچنين ، ر. ك : ج1 ، ص541 (مو / گرفتن سبيل) .

3 / 11 _ 6كوتاه كردن ناخن ها4037.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كوتاه كردن ناخن ها ، مانع [بروز] درد بزرگ مى شود و روزى را سرشار مى سازد .همچنين ، ر . ك : ج1 ، ص 551 (ناخن / كوتاه كردن ناخن) .

3 / 12نقش كفش در سلامت4038.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام حسين عليه السلام :پيامبر خدا به من فرمود : «فرزندم ! . . . كفش خوب به پا كن كه كفش ، خلخالِ (زينت پاى) مردان است .

.

ص: 118

4039.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :اِستِجادَةُ الحِذاءِ ؛ وِقايَةٌ لِلبَدَنِ ، و عَونٌ عَلَى الصَّلاةِ وَالطَّهورِ . (1)4040.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :إدمانُ الخُفِّ ؛ يَقي مِيتَةَ السَّوءِ . (2)4041.أعلام الدين عن أبي سعيد الخُدريّ :عنه عليه السلام_ وقَد نَظَرَ إلى بَعضِ أصحابِهِ وعَلَيهِ نَعلٌ سَوداءُ فَقالَ: ما لَكَ ولِلنَّعلِ السَّوداءِ؟ ! أما عَلِمتَ ؛ أنَّها تَضُرُّ بِالبَصَرِ ، وتُرخِي الذَّكَرَ ، وهِيَ بِأَغلَى الثَّمَنِ مِن غَيرِها ، وما لَبِسَها أحَدٌ إلاَّ اختالَ فيها؟ (3)راجع : ج1 ، ص 96 ، أسباب النضارة ، ح 89 و 90. ج1 ، ص 100 ، أسباب طول العمر ح 98 . ج1 ، ص 308 (ما يجلو البصر ويزيد فيه / لُبس الخفّ) . ج1 ، ص 344 (ما ينفع لعلاج السلّ) . ج1 ، ص 646 (ما يضعف عن الجماع / النعل السوداء) . ج2 ، ص 72 (آداب أكل الطعام / خلع النعال).

3 / 13النَّهي عَن الاِستِشفاءِ بالعُيونِ الحارّةِ وَالمِياهِ المُرَّةِ4041.أعلام الدين ( _ به نقل از ابو سعيد خُدرى _ ) الإمام الصادق عليه السلام :نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِ الاِستِشفاءِ بِالحَمّاتِ (4) ؛ و هِيَ العُيونُ الحارَّةُ الَّتي تَكونُ فِي الجِبالِ الَّتي توجَدُ فيها رائِحَةُ الكِبريتِ . (5) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 462 ، ح 1 عن أبي بصير ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 266 ، ح 799 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال ، ص 611 ، ح 10 عن أبي بصير ، ومحمّد بن مسلم ، عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار ، ج 10 ، ص 90 ، ح 1.
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 467 ، ح 6 عن أبي سلمة السرّاج .
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 465 ، ح 1 .
4- .. في المصدر : «بالحميّات» ، والتصويب من نسخة المجلسي في بحار الأنوار والمصادر الاُخرى .
5- .الكافي ، ج 6 ، ص 389 ، ح 1 ، تهذيب الأحكام ، ج 9 ، ص 101 ، ح 441 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 407 ، ح 2424 نحوه وكلّها عن مسعدة بن صدقة ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 480 ، ح 2.

ص: 119

3 / 13نهى از درمان با چشمه هاى آب گرم و آب هاى تلخ

4042.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :كفش خوب به پا كردن ، مايه نگهدارى بدن است و يارى دهنده اى است بر نماز و طهارت .4043.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :عادت به پوشيدن كفش ، از مرگ هاى بد ، جلوگيرى مى كند .4044.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ هنگامى كه به يكى از اصحاب خود نگريست كه كفش سياه داشت _: تو را كفش مِشكى به چه كار؟! آيا نمى دانى كه اين كفش به چشم زيان مى رساند ، آلتِ مردانگى را سست مى كند ، از ديگر انواع ، گران تر است و هيچ كس آن را نمى پوشد ، مگر اين كه با آن ، احساس (1) نخوت مى كند؟!ر.ك : ج1 ، ص 97 عوامل شادابى، ح89 و 90 ، ج1 ، ص 101 عوامل طول عمر ح 98، ج1 ، ص309 (آنچه چشم را جلا مى دهد و تقويت مى كند / پوشيدن كفش) . ج1 ، ص345 (آنچه براى درمان سل ، سودمند است). ج1 ، ص647 (آنچه از توان جنسى مى كاهَد / كفش مِشكى) . ج2 ، ص75 (آداب غذا خوردن / در آوردن كفش) .

3 / 13نهى از درمان با چشمه هاى آب گرم و آب هاى تلخ4044.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، از درمان با چشمه هاى آب گرم ، نهى فرموده است ، و آنها ، چشمه هايى از آب گرم در كوهستان هاست كه بوى گوگرد دارد .

.


1- .اين سخن ، دلالت دارد كه در آن دوران ، پوشيدن كفش مِشكى ، ويژه دولتْ مردان بوده است .

ص: 120

4045.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَكرَهُ أن يَتَداوى بِالماءِ المُرِّ ، و بِماءِ الكِبريتِ ، و كانَ يَقولُ : إنَّ نوحا عليه السلام لَمّا كانَ الطّوفانُ دَعَا المِياهَ فَأَجابَتهُ كُلُّها إلاَّ الماءَ المُرَّ ، و ماءَ الكِبريتِ ، فَدَعا عَلَيهِما ولَعَنَهُما . (1)راجع : بحار الأنوار ، ج66 ، ص479 باب النهي عن الاستشفاء بالمياه الحارّة الكبريتيّة والمرّة وأشباههما .

.


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 390 ، ح 4 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 481 ، ح 5 .

ص: 121

4047.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :پدرم خوش نداشت به آب تلخ و آب گوگرددار ، درمان كند . او مى فرمود : «نوح ، آن هنگام كه توفان به پا شده بود ، آب ها را فرا خوانْد و همه آنها به او پاسخ دادند ، مگر آب هاى تلخ و آب هاى گوگرددار. پس ، اين آب ها را نفرين كرد» .ر. ك : بحارالأنوار ، ج 66 ، ص 479 (باب النهى عن الاستشفاء بالمياة الحارّة الكبريتيّة والمرّة وأشباههما).

.

ص: 122

. .

ص: 123

بخش دوم : بيمارى

اشاره

بخش دوم : بيمارىفصل يكم : تعريف بيمارىفصل دوّم : شمارى از حكمت هاى نهفته در بيمارى هافصل سوّم : منافع بيمارىفصل چهارم : وظايف بيمارانفصل پنجم : پرستارىفصل ششم : عيادت بيماران

.

ص: 124

. .

ص: 125

درآمد

درآمددر روايات اسلامى ، بيمارى به عنوان زندان بدن و يكى از سخت ترين بلاها تعريف شده است . از ديگر سو ، همه مردم در طول زندگى خويش ، كم و بيش گرفتار اين زندان مى شوند و طعم تلخِ بلاى بيمارى را مى چشند . از همين جاست كه پژوهشگر با پرسش هايى از اين دست ، رويارو مى شود : _ حكمت موجود در قراردادن زندانى به نام «بيمارى» در نظام هستى چيست؟ _ آيا بهتر نيست كه خداوند ، انسان را به گونه اى بيافريند كه در طول زندگى به بلاى بيمارى گرفتار نشود؟ _ اصولاً چرا انسان ، بيمار مى شود؟ آيا مى توان كارى كرد كه انسان ، هيچ گاه به زندان بيمارى گرفتار نيايد؟ پاسخ اين پرسش ها را با نگاهى به علّت بيمارى انسان ، آغاز مى كنيم : چرا انسان بيمار مى شود؟ پاسخ دانش پزشكى به اين پرسش ، بيان عوامل مادّى انواع بيمارى هاست ، بدين معنا كه علّت يك بيمارى ممكن است وراثت ، يا انتقال ميكروب ، يا تغذيه بد ، يا عوامل ديگر از اين دست باشد . امّا مسئله اصلى اين است : آيا آنچه در جهان طب ، عوامل بيمارى شناخته مى شوند ، علل تامّه اند يا آن كه ممكن است

.

ص: 126

حكمت بيمارى

اشاره

عوامل ناشناخته ديگرى نيز در كنار اين عوامل وجود داشته باشند؟ بى گمان ، عقل انسان نمى تواند احتمال وجود عوامل ناشناخته بيمارى را انكار كند ، هر چند اثبات اين عوامل هم نيازمند دليل است . روايات اسلامى ، ضمن تأييد علل مادّى بيمارى ها و تأكيد بر اين كه برخى بخشى از بيمارى ها مى توان از طريق مبارزه با علل آنها ، پيشگيرى كرد ، در كنار علل مادّى ، علل ناشناخته اى را براى بيمارى ها اثبات مى كنند . اين علل ، در واقع ، حكمت بيمارى ها در نظام آفرينش است . (1)

حكمت بيمارىترديدى وجود ندارد كه در نظام هستى ، هيچ پديده اى بى حكمت نيست ، هر چند اين حكمت ، بر ما پوشيده مانده باشد . امام صادق عليه السلام ، درباره حكمت بيمارى فرموده است : بيمارى بر چند گونه است: بيمارى آزمون، بيمارى كيفر و بيمارى اى كه علّت مرگ قرارداده شده است. (2) امام صادق عليه السلام ، در اين سخن ، سه حكمت براى بيمارى ذكر كرده و اين هر سه ، بر دانش طب ، ناشناخته است . در سطورى كه پيش رو داريد ، مختصراً به حكمت نهفته در بيمارى ها از ديدگاه روايات ، پرداخته شده است :

.


1- .همان طور كه از ديدگاه روايات اسلامى براى درمان بيمارى ها عوامل ديگرى در كنار داروهاى شناخته شده وجود دارد؛ مانند دعا، صدقه و امورى از اين قبيل كه شناخت آنها براى دانش طب ، امكان پذير نيست. ر. ك: ج1 ، ص139 (منافع بيمارى).
2- .ر. ك : ج1 ، ص137 ، ح 152 .

ص: 127

1 . تربيت

1 . تربيتمهم ترين حكمت بيمارى ، نقش سازنده تربيتى آن در زندگى انسان است . از پيامبر خدا روايت شده كه در اين زمينه فرمود : بيمارى ، تازيانه خدا در زمين است كه با آن ، بندگان خويش را ادب مى كند. (1) آنچه در سخن امام صادق عليه السلام در تبيين گونه نخست از گونه هاى بيمارى آمده ، يعنى «بيمارىِ آزمون» و اين خود ، اشاره اى به همين حكمت است ؛ زيرا كلمه «بلوى» در متن عربى روايت ، به معناى آزمايش است و از سوى ديگر ، فلسفه همه امتحان هاى الهى نيز تربيت انسان و رشد و شكوفايى استعدادهاى نهفته در درون اوست . البته ، نه فقط حكمت بيمارى ها تحقّق امتحان الهى است ؛ بلكه فلسفه تن درستى و سلامت نيز همين است . به ديگر سخن ، هر يك از دو حالت تن درستى و ناتن درستى ، آثار تربيتى مثبتى دارند و براى تكامل انسان نيز ضرورى اند . در اين موضوع ، حكايت جالبى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه اميرمؤمنان به بيمارى اى گرفتار شد . جمعى ايشان را عيادت كردند و از حال وى پرسيدند و گفتند : اى اميرمؤمنان ، به چه حالتى شب را به روز درآوردى؟ امام عليه السلام ، بر خلاف عادت متعارف فرمود : أصبَحتُ بِشَرٍّ . با بدى شب را به صبح آورده ام . آنان از اين سخن ، شگفت زده شدند و گفتند : سبحان اللّه ! آيا اين ، سخن چون تويى است؟ امام عليه السلام در پاسخ آنان فرمود : خداوند متعال مى فرمايد : «وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ

.


1- .ر. ك : ج1 ، ص 139 ح 153.

ص: 128

وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ» (1) فَالخَيرُ : الصِّحَّةُ وَالغِنى ، وَالشَرُّ : المَرَضُ وَالفَقرُ ، ابتِلاءً وَاختِبارا . يعنى در اين سخن خداوند ، خير ، همان تن درستى و بى نيازى ، و شر نيز همان بيمارى و فقر است كه آزمون و امتحان هستند . (2) 1/1 _ پاكسازى جان : در مورد خطاكاران ، نقش تربيتى بيمارى در پاره كردن پرده هاى غفلت ، بيدار كردن آنها و تزكيه جانشان از ناپاكى ها و آلودگى ها تجلّى مى يابد ، چونان كه اميرمؤمنان فرموده است : «چون خداوند ، بنده اى را مبتلا به بيمارى كند ، به اندازه بيمارى اش از گناهان او فرو مى كاهد» . (3) 1/2: تكامل انسان : امّا بيمارى نيكوكاران و پرهيزگاران ، مرتبه آنان در پيشگاه خداوند را بالاتر مى برد و به تكاملشان مى انجامد ، چنان كه از پيامبر خدا نقل شده است كه فرمود : مرد ، گاه داراى مرتبه اى [منظور] در پيشگاه خداوند است، كه به عمل خويش بدان نمى رسد تا آن هنگام كه به ابتلايى در جسم خود آزموده شود و بدين واسطه به آن مرتبت برسد. با توجّه به آث (4) ار تربيتى بيمارى در زندگى انسان ، اين كه شخص در همه عمر سالم بماند و هيچ گاه بيمار نشود ، از ديدگاه روايات رسيده از معصومان ، پديده اى نكوهيده است . پيامبر خدا در اين باره مى فرمايد : كَفى بِالسَّلامَةِ داءً . (5) درد همين بس كه [هماره] سلامت باشد .

.


1- .ما شما را به شرّ و خير مى آزماييم و به سوى ما باز مى گرديد .
2- .الدعوات ، ص 168 ، ح 469 ، مجمع البيان ، ج 7 ، ص 74 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 309 ، ح 25.
3- .ر. ك : ج1 ، ص 147 ، ح 176.
4- .ر. ك : ج1 ، ص 149 ، ح 180.
5- .المَجازات النبويّة ، ص 430 ، ح 349 ، تنبيه الخواطر ، ج 2 ، ص 7 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 174 ، ح 11 ؛ مسند الشهاب ، ج 2 ، ص 302 ، ح 1409 ، الفردوس ، ج 3 ، ص 290 ، ح 4871 ، كنزالعمّال ، ج 3 ، ص 308 ، ح 6692.

ص: 129

همچنين در حديث ديگرى اين گونه آمده است : إنَّ اللّهَ يُبغِضُ العِفرِيَّةَ النِّفرِيَّةَ الَّذي لَم يُرزَأ في جِسمِهِ ولا مالِهِ . (1) خداوند ، آن بد نهاد بدكردارى را كه به هيچ بلايى در تن و دارايى خويش گرفتار نمى آيد ، دوست ندارد . البته بايد به اين نكته هم توجّه داشته باشيم كه مطلق بيمارى ، همانند مطلق تن درستى ، داراى آثار تربيتى مثبتى در انسان نيست . از همين رو ، موسى عليه السلام در دعاى خويش چنين از خداوند ، طلب مى كرد : يا رَبِّ ! مَرَضٌ يُضنيني ولا صِحَّةُ تُنسيني ، ولكِن بَينَ ذلِكَ ، أمرِضُ تارَةً فَأَشكُرُكَ ، وأصِحُّ تارَةً فَأَشكُرُكَ . (2) خداوندا! نه آن بيمارى اى كه مرا زمينگير كند و نه آن تن درستى اى كه به فراموشى [تو] در افكند ، بلكه حالتى ميانه [مى خواهم] ؛ گاه بيمار شوم تا پس از آن شكر تو گويم و گاه تن درست باشم تا سپاس تو بگزارم . از داوود نبى عليه السلام نيز نقل شده است كه در دعاى خويش چنين مى گفت : اللّهُمَّ لا صِحَّةً تُطغيني ولا مَرَضا يُضنيني ولكِن بَينَ ذَينِكَ . (3) خداوندا! نه تن درستى اى مى خواهم كه به طغيانم كشانَد و نه بيمارى اى كه زمينگيرم سازد ؛ بلكه حالتى ميان اين دو را خواهانم . اميرمؤمنان نيز چنين دعا مى كرد : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ .. . مِن سُقمٍ يَشغَلُني ، ومِن صِحَّةٍ تُلهيني. (4) خداوندا ! به تو پناه مى برم . . . از ناتن درستى اى كه به خويش مشغولم دارد و از تن درستى اى كه به بازى ام سرگرم سازد .

.


1- .الدعوات ، ص 172 ، ح 482.
2- .إرشاد القلوب ، ص 42 ، الدعوات ، ص 134 ، ح 334 (در اين متن ، ذيل روايت نيامده است).
3- .البيان والتبيين ، ج 3 ، ص 153.
4- .مهج الدعوات ، ص 132 ، بحارالأنوار ، ج 94 ، ص 240.

ص: 130

2 . كيفر
3 . عامل مرگ

2 . كيفردر نظام حكيمانه هستى مشاهده مى كنيم كه بيمارى براى كسانى كه زمينه تربيتى را در نفس و روان خويش تباه نساخته اند _ چنان كه توضيح داده شد _ به كنار زدن پرده هاى غفلت و آگاهى افزون تر و سازندگى مى انجامد ؛ امّا براى كسانى كه بدان پايه از آلودگى روحى دچار شده اند كه جانشان اصلاح و تربيت را بر نمى تابد ، همين بيمارى ، نوعى كيفر الهى به شمار مى رود ، چنان كه امام صادق عليه السلام ، در حديثى كه گذشت ، از آن با عنوان «بيمارى كيفر» ياد كرد . امام رضا عليه السلام نيز درباره نقش بيمارى براى آنان كه استعداد بهره گيرى مثبت از آن را دارند و آنان كه چنين قابليتى را دارا نيستند ، فرموده است : بيمارى براى مؤمن ، تطهير و رحمت ، و براى كافر ، عذاب و لعنت است . (1)

3 . عامل مرگگاه در بيمارى ، نه حكمتى تربيتى نهفته است ، و نه فلسفه اى كيفرى ، بلكه مرگ را در پى مى آورد . امّا در نظام آفرينش ، مرگ هم بدون حكمت نيست ؛ چه ، همه بايد بميرند : « كُلُّ نَفْسٍ ذَآئقَةُ الْمَوْتِ » . (2) هر كس طعم مرگ را مى چشد . از ديدگاه احاديث اسلامى ، هر بيمارى اى درمانى دارد و يگانه دردى كه هيچ درمانى ندارد ، مرگ است . در حديث نبوى آمده است : خداوند ، هيچ دردى را فرو نفرستاده (يا هيچ دردى را نيافريده) ، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده (يا آفريده) است و كسانى از آن آگاهى يافته اند و

.


1- .ر. ك : ج1 ، ص 147 ، ح 179.
2- .انبياء ، آيه 35.

ص: 131

كسانى نيز از آن ناآگاه مانده اند ، مگر مرگ . (1) در پرتو اين رهنمودهاست كه مى گوييم : دانش پزشكى ، به قلّه كمال خويش دست نمى يابد ، مگر هنگامى كه براى همه بيمارى ها درمان كشف كند . امّا با اين همه ، بى گمان ، دانش ياد شده نمى تواند براى مرگ ، دارو و درمانى فراهم سازد . از همين جاست كه امام صادق عليه السلام در گفتگوى خود با مدّعى اى كه مى پنداشت مى تواند با مراقبت درست و كامل از بدن و خوردن غذاهاى مناسب ، مانع مرگ شود ، بر اين نكته تأكيد مى كند كه درمان آن بيمارى اى كه مقرّر است به مرگ بينجامد ، امكان ندارد . ايشان ، به تسليم شدن سه تن از طبيبان و حكيمان بزرگ در برابر مرگ ، اشاره كرد و فرمود : قَد ماتَ أرَسطاطاليسُ مُعَلِّمُ الأَطِبّاءِ ، وأَفلاطونُ رَئِيسُ الحُكَماءِ ، وجالينوسُ شاخَ ودَقَّ بَصَرُهُ ، وما دَفَعَ المَوتَ حينَ نَزَلَ بِساحَتِهِ ، ولَم يَألوا (2) حِفظَ أنفُسِهِم، وَا لنَّظَرَ لِما يُوافِقُها . (3) ارسطو ، كه استاد طبيبان بود ، و افلاطون ، كه سرآمد حكيمان بود ، و جالينوس ، كه پير و پرتجربه بود ، امّا نتوانست مرگ را آن گاه كه در آستانه وى فرود آمد ، از خويش براند ، همه مُردند ، در حالى كه در حفظ خويش و در انديشيدن به آنچه با بدن سازگار است ، از هيچ كوششى فروگذار نكردند .

.


1- .ر .ك : ج1 ، ص47 ، ح 12 .
2- .الألْو : الاستطاعة (لسان العرب : ج 14 ص 41).
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 225 ح 223 ، بحارالأنوار : ج 10 ص 172 ح 2 .

ص: 132

الفصل الأوّل : تعريف المرض1 / 1حَبسُ البَدَنِ4057.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در اندرز به ابن مسعود _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ مِن عَمَلِ يومٍ إلاّ وهُوَ يُختَمُ ، فَإِذا مَرِضَ المُؤمِنُ قالَتِ المَلائِكَةُ : يا رَبَّنا ، عَبدُكَ فُلانٌ قَد حَبَستَهُ .

فَيَقولُ الرَّبُّ تَعالى : اِختِموا لَهُ عَلى مِثلِ عَمَلِهِ حَتّى يَبرَأَ ، أو يَموتَ . (1)4058.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :المَرَضُ حَبسُ البَدَنِ . (2)4058.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :المَرَضُ أحَدُ الحَبسَينِ . (3)راجع : ج1 ، ص 154 (منافع المرض / ثواب ما كان يعمل في الصحّة).

.


1- .المستدرك على الصحيحين ، ج 4 ، ص 344 ، ح 7855 ، مسند ابن حنبل ، ج 6 ، ص 123 ، ح 17318 ، المعجم الكبير ، ج 17 ، ص 284 ، ح 782 كلّها عن عقبة بن عامر ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 304 ، ح 6666.
2- .غرر الحكم ، ح 370 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 38 ، ح 825 .
3- .غرر الحكم ، ح 1636.

ص: 133

فصل يكم : تعريف بيمارى

1 / 1بازداشتگاه تن

فصل يكم : تعريف بيمارى1 / 1بازداشتگاه تن4061.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عمل هيچ روزى نيست ، مگر اين كه بر آن مُهر زده مى شود . چون بنده مؤمن ، بيمار شود ، فرشتگان مى گويند : پروردگارا ! فلان بنده ات را باز داشته اى! خداوند متعال در اين هنگام مى فرمايد : «براى او بر عملى همانند آنچه هميشه داشته است ، مُهر بزنيد تا زمانى كه از اين بيمارى بهبود يابد يا بميرد» .4062.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :بيمارى ، بازداشتگاه بدن است .4063.الإمام الصّادق عليه السلام :امام على عليه السلام :بيمارى ، يكى از دو زندان است .ر. ك : ج1 ، ص155 (منافع بيمارى/پاداش آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده است).

.

ص: 134

1 / 2مِن أعظمِ البَلاءِ4064.كنزالعمّال عن ابن عمر عن رسول اللّه صلى الله عليهالإمام عليّ عليه السلام :ألا وإنَّ مِنَ البَلاءِ الفاقَةَ ، وأشَدُّ مِنَ الفاقَةِ مَرَضُ البَدَنِ ، وأشَدُّ مِن مَرَضِ البَدَنِ مَرَضُ القَلبِ . (1)4065.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا رَزِيَّةَ أعظَمُ مِن دَوامِ سُقمِ الجَسَدِ . (2)4066.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :ثَلاثٌ مِن أعظَمِ البَلاءِ : كَثرَةُ العائِلَةِ ، وغَلَبَةُ الدَّينِ ، ودَوامُ المَرَضِ . (3)4064.كنز العمّال ( _ به نقل از ابن عمر _ ) عنه عليه السلام :مَن كَثُرَت أدواؤُهُ لَم يُعرَف شِفاؤُهُ . (4)4065.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :أربَعَةُ أشياءَ القَليلُ مِنها كَثيرٌ : النّارُ ، وَالعَداوَةُ ، وَالفَقرُ ، وَالمَرَضُ . (5) .


1- .نهج البلاغة ، الحكمة 388 ، تحف العقول ، ص 203 ، الأمالي للطوسي ، ص 146 ، ح 240 عن أبي وجزة السعدي عن أبيه ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ، ص 388 ، بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 51 ، ح 8 .
2- .غرر الحكم ، ح 10726 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 540 ، ح 9997 .
3- .غرر الحكم ، ح 4673 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 212 ، ح 4233 .
4- .غرر الحكم ، ح 8138 .
5- .نثر الدرّ ، ج 1 ، ص 351 ، الخصال ، ص 238 ، ح 84 مضمرا ، معدن الجواهر ، ص 40 وفيه «الوجع» بدل «المرض» وكلاهما نحوه ، بحارالأنوار ، ج 59 ، ص 329 ، ح 1.

ص: 135

1 / 2از بزرگ ترين گرفتارى ها

1 / 2از بزرگ ترين گرفتارى ها4068.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هان! يكى از گرفتارى ها تهى دستى است . سخت تر از تهى دستى ، بيمارى تن است و سخت تر از بيمارى تن ، بيمارى دل .4069.الأمالي للطوسي عن جابر بن عبد اللّه :امام على عليه السلام :مصيبتى سخت تر از استمرار ناتن درستى نيست .4067.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :سه چيز از بزرگ ترين گرفتارى هاست : فراوانى نانخوران ، چيرگى بدهى ، و استمرار بيمارى .4068.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر كس بيمارى هايش فراوان باشد ، درمانش شناخته نمى شود .4069.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از جابر بن عبد اللّه _ ) امام صادق عليه السلام :چهار چيز است كه اندكش هم بسيار است : آتش ، دشمنى ، تهى دستى و بيمارى . (1)

.


1- .. در معدن الجواهر ، به جاى «بيمارى»، «درد» آمده است .

ص: 136

الفصل الثاني : وجوه من الحكمة في الأمراض4071.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام_ لِزِنديقٍ وقَد سَأَلَهُ : فَبِمَا استَحَقَّ الطِّفلُ الصَّغيرُ مايُصيبُهُ مِنَ الأَوجاعِ وَالأَمراضِ بِلاذَنبٍ عَمِلَهُ ولاجُرمٍ سَلَفَ مِنهُ؟ فَقالَ: إنَّ المَرَضَ عَلى وُجوهٍ شَتّى : مَرَضُ بَلوى ، وَمرَضُ عُقوبَةٍ ، ومَرَضٌ جُعِلَ عِلَّةً لِلفَناءِ ، وأنتَ تَزعُمُ أنَّ ذلِكَ مِن أغذِيَةٍ رَدِيَّةٍ ، وأشرِبَةٍ وَبِيَّةٍ أو عِلَّةٍ كانَت بِاُمِّهِ ، وتَزعُمُ أنَّ مَن أحسَنَ السِّياسَةَ لِبَدَنِهِ وأجمَلَ النَّظَرَ في أحوالِ نَفسِهِ وعَرَفَ الضّارَّ مِمّا يَأكُلُ مِنَ النّافِعِ لَم يَمرَض ، وتَميلُ في قَولِكَ إلى مَن يَزعُمُ أنَّهُ لايَكونُ المَرَضُ وَالمَوتُ إلاّ مِنَ المَطعَمِ وَالمَشرَبِ ! قَد ماتَ «أرَسطاطاليسُ » مُعَلِّمُ الأَطِبّاءِ ، و«أفلاطونُ » رَئيسُ الحُكَماءِ ، و«جالينوسُ » شاخَ ودَقَّ بَصَرُهُ ، وما دَفَعَ الموتَ حينَ نَزَلَ بِساحَتِهِ ، ولَم يَألوا حِفظَ أنفُسِهِم ، وَالنَّظَرَ لِما يُوافِقُها ، كَم مِن مَريضٍ قَد زادَهُ المُعالِجُ سُقماً ؟ وكَم مِن طَبيبٍ عالِمٍ وبَصيرٍ بِالأَدواءِ وَالأَدوِيَةِ ماهِرٍ ماتَ ، وعاشَ الجاهِلُ بِالطِّبِّ بَعدَهُ زَماناً ؟ ! فَلا ذاكَ نَفَعَهُ عِلمُهُ بِطِبِّهِ عِندَ انقِطاعِ مُدَّتِهِ وحُضورِ أجَلِهِ ، ولا هذا ضَرَّهُ الجَهلُ بِالطِّبِّ مَعَ بَقاءِ المُدَّةِ وتَأَخُّرِ الأَجَلِ ! (1) .


1- .الاحتجاج ، ج 2 ، ص 225 ، ح 223 ، بحارالأنوار ، ج 10 ، ص 171 ، ح 2.

ص: 137

فصل دوم : شمارى از حكمت هاى نهفته در بيمارى ها

فصل دوّم : شمارى از حكمت هاى نهفته در بيمارى ها4071.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به مردى زنديق (1) كه پرسيده بود : كودك خردسالى كه نه گناهى كرده و نه جرمى از او سر زده ، به چه سبب ، مستحقّ دردها و بيمارى هايى شده است كه به وى مى رسد _: بيمارى بر چند گونه است : بيمارى آزمون ، بيمارى كيفر و بيمارى اى كه علّت مرگ قرارداده شده است . امّا تو مدّعى هستى كه آن از خوراك نامناسب ، نوشيدنى آلوده و بيمارى اى است كه در مادر وى وجود داشته است و گمان مى كنى كه هر كس ، بدن خويش را درست تدبير كند و در احوال خود ، نيك بنگرد و در آنچه مى خورد ، سودمند و زيان آور را از همديگر باز شناسد ، بيمار نمى شود . تو در اين دعوى خود ، به [عقيده] كسانى مى گرايى كه مى پندارند بيمارى و مرگ ، جز از خوردنى ها و نوشيدنى ها نيست . ارسطو ، استاد طبيبان بود . افلاطون ، سرآمد حكيمان بود و جالينوس ، پير و پُرتجربه بود ؛ امّا نتوانست مرگ را آن گاه كه در آستانه وى فرود آمد ، از خويش برانَد . همه مُردند ، در حالى كه در حفظ خويش و در انديشيدن به آنچه با بدن سازگار است از هيچ كوششى فروگذار نكردند . چه بسيار بيمارى كه درمان كننده او را ناتن درستى افزوده است و چه بسيار طبيب داناى آشناى به دارو و درمان ، كه خود مُرده و [در برابر] فردى ناآگاهِ به طب مدّتى درازتر پس از او زنده مانده است و نه آن را پس از سرآمدن مدّت [زندگى] و فرا رسيدن اجلش ، آگاهى به طب ، سودى نبخشيده ، و نه اين را پيش از سرآمدن مدّت [زندگى] و به گاه دورتر بودن اجل ، ناآگاهى از طب ، زيانى رسانده است .

.


1- .زنديق ، معرب زنديك است و معانى مختلفى براى آن ذكر شده ، از جمله : ملحد ، بى دين ، غير صالح ، دَهْرى ، گروهى از مجوس كه خداى را دو گويند (ر. ك : لغت نامه دهخدا ، ج 8 ، ص 1427) .

ص: 138

الفصل الثالث : منافع المرض3 / 1التأديب4075.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :المَرَضُ سَوطُ اللّهِ فِي الأَرضِ يُؤَدِّبُ بِهِ عِبادَهُ . (1)4072.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :لَولا ثَلاثٌ فِي ابنِ آدَمَ ما طَأطَأَ رَأسَهُ شَيءٌ : المَرَضُ ، وَالفَقرُ ، وَالمَوتُ ، كُلُّهُم فيهِ ، وإنَّهُ مَعَهُنَّ لَوَثّابٌ ! (2)4073.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام :الجَسَدُ إذا لَم يَمرَض أشِرَ ، ولا خَيرَ في جَسَدٍ يَأشَرُ . (3)4074.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در پاسخ به سؤال از برترينِ مردم _ ) الإمام الصادق عليه السلام :لَو كانَ الإِنسانُ لا يُصيبُهُ ألَمٌ ولا وَجَعٌ ، بِمَ كانَ يَرتَدِعُ عَنِ الفَواحِشِ ويَتَواضَعُ للّهِِ ويَتَعَطَّفُ عَلَى النّاسِ؟ أماتَرَى الإِنسانَ إذا عَرَضَ لَهُ وَجَعٌ خَضَعَ وَاستَكانَ ، ورَغِبَ إلى رَبِّهِ فِي العافِيَةِ وبَسَطَ يَدَيهِ بِالصَّدَقَةِ؟ (4) .


1- .كنز العمّال ، ج 3 ، ص 306 ، ح 6680 نقلاً عن الخليلي عن جرير.
2- .الخصال ، ص 113 ، ح 89 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الدعوات ، ص 171 ، ح 479 ،بحارالأنوار ، ج 72 ، ص 53 ، ح 82 .
3- .مشكاة الأنوار ، ص 487 ، ح 1626 ، الكافي ، ج 3 ، ص 114 ، ح 8 عن حجّاج وفيه «لايمرض بأشَر» بدل «يأشر» ، كشف الغمّة ، ج 2 ، ص 314 عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحارالأنوار ، ج 78 ، ص 158؛ المصنّف لابن أبي شيبة ، ج 3 ، ص 120 ، ح 27 عن حجّاج بن محمّد نحوه ، حلية الأولياء ، ج 3 ، ص 134 ، سير أعلام النبلاء ، ج 4 ، ص 396 كلاهما عن حجّاج عن الإمام الباقر عليه السلام وكلّها عن الإمام زين العابدين عليه السلام .
4- .بحارالأنوار ، ج 3 ، ص 88 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل.

ص: 139

فصل سوم : منافع بيمارى

3 / 1تأديب

فصل سوّم : منافع بيمارى3 / 1تأديب4076.مجمع البيان ( _ به نقل از مُقاتل بن حيّان _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيمارى، تازيانه خدا در زمين است كه با آن ، بندگان خويش را ادب مى كند .4077.الدرّ المنثور :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر سه چيز در آدميزاد نبود ، هيچ چيز سرِ او را فرو نمى آورد : بيمارى ، تهى دستى و مرگ . اينها همه در انسان هست و با اين حال ، انسان ، همچنان گستاخ است .4078.الترغيب والترهيب عن أبي سعيد الخدري :امام باقر عليه السلام :تن اگر بيمار نشود ، به سرمستى مى گرايد ، و در آن تنى كه به سرمستى گراييده ، هيچ خيرى نيست .4079.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :اگر بنا بود هيچ درد و رنجى به انسان نرسد ، به كدامين وسيله از زشتى ها دامن در مى كشيد و در برابر خداوند ، فروتنى مى كرد و با مردم ، مهربانى مى ورزيد؟ آيا نمى بينى انسان ، آن هنگام كه دردى دامنگيرش مى شود ، فروتن مى شود ، و سرِ تسليم فرود مى آورد و بر درگاه پروردگار خويش ، عافيت مى جويد و دست به صدقه مى گشايد؟

.

ص: 140

4078.الترغيب و الترهيب ( _ به نقل از ابو سعيد خُدرى _ ) عنه عليه السلام- في دُعائِهِ لَمَّا اشتَكى -: اللّهُمَّ اجعَلهُ أدَباً لا غَضَباً . (1)3 / 2الكفّارةُ4081.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :السُّقمُ ، يَمحُو الذُّنوبَ . (2)4082.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :ساعاتُ الوَجَعِ ، يُذهِبنَ ساعاتِ الخَطايا . (3)4080.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ لا يُؤجَرُ في مَرَضِهِ ، ولكِن يُكَفَّرُ عَنهُ . (4)4081.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُؤمِنٍ يَمرَضُ مَرَضاً يُحرِضُهُ المَرَضُ إلاّ غُفِرَ لَهُ . (5)4082.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ ابتَلاهُ اللّهُ بِبَلاءٍ في جَسَدِهِ ؛ فَهُوَ لَهُ حِطَّةٌ . (6)4083.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ إذا أصابَهُ السُّقمُ ، ثُمَّ أعفاهُ اللّهُ مِنهُ ، كانَ كَفّارَةً لِما مَضى مِن ذُنوبِهِ ومَوعِظَةً لَهُ فيما يَستَقبِلُ . (7) .


1- .نثر الدرّ ، ج 1 ، ص 354 ، الدعوات ، ص 174 ، ح 489 ، بحارالأنوار ، ج 95 ، ص 18 ، ح 18.
2- .جامع الأحاديث ، ص 85 ، بحار الأنوار ، ج 67 ، ص 244 ، ح 83 نقلاً عن الإمامة والتبصرة عن السكوني ، عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .
3- .الجعفريّات ، ص 245 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأحاديث ، ص 86 ، بحار الأنوار ، ج 67 ، ص 244 ، ح 83؛ الثقات لابن حبّان ، ج 6 ، ص 96، شعب الإيمان ، ج 7 ، ص 181 ، ح 9925 كلاهما عن أبي أيّوب الأنصاري ، وفيهما «الأمراض» بدل «الوجع» وح 9926 ، الفرج بعد الشدّة لابن أبي الدنيا ، ص 19 ، ح 12 كلاهما عن الحسن ، وفيهما «الأذى» بدل «الوجع» ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 305 ، ح 6672 إلى 6674.
4- .تاريخ دمشق ، ج 64 ، ص 161 ، ح 13085 ، الفردوس ، ج 1 ، ص 190 ، ح 713 ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 312 ، ح 6711 نقلاً عن المعجم الكبير وكلّها عن أبي الدرداء .
5- .الفردوس ، ج 4 ، ص 27 ، ح 6082 عن عمر بن الشريد .
6- .مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 414 ، ح 1690 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 297 ، ح 5153 ،المصنّف لابن أبي شيبة ، ج 3 ، ص 118 ، ح 8 وفيه «حظّه» بدل «حِطّة» وكلّها عن أبي عبيدة بن الجرّاح ، كنز العمّال ، ج 15 ، ص 902 ، ح 43553 وراجع السنن الكبرى ، ج 3 ، ص 524 .
7- .سنن أبي داوود ، ج 3 ، ص 182 ، ح 3089 ، تهذيب الكمال ، ج 14 ، ص 87 نحوه وكلاهما عن عامر الرام ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 307 ، ح 6686.

ص: 141

3 / 2كفّاره

4084.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ در دعاى خويش آن هنگام كه بيمار شده بود: خداوندا! اين را نه [نشان] غضب ، بلكه [مايه] ادب قرار ده .3 / 2كفّاره4083.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيمارى ، گناهان را محو مى كند .4084.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :لحظه هاى درد ، [آثار ] لحظه هاى گناه را از ميان مى برد .4085.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن در بيمارى اش پاداش داده نمى شود ؛ امّا گناه او فرو پوشانده مى شود .4086.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مؤمنى به بيمارى اى جانكاه مبتلا نمى شود ، مگر آن كه گناهش بخشوده مى گردد .4087.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه خداوند ، او را به گرفتارى جسمى بيازمايد ، آن گرفتارى برايش مايه فرو ريختن گناهان است .4088.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انسان مؤمن ، چون بيمارى به وى برسد و خداوند ، او را عافيت دهد ، اين بيمارى ، كفّاره گناهان گذشته او و مايه اندرز براى آينده اوست .

.

ص: 142

4089.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لَيَبتَلي عَبدَهُ بِالسُّقمِ ، حَتّى يُكَفِّرَ ذلِكَ عَنهُ كُلَّ ذَنبٍ . (1)4090.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العَبدَ إذا مَرِضَ أوحَى اللّهُ إلى مَلائِكَتِهِ : يا مَلائِكَتي ، أنَا قَيَّدتُ عَبدي بِقَيدٍ مِن قُيودي ، فَإِن أقبِضهُ أغفِر لَهُ ، وإن اُعافِهِ فَحينَئِذٍ يَقعُدُ ولا ذَنبَ لَهُ . (2)4087.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُسلِمٍ ولامُسلِمَةٍ ولامُؤمِنٍ ولامُؤمِنَةٍ يَمرَضُ مَرَضاً ، إلاّ حَطَّ اللّهُ عَنهُ مِن خَطاياهُ . (3)4088.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ تُصيبُهُ زَمانَةٌ تَمنَعُهُ مِمّا يَصِلُ إلَيهِ الأَصِحّاءُ بَعدَ أن يَكونَ مُسَدَّداً ، إلاّ كانَت كَفّارَةً لِذُنوبِهِ ، وكانَ عَمَلُهُ بَعدُ فَضلاً . (4)4089.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العَبدَ لَيُصيبُهُ مِنَ المَصائِبِ ، حَتّى يَمشِيَ عَلَى الأَرضِ وما عَلَيهِ خَطيئَةٌ . (5)4090.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :أربَعَةٌ يَستَأنِفونَ العَمَلَ : المَريضُ إذا بَرَأَ ، وَالمُشرِكُ إذا أسلَمَ . . . (6)4091.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، أنينُ المُؤمِنِ تَسبيحٌ ، وصِياحُهُ تَهليلٌ ، ونَومُهُ عَلَى الفِراشِ عِبادَةٌ ، وتَقَلُّبُهُ مِن جَنبٍ إلى جَنبٍ جِهادٌ في سَبيلِ اللّهِ ، فَإِن عوفِيَ مَشى فِي النّاسِ وما عَلَيهِ مِن ذَنبٍ . (7) .


1- .المستدرك على الصحيحين ، ج 1 ، ص 499 ، ح 1286 ، تاريخ دمشق ، ج 54 ، ص 124 ، ح 11400 وفيه «المؤمن» بعد «عبده» و«يُخفّف» بدل «يُكفِّر ذلك» وكلاهما عن أبي هريرة ، المعجم الكبير ، ج 2 ، ص 129 ، ح 1548 عن جبير بن مطعم ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 335 ، ح 6820.
2- .المستدرك على الصحيحين ، ج 4 ، ص 348 ، ح 7871 ، المعجم الكبير ، ج 8 ، ص 167 ، ح 7701 نحوه وكلاهما عن أبي اُمامة ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 304 ، ح 6667.
3- .مسند ابن حنبل ، ج 5 ، ص 194 ، ح 15148 ، صحيح ابن حبّان ، ج 7 ، ص 190 ، ح 2927 نحوه ، مسند الطيالسي ، ص 246 ، ح 1773 كلّها عن جابر ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 316 ، ح 6728.
4- .اُسد الغابة ، ج 3 ، ص 256 عن عبداللّه بن سبرة ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 315 ، ح 6725.
5- .مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 173 ، ح 2433.
6- .النوادر للراوندي ، ص 150 ، ح 213 ، الجعفريّات ، ص 33 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، دعائم الإسلام ، ج 1 ، ص 179 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الدعوات ، ص 173 ، ح 486 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 186 ، ح 43 ؛ الفردوس ، ج 1 ، ص 373 ، ح 1504 عن الإمام عليّ عليه السلام .
7- .كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 364 ، ح 5762 عن حمّاد بن عمرو ، وأنس بن محمّد عن أبيه ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 327 ، ح 2656 كلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه ، عن الإمام عليّ عليهم السلام ، ثواب الأعمال ، ص 228 ، ح 3 نحوه ، بحارالأنوار ، ج 77 ، ص 54 ، ح 3؛ تاريخ بغداد ، ج 2 ، ص 191 عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 311 ، ح 6705.

ص: 143

4092.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، گاه بنده خويش را به ناتن درستى گرفتار مى كند تا اين ناتن درستى ، كفّاره هر گناه وى شود .4093.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده چون بيمار شود ، خداوند به فرشتگان خويش چنين وحى كند : اى فرشتگانم ! من بنده ام را به بندى از بندهاى خويش گرفتار ساخته ام . اينك اگر جانش را بستانم ، او را مى آمرزم و اگر او را عافيت بخشم ، در حالى از بستر بر مى خيزد كه هيچ گناهى ندارد .4094.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مرد و زن مسلمان و هيچ مرد و زن مؤمنى نيست كه بيمار شود ، مگر آن كه خداوند ، [برخى] از گناهانش را از او فرو نهد .4091.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه بيمارى دامنگيرش شود و او را از آنچه تن درستان انجام مى دهند ، باز دارد ، مگر آن كه اين بيمارى كفّاره گناهانش شود و هر چه پس از آن انجام دهد ، فزونى اى بر كفّه اعمالش باشد .4092.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گاه به بنده خدا برخى از مصائب مى رسد تا در حالى بر زمين گام بردارد كه هيچ گناهى بر وى نيست .4093.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار تن هستند كه اعمال خويش را در حالى كه هيچ گناهى بر آنان نمانده است ، از نو مى آغازند : بيمار ، چون بهبود يابد ، مشرك ، چون مسلمان شود ، . . . .4094.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! ناله مؤمن [به گاه بيمارى] «سبحان اللّه » گفتن است ، فريادش «لااله الااللّه » گفتن ، خفتنش بر بستر ، عبادت است و از پهلو به پهلو چرخيدنش ، جهاد در راه خداست ؛ و اگر بهبود يابد ، در حالى در ميان مردم راه مى رود كه هيچ گناهى بر او نيست . .

ص: 144

4095.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ وقد سُئلَ : ما القَلبُ السَّليمُ ؟ _ ) تاريخ بغداد عن اُمّ سليم الأنصاريّة :مَرِضتُ فَعادَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا اُمَّ سُلَيمٍ ، أتَعرِفينَ النّارَ وَالحَديدَ وخَبَثَ الحَديدِ؟

قُلتُ : نَعَم ، يا رَسولَ اللّهِ .

قالَ : فَأَبشِري يا اُمَّ سُلَيمٍ ، فَإِنَّكِ إن تَخلُصي مِن وَجَعِكِ هذا تَخلُصي (1) مِنَ الذُّنوبِ ، كَما يَخلُصُ الحَديدُ مِن خَبَثِهِ . (2)4096.مجمع البيان في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى :سنن أبي داوود عن اُمّ العلاء :عادَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأنَا مَريضَةٌ ، فَقالَ :

أبشِري يا اُمَّ العَلاءِ ؛ فَإِنَّ مَرَضَ المُسلِمِ يُذهِبُ اللّهُ بِهِ خَطاياهُ ، كَما تُذهِبُ النّارُ خَبَثَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ . (3)4095.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در پاسخ اين سؤال كه: قلب سليم چيست؟ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّما مَثَلُ المَريضِ إذا بَرَأَ وصَحَّ ، كَالبَردَةِ تَقَعُ مِنَ السَّماءِ في صَفائِها ولَونِها . (4)4096.مجمع البيان ( _ در تفسير قول خداوند متعال: {Q} «پس كسى را كه خد ) عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتُمُ الرَّجُلَ ألَمَّ اللّهُ بِهِ الفَقرَ وَالمَرَضَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يُريدُ أن يُصافِيَهُ . (5) .


1- .. في المصدر : «تخلصين» ، والتصويب من كنز العمّال.
2- .تاريخ بغداد ، ج 3 ، ص 411 ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 317 ، ح 6736.
3- .سنن أبي داوود ، ج 3 ، ص 184 ، ح 3092 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد ، ص 451 ، ح 1564 ، المعجم الكبير ، ج 25 ، ص 141 ، ح 340 ، اُسد الغابة ، ج 7 ، ص 359 وفيهما «خبث الحديد» بدل «خبث الذهب والفضّة» ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 306 ، ح 6676 .
4- .سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 411 ، ح 2086 ، المعجم الأوسط ، ج 5 ، ص 229 ، ح 5166 ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 316 ، ح 6732 نقلاً عن البزّار والديلمي وابن عساكر وكلّها عن أنس؛ الدعوات ، ص 224 ، ح 618.
5- .الفردوس ، ج 1 ، ص 261 ، ح 1015 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال ، ج 6 ، ص 472 ، ح 16602.

ص: 145

4097.مكارم الأخلاق عن عَبد اللّه ِ بنِ مَسعود :تاريخ بغداد_ به نقل از اُمّ سليم انصارى _: بيمار شدم و پيامبر خدا به عيادتم آمد . پرسيد : «اى مادر سليم! آيا آتش و آهن و ناخالصى هاى آهن [به گاه گداخته شدن] را مى شناسى؟» .

گفتم : آرى ، اى پيامبر خدا !

فرمود : «پس اى مادر سليم ، تو را مژده باد! اگر كه از اين درد به سلامت جان به در برى ، از گناهان خويش نيز رَسته اى ، آن سان كه آهن از ناخالصى هاى خود ، رها مى شود .4098.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :سنن أبى داوود_ به نقل از اُمّ علاء _: هنگامى كه بيمار بودم ، پيامبر خدا به عيادتم آمد . او فرمود : «اى مادر علاء! مژده ات باد ؛ چرا كه بيمارى مسلمان ، چيزى است كه خدا به واسطه آن ، گناهان او را از ميان مى برد ، آن سان كه آتش ، ناخالصى هاى طلا و نقره را مى بَرَد ».4097.مكارم الأخلاق ( _ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مَثَلِ [جانِ] بيمار ، آن گاه كه بهبود مى يابد ، همانند شفّافيت و [زلالى رنگِ] تگرگ است هنگامى كه از آسمان ، فرو مى ريزد .4098.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون كسى را ديديد كه خداوند ، او را به نادارى و بيمارى در ميان گرفته ، [بدانيد كه] خداوند متعال ، اراده كرده است كه او را پاك كند . .

ص: 146

4099.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العَبدَ لَيَمرَضُ المَرَضَ فَيَرِقُّ قَلبُهُ ، فَيَذكُرُ بَعضَ ذُنوبِهِ الَّتي سَلَفَت مِنهُ ، فَيَقطُرُ مِن عَينَيهِ مِثلُ الذّبابِ (1) مِنَ الدَّمعِ فَيُطَهِّرُهُ اللّهُ عز و جل مِن ذُنوبِهِ ، فَإِن بَعَثَهُ بَعَثَهُ مُطَهَّراً ، وإن قَبَضَهُ قَبَضَهُ مُطَهَّراً . (2)4100.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :إذَا ابتَلَى اللّهُ عَبداً أسقَطَ عَنهُ مِنَ الذُّنوبِ بِقَدرِ عِلَّتِهِ . (3)4101.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ لِبَعضِ أصحابِهِ في عِلَّةٍ اعتَلَّها: جَعَلَ اللّهُ ما كانَ مِن شَكواكَ حَطّا لِسَيِّئاتِكَ ؛ فَإِنَّ المَرَضَ لا أَجرَ فيهِ ، ولكِنَّهُ يَحُطُ السَّيِّئاتِ ويَحُتُّها حَتَّ الأَوراقِ ، وإِنَّمَا الأَجرُ في القَولِ بِاللِّسانِ وَالعَمَلِ بِالأَيدي وَالأَقدامِ ، وَإنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يُدخِلُ بِصِدقِ النِّيَّةِ وَالسَّريرَةِ الصّالِحَةِ مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ الجَنَّةَ . (4)4102.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام زين العابدين عليه السلام_ لِمَريضٍ قَد بَرَأَ: يَهنِئُكَ الطَّهورُ مِنَ الذُّنوبِ ، إنَّ اللّهَ قَد ذَكَرَكَ فَاذكُرهُ ، وأقالَكَ فَاشكُرهُ . (5)4099.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :المَرَضُ لِلمُؤمِنِ ؛ تَطهيرٌ ورَحمَةٌ ، و لِلكافِرِ ؛ تَعذيبٌ ولَعنَةٌ ، وإنَّ المَرَضَ لايَزالُ بِالمُؤمِنِ ، حَتّى لايَكونَ عَلَيهِ ذَنبٌ . (6)راجع : ج1 ، ص 156 ، ح 196 .

.


1- .في المصدر «الذناب» ، والتصويب من كنز العمّال .
2- .معجم السفر ، ص 387 ، ح 1309 ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 312 ، ح 6710 نقلاً عن الحاكم في تاريخه والديلمي وكلاهما عن أنس.
3- .دعائم الإسلام ، ج 1 ، ص 218 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 176 ، ح 13.
4- .نهج البلاغة : الحكمة 42 ، الأمالي للطوسي ، ص 602 ، ح 1245 عن عبد العظيم بن عبداللّه الحسني عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، تفسير العيّاشي ، ج 2 ، ص 104 ، ح 99 عن عبدالرحمن بن حرب وكلاهما نحوه ، بحارالأنوار ، ج 5 ، ص 317 ، ح 15.
5- .تحف العقول ، ص 280 ، بحارالأنوار ، ج 78 ، ص 138 ، ح 10؛ شرح نهج البلاغة ، ج 20 ، ص 309 ، ح 541 عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه.
6- .ثواب الأعمال ، ص 229 ، ح 1 عن محمّد بن سنان ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 171 ، ح 2425 ، عدّة الداعي ، ص 116 عن الإمام الصادق عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 183 ، ح 35.

ص: 147

4101.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گاه بنده بيمار مى گردد . پس دلش نازك مى شود و برخى از گناهانى را كه از او سر زده است ، به ياد مى آورد و قطره اشكى ، هر چند كوچك ، از ديدگانش سرازير مى شود و آن گاه ، خداوند عز و جل ، او را از گناهانش پاك مى سازد . پس اگر او را از اين بستر بيمارى برخيزانَد ، او را پاك شده [از گناه] بر مى خيزانَد ، و اگر جانش را بستاند ، پاكيزه شده [از گناه] مى ستاند .4102.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :اگر خداوند ، بنده اى را گرفتار [بيمارى] سازد ، به اندازه بيمارى اش از گناهان او فرو مى كاهد .4103.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ به يكى از ياران خويش كه به بيمارى اى گرفتار شده بود: خداوند ، آن درد و رنجى را كه داشته اى ، مايه ريختن گناهانت قرار دهد ؛ چرا كه در بيمارى ، پاداشى نيست ؛ امّا گناهان را فرو مى كاهد و چنان كه برگ از درخت مى ريزد ، از انسان فرو مى ريزد . پاداش ، تنها در گفتن به زبان ، و عمل كردن به دست و پاى است و خداوند سبحان ، هر يك از بندگان خويش را كه بخواهد ، به راستىِ نيّت و به نهادِ درست ، به بهشت درمى آورد .4104.عنه صلى الله عليه و آله :امام سجّاد عليه السلام_ خطاب به بيمارى كه بهبود يافته بود: پاك شدن از گناهان ، بر تو مبارك باد! خداوند ، تو را ياد كرده است . او را ياد كن ، و از تو درگذشته است . او را سپاس گوى .4103.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :بيمارى براى مؤمن ، تطهير و رحمت ، و براى كافر ، عذاب و لعنت است . بيمارى ، همدم مؤمن مى ماند ، تا هنگامى كه هيچ گناهى بر وى نباشد .ر. ك : ج1 ، ص 157 ح 196 .

.

ص: 148

3 / 3الكَرامَةُ4105.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ اين جمله را زياد به زبان مى آورد _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَيَكونُ لَهُ الدَّرَجَةُ عِندَاللّهِ لايَبلُغُها بِعَمَلِهِ ؛ حَتّى يُبتَلى بِبَلاءٍ في جِسمِهِ ، فَيَبلُغُها بِذلِكَ . (1)4106.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :الأَمراضُ هَدايا مِنَ اللّهِ عز و جل لِلعَبدِ ، فَأَحَبُّ العِبادِ إلَى اللّهِ أكثَرُهُم هَدِيَّةً . (2)4107.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :المَرضى أحِبّاءُ اللّهِ . (3)4108.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :يَسبِقُ المَقتولُ في سَبيلِ اللّهِ مُقبِلاً غَيرَ مُدبِرٍ المَقتولَ المُدبِرَ إلَى الجَنَّةِ بِسَبعينَ خَريفاً ، ومَرضى اُمَّتي قَبلَ أصِحّائِهِم بِسَبعينَ خَريفاً ، وَالأَنبِياءُ قَبلَ سُلَيمانَ بنِ داوودَ بِأَربَعينَ خَريفاً ؛ لِما كانَ فيهِ مِنَ المُلكِ . (4)4109.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله_ لِسَلمانَ: يا سَلمانُ ، إنَّ لَكَ في عِلَّتِكَ إذَا اعتَلَلتَ ثَلاثَ خِصالٍ : أنتَ مِنَ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ بِذِكرٍ ، ودُعاؤُكَ فيها مُستَجابٌ ، ولاتَدَعُ العِلَّةُ عَلَيكَ ذَنباً إلاّ حَطَّتهُ ، مَتَّعَكَ اللّهُ بِالعافِيَةِ إلَى انقِضاءِ أجَلِكَ . (5) .


1- .الدعوات ، ص 172 ، ح 483 ، دعائم الإسلام ، ج 1 ، ص 220 نحوه ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 174 ، ح 11؛ كنز العمّال ، ج 3 ، ص 335 ، ح 6822.
2- .الفردوس ، ج 1 ، ص 123 ، ح 422 عن أبي اُمامة.
3- .الفردوس ، ج 3 ، ص 157 ، ح 4424 عن الإمام عليّ عليه السلام .
4- .المعجم الكبير ، ج 12 ، ص 95 ، ح 12651 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال ، ج 4 ، ص 407 ، ح 11140.
5- .كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 375 ، ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه ، الخصال ، ص 170 ، ح 224 عن حمّاد بن عمرو ، وكلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه ، عن الإمام عليّ عليهم السلام ، الأمالي للصدوق ، ص 553 ، ح 741 عن أبان بن عثمان ، عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الدعوات ، ص 224 ، ح 616 نحوه ، بحارالأنوار ، ج 77 ، ص 60 ، ح 3 نقلاً عن مكارم الأخلاق.

ص: 149

3 / 3گراميداشت

3 / 3گراميداشت4109.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انسان ، گاه داراى مرتبه اى در پيشگاه خداوند است كه با عمل خويش ، بدان نمى رسد تا آن هنگام كه به ابتلاى در جسم خود ، آزموده شود و بدين واسطه ، بدان مرتبت برسد .4110.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في صفةِ النبيِّ صلى الله عليه و آله _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيمارى ، هديه هايى از جانب خداوند عز و جل به بنده است. پس محبوب ترينِ بندگان نزد خداوند ، كسى است كه بيشترين هديه به وى رسيده باشد .4111.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيماران ، دوستان خدايند .4112.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه در جهاد در راه خدا ، در حالى كشته شده كه نه پشت به دشمن ، بلكه رو به دشمن داشته است ، هفتاد سال (1) بر آن كه پشت به دشمن كشته شده است ، به سوى بهشت ، پيشى مى گيرد . [همچنين] بيماران امّت من نيز هفتاد سال پيش از تن درستان امّت [به بهشت مى روند] ؛ و پيامبران ، چهل سال پيش از سليمان بن داوود به بهشت درمى آيند ، بدان سبب كه وى [در دنياى خويش] سلطنتى داشته است .4113.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في مَواعِظِهِ لأبي ذَرٍّ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ خطاب به سلمان _: اى سلمان ! اگر بيمار شوى ، در بيمارى ات سه فايده است : تو به ياد خداى _ تبارك و تعالى _ هستى ؛ دعايت در اين حال ، مستجاب است ؛ و بيمارى ، هيچ گناهى را در تو نمى گذارد ، مگر اين كه آن را فرو مى ريزد . خداوند تو را تا پايان مهلتت از بيمارى به سلامت بدارد .

.


1- .در متن عربى روايت ، هفتاد «خريف» آمده و آن ، كنايه از يك سال است؛ امّا در روايتى كه در الخصال و معانى الأخبار نقل شده ، برابر با هفتاد سال معنا گرديده است.

ص: 150

4114.الأمالي للطوسي عن أبي المُحبَّر :عنه صلى الله عليه و آله :لَو يَعلَمُ المُؤمِنُ حالَهُ فِي السُّقمِ ، ماأحَبَّ أن يُفارِقَ السُّقمَ أبَداً . (1)4115.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل إذا كانَ مِن أمرِهِ أن يُكرِمَ عَبداً ولَهُ ذَنبٌ ؛ اِبتَلاهُ بِالسُّقمِ . (2)راجع : ج1 ، ص 216 ، ح 304.

3 / 4الثَّوابُ4113.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در اندرزهاى خود به ابو ذر _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَجِبتُ مِنَ المُؤمِنِ وجَزَعِهِ مِنَ السُّقمِ ، ولَو يَعلَمُ ما لَهُ فِي السُّقمِ مِنَ الثَّوابِ ؛ لَأَحَبَّ ألاّ يَزالَ سَقيماً حَتّى يَلقى رَبَّهُ عز و جل . (3)4114.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از ابو محبَّر _ ) الإمام الحسين عليه السلام :عادَ أميرُالمُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام سَلمانَ الفارِسِيَّ ، فَقالَ : يا أبا عَبدِاللّهِ ، كَيفَ أصبَحتَ مِن عِلَّتِكَ؟

فَقالَ : يا أميرَالمُؤمِنينَ ، أحمَدُ اللّهَ كَثيراً وأشكو إلَيكَ كَثرَةَ الضَّجرِ .

قالَ : فَلا تَضجَر يا أبا عَبدِاللّهِ ، فَما مِن أحَدٍ مِن شيعَتِنا يُصيبُهُ وَجَعٌ إلاّ بِذَنبٍ قَد سَبَقَ مِنهُ ؛ وذلِكَ الوَجَعُ تَطهيرٌ لَهُ .

قالَ سَلمانُ : فَإِن كانَ الأَمرُ عَلى ما ذَكَرتَ _ وهُوَ كَما ذَكَرتَ _ فَلَيسَ لَنا في شَيءٍ مِن ذلِكَ أجرٌ خَلاَ التَّطهيرَ .

قالَ عَلِيٌّ عليه السلام : يا سَلمانُ ، إنَّ لَكُمُ الأَجرَ بِالصَّبرِ عَلَيهِ ، وَالتَّضَرُّعِ إلَى اللّهِ _ عَزَّ اسمُهُ _ ، وَالدُّعاءِ لَهُ ، بِهِما يُكتَبُ لَكُمُ الحَسَناتُ ، ويُرفَعُ لَكُمُ الدَّرَجاتُ ، وأمَّا الوَجَعُ فَهُوَ خاصَّةً تَطهيرٌ وكَفّارَةٌ .

قالَ : فَقَبَّلَ سَلمانُ ما بَينَ عَينَيهِ وبَكى ، وقالَ : مَن كانَ يُمَيِّزُ لَنا هذِهِ الأَشياءَ لَولاكَ يا أميرَالمُؤمِنينَ ؟ ! (4) .


1- .إرشاد القلوب ، ص 42.
2- .الكافي ، ج 2 ، ص 444 ، ح 1 ، التمحيص ، ص 38 ، ح 35 ، كلاهما عن حمران ، المؤمن : ص 18 ، ح 11 ،مشكاة الأنوار ، ص 274 ، ح 820 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 198 ، ح 54 .
3- .التوحيد ، ص 401 ، ح 3 ، الأمالي للصدوق ، ص 590 ، ح 817 ، كلاهما عن محمّد بن المنكدر ، الدعوات ، ص 166 ، ح 458 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 206 ، ح 12.
4- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 15 عن محمّد بن سنان ، عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 185 ، ح 39.

ص: 151

3 / 4پاداش

4115.امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر مؤمن از حال خويش در ناتن درستى آگاه بود ، هرگز دوست نداشت كه از اين ناتن درستى جدا شود .4116.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :آن گاه كه خداوند عز و جل اراده كرده باشد بنده اى را كه گناهى دارد ، گرامى بدارد ، وى را به بيمارى گرفتار مى سازد .ر. ك : ج1 ، ص217 ح 304 .

3 / 4پاداش4120.كنز العمّال عن ابن عمر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از مؤمن و اين كه از بيمارى بى تابى كند ، در شگفتم . اگر او مى دانست كه در بيمارى چه پاداشى دارد ، دوست داشت پيوسته بيمار باشد تا آن هنگام كه به لقاى پروردگار خويش پيوندد .4116.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام حسين عليه السلام :امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام ، سلمان فارسى را عيادت كرد و فرمود : «اى ابوعبد اللّه ! از بيمارى خويش ، در چه حالى؟» .

گفت : اى اميرمؤمنان! فراوان ، خدا را سپاس مى گويم و از دلْ آزردگى بسيار به تو شكايت مى آورم .

فرمود : «اى ابوعبد اللّه ! دل آزرده مباش ؛ چه ، هيچ كس از شيعيان ما نيست كه به او دردى رسد ، مگر به واسطه گناهى كه پيش تر از او سر زده و آن بيمارى ، مايه پاك شدن اوست» .

پس سلمان گفت : اگر چنان باشد كه تو مى گويى _ كه چنان نيز هست _ ، پس در اين كار براى ما پاداشى جز پاك شدن از گناهان نيست .

على عليه السلام فرمود : «اى سلمان! به واسطه شكيبايى بر بيمارى ، ناليدن به درگاه خداوند _ عزّ اسمه _ و دعا كردن در پيشگاه او ، برايتان پاداش نيز هست و به همين كارهاست كه براى شما حسنه نوشته مى شود و مرتبت هايتان فراتر برده مى شود ؛ امّا درد ، فقط موجب پاك شدن گناه ، و يك كفّاره است» .

سلمان پس از شنيدن اين سخن ، پيشانى على عليه السلام را بوسيد و گريست و گفت : اى اميرمؤمنان! اگر تو نبودى ، چه كسى براى ما اين چيزها را از هم باز مى شناسانْد؟!

.

ص: 152

4117.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ به مردى كه از سخت دلى خود نزد ايشان شِكوه كرد _ ) الكافي عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام :حُمّى لَيلَةٍ تَعدِلُ عِبادَةَ سَنَةٍ ، وحُمّى لَيلَتَينِ تَعدِلُ عِبادَةَ سَنَتَينِ ، وحُمّى ثَلاثٍ تَعدِلُ عِبادَةَ سَبعينَ سَنَةً .

قالَ : قُلتُ : فَإِن لَم يَبلُغ سَبعينَ سَنَةً؟

قالَ : فَلاُِمِّهِ وأبيهِ .

قالَ : قُلتُ : فَإِن لَم يَبلُغا؟

قالَ : فَلِقَرابَتِهِ .

قالَ : قُلتُ : فَإِن لَم يَبلُغ قَرابَتُهُ؟

قالَ : فَلِجيرانِهِ . (1)4118.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :سَهَرُ لَيلَةٍ مِن مَرَضٍ أو وَجَعٍ ، أفضَلُ وأعظَمُ أجراً مِن عِبادَةِ سَنَةٍ . (2) .


1- .الكافي ، ج 3 ، ص 114 ، ح 9 ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 171 ، ح 2424 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 200 ، ح 57 .
2- .الكافي ، ج 3 ، ص 114 ، ح 6 ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 171 ، ح 2423 ، كلاهما عن زرارة.

ص: 153

4119.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از ابوحمزه: امام باقر عليه السلام فرمود: «يك شبْ تبدارى ، با عبادت يك سال ، برابر است ، دو شب تبدارى ، با عبادت دو سال برابرى مى كند و سه شب تبدارى ، با عبادت هفتاد سال ، برابرى مى كند» .

پرسيدم : اگر شخصى به هفتاد سالگى نرسد ، [چه طور]؟

فرمود : «براى پدر و مادرش خواهد بود » .

پرسيدم : اگر آنها نيز به هفتاد سال نرسيده باشند؟

فرمود : «براى خويشاوندانش خواهد بود» .

پرسيدم : اگر خويشاوندان او نيز نرسند؟

فرمود : «براى همسايگانش» .4120.كنز العمّال ( _ به نقل از ابن عمر _ ) امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام :بيدارى يك شب به علّت بيمارى يا درد ، برتر و پُرپاداش تر از عبادت يك سال است . .

ص: 154

4121.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _ ) الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :رُوِيَ أنَّهُ إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ يَوَدُّ أهلُ البَلاءِ وَالمَرضى أنَّ لُحومَهُم قَد قُرِضَت بِالمَقاريضِ ؛ لِما يَرَونَ مِن جَزيلِ ثَوابِ العَليلِ . (1)راجع : ج1 ، ص168 ، ح 211 . وص 172 ، ح 218. ج1 ، ص204 ، ح 276 . وص208 ، ح 283.

3 / 5ثَوابُ ما كان يَعمَلُ في الصِّحَّةِ4125.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن مَرِضَ أو سافَرَ كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ ما كانَ يَعمَلُ وهُوَ صَحيحٌ مُقيمٌ . (2)4121.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در دعاى «جوشن كبير» _ ) عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُسلِمٍ يُبتَلى في جَسَدِهِ إلاّ قالَ اللّهُ عز و جل لِمَلائِكَتِهِ : اُكتُبوا لِعَبدي أفضَلَ ما كانَ يَعمَلُ في صِحَّتِهِ . (3)4122.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إذَا ابتَلَى اللّهُ العَبدَ المُسلِمَ بِبَلاءٍ في جَسَدِهِ ، قالَ اللّهُ :

اُكتُب لَهُ صالِحَ عَمَلِهِ الَّذي كانَ يَعمَلُهُ . فَإِن شَفاهُ غَسَلَهُ وطَهَّرَهُ ، وإن قَبَضَهُ غَفَرَ لَهُ ورَحِمَهُ . (4) .


1- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ، ص 341 وراجع : كنز العمّال ، ج 3 ، ص 303 ، ح 6660.
2- .المعجم الأوسط ، ج 1 ، ص 82 ، ح 236 ، حلية الأولياء ، ج 10 ، ص 24 ، تاريخ دمشق ، ج 5 ، ص 234 ، ح 1265 ، كلّها عن أبي موسى الأشعري .
3- .الأمالي للطوسي ، ص 384 ، ح 832 عن أنس ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 183 ، ح 33؛ كنز العمّال ، ج 3 ، ص 340 ، ح 6843 نقلاً عن ابن النجّار عن أنس .
4- .مسند ابن حنبل ، ج 4 ، ص 297 ، ح 12505 ، مسند أبي يعلى ، ج 4 ، ص 196 ، ح 4218 ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 309 ، ح 6695؛ عوالي اللآلي ، ج 1 ، ص 100 ، ح 19 كلّها عن أنس.

ص: 155

3 / 5پاداش آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده است

4123.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :روايت شده كه چون قيامت شود ، گرفتار شدگان به بلا و بيماران ، به جهت پاداش فراوانى كه براى بيمار مى بينند ، آرزو مى كنند كه كاش در دنيا گوشتشان با قيچى ، پاره پاره شده بود .ر. ك : ج1 ، ص169 ح 211 . ج1 ، ص173 ح 218 . ج1 ، ص205 ح 276 . ج1 ، ص209 ح 283 . ج1 ، ص161 (تحليلى در باره احاديث پاداش بيمارى ها).

3 / 5پاداش آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده است4127.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بيمار شود يا به سفر برود ، [اعمالى كه در اثر سفر يا بيمارى ترك مى شود] ، پاداشى همانند آن خواهد داشت كه در دوران تن درستى و زمان اقامت در وطن ، انجام داده است .4128.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مسلمانى نيست كه به گرفتارى اى جسمى مبتلا شود ، مگر آن كه خداوند عز و جل ، به فرشتگان خويش مى فرمايد : «براى او پاداش بهترين كارهايى را كه در دوران تن درستى انجام مى داده است ، بنويسيد» .4126.عوالى اللآلى :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر خداوند ، بنده مسلمان را به بلايى در جسمش گرفتار سازد ، [به فرشته] مى فرمايد : «براى او عمل صالحى را كه پيش تر انجام مى داده است ، بنويس» . پس خداوند ، اگر او را شفا دهد ، او را مى شويد و تطهير مى كند و اگر جانش بستاند ، وى را مى آمرزد و رحمت مى كند .

.

ص: 156

4127.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :ما أحَدٌ مِنَ المُسلِمينَ يُصابُ بِبَلاءٍ في جَسَدِهِ إلاّ أمَرَ اللّهُ الحَفَظَةَ الَّذينَ يَحفَظونَهُ فَقالَ : اُكتُبوا لِعَبدي في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ مِثلَ ما كانَ يَعمَلُ مِنَ الخَيرِ ما كانَ مَحبوساً في وَثاقي . (1)4128.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :لِلمَريضِ أربَعُ خِصالٍ : يُرفَعُ عَنهُ القَلَمُ ، ويَأمُرُ اللّهُ المَلَكَ يَكتُبُ لَهُ كُلَّ فَضلٍ كانَ يَعمَلُهُ في صِحَّتِهِ ، ويَتَتَبَّعُ مَرَضُهُ كُلَّ عُضوٍ في جَسَدِهِ فَيَستَخرِجُ ذُنوبَهُ مِنهُ ، فَإِن ماتَ ماتَ مَغفوراً لَهُ ، وإن عاشَ عاشَ مَغفوراً لَهُ . (2)4129.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَفَعَ رَأسَهُ إلَى السَّماءِ ، فَتَبَسَّمَ .

فَقيلَ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، رَأَيناكَ رَفَعتَ رَأسَكَ إلَى السَّماءِ ، فَتَبَسَّمتَ؟

قالَ : نَعَم ، عَجِبتُ لِمَلَكَينِ هَبَطا مِنَ السَّماءِ إلَى الأَرضِ يَلتَمِسانِ عَبداً مُؤمِناً صالِحاً في مُصَلّىً كانَ يُصَلّي فيهِ لِيَكتُبا لَهُ عَمَلَهُ في يَومِهِ ولَيلَتِهِ فَلَم يَجِداهُ في مُصَلاّهُ ، فَعَرَجا إلَى السَّماءِ فَقالا : رَبَّنا عَبدُكَ المُؤمِنُ فُلانٌ التَمَسناهُ في مُصَلاّهُ لِنَكتُبَ لَهُ عَمَلَهُ لِيَومِهِ ولَيلَتِهِ فَلَم نُصِبهُ ، فَوَجَدناهُ في حِبالِكَ؟ !

فَقالَ اللّهُ عز و جل : اُكتُبا لِعَبدي مِثلَ ما كانَ يَعمَلُهُ في صِحَّتِهِ مِنَ الخَيرِ في يَومِهِ ولَيلَتِهِ مادامَ في حِبالي ، فَإِنَّ عَلَيَّ أن أكتُبَ لَهُ أجرَ ما كانَ يَعمَلُهُ في صِحَّتِهِ إذا حَبَستُهُ عَنهُ . (3) .


1- .سنن الدارمي ، ج 2 ، ص 772 ، ح 2668 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 1 ، ص 499 ، ح 1287 ، مسند ابن حنبل، ج2، ص551 ، ح 6492 ، كنز العمّال، ج 3، ص315، ح 6724، نقلاً عن هنّاد، وكلّها عن عبداللّه بن عمرو.
2- .ثواب الأعمال ، ص 230 ، ح 1 عن إبراهيم بن عبدالحميد ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 172 ، ح 2427 كلاهما عن الإمام الكاظم عليه السلام ، عدّة الداعي ، ص 115 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 184 ، ح 35.
3- .الكافي ، ج 3 ، ص 113 ، ح 1 عن عبداللّه بن سنان ، بحارالأنوار ، ج 22 ، ص 83 ، ح 32؛ مسند الطيالسي ، ص 46 ، ح 346 عن عبداللّه بن مسعود نحوه ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 303 ، ح 6665.

ص: 157

4130.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كسى از مسلمانان نيست كه به بلايى در جسم خويش گرفتار شود ، مگر آن كه خداوند به فرشتگان پاسبانى كه او را حفظ مى كنند ، مى فرمايد : «براى بنده ام ، تا زمانى كه در بند من (بيمارى) گرفتار باشد ، در هر روز همانند آن كارهاى نيكى را [برايش] بنويسيد كه پيش تر انجام مى داده است» .4131.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى بيمار ، چهار ويژگى است : قلمِ تكليف از او برداشته مى شود ؛ خداوند به فرشته فرمان مى دهد همه پاداش آنچه را در دوران تن درستى خويش انجام مى داده است ، بنويسيد ؛ بيمارى وى بر همه اندام هايش گذر مى كند و گناهانش را از آن بيرون مى برد . پس اگر بميرد ، آمرزيده شده مى ميرد و اگر زنده بماند ، آمرزيده شده زندگى مى كند .4132.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في وصيَّتهِ لابنِ مَسعودٍ _ ) امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، سرِ خود را به سوى آسمان بلند كرد و لبخند زد .

پرسيدند : اى پيامبر خدا! ديديم سرِ خويش را به سوى آسمان بلند كردى و لبخند زدى.

فرمود : «آرى! از دو فرشته در شگفت شدم كه از آسمان به زمين آمدند و بنده مؤمن درستكارى را در جاى نماز خويش كه همواره در آن نماز مى گزارد ، جستند تا براى وى ، عمل آن شب و روزش را بنويسند ؛ امّا وى را در مصلاّى خويش نيافتند . پس به آسمان بازگشتند و گفتند : پروردگارا! فلان بنده مؤمنت را در مكان نمازش جستيم تا براى وى عملش را در آن روز و شب بنويسيم ، ولى آن جا به او دست نيافتيم و او را در بندِ [بيمارى] تو ديديم . پس خداوند عز و جل [به آنان] فرمود : تا زمانى كه بنده ام در بندِ من است ، براى او در هر شب و روز ، همانند آنچه در دوران تن درستى اش انجام مى داده است ، بنويسيد ؛ چه ، بر من است هنگامى كه او را از آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده ، باز داشته ام ، براى وى پاداش همان را بنويسم » . .

ص: 158

4129.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :إذا صَعِدَ مَلَكَا العَبدِ المَريضِ إلَى السَّماءِ عِندَ كُلِّ مَساءٍ ، يَقولُ الرَّبُّ _ تَبارَكَ وتَعالى _ : ماذا كَتَبتُما لِعَبدي في مَرَضِهِ؟

فَيَقولانِ : الشِّكايَةَ .

فَيقَولُ : ما أنصَفتُ عَبدي إن حَبَستُهُ في حَبسٍ مِن حَبسي ، ثُمَّ أمنَعُهُ الشَّكايَةَ .

فَيَقولُ : اُكتُبا لِعَبدي مِثلَ ما كُنتُما تَكتُبانِ لَهُ مِنَ الخَيرِ في صِحَّتِهِ ، ولاتَكتُبا عَلَيهِ سَيِّئَةً حَتّى اُطلِقَهُ مِن حَبسي ، فَإِنَّهُ في حَبسٍ مِن حَبسي . (1)4130.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الكاظم عليه السلام :إذا مَرِضَ المُؤمِنُ أوحَى اللّهُ عز و جل إلى صاحِبِ الشِّمالِ : لاتَكتُب عَلى عَبدي مادامَ في حَبسي ووَثاقي ذَنباً .

ويوحي إلى صاحِبِ اليَمينِ : أنِ اكتُب لِعَبدي ما كُنتَ تَكتُبُهُ في صِحَّتِهِ مِنَ الحَسَناتِ . (2)راجع : ج1 ، ص132 (تعريف المرض / حبس البدن).

.


1- .الكافي ، ج 3 ، ص 114 ، ح 5 عن عبدالحميد ، بحارالأنوار ، ج 59 ، ص 187 ، ح 34.
2- .الكافي ، ج 3 ، ص 114 ، ح 7 عن درست ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 172 ، ح 2430 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 16 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام وفيه «وهو صحيح في صحيفته» بدل «في صحّته» ،بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 185 ، ح 36.

ص: 159

4132.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در سفارش خود به ابن مسعود _ ) امام صادق عليه السلام :چون در هر شامگاه ، دو فرشته بنده بيمار به آسمان مى روند ، پروردگار _ تبارك و تعالى _ مى پرسد : «براى بنده ام در بيمارى اش چه نوشته ايد؟».

مى گويند : ناليدن .

پس خداوند مى فرمايد : «با بنده خويش ، انصاف روا نداشته ام اگر او را در بازداشتى از بازداشت هاى خود بدارم و آن گاه ، مانع ناليدن او شوم» .

پس [به فرشتگان] مى فرمايد : «براى بنده ام ، همانند آن كارهاى نيكى را كه در دوران تن درستى اش مى نوشتيد ، بنويسيد و هيچ گناهى را بر او ننويسيد تا هنگامى كه وى را از بازداشتِ خويش ، آزاد كنم ؛ چرا كه او اكنون ، در زندانى از زندان هاى من است» .4133.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في قولهِ : {Q} «قَدْ أفْلَحَ مَنْ تَزَكّى» {/Q} ) امام كاظم عليه السلام :چون مؤمن بيمار شود ، خداوند عز و جل به آن [فرشته] كه عهده دار جانب چپ است ، وحى مى فرستد : «بر بنده ام ، تا زمانى كه در بازداشت و در بند من است ، چيزى منويس» ؛ نيز به آن كه عهده دار جانبِ راست است ، وحى مى فرستد كه : «براى بنده ام ، آن حسناتى را كه در دوران تن درستى وى مى نوشتى ، بنويس» .ر. ك : ج1 ، ص133 (تعريف بيمارى / بازداشتگاه تن) .

.

ص: 160

. .

ص: 161

تحليلى درباره احاديث پاداش بيمارى ها

تحليلى درباره احاديث پاداش بيمارى هاسيّد رضى _ رضوان اللّه تعالى عليه _ در ذيل حكمت چهل و دوم نهج البلاغة ، يعنى اين سخن امير مؤمنان كه فرمود : «خداوند ، آن درد و رنجى را كه داشته اى ، مايه ريختن گناهانت قرار دهد ؛ چرا كه در بيمارى ، پاداشى نيست» ، (1) چنين مى گويد : امام عليه السلام راست فرموده كه در بيمارى ، اجرى نيست؛ چرا كه بيمارى ، از قبيل آن چيزهايى است كه بنده به موجب آن ، مستحقّ عوض مى شود؛ زيرا استحقاقِ عوض ، در مقابل چيزهايى پيدا مى شود كه از قبيل دردها و بيمارى ها و آنچه در اين حكم است، فعل خداوند با بنده خويش باشند. امّا استحقاق اجر و ثواب در مقابل فعل بنده تحقّق مى يابد. بنا بر اين، ميان اين دو تفاوتى وجود دارد كه آن حضرت ، چنان كه دانش ژرف كاو و رأى درست وى اقتضا مى كرده ، بيان فرموده است. بايد گفت: مؤلّف گران قدر نهج البلاغة ، در تبيين كلام امام عليه السلام ، ميان «عوض» و «اجر» ، در معنا تفاوت قائل شده است. از اين رو ، بيمار را مستحقّ «عوض» دانسته ، نه «اجر»؛ چون بيمارى ، فعل

.


1- .. براى ديدن متن كامل روايت ، ر . ك : ج1 ، ص147 ح 177 .

ص: 162

خداوند متعال است ، ليكن تأمّل در احاديث رسيده در مورد پاداش بيمارى ها ، ما را بدين رهنمون مى شود كه اين احاديث ، در چند دسته جاى مى گيرند: 1. برخى احاديث (همانند احاديث شماره 160 و 177) بر اين تصريح كرده اند كه در بيمارى ، هيچ پاداشى وجود ندارد؛ امّا بيمارى ، مايه طهارت شخص از گناهان است. 2. برخى احاديث (همانند احاديث شماره 158 ، 159 ، 161 و...) بيان مى كنند كه بيمارى ، گناهان انسان را مى ريزد ، با اين تفاوت كه اين دسته احاديث ، نسبت به مسئله اجر و پاداش ، سكوت كرده اند. 3. برخى احاديث (همانند حديث شماره 180) بيان مى كنند كه بيمارى ، مرتبه انسان را بالا مى برد. 4. برخى احاديث (همانند احاديث شماره 187 و 190) به وجود پاداش بزرگى براى بيمارى تصريح مى كند و برخى (مانند حديث شماره 189) از اين خبر مى دهند كه پاداش سه شب تبدار بودن ، با عبادتِ هفتاد سال ، برابر است. 5 . در برخى احاديث (مانند احاديث باب 3/5) آمده كه در نامه عمل بيمار ، پاداشى معادل انجام دادن اعمالى كه به سبب بيمارى توفيق انجام دادن آنها را نيافته ، نوشته مى شود. 6. حديث شماره 188 ، در حقيقت ، جمع بندى همه انواع احاديث پيش گفته است و در آن ، اميرمؤمنان ، در پاسخ اين پرسش سلمان كه: «آيا اگر بيمار شديم ، بهره اى جز پاك شدن از گناهان نيز برايمان هست يا نه؟» ، فرمود: «به واسطه شكيبايى بر بيمارى ، ناليدن به درگاه خداوند _ عزّ إسمه _ و دعا كردن در پيشگاه او ، برايتان پاداشى نيز هست و به همين كارهاست كه براى شما حسنه نوشته مى شود و مرتبت هايتان فراتر برده مى شود. امّا درد ، فقط موجب پاك شدن از گ

.

ص: 163

ناه و يك كفّاره است». (1) ناگفته پيداست كه بيمارى ، يك عمل براى انسان نيست تا براى وى پاداش در بر داشته باشد و از همين رو ، از ديدگاه امام عليه السلام ، آن گاه كه مؤمنى در برابر درد و بيمارى شكيبايى ورزد و در پيشگاه خداوند ، دعا و زارى كند ، بدان سبب كه اين شكيبايى و دعا ، عملى از اعمال انسان است ، پاداش خواهد داشت و به واسطه آن به مرتبت وى در پيشگاه خداوند ، افزوده مى شود و براى او حسنات نوشته خواهد شد. از همين جاست كه مى بينيم روايت هاى اين فصل ، به رغم همه اختلافات ظاهرى ، هيچ تعارضى با همديگر ندارند؛ چه ، روايت هايى كه از پاداش نداشتن بيمارى سخن مى گويند ، نه به عمل و نيّت بيمار ، بلكه به نفْس بيمارى نظر دارند ، و روايت هايى كه به ثواب بيمار و بالا رفتن مرتبت او تصريح مى كنند ، به شكيبايى و مقاومت و نيّت او ناظرند و از اين رو ، اگر بيمار در دوران تن درستى ، براى مثال ، نماز شب مى خوانده ، براى وى در دوران بيمارى ، پاداش آن نيز نوشته مى شود. بيمارى كه علاوه بر اين ، صبر هم مى كند ، افزون بر اين پاداش ، پاداش شكيبايى خويش را هم مى گيرد ، و بيمارى هم كه علاوه بر آن ، دعا و تضرّع مى كند ، مرتبت وى نيز نزد خداوند ، بالا مى رود و از مراتب بالا برخوردار مى شود.

.


1- .ر. ك: ج1 ، ص151 ، ح 188.

ص: 164

الفصل الرابع : واجبات المريض4 / 1كِتمانُ المَرَضِ4137.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مِن كُنوزِ البِرِّ كِتمانُ المَصائِبِ ، وَالأَمراضِ ، وَالصدَّقَةِ . (1)4138.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : إذَا اشتَكى عَبدي فَأَظهَرَ المَرَضَ مِن قَبلِ ثَلاثٍ ، فَقَد شَكاني . (2)4136.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ربيع الأبرار عن عمران بن الحصين_ أنَّهُ قالَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله _: يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ رِجالاً كانوا يَأتونَني ، لَم أرَ أحسَنَ وُجوهاً ولا أطيَبَ أرواحاً مِنهُم ، ثُمَّ انقَطَعوا عَنّي !

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أصابَكَ جُرحٌ فَكُنتَ تَكتُمُهُ؟

فَقالَ : أجَل .

[قالَ :] (3) ثُمَّ أظهَرتَهُ؟

قالَ : كانَ ذاكَ .

قالَ : أما لَو أقَمتَ عَلى كِتمانِهِ لَزارَتكَ المَلائِكَةُ إلى أن تَموتَ .

وكانَ ذلِكَ جُرحاً أصابَهُ في سَبيلِ اللّهِ . (4) .


1- .الدعوات ، ص 167 ، ح 462 ، الأمالي للمفيد ، ص 8 ، ح 4 عن عبداللّه بن إبراهيم ، عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول ، ص 295 عن الإمام الباقر عليه السلام ، وكلاهما نحوه ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 208 ، ح 23 ؛ كنز العمّال ، ج 3 ، ص 299 ، ح 6643 نقلاً عن حلية الأولياء ، عن ابن عمر.
2- .المعجم الأوسط ، ج 1 ، ص 269 ، ح 875 عن أبي هريرة ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 317 ، ح 6738.
3- .ما بين المعقوفين أثبتناه من شرح نهج البلاغة .
4- .ربيع الأبرار ، ج 1 ، ص 369 ، شرح نهج البلاغة ، ج 1 ، ص 94.

ص: 165

فصل چهارم : وظائف بيماران

4 / 1پنهان داشتنِ بيمارى

فصل چهارم : وظايف بيماران4 / 1پنهان داشتنِ بيمارى4139.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ درباره آيه {Q} «بشارت براى آنان است . . .» {/Q} ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يكى از گنج هاى نيكى ، پوشيده داشتن مصيبت ها ، بيمارى ها و صدقه است .4140.عنه صلى الله عليه و آله ( _ أيضا _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرموده است : «وقتى بنده ام به درد و رنجى گرفتار شود و بيمارى را پيش از سه [روز] آشكار سازد ، از من گلايه كرده است» .4141.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لمّا سَألَهُ جابرٌ عن قولِ اللّه ِ : {Q} «لَهُم ) ربيع الأبرار :عمران بن حصين به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : اى پيامبر خدا! مردانى نزد من مى آمدند كه از آنان ، خوشْ سيماتر و خوش بوتر نديده ام ؛ امّا پس از چندى از من بريدند .

پيامبر خدا پرسيد : «آيا زخمى به تو رسيده بود و آن را پنهان مى داشتى؟».

گفت : آرى .

جفرمود : (1) ج «سپس ، آن را آشكار ساختى؟».

گفت : چنين بود .

فرمود : «ليكن اگر همچنان پوشيده مى داشتى ، تا زمانى كه زنده بودى ، فرشتگان به ديدارت مى آمدند» .

[راوى مى گويد :] آن زخم ، جراحتى بود كه وى در جهاد در راه خدا برداشته بود .

.


1- .اين عبارت از شرح نهج البلاغة گرفته شده است.

ص: 166

4142.كنزالعمّال عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلى الله علالإمام عليّ عليه السلام :مَن كَتَمَ وَجَعاً أصابَهُ ثَلاثَةَ أيّامٍ مِنَ النّاسِ وشَكا إلَى اللّهِ ، كانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ أن يُعافِيَهُ مِنهُ . (1)4143.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :إخفاءُ الفاقَةِ وَالأَمراضِ مِنَ المُرُوَّةِ . (2)4144.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :كانَ لي فيما مَضى أخٌ فِي اللّهِ ، وكانَ يُعَظِّمُهُ في عَيني صِغَرُ الدُّنيا في عَينِهِ . . . وكانَ لايَشكو وَجَعاً إلاّ عِندَ بُرئِهِ . (3)4145.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام_ لاِبنِهِ الصّادِقِ عليه السلام: يا بُنَيَّ ، مَن كَتَمَ بَلاءً ابتُلِيَ بِهِ مِنَ النّاسِ وشَكا ذلِكَ إلَى اللّهِ عز و جل ، كانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ أن يُعافِيَهُ مِن ذلِكَ البَلاءِ . (4) .


1- .الخصال ، ص 630 ، ح 10 عن أبي بصير ، ومحمّد بن مسلم ، عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول ، ص 120 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 203 ، ح 5 .
2- .غرر الحكم ، ح 1146 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 70 ، ح 1786 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 289 ، الكافي ، ج 2 ، ص 237 ، ح 26 عن الإمام الحسن عليه السلام ، مشكاة الأنوار ، ص 421 ، ح 1417 ، كلاهما نحوه ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 204 ، ح 8 .
4- .مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 238 ، ح 2574 ، جامع الأخبار ، ص 311 ، ح 860 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 211 ، ح 28.

ص: 167

4146.مكارم الأخلاق :امام على عليه السلام :هر كس دردى را كه به وى رسيده است ، سه روز از مردم پنهان بدارد و تنها به درگاه خداوند شكايت بَرَد ، بر خداوند حق است كه او را از اين بيمارى عافيت دهد .4140.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ درباره همين آيه _ ) امام على عليه السلام :پوشيده داشتن تهى دستى و بيمارى ها از مردانگى است .4141.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در پاسخ به پرسش جابر از آيه {Q} «بشارت براى آنا ) امام على عليه السلام :در گذشته ، مرا برادرى الهى بود ؛ خُردىِ دنيا در نگاه وى ، او را در نظرم بزرگ مى ساخت ... او از هيچ بيمارى اى ، مگر به گاه بهبود ، نمى ناليد .4142.كنز العمال ( _ به نقل از ابو هريره _ ) امام باقر عليه السلام_ خطاب به فرزند خويش امام صادق عليه السلام: پسرم! هر كس بلايى را كه بدان گرفتار آمده است ، از مردم پنهان بدارد و در اين باره ، تنها به درگاه خداوند عز و جلبنالد ، بر خداوند حق است كه او را از آن بلا به عافيت بِرهاند . .

ص: 168

4143.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي عن ابن أبي عمير عن بعض أصحابه عن الإمام الصادق عليه السلام :مَن مَرِضَ ثَلاثَةَ أيّامٍ فَكَتَمَهُ ولَم يُخبِر بِهِ أحَداً ، أبدَلَ اللّهُ عز و جل لَهُ لَحماً خَيراً مِن لَحمِهِ ، ودَماً خَيراً مِن دَمِهِ ، وبَشَرَةً خَيراً مِن بَشَرَتِهِ ، وشَعراً خَيراً مِن شَعرِهِ .

قالَ : قُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ! وكَيفَ يُبدِلُهُ؟

قالَ : يُبدِلُهُ لَحماً ودَماً ، وشَعراً وبَشَرَةً لَم يُذنِب فيها . (1)4 / 2إظهارُ المرض عِندَ الطَّبيبِ4146.مكارم الأخلاق :الإمام عليّ عليه السلام :مَن كَتَمَ الأَطِبّاءَ مَرَضَهُ ، خانَ بَدَنَهُ . (2)4147.المناقب لابن شهر آشوب عن محمّد بن كعب وعائشة :عنه عليه السلام :مَن كَتَمَ مَكنونَ دائِهِ ، عَجَزَ طَبيبُهُ عَن شِفائِهِ . (3)4148.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لاشِفاءَ لِمَن كَتَمَ طَبيبَهُ داءَهُ . (4)4 / 3الصَّبرُ4151.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يُكتَبُ أنينُ المَريضِ ، فَإِن كانَ صابِراً كُتِبَ حَسَناتٍ ، وإن كانَ جَزِعاً كُتِبَ هَلوعاً لا أَجرَ لَهُ . (5) .


1- .الكافي ، ج 3 ، ص 116 ، ح 6 ، الدعوات ، ص 167 ، ح 466 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 208 ، ح 23.
2- .غرر الحكم ، ح 8545 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 450 ، ح 8018 .
3- .غرر الحكم ، ح 8612 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 460 ، ح 8354 .
4- .غرر الحكم ، ح 10516 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 532 ، ح 9707 .
5- .الجعفريّات ، ص 211 ، عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، دعائم الإسلام، ج 1، ص 217؛ الفردوس، ج 5 ، ص 537 ، ح 9014 ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 311 ، ح 6706 نقلاً عن أبي نعيم ، وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام و كلّها نحوه.

ص: 169

4 / 2اظهار بيمارى نزد پزشك
4 / 3شكيبايى

4152.عنه صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از ابن ابى عمير ، از يكى از ياران امام صادق عليه السلام: امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس سه روز بيمار باشد و آن را پنهان كند و هيچ كس را از آن آگاه نسازد ، خداوند براى او گوشتى بهتر از آن گوشت [كه در بيمارى از دست رفته است] ، خونى بهتر از خونش ، پوستى بهتر از پوست وى و مويى بهتر از موى وى ، جايگزين مى كند» .

پرسيدم : فدايت شوم! چگونه جايگزين مى سازد؟

فرمود : «براى او گوشت ، خون ، پوست و مويى را جايگزين مى كند كه با آنها گناه نكرده است» .4 / 2اظهار بيمارى نزد پزشك4149.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر كس بيمارى خود را از طبيبان پنهان دارد ، بر بدن خويش ، خيانت روا داشته است .4150.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر كس دردهاى نهفته خويش را پنهان بدارد ، طبيبش از درمان وى فرو مانَد .4151.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :براى كسى كه بيمارى خويش را از طبيب خود پنهان بدارد ، درمانى نيست .4 / 3شكيبايى4154.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ناله بيمار ، نوشته مى شود . پس اگر شكيبا باشد ، [اين ناله ] حسنه نوشته مى شود و اگر بى تاب باشد ، ناشكيبا و بى پاداش نوشته مى شود .

.

ص: 170

4155.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ عَبدٍ مُوَكَّلٌ بِهِ مَلَكانِ في مَرَضِهِ ، فَإِذا مَرِضَ قالا : يا رَبِّ ، إنَّ عَبدَكَ فُلاناً قَد مَرِضَ _ وهُوَ أعلَمُ بِهِ _ فَيَقولُ :

اُنظُروا ماذا يَقولُ فَإِن صَبَرَ وَاحتَسَبَ ورَجا فيهِ الخَيرَ ، أدَّيا ذلِكَ إلَى اللّهِ ، فَيَقولُ اللّهُ : فَإِنّي اُشهِدُكُم أنَّهُ إن رَفَعتُهُ أبدَلتُهُ دَماً خَيراً مِن دَمِهِ ، ولَحماً خَيراً مِن لَحمِهِ ، وغَفَرتُ لَهُ ذَنبَهُ . وإن قَبَضتُهُ أدخَلتُهُ الجَنَّةَ .

وإن جَزِ عَ وهَلِعَ قالَ : إن رَفَعتُهُ أبدَلتُهُ لَحماً شَرّاً مِن لَحمِهِ ، ودَماً شَرّاً مِن دَمِهِ ، وعاقَبتُهُ بِذَنبِهِ ، وإن عاقَبتُهُ أدخَلتُهُ النّارَ . (1)4156.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن مَرِضَ يَوماً ولَيلَةً فَلَم يَشكُ إلى عُوّادِهِ ، بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل يَومَ القِيامَةِ مَعَ خَليلِهِ إبراهيمَ خَليلِ الرَّحمنِ عليه السلام ، حَتّى يَجوزَ الصِّراطَ كَالبَرقِ اللاّمِعِ . (2)4157.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : مَن مَرِضَ ثَلاثاً فَلم يَشكُ إلى أحَدٍ مِن عُوّادِهِ ، أبدَلتُهُ لَحماً خَيراً مِن لَحمِهِ ودَماً خَيراً مِن دَمِهِ ، فَإِن عافَيتُهُ عافَيتُهُ ولا ذَنبَ لَهُ ، وإن قَبَضتُهُ قَبَضتُهُ إلى رَحمَتي . (3)4158.جامع الأحاديث للقمّي عن رسول اللّه صلى الله عليهالإمام عليّ عليه السلام :المَريضُ في سِجنِ اللّهِ _ مالَم يَشكُ إلى عُوّادِهِ _ تُمحى سَيِّئاتُهُ . (4)4153.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام_ وقَد سُئِلَ عَن حَدِّ الشِّكايَةِ لِلمَريضِ فَقالَ _: إنَّ الرَّجُلَ يَقولُ : حُمِمتُ اليَومَ وسَهِرتُ البارِحَةَ ، وقَد صَدَقَ ولَيسَ هذا شِكايَةً ، وإنَّمَا الشَّكوى أن يَقولَ : قَدِ ابتَلَيتُ بِما لَم يُبتَلَ بِهِ أحَدٌ ، ويَقولَ : لَقَد أصابَني ما لَم يُصِب أحَداً . ولَيسَ الشَّكوى أن يَقولَ : سَهِرتُ البارِحَةَ وحُمِمتُ اليَومَ ، ونَحوَ هذا . (5) .


1- .الزهد لابن المبارك (الملحقات) ، ص 30 ، ح 120 عن عبدالعزيز بن عمر.
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 16 ، ح 4968 ، الأمالي للصدوق ، ص 517 ، ح 707 كلاهما عن الحسين بن زيد ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 316 ، ح 2655 كلّها عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 177 ، ح 17.
3- .الكافي ، ج 3 ، ص 115 ، ح 1 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام .
4- .دعائم الإسلام ، ج 1 ، ص 217 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 211 ، ح 29.
5- .الكافي ، ج 3 ، ص 116 ، ح 1 ، معاني الأخبار ، ص 142 ، ح 1 كلاهما عن جميل بن صالح وليس فيه من «إنّ الرجل» إلى «هذا شكاية».

ص: 171

4154.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر هر بنده اى در هنگام بيمارى ، دو فرشته گمارده مى شود . آنان چون شخصْ بيمار شود ، مى گويند : پروردگارا ! فلان بنده تو بيمار شده است؛ و البته او خود ، به اين نكته آگاه تر است . پس خداوند مى فرمايد : «بنگريد كه چه مى گويد» . اگر شكيبايى كند و پاداش خويش از خداوند خواهد و در اين بيمارى ، اميد خير داشته باشد ، آن را به بارگاه خدا مى رسانند .

پس خداوند مى فرمايد : «اينك من ، شما را گواه مى گيرم كه چنانچه بيمارى او را برطرف كنم ، برايش خونى بهتر از خون وى ، و گوشتى بهتر از گوشت وى ، جايگزين مى سازم و او را مى آمرزم ؛ و اگر نيز جان او را بستانم ، وى را به بهشت درمى آورم . امّا اگر بى تابى و ناشكيبى كند ، خداوند مى فرمايد : «اگر بيمارى او را برطرف كنم ، بر اين ، گوشتى بدتر از گوشتش ، و خونى بدتر از خونش جايگزين مى كنم و او را به گناهش كيفر مى دهم و چنانچه او را كيفر دهم ، او را به دوزخ درمى آورم» . (1)4155.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس يك شبانه روز بيمار شود و نزد عيادت كنندگانش شكوه نكند ، خداوند ، او را در روز قيامت ، با خليل خويش ، ابراهيم خليل الرحمان ، برمى انگيزد ، تا به سان برقى پُردرخشش ، از صراط بگذرد .4156.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرموده است : «هر كس ، سه روز بيمار باشد و در اين مدّت ، نزد هيچ يك از عيادت كنندگان شِكوه نكند ، براى او گوشتى بهتر از گوشت [پيشين] وى ، و خونى بهتر از خون وى ، جايگزين مى سازم و اگر او را بهبود بخشم ، در حالى عافيت مى دهم كه هيچ گناهى برايش نمانده است ، و اگر جان او را بستانم ، به سوى رحمت خويش مى ستانم» .4157.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :بيمار ، تا آن هنگام كه نزد عيادت كنندگان خويش شِكوه نكرده ، در زندان خداوند است و گناهانش محو مى شوند .4158.جامع الأحاديث ، قمى :امام صادق عليه السلام_ هنگامى كه از ايشان درباره تعريف شِكوه از سوى بيمار پرسيده شد _: گاه شخص مى گويد : «امروز ، تب دارم» و «ديشب ، بيدار ماندم» . اين سخن او ، راست است و شِكوه نيست . شِكوه ، تنها آن است كه بگويد : «به چيزى مبتلا شدم كه هيچ كس ، بدان گرفتار نيامده است» ؛ و بگويد : «چيزى دامنگيرم شده كه دامنگير هيچ كس ديگر نشده است» ؛ امّا شِكوه آن نيست كه بگويد : «ديشب ، بيدار بودم» و «امروز ، تب دارم» ، يا سخنى ديگر از اين قبيل . .


1- .البته اين كيفر ، در صورتى است كه بى تابى ، او را به كفرگويى و ارتداد ، وادار سازد .

ص: 172

4 / 4الشُّكرُ4159.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا مَرِضَ العَبدُ بَعَثَ اللّهُ تَعالى إلَيهِ مَلَكَينِ ، فَقالَ : اُنظُرا ماذا يَقولُ لِعُوّادِهِ؟ فَإِن هُوَ إذا جاؤوهُ حَمِدَ اللّهَ وأثنىعَلَيهِ، رَفَعا ذلِكَ إلَى اللّهِ عز و جل. وهُوَ أعلَمُ.

فَيَقولُ : لِعَبدي عَلَيَّ إن تَوَفَّيتُهُ أن اُدخِلَهُ الجَنَّةَ ، وإن أنَا شَفَيتُهُ أن اُبدِلَ لَهُ لَحماً خَيراً مِن لَحمِهِ ، ودَماً خَيراً مِن دَمِهِ ، وأن اُكَفِّرَ عَنهُ سَيِّئاتِهِ . (1)4160.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي عن العرزمي عن أبيه عن الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ اشتَكى لَيلَةً فَقَبِلَها بِقَبولِها وأدّى إلَى اللّهِ شُكرَها ، كانَت كَعِبادَةِ سِتّينَ سَنَةً .

قالَ أبي : فَقُلتُ لَهُ : ما قَبولُها؟

قالَ : يَصبِرُ عَلَيها ولا يُخبِرُ بِما كانَ فيها ، فَإِذا أصبَحَ حَمِدَ اللّهَ عَلى ما كانَ . (2) .


1- .الموطّأ ، ج 2 ، ص 940 ، ح 5 عن عطاء بن يسار ، كنز العمّال ، ج 3 ، ص 310 ، ح 6704 نقلاً عن الدارقطني في الغرائب ، وابن صخر في عوالي مالك ، عن أبي هريرة.
2- .الكافي ، ج 3 ، ص 116 ، ح 5 ، ثواب الأعمال ، ص 229 ، ح 1 عن أبي عبدالرحمن ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 170 ، ح 2421 ، كلاهما نحوه ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 205 ، ح 11.

ص: 173

4 / 4سپاسگزارى

4 / 4سپاسگزارى4163.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون بنده بيمار شود ، خداوند ، دو فرشته را به سوى او مى فرستد و مى فرمايد : «بنگريد او به عيادت كنندگان خويش ، چه مى گويد » . اگر هنگامى كه آنان نزد او آمدند ، خداوند را سپاس و ستايش گفت ، آن سپاس و ستايشِ وى را نزد خداوند عز و جل مى برند ؛ هر چند البته خداوند ، خود ، آگاه تر است . پس خداوند مى فرمايد : «بنده ام بر من حق دارد كه اگر او را به سوى خويش ببرم ، به بهشتش درمى آورم و اگر او را شفا دهم ، گوشتى بهتر از گوشت وى ، و خونى بهتر از خون وى برايش جايگزين مى سازم و از گناهان او درمى گذرم» .4161.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در گزارش تعاليم صحف ابراهيم عليه السلام _ ) الكافى_ به نقل از عرزمى ، از پدرش ، از امام صادق عليه السلام: «هر كس شبى بيمار باشد و اين بيمارى را به جان بپذيرد و سپاس آن را به درگاه خداوند بگزارد ، آن شب ، برايش همانند عبادت شصت سال است» .

از امام عليه السلام پرسيدم : پذيرفتن بيمارى چيست؟

فرمود : «بر آن شكيبايى كند ، ديگران را از آنچه در اين شب بيمارى بر او گذشته است ، خبر ندهد ، و چون شب را به صبح آورد ، خداوند را بر آنچه بوده است ، سپاس گويد» .

.

ص: 174

4 / 5الصَّدَقَةُ4164.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما عولِجَ مَريضٌ بِأَفضَلَ مِنَ الصَّدَقَةِ . (1)4165.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :داووا مَرضاكُم بِالصَّدَقَهِ ؛ فَإِنَّها تَدفَعُ عَنكُمُ الأَمراضَ وَالأَعراضَ . (2)4166.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :الصَّدَقَةُ دَواءٌ مُنجِحٌ . (3)4167.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :يُستَحَبُّ لِلمَريضِ أن يُعطِيَ السّائِلَ بِيَدِهِ ، ويَأمُرَ السّائِلَ أن يَدعُوَ لَهُ . (4)4168.الدرّ المنثور عن سليمان التَّيميّ :طبّ الأئمّة :إنَّ رَجُلاً شَكا إلَيه [ أيِ الإمامِ الكاظِمِ عليه السلام ] إنَّني في كَثرَةٍ مِنَ العِيالِ كُلُّهُم مَرضى .

فَقالَ لَهُ موسَى بنُ جَعفَرٍ عليه السلام : داووهُم بِالصَّدَقَةِ ، فَلَيسَ شَيءٌ أسرَعَ إجابَةً مِنَ الصَّدَقَةِ ، ولا أجدى مَنفَعَةً عَلَى المَريضِ مِنَ الصَّدَقَةِ . (5)4 / 6الدُّعاءُ4171.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :مَرِضتُ فَعادَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ :

قُل: «اللّهُمَّ إنّيأسأَلُكَ تَعجيلَ عافِيَتِكَ، وصَبراًعَلىبَلِيَّتِكَ، وخُروجاً إلى رَحمَتِكَ».

فَقُلتُها ، فَقُمتُ كَأَنَّما نَشَطتُ مِن عِقالٍ . (6) .


1- .الفردوس ، ج 4 ، ص 118 ، ح 6368 عن أنس ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 24 ، ح 28184.
2- .الجامع الصغير ، ج 1 ، ص 642 ، ح 4166 ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 23 ، ح 28182 ، كلاهما نقلاً عن الفردوس ، عن ابن عمر.
3- .نهج البلاغة : الحكمة 7 ، الدعوات ، ص 181 ، ح 501 ، بحارالأنوار ، ج 62 ، ص 269 ، ح 62.
4- .الكافي ، ج 4 ، ص 4 ، ح 9 ، عن عبداللّه بن سنان ، كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 66 ، ح 1732 ، الدعوات ، ص 227 ، ح 634 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 209 ، ح 25.
5- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 123 ، بحارالأنوار ، ج 62 ، ص 265 ، ح 30.
6- .مسند زيد ، ص 181 ، عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، الكافي ، ج 2 ، ص 567 ، ح 16 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام ، الدعوات ، ص 192 ، ح 531 كلاهما نحوه ، بحارالأنوار ، ج 95 ، ص 19 ، ح 19 ؛ صحيح ابن حبّان ، ج 3 ، ص 202 ، ح 922 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 1 ، ص 704 ، ح 1917 ، الدعاء للطبراني ، ص 428 ، ح 1452 ، كلّها عن عائشة نحوه ، كنز العمّال ، ج 2 ، ص 190 ، ح 3698 .

ص: 175

4 / 5صدقه دادن
4 / 6دعا كردن

4 / 5صدقه دادن4166.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بيمارى اى به چيزى برتر از صدقه ، درمان نشده است .4167.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيمارانتان را با صدقه درمان كنيد ، كه آن ، بيمارى ها و آفت ها را از شما دور مى كند .4168.الدرّ المنثور ( _ به نقل از سليمان تَيمى _ ) امام على عليه السلام :صدقه ، دارويى مؤثّر است .4169.صحيح مسلم ( _ به نقل از عبد الرحمان بن شماسه _ ) امام صادق عليه السلام :مستحب است بيمار به دست خود ، صدقه اى به سائل بدهد و از او بخواهد براى وى ، دعا كند .4170.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در تفسير اين سخن خداوند عز و جل : {Q} «و هر چه ) طبّ الأئمّة عليهم السلام: مردى به امام كاظم عليه السلام از اين ناليد كه: نانخور زيادى دارم كه همه نيز بيمارند .

امام كاظم عليه السلام به او فرمود : «آنان را با صدقه درمان كنيد ؛ زيرا هيچ چيز به اندازه صدقه به اجابت ، نزديك نيست و بيش از صدقه براى بيمار ، منفعت در پى نمى آورد ».4 / 6دعا كردن4173.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :بيمار شدم و پيامبر خدا به عيادتم آمد و فرمود : «بگو : خداوندا! از تو مى خواهم عافيتى را كه مى دهى ، پيش اندازى ، بر امتحان خويش ، بردبارى ام بخشى ، و مرا به سوى رحمت خويش ببرى» .

من ، اين دعا را خواندم و پس از آن [دعا] ، از بستر بيمارى برخاستم ، گويا كه از بندى رَسته باشم .

.

ص: 176

4174.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى رَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ مَريضٍ يَعودُهُ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، اُدعُ اللّهَ لي . فَقالَ صلى الله عليه و آله : قُل : «أسأَلُ اللّهَ العَظيمَ ، رَبَّ العَرشِ العَظيمِ ، وأسأَلُ اللّهَ الكَبيرَ» .

فَقالَها ثَلاثَ مَرّاتٍ ، فَقامَ كَأَنَّما نَشَطَ مِن عِقالٍ . (1)4175.مستدرك الوسائل :السنن الكبرى عن عبداللّه بن حسن :إنَّ عَبدَاللّهِ بنَ جَعفَرٍ دَخَلَ عَلَى ابنٍ لَهُ مَريضٍ ، يُقالُ لَهُ صالِحٌ ، فَقالَ :

قُل : «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ الحَليمُ الكَريمُ ، سُبحانَ اللّهِ رَبِّ العَرشِ العَظيمِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي، اللّهُمَّ ارحَمني، اللّهُمَّ تَجاوَز عَنّي، اللّهُمَّ اعفُ عَنّي فَإِنَّكَ عَفُوٌّ غَفورٌ».

ثُمَّ قالَ : هؤُلاءِ الكَلِماتُ عَلَّمَنيهِنَّ عَمّي ، ذَكَرَ أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله عَلَّمَهُنَّ إيّاهُ . (2)4176.المناقب لابن شهر آشوب عن إسحاق بن بشار :الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعائِهِ عِندَ المَرَضِ: اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى ما لَم أزَل أتَصَرَّفُ فيهِ مِن سَلامَةِ بَدَني ، ولَكَ الحَمدُ عَلى ما أحدَثتَ بي مِن عِلَّةٍ في جَسَدي ، فَما أدري يا إلهي أيُّ الحالَينِ أحَقُّ بِالشُّكرِ لَكَ ، وأيُّ الوَقتَينِ أولى بِالحَمدِ لَكَ ؟ أوَقتُ الصِّحَّةِ الَّتي هَنَّأتَني فيها طَيِّباتِ رِزقِكَ ، ونَشَّطتَني بِها لاِبتِغاءِ مَرضاتِكَ وفَضلِك ، وقَوَّيتَني مَعَها عَلى ما وَفَّقتَني لَهُ مِن طاعَتِكَ؟ أم وَقتُ العِلَّةِ الَّتي مَحَّصتَني بِها ، وَالنِّعَمِ الَّتي أتحَفتَني بِها تَخفيفاً لِما ثَقُلَ بِهِ عَلى ظَهري مِنَ الخَطيئاتِ ، وتَطهيراً لِمَا انغَمَستُ فيهِ مِنَ السَّيِّئاتِ ، وتَنبيهاً لِتَناوُلِ التَّوبَةِ ، وتَذكيراً لِمَحوِ الحَوبَةِ بِقَديمِ النِّعمَةِ؟ وفي خِلالِ ذلِكَ ما كَتَبَ لِيَ الكاتِبانِ مِن زَكِيِّ الأَعمالِ ، ما لا قَلبٌ فَكَّرَ فيهِ ، ولا لِسانٌ نَطَقَ بِهِ ، ولا جارِحَةٌ تَكَلَّفَتهُ ، بَل إفضالاً مِنكَ عَلَيَّ ، وإحساناً مِن صَنيعِكَ إلَيَّ .

اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وحَبِّب إِلَيَّ ما رَضيتَ لي ، ويَسِّر لي ما أحلَلتَ بي ، وطهِّرني مِن دَنَسِ ما أَسلَفتُ ، وَامحُ عَنّي شَرَّ ما قَدَّمتُ ، وأَوجِدني حَلاوَةَ العافِيَةِ وأَذِقني بَردَ السَّلامَةِ .

وَاجعَل مَخرَجي عَن عِلَّتي إلى عَفوِكَ ومُتَحَوَّلي عَن صَرعَتي إلى تَجاوُزِكَ وخَلاصي مِن كَربي إلى رَوحِكَ وَسَلامَتي مِن هذِهِ الشِّدَّةِ إِلى فَرَجِكَ ؛ إنَّكَ المُتَفَضِّلُ بِالإحسانِ ، المُتَطَوِّلُ بِالاِمتِنانِ الوَهّابُّ الكَريمُ ذُو الجَلالِ وَالإِكرامِ . (3) .


1- .مسند زيد ، ص 181 عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .
2- .السنن الكبرى للنسائي ، ج 6 ، ص 165 ، ح 10481 ، المصنّف لابن أبي شيبة ، ج 7 ، ص 56 ، ح 8 ، حلية الأولياء ، ج 7 ، ص 230 ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 101 ، ح 28519.
3- .الصحيفة السجّاديّة ، ص 65 الدعاء 15 ، الدعوات ، ص 174 ، ح 490.

ص: 177

4172.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :پيامبر خدا ، بر مردى از انصار كه بيمار شده بود ، وارد شد تا او را عيادت كند . او گفت : اى پيامبر خدا! براى من به درگاه خداوند ، دعا كن .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بگو : از خداوند بزرگ ، پروردگار عرش بزرگ ، مسئلت مى كنم و از خداوند بزرگ ، مى خواهم » .

مرد ، اين دعا را سه بار خواند و در پىِ آن ، از بستر بيمارى برخاست ، چنان كه از بند ، رَسته باشد .4173.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :السنن الكبرى_ به نقل از عبد اللّه بن حسن _: عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب ، بر يكى از فرزندان خويش به نام «صالح» كه بيمار بود ، در آمد و به او گفت : «بگو : خدايى نيست جز خداوند بردبار بزرگوار . منزّه است پروردگار عرش بزرگ! پروردگارا ، مرا بيامرز! پروردگارا ، بر من رحمت فرست! پروردگارا ، از من درگذر! پروردگارا ، بر من ببخشاى كه تو بخشايشگرِ آمرزنده اى! » .

[عبد اللّه بن جعفر] سپس گفت : اينها كلماتى است كه عمويم [على عليه السلام ] به من آموخته و يادآور شده كه پيامبر خدا ، آنها را به وى ، تعليم فرموده است .4174.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام سجّاد عليه السلام_ در دعاى خويش به گاه بيمارى: خداوندا! بر سلامت تنم كه پيوسته با آن به كار خويش پرداخته ام ، تو را سپاس مى گويم ، و [نيز] بر آن بيمارى اى كه بر تنم عارض كردى ، تو را سپاس مى گويم . اكنون اى خداى من! نمى دانم كدام يك از اين دو حال ، سزامندتر براى سپاس گزاردن توست و كدام يك از اين دو وقت ، سزاوارتر براى ستودن تو .

زمان تن درستى ، كه در آن روزى هاى پاك خويش را گوارايم ساختى و مرا به آنها براى جُستن خشنودى و فضل خود ، شور و نشاط بخشيدى و با برخوردارى از آنها ، بر آن طاعت ها _ كه توفيقش را ارزانى ام داشتى _ توانا ساختى؟ يا زمان بيمارى كه مرا بدان آزمودى؟ و نعمت هايى كه به من ارمغان دادى تا مايه سَبُك شدن بار گناهانى شود كه پُشتم را سنگين كرده بود و مايه طهارت از آن گناهانى باشد كه در آن ، غوطه ور شده بودم ، و توجّه دهنده اى باشد كه به توبه باز گردم ، و يادآورى باشد كه گناه را به بركت نعمت ديرين تو بزدايم .

و در اين مدّت بيمارى ، كاتبان اعمال ، برايم آن اندازه اعمال پاك نوشتند كه نه به دلى خطور كرده است ، نه بر زبانى گذشته ، و نه اندامى توان انجام دادنش را يافته ؛ بلكه اين همه فضل تو بر من بوده و احسان و نيكى اى بوده است كه بر من روا داشته اى. پروردگارا! پس بر محمّد و خاندانش ، درود فرست و آنچه را برايم بدان خرسندى ، محبوبم بدار . آنچه را بر من وارد آورده اى ، آسان و گوارايم ساز و مرا از آلودگى هايى كه پيش تر انجام داده ام ، پاك بدار و بدى هايى را كه پيش فرستاده ام ، [از نامه عملم] بزداى ، و شيرينى عافيت و خُنَكاى سلامت را به من بچشان .

برون شدِ مرا از بيمارى به سوى عفو خويش ، بازگشتِ مرا از دوران بسترنشينى ام به سوى چشم پوشى خويش ، رهايى ام از درد و رنجم را به فراخناى رحمت خويش ، و سلامت يافتنم از اين سختى را به آستان گشايش خويش ، قرار ده! تويى كه نيكى ات سرشار است و دست منّتت بر همه ، گشاده. بخشنده و بزرگوار و صاحب جلال و اكرامى . .

ص: 178

4175.مستدرك الوسائل :الإمام الصادق عليه السلام_ كانَ يَقولُ عِندَ العِلَّهِ _: اللّهُمَّ إنَّكَ عَيَّرتَ أقواماً فَقُلتَ : « قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَ لاَ تَحْوِيلاً » (1) فَيا مَن لايَملِكُ كَشفَ ضُرّي ولاتَحويلَهُ عَنّي أحَدٌ غَيرُهُ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَاكشِف ضُرّي وحَوِّلهُ إلى مَن يَدعو مَعَكَ إلهاً آخَرَ لا إلهَ غَيرُكَ . (2) .


1- .الإسراء : 56.
2- .الكافي ، ج 2 ، ص 564 ، ح 1 ، عدّة الداعي ، ص 256 ، الدعوات ، ص 190 ، ح 528 ، بحارالأنوار ، ج 95 ، ص 18 ، ح 18.

ص: 179

4176.المناقب ، ابن شهر آشوب ( _ به نقل از اسحاق بن بشّار _ ) امام صادق عليه السلام_ دعاى ايشان به هنگام بيمارى: خداوندا ! تو خود ، كسانى را سرزنش كردى و فرمودى : «بگو كسانى را كه به جاى خداوند به خدايى مى پنداشته ايد ، فرا خوانيد تا ببينيد كه نه نمى توانند سختى اى از شما بگشايند ، و نه شما را به حالتى ديگر درآورند» . پس اى آن كه هيچ كس جز او نتواند سختى اى از من بگشايد و مرا به حالتى ديگر ببرد ! بر محمّد و خاندانش درود فرست ، و سختى را از من بگشاى و آن را به سوى كسانى ببر كه در كنار تو _ كه خدايى جز تو نيست _ خدايى ديگر را مى خوانند . .

ص: 180

الفصل الخامس : التّمريض5 / 1ثَوابُ التَّمريضِ4178.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از ابو هريره _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قامَ عَلى مَريضٍ يَوماً ولَيلَةً ، بَعَثَهُ اللّهُ تَعالى مَعَ إبراهيمَ الخَليلِ عليه السلام ، فَجازَ عَلَى الصِّراطِ كَالبَرقِ اللاّمِعِ . (1)4179.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن سَعى لِمَريضٍ في حاجَةٍ قَضاها أو لَم يَقضِها ، خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَيَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ .

فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ : بِأَبي أنتَ واُمّي يا رَسولَ اللّهِ ، فَإِن كانَ المَريضُ مِن أهلِ بَيتِهِ ، أوَ لَيسَ ذلِكَ أعظَمَ أجراً إذا سَعى في حاجَةِ أهلِ بَيتِهِ؟

قالَ : نَعَم . (2) .


1- .ثواب الأعمال ، ص 341 ، ح 1 عن ابن عبّاس ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 225 ، ح 35.
2- .كتاب من لايحضره الفقيه ، ج4، ص16 ، ح4968 ، الأمالي للصدوق ، ص517 ، ح707 ، كلاهما عن الحسين ابن زيد، عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، ثواب الأعمال ، ص 341 ، ح 1 عن ابن عبّاس نحوه ، بحارالأنوار ، ج81 ، ص217 ، ح9؛ الفردوس ، ج3 ، ص548 ، ح5711 عن أبي هريرة ، وليس فيه من «فقال رجل .. .».

ص: 181

فصل پنجم : پرستارى

5 / 1پاداش پرستارى

فصل پنجم : پرستارى5 / 1پاداش پرستارى4183.مسند ابن حنبل عن ابن عمر :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس يك شبانه روز بيمارى را پرستارى كند ، خداوند ، او را همراه با ابراهيم خليل ، برمى انگيزد و به سان برقى پُر درخشش ، از صراط مى گذرد .4184.عوالي اللآلي :امام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «هر كس در برآوردن نياز بيمارى بكوشد ، خواه آن را برآورد و خواه برنياورد ، از زير بار گناه خويش بيرون مى رود ، به سان آن روز كه از مادر ، زاده شده است» .

در اين هنگام ، مردى از انصار گفت : اى پيامبر خدا ، پدر و مادرم به فدايت! اگر بيمار از خانواده شخص باشد ، آيا در صورتى كه در برآوردن نياز خانواده خويش بكوشد ، اين كار ، پاداش بيشترى ندارد؟

فرمود : «چرا» .

.

ص: 182

4179.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أطعَمَ مَريضاً شَهوَتَهُ ، أطعَمَهُ اللّهُ عز و جل مِن ثِمارِ الجَنَّةِ . (1)4180.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي عن مرازم بن حكيم :زامَلتُ مُحَمَّدَ بنَ مُصادِفٍ ، فَلَمّا دَخَلنَا المَدينَةَ اعتَلَلتُ ، فَكانَ يَمضي إلَى المَسجِدِ ويَدَعُني وَحدي ، فَشَكَوتُ ذلِكَ إلى مُصادِفٍ ، فَأَخبَرَ بِهِ أباعَبدِاللّهِ عليه السلام فَأَرسَلَ إلَيهِ :

قُعودُكَ عِندَهُ أفضَلُ مِن صَلاتِكَ فِي المَسجِدِ . (2)4181.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ في تَفسيرِ «الإِحسانِ» في قَولِهِ تَعالى في قِصَّةِ يوسُفَ : « نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ » (3): كانَ[يوسُفُ ]يَقومُ عَلَى المَريضِ . (4)5 / 2أدَبُ التَّمريضِ4184.عوالى اللآلى :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تُكرِهوا مَرضاكُم عَلَى الطَّعامِ وَالشَّرابِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ يُطعِمُهُم ويَسقيهِم . (5)4185.عوالي اللآلي عن أبي لُبَيد :سنن ابن ماجة عن ابن عبّاس :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله عادَ رَجُلاً ، فَقالَ : ماتَشتَهي؟

قالَ : أشتَهي خُبزَ بُرٍّ .

قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَن كانَ عِندَهُ خُبزُ بُرٍّ فَليَبعَث إلى أخيهِ .

ثُمَّ قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : إذَا اشتَهى مَريضُ أحَدِكُم شَيئاً فَليُطعِمهُ . (6) .


1- .المعجم الكبير ، ج 6 ، ص 241 ، ح 6107 عن سلمان ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 97 ، ح 25157؛ الدعوات ، ص 230 ، ح 639 ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 224 ، ح 32.
2- .الكافي ، ج 4 ، ص 545 ، ح 27.
3- .يوسف : 36.
4- .تفسير القمّي ، ج 1 ، ص 344 ، بحارالأنوار ، ج 12 ، ص 230 ، ح 5 .
5- .سنن ابن ماجة ، ج 2 ، ص 1140 ، ح 3444 ، سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 384 ، ح 2040 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 1 ، ص 502 ، ح 1296 ، وليس فيهما «والشراب» ، وكلّها عن عقبة بن عامر ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 51 ، ح 28315؛ دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 144 ، ح 506 وليس فيه «والشراب» ، بحارالأنوار ، ج 62 ، ص 142 ، ح 13.
6- .سنن ابن ماجة ، ج 1 ، ص 463 ، ح 1439 وج 2 ، ص 1138 ، ح 3440 ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 15 ، ح 28141 .

ص: 183

5 / 2آداب پرستارى

4186.السنن الكبرى عن الحسن :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس غذايى را كه بيمار هوس كرده است ، به او برساند ، خداوند ، از ميوه هاى بهشتى به او خواهد خوراندْ .4185.عوالى اللآلى ( _ به نقل از ابو لُبَيد _ ) الكافى_ به نقل از مرازم بن حكيم: با محمّد بن مصادف همسفر شدم . چون به مدينه وارد شديم ، بيمار شدم . او [در اين مدّت] به مسجد مى رفت و مرا تنها مى گذاشت. از اين كار به مصادف ، گلايه كردم . او هم امام صادق عليه السلام را از اين جريان ، آگاه كرد .

امام عليه السلام برايش چنين پاسخ فرستاد : «نشستن تو نزد او ، از نماز خواندنت در مسجد [پيامبر صلى الله عليه و آله ] برتر است» .4186.السنن الكبرى ( _ به نقل از حسن [بصرى] _ ) امام صادق عليه السلام_ در تفسير واژه «احسان» در اين سخن خداوند در سوره يوسف كه فرمود : «ما را از تأويل آن ، آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مى بينم»: يوسف ، از بيماران ، پرستارى مى كرد .5 / 2آداب پرستارى4189.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيمارانتان را به خوردنى و نوشيدنى وادار مكنيد ؛ چرا كه خداوند ، به آنان مى خورانَد و مى نوشانَد .4187.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سنن ابن ماجة_ به نقل از ابن عبّاس: پيامبر خدا ، مردى را عيادت كرد و از او پرسيد : «چه ميل دارى؟» .

گفت : نان گندم ، دوست دارم .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «هر كس نان گندمى دارد ، براى برادر خويش بفرستد» .

سپس فرمود : «اگر بيمارى از بيمارانتان ، چيزى را هوس كرد ، آن را به وى بخورانيد» .

.

ص: 184

4188.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :اُتِيَ أميرُالمُؤمِنينَ عليه السلام بِقَومٍ سُرّاقٍ قَد قامَت عَلَيهِمُ البَيِّنَةُ وأقَرّوا .

قالَ : فَقَطَعَ أيدِيَهُم ، ثُمَّ قالَ : يا قَنبَرُ ، ضُمَّهُم إلَيكَ فَداوِ كُلومَهُم ، وأحسِنِ القِيامَ عَلَيهِم . (1)4189.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :أروي أنَّ الصِّحَّةَ وَالعِلَّةَ يَقتَتِلانِ فِي الجَسَدِ ؛ فَإِن غَلَبَتِ العِلَّةُ الصِّحَّةَ استَيقَظَ المَريضُ ، وإن غَلَبَتِ الصِّحَّةُ العِلَّةَ اشتَهَى الطَّعامَ ، فَإِذَا اشتَهَى الطَّعامَ فَأَطعِموهُ فَلَرُبَّما فيهِ الشِّفاءُ . (2)5 / 3المُمَرِّضاتُ في غَزَواتِ النَّبِيِّ4192.عارِضة الأحوَذيّ عن أبي سعيد الخُدريّ :السنن الكبرى عن الرُبيّع (3) :كُنّا نَغزو مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَنَسقِي القَومَ ونَخدِمُهُم ، ونَرُدُّ الجَرحى وَالقَتلى إلَى المَدينَةِ . (4)4193.عارِضة الأحوَذيّ عن الرّبيع بن خُثَيم عن عبد اللّ ( _ وَاللَّفظُ لِلبُخاريّ _ ) صحيح البخاري عن سهل بن سعد الساعدي :لَمّا كُسِرَت عَلى رَأسِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله البَيضَةُ ، واُدمِيَ وَجهُهُ وكُسِرَت رَبَاعِيَتُهُ (5) ، وكانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَختَلِفُ بِالماءِ فِي المِجَنِّ ، وجاءَت فاطِمَةُ عليهاالسلام تَغسِلُ عَن وَجهِهِ الدَّمَ ، فَلَمّا رَأَت فاطِمَةُ عليهاالسلامالدَّمَ يَزيدُ عَلَى الماءِ كَثرَةً ، عَمَدَت إلى حَصيرٍ فَأَحرَقَتها ، وألصَقَتها عَلى جُرحِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَرَقَأَ الدَّمُ . (6) .


1- .تهذيب الأحكام ، ج 10 ، ص 127 ، ح 509 عن حذيفة بن منصور.
2- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ، ص 347 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 261 ، ح 14 .
3- .هي الرُّبَيِّع بنت مُعَوِّذ بن عفراء.
4- .السنن الكبرى للنسائي ، ج 5 ، ص 278 ، ح 8881 ، مسند ابن حنبل ، ج 10 ، ص 289 ، ح 27085.
5- .الرَباعِية : إحدى الأسنان الأربع التي تلي الثنايا ، بين الثَّنِيّة والناب (لسان العرب ، ج 8 ، ص 108).
6- .صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 2162 ، ح 5390 ، المعجم الكبير ، ج 6 ، ص 172 ، ح 5897 .

ص: 185

5 / 3زنان پرستار در نبردهاى پيامبر

4190.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :طايفه اى از دزدان را كه دليل بر ضدّشان اقامه شده بود و اقرار كرده بودند ، نزد اميرمؤمنان آوردند . پس دستان آنان را بُريد و سپس فرمود : «اى قنبر! آنان را نزد خود ببر ، زخم هايشان را درمان ساز و به نيكى از آنان ، پرستارى كن» .4191.الترغيب والترهيب ( _ به نقل از اَنَس _ ) الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :روايت مى كنم كه تن درستى و بيمارى در بدن با همديگر ، پيكار مى كنند . پس اگر تن درستى بر بيمارى چيرگى يابد ، بيمار از بستر برمى خيزد ؛ اما اگر بيمارى بر تن درستى چيره شود ، بيمار ، اشتهاى به غذا پيدا مى كند . اگر او اشتها پيدا كرد ، به او بخورانيد ، شايد كه شفايش در همان باشد .توضيححديث نخست در اين باب ، اشاره به اين است كه نداشتن اشتها نشانه اى از مفيد نبودن و يا زيان داشتن غذا و آب براى بيمار است ، چنان كه مقصود از اين بخش حديث هم كه فرموده «خداوند ، خود به آنان مى خورانَد و مى نوشانَد» ، نبودِ نياز طبيعى بيمار به غذا و آب در هنگام بى اشتهايى است . امّا بر عكس ، اشتها به غذا ، نشانه اى از نياز بدن به آن و فايده آن براى بيمار است و از همين رو ، حديث دوم و چهارم ، به دادن آب و غذا به بيمار ، سفارش كرده است . البته ، طبيعى است كه اين نكته با آن منافات ندارد كه برخى از غذاها يا نوشيدنى ها براى برخى از بيماران ، زيان داشته باشد . بنا بر اين ، رايزنى با پزشك درباره كيفيت و چگونگى غذاى بيمار ، ضرورى است .

5 / 3زنان پرستار در نبردهاى پيامبر4196.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في دُعاءِ الأَسماءِ الحُسنى _ ) السنن الكبرى_ به نقل از ربيّع (1) _: ما همراه با پيامبر خدا به پيكار مى رفتيم و به مردم ، آب مى رسانديم ، آنان را خدمت مى كرديم و مجروحان و كشتگان را به مدينه باز مى گردانديم .

.


1- .مقصود ، رُبَيِّع ، دختر معوّذ بن عفراء است.

ص: 186

4194.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در دعا _ ) السيرة النبويّة عن ابن إسحاق :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَد جَعَلَ سَعدَ بنَ مُعاذٍ في خَيمَةٍ لاِمرَأَةٍ مِن أسلَمَ يُقالُ لَها «رُفيدَةُ » في مَسجِدِ هِ ، كانَت تُداوِي الجَرحى ، وتَحتَسِبُ بِنَفسِها عَلى خِدمَةِ مَن كانَت بِهِ ضيعَةٌ مِنَ المُسلِمينَ ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَد قالَ لِقَومِهِ حينَ أصابَهُ السَّهمُ بِالخَندَقِ : اِجعَلوهُ في خَيمَةِ رُفَيدَةَ حَتّى أعودَهُ مِن قَريبٍ . (1)4195.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ از دعاى ايشان در پناه بردن به خدا در روز وادِى ) المعجم الصغير عن أنس :قالَت اُمُّ سَلَمَةَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أخرُجُ مَعَكَ إلَى الغَزوِ؟

فَقالَ : يا اُمَّ سَلَمَةَ ، إنَّهُ لَم يُكتَب عَلَى النِّساءِ جِهادٌ .

فَقالَت : اُداوِي الجَرحى ، واُعالِجُ العَينَ ، وأسقِي الماءَ .

قالَ : فَنَعَم ، إذاً . (2)4196.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در دعاى «اسماى حُسنا» _ ) صحيح مسلم عن أنس :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَغزو بِاُمِّ سُلَيمٍ ونِسوَةٍ مِنَ الأَنصارِ مَعَهُ إذا غَزا ، فَيَسقينَ الماءَ ، ويُداوينَ الجَرحى . (3) .


1- .السيرة النبويّة لابن هشام ، ج 3 ، ص 250 ، تاريخ الطبري ، ج 2 ، ص 586 ، اُسد الغابة ، ج 7 ، ص 111 كلاهما نحوه .
2- .المعجم الصغير ، ج 1 ، ص 117 ، المعجم الكبير ، ج 1 ، ص 256 ، ح 740 ، حلية الأولياء ، ج 8 ، ص 265.
3- .صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1443 ، ح 135 ، سنن أبي داوود ، ج 3 ، ص 18 ، ح 2531 ، سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 139 ، ح 1575 ، السنن الكبرى للنسائي ، ج 4 ، ص 369 ، ح 7557.

ص: 187

4197.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في ذِكرِ فَضلِ فاطِمَةَ عليهاالسلام يَومَ القِي ) صحيح البخارى_ به نقل از سهل بن سعد ساعدى _: هنگامى كه كلاه خُود بر سرِ پيامبر خدا شكست ، چهره وى به خون نشست و دندان رباعى (1) ايشان نيز شكست و زمانى كه على عليه السلام با سپر ، آب مى آورد و فاطمه عليهاالسلام ، بدان جا آمد و از چهره ايشان ، خون را مى شست ، چون فاطمه عليهاالسلاممشاهده كرد كه خون بر چهره بيشتر مى شود ، حصيرى را برداشت و سوزانْد و اين سوزانده را به زخم پيامبر خدا چسبانْد و پس از آن ، خون ، فرو نشست .4197.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در بيان مقام والاى فاطمه عليهاالسلام در روز قيا ) السيرة النبويّة_ به نقل از ابن اسحاق _: پيامبر خدا ، سعد بن معاذ را در خيمه زنى از خاندان اَسلَم ، قرار داده بود كه او را «رُفيده» مى ناميدند ، و اين خيمه را در مسجد ، برافراشته بود و در آن ، مجروحان را درمان مى كرد و به رايگان ، به كسانى از مسلمانان كه گرفتارى اى داشتند ، خدمت مى كرد. پيامبر خدا ، هنگامى كه در نبرد خندق ، تيرى به سعد اصابت كرد ، به كسان وى چنين فرمان داده بود: «او را به خيمه رفيده ببريد تا وى را از نزديك ، عيادت كنم».4198.الأمالي للطوسي عن محمّد بن عَجلانَ :المعجم الصغير_ به نقل از انس _: اُمّ سلمه گفت: اى پيامبر خدا! آيا مى توانم به همراهت روانه پيكار شوم؟

فرمود: «اى امّ سلمه! جهاد بر زنان نوشته نشده است» .

امّ سلمه گفت: مجروحان را درمان مى كنم ، چشم را علاج مى سازم و آب مى رسانم.

فرمود: «در اين صورت ، آرى».4198.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از محمّد بن عَجلان _ ) صحيح مسلم_ به نقل از انس _: پيامبر خدا ، امّ سليم و زنانى از انصار را با خود به پيكار مى برد و آنان ، آب مى رساندند و مجروحان را درمان مى كردند. .


1- .چهار دندان واقع ميان دندان هاى پيشين (ثنايا) و دندان هاى نيش را در دو فك بالا و پايين ، «رباعى» مى نامند.

ص: 188

4199.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ مِن وَصِيَّتِهِ إلى مُعاذِ بنِ جَبَلٍ لَمّا بَع ) الطبقات الكبرى :أسلَمَت اُمُّ سُلَيمٍ ، وبايَعَت رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وشَهِدَت يَومَ حُنَينٍ وهِيَ حامِلٌ بِعَبدِاللّهِ بنِ أبي طَلحَةَ ، وشَهِدَت قَبلَ ذلِكَ يَومَ اُحُدٍ تَسقِي العَطشى ، وتُداوِي الجَرحى . (1)4200.عنه صلى الله عليه و آله :الطبقات الكبرى عن اُمّ سنان الأسلميّة :لَمّا أرادَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله الخُروجَ إلى خَيبَرَ جِئتُهُ فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أخرُجُ مَعَكَ في وَجهِكَ هذا أخرُزُ السِّقاءَ ، واُداوِي المَريضَ وَالجَريحَ إن كانَت جِراحٌ ولاتَكونُ ، واُبصِرُ الرَّحلَ .

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اُخرُجي عَلى بَرَكَةِ اللّهِ ؛ فَإِنَّ لَكِ صَواحِبَ قَد كَلَّمنَني وأذِنتُ لَهُنَّ مِن قَومِكِ ومِن غَيرِهِم ، فَإِن شِئتِ فَمَعَ قَومِكِ ، وإن شِئتِ فَمَعَنا .

قُلتُ : مَعَكَ .

قالَ : فَكوني مَعَ اُمِّ سَلَمَةَ زَوجَتي .

قالَت : فَكُنتُ مَعَها . (2)4201.الأمالي للطوسي عن أبي ذرّ عن رسول اللّه صلى اللهسنن الترمذي عن يزيد بن هرمز :إنَّ نَجدَةَ الحَرورِيَّ كَتَبَ إلَى ابنِ عَبّاسٍ يَسأَ لُهُ : هَل كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَغزو بِالنِّساءِ؟ وهَل كانَ يَضرِبُ لَهُنَّ بِسَهمٍ؟

فَكَتَبَ إلَيهِ ابنُ عَبّاسٍ : كَتَبتَ إلَيَّ تَسأَ لُني هَل كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَغزو بِالنِّساءِ؟ وكانَ يَغزو بِهِنَّ فَيُداوينَ المَرضى ، ويُحذَينَ مِنَ الغَنيمَةِ . (3)4199.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ از سفارش هاى ايشان به مُعاذ بن جبل ، هنگامى كه ) صحيح مسلم عن اُمّ عطيّة الأنصاريّة :غَزَوتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله سَبعَ غَزَواتٍ ، أخلُفُهُم في رِحالِهِم . فَأصنَعُ لَهُمُ الطَّعامَ ، واُداوِي الجَرحى ، وأقومُ عَلَى المَرضى . (4) .


1- .الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 425.
2- .الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 292.
3- .سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 125 ، ح 1556 ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1444 ، ح 137 ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 660 ، ح 2812؛ الخصال ، ص 235 ، ح 75 عن عبيداللّه بن عليّ الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام وكلّها نحوه ، بحارالأنوار ، ج 96 ، ص 198 ، ح 4.
4- .صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1447 ، ح 142 ، سنن ابن ماجة ، ج 2 ، ص 952 ، ح 2856 ، سنن الدارمي ، ج 2 ، ص 656 ، ح 2333 ، السنن الكبرى للنسائي ، ج 5 ، ص 278 ، ح 8880 ، وليس فيها «وأقوم على المرضى».

ص: 189

4200.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الطبقات الكبرى :امّ سليم ، اسلام آورد و با پيامبر خدا ، بيعت كرد و در نبرد حُنين هم ، در حالى كه به عبد اللّه بن ابى طلحه آبستن بود ، حضور يافت. او پيش تر در نبرد اُحد به تشنگان ، آب مى رساند و مجروحان را درمان مى كرد.4201.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از ابو ذر _ ) الطبقات الكبرى_ به نقل از امّ سنان اسلمى _: هنگامى كه پيامبر خدا ، آهنگ خيبر داشت ، به حضور وى رسيدم و گفتم: اى پيامبر خدا! آيا در اين آهنگى كه دارى ، مى توانم با تو روانه شوم تا در آن جا مَشكِ پاره شده اى را بدوزم ، بيمار و مجروح را _ اگر خداى نكرده ، مجروحانى باشند _ درمان كنم و پاسبانِ زاد و توشه باشم؟

پيامبر خدا به او فرمود: «به بركت خداوند ، روانه شو؛ چه ، دوستانى از تو از خاندانت و از ديگر كسان ، [پيش تر] با من سخن گفته اند و من به آنان اجازه داده ام. اينك ، اگر كه خواستى ، با خاندان خويش روانه مى شوى و اگر هم خواستى ، با ما».

گفتم: با شما.

فرمود: «پس با امّ سلمه ، همسرم ، همراه باش».

پس من با او (امّ سلمه) بودم!4202.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ مِن وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _ ) سنن الترمذى_ به نقل از يزيد بن هرمز _: نجده حرورى (1) به ابن عبّاس نوشت و از او پرسيد: آيا پيامبر صلى الله عليه و آله ، زنان را به نبردها مى برد؟ و آيا براى آنان ، سهمى مقرّر مى داشت؟

ابن عبّاس ، در پاسخ او چنين نوشت: به من نامه نوشته اى و از من پرسيده اى كه آيا پيامبر خدا ، زنان را به پيكار مى برد؟ [آرى!] . او زنان را به پيكار مى برد و آنان ، بيماران را درمان مى كردند و از غنيمت نيز بهره اى داده مى شدند.4203.عنه صلى الله عليه و آله :صحيح مسلم_ به نقل از اُمّ عَطيّه انصارى _: همراه پيامبر خدا ، در هفت جنگ ، حضور يافتم. من در خيمه گاه آنان مى ماندم و برايشان غذا آماده مى كردم ، مجروحان را درمان مى ساختم و بيماران را پرستارى مى كردم . .


1- .مقصود از «حرورى» ، خارجى يا منسوب به خوارج است. در متون قديم ، از خوارج با واژه حروريه نيز ياد شده است. نجده نيز همان كسى است كه يكى از گروه هاى عمده خوارج را به او نسبت داده اند. م.

ص: 190

4204.عنه صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل عن اُميّة بنت أبي الصلت عن امرأة من بني غفار :أتَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله في نِسوَةٍ مِن بَني غِفارٍ ، فَقُلنا لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، قَد أرَدنا أن نَخرُجَ مَعَكَ إلى وَجهِكَ هذا _ وهُوَ يَسيرُ إلى خَيبَرَ _ فَنُداوِيَ الجَرحى ، ونُعينَ المُسلِمينَ بِمَا استَطَعنا .

فَقالَ : عَلى بَرَكَةِ اللّهِ .

قالَت : فَخَرَجنا مَعَهُ . . .

قالَت : فَلَمّا فَتَحَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَيبَرَ ، رَضَخَ لَنا مِنَ الفَيءِ ، وأخَذَ هذِهِ القِلادَةَ الَّتي تَرينَ في عُنُقي فَأَعطانيها ، وجَعَلَها بِيَدِهِ في عُنُقي ، فَوَاللّهِ لا تُفارِقُني أبَداً . (1)4205.كنز العمّال عن أبي سعيد :السنن الكبرى عن حشرج بن زياد عن جدّته اُمّ أبيه :خَرَجتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في غُزاةِ خَيبَرَ وأنَا سادِسَةُ سِتِّ نِسوَةٍ ، فَبَلَغَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّ مَعَهُ نِساءً ، فَأَرسَلَ إلَينا فَأَتَيناهُ ، فَرَأَينا عَلى وَجهِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله الغَضَبَ .

فَقالَ لَنا : ما أخرَجَكُنَّ وبِأَمرِ مَن خَرَجتُنَّ؟

قُلنا : خَرَجنا يا رَسولَ اللّهِ مَعَكَ نُناوِلُ السِّهامَ ، ونَسقِي السَّويقَ ، ونُداوِي الجَرحى ، ونَغزِلُ الشَّعرَ نُعينُ بِهِ في سَبيلِ اللّهِ .

قالَ : قُمنَ فَانصَرِفنَ .

قالَت : فَلَمّا فَتَحَ اللّهُ لِرَسولِهِ خَيبَرَ أسهَمَ لَنا كَسِهامِ الرِّجالِ .

قالَ : فَقُلتُ لَها : يا جَدَّةُ ، مَا الَّذي أسهَمَ لَكُنَّ ؟

قالَت : الثَّمَرَ . (2) .


1- .مسند ابن حنبل ، ج 10 ، ص 324 ، ح 27206 ، الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 293.
2- .السنن الكبرى للنسائي ، ج 5 ، ص 277 ، ح 8879 ، مسند ابن حنبل ، ج 8 ، ص 313 ، ح 22395 وفيه «تمراً» بدل «الثَّمَر».

ص: 191

4202.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در سفارش به ابو ذر _ ) مسند ابن حنبل _ به نقل از اميّه دختر ابوالصلت ، از يكى از زنان خاندان بنى غفّار _ :همراه با شمارى از زنان بنى غفّار ، به حضور پيامبر خدا رسيدم . به ايشان گفتيم : اى پيامبر خدا! ما مى خواهيم در اين پيكارى كه آهنگش را كرده اى _ و در آن زمان ، پيامبر صلى الله عليه و آله آهنگ خيبر داشت _ با تو روانه شويم و آن جا مجروحان را درمان كنيم و به مسلمانان ، با آنچه در توانمان هست ، يارى رسانيم .

فرمود : «در سايه بركت خداوند!» .

پس ما با ايشان ، روانه شديم... .

چون پيامبر خدا ، خيبر را گشود ، از غنايم ، قدرى نيز به ما بخشيد . او اين گردنبند را كه اكنون در گردن دارم ، [از ميان غنايم] برداشت و به من داد و به دست خويش ، بر گردنم آويخت. به خداوند سوگند ، هرگز اين گردنبند از من جدا نخواهد شد .4203.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :السنن الكبرى_ به نقل از حشرج بن زياد ، از مادربزرگ وى (مادر پدرش) _: در نبرد خيبر ، در حالى كه يكى از شش زن حضور يافته در آن نبرد بودم ، شركت كردم . به پيامبر خدا خبر رسيد كه تنى چند از زنان با او همراه شده اند . او در پىِ ما فرستاد و ما نيز نزد وى رسيديم. بر چهره پيامبر خدا ، خشم را ديدم .

او به ما فرمود : «به چه سبب و به دستور چه كسى روانه شده ايد؟» .

گفتيم : اى پيامبر خدا! همراهت روانه شده ايم تا تيرى به دست تيراندازان دهيم و سويقى (1) به شما بخورانيم و مجروحان را درمان كنيم و مو ببافيم و بدين وسيله ، به جهاد در راه خدا ، يارى برسانيم .

فرمود : «برخيزيد و برويد» .

هنگامى كه خداوند ، فتح خيبر را نصيب پيامبرش كرد ، وى به ما سهمى همانند سهم مردان ، اختصاص داد .

راوى (حشرج) مى گويد : به او گفتم : مادربزرگ! سهمى كه به شما داد ، چه بود؟

گفت : ميوه . .


1- .معناى سويق در ج2 صفحه 375 خواهد آمد .

ص: 192

4204.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الطبقات الكبرى عن محمّد بن عمر :حَضَرَت اُمُّ أيمَنَ اُحُداً ، وكانَت تَسقِي الماءَ وتُداوِي الجَرحى ، وشَهِدَت خَيبَرَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (1)4205.كنزالعمّال ( _ به نقل از ابو سعيد _ ) الطبقات الكبرى :أسلَمَت اُمُّ عُمارَةَ وحَضَرَت لَيلَةَ العَقَبَةِ ، وبايَعَت رَسولَ اللّهِ وشَهِدَت اُحُداً ، وَالحُدَيبِيَةَ وخَيبَرَ ، وعُمرَةَ القَضِيَّةِ ، وحُنَيناً ، ويَومَ اليَمامَةِ ، وقُطِعَت يَدُها ، وسَمِعَت مِنَ النَّبِيِّ أحاديثَ . (2)4206.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في مَوعِظَتِهِ لابنِ مَسعودٍ _ ) الطبقات الكبرى عن محمّد بن يحيى بن حبّان :جَرِحَت اُمُّ عُمارَةَ بِاُحُدٍ اثنَي عَشَرَ جُرحاً ، وقُطِعَت يَدُها بِاليَمامَةِ ، وجَرِحَت يَومَ اليَمامَةِ سِوى يَدِها أحَدَ عَشَرَ جُرحاً ، فَقَدِمَتِ المَدينَةَ وبِهَا الجِراحَةُ . (3)4207.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _ ) الطبقات الكبرى عن عبداللّه بن زيد_ في ذِكرِ مَعرِكَةِ اُحُدٍ: جَرِحتُ يَومَئِذٍ جُرحاً في عَضُدِيَ اليُسرى ؛ ضَرَبَني رَجُلٌ كَأَنَّهُ الرَّقلُ ولَم يُعَرِّج عَلَيَّ ومَضى عَنّي ، وجَعَلَ الدَّمُ لايَرقَأُ .

فَقالَ رَسولُ اللّهِ : اِعصِب جُرحَكَ ، فَتُقبِلُ اُمّي إلَيَّ ومَعَها عَصائِبُ في

حَقوَيها قَد أعَدَّتها لِلجِراحِ فَرَبَطَت جُرحي ، وَالنَّبِيُّ واقِفٌ يَنظُرُ إلَيَّ . ثُمَّ قالَت : اِنهَض بُنَيَّ فَضارِبِ القَومَ ، فَجَعَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَقولُ : ومَن يُطيقُ ما تُطيقينَ يا اُمَّ عُمارَةَ ! (4) .


1- .الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 225 ، الإصابة ، ج 8 ، ص 361 .
2- .الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 412 ، سير أعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 278 نحوه .
3- .الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 416 ، سير أعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 281 .
4- .الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 414 ، سير أعلام النبلاء ، ج 2 ، ص 280 ، شرح نهج البلاغة ، ج 14 ، ص 267.

ص: 193

4208.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في دُعاءِ الأَسماءِ الحُسنى _ ) الطبقات الكبرى_ به نقل از محمّد بن عمر _: امّ ايمن در اُحُد حضور يافت . او آب مى رساند و مجروحان را درمان مى كرد . وى در نبرد خِيْبَر نيز همراه با پيامبر خدا ، حضور يافت .4209.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الطبقات الكبرى:اُمّ عماره ، اسلام آورد و در شب عَقَبه (1) حضور يافت و با پيامبر خدا ، بيعت كرد . او در نبردهاى اُحُد ، حُدَيبيه ، خيْبَر ، عمرة القضا ، (2) حُنَين و يَمامه نيز حضور داشت ، دستش قطع شد و از پيامبر صلى الله عليه و آله احاديثى نيز شنيد .4206.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در اندرزهايش به ابن مسعود _ ) الطبقات الكبرى_ به نقل از محمّد بن يحيى بن حبّان _: اُمِّ عَماره در اُحُد ، دوازده زخم برداشت و دستش در نبرد يمامه ، قطع شد . او افزون بر دستش ، در نبرد يمامه ، يازده زخم ديگر برداشت و در حالى به مدينه بازگشت كه هنوز اين زخم ها بر او بود .4207.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در سفارش به ابو ذر _ ) الطبقات الكبرى_ در شرح نبرد اُحُد ، از عبد اللّه بن زيد _: در آن روز ، دست چپم زخمى شد . مردى همانندِ تنه نخل ، ضربتى بر من وارد آورد و بى آن كه كارم را يكسره كند ، مرا فرو گذاشت. خون مى ريخت و توقّفى نداشت. در اين هنگام ، پيامبر خدا فرمود: «زخم خويش را ببند». پس مادرم كه باندهايى براى زخم ها آماده ساخته و به كمر خويش بسته بود ، به سراغم آمد و در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاده بود و او را مى نگريست ، زخم مرا بست. سپس گفت: پسرم! برخيز و با اين مردمان ، پيكار ك_ن .

پيامبر خدا كه اين را ديد ، فرمود: «اى مادر عُماره! چه كسى را اين طاقت است كه تو دارى؟». .


1- .مقصود از شب عقبه همان شبى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن با انصار بر اسلام آوردن آنان و يارى رساندن ايشان به اسلام بيعت كرد .
2- .«عمرة القضيّة» كه «عمرة القضاء» نيز ناميده مى شود ، عمره اى است كه پيامبر خدا در سال هفتم هجرت و به جاى عمره اى كه در سال ششم (در جريان غزوه اى كه به «صلح حديبيه» انجاميد) ، قصد انجام دادن آن را داشت ، به جاى آورد .

ص: 194

4208.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در دعاى «اسماى حُسنا» _ ) الطبقات الكبرى عن محمّد بن عمر :شَهِدَت اُمُّ عُمارَةَ بِنتُ كَعبٍ اُحُداً مَعَ زَوجِها غَزِيَّةَ بنِ عَمرٍو وَابنَيها ، وخَرَجَت مَعَهُم بِشَنٍّ لَها في أوَّلِ النَّهارِ تُريدُ أن تَسقِي الجَرحى ، فَقاتَلَت يَومَئِذٍ وأبلَت بَلاءً حَسَناً ، وجَرِحَتِ اثنَي عَشَرَ جُرحاً بَينَ طَعنَةٍ بِرُمحٍ أو ضَربَةٍ بِسَيفٍ ، فَكانَت اُمُّ سَعيدٍ بِنتُ سَعدِ بنِ رَبيعٍ تَقولُ : دَخَلتُ عَلَيها فَقُلتُ : حَدِّثيني خَبَرَكِ يَومَ اُحُدٍ .

قالَت : خَرَجتُ أوَّلَ النَّهارِ إلى اُحُدٍ وأنَا أنظُرُ ما يَصنَعُ النّاسُ ، ومَعي سِقاءٌ فيهِ ماءٌ ، فَانتَهَيتُ إلى رَسولِ اللّهِ وهُوَ في أصحابِهِ وَالدّولَةُ وَالرّيحُ لِلمُسلِمينَ ، فَلَمَّا انهَزَمَ المُسلِمونَ انحَزتُ إلى رَسولِ اللّهِ ، فَجَعَلتُ اُباشِرُ القِتالَ وأذُبُّ عَن رَسولِ اللّهِ بِالسَّيفِ وأرمي بِالقَوسِ ، حَتّى خَلَصَت إلَيَّ الجِراحُ . (1) .


1- .الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 41 ، شرح نهج البلاغة ، ج 14 ، ص 265؛ بحارالأنوار ، ج 20 ، ص 132.

ص: 195

4209.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الطبقات الكبرى_ به نقل از محمّد بن عمر _: اُمّ عُماره ، دختر كعب ، همراه با شوهرش غَزيّة بن عَمرو و نيز دو پسرش در نبرد اُحُد حضور يافت. او اوّلِ روز ، مَشكى با خود برداشت و با سپاه اسلام ، همراه شد ، بدان هدف كه به مجروحان ، آب برساند. وى در آن نبرد ، پيكار كرد و جانانه جنگيد. وى دوازده زخم ، از ضربه نيزه تا ضربه شمشير ، برداشت.

اُمّ سعيد ، دختر سعد بن ربيع ، مى گفت: [روزى] بر او وارد شدم و گفتم: از ماجراى خود در نبرد اُحُد برايم بگو .

گفت: در آغاز روز ، روانه احد شدم ، در حالى كه مَشك آبى به همراه داشتم و مى نگريستم كه مردم ، چه مى كنند. در اين ميان به پيامبر خدا رسيدم ، در حالى كه در ميان يارانش بود و هنوز ، چيرگى و سرافرازى از آنِ مسلمانان بود. هنگامى كه مسلمانان شكست خوردند ، به سمت پيامبر خدا رفتم و دست به كارِ پيكار شدم و با شمشير زدن يا با تير افكندن ، از پيامبر خدا ، دفاع مى كردم تا زمانى كه آن زخم ها به من رسيد. .

ص: 196

الفصل السادس : عيادة المريض6 / 1الحَثُّ عَلَى العِيادَةِ4212.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في دُعاءِ الأَسماءِ الحُسنى _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِيادَةُ سُنَّةٌ . (1)4213.المعجم الكبير عَن اُمِّ الوَليدِ بِنتِ عُمَرَ :عنه صلى الله عليه و آله :أطعِمُوا الجائِعَ ، وعودُوا المَريضَ ، وفُكُّوا العانِيَ . (2)4214.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _ ) عنه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام: يا عَلِيُّ . . . سِر مَيلاً عُد مَريضا . (3)4211.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ از سخنرانى ايشان در حَجَّةُ الوداع _ ) عنه صلى الله عليه و آله :عودُوا المَريضَ ، وَامشوا مَعَ الجَنائِزِ ؛ تُذَكِّركُمُ الآخِرَةَ . (4) .


1- .الفردوس ، ج 3 ، ص 81 ، ح 4226 عن عائشة.
2- .صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 2055 ، ح 5058 وص 2139 ، ح 5325 ، سنن أبي داوود ، ج 3 ، ص 187 ، ح 3105 ، صحيح ابن حبّان ، ج 8 ، ص 116 ، ح 3324 ، كنز العمّال ، ج 15 ، ص 867 ، ح 43451 ، نقلاً عن المعجم الكبير ، وكلّها عن أبي موسى الأشعري.
3- .كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 361 ، ح 5762 عن حمّاد بن عمرو ، وأنس بن محمّد عن أبيه ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 326 ، ح 2656 ، كلاهما عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مصادقة الإخوان،ص 164 ، ح 9 عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار ، ج 77 ، ص 52 ، ح 3؛ الإخوان لابن أبي الدنيا ، ص 161 ، ح 101 عن مكحول ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 27 ، ح 24758.
4- .مسند ابن حنبل ، ج 4 ، ص 47 ، ح 11180 ، الأدب المفرد ، ص 158 ، ح 518 ، صحيح ابن حبّان ، ج 7 ، ص 221 ، ح 2955 ، كلاهما نحوه ، وكلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 95 ، ح 25143 .

ص: 197

فصل ششم : عيادت بيماران

6 / 1تشويق به عيادت

فصل ششم : عيادت بيماران6 / 1تشويق به عيادت4215.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عيادت ، سنّت است .4216.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گرسنه را غذا بدهيد ، به عيادت بيماران برويد و اسيران را آزاد كنيد.4217.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش هاى ايشان به امام على عليه السلام _: اى على!... [حتّى اگر شده] يك فرسخ برو و بيمارى را عيادت كن .4215.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيماران را عيادت كنيد و براى تشييع جنازه ، همراه شويد كه شما را به ياد آخرت مى اندازد .

.

ص: 198

4216.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تاريخ دمشق عن ابن عمر :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا صَلّى بِالنّاسِ الغَداةَ ، أقبَلَ عَلَيهِم بِوَجهِهِ فَقالَ :

هلَ فيكُم مَريضٌ أعودُهُ؟ فَإِن قالوا : لا .

قالَ : فَهَل فيكُم جِنازَةٌ أتبَعُها؟ (1)4217.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الامام عليّ عليه السلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله عادَ يَهودِيّا في مَرَضِهِ . (2)4218.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: المَريضُ يُعادُ ، وَالصَّحيحُ يُزارُ . (3)4218.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مِن أحسَنِ الحَسَناتِ عِيادَةُ المَريضِ . (4)4219.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :عَلَيكُم بِالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ ، وَاشهَدُوا الجَنائِزَ ، وعودُوا المَرضى . (5)4220.عنه صلى الله عليه و آله :حلية الأولياء عن وهب بن منبّه :قالَ موسى عليه السلام : يا رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أحَبُّ إلَيكَ؟

قالَ : الَّذينَ يَعودونَ المَرضى ، ويُعَزّونَ الثَّكلى ، ويُشَيِّعونَ الهَلكى . (6) .


1- .تاريخ دمشق ، ج 39 ، ص 114 ، كنز العمّال ، ج 7 ، ص 50 ، ح 17900.
2- .الجعفريّات ، ص 159 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 174 ، ح 2438 وفيه «عاد صلى الله عليه و آله جارا له يهوديّا» وراجع سنن أبي داوود ، ج 3 ، ص 185 ، ح 3095.
3- .شرح نهج البلاغة ، ج 20 ، ص 297 ، ح 405.
4- .الجعفريّات ، ص 240 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، روضة الواعظين ، ص 425 وفيه «أحسن الحسنات عيادة المريض وأمرنا رسول اللّه صلى الله عليه و آله عيادة المريض»؛ المعجم الكبير ، ج 22 ، ص 336 ، ح 843 ، اُسد الغابة ، ج 1 ، ص 174 كلاهما عن أبي رهم السمعي ، عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيهما «إنّ من الحسنات» ، كنز العمّال ، ج 15 ، ص 896 ، ح 43541.
5- .الكافي ، ج 2 ، ص 635 ، ح 3 و ج 8 ، ص 146 ، ح 121 كلاهما عن حبيب الخثعمي ، تفسير العيّاشي ، ج 1 ، ص 376 ، ح 91 عن ابن سنان نحوه وفيه «سمعته يقول ...» .
6- .حلية الأولياء ، ج 4 ، ص 45 ، الدرّ المنثور ، ج 3 ، ص 542 نقلاً عن أحمد.

ص: 199

6 / 2پاداش عيادت

4221.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :تاريخ دمشق_ به نقل از ابن عمر _: پيامبر خدا ، هنگامى كه نماز صبح را با مردم مى خواند ، رو به آنان مى كرد و مى فرمود : «آيا در ميان شما كسى بيمار شده است تا به عيادت او بروم؟».

اگر مى گفتند : نه ، مى فرمود : «آيا جنازه اى هست تا براى تشييع آن حاضر شوم؟».4219.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله ، يهودى اى را به هنگام بيمارى اش عيادت كرد .4220.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان :بيمار را عيادت كنند و تن درست را ديدار .4221.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :عيادت بيمار ، يكى از پسنديده ترين كارهاى نيك است . (1)4222.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :بر شما باد پاك دامنى و تلاش در انجام دادن وظايف دينى! در تشييع جنازه ، حاضر شويد و به عيادت بيماران برويد .4223.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في دُعائِهِ _ ) حلية الأولياء_ به نقل از وهب بن منبّه _: موسى عليه السلام گفت : پروردگارا! كدام بنده ات در پيشگاه تو محبوب تر است؟

فرمود : «كسانى كه بيماران را عيادت مى كنند ، به مادرانِ داغدار ، تسليت مى گويند و مردگان را تشييع مى كنند» .6 / 2پاداش عيادت4223.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در دعايش _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عيادت بيمار ، پاداشى بزرگ تر از تشييع جنازه دارد .

.


1- .در روضة الواعظين ، به جاى عبارت «من أحسن الحسنات عيادة المريض» كه متن برگزيده مؤلّف است ، عبارت «أحسن الحسنات عيادة المريض وأمرنا رسول اللّه عيادة المريض» آمده است؛ يعنى: «عيادت بيمار ، پسنديده ترينِ كارهاى نيك است و پيامبر خدا ، ما را به عيادت بيمار ، امر فرموده است» .

ص: 200

6 / 2ثَوابُ العِيادَةِ4226.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عِيادَةُ المَريضِ أعظَمُ أجرا مِنِ اتِّباعِ الجَنائِزِ . (1)4225.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :خُطا عائِدِ السَّقيمِ فيما بَينَهُ وبَينَ السَّقيمِ في رِياضِ الجَنَّةِ . (2)4226.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن عادَ مَريضا لَم يَزَل يَخوضُ الرَّحمَةَ حَتّى يَجلِسَ ، فَإِذا جَلَسَ اغتَمَسَ فيها . (3)4227.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :عائِدُ المَريضِ عَلى مَخارِفِ الجَنَّةِ . (4)4228.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صحيح مسلم عن ثوبان مولى رسول اللّه صلى الله عليه و آله عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن عاد مَريضا لَم يَزَل في خُرفَةِ الجَنَّةِ . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما خُرفَةُ الجَنَّةِ؟

قالَ : جَناها . (5)4229.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن عادَ مَريضا ناداهُ مُنادٍ مِنَ السَّماءِ بِاسمِهِ : يا فُلانُ ، طِبتَ وطابَ لَكَ مَمشاكَ بِثَوابٍ مِنَ الجَنَّةِ . (6) .


1- .الفردوس ، ج 3 ، ص 44 ، ح 4111 عن ابن عمر ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 97 ، ح 25154.
2- .الفردوس ، ج 2 ، ص 193 ، ح 2962 عن أبي هريرة.
3- .المجازات النبويّة ، ص 380 ، ح 295 ، كنز الفوائد ، ج 1 ، ص 379 عن جابر بن عبداللّه الأنصاري نحوه ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 229 ، ح 42؛ مسند ابن حنبل ، ج 5 ، ص 30 ، ح 14264 وفيه «يرجع» بدل «يجلس» ، صحيح ابن حبّان ، ج 7 ، ص 222 ، ح 2956 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 1 ، ص 501 ، ح 1295 ، السنن الكبرى ، ج 3 ، ص 534 ، ح 6583 كلّها عن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 100 ، ح 25171.
4- .المجازات النبويّة ، ص 113 ، ح 80 ؛ مسند ابن حنبل ، ج 8 ، ص 328 ، ح 22467 ، صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 1989 ، ح 39 ، صحيح ابن حبّان ، ج 7 ، ص 223 ، ح 2957 كلّها عن ثوبان وكلاهما نحوه ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 95 ، ح 25142.
5- .صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 1989 ، ح 42 ، مسند ابن حنبل ، ج 8 ، ص 325 ، ح 22452 ، المعجم الكبير ، ج 2 ، ص 101 ، ح 1445 ، سنن الترمذي ، ج 3 ، ص 299 ، ح 967 و ص 30 ، ح 968 كلاهما نحوه ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 101 ، ح 25179.
6- .الكافي ، ج 3 ، ص 121 ، ح 10 عن مسعدة بن صدقة ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 178 ، ح 2454 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، قرب الإسناد ، ص 13 ، ح 40 ، وفيهما «تبوّأت من الجنّة منزلاً» بدل «بثواب من الجنّة» ،بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 214 ، ح 1؛ سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 365 ، ح 2008 ، سنن ابن ماجة ، ج 1 ، ص 464 ، ح 1443 ،تاريخ دمشق ، ج 38 ، ص 371 ، كلّها عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 94 ، ح 25134.

ص: 201

4227.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گام هايى كه عيادت كننده بيمار از خانه خود تا نزد او برمى دارد ، در باغ هاى بهشتْ برداشته شود .4228.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به عيادت بيمارى برود ، [تا در راه است ،] پيوسته به درون رحمت ، گام مى گذارد و چون [نزد او] بنشيند ، به تمامى در رحمت ، غوطه ور مى شود . (1)4229.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عيادت كننده بيمار ، در راه بهشت گام مى نهد . (2)4230.عنه صلى الله عليه و آله :صحيح مسلم_ به نقل از ثوبان (وابسته پيامبر خدا) _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس به عيادت بيمارى برود ، در خرفه (3) بهشت است» . پرسيدند : خُرفه بهشت چيست؟

فرمود : «چيدن ميوه هايش» .4231.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بيمارى را عيادت كند ، منادى اى از آسمان او را مى خواند : «اى فلانى! خوش باش ، و گام برداشتنت به پاداش بهشت ، گوارايت باد!» . .


1- .سيّد رضى در تفسير اين حديث مى گويد: اين يك استعاره است و مقصود از آن نيز بيان فراوانى پاداش سرشار و ثواب بسيارى است كه عيادت كننده بيمار از آن برخوردار مى شود. از همين روى پيامبر صلى الله عليه و آله عيادت كننده را در اين حالت به كسى تشبيه كرده است كه در هنگام گام برداشتن به درون درياى رحمت الهى گام برمى دارد و هنگامى كه نزد بيمار مى نشيند ، به تمام وجود در آن دريا غوطه ور مى شود.
2- .سيّد رضى ، در تفسير اين روايت ، به دو احتمال پرداخته و در اين باره ، چنين گفته است: «در اين روايت ، بنا بر هر يك از دو تفسير، مجازى وجود دارد ؛ چه، اگر مقصود از مخارف [در متن حديث يعنى عائد المريض على مخارف الجنّة ] ، جمع كلمه مخرف به معناى چيدن نخل باشد، در اين صورت ، گويا پيامبر خدا براى كسى كه به عيادت بيمارى برود ، بر ورود وى به بهشت ، گواهى داده و آن را حتمى دانسته است تا جايى كه در حالى كه هنوز آن بنده در دنيا ، يعنى سراى تكليف به سر مى برد، از باب اعتماد كامل به بهشتى بودن وى و جاى گرفتن او در اين سراى امن، درباره وى با عبارتى به بيان حالش پرداخته كه گويا همين اكنون ، در بهشت جاى گرفته و آن جا استقرار يافته است. همين نكته ، خود مجازِ موجود در حديث است. اگر مقصود از مخارف ، جمع مخرفه به معناى راه باشد، چنان كه از يكى از صحابيان نيز نقل شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: وتركتكم على مثل مخرفة النعم؛ شما را بر گذرگاه آشكار نعمت ها گذاردم و آن را با گام هايى كه بر آن نهاده شده و آمد و شد فراوانى كه در آن صورت پذيرفته است ، نشانه گذارى كردم ، در اين صورت ، محلّ مجاز در سخن پيامبر صلى الله عليه و آله اين است كه ايشان ، عيادت كننده بيمار را به سانِ كسى دانسته كه در راهى گام نهاده است كه به بهشت مى رسد و او را به سراى جاودانگى راهبر مى شود» .
3- .مقصود از «خرفه» ، ميوه هاى نخل است كه به گاه رسيده شدن ، چيده مى شود. گويا آن كس كه به عيادت بيمار مى رود ، در پاداشى كه به چنگ مى آورد ، كسى را مى مانَد كه بر نخلى از نخل هاى بهشت است و ميوه هاى آن را مى چيند.

ص: 202

4232.عنه صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل عن أبي فاختة عن الإمام عليّ عليه السلام :إنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : ما عادَ مُسلِمٌ مُسلِما إلاّ صَلّى عَلَيهِ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ مِن حينِ يُصبِ_حُ إلى أن يُمسِيَ ، وجَعَلَ اللّهُ تَعالى لَهُ خَريفا فِي الجَنَّةِ

قالَ : فَقُلنا : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ومَا الخَريفُ؟ قالَ : السّاقِيَةُ الَّتي تَسقِي النَّخلَ . (1)4233.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :ضَمِنتُ لِسِتَّةٍ الجَنَّةَ : . . . ورَجُلٌ خَرَجَ يَعودُ مَريضا فَماتَ ، فَلَهُ الجَنَّةُ . (2)4234.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام :كانَ فيما ناجى بِهِ موسى عليه السلام رَبَّهُ أن قالَ : يا رَبِّ ما بَلَغَ مِن عِيادَةِ المَريضِ مِنَ الأَجرِ؟

فَقالَ اللّهُ عز و جل : اُوَكِّلُ بِهِ مَلَكا يَعودُهُ في قَبرِهِ إلى مَحشَرِهِ . (3)4235.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :أيُّما مُؤمِنٍ عادَ مُؤمِنا في اللّهِ عز و جل في مَرَضِهِ ، وَكَّلَ اللّهُ بِهِ مَلَكا مِنَ العُوّادِ يَعودُهُ في قَبرِهِ ، ويَستَغفِرُ لَهُ إلَى يَومِ القِيامَةِ . (4)4230.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :أيُّما مُؤمِنٍ عادَ مُؤمِنا مَريضا في مَرَضِهِ حينَ يُصبِحُ شَيَّعَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ ، فَإِذا قَعَدَ غَمَرَتهُ الرَّحمَةُ وَاستَغفَرُوا اللّهَ عز و جل لَهُ حَتّى يُمسِيَ ، وإن عادَهُ مَساءً كانَ لَهُ مِثلُ ذلِكَ حَتّى يُصبِ_حَ . (5) .


1- .مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 197 ، ح 702 ، تاريخ دمشق ، ج 21 ، ص 264 ، ح 4784 ، شعب الإيمان ، ج 6 ، ص 531 ، ح 9172 عن عبداللّه بن نافع عنه عليه السلام نحوه ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 208 ، ح 25693.
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 140 ، ح 384.
3- .الكافي ، ج 3 ، ص 121 ، ح 9 ، ثواب الأعمال ، ص 231 ، ح 1 كلاهما عن أبي الجارود ، كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 140 ، ح 387 ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 217 ، ح 11.
4- .الكافي ، ج 3 ، ص 120 ، ح 4 وص 121 ، ح 7 نحوه.
5- .الكافي ، ج 3 ، ص 120 ، ح 6 عن وهب بن عبد ربّه ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 177 ، ح 2452 ، المؤمن ، ص 58 ، ح 147 نحوه ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 224 ، ح 32 نقلاً عن الدعوات .

ص: 203

4231.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل_ به نقل از ابوفاخته ، از امام على عليه السلام: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : «هيچ مسلمانى ، مسلمان ديگر را عيادت نكند ، مگر اين كه از پگاه تا شامگاه ، هفتاد هزار فرشته بر او درود فرستند و خداوند ، براى او خريفى در بهشت قرار مى دهد» .

پرسيدم : اى اميرمؤمنان! مقصود از «خَريف» چيست؟

فرمود : «نهرى كه نخل را سيراب كند» .4232.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :براى شش تن ، بهشت را ضمانت مى كنم : ... مردى كه به عيادت بيمارى روانه شود و بميرد ، براى او بهشت است .4233.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :در مناجات هاى موسى عليه السلام با پروردگار خويش آمده است كه پرسيد : پروردگارا! پاداش عيادت بيمار به چه مرتبه اى رسيده است؟

خداوند عز و جل فرمود : «فرشته اى را با او مى گمارم كه تا رستاخيز ، وى را در قبرش عيادت كند» .4234.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر مؤمنى كه مؤمنى ديگر را در هنگام بيمارى اش براى خداوند عز و جل عيادت كند ، خداوند ، فرشته اى از فرشتگان عيادت كننده را با او مى گمارد كه در قبرش از وى عيادت نمايد و تا روز قيامت براى وى آمرزش بطلبد .4235.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر مؤمنى كه مؤمن بيمار ديگرى را در زمان بيمارى اش به هنگام صبح عيادت كند ، هفتاد هزار فرشته ، او را همراهى كنند و چون [ در نزد او] بنشيند ، رحمت ، او را در ميان مى گيرد و فرشتگان براى او از خداوند عز و جل آمرزش طلبند تا زمانى كه شامگاه فرا رسد ؛ و اگر هم او را شامگاهان عيادت كند ، او را پاداشى همانند باشد تا زمانى كه شب را به صبح برساند . .

ص: 204

4236.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ لِأَنَسٍ _ ) عنه عليه السلام :مَن عادَ مَريضا مِنَ المُسلِمينَ ، وَكَّلَ اللّهُ بِهِ أبَدا سَبعينَ ألفا مِنَ المَلائِكَةِ يَغشَون رَحلَهُ ويُسَبِّحونَ فيهِ ويُقَدِّسونَ ويُهَلِّلونَ ويُكَبِّرونَ إلى يَومِ القِيامَةِ ، نِصفُ صَلاتِهِم لِعائِدِ المَريضِ . (1)4237.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ لِأَنَسٍ _ ) الكافي عن عبداللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام :يَنبَغي لِلمَريضِ مِنكُم أن يُؤذِنَ إخوانَهُ بِمَرَضِهِ ، فَيَعودونَهُ فَيُؤجَرُ فيهِم ويُؤجَرونَ فيهِ .

قالَ : فَقيلَ لَهُ : نَعَم ، هُم يُؤجَرونَ بِمَمشاهُم إلَيهِ ، فَكَيفَ يُؤجَرُ هُوَ فيهِم؟

قالَ : فَقالَ : بِاكتِسابِهِ لَهُمُ الحَسَناتِ فَيُؤجَرُ فيهِم ، فَيُكتَبُ لَهُ بِذلِكَ عَشرُ حَسَناتٍ ، ويُرفَعُ لَهُ عَشرُ دَرَجاتٍ ، و يُمحى بِها عَنهُ عَشرُ سَيِّئاتٍ . (2)6 / 3آدابُ العِيادَةِأ _ العِيادَةُ بَعدَ ثَلاثَةِ أَيّامٍ4237.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ خطاب به اَ نَس _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يُعادُ المَريضُ إلاّ بَعدَ ثَلاثٍ . (3) .


1- .الكافي ، ج 3 ، ص 120 ، ح 5 عن صفوان الجمّال ، بحار الأنوار ، ج 59 ، ص 187 ، ح 36.
2- .الكافي ، ج 3 ، ص 117 ، ح 1 ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 174 ، ح 2440 ، مستطرفات السرائر ، ص 86 ، ح 35 وفيه «حسنة» بدل «عشر حسنات» ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 218 ، ح 12.
3- .المعجم الأوسط ، ج 4 ، ص 18 ، ح 3503 ، الفردوس ، ج 5 ، ص 159 ، ح 7811 كلاهما عن أبي هريرة وفيه «لا تجب عيادة» بدل «لا يعاد» ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 103 ، ح 25188.

ص: 205

6 / 3آداب عيادت
الف _ عيادت، پس از سه روز

4238.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ هنگامى كه على عليه السلام از ايشان ، درباره اين ) امام صادق عليه السلام :هر كس بيمارى از مسلمانان را عيادت كند ، خداوند براى هميشه ، هفتاد هزار فرشته را با او مى گمارد كه به خانه او در مى آيند و در آن تا روز قيامت ، تسبيح و تقديس خداوند و «لا اله إلاّ اللّه » و «اللّه اكبر» مى گويند و نيمى از نماز آنان براى عيادت كننده بيمار است .4239.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن سنان ، از امام صادق عليه السلام: «بايسته است بيمار شما ، برادران خويش را از بيمارى خود ، آگاه سازد تا آنان ، به عيادت وى بروند و هم او به سبب كار آنان ، پاداشى يابد و هم آنان ، در برابر آنچه براى او كرده اند ، پاداش بگيرند» .

در اين هنگام گفته شد : آرى . [مى فهميم كه] آنان با رفتن به عيادت بيمار ، پاداش مى گيرند ؛ امّا او چگونه به سبب كار آنان ، پاداش مى يابد؟

فرمود : «به اين سبب كه واسطه كسب حَسَنات از سوى آنان شده است ، به سبب آنان پاداش مى يابد و بدين واسطه ، براى او ده حسنه نوشته مى شود ، ده مرتبه مقامش بالاتر برده مى شود و بدين وسيله ، ده گناه از او محو مى گردد» .6 / 3آداب عيادتالف _ عيادت، پس از سه روز4241.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيمار عيادت نشود ، مگر پس از سه روز .

.

ص: 206

ب _ عِيادَةُ مَن لا يَعودُكُ4243.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :عُد مَن لا يَعودُكُ ، وأهدِ إلى مَن لا يُهدي إلَيكَ . (1)ج _ إتحافُ المَريضِ4242.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي عن مولىً لجعفر بن محمّد عليهماالسلام :مَرِضَ بَعضُ مَواليهِ فَخَرَجنا إلَيهِ نَعودُهُ ، ونَحنُ عِدَّةٌ مِن مَوالي جَعفَرٍ ، فَاستَقبَلَنا جَعفرٌ عليه السلام في بَعضِ الطَّريقِ ، فَقالَ لَنا :

أينَ تُريدونَ؟

فَقُلنا : نُريدُ فُلانا نَعودُهُ .

فَقالَ لَنا : قِفوا ، فَوَقَفنا . فَقالَ : مَعَ أحَدِكُم تُفّاحَةٌ أو سَفَرجَلَةٌ أو اُتُرجَّةٌ أو لُعقَةٌ مِن طِيبٍ أو قِطعَةٌ مِن عودِ بَخورٍ؟

فَقُلنا : ما مَعَنا شَيءٌ مِن هذا .

فَقالَ : أما تَعلَمونَ أنَّ المَريضَ يَستَريحُ إلى كُلِّ ما اُدخِلَ بِهِ عَلَيهِ ! (2)د _ التَّلَطُّفُ لِلْمَريضِ4244.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ أحَدُكُم عَلى مَريضٍ فَليُصافِحهُ ، وَليَضَع يَدَهُ عَلى جَبهَتِهِ ، وَليَسأَلهُ كَيفَ هُوَ ، وَليُنسِئ لَهُ فِي الأَجَلِ ويَسأَ لُهُ أن يَدعُوَ لَهُم ، فَإِنَّ دُعاءَ المَريضِ كَدُعاءِ المَلائِكَةِ . (3)4245.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :سنن الترمذي عن أبي اُمامة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَمامُ عِيادَةِ المَريضِ أن يَضَعَ أحَدُكُم يَدَهُ عَلى جَبهَتِهِ _ أو قالَ : عَلى يَدِهِ _ فَيَسأَل_ُهُ كَيفَ هُوَ . (4) .


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 300 ، ح 4076؛ التاريخ الكبير ، ج 1 ، ص 410 ، ح 1307 عن أيّوب بن ميسرة وليس فيه «وأهد .. .» ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 97 ، ح 25150.
2- .الكافي ، ج 3، ص118، ح 3 ، مكارم الأخلاق، ج2، ص178، ح 2459 ، بحار الأنوار، ج81 ، ص227، ح 39.
3- .شعب الإيمان ، ج 6 ، ص 541 ، ح 9214 عن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 103 ، ح 25191.
4- .سنن الترمذي ، ج 5 ، ص 76 ، ح 2731 ، مسند ابن حنبل ، ج 8 ، ص 290 ، ح 22299 ، المعجم الكبير ، ج 8 ، ص 212 ، ح 7854 كلّها عن أبي اُمامة ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 95 ، ح 25141 ؛ الكافي ، ج 3 ، ص 118 ، ح 5 عن أبي يحيى عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 174 ، ح 2439 كلاهما نحوه ، الأمالي للطوسي ، ص 639 ، ح 1319 عن أبي اُمامة ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 223 ، ح 27.

ص: 207

ب _ عيادت كسى كه به عيادتت نيامده است
ج _ هديه دادن به بيمار
د _ مهربانى با بيمار

ب _ عيادت كسى كه به عيادتت نيامده است4247.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :به عيادت كسى كه به عيادتت نيامده برو ، و به كسى كه به تو هديده اى نداده هديه بده.ج _ هديه دادن به بيمار4245.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از يكى از وابستگان امام صادق عليه السلام: يكى از وابستگان امام صادق عليه السلام بيمار شد و ما كه شمارى از وابستگان او بوديم ، روانه عيادت آن بيمار شديم . در ميانه راه ، امام صادق عليه السلام با ما رويارو شد و پرسيد : «آهنگ كجا داريد؟».

گفتيم : آهنگ فلان كس داريم تا از او عيادت كنيم .

فرمود : «بِايستيد» .

ما ايستاديم . پس فرمود : «آيا سيب ، بِهْ ، يا قطعه اى عود به همراه داريد؟».

گفتيم : هيچ يك از اين چيزها را همراه نداريم .

فرمود : «آيا نمى دانيد كه بيمار از آنچه نزد وى مى برند ، احساس آرامش مى كند؟».د _ مهربانى با بيمار4247.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون كسى از شما بر بيمارى وارد شود ، با او دست بدهد ، دست خويش بر پيشانى وى نهد ، احوالپرسى كند ، آرزوى درازتر شدن عمر وى نمايد و از او بخواهد برايش دعا كند؛ چرا كه دعاى بيمار ، به سان دعاى فرشتگان است.4248.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سنن الترمذى_ به نقل از ابو امامه: پيامبر خدا فرمود: «كامل شدن عيادت بيمار ، به آن است كه هر يك از شما ، دستِ خويش را بر پيشانى بيمار بگذارد» يا فرمود: «بر روى دست وى بگذارد و از حال او بپرسد».

.

ص: 208

ه _ الدُّعاءُ لِلْمَريضِ4250.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلتُم عَلَى المَريضِ فَنَفِّسوا لَهُ في أجَلِهِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ لا يَرُدُّ شَيئا ويُطَيِّبُ بِنَفسِهِ (1) .4251.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله_ في دُعائِهِ لِمَريضٍ عِندَ عِيادَتِهِ لَهُ: اللّهُمَّ آجِرهُ عَلى وَجَعِهِ ، وعافِهِ إلى مُنتَهى أجَلِهِ . (2)4252.عنه صلى الله عليه و آله :السنن الكبرى عن ابن عبّاس :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا عادَ المَريضَ جَلَسَ عِندَ رَأسِهِ ، ثُمَّ قالَ سَبعَ مَرّاتٍ :

«أسأَلُ اللّهَ العَظيمَ رَبَّ العَرشِ العَظيمِ أن يَشفِيَكَ» ، فَإِن كانَ في أجَلِهِ تَأخيرٌ عوفِيَ مِن وَجَعِهِ ذلِكَ . (3)4249.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صحيح البخاري عن عائشة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا أتى مَريضا أو اُتِيَ بِهِ ، ق_الَ :

«أذهِبِ البَأسَ رَبَّ النّاسِ ، اِشفِ وأنتَ الشّافي ، لاشِفاءَ إلاّ شِفاؤُكَ ، شِفاءً لا يُغادِرُ سُقما» . (4) .


1- .سنن الترمذي ، ج 4 ، ص 412 ، ح 2087 ، سنن ابن ماجة ، ج 1 ، ص 462 ، ح 1438 ، المصنّف لابن أبي شيبة ، ج 3 ، ص 124 ، ح 5 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 91 ، ح 25124؛ كنز الفوائد ، ج 1 ، ص 379 وفيه «يطبّب» بدل «يطيّب» ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 225 ، ح 33.
2- .نثر الدرّ ، ج 1 ، ص 155.
3- .السنن الكبرى للنسائي ، ج 6 ، ص 258 ، ح 10882 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 4 ، ص 236 ، ح 7487 ، سنن أبي داوود ، ج 3 ، ص 187 ، ح 3106 نحوه وفيه «عن النبيّ صلى الله عليه و آله : من عاد .. .» بدل «كان النبيّ صلى الله عليه و آله إذا عاد .. .» ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 93 ، ح 25132؛ مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 245 ، ح 2594 ، الدعوات ، ص 223 ، ح 613 عن ابن عبّاس وكلاهما نحوه وفيهما «قال النبيّ صلى الله عليه و آله : من دخل على مريض فقال.. .».
4- .صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 2148 ، ح 5351 ، صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 1722 ، ح 47 ، سنن الترمذي ، ج 5 ، ص 561 ، ح 3565 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال ، ج 7 ، ص 135 ، ح 18372؛ مكارم الأخلاق: ج 2 ، ص 245 ، ح 2593 ، المناقب لابن شهرآشوب ، ج 1 ، ص 116 عن محمّد بن خاطب ، الأمالي للطوسي ، ص 638 ، ح 1315 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 222 ، ح 24.

ص: 209

ه _ دعا براى بيمار

ه _ دعا براى بيمار4251.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون بر بيمار درآمديد ، براى وى ، آرزوى عمر دراز كنيد؛ چه ، اين [دعا] چيزى [از اجل او] را دفع نمى كند ، امّا مايه خرسندى وى مى شود.4252.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در دعاى خود به هنگام عيادت يك بيمار _ :خداوندا! او را بر دردش پاداش ده ، و او را تا پايان عمرش عافيت عطا كن.4253.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :السنن الكبرى_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه به عيادت بيمارى مى رفت ، بالاى سر او مى نشست و سپس ، هفت بار مى گفت: «از خداوند بزرگ ، پروردگار عرش عظيم ، مسئلت دارم كه شفايت دهد». پس اگر هنوز اجل آن شخص فرا نرسيده بود ، از آن بيمارى شفا مى يافت.4254.عنه صلى الله عليه و آله :صحيح البخارى_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، چون نزد بيمارى مى رفت يا بيمارى را نزد وى مى آوردند ، مى گفت: «درد را ببر ، اى پروردگار مردمان! شفا ده كه تو خود ، شفا دهنده اى. شفايى جز شفاى تو نيست. شفايى [ده] كه [چون بيايد ،] هيچ بيمارى اى بر جاى نگذارد».

.

ص: 210

4255.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صحيح مسلم عن أبي سعيد :إنَّ جَبرَئيلَ أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، اِشتَكَيتَ؟

فَقالَ : نَعَم .

قالَ : «بِاسمِ اللّهِ أرقيكَ ، مِن كُلِّ شَيءٍ يُؤذيكَ ، مِن شَرِّ كُلِّ نَفسٍ أو عَينٍ حاسِدٍ ، اللّهُ يَشفيكَ ، بِاسمِ اللّهِ أرقيكَ» . (1)و _ طَلَبُ الدُّعاءِ مِنَ المَريضِ4257.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلتَ عَلى مَريضٍ فَمُرهُ أن يَدعُوَ لَكَ ؛ فَإِنَّ دُعاءَهُ كَدُعاءِ المَلائِكَةِ . (2)4258.مسند أبي يعلى عن أبي برزة :الإمام الصادق عليه السلام :مَن عادَ مَريضا فِي اللّهِ ، لَم يَسأَلِ المَريضُ لِلعائِدِ شَيئا إلاَّ استَج_ابَ اللّهُ لَ_هُ . (3) .


1- .صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 1718 ، ح 40 ، سنن ابن ماجة ، ج 2 ، ص 1164 ، ح 3523 ، سنن الترمذي ، ج 3 ، ص 303 ، ح 972 ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 58 ، ح 28353؛ الأمالي للطوسي ، ص 638 ، ح 1316 ، بحار الأنوار ،ج 18 ، ص 268 ، ح 31 وراجع الكافي ، ج 8 ، ص 109 ، ح 88 .
2- .سنن ابن ماجة ، ج 1 ، ص 463 ، ح 1441 عن عمر بن الخطّاب؛ الكافي ، ج 3 ، ص 117 ، ح 3 عن سيف بن عميرة ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 173 ، ح 2434 ، مشكاة الأنوار ، ص 488 ، ح 1629 كلّها عن الإمام الصادق عليه السلام و ح 1630 عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام وكلّها نحوه ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 219 ، ح 15 .
3- .ثواب الأعمال ، ص 230 ، ح 3 عن أبي عبيدة الحذّاء ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 178 ، ح 2457 ، الدعوات ، ص 222 ، ح 607 ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 217 ، ح 10.

ص: 211

و _ التماس دعا از بيمار

4253.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صحيح مسلم_ به نقل از ابو سعيد خُدْرى _: جبرئيل ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى محمّد! آيا بيمار شده اى؟ فرمود: «آرى».

گفت: به نام خدا ، تو را از هر آنچه آزارت دهد ، از شرّ هر كس و يا هر چشم حسود ، به پناه خداوند در مى آورم. خداوند ، شفايت دهد. به نام خدا ، بر تو تعويذ مى نهم.و _ التماس دعا از بيمار4255.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون بر بيمارى وارد شدى ، از او بخواه برايت دعا كند؛ چرا كه دعاى او ، به سانِ دعاى فرشتگان است.4256.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر كس بيمارى را براى خدا عيادت كند ، آن بيمار براى عيادت كننده ، از خداوند چيزى نخواهد مگر آن كه خداوند دعايش را استجابت كند.

.

ص: 212

راجع:ج1 ، ص 206 ، ح 280 .

ز _ عَدَمُ الأَكلِ عِندَ الْمريضِ4259.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يَأكُلَ العائِدُ عِندَ العَليلِ ، فَيُحبِطَ اللّهُ أجرَ عِيادَتِهِ . (1)ح _ تَخفيفُ الجُلوسِ عِندَ الْمريضِ4261.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أعظَمُ العِيادَةِ أجرا أخَفُّها . (2)4262.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :العِيادَةُ فُواقَ ناقَةٍ . (3)4263.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ العِيادَةِ أجرا ، سُرعَةُ القِيامِ مِن عِندِ المَريضِ . (4)4259.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :خَيرُ العِيادَةِ أخَفُّها . (5)4260.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :أعظَمُكُم أجراً فِي العِيادَةِ أخَفُّكُم جُلوساً . (6) .


1- .دعائم الإسلام ، ج 1 ، ص 218 ، بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 228 ، ح 41.
2- .مسند البزّار ، ج 2 ، ص 255 ، ح 663 عن عليّ بن عمر بن الإمام عليّ عليه السلام عن أبيه عن جدّه ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 97 ، ح 25149.
3- .شعب الإيمان ، ج 6 ، ص 543 ، ح 9222 ، الفردوس ، ج 3 ، ص 80 ، ح 4224 كلاهما عن أنس ، ربيع الأبرار ، ج 4 ، ص 105 ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 97 ، ح 25155؛ الكافي ، ج 3 ، ص 118 ، ح 2 عن عبداللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «العيادة قدر فواق ناقة أو حلب ناقة».
4- .كنز العمّال ، ج 9 ، ص 97 ، ح 25153 نقلاً عن الفردوس عن جابر.
5- .مسند الشهاب ، ج 2 ، ص 218 ، ح 1221 عن عثمان بن عفّان ، شعب الإيمان ، ج 6 ، ص 542 ، ح 9218 عن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 94 ، ح 25139.
6- .مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 178 ، ح 2455.

ص: 213

ز _ نخوردن چيزى نزد بيمار
ح _ كم نشستن نزد بيمار

همچنين ، ر. ك: ج1 ، ص207 ح 280 .

ز _ نخوردن چيزى نزد بيمار4263.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :پيامبر خدا ، از اين كه عيادت كننده نزد بيمار چيزى خورد ، نهى فرمود ، مبادا كه خداوند ، پاداش عيادت او را از ميان ببرد.ح _ كم نشستن نزد بيمار4265.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پُر پاداش ترين عيادت ، سبُك ترينِ آن است.4266.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عيادتِ به اندازه زمان يك بار فشردن پستان شتر ، مناسب است.4267.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پُر پاداش ترين عيادت ، [عيادت همراه با] زود برخاستن از نزد بيمار است.4268.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين عيادت ، سبُك ترينِ آن است.4269.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :در عيادت ، آن كس از شما بيشترين پاداش را مى برد كه كمتر از همه بنشيند.

.

ص: 214

4264.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ مِن أعظَمِ العُوّادِ أجراً عِندَ اللّهِ عز و جل لَمَن إذا عادَ أخاهُ خَفَّفَ الجُلوسَ ، إلاّ أن يَكونَ المَريضُ يُحِبُّ ذلِكَ ويُريدُهُ ويَسأَل_ُهُ ذلِكَ . (1)ط _ الإِغبابُ في الِعيادَةِ4266.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أغِبّوا فِي العِيادَةِ . (2)4267.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :أغِبّوا فِي العِيادَةِ وأربِعوا ، إلاّ أن يَكونَ مَغلوباً . (3)4268.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :عودوا غِبّاً ، فَإِن اُغمِيَ عَلى مَريضٍ فَحتّى يُفيقَ . (4)4269.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :أغِبّوا فِي العِيادَةِ وأربِعوا فِي العِيادَةِ ، وخَيرُ العِيادَةِ أخَفُّها ، إلاّ أن يَكونَ مَغلوباً فَلا يُعاد . (5)4270.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :لاتَكونُ عِيادَةٌ في أقَلَّ مِن ثَلاثَةِ أيّامٍ ، فَإِذا وَجَبَت فَيومٌ ويَومٌ لا ، فَإِذا طالَتِ العِلَّةُ تُرِكَ المَريضُ وعِيالُهُ . (6)4271.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عِيادَةُ المَريضِ أوَّلَ يَومٍ فَريضَةٌ ، وما بَعدَ ذلِكَ تَطَوُّعٌ . (7) .


1- .الكافي ، ج 3 ، ص 118 ، ح 6 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، قرب الإسناد ، ص 13 ، ح 39 ، مستطرفات السرائر ، ص 124 ، ح 4 كلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 214 ، ح 1.
2- .تاريخ بغداد ، ج 11 ، ص 334 ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 97 ، ح 25152 نقلاً عن مسند أبي يعلى وزاد فيه «وأربِعوا» وكلاهما عن جابر بن عبداللّه .
3- .الأمالي للطوسي ، ص 639 ، ح 1318 عن جابربن عبداللّه ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 222 ، ح 26؛ المرض والكفّارات لابن أبي الدنيا ، ص 168 ، ح 212.
4- .الفردوس ، ج 3 ، ص 81 ، ح 4226 عن عائشة.
5- .شعب الإيمان ، ج 6 ، ص 542 ، ح 9218 عن جابربن عبداللّه ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 103 ، ح 25187 نقلاً عن الديلمي عن أنس نحوه.
6- .الكافي ، ج 3 ، ص 117 ، ح 1 ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 175 ، ح 2443 نحوه ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 226 ، ح 37.
7- .الفردوس ، ج 3 ، ص 44 ، ح 4111 عن ابن عبّاس.

ص: 215

ط _ يك روز در ميان عيادت كردن

4270.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :پُر پاداش ترين عيادت كنندگان نزد خداوند عز و جل ، كسى است كه چون برادر خويش را عيادت كند سبُك بنشيند ، مگر آن كه بيمار ، خود نشستن نزد وى را دوست داشته باشد ، آن را بخواهد و از وى خواستار آن شود.ط _ يك روز در ميان عيادت كردن4272.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك روز در ميان ، عيادت كنيد.4273.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك روز در ميان و دو روز در ميان ، عيادت كنيد ، مگر آن كه بيمار ، شكست خورده بيمارى خويش [و حال او وخيم] باشد.4274.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك روز در ميان ، عيادت كنيد و اگر بيمارى بيهوش شده باشد ، تا زمان به هوش آمدنش.4272.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك روز در ميان ، عيادت كنيد و سه روز در ميان ، عيادت كنيد. بهترينِ عيادت ها، سبُك ترين آنهاست ، مگر آن كه [حالش وخيم] باشد ، كه در اين صورت ، او را عيادت نكنند.4273.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :در كمتر از سه روز ، عيادتى نيست و آن گاه كه عيادت لازم شود ، يك روز در ميان باشد. اگر هم بيمارى به درازا انجامد ، بيمار به كسانش وا گذارده مى شود.4274.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عيادت بيمار در روز نخست ، واجب است و پس از آن ، دل بخواه.

.

ص: 216

6 / 4مَن اُكِّدَت عِيادَتُهُ مِنَ المَرضىأ _ المُؤمِنُ4275.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لِلمُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ سَبعَةُ حُقوقٍ واجِبَةٍ مِنَ اللّهِ عز و جل عَلَيهِ : . . . وأن يَعودَهُ في مَرَضِهِ . (1)4276.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :حَقُّ المُسلِمِ عَلَى المُسلِمِ خَمسٌ : رَدُّ السَّلامِ ، وعِيادَةُ المَريضِ و . . . . (2)4277.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :يُعَيِّرُ اللّهُ عز و جل عَبداً مِن عِبادِهِ يَومَ القِيامَةِ فَيقَولُ : عَبدي ما مَنَعَكَ إذ مَرِضتُ أن تَعودَني؟

فَيقَولُ : سُبحانَكَ ! أنتَ رَبُّ العِبادِ لا تَألَمُ ولا تَمرَضُ .

فَيَقولُ : مَرِضَ أخوكَ المُؤمِنُ فَلَم تَعُدهُ ، وَعِزَّتي وجَلالي لَو عُدتَهُ لَوَجَدتَني عِندَهُ ، ثُمَّ لَتَكَلَّفتُ بِحَوائِجِكَ فَقَضَيتُها لَكَ ، وذلِكَ مِن كَرامَةِ عَبدِيَ المُؤمِنِ ، وأنَا الرَّحمنُ الرَّحيمُ . (3) .


1- .كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 398 ، ح 5850 عن مسعدة بن صدقة ، الأمالي للصدوق ، ص 84 ، ح 51 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مشكاة الأنوار ، ص 148 ، ح 352 ، بحارالأنوار ، ج 74 ، ص 222 ، ح 3.
2- .صحيح البخاري ، ج 1 ، ص 418 ، ح 1183 ، السنن الكبرى للنسائي ، ج 6 ، ص 64 ، ح 10049 ، صحيح ابن حبّان ، ج 1 ، ص 476 ، ح 241 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 28 ، ح 24770؛ الكافي ، ج 2 ، ص 171 ، ح 6 عن عليّ بن عقبة عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه.
3- .الأمالي للطوسي ، ص 629 ، ح 1295 عن إسحاق بن جعفر العلوي أخو الإمام الكاظم عليه السلام ، جامع الأخبار ، ص 464 ، ح 1307 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، المؤمن ، ص 61 ، ح 156 عن الإمام الباقر والإمام الصادق عليهماالسلامنحوه ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 219 ، ح 18.

ص: 217

6 / 4بيمارانى كه بر عيادت آنان تأكيد شده است
الف _ مؤمن

6 / 4بيمارانى كه بر عيادت آنان تأكيد شده استالف _ مؤمن4281.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن بر مؤمن ، هفت حق دارد كه خداوند عز و جل ، آنها را بر او واجب ساخته است : ... و يكى آن كه او را در بيمارى اش عيادت كند.4278.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حقّ مسلمان بر مسلمان ، پنج چيز است: پاسخ دادن سلام ، عيادت بيمار و... .4279.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل ، در روز قيامت ، بنده اى از بندگان خويش را نكوهش مى كند و مى گويد: «بنده من! چه چيز تو را از اين ، باز داشت كه چون بيمار شدم ، عيادتم كنى؟».

بنده مى گويد: سبحان اللّه ! تو پروردگارِ بندگانى كه نه دردى بر تو عارض مى شود و نه بيمار مى شوى.

خداوند مى گويد: «برادر مؤمنت ، بيمار شد و او را عيادت نكردى. به عزّت و جلالم سوگند ، اگر او را عيادت كرده بودى ، مرا نزد او مى يافتى و پس از آن ، خود ، عهده دار حاجت هايت مى شدم و آنها را برايت بر مى آوردم؛ و اين همه از كرامت بنده مؤمن من است و من ، خداى بخشاينده مهربانم».

.

ص: 218

4280.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله عن اللّه عز و جل _ فِي الحَديثِ القُدسِيِّ _ :مَرِضتُ فَلَم يَعُدنِي ابنُ آدَمَ ، وظَمِئتُ فَلَم يَسقِنِي ابنُ آدَمَ .

فَقُلتُ : أتَمرَضُ يا رَبِّ؟ !

قالَ : يَمرَضُ العَبدُ مِن عِبادي مِمَّن فِي الأَرضِ فَلا يُعادُ ؛ فَلَو عادَهُ كانَ ما يَعودُهُ لي ، ويَظمَأُ فِي الأَرضِ فَلا يُسقى ؛ فَلَو سُقِيَ كانَ ما سَقاهُ لي . (1)ب _ بَنو هاشِمٍ4282.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عِيادَةُ بَني هاشِمٍ فَريضَةٌ ، وزِيارَتُهُم سُنَّةٌ . (2)ج _ العَشيرَةُ4284.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام: أكرِم عَشيرَتَكَ ؛ فَإِنَّهُم جَناحُكَ الَّذيِ بِه تَطيرُ . . . وعُد سَقيمَهُم . (3)د _ المَساكينُ4286.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِأَبي ذَرٍّ: جالِسِ المَساكينَ ، وعُدهُم إذا مَرِضوا . (4)4287.عنه صلى الله عليه و آله :سنن النسائي عن أبي اُمامة بن سهل بن حنيف :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَعودُ المَساكينَ ويَسأَلُ عَنهُم . (5) .


1- .مسند ابن حنبل ، ج 3 ، ص 370 ، ح 9253 ، صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 1990 ، ح 43 نحوه وكلاهما عن أبي هريرة.
2- .جامع الأحاديث للقمّي ، ص 101 ، بحارالأنوار ، ج 96 ، ص 234 ، ح 33 نقلاً عن الإمامة والتبصرة.
3- .تحف العقول ، ص 87 ، بحارالأنوار ، ج 77 ، ص 233 ، ح 2 ؛ كنز العمّال ، ج 16 ، ص 183 ، ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
4- .الدعوات ، ص 224 ، ح 620 وص 277 ، ح 801 .
5- .سنن النسائي ، ج 4 ، ص 40 ، الموطّأ ، ج 1 ، ص 227 ، ح 15 ، تاريخ دمشق ، ج 8 ، ص 326 ، كنز العمّال ، ج 15 ، ص 720 ، ح 42869.

ص: 219

ب _ بنى هاشم
ج _ خاندان
د _ بينوايان

4288.عنه صلى الله عليه و آله ( _ أنّه كان يقول _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در گفتگو با خداوند (در حديث قدسى) _: خداوند فرمود: «اى آدمى زاده! بيمار شدم و مرا عيادت نكردى. اى آدمى زاده! تشنه شدم و سيرابم نساختى؟» .

گفتم: پروردگارا! آيا تو بيمار مى شوى؟!

فرمود: «بنده اى از بندگانم از همه آنها كه بر روى زمين اند ، بيمار مى شود و او را عيادت نمى كنند. اگر كسى او را عيادت مى كرد ، عيادتش براى من مى بود؛ و بنده ام در زمين تشنه مى شود و او را آبى نمى دهند. اگر كسى او را آبى مى رسانْد ، آب دادنِ به او [همانند] آب دادنِ به من بود».ب _ بنى هاشم4282.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عيادت بنى هاشم ، واجب است و زيارت آنان ، مستحب.ج _ خاندان4284.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در توصيه هاى ايشان به فرزندش امام حسن عليه السلام: خاندانت را گرامى بدار ، كه آنان ، بال و پَر تو اند كه با آنها پرواز مى كنى... و به عيادت بيمارانشان برو.د _ بينوايان4286.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ خطاب به ابوذر _: با بينوايان ، همنشين شو و چون بيمار شوند ، عيادتشان كن.4287.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سنن النسائى_ به نقل از ابوامامة بن سهل بن حنيف _: پيامبر خدا ، بينوايان را عيادت مى كرد و از حال آنان مى پرسيد.

.

ص: 220

6 / 5مَن لا يُعادُ مِنَ المَرضى4290.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ لايُعادونَ : صاحِبُ الضِّرسِ ، وصاحِبُ الرَّمَدِ ، وصاحِبُ الدُّمَّلِ . (1)4291.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :شارِبُ الخَمرِ لا يُعادُ إذا مَرِضَ . (2)6 / 6ما لا يَنبَغي في مُواجَهَةِ المَريضِ4294.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَأى أحَدُكُم بِأَخيهِ بَلاءً ، فَليَحمَدِ اللّهَ عز و جل ولا يُسمِعهُ ذلِكَ . (3)4290.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :أقِلّوا مِنَ النَّظَرِ إلى أهلِ البَلاءِ ولا تَدخُلوا عَلَيهِم ، وإذا مَرَرتُم بِهِم فَأَسرِعُوا المَشيَ لايُصيبُكم ما أصابَهُم . (4) .


1- .شعب الإيمان ، ج 6 ، ص 535 ، ح 9188 ، المعجم الأوسط ، ج 1 ، ص 55 ، ح 152 ، عيون الأخبار لابن قتيبة ، ج 3 ، ص 44 كلاهما نحوه و كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال ، ج 9 ، ص 103 ، ح 25189.
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 396 ، ح 4 وص 397 ، ح 5 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، الدعوات ، ص 260 ، ح 743 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 58 ، ح 5091 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار ، ج 81 ، ص 267 ، ح 25.
3- .ذيل تاريخ بغداد لابن النجّار ، ج 18 ، ص 222 ، ح 795 عن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال ، ج 2 ، ص 142 ، ح 3510.
4- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 106 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار ، ج 62 ، ص 213 ، ح 9.

ص: 221

6 / 5بيمارانى كه نبايد عيادت شوند
6 / 6آنچه روياروى بيمار ، نبايد انجام داد

6 / 5بيمارانى كه نبايد عيادت شوند4293.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه طايفه عيادت نشوند: گرفتارِ دندانْ درد ، گرفتار چشمْ درد ، و آن كه در بدن ، دُمَلى دارد.4294.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شرابخوار ، چون بيمار شود ، او را عيادت نكنند.6 / 6آنچه روياروى بيمار ، نبايد انجام داد4297.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر كسى از شما ، برادر خويش را گرفتار بلايى ببيند ، خداوند عز و جل را [بر سلامت خويش] بستايد ، و البته اين حمد گفتن را به گوش بيمار نرساند.4298.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گرفتار شدگانِ به بلا را كمتر تماشا كنيد و بر آنان ، وارد نشويد و چون با آنان برخورد كرديد ، راه رفتنِ خويش را تندتر كنيد تا آنچه بدانان رسيده است ، به شما نيز نرسد.

.

ص: 222

4299.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :لاتُديمُوا النَّظَرَ إلَى المَجذومينَ . (1)4300.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :لاتُديمُوا النَّظَرَ إلى أهلِ البَلاءِ وَالمَجذومينَ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ يَحزُنُهُم . (2) .


1- .سنن ابن ماجة ، ج 2 ، ص 1172 ، ح 3543 ، التاريخ الكبير ، ج 1 ، ص 138 ، ح 417 ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 502 ، ح 2075 كلّها عن ابن عبّاس وص 169 ، ح 581 عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها الإمام الحسين عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله وزاد فيه «وإذا كلّمتموهم فليكن بينكم وبينهم قيد رمح» ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 55 ، ح 28339.
2- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 106 عن محمّد بن سنان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، مشكاة الأنوار ، ص 67 ، ح 102 عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «لاتنظروا» بدل «لاتديموا النظر» وليس فيه «والمجذومين» ، بحارالأنوار ، ج 75 ، ص 16 ، ح 11.

ص: 223

4301.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به جذاميان ، نگاه پيوسته ميفكنيد.4295.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به گرفتار شدگان بلا و جذاميان ، نگاهِ پيوسته ميفكنيد؛ چه ، اين كار ، آنان را اندوهگين مى كند. .

ص: 224

. .

ص: 225

بخش سوم : مباحث مربوط به اندام ها و دستگاه هاى بدن

اشاره

بخش سوم : مباحث مربوط به اندام ها و دستگاه هاى بدنفصل يكم : قلب و عروقفصل دوّم : مغز و اعصابفصل سوّم : چشمفصل چهارم : گ_وشفصل پنجم : دستگاه تنفسفصل ششم : دهان و دندانفصل هفتم : دستگاه گوارشفصل هشتم : خون و سپرزفصل نهم : پوستفصل دهم : م_وفصل يازدهم : ن_اخ_نفصل دوازدهم : استخوان هافصل سيزدهم : دستگاه تناسل و دفع ادرارفصل چهاردهم : جنين

.

ص: 226

الفصل الأوّل : القلب والعروق1 / 1الإِشارَةُ إلَى ما فيهِما مِنَ الحِكمَةِ4308.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ فِي الرَّجُلِ مُضغَةً إذا صَحَّت صَحَّ لَها سائِرُ جَسَدِهِ ، وإن سَقِمَت سَقِمَ لَها سائِرُ جَسَدِهِ _ قَلبَهُ _ . (1)4309.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَم يَبتَلِ البَدَنَ بِداءٍ (2) حَتّى جَعَلَ لَهُ دَواءً يُعالَجُ بِهِ ، ولِكُلِّ صِنفٍ مِنَ الدّاءِ صِنفٌ مِنَ الدَّواءِ وتَدبيرٌ ونَعتٌ ، وذلِكَ أنَّ هذِهِ الأَجسامَ اُسِّسَت عَلى مِثالِ المُلكِ .

فَمَلِكُ الجَسَدِ هُوَ القَلبُ ، وَالعُمّالُ العُروقُ فِي الأَوصالِ (3) وَالدِّماغِ ، وبَيتُ المَلِكِ قَلبُهُ ، وأرضُهُ الجَسَدُ ، وَالأَعوانُ يَداهُ ورِجلاهُ وعَيناهُ وشَفَتاهُ و لِسانُهُ واُذُناهُ . (4) .


1- .كنز العمّال ، ج 1 ، ص 243 ، ح 1223 نقلاً عن ابن السني وأبي نعيم في الطبّ وشُعب الإيمان عن النعمان بن بشير.
2- .في بحار الأنوار : «العبد المؤمن ببلاء» بدل «البدن بداء».
3- .في بحار الأنوار : «العروق والأوصال...». وقال المجلسي قدس سره : والمراد بالأوصال : مفاصل البدن وما يصير سببا لوصالها؛ فإنّ بها تتمّ الحركات المختلفة من القيام والقعود وتحريك الأعضاء (بحار الأنوار ، ج62، ص329).
4- .طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 10 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 309.

ص: 227

فصل يكم : قلب و عروق

1 / 1اشاره به حكمت نهفته در اين دستگاه

فصل يكم : قلب و عروق1 / 1اشاره به حكمت نهفته در اين دستگاه4313.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در انسان ، پارهْ گوشتى است كه اگر سالم باشد ، همه بدن به سلامت آن ، سالم است و اگر گرفتار بيمارى باشد ، همه بدن به بيمارى آن ، بيمار است: قلب انسان.4314.عنه صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :خداوند ، بدن را به هيچ دردى گرفتار نساخته ، مگر اين كه براى آن ، دارويى هم قرار داده است كه بدان ، درمان شود. هر نوع درد نيز نوعى درمان و چاره دارد؛ چرا كه اين بدن ها بر سياق يك مملكت ، ساخته شده اند. پادشاه اين سرزمين ، قلب است. رگ هايى كه در بدن و مغز وجود دارد ، كارگران اند. خانه آن پادشاه ، قلب انسان است. سرزمين آن پادشاه ، بدن انسان است ، و دستان ، پاها ، چشمان ، لب ها ، زبان و گوش ها نيز ياران اويند.

.

ص: 228

4308.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام- لِلطَّبيبِ الهِندِيِّ -: كانَ القَلبُ كَحَبِّ الصَّنَوبَرِ ؛ لِأَن_َّهُ مُنَكَّسٌ ، فَجُعِلَ رَأسُهُ دَقيقا لِيَدخُلَ في الرِّئَةِ فَتُرَوِّحَ عَنهُ بِبَردِها ، لِئَلاّ يَشيطَ الدِّماغُ بِحَرِّهِ . (1)4309.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام- لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ -: أصِفُ لَكَ الآنَ _ يا مُفَضَّلُ _ الفُؤادَ : اعلَم أنَّ فيهِ ثُقبا مُوَجَّهَةً نَحوَ الثُّقبِ الَّتي فِي الرِّئَةِ تُرَوِّحُ عَنِ الفُؤادِ ، حَتّى لَوِ اختَلَفَت تِلك الثُّقبُ وتَزايَلَ بَعضُها عَن بَعضٍ لَما وَصَلَ الرَّوحُ إلَى الفُؤادِ ولَهَلَكَ الإِنسانُ ، أفَيَستَجيزُ ذو فِكرٍ ورَوِيَّةٍ أن يَزعُمَ أنَّ مِثلَ هذا يَكونُ بِالإِهمالِ ، ولا يَجِدُ شاهِدا مِن نَفسِهِ يَنزِعُهُ عَن هذَا القَولِ؟ ! (2)4310.امام صادق عليه السلام :رسول اللّه عليه السلام :فِي ابنِ آدَمَ ثَلاثُمِئَةٍ وسِتّونَ عِرقا ، مِنها مِئَةٌ وثَمانونَ مُتَحَرِّكَةٌ ، ومِئَةٌ وثَمانونَ ساكِنَةٌ ، فَلو سَكَنَ المُتَحَرِّكُ لَم يَبقَ الإِنسانُ ، ولَو تَحَرَّكَ السّاكِنُ لَهَلَكَ الإِنسانُ ؟ ! (3)4311.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَحمَدُ اللّهَ في كُلِّ يَومٍ ثَلاثَمِئَةِ مَرَّةٍ وسِتّينَ مَرَّةً عَدَدَ عُروقِ الجَسَدِ، يَقولُ: «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ كَثيرا عَلى كُلِّ حالٍ». (4)4312.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ فِي ابنِ آدَمَ ثَلاثَمِئَةٍ وسِتّينَ عِرقا ، مِنها مِئَةٌ وثَمانونَ مُتَحَرِّكَةٌ ، ومِنها مِئَةٌ وثَمانونَ ساكِنَةٌ ، فَلَو سَكَنَ المُتَحَرِّكُ لَم يَنَم ولَو تَحَرَّكَ السّاكِنُ لَم يَنَم ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أصبَحَ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ كَثيرا عَلى كُلِّ حالٍ» ثَلاثَمِئَةٍ وسِتّينَ مَرَّةً ، وإذا أمسى قالَ مِثلَ ذلِكَ . (5) .


1- .الخصال ، ص 514 ، ح 3 ، علل الشرائع ، ص 100 ، ح 1 وفيه «رقيقا» بدل «دقيقا» ، المناقب لابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 261 كلّها عن الربيع صاحب المنصور ، بحار الأنوار ، ج 61 ، ص 308 ، ح 1.
2- .بحار الأنوار ، ج 3 ، ص 75 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل.
3- .الأمالي للطوسي ، ص 597 ، ح 1240 عن يعقوب بن شعيب عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار ، ج 61 ، ص 316 ، ح 22.
4- .الكافي ، ج 2 ، ص 503 ، ح 3 عن أبي الحسن الأنباري ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 77 ، ح 2191 وليس فيه «كلّ يوم» ، بحارالأنوار ، ج 61 ، ص 316 ، ح 24.
5- .الكافي ، ج 2 ، ص 503 ، ح 4 ، علل الشرائع ، ص 354 ، ح 1 كلاهما عن يعقوب بن شعيب ، بحار الأنوار ، ج 61 ، ص 316 ، ح 25.

ص: 229

4313.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ خطاب به طبيب هندى: قلب ، به شكل دانه صنوبر است؛ زيرا وارونه است و يك سرِ قلب ، باريك قرار داده شده است تا به لا به لاى ريه برود و با سردى آن ، خودش را خُنك كند ، مبادا مغز از گرماى آن بسوزد.4314.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ خطاب به مفضّل بن عمر: اى مفضّل! اكنون ، قلب را برايت وصف مى كنم: بدان كه در آن ، سوراخ هايى است ، سوداده شده به سمت سوراخ هايى كه در ريه است ، و همين هاست كه قلب را خُنك مى كند ، به گونه اى كه اگر اين سوراخ ها با همديگر تفاوت مى يافتند و رو به روى هم نبودند ، خُنكا به قلب نمى رسيد و انسان مى مُرد. اكنون آيا صاحبِ انديشه و تأمّل ، روا مى داند كه بگويد چنين پديده اى ، به اهمال پديد آمده است ، و در درون خويش ، گواهى نيابد كه او را از اين پندار ، باز بدارد؟!4315.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در آدمى زاده ، سيصد و شصت رگ است و از اين شمار ، صد و هشتاد تا متحرّك ، و صد و هشتاد تا ساكن اند. اگر آن رگ هاى متحرّك ، ساكن مى بود ، انسان باقى نبود و اگر هم آن رگ هاى ساكن ، تحرّك مى يافت ، انسان از ميان مى رفت.4315.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ خطاب به على عليه السلام _ ) امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در هر روز ، سيصد و شصت بار ، به شمارِ رگ هاى بدن ، خداوند را سپاس مى گفت و مى فرمود: «پروردگار جهانيان را به فراوانى و در هر حال ، سپاس!».4316.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا فرموده است: «در بدن آدميزاد ، سيصد و شصت رگ است: صد و هشتاد تاى آن متحرّك ، و صد و هشتاد تاى ديگر ، ساكن اند. اگر آن رگ هاى متحرّك ، ساكن بودند ، انسان نمى خفت؛ و اگر آن رگ هاى ساكن ، متحرّك بودند نيز انسان نمى خفت». پيامبر خدا ، هر روز صبح ، سيصد و شصت بار مى گفت: «خداوندِ جهانيان را به فراوانى و در هر حال ، سپاس!» و شامگاهان نيز چنين مى گفت. .

ص: 230

1 / 2ما يَنفَعُ لِسَلامَةِ القَلبِ وقُوَّتِهِأ _ التُّفّاحُ4317.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در دعا _ ) الإمام الصادق عليه السلام :لَو يَعلَمُ النّاسُ ما فِي التُّفّاحِ ما داوَوا مَرضاهُم إلاّ بِهِ ، ألا وإنَّهُ أسرَعُ شَيءٍ مَنفَعَةً لِلفُؤادِ خاصَّةً ، وإنّهُ نَضوحُهُ . (1)ب _ الخَلُّ4319.الكافي عن أبي عبد اللّه البرقيّ رفعه :الإمام عليّ عليه السلام :نِعمَ الإِدامُ الخَلُّ يَكسِرُ المِرَّةَ ، ويُطفِئُ الصَّفراءَ ، ويُحيِي القَلبَ . (2)4320.عمل اليوم والليلة للنسائي عن ابن بريدة عن أبيه :الإمام الصادق عليه السلام :الخَلُّ يُنيرُ القَلبَ . (3)ج _ الرُّمّانُ4320.عمل اليوم و الليلة ، نسايى ( _ به نقل از ابو بُرَيده ، از پدرش _ ) الإمام الصادق عليه السلام :مَن أكَلَ رُمّانَةً عَلَى الرِّيقِ ، أنارَت قَلبَهُ أربَعينَ يوَما . (4)راجع: ج2، ص308 _ 310، ح1706 إلى ح1708 وص312 ، ح1715 وح1716.

.


1- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 135 عن محمّد بن مسلم وص 53 عن الوشّاء الحسين بن عليّ بن عبداللّه بن سنان ، الكافي ، ج 6 ، ص 357 ، ح 10 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 368 ، ح 2286 وليس فيها «ألا وإنّه أسرع شي منفعة للفؤاد خاصّة وإنّه نَضوحه» ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 175 ، ح 33.
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 329 ، ح 7 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 284 ، ح 1924 كلاهما عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال ، ص 636 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 413 ، ح 1400 عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيها «ويطفئ الصفراء» ، بحار الأنوار ،ج 66 ، ص 304 ، ح 17 وح 22 .
3- .المحاسن ، ج 2 ، ص 284 ، ح 1925 عن رفاعة ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 302 ، ح 9.
4- .الكافي ، ج 6 ، ص 354 ، ح 11 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 357 ، ح 2240 كلاهما عن هشام بن سالم ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 161 ، ح 35.

ص: 231

1 / 2آنچه براى سلامت قلب و تقويت آن ، مفيد است
الف _ سيب
ب _ سركه
ج _ انار

1 / 2آنچه براى سلامت قلب و تقويت آن ، مفيد استالف _ سيب4321.سنن أبى داوود ( _ به نقل از عايشه _ ) امام صادق عليه السلام :اگر مردم مى دانستند در سيب چيست ، بيمارانشان را جز به آن درمان نمى كردند. بدانيد كه سيب ، بويژه ، سودمندترين چيز براى قلب و مايه شست وشوى آن است.ب _ سركه4323.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ وقتى ماه نو را ديد، اين دعا را خواند _ ) امام على عليه السلام :سركه ، نيكو خورشتى است؛ زرداب را مى شكند ، صفرا را فرو مى نشاند و قلب را زنده مى كند.4324.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ هرگاه ماه رجب وارد مى شد _ ) امام صادق عليه السلام :سركه ، قلب را روشن مى كند.ج _ انار4326.المناقب لابن شهر آشوب :امام صادق عليه السلام :هر كس ناشتا انار بخورد ، [آن انار] ، قلبش را چهل روز روشن مى كند.ر. ك: خواصّ انار / ج2 ، ص309 _ 311 ، ح 1706 _ 1708 و ص 313 ، ح 1715 و ح 1716 .

.

ص: 232

د _ العَدَسُ4326.المناقب ، ابن شهر آشوب :الإمام عليّ عليه السلام :أكلُ العَدَسِ ، يُرِقُّ القَلبَ ، ويُكثِرُ الدَّمعَةَ . (1)4327.سنن أبى داوود ( _ درباره حكيم بن حِزام _ ) الكافي عن فرات بن أحنف :إنَّ بَعضَ بَني إسرائيلَ شَكا إلَى اللّهِ عز و جل قَسوَةَ القَلبِ ، وقِلَّةَ الدَّمعَةِ ، فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ أن كُلِ العَدَسَ ، فَأَكَلَ العَدَسَ ؛ فَرَقَّ قَلبُهُ ، وجَرَت دَمعَتُهُ . (2)راجع: ج2 ، ص 392 (العدس).

ه _ السَّفَرجَلُ4328.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از ابو عمره انصارى _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُوا السَّفَرجَلَ ؛ فَإِنَّهُ يَجلُو الفُؤادَ . (3)4329.امام كاظم عليه السلام ( _ در بيان معجزات پيامبر صلى الله عليه و آله براى ) عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالسَّفَرجَلِ ؛ فَإِنَّهُ يَجلُو القَلبَ ، ويَذهَبُ بِطَخاءِ الصَّدرِ . (4)4330.المستدرك على الصحيحين عن هشام بن حبيش بن خويلد :عنه صلى الله عليه و آله :كُلُوا السَّفَرجَلَ ؛ فَإِنَّهُ يُجِمُّ الفُؤادَ ، ويُشَجِّعُ القَلبَ ، ويُحَسِّنُ الوَلَدَ . (5)4330.المستدرك على الصحيحين ( _ به نقل از هشام به حُبَيش بن خُوَيلِد _ ) الإمام الكاظم عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِجَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ : يا جَعفَرُ ، كُلِ السَّفَرَجَل ؛ فَإِنَّهُ يُقَوِّي القَلبَ ، ويُشَجِّعُ الجَبانَ . (6) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 343 ، ح 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن ، ج 2 ، ص 306 ، ح 2017 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام وفيه «يسرع» بدل «يكثر» ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 258 ، ح 3.
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 343 ، ح 2 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 307 ، ح 2020 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 258 ، ح 6.
3- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 373 ، ح 1242 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 177 ، ح 37.
4- .المحاسن ، ج 2 ، ص 364 ، ح 2270 عن إبراهيم بن عبدالحميد عن الإمام الرضا عليه السلام ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 373 ، ح 1235 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 169 ، ح 8؛ كنز العمّال ، ج 10 ، ص 40 ، ح 28258 نقلاً عن ابن السني وأبي نعيم عن جابر نحوه.
5- .كنز العمّال ، ج 10 ، ص 40 ، ح 28260 نقلاً عن الفردوس عن عوف بن مالك.
6- .الكافي ، ج 6 ، ص 357 ، ح 4 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 366 ، ح 2275 كلاهما عن حمزة بن بزيع عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 170 ، ح 13.

ص: 233

د _ عدس
ه _ بِهْ

د _ عدس4332.إعلام الورى :امام على عليه السلام :عدس ، دل را نازك مى كند و اشك را مى افزايد.4331.الخرائج و الجرائح ( _ به نقل از جعيل اشجعى _ ) الكافى_ به نقل از فرات بن احنف: يكى از [پيامبران] بنى اسرائيل ، از سنگ دلى و كمىِ اشك به درگاه خداوند عز و جل ناليد. خداوند عز و جل به او وحى فرستاد كه: «عدس بخور». او نيز عدس خورد و از آن پس ، دلش نازك شد و اشكش جارى گشت.همچنين ، ر .ك : ج2 ، ص393 (عدس) .

ه _ بِهْ4333.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ درباره سخن عيسى عليه السلام ، در [اين] آيه كه گ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بِهْ بخوريد ، كه دل را جلا مى دهد.4334.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «وَ جَعَلَنِى مُبَارَكً ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد خوردنِ بِهْ ؛ چرا كه دل را جلا مى دهد و سنگينى و تاريكى سينه را از ميان مى بَرَد.4335.بحار الأنوار عن عدّة من أصحاب رسول اللّه صلى اللهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بِهْ بخوريد ، كه دل را استوارى و نشاط مى بخشد ، قلب را شجاعت مى دهد و فرزند را نكو مى سازد.4336.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام :پيامبر خدا ، به جعفر بن ابى طالب فرمود: «اى جعفر! بِهْ بخور ، كه قلب را قوّت مى دهد و ترسو را شجاعت مى بخشد».

.

ص: 234

4334.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ درباره اين آيه: {Q} «و مرا، هر جا كه باشم، مبار ) الإمام عليّ عليه السلام :السَّفَرجَلُ قُوَّةُ القَلبِ ، وحَياةُ الفُؤادِ ، ويُشَجِّعُ الجَبانَ . (1)4335.بحار الأنوار ( _ به نقل از جمعى از ياران پيامبر خدا _ ) عنه عليه السلام :أكلُ السَّفَرجَلِ قُوَّةٌ لِلقَلبِ الضَّعيفِ ، ويُطَيِّبُ المَعِدَةَ ، ويُذَكِّي الفُؤادَ ، ويُشَجِّعُ الجَبانَ . (2)راجع: ص 340 (خواصّ السفرجل).

و _ الكُمَّثرى4338.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في خُطبَةٍ ذَكَرَ فيهَا النِّعمَةَ بِرَسول اللّ ) الإمام الصادق عليه السلام :كُلُوا الكُمَّثرى ؛ فَإِنَّهُ يَجلُو القَلبَ ، ويُسَكِّنُ أوجاعَ الجَوفِ بِإِذنِ اللّهِ تَعالى . (3)راجع: ج2 ص 450 (الكمّثرى).

ز _ العَسَلُ4337.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :العَسَلُ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ ولا داءَ فيهِ ؛ يُقِلُّ البَلغَمَ ، ويَجلُو القَلبَ . (4)4338.امام على عليه السلام ( _ در خطبه اى كه نعمت وجود پيامبر خدا را بيان مى ف ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :نِعمَ الشَّرابُ العَسَلُ يَرعَى القَلبَ ، ويُذهِبُ بَردَ الصَّدرِ . (5)ح _ التَّلبينُ4340.امام باقر عليه السلام ( _ در توصيف پيامبر خدا _ ) الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ التَّلبينَ يَجلُو القَلبَ الحَزينَ ، كَما تَجلُو الأَصابِ_عُ العَرَقَ مِنَ الجَبينِ . (6) .


1- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 372 ، ح 1231 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 176 ، ح 37.
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 357 ، ح 1 عن الحسن بن راشد عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن ، ج 2 ، ص 366 ، ح 2277 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 170 ، ح 15.
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 358 ، ح 1 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 371 ، ح 2296 كلاهما عن أبي بصير ، الخصال ، ص 632 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 379 ، ح 1265 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 174 ، ح 32.
4- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 359 ، ح 1172 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 294 ، ح 18.
5- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 358 ، ح 1168 ، طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 7 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 290 ، ح 2؛ الفردوس ، ج 4 ، ص 265 ، ح 6780 وفيه «بوحر» بدل «برد» ، كشف الخفاء ، ج 2 ، ص 319 ، ح 2816 كلاهما عن عائشة.
6- .الكافي ، ج 6 ، ص 320 ، ح 2 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 171 ، ح 1477 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 96 ، ح 6.

ص: 235

و _ گلابى
ز _ عسل
ح _ تلبينه

4341.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في صِفَةِ أهلِ بَيتِهِ عليهم السلام وبَرَكَتِهِ ) امام على عليه السلام :بِهْ ، قوّت قلب و حياتِ دل است و ترسو را شجاعت مى بخشد .4342.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :خوردن بِهْ ، نيروى قلبِ ضعيف است ، معده را پاك مى سازد ، دل را نشاط مى دهد و ترسو را شجاعت مى بخشد.ر. ك: ج2 ، ص341 (خواصِّ بِهْ) .

و _ گلابى4341.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در وصف اهل بيتش و بركت آنان _ ) امام صادق عليه السلام :گلابى بخوريد ، كه به اذن خداوند متعال ، دل را جلا مى دهد و دردهاى درون را تسكين مى بخشد.ر. ك: ج2 ، ص451 (گلابى) .

ز _ عسل4344.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :عسل ، شفاى هر بيمارى اى است و بيمارى اى هم در آن نيست؛ بلغم را كم مى كند و دل را جلا مى دهد.4345.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عسل ، چه خوب نوشيدنى اى است! قلب را مراقبت مى كند و سردى سينه را از ميان مى بَرَد. (1)ح _ تلبينه (2)4347.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :تلبينه ، دل اندوهگين را جلا مى بخشد ، چنان كه انگشتان ، عرق را از پيشانى مى زدايند.

.


1- .. در الفردوس ، به جاى «سردى سينه را از ميان مى بَرَد» ، اين عبارت آمده : «كينه را از دل مى زدايد و حالت دلْ چركينى را از ميان مى بَرَد» .
2- .تلبينه ، نوعى آش است كه از سبوس و شير و عسل ، تهيه مى شود (القاموس المحيط: ج 4 ص 265). نيز ، ر . ك: ج2 ، ص245 (تلبينه) .

ص: 236

ط _ الرّيحُ الطَّيِّبَةُ4349.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرّيحَ الطَّيِّبَةَ تَشُدُّ القَلبَ ، وتَزيدُ فِي الجِماعِ . (1)1 / 3ما يَنفَعُ لِسَلامَةِ العُرو قِأ _ الباذَنجانُ4347.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :أكثِروا مِنَ الباذَنجانِ عِندَ جِدادِ النَّخلِ ؛ فَإِنَّهُ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ ، ويَزيدُ في بَهاءِ الوَجهِ ، ويُلَيِّنُ العُروقَ ، ويَزيدُ في ماءِ الصُّلبِ . (2)ب _ الحَوكُ4349.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :الحَوكُ بَقلَةُ الأَنبِياءِ ، أما إنَّ فيهِ ثمانَ (3) خِصالٍ : يُمرِئُ ، ويَفتَحُ السُّدَدَ ، ويُطَيِّبُ الجُشاءَ ، ويُطَيِّبُ النَّكهَةَ ، ويُشَهِّي الطَّعامَ ، ويَسُلُّ الدّاءَ ، وهُوَ أمانٌ مِنَ الجُذامِ ، إذَا استَقَرَّ في جَوفِ الإِنسانِ قَمَعَ الدّاءَ كُلَّهُ . (4)ج _ التّينُ4351.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :أكلُ التّينِ يُلَيِّنُ (5) السُّدَدَ . (6) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 510 ، ح 3 ، قرب الإسناد ، ص 167 ، ح 610 وفيه «الصلب» بدل «القلب» وكلاهما عن عليّ بن رئاب عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 100 ، ح 189 وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 140 ، ح 1.
2- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 398 ، ح 1355 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 223 ، ح 7.
3- .كذا في جميع المصادر ، والقياس : «ثماني» .
4- .الكافي ، ج 6 ، ص 364 ، ح 4 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 388 ، ح 1309 وفيه «يسهل الدم» بدل «يسلّ الداء» ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 215 ، ح 13.
5- .في المصدر : «تليّن» ، والتصويب من بحار الأنوار.
6- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 137 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 186 ، ح 3.

ص: 237

ط _ بوى خوش
1 / 3آنچه براى سلامتى رگ ها سودمند است
الف _ بادنجان
ب _ حوك
ج _ انجير

ط _ بوى خوش4353.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بوى خوش ، قلب را استوارى مى بخشد و بر توان همبسترى مى افزايد.1 / 3آنچه براى سلامتى رگ ها سودمند استالف _ بادنجان4351.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :در هنگام خرماچينى ، فراوان بادنجان (/ بادمجان) بخوريد؛ چرا كه شفاى هر درد است ، بر روشنىِ چهره مى افزايد ، رگ ها را نرم مى كند و آب كمر (نيروى جنسى) را افزون مى سازد.ب _ حوك4353.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :حوك (1) (/ باذروج) سبزى پيامبران است. بدان كه در آن ، هشت ويژگى است: هضم كننده است؛ گرفتگى هاى عروق و مجارى را مى گشايد؛ آروغ را خوش بو مى سازد؛ دهان را بوى خوش مى بخشد؛ غذا را دوست داشتنى مى سازد؛ درد و بيمارى را از درون بدن ، بيرون مى كشد؛ و امانِ انسان از جذام است؛ [و] چون در درون انسان جاى گيرد ، همه بيمارى ها را فرو مى نشاند. (2)ج _ انجير4355.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :خوردن انجير ، رسوبات مجارى و رگ ها را نرم مى كند.

.


1- .معناى حوك در ج2 صفحه 197 ح 1507 آمده است .
2- .. در مكارم الأخلاق ، به جاى «بيمارى را از درون بدن ، بيرون مى كشد» ، عبارت «خون را روان مى سازد» آمده است .

ص: 238

د _ قَصَبُ السُّكَّرِ4357.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الكاظم عليه السلام :قَصَبُ السُّكَّرِ يَفتَحُ السُّدودَ (1) ، ولا داءَ فيهِ ولا غائِلَةَ . (2)ه _ الصَّومُ4359.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالصَّومِ ؛ فَإِنَّهُ مَحسَمَةٌ لِلعُروقِ ومَذهَبَةٌ لِلأَشَرِ . (3)و _ العَشاءُ4361.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :لا تَدَعِ العَشاءَ ولَو بِثَلاثِ لُقَمٍ بِمِلحٍ . مَن تَرَكَ العَشاءَ لَيلَةً ماتَ عِرقٌ في جَسَدِهِ ولا يَحيا أبَدا . (4)4357.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ فِي الجَسَدِ عِرقا يُقالُ لَهُ : العَشاءُ ، فَإِن تَرَكَ الرَّجُلُ العَشاءَ لَم يَزَل يَدعو عَلَيهِ ذلِكَ العِرقُ إلى أن يُصبِ_حَ ، يَقولُ : أجاعَكَ اللّهُ كَما أجَعتَني ، وأظمَأَكَ اللّهُ كَما أظمَأتَني . فَلا يَدَعَنَّ أحَدُكُمُ العَشاءَ ولَو بِلُقمَةٍ مِن خُبزٍ أو شَربَةٍ مِن ماءٍ . (5)راجع: ج2 ، ص 332 ، ح 1756 .

.


1- .في بحار الأنوار : «السدد» بدل «السدود» .
2- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 363 ، ح 1191 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 189 ، ح 2.
3- .كنز العمّال ، ج 8 ، ص 450 ، ح 23610 نقلاً عن أبي نعيم في الطبّ عن شدّاد بن عبداللّه .
4- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 424 ، ح 1447 و 1448 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 345 ، ح 20.
5- .الكافي ، ج 6 ، ص 289 ، ح 12 عن سهل بن زياد عن بعض الأهوازيّين ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 347 ، ح 26.

ص: 239

د _ نيشكر
ه _ روزه
و _ شام خوردن

د _ نيشكر4360.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام :نيشكر ، گرفتگى هاى مجارى و رگ ها را باز مى كند و هيچ بيمارى و بدى اى در آن نيست.ه _ روزه4362.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد روزه؛ چرا كه طغيان رگ ها را فرو مى نشاند و سرمستى را مى بَرَد. (1)و _ شام خوردن4364.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :شام را وا مگذار ، هر چند به سه لقمه نان و نمك باشد. هر كس يك شب شام را واگذارد (2) ، يك رگ در بدن وى مى ميرد و اين رگ ، هرگز زنده نمى شود.4365.عنه صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :در بدن ، رگى است كه آن را «عَشا (شام)» گويند. اگر شخصْ شام خوردن را واگذارد ، آن رگ تا صبح او را نفرين مى كند و مى گويد: «خدا ، تو را گرسنه بدارد ، چنان كه مرا گرسنه بداشتى ، و تشنه بدارد ، چنان كه تشنه ام نگاه داشتى». (3) پس مبا دا كسى از شما شام را واگذارد ، هر چند به يك لقمه نان يا جرعه اى آب باشد.ر. ك: ج2 ، ص333 ح 1756

.


1- .ناگفته نماند مؤلّف در تبيين معناى عبارت «مَحْسَمَة للعروق» كه در روايت آمده ، از فيض القدير ، چنين نقل كرده است : در المصباح آمده است «حَسَمَه حَسما فانحَسَمَ» يعنى : «آن را بُريد و بُريده شد» و «حسمتُ العِرقَ» ، به حذف مضاف گفته مى شود و اصل آن ، چنين است : «حسمتُ دَمَ العِرق» ؛ يعنى آن كه : «رگ را بُريدى و با داغ نهادن و با آتش گذاردن بر آن ، خونريزى را متوقّف ساختى» . ابن اثير در النهاية گفته است : «مَحْسَمَة للعرق» ، يعنى : «كاهنده قدرت همبسترى» ، و «مذهبة للأشر» ، يعنى : «از ميان بَرَنده سرمستى» ، بدان معنا كه روزه ، خون رگ ها را كاهش مى دهد و سرچشمه مَنى را كم مى كند و سرمستى انسان را در هم مى شكند .
2- .چنان كه پيش تر اشاره شد ، به نظر مى رسد اين توجّه ناظر به نظام دو وعده اى است . م .
3- .علاّمه مجلسى مى گويد: «اين دعا ، يك مثَل است براى بيان زيان ديدن آن رگ و در نتيجه ، زيان رساندن آن به بدن ، گويا كه آن رگ ، دعا مى كند و دعايش هم بر آورده مى شود» (بحار الأنوار: ج 66 ص 347) .

ص: 240

الفصل الثاني : الدّماغ والأعصاب2 / 1الإِشارَةُ إلَى ما فيهِما مِنَ الحِكمَةِ4366.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام_ لِطَبيبٍ عَجَزَ عَنِ الجَوابِ لَمّا سَأَلَهُ عليه السلام : لِمَ كانَ فِي الرَّأسِ شُؤونٌ؟: كانَ فِي الرَّأسِ شُؤونٌ ؛ لِأَنَّهُ (1) المُجَوَّفُ إذا كانَ بِلا فَصلٍ أسرَعَ إلَيهِ الصُّداعُ ، فَإِذا جُعِلَ ذا فُصولٍ كانَ الصُّداعُ مِنهُ أبعَدَ . (2)4367.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ: لَو رَأَيتَ الدِّماغَ إذا كُشِفَ عَنهُ لَرَأَيتَهُ قَد لُفَّ بِحُجُبٍ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ ؛ لِتَصونَهُ مِنَ الأَعراضِ وتُمسِكَهُ فَلا يَضطَرِبَ ، ولَرَأَيتَ عَلَيهِ الجُمجُمَةَ بِمَنزِلَةِ البَيضَةِ ؛ كَيما يَفُتُّهُ هَدُّ الصَّدمَةِ وَالصَّكَّةِ الَّتي رُبَّما وَقَعَت فِي الرَّأسِ ، ثُمَّ قَد جُلِّلَتِ الجُمجُمَةُ بِالشَّعرِ حَتّى صارَ بِمَنزِلَةِ الفَروِ لِلرَّأسِ تَستُرُهُ مِن شِدَّةِ الحَرِّ وَالبَردِ ؛ فَمَن حَصَّنَ الدِّماغَ هذَا التَّحصينَ إلاَّ الَّذي خَلَقَهُ وجَعَلَهُ يَنبوعَ الحِسِّ وَالمُستَحِقَّ لِلحيطَةِ وَالصِّيانَةِ لِعُلُوِّ مَنزِلَتِهِ مِنَ البَدَنِ وَارتفاعِ دَرَجَتِهِ وخَطَرِ مَرتَبَتِهِ ؟ . . .

يا مُفَضَّلُ ، مَن غَيَّبَ الفُؤادَ في جَوفِ الصَّدرِ وكَساهُ المِدرَعَةَ الَّتي هِيَ غِشاؤُهُ ، وحَصَّنَهُ بِالجَوانِحِ وما عَلَيها مِنَ اللَّحمِ وَالعَصَبِ ؛ لِئَلاّ يَصِلَ إلَيهِ ما يَنكَؤُه؟ . . .

فَكِّر يا مُفَضَّلُ ، لِمَ صارَ المُخُّ الرَّقيقُ مُحَصَّنا في أنابيبِ العِظامِ ، هَل ذلِكَ إلاّ لِيَحفَظَهُ ويَصونَهُ ؟ ! . (3) .


1- .في علل الشرائع : «لأنّ» بدل «لأنّه».
2- .الخصال ، ص 512 ، ح 3 ، علل الشرائع ، ص 100 ، ح 1 كلاهما عن الربيع صاحب المنصور ، بحار الأنوار ، ج 61 ، ص 308 ، ح 17.
3- .بحار الأنوار ، ج 61 ، ص 325 ، ح 30 وج 3 ، ص 72 كلاهما نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل.

ص: 241

فصل دوم : مغز و اعصاب

2 / 1اشاره به حكمت مغز و دستگاه عصبى

فصل دوّم : مغز و اعصاب2 / 1اشاره به حكمت مغز و دستگاه عصبى4366.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ در پاسخ طبيبى فرومانده از پاسخ به اين پرسش امام كه: «چرا كاسه سر ، از چند استخوان و لايه تشكيل مى شود؟»: چون هر چيز درونْ تهى اگر يك پارچه باشد ، شكستن ، زودتر به سراغش مى آيد و چون چند تكّه قرار داده شود ، شكستگى از آن دورتر است.4367.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ خطاب به مفضّل بن عمر: اگر جمجمه باز مى شد و مى توانستى مغز را ببينى ، مى ديدى كه به حجاب هايى (لايه هايى) كه روى همديگر قرار گرفته اند ، در ميان گرفته شده است تا هم آن را از عارضه ها مصون بدارد ، و هم آن را استوار نگه دارد ، تا بدان ، لرزش راه نيابد؛ و مى ديدى كه جمجمه ، به سان كُلَهْ خودى بر آن قرار گرفته است تا آن را از اثر ضربت هاى سختى كه ممكن است به سر برسد ، حفظ كند. سپس ، تاجى از مو بر روى جُمجُمه پوشانده شده و اين پوشش ، همانند پوستينى براى سر است كه آن را از شدّت سرما و گرما ، نگه مى دارد . پس چه كسى مغز را در چنين دِژى جاى داده است ، مگر همو كه آن را آفريد و سرچشمه احساس ساخت و به واسطه منزلت والايى كه در بدن دارد ، و نيز به واسطه مرتبه بلند و جايگاه برجسته اش آن را سزامند اين همه حفظ و مراقبت دانست؟

اى مفضّل! چه كسى قلب را در درون سينه انسان قرار داد و زِرِهى كه پوشش استوار آن است ، بر آن قرار داد و آن را به دنده ها و گوشت و پى اى كه بر آن است ، مصونيت داد تا جراحت و آزارى بدان نرسد؟

اى مفضّل! نيك بينديش كه چرا مغز كه جسمى رقيق است ، در لابه لاى استخوان ها حصار يافته است . آيا جز براى اين است كه از آن ، حفاظت كند و آن را مصون بدارد ؟

.

ص: 242

2 / 2ما يَشُدُّ العَقلَأ _ الباقِلاَءُ4371.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :أكلُ الباقِلّى يُمَخِّخُ السّاقَينِ ، ويَزيدُ فِي الدِّماغِ ، ويُوَلِّدُ الدَّمَ الطَّرِيَّ . (1)ب _ التَّدهينُ4373.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :الدُّهنُ يُلَيِّنُ البَشَرَةَ ، ويَزيدُ فِي الدِّماغِ ، ويُسَهِّلُ مَجارِيَ الماءِ ، ويُذهِبُ القَشَفَ ، ويُسفِرُ اللَّونَ . (2) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 344 ، ح 1 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 309 ، ح 2028 وليس فيه «الطري» وكلاهما عن محمّد بن عبد اللّه ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 397 ، ح 1348 وفيه «كلوا الباقِلّى فإنّه يمخّخ ...» ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 266 ، ح 3 .
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 519 ، ح 1 وح 4 وفيه «يحسن» بدل «يسفر» وكلاهما عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ،الخصال ،ص 611 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، تحف العقول ، ص 100 نحوه ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 111 ، ح 248 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار ، ج 10 ، ص 90 ، ح 1.

ص: 243

2 / 2آنچه عقل را استحكام مى بخشد
الف _ باقلا
ب _ روغن ماليدن

2 / 2آنچه عقل را استحكام مى بخشدالف _ باقلا4377.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :خوردن باقلا ، استخوان هاى ساق را تراكم درونى مى دهد ، توانِ مغز را افزون مى سازد و خون تازه توليد مى كند.ب _ روغن ماليدن4371.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :روغن ، پوست را نرم مى كند ، بر توان مغز مى افزايد ، مجارى آب را در بدن مى گشايد ، كثافت پوست را از ميان مى برد و رنگ را روشن مى كند.

.

ص: 244

4372.اُسد الغابة ( _ به نقل از شيبة بن عبد الرحمان سُلَمى _ ) الإمام الصادق عليه السلام :دُهنُ البَنَفسَجِ يَرزُنُ الدِّماغَ . (1)ج _ الحِجامَةُ4374.سنن ابن ماجة ( _ به نقل از عروه _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحِجامَةُ تَزيدُ العَقلَ ، وتَزيدُ الحافِظَ حِفظاً . (2)4375.حياة الحيوان الكبرى :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الحِجامَةَ تُصَحِّحُ البَدَنَ ، وتَشُدُّ العَقلَ . (3)د _ الخَلُّ4377.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :إنّا لَنَبدَأُ بِالخَلِّ عِندَنا ، كَما تَبدَؤونَ بِالمِلحِ عِندَكُم ؛ فَإِنَّ الخَلَّ لَيَشُدُّ العَقلَ . (4)ه _ خَلُّ الخَمرِ4379.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :خَلُّ الخَمرِ يَشُدُّ اللِّثَةَ ، ويَقتُلُ دَوابَّ البَطنِ ، ويَشُدُّ العَقلَ . (5) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 522 ، ح 8 عن محمّد بن سوقة ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 223 ، ح 8 .
2- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 174 ، ح 518 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 126 ، ح 82؛ سنن ابن ماجة ، ج 2 ، ص 1154 ، ح 3488 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 4 ، ص 234 ، ح 7479 كلاهما نحوه ، الفردوس ، ج 2 ، ص 154 ، ح 2781 كلّها عن ابن عمر.
3- .الخصال ، ص 611 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول ، ص 100 وفيه «تُصِحُّ» بدل «تُصَحِّحُ» ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 114 ، ح 18 .
4- .الكافي ، ج 6 ، ص 329 ، ح 5 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 283 ، ح 1915 كلاهما عن إسماعيل بن جابر ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 413 ، ح 1399 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 398 ، ح 16 .
5- .الكافي ، ج 6 ، ص 330 ، ح 9 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 285 ، ح 1927 كلاهما عن سماعة ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 302 ، ح 11 .

ص: 245

ج _ حِجامت
د _ سركه
ه _ سركه شراب

4380.الإمام الباقر عليه السلام :امام صادق عليه السلام :روغن بنفشه ، مغز را نيرو مى بخشد.ج _ حِجامت4379.امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حِجامت ، عقل را افزون مى كند و بر قدرت حافظه مى افزايد.4380.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام :حِجامت ، بدن را صحّت مى دهد و عقل را استحكام مى بخشد.د _ سركه4382.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :ما با سركه آغاز مى كنيم ، چنان كه شما با نمك آغاز مى كنيد؛ چرا كه سركه ، عقل را استحكام مى بخشد.ه _ سركه شراب4384.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :سركه شراب ، لثه را تقويت مى كند ، جنبندگان شكم را مى كُشد و عقل را استحكام مى بخشد.

.

ص: 246

و _ السَّدابُ4382.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :السَّدابُ يَزيدُ في العَقلِ . (1)4383.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي :عَن مُحَمَّدِ بنِ عَمرِو بنِ إبراهيمَ عَن أبي جَعفَرٍ أو أبِي الحَسَنِ عليهماالسلام ، قالَ : ذُكِرَ السَّدابُ فَقالَ : أما إنَّ فيهِ مَنافِعَ : زِيادَةٌ فِي العَقلِ ، وتَوفيرٌ فِي الدِّماغِ ؛ غَيرَ أنَّهُ يُنتِنُ ماءَ الظَّهرِ . (2)ز _ السِّلقُ4385.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام_ في ذِكرِ فَوائِدِ السِّلقِ: يَشُدُّ العَقلَ ، ويُصَفِّي الدَّمَ . (3)ح _ السِّواكُ4387.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام :السِّواكُ يَذهَبُ بِالبَلغَمِ ، ويَزيدُ فِي العَقلِ . (4)ط _ الفَرفَخُ4386.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالفَرفَخِ ؛ فَهِيَ المِكيَسَةُ ؛ فَإِنَّهُ إن كانَ شَيءٌ يَزيدُ فِي العَقلِ فَهِيَ . (5)ي _ القَرعُ4388.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در بخشى از خطبه اش در آخرين روز از ماه شعبان _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالقَرعِ ؛ فَإِنَّهُ يَزيدُ فِي العَقلِ ، ويُكَبِّرُ الدِّماغَ . (6) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 367 ، ح 1 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 322 ، ح 2088 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 391 ، ح 1321 وزاد في ذيله «غير أنّه ينثر ماء الظهر» ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 241 ، ح 1 .
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 368 ، ح 2 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 241 ، ح 4 .
3- .المحاسن ، ج2 ، ص 327 ، ح 2110 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 217 ، ح 7 .
4- .ثواب الأعمال ، ص 34 ، ح 3عن يحيى أبي البلاد.
5- .المحاسن ، ج 2 ، ص 323 ، ح 2094 عن حمّاد بن زكريّا ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 390 ، ح 1314 وليس فيه «فهي المكيسة» و كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 234 ، ح 3.
6- .شُعب الإيمان ، ج 5 ، ص 102 ، ح 5947 عن عطاء ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 44 ، ح 28276.

ص: 247

و _ سُداب
ز _ چغندر
ح _ مسواك زدن
ط _ خُرفه
ى _ كدو

و _ سُداب4390.عنه صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام :سُداب (1) ، عقل را افزون مى كند.4391.عنه صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از محمّد بن عمرو بن ابراهيم ، از امام باقر عليه السلام يا امام كاظم عليه السلام: [نزد او] از سداب نام برده شد. فرمود: «بدانيد كه در آن ، منافعى است: افزودن بر عقل و فراوان ساختن هوش ، هر چند كه آبِ كمر را بدبو مى كند».ز _ چغندر4389.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام_ درباره فوايد چغندر: عقل را استحكام مى بخشد و خون را تصفيه مى كند.ح _ مسواك زدن4391.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :مسواك زدن ، بَلغَم را مى بَرَد و عقل را افزون مى كند.ط _ خُرفه4393.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد خُرفه ، كه زيركى دهد و اگر تنها يك چيز باشد كه عقل را افزون مى كند ، همان است.ى _ كدو4395.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد كدو؛ چرا كه عقل را افزون سازد و مغز را بزرگ مى كند.

.


1- .سَداب: سذاب. سداب ها، دسته اى از تيره سدابيان اند و مهم ترين نوع آن ، سداب كوهى است ، داراى برگ هاى باريك و بسيار متعفّن كه براى گريزاندن حشرات به كار مى رود. گياهى دارويى مانند پودنه است كه خوردن آن ، دفع قوّت باه و مباشرت مردان و اسقاط حمل زنان مى كند. در يونانى آن را «فيجن» و در تنكابن و ديلم ، «پيم» مى نامند (ر. ك: لغت نامه دهخدا) .

ص: 248

4396.النوادر للراوندي عن ابن عبّاس :عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالدُّبّاءِ ؛ فَإِنَّهُ يُزَكِّي العَقلَ ، ويَزيدُ فِي الدِّماغِ . (1)4397.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :كُلُوا الدُبّاءَ ؛ فَإِنَّهُ يَزيدُ فِي الدِّماغِ . (2)راجع: ج2 ، ص 426 (القرع) .

ك _ الكَرَفسُ4394.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالكَرَفسِ ؛ فَإِنَّهُ إن كانَ شَيءٌ يَزيدُ فِي العَقلِ فَهُوَ هُوَ . (3)ل _ اللُّبانُ4396.النوادر ، راوندى ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أطعِموا نِساءَكُم الحَوامِلَ اللُّبانَ ؛ فَإِنَّهُ يَزيدُ في عَقلِ الصَّبِيِّ . (4)4397.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِاللُّبانِ ؛ فَإِنَّهُ . . . يَزيدُ في العَقلِ ، ويُذَكِّي الذِّهنَ ، ويَجلُو البَصَرَ ، ويُذهِبُ النِّسيانَ . (5)4398.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :اِستَكثِروا مِنَ اللُّبانِ وَاستَبقوهُ وَامضَغوهُ ، وأحَبُّهُ إلَيَّ المَضغُ ؛ فَإِنَّهُ يَنزِفُ بَلغَمَ المَعِدَةِ ويُنَظِّفُها ، ويَشُدُّ العَقلَ ، ويُمرِئُ الطَّعامَ . (6)راجع: ج1 ، ص 658 (ما ينفع الجنين من الأغذية).

م _ اللَّحمُ4401.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :اللَّحمُ يُنبِتُ اللَّحمَ ويَزيدُ فِي العَقلِ ، ومَن تَرَكَ أكلَهُ أيّاماً فَسَدَ عَقلُهُ . (7) .


1- .دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 113 ، ح 376 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 229 ، ح 18 وفيه «يذكّي» مكان «يزكّي».
2- .الخصال ، ص 632 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول ، ص 122 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 225 ، ح 1.
3- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 11 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 300 .
4- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 423 ، ح 1439 ، بحارالأنوار ، ج 66 ، ص 444 ، ح 8 ؛ الفردوس ، ج 1 ، ص 101 ، ح 331 عن ابن عمر.
5- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 6 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 294 .
6- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 423 ، ح 1442 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 444 ، ح 8 .
7- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 139 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 72 ، ح 68 .

ص: 249

ك _ كرفس
ل _ كُندُر
م _ گوشت

4402.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد كدو؛ چرا كه عقل را مى پالايد و مغز را مى افزايد.4403.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :كدو بخوريد؛ چرا كه مغز را افزون مى كند.ر. ك: ج2 ، ص427 (كدو) .

ك _ كرفس4401.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد كرفس؛ چرا كه اگر بنا بود تنها يك چيز عقل را افزون كند ، آن ، همين بود.ل _ كُندُر4403.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به زنان آبستن خود ، كُندُر بدهيد؛ چرا كه عقل كودك را افزون مى كند.4404.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد كُندُر؛ چرا كه... عقل را افزون مى كند ، ذهن را ذكاوت مى دهد ، چشم را جلا مى بخشد و فراموشى را از ميان مى بَرَد.4405.عنه صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :فراوان كُندُر بخوريد ، آن را در دهان نگه داريد و بِجَويد. براى من ، جويدن آن ، دوست داشتنى تر است؛ بلغمِ معده را مى زدايد و آن را تميز مى كند ، عقل را استحكام مى بخشد و غذا را مى گوارَد.ر. ك: ج1 ، ص659 (غذاهايى كه براى جنين ، سودمند است) .

م _ گوشت4408.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :گوشت ، گوشت مى رويانَد و بر عقل مى افزايد؛ و هر كس آن را چند روز وا گذارد ، عقلش تباه شود.

.

ص: 250

2 / 3ما يَزيدُ في الذِّهنِ4411.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أدمَنَ أكلَ الزَّبيبِ عَلَى الرّيقِ ، رُزِقَ الفَهمَ وَالحِفظَ وَالذِّهنَ ، ونَقَصَ مِنَ البَلغَمِ . (1)4404.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :كُلُوا السَّفَرجَلَ ؛ فَإِنَّهُ يَزيدُ فِي الذِّهنِ . . . (2)4405.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِاللُّبانِ ؛ فَإِنَّهُ . . . يَزيدُ فِي العَقلِ ، ويُذَكِّي الذِّهنَ . (3)4406.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :كُلُوا الرُّمّانَ بِشَحمِهِ ؛ فَإِنَّهُ يَدبَغُ المَعِدَةَ ، ويَزيدُ في الذِّهنِ . (4)4407.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي عن محمّد بن عليّ الهمداني :إنَّ رَجُلاً كانَ عِندَ الرِّضا عليه السلام بِخُراسانَ ، فَقُدِّمَت إلَيهِ مائِدَةٌ عَلَيها خَلٌّ ومِلحٌ ، فَافتَتَحَ عليه السلام بِالخَلِّ فَقالَ الرَّجُلُ : جُعِلتُ فِداكَ ! أمَرتَنا أن نَفتَتِحَ بِالمِلحِ؟ !

فَقالَ : هذا مِثلُ هذا _ يَعنِيالخَلَّ _ وإنَّ الخَلَّ يَشُدُّ الذِّهنَ ، ويَزيدُ فِي العَقلِ . (5)راجع : ج1 ، ص252 ، ح 376 .

2 / 4ما يورِثُ الحِفظَأ _ الزَّبيبُ4412.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أدمَنَ أكلَ الزَّبيبَ عَلَى الرّيقِ ، رُزِقَ الفَهمَ وَالحِفظَ وَالذِّهنَ ، ونَقَصَ مِنَ البَلغَمِ . (6)راجع : ج2 ، ص322 (خواصّ إدمان أكل الزبيب على الريق).

.


1- .بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 271 ، ح 70 نقلاً عن كتاب الجنّة للكفعمي عن ابن مسعود .
2- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 374 ، ح 1243 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 177 ، ح 37 .
3- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 6 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 294 .
4- .الكافي ، ج 6 ، ص 354 ، ح 12 عن صالح بن عقبة ، المحاسن ، ج 2 ، ص 356 ، ح 2232 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 160 ، ح 27 .
5- .الكافي ، ج 6 ، ص 329 ، ح 4 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 286 ، ح 1931 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 303 ، ح 14 .
6- .بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 271 ، ح 70 نقلاً عن كتاب الجنّة للكفعمي عن ابن مسعود .

ص: 251

2 / 3آنچه بر توان ذهن مى افزايد
2 / 4آنچه حافظه را تقويت مى كند
الف _ مويز

2 / 3آنچه بر توان ذهن مى افزايد4416.سنن أبي داوود عن صخر الغامديّ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ناشتا به خوردن مويز مداومت كند ، فهم و حافظه و ذهن ، روزى او مى شود و از بلغم وى ، كاسته مى شود.4417.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ يوصي عليّا عليه السلام _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بِه بخوريد؛ چرا كه... ذهن را افزون مى كند.4412.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد كُندُر؛ چرا كه... عقل را افزون مى كند و ذهن را ذكاوت مى دهد.4413.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :انار را با پيه (1) آن بخوريد؛ چرا كه معده را مى پالايد و ذهن را افزون مى كند.4414.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از محمّد بن على همدانى: مردى در خراسان ، نزد امام رضا عليه السلام بود. در اين هنگام ، نزد ايشان سفره اى گستردند كه در آن ، سركه و نمك بود. امام عليه السلام با سركه آغاز كرد. آن مرد گفت: فدايت شوم! به ما فرموده اى كه با نمك ، آغاز كنيم.

فرمود: «اين ، همانند آن (يعنى نمك) است. سركه ، ذهن را استحكام مى بخشد و عقل را افزون مى كند».ر .ك : ج1 ، ص253 ، ح 376 .

2 / 4آنچه حافظه را تقويت مى كندالف _ مويز4418.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ناشتا بر خوردن مويز مداومت كند ، فهم و حافظه و ذهن ، روزى او مى شود و از بلغم وى ، كاسته مى شود.ر. ك: ج2 ، ص323 (خواصّ خوردن مويز در حالت ناشتا) .

.


1- .پيه انار ، سپيده اى است كه در درون انار است و دانه ها بر آن تعبيه شده اند (لغت نامه دهخدا) .

ص: 252

ب _ العَسَلُ4421.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَ الحِفظَ ، فَليَأكُلِ العَسَلَ . (1)4422.عنه صلى الله عليه و آله :الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :قالَ العالِمُ عليه السلام : فِي العَسَلِ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ . مَن لَعِقَ لعقَةَ عَسَلٍ عَلَى الرّيقِ يَقطَعُ البَلغَمَ ، ويَحسِمُ الصَّفرَةَ ، ويَمنَعُ المِرَّةَ السَّوداءَ ، ويُصَفِّي الذِّهنَ ، ويُجَوِّدُ الحِفظَ إذا كانَ مَعَ اللُّبانِ الذَّكَرِ . (2)ج _ الكَرَفسُ4424.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الكَرَفسُ يَفتَحُ السُّدَدَ ، ويُذَكِّي القَلبَ ، ويَرِثُ الحِفظَ ، ويَطرُدُ الجُنونَ وَالجُذامَ وَالبَرَصَ وَالجُبنَ . (3)4419.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الدروس_ في بَيان فَوائِدِ الكَرَفسِ: رُوِيَ أنَّهُ يورِثُ الحِفظَ ، ويُذَكِّي القَلبَ ، ويَنفِي الجُنونَ وَالجُذامَ وَالبَرَصَ . (4)د _ الحِجامَةُ4421.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحِجامَةُ تَزيدُ العَقلَ ، وتَزيدُ الحافِظَ حِفظاً . (5) .


1- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 358 ، ح 1167 عن أنس ، طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 7 ، بحارالأنوار ، ج 66 ، ص 290 ، ح 2؛ الفردوس ، ج 3 ، ص 594 ، ح 5864 عن أنس.
2- .الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ، ص 346 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 293 ، ح 16.
3- .الفردوس ، ج 5 ، ص 370 ، ح 8468 عن الإمام الحسين عليه السلام ؛ مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 390 ، ح 1317 نحوه ،بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 240.
4- .الدروس للشهيد ، ج 3 ، ص 44 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 240 ، ح 2 .
5- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 174 ، ح 518 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 126 ، ح 82 ؛ سنن ابن ماجة ، ج 2 ، ص 1154 ، ح 3488 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 4 ، ص 234 ، ح 7479 كلاهما نحوه ، الفردوس ، ج 2 ، ص 154 ، ح 2781 كلّها عن ابن عمر.

ص: 253

ب _ عسل
ج _ كرفس
د _ حِجامت

ب _ عسل4423.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس حافظه مى خواهد ، عسل بخورد.4424.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام :عالم ( امام رضا عليه السلام ) فرمود: «در عسل ، درمان هر دردى است. هر كس ناشتا يك قاشق عسل بخورد ، اين عسل ، بلغم را پايان مى دهد ، صفرا را فرو مى نشانَد ، مانع از تلخه سياه (سودا) مى شود و ذهن را صفا مى بخشد ، و اگر كه همراه با كُندُر خورده شود ، حافظه را نكو مى سازد».ج _ كرفس4426.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كرفس ، انسدادها را مى گشايد ، دل را طراوت مى دهد ، حافظه مى آورد و ديوانگى ، جذام ، پيسى و ترس را دور مى كند.4427.عنه صلى الله عليه و آله :الدروس_ در بيان فوايد كرفس _: روايت شده كه كرفس ، حافظه مى آورد ، دل را طراوت مى دهد و ديوانگى ، جذام و پيسى را دور مى كند.د _ حِجامت4429.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حِجامت ، عقل را افزون مى كند و بر قدرت حافظه مى افزايد.

.

ص: 254

ه _ أسبابٌ اُخرى لِتَقوِيَةِ الحافِظَةِ4431.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثٌ يَزِدنَ فِي الحِفظِ ويَذهَبنَ بِالبَلغَمِ : قِراءَةُ القُرآنِ ، وَالعَسَلُ ، وَاللُّبانُ . (1)4425.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :ثَلاثٌ يُذهِبنَ البَلغَمَ ويَزِدن فِي الحِفظِ : السِّواكُ ، وَالصَّومُ ، وقِراءَةُ القُرآنِ . (2)راجع : ج1 ، ص256 ، ح 388.

2 / 5ما يورِثُ النِّسيانَ4429.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍ عليه السلام: يا عَلِيُّ ، تِسعَةُ أشياءَ تورِثُ النِّسيانَ : أكلُ التُّفّاحِ الحامِضِ ، وأكلُ الكُزبُرَةِ ، وَالجُبنِ ، وسُؤرِ الفَأرَةِ ، وقِراءَةُ كِتابَةِ القُبورِ ، وَالمَشيُ بَينَ امرَأَتَينِ ، وطَرحُ القَملَةِ ، وَالحِجامَةُ في النُّقرَةِ ، وَالبَولُ فِي الماءِ الرّاكِدِ . (3)4430.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :عَشرُ خِصالٍ تورِثُ النِّسيانَ : أكلُ الجُبنِ ، وأكلُ سُؤرِ الفَأرِ ، وأكلُ التُّفّاحِ الحامِضِ ، وَالجُلجُلانِ ، وَالحِجامَةُ فِي النُّقرَةِ ، وَالمَشيُ بَينَ امَرأَتَينِ ، وَالنَّظَرُ إلَى المَصلوبِ ، وَالتَّعارُّ ، [و] قِراءَةُ لَوحِ المَقابِرِ . (4) .


1- .صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ، ص 231 ، ح 127 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 38 ، ح 111 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الدعوات ، ص 151 ، ح 402 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ج 66 عن فضالة بن إسماعيل عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلاموكلّها عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحارالأنوار ، ج 66 ، ص 290 ، ح 3 وص 444 ، ح 6 .
2- .تهذيب الأحكام ، ج 4 ، ص 191 ، ح 545 عن غياث بن إبراهيم ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 119 ، ح 287 كلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 138 نقلاً عن كتاب اللباس لأبي النضر العيّاشي وص 320 ، ح 4 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 361 ، ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه ، مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 326 ، ح 2656 ، الخصال ، ص 423 ، ح 23 عن أنس بن محمّد عن أبيه وكلّها عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام وص 422 ، ح 22 عن إبراهيم بن عبدالحميد عن الإمام الكاظم عليه السلام ، الدعوات ، ص 160 ، ح 443 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 245 ، ح 2 .
4- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 6 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 295.

ص: 255

ه _ ساير عوامل تقويت حافظه
2 / 5آنچه فراموشى مى آورد

ه _ ساير عوامل تقويت حافظه4432.كنز العمّال عن أبي هريرة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه چيز ، حافظه را افزون مى كند و بلغم را از ميان مى بَرَد: قرائت قرآن ، عسل و كُندُر.4433.المستدرك على الصحيحين عن أنس :امام على عليه السلام :سه چيز ، بلغم را از ميان مى بَرَد و حافظه را افزون مى كند: مسواك زدن ، روزه گرفتن و قرائت قرآن.ر. ك به: ج1 ، ص257 ، ح 388 .

2 / 5آنچه فراموشى مى آورد4437.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش هاى ايشان به على عليه السلام: اى على! هفت چيز است كه فراموشى مى آورَد: خوردن سيب تُرش ، خوردن گشنيز ، پنير و پس مانده موش ، خواندن نوشته هاى روى قبر ، راه رفتن ميان دو زن ، افكندن شپش ، حجامت در گودىِ پسِ سر ، و ادرار كردن در آب راكد.4438.الإمام الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ده چيز ، فراموشى مى آورَد: خوردن پنير ، خوردن پس مانده موش ، خوردن سيب تُرش و گشنيز ، (1) حجامت در گودى پسِ سر ، راه رفتن ميان دو زن ، نگريستن به دار آويخته ، بيدار خوابى ، و خواندن سنگ قبرها.

.


1- .جلجلان موجود در متن حديث ، به معناى كُنجد و گشنيز است؛ امّا به قرينه حديث 387 ، در اين جا به گشنيز ترجمه شد.

ص: 256

4432.كنز العمّال ( _ به نقل از ابو هريره _ ) الإمام الباقر عليه السلام :إنَّما قُصَّ الأَظفارُ ؛ لِأ نَّها مَقيلُ الشَّيطانِ ، ومِنهُ يَكونُ النِّسيانُ . (1)4433.المستدرك على الصحيحين ( _ به نقل از اَن_َس _ : ) الإمام الرضا عليه السلام :الإِكثارُ مِن أكلِ لُحومِ الوَحشِ وَالبَقَرِ ؛ يورِثُ تَيبيسَ العَقلِ وتَحييرَ الفَهم في بحار الأنوار : «... تغيّر العقل وتحيّر الفهم». وتَلَبُّدَ (2) الذِّهنِ وكَثرَةَ النِّسيانِ . (3)4434.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مكارم الأخلاق :فِي الحَديثِ : إنَّ التُفّاحَ يورِثُ النِّسيانَ ؛ وذلِكَ لِأَ نَّهُ يُوَلِّدُ فِي المَعِدَةِ لُزوجَةً . (4)4435.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الكاظم عليه السلام :أكلُ التُّفّاحِ وَالكُزبُرَةِ يورِثُ النِّسيانَ . (5)2 / 6ما يَنفَعُ لِدِفعِ النِّسيانِ4438.امام صادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَمسٌ يَذهَبنَ بِالنِّسيانِ ويَزِدنَ فِي الحِفظِ ويَذهَبنَ بِالبَلغَمِ : السِّواكُ ، وَالصِّيامُ ، وقِراءَةُ القُرآنِ ، وَالعَسَلُ ، وَاللُّبانُ . (6)4439.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِاللُّبانِ ؛ فَإِنَّهُ . . . يَزيدُ في العَقلِ ، ويُذَكِّي الذِّهنُ ، ويَجلُو البَصَرَ ، ويُذهِبُ النِّسيانَ . (7) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 490 ، ح 6 عن أبي حمزة ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 154 ، ح 410 ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 123 ، ح 12.
2- .في بحار الأنوار : «تبلّد» ، والظاهر أنّه الصواب . قال الطريحي : بَلُدَ الرجل فهو بَليد : إذا كان غير ذكيّ ولا فطِن (مجمع البحرين: ج 1 ، ص 183).
3- .طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 29 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 322.
4- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 374 ، ح 1246 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 177 ، ح 37 .
5- .الكافي ، ج 6 ، ص 367 ، ح 1 عن إبراهيم بن عبد الحميد ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 245 ، ح 1 .
6- .الفردوس ، ج 2 ، ص 197 ، ح 2980 عن الإمام عليّ عليه السلام ؛ بحارالأنوار ، ج 66 ، ص 290 ، ح 2.
7- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 6 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 294 .

ص: 257

2 / 6آنچه براى پيشگيرى از فراموشى ، سودمند است

4440.عنه صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :كوتان كردنِ ناخن ، از آن رو لازم است كه پناهگاه شيطان است و فراموشى از آن پديد مى آيد.4441.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :فراوان خوردنِ گوشت حيوان وحشى و گاو ، خشكىِ عقل ، سرگشتگىِ فهم ، كُندى ذهن و فراوانىِ فراموشى مى آورَد.4442.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مكارم الأخلاق:در حديث است كه سيب ، فراموشى مى آورَد؛ چراكه در معده نوعى چسبندگى ايجاد مى كند.4439.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام :خوردن سيب و گشنيز ، فراموشى مى آورد.2 / 6آنچه براى پيشگيرى از فراموشى ، سودمند است4442.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پنج چيز ، فراموشى را از ميان مى بَرَد و بر حافظه مى افزايد و بلغم را نيز مى بَرَد: مسواك زدن ، روزه گرفتن ، قرائت قرآن ، [و خوردن] عسل و كُندُر.4443.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «وَ نَزَّلْنَا مِنَ الس ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد كُندُر؛ چرا كه... عقل را افزون مى كند ، ذهن را ذكاوت مى دهد ، چشم را جلا مى بخشد و فراموشى را از ميان مى بَرَد.

.

ص: 258

4444.مكارم الأخلاق :كنز العمّال عن عبد اللّه بن جعفر :جاءَ رَجُلٌ إلى عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام يَشتَكي إلَيهِ النِّسيانَ .

فَقالَ : عَلَيكَ بِاللُّبانِ ؛ فَإِنَّهُ يُشَجِّعُ القَلبَ ، ويُذهِبُ النِّسيانَ . (1)4443.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ ( درباره آيه : {Q} «و از آسمان، آبى بابركت فرو فرست ) الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثٌ يُذهِبنَ النِّسيانَ ويُحدِثنَ الذُّكرَ : قِراءَةُ القُرآنِ ، وَالسِّواكُ ، وَالصِّيامُ . (2)4444.مكارم الأخلاق :الإمام الرضا عليه السلام :مَن أرادَ أن يُقِلَّ نِسيانَهُ ويَكونَ حافِظاً ، فَليَأكُل في كُلِّ يَومٍ ثَلاثَ قِطَعِ زَنجَبيلٍ مُرَبّىً بِالعَسَلِ ، ويَصطَنِعُ (3) بِالخَردَلِ مَعَ طَعامِهِ فيكُلِّ يَومٍ.

ومَن أرادَ أن يَزيدَ في عَقلِهِ ، فلا يَخرُج كُلَّ يَومٍ حَتّى يَلوكَ عَلَى الرِّيقِ ثَلاثَ هَليلَجاتٍ سودٍ مَعَ سُكَّرٍ طَبَرزَدٍ (4) . (5)2 / 7ما يَشُدُّ العَصَبَأ _ أكلُ الزَّبيبِ4445.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الاختصاص عن أبي هند الداريّ :اُهِديَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله طَبَقٌ (6) مُغَطّىً ، فَكَشَفَ الغِطاءَ عَنهُ، ثُمَّ قالَ: كُلوا بِاسمِ اللّهِ، نِعمَ الطَّعامُ الزَّبيبُ ؛ يَشُدُّ العَصَبَ... . (7) .


1- .كنز العمّال ، ج 14 ، ص 186 ، ح 38318 نقلاً عن ابن السني وأبي نعيم معاً في الطبّ .
2- .دعائم الإسلام ، ج 2 ، ص 137 ، ح 481 ، السرائر ، ج 3 ، ص 142 وفيه «يحددن الفكر» بدل «يحدثن الذكر» ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 266 ، ح 39 و ص 275 ، ح 72.
3- .في بحار الأنوار : «يصطبغ» بدل «يصطنع».
4- .في بحار الأنوار : «ومن أراد أن يزيد في عقله يتناول كلّ يوم ثلاثْ هليلجات بسكر ابلوچ».
5- .طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 36 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 324 .
6- .في المصدر : «طبقاً» والتصويب من بحار الأنوار.
7- .الاختصاص ، ص 124 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 153 ، ح 11 ؛ تاريخ دمشق ، ج 21 ، ص 60 ، ح 4724 ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 41 ، ح 28266 .

ص: 259

2 / 7آنچه اعصاب را استحكام مى بخشد
الف _ خوردن مويز

4446.امام باقر عليه السلام :كنز العمّال_ به نقل از عبد اللّه بن جعفر _: مردى نزد على بن ابى طالب عليه السلام آمد و از فراموشى ، اظهار ناراحتى كرد. فرمود: «بر تو باد كُندُر ، كه دل را شجاعت مى بخشد و فراموشى را از ميان مى بَرَد».4447.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :سه چيز ، فراموشى را از ميان مى بَرَد و حافظه به بار مى آورد: قرائت قرآن ، مسواك زدن و روزه گرفتن. (1)4448.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :هر كس بخواهد فراموشى اش كم شود و داراى حافظه اى قوى شود ، هر روز ، سه قطعه زَنْجَبيل به عسل درآميخته بخورد و در هر روز ، با غذاى خويش ، چيزى كه با خَرْدَل (2) تهيه شده نيز ميل كند. هر كس هم بخواهد عقل وى افزون شود ، هيچ روزى از خانه بيرون نرود ، مگر پس از آن كه ناشتا ، سه هليله سياه با شكر طَبَرزَد بِجَوَد. (3)2 / 7آنچه اعصاب را استحكام مى بخشدالف _ خوردن مويز4452.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الاختصاص_ به نقل از ابو هند دارى _: طَبَق روى پوشيده اى به پيامبر خدا اهدا كردند. پوشش را از آن برداشت و سپس فرمود: «به نام خدا بخوريد. مويز ، چه نيكو خوراكى است ، كه اعصاب را استحكام مى بخشد!...

.


1- .. در السرائر به جاى «حافظه به بار مى آورد» ، عبارت «فكر را تيز مى كند» آمده است .
2- .خَردَل: گياهى از تيره چليپاييان (صليبيان) كه دو نوعِ سفيد و سياه دارد. برگ هايش شبيه برگ تُرُب ، ولى كوچك تر از آن و داراى گل هاى زرد و دانه هاى ريز و قهوه اى و طعمِ تند است. دانه هاى آن را پس از كوبيدن در آب يا سركه ، خمير مى كنند و با غذا ، جهت تحريك اشتها تناول كنند. تخم سپندان ، اسپندان ، حب الرشاد (فرهنگ معين) .
3- .. در طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، بخش دوم روايت ، چنين آمده است : «هر كس بخواهد عقل وى افزون شود ، هر روز سه هليله با شكر بلوچ بخورد» .

ص: 260

4453.الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِالزَّبيبِ ؛ فَإِنَّهُ يَكشِفُ المِرَّةَ ، ويَذهَبُ بِالبَلغَمِ ، ويَشُدُّ العَصَبَ ، ويَذهَبُ بِالإِعياءِ ، ويُحَسِّنُ الخُلُقَ ، ويُطَيِّبُ النَّفسَ ، ويَذهَبُ بِالغَمِّ . (1)ب _ أكلُ لَحمِ الضَّأنِ بِاللَّبَنِ4455.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :مَن أصابَهُ ضَعفٌ في قَلبِهِ أو بَدَنِهِ فَليَأكُل لَحمَ الضَّأنِ بِاللَّبَنِ ؛ فَإِنَّهُ يُخرِجُ مِن أوصالِهِ كُلَّ داءٍ وغائِلَةٍ ، ويُقَوّي جِسمَهُ ويَشُدُّ لِثَتَهُ . (2)2 / 8ما يُلَيِّنُ العَصَبَ4450.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :. . . ومَنفَعَةُ الحَمّامِ تُؤَدّي إلَى الاِعتِدالِ ، ويُنَقِّي الدَّرَنَ ، ويُلَيِّنُ العَصَبَ وَالعُروقَ ، ويُقَوِّي الأَعضاءَ الكِبارَ ، ويُذيبُ الفُضولَ وَالعُفوناتِ . (3) .


1- .الخصال ، ص 344 ، ح 9 عن أحمد الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، روضة الواعظين ، ص 340 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 380 ، ح 1272 نحوه وفيه «... ويصحّ الجسم و ...» ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 151 ، ح 1 ؛ كنز العمّال ، ج 10 ، ص 41 ، ح 28265 نقلاً عن أبي نعيم عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .
2- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 64 عن عبد الرحيم بن عبد المجيد القصير ، المحاسن ، ج 2 ، ص 259 ، ح 1819 عن عبد اللّه بن سنان وليس فيه من «فإنّه يخرج...» ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 194 ، ح 9 .
3- .طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 29 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 322 .

ص: 261

ب _ خوردن گوشت گوسفند همراه با شير
2 / 8آنچه پِى را نرم مى كند

4451.سنن ابن ماجة ( _ به نقل از عايشه _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر شما باد مويز ، چرا كه تلخه را مى زدايد ، بلغم را مى بَرَد ، پِى را استحكام مى دهد ، رنجيدگى و خستگى را از ميان بر مى دارد ، خوى را خوش مى سازد ، دل را پاك و پيراسته مى دارد و اندوه را مى بَرَد.ب _ خوردن گوشت گوسفند همراه با شير4453.امام صادق عليه السلام :امام صادق عليه السلام :هر كس به ضعفى در قلب يا بدن خويش گرفتار آمد ، گوشت گوسفند همراه با شير بخورد؛ چرا كه اين خوراك ، هر درد و عارضه اى را از اندام وى بيرون مى بَرَد ، تن او را تقويت مى كند و لثه هاى او را نيز استحكام مى دهد.2 / 8آنچه پِى را نرم مى كند4456.عنه صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :فايده حمّام كردن آن است كه به اعتدال مى انجامد ، چرك را مى زدايد ، پِى و رگ ها را نرم مى سازد ، اندام هاى بزرگ را تقويت مى كند ، و مواد زايد و عفونت ها را نيز ذوب مى كند.

.

ص: 262

2 / 9ما يَنفَعُ لِلصُّداعِأ _ غَسلُ الرَّأسِ بِالخَطمِيِّ4460.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :غَسلُ الرَّأسِ بِالخَطمِيِّ أمانٌ مِنَ الصُّداعِ . (1)4461.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الكاظم عليه السلام :غَسلُ الرَّأسِ بِالخَطمِيِّ يَومَ الجُمُعَةِ مِنَ السُّنَّةِ ، يُدِرُّ الرِّزقَ ، ويَصرِفُ الفَقرَ ، ويُحَسِّنُ الشَّعرَ وَالبَشَرَةَ ، وهُوَ أمانٌ مِنَ الصُّداعِ . (2)ب _ شُربُ الماءِ الفاتِرِ4457.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أفطَرَ بَدَأَ بِحَلواءَ يُفطِرُ عَلَيها ، فَإِن لَم يَجِد فَسُكَّرَةٍ أو تَمَراتٍ ، فَإِذا أعوَزَ ذلِكَ كُلُّهُ فَماءٍ فاتِرٍ ، وكانَ يَقولُ : يُنَقِّي المَعِدَةَ وَالكَبِدَ . . . ويَذهَبُ بِالصُّداعِ . (3)ج _ غَسلُ القَدَمَينِ بِالماءِ البارِدِ4459.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :غَسلُ القَدَمَينِ بِالماءِ البارِدِ عَقيبَ الخُروجِ مِنَ الحَمّامِ أمانٌ مِنَ الصُّداعِ . (4) .


1- .ثواب الأعمال ، ص 36 ، ح 1 عن عمر بن يزيد ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 86 ، ح 1.
2- .الاُصول الستّة عشر ، ص 55 ، جامع الأحاديث للقمّي ، ص 160 كلاهما عن زيد النرسي ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 88 ، ح 9 و ج 89 ، ص 356 .
3- .الكافي ، ج 4 ، ص 153 ، ح 4 ، المقنعة ، ص 317 نحوه وكلاهما عن عبد اللّه بن مسكان ، المصباح للكفعمي ، ص 835 .
4- .الأحكام النبويّة في الصناعة الطبيّة ، ج 2 ، ص 26 ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 48 ، ح 28300 نقلاً عن أبي نعيم في الطبّ عن أبي هريرة.

ص: 263

2 / 9آنچه براى سردرد ، سودمند است
الف _ شستن سر با خَطْمى
ب _ نوشيدن آب نيمْ گرم (وِلَرم)
ج _ شستن پاها با آب سرد

2 / 9آنچه براى سردرد ، سودمند استالف _ شستن سر با خَطْمى4463.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :شستن سر با خطمى ، مايه ايمنى از سردرد است.4464.عنه صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام :شستن سر با خطمى در روز جمعه ، از سنّت است ، روزى را سرشار مى سازد ، فقر را باز مى دارد ، مو و پوست را نكو مى كند و مايه ايمنى از سردرد است.ب _ نوشيدن آب نيمْ گرم (وِلَرم)4462.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا به هنگام افطار ، با حلوايى آغاز مى كرد و بدان ، روزه مى گشود . اگر حلوا نمى يافت ، با شكرينه اى ديگر يا چند دانه خرما؛ و اگر نيز يافت نمى شد ، با آبِ نيمْ گرم. آن گاه مى فرمود: «اين ، معده و جگر را پاك مى كند... و سردرد را از ميان مى بَرَد».ج _ شستن پاها با آب سرد4464.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شستن پاها با آب سرد پس از بيرون آمدن از حمّام ، مايه ايمنى از سردرد است.

.

ص: 264

د _ التَّدهينُ بِدُهنِ البَنَفسَجِ4466.بحار الأنوار : ( _ أي لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله _ ) الإمام الصادق عليه السلام :نِعمَ الدُّهنُ البَنَفسَجُ ! لَيَذهَبُ بِالدّاءِ مِنَ الرَّأسِ وَالعَينَينِ ، فَادَّهِنوا بِهِ . (1)4467.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الكافي عن عليّ بن أسباط رفعه :دُهنُ الحاجِبَينِ بِالبَنَفسَجِ يَذهَبُ بِالصُّداعِ . (2)ه _ الخِضابُ بِالحِنّاءِ4469.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحِنّاءُ خِضابُ الإِسلامِ ؛ يَزيدُ في المُؤمِنِ عَمَلَهُ ، ويَذهَبُ بِالصُّداعِ ، ويُحِدُّ البَصَرَ ، ويَزيدُ في الوِقاعِ ، وهُوَ سَيِّدُ الرَّياحينِ في الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3)و _ السُّعوطُ4471.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :المَضمَضَةُ وَالاِستِنشاقُ سُنَّةٌ وطَهورٌ لِلفَمِ وَالأنَفِ ، وَالسُّعوطُ مَصَحَّةٌ لِلرَّأسِ ، وتَنقِيَةٌ لِلبَدَنِ وسائِرِ أوجاعِ الرَّأسِ . (4)4472.دعائم الإسلام :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذَا اشتَكى رَأسَهُ استَعَطَ بِدُهنِ الجُلجُلانِ _ وهُوَ السِّمسِمُ _ . (5)4466.بحار الأنوار:طبّ الأئمّة عن عليّ بن يقطين :كَتَبتُ إلى أبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام : إنّي أجِدُ بَرداً شَديداً في رَأسي ، حَتّى إذا هَبَّت عَلَيَّ الرِّياحُ كِدتُ أن يُغشى عَلَيَّ .

فَكَتَبَ إلَيَّ : عَلَيكَ بِسُعوطِ العَنبَرِ وَالزَّنبَقِ بَعدَ الطَّعامِ ، تُعافى مِنهُ بِإِذنِ اللّهِ _ جَلَّ جَلالُهُ _ . (6) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 521 ، ح 5 عن عبد الرحمن بن كثير ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 222 ، ح 6 .
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 522 ، ح 9 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 223 ، ح 9 .
3- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 10 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 189 ، ح 558 نحوه ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 299؛ الفردوس ، ج 2 ، ص 157 ، ح 2794 عن عقبة بن عامر نحوه.
4- .الخصال ، ص 611 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول ، ص 101 نحوه ، بحار الأنوار ، ج 10 ، ص 90 ، ح 1 .
5- .الكافي ، ج 6 ، ص 524 ، ح 1 عن إسحاق بن عمّار ، قرب الإسناد ، ص 111 ، ح 383 عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 290 ، ح 153 .
6- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 87 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 143 ، ح 3 .

ص: 265

د _ ماليدن روغن بنفشه
ه _ خضاب كردن با حنا
و _ استعمال اَنفيه

د _ ماليدن روغن بنفشه4468.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :چه خوب روغنى است روغن بنفشه! درد را از سر و چشمان مى بَرَد. آن را به خود بماليد.4469.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از على بن اسباط ، در حديثى كه سند آن را به معصوم رسانْد: ماليدن روغن بنفشه به ابروها ، سردرد را از ميان مى بَرَد.ه _ خضاب كردن با حنا4471.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حنا ، خضاب اسلام است؛ [ثواب] عمل مؤمن را مى افزايد ، سردرد را از ميان مى بَرَد ، چشم را تيزبين مى كند ، قدرت آميزش را افزون مى سازد؛ و مهترِ گياهانِ خوش بو در دنيا و آخرت است.و _ استعمال اَنفيه4473.تاريخ بغداد عن أبي هريرة :امام على عليه السلام :شستشوى دهان و بينى ، سنّت و مايه پاكى دهان و بينى است و انفيه كردن ، مايه سلامت سر و پاكسازى بدن و همه انواع سردرد است.4474.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، چون سردرد مى كرد ، به روغن كُنجد ، انفيه مى كرد.4475.عنه صلى الله عليه و آله :طبّ الأئمة عليهم السلام_ به نقل از على بن يقطين: به امام رضا عليه السلام نوشتم كه در سرم ، سردىِ شديدى حس مى كنم ، به گونه اى كه چون بادى به من مى خورد ، چيزى نمى مانَد كه از هوش بروم.

امام در پاسخ برايم چنين نوشت: «بر تو باد انفيه عنبر و زنبق ، پس از غذا خوردن ، تا به اذن خداوند _ جلّ جلاله _ عافيت يابى».

.

ص: 266

ز _ الحِجامَةُ4477.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ الحِجامَةَ فِي الرَّأسِ دَواءٌ مِن داءِ الجُنونِ وَالجُذامِ وَالعَشا وَالبَرَصِ وَالصُّداعِ . (1)4478.عنه صلى الله عليه و آله :المعجم الكبير عن سَلمى خادمة رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذَا اشتَكى أحَدٌ مِنّا رَأسَهُ قالَ : اِذهَب فَاحتَجِم ، وإذا اشتَكى رِجلَهُ قالَ : اِذهَب فَاخضِبها بِالحِنّاءِ . (2)راجع : ج1 ، ص 402 ، ح 680 .

ح _ الهِندَباءُ4475.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي عن محمّد بن إسماعيل :سَمِعتُ الرِّضا عليه السلام يَقولُ : الهِندَباءُ شِفاءٌ مِن ألفِ داءٍ ، ما مِن داءٍ في جَوفِ ابنِ آدَمَ إلاّ قَمَعَهُ الهِندَباءُ .

قالَ : ودَعا بِهِ يَوماً لِبَعضِ الحَشَمِ وكانَ تَأخُذُهُ الحُمّى وَالصدُّاعُ ، فَأَمَرَ أن يُدَقَّ وصَيَّرَهُ عَلى قِرطاسٍ ، وصَبَّ عَلَيهِ دُهنَ البَنَفسَجِ ووَضَعَهُ عَلى جَبينِهِ .

ثُمَّ قالَ : أما إنَّه يَذهَبُ بِالحُمّى ، ويَنفَعُ مِنَ الصُّداعِ وَيذهَبُ بِهِ . (3) .


1- .المعجم الكبير ، ج 23 ، ص 299 ، ح 667 عن اُمّ سلمة وج 12 ، ص 225 ، ح 13150 عن ابن عمر ، الفردوس ، ج 2 ، ص 154 ، ح 2779 عن ابن عبّاس وكلاهما نحوه ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 13 ، ح 28129؛ بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 126 ، ح 81 .
2- .المعجم الكبير ، ج 24 ، ص 298 ، ح 755 ، تهذيب الكمال ، ج 19 ، ص 123 ، مسند ابن حنبل ، ج 10 ، ص 446 ، ح 27688 نحوه ، كنز العمّال ، ج 7 ، ص 131 ، ح 18350 .
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 363 ، ح 9 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 385 ، ح 1294 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 216 ، ح 4 .

ص: 267

ز _ حِجامت
ح _ كاسنى

ز _ حِجامت4477.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حجامتِ در سر ، درمانى براى ديوانگى ، جذام ، شب كورى ، پيسى و سردرد است.4478.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :المعجم الكبير_ به نقل از سَلْمى خدمتگزار پيامبر خدا _: هر گاه كسى از ما از سردرد ، اظهار ناراحتى مى كرد ، پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود: «برو حجامت كن»؛ و چون كسى از ما پادرد داشت ، مى فرمود: «برو آن را به حنا خضاب كن».همچنين بنگريد به: ج1 ، ص403 ح 680 .

ح _ كاسنى4481.عنه :الكافى_ به نقل از محمّد بن اسماعيل: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: «كاسنى ، شفاى هزار درد است؛ و دردى در درون آدميزاد نيست ، مگر اين كه كاسنى ، آن را به كلّى از ميان ببرد».

روزى امام عليه السلام براى يكى از خدمتكاران كه گرفتار تب و سردرد مى شد ، كاسنى خواست و فرمود تا آن را آرد كنند ، سپس آن را بر روى كاغذى قرار داد و روغن بنفشه بر رويش ريخت و اين مخلوط را بر پيشانى شخص گذاشت.

آن گاه فرمود: «بدانيد كه اين ، تب را مى بَرَد ، براى سردرد ، سودمند است و آن را از ميان بر مى دارد».

.

ص: 268

راجع : ج1 ، ص 400 ، ح 676.

ط _ أكُل السَّمَكِ الطَّرِيِّ4480.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :مَن خَشِيَ الشَّقيقَةَ وَالشَّوصَةَ ، فَلا يُؤَخِّر أكلَ السَّمَكِ الطَّرِيِّ صَيفاً وشِتاءً . (1)2 / 10ما يورِثُ جُنونَ الوَلَدِ4483.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :الجِماعُ بَعدَ الجِماعِ مِن غَيرِ أن يَكونَ بَينَهُما غُسلٌ ؛ يورِثُ لِلوَلَدِ الجُنونَ . (2)4483.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يُكرَهُ لِلرَّجُلِ أن يَغشَى المَرأَةَ وقَدِ احتَلَمَ ، حَتّى يَغتَسِلَ مِنِ احتِلامِهِ الَّذي رَأى ؛ فَإِن فَعَلَ وخَرَجَ الوَلَدُ مَجنوناً فَلا يَلومَنَّ إلاّ نَفسَهُ . (3)4484.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام: يا عَلِيُّ ، لا تُجامِعِ امرَأَتَكَ في أوَّلِ الشَّهرِ ووَسَطِهِ وآخِرِهِ ؛ فَإِنَّ الجُنونَ وَالجُذامَ وَالخَبَلَ لَيُسرِ عُ إلَيها وإلى وَلَدِها . (4) .


1- .بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 324 نقلاً عن طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 39 وفيه «من خشي الشقيقة والشَّوصة فلا ينم حين يأكل السمك الطريّ صيفا كان أم شتاءً».
2- .طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 28 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 321 .
3- .تهذيب الأحكام ، ج 7 ، ص 412 ، ح 1646 عن محمّد بن العيص عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 557 ، ح 4914 ، الخصال ، ص 520 ، ح 9 ، الأمالي للصدوق ، ص 378 ، ح 478 كلّها عن الحسين بن زيد بن عليّ بن الحسين عليهماالسلامعن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 459 ، ح 1556 ، بحار الأنوار ، ج 103 ، ص 283 ، ح 3.
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 552 ، ح 4899 ، علل الشرائع ، ص 515 ، ح 5 ، الأمالي للصدوق ، ص 663 ، ح 896 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، بحار الأنوار ، ج 103 ، ص 281 ، ح 1 .

ص: 269

ط _ خوردن ماهى تازه
2 / 10آنچه ديوانگى فرزند را در پى مى آورد

ر. ك: ج1 ، ص401 ، ح 676 .

ط _ خوردن ماهى تازه4487.عنه صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :هر كس از درد شقيقه و شكم درد مى ترسد ، نبايد در تابستان و زمستان ، خوردن ماهى تازه را به تأخير افكند. (1)2 / 10آنچه ديوانگى فرزند را در پى مى آورد4485.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :آميزش پس از آميزش ، بى آن كه ميان آنها غسلى صورت پذيرفته باشد ، ديوانگى فرزند را در پى مى آورَد.4486.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى مرد ، مكروه است كه پس از احتلام ، با زن همبسترى كند ، مگر آن كه از احتلام پيشين ، غسل كرده باشد ؛ چه ، اگر چنين كند و فرزندش ديوانه زاده شود ، جز خويش را نكوهش نكند .4487.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش هاى ايشان به امام على عليه السلام _: اى على! در آغاز ، ميان و پايان ماه با همسرت همبسترى مكن؛ چه ، [در اين صورت] ديوانگى ، جذام و تباه مغزى به سوى وى و فرزندش خواهد شتافت.

.


1- .در بحار الأنوار ، به جاى عبارت برگزيده كتاب حاضر ، اين عبارت آمده است: «هر كس از درد شقيه و شكم درد مى ترسد ، نبايد پس از خوردن ماهى تازه بخوابد ، خواه تابستان باشد ، خواه زمستان» .

ص: 270

2 / 11ما يَمنَعُ الجُنونِأ _ المِلحُ4489.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در بيان آنچه به سبُك شمارنده نماز مى رسد _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام: يا عَلِيُّ ، اِفتَتِح طَعامَكَ بِالمِلحِ وَاختِم بِالمِلحِ ؛ فَإِنَّ مَنِ افتَتَحَ طَعامَهُ بِالمِلحِ وخَتَمَ بِالمِلحِ عوفِيَ مِنِ اثنَينِ وسَبعينَ نَوعاً مِن أنواعِ البَلاءِ ، مِنهُ الجُذامُ ، وَالجُنونُ ، وَالبَرَصُ . (1)راجع : ج1 ، ص 480 (صحّة الجلد / افتتاح الطعام بالملح).

ب _ النَّرجِسُ4492.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :شُمُّوا النَّرجِسَ و لَو فِي اليَومِ مَرَّةً ، و لَو فِي الاُسبوعِ مَرَّةً ، و لَو فِي الشَّهرِ مَرَّةً ، و لَو فِي السَّنَةِ مَرَّةً ، ولَو فِي الدَّهرِ مَرَّةً ؛ فَإِنَّ فِي القَلبِ حَبَّةً مِنَ الجُنونِ وَ الجُذامِ وَ البَرَصِ و شَمُّهُ يَدفَعُها . (2)ج _ أخذُ الشّارِبِ وَالأَظفارِ في كُلِّ جُمُعَةٍ4494.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :خُذ مِن شارِبِكَ وأظفارِكَ في كُلِّ جُمُعَةٍ ؛ فَإِن لَم يَكُن فيها شَيءٌ فَحُكَّها لا يُصيبُكَ جُنونٌ ولا جُذامٌ ولا بَرَصٌ . (3) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 326 ، ح 2 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 424 ، ح 2486 كلاهما عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 398 ، ح 18 .
2- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 10 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 299؛ تاريخ دمشق ، ج 14 ، ص 36 ، ح 3368 عن شريح عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله نحوه.
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 490 ، ح 3 ، تهذيب الأحكام ، ج 3 ، ص 237 ، ح 628 وفيه «فزكّها» بدل «فحكّها» وكلاهما عن عبد اللّه بن هلال ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 152 ، ح 398 نحوه ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 122 ، ح 12 .

ص: 271

2 / 11آنچه مانع ديوانگى مى شود
الف _ نمك
ب _ بوييدن نرگس
ج _ كوتاه كردن سبيل و ناخن در هر جمعه

2 / 11آنچه مانع ديوانگى مى شودالف _ نمك4494.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در سفارش هاى ايشان به امام على عليه السلام _ : اى على! غذا را با نمك ، آغاز كن و با نمك ، پايان ده؛ چه ، هر كس غذاى خويش را با نمك آغاز كند و با نمك پايان دهد ، از هفتاد و دو نوع از انواع بلا كه جذام ، ديوانگى و پيسى از آن جمله است ، به دور باشد.ر .ك : ج1 ، ص481 (بهداشت پوست / آغاز كردن غذا با نمك) .

ب _ بوييدن نرگس4497.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[گُل] نرگس را ببوييد ، هرچند در روز يك بار ، هر چند در هفته يك بار ، هر چند در ماه يك بار ، هر چند در سال يك بار ، و هر چند در همه عمر ، يك بار؛ چراكه در قلب ، هسته اى از ديوانگى ، جذام و پيسى وجود دارد و بوييدن نرگس ، آن را دور مى كند.ج _ كوتاه كردن سبيل و ناخن در هر جمعه4496.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :در هر جمعه ، اندكى از سبيل و ناخن هاى خود را بگير؛ و اگر هم چيزى وجود نداشته باشد ، آن را [كمى] بساى ، ديوانگى ، جذام و پيسى به تو نمى رسد.

.

ص: 272

د _ ما يَسيلُ مِن أفواهِ الأَطفالِ مِنَ الرِّيقِ4498.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام_ في بَيانِ النِّعَمِ الَّتي وَهَبَهَا اللّهُ تَعالى لِلإِنسانِ _: فَأَمّا ما يَسيلُ مِن أفواهِ الأَطفالِ مِنَ الرّيقِ فَفي ذلِكَ خُروجُ الرُّطوبَةِ الَّتي لَو بَقِيَت في أبدانِهِم ، لَأَحدَثَت عَلَيهِمُ الاُمورَ العَظيمَةَ ، كَمَن تَراهُ قَد غَلَبَت عَلَيهِ الرُّطوبَةُ فَأَخرَجَتهُ إلى حَدِّ البَلَهِ وَالجُنونِ وَالتَّخليطِ إلى غَيرِ ذلِكَ مِنَ الأَمراضِ المُختَلِفَة (1) كَالفالِجِ وَاللَّقوَةِ وما أشبَهَهُما ، فَجَعَلَ اللّهُ تِلكَ الرُّطوبَةَ تَسيلُ مِن أفواهِهِم في صِغَرِهِم ، لِما لَهُم في ذلِكَ مِنَ الصِّحَّةِ في كِبَرِهِم ، فَتَفَضَّلَ عَلى خَلقِهِ بِما جَهِلوهُ ونَظَرَ لَهُم بِما لَم يَعرِفوهُ ، ولَو عَرَفوا نِعَمَهُ عَلَيهِم لَشَغَلَهُم ذلِكَ عَنِ التَّمادي في مَعصِيَتِهِ ، فَسُبحانَهُ ما أجَلَّ نِعمَتَهُ وأسبَغَها عَلَى المُستَحِقّينَ وغَيرِهِم مِن خَلقِهِ ، وتَعالى عَمّا يَقولُ المُبطِلونَ عُلُوّاً كَبيراً؟ ! (2)راجع : ج1 ، ص 484 (صحّة الجلد / السنا).

2 / 12ما يورِثُ الفالِجَأ _ أكلُ البِطّيخِ عَلَى الرِّيقِ4499.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :البِطّيخُ عَلَى الرِّيقِ يورِثُ الفالِجَ نَعوذُ بِاللّهِ مِنهُ ! (3) .


1- .في بحار الأنوار ج 60 ، ص 380 : «المتلفة» بدل «المختلفة».
2- .بحار الأنوار ، ج 3 ، ص 66 وج 60 ، ص 380 ، ح 98 كلاهما نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل.
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 361 ، ح 1 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 376 ، ح 2316 وليس فيه «نعوذ باللّه منه» وكلاهما عن ياسر الخادم ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 401 ، ح 1367 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 203 ، ح 3 .

ص: 273

د _ آبى كه از دهان كودك مى ريزد
2 / 12آنچه سستىِ اندام مى آورد
الف _ خوردن خربزه درحالت ناشتا

د _ آبى كه از دهان كودك مى ريزد4501.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :در بيان نعمت هايى كه خداوند متعال به انسان بخشيده است _ : امّا آن آبى كه از دهان كودكان مى ريزد ، خود ، موجب بيرون رفتن رطوبتى است كه اگر در بدن هايشان مى مانْد ، در آنان پديده هايى گران رُخ مى داد. چنان كه مى بينيد برخى كسان رطوبت بر آنان غلبه يافته و آنان را به مرز پَخمگى ، ديوانگى و آشفته عقلى و بيمارى هاى مختلف ديگرى چون: سستْ اندامى و كَج دهانى و همانند آنها رانده است. از اين روى ، خداوند ، آن رطوبتى را كه در خُردسالى از دهان كودكان فرو مى ريزد ، زمينه سلامت و تن درستى آنان در بزرگ سالى قرار داده ، و بدين سان ، بر خلق خويش به آنچه از آن آگاهى نداشته اند، منّت نهاده و بدانچه از شناختش فرو مانده اند ، به ايشان لطف كرده است. آنان ، اگر نعمت هاى خداوند بر خويش را مى شناختند ، اين شناخت ، ايشان را از فرو غلتيدن به نافرمانى او باز مى داشت. پس ، پاكا خدايى كه چه نعمت هاى گرانى داده و بر سزاواران و ناسزاواران ، ارزانى داشته است. او از آنچه بى عقيدگان مى پندارند ، بسيار والاتر و فراتر است!ر .ك : ج1 ، ص485 (بهداشت پوست / گياه سَنا) .

2 / 12آنچه سستىِ اندام مى آوردالف _ خوردن خربزه درحالت ناشتا4502.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :خوردن خربزه ، ناشتا ، سستْ اندامى _ پناه بر خدا _ بر جاى مى گذارد.

.

ص: 274

ب _ الاِغتِسالُ بِالماءِ البارِدِ بَعدَ أكلِ السَّمَكِ4504.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :الاِغتِسالُ بِالماءِ البارِدِ بَعدَ أكلِ السَّمَكِ يورِثُ الفالِجَ . (1)راجع : ج1 ، ص 610 (ما ينبغي قبل الجماع / اختيار الأوقات الصالحة).

2 / 13ما يَمنَعُ الفالِجِأ _ أكلُ التَّمرِ بَعدَ أكلِ السَّمَكِ4509.عنه صلى الله عليه و آله :الكافي عن سعيد بن جناح عن مولى للإمام الصادق عليه السلام ، قال :دَعا[ عليه السلام ] بِتَمرٍ فَأَكَلَهُ ، ثُمَّ قالَ : ما بي شَهوَةٌ ، ولكِنّي أكَلتُ سَمَكاً .

ثُمَّ قالَ : مَن باتَ وفي جَوفِهِ سَمَكٌ لَم يَتبَعهُ بِتَمَراتٍ أو عَسَلٍ ، لَم يَزَل عِرقُ الفالِجِ يَضرِبُ عَلَيهِ حَتّى يُصبِحَ . (2)ب _ السُّعالُ4511.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَكرَهوا أربَعَةً : . . . وَالسُّعالَ ؛ فَإِنَّهُ يَقطَعُ عُروقَ الفالِجِ . (3)ج _ الدُّعاءُ4507.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِأَن_َسٍ: ألا اُعَلِّمُكَ دُعاءً تَدعو بِهِ كُلَّما صَلَّيتَ الغَداةَ ثَلاثَ مَرّاتٍ دَفَعَ اللّهُ عَنكَ الجُذامَ وَالبَرَصَ وَالفالِجَ وَالعَمى فِي الدُّنيا؟ قُل :

«اللّهُمَّ اهدِني مِن عِندِكَ ، وَأَفِض عَلَيَّ مِن فَضلِكَ ، وأسبِ_غ عَلَيَّ مِن رَحمَتِكَ ، وأنزِل عَلَيَّ مِن بَرَكاتِكَ» . (4) .


1- .بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 321 نقلاً عن طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 26 وفيه « فإنّ الماء» بدل «الاغتسال بالماء».
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 323 ، ح 1 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 270 ، ح 1866 ، بحار الأنوار ، ج 65 ، ص 208 ، ح 48 .
3- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 12 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 301 . انظر تمام الحديث في ص 488، ح828 .
4- .كنز العمّال ، ج 2 ، ص 145 ، ح 3520 نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب عن أنس.

ص: 275

ب _ غسل با آب سرد پس از خوردن ماهى
2 / 13آنچه مانع سستْ اندامى مى شود
الف _ خوردن خرما پس از خوردن ماهى
ب _ سرفه
ج _ دعا

ب _ غسل با آب سرد پس از خوردن ماهى4509.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :غسل كردن با آب سرد پس از خوردن ماهى ، سستْ اندامى در پى مى آورد.همچنين ، ر. ك: ج1 ، ص611 (آنچه پيش از آميزش ، بايسته است / انتخاب زمان مناسب).

2 / 13آنچه مانع سستْ اندامى مى شودالف _ خوردن خرما پس از خوردن ماهى4513.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از سعيد بن جناح ، از يكى از وابسته هاى امام صادق عليه السلام: [امام عليه السلام ] چند خرمايى خواست و خورد. سپس فرمود: «اشتهايى نداشتم؛ امّا ماهى خورده بودم».

سپس فرمود: «هر كس در حالى بخوابد كه ماهى خورده و در پى آن ، چند خرما يا مقدارى عسل نخورده است ، تا صبح ، رگِ سستْ اندامى بر او غلبه خواهد داشت».ب _ سرفه4513.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار چيز را ناخوشايند مداريد: ... و سرفه را؛ چرا كه فلج را ريشه كن مى كند. (1)ج _ دعا4515.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خطاب به اَنَس _ : آيا نمى خواهى دعايى به تو بياموزم كه هر گاه نماز صبح گزاردى ، آن را سه بار بگويى تا خداوند ، جذام ، پيسى ، سستْ اندامى و كورى را از تو دور كند؟ بگو: «خداوندا ! از پيشگاه خويش، مرا راه نماى ، از فضل خود ، بر من فرو بار ، از رحمت خويش ، نعمتى سرشارم ده ، و از بركات خود ، بر من نازل فرماى».

.


1- .براى ديدن متن كامل حديث ، ر. ك: ج1 ، ص489 ح 828 .

ص: 276

2 / 14ما يُؤمِنُ مِنَ اللَّقوَةِ4518.مسند ابن حنبل عن أبي ثعلبة الخشني :مكارم الأخلاق :رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ دَعا بِالهاضومِ وَالسَّعتَرِ وَالحَبَّةِ السَّوداءِ ، فَكانَ يَستَفُّهُ إذا أكَلَ البَياضَ وطَعاماً لَهُ غائِلَةٌ ، وكانَ يَجعَلُهُ مَعَ المِلحِ الجَريشِ ويَفتَتِحُ بِهِ الطَّعامَ ، ويَقولُ : ما اُبالي إذا تَغادَيتُهُ ما أكَلتُ مِن شَيءٍ .

وكانَ يَقولُ : يُقَوِّي المَعِدَةَ ، ويَقطَعُ البَلغَمَ ، وهُوَ أمانٌ مِنَ اللَّقوَةِ . (1)راجع : ج1 ، ص 610 (ما ينبغي قبل الجماع / اختيار الأوقات الصالحة).

2 / 15ما يَنفَعُ لِلفَزَعِ4517.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از ابو اُمامه _ ) طبّ الأئمّة عن محمّد بن مُسكان الحلبيّ :قال أبو عَبدِ اللّه عليه السلام لِرَجُلٍ مِن أولِيائِهِ وقَد سَأَلَهُ الرَّجُلُ ، فَقالَ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّ لي بِنتاً وأنَا أرِقُّ لَها واُشفِقُ عَلَيها ، وإنَّها تَفزَعُ كَثيراً لَيلاً ونَهاراً ، فَإِن رَأَيتَ أن تَدعُوَ اللّهَ لَها بِالعافِيَةِ .

قالَ : فَدَعا لَها ، ثُمَّ قالَ : مُرها بِالفَصدِ ؛ فَإِنَّها تَنتَفِعُ بِذلِكَ . (2) .


1- .مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 407 ، ح 1381 ، بحار الأنوار ، ج 66 ، ص 244 ، ح 3 .
2- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 108 ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 190 ، ح 19 .

ص: 277

2 / 14آنچه از كژدهانى ايمنى مى دهد
2 / 15آنچه براى درمان وحشت ، سودمند است

2 / 14آنچه از كژدهانى ايمنى مى دهد4520.المعجم الكبير عن واثلة بن الأسقع :مكارم الأخلاق:درباره پيامبر خدا ، چنين روايت شده كه داروى هضم كننده (1) و آويشن و سياه دانه خواست. چون موادّ سفيده دار (2) يا غذايى كه سنگين بود ، مى خورد اين موارد را با هم آسياب كرده ، آرد آن را با نمكِ نيم كوفته همراه مى كرد و غذاى خويش را بدان آغاز مى كرد و مى فرمود: «چون اين دارو را بخورم ، باكى از اين ندارم كه چه چيزى خورده باشم».

او مى فرمود: «همين دارو معده را تقويت مى كند ، بلغم را از ميان برمى دارد و مايه ايمنى از كژى دهان است».ر.ك: ج1 ، ص611 (آنچه پيش از آميزش، بايسته است/انتخاب زمان مناسب).

2 / 15آنچه براى درمان وحشت ، سودمند است4522.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :طبّ الأئمّة عليهم السلام_ به نقل از محمّد بن مسكان حلبى: امام صادق عليه السلام ، در پاسخ يكى از دوستدارانش كه گفته بود: اى پسر پيامبر خدا! من دخترى دارم و پيوسته ، نگران و بيدارْ خواب اويم و او ، شب و روز ، در بسيارى از اوقات ، آشفته خاطر است. اگر مصلحت مى دانى ، براى او از خداوند ، عافيت مسئلت فرما ، براى آن دختر ، دعا كرد و سپس فرمود: «به او بگو رگزنى كند؛ چرا كه از اين كار ، سود خواهد برد».

.


1- .در متن عربى واژه «هاضوم» آمده وعلاّمه مجلسى ، در شرح آن آورده است: «هاضوم ، همان است كه در [ پارسى ]بدان گوارش [ دهنده] گويند؛ چرا كه غذا را هضم مى كند. در قاموس آمده است: هاضوم ، هر دارويى است كه موجبِ هضم غذا شود. گويا در اين جا مقصود از هاضوم ، نانخواه است» .
2- .علاّمه مجلسى مى گويد: «مقصود از سفيدى ، لبنيات است. شايد هم مقصود از آن سفيده تخم مرغ باشد؛ امّا احتمال نخست ، آشكارتر است» .

ص: 278

الفصل الثالث : العين3 / 1الإِشارَةُ إلَى ما فيها مِنَ الحِكمَةِ4525.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :اِعجَبوا لِهذَا الإِنسانِ ؛ يَنظُرُ بِشَحمٍ ، ويَتَكَلَّمُ بِلَحمٍ ، ويَسمَعُ بِعَظمٍ ، [ و] يَتَنَفَّسُ مِن خَرمٍ ! (1)4523.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در پاسخ مردى كه پرسيد: چگونه از وضع خودم آگاه ش ) الإمام الصادق عليه السلام_ في مُحاجَّتِهِ مَعَ الطَّبيبِ الهِندِيِّ _: خَلَتِ الجَبهَةُ مِنَ الشَّعرِ ؛ لِأَن_َّها مَصَبُّ النّورِ إلَى العَينَينِ ، وجُعِلَ فيهَا التَّخطيطُ وَالأَساريرُ؛ لِيَحتَبِسَ العَرَقَ الوارِدَ مِنَ الرَّأسِ عَنِ العَينِ قَدرَ ما يُميطُهُ الإِنسانُ عَن نَفسِهِ ، كَالأَنهارِ فِي الأَرضِ الَّتي تَحبِسُ المِياهَ ، وجُعِلَ الحاجِبانِ مِن فَوقِ العَينَينِ ؛ لِيَرِدَ عَلَيهِما مِنَ النّورِ قَدرَ الكِفايَةِ .

ألا تَرى يا هِنديُّ ، إنَّ مَن غَلَبَهُ النّورُ جَعَلَ يَدَهُ عَلى عَينَيهِ ؛ لِيَرِدُ عَلَيهِما قَدرُ كِفايَتِهِما مِنهُ ، وجُعِلَ الأَنفُ فيما بَينَهُما ؛ لِيُقَسِّمُ النّورَ قِسمَينِ إلى كُلِّ عَينٍ سَواءً ، وكانَتِ العَينُ كَاللَّوزَةِ ؛ لِيَجرِيَ فيهَا الميلُ بِالدَّواءِ ويَخرُجَ مِنهَا الدّاءُ . ولَو كانَت مُرَبَّعَةً أو مُدَوَّرَةً ماجَرى فيهَا الميلُ ، وما وَصَلَ إلَيها دَواءٌ ، ولا خَرَجَ مِنها داءٌ . (2) .


1- .نهج البلاغة : الحكمة 8 ، عيون الحكم والمواعظ ، ص 88 ح 2098 ، بحار الأنوار ، ج 61 ص 307 ، ح 15.
2- .الخصال ، ص 513 ، ح 3 ، علل الشرائع ، ص 100 ، ح 1 كلاهما عن الربيع صاحب المنصور ، المناقب لابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 260 ، بحار الأنوار ، ج 61 ، ص 309 ، ح 17.

ص: 279

فصل سوم : چشم

3 / 1اشاره به حكمت نهفته در چشم

فصل سوّم : چشم3 / 1اشاره به حكمت نهفته در چشم4527.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :از [خلقت] اين انسان ، در شگفت آييد! با تكّه اى پيه مى بيند ، با پاره گوشتى سخن مى گويد ، به كمك قطعه استخوانى ، مى شنود و از سوراخى ، نفس مى كشد.4528.صحيح البخاري عن حذيفة بن اليمان :امام صادق عليه السلام_ در مناظره با طبيب هندى: پيشانى ، از مو تهى است ، از آن رو كه محلّ رسيدن نور به چشمان است؛ و در آن چين و چروك قرار داده شده است ، بدان سبب كه عرق فرو ريخته شده از سر را در خود ، محبوس سازد و مانع رسيدن آن به چشمان شود ، تا بدان وقت كه انسان ، عَرَق خويش را پاك كند ، آن سان كه نهرهاى زمين ، آب ها را در خود ، محبوس مى سازند.

ابروها در بالاى چشمان قرار داده شده اند تا نور را بدان اندازه كه بسنده است ، به چشمان راه دهند. اى هندى! مگر نمى بينى آن كه نور بر وى چيره مى شود ، دست خويش را بر فراز چشمان مى گيرد تا نور ، بدان اندازه كه بسنده است ، از زير آن به چشمان راه گشايد؟

بينى ، در ميان دو چشم قرار داده شده است تا نور را در ميان دو چشم ، به دو بخش مساوى قسمت كند.

چشم ، همانند بادام است ، تا ميل بتواند دارو را در داخل آن جريان دهد و بيمارى (عفونت) از آن بيرون آيد. اگر چشم ، مربّعْ شكل يا دايره اى بود ، نه ميل در داخل آن حركت مى كرد ، نه دارو به همه آن مى رسيد ، و نه بيمارى از درون آن خارج مى شد.

.

ص: 280

4526.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: اُنظُرِ الآنَ _ يا مُفَضَّلُ _ إلى هذِهِ الحَواسِّ الَّتي خُصَّ بِهَا الإِنسانُ في خَلقِهِ وشُرِّفَ بِها عَلى غَيرِهِ ، كَيفَ جُعِلَتِ العَينانِ فِي الرَّأسِ كَالمَصابيحِ فَوقَ المَنارَةِ لِيَتَمَكَّنَ مِن مُطالَعَةِ الأَشياءِ ، ولَم تُجعَل فِي الأَعضاءِ الَّتي تَحتَهُنَّ كَاليَدَينِ وَالرِّجلَينِ فَتَعرِضَهَا الآفاتُ وتُصيبَها مِن مُباشَرَةِ العَمَلِ وَالحَرَكَةِ ما يُعَلِّلُها ويُؤَثِّرُ فيها ويَنقُصُ مِنها ، ولا في الأَعضاءِ الَّتي وَسَطَ البَدَنِ كَالبَطنِ وَالظَّهرِ فَيَعسُرَ تَقَلُّبُها وَاطِّلاعُها نَحوَ الأَشياءِ ، فَلَمّا لَم يَكُن لَها في شَيءٍ مِن هذِهِ الأَعضاءِ مَوضِعٌ ، كانَ الرَّأسُ أسنَى المَواضِعِ لِلحَواسِّ ، وهُوَ بِمَنزِلَةِ الصَّومَعَةِ لَها .

فَجُعِلَ الحَواسُّ خَمسا تَلقى خَمسا لِكَيلا يَفوتَها شَيءٌ مِنَ المَحسوساتِ ، فَخُلِقَ البَصَرُ ، لِيُدرِكَ الأَلوانَ ؛ فَلَو كانَتِ الأَلوانُ ولَم يَكُن بَصَرٌ يُدرِكُها لَم يَكُن مَنفَعَةٌ فيها .

وخُلِقَ السَّمعُ لِيُدرِكَ الأَصواتَ ، فَلَو كانَتِ الأَصواتُ ولَم يَكُن سَمعٌ يُدرِكُها لَم يَكُن فيها إربٌ ، وكَذلِكَ سائِرُ الحَواسِّ .

ثُمَّ هذا يَرجِعُ مُتَكافِئا ، فَلَو كانَ بَصَرٌ ولَم يَكُن ألوانٌ ؛ لَما كانَ لِلبَصَرِ مَعنىً ، ولَو كانَ سَمعٌ ولَم يَكُن أصواتٌ ؛ لَم يَكُن لِلسَّمعِ مَوضِعٌ ، فَانظُر كيَفَ قُدِّرَ بَعضُها يَلقى بَعضا ، فَجُعِلَ لِكُلِّ حاسَّةٍ مَحسوسٌ يُعمَلُ فيهِ ، ولِكُلِّ مَحسوسٍ حاسَّةٌ تُدرِكُهُ ، ومَعَ هذا فَقَد جُعِلَت أشياءُ مُتَوَسِّطَةً بَينَ الحَواسِّ وَالمَحسوساتِ لا يَتِمُّ الحَواسُّ إلاّ بِها كَمِثلِ الضِّياءِ وَالهَواءِ ؛ فَإِنَّهُ لَو لَم يَكُن ضِياءٌ يُظهِرُ اللَّونَ لِلبَصَرِ لَم يَكُنِ البَصَرُ يُدرِكُ اللَّونَ ، ولَو لَم يَكُن هَواءٌ يُؤَدِّي الصَّوتَ إلَى السَّمعِ ؛ لَم يَكُنِ السَّمعُ يُدرِكُ الصَّوتَ .

فَهَل يَخفى عَلى مَن صَحَّ نَظَرُهُ وأعمَلَ فِكرَهُ أنَّ مِثلَ هذَا الَّذي وَصَفتُ مِن تَهيِئَةِ الحَواسِّ وَالمَحسوساتِ بَعضُها يَلقى بَعضا ، وتَهيِئَةِ أشياءَ اُخَرَ بِها تَتِمُّ الحَواسُّ لا يَكونُ إلاّ بِعَمدٍ وتَقديرٍ مِن لَطيفٍ خَبيرٍ؟

فَكِّر يا مُفَضَّلُ ، فيمَن عَدِمَ البَصَرَ مِنَ النّاسِ وما يَنالُهُ مِنَ الخَلَلِ في اُمورِهِ ؟ فَإِنَّهُ لا يَعرِفُ مَوضِعَ قَدَمِهِ ، ولا يُبصِرُ ما بَينَ يَدَيهِ ، فَلا يُفَرِّقُ بَينَ الأَلوانِ ، وبَينَ المَنظَرِ الحَسَنِ وَالقَبيحِ ، ولا يَرى حُفرَةً إن هَجَمَ عَلَيها ، ولا عَدُوّا إن أهوى إلَيهِ بِسَيفٍ ، ولا يَكونُ لَهُ سَبيلٌ إلى أن يَعمَلَ شَيئا مِن هذِهِ الصِّناعاتِ ، مِثلِ الكِتابَةِ وَالتِّجارَةِ وَالصِّياغَةِ ، حَتّى أنَّهُ لَو لا نَفاذُ ذِهنِهِ لَكانَ بِمَنزِلَةِ الحَجَرِ المُلقى . . .

تَأَمَّل _ يا مُفَضَّلُ _ الجِفنَ عَلَى العَينِ كَيفَ جُعِلَ كَالغِشاءِ ، وَالأَشفارَ كَالأَشراجِ وأولَجَها في هذَا الغارِ ، وأظَلَّها بِالحِجابِ وما عَلَيهِ مِنَ الشَّعرِ . (1) .


1- .بحار الأنوار ، ج 3 ، ص 69 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل.

ص: 281

4527.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ خطاب به مفضّل بن عمر: اى مفضّل! اكنون به اين حواسى كه خداوند از ميان همهَّآفريدگان ، آنها را به انسان اختصاص داده و بدين واسطه ، او را بر ديگران گرامى داشته است ، بنگر. چگونه چشمان انسان به سان چراغ هايى كه فراز مناره است ، در سرِ انسان قرار گرفته تا قادر بر مطالعه اشيا باشد و در اندام هاى پايين تر (از قبيل دست و پا) قرار نگرفته است تا آفت ها بدان برسد و از پرداختن مستقيم به كار و حركت ، چيزهايى بدانها برسد كه ناتوانش سازد ، در آن ، اثر گذارد و از آن بكاهد. چشم ها در اندام هاى ميانى بدن (چون شكم و پشت) نيز قرار نگرفته است تا چرخش آنها به سوى چيزها و نگاهشان به سوى اشيا ، دشوار باشد. بدين سان ، از آن رو كه جاى چشم ما هيچ كدام از اين اندام ها نبوده ، عالى ترين جاى هواس ، همان سر است كه خود ، به صومعه حواس مى مانَد.

حواس نيز پنج چيز قرار داده شده كه پنج چيز را درك مى كنند تا چيزى از اين محسوسات ، از كف نرود . چشم آفريده شده است تا رنگ ها را درك كند. اگر رنگ ها وجود داشتند و در اين حالت ، چشمى نبود كه آنها را درك كند ، هيچ سودى در آنها متصوّر نبود.

گوش آفريده شده تا صداها را درك كند. اگر صداها وجود داشتند و گوش نبود كه آنها را ادراك كند ، ديگر هيچ نيازى به آنها نبود و هيچ مقصودى را برآورده نمى ساختند. ديگر حواس نيز چنين اند.

از سويى ديگر نيز همين حقيقت ، صادق است. اگر چشم وجود داشت ، ولى رنگ ها وجود نمى داشتند ، چشم را هيچ خاصيّتى نبود؛ يا اگر گوش وجود داشت ، ولى صداها وجود نمى داشتند گوش را هيچ جايگاهى نبود. پس ببين كه چگونه اين حواسّ و محسوس ها با همديگر اندازه و همسان شده اند و هر حسّى را محسوسى است كه بر آن ، اثر مى گذارد و هر محسوسى را نيز حسّى است كه آن را درك مى كند.

با وجود اينها ، چيزهايى همانند نور و هوا ، واسطه ميان حواسّ و محسوس ها آفريده شده اند كه حواس ، جز به كمك آنها كامل نمى شوند؛ چه ، اگر نورى كه رنگ را بر چشم آشكار سازد ، نبود ، چشم نمى توانست رنگ را درك كند و اگر هوايى كه صدا را به گوش برساند ، نبود ، گوش نيز نمى توانست صدا را درك كند.

پس آيا بر هر كس كه نگاهى درست بيفكند و فكرخويش را به كار گيرد ، پوشيده مى مانَد كه پديده اى چون فراهم بودن حواس و محسوس هاى همسان و همنواخت با يكديگر ، و نيز فراهم شدنِ چيزهاى ديگر كه حواس به كمك آنها كامل مى شود و توصيف آنها را گفتم ، مى تواند از چيزى جز هدفدارى و اندازه گيرى از جانب خداى لطيفِ آگاه ، سرچشمه گرفته باشد؟

اى مفضّل! در زندگىِ نابينايان و خللى كه در كارشان روى مى دهد ، انديشه كن و ببين كه چگونه چنين كسى ، نه جاى گام هاى خويش را مى بيند ، نه پيش روى خود را مى بيند ، نه ميان رنگ ها تفاوت مى گذارد ، نه چشم اندازهاى زيبا و زشت را از هم باز مى شناسد ، نه اگر از سويى به او حمله ببرند ، گودالى را كه پيش پايش هست ، مى بيند ، نه اگر ضربه شمشيرى به سويش فرود آيد ، دشمن و ضربت او را مى بيند ، و نه به انجام دادن كارهايى چون: نوشتن ، داد و ستد و زرگرى راهى مى يابد ، تا آن جا كه اگر كارآيى ذهنى وى نبود ، به پاره سنگى افتاده بر زمين مى مانست...

اى مفضّل! در پلك چشم ، تأمّل كن و بنگر كه چگونه به سان پوشش ، بر آن قرار گرفته و چگونه مژه گاه ها به آويخته گاه هاى ريسمان مى مانند و چه سان خداوند ، چشم را در درون غار خويش نشانده و پرده موهايى [كه اطراف آن است] ، بر آن افكنده است. .

ص: 282

3 / 2أسبابُ بَعضِ أمراضِ العَينِ4529.امام صادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَثَلُ النّاظِرِ فِي القَدَرِ كَالنّاظِرِ في عَينِ الشَّمسِ ؛ كُلَّمَا اشتَدَّ نَظَرُهُ فيها ذَهَبَ بَصَرُهُ . (1) .


1- .الفردوس ، ج 4 ، ص 146 ، ح 6448 عن أبي هريرة ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 219 ، ح 29159 وفيه «النجوم» بدل «القدر» .

ص: 283

3 / 2عوامل برخى از بيمارى هاى چشم

3 / 2عوامل برخى از بيمارى هاى چشم4530.المستدرك على الصحيحين ( _ به نقل از مجاهد _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه در مسئله «قضا و قَدَر» (1) بنگرد ، حكايت كسى را دارد كه به خورشيد ، خيره مى شود. هر اندازه بيشتر بدان چشم بدوزد ، بينايى وى ، بيشتر از ميان مى رود.

.


1- .در كنز العمّال ، در متن روايت ، به جاى «قَدَر» ، «النجوم» آمده است. در اين صورت ، معناى روايت ، نهى از تأمّل در علم نجوم است و مقصود از علم نجوم ، طالع بينى ، و پيش بينى حوادث آينده از طريق ستارگان است.

ص: 284

4531.تفسير ابن كثير ( _ به نقل از قاسم بن عبد الرحمان _ ) الإمام الرضا عليه السلام :أكلُ الاُترُجِّ بِاللَّيلِ يَقلِبُ العَينَ ، ويورِثُ الحَوَلَ . (1)4532.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، لا يَنظُرَنَّ أحَدٌ إلَى فَرجِ امرَأَتِهِ وَليَغُضَّ بَصَرَهُ عِندَ الجِماعِ ؛ فَإِنَّ النَّظَرَ إلَى الفَرجِ يورِثُ العَمى فِي الوَلَدِ . (2)4533.المعجم الكبير عن أبي عامر السكونيّ :الإمام عليّ عليه السلام :لا يَنظُرَنَّ أحَدُكُم إلى باطِنِ فَرجِ امرَأَتِهِ ؛ فَلَعَلَّهُ يَرى ما يَكرَهُ ويورِثُ العَمى . (3)4534.صحيح مسلم عن نواس بن سمعان :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، لا تُجامِعِ امرَأَتَكَ بَعدَ الظُّهرِ ، فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ في ذلِكَ الوَقتِ يَكونُ أحوَلَ ، وَالشَّيطانُ يَفرَحُ بِالحَوَلِ فِي الإِنسانِ . (4)4535.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :لا تَقرَبِ النِّساءَ في أوَّلِ اللَّيلِ لا شِتاءً ولا صَيفاً ؛ وذلِكَ أنَّ المَعِدَةَ وَالعُروقَ تَكونُ مُمتَلِئَةً وهُوَ غَيرُ مَحمودٍ ، يُتَخَوَّفُ مِنهُ . . . ضَعفُ البَصَرِ وَالدِّماغِ . (5)راجع : ج1 ، ص 306 (ما يجلو البصر ويزيد فيه / تقصير الشعر).

.


1- .طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 27 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 321 ، ح 90 وفيه «يوجب» بدل «يورث».
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 552 ، ح 4899 ، الأمالي للصدوق ، ص 663 ، ح 896 ، علل الشرائع ، ص 514 ، ح 5 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، بحار الأنوار ، ج 103 ، ص 281 ، ح 1؛ كنز العمّال ، ج 16 ، ص 355 ، ح 44903.
3- .الخصال ، ص 637 ، ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار ، ج 103 ، ص 287 ، ح 19.
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 552 ، ح 4899 ، علل الشرائع ، ص 515 ، ح 5 ، الأمالي للصدوق ، ص 663 ، ح 896 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 456 ، ح 1552 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، بحار الأنوار ، ج 103 ، ص 281 ، ح 1.
5- .طبّ الإمام الرضا عليه السلام ، ص 64 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 327 نحوه.

ص: 285

4537.مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن عمر :امام رضا عليه السلام :خوردن تُرَنج در هنگام شب ، چشم را انحراف مى دهد و كژچشمى مى آورد.4532.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش هاى ايشان به امام على عليه السلام _: اى على ! مبادا كسى در هنگام آميزش به شرمگاه همسر خويش بنگرد ؛ بلكه بايد در هنگام آميزش ، چشم فرو هِلَد ؛ چرا كه نگريستن به شرمگاه ، كورى فرزند را در پى مى آورد .4533.المعجم الكبير ( _ به نقل از ابو عامر سكونى _ ) امام على عليه السلام :مبادا كسى از شما به درون شرمگاه همسر خويش بنگرد ؛ چه ، شايد چيزى بيند كه ناخوشايندش آيد و شايد هم كورى بياورد.4534.صحيح مسلم ( _ به نقل از نُواس بن سمعان _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از سفارش هاى ايشان به امام على عليه السلام _ : اى على! بعد از ظهر با همسرت نزديكى مكن ، كه اگر در اين هنگام برايتان فرزندى تقدير شود ، كژْ چشم خواهد بود ، و شيطان نيز به كژ چشمى انسان ، شادمان مى گردد.4535.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :در اوايل شب ، چه زمستان و چه پاييز ، با زنان نزديكى مكن؛ چرا كه معده و رگ ها [در اين هنگام] ، پُر است و اين كار ، ناستوده است و از آن بيمِ... ضعف بينايى و سستْ خِردى مى رود.ر. ك: ج1 ، ص307 (آنچه چشم را جلا مى دهد و تقويت مى كند / كوتاه كردن مو) .

.

ص: 286

3 / 3الوِقايَةُ مِنْ بَعضِ أمراضِ العَينِ4539.صحيح البخاري عن أبي هريرة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَكرَهوا أربَعَةً : الرَّمَدَ ؛ فَإِنَّهُ يَقطَعُ عُروقَ العَمى . . . (1)4540.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن قَلَّمَ أظفارَهُ يَومَ السَّبتِ ويَومَ الخَميسِ وأخَذَ مِن شارِبِهِ عوفِيَ مِن وَجَعِ الضِّرسِ ، ووَجَعِ العَينِ . (2)4541.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام :مَن أدمَنَ أخذَ أظفارِهِ كُلَّ خَميسٍ لَم تَرمَد عَينُهُ . (3)4542.عنه صلى الله عليه و آله :كتاب من لايحضره الفقيه :قالَ عَبدُاللّهِ بنُ أبي يَعفورٍ لِلصّادِقِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ! يُقالُ : مَا استُنزِلَ الرِّزقُ بِشَيءٍ مِثلِ التَّعقيبِ فيما بَينَ طُلوعِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ .

فَقالَ : أجَل ، ولكِن اُخبِرُكَ بِخَيرٍ مِن ذلِكَ ، أخذِ الشّارِبِ وتَقليمِ الأَظفارِ يَومَ الجُمُعَةِ ، وتَقليمُ الأَظفارِ يَومَ الخَميسِ يَدفَعُ الرَّمَدَ . (4)4538.صحيح مسلم ( _ به نقل از ابو هريره _ ) الإمام الصادق عليه السلام :تَقليمُ الأَظفارِ يَومَ الجُمُعَةِ يُؤمِنُ مِنَ الجُذامِ وَالبَرَصِ وَالعَمى ، وإن لَم تَحتَج فَحُكَّها . (5) .


1- .طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله ، ص 12 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 301 . انظر تمام الحديث في : ج1 ، ص 488 ، ح 828.
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 128 ، ح 312 ، الخصال ، ص 394 ، ح 100 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله ، ثواب الأعمال ، ص 41 ، ح 2 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 153 ، ح 402 ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 120 ، ح 7.
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 491 ، ح 14 عن عبداللّه بن الفضل النوفلي عن أبيه ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 84 عن محمّد بن أبي الحسن عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيه «أدمن» ، كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 127 ، ح 311 وفيه «لم يرمد ولده» ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 121 ، ح 10.
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 127 ، ح 310.
5- .الكافي ، ج 6 ، ص 490 ، ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 126 ، ح 301 ، الخصال ، ص 391 ، ح 87 ، ثواب الأعمال ، ص 42 ، ح 5 كلّها عن هشام بن سالم ، الدعوات ، ص 78 ، ح 190 ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 110 ، ح 6.

ص: 287

3 / 3پيشگيرى از برخى بيمارى هاى چشم

3 / 3پيشگيرى از برخى بيمارى هاى چشم4541.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار چيز را ناخوشايند مداريد:... چشم درد؛ چرا كه رگ هاى كورى را قطع مى كند. (1)4542.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در روز پنج شنبه و شنبه ، ناخن هاى خود را كوتاه كند و قدرى از سبيل خود بگيرد ، از دندانْ درد و دردِ چشمْ در امان باشد.4543.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :هر كس به گرفتن ناخن در هر پنج شنبه مداومت ورزد ، چشمْ درد نمى گيرد.4543.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كتاب من لا يحضره الفقيه:عبد اللّه بن ابى يعفور به امام صادق عليه السلام گفت: فدايت شوم! گفته مى شود هيچ چيز به اندازه تعقيبات ميان طلوع سپيده و طلوع خورشيد ، سبب نزول روزى نشده است.

فرمود: «آرى؛ امّا تو را از بهتر از اين آگاه سازم: گرفتن سبيل و كوتاه كردن ناخن در روز جمعه. كوتاه كردن ناخن ها در روز پنج شنبه نيز چشمْ درد را دور مى كند».4544.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :كوتاه كردن ناخن ها در روز جمعه ، از جذام و پيسى و كورى ، ايمن مى دهد . اگر هم نيازى به كوتاه كردن نبود ، آنها را بِساى.

.


1- .. براى ديدن متن كامل حديث ، ر .ك : ج1 ، ص489 ح 828 .

ص: 288

4545.عنه صلى الله عليه و آله :الكافي عن عليّ بن أسباط عن خلف :رَآني أبُوالحَسَنِ عليه السلام بِخُراسانَ وأنَا أشتَكي عَيني ، فَقالَ : ألا أدُلُّكَ عَلى شَيءٍ إن فَعَلتَهُ لَم تَشتَكِ عَينَكَ؟

فَقُلتُ : بَلى .

فَقالَ : خُذ مِن أظفارِكَ في كُلِّ خَميسٍ .

قالَ : فَفَعَلتُ ، فَمَا اشتَكَيتُ عَيني إلى يَومَ أخبَرتُكَ . (1)4544.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :الكُحلُ عِندَ النَّومِ أمانٌ مِنَ الماءِ . (2)4545.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن نامَ عَلى إثمِدٍ غَيرِ مُمَسَّكٍ أمِنَ مِنَ الماءِ الأَسوَدِ أبَدا ما دامَ يَنامُ عَلَيهِ . (3)4546.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍ عليه السلام _ ) عنه عليه السلام :إنَّ الرَّجُلَ إذا صامَ زالَت عَيناهُ مِن مَكانِهِما ، فَإِذا أفطَرَ عَلَى الحُلوِ عادَتا إلى مَكانِهِما . (4)4547.عنه صلى الله عليه و آله :مكارم الأخلاق عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام :كَثرَةُ العُطاسِ يَأمَنُ صاحِبهُ مِن خَمسَةِ أشياءَ :

أوَّلُها : الجُذامُ .

وَالثّانِي : الرّيحُ الخَبيثَةُ الَّتي تَنزِلُ فِي الرَّأسِ وَالوَجهِ .

وَالثّالِثُ : يَأمَنُ نُزولَ الماءِ فِي العَينِ .

وَالرّابِعُ : يَأمَن مِن شِدَّةِ (5) الخَياشيمِ .

وَالخامِسُ : يَأمَنُ مِن خُروجِ الشَّعرِ فِي العَينِ .

قالَ : وإن أحبَبتَ أن يَقِلَّ عُطاسُك فَاستَعِط بِدُهنِ المَرزَنجوشِ .

قُلتُ : مِقدارُ كَم؟

قالَ : مِقدارُ دانِقٍ .

قالَ : فَفَعَلتُ ذلِكَ خَمسَةَ أيّامٍ فَذَهَبَ عَنّي . (6) .


1- .الكافي ، ج 6 ، ص 491 ، ح 13 ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 1530 ، ح 401 ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 122 ، ح 12.
2- .ثواب الأعمال ، ص 40 ، ح 3 عن إسحاق بن عمّار ، مكارم الأخلاق ، ج 1 ، ص 110 ، ح 241 وزاد في ذيله «الذي ينزل في العين» ، الدعوات ، ص 79 ، ح 193 ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 94 ، ح 5 .
3- .الكافي ، ج 6 ، ص 494 ، ح 9 عن الحسن بن عاصم.
4- .. المقنعة ، ص 317 عن السكوني ، الدعوات ، ص 79 ، ح 194 وليس فيه «عَلَى الحُلو» ، بحار الأنوار ، ج 96 ، ص 255 ، ح 33 وج 62 ، ص 151 ، ح 24 .
5- .هكذا في المصدر ، وفي بحار الأنوار : «سدّة».
6- .مكارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 165 ، ح 2408 ، بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 52 ، ح 1.

ص: 289

4546.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ خطاب به على عليه السلام _ ) الكافى_ به نقل از على بن اَسباط ، از خلف: امام رضا عليه السلام ، مرا در خراسان ديد ، در حالى كه چشمْ درد داشتم.

فرمود: «آيا مى خواهى تو را به كارى رهنمون شوم كه اگر آن را انجام دهى ، چشمانت درد نكند؟» .

گفتم: چرا .

فرمود: «در هر روز پنج شنبه ، قدرى از ناخن هايت بگير».

راوى گويد: من آن كار را انجام دادم و از آن پس تا امروز كه اين روايت را نقل مى كنم ، به چشمْ درد ، مبتلا نشده ام.4547.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :سرمه كشيدن در هنگام خواب ، مايه ايمنى از آب [چشم] است .4548.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هر كس با سرمه اِثمِد آميخته ناشده با مُشك بخوابد ، براى هميشه ، تا زمانى كه بر اين حالت مى خوابد ، از آبِ سياه در امان مى مانَد.4549.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :مرد ، چون روزه بگيرد ، چشمانش از جاى خويش مى رود (1) و چون با شيرينى روزه بگشايد ، ديگر بار ، چشمانش به جاى خويش باز مى گردد.4548.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مكارم الأخلاق_ به نقل از ابو بصير ، از امام صادق عليه السلام: فراوانى عطسه ، شخص را از پنج چيز ، ايمن مى سازد: نخستين آنها جذام است؛ دوم ، بادهاى بدخيمى كه در سر و صورت ، جاى مى گيرد؛ سوم آن كه مايه ايمنى از جاى گرفتن آب در چشم مى شود؛ چهارم آن كه از سختى حفره هاى بينى ، مصونيت مى دهد؛ و پنجم آن كه از بيرون آمدن مو از چشم ، ايمنى مى دهد.

فرمود: «اگر دوست داشتى كه عطسه ات كم شود ، با روغن مرزنجوش ، انفيه كن».

پرسيدم: چه مقدار؟

فرمود: «به اندازه يك دانگ 2 ».

راوى گويد: اين كار را پنج روز انجام دادم و [عارضه ام] از ميان رفت . .


1- .به نظر مى رسد اين روايت ، به ضعفِ بينايى و كم شدن قدرت چشمان در هنگام روزه دارى اشاره دارد؛ چرا كه بنا بر روايت ، اين ضعف و كاستى در هنگام روزه گشودن با چيزهايى شيرين ، به علّت سرعتِ هضم آنها و قدرت يافتن بدن به وسيله آنها ، به ترميم و بهبود مى گرايد .

ص: 290

3 / 4ما يَنفَعُ لِعِلاجِ بَعضِ أمراضِ العَينِ4550.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الكَمأَةُ مِن نَبتِ الجَنَّةِ ، وماؤُها نافِعٌ مِن وَجَعِ العَينِ . (1)4551.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :الكَمأَةُ مِنَ المَنِّ وَالمَنُّ مِنَ الجَنَّةِ ، وماؤُها شِفاءٌ لِلعَينِ . (2)4552.عنه صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل عن عثمان :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَخَّصَ _ أو : قالَ _ فِي المُحرِمِ إذَا اشتَكى عَينَهُ أن يُضَمِّدَها بِالصَّبِرِ . (3) .


1- .المحاسن ، ج 2 ، ص 335 ، ح 2149 عن إبراهيم بن عليّ الرافعي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 145 ، ح 3.
2- .الكافي ، ج 6 ، ص 370 ، ح 2 ، المحاسن ، ج 2 ، ص 335 ، ح 2150 كلاهما عن عبدالرحمن بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 82 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 152 ، ح 28؛ صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 2159 ، ح 5381 ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1619 ، ح 157 كلاهما عن سعيد بن زيد وليس فيهما «والمنّ من الجنّة» ، كنز العمّال ، ج 10 ، ص 28 ، ح 28201.
3- .مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 150 ، ح 497 ، سنن الدارمي ، ج 1 ، ص 501 ، ح 1865 ، كنز العمّال ، ج 5 ، ص 266 ، ح 12837 نقلاً عن ابن السني وأبي نعيم في الطبّ .

ص: 291

3 / 4آنچه براى درمان برخى بيمارى هاى چشم سودمند است

3 / 4آنچه براى درمان برخى بيمارى هاى چشم سودمند است4553.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قارچ ، از گياهان بهشتى است و آبش براى چشم درد ، سودمند است.4554.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قارچ ، از همان «مَنّ» ، و «مَنّ» از بهشت است (1) و آبش نيز شفايى براى چشم است.4555.الإمام عليّ عليه السلام :مسند ابن حنبل_ به نقل از عثمان _: پيامبر خدا ، درباره مُحرِم اجازه داد (يا فرموده) كه اگر چشمْ درد داشته باشد ، مرهم گياه سَبر بر چشم خويش بنهد.

.


1- .يعنى از چيزهايى است كه خداوند به آن ، بر بندگان خويش ، منّت نهاده است. همچنين گفته اند: پيامبر صلى الله عليه و آله ، اين گياه را به «مَنّ» تشبيه كرده و آن ، عسل شيرينى است كه خود به خود و بدون اسباب و عوامل مادّى از آسمان نازل مى شود. قارچ دنبلان نيز چنين است و هزينه هايى چون بذر و آبيارى نمى خواهد .

ص: 292

4556.الإمام الحسين عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُحرِمَ إذَا اشتَكى عَينَهُ ضَمَّدَها بِالصَّبِرِ . (1)4553.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :طبّ الأئمّة عن ذريح :شَكا رَجُلٌ إلى أبي جَعفَرٍ الباقِرِ عليه السلام بَياضا في عَينِهِ ، فَقالَ : خُذ توتيا هِندِيٍّ جُزءا وإقليميَا الذَّهَبِ جُزءا ، وإثمِد[ ا] جَيّدا جُزءا [ وَ ] (2) ليَجعَل جُزءا مِنَ الهَليلَجِ الأَصفَرِ ، وجُزءا مِن مِلحٍ أندَرانِيٍّ ، وَاسحَق كُلَّ واحِدٍ مِنها عَلى حِدَةٍ بِماءِ السَّماءِ ، ثُمَّ اجمَعهُ بَعدَ السَّحقِ (3) فَاكتَحِل بِهِ ؛ فَإِنَّهُ يَقطَعُ البَياضَ ، ويُصَفّي لَحمَ العَينِ ويُنَقّيهِ مِن كُلِّ عِلَّةٍ بِإِذنِ اللّهِ عز و جل . (4)4554.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي عن جميل بن صالح :قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام : إنَّ لَنا فَتاةً كانَت تَرَى الكَوكَبَ مِثلَ الجَرَّةِ .

قالَ : نَعَم ، وتَراهُ مِثلَ الحُبِّ .

قُلتُ : إنَّ بَصَرَها ضَعُفَ .

فَقالَ : اُكحُلها بِالصَّبِرِ وَالمُرِّ وَالكافورِ أجزاءً سَواءً .

فَكَحَلناها بِهِ فَنَفَعَها . (5)4555.امام على عليه السلام :الكافي عن ابن محبوب عن رجل :دَخَلَ رَجُلٌ عَلى أبي عَبدِاللّهِ عليه السلام وهُوَ يَشتَكي عَينَيهِ .

فَقالَ لَهُ : أينَ أنتَ عَن هذِهِ الأَجزاءِ الثَّلاثَةِ : الصَّبرِ ، وَالكافورِ ، وَالمُرِّ؟

فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذلِكَ فَذَهَبَت عَنهُ . (6) .


1- .صحيح ابن حبّان ، ج 9 ، ص 269 ، ح 3954 عن عثمان ، كنز العمّال ، ج 5 ، ص 40 ، ح 11963.
2- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار.
3- .في المصدر : «بالسحق» ، والتصويب من بحار الأنوار .
4- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 87 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 147 ، ح 17.
5- .الكافي ، ج 8 ، ص 383 ، ح 581 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 149 ، ح 21.
6- .الكافي ، ج 8 ، ص 383 ، ح 580 ، طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 83 نحوه ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 148 ، ح 20.

ص: 293

4556.امام حسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر مُحرم چشمش درد گرفت ، بر آن مرهم گياه سبر بنهد.4557.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :طبّ الأئمّة عليهم السلام_ به نقل از ذُريح _: مردى نزد امام باقر عليه السلام از سفيدى اى در چشمش اظهار ناراحتى كرد. فرمود: «قدرى توتياى هندى ، قدرى جوش كوره (ريم) سيم و زر ، و قدرى سنگ سرمه مرغوب بردار و سهمى هليله زرد و سهمى نيز نمك تركى (نمك بلور) [همراه آن] بردار و هر يك از آنها را جداگانه در آب باران ، خوب بساب و سپس ، همه را پس از سابيدن به هم درآميز و از آن سرمه ساز . اين [كار] ، به اذن خداوند عز و جل ، سفيدى عارض بر چشم را از ميان مى بَرَد ، گوشت چشم را تصفيه مى كند و از هر بيمارى اى مى پالايد».4558.عنه صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از جميل بن صالح: به امام صادق عليه السلام گفتم: دختر جوانى داريم كه ستاره را به سانِ كهكشان مى بيند.

فرمود: «خوب! و گاه نيز آن را به سان يك دانه مى بيند». (1)

گفتم: چشمش ضعيف شده است.

فرمود: «آن را به گياه سبر و تلخه 2 و كافور ، به سهم هاى برابر ، سرمه كن».

وى را بدان چيزها سرمه كرديم و برايش سودمند افتاد.4559.أعلام الدين :الكافى_ به نقل از ابن محبوب ، از راوى ديگرى: مردى كه چشم درد داشت ، بر امام صادق عليه السلام وارد شد. امام عليه السلام به او فرمود: «چرا از اين سه چيز: گياه سبر ، كافور و تلخه ، غافلى؟» .

مرد ، آن كار را انجام داد و چشم دردِ او از ميان رفت. .


1- .علاّمه مجلسى ، در شرح عبارت «و گاه نيز آن را به سانِ يك دانه مى بيند» ، دو تفسير آورده است. يكى آن كه آن دختر اگر درمان نشود ، بعدها آن را به سانِ يك دانه خواهد ديد. ديگرى آن كه در همان حال كه ستاره را به سان كهكشان مى بيند ، آن را همانند يك دانه نيز مى بيند . مترجم ، ترجمه را بر پايه وجه دوم ، انجام داده است .

ص: 294

4560.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :طبّ الأئمّة :عَن عُمَرَ بنِ تَوبَةَ عَن أبيهِ عَنِ الصّادِقِ عليه السلام أنَّ رَجُلاً شَكا إلَيهِ بَياضا في عَينِهِ ، ووَجَعا في ضِرسِهِ ، ورِياحا في مَفاصِلِهِ ، فَأَمَرَهُ أن يأخُذَ فُلفُلاً أبيَضَ ودار فُلفُل ، مِن كُلِّ واحِدٍ وَزنَ دِرهَمَينِ ، ونُشادُرا جَيِّدا صافِيا وَزنَ دِرهَمٍ ، وَاسحَقها كُلَّها وَانخَلها ، وَاكتَحِل بِها في كُلِّ عَينٍ ثَلاثَةَ مَراوِدَ ، وَاصبِر عَلَيها ساعَةً ؛ فَإِنَّهُ يَقطَعُ البَياضَ ، ويُنَقّي لَحمَ العَينِ ، ويُسَكِّنُ الوَجَعَ بِإِذنِ اللّهِ تَعالى ، فَاغسِل (1) عَينَيكَ بِالماءِ البارِدِ وَأتبِعهُ بِالإِثمِدِ . (2)4557.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافى :عَن ابنِ أبي عُمَيرٍ ، عَن سُلَيمٍ مَولى عَلِيِّ بنِ يَقطينٍ أنَّهُ كانَ يَلقى مِن رَمَدِعَينَيهِ أذىً ، قالَ : فَكَتَبَ إلَيهِ أبُوالحَسَنِ عليه السلام ابِتداءً مِن عِندِهِ : ما يَمنَعُكَ مِن كُحلِ أبي جَعفَرٍ عليه السلام ؛ جُزءُ كافورٍ رَباحِيٍّ وجُزءُ صَبِرٍ اُصقوطرى ، يُدَقّانِ جَميعا ويُنخَلانِ بِحَريرةٍ يُكتَحَلُ مِنهُ مِثلَ ما يُكتَحَلُ مِنَ الإِثمِدِ ، الكَحلَةُ فِي الشَّهرِ تَحدُرُ كُلَ داءٍ فِي الرَّأسِ وتُخرِجُهُ مِنَ البَدَنِ .

قالَ : فَكانَ يَكتَحِلُ بِهِ ، فَمَا اشتَكى عَينَيهِ حَتّى ماتَ . (3)4558.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :نِعمَ الدُّهنُ البَنَفسَجُ ، لَيَذهَبُ بِالدّاءِ مِنَ الرَّأسِ وَالعَينَينِ ؛ فَادَّهِنوا بِهِ . (4)راجع : ج1 ، ص 400 ، ح 676 و ص 404 ح 681 . ج2 ، ص 412 (العنّاب).

.


1- .في المصدر : «ثمّ فاغسل» ، والتصويب من بحار الأنوار.
2- .طبّ الأئمّة لابني بسطام ، ص 87 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 147 ، ح 16.
3- .الكافي ، ج 8 ، ص 383 ، ح 583 ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 150 ، ح 23.
4- .الكافي ، ج 6 ، ص 521 ، ح 5 عن عبدالرحمن بن كثير ، بحار الأنوار ، ج 62 ، ص 222 ، ح 6 .

ص: 295

4560.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :طبّ الأئمّة عليهم السلام: از عُمر بن توبه ، از پدرش ، درباره امام صادق عليه السلام نقل شد كه مردى نزد آن حضرت از سفيدى اى در چشمش ، دردى در دندانش و بادى در مفصل هايش اظهار ناراحتى كرد. امام عليه السلام به او فرمود كه قدرى فُلفُل سفيد و قدرى دار فلفل (1) ، از هر كدام به وزن يك درهم ، و نيز به وزن يك درهم ، نشادر بر دارد.

[سپس فرمود:] «همه اينها را بساب و غربال كن و در هر چشمى از اين مخلوط ، سه ميل سرمه كن و دَمى آن را نگه دار كه به اذن خداوند عز و جل ، سفيدى را ريشه كن مى كند ، گوشت چشم را تميز مى كند و درد را تسكين مى دهد. پس چشمانت را با آب سرد بشوى و در پىِ آن ، با سرمه سياه ، سرمه كن» .4561.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از ابن ابى عمير: از سليم ، وابسته على بن يقطين ، نقل شده كه وى (احتمالاً على بن يقطين) ، از درد چشم در رنج بود. پس امام كاظم عليه السلام ، خود و بى آن كه وى ، اطّلاعى داده باشد يا پرسيده باشد ، براى وى چنين نوشت: «چه چيز تو را از سرمه ابو جعفر (امام باقر عليه السلام ) باز مى دارد؟ يك سهم كافور رباحى ، (2) يك سهم سبر اصقطرى (3) كه با هم آرد و بر پارچه اى حرير ، غربال مى شوند و به همان اندازه كه از سنگ سرمه ، بر چشم كنند ، از اين مخلوط نيز چشم را ماهى يك بار ، سرمه كند تا هر دردى را كه در سر هست ، فرود آورد و از بدن ، بيرون بَرَد».

وى (ابن يقطين) ، به اين مخلوط سرمه مى كرد و از آن پس تا زنده بود ، چشمْ درد نداشت.4562.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :بنفشه ، چه نيكو روغنى است! درد را از سر و از چشمان مى بَرَد. آن را به خود بماليد.همچنين ، ر. ك: ج1 ، ص401 ح 676 و ص405 ح 681 و ج2 ، ص413 (عنّاب).

.


1- .شكوفه و به