سرشناسه : مدرسی طباطبائی، حسین، - ۱۳۲۰
عنوان و نام پدیدآور : قمنامه: مجموعه مقالات و متون درباره قم/ مدرسی طباطبائی
مشخصات نشر : قم: کتابخانه عمومی حضرت آیهالله العظمی نجفی مرعشی، ۱۳۶۴.
مشخصات ظاهری : ۴۱۲ ص.نمونه
فروست : (انتشارات کتابخانه عمومی حضرت آیهالله العظمی نجفی مرعشی: فارسی، ش ۳)
وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی
یادداشت : کتابنامه بهصورت زیرنویس
مندرجات : شامل دو ضمیمه: کتابچه حالات و کیفیت بلده و بلوکات و مزارع دار المومنین کاشان .-- جوابات مسائل رکنیه از محقق میرزا ابوالقاسم قمی
موضوع : قم
رده بندی کنگره : DSR۲۱۱۳/م۷۲م۴ ۱۳۶۴
رده بندی دیویی : ۹۵۵/۱۳۴۲
شماره کتابشناسی ملی : م۶۴-۵۶۵
بسم الله الرحمن الرحیم این دفتر مرکب است از مقالات و رسائل زیر:
1- مقالهای درباره خاندان صفی امراء مستقل قم در قرن هشتم تا میانه دهه دوم قرن نهم هجری. این مقاله صورت مکمل و اصلاح شده مقالهای است که چند سال قبل در مجله بررسیهای تاریخی نشر شده بود[1].
2- مقالهای درباره سکههای ضرب قم.
3- کتابچه طوائف و ایلات دار الایمان قم، این کتابچه جزء رسائلی است که در دوره ناصری به منظور تدوین مرآت البلدان فراهم آمده و نسخه آن در مجموعهای است که قبلا به شماره 725 در کتابخانه وزارت دارائی بوده و اکنون در محل کاخ گلستان نگاهداری میشود[2]. رساله در حوالی سال 1296 به دستور
قم نامه، ص: 6
میرزا مهدی خان اعتضاد الدوله حکمران قم و کاشان تألیف شده است.
4- کتابچه تفصیل حالات و املاک و مستغلات و قنوات و بلوکات دار الایمان قم، نوشته شده به سال 1296 به دستور همان حکمران، که نسخه آن نیز در همان مجموعه یاد شده بالاست. این کتابچه در شیوه ترتیب و مطالب با دو کتابچه دیگری که پیش از این در کتاب «راهنمای جغرافیای تاریخی قم» به چاپ رسیده[3] مشابه است و هریک دارای فوائدی اضافی است.
5- کتابچه اعداد نفوس اهالی دار الایمان قم، نوشته محمد تقی بیک ارباب[4] در سال 1284- 1285[5]، از همان مجموعه.
6- کتابچه حالات و کیفیت بلده و بلوکات و مزارع دار المؤمنین کاشان، که به دستور اعتضاد الدوله در سال 1296 برای تدوین مرآت البلدان نگاشته شده و نسخه آن نیز در همان مجموعه یاد شده پیش است. کاشان در آن دوره مانند بسیاری ادوار دیگر ضمیمه حکومت قم بوده و کتابچه مزبور به همین مناسبت در پایان مجموعه حاضر بهعنوان ضمیمه گذاشته میشود.
7- رساله جوابات مسائل رکنیه از میرزا ابو القاسم قمی، محقق، صاحب قوانین که نیز بهعنوان ضمیمه (به آن ملاحظه که اثری از یکی از دانشمندان مشهور قم در دوره قاجار است) در پایان این مجموعه گذاشته شد.
قم نامه، ص: 7
این رساله پاسخ پرسشهای «ملا علی مازندرانی ملقب به رکن» است و بیشتر پرسشها در مسائل اعتقادی است. مسوده اصل این رساله ضمن مجموعهای از رسائل نویسنده در قم، و دونسخهای دیگر در دانشگاه[6] و مدرسه آیة اللّه بروجردی در نجف[7] است، نائب الصدر شیرازی در طرائق الحقائق[8] بندی از این رساله را- از پرسش و پاسخ دوم- نقل و چند سطری درباره آن بحث و گفتگو کرده است.
قم- مهرماه 1356
حسین مدرسی طباطبائی
قم نامه، ص: 9
قم نامه، ص: 11
پس از درگذشت ابو سعید ایلخانی به سال 736 سرزمین ایران به یک بار دستخوش آشوب و اغتشاش و درهم ریختگی و تشتتی بیمانند گردیده و خانخانی و ملوک الطوایفی سراسر کشور را فراگرفت. سرداران مغول که در ایلات مستقر بودند سرخود مختاری برداشتند و هریک با تهیه سپاه و لشکرکشیها گوشهای از ایران را مطیع خویش ساختند. از این پس تا پایان قرن هشتم که تیمور بر آن نقاط دست یافت کشور ما با اینگونه دشواریها و آشفتگیها دست به گریبان بود و بر هر قسمت آن یکی از سلسلههایی که در این ملوک الطوایفی پدید آمده بودند فرمانروایی مینمود.
در این میان بسیاری از نقاط نیز بود که در قلمرو هیچ یک از سلسلههای مزبور قرار نداشت و به وسیله امراء و خاندانهای مقتدر محلی اداره میگردید. ضمن بررسی تاریخ نیمه دوم قرن مزبور به نام بسیاری از این خاندانها و قدرتهای محلی برخورد میکنیم. شبانکارهای نام بسیاری از آنان را در پایان کتاب خود یاد نموده است[9]. ابن عربشاه مینویسد که تیمور در سال 784 با هفده تن از امراء گیلان و رستمدار و عراق که هریک در منطقه خود با استقلال کامل فرمانروایی
قم نامه، ص: 12
مینمودند مکاتبه کرد[10]. قلقشندی نیز در صبح الاعشی از «صغار الملوک المتفردین ببعض البلدان بعد ابو سعید» سخن داشته است[11].
آگاهی ما از وضع قم پس از حمله مغول تا آخرین سالهای قرن هشتم چندان وسیع نیست. این را میدانیم که قم در سال 621 به دست سپاهیان مغول آنچنان ویران و قتل عام شد[12] که تا میانه قرن نهم آثار آن بر جای بود و هرگز موقع و اهمیت پیشین خود را باز نیافت[13]. در کتابهای تاریخ این دوره از قم در چند مورد معدود نام میآید که معلوماتی محدود و کوتاه در این باره به دست میدهد.
در قرن هشتم وضع روشنتر و اطلاعات ما در این باب بیشتر است. تا چهارمین دهه این قرن قم همچون نقاط دیگر ایران در تصرف امراء ایلخانی بود و پس از برچیده شدن بساط حکومت آنان در شمار مناطقی درآمد که از قلمرو همه سلسلههای این دوره بیرون و بر کنار بود به این ترتیب که یکی از خاندانهای اصیل و مقتدر محلی اداره امور را به دست گرفت[14]. این خاندان تا سال 759
قم نامه، ص: 13
که فصل اخیر مجمع الانساب نگاشته میشد- برخلاف دیگر قدرتهای محلی که هریک پس از چندی در قلمرو یکی از سلسلههای آن دوره تحلیل رفته بود- همچنان اداره امور این منطقه را عهدهداری مینمود[15].
در سال 764 که اولیاء اللّه آملی تاریخ رویان خود را به نگارش درآورد باز همچنان قم و مضافات در تصرف قدرت محلی بود[16]. پس از این حافظ ابرو نیز در وقایع سال 793 در شرح ماجرای ورود شاه منصور مظفری به قم از خاندان مقتدر محلی بهعنوان «حاکم و صاحب سیاست این منطقه» یاد کرده و مینویسد: «مدتهای مدید و عهدهای بعید بود که از آن خاندان کسی ظاهرا به ملازمت سلاطین و امراء مکلف نبود اگرچه برحسب صلاح با مجموع جوانب طریقه اخلاص و دولتخواهی مرعی میداشتهاند»[17].
حتی در زمان تیمور نیز دست امرای او از این نقطه به دور بود. پیراحمد ساده که در سال 790 به حکومت عراق عجم منصوب شد[18] و خلیل میرزا- فرزند میرزا میران شاه و نواده تیمور- که از 812 تا 814 عنوان امیر عراق داشت[19] هیچ یک بر این منطقه دست نداشتند. ابن شهاب یزدی در شرح
قم نامه، ص: 14
اوضاع قلمرو و تیموری پس از مرگ او به سال 807 به این موضوع اشاره نموده و مینویسد: «قم و نواحی از قدیم باز مردم آن ولایت داشتند»[20].
خاندان مقتدر و حاکم قم «خاندان صفی» بود که دو قرن- از میانه قرن هفتم تا دومین دهه قرن نهم- در این شهر نفوذ و عظمتی داشته و از موقع اجتماعی مهمی برخوردار بوده، و افرادی از آن میان سالهای 736- 815 در قم و مضافات آن با اقتدار و به استقلال فرمانروایی داشتهاند.
از سابقه تاریخی خاندان صفی اطلاعی دقیق در دست نیست جز آنکه نویسنده جامع التواریخ حسنی در وقایع سال 815 ضمن شرح ماجرای کشته شدن آخرین امیر آنان به دست اسکندر فرزند عمر شیخ از دولت دویست ساله آن خاندان یاد نموده است[21].
قدیمترین آگاهی ما درباره این خاندان آن است که خواجه اصیل الدین فرزند علی صفی نیای بزرگ خاندان، نایب خالصه جات «خواجه علاء الدین محمد هندو» وزیر مشهور آن دوره در قم بوده، و هم این را میدانیم که نخستین امیر این خاندان «خواجه تاج الدین علی» فرزند او بوده و پس از وی پسر عمش «خواجه علی صفی» دوم بر امور دست یافته و فرمانروای این خطه گردیده است[22].
قم نامه، ص: 15
پس از خواجه علی صفی چهار تن دیگر از بزرگان این خاندان را میشناسیم که یکی پس از دیگر بر قم و توابع آن حکومت نمودهاند. جز اینان تنی چند از دیگر افراد خاندان نیز شناخته شدهاند که از بعضی از آنان آثاری برجای مانده است.
*** نیای بزرگ این خاندان «علی صفی» (به معنی علی بن صفی الدین) از بزرگان قم در قرن هفتم بوده که چون یکی از نوادگان وی نیز «علی صفی» خوانده میشده است از وی- چنانکه روش پیشینیان بود- در قرن بعد به «علی صفی الماضی» تعبیر میگردید[23].
از فرزندان او چهار تن میشناسیم:
1- خواجه اصیل الدین (صاحب اعظم اعدل اعلم، اصیل الدولة و الدین، جمال الاسلام و المسلمین[24]. او همان کس است که در قم نایب خالصهجات خواجه علاء الدین محمد هندو بوده[25] و در بنای مورخ 761 باغ گنبد سبز قم مدفون است[26].
2- عز الدین اسحاق (صاحب اعظم سعید، عز الحق و الدنیا و الدین
قم نامه، ص: 16
اسحاق[27].
3- خواجه صفی الدین[28].
4- خواجه شمس الدین محمد (صاحب سعید مرحوم مغفور، خواجه شمس الدولة والدین محمد)[29].
*- از خواجه اصیل الدین یک فرزند میشناسیم و او خواجه تاج الدین علی نخستین امیر خاندان است. خواجه اصیل الدین قمی، سومین امیر خاندان نیز گویا فرزند خواجه تاج الدین علی و نواده اوست.
*- از عز الدین اسحاق فرزندی میشناسیم به نام قوام الدین علی (الصاحب الاعظم الاعدل الاعلم، ملاذ طوایف الامم، مستعبد ارباب السیف و اصحاب القلم، صاحب دیوان الممالک، ملجأ عظماء العالم، موئل صنادید بنی آدم، عمیم المواهب و النعم، عضد الخواقین، المنصور بنصرة خیر الناصرین، قوام الحق و الدنیا و الدین، مغیث الخلایق اجمعین علی ... عظم اللّه تعالی جلال قدره)[30] که پس از محرم سال 780 در گذشته و بنای بقعه احمد بن قاسم- از مزارات قم- به دستور او انجام گردیده است.
*- خواجه صفی الدین دو فرزند به نامهای خواجه جمال الدین علی و خواجه عماد الدین محمود داشته است. خواجه جمال الدین علی همان «خواجه علی صفی» دومین امیر خاندان است که دو فرزند به نامهای غیاث الدین امیر محمد و امیر جلال الدین داشته است. خواجه عماد الدین محمود سومین
قم نامه، ص: 17
قم نامه، ص: 18
امیر خاندان است که پس از برادر عهدهدار امور بوده است.
*- خواجه شمس الدین محمد هم فرزندی به نام خواجه عماد الدین محمود (الصاحب الاعظم السعید المغفور المبرور، مولی الوزراء فی زمانه، الواصل الی عفو اللّه و غفرانه، الخواجه عماد الدین محمود)[31] داشته، و او پدر خواجه ابراهیم قمی و خواجه محمد قمی پنجمین و ششمین امیر خاندان است. خواجه ابراهیم قمی نیز فرزندی بنام امیر محمود داشته است.
گفتیم که در چند مأخذ از مآخذ موثوق قرن هشتم و نهم موضوع استقلال امراء این خاندان در فرمانروایی بر پهنه قدیم خاک قم- شهر و توابع آن روز آن- که منطقهای وسیع بود به تصریح یاد شده است. لیکن باید بر آن افزود که این فرمانروایی در آن روزگار از نیرومندترین قدرتهای محلی و منطقهای مرکز ایران بوده که در بیرون این محدوده نیز بهعنوان قدرتی معتبر شناخته میشده و گهگاه در منازعات خارج از منطقه عراق نیز مداخله مینموده است چنانکه نمونه آن ذیل سرگذشت دومین امیر خاندان دیده خواهد شد. ازاینرو در میان القاب و عناوین بعضی از امراء خاندان به لقب «سپهسالار عراق» برمیخوریم[32].
از القاب دیگر آنان «صاحب قران»[33]- که از القاب اختصاصی پادشاهان بزرگ بوده است-، «شهریار علی الاطلاق»[34] و «خلیفة العرب و العجم»[35]
قم نامه، ص: 19
جالب توجه و نمایاننده نیرومندی و اقتدار فرمانروایی مستقل قم در آن روزگار است.
روش فرمانروایی امراء این خاندان براساس همزیستی مسالمتآمیز با همه قدرتهای متضاد پیرامون منطقه استوار بوده، و ازاینرو با آنکه دوره حکومت آنان از پرآشوبترین دورانهای تاریخ ایران و بخصوص برای مناطق مرکزی با قرار گرفتن در میان چند نیروی متخاصم زمینهای مخاطرهآمیز بود روش فوق موجب شد که در تمامی این کشمکشها و منازعات- همچنان که در جامع التواریخ حسنی است- قم و پیرامون آن هرگز سم ستور نبیند[36].
آنان گاه برای دفع حملات نیروهای مهاجم پیرامون منطقه و به مقتضای مصالح وقت با قدرتهای دور نزدیک میشده[37] و بههرحال معمولا با دیگر نیروهای هم عصر خود به صلح و صفا روزگار میگذرانیدهاند.
امراء این خاندان چنانکه از آثار بازمانده و القاب و اوصاف آنان نیز آشکار است مردمانی دانشدوست، هنرپرور و درویش، و ازاینرو در مناطق مجاور نیز از احترامی شایسته برخوردار بودهاند. تجدید حیات قم پس از ویرانگری و قتل عام عظیم و وحشیانه مغول تا حدودی بسیار زیاد مرهون خدمات این خاندان است. آثار خوبی که از آنان تاکنون در گوشه و کنار قم برجای مانده و در پایان بحث بدان اشاره خواهد رفت نمایاننده خدمات شایستهای که دودمان مزبور نسبت به این شهر انجام دادهاند.
قم نامه، ص: 20
فرزند خواجه اصیل الدین و نواده علی صفی ماضی. او نخستین کسی از این خاندان است که بر حکومت قم و مضافات دست یافت. آغاز فرمانروایی او پس از درگذشت ابو سعید ایلخانی به سال 736 بوده[38] و از سال پایان آن آگاهی دقیق به دست نیست جز آنکه پیش از سال 759 در حین عهدهداری این مقام کشته شده است[39].
بنای مورخ 761 باغ گنبد سبز قم آرامگاه او و پدرش خواجه اصیل الدین است. این بنا را خواجه علی صفی بر قبر عم و پسر عم خویش بنیاد نهاد.
خواجه جمال الدین علی[40] فرزند خواجه صفی الدین و نواده علی صفی ماضی. شخصیت سیاسی و اجتماعی عراق عجم در قرن هشتم و دومین امیر خاندان که پس از خواجه علی اصیل فرمانروای قم گردید و آنچه میدانیم تا سال 774 در این مقام باقی بود.
در تاریخ رویان اولیاء الّه آملی- که در دوره فرمانروایی او نوشته شده
قم نامه، ص: 21
- با عناوین «حاکم و سردار قم، صاحب اعظم، سپهسالار عراق»[41] و در کتابه بناهایی از همین دوره با اوصاف: «المولی المخدوم المطلق المطاع، الشهریار الاعدل الاعلم، خلیفة العرب و العجم، صاحب السیف و القلم، حافظ البلاد ناصر العباد، مدبر امور المملکة و خلاصة ترکیب الماء و الطین ..[42] اعز اللّه انصاره و ضاعف اقتداره»[43] از وی یاد میشود.
خواجه با فرمانروایی و نفوذ و اقتداری که در عراق عجم داشت، در کشمکشها و منازعات بیرون از این محدوده نیز دخالت مینمود که نمونهای از آن را اولیاء اللّه آملی چهار سال پس از وقوع آن به این ترتیب ثبت نموده است:
«فتح قلعه قوسین به دست ملک جلال الدوله اسکندر.
در تاریخی که ذکر آن خواهد رفت امرای ایغور مثل امیر کبیر پیر احمد و امیرزاده بندک اروم قیا و امیر عبیده و امیر حسن لاذی و غیرهم به مخالفت ملوک اعاظم- عظم اللّه قدرهم- باهم اتفاق کردند به نیت آنکه قلعه قوسین را به دست فرو گیرند و دست نواب ملوک اعاظم- عظم اللّه جلالهم- از ری و نواحی آن کوتاه گردانند. موکب همایون ملک اعظم جلال الدوله- عزت انصاره- در این وقت به مبارکی به موضع واریان مسکن ساخته بود، از آنجا نهضت نموده در کرج نزول فرمود و جماعت اتراک لشکرگران جمع کرده بودند و به حاکم و سردار قم استظهار جسته و از آنجا «عقد مکابا» نام که از رئیس زادگان اصفهان بود و «رکن کرد» که از برنا پیشگان اصفهان بود و در قم
قم نامه، ص: 22
مصاحب حاکم آنجا گشته و به نوکری او منسوب شده بود و در تمامت عراق نام و آوازه او به اخیگری فاش گشته، بسی کارها از اسفاهیگری و برناپیشگی از دست او برآمده بود، ایشان هر دو با صد سوار قمی و اصفهانی به مدد امرا آمده بودند ... ملک فخر الدوله شاه غازی ... با لشکری اندک از ترک و تازیک به در قلعه قوسین خرامید. امرا چون لشکر مستعد داشتند خویشتن را در مقام غرور دیدن حالی با لشکری آراسته روی آوردند. ملک معظم فخر الدوله شاه غازی ... در آن مصاف ثبات قدم ورزیده به یک طرفة العین ایشان را منهزم گردانید. لشکر از ترک و تازیک در عقبش راندند و شمشیر در آن لشکر کشیدند و خشک و تر نگذاشتند ... و «رکن کرد» با صد تن کشته برآمدند. مجموع اسبان و سلاح و آلات حرب از بر گستوان و جوشن و غیره غارت کرده. و این فتح اول بامداد روز آدینه بود بیست و هفتم ذی الحجه موافق چهاردهم اسفندیار ماه قدیم سنه تسع خمسین و سبعمائه. و قلعه قوسین که از امهات قلاع ری است مستخلص کرده به امیر کبیر علی پاشا سپرد و اسیران و غنائم و اموال را با کجور نقل کرد.
بعد از مدتی حاکم و سردار قم و صاحب اعظم، سپهسالار عراق خواجه علی صفی قاصدان به بندگی ملک معظم- عزت انصاره- فرستاد با هدایا و تقدیم عجز و عذر بدانچه گذشته بود و التماس نمود که اسیران را باز فرستد.
ملک آن قاصدان را نوازش فرموده، التماس وی مبذول فرموده خلاص نمود و هم اجازت دادند که کالبد «رکن کرد» را به قم نقل کنند»[44].
خواجه در قم خانقاهی داشته که بیرون دروازه کنکان[45] آنجا بوده است
قم نامه، ص: 23
و جعفری در تاریخ کبیر و سمرقندی در مطلع السعیدین ورملو در احسن التواریخ از آن یاد نمودهاند[46].
جز این خانقاه، از خواجه اثری دیگر نیز در قم باقی است و آن بنایی است که در سال 761 بر قبر عم و پسر عم خود (خواجه اصیل الدین و خواجه تاج الدین علی) بنیاد نهاده است.
او پیش از سال 792 درگذشته است. بنای مورخ 792 باغ گنبد سبز قم آرامگاه اوست. برادرش خواجه عماد الدین محمود و فرزندش امیر جلال الدین نیز در کنار او در همین بقعه مدفونند.
از او دو فرزند میشناسیم یکی همین امیر جلال الدین و دیگری غیاث الدین امیر محمد که آثار هنری ارزندهای مانند بنای بقعه خدیجه خاتون در پنج فرسنگی جنوب قم مورخ 770 و بقعه سید سربخش آن شهر مورخ 774 به دستور او بنیاد گردیده و در کتابه آنها از وی با القابی همچون: «افتخار و نظام ایران، عمده اعاظم وزراء عالم، غبطه ملوک و سلاطین، صاحب و مولی و مخدوم اعظم» یاد شده است.
فرزند دیگر خواجه صفی الدین و برادر خواجه علی صفی که در سال 791 عهدهدار امور بوده است. در سکهای که از او به تاریخ فوق در دست داریم وی «السلطان العادل سلطان محمود» خوانده شده و در سکههای دیگر بهصورت «السلطان محمود خان» از وی نام آمده است. او در همین سال یا اوائل سال 792 در گذشته و در بنای مورخ 792 باغ گنبد سبز قم در کنار برادر خویش به خاک رفته است.
قم نامه، ص: 24
گویا فرزند خواجه تاج الدین علی و نواده خواجه اصیل الدین بن علی صفی ماضی. چهارمین امیر شناخته شده خاندان که گویا بیفاصله پس از خواجه عماد الدین محمود فرمانروایی این مناطق را عهدهدار گردیده باشد.
خواجه اصیل الدین به مقتضای اوضاع و شرائط خاص آخرین دهه قرن هشتم و آشفتگیهای منطقه مرکزی ایران در این سالها با شاه منصور- امیر مشهور آل مظفر- روابطی دوستانه و نزدیک داشت. در همین وقت زین العابدین فرزند شاه شجاع که پس از پدر بر پارهای نقاط عراق عجم از جمله اصفهان دست یافته بود در گیرودار معارضات خود با شاه منصور برای تصاحب و تصرف قم به این شهر لشکر کشید لیکن با مقاومت خواجه و قمیان روبرو شد و سرانجام نیز بر قم دست نیافت و به اصفهان بازگشت.
در اثنای محاصره قم خواجه برای مقابله با زین العابدین از «آغجکی» حاکم عراق مدد خواست. زین العابدین به آغجکی پیام فرستاد که خواجه اصیل با شاه منصور همداستان است و شاه منصور پس از دست یافتن بر من تو را از میان بر خواهد داشت. ازاینرو آغجکی از کمک به خواجه منصرف شد اندکی بعد در اوائل سال 793 شاه منصور به عزم سرکوب کردن زین العابدین و تسخیر عراق رهسپار این سو گردیده و پس از گشودن اصفهان و کاشان به جانب قم آمد.
حافظ ابرو- مورخ مشهور این دوره- مینویسد که وی در راه کاشان به قم نخست به قلعه «ساصرم» رسید که از قلاع محکم آن ولایت است. کوتوال آنجا که از طرف خواجه منصوب بود قلعه را بسپرد و غلات بسیار که در آنجا
قم نامه، ص: 25
مدخر و موجود بود به وجه علوفه بر لشکریان تقسیم شد و بر همین منوال قلعه گیو و قلاع دیگر میان راه همه تسلیم نمودند. «چون به حوالی قم رسید خواجه اصیل الدین قمی که در آن زمان حاکم و صاحب سیاست آن طرف بود و مدتهای مدید و عهدهای بعید بود که از آن خاندان کسی ظاهرا به ملازمت سلاطین و امراء مکلف نبود- اگرچه برحسب صلاح با مجموع جوانب طریقه اخلاص و دولتخواهی مرعی میداشتهاند چنانچه قاعده مردم سرحدنشین میباشد- به استقبال آمد.
بعد از شرایط تعظیم شاه منصور به ظاهر قم فرود آمد و والده او (خواجه اصیل) زهرا خاتون که از خیار نساء و کافله مهمات آن ولایت بود شاه منصور را به اندرون شهر به خانه خود به رسم طوی و ضیافت حاضر گردانید». در همین اثنا خبر رسید که زین العابدین که پس از رسیدن شاه منصور به اصفهان از آن شهر گریخته بود در طهران- که آن هنگام از قراء ری بود- درنگ نموده است. چند روز بعد زین العابدین به دست «موسی جوکار» حاکم ری گرفتار و به قم آورده شد. شاه منصور در ازاء این خدمت موسی جوکار را مجددا به حکومت ری برقرار داشته، در هنگام عزیمت از قم دستور داد زین العابدین را نابینا ساختند و به قلعه سفید فارس فرستادند[47].
قم نامه، ص: 26
خواجه فخر الدین ابراهیم فرزند خواجه عماد الدین محمود فرزند خواجه شمس الدین محمد فرزند علی صفی ماضی، پنجمین امیر شناخته شده خاندان او. گویا از 795 تا 806 فرمانروای قم و مضافات بوده و گویا هموست که «ابن عربشاه» او را دلیری دشمن شکار و آماده هرگونه سختی و پیکار، و فرمانروای مستقل قم خوانده[48] و به گفته او تیموری را به حضور خواسته است[49]. جز آنکه او تاریخ این احضار را سال 784 دانسته و آن باید خطا، و درست 795 باشد که تیمور در دومین یورش خود دودمان مظفری را برانداخت. همچنان که مطالبی که درباره پایان کار او در این مأخذ دیده میشود[50] باید تهی از خطا نباشد.
خواجه ابراهیم در سال 804 در نبرد تیمور با «ایلدرم با یزید» مانند دیگر امرای مستقل عراق و رستمدار و گیلان و جز آن جزء ملازمان تیمور بود[51]. از آثار او ترجمه کتاب قم نوشته حسن بن محمد بن حسن قمی به سال 379 است که بدستور او و «به روزگار همایون» وی در سالهای 805 و 806 انجام پذیرفت[52]. در مقدمه این اثر از وی به این صورت یاد میبینیم:
حضرت عالی جناب مخدوم علی الاستحقاق شهریار علی الاطلاق، صاحب قران اعظم اعدل اعلم، ماده امن و امان خلاصه نوع انسان، ذخر
قم نامه، ص: 27
زمان و کهف اوان، صاحب الفتوح المشهورة و الوقایع المذکورة، نعمة اللّه علی اولیائه السابغة و نقمته فی اعدائه، البالغة ملجأ العجزة و الضعفا مربی الائمة و العلماء، مولی ملوک العجم موئل صنادید الامم، ذی المناقب و المناصب و المفاخر و المراتب، الموفق بتوفیق اللّه رب العالمین، المؤید بتأییدات خالق السماوات و الارضین، المنصور بنصرة اللّه خیر الناصرین الخواجه فخر الحق و الدنیا و الدولة و الدین، عماد الاسلام و المسلمین ابراهیم ... خلد اللّه تعالی ظلال عواطفه و اشفاقه و احسانه و نور قبور مواضیه و اسلافه»[53].
خواجه تا سال 806 که این ترجمه «به توفیق دولت حضرت مخدومی شهریاری»[54] انجام یافت به شهادت همین دیباچه فرمانروایی داشته، لیکن در سال 807 به هنگام مرگ تیمور برادر او خواجه محمد عهدهدار امور این منطقه بوده است پس او باید در اواخر سال 806 یا اوائل 807 در گذشته باشد. خواجه فرزندی به نام «محمود»[55] داشته که وصف و سرانجام کار او را پس از این خواهیم دید.
فرزند دیگر خواجه عماد الدین محمود فرزند امیر شمس الدین محمد فرزند علی صفی ماضی. ششمین امیر شناخته شده خاندان که پس از برادر خود در اواخر سال 806 یا اوائل 807 عهدهدار فرمانروایی قم گردید. او آخرین امیر خاندان صفی است که با کشته شدن او و استیلای اسکندر فرزند عمر شیخ و پس
قم نامه، ص: 28
از وی شاهرخ بر این منطقه دوران آن دودمان نیز پایان گرفت.
درباره پیشینه خواجه موصوف آنچه میدانیم این است که در سال 795 فرماندهی برخی قلاع مهم منطقه قم از جمله قلعه «گیو»[56] با او بوده که خود در همین قلعه بوده و گماشتگان او جاهای دیگر را محافظت مینمودهاند[57]. در همین سال او به وسیله عمر شیخ فرزند تیمور دستگیر و به حضور تیمور فرستاده شد چه در یورش پنج ساله پس از رسیدن سپاه جغتای به عراق «عمر شیخ» از پدر جدا شده، با سپاهی به راه آوه روان گردید و تیمور خود از نزدیک ری به بروجرد عزیمت ساخت. شرف الدین علی یزدی دراینباره مینویسد:
«امیرزاده عمر شیخ از موضع کوشک چوپان عبور نموده به آوه رسید و از آوه گذشته قلعه گیو را مسخر گردانید و محمد قمی را که کوتوال آن قلعه بود بگرفت و شب در میان کرده روز دیگر به موضع «مرون» راند و مظفر پراهانی که گماشته محمد قمی بود استقبال نموده شرف بساط بوس دریافت و از آنجا کوچ کرده به «کرهرود» رسید و اسفندیار از راه عجز و اضطرار بیرون آمد. شاهزاده محمد قمی و اسفندیار را پیش حضرت صاحب قران فرستاد»[58].
ابن شهاب یزدی در شرح وقایع پس از مرگ تیمور مینویسد:
«در تاریخ مذکور که حضرت صاحب قران کشورستان از دار فنا به منزل عقبی تشریف فرمود ممالک ایران و توران را هرجا در ضبط و ایالت پادشاهزادگان کامکار نهاده بود. اول سمرقند امیرزاده خلیل سلطان بود و خراسان و هرات
قم نامه، ص: 29
و مازندران به امیرزاده شاهرخ بهادر تفوبض فرموده و تبریز و گرجستان و شروان و ولایات با مجموع آذربایجان نامزد امیرزاده میران شاه ... و بغداد و کوفه و واسط تا ولایت شام با امیرزاده ابا بکر بن میران شاه ... و همدان و نهاوند و نواحی به امیرزاده اسکندر، و فارس و یزد و ابرقوه به امیرزاده پیرمحمد بن عمر شیخ، و کرمان و مکران به امیرزاده عمر شیخ رجوع فرموده بود، و قم و نواحی از قدیم باز مردم آن ولایت داشتند و در این تاریخ خواجه محمد قمی حاکم بود»[59].
همو در شرح آشفتگیهای سالهای 812 و 813 مینویسد:
«سلطان اویس در کرمان به استقلال بماند و سلطان اسکندر در فارس و عراق و یزد و ابرقوه و کاشان پادشاه شد و قم خواجه محمد قمی داشت»[60].
خواجه محمد تا سال 815 در قم به استقلال فرمان راند. و در این سال به تفصیلی که پس از این میبینیم کشته شد.
سرانجام در سال 815 فرمانروایی هشتاد ساله خاندان صفی با کشته شدن خواجه محمد آخرین امیر خاندان پایان گرفت. شرح این واقعه چنین است:
اسکندر فرزند عمر شیخ و نواده تیمور در آشفتگیهای پس از مرگ او سربرداشته و اندکاندک بر همه نقاط عراق و فارس دست یافت. قم در این میان همچنان در تصرف قدرت مستقل محلی بود، و این موجب شد اسکندر به این منطقه لشکرکشی کرده، با خواجه محمد به جنگ برخیزد که ابن شهاب
قم نامه، ص: 30
یزدی که خود شاهد عینی قضایا بوده و در آن سهمی نیز داشته است- خصوصیات آن را به این شرح به دست میدهد:
«سلطان اسکندر دو سال متواتر قم را محاصره کرد و به جایی نرسید. در سال سیم چون از ایلغار و روجرد و لرستان مراجعت نمود در آن سال قرا یوسف ترکمان سلطان احمد را از میان برداشته پادشاه آذربایجان شده و به نهاوند آمد و سلطان اسکندر در کاروبار و خندق ساختن و روجرد بود و آن را شهری ساخت و قرار چنان بود که روز دیگر جنگ شود و قرایوسف خسته شده و بازگشت و با تبریز رفت و سلطان اسکندر از عقب تا تو درود آورد و تا همدان ایلغار کرد و بعد از آن مراجعت نمود. خبر رسید که خواجه محمد قمی درد مفاصل دارد و صاحب فراش است. و مقسوم ترکمان در سلطانیه دم دوستی میزد. خواجه حافظ عرضه داشت سلطان کرد که صلاح آن است که سلطان به سلطانیه فرماید و با مقسوم دیدار کند و عهد و پیمان نمایند که به اتفاق امرا متوجه قم شوند و به صلاح کار آخر شود. بر آن مقرر شد و سلطان به سلطانیه رفت و جماعت امیر عبد الصمد و خواجه حافظ و میر یوسف خلیل و عبد اللّه پروانچی و امیر چولپان شاه با لشکری متوجه قم شدند و خواجه محمد چون صاحب فراش بود در صلح کوفت و چون به ده فرسنگی قم رسیدند ساوری و پیشکش پیش کشید و امرا در دروازه ساوه فرود آمدند اما در دروازها بسته و برقرار، مردم دربارو، و «خضر تیرگر» نامی بیرون میآمد و گفتگویی آورد و برد میکرد و مقصود آن بود که مرض پای خواجه محمد صحت یابد دیگر بنیاد جنگ و محاربه نمایند.
خواجه محمد حافظ این حال معلوم کرد. یک بار این ضعیف را پیش خواجه محمد فرستاد همراه «خضر تیرگر» و سخن آنکه اگر راست میگوید و با ما سر صلح دارد خواجه مظفر پراهانی که نایب و صاحب اختیار مهمات است
قم نامه، ص: 31
و تمام مهمات مالی و ملکی قم در دامن او بود او را روانه فرمایند تا قرار معاملات آنچه صلاح طرفین باشد بازدید نماییم. بر آن قرار روز دیگر خواجه «مظفر» را بیرون فرستاد. چون شرف پای بوسی عالی جناب خواجه غیاث الدین محمد حافظ دریافت میانه ایشان در قدیم حقوق خادم مخدومی بود. بعد از اداء رسالت که در حضور امرا بعرض رسانید بعد از آن خواجه حافظ او را به آخرگاه خود برد و فصلی چند بر او خواند و او را سوگند داد به طلاق و مصحف که تا سه روز دیگر قم را بسپارد. و دروازه «بن کوش» بدو متعلق بود. شب سیم خبر کرد و در صباح در دروازه «بن کوش» بگشاد و امرا و لشکر را در شهر برد و خواجه محمد و امیر محمود و مهتر شرف که حاکم و صاحب اختیار قم بود و دیگر سرداران را در قلعه در بند کشیدند و امیر محمود برادرزاده خواجه محمد به غایت خوش شکل و صاحب جمال بود و مقصود سلطان اسکندر از قم او بود و او از خوف بدنامی خود را از بام خانه بیانداخت و هر دو قلم پای او خرد شد و در آن مرض وفات یافت. و قم هرگز تا این تاریخ سم ستور بیگانه ندیده بودند. مال دویست ساله آن خاندان به دست نواب سکندری افتاد چنانکه شیخ العارفین حافظ شیرازی فرماید:
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریختاللّه اللّه که تلف کرد و که اندوخته بود
و آن حضرت قوی حال شد و بنیاد ظلم نهاد ..»[61].
نقل جعفر بن محمد حسینی مورخ دیگر آن دوره نیز بنابر آنچه در تاریخ او دیده میشود همینگونه است چه در شرح وقایع سال 815 و کارهای اسکندر مزبور مینویسد:
«... به محاصره قم رفت و خواجه محمد قمی که حاکم قم بود جنگها
قم نامه، ص: 32
کرد و بسیار مردم از طرفین به قتل آمد. عاقبت امیرزاده اسکندر عبد اللّه پروانچی و خواجه غیاث الدین محمد حافظ و امیر یوسف خلیل را با لشکری جهت محاصره قم بازداشت بعد از روزی چند امیر مظفر فراهانی که امیر و معتمد خواجه محمد بود با بیرونیان یکی شد و دروازه باز کردند و قم به نوکران امیرزاده سپردند و لشکر در قم ریختند و خواجه محمد قمی و امیر محمود پسر خواجه ابراهیم را بگرفتند و مال بیحد از قم بیافتند و عزیمت اصفهان کردند. امیرزاده بفرمود تا هر دو را بکشتند ..»[62].
لیکن نقل او در تاریخ کبیر که مبسوطتر است با نوشته ابن شهاب جداییهایی دارد. این نقل همان است که در مطلع السعدین سمرقندی عینا آمده و از آنجا به احسن التواریخ روملو رفته و آن چنین است:
«میرزا اسکندر چون در ممالک عراق و فارس فرمانروای علی الاطلاق شد قصد تسخیر بلده قم کرد و چند ایلچی به طلب خواجه محمد قمی فرستاد و از مردم خواجه امردی خوش شکل بود او را نیز طلبید[63] و خواجه به هیچ وجه ملتقت نمیشد. میرزا اسکندر عزم محاصره قم کرد و قلاع و نواحی آن را مسخر فرمود و کوتوال قلعه گیو «علی دمه سر» نام را مقید به در قم برد، و در قم مردم جنگی بسیار بودند جنگهای سختی کردند و میرزا اسکندر را کاری از پیش نمیرفت. در این حال «نصر اللّه صحرائی» حاکم ساوه اندیشید که هرگاه قم فتح شود نوبت ساوه خواهد بود و با آنکه میان او و محمد قمی نیک نبود عمزاده خود «عماد کور» را با چند سپاه جلد به مدد فرستاد و خواجه
قم نامه، ص: 33
محمد را بدان سبب قوت و شوکت زیاده شد. میرزا اسکندر از ظاهر قم برخاسته خواست به اصفهان رود «مظفر فراهانی» که معتمد خواجه محمد بود کتابتی پیش میرزا اسکندر فرستاد و پیغام داد که اگر حکومت مالی قم را به من تفویض کنند و به عهد و سوگند مؤکد سازند شهر تسلیم کنم، و چون عهد و پیمان استحکام یافت آن نمک به حرام آغاز مکر و فریب کرد و با خواجه محمد راست آورد که رعیت قم که اکثر در قلعه بودند به شهر روند تا محافظت شهر نمایند.
و مردم را در شهر متفرق ساخت و خود با خواص و برادرزاده خواجه محمد «امیر محمود» در شهر به رسم محافظت گشته و در هر جا به هر بهانه ملازمان امیر محمود را میگذاشت چنانچه با امیر محمود بیش از پنج شش کس نماند. از دروازه کنکان بیرون رفته، امیر محمود را گرفت و فوجی از لشکر میرزا اسکندر که به مشورت مظفر کافر نعمت در خانقاه خواجه علی صفی در بیرون همین دروازه بودند از کمین غدر بیرون آمده، در شهر ریختند و امیر محمود را مقید به پای قلعه بردند. خواجه محمد را در قلعه چندان کس نبود که به دفع یاغی قیام تواند کرد. به ضرورت بیرون آمده او را به اصفهان بردند و خواجه محمد را با برادرزاده به قتل آوردند و حکومت قم رجوع به عبد اللّه پروانچی شد و ضبط مال حسب المعاهده به مظفر مقرر گشت»[64].
بدین ترتیب دوران عظمت و فرمانروایی یکی از خاندانهای حکومتگر ایران در قرن هشتم و آغاز نهم پایان گرفت. پس از این از ذیل و بازمانده دودمان
قم نامه، ص: 34
صفی آگاهی درست نداریم. تنی چند از بزرگان قم که در مآخذ دو قرن نهم و دهم نام بردارند همچون «امیر سلطان ابراهیم» که روملو در وقایع سال 831 از او نام میبرد[65] و «صاحب اعظم خواجه زین الدین علی» که بهاء الدین حسن کاتب فرزند مترجم کتاب قم نسخهای از همین کتاب را در سال 837 برای او نگاشته است[66] و «صدر کبیر خواجه بهاء الدین هبة اللّه قمی» زنده در سال 847[67] و خواجه یحیی قمی که در سال 857 عهدهدار رتق و فتق امور مدافعت و ممانعت این شهر بوده است[68] و خواجه حاجی بن خواجه سعادت شاه بن خواجه ابراهیم قمی که در شوال 929 وقفی بر آستان شیخ صفی نموده است[69] میتوانند از بازماندگان یا وابستگان به این دودمان بوده باشند.
آثاری که از این دودمان به جای مانده است از سکهها، نوشتهها و بناها، در جای خود به تفصیل شناسانده شده و اینک تکمیل بحث را در اینجا نیز به اجمال اشارهای میرود:
که در همین مجموعه در بحث «دار الضرب قم» شناسانده شده است.
نوشته حسن بن محمد بن حسن قمی در 379
قم نامه، ص: 35
که آن را حسن بن علی حسن بن عبد الملک قمی در سالهای 805- 806 به دستور خواجه ابراهیم پنجمین امیر خاندان به فارسی برگردانده است.[70].
از این خاندان هفت بنا در قم و پیرامون آن تاکنون به جای مانده که هریک از نفائس آثار قدیم ایران، و بخصوص در هنر گچبری از نمونههای بسیار ارزنده فن شمرده میشود. توصیف دقیق این بناها همراه متن کتابههای آن در کتاب تربت پاکان آمده[71] و در اینجا تکمیل بحث را به اجمال تمام از هریک یاد میشود:
1- 3) آرامگاههای امراء خاندان. سه بنای مرتفع با گنبدهای برجی هرمی در نزدیک یکدیگر، درون باغی در شرق قم نزدیک دروازه کاشان این شهر که آن را در اصطلاح محلی «باغ گنبد سبز» مینامند. گنبد هرمی یکی از سه بنا فروریخته و اکنون برجای آن سقفی ضربی بنیاد نهادهاند.
یکی از این سه تاریخ ندارد.
بنای دیگر مورخ 761 آرامگاه خواجه اصیل الدین و فرزندش خواجه علی اصیل نخستین امیر خاندان، که علی بن محمد بن ابو شجاع بنا، آن را به دستور خواجه علی صفی دومین امیر خاندان بنا کرده است. بنای سوم در میان آن دو مورخ 792، آرامگاه خواجه علی صفی و فرزندش امیر جلال الدین و برادرش خواجه عماد الدین محمود[72].
4) بنای مزار خدیجه خاتون در پنج فرسنگی جنوب قم از غیاث الدین
قم نامه، ص: 36
امیر محمد فرزند خواجه علی صفی در سال 770[73].
5) بنای مزار سید سربخش در قسمت شرقی شهر، از همان غیاث الدین امیر محمد به سال 774[74].
6) بنای مزار احمد بن قاسم در قسمت جنوب شرقی از قوام الدین علی فرزند عز الدین اسحاق فرزند علی صفی ماضی به سال 780[75].
7) بنای مزار شاهزاده ابراهیم در قسمت شرقی شهر نزدیک دروازه کاشان مورخ 805[76]. به دستور یکی از بانوان این دودمان[77]، گویا همسر خواجه ابراهیم که در این سال فرمانروای قم و پیرامون آن بوده است.
1) رودخانه صفی آباد در شرق شهر قم که در روزگاران بسیار دور مجرای رودخانه قم بوده[78] و پس از قرن چهارم گویا به منظور جلوگیری از ویرانیهایی که طغیان رودخانه در فصل بهار در بسیاری سالها پدید میآورد آن را به گونهای مورد استفاده قرار دادند که در هنگام آمدن سیل قسمتی از آب در آن جریان مییافته و از شدت طغیان کاسته میشده است.
این نام در کتاب قم تدوین شده به سال 379 نیست و نخستبار در
قم نامه، ص: 37
سندی مورخ 10 صفر 929 دیده میشود[79]. یکی از نویسندگان متأخر قم در وجه نامگزاری آن نوشته است که این مجرا به دستور خواجه علی صفی دومین امیر خاندان برای این بهرهبرداری آماده گردید. اینگفته هرچند بیمستند است میتواند بهعنوان احتمالی در مسأله پذیرفته شود.
2) در خلاصه التواریخ قاضی احمد قمی[80] از «میدان صفیآباد» در نزدیک درب اصفهان این شهر یاد میشود. درب اصفهان همان دروازه کاشان کنونی بوده که در نزدیک مجرای پیشین رودخانه قم- صفیآباد- قرار داشته است[81].
پس درست در پیرامون همینجا که آرامگاه امرای خاندان است قرار داشته، و میتواند بود که آن نیز از آثار این خاندان بوده است.
3) خانقاه خواجه علی صفی که بیرون دروازه کنکان قم بوده است[82].
این خانقاه نمیتواند همان بنای بیتاریخ باغ گنبدسبز بود، چه این یکی بیرون دروازه اصفهان است که نام آن بههمین شکل در خلاصه التواریخ آمده[83] و از این برمیآید که درب کنکان جز درب اصفهان بوده است[84].
قم نامه، ص: 39
قم نامه، ص: 41
در تاریخ قدیم قم که بهسال 378 تألیف شده در فصل چهارم از باب اول، زیر عنوان «ذکر دار الضرب و سراهای والیان و حاکمان و زندانها به شهر قم» آمده است: «بعضی از مشایخ خبر کردند مرا و روایت کردهاند از محمد بن احمد صیرفی معروف به دلال که او در وقت صرافی به قم دیناری دید که به قم زده بودند به نام معتز، و حال آنک دار الضرب به قم نبوده است الا در وقت امیر گردانیدن رکن الدوله ابی علی حسن بن بویه الدیلمی ابی القاسم علی بن محمد بن حسن الکاتب را در سنه اثنتی و خمسین و ثلثمائه هجریه»[85].
این سخن گویا درست نیست چه هماکنون در مجموعههای اروپایی و امریکایی سکههایی با تواریخ 160 و 225 و 227 و 240 واند و 250 و 276 و 286 و 327 بهنام خلفاء عباسی، و با تواریخ 327 و 329 بهنام امراء سامانی هست که در شهر قم ضرب شده است[86]. در این مجموعهها همچنین سکههایی دیگر از قم هست با تواریخ 374 و 445 و 816 و 819 و 828 و 830 و 833 و 842 و 899 و 928 و 940 و 984 و 1131 و 1143 و 1144 و 1171 و 1241 و 1243 و 1244 و 1269 و سکهای از سالهای 337- 356 و دیگری
قم نامه، ص: 42
از سالهای 360- 362 و دیگری از سالهای 836- 839[87].
در مآخذ تاریخی قرن نهم از ضرب سکه در قم به نام چند تن از امراء تیموری و ترکمان یاد میشود[88] همچنین آمده است که در سال 903 آیبه سلطان- از امراء بزرگ ترکمان- در قم بهنام مراد بیک آق قویونلو سکه زد[89].
در دوره صفوی جملی کارری که به سال 1105 به ایران آمده است از ضرابخانه قم یاد میکند[90]. از این پس تا سال 1287 در قم دستگاه منگنه برای سکهزدن وجود داشته است[91]. در اسناد قدیم نیز از مسکوکات قم یاد هست که نمونه و تصویر یکی از آنگونه اسناد در این اوراق گذارده میشود.
در موزه آستانه قم مجموعهای مرکب از 90 سکه هست که در تواریخ مختلف در قم ضرب شده است.
در برخی مجموعههای دولتی و شخصی دیگر نیز مسکوکات مشابهی یافت میشود. نمونههایی از «فلوس» های ضرب قم پیش از این در مقالهای از نویسنده سطور معرفی شده است[92]. دو سکه طلای ضرب قم هم در مجموعههای شخصی در تهران هست[93].
قم نامه، ص: 43
(سند مربوط به ضرب سکه در قم)
قم نامه، ص: 44
اینک در اینجا با چند سکه نقره از مجموعه آستانه قم و یکی دو مجموعه دیگر آشنا میشویم[94] (سکههایی که محل وجود آن مشخص نشده همه از مجموعه موزه آستانه قم است):
1- سکه شاه شجاع مظفری که سه نمونه از آن در دست است:
رو: امیر المؤمنین السلطان المطاع شاه شجاع خلد اللّه ملکه- ضرب قم [حاشیه:] سنة .. و ستین و ست مائه
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه] ابو بکر عمر عثمان علی
قم نامه، ص: 45
2- سکه خواجه محمود قمی امیر خاندان صفی که با تنفیذ امیر تیمور بر منطقه قم و توابع آن فرمانروایی داشت، مورخ 791:
رو: السلطان العادل سلطان محمود- امیر تیمور گورکان- ضرب قم 791 پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر عمر عثمان علی
3- سکه دیگری از همان امیر خاندان صفی:
رو: سلطان محمود خان- امیر تیمور گورکان- ضرب قم
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر عمر عثمان علی
قم نامه، ص: 46
4- سکه دیگری از همان امیر که شش نمونه از آن در دست است:
رو: السلطان محمود خان- امیر تیمور گورکان- ضرب قم
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر عمر عثمان علی
قم نامه، ص: 49
5- سکهای از تیمور گورکان که هشت نمونه از آن در دست است:
رو: السلطان العادل امیر تیمور گورکان خلد اللّه ملکه- ضرب قم پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر عمر عثمان علی
قم نامه، ص: 51
6- سکهای از شاهرخ، مورخ 833:
رو: السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم 833
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر عمر عثمان علی
قم نامه، ص: 52
7- سکه دیگری از شاهرخ، مورخ 834:
رو: السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم 834 (عدل سلطان یعقوب کرمان 892)
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر صدیق عمر فاروق
8- سکه دیگری از شاهرخ، مورخ 836:
رو: السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم 836
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر صدیق عمر فاروق
قم نامه، ص: 53
9- سکه دیگری از شاهرخ، از همان سال 836 که از آن دو نمونه در دست است:
رو: السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم 836 پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر عمر عثمان علی
قم نامه، ص: 54
10- سکه دیگری از شاهرخ، مورخ 842:
رو: السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم 842 پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر عمر عثمان علی
11- سکه دیگری از شاهرخ، مورخ 846:
رو: السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم 846 پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر صدیق عمر فاروق عثمان ...
قم نامه، ص: 55
12- سکهای دیگر از شاهرخ، بیتاریخ:
رو: السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ... عثمان بن عفان علی المرتضی
13- سکهای دیگر از شاهرخ، بیتاریخ:
رو: السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه]: ابو بکر عمر ...
قم نامه، ص: 56
14- سکهای دیگر از شاهرخ، بیتاریخ که از آن دو نمونه در دست است:
رو: السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر عمر عثمان علی
15- سکه دیگری از شاهرخ، بیتاریخ:
رو: السلطان الاعظم شاهرخ بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ... عثمان عفان ...
قم نامه، ص: 57
16- سکه سلطان محمد بهادر، مورخ 851 که از آن دو نمونه در دست است (موزه قم و مجموعه سید جمال ترابی طباطبائی):
رو: السلطان الاعظم سلطان محمد بهادر خلد اللّه ملکه و سلطانه- ضرب قم 851
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر عمر عثمان علی
قم نامه، ص: 58
17- سکهای ضرب قم، بیتاریخ، با عدل ابو سعید گورکان
18- سکه اوزون حسن، بیتاریخ (موزه ایران باستان):
رو: السلطان الاعظم حسن بهادر خان خلد اللّه ملکه ..
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه- ضرب قم [حاشیه:] ابو بکر عمر عثمان علی
قم نامه، ص: 59
19- سکهای از شاهرخ، عدل قم در 887
20- سکه یعقوب آققویونلو، بیتاریخ (از مجموعهای خصوصی در قم):
رو: السلطان الاعظم ابو المظفر یعقوب سلطان بهادر خلد اللّه ملکه
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه
[حاشیه:] ابو بکر الصدیق [عر الفاروق] عثمان ذو النورین و علی المرتضی
قم نامه، ص: 60
21- سکهای با سور شارژ «عدل سلطان یعقوب- ضرب قم 893»
22- سکهای دیگر با سور شارژ «عدل سلطان یعقوب- ضرب قم» (مجموعه سید جمال ترابی طباطبائی)[95]
قم نامه، ص: 61
23- دو سکه با سور شارژ «عدل سلطان رستم- ضرب قم 899» (موزه ایران باستان)[96].
قم نامه، ص: 62
4 سکه 2 ای از احمد آق قویونلو (902- 903) که تصویر آن در کتاب سکههای آق قویونلو: صفحه 132 آمده و گویا متعلق به مؤلف آن آقای سید جمال ترابی طباطبائی است.
25- سکهای از قرن نهم، ضرب قم
قم نامه، ص: 63
26- سکهای از شاه اسماعیل صفوی، مورخ 909:
رو: السلطان العادل الکامل شاه اسماعیل بهادر خان خلد اللّه تعالی ملکه و سلطانه- ضرب قم 909
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه علی ولی اللّه
[حاشیه:] .. فاطمه و حسن و حسین ..
27- سکهای دیگر از شاه اسماعیل صفوی، مورخ 927:
رو: [السلطان] العادل ابو المظفر شاه اسمعیل الصفوی الموسوی بهادر خان خلد اللّه [ملکه و سلطانه]- ضرب قم 927
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه علی ولی اللّه
[حاشیه:] ... جعفر موسی ...
قم نامه، ص: 64
28- سکهای دیگر با سور شارژ «عدل شاهی قم 924»
29- سکهای از طهماسب اول، مورخ 947
30- سکه دیگری از طهماسب اول، مورخ 961:
رو: .. شاه طهماسب بهادر خان خلد اللّه ملکه- ضرب قم
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه علی ولی اللّه 961
قم نامه، ص: 65
31- سکه دیگری از طهماسب اول، مورخ نهصد و شصت و چند:
رو: ... الصفوی الحسینی بهادر خان خلد اللّه ...- ضرب قم- 96 پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه علی ولی اللّه
[حاشیه:] محمد علی ...
32- سکهای از طهماسب دوم، مورخ 1144 (مجموعه سید جمال ترابی طباطبائی):
رو:
به گیتی سکه صاحب قرانیزد از توفیق حق طهماسب ثانی
ضرب قم- 1144
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه علی ولی اللّه
قم نامه، ص: 66
33- سکه دیگری از طهماسب دوم، از همان سال و با همان نوشتهها در دو سوی
34- سکهای از فتحعلی شاه قاجار، مورخ 1241:
رو: سکه فتحعلی شه خسرو صاحبقران
پشت: ضرب دار الایمان قم 1241
قم نامه، ص: 67
35- سکه دیگری از فتحعلی شاه، از همان تاریخ و با همان نوشتهها بر دو سوی که سه نمونه از آن در دست است
قم نامه، ص: 68
36- سکه دیگری از فتحعلی شاه، مورخ 1242:
رو: سکه فتحعلی شه خسرو صاحبقران
پشت: ضرب دار الایمان قم 1242
37- سکه دیگری از فتحعلی شاه، 1244:
رو: سکه فتحعلی شه خسرو صاحبقران
پشت: ضرب دار الایمان قم 1244
قم نامه، ص: 69
38- سکه دیگری از فتحعلی شاه، مورخ 1246:
رو: سکه فتحعلی شه خسرو صاحبقران
پشت: ضرب دار الایمان قم 1246
39- سکهای از قرنهای نخست با نقش «محمد رسول اللّه- ضرب قم» در یک سوی آن
قم نامه، ص: 70
40- سکهای گویا سلجوقی:
رو: السلطان العادل ...
پشت: لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه ضرب قم
قم نامه، ص: 71
نوشته شده به سالهای 1295- 1296 (از مجموعه ناصری)
قم نامه، ص: 73
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه الذی برأ الانسان و اطلق السنتنا بتقدیسه بالمعانی و البیان بدیع السموات و الارض الذی تنزه عن مجانسة الاجناس و لا یدرک بالعقول و الحواس لیس له شبیه و لا نظیر و لا یحتاج الی معین و لا وزیر، اعلی شأنه عن مقابلة الاضداد و عن مشاکلة الانداد، و الصلاة و السلام علی رسوله المصطفی و نبیه المجتبی الذی أسری من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی و رفعه الی السموات العلی حتی بلغ قاب قوسین او ادنی و اوحی الیه ما اوحی، و علی آله الابرار المصطفین الاخیار اعلام الهدی و العروة الوثقی.
چون به مدلول فرمان قضا توأمان شاهنشاه اسلامپناه اعلی حضرت قدر قدرت سکندر حشمت دارا دربان کیوان آستان، السلطان بن السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان ناصر الدین شاه قاجار صاحب قران خلد اللّه
قم نامه، ص: 74
ملکه و سلطانه حکم محکم ملوکانه بر ترقیم بدو آبادی دارالایمان قم و تشخیص معارف و عشایر و ایلات آن بلد شرف صدور یافته لهذا عرضه میدارد که:
ولایت قم از بلاد محدثه اسلام است. در عهد سلاطین کیان محل اجتماع آب رودخانههای و فرقان و انار بار بوده و چراگاه رمه کیقباد در اطراف آن بوده در وقت لشکرکشی کیخسرو به توران بحسب حکم شاهی بیژن پسر گیوبایر قمرود را شکافته و آب را به طرف مسیله جاری ساخته و این اراضی از آب خارج شده، امغای دولت کیخسرو هریک نهری و قلعهای برای خود دائر نمودند و به اسم بانی موسوم کردند و تماما به چهل حصاران مشهور گشت، تا ظهور دولت اسلام شد. سکنه آنجا مجوس بودند و جزیه میدادند. در سنه هشتاد و سه هجری که عبد الملک مروان خلیفه بود و حکومت عراقین را واگذار به حجاج یوسف نمود، حجاج عبد الرحمن بن محمد اشعث را شصت هزار سوار جرار داده به تسخیر کابل و قندهار فرستاد و به واسطه تقسیم خمس غنائم موافقت آنها بدل به مخالفت شد و عبد الرحمن یاغی شد. اعراب اطاعت او را اختیار کردند. سه کرت در میان لشکر حجاج و عبد الرحمن در اهواز مقاتله اتفاق افتاد و فتح با عبد الرحمن بود. در مقاتله چهارم لشکر عبد الرحمن شکسته شد و خود او مقتول گردید. لشکر او در اطراف عالم متفرق شدند، از آن جمله قبیله اشعری که جمعی کثیر و جمی غفیر بودند و سرداران آنها عبد اللّه و احوص اولاد مالک اشعری بودند به ناحیه قم ساکن شدند و در منازعه گبران با دیالمه حمایت مجوسان نمودند و مطبوع طبع گبران شده آنها را مزرعه و محل دادند بعد چندی در میان اعراب و مجوسان مخالفت اتفاق افتاده، به تفصیلی که در تاریخ قم مسطور است اعراب غالب و مجوسان مغلوب شدند. مشایخ عرب اجتماع آنها را در یک محل صلاح دانسته، بنای شهر و باره گذاشته
قم نامه، ص: 75
مساجد و منابر ساختند و از کوفه و توابع خبر استیلای آنها را در عجم شنیدند متوجه آن بلد شده به کلی مجوسان را بیدخل کرده قراء و مزارع را تصرف نمودند. بنای انهار و غرس اشجار گذاشتند و در تقسیم آب رودخانه با اهل کمره و گلپایگان نزاعها کرده، جمع کثیری از طرفین مقتول شدند که الان مزار شهیدها در سه فرسخی قم مشهود و مشهور است، تا آنکه آب را بهحسب خواهش عرب تقسیم نموده، در دادن مالیات جزو اصفهان بودند تا زمان خلافت هارون الرشید از جزو اصفهان خارج شده شهر خود را ولایت مستقلی قرار دادند چنانکه تفرش و فراهان و دیار اسحاق که الان دهات خلج خوانده میشود جزو جمع قم بوده. در سنه سی صد و هفتاد و سه اسماعیل بن عباد که وزیر فخر الدوله دیلمی بود به واسطه توافق مذهب که با اشاعره داشت همت بر آبادی شهر قم گماشته رباطات و مساجد و قنوات در آنجا دائر کرده بسیار آبادان گشت، تا آنکه به قدر پنجاه و دو طاحونه در قم گردش میکرد و جمعیت حالیه نسبت به آن ایام ثلث میشود به جهت آنکه شانزده طاحونه دارد اغلب ایام خوابیده است.
اعراب اشعری شیعی مذهب و روات اخبار و مجتهدین اخیار بودند از مخصوصان ائمه اطهار، و سهم امام خود را خدمت حضرت رضا علیه التحیة و الثناء و اولاد اطهار او تا وکلای حضرت قائم عجل اللّه فرجه میفرستادهاند.
همیشه وکیل ائمه اطهار در قم بوده، و سادات بنی هاشم در عهد خلفای بنی امیه و بنی عباس در هر جا کار بر آنها تنگ میشد قم را محل اقامت خود قرار میدادند تا آنکه از آنها که قریب به امام بودهاند به قدر چهار صد بقعه در قم و نواحی داشتهاند، و نسل آنها از قم زیادتر از سایر بلاد است. چنانکه حضرت فاطمه بنت موسی علیها و علی آبائها سلام اللّه را در وقت عزیمت طوس استقبال
قم نامه، ص: 76
کرده از ساوه به قم آوردند و در وقت وفات آن حضرت موسی بن خزرج اشعری آن حضرت را در باغ بابلان خود مدفون ساخت و آن باغ را وقف مزار مسلمین نمود، احادیث بسیار در مدح آنها وارد شده مثل حدیث «مرحبا با خواننا من اهل قم» و حدیث «لو لا القمیون لضاع الدین».
این شهر در نهایت اعتبار بود تا در فتنه تاتار و مغول به سعایت اهل ری که تباین مذهب با آنها داشتند لشکر هلاکو خان در قم قتل عام کرده و قصر شوکت آنها را درهم شکست. قنوات و انهار مخروبه ماند بعد از آن فتنه دوباره رو به آبادی آورده، سلاطین صفویه جوار حضرت معصومه را مضجع خود قرار دادند، وظایف و مستمریات عنایت نمودند، سد کنار رودخانه را محکم بستند، بعد از آن در تسلط افاغنه قلیجائی به کلی خراب شد. اثری از قنوات و باغات نماند بشهر ویرانی خاویة علی عروشها. آن قرار داد آب اندازان از میان رفت. تا آنکه از یمن دولت همایون این سلطنت قوی شوکت و اهتمام امنای دولت ابد مدت در عهد وزارت مرحوم میرزا تقی خان امیر و مرحوم میرزا آقا خان صدر اعظم فرمان جهان مطاع در تقسیم آباندازان رودخانه شرف صدور یافت و آن قاعده قدیمه برقرار شد. در سنه هزار و دویست و هفتاد و پنج حکم محکم ملوکانه که رحمت عالمیان است در اجرای قنات ناصری به جهت شرب آب اهل شهر شد. الحق موهبت عظمی شد و آبی بر روی کار آمد بلکه بهتر از عهد سابق شد.
به جهت تیمن و تبرک اگرچه نمیشود سلسله هاشمی نسب را داخل سایر مردم شمرد تا این صحیفه خالی از ذکر ایشان نباشد مجملی از اشراف و اعیان این طبقه علیه ذکر میشود:
قم نامه، ص: 77
گرچه بسیارند لیکن حال اطلاق بر آنها میشود که از نسل امیر المؤمنین و بطن سیدة نساء العالمین هستند و پنج طائفهاند:
اول- سادات طباطبائی که نسب آنها به حضرت امام حسن علیه السلام میرسد دویم- سادات اسماعیلیه که از اولاد اسماعیل بن امام جعفر صادق علیه سلام اللّه هستند
سیم- سادات حسینی
چهارم- سادات موسوی
پنجم- سادات رضوی
اگرچه این چهار طایفه همه سادات حسینی هستند آنچه را قبل از امام موسی منشعب شدند از اولاد اسماعیل اسماعیلی گفتند، آنچه اولاد امام موسی و از اخوان حضرت رضا علیه السلام جدا شدند موسوی گفتند، اولاد حضرت رضا را تا امام حسن عسکری رضوی نامیدند، آنچه در این شهر مشهورند طباطبائی و حسینی و موسوی و رضوی هستند، سادات اسماعیلی را کسی غیر اولاد آقا خان محلاتی مدعی نشده. آنها در سابق در حدود مغرب و مصر لوای سلطنت برافراختهاند. و اولاد امام حسن مجتبی در خلافت خلفای بنی عباس مقتول و مصلوب گشتند.
سادات حسینی- در این بلد بسیارند چنانکه از این چهار طایفه آخری به قدر هشت هزار نفر میشود که بعضی از آنها خدام والامقام فاطمه بنت موسی علیه السلام هستند. متولی باشی از این سلسله است. جد اعلای ایشان
قم نامه، ص: 78
میرزا سید حسین از اهل جبل عامل بوده از فقهای عصر و فضلای دهر. در سلطنت شاه اسماعیل صفوی به عزم زیارت حضرت رضا علیه التحیة و الثناء وارد ایران شدند به اتفاق پنج پسر رشید. در هنگامی که شکست ایرانیان در چالدران اتفاق افتاده بود و با سلطان سلیم قیصر قرار مناظره و مباحثه مذاهب اربعه را با علمای مذهب حق جعفری در اصفهان به حکم دولتین نهاده بودند از طرف مذهب جعفری سید مذکور و شیخ علی کرکی بوده و جمعی از علمای عامه، بعد از مباحثه بسیار به قاعده «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ» و «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» اهل سنت مغلوب و منکوب گردیدند. یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ.
سادات طباطبائی- اصلا از ولایت زواره اصفهان بودهاند. جد اعلای ایشان میر سراج سید بزرگواری بوده و شأن ریاست داشته. میدان میر سراج در قم مشهور و معروف است. سادات میر سراجی کلا عدالت پیشه و با تقوی هستند الا آنکه سودائی در مزاج آنها غالب است که گاهی اسباب اغتشاش حواس آنها میشود و در آن حالت از جاده عدالت ... خارج میشوند.
سادات موسوی- اصل آنها از سبزوار. سه پشت است در قم مسکن گرفتهاند. پدران ایشان مردم ظاهر الصلاح بودند که مردم نذورات خود را به آنها میدادند و نذر آنها مخالفت نمیکرد. الان هم بعضی از آنها به شیوه اجداد معاش آنها از نذورات میگذرد و بعضی داخل اصناف بازار شده کسب معاش میکنند.
سادات رضوی- از اولاد امجاد موسی مبرقع که برادر امام علی النقی بوده است. در عهد خلافت متوکل عباسی در قم توطن اختیار کرده، اعراب اشعری او را اعزاز و احترام نموده خانه و مزرعه دادهاند. از سادات قدیم قم
قم نامه، ص: 79
اکثر آنها از اهل فضل و تقوی و اصحاب علمای شرعند. برخی داخل اعیان و کدخدایان ولایت بودهاند. کسب آنها زرعت و از ضیاع و عقار خود گذران مینمودهاند. اجماع این سادات به واسطه قدمت ایشان بیشتر از دیگران است.
از سکنه شهر قم. صاحب ضیاع و عقارند چنانکه قریب ثلث مزروعی و خمس باغات قم ملک ایشان است. اعیان و کدخدایان شهرند بعضی از آنها کارگزار امور حکومتی و بعضی مباشر امور دیوانی هستند و قلیلی خود را در سلک فضلاء کشیدهاند. آنچه از نسب آنها معلوم میشود «بیگدلی» یعنی بزرگ زبان، خود را از اولاد ترک بن یافث بن نوح میدانند و در اردوی امیر تیمور گورکان صاحب مناصب جلیل بودند. اکثر اوقات در حدود روم بهسر میبردهاند به طریقه مأموریت. بعد از انقراض دولت گورکانیه در اصفهان توطن جسته مناصب ارجمند در دولت صفویه داشتهاند. بعد از فتنه افغان از اصفهان خارج شده کاشان را محل مأمن خود قرار دادند. به واسطه زلزله که در کاشان اتفاق افتاد جمعی از آنها هلاک شدند. بعد چندی از آنها که حاجی لطف علی بیک آذر تخلص صاحب تذکره آتشکده از آنهاست در دولت کریم خان زند قم را محل مأوای خود ساختند. چون خرابی قم قریب به فتنه افغان بود درست دائر نشده بود به فکر آبادی و فراهم آوردن ضیاع و عقار افتادند و باحکام شرع انور مواصلت نموده، اغلب املاک قم را به حیطه تصرف درآوردند. بعضی از اقارب آنها در دهات مزلقان ساوه خانه دارند. بعضی از ایل بیگدلی در اردبیل و خوار ورامین هستند. عدد اناث و ذکور بیگدلی قم از این قرار است:
ذکور: 60 نفر (بزرگ: 30 نفر- کوچک: 30 نفر)
قم نامه، ص: 80
اناث: 50 نفر (بزرگ: 25 نفر- کوچک: 25 نفر)
از ایلات محسوب نمیشوند چون عشیره زیاد دارند نوشته میشود که اینها مردم رعیت پیشه کدخدامنش بوده، از اعیان شهر شمرده میشوند.
صاحبان ضیاع و عقارند. از مزارع و باغات و قنوات حومه شهر و مستغلات بازاری املاک معتبر دارند. اجداد اینها از طرف گرجستان و غلامان صفویه بودهاند. هرگاه یکی از سلاطین صفویه را در قم مدفون ساختهاند یکی از غلامان را متولی بقعه آن سلطان قرار میدادهاند. جد ایشان متولی یکی از بقاع سلاطین صفویه بوده، بعد از انقراض دولت صفویه بنای کار را به کاسبی بازار گذاشتند تا ایام حاجی حسین بخت او مساعدت نموده روی به ترقی نهاد. داخل زراعت و اجرای قنوات و ساختن باغات و مستغلات شد. از نزاعهای بزرگ پروا نداشت تاآنکه با اعیان شهر بنای همسری بلکه برتری داشت اولاد ذکور بسیار داشت که این طایفه به اسم او موسوم شدند. آلان اگرچه پیران آنها رفتهاند جوانانشان صاحبان ضیاع و عقارند و داخل اشراف. عدد ذکور و اناث ایشان از این قرار به قلم آمده است:
ذکور: 66 نفر (کبیر: 30 نفر- صغیر: 36 نفر)
اناث: 66 نفر (کبیر: 32 نفر- صغیر: 34 نفر).
از بقیه طایفه کریمخان زند. صاحب حشم بیشمار و قدری ضیاع در دهات جعفر آباد دارند. بزرگان آنها از محترمین ولایت قم هستند. مرتع آنها از
قم نامه، ص: 81
طرف غربی قم در نصرت آباد و کوه یزدان و بیابان دو شاخ که فصیل قم و ساوه میباشد و از طرف جنوب قم هموار و نارج و کوه سفید و قلعه چم، ییلاق آنها در طرف فراهان. صاحب مکنت و ثروت هستند. جوانان کاری با جلادت دارند. کاملان آنها با عقل و کفایت. ابتداء ورود آنها به قم بعد از انقراض دولت زندیه و استقرار سلطنت سلسله قاجاریه خاقان شهید آقا محمد خان بزرگان آنها را که از احفاد شیخ علی خان زند بودند مکفوف البصر نموده و به قاعده قدیمه خوانین قاجار در حق آنها مقرری و مددمعاش مرحمت فرمودند که الی الان برقرار است و آنها را در قم سکنی دادند تبعه آنها دنبال حشمداری رفتند. بعد از زیاد شدن در عهد خاقان خلد آشیان مالیاتی بر آنها وارد آورده مرتع و مربع دادند. تعداد نفوس آنها موافق سیاهه ایلبیکی از این قرار است:
ذکور: 267 نفر (کبیر: 135 نفر- صغیر: 132 نفر)
اناث: 315 نفر (کبیر: 155 نفر- صغیر: 160 نفر)
از ایلات فارس بودهاند. در عهد دولت خاقان مغفور ایشان را کوچانیده به قم آوردهاند. در قنوات و دهات شرقی شهر قم منزل و مرتع دارند. اغلب حشم آنها شتر است و گوسفند هم دارند. شغل آنها دهنشینی و غالبا رعیتی است. خربزه کاری را خوب میکنند. در قرینه مؤمنآباد و حاجیآباد و نواران متولی باشی رعیتی دارند و چراگاه آنها بیابان نیزار سراجه و کاووسیها است. اکثر آنها صاحب مایه و ثروت هستند. قلیلی از آنها به حشم تنها قناعت دارند. جوانان با جلادت زرنگ دارند و در کار زراعت ممتازند. در حقیقت از حالت ایلیاتی خارج شده، رعیت منش شدهاند که صاحبان دهات آنها را به
قم نامه، ص: 82
منت میبرند و نگاه میدارند. تعداد آنها از این قرار است:
ذکور: 331 نفر (کبیر 166 نفر- صغیر: 175 نفر)
اناث: 386 نفر (کبیر 120 نفر- صغیر: 166 نفر)
از ایلات فارس بودهاند که در عهد خاقان خلد آشیان آنها را به قم آوردهاند اکابر آنها شهرنشین و در کنار رودخانه قراچائی مزارع دارند و حشم ایشان در حدود کنار رودخانه ساوه و بایر حسینآباد دهک که شمالی شهر قم است مرتع دارند و به واسطه قرب جوار به مرتع شاهسون بغدادی اکثر اوقات با شاهسونها جدال و نزاع دارند. اگرچه به عدت از شاهسون کمترند در جلادت بیشتر و غالبند. بزرگان ایشان در عهد خاقان مغفور جمعدار شتر باری دیوان بودند به اختیار خود از آن کار استعفا نموده، رعیتی را بر نوکری اختیار کردند و متوجه حشم و فلاحت شدهاند. روزگار خوبی دارند. در مایه بهترین ایلات قم هستند. بزرگان آنها شهرنشین و کدخدامنش میباشند. تعداد آنها از این قرار است:
ذکور: 361 نفر (کبیر: 198 نفر- صغیر: 163 نفر)
اناث: 316 نفر (کبیر: 150 نفر- صغیر: 166 نفر)
از ایلات کرمانشاهان. چند نفری از آنها در عهد خاقان خلد آشیان در شهر قم سکنی گرفتهاند، شغل خود را نوکری علماء و اعیان شهر قرار دادهاند تا به دفعات و مرور ایام حشمی پیداد کرده، در بایرهای اسفل قم مرتع گرفتند.
قم نامه، ص: 83
از آنجا که شیوه کجزبانان است میانه علماء به نمامی و فتنهانگیزی مشغول شدند تا علماء اعلام اکاذیب آنها را صدق انگاشته، مریدان مرده به حمایت مراد خود خواستند کار را بر مراد خود فیصل دهند. آشفتند و فرق یکدیگر را کوفتند تا کار جنگ به تفنگ کشید، جمعی مجروح و چندی مقتول گردیدند کار به عرض دیوان کشید. امنای دولت قاهره به جهت نظم ولایت آنها را تأدیب و جریمه نمودند تا آرام گرفتند. حکام بعد از آن جریمه را وجوه هوائی شمرده همه ساله گرفتند تا آنکه مستوفیان عظام خبردار شده، جزو جمع دیوانی نمودند. در ممیزی مقرب الخاقان میرزا حبیب اللّه مالیات بهقدر استعداد بر آنها بستند. حشمی دارند. اغلب آنها فراش حکومت هستند و بعضی نوکری اهل ولایت [میکنند]. در فراشی استاد فراشهای هر سنی هستند.
تعداد آنها از این قرار است:
ذکور: 125 نفر (کبیر: 65 نفر- صغیر: 60 نفر)
اناث: 113 نفر (کبیر: 63 نفر- صغیر: 50 نفر)
این دو طایفه از ایلات کرمانشاهان در قم سکنی گرفتهاند. مردمانی آسوده و قلیل العددند مواشی و حشمی چندان ندارند. شغل آنها کاسبی و زراعت است. چند نفر معتبر دارند و قدری چارواداری میکنند. مالیات آنها به صعوبت وصول میشود. از سکنه شهرند. تعداد نفوس آنها از این قرار است:
ذکور: 63 نفر (کبیر 33 نفر- صغیر: 30 نفر)
اناث: 68 نفر (کبیر: 37 نفر- صغیر: 31 نفر)
قم نامه، ص: 84
از ایلات فارس. در عهد خاقان خلد آشیان در قم آمدهاند. شهرنشین.
ضیاعی ندارند. حشمی بهقدر استعداد خود دارند. اغلب آنها چاروادار و فراشی حکومت دارند. مرتع آنها در جنوبی شهر قم است. دو تیره هستند عبد الملکی و زند شهری (اینها غیر طایفه زند میباشند). تعداد نفوس آنها از این قرار است:
ذکور: 35 نفر
اناث: 50 نفر
این طایفه از اخلاج قم بودند از، تعدی غفارخان خلج و محمد حسین خان پسر او ترک وطن مألوف کرده اموال خود را برداشته، در آبادی شاد قلی که حومه شهر قم است سکنی گرفتند، در ظل حمایت حکام و بزرگان قم آمدند.
حکام سلف از آنها حمایت کردند دست تعدی غفار خان از سر آنها کوتاه شد. شغل آنها هیزمکشی بود و اندک حشمی داشتند تا کار آنها روی به بهبودی نهاد. به رسم تعارف روغنی به حاکم ولایت میدادند عاقبت تعارف آنها مالیات شد. مرتع آنها در کوه یزدان و هموار شاهآباد است. تعداد نفوس آنها از این قرار است:
ذکور: 113 نفر
اناث: 115 نفر
قم نامه، ص: 85
نوشته شده به سال 1296 (از مجموعه ناصری)
قم نامه، ص: 87
کتابچه تفصیل حالات و املاک و مستغلات و قنوات و بیوکات دارالایمان قم در هذه السنه بارس ئیل خیریت تحویل به تاریخ شهر محرم الحرام مطابق سنه یک هزار و دویست و نود و شش هجریه حسب الحکم جناب جلالت مآب خداوندگار اعظم آقای اعتضاد الدوله دام اقباله العالی قلمی میشود.
از قرار کتب اخبار که در باب بدایتآبادی ولایت قم ثبت است این محل شهر و مزارع حومه ولایت در قدیم محل جمع شدن آبهای رودخانه انار بار بوده و در اطراف آن چراگاه رمه و حشم سلاطین کیان بوده، تا در عهد سلطنت کیخسرو کیانی که به عزم رزم افراسیاب حرکت کرده بود چون به حدود قم وارد شد اظهار نمود که اگر این زمین را فرجهای پیدا شود که از آب خارج شود محل کشت وزرعی خواهد شد. بنابر فرمایش پادشاه ایران بیژن بن گیو بن گودرز همت بر آبادی آنجا گماشته، بایری که فاصله میان قم و قمرود بود شکافته فرجهای از برای آب پیدا شد، محل شهر و حومه از آب بیرون آمد و به
قم نامه، ص: 88
حکم پادشاهی چهل نفر از رؤسای لشکر چهل قریه و قلعه در آن اراضی بنا نمودند و آن قریه را به اسم خود موسوم نموده و چهل نهر از روخانه جاری نموده، به این واسطه مشهور به چهل حصاران شد. آلان اکثری از مزارع بههمان اسم فرسی مشهور است. تاآنکه در ظهور دولت ورایت اسلام اهالی آنجا جزیه قبول نموده بههمین حالت بودند تا در عهد خلافت عبد الملک مروان که حجاج بن یوسف ثقفی را امیر عراقین نمود حجاج عبد الرحمن ابن محمد بن اشعث کندی را امیر جیش شصت هزار سوار عرب نموده، به تسخیر ولایت کابل و قندهار فرستاد. بعدها بهواسطه اسبابی چند که در تواریخ مسطور است مخالفت در میان حجاج و عبد الرحمن افتاده، جنگهای صعب اتفاق افتاد. در همه جنگها نسیم فتح و فیروزی به پرچم و علم عبد الرحمن میوزید تاآنکه در کرت آخری جنگی در خوزستان در میان فئنین اتفاق افتاده، شکستی فاحش به لشکر عبد الرحمن وارد آمد چنانکه تاب مقاومت نیاورده، خود به طرف کابل و قندهار گریخت و لشکر او در اطراف و اکناف زمین متفرق شدند از آن جمله قبیله أشعری از قبایل یمن بودند که بزرگ آنها اولاد سعد اشعری و احفاد مالک اشعری بودند که موسوم به عبد اللّه و احوص بودند، از عراق عرب روگردان شده در حوالی چهل حصاران قشلاق کردند و به مرور دهور بهاندک روزگاری بر مجوسان چهل حصاران مسلط شده، بنای شهر قم را در سنه هشتاد و یک هجری گذاشتند در اراضی مزرعهای به از مزارع قم که مشهور به کمیدان بود که آلان هم آن مزرعه به آن اسم باقی است. و در حقوق دیوانی تابع و جزو جمع اصفهان بود. به واسطه آنکه اعراب اشعری شیعی مذهب و اهل اصفهان سنی بودند همیشه در معاملات دیوانی میان آنها نزاعهای کلی اتفاق افتاده، بر نزاع و لجاج افزودند تا به حکم خلفا دو دفعه اکابر و اشراف
قم نامه، ص: 89
قم را به قتل آوردند. در عهد خلافت هارون الرشید اهل اصفهان از مجاورت و مخالطت اهل قم بهتنگ آمده، قم و نواحی او را از جزو جمع خود خارج نموده ولایت علی حده قرار دادند و مالیاتی موافق ممیزی هارونی بر آنها وارد آوردند. در آن ممیزی تفرش و فراهان و دیار اسحاق که الان خلج قم مشهور است با کاشان تا حدود ری و اصفهان و همدان داخل قم بود. بعد از تسلط و تغلب تاتار و مغول که در بلاد ایران خرابی کلی وارد آمد در عهد خانیت غازان خان از سلاطین مغول ممیزی جدید شده- چنانکه در کتاب وصاف مسطور است- مالیاتی بهاندازه استعداد قم و بلوکات که دارد. آن ممیزی برقرار بود تا در فتنه افغان در اواخر دولت صفویه انار اللّه برهانهم در ممالک محروسه ایران، اکثر [شهر] خراب و از حیز انتفاع افتاده و قنوات انباشته شد و باغات مشجر اراضی بیاض شده بود. در عهد سلطنت خاقان مغفور فتحعلی شاه قاجار آقا میرزا بابای آشتیانی را به ممیزی این ولایت مأمور نموده، جمع جدیدی به طریقه مقاطعه به شهر قم و بلوکات بسته که مبلغ دوازده هزار و چهارده تومان نقد و چهار هزار و پانصد خروار جنس بود. به مرور ایام و سنوات حکام و مباشرین امور دیوانی همه ساله به جهت نفع حکومتی اضافه بر مالیات وجهی از رعیت گرفته، بعد از اطلاع امنای دولت آن اضافه را به اسم فرع و تفاوت عمل جزو کتابچه دیوانی کردند تا آنکه دوازده هزار تومان به مبلغ بیست و پنج هزار تومان معمول و برقرار شد و رعیت لابد و لاعلاج بر معاش خو تنگ گرفته و از عهده مطالبات دیوانی بر میآمدند. تا در سنوات قحط و غلاکه در اکثر بلاد ایران بلکه ربع مسکون روی داد و مردم در حسرت نان جان دادند و بنی نوع خویش را چون گاو و گوسفند ذبح نموده و خوردند اکثر دهات بیرعیت و خانهها خالی از سکنه گشته، بعضی از مزارع و دهات خراب شده، حکم
قم نامه، ص: 90
شاهنشاهی بر ممیزی جدید و تعدیل مالیات شد. حسب الامر میرزا حبیب اللّه گرکانی مأمور به تعدیل شده قراری از نو گذاشت چنانکه در دفترخانه مبارکه ثبت است و حالا [سه سال است][97] از آن قرار معامله ولایتی پرداخته میشود [با وجود آنکه شش صد خانه از قم خراب و بیسکنه مانده است].
بالجمله جغرافیای ولایت قم و حالت حالیه آن از قرار ذیل است:
دارالایمان قم از اقلیم چهارم است. هوای آنجا میل به گرمی دارد چنان که جو در آنجا در اول جوزا بهدست میآید و گندم او در هفتادم بهار میرسد حاصل کلی آنجا از شتوی گندم و جو و باقلاست و صیفی کاری جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه و خیار و سبزی آلات بسیار دارد و آب مزروعی باغات حومه شهر از رودخانه انار بار است و از طرف کمره گلپایگان میآید. در سابق میوه باغات قم به غیر انار و انجیر نبود به جهت آنکه در کنار رودخانه از نیمور الی سه فرسخی قم انهار و مزارع جدید بسیار احداث شده بود و در تابستان آب شهر قم به کلی قطع میشد، به این واسطه باغات و مزارع قم بیقدر و منفعت بود که از عهده مالیات دیوانی بر نمیآمدند. تا آنکه رعایای قم به دربار معدلت مدار عارض شده، امنای دولت جاوید آیت موافق فرمان مبارک قراری دادند که در وقت تنگی آب رودخانه شش روز به مزارع و باغات دارالایمان قم بیاید و پنج روز مزارع جدید کنار رودخانه ببرند. بهواسطه این حکم باغات قم آباد شد و میوههای بهاره از قبیل گوجه و قیسی و سیب و زردآلو زیاد دارد. عملهجات زراعت و باغات حومه شهر همه از سکنه شهرند.
اما قنوات حومه دارالایمان قم به غیر قنات سراجه و شمسآباد خالصه کلا در دولت خاقان مغفور و این دولت جاوید آیت جاری شده. از قنوات مخروبه
قم نامه، ص: 91
بودند که در فتنه اشرف افغان و محمود قلیجائی خراب شده بود. دو دفعه بر این قنوات جدید النسق ممیزی شده، یکی در وزارت میرزا تقی خان فراهانی میرزا زین العابدین تبریزی ممیزی نمود و دفعه دوم در همین چند ساله مقرب الخاقان میرزا حبیب اللّه تعدیل نمود. و سایر مزارع و باغات قدیم النسق است اگرچه در این ممیزی تعدیل شد، از قراری که مفصلا هرجا و محل در جای خود معلوم میشود.
قم نامه، ص: 92
مزارع مشروب از آب رودخانه قدیم النسق است. به هفتاد حصه قسمت میشود و هر حصه سه زوج گاو در او بسته میشود و ده نهر از روخانه به جهت شرب باغات و مزارع جدا میشود، مالک نه نهر رعیت است و یک نهر خالصه مختص شمسآباد خالصه میباشد. رعیت آنها سکنه شهرند. حاصل آنها از شتوی جو و گندم و باقلاست و صیفی جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه و کنجد و تنباکو و خیار است که به شهر فروش میرود. از قراری که در جزو مزارع نوشته میشود.
مشروب از رودخانه از نهر براوستان. مالیات آنجا به طریقه مقاطعه نقدا جنسا در جزو کتابچه دفتر خانه مبارکه ثبت است. از مزارع قدیم النسق است
قم نامه، ص: 93
که به اسم فرسی قدیم مشهور است. قریه او به واسطه بیرحمی مالکین قدیم آن مثل شهرهای لوط عالیها سافلها شده، الان اصل قریه خراب است. محمد علقمی که وزیر مستعصم خلیفه عباسی بوده و اسباب انقراض دولت عباسی شده از اهل این قریه بوده است چنانکه تفصیل حالات او در تواریخ بنی عباس مشهور و مسطور است. شیعی مذهب بوده است. چهارده حصه.
مالیات- نقد: 280 تومان، جنس: 430 خروار
عملهجات از بزرگ و حصاد و غیره- 150 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک و خربزه بذر- شتوی: 390 خروار، صیفی: 40 خروار
از مزارع قدیم النسق است. مشروب از نهر شهرستان که از رودخانه منشعب میشود. شش حصه.
مالیات- نقد: 180 تومان، جنس: 267 خروار
عملهجات- 60 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو است، صیفی: جوزق و کرچک و غیره بذر- شتوی: 240 خروار، صیفی: 24 خروار
مشروب از نهر شهرستان. ملکی علمای اعلام است. از مزارع قدیم النسق است. قلعه و سکنه ندارد. در سفلای شهر قم واقع است. ملکی مرغوب دارد که غله او خوب میشود.
مالیات- نقد: 60 تومان، جنس: 83 خروار
قم نامه، ص: 94
عملهجات- 40 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو است، صیفی: جوزق و کرچک و خربزه و غیره
بذر- شتوی: 60 خروار، صیفی: 6 خروار
جزء مزرعه براوستان بود، در این ممیزی جدید موضوع شده. مشروب از نهر براوستان میشود.
مالیات- نقد: 31 تومان و 6 هزار و ده شاهی، جنس: 46 خروار
عملهجات- 30 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک و خربزه
بذر- شتوی: 40 خروار، صیفی: 13 خروار
از مزارع قدیم بوده مشروب از آب قنات و رودخانه هر دو میشود.
عملهجات- آن از اهل شهرند.
مالیات- نقد: 32 تومان، جنس: 35 خروار
عملهجات- 30 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک و خربزه بذر شتوی: 6 خروار، صیفی: 12 خروار
قلعه و سکنه ندارد. ملکی اهالی شهر است. از مزارع قدیم است.
قم نامه، ص: 95
مشروب از نهر شهرستان. دو حصه.
مالیات- نقد: 50 تومان، جنس: 68 خروار
عملهجات- 30 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک و غیره
بذر- شتوی: 60 خروار، صیفی: 8 خروار
از مزارع قدیم. پشتباره شهر واقع است. مشروب از نهر شهرستان است.
مالیات- نقد: 20 تومان، جنس: 30 خروار
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک و غیره
بذر- شتوی: 35 خروار، صیفی: 7 خروار
تیول مرحمت و غفران مآب میرزا ابو القاسم قمی اعلی اللّه مقامه. در سفلای شهر واقع است. از مزارع قدیم است. الان هم به تیول ورثه آن مرحوم مقرر است. یک حصه.
مالیات- نقد: 25 تومان و 5 هزار، جنس: 46 خروار و 50 من
عملهجات- 25 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک
بذر- شتوی: 40 خروار، صیفی: 5 خروار
قم نامه، ص: 96
از مزارع قدیم است، تیول علمای بلد است. قلعه و سکنه ندارد. رعیت آنجا اهل شهر است. مشروب از رودخانه از نهر کرج. هندوانه آنجا خوب میشود. 6 حصه.
مالیات- نقد: 68 تومان، جنس: 130 خروار
عملهجات- 90 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق هندوانه
بذر- شتوی: 150 خروار، صیفی: 15 خروار
وقفی مسجد امام حسن عسکری است. در قدیم مالیات نداشت، در مستمری جدید جمع بر آنجا بسته شده.
مالیات- نقد: 4 تومان، جنس: 6 خروار
عملهجات- 10 نفر[98]
قم نامه ؛ ص96
صولات: شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و هندوانه
بذر- شتوی: 15 خروار، صیفی: 3 خروار و 30 من
از مزارع معتبر است. در یک فرسخی قم واقع است. در آنجا دو آبادی است یکی قلعه جمکران که سکنه دارد و یکی آبادی گرگابی که مشهور به هادی و مهدی است. مردم جلادت پیشه و تفنگچی شکاری خوب دارند که رعیت
قم نامه، ص: 97
هستند و ملک آنجا از اربابان شهر است، مشروب از رودخانه از نهر جمکران میشود. جو و گندم خوب به عمل میآید. دوازده حصه.
مالیات- نقد: 343 تومان، جنس: 503 خروار
عملهجات- 300 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو است، صیفی: جوزق و کرچک و خربزه بذر- شتوی: 430 خروار، صیفی: 50 خروار
از مزارع قدیم است. جمع جدید بر آنجا بسته شده است. قلعه و آبادی مختصری است در آنجا که بعضی صاحبان مراعی و مواشی در آنجا منزل دارند حاصل خوب دارد.
مالیات- نقد: 2 تومان و 6 هزار و 14 شاهی، جنس: 8 خروار
عملهجات- 8 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک
بذر- شتوی: 8 خروار، صیفی: 3 خروار و 50 من
از مزارع قدیم است. در آنجا قدری اراضی خالصه قدیم است که در آنجا رعیت زراعت میکند و مالیات میدهد. در آنجا پنج قلعه گبری در قدیم بوده که الان دیوارهای آنها برجاست و یک قلعه آن الان سکنه دارد که ایل زندیه در آنجا در وقت قشلاق منزل دارند. باقی مخروبه است. 10 حصه.
مالیات- نقد 300 تومان، جنس: 430 خروار
قم نامه، ص: 98
عملهجات- 250 نفر
محصولات شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک و خربزه
بذر- شتوی: 303 خروار، صیفی: 40 خروار
جزء مزرعه ابرستجان بوده و الان هم از نهر ابرستجان مشروب میشود.
مزرعه جداگانه قرار دادهاند. ملک اربابان شهری است. قلعه مختصری دارد که بعضی از ایلات در آن سکنی دارند. رعیت از اهل بلد دارد.
مالیات- نقد: 30 تومان، جنس: 42 خروار
عملهجات- 25 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو است، صیفی: جوزق و کرچک و هندوانه بذر- شتوی: 35 خروار، صیفی: 4 خروار
جزو ابرستجان خالصه بوده، الان مزرعه جداگانه شده. مالیات آنجا در جزو ابرستان خالصه نوشته شد ثانیا نوشته نمیشود. مشروب از آب رودخانه از نهر ابرستجان است.
عملهجات- 30 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک
بذر- صیفی و شتوی: 45 خروار
قم نامه، ص: 99
از مزارع قدیم. مشروب از رودخانه از نهر مزدیجان. از همه مزارع قم مرغوبتر است.
مالیات- نقد: 106 تومان، جنس: 135 خروار
عملهجات- 90 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو است، صیفی: جوزق و کرچک و خربزه بذر- شتوی: 120 خروار، صیفی: 15 خروار
از مزارع قدیم است. در تاریخ قم مسطور است که در آنجا آتشکده بوده که سی صد سال افروخته بوده و خاموش نشده. مزرعه مرغوب قم است مشروب از رودخانه از نهر مزدیجان است.
مالیات- نقد: 80 تومان، جنس: 115 خروار
عملهجات- 60 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو است، صیفی: جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه
بذر- شتوی: 80 خروار، صیفی: 10 خروار
از مزارع قدیم و قریب به شهر است. مشروب از آب رودخانه از نهر
قم نامه، ص: 100
مزدیجان است. ملکی سادات و خدام آستانه مبارکه [حضرت معصومه] علیها سلام اللّه است. دو حصه.
مالیات- نقد: 50 تومان، جنس: 76 خروار
عملهجات- 40 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک و خربزه بذر- شتوی: 50 خروار، صیفی: 8 خروار
از مزارع قدیم و تیول جناب متولی باشی و وارث میرزا حبیب اللّه است.
مشروب از نهر تنه پائین. رعیت آنجا از سکنه شهرند. در کنار رودخانه اناربار واقع در جنب باغات فردوس.
مالیات- نقد: 28 تومان، جنس: 46 خروار
عملهجات- 25 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک و تنباکو بذر- شتوی: 40 خروار، صیفی: 6 خروار
جزء مزرعه کمیدان است که اراضی آن موضوع شده. اغلب آن به واسطه مجاورت شهر و رودخانه باغات شده. قدری جمع در جزو باغات دارد قدری در جزو مزروعی. زراعت آن جزو باغات میشود.
مالیات- نقد: 17 تومان، جنس: 25 خروار
عملهجات- 50 نفر
قم نامه، ص: 101
محصولات- شتوی: گندم و جو است، صیفی: آبش به باغات میرود بذر- شتوی: 30 خروار، صیفی: ندارد
مشروب از نهر کمیدان. از مزارع قدیم است که اولا اعراب اشعری در آنجا یورت گرفتند. بعضی از اراضی آن داخل بیوتات شهر شده، بعضی به حالت مزروعی باقی مانده است.
مالیات- نقد: 78 تومان، جنس: 113 خروار
عملهجات- 60 نفر
محصولات شتوی: گندم و جو و باقلا، صیفی: جوزق و کرچک و غیره بذر- شتوی: 35 خروار، صیفی: 15 خروار
جزء کمیدان بوده الان مزرعه علی حده شده است. مشروب از نهر کمیدان است. در زیر شهر است.
مالیات- نقد: 67 تومان، جنس: 96 خروار
عملهجات- 50 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو است، صیفی: جوزق و کرچک و خربزه بذر- شتوی: 65 خروار، صیفی: 10 خروار
نهر مهرویان اول نهری است که از رودخانه منشعب شده است و به لغت
قم نامه، ص: 102
فرسی مهر آبیان بوده یعنی آبپخشان، اگرچه حال از همه نهرها کوچکتر است مزرعه مهرویان و توابع از او مشروب میشود. به قدر دوازه باغ است دو نهر مهرویان و زیادآباد که از آنجا مشروب میشود، هریک مالیات علی حده دارند. مزرعه قهیان وقفی سرکار فیض آثار در جنب مهرویان است.
قدری آب مهرویان جزو خیرات شده است. قنات مبارکه ناصری از محدثات ذات اقدس شهریاری است از آنجا جاری شده است.
مالیات- نقد: 60 تومان، جنس: 83 خروار
عملهجات- 50 نفر
محصولات- شتوی: گندم و جو، صیفی: جوزق و کرچک و هندوانه
بذر- شتوی: 70 خروار، صیفی: 10 خروار
مزرعه مختصری است نزدیک باره شهر مشروب از نهر تنه پائین است.
مالیات- نقد: 10 تومان و 2 هزار، جنس: 15 خروار و 50 من
عملهجات- 10 نفر
محصولات شتوی: گندم و جو، صیفی: ندارد. آبش به باغات میرود
بذر- شتوی: 15 خروار، صیفی: ندارد
که قابل تفصیل نبود از این جهت ذکر اسامی و مالیات آنها میشود و از شرح بذر و محصول آنها نوشته نمیشود، به جهت آنکه محصول آنها هم همان گندم و جو و خربزه و هندوانه و جوزق است و به جهت اختصار رعایای
قم نامه، ص: 103
آنجا چندان قابل تعداد نبود:
مزرعه مسگران واقع در خارج درب قبله- 14 تومان
مزرعه شریفه بیگم در جنب مزرعه مسگران است- 20 تومان
مزرعه عنایت بیک واقع در خارج درب حضرت معصومه- 10 تومان و 6 هزار
مزرعه علیآباد واقع در خارج درب حضرت معصومه- 14 تومان
مزرعه بیست خرواره خارج درب کاشان- نقد: 13 تومان، جنس:
19 خروار
مزرعه نصوحآباد خارج درب کاشان- نقد: 6 تومان و 8 هزار، جنس:
8 خروار و 50 من
مزرعه جفته در خارج درب حضرت معصومه- نقد: 7 تومان و 4 هزار جنس: 8 خروار
مزرعه جمالیه واقع در خارج درب کاشان- نقد: 6 هزار و ده شاهی جنس: 3 خروار
مزرعه و محل باغ منده واقع در خارج درب ری- 17 تومان و 3 هزار مزرعه اراضی رودخانه صفیآباد که در ابتداء محل رودخانه بوده- نقد: 1 تومان و 8 هزار، جنس: 3 خروار و 50 من
مزرعه اسد اللّه- 8 تومان و 5 هزار
مزرعه کهنه و یلمق- در علیای بلد واقع است خارج درب قبله. مالیات ندارد. بیست خروار بذر کشته میشود.
و رعایای این دوازده مزرعه قریب یک صد و پنجاه نفر میشود هر جایی موافق استعداد بذر آن.
قم نامه، ص: 104
باغات بلده قم تماما از آب رودخانه مشروب میشود از همان ده نهر که به جهت مزارع از رودخانه جدا میشود. در قدیم به غیر انار و انجیر میوه دیگر نبوده چنانکه فواکه را از بلوک و کاشان به قم میآوردند، حال به واسطه آباندازان رودخانه همه میوه از بهاره در او به عمل میآید سوای جوز که بهواسطه گرمی هوا به عمل نمیآید. درخت چنار در قم نیست. سرو و کاج خوب بهعمل میآید لیکن اشجار بهاره به جهت حرارت هوا دوامی ندارد و از آفت کرم زود خشک میشود. چنانکه ذکر میشود.
که در کنار رودخانه واقع است و در غربی شهر قم واقع است:
باغ آقا حسین- در کنار راه عراق واقع است. در سابق خیلیآباد بود، الان اشجار او کم است. انار و انجیر و گوجه و سیب و زردآلو و به
قم نامه، ص: 105
دارد. مساحت 40 جریب.
باغ عباسقلی بیک- در این دولت و دولت شاهنشاه مبرورآباد شده، میوه انار و انجیر و بهاره دارد. از همه نوع میوه خوب دارد. مساحت 50 جریب.
باغ بالای حاجی اصغرخان- در دولت خاقان خلد آشیانآباد شده.
از باغات معتبر است. در کنار رودخانه. اشجار او به قاعده جنات الفافا.
درخت زیاد دارد. از همه نوع میوه بهاره و پائیزه دارد خاصه توت آنجا بسیار ممتاز است. مساحت 80 جریب.
باغ دراز- چون او را به طریقه طولانی ساختهاند به این اسم موسوم شده. از همه نوع میوه دارد از بهاره و پائیزه، خاصه میوهای که او را خواجگی میگویند و از نوع آلو است، از همه میوه آنجا امتیاز دارد. سابق از این خیلی آباد بود بهواسطه بیآبی چند ساله گرانی خرابی به هم رسانید، تا حال به حالت آبادی اول نیامده است. مساحت 65 جریب.
باغ وزیر- از باغات قدیم بوده مخروبه شده بود. در این دولت جاوید آیت دوباره آباد شده است. از همه نوع میوه بهاره و پائیزه دارد. باغ خوبی است. مساحت 40 جریب.
باغ قاسم دباغ- از باغات قدیم است چند قطعه شده. میوه بهاره او بر انار و انجیر پائیزه امتیاز دارد. آب آنجا بهحسب استعداد اراضی او کمتر است که به آب ابتیاعی مشروب میشود. 90 جریب.
باغ حماط- از باغات قدیم است که چند قطعه شده. از اکثر باغات در میوه بهاره و پائیزه بهتر است. مساحت 60 جریب.
باغ شاهزاده کیکاوس میرزا در دولت خاقان مغفور احداث شده.
قم نامه، ص: 106
هنوز آبادی آنجا به اتمام نرسیده. الان ملک حاجی سید جواد است. مساحت 90 جریب.
باغ نیم حصه جناب متولی باشی- از باغات جدید است که در عهد این دولت آباد شده و چنان هم آباد شده که فوق آن متصور نیست. خارج دروازه معصومه است. از همه نوع میوه دارد خصوصا آلوچه و زردآلو و سیب و به که بسیار دارد. دو باغ است. مالیات 6 تومان و 4 هزار. مساحت 80 جریب باغ هارون آباد- از باغات قدیم است. سابق بسیار آباد بوده ولی حال آبادی متوسط دارد. از همه نوع میوه دارد لیکن غالب اشجار آنجا انار و انجیر میباشد. ملکی عالی جاه میرزا ارسطو پیشکار کرمانشاه میباشد خارج دروازه معصومه واقع است. مالیات 28 تومان. مساحت 50 جریب.
باغ دودنگه حاجی اصغرخان- از باغات قدیم بود ولی مخروبه بود، حاجی اصغرخان او را در عهد شاه مرحوم آباد نمود. بسیار آباد نمود و همه انواع میوه دارد خصوصا توت و آلوچه و زردآلو. مالیات 34 تومان. مساحت 80 جریب.
باغ حاجی ابراهیم تاجر- آن را در اول حال باغ کرد و عمارتی در جلو آن ساخت. بعد غربا در آنجا منزل میکردند، دید منافع آن بیشتر از باغ است. به اسم باغ است و به رسم کاروانسراست. مالیات مختصری دارد.
مالیات 6 تومان. مساحت 30 جریب.
باغ باجک- ملکی جناب متولی است. داخل حصار شهر است. بسیار آباد است. در قدیم آبادی مختصری داشت اما حال هم بزرگ شده است.[99] از همه نوع میوه دارد خصوصا آلوچه و انار. مالیات 6 تومان و 5 هزار.
قم نامه، ص: 107
مساحت 60 جریب.
باغ پنبه- از باغات قدیم بوده است و بسیار هم باغ بزرگی بوده.
حال به قدر دو ثلث آن بیوتات شهر شده یک ثلث آن دو باغی میباشد که انار و انجیر دارد. مالیات 10 تومان، مساحت 30 جریب.
باغ فخرآباد- جناب متولی باشی- از باغات قدیم است. میوه انار و انجیر دارد. مالیات آن از جزو جمع موضوع و تیول جناب ایشان است.
مساحت 60 جریب.
باغ فخرآباد ورثه حاجی میرزا محمد علی- از باغات قدیم است میوه به غیر انار و قلیلی انجیر ندارد. بسیار آب کم دارد به این واسطه آبادی چندانی ندارد. مساحت 30 جریب
باغ حاجی علیجان- در سفلای شهر واقع است. میوه انار و انجیر دارد. از باغات قدیم است چندان آبادی و اشجاری ندارد. کم آب است.
مساحت 25 جریب.
باغ شمس آباد- تیول مرحوم میرزا ابو القاسم قمی بوده است که از جزو جمع مالیات قدیم موضوع نمودهاند. آبادی مختصری دارد. میوه انار و انجیر است. مساحت 30 جریب.
باغ گاوچاه در سابق به جهت نبودن آب در آنجا گاوچاهی کنده بودند که آب آن را از چاه میکشیدند. الان میوه به غیر انار و انجیر چیزی دیگر ندارد مساحت 25 جریب.
باغ نوسرو کاج- در خارج شهر داخل شهر کهنه بوده. در سابق عمارت عالی در وسط او بوده، الان خراب شده. میوه به غیر انار و انجیر ندارد.
مساحت 25 جریب.
قم نامه، ص: 108
که شرقی شهر قم است. این باغات به غیر درخت انار و انجیر چیزی دیگر از فواکه ندارد. همه از باغات قدیمه هستند و در اکثر آنها سبزی کاری و قصیل کاری میشود که مالیات آنها از آنها پرداخته میشود. چندان آبادی ندارند.
باغ صاحب آباد- در دولت خاقان خلد آشیان آباد شده و در ممیزی جدید بر او جمع وارد شده، میوه انار و انجیر خوب دارد. ملکی علماء شهر است مالیات 12 تومان. مساحت 100 جریب.
باغ حیدری- از باغات قدیم است. در خارج دروازه کاشان واقع است. آبادی آن چندان قابل نمیباشد. اشجار آن انار و انجیر است. مالیات 14 تومان و 5 هزار. مساحت 40 جریب.
باغ زیدان- از باغات موقوفه است. مزرعهای هم به این اسم دارد.
باغ مختصری میباشد. انار و انجیر بسیار دارد و سایر میوهجات او قابل نیست مالیات 6 تومان و 7 هزار. مساحت 8 جریب.
باغ محب- از باغات قدیم است. آبادی متوسط دارد. غالب اشجار آن انار و انجیر است. در طرف دروازه کاشان است. ملکی ورثه آقا حسن است، چون خود آقا حسن بابی شد وراث به حکم شرع او را از تصرف منع نمودند. مالیات 18 تومان. مساحت 50 جریب.
باغ کرباسی- از باغات قدیم است. آبادی آن به خرابی مبدل شده بود و جزئی انار و انجیر از اشجار او باقی بود. در این سنوات جناب متولی باشی او را خریده، بسیار آبادی معتبری در آنجا پیدا شده. مالیات 12 تومان.
قم نامه، ص: 109
مساحت 50 جریب.
باغ خواجه جعفر- از باغات قدیم است. آبادی متوسط دارد. چند قطعه شده. غالب اشجار او انار و انجیر است. جزئی اشجار دیگر هم دارد.
در جنب بقعه حضرت علی بن جعفر واقع است. مالیات 46 تومان. مساحت 80 جریب.
باغ گنبد سبز- از باغات قدیم است. میوه انار و انجیر دارد. بقاع مشایخ اشعری در آنجاست، در نهایت ارتفاع است. مالیات 14 تومان.
مساحت 30 جریب.
باغ شاه مراد- باغ مختصری است. اندک انار و انجیر دارد و از باغات قدیم است. مالیات 6 تومان و 3 هزار و 300 دینار. مساحت 8 جریب.
باغ پشم- از باغات قدیم است. به غیر انار و انجیر میوه دیگر ندارد.
مالیات 16 تومان. مساحت 25 جریب.
باغچه قاسم- از باغات قدیم است. اندک درخت دارد از انار و انجیر.
سبزی کاری و قصیل کاری عمده حاصل آنجاست. مالیات 20 تومان. مساحت 50 جریب.
باغ ارغوان- از باغات قدیم است. میوه به غیر انار و انجیر ندارد.
مالیات 6 تومان و 7 هزار. مساحت 25 جریب.
باغ دراز آقا ابو القاسم- در خندق شهر ساخته شده. میوه به غیر انار و انجیر ندارد. مالیات 6 تومان. مساحت 30 جریب.
باغ سلطانم- از باغات قدیم است. داخل باره شهر است. انار و انجیر بسیار دارد. مالیات 59 تومان و 6 هزار. مساحت 110 جریب.
باغ قلعه مشرف- از قلعههای افغانی است. داخل شهر است. میوه انار
قم نامه، ص: 110
و انجیر دارد. مالیات 4 تومان. مساحت 10 جریب.
باغ قلعه میرزاجان- از باغات قدیم. داخل شهر است. میوه انار و انجیر خوب دارد. مساحت 70 جریب.
باغ قلعه حاجی میرعلی نقی- از باغات قدیم است. داخل باره شهر است. میوه انار و انجیر خوب دارد. مساحت 60 جریب.
باغچه نو- ملک او وقف سرکار فیض آثار است. اشجار او ملکی است میوه بهاره و پائیزه دارد. مالیات 6 تومان. مساحت 15 جریب.
باغ نو حضرت- از باغات قدیم. موقوفه حضرت معصومه. داخل باره شهر است. انار و انجیر دارد. مالیات به جهت وقفی ندارد. مساحت 120 جریب.
باغ کوچه خوزیان- از باغات قدیم بوده است. شاهزاده کیکاوس میرزا او را ارک خود قرار داد، عمارات عالیه در او ساخت. الان بیوتات اهل شهر شده است. قدری به حالت باغی باقی مانده است. مساحت باقی مانده 20 جریب.
باغ دلگشا- داخل باره شهر است در کنار سد رودخانه. همه نوع میوه دارد. متصل به خانهها کوچه حرم است. دیوار ارک شاهزاده در وسط آن باغ اتفاق افتاده است. مساحت 25 جریب.
باغ قاضی- از باغات قدیم بوده. داخل شهر است. باغ بزرگی بوده بیوتات شهر شده قلیلی باقی است. مساحت باقی مانده 6 جریب.
باغ مورچی- داخل باره شهر است. بیوتات شهر شده. چند باغچه از او باقی مانده است. مالیات 10 تومان. مساحت 30 جریب.
باغ قهیان- وقفی سرکار فیض آثار است. در این دولت جاوید آیت
قم نامه، ص: 111
آباد شده است. میوه انار دارد و توت خوب. مساحت 15 جریب.
باغ حاجی میرزا صفی- از باغات جدید است که در این دولت آباد شده. میوه انار دارد. مساحت 6 جریب.
باغ سیدان- از باغات قدیم است. میوه انار و انجیر دارد. باغ مختصری است. مساحت 25 جریب.
باغ صفا- باغ معتبری است. سه قطعه شده است. از همه نوع میوه بهاره و پائیزه دارد. مساحت 60 جریب.
باغ غیاث آباد- داخل باره شهر است. در این دولت جاوید آیت آباد شده است. همه نوع میوه دارد. مالیات 7 تومان. مساحت 40 جریب.
باغ غیاث آباد حاجی رشید خان و محمد تقی بیک- داخل باره شهر است. درخت ندارد. تازه دست به آبادی او زدهاند. مالیات 4 تومان. مساحت 45 جریب.
باغ زنبیل آباد- از باغات قدیم عهد خاقان مغفور است. میوه بهاره خوب دارد. مساحت 70 جریب.
باغ ریگ- داخل حصار شهر است. میوه انار و انجیر دارد. مساحت 50 جریب.
باغ محمد تقی بیک ارباب- در این دولت جاوید آیت آباد شده است از آب مزروعی خود ساخته. مالیات جزء مزروعی است. مساحت 20 جریب.
قم نامه، ص: 112
خانات و تیمچهها- 27 باب/ حمام- 45 باب/ دکان سمساری- 11 باب/ خیاطی- 3 باب/ بزازی- 70 باب/ بقالی- 70 باب/ قصابی- 18 باب/ کفشدوزی- 14 باب/ خراطی- 7 باب/ سراجی- 1 باب/ تنباکو فروشی 24 باب/ حلاجی- 40 باب/ خردهفروشی- 10 باب/ گچپزی- 11 باب/ عصاری- 3 باب/ حلبسازی- 7 باب/ خرازی- 7 باب/ نجاری- 19 باب/ مسگری 27 باب/ حلوائی- 49 باب/ جورابدوزی- 13 باب/ صفاری- 14 باب/ علافی- 27 باب/ ارسیدوزی- 30 باب/ صرافی- 7 باب/ کلاه دوزی- 9 باب/ پالاندوزی- 11 باب/ حدادی- 19 باب/ چیلانگری- 6 باب/ دباغی- 19 باب/ نمدمالی- 30 باب/ صباغی- 21 باب/ نخودبریزی 14 باب/ عطاری- 57 باب/ آجرپزی- 10 دستگاه/ کوزهفروشی- 19 باب
قم نامه، ص: 113
/ زرگری- 7 باب/ پارهدوزی- 20 باب/ نعلبندی 8 باب/ دواتگری- 8 باب/ قصاعی و کاشیپزی- 8 باب/ علاقهبندی- 14 باب/ کلهپزی- 18 باب/ خبازی- 46 باب/ نورهفروشی- 12 باب/ چاییفروشی- 5 باب/ قنادی 2 باب/ طواحین- 17 حجر/ یخچال- 7 باب.
3724 باب. در سال گرانی خراب شده و بلا مالک مانده: 600 باب- 3124 باب
بیوتات علماء و سادات: 436 باب
عملهجات مزروعی و باغات: 1000 باب
مالکین مزروعی و باغات: 90 باب
اصناف بازار: 900 باب
خوشنشین و غرباء: 368 باب
قم نامه، ص: 114
بقاع مقدسه (30 باب):
* روضه مبارکه فاطمه بنت موسی بن جعفر علیهما سلام اللّه
* بقعه شاه حمزه
* بقعه شاه ظهیر
* بقعه موسویان
* بقعه سلطان محمد شریف
* بقعه احمد بن قاسم
* بقعه علی بن بابویه
* بقعه احمد بن اسحاق
* بقعه خاک فرج
* بقعه شاه ابراهیم
* بقعه شاه جعفر
قم نامه، ص: 115
* بقعه سید معصوم
* بقعه امامزاده زید
* بقعه شاه جمال
* بقعه هادی و مهدی
* بقعه شاه سید علی
* بقعه شاه ابراهیم
* بقعه طیب و طاهر
* بقعه ساریه خاتون
* بقعه علی بن جعفر
* ایضا بقعه شاه ابراهیم
* ایضا بقعه شاه جمال
* بقعه شاه اسماعیل
* بقعه شاپور علی
* بقعه معصومه کهک
* بقعه امامزاده هادی
* بقعه مشهد اردهال
* بقعه امامزاده محسن
* بقعه معصومه در قاسمآباد
* بقعه جناب میرزا ابو القاسم قمی
مساجد معروفه به غیر آنچه در محلات شهر است:
* مسجد جامع
قم نامه، ص: 116
* مسجد امام حسن (ع)
* مسجد جناب حاجی ملا صادق
* مسجد عشقعلی
* مدرسه فیضیه آستانه مقدسه
* مدرسه مهدی قلیخان
* مدرسه جناب حاجی ملا صادق
* مدرسه ناصریه
* مدرسه مشهور به لکها
* مدرسه محمد مؤمن خان
قم نامه، ص: 117
اصل آنها از ولایت فارس است. در عهد خاقان شهید انار اللّه برهانه آنها را کوچانیده، در قم سکنی دادند. هفت طایفه هستند که بعضی سکنه شهرند و برخی در قلعهجات حومه شهر منزل گرفتهاند. اولا صاحب حشم نبودند تا به مرور دهور صاحب شتر و گوسفند شدند و هریک در طرفی از شهر مرتع گرفتند. مالیات دیوانی نداشتند. در دولت خاقان خلد آشیان هر طایفه از آنها خود را جزء جلال یکی از علمای بلد نمودند بنای شرارت را گذاشتند تا آنکه در میان علماء بلد فتنه حادث شد که چند نفر به قتل آمدند. حسب الامر خاقان مغفور چند نفر به جهت تأدیب آنها مأمور شده، پانصد تومان به اسم جریمه از آنها گرفتند. حکام دار الایمان قم همه ساله آن وجه را از آنها گرفتند تا آنکه ثبت کتابچه و مالیات شد. تا اواخر دولت خاقانی دویست و پنجاه تومان آن را تخفیف گرفتند. بعد به اسم فرع و پیشکش حکام بر آنها افزودند تا آنکه مالیات آنها به مبلغ شش صد و شصت و چهار تومان قرار
قم نامه، ص: 118
گرفت. بعد از ممیزی اواخر که مقرب الخاقان میرزا حبیب اللّه بر تعدیل آنها افزود به یک هزار و یک صد و بیست و پنج تومان قرار گرفت. در آنها جوانان کاری قابل نوکری پیدا میشود. اغلب آنها جوانان با جلادت هستند. تعداد نفوس و مالیات آنها در جزو طوایف آنها نوشته میشود تا آنکه معلوم شود هر قدر از آنها چه قدر هستند.
از طایفه کریمخان زندند که در دولت خاقان شهید بزرگان آنها را مکفوف البصر و مستمری از برای آنها قرار دادند. الان ایل معتبر قم هستند. از آنها با مایهتر و با اجماعتر در ایلات نیست. سه تیره شدهاند. یکی از آنها سکنه شهر شدند که به زند شهری شهرت گرفتند و تیره آنها مرتع در بیابان شاه آباد دارند. و یک تیره زندیه در نصرت آباد منزل گرفتهاند که مرتع آنها از نصرت آباد تا کاروانسرای سنگ که چهار فرسخی قم است میباشد. و بعضی از آنها در قلعه چم و بیابان آنجا منزل دارند. مرتع آنها در هموار و نارج است تا زیر املاک طایقان، و در تابستان به طرف فراهان میروند و به هر جا سکنی گرفتند حق المرتع و صد سه میدهند علاوه بر مالیات قم.
مالیات و غیره: 322 تومان (مالیات: 292 تومان، حق المرتع: 30 تومان) تعداد نفوس: 285 نفر (ذکور: 95 نفر، اناث: 80 نفر، اطفال:
110 نفر)
از ایلات معتبر قم و بزرگان آنها در قدیم داروغه شترهای دیوانی بودند.
قم نامه، ص: 119
جوانان کاردان و کار کرده دارند. قابل هر نوع خدمت هستند. قشلاق آنها از یک فرسخی قم است تا پل دلاک و رودخانه ساوه، و ییلاق به طرف شاهسون و مزلقان و سامان و یاقان دارند. با ایل شاهسون مجاورت دارند. حق المرتع و صد سه نمیدهند. همان مالیات جزو جمع قم را دارند که به حاکم قم میپردازند.
مالیات و حق المرتع: 189 تومان (مالیات: 139 تومان، حق المرتع:
50 تومان)
تعداد نفوس: 225 نفر (ذکور: 70 نفر، اناث: 60 نفر، اطفال:
95 نفر)
در قلعهجات قنوات قم در حومه شهر سکنی دارند. صاحبان شتر و گوسفند هستند. در قنوات رعیتی میکنند. پنبهکاری و خربزهکاری خوب دارند.
مرتع آنها در حدود سراجه و توابع قم است. زمستان کلشزار شمس آباد خالصه را اجاره کرده، در آنجا به سر میبرند. جوانان کاری قابل نوکری دارند. در قریه مؤمن آباد و حاجی آباد و نواران و رستم آباد خانه گرفتهاند.
مالیات و حق المرتع: 300 تومان (مالیات: 290 تومان، حق المرتع:
10 تومان)
تعداد نفوس آنها در جزو قنوات نوشته میشود
سکنه شهرند. حشم مختصری دارند. اکثر حشم آنها شتر است. شغل
قم نامه، ص: 120
آنها اغلب فراشی حکومت است. مرتع آنها در هموار و نارج است که در قبله شهر قم است.
مالیات و غیره: 65 تومان (مالیات: 55 تومان، حق المرتع: 10 تومان) تعداد نفوس آنها جزو شهر است
از سکنه شهرند. حشم مختصری دارند. جوانان آنها بعضی نوکری علماء و اربابان شهری را دارند، بعضی از کسبه بازارند، چند نفر هم فراشی حکومت را دارند. قلیل حشمی که دارند در بایرهای کفتار کوه که در اسفل قم است مرتع دارند. چون شکسته بودند در ممیزی جدید به آنها تخفیف داده شد.
مالیات و غیره: 100 تومان (مالیات: 90 تومان، حق المرتع: 10 تومان) تعداد نفوس آنها در جزو سکنه شهر است
از سکنه شهرند. حشم گوسفند و شتر ندارند. اغلب کار آنها مکاری و قاطر داری است. قلیلی از آنها صاحبان ملک اطراف هم هستند. جوانان کاری دارند که قابل نوکری هستند.
مالیات و غیره: 85 تومان (مالیات: 70 تومان، حق المرتع: 15 تومان) تعداد نفوس: جزو خانه شمار شهر است
قم نامه، ص: 121
طایفه مختصری است. مردهای آنها تلف شده. سابق مالیات آنها را از زنها و چند نفر مرد که داشتند میگرفتند. در این ممیزی تخفیف به آنها داده شد.
مالیات: 7 تومان و 5 هزار
تعداد نفوس: جزو بیوتات شهرند
قم نامه، ص: 122
مشهور به کوه نمک. در غربی شهر قم در اول ملک جعفر آباد ساوه واقع است. تا شهر قم چهار فرسخ است. نمک سفید شفافی دارد به طریقه چشمه سار از درهای آن آب صافی جاری است. قدری که بسته میشود در روی آب جاری آن است.[100] نمک قم و عراق و کرمانشاهان و فراهان از آنجاست. طرفه آنکه هرکس میآورد نمک بیاورد هر قدر نمک که کند بعد از آن نمک خشک کنده پیدا میشود بر میدارد. تا نمک نکند نمک خشک پیدا نمیشود.
مساحت کوه نمک دور او سه فرسخی است از این قرار به طریقه مساحت هزار و هشت صد خروار بذرافشان زیر کوه نمک است. در سابق یکی از اهل بدعت خواسته بود اجاره از حکومت بر آن ببندد تا دو سال چشمهسار نمک به کلی خشک شد تا آنکه رفع بدعت آن مرد مقدس بشود. و اللّه العالم. کسی
قم نامه، ص: 123
نمیتواند بالای او برود.
در یک فرسخی شهر قم است. سه فرسخ طول و یک فرسخ عرض دارد.
هزار و سی صد دره دارد. چشمهسار او کوچک است که از آنها زراعت نمیشود هیزم خوب دارد. مرتع ثلث طایفه زندیه در آنجاست. شکار کوهی خوب دارد. کوه یزدان از آن نامیده شد که در قدیم یزدان فاذار رئیس گبرها را مرتع گوسفند بوده. سنگهای تخت به جهت قنات و پوشش از آنجا برخاسته میشود. گیاهها دارد که بعضی از دراویش آن نباتات را میبرند تا به چه کار آید. و اللّه العالم.
چون به صورت عمامه میباشد کلاه قاضی نامیده شده. قنات مبارکه خیرات ناصری از محاذی آن جاری است. سنگ گچ و خاک شیره حلوائی را از آنجا به شهر قم میآورند. در طرف قبله یک فرسخی شهر قم واقع است. شکار و هیزم و علفی ندارد. و اللّه العالم.
پشت سر جبل کلاه قاضی است. تمام آن سنگ آهک سفید است بسیار ممتاز. تا شهر قم یک فرسخ است. سنگهای از اره و دور حوضها را از آن سنگ میتراشند. مرتع دامنه او خوب است. گاهی شکار کوهی در آن
قم نامه، ص: 124
پیدا میشود. آب و چشمهسار ندارد.
در بالای آن مسجدی ساختهاند که در آنجا حضرت خضر را دیدهاند. گیاه و آب ندارد. در دامنه کوه دهی بوده مشهور به مسگران، بایرهای قرمز دارد و از آنجا مس به عمل میآمده است لیکن به قدر مخارج نبوده است به این جهت کار آنجا را موقوف کرده، قریه خراب شده است.
دو کوه است ملاصق یکدیگر. گویا هر دو را به طریقه قرینه بنائی بنا کردهاند. شکار کوهی دارد.
قم نامه، ص: 125
خیرات اهالی شهر که آب آن صرف بیوتات شهر میشود و به محلات میرود:
که محض رأفت و رحمت ملوکانه، ذات اقدس شهریاری احداث و جاری نمودهاند. به تمام محلات شهر میرود و خرج تنقیه و لاروب از دیوان داده میشود. به قدر چهار سنگ مساحی آب دارد. در ممر او دو آسیا به حکم دیوان مقرب الخاقان حاجی میرزا نصر اللّه مستوفی گرکانی ساخته. تمام شهر از آن آب مشروب میشود و مردم دعاگوی دوام دولت جاوید آیت هستند.
در وقت حکومت خود جاری ساخته. قدری ملک و قدری وقف شهر است. به قدر یک سنگ مساحی آب دارد. وقف چهار دانگ، ملک دو دانگ است.
قم نامه، ص: 126
قنوات و توابع که در حومه شهر واقع است مسافت هریک تا شهر از یک فرسخ الی دو فرسخ بیشتر نیست و به غیر سراجه تماما جدید النسق است که در دولت شاهنشاه مبرور و این دولت جاوید آیت آباد شده. قنوات قدیمهای بوده که در فتنه افغان خراب شده بود، در این دولتها آباد شده دو دفعه در او ممیزی شده. یک دفعه میرزا زین العابدین تبریزی و دفعهای میرزا حبیب اللّه ممیزی نموده و مالیات بر آنها وارد آورده. باغات ندارد. حاصل آنها غله گندم و جو است و صیفی اغلب جوزق و خربزه کاری است و گرمسیر است.
جدید النسق بوده. حاصل آنجا غله خوب نمیشود. جوزق و خربزه در آنجا خوب میشود. قنات او آبش اندکی شوری دارد. رعیت آنجا سکنه همان قلعه میباشند. در عهد شاه مرحوم آباد شده است.
قم نامه، ص: 127
مالیات- نقد: 10 تومان و 6 هزار و 500 دینار، جنس: 5 خروار و 40 من بذر- شتوی و صیفی: 30 خروار
محصولات- جوزق و غلهکاری و خربزه
نفوس- 10 خانوار- 35 نفر
از قنوات جدید النسق است. قدری شوری دارد. قلعه و سکنه دارد.
غله آنجا خوب نمیشود. صیفی کاری دارد.
مالیات- نقد: 6 تومان، جنس: 3 خروار
بذر شتوی و صیفی: 30 خروار
محصولات- غله و جوزق
خانوار- 15 خانوار- 45 نفر
از قنوات جدید النسق آبش شوری دارد. قلعه و سکنه دارد. عرب خراسانی در آنجاست.
مالیات- نقد: 20 تومان، جنس: 10 خروار
بذر- 35 خروار
محصولات- غله و جوزق
خانوار- 30 خانوار- 120 نفر
در سر راه کاشان است. جدید النسق. آب گوارا دارد. در آنجا باد
قم نامه، ص: 128
و ریگ روان بسیار دارد.
مالیات- نقد: 14 تومان، جنس: 6 خروار
بذر- 20 خروار
محصولات- غله و جوزق است
سکنه- 25 خانوار- 95 نفر
در سر راه کاشان است. جدید النسق. محل ورود قافله میباشد. آب شیرین گوارا دارد.
مالیات- 7 تومان و 3 هزار و 600 دینار، جنس: 3 خروار
بذر- 20 خروار
محصولات- غله و جوزق است
سکنه- 5 خانوار- 25 نفر
الان مخروبه میباشد. سکنه ندارد. قدری غلهکاری از آب رودخانه میشود.
مالیات- نقد: 6 تومان، جنس: 4 خروار و 60 من
مشهور به قنات نو. آب آن شور است. قلعه و سکنه ندارد. اراضی آن کماستعداد است.
قم نامه، ص: 129
مالیات- نقد: 4 تومان، جنس: 3 خروار
قنات آن قدیم بوده است. در عهد خاقان خلد آشیان آباد شده است. غله و صیفی در آنجا خوب به عمل میآید. قلعه و سکنه دارد.
مالیات- نقد: 32 تومان و 5 هزار، جنس: 15 خروار
بذر- 85 خروار
محصولات- غله و جوزق و خربزه
سکنه- 40 خانوار- 180 نفر
قنات مختصری است. آب کمی دارد، حاصل قلیلی. جدید النسق است.
مالیات- نقد: 22 تومان و 2 هزار و 500 دینار، جنس: 3 خروار و 50 من بذر- 4 خروار
محصولات- غله و جوزق کمی دارد
سکنه- 4 خانوار- 14 نفر
قنات کوچک کم آبی دارد. جدید النسق است که ممیزی شده است.
مالیات- نقد: 2 تومان و 8 هزار، جنس: 3 خروار و 50 من
بذر- 8 خروار
محصولات- غله و جوزق است
قم نامه، ص: 130
سکنه- 5 خانوار- 22 نفر
ملکی نواب علیه شکوه السلطنه و غیرها. قنات مختصر آب باریکی دارد جدید النسق است.
مالیات- نقد: 6 تومان و یک هزار و 500 دینار، جنس: 3 خروار و 60 من بذر- 8 خروار
محصولات- غله و جوزق است
سکنه- 4 خانوار- 14 نفر
ملکی علماء است. دو دانگ وقف تعزیه داری جناب سید الشهداء است در عهد خاقان آباد شده.
مالیات نقد: 10 تومان، جنس: 6 خروار
بذر- 30 خروار
محصولات- غله و خربزه و جوزق است
سکنه- 12 خانوار- 43 نفر
ربع آن وقف روضه خوانی است. قنات خوبی است. ایل سعدوند در آنجا منزل دارند.
مالیات- نقد: 10 تومان و 5 هزار، جنس: 4 خروار و 50 من
قم نامه، ص: 131
بذر- 30 خروار
محصولات- غله و خربزه
سکنه- 50 خانوار- 180 نفر
بزرگترین قراء حومه میباشد. قنات بسیار معتبری دارد چنانکه سه سنگ آسیاب آب دارد. سکنه آنجا ایلات سعدوند است.
مالیات- نقد: 118 تومان، جنس: 70 خروار
بذر- 203 خروار
محصولات- غله و خربزه و جوزق و کرچک
سکنه- 94 خانوار- 400 نفر
در عهد خاقان خلد آشیان آباد شده. از قنوات معتبر است. سکنه آنجا در مؤمن آباد خانه دارند. جوزق خوب دارد. رعیت آنجا هم ایل سعدوند است.
مالیات- نقد: 19 تومان، جنس: 6 خروار
بذر- 30 خروار
محصولات- غله و جوزق و کرچک است
در عهد شاه مرحوم دائر شده است. قنات معتبری است. رعیت آنجا سکنه مؤمن آباد و از طایفه خلچ و سعدوند میباشند.
قم نامه، ص: 132
مالیات- نقد: 30 تومان، جنس: 15 خروار
بذر- 60 خروار
محصولات- غله و خربزه و جوزق و کرچک در آنجا خوب میشود. یونجه کاری هم بسیار دارد.
مشهور به خلج آباد. قنات پرآب است. آب شور دارد که زراعت نمیدهد در آنجا آسیائی ساخته شده است که سالی یک صد و پنجاه تومان اجاره میرود آب او کشت و زرع ندارد. سکنه هم ندارد.
مالیات آسیاب او در جمع جدید- 10 تومان
از قنوات جدید است که درست دائر نشده است. غلهکاری دارد. رعیت آنجا سکنه زعفرانی میباشند. صیفی کاری ندارد. مالیات اراضی آنجا: 3 خروار و 40 من
از قنوات قدیمه بوده. جدید النسق است. آب او متوسط است. قلعه و سکنه دارد.
مالیات- نقد: 10 تومان، جنس: 4 خروار
بذر- 20 خروار
محصولات- غله و جوزق و خربزه دارد
قم نامه، ص: 133
سکنه- 15 خانوار- 45 نفر
از قنوات متوسط است. صیفی کاری آنجا بهتر از غله او میشود.
مالیات- نقد: 15 تومان، جنس: 8 خروار
بذر- 30 خروار
محصولات- غله و جوزق خوب دارد
سکنه- 15 خانوار- 80 نفر
ام القراء قنوات است. از قدیم آباد بوده است چنانکه در تواریخ تعریف خربزه او شده. قلعه و سکنه دارد. آب شیرین گوارا دارد.
مالیات- نقد: 170 تومان، جنس: 70 خروار
بذر- 120 خروار
محصولات- غله و خربزه است
سکنه- 65 خانوار- 230 نفر
قدری وقف سرکار فیض آثار است و قدری ملک. صیفی او بیشتر خربزه است.
مالیات- نقد: 7 تومان، جنس: 3 خروار
محصولات- غله و خربزه
قم نامه، ص: 134
سکنه- 20 خانوار- 85 نفر
از قنوات قدیمه بوده. تازه آباد شده است. غله و خربزه خوب به عمل میآید.
مالیات- نقد: 11 تومان، جنس: 4 خروار
بذر- 40 خروار
محصولات- غله و خربزه و جوزق
سکنه- 20 خانوار- 95 نفر
از قنوات قدیمه بود. آبادی او در عهد خاقان خلد آشیان شده. غله او خوب نمیشود. جوزق کاری خوب دارد. آب او زیاد و شور است.
مالیات- نقد: 30 تومان، جنس: 10 خروار و 80 من
بذر- 80 خروار
محصولات- جوزق است
سکنه- 25 خانوار- 90 نفر
از قنوات قدیمه بوده، در این دولت آباد شده. غله او خوب نمیشود آب متوسط دارد میل به شوری. جوزق خوب به عمل میآید.
مالیات- نقد: 6 تومان، جنس: 4 خروار
قم نامه، ص: 135
بذر- 16 خروار
محصولات- خربزه و پنبه دارد
سکنه- 8 خانوار- 26 نفر
در جنب مبارک آباد. آب گوارا دارد. در این عهد و دولت آباد شده است.
عملهجات او اهل شهر است.
مالیات- نقد: 2 تومان و 5 هزار، جنس: 50 من
بذر- 30 خروار
محصولات- غله و خربزه خوب دارد
از قنوات قدیمه. در عهد خاقان خلد آشیان آباد شده. غله متوسط دارد.
طاحونه معتبری دارد. سکنه آنجا ایل سعدوند است.
مالیات- نقد: 14 تومان، جنس: 5 خروار
بذر- 70 خروار
محصولات- صیفی جوزق و خربزه دارد
سکنه- 31 خانوار- 136 نفر
از قنوات معتبر. قلعه و آبادی زیاد دارد. غله در آنجا خوب نمیشود.
صیفی جوزق خوب دارد.
قم نامه، ص: 136
مالیات- نقد: 8 تومان و 7 هزار و 10 شاهی، جنس: 5 خروار
بذر- 50 خروار
محصولات- جوزق
سکنه- 40 خانوار- 160 نفر
آب شور دارد. غله در آنجا درست بهعمل نمیآید، قلعه و سکنه ندارد.
مالیات- نقد: 1 تومان و 5 هزار، جنس: 3 خروار
بذر- 10 خروار
محصولات- جوزق
سکنه در مؤمن آباد است
از قناتهای جدید النسق است که در این دولت جاوید آیت جاری شده.
غله آنجا ریعی ندارد و اندک جوزق میدهد و خربزه. سکنه ندارد جزو حسن آباد است.
مالیات- نقد: 6 تومان، جنس: 3 خروار و 70 من
بذر- 24 خروار
محصولات- جو [زق] و خربزه و قلیلی غله
ملکی جناب جلالت مآب اجل اعظم آقای مستوفی الممالک است. از
قم نامه، ص: 137
قنوات قدیم. غله و صیفی آنجا خوب میشود. یک دانگ آن مالیات دارد، باقی صرف بقعه میشود.
مالیات- نقد: 6 تومان، جنس: 3 خروار
بذر- 70 خروار
محصولات- غله و خربزه و جوزق
سکنه- 30 خانوار- 100 نفر
اول قناتی است که در عهد اعراب اشعری جاری شده. بعد از خرابی در عهد خاقان مغفور آباد شده است. غله و صیفی از همه جهت خوب میشود.
مالیات سهمی جناب متولی باشی- نقد: 6 تومان، جنس: 3 خروار و 50 من
بذر- 45 خروار
محصولات- غله و خربزه و جوزق خوب دارد
سکنه- 15 خانوار- 38 نفر
از قنوات قدیم. وقفی سرکار فیض آثار است. غله متوسطی دارد.
جوزق آنجا خوب میشود. خربزه جزئی دارد.
مالیات- بهجهت وقفی ندارد
بذر- 30 خروار
محصولات- غله و جوزق و خربزه
قم نامه، ص: 138
سکنه- 32 خانوار- 115 نفر
جناب حاجی سید جواد سلمه اللّه. در صفحه قمرود واقع است. آب شیرین گوارا و ملک مرغوب دارد. غله و صیفی آنجا در نهایت اعتبار است.
مالیات- نقد: 15 تومان، جنس: 5 خروار و 50 من
بذر- 40 خروار
محصولات- غله و جوزق و خربزه و هندوانه
سکنه- 15 خانوار- 50 نفر
وقفی سرکار فیض آثار است. از قنوات قدیم. آب گوارا و ملک مرغوب دارد. غله و صیفی در آنجا خوب میشود.
مالیات- به جهت وقفی ندارد
بذر- 35 خروار
محصولات- غله و جوزق و خربزه و هندوانه
سکنه- 15 خانوار- 50 نفر
از قنوات قدیم است که بعد از خرابی در این دولت جاوید آیت آباد شده است. در سابق از قراء معتبر بوده، چند رشته قنات داشته، حال دو رشته
قم نامه، ص: 139
او جاری است. وقف امام همام جناب امیر المؤمنین است که باید اجاره او صرف طلاب نجف اشرف بشود. حال به رسم اجاره دارند.
مالیات- نقد: 10 تومان، جنس: 3 خروار
بذر- 30 خروار
محصولات- جوزق و غله
سکنه- 8 خانوار- 25 نفر
جزو قاسمآباد است. غله و جوزق در او متوسط به عمل میآید. آب شور دارد. اغلب حاصل آنجا را ریگ روان و باد فاسد میکند. سکنه و رعیت او جزء قاسمآباد است.
مالیات- نقد: 5 تومان، جنس: 3 خروار
بذر- 15 خروار[101]
قم نامه ؛ ص139
صولات- غله و جوزق است
از قنوات جدید است که در دولت شاهنشاه مبرور مرحوم میرزا نصر اللّه خان صدر الممالک دایر نموده. قلعه و سکنه معتبر دارد. دو حصه ابرستجان جزو آنجا زراعت میشود. مالیات آنجا تیول اولاد صدر الممالک است.
مالیات- نقد: 240 تومان، جنس: 203 خروار
بذر- 150 خروار
محصولات- غله و جوزق و خربزه و هندوانه
قم نامه، ص: 140
سکنه- 55 خانوار- 290 نفر
مشهور به فرج آباد. در صفحه مسیله واقع است. آب از رودخانه ساوه برمیدارد و غله کاری دارد و صیفی کاری ندارد و آب آنجا در تابستان مثل نمک آب میشود. ملکی «نفر» های شاهزاده عبد العظیم است. رعیت او عرب «کله کو» است.
مالیات- نقد: 2 تومان، جنس: 10 خروار
بذر- 30 خروار
محصولات- غله دارد
در صفحه قمرود است. آب گوارا دارد. بسیار کم است. غله و صیفی در او خوب میشود. رعیت آنجا سکنه قمرود است.
مالیات- 10 تومان
بذر- 10 خروار
محصولات- غله و جوزق و هندوانه
در صفحه قمرود است. قلیل آب و زراعتی دارد. درست دایر نشده. قابل مالیات نبوده، مالیاتی ندارد. رعیت آنجا سکنه قمرود هستند. حاصل قلیلی غله، و صیفی جوزق و کرچک دارد.
قم نامه، ص: 141
از قنوات قدیم بوده خراب شده، در این دولت آباد شد. در سر راه طهران است. مرحوم میرزا زین العابدین در آنجا کاروانسرایی ساخته، قلیان فروشی در آنجاست. حال قنات او خرابی دارد. زراعتی در آنجا نمیشود لهذا سکنه و رعیت ندارد.
از رودخانه ساوه آب برمیدارد. قلعه دارد. الان نهر او خراب است.
ملک مرغوب دارد. در سابق مالیات جزو جدید النسق یک تومان و یک خروار داشت.
از قنوات قدیمه. در تصرف امین الدوله اصفهانی بوده به جهت باقی مالیات آنجا را ضبط دیوان نمودهاند. در سابق مالیات آنجا هشت صد تومان بود. همه ساله به یک رسمی بر آنجا افزودند تا به سه هزار و پانصد و پنجاه تومان رسید، به این واسطه جنس آنجا را به طرحی به رعیت میدادند و همه ساله مالیات او به عمل نمیآمد، اسباب خرابی رعیت بود تا در ممیزی جدید به آنجا تخفیف داده شد. آب آنجا از قنات و از رودخانه هر دو میباشد.
ملک وسیعی دارد. قلعه آنجا خراب شده، رعیت آنجا سکنه شهر شدهاند به این واسطه اذیت بر آنها وارد میآید. تا شهر دو فرسخ است.
مالیات بعد از وضع- 2504 تومان
قم نامه، ص: 142
بذر صیفی و شتوی- 290 خروار
محصولات- غله و جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه
در اعلای قم واقع است. تیول مقرب الخاقان میرزا مهدی مستوفی است.
قلعه دارد اما سکنه ندارد. زراعت در آنجا نمیشود. حقابه از رودخانه دارد آب او را به رعیت قم میفروشند و عوض مالیات دریافت مینمایند. ملک آنجا مرتع ایلات شده است.
از اعاظم قراء توابع قم است. ملک مرغوب حاصل خیز دارد. آب آنجا از قنات قبانخانی و فاضل آب رودخانه اناربار است. دو فرسخ در دو فرسخ ملک آنجاست. غله و صیفی در آنجا بسیار خوب میشود. در سابق چنان آباد بود که هشت صد و سی و شش نفر نفوس در او بود و به قدر هشت صد قاطر و الاغ از آنجا بیرون میآمد. در گرانی خراب شده بود.
مالیات- نقد: 517 تومان و 2 هزار، جنس (به انضمام کوه سفید):
340 خروار
بذر- 150 خروار
محصولات- غله و صیفی خوب دارد
سکنه- 90 خانوار- 450 نفر
قم نامه، ص: 143
بلوک قم در سابق که اعراب اشعری از اصفهان مجزی نمودند بسیار بوده چنانکه قم را داخل چهار شهر گرفتهاند که طول و عرض آنها صد در صد بوده چنانکه حدود آن از همدان تاری و از اصفهان تا قزوین بوده. در تاریخ قم که املاک قم را باسمه تعداد داده دهات ساوه و توابع ساوه و کاشان و تفرش و فراهان و دیار اسحاق و دهات اناربار که کنار رودخانه تا سیمره بوده داخل توابع شهر قم بوده. الان به غیر چهار بلوک مختصر از برای قم باقی نمانده است. هیچ ولایتی کمتر از این شهر مضافات ندارد و این چهار بلوک هم زیادتر آنها از دوازده قریه بیشتر نیست و کمتر آنها هفت و شش و دو قریه دارد.
و حدود قم الان از هشت فرسخ و چهار فرسخ تجاوز ندارد، چنانکه از طرف ساوه چهار فرسخ و از طرف طهران چهار فرسخ و از طرف کاشان چهار فرسخ و از طرف قبله تا هشت فرسخ میرود.
قم نامه، ص: 144
اکثر این دهات کوهپایه و هوای ییلاقی دارند. حاصل زمینی آنها کم است اغلب معاش آنها از سر درختی میشود و از ذغال سوزانی گذران میکنند.
قبل از گرانی تعداد نفوس آنها به هشت هزار نفر میرسید، بعد از گرانی اکثر آنها مردند، الان آن قدر جمعیتی ندارند. اگرچه بعد از گرانی تناسل زیاد کردهاند اما تا حال به ثمر نرسیدهاند و به واسطه کمی رعیت ملک آنها درست نسق نمیشود. از قرار تفصیل افراد و دهات:
نزدیکترین دهات قهستان است به قم. هوائی معتدل دارد. آب او از قنات است که چندان اعتباری ندارد. دو سه مزرعه مختصر دارد. جوزق در آنجا خوب میشود و غله متوسط دارد. ملک او رشوه خوار است. انجیر آنجا خیلی خوب میشود چنانکه تا قوس میرسد. مردمان رعیت پیشه دارند چهار پنج نفر تفنگچی دارند. شکار کبک و تیهو در اطراف آن یافت میشود.
ایل و نوکر دیوانی ندارند. فارسی زبانند.
مالیات- 154 تومان و 8 هزار
نفوس- 250 نفر (ذکور صغیرا کبیرا: 135 نفر، اناث صغیرا کبیرا:
115 نفر)
در اعلای قریه ورجان واقع است. حاصل آنها اغلب گندم و جو است.
قم نامه، ص: 145
صیفی کاری آنها جوزق و کرچک. باغات کمی دارد که انار و انجیر دارد. آب آنها از چشمه و قنات است. اعتبار آب آنها خوب است شکار کبک و تیهو دارند ایلات و نوکر دیوانی ندارند. مرتع آنها در اطراف قریه میباشد، مردمان فارسی زبان رعیت پیشه هستند. چون[102] که به قدر کفاف زراعت خود رعیت ندارند رعیت آنها خیلی قرب دارد.
مالیات- 104 تومان و یک هزار و 150 دینار
نفوس- 75 نفر (ذکور صغیرا کبیرا: 40 نفر، اناث صغیرا کبیرا: 35 نفر)
از قراء معتبر قهستان است. در جلگه اتفاق افتاده. قنوات متعدد دارد.
چون در وسط قهستان است مرتع و تلال و جبال او کم است. مردم رعیت پیشه و کاسب دارد. فارسی زبان است. ایلات و نوکر دیوانی ندارند. هوای آنجا اعتدال دارد. شتوی آنها گندم و جو است. صیفی کاری جوزق در آنجا خوب به عمل میآید و اهتمام آنها در جوزق کاری است. باغات آنها میوه ییلاقی دارد از جوز و بادام و گوجه و قیسی. قناتهای آنها آسماننگر است. در سالهای بیبارشی بسیار آب بر آنها تنگ میشود. در سال گرانی بیشتر آنها تلف شدند. قبل از گرانی هزار و شش صد نفر جمعیت داشتند.
مالیات- 107 تومان و 1 هزار و 700 دینار
نفوس- 735 نفر (ذکور صغیرا کبیرا: 320 نفر، اناث صغیرا کبیرا:
415 نفر)
قم نامه، ص: 146
بهترین دهات قهستان است از عذوبت ماء و لطافت هواء. آب آنها از قنات است که از دشت کرمجگان بیرون میآید. باغات جنات الفافا دارد. میوه سیب و زردآلو و امرود و جوز و بادام و همه نوع میوه ییلاقی دارد در نهایت صفا.
زراعت زمینی آنها به واسطه کثرت اشجار کم است. کبک و تیهو و شکار کوهی بسیار دارد. چند مزرعه دارد در نهایت سردی، از آن جمله مزرعه «واسان» است که آسان آب او را در تابستان به یک نفس نمیتوان خورد. مردم فارسی زبان رعیت پیشه دارد. چند نفر تفنگچی در آنجا پیدا میشود. ایلات و نوکر دیوانی ندارند. اکثر حاصل زمینی نخود و جو ترشه دارد.
مالیات- 587 تومان و 8 هزار و 500 دینار
نفوس- 392 نفر (ذکور صغیرا کبیرا: 110 نفر، اناث صغیرا کبیرا:
282 نفر)
ییلاق قهستان است. جبال راسیات بسیار دارد. آب آنجا وفور دارد در سال پربارانی، ولی در سال بیبارانی آب آنجا کم میشود. اشجار ییلاقی بسیار دارد. دو مزرعه در اعلای آنجا واقع است یکی مزرعه «در باغ» و یکی مزرعه «محمد خان». هوای این دو مزرعه به طریقی سرد است که در تابستان در سایه آنجا سردی هوا صدمه میزند. هوایی به غایت ییلاق دارد. شکار کبک و تیهو در آنجا بسیار است. در کوهسار آنجا پلنگ خیلی پیدا میشود.
حاصل شتوی آنجا به واسطه ییلاق و سایه درخت کم میباشد. حاصل تابستانی
قم نامه، ص: 147
آنجا لوبیا و نخود و قدری هندوانه و خیار بادرنگ است. جو ترشه آنجا خوب میشود. غالب اشجار آنجا درخت جوز و سیب و زردآلو و آلوزرد و آلوچه و آلو سفید و انگور است لیکن انگور آنجا چندان شیرین نمیشود. خانوار آنجا به قدر یک صدخانه میباشد. تفنگچی و جنگل و ایلات و نوکر دیوانی ندارد. تیول مضجع شاه مرحوم میباشد. محاکمات عمده آنجا با حکومت دارالایمان قم. هفت فرسخ تا شهر مسافت دارد.
مالیات موافق تعدیل جدید- 413 تومان و 6 هزار و 5 شاهی
نفوس- 450 نفر (ذکور: 222 نفر- مرد بزرگ: 110 نفر، اطفال 112 نفر- اناث صغیرا کبیرا: 228 نفر)
از دهات قدیم قهستان قم است. یک طرف او کوهسار و طرفی هموار و دو طرف آن محل عبور رودخانه کرمجگان و بید هند است. ده مختصری است. در قدیم به واسطه لجوجی آنها مالیاتی فوق العاده به آنها بسته بودند، به این واسطه خراب شد، بعد از عرض و دادخواهی بسیار قدری تخفیف از دیوان به آنها مرحمت شد ولی بازهم فوق طاقت بود، لیکن در ممیزی جدید مالیاتی فراخور استعداد به آنجا بسته شد. الان روزگار آنها خوب است.
حاصل شتوی گندم و جو دارند. صیفی کاری آنها قلیلی جوزق و لوبیا و نخود است. آب آنها از قنات است و چشمهسار اشجار آنجا جوز و بادام بیشتر از سایر اشجار دارند لیکن سایر اشجار ییلاقی هم در آنجا بسیار است. جنگل و ایلات و نوکر دیوانی ندارد. کبک و تیهو پیدا میشود در آنجا. خانوار آنها بیست و پنج خانوار است. عدد نفوس و مالیات:
قم نامه، ص: 148
مالیات- 240 تومان و 8 هزار
عدد نفوس- 97 نفر (ذکور بزرگ و کوچک: 45 نفر، اناث صغیرا کبیرا: 52 نفر)
از قراء متوسط قهستان است. هوای او ییلاق است. آب او از قنات و چشمهسار. حاصل زمینی آنجا گندم و جو و جوبهاره است، صیفی لوبیا و نخود و جوزق و خیار است. اشجار باغات آنها جوز و بادام و آلوسفید و آلوزرد و زردآلو و آلوچه و فندق و سایر اشجار ییلاقی است. رودخانه مختصری دارد که در زمستان و بهار آب دارد. در آنجا اشجار بید و سنجد بسیار است کوهستان معتبر مرتفع بسیار دارد. مزارع متعلقه ییلاقی بسیار خوب دارد از آن جمله مزرعه «وریچ» ملکی جناب متولی است که بسیار خوب است و همچنین مزارع «وسف» و «وردید» و «پیمال» است. مرتع معتبری دارند که دخلی به مرتع سایر دهات ندارد. شکار آنجا کبک و تیهو و آهوی کوهی میباشد.
پلنگ هم در کوهسار او بسیار دیده میشود جنگل و ایلات و نوکر دیوانی ندارند تیول ورثه مرحوم احمد علی میرزا میباشد. عدد خانوار آنها به قدر هشتاد خانوار میباشد و عدد نفوس و مالیات آنها موافق تعدیل جدید:
مالیات- نقد: 439 تومان و 3 هزار و 200 دینار، جنس: 300 خروار و 60 من
عدد نفوس- 360 نفر (ذکور: 170 نفر، اناث صغیرا کبیرا: 190 نفر)
قم نامه، ص: 149
از دهات معتبر قهستان است مشتمل بر جبال عظیم. چهار طرف او کوهسار است که سر به آسمان کشیده. چنان کوه بر آنجا احاطه دارد که در وقت هبوب صرصر عاصف در آنجا بهقدر نسیم ملایمی میوزد به این واسطه توت آنجا به درخت میماند تا خشک میشود. هوای آنجا بهقدری لطافت دارد که در وقتیکه آنقدر باد نیاید که شمع اشک نماید در تابستان بدون بالاپوش نمیشود. آب رودخانه آنجا در گوارایی مشهور است. حاصل شتوی آنجا گندم و جو بهاره و تریاک است که بهترین تریاکهای عالم است، و صیفی دیگر ندارد غیر جو ترشه و لوبیا و ماش، چیز دیگر نیست. و اشجار آنجا اغلب فندق و جوز و بادام است و سایر میوه بهاری و تابستانی و ییلاقی دارد. دو قنات دارد و قدری چشمهسار هم دارد و چند مزرعه. قبل از گرانی عدد نفوس آنها یک هزار و سی صد و هشتاد نفر بودند ولی آنها الان .... پنجاه خانوار میباشند و تیول مقرب الخاقان منجم باشی میباشد. این قریه جنگل ندارد و ایلات هم ندارد و نوکر هم ندارد و در تعدیل جدید قدری تخفیف به مالیات آنها داده شده است.
مالیات- 228 تومان و 6 هزار و 500 دینار
عدد نفوس- 290 نفر (مرد بزرگ: 90 نفر، اناث: 85 نفر، اطفال اناث و ذکور: 115 نفر)
دوده کوچک است بسیار مختصر. هوای ییلاقی دارند، اندک باغاتی از
قم نامه، ص: 150
جوز و بادام و سیب و زردآلو و سایر میوهجات ییلاقی. حاصل آنها گندم و جو بهاره است و صیفی آنها نخود و لوبیا و جوزق است. این دو قریه نزدیک به هم است و جمعیت این دو آبادی بهقدر سی خانوار میباشند و بهقدر یک صد و پنجاه نفر اناث و ذکور و کبیر و صغیر آنها میباشد. سه نفر آنها حال قریب یک سال است به صرافت طبع رفتهاند در جزو غلامهای مقرب الخاقان مصطفی قلی خان عرب وارد شدهاند. شکار بز و قوچ کوهی و کبک و تیهو و جنگل و ایلات ندارد و این دو قریه تیول نواب خاقان میرزای هندی میباشد و در جزو تعدیل جدید قدری تخفیف هم به آنها دادهاند.
مالیات- 145 تومان (قریه خاوه: 112 تومان، قریه طیره و مزارع:
33 تومان)
نفوس- 150 نفر (قریه خاوه: 95 نفر، قریه طیره: 55 نفر)
از دهات قهستان است. سه رشته قات کمآب دارد. هوای آنجا ییلاقی ملک بیاعتباری دارد. بسیار رشوه خوار است. باغات آنجا سیب و زردآلو و جوز و بادام است. شتوی جو و گندم است. صیفی کاری جوزق و ماش و نخود و لوبیا میباشد. مرتع معتبر ندارد. ایلنشین نیست. شکارگاه ندارد. مالک آنجا بیشتر اربابان شهری است. خانوار آنجا پنجاه خانوار است.
مالیات- 218 تومان و 6 هزار
نفوس- 155 نفر (مرد بزرگ: 50 نفر، زن بزرگ: 45 نفر، اطفال:
60 نفر)
قم نامه، ص: 151
دو قریه ملاصق یکدیگر است. از دهات قهستان است. هوای معتدل دارد نه ییلاقی و نه قشلاقی است. قریه دستجرد سه رشته قنات دارد یکی معتبر و دو رشته کمآب و قریه میم چهار رشته قنات دارد یکی پرآب و سه رشته کم آب حاصل شتوی آنها جو و گندم است صیفی جوزق و ماش و عدس و لوبیا و خیار و هندوانه است. باغات آنها انار و انجیر و زردآلو و آلوچه و جوز و توت و بادام است. خانوار این دو قریه هفتاد خانوار است.
مالیات- 433 تومان (قریه میم: 259 تومان، قریه دستجرد: 174 تومان) نفوس- 307 نفر (مرد: 83 نفر، زن: 74 نفر، اطفال: 150 نفر)
از قراء قهستان است ولی در هموار واقع است و هوای گرمسیری دارد و باغات ندارد. آب آنجا از چشمهسار و قنات است شتوی آنجا جو و گندم است صیفی آنجا غالب جوزق کاری است و جوزق آنجا خیلی خوب میشود. مرتع آنها در اطراف قریه است. مرتع معتبری دارد. اکثر منافع رعایای آنجا از گوسفند است. دو خانه ایل ساکن آنجاست. مردم آنجا خلج و ترک میباشند بهقدر سی خانوار هستند.
مالیات: 144 تومان و چهار هزار
نفوس: 150 نفر (مرد: 50 نفر، زن: 40 نفر، اطفال: 60 نفر)
قم نامه، ص: 152
این بلوک دو قریه بیشتر ندارد. هوای آنجا برزخ گرمسیر و ییلاق است.
با شهر دو فرسخ مسافت دارد. میوه گرمسیری در آنجا بیشتر از ییلاقی پیدا میشود. آب آنها از قنوات میباشد. در بهار فاضل آب رودخانه کوار به جهت آنها میآید که بیشتر محصول شتوی آنها از آب کوار مشروب میشود.
چند مزرعه و قنات دارد. قناتهای آنجا آسمان نگر است. در سالهای کم بارانی آب آنها بسیار کم میشود به طریقی که بعضی از قناتهای آنها خشک میشود به این واسطه اشجار آنها بیشتر انار و انجیر است. انار صرم در غایت لطافت است چنانکه انار آنجا ترجیح دارد به انار ساوه. انجیر آنجا هم بسیار خوب میشود. محصول شتوی آنها گندم و جو است. صیفی آنها جوزق و کرچک و هندوانه است. به واسطه بیاعتباری آب قناتهای آنها اکثر فقیر و بیبضاعت هستند و هرچند سال یک مرتبه به واسطه شدت سرمای زمستان باغات آنها خشک میشود. در ممیزی جدید قریب سیصد تومان تخفیف گرفتهاند. با وجود بازهم آسوده نمیباشند. شکار و جنگل و ایلات و نوکر دیوانی ندارند. قریه در هموار واقع است در طرف شرقی بلد.
مالیات- 538 تومان و 8 هزار
نفوس- 315 نفر (ذکور: 130 نفر، اناث: 110 نفر، اطفال: 75 نفر)
قم نامه، ص: 153
از دهات معتبر است. خیلی معتبرتر از قریه صرم است. چند رشته قنات دارد و چند مزرعه معتبر. انار و انجیر آنجا بسیار خوب میشود. هوای آنجا در نهایت اعتدال میباشد. اراضی بسیار مرغوب دارد. از مزارع متعلقه آنجا مزرعه لنجرود است که در حقیقت خود آنجا قریه معتبری میباشد. آب لنجرود از قنات و فاضل رودخانه کوار است. توت لنجرود بسیار خوب میشود. اراضی بسیار معتبر وسیع دارد. گندم و جو در آنجا خوب میشود. صیفی آنجا جوزق و هندوانه آنجا بسیار خوب میشود مگر آنکه چنانکه حالت باغات قم است که در هر دو سه سال یک دفعه به کلی از شدت سرما خشک میشود، اشجار آنجا هم خشک میشود و بعضی سالها هم که کمبارانی میشود فاضل رودخانه کوار قطع میشود به محصول شتوی آنها ضرر بسیار وارد میآید. حشم وافر دارند، مرتع معتبر. ایلات و تلال و جبال و جنگل و نوکر دیوانی ندارند.
مالیات- 298 تومان و 8 هزار و 600 دینار
نفوس- 500 نفر (مرد: 160 نفر، زن: 130 نفر، اطفال: 220 نفر)[103]
در قدیم الایام جای اسب مشهور بوده، از کثرت استعمال جاسب نامیده شده. هفت قریه دارد. در میان یک دره کوه واقع است و اطراف آنجا را چنان کوه احاطه دارد که گویا حصاری بر آنجا کشیدهاند. آب آنجا از کوهسار است
قم نامه، ص: 154
و قنات هم دارد. در سالهای پرباران فاضل آبهای آنها از سوراخی که از زیرکوه سوراخ اوست- که مشهور است به سوراخ جاسب- میآید به رودخانه اناربار که از پهلوی بلد عبور نموده به مسیله میرود. در سال بیبارانی بسیار کمآب هستند. حاصل شتوی آنها جو و گندم است. صیفی آنها ماش و نخود و عدس و لوبیا و هندوانه و خربزه است. هوای آنجا در غایت سردی است.
مرتع آنجا بسیار کم است به قدر کفاف خودشان ندارند. عبور و مرور آنها از دو راه است یکی از بالای قریه راونج است و یکی از درهای است که از بالای قریه کرمجگان معبری است[104]. چون راه سختی است هر دو طرف آنها، اغلب اوقات قطاع الطریق به آنها دستبردی میزنند و خرابی میرسانند. و اما سالهای پربرفی از وسط عقرب الی عید نوروز از شدت برف بسته میشود.
چون محصول این قراء سبعه و فابه معاش آنها ندارد اغلب آنها در زمستان میروند در طهران و قم و کاشان مشغول کسب حلوائی میباشند و به این واسطه سر آنها کچل میباشد و اغلب آنها سادات میباشند و از دیوان مستمری و وظیفه دارند و سادات آنجا همه نجیب و رعیت پیشهاند.
اول قراء سبعه جاسب میباشد. اراضی آن سنگلاخ و رشوهخوار است و هوای آنجا ییلاق است. چهار رشته قنات دارد ولی بسیار مختصر و آسماننگر میباشند. محصول شتوی آنجا گندم و جو بهاره، محصول صیفی ماش و نخود و لوبیا و هندوانه و عدس میباشد. محصول باغات آنجا جوز و بادام و انگور دانهدار و سایر میوهجات ییلاق است. ایلات و جنگل و نوکر دیوانی ندارد.
قم نامه، ص: 155
مرتع مختصری دارند. کوهسار زیاد دارند. شکار کبک و قدری آهوی کوهی یافت میشود. خانوار آنها یک صد و پنجاه خانه است. عدد نفوس و مالیات:
مالیات- 562 تومان و 5 هزار و 200 دینار
نفوس- 660 نفر (مرد: 200 نفر، زن: 180 نفر، اطفال: 280 نفر)
در طرف غربی قریه واران واقع است و چنان نزدیک یکدیگر میباشند که اراضی و محل زراعت آنها متصل به یکدیگر است. هوای آنجا هم ییلاق است. محصول شتوی گندم و قلیلی جو است. محصول صیفی ماش و عدس و لوبیا و هندوانه است. محصول باغات آنها جوز و بادام و سنجد و انگور و زردآلو و آلوچه و قیسی است. دو رشته قنات دارد و چند چشمه. در سال کمبارانی این قریه بسیار کمآب میباشد. ایلات و مرتع ایل ندارد. جنگل و نوکر دیوانی ندارد. مرتع آنها بسیار مختصر است. شکار کوهی یافت میشود. سی خانوار سکنه دارد. عدد نفوس و مالیات:
مالیات- 344 تومان و 5 هزار
نفوس- 140 نفر (مرد: 45 نفر، زن: 40 نفر، اطفال: 55 نفر)
در سفلای قریه زر واقع است. متصل است اراضی آنجا به اراضی قریه زر. هر نوع محصول که در قریه زر و واران یافت میشود در این قریه هم یافت میشود. آب آنجا از یک رشته قنات است و چند چشمه رودخانه. مختصری از میان اراضی آنجا از فاضل آب بهاری قریه زر عبور میکند که از آنجا عبورش میافتد به قریه وشتکان، و از آنجا عبور میکند به قریه بیجکان، و از آنجا
قم نامه، ص: 156
سوراخی است که مشهور است به سوراخ جاسب، این فاضل آب قراء جاسب از آن سوراخ میریزد به رودخانه انار بار قم. و این قریه سادات زیاد دارد.
سی خانوار سکنه دارد. جنگل و ایلات و نوکر دیوانی و شکارگاه ندارد. کوه اطراف او بسیار مرتفع است و مرتعشان مختصر.
مالیات- 290 تومان
نفوس- 150 نفر (مرد: 50 نفر، زن: 40 نفر، اطفال: 60 نفر)
در سفلای وسقونقان واقع است. مختصرترین قراء سبعه جاسب میباشد بیشتر آب آنجا از رودآب است. یک رشته قنات هم دارد. محصول آنجا مثل سایر دهات آنجاست ولی اراضی آنجا بسیار نامرغوب و سنگلاخ است و کم وسعت هم میباشد و مردم آنجا همه سادات فقیر و پریشان میباشند. جنگل و ایل و نوکر دیوانی ندارند. مرتع بسیار مختصری دارد. شکار کبک یافت میشود. در آنجا مراعی و مواشی مختصری دارند. بیست خانوار سکنه میباشند.
مالیات- 181 تومان و 1 هزار و 100 دینار
نفوس- 85 نفر (مرد: 25 نفر، زن: 23 نفر، اطفال: 37 نفر)
این قریه از تمام قراء سبعه جاسب از همه جهت معتبرتر است به واسطه آن که اعتبار آب آنجا بیشتر از سایر قراء است و به این واسطه باغات آنها زیاد است. اراضی آنجا هم خیلی نسبت به سایر این قراء حاصلخیزتر است. چهار
قم نامه، ص: 157
رشته قنات دارد. محصول آنها جو و گندم در شتوی کاری است و ماش و عدس و نخود و لوبیا و هندوانه است در صیفی کاری. محصول باغات آنها جوز و بادام و فندق و سنجد و انگور و زردآلو و سایر میوهجات ییلاقی است. اهالی آنجا اکثر علماء و سادات و اهل فضل و کمال میباشند. مرتع آنها هم چندان اعتباری ندارد. جنگل و ایلات و نوکر دیوانی ندارند. شکار کبک در آنجا پیدا میشود این قریه یک صد و بیست خانوار سکنه و رعیت دارد. مالیات و عدد نفوس آنها:
مالیات- 552 تومان
نفوس- 525 نفر (مرد: 150 نفر، زن: 125 نفر، اطفال اناث و ذکور:
250 نفر)
در طرف شرقی قریه واران که ابتدای بلوک جاسب است واقع شده. اهالی آنجا اغلب سادات میباشند. یک رشته قنات دارد و چند چشمه. در سال پربارانی چشمهسار آنها آب معتبر دارد ولی در سال بیبارانی چون در دامنه کوه واقع است بسیار کمآب میباشند. محصول آنها از بابت شتوی کاری گندم است و قلیلی جو. محصول صیفی ماش و عدس و لوبیا و نخود است. انگور دانهدار هم دارند. میوهجات و محصول باغات آنها جوز و سنجد و بادام و فندق و زردآلو و آلوسفید و سایر میوهجات ییلاقی است. مرتع این قریه نسبت به سایر قراء وسیعتر است. جنگل و ایلات و نوکر دیوانی ندارد. شکارگاه و دیمزار و اهل رزم ندارد. خانوار بیست و هفت خانوار است. مالیات و عدد نفوس آنها:
مالیات- 283 تومان و سه هزار
نفوس- 125 نفر (مرد: 35 نفر، زن: 32 نفر، اطفال: 58 نفر)
قم نامه، ص: 158
در سفلای قریه کروکان واقع است و اهل آنجا همه سادات ذوی الاحترام میباشند و قلیلی غیرسادات در آن قریه ساکن میباشند. مرحوم شاه صاحب که به اعتقاد اکثر مردم صاحب کرامت و تأثیر نفس بود اهل این قریه است و الان هم اولاد و اعقاب او در آنجا مسکن دارند. این قریه دو رشته قنات و چند چشمه دارد و محصول شتوی آنجا گندم و جو است و محصول صیفی ماش و عدس و لوبیا و نخود است. باغات آنجا جوز و بادام و سنجد و فندق و سایر میوهجات ییلاقی است. جنگل و ایلات و نوکر دیوانی ندارند. مرتع مختصری دارد.
شکارگاه و شکار ندارد مگر آنکه قدری کبک و تیهور در دامنه کوه آنجا یافت میشود. سی و چهار خانوار میباشند.
مالیات- 218 تومان
نفوس- 155 نفر (مرد: 50 نفر، زن: 43 نفر، اطفال: 62 نفر)
این بلوک ابعد بلوک قم است و از طرفی حد او به بلوک کاشان است و این بلوک به خلاف جاسب که دهاتش همه مجتمع و توأم بودند این بلوک دهاتش متفرق و دور از یکدیگر است از جهت هرچند قریه که نزدیک بلوک کاشان است گرمسیر است به خلاف آنها که در عقب کوه جاسب است که ییلاق معتبری است و حضرت امامزاده و الامقام سلطان علی فرزند امام همام امام محمد باقر در قریه مشهد که معظم دهات اردهال است مدفون است. محصول این بلوک اغلب
قم نامه، ص: 159
گندم است و قلیلی جو کاری. محصول صیفی ماش عدس و لوبیا و جوزق و هندوانه و خیار است و آب آنجا قدری از رودآب و چشمهسار است و قدری قنات است مردم آنجا خصوصا قریه مشهد اکثر سادات و خدام حضرت امامزاده میباشند و در این دهات موقوفه امامزاده بسیار است.
قریه معتبری است و به این واسطه موسوم به مشهد است که محل شهادت و مدفن امامزاده است. بعد از آنکه معاندین او را شهید کردند از اهل فین کاشان و بعضی توابع کاشان آمدهاند و آن جناب را دفن فرمودهاند و الی زماننا هذا اولاد و اعقاب آنها همه ساله در روز مخصوص که این خدمت را اجداد آنها کردهاند در قریه مشهد جمع میشوند و قالی هست که امامزاده را بر روی او شهید کردهاند از خزانه بیرون میآورند، در همانجا که امامزاده را غسل دادهاند میآورند و قدری آب به او میریزند و در همان موضع بر قتله آن حضرت لعن میکنند و دوباره به جای خودش میبرند. و هرگاه در وقتی که قالی را میآورند به سر آب، کسی که نسبت به اجداد آنها ندارد دست به آن قالی بگذارد مسلما کشته خواهد شد.
حالات این قریه این است که مشتمل است بر مزارع متعدده متکاثره که این مزارع برخی از چشمهسار آب میخورد و بعضی از قنات. قدری از آنها موقوفه حضرت است و اکثر ملک خدام آن حضرت. محصول شتوی آنها گندم و جو است و محصول صیفی ماش و عدس و لوبیا و هندوانه و جوزق و خیار است. محصول باغات آنها جوز و بادام و فندق و زردآلو و آلوچه و آلو سفید و سیب و سایر میوهجات ییلاقی است و هوای این قریه ییلاق است و تلال
قم نامه، ص: 160
و جبال بسیار دارد و مرتع آنها خوب است خصوصا از برای نوع بز که بسیار خوب است. جنگل و دیمزار و ایلات و نوکر دیوانی ندارند. چند نفری تفنگچی دارند. قبل از گرانی اشخاص صاحب مایه و ملک و حشم زیاد بسیار در این قریه بود ولی از بعد گرانی تا حال آن استعداد از برای آنها میسر نشده است لیکن باوجوداین صدمه گرانی و غیره باز هم از سایر مردم امتیاز دارند و در این قریه مزارع موقوفه امامزاده بسیار است. خانوار این قریه از خدام و سادات و رعایا یک صد و چهل و سه خانوار است. مالیات و عدد نفوس آنها:
مالیات- 422 تومان و 700 دینار
نفوس- 608 نفر (مرد کاری: 170 نفر، زن و اطفال: 438 نفر)
پنج دانگ قریه مزبوره وقف حضرت امامزاده است و یک دانگ ملکی است. این قریه نزدیک قریه مشهد واقع است. آب آنجا از چشمهسار است.
هوای آنجا ییلاقی است. محصول آنجا گندم و جو است در شتوی، و در صیفی ماش و عدس و لوبیا و نخود و جاورس و جوزق است و خیار و هندوانه هم کشته میشود محصول باغات آنها جوز و بادام و میوهجات ییلاقی است. تلال و جبال بسیار دارند. مرتع آنها عیبی ندارد. جنگل و نوکر دیوانی و ایلات ندارند. شکارگاه قابل ندارند ولی کبک و تیهو و شکار کوهی در آنجا یافت میشود. دیم در آنجا چیزی نمیشود. خانوار آنها از رعایای موقوفه و رعایای ملکی چهل و پنج خانه است. یک صد و پنجاه و یک نفر سرشمار، چهل و یک نفر مرد و باقی اطفال و زن و دختر و پسر صغیر است.
مالیات- 30 تومان و 6 هزار
قم نامه، ص: 161
نفوس- 151 نفر (مرد: 41 نفر، زن و اطفال: 110 نفر)
ییلاق است و آب او از قنوات است. قدری از آن موقوفه ملکی است.
محصول شتوی آنها جو و گندم است و محصول صیفی ماش و نخود و لوبیا و عدس و جوزق است. محصول باغات آنها انگور و جوز و بادام و سایر میوهجات ییلاقی است. مرتع آنها کمتر از مرتع قراء دیگر است. جنگل و دیم و نوکر دیوانی و ایلات ندارد. شکارگاه معتبر ندارد ولی شکار کبک و تیهو و شکار کوهی دارد. خانوار آنها بیست و شش خانوار است.
مالیات- 105 تومان
نفوس- 91 نفر (مرد: 30 نفر، زن و اطفال: 61 نفر)
ییلاق است. سه رشته قنات دارد که محصول آنها را مشروب میکند. محصول شتوی آنها جو و گندم و صیفی آنها ماش و لوبیا و نخود و عدس و جو ترشه و جوزق است. محصول باغات آنها جوز و بادام و سایر میوهجات ییلاقی است. دیم زار و جنگل و ایلات و نوکر ندارند. مرتع آنها عیبی ندارد. شکار کبک و شکار کوهی دارد و چهل و پنج خانوار است.
مالیات- 186 تومان و 6 هزار و 700 دینار
نفوس- 240 نفر (مرد کاری: 55 نفر، زن و اطفال: 185 نفر)
قم نامه، ص: 162
ییلاق است. دو رشته قنات دارد و رودخانه مختصری هم دارد که از کوهسار رهق میآید و شتوی آنها بیشتر از آن رود مشروب میشود و محصول شتوی آنها گندم و جو و تریاک است و محصول صیفی آنها نخود و ماش و عدس و لوبیا و جوزق است و محصول باغات آنها جوز و بادام و سنجد و سایر میوهجات ییلاقی است و جنگل و نوکر و ایلات ندارد. مرتع خوب دارد. حشم زیاد دارند. شکار کوهی از قبیل قوچ و تکه و آهو پیدا میشود. خانه شمار آنها سی و هشت خانوار است.
مالیات- 235 تومان و هشت هزار و 200 دینار
نفوس- 225 نفر (مرد: 88 نفر، زن و اطفال: 137 نفر)
ییلاق است و چند رشته قنات دارد و چند چشمه هم دارد. هم دشت دارد و هم کوهسار دارد. اراضی آنجا بهتر از سایر قراء است. محصول شتوی آنجا جو و گندم است و محصول صیفی آنجا جوزق و نخود و ماش و لوبیا و عدس است و اشجار آنها جوز و بادام و سایر میوهجات ییلاقی است. مرتع بسیار معتبر دارند. دیمزار و جنگل و ایلات و نوکر دیوانی ندارند و شکار کوهی و کبک و تیهو دارند. خانوار آنها پنجاه و سه خانوار است و مالیات و عدد نفوس آنها:
مالیات- 243 تومان و 2 هزار و 500 دینار
نفوس- 146 نفر (مرد: 63 نفر، زن و اطفال: 83 نفر)
قم نامه، ص: 163
قشلاق و گرمسیر است. مرتع بسیار معتبر دارند. جزئی زراعت دارند.
معاش آنها از گوسفند و شتر میگذرد. و برخی هیزم حمل به کاشان میکنند و معاش میکنند. دو رشته قنات مختصر دارد. محصول شتوی جو و گندم است و محصول صیفی هندوانه و خربزه و جوزق است و سکنه آنجا ایل خراسانی است مشهور به عرب خراسانی. باغات ندارند. جنگل و نوکر دیوانی ندارند زراعت دیمی ندارند. سی خانوار این طایفه ساکن آنجا میباشند.
مالیات- 27 تومان و 5 هزار و 600 دینار
نفوس- 92 نفر (مرد: 38 نفر، زن و اطفال: 54 نفر)
از قراء اردهال است. آب و ملک این قریه [وقف] بر مولای متقیان و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب سلام اللّه و صلواته علیه میباشد و تولیت آن یعنی تصرف کردن به آن قریه خاص جناب مستطاب حجة الاسلام حاجی ملا محمد کاشی است. دهی است بسیار معمور و معتبر. همه نوع محصول در آنجا بسیار خوب میشود و علاوه بر رعایای لازمه آنجا مردم خوشنشین هم در آنجا بسیارند و همه صاحب مواشی و مراعی میباشند و در تعدیل جدید مالیاتی از بابت وجه صادر و مراعی و مواشی بر آنجا وارد آوردهاند اگرچه تا حال محل گفتگو میباشد ولی دخلی به ملک وقف ندارد. مرتع آنها بسیار خوب است. شکار قلیلی یافت میشود. جنگل و نوکر و ایلات ندارند. سی خانوارند.
مالیات صادر و مراعی و مواشی- 38 تومان
قم نامه، ص: 164
نفوس- 130 نفر (مرد: 50 نفر، زن و اطفال: 80 نفر)
در حواشی رودخانه انار بار قراء و مزارع بسیار است ولی تفصیل احوال آنها چنان است که بعضی از آنها رعیت و تابع حکومت عراق میباشند و چند قریه و مزرعه آنها جزو «سایر البلوک» است و بعضی از این مزارع جزو حکومت قم است. و باعث بر اینکه حد و سدی در میان آنها نیست بعضی قراء و مزارع که در چهار فرسخی قم است جزو عراق است و بعضی مزارع که قریب بیست فرسخ تا ولایت قم مسافت دارد جزو قم است. راه این است که در هر وقتی که ممیزی از دیوان مأمور برآورد و تعدیل ولایتی میشده هر قریه و مزرعه که جمع نداشته ممیز دیوان او را جمع آن ولایت میکرده و یا در عوض کسر محل شکسته او را به دیوان جمع میکرده است. حال هرقدر از آن مزارع که جزو حکومت دارالایمان قم است مشروحا ثبت و به عرض خواهد رسید که سایر آنها در جزو تفصیل احوال هر ولایتی نوشته شود. و سکنه این قراء و مزارع اغلب ایلات میباشند از قبیل خلج و بختیاری و عرب خراسانی و الوارزند و غیرهم.
در حاشیه رودخانه واقع است و هوای گرمسیر دارد و آب آنجا از رودخانه اناربار است. و مردم آنجا ترک خلجی میباشند بسیار با جلادت و هنر و تفنگچی قابل هستند. محصول صیفی آنها جو و گندم و شبدر خوب میشود و صیفی آنها غالب جوزق است و جوزق آنها بسیار خوب میشود. باغات آنها از کثرت آب
قم نامه، ص: 165
هم میوه ییلاقی دارند و هم میوه گرمسیری. انار و انجیر آنها بسیار خوب است مرتع آنها بسیار وسیع و معتبر است و جنگل و نوکر دیوانی ندارند. دیمزار ندارند، بیست و پنج خانوار رعیت دارند.
مالیات- 250 تومان
نفوس- 95 نفر (مرد: 25 نفر، زن: 30 نفر، اطفال: 40 نفر)
از دهات جدید النسق است که در این دولت مالیات بر آنها بسته شده است و در آنجا کوهی است در آن کوه سه چشمه است که بدون آنکه آب او بیرون بیاید مثل دیگ که آتش در زیر او باشد میجوشد و کف میکند، لیکن آب او سرد است. محصول آنجا جو و گندم و جوزق است. مرتع متوسطی دارد. ده خانوار سکنه دارد. چند نفر آنها تفنگچی است.
مالیات- 18 تومان
نفوس- 35 نفر (مرد: 10 نفر، زن و اطفال: 25 نفر)
مزرعه حسینآباد- مزرعه مختصری است. محصول صیفی ندارد.
محصول شتوی آنجا جو و گندم و شبدر است و رعیت آنجا بختیاری و جزو سایر البلوکند.
مزرعه چم عابدین- صیفی کاری ندارد. مالک و زارع آنجا بختیاری و جزو سایر البلوک است. محصول شتوی جو و گندم و شبدر است. چهار نفر رعیت
قم نامه، ص: 166
مزرعه چم حاجی مراد- بسیار مختصر است. ملک آنجا مال شخص راونجی است. خود او در آنجا زراعت میکند. محصول آنجا جو و گندم میباشد.
مزرعه چماستاد حسین- مزرعه کوچکی است. دو نفر رعیت راونجی دارد. محصول صیفی ندارد. شتوی جو و گندم است.
مزرعه چم صفر علی- قطعه زمینی است زیر نهر دولتآباد خالصه، در تصرف رعیت قریه دولتآباد. محصول آنجا جو و گندم.
مزرعه چم یحییآباد- قطعهای است ملکی سادات دلیجانی. رعیت آنجا دو نفر هستند که ساکن قریه دلیجان میباشند. محصول صیفی ندارند.
محصول شتوی جو و گندم است.
مزرعه چم حسینآباد- زارع آنجا چهار نفر از اهالی محلات میباشند محصول آنجا شتوی کاری جو و گندم و محصول صیفی آنها جوزق و کرچک است مزرعه صیدآباد- ملکی سادات دلیجانی است و رعیت آنجا اهالی قریه دلیجان میباشند. محصول شتوی آنها جو و گندم است و محصول صیفی آنها جوزق.
مزرعه چم ترکان- در حوالی نیمور خالصه واقع است. نهر از رودخانه دارد. رعیت آنجا اهالی قریه نیمور میباشند و محصول شتوی آنجا جو و گندم است و محصول صیفی آنجا جوزق و کرچک، و مالیات آنجا 27 تومان.
مزرعه چم رمضان- مزرعه مختصری است و نهر از رودخانه دارد.
رعیت و مالک آنجا اهالی محلات میباشند. محصول آنجا جو و گندم و جوزق است و مالیات آنجا 7 تومان و 5 هزار.
مزرعه چم لاسآباد- ملکی سادات محلاتی است و رعیت آنجا اهالی
قم نامه، ص: 167
محلات میباشند. نهر از رودخانه دارد. محصول آنجا گندم و جو و جوزق و کرچک است. مالیات: 13 تومان و 1 هزار.
مزرعه چم محسنخان- در بالای سد نیمور خالصه واقع است. نهر از رودخانه دارد. رعیت [آنجا] بختیاری است. محصول گندم و جو و جوزق و کرچک. مالیات موافق تعدیل جدید: 6 تومان.
مزرعه چم نوروز- ملکی حضرات بختیاری است. در فوق محلات واقع است. چهار خانوار رعیت بختیاری دارد. محصول جو و گندم و جوزق مالیات موافق تعدیل جدید: 15 تومان و 7 هزار و 250 دینار
مزرعه چم میرزایی- ملکی حضرات بختیاری میباشد. کسی در آنجا منزل و مسکن ندارد. زراعت آنجا را میکنند و مسکن آنها در محلات و غیره میباشد. مالیات آنها جزو قم است. محصول آنها جو و گندم و شبدر است.
[مالیات:] 10 تومان و 2 هزار.
مزرعه جودان- ملکی مردم بختیاری است. چند خانوار بختیاری در آنجا منزل دارند و زراعت میکنند و مسکن درستی در آنجا ندارند. وقت زرع و ضبط در آنجا میباشند و سایر اوقات در آنجا نمیباشند. محصول آنها جو و گندم و جوزق است. مالیات: 21 تومان و 5 هزار.
مزرعه چم صالحی- مزرعه بسیار مختصری است. صالح حسنآبادی مالک اوست. خود زرع میکند و منزل در قریه نیمور است. محصول جو و گندم است. مالیات موافق تعدیل جدید: 2 تومان.
مزرعه چم آسیا خرابه- مزرعه مختصری است. قابل مسکن و منزل نمیباشد. یک نفر زارع دارد و او هم در آبادی دیگر منزل دارد. محصول آنجا جو و گندم و مالیات آنجا موافق تعدیل جدید: 1 تومان و 5 هزار.
قم نامه، ص: 168
مزرعه چم پل کوچک- قدری اراضی دارد. جنب پلی واقع است که مشهور است به پل کوچک ملکی علی اکبر خان خلج است. نهری از رودخانه دارد. محصول او جو و گندم و قدری جوزق کاری اگر به او بشود. آبادی ندارد.
[مالیات:] 14 تومان و 5 هزار.
مزرعه چم سرخه- بسیار مختصر میباشد. نهری از رودخانه دارد.
قطعه زمینی در حاشیه رودخانه، محصول جو و گندم است. مالیات موافق تعدیل جدید: 1 تومان و 5 هزار.
مزرعه چمهای ملاعلی- سه قطعه زمین است. که حاشیه رودخانه واقع است. نهر مختصری از رودخانه دارد. در تعدیل جدید مالیات به آنجا بسته شده است: 8 تومان.
که بعضی از سابق مالیات داشته و بعضی در تعدیل جدید مالیات بسته شده است:
قریه لریجان- آب از رودخانه برمیدارد. قریه معتبری است. هم زراعت دارد و هم باغات دارد. جمعیت زیاد دارد و رعایای اغلب مزارع کنار رودخانه در این قریه منزل و مسکن دارند. در ابتدای این دولت مالیاتی بر آنجا بسته شد ولی در تعدیل جدید مالیات او را علاوه نمودهاند. محل با قابلیت و استعداد است. محصول شتوی آنجا جو و گندم است. محصول صیفی آنجا جوزق و کرچک و هندوانه و خربزه است و محصول باغات آنها چون هوای معتدل دارد هم میوه گرمسیری دارد و هم میوه ییلاقی دارد. جنگل و نوکر دیوانی ندارد. ایل بختیاری و رعیت دیگر و سادات در آنجا منزل دارند. به قدر بیست و پنج خانوارند.
قم نامه، ص: 169
مالیات- 100 تومان
قریه امیرآباد- آبادی میباشد متوسط. نهری از رودخانه دارد.
مالیاتی در ابتدای دولت بر آنجا بسته شد. باغات مختصری دارد. یک دانگ آنجا وقف شاه نجف (ع) است. محصول شتوی آنجا جو و گندم است.
محصول صیفی جوزق و کرچک و هندوانه است. رعیت آنجا بختیاری است.
در کنار رودخانه واقع است. جنگل و نوکر ندارد. مالیات آنجا موافق تعدیل جدید بعد از وضع ملک وقفی شاه نجف: 13 تومان و 200 دینار.
قریه سیاه کوه- در نزدیکی قریه راونج واقع است. ملکی اهالی قریه راونج است و آب از رودخانه برمیدارد. چند نفر خانوار بختیاری در آنجا منزل دارند که گوسفند و حشم دارند و جزئی زراعتی هم در آنجا مینمایند.
مالیات آنجا موافق تعدیل جدید: 4 تومان.
قریه زرقان علیا و سفلی- ملکی جناب حاجی ملا محمد کاشی است.
رعیت آنجا قدری بختیاری و قدری نراقی است. محصول آنجا جو و گندم و جوزق و کرچک است. نهر معتبری از رودخانه دارد. مالیات آنجا موافق تعدیل جدید: 30 تومان.
قریه محمدآباد- ملکی جناب حاجی ملا محمد است. نهری از رودخانه دارد. رعیت آنجا قدری بختیاری و قدری نراقی است. محصول آنجا جو و گندم و جوزق است. در تعدیل جدید، مالیات بر آنجا بسته شده است: 20 تومان مزرعه مزور- ملکی جناب ایضا میباشد. رعیت آنجا ساکن قریه محمد آباد است. بختیاری میباشند. نهری از رودخانه دارد. محصول آنجا جو و گندم و جوزق و کرچک است. در تعدیل جدید مالیاتی بر آنجا بسته شده است: 10 تومان.
قم نامه، ص: 170
مزرعه خالقی- ملکی جناب حاجی ملا محمد است. ملکی بسیار معتبر دارد. نهری بسیار خوب از رودخانه دارد. رعیت آنجا محلاتی و نراقی است محصول گندم و جو و جوزق است. مالیات موافق تعدیل جدید: 40 تومان.
قریه چم آسیا- یک آسیا گردان نهر آنجا آب دارد. سکنه آنجا بختیاری است. محصول آنجا جو و گندم و جوزق و هندوانه است.
مالیات آنجا: 20 تومان.
قریه مشهور به مزرعه نو- ملکی حسین خان مهاجر است. نهری از رودخانه دارد. نزدیک محلات است. رعیت آنجا بختیاری است. محصول آنجا جو و گندم و جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه است. مالیات آنجا موافق تعدیل جدید: 10 تومان.
قریه افشه جرد- در زیر قریه نخجیروان خالصه است. آب از رودخانه برمیدارد. آبادی بسیار معتبری دارد. در تعدیل جدید مالیات بر آنجا بسته شده است. محصول آنجا جو و گندم و جوزق و بهاره است. قلعه و سکنه دارند.
[مالیات:] 41 تومان و 7 هزار و 500 دینار.
قریه حسنآباد- واقع در فوق قریه نخجیروان است. رعیت آنجا- بختیاری است. نهری از رودخانه دارد. محصول آنجا جو و گندم و جوزق و کرچک است. در تعدیل جدید مالیاتی بر آنجا بسته شده است: 27 تومان و 6 هزار.
قریه حسینآباد- در وسط افشه جرد و نخجیروان واقع است. آبادی مختصری دارد. سکنه آنجا مردم بختیاری است. محصول آنجا جو و گندم و جوزق و کرچک. نهر از رودخانه دارند. مالیات در تعدیل جدید بسته شده است: 9 تومان.
قم نامه، ص: 171
چون رعایای حواشی رودخانه اغلب بختیاری است و یا آنکه ساکن محلات و نیمور و راونج و نخجیروان میباشند مفصلا به شرح تعداد نفوس آنها نپرداخت و هر جا قلعه و سکنه داشت ذکر قلعه آنها نموده شد. الامر العالی مطاع[105].
قم نامه، ص: 173
نوشته محمد تقی بیک ارباب در 1284- 1285
قم نامه، ص: 247
نوشته شده به سال 1296 (از مجموعه ناصری)
قم نامه، ص: 249
بسم اللّه الرحمن الرحیم کتابچه حالات و کیفیت بلده و بلوکات و مزارع دارا المؤمنین کاشان که در هذه السنه توشقان ئیل مطابق سنه 1296 هجری حسب الامر امنای دولت گردون عدت و فرمایش جناب جلالت مآب امیر الامراء العظام آقای اعتضاد الدوله دام اقباله العالی مفصلا قلمی میشود:
اولا معروض میدارد که شهر کاشان از ولایات مستحدثه اسلام است که در زمان خلافت هارون الرشید خلیفه عباسی به سعی و اهتمام زبیده دختر ابو جعفر دوانیقی که حرم هارون بود ساخته شده. از اقلیم چهارم. در میاندار السلطنه اصفهان و دارالایمان قم واقع است. از آنجا تا قم پانزده فرسخ و تا اصفهان سی فرسخ میباشد. شهری است آراسته و پیراسته چنانکه در السنه و افواه مشهور به عروس عراق است. اگرچه به حسب طول و عرض کمتر از دارالایمان قم است لیکن در آبادی و جمعیت بهتر و بیشتر از قم است چنان که نفوس بلده و بلوکات آنجا دو برابر شهر و بلوکات قم میباشد. هوای آنجا
قم نامه، ص: 250
میل به گرمی دارد چنانکه غله آنجا را در چهل روز از عید نوروز سلطانی حصادت مینمایند.
مضافات معتبر دارد که همه نوع اشجار و فواکه از او به عمل میآید خاصه انار زاغه کاشان در نهایت لطافت است. حد جنوبی کاشان دهات و مزارع کویر است که هوای گرم و خشک دارد به این واسطه در تابستان مردم آنجا که اندک ماده مستعدی دارند دماغشان پریشان میشود. به این جهت اهتمام اهالی آن ولایت در صرف کردن میوههای مرطوبی [است و در آن] اسراف میکنند چنانکه ذخیره اهالی قم در زمستان نان خانه میباشد اهل کاشان اندوخته زمستان خود را انار و خربزه و هندوانه قرار میدهند، از این جهت در حدوث گرانی و سختی اکثر اواسط الناس و فقراء آنجا متفرق میشوند.
به حسب ظاهر از سایر بلاد حواشی آبادتر و خوش نماتر است. یکی از مستحسنات آنجا سرداب است که در زیرزمین میکنند، چنان خاک سخت دارد که بدون صرف آجر و گچ زمانی دراز به جا میماند.
با وجود حدت هوای کاشان در آن سردابها بیزحمت نمیتوان ریست کرد. در حقیقت این موهبت بزرگی است. عقرب و پشه کاشان مشهور است به خصوص پشه. گویا استخوان دارد.
اکثر مردم آن ولایت با هوش و ذکاء. در صدر طلبی و عصبیت نهایت اهتمام را دارند. در مفاخره شهر و اهالی ولایت خود اغراق کامل دارند که یکی از ظرفاء قم به طریقه ظرافت گفته بود که عیب کاشان این است که یخ آنجا به سردی یخ قم نیست، جمعی از عقلاء کاشان گفته بودند که بارها امتحان کردهایم یخ کاشان از جمیع بلاد سردتر است!
قم نامه، ص: 251
بلده کاشان در قدیم الایام قلعه جاتی در کنار دریاچه ساوه بوده که آلان آثار کهنه آنها باقی است و پیش از آبادی قم مالیات آن قلعهجات جزو اصفهان بود. بعد از ساختن اعراب اشعری دار الایمان قم را در عهد خلافت هارون الرشید که قم را ولایت مستقل قرار داد. از جزو جمع اصفهان موضوع نموده قراء و قلعهجات کاشان حتی نطنز در جزو حکومت قم بوده.
بعد از ساختن زبیده شهر کاشان را او را ولایت مستقل قرار داده، بلوکات قدیمه او را جزو مالیات آنجا کرد و از قم موضوع شد. مالیاتی در آنجا قرار داد. به مرور ایام آبادی در تزاید بود تا در فتنه چنگیزی که هلاکوخان به ایران آمده قتل عام و خرابی کرد آن بلده به مجاورت قم ویران شد.
در ایام خانیت و عدالت غازان خان همت در آبادی آنجا گماشته و مالیاتی به اندازه از برای آنجا قرار داد. به این حالت بود تا در فتنه محمود افغان دوباره شهر و توابع کاشان و گرمسیرات خراب شد. در سلطنت و جهانگیری نادر شاه افشار ده سال از بقیة السیف افغان قلم و قدم کوتاه داشته، همت ملوکانه در آبادی آنجا گماشت. در وقت کشته شدن نادر شاه در خراسان اللهیار خان افغان از اردوی نادری فرار کرده، به عزم تسخیر کرمان حرکت نمود.
قم نامه، ص: 252
در حدود کاشان در سر مطالبه سورسات با اهل ولایت نزاع کرده و غالب آمد، اکثر دهات حوالی را غارت کرده و خرابی نمود که آثار خرابی او در سن سن و قاسمآباد ظاهر است.
خرابی سوم کاشان و توابع در وقت جهانگیری پادشاه شهید آقا محمدخان بود که در وقت کشورگشایی عزم تسخیر فارس نموده، در قم و کاشان نجف خان زند از جانب خوانین زندیه حکومت داشته، درصدد ولایتداری برآمده پادشاه شهید این دو شهر را قهرا قسرا مفتوح نموده، نجف خان به اصفهان گریخت، اهل کاشان را نوید به مدد لشکر فارس و اصفهان داده، اهل کاشان فی الجمله خودداری کردند. به حکم پادشاهی کلب علی خان خلج اکثر دهات ییلاقی کاشان را قتل و غارت کرد.
در عهد سلطنت خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه که چهل سال اهالی ایران در مهد امن و امان آسوده بودند اهالی کاشان به قدر وسع و طاقت خود در آبادی کوشیدند. در ممیزی مرحوم میرزا آقا بابای مستوفی آشتیانی ممیزی شده این مالیات مقرره را بر آنها وارد آورد. تا آنکه اکثری از طایفه غفاری که رئیس آنها مرحوم فرخ خان امین الدوله بود در سلک چاکران دربار معدلت مدار انتظام یافتند، از تربیت امناء دولت و رأفت ملوکانه در حق آن جماعت کاشان و توابع رشک روضه رضوان شد. اکثری از ییلاقات و کویر را آباد ساختند و بعضی را تجار در صد آبادی برآمدند که مزارع جدید النسق کاشان از آنهاست و به جهت مالیات جدید النسق از دربار معدلت مدار میرزا هادی مستوفی مأمور به ممیزی شده، در بین عمل به موت فجأه در گذشت و این عمل به همان مالیات قدیم معمول و برقرار مانده. حالت مستغلات و تعداد نفوس و قراء گرمسیر و ییلاقات و استعداد آنها در تحت دفعات قلمی خواهد شد تا واضح باشد
قم نامه، ص: 253
مستغلات دارالمؤمنین کاشان و پشت مشهد و دهات حومه شهر بسیار بوده.
آنچه از تواریخ سالفه کاشان به دست میآید دو صنف در کاشان بسیار معتبر بوده یکی شعر بافی و دیگر مسگری.
در قدیم هزار و هشت صد دستگاه شعر بافی بوده و مسگری هم به شرح أیضا. چندی بواسطه گرانی و کسادی و تصعدی حکام آن دستگاه بهم خورده، اکثر آنها منقرض شدند تا در این دولت جاوید آیت به خصوص این سنوات حکومت جناب جلالت مآب امیر الامراء العظام آقای اعتضاد الدوله که کار گزاران ایشان درصدد تربیت و ترویج ایشان برآمده، آنچه لازمه حمایت و مدد سرمایه بود به عمل آورده، این دو صنف را رواجی تازه پیدا شد.
آنها همچنان سعی در امتیاز اجناس خود نمودهاند که بسیاری از پارچههای ابریشمی ایشان را تجار معتبر از پارچه فرنگ فرق نکردهاند و سایر مردم بعینه جنس فرنگ میدانند و صنف مسگر چنان در کار خود مشهور شدهاند که چرخ کار ایشان مسینهآلات را از چرخ صاف و شفاف بیرون میآورند و مفضض کرده که در صفا با نقره فرقی ندارد. در این اوقات سماوری ساخته بودند
قم نامه، ص: 254
در مجلس جناب جلالت مآب آقای اعتضاد الدوله که مجلس روضهخوانی بود علماء بلد و اعیان شهر حاضر بودند چند نفر از علماء که به دقت ملاحظه نمودند آن سماور را نقره خیال کردند، به جهت حرمت صرف اوانی طلا و نقره از مجلس برخاسته رفتند، بعد از آنکه بر آنها معلوم شد که مفضض بوده نه فضه، عذر حرکت خود را خواستند. و تفصیل مستغلات و حمامهای کاشان و چند قریه که ملاصق شهر است از قراری است که در تحت دفعات نوشته میشود.
مساجد- 76 باب/ حمام- 47 باب/ دکاکین- 1158 باب/ خانات- 25 باب/ شعر بافی- 500 دستگاه
مساجد معروفه- 38 باب/ حمام- 22 باب/ دکاکین- 745 باب (بازار:
525 باب، محلات: 220 باب)/ خانات- 28 باب (بازار: 12 باب، سایر 16 باب)/ شعر بافی: 448 دستگاه
مساجد- 33 باب/ حمام- 25 باب/ دکاکین- 223 باب/ دستگاه جولایی 160 باب/ شعر بافی- 58 دستگاه
(جزو شهر است، در خارج باره اتفاق افتاده جزو حومه شهر نوشته میشود:) مسجد- 4 باب/ حمام- 5 باب/ دکاکین/- 32 باب
(مسافت جزئی تا شهر دارد)
قم نامه، ص: 255
مساجد- 6 باب/ حمام- 8 باب/ دکاکین- 60 باب
مساجد- 12 باب/ حمام- 8 باب/ دکاکین- 70 باب
مسجد- 6 باب/ حمام- 6 باب/ دکاکین- 34 باب
قم نامه، ص: 256
بقعه حضرت سلطان هارون بن موسی بن جعفر علیه السلام- در محله پنجهشاه واقع است از آن جهت به پنجهشاه معروف است که میگویند که در واقعه هایله کربلا که دستهای حضرت عباس علیه السلام را از بدن جدا کردند یکی از سرکردگان لشکر دست مقطوع را برداشته که ببرد به جهت مفاخرت به ولایت خود. بعد از ورود به حوالی کاشان اهالی آن حدود که دوستان اهل بیت رسالت بودند جمعآوری نموده به مجاهده زیاد دست را از او گرفته در آن زمین مدفون ساخته و بقعه خوبی ساختهاند که الان زیارتگاه اهل بلد است.
و اللّه العالم.
بقعه جناب امامزاده حسن بن موسی بن جعفر علیه السلام- مشهور به میرنشانه. در گذر سه سوق واقع است و در جنب ضریح مقدس سردابهای است که در آنجا چاه آبی است و آن موضع را قدمگاه جناب صاحب الامر میدانند. میگویند شخصی در آن موضع آن حضرت را در خواب دیده
قم نامه، ص: 257
که تلاوت قرآن فرمودهاند. در شبهای جمعه محل زیارتگاه است و نذورات خود را در آنجا میبرند. و اللّه العالم.
بقعه جناب سلطان حبیب بن موسی بن جعفر علیه السلام- که در پشت مشهد است که همواره طوافگاه اهل روزگار است گنبد و صحن و سرای عالی دارد و محل امان اهل کاشان است که در روزگار سختی بدانجا پناه میبرند.
بقعه جناب هلال بن علی بن ابی طالب سلام اللّه علیه- در یک فرسخی شهر در میان قریه از آران و بید گل واقع است. بارگاه و صحن و سرای عالی دارد. در ابتدای بندریگ واقع است.
بقعه جناب سلطان امیر احمد بن موسی بن جعفر- در طرف قبله شهر کاشان واقع است و بارگاه خیلی عالی دارد. محل قضاء حاجات و شفای امراض اهل کاشان است و زیارتگاه است.
بقعه سلطان عطا بخش بن موسی بن جعفر- در خارج درب اصفهان متصل به تخته پل است و همواره محل زیارات و نذورات مردم است.
بقعه شاهزاده جعفر بن امام زین العابدین- در محله میدان کهنه واقع است. محل ورود زایرین میباشد.
بقعه زید بن امام حسن علیه السلام- که در گذر قبرستان در باغ است.
مشهور است که بسیار وقت دیده شده که در شبهای جمعه چراغ آنجا خود به خود روشن میشود. در آن جنب بقعه میگویند سه نفر همشیره آن جناب در آنجا مدفونند.
بقعه ضیاء الدین بن امام زین العابدین- که بارگاه رفیع دارد و پایگاه منیع در قرب دروازه عطا واقع است.
قم نامه، ص: 258
بقعه طاهر و منصور ولدان موسی بن جعفر علیهما السلام- که پهلوی همدیگر مدفونند. درب ملکآباد بقعه دارند و محله به اسم ایشان مشهور شده است.
بقعه ملا محسن فیض صاحب تفسیر صافی- سرائی رفیع دارد. اهل کاشان از قبر آن مرحوم کمال احترام را دارند و مقبره محترمین کاشان در آن مکان میباشد. مرقد میر عبد الواسع منزوی در جنب شمالی صحن واقع است.
بقعه ابو لؤلؤ ملقب به بابا شجاع الدین- در خارج درب فین واقع است. صحن و سرائی عالی دارد و بارگاهی متعالی از کاشی معرق. میگویند در وقت کشتن خلیفه ثانی فرارا به کاشان آمده، در آنجا شیعیان حمایت از او کرده بعد از فوت در آنجا مدفون شدهاند.
بقعه حاجی میرزا ابو القاسم مجتهد سرایی وسیع دارد. در قرب گذر سه سوق. مقابل مرقد مطهر امامزاده میر نشانه واقع است. املاک موقوفه از جهت روشنایی وقاری و خادم دارد. تولیت آن با جناب حاجی سید کاظم سلمه اللّه میباشد.
بقعه بابا افضل- در مقام مرتفعی واقع است در قریه مرق. نزهتگاه معتبری است. میگویند آن جناب از جمله ابدال و اوتاد بوده است. الان هم مقبره ایشان محل فیض است.
بقعه شیخان- در خارج درب عطاست. و دیگر:
بقعه مرحمت و غفران مآب حاجی سید محمد تقی پشت مشهدی است که در حال حیات و ممات پناه و مرجع انام بود. در جنب شمالی سلطان حبیب واقع است.
قم نامه، ص: 259
مدرسه سلطانی- از بناهای خاقان خلد آشیان است که مقصوره بسیار معتبر دارد و مباشر بنای آن میرزا ابو القاسم اصفهانی بوده که از جانب نظام الدوله حاجی محمد حسین خان اصفهانی در آن ولایت نیابت داشته. مدرسه مزبوره مشتمل است بر ایوانهای عالی و حجرات، و صحن با صفا که مربع طولانی است در وسط است. نمای باصفا دارد و باغچهها در اطراف آبنما ساخته شده است. چهار ایوان در چهار سمت آن ساختهاند و آب انبار خوبی دارد که چهل پله میخورد و تمام مدرسه کاشی ملون است فوقانی و تحتانی، و اسباب حجره و کتاب و کلام اللّه و مسینه آلات به قدر کفاف در آنجا مهیا نمودهاند.
مسجد و مدرسه حاجی محمد تقی خان مشهور به خانبانی است. به جهت امامت مرحوم حاجی ملا مهدی ملقب به حاجی آقا بزرگ ساخته. مشتمل است بر مقصوره عالی و دو گلدسته محل اذان و مناجات، با ایوانهای چند و حجرات معتبره با مخارج طلاب مدرسه و خدام مسجد از موقوفات مقرره که همه ساله میرسانند.
مسجد عمادی- در زمان جهان شاه، خواجه عماد الدین محمود که از وزرای او بوده وقتی که از زیارت بیت اللّه مراجعت کرده این مسجد را در مقابل میدان بنا نهاده است. در کمال اعتبار و امتیاز میباشد.
مسجد جامع- در محله میدان کهنه قرب زیارت پنجه شاه واقع است.
مسجدی است عالی. گنبدی بزرگ متعالی دارد. کاشی الوان بسیار در آنجا به
قم نامه، ص: 260
کار رفته است. گلدسته خوبی دارد.
مسجد و مدرسه حاجی محمد حسین ترک تبریزی است. در خلف مدرسه میان چال. کاشی کاری و موقوفات بسیار دارد.
مساجد کوچک محلات بسیار است که قابل شرح نیست. ذکر آنها موجب تطویل است.
قم نامه، ص: 261
خیرات شهر کاشان که محلات و بیوتات شهر از آنها مشروب میشود.
بعضی تمام وقف و بعضی ملکی دارد. 9 دهنه.
* قنات مرحوم عبد الرزاق خان کاشی وقف شهر است و از طرف جنوب داخل شهر میشود. این محلات مفصله از آنجا مشروب میشود: پشت مشهد/ کوچه رباط/ خانههای محمد حسین خانی/ خانههای ورثه واقف/ مدرسه سلطانی/ محله ضرابیها/ محله پای قپان/ محله درب زنجیر/ دارالحکومه/ محله پشت عمارت حکومت/ محله سرسنگ/ محله سی قند/ کوچه دربند/ کوچه گاو چشمان
* قنات دوم مشهور به قنات محمودآباد- این قنات هم آبش میافتد بر روی آب قنات عبد الرزاق خان، و محلات مفصله که ذکر شد از آنجا مشروب میشود.
* قنات مشهور به صاحبی- آب او در درب دروازه لتحر آفتابی میشود در حوالی دروازه اصفهان. اغلب آن ملکی است که در خارج و داخل شهر به
قم نامه، ص: 262
باغچههای مخصوص صرف میشود، و هرگاه کسی نخواهد به خانه خود ببرد به طریقه اجاره میبرند. و قدری وقفی دارد که در نوبت وقف بر روی آن دو قنات افتاده، وارد شهر میشود و در محلات مسطوره گردش میکند.
* قنات چهارم قنات نصرآباد شهره است. گویند ابو نصر که یکی از بنی اعمام هارون الرشید بود جاری ساخته. آبش از دروازه فین وارد شهر میشود در محله سلطان امیر احمد. وقف نصفه جنوبی شهر و پشت مشهد است آسمان نگر است. در سالهای پربارشی به قدر کفاف آب دارد، در سالهای خشک سالی کمآب است.
قنات پنجم قنات مهدبآباد مشهور به قنات معظمآباد که قدری وقف و قدری ملکی است و همه وقت فیض آن به شهر میرسد. در این سنوات به جهت عدم کفایت جناب حجة الاسلام به مدرسه سلطانی میبرند.
* قنات ششم قنات دولت است که در حوالی درب فین داخل شهر میشود و محلات مفصله را مشروب میسازد: محلات درب فین و مسجد آقا بزرگ/ محله ... و زیارت ../ کوچه کبابیها/ محله پای مسجد و ..
قنات هفتم قنات میر باقر است که از امراء شاه عباس بوده است. این قنات جاری ساخته، وقف بر بیوتات شمالی کاشان نموده که محلات از آنجا مشروب میشود.
* قنات هشتم و نهم آب قنات فین و قنات صفیآباد است که قدری وقف شهر است از قرار تفصیل ذیل:
از قنات فین- یک شبانه روز
از قنات صفیآباد- شش طاق و دو سرجه
قم نامه، ص: 263
و اسامی بعضی از اشراف و اعیان. بلده کاشان از قرار خانه شماری در هذه السنه توشقان ئیل چهار هزار و پانصد و سی و هفت خانه دارد و تعداد نفوس آنها بیست و یک هزار و شش صد و نود و نه نفر است. به قدر ربع آنها علماء و سادات هستند که بعضی از آنها سمت تحصیل و درس و بحث دارند و برخی داخل تجار و کسبه بازار هستند.
رئیس علماء، اولاد امجاد مرحمت و غفران مآب ملا مهدی نراقی اعلی اللّه مقامه میباشند که نخبه آن طایفه جناب مستطاب حجة الاسلام حاجی ملا محمد است با آقازادگان و اخوان و برادرزادگان و بنی اعمام، جمعی کثیر و جمی غفیرند که اغلب آنها جالس سریر قضاوت و مروج قانون شریعت میباشند. و دیگر اولاد و سلسله مرحوم ملا محسن فیضاند صاحب کتاب تفسیر صافی و غیره که جناب میرزا احمد نایب الصدر و جناب آقا میرزا آقا بزرگ رئیس آنهاست.
دیگر از طایفه مجتهدین کاشان سادات و فضلاء پشت مشهد میباشند که
قم نامه، ص: 264
نسب به آقا سید جد اعلای خود که از اولاد امام همام امام زین العابدین علیه السلام [است] دارند که نسلا بعد نسل همه از حکام شرع مبین بودهاند و الان هم بازماندگان ایشان به شیوه مرضیه پدران خود هستند که جناب مستطاب میرزا ابو القاسم و آقا سید حسین و آقا سید محمد مجتهد و جناب آقا سید اسماعیل مجتهد از این سلسله جلیله هستند و سایرین آنها به قدر یک صد نفر میباشند.
و دیگر از علماء اعلام اولاد مرحمت مآب میرزا ابو القاسم است که در عصر خود فرید دهر بوده، جناب میرزا محمود و جناب میرزا ابو القاسم امام جماعت مسجد جامع از آنهاست و این سلسله قریب به یک صد نفر سادات میباشند.
و دیگر از طبقات مشایخ کاشان که امامت جماعت دارند جناب آقا میرزا نصر اللّه امام جمعه است که از زمان امامت جد اعلای خود که شیخ منصور بوده امامت مسجد عمادی را داشته و دارند. بعضی از این طایفه در سلک فضلاء و بعضی در سلک ارباب صنایع میباشند. و دیگر از علماء کاشان طایفه سادات نطنزی است که جناب آقا میرزا محمد و حاجی ملا حسن که از جمله عرفاء هستند [از آنها میباشند]. اگر بنا شود هریک از سادات و علماء نوشته شود کتاب انساب سمعانی خواهد شد.
و از اعیان کاشان سلسله غفاری است که نسب آنها به ابوذر غفاری میرسد اکثر آنها چاکران دربار معدلت مدار شاهنشاهی میباشند که از اولاد مرحوم فرخ خان امین الدوله هستند.
و دیگر خود جناب میرزا محمد خان امین خلوت و سایر خوانین این طایفه هستند. دیگر طایفه میرزا تقی لسان الملک که از نتایج میرزا محمد رضای عضد الدوله اصفهانی میباشند که از چاکران دربار شاهنشاهی است. و دیگر از اعیان کاشان طایفه محمد حسین خانی است که اصل آنها از طایفه بنی شیبان
قم نامه، ص: 265
میباشند در کاشان اقامت گزیده، در قدیم اجداد ایشان مصدر خدمات بزرگ دیوانی بودهاند و الان بعضی از آنها در کاشان معزز و محترم و بعضی در دارالخلافه از چاکرانند. و طایفه دیگر اولاد عبد الرزاق خان است که مرحوم میرزا محمد علی خان که در عهد خاقان خلد آشیان وزیر دارالخلافه بود قنات خیرات او در طهران مشهور است. و از جمله نجبای کاشان طایفه مشهور به وزیری هستند که از اولاد آقا محمد وزیرند که مصدر خدمات دیوانی بوده و الان میرزا محمد و میرزا فضل اللّه خان که در سلک چاکران حضرت والا امیرکبیر آقای نایب السلطنه میباشند.
طایفه دیگر از بزرگان کاشان طایفه ضرابیها هستند که مرحوم میرزا فتحعلی خان ملک الشعراء از آنهاست و الان میرزا عبد الرحیم منشی متخلص به سهیل است، در قید حیات است و در کاشان مشهور به وکیل الرعایایی هستند.
قم نامه، ص: 274
معدن زاچ سفید- در حدود قریه ابو زیدآباد است. ملکی ورثه مرحوم امین الدوله و ورثه مرحوم آقا سید مهدی پشت مشهدی. رعایای آنجا اجاره کرده به عمل میآورند. خاکی است سفید رنگ، حمل کرده. به کاشان و سایر بلاد میبرند. در عمل صباغی وارسی دوزی به کار میرود.
معدن لاجورد- در حدود قریه قمصر. ملکی سادات لاجوردی است. مشهور است که جد اعلای سادات در دامنه آن کوه گذشته، از همت سیادت خواسته که ای کاش این کوه طلا میشد، فی الفور از کرم بیانتهای خداوندی آن کوه طلا شده. سید تنگ سینه چون دید گفت کاش کور شود چشمی که چیز کم از خداوند کریم خواسته (چون کوه در جنب کرم خداوندی کاهی بود).
چشم سید کور شد! بعد از کوری گفت ای کوه! کاش بسوزی که چشم من به واسطه تو کور شد، همان ساعت کوه آتش گرفته سوخت و سنگ او حالت لاجورد پیدا کرد. اولاد آن سید تصرف در آن کوه دارند و به سادات لاجوردی
قم نامه، ص: 275
مشهورند. اول سنگ را از کوه کنده صلایه نمایند و آن سنگ صلایه کرده را در ظرف پرآبی کرده، خرخره کرده، سنگ ته نشیند و لاجورد مخلوط به آب شود. آب را ساعتی در ظرف دیگر کنند، لاجورد ته نشیند و آب صاف شود. آب را ریخته لاجورد را گلوله کنند و به ولایات برده بفروشند. به کار نقاشان میخورد و ظروف را از او نقاشی میکنند.
معدن الماس ناقص- در بین قریه قمصر و قریه قهرود است. در میان چند کوه بزرگ بیرون میآید. اصل آن از تپه خاکی است مانند ریواس میروید شاخه شاخه بهقدر بند انگشت. چهار ترک دارد و هشت ترک. به اصفهان میبرند از قرار شش هزار میفروشند. اسباب یراق اسب است و بسیار از سر قلیانها را مطلا کرده از او به کار میبرند. شفاف و براق است. در ظاهر الماس نماست. به کار شیشه بریدن میخورد. خطی به شیشه میکشد.
معدن سنگ مرمر- بلا مالک در میان بیابان جوشقان و فرحآباد امین الدوله واقع است. سنگهای یک ذرع طول و عرض در آنجا یافت میشود که سفید و صاف است.
قم نامه، ص: 276
در طرف اعلای شهر واقع است از طرفی که به قمصر میرود. آب آن از کوهسار رودخانه قمصر است که از سه کوه بزرگ دامنهدار میآید. آبهای کوهسار که جمع میشود وارد رودخانه میشود، در آنجا تقسیم شده نصف رودخانه حقابه قمصر است نصف مال قریه لتحر است. در جلو آن سلطان [جلال] الدین خوارزمشاهی در میان دره کوه بندی ساخته است که ته بند چهل و پنج ذرع عرض دره میباشد و هرچه بالا میآید وسیعتر میشود تا آنکه بالای بند به هفتاد ذرع میرسد. در زمستان و بهار آبها در پشت بند جمع شده، در وقت حاجت سوراخها داشته که یکیک را باز نموده به قدر کفاف میآوردهاند.
به مرور دهور آن سد خراب شده بود و محل انبار آب به کلی از میان رفته بود. در سالهای پربارشی به قدر کفاف آب از چشمهسار میآمد، در سالهای کمبارشی مزارع و دهات لتحر خشک میشد که از عهده مالیات دیوانی بر
قم نامه، ص: 277
نمیآمدند. مالکین لتحر به قدر پنج هزار تومان خرج کرده، به قدر ده ذرع سد را بالا آوردهاند. قدری از برای آنها وسعت پیدا شده است و به قدر پانزده ذرع آن باقی است که بیمدد دیوان ساخته نمیشود. هرگاه مرحمتی شود مالیات لتحر دو برابر میشود. در بین راه مرور آب هفت طاحونه ساختهاند که از آن آب دایر است و مدار گردش آب آنها چهارده شبانهروز است که هر شبانه روزی یک صد و پنجاه سرجه قسمت میشود که جمع آن دو هزار و یک صد سرجه باشد و هر ده سرجه را یک طاق نامیدهاند که هر ساعتی شش سرجه میشود الاخمس، و هر دو ساعت ربع کم را یک طاق قرار دادهاند که کل آب آنجا دویست و ده طاق میشود. خالصه و اربابی دارد.
خالصه دیوانی- 9 طاق
اربابی- 201 طاق
حاصل آنجا از شتوی گندم و جو و باقلا، صیفی خربزه و هندوانه و خیار و بادنجان. باغات آنجا از میوههای بهاره همه نوع دارد. سبزی آلات خوب میشود. به واسطه قرب به شهر خوب به فروش میرود.
مالیات دیوانی- نقد: هزار و پانصد و چهارده تومان و 3 هزار و 200 دینار جنس: حبه 120 خروار و 10 من، کاه یک خروار و 30 من
نفوس- 45 خانه- 185 نفر (ذکور: 62 نفر، اناث: 71 نفر، اطفال:
52 نفر)
از مزارع حومه شهر. اراضی آنجا کموسعت و رشوهخوار است. هر زمینی را سالی دوبار زراعت میکنند و هر دفعه شخم زده خاشاک میریزند آب
قم نامه، ص: 278
آن از رودخانه قهرود است. شاه صفی صفوی در آنجا بندی بسته است که دهنه آن سی و شش ذرع و ارتفاع آن بیست و یک ذرع است. در زمستان و بهار آب در آنجا جمع شده در وقت حاجت به قدر کفاف میآید. حاصل آنجا گندم و جو و باقلا و خربزه و خیار و تنباکو و سایر سبزیآلات خوب دارد.
مالیات- 2142 تومان و 3 هزار و 345 دینار
نفوس- جزو سکنه پشت مشهد نوشته شده
از مزارع حومه شهر. آب او از چشمه سلیمانی فین از جمله شصت و هشت طاق که سهمی این مزرعه و مزرعه ناجیآباد است. اراضی آنجا رشوهخوار و کموسعت است که سالی دوبار کشته میشود. حاصل گندم و جو و باقلا، صیفی اغلب پنبه و تنباکو و تریاک است. خربزه و هندوانه و خیار دارند.
مالیات- نقد: 564 تومان و 2 هزار و 757 دینار، جنس: حبه 85 خروار کاه 60 خروار و 70 من
نفوس- جزو سکنه شهر کاشان است
مشروب از شصت طاق آب چشمه فین علیا. اراضی آن رشوهخوار که سالی دو حاصل برمیدارند. محصولات گندم و جو و باقلا و لوبیا و کرچک و تنباکو دارد. جوزق و هندوانه در آنجا خوب میشود. آبادی آنجا از جمیع ملزومات دارد از خانه و حمام و مسجد و باغات.
مالیات- نقد: 1301 تومان و 6 هزار و 640 دینار، جنس: حبه 186
قم نامه، ص: 279
خروار و 95 من/ کاه 165 خروار
نفوس- 65 خانه- 296 نفر (ذکور: 82 نفر، اناث: 91 نفر، اطفال 123 نفر)
در حوالی خیابان درب دروازه دولت. محل زراعت مشهور به چهارباغ مشروب از آب یک رشته قنات خود در ممر نهر آن باغی با روح و صفا و بزرگ ساخته شده مشتمل بر عمارات عالیه، و حوضخانه وسیع دارد. ملکی حاجی آقا محمد تاجر است در حوالی برج و باره شهر. کشت میشود مثل حسنآباد.
مالیات- 614 تومان
نفوس- از سکنه شهر کاشان میباشند
مشروب از آب سهمی فین علیا که به جهت درب فین میآید. اراضی رشوهخوار دارد. حاصل گندم و جو و باقلا و جوزق و کرچک و هندوانه و خربزه و خیار و تنباکو دارد.
مالیات- نقد: 315 تومان و 1 هزار و 525 دینار، جنس: حبه 186 خروار و 34 من/ کاه 68 خروار و 85 من
نفوس- از سکنه شهر کاشان میباشند
مشروب از آب قنات خود. اراضی رشوهخوار دارد. حاصل گندم و جو و باقلا و جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه و غیره دارد.
قم نامه، ص: 280
مالیات- 16 تومان و 6 هزار و 710 دینار
نفوس- از سکنه شهر کاشان رعیت دارد
مشروب قنات خود. اراضی رشوهخوار دارد. در حومه شهر واقع است حاصل گندم و جو و باقلا و صیفی خربزه و هندوانه و تنباکو و جوزق و کرچک است
مالیات- 192 تومان و 7 هزار و 336 دینار
نفوس- از سکنه پشت مشهد میباشند
مشروب از یک رشته قنات مخصوص خود. اراضی رشوهخوار دارد.
حاصل گندم و جو است. صیفی خربزه و هندوانه و خیار است. جوزق و کرچک خوب دارد.
مالیات- 159 تومان و 9 هزار و 540 دینار
نفوس- اهالی پشت مشهد میباشند
مشروب از یک رشته قنات مخصوص خود. اراضی رشوهخوار دارد.
حاصل گندم و جو و باقلا، صیفی جوزق و کرچک و تنباکو و خیار. کرم ابریشم و درخت توت در آنجا دارد و خوب به عمل میآید.
مالیات- 498 تومان و 810 دینار
نفوس- از سکنه پشت مشهد میباشند
قم نامه، ص: 281
مشروب از یک رشته قنات خود. اراضی رشوهخوار دارد. حاصل گندم و جو است. صیفی جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه خوب دارد.
مالیات- 266 تومان و 6 هزار و 266 دینار
نفوس- از سکنه پشت مشهد میباشند
مشروب از آب قنات مخصوص خود. اراضی رشوهخوار دارد. حاصل گندم و جو و باقلاست. صیفی جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه میباشد.
مالیات- نقد: 144 تومان و 7 هزار 260 دینار، جنس: حبه 20 خروار
و 40 من/ کاه 18 خروار
نفوس- از سکنه پشت مشهد میباشند
از مزارع حومه شهر. مشروب از قنات مخصوص خود. اراضی رشوه خوار دارد. حاصل گندم و جو و باقلا دارد. صیفی جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه دارد.
مالیات- 133 تومان و 4 هزار و 60 دینار
نفوس- از سکنه پشت مشهد میباشند
قم نامه، ص: 282
مشروب از آب قنات مخصوص خود. اراضی رشوهخوار دارد. حاصل آنجا گندم و جو و باقلا. صیفی کاری جوزق و کرچک و تنباکو و خربزه و هندوانه و خیار دارند.
مالیات- 30 تومان
نفوس- سکنه پشت مشهد میباشند
مشروب از آب قنات مخصوص خود. اراضی رشوهخوار. حاصل آنجا گندم و جو و باقلاست و صیفی خربزه و هندوانه و جوزق و کرچک.
مالیات- 220 تومان و 3 هزار و 363 دینار
نفوس- از سکنه پشت مشهد است
مشروب از آب قنات مخصوص خود. اراضی رشوهخوار. حاصل آنجا مثل سایر مزارع است.
مالیات- 162 تومان و 3 هزار و 399 دینار
نفوس- از سکنه پشت مشهد میباشند
دو قریه میباشد که از چشمه فین مشروب میشود و این چشمه و قریه از
قم نامه، ص: 283
مشاهیر قراء است. در حقیقت اگر فین در کاشان نبود محل نزهتگاهی در آنجا نبود. فین در کاشان نظیر سغد سمرقند و غوطه دمشق است. و آن واقع در دامنه کوهی یک فرسخی کاشان مشهور به کوه دندانه هفت کتل. در بنای عمارات و چشمه آنجا خلاف کردهاند بعضی او را قنات میدانند، بعضی چشمه دانستهاند اگرچه چند پشته از آن کندهاند معلوم نیست قنات باشد. به قدر ده سنگ مساحی آب دارد. در جلو آن عمارات عالیه ساختهاند که مستغنی از توصیف است. اگر شرح عمارات و باغات آنجا مفصلا داده شود اسباب تطویل میشود.
مختصرا در آنجا دو آب نماست یکی از برای مردان و یکی از برای زنها.
سلاطین صفویه در آنجا عمارات دلگشا و باغات باصفا ساختهاند و در کنار باغ آنجا خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه قاجار عمارتی سلطانی بنا کرده است که خیلی تعریف دارد و از برای مخارج تعمیرات او خرجی از مالیات کاشان مقرر داشته که به قدر کفاف تعمیرات آنجا نیست و روی به انهدام آورده است. اگر چه در سنه ماضیه جناب جلالت مآب آقای اعتضاد الدوله در تعمیرات آنجا سعی بلیغ فرمودند و علاوه بر مخارج مقرره از خود در آنجا مبلغی خرج کردند لیکن تماما تعمیر نشده.
در اصل بنا و جریان این چشمه [را] از بناهای گشتاسب میدانند که در وقت سفر رزم با ارجاسب خاقان چین همت بر آبادی آنجا گماشته. از این قرار دخلی به توابع کاشان ندارد به جهت آنکه کاشان در خلافت هارون الرشید احداث شده و فین قدیم بوده است. و از آن دو قریه است فین علیا و فین سفلی، و عمارات سلطانی در فین علیا واقع است و فین سفلی عمارات و آبادی بزرگ معظم دارد و از آن آب احداث گشته، و علاوه از آن دو قریه بر لتحر و حسنآباد و ناجیآباد که از مزارع حومه شهرند میرود و از حوضخانهها که بیرون میرود
قم نامه، ص: 284
دو نهر میشود یکی از پشت دیوار باغ شاه گذشته، وارد باغ و آسیای کلانتر میشود و از آنجا به باغات طواحین جنوبی تقسیم میشود و نهر دیگر دارد که از حوضخانه که بیرون میآید که حوضخانه زنانه است به شتر گلوی باغ شاه گردش کرده، داخل آسیای خونی میشود و از آنجا گذشته، به فاصله کمی آن دو نهر به هم متصل میگردد و از باغات و عمارات عبور کرده تا موضع مقسم به ده جوب و نیم منقسم میشود و آبی در آنجا به قدر نیم جوب از چشمه دنبلی بیرون میآید که زیاده بر ده جوی منقسم میشود. و این قسمت از قدیم الایام برقرار بوده و به قراء و مزارع تقسیم میشود. و این آب نصف خالصه دیوانی و نصف اربابی است. و نصاب قسمت آن را سیصد و هشت طاق قرار دادهاند هر طاقی یک روز و هر روزی هفتاد و پنج سرجه میگویند (سرجه جامی است که ته او سوراخ کوچکی دارد که آب را به او پیمایش میکنند و هر شش سرجه یک ساعت نجومی میشود). از این قرار است:
308 طاق فین علیا- 35 طاق/ فین سفلی 98 طاق/ حسنآباد- 60 طاق/ مزرعه درب فین- 67 طاق/ وقف شهر- 8 طاق/ مزرعه لتحر- 40 طاق
و تقریبا از این آب و ملک ده هزار نفس از مالک و رعیت و مستأجر گذران میکنند. حاصل آنجا از باغات همه نوع درختی خوب و برومند میشود و غالب اشجار انار زاغه و شاه پسند و شیرین پروانه و پوست نازک دارد. انگور عکسری بیدانه و صاحبی و شیرازی خوب دارد. آلوچه و قیسی و زردآلو و هلو و شلیل زرد و سرخ و شفتالو و گلابی و آلوبالو و انجیر بیدانه و انواع توت خوراکی دارد. حاصل زمینی گندم و جو و جوزق و کرچک و سایر حبوبات دارد.
قم نامه، ص: 285
مالیات- نقد: 3254 تومان و 1 هزار و 754 دینار، جنس: حبه 395 خروار و 30 من/ کاه 175 خروار و 8 من
[فین علیا- نقد: 979 تومان و 4 هزار، جنس: حبه 92 خروار و 30 من/ کاه 81 خروار و 72 من
فین سفلی- 2274 تومان و 7 هزار و 754 دینار، جنس: حبه 303 خروار کاه 93 خروار و 30 من][106]
نفوس- 214 خانه- 2175 نفر (ذکور: 540 نفر، اناث: 588 نفر، اطفال: 1047 نفر)
از پنج رشته قنات دایر است که یکی از آنها چشمه بوده و محل ظهور آن آبها مزرعه نابر بزرگ است، اگرچه الحال چند چاه برای آن خو کردهاند.
آبش روشن و باصفاست بعینها آب چشمه فین در طعم و مزه. در سالهای کم بارشی کسر و نقصان ندارد. راوند از بناهای راوند ضحاک است و عمده آب او از چشمه نابر بزرگ است که هشت فرسنگ از میانه دره عبور کرده، وارد جلگه میشود. ده حجر طاحونه که در ممر آب ساختهاند گردش کرده، به ترتیب که در معبر نهر است. در کنار هر طاحونه باغ و اشجار است. چون وارد دشت راوند میشود هرکس مطابق سهم سرجه پیمایی سهم خود را به جهت زراعت میبرند. باغات آنجا زیاد است. جزو عمده اشجار آنجا انار است و درخت توت ابریشم. حاصل زمینی گندم و جو و خربزه و هندوانه و جوزق و کرچک و تنباکو. بعضی سالها در آنجا سن خواری میشود. کم گندم میکارند.
مالیات- 1237 تومان و 7 هزار و 217 دینار
قم نامه، ص: 286
نفوس- 975 نفر (ذکور: 263 نفر، اناث: 282 نفر، اطفال 430 نفر)
که کاشیها طهرآباد مینامند. مشروب از یک رشته قنات مخصوص خود. آبادی بزرگ پررعیت دارد. باغات و عمارات باروح و صفا دارد.
چهار طاحونه به ترتیب در آنجا گردش میکند. اغلب میوه انار و انجیر است.
چون هوای گرمسیر دارد اشجار ییلاقی خوب ندارد. اراضی رشوهخوار دارد. مزرعه نیق که از مزارع مشهور است جزو آنجاست. حاصل زمینی گندم و جو و باقلا و جوزق و کرچک و تنباکو و خربزه و هندوانه دارد.
مالیات- 974 تومان و 9 هزار و 614 دینار
نفوس- 214 خانه- 1128 نفر (ذکور: 293 نفر، اناث: 328 نفر، اطفال: 507 نفر)
مشروب از دو رشته قنات که یکی از آنها مشهور به قنات شب قول است یعنی شبکور، هرکس سه نوبت از آن بیاشامد شبکور میشود. در ظاهر باصفا و در باطن مزه روغن چراغ دارد. مهوع است. تا یک روز طعم آن در دهان میماند و هرگز فراموش نمیشود. قنات دیگر او آب شیرین دارد. چون مخلوط به یکدیگر شود هر دو ضایع شود. آب خوراکی آنها از قریه خلف آباد است. و این قریه قریب به دو کوه است در دو سمت جنوب و شمال.
و این دو چشمه از پایان کوه جاری است. به قدر یک سنگ آسیا آب دارد.
قم نامه، ص: 287
بانی او سیدی از قبیله خزائل ساخته است[107]. اراضی ریگ بوم دارد در غایت رشوهخواری. حاصل اغلب جو و قلیلی گندم و جوزق و کرچک و سایر میوههاست.
مالیات- 848 تومان و 5 هزار و 325 دینار
نفوس- 95 خانه- 1128 نفر (ذکور: 222 نفر، اناث: 235 نفر، 364 نفر)[108]
از قراء گرمسیر است. مشروب از سه رشته قنات مخصوص خود. از دهات معتبرآباد است. اراضی رشوهخوار دارد. حاصل گندم و جو و جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه و تنباکو دارد.
مالیات- 293 تومان و 5 هزار و 320 دینار
نفوس- 244 خانه- 1128 نفر (ذکور: 310 نفر، اناث: 408 نفر، اطفال: 410 نفر)
از قراء بسیار گرمسیر است. عقربهای بزرگ سیاه دارد. مشروب از چهار رشته قنات. حاصل گندم و جو و جوزق و کرچک و تنباکوی خوب دارد.
مالیات- 308 تومان و 34 دینار
قم نامه، ص: 288
نفوس- 45 خانه- 267 نفر (ذکور: 67 نفر، اناث: 88 نفر، اطفال:
112 نفر)
از دهات گرمسیر است در نهایت گرمی. مشروب از یک رشته قنات.
حاصل آنجا گندم و جو و جوزق و کرچک و تنباکوست. در این قریه تخم تنباکو میکارند و به سایر دهات برده میکارند بهتر از دهات دیگر میشود و خوب به فروش میرود و حاصل تخم تنباکو در هر شهری اسمی دارد، در کاشان چقر میگویند و در قم نشاء گویند و در کمره و گلپایگان تولک مینامند.
مالیات- نقد: 365 تومان و 4 هزار و 750 دینار، جنس: حبه 25 خروار و 38 من/ کاه 20 خروار و 40 من
نفوس- 35 خانه- 158 نفر
توابع آنجا- مزرعه دنباله/ مزرعه ملکآباد/ مزرعه عبد اللّه آباد
چون مزارع نصرآباد در حدود کاشان بسیار است لهذا این را نصرآباد خربزه نامیدهاند. از یک رشته قنات خالصه دایر است. هوای آنجا گرمسیر است. حاصل آنجا گندم و جو و صیفی اغلب خربزه و هندوانه و جوزق و کرچک خربزهکاری را در آنجا بسیار خوب میکنند که همه بلاد حول و حوش میبرند خربزه تخم قند آنجا مشهور و معروف است. خیلی تعریف دارد.
مالیات- نقد: 932 تومان و 3 هزار و 782 دینار، جنس: حبه 14 خروار و 15 من/ کاه 10 خروار
قم نامه، ص: 289
نفوس- 120 خانه- 592 نفر (ذکور: 135 نفر، اناث: 158 نفر، اطفال: 299 نفر)
چون مزارع مختصری است به شرح فردا فرد او نپرداخت. همه گرمسیر است. حاصل جو و گندم و جوزق و کرچک دارد. خربزه کاری و تنباکو کاری دارند. بعضی قدیم النسق است که مالیات قدیم دارد و بعضی جدید النسق که در این دولت جاوید آیتآباد شده و مالیات بر آنها وارد آوردهاند. مالیات آنها نموده میشود تا استعداد هریک از قرینه مالیات معلوم شود که چهقدر بذر و برداشت دارد:
مزرعه حاجیآباد- 48 تومان و 4 هزار و 854 دینار
مزرعه شهابآباد- 164 تومان و 5 هزار و 614 دینار
مزرعه محمدآباد- 60 تومان و 5 هزار و 315 دینار
مزرعه سلیمآباد- 60 تومان و 5 هزار و 155 دینار
مزرعه ابراهیمآباد- 4 تومان و 390 دینار
مزرعه بطریدآباد بیزدل- 34 تومان و 5 هزار و 759 دینار
مزرعه جعفرآباد بزرگ- 35 تومان و 6 هزار و 737 دینار[109]
قم نامه ؛ ص289
رعه جیلان- 40 تومان و 5 هزار
مزرعه دولتآباد حاجی اشرف- 6 تومان و 2 هزار و 330 دینار
مزرعه دولتآباد حاجی ابو الحسن- 100 تومان و 9 هزار و 625 دینار
قم نامه، ص: 290
مزرعه محمودآباد- 18 تومان و 8 هزار و 56 دینار
مزرعه نیق- 6 تومان و 2 هزار و 194 دینار
مزرعه رضاآباد- نقد: 10 تومان، جنس: حبه 3 خروار/ کاه 3 خروار
مزرعه حسکویه- 10 تومان و 9 هزار و 237 دینار
مزرعه دانه جرد- 76 تومان و 7 هزار و 726 دینار
مزرعه قوامآباد- 12 تومان و 2 هزار و 994 دینار
مزرعه کهکنویه[110]- 64 تومان و 6 هزار و 245 دینار
مزرعه صاحبآباد- 20 تومان و 1 هزار و 952 دینار
مزرعه یحییآباد بزرگ- 20 تومان و 57 هزار
مزرعه یحییآباد کوچک- 8 تومان و 780 دینار
مزرعه چاله- 24 تومان و 2 هزار و 342 دینار
مزرعه ظهیرآباد- 10 تومان و 6 هزار و 635 دینار
مزرعه بطریدآباد آب شیرین- 214 تومان و 6 هزار و 540 دینار
مزرعه سنسن- 227 تومان و 3 هزار و 220 دینار
مزرعه سعدآباد کبیر- 72 تومان و 3 هزار و 124 دینار
مزرعه چیم[111]- 14 تومان و 1 هزار و 200 دینار
مزرعه شمسآباد بزرگ- 84 تومان و 6 هزار و 196 دینار
مزرعه شمسآباد کوچک- 20 تومان و 1 هزار و 952 دینار
مزرعه خوابق- 40 تومان و 2 هزار و 700 دینار
مزرعه کدیش محمدآباد- 4 تومان و 8 هزار و 960 دینار
قم نامه، ص: 291
مزرعه طمیجان- 6 تومان و 9 هزار و 750 دینار
مزرعه درم- 46 تومان و 7 هزار و 185 دینار
مزرعه یونسآباد- 6 تومان و 593 دینار
مزرعه اکبرآباد- 6 تومان و 8 هزار و 360 دینار
مزرعه کریمآباد- 10 تومان و 4 هزار و 600 دینار
مزرعه مهدیآباد- 1 تومان و 3 هزار و 764 دینار
مزرعه نجفآباد- 4 هزار و 560 دینار
مزرعه ابراهیمآباد- 27 تومان و 5 هزار و 388 دینار
مزرعه جعفرآباد کوچک- 4 تومان و 3 هزار و 46 دینار
مزرعه بدیعآباد و غیره- 64 تومان و 9 هزار و 850 دینار (بدیع آباد:
19 تومان و 9 هزار و 850 دینار، احمدآباد خالصه: 45 تومان)
مزرعه فیضآباد- 24 تومان
مزرعه رحمتآباد- 10 تومان
مزرعه هاشمآباد- 6 تومان
مزرعه دربیجه- 6 تومان
مزرعه امینآباد- 10 تومان
مزرعه شوراب- 6 تومان
مزرعه حسینآباد- 10 تومان
مزرعه قاسمآباد- 10 تومان
مزرعه مهدیآباد- 6 تومان
قم نامه، ص: 292
مزرعه ملکآباد- 6 تومان
مزرعه حسینآباد ...- 2 تومان
مزرعه فیروزآباد- یک تومان
مزرعه شوکتآباد- یک تومان
مزرعه محمدآباد- 8 تومان
مزرعه قلولو- 6 تومان
مزرعه فیضآباد- 13 تومان
مزرعه منصورآباد- 18 تومان و 7 هزار
مزرعه مندلآباد- 5 هزار
مزرعه مبارکآباد- 14 تومان
مزرعه امیرآباد- 4 تومان
مزرعه موسیآباد- 4 تومان
مزرعه رحیمآباد- 16 تومان
مزرعه محمدآباد آران- 15 تومان
مزرعه عابدینآباد- 8 تومان
مزرعه قاسمآباد- 2 تومان
مزرعه عالیآباد- 4 تومان
مزرعه خیرآباد سنسن- 15 تومان
مزرعه قوام ویگ- 6 تومان
مزرعه نو ابو زیدآباد- 10 تومان
مزرعه خواجه نور الدین- 2 تومان
مزرعه سعدآباد- 15 تومان
قم نامه، ص: 293
مزرعه نوذرآباد و غیره- 13 تومان (نوذرآباد: 6 تومان، خیرآباد آران 7 تومان)
مزرعه علیآباد آران- یک تومان
مزرعه حسینآباد بیدگل- 20 تومان
مزرعه ملا محمود- 4 تومان
مزرعه اللّه آباد- 6 تومان
مزرعه شهریاری- 4 تومان
مزرعه حسینآباد مبلغآباد- 2 تومان
مزرعه شمسآباد- یک تومان
مزرعه محمدآباد- 2 تومان
مزرعه زنگنه- 2 تومان
مزرعه فرحآباد- 6 تومان
مزرعه نصف راه- 5 هزار
مزرعه مرزن آباد- 12 تومان
مزرعه برزآباد- 6 تومان
مزرعه ابو العباس- 25 تومان
مزرعه حاجی عبد الغنی- 5 هزار
مزرعه شیرآباد- 35 تومان
مزرعه شورابه- 6 تومان
مزرعه تجرگان- 6 تومان و 3 هزار
مزرعه حاجی ملا احمد- 6 تومان
مزرعه قاسمآباد آقا محمد- 4 تومان
قم نامه، ص: 294
مزرعه حسنآباد- 2 تومان
مزرعه مصطفیآباد- 4 تومان
مزرعه کویرآباد- 6 تومان
مزرعه ورسویسار- 4 تومان
مزرعه یحییآباد سفلی- یک تومان و 5 هزار
مزرعه آدمآباد کوچک- 2 تومان
مزرعه بدیعآباد مشهد- یک تومان
مزرعه رباط جه- 2 هزار و 500 دینار
مزرعه بحر- 6 تومان
مزرعه جعفرآباد- 10 تومان
مزرعه پریان- 4 تومان
مزرعه وزیر- 10 تومان
مزرعه یوسفآباد- 15 تومان
ملکی حاجی سید جعفر طباطبائی تاجر. داخل مزارع جدید النسق است چون در آنجا زحمت زیاد کشیده و خرج زیاد نموده مجملا ذکر میشود که این مزرعه در دو فرسخی کاشان است در دامنه سنگلاخ که اراضی او را به کمال صعوبت آباد کردهاند و قناتی جاری ساخته، در دهنه قنات به قدر دو خروار زمین را باغی ساخته در نهایت صفا و اشجار جنات الفافا از همه نوع میوه و درخت، و در زیر باغ خانهای ساخته مشتمل بر عمارات عالیه، و در وسط آن عمارات حوضی است که ثلث آب وارد حوض میشود و دو ثلث از
قم نامه، ص: 295
دو طرف میرود از کنار اشجار صنوبر و سفیدار و چنار، و از آنجا وارد استخری میشود که سی و پنج ذرع عرض و چهل و پنج ذرع طول و دو ذرع و نیم عمق دارد و در کنار آن از چهار طرف اشجار است. خیلی جای با روح و صفائی و در کنار آن باغات و عمارات است. اغلب حاصل اشجار آنجا توت ابریشم است. آب آن قنات آنچه در نزدیکی آن قنات است مشروب میسازد و آنچه در دور دست است به خودی خود نمیرسد، در سنگلاخ فرو میرود. آن استخر را ساختهاند که یک شبانه روز آب در آنجا بسته میشود و بعد باز کرده به سر اشجار و باغات میبرند. در آن مزرعه غله به قدر کفاف رعیت عاید نمیشود، باید از جای دیگر بیاورند. لیکن حاصل درختی دارند. خاشاک در آنجا باری پانصد دینار داده میشود که از شهر کاشان میآورند. با وجود این مخارج جای با روح و صفا ساخته که نزهتگاه خوبی و هوای معتدلی دارد اکثر مردم خوش مشرب در آنجا در تابستانها میروند. و السلام.
از قراء گرمسیر است. اگرچه اراضی او خاک بوم است ولی رشوه خوار است. مشروب از آب دو رشته قنات مخصوص خود است. حاصل شتوی گندم و جو و باقلا دارد و صیفی جوزق و کرچک و تنباکو و هندوانه و خربزه لطیف شیرین دارد که ممتاز است.
مالیات- 558 تومان و 8 هزار و 133 دینار
نفوس- 185 خانه- 844 نفر (ذکور: 242 نفر، اناث: 275 نفر، اطفال: 327 نفر)
مزارع تابعه آنجا:
قم نامه، ص: 296
مزرعه منصورآباد/ مزرعه محمدآباد/ مزرعه سلیمآباد/ مزرعه شفیعآباد مزرعه شاه علیآباد
از قراء معتبر بزرگ است که چهار مسجد و شش حمام و چهل و یک دکان کاسبی دارد و در جلوبند ریگ واقع است. اگرچه اراضی رشوهخوار دارد رعیت آنجا باسلیقه زراعت میکنند و پنبه کاری خوب دارند. باغات انار و انجیر دارد. مشروب از دو رشته قنات مخصوص خود است. حاصل جو و گندم و جوزق و کرچک و خربزه و هندوانه دارد و کرم ابریشم در آنجا بسیار است.
مالیات- نقد: 2252 تومان و 9 هزار و 370 دینار، جنس: حبه 10 خروار و 65 من/ کاه 9 خروار و 4 من
نفوس- 276 خانه- 3654 نفر (ذکور: 1128 نفر، اناث: 1197 نفر اطفال: 1329 نفر)
مزارع تابعه آنجا:
مزرعه معینآباد/ مزرعه محمدآباد/ مزرعه نصرآباد/ مزرعه علاقهآباد/ مزرعه تاجآباد/ مزرعه نورآباد/ مزرعه عبدلآباد/ مزرعه جلالآباد/ مزرعه اسحاقآباد/ مزرعه مستوفی و غیاثآباد
از مستحدثات آران بن سام بن نوح است. قریهای است به غایت بزرگ که در توابع کاشان از او بزرگتر نیست. مشروب از دو رشته قنات. حمام و مساجد و کاروانسرا و دکاکین زیاد دارد. در جمعیت شهر کوچکی است.
قم نامه، ص: 297
اراضی و صحرای ریگ روان دارد چنانکه در زمستان از گلولای در آنجا عبور مشکل است و در تابستان هر وقت بادهای عاصف حرکت کند ریگ روان شود مانند سیلاب، و تپه و ماهورها احداث کند. زراعت و باغات آنجا نقلی ندارد. مردم آنجا کاسب و اهل صنایع میباشند. زنها ریسمانهای خوب به عمل آورده، جولاهای خوب دارند. ابره قبای آران مشهور است و آنچه ریسمانی خوب در آنجا میبافند به جهت شلوار وار خالق رعیتی به فروش میرود. اگرچه در سالهای گرانی خیلی خانهها بیساکن مانده است الان روی به آبادی آورده است که از قرار مالیات و تعداد نفوس معلوم میشود:
مالیات- نقد: 5686 و 300 دینار، جنس: حبه 34 خروار و 27 من/ کاه 32 خروار و 20 من
نفوس- 512 خانه- 4377 (ذکور: 1225، اناث: 1418، اطفال:
2234)[112]
مزارع تابعه آنجا:
مزرعه گلچینآباد/ مزرعه نصرآبادجه/ مزرعه منصورآباد/ مزرعه شیرآباد مزرعه ابراهیمآباد/ مزرعه خرمآباد/ مزرعه حسینآباد/ مزرعه ظفر آهنگ/ مزرعه سعادتآباد/ مزرعه شعیبآباد/ مزرعه فتحآباد/ مزرعه فرحآباد/ مزرعه نورآباد/ مزرعه آران دشت/ مزرعه وشاد/ مزرعه ملا قطب/ مزرعه مبارکه/ مزرعه مینآباد/ مزرعه عبدلآباد/ مزرعه دولتآباد/ مزرعه غیاثآباد بزرگ/ مزرعه استادزاده/ مزرعه محمودآباد/ مزرعه شمشآباد/ مزرعه معینآباد/ مزرعه غیاثآباد کوچک/ مزرعه نجفآباد/ مزرعه کریمآباد/ مزرعه احمدآباد/ مزرعه مهدیآباد/ مزرعه علیآباد/ مزرعه خواجه الدین/ مزرعه محمدآباد قدیم
قم نامه، ص: 298
مزرعه خیرآباد/ مزرعه عابدینآباد/ مزرعه ملا محمود شهره/ مزرعه شورآباد/ مزرعه محمدآباد جدید و خواجه شاه محمود
از قراء معتبر. در برابر قریه آران است. در آب و اراضی و رعیتی و کاسبی مثل هم میباشند الا آنکه اهل آران مردمان کودن صادقی هستند[113] و اهل بیدگل باهوش و ذکاء هستند. شعراء مشهور از آنجا برخاستهاند از قبیل صباحی و هاتف در جلوبند ریگ واقع است و تا کاشان یک فرسخ مسافت دارد. هوای آنجا گرمسیر است. در سالهای گرانی به قدر هزار خانه آنجا بیصاحب مانده و خراب شده است. الان اندک روی به آبادی آورده است.
مالیات- نقد: 3258 تومان و 300 دینار، جنس: حبه 93 خروار/ کاه 66 خروار و 40 من
نفوس- 435 خانه- 3495 نفر (ذکور: 925 نفر، اناث: 1128 نفر، اطفال: 1452 نفر)
مزارع تابعه آنجا:
مزرعه محمودآباد/ مزرعه خلیلآباد/ مزرعه صابرآباد/ مزرعه حسنآباد/ مزرعه فیضآباد/ مزرعه ایوبآباد/ مزرعه دولاب/ مزرعه معینآباد/ مزرعه محمدآباد/ مزرعه معظمآباد/ مزرعه مهرآباد
از قراء ییلاقی بزرگ معتبر است و تا کاشان شش فرسخ راه است. اراضی
قم نامه، ص: 299
رشوهخوار دارد. حاصل زمینی آنجا گندم و جو و جوزق و کرچک است.
باغات آنجا اشجار ییلاقی دارد و هوای معتدل.
مالیات- 1217 تومان و 5 هزار و 693 دینار
نفوس- 138 خانه- 222 نفر (ذکور: 225 نفر، اناث: 248 نفر، اطفال 333 نفر)
مزارع تابعه آنجا:
مزرعه گز/ مزرعه فخره/ مزرعه نور/ مزرعه شهریاری/ مزرعه ویجن/ مزرعه قاسمآباد/ مزرعه حسینآباد/ مزرعه ابو زیدآباد
مشروب از یک رشته قنات مخصوص خود. در سه فرسخی شهر کاشان در سر راه اصفهان واقع است. اراضی بیمعنی رشوهخوار دارد که کفاف نان خانه آنها را ندارد. قریه کوچکی است. سنگلاخ که به عسرت میکارند.
مالیات- 114 تومان و 5 هزار
نفوس- 30 خانه- 89 نفر (ذکور: 28 نفر، اناث 30 نفر، اطفال:
31 نفر)
مزارع تابعه آنجا:
مزرعه شهریان/ مزرعه استبف[114]/ مزرعه نواب شهره/ مزرعه رباطچه/ مزرعه شورابه
قم نامه، ص: 300
قریه مختصری است لیکن بسیار با روح و صفا. در سه فرسخی شهر کاشان واقع است. اراضی سنگلاخ رشوهخوار دارد و هوائی معتدل. تا شهر کاشان سه فرسخ است. حاصل باغات آنها ممتاز است.
مالیات- 96 تومان و 6 هزار و 752 دینار
نفوس- 18 خانه- 83 نفر (ذکور: 22 نفر، اناث: 26 نفر، اطفال:
35 نفر)
قریهای است به غایت کوچک. ییلاق خوبی است. تا شهر کاشان هفت فرسخ است. در وسط سه کوه واقع است. حاصل زمینی او کم که به قدر نان خودشان ندارند و باغات آنها نسبت به حال خود زیاد است. از همه نوع میوه دارد.
مالیات- 48 تومان و 2 هزار
نفوس- 41 خانه- 295 نفر (ذکور: 72 نفر، اناث: 88 نفر، اطفال 135 نفر)
مزارع:
مزرعه کبود دره/ مزرعه حسنکان/ مزرعه بونکری/ مزرعه لاسفید/ مزرعه کرجار
بهتر و خوبتر ییلاق کاشان است از بابت آب و هوا و روح و صفا. فصل
قم نامه، ص: 301
گل و ریاحین آنجا به صفای گلستان ارم. گلاب قمصر در همه بلاد ایران مشهور و معروف است که در حقیقت بهترین عطرهای دنیاست. حاصل زمینی آنها کم است و باغات بسیار دارند. مشروب از شش رشته قنات است و نصف آب درهای که به قریه لتحر میرود. تا شهر کاشان شش فرسخ است. اثمار لطیف پرآب دارد و آبهای گوارا مثل ماء معین.
مالیات- نقد: 1432 تومان و 3 هزار و 360 دینار، جنس: حبه 3 خروار و 30 من/ کاه 3 خروار و 30 من
نفوس- 473 خانه- 1284 نفر (ذکور: 425 نفر، اناث: 472 نفر، اطفال: 387 نفر)
مزارع متعلقه به آنجا:
مزرعه درب گله/ مزرعه درلا/ مزرعه مازکول/ مزرعه جزاوند
قریه کوچکی است مشروب از یک رشته قنات و چند چشمه. اراضی سنگلاخ دارد و اشجار مرغوب. حاصل زمینی آنها کم است. آبوهوای خوب ملایم دارد و با صفاست.
مالیات- 224 تومان و 2 هزار و 630 دینار
نفوس- 93 خانه- 215 نفر (ذکور: 52 نفر، اناث: 67 نفر، اطفال 96 نفر)
قریه کوچکی است مشروب از دو رشته قنات آسماننگر که در سالهای
قم نامه، ص: 302
بیبارشی خشک میشود و اهل آنجا متفرق میشوند. اراضی سنگلاخ رشوه طلب دارد و باغات بهقدر کفاف.
مالیات- 138 تومان و 5 هزار و 387 دینار
نفوس- 47 خانه- 192 نفر (ذکور: 55 نفر، اناث: 62 نفر، اطفال 75 نفر)
قریه مختصری است مشروب از یک رشته قنات. هوای خوبی دارد و اشجار مرغوب. حاصل زمینی آنها بهقدر کفاف نیست. ییلاق است.
مالیات- 130 تومان و 6 هزار و 732 دینار
نفوس- 22 خانه- 98 نفر (ذکور: 31 نفر، اناث: 38 نفر، اطفال 29 نفر)
از قراء بزرک با روح و صفاست. آب زیاد و اراضی کم دارد. از ابتداء تا انتهای آن یک فرسخ راه است. مشروب از یک قنات و دو چشمه که هریک سه سنگ مساحی آب دارد. باغات زیاد دارد. فاضل آب او میرود در مزرعه نابر که محل چشمه قریه راوند است.
مالیات- 1214 تومان
نفوس- 215 خانه- 744 نفر (ذکور: 244 نفر، اناث: 275 نفر، اطفال: 225 نفر)
مزارع تابعه:
قم نامه، ص: 303
مزرعه نابر/ مزرعه چاله باقر/ مزرعه کاهروز/ مزرعه قاصوره/ مزرعه ورمال/ مزرعه بزم چه/ مزرعه یشبک/ مزرعه رزه/ مزرعه بیشه
مشروب از یک رشته قنات مخصوص خود است. حاصل زمینی آن گندم و جو و جوزق و کرچک است. اراضی شورهزار دارد که در زمستانها باید آب به اراضی آن بسته شیرین نمایند و زراعت کنند. در آنجا شلتوک کاری هم میکنند.
برنج آن لطیف میشود و خوب.
مالیات- 290 تومان و 8 هزار و 730 دینار
نفوس- 52 خانه- 312 نفر (ذکور: 58 نفر، اناث: 62 نفر، اطفال:
192 نفر)
از آب قنات مخصوص خود زراعت میشود. اراضی شوره و چمنزار دارد. در وقت آمدن بارش در حوالی آن شکارگاه خوبی است. زراعت آنجا غله و صیفی زیاد دارد علاوه از خود که به دهات حوالی میبرند.
مالیات- 415 تومان و 8 هزار
نفوس- 46 خانه- 245 نفر (ذکور: 52 نفر، اناث: 68 نفر، اطفال:
125 نفر)
مزارع:
مزرعه مسیله گرد/ مزرعه ساقآباد/ مزرعه محمودآباد/ مزرعه قاسمآباد/ مزرعه جهانگیر (؟)
قم نامه، ص: 304
از قراء ییلاقی است. قدری وقف و قدری ملک است. به جهت بعضی حوادثات روبه خرابی آورده بود الان روی به آبادی کرده است. اغلب معاش آنها از گوسفند است.
مالیات- 33 تومان
نفوس- 39 خانه- 158 نفر (ذکور: 40 نفر، اناث: 46 نفر، اطفال:
72 نفر)
مزارع تابعه:
مزرعه همایونه (؟)/ مزرعه حاجیآباد/ مزرعه برگسین (؟)/ مزرعه کوچه تستر (؟)/ مزرعه لنگرود/ مزرعه کریمآباد/ مزرعه محمدآباد/ مزرعه هسمنجان (؟)/ مزرعه کندنان
مشروب از سه رشته قنات مختصر. در دامنه کوه اتفاق افتاده. در سالهای کمبارشی آب آنجا خشک میشود و اهلش متفرق میشوند. اگر زراعتی در آنجا میشود از مردمان متفرقه میشود و هرچه زراعت میشود روزی کبک و تیهو است که در آنجا بسیار است.
مالیات- 108 تومان و 9 هزار و 700 دینار
نفوس- 8 خانه- 22 نفر (ذکور: 8 نفر، اناث: 6 نفر، اطفال: 8 نفر) مزارع تابعه:
مزرعه گلوبند علیا/ مزرعه گلوبند سفلی/ مزرعه زنگنه/ مزرعه چهارباغ/
قم نامه، ص: 305
مزرعه فرارسیسان (؟)
از قراء معتبر خوش آب و هواست. از دهات ییلاقی. مشروب از آب یک رشته قنات و رود آب، و تا ولایت کاشان هفت فرسخ است. در میان دو کوه بزرگ واقع است. در مقدمه آن مزرعهای است مشتمل بر غات زیاد موسوم به سر سراد، و چون از مزرعه بگذرد به دربند کوهی رسد به قدر دروازه که از دو طرف کوهسار چون برج و باره احاطه کرده که عبور از آنجا از سواره و پیاده ممکن نیست. آن کوهسار از طرف یسار جنوب متصل است به نیاسر که آن کوه را شیر آئین میگویند و از طرف یمین کوهی است به خط منحنی کشیده میشود الی سرمال کرمهه اردهال قم. چنان کوه احاطه دارد که هرگاه چهار نفر تفنگچی در آن دربند بایستند هیچ لشکری به غلبه نتواند وارد شود.
از طرف اعلی این قریه منتهی میشود به کوهسار بختیاری و کمره و گلپایگان.
در آنجا هم هر جا ممکن العبور است قلعهها ساختهاند که حفظ قریه خود را بکنند. باغات زیاد در دامنه کوه و کنار رودخانه دارند و محل زراعت به قدر کفایت ندارند. شغل آنها مردها تخت گیوه میکشند و زنها روی او را میچینند زیاد درشت و کلفت.
مالیات- 435 تومان و 5 هزار و 232 دینار
نفوس- 144 خانه- 567 نفر (ذکور: 187 نفر، اناث: 152 نفر، اطفال: 228 نفر)
از بناهای اسکندر فیلقوسی است که به علم کشف الاسرار که از دانیال به
قم نامه، ص: 306
او رسیده بود عبورش در وقت غلبه به دارا و تصرف در ایران به آن موضع افتاده، دانست که در دل سنگ آب است. حجار طلب کرده، در یک شبانهروز کوه را شکافته، چشمه نیاسر جاری شد. آن موضع است که الان به باغ تالار مشهور است. جایی باروح و صفاست. اطراف آن چشمه جلگه و چشمانداز زیاد دارد. در اطراف آن چشمه باغات با نظام از جدول و خیابانها ساختهاند از آن بلندی که آب سرازیر میشود به قدر یک ذرع آب به شکل عمودی میریزد مانند منارهای از بلور که از دو فرسخی نمایان است. میگویند اردشیر بابکان در وقت سلطنت خود که اهل اصفهان یاغی شده بودند بعد از فتح آن ولایت بزرگان آنها را مغلولا در آنجا آورده، گردن زده، به این جهت آنجا را نیاسر نامیدند به زبان فرس قدیم. در سمت غربی چشمه چهار طاق آتشکدهای است از سنگ تراشیده، دوازده ذرع در دوازده ذرع، الان موجود است. قدری از سقف او خراب شده و ما بقی برجاست. معروف به آتشکده اردشیر است و آن چشمه موسوم به چشمه اسکندر است. همانا در عراق سه چشمه معروف است چشمه فین و چشمه محلات و چشمه نیاسر. سوای این چشمه چهار رشته قنات و شش چشمه کوچک در آنجاست که شرب قریه نیاسر از آنهاست. باغات باروح و صفا، فواکه بسیار، از همه نوع میوه در کمال امتیاز دارد. هوایی در اعتدال ارم ذات العماد. بیابان آنجا با لاله و ریاحین که گویا در بهاران چادرهای الوان کشیدهاند و علاوه بر آن قریه سی و سه مزرعه دارد که تابع آنجاست.
اهالی کاشان به جهت ییلاق خود در آن مزارع عمارات عالیه ساختهاند که در تابستان به آنجا میروند. زیاد باصفا و روح است.
مالیات- 1439 تومان و 5 هزار و 663 دینار
نفوس- 128 خانه- 1673 نفر (ذکور 492 نفر، اناث: 532 نفر،
قم نامه، ص: 307
اطفال: 649 نفر) مزارع تابعه:
مزرعه سیفآباد/ مزرعه خاتون/ مزرعه رزبنده/ مزرعه کرقان سفلی/ مزرعه کرقان علیا/ مزرعه دولتآباد/ مزرعه اتابکی/ مزرعه ده زیرین/ مزرعه پا چنار/ مزرعه سلخ نو/ مزرعه در سور/ مزرعه ابرونک/ مزرعه سورآباد/ مزرعه حسنآباد/ مزرعه سنجده/ مزرعه سلمانآباد/ مزرعه بیشه/ مزرعه خوانچه مزرعه وارونق/ مزرعه سرنج/ مزرعه خومله/ مزرعه جعفرآباد/ مزرعه تجرگان مزرعه علیآباد/ مزرعه لنگان/ مزرعه بدیعآباد/ مزرعه زالآباد/ مزرعه پیربچه مزرعه دردار/ مزرعه بیدآباد/ مزرعه شکرچه/ مزرعه دوک/ مزرعه آدمآباد علیا/ مزرعه آدم آباد سفلی/ مزرعه سلوکآباد/ مزرعه غیاثآباد
قریه کوچکی است. مشروب از دو رشته قنات مخصوص خود است.
اراضی سنگلاخ رشوهخوار دارد که حاصل شتوی آنها وفا به مخارج اهل آبادی ندارد، غله از خارج به آنجا میبرند. هوای ملایم خوب دارد با اعتدال.
باغات خوب مرغوب و اشجار ییلاقی از همه نوع دارد خاصه بادام بسیار در آنجاست و گذران رعیت از باغات میشود و قلیلی از زراعت که به زور به عمل میآورند.
مالیات- 308 تومان و 8 هزار و 225 دینار
نفوس- 58 خانه- 289 نفر (ذکور: 66 نفر، اناث: 75 نفر، اطفال 148 نفر)
مزارع تابعه:
قم نامه، ص: 308
مزرعه رودکله/ مزرعه زره/ مزرعه بلالا/ مزرعه یحییآباد جدید
قریهای است بسیار خوش آب و هوا و آباد. مشروب از قنات مخصوص خود و آب چشمهسار رودخانه. باغات پرمیوه باسلیقه دارد. زراعت زمینی آنها جو و گندم و نخود و لوبیاست. جوزق و کرچک کاری دارند. بعضی سالها تریاک میکارند. سیب و هلوی آنها تعریف دارد که ممتاز است. گردو و بادام بسیار دارد. نسبت به سایر دهاتآباد و خوش نماتر است. مردمان رعیت پیشه کاسب دارد.
مالیات- 1456 تومان و
نفوس- 110 خانه- 497 نفر (ذکور: 132 نفر، اناث: 157 نفر، اطفال: 280 نفر)[115]
مزارع تابعه:
مزرعه چشمه قاضی/ مزرعه کش خرابه/ مزرعه باقرآباد
قریه کوچکی است و تا شهر کاشان پنج فرسخ است. مشروب از یک رشته قنات مخصوص خود. یک میدان زیر مرق اتفاق افتاده. هوایی برزخ ییلاق و گرمسیر دارد در نهایت ملایمی. اراضی سنگلاخ رشوهطلب. حاصل شتوی گندم و جو دارد نه به قدر کفاف. باغات خوب و فواکه مرغوب دارد که در
قم نامه، ص: 309
شهر به فروش میرود و نان خانه آنها از آنجاست.
مالیات- 119 تومان و 5 هزار و 363 دینار
نفوس- 18 خانه- 46 نفر (ذکور: 18 نفر، اناث: 13 نفر، اطفال:
15 نفر)
برزخ ییلاق و گرمسیری است. رعیت آنجا در امر زراعت از همه دهات کاشان بهتر و بانظم و نسقترند. پاکیزه زراعت میکنند. حاصل آنجا از شتوی گندم و جو و باقلاست. صیفی کاری اغلب جوزق کاری است که خیلی خوب به عمل میآورند. چون اراضی آنجا متصل به جوشقان است در جوزق کاری بسیار اهتمام دارند. باغات به قدر کفاف دارند.
مالیات- 1474 تومان و 722 دینار
نفوس- 96 خانه- 499 نفر (ذکور: 112 نفر، اناث: 128 نفر، اطفال 259 نفر)
از قراء معتبر کاشان. از آنجا تا شهر چهار فرسخ است. از آب چشمه بزرگ و کوچک و قنات مشهور به حسینآباد دائر است. زراعت آنجا شتوی جو و گندم است و باغات آنجا انار و انجیر سرخ. صیفی کاری جوزق و کرچک خوب دارد. اگرچه اراضی آن رشوهخوار است لیکن نوعی پنبه کاری میکنند که یک من بذر آن یک خروار جوزق میدهد. عمده صیفی کاری آنها جوزق است. اگرچه سایر چیزها کشته میشود به قدر کفاف گذران خودشان
قم نامه، ص: 310
دارند. مال فروشی همان جوزق است.
مالیات- 2298 تومان و 5 هزار و 770 دینار
نفوس- 176 خانه- 556 نفر (ذکور: 197 نفر، اناث: 215 نفر، اطفال: 144 نفر)
مزارع و معادن تابعه:
مزرعه فتحآباد/ مزرعه مختصآباد/ مزرعه واشان/ مزرعه مالکانه/ مزرعه سویانه/ مزرعه قاسمآباد
معدن سنگ مرمر مشهور مابین این قریه جوشقان و استرک و فرحآباد مرحوم امین الدوله میباشد که سنگهای سفید صاف به قدر دو ذرع عرض و دو ذرع طول دارد. بلا مالک است.
قریهای است به غایت معمور. مشروب از آب قنات مخصوص خود.
اراضی رشوهخوار دارد و هوای معتدل. حاصل شتوی گندم و جو و باقلاست.
صیفی جوزق و کرچک و هندوانه و خربزه و تنباکو و تریاک است. باغات به اندازه گذران خود دارند از همه نوع میوه گرمسیر و ییلاق.
مالیات- 520 تومان و 3 هزار و 95 دینار
نفوس- 72 خانه- 259 نفر (ذکور: 85 نفر، اناث: 78 نفر، اطفال 96 نفر)
مزارع تابعه
مزرعه خیار/ مزرعه جزآباد/ مزرعه گلستانه
از یک رشته قنات مخصوص خود دایر است. هوای با اعتدال دارد و حاصل
قم نامه، ص: 311
معروف. مثل سایر دهات اراضی رشوهخوار. مشهد شاهزاده محمود بن امام محمد باقر در آنجاست که زیارتگاه مردم است.
مالیات- 230 تومان و 7 هزار و 250 دینار
نفوس- 27 خانه- 85 نفر (ذکور: 37 نفر، اناث: 34 نفر، اطفال:
14 نفر)
مشروب از آب یک رشته قنات مخصوص خود. از دهات ییلاقی است.
در آنجا قلعه کهنهای است خرابه که قلعه زرین کفش مشهور است که آن مخذول قاتل جناب سلطان علی بن امام محمد باقر علیهما السلام است که در مشهد قالی شوران اردهال مدفون است. اراضی رشوهخوار دارد و باغات ییلاقی. تا کاشان هفت فرسخ است. حاصل زمینی آنها گندم و جو و نخود و لوبیا و جوزق و کرچک است.
مالیات- 175 تومان و 9 هزار و 284 دینار
نفوس- 29 خانه- 128 نفر (ذکور: 37 نفر، اناث: 37 نفر، اطفال:
54 نفر)
از جمله قراء ییلاقی است. بسیار خوش آب و هوا، اگرچه در سنه ماضیه یک هزار و دویست و نود و پنج در آنجا تگرگی بارید به اندازه جوزی، و سیل در کوهسار آمده اکثر باغات و زراعت آنها را خراب کرد. در حوالی آن کوهی است مشهور به قدمگاه. گویند شخصی جناب امیر را در آن کوه در خواب
قم نامه، ص: 312
دیده در حالت عطش، از آن حضرت آب خواسته آن حضرت به عصای خود اشاره به سقف کوه کرده و فرموده بنوش که شفای امراض است، و بعد فرمودند این مکان مبارکی است. بعد عصای خود را در کنار آن فرو برده، درخت سبزی شده. در آنجا سوراخی است مشهور به آقا باجیکهره که از سقف کوه قطره قطره آب میچکد. الان شفای امراض است و آب چشمه آقا باجی کهره غیر این است، به قدر لوله آفتاب آب دارد. هرگاه کسی وارد شود و سر در سوراخ کند و فریاد کند که «آباجیکهره بمده[116]، مهمان عزیزت رسید» آب چشمه سه مساوی شود، به قدر دقیقهای آید و بعد به قرار سابق شود.
مالیات- 270 تومان و 5 هزار و 244 دینار
نفوس- 76 خانه- 317 نفر (ذکور: 96 نفر، اناث: 87 نفر، اطفال: 134 نفر)
مزارع تابعه کله:
مزرعه فرحآباد/ مزرعه مبرزآباد/ مزرعه علیآباد
مشروب از یک رشته قنات مخصوص خود. اراضی سنگلاخ ریزبوم رشوهخوار دارد. حاصل آنجا گندم و جو و تریاک. اشجار بادام و زردآلو و انگور و غیره دارد. هوای آنجا به غایت سرد است. تا شهر کاشان هفت فرسخ و نیم است.
مالیات- 174 تومان و 6 هزار و 290 دینار
نفوس- 25 خانه- 150 نفر (ذکور: 35 نفر، اناث، 45 نفر، اطفال:
قم نامه، ص: 313
70 نفر)
مزارع تابعه:
مزرعه ازناوه رود/ مزرعه حسینآباد/ مزرعه جوق رود/ مزرعه بیشه/ مزرعه درگز/ مزرعه سنجاب/ مزرعه ذره/ مزرعه علیآباد/ مزرعه خیرآباد/ مزرعه صالحآباد
از قراء ییلاقی است. تا شهر کاشان هشت فرسخ است. مشروب از یک رشته قنات و چند چشمه میباشد. حاصل آنجا گندم و جو و لوبیا و جوزق و باغات آنها اشجار ییلاقی دارد. هوای سرد با طراوت و آبهای گوارا دارد.
مالیات- 418 تومان و 6 هزار و 710 دینار
نفوس- 79 خانه- 328 نفر (ذکور: 82 نفر، اناث: 91 نفر، اطفال:
155 نفر)
مزارع تابعه:
مزرعه زیررود/ مزرعه پریان/ مزرعه خواهان علیا/ مزرعه خواهان سفلی مزرعه بردره/ مزرعه هشند/ مزرعه پیجاره/ مزرعه شهابآباد/ مزرعه وچان علیا مزرعه وچان سفلی
از قراء ییلاقی کاشان است. بسیار باروح و صفا، خوش آب و هوا که در ازمان سابقه که ناخوشی و با به جهت عفونت هوا در دهات حادث میشود[117]
قم نامه، ص: 314
هرگز در آن قریه بروز نکرده هرکس از خارج به آن قریه رفته از ناخوشی محفوظ بوده است و این آخرین دهات کاشان است که منتهی میشود به گردنگاه الیاس که جنب کوه قوقو است که نقطه کوهسار قم و کاشان است. هرگاه در سر کوه روند تمام دشت قم و کاشان نمودار است. تا شهر کاشان دوازده فرسخ است. مردمان دیندار باامانت دارد.
مالیات- 149 تومان و 5 هزار و 687 دینار
نفوس- 34 خانه- 114 نفر (ذکور: 43 نفر، اناث: 36 نفر، اطفال:
32 نفر)
در زیر قریه ون اتفاق افتاده. اصل خانه رعیتی در سرسنگ است که آب جاری و حوض ندارند. آب خود را باید از ته رودخانه بیاورند. هوای ییلاقی دارد. باغات آنها در کنار رودخانه میباشد زراعت زمینی آنها بسیار کم است.
اغلب معاش آنها از گوسفند است و باغات انگور و جوز و بادام.
مالیات- 443 تومان و 3 هزار و 314 دینار
نفوس- 48 خانه- 194 نفر (ذکور: 52 نفر، اناث: 61 نفر، اطفال 81 نفر)
مزارع تابعه:
مزرعه یحییآباد/ مزرعه خسروآباد/ مزرعه سلخه/ مزرعه ده زه
از قراء ییلاقی کاشان. در تحت اراضی و باغات اتفاق افتاده. آب او از
قم نامه، ص: 315
سه رشته قنات مختصری است که از کنار رودخانه و کوهسار جاری نمودهاند خانههای آنها در دامنه کوه، و باغات در کنار رودخانه و دامن کوه است. حاصل زمینی خیلی کم دارند. باغات ایشان اشجار جوز و انگور و بادام و زردآلو و آلوبالو دارد. آبهای آنها سرد و گواراست.
مالیات- 222 تومان و 2 هزار و 325 دینار
نفوس- 49 خانه- 210 نفر (ذکور: 56 نفر، اناث: 68 نفر، اطفال:
86 نفر)
مزارع تابعه:
مزرعه جمالآباد/ مزرعه لاسون پا/ مزرعه همزر
اهل کاشان او را «که» مینامند. میانه آن قریه و گرمسیرات کاشان یک کوه فاصله است که در یک طرف کوه گرمسیرات و طرف دیگر ییلاق است. حاصل آنجا جو و گندم و صیفی جوزق و کرچک و تریاک است. در پایان قریهسار اتفاق افتاده. مشروب از قنات بالا رود و چند چشمه میشود. اراضی کوهسار و رشوه خوار دارد. باغات ییلاق. اشجار جوز و بادام و سایر فواکه کوهساری است در پهلوی آن قریه کوهی است مشهور به کوه دختران. گویند در زمان خلفای جور بنی امیه یا بنی عباس که اولاد اطهار در بلاد بعیده متواری بودهاند، چند نفر از امامزادگان عیال و همشیرههای خود را به مزرعه ورم که از مزارع قریه «قه» است آورده، تبعه حکام جور آن ولایت به طلب آنها برخاسته، امام زادگان باعورات فرار کرده، سه تن مردان آنها در بین جهاد به شرف شهادت
قم نامه، ص: 316
فایز گردیدند. هریک در موضعی که الان مرقد آنهاست گنبد و بارگاهی دارند عورات کوه به کوه فرار کرده تا به قریه قه رسیدند. روز دیگر که لشکر به طلب آنها آمدند بر سر آن کوه که مشرف بر قریه قه است شدند. عورات از ملاحظه آنها فرار [کرده] چهار نفر از آنها به مغازه رسیدند غایب شدند و دو نفر از دختران که به حد رشد و فرار نرسیده بودند عقب مانده، متعاقبین دو نفر نزدیک رسیدند. آن دو دختر از روی ترس گفتند آیا به جهت اسیری ما میآیید؟ آن دو ظالم فی الفور سنگ سیاه شدهاند. الان در آن کوه دو هیکل آدمی از سنگ نمایان است که بر پای ایستادهاند و مردم قریه قه و سایر دهات در آن موضع به جهت زیارت میروند و نذورات به جهت مطالب خود میآورند و غیر از زنها کسی در آن مغازه داخل نمیشود و زنهای آبستن هم نمیروند و آن کوه به کوه دختران بکر مشهور است.
مالیات- 537 تومان و 4 هزار و 972 دینار
نفوس- 46 خانه- 265 نفر (ذکور: 56 نفر، اناث: 62 نفر، اطفال:
137 نفر)[118]
مزارع تابعه آنجا:
مزرعه شرفآباد/ مزرعه نصرآباد جه/ مزرعه گلابه/ مزرعه پاداروی علوی و سفلی (دو عدد)
*** حسب الحکم بندگان جناب جلالت مآب امیر الامراء العظام آقای اعتضاد الدوله دام اقباله العالی کتاب احوالات کاشان قلمی گردید. امید به
قم نامه، ص: 317
نظر مرحمت ملاحظه نموده، چشم از اغلاط فاسده او بپوشند. و کان ذلک بتاریخ بیست و نهم شهر رمضان المبارک هذه السنه توشقان ئیل خیریت دلیل مطابق سنه یک هزار و دویست و نود و شش هجری علی هاجرها آلاف التحیة و الثناء (سنه 1296).
قم نامه، ص: 319
قم نامه، ص: 321
میرزای قمی، ابو القاسم بن حسن گیلانی فقیه و عالم بزرگ شیعه در آغاز قرن سیزدهم مشهورتر از آن است که نیازی به آوردن سرگذشت وی در این یادداشت شتابزده باشد. شرح زندگی و فهرست بسیاری از آثار و وصف سبک و مشی علمی خاص و دقیق او- که در تحولات و پیشرفتهای بعدی اصول فقه اسلامی تأثیری مهم داشته است- به تفصیل و اجمال در بسیاری از مآخذ دو قرن اخیر[119] و از همه کاملتر و جامعتر در روضات آمده و سزاوار است که
قم نامه، ص: 322
مجموعهای خاص در سرگذشت و شناساندن آثار او تدوین گردد.
به اجمال فقیهی بزرگ و مورد توجه همگان و با فنون مختلف اسلامی آشنا و موفق و پرکار بوده و به نقل روضات بیش از هزار کتاب و رساله در موضوعات گوناگون به رشته تحریر کشیده که مشهورترین آنها «قوانین الاصول» است و آن مشتمل بر یک دوره کامل اصول فقه و محتوی آراء و انظار دقیق او در این علم است. پدر میرزا: حسن بن نظر علی کیخی رشتی نگارنده کأس السائلین (ش 883 کتابخانه ملک تهران که نسخه اصل است جز در برگ آغاز- فهرست نسخ عربی آنجا: 579) در سال 1140 در سن سی سالگی و زنده در سهشنبه 20 ذح- 1183 (یادداشت کناره یکی از برگهای همان نسخه در باره فرزندان مؤلف در این تاریخ) مردی دانشمند بوده و از گیلان به جاپلق
قم نامه، ص: 323
بروجرد رفته و میرزا در همانجا زاده شده و چندی در اصفهان درس خوانده و از آن پس به نجف اشرف عزیمت نموده و پس از رسیدن به مقام رفیع علمی به ایران بازگشته و سرانجام در قم اقامت گزیده و سالیانی دراز در این شهر بوده و در 1232 در همانجا به درود زندگی گفته است.
از آثار او «قوانین» که در حوزههای قدیم مذهبی متن درسی است، «غنائم» و «مناهج» در فقه، رسالهای در اصول دین، منظومهای در تجوید، جامع الشتات، جامع الرسائل (مجموعه بیست رساله در پایان غنائم) و چندین
قم نامه، ص: 324
رساله ضمن مجموعه جامع الشتات به چاپ رسیده است. متن نامهای از او به فتحعلی شاه نیز توسط نویسنده سطور در شمارههای 12 دوره یازدهم و 1 دوره 12 مجله وحید[120] و قسمتی از آغاز ردپادری او در شماره 11 دوره دهم همان مجله نشر یافته است. جز اینها متن کامل چهارده صفحهای اجازه روایت او به سید محمد باقر حجة الاسلام شفتی مورخ شب عید فطر 1215 در پایان مجلد اول فهرست کتب خطی کتابخانههای اصفهان کلیشه و چاپ شده، و نمونهای دیگر از خط و دستنویس او نیز در ریحانة الادب 4: 126 گراور گردید است.
قم نامه، ص: 325
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه، و الصلوة و السلام لاهلهما اما بعد فهذه جواب[121] المسائل الرکنیة التی سئلها المولی العالم الزکی الذکی مولانا علی المازندرانی الملقب بالرکن، المکتوبة علی سبیل العجال فی اضیق الاحوال:
چه میفرمائید در باب محیی الدین و با یزید و عطار و ملای روم و امثال آنها؟ بعضی آنها را از اولیاء و عرفاء میدانند و از مرتبه شیخ مفید و سید مرتضی و علامه حلی و ملا احمد اردبیلی رحمهم اللّه بالاتر میدانند و بعضی آنها را واجب اللعن میشمارند.
قم نامه، ص: 326
عزیز من، انسان فقیر که مانند خر بارکش متحمل بار تکلیف شده که آسمان و زمین و کوهها از تحمل آن عاجز است به غیر آنکه دائم سر در زیر داشته باشد و به زمین نگاه کند که به گودالی نیافتد دیگر التفات به جائی دیگر باید نداشته باشد، و تمام هم او باید بردن آن بار گران باشد. اگر مقتضای تکلیف را بدانیم و دوری راه را در نظر بیاریم و گرانی بار را متذکر شویم هرگز به فکر این و آن نمیافتیم و هرگز از جستوجوی معایب خود و معالجه امراض باطنیه خود فارغ نمیشویم که به دیگران بپردازیم. این کارهای بیکار است. از ابوذر غفاری رضی اللّه عنه روایت شده که درد چشمی عارض او شده بود و بسیار طول کشید. به او گفتند: چرا معالجه نمیکنی؟ گفت: شغل اهم از این دارم- یعنی از امور دین-، گفتند: پس چرا دعا نمیکنی که خدا شفا بدهد؟ گفت: اهم از این دارم که از برای آن دعا کنم. ملای روم در مثنوی مثلی گفته مناسب مقام است:
آن یکی زد سیلیی مر زید راحمله کرد او هم برای کید را
گفت سیلی زن سؤالت میکنمتو جوابم گوی آنگه میزنم
بر قفای تو زدم آمد طراقیک سؤالی دارم آنجا در وفاق
این طراق از دست من بوده است یااز قفا گاه تو ای فخر کیا
گفت از درد این فراغت نیستمکه در این فکر و تفکر بایستم
تو که بیدردی همی اندیش از ایننیست صاحب درد را این فکر هین
غرضم نه این است که من صاحب دردم، و از برای من فراغتی که مشغول دیگران بشوم نیست، بلکه خودم از همه کس بیدردترم، لیکن در مثال
قم نامه، ص: 327
مناقشه نمیباشد. بههرحال گویا از باب خرق عادت چنان وسعتی در اوقات شما حاصل شده که از جمیع تکلیفات اخرویه خود فارغ و از تحصیل معیشت دنیویه هم بیاحتیاج شده به جهت تفرج خاطر و تفریح دماغ در تماشاگاه خانقاه محیی الدین و بایزید میچرخید و درصدد تفحص احوال ایشان بر آمدهاید که آیا ایشان از نیکانند یا بدان. اگر چهل نفر مؤمن را که در آخر شب به جهت آنها میخواهی استغفار کنی نداری من از برایت هزار نفر بنویسم و اگر میخواهی در مسائل فروع دین تقلید عالمی بکنی- بر فرض تقدیری که تقلید میت جایز باشد- تقلید فضلای شیعه که بالیقین شیعه و عادل و فقیه و دانا به مسائل مذهب امامیه بودهاند و به اجماع و اتفاق صوفی و قشری در فقه سر آمد بر اینها بودهاند- مثل شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و محقق حلی و علامه و امثال اینها و کتابهای بسیار از اینها در میان است- چه عیب دارد که میخواهید تقلید بایزید و محیی الدین و مثال اینها بکنید که تشیع ایشان معلوم نیست بلکه تسنن آنها ظاهر است، و از ایشان کتابی در فروع نیست و معلوم نیست که ربطی به فروع هم داشته باشند. و اگر میخواهی گاهی که متوجه نفرین و لعن بر دشمنان خدا و رسول و اولاد اطهار او- صلوات اللّه علیهم باشی [...] همه آنها را در تسبیح درآوردهای که معطل اینها شدهای؟! و اگر غرض متابعت ایشان باشد در اصول دین و عقائد، پس باید دانست که در اصول دین تقلید جایز نیست و هرکه باید خود عقل خود را حاکم کرده از پی تحقیق حق برآید، و قدری که یقینا کفایت میکند بحمد اللّه از اختیار متابعت ظاهر شریعت مقدسه در دست دارید، و صوفی و حکیم و کافر همگی متفقاند بر اینکه هرکه به آن عمل کند هالک نیست، و اهل شرع و دین متفقاند بر اینکه غیر ایشان هالک است. هرگاه ما را قوه
قم نامه، ص: 328
و استعداد تمام کردن مقصد و تحقیق ظاهر و باطن نباشد به همین ظاهر اکتفا کنیم به یقین هلاکی در او متصور نیست. نهایت امر این است که حکیم و صوفی ما را نادان و قشری و کممایه خوانند. تحمل این کنایه و تعرض آسانتر است از اینکه کسی مخلد در آتش باشد، و اینطور سخن که میگویم از خواص من نیست، این کلامی است که ائمه معصومین باز نادقه میگفتند. پس معلوم است که این راهی است از برای اکتفای ما به آنچه در آن هستیم، چنانکه حضرت صادق به ابن ابی العوجاء فرمود و حضرت ابو الحسن علیه السلام به زندیقی دیگر فرمود:
روی محمد بن عبد اللّه الخراسانی خادم الرضا علیه السلام قال: دخل رجل من الزنادقة علی ابی الحسن علیه السلام و عنده جماعة، فقال ابو الحسن علیه السلام: ایها الرجل ارأیت ان کان القول قولکم و لیس هو کما تقولون السنا و ایاکم شرعا سواء، لا تضرنا ما صلینا و صمنا و زکینا و اقررنا؟ فسکت الرجل ثم قال ابو الحسن علیه السلام: و ان کان القول قولنا و هو قولنا الستم قد هلکتم و نجونا؟ فقال: اکمل اللّه ... الحدیث[122].
پس هرگاه یقین کردیم به اینکه احدی مخالف شرع و دینی است که به ما رسیده است، و انکار آنها میکند- مثل اینکه ما خدا را منزه از مکان و اتحاد در ما خلق و حلول در خلق میدانیم و عالم را حادث میدانیم و معاد را جسمانی میدانیم و او برخلاف او میگوید- بر ما لازم است که از او کناره کنیم، و هر گاه آن شخص بر او اتمام حجت شده و از آن راه به در رفته مستحق لعنت هم خواهد بود، هرگاه بر ما امر او مشتبه باشد او را به حال خود وا میگذاریم
قم نامه، ص: 329
تا معلوم شود و لعن کردن بر او لازم نیست بلکه جایز هم نیست، چنانکه در حدیث وارد شده که هرگاه به کسی لعن کنید و او اهل آن نباشد لعن به شما برمیگردد.
الحاصل هرگاه امر محیی الدین و بایزید و ملای روم بر شما مشتبه باشد نقصی به دین و دنیای شما وارد نمیشود، چنانکه در آیات قرآنی و احادیث خاندان رسالت محکم و متشابه میباشد و ما را نهی کردهاند از متابعت متشابهات در میانه علما هم محکم و متشابه میباشد. متابعت متشابه شیوه آنانی است که در دل آنان مرضی باشد. آن را که رستگاری منظور است دست از محکمات برنمیدارد که به متشابه بپردازد.
مجملی از احوال ایشان این است که هریک از اینها قبل از پانصد سال و بیشتر و کمتر بودهاند و ما آنها را ندیدهایم و هرگاه رجوع به جرح و تعدیلی که از علما به ما رسیده بکنیم- چنانکه در سایر رجال- پس علمای محکم در آن نیز اختلاف دارند و معدلین آنها مشتبه الحال و جارحین بلا شبهه بر سمت عدالت متصف، لکن چون بعضی از معدلین نیز بر سمت عدالت به معنی اعم متصف هستند و در اعمال جوارح عادل و در عقاید مشتبه، پس شبهه به هم میرسد در بعضی از اینها.
و اما کلماتی که از ایشان مانده و سخنهایی که متواتر از آنها رسیده، اگر مراد ایشان همان ظاهر کلام ایشان باشد به یقین کافرند و با وجود اتمام حجت بر ایشان و تخلف از حق هم مستحق لعن هستند. مثل اینکه محیی الدین در اول فتوحات گفته: «سبحان من اظهر الاشیاء و هو عینها»، و شیخ علاء الدوله سمنانی با کمال ارادت او به محی الدین در حاشیه فتوحات بر این عبارت نوشته: «ان اللّه لا یستحیی من الحق، ایها الشیخ لو سمعت من احد انه یقول
قم نامه، ص: 330
فضلة الشیخ عین وجود الشیخ لا تسامحه البتة بل تغضب علیه فکیف یسوغ لک ان تنسب هذه الهذیانات الی الملک الدیان؟. تب الی اللّه توبة نصوحا لتنجو من هذه الورطة الوغرة التی تستنکف منها الدهریون و الطبیعیون و الیونانیون وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی». و ایضا از فصوص و فتوحات او منقول است که میگوید: «هرکه بت پرستید به همان خدا را پرستیده باشد. و چون سامری گوساله ساخت و مردم را به عبادت آن خواند حق تعالی یاری نکرد هارون را بر سامری، از برای آنکه میخواست که در هر صورتی پرستیده شود. حق تعالی نصاری را تکفیر ننموده به سبب آنکه به الوهیت عیسی قائل شدهاند، بلکه به سبب آنکه خدا را منحصر در عیسی دانستهاند چنان که فرموده:
«لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ...»[123]
و خود را خاتم الاولیا دانسته و گفته که ختم ولایت به او شده و پیغمبران نزد او حاضر شدند به جهت تهنیت و مبارک باد ختم ولایت او، و هم گفته که جمیع انبیا اقتباس علم میکنند از خاتم اولیا، و گفته که خاتم اولیا افضل است از خاتم انبیا در ولایت، چنانکه خاتم انبیا افضل است از سایر انبیا در رسالت و نیز گفته که: اهل آتش در دوزخ تنعم میکنند و به آتش راحت مینمایند و لذت میبرند، و عذاب کفار منقطع خواهد شد، و «عذاب» مشتق است از «عذب» به معنی شیرینی. و قیصری در «شرح فصوص» در این مقام به جهت تمثیل گفته که: لذت اهل آتش از آتش و تنفرشان از نعیم بهشت چنان است که جعل از بوی قاذورات و نجاسات لذت میبرد و از بوهای خوش نفرت مینماید.
و نیز محیی الدین مذهب جبر را نسبت به جمیع عرفا داده. این کلمات مذکوره
قم نامه، ص: 331
بعضی از سخنهای این شیخ است. و همچنین سخنهای منصور و انا الحق گفتن او و سایر آنچه از او مشهور و معروف، و آنچه از بایزید نقل کردهاند، چنانکه ملای روم در حکایت او گفته:
با مریدان آن فقیر محتشمبایزید آمد که نک یزدان منم
گفت مستانه عیان آن ذو فنونلا اله الا انا ها فاعبدون
و بعد از چندی باز گفته:
عقل را سیل تحیر در ربودزان قویتر گفت کاول گفته بود
نیست اندر جبهام الا خداچند جویی بر زمین و بر سما
و همچنین او گفته:
«سبحانی ما اعظم شأنی»
و اما ملای روم پس قطعنظر از اینکه از اول تا به آخر مثنوی او به غیرتسنن چیزی از او معلوم نمیشود، اعتقاد او به امثال آنچه از محیی الدین و بایزید ظاهر میشود هم ظاهر است، و در بسیار جا کلام او صریح در وحدت موجود هست و در حکایت ابن ملجم کلام او صریح در جبر است. در اول داستان میگوید که آن حضرت به او فرمود:
هیچ نقصی نیست بر جانم ز توزانکه این را من نمیدانم ز تو
آلت حقی تو فاعل دست حقچون زنم بر آلت حق طعن و دق
و در اواخر داستان میگوید که آن حضرت به ابن ملجم فرمود:
لیک بیغم شو شفیع تو منمخواجه روحم نه مملوک تنم
و اگر کسی گوید که از آنجای مثنوی که گفتگوی جبر و قدری میکند- در اواخر سفر پنجم- معلوم میشود که او جبر را باطل میداند- و آن داستان طولانی است- جواب آن گوئیم که در آخر داستان سخنی میگوید که همه را
قم نامه، ص: 332
پایمال کرده، آنجا که میگوید:
زین سخنها گفتنیتر هست مانکه بدان فهم توبه یابد نشان
اندکی گفتیم زان بحث عقلز اندکی پیدا بود قانون کل
همچنین بحث است تا حشر بشردر میان جبری و اهل قدر
گر فروماندی ز دفع خصم خویشمذهب ایشان برافتادی ز پیش
چون برون شوشان نبودی در جوابپس رمیدندی از آن راه تباب
چونکه مقضی بد دوام این روشمیدهد شان از دلایل پرورش
تا نگردد ملزم از اشکال خصمتا شود محجوب از اقبال خصم
تا که این هفتاد و دو ملت مداماینچنین باشد الی یوم القیام
و امثال این کلمات که البته در کتابها خواندهاید و دیدهاید دیگر احتیاج به تکرار و نوشتن نیست. غرض ما در اینجا چیز دیگر است و آن این است که اگر این جماعت مراد ایشان از این کلمات همان ظاهر آن است که میفهمیم پس آنها بیاشکال کافر و ملعوناند، و اگر مراد ایشان چیزی است که ما نمیفهمیم چنان که هواداران و محبان ایشان میگویند و تأویلات میکنند- پس گوئیم که اینها فاسق و بدکردارند به جهت آنکه اظهار کلام کفر میکنند و خود را مستحق مؤاخذه و طعن و لعن مردم و مورد عتاب و عقاب الهی نیز میکنند. به جهت آنکه چنانکه اعتقاد کفر حرام است تلفظ به کلمه کفر هم حرام است و احکام شرع مقدس مبتنی بر ظاهر است. چنانکه بسیار اوقات در مرافعات، صاحب حق محروم و آنکه بر باطل است صاحب حق میشود، و بسا هست که قصاص میشود کسی که کسی را نکشته است، به سبب آن اقرار دروغ بکند بر قتل. یا شهود خوش ظاهر شهادت بدهند و در باطن دروغگو و فاسق باشند. پس هرگاه کسی این طایفه را لعن کند به سبب آنچه از ایشان ظاهر شده معاقب نخواهد بود، هرچند آنها در
قم نامه، ص: 333
باطن کافر نباشند. و در کافی از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که:
«لو ان رجلا احب رجلا للّه لاثابه اللّه علی حبه ایاه و ان کان المحبوب فی علم اللّه من اهل النار، و لو ان رجلا ابغض رجلا للّه لاثابه اللّه علی بغضه ایاه و ان کان المبغض فی علم اللّه من اهل الجنة»[124].
ولیکن باید اجتهاد و سعی بکند در اینکه آن شخص مرد خدا است یا نه، و بعد از آنکه یافت مرد خدا است او را دوست دارد. و اگر کوتاهی کند یا از راه عصبیت و حمیت او را خوب داند باید از محبت او بترسد، به جهت آنکه مبادا بد باشد و آخر با او محشور شود. چنانکه در حدیث است که هرگاه کسی سنگی را دوست دارد با او محشور میشود.
بلکه اگر معلوم ما هم بشود که آنها در باطن مسلمانند باز [حکم] به فسق آنها میکنیم که چرا این حرف را گفتند. و بعضی از هواداران ایشان توجیه کلامهای ایشان را میکنند و میگویند که این سخنها در حال مستی عشق الهی و در وقت بیخودی از آنها سرزده. چنانکه ملا در مثنوی یک صفحه کتاب را در شأن بایزید و گفتن آن کلمات را از سر مستی و بیخودی نوشته و ذکر آنها طول میکشد. و این توجیه نیز بیوجه است و صاحب این سخنها به این توجیهها راضی نیست، و هر فرصتی که چنین باشد چرا دیگران این را در جمله مدایح آنها بنویسند که مورث بدفهمی علمای ظاهر بشود. با وجود آنکه کلمات ایشان در سایر مقامات فریاد میکند که چنین نیست، چنان که شیخ شبستری گفته:
روا باشد انا الحق از درختیچرا نبود روا از نیک بختی
قم نامه، ص: 334
به جهت آنکه مقابله نیک بخت با درخت که مراد شجره کوه طور است افاده کمال هشیاری میکند نه مستی. و اگر غرض او بیان اولویت در مظهریت تجلی یا حلول یا اتحاد باشد هم رسوائی آن بیشتر است، و در این صورتها همه جا ندای انا الحق از خدای تعالی خواهد بود نه از منصور، پس دیگر چه معنی دارد اینکه منصور این را از راه مستی گفت. و قطع نظر از اینها همه کرده، جمعی کثیر از معتمدین علمای شیعه- که مدار دین شیعه بر اعتماد بر ایشان است در نقل احکام الهیه از ائمه ایشان- در شأن حلاج حکایتها نقل کردهاند و توقیع لعن او را از امام زمان نقل کردهاند و همه او را از جمله کذابین شمردهاند، و از شیخ مفید ذکر کردهاند کتابی در خصوص بطلان طریقه تابعان حلاج تألیف کرده، و شیخ طوسی در کتاب اقتصاد گفته که او ساحر بود و همچنین در کتاب «غیبت» دروغگوئی و مکر او را نقل کرده (و در حدیث است که ساحر کافر است. صاحب تبصرة العوام نقل کرده است که او شاگرد عبد اللّه کوفی بود و او شاگرد ابو خالد کابلی و ابو خالد شاگرد زرقا و زرقا از شاگردان سجاح بود، و سجاح زنی بود که دعوی پیغمبری میکرد در زمان مسیلمه کذاب که او هم دعوی پیغمبری میکرد و دعوی خدائی میکرد و مردمان را به سحر فریب میداد و حکایتهائی دیگر هم از او نقل کرده است که طولی دارد) و همچنین اسماعیل بن علی نوبختی که از اعاظم علمای شیعه است و ابن بابویه قمی در کتاب اعتقادات و صاحب احتجاج و غیرایشان از علمای عظام، و نقل حکایتها و تفصیل اینها طولی دارد که مناسب مقام نیست.
در یکی از کتابهای شیعه دیدهام که به فتوی حسین بن روح- که یکی از نواب صاحب الامر است و بر شیعه لازم است انقیاد و اطاعت امر او- او را کشتند و همچنین ابن خلکان این مطلب را در تاریخ خود آورده. و هرگاه حال او
قم نامه، ص: 335
معلوم شد ظاهر این است که تابعان او همه حال او را داشته باشند، مگر اینکه بگوئیم که به جهت غیر تصوف از ساحری و دروغگوئی و غیر آن مورد لعن شد نه از این راه. و اگر لعن از همین راه باشد بر همه این بحث وارد میآید به جهت آنکه شبستری و ملا و غیر اینها همه معتقد حلاج میباشند ... و به هر تقدیر این جماعت در ظاهر حال از اولیاء و عرفای اهل سنتاند و چون ایشان را داعیه مقابله با ائمه ما باعث شده که بلکه توانند اطفای نور الهی کنند این اساس را در مقابل چیدند و این جماعت همان رؤسای ایشانند و هیچ یک اینها معلوم نیست که مذهب شیعه داشته باشند. و اینکه بعضی از مریدان ایشان ادعای تشیع اینها میکنند، و میگویند که اینها در زمان تقیه بودهاند و به اعتبار تقیه اظهار تسنن میکردهاند، بسیار دور است به جهت آنکه امثال این فضلا هرگاه از رؤسای شیعه بودهاند و از کمال تقیه اهل سنت آنها را بزرگ شمردهاند پس بایست این معنی بر علمای شیعه مخفی نماند و در میان شیعه مشهورتر باشند، و حال آنکه هیچ یک از علمای رجال ما ذکر احدی [از] آنها را نکرده مگر بعضی را به بدی مثل حلاج و غیر آن. و اینکه بعضی علمای ما فریب این طریقه را خورده باشند و خواسته باشند که آنها را از مورد طعن و لعن درآورند نباید آنها را شیعه کنند و بعضی کلمات غیر واضحة الدلاله را به جهت تشیع ایشان نقل کنند، با وجودی که کتابهای اینها از اول تا به آخر فریاد از تسنن میزند.
خلاصه اینکه اول باید تشیع را ثابت کرد و بعد از آن اظهار تسنن را حمل بر تقیه کرد و بعد از آن توجیهات کلماتی که ظاهر آنها کفر است کرد، و هیچ یک اینها را دلیلی و بینه و وجه صحیحی ظاهر نیست. اگر صوفیهای ما به سبب آن بعض کلمات تشیع را فهمیدهاند پس به آنها میتوان گفت که همه
قم نامه، ص: 336
کلمات و کتابها اولی است به دلالت، و همچنانکه در آنها احتمال تقیه دادهاند با وجود کمال بعد، در اینها هم احتمال معنی دیگر هست و دلالت آنها بر تشیع ظاهر نیست. و این مقام گنجایش ذکر کلمات طرفین و بیان دلالت و عدم دلالت آنها را ندارد مثل آنکه از بعضی اینها نقل کردهاند این شعر را که گفته است که:
آن زمان که عشق میپیمود دردبو حنیفه شافعی بوئی نبرد
و این را شاهد تشیع شاعر گرفتهاند و آن هیچ دلالت ندارد، به سبب آن که ابو حنیفه و شافعی از جمله فقها و علمای ظاهر بودند و طعن اصحاب ذوق بر علمای ظاهر مخصوص مذهبی دون مذهبی نیست، طعن از آن راه است نه از راه تسنن. و همچنین در حکایت محیی الدین عربی در اواخر فتوحات در باب سیصد و شصت و ششم- که میگوید کلامی که دلالت دارد بر خلافت و امامت جناب صاحب الامر صلوات اللّه علیه- هم دلالتی واضح بر تشیع او ندارد و آن کلام این است:
«ان للّه خلیفة یخرج من عترة رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و ولد فاطمة، یواطی اسمه اسم رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله، جده الحسین بن علی بن ابی طالب یبایع بین الرکن و المقام، یشبه رسول اللّه فی الخلق بفتح الخاء و ینزل عنه فی الخلق بضم الخاء، اسعد الناس به اهل الکوفة، یعیش خمسا او سبعا او تسعا یضع الحرمة و یدعو الی اللّه بالسیف و یرفع المذاهب عن الارض و لا یبقی الا الدین الخالص، اعداؤه مقلدة العلماء اهل الاجتهاد لما یرونه من الحکم بخلاف ما ذهب الیه ائمتهم ... الی آخر ما ذکره»
به جهت آنکه اهل سنت منکر صاحب الامر صلوات اللّه علیه نیستند و اخبار بسیار از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در آمدن او نقل میکنند. بیش
قم نامه، ص: 337
از این نیست که میگویند هنوز نیامده است، و آنکه محیی الدین گفته دشمن او فقهای زمان اویند وجه این کلام همان است که مذکور شد یعنی هرکه فقیه و از علمای ظاهر است با رفتار فطب موافقت ندارد، نه اینکه مراد از فقها، فقهای اهل سنت باشد از راه سنی بودن یا دلالت کند بر تشیع او، و همچنین دلالت واضح بر وجود قائم ندارد به جهت آنکه «یخرج» محتمل است که از خروج مراد خروج مصطلح باشد یعنی اظهار شوکت میکند، و محتمل است که مراد بیرون آمدن و متولد شدن از عترت باشد بلکه این اظهر است.
بههرحال من اصراری ندارم در اثبات تسنن محیی الدین یا وجوب لعن او یا حکم به معذب بودن او در قیامت، بلکه غرضم این است که خوب بودن هم ثابت نیست. پس او و امثال او مثل ملای روم و غیره از متشابهات علما هستند و از آنها ساکت باید بود نه مدح و نه لعن.
بعضی متمسک میشوند در عدم جواز لعن به امثال محیی الدین و بایزید و امثال ایشان به حدیثی که در علل روایت شده:
قال الصدوق- ره- حدثنا ابی رحمه اللّه عن حمران باسناده قال سمعت ابا جعفر علیه السلام: اذا کان الرجل علی یمینک علی رأی ثم تحول علی یسارک فلا تقل الاخیرا و لا تبرء منه حتی تسمع منه ما سمعت و هو علی یمینک فان القلوب بین اصبعین من اصابع اللّه یقلبها کیف یشاء، ساعة کذا و ساعة کذا و ان العبد ربما وفق للخیر.
مراد از این روایت چه چیز است و به آن میتوان استدلال کرد برای مطلب یا نه؟.
قم نامه، ص: 338
این روایت خبر واحدی است و حال سند او معلوم نیست و در عداد احادیث ضعیفه محسوب است و بر فرض صحت سند، ظاهر آن معارض به اجماع و اخبار بلکه ضروری دین است به جهت آنکه اجماعی همه مسلمانان است که واجب است دوستی دوستان خدا و واجب است دشمنی دشمنان خدا، و اگر بنابراین باشد که در هر لمحهای و هر آنی ممکن است که دشمن دوست شود و دوست دشمن پس این تکلیف به عمل نخواهد آمد مگر در کمال ندرت و دوستی و دشمنی از جمله ملکات نفسانیه و حالات راسخه است و این معنی ندارد که در همان آن که کلمه کفر از شخصی شنیدم دشمن او باشم و از او تبری بکنم و همینکه لمحهای فاصل شد باید سلب دشمنی بکنم و از او تبری نکنم.
و دیگر معنی دوستی دوستان خدا و دشمنی دشمنان خدا این است که در افراد انسان هر دو قسم هست، اینها را دوست دارد آنها را دشمن، و هرگاه نتوان تعیین کرد دوست و دشمن را- به جهت آنکه در هر لمحه احتمال تبدل رأی و توفیق به غیر حال هست- پس همچو مادهای وقوع نخواهد داشت، پس باید معنی همه احادیث که وارد شده است در بغض فی اللّه حمل کرد به همان لمحه که از حال آن شخص یقین به بدی داری و حال آنکه همه احادیث باطلاقها دلالت دارد برخلاف آن. و دیگر اینکه این سخن درباره نیکان هم وارد میآید که دل همه کس ما بین دو انگشت قدرت خدا است پس گاه است که دوست خدا دشمن خدا شده باشد. و این خود بیمعنی است که مراد از همه احادیث این باشد که دشمن دارند این نوع را- به این معنی که هرکه در علم خدا دشمن است تو آن را دشمن دار- به جهت آنکه دوستی کردن و دشمنی
قم نامه، ص: 339
کردن آثار چند دارد که مترتب نمیشود الا در اعیان موجوده نه در ماهیات صرفه و همچنین آیاتی که دلالت دارد بر لعن جماعتی مثل قاطع رحم و ناقض عهد و غیر آن. پس ملاحظه کن حدیثی که کلینی در باب مجالست اهل معاصی ذکر کرده و ببین که تبری از اهل معصیت ضرور است یا ضرور نیست، و به مجرد احتمال تغییر رأی نباید تبری کرد باوجود آنکه کلینی در کافی روایت کرده در سند صحیح از داود بن سرحان از حضرت صادق علیه السلام، قال:
قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: اذا رأیتم اهل الریب و البدع من بعدی فاظهروا البراءة منهم و اکثروا من سبهم و القول فیهم و الوقیعة و باهتوا لهم کیلا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام و یحذرهم الناس و لا یتعلمون من بدعهم یکتب اللّه لهم بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدرجات فی الاخرة[125].
و عن الصادق علیه السلام ایضا:
و سئل عن ایمان من یلزمنا حقه و اخوته کیف هو و بما یثبت و بما یبطل؟ فقال: ان الایمان قد یتخذ علی وجهین: اما احدهما فهو الذی یظهر لک من صاحبک فاذا ظهر لک منه مثل الذی تقول به انت، حقت ولایته و اخوته الا ان یجیء منه نقض للذی وصف من نفسه و اظهره لک، فان جاء منه ما تستدل به علی نقض الذی اظهر لک خرج عندک مما وصفت لک و اظهر و کان لما اظهر لک ناقضا. الا ان یدعی انه انما عمل ذلک تقیة، و مع ذلک ینظر فیه فان کان لیس مما یمکن ان تکون التقیة فی مثله لم یقبل منه ذلک، لان للتقیة مواضع، من از الها
قم نامه، ص: 340
عن مواضعها لم تستقم له .. الحدیث[126].
فان قوله علیه السلام «و کان لما اظهر لک ناقضا الا ان یدعی ..» یفید انه خرج عن اخوة الایمان بسبب ذلک الاظهار، و سواء مر علیه شهر او عام او ازید، الا ان یدعی التقیة و کان ممکنا فی حقه.
و فی الحسن عن ابن ابی عمیر عن محمد بن حکیم و حماد بن عثمان عن ابی مسروق قال: سألنی ابو عبد اللّه علیه السلام عن اهل البصرة: ما هم؟ فقلت: مرجئة و قدریة و حروریة. فقال لعن اللّه تلک الملل الکافرة المشرکة التی لا تعبد اللّه علی شیء[127].
فان الظاهر ان مراده لعن الموجودین فی البصرة، مع احتمال تجدد آرائهم عند اللعن.
لا یقال: ان الامام لعله یعلم انهم باقون علی احوالهم و یموتون علی هذا الحال.
لان الاصل عدمه، مع کمال بعد ذلک، مضافا الی منافاته لسؤاله عن ملتهم الی غیر ذلک من الاخبار.
هذا، مع ان الاخبار الصحیحة المستفیضه القائلة بعدم جواز نقض الیقین بالشک و عدم جواز نقضه الا بیقین مثله یثبت استصحاب التبری و استحقاق اللعن الی أن یثبت المخرج.
هذا، مضافا الی عدم قبول توبة المرتد الفطری کما دل علیه صحیحة محمد ابن مسلم عن الباقر علیه السلام قال:
من رغب عن الاسلام و کفر بما انزل علی محمد- صلی اللّه علیه و آله- بعد اسلامه فلا توبة له، و قد وجب قتله و بانت
قم نامه، ص: 341
منه امرأته و یقسم ما ترک علی ولده[128]
فاذا حکم ببقائه علی تلک الحال مع التوبة فمع عدمها او عدم معلومیتها فأولی بذلک.
مع انه یمکن ان یوجه روایة العلل بأن المراد انه اذا ظهر من مسلم رأی علی معصیة و نیة و قصد علیها و ذهب ساعة من ذلک احتمل تجدد رأیه و ندامته فلا تبرأ منه و لا تحکم بفسقه، لاحتمال تجدد رأیه و ندامته، فان قال ثانیا بما قال اولا و اظهر قصده فانه حیئذ یصیر مصرا علی الصغیرة علی وجه و ثبت فسقه. و بالجملة هذا خبر ضعیف فی مقابل الاخبار الصحیحة المتواترة بالمعنی و اجماع المسلمین بل ضرورة الدین، فلا التفات الیه الا ان من المثل السائر ان الغریق یتشبث بکل حشیش.
و ایضا بنابر استدلال آن شخص به این حدیث لازم میآید که بر هیچ یک از کفار و منافقین سلف لعن نتوان کرد به جهت آنکه احتمال دارد که در حال رفتن توبه کرده باشند.
و الحاصل مدعای حقیر رد بر استدلال این شخص است که مقتضی او آن است که هرگاه کسی به سبب کلامی مستحق لعن و تبری شد به مجرد احتمال رجوع از آن اعتقاد نباید از او تبری کرد، نه اینکه مدعایم این باشد که بعض اشخاص مذکوره هرگاه حال ایشان متشابه باشد به سبب اختلاف کلامهای ایشان، باز باید ایشان را لعن کرد و تبری کرد به سبب آن کلمه ناشایسته. به جهت آنکه پیش گفتیم و به جهت آنکه فرمودهاند:
ادرأوا الحدود بالشبهات
پس هریک از آنها که معلوم شد که بر کفر بودهاند و رافعی معلوم نشد یا
قم نامه، ص: 342
آنکه امام زمان او را لعن کرد در آن اشکالی نیست، و هرکدام که امر او مشتبه است پس در شأن او «علیه ما علیه» میگوئیم. پس ملای رومی مثلا هرگاه اعتقاد وحدت موجود داشته- چنانکه ظاهر اکثر کلمات اوست- یا معتقد جبر بوده- چنانکه بسیاری از اشعار مثنوی دلالت دارد- یا معتقد جبت و طاغوت و اتباع ایشان است- چنانکه اول تا آخر مثنوی شاهد آن است- پس ما را لازم است تبری از او، و اگر معلوم شود که از راه تقیه این سخنها را گفته تبری نباید کرد. و چون به سبب بعضی اشعار که از خارج مثنوی از او نقل کردهاند که دلالت برخلاف آن دارد- هرچند ثابت نیست- امر او مشتبه است الحال ما او را «علیه ما علیه» میگوئیم. و احتمال تقیه همچنانکه در اظهار اعتقاد به جبت و طاغوت هست در اعتقاد به جبر و وحدت موجود نیز هست- چنانکه طریقه مشایخ مخالفین است- لیکن تقیه با این اهتمام و اصرار بسیار بعید است. و ان لکل حق حقیقة و لکل صواب نورا[129] از کوزه برون همان تراود که در اوست.
*** این گفتگوها که تا به اینجا کردیم جواب است از اینکه سؤال شده بوده که آیا محیی الدین و حلاج و امثال اینها به سبب کلمات کفرآمیز ایشان مورد لعن و تبری هستند یا نه؟ و بر فرضی که آن کلمات باعث این معنی شد آیا جواب از آن حدیث چه خواهد [بود] و مقتضی آن حدیث آن است که شاید آنها قبل از مردن از مقتضی آن سخنها توبه کرده باشند.
اما باید دانست که آن شخص هواداری که به این حدیث استدلال کرده است یا بیوقوف است و خبر از مذهب آن اشخاص ندارد و گمان میکند که
قم نامه، ص: 343
آنها مراد دیگر دارند و این کلمات از ایشان به غلط سرزده و خدا آنها را عفو میکند، یا آنکه با وقوف است و خواسته است دفع سخنهای بیوقوفهای ملاهای ظاهر را از ایشان بکند که چون چنین حدیثی وارد شده شما به آنها سخن مگوئید و آنها را بد ندانید. و اما سایر محبان و هواداران ایشان که از جمله علما و دانشمندان و با وقوفاناند نسبت غلط به آنها نمیدهند و به همچو حدیثها متمسک نمیشوند، بلکه میگویند که آنچه این اشخاص گفتهاند- که شما کفر میدانید- از اسرار ائمه معصومین است، و ائمه ما علیهم السلام آنها را به بعض خواص خود مثل کمیل بن زیاد و اویس قرنی و جابر جعفی تعلیم کردهاند، و استشهاد میکنند براین مطلب به حدیث:
لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله- او لکفره-
و به احادیثی که دلالت میکند بر اینکه احادیث ما صعب است و تاب آن نمیآورد مگر ملک مقربی یا نبی مرسلی یا مؤمنی که خدا امتحان کرده است دل او را برای ایمان، و به حکایت کمیل بن زیاد که در نهج البلاغه مذکور است آنجایی که میفرماید:
ها ان هیهنا لعلما جما- مشیرا الی صدره- لو اصبت له حملة، بلی اصبت لقنا غیر مأمون علیه، مستعملا آلة الدین للدنیا مستظهرا بنعم اللّه علی عباده، و بحججه علی اولیائه، او منقادا لحملة الحق، لا بصیرة له فی احنائه، ینقدح الشک فی قلبه لاول عارض من شبهة، ألالا ذا و لا ذاک، او منهوما باللذة سلس القیاد للشهوة، او مغرما بالجمع و الادخار، لیسا من رعاة الدین فی شیء، اقرب شیء شبها بهما الانعام السائمة. کذلک یموت العلم بموت حاملیه.
قم نامه، ص: 344
اللهم بلی لا تخلو الارض من قائم للّه بحجة. اما ظاهرا مشهور أو اخائفا مغمورا- الی آخر ما ذکره علیه السلام[130].
و اینها هیچ یک دلیل نمیشود بر اینکه مراد ائمه طاهرین و رسول رب العالمین صلی اللّه علیهم اجمعین از آن اسرار اینها باشد که این جماعت میگویند باید این را اثبات کنند. و دیگر اینکه هرگاه بر فرض تقدیر که اسرار همینها باشد پس از کلام رسول خدا صلی اللّه علیه و آله معلوم شد که آن سر را نباید گفت، و هرکه بگوید آن را قتل او لازم میشود بر کسی که آن را نفهمد، و حرجی هم بر قاتل نخواهد بود به جهت آنکه شکی در بزرگی و عظمت و جلالت هیچ یک از سلمان و اباذر نیست- بلکه در احادیث هر دو را از اهل بیت شمردهاند پس هرگاه سلمان آن سر را فاش میکرد و اباذر میشنید بر اباذر لازم میشد که او را بکشد و اباذر از مرتبه بزرگی خود بیرون نمیرفت- بلکه اطاعت و بندگی او ظاهرتر میشد- اما سلمان از مرتبه سلمانیت در میرفت و معصیت بر او لازم میشد که خود را به کشتن داد، و همچنین تکفیر کردن اباذر او را به جا میبود و بر او چیزی نبوده، و سلمان مخالفت شرع مقدس کرده بود و خود را در موضع تهمت درآورده بود، پس شما اگر میدانید که این اسرار همان اسرار است پس چرا دائم در کتابها مینویسید و در مجامع و مدارس از برای هر ناعق و ناهق میخوانید- و با وجودی که بزرگان شما میگویند این به غیر کشف از راه ریاضت و مجاهده حاصل نمیشود، و نه اکثر علمای شما اهل آن هستند و نه کافه متعلمین- پس این حدیث شریف اثبات کفر این جماعت یافسق آنها را میکند به جهت آنکه اگر این سر آن سر نیست پس کافرند و اگر همان است پس بایست کتمان کنند و چون نکردند مخالفت پیغمبر- صلی اللّه
قم نامه، ص: 345
علیه و آله- کردهاند و فاسق شدهاند.
و معاذ اللّه از آنچه در این عصرها مشاهده میکنیم .. هرکه ابجد خوان شد و در محافل این فرقه نشست بیحجاب و پرده در کمال بیشرمی و بیپروایی تصریح به این عقائد میکند، و هرگاه از پی آنها دو قدم بر وی که معنی آن کلمات که میگویی بیان کن هیچ نمیتواند گفت. باوجوداینکه میتوانیم گفت که سلمان را شأن رفیع و مقدار عظیم از علم بود (و شاید اسم اعظم را هم میدانسته و به برکت آن اطلاع بر بعض امور به هم میرسانیده که سایر عقول قبول آن نمیکرده، یا آنکه از فضائل جناب امیر المؤمنین چیزها میدانسته از اموری که خارج از طور انسانی بوده- که دیگران طاقت آن نمیآوردهاند چنانکه در خطبهای که- شیخ طبرسی در احتجاج از او نقل کرده که گفته است فلو حدثنکم بکل ما اعلم من فضائل امیر المؤمنین علیه السلام لقال طائفة منکم: هو مجنون، و قال طائفة اخری: اللهم اغفر قاتل سلمان)[131].
و أما صعوبت فهم احادیث ایشان که از اخبار معلوم میشود پس معلوم نیست که مراد از آنها این اسرار مخصوصه باشد که اینها مدعی آنند، به جهت آنکه پرمعلوم است که همه احادیث ایشان صعب نیست- هرگاه بنا را بر ظاهر بگذاریم چنانکه مقتضی عقل و عرف و عادت است- و صعوبت پارهای از آنها هم یقینی است مثل اخبار ارز حقه و حکایات معراج جسمانی و حکایت خلق ارواح قبل از ابدان به چهار هزار سال و خلقت نور پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و ائمه طاهرین قبل از همه و میثاق گرفتن از انبیا و ملائکه به جهت ایشان و غرائب و عجائبی که در شأن امیر المؤمنین و سایر ائمه فرمودهاند که از ایشان سرزده و سؤال قبر و فشار قبر و امثال اینها که بر ظاهر افهام بسیار صعب است
قم نامه، ص: 346
فهمیدن آنها و قبول کردن آنها، حتی این جماعتی که اصحاب اسرارند از حقیقت بازمانده همه را تأویل کردهاند و بر خیالات فاسده خود حمل کردهاند پس از کجا معلوم شد که باید معنی احادیث صعبه ایشان این باشد که حق تعالی عین همه اشیاء است یا حلول میکند در اجسام، یا در هر لمحهای به شکلی متشکل میشود و موجودات، مراتب ترقی و تنزل اویند، و او مثل دریا است و سایر مخلوقات مثل موج و امثال این سخنهائی که به غیر مثال و تشبیه به هیچ نوع تفسیر از آن نمیتوانند کرد، و ظاهر این سخنها همه کفر و زندقه است. تعالی اللّه عما یقولون.
و اما حکایت کمیل ابن زیاد پس آن نیز به هیچ وجه دلالتی ندارد.
غایت امر آن است که دلالت میکند بر اینکه بعضی علوم در نزد آن حضرت بوده که همه کس اهل آن نبوده، و معلوم نیست که اینها باشد که ایشان مدعی آنند. باوجود آنکه آن حضرت در باب نیافتن حامل علوم میفرماید اینکه:
بعضی مردم کمفهم و اهل تقلید و قدم ثبات در فهم مسائل و ضبط و حفظ علوم ندارند و به اندک شبهه از دین دست برمیدارند و چنین شخصی طاقت تحمل دین و القای علوم ندارد، و بعضی از مردم که زیرک و چیز فهمند مأمون نیستند و محل امانت این علوم نیستند به جهت آنکه استعمال میکنند آلت دین را در دنیا- یعنی علم را پایه تحصیل دنیای خود میکنند و به آن طلب سروری میکنند و جلب منافع دنیوی میکنند- و چنین کسی لایق آن نیست که کسی علم را به او بیاموزد، و آموختن علم به چنین کسی هم اعانت بر معصیت است. و بر صاحب فهم و دانش مخفی نیست که این گفتار دلیل است بر اینکه این علم اسرار اهل تصوف نیست به دو جهت:
جهت اول اینکه ایشان میگویند که ادراک این علوم ممکن نیست مگر
قم نامه، ص: 347
به ریاضت و مجاهده و مخالفت نفس و پاک کردن نفس از اخلاق ذمیمه که سرکرده آنها محبت دنیاست. پس چگونه این علوم منکشف میشود بر دنیا پرست متصف به این صفات ذمیمه که آن حضرت فرموده که: بلی مییابم اهل ادراک آن علوم را، اما این مانع را دارد که دنیا پرستند.
و دوم اینکه استعمال آلت دین- که مراد علم است به احکام آن- در دنیا بالعیان مشاهد است که در اسرار صوفیه نیست، به جهت اینکه ریاست دنیا بیشتر به ارادت و نیروی عوام الناس میشود و اسرار صوفیه نه به فهم آنها میرسد که به سبب آن عالم به آن را تعظیم کنند و پیروی کنند و نه هم مقبول طبع ایشان است. اگر خواهی مشاهده کن و شهرت بده که فلان کس صوفی است، ببین اغلب مردم از او نفرت میکنند تا به حدی که او به درد گرسنگی و برهنگی گرفتار میشود یا اینکه همه به او رو میکنند و دنیای او را رونق میدهند؟
و اینکه میبینی که بعضی از این جماعت در میان مردم شهرت میکنند و مردم ارادت به آنها هم میرسانند به جهت همان است که خود را به اهل شرع میچسبانند و دم از حلال و حرام میزنند و ذکر محامد اخلاق میکنند و مردم را از اخلاق ناشایسته منع میکنند، و چون طلبه و محصلین که در دور آنها جمع میشوند وصف فضیلت و ملائی او را هم میکنند و عوام هم از خود او بعضی آثار شریعت را میبینند بر دور او جمع شده دنیای او رونق مییابد.
پس حقیقة آلت دینی که آلت دنیای او شده علوم ظاهریه است نه علوم باطنیه و محض عالم و فاضل بودن است نه عالم بودن به اسرار تصوف.
اگر بگویی که پس این علم بسیار- که امیر المؤمنین (علیه السلام) میفرمود در سینه من است و اهلی از برای آن نمییابم- مسائل حیض و نفاس است یا مسائل تیراندازی و اسب دوانی که در کتابهای فقه نوشتهاند؟
قم نامه، ص: 348
پس میگویم اولا: چون استخفاف کردی به مسائل حیض و نفاس که از شرائط صحت نماز است که ستون دین و تالی معرفت اللّه است [از] باطن شریعت مقدسه [طلب] امداد کرده میگویم: بلی مسائل حیض و نفاس است اگر میخواهی از برای تو شاهدی بیارم که آن صحیحه خلف بن حماد است و حاصل مضمون آن این است که: شخصی از حضرت کاظم (علیه السلام) سؤال کرد در باب زنی که خون بکارت او به خون حیض مشتبه شود. فرمود پنبه بخود بردارد و زمانی صبر کند و هموار بیرون بیاورد، هرگاه خون بر پنبه طوق زده است معلوم است که از بکارت است و اگر پنبه را فرو گرفته خون حیض است. و در آن حدیث مذکور است که آن حضرت نگاه کردند در میان خیمه به جانب چپ و راست- از ترس آنکه کسی کلام آن حضرت را بشنود پس فرمود:
یا خلف! سر اللّه فلا تذیعوه و لا تعلموا هذا الخلق اصول دین اللّه بل ارضوا بما رضی اللّه لهم من ضلال[132]
و احادیث بسیاری که وارد شده است در منع فاش کردن اخبار و احادیث ائمه، اکثر آنها محمول است بر همین معنی یا بر تقیه و پنهان داشتن دین.
پس ملاحظه کن کتاب محمد بن یعقوب کلینی را، فروی فی الحسن عن یونس عن محمد الخزاز عن الصادق علیه السلام قال:
من اذاع علینا حدیثنا فهو بمنزلة من جحدنا حقنا[133]
قال: و قال للمعلی بن خنیس:
المذیع حدیثنا کالجاحد له[134]
و فی الصحیح عن ابن ابی یعفور قال: قال ابو عبد اللّه علیه السلام:[135]
قم نامه ؛ ص349
قم نامه، ص: 349
من اذاع علینا حدیثنا سلبه اللّه الایمان[136]
و عن یونس عن یونس بن یعقوب عن بعض اصحابه عنه علیه السلام قال:
ما قتلنا من اذاع حدیثنا قتل خطأ ولکن قتلنا قتل عمد[137]
و فی القوی عن ابی بصیر عنه علیه السلام یقول فی قول اللّه عز و جل: «وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ» فقال:
اما و اللّه ما قتلوهم بأسیافهم ولکن اذاعوا سرهم و افشوا علیهم فقتلوا[138] الی غیر ذلک من الاخبار ...
پس اگر بگویی که این توجیهات در زمان سایر ائمه خوب است، اما در کلام امیر المؤمنین نمیتواند شد که مراد ابقای مخالفین باشد بر جهالت یا از راه تقیه باشد، چون آن حضرت امام مستقل بود در زمان خلافت خود نزد شیعه و سنی.
جواب میگویم: اولا اینکه معلوم نیست که این مکالمه با کمیل در حالت استقلال بوده باشد. و ثانیا اینکه مگر نشنیده و ندیدهای احادیثی را که آن حضرت گاهی ملجا میشد به واگذاشتن مردم در بدعتهای خلفای سابق برخود و نتوانست تغییر بدهد بدعتها را، به جهت آنکه محبت خلفای سابق در خلق رسوخ کرده بود. ملاحظه کن احادیثی که در نهی از نماز تراویح وارد شده. فروی الشیخ فی الموثق عن عمار عن الصادق علیه السلام قال:
سألته عن الصلاة فی رمضان فی المساجد جماعة. فقال:
لما قدم امیر المؤمنین علیه السلام بالکوفة امر الحسن بن علی ان ینادی فی الناس «لا صلاة فی شهر رمضان فی المساجد
قم نامه، ص: 350
جماعة»، فنادی فی الناس الحسن بن علی بما امره به امیر المؤمنین، فلما سمع الناس مقالة الحسن بن علی صاحوا:
وا عمراه! وا عمراه! فلما رجع الحسن الی امیر المؤمنین علیه السلام قال له: ما هذا الصوت؟ قال: یا امیر المؤمنین، الناس یصیحون و اعمراه و اعمره، فقال امیر المؤمنین علیه السلام:
قل لهم صلوا[139].
و روی الکلینی فی الحسن عن حماد بن عیسی عن ابراهیم بن عثمان عن سلیم بن قیس الهلالی قال:
خطب امیر المؤمنین علیه السلام فحمد اللّه و اثنی علیه- الی ان قال- قال:
قد عملت الولاة قبلی اعمالا خالفوا فیها رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله متعمدین لخلافه، ناقضین لعهده، مغیرین سنته، و لو حملت الناس علی ترکها لتفرق عنی جندی حتی ابقی و حدی او قلیل من شیعتی
- الی ان قال:-
و اللّه لقد امرت الناس ان لا یجتمعوا فی شهر رمضان الا فی فریضة، و اعلمتهم ان اجتماعهم فی النوافل بدعة، فتنادی بعض اهل عسکری ممن یقاتل معی: «یا اهل الاسلام غیرت سنة عمر! ینهانا عن الصلاة فی شهر رمضان تطوعا»، و لقد خفت أن یثوروا فی ناحیة جانب عسکری- الحدیث[140].
و یؤدی مؤدی ذلک او اشد منه ما رواه ابن ادریس فی آخر السرائر[141].
و معلوم است که آن حضرت را محبان و شیعیان خواص بود و این شکوه
قم نامه، ص: 351
و شکایت به جهت عدم قابلیت اکثر اهل زمان خود است، نه اینکه مطلق حامل علم نداشتند.
اگر گویی که پس این استثناء آخر که میفرماید:
«اللهم بلی لا تخلو الارض من قائم للّه بحجة»
دلالت میکند بر اینکه آن علوم و اسرار، مخصوص آن حضرت و امثال او از معصومین است و این کافی است در مطلب.
جواب میگویم که اول سخن را فراموش کردی که حضرت فرمودند که نگفتن علوم به جهت عدم قابلیت است یا از راه بیدینی مردم و اهل دنیا بودن یا از راه کم فهمی و نادانی و یا از راه بیاعتنایی به جهت حرص به جمع مال و متابعت شهوات و لذات، و آنها مناسب این نیست که این علوم مخصوص معصومین باشد. و بر فرضی که چنین باشد چه نفعی به شما دارد؟ مگر اینکه بگویند که هریک از مشایخ ایشان مثل هریک از معصومین است، چنانکه میگویند و به این اشاره کرده است ملا در مثنوی که میگوید:
پس امام حی ناطق آن ولی استخواه از نسل عمر خواه از علی است
و گویا مراد او رد بر شیعه باشد در وجود صاحب الامر. و چون شیعه میگویند که امام ما صاحب زمان از نسل علی است او میگوید امام زمان آن است که ولی است، میخواهد از نسل عمر باشد میخواهد از نسل علی.
و دیگر اینکه آن استثنا از آن کلام آخر است که حضرت میفرماید:
کذلک یموت العلم بموت اهلیه.
یعنی: هرگاه زمان چنین شد که مردم یک پاره چنان باشند و یک پاره چنین- از اقسامی که ذکر فرمودهاند- پس حامل علم برطرف میشود، و آهستهآهسته به جائی میرسد که حاملی نماند و چون علم عرضی است که بی
قم نامه، ص: 352
محل نمیتواند بود پس میمیرد علم به سبب موت اهل آن. خداوندا بلی، چون هیچ زمانی خالی از امام قائمی نیست- یا ظاهر مشهور و یا ساکت ترسان پنهان- پس حامل علم فی الجمله هرگز نمیمیرد.
و گمان میکنم که سخن که به اینجا رسید دانشمندان به این نادان بحث میکنند که ای جاهل غافل! ایشان به این کلامها استدلال نمیکنند بر اسرار خود که تو رد کنی، بلکه میگویند که اینها دلیل آن است که سری میباشد و علم باطنی هست که همه کس نمیداند، بر رد آن کسی که میگوید که علم همین علم ظاهر است. نه اینکه مراد اینها این باشد که این حدیثها دلالت میکند که آنچه ایشان میگویند اسرار ائمه معصومین باشد.
پس میگویم که بلی ای دانا! اما فهمیدیم مراد استدلال را، اما میگویم که اسرار نهانی بسیار چیزها میتواند بود، و ما هم قبول داریم که بسیاری از علوم را همه کس نمیداند اما چه نفعی به حال تو دارد؟ باوجود آنکه در بسیاری از آن کلمات محامل دیگر هست که اشاره به بعض آنها کردیم. بلکه احادیث در بسیاری از مواضع ظاهر بلکه صریح در این است که اینها نیست و از جمله احادیثی که میتوان استدلال بر کذب این طایفه کرد این است که اغلب آنها از علم شریعت عاری و بیبهرهاند و مسائل حلال و حرام را نمیدانند و کلینی به سند صحیح از معاویه بن وهب روایت کرده قال: سمعت ابا عبد اللّه علیه السلام یقول:
ان آیة الکذاب أن یخبرک خبر السماء و الارض و المشرق و المغرب، فاذا سألته عن حرام اللّه و حلاله لم یکن عنده شیء[142].
قم نامه، ص: 353
کتاب حدیقة الشیعه از ملا احمد اردبیلی رحمه اللّه است یا نه؟
بلی به استفاضه و نقل ثقات ثابت شده که از آخوند ملا احمد اردبیلی علیه الرحمه است و از جمله کسانی که تصریح کردهاند به آن، ملا محمد طاهر قمی (ره) است در کتاب ملا ذالاخیار و غیره و شیخ حر عاملی در کتاب رجال خود- و ایشان معاصر یا مقارب العصر بودهاند- و انکار این معنی میتواند شد که از بعضی جهال صوفیه باشد که چون فضیلت و خوبی آخوند مرحوم را انکار نمیتوانند کرد متمسک میشوند به انکار استناد کتاب به ایشان، زیرا که در آنجا مبالغه بسیار در مذمت و انکار صوفیه شده است و این به آن میماند که میرزا مخدوم سنی در نواقض الروافض استبصار را به ابن مطهر حلی نسبت داده.
آخوند ملا محسن در سفینة النجاة میگوید که آیه شریفه
«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ»[143]
در شأن مجتهدین است، پس حال او چون خواهد بود؟
قم نامه، ص: 354
هرچند کتاب سفینة النجاة الحال در نزد حقیر حاضر نیست، نهایت اینقدر میدانم که این سؤال در عداد سؤالهای دیگر نیست و طعن آخوند ملا محسن به مجتهدین از راه اعتقادات و مذهب نیست، به جهت آنکه آخوند بر فرضی که صوفی باشد صوفیه علمای ظاهر را کافر نمیدانند، هرچند علمای ظاهر ایشان را تکفیر کنند آنها علمای ظاهر را تکفیر نمیکنند، هرچند از علمای ظاهر هم خوش نمیآیدشان. اما آخوند ملا محسن کنایه به مجتهدین مکرر میگویند و این سخن به سخنهای او میماند. و وجه آن این است که آخوند را گمان این است که مجتهدین امامیه به قیاس و استحسان عمل میکنند در مسائل فروع- چنانکه طریقه اهل سنت است- و به این سبب گفته که ایشان حکم به غیر ما انزل اللّه میکنند، و در شأن کسی که حکم به غیر ما انزل اللّه بکند این آیه نازل شده است. و امثال این عبارات بسیار دارد چنانکه در اول مفاتیح آن همه تعریضات و کنایاتی که گفته است مراد او عیبجویی طریقه مجتهدین است، و همچنین در مسأله متنجس و غیر آنها. و حق این است که این اسناد به علمای ما غلط است و ایشان هیچ یک عمل به قیاس اهل سنت و به اصول مبتدعه ایشان نمیکنند به غیر نادری از قدمای اصحاب مثل ابن جنید- که به جهت شبههای که از برای او عارض شده بوده یا به جهت شدت تقیه در زمان او گاهی عمل به قیاس میکرده و سایر علمای ما از قیاس و عامل به آن تبری میکنند.
آخوند در اغلب اوقات در فهم مطلب مجتهدین اشتباه کرده است و دلالت تنبیه را که از مدلولات کلام شارع است قیاس انگاشته، یا اگر غفلتی از برای مجتهدی در استفاده دلالت رو داده باشد آن را معتقد آن دانسته، ایشان را ملامت
قم نامه، ص: 355
میکند. ولیکن. چون آن نوع گفتار که در اول مفاتیح و سایر کتابهای اصول خود میکند نسبت به مجتهدین، و دعویهای بزرگ میکند- که من آن چه میگویم از نور و الهام الهی است و آنچه آنها میگویند از تقلید و قیاس و اصول مبتدعه است- لایق بزرگان خصوصا مدعیان حال و ذوق و صفای باطن نیست، باطن مجتهدین و علمای امامیه او را مبتلا به این کرده است که در اغلب مواضع مفاتیح کارها کرده است که هیچ مجتهدی نکرده، و به قیاس و قواعد چند عمل کرده که بعضی اهل سنت هم از آن استنکاف میکنند، و حاصل آنکه در تألیف مفاتیح زلات و غفلات او از حد و نهایت بیرون است که اینجا مقام ذکر آنها نیست. هرکه فی الجمله اطلاعی از فقه و طریقه مذهب شیعه دارد میداند که او بیشتر بیدلیل فتوی داده و به قیاس عمل کرده تا فقها و مجتهدین. به هر تقدیر این گفتارهایی که ما بین اصولی و اخباری و مجتهد و غیر مجتهد است، نقلی به دین و ملت و کفر و اسلام ندارد.
آخوند ملا محسن در عین الیقین گفته که کفار اگرچه مخلد میباشند لکن عذاب ایشان منقطع میشود. آیا او را «علیه الرحمه» میتوان گفت یا لعنش باید کرد یا ساکت باشیم و «علیه ما علیه» بگوئیم؟.
هرچند عین الیقین نزد حقیر نیست اما قبل از اینکه گاهی مطالعه آن میکردم در خاطرم هست که دیده باشم و لکن تفصیل عبارت او در خاطرم نیست پس میگوییم که اگر مراد او همان است که محیی الدین گفته پس آن مخالف
قم نامه، ص: 356
قرآن و احادیث و اجماع مسلمین است، و خلافی ندارند در اینکه کفار و منافقینی که حجت به آنها تمام شده و بر کفر خود باقی ماندهاند مخلدند در آتش، و در عذاب و محنت و شدت میباشند و عذاب از ایشان سبک نمیشود چنانکه صریح آیات قرآنی است. و بودن در آتش و لذت بردن از آن عذاب نیست بلکه راحت است به جهت ایشان. و مؤید بطلان این مدعی است آیه شریفه که در شأن گوساله پرستان نازل شده:
«وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ. بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»[144].
که ترجمه شریفه آن این است که گفتند یهودان که مدت عذابی که ما را به آن عذاب میکنند چند روزی است که میتوان شمرد- و آن ایامی است که در آن گوساله پرستیدیم- و آن منقضی میشود و بعد آن به بهشت میرویم.
(حق تعالی میفرماید که:) بگو ای محمد آیا گرفتهاید از نزد خدا عهدی که عذاب شما بر کفر شما منقطع میشود و دائمی نیست؟ پس هرگز خدا خلاف عهد خود نمیکند، بلکه دروغ میگوئید در این دعوی و افترا میگوئید به خدا. و نیست عذاب شما مگر عذاب دائمی. و کسی که بکند گناهی و فرو گیرد او را گناه او- به معنی اینکه او را از دین خدا در برد- پس آن گروهی که چنین گناهی کنند اصحاب آتشاند و همیشه در آتش خواهند بود.
و پر معلوم است که تشویش کفار و وعید خداوند قهار و ترسانیدن از آتش نمیتواند بود که آتشی باشد که ملایم طبع ایشان باشد مانند قاذورات از برای
قم نامه، ص: 357
جعل، بلکه این نویدی است برای ایشان. و دیگر فرق یهودان ما بین ایام معدوده و خلود در آتش نیست مگر به جهت فرق ایام عذاب و ایام راحت، و در صورت موافقت طبع عذابی نخواهد بود. و از این جهت است که مرحوم قاضی نور اللّه شوشتری که شیوه او شیعه تراشی است و اکثر علماء صوفیه اهل سنت را به مجرد استدلال ضعیفی از بعض کلمات ایشان شیعه دانسته به جهت مصلحتی که در این معنی در نظر داشته و همچنین خود را از جمله قائلین به وحدت وجود دانسته و مذاهب صوفیه همه را به همین برگردانیده- کلام محیی الدین را در اینکه «عذاب» اهل نار مبدل به «عذب» میشود و گوارا میشود توجیهات کرده که منافات با شریعت مقدسه نداشته باشد. از جمله این که میگوید مراد محیی الدین از اهل نار- که ممتع میباشند در نار- محتمل است که ملائکه موکله باشند نه اشخاص معذبه، و احتمال بعید دیگر هم ذکر کرده که به جهت کمال بعد ذکر نکردم.
و اگر عقل ما وفا نکند به اینکه چگونه میشود که در ازای معصیت ایام معدوده و روزگار قلیلی از عمر دنیا، عذاب به آن سختی بکشد و هرگز از او سبک نشود نباید انکار آیات و احادیث و اجماع مسلمین کنیم، با وجود آنکه عقل هرگاه تأمل کند در بزرگی خالق و حقارت مخلوق و اینکه با وجودی که جمیع اعضا و جوارح و قوای او همه از لطف و انعام خالق است و همه نعمتها را در دنیا بر او تمام کرده و راه نجات را به او نموده و فیض ابدی را از برای او مهیا کرده و اتمام حجت کرده و از برای او به هیچ نحو بهانه نگذاشته با خالق خود راه ستیزه بپیماید و تمام عمر در عداوت و دشمنی او به سر بیارد، میتواند یافت که چنین شخصی مستحق سوختن است ابد الاباد. چنانکه در دنیا مشاهده میکنیم که هرگاه بزرگی به یکی از ملازمان خود انحاء احسان
قم نامه، ص: 358
و ملاطفت کند و همه جوره ملاطفت را از او دریغ ندارد، بیسبب و جهت آن ملازم به آقای خود جنایت بزرگی بکند- مثل آنکه درصدد قتل او برآید یا به حریم او اراده خیانت کند- اگر آن آقا مطلع شود و خود را محافظت کند نهایت بعد از آن انتقام از آن ملازم بکشد و باز او را در خانه بگذارد و انواع مهربانی بکند، اگر آن ملازم اندک فهمی دارد از خجالت میمیرد و هزار بار آرزو میکند که آقا از او انتقام کشیده باشد و راضی نمیشود به اینکه از او انتقام نکشد.
اما این است که اقسام کفر و انواع اصناف مختلفند، بلکه گاه است که از برای بعضی از کفار جهنم ابدی هست و لیکن تخفیف در عذاب او میشود چنانکه از بعضی احادیث مستفاد میشود- اما اینکه همه کفار عذاب ایشان برداشته میشود و عذاب به شیرینی مبدل میشود پس این از دین اسلام نیست.
اما چون مراد آخوند ملا محسن معلوم نیست و تشیع و محبت و پیروی او به خاندان نبوت و تبری او از جبت و طاغوت و اتباع ایشان ظاهر است، بی ادبی به خدمت ایشان نمیکنیم و امید از خداوند رحیم رحمان داریم که او از جمله برگزیدگان و ناجیان و رستگاران باشد، و آنچه از بعضی از کلمات او ظاهر میشود مراد او از آن معنی صحیح باشد، و ما هرگز او را لعن نمیکنیم.
غفر اللّه له و لنا.
آخوند ملا صدرا در شرح اصول قائل به عقول عشره شده، و آخوند ملا
قم نامه، ص: 359
محمد باقر مجلسی (ره) میفرماید که هرکه قائل به عقول عشره باشد منکر ضروری دین است.
اینکه آخوند ملا محمد باقر مجلسی گفته است که منکر ضروری دین شده است مراد آخوند ملا محمد باقر گویا این باشد که هرکه قائل شود به عقول عشره، لازم قول او است که منکر ضروری دین شود به جهت آنکه از جمله ضروریات دین این است که حق تعالی قادر است و فاعل موجب نیست و اینکه عالم حادث است- به معنی اینکه ما سوای خدا همگی مسبوق میباشد به عدم، و وقتی بوده است که خدا بوده است و هیچ چیز موجود نبوده- و اینکه حق تعالی موجودات را به خودی خود خلق کرده و امثال اینها، و کسی که قائل شد به عقول عشره قدیمه- چنانکه فلاسفه قائلاند- همه آنها را قدیم میدانند و میگویند حق تعالی خلق نکرد مگر عقل اول را و عقل عاشر را «عقل فعال» میگویند و مؤثر در موجودات میدانند، و اینها همه برخلاف صریح آیات و احادیث بلکه خلاف ضروری دین است. ولیکن در فهم ضروری دین و مرتب کردن آثار بر آن و حکم کردن به کفر منکر آن افراط و تفریطی شده است، و حتی اینکه در میان علماء اختلاف در ضروریات دین هم هست و حاصل معیار و مناط حکم در آن، آن است که:
هرگاه بر کسی یقین شود که امری از جمله اشیائی است که پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله) از او خبر داده، و یقین داشته باشد که حکم او است، و انکار آن کند- یعنی آنچه را واجب کرده بگوید واجب نیست و آنچه را حرام کرده بگوید حرام نیست بلکه حلال است، مثل اینکه الحال جمیع مسلمین از عالم
قم نامه، ص: 360
و جاهل و زن و مرد و بزرگ و کوچک میدانند که نماز پنجگانه در دین پیغمبر آخر الزمان واجب است و ترک آن جایز نیست، اگر کسی بگوید که ترک آنها جایز است و ضرر ندارد- آن منکر دین پیغمبر شده و او را دروغگو دانسته پس اعتقاد به پیغمبری او ندارد و هرکه اعتقاد به پیغمبری او ندارد کافر است.
و همچنین وجوب زکوة و روزه ماه رمضان و حج بیت اللّه .... و نجاست بول و عایط و امثال آنها، پس هرگاه کسی ممکن باشد در حق او که علم برای او حاصل نشده باشد به وجوب زکوة- مثل اینکه طفلی را از بلاد مسلمین اسیر کرده به بلاد کفر برده باشند و در آنجا بزرگ شود و برگردد به بلاد مسلمین و مسلمان باشد، و نهایت هنوز آنقدر ممارست احوال مسلمین را نکرده است که یقین کند که زکوة از جمله واجبات دین پیغمبر است هرگاه انکار آن کند کافر نمیشود، و بالجمله هرکس که در حق او امکان شبهه باشد حکم به کفر او نمیتوانیم کرد.
و بدان که همچنانکه گاهی از برای عوام ممکن است که شبهه در بعضی امور حاصل شود به سبب قلت اطلاع و کمی تتبع، گاه است که شبهه از برای خواص حاصل میشود به سبب عدم اعتنای به افهام عامه و ادراک علمای کمتر از خود، و به جهت مغرور شدن به ادراک کامل خود، و اغلب اوقات این است منشأ زلات علما. و توضیح این مطلب محتاج است به بسطی در کلام، و حاصل و خلاصه این است که:
فرق است ما بین ضروری دین و حدیث متواتر، به اعتبار آنکه در خبر متواتر شرط است که علم از برای آدمی به سبب کثرت خبر باشد در هر طبقه به حدی که عقل حکم کند به محال بودن اجتماع آنها بر دروغ، اما بدیهی دین گاه است به تظافر و تسامع و قراین یقین حاصل میشود. مثلا هرگاه از خارج
قم نامه، ص: 361
کسی ببیند که جمع کثیری از تابعان صاحب دینی مجتمع شوند بر چیزی از امور دینیه، از برای او یقین حاصل میشود به آنکه مذهب آن صاحب دین همان است. و این گاه است نظری است و به سرحد بداهت نرسیده است آن را اجماع میگویند، و هرگاه به سرحد بداهت رسید آن را ضروری میگویند. و اینها هیچ یک موقوف نیست بر نقل کردن آن مذهب از صاحب آن دین، مثلا هرگاه کسی از غیر دین اسلام از بلاد کفر بیاید به شهر مسلمانان و ببیند که همه آنها در شبانه روزی پنج وقت نماز میکنند، یقین میکند که این امر که از امور عادیه دنیویه نیست از جمله وظایف پیغمبر ایشان است، هر چند ایشان خبر ندهند به آن کافر که پیغمبر ما گفته است که در پنج وقت نماز واجب است.
هرگاه این را دانستی بدان که امور دینیه یک پاره آنها از جمله افعال و اعمال است و حلال و حرام و طهارت و نجاست، و یک پاره از جمله اعتقادات است که باید اذعان کنیم به آنها و معتقد آنها باشیم- مثل بعضی از افعال الهی که پیغمبر خبر از آن دهد که عقل ما به آن احاطه نکند مثل ابتداء خلق عالم یا مثل اخبار از انبیاء سابق یا اخبار از سکرات موت و حساب و سؤال و فشار قبر و حشر و نشر و جنت و نار جسمانیه و کیفیت حصول آنها- و چنانکه از اجتماع اهل این دین بر آن امور حسیه و افعال بدنیه یقین حاصل میشود به اینکه آن طریقه را از پیغمبر خود دارند، و احتمال آن نمیدهیم که بلکه مراد از احادیثی که در نماز و روزه وارد شده امور باطنیه عقلیه باشد، و مراد از آنها اسرار چند باشد، مثل اینکه بگوئیم مراد از امر به نماز خود را بنده دانستن است.
و مراد از امر به قیام پایداری و استقامت در بندگی است. و مراد از امر به رکوع تواضع و فروتنی و کوچک شمردن و خم شدن و متحمل شدن از برای هر المی
قم نامه، ص: 362
و مصیبتی که از قضای الهی به تو برسد. و مراد از سجود خاکساری و اظهار آنکه: مرا از خاک برداشتی و خلعت وجود پوشانیدی و لایق بندگی خود کردی. و امثال این تأویلات در هریک از عبادات میتوان کرد، چنانکه در حدیث وارد شده: افتتاح و اختتام کند به ملح (یعنی نمک) که هفتاد و دو آزار را رفع میکند، پس مستحب شده که در اول طعام و آخر آن نمک تناول کنند و باز وارد شده که «ملح» کنایه است از محمد و علی و حسنین- که هر حرفی از آن اشاره است به یکی از این بزرگان- که هرگاه اول و آخر امر شما به متابعت ایشان باشد از ناخوشی هفتاد و دو ملت باطله فارغ و رستگار شده، به طریقه حقه مستقیم خواهید بود.
پس در هریک از افعال و اعمال بدنیه که در شرع مقدس وارد شده انواع تأویلات میتوان کرد، و بگوئیم که ظاهر آنها مراد نیست. پس یقین که به هم رساندیم که این ظاهرها همه مراد است، نیست الا به سبب عمل امت و تداول آنها در هر عصر و فهم حاملان اخبار و دانایان که آن احادیثی که در این عبادات وارد شده چنین فهمیدهاند که در دست ما است، و دست به دست از آن جناب به ما رسیده. و بسا هست که در مسألهای حدیث کمتر است و به سبب تداول و عمل عام و خاص یقین میکنیم که از دین است، و در مسأله دیگر حدیث بیشتر است و یقین نمیکنیم. پس معلوم شد که آن به سبب فهم حاملان اخبار است آن معنی متداول را، و تعلیم کردن ایشان عوام را بلکه فراگرفتن عوام آن معنی را از پیغمبر خود به سبب قراین و تظافر و تسامع، و رفتهرفته به جایی رسید که بدیهی شد.
پس هرگاه افعال و اعمال بدیهی تواند شد- باوجود آنکه احادیث موجوده در آن قابل تأویل باشد- همچنین عقائد و تصدیقاتی که نسبت به آن
قم نامه، ص: 363
پیغمبر میدهند آن نیز میتواند یقینی و بدیهی شد، هرچند احادیثی که در آن باب در میان هست بسیار کم باشد و قابل تأویل باشد. پس نه کمی اخبار ضرر دارد به بدیهی شدن- چنانکه اشاره کردیم در فرق ما بین متواتر و ضروری- و نه قابل تأویل بودن حدیث ضرر دارد به آن، مثلا ما در هر عصری و در هر شهری و از زبان هر مسلمانی میشنویم که نکیر و منکر در قبر میآیند، و حق تعالی مرده را زنده میکند و از او سؤال میکنند، و هرکه مؤمن است دری از بهشت برو باز میکنند و هرکه کافر باشد عمودی از آتش بر فرق او میزنند که قبر او پر از آتش میشود و دری از جهنم بر روی او میگشایند، ما یقین میکنیم که دین پیغمبر ما همین است، هرچند احادیثی که در کتابهای ما وارد شده به حد تواتر نیستند.
پس اینکه بعضی از حکمای اسلام و صوفیه این احادیث را تأویل میکنند غلط است، و مخالف بدیهی دین اسلام است. و هرگاه به ایشان اعتراض میکنیم که چرا تأویل میکنید؟ آنها بر ما رد میکنند که حجت شما چه چیز است، و اینکه شما میگوئید اگر از راه این است که عوام و علمای ظاهر چنین فهمیدهاند احادیث سؤال قبر را، پس این دین پیغمبر خواهد بود، پس جواب آن این است که فهم عوام حجت نیست، و فهم علمای ظاهر معارض است به فهم حکما و صوفیه که جمع کثیرند از ارباب فهم و عقل، و ایشان حدیث را چنین فهمیدهاند که تأویل آن است نه مقتضای ظاهر آن.
و جواب از آن این است که ما فهم عوام را حجت نمیدانیم از این جهت که حدیث فهمیدهاند، بلکه میگوئیم که سابقین عوام که مخاطبین معصومین بودند اهل زبان بودند، و حاملان اخبار هم اکثر ایشان فضلا و علما بودند، و شکی نیست در اینکه حکیم هرگاه با کسی حرف زند به سخنی که از ظاهر آن
قم نامه، ص: 364
چیزی بفهمند و قرینه برخلاف آن نگذارند و وقت احتیاج به فهم الخطاب هم باشد، و خلاف ظاهر آن را خواهد قبیح است و اغراء به جهل، و مردم را به جهل مرکب واداشتن است. و همان چه علمائی که حامل اخبار بودند و هم صحبت معصومین بودهاند و مواجهة از ایشان شنیدهاند به عوام القا کردهاند و دست به دست به ما رسیده است، و شکی و شبهای نیست که اکثر فضلائی که از اصحاب ائمه بودند افضل بودند از بسیاری از این اشخاصی که مدعی قابلیت و استعدادند. پس نمیتوان گفت که امام با آنها درخور استعداد آنها سخن میگفت و به مقتضای:
رب حامل فقه الی من هو افقه منه
هرچند حامل اخبار آنها بودند اما آنها خوب نمیفهمیدند، ما معنی آنها را خوب فهمیدیم. باوجود آنکه این را فهم معنی نگویند، بلکه اگر خواهند حرفی بگویند باید بگویند: ما چون فهمیدهایم به دلیلهای عقلی و ذوقی که در نفس الامر سؤال و حساب و حشر و نشر مثلا جسمانی نیست، بلکه امور روحانیه است- چنانکه مشائین میگویند- یا ارباب خواب و خیال و عالم مثال است- چنانکه اشراقیین میگویند- و این احادیث هرچند ظاهر آنها جسمانیت است اما این را ازبرای عوام و ملاهای ظاهر بین به آن عبارات گفتند تا به شوق حور و قصور و میوه طاعتی بکنند. چون ایشان را مرتبه فهم و ادراک لذات روحانیه نیست، و این اغراء به جهل ضرر ندارد چون عاقبت به خیر است. و تو خود میدانی که این تأویل است و برگردانیدن کلام شارع بر آنچه از دلیلهای ناقص خود فهمیدهاند، و هیچ دلیلی برمحال بودن مقتضای ظاهر اخبار اقامه نکردهاند که اینها را تأویل میکنند.
و الحاصل بالیقین طریقه ایشان با طریقه اسلام مباین است، و ایشان بعد از
قم نامه، ص: 365
آن که از اصول و قواعد خود چیزی فهمیده و بنای خود را بر آن گذاشتهاند از خوف تکفیر و طعن اهل اسلام خود را به شرع میچسبانند و این تاویلات را میکنند و این نه معنی اسلام است و نه متابعت شرع است. باوجود اینکه هیچ یک از قواعد ایشان با طریقه اسلام موافقت نمیکند، نه معراج جسمانی با استحاله خرق و التیام افلاک میسازد، و نه سواری ملائکه به اسبان ابلق و به کمک رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) جنگ کردن با اسلحه و عمامههائی که به طریق خاصی بستهاند و تحت الحنک آنها به نوع خاصی است، و جبریل بهصورت دحیه کلبی آمدن و دو زانو در خدمت پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله) نشستن با روحانیت بلکه تجرد جمیع ملائکه و جبرئیل کنایه از عقل فعال بودن و وحی الهی عبارت از اتصال نفس پیغمبر به عقل عاشر و دانشمند شدن میسازد، و نه حدوث عالم و مسبوق بودن ما سوی اللّه به عدم در وقت خاصی با قدم عقول و افلاک میسازد، و نه خبر از انعدام همه اشیاء و فانی شدن آسمانها با قاعده «ما ثبت قدمه امتنع عدمه».
شنیدم بعضی از منتحلان شریعت را از این طایفه میگفته: ما کجا مخالفت حدیث و آیه کردهایم؟ بیش از این نیست که از حدیث و آیه حدوث عالم میرسد اما از کجا معلوم که مراد از حدوث «حدوث زمانی» باشد؟ چرا مراد «حدوث ذاتی» نباشد- به این معنی که خدا در مرتبه علیت مقدم است بر ما سوا-؟ و این هم حدوث است. و این معنی را ملاحظه نمیکنند که حق تعالی فرموده:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ[145]
کجا قوم عرب از حدوث این معنی را فهمیده، و کجا از:
قم نامه، ص: 366
کان اللّه و لم یکن معه شیء
این را میفهمند و کجا از لفظ «خلق» و «اوجد» این را به ذهن در میآورند؟ بههرحال معتبر در فهم احادیث و اخبار همان است که حاملان اخبار فهمیدهاند که راویان احادیثاند و بعد از آن صاحبان تصنیفهای احادیث مثل محمد بن یعقوب کلینی و ابن بابویه قمی و شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و امثال ایشان، نه محی الدین عربی و بایزید بسطامی و امثال آنها. باوجوداین که میبینیم که هیچ یک آنها را اعتنائی به احادیث نیست و درصدد حفظ و ضبط آنها نیستند، الا بعض متشابهات که تأویل آنها را بر مذاق خود ممکن دیده ذکر نمودهاند.
هرگاه این جمله را دانستی برمیگردیم بر سر مطلب که هرگاه عالمی را فکر در ضوابط حکما و تأمل در معقولات واله کند که تأمل در طریقه مستمره امت نکند به جهت آنکه اینها عوام کالانعاماند، و هم اعتنائی به فهم حاملان اخبار نکند به جهت آنکه آنها هم ملائی بودند مثل ما- بلکه کمتر از ما- بلی حجت کلام معصوم است اما از کجا که مراد معصوم آن باشد که آنها میگویند؟ بلکه این است که ما میگوئیم، و غافل از اینکه طریق فهمیدن کلام معصوم آن است که حمل بر حقیقت خود کند نه مجاز بدون جهتی، هرگاه این غفلات بدون تقصیر از او سرزده، تخلیه کرده است به قدر طاقت خود ممکن است که بگوئیم ضروری دین بر او شبهه شد- چنانکه بر آن شخص اسیر کفار مشتبه میشد به جهت عدم معاشرت مسلمین- و به این سبب که این احتمال راه داشته باشد تکفیر او نکنیم و او را لعن نکنیم. اما تخلیه و مبرا کردن نفس در اینجا بسیار صعب است، چرا که هیچ لذتی در دنیا فوق لذت ادراک نیست و هیچ مایه دنیائی فریبندهتر از علم نیست. از همهچیز زودتر آدمی را
قم نامه، ص: 367
هلاک میکند، و ادراک هرچه دقیقتر و لطیفتر باشد فریبندهتر است. بسیار مرد بزرگی میخواهد که بعد مجاهده بسیار، مطلبی را بفهمد و منظم کند و به مجرد اینکه کلامی از معصوم به او برسد از فکر خود دست بردارد و به حقیقت کلام معصوم عمل کند. بلکه چون امر او مردد بین المحذورین میشود سعی ما لا کلام مبذول دارد که میانه آنها جمع کند، چون کلام خود را دل نمیگذارد که دست بردارد کلام معصوم را تأویل میکند.
فهم و ذهن و شعور و قاد مایه امتحانی است به جهت انسان که در هر زمانی دینی میتوان به اثبات آورد با ادله تمام، و سخت شبیه است ذهن و قاد به صوت بسیار خوب که حق تعالی کسی را بسیار خوش صدا کرده باشد و گوید که غنا مکن که حرام است، پس هرچند افلاطون را به شاگردی قبول نداشته باشی و ابو علی را خوشهچین خرمن خود ندانی همینکه یک حدیث از معصوم به تو رسید و دانی که از معصوم است همانجا بایست، و بسیار اجتهاد و سعی کن تا تخلیه کامل کنی، و از خدا بخواه که راهنمائی به حقیقت بکند.
و حق و تحقیق آن است که آن جماعتی که اثبات عقول میکنند و میگویند که همین دین پیغمبر است، و به احادیثی که در باب عقل و جهل از ائمه روایت شده دلیل خود میکنند، بسیار دور رفتهاند به جهت آنکه آن احادیث هیچ دلالتی بر مدعای ایشان ندارد و مراد از عقل در آن اخبار همان مناط تکلیف است نه آن جوهر مجردی که آنها قائلاند. چنانکه صریح افهام حاملین آن اخبار هم شاهد آن است.
و اگر گویند که بلی ظاهر آن احادیث آن است که شما میگویید اما باطن آنها این است که ما میگوییم، و شارع مقدس ظاهر را از برای شما ظاهربینها قرار داده و باطن و رمز و اشاره را از برای ما اهل حقیقت.
قم نامه، ص: 368
گوییم که این نمیتواند شد الا از آن راه که شما به دلیل و قواعد خود مطلبی را فهمیدهاید و میخواهید این احادیث و آیات را به آنها به تأویل بر گردانید، نه اینکه مقصود شارع بالذات بیان این معانی بوده. از کجا میتوانید اثبات کنید که مراد شارع این است؟ و پیش گفتیم که آن اشاراتی که در احادیث سابقه مثل حدیث سلمان و اباذر و حکایت کمیل و غیر آنها شده- بر فرض دلالت بیش از این اقتضا نمیکند که یک امر مخفی باشد، اما آن این است که شما میگویید از کجا؟
و الحاصل اینکه هرگاه شبهه در حق مثل ملا صدرا محتمل باشد به جهت تشابه ادله و اقتضای رسوخ طریقه حکمت در خاطر، فهمیدن اخبار به نهج مزبور را و به این سبب یقین برای او حاصل نشود که دین پیغمبر منافی آن است که فهمیده است، نمیتوان حکم به کفر او کرد. و از اینجا معلوم شد که نسبت شخصی را به مخالفت ضروری دین دادن از مسائل اجتهادیه است. به این معنی که چون عالم السر و الخفیات حق تعالی است پس علم هم رساندن به اینکه چیزی که در نزد احدی یقین رسد باید برای دیگری از اهل آن دین که در مرتبه او است هم یقین شود، برمیگردد به اجتهاد در اینکه این مسأله چنین مسألهای است که بر مثل چنین کسی مخفی نمیماند. و این نسبت به اشخاص و مسائل مختلف میشود. و از اینجاست که علما در اکثر ضروریات دین خلاف کردهاند که آیا ضروری هست یا نه؟ و معلوم نیست که در این مسأله تقلید جایز باشد خصوصا تقلید میت، پس حکم کردن آخوند ملا محمد باقر (ره) به مخالفت کردن ضروری عالما به اینکه مخالف ضروری است منشأ لزوم متابعت او نمیشود- به اعتبار اینکه این معنی راجع میشود به اجتهاد در موضوع حکم نه نفس حکم. پس غایت امر این است که هرگاه مجتهد یقین کرد که
قم نامه، ص: 369
فلان چیز از دین پیغمبر است مقلد او باید به آن چیز عمل کند، نه اینکه مقلد هم باید یقین کند که از دین پیغمبر است. به جهت آنکه امر اعتقاد و حصول یقین امری نیست که در دست مکلف باشد که هرگاه مجتهد یقین کند مقلد هم باید یقین کند، و همچنین حکم به کفر کسی کردن از مسائل تقلیدی نیست که هرگاه مجتهد حکم به کفر کسی بکند مقلد هم باید حکم کند، به جهت آنکه تکفیر اگر به سبب مخالفت اصول دین است پس در اصول دین تقلید جایز نیست، و اگر به سبب مخالفت بدیهی دین کردن است- که مستلزم انکار یکی از اصول دین است- پس آن از احکام شرعیه نیست، و از قبیل این است که بگویند که هرگاه مجتهد یقین کند که زید مرده است باید مقلد هم یقین کند که زید مرده است، و از اینجاست که خلاف کردهاند که حکم مجتهد به ثبوت رؤیت هلال کافی است به جهت صوم و افطار یا نه؟ و راه شبهه در آن قوی است، و قول به عدم قوی است، لکن اظهر قبول است در آنجا- یعنی در مسائل شرعیه ظنیه- به جهت آنکه در معنی عدالت مقلد به او رجوع میکند و همچنین در کفایت شاهدین، پس در اینجا چرا از او نشنوند، و همچنین عموم جواز حکم حاکم به علم خود و اینها در مسائل فروع خوب است، نه در مثل ما نحن فیه. و الحاصل اینکه در موضوعات فرعیه که معرفت آنها بر میگردد به ظنون اجتهادیه- مثل رؤیت هلال و دخول وقت با مشاهده مجتهد و مقلد هر دو، و اجتهاد مجتهد در وقت و مثل حکم به ثبوت انبات لحم و شد عظم در رضاع که اینها همه موضوعات ظنیهاند- دور نیست اعتماد در اینها به تقلید مجتهد، و از این باب است قبول تزکیه عدل واحد، و استقصای کلام وظیفه اینجا نیست. و ما نحن فیه از بابت امور مزبوره نیست، و یقین در او ضرور است، پس تقلید در آن صورتی ندارد.
قم نامه، ص: 370
و ختم میکنیم کلام را به دو کلام از معادن وحی و تنزیل- تیمنا تبرکا- یکی آنکه دال است بر فنای اشیاء با جمعها از روحانی و غیرروحانی و عود آنها با جمعها، و دیگری بر اینکه حق تعالی امر خود را محول به عقل فعال نکرده و جمیع خلایق را خود بیکمکی خلق کرده.
اما اول پس آن کلام امیر المؤمنین است- علیه السلام- در نهج البلاغه در خطبه جامعه اصول علم در توحید، در اواخر آن میفرماید:
و اللّه- سبحانه- یعود بعد فناء الدنیا وحده لا شیء معه.
کما کان قبل ابتدائها، کذلک یکون بعد فنائها، بلا وقت و لا مکان، و لا حین و لا زمان. عدمت عند ذلک الاجال و الاوقات و زالت السنون و الساعات. فلا شیء الا اللّه الواحد القهار، الذی الیه مصیر جمیع الامور، بلا قدرة منها کان ابتداء خلقها و بغیر امتناع منها کان فناؤها.
- الی ان قال-
ثم هو یفنیها بعد تکوینها لالسأم دخل علیه فی تصریفها و تدبیرها و لا لراحة واصلة الیه ..
- الی ان قال-
ثم یعیدها بعد الفناء من غیر حاجة منه الیها و لا لاستعانة بشیء منها علیها
الی آخر ما ذکره علیه السلام و ان شئت فراجعها[146].
و اما دویم، پس آن عبارت صحیفه سجادیه است در دعای روز دوشنبه میفرماید:
قم نامه، ص: 371
الحمد للّه الذی لم یشهد احدا حین فطر السموات و الارض و لا اتخذ معینا حین بریء النسمات[147]
و باوجوداین مراحل دیگرچه معنی خواهد داشت: «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد و هو العقل الاول»، و چه معنی خواهد داشت که خلق خلایق موکول به عقول است و حق تعالی همان عقل اول را خلق کرد؟.
ختم اللّه لنا بالخیر و جعل الاخرة خیرا لنا من الاولی.
مجتهد جامع الشرائط را در چه مسأله باید تقلید کرد؟. آیا در اصول دین میتوان تقلید کرد یا نه؟ و ضروری دین کدام است و مخالف آن کیست؟
در اصل اختیار دین از اقرار به صانع و یگانگی و ارسال رسول و تعیین آن و تعیین وصی و جانشین محض تقلید جایز نیست، بلکه باید مکلف لا اقل به ادله اجمالیه اقناعیه- که به آنها مطمئن شود و قطع حاصل کند- تحصیل اعتقاد کند، و در مسائل فرعیه تقلید از برای غیرمجتهد جایز است. و تفصیل کلام در این مقام محتاج به بسط تمام است. در بعضی تألیفات و رسائل بسط در آن دادهام. و اما سؤال از ضروری دین پس در مسأله سابقه معلوم شد.
روی الکلینی عن احمد بن محسن المیثمی قال:
قم نامه، ص: 372
کنت عند ابی منصور المتطبب فقال: اخبرنی رجل من اصحابی قال: کنت انا و ابن ابی العوجاء و عبد اللّه بن المقفع فی المسجد الحرام، فقال ابن المقفع: ترون هذا الخلق- و اومی بیده الی موضع الطواف- ما منهم احد اوجب له اسم الانسان الا ذلک الشیخ الجالس- یعنی ابا عبد اللّه جعفر بن محمد علیه السلام- فأما الباقون فرعاع و بهائم، فقال له ابن ابی العوجاء: و کیف اوجبت هذا الاسم لهذا الشیخ دون هؤلاء؟ قال: لانی رأیت عنده ما لم اره عندهم. فقال له ابن ابی العوجا: لابد من اختبار ما قلت فیه منه. قال فقال له ابن المقفع لا تغفل فانی اخاف ان یفسد علیک ما فی یدک، فقال: لیس ذارأیک، ولکن تخاف ان یضعف رأیک عندی فی احلالک ایاه المحل الذی وصفت، فقال ابن المقفع: اما اذا توهمت علی هذا فقم الیه، و تحفظ نفسک من الزلل، و لا تثنی عنانک الی استرسال فیسلمک الی عقال ... الحدیث[148].
ملا صدرا این حدیث شریف را ترکیبی که مخالفت دارد با ترکیب سایر شراح نموده. حقیر را از ترکیب ملا صدرا بسیار بد آمد و به فهم خود بعضی سخنها دارم که عرضش موجب طول است، آنرا ملاحظه نموده صحت و سقم آنرا بیان نمائید. و ملا محمد صالح مازندرانی کلمه «اما» را مخفف خوانده و تشدید را رد نموده آیا وجهی دارد؟ و همچنین لفظ «و تحفظ» را مضارع مجزوم به «ان» مقدره دانسته و مجزوم شدن مضارع بعد امر در وقتی است که بدون حرف عطف باشد و سخنها همه متفقاند در وجود حرف عطف.
قم نامه، ص: 373
در نزد حقیر شرح ملا صدرا نیست و در این بلده نیز وجود ندارد، و شما هم عبارت و اشکالات خود را ننوشته بودید تا ملاحظه شود. و اما عبارت ملا محمد صالح فقال بعد قوله «فقم الیه»:
ای ذاهبا او متوجها الیه، و «اما» بالتخفیف حرف التنبیه، و هذا اولی من قراءتها بالتشدید علی ان یکون للشرط و فعلها محذوف و مجموع الشرط و الجزاء بعدها جواب لذلک الشرط کما زعم- فانه بعید لفظا و معنی، اما لفظا فلاحتیاجه الی التقدیر و الاصل عدمه، و اما معنی فلان «اما» الشرطیة للتفصیل باتفاق النحاة (مثل اما زیدا فذاهب و اما عمروا فمقیم ای مهما یکن من شیء فزید ذاهب و عمر و مقیم) و ذکر التفصیل و الاقسام و ان لم یکن واجبا- لجواز ان یذکر قسم واحد و یترک الباقی کما فی قوله تعالی: فأما الذین فی قلوبهم زیغ الایة ..- الا انه وجب ان یکون التفصیل فی نفس المتکلم- کما صرح به ابن الحاجب فی شرح المفصل- و ارادة التفصیل هنا (ای ما اذا لم تتوهم علی هذا فمکانک) لا تخلو من بعد، بل لا وجه لها.
و تحفظ ما استطعت من الزلل «تحفظ» مجزوم بالشرط المقدر بعد الامر و «من» متعلق به- ای و ان قمت الیه تحفظ نفسک من الزلل فی المقال- ... الی آخر ما ذکره مما لیس السؤال و الکلام فیه.
اقول: بعد ورود ما اورده علیه الفاضل السائل- من ان انجزام المضارع
قم نامه، ص: 374
بعد الامر بأن المقدرة انما هو اذا لم یکن مع العاطف- یرد علیه:
اما اولا: ان کون «اما» مشددة لا غائلة فیه، سیما مع عدم الحاجة الی التنبیه فی هذا المقام- کما لا یخفی علی الفطن البصیر- و ما ذکره من ان «اما» المشددة مستلزمة للتفصیل، ففیه:- مع انه قد تکون للاستیناف کما فی لفظ «أما بعد» فی اوائل التألیفات- ان ما ذکره یرد علی فرض کونها للتنبه ایضا، فان ما ذکره انه «لا یخلو من بعد بل لا وجه له» هو مفهوم الشرطیة الثانیة، فما هو الجواب عنه فهو الجواب عن الشرطیة الاولی، مع ان ادوات الشرط قد یستعمل فی غیر المعنی المصطلح المعتبر فی مباحث المفاهیم، و من جملتها الاشعار بعلة الحکم کما فی قوله تعالی: وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً ...[149] و لا تشرب الخمر ان کنت مؤمنا، فمراد القائل انک اذا توهمت علی هذا، فبهذه الجهة و هذه العلة فقم الیه.
و اما ثانیا: فانجزام المضارع بعد الامر انما یکون اذا کان الاول سببا للثانی، مثل اسلم تدخل الجنة، و لا تکفر تدخل الجنة، و اما اذا لم یقصد التنبیه فلا یجوز الجزم، بل یرفع اما بالصفة- کقوله تعالی: فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی ..-[150] او بالحال- کقوله تعالی: وَ یَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ[151] او بالاستیناف- مثل: و قال رائدهم ارشو زاولها- ولکن فیه لم یعتبر السببیة بل الظاهر اما تحفظ مرفوعا بأن یکون حالا، او تحفظ مجزوما بصیغة الامر من باب التفعل فانه قد یجیء متعدیا مثل تحققته و تبینته.
قم نامه، ص: 375
آخوند ملا محمد صالح (ره) در شرح این حدیث که
اذا مات المؤمن بکت علیه الملائکة و بقاع الارض التی کان یعبد اللّه علیها[152]
چهار وجه قرار داده، آن وجوه خوب است یا نه؟.
تتمه حدیث این است که:
و ابواب السماء التی کان یصعد فیها بأعماله، و ثلم فی الاسلام ثلمة لا یسدها شیء. لان المؤمنین الفقهاء حصون الاسلام کحصن سور المدینة [لها]
احتمالات آخوند بد نیست، هرچند بعضی از [آن] اظهر از بعض دیگر هستند. و حقیر را وقت تفصیل در این امور نیست. و بهترین معانی حدیث شریف در نظر حقیر این است که: هرگاه مؤمن عالم فقیه بمیرد بر او میگرید ملائکه خصوصا ملائکه حافظین اعمال او- از کاتبین و صاعدین به آن به محل قبول- و همچنین اماکن منسوبه به مؤمن در محل عبادت او در ارض، و محل و صعود اعمال او در سماء، به جهت آنکه علت غائی خلق عالم ایمان و معرفت و ارشاد عباد است، و ایجاد کسی که اینها به او قائم باشد. پس عالم با فقدان این غایت بیحاصل و بیمراد است. به مقدار قلت و کمی غایت که فقدان بعضی از مؤمنین باشد نیز به همان مقدار ناخوشی و بیحاصلی عارض او میشود. بلکه بر خود مؤمن (که از حیثی غایت و از حیث دیگر ذو الغایة
قم نامه، ص: 376
است، به جهت آنکه وجود او هم به علت معرفت و عبادت است) فقدان خودش گران است که این فیض از عالم مفقود میشود.
مراد از گریه در بعض مذکورات معنی مجازی است که مناسب آن باشد، یا فی الحقیقه حق تعالی به قدرت کامله خود آنها را صاحب گریه حقیقی میکند.
و اشکال کردن از راه اینکه چرا ملائکه بر او بگریند و عالم بر او گریان شود و حال آنکه از زندان مکاره دنیا فارغ میشود و به فیض لقای محبوب حقیقی و دار نعیم فایز میشود ..
مدفوع است به همینکه مذکور شد، بهجهت آنکه محتمل است که مراد از «بکت علیه»، «بکت علی فقده» باشد. پس علت بکاء راجع میشود به حصول نقص و ناخوشی به «باکین» نه به «مبکی علیه» و احتمال اینکه مراد «بکت علی ما نزل به من حرمانه عن حیوة الدنیا و لذاتها» باشد بسیار بعید است. و محتمل است که مراد «بکت علی ما نزل به من شدائد الموت و سکراته» باشد و اشکال مزبور بر احتمال ثانی وارد است لا غیر.
و از آنچه مذکور شد معلوم میشود وجه کلمات متخالفه که از معصومین صلوات اللّه علیهم اجمعین وارد شده است، چنانکه جناب امیر المؤمنین میفرماید:
و اللّه لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه[153] و در دیوان میفرماید:
جزی اللّه عنا الموت خیرا فانهابر بنا من و الدینا و ارأف
و دیگر میفرماید:
الا ایها الموت الذی هو مدرکیارحنی فقد افنیت کل خلیل
قم نامه، ص: 377
و کلمات دیگر که در ادعیه کثیره مذکور است در طلب طول عمر و عافیت و آن بسیار است. و وجه جمع آن است که: چون دار دنیا محل استکمال نفس و جای عبادت و ترقی است، و به هرلمحه از آن بهشتی میتوان تحصیل کرد، و دار آخرت محل پاداش و اخذ اجر است نه جای عمل و استکمال، پس از این سبب بقای در دنیا مطلوب عرفا است، هرچند مستلزم مرارات دنیویه و موجب تحمل شدائد فراق محبوب واقعی و حسرت وصول به موطن اصلی باشد.
چنانکه میبینیم که زراع در فصل شتاء تن در محنت زرع میدهند، و طول آن وقت و زمان مطلوب ایشان است تا زرع کامل کرده باشند. و هرچند زمان برداشتن حاصل و انتفاع بردن و راحت کردن نیز غایت مطلوب ایشان است.
لیکن چون این بیآن نمیشود، آن محنتها را بر خود مطلوبتر میدانند.
و حدیث فوت شدن مریم صدیقه و جزع کردن حضرت عیسی بر او مشهور و معروف است که جناب اقدس الهی بعد جزع آن حضرت فرمود که: میخواهی محل مادرت را ببینی؟ نظر کن بهسوی آسمان، پس حضرت عیسی چون نظر کرد دید مادر خود را در انواع نعمت متنعم، پس خطاب کرد به حضرت عیسی که: «ای فرزند، مرا به این حالی که مشاهده میکنی آرزو دارم که به دنیا برگردم و دو رکعت نماز بکنم». و از آنچه گفتیم معلوم میشود احتمال اینکه گریستن بر مؤمن از این راه باشد- که از تحصیل کمالات متصوره دیگر محروم ماند که از دنیا رفت- هم بسیار دور نیست.
و اما تتمه حدیث، پس حاصل آن این است که: هرگاه مؤمن فقیه بمیرد رخنهای در اسلام میافتد که هیچ چیز او را سد نمیکند. بهعلت آنکه مؤمنین فقها قلعههای اسلاماند، مثل دیواری که در دور شهر بنا میکنند به جهت محافظت اهل آن. و این حدیث شریف اشاره است به فضیلت علماء، و افضلیت
قم نامه، ص: 378
ایشان از عباد و زهادی که دائم در مناجات و عبادت و صحبت محبوب حقیقی بهسر میبرند، و اینکه اشتغال به تحصیل علم و ارشاد افضل است از تخلی بهجهت عبادت و دعا و مناجات. و سر آن همین است که بلا تشبیه عابد به منزله ندیم و همصحبت پادشاه است، و عالم به منزله امناء حراس و کشیکچیان معتمد شجاع صاحب صلابت و دلیر میباشند. و شکی نیست که مرتبه کسی که سینه خود را سپر بلا کند، و جان خود را در معرض هلاک بگذارد، و از لذت خورد و خواب واماند بهجهت حراست جان و ملک و سلطنت پادشاه، در نزد پادشاه اعز است از کسی که با او صحبت بدارد و لذت صحبت او را ببرد. همچنین خداوند عالم که محبوب حقیقی علما و عباد است- بلکه محبوبیتاش نسبت به علماء بیشتر است از راه کثرت معرفت- هرگاه عالم با کمال شوق صحبت و خلوت و فراغ بال از جمیع اشغال بهجهت نیل وصال از این لذت عظمی دست بردارد، و در شب و روز در دور حوزه اساس قویم شرع الهی طوف زند، و خورد و خواب را برخود منغص و ناگوار کند که حفظ نوامیس الهی نموده، شریعت او را به اسلحه افکار ثاقبه و انظار ناقبه و مجادلات حسنه و مخاصمات مستحسنه و توکل و اعتماد و استمداد از خالق عباد از شرور شیاطین مکاره و شکوک ملاحده غداره محافظت نموده آن را بر وجه حسن و طریق مستحسن به گم گشتگان وادی ضلالت و بیچارگان میدان جهالت تعلیم نماید، افضل خواهد بود از کسی که اکتفا کند به لذت نفس خود و خلوت و صحبت را شیوه خود کند، چنانکه فرمودهاند:
افضل الطاعات احمزها
خصوصا هرگاه احمزیت از راه جسم و روح هر دو باشد. محنت علما در تحمل افکار و مدافعه شبهات، و تکلف مشاق تدریس و تعلیم، و تخلیه نفس
قم نامه، ص: 379
به جهت فهم مطالب، و سلوک در میان عباد بر نهج سداد بهشیوه تواضع و انقیاد و طریقه اخلاص و سداد، و تجنب از حب ریاست و محاسده و مباغضه و عجب و کبر و غیر آنها چندان است که بهغیر خدا و علما نمیدانند. فطوبی لعالم عمل بما علم، و ترقب فی حصول علم ما لا یعلم. و اللّه الهادی الی الرشاد.
قم نامه، ص: 381
* نام کسان
* نام جاها
* کتابها و نوشتهها
قم نامه، ص: 383
آرام بن سام بن نوح 296
آغجکی 24
آقا بابا مستوفی آشتیانی 252
آقا بزرگ 263
آقا خان، صدر اعظم 76
آقا خان محلاتی 77
آیبه سلطان 42
ابراهیم، امامزاده 36
ابراهیم بن عثمان 350
ابراهیم، فخر الدین 26، 27، 35
ابراهیم قمی 17، 18، 34
ابن ابی عمیر 340
ابن ابی العوجاء 388، 372
ابن ابی یعفور 348
ابن ادریس 350
ابن بابویه 334، 366
ابن خلکان 334
ابن شهاب یزدی 13، 28، 29، 32
ابن عربشاه 11، 26
ابن مطهر حلی 353
ابن ملجم 331
ابو بصیر 349
ابو بکر (خلیفه) 44، 45، 46، 49، 51، 52، 53، 54، 55، 56، 57، 58، 59
ابو بکر بن میران شاه 29
قم نامه، ص: 384
ابو الحسن (علیه السلام) 328
ابو خالد کابلی 334
ابوذر غفاری 264، 326، 343، 344
ابو سعید ایلخانی 11، 12، 20
ابو سعید گورکانی 58
ابو عبد اللّه (علیه السلام) 340، 348، 352، 372
ابو علی (ابن سینا) 367
ابو القاسم اصفهانی 259، 264
ابو القاسم قمی، صاحب قوانین 6، 95 107، 319، 321
ابو مسروق 340
ابو منصور المتطبب 372
احمد آق قویونلو 62
احمد اردبیلی 325، 353
احمد بن قاسم 16، 36
احمد قمی 30، 37
احمد نائب الصدر 263
احمد بن محسن المیثمی 371
احوص بن مالک اشعری 74، 88
ارجاسب، خاقان چین 283
2 ردشیر بابکان 306
ارسطو، پیش کار کرمانشاه 106
اسحاق، عز الدین 15، 17، 36
اسفندیار 28
اسکندر، جلال الدوله 21
اسکندر فرزند عمر شیخ 14، 27، 29 30، 31، 32، 33
اسکندر فیلقوسی 305، 306
اسماعیل بن جعفر صادق 77
اسماعیل صفوی، شاه 63، 78
اسماعیل بن عباد 75
اسماعیل بن علی نوبختی 334
اصیل الدین فرزند علی صفی 14، 15، 16، 17، 23، 24، 35
اصیل الدین قمی 24، 25
اعتضاد الدوله، مهدی خان 6، 87، 249، 253، 254، 283، 316
افلاطون 367
اللهیار خان افغان 251
امیر المؤمنین (علیه السلام) 139، 311، 345، 347، 349، 350، 370، 376
قم نامه، ص: 385
امین الدوله 274، 275
امین الدوله اصفهانی 141
اوزون حسن 58
اولیاء اللّه آملی 13، 20، 21
اویس قرنی 343
اویس میرزا 29
ایغور، امرا 21
ایلدرم بایزید 26
بابا آشتیانی، میرزا 89
باجی کهره 312
باقر (علیه السلام) 340
بایزید 325، 327، 329، 331، 337 366
بروجردی، حاج آقا حسین 7
بندک اروم قیا، امیرزاده 21
بیژن فرزند گیوبایر 74، 87
پیراحمد ساده 13، 21
ترک بن یافث بن نوح 79
تقی خان، امیر کبیر 76، 91
تقی لسان الملک 264
تیمور (گورکانی) 11، 13، 26، 27 28، 29، 45، 46، 49، 79
جابر جعفی 343
جعفر (علیه السلام) 63، 372
جعفر طباطبائی تاجر 294
جعفر بن محمد حسینی 31
جعفری، مؤلف تاریخ کبیر 23
جلال الدوله 21
جلال الدین 16، 17، 23، 35
جلال الدین خوارزمشاهی 276
جمال ترابی طباطبائی 57، 60، 62
جواد، حاجی سید 106، 138
جهان شاه 259
چولیان شاه 30
حاجی بن سعادتشاه 34
حافظ ابرو 13، 24
حافظ، خواجه 30، 13
حبیب اللّه گرگانی، میرزا 83، 90، 91، 100، 118، 126
حجاج بن یوسف 74، 88
حر عاملی 353
حسن (علیه السلام) 63، 77
قم نامه، ص: 386
حسن بابی 108
حسن بن بابویه دیلمی، رکن الدوله 41
حسن عسکری (علیه السلام) 77، 96
حسن بن علی (علیه السلام) 349، 350
حسن بن علی بن حسن بن عبد الملک قمی 35
حسن کاتب 34
حسن لاذی، امیر 21
حسن بن محمد بن حسن قمی 26، 34
حسن بن نظر علی کیخی رشتی 322
حسن نطنزی، ملا 264
حسنین (علیهما السلام) 362
حسین (علیه السلام) 63، 336
حسین حاجی حسینی 80
حسین بن روح 334
حسین مجتهد، سید 264
حسین مهاجر 170
حسین، میرزا سید 78
حلاج 334، 335، 342
حماد بن عثمان 340
حماد بن عیسی 350
حمران (بن اعین) 337
خاندان صفی 11، 14، 17، 29، 45
خدیجه خاتون 23، 35
خضر «ع» 124
خضر تیرگر 30
خلیل میرزا فرزند میران شاه 13، 28
دانیال 305
داود بن سرحان 339
رستم، سلطان 61
رسول اللّه (ص) 336، 339، 350
رشید خان 111
رضا، علی بن موسی الرضا (علیه السلام) 75، 77، 88، 328
رکن کرد 21، 22
روملو، مؤلف احسن التواریخ 23، 32 34
زبیده دختر ابو جعفر دوانیقی 249
زرقا 334
زهرا خاتون 25
زین العابدین (علیه السلام) 264
زین العابدین تبریزی 91، 126، 141
زین العابدین فرزند شاه شجاع 24، 25
سجاح 334
قم نامه، ص: 387
سراج، میر 78
سربخش، سید 23
سلطان حبیب 158
سلمان فارسی 343، 344، 345
سلیم، قیصر روم 78
سلیم بن قیس هلالی 350
سمرقندی، مؤلف مطلع السعدین 23، 32
سید الشهدا (علیه السلام) 130
شاهرخ فرزند تیمور 28، 29، 51، 52 53، 54، 55، 56، 59
شاه صاحب 158
شاه نجف، علی «ع» 169
شبانکارهای 11
شبستری 333، 335
شجاع مظفری 44
شرف، مهتر 31
شکوه السلطنه 130
شیخ، طوسی 349
صاحب الامر (علیه السلام) 336
صاحب الزمان (علیه السلام) 351
صادق (علیه السلام) 328، 339، 348 349
صالح حسنآبادی 167
صباحی 298
صدرا، ملا 358، 368، 372، 373
صدوق 337
صفی، شیخ 34
صفی الدین 16، 17، 23
صفی صفوی، شاه 278
ضحاک 285
طبرسی 345
طوسی، شیخ 327، 334، 366
طهماسب صفوی، اول 64، 65
طهماسب صفوی، دوم 65، 66
عباس بن علی «ع» 256
عبد الرحمن بن محمد اشعث 74، 88
عبد الرحیم منشی، سهیل 265
عبد الرزاق خان 265
عبد الصمد، امیر 30
عبد العظیم، امامزاده 140
عبد اللّه پروانچی 30، 32، 33
عبد اللّه کوفی 334
عبد اللّه بن مالک اشعری 74، 88
عبد اللّه بن المقفع 372
قم نامه، ص: 388
عبد الملک مروان 74، 88
عبد الواسع منزوی 258
عبیده، امیر 21
عثمان (خلیفه) 44، 45، 46، 49، 51 53، 54، 55، 56، 57، 58، 59
عقد مکابا 21
علاء الدوله سمنانی 329
علاء الدین محمد هندوشاه 14، 15
علامه حلی 325، 327
علی (علیه السلام) 44، 45، 46، 49 51، 53، 54، 55، 56، 57، 58 59، 63، 64، 65، 163، 351، 362
علی اکبر خلج 168
علی پاشا 22
علی، تاج الدین 14، 16، 17، 20 23، 24
علی بن جعفر 109
علی، جمال الدین 16
علی دمه سر 32
علی زند 81
علی، زبن الدین 34
علی صفی، ماضی (علی بن صفی الدین)
15، 16، 17، 20، 22، 23، 33، 35 37
علی صفی دوم 14، 15، 17، 20
علی، قوام الدین 16، 17
علی کرکی، شیخ 78
علی مازندرانی، رکن 7، 325
علی بن محمد ابو شجاع بنا 35
علی بن محمد بن حسن کاتب 41
علی بن محمد باقر، امامزاده 158، 311
علی النقی (علیه السلام) 78
علی یزدی، شرف الدین 28
عماد کور 32
عمر (خلیفه) 44، 46، 45، 49، 51 52، 53، 54، 55، 56، 57، 58 59، 350، 351
عمر شیخ فرزند تیمور 28، 29
عیسی بن مریم «ع» 330، 377
غازان خان 89
عفار خان خلج 84
فاطمه (علیها السلام) 63، 336
فاطمه بنت موسی «ع» 75، 77
فتحعلی خان ملک الشعراء 265
قم نامه، ص: 389
فتحعلی شاه قاجار 66، 67، 68، 69 89، 252، 283
فخر الدوله، ملک 22
فرخ خان امین الدوله 252
قائم، حجة بن الحسن (علیه السلام) 75
قرا یوسف ترکمان 30
قلقشندی 12
قیصری 330
کاظم (علیه السلام) 348
کاظم، سید 258
کریم خان زند 79، 80، 118
کلب علی خان خلج 252
کلینی 350، 352، 371
کمیل بن زیاد 343، 346
کیخسرو کیانی 74، 87
کیقباد 74
کیکاوس میرزا 110
لطف علی بیک آذر 79
مالک اشعری 88
متوکل عباسی 78
محسن فیض کاشانی 263، 353، 354 355، 358
محقق حلی 327
محمد (صلی اللّه علیه و آله) 44، 45 46، 49، 51، 52، 53، 54، 55 56، 57، 58، 59، 63، 64، 65، 69 70، 340، 356، 362
محمد بن احمد صیرفی 41
محمد باقر (علیه السلام) 333
محمد باقر حجة الاسلام شفتی 354
محمد باقر مجلسی 359، 368
محمد تاجر 279
محمد تقی بیک ارباب 6، 111، 173
محمد حسین خانی 264
محمد حسین خلج 84
محمد حسین نظام الدوله 259
محمد بن حکیم 340
محمد خان امین خلوت 264
محمد خان قاجار 81، 252
محمد الخزاز 348
محمد رضا عضد الدوله اصفهانی 264
محمد، شمس الدین 16، 17، 18
محمد صالح مازندرانی 372، 373 375
قم نامه، ص: 390
محمد طاهر قمی 353
محمد بن عبد اللّه خراسانی 328
محمد علقمی 93
محمد علی خان 265
محمد علی، میرزا 107
محمد فرزند علی صفی 36
محمد بن عمر شیخ 29
محمد، غیاث الدین 16، 17، 23، 27 31، 32، 36
محمد قمی 17، 18، 28، 29، 30 31، 32، 33، 57
محمد کاشی، ملا 163، 169، 170 263
محمد مجتهد 264
محمد بن مسلم 340
محمد نطنزی، میرزا 264
محمد وزیر 265
محمد بن یعقوب کلینی 348، 366
محمود فرزند ابراهیم 17، 18، 27 31، 32، 33
محمود، عماد الدین 16، 17، 18 23، 34، 35، 259
محمود قلیجائی 91، 251
محمود قمی 23، 31، 45، 46
محمود کاشانی 264
محمود بن محمد باقر 311
محیی الدین عربی 325، 327، 329 330، 337، 342، 355، 357، 366
مخدوم، میرزا 353
مراد بیک آق قویونلو 42
مرتضی، شریف 325، 327، 366
مستعصم عباسی 93
مستوفی الممالک 136
مسیح، عیسی 330
مسیلمه کذاب 334
مصطفی قلی خان عرب 150
مظفر پراهانی 28، 30، 31، 32، 33
معتز عباسی 41
معصومه «ع» 76، 100، 103، 110
معلی بن خنیس 348
مفید شیخ 325، 327، 334، 366
ملای روم (رومی) 325، 326، 329 331، 333، 342، 351
منجم باشی 149
قم نامه، ص: 391
منصور حلاج 331، 334
منصور، شیخ 264
منصور مظفری، شاه 13، 24، 25
موسی (علیه السلام) 63، 77
موسی جوکار 25
موسی بن خزرج اشعری 76
موسی مبرقع 78
مهدی پشت مشهدی 274
مهدی، حاجی آقا بزرگ 259
مهدی خان اعتضاد الدوله 6
مهدی مستوفی، میرزا 142
مهدی نراقی 263
میران شاه 29
میرزای هندی 150
میرزای قمی- ابو القاسم قمی
میرنشانه، امامزاده 258
نائب الصدر شیرازی 7
نادر شاه افشار 251
ناصر الدین شاه قاجار 73
نایب السلطنه، امیر کبیر 265
نجف خان 252
نصر اللّه امام جمعه 264
نصر اللّه صحرائی 32
نصر اللّه صدر الممالک 139
نصر اللّه مستوفی گرگانی 125
نور اللّه شوشتری 357
هاتف 298
هادی مستوفی، میرزا 252
هارون الرشید 75، 89، 249، 251 283
هبة اللّه قمی، بهاء الدین 34
هلاکو خان 76[154]
قم نامه ؛ ص391
یی قمی 34
یعقوب آق قویونلو 59، 60
یوسف خلیل 30، 32
یونس 348، 349
یونس بن یعقوب 349
قم نامه، ص: 392
آب شاه 279
آتشکده اردشیر 306
آدمآباد سفلی 307
آدمآباد علیا 307
آدمآباد کوچک 294
آذربایجان 29، 30
آرامگاه خواجه اصیل الدین 35
آرامگاه خواجه علی صفی 35
آران 255، 257، 296، 297، 298
آران دشت 297
آستان شیخ صفی 34
آستانه حضرت معصومه 100
آسیای خونی 284
آقا باجی کهره 312
آوه 28
ابراهیمآباد 289، 291، 297
ابرجس 147
ابرستجان 97، 98، 139
ابرستجان رعیتی 98
ابرقوه 29
ابرونک 307
ابو زیدآباد 274، 292، 298، 299
اتابکی، مزرعه 307
احمدآباد 291، 297
احوصآباد 137
ارباب بیجه 96
اردبیل 79
اردهال 158، 163، 305، 311
قم نامه، ص: 393
ارمک 161
از ناوه رود 312، 313
استبف 299
استرک 309، 310
اسحاقآباد 296، 307
اسد اللّه، مزرعه 103
اصفهان 21، 24، 25، 32، 33، 75 78، 79، 88، 89، 143، 249، 251 252، 275، 299، 306، 323، 324
افشه جرد 170
اکبرآباد 291
اللّهآباد 293
الیاس، دشت 314
امیرآباد 169، 292
امینآباد 291
انارآباد 74، 87، 90، 142، 143، 156، 164
اهواز 74
ایران، 11، 19، 23، 24، 28، 33 35، 42، 78، 89، 251، 252، 300 306، 323
ایوبآباد 298
بابلان 76
باریکرسف 311
باغ آقا حسین 104
باغ ابراهیم تاجر 106
باغ ارغوان 109
باغ باجک 106
باغ بالای حاج اصغر خان 104
باغ پشم 109
باغ پنبه 107
باغ تالار 306
باغ حاجی اصغر خان 106
باغ حماط 105
باغ حیدری 108
باغ خواجه جعفر 109
باغ دراز 105
باغ دراز آقا ابو القاسم 109
باغ دلگشا 110
باغ ربک 111
باغ زنبیلآباد 111
باغ زیدان 108
باغ سلطانم 109
باغ سیدان 111
قم نامه، ص: 394
باغ شاه (کاشان) 284
باغ شاه مراد 109
باغ شمسآباد 107
باغ صفا 111
باغ عباسقلی بیک 105
باغ علی جانی 17
باغ غیاثآباد 111
باغ صاحبآباد 108
باغ فخرآباد 107
باغ قاسم دباغ 105
باغ قاضی 110
باغ قلعه مشرف 109
باغ قلعه میرزا جان 110
باغ قلعه میر علی نقی 110
باغ قهیان 110
باغ کرباسی 108
باغ کوچه خوزیان 110
باغ کیکاوس میرزا 105
باغ گاو چاه 107
باغ گنبد سبز 15، 20، 23، 37، 109
باغ متولی باشی 106
باغ محب 108
باغ محمد تقی بیک ارباب 111
باغ منده 103
باغ مورچی 110
باغ میرزا صفی 111
باغ نو حضرت 110
بال نو سرو کاج 107
باغ وزیر 105
باغ هارونآباد 106
باغچه قاسم 109
باغچه نو 110
باقرآباد 308
بحر 294
بدیعآباد 291، 307
بدیعآباد مشهد 294
براوستان 92، 94
بردره 313
برزآباد 293
برزک 302
برگسین 304
بروجرد 28، 323
بزمچه 303
بصره 340
قم نامه، ص: 395
بطریدآباد آب شیرین 290
بطریدآباد بیزدل 289
بطنی جرد 173
بغداد 29
بقعه ابو اؤلؤ 258
بقعه احمد بن اسحاق 114
بقعه احمد بن قاسم 16، 114
بقعه امامزاده ابراهیم 115
بقعه امامزاده حسن 256
بقعه امامزاده زید 115
بقعه امامزاده محسن 115
بقعه امیر احمد 257
بقعه بابا افضل 158
بقعه پشت مشهدی 258
بقعه جعفر بن زین العابدین 257
بقعه خاک فرج 114
بقعه خدیجه خواتون 23
بقعه زید بن حسن 257
بقعه ساریه خواتون 115
بقعه سلطان حبیب 257
بقعه سلطان عطابخش 257
بقعه سلطان محمد شریف 114
بقعه سلطان هارون 256
بقعه سید سربخش 23
بقعه سید معصوم 115
بقعه شاپور علی 115
بقعه شاه ابراهیم 114، 115
بقعه شاه اسماعیل 115
بقعه شاه جعفر 114
بقعه شاه جمال 115
بقعه شاه حمزه 114
بقعه شاه سید علی 115
بقعه شاه ظهیر 114
بقعه شیخان 258
بقعه ضیاء الدین 257
بقعه طاهر و منصور 258
بقعه طیب و طاهر 115
بقعه علی بن بابویه 114
بقعه علی بن جعفر 109، 115
بقعه مشهد اردهال 115
بقعه معصومه (قاسمآباد) 115
بقعه معصومه کهک 115
بقعه ملا محسن فیض 258
بقعه موسویان 114
قم نامه، ص: 396
بقعه میرزا ابو القاسم قمی (قم) 115
بقعه میرزا ابو القاسم مجتهد (کاشان) 258
بقعة هادی و مهدی 115
بقعه هلال بن علی 257
بلالا 308
بونکری 300
بیت اللّه (کعبه) 360
بیجگان 155، 156
بیدآباد 307
بیدگل 254، 257، 298
بیدهند 146، 147
بیست خروار 103
بیشه 303، 307، 313
پاچنار 37
پادارو 316
پریان 294، 313
پشت مشهد 253، 254، 257، 261 262، 263، 278، 280، 281، 282
پل دلاک 119
پل کوچک 168
پنجه شاه 256، 259
پیچاره 313
پیربچه 307
پیمال 148
تاجآباد 296
تبریز 29، 30
تجرگان 293، 307
تخته پل 257
تستر، مزرعه 304
تفرش 75، 89، 143
تنه پائین 100، 102
توران 28، 74
تهران 42، 322
جاپلق 322
جاسب 153، 154، 156، 157، 158
جبل خضر 124
جبل عامل 124
جردکان 100
جزآباد 310
جزاوند 301
جزستان 136
جزه 302
جعفرآباد 80، 102، 122، 128 294، 307
قم نامه، ص: 397
جعفرآباد بزرگ 289
جعفرآباد کوچک 291
جفت گاو سر 99
جفته 103
جلالآباد 296
جمالآباد 280، 315
جمالیه 103
جمروسعدآباد 101
جمکران 96، 97
جنتآباد 128
جودان 167
جوشقان 275، 309، 310
جوق رود 313
جهانگیر 303
جیلان 289
چالدران 78
چاله 290
چاله باقر 303
چشمه اسکندر 306
چشمه دنبلی 284
چشمه سلیمانی 278
چشمه علی 165
چشمه فین 278، 282، 285، 306
چشمه قاضی 308
چشمه محلات 306
چشمه نابر 285
چشمه نیاسر 306
چم آسیا 170
چم آسیا خرابه 167
چم استاد حسین 166
چم پل کوچک 168
چم ترکان 166
چم حاجی مراد 166
چم حسینآباد 166
چم رمضان 166
چم سرخه 168
چم صالحی 167
چم صفر علی 166
چم عابدین 165
چم لاسآباد 166
چم محسن خان 167
چم ملا علی 168
چم میرزائی 167
چم نوروز 167
قم نامه، ص: 398
چم یحییآباد 166
چهار باغ (کاشان) 279
چهار باغ، مزرعه 304
چهل حصاران 74، 88
چیم 290
چین 283
حاجیآباد 81، 119، 132، 135 189، 304
حاجیآباد لگها 130
حسکویه 290
حسنآباد 135، 136، 170، 278 279، 283، 284، 294، 298، 307
حسن رود 310
حسن کان 300
حسینآباد 297، 299، 309، 313
حسینآباد بیدگل 293
حسینآباد دهک 82
حسینآباد مبلغآباد 293
حسینآباد، مزرعه 130، 165، 291 292
حصار شنه 127
حصیرآباد 136
حکیم شهره 279
خاتون، مزرعه 307
خوار 79
خانقاه خواجه علی صفی 37
خاوه 149، 160
خراسان 28، 251
خرمآباد 297
خرم دشت 300
خزاق 286
خسروآباد 314
خلج 75، 89
خلجآباد 132
خلفآباد 286
خلیلآباد 298
خمآباد 100
خمار خان سفلی 133
خنب 301
خوابق 290
خواجه شاه محمود، مزرعه 297
خوانچه 307
خواهان سفلی 313
خواهان علیا 313
قم نامه، ص: 399
خورآباد 153
خوزستان 88
خومله 307
خیرآباد 298، 313
خیرآباد اران 293
خیرآباد سنسن 292
دارالحکومه (کاشان) 261
دارالضرب قم 34، 39، 41
دانشگاه (تهران) 7
دانه جرد 290
در باغ 146
درب اصفهان 37، 257
درب چوقا 304
درب حضرت معصومه 103
درب ری 103
درب زنجیر 261
درب فین 258، 262، 278، 279 284
درب قبله 103
درب کاشان 103، 108
درب کنکان 37
درب گله 301
درب ملکآباد 258
دربیجه 291
دردار 307
درسور 307
درگز 313
درلا 301
درم 291
دروازه اصفهان 261
دروازه بن گوش 31
دروازه دولت 279
دروازه عطا 257
دروازه فین 262
دروازه کاشان 35، 36، 37، 108
دروازه کنکان 22، 33، 37
دروازه لتحر 261
دروازه معصومه 104، 106
دره 301
دستجر 151
دلیجان 166
دو برادران 124
دوک 307
دولاب، مزرعه 298
قم نامه، ص: 400
دولتآباد 134، 138، 166، 297 307
دولتآباد حاجی ابو الحسن 289
دولتآباد حاجی اشرف 289
ده زه 314
ده زیرین 307
دیار اسحاق 75، 89، 143
ذره، مزرعه 313
راونج 169
راوند 285، 302
رباط چه 294، 299
رحمتآباد 141، 291
رحیمآباد 292
رزبنده 307
رزه، مزرعه 303
رستمآباد 119، 134
رستمدار 11، 26
رضاآباد 129، 290
روجرد 30
رودخانه ساوه 82، 119، 140، 141
رودخانه صفیآباد 36، 37، 103
رودخانه قراچائی 82
رود کله 308
روضه فاطمه معصومه 114
روم 79، 331، 337
رویان 13، 20
رهق 313
ری 21، 22، 25، 28، 76
زالآباد 307
زالونآباد 139
زر 155
زرقان 97، 169
زره، مزرعه 308
زرین کفش 311
زعفرانی 132
زتگنه 293، 304
زیررود 313
سادیان 308
سار 314، 315
ساروق 288
ساصرم 24
ساقآباد 303
سامان 119
ساوه 30، 32، 79، 81، 122، 143 251
قم نامه، ص: 401
سبزوار 78
سراجه 81، 90، 119، 126، 133
سرسراد 305
سرنج 307
سعادتآباد 297
سعدآباد 292
سعدآباد کبیر 290
سغد سمرقند 283
سلخ نو 307
سلخه 314
سلطانیة 30
سلمانآباد 307
سلوکآباد 307
سلیمآباد 289، 296
سمرقند 28
سنجاب 313
سنجده 307
سنسن 252، 290
سواران 98
سورآباد 307
سویانه 310
سه سوق 256، 258
سیاه کوه 169
سیفآباد 307
سنیقان 162
سیورویه 144
سیمره 143
شام 29
شانق 163
شاهآباد 84، 118، 136، 142
شاه سون 119
شاه علیآباد 296
شرفآباد 316
شریفآباد 138
شریفه بیگم، مزرعه 103
شفیعآباد 296
شعیبآباد 297
شکراب 140
شکرچه 307
شمسآباد 90، 92، 119، 141 293، 297
شمسآباد بزرگ 290
شمسآباد کوچک 290
شوراب 291
شورآباد 298
شورابه 293، 299
قم نامه، ص: 402
شورکآباد 128
شوکتآباد 292
شهابآباد 289، 313
شهرستان 93، 95
شهریاری 293، 299
شهریان 299
شیرین آئین 305
شیرآباد 293، 297
شیراز 29
صابرآباد 298
صاحبآباد 290
صالحآباد، 94، 280، 313
صرم 152، 153
صفیآباد 277
صیدآباد 166
ضرابخانه قم 42
طاهرآباد 286
طایقان 118، 164
طبشقران 95
طمیجان 291
طوس 75
طهران 25، 141، 143، 154، 265
طیره 149
ظفر آهنگ 297
ظهیرآباد 290
عابدینآباد 292، 298
عالیآباد 292
عباسآباد 131
عبدلآباد 296، 297
عبد اللّه آباد 288
عراق 11، 13، 18، 21، 22، 24 26، 28، 29، 32، 104، 122، 164 249، 306
عراق عجم 13، 20، 21، 24
عراق عرب 88
عراقین 74، 88
علاقهآباد 296
علوی، قریه 310
علیآباد 103، 133، 295، 297 307، 312، 313
علیآباد اران 292
عنایت بیگ 103
عیسیآباد 281
غزوان 95
قم نامه، ص: 403
غوطه دمشق 283
غیاثآباد 282، 296، 307
غیاثآباد بزرگ 297
غیاثآباد کوچک 297
فارس 25، 29، 32، 81، 82، 84 117، 252
فتحآباد 127، 141، 297، 310
فخره، مزرعه 299
فرابه ودنک 94
فرارسیسان 305
فراهان 75، 81، 89، 118، 122 143، 300
فرجآباد 129، 140
فرحآباد، 130، 275، 293، 297 310، 312
فردو 148
فردوس 100
فرنگ 253
فیروزآباد 292
فیضآباد 279، 291، 292، 298
فین 159، 279، 282، 283، 284، 285
قاسمآباد 115، 138، 139، 252، 291، 292، 299، 303، 310
قاسمآباد آقا محمد 293
قاصوره 303
قالهر 304
قبادبزن 150
قدمگاه (کاشان) 311
قزوین 143
قلعه چم 81، 118
قلعه سفید 25
قلولو 292
قم 5، 6، 7، 12، 13، 14، 15، 16، 18، 19، 20، 21، 22، 23، 24، 25، 26، 27، 28، 29، 30، 31، 32، 33، 34، 35، 36، 37، 41، 42، 43، 44، 45، 46، 49، 51، 52، 53، 54، 55، 56، 57، 58، 59، 60، 61، 62، 63، 64، 65، 66، 68، 69، 70، 71، 74، 75، 76، 78، 79، 80، 81، 82، 83، 84، 85، 87، 88، 89، 90، 93، 96، 99، 104، 108، 117،
قم نامه، ص: 404
118، 119، 120، 122، 123، 142، 143، 144، 145، 153، 154، 156، 158، 164، 167، 173، 249، 250، 251، 252، 288، 305، 314، 323
قمرود 74، 87، 137، 140، 142
قمصر 274، 275، 276، 300، 301
قنات دولت 262
قنات شب قول 282
قنات صاحبی 261
قنات صفیآباد 262
قنات عبد الرزاق خان کاشی 261
قنات فین 262
قنات قبانخانی 142
قنات محمودآباد 261[155]
قم نامه ؛ ص404
ات معظمآباد 262
قنات مهذبآباد 262
قنات میرباقر 262
قنات میرزا ابو القاسم اصفهانی 125
قنات ناصری 76، 102، 123، 125
قنات نصرآباد 262
قنات نو 128
قنبر علی، مزرعه 140
قندهار 74، 88
قوامآباد 290
قوام ویک 292
قوسین 21، 22
قوقو، کوه 314
قه، قریه 315، 316
قهرود 275، 278
قهستان 144، 145، 146، 147، 148 149، 150، 151
قهیان 102
کابل 74، 88
کاخ گلستان 5
کاروانسرای سنگ 118
کاشان 6، 24، 29، 79، 89، 104 127، 128، 143، 154، 158، 159 163، 247، 249، 250، 251، 252 253، 254، 256، 257، 258، 261، 262، 263، 264، 265، 274 278، 279، 280، 283، 288، 294، 295، 296، 298، 299، 300، 301، 305، 306، 308، 309، 312، 313، 314، 315، 316
قم نامه، ص: 405
کاوه روز 303
کبود دره 300
کتابخانه ملک 322
کتابخانه وزارت دارائی 5
کدیش محمدآباد 290
کربلا 256
کرج 21، 96
کرجار 300
کرقان سفلی 307
کرقان علیا 307
کرمآباد 127، 297
کرمان 29، 251
کرمانشاهان 82، 83، 106، 122
کرمجگان 146، 147، 154
کرمهه 161، 305
کروکان 157، 158
کرهرود 28
کریمآباد 126، 291، 304
کش خرابه 308
کفتار کوه 120
کلاه قاضی 123
کله، قریه 311
کله جار 161
کمره 75، 288، 305
کمیدان 88، 100، 101
کندنان 304
کوچه دربند 261
کوچه رباط 261
کوچه کبابیها 262
کوچه گاوچشمان 261
کوشک چوپان 28
کوفه 29، 75، 336، 349
کول کان 131
کوه دختران 315، 316
کوه دندان هفت کتل 283
کوه سفید 81، 142
کوه طور 334
کوه نمک 122
کوه یزدان 84، 123
کویرآباد 294
که (قه) 315
کهک 115، 145
کهکنویه 290
گدن گلمز 122
قم نامه، ص: 406
گرجستان 29، 80
گرگابی 96
گز، مزرعه 299
گلابه 316
گلپایگان 75، 90، 288، 305
گلچینآباد 297
گلستانه 310
گلوبند سفلی 304
گلوبند علیا 304
گیلان 11، 26، 322
گیو 25، 28، 32
لاسفید 300
لاسون پا 315
لتحر 276، 277، 283، 284، 301
لرستان 30
لریجان 168
لنجرود 153
لنگان 307
لنگرود 304
مازکول 301
مازندران 29
مالکانه 310
مؤمنآباد 81، 119، 131
مبارکآباد 129، 135، 292
مبارکه 297
مبرزآباد 312
محلات 166، 167، 170، 171
محله پای قپان 261
محله پای مسجد 262
محله پشت عمارت حکومت 261
محله سرسنگ 261
محله سلطان امیر احمد 252
محله سیقند 261
محله ضرابیها 161
محمدآباد 93، 169، 282، 289، 292، 293، 296، 298، 304
محمدآباد اران 292
محمدآباد جدید 298
محمدآباد قدیم 297
محمودآباد 290، 297، 298، 303
محمودآباد شهره 298
مختصآباد 310
مدآباد 295
مدرسه آیة اللّه بروجردی (در نجف) 7
قم نامه، ص: 407
مدرسه حاج محمد حسن ترک تبریزی 260
مدرسه خانبانی 259
مدرسه سلطانی 259، 261، 262
مدرسه فیضیه 116
مدرسه لکها 116
مدرسه محمد مؤمن خان 116
مدرسه ملا صادق 116
مدرسه مهدی قلی خان 116
مدرسه میان چال 260
مدرسه ناصریه 116
مرادآباد 281
مرزبانآباد 293
مرق 258، 308
مرقد میرنشانه 258
مروارید 134
مروند 28
مزار احمد بن قاسم 36
مزار خدیجه خاتون 35
مزار سید سربخش 36
مزار شاهزاده ابراهیم 36
مزدیجان 99، 100
مزرعه ابو العباس 293
مزرعه استادزاده 297
مزرعه حاجی عبد الغنی 293
مزرعه حاجی ملا احمد 293
مزرعه خواجه نور الدین 292، 297
مزرعه خالقی 170
مزرعه خیار 310
مزرعه دنباله 388
مزرعه زیدی 280
مزرعه محمد خان 146
مزرعه مستوفی 296
مزرعه ملا حبیب 282
مزرعه ملا قطب 297
مزرعه ملا محمود 293
مزرعه نو 170
مزرعه نیق 286
مزرعه وزیر 294
مزلقان 79، 119
مزور 169
مزوش 163
مسجد آقا بزرگ 262
مسجد اقصی 73
قم نامه، ص: 408
مسجد امام حسن عسکری 96، 116
مسجد جامع (قم) 115
مسجد جامع (کاشان) 259، 264
مسجد حاج محمد حسن ترک تبریزی 260
مسجد حرام 73، 372
مسجد خانبانی 259
مسجد عشقلی 116
مسجد عمادی 259، 264
مسجد ملا صادق 116
مسگران 102، 103، 124
مسله گرد 303
مشکان 287
مشهد، قریه 159، 160
مشهد شاهزاده محمود 311
مشهد قالی شوران 311
مصر 77
مصطفیآباد 294
معظمآباد 298
معینآباد 296، 297، 298
مغرب 77
مکران 29
ملکآباد 288، 292
مندلآباد 292
منصورآباد 292، 296، 297
موزه آستانه قم 42، 44، 57
موزه ایران باستان 58، 61
موسیآباد 292
مهدیآباد 291، 297
مهرآباد 298
مهر آبیان 102
مهرویان 101، 102
میدان صفیآباد 39
میدان کهنه 257، 259
میم 151
مینآباد 297
نابر 302، 303
ناجیآباد 278، 279، 283
نارج 81، 118، 120
نجفآباد 291، 297
نجف اشرف 139، 169، 323
نجیمآباد 94
نخجیروان 170، 171
نرداغی 123
قم نامه، ص: 409
نشلج 304
نصرآباد 296
نصرآباد جه 297، 316
نصرآباد جیرویه 299
نصرآباد خربزه 288
نصرتآباد 118، 139
نصف راه 293
نصوحآباد 103
نطنز 151
نظرآباد 140
نواب شهره 299
نواران 81، 119، 135
نوذرآباد 293
نور، مزرعه 299
نورآباد 296، 297
نوشآباد 255، 296
نهاوند 29، 30
نیاسر 305، 306
نیق 290
نیمور 90، 166، 167، 171
وادقان 314
واران 154، 155، 157
وارونق 307
واریان 210
وازکرود 152
واسان 146
واسط 29
واشان 310
وچان سفلی 313
وچان علیا 313
ورامین 79
ورجان 144
وردید 148
ورسوی سار 294
ورم 315
ورمال 303
وریج 148
وسف 148
وستونقان 155، 156
وشاد 297
وشتکان 156
وشنوه 149
وفرقان 74
ون، مزرعه 313
قم نامه، ص: 410
عجائب المقدور 12، 26
فرهنگ ایران زمین 5
فهرست دانشگاه تهران 7
قصص العلماء 321
قم در قرن نهم 28، 34، 42
قوانین الاصول 319، 321
کامل ابن اثیر 12
کتابچه افضل الملک 6
کتابشناسی آثار مربوط به قم 6
کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول 14
الکنی و الالقاب 322
گنج شایگان 42
لغتنامه دهخدا 323
مآثر المعاصرین 321
مؤلفین کتب چاپی 323
مجمع الانساب 11، 12، 13، 14، 15، 20
مجمل فصیحی 13، 25، 33
مجموعه ناصری 71، 85، 247
مختار البلاد 323
مرآت البلدان 13، 321
مستدرک الوسائل 322
مصفی المقال 323
مطلع السعدین 13، 23، 33
معجم المؤلفین 323
معجم المطبوعات 323
مکارم الاثار 323
منتخب التواریخ، خراسانی 322
منتخب التواریخ، معینی 28
النجوم الزاهره 12
نجوم السماء 321
نزهة القلوب 12
نهج البلاغة 344، 377، 376
وحید، مجله 35
وسائل الشیعه 341، 348
هدیة الاحباب 322
هنر و مردم 35، 42
قم نامه، ص: 411
آثار العباد 12
احتجاج طبرسی 345
احسن التواریخ 23، 33، 34، 42
اصول کافی 328، 333، 339، 340 342، 348، 349، 350، 372، 375
اعلام زرکلی 323
اعیان الشیعة 12، 26، 322
انوار المشعشعین 323
البدر التمام 322
بررسیهای تاریخی، مجله 5، 34، 35
بروکلمن، تاریخ 323
تاریخ آل مظفر 25
تاریخ الفی 26، 33
تاریخ بناکتی 12
تاریخ جدید یزد 12، 34
تاریخ جعفری 12، 13، 25، 27، 32، 33
تاریخ دارا الایمان قم 6
تاریخ رویان 13، 17، 20، 21، 22
تاریخ طبرستان 18، 20، 21، 22
تاریخ علما و شعرای گیلان 323
تاریخ قم 41
تاریخ قم، ناصر الشریعة 323
تاریخ کاشان 299
تاریخ کبیر 23
تاریخ مبارک غازانی 12
قم نامه، ص: 412
تبصرة المسافرین 322
تحفة الاولیاء 322
تذکره دولت شاه سمرقندی 13
تربت پاکان 15، 16، 18، 20، 21، 22، 35، 36، 37
ترجمه تاریخ قم 15
ترجمه کتاب قم 16، 17، 26، 35، 36
تهذیب الاحکام 350
جامع التواریخ حسنی 14، 19، 29
جهانآرای 13
حافظ ابرو، تاریخ 19، 25
حبیب السیر 12، 13، 25، 42
حدائق السیاحة 321
خاندان صفی علی 5
دائرة المعارف جواهر کلام 323
دیار بکریه 34
ذریعه 323، 324
ذیل جامع التواریخ رشیدی 25
راه حق، مجله 323
راهنمای جغرافیای تاریخی قم 6
راهنمای دنشوران 323
رجال قم 323
روضات الجنات 321
الروضة البهیة فی الطرق الشفیعیه 321
روضة الصفا 12، 28
روضه کافی 350
روملو، احسن التواریخ 32
ریاض الرضا 321
ریحانة الادب 322
زندگانی شگفتآور تیمور 12
زندگانی میرزای قمی 323
سرائر ابن ادریس 350
سفرنامه کار ری 42
سفینة البحار 322
سکههای آق قویونلو 60
شذرات الذهب 12
شرح حال وحید بهبهانی 323
صبح الاعشی 12
صحیفه سجادیه 371
صریح الملک 34
طبقات أعلام الشیعة 322
ظفرنامه 28
العبر ذهبی 12
قم نامه، ص: 413
ون، قریه 314
ونارج 151
وندجای 303
ویجن 299
ویدوج 303
ویلمق 103
هاشمآباد 136، 291
هرات 28
هرازجان 158
هسمنجان 304
هشند 313
همایونه 304
همدان 29، 30، 89، 143
همزر 315
هندیجان 99
یاقان 119
یحییآباد 281، 314
یحییآباد بزرگ 290
یحییآباد جدید 308
یحییآباد سفلی 294
یحییآباد کوچک 290
یزد 29
یزدل 287
یشبک 303
یمن 88
یوسفآباد 294
یونسآباد 291[156]
________________________________________
[1] ( 1). مقاله« خاندان علی صفی، شهریارانی گمنام» در شمارههای 1- 4 سال هشتم بررسیهای تاریخی.
[2] ( 2). ببینید فرهنگ ایران زمین 6: 8/ راهنمای جغرافیای تاریخی قم: 16.
[3] ( 1). کتابچه افضل الملک در صفحات 67- 150 آن مجموعه و کتابچه دیگر در صفحات 151- 206.
[4] ( 2). برای شرح حال او ببینید کتابشناسی آثار مربوط به قم: 73- 78 و مآخذ آن/ راهنمای جغرافیای تاریخی قم: 14 و 17- 18 و 153.
[5] ( 3). ببینید تاریخ دار الایمان قم او: 29. او در رساله حاضر، ذیل سخن از قنات ناصری، از خود بههمانگونه که در تاریخ دار الایمان قم: 116 دیده میشود یاد نموده است.
[6] ( 1). ضمن شماره 3/ 1827( ببینید فهرست دانشگاه 8: 424).
[7] ( 2). ذریعه 20: 349- 350.
[8] ( 3). جلد اول، ص 212- 213 چاپ سنگی( تهران- 19/ 1318 ق).
[9] ( 1). مجمع الانساب: برگ 291 به بعد عکس ش 300 دانشگاه.
[10] ( 1). عجائب المقدور( به نقل اعیان الشیعه 15: 370 به بعد چاپ نخست و 15: 254- 259 چاپ دوم) و ترجمه فارسی آن به نام« زندگانی شگفتآور تیمور»: ص 36.
[11] ( 2). صبح الاعشی 7: 265.
[12] ( 3). کامل ابن اثیر 9: 353/ تاریخ مبارک غازانی: 350/ تاریخ بناکتی: 368/ العبر ذهبی 5: 82/ روضة الصفا 5: 98/ حبیب السیر 3: 33/ النجوم الزاهرة 6: 258/ شذرات الذهب 5: 94.
[13] ( 4). نزهة القلوب: 74/ آثار العباد: 442/ تاریخ جدید یزد: 230 دیده شود.
[14] ( 5). مجمع الانساب: برگ 291 همان عکس دانشگاه. نیز تاریخ جعفری: برگ 183 ب عکس ش 5928 دانشگاه بتلویخ.
[15] ( 1). مجمع الانساب: همانجا. پس گفته کسانی که قم را در این دوره داخل قلمرو چوپانیان( مرآت البلدان 4: 255 و مصادر آن) یا آل مظفر( تاریخ جعفری: برگ 190 ب و 180 عکس دانشگاه) پنداشتهاند درست نیست.
[16] ( 2). تاریخ رویان: 196.
[17] ( 3). برگ 188 عکس 2689 و برگ 128 عکس 3732 دانشگاه.
[18] ( 4). حبیب السیر 3: 442.
[19] ( 5). تذکره دولت شاه سمرقندی: 397/ مطلع السعدین 2: 124 به بعد/ مجمل فصیحی 3:
207/ نسخ جهان آرای: 236.
[20] ( 1). جامع التواریخ حسنی: 393 ر نسخه کتابخانه ملی.
[21] ( 2). همان مأخذ: 399 ر همان نسخه.
[22] ( 3). مجمع الانساب: 291 عکس ش 300 دانشگاه. و از آنجا در: کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول 2: 322.
[23] ( 1). از این شخص در کتیبههای دو بنا از آثار این خاندان یاد میشود: مقبره خواجه اصیل الدین مورخ 761 و مزار احمد بن قاسم مورخ 780 با وصف« ماضی» در این مورد دوم نیز در دیباچه ترجمه تاریخ قم.
[24] ( 2). کتابه بقعه خاکجای او( تربت پاکان 2: 54).
[25] ( 3). مجمع الانساب: 291 همان عکس دانشگاه.
[26] ( 4). تربت پاکان 2: 53- 54.
[27] ( 1). کتابه بنای مزار احمد بن قاسم قم( مأخذ پیش 2: 67).
[28] ( 2). کتابه بنای مزار سید سر بخش( مأخذ پیش 2: 63) و بنای مورخ 792 گنبد سبز قم( همان مأخذ 2: 58).
[29] ( 3). دیباچه ترجمه کتاب قم: ص 3.
[30] ( 4). کتابه بنای مزار احمد بن قاسم قم( تربت پاکان 2: 67).
[31] ( 1). دیباچه ترجمه کتاب قم: ص 3.
[32] ( 2). تاریخ رویان اولیاء اللّه: 196/ تاریخ طبرستان مرعشی: 81.
[33] ( 3). دیباچه ترجمه کتاب قم: ص 2.
[34] ( 4). همان مأخذ. نیز کتابه بنای مزار خدیجه خاتون در پنچ فرسنگی قم( تربت پاکان 2:
204).
[35] ( 5). کتابه هیمن مزار خدیجه خاتون( مأخذ پیش، همانجا).
[36] ( 1). جامع التواریخ حسنی: 399 ر نسخه یاد شده پیش.
[37] ( 2). حافظ ابرو: 188 عکس 2869 و 128 عکس 3732 دانشگاه. سرگذشت سومین امیر خاندان در همین بحث.
[38] ( 1). مجمع الانساب: 291 همان عکس دانشگاه.
[39] ( 2). چه در این سال پسر عم او خواجه علی صفی عهدهدار فرمانروایی بوده است( مجمع الانساب: 291/ تاریخ رویان: 196/ تاریخ طبرستان: 81). در کتابه مدفن اوست:« الصاحب الشهید المغفور ..»( تربت پاکان 2: 54).
[40] ( 3). کتابه مدفن او و مزارات سید سربخش و خدیجه خاتون( تربت پاکان 2: 58 و 63 و 204) لیکن در مجمع الانساب: تاج الدین علی. تعدد لقب در روزگاران گذشته معمول بوده است چنانکه نظیر آن در مورد خواجه علی اصیل نیز عینا دیده میشود.
[41] ( 1). تاریخ رویان: 195- 196/ تاریخ طبرستان: 81.
[42] ( 2). کتابه مزار خدیجه خاتون یاد شده پیش( تربت پاکان 2: 204).
[43] ( 3). کتابه بنای خاکجای خواجه اصیل الدین( مأخذ پیش 2: 54).
[44] ( 1). تاریخ رویان: 194- 196/ تاریخ طبرستان: 81.
[45] ( 2). ببینید تربت پاکان 2: 22- 24.
[46] ( 1). تاریخ کبیر. وقایع سال 815/ مطلع السعدین 2: 140/ احسن التواریخ 11: 88.
[47] ( 1). حافظ ابرو. برگ 188 عکس 2869 و برگ 128- 129 عکس 3732 دانشگاه.
نیز:
* تاریخ جعفری. برگ 198 الف عکس 5928 دانشگاه.
* ذیل جامع التواریخ رشیدی: 254.
* مجمل فصیحی 3: 129.
* حبیب السیر 3: 222.
* تاریخ آل مظفر حسینقلی ستوده 1: 237.
[48] ( 1). عجائب المقدور، ترجمه فارسی: 52 و 36.
[49] ( 2). همان مأخذ و اعیان الشیعه 15: 37 چاپ نخست و 15: 254 چاپ دوم.
[50] ( 3). عجائب المقدور. ترجمه فارسی: 54.
[51] ( 4). تاریخ الفی، ذیل وقایع نبرد مزبور( نسخه ش 1234 دانشگاه).
[52] ( 5). دیباچه ترجمه کتاب قم. ص 2 سطر 17.
[53] ( 1). همان مأخذ. ص 2- 3.
[54] ( 2). ایضا. ص 3 سطر 15- 16.
[55] ( 3). تاریخ جعفری. برگ 211 عکس دانشگاه.
[56] ( 1). از قرا و مضافات پیشین قم، جزء بخش خلجستان در غرب شهر. بنگرید به قم در قرن نهم: 47.
[57] ( 2). ظفرنامه 1: 420.
[58] ( 3). همان مأخذ و همانجا. نیز منتخب التواریخ معینی: 353 و روضة الصفا 6:
210.
[59] ( 1). جامع التواریخ حسنی. برگ 392 پ- 393 ر.
[60] ( 2). همان مأخذ. برگ 398 پ.
[61] ( 1). ایضا. 398 پ- 399 ر.
[62] ( 1). تاریخ جعفری. برگ 211 نسخه دانشگاه.
[63] ( 2).« و از ملازمان خواجه جوانی که در کمال قابلیت و حسن و ملاحت بود طلب کرد ...»- روملو 11: 87.
[64] ( 1). تاریخ کبیر جعفری. وقایع سال 815/ مطلع السعدین 2: 139- 140/ 1 احسن التواریخ 11: 87- 88/ و با جداییهایی در مجمل فصیحی 3: 211 و تاریخ الفی نسخه ش 1234 دانشگاه.
[65] ( 1). احسن التواریخ 11: 194.
[66] ( 2). مجله بررسیهای تاریخی، ش 4 سال هشتم، مقاله نگارنده: 67.
[67] ( 3). قم در قرن نهم: 195.
[68] ( 4). دیار بکریه: 121 عکس دانشگاه. نیز احسن التواریخ 11: 323 و تاریخ جدید یزد 265.
[69] ( 5). صریح الملک 4: 84 عکس دانشگاه.
[70] ( 1). ترجمه کتاب قم، دیباچه- ص 2 و 3.
[71] ( 2). نیز مجله بررسیهای تاریخی، شماره 4 سال هشتم، صفحات 28- 64/ مجله هنر و مردم، شماره 132، صفحات 36- 47/ مجله وحید، سال پنجم، شماره 7- 9 و جاهایی دیگر با خطاهایی در خواندن متن کتابهها.
[72] ( 3). وصف بناها در تربت پاگان 2: 52- 60.
[73] ( 1). مأخذ پیش 2: 202- 206.
[74] ( 2). ایضا 2: 61- 64.
[75] ( 3). ایضا 2: 65- 70.
[76] ( 4). ایضا 2: 73- 75.
[77] ( 5). با توجه به القاب ذکر شده در کتابه بنا، بهخصوص لقب« صفوة الاسلام و المسلمین»( تربت پاگان 2: 74).
[78] ( 6). ترجمه کتاب قم: 50( سطر 1- 6).
[79] ( 1). تربت پاکان 1: 137.
[80] ( 2). عکس 5566 دانشگاه، برگ 127 ب( وقایع سال 955).
[81] ( 3). ببینید تربت پاگان 2: 21.
[82] ( 4). مأخذی که در پاورقی ص 23 یاد شد.
[83] ( 5). تربت پاکان 2: 21.
[84] ( 6). تفصیل سخن در تربت پاگان 2: 22- 24.
[85] ( 1). تاریخ قم حسن بن محمد بن حسن قمی: 39( چاپ تهران- 1313 ش).
[86] ( 2). رجوع شود به کتاب.
[87] ( 1). همان مأخذ و همانجا.
[88] ( 2). رجوع شود به رساله قم در قرن نهم هجری از نویسنده.
[89] ( 3). حبیب السیر 4: 443/ احسن التواریخ روملو 12: 17.
[90] ( 4). سفرنامه کار ری: 56.
[91] ( 5). گنج شایگان یا اوضاع اقتصادی ایران: 172.
[92] ( 6). مجله هنر و مردم، شماره 117( تیرماه 1351).
[93] ( 7). یکی از طهماسب اول و دیگری از شاه خدا بنده صفوی.
[94] ( 1). با سپاسگزاری از آقای سید جمال ترابی طباطبائی که تصویر پنج سکه از این جمله را برای نگارنده فرستادند.
[95] ( 1). رجوع شود به کتاب ایشان با نام« سکههای آققونویلو»( چاپ تبریز- 1355) صفحه 65.
[96] ( 1). رجوع شود به کتاب بالا: صفحه 100- 101.
[97] ( 1). جملات میان قلابها در نسخه اساس خط خورده است.
[98] مدرسی طباطبائی، حسین، قم نامه، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1364 ه.ش.
[99] ( 1). کذا.
[100] ( 1). کذا فی الاصل.
[101] مدرسی طباطبائی، حسین، قم نامه، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1364 ه.ش.
[102] ( 1). اصل: چنانچه.
[103] ( 1). کذا( جمع ارقام 510 نفر میشود).
[104] ( 1). کذا.
[105] ( 1). پس از این در نسخه اساس فهرستی است با عنوان« خلاصه تعداد نفوس بلده و بلوکات و ایلات دارالایمان قم که در جزو محل خود نوشته شده» در پنج صفحه، عینا آنچه در ذیل وصف ایلات و توابع شهر یاد شده بود بیهیچ نکته اضافی.
[106] ( 1). در مورد کاه 6 من اختلاف حساب میان دو رقم سیاقی مالیات دو قریه فین علیا و سفلی با جمع بالا وجود دارد.
[107] ( 1). کذا.
[108] ( 2). کذا، مجموع این سه رقم 821 میشود پس رقم 1128 در جمع بالا سهو القلم است و تکرار رقم نفوس قریه پیشین به خطا.
[109] مدرسی طباطبائی، حسین، قم نامه، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1364 ه.ش.
[110] ( 1). کذا. در تاریخ کاشان ضرابی: 139« کهنویه» آمده است.
[111] ( 2). کذا، در تاریخ کاشان ضرابی: 141« خیم» ضبط شده است.
[112] ( 1). جمع این ارقام 4877 است که با جمع بالا اختلاف دارد.
[113] ( 1). این گفته البته نظر شخصی نویسنده کتابچه است که در اواخر قرن سیزدهم میزیسته و حجت نیست.
[114] ( 1). در تاریخ کاشان ضرابی: 137« اشکفت» آمده است.
[115] ( 1). کذا، مجموع ارقام 567 است نه 497 چنانکه در جمع بالا ذکر شده است.
[116] ( 1). یعنی آب به من بده.
[117] ( 1). کذا در اصل.
[118] ( 1). کذا در اصل. مجموع این سه رقم 255 نفر است و نه 265 چنانکه در جمع بالا آمده است.
[119] ( 1). از باب نمونه به ذکر چند مأخذ متداول مبادرت میرود:
* الروضة البهیه فی الطرق الشفیعیه: 25- 29.
* روضات الجنات 5: 369- 380( چاپ جدید قم).
* قصص العلماء: 180- 183( چاپ علمیه اسلامیه).
* نجوم السماء: 340.
* ریاض الرضا: روضه 22( 218- 219 نسخه اصل مخطوط).
* مرآت البلدان 4: 19- 20.
* حدائق السیاحه شیروانی: 374.
* مآثر المعاصرین( مجلد اخیر صحایف العلوم و صفایح العالم فروغ الدین اصفهانی)- صحیفه دوم( سه برگ به پایان نسخه کتابخانه مسجد اعظم قم).
* البدر التمام: 13- 15.
* مستدرک، خاتمه: 399.
* تحفة الالباء فی تذکرة الاولیاء و الشرفاء: 15( ش 2513 خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران).
* الکنی و الالقاب 1: 142.
* سفینة البحار 2: 430- 431.
* هدیة الاحباب: 36.
* تبصرة المسافرین: 22- 23( ش 14 ب مخطوطات کتابخانه دانشکده ادبیات تهران).
* منتخب التواریخ خراسانی: 496 چاپ علمیه اسلامیه.
* اعیان الشیعه 8: 139- 148.
* ریحانة الادب 4: 125- 127.
* طبقات اعلام الشیعه- قرن سیزدهم 1: 52- 54.-* مصفی المقال: 35- 36.
* معجم المؤلفین 8: 116.
* اعلام زرکلی 6: 18.
* لغتنامه دهخدا، حرف الف: 765.
* انوار المشعشعین 3: 406- 427( عکس کتابخانه آقای مرعشی قم).
* معجم المطبوعات: 726- 727.
* بروکلمن 2: 581.
* راهنمای دانشوران 1: 189.
* دائرة المعارف جواهر کلام، حرف ج: 3- 5.
* مختار البلاد( تاریخ قم ناصر الشریعه): 217- 221 چاپ دوم.
* مؤلفین کتب چاپی مشار 1: 280.
* تاریخ علما و شعرای گیلان: 45- 47.
* شرح حال وحید بهبهانی: 257- 265.
* رجال قم: 86- 87.
* مکارم آلاثار 3: 911- 919.
* مقالات« زندگانی میرزای قمی» در مجله راه حق که در سالهای 1336- 1338 در رشت چاپ میشد.
* ذریعه در بسیاری جاها و فهارس مخطوطات کتابخانههای داخل و خارج و دیگر مآخذ.
[120] ( 1). این متن گویا پیش ترهم در یکی از نشریات قدیم تهران چاپ شده بوده است( ذریعه 22: 159).
[121] ( 1). کذا و باید« جوابات» باشد.
[122] ( 1). اصول کافی، ج 1 ص 78( چاپ مکتبة الصدوق).
[123] ( 1). سوره مائده، آیه 17 و 72.
[124] ( 1). اصول کافی: ج 2- ص 127.
[125] ( 1). اصول کافی، ج 2، ص 375.
[126] ( 1). ایضا، ج 2، ص 168.
[127] ( 2). ایضا، ج 2، ص 409.
[128] ( 1). وسائل الشیعه، ج 18، ص 544.
[129] ( 1). اصول کافی، ج 1، ص 69.
[130] ( 1). نهج البلاغه، ص 594- 595( باب المختار من حکم امیر المؤمنین- 147).
[131] ( 1). احتجاج، ج 1، ص 151.
[132] ( 1). وسائل، ج 2، ص 536.
[133] ( 2). اصول کافی، ج 2، ص 370.
[134] ( 2). اصول کافی، ج 2، ص 370.
[135] مدرسی طباطبائی، حسین، قم نامه، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1364 ه.ش.
[136] ( 1). اصول کافی، ج 2، ص 371.
[137] ( 1). اصول کافی، ج 2، ص 371.
[138] ( 2). ایضا، ص 371.
[139] ( 1). تهذیب، ج 1، ص 267.
[140] ( 2). روضه کافی، ص 156.
[141] ( 3). سرائر، ص 284.
[142] ( 1). اصول کافی، ج 2، ص 340.
[143] ( 1). سوره مائده، آیه 44.
[144] ( 1). سوره بقره، آیه 80.
[145] ( 1). سوره ابراهیم، آیه 4.
[146] ( 1). نهج البلاغه، ص 345.
[147] ( 1). صحیفه سجادیه، ص 223.
[148] ( 1). اصول کافی، ج 1، ص 74- 75.
[149] ( 1). سوره نور، آیه 33.
[150] ( 2). سوره مریم، آیه 6.
[151] ( 3). به این صورت آیهای در قرآن کریم نیست\i( نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ:\E سوره انعام، آیه 110.\i یَذَرُهُمْ ...:\E سوره اعراف، آیه 185) گویا مراد این آیه بوده است:
\i ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ-\E آیه 91 سوره انعام.
[152] ( 1). اصول کافی، ج 1، ص 38.
[153] ( 1). نهج البلاغه، ص 48.
[154] مدرسی طباطبائی، حسین، قم نامه، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1364 ه.ش.
[155] مدرسی طباطبائی، حسین، قم نامه، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1364 ه.ش.
[156] مدرسی طباطبائی، حسین، قم نامه، 1جلد، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) - قم، چاپ: اول، 1364 ه.ش.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».