شماره بازیابی : ۶-۱۶۳۷۳
سرشناسه : انصاری ، مرتضی بن محمد امین ، ۱۲۱۴ - ۱۲۸۱ ق .
عنوان و نام پدیدآور : صراطالنجاة[چاپ سنگی]/مرتضی انصاری ؛ کاتب : محمد علی بن حسین علی ؛ مقابله کننده : محمد حسین بن محمد خونساری ؛ گردآورنده : محمد علی یزدی
وضعیت نشر : [طهران]: میرزا محمد خونساری، ۱۳۰۱ ق.
مشخصات ظاهری : [۱۱۰] ص؛ ۱۶ × ۲۰ سم.
یادداشت :
زبان : فارسی .
آغاز، انجام، انجامه : آغاز:بسم الله الحمدلله ربالعالمین و الصلوة .... اما بعد چون مرجع احکام .....
انجام:در تمام ان روز بتوان این نماز را بجا آورد و اختصاص بزمان معینی در آنروز ندارد .
مشخصات ظاهری اثر : نوع و درجه خط:نسخ .
نوع و تز ئینات جلد:تیماج یک لائی ، قهوه ای تیره ، عطف تیماج مشکی .
خصوصیات نسخه موجود : حواشی اوراق:حاشیه نویس : محمد حسن الحسینی
یادداشت تملک و سجع مهر : شکل و سجع مهر:مهر مربع شکل به سجع « ملاحظه شد » با علامت شیر و خورشید .
توضیحات نسخه : نسخه بررسی شد.
معرفی چاپ سنگی : کتاب حاضر از یک مقدمه و چند فصل و یک خاتمه تشکیل شده به مسائل اصول فقه میپردازد که مقدمه در بیان مسائل تقلید میباشد .
صحافی شده با : ۱. نخبه / محمد ابراهیم بن محمد حسن خراسانی: [بی جا]، ۱۳۰۶ ق.۱۳۰۰۶۳۲
موضوع : اصول فقه شیعه .
فقه جعفری -- رساله عمیله .
فتواهای شیعه -- قرن ۱۳ ق.
شناسه افزوده : حسینی ، محمد حسن ، حاشیه نویس .
خونساری ، محمد حسین بن محمد ، مقابله کننده .
محمد علی بن حسین علی ، کاتب .
یزدی ، محمد علی گردآورنده .
(بسم اللّه الرحمن الرحیم) بی شک پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام عظیم الشأن راحل (قدس اللّه نفسه الزکیة) و برپائی حکومت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه بزرگترین رویداد تاریخ اسلام در دوران غیبت کبرای حضرت ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف است، و نیز روشنترین دلیل و برهان عینی و عملی بر حقانیت مبانی اعتقادی- فکری مکتب تشیع، و برپایی و توانائی فقه امام جعفر صادق (صلوات اللّه علیه) بر حل معضلات جامعه بشر، و اداره امور انسانها در پیشرفتهترین دورانهای علمی و پیچیدهترین شرایط و روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی حاکم بر جامعه انسانی است.
بخشی از این توانائی و پویائی فقه جعفری محصول تلاشهای طاقت فرسا و مخلصانهای است که توسط فقیهان وارسته و عالمان زاهد و خدا ترس در دورانهای سیاه اختناق و تحت فشار شکننده محرومیتهای مضاعفی که از هر سو بر جامعه تشیّع و به ویژه روحانیت فداکار شیعه تحمیل میشد انجام گرفته است.
بدون تردید از جمله فقیهان وارستهای که در این مجاهدت توانفرسا در مقدمترین صفوف کاروان فقاهت قرار دارد، بلکه از بنیانگذاران تفکر فقهی معاصر شیعه به شمار میآید، استاد فقهای قرن اخیر و تالی رتبه معصوم- در علم و عمل- شیخ
صفحه : 6
مرتضی انصاری دزفولی (رضوان اللّه علیه) است.
ابتکار علمی، نبوغ فکری، وارستگی معنوی، و تبلور کمالات و فضائل اخلاقی، از ویژگیهای برجسته این شخصیت کم نظیر است.
اکنون که انقلاب اسلامی ملّت بزرگ ایران به رهبری خلف صالح امام راحل (قدس سره) حضرت آیة اللّه خامنهای دوران سازندگی و سازماندهی جامعه نوین و مترقی اسلامی را طی میکند، آن چه بیش از هر چیز دیگر شرط اصلی موفقیّت و سلامت در این مرحله حسّاس است، ارائه راه حلهای ره گشا، و طرحهای چاره ساز فقهی است که علاوه بر ویژگی اصالت فقهی و اسلامی از ویژگی همپائی با شرایط و روابط پیچیده جهان حاضر نیز برخوردار باشد.
کاوشهای محققانه و مجتهدانه صاحب نظران با دیدگاههای گوناگون در ابعاد مختلف اندیشه فقهی شخصیتی چون شیخ اعظم انصاری (قدس سره) که تبلور قویترین تفکر فقاهتی عصر اخیر است میتواند گامی مؤثر در جهت تحقق این هدف بزرگ باشد.
بدین جهت، و نیز به منظور آشنایی هر چه بیشتر مجامع علمی و تحقیقی جهان با گوشهای از دستاوردهای عظیم حوزههای علمیه شیعه، و نیز با هدف آشنایی هر چه بهتر و بیشتر نسل نوخاسته انقلاب با مفاخر تاریخ پر افتخار جامعه اسلامی که در عرصه اندیشه و عمل عالیترین تبلور فضیلت و کمال انسانیند، تصمیم به برپائی کنگره جهانی شیخ انصاری (قدس سره) گرفته شد.
مقدمات اجرای تصمیم- علی رغم همه دشواریهایی که بر سر راهش بود- در پرتو عنایات و توجّهات مقام معظم رهبری و ولی امر مسلمین جهان حضرت آیة اللّه خامنهای، فراهم شد، و هم اکنون در آستانه برپایی این همایش عظیم اسلامی و علمی قرار داریم.
از جمله برنامههای کنگره بزرگ شیخ انصاری (ره) احیای آثار علمی و عرضه آراء و نظریات فقهی این فقیه بزرگوار است آن چه اکنون پیش روی شماست مجموعهای است که مشتمل بر فتاوای شیخ اعظم انصاری (ره) است که با همت مرحوم شیخ
صفحه : 7
محمّد علی یزدی فراهم آمده است.
آن چه بر فائده این مجموعه گرانبها افزوده است حواشی هفت تن از فقهای بزرگ تشیع در نیمه اول قرن چهاردهم هجری است که این مجموعه را به عنوان منبعی کم نظیر جهت دستیابی به برجستهترین فتاوای فقهی بیش از نیم قرن از تاریخ فقه شیعی در عصر اخیر در آورده است، و بدین جهت از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار است.
از جناب حجة الاسلام محمّد حسین فلاح زاده که در تصحیح علمی متن و آماده سازی این مجموعه تلاش فراوان نمودند و از هیچ کوششی در راه احیای این اثر نفیس فقهی دریغ نورزیدند صمیمانه سپاس گزاریم و از خدای متعال مزید توفیق ایشان را طلب میکنیم.
دبیر کل کنگره شیخ اعظم انصاری (ره) محسن اراکی
صفحه : 9
(بسم اللّه الرحمن الرحیم) الحمد للّه رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمّد و آله الطاهرین، و اللعنة علی اعداء الدین.
پس از آن که تصمیم بر تشکیل کنگرهای به مناسبت یادبود دویستمین سالگرد تولد شیخ انصاری (قدس سره) گرفته شد، یکی از کارهای مهمی که بنا شد انجام گیرد، تحقیق و چاپ آثار معظم له بود. از جمله آثاری که از ایشان به یادگار مانده، رسالههای عملیهای است که به نام ایشان است. البته شیخ (قدس سره) هیچ رسالهای بخط خویش ننوشتهاند و هر چه هست یا از جمعآوری اشخاص دیگری است که به نظر ایشان رسیده، و یا حاشیههائی است که ایشان بر رسالههای دیگران نوشتهاند، اینک بطور اجمال به آن چه که از این قبیل از ایشان به یادگار مانده است اشاره مینماییم:
همین رسالهایست که پیش روی داریم، این رساله را مرحوم حاج محمّد علی یزدی جمع آوری نموده و به نظر شیخ رسانیده است، و چاپهای متعددی داشته که بعضی از آنها مشتمل بر حواشی فقهای دیگر هم بوده است.
این رساله به عربی هم ترجمه شده است [1].
-----------------------------------
[1] الذریعه 15: 38.
صفحه : 10
رسالهای است فارسی که باز هم جمع آوری شده، و به محضر مبارک ایشان رسیده است، و به فرموده علامه تهرانی در سال (1371)- یعنی در حیات ایشان- به چاپ رسیده است.
این رساله نیز به عربی ترجمه شده است. [1]
رساله عملیه دیگری از ایشان به جای مانده است که در طهارت و صلاة است و به صورت سؤال و جواب و به زبان فارسی است، و مولی محمّد یوسف استرابادی حائری آن را جمع آوری کرده. این رساله در سال (1268) و سالهای بعد مکررا به چاپ رسیده است. [2]
رساله دیگری است در صیغ عقود و ایقاعات، که مرحوم استرابادی جمع آوری نموده و به امضای شیخ (قدس سره) رسانده است. این رساله، بطور اختصار، متضمن مطالبی دیگر در باره رضاع و زکاة فطره و زکاة مال میباشد، و در سال 1269 به چاپ رسیده [3].
رساله عملیه دیگری است به زبان فارسی، و از طهارت تا آخر اعتکاف میباشد، که بدست مولی علی بن محمّد شوشتری جمع آوری شده است. [4]
بغیة الطالب که اسم کامل آن عبارت از «بغیة الطالب فی معرفة المفروض و الواجب» میباشد، رساله عملیهای است که از مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء (قدس سره) به جای
-----------------------------------
[1] الذریعه 12: 158. [2] الذریعه 12: 250. [3] الذریعة 15: 110. [4] الذریعه 10: 21.
صفحه : 11
مانده است و شیخ انصاری (قدس سره) بر آن حاشیه زده است، [1] و هم چنین ایشان حاشیه دیگری بر حاشیه شیخ موسی فرزند کاشف الغطاء (قدس سره) بر «بغیه» دارند. [2]
رساله نخبه، رسالهایست که مرحوم حاج شیخ محمّد ابراهیم کلباسی اصفهانی (قدس سره) نوشتهاند و مرحوم شیخ بر آن حاشیه زدهاند و به امضای ایشان توشیح گردیده است، و در سال 1267 به چاپ رسیده است [3].
وجیزه مختصری است از «تحفة الابرار» مرحوم حجة الاسلام اصفهانی شفتی (قدس سره) که در احکام صلاة است، و مرحوم شیخ انصاری (قدس سره) بر آن حاشیه زده است. [4]
نجاة العباد رسالهایست از مرحوم صاحب جواهر (قدس سره) و طبق فرمایش علامه تهرانی اولین کسی که بر آن حاشیه زده شیخ انصاری (قدس سره) بوده است. [5] گفته میشود بر «آداب التجارة» مرحوم وحید بهبهانی (قدس سره) نیز حاشیه دارند.
این بود مختصری در باره آن چه که از شیخ (قدس سره) در این مورد به یادگار مانده است، و امیدواریم بتوانیم آنها را در آینده با تحقیقی مناسب در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
مسئول گروه تحقیق محمّد علی انصاری
-----------------------------------
[1] الذریعه 3: 134. [2] الذریعه 6: 59. [3] الذریعة 24: 90. [4] الذریعه 3: 404، 25: 45. [5] الذریعه 6: 227.
صفحه : 13
(بسم اللّه الرّحمن الرّحیم) وَ ما کانَ المُؤمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّةً فَلَو لا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُوا قَومَهُم إِذا رَجَعُوا إِلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرُونَ (سوره توبه آیه 122) از عصر ائمه علیهم السّلام تا کنون در حوزههای علوم دینی رشتههای مختلفی از علوم تدریس میشده است ولی درس فقه و مقدمات آن همواره در درجه نخست قرار داشته و اهمیت آن موجب گشته است که از پر رونقترین رشته علوم و معارف اسلامی به شمار آید. دانشمندان و محقّقان این رشته که در افواه علما به نام «فقهاء مکتب تشیع» شناخته میشوند، نزد دانش دوستان و عامّه مردم از احترام خاصی برخوردار بودهاند.
رسالت فقیهان در عرصه تفکر و تحقیق، تلاش برای استنباط احکام فقهی از منابع آن و در عرصه تبلیغ و ارشاد، ابلاغ احکام به جوامع انسانی و پاسخگویی به سؤالهای مردمی و شبهات برخاسته از جهل و عناد است، و باید اعتراف کرد که آنان در دو میدان تحقیق و تبلیغ موفق بوده و در تمام اعصار و قرون، با تحمل مرارتها و مشکلات فراوان وظیفه الهی خود را به انجام رساندهاند و در راه انجام این وظیفه بزرگ، حبسها و شکنجهها و شهادتها را به جان خریده و بدون لحظهای درنگ، راه پر
صفحه : 14
نشیب و فراز پاسداری از مکتب تشیع را پیمودهاند.
فقها برای عمل به رسالت تبلیغ، و حفظ و حراست امانت معصومین علیهم السّلام همواره با تلاشی پیگیر به تربیت شاگردانی مبرّز همت گماشته و به بهترین وجه علوم اهل بیت را به آنان منتقل میکردند، ولی در همان حال از توده مردم و نیازهای دینی آنان غافل نبودهاند. همیشه ارتباط مجتهدان بویژه مراجع تقلید با مردم عصر خود بر قرار بوده و مردم برای دریافت حکم الهی و بر طرف کردن نیاز فقهی خود، به سوی آنان میشتافتند.
فقهای بزرگ شیعه برای تربیت شاگرد و رفع نیاز مردم تنها به گفتار و القای شفاهی احکام اکتفا نکرده بلکه برای مخاطبین خود نیز به فراخور سطح معلومات آنان رسالههایی نگاشتهاند، که میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
(1) رسالههایی که در آنها به بیان حکم شرعی به صورت واضح و دور از استدلالهای اصولی و روایی پرداخته شده است. این دسته از کتب، برای عموم مردم و مبتدیان دانش دینی به رشته تحریر درآمده است. رسالههایی که امروزه از سوی مراجع عظام تقلید، به نام «توضیح المسائل» نگاشته و منتشر میشود، از این دسته است که مقلّدان و عامّه مردم میتوانند با نظرات فقهی مرجع خود آشنا شوند و آنها را در زندگی روزانه خود عملی سازند.
(2) دسته دوم، کتابهایی است که فقهای عظام مسائل فقهی را همراه با برخی از ادله شرعی آن بیان کردهاند. این گونه رسالهها اکنون در حوزههای علمیّه به عنوان کتب سطح متوسط و عالی برای آشنایی طلاب علوم دینی به مبانی فقهی و اصولی و ورزیدگی آنان برای رسیدن به مراحل بالاتر تدریس میشود.
(3) دسته سوم کتابها و نوشتارهایی است که فقه را با استدلالهای خاص خود و همراه با نقد یا پذیرش نظریه دیگران بحث کرده است. بسیاری از این کتابها، دائرة المعارفی است از فقه و احکام شرعی.
صفحه : 15
عالم سترگ و فقیه کم نظیر، مرحوم شیخ مرتضی انصاری (قدس سره) را میتوان از معدود فقهایی خواند که در هر سه بخش آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته است.
برخی از این آثار به جهت دقت و ژرفنگری خاصی که در آنها به کار برده است، در حوزههای علمیه به عنوان متون درسی فقه و اصول تدریس میشود.
این رساله که پیش روی شماست مجموعهای از مسائل مورد نیاز عموم مردم است که از فتاوی شیخ انصاری (ره) توسط حاج شیخ محمّد علی یزدی جمع آوری شده و به امضای ایشان رسیده است.
گر چه متن این رساله، خود، کتاب ارزشمندی است، ولی حواشی هفت نفر از فقهای بزرگ که برخی از آنان از شاگردان مبرّز شیخ به شمار میآیند، ارزش آن را دو چندان نموده است که نه تنها ره گشای طلاب علوم دینی و حتی مجتهدان برای رسیدن به نظرات آنان میباشد، بلکه برای عامه مردم نیز مفید است. از این رو پس از آن که کنگره بزرگداشت شیخ اعظم انصاری تصمیم بر احیای این اثر ارزشمند گرفت، و نسخههای متعددی از آن را تهیه کرد. کار تصحیح و آماده سازی آن برای چاپ و نشر به این جانب واگذار شده که با عنایت الهی و توجه بزرگان این مهم این گونه به انجام رسید:
(1) برای تصحیح کتاب، نسخهای که جناب حجة الاسلام و المسلمین شیخ محمّد باقر حسنپور در اختیار کنگره قرار داده بود، چون از سایر نسخ حواشی بیشتری داشت، به عنوان متن اصلی انتخاب شد.
(2) موارد ابهام و اشکال و اختلاف نسخهها با استفاده از نسخه مجلس شورای اسلامی و نسخه کتابخانه مرحوم آیة اللّه العظمی نجفی مرعشی (ره) مرتفع گردید و در برخی موارد که ابهامی در حواشی وجود داشت، از نسخههای متعدد مجمع المسائل که حواشی شیخ انصاری را در برداشت، استفاده شد.
(3) غلطهای املایی و چاپی مسلّم و قطعی، بدون توضیح و علامتگذاری اصلاح شد.
صفحه : 16
4- در مواردی که عبارت متن رسا نبود و تنها با افزودن کلمهای ابهام بر طرف میشد، کلمات اضافی یا توضیحی، داخل [] آورده شد.
(5) موارد اختلاف نسخ نیز، داخل [] همراه با رمز آن نسخه آورده شد.
(6) رموز نسخههایی که گاهی در متن بدان اشاره شد، بدین شرح است:
- نسخه جناب حجة الاسلام و المسلمین شیخ محمّد باقر حسن پور (ح)- نسخه کتابخانه مجلس شورای اسلامی (م)- نسخه کتابخانه آیة اللّه نجفی مرعشی (ره) (ن) (7) در مواردی که عبارت نسخهها متفاوت ولی همگی صحیح بود، عبارت متن اصلی انتخاب شد.
(8) برای حفظ امانت، هیچ گونه تغییر دیگری در عبارت متن داده نشده، ولی برای استفاده بهتر خوانندگان از علایم نگارشی استفاده شد.
(9) تمام مسائل رساله به طور مسلسل شماره گذاری شده و در چند مورد که عنوان «مسأله» نداشته شماره آنها داخل [] آورده شد.
10- فصول کتاب نیز شماره گذاری شده که جمعا 79 فصل میباشد و برخی عناوین که تحت عنوان «فصل» آورده نشده بود، همان گونه مطابق متن نوشته شد.
11- تنها در یک مورد نام صاحب حاشیه معلوم نشد ولی برای حفظ امانت بدون ذکر نام آورده شد.
12- رموزی که برای دستیابی به حواشی متن اصلی بکار برده شده بود، چون موارد مشابه داشت و بدین سبب، دستیابی به فتاوی محشّین را مشکل میکرد، با تبدیل آنها به اعداد، در پایان هر صفحه آورده شد.
13- در موارد متعددی برخی از محشّین بر حاشیه فقیهی دیگر حاشیه زدهاند که برای تشخیص این مطلب علامت ستاره () به دنبال همان حاشیه آورده شد.
14- موارد توضیحی و منابع و مآخذ آیات و روایات با علامت ستاره () ذیل هر صفحه آمده است.
15- حاشیه دو فقیه بزرگوار، یعنی مرحوم شیخ محمّد تقی اصفهانی معروف به
صفحه : 17
آقا نجفی (ره) و مرحوم میرزا حسین خلیلی تهرانی (ره) که با رموز (ق) و (مح) در نسخه اصلی (ح) آمده است، به جهت ناقص بودن صفحه اوّل کتاب، صاحبان آنها مشخص نبود ولی با مراجعه به دو نسخه از مجمع المسائل که حواشی آنان را داشت و مطابقت موارد متعددی از این حواشی با آن دو نسخه، صاحبان آنها مشخص شد.
یاد آوری این نکته لازم است که حاشیه این دو بزرگوار در نسخه (ح) کامل نبوده و تنها به موارد محدودی اکتفا شده است.
16- اسامی محشین این رساله و رموز قبلی و فعلی آن به شرح زیر میباشد:
نام محشین- رموز قبلی- فعلی (1) میرزا محمّد حسن شیرازی- میرزا- شیرازی- میرزا (2) سید محمّد کاظم طباطبایی یزدی- ظم طبا- یزدی (3) آخوند محمّد کاظم خراسانی- کاظم- ظم- ظم الخراسانی- خراسانی (4) میرزا محمّد تقی شیرازی- محمّد تقی- محمّد تقی الشیرازی- شیرازی (5) سید اسماعیل صدر- صدر- صدر (6) شیخ محمّد تقی اصفهانی معروف به آقا نجفی- ق- نجفی (7) میرزا حسین خلیلی تهرانی- مح- تهرانی
آیة اللّه شیخ مرتضی انصاری (ره)
سال 1214 هجری قمری در شهر دزفول، متولد شد.
تا 20 سالگی نزد پدرش شیخ محمّد امین تحصیل کرد، سپس همراه پدر به نجف اشرف رفت. گر چه در ابتدا عزم باز گشت داشت، ولی وقتی بزرگان نجف نبوغ خارق العاده او را مشاهده کردند، از پدر خواستند که او را به ایران برنگرداند.
مدت چهار سال در نجف ماند و از محضر اساتید فن بهرههای فراوان برد، سپس
صفحه : 18
به وطن بازگشت و پس از دو سال اقامت در وطن بار دیگر به نجف باز گشت. توقف دوباره او در آنجا بیش از دو سال طول نکشید و تصمیم گرفت به ایران برگردد و در اینجا ادامه تحصیل دهد، در این مدت به شهرهای مختلف مسافرت کرد و از محضر دانشمندان متعددی بهره گرفت، سپس در سال 1252 یا 1253 ه. ق. به نجف باز گشت و به کار تدریس پرداخت.
در مدت تدریس، شاگردان زیادی پرورش داد، که بسیاری از آنان از شخصیتهای برجسته علمی بودهاند. از میان آنان میتوان میرزا محمّد حسن شیرازی، آخوند ملا محمّد کاظم خراسانی، سید جمال الدین اسدآبادی آبادی، میرزا حبیب اللّه رشتی و ملا حسینقلی همدانی را نام برد.
او از کسانی است که در دقت نظر در رشته علمی خود کم نظیر است. تحول نوینی در علم اصول و فقه ایجاد کرد و تألیفات بسیاری از خود به یادگار گذاشت که سر آمد آنها دو کتاب معروف «رسائل» و «مکاسب» سالهاست از متون درسی حوزههای علمیه میباشد.
پس از شیخ محمّد حسن نجفی (صاحب جواهر) مرجعیت عامه یافت.
سرانجام این استوانه فضیلت و تقوا در سن 67 سالگی به سال 1281 ه. ق. در نجف اشرف وفات کرد، و در جوار مولای خویش علی بن ابی طالب علیه السّلام به خاک سپرده شد.
آیة اللّه میرزا محمّد حسن شیرازی (ره)
میرزا سید محمّد حسن شیرازی فرزند میرزا سید محمود در سال 1230 ه. ق. در شیراز متولد شد، از اوان کودکی تحت تربیت ویژه دایی خود سید میرزا حسین موسوی، قرار گرفت.
پس از گذراندن سطوح مقدماتی روانه حوزه علمیه اصفهان شد و از محضر بزرگانی هم چون آیة اللّه شیخ محمّد تقی اصفهانی صاحب کتاب هدایة المسترشدین و آیة اللّه سید حسن بیدآبادی معروف به «مدرس» و آیة .. حاج محمّد ابراهیم کلباسی بهره برد.
صفحه : 19
هنوز به سن 20 سالگی نرسیده بود که اجازه اجتهاد گرفت.
در سن 29 سالگی عازم نجف اشرف شد، گر چه ابتدا قصد زیارت و بازگشت به وطن را داشت، ولی جاذبه علمی شیخ مرتضی انصاری او را از باز گشت منصرف کرد، و در نجف ماند و در درس شیخ شرکت کرد و بهرههای فراوان برد. هر چند خود او در همان دوران، استادی زبر دست بود.
در سال 1281 ق. که مرجع بزرگ دینی عالم تشیع «شیخ انصاری» به رحمت حق پیوست، شاگردان وی بر این مسأله اتفاق کردند که تنها «میرزا محمّد حسن شیرازی» لیاقت جانشینی «شیخ» را دارد و بدین سبب مرجعیت عامه شیعه را عهدهدار شد.
در سال 1290 ق. به همراه تنی چند از علمای طراز اول از نجف به سامرا هجرت کرد. به دنبال هجرت وی عده زیادی از شاگردان او هم روانه سامرا شدند.
فعالیتهای سیاسی- اجتماعی این مرجع بزرگ بسیار و از حد این نوشته بیرون است، ولی سرآمد همه آنها فتوای معروف «تحریم تنباکو» است که استعمار انگلیس را به زانو در آورد.
آیة اللّه سید محمّد کاظم یزدی (ره)
در سال 1247 هجری قمری در یکی از روستاهای یزد دیده به جهان گشود، تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود گذراند. سپس به اصفهان رفت، مدتی نزد آیة اللّه آقا نجفی و آیة اللّه شیخ محمّد باقر اصفهانی بهره برد، آنگاه عازم نجف اشرف شد و در شمار شاگردان برجسته میرزا محمّد حسن شیرازی در آمد. پس از وفات استاد، خود به تدریس و تشکیل حوزه دینی پرداخت. وی عالمی زبر دست و فقیهی متبحر بود، از خود آثار قلمی بسیار بر جای گذاشت. مشهورترین آنها کتاب «العروة الوثقی» است که به سبب برخورداری از فروع بسیار در نوع خود کم نظیر است. پس از نگاشتن این کتاب فقها و مراجع بعدی توجه بسیار به آن نمودند. تا کنون حواشی و شرحهای زیادی بر آن نوشته شده است.
او پس از عمری تلاش و تحقیق و تدریس در تاریخ 27 رجب سال 1328 ه. ق. در
صفحه : 20
نجف اشرف به رحمت ایزدی پیوست و در کنار باب الطوسی حرم مطهر علوی به خاک سپرده شد.
آیة اللّه آخوند محمّد کاظم خراسانی (ره)
در سال 1255 هجری قمری در مشهد دیده به جهان گشود. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در سن 22 سالگی عازم تهران شد و علوم عقلی را نزد اساتید فن آموخت. سپس عازم نجف اشرف شد. مدت دو سال از محضر شیخ مرتضی انصاری استفاده کرد.
پس از وفات شیخ، در درس میرزا محمّد حسن شیرازی شرکت میکرد. آنگاه که میرزای شیرازی به سامرا مهاجرت کرد، وی در نجف ماند و به تدریس برای طلاب علوم دینی پرداخت. از مدرسین بسیار موفق بود، تا آنجا که بیش از هزار نفر در درس او شرکت میکردند که حدود 200 نفر از آنان خود، مجتهد بودند.
برخی از شاگردان طراز اول درس وی عبارتند از: آیة اللّه سید ابو الحسن اصفهانی، آیة اللّه حاج آقا حسین بروجردی، آیة اللّه حاج آقا حسین قمی، آیة اللّه آقا ضیاء الدین عراقی.
تألیفات وی در فقه و اصول و فلسفه بسیار است و معروفترین آنها کتاب پر ارج «کفایة الاصول» میباشد که دیگر دانشمندان شرحهای بسیاری بر آن نوشتهاند و سالهاست که از متون سطح عالی علم اصول در حوزههاست.
وی در سال 1329 ه. ق. وفات کرد و در نجف اشرف به خاک سپرده شد.
آیة اللّه میرزا محمّد تقی شیرازی (ره)
وی در سال 1270 هجری قمری در شیراز به دنیا آمد. پدرش میرزا محب علی نام داشت.
دروس مقدماتی را در شیراز گذراند و برای ادامه تحصیل به سامرا هجرت کرد و جزو شاگردان برجسته میرزای شیرازی قرار گرفت و خود در آن زمان به تدریس
صفحه : 21
اشتغال داشت.
پس از وفات میرزا محمّد حسن شیرازی، به مرجعیت رسید.
در سال 1290 ه. ق. فتوای مشهور جهاد علیه استعمار انگلیس و دفاع از اسلام و مملکت اسلامی عراق را صادر کرد.
از جمله آثار علمی میرزا که برای اهل فضل و دانش به یادگار مانده است، میتوان حاشیه بر مکاسب، رساله صلاة الجمعه و رسالة الخلل را نام برد.
وی در سن 68 سالگی در شب چهار شنبه، سیزده ذی حجة الحرام سال 1338 ه. ق.
دیده از جهان فرو بست و در یکی از مقابر صحن مطهر حضرت سید الشهدا علیه السّلام به خاک سپرده شد.
آیة اللّه سید اسماعیل صدر اصفهانی (ره)
وی در سال 1258 هجری قمری در اصفهان به دنیا آمد.
علوم مقدماتی را نزد پدر خود آیة اللّه سید صدر الدین صدر آموخت و مدتی نیز در آنجا نزد شیخ محمّد باقر اصفهانی فقه را فرا گرفت.
در سال 1271 عازم نجف اشرف شد و از محضر عالمان بزرگواری هم چون شیخ راضی بن محمّد آل خضر نجفی و شیخ مهدی بن علی بن کاشف الغطاء بهره گرفت.
پس از هجرت میرزای شیرازی به سامراء، ایشان نیز به آنجا عزیمت کرد و تا سال 1314 ه. ق. در سامراء ماند، سپس به کربلا عزیمت کرد و تا پایان عمر خود را در آنجا سپری کرد و به تدریس و تربیت طالبان علوم دینی همت گماشت.
عاقبت در روز 12 جمادی الاولی سال 1338 ه. ق. به درود حیات گفت و در کاظمین به خاک سپرده شد.
آیة اللّه شیخ محمّد تقی اصفهانی معروف به آقا نجفی (ره)
شیخ محمّد تقی فرزند شیخ محمّد باقر معروف به آقا نجفی یکی از علمای بزرگ و معروف اصفهان در اوایل قرن چهاردهم هجری است.
صفحه : 22
در سال 1262 هجری قمری در اصفهان دیده به جهان گشود. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی عازم نجف اشرف شد و از محضر دانشمندانی هم چون ملا حبیب اللّه رشتی و آخوند خراسانی بهرههای فراوان برد، سپس به وطن خود مراجعت کرد و بیشتر عمر خود را در اصفهان به تدریس و تربیت طلاب علوم دینی سپری کرد و در عصر خود یکی از اساتید بزرگ حوزه اصفهان به شمار میرفت.
آثار علمی فراوانی از خود باقی گذاشت که از جمله آنها میتوان اسرار الاحکام، اسرار الآیات، جامع العبادات، جامع الادعیه، جامع الأنوار، آداب العارفین و آداب الصلاة را نام برد.
آقا نجفی نقش مهمی در رهبری جنبش تنباکو در اصفهان را عهدهدار بوده و همراه برادرش حاج آقا نور اللّه هدایت جنبش مشروطه را در اصفهان عهدهدار بود. آقا نجفی پرنفوذترین چهره روحانی اصفهان پس از مرحوم سید حجة الاسلام در دو قرن اخیر بوده است.
سرانجام در 11 شعبان سال 1333 ه. ق. در اصفهان وفات کرد و در امام زاده احمد اصفهان دفن شد.
آیة اللّه میرزا حسین خلیلی تهرانی (ره)
ایشان در سال 1230 هجری قمری در نجف اشرف متولد شد. مقدمات علوم را نزد پدر خود «حاج میرزا خلیل تهرانی» و برادر خود «مولا علی خلیلی» آموخت.
سپس در درس آیة اللّه شیخ محمّد حسن نجفی (صاحب جواهر) حاضر شد. پس از وفات صاحب جواهر از محضر شیخ اعظم انصاری بهره گرفت.
در زهد و تقوا و کثرت عبادت زبانزد عام و خاص بود. از مدرسین بزرگ حوزه علمیه نجف اشرف به شمار میرفت و شاگردان بسیاری تربیت کرد.
در فقه و اصول کتابهای زیادی نگاشت که بنا به نوشته علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «الذریعه» اکثر آنها به چاپ نرسیده است.
پس از عمری تلاش و پارسایی در شب جمعه 10 ماه شوال 1326 ه. ق. در حال
صفحه : 23
عبادت خداوند در مسجد سهله دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
جنازه وی به نجف اشرف انتقال یافت و در مدرسهای که به دستور خود او ساخته شده بود، مدفون گشت.
چون رساله حاضر تدوین خود شیخ انصاری نیست، از نظر تبویب مسائل در حد اعلی نمیباشد و برخی از مسائل در جایگاه اصلی خود قرار نگرفته و در بسیاری موارد تداخل مسائل مشاهده میشود و از نظر دستور زبان فارسی دارای اغلاطی نیز میباشد. ما نیز به جهت حفظ امانت و محفوظ نگه داشتن متن اصلی از جابجایی آنها پرهیز کردیم و رساله را مطابق نسخه اصل (ح) تصحیح کردیم.
در پایان از اساتید بزرگواری که با در اختیار قرار دادن نسخههایی از رساله صراط النجاة و مجمع المسائل و هدایت و ارشاد خود این جانب را یاری کردند و هم چنین برادران بزرگوار حجج اسلام شیخ محمّد جعفر طبسی و شیخ محمّد تقی راشدی، که زحمت مقابله نهایی این رساله را عهدهدار شدند تشکر میکنم و امید است که این خدمت ناچیز مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد.
ربّنا تقبّل منّا انّک أنت السّمیع العلیم قم، پاییز 1373 ه. ش محمّد حسین فلاح زاده ابرقویی
صفحه : 29
(بسم اللّه الرحمن الرحیم) الحمد للّه رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمّد و اله الطّاهرین و لعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین إلی یوم الدین.
امّا بعد، چون مرجع احکام اشرف انام در این ایّام میمنت فرجام، سرکار حجّة الاسلام نخبة العلماء العظام و الفقهاء الکرام و المجتهدین الفخّار مرتضی الامام و خلیفة الحق علی کافة الانام فی جمیع احکام الحلال و الحرام، مرجع الخواص و العوام، کهف الحاج، علم التقی، حاج شیخ مرتضی الانصاری (دام ظله العالی) بود و جناب مستطاب قدّوسی ایاب، عوارف آداب، حاج شیخ محمّد علی یزدی به شرف حضور باهر النّور سرکار ایشان مدّتی مشرف بوده و از ایشان مسائلی مهم از حلال و حرام در حق مقلدین از عوام از عبادات و عقود و ایقاعات اخذ و ثبت نموده و آنها را به نظر کیمیا اثر ایشان رسانیده و حکم به صحّت و جواز عمل به آنها فرموده و به خطّ و مهر شریف خود آن را مزیّن فرموده، تا آن که به آنها عمل نمایند و خود را از ورطه هلاک به سر منزل نجات رسانند.
پس جمعی از ارباب تقوا و پرهیزکاری به دستیاری یکدیگر آن را به چاپ در آوردند تا منفعت آن عام و طریق نجات آن از سخط و غضب خداوند علّام و وسیله شفاعت پیغمبر آخر الزّمان و ائمه کرام گردد و به «صراط النّجاة» مسمّی گردید، و مرتّب شده به مقدّمه و چند فصل و خاتمه.
صفحه : 30
چون که باب نجات از برای ما مفتوح میشود به تقلید مجتهد حیّ، و عمل عامی ملتفت غیر محتاط بی تقلید باطل است، بدان که معنی تقلید اگر چه عمل [1] است لکن کفایت میکند [2] یاد گرفتن فتوای مجتهد که در وقت حاجت به آن عمل نماید.
پس اگر ممکن شود تقلید مجتهد حیّ اعلم مقدم است تقلید او بر غیر اعلم، و الّا تقلید غیر اعلم کند با رعایت الاعلم فالاعلم، و معیّن نیست بر مکلّف تقلید بلکه جایز است
-----------------------------------
[1]- (یزدی) محل منع است.
[2] (صدر) کفایت خالی از تأمل نیست، پس احتیاط را مسأله عدول و بقای بر تقلید میّت ترک ننمایند و امثال آن. [3] (شیرازی) اخذ به احوط القولین طریق نجات است. (صدر) عمل به احوط القولین از میّت و مجتهد حیّ را ترک ننمایند، چنانچه خواهند فرمود. [4] (یزدی) اقوی جواز است گر چه احوط عدول است به حیّ.
صفحه : 31
که به احتیاط [1] عمل کند [2] و اگر احتیاط را نداند بپرسد از عدلین [3] یا از عدل واحد که عارف به احتیاط باشد.
در بیرون آوردن حکم اللّه و فهمیدن آن از ادلّه شرعیه، و در شناختن اعلم و وجوب رجوع به او کفایت میکند به خبر دادن عدل واحد [4] از اهل خبره که از قول او ظن [5] حاصل شود.
باید به خبر عدلین از اهل خبره باشد یا جمعی از اهل خبره [6] باشد.
بعد از قدرت به اعلم، واجب است عدول به اعلم.
جایز نیست مگر به اعلم. [7]
در فقاهت، یا علم [8] به تفاوت ایشان به هم نرساند بعد از فحص، مخیّر است در تقلید هر یک [9] و اگر علم یا مظنّه به
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) جایز است عمل به احتیاط اگر چه مستلزم تکرار باشد. علی الاقوی. (یزدی) اقوی جواز تکرار است. ما دام که لعب به امر مولی حساب نشود. [2] (میرزا) لکن عمل به احتیاط با استلزام تکرار خالی از اشکال نیست، پس احوط در آن صورت تقلید است. [3] (نجفی) احوط، بلکه اظهر در تشخیص موارد احتیاط رجوع به اعلم است. [4] (نجفی) مشکل است مگر با عدم تمکن طریق معتبر. (صدر) اکتفا به عدل واحد محل تأمل است. [5] (میرزا) بلکه به هر ظنّی اکتفا میتوان کرد با عدم تمکن از علم، بلکه هر گاه احتیاط در یکی باشد. که در دیگری نباشد بعید نیست لزوم اخذ به آن. [6] (میرزا- یزدی) اگر مفید علم باشد. (صدر) یعنی به هر ظنّی اکتفا باید نمود.
[7] (صدر) بلکه واجب است، چنانچه گذشت [مسأله 1].
[8] (صدر) بلکه با ظنّ یا احتمال، چنانچه گذشت [مسأله 2]. [9] (میرزا) و اگر در صورت عدم علم به تفاوت اخذ به احوط القولین نماید به مقتضای جزم رفتار کرده و هم چنین هر گاه بعد از موت مجتهدی که در حیات آن تقلید آن کرده، اخذ نماید به احوط از قول او و قول حیّ اعلم.
صفحه : 32
اورعیّت یکی به هم رساند تقلید اورع احوط است، بلکه خالی از قوت نیست.
اوثق مقدم است، و هم چنین اعلم عادل مقدم است بر اعدل عالم.
که بقاء را جایز یا واجب میدانست، بعد از فوت این مجتهد باید در این مسأله نیز رجوع به مجتهد حی اعلم [2] نماید.
هر گاه غیر اعلم فتوی داده باشد و احتیاط ممکن نباشد، و با امکان احتیاط مخیر است در عمل به احتیاط و رجوع به غیر اعلم چنانچه گذشت. [3]
بلی جایز [4] است در آنها رجوع به سایر مجتهدین احیاء با رعایت الأعلم فالأعلم اگر چه عمل هم کرده باشد.
نه مشروط، به این معنی که باید تحصیل اعلم کند و بفهمد که اعلم کیست.
مثل نماز به قصد قربت و صحیح بداند و مطابق هم اتفاق افتاده باشد، یعنی موافق رأی مجتهد حی [5] که تکلیفش در آن زمان [6] رجوع به او است شده باشد، صحیح است و الّا باطل است.
-----------------------------------
[1]- (میرزا) یعنی شدت اعتماد بر او. [2] (نجفی) احتیاط در مسأله بقاء گذشت [حاشیه مسأله 1]. [3] (میرزا) و حکم صورت حاجت به تکرار نیز گذشت. [4] (خراسانی) بلکه رجوع به غیر در آنها نکند مگر در صورتی که مسبوق به مثل «تأمل» و «اشکال» باشد.
[5] (صدر) مجتهد حیّ این زمان که تقلید او نکرده ثمری ندارد، در حال تنبّه هر مجتهدی که تکلیفش رجوع به او است مطابق با رأی او باید ملاحظه شود. [6] (یزدی) یعنی در زمانی که میخواهد تقلید کند.
صفحه : 33
مسأله 13- جاهل مقصر عباداتش اگر مطابق با واقع [1] باشد هر گاه فرض شود که قصد قربت کرده باشد صحیح است.
به سبب جهل یا نسیان و مردّد شد شخص مصلّی در صحّت و فساد نمازش، جایز نیست در آن حالت عمل کند به قول میت، پس اگر عارف به احتیاط هست به احتیاط عمل کند، و الّا نماز را قطع [2] کند [3] با تمکّن از سؤال در وسعت وقت، الّا عمل به مظنه خود نماید، و اگر مظنّه ممکن نشود به احتمال عمل کند به قصد سؤال و اگر مخالف بر آید و وقت باقی باشد [4] اعاده کند و هر گاه بعد از وقت باشد قضاء کند، پس بعد از نماز سؤال کند اگر موافق بر آید عملش صحیح است و الّا اعاده یا قضاء کند.
و بدون عذر تحصیل مسأله نکرد و مشغول به نماز شد، نمازش باطل است به جهت تردّد و متزلزل بودن، حتّی در مسأله جهر و اخفات در صورت التفات به جهل در حکم جهر و اخفات که لازم است تحصیل آن. و تنبیه غافل و ارشاد جاهل نیز لازم است بر عالم، و اللّه العالم.
در وقتی که موافق [5] با احتیاط باشد یا این که فتوای مجتهد حیّ به دست نیاید و احتیاط هم ممکن نباشد در
-----------------------------------
[1]- (صدر) مراد از واقع، رأی مجتهد حیّ است، چنانچه گذشت [مسأله 12]. [2] (میرزا) تعیین قطع معلوم نیست، بلکه اگر تمام کند به مظنّه یا احتمال به نحوی که ذکر شده در صورت ضیق و بعد از سؤال و ظهور موافقت احتیاطاچ که یجب أن «1» اعاده نماید، دور نیست که از بعضی جهات اولی باشد اگر چه جزم نیّت از دست رفته است. [3] (یزدی) لزوم قطع معلوم نیست، بلکه اتمام بر نحو آن چه در صورت ضیق ذکر شد جایز است.
[4] (صدر) اگر معتقد ضیق وقت بوده و بعد خلاف اعتمادش ظاهر شد. [5] (میرزا) گذشت حکم عمل به احتیاط [حاشیه مسأله 1].
صفحه : 34
این صورت عمل به مشهور جایز [1] است.
و اگر کسی قوّه [2] تحصیل اجماع داشته باشد به طوری که علما تحصیل میکنند در این مسأله نیز تقلید بر او لازم نیست. و در غیر ضروریّه که بر او مجهول است یا مسأله خلافی است و احتیاط ممکن نیست، تقلید لازم است مطلقا.
بلکه اخذ تفصیلی [3] ضروری است [4] در تحقق تقلید.
و در صورت عدم علم به مخالفت هم جایز است [5] مگر آن که علم اجمالی داشته باشی به مخالفتشان در بسیاری از مسائل، پس در این صورت جواز تقلید غیر اعلم مشروط است به فحص تا علم [6] به موافقت ایشان حاصل شود.
شخص یکی را اعلم دانست و تقلید کرد و جمعی دیگر ادعای اجتهاد کنند و اجتهادشان محلّ شک باشد، فحص و تشخیص اجتهاد ایشان لازم نیست بلکه معیّن است همان تقلید اعلم. [7]
یا موت یا عدول کند از مسأله و مقلد عالم نشود و به همان فتوی عمل کند، عملش صحیح است و، احوط [8] الحاق آن است به جاهل قاصر، یعنی اعاده است در صورت مخالفت آن با
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن بعد از رجوع به مجتهد حیّ اگر موافق فتوای او نیست، اعاده یا قضاء کند. [2] (یزدی) و هم چنین اگر بطور دیگر بتواند تحصیل علم کند. [3] (یزدی) دور نیست کفایت اخذ کتاب للعمل.
[4] (صدر) گذشت احتیاط در مجرّد اخذ و لو تفصیلا [حاشیه مقدسه]. [5] (یزدی) مشکل است. [6] (خراسانی) بلکه تا از اطراف علم اجمالی بیرون رود. [7] (یزدی) اگر اعلم نبودن اینها معلوم باشد بر تقدیر مجتهد بودن ایشان علی الاحوط. [8] (میرزا) این احتیاط ترک نشود. (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست.
صفحه : 35
واقع. [1]
شرط صحت عمل نیست.
عملش صحیح است، و اگر قبل از عمل باشد تقلید کند، و اگر در بین عمل مربوطی باشد، مثل نماز، اقوی [2] اعاده آن است [3] با تقلید.
و مقلد بفهمد، عمل گذشته مقلدینش صحیح است [4] و واجب است بر ایشان عدول، امّا احکام گذشته ایشان مثل طهارت و نجاست و حلیّت و حرمت بر هم نمیخورد، امّا در مثل عقود و ایقاعات خلاف و اشکال است [5] و هم چنین است حکم خود مجتهد.
بلکه اخذ از مجتهد جامع الشرائط اعلم کند.
بدون تقلید مجتهد حیّ اعلم، و عبادت کند، عبادت او باطل [6] است.
-----------------------------------
[1]- (صدر) مراد از واقع، رأی مجتهد حیّ است به طریقی که ذکر شد. [2] (میرزا) بلکه احوطصکه یجب أن «1» اتمام با تقلید و اعاده است، یعنی مراد از اتمام با تقلید در صورت تمکن از تقلید در اثنای عمل، چه بسا میشود که کسی حاضر است و مسأله را میگوید. [3] (یزدی) مگر آن که رأی مجتهد را بداند یا نتواند بفهمد که در این هنگام کفایت میکند اتمام با تقلید. [4] (یزدی) به شرط این که عدول از قطع یا ظنّ به ظنّ باشد و امّا اگر عدول به قطع باشد به این که قطع کند به بطلان اعمال سابقه واجب است اعاده. (شیرازی) اگر قطع به فساد فتوای اوّل نمود اعاده و قضاء لازم است بلکه مطلقا علی الاحوط. [5] (خراسانی) اظهر آن است که حال عقود و ایقاعات حال طهارت و نجاست است. [6] (میرزا) حکم این، حکم عمل بی تقلید است.
صفحه : 36
یا عدم علم به مخالف بودن ایشان، بعد معلوم شد مخالف بودنشان، واجب است عدول به اعلم، و احوط اعاده عمل گذشته [1] است.
جایز است تقلید [2] او، که تقلید او تقلید اعلم است.
به موت و جنون و فسق مجتهدش معزول میشود.
بعد از وفاتش مجتهد حیّ اعلم تقلید میّت را جایز میداند، و او اخذ کند کتاب مجتهد حیّ را به جهت تقلید، ضرر ندارد [4] اگر چه این مجتهد اخذ کتاب را تقلید نداند، پس این در حقیقت تقلید حیّ است. و واجب [5] نیست که مقلّد بداند مذهب مجتهدش را در معنی تقلید مگر بقاء [6] بر تقلید که باید مذهب مجتهد حی اعلم را بداند.
و تقلید دیگری کرد به اعتقاد مجتهد خودش و حال آن که خلاف حکم مجتهدش بود بعد که فهمید لازم است عدول به مجتهد اول و عملش صحیح [7] است آن چه گذشت.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) با فرض آن که اعلم باطل بداند. [2] (یزدی) محل اشکال است. [3] (یزدی) در قیّم و نحو آن چون به عنوان اعطاء منصب و ولایت است انعزال مذکورات معلوم نیست. [4] (یزدی) یعنی تقلید مجتهد حیّ به همین اخذ کتاب للعمل متحقق میشود.
[5] (صدر) در مقام حاجت به آن واجب است مثل سایر مسائل مگر آن که مراد خصوص مورد باشد. [6] (نجفی) و نظایر آن، مثل رجوع از تقلید. [7] (میرزا) محل تأمل است. (یزدی) بلکه باطل است اگر به مذهب مجتهدش باطل باشد.
صفحه : 37
از برای مشتری عیب [1] ندارد، و از برای فروشنده باطل است.
یا اجتهادش با موکّل با علم به آن باید وکیل موافق تکلیف موکّل [2] عمل کند و اگر جاهل باشد به حال موکّلش، به حال خودش عمل کند و واجب نیست استفسار از حال موکّلش. به خلاف وصیّ [3] که عمل میکند به تقلید یا اجتهاد خودش مطلقا.
بعد معلوم شود که عمرو است، ضرر ندارد. [4]
به شرط این که مسأله که تقلید کرد عدول نکند به دیگری. و اگر مثلا یکی چهار فرسخ را سفر نداند و روزه مستحبی را در سفر حرام بداند و یکی چهار فرسخ را سفر بداند و روزه مستحبی را در سفر جایز بداند و شخص روزه مستحبی بگیرد، ضرر ندارد.
در این صورت تقلید هر دو مجتهد شده است.
اوّل: از مجتهد شنیدن.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) مشکل است، چرا که معامله متقوّم به طرفین است و معتقد بایع هم حکم اللّه است، بلی با علم قطعی به خطای او عیب ندارد. [2] (خراسانی) بعید نیست که وکیل بتواند عمل کند به آن چه خودش صحیح میداند در صورتی که وکیل باشد در اصل معامله. [3] (یزدی) این حکم باطلاقه مشکل است، مثلا وصیّ در استیجار صلاة فائته موصی باید موافق تکلیف او عمل کند نه خودش، بلکه حکم اوّل هم کلیّت ندارد و تفصیل محتاج به بیانی دیگر است. [4] (یزدی) اگر مجرّد اشتباه اسم باشد یا این که عمرو نیز جایز التقلید باشد. (صدر) به شرط آن که شخص معین صلاحیّت تقلید را دارا باشد.
صفحه : 38
دویّم: از عدلین یا عدل واحد شنیدن [1] که راوی باشد از قول مجتهد.
سیّم: اخذ از کتاب فتوای مجتهد به شرط آن که سالم و مأمون باشد از غلط یقینا یا به حسب ظنّ علی الاقوی و اگر دو عادل بر خلاف یکدیگر خبر بدهند فتوای مجتهد را، اولی [2] توقّف و عمل کردن به احتیاط [3] است.
بلکه حسن ظاهر [4] هم کاشف است ملکه را، به شرط حصول ظنّ به ملکه.
شنیدن را مقدّم بدارد و امّا در تعارض ناقل با کتاب، ناقل را مقدم بدارد و اگر از مجتهد مختلف بشنوی یا کتابش را مختلف ببینی، عمل به مؤخّر [6] نما، بلی در فهمیدن از کتاب به مظنه اکتفا میتوان کرد و شنیدن هم چنین است اکتفا میتوان کرد به مظنّه.
اصلا، و واجب است به احتیاط عمل کند، اگر موجب عسر و حرج نشود و اگر تقصیر نماید در عمل کردن به احتیاط، لازم است [7] بر او اعاده یا قضاء و اگر ممکن
-----------------------------------
[1] (میرزا- یزدی) یا از ثقه غیر عادل علی الاقوی. (نجفی) اگر موجب وثوق شود. [2] (خراسانی) بلکه معیّن است.
[3] (صدر) بلکه لازم است اگر طریق دیگری به فتوای مجتهد ندارد. (خراسانی) در صورت عدم علم به تأخّر تاریخ قول احدهما و الّا عمل به آن باکی ندارد.
[4] (صدر) بودن حسن ظاهر کاشف نوعی از ملکه خالی از قوّت نیست. [5] (یزدی) این مطلب ضابط معیّن ندارد، گاهی کتاب اوثق است و گاهی شنیدن. (میرزا- یزدی) این مسأله تفصیلی دارد، غرض این است که تقدیم شفاه بر کتاب مطلق نیست، چه بسیار است که کتاب اتقن از شفاه است، در کتاب دقّت و اهتمامی میشود که در شفاه بسا هست نمیشود و به این ملاحظه میشود تفصیلق که یجب أن «1» داد. [6] (نجفی) با اطمینان به عدول از رأی سابق. [7] (شیرازی) اگر عملش مخالف با رأی مجتهدش شده باشد. (یزدی) اگر عملش مخالف واقع شده باشد.
صفحه : 39
نباشد، احتیاط واجب است هجرت کردن از آن محل اگر عسر و حرج نباشد و اخذ به قول مشهور اصحاب میکند ثم الاشهر فالاشهر بلی باید رجوع کند به موثّق خبیر [1] به موارد شهرت بدون مسامحه و اگر متعذر باشد از جمیع آنها، رجوع کند به اوثق اموات در فتوی و الّا عمل کند به مظنون خود و اگر ظن ندارد به احتمال عمل کند و تکلیف [2] ساقط نمیشود در هیچ یک از احوال مزبوره.
اگر چه قدرت به اعلم هم داشته باشد.
امّا قطع دارد به این که عملی که میکند اجزاء و شرایط آن محقق و موجود و منافیات آن مفقود است، اقوی صحّت آن است اگر چه احوط [4] اعاده آن است.
و تقلید را نمیدانست و عملش بی عیب اتفاق افتاد، صحیح است.
نه در وقتی که فتوی میدهد. [5]
-----------------------------------
[1]- (صدر) با عدم تمکن از رجوع به عدلین. [2] (یزدی) و بعد از وصول به مجتهد اگر عملش مخالف باشد، اعاده یا قضاء کند. [3] (میرزا- یزدی) حکم عمل به احتیاط گذشت [حاشیه مسأله 1]. [4] (شیرازی) بلکه احوط آن است که از ابتدا چنین نکند.
[5] (صدر) اگر در وقت فتوی، دیگری اعلم از اوست تقلید آن دیگری لازم است، مگر آن که مراد این باشد که معیار آن اعلمیّت حین استنباط است.
صفحه : 40
بول و غایط حیوان حرام گوشت که خون جهنده داشته باشد و خون و منی و میته حیوانی که خون جهنده داشته باشد و سگ و خوک صحرایی- نه دریایی- و کافر و شراب و آب انگور [1] جوش آمده و مسکرات مایع که ملحق به شراب است و فقّاع و عرق جنب از حرام و عرق [2] شتر جلّال و احوط اجتناب از عرق هر حیوان جلّال است.
-----------------------------------
[1]- (شیرازی) علی الاحوط. (خراسانی) علی الاحوط بلکه اقوی طهارت است. (یزدی) بنا بر احوط و اقوی عدم نجاست آن است. [2] (شیرازی بنا بر احتیاط در هر دو.
صفحه : 41
آب و زمین و آفتاب و استحاله و انتقال [1] و اسلام و بر طرف شدن نجاست از حیوان با احتمال طهارت بنا بر احتیاط [2] و بر طرف شدن نجاست از باطن مسلمان و گذشتن خون از مذبح حیوان و انفصال غساله و استبراء جلّال و سنگ و کهنه استنجاء و غیر آنها و غایب شدن مسلم با احتمال تطهیر با علمش به نجاست و استعمالی که عرفا یا شرعا امارت طهارت است بنا بر احوط [3] و تبعیت و نقص.
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) و انقلاب نیز مطهّر است. [2] (یزدی) و علی الاقوی مطلقا.
[3] (صدر) این احتیاط لازم نیست.
صفحه : 42
اگر چه منحصر باشد اگر چیز طاهری با رطوبت به آن ملاقات کند، آن چیز طاهر به سبب این ملاقات نجس [1] نمیشود.
اگر خورده اشنان و نحو آن در آن مانده باشد پاک است، مگر آن که آب نجس در جوف آن رفته باشد ظاهرش پاک و جوفش نجس [2] است.
و اطمینان به او داشته باشی طاهر است و الّا حکم به طهارتش مشکل است [4].
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) در صورتی که علم اجمالی و ابتلای به اطراف، قبل از علم به ملاقات حاصل شده باشد و الّا واجب الاجتناب است. [2] (میرزا- یزدی) اگر نخیسیده باشد به حدّی که به فشردن جامه فشرده شود.
[3] (صدر) وکالت در اینجا فایده ندارد و اگر محرز شد که شوینده مشغول تطهیر شد محمول بر صحّت و محکوم به طهارت است، خواه وکیل باشد یا غیر آن. [4] (خراسانی) با احراز آن که به عنوان تطهیر شسته است، اشکالی ندارد.
صفحه : 43
در حال جوشیدن [1] از چشمهایش اگر نجاستی به آن برسد نجس نمیشود و الّا نجس [2] میشود اگر کرّ نباشد، امّا پاک شدنش، قسمی کند که آب از آن جوششهایش بیاید و ممزوج به آن شود پاک میشود. [3]
همین که آب گذشت از آن موضع در دفعه ثانیه پاک است اگر چه غسالهاش از موضع دیگر از سر انگشت مثلا نگذشته باشد.
به سرایت غساله نجس نمیشود، یعنی به پاک شدن محل پاک [4] میشود امّا غیر اطراف آن به غساله آن موضع که نجس میشود احتیاطا دو مرتبه بشوید به آب قلیل.
نجس [5] است در مرتبه اولی [6] و در مرتبه ثانیه احوط [7] اجتناب است مگر غسله استنجاء با شروطش. [8]
احوط اجتناب است.
[9] یا
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) بلکه مطلقا. [2] (یزدی) و اقوی عدم نجاست است، مطلقا. [3] (میرزا- یزدی) علی الاحوط. [4] (شیرازی) هر گاه غساله دویّم هم به آن محل رسیده باشد. [5] (خراسانی) اگر چه بعید نیست طهارت غساله غیر مزیله عین. [6] (خراسانی) علی الاحوط. [7] (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. (میرزا) بلکه اقوی. (صدر) اقوی بودن معلوم نیست.
[8] (صدر) مراد، استثناء آب استنجاء است از اصل غساله منفصله. [9] (یزدی- خراسانی) اقوی طهارت بول و فضله طیور است مطلقا، بلی احوط اجتناب است بخصوص بول شبپره.
صفحه : 44
حرام گوشت پاک است و فضله شبپره نجس است. [1]
بعد فرجه بهم رسید، اگر خون آن استحاله شده است پاک است و اگر صدق خون میکند نجس است و هم چنین است غیر ناخن.
و از دهان خون بیاید و به آن غذا برسد با دهان پاک نمیشود بنا بر احتیاط، بلی اگر خون به آن نرسد پاک است، نجس هم نشده.
اگر جزئی از عین حنا بعد از شستن بماند نجس [2] است و الّا بعد از تطهیر رنگ آن پاک است.
و در صورت مظنّه نزدیک به علم، احوط اجتناب است.
پاک [3] است.
و مستهلک [4] شود به جوش آمدن نجس نمیشود و هر گاه خرمای نارس بجوشد در طبخ ضرر ندارد.
با رطوبت سرایت کننده و دیگری وارد بر او شود و بر آنها بنشیند مثلا، بر صاحب خانه لازم نیست که او را اعلام کند. [5]
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) خالی از اشکال نیست. [2] (میرزا- یزدی) دور نیست که بعضی از اجزاء حنا قابل طهارت باشد مطلقا یا خصوص ظاهر آن. [3] (شیرازی) اگر علم به نجاست آن در سابق نبوده باشد مثل خونی که خارج شده باشد از غیر محل ذبح و معلوم نباشد که خروج آن قبل از خروج دم معتاد است از مذبح او یا بعد از آن. [4] (خراسانی) بلکه اگر مستهلک نشود نیز. [5] (شیرازی) هر گاه قبل از تسبیب نباشد. (خراسانی) و احوط اعلام است و هم چنین در مسأله بعد.
صفحه : 45
واجب نیست دیگری را اعلام کند، امّا خود نخورد، ولی اگر معاشرت با ایشان دارد اعلام کند که هر چه نجس [1] است تطهیر کنند.
هر گاه آن را بکشند اگر خونش عرفا جزء او حساب شود پاک است و الّا نجس است.
و طاهر کردنش با قدرت واجب است و طرف بیرون از دیوار مسجد نیز حکم مسجد دارد بنا بر احوط. [2]
در نجس نشدنش به ملاقات نجاست اگر چه کمتر از کر باشد.
هر جا که علم دارد که غساله به آن موضع رسیده است نجس است و باقی دیگر پاک است.
بعد از آن آبی از آن بیاید پاک است.
دو مرتبه [4] به آب قلیل شستن لازم است [5] و به آب کر یا جاری یک مرتبه [6] تطهیر میکند و هم چنین است غساله بعد هم اگر به جایی برسد. [7]
-----------------------------------
[1]- (صدر) و هم چنین است در مسأله سابقه. [2] (خراسانی) در لزوم مراعات این احتیاط تأمل است.
[3] (صدر) مراد از این مسأله خوب واضح نیست. [4] (یزدی) اقوی کفایت یک دفعه است.
[5] (صدر) لزوم معلوم نیست، اگر چه احوط است. [6] (نجفی) در تعدّد فرق بین قلیل و غیر آن نیست علی الاحوط.
[7] (صدر) مراد از غساله شستن، غساله است با آب قلیل.
صفحه : 46
و قوام [1] بیابد پاک است اگر بعد در طبخ جوش آمد نجس میشود [2] و هر گاه به آتش جوش آید و به آفتاب ثلثان شود پاک است و احوط [3] اجتناب است.
و گداخته شود دیگر قابل تطهیر نیست مگر ظاهر آن بعد از شستن.
به آب قلیل [4] و آتش پاک نمیشود.
از آتش او پیش از ذغال شدن اجتناب کند بنا بر احتیاط [5] و هم چنین از ذغالش، امّا خاکسترش پاک است.
و ازاله از برای آنها عسر و حرج باشد بر شخصی که بداند یا باعث شده باشد، لازم نیست تطهیر [6] ملاقی آنها مگر آن که یقین کند و ممکن باشد تطهیر، پس تطهیر کند.
اگر شبیه [7] به تسنیم، یعنی از بالا به پایین ریختن نیست نجاست به فوقش [8] سرایت میکند و الّا فلا.
شخص راه رفت، رطوبت ته کفش آن سرایت کرد به پایش پاک است مگر علم به نجاست آن رطوبت به هم رساند.
-----------------------------------
[1]- (صدر) یعنی ثلثان شود. [2] (خراسانی) گذشت که آب انگور به جوشیدن نجش نمیشود [حاشیه مسأله 60] (یزدی) اقوی عدم نجاست آب انگور است به جوش آمدن مطلقا بلی حرمت آن بی اشکال است. [3] (میرزا) این احتیاط ترک نشود. [4] (میرزا- یزدی) اگر صلابت داشته باشد دور نیست به آب قلیل پاک شود.
[5] (صدر) بلکه بنا بر اقوی و در ذغال بنا بر احوط. [6] (میرزا) مراد در این مسأله خوب واضح نیست، بلی ملاقی مشتبه محکوم به نجاست نیست. [7] (یزدی) فی الجمله علوّ یا تأخیر آن کفایت میکند در عدم سرایت به ما فوق علی الاقوی. [8] (یزدی) دور نیست کفیت علوّ عرفی در عدم سرایت.
صفحه : 47
پس فضله موش در آن دید و نمیدانست که از کدام بوده، از هر دو اجتناب [1] کند.
یا پوست کوچک بی روح از بدن کنده شود، اگر چه المی [2] هم از کندن آن به بدن برسد نجس نیست.
بعد که پس میدهد، اگر چیزی است که عادتا با رطوبت استعمال میشود، مثل ظرف، باید اعلام [3] کند و الّا، مثل فرش واجب نیست و بهتر اعلام کردن است.
نجس نیست.
و ممکن نیست تطهیر اوضاع و اسباب ایشان و شخص میزبان مطّلع است، لازم نیست [5] اعلام کند ایشان را و اگر عالم هم شوند هر جایی را که یقین به نجاست آن دارند و ممکن است تطهیر آن، باید تطهیر کند و هم چنین میزبان نسبت به اوضاع خودش.
و احتمال تطهیر ندهی بعد از زوال عین در آب قلیل زند، احوط [6] اجتناب از این آب قلیل است.
به کشیدن آب تا تغییر بر طرف شود پاک میشود، امّا حاشیه چاه و اعضای آبکش بالتّبع پاک
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) اگر احتمال ثالثی ندهد.
[2] (صدر) در الم شدید احوط اجتناب است. [3] (خراسانی) لزوم اعلام معلوم نیست. [4] (میرزا- یزدی) لکن هر گاه مجتمع شود و در آن اثر چربی روغن باشد مشکل است. [5] (نجفی) احوط در صورت تسبّب اعلام است. [6] (خراسانی- صدر) این احتیاط لازم نیست. (یزدی) لکن واجب نیست، مجرد زوال عین کافی است.
صفحه : 48
نمیشود [1] امّا در غیر صورت تغییر [2] که احتیاطا به عدد- مذکور- در اخبار باید کشید، بالتّبع پاک میشود.
گذشتن آن قدر زمانی است که قرار داد شارع است از جهت استبراء آن.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) بلکه میشود، علی الاقوی. [2] (یزدی) اقوی عدم نجاست بئر است الّا به تغیّر. [3] (میرزا) استبراء حیوان جلّال، گاو سی روز، گوسفند بیست روز، مرغ هفت و مشهور سه روز، شتر چهل روز. (شیرازی) استبراء حیوانات جلّال گاو سی روز، گوسفند چهارده روز علی الاحوط در هر دو مرغ خانگی سه روز و شتر چهل روز. [4] (خراسانی) بلکه با زوال اسم جلال.
صفحه : 49
با عدم رطوبت مسریه و زردی که از دبر صاحب بواسیر [2] بیاید و بول و پشکل گوسفند و شتر و آن چه مشکوک باشد رسیدن بر آن و بول اسب و مادیان و قاطر و الاغ، امّا اگر معلوم باشد مستحب است شستن آن و آن چه مشکوک باشد با رسیدن بول یا خون و منی به آن و بیع که معبد یهود است و کنایس که معبد نصاری است و مسکن مجوس و لباس او هر گاه خواهد نماز گذارد در آنها مستحب است که آب بر آنها به پاشند و خشک شود هر گاه نجس نداند آن را و موش زنده که با رطوبت چیزی را ملاقات کند که اثرش ظاهر نباشد آب به پاشد بر آن و اگر اثر رطوبتش ظاهر باشد مستحب است شستن آن.
یا با اهل کتاب مصافحه کند مستحب است به خاک یا به دیوار بمالد دست را.
-----------------------------------
[1]- (میرزا) امّا ترشح سگ و خنزیر و کافر ظاهر این است که اگر در زیر باران باشد و هنوز باران منقطع نشده باشد، طاهر باشد و ترشح در جاری و کر، مادامی که متصل باشد نیز طاهر است. [2] (میرزا) غسل لازم است.
صفحه : 50
و از مشاهد و مساجد و ضرایح ائمه علیهم السّلام و اسمای خدا و انبیاء و ائمه علیهم السّلام [1] و ظروف به جهت خوردن چیزی در آنها با رطوبت و محلّ سجده نماز و غیره.
با رطوبت سرایت کننده، نجس میشود قطعا.
به هر چه برسد، نجس میکند.
بلکه یک عادل علی الاحوط یا خبر دادن آن کسی که آن مال در تصرف او باشد. امّا به شک و مظنّه ثابت نمیشود و در مظنّه نزدیک به علم، احوط و اولی اجتناب است.
یا خبر عدلین یا قول کسی که در دست [2] او است.
با
-----------------------------------
[1]- (صدر) و حضرت فاطمه علیهما السّلام.
[2] (صدر) گذشت که اگر معلوم شود، در مقام تطهیر بودن شوینده، کفایت در حکم به طهارت میکند.
صفحه : 51
رطوبت به هر کدام که ملاقات کند ضرر [1] ندارد امّا نماز کردن به هر یک از آنها جایز نیست هر گاه ممکن شود غیر از آنها و هر گاه ممکن نشود غیر از آنها در ساتر، پس نماز کند با هر یک از آنها یک دفعه [2] و هر گاه آن هم ممکن نشود [3] عریانا نماز [4] کند و در صورت عدم امکان از عریان شدن، با یکی از آنها نماز کند.
دو مرتبه [5] باید فشار دهند علی الاحوط هر دفعه به قسمی که غالب [6] آبش بیرون رود، بلی در کر و جاری دفعه دویّم بلکه دفعه اولی هم از باب احتیاط [7] است، مگر بول که در آب جاری یک دفعه فشار کفایت [8] میکند در زیر آب هم هر گاه فشار دهند کفایت [9] میکند.
مثل فرش، مثلا لگد کند، یک فشار حساب میشود.
امّا به آب قلیل در هر دفعه باید صبر کند تا قطراتی که مشرف بر ریختن است بریزد.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) تفصیل در حکم مسأله گذشت [حاشیه مسأله 48]. [2] (میرزا- یزدی) کفایت میکند که مکرّر نماید نماز را در آنها به عددی که زیادتر باشد از عدد نجس به یکی. [3] (صدر خراسانی) بلکه در یکی از آنها نماز کند، با اکتفا به مقدار ستر عورت. (یزدی) بلکه در مقدار ممکن از آنها نماز کند عریانا. [4] (شیرازی) جمع بین صلاة در یکی از آنها و عریانا خالی از وجه نیست. [5] (یزدی) در غیر بول تعدد واجب نیست. [6] (شیرازی) بلکه به مقدار متعارف. [7] (شیرازی) بلکه اقوی است. [8] (خراسانی) در جاری فشار و تعدد غسل لازم نیست و هم چنین در کر، در غیر بول و در آن تعدّد غسل احوط است. (صدر) تفصیل در حکم این مسأله گذشت [مسأله 68]. [9] (میرزا) هر جا که تعدّد ضرور است باید میان مغسول و آب جدائی حاصل شود تا تعدد محقّق شود.
صفحه : 52
امّا در غسله ثانیه احتیاط [] است، مگر غساله مخرج غایط [2] که تعدی نکرده و نجاست دیگر به مخرج نرسیده و تغییر رنگ و بو و مزه نجاست به هم نرسانده و خورده نجاست در او معلوم نشود، پاک است و مخرج هم پاک است به همان پاک شدن اوّل و مخرج بول را دو مرتبه باید شست. و هم چنین مخرج غایط به قسمی که غسالهاش نجس باشد، دو مرتبه [3] باید شست.
یک مرتبه [4] باید خاک پاک بر او مالید و دو دفعه دیگر به آب باید شست و اگر ظرفی باشد که خاک نتوان بر او مالید پاک نمیشود و اگر خوک به طرف زبان ظرف را نجس کند کمتر از هفت مرتبه اگر بشویند پاک نمیشود و در سگ هم هفت مرتبه احوط و اولی است و نجاستهای دیگر سه مرتبه به آب قلیل اگر چه هر دفعه آب بر آن بریزند و بگردانند و بریزند غسالهاش را و هم چنین حبّ، یعنی خم یا ظرفهای بزرگ یا حوض آب در اطراف آن جاری کنند و در ته آن آن چه جمع شده به ظرف پاکی هر دفعه بیرون آورند و آخر آن را به کهنه پاکی بگیرند و دفعه دویّم و سیّم هم چنین کنند اگر ته آن سوراخ باشد که هر دفعه غساله آن بیرون رود تماما، یا بتوان ظرف را کج کرد و غسالهاش را ریخت هر دفعه، پاک میشود.
-----------------------------------
[1] (میرزا) بلکه اقویلکه یجب أن «1» است. [2] (یزدی) غساله مخرج بول هم پاک است با شروط مذکوره. [3] (یزدی) بنا بر احتیاط غیر واجب. (خراسانی) یک دفعه کفایت میکند در صورتی که از استنجاء بیرون نرود. [4] (میرزا- یزدی) احوط آن است که اوّل خاک خشک بر او بمالد بعد از آن آبی کم در آن بریزد و بمالد و بعد از آن با آب خالص بشوید دو مرتبه چنانچه در متن مذکور است و اولی بعد از خاک و شش مرتبه شستن است.
صفحه : 53
به یک دفعه پاک میشود اگر چه آب جاری هنوز به حد کر نرسیده قطع شود تعدّد هم نمیخواهد [2] و لکن احوط است و هم چنین باران به آن ممزوج شود به قدری که بر روی زمین صلب جریان حاصل شده باشد، علی الاحوط. [3]
به جریان بارش بر او پاک [4] میشود.
به باریدن بارش بر آن بی فشار و بی تعدد [5] پاک نمیشود، علی الاحوط. [6]
مثل بشقاب و سینی و پشت هر ظرفی به آب قلیل دو مرتبه شستن کفایت [8] میکند.
امّا به آب قلیل، هر گاه صلب باشد زمین، مثل سنگ و آجر، به دو شستن [10] که هر دفعه غساله آن برود یا با کهنه پاکی، مثلا بگیرند، پاک میشود و اگر زمین رخوه باشد، مثل گل، پاک نمیشود.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) در کر و جاری اتصال و در باران صدق عرفی کفایت میکند علی الاقوی. [2] (میرزا) محل تأمل است. [3] (خراسانی) اگر چه طاهر است. [4] (یزدی- میرزا) به شرط سبق تعفیر در آن چه محتاج به تعفیر است. [5] (خراسانی) اگر چه اقوی طهارت است. [6] (یزدی) اقوی طهارت است. [7] (میرزا) احوط در اندرون ظرف سه مرتبه است (یزدی) بلکه اقوی است. [8] (یزدی) بلکه در غیر بول یک دفعه هم کافی است در پشت ظرف. [9] (میرزا- یزدی) که به اطلاق در آن نفوذ میکند. [10] (یزدی) بلکه یک شستن در غیر بول.
صفحه : 54
به دو شستن پاک میشوند، اگر چه به آب قلیل باشد.
به چربی غلیظی که مانع باشد از رسیدن آب به آن چیز، باید چربی را بر طرف کرد تا آب به آن چیز برسد پاک میشود و الّا مشکل است اگر روی نجاست چرب شده باشد.
پاک نمیشود.
پاک [2] نمیشود مگر آن که آب مطلق رنگین باشد غسالهاش ضرر ندارد و پاک میشود مگر رنگ نجاست باشد مثل خون که به این حالت پاک نمیشود.
باید خشکانید آن را، به قسمی که دو دفعه [3] آب کر [4] یا جاری در آن نفوذ کند بنا بر احتیاط و اگر آب در آن نفوذ نکند باطنش پاک نمیشود.
مگر آن که خاکستر یا دود یا بخار [5] کند، آن وقت پاک است و در پاک بودن ذغالش هم اشکال است.
و دیگری مجتهدی را که نجس میداند باید اجتناب کند این که نجس میداند از هر چیزی که علم دارد که ملوّث به غساله نجس است و با عدم علم، معاشرت با آن شخص ضرر ندارد.
ازاله آن را و
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) یعنی ظاهر آن. [2] (یزدی) اگر در آب کر یا جاری فرو برند و آب با وصف اطلاق در آن نفوذ کند پاک میشود اگر چه به فشار در آن، مضاف شود. [3] (یزدی) اقوی کفایت یک دفعه است. [4] (یزدی- میرزا) یعنی در جایی که تعدد بخواهد. [5] (میرزا) در بخار مطلقا نیست.
صفحه : 55
وضو بسازد بعد به خاطرش بیاید هر جا که علم دارد که از رطوبت موضع نجس به آن رسیده، با موضع وضو بشوید و وضو را اعاده کند.
پاک میشود به دو شستن اگر چه به آب قلیل هم باشد.
و شیر خنزیر و خوک نخورده باشد و نجاست دیگر به آن نرسیده باشد به ریختن آب بر آن پاک میشود لکن به یک دفعه مشکل است بلکه اعتبار تعدد اقوی [1] است و هر دفعه جدا شدن غسالهاش احوط است.
بلکه باید به آب شست و هم چنین است چیزهای صیقلی مثل شیشه.
هر چند خون قلیل باشد و امّا به آب دهن خونی را از جایی ازاله کند پاک نمیشود.
مثل خون عفو نیست با نمازگزار.
دفعة نجس میشود.
زیر آب کر یا جاری ببرند که آب در آن نفوذ کند دو مرتبه، بنا بر احتیاط و مضاف نشود آن آب، پاک میشود.
پاک میشود اگر چه به آب قلیل بشویند.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اقوی کفایت یک دفعه و طهارت غساله است. (خراسانی) بلکه اقوی عدم اعتبار تعدّد است.
صفحه : 56
باشد و خورده نجاست در آن نباشد نجس نیست، پس ناقض وضو هم نخواهد بود.
میّت بالتّبع پاک است.
شخصی ازاله نجاست کند، دست که پاک شد آن هم میشود، مگر آن که یقین کند آب نجس نفوذ کرده در آن چرک، بر این تقدیر پاک [1] نخواهد بود.
علی الاحوط الّا ظروف که به آب قلیل سه مرتبه باید شست و بول در آب جاری یک مرتبه کفایت میکند.
باید به هر قسم که ممکن شود فشار [3] دهند [4] دو دفعه [5] و لو به لگد کردن تا پاک شود.
احتیاط دارد [7] مگر آن که در روغن آبش تمام شود یا ثلثان شود دیگر در هر طبخی بکنند به هر قسم ضرر ندارد و هم چنین خرما.
بنا بر احتیاط ثلثان که میشود پاک
-----------------------------------
[1]- (یزدی) مگر ظاهرش. [2] (یزدی) اقوی در غیر بول کفایت یک دفعه است بعد از ازاله عین. [3] (یزدی) لازم نیست بلکه روا نیست که آن ریسمان مثل سایر اجزای آن باشد، بلی ریسمانهای اطراف آن را در غسل به آب قلیل فشار دهند.
[4] (صدر) در آب جاری دیگر محتاج غسل و فشار نیست. [5] (میرزا) علی الاحوط. [6] (میرزا) ظاهر این است که سرخ کردن کشمش در روغن و وسط طعام گذاشتن عیب نداشته باشد و هم چنین است خرما، امّا در آش و نحو آن خصوصا اگر شیره آن بیرون بیاید و مستهلک نشود [اشکال است.] از جهت حلیّتوکه یجب أن «1» . [7] (یزدی) لیکن اقوی طهارت و حلیّت آن است. [8] (یزدی) آب خرما به جوش آمدن نه نجس میشود نه حرام علی الاقوی.
صفحه : 57
میشود [1] و هم چنین هر گاه سرکه شود و هم چنین آب انگور بنا بر اقوی.
دو دفعه [2] دهان را پر آب کر یا جاری کند یا دو دفعه مضمضه کند پاک میشود. [3]
و کر علوّ [1] داشته باشد و آب نجس هم به قدر کر نرسیده قطع شود پاک میشود.
پاک است تعدد هم نمیخواهد.
فرو بردنش حرام نیست بلکه مفطر روزه هم نیست احوط [4] فرو نبردن است.
فرو بردنش جایز نیست.
آب قلیل بر آن بریزند اگر فشار بردار هست ظرف را کج کنند مثلا و بفشارند و غسالهاش را جدا کنند و دیگر آب بر آن بریزند تا سه دفعه هم چنین کنند پاک میشود حتی برنج در صورت عدم نفوذ آب نجس در آن و گوشت و مثل آن هم، [5] چنین است.
به خودی خود غساله از او برود اگر چه خشک هم بشود پاک نیست بنا بر احتیاط.
و جاری شود پاک میشود الّا ولوغ کلب بلکه در خنزیر هم احوط تعدد غسل و مالیدن خاک است.
(میرزا) در علوّ بر وجه تسنیم اگر تمام کر به دفعه عرفیّه ریخته نشود تأمل [6] است.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) ثلثان به جهت حلیّت اکل است و الّا نجس نمیشود به جوش آمدن همه آنها. [2] (یزدی) بلکه یک دفعه کفایت و هم چنین در مضمضه. [3] (میرزا- یزدی) در چیزی که آب مطلق در آن نفوذ نکند محتاج به فشار دادن است اشکال دارد. [4] (میرزا) این احتیاط در ترک روزه. [5] (خراسانی- میرزا) و با آلیّت آن ظرف از برای تطهیر تابع مغسول خواهد بود. [6] (خراسانی) تأمّلی ندارد. (یزدی) اقوی کفایت مجرد اتصال است.
صفحه : 58
در آب فرو رود یک دفعه حساب میشود.
و خشک کند قدری زیر آن هم خشک شود که متصل است پاک میشود و حصیر [1] بی ریسمان و بوریا [2] را هم آفتاب پاک میکند اگر چه از خوص خرما باشد.
که بارش بر آن به بارد به قدری که روی زمین [3] صلب جریان آب بارش حاصل شود پاک [4] میشود.
و ولی [5] او علم داشته، با ولیش در یک ظرف مشغول به خوردن طعام باشند با رطوبت مسریه محکوم به طهارت است در حقّ غیر با احتمال تطهیر.
در لباس در بدن نیز عفو است.
مثل ظرفهای دیگر است تطهیر [6] آن.
هر گاه
-----------------------------------
[1]- (میرزا) در طهارت حصیر و بوریا به آفتاب رجوع به غیر نمایند (خراسانی) اقوی و احوط عدم تطهیر است. [2] (شیرازی) اظهر در بوریا طهارت است. [3] (خراسانی) اقوی کفایت مجرّد صدق مطر است. (شیرازی) و رسیدن باران به سطح ظرف علی الاحوط. [4] (میرزا) با امتزاج در حال علیه ألذی یجب أن «2» باریدن باران. [5] (میرزا) بلکه هر متولی، اگر چه ولیّ شرعی او نباشد مثل مادر. [6] (میرزا) و اگر محتاج به فشار باشد فشار دهند.
صفحه : 59
رطوبت سرایت کرده در آن، خشک کنند دو دفعه علی الاحوط [1] و هر دفعه در آب کر یا جاری فرو برند که آب سرایت کند در آن پاک میشود و اگر ظاهرش نجس شده باشد به آب قلیل هم پاک میشود با ظرفش [2] به سه مرتبه شستن بنا بر احتیاط. [3]
دو مرتبه [4] فشار میخواهد [5] بنا بر احتیاط مگر بول که یک فشار کفایت میکند.
به طاهر کردن دلو اطراف چاه پاک نمیشود و حکم به تعبیت ندارد.
به پاک شدن دهن پاک میشود نه غذایی که پای دندان باشد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لیکن واجب نیست.
[2] (صدر) گذشت که تابع مغسول خواهد بود. [3] (یزدی) بلکه بنا بر اقوی نسبت به باطن ظرفش اگر از اوانی باشد. [4] (یزدی) فشار و تعدّد لازم نیست صدق انفصال کافی است. [5] (خراسانی) تعدد غسل و فشار لازم نیست.
صفحه : 60
باید شست به جهت غسل یا وضو.
به خلاف ناخنی که از حد گذشته که زیر چرک [1] آن چه بلند است باید شست به جهت وضو یا غسل همان چرک زیر ناخن که واجب نیست ازاله آن، هر گاه ناخن را گرفته، البته باید پاک کرد که آب به بشره برسد.
مثلا، معصیت کرده است، لکن وضوی او باطل [2] نیست. [3]
اگر چه انگشت کوچک باشد [4] تا بلندی کعب پا بگذرد و به خط مستقیم ضرر ندارد.
-----------------------------------
[1]- (صدر) احوط ازاله نمودن آن مقداری است که ظاهر است از زیر ناخن اگر چه از حدّ نگذشته باشد. [2] (میرزا) در غیر انحصار.
[3] (صدر) البته به این وضو اکتفا ننماید. [4] (یزدی) احوط مسح تا مفصل است.
صفحه : 61
میتواند، احوط [1] مسح سر و پای راست به دست راست و پای چپ به دست چپ است، بلکه هر دو پا را میتوان همراه [2] مسح کرد.
روی آن را مسح کنند اگر نجس نباشد و لازم نیست موضع شستن و مسح خشک باشد بلی شرط است که تری موضع مسح زیاده بر تری دست نباشد بلکه تری کف دست که ماسح است غالب باشد و مسح به آن تری عمل آید.
و ممکن نشود او را غسل یا وضو، جبیره واجب میشود اگر چه به خریدن آب یا گرم کردن یا آب حمام یا غیر آنها یا معین گرفتن باشد با وسعت وقت و هر گاه ترک کند غسل یا وضو را و تیمم تنها کند، تیممش باطل است و نماز و روزهاش به آن تیمم باطل، است بلکه در بعض صور هم کفّاره بر او واجب میشود به جهت ترک غسل.
یا با تقیّه را مثلا به جهت عبادت بعد باید [3] اعاده کند.
شخص پنهان شود وضوی صحیح بسازد و بعد یا آن وقت ضرری [4] بر آن مترتب نشود [5]، صحیح است.
و بنای قضاء کردن ندارد به نیّت قربت بسازد و به قصد [6] بودن بر طهارت.
-----------------------------------
[1]- (یزدی- میرزا) این احتیاط ترک نشود. [2] (شیرازی) احوط رعایت ترتیب است. [3] (یزدی) علی الاحوط لکن واجب نیست. [4] (یزدی) یعنی خوف ضرر نداشته باشد.
[5] (صدر) یا اگر بشود در حال وضو ملتفت نشود.
[6] (صدر) احوط وضو گرفتن به قصد حصول طهارت است به جهت آیه یا سورهای از قرآن مثلا
صفحه : 62
از برای هر نماز وضو بسازد و به تعجیل مشغول نماز بشود و واجب است حفظ کند خود را به چیزی مثل کیسه، مثلا که تجاوز نکند بول او از آن کیسه به جای دیگر و از برای هر نماز بدل کردن آن لازم نیست، اگر چه احوط است و هر گاه در وقت معیّنی قطع میشود بولش، نماز را در آن وقت به جا آورد و اگر اقلّ [1] واجب نماز هم ممکن شود یک نماز کند به اقل واجب [2] و بعد یک نماز دیگر کند احتیاطا و هر جا که بول خارج شود وضو [3] بسازد و از همان جا بگیرد و تمام کند اگر موجب عسر و حرج نشود و هم چنین است مبطون [4] در این حکم.
مثل آب شور است میتوان رفع حدث و خبث هر دو به آن کرد، مادامی که از اطلاق بیرون نرود.
نه به قسمی که با قصد [5] تداخل باشد، بلکه همین قدر که بدانی که اقتضایش شرعا چنین [6] است کفایت میکند و اگر ندانی کفایت نمیکند.
شخص بر سر انداخته باشد و چند روز هم باید باشد در وضو و غسل ترتیبی بر روی آن مسح کند، امّا بعد از بر طرف شدن عذر اعاده کند غسل و وضو را از برای نماز بعد علی الاحوط، نمازهای گذشتهاش صحیح است.
-----------------------------------
و ترک نمودن به نیّت وجوب و استحباب، اگر در ذمّهاش واجب مشروط به وضو باشد. [1] (میرزا- یزدی) مراد از اقل واجب، نمازی است که اضطرار موجب تخفیف آن شده باشد. [2] (یزدی) احتیاط به اقلّ واجب، واجب نیست. [3] (یزدی) اقوی کفایت نماز بر این وجه است با تمکن از آن بدون حرج اگر چه احوط اتیان به نماز بر وجه اولی است نیز که از برای هر یک نماز یک وضو بگیرد خصوصا در مسلوس. [4] (یزدی) این احتیاط در مبطون واجب نیست. [5] (یزدی) اقوی کفایت از آن است مطلقا. [6] (میرزا) قصد حصول مقتضی نیز داشته باشی علی الاحوط.
صفحه : 63
و شک دارد که استبرا از منی یا بول کرده مطلقا نجس است و ناقض وضو و غسل است.
با وضو است و اگر یقین در وضو و حدث هر دو دارد و شک در تقدیم هر یک دارد، محدث است.
مثلا به جهت زیارت یا تلاوت قرآن یا بودن بر طهارت و غیر اینها نماز میتوان کرد به آن وضو، چه واجبی و چه سنتی.
غسل [2] را تمام کند [3] وضو بسازد از برای عبادتش و احوط [4] اعاده غسل است، قبل از وضو.
و علم به رضا بودن او هم ندارد و غسل کند، غسلش باطل است، اگر چه بعد هم او را راضی کند.
بلی با رطوبت دست باید مسح کرد به خلاف غسل که لازم نیست به رطوبت دست باشد بلکه میشود دست را مثل جزو صحیح بر آن کشید و میشود به آب جدید بمالد.
اطرافش که پاک است به جهت وضو یا غسل بشوید و چیز پاکی بر روی آن بگذارد و مسح کند و احتیاطا تیمم هم بکند و نماز کند.
مثلا نیت غسل کند و زیر آب
-----------------------------------
[1]- (صدر) احتیاط در آن گذشت. [حاشیه مسأله 153] [2] (خراسانی) تمام کردن و اعاده لازم نیست، بلکه کفایت است استیناف نمودن به قصد آن که تمام غسل باشد یا اتمام غسل سابق.
[3] (صدر) با اعاده نمودن غسل راهی از برای اتمام به نظر نمیرسد. [4] (میرزا) این احتیاط ترک نشود. (یزدی) واجب نیست. [5] (یزدی) در زیر آب هم اگر خود را حرکت دهد کفایت میکند.
صفحه : 64
رود کفایت میکند در غسل.
پس آن وضو را به نیّت نذر واجب بسازد، هر نماز واجب و هر عبادت دیگر را به آن وضو میتواند کرد.
و زمان گذشته را نمیداند که شسته شده باطن دماغ یا نه، وضو و عبادت گذشتهاش صحیح است.
از موضع [1] دیگر از وضو بگیرد رطوبت را و مسح کند و سر گرفتن وضو لازم نیست. [2]
هر گاه بداند که اگر تأخیر کند نماز در اول وقت از او فوت میشود و اگر صبر کند بعد از دخول وقت وضو بسازد احوط است.
صحیح است، بلی قیمت آب بر ذمّهاش تعلّق میگیرد.
و هر گاه از سه بر طرف نشد، زیاد کند تا بر طرف شود.
مثل قروح و جروح.
و شک دارد که
-----------------------------------
[1]- (شیرازی) احوط تقدیم گرفتن از وجه است. [2] (میرزا) اگر تقصیر موجب وفا کردن نباشد. (یزدی) مطلقا لازم نیست.
[3] (صدر) در استحباب وضو از برای تهیّأ اشکال است. (یزدی) احوط قصد کردن بر طهارت است. [4] (یزدی) اقوی کفایت ذو الجهات است. [5] (یزدی) یعنی مشقّت نوعی.
صفحه : 65
پیش بوده یا بعد به هم رسیده باشد، مشکل است [1] به آن غسل یا وضو اکتفا کند، مگر آن که مظنّه حاصل کند که بعد شده.
هر یک اگر پیش از نماز است وضو بسازد و اگر در بین نماز است نماز را قطع کند و وضو بسازد و اگر بعد از نماز است نماز گذشتهاش صحیح [2] است، از برای نماز بعد وضو بسازد.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) إن شاء اللّه اشکالی ندارد. (شیرازی) اگر احتمال التفات در حال غسل آن موضع میدهد ضرر ندارد و الّا مشکل است و اگر چه ظنّ متأخر داشته باشد. (یزدی) اگر بداند که حال عمل ملتفت مانع نبوده و الّا اکتفا کند. (تهرانی) علی الاحوط. [2] (شیرازی) اگر یقین نداشته باشد که در حال شروع غافل بوده.
صفحه : 66
دو ضربت [1] دست باید زد، بنا بر احتیاط، ضرب اول از برای پیشانی و جبینین و ابروها، علی الاحوط و ضرب دویّم از برای پشت دستها.
معین بگیرد به جای [2] دست عاجز و اگر ممکن نشود به یک دست تیمم کند و پشت دست صحیح را بر زمین بمالد و اگر از هر دو دست عاجز باشد و از معین گرفتن هم عاجز باشد به ذراع تیمم کند و اگر از آن هم عاجز باشد، پیشانی را بر زمین بکشد.
حتی
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اقوی کفایت یک ضربت است در هر دو. (میرزا) و احوط آن است که به ضرب اوّل تیمّم را تمام کند و بعد از آن به ضرب دویّم پشت دستها را مسح کند و اگر دو تیمم کند یکی به یک ضرب و یکی به دو ضرب، یکی از برای پیشانی و یکی از برای دستها نیز خوب است، بلکه دورتر از شبهه و اشکال است لکن طریق اوّل اسهل است. [2] (میرزا- یزدی) اگر تواند به اعانت غیر هم به دستهای خود بکند معیّن است و اگر یک دست نداشته باشد اصلا احوط جمع است میان تیمم به همان یک دست و تیمم ضمیمه دست غیر و احوط در صورت بقای ذراع تیمم به ضمّ ذراع است نیز.
صفحه : 67
برفی که اقل غسل حاصل شود به جهت وضویش با برف [1] مسح کند موضع وضو را و اولی این است که یک تیمم بر برف هم بکند و نماز کند و بعد قضاء کند نماز را.
به ناحق به قسم خاصی که به طور مختار نتواند نماز کند و آب و خاک هر دو غصبی باشد، بر خاک تیمم [3] کند و نماز کند، به جهت نماز چیزی از غصب تصرف نکند و اگر به قسم خاصی حبس نباشد به طور مختار نماز کند [4] و امّا اگر کسی در مکان غصبی باشد و بتواند بیرون رود، و در ضیق وقت بر خاک غصبی [5] تیمم کند. اگر مکثی به جهت تیمم نشود و الّا نماز ساقط است بلی مستحب است در همان حالت راه رفتن نماز کند و بعد قضاء کند.
خاک و زمین و رمل و سنگ و غبار و گل امّا تا خاک ممکن شود باید بر خاک [6] تیمم کند و بعد بر زمین و بعد ریگ و بعد سنگ و بعد غبار و آخر همه گل است اگر نتواند خشک کرد آن را و بعد بر گچ و آجر هم جایز [7] است و باید آن چه تیمم بر آن میکنی نجس و غصبی و مضاف نباشد [8] و حایل میان آن چیز و دست و پیشانی نباشد و خود مباشر باشد
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن اقوی سقوط نماز و وجوب قضاء است. [2] (میرزا) این مسأله محتاج به تأمل است. (یزدی) ظاهر این است که خاک مغضوب مثل ماء مغضوب است و محبوس بودن اثری ندارد. [3] (خراسانی) جایز نیست تیمم با عدم رضای مالک. [4] (خراسانی) اگر موجب زیادتی تصرّف در آن مکان نباشد.
[5] (صدر) این مسأله محتاج به تأمل است. [6] (یزدی) اقوی در حال اختیار جواز تیمم به مطلق وجه الارض است از خاک و کلوخ و رمل و سنگ- غیر از معادن- و با فقد آنها به غبار هر یک، و با فقد آن به گل و با فقد آن فاقد الطهورین است و با وجود گچ و آجر احتیاط مذکور در حاشیه ترک نشود. (حاشیه شماره بعد) [7] (یزدی- میرزا) احوط جمع میان گچ و آجر و غبار است و هم چنین جمع نماید میان آنها و تیمم به گل در صورت انحصار. [8] (میرزا) مشتبه به هر یک هم نباشد.
صفحه : 68
با قدرت و نیّت بدل وضو یا غسل معین باشد و با نیت باشد تا آخر و به ترتیب و موالات باشد و پیش از وقت نباشد و در وسعت [1] وقت هم به امید بر طرف شدن عذر نباشد و هر دو دست با هم باید زد و ابتدا به اعلی کند و موضع تیمم پاک باشد و مکان [2] غصبی نباشد.
بلکه هر چه غبار خاک در آن باشد جایز است و باید که غبار را جمع کند اگر ممکن شود و الّا بر همان چیز تیمم کند. [3]
مثلا هر گاه بداند که تا آخر وقت اگر صبر کند عذر بر طرف میشود باید صبر کند و بعد از رفع عذر وضو بسازد یا غسل کند.
که جبهه و جبینین [4] و ظاهر کفّین است به باطن کف.
هر گاه تیمم کند از برای نماز مثلا، مکث در مسجد میتواند کرد، لکن احوط و اولی ترک است و چیزهایی که بر او حرام بود مباح میشود و سورههای سجده احوط و اولی ترک خواندن آنها است.
تیمم بر آن جایز است، بر سنگ و کلوخ گچ [5] مشکل است.
و بداند که این وهم شیطانی است یا وسواس است اعتناء نکند.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اقوی جواز است و لو با رجاء بر طرف شدن عذر.
[2] (صدر) و فضایی که در آن، تیمم واقع میشود نیز غصبی نباشد. [3] (میرزا) اگر بتواند به دست بر آن زدن غبار اندرون را به ظاهر آورد و تیمم کند چنان کند. [4] (میرزا- یزدی) احوط مسح حاجبین است. [5] (میرزا- یزدی) سنگ گچ مثل آهک است.
صفحه : 69
که یکی از آن چهار علامت در آن باشد که جهندگی و شهوت و سستی بدن و بوی شکوفه خرما است و علم به نبودن باقی [1] را ندارد غسل کند، بلی اگر همین بوی تنها باشد و آن سه علامت نباشند، احوط این است که غسل کند [2] و بشکند و وضو بسازد و امّا مریض و زن را کافی است شهوت و سستی در آن چه بیرون بیاید.
غسل کند و اعاده یا قضاء کند نمازی را که یقین دارد با جنابت شده وجوبا و آن چه احتمال میدهد که با جنابت بوده احتیاطا اعاده کند یا قضاء کند.
غسل کند و اگر مظنّه کند و یا علم به منی حاصل شود و نداند که پیش از غسل
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اقوی اعتبار اجتماع سه علامت اوّلی است و احوط جمع است ما بین غسل و وضو در صورت انفراد. [2] (میرزا) این احتیاط مختص به آن صورت نیست بلکه در جمیع صور انفراد علامت ثابت است و ترک نباید بشود.
صفحه : 70
بوده یا بعد از غسل شده احتیاطا [1] غسل کند و بشکند، بنا بر احوط و اولی و وضو بسازد از برای عبادتش.
امّا واطی و موطوئه میت غسل بر او واجب است بنا بر اقوی.
اگر چه احوط است.
مسّ آن موجب غسل نمیشود و دفن لازم ندارد به خلاف اعضای دیگر که از آدمی جدا میشود.
غسل یا وضو بسازد و به هر قدر که میتواند اطرافش را بشوید بنا بر احتیاط و تیمم هم بکند.
و اگر بعد از غسل معلوم شود که آن مو شسته نشده، احتیاطا غسل [4] را اعاده کند.
وضو و غسلش صحیح است و از برای بعد، تطهیر کند آن موضع را با هر جایی که علم دارد که ملوّث شده به رطوبت آن موضع و احوط این است که همین وضو یا غسل را اعاده کند و اگر نماز هم کرده به این طهارت احتیاطا اعاده کند.
خواه عالم باشد به وقت یا جاهل به حکم باشد یا مشکوک به وقت، احتیاطا اعاده [5] غسل و نماز
-----------------------------------
[1] (یزدی) لکن واجب نیست، (خراسانی) این احتیاط ترک نشود. [2] (میرزا) بلکه بنا بر اقوی.لم ألذی یجب أن «1» [3] (میرزا- یزدی) حتی به گذاشتن چیزی بر روی آن. [4] (خراسانی) اگر غسل ارتماسی باشد و الّا به طوری که ترتیب حاصل شود. [5] (یزدی) اقوی عدم وجوب اعاده است.
صفحه : 71
است، اگر به جا آورده باشد نماز را.
از غساله استنجاء حساب [1] نمیشود.
در وضو و غسل مضر نیست هر گاه مانع از وصول آب مطلق نشود. [2]
یعنی یک ظرف آب آن غصب است مثلا و یکی مباح است و نمیداند که کدام مباح است، با هیچ یک وضو و غسل نمیتواند به جا آورد، امّا اگر ازاله نجاست کند پاک میشود و گنه کار است و ضامن [3] است قیمت آن را و اگر مشتبه [4] به مضاف باشد هر دو را استعمال کند، یعنی دو وضو بسازد و اگر مشتبه به نجس باشد در وضو و غسل اصلا او را استعمال نمیتوان کرد، امّا اگر یکی از این دو آب مشتبه به جایی بریزد نجس [5] نمیکند.
-----------------------------------
[1]- (صدر) اگر به قدر کر یا زیاده باشد. [2] (میرزا) این فرض به حسب متعارف بعید است. [3] (میرزا- یزدی) و اگر یکی را استعمال کرد ضمان معلوم نیست اگر چه خوب است احتیاطا خود را بریء الذمّه نماید. [4] (میرزا) با انحصار.
[5] (صدر) ولی مادامی که تری آن باقی است، لازم است اجتناب از آن.
صفحه : 72
و حرام است رو و پشت به قبله نمودن، بلکه در حال استنجاء و استبراء [2] هم، پس واجب است انحراف از جهت قبله و مخرج بول را دو دفعه باید شست و اولی سه دفعه است مطلقا، چه مرد و چه زن و اگر مرد بعد از بول استبرا کرد و کیفیت استبراء از بول آن است که سه مرتبه از اصل مقعد تا بیخ خصیتین را به انگشت به قوت مسح کند و سه مرتبه از آنجا تا سر ذکر به دو انگشت یا زیاده مسح نماید و سه مرتبه سر عورت را بفشارد و بعد از استبراء طهارت گرفت و رطوبتی دید و نداند که بول است یا چیز دیگر، پاک است و وضو و غسل را نمیشکند و زن اگر استبراء بولی نکرده باشد رطوبتش پاک است و شکننده وضو نیست.
یا منی مرد از او خارج شود غسل بر او واجب نیست مگر آن که یقین کند که منی خودش خارج شده اگر چه به احتلام باشد واجب است غسل کند.
-----------------------------------
[1]- (میرزا) بلکه غیر تخلی. [2] (یزدی) حرمت در این دو حال معلوم نیست. (شیرازی) بنا بر احوط در هر دو.
صفحه : 73
بدون خروج منی غسل بر هر دو واجب میشود.
و بعد از غسل رطوبتی مشتبه به منی دید باید غسل کند و اگر ندید چیزی، یا بول کرد بعد از غسل بحثی بر او نیست و اگر قبل از استبراء غسل کرد و بعد از آن بول کرد و شک کند که چیزی از منی یا بول خارج شده است، احوط غسل است.
صفحه : 74
گرم و سیاه و جهنده و با سوزش خارج میشود در غالب اوقات و گاهی خلاف آنها هم میشود.
صاحب عادت وقتیه و عددیّه شود و اگر یک دفعه در اول ماه پنج روز و یک دفعه هفت روز، مثلا ببیند، این صاحب عادت وقتیه است و بس و اگر یک دفعه در اوّل ماه ببیند پنج روز و در آخر ماه نیز پنج روز، این صاحب عادت عددیة است و بس.
و به غیر عادت اوّل قرار گرفت، عادت بعد معتبر است نه اول.
حکم کند که خارج نشده.
چیزی بر او نیست مادامی که علم به هم نرساند که بول است یا منی، پاک است.
نجس است، لکن غسل بر او نیست.
صفحه : 75
مثل این که چیزی بیرون آید و شک کند که انسان است یا مبدأ انسان یا غیر آن [1] حکم به حیض میشود در صورت تحقّق شرایط حیض، خصوصا [اگر- ن] در ایّام عادتش باشد.
استحاضه است اگر موجب غسل باشد [2] چون به تکلیف رسد، غسل بر او واجب میشود، برای عبادتش.
و خون به صفت حیض باشد و شرایط حیض در آن موجود باشد، آن خون حیض است و همین، علامت [3] سبق بلوغ است [4] و اگر شک در یأس داشته باشد، محکوم به حیض است با شرایط.
امتحان کند به نحوی که خواهد ذکر شد و اگر امتحان ممکن نباشد آن چه حال سابقش بوده عمل کند چه حیض و چه قروح و چه استحاضه و اگر حال سابقش معلوم نباشد، بهتر مراعات احتیاط است به این نحو که آن چه بر حایض واجب است ترک آن، آن را ترک کند و عمل به مستحاضه را نیز به جا آورد و اگر با تمکّن از اختبار تشخیص نکرده نماز کرد نمازش باطل [5] است اگر چه معلوم شود که خون حیض نبوده مگر آن که ترک اختبار به جهت نسیان و غفلت و نحو آن باشد در این صورت بر فرضی که معلوم شود که خون حیض نبوده، نماز و روزهاش صحیح است.
به این معنی که اگر هر وقت پنبه [6] بر دارد و لحظهای صبر کند و بیرون آورد خون آلوده باشد اگر چه بیرون نیاید و اگر پاک باشد پنبه، حیض نیست.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) احوط مراعات احکام نفاس است ایضا. [2] (خراسانی) بلکه احوط به جا آوردن غسل است مطلقا به قصد ما فی الذمّه. [3] (خراسانی) در علامت بودن اشکال است. [4] (خراسانی) در صورتی که خون ما بین حیض و استحاضه باشد. [5] (میرزا) علی الاحوط. (یزدی) اگر قصد قربت از او متمشّی شده صحیح است. [6] (یزدی) اتصال عرفی کافی است.
صفحه : 76
و هم چنین شب یازدهم.
و نفاس یک لحظه میشود و زیاده از ده روز نمیشود و استحاضه اقلّ و اکثری ندارد.
در بین ده [3] روز خون دید حیض نیست. [4]
تا ظهر روز چهارم کفایت میکند حایض بودن او و احوط عمل به احتیاط است، مگر آن که آن روز تا شب خون باقی باشد.
و قطع شد پیش از ده روز و روز دهم باز خون ببیند و قطع شود، تمام حیض است با ایام پاکیش. [5]
دیگر روز دهم و یازدهم باز خون دید، این دویّمی [6] استحاضه است.
ده روز فاصله شود، دویّم را حیض دیگر قرار دهد.
در وقت عادت، ترک عبادت کند اگر چه به صفت حیض نباشد و اگر چه یک روز یا دو روز پیش از عادت هم باشد، مگر آن که یقین کند که حیض نیست.
احوط جمع است میان افعال مستحاضه و تروک حایض تا معلوم
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن مراعات احتیاط اولی است. [2] (نجفی) بیان موارد احتیاط تا هیجده روز در محل خود خواهد آمد. [3] (یزدی) احوط مراعات احتیاط است در ثلاثه متفرقه. [4] (خراسانی) احوط جمع بین تروک حائض و افعال مستحاضه است. [5] (یزدی) در ایام پاکی مراعات احتیاط ترک نشود. [6] (میرزا- یزدی) مگر عادتش ده روز باشد یا اوصاف شهادت دهند بر روز دهم و تکلیفش هم رجوع به اوصاف باشد، پس روز دهم حیض است و بعد از آن استحاضه.
صفحه : 77
شود چنانچه سابق اشاره شد [مسأله 211] خصوصا هر گاه به صفت حیض [1] نباشد، مگر این که یقین کند که حیض است.
تا ده روز صبر کند تا معلوم شود، باکی نیست و اگر بعد از یک روز یا دو روز که صبر کرد بعد عبادت کند مستحب [2] است.
و صفت حیض داشته باشد ترک عبادت کند و اگر به صفت حیض نباشد احوط جمع است میان تروک حایض و افعال مستحاضه تا معلوم شود و هم چنین است زنی که عادتش قرار نگرفته یا مبتدئه است.
و بعد در سه روز مستمر دید دویّم حیض [3] است و اوّل استحاضه است اگر چه اوّل در زمان عادتش هم بوده باشد و ثانی در زمان غیر عادت.
و از عادت گذشت و بعد هم دید و تمام از ده گذشت طرفین عادت مستحاضه است و عادت حیض است.
و از ده گذشت، همان قدر پیش را استحاضه قرار دهد و عادتش را حیض.
و تمام با و طهرش از ده روز
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اگر به صفت حیض باشد ترک کند. [2] (شیرازی) و احوط در زیاده از سه روز بعد از عادت تا ده روز جمع بین تروک حائض و افعال مستحاضه است. [3] (یزدی) احوط مراعات احتیاط است در دم اوّل و ایام پاکی. (خراسانی) احوط جمع بین تروک حائض و افعال مستحاضه است در اوّل. [4] (خراسانی) انضمام قبل از عادت اگر از عادت تجاوز نکند، خالی از قوت نیست. [5] (یزدی) شاید مراد این باشد که دو خون ببیند، یکی پیش از عادت و یکی بعد از آن و در عادت
صفحه : 78
متجاوز است هر یک که به صفت و شرایط حیض بوده حیض قرار دهد و هر گاه مثل هم بوده اوّل را حیض قرار [1] دهد و آخر را استحاضه. [2]
و تمیزش موافق عدد باشد همان را حیض حساب کند و اگر کمتر باشد عدد را تمام کند به غیر تمیز و اگر زیادتر باشد ازید را استحاضه حساب کند و احوط جمع است در ازید.
اول خون عددش را حیض قرار دهد در هر ماه بنا بر احوط [3] و احوط دیگر جمع است میان تروک حائض و افعال مستحاضه.
رجوع به عادت زنان خویشانش کند و اگر ممکن نباشد، ده روز قرار دهد، مگر آن که یقین کند که حیضش به ده روز نمیرسد و هر قدری را که یقین بر خلافش ندارد، آن قدر را حیض قرار دهد و تتمه را استحاضه.
اما در عادتش خون صفت حیض ندارد و بعد صفت آن را دارد، عادتش را حیض قرار دهد اگر چه به صفت حیض نباشد.
از خون تا خاطر جمع شود، به این طریق که پنبه بر دارد و قدری صبر کند و بعد ببیند اگر آلوده به خون نیست پاک است، اگر چه مظنّه عود را داشته باشد و اگر عادت عود دارد بیش از ده روز صبر
-----------------------------------
نبیند و یا آن که خون اوّل قدری از اوّل عادت را بگیرد و دویّم قدری از آخر آن لکن بر احتمال دویّم حکم مذکور مختص است به جایی که آن چه در اوّل عادت واقع شده کمتر از سه روز باشد و الّا تمام عادت حتیّ النقاء را حیض قرار میدهد و طرفین را استحاضه لکن گذشت که در نقاء متخلّل و ثلاثه متفرقه، احوط جمع است. [1] (یزدی) علی الاحوط و اقوی تخییر است. [2] (میرزا) مگر آن که صاحب عادت باشد، باید که تمام عادتش را حیض قرار دهد. [3] (یزدی) و اقوی تخییر است. [4] (میرزا- یزدی) این مسأله با مسأله پنجم از بعد این مسأله [مسأله 235] خالی از اختلال نیست و حکم به نحوی است که در آن مسأله است.
صفحه : 79
کند باکی نیست، اگر چه احوط [1] غسل و عبادت است.
ده روز تمام به صفت استحاضه بگذرد [2] هر دو حیض است [3] و آن ده روز استحاضه است.
بلکه هر دو صفت حیض است.
هر گاه مختلف باشند خویشان او، غالب را اختیار کند هر گاه ممکن نشود اطلاع به حال [4] ایشان، احوط [5] آن است که به روایات هفت روز عمل کنند.
عدد را در اوّل ماه قرار دهد بنا بر احوط. [6]
که مشروط به طهارت است و صحیح نیست از او.
با علم و موجب فسق هر دو است، بلکه حلال شمردن آن موجب کفر است علی المشهور و امّا در جواز وطی در دبر حائض اشکال است، احوط اجتناب است.
نه بر زن و در اول حیض غیر امه هیجده نخود و در وسط آن نه نخود و در اواخر آن چهار نخود و نیم طلای مسکوک است اما قیمت آن هم کفایت میکند بنا بر اقوی.
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) این احتیاط ترک نشود. [2] (شیرازی) در مخالف با عادت احوط جمع است. [3] (یزدی) در غیر ذات العادة. [4] (یزدی) یا غالب نداشته باشد. [5] (یزدی) اقوی تخییر است ما بین سه و شش و هفت. [6] (یزدی) اگر چه اقوی تخییر است. [7] (خراسانی) علی الاحوط، اگر چه اقوی عدم وجوب است.
صفحه : 80
و پاک شدنش، مسموع است.
به اول یا وسط یا آخر حیض مدار به هر چه مشخّص است که بوده است میباشد و هم چنین به گمان حرّه بودن و امه بودن به جهت کفاره.
انتظار [1] وسعت وقت بکشد و بهتر در زمان عجز توبه [2] است و امّا مسقط کفّاره نیست علی الاحوط.
و شوهرش حاضر یا در حکم حاضر باشد و حمل نداشته باشد، طلاق او صحیح نیست.
و بعد معلوم شد که پاک بوده صحیح است و عکس این باطل است.
شرط نیست امّا افضل [3] بلکه احوط است، غیر از غسل جنابت که با او وضو جایز نیست.
پیش از غسل وطی با او جایز [4] است با کراهت و اگر فرج خود را بشوید کراهت کمتر میشود.
هم چنین روزه معیّن که به نذر یا شبه آن واجب شده باشد.
از طهارت و غیره و اقلّ واجب نماز و مخیّر میان قصر و اتمام به قدر قصر از اول وقت بگذرد حائض شود قضاء بر او واجب است.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) و احوط تصدّق است بر مسکینی به مدّی از طعام به مقدار سیری او اگر متمکن باشد و دادن کفاره بعد از یسار.
[2] (صدر) توبه علی کلّ حال، واجب است. (شیرازی) مراد استغفار است، به عنوان کفّاره چنانچه بعضی فرمودهاند و الّا توبه از معصیت واجب است، فورا. [3] (میرزا- یزدی) و لا بدّ است از وضو از برای نماز و نحو آن در غیر غسل جنابت. [4] (میرزا) احوط ترک وطی است قبل از غسل.
صفحه : 81
اوّل نماز ظهر را کرد، بعد معلوم شد که وقت باقی نبوده، باطل است نمازش، هر دو را قضاء [1] کند، اما فورا واجب نیست، اگر چه احوط است.
و نماز کرد، بعد معلوم شد که به قدر نماز اوّل هم بوده، نماز ظهر را در آن وقت بکند به قصد قربت، نه متعرّض ادا شود و نه قضاء بنا بر احوط.
در موضع پاکی یا مکان نمازش بنشیند و مشغول شود به تسبیح و تهلیل و حمد خداوند و صلوات و تسبیحات اربع و تلاوت قرآن اگر چه در غیر این وقت کراهت دارد، یعنی ثواب تلاوت کمتر میباشد.
و قرآن همراه داشتن.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) علی الاحوط.
صفحه : 82
اگر چه مضغه یا علقه باشد تا ده روز [1] هر وقت خون ببیند و قطع شود نفاس است، اگر چه کم و لحظهای هم باشد.
و فحص در تشخیص هم واجب نیست.
سه روز متوالی و دیگر تا نفاس ده روز فاصله [2] باشد و الّا حیض نیست.
به پاکی، خون دیگری به شرایط حیض ببیند حیض است.
امّا تمام طفل که متولد شد ابتدای ده روز نفاس است، اگر چه بیرون آمدن طفل به طول انجامیده باشد.
روز
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) بلکه تا هیجده روز علی الاحوط. [2] (خراسانی- میرزا) در شرط ثانی تأمل و اشکال است. (یزدی) بلکه اقوی عدم اشتراط است.
صفحه : 83
دهم باز خون دید و پاک شد، تمام ده [1] روز نفاس بوده و هر گاه اوّل، مثلا خون ندید و روز پنجم خون دید و روز دهم قطع شد پنج روز اوّل پاک بوده و پنج روز آخر را نفاس حساب کند.
نفاسش همان است و هر گاه از ده روز تجاوز کند غیر صاحب عادت عددیة [2] ده روز بگیرد نفاسش را و صاحب عادت عددیه عادتش را بگیرد و احوط تا ده روز است و احوط [3] دیگر قضاء کردن نماز بعد از عادتش است.
و ضعیفه غسل کرد و روزه گرفت، در بین ده روز باز خون دید، معیّن است بر او افطار، خواه صاحب عادت باشد و قبل از انقضای عادتش باشد یا غیر ذات العادة [4] باشد و اگر بعد از عادتش باشد، احوط اتمام صوم است و بعد قضاء کند [5] و هم چنین است حکم نمازش. [6]
اگر چه اولی رعایت احتیاط [7] است تا هیجده روز به جمع نمودن میان احکام استحاضه و نفاس.
بعد از تولد طفل دویّم، اول اعتبار ده روز
-----------------------------------
[1]- (یزدی) احوط در پاکی میان دو خون جمع است ما بین احکام طاهر و نفساء. [2] (شیرازی) بلکه تا هیجده روز علی الاحوط. [3] (میرزا) این احتیاط ترک نشود. [4] (یزدی) پس اگر از ده روز تجاوز نکرد تمام نفاس است و الّا غیر ذات العادة ده روز را نفاس قرار دهد و ذات العادة رجوع به عادت کند و در نقاء متخلّل مراعات احتیاط کند. [5] (یزدی) اگر از ده روز تجاوز نکند و امّا نماز، پس مطلقا قضاء ندارد مگر نکرده باشد و از ده تجاوز کند.
[6] (صدر) و اگر نماز کرد دیگر قضائی لازم نیست. [7] (شیرازی) گذشت که در غیر ذات العادة احوط است [در حاشیه مسأله 259] (خراسانی) این احتیاط ترک نشود.
صفحه : 84
نفاس آن طفل است و ممکن میشود که هر گاه زن سه طفل بزاید هر یک به فاصله ده روز نفاس وی سی روز باشد.
میان دو نفاس معتبر نیست.
و بعد از تولّد طفل خون نبیند تا هشتم و روز هشتم خون ببیند تا دهم [1] بگذرد، آن زن را نفاس نیست بنا بر اقوی، اگر چه احوط [2] این است که هشتم و نهم و دهم آن چه باید نفسا ترک کنند و آن چه مستحاضه را باید عمل کرد عمل کند، بعد روزهاش را قضاء بگیرد.
تا روز چهارم و روز چهارم خون ببیند و از ده بگذرد، از اوّل دیدن خون، هفت روز را نفاس قرار دهد و باقی را استحاضه و هم چنین هر گاه روز هفتم خون ببیند و از ده بگذرد چهار روز نفاس و باقی استحاضه است.
باز روز هشتم دید و از ده گذشت، تا هفتم [3] را نفاس قرار دهد و باقی را استحاضه. [4]
دیگر ندید تا هفتم عادتش گذشت و روز هشتم باز دید تا از ده گذشت همان روز اول نفاس و هشتم با ما بعدش استحاضه است و احوط این است که بعد از عادتش تا ده روز احتیاطا عمل کند به تروک حایض و عمل مستحاضه تا معلوم شود که از ده بگذرد یا به ده قطع خواهد شد. [6]
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) بلکه تا هیجده روز، چنانکه گذشت [حاشیه مسأله 261]. [2] (میرزا) این احتیاط ترک نشود. [3] (یزدی) در نقاء متخلّل احتیاط بکند. [4] (میرزا) احتیاط سابق در اینجا نیز ثابت است. (خراسانی) بلی چنین است تا هیجده روز «یعنی تا هیجده روز احتیاط کند». [5] (یزدی) یعنی صاحب عادت هفت روز. [6] (یزدی) پس اگر گذشت، همان روز اوّل نفاس است و اگر منقطع شد برده مجموع نفاس است و حکم نقاء متخلّل هم ذکر شد.
صفحه : 85
تا معلوم شود قطع شدن خون از باطن رحم و واجب است غسل از برای انقطاع حقیقی نفاس.
از وطی به او و مس کتابت قرآن و غیره و عبادت و قرائت سور عزائم و مکث در مساجد و صحیح نبودن طلاق و دخول در مسجدین.
و خضاب [1] و تلاوت قرآن.
و مشغول ذکر شود مثل حائض.
-----------------------------------
[1] (میرزا) یعنی بر نفساء.
صفحه : 86
و رقیق و زرد و سرد و صاف و به سستی خارج میشود بدون سوزش، به خلاف حیض و بر سه قسم است قلیله و کثیره و متوسّطه، امّا قلیله آن است که خون کمی به پنبه برسد و پنبه را سوراخ نکند که فرو رود و متوسّطه آن است که خون پنبه را سوراخ کند و فرو رود اگر چه از یک طرف سوراخ کرده باشد و کثیره آن است که خون در پنبه فرو رود و بگذرد و مقدار پنبه برداشتن به عادت زن است بنا بر اختلاف ایشان.
ضعیفه مستحاضه [2] است و همین که بیرون [3] آید به هر قسم هر چند کم باشد ناقض است.
غیر استحاضه [4] آن استحاضه است و اگر معلوم باشد یا معلوم شود، به همان که هست عمل کند.
-----------------------------------
[1]- (صدر) این مسأله محتاج به تأمل است. [2] (شیرازی) بنا بر احتیاط. [3] (یزدی) یعنی بتواند بیرون آید. [4] (یزدی) یعنی ما عدای حیض، از سایر دماء.
صفحه : 87
خواه واجب باشد خواه مستحب یا تغییر پنبه در صورت استمرار خون، بلی نمازهای احتیاطیّه و اجزای منسیّه و سجده سهو به وضوی اصل نماز آنها را به جا میتوان آورد.
از برای نماز ظهر و عصر یک غسل بکند احتیاطا [2] و اگر بعد از نماز عصر متوسطه شود از برای نماز مغرب و عشا یک غسل کند احتیاطا.
از برای نماز آیندهاش غسل کند.
مثل ظهر و عصر مثلا.
هر گاه فاصله عرفی نشود و الّا واجب است غسل، هر گاه فاصله [4] شود به چیزی که در حکم نماز نباشد.
تأخیر نماز به آن غسل یا وضو ضرر ندارد مادامی که خون دیگر نیاید، غسل و وضویی از برای خون سابق لازم نیست.
غسل رفع حدث استحاضه میکند.
فرصت طهارت و نماز را داشته باشد که خون در آن زمان از باطن نیز قطع شود، لازم است اعاده طهارت
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) یعنی شرط است. [2] (یزدی) بلکه علی الاقوی و هم چنین در فرض بعد. [3] (یزدی) یعنی از نمازهای یومیّه.
[4] (صدر) ظاهر عبارت خالی از سهو نیست، بلی میان غسل و نماز چیزی که مربوط به نماز است مثل اذان و اقامه ضرر ندارد. [5] (تهرانی) هر گاه وضو یا غسل بعد از انقطاع باشد.
صفحه : 88
نماید و اگر وقت تنگ باشد بر او چیزی نیست و نماز میکند و هم چنین اگر شک دارد در وسعت وقت و تنگی آن، اگر چه احتمال [1] بدهد که در باطن رحم قطع شده است و اگر بعد معلوم شود که در باطن قطع شده بود، اعاده نماز و طهارت میکند.
با علم به وسعت وقت، نماز را قطع کند و اعاده طهارت و نماز کند اگر چه احوط اتمام نماز و اعاده است و هم چنین اگر خون آرام بگیرد به قدر اعاده طهارت و نماز.
و ندانست که در باطن قطع شده، بعد از نماز معلوم شده بود، اعاده طهارت و نماز نماید.
در زمانی که گنجایش طهارت و نماز دارد واجب است انتظار آن زمان با امکان و عدم مشقّت زیاد.
پیش از نماز مغرب و عشا تا پیش از نماز صبح لزوم غسل از برای نماز صبح [2] بلا اشکال است و هر گاه بعد از نماز صبح روی دهد خون، و قطع شود از برای ظهر، احوط [3] غسل است.
که خون خارج نشود و اگر تقصیر کرد و خون در بین نماز خارج شد، اعاده نماز نماید، بلکه غسل هم بنا بر احوط اگر نگوییم اقوی و اگر به جهت غلبه خون خارج شود خون ضرر ندارد.
نماز باطل است، باید غسل کند و نماز را [4] اعاده کند و اگر وقت تنگ باشد تیمم کند و هر گاه کثیره شود لازم است تجدید غسل و وضو کند به جهت کثیره.
و خود را از خون
-----------------------------------
[1]- (میرزا) عبارت خالی از تشویش نیست، مراد هم خوب متضح نیست. [2] (یزدی) و اقوی وجوب آن است از برای مغرب و عشاء نیز. [3] (یزدی) بلکه اقوی. [4] (یزدی) با تجدید وضو.
صفحه : 89
بشوید، بنا بر احتیاط وطی با او ضرر ندارد.
شبانه روزی پنج غسل بر او واجب میشود.
غسل را تمام کند صحیح است [1] و لکن باید از جهت عبادت مشروطه به طهارت وضو بسازد و اگر حدث اکبر باشد و همان حدث باشد که رفع آن را میکند، غسل را اعاده کند غیر از استحاضه که آمدن خون در اثنای غسل موجب اعاده آن نیست.
-----------------------------------
[1]- (میرزا) و احوط استیناف غسل است نیز.
صفحه : 90
یا نماز کرده باشد به جماعت، بی اذن اولیاء باطل است و لازم است اعاده آن غسل و نماز.
و اولی به ولایت اولی به ارث است که اول پدر و بعد مادر [1] و بعد اولاد بالغ ذکور و بعد اولاد بالغ اناث و بعد جد و جدّه و بعد برادر و بعد اعمام و اخوال ذکورشان مقدمند و بعد ولاء عتق [2] و بعد ضامن جریره و بعد احوط حاکم شرع است و بعد عدول مؤمنینند، اما شوهر بالنسبه به زوجه دائمهاش مقدم است بر همه آنها، اما در منقطعه اشکال است و رعایت احتیاط مطلوب است و هم چنین مالک بالنسبه به مملوکش مقدم است بر دیگران.
در ذکور و اناث بودن، مگر محارم [3] و طفل سه ساله.
-----------------------------------
[1]- (میرزا) در تقدیم مادر بر اولاد ذکر محل تأمل است. [2] (یزدی) ولایت داشتن معتق و ضامن و ضامن جریره محل اشکال است. [3] (میرزا) در محارم کما ألذی یجب أن «1» در غیر ضرورت اشکال است.
صفحه : 91
و در حکم میّت است سینه در جمیع احکام، یا قطعهای که در آن سینه باشد و اما قطعهای که با او استخوان باشد- چه از میّت و چه از زنده جدا شده باشد- نماز ندارد، اگر چه در حکم میّت است در سایر احکام و نماز بر قطعه جدا شده از زنده که با او استخوان باشد احوط [1] است، هم چنین است طفلی که چهار ماهه شده هر گاه سقط شود مگر نماز، که ندارد.
و نتوان او را بیرون آورد پهلوی چپ او را بشکافند و او را بیرون آورند و اگر بدوزند بهتر [2] است و دفن کنند و هر گاه شک در حیاتش دارند، حرام است [3] شکافتن پهلوی او را واجب است صبر کنند تا معلوم شود حال طفل.
و کفایت میکند این اغسال اگر چه جنب یا حایض یا نفساء هم باشد و میتوان میت را به طریق ارتماسی غسل داد اگر چه احوط [4] ترتیبی است.
یک تیمم بدل از سه غسل کفایت میکند و احوط [5] سه تیمم است.
در زیادتی به قدری است که آب را مضاف نکند و در کمی به قدر مسمی کافی است.
-----------------------------------
[1] (خراسانی) مراعات این احتیاط معلوم نیست. (یزدی) در احوط بودن نماز بر آن اشکال است. [2] (شیرازی) بلکه احوط است.
[3] (صدر) اگر حیاتش محقّق بوده و شک در بقایش دارند حرمتش معلوم نیست. (یزدی) محل تأمل است. [4] (میرزا) این احتیاط ألذی یجب أن «1» ترک نشود. [5] (میرزا) این احتیاط ترک نشود. با قصد قربت مطلقه در هر سه.
صفحه : 92
تطهیر [1] بدن میّت.
غسل اعاده نمیخواهد و هم چنین اگر حدث سر زند از او اگر چه حدث اکبر باشد و واجب است ازاله آن با امکان اگر چه در قبر هم گذاشته باشند او را.
آن چه هست به ترتیب غسل دهند و به جهت باقی دیگر تیمم بدل آن دهند و هر گاه سدر و کافور ممکن نشود، به آب خالص، بدل هر یک غسل دهند با رعایت ترتیب در نیّت.
واجب است عوض آب کافور به آب خالص او را غسل دهند و ترک کافور در حنوطش کنند و هم چنین بوهای خوش دیگر.
و ممکن نشود لمس و نظر او را غسل دهند، ساقط است غسل دادنش و اگر ممکن باشد غاسل در پس پرده کیسه در دست کند و میت را غسل دهد علی الاحوط. [2]
اگر چه بسیار بلند باشد و هم چنین موی او هر گاه جدا شود از او واجب است که در کفن او با او دفن کنند و احوط [3] آن است که آن را هم غسل بدهند.
پیراهن و لنگ و لفافه که سر تا سری میگویند و پیراهن از شانه تا نصف ساق و لنگ میان ناف و زانو را بگیرد و سر تا سری به قدری که از طول بتوان بست و عرض بر روی هم بیفتد و اگر پارچه ممکن نشود هر چه ممکن شود به همان اکتفا کنند، اگر چه همان ستر عورت باشد.
و مستحب است که
-----------------------------------
[1]- (یزدی) کفایت تطهیر عضوی پیش از شروع در غسل آن خالی از قوّت نیست.
[2] (صدر) بلکه خالی از قوت نیست. [3] (خراسانی) ترک این احتیاط، عیب ندارد.
صفحه : 93
خوش قماش و صاحب قیمت، باشد اما زیاده از قدر واجب، بی اذن وارث کبیر و از مال صغیر بر ندارند.
و چیزهایی که جایز نبود در حال اختیار مگر غصبی.
اگر چه مدیون هم باشد و کفن زن بر شوهر است اگر چه در عدّه رجعیه هم باشد، مگر شوهر فقیر باشد یا موتشان مقارن اتفاق افتد.
مگر چیزی از او آزاد باشد در این صورت به قدر ملکیّت با مولی میباشد نه زاید بر آن.
بر کسی که واجب [1] است بر او کفن.
بعد از غسل و پیش از تکفین مگر محرم را، بلی اگر [2] بعد از طواف بمیرد جایز است.
به شرطی که به جایی که هتک حرمت میشود نریزند.
و باید تر باشد، روایت است مادامی که تر هست میت را عذاب نمیکنند و از درخت [3] خرما و انار و بید و غیر آنها خوب است و به تربت شهادتین بر او بنویسند.
خصوصا در وقتی که مسافت بعیده
-----------------------------------
[1]- (یزدی) وجوب غیر از کفن بر زوج معلوم نیست.
[2] (صدر) محل تأمل و تفصیل است. [3] (یزدی) معین است از نخل با امکان، و الّا تقدیم سدر است و بعد از آن بید یا انار و بعد از آن هر چوب تری کافی است.
صفحه : 94
باشد یا در نقلش بدون آن مشقتی باشد خصوصا بر حاملین او.
حتی طفلی که شش سال تمام کرده باشد و کمتر از شش ساله مستحب است اگر زنده تولّد شده و اگر مرده سقط شده باشد، احوط نماز کردن است بر او.
از دیگران ساقط میشود و در جماعت اگر حائض باشند بعضی از زنان، مستحب است در صفی جدا بایستند.
اگر چه ستر عورت احوط است، بلکه اولی رفع خبث است.
اگر نخواهد غسل کند یا وضو بسازد.
و باید سر جنازه جانب راست [1] امام باشد و میت را بر پشت خوابانیدن و اباحه مکان و ترک ماحی صورت صلاة و بسیار دور از جنازه نبودن و بعد از غسل و کفن و حنوط بودن.
«أشهد إن لا اله الّا اللّه وحده لا شریک له و اشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله، ارسله بالحقّ بشیرا و نذیرا بین یدی السّاعة، اللّه اکبر» و بعد بگوید:
«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و بارک علی محمّد و آل محمّد و ارحم محمّدا و آل محمّد کافضل ما صلّیت و بارکت و ترحّمت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید و صلّ علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الشّهداء و الصّدّیقین و جمیع عباد اللّه الصّالحین، اللّه اکبر» و بعد بگوید:
«اللّهمّ اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات، الأحیاء منهم و الأموات، تابع بیننا و بینهم بالخیرات، انّک مجیب الدّعوات، انّک علی کلّ شیء قدیر، اللّه اکبر» بعد
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اقوی کفایت بودن در سمت راست است و لو بالفعل در جانب راست نباشد.
صفحه : 95
بگوید:
«اللّهمّ انّ هذا عبدک و إبن عبدک و إبن امتک نزل بک و أنت خیر منزول به، اللّهمّ انّا لا نعلم منه الّا خیرا و أنت اعلم به منّا، اللّهمّ إن کان محسنا فزد فی احسانه و إن کان مسیئا فتجاوز عنه و اغفر له، اللّهمّ اجعله عندک فی أعلی علیّین و اخلف علی أهله فی الغابرین و ارحمه و إیّانا برحمتک یا ارحم الراحمین، اللّه اکبر» و اما اگر زن باشد ضمیرها را که راجع به میّت است مؤنث میآورد و اما اگر طفل مؤمن باشد در دعاء آخر بگوید:
«اللّهمّ اجعله لنا و لأبویه سلفا و فرطا و اجرا.»
یعنی باید مأمومین امام را عادل بدانند.
به فرادی هم مشکل [1] است نماز.
اما اقل نماز واجب میت پنج تکبیر است، به جماعت هم میتوان کرد و بعد از نیّت و تکبیر میگوید:
«اشهد إن لا اله الّا اللّه و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه، اللّه اکبر، اللّهمّ اغفر للمؤمنین و المؤمنات، اللّه اکبر، اللّهمّ اغفر لهذا المیت (و اگر زن باشد) لهذه المیّتة، اللّه اکبر» کفایت میکند.
و دعای اول را هم بخواند و هم چنین دعای دویّم و سیّم را و اگر به ذکری مشغول شود بعد از دعا تا امام تکبیر بگوید ضرر ندارد و هر چه از تکبیرات بماند که میت را بر دارند که نرسی دعا بخوانی، بی دعا بگو تکبیر را ضرر ندارد.
-----------------------------------
[1]- (صدر) اذن ولیّ شرط است در صحّت نماز، مگر در بعض صور.
صفحه : 96
نماز یومیه و نماز جمعه و نماز آیات و نماز طواف و نماز عیدین و نماز استیجار و نماز والدین [1] که بر پسر بزرگ است و نماز نذر و نماز عهد و نماز یمین و نماز میت.
اول: طهارت، یعنی وضو و غسل و تیمم، دویّم: ازاله نجاست، سیّم: ستر عورت، چهارم: وقت شناختن، پنجم: قبله شناختن، ششم: مکان غصبی نباشد و جای سجده پاک باشد و پست و بلند نباشد، مگر به کلفتی خشتی.
و شرایط وضو چهارده چیز است: نیت و ترتیب و موالات و مباشرت، به این معنا که میباید مکلّف با قدرت خود وضو بسازد و اباحه آب وضو و طهارت و اطلاق آن، به این معنا که غصبی و نجس و مشتبه به غصبی و نجس هم نباشد و مضاف [2] هم نباشد و غساله استنجاء نباشد و خوف ضرر نباشد و مکان غصبی نباشد و موضع وضو پاک باشد
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) نماز والده بر ولد واجب نیست علی الاقوی. [2] (میرزا) مشتبه به مضاف و مشتبه به غساله استنجاء هم نباشد.
صفحه : 97
و محل ریختن آب وضو و ظرف آب وضو اگر منحصر است، غصبی نباشد. [1]
مگر موالات که ندارد و ترتیب در غسل ارتماسی نیست.
-----------------------------------
[1] (میرزا- یزدی) و با عدم انحصار محل ریختن آب وضو، صحّت وضو محل اشکال است اگر مترتب شود تصرّف در مغضوب در مغضوب بر وضو بلکه وضو صحیح نیست بر این تقدیر.ألذی ألذی یجب أن «1»
صفحه : 98
الّا صورت و کفین و قدمین، بلی کف پا را هم بنا بر احوط [1] به پوشد.
و غصبی [2] و اجزای حرام گوشت و اجزای میته نباشد و از برای مردان، حریر محض و طلا باف نباشد و مشتبه به غصب [3] و مشتبه به نجس هم نباشد با انحصار، [4] به این معنا که شبهه محصوره نباشد.
وقت مختص و وقت مشترک و وقت فضیلت و وقت اجزاء.
قیام و نیّت و تکبیرة الاحرام و قرائت و رکوع و سجود و تشهد و سلام و ذکر و ترتیب و موالات.
قیام و تکبیرة الاحرام و رکوع و دو
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن واجب نیست. (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. [2] (میرزا) بلکه مشتبه به غصب هم نباشد. [3] (خراسانی) یعنی بالنسبة به مطلق مصلّی، چه مرد و چه زن. [4] (یزدی) یعنی در همه.
صفحه : 99
اگر نمازش ما بین یمین و یسار [1] قبله هم واقع شود اعاده کند و اگر در ما بین نماز بفهمد احوط این است که تمام کند و بعد اعاده کند.
اما نمیداند کدام مقدم بوده هر گاه ممکن شود، به قسمی کند که ترتیب حاصل شود و الّا مخیّر است هر یک را که بخواهد مقدم دارد.
و میتواند که مهر و مثل آن را نزد پیشانی آورد و پیشانی را وصل به آن کند و بکشد بر روی آن و قرار دهد، باید چنین کند.
به شک همین حالتش عمل کند و اگر در همین حالت هم حیران [2] است نمازش باطل
-----------------------------------
[1]- (یزدی) عدم وجوب اعاده خالی از قوّت نیست، بلی اگر به خود یمین و یسار باشد یا به استدبار اعاده کند. [2] (یزدی) یعنی نمیداند چند رکعت نماز کرده.
صفحه : 100
است.
و میداند که بعد از سجده [1] معلومش میشود که رکعت چندم است، به قصد قربت سجده را به جا آورد و سر بر دارد تا معلومش شود، اگر امام است ضرر ندارد [2] و اگر منفرد است، اعتبار به همان حالت شکش است در آن سجده، پس تروّی [3] کند و اما منفرد هر گاه سجده کند به قصد قربت، احوط اعاده نماز است در صورت مفروضه.
و مأموم تابع امام است.
[4] ضرر ندارد.
سهوا حمد را شروع کرد و ملتفت [5] شد، قطع کند و از سر گیرد حمد را یا تسبیح اربع بخواند و بعد از نماز احتیاطا دو سجده سهو کند و اگر وقتی که برخاست به نماز تسبیح در نظرش و عادتش نبود همان حمد را تمام کند ضرر ندارد.
اما در مسجدی که چند جماعت تعاقب یکدیگر میشود که امام راتبی ندارد، گفتنش ضرر ندارد. [6]
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) با فرض حصول قطع رجاء، سر از سجده برمیدارد و عمل به قطع خودش مینماید، چه منفرد چه غیر آن. [2] (یزدی) در منفرد هم اگر بداند معلومیّت بعد را ضرر ندارد و اعاده نماز واجب نیست، بلی اگر در شک بماند، مناط همان حالت اوّل است.
[3] (صدر) فرق ما بین امام و منفرد به نظر نمیرسد و عبارت نیز خالی از تشویش نیست. [4] (میرزا- یزدی) یعنی زیادتر از آن که دستش به زانویش برسد، لکن به مقداری که از اسم رکوع بیرون نرود و اگر به آن مقدار هم خم شود دیگر به رکوع بر نگردد بلکه راست بایستد و قیام بعد از رکوع را به عمل آورد. [5] (یزدی) وجوب قطع در غیر صورت سبق لسان معلوم نیست. [6] (میرزا) محل اشکال است هر دو حکم در این مسأله. (یزدی) محل اشکال است هر دو حکم در
صفحه : 101
مثلا امام هنوز تمام نکرده، دیگری از برای نماز بعد اقامه بگوید، ضرر ندارد.
پیش از نماز مغرب و شک سه و چهار کرد، در شک بود یقین کرد نماز مغرب را نکرده، اگر به رکوع رسیده، همان نماز را تمام کند به قصد عشا و تلافیش را به جا آورد، یعنی به حکم شک مذکور عمل کند و بعد نماز [1] مغرب را بکند و اگر به رکوع نرسیده است فرو نشیند و تمام کند به مغرب و احتیاطا [2] مغرب را اعاده کند و بعد عشا را بکند.
نمازش صحیح است.
هر گاه در لباس مصلّی خشک شده باشد، احوط [3] ازاله اثر آن است.
در لباس مصلّی خشکیده باشد، احتیاط [4] در شستن آن است.
و آخر قرار داد و تخییر را نفهمیده بود ضرر ندارد.
-----------------------------------
این مسأله و اقوی مرخصی بودن سقوط است و ظاهر عدم فرق است ما بین راتب و غیر آن. [1] (یزدی) و احتیاطا عشاء را اعاده کند. [2] (میرزا- یزدی) در اتمام نماز مغرب به آن شک اشکال است و تمام کردن به قصد عشا و اعاده آن احتیاطا بعد از نماز مغرب ظاهر آن است که بهتر باشد. (خراسانی) بلکه بر تقدیر لزوم عدول در این صورت اشکال در بطلان صلاة مغرب نیست، لکن عدول در این صورت معلوم نیست. [3] (یزدی) بلکه اقوی، هر گاه اثر عین باشد. [4] (یزدی) لکن واجب نیست.
صفحه : 102
احوط [1] این است که نمازش را اعاده کند هر گاه سه سلام را داد و تعیین واجب را نکرد ضرر ندارد.
ضرر ندارد و احوط ترک است.
به قسمی که به کلام [2] آدمیّین نرسد یا بعض آن را نخواند ضرر ندارد یعنی باطل نمیشود.
از روی عمد و احوط [3] اعاده نماز است نه از روی سهو [4] و نسیان، اما اگر از خود باطن باشد مثل خون دهان ضرر ندارد.
نماز باطل است بنا بر احتیاط و سهوا [5] ضرر ندارد.
که نمازش مقارن بسته شود، اگر چه محرم هم باشد، احتیاط [6] ترک است و هر گاه حجابی در میان باشد که در هیچ حالت یکدیگر را نبینند یا ده ذراع از هم دور باشند ضرر ندارد.
آن نماز
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. (یزدی) لیکن واجب نیست. [2] (یزدی) بلکه اگر برسد هم، ما دام که صورت نماز محفوظ باشد ضرر ندارد بلکه بطلان با تکلم عمدی هم معلوم نیست، اگر چه احوط است. [3] (یزدی) محمول که به قدر ساتر عورت نباشد ضرر ندارد و لو عمدا. [4] (میرزا- یزدی) احوط اجرای حکم لباس است بر محمول. [5] (میرزا) حکم محمول نجس گذشت [حاشیه مسأله قبل]. (خراسانی) بل علی الاقوی در اجزای حرام گوشت. [6] (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. (یزدی) لکن واجب نیست.
صفحه : 103
را قطع [1] کند اگر منافی بعد از سلام سر نزده، سلام سابق را بدهد و احتیاط سجده سهو به جا آورد و احتیاطا [2] نماز سابق را اعاده کند.
و ساق را پوشیده [3] باشد و سر انگشت شصت در حال سجده در زمین بگیرد ضرر ندارد.
مشکل [4] است، هر گاه بر خود واجب کرد، احتیاطا [5] به جا آورد.
یا در لباسش باشد ضرر ندارد.
از برای نماز ضرر ندارد.
بعد معلوم شد که در بین مشرق یا مغرب بوده، اگر تقصیر در تحصیل علم نکرده به جهت قبله، نمازش صحیح است.
بدون التفات به اعتقاد آن که مضاف الیه است، اقوی [6] اعاده نماز است یا قضاء آن چه نماز خود و چه استیجار.
بلکه دو مرتبه و یک مرتبه هم وارد شده است.
و زیادتر گفتن به قدری که از حد قرائت بیرون نرود، ضرر ندارد.
در مثل «اللهم صل علی
-----------------------------------
[1]- (یزدی) وجوب قطع معلوم نیست بلکه تمام کند و هر دو نماز صحیح است. [2] (تهرانی) این احتیاط ترک نشود. [3] (یزدی) یا نپوشیده باشد علی الاقوی. [4] (یزدی) اشکال ندارد و واجب است به جا آورد.
[5] (صدر) لزوما به جا آورد و اشکال مدفوع است. [6] (یزدی) اقوی عدم وجوب است. (خراسانی) بلکه اقوی عدم اعاده است.
صفحه : 104
محمّد و آل محمّد» احوط [1] است و اظهار تنوین محمّد را اذن نمیدهند، اما وقف بر محمّد صحیح است.
نماز در آن خانه صحیح است، اما فرش غصبی بر روی زمین مباح نماز در آن باطل است، اگر چه به واسطه باشد.
در رکعت اول به جای آیة الکرسی سهوا قل هو اللّه خواند فورا ملتفت شد «آیة الکرسی» بخواند و هر گاه رکوع رفت بعد به خاطرش آمد، آن نماز را اعاده کند و آیة الکرسی تا «هُم فِیها خالِدُونَ» است، بنا بر احتیاط.
پول را به صاحبش رد کند و اگر ممکن نشود، از برای صاحبش تصدق به فقرا دهد.
و از لاحق به سابق جایز است، بلکه بعضی جاها واجب است، اگر سهوا شروع به نماز عشاء کرد پیش از ادا کردن مغرب و در رکعت چهارم هنوز رکوع نرفته متذکر شد، منهدم سازد رکعت را و عدول کند به مغرب و اگر وقت مختص به مغرب بوده، بعد از اتمام، احوط [2] این است که اعاده کند مغرب را و اما اگر به رکوع رسیده باشد، همان نماز عشاء را تمام کند و بعد مغرب را به جا آورد و اگر وقت مختص [3] به نماز مغرب بوده، احتیاطا میباید بعد از مغرب اعاده کند عشاء را و هم چنین در عدول عصر به ظهر در وقت مختص به ظهر، اعاده کند ظهر را.
بعد از رکوع بخواند و به سجده رود و اگر آن هم فراموش کرد بعد از نماز قضایش بخواند.
و به نماز بعد مشغول
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن واجب نیست. [2] (یزدی) این احتیاط و احتیاط اعاده ظهر در فرض بعد واجب نیست. [3] (یزدی) بلکه مشترک نیز.
صفحه : 105
شد، در بین نماز به خاطرش آمد، نماز را قطع [1] کند و نماز احتیاط را به جا آورد و اصل نماز را هم اعاده کند بنا بر احتیاط.
[به] قصد خصوصیت به جا آورند، احتیاطا آن نماز را اعاده کند.
از روی نسیان و جهل به موضوع که غصب بودن باشد، صحیح است.
اگر میتواند نگاه دارد و سجده اول حساب کند [2] و راست بنشیند و بعد به سجده دویّم برود و اگر دوباره بر مهر بی اختیار قرار گرفت ذکر سجده را قربة إلی اللّه بگوید و سجده اول حساب کند.
در اذکار همزهاش را ساقط کنند و هر گاه به وقف بخوانند ثابت بگذارند و هم چنین الحمد للّه را، اما تکبیرة الاحرام را، پس چیزی به او وصل نکنند تا همزهاش ساقط نشود.
و اگر نداد و راضی نکرد طلبکار را با ادای آن، آن چه نماز در وسعت وقت کرده قضاء کند بنا بر احتیاط [3] و هم چنین است در ادا نکردن خمس و زکات هم.
اگر چه در نماز هم باشد.
در نماز واجب است.
-----------------------------------
[1] (میرزا- یزدی) بلکه عدول به نماز احتیاط نماید اگر محل عدول باقی باشد و احوط اعاده نماز است بعد از اتمام. [2] (میرزا- یزدی) اگر مسمّای وضع متحقّق شده باشد. [3] (یزدی) لکن واجب نیست (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. [4] (خراسانی) احوط آن است که به قصد جواب بگوید به آن قصد قرآن نماید، مثل سلام علیک.
صفحه : 106
اگر کسی است که خبر را تقدیر گرفته واجب است جوابش و کفایت میکند «سلام علیک».
احتیاطا [1] ترک کنند.
بنا بر احتیاط [2] اگر چه نامحرم هم نشنود صوت او را.
کلمه را اعاده کند اگر الف و لام ندارد و اگر دارد کلمه پیش آن را بگیرد و مراد از این عبارت آن است که آن کلمه را با الف و لام اعاده کند. [3]
اگر وقت وسعت دارد قطع کند نماز را و الّا سجده کند بر ثوب پنبه یا کتان و اگر نباشد بر معادن [4]، مثل عقیق و فیروزج و مانند آنها و اگر نباشد بر پشت دست سجد کند.
اما اجزاء حرام گوشت فتوی [6] بر اجتناب است و حمل آن به جهل یا به سهو و فراموشی ضرر ندارد، بلی اگر در بین نماز متذکر شود، از خود دور کند و نماز را تمام کند.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اگر چه اقوی جواز آن است. [2] (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. (شیرازی) آهسته خواندن اولی است. [3] (میرزا) لکن اگر کلمه الف و لام دارد بلکه مطلق همزه وصل دار وصل به سابق بوده باشد سابق را نیز تا به جای دیگر که همزه وصل نباشد یا باشد وصل به سابق نشده بود احتیاطا اعاده نماید. (صدر) اگر به قصد قربت مطلقه اعاده نماید بی اشکال خواهد بود و هم چنین اذکار. [4] (میرزا) بر تقدیم معادن بر پشت دست تأمل است. (خراسانی) بعید نیست تقدیم پشت دست بر معادن. [5] (یزدی) گذشت که فرق است ما بین آن چه ساتر عورت باشد و آن چه نباشد [حاشیه مسأله 352]. [6] (میرزا) در سابق حکم به اجتناب ذکر شد و امّا احتیاط محل احتیاط جایی است که صدق نکند نماز در آن محمول، پس اگر صدق کند نماز باطل است.
صفحه : 107
تا نماز تمام شود اعاده یا قضاء کند و اگر در بین نماز به خاطرش آمد، قطع کند نماز را در وسعت وقت و اگر وقت تنگ باشد از خود دور کند و الّا به همان حالت نماز را تمام کند، احوط و اولی قضاء آن است.
با وسعت وقت قطع کند [1] و اگر در بین نماز شده باشد و میتواند بی منافی نماز از خود دور کند و تمام کند و اگر نتواند قطع کند نماز را در ضیق وقت به قسم مذکور تمام کند و اگر بعد از نماز عالم شود به نجاست، نمازش صحیح است و اولی اعاده است در وسعت وقت.
و گوشت اگر زیاده از ناخن باشد، ضرر ندارد و سر انگشت را بر زمین گذارد و اگر ناخن زیاده از گوشت باشد، احتیاطا بگیرند آن را و از برای مسح، بلندی ناخن ضرر ندارد و اما از برای غسل اگر چرک در زیر آن زیادتی باشد ضرر دارد.
و احوط [2] دوباره روی انگشتها را مسح کشیدن است.
سجده صحیح است.
مظنه کرد که طمأنینه بعد از رکوع را به جا نیاورده، بر گردد به جا آورد و بعد به سجده رود و هم چنین هر گاه شک داشته باشد، احتیاطا [3] بر گردد.
نماز مستحبی را ترک کند [4]
-----------------------------------
[1] (شیرازی) ار ممکن نشود ازاله بدون منافی و الّا احوط ازاله و اتمام و اعاده است. [2] (میرزا- یزدی) این احتیاط ترک نشود. [3] (یزدی) لکن واجب نیست. [4] (میرزا- صدر) اگر هر روز مشغول به جا آوردن نماز قضاء باشد به مقداری که از حدّ مسامحه
صفحه : 108
بنا بر احتیاط [1]، اگر چه به اختیار در حالت راه رفتن یا نشسته یا سواره باشد.
اگر چه در سفر باشد یا آن که بعد از زوال نیت کند.
-----------------------------------
بیرون نرود، نماز مستحبی خصوص رواتب را حتی ألذی یجب أن «1» به عمل میتوان آورد و نماز استیجاری ظاهر این است که مثل قضاء نماز خودش نباشد. [1] (یزدی) لکن واجب نیست.
صفحه : 109
و مختصی عصر به ظهر و مختصی عشا به مغرب و قضاء به ادا و قضائی که ترتیب او [1] را اصلا نمیدانی به قضاء و مستحبی به واجبی و مستحبی به مستحبی جایز نیست مگر آن که خواهی درک جماعت کنی یا در نماز ظهر جمعه یا نماز جمعه که میخواهی سوره جمعه یا منافقین بخوانی سهوا سوره دیگر بنا کردی میتوانی [2] عدول کنی به مستحبی واجبی را.
مطلقا. [3]
و قضائی که ترتیبش را بدانی به قضاء سابق و جماعت به فرادی عدول میتوان کرد.
باطل است، عدول نمیتوان کرد.
- خواه واجبی خواه
-----------------------------------
[1]- (میرزا) و تکلیف به مراعات ترتیب نیز نداشته باشی. (یزدی) با داشتن نیز، جایز نیست مگر آن چه را مشغول شده یقینی باشد و الّا به آن اکتفا کند. [2] (شیرازی) هر گاه موقع عدول به این دو سوره گذشته باشد. [3] (شیرازی) علی الاحوط.
صفحه : 110
مستحبی - و سهوا در دلش گذشت یا بر زبانش جاری شد نمازی دیگر، چون ملتفت شد باکی نیست [1]، همان نمازی است که قصد داشت در اول، عدول نمیخواهد.
همان نماز که اول قصد داشت، حساب است [2] اگر در عدد رکعات موافق باشند.
و شبه [3] آن ممنوع است [4]، بنا بر احتیاط از برای نمازگزار، اما فروختنش جایز است و احوط إعلام است.
اما به قسمی که از صورت نماز گزار نیفتاد بعد که قرار گرفت ذکر یا قرائتی در آن حال خوانده، قربة إلی اللّه اعاده کند ضرر ندارد.
که صدا در خیشوم میافتد ضرر ندارد. [5]
که باید پاک باشد به جهت نماز.
یا عاریه و اجاره گرفتن بدون مشقت. [7]
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اگر مجرد خطور قلبی با جریان لسان و قصد نماز اوّل بر قرار باشد.
[2] (صدر) مطلقا معلوم نیست. [3] (یزدی) اقوی جواز است. [4] (خراسانی) گذشت حکم محمول نجس [مسأله 353]. [5] (یزدی- میرزا) مشکل است مگر آن که از حدّ جهر بیرون نرود. [6] (میرزا) با قدرت و عدم مشقّت در تحصیل جامه- چه به خریدن و چه به اجاره- اشکال است و عدم عفو اقوی است. [7] (میرزا) علی الاحوط. (یزدی) گذشت که مطلقا میتواند.
صفحه : 111
هر چند غلظت هم داشته باشد، اما اگر از جامه سرایت کرده هر طرفی را [1] مستقلا بر آورد کند و از خون غیر که همراه مصلّی باشد، در لباس یا در جامه احوط [2] اجتناب است.
تعیین یک مرتبه واجب لازم نیست، به قصد قربت کفایت میکند.
و به پوشند و نماز کنند غصب است و نمازشان باطل است.
مستحبی را میتواند کرد.
و این رکعت اول نماز بعد است، فرو نشیند و سلام نماز پیش را بدهد.
و نماز کند نمازش باطل است.
که به افعال نماز متحرک شود اگر یک سوزنی هم باشد، نمازش باطل است.
و رکوع این رکعت را هم فراموش کرده، این سجده رکعت را از رکعت پیش قرار دهد [3] و اگر هنوز به سجده نرسیده راست بنشیند اگر بعد از آن سجده راست نشسته و قرار بگیرد و برود به سجده، بعد از نماز سجده سهو به
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اگر جامه دو لا نباشد یکی حساب است. [2] (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. [3] (میرزا- یزدی) و احوط در این صورت اعاده نماز است بعد از اتمام.
صفحه : 112
جهت هر زیادتی احتیاطا به جا آورد.
- چه مرد و چه زن - نماز به آن نکند علی الاحوط [1]، اگر چه چیز دیگری به آن به پوشاند و هم چنین غیر جوراب هم همین حکم دارد.
از روی مسامحه یا عمدا به جا نیاوری، باطل است.
اگر جاهل است واجب است او را ارشاد کنی و اگر عالم است باید او را امر به معروف کنی با شرایط.
زیاده از دو وطن مشکل است.
و ملکی داشته باشد، در عود به آنجا احتیاطا [2] نمازش را جمع کند، مگر آن که قصد اقامه کند.
به قصد دو رکعت نافله مغرب [3] میتوان کرد.
صحیح است، احوط [4] این است که دو دفعه به نیّت قضاء آن را به عمل آورد و هم چنین است عکس.
با
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. (یزدی) اقوی جواز است. [2] (یزدی) و اقوی کفایت قصر است. [3] (میرزا) و احوط قصد خصوصیّت غفیله نکردن است بلکه به جا آورد به رجاء این که غفیله شاید به همین ادا شود. (یزدی) به قصد خود غفیله هم میتوان کرد. [4] (شیرازی) اگر قصد خصوصیّت نمود ترک احتیاط ننماید.
صفحه : 113
امن از ضرر، باید [1] سجده کند بر آن و هم چنین وضوی بی تقیه [2] ساختن [3] در خفا.
د هنوز وقت نافله باقی است، نافله را به قصد [4] قربت مطلق به جا آورد ضرر ندارد و هم چنین ظهر و عصر.
بعد تا رکوع نرفته فورا ملتفت شد اگر الف و لام [5] دارد از کلمه پیشترش بگیرد مراد از کلمه پیشتر آن کلمهای میباشد که وصل شده باشد به کلمهای که الف و لام دارد، مثل «المغضوب» در صورت اعاده باید غیر را هم اعاده کند و بگوید غَیرِ المَغضُوبِ و اکتفا نکند به اعاده «المغضوب» و اگر ندارد همان را با ما بعدش بخواند بعد سجده سهو از برای زیادتی احتیاطا به جا آورد.
اول نماز ظهر را به جا آورد، اما در وقت غیر مختص به عصر اگر در نماز شک کند که این نماز ظهر است یا عصر [6] نماز ظهر قرار دهد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بلکه اگر موقوف باشد ترک تقیّه به رفتن به مکانی دیگر واجب نیست رفتن، جایز است عمل تقیّة در همان جا. [2] (میرزا) بعید نیست که لازم باشد رفتن از مکانی که در او سبب تقیّه موجود است و تحصیل مکان خلوت نمودن هر گاه وقت عبادت به حسب عادت حاضر شود اگر چه احوط است یا آن که اعاده نماید عمل را اگر نرفت و عمل را به جا آورد و لکن در وضو اگر تواند مسح را به نحوی بکشد که کسی نفهمد و در ظاهر غسل نماید و هم چنین در سجده نماز به نحوی سجده نماید بر ما یصحّ السجود علیه که کسی نفهمد با عدم التزام به بیرون رفتن از مکان مزبور، البته ترک ننماید. [3] (تهرانی) بنا بر احوط. [4] (یزدی) بلکه به قصد ادا هم صحیح است. [5] (یزدی) الف و لام داشتن مناط نیست بلکه اگر مضاف الیه یا مجرور باشد اعاده نماید مضاف و حرف جر را علی الاحوط. [6] (میرزا- یزدی) یعنی شک کند که ظهر را کرده و این عصر است یا نکرده و این ظهر است.
صفحه : 114
احوط تمام کف گذاشتن است.
و به نحو کمال گفتن احوط است.
بی منافی و به نماز عشاء مشغول شد، در رکعت اول به خاطرش آمد، احتیاطا همان را رکعت سیّم [2] [مغرب- ن] قرار دهد و اگر در سوره باشد قطع کند و به همان حمد اکتفا کند و تمام کند و اگر در رکعت دویّم باشد تا رکوع نرسیده فرو نشیند و تمام کند و اگر به رکوع رسیده باطل [3] است [این نماز- ن] و آن رکعت ناتمام را که ترک کرده بود به جا بیاورد و بعد از آن در همه صورتها اعاده نماز است بعد از آن که یک رکعت ناقصه [4] به تسبیحات اربع به جا بیاورد، دو سجده سهو به جهت سلامهای بی موقع بکند و هم چنین است ظهر و عصر.
به خاطرش آمده که رکوع را به جا نیاورده، بر خیزد و راست بایستد و برود به رکوع و بعد احتیاطا نمازش را اعاده کند اگر در اثنا خم شدن رکوع را فراموش کرد.
به آخر و پنج رکعت بی سوره [5] آن وقت مختص به عصر است و بعد ظهر را قضاء کند و بعد عصر را هم [6]
-----------------------------------
[1]- (میرزا) احوط عدم اکتفا است. [2] (یزدی) این رکعت را سیّم قرار دادن وجه ندارد، بلکه اقوی بطلان است، و لکن اگر آن را قطع نکند و نماز را تمام کند بعد هر دو را اعاده کند احوط است.
[3] (صدر) هر گاه باطل نکند و رکعت ناقصه را به جا آورد و بعد عشا را تمام نماید و بعد اعاده مغرب و عشاء را نماید اولی و احوط خواهد بود. [4] (میرزا) تعیین تسبیحات، اصلی ندارد.
[5] (صدر) اگر بی سوره پنج رکعت درک میکند، البته سوره را ترک کند و هر دو نماز را درک کند. [6] (یزدی) دور نیست که اگر ظهر را مقدم دارد و سوره را ترک کند و بعد هر دو را قضاء کند بهتر باشد.
صفحه : 115
احتیاطا قضاء کند.
پیش از نصف شب [1] نمیتواند کرد، اگر چه خوف بیدار نشدن هم داشته باشد و اگر چنان میدانست که وقت تنگ است تیمم کرد و نماز کرد و بعد معلوم شد که وقت باقی است احوط این است که اعاده کند و اگر چهار رکعت کرده بود، مثلا صبح شد، باقی دیگر را تمام کند باکی نیست.
و نامحرم حاضر است، با همان لباس نماز کند.
یا حرامی دیگر با قدرت [2] جایز و به جهت ضرر کلی [3] مالی واجب است و به جهت ضرر جزئی جایز است.
اگر در رکعت چهارم است به رکوع نرفته، منهدم سازد و مغرب را تمام کند و الّا همان عشاء را تمام کند و احتیاطا هر دو را اعاده کند.
و تکرارش منجر به وسواس شود آن قدر تکرار کند تا به شک برسد، آن وقت دیگر تکرار نکند و اگر تکرارش وسواس باشد، به همان قسم اکتفا کند و بگذرد.
-----------------------------------
[1] (میرزا) یعنی عمل به نذر نیست.الشیخ ألذی یجب أن «1»
[2] (صدر) وجوب قطع با حصول شرایطش از منکر خالی از قوّه نیست. (یزدی) بلکه گاهی واجب است. [3] (میرزا- یزدی) یعنی ضرری که تحمّل آن جایز نباشد. [4] (میرزا) اگر نماز مغرب کرده است باطل است این نماز و مراد صورتی است که نماز مغرب را نکرده است، پس نیّت مغرب کند و به نحوی که مذکور است عمل میکند و احتیاط به اعاده را ترک نمینماید.
صفحه : 116
ذکر سجده را بگوید و بعد دو سجده سهو احتیاطا به جا بیاورد و هم چنین است در رکوع ذکر سجده گفتن و اگر بی شعور بر زبانش جاری شد سجده سهو نمیخواهد. [1]
نمازش را شکسته کند و اما اگر یک فرسخ برود و هفت [2] فرسخ بر گردد تمام کند. [3]
در عقاب مثل تارک الصلاة است امّا در حکم تارک الصلاة نیست.
نمازش صحیح است و از برای نماز بعد ازاله کند و احوط و اولی آن است که آن نماز را هم اعاده کند.
مثلا بی قصد مسافت و تمام کرد نماز را در جایی که [4] قصدش مسافت است، تا آنجا است نماز را تمام کند، وقتی که روانه شد و مراجعت کرد شکسته کند، در مراجعت، گذشتن از حدّ ترخص هم شرط نیست.
اگر وقت نماز بعد تنگ باشد، اول نماز بعد را به جا آورد و احتیاطا [5] آن را قضاء کند و اگر به قدر پنج رکعت وقت باقی باشد هر دو را ادا کند، هم چنین است نماز احتیاط از برای شک.
هر گاه عمدا اعاده نکند با وسعت وقت و نماز بعد را به جا آورد، هر دو را اعاده کند،
-----------------------------------
[1] (شیرازی) بلکه بیاورد احتیاطا. [2] (یزدی) اقوی در این نیز قصر است و احوط جمع است.
[3] (صدر) احوط و اولی جمع است.
[4] (صدر) مراد این است که به هشت فرسخ رسید و میخواهد بر گردد. [5] (یزدی) یعنی اوّل را.
صفحه : 117
بنا بر احتیاط.
و رکوع رفت، مأموم قصد فرادی کند و خود [1] حمد و سوره بخواند و تمام کند. [2]
درک جماعت کرده و الّا فلا.
مگر بعد از رکوع پنجم که «سمع اللّه» با تکبیر مستحب است.
اما با اختیار در آن [4] محتاج به تأمل است.
به نجاست غیر [6] حرام گوشت، نماز به آن صحیح است.
که طمأنینه بعد از رکوع را به جا آوردهام یا نه، احتیاطا [7] بر گردد و به جا آورد.
و نمیداند از کدام نمازش هست، اگر بعد از نماز دویّم منافی به جا [8] نیاورده باشد،
-----------------------------------
[1] (یزدی) و جایز است همان بعض را بخواند و برود به رکوع، به قصد فرادا یا جماعت. [2] (میرزا) علی الاحوط. [3] (شیرازی) در فرق، تأمل است. [4] (یزدی) اقوی عدم جواز است. [5] (یزدی) بلکه نباشد هم، چنین است. (خراسانی) بلکه مطلقا علی الاقوی. [6] (خراسانی) بلکه حرام گوشت و لکن عین نجاست نباشد. [7] (یزدی) اقوی عدم رجوع است.
[8] (صدر) و اگر منافی که عمدا و سهوا منافی است و یا عمدا منافی است و عمدا به جا آورده باشد
صفحه : 118
احتیاطا یک رکعت دیگر را به قصد [1] ما فی الذّمه بیاورد و نماز اول را اعاده کند.
و مخالف هم اتفاق افتاده است، احتیاطا [2] آن نقص را به جا آورد و نمازش را اعاده کند.
و نافله کردن فاصله است و ساقط نیست. [3]
یک رکعت نماز درک میکند و اگر تیمم کند چهار رکعت، باید وضو یا غسل بکند و یک رکعت [4] را درک کند.
سر بر دارد و آن یک سجده را از سجده [رکعت- ک] پیش حساب کند و بعد از نماز، احتیاطا [6] نماز را هم اعاده کند و سجده سهو از برای هر زیادتی به جا آورد.
به شرط آن که اذان و اقامه بگوید از برای هر نمازی و بعضی را هم به جماعت مأذون باشد به جا
-----------------------------------
یک نماز چهار رکعتی به قصد ما فی الذمّه به جا آورد کافی است اگر در عدد موافق باشند و الّا هر دو را اعاده کند به قصد قربت. [1] (یزدی) بلکه به قصد نماز دویّم به جا آورد. [2] (یزدی) تبیّن بعد از نماز احتیاط موجب اعاده نیست و لو مخالف باشد.
[3] (صدر) اذان بگوید به قصد احتیاط.
[4] (صدر) عمل به آن چه مذکور در متن است و قضاء نماز، اولی است. (میرزا- یزدی) دور نیست که تیمم و درک نماز مقدّم باشد. (شیرازی) احوط اتیان به وضو و غسل است به قصد بودن بر طهارت.
[5] (صدر) باید سجده اوّل باشد. [6] (میرزا) این احتیاط را ترک نکند.
صفحه : 119
آورد، این شرط اعتبار ندارد. [1]
در بین حمد ملتفت شد، قطع کند حمد [2] را و تسبیح یا حمد دیگر بخواند و بعد دو سجده سهو از برای زیادتی حمد بیجا احتیاطا به جا آورد.
سهوا سوره دیگر شروع کرد در بین ملتفت شد، رجوع کند به همان سوره و اگر موالات بهم خورده «بسم اللّه» را دوباره [3] بگوید.
مثل تکبیر و حمد و سوره و تشهد و سلام و تسبیح، هر گاه نسیانا موالاتشان فوت شود، [4] ضرر ندارد، بشرط تدارک آن، به خلاف موالات اصل نماز که اگر بهر قسم فوت شود عمدا و سهوا نماز باطل میشود و اما اگر یک کلمه را، مثلا عمدا مقدم بدارد بر دیگری، نمازش باطل [5] میشود.
نه عینی و احوط جمع است.
-----------------------------------
[1] (خراسانی) یعنی در صورتی که نماز را به جماعت به جا آورد. (صدر) یعنی در آن بعضی که به جماعت میکند. (شیرازی) اگر اذن قرینه شود بر اسقاط شرط در جماعت. [2] (یزدی) وجوب قطع معلوم نیست، مگر آن که بدون قصد باشد از قبیل سبق لسان. [3] (تهرانی) احتیاطا. [4] (یزدی) اگر صورت نماز محو نشود، اقوی صحّت است در غیر صورت عمد. [5] (میرزا) علی الاحوط.
صفحه : 120
به قصد قربت کفایت میکند، و لازم نیست که به تفصیل اجزای نماز را بداند و تصور کند، بلکه کفایت میکند تصوّر اجمالی.
واجب است یا مستحب آن را به قصد قربت به جا آورد، ضرر ندارد.
و کسی او را تعلیم کند و او متابعت کند، صحیح است نمازش و نیت به لفظ آوردن جایز است [1] و احوط ترک است.
و چه در کل آن و چه در واجب آن و چه در اقوال مستحبّه آن باطل است [3] نماز، اگر چه تابع قربت هم باشد ریا و اگر چه در اوصاف صلاة هم باشد، مثل در مسجد
-----------------------------------
[1]- (میرزا) مگر در نماز احتیاط. [2] (میرزا- یزدی) یعنی چه از اوّل نماز. [3] (میرزا) احوط در اجزای مندوبه، اتمام و اعاده است در صورتی که آن اجزاء از جهت دیگر باعث فساد نماز نشوند.
صفحه : 121
یا به جماعت بودن.
به قصد تنبیه و اعلام غیر، به خصوص در چیزی که رجحان داشته باشد، ضرر ندارد.
و به قصد اجزای نماز، باطل است.
لکن حرام است.
و پیش از به جا آوردن فعلی از صلاة یا منافی از قصدش بر گشت یا مردّد شد یا معلق کرد خروج از نماز را به امری، مثل آن که اگر فلان آمد یا در زمان بعد منافی به جا میآورم و عود کرد پیش از فعل منافی و به جا آوردن فعلی از نماز، احتیاطا بعد از اتمام، آن نماز را اعاده [1] کند.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) واجب نیست.
صفحه : 122
یکی در حال تکبیرة الاحرام و دیگری متصل به رکوع و قیام واجب غیر رکن در سه جا میباشد: در حال قرائت و بعد از رکوع و در حال تسبیحات اربع.
و ما بین وقف کلمات و آیات زاید بر قدر واجب، قیامش مباح است.
بر روی دو [2] پا و قرار داشتن بدن در حال اختیار و اما در حال اضطرار تکیه کند به چوب و غیره به جوری که قیام صدق کند و الّا اقرب مقدم داشتن شبیه ترین حالتی است به قیام بر نشستن و اگر نمیتواند بنشیند، تکیه کند و اگر بتواند به دست راست بخوابد رو به قبله و اگر نتواند به دست چپ بخوابد رو به قبله و اگر نتواند به پشت بخوابد پا به قبله.
ایستادن را مقدم بدارد.
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) به این معنی که ترک آن قیام و آن اقوال جایز است. [2] (یزدی) اقوی جواز ایستادن بر یک پا است.
صفحه : 123
نشستن را اختیار کند. [1]
ایستاده را مقدم [2] بدارد هر جا که عاجز شد بنشیند و اگر در بین قرائت باشد ساکت شود وقتی که نشست و قرار گرفت از همان جا شروع کند به خواندن و هم چنین اگر نشسته باشد و بتواند بر خیزد، بر خیزد و اگر قرائت را هم تمام کرده باشد قیام را به جا آورد و به رکوع رود.
تنزل کند به مرتبه ادنی بالنسبه به خودش تا به پشت خوابید و از آخر مرتبه عرفی که به پشت خوابیدن است هر گاه قدرت به هم رساند به اعلی بیاید تا به ایستادن و اگر در هر مقام به تکلیف خود عمل نکند نمازش باطل است.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) و احوط جمع است.
[2] (صدر) مطلقا معلوم نیست.
صفحه : 124
و اگر به قصد نماز دیگر گفته شود سهوا، احتیاطا اعاده نماز است بعد از اتمام.
و با ترتیب و موالات باشد و همزه اکبر را ثابت و اللّه را مشدّد کند و احوط تفهیم کردن لام و را و مد ندادن لام است، اگر چه جایز است به قانون معتبر نزد عرب باشد و واجب است قیام تام در او، بلکه پیش از او هم از باب مقدمه و کسی که درست نمیداند واجب است، یاد گیرد و جایز نیست نماز کند پیش از ضیق وقت به امید یاد گرفتن اللّه اکبر را.
صفحه : 125
غیر از چهار سوره سجده و سوره طولانی که نماز به آن از وقت خارج شود.
مثل تنگی وقت و خوف.
و بعد از آیه سجده سجده، سجده کند و نماز را تمام کند، امّا در نماز فریضه، اگر گوش کند آیه سجده واجب را، بعد از نماز سجده کند، اما احوط [1] آن است که در نماز ایما کند و بعد نماز را اعاده [2] کند بعد از سجده کردن.
مگر سوره «براءة» و باید در حال «بسم اللّه» متعین [3] باشد سوره و اگر سوره متعدد منظورش باشد یا غیر سوره متعیّنه بخواند، نمازش باطل است مگر آن که سهوا سوره دیگر شروع کند چون متذکر شد بر گردد و اگر موالات باقی است همان سوره را بخواند و الّا «بسم اللّه» را دوباره بگوید به
-----------------------------------
[1]- (یزدی) این احتیاط ترک نشود.
[2] (صدر) لازم نیست. [3] (یزدی) تعیین سوره لازم نیست، بلی قصد غیر مضرّ است.
صفحه : 126
قصد هر سورهای که میخواهد، بلی اگر در بین سوره ملتفت شود تعیین نکردن سوره را، در حال «بسم اللّه» به جهت غفلت ضرر [1] ندارد و همان را تمام کند.
مگر سوره جحد و توحید، بلی در حال اضطرار، مثل آن که کلمه یا آیه فراموش کند، میتواند عدول کند مطلقا و عدول به سوره جمعه و منافقین هم میتواند کرد بنا بر تفصیلی که دارد در محل خود.
در نماز صبح و در دو رکعت نماز مغرب و عشا. و در غیر از آنها [2] باید آهسته بخواند. چه مرد و چه زن بلکه زنها را هم در نماز جهریّه احوط اخفات خواندن است اگر چه نامحرم هم صوتشان را نشنود و تسبیحات اربع را باید آهسته خواند.
واجب است اخفات بخواند اگر چه نماز جهریّه باشد.
ظاهر نشدن صوت است، اگر چه دیگران بشنوند [3] پستی صوت را و اگر شخص نسیانا جهر یا اخفات را خلاف خواند هر جا که به خاطرش آمد به حال خود بخواند، گذاشتهاش ضرر ندارد و اگر عمدا جهر یا اخفات بخواند یا عکس، نماز را اعاده کند، مگر کسی که جاهل به حکم باشد نه موضوع [4] و متنبّه به سؤال هم نباشد، عفو است از برای او.
و «بسم اللّه» حمد و سوره در دو رکعت اول ظهر و عصر را.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) اگر به قصد داعی شروع نموده باشد اگر چه غفلت داشت از این که داعی را دارد.
(شیرازی) با اعتیاد به آن سوره، و الّا احوط اعاده است به قصد قربت مطلقه. [2] (شیرازی) علی الاحوط در نماز جمعه و اولین از ظهر روز جمعه.
[3] (صدر) احوط نشنیدن کسی است که دور از او است عرفا. [4] (یزدی) بلکه جاهل به موضوع هم. [5] (یزدی) بلکه نماز ظهر در روز جمعه.
صفحه : 127
شخص اختیار دارد در میان خواندن تسبیحات اربع و حمد تنها، اما تسبیحات [1] افضل است و سه مرتبه باید خواند بنا بر احتیاط [2] و عدول نکردن از هر یک به دیگری خالی از قوت نیست، [3] مگر آن که به خیال رکعت اول، مثلا شروع به حمد کرده باشی، یا به خیال تسبیح بودی و حمد بر زبانت جاری شد، عدول کن به تسبیح یا به حمد دیگر و احتیاطا بعد از نماز دو سجده سهو به جا بیاور.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) در اطلاق افضلیت تأمل است. [2] (خراسانی) اگر چه اقوی اکتفا نمودن به یک دفعه است. (یزدی) و اقوی کفایت یک دفعه است. [3] (یزدی) اقوی جواز عدول است.
صفحه : 128
یا اعرابی یا تشدیدی، یا بدل کند حرفی را، مثل آن که «ذال» را «زا» بگوید یا این که «صاد» را «سین» بگوید یا حرفی را از غیر مخرجش بگوید یا همزه وصل را ثابت بگذارد و همزه قطع را ساقط کند یا اخلال به موالات و ترتیب کند میان آیات و کلمات و حروف، باطل میشود نماز، بلکه اقوی [1] و احوط اجتناب از وقف به حرکت و وصل به سکون است و واجب نیست مراعات چیزهایی که از محسّنات قرائت است، مثل تفخیم و ترقیق و مدّ سنت و غیر اینها.
احوط [2] است، خصوص با غنّهاش در واو و یا ، و کسی که قرائت را درست نداند واجب است یاد گیرد نزد اهلش، اگر چه به جماعت ممکن شود نمازش، مگر کسی که ممکن نشود او را درست کردن، مثل لال، امّا اگر میتواند درست کند و وقت تنگ شده باشد و درست نشده احوط اقتدا کردن است و اگر ممکن نشود بدل بیاورد از هر آیه دیگر که بداند یا ذکری بخواند به تفصیلی که در مقام خودش ثابت است.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بلکه احوط. (خراسانی) اقوائیت معلوم نیست. [2] (یزدی) لکن واجب نیست.
صفحه : 129
به قسمی که چیزی از کف دست بر سر زانو برسد با قدرت و هر گاه شخص نتواند خم شود به قدری که کف دست اگر چه بعض آن هم باشد به زانو برسد، تکیه به چیزی کند و اگر آن هم نتواند [1] به سر اشاره کند و اگر آن هم نتواند [2] به چشم اشاره کند.
با طمأنینه کفایت میکند مگر در ضرورت و تنگی وقت که یک «سبحان اللّه» کفایت میکند.
و افضل تا برابر شدن موضع سجده است و اگر شخص از برای امری دیگر خم شد به حد رکوع، خواسته باشد رکوع حساب کند [3] نمیشود و اگر شخص منحنی باشد تا به حد رکوع باید انحنا را زیاد کند تا معلوم شود رکوع.
-----------------------------------
[1]- (شیرازی) و نتواند به کمتر از حدّ راکع خم شود، حتی با تکیه. [2] (یزدی) هر قدر بتواند، خم شود. [3] (یزدی) علی الاحوط.
صفحه : 130
باید بعد از قرار گرفتن دوباره بخواند و اگر با قدرت خوب راست نشود یا صبر نکند بعد از راست شدن از رکوع که طمأنینه بعد از رکوع به جا بیاید، نمازش باطل است.
صفحه : 131
در حال اختیار بر زمین، غیر از معدنیها و روییدنی از زمین، غیر از خوردنی آدمی، اگر چه در حال مرض بخورند اگر چه پوست [1] یا مغز میوه یا میوه نارس هم باشد و غیر از پوشیدنی، حتی پنبه و کتان، لکن بر قنّب که گیاهی است که لباس میکنند، احتیاط دارد، اما کاغذ که اصلش از حریر [2] نباشد و جرمی در آن نباشد که سجده بر آن صحیح نباشد، اگر چه رنگین هم باشد میتوان سجده کرد بر او و اگر آنها میسّر نشود بر گل، وضع جبهه میتوان کرد و اگر گل بر جبهه بچسبد هر دفعه پاک باید کرد و اگر آن هم ممکن نشود بر لباس معمول از پنبه یا کتان و اگر این هم ممکن نشود بر معادن، [3] مثل فیروزج و غیره و اگر این هم ممکن نشود بر پشت دست سجده کند.
و
-----------------------------------
[1] (یزدی) اقوی جواز سجده بر پوست جوز و لوز و امثال آن است با انفصال. [2] (یزدی) بلکه باشد هم علی الاقوی، اگر چه احوط خلاف آن است. [3] (یزدی) در تقدیم کذا ألذی یجب أن «1» معادن بر پشت دست محل تأمل است، چنانچه گذشت [حاشیه مسأله 378].
صفحه : 132
نتوانست بکشد بر «ما یصحّ السجود علیه» قرار دهد، احتیاطا همان نماز [1] را تمام کند و اعاده کند.
بلکه مشتبه به نجس نیز نباشد با انحصار و شش موضع دیگر بر زمین قرار داشته باشد با جبهه، از اول ذکر واجب تا ذکر تمام شود.
احتیاطا [2] و پست تر از موضع ایستادن نباشد، اما مواضع [3] دیگر که دو سر زانو و دو کف دست باشد، پست و بلندیش ضرر ندارد.
مگر ذکر کبرایش که «سبحان ربی الاعلی و بحمده» است.
گودی بکند که اطراف پیشانی بر زمین رسد و اگر آن هم ممکن نشود جبین را بگذارد و احوط [4] مقدم داشتن جبین راست است و اگر این هم ممکن نشود، زنخ را بگذارد و اگر این هم ممکن نشود، خم شود به قدر امکان و اگر آن هم ممکن نشود، جای سجده را بلند کند و اگر ممکن نشود، ایماء کند به سر و اگر ممکن نشود، ایماء کند به دو چشم و احوط آن است که مهر را، مثلا بر پیشانی برساند با امکان، بلکه شش موضع دیگر را هم هر یک که بتواند بر زمین برساند احوط است و درست نشستن بعد از سجده اول و قرار گرفتن واجب است.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) اتمام نماز لازم نیست. [2] (میرزا- یزدی) بلکه فتوی بر آن است. [3] (میرزا) احوط در آنها نیز مراعات است. [4] (یزدی) لکن واجب نیست.
صفحه : 133
و شرایطش در قرائت گذشت، بلی باید با طمأنینه باشد از اول تا آخرش و ترک اقعاء نشستن کند بنا بر احتیاط. [1]
-----------------------------------
[1] (یزدی) لکن واجب نیست.
صفحه : 134
تمام بگو که واجب حساب میشود و بعد گفتن «السلام علیکم» مستحب است و اگر «السلام علیکم» را میگویی تمام بگو احتیاطا که واجب حساب میشود، دیگر بعد از آن «السلام علینا» مستحب نیست.
و هم چنین مرد در لباسی که ذیّ زنان است اگر چه پوشیدنش معصیت است و احوط اجتناب است در نماز.
[2] و پوست سگ آبی و قندس اگر در عرف خز نامیده نشود اشکال است. کلاه و عرقچین حریر و مثل آنها که ملبوس باشد نماز در آنها محل اشکال است.
و سجاف جامه از چهار انگشت [3] پهنتر، اشکال است و وصله حریر در جامه اشکال است، اینها همه
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن اقوی جواز اقتصار بر همین است. [2] (خراسانی) گذشت حکم این مسأله [مسأله 331]. [3] (میرزا) در تحدید مقدار سجاف رجوع به غیر نماید. (یزدی) با صدق سجاف عرفا اقوی جواز است و لو ازید از چهار انگشت باشد.
صفحه : 135
اشکالش از برای مردان است.
مثل کلافه حریر که به رخت چسبیده باشد.
مثلا بیابد، عورت را به پوشاند و نماز کند و اگر نیابد چیزی را مگر گل، گل را بر عورت بمالد و نماز کند با رکوع و سجود با امن از ناظر [1] محترم و اگر نیابد گل، دست بر عورت گذارد و به ایماء نماز کند، اگر نگاه کننده نامحرم نباشد، اما اگر باشد، نشسته نماز کند و از برای رکوع و سجود ایماء کند و از برای سجود زیادتر ایماء کند، به قسمی که عورتش ظاهر نشود و شش موضع را با قدرت بر زمین رساند و جای سجده را بلند کند با قدرت که پیشانی را بر «ما یصح السجود علیه» گذارد.
پنهان شود در آن و مثل [2] امن از ناظر نماز کند، بلکه اگر بیابد آب [گل آلود] یا کدری با قدرت عورت خود را در آن پنهان کند و با رکوع و سجود اگر بتواند نماز کند و اگر نتواند با ایماء برای رکوع و سجود نماز کند.
-----------------------------------
[1] (شیرازی) بلکه مطلقا. [2] (شیرازی) احوط جمع است بین ایماء و صلاة مختار.
صفحه : 136
و زوال شناخته میشود به نصب کردن سیخی در زمین، مثلا اگر سایه آن کم میشود ظهر نشده و اگر زیاد میشود ظهر شده آن وقت به قدری که نماز ظهر بشود مختص ظهر است و به قدری که نماز عصر بشود تا مغرب مانده آن وقت مختص نماز عصر است و در ما بین مشترکند ظهر و عصر.
و آخر آن سایه که زیاد میشود از شاخص به قدر شاخص شود و از افضل است به جای آوردن نماز ظهر در وقتی که سایه شاخص که مقدار قامت آدمی است زیاد شود مقدار دو قدم که دو سبع شاخص است که یک ذراع میشود.
بنا بر احوط و آخرش این که سایه زاید دو مثل شاخص شود اگر چه قوی است قول به فضل نماز عصر در وقتی که سایه شاخص از چهار قدم زیاد شود.
یکی پیش از فضیلتش [1] و یکی
-----------------------------------
[1]- (یزدی- میرزا) محل تأمل است: وجه تأمل آن که احتمال قوی است که فضیلتش از فراغ از ظهر است تا وقتی که او را وقت دویّم اجزاء قرار دادند.
صفحه : 137
بعد از فضیلتش تا آخر وقت و وقت اجزایی ظهر یک وقت است بعد از فضیلتش تا آخر وقتش.
تا به قدری که نماز مغرب بشود و بعد مشترک میشوند با عشاء تا به قدر نماز عشا مانده نصف شب شود آن وقت مختص نماز عشا است بلی این وقت اختیاری است.
تا طلوع صبح صادق و آن وقت مختص نماز عشا میشود.
و آن وقت، اوّل فضیلت عشا است تا ثلث شب.
یکی پیش از فضیلتش و یکی بعد از فضیلتش تا آخر وقتش و وقت اجزایی مغرب یک وقت است بعد از فضیلتش تا آخر وقتش.
تا سرخی مشرقیّه ظاهر شود و بعد وقت اجزایش است تا طلوع آفتاب.
باید مشغول شوند، به قصد ادا یا قربت مطلقه.
و مشغول نماز شوند و اقوی آن است که به شهادت عدلین اکتفا [1] میتوان کرد و به اذان مؤذن اکتفا نمیتوان کرد، اگر چه عادل [2] و عارف به وقت هم باشد.
مثل ابر، به مظنّه اکتفا میتوان کرد، اگر چه احوط [3] و افضل تأخیر است تا علم حاصل
-----------------------------------
[1]- (صدر) احوط اکتفا نکردن است. [2] (یزدی) جواز اکتفا به اذان عادل عارف، خالی از قوّت نیست. [3] (یزدی- خراسانی) این احتیاط ترک نشود.
صفحه : 138
شود و اگر ظاهر شود خطای شخص و تمام نمازش در غیر وقت شده اعاده کند و اگر چیزی از نمازش در وقت شده اگر چه همین سلام واجب باشد، صحیح است.
نماز باطل است اگر چه بعضی هم در وقت شده باشد و غافل به مراعات وقت که بعد از نماز ملتفت شود، پس اگر تمام نمازش در وقت واقع شده صحیح است و هم چنین جاهل به حکم، اگر به قصد قربت نماز را به جا آورده باشد.
اعاده کند.
مگر نماز عصر روز جمعه و روز عرفه که مستحب است زود بعد از نماز ظهر به جا بیاورند و مستحب است تأخیر نماز مغرب و عشا تا حاج به مشعر رسند و یا به جهت گرما یا عذری دیگر تا حضور قلب حاصل شود و یا کسی که منتظر جماعت باشد یا صائمی که نفسش با او در منازعه باشد یا کسی که دیگران منتظر آن باشند یا مستحاضه کثیره که به یک غسل دو نماز کند در وقت فضیلت، یا مربّیه طفل به جهت شستن یک مرتبه جامهاش را در شبانه روزی، یا کسی که دفع بول و غایط کند به خود یا کسی که نماز قضاء دارد [1] تا آخر وقت یا کسی که نافله گزار است، پس تأخیر اینها مستحب [2] است.
واجب است بر او تأخیر نماز [3] از اول وقت آن.
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) و مشغول هم باشد.
[2] (صدر) استحباب در بعض آن چه ذکر شده است معلوم نیست. [3] (میرزا- یزدی) در تیمم، واجب نیست تأخیر.
صفحه : 139
پس ضرر ندارد بعضی از اجزای بدن بیرون باشد از قبله، که منافی با صدق استقبال نباشد از برای بعید و از برای بعید آن چه افاده علم کند به استقبال کفایت میکند، مثل محرابی که معصومی در آن نماز کرده باشد و علامتی که در شرع قرار داده شده است، مثل جدی که آن را اهل اواسط عراق مثل کوفه و بغداد و نحو آنها در پشت منکب که میان کتف و گردن است بر پشت گوش راست قرار دهند و شرقی عراق، [1] مثل بصره در گوش راست و غربی عراق، مثل موصل در میان دو کتف و اهل شام پشت کتف چپ،- نه منکب و اهل عدن میان دو چشم و اهل صنعا بر گوش راست و اهل حبشه که نوبی باشند بخدّ چپ و بلاد مغرب بر گوش چپ قرار میدهند و سهیل بر عکس جدی میباشد و دیگر شمس است برای اهل عراق که میل [2] میکند در وقت زوال به طرف دماغ از برای کسانی که جدی میان کتفین ایشان باشد.
و اعتماد بر امارات نکنند.
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) اینها محتاج به تأمل است. [2] (شیرازی) بالنسبه به مواجهه قطب جنوب.
صفحه : 140
عمل به مظنّه میکنند، اگر چه به قول کافری هم حاصل شود و اگر عدلین خبر بدهند و اجتهاد خودش خلاف باشد، وجوب دو نماز کردن خالی از قوّت نیست و اعتماد کرده میشود بر قبله بلد مسلمین در صلاة ایشان و قبور و محرابهای ایشان مادامی که ندانی بنای قبله ایشان را بر غلط.
پس ظاهر شد خطای او بعد از نماز، اگر نمازش ما بین یمین و یسار واقع شده، صحیح است و اگر در بین نماز بفهمد میگردد به سمت قبله در حال سکوت و نماز را تمام میکند و هم چنین است حکم ناسی و جاهل به حکم که قاصر باشد و امّا اگر مقصّر باشد، احوط [1] بلکه اقوی لزوم اعاده است.
اعاده یا قضاء [2] کند و اگر تجاوز از مشرق یا مغرب بوده احتیاطا قضاء کند، یا اعاده کند و هم چنین است حکم، هر گاه ظاهر شود خطای مذکور در اثنای نماز.
واجب است از سر گرفتن صلاة را در وقت و در خارج وقت، چه فاحش باشد انحرافش یا نه و لکن اگر صدق کند بر آن خروج از اسم استقبال.
شخص در حال بیرون رفتن از اقرب طرق نماز کند و اگر به اذنش مشغول نماز شدی و بعد گفت برو و ضرر [3] عظیم به او میرسد به نرفتن تو، واجب است بر وی و در حال خروج نماز را تمام کنی و اگر در وسعت وقت باشد استیناف نماز کن و اگر هم چون میدانستی که راضی است و مشغول نماز شدی بعد نهی کرد تو را، اگر وقت
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اقوی عدم وجوب اعاده است با فرض قصد قربت. [2] (یزدی) اقوی عدم وجوب قضا است. [3] (یزدی) بلکه مطلقا.
صفحه : 141
وسعت دارد نماز را قطع کن و برو و اگر در حال رفتن تمام کنی و بعد استیناف کنی، احوط است و اگر وقت مضیق است، در حال بیرون رفتن تمام کن نماز را.
صفحه : 142
و آن دوازده چیز است: حدث و تکفیر و استدبار و کلام و قهقهه و بکاء و ماحی الصّلاة و اکل و شرب و آمین و شک در رکعات و زیاده و نقصان رکن، مطلقا و غیر رکن عمدا.
هر چه ناقض طهارت است.
دست بر روی هم انداختن در حال عمد و اختیار است.
اگر چه ما بین یمین و یسار باشد و وجه تنها هم چنین است بالنسبة به استدبار، امّا اگر بدن جبرا یا سهوا ما بین مشرق و مغرب منحرف شود، باطل نیست نماز.
حرف متعارفی است که آدمی زند.
خنده با صدا است و بی صدا هم اگر حبس کند در دل که تغییر بیابد احوالش عمدا.
گریه است غیر از گریه که از خوف نار و شئون جنّت باشد عمدا و گریه بر سیّد الشهدا بی اختیار ضرر ندارد [1] و با اختیار در آن تأمل [2] است.
-----------------------------------
[1]- (شیرازی) گذشت که در فرق تأمل است [حاشیه مسأله 442]. [2] (یزدی) گذشت که اقوی عدم جواز است [حاشیه مسأله 442].
صفحه : 143
عملی است که از صورت نماز گزار بیرون برود شخص.
خوردن و آشامیدن است، عمدا.
بعد از و لا الضالّین گفتن امام است، [1] عمدا، بلکه مطلقا [2] در نماز ترک کند علی الاحوط.
که ذکر خواهد شد و زاید و نقصان چیزی از نماز، کم کردن و زیاد کردن است، امّا زیادتی رکن عمدا و سهوا و واجب غیر رکن عمدا نه سهوا.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) آمین را امام بگوید یا مأموم و هم چنین است منفرد. [2] (یزدی) اقوی جواز آن است به قصد دعا در سایر احوال نماز.
صفحه : 144
و تکبیر بگوید و حمد و سوره بخواند و رکوع رود و بعد از ذکر رکوع، راست شود باز حمد و سوره بخواند و مستحب است قنوت بخواند و رکوع رود و چون راست شود، باز حمد و سوره بخواند و رکوع رود و چون راست شود، باز حمد و سوره بخواند با قنوت و رکوع رود و بعد از راست شدن، رکوع پنجم «سمع اللّه لمن حمده» مستحب است، پس برود به سجده و بعد از دو سجده راست شود به قیام و رکعت دویّم، مثل رکعت اوّل است، مگر قنوتش که پیش از رکوع اوّل و سیّم و پنجم مستحب است و هم چنین «سمع اللّه» بعد از رکوع پنجم، و جهر خواندن قرائت و به جماعت مستحب است.
صفحه : 145
به جماعت، مأموما میتواند، امّا ترک امامت [1] احوط است.
و امام یک مرتبه بخواند، اقتدا به او نکند [2] و اگر امام سه مرتبه بخواند «قربة إلی اللّه»، اگر چه یک مرتبه را واجب میداند، اگر اقتدا به او کند ضرر ندارد.
نمازش صحیح [3] است، احوط و اولی اعاده است.
به قصد آن که در دو رکعت آخر فرادی شود و نماز عصر هم به امام اقتدا کند، [4] ضرر ندارد.
اگر ظاهر
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) یعنی ترک اقتدا در آن نماز احوط است، لکن اقوی جواز است. [2] (خراسانی) بنا بر احوط و اولی. [3] (یزدی) مگر آن که رکنی برای متابعت زیاد کرده باشد. [4] (میرزا- صدر) در قصد انفراد در اثنای نماز خود یا تمام نشدن نماز امام، از اوّل نماز یا در اثناء که در ثانی حال منفرد شود رجوع به غیر نمایند.
صفحه : 146
است بر او حال اقتدا، مثل سکوت و غیره، احتیاط این است که یا قصد فرادی کند و یا عدول به مستحبّی کند، اگر قضاء یقینی [1] ندارد تمام کند یا قطع کند مستحبی را پس از آن اقتدا کند.
و باز بر گردد عمدا به جهت متابعت، نمازش باطل است، بلکه دور نیست بطلان اگر بر گردد سهوا و زیادتی رکن شود.
در حالتی که امام مشغول قرائت باشد و هم چنین اگر مأموم پیش از خواندن [2] ذکر رکوع عمدا سر از رکوع بر دارد، استیناف کند نماز [3] را.
سکوت در قرائت کند، بلکه احوط [4] از برای او این است که با طمأنینه باشد در حال قرائت امام.
احوط این است که صبر کند [5] تا امام به رکوع برود، اواخر رکوع امام تکبیر بگوید و به رکوع رود.
و بترسد از فوت یک رکعت اول جماعت، مستحب است از برای او قطع نافله، هر چند پیش از تکبیر گفتن امام باشد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بلکه مطلقا. [2] (یزدی) یعنی خواندن خودش.
[3] (صدر) در هر دو صورت نماز را تمام کند و بعد از آن اعاده نماید. [4] (یزدی) این وجوب احتیاط معلوم نیست.
[5] (صدر) لازم نیست صبر کند تا اواخر رکوع.
صفحه : 147
زیاده از یک ذرع [1] شاه تقریبا نباشد.
اما حمد را از سر بگیرد به قصد قربت بنا بر احوط، [2] اگر چه امام در سوره باشد.
اما مأموم نمیتواند سه مرتبه بخواند اقتدا کند ضرر ندارد و زیادتر از یک مرتبه تسبیح هر چه میرسد بخواند بنا بر احوط. [3]
از برای نماز شروع کنند ضرر ندارد.
و رکعت ثانی هم چنین نفهمید و حمد و سوره را بخواند ضرر ندارد و اگر حمد تمام نشده به رکوع رفت، بعد معلوم شد که رکعت چهارم بود، احتیاطا [4] نماز را اعاده کند بعد از اتمام.
و به خبر عدلین یا اقتدا کردن جمعی از مسلمین که از احوال ایشان با خبر باشی و مطمئن باشی به ایشان که ظن به عدالت [5] امام حاصل شود نیز خوب است.
از برای مأمومین باکی نیست و اعلام کردن امام ایشان را هم لازم نیست.
زیاده از یک
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اگر خوف فوت رکعت داشته باشد دور بودن ازید هم ضرر ندارد. [2] (یزدی) لکن واجب نیست هر قدر با امام بوده از او مجزی است. [3] (یزدی) گذشت که اقوی کفایت یک دفعه است [مسأله 481].
[4] (صدر) رکعت سیّم نیز چنین است. [5] (یزدی) کفایت مطلق ظنّ بدون اطمینان و وثوق مشکل است. (میرزا) احوط در این صورت اعتبار اطمینان است و وثوق و احتمال دارد که مراد از عبارت نیز همین باشد.
صفحه : 148
مرتبه [1] آن قدر بخواند که تا امام به رکوع است برسد بنا بر احتیاط.
امام که رکوع رفت ملتفت شد، متابعت کند [2] و احتیاطا نمازش را [3] اعاده کند، اما سجده سهو نمیخواهد.
و در بین رکعت یا بعد به خاطرش آمد، تسبیح بخواند و بعد از نماز، دو سجده سهو احتیاطا به جا بیاورد.
وقتی به خاطرش آمد که امام به رکوع رفت، اگر میتواند یک مرتبه بخواند و به رکوع امام برسد و اگر نمیرسد یا قصد فرادی کند یا یک مرتبه بخواند و به رکوع رود و در سجده به امام برسد و احتیاطا [4] نمازش را اعاده کند.
و هر گاه مأموم باید حمد و سوره بخواند، اخفات بخواند، اگر چه جهریّه باشد.
خواه صف اول خواه غیر آن، به قسمی که دور از مأموم پیش یا امام زیاده از یک ذرع شاه نباشد احتیاطا و اگر سابق [5] مشغول تکبیرات مستحبه یا مشغول نیت کردن باشد چنانکه در آن وقت دست بالا میبرند نیّت کردن لاحق ضرر ندارد.
در قرائت خود بخواند به قصد قربت [6] مطلقه نه به قصد جزئیّت و اگر تمام نکرده که امام به
-----------------------------------
[1]- (یزدی) گذشت این مسأله. [2] (یزدی) و جایز است حمد تنها بخواند و در سجده ملحق شود و اعاده هم نمیخواهد. [3] (میرزا) و احوط آن است که قصد انفراد کند و حمد و سوره بخواند. [4] (یزدی) این احتیاط واجب نیست. [5] (یزدی) مهیّا بودن از برای جماعت کفایت میکند. [6] (یزدی) به قصد جزئیّت هم جایز است لکن خواندن واجب نیست.
صفحه : 149
رکوع رود، او هم برود و اگر فراموش کرد، هر جا که به خاطرش آید بخواند هر چه میرسد و اگر در بین خواندن، یک جایی صوت امام را بشنود بخواند ضرر [1] ندارد و اگر عمدا هم نخواند ضرر ندارد و اگر بشنود صوت امام را گوش کند و اگر اخفاتی باشد ذکری بگوید و اولی سبحان اللّه گفتن است و قرائت خواندن مکروه است.
و فریضه را به جماعت اقتدا کرد و هر گاه شخص فریضه را فرادی کرد میتواند باز مستحبا به جماعت اقتدا کند، بشرط [2] آن که قضاء یقینی بر ذمّه نداشته باشد.
خود رکوع رود و در سجده به امام برسد، اگر چه در سجده دویّم هم باشد و هم چنین است در رکعت اول اگر در حال قیام امام تکبیر بگوید و احوط [3] در این صورت قصد فرادی یا بعد از اتمام اعاده است.
احوط [4] این است که بعد از امام باز بگوید و دو سجده سهو قربة إلی اللّه به جا بیاورد و اگر عمدا گفت بی قصد انفراد احتیاطا [5] نماز را اعاده کند.
و در نماز باشند یا فارغ شده باشند و در تعقیب باشند و تو خواهی فرادی نماز کنی و
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) احوط آن است که همین که صوت امام را شنید فی الجمله، ترک کند قرائت را بالمرّة.
[2] (صدر) رعایت این شرط لازم نیست. [3] (یزدی) این احتیاط ترک نشود. (شیرازی) این احتیاط در هر دو صورت ترک نشود. [4] (یزدی) لکن واجب نیست. [5] (یزدی) لکن واجب نیست. [6] (یزدی) بلکه مطلقا.
صفحه : 150
نماز تو مطابق باشد با نماز ایشان و لو به قضاء بلکه مخالف [1] هم باشد، چه دور باشی و چه نزدیک که، یک مجلس باشد عرفا، چه پیش باشی از ایشان چه عقب و چه احد جانبین ایشان، اذان و اقامه مگو که [2] جایز نیست [3] اگر چه امام جماعت را هم نشناسی.
بنا بر احوط [4] و اگر در نماز واجبی باشد، خواسته باشد عدول به مستحبی کند که درک جماعت کند، نمیتواند، بنا بر احتیاط، [5] بلی عدول به قضاء [6] میتواند کرد که زود درک جماعت کند.
مگر آن که مأموم شک به خودی خود کند، مثل آن که شک کند که من یک سجده کردهام یا دو سجده، اعتبار دارد، یک سجده [7] دیگر به جا آورد و هم چنین در هر موضعی از نماز، حتی رکعات [8].
باید او هم حمد و سوره بخواند با قدرت و اگر درست نتواند بخواند، بدل بیاورد یا تکرار کند یا ذکر بخواند به قاعدهای که هست در محل خود.
متابعت کرد
-----------------------------------
[1]- (یزدی) با مخالفت در قضاء مشکل است، بلکه در ادائین هم شرط است اتحاد درون. [2] (میرزا) بنا بر احوط. [3] (یزدی) اقوی جواز است چون سقوط بر وجه رخصت است. [4] (خراسانی) اگر چه رجاءً به جا آورد عیب ندارد. [5] (خراسانی) لکن واجب نیست. [6] (خراسانی- میرزا) در عدول به قضاء در غیر صورت نسیان اشکال است.
[7] (صدر) احوط آن است که اگر امام حافظ دو سجده باشد و مأموم بتواند رجوع به امام نماید، سجده دیگر به جا نیاورد و بعد از نماز اعاده نماید.
[8] (صدر) در رکعات اگر ممکن باشد رجوع به امام کند.
صفحه : 151
بعد معلوم شد که سجده دویّم امام بوده، سجده دیگر [1] به جا آورد و بعد از اتمام احتیاطا نماز را اعاده کند.
پیش از تکبیر امام میتواند گفت.
قضاء است یا ادا، جهریّه است یا اخفاتیّه، اقتدا کند ضرر ندارد.
و در قیام شک کرد که این رکعت سیّم است یا چهارم، صبر کند تا امام به رکوع رود و دو سجدتین را به جا بیاورد تا معلومش شود، ضرر ندارد.
و لازم نیست که امام اعلام کند مأمومین را که چه نماز است، اما اگر به رکوع اول نرسید، درک رکعت نکرده صبر کند تا رکعت دیگر هر گاه امام بعض سوره را که بنا داشت فراموش کرده بخواند به رکوع رفت، مأموم قصد فرادی کند و حمد و سوره بخواند و اما بعد از رکوع پنجم «سمع اللّه» و تکبیر مستحب است و هر نمازی که فوری است، مثل زلزله ما دام العمر فوریتش باقی است و لهذا اداست و از برای میت اگر به جا بیاورند این نماز را به نیت قربت کفایت میکند.
شک میکند که امام در رکوع بود، رسیدم یا نه، اعتبار ندارد شکّش و با جماعت است.
ضرر ندارد.
فاسق [2] میشود و اما اگر توبه کند باز عادل است.
یا عدول به فرادی یا
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اکتفا به همان سجده کند و اعاده نماز واجب نیست. (صدر) بلکه البته سجده دیگر بیاورد.
[2] (صدر) یعنی به غیر غرض صحیح.
صفحه : 152
عدول به مستحبی کند اگر قضاء بر ذمّه خود نمیداند [1] قطع کند و تکبیرة الاحرام را بعد از امام بگوید و الّا نمازش باطل است. [2]
خصوص نماز یومیه و جماعت در هیچ نمازی واجب نیست مگر در نماز جمعه و عیدین با شرایط و کسی که قرائتش صحیح نیست با قدرت بر یاد گرفتن آن.
و بعد مستحب شده مثل نماز عیدین در آن زمان و نماز واجبی که قضاء کرده شود از غیر بر وجه شرع، یا نماز واجبی که فرادی کرده باشد و شخص مستحبا خواهد به جماعت اعاده کند.
قضاء را به ادایی و عکس آن، قصر را [3] به اتمام و عکس آن، بلکه نماز طواف [4] به یومیّه [5] و عکس آن به جماعت میتوان کرد اما نماز مستحبی به جماعت نمیتوان کرد، مگر نماز طلب باران.
و نماز احتیاط در شک را نمیتوان به جماعت کرد، بنا بر احتیاط [6] و اگر امام و مأموم شریک باشند در شک در عدد رکعات، نماز احتیاط آن شک را به جماعت [7] میتوان کرد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) گذشت که و لو بداند [مسأله 564] (صدر) گذشت [مسأله 564] که اگر قضائی بر ذمّه خود میداند نیز عدول به مستحبی میتواند نمود اگر اشتغال به نماز قضاء دارد. [2] (شیرازی) بطلان در صورت عدم اخلال به وظائف منفرد مبنی بر احتیاط است. [3] (میرزا- یزدی) صلاة جهریّه را به اخفاتیّه و عکس آن جایز است.
[4] (صدر) احوط ترک جماعت است در نماز طواف و اگر جماعت کرد ثانیا فرادی نماید. [5] (شیرازی) احوط ترک جماعت است در نماز طواف مطلقا. [6] (یزدی) بلکه بنا بر اقوی در اوّل. [7] (میرزا- یزدی) اگر چه در آن نیز ترک است.
صفحه : 153
و مرد به زن نمیتواند اقتدا کند.
و اگر در رکوع به امام برسد یا شک و یا مظنّه [2] دارد که رسیده، نمازش باطل است، بلی در شک احتیاطا [3] متابعت [4] کند و در رکعت دیگر مبطلی به عمل آورد و تکبیر بگوید و مظنّه هم چنین است مگر این که مطمئن شود که در حال رکوع امام رسیده است [5] به رکوع.
به این قصد [6] تکبیر بگوید که اگر نرسیدم یا قصد فرادی میکنم یا در قیام صبر [7] میکنم تا امام از سجده فارغ شده بر خیزد رکعت اول خود قرار میدهم، خوب است.
[8] اگر مأمومین حایل باشند ضرر ندارد و صفهای بعد باید صف پیش خود را ببینند بنا بر احتیاط و اگر همان صف خود را ببینند، کفایت نمیکند بنا بر احتیاط و باید در همه حال نماز، امام را ببینند، مگر زن که امامش مرد باشد، حایل برایش ضرر ندارد.
و اما اگر، مثلا شیشه باشد احوط اجتناب است.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بلکه اگر مأموم طفل ممیّز باشد منعقد میشود نیز.
[2] (صدر) و اگر مظنّه نرسیدن دارد نیز چنین است. [3] (نجفی) در احتیاط محتاج به تفصیل مذکور نیست. [4] (خراسانی) احتیاط مبطل به عمل آوردن است نه متابعت یا مبطل به جا نیاوردن، بلی احوط از آن نماز را تمام نمودن و اعاده است. [5] (میرزا- یزدی) پس نماز را تمام کند و اعاده نیز نماید. (نجفی) بلکه در مطلق ظنّ.
[6] (صدر) این مقدار از عبارت را تأمل باید نمود. [7] (میرزا) این مسأله محتاج به تأمل است. [8] (یزدی) به این معنی که اگر بخواهند ببینند.
صفحه : 154
نماز به جماعت باطل است و اگر بگذرد مثل حیوانی یا آدمی ضرر ندارد.
اما سراشیب تدریجی باکی نیست و بلندتر بودن جای مأمومین از جای امام ضرر ندارد.
لکن احوط این است که از جای ایستادن امام تا جای سجده مأموم بیشتر از یک ذرع شاه تخمینا فاصله نباشد و هم چنین بین صفوف مأمومین و اگر در بین نماز فاصله حاصل شود زیاده از قسم مذکور، قصد فرادی کند بنا بر احوط.
دیگر عدول به جماعت نمیتوانند [1] کرد.
بلی در هر حالت مأموم قدری پستتر [2] از امام باشد حتی در سجود هم کفایت میکند.
و حمد و سوره نخواند یا سکوت طویل بشود باطل است نمازش، اگر چه شرط آن نماز هم به جماعت کردن نباشد، مثل یومیه.
و اگر فاسق بداند یا نشناسد او را اقتدا کند گنه کار و نمازش باطل است.
و اصرار بر صغیره و بی اعتنایی در دین ندارد یا به حسن ظاهرش مظنه حاصل میکند که حالتی در او است که منع میکند او را از مرتکب شدن گناه کبیره و بی اعتنایی در دین ندارد، یا این که دو عادل خبر به حال او بدهند و مظنّه حاصل
-----------------------------------
[1]- (نجفی) علی الاحوط. [2] (یزدی) و اقوی جواز مساوات است و احوط ترک آن است.
صفحه : 155
میکنی یا جمعی از معتبرین در دین اقتدا کنند به او و مظنّه یا علم [1] حاصل کنی به عدالتش، اقتدا کن.
و بعد معلوم شد که آن که منظور بود غیر او است اما این هم عادل است، نمازش صحیح است و اگر به شخص معین به اسم اقتدا کردی به گمان آن که حاضر است بعد معلوم شد که غیر او است، اگر چه او را هم عادل بدانی نمازت باطل است، اگر چه در بین نماز هم باشی.
مأموم باقی نمازش را عدول به امام دیگر میتواند کرد، بنا بر اقوی.
اگر چه در اوّل هم قصدش باشد که در دو رکعت آخر عدول به فرادی [2] کند.
در رکعت اول و دویّم، خصوص در صلاة جهریّه که صوت امام را بشنود، بلی اگر نشنوند اصلا، به نیّت [3] قربت مطلقه بخواند حمد و سوره را و اگر نخواند هم ضرر ندارد و اگر صلاة اخفاتیه باشد مستحب است به ذکری مشغول شوند مثل سبحان اللّه و الحمد اللّه و صلوات و اولی تسبیح است.
مستحب است متابعت کند به خواندن قنوت، لکن نه به قصد جزئیت و هم چنین در تشهد متابعت کند، اما نشستن به تجافی احوط است، در رکعت دویّم خودش قرائت را اخفات بخواند اگر چه صلاة جهریه هم باشد و در رکعت آخر امام اختیار دارد، میخواهد متابعت کند تا سلام واجب به عمل آید و اگر نمیخواهد سر از سجده که بر داشت
-----------------------------------
[1]- (میرزا) در اکتفا به مظنّه بدون حصول وثوق اشکال است. (خراسانی) بلکه به حصول وثوق ایضا. [2] (میرزا) گذشت حکم این [مسأله 547]. [3] (یزدی) بلکه به قصد جزئیت هم میتواند بخواند.
صفحه : 156
بر خیزد و نمازش را تمام کند.
چنانچه جایز نیست تأخیر افعال نماز خود را از افعال نماز امام عمدا به تأخیر فاحش و اگر عمدا چنین کرد گنه کار است و نماز جماعت کردن او صحیح است [1] و احوط نیت انفراد است و احوط [2] از آن اعاده نماز است و اگر سهوا چنین کند مثل آن که پیش از امام به رکوع رود، مثلا اگر ممکن باشد یک مرتبه ذکر واجب رکوع را بگوید و الّا یک سبحان اللّه بگوید احتیاطا، و راست شود و با امام رکوع رود و ذکر واجب رکوع را بگوید، نمازش صحیح است هر چند احوط اعاده نماز است در صورتی که پیش از امام از رکوع سهوا راست شد و متابعت کرد و هر گاه تا رفت بر گردد و متابعت کند، امام به او رسید، ضرر ندارد و اما اگر عمدا بماند و متابعت نکند گنه کار است و اقوی صحت و احوط اعاده نماز است.
مگر آن که بشنود [3] صوت امام را که احتیاط [4] متابعت کردن است و اما اگر سهوا چیزی از تشهد پیش افتاد همان را به قصد قربت اعاده کند.
و هم چنین است سلام [5] واجب و اما هر گاه سلام را عمدا پیش از امام بگوید، احتیاطا نماز را اعاده کند [6] مگر آن که قصد فرادی کند و بگوید و اگر سهوا پیشتر بگوید احتیاطا بعد از
-----------------------------------
[1]- (میرزا) در بقای اقتدا با تقدّم عمدی مطلقا و تأخر فاحش اشکال است و احوط انفراد است، چنانچه مذکور است در متن. [2] (نجفی) ترک این دو احتیاط را ننماید. [3] (میرزا) اختصاص به شنیدن ندارد بلکه از هر طریق که علم به اقوال امام داشته باشد، متابعت احوط است. [4] (یزدی) لکن واجب نیست. [5] (یزدی) وجوب بعدیّت در سلام معلوم نیست و در احتیاط مذکور هیچ یک واجب نیست. [6] (خراسانی) محتاج به اعاده نیست.
صفحه : 157
امام باز بگوید و دو سجده سهو به نیّت قربت به جا آورد.
و مأموم درست بخواند اقتدا نکند، اما حروف غیر قرائت هر گاه چنین باشد و مأموم اقتدا کند، ضرر ندارد.
زیاده از یک مرتبه هر چه ممکن [1] است بخواند به قسمی که به رکوع برسد بنا بر احتیاط.
نماز گذشته او صحیح است و اگر در بین نماز بفهمد قصد انفراد کند و نماز را تمام کند.
در بدن و لباس امام، در صورتی که میداند امام جاهل به آن است [2] اقتدا نکند بنا بر احتیاط [3] و در صورتی که نسیان کرده باشد امام، به طریق اولی اقتدا نکند.
و مأموم باید سه مرتبه بخواند، اقتدا نکند که مشکل [4] است.
یا صاحب جروح یا قروح باشد.
هم چنین اعلی به ادنی به هر مراتب.
قصد فرادی
-----------------------------------
[1]- (یزدی) گذشت [مسأله 481] که بیش از یک مرتبه واجب نیست. [2] (میرزا) جواز اقتدا در این صورت بعید نیست. (خراسانی) مشکل است چنانچه در متن است.
(نجفی) در صورت ثانیه ترک احتیاط ننمایند. [3] (یزدی) جواز اقتدا در صورت جهل امام اقواست. [4] (یزدی) اقوی جواز است. (میرزا) جواز اقتدا در این دو صورت بعید نیست.
صفحه : 158
کردن مأموم احوط [1] است در صورتی که رکن نباشد و الّا قصد فرادی لازم است.
میتواند امامت کند برای کسانی که نماز نکردهاند.
به محاذی کتفهای مأمومین و طولانیتر بودن صف بعد که متّصل باشند به صف پیش ضرر ندارد.
و اهل فضل را در صف اول جای دهند.
در صورتی که میان صف خالی باشد، بلکه میباید در آن مکانی که خالی میباشد بایستد و مکروه است مشغول نافله شدن وقتی که امام قد قامت الصلاة گفت و شنوانیدن به امام اذکار خود را، و مستحب است که امام بشنواند به مأمومین اذکار خود را.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن واجب نیست.
[2] (صدر) میتواند، اگر چه قضاء بر ذمّه خود بداند، چنانچه گذشت. (یزدی) اگر بداند هم میتواند.
صفحه : 159
یا چهار فرسخ رفتن و چهار فرسخ بر گشتن در یک روز [1] یا در یک شب یا به قسمی که شب فاصله نشود و هر گاه در بین چهار فرسخ شبی فاصله بشود، احتیاط جمع است مگر آن که قصد ماندن ده روز تمام کند، پس اتمام معین است.
هر میلی چهار هزار ذراع است و هر ذراعی به کلفتی بیست و چهار انگشت و هر انگشتی به کلفتی هفت جو و هر جوی به کلفتی هفت مو از موهای وسط یابو است، هر گاه از این مسافت چیزی کمتر باشد یا شک یا مظنّه در مسافت باشد، نماز تمام است بلی در صورت مظنّه، احوط جمع است و اگر ممکن شود تحصیل علم بدون عسر و حرج، احوط [2] وجوب تحصیل است.
قصر [3] کند و ابتدای مسافت از بلدهای کوچک یا متوسّط از
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) علی الاحوط، اگر چه اکتفا به قصد مراجعت از ده روز است. [2] (خراسانی) احتیاط لازم نیست.
[3] (صدر) احوط جمع است.
صفحه : 160
قلعه آن است و اگر قلعه ندارد آخر خانهای [خانههای] آن است و بلدهای بزرگ آخر محلّه آن است.
طی کردن مسافت ضرر ندارد، مگر به جهت تفرّج باشد، مثلا و روزهای بسیار طی کند مسافت را، در این صورت [1] احوط جمع است.
و زیاده از هشت فرسخ هم بشود مسافر نیست.
اگر چه راه برگشتن هفت فرسخ هم باشد سفر نیست و احوط [2] جمع است.
باز قصدش به رفتن شد، اگر در حال تردد چیزی از راه نرفته مسافر است، شکسته کند و اگر مسافتی طی کرده اما غیر از این آن چه آمده و آن چه برود به قدر مسافت هست، نماز را شکسته کند و احوط [3] جمع است هر گاه باقی مانده به قدر مسافت نباشد و هر گاه [4] باشد، شکسته کند.
یا به وطن برسد تمام کند و هم چنین اگر در تردد باشد تا سی روز تمام شود تمام کند.
تمام کند، بلی اگر چهار فرسخ باشد یا زیاده که کمتر از هشت فرسخ باشد، اولی جمع است استحبابا.
-----------------------------------
[1] (یزدی) اگر صدق سفر نکند اقوی تمام است. [2] (یزدی) و اقوی قصر است. [3] (یزدی) این احتیاط ترک نشود. [4] (یزدی) و لو تلفیقی از ذهاب و ایاب.
صفحه : 161
به قصد همیشه ماندن و آن قدر بماند که عرفا صدق کند وطن او، و شرط نیست [2] شش ماه ماندن، اگر چه احوط [3] است و ملک داشتن و متحد بودن وطن شرط نیست.
چون مراجعت کند اگر ملکی ندارد شکسته کند نماز را و اگر ملکی دارد احوط [4] جمع است هر گاه شش ماه مانده باشد و اگر جایی ملکی دارد و قصد وطن و همیشه ماندن ندارد، شکسته میکند، اما اگر شش ماه مانده باشد، احوط [5] جمع است.
یا قصد ده روز ماندن کند که از ترخص بیرون نرود [6] و در ظن و شک هم نباشد در ماندن، نماز را تمام کند و اگر یک نماز تمام کرد، بعد قسمی شد که باید برود، تا آنجا است تمام کند اگر چه از ده روز هم بگذرد و هر وقت که رفت شکسته کند.
و نجف و مسجد کوفه هم دو بلد است، اما باید قصد ماندن ده روز در یک بلد داشته باشد.
قصد اقامه در یک محله آن باید داشت [7] و غیر از قسم مذکور نماز شکسته است.
اگر برگشتن باز قصد ده روز ماندن تازه دارد، نمازش تمام است
-----------------------------------
[1]- (صدر) یعنی وطن غیر اصلی.
[2] (صدر) شرط است بنا بر اقوی. [3] (میرزا) این احتیاط ترک نشود. [4] (یزدی) این احتیاط و احتیاط بعد واجب نیست.
[5] (صدر) این احتیاط ترک نشود. [6] (خراسانی) این قصد منافی به اقامه نیست اگر کمتر از مسافت باشد.
[7] (صدر) علی الاحوط.
صفحه : 162
و الّا جمع [1] است احتیاطا [2] به قصد قربت و تقدیم هر یک ضرر ندارد و اما اگر بعد از آمد و شد بسیار، قصد ماندن ده روز دارد تمام کند و در رفتن و برگشتن فرق ندارد.
و قصد ده روز ماندن دارد، در آنجا تمام میکند و در راه، اولی جمع [3] است و اگر هشت فرسخ میرود شکسته میکند.
صدا در بلندیهای بلد متوسط مثل کربلا و نجف در آنجا نرسد و به عبارت آخری صدای اذان اعلامی بلد به آنجا نرسد و شکل دیوار خانههای آخر بلد دیده نشود، اما به چشم و گوش و صدا و هوای معتدل و احوط [4] اعتبار هر دو است.
[5] و اعتبار قصر یا اتمام یا داخل شدن یا خارج شدن حد ترخّص است و بعد از ماندن در تردد سی روزه حکم اقامه عشره است.
و منتظر رفقا است اگر مطمئن است به آمدن رفقا و رفتن سفر، نماز را شکسته کند و اما هر گاه سفرش موقوف است به آمدن رفیق و مطمئن نیست به آمدنشان و به مسافت شرعی نرسیده، تمام کند و احوط [6] جمع است اگر به چهار فرسخ رسیده است و هم چنین تمام کند اگر قصدش برگشت از سفر یا مردد شد پیش از رسیدن به چهار
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) اگر چه اقوی اتمام است. [2] (یزدی) اقوی است ما دام که از صدق مقیم بیرون نرفته باشد. [3] (خراسانی) بلکه تمام کند. [4] (خراسانی) یعنی با حصول هر یک بدون دیگری احتیاط نماید.
[5] (صدر) بنا بر این که قصد اقامه دو محله باشد. [6] (میرزا) این احتیاط ترک نشود. (خراسانی) اقوی بعد از رسیدن به چهار فرسخ است. (یزدی) بلکه اقوی قصر است و هم چنین در فرض بعد.
صفحه : 163
فرسخ و الّا تا پیش از رسیدن به هشت فرسخ تمام کند و احوط جمع [1] است.
و هیچ وقت قصد و بنای مسافت نداشته باشد، نه در رفتن و نه در مراجعت، هر چه راه را طی کند نمازش تمام است در رفتن و برگشتن و اگر در برگشتن قصد مسافت دارد قصد میکند.
مثل صید کردن لهو و یا ظلم کردن یا قطع طریق کردن یا اعانت ظالم یا به جهت اطاعت کردن ظالم [2] سفر کردن و غیره، تمام است نمازش.
به شرط آن که ده روز در وطن نماند یا در غیر وطن به قصد اقامه [3] ده روز نماند یا ده روز بی قصد اقامه بعد از تردد سی روز در غیر بلد نماند و الّا نمازش قصر میشود در سفر اولش و در سفر دویّم احوط [4] جمع است و سفر سیّمش تمام، به شرط آن که باز قصد و کسبش سفر باشد و صوم در هر حال تابع نماز است در قصر و اتمام.
میان قصر و اتمام، بلی احوط قصر و افضل اتمام است اما روزه نگیرد.
به خلاف آن که بداند در سفر نمازش قصر است و نداند سفر چه قدر و چیست و تمام کند، باید شکسته اعاده یا قضاء کند.
باطل است نمازش.
اگر وقت دارد اعاده کند
-----------------------------------
[1]- (میرزا) این احتیاط ترک نشود. [2] (یزدی) اگر آن سفر اطاعت ظالم حساب شود. [3] (یزدی) بلکه بدون قصد نیز. (خراسانی) بلکه بدون قصد علی الاقوی اگر چه احوط است. [4] (یزدی) و اقوی تمام است.
صفحه : 164
و اگر وقت گذشته قضاء ندارد.
و در آخر وقت مسافر است، نماز را شکسته کند و اولی جمع است و اگر در اوّل وقت مسافر است و در آخر وقت حاضر است تمام کند و اگر قضاء شود اعتبار [1] به حال وقت فوت است در قضاء آن نه اول وقت که بر ذمه او تعلق گرفته است.
و بداند که به قدر مسافت میبرد او را، شکسته کند نماز را و اگر نداند که به قدر مسافت میبرد یا شک یا مظنه داشته باشد در رفتن مسافت تمام کند و واجب نیست [2] بر او که از متبوع سؤال کند و بر متبوع نیز واجب نیست که او را اعلام کند به مسافت.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بودن در قضاء بین قصر و تمام در این صورت خالی از قوت نیست. [2] (یزدی) وجوب سؤال خالی از قوت نیست.
صفحه : 165
در خارج وقت بر کسی که نکرده باشد آنها را اصلا، یا بر وجه صحیح در وقت به جهت عذر و غیره مگر کسانی که مستثنی است در محلّ خود مثل دیوانه و طفل و کافر که مسلمان شود و غیره.
در رکعات و جهر و اخفات و در قصر و اتمام و قضاء حضر را در سفر باید تمام کرد و از سفر را در حضر شکسته باید کرد، مثل حالی که در آن حال فوت شده.
و هر گاه زن قضاء مردی را اجیر شود جهریه را احوط اخفات خواندن است.
و نماز مستحبی را ترک کند [2] بنا بر احتیاط. [3]
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. (یزدی) این دو احتیاط هیچ یک واجب نیست.
[2] (صدر) گذشت که این احتیاط لازم نیست و نماز مستحبی با اشتغال به نماز قضاء میتواند به جا آورد. [3] (خراسانی) اولی به جا آوردن نماز مستحبی است.
صفحه : 166
واجب است که عزم قضاء کردن را در هر زمان داشته باشد.
واجب است که به ترتیب عمل کند و هر گاه نداند و ممکن شود که به ترتیب عمل نماید، چنین کند، [1] مثل آن که اول نماز ظهر و عصری از او فوت شده و نمیداند ترتیب هر یک را، اول نماز ظهر را قضاء کند، بعد عصر را، بعد یک ظهر دیگر، یا آن که پنج نماز از یک شبانه روزش فوت شده و ترتیبش را نمیداند پنج شبانه روز نماز کند، هر شبانه روزی ابتدا [2] به یک نمازی [3] تا ترتیب [4] حاصل شود و اگر ممکن نشود ترتیب، ابتدا به هر نمازی که خواهد کند.
به این قصد که نماز قضاء اول آن که اول فوت شده، دویّم آن که دویّم فوت شده، لکن لازم نیست [5]، بلکه به قصد ما فی الذمه کفایت میکند.
آن قدر نماز کند تا مطمئن شود برائت ذمه را.
اگر حضری است یک دو رکعتی و یک سه رکعتی و یک چهار رکعتی به قصد ما فی الذمه بکند، قرائتش را خواهد جهر بخواند یا اخفات، اختیار دارد و اگر سفری باشد، یک سه
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) علی الاحوط، اگر چه اقوی سقوط ترتیب است با عدم علم. [2] (یزدی) در هر یک به هر یک ابتدا کند ترتیب حاصل میشود. [3] (میرزا) بلکه دو شبانه روز بخواند ترتیب حاصل است.
[4] (صدر) بلکه اگر دو شبانه روز که هر دو را از ظهر بگیرد مثلا بکند و نماز آخر شب و روز اول را نیز در دویّم نکند ترتیب به عمل میآید بلی اگر پنج نماز از پنج روز مختلف مثلا از آن فوت شده باشد باید پنج شبانه روز به جا آورد، لکن لازم نیست در طریقی که در متن ذکر شده بکند بلکه اگر ابتدا در همه آن روزها به ظهر نماید مثلا کافی است. [5] (میرزا) احوط است.
صفحه : 167
رکعتی و یک دو رکعتی به قصد ما فی الذمه بکند.
اگر بدانند ترتیب را باید ترتیب بکنند و واجب نیست تقدیم قضاء خود را بر ادای خود لکن اگر یک قضاء بر ذمه داشته باشد یا قضاء آن روز یا آن شب بر ذمه باشد و دیگر قضاء بر ذمه نباشد یقینا احوط [1] مقدم داشتن آنست بر ادا.
نیست.
باید عادل دانست [2] او را.
[3] اگر چند ظهر پی در پی بکند هم چنین چند عصر یا چند مغرب یا چند عشا یا چند صبح، ضرر [4] ندارد و اگر یک شبانه روز تمام نشده که شبانه روز دیگر شروع کند هم ضرر ندارد، بشرط آن که نداند شبانه روز به تعاقب هم فوت شده و الّا شبانه روز را تمام کند بعد شروع کند به شبانه روز دیگر.
مشغول به عصر شد عدول بکند و اگر بداند ترتیب را، عدول کند به سابق.
احوط [6] ترک نماز مستحبی است و مستحبات دیگر را ضرر ندارد به جا آورد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) این احتیاط واجب نیست. [2] (یزدی) لکن عدالت شرط صحت نماز نیست، پس علم به اتیان کفایت میکند به خبر غیر عادل هم، (نجفی) یا آن که بر وجه صحیح به جا آورد. (خراسانی) یا آن که بداند به جا میآورد او را. [3] (نجفی) و تکلیف به تحصیل آن هم نداشته باشد. [4] (میرزا- یزدی) به شرط آن که مخالفتش با واقع نیز معلوم نباشد. [5] (نجفی) و مکلف به ترتیب هم نباشد.
[6] (صدر) گذشت که این احتیاط لازم نیست [حاشیه مسأله 644].
صفحه : 168
باید [1] سوره را بخواند. [2]
میتواند که به نیّت قربت به جا آورد قضاء را و قربت، یعنی رضای خدا هست در به جا آوردن این عمل و هم چنین هر عبادتی به قصد قربت [3] کفایت میکند و مراد به آن در همه جا همین است که ذکر شد.
یا در نماز غیر و به قصد ما فی الذّمه از برای خود یا از برای غیر که میّت باشد تبرّعا به جا آورد مستحب [4] است و هم چنین است روزه و واجبات دیگر.
و اگر عزم [6] نداشته باشد معصیت کار است و نماز قضاء یقینی اگر بر ذمّه دارد، اجیر غیر نشود بنا بر احتیاط. [7]
هر یک را مقدّم دارد مخیّر است.
-----------------------------------
[1] (یزدی) اگر خوف فوت نماز را داشته باشد باید نخواند. [2] (میرزا) این مسأله)ألذی یجب أن «1» تفصیلی دارد، تفصیلش این است که اگر اماره باشد که منشاء خوف فوت نماز به خواندن سوره باشد، سوره را ترک کند و الا سوره را بخواند.
[3] (صدر) حقیقت نیت، اراده نمودن عبادت است بر وجهی که ممتاز شود از غیر آن عبادت به قصد بندگی جناب احدیّت. [4] (نجفی) استحباب شرعی مشکل است. [5] (خراسانی) حکم هر دو مسأله گذشت. [حاشیه مسأله 637 و مسأله 638] [6] (یزدی) عزم بر نکردن هم داشته باشد.
[7] (صدر) گذشت که اگر مشغول است میتواند بخواند. [حاشیه مسأله 637] (یزدی) گذشت عدم وجوب این احتیاط. [8] (خراسانی) نماز والده بر ولد واجب نیست، اگر چه احوط است.
صفحه : 169
5 قسم آن اعتبار ندارد: شک بعد از سلام و شک بعد از وقت و شک بعد از محل و شک کثیر الشک و شک هر یک از امام و مأموم با حفظ دیگری، و هشت صورت آن باطل است و در این هشت صورت احوط [1] آن است که تروّی کند، یعنی فکر کند آن قدر [2] که سکوت طویل منافی نماز به عمل آید که اگر پیش از آن به خاطرش آمد عمل کند اگر چه بطور مظنه [3] هم باشد:
اول: شک در رکعات نماز دو رکعتی واجبی غیر از نماز احتیاط.
دویّم: شک در رکعات نماز سه رکعتی.
سیّم: در نماز چهار رکعتی که پای یک در میان باشد.
چهارم: شک در نماز چهار رکعتی که پای دو در میان باشد پیش از اکمال سجدتین.
پنجم: شک در میان دو و پنج.
ششم: شک در میان سه و شش.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. [2] (یزدی) تروّی به این مقدار واجب نیست. [3] (خراسانی) در عمل به مظنّه در غیر عدد اخیرتین در رباعیّه اشکال است.
صفحه : 170
هفتم: شک میان چهار و شش.
هشتم: آن که نداند چند رکعت کرده است.
و هشت صورت دیگر باطل نیست، در این هشت صورت مسمای تروّی کافی است و بعد از آن اگر علم یا مظنّهاش به طرفی نرفت، عمل شک را به عمل آورد به تفصیلی که خواهد آمد:
اول: شک میانه دو و سه بعد از اکمال سجدتین، بعد از فکر بنا را بر سه میگذاری و تمام میکنی و بعد یک رکعت ایستاده نماز احتیاط [1] کفایت میکند.
دویّم: شک میانه دو و سه و چهار بعد از اکمال سجدتین، بنا را بر چهار میگذاری و تمام میکنی و بعد دو رکعت [2] ایستاده و دو رکعت هم نشسته به جا میآوری.
سیّم: در میانه دو و چهار بعد از سجدتین، بنا را بر چهار میگذاری و تمام میکنی و بعد دو رکعت ایستاده به جا میآوری. [3] چهارم: شک در میانه سه و چهار هر جا که باشد، بنا را بر چهار میگذاری و تمام میکنی و بعد یک رکعت ایستاده یا دو رکعت نشسته کفایت میکند اما دو رکعت نشسته افضل است.
پنجم: شک در میانه چهار و پنج بعد از سجدتین، بنا را بر چهار میگذاری و تمام میکنی، بعد دو سجده سهو واجب به جا میآوری، اما در حال قیام فرو نشین و بنا را بر چهار گذار و تمام کن و یک رکعت ایستاده یا دو رکعت نشسته به جا آور، کفایت [4] میکند.
ششم: شک میانه سه و پنج در حال قیام، فرو مینشینی و بنا را بر چهار میگذاری و تمام میکنی و بعد دو رکعت ایستاده به جا میآوری.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) دو رکعت نشسته هم کافی است، لکن احوط یک رکعت ایستاده است. (شیرازی) یا دو رکعت نشسته و احوط جمع است با تقدیم رکعت ایستاده. [2] (یزدی) به تقدیم اول بر دویّم. [3] (نجفی) با تأخیر دو رکعت نشسته احتیاطا. [4] (خراسانی) در باقی صور شک چهار و پنج، بنا بر اقل بگذارد و نماز را تمام نماید علی الاقوی، اگر چه احوط اعاده نماز است.
صفحه : 171
هفتم: شک در میانه چهار و پنج و شش در حال قیام، فرو مینشینی و بنا را بر چهار میگذاری و تمام میکنی و بعد دو رکعت نشسته و دو رکعت هم ایستاده به جا میآوری، اما اوّل دو رکعت ایستاده را به جا میآوری.
هشتم: شک در میانه پنج و شش در حال قیام، فرو مینشینی و بنا را بر چهار میگذاری و تمام میکنی و بعد دو سجده سهو واجب به جا میآوری.
از برای بحول اللّه بیجا و قیام بیجا و تسبیحات بیجا اگر گفته بودی هر یک دو سجده سهو احتیاطا [1] به جا میآوری.
اوّل فکر کن به قسم مذکور، اگر علم یا مظنّهات به جایی، یعنی به طرفی نرفت، به طریق مذکور عمل کن و الّا به علم یا مظنّه [2] عمل کن.
آهسته [3] و قنوت ندارد و باقی اجزای دیگرش را مثل نماز تمام کن.
مثل آن که در تشهّد شک کند که شک بعد از سجدتینم شک سه و چهار بود یا آن که شک سه و چهار و پنج بود مثلا، بنا را بر شک حالا گذارد و تلافیش را به جا آورد.
بعد از سجدتین بود یا پیش از سجدتین، بعد از سجدتین قرار دهد.
احوط این است که هر دو را به جا بیاورد و نماز را اعاده کند.
-----------------------------------
[1]- (میرزا) از برای قیام بیجا وجوب خالی از قوت نیست و از برای ما عدای این، احتیاط خوب است. (یزدی) از برای قیام بیجا وجوب خالی از قوت نیست و از برای ما عدای این، احتیاط خوب است، بلکه ترک نشود. [2] (خراسانی) حکم عمل به ظن گذشت. [حاشیه مسأله 661]
[3] (صدر) حتی در بسم اللّه علی الاحوط.
صفحه : 172
دو رکعت نماز احتیاط ایستاده و دو رکعت هم نشسته و دو سجده سهو به جا بیاورد و نماز را اعاده کند بنا بر احتیاط.
اگر یک طرف ظن حاصل شود حکم یقین دارد در نماز بنا بر اقوی [1] و واجب است عمل به آن، خواه متعلّق به فعل باشد یا ترک آن، یا متعلق به رکعت باشد [2] یا غیر آن.
عمل به شک کند.
شک اخیر را بگیرد، مثل آن که ایستاده شک کرد میان سه و چهار بنا گذاشته بر چهار بعد از سجدتین باز شک میانه دو و چهار کرد بنا را بر چهار گذاشت بعد از تشهد شک میانه دو و چهار کرد باید بنا را بر اخیر گذارد.
[3] شک قرار دهد.
شک قرار دهد.
یعنی شکّی که موجب بطلان نشود، اقلّ تروّی [4] کفایت میکند و در غیر آنها تروّی [5] کند تا از صورت نمازگزار بیرون رود بنا بر احتیاط. [6]
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) بخصوص عدد اخیرتین از رباعیّه و در غیر آن اشکال است چنانکه گذشت. [2] (خراسانی) اعتبار ظن در غیر رکعات محل اشکال است. (صدر) مطلقا محتاج به مراجعه است. [3] (میرزا) الحال شکّ است. (خراسانی) لکن حکم شک زمان دوم را جاری کند. [4] (یزدی) گذشت [مسأله 661]. [5] (خراسانی) این مسأله گذشت [مسأله 661].
[6] (صدر) این احتیاط لازم نیست.
صفحه : 173
یا چیزی از نماز کم میشود یا زیاد و بعد که خاطرت میآید اگر رکن باشد و داخل در رکن دیگر نشدی، بر گرد و آن را به جا بیاور و اگر داخل رکن شدی، باطل است و هم چنین اگر غیر رکن باشد و محلّش باقی است به جا آورد و الّا نمازش صحیح است، بلی سجده سهو از برای هر چه سهوا کم شده است یا زیاد به جا آورد احتیاطا، مگر سجده و تشهد که قضایش اوّل باید خوانده شود و بعد سجده سهو بکند.
کلام بیجا و سلام بیجا و تشهّد فراموش شده و سجده فراموش شده و شک چهار و پنج بعد از اکمال سجدتین. [1]
و میروی به سجده و میگویی این را «بسم اللّه و باللّه و صلی [2] اللّه علی محمّد و آل محمّد» و سر برمیداری و آرام مینشینی و باز میروی به سجده و میگویی همین را و سر برمیداری و آرام مینشینی و میگویی: «اشهد إن لا اله الّا اللّه» به زیادتی
-----------------------------------
[1]- (میرزا) بلکه از برای قیام بیجا هم. (خراسانی) و از برای قیام بیجا علی الاقوی. [2] (نجفی) احوط آن است که به جای «و صلی اللّه» «السلام علیک أیها النبی و رحمة اللّه و برکاته» بگوید.
صفحه : 174
«وحده لا شریک له» احتیاطا [1] «و اشهد انّ محمدا عبده و رسوله، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد، السّلام علیکم» به زیادتی «و رحمة اللّه و برکاته» احتیاطا.
و مظنّه بعد از نماز، حکم شک دارد، امّا احتیاط ترک نشود.
هر وقت به خاطرش آمد به جا آورد و اگر در نماز باشد بعد از نماز به جا آورد و اگر وضو ندارد وضو بسازد.
ظهر حساب [3] کند.
دیگر هر زیادتی و کمی که سهوا در نماز اتّفاق افتد، سجده سهو احتیاط [4] است حتّی «اس» السّلام یا گفتن «بس» و هم چنین زیادتی از کار مستحبی سهوا هم، پس هر گاه در حال بر خواستن یا بعد از سجده دویّم، مثلا به خیال بعد از سجده اول گفت: استغفر اللّه را بعد از نماز دو سجده سهو احتیاطا به جا آورد و هم چنین است هر ذکر مستحبی از اجزای نماز که سهوا بیجا گفته شود، اما زاید و نقصان که سجده سهو میخواهد احتیاطا از روی سهو است نه عمد، اما تسبیح اربعه بیجا سه مرتبه هم یک مرتبه سجده سهو میخواهد، اما سلام [5] هر سلامی یک مرتبه و حمد بیجا یک مرتبه و سوره هم یک مرتبه و یک «اس» بیجا هم یک مرتبه میخواهد و هم چنین است افعال نماز.
-----------------------------------
[1]- (صدر) به زیادتی «اشهد إن محمدا رسول اللّه» بعد از شهادت به توحید و خواندن مجموع به قصد قربت مطلقه. [2] (یزدی) در رکعات.
[3] (صدر) اگر در وقت مشترک باشد. [4] (میرزا- یزدی) مگر قیام، چنانچه گذشت [حاشیه مسأله 676]. [5] (نجفی) بنا بر احتیاط.
صفحه : 175
و هیچ یک در نمازش اتفاق نیفتد نمازش صحیح است، اما تحصیل آنها بر او واجب [1] است و اگر ترک واجب کند عمدا، فاسق است.
بنا را بر سه گذاشت و بر خواست در تسبیح بود که مظنّهاش بدو رفت، فرو نشیند و تشهد را بخواند و بر خیزد نماز تمام کند و از برای هر یک از بحول اللّه و قیام و تسبیح اربع بیجا، سجده سهو احتیاطا به جا آورد.
که اصل نمازش سه رکعت بوده، دست از این نماز بر دارد و راست شود و مشغول رکعت چهارم شود و نماز را تمام کند، بعد احتیاطا نماز را اعاده کند و سجده سهو نمیخواهد مگر تشهد و سلام بیجا و اگر در قیام باشد مینشیند و رکعت اول را به جای رکعت چهارم سلام میدهد و هم چنین اگر در رکعت اول در حمد باشد، به همان حمد تنها اکتفا کند و تمام کند و احتیاطا نماز را اعاده کند بعد از سجدههای سهو.
در بین نماز احتیاط خواهد قطع کند یا عدول به مستحبی کند و به دو رکعت سلام دهد، اگر [3] قضاء بر ذمّه خود نمیداند.
و اگر به قصد قربت [4] به جا آوری، ضرر ندارد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) مگر علم داشته باشد به عدم اتفاق آنها.
[2] (صدر) نماز نشسته را مطلقا دست برمیدارد مگر قبل از رکوع رکعت اول که برمیخیزد و تمام میکند و احتیاطا اعاده نماز نیز مینماید. [3] (یزدی) بلکه مطلقا. (صدر) گذشت اگر اشتغال به قضاء دارد میتواند [حاشیه مسأله 644]. [4] (شیرازی) یعنی به قصد احتیاط و رجاء.
صفحه : 176
و منافی مبطلی سر زد از او بعد فهمید، احتیاطا آنها را به جا آورد با سجده سهو و نمازش را اعاده کند.
و بی منافی به نماز بعد مشغول شد در بین نماز به خاطرش آمد، اگر محل عدول باقی است، عدول میکند به نماز احتیاط و الّا آن نماز را قطع کند [1] احتیاطا و نماز احتیاط را به جا آورد و احتیاطا نمازش را هم اعاده کند.
بی التفات سر از سجده برداشت ملتفت نشد، فکر بکند اگر مظنّهاش به طرفی رفت، به همان عمل کند و الّا پیش از اکمال سجدتین حساب کند.
در حال قیام و یقین کند که یک سجده در همین رکعت نکرده، نمازش باطل است.
مثل شک چهار و شش، تمام کردن نمیخواهد، قطع کند نماز را.
و نماز را اعاده کند، نمازش صحیح است، اما گنه کار است و اگر سهوا بشود منافی، به قسمی که باطل باشد نمازش، احتیاطا نماز احتیاط [2] را به جا آورد و نمازش را اعاده کند.
مثل اصل نماز است، در بطلان و موجب [3] سجده سهو بودن، مگر در شک، که بنا را بر زیادتی [4] بگذارد اگر زیادتی در نمازش نشود و الّا بنا را بر کمتر میگذارد.
-----------------------------------
[1]- (صدر) گذشت که اگر باطل نکند و رکعت ناقصه را به جا آورد و بعد نماز بعد را تمام نماید و اعاده هر دو نماز نماید، اولی و احوط خواهد بود. [2] (شیرازی) اگر فعل منافی بعد از نماز و قبل از رکعات احتیاط بوده باشد و اگر قبل از اتمام نماز بوده حاجت به رکعات احتیاط نیست. (خراسانی) وجه این احتیاط معلوم نیست. [3] (شیرازی) علی الاحوط. [4] (یزدی) محل اشکال است.
صفحه : 177
و قنوت و اذان و اقامه ندارد و رکوع و سجود و تشهّد و سلامش مثل نماز است.
بدون منافی ناتمامی را تمام کند و اگر بفهمد تمام بودن نمازش را، تلافی نمیخواهد.
احتیاطا یک رکعت چهارم را به جا آورد با سجدههای سهو و احتیاطا [2] نماز را اعاده کند.
احوط و اولی اعاده نماز است.
مثل تشهّد و سجده نماز است، پس هر گاه در بین تشهّد جزئی از آن فراموش شود، بعد اگر ملتفت شود، اگر منافی عمدی و سهوی سر نزده، به جا بیاورد آن جزء و ما بعدش [3] را و اگر منافی سر زده، احتیاطا تشهّد را بخواند و نمازش را هم اعاده کند.
سجده سهو را مؤخّر دارد آنها را، احوط تقدیم رکعت احتیاط است بر تشهّد.
هر یک را که مقدم بوده مقدم دار، بنا بر احتیاط شدید و اگر ندانی تقدیم و تأخیر هر یک را، احوط این است که تقدیم داری هر یک را با تأخیر دیگری، یعنی تکرار کنی و نماز را اعاده کنی.
ابتدا به آن کردی بعد معلوم شد خلاف بوده، احوط این است که اعاده کنی به قسمی که ترتیب حاصل
-----------------------------------
[1]- (صدر) حتی بسم اللّه را، بنا بر احتیاط، چنانچه گذشت [حاشیه مسأله 664] [2] (یزدی) لکن واجب نیست. [3] (شیرازی) و ما قبل را اگر موالات بین اجزاء تشهد بهم خورده.
صفحه : 178
شود و نماز را هم اعاده کنی.
باید سجده سهو را متعدّد به جا آورد و ترتیب در سجده سهو واجب نیست، به قسمی که موجب آن سر زده و تعیین هم واجب نیست که تعیین کنی قصد را برای شک چهار و پنج با سلام بیجا مثلا، بلی اگر تعیین کند برای سلام و بعد معلوم شود که از برای کلام مثلا بر ذمّه او بوده، اعاده کردن آن خالی از قوّت [1] نیست و جایز نیست بعد از سلام یا بعد از اجزای منسیّه عمدا تأخیر سجده سهو را و واجب است که بدون فاصله به عمل بیاورد و ساقط نمیشود وجوب سجده سهو اگر آنها را هم به جا نیاورد، یعنی رکعت احتیاط و اجزای منسیّه را.
هر وقت که خاطرش میآید باید به جا بیاورد و اگر تأخیر اندازد گنه کار است، لکن نماز او صحیح است.
و بدون فاصله به جا نیاورد بر طرف نمیشود وجوب فوریّت آنها، پس هر وقت به خاطرش آید به عمل آورد، اگر منافی به عمل نیاورده [2] باشد.
و احوط مراعات کردن جمیع آن چیزهایی است که واجب است در سجده نماز، مگر طهارت از حدث که شرط است قطعا [3] و وجوب ذکر مأثور خالی از قوّت نیست و ذکر «بسم اللّه و باللّه و صلّی [4] اللّه علی محمّد و آل محمّد» در سجده و بعد از دو سجده گفتن شهادتین [5] تمام و صلوات و «السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته» کفایت میکند.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) بلکه عدم اعاده خالی از قوت نیست اگر چه اعاده احوط است. (شیرازی) قوت معلوم نیست. [2] (شیرازی) و موالات بین صلاة و آنها فوت نشده باشد و الا احوط اعاده نماز است. [3] (یزدی) بلکه احتیاطا. [4] (نجفی) گذشت که احوط تبدیل صلاة است به سلام [حاشیه مساله 677].
[5] (صدر) گذشت احتیاط در آن [حاشیه مسأله 677].
صفحه : 179
یعنی اگر در یک روز افطار کند به چند مفطر حرام مثل آن که در یک روز نعوذ باللّه شراب خورد، بعد از آن زنا کرد و بعد از آن لواط کرد، موجب تکرار کفّاره جمع نمیشود، بلکه یک کفّاره جمع کفایت میکند از برای اوّل و جمع از برای ثانی و ثالث لازم نیست، بلکه برای هر یک از این دو [1] یک کفّاره [2] افراد کفایت میکند، لکن احوط جمع است.
هر گاه به جنابت غیر عمدی صبح کند، روزه بگیرد آن روز را و احتیاطا عوضش را هم بگیرد.
[3] پیش از ظهر افطار نمیتوان کرد.
مثل مریض و مرضعه اگر روزه بگیرند تشریع و حرام است.
یک حقّه به جهت فطره
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) تکرار در غیر جماع واجب نیست اگر چه افطار به حرام باشد. [2] (یزدی) اقوی کفایت یک کفاره جمع است، بلی تکرار در جماع حرام موجب تکرار کفاره جمع است. [3] (یزدی) هر واجب معینی چنین است.
صفحه : 180
به قصد آن که صاع در او است بدهد، ضرر ندارد.
به قصد مطلق تصدق بدهد، قربة إلی اللّه.
امّا اجیر به جهت روزه یا نماز باید عادل [1] باشد.
قضاء و کفّاره بر او واجب است.
بعد دید، روز اوّل خورد روزه را و روز دویّم و سیّم پاک بود و خورد به خیال آن که حیض است، اگر جاهله قاصره بوده، همین قضاء روزه را بگیرد و اگر مقصّره بوده، کفّاره دو روزه را بدهد احتیاطا. [2]
آن قدر که مظنّه [3] دارد بگیرد و کفاره آن قدر که علم دارد بدهد.
اگر روزهاش مطابق اتّفاق افتاده، صحیح است.
پس اگر در روز تا از حدّ ترخّص بیرون نرفته افطار کند، کفّاره بر او واجب میشود. [4]
تا افطار
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) دور نیست که اگر اطمینان باشد به این که عمل صحیح به جا بیاورد بشود او را اجیر نمود، لکن خلاف احتیاط است. [2] (یزدی) اقوی عدم وجوب کفاره است بر جاهل و لو مقصر باشد. [3] (میرزا) احوط تحصیل علم به برائت ذمه است در قضاء. (یزدی) احوط تحصیل علم به برائت ذمّه است. [4] (خراسانی) اگر نرسد به حد ترخص قبل از ظهر، و الّا کفاره اولی و احوط است.
صفحه : 181
نکرده میتواند باز قصد روزه کند، خلاف روزه معیّن.
اگر چه در زمانی باشد که روزه واجبی را نتواند [2] بگیرد، [3] مثل سفر.
[4] یا خواب رفت تا نصف شب، روزه آن روز بر او واجب [5] است و اگر به جهت عذری یا فراموشی نگرفت، احتیاطا قضایش را بگیرد.
امّا کفّاره قضاء رمضان که با قدرت [6] نگرفت تا رمضان دیگر، چند مدّ را به یک فقیر میتوان داد.
و تروک حایض، اگر روزهاش را خورد، کفّاره ندارد.
که واجب باشد اخراج آن، باید در روز روزه قی کند، اگر بیرون آورد که صدق قی نکند ضرر ندارد و الّا قضاء روزه را بگیرد.
دیگران گفتند که مفطر نیست، قضاء واجب است، احوط [7] نیز کفّاره است و اگر به جبر شوهر تن به جماع در داد کفّاره او بر شوهر است.
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) در صورت صوم استیجاری مانعیّت معلوم نیست. [2] (یزدی) با فرض نتوانستن، اقوی جواز است لکن در سفر جایز نیست. [3] (میرزا) اگر قادر نباشد بر واجب. [4] (یزدی) مناط خواب رفتن از نماز عشاء است تا نصف شب، نه هر طور ترک شود و اقوی عدم وجوب صوم است اگر چه احوط است. [5] (میرزا) اگر فراموش کرد احوط است. (خراسانی) بلکه اقوی عدم وجوب است. [6] (یزدی) با استمرار مرض تا رمضان دیگر و هم چنین است مدّ شیخ و شیخه و نحو آنها. [7] (یزدی) لکن واجب نیست.
صفحه : 182
یا نماز معیّنی بکند عذری به هم رساند که نتوانست به جا آورد، باید احتیاطا قضاء کند.
واجب و مستحب و حرام و مکروه، امّا واجب بر دو قسم است: اصلی و عارضی، اما اصلی، مثل ماه مبارک است و عارضی، مثل نذر و شبه آن.
اختیاری و اضطراری، اختیارش از اول شب تا آخر شب و داعی کفایت میکند و اخطار لازم نیست و اما وقت اضطراری تا زوال است در صورتی که فراموش کرد روزه آن روز را تا پیش از ظهر هر گاه به خاطرش آمد و مفطری به عمل نیاورده باشد، میتواند قصد روزه کند.
کفایت میکند و احوط [1] باز در هر شب تجدید نیت است.
نیّت آخر شعبان یا واجب دیگر کند، اگر بعد معلوم شد که رمضان بوده از رمضان حساب میشود.
از هیچ یک حساب [2] نمیشود، اگر چه مسافر هم باشد و جاهل به حکم هم باشد و عالم شود قبل از زوال در هر صورت تجدید نیّت رمضان نمیشود و صحیح نخواهد بود و هم چنین است نذر معیّن و شبه آن.
باید که تعیین کند، بلکه قضاء رمضان و مستحبّی را هم، مثل ایّام البیض مثلا باید تعیین کند احتیاطا. [3]
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) این احتیاط ترک نشود. [2] (شیرازی) اگر قصد صوم استیجار نموده مشکل است. [3] (یزدی) بلکه اقوی وجوب تعیین است، بلی تعیین اجمالی کفایت میکند.
صفحه : 183
و قبل از زوال خواهد تجدید نیّت کند، صحیح نیست.
تا قبل از غروب است.
تا قبل از زوال، اگر مفطری به جا نیاورده نیت روزه کند و بعد از زوال اگر عالم شد امساک کند وجوبا و بعد قضاء بگیرد.
و مفطری به عمل نیاورده، قبل از زوال اگر چه توبه کند فاسد است صومش [1] علی الاحوط [2] و اگر در بین روز قصد کند که روزه نمیباشم باطل میشود صومش، اگر چه گمان کرده باشد فساد صوم خود را.
باطل بودنش خالی از قوت نیست و احتیاط آن است که روزه را سر رساند و قضایش را بگیرد.
و تمام مفطرات را نشناسد، ضرر ندارد، مگر این که قصد کند که امساک میکنم از جمیع مفطرات مگر از جنابت یا ارتماس، مثلا صحیح نیست روزهاش، و کسی که روزه واجبی بر ذمّه دارد جایز نیست روزه مستحبی بگیرد.
ضرر ندارد و اگر بعد از ظهر به خاطرش بیاید، قطع کند و اگر پیش از ظهر باشد، عدول به قضاء جایز است.
نه واجب، به واجب
-----------------------------------
[1]- (صدر) مراد قصد افطار در بین روزه است بعد از دخول در صوم و اگر از اول صبح قصد افطار داشته باشد فاسد است، بلا اشکال. [2] (یزدی) بلکه اقوی. [3] (میرزا) مگر در یوم الشک، هر گاه قبل از ظهر دانست که از رمضان است و قصد غیر رمضان کرده عدول به رمضان مینماید.
صفحه : 184
نه مستحب به مستحب، نه هر یک به دیگری.
اول و دویّم: اکل و شرب است مطلقا، خواه به قسم عادت باشد یا غیر عادت باشد، هر چند از راه دماغ وارد جوف شود یا راه سوراخ دیگر در بدن که رفع جوع و عطش کند.
احوط [1] قضاء روزه است اگر بی اختیار آب در حلق فرو رود، مگر در مضمضه که به جهت وضوی نماز واجبی باشد.
که فرو رود، اگر به خودی خود فرو رود ضرر ندارد.
فرو نبرند احتیاطا.
فرو برند ضرر ندارد و احوط فرو نبردن است.
سیّم: جماع است، اگر چه به غیبوبت حشفه باشد، چه فاعل و چه مفعول و لو به حیوانات [5] مگر به خنثی که آن تفصیلی دارد.
چهارم: نسبت دروغ دادن از روی عمد و علم به خدا و پیغمبران و ائمه هدی و اوصیای پیغمبران علیهم السّلام، بلکه حضرت فاطمه (علیها صلوات اللّه الملک المنان)،
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن واجب نیست. [2] (یزدی) این احتیاط واجب نیست، بلی در مضمضه به جهت خنک شدن یا از روی عبث، قضاء واجب است و هم چنین مضمضه به جهت وضوی مستحبی علی الاحوط. (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. [3] (میرزا) این مسأله بطلانش محل اشکال است. [4] (میرزا) با عدم علم وصول به حلق. [5] (خراسانی) علی الاحوط.
صفحه : 185
بنا بر احتیاط، اگر چه به کتابت یا کنایه یا اشاره باشد اگر چه بعد برگردد و توبه کند و اما اگر از روی تقیه باشد ضرر [1] ندارد.
پنجم: فرو بردن [2] تمام سر است در آب، اگر [3] چه مضاف هم باشد و منفذ سر هم گرفته باشد و بدن بیرون از آب باشد، اما ریختن آب بر سر و در آب رفتن و لباس تر پوشیدن ضرر ندارد، بلی زن در آب بنشیند و لباس تر پوشیدن کراهت دارد.
ششم: رسانیدن غبار به حلق از روی عمد و اختیار، چه از حلال و چه از حرام، حتی دود [4] تنباکو و غیره و در غلیظ بلا اشکال و در رقیقش بنا بر احتیاط اگر در خلط سینه غبار غلیظ بیرون آید فرو نبرد ضرر ندارد، به شرطی که فرو بردنش باعث فساد روزه نشده باشد.
هفتم: استمناء است، پس به قصد خروج منی نظر کردن یا بوسه و لمس کردن یا به قسم دیگر که از او منی خارج شود، فعلش حرام و باعث قضاء و کفاره است و اگر با حلیله خود باشد و قصد و عادت خروج منی ندارد، اتفاقا منی از او خارج شود، همین قضاء [5] روزه را بگیرد و اگر بدون آنها منی از او خارج شود، مثل آن که محتلم شود چیزی بر او نیست.
هشتم: اماله کردن [6] است، اگر چه به جهت مرض باشد، بلی شیاف ضرر ندارد و احوط ترک است.
نهم: قی کردن است که عرفا صدق قی کند، از روی عمد، اما بی اختیار ضرر
-----------------------------------
[1]- (نجفی) محل اشکال است. [2] (خراسانی) علی الاحوط. [3] (یزدی) در مضاف اشکال است، اقوی بطلان است. [4] (خراسانی) در دود بنا بر احوط و ترک نشود. [5] (یزدی) علی الاحوط و اقوی عدم وجوب است. (خراسانی) علی الاحوط، گر چه اقوی عدم وجوب است. [6] (خراسانی) علی الاحوط.
صفحه : 186
ندارد و اگر چیزی از حلق بیرون آورد که صدق قی نکند، ضرر ندارد.
دهم: باقی ماندن بر جنابت است تا صبح صادق عمدا و روزه منعقد نمیشود مطلقا [1]، چنانچه منعقد نمیشود روزه قضاء شهر رمضان با بقاء بر جنابت تا صبح به غیر عمد ایضا، و در روزه واجب معین بقاء بر جنابت به غیر عمد ضرر ندارد و اما واجب غیر معین و مستحبی انعقادش در اینجا، یعنی بقاء بر جنابت تا صبح به غیر عمد محل نظر و تأمّل است.
مثلا به جنابت غیر عمدی [2] یا حیض یا نفاس یا عذر شرعی دیگر بهم نمیخورد.
صحیح نیست، مثل نمازش که قضاء دارد روزه را هم قضاء کند و اگر روزه معین یا رمضان بوده، قضایش بگیرد و کفاره ندارد.
و خود را جنب کرد، هم چنان است که عمدا با جنابت صبح کرده.
خود را که جنب کرد، معصیت کرده تیمم کند و روزه بگیرد و احوط آن است که قضایش را هم بگیرد.
ضرر ندارد به روزهاش و واجب نیست مبادرت به غسل، اگر چه احوط است، امّا حایض و نفساء هر گاه پیش از صبح پاک شوند حکم جنب [4] دارند در وجوب غسل و فساد روزه بدون غسل.
و باز خوابید به قصد بیدار شدن
-----------------------------------
[1]- (میرزا) این اطلاق حتی در مستحب محل تأمل و اشکال است. [2] (یزدی) بلکه به عمدی نیز، چنانچه معلوم شد. [3] (یزدی) اقوی اختصاص این حکم است به جنابت و به شهر رمضان، پس در غیر آن صحیح است. [4] (خراسانی) علی الاحوط.
صفحه : 187
و غسل کردن، بیدار نشد تا صبح، صوم [1] او فاسد است [2] و قضاء آن را بگیرد و احوط آن است که کفاره هم بدهد که این خواب دویّم است بنا بر احتیاط خلاف جنابت در بیداری که این خواب، خواب اوّل است و هم چنین اگر از این خواب بیدار شد و باز خوابید و بیدار نشد تا صبح، قضاء [3] و کفاره بر او واجب است که این خواب سیّم [4] است بنا بر احتیاط.
و پیش از صبح تیمم نکند عمدا، مثل کسی است که عمدا ترک غسل کرده باشد.
و اگر بشکند تیمم را، باز تیمم کند پیش از صبح.
اگر روزه واجب غیر معین [6] یا مستحبی است نگیرد و الّا باکی نیست بگیرد.
تکلیف ساقط است از ایشان و روزه ایشان صحیح است در روزه معین.
به جهت روزه به قصد قربت کفایت [7] میکند و ضعیفه مستحاضه غسل شب گذشته و صبح آیندهاش را
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اقوی صحت است و این خواب اول حساب است.
[2] (صدر) و البته آن روز را امساک نماید و چنین است حال فروع دیگر که نظیر آن است. [3] (خراسانی) با عزم بر غسل کفاره بر او واجب نیست اگر چه احوط است. [4] (یزدی) بلکه دویّم است و اقوی عدم وجوب کفاره است و لو در خواب سیّم. [5] (یزدی) اقوی عدم وجوب است. [6] (یزدی) گذشت که در غیر قضاء شهر رمضان میتواند بگیرد، [مسأله 745، دهم]
[7] (صدر) احوط آن است که غسل کند به جهت حصول طهارت که آیهای از قرآن تلاوت نماید مثلا.
صفحه : 188
باید پیش از صبح کند بنا بر احتیاط [1] و غسلهای روز را به جهت نمازش اگر ترک کند روزهاش باطل است. [2]
در وقتی است که از روی عمد و اختیار باشد اگر چه روزه مستحبی هم باشد.
روزهاش باطل نیست، اما اگر اکراها خود بخورد واجب است بر او قضاء.
به سبب به جا آوردن مفطرات مذکوره عمدا غیر از قی [3]، روزه ماه مبارک است و قضاء آن بعد از زوال و روزه نذر معین و شبه آن و روزه اعتکاف هر گاه واجب باشد اعتکاف [4] و غیر از این چهار قسم افطارش [5] جایز است و حرام نیست خواه قبل از زوال باشد یا بعد از زوال.
و یا شصت روزه که سی و یک روزش پی در پی باشد و یا شصت فقیر یا مسکین اطعام دادن و هر گاه شصت مد گندم که هر مدی صد و پنجاه و سه مثقال و چهار ثمن و نیم مثقال صیرفی است به شصت فقیر یا مسکین بدهند کفایت میکند، امّا مخیرند در اختیار کردن هر یک و احوط مراعات کردن ترتیب مذکور است با قدرت.
اگر چه در غیر یک مجلس و یک روز هم باشد کفایت میکند.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) نسبت به صبح آینده واجب نیست این احتیاط. [2] (یزدی) علی الاحوط. [3] (یزدی) در قی نیز کفاره ثابت است. [4] (یزدی) کفاره اعتکاف از جهت صوم نیست و مختص به جماع است و لو در شب باشد و احوط ثبوت آن است و لو در مندوب نیز باشد. [5] (میرزا- صدر- یزدی) بلکه در قضاء مضیّق از ماه رمضان نیز، حرمت افطار قبل از ظهر ثابت است، چنانچه گذشت [مسأله 708].
صفحه : 189
در روزه معین [1] کفاره جمع خالی [2] از قوت نیست و هر گاه در یک روز چند مفطری پی در پی به عمل آورد، مثل الکل و شرب و جماع و استمناء و کذب، مثلا تکرار کفاره [3] خالی از قوت نیست.
کفاره بر او واجب است اگر چه بعد عذری روی دهد که باید افطار کند یا از حدّ ترخص خارج شود.
و حلال بداند مرتد است و اگر حلال نداند حاکم شرع بیست و پنج تازیانه بر او بزند و دفعه دویّم هم چنین و دفعه سیّم باید او را بکشند، بنا بر قول قوی و احوط قتل او است در مرتبه چهارم.
با زن خود در روز رمضان و هر دو روزه باشند مرد دو کفاره باید بدهد و پنجاه تازیانه بخورد و اگر زن راضی باشد هر دو کفاره خود و بیست و پنج تازیانه خود را متحمل شوند و اگر در بین جماع ضعیفه راضی شود، احوط آن است که سه کفاره [5] بدهند، دو کفاره مرد و یک کفاره زن.
هیجده روز متوالی روزه بگیرد و اگر بر آن هم قدرت [6] ندارد مدهای طعام بدهد بر فقراء به قدر طاقت، علی الاحوط و هر گاه جمع کند هر دو را، نهایت احتیاط است و هر گاه
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) اگر در رمضان باشد، در غیر رمضان علی الاحوط.
[2] (صدر) گذشت که احوط است [مسأله 706]. [3] (یزدی) اقوی عدم تعدد کفاره به تکرر موجب در غیر جماع. [4] (میرزا- یزدی) یعنی مرد و زن را اکراه نماید. [5] (خراسانی) و اقوی کفایت دو کفاره است از هر یک یکی. [6] (یزدی) اقوی تخییر است لکن احتیاط به جمع ترک نشود مهما أمکن.
صفحه : 190
هیچ قدرت ندارد، استغفار کند بدل کفاره اگر چه یک مرتبه باشد، اما احوط آن است که اگر بعد قدرت به هم رسانده کفاره بدهد.
یا به خبر غیر به صبح نبودن اکتفا کرد، یا ملاحظه صبح کرد به شک یا به ظن افتاد و مفطر به عمل آورد بعد معلوم شد که صبح بوده قضاء بر او واجب است نه کفاره.
همان قضاء بر او واجب است اگر معلوم نشود که صبح بوده، روزه صحیح است مطلقا هر روزهای که باشد و اگر خبر دهنده عدلین بودهاند، کفاره هم واجب است، اما عدل واحد احتیاط کفاره است، اما غیر رمضان باطل است، مگر صوم مضیق و معین [1] با ملاحظه وقت و احوط [2] تمام کردن روزه و قضاء آن است.
و بعد خلافش ظاهر شود، واجب است بر او قضاء و اگر خود قدرت ملاحظه کردن داشت و نکرد کفاره [3] هم واجب است بنا بر اقوی، مگر آن که خبر دهنده عدل [4] یا عدلین باشند هر چند جاهل [5] باشد به آن که تقلید غیر نمیتوان کرد در دخول وقت و خروج آن و ظاهرا فرق نیست میان رمضان و غیر آن، مثل نذر معین.
که عادت انزال
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اقوی در این دو نیز بطلان است حتی با ملاحظه، بلکه احوط در شهر رمضان نیز ترک نکردن قضاء است حتی با ملاحظه. [2] (شیرازی) این احتیاط ترک نشود. [3] (خراسانی) اگر خبر، موجب ظن به دخول وقت نگردد و الا قضاء، فضلا از کفاره احوط است. [4] (خراسانی) در عدل واحد تأمل است. (صدر) در عدل واحد اشکال است. [5] (یزدی) وجوب کفاره بر جاهل معلوم نیست.
صفحه : 191
نداشته باشد و سرمه در چشم کشیدن و امثال آن، اگر چه طعم آن به حلق [1] برسد و گرفتن خون که باعث ضعف شود، به شرط آن که نداند که باعث بیهوشی میشود همه اینها مکروه است.
و ریختن چیزی در دماغ که به حلق نرسد و بوییدن ریاحین، خصوصا نرگس مکروه است برای روزه دار و امّا بوییدن گلها [2] و استعمال بوی خوش و گلاب ضرر ندارد، بلکه مستحبّ است.
بلوغ [3] است و عقل و اثنا عشری بودن و خالی بودن از حیض و نفاس و مسافر نبودن، مگر بعضی روزهها که مستثنی است در سفر، مثل روزهای که نذر کند که در حضر و سفر بگیرد و دیگر خالی بودن از مرض.
افطار کند و اگر خوف ضرر [4] باشد، احتیاطا روزه بگیرد [5] و قضایش را هم بگیرد و اگر خوف ضرر نباشد، افطار نکند.
که نمیتواند از خود آب باز گیرد، اگر روزه برایشان شاق باشد افطار کنند و از برای هر روزی یک مدّ طعام کفّاره به فقیری بدهند و بعد با قدرت قضایش را بگیرند [6] و هم چنین زن حامله نزدیک به وضعش و زن شیرده که بترسد بر ضرر طفل به شرط آن که دیگری مرتکب شیر
-----------------------------------
[1]- (میرزا- خراسانی) بدون آن که چیزی از آن به حلق برسد. [2] (میرزا) بوییدن گلها مکروه است. [3] (میرزا- خراسانی) بلوغ شرط صحت نیست. [4] (خراسانی) کفایت خوف بعید نیست در جواز افطار. [5] (یزدی) و جایز است نگیرد. [6] (خراسانی) زن پیر و مرد پیر علی الاحوط و در ذو العطاش اگر رفع مرض آن شود در بین سال.
صفحه : 192
دادن طفل نشود افطار کنند و از برای هر روزی یک مد طعام کفّاره بدهند از مال خود.
قصد روزه کند و عذرهای دیگر [1] هر گاه تا پیش از ظهر بر طرف شود و مفطری به عمل نیاورده باشد قصد روزه کند غیر از حایض و نفساء و الّا اگر مفطری به جا آورده باشند قضایش را بگیرند.
از برای هر روزی یک مد طعام بدهد و قضاء ساقط است و احوط قضاء گرفتن است، امّا عذرهای دیگر، مثل سفر چنین نیست، قضاء بگیرد و اولی کفّاره دادن است.
قضاء بر ولی نیست، بلی قضائی که پدر و مادر [2] قدرت بر گرفتنش داشتند [3] و پسر بزرگ حیّ ایشان عالم باشد واجب است بگیرد، مثل نمازشان و هر گاه وصیّت [4] کند یا تبرّعا، غیر به جا آورد از او ساقط میشود.
و غیری به جا بیاورد از او ساقط میشود.
با قدرت بر گرفتن و قصد گرفتن نداشته باشد تا رمضان دیگر، عاصی و گنه کار است و واجب است از برای هر روزی یک مدّ طعام به فقیر بدهد و بعد قضایش را هم بگیرد و هر گاه چند سال چنین بگذرد همان کفّاره سال اوّل کفایت میکند.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بر مریض که قبل از ظهر برء مرضش شود واجب نیست. [2] (خراسانی) وجوب قضاء مادر بر ولد معلوم نیست، اگر چه احوط است. [3] (میرزا- یزدی) در غیر صومی که فوت میشود در سفر قدرت بر گرفتن قضاء در آن معتبر نیست. [4] (میرزا- یزدی) و به وصیت هم عمل شود.
صفحه : 193
صوم رمضان است و صوم قضاء رمضان است و صوم سیّم اعتکاف و کفّاره سه روز بدل هدی در حج تمتّع و هجده روز بدل بدنة و نذر و عهد و یمین. [1]
صوم عید رمضان است و عید قربان و یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ماه ذی حجّه از برای کسی که در منی باشد و صوم وصال که دو روز مثلا متّصل بگیرد و صوم صمت که قصد کند که هیچ تکلّم نکند در بین روزه.
صوم مستحبی ولد است [2] بی اذن پدر و مادر و مهمان بی اذن مهماندار بلکه میزبان بی اذن مهمان و نهم ذی حجّه که مشتبه باشد به عید یا ضعف غالب باشد که از ادعیه باز ماند و کسی که روزه مستحبی گرفته باشد و او را اطعام کند به طعامی و او نخورد و زن بی اذن شوهر [3] روزه مستحبی بگیرد، اگر حرام نباشد و غیر از اینها از سایر روزهها که مستحبّ است.
دیدن هلال است و شهادت عدلین است به رویت و شیاع [4] است و تواتر که باعث حصول علم شود، بلکه بهر قسم که علم حاصل شود و دیگر حکم حاکم است به ثبوت رؤیت هلال نزد او و هر گاه معلوم نشود خطای او. و امّا غیر از امور مذکوره را اعتباری نیست.
-----------------------------------
[1]- (صدر) گذشت کسی که خوابید تا بعد از نصف شب نماز عشا نکرده، روزه آن روز بر او واجب است [مسأله 720]. [2] (یزدی) و اگر نهی کند احوط ترک است. [3] (یزدی) و با نهی او احوط ترک است. [4] (شیرازی) به شرط حصول علم.
صفحه : 194
- از خودش و هر که عیال نفقه خوار او باشد- پیش از غروب شب عید، یا مهمان [1] شود کسی او را یا طفلی او را متولّد شود یا عبدی را مالک شود یا اعذار مذکوره اگر باشد بر طرف شود پیش از غروب اگر چه لحظهای باشد، خلاصه مطلب این است که در وقت مغرب امور مذکوره موجود باشد یا بر طرف شده باشد معتبر است نه بعد از مغرب و قدر آن یک صاع است که ششصد و چهارده مثقال و ربع مثقال صیرفی است که نیم من به وزن شاه جدید الا بیست پنج مثقال صیرفی و سه ربع آن است.
از وقت غروب فطرهشان با غیر، یا با خودشان هست و هم چنین است اگر بعد از غروب مهمان یا عیال شخص شوند، بلکه هر گاه جبرا مهمان شوند، اگر چه قبل از غروب باشد فطرشان با خودشان است.
-----------------------------------
[1]- (میرزا) اگر صدق عیلوله بکند و الّا احوط آن است که هر دو بدهند. (یزدی) اگر صدق عیلوله کند و الا اقوی وجوب است بر خودش. [2] (یزدی) به حیثیتی که از عیلوله فعلیّه او بیرون رود و عیال آن غیر یا مستقل حساب شود.
صفحه : 195
واجب است که فطره خود و عیال خود را بدهد، اگر چه در حال کفرش هم واجب بود بر او، لکن صحیح نبود از او.
و خرما احوط است، بلکه هر یک انفع باشد برای فقیر سنت است و قیمت هم کفایت میکند، خصوص اگر انفع باشد به حال فقیر که آن ارجح است، ولی طلا و پول سیاه قیمت جنس دادن هم خوب است و اولی نقره یا طلا است.
به قیمت بازار و معتبر بلد دادن زکاة است نه وطن خود و عیال هر جا که خواهند باشند فرقی ندارد و اولی دادن به اقارب خود است و بعد به همسایگان و بعد به اهل علم و فضل.
مگر آن که دهنده هاشمی باشد و واجب النفقه نباشد گیرنده آن و به اهل بلد دادن تأکید دارد.
مگر آن که فقراء بسیار باشند که کفایتشان نکند و به یک نفر میتوان داد آن قدر که غنی شود و عدالت شرط نیست، اگر چه احوط است و به اطفال مؤمنین هم میتوان داد به قسمی که صرف خودشان شود اگر چه لباسشان شود.
اولی است.
بر شخص و اولی جدا کردن [3] آن است در شب عید و افضل پس انداختن است تا پیش از نماز عید.
باید به قصد قربت آن را
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن اقوی کفایت مطلق غالب است. [2] (خراسانی) علی الاحوط، اقوی عدم وجوب است مگر طلوع فجر. [3] (خراسانی) برای اولویت وجهی، نیست بنا بر آن چه مختار در وقت طلوع باشد.
صفحه : 196
بدهد نه ادا و نه قضاء بنا بر احتیاط، اگر نه ادا و نه قضاء باشد تصدّق حساب میشود.
و رسانیدن آن به اهلش، مگر آن که عذری باشد، یا فقیر حاضر نباشد که در این صورت تأخیر ضرر ندارد.
صفحه : 197
طلا و نقره مسکوک به سکه معامله و گاو گوسفند و شتر که در تمام سال چرانیده باشند در علف صحرا عرفا کار کن و بارکش نباشند و گندم و جو و مویز و خرما که پیش از صدق اسم مالک باشند و حدّ نصاب هم باشند که صد و چهل و چهار من جزئی کم است به سنگ شاه شانزده عبّاسی پیش از خروج مؤنه آنها بنا بر احتیاط است، امّا نصاب اوّل طلا پانزده مثقال صیرفی است و نصاب دویّمش سه مثقال، امّا نصاب اوّل نقره صد و پنج مثقال صیرفی است و نصاب دویّمش بیست و یک مثقال صیرفی است.
اوّل چهل است و یک گوسفند باید بدهد.
دویّم: صد و بیست و یک است و دو گوسفند باید بدهند. سیّم: دویست و یک است و سه گوسفند باید بدهند. چهارم: سیصد و یک است و در آن چهار گوسفند باید بدهد. پنجم: چهار صد است و هر چه زیادتر بشود هر صد عدد یک گوسفند باید بدهد و در ما بین چیزی ندارد.
در اینها سال معتبر است تا عین هم باقی است باید بدهد زکاة آنها را، مگر آن که از نصاب اوّل کم شود و آن چه میدهد، اگر بز باشد در سال سه باشد و اگر میش باشد یک ساله باشد احتیاطا.
صفحه : 198
اوّل: فقرا و مساکین. دویّم: کسانی که تعیین شدهاند از جانب امام یا مجتهد از برای گرفتن زکات و جمع و ضبط آن. سیّم:
کفّاری که تألیف [1] قلوب ایشان شده باشد از برای جهاد، امّا در زمان غیبت خلاف است. چهارم: آزاد کردن بنده که در تحت شدّت باشد نزد آقایش بلکه مطلقا با شرایط. پنجم: اداء دین کسی که عاجز باشد از اداء آن با شرایط. ششم: مطلق خیرات مثل مسجد و مدرسه و غیر اینها. هفتم: کسانی که ماندهاند در راه بی چیز اگر چه در ولایت و بلد خود چیزدار باشند با شرایط.
چهل و یک میشود.
زکات آنها ده یک است و اگر آب چاه و مثل آن خورده بیست یک است و اگر به تبعیض خورده باشند تابع [2] اکثر است، امّا نصاب شتر دوازده است: پنج نصاب اوّلش هر یک پنج شتر است و در هر یک پنج، یک گوسفند باید داد تا بیست و پنج شتر. نصاب ششم: بیست و شش شتر است زکاتش یک شتری که داخل در سال دو شده باشد. نصاب هفتم: سی و شش است زکاتش یک شتری است که داخل در سال سه شده باشد. نصاب هشتم: چهل و شش است، زکاتش یک شتری که داخل در سال چهار شده باشد. نصاب نهم: شصت و یک است، زکاتش یک شتری که داخل در سال پنج شده باشد. نصاب دهم: هفتاد و شش است، زکاتش دو شتری که داخل در سال سه شده باشد. نصاب یازدهم: نود و یک است، زکاتش دو شتری که داخل در سال چهار شده باشد. نصاب دوازدهم: صد و بیست و یک شتر است، زکاتش هر پنجاه شتر، یک شتری که داخل در
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اختصاص به کفار و به تألیف از برای جهاد معلوم نیست و اقوی جریان حکم است در زمان غیبت. [2] (یزدی) بلکه با صدق شرکت مطلقا سه ربع عشر است و با غلبه احدهما در صدق حکم تابع است.
صفحه : 199
سال چهار شده باشد یا هر چهل شتر یک شتر بدهد که داخل در سال سه شده باشد و در ما بین او چیزی بر او نیست و این شترها که میدهند باید همه ماده باشند.
اوّل: سی گاو. دویّم: چهل گاو، زکاة سی گاو یک گاو یک ساله بدهد، چه نر باشد و چه مادّه و در چهل گاو یک گاو مادّه بدهد که داخل در سال سه شده باشد.
صفحه : 200
هفت چیز است: اوّل: مال کفّار حربی که مسلمی بدست آورد. دویّم: معادن است. سیّم: گنج در زمین است. چهارم: چیزهای است که از دریا بیرون آورند یا عنبری که از روی دریا میگیرند. پنجم: ارباح مکاسب است. ششم: زمین است که کافر ذمّی از مسلمان بخرد. هفتم: مال حلالی است که مخلوط به مال حرام شده باشد.
نصف آن به مجتهد جامع الشرائط یا وکیل او باید برسد یا به اذن او باید داد و نصف دیگر آن را به فقرا و ایتام و إبن السّبیل سادات که از طرف پدری یا پدری و مادری سیّد باشند نه از طرف مادری تنها.
و خمس به او بدهی کفایت نمیکند.
احوط بلکه اقوی اعاده آن است به سیّد و اگر زیادتر از خمس حرام در مال خود بداند زیادتر [1] را تصدّق [2] به فقراء بدهد.
-----------------------------------
[1]- (شیرازی) یعنی تمام را. [2] (یزدی) جواز اکتفا به همان خمس بعید نیست.
صفحه : 201
اگر چه از ارباح مکاسبش هم خریده باشد که در راه خیر صرف کند یا خانه دیگر بخرد یا ملکی بخرد یا سرمایه خود قرار دهد و بنای خود را بر بی خانگی قرار دهد وجهش خمس ندارد.
مگر آن که قبض [1] و مصالحه کند به شرط آن که قبض و مصالحهاش به قسم صحیح واقع شود و هم چنین است، ردّ مظالم.
بی إذن مجتهد به فقراء میتوان داد، مثل ردّ مظالم، امّا احتیاطا [3] با اذن مجتهد باشد جمیعا.
یا هبه شده و لو معوّضه خمس [5] ندارد.
همان قدر را از مالش جدا میکند و باقی را خمسش [خمس- ن] میدهد.
مرخّص نیست مگر به اذن مجتهد.
و بعد عوضش را در همان سال پیدا کرد، احتیاطا [6] خمسش را بدهد.
لزوم
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) در تضییع حقوق سادات و فقراء به حیل اشکال است.
[2] (صدر) محتاج به مراجعه است. [3] (نجفی) ترک نشود. [4] (میرزا- یزدی) در مصالحه تأمل است. (یزدی) بلکه احوط دادن است و هم چنین در هبه.
(خراسانی) در مصالحه و هبه احوط خمس است. [5] (نجفی) احوط خمس است در هر دو.
[6] (صدر) آن چیزهایی که خمس در آنها واجب است بعد از وضع مؤنه است.
صفحه : 202
ندارد، بلکه [1] تمام را به هر یک میتوان [2] داد.
پیش از اخراج خمس.
دوباره بدهد به مجتهد یا به اذن مجتهد علی الاحوط الاشهر. [5]
چیزی به سادات فقیر بدهد به عنوان قرض و وکیل شود که هر وقت خمس بر او تعلق میگیرد از جانب ایشان بر دارند، ضرر ندارد، به شرط آن که بر استحقاق باقی باشد.
[6] هر ساله نموّی که میکند بعد از وضع مؤنه خمس آن را بدهد.
کم کم به دستش که میآید به اولاد خود که سید و فقیر باشند بدهد ضرر ندارد و احتیاطا [7] به اذن مجتهد باشد.
خمسش را بدهد بنا بر احتیاط. [8]
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) در مقدار نفقه لازمه بر آن بر تقدیر قناعت آن. (میرزا) هر گاه موجود باشد احتیاط در بسط است نه در تسویه. [2] (میرزا- یزدی) یعنی بسط بر اضعاف لازم است.
[3] (صدر) محسوب بودن دین سابق اگر قدرت بر اداء آن داشت و تأخیر نمود محل تأمل است. [4] (یزدی) اگر مال به اداء آن نداشته باشد تا حال حصول ربح. [5] (یزدی) دور نیست جواز امضای آن از برای مجتهد اگر در محل خود واقع شده.
[6] (صدر) تعلق خمس در نشاندن درخت به جهت امرار معاش معلوم نیست. [7] (خراسانی) مراعات این احتیاط در خصوص سهم سادات لازم نیست. (خراسانی) بلکه وجوبا در مقدار سهم امام. [8] (میرزا- خراسانی) این احتیاط ترک نشود.
صفحه : 203
هر وقت که وصول میشود خمسش را بدهد.
[1] که جامع شرایط باشد میتوان داد.
جایز است که رد مظالم حسابش کنند، احوط این است که آن وجه را به جهت رد مظالم به او بدهند و او در کند آن را به ازای قرضش و لو به تکرار و هم چنین است به سادات و عدالت شرط نیست در کسی که ردّ مظالم یا خمس به او میدهی.
اعتبار به آن مالی است که خمس بر آن تعلق میگیرد [2] نه غیر آن [3].
و میداند تا سر سال بعد از مؤنه سالش زیاد میآید، مخیّر است که خمس آن را بدهد، یا صبر کند تا سال تمام شود.
باید خمسش را بدهد و اگر بر خود تنگ بگیرد، احوط [4] این است خمس آن را هم بدهد.
به قسمی که ضرر بر
-----------------------------------
[1] (خراسانی) مگر آن که غیر اعلم صرف نماید مال امام را در غیر آن چه اعلم جایز میداند صرف در آن را. [2] (میرزا- یزدی) احوطألذی یجب أن «1» آن است که خمس تمام باقی مانده را بدهند اگر احتمال برود که به جمیع مالش خمس تعلق گرفته باشد. [3] (خراسانی) یا به قدر آن بر ذمهاش تعلق گرفته باشد. [4] (میرزا- یزدی) این احتیاط ترک نشود.
صفحه : 204
او نشود و اظهار فقر خود نکند، جایز است.
ربح مکاسبش را ببخشد به قصد ندادن خمس، خوب نیست و از گردنش ساقط نمیشود خمس [1] آن، مگر آن که صرف مؤنه خود کند.
-----------------------------------
[1] (خراسانی) محتاج به مراجعه است اگر چه به حسب قواعد، خمس تعلق نمیگیرد.
صفحه : 205
سنت است که در وقت داخل شدن پای چپ را پیش گذارد و در بیرون آمدن پای راست را و سنّت است بسم اللّه گفتن و سر پوشیدن و استبرا و دعا خواندن نزد استنجاء.
و محل آب بر داشتن و محل افتادن میوهها و قافله انداز و در خانهها و رو به آفتاب و ماه و رو به باد بول [1] کردن و در زمین صلب و در سوراخ حیوانات و در آب، چه ایستاده و چه جاری و خوردن و آشامیدن و طول دادن و مسواک کردن در حال تخلی و استنجاء به دست راست و به دست چپ هم اگر انگشتر منقوش [2] به اسمای محترمه و غیره باشد و سخن گفتن مگر به ذکر خدا و بلند کردن مرد بول خود را یعنی رو به بالا بول کردن و از بلندی، مثل پشت بام بول کردن به سمت پایین و تخلی کردن بر قبر یا میان قبور.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) و هم چنین است غایط. [2] (شیرازی) با عدم تنجس آن.
صفحه : 206
مگر طواف واجب و طلب حاجت و حمل مصحف و برای خواب و نماز میّت و زیارت قبور مؤمنین و خواندن قرآن و خوابیدن جنب و خوردن و آشامیدن او و غسل دادن جنب میّت را و به جهت جماع کردن جنب و از برای جماع کردن به زن حامله و دخول در مساجد و کتابت قرآن و وارد شدن مسافر به اهل خود و ملاقات زن و شوهر در شب زفاف و قاضی در مجلس قضاء و داخل کردن میّت در قبر و کفن کردن آن کسی که غسل داده میّت را و جنب که خواهد غسل دهد میّت را و حایض به جهت مشغول شدن ذکر در وقت نمازش و وضوء تجدیدی و تهیّأ [2] کردن به جهت نماز نزدیک به وقت آن و پیش از غسلهای مندوب و پیش از خوردن طعام.
مستحب است آب به دست راست بر دارند و بسم اللّه بگویند و دعا که وارد شده است خواندن و بعد از سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه استنشاق کردن و تا بند دست به جهت حدث غایط دو مرتبه شستن به جهت
-----------------------------------
[1]- (یزدی) مندوبین.
[2] (صدر) گذشت اشکال در استحباب وضو از برای تهیّأ [مسأله 152].
صفحه : 207
بول و خواب یک مرتبه شستن و مرد، آب به ظاهر دست ریختن و شستن بعد از واجب غیر از دست چپ علی الاحوط به عکس واجب یعنی، سنت است که مرد بعد از شستن واجب مرتبه دویّم بریزد آب را بر باطن دست و زن مرتبه دویّم بریزد به ظاهر دست و این حکم تکرار در غیر [1] دست چپ مستحب است، و امّا دیگری آب به دست بریزد و اعضای وضو را خشک کردن بعد از وضو و اعانت کردن دیگری مکروه است.
خوردن و آشامیدن بی وضو یا مضمضه و استنشاق و خواندن قرآن زیادتر از هفت آیه غیر از چهار سوره سجده که حرام است و خوابیدن بی وضو یا بی تیمم بدل غسل اگر آب نباشد و خضاب کردن و با خضاب خود را جنب کردن.
-----------------------------------
[1] (میرزا) در استحباب، فرق میان اعضای غسل نیست، بلی احوط3ألذی یجب أن «1» در دست چپ اکتفا به یک مرتبه است.
صفحه : 208
شستن دستها تا مرفق سه مرتبه و مضمضه کردن و استنشاق کردن هر یک سه مرتبه و از برای جنب به خروج منی بول کردن و نیت غسل کردن در وقت دست شستن و مستمر داشتن تا اول غسل و بعد از رسیدن آب غسل به اعضاء، دست بر روی آن مالیدن، خصوص در غسل ترتیبی.
صفحه : 209
لکن آن چه معروف است ذکر میشود:
غسل جمعه و عید فطر و قربان و روز عرفه و روزه هشتم و بیست و چهارم ذی الحجه و غسل شب اول رجب و روز آن و شب آخر و روز آن، و روز بیست و هفتم رجب و روز مولود حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و روز نوروز و شب نیمه شعبان و شب عید فطر و شبهای طاق ماه مبارک رمضان و روز آن و شبهای قدر، لکن شب بیست و سیّم دو غسل دارد بلکه در شبهای دهه آخر این ماه غسل مستحب است و این غسلها زمانی بود که نمیشکند او را حدث و غسل دخول مکه و مدینه و به جهت دخول در مسجد آنها و حرم آنها و دخول خانه کعبه غسلهای مکانی است. امّا غسل به جهت احرام و طواف و وقوف به عرفات و مشعر و به جهت نحر یا ذبح حیوان و سر تراشیدن و به جهت تقصیر و زیارت نبیّ و ائمه: و به جهت خواب دیدن امام اگر خواهی ببینی و توبه اگر از برای صغیر هم باشد و حاجت و استخاره و طلب بارش و برداشتن تربت و عمل استفتاح و کشتن وزغه و مس کردن میّت بعد از اتمام غسلش و این غسلها به جهت فعل است و میشکند آنها را حدث مگر خواب که خلاف [1] است.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بلکه اقوی در آن نیز شکستن است.
صفحه : 210
و مستحب است که انگشتها گشاده باشد و یک مرتبه ماسح بر ممسوح کشیده شود و دست را بعد از زدن بر خاک بتکاند و مکروه است بر رمل [1] و زمین شورهزار و پستی زمین تیمّم کردن.
-----------------------------------
[1]- (نجفی) بلکه احوط ترک تیمم بر رمل است با تمکن از خاک و زمین.
صفحه : 211
اول: اموری است که سنت است
عمل آوردن آن و آن چند چیز است: رفتن حمام یک روز در میان و با لنگ بودن در حال دخول و مکث و در حال غسل با امن از ناظر محترم و سلام کردن به کسی که با لنگ است و داخل خزانه که میشوند مکرر بگویند «اعوذ باللّه من النار و نسأله الجنّة» و نوره کشیدن هر پانزده روز یا منتهایش بیست روز یک مرتبه، امّا در غیر روز چهار شنبه که مکروه است و مستحب است که اول قدری نوره به انگشت بر دارد و به طرف دماغ برساند و بگوید «اللهم ارحم سلیمان بن داود کما أمرنا بالنورة» و بعد از نوره حنا بر سر تا پا مالیدن و سر را با خطمی یا سدر شستن و ریش را خضاب کردن و دست و پا را خضاب کردن خصوص ناخن را.
دویّم: اموری است که باید به عمل آورده نشود
و آن نیز چند چیز است پدر و فرزند با هم وارد نشدن و با شکم خالی یا پر نبودن و آب سرد ننوشیدن و آب سرد به بدن نریختن و بر پهلو یا پشت نخوابیدن و ریش را شانه نزدن و مسواک نکردن و لنگ بر سر و رو نمالیدن و با کوزه و آجر پا را پاک نکردن و در حال نوره کشیدن نشستن.
صفحه : 212
غیر جلال و سؤر حیوانی که میته خورده باشد بشرط نجس نبودن دهانش و سؤر حایض متّهمه و لباس کسی که از نجاست اجتناب نمیکند و رطوبت موش زنده و وزغه و خرگوش و روباه و قی و عرق جنب از احتلام و مسوخات و حایض و آب دهن مسوخات و شیر دختر و مذی و ودی است و مستحب است شستن آنها به قول علما.
صفحه : 213
اگر جایی که عادت به پوشیدن آن است و زن بر روی جامهاش یک بدن پوش و یک مقنعه و یک سر تا سری به پوشد و مستحب است که جامه سفید باشد و از پنبه یا کتان باشد مطلقا چه زن و چه مرد و با عمامه و ردا و زیر جامه و تحت الحنک بودن و زیاد کردن جامه به قسم متعارف و عطر زدن و پاکیزه کردن لباس و انگشتر عقیق بر دست کردن و شانه بر ریش زدن و مسواک کردن.
حتّی زنان را مگر چکمه و عمامه و رداء و مکروه است عمّامه زرد و سیر رنگ پوشیدن بلکه اولی اجتناب از جامه رنگین است و مکروه است نماز کردن به یک ساتر نازک و به زیر جامه تنها هر چند نازک نباشد و امام بدون ردا بودن و لنگ بستن بر روی پیراهن و جامه در زیر بغل گردانیدن و بر شانه خود انداختن و عمامه بی تحت الحنک داشتن و برای مردان تنگ بستن کمر و کلاه سیاه بر سر کراهت دارد و بستن دهن در صلاة و از برای زنان نقاب انداختن کراهت دارد و گشودن بندهای جامه و قبای تنگ پوشیدن یا تنگ بر هم بستن و با لباس کسی که متهم به نجاست یا غصب یا غیر آنها است نماز کردن و یا لباس و یا خاتمی که در آن صورت صاحب روح باشد و
صفحه : 214
یا آهنی که همراه شخص و ظاهر باشد و با زن خلخال صدا دار یا هر چیز صدا داری باشد نماز به اینها کراهت دارد.
صفحه : 215
بلکه محاذی هم نایستد. اولی [2] آن است که در حال اختیار در جوف کعبه و بر بام آن هم نایستد. و مکروه است نماز گزاردن در حمام و در جایی که زباله میریزند و جایی که نحر یا ذبح حیوان میکنند و محل خلا رفتن و محل بول کردن و در بیت الخلاء و در خانهای که در آن مسکرات باشد، مثل شراب خانه و طویله گاو و گوسفند و اسب و مادیان و الاغ و هر مکان کثیفی و در راه عبور خلق اگر مضرّ به حال متردّدین نباشد و الّا حرام است و نماز هم باطل است و بر خانه مورچهها و در مجرای آب هر چند جریان آب بالفعل نباشد و بر زمین شوره زار و این چهار مکان: ضجنان و وادی شقره و بیدا و صلاصل، بلکه در هر زمینی که عذاب نازل شده باشد یا خلقش فرو رفتهاند و بر روی برف و محل عبادت آتش پرستان و هر جایی که عادت شده به آتش افروختن و در خانه مجوس و در پیش رو هر گاه آتش افروخته باشند نیز نماز مکروه است، هر چند چراغ باشد یا صورت صاحب روح که صدق صورت بکند، اگر چه غیر مجسمه باشد. و اولی اجتناب است از نماز در خانهای که
-----------------------------------
[1] (صدر) البته این احتیاط را ترک ننمایند. [2] (یزدی) بلکه احوط است.
صفحه : 216
صورت کشی در آن خانه باشد و نظر کردن به نقشی که مشغول کند شخص را و دیواری که پیش رو باشد که نشر کرده باشد رطوبت بول در آن یا بر روی قبر یا پیش روی او قبر [1] باشد، مگر قسمتی باشد که کراهت برداشته شود، مثل آن که پرده حایل باشد یا دوری ده ذرع و غیره، پس در همه این مکانها نماز کردن مکروه است.
اگر چه به تسبیح یا چوب یا خط کشیدنی باشد، هر چند بداند که کسی هم عبور نخواهد کرد.
و منقول است که نماز در مسجد الحرام معادل است با هزار هزار نماز و در مسجد رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم معادل است با ده هزار نماز در غیر آن و در مسجد کوفه و مسجد اقصی هزار نماز و در مسجد جامع بلد، صد نماز و در مسجد قبیله پنجاه نماز و در مسجد بازار دوازده نماز بلکه نماز در مشاهد ائمه افضل است از مساجد. در خبر است که نماز در نزد امیر المؤمنین علیه السّلام معادل است با دویست هزار نماز. و مستفاد میشود از خبر افتخار کعبه که نماز در کربلا افضل است از نماز در مسجد الحرام. و اللّه العالم.
-----------------------------------
[1] (صدر) احوط ترک است.
صفحه : 217
[1] نه غیر آن و اذان، اولش چهار تکبیر است و آخرش دو «لا اله الا اللّه» و اقامه، اولش دو تکبیر است و آخرش یک «لا اله الا للّه» و دو «قد قامت الصلاة» علاوه دارد و در باقی دیگر مثل هم میباشند، امّا باید به عربی و حروفش درست و به موالات و ترتیب گفتن و با نیّت تا آخر بودن و تعیین صلاة معتبر است و با عقل و اسلام و ایمان بودن، و بعد از دخول وقت نماز باشد و تقدیم اذان بر اقامه و اتصال اقامه به نماز معتبر است و امّا در اذان اعلامی معتبر نیست اتصالش به نماز. جایز است اعلامی صبح را پیش از صبح گفتن و در غیر آن جایز نیست و جایز نیست تأخیرش از اول وقت و نیّت قربت در او معتبر نیست، مگر اذان نماز که نیت قربت در آن معتبر است و جایز است اجرت [2] گرفتن بر اذان اعلامی، هر چند احوط اجرت نگرفتن و با نیت قربت بودن است.
-----------------------------------
[1] (یزدی) و احوط عدم ترک اقامه است نسبت به مرد و در غیر موارد سقوط. [2] (میرزا- یزدی) محل اشکالٍّألذی یجب أن «1» است.
صفحه : 218
و رو به قبله ایستاده باشد و آخر فصول وقف کند و حرف آخر فصول که لفظ جلاله باشد خوب ظاهر کند، چه اذان و چه اقامه، و با تأنّی بگوید اذان را، به خلاف اقامه و دو انگشت را در اذان بر گوش گذارد و صدا را بلند کند مرد و فاصله کند میان اذان و اقامه و لو به یک قدم برداشتن یا تسبیح گفتن باشد و مستحب است که مؤذن اذان اعلامی، عادل و بینا و وقت شناس باشد و موضع بلندی بایستد و مستحب است حکایت اذان و اقامه و اما رخصت داده شده است از برای زنان اکتفاء کردن از اذان به تکبیر و شهادتین، بلکه به شهادتین تنها نیز و از اقامه به اللّه اکبر و اشهد إن لا اله الا اللّه و انّ محمدا عبده و رسوله و از برای مسافر و کسی که تعجیل داشته باشد، اذان و اقامه را یک فصل یک فصل بگوید بهتر است از آن که اقامه را ترک کند و اذان را درست [1] بگوید.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اگر اذان را ترک کند و اقامه را درست بگوید بهتر است از یک فصل گفتن هر دو.
صفحه : 219
و فرار کند و زنی که اطاعت شوهر نکند در آن چه باید اطاعت کند و حبس زکاة و ندادن آن و حبس و منع حقوق واجبه با تمکن از اداء آنها و غیر آنها که به مقتضای قول خداوند إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقِینَ آن است که مقبول نباشد صلاة از فاسق بلکه منحصر باشد صلاة به متقین و سزاوار است از برای نمازگزار آن که در تمام صلاة حاضر و متوجه بسازد قلب خود را به صلاة که در اخبار وارد شده است که «محسوب نمیشود از نماز مگر آن چه را که اقبال کرده است» و سزاوار آن است که شخص بداند که چه میگوید و با که مناجات میکند و از که سؤال میکند و به گفتن إیاک نعبد و إیاک نستعین راست گو باشد و مطیع و منقاد هوا و هوس خود نباشد و شیطان را از خود مأیوس بگرداند زیرا که هر چه اطاعت او زیاد میشود طمع او بیشتر میگردد.
صفحه : 220
خواهد پیش از تکبیرة الاحرام بگوید و خواهد بعد و بهتر پیش گفتن است و مستحب است که نزد شروع در تکبیر دست را بلند کند و منتهای تکبیر دست برابر گوش باشد و انگشتها بر هم باشد و کف دست رو به قبله باشد و اگر یک دست را بلند کند باکی نیست و اگر هیچ دست هم بلند نکند باکی نیست و اگر محل تکبیر مستحب، تکبیر نگوید و دست بلند کند، این مستحب را به جا آوردهاند و بعد از تکبیرة الاحرام «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» گفتن، از برای امام و منفرد مستحب است.
صفحه : 221
و گذاردن مردان دست راست را بر ران راست و دست چپ را بر ران چپ، محاذی زانو، در حالتی که انگشتان ضمّ باشد به هم و چشم با خشوع بر موضع سجود باشد و راست بایستد که نحر و پشتش مساوی باشد و دو پا را مساوی بگذارد و میل به یک پا نکند و انگشتهایش رو به قبله باشد و دو پا از هم جدا باشد و تا به یک شبر، منتهای فصل است و کسی که نشسته نماز میکند سنّت است که زانو را بلند کند و روی الیتین بنشیند و سنّت است از برای مردان تورّک نشستن، بعد از سجده و در حال تشهد.
صفحه : 222
و دست راست را بر سر زانوی راست و دست چپ را سر زانوی چپ گذاشتن در حالتی که انگشتها گشاده باشد و پست کند دو زانو را به عقب و مساوی کند پشت خود را و گردن را زیر نیندازد بلکه بکشد و راست پشت را نگاه دارد و مرفقین را بیرون کند مثل دو بال و چشمش را ما بین پا اندازد و ذکر کبری به سه یا هفت مرتبه یا زیاده جایز است، چنانچه سنت است که به عدد طاق قطع کند و بعد از راست شدن و قرار گرفتن «سمع اللّه لمن حمده» بگوید و بعد تکبیر بگوید.
و پیش داشتن زانو و گذاشتن هر یک از باطن دو کف دست را بر دیگری، پس داخل نمودن میان دو زانو، بلکه احوط اجتناب از آن است و خواندن قرآن در رکوع و سجود.
صفحه : 223
و سه مرتبه یا هفت مرتبه گفتن کبری را و به طاق قطع کردن و دعایی که وارد شده است خواندن، یا هر دعایی که خواهد، خصوص به جهت وسعت رزق و بعد از سجده اول تکبیر گفتن، امّا با طمأنینه و آرام بودن و مکروه است بر پاشنه پا نشستن و راست نشستن با طمأنینه بعد از سجده دویّم مستحب است، بلکه احوط [1] ترک نکردن آن است و تکبیر گفتن مستحب است و در حال برخواستن «بحول اللّه و قوته اقوم و اقعد» گفتن و کف دست بر زمین گذاشتن و مردان اول دو زانو را بلند کردن و بعد دستها را برداشتن و مستحب است فرود که میآیند به سجده اوّل، دو دست بر زمین رسانند و مساوی کنند موضع سجده را با ایستاده و سجده کردن به تمام جبهه و مواضع ششگانه دیگر و سر دماغ را بر «ما یصح السجود علیه» گذاشتن و پهن کردن دو دست را بر زمین محاذی گوش مواجه قبله و چشم در حال سجده به طرف دماغ و در حال جلوس به کنار انداختن و دست راست بر ران راست گذاشتن و دست چپ بر ران چپ گذاشتن.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بلکه وجوب خالی از قوت نیست.
صفحه : 224
به این قسم که پشت پای راست را بگذارد به کف پای چپ در حالتی که بر ران چپ بنشیند و چشم به کنار خود بیندازد و ابتدا کند به گفتن «بسم اللّه و باللّه و الحمد للّه و خیر الاسماء للّه» و مکرر کند «الحمد للّه» را بعد از تشهد سه مرتبه بلکه «سبحان اللّه» را هفت مرتبه نیز، بلکه ضرر نخواهد داشت علاوه کردن و «تقبل شفاعته و ارفع درجته» بعد از صلوات و اگر ابتداء به «الحمد للّه» کند کفایت میکند.
صفحه : 225
ملکین کاتبین صالحین را و امام قصد ملکین و مأمومین را و مأموم علاوه میکند امام را، اما به گوشه چشم یا دماغ [1] اشاره به جانب یمین کند، لکن به وجهی که شبه دعا باشد نه تحیّت و مستحب است که مأموم دوباره بگوید سلام آخر را، یکی را به جانب راست اشاره کند و یکی را به جانب چپ، اگر کسی باشد و الّا یک سلام جانب یمین کفایت میکند مثل امام و منفرد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) یا به صفحه روی در امام و مأموم.
صفحه : 226
و خضاب به جهت نماز و در پستوهای خانه نماز کند و اقوال نماز را آهسته بخواند و قدم را بهم بگذارد در حال قیام و دو دست را بر روی پستان بگذارد [1] و به هم ضم کند در حال قیام و بگذارند در رکوع بر ران خود که سر انگشت بر زانویشان برسد و زانو را پس نکشند و در قیام اول بنشینند و بعد سجده روند و در سجده خود را جمع بدارند و بچسبانند بر زمین و در وقت نشستن زانوی خود را بلند کنند و بر کف پا و ورکین بنشینند نه مثل [2] مردان و در وقت بر خواستن راست برخیزند نه اول کمرشان را بلند کنند.
-----------------------------------
[1] (میرزا- یزدی) مراد از دست، کف دست است و پستان را به دست به سینه بچسبانند. [2] (میرزا) توهّم نرود که این قسم نشستن ماحی صورت صلاة است بلکه این نوعی از جلوس است.
صفحه : 227
و وقت آن اول زوال است تا سایه شاخص که به قدر قامت آدم متعارف مرد است یک ذراع شود، الّا به قدر نماز ظهر کردن. و هشت رکعت نافله عصر است و وقتش بعد از نماز ظهر است تا سایه دو ذراع شود الّا به قدر کردن نماز عصر و اما اگر شخص یک رکعت هم کرده باشد که وقتش بگذرد باقی را مخففة تمام کند. و چهار رکعت نافله مغرب است و وقتش بعد از نماز مغرب است تا بر طرف شدن سرخی مغربی و اگر یک رکعت کرده باشد که سرخی بر طرف شود همان را تمام کند به دو رکعت و دو رکعت نشسته نافله عشاء بعد از نماز عشاء است تا آخر وقت عشاء. و یازده رکعت نافله شب است که سه رکعتش شفع و وتر است و وقتشان بعد از نصف شب است تا طلوع صبح صادق و هر چه نزدیکتر به صبح شود بهتر است. و اما دو رکعت نافله صبح را بعد از نماز شب میتوان کرد و اگر صبح شد و نافله شب را نکرده نافله صبح را بکند و بعد نماز صبح کند و اگر چهار رکعت نافله شب کرده که صبح شد باقی را مخفّفة تمام کند و اگر گمان کند تنگی وقت را و شروع کند اگر چهار رکعت کرد و صبح شد باقی را به حمد تنها تمام کند و اگر چهار رکعت نکرده که صبح شد نافله صبح و نماز صبح را میکند و بعد آنها را به قصد قربت به جا میآورد و اما هر
صفحه : 228
دو رکعت به یک سلام است مگر نماز وتر. و اذان و اقامه ندارد و به حمد و یک سوره و قنوت اکتفا میتوان کرد، بلکه رکعتی ایستاده و رکعتی نشسته میتوان کرد و نافله سی و چهار رکعت یومیه را قضاء هم میتوان کرد و اما یک رکعت وتر بعد از دو رکعت شفع این طور کنند، خوب است که بعد از حمد و سوره قنوت بخوانند به این قسم که چهل مؤمن را چه مرده و چه زنده طلب مغفرت کنند، امید که این حقیر را هم یاد کنند، «اللهم اغفر لفلان ..» بعد هفتاد مرتبه «استغفر اللّه و اتوب الیه» بعد هفت مرتبه «هذا مقام العائذ بک من النار» و سیصد مرتبه «العفو» و دیگر هر دعایی که میخواهی بخوان و رکوع میروی و تمام میکنی و بعد نافله صبح را میکنی.
صفحه : 229
«بسم اللّه الرحمن الرحیم» «اللّه اکبر» یعنی، خدای تعالی بزرگتر است از این که وصف کرده شود.
«اشهد إن لا اله الا اللّه» یعنی، شهادت میدهم که خدایی مستحق پرستش نیست مگر آن خدای یکتای بی همتای.
«اشهد إن محمدا رسول اللّه» یعنی، شهادت میدهم به این که محمّد رسول و فرستاده خداست.
«اشهد إن امیر المؤمنین علیّا ولی اللّه» یعنی، شهادت میدهم به این که امیر و آقای مؤمنین که اسم مبارک او علی است ولیّ خدا است بر خلق و باید دانست که این کلمه طیّبه جزء اذان و اقامه نیست و از برای تیمّن و تبرک باید گفت. «حی علی الصلاة» یعنی، بشتاب از برای نماز.
«حی علی الفلاح» یعنی، بشتاب از برای رستگاری.
«حی علی خیر العمل» یعنی، بشتاب از برای بهترین اعمال که نماز است.
«قد قامت الصلاة» یعنی، به تحقیق که بر پا شد نماز.
«لا اله الا اللّه» یعنی، نیست خدایی مستحق پرستش مگر خدای یکتای بی همتا.
«اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» یعنی، پناه میبرم به خدا از شر شیطان که رانده شده درگاه خداوند عالمیان است.
صفحه : 230
«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ» یعنی، ابتدا میکنم به نام خداوندی که رحم کننده است در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت به مؤمن و بس.
«الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِینَ» یعنی، حمد و ثنا مخصوص خداوندی است که تربیت کننده و پرورش دهنده جمیع موجودات است.
«الرَّحمنِ الرَّحِیمِ» یعنی، رحم کننده است در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن و بس.
«مالِکِ یَومِ الدِّینِ» یعنی، پادشاه و صاحب اختیار روز جزا است که آن روز قیامت است.
«إِیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعِینُ» یعنی، تو را عبادت میکنیم و بس و از تو یاری میجوییم و بس.
«اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ» یعنی، هدایت و راهنمایی کن ما را به راه راست یعنی به دین اسلام.
«صِراطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم» یعنی، راه آن چنان کسانی که انعام کردهای بر ایشان که پیغمبر و اوصیای آن جنابند.
«غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لَا الضّالِّینَ» یعنی، نه آن کسانی که غضب کرده بر ایشان و نه آن کسانی که گمراهند.
«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ» «قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» یعنی، بگو یا محمّد که آن خدا خدایی است یگانه.
«اللّهُ الصَّمَدُ» یعنی، خدای تعالی کسی است که قصد کرده میشود به سوی او و مستغنی و بی نیاز است از جمیع مخلوقات.
«لَم یَلِد» یعنی، از برای او فرزند نیست.
«وَ لَم یُولَد» یعنی، او فرزند کسی نیست.
«وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» یعنی، نمیباشد از برای او کفو و شبیه احدی از مخلوقات.
«سبحان ربی العظیم و بحمده» یعنی، پاک و منزه است پروردگار من که این صفت دارد بزرگ است و حال آن که من مشغول میباشم به حمد و ثنای او.
صفحه : 231
«سمع اللّه لمن حمده» یعنی، شنید خداوند عالم حمد و ثنای هر کس را که حمد و ثنای او کرد.
«سبحان ربی الاعلی و بحمده» یعنی، پاک و منزه است از جمیع معایب پروردگار من که این صفت دارد بلندتر است از آن که وصف کرده شود و حال آن که متلبسم به حمد او و حمد او را میکنم.
«استغفر اللّه ربی و اتوب الیه» یعنی، طلب میکنم مغفرت و آمرزش از خداوندی که پرورش دهنده من است و بازگشت میکنم به سوی او.
«بحول اللّه و قوته اقوم و اقعد» یعنی، به یاری خدای تعالی و قوه او برمیخیزم و مینشینم و در قنوت بخوان.
«لا اله الا اللّه الحلیم الکریم» یعنی، نیست خدایی که مستحق پرستش باشد. مگر خدای یگانه بی همتا که این صفت دارد که صاحب حلم و کرم است.
«لا اله الا اللّه العلی العظیم» یعنی، نیست خدایی که مستحق پرستش باشد مگر خدایی بی همتا که بلند مرتبه است و بزرگ.
«سبحان اللّه رب السماوات السبع» یعنی، پاک و منزه است خداوندی که این صفت دارد که پروردگار آسمانهای هفت گانه است.
«و رب الارضین السبع» یعنی، این صفت دارد که پروردگار زمینهای هفت گانه است.
«و ما فیهن و ما بینهنّ و رب العرش العظیم» یعنی، پروردگار همه چیزی است که در آسمانها و زمینها و هر چیز که در میان آنها است و پروردگار عرش بزرگ است.
«و الحمد اللّه رب العالمین» یعنی، حمد و ثنا مخصوص خداوندی است که پرورنده جمیع مخلوقات است.
«اللهم اغفر لنا و ارحمنا و عافنا و اعف عنا فی الدنیا و الآخرة» یعنی، ای خداوند بیامرز ما را و رحم کن بر ما و معاف بدار ما را و عفو کن از ما در دنیا و آخرت.
«و احشرنا مع النبی محمّد و عترته الطاهرین» یعنی، محشور کن ما را با محمّد و ذریّه او.
«برحمتک یا ارحم الراحمین» یعنی، به فضل و رحمت خود ای رحم کنندهترین رحم کنندگان.
صفحه : 232
«و صلی اللّه علی محمّد و اله اجمعین» یعنی، رحمت پی در پی بفرستد خدای تعالی بر محمّد و آل او جمیعا.
«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر» یعنی، پاک و منزه است خدای تعالی و حمد و ثنا مختص اوست و نیست خدایی مستحق پرستش مگر خدای یکتای بی همتا و خدای تعالی بزرگتر است از این که وصف کرده شود و در تشهد بگو:
«الحمد للّه اشهد إن لا اله الا اللّه وحده لا شریک له» یعنی، حمد و ثنا مختص ذات مقدس الهی است و شهادت میدهم به این که نیست خدایی مستحق پرستش مگر خدای یکتای بی همتا که این صفت دارد که یگانه است و شریک ندارد.
«و اشهد إن محمدا عبده و رسوله» یعنی، شهادت میدهم این که محمّد بنده فرمانبردار خدا است و فرستاده او و پیغمبر اوست.
«اللهم صل علی محمّد و آل محمّد» یعنی، خداوند رحمت پی در پی بفرست بر محمّد و آل محمّد و مراد از آل محمّد فاطمه است و دوازده امام علیهم السّلام.
«و تقبل شفاعته و ارفع درجته» یعنی، قبول کن شفاعت پیغمبر را در حق امت او و بلند کن درجه و منزلت آن حضرت را در نزد خود.
«السلام علیک أیها النبی و رحمة اللّه برکاته» یعنی سلام بر تو باد ای پیغمبر و رحمت خدا و برکات او.
«السلام علینا و علی عباد اللّه الصالحین» یعنی، سلام از جانب خداوند عالم بر نمازگزاران باد و بر جمیع بندگان خدا که این صفت دارند که صالح و شایستهاند.
«السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته» یعنی، سلام از جانب خدا بر شما باد و رحمت او ای جمیع مؤمنین از جن و انس و ملائکه.
صفحه : 233
(بسم اللّه الرحمن الرحیم) «الحمد للّه رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و نور عرشه و مظهر لطفه محمّد و اله الطیبین الطاهرین و لعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین إلی یوم الدین».
اما بعد به توفیق خداوند کریم و برکت نام شفیعان یوم الدین این اقل العباد که از عقود و ایقاعات و بعضی از احکام حضرت اله است به نظر مروج شریعت مآب اعلم العلماء جناب الحاج الشیخ مرتضی الانصاری رسیده و کل مسائل آن موافق با فتوای ایشان است و این حقیر الحاج محمّد علی یزدی آن را به نظر شریف ایشان رسانیدم تا مؤمنین از مطالعه آن منتفع و رستگار شوند و این حقیر عاصی را دعا گو و نزد خدا شفاعت خواه شوند.
اما احتیاطهای مطلق که مذکور است در این کتاب ترکش را اذن نمیدهند، مگر به تقلید مجتهد دیگر با رعایت الاعلم فالاعلم.
صفحه : 234
(در آن یک مقدمه و چند مسأله است.)
پس بدان که سبب حلیت زنان بر مردان در شریعت مطهره منحصر است به چهار چیز: عقد دائم و منقطع و ملک یمین و تحلیل، اما دائم پس هر گاه شخص بگوید: «أنکحت و زوجت موکلتی [1] الزهراء موکلک محمّد علی الصداق المذکور، جواب، قبلت لموکلی» یا آن که بگوید: «أنکحت و زوجت موکلک علیا موکلتی الزهراء علی الصداق المعلوم» و جواب فورا با قصد انشاء قبول کند ایجاب را بگوید:
«قبلت» [2] کفایت میکند و اگر بگوید: «زوجتنی بنتک» جواب بگوید: «نعم» کفایت نمیکند.
مرد بگوید: «قبلت» کفایت میکند.
جواب بگوید: «قبلت
-----------------------------------
[1]- (شیرازی) احوط اقتصار بر یکی از این دو صیغه و ترک عطف است مطلقا، بلی خواندن هر یک مستقلا ضرر ندارد و احوط ترک وقف به حرکت و وصل به سکون است.
[2] (صدر) اقوی ترک ننمودن «متّعت» است در و منقطعه.
صفحه : 235
لموکلی» کفایت میکند.
«زوجتک نفسی فی المدّة المعلومة علی المبلغ معلوم» جواب بگوید: «قبلت لنفسی» کفایت میکند.
زن بگوید: «قبلت لنفسی» کفایت نمیکند.
و جواب باید فوری باشد.
در حال اختیار که بتوان به عربی گفت، احوط آن است که هر گاه یکی به عربی بتواند بگوید وکیل طرفین شود و به قالبی هم بگویند، یعنی مجرد لفظ عربی را تعلیم آن که نمیداند بکند [3] همان لفظ عربی را بگوید و اگر ممکن نشود و لو به توکیل به فارسی میتوان [4] گفت.
هر گاه تعیین نکردند، به مهر المثل بر میگردد نه مهر السنه.
اذن پدر شرط نیست احوط [5] و اولی اذن پدر است و هم چنین برادر و مادر شرط نیست.
که مغیّر معنی باشد، عمدا یا سهوا یا قصد ایجاب و انشاء نداشته باشد، باطل است.
و با اکراه صحیح نیست [6] و اگر بعد راضی
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اگر چه کفایت اتّحاد خالی از قوّت نیست. [2] (خراسانی) اولی مراعات این احتیاط است. (صدر) این احتیاط را ترک ننمایند. [3] (میرزا- یزدی) تا ممکن شود تفهیم معنی نیز نماید و لو اجمالا.
[4] (صدر) عدم امکان در عقد نکاح فرضی است بسیار بعید. [5] (میرزا- یزدی) ترک این احتیاط نشود. (خراسانی) محل این احتیاط در خصوص باکره است و مع ذلک ترک این احتیاط عیب ندارد، (صدر) در غیر بکر این احتیاط ضعیف است. [6] (میرزا- یزدی) یعنی قابل لحوق اجازه است و مراد از عدم صحّت با اکراه بی لحوق رضا است.
صفحه : 236
شوند احوط اعاده عقد است.
هر گاه اب یا جدّ عقد کردند، بعد از بلوغ یا عاقل شدن اختیار فسخ ندارند، مگر آن که معلوم شود که مفسده در آن کردهاند.
عقد طفل را اشکال است.
دختر آن زن و دختر دختر او هر چه باشد و بیایند حرام مؤبّد میشوند بر آن شخص و پدر شوهر و پدر پدر شوهر و پدر مادر شوهر و پسر شوهر و پسر پسر شوهر هر چه باشند و بیایند حرام مؤبّد میشوند بر آن زن.
نمیتوان عقد کرد، بلا اشکال.
بلا اشکال، بلی هر گاه بعد از عقد اجازه کند صحیح است.
[1] دختران ایشان حرام مؤبّد میشوند بر او.
نظر کردن به مو و بدنش جایز نیست.
جایز نیست وطی ایشان جمعا.
به خلاف انقطاع که هر چه باشد ضرر ندارد و جمع در ملک یمین هر چه باشد ضرر ندارد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) قبل از عقد دختر ایشان نه بعد و احوط اجرای این حکم است در مطلق زنای سابق و لو با غیر عمه و خاله.
صفحه : 237
جایز نیست و باطل [1] است.
و علم نداشته باشد، حره اختیار فسخ دارد، به قول علما.
و اگر ندانند که در عدّه است عقد باطل است و اگر مقاربت [3] شده، حرام مؤبّد است و اگر اولادی بهم رسد اولاد شبهه است و ملحق به پدر است و احتیاج به طلاق دادن هم نیست.
و لو قبل از بلوغ، حرام میشود بر واطی مادر و خواهر و دختر آن پسر.
که در عده نباشد، حرام نمیشود بر آن کس، آن زن.
حرام مؤبّد میشود و اگر جاهل باشد همین عقد باطل است.
[5] وطی او حرام مؤبّد میشود، اما از حباله او بیرون نمیرود و تمام مهرش را باید بدهد.
اگر چه در تحت عبدی هم باشد و امه را دو طلاق، اگر چه در تحت آزادی هم باشد، حرام میشوند تا آن که مردی
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) محل اشکال است و خلاف است اگر چه بعید نیست صحّت بر تقدیر اجازه لاحقه.
(نجفی) علی الاحوط. [2] (یزدی) با علم به این که شوهر دارد و با عدم علم حرام نمیشود به مجرد عقد علی الاقوی، بلی اگر دخول هم کند، احوط حرمت ابدیّه است. (نجفی) با علم به آن. [3] (نجفی) و هم چنین در ذات بعل علی الاحوط. [4] (یزدی) و هم چنین اگر غیر محرم را عقد کند علی الاحوط. [5] (یزدی) در اطلاق این حکم اشکال است، بلکه در حرمت ابدیّه تأمل است.
صفحه : 238
دیگر ایشان را به عقد دائم در آورد و مقاربت هم بشود، بعد از طلاق و عدّه میتواند او را عقد کرد.
و دو محلل هم در بین واقع شود، بر آن مرد حرام مؤبد میشود آن زن.
و خبر وفات او را ندارد و ضعیفه میگوید که شوهرم وفات کرده و متّهمه باشد، آن مرد نمیتواند آن ضعیفه را به عقد خود در آورد بنا بر احتیاط و اگر متّهمه هم نباشد، چنین است.
نظر کردن [1] بر مو و محاسن او که به قصد لذت نباشد و نظر کردن بر محارم خود غیر از عورتشان [2] و هم چنین زنان اهل ذمّه [3] و اما نظر کردن به وجه و کفین اجنبیّه، یعنی غیر محرم بدون لذّت و ریبه حرام نیست، لکن احتیاط [4] شدید ترک است.
و حرام است استمناء کردن، اگر چه خوف آن باشد که اگر استمناء نکند به حرام بیفتد و عرقش نجس است، بنا بر احتیاط.
واجب [5] است بر کسی که به ید او است اختیار نکاح او، اجابت کند او را، با ملاحظه کفو بودن.
و ثیّبه باشد،
-----------------------------------
[1]- (صدر) زیاده از یک مرتبه نظر نکند.
[2] (صدر) از ناف تا زانو اجتناب نمایند. [3] (میرزا- یزدی) در تعدی از مواضعی که غالبا حرج در تکلیف تحفظ از نظر به آن مواضع است و سیره نیز بر عدم تحفظ از آنها جاری است اشکال است. [4] (میرزا) ترک این احتیاط ننمایند. (صدر) بلکه خالی از قوت نیست. [5] (یزدی) بلکه عدم وجوب خالی از قوت نیست. (میرزا) محل تأمّل است.
صفحه : 239
شوهرش اختیار فسخ دارد و اگر در ضمن العقد شرط کرده باشد بکارت را.
و بعد به عربی جایز است.
جایز است و باید زوج به شرط خود وفا کند.
به عقد فلانی در آور و زمان را تعیین نکرد، وکیل میتواند هر زمانی را که بخواهد عقد کند، اگر قرینه [2] بر خلافش نباشد.
جایز است.
و جواب بگوید: «قبلت» کفایت میکند و موقوف است به اجازه.
و جبرا اذن دهند عقد فضولی است و با اجازه کفایت میکند و احتیاط شدید در اعاده صیغه است.
نمیتواند عقد را رد کند، مگر در بعضی از مقامات. [3]
کفایت میکند و احوط عدم اکتفا به فارسی است در تحلیل، پس بگوید: «احللت لک وطیها» و جواب بگوید «قبلت».
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) یعنی شرط کند در عقد. [2] (میرزا) یعنی مانعی از ظهور نداشته باشد. [3] (یزدی) مثل آن که با مفسده بوده. [4] (میرزا) با تعیین آن نیز و احوط اتّصال است.
صفحه : 240
و جواب «قبلت له» کفایت میکند و أنکحتها و زوجتها [1] إیاه هم خوب است.
یعنی نسبت زنا به زوجه [2] خود دادن، با شرایط مقرّره.
غیر کتابیه را ابتداء. [3]
به عقد کافر در آید.
فسخ میشود عقد در حال و اگر بعد از دخول باشد، باید صبر کند تا انقضای عدّه، مگر آن که زوج مرتد فطری باشد که رجوع نمیتواند کرد و عدّه زوجهاش عدّه وفات است و عدّه مرتد ملی عده طلاق است.
باقی است عقد او و اگر کتابیّه مسلمان شود، پیش از دخول فسخ میشود عقد او و اگر بعد از دخول باشد، صبر کند تا عده بگذرد و اگر زوج او مسلمان شد که زن مال او است و الّا ضعیفه بعد از عدّه مرخص است.
علی الاحوط. [4]
و ذکر آنها در ایجاب شرط است نه در قبول، لکن باید قابل قصد آن را داشته باشد.
و اگر بعد از دخول مدّتش را بخشید باید تمام مبلغ را بدهد در نفقه و کسوه و اشکال است و اگر قبل از دخول باشد نصف مبلغ را بدهد. [5]
حق مضاجعه و خرج زمان عدّه هم ندارد و اگر
-----------------------------------
[1]- (شیرازی) گذشت که احوط ترک عطف است [حاشیه مقدمه کتاب النکاح]. [2] (یزدی) که صمّاء یا خرساء باشد. [3] (میرزا) علی الاحوط. (یزدی) و اقوی جواز است حتی در دوام. [4] (یزدی) اگر چه اقوی جواز است. [5] (خراسانی) چنانچه مشهور است، لکن احوط آن است که به نحوی صلح نمایند.
صفحه : 241
حمل داشته باشد، خرج آن زن در زمان [1] حمل به او میرسد. [2]
و امّا اگر شوهرش وفات کند عدّه وفات باید بگیرد.
را میتوان بخشید.
دو حیض بگذرد و اگر حیض نبیند چهل و پنج روز بگذرد کفایت میکند و اگر حمل داشته باشد بعد از وضع حملش اگر حامله باشد که شوهرش بمیرد عدهاش ابعد الاجلین است.
همان شوهر میتواند او را عقد کند از برای خود و هر گاه عقد کرد و دخول نکرده او را طلاق داد یا مدّتش را بخشید بی عده دیگری نمیتواند او را عقد کرد. [3]
مادر آن طفل محرم میشود به آن کس.
اگر خواهد مرخص شود، باید زوج او طلاق دهد او را.
حتی عورت میّت را هم، باید کیسه یا چیز دیگر را در دست کنند که دست ایشان بر عورتی که حرام است لمس آن، نرسد و هم چنین نظر کردن هم حرام است، اما در حال اختیار، نه اضطرار.
اگر خواهد محرم شود دخترش را، مثلا به عقد او در آورد تا محرم شود، و لو یک
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بلکه اقوی عدم استحقاق است. [2] (میرزا) محل تأمل است. [3] (میرزا) بنا بر احوط. (خراسانی) محل اشکال است. [4] (خراسانی) مگر به زوج و زوجه باشد که حاجت به کیسه و نحو آن نیست.
صفحه : 242
ساعت، اگر دختر کبیره [1] باشد.
در عده باشند، عالما عقد کنند حرام مؤبد میشوند و اگر ندانند و بعد از مقاربت معلوم شود هم چنین حرام ابدی میشوند.
یا در عده [2] باشد که کسی با او زنا کند، ابدا به هم حرام میشوند.
به مجرد عقد حرام میشوند ابدا و تماما محرمند از برای داماد.
هر چهار شب یک شب حقّ پهلو خوابی دارد و مشهور آن است که هر یک هر چهار شب یک شب حق دارند، چه ابتدا پهلوی یکی بخوابد [3] یا نخوابد و هم چنین اگر چهار زن داشته باشد در عقد دائم و اما اگر زن ناشزه باشد حق مضاجعت هم ندارد.
شوهرش ارث او را میبرد و هم چنین عکس.
زن به قدر تحصیل ما یحتاجش اطاعت شوهر نکند ضرر ندارد.
اما بر مرد واجب نیست که به پوشد بدن خود را و بر زن واجب است که نگاه نکند، اما مرد باید نهی منکر کند و اعانت بر معصیت [5] هم نکند و بر صورت و کفین بی شهوت و ریبه نگاه کردن حرام
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بلکه و لو صغیره. (خراسانی) امّا صغیره که پدر باید عقد کند. [2] (خراسانی) در عده رجعیّه. [3] (یزدی) تا پهلوی یکی نخوابیده است سقوط حق معلوم نیست. (نجفی) علی الاحوط. [4] (میرزا) یعنی حرام است نظر کردن. [5] (میرزا) اعانت بر معصیت بودن این مشکل است.
صفحه : 243
نیست، ولی احوط [1] اجتناب است و هم چنین [2] است عکس آن و اما گردن مرد بر زن اجنبیه عورت است.
بنا بر احتیاط و هم چنین زنها مو و بدن خود را از پسر ممیّز غیر بالغ به پوشند، بنا بر احتیاط. [3]
مقاربت با او حرام نیست [4] اگر کثیره هم باشد.
میداند بعد خواهد آمد، با همان وضو میتواند نماز کند، بلکه لازم نیست ضعیفه انگشت ببرد به باطن عورت خود که ظاهر کند خون را بلکه مستحب هم نیست، بلی ضرر هم ندارد اگر چنین کند.
مثل، زنان ایلات و بادیه نشینان، چه اعراب و چه غیر اعراب، مردان باید چشمشان [5] را از ایشان به پوشند.
و احوط صبر کردن است تا معلوم شود که حمل دارد یا نه، دختر زن زانیه را زانی بگیرد مشکل است [6] و خودش را گرفتن ضرر ندارد و اگر از راه دیگر موجب حرمت ابدیه نشود.
عقدش صحیح است، اما دین بر ذمّه اوست.
-----------------------------------
[1]- (میرزا- یزدی) ترک این احتیاط ننمایند. (صدر) بلکه خالی از قوّت نیست. [2] (میرزا- یزدی) لکن بر زن واجب است پوشاندن خود را. [3] (یزدی) این احتیاط و احتیاط قبل واجب نیست، اگر نظر بدون شهوت و ریبه باشد. [4] (میرزا) احوط ترک مقاربت است بدون غسل مجدد، بلکه احوط و اولی هم وضو گرفتن او است و غسل فرج نیز.
[5] (صدر) یعنی عمدا نظر به آنها نکند. [6] (میرزا- یزدی) دختری که از خود زانی است البته نگیرد.
صفحه : 244
ناشزه است، مستحق نفقه و کسوه و سکنی نمیباشد.
عقد باطل است و زوجه مستحق مهر المثل است اگر مقاربت شده.
یا سر آمد و خواهد او را به عقد خود در آورد، در عدّه جایز است.
که فلانه صغیره را به فلان مبلغ و زمان معینی به عقد من درآور، به جهت محرمیّت جایز است.
به هر قسم و هر زمان که مصلحت میدانی فلانه صغیر را به جهت محرمیّت جایز است.
محرمیّت حاصل میشود.
احتیاج به طلاق نیست، بلکه به فسخ، افتراق حاصل میشود، بلکه اگر مقاربت شده صداق میخواهد و اگر نشده [3] نمیخواهد. [4]
اگر فسخ کرد و مدخوله هست، تمام صداق را مالک کنیز میبرد.
[6] حرام مؤبّد
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بلکه و لو نباشد. [2] (نجفی) احوط در انقطاع ادخال قدری از زمان بلوغ است، اگر زن صغیره باشد. [3] (نجفی) ثبوت نصف مهر در عنین احوط است، بلکه خالی از قوت نیست. [4] (یزدی) مگر در عنین که باید نصف مهر را بدهد. [5] (میرزا) اگر شوهرش آزاد باشد محل تأمل است. (خراسانی) اقوی عدم فرق است بین آزاد و غیرش. [6] (یزدی) گذشت حکم این مسأله [حاشیه مسأله 852].
صفحه : 245
میشود بر او، اما تمام مهر را میخواهد و از عقد او بیرون نمیرود، مگر به طلاق و غیره.
یا مانع مقاربت شود، مثلا بی عذر، از نفقه و کسوه و سکنی محروم است نه از مهر و میتواند مهر را بگیرد.
صحیح است و تمتع دیگر غیر از مقاربت [2] با او جایز است.
نه بعد از عدّه.
وکیل زوجه میگوید: «بذلک عن موکلتی فلانة موکلک فلانا کذا لیخلعها علیه»، پس وکیل زوج میگوید بی فاصله عرفیه «هی مختلعة علی ما بذلت هی طالق» و احوط در صیغه مختلعه آن است که جمع کند میان اسم فاعل و اسم مفعول.
هر گاه زوج حق رجوع را خواهد صلح کند، صحت آن بسیار مشکل [3] است.
بعد از عدّه شوهر کرد، چند سال که گذشت شوهرش آمد، عدّه شوهر ثانی را نگاه دارد و به شوهر اول حلال است و شوهر ثانی به جهت دخول، مهر المثل بدهد و ضعیفه خرج عدّه نمیخواهد.
و زوجه مطلع نشده تا عدّهاش گذشت بعد فهمید مرخص است، کفایت میکند در حصول عدّه.
[4] و متّهمه هم نباشد و زمان هم
-----------------------------------
[1]- (میرزا- خراسانی) یعنی شرط کند در عقد. [2] (خراسانی) بلکه مقاربت نیز به اذن زن. (یزدی) و اگر بعد راضی شود مقاربت هم جایز است. [3] (یزدی) بلی اگر در ضمن عقد شرط کند عدم رجوع را واجب است وفاء به آن.
(خراسانی) اقوی عدم صحّت صلح است. [4] (میرزا) اگر مجمل گوید یا تعیین نماید به اقراء.
صفحه : 246
گنجایش گذشتن عده داشته باشد، کفایت میکند قول او.
بعد از عدّه شوهر کرد بعد معلوم شد آن وقت شوهرش نمرده بود، باید از این شوهر جدا شود و عده وفات شوهرش را نگاه دارد و بعد عدّه این شوهر را هم نگاه دارد، بر این شوهر حرام مؤبّد بودنش محل خلافست. [1]
ضرر ندارد.
اما زن نمیتواند اجرت از مال شوهر بر دارد اگر به قصد تبرع بود از روی حیا.
گنه کار است اگر طفل مسلمان [2] باشد.
به آن بنده.
و وعده آن که بعد از عدّهاش او را عقد کند، و عده و فعلش حرام [3] است اما بعد او را میتواند عقد کند.
که بی اذن شوهر از خانه بیرون نرود، مگر آن که مانع حق زوج باشد.
یا مقطوع الذکر است اختیار فسخ دارد.
یا به شرط باکره عقد شده است و ثیّبه است، فسخ
-----------------------------------
[1]- (یزدی) و اقوی حرمت ابدیّه است. [2] (میرزا- خراسانی) کفایت میکند اسلام مادرش. [3] (میرزا) اطلاق این حکم محلّ تأمل است. (یزدی) در رجعیّه حرام است و در بائنه بدون تصریح ضرر ندارد.
صفحه : 247
عقد میتواند کرد.
یک شب نزد یکی بخوابد آن سه زن هم هر یک یک شب حق دارند مگر امه و کتابیه که هر دو شب یک شب ایشان حق دارند، به این معنی اگر یک زن مسلمه حرّه دارد و یک زن دیگر کنیز است یا کتابیه است، دو شب حصه زن حرّه است و یک شب حصه کنیز یا کتابیه [1] و هر گاه ابتدا نزد هیچ یک نخوابید یا یک زن داشته باشد، حق واجب چهار شب یک شب دارند، بنا بر احوط و اشهر.
اختیار دارد که یک شب نزدیکی بخوابد و سه شب نزد دیگری.
با قدرت و تمکین زوجه و هر گاه نداد آنها را با قدرت، دین است [2] بر او و با عدم اطاعت ساقط میشود نفقه و کسوه و سکنی تا اطاعت کند.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) و اگر کتابیّه امه باشد هر چهار شب یک شب حق دارد نصف حرّه کتابیّه. [2] (یزدی) بلکه با عدم قدرت هم دین است.
صفحه : 248
و طلاق در حضور عدلین باشد و زن شرط است که در حیض یا نفاس نباشد و اگر شوهرش حاضر یا در حکم حاضر باشد و زوجه [1] مدخوله و لو دبرا بوده باشد. [2]
طلاق صحیح نیست و اگر در حیض میدانست او را، بعد معلوم شد که پاک بوده، صحیح است طلاق.
یا در نفاس است، نمیتوان طلاق داد او را. [3]
باید سه ماه شوهر با او مقاربت نکند و بعد طلاق دهد او را و بعد سه ماه دیگر عدّه بدارد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) یعنی اگر مدخوله نباشد خلوّ از حیض و نفاس شرط نیست. [2] (نجفی) و جاهل باشد. [3] (نجفی) به شرطین سابقین.
صفحه : 249
میداند که در عدّه شوهر سابقش [1] سه ماه صبر کرده، اما شک دارد که سه طهر واقع شده در او یا نه، شکش [2] اعتبار ندارد.
صبر کرد تا نه ماه انتظار وضع حمل کشید و وضع حمل نشد، باز صبر کرد تا سال انتظار وضع حمل کشید یک روز مانده تا سال که شوهرش وفات کرد، باید چهار ماه و ده روز عده وفات بگیرد، این منتهای عده است.
و امّا عدّه وفات را دارند اگر چه منقطعه باشند.
عدهاش گذشت.
سه حیض ببیند، یعنی به دیدن حیض سیّم عدهاش میگذرد.
اگر در اول ماه باشد هلالی بگیرد و اگر در وسط ماه باشد دو طرف ماه سی روز است و دو ماه وسط هلالی است.
و لو منقطعه، مگر عده وفات که چهار ماه و ده روز [3] است و اگر حمل دارد، ابعد الاجلین است.
تا عدهاش بگذرد و جایز نیست نظر کردن به بدن و موی او، مگر به قصد رجوع علی الاحوط [4] و از برای ضعیفه جایر است در عده بیرون رفتن به
-----------------------------------
[1]- (صدر) که او را مطلّقه نموده.
[2] (صدر) اگر شکش بعد از عقد باشد، و الّا اعتماد به قول زوجه در گذشتن ایام عدّه نیز بعید نیست. [3] (نجفی) علی الاحوط. (تهرانی) بنا بر احوط. [4] (یزدی) و اقوی جواز است.
صفحه : 250
جهت امر ضروری [1] و واجبی.
اول عدّهاش وقت رسیدن خبر به ضعیفه است، اگر چه بعد از ده سال باشد.
باید نزد حاکم شرع رود و آن چه حاکم شرع میفرماید چنین کند و اگر ضعیفه صبر نکرد و بی اذن حاکم شوهر رفت و اولادی به هم رسانند که شوهرش آمد [2] عقد شوهر دویّمی باطل است و اولاد او بر او اگر جاهل بوده شبهه است و اگر هر دو میدانستند بر هر دو حرام است.
بعد شوهرش بفهمد بر او حرام [3] نیست و اگر شوهرش نفهمد، توبه کفایتش میکند و کراهت دارد اظهار او معصیت را.
زوج میتواند رجوع کند و الّا زوج نمیتواند رجوع کند.
به همان مرضی که زن را در آن مرض طلاق داده و ضعیفه هم تا یک سال اگر شوهر نکرده باشد ارث شوهر را میبرد و در عده رجعی زن و شوهر ارث از یکدیگر میبرند.
مبارات کراهت از طرفین است و صورت صیغهاش «بارأتک بکذا فانت طالق» ضعیفه رها است مادامی که ضعیفه در عده رجوع به بذل نکند و اگر رجوع کند، زوج هم میتواند رجوع کند، اما حلال [6] نیست بر مرد زیاده از آن چه داده بگیرد، به خلاف خلع.
-----------------------------------
[1]- (نجفی) احوط آن است که خروج و رجوع او در نصف اخیر شب بوده باشد.
[2] (صدر) آمدن لازم نیست اگر در واقع شوهر مفقود خیار داشته عقد باطل است. [3] (میرزا- یزدی) اولی نگاه نداشتن است اگر توبه نکند و بر عمل خود باقی و مصرّ باشد. [4] (خراسانی) بلکه اگر چه بعد از زمان عدّه وفات کند تا یک سال. [5] (یزدی) و هم چنین رجعی.
[6] (صدر) مراد این است که در مبارات زیاده بر مهر زوجه نمیشود زوج بگیرد و در خلع میتواند.
صفحه : 251
و زوج حاضر [2] یا در حکم حاضر باشد در حال اختیار و قصد و کمال و عقل و در حضور عدلین بگوید به زنش: «أنت علیّ کظهر امّی».
اول عتق رقبه، بعد صیام شهرین و اگر نتواند، اطعام شصت مسکین کند.
رجوع میشود.
مرد اختیار رجوع دارد، اگر خواهد رجوع میکند و اگر نخواهد نمیکند.
یا وکیل زوج بگوید: «زوجة موکلی طالق» کفایت میکند.
به این قسم بگوید: «وکالة عن موکلی انا طالق».
-----------------------------------
[1]- (نجفی) صحّت ظهار منحصر نیست به صورت مفروض. [2] (یزدی) یعنی شرط بودن طهر غیر مواقعه در وقتی است که زوج حاضر یا در حکم حاضر باشد.
صفحه : 252
مشکل است.
کفایت میکند و احوط قبول زوجه است.
و هیچ کس حاضر نباشد کفایت میکند و احوط قبول زوجه است.
احوط قبول زوجه است.
عقدش ثابت میماند با اختیار [1] جاریه.
أنت رق فی حیاتی و حرّة بعد وفاتی بعد از وفات مولی آزاد میشود و از ثلث میّت حساب است.
اگر تا یک سال ده تومان به من دادی آزادی و عبد هم قبول کرد، نه تومان داد یک تومان ماند بر رقیّت باقی است اگر شرط کرده باشد.
تا یک سال، در بین سال وفات کرد آن شخص، میتواند ورثه که مالکین آن امه شدهاند در بین سال [2] فسخ تحلیل کنند مگر این که ورثه هم تحلیل کنند و الّا حلیّت مشکل است. [3]
-----------------------------------
[1]- (میرزا) گذشت تأمل در اطلاق این حکم [حاشیه مسأله 934]. [2] (یزدی) حاجت به فسخ نیست، بلکه به مجرّد موت فسخ میشود مگر آن که آنها نیز تحلیل کنند.
[3] (صدر) یعنی اگر فسخ نکند ورثه و تحلیل جدید نیز ننمایند.
صفحه : 253
یکی آن است که اگر زنی شیر دهد به طفلی، اولاد نسبی و اولاد اولاد آن زن، رضاعی و نسبی، هر چه بیایند و پدر و مادر او، هر چه بالا روند و خواهر و برادر او و رضاعی و نسبی و عمو و عمّه، رضاعی و نسبی و خاله و خالوی او رضاعی و نسبی، هر چه بالا روند، به این طفل حرامƘϘ̠اما شوهر این ضعیفه که صاحب شیر است و خویشانش، آن چه برای ضعیفه شمرده شد علاوه بر آن اولاد رضاعی آن هم هر چه پایین روند، پس عمو و عمه مرد و خاله و خالوی او هر چه بالا روند رضاعی و نسبی بر آن طفل حرامند.
بر پدر طفل شیر خوار حرامند، زیرا که در حکم اولاد اویند.
-----------------------------------
[1]- (صدر) مسأله رضاع خالی از تشویش نیست و اشتباه در مصادیق آن بسیار واقع میشود اولی اکتفا ننمودن به نوشته است که در بین کلیّات مسائل آن است و در هر مسأله سؤال نمودن از عالم به مسأله است. [2] (شیرازی) خالی از تأمل نیست.
صفحه : 254
و نکاح ایشان است.
بر خواهر و برادرهای این طفل شیر خوار محرم نیستند، اگر احتیاط کنند نیکو است که نکاح نکنند خواهرهای مرتضع، یعنی طفل شیر خوار را به شوهر ضعیفه شیرده و خواهر و برادرهای او، یعنی مرتضع بر اولاد فحل احوط [3] اجتناب است.
اول- آن که شیر از زن حیّ باشد نه میّت و نه از مرد و غیره.
دویّم- آن که از حمل با تولد طفل حلال یا شبهه به هم رسیده باشد نه از حرام.
سیّم- آن که از پستان بخورد نه آن که در حلقش کنند.
چهارم- آن که شیر خالص باشد نه آن که چیزی مخلوط به آن باشد.
پنجم- آن که شیر از یک شوهر باشد نه از دو فحل، مثل آن که زن شیرده طلاق گرفته و زن دیگری شده موافق شرع حمل برداشت و شیرش متصل بود نزدیک وضع حملش این شیر شوهر اول است بعد پنج دفعه دیگر هم از شوهر دویّم است شیر دادنش حرمت نمیکند.
این شیر مال شوهر ثانی است.
ششم- آن که طفل باید در بین دو سال باشد، که اگر یک وعده آخر، مثلا بعد از بیست و چهار ماه شیر بخورد، نشر حرمت نمیکند، اما ضعیفه شیرده هر چه از وضع حملش گذشته باشد، ضرر ندارد، نشر [4] حرمت میکند.
هفتم- آن که طفل مریض نباشد و شیر را قی نکند که اگر چنین باشد احتیاط
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن واجب نیست. [2] (خراسانی) اگر چه اقوی نکاح آن است. [3] (یزدی) لکن واجب نیست. (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. [4] (خراسانی) علی الاحوط.
صفحه : 255
کند به ترک نکاح و نظر محرمانه.
هشتم- آن که طفل آن قدر شیر زنی بخورد که عرفا صدق کند که از این شیر به بدنش گوشتی روییده و استخوانش قوت گرفته یا یک شبانه روز متّصل شیر سیر بخورد که شیر دیگر یا طعامی در بین نخورد، مگر قلیلی که غذا صدق نکند یا پانزده مرتبه متصل شیر بخورد و اگر زمان قلیلی صبر کند و نفس تازه کند و باز بخورد که یک مرتبه صدق کند تمام یک مرتبه است، اما باید شیر دیگری در بین فاصله نشود، پس هر یک از این قسم با شرایط مذکوره نشر حرمت میشود، اما در ده مرتبه چون بعضی قائل شدهاند نشر حرمت را، احتیاط کنند.
همه طفلها به او و با هم و با شوهرش محرم میشوند و اگر دو زن از یک فحل شیر کامل دهند یک طفل را به اشتراک، محرم نمیشود آن طفل و اگر یک زن دو طفل را شیر تام بدهد از دو شوهر، این طفلها محرم نمیشوند، اما اگر احتیاط کنند به ترک نگاه محرمانه و نکاح، نیکو است، پس شرط نشر حرمت میان دو ولد رضاعی آن است که پدر رضاعی یکی باشد.
همه ده طفل با هم و با آن مرد و با همه آن زنها محرمند.
خواهر و برادر این دو طفل با هم محرم نیستند، اما احتیاط کنند در نکاح و نظر کردن.
حرامند بر شخص، مثل نسبی.
یا زن برادر او و یا اولاد خواهر او و اولاد برادر او یا اولاد ایشان شیر کامل دهند صغیره را، حرام میشود بر آن شخص ابدا آن صغیره و اگر در عقد آن شخص باشد، باطل میشود عقد.
صفحه : 256
چه از این زن باشد طفل و چه از زن دیگر، آن زن بر او حرام میشود ابدا، زیرا که پدر طفل نمیتواند که دختر صاحب شیر را داشته باشد.
هر دو حرام میشود بر او و اگر شیر غیر باشد، همان کبیره [1] حرام میشود، مگر آن که مدخوله باشد آن وقت هر دو حرام میشوند و از برای کبیره است مطالبه مهر اگر مدخوله باشد نه غیر مدخوله [2] و از برای صغیر هست نصف [3] مهر، مگر آن که دفعه آخر شیر کامل را این صغیره در حالتی که کبیره، مثلا در خواب بوده بخورد، تمام [4] مهر او ساقط است.
پس زن دیگری شد و به شیر آن شوهر این طفل را شیر داد، این زن بر آن شوهر حرام میشود [5] زیرا که عروس صاحب شیر شد این زن و عروس او حرام است بر او و هم چنین است زن شیرده هر گاه طلاق بگیرد زن صغیری شود و شیر دهد شوهر صغیره خود را، بر شوهر اول هم حرام میشود زیرا که عروس او میشود.
ولایة و جده پدری پسر شیر دهد آن دختر را، دختر عمه آن پسر میشود و اگر جده مادری شیر دهد آن دختر را، دختر خاله آن پسر میشود و اگر جدّه پدری دختر شیر دهد آن پسر را، این پسر، عموی دختر میشود و اگر جدّه مادری دختر باشد، این پسر، خالوی آن دختر میشود، پس بر یکدیگر حرام میشوند.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) لکن عقد صغیره باطل میشود، محتاج به عقد جدید است. [2] (نجفی) محل تأمل است. [3] (نجفی) مشکل است. (خراسانی) بنا بر قولی و تمام مهر است بنا بر قول اکثر، مسأله محتاج به مراجعه است و هم چنین سقوط مهر در صورت استثناء. [4] (نجفی) محل اشکال است. [5] (نجفی) علی الاحوط.
صفحه : 257
هر دو طلاق دادند و زن یکدیگر را گرفتند و زن کبیره شیر داد صغیره را، کبیره بر هر دو حرامست [1] و صغیره بر کسی که دخول کرده باشد به کبیره، حرام است.
زن صغیره او را، هر دو حرام میشوند اما زن دیگر این مرد که غیر مدخوله است اگر شیر دهد این طفل را، احتیاط [2] دارد، بلکه حرمت بعید نیست.
زن کبیره هر دو صغیره را شیر دهد، [3] هر سه حرام میشوند اگر مدخوله باشد و اگر مدخوله نباشد همین [4] کبیره حرام است بر او.
به هر حال که این زن، زن صغیره او را شیر دهد هر دو بر او حرام میشوند اگر چه آن زن، زن غیر شده باشد و اگر غیر مدخوله باشد همین خودش حرام [5] میشود.
و خلاف مشهور است، احوط ترک نگاه محرمانه و نکاح است.
لکن رعایت احتیاط طریق نجات است، اما مادر زن رضاعی بر شخص حرام است، مثل نسبی.
-----------------------------------
[1]- (نجفی) علی الاحوط بالنسبة به شوهر حالی کبیره. [2] (یزدی) اگر شیر از خود دختر باشد معین است حرمت هر دو و اگر از غیر باشد معین است حرمت آن زن و عدم حرمت طفل، بلی هر دو عقد باطل است. (خراسانی) بلکه کبیره حرام است و صغیره باطل میشود عقدش و محتاج به تجدید است. [3] (نجفی) علی الاحوط در رضیعه ثانیه. [4] (یزدی) اگر شیر از غیر خود شوهر باشد و الّا هر سه حرام میشوند. [5] (یزدی) به شرط آن که شیر از شوهر دویّم باشد.
صفحه : 258
خواهر میشوند و جمع بین دو خواهر صحیح نیست، عقد هر دو باطل میشود.
در نسبی، هم چنیناند رضاعی.
آن پسر هر چه بالا روند و دختر او هر چه پایین روند و خواهر او بر واطی حرام میشوند ابدا اما اولاد خواهر و هر چه پایین روند محل تأمل [1] است و هم چنین است رضاعی بنا بر احتیاط.
و دخترهای خواهر و دخترهای برادر خود را آزاد میشوند و هم چنین است این خویشان اگر رضاعی باشد بنا بر مشهور.
حرام میشوند دختران رضاعی ایشان هر چه پایین روند، مثل نسبی بنا بر مشهور.
آن زن بر آن شخص حرام نیست، احوط اجتناب است.
هر یک به یک پستان، دفعه آخر یک مرتبه سیر [4] شوند هر دو خواهر میشوند و عقدشان باطل میشود اگر خواهد یکی را عقد کند و اگر به تعاقب پانزده مرتبه، مثلا تمام شود بعد از تمام هم چنین است بنا بر [5] مذهب اکثر.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) عدم حرمت اقوی است. (میرزا) برادر را مالک نمیشود. [2] (یزدی) این حکم در برادر جاری نیست. [3] (میرزا) از یک فحل. [4] (یزدی) فرق نیست میان دفعه و تعاقب مگر این که مرضعه هم زوجه غیر مدخوله باشد و شیر غیر از او، پس با فرض تعاقب عقد کبیره و اوّل مرتضعتین باطل میشود. [5] (خراسانی) ظاهرا اختلافی نباشد در این مسأله بلکه حالش حال صورت رضاع باشد دفعه به
صفحه : 259
اگر عقدشان در یک زمان واقع شده، عقد هر دو باطل است و الّا عقد اولی صحیح است و دویّمی باطل است.
لکن به قدر امکان احتیاط راه نجات است.
سوای عموم منزله، مثل آن که زن از شیر شوهر خود شیر دهد برادر یا خواهر خود را- چه پدری و مادری یا پدری و یا مادری تنها باشد- یا عمو، یا عمه، یا خالو، یا خاله خود را، یا فرزند عمو و خالو و فرزندان برادر خود را، یا زن دیگر شوهرش فرزند عموی او را، یا برادر، یا خواهر شوهر خود را، یا فرزند خواهر شوهر خود را، یا فرزند فرزند شوهر خود را، یا عمو و عمه و خالو و خاله شوهر خود را، یا فرزند فرزند هووی خود را از شیر همین شوهر شیر دهد، در تمام این اقسام مذکور دلیلی بر اعتبار این نحو حرمت غیر از عموم منزله نداریم، لکن احوط اجتناب است و هم چنین هر گاه زنی برادر شخصی را شیر دهد.
-----------------------------------
جهت آن که چیزی که سبب بطلان عقد است در وقتی که جمع بین اختین است حاصل است بعد از تحقّق رضاع به نحو تعاقب.
صفحه : 260
و مکروه است اختیار کردن دایه کم عقل و حمقی و غیر اثنا عشری، یا بد صورت، یا بد سیرت، یا کج خلق، یا حرام زاده، یا اولادش حرام زاده باشد، زیرا که شیر را تأثیر زیادی است در مزاج طفل و بهتر از همه، مادر طفل است و سزاوار است که اجرت نگیرد و اولی آن است که شوهر اجرت بدهد و اگر زیاده از اجرت بگیرد میتواند طفل را از او گرفت به دایه داد.
شاید یک وقت ظاهر شود که شخص، مثلا خواهر خود را گرفته.
اما ارث را و حقهای نسبی را نمیبرند.
مگر به جهت ضرورت که زیادتر یا کمتر بشود ضرر ندارد.
گوشت و شیر او، لکن مکروه است.
حرام
صفحه : 261
است فعل او، و الّا حرام نیست بی اذن شوهر شیر دادن، به شرط آن که مانع حق شوهر نباشد شیر دادنش.
به سن یا غیره، اگر پیش از عقد باشد جایز نیست عقد کند و اما اگر بعد از عقد باشد، اگر زوجه قبول کند عقد باطل است و مهرش ساقط، اگر چه بعد از دخول باشد در حال عالم بودن ضعیفه و اما اگر بعد از دخول، ضعیفه عالم شود خلاف است، بعضی مهر المسمی از برایش قائل شدهاند و بعضی [1] مهر المثل، اینها در صورتی است که ضعیفه تصدیق کند و اما اگر تکذیب کند، زوجه و زوج اقامه بینه کند، مثل صورت تصدیق است و اگر بینه نداشته باشد بر او حرام است آن زن و اگر ادعای علم کند زوج به زوجه قسم میدهد و اگر ضعیفه قسم خورد یا او ادعای علم نکرد بر زن، اگر پیش از دخول باشد نصف مهر [2] را بدهد، اگر بعد از دخول باشد تمام مهر را بدهد، بلا خلاف و از هم جدا شوند [3] اگر مدعی زوجه باشد، تفصیلش از حکم این صورت ظاهر میشود، اما اشکالی و خلافی نیست که رضاع ثابت نمیشود، مگر به شهادت دو شاهد عادل بر وجه تفصیل که شرایط رضاع کامل را شهادت بدهند یا به تواتر قطعی برسد و مشهور این است که شهادت زنان در رضاع مسموع است لکن مسأله در محل تأمل است، احتیاط را [4] در مقام عمل نباید ترک کرد، اما شک اگر حاصل شود به حد نصاب رضاع، حکم به حرمت و محرومیت نمیشود و مظنّه به تحقیق رضاع کافی نیست لکن رعایت احتیاط طریق سداد است، و اللّه العالم و المؤید.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) و اقوی ثانی است. [2] (خراسانی) بلکه بعید نیست که تمام مهر را بدهد. [3] (یزدی) لکن به طلاق و قبل از آن محکوم به زوجیّت است شرعا و اگر احدهما بعد از تکذیب، تصدیق دیگری کند مسموع است. [4] (یزدی) اگر چه قول مشهور خالی از قوّت نیست.
صفحه : 262
و در بیرون آوردنش عسر و حرج باشد، باکی نیست، اما با قدرت، بیرون آوردنش و تطهیرش واجب فوری است.
و مقراض کردن هم که اصلاح کردن نباشد حرام است. [1]
مگر آن که معلوم شود که ظاهر حال ناذر، صرف فقرا بوده یا مختص فقرا نذر کرده باشد.
یا پشت به قبله، سهوا ضرر ندارد و حلال است.
(صلی اللّه علیه و اله) یا (علیه السلام) گفتن نیکو است.
ضرر ندارد، اما خواندنش بهتر است.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) علی الاحوط.
صفحه : 263
که مانع حق شوهر نباشد در آن زمان، ضرر ندارد.
دیگر رجوع نمیتواند کرد، اگر چه غیر ارحام باشد.
تقسیم کنند بالنسبة ضرر ندارد.
حرام و میته میشود.
و خواهد به او برساند، خود یا غیر برساند به آن شخص به هر قسم خوب است و اگر تبدیل کند به چیز دیگر و بدهد مرخص نیست، مگر آن که اعلام کند او را.
کراهت دارد بنا بر مشهور، اما حلال است.
هر گاه بعضی جاها غلط بخواند یا بعضی را نخوانند یا نماز زیارت را نخوانند ضرر به آن چه خواندهاند ندارد.
موافق آن چه در کتب علماء شیعه مذکور است، ضرر [1] ندارد.
مرتد است و قتلش به هر قسمی بی اذن مجتهد، جایز است.
نفقه او بر ایشان واجب است و هم چنین عکس آن.
در مکث کردن جنب یا حایض یا
-----------------------------------
[1]- (میرزا) اگر احتمال حرمت ذاتیّه نداشته باشد و قصد خصوصیّت و ورود ننماید بلکه به رجاء به جا آورند إن شاء اللّه مصاب خواهند بود.
صفحه : 264
نفساء در آن بنا بر احتیاط.
واجب است، بلکه به جهت ادای دین هم بنا بر احتیاط.
به شرط آن که آن ظرف را نجس نکنند و کارد یا چاقو میتوان بر تربت استعمال کرد، لکن ترکش اولی است.
و هر گاه به ترتیب مذکور ممکن نباشد، فاسقین به مصلحت طفل تصرف در مال او کنند، جایز است.
تغییر دادنش به قسمی که منفعتش زیاد شود ضرر ندارد، بلی اگر وقف [2] خاص شده باشد تغییر آن از قسمی که وقف شده نمیتوان داد اگر چه خود واقف باشد.
مگر آن که خود گوشت خون شود و چنین خونی خوردنش [3] ضرر ندارد.
از برای ایشان و اولاد قبول نکنند بر ایشان لازم نیست، احوط عمل به آنست.
و کفار خواهند میت خودشان را بسوزانند اگر به زور میبرند هر یک میماند نماز کنند احتیاطا بر او و دفن کنند و اگر راضی شوند هر دو را چنین کنند و الّا قرعه بیندازند.
باید صاحب بالوعه دفع [رفع- م] ضرر کند علی الاحوط و اگر مستأجر باشد، به اذن مجتهد
-----------------------------------
[1]- (میرزا) با اخذ به قصد تبرّک، احوط اجتناب است. [2] (خراسانی) یعنی خصوصیّت به آن ملحوظ شده باشد اگر چه وقف عام باشد. [3] (خراسانی) بلکه بعید نیست حرمت آن.
صفحه : 265
مال الاجاره [1] را خرج کند.
بلکه به طفل [2] هم، مگر آن که به خوردن طفل نجس شود، بلی به حیوان دادن جایز است.
و هم چنین اجزای تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام و اما امام شرط نیست که صدای مؤذّن را بشنود.
تا علم به حرمتش نداری، ضرر ندارد و احوط اجتناب است.
بهر قسم بتواند مال میت را بر دارد و به ازای ثلث به موافق وصیت صرف کنند جایز است.
و بعد بتواند بردارد تا به قدر ثلث شود و صرف کند، جایز است.
یا دین دیگر و وارث نمیدهند باید بدهد و هر گاه ندهد ضامن است.
واجب نیست که نگذاری یا صاحبش را اعلام کنی، بلی مستحب است، مگر آن که ضرر کلّی باشد و صاحبش بتواند بگیرد باید اعلام کنی در این حال.
حتی در شب و در حال ضرورت. لعن و سلامش را در حال راه رفتن میتوان خواند.
تا نرفته نمازش را تمام کند.
و خروج به توابع
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) مشکل است. [2] (خراسانی) علی الاحوط. [3] (خراسانی) خروج إلی ما دون المسافة ضرر ندارد علی الاقوی.
صفحه : 266
بلاد ضرر ندارد.
بعد که پاک شد نماز را تمام کند، مگر آن که از قصد اول برگردد پیش از آن که نماز تمامی بکند.
فرو رود حرام نمیباشد.
نه به تفصیل کفایت میکند، اگر تمیز ندهد اصول دین و مذهب را.
حرام بودنش در اکثر مردم.
و ممکن نشود که به وارثش دهی و علم داشته باشی که خمس در گردنش هست به این قدر؛ پس صرف خمس کن آن را و هم چنین هر گاه بدانی که طلبکار دارد و بدانی که وارث به طلبکارش نمیدهد به طلبکارش بده [1] و اگر بدانی که وارث میدهد به وارثش بده.
به شرط فقر ایشان و ایشان اگر بخواهند به او ببخشند مالکند و مختارند به او ببخشند اگر خواهند و باز او رد مظالم دهد تا دینش ادا شود.
به سیّد میتواند داد و هم چنین سیّد خمس گرفت مالک شد، پس به عام میتواند داد.
مثل شراب خوردن.
نمیتواند به ازای خمس یا رد مظالم حساب کند بنا بر احتیاط.
و قولش مسموع هست اگر
-----------------------------------
[1]- (میرزا) احوط استیذان از حاکم شرع است با تمکن، در هر دو مسأله.
[2] (صدر) مراد مظالمی است که در ذمّه خود فقیر است.
صفحه : 267
مالدار نمیدانستی او را و احوط حصول ظن است به فقرش.
مگر آن که در بلد مشهور باشد به سیادت، یا مظنه [1] نزدیک به علم حاصل شود.
باید صدقه بدهند.
و او را بفروشد [2] با مالش و خریدار او را آزاد کند با مالش و آقای اولی بمیرد، آن مال مذکور را به هر قسم که باشد به وارث آقای اولی برساند.
اما کراهت دارد.
بلکه تکرار همان گناه یا صغیره دیگر است، اگر چه در ترک توبه گناه است.
تأخیرش واجب است.
و مسامحه و اهمال کند در درست کردن آن، نماز طواف را به جماعت [3] کند.
به نکاح پسرش میتواند در آورد بلا اشکال.
اشکال دارد.
و طفل فقیر است، میتواند آن را به عوض رد مظالم حسابش کرد، احتیاطا با اذن مجتهد باشد.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) خالی از اشکال نیست.
[2] (صدر) ظاهر عبارت آن است که مراد از مالش مالی است که در تصرّف عبد بوده، پس اگر آقا آن مال را با عبد فروخته و مشتری عبد را آزاد کرده و مالی که در تصرّف او بود به او واگذار نموده، نباید به وارث برسانند و اگر مراد غیر از این است، صور متعدّده محتمل است که اینجا مجال ذکرش نیست. [3] (میرزا) در اکتفا کردن به جماعت اشکال است.
صفحه : 268
هر که را بنشاند ضرر ندارد.
بردن کراهت دارد این زمان.
مالک شدنش مشکل است.
چه حرز جواد باشد چه غیر آن، بنا بر اصحّ، اما از طلا اشکال دارد.
و بیست تومان مثلا به او بدهید و ثلثش آن قدر باشد و وارث قبول نکند، حاکم شرع یا وکیل او و اگر ممکن نشود عدول مؤمنین صیغه عتق او را بگویند و بیست تومان به او بدهند بی اذن وارث، اگر ممکن شود ضرر ندارد.
و حال او در برگشتن هم قسمی باشد که امر معاشش به ذلت نباشد، باید به حج برود.
با شرایط و امر به مستحبات و نهی از مکروهات کردن مستحب است.
به اذن امام- علیه السلام-
صفحه : 269
شرط است که مشاع باشد میان دو کس و زیاده از دو کس خلاف است.
بعد از ده سال مثلا بالغ شود یا عالم شود، فورا باید به شفعه بگیرد به همان مبلغی که مشتری خریده است.
به وارث هم میرسد.
شفعه ندارد.
صفحه : 270
که فلان قدر مال فلان بر ذمّه من است یا امانت نزد من است و بعد از آن، آن را انکار کند مسموع نیست و اگر بعضی از آن را استثناء کند؛ مثل آن که بگوید: ده تومان مال فلانی بر ذمّه من است الّا سه تومان، بعد باز بگوید و الّا دو تومان، حقیقة اقرار به پنج تومان شده، اگر انکار بعدش متصل باشد.
به سر [1] اشاره کند مشکل است.
-----------------------------------
[1]- (صدر) اگر به حسب قرائن، آن اشاره مفید علم باشد مثل گفتن یکی است و اقرار خواهد بود.
صفحه : 271
آن غضب است.
و دیگری عدوانا در آنجا نماز کند، صحت نمازش قبل از اعراض آن شخص از آن مکان مشکل است.
مشکل است تسلط او.
عیبی ندارد و اگر کسی فضولا از غیر، رحلی بیندازد مشکل است.
دیگران خواهند نماز کنند و خبر از حال او ندارند برچینند رحل او را نماز کنند، نمازشان صحیح است و اگر تلف شود ضامنند آن را.
و وقتی که سجده میروند محاذی شکم و سینه مصلّی واقع شود، آن نماز صحیح است.
مثل مسجد و حرم بیندازد و راضی نباشد که خلق بر آن نماز کنند، فعل حرام کرده است، اگر منشاء حبس آن مکان است و اگر مظنه هم به رضای او حاصل شود، بر روی آن نماز کردن
صفحه : 272
مشکل [1] است.
یکی وارد شود میان ایشان به جبر داخل شود و جا بر ایشان تنگ کند، صحت نمازش اگر راضی نشوند مشکل است.
و تلف کنند ضامنند.
ضامن است و باید بعد از تکلیف از عهده بر آید.
و عین باقی است مالک تسلط بر عین دارد و هر گاه قدرت بر اخذ عین ندارد، مختار است که رجوع کند به هر یک و هم چنین است در قیامت هم.
[2] دیگران فارغ میشوند حتی غاصب، اما مؤاخذه الهی را دارد.
با قدرت و با عدم قدرت صدقه بدهند و احتیاطا به اذن مجتهد [3] باشد.
و در دیوار یا کشتی کار کرد و مالکش همان را بطلبد باید همان عین را رد کرد، اگر چه موجب ضرر کلی بشود بر غاصب.
باید اگر مثلی است مثل را و اگر قیمتی است قیمت آن را بدهد.
غیر آن را رد کند کفایت
-----------------------------------
[1]- (صدر) ولی خلق میتوانند آن فرش را به دور اندازند و در محل آن نماز بخوانند. [2] (میرزا) و گرفت.
[3] (صدر) در بعض صور البته به اذن مجتهد باشد.
صفحه : 273
نمیکند، مگر آن که راضی شود مالک و هر گاه مصالحه کند به جهت مصلحت نبودن ردّ عین، جایز نیست مگر آن که عین باقی نباشد یا مالک عالم باشد در هر صورت مصالحه کند.
اجرت دوختن به او نمیرسد، اما رنگ به او میرسد و اگر تنزّل یافته باشد به رنگ، ارش باید بدهد.
و آن چیز را خورد یا پوشید، آن وجه بر فروشنده مشکل است [1] مباح بودنش.
چندی از کارگری و شیر آن منفعت برد، باید تمام منفعت را با گاو به صاحبش رد کند. در این مدّت هم که تصرّف در غصب کرده با علم، فعل حرام کرده توبه کند و احتیاطا نماز و عبادت دیگرش آن چه به این حال گذشته قضاء کند اگر متمکّن از اداء آن بوده باشد و اگر جاهل به غصب بوده، وقتی که عالم شد آن مال و آن چه منفعت از آن برده به صاحبش رد کند و قیمتی که به غاصب داده و خریده، از غاصب مطالبه کند اگر جاهل بوده و اگر عالم به غصب بوده، هر گاه عین مال خودش باقی است، بگیرد و اگر باقی نیست چیزی به او نمیرسد.
اگر به ولی ایشان ندهد ضامن است.
آن چه دارد میدهد وفا نمیکند، استغفار کفایت نمیکند، باید آن چه قدرت دارد کسب کند و بدهد.
روزی پنج شاهی کسب میکند به خصمان میدهد و اگر نگه دارد روزی ده شاهی، مثلا میتواند بدهد اگر راضی کند ایشان را ده شاهی بدهد و الّا همان پنج شاهی را بدهد با سرمایهاش.
-----------------------------------
[1]- (صدر) باید رجوع به ولیّ طفل نماید.
صفحه : 274
بلی اجرت المثل بر ذمه زارع است.
و داخل پول خود کرد یک پول خود را به ولیّش بدهد اگر چه حاکم شرع باشد.
زراعت حرام نمیباشد و دین بر ذمه شخص تعلّق میگیرد.
که کفش او را برده، اگر مثل آن یا پستتر از کفش خودش هست عوض کفش خود تصرف کند [2] جایز است، لکن بعنوان تقاص و اگر بهتر است نیز تصرف کند و زیادتی قیمتش، را به فقرا بدهد و اگر نداند که از کیست اگر کمتر از درهم است قیمتش قصد مالیه [3] خود بکن که مباح است و اگر به قدر درهم یا زیادتر باشد به قاعده لقطه [4] تعریف کن.
اگر به قدر درهم است مثلا، باید تعریف کند و اگر طفل پیدا کند باید ولیّ او تعریف کند، اگر چه تصرف در آن هم نکرده باشد.
اما مدّعی تقاص هم نمیتواند کرد و مطالبه حق مدّعی به قیامت افتاد.
چیزی از آن نمیتوان تصرف کرد.
اگر صاحبش را پیدا کنی بده و اگر پیدا نشد قصد ملک خود کنی ضرر ندارد. [6]
-----------------------------------
[1]- (صدر) اگر بذرش از او باشد.
[2] (صدر) در هر دو تصرّف نیز به قاعده مجهول المالک عمل نماید چنانکه خواهند فرمود. [3] (میرزا) مشکل است و احوط بعد از یأس از پیدا شدن مالک قصد تصدّق است به قاعده مجهول المالک. [4] (خراسانی) معامله مجهول المالک به آن نماید. [5] (میرزا) یعنی پیدا کردی.
[6] (صدر) بیان متن و حاشیه این است که مال کمتر از درهم را برداشتن و پیدا کردی تفحّص از مالکش لازم نیست اگر صاحبش پیدا شد به او بده.
صفحه : 275
لباسی که از برای زوجهاش گرفته بود به جهت کسوهاش، خواه پوشیده باشد یا نه، در مال زن بودن خلاف است، احتیاطا [1] از مخلّفات ارث حساب میشود.
به جهت فقرش، نمازی یا قرآن بخواند یا روزه بگیرد برایش و طلب آمرزش کند و اگر اجلش رسیده و ادا نشد به آن حالت، خدا خصمانش را راضی میکند، إن شاء اللّه.
راه گذار بی رضای صاحبش میوه آن را بچیند حرام است و هم چنین در کوچه اگر ریخته باشد برداشتن آن نیز حرام است، مگر بدانی راضی بودن صاحبش را.
اما شخص باید از آن با قدرت بیرون رود و اگر وقت تنگ شود از برای نماز به آب غصب که وضو نسازد و تیمّم به خاک غصب اگر موجب مکث در مکان مغضوب نشود عیب ندارد [2] و در حال راه رفتن نماز کند به ایماء و اگر ممکن نشود نماز ساقط است تا زمان تمکن اداء یا قضاء به جا آورد و اگر در آن بخواهد بماند یا زراعت کند، از صاحبش و با عدم تمکن از حاکم شرع اجازه کند [3] و اگر ممکن نشود، پیش خود اجاره کند و مال الاجاره را به صاحبش برساند.
به غیر حق درست [4] با رکوع و سجود نماز کند و اگر به قسم خاصی او را حبس کردند به همان حالت نماز کند با ایماء.
-----------------------------------
[1] (خراسانی) بلکه احتیاط آن است که به صلح و تراضی بگذرد. [2] (میرزا) اشکال دارد. [3] (میرزا) یا آن که مصلحت صاحبش باشد یا رضایش را بداند. [4] (میرزا) محتاج به تأمل است.
صفحه : 276
اول: آن که ناقل عین و منفعت است، چون غالب اقسام بیع و مضاربه [1] و سبق و رمایه و جعاله و قرض و هبه و صلح در بعضی از صور.
دویّم: ناقل عین تنها است، چون ملکی که در اجاره غیر باشد.
سیم: ناقل منفعت است چون اجاره.
اما بیع بر دو قسم است:
اول: ربوی.
دویّم: غیر ربوی، و این هم بر دو قسم است: عقدی [2] و معاطاتی، اما بیع عقدی چهار قسم است: اول نقدی است، دویّم نسیه و نسیه، مثمن حاضر است و بهای آن مؤخر به زمان معلوم سیم: سلف که عکس این است. چهارم: کالی به کالی که زمان هر دو مؤخر است و باطل است.
اما بیع نقدی چهار قسم است: اول کلی به کلی؛ مثل یک من از گندم بر ذمه به یک ریال بر ذمه مشتری. دویّم جزئی به جزئی؛ مثل این ریال معین به آن یک من
-----------------------------------
[1]- (میرزا) در اینها نقل منفعت نیست، بلی منفعت مال صاحب عین است به تبعیّت عین. [2] (خراسانی) اقسام مذکوره در بیع عقدی در معاطات نیز جاری است.
صفحه : 277
جنس معین.
امّا صیغه، هر گاه هر دو معین باشند، بایع بگوید: «بعتک هذا بهذا». مشتری بگوید: «قبلت البیع لنفسی» یا آن که هر دو غایب و معهود باشند میان بایع و مشتری، [بایع- من] بگوید: «بعتک ما علم بما علم». مشتری بگوید: «قبلت البیع» و اگر وکیل باشد، «وکالة عن موکلی بعت موکلک هذا بهذا» و مانند این. اما جواب بگوید: «قبلت البیع لموکلی». و اگر زن باشد «موکلتی موکلتک» بگوید و در قبول، «لموکلتی» و هم چنین اگر زن باشد «بعتک» بکسر کاف میگوید سیم: کلی به جزئی است چهارم: بیع جزئی به کلی است و مثال هر دو ظاهر شد اما قسم دیگر بالنسبة به رأس المال و آن چهار قسم است: اول مرابحه که خبر از سرمایه میدهد و زیادتر میفروشد به مقدار معین. دویّم: تولیه که خبر از سرمایه میدهد و به همان قدر میفروشد. سیم: مواضعه که خبر میدهد و کمتر میفروشد چهارم مساومه که خبر نمیدهد سرمایه را و میفروشد و این قسم بهتر از همه میباشد.
اما تجارت بر پنج قسم است:
اول: واجب است به جهت حفظ نفس خود و عیال خود که غیر از آن ممکن نشود و احوط به جهت أداء دیون نیز واجب است.
دویّم: مستحب است به جهت وسعت دادن بر عیال و صرف راه خیر کردن.
سیم: مباح است که قصد زیاد کردن مال باشد.
چهارم: مکروه است چون غلّه و کفن فروشی و صرافی و حجّامی با شرط اجرت و بنده فروشی و قصابی و شعر بافی و قابله شدن با شرط اجرت و زرگری و کسب اطفال و کسانی که اجتناب از حرام در اموال نمیکنند و اجرت تعلیم قرآن و تجارت کردن در دریا، اجرت خصیه کشیدن حیوانات و معامله با ظلمه و با کسانی که هر چه میگویند و میشنوند باک ندارند و کسانی که صاحب عیب در بدنند مثل پیسی و مانند آنها.
پنجم: تجارت حرام و آن چند نوع است:
اول: بیع نجس العین مگر چیزهایی که مستثنی است در محل خود و مایعات
صفحه : 278
متنجس که قابل تطهیر نباشد، مگر چیزی که مستثنی است در محل خود.
دویّم: بیع حرام است چون آلت اعمال حرام؛ مثل طبل و نی سرنا و شطرنج و بت و مانند آنها و اجاره دادن خانه و مال بارکش را از برای چیزهایی که حرام؛ است از قبیل حمل شراب و سواری ظالم به جهت ظلم کردن و مانند آنها و مبایعه چیزهایی که اعانت بر معصیت شود.
سیّم: مبایعه چیزهایی که در آنها هیچ نفعی نباشد.
چهارم: حرام است صورت کشی صاحب روح، اگر چه بر کاغذ و دیوار باشد مطلقا و قمار بازی مثل تخم مرغ بازی یا غیره حرام است و غنا خواندن و اجرت گرفتن بر آن حرام است، اما در قرآن و روضه معصیت و عقابش مضاعف است و نوحه کردن از برای میّت و اجرت گرفتن به نوحه باطل حرام است و اجرت گرفتن از برای هجو مؤمنین و اجرت گرفتن از برای غیبت مؤمنین و دروغ بستن و سخن چینی و دشنام دادن و مذمّت کردن کسی که مستحق به مدح است یا به عکس و اجرت گرفتن از برای تعلیم دادن مسائل واجبه و تعلیم دادن و تعلیم گرفتن سحر و هم چنین تسخیر ملائکه و جنّ و مانند آنها از اعمال محرّمه تماما حرام است.
پنجم: حرام است اجرت گرفتن بر چیزی که واجب است به جا آوردن آن بر انسان بالذّات چه واجب عینی باشد؛ مثل نماز و چه واجب کفائی؛ مثل غسل و کفن و دفن میّت و هم چنین شهادت دادن و حکم کردن و مانند اینها از صناعاتی که نظام امر معاش وابسته به آنها است.
اما بیع بر دو قسم است: یکی بیع قطعی و یکی بیع به شرط خیار و اینها گاهی بر وجه معاطات هم میشوند اما شرط خیار باید در زمان معین باشد.
اما شرطهای صحت بیع و شراء چند چیز است:
اول: آن که باید فروشنده و مشتری هر دو بالغ باشند و معامله اطفال صحیح نیست، هر چند ده سال داشته باشند، مگر آن که آلت معاطات باشند میان دو بالغ دویّم آن که بایع و مشتری عاقل باشند که درک بدی و خوبی بکنند عرفا. سیم: آن که بایع و مشتری هر دو رشید باشند یعنی درک نفع و ضرر بکنند در اموری که لایق
صفحه : 279
حال ایشان است.
چهارم: آن که بایع و مشتری مختار و با قصد و با شعور باشند پنجم: آن که بایع و مشتری مالک و یا وکیل یا ولیّ یا وصی باشند، مگر بیع فضولی [1] که محتاج به اجازه میباشد.
ششم: آن که مبیع و ثمن معلوم باشند به وزن یا کیل و زرع و عدد در چیزهایی که موزون و مکیل و مزروع و معدود باشد که رفع جهالت کند.
هفتم: آن که جنس و ثمن معین باشند.
هشتم: آن که آن چه به آنها منتقل میشود مالک ثمن و مثمن قدرت بر تسلیم و تسلّم آنها داشته باشد. و بدان که حرام است ربا. مروی است که یک درهم ربا اعظم است از هفتاد زنا با محرم خود چون مادر و خواهر خود. و ربا عبارت است از زیادی گرفتن معاوضه یک جنس که بنایش به وزن وکیل بوده در زمان صاحب شریعت، هر چند که در زمان مبایعه چنین نباشد و اگر شک داشته باشد که در آن زمان مکیل یا موزون بوده یا نبوده معتبر بنای بلد است به شرط آن که بنای ایشان بی اعتنایی و لا ابالی کردن نباشد و موعد هم زیادتی است در جنس ربوی و جو و گندم یک جنس میباشند و اگر از ربا گرفتن توبه کند، توبه تنها کفایت نمیکند برائت ذمّه، را مگر آن که زیادتی ربا را به صاحبش رد کند یا مصالحه کنند و هر گاه غیر جنس را ضمّ کنند به یکی از عوضین که کمتر از دیگر است یا به هر دو طرف اگر مشتبه باشد ربا نیست و اقوی آن است که میان پسر و پدر و زن و شوهر و مملوک مختص و مالک و مسلمان و کافر حربی ربا نیست.
-----------------------------------
[1] (صدر) بیع مکره نیز محتاج به اجازه میباشد.
صفحه : 280
که وزن مجهول شود، ضرر ندارد.
از کسی که معامله با او صحیح [2] باشد و تو بدانی که صاحبش به عنوان هدیه و هبه به تو واگذار کرده، به واسطه آن طفل تصرّف کن.
فروخت بنا بر احوط.
اگر چه به وکالت از جانب مالک باشد، مگر آن که یقین کنی که عوض به مالک رسیده که معاطات میان دو بالغ شده باشد.
مگر عقد نکاح که احوط به عربی بودن است.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) زیادتی خارج از متعارف ضرر ندارد اگر به عنوان مثمن مثلا بفروشد و زیادتی را واگذار نماید.
[2] (صدر) ولی اگر آن چه پیش از رسیدن به صاحب وجه تلف شد بایع آن وجه را باید ردّ کند، مگر در بعض صور نادره.
صفحه : 281
هر دو را جایز میدانند.
و طلبکار نداند و اعلان نکند او را به هیچ قسم و صلح کند، صلحش صحیح نیست و آن چه طلبکار گرفته به عنوان تقاص میباشد.
چه در ثمن و چه در مثمن یا به ممزوج شدن که نتوان جدا کرد لازم میشود.
مثلا و ذغال و دسته هیمه و پشته هیمه و دسته سبزی فروختن بدون وزن ضرر ندارد، اگر چه در بعضی بلاد به وزن بفروشند و چیزی که ذرعی و عددی است به وزن [2] نمیتوان فروخت.
و اکتساب به اعیان نجسه.
که قابل تطهیر نباشد، مگر روغن نجس که در چراغ در زیر آسمان بسوزانند بنا بر احتیاط.
بیعش جایز نیست.
صابون کردنش جایز نیست علی الاحوط.
بیعش بی اعلام مشتری صحیح است اما اعلام مشتری احوط است و ترک نکنند.
امّا آلت [3] لهو که فایده حلال به آن حاصل نشود بدون تغییر واجب است که آن صورت و آن هیئت را ازاله کنند.
در حال اختیار جایز نیست.
-----------------------------------
[1]- (صدر) جواز فروختن بدون وزن در بعض اشیاء مذکوره مطلقا معلوم نیست، و آن چه متعارف بلد است در کم و کیف، همان معتبر است.
[2] (صدر) مطلقا معلوم نیست.
[3] (صدر) اگر آلت معدّ از برای لهو باشد باید ازاله صورت و هیئت او را نماید اگر چه فایده حلال نیز داشته باشد.
صفحه : 282
بیع و شرایش جایز نیست.
که از عمّال ظلمه محسوب شود نه اتفاقی حرام [1] است.
را سهوا یا جهلا بخرد شخص، ضامن است.
فعلشان و تعلیم و تعلّمشان و اعانت بر فاعل آنها، تماما حرام است.
و غیر مجسّمه هر دو حرام است.
بی ضرورت و گرفتن مطلقا و بیع و شراء مسکرات و آلت لهو و امانت و مال السرقه، تماما حرامند.
و اجرت بر نماز جماعت، تماما حرام است.
و فرقی نیست میان نظم و نثر و حیّ و میت و قائل و مستمع، مختار نه مضطر.
حرمتش اشد است از غیبت.
و اذیت مؤمنین حرام است.
با اهل ذمه هم حرام است، نه حربیّ.
بدون قرینه حالیه یا فحوی بکند جایز نیست، بلکه آن چه تلف شده ضامنند و هم چنین آن چه باقی است، مگر موکّل اجازه کند.
در آن زمان جایز نیست.
و اجرت بر آنها، جایز نیست.
-----------------------------------
[1]- (صدر) اعانت ظلمه مطلقا حرام است.
صفحه : 283
در صورتی که خلق در تنگی و احتیاج باشند.
بدون ضرورت جایز نیست.
در حال اختیار حرام است.
را زیاده از چهار فرسخ جایز نمیدانند.
و وقف کردن موجب ضمان است.
بلکه مطلقا طعام فروشی را مکروه است.
و زرگری و جولائی را مکروه است.
احوط ترک است.
و ولیّ نداند از کجا آوردهاند، ولیّ صرف همان طفل کند.
و ظلمه و طبّال و عمال ظلمه و عشار و نحو آنها مستحب است.
و کسی که لا ابالی است از گفت و شنید و اذیت و احسان مستحب است.
مثل کوری و برص، مکروه است.
و تراضی هم باشد بینهما مباح نیست [1] تصرف آن، بلی اگر ممکن نشود رد کردن به صاحبش از راه
-----------------------------------
[1] (خراسانی) مگر آن که تراضی به تصرف باشد. (صدر) اگر از غیر جهت معامله تراضی به- تصرّف نباشد.
صفحه : 284
تقاص [1] مالش میتواند تصرف کند و جایز است انداختن ظرف متاع را مثل روغن و شیره و غیرهما تخمینا به قسم متعارف.
بایع و مشتری ضامنند مبیع و ثمن را هر گاه تلف شود.
مختص انسان است و آن مکروه هست و حرمتش معلوم [2] نیست.
-----------------------------------
[1] (خراسانی) اگر مساوی آن یا کمتر از آن باشد به حسب قیمت و الّا به قدر آن را تقاصا برمیدارد و زاید را تصدّق مینماید.
[2] (صدر) ولی بسیار عمل بدی است، مهما أمکن تفریق ننمایند.
صفحه : 285
صغر و جنون و سفه و فلس و مرض موت است و متحقق نمیشود حجر مفلس مگر به اذن حاکم و حجر مریض در زیادتی از ثلث است، بنا بر قولی.
انبات شعر خشن است در عانه یا دبر، یا انزال منی است و سن پانزده سال تمام در مرد و نه سال تمام در زن و اما روییدن موی درشت بدون علاج در شارب و در پنجه و در دماغ و گوش و زیر بغل و سینه و درشت شدن صدا در حلق و درشت شدن حلقوم و ثدی و صوت و امثال اینها اگر موجب علم شود معتبر هست و الّا معتبر نیست و حیض و حمل هم علامت سبق بلوغند.
یا سایر فواکه جایز است بخورد آنها را به قدر حاجت از درخت، به شرط [1] آن که ضرر به درخت و میوهاش نکند و همراه نبرد چیزی را، در صورتی که علم یا مظنّه به عدم رضای صاحبش نداشته باشد، این هم از روی قصد به آنجا نرفته باشد.
تقابض عوضین پیش از تفرق.
یا حریر را، پس ظاهر شود آن که
-----------------------------------
[1] (خراسانی) بلکه به شرط رضای مالک علی الاحوط.
صفحه : 286
پشم یا پنبه است باطل است بیع و واجب است ردّ عوض.
اگر مصالحه بشود، قبض مجلس شرط [1] نیست؛ مثل بیع نسیه و صیغهاش «اسلمت یا اسلفت إلیک» و قبولش بلفظ «قبلت یا رضیت» کفایت میکند.
به قدر همان بعض باطل است.
بر بایع پس بفروشد به همان دین جنسی را سلف جایز است.
که اگر نادر الوجود باشد در سر موعد، باطل است.
پیش از موعد.
واجب است تسلیم آن شیء در حال.
اجلش حالّ میشود.
هر گاه داد واجب نیست بر بایع اخذ آن و هر گاه تلف شد ضامن است مشتری.
جایز است تقاص [2] بعد از مرافعه. [3]
یا غیر مکان مشروط بدهد، واجب نیست اخذ آن و اگر از قدرش کمتر بدهد باید بگیرد مشتری و باقی را مطالبه کند.
-----------------------------------
[1] (میرزا) احوطژألذی یجب أن «1» مراعات است. [2] (خراسانی) بلکه بعد از امتناع در دادن.
[3] (صدر) یعنی بعد از آن که بذل جهد خود را در گرفتن نمود و نداد.
صفحه : 287
یا دین به دین جایز نیست.
که مبیع و ثمن را بلکه اصناف آن و وصفش و وزن ثمن را و زمان آن را ظاهر کند نزد مشتری.
یا آن که با چند نفر شریک بودیم در خریدن آن یا آن که بعضی از آن را شریک بودیم یا آن که بعض آن نسیه بود و بالجمله آن چه باعث جهل مشتری و ضرر او میشود که نداند، باید گفت.
میوه در درخت و زراعت در زمین آن را نکند، میوه و زراعت آن با بایع [2] است.
بی قید و شرط، و فوقانیش راهش در غیر آن خانه هست، آن فوقانی [3] مال بایع [4] است.
لباس غیر ساتر و مال ایشان با بایع است [5] و در ساترشان کلام است.
پس واجب نیست تقدّم بایع بر مشتری به جهت قبض، بلکه مساوی میباشند.
-----------------------------------
[1] (صدر) عبارت این مسأله صاف نیست.
[2] (صدر) یعنی میوه و زراعتی که در حال مبایعه موجود بوده است. [3] (خراسانی) مگر آن که قرینه تعارف و عادت اقتضا نماید دخول آن را در بیع.
[4] (صدر) مطلقا معلوم نیست. [5] (یزدی) فرق بین ساتر و غیر آن نیست.
صفحه : 288
تسلط ندارد قرض دهنده مطالبه همان عین نماید و احوط رد عین است اگر باقی باشد.
و جوابش «قبلت» و اما قرض الحسنه دهنده، مختار است که در هر وقت مطالبه کند.
بهتر از آن یا زیاد گرفتن آن حرام است.
وجهش را به این قدر ندارد و قرض دهنده هم عالم نیست، جایز است اگر قوّه ادا کردن را دارد.
با قدرت واجب فوری است ادای آن در حین مطالبه و هر گاه اهمال کند نمازش و عبادات دیگرش در وسعت [1] وقت اشکال دارد و احوط [2] اعاده است بعد از ادای دین یا استرضاء.
غیر از مسکن [3] و عبدی
-----------------------------------
[1]- (شیرازی) اگر منافی با ادای دین بوده باشد. [2] (خراسانی) مراعات این احتیاط لازم نیست. (یزدی) و اقوی عدم وجوب آن است.
[3] (صدر) در مسکن و عبد و اسب سواری نیز ملاحظه ذیّ باید بشود.
صفحه : 289
برای خدمت و اسب برای سواری و قوت یک شبانه روز خود و عیالش و ضروریّات به ذیّ حالش، مثل لباس و ظرف و فرش و غیره از ضروریّاتش دیگر چیزی استثناء نیست.
به غیر از کفن و ما یحتاج تجهیزش به قدر واجب دیگر چیزی از مالش وارث نمیتواند برداشت.
جایز نیست مطالبه کند، اما احوط آن است که مقروض به قدر قوه و قدرت کسب کند و زیادتی از ما یحتاج خود را به طلبکار دهد.
نیّت اداء کردن داشته باشد.
باید به اذن حاکم شرع به فقراء غیر سادات بدهد علی الاحوط. [2]
و شخص قدرش را نداند و صاحبش را هم نداند خمس آن را [3] اخراج کند و باید نصف آن را به سادات و نصف دیگرش را به مجتهد برساند.
و مخلوط به مال حلال خود کرد و عین آن مال را لباس یا فرش یا مکان کرد و به آنها نماز کرد و میدانست که حرام است و نمیدانست که نماز به آنها باطل است، باید که قضاء کند.
و خواهد ذمّه خود را بری کند و ما یملک او به قدر دین یا کمتر از آن باشد، باید تمام ما یملک خود را به خصمای خود یا از بابت ردّ مظالم رد کند، مگر مستثنیات دین را اگر عین آن از مظالم
-----------------------------------
[1]- (میرزا) و مأیوس است. [2] (یزدی) مگر آن که طلبکار سیّد باشد.
[3] (صدر) اگر نمیداند که حرامش زیاده بر خمس است. (شیرازی) قدر متیقّن در این حکم موردی است که مخالفت مقدار حرام با خمس معلوم نبوده باشد.
صفحه : 290
نباشد و الّا باید آنها را هم رد نماید.
تا به حرام نیفتد که در وقت تصرّف علم به صحّت معامله داشته باشد زیرا که تا علم به صحّت معامله نداشته باشد شخص، تصرف [1] نمیتواند کرد در ثمن یا مثمن را.
هر یک یا ممزوج کردن به غیری که تمیز نمیتوان داد لازم میشود.
و اما به یک گام در حال اختیار اگر از هم دور شوند تفریق میشود و مجلس بهم میخورد.
و شرطی هم قرار نداد مثل گوشت و میوه مثلا و رفت و نیامد اگر آن مال بماند ضایع میشود بایع اختیار فسخ دارد هر گاه به موعد هم خریده باشد که اختیار فسخ دارد اگر فاسد شود.
و وجه آن را هم نداد و موعدی هم قرار نداد سه روز که گذشت بایع اختیار فسخ دارد و اگر بعضی را تصرّف کرده یا بعضی از وجه را داد اختیار ندارد.
در بین سه روز فسخ میتواند کرد و هر گاه تصرّف کرد نه به جهت آزمودن بلکه به جهت کار خود یا غیره، خیار ساقط است، اما هر گاه مصالحه شده باشد یا خیار سه روز مصالحه شده خیار فسخ ندارد.
و خود هم از اهل خبره نبوده باشد ده دو یا زیادتر مغبون است مثلا، میتواند فسخ کند بعد از اطلاع بر غبن، اما فوری است خیار و بعد از فور محل اشکال است، اما اعتبار به قیمت
-----------------------------------
[1]- (صدر) اگر از جهت عین رضایت مالک را در تصرّف نداند.
صفحه : 291
وقت خریدن است.
از برای بایع و مشتری یا هر دو یا ثالثی قرار میتوان داد. و شرط [1] در زمان طویل، مثل پانصد سال هم میتوان قرار داد.
هر گاه رد کند مثل ثمن را فسخ کند، در بین سال هم میتواند فسخ کند.
که ردّ مثمن کند و ثمن بگیرد.
هر گاه بعد از رؤیت بهتر باشد اختیار [2] با بایع است و هر گاه پستتر باشد اختیار با مشتری است و تسلط ارش [3] ندارد.
و بعد معلوم شد که معیوب بوده، اختیار فسخ دارد مشتری.
تسلط ارش دارد اگر فسخ نکند.
اگر چه به نمودن در تاریکی باشد.
و امتناع کرد در سر موعد، بایع اختیار فسخ دارد، اگر التزام ممکن نباشد.
پیش از قبض یکی از آن دو تلف شد اختیار فسخ دارد.
اختیار فسخ دارد اگر غیر ممضی ندارد.
-----------------------------------
[1]- (صدر) به مقداری که آن شرط را سفه و بی فایده ندانند. [2] (میرزا) هر گاه بایع به وصف فروخته باشد. [3] (یزدی) مثل مشتری در عیب مثمن.
صفحه : 292
همان را بر دارد و اگر بعد از فوت مفلس [1] باشد، با غرما شریک است.
بعد ناقص باشد استحقاق [2] ارش بعید [3] نیست.
بر ذمّه [4] خود. اگر وکیل او شود که عبد مسلمی برای او بخرد جایز نیست.
و مثل آنها را آن چه موجود است با آن چه سال بعد بیاورد بفروشند، جایز است با تعیین ما بعدش.
اما درخت میوهدار یا زمین زراعت بفروشد زراعت و میوهاش با بایع [5] است.
اما هر گاه مثلا صد مثقال نقره به ذمه شخص باشد به طلای حاضر معین بفروشد عیب ندارد.
احوط مراعات است.
و باز همان گندم حاضر را نقد بخرند به هشت ریال و هر گاه شخص ده ریال طلب دارد شش ماه دیگر مثلا دو ریالش کم کند و باقی را حال بگیرد جایز است.
در صورتی که متعارف
-----------------------------------
[1]- (یزدی) با عدم وفای ترکه به دین و شاید مراد هم همین باشد از مفلس. [2] (خراسانی) لکن بعید نیست آن که مخیّر باشد بین فسخ عقد و امضاء با گرفتن به حصّهای از ثمنش اگر قیمتش به ملاحظه ذرعها باشد مثل آن که ذرعی به آن قدر. [3] (میرزا) محل تأمل است.
[4] (صدر) مراد ظاهر نیست. [5] (نجفی) گذشت که مبنی است بر عدم شهادت قراین به دخول آن در مبیع [مسأله 1195].
صفحه : 293
بلد باشد و امّا نان را به عدد فروختن احوط [1] مصالحه کردن است.
ضمان با صاحب اصلیش هست مطلقا، اگر چه به کیل یا وزن هم در آورده باشند.
-----------------------------------
[1]- (صدر) در این نحو از مصالحه که غرض بایع و مشتری بیع باشد اشکال است. [2] (یزدی) یعنی قبل از قبض.
صفحه : 294
و صیغه رهن «ارهنتک» و جواب «قبلت» بلکه به فارسی هم کفایت میکند، اما تصرّف در مرهون باید به اذن یکدیگر باشد.
یا از جانب مالک مأذون در رهن آن بوده باشد و تعیین زمان هم شرط نیست بلکه مضرّ است. [1]
آن شخص نمیتواند به حواله کننده اولی رجوع کند، ذمّه اولی بری است.
که هر وقت طلبکار طلب کند او را، حاضر کند صحیح است.
و رضای طلبکار، آن وجه بر ذمه او تعلق میگیرد در حال.
مغبون [3] فسخ میتواند کرد.
یا عین به عین، جایز است.
-----------------------------------
[1]- (صدر) معلوم نیست. [2] (یزدی) اذن مدیون معتبر نیست، الّا در جواز رجوع به او بعد از اداء. [3] (خراسانی) یعنی آن که معیوب گرفته اگر چه مغبون باشد.
صفحه : 295
شخص بر دارد و زراعت کند به سهم معین از حاصل آن که مال صاحب زمین باشد، صحیح است.
پیش از ظهور ثمره یا بعد که عملی باقی داشته باشد، صحیح است و به موت باطل نمیشود.
جایز [1] نیست، مگر آن که مصالحه کند حاصل منافع آنها را.
یا اجاره کند خانهای که بنشیند یا زمینی را که زراعت کند جایز است.
مثل آن که هر کس فلان بنده آبق از سر ده فرسخی بگیرد و بیاورد، ده ریال میدهم و اگر از سر پنج فرسخی بگیرد و بیاورد، پنج ریال میدهم، به گفته او کفایت میکند و تعیین نمیخواهد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) صحت اجاره گوسفند و درخت و امثال اینها خالی از قوّت نیست چرا که شیر و پشم و میوه از منافع حساب میشوند و هم چنین چاه به جهت آب کشیدن.
صفحه : 296
یا بفروشد به اقلّ از قیمت آن، صحیح است و احوط [1] مصالحه یا رجوع [2] به حکم حاکم است بالنسبة به آن چه مسامحه شده است یا از ثلث حساب کنند. [3]
مال وارث است، اما وصیّت سفیه صحیح بودنش مشکل است.
بعد تصرّف ناقلانه کرد، آن چه میماند، همان [4] وصیت ثلث باقی است اگر مشاع بوده و اگر معین بوده در همان شیء معین تصرف ناقلانه کرد وصیّت بالنسبة به آن باطل است.
و از برای حمل موجود جایز
-----------------------------------
[1]- (صدر) این احتیاط ترک نشود.
[2] (صدر) اگر به مرافعه انجامید.
[3] (صدر) اگر زیاده از ثلث نباشد صحیح و مجزی است، احتیاطی در آن نیست.
[4] (صدر) یعنی آن چه باقی است ثلثش را. [5] (نجفی) در وصیّت به اعطاء تأمل است. (صدر) مطلقا محل تأمل است بلکه معلوم نیست.
(یزدی) اگر به ملکی باشد و امّا عهدی بعید نیست صحیح باشد.
صفحه : 297
است.
چون قرض و حج و خمس و زکاة و رد مظالم، چه نکرد، از اصل مال باید برداشت.
واجب را مقدم دارند.
وصی، حاکم، امینی قرار میدهد تا به اطلاع امین عمل به وصیت نماید.
و بعد از موت، وصی مطلع شود اگر حرجی [2] نباشد بر او، لازم است عمل کنند.
باید به اذن یکدیگر تصرّف کنند، اگر هر یک مستقل نباشند و هر گاه یکی متعذر شد اگر مستقل نباشند امینی را حاکم به او ضمّ میکند.
اگر مالدار باشد.
مثلا، غلافش را هم شامل است و زیورهای دیگرش تابع عرف است.
عمل به ثانی کنند.
-----------------------------------
[1]- (صدر) یعنی خائن شود.
[2] (صدر) حرجی که شرعا معذور بوده باشد.
صفحه : 298
مرتبه اول، پدر و مادر و اولادند. و مرتبه دویّم، جد و جدة و برادر و خواهرند. مرتبه سیّم، عمو و عمه و خالو و خالهاند و اولاد ایشان یا اولاد اولاد ایشان قائم مقام ایشان میشوند اگر بمیرند آنها، بلی زن و شوهر دائمی در هر طبقه نصیبی از ارث دارند اما شوهر هر گاه زنش اولاد داشته باشد چهار یک [1] ارث میبرد و زن اگر شوهرش اولاد داشته باشد هشت یک میبرد و اگر زنها متعدد باشند، همان هشت یک را تقسیم میکنند و اما اگر اولاد ذکور یا اناث [2] از برای میت باشد، پدر و مادر هر یک شش یک میبرند و اما پسر بزرگ میّت که حبوه میبرد از پدر میبرد نه از مادر.
مراد پسری است که در حال موت پدر زنده باشد.
بر اولاد و وارث چیزی نیست.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) و با عدم اولاد مرد نصف میبرد و زن ربع. [2] (میرزا) این حکم مطلق نیست، به جهت آن که اگر وارث بنت واحد باشد یا ابوین، باید ترکه پنج قسمت شود، سه قسمت مال بنت واحد دو قسمت سهم ابوین بالسّویه. [3] (صدر- خراسانی) علی الاحوط در مادر.
صفحه : 299
به طبقه لاحق چیزی نمیرسد.
که وصیّ دیگر قرار دهد که به وصیّت او عمل کند جایز است و هر گاه وصی بمیرد اختیار با حاکم است.
اگر مولای معتق دارد از اوست و الّا از ضامن جریره است و اگر آن هم نباشد به حاکم شرع میرسد از جانب امام (علیه السلام).
قرآن [1] و انگشتر و لباس و شمشیر است.
و باقی کلّا کافر باشند، تمام ارث از برای وارث مسلم است، هر چند دور باشد از طبقات ارث.
تا معلوم شود.
قتل و کفر و عبد بودن و لعان است.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) و در سلاح و کتب و رحل و راحله مراعات احتیاط خوب است.
صفحه : 300
یکی آن که هبه کننده بالغ و عاقل و رشید و مختار باشد و یکی آن که اقباض و قبض به عمل آمده باشد، مثل وقف و رهن و صدقه. و ایجاب و قبول فعلی هم کفایت میکند اگر بگوید: «هذا لک» و جواب بگوید: «قبلت» نیکو است.
هبه کننده نمیتواند رجوع کند اگر به قصد [1] قربت یا به ذی رحم بوده باشد یا تلف یا نقل عین شده، اگر چه بعض آن باشد.
رجوع نمیتوان کرد. [2]
-----------------------------------
[1]- (صدر) محل تأمل است.
[2] (صدر) محتاج به مراجعه است.
صفحه : 301
و تعیین نکرد زیارت را، مشکل [1] است که مثلا یک زیارت امین اللّه را بخواند.
هر جا که غلط یا نقصی اتفاق افتد احتیاطا باید همان را با ما بعدش بخواند، مگر این که معین نشده باشد [2] بر او به صیغه [3] شرعیّه و به این طورهای متعارف واگذاشته باشد ضرر ندارد و لکن همان غلط را به وجه صحیح باید بخواند.
و هر گاه بداند که موجر راضی است که بعد به جا آورد، ضرر ندارد به جا آوردنش بعد از آن و الّا باید اذن بگیرد.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) مگر آن که غرض مطلق باشد که بی اشکال کفایت میکند «امین» و غیرش. [2] (خراسانی) علی الاحوط، اگر چه معلوم نیست لزوم آن به جهت آن که بطور متعارف خالی از غلط و نقص نیست. [3] (یزدی) فرق ما بین صیغه خواندن و نخواندن نیست̠همان غلط را صحیح بخواند کافی است مگر آن که اعتبار ترتیب شده باشد.
صفحه : 302
بنا بر احوط.
خوب است «که قضاء نماز ظهر را میکنم به نیابت فلان قربة إلی اللّه». بدان که چند نفر اگر به نیابت یک میت نماز کنند، ترتیب زمان بر ایشان احوط است.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بر وجهی که در عرف صدق تعجیل کند.
صفحه : 303
تا تصرّف وقف نداده میتواند رجوع کند.
ایجاب و قبولش را جاری کند.
متولّیش میتواند منفعت آن را خود صرف کند و روضه بخواند به قسم متعارف.
به جهت اصلاح آن تا ممکن بشود باید صرف خودش کنند و اگر ضرر نداشته باشد بفروشند و قیمتش را صرف آن عین کنند.
صفحه : 304
اول به فارسی بگوید و بعد به عربی به این نحو بگوید:
«فلله علی ما ذکر إن کان [1] ما ذکر» کفایت میکند.
جایز [2] نیست.
[3] اگر ممضی [4] بدارند صحیح است. [5]
احوط بلکه اقوی [6] اعتبار رجحان است.
اگر چیزهای خاصی از برای موضع خاصی نباشد به فقراء زوّارشان میتوان داد که خرجی راه کنند.
آن شخص اگر
-----------------------------------
[1]- (میرزا) مقدم دارد بهتر است. (یزدی) یعنی بگوید إن کان کذا فللّه علیّ کذا. [2] (یزدی) بلکه در مطلق تبرّعات جایز نیست. [3] (یزدی) اذن مادر مدخلیّت ندارد. [4] (خراسانی) امضاء مادر شرط نیست.
[5] (صدر) بلکه مطلقا صحیح است، بلی هر گاه پدر بخواهد حل کند میتواند. [6] (خراسانی) لکن اگر نذر کرد احوط وفا است.
صفحه : 305
خواهد به او ببخشد، باید قبض کند و به او ببخشد.
آن روز ممکن نشد یا فقیر بود نتوانست صرف کند بعد لازم نیست تلافی کند، اما اگر تلافی کند احوط است.
کفّاره آن مثل کفّاره روزه ماه مبارک رمضان است.
اول بر هر چه قرار میدهی به فارسی میگویی، بعد به عربی میگویی: «عاهدت اللّه أنّه متی کان کذا فعلیّ کذا» کفایت میکند. و صیغه یمین به فارسی اکتفا میتوان کرد اما عربیاش این است «باللّه افعل کذا، و اللّه افعل کذا، تاللّه افعل کذا» به هر یک اکتفا میتوان کرد.
و شرایط آنها مثل نذر است، مگر آن که یمین به مباح تعلّق میگیرد.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) اقوی در یمین، عدم اعتبار اذن است، بلی با نهی پدر و شوهر منعقد نمیشود و اگر بعد مطلع شوند میتوانند حلّ کنند و اما نهی و امضاء مادر پس مدخلیّت ندارد.
(نجفی) اعتبار اذن مادر مطلقا ثابت نیست و هم چنین در نذر و اعتبار اذن پدر در عهد و نذر محل تأمل است و هم چنین اذن شوهر در غیر موردی که منافی با حق او است. [2] (خراسانی) و با امضاء لاحقه لزوم وفا است بلکه بعید نیست. [3] (خراسانی) اذن مادر یا امضاء آن شرط نیست.
صفحه : 306
مثل گوسفند و مثل آن، جایز است گرفتن آنها را و اگر بداند که محفوظ نیستند به قصد ملکیّت خود بگیرند جایز [2] است.
در آبادی یا در جاده بیابان یا در خانه خود که احتمال مال خود نمیدهد و مأیوس است از پیدا شدن صاحبش و خود فقیر باشد، میتواند تصرف کند که صدقه بر نفس خود حساب کند [3] و هر گاه مأیوس از صاحبش نیست، در جمعیّت مردم چون بازار و مسجد روزی دو دفعه تا یک هفته بعد هر هفته یک دفعه تا ماه بعد هر ماهی یک دفعه تعریف کند تا سال، کفایت میکند با صدق عرفی.
او خود میتواند تصرّف کند به شرط آن که از صاحبش مأیوس شده باشد یا تصدّق بدهد
-----------------------------------
[1] (صدر) این مسأله تفصیلی دارد که منافی با وضع حاشیه است. [2] (خراسانی) لکن ضامن است. [3] (میرزا) احوط تصدق دادن است به غیرضألذی یجب أن «1» .
صفحه : 307
به فقیر و اما اگر صاحبش پیدا شد و ممضی نداشت عوضش را به او رد کند و اما هر گاه کمتر از درهم که تخمینا نیم مثقال [1] نقره است باشد برداشت، یا بعد قصد تملّک کند، اگر دیگری هم برداشت به او داد مباح است به او.
و اگر صاحبش را بشناسی تصرف نمیتوان کرد مطلقا.
عوضش را به صاحبش باید بدهد از مال خود.
تا سال بعد، تعریف کند تا مأیوس شود از صاحبش، بعد اگر خود فقیر [2] است به تصدّق قبول کند و از امام جعفر صادق- علیه السلام- مروی است که «ضاله را نمیگیرند مگر گمراهان» و محمول است به وقتی که تعریف نکنند یا محمول است به کراهت یا اخذ به قصد تصرف در جایی که تصرّفش صحیح نیست.
-----------------------------------
[1] (صدر) و نیم نخود و عشر نخود. [2] (یزدی) گذشت که تملّک بی صدقه جایز است [حاشیه مسأله 1297].
صفحه : 308
به این چند شرط که رها کننده سگ مسلم باشد و ذکر کند اسم خدا را در وقت رها کردن سگ، مثل بسم اللّه و به جهت شکار رها کنند [کند] آن را و شکار وحشی باشد، حلال است.
با شرایطش، حلال است و هر گاه به گلوله یا سنگ کشته شود، حلال نیست.
که مسلم [1] حاضر [2] باشد یا دست مسلم به او برسد کفایت میکند در حلال بودن او و اما همین که ماهی را از آب خارج کردند در دست مسلم یا در توبره، مثلا یا در جای دیگری بگذارند تا بمیرد، حلال است.
مسلم و ممیّز باشد و آن حیوان رو به قبله و آلت از جنس آهن باشد و با قدرت و به اسم خدا و چهار رگ به توالی بریده شود کفایت میکند.
-----------------------------------
[1]- (یزدی) بلکه دور نیست اگر علم حاصل کند به اخراج کافر ماهی را از آب حیّا و مردن او در خارج آب، کافی باشد و حاضر و ناظر نباشد.
[2] (صدر) و نگاه به او کند.
صفحه : 309
اجزای آن حیوان حرکت [2] بکند و خونش معتدل بیرون آید.
که یکی از چهار رگ بریده نشده، حلال نیست.
حرام و نجس میباشد.
حلال است.
عیب ندارد.
به ذبح مادرش در شکم مادرش بمیرد، حلال است بنا بر مشهور.
مثل گوشت و پوست حیوانی است که در دست مسلم یا بازار مسلمین از دست مجهول الاسلام باید گرفت.
حرام است، اما گوشت اسب و خر و قاطر مکروه هست، اما خر، اشد کراهة است.
مگر حشرات، مثل موش و مار مثلا، اما مسوخات [4] احتیاط است.
مثل شاهین و هدهد [5] حرامند و
-----------------------------------
[1]- (یزدی) لکن اقوی کفایت علم به حیات آن است.
[2] (صدر) اگر مراد حیات مستقرّه است لازم است. [3] (خراسانی) دندان محل اشکال است.
[4] (صدر) بلکه اقوی عدم وقوع تذکیه است بر مسوخات. (یزدی) در سباع از آنها که پوستشان قابل انتفاع است، اقوی قبول تذکیه است.
[5] (؟) هدهد چنگال ندارد حرام نیست. (یزدی) حرمت گوشت هدهد معلوم نیست.
صفحه : 310
پرستوک خلاف است و کلاغ اقسام دارد.
مثل گوسفند و گاو، حرام میشود گوشت و شیر آن، اگر چه انسان غیر مکلف باشد و انزال منی هم نشود.
حرام میشود، باید آن حیوان را از ولایت بیرون برند و در جای دیگر بفروشند، اما حیوان حلال گوشت مثل گاو و گوسفند وطی شده را فورا باید کشت و سوزانید و قیمت آن را از برای مالکش از واطی گرفت.
نجس است مثل مرده اگر روح در آن بوده و اجزایی که از مرده جدا شود که روح در آن حلول نکرده حتی استخوان و تخم که پوست روی آن محکم شده و انفحه که شیردان بزغاله علف خوار نشده میباشد، پاک است و ظاهر آنها به دو شستن پاک میشود و هم چنین است بچه از گاو و شتر.
و آن چه در مغز کله میباشد که مثل نخود است و غدد که عوام آن را دشول میگویند و پی که در دو طرف پشت است و مغز حرام که در میان تیره پشت است و سپرز و زهرهدان و بولدان و حدقه چشم و ذات الاشاجع که در میان سم است حرام است و از غیر گوسفند هم، چنین است مثل گاو و شتر.
خوردن آن مشکل است، مگر خوف تلف باشد و معالجه منحصر به آن باشد.
در چیزی که از خبائث است یا نه، تشخیص آن با مجتهد است و اما اگر خبائث با چیزهایی که حرام و طاهر است در چیزی حلال مستهلک شود، خوردن آن عیبی ندارد.
از مال ایشان اگر چه خویشان نسبی باشند و علم به
صفحه : 311
کراهت ایشان نداشته باشی در همان خانه هم بخوری اسراف هم نکنی، حلال بودنش بی اذن ایشان مشکل است.
به قدری که ضرر بر آن مترتب نشود فی الجمله با ترتیبش، به قسمی که در محرمات مذکور است.
اگر چه طعام باشد حرام است.
اگر چه به طعام و آب دادن هم باشد، واجب است بر او دفع آن ضرر هر گاه ترک واجب کرده خود آن شخص یا دیگری را، جایز است که به جبر از او بگیرد به قدر دفع ضرر و بر ذمّه بگیرد قیمتش را که بعد بدهد.
از آن قبیل است، سرگین و بول حیوان و آب دهان [1] و دماغ و چشم و عرق آنها.
مگر تربت حضرت سید الشهداء علیه السّلام که کمی از آن به جهت شفا بخورند حلال است.
حرمتش ضروری دین است فی الجمله.
و نشستن بر آن خوان، در آنجا که جزء ایشان حساب شود حرام است، اگر ممکن شود برخاستن، واجب است که برخیزد.
چون سبب منع کردن مردمان میشود از عمل نامشروع و باعث حفظ معاد و معاش خلق است و در
-----------------------------------
[1] (صدر) در آب دهان و چشم مطلقا معلوم نیست.
صفحه : 312
تعزیر شرعی هم چنین است.
یا هر دو مسلم بودند در حال بلوغ و عقل مرتد شد بعد توبه کند، امید هست که بینه و بین اللّه توبهاش قبول شود، اما زوجهاش مشکل است که به او بر گردد و مالش بر او حلال نمیشود.
و دفعه چهارم او را بکشند و هر گاه توبه نکند، زوجه او یا دیگری بداند و بی اذن حاکم او را بکشند، معلوم نیست جایز باشد.
شخص مرتد میشود و هم چنین است دشنام دادن به سایر پیغمبران و انکار کردن ضروری دین.
حد از او ساقط میشود. «و اللّه العالم بحقائق الامور»
صفحه : 313
(بسم اللّه الرحمن الرحیم) تا آخر کتاب به جهت مناسبت حال مردم به فرموده علماء و مروّجین شریعت غرّا، ذکر کردم تا بندگان خدا رستگار شوند.
«العیاذ باللّه» چون مادر و خواهر یا دختر یا دخترهای خواهر یا برادر و عمه یا خاله، قتلش واجب است.
یا مسلمان سه دفعه حدّ زنا خورده باشد، دفعه چهارم زنا کند و اگر عبد باشد تا دفعه هشتم که زنا کند، حدّشان قتل است و بعضی از علماء ادعای اجماع کردهاند.
و ایمن باشد از ضرر، میتواند هر دو را کشت [1] و هر گاه ایمن نباشد از ضرر، آن زن بر او حرام نمیشود.
ایشان را باید اول صد تازیانه
-----------------------------------
[1] (خراسانی) اگر محصن و محصنه باشد و الّا مشکل است. [2] (یزدی) اگر محصن و محصنه باشند، بلکه دور نیست که در غیر ایشان با احصان جمع باشد چنانچه در مسأله بعد بیاید.
صفحه : 314
زد و بعد او را سنگسار کرد.
اول باید صد تازیانه بر او زد و بعد او را سنگسار کرد.
حدشان پنجاه تازیانه است حدّ رجم نیست به قول علماء.
«هر که با پسری لواط کند خداوند عالم او را جنب محشور میگرداند و آب دنیا او را پاک نمیکند وقتی که کسی با کسی لواط میکند عرش خدا به لرزه میآید و خدا او را در جسر جهنّم حبس میکند تا از حساب خلایق فارق شود و بعد از آن حکم میکند که او را در جهنم اندازند». و از آخر حدیث ظاهر میشود که او را از جهنم بیرون نمیآورند [2]. و از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام مروی است که «جماع کردن به دبر پسر کفر است و مروی است که هر گاه ببوسد کسی پسری را به شهوت خداوند عالم لجام کند او را به لجام آتشی و لعنت کند او را ملائکه آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب و مهیّا میشود از برای او جهنم و اگر توبه کند توبهاش قبول میشود».
هر دو را باید کشت، به قول علماء.
یا سنگسار کردن، یا زنده به آتش سوزاندن یا از بالای بلندی انداختن، مثل دیوار، یا کوه، یا مناره با دست و پای
-----------------------------------
[1] (یزدی) یا کنیز علی الاقوی. [2] (خراسانی) میآورند.
صفحه : 315
بسته انداختن، یا دیواری بر روی [1] او انداختن، اختیار با حاکم جامع الشرائط است.
حدّش بعضی کشتن قائلند.
غیر محرم با شرایط، حاکم شرع باید از سی تا نود و نه [4] تازیانه هر قدر که صلاح بداند بر ایشان بزند.
هم چنین است اگر چه پدر و برادر هم باشد.
در کتاب نجم الهدایه مروی است از جناب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم «مساحقه بمنزله لواط کردن است».
باید صد تازیانه زد ایشان را، اگر محصنه نباشد و اگر محصنه باشد باید سنگسارشان [5] کرد. اگر پیش از ثبوت توبه کنند حدّشان ساقط میشود به قول [6] بعضی و هر گاه بعد از حد جاری شدن تا سه مرتبه [7] این عمل را کرد، مساحقه کننده را باید کشت.
یا میانه
-----------------------------------
[1] (خراسانی) مسأله محتاج به مراجعه است. [2] (خراسانی) هر گاه برهنه باشند. [3] (خراسانی) نباشد ضرورتی که مقتضی اجتماع باشد. [4] (خراسانی) در اخبار صحیحه است که صد تازیانه زده شود. [5] (یزدی) به قول بعضی از علماء. [6] (خراسانی) خلافی در این مسأله معهود نیست. [7] (خراسانی) تا چهار مرتبه بنا بر قولی.
صفحه : 316
مرد و پسر از برای لواط، حدّ ایشان [1]- به قول بعض- سر ایشان را بتراشند [2] و در کوچه و بازار بگردانند و بعد بیرونش کنند.
یا مردی به زنا، یا لواط که مسلمان بالغ و عاقل آزاد باشند، حدّشان تغریر [3] است و اگر بگویند به کسی ولد الزّنا، حدشان همین است.
باید با لباس باشد.
دفعه اول حد میزنند، دفعه دویّم هم چنین و دفعه سیّم او را باید کشت یا دفعه چهارم.
حدّ او هشتاد تازیانه است، باید برهنه و مستور العوره باشد.
ربع دینار است. و دینار عبارت از هیجده نخود طلای مسکوک یا چیزی که قیمت آن بیرزد.
دفعه اول [4] عفو کنند، بلکه دفعه دویّم هم و سیم اطراف انگشتان او را بتراشند که خون بیاید و دفعه چهارم باید برید و دفعه پنجم حکم کبیر دارد، بنا بر خلاف.
باید چهار انگشت دست او را از بیخ برید و کف دست و ابهام را به جا باید گذاشت- بقول علماء- و اگر دفعه دویّم دزدی کند،
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) بلکه حدش هفتاد و پنج تازیانه است و علاوه بر این است آن چه را که نسبت به بعضی علماء داده شده در متن که اقوال مشهوره [قول مشهور- ن] است. [2] (یزدی) بعد از زدن هفتاد و پنج تازیانه. [3] (یزدی) بلکه هشتاد تازیانه است. [4] (یزدی) بنا بر قولی و اما قول مشهور آن است، تا حاکم او را دید حکم میفرماید به نحوی که صلاح میداند، موکول به نظر حاکم است.
صفحه : 317
پای چپ او را تا مفصل [1] باید برید و اگر دفعه سیّم باز دزدی کرد، باید در زندان او را حبس کرد تا بمیرد و اگر مال ندارد اخراجاتش را از بیت المال بدهند و اگر در زندان دزدی بکند باید کشت به قول علما.
یا عصا و سنگ، در بیابان و آبادی بگردد که مسلمانان را بترساند، یا مال ایشان را بگیرد، یا خود ایشان را.
کشتن یا زنده آویختن تا بمیرد، یا آن که دست راست او را با پای چپ او را قطع کنند، یا او را از بلد بیرون کنند به بلد دیگر تا توبه کند، یا بمیرد- به قول علماء- و اختیار [2] با حاکم شرع است در جاری ساختن هر یک.
و مال او را بگیرد، باید عین مال را، یا بدل آن را از او گرفت و دست راست [3] و پای چپ او را برید و بعد او را کشت و آویخته باید کرد- به قول علما-
جایز است کشتن او- به قول علما.
و هر سه بالغ [4] و عاقل باشند، قاتل را باید کشت و امر کننده را باید حبس کرد تا بمیرد- به قول علما-
تعزیر میکنند و کفّاره و دیه باید بدهد، اما اگر اولاد عمدا پدر یا مادر را بکشد، قصاص میکنند.
یا صد
-----------------------------------
[1]- (یزدی) احوط تا اوسط قدم است. [2] (خراسانی) بنا بر قولی. [3] (خراسانی) این یک مرتبه از حدشان است بنا بر قولی ترتیب بین آن چیزهایی که حدّ او است نه به قول تخییر حاکم. [4] (یزدی) بالغ بودن مقتول شرط نیست.
صفحه : 318
شتر [1]، یا دویست گاو که اسم گاو بر او صادق باشد، یا دویست حلّه که هر حلّه دو پارچه یمنی است، یا هزار مثقال شرعی طلای خالص، یا هزار گوسفند که اسم گوسفند بر او صادق باشد، یا ده هزار درهم که هر درهمی دوازده نخود و نیم و یک عشر نخود نقره است.
هشتصد درهم است.
و بعد او را از خانه بیرون کند با شرایطش تا آن شخص به منزل خود نرسیده تلف شود، ضامن است [3] میزبان- بقول علما-
هر گاه آن مال از دست اذیّت کسی کند [4] دیه آن با آن کس است- به قول علماء-
و آن مال غیر را اذیت کند، سوار ضامن است و اگر غیر مال را بیازارد که غیر را ضرر کند، یا سواره را بیندازد، غیر ضامن است.
دیه کامل باید بدهد.
دیه زن که نصف دیه مرد است باید بدهد.
پانصد مثقال طلا بدهد، یا دیه قتل، بنا بر قول شیخ طوسی- رحمه اللّه- در «مبسوط» و در «خلاف» هر گاه بروید ارش باید بدهد.
-----------------------------------
[1] (یزدی) که داخل در سال شش شده باشد. [2] (یزدی) و هم چنین نصرانی. [3] (یزدی) اگر محتمل باشد که او کشته باشد به تفصیلی که در محلش مذکور است. [4] (یزدی) به سر، یا دست.
صفحه : 319
دیه نصف قتل را باید بدهد.
دیه قتل باید [1] بدهد.
دیه قتل است. و تمام بینی را قطع کردن هم چنین است.
دیه قتل است. و دیه یک گوش نصف آن و دیه نرمه گوش ثلث [2] آن هست.
دیه قتل است. و بعض بالنسبه [3] است اما دیه تمام بیست و هشت دندان. دیه قتل است و دیه هر یک از چهار دندان پیش، پنجاه مثقال [4] شرعی طلا است.
دیه قتل است و یک دست، نصف قتل است و حدّش تا بند دست میباشد و دیه تمام انگشتها، دیه قتل است و دیه هر یک از انگشتها، دیه عشر قتل است و دیه انگشت ابهام [5] دست، ثلث دیه یک دست است
-----------------------------------
[1] (خراسانی) علی قول و مسأله خلافی است باید مراجعه شود. [2] (خراسانی) بنا بر مشهور. [3] (خراسانی) نسبت به حساب حروف معجم ملاحظه میشود نه ملاحظه مساحت جرم زبان بنا بر مشهور. [4] (یزدی) و دیه هر یک از شانزده دندان، هشت از بالا و هشت از پایین، بیست و پنج مثقال شرعی طلا است. [5] (خراسانی) بنا بر قولی و مشهور مساوات است با سایر اصابع.
صفحه : 320
و چهار انگشت دیگر دیه دو ثلث یک دست است و دیه هر بند [1] انگشت، ثلث دیه انگشت است، مگر انگشت ابهام که دیه هر بندش، نصف ابهام است و انگشت زاید، ثلث دیه انگشت اصلی است و دیه شل کردن انگشت، ثلث دیه انگشت است.
یا بروید سیاه، دیه او ده مثقال شرعی طلا است و اگر سفید روییده بشود، پنج مثقال شرعی طلا است.
که جبران نتوان کرد و ممکن نشود، دیه قتل است.
دیه قتل او است و دیه یک سر پستان، ثمن و هر دو ربع دیه، یا ارش است.
دیه قتل است.
دیه قتل است و دیه انگشتهای پا، در حکم انگشتهای دست است، مگر انگشت بزرگ [2] پا به قدر عشر دیه است.
باید دیه قتل او را بدهد و هر گاه باعث کری هر دو گوش او شود، باید دیه قتل او را بدهد و کری یک گوش، نصف قتل بدهد و هر گاه باعث کوری هر دو چشم او بشود، دیه قتل باید بدهد و اگر بوی خوب و بد از بینی اصلا درک نکند، دیه قتل باید بدهد و اگر اذیت، باعث شود که انزال منی از آن شخص نشود، دیه قتل باید [3] بدهد.
که پوست را پاره کند، دیهاش یک شتر [4] است، یا نصف شتر- بنا بر قولی-
-----------------------------------
[1]- (یزدی) و اقوی قول اوّل است. [2] (خراسانی) گذشت که مشهور مساوات است با سایر اصابع [حاشیه مسأله 1373]. [3] (خراسانی) محل تأمل است، احوط آن است که به صلح یا تراضی بگذرد. [4] (خراسانی) بنا بر مشهور.
صفحه : 321
با دیه مرد مساوی است، بعد از این به قدر نصف دیه مرد است، اما دیه بنده و کنیز، نسبت به قیمت ایشان است.
از پوست گذشت قدری را از گوشت هم قطع نماید، دیهاش دو شتر [1] است و اگر بسیاری از گوشت را پاره نماید، سه شتر است و اگر به پرده نازک که متصل به استخوان است برسد، چهار شتر است و اگر استخوان نمایان شود، پنج شتر است و اگر استخوان بشکند، ده شتر [2] است و اگر استخوان را از جایی به جایی برد، پانزده [3] شتر است، یا بیست شتر و اگر به پرده [4] مغز سر برسد، سی و سه [5] شتر یا ثلث دیه است و جائفه که به جوف برسد مثل همین است.
زخم به پای یکی زند که فرو رود و بگذرد، صد مثقال شرعی طلا بدهد و اگر به کف برسد و فاسد نکند، هم چنین و اگر بر دو بازو برسد پنجاه مثقال شرعی طلا بدهد و اگر به قدم واقع شود و به هم نیاید، دویست مثقال شرعی طلا باید بدهد.
به قسمی که روی آن سرخ شود یک مثقال و نیم شرعی طلا بدهد و اگر زرد شود، سه [7] مثقال و اگر سیاه شود، شش مثقال شرعی طلا لازم است باید بدهد.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) بنا بر قول اکثر یا مشهور. [2] (خراسانی) اطلاق ده شتر در مطلق این صورت محل خلاف است، بلکه اسنان خاصّه از ابل باید بدهد در بعضی از افراد این صورت، نزد بعضی از علماء. [3] (خراسانی) بنا بر مشهور بیست شتر قول بعضی است. [4] (خراسانی) بنا بر قول نادری. [5] (خراسانی) علی الاحوط. [6] (خراسانی) احکام این مسأله محتاج به مراجعه است. [7] (یزدی) بلکه سبز شود.
صفحه : 322
نصف مقدار مذکور باید بدهد.
و اگر تجاوز کنند، برگشت آن به دیه است.
بیست مثقال شرعی طلا است و از برای علقه، چهل مثقال و از برای مضغه، شصت مثقال و اگر استخوان شده باشد، هشتاد مثقال و اگر روح دمیده باشد در آن، هزار [1] مثقال طلا است اگر پسر باشد و اگر دختر باشد، پانصد مثقال، اگر چنین شده باشد، یعنی گوشت آورده و روح در او ندمیده باشد، صد مثقال است.
دیه زن و طفلش هر چه هست باید بدهد و اما اگر زن، خود باعث سقط طفلش شود، باید دیه به ورثه بدهد، به خودش چیزی نمیرسد و اگر غیری باعث شود، به ترسیدن یا قسم دیگر، غیر بدهد.
ده [2] مثقال شرعی طلا بدهد.
صد مثقال شرعی طلا بدهد.
باید قیمت زنده او را در حال تلف بدهد.
یا جراحتی برساند، تفاوت صحیح و معیب او را باید بدهد و اگر حرام گوشت [4] قابل تذکیه باشد و ذبح کند، بی اذن باشد، ارش بدهد.
-----------------------------------
[1]- (خراسانی) بنا بر مشهور. [2] (خراسانی) بنا بر قولی و مسأله محتاج به مراجعه است. (یزدی) محل اشکال است، بلی اگر غیری باعث شود چنین است. [3] (خراسانی) علی قول مشهور بین علمائنا. [4] (خراسانی) بنا بر قول اکثر.
صفحه : 323
چهل درهم نقره بدهد.
یک گوسفند یا بیست درهم بدهد و اگر سگ پاسبان زراعت باشد یک گندم که هفت من و نیم [2] تبریز و سه سیر تبریز- و سه سیر تبریز دوازده مثقال صیرفی است- بدهد.
اگر صاحبش تفریط کرده در حفظ آن، باید غرامت بکشد. [3]
او را عفو کنند، یا به دیه مصالحه کنند، علاوه بر غرامت، باید قاتل، هر سه کفاره روزه ماه مبارک رمضان را بدهد.
علاوه بر دیه باید یکی از سه کفاره به ترتیب که اول بنده آزاد کردن و آخر شصت مسکین طعام دادن است، بدهد.
دیه لازم [6] نیست، اما کفّاره لازم است.
-----------------------------------
[1] (یزدی) اقوی در این و در سگ پاسبان حائط وجوب قیمت آن است. [2] (یزدی) بلکه نه من و نیم تبریز و سه سیر و چهارده مثقال. [3] (خراسانی) این مسأله تفصیلی دارد. [4] (خراسانی) در شبه عمد اکثر چنین گفتهاند و لکن در بعضی صورتش بعضی کفّاره قائل نشدهاند. مسأله محتاج به تأمل است. [5] (یزدی) و در دار الحرب. [6] (خراسانی) اگر دار الحرب باشد بنا بر قول اکثر دارد و بعضی قائل به وجوب دیه شدهاند، مسأله محتاج به تأمل است.
صفحه : 324
نفس محترمه نیستند، ضرر ندارد.
جایز نیست کشتن آن [1]، بترسانند یا بیرونش کنند.
مکافاتش عذاب آخرت است و بار زیاده از قوه حیوانات را بار کردن و حیوان را در زیر بار باز داشتن، یا از سرما و گرما با قدرت حفظ نکردن ظلم است، بنا بر روایتی که آنها حشر دارند، مکافاتش عذاب است تا تشفی قلب آنها شود.
ولیّ یا معلم به جهت تأدیب و تربیت به قدری که ترک بدی کنند و اطاعت کنند بزنند ایشان را، نه به قسمی که دیه لازم است.
باید بدهند، دین است بر ایشان
-----------------------------------
[1] (خراسانی) علی الاحوط.
صفحه : 325
اگر چه پدر و مادر هم باشند. و دیه مال طفل است و اگر فوت هم شد باید به ورثه دهند، به خود ضارب چیزی نمیرسد.
کسی که بسوزاند هفتاد قران را و بکشد هفتاد ملک را و زنا کند با هفتاد دختر باکره نزدیکتر است به رحمت خدا از کسی که ترک کند نمازی را عمدا. موافق حدیث پیغمبر «من ترک الصلاة متعمدا فقد کفر» کلام پروردگار میرسد «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ المُشرِکِینَ» پس تارک الصلاة و بت پرست در یک سلک خواهد بود.
در جامع الاخبار است که «هر که اعانت کند تارک الصلاة را به لقمهای یا لباسی گویا کشته است هفتاد پیغمبر را که اول ایشان آدم علیه السّلام است و آخر ایشان محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم».
و حدیث است از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که «اگر کسی تبسم کند بر روی تارک الصلاة هم چنان است که هفتاد مرتبه خانه کعبه را خراب کرده باشد و هفتاد ملک را کشته باشد و اگر یک شربت آب کسی اعانت کند به تارک الصلاة گویا که محاربه و مجادله کرده است با من و با جمیع پیغمبران و شفاعت من نمیرسد به کسی که استخفاف کند به نماز خود، وارد نمیشود بر من حوض کوثر را بحق خدا پس وای بر کسی که خداوند قهّار غضب کند او را».
وارد شده است که «محسوب نمیشود از نماز مگر آن چه را که اقبال کرده است شخص و سزاوار است که شخص بداند که چه میگوید و باکی مناجات میکند و از کی سؤال میکند و به گفتن إِیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعِینُ راست گو باشد و مطیع و
صفحه : 326
منقاد هوا و هوس خود نباشد و شیطان را از خود مأیوس گرداند، زیرا که هر چه اطاعت او زیاد میشود طمع او زیادتر میگردد» و اللّه اعلم بالصواب، از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام مروی است که فرمود که «هر گاه یکی از شماها در همه عمر خود حج کند و زیارت نکند حسین بن علی علیهما السّلام را هر آینه خواهد بود تارک حقی از حقوق پیغمبر زیرا که حق حسین علیه السّلام فریضه است از خدا، واجب بر هر مسلمی. اخبار در فضیلت زیارت پیغمبر و ائمه معصومین علیهم السّلام خصوصا زیارت حضرت سید الشهداء و حضرت رضا علیه السّلام و افضل بودن زیارت ایشان از حج و عمره و جهاد بی نهایت است. تمّت الرسالة الشریفة فی شهر ذی حجة الحرام سنة 1322.
صفحه : 327
(آبق:) فراری- عبد آبق: برده فراری.
(ارباح مکاسب:) منافع کسب، هر نوع در آمدی که از طریق حرفه، کار با شرایط مخصوص به دست آید.
(ارش:) دیه جراحات- قیمت نقصان کالا- تفاوت قیمت ناقص با سالم.
(انفحه:) پنیر مایه، مادهای که از معده گوساله و بزغاله بر آید و آن را برای پنیر درست کردن با شیر مخلوط کنند.
(اولیین:) دو رکعت اول نماز.
(اهل ذمة:) ذمة: عهد و پیمان- اهل ذمة: آن دسته از غیر مسلمانانی که با مسلمین عهد و پیمان بستهاند که مقررات اجتماعی آنان را مراعات کنند و مالیات معینی بپردازند و در عوض جان و مالشان در امان باشد.
(ایام البیض:) روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه.
(بدنه:) شتر.
(بیدا:) زمینی بیرون مدینه منوره، نزدیک ذو الحلیفه.
(تجافی:) نیم خیز نشستن، نیم خیز نشستن مأمومی که به رکعت اول نماز جماعت نرسیده، در حال تشهد خواندن امام.
صفحه : 328
(تروّی:) فکر کردن برای کشف حقیقت، به مقداری که سکوت طویل منافی نماز پیش نیاید.
(تصرف ناقل:) نوع خاصی از تصرف در مال که سبب انتقال ملکیّت شود، مثل فروش آن.
(تعریف:) اعلان شیء پیدا شده.
(تلقّی رکبان:) به استقبال سواران رفتن- خریداران متاع به بیرون شهر به استقبال کاروانیان که کالایی به شهر میآورند رفته و قبل از رسیدن به شهر از آنها خریداری کنند.
(تورّک:) حالتی در نشستن، که بر ران چپ بنشیند و پشت پای راست را بر کف پای چپ گذارد و این عمل در حال تشهد مستحب است.
(جریدتین:) تثنیه جریده: شاخه خرما، چوب خرما- چوبی که همراه میّت در قبر میگذارند.
(جهر و اخفات:) جهر: صدای بلند- چیزی را با صدای بلند خواندن. اخفات: صدای آهسته، چیزی را آهسته خواندن، مردان باید در نماز صبح، مغرب و عشاء، حمد و سوره را بلند بخوانند، لذا به این نمازها، نمازهای جهریّه گویند، و به نماز ظهر و عصر اخفاتیّه میگویند.
(حبوه:) اموال خاصی است از پدر که خارج از حدود ارث به فرزند بزرگتر میرسد و دیگران را در آن حقی نیست و آن اموال عبارت است از لباس، انگشتری و مصحف.
(حق شفعه:) حق تملک حصه فروخته شده شریک برای شریک دیگر، توضیح آن که اگر یکی از شرکاء سهم خود را از مال مشترک مشاعی بخواهد بفروشد، حق تقدّم در خرید با شریک آن است و اگر بدون اطلاع شریک فروخت و مجددا شریک متوجه شد فورا میتواند از حق شفعه استفاده کند و همان مبلغ را به خریدار بدهد و سهم شریک را تملک کند.
(حیوان جلّال:) حیوانی که به خوردن نجاست عادت کرده است. که بدین سبب گوشت آن حرام و بول و غائطش نجس میشود.
(خطبه:) خواستگاری.
(خوص:) برگ درخت خرما.
(ذات صلاصل:) نام محلی بین مکه و مدینه، ذات السلاسل هم نوشته شده است.
(ذکر کبری:) ذکر «سبحان ربی العظیم و بحمده» در رکوع و «سبحان ربی الاعلی و بحمده» در
صفحه : 329
سجود.
(رواتب یومیّه:) نمازهای مستحبی که در شبانه روز خوانده میشود و مجموع آنها 34 رکعت است:
دو رکعت نافله نماز صبح.
هشت رکعت نافله نماز ظهر.
هشت رکعت نافله نماز عصر.
چهار رکعت نافله نماز مغرب.
دو رکعت نافله نماز عشا، که نشسته خوانده میشود و یک رکعت به حساب میآید.
هشت رکعت نافله نماز شب.
دو رکعت نافله شفع.
یک رکعت نافله وتر.
(زنخ:) چانه.
(سور عزائم:) سورههایی که آیه سجده دارد و آنها عبارتند از:
«الم تنزیل»- «حم سجده»- «نجم»- «علق» (شبهه محصوره:) آنگاه که چیزی بر انسان مشتبه شود و موارد آن محدود و قابل شمارش باشد.
(صوم صمت:) روزهای که روزه دار قصد کند هنگام روزه سخن نگوید.
(صوم وصال:) روزهای که روزه دار قصد کند دو روز پیاپی روزه بگیرد و بین آن افطار نکند، و یا این که یک شبانه روز با نیّت از مبطلات روزه پرهیز کند.
(ضامن جریره:) کسی است که عهدهدار جرایم دیگری شده است در صورتی که شخص بمیرد و وارثی نداشته باشد، ضامن جریره از وارث میبرد.
(ضجنان:) نام محلی یا کوهی است بین مکه و مدینه.
(ضروری دین:) آن چه بدون تردید جزء دین است- هر حکمی که مسلمانان آن را جزء دین میدانند مانند وجوب نماز و روزه.
(عمل استفتاح:) عمل ام داود، از اعمال ماه رجب که برای برآمدن حاجات و دفع ظلم و
صفحه : 330
ظالمان مؤثر است و کیفیت آن در کتب ادعیه آمده است.
(قذف:) نسبت زنا یا لواط به دیگران دادن.
(قصد انشاء:) تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری، مانند بیع و شراء و غیر اینها.
(قصد رجاء:) به امید ثواب. این تعبیر در جایی بکار برده میشود که عملی استحباب آن قطعی نیست، ولی اجازه داده شده است به امید ثواب به جا آورد.
(قصد قربت مطلقه:) قصد قربت بدون قید وجوب یا استحباب.
(قصد ما فی الذّمه:) به نیّت آن چه بر عهده انسان است، بدون قصد وجوب یا استحباب، قضا یا اداء.
(قندس:) سگ آبی.
(کفو:) همتا، همسنگ.
(لقطه:) مال رها شده که مالکش شناخته نشده باشد- مال پیدا شده.
(ما دون المسافة:) کمتر از مسافت شرعی (کمتر از چهار فرسخ).
(ما فی الذمه:) آن چه بر عهده است، بدون قید وجوب یا استحباب.
(مبطون:) کسی که بی اختیار از او غائط یا باد خارج میشود.
(محلّل:) حلال کننده- کسی را گویند که زنی را که سه طلاق داده شده بگیرد، تا پس از طلاق از وی بتواند با شوهر اول خود ازدواج کند. پس آن مرد محلل این ازدواج میباشد.
(مرتد فطری:) کسی که از پدر یا مادر یا پدر و مادر مسلمان متولد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس کافر شده است.
(مرتد ملّی:) کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجددا کافر شده است.
(مرضعه:) زنی که طفل را شیر میدهد.
(مسلوس:) کسی که بی اختیار از او بول خارج میشود.
(مسوخ:) انتقال انسان به حیوان دیگر، و نسبت به برخی از حیوانات آمده است که انسانهایی بودهاند که بر اثر اعمال ناپسند مسخ شده و تغییر هویت دادهاند.
صفحه : 331
(معاطات:) معامله و داد و ستد، بدون عقد مخصوص.
(مهر المثل:) مقدار مهری که بطور متعارف برای زنانی مانند او میپردازند.
(مهر المسمّی:) مهر مشخص شده در عقد.
(ناظر محترم:) کسی که انسان باید عودت خود را از او به پوشاند.
(نقاء متخلّل:) پاکی بین دو حیض، مدتی که زن از خون دیدن پاک میشود و دوباره خون میبیند.
(وادی شقره:) نام محلی است بین مکه و مدینه.
(ورکین:) تثنیه ورک: بالای ران، سرین.
(وقت اجزاء:) وقتی که اگر عمل در آن انجام شود، صحیح و کافی است- نسبت به نماز- در مقابل وقت فضیلت است، یعنی وقتی که نماز در آن کفایت میکند ولی درک فضیلت نمیشود.
(ولاء عتق:) ولایت و سرپرستی که به سبب آزاد کردن برده پدید آید که در برخی موارد سبب ارث بردن معتق از عتیق میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».