زندگينامه مادر مهتاب حضرت ام البنين عليها السلام

مشخصات كتاب

سرشناسه:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان،1393

عنوان و نام پديدآور:زندگينامه مادر مهتاب حضرت ام البنين عليها السلام / واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان .

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان ، 1393.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

موضوع:مادر - حضرت ام البنين عليها السلام - حضرت عباس عليه السلام

ص: 1

اشاره

السلام اي گوهر درياي عشق ***السلام اي لاله صحراي عشق

السلام اي مظهر صبر و وفا ***السلام اي زوجه شير خدا

السلام اي باغبان لاله ها ***اي به حيرانت همه آلاله ها

خوانده اي خود را كنيز فاطمه عليهاالسلام ***داده اي درس محبت بر همه

شاعر جعفرزاده

تصميم گيري حضرت علي عليه السلام به ازدواج مجدد

ده سال پس از رحلت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و حضرت فاطمه عليها السلام ، بنابر وصيت خود حضرت فاطمه عليها السلام وقتي علي عليه السلام به فكر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا در برابر ديدگانش بود. برادرش «عقيل » را كه در علم نسب شناسي وارد بود و قبايل و تيره هاي گوناگون و خصلتها و خصوصيّتهاي اخلاقي و روحي آنان را خوب مي شناخت طلبيد. از عقيل خواست كه: « برايم همسري پيدا كن شايسته و از قبيله اي كه اجدادش از شجاعان و دلير مردان باشند تا بانويي اين چنين، برايم فرزندي آورد شجاع و تكسوار و رشيد.»

قبل از هر چيز ذكر اين نكات مناسب است

آگاهان به انساب در گذشته از نظر ديني واجتماعي واخلاقي موقعيت ممتازي داشتند وهمانند ساير دانشمندان مورد مراجعه افراد بوده اند از جمله عقيل فرزندابوطالب بود وي علاوه بر شرافت خانوادگي ومجد وعظمتي كه به جهت هاشمي بودن داشت ،به انساب وقبايل عرب آگاه بود وخانواده هاي

ص: 1

شريف وخوشنام را از قبايل وخانواده هايي كه اخلاق رذيله وصفات نكوهيده داشتند ،باز ميشناخت وبدين جهت نيز افراد براي انتخاب بهتر درمورد همسر ودايه كه طبعا بايد از ميان خانواده هاي اصيل انتخاب شود به وي رجوع ميكردند چه آنكه در شرع مقدس نيز تاكيد شده است براي انعقاد نطفه فرزند آينده تان محل مناسبي (رحم ) انتخاب كنيد چه آنكه دايي فرزندتان در انتقال صفات همانند همسر شما كه مادر فرزندتان است ،موثر است(1) پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله فرموده است : اي مردم! برحذر باشيد از سبزه زاري كه بر روي مزبله (منجلاب) مي رويد. سؤال شد از حضرت: سبزه زاري كه بر مزبله برويد چيست؟ حضرت فرمود: زن زيبارويي كه در خانواده پليد و نادرست رشد كرده باشد. (2) صفدي نقل ميكند عقيل يكي از كساني بود كه نظر وگفته اش در علم انساب حجت بود ودر مسجد حضرت رسول صلي الله عليه و آله براي وي حصيري ميگذاردند كه برآن نماز ميكرد وقبائل عرب براي شناخت وآگاهي از علم انساب به دورش جمع ميشدند واودرپاسخ مراجعات ،بسيار سريع الانتقال بود(3) از اين روست كه علي بن ابيطالب عليه السلام آنگاه كه قصد ازدواج دارد به برادر خويش، عقيل بن ابي طالب كه در علم «انساب » معروف بود و ذهن و سينه اش گنجينه اي از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده مي فرمايد: «زني را براي من اختيار كن كه از نسل دليرمردان عرب باشد تا با او ازدواج كنم و او برايم پسري شجاع و سواركار به دنيا آورد.» (4) عقيل، بانو ام البنين از خاندان بنى كلاب را كه در شجاعت

ص: 2


1- 1.- اصول كافي كليني وسردار كربلا ص 33 چ
2- 2.- وسايل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 14، ص 29. با اندكي تغيير در كتاب مقنعه شيخ مفيد ص 79 ،المجازات النبويه ص 61 وسردار كربلا ص 33
3- 3.- نكت الهميال ص 200 وكتاب سردار كربلا يا ترجمه العباس از سيد عبدالرزاق موسوي المقرم ص 34
4- 4.- قمر بني هاشم، مقرم، ص 15.

بى مانند بود، براى حضرت انتخاب كرد. ودر در پاسخ برادر گفت: «با ام البنين كلابيه ازدواج كن زيرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وي نيست.» (1) و سپس در مورد جد مادري ام البنين، ابوبراء عامر بن مالك، كه در آن روز از جهت دلاوري و شجاعت كم نظير بود مي گويد: «ابوبراء عامر بن مالك جد دوم فاطمه كلابيه از شجاعت در ميان قبايل عرب بي نظير است و كسي را شجاع تر از او جز حضرتت نمي شناسم از اين رو او را بازي كننده با شمشيرها (ملاعب الاسنة) مي نامند.» (2) عقيل همچنين از ديگر خصوصيات بارز خاندان بني كلاب ميگويد و امام اين انتخاب را پسنديد و عقيل را به خواستگارى نزد پدر ام البنين فرستاد گويي نگاه نافذ علي از مرز زمانها عبور كرده و كربلا را با همه سختيهايش مي بيند و براي ياري حسين عليه السلام از امروز در پي مادري شجاع از خاندان شجاع و دلير است تا فرزندي چونان عباس، پدر فضيلتها، به دنيا آورد و او ياري گر حسين در كربلاباشد.

يك شبهه

چراحضرت علي عليه السلام كه خود امام مسلمين وحجت خداوند درزمين ودرياي علوم وغيره... بود خود همسرش را انتخاب نكرد واين كار را به برادرش عقيل سپرد او كه خود به همه چيز آگاهي داشت ؟ گفتن اين نكته ضروري است كه علم وآگاهي عقيل وديگران با شناخت وعلم حضرت اميرالمومنين عليه السلام به احوال قبائل وشجاعان ودلاوران عرب ،قابل مقايسه نيست تا مقام مقدس ولايت نيازمند نظر عقيل باشدآيا كسي كه نر وماده مورچگان را ميشناسد به قبايل عرب آگاهي ندارد ؟ ابوذر

ص: 3


1- 5.- عمدة الطالب وسرالسلسلة وسرداركربلا ص 34
2- 6.- تنقيح المقال، علامه مامقاني، ج 3، ص 70 با ترجمه.

غفاري نقل ميكند : من واميرالمومنين عليه السلام به بياباني وارد شديم كه مورچه بسياري داشت من گفتم منزه است خدايي كه تعداد اين مورچگان را ميداند حضرت اميرالمومنين عليه السلام فرمودند اينچنين نگو بلكه بگو : منزه است خدايي كه خالق اين مورچگان مي باشدچه آنكه به خدا قسم من تعداد اينها را ميدانم ونروماده آنان را ميشناسم (1) همچنين حضرت اميرالمومنين عليه السلام فرمودند : شيعيان ما از طينت وسرشت ويژه اي قبل از خلقت آدم خلق شده اند واز جمع آنها نه چيزي كم ونه چيزي اضافه ميشود ومن آنگاه كه به آنان نظر مي افكنم همه را ميشناسم ونيز دوست ودشمنم را مي شناسم واسامي آنان وپدران وعشاير ونژادشان در نزد ما نوشته وموجود است (2) بنابراين كسي كه چنين علمي دارد نيازي به اينكه عقيل قبيله هاي عرب را به وي بشناساند ندارد نهايت اينكه فرمايش حضرت علي عليه السلام به عقيل به اين جهت است كه امور جريان عادي خود را طي كند ،وچه بسا در افعال واعمال ذوات مقدسه ائمه هدي عليهم السلام مصالح وحكمت هايي وجود دارد كه ما پاره اي از آنها را درك ميكنيم وپاره اي ديگر برما پوشيده ونزد خود آنان مي باشد حضرت محمد صلي الله عليه و آله نيز كه به فيض اقدس واراده الهيه مويد بوده واز هرگونه اظهار نظر ديگران بي نياز بودند با اصحاب مشورت ميفرمودند شايد نكته ديگري نيز اضافه برآنچه ذكر شد در اين كار باشد وآن اينكه : استبداد وخود رايي اگرچه انسان به بالاترين مراتب عقلي هم رسيده باشد اشتباه است ،وبدين ترتيب اصحاب نيز از فوائد

ص: 4


1- 7.- مدينة المعاجز ص 115 وسردار كربلا ص 34
2- 8.- اختصاص شيخ مفيد وكتاب بصائرالدرجات وسردار كربلا ص 35

مشورت با ديگران همانند منافع استخاره آگاه ميشدند از فرموده هاي حضرت رسول است كه : هركه به نظر وراي خود خوشبين باشد گمراه ميشود ،وهركه با تكيه به عقل خود ،خويشتن را بي نياز داند لغزش يابد كسي كه دركارها مشورت كند پشيمان نگردد ،وآن كه استخاره كند زيان نبيند(1) ما درتاريخ موارد بسياري را ميخوانيم كه ائمه چگونه با ديگران در كارها مشورت ميكردند واز نظرات آنها استفاده ميكردند تمام آن موارد براي آگاه كردن افراد به اين نكته بود كه در كارها چگونه بايد با آرامش وبدون شتابزدگي عمل كرد امام رضا عليه السلام ميفرمايند :پدر مقدس وگرميشان حضرت امام موسي بن جعفر عليه السلام با اينكه در عقل وخرد با هيچكس قابل مقايسه نبود ولي گاهي با با بردگان وغلامان مشورت مينمودند وبه نظر آنان در مورد باغات واملاك عمل ميفرمودند وهنگامي كه برخي سئوال مينمودند كه چرا با بردگان مشورت ميكنيد ؟ميگفتند : چه بسا مطالب صحيح كه از زبان آنان جاري ميشود . ائمه عليهم السلام با اينكه به تمام گذشته وآينده آگاهي واطلاع داشتند در زندگي در مواردي كه ميدانستند قضاي حتمي پروردگار در پيش نيست از وسائل عادي مانند مراجعه به پزشك در هنگام بيماري وغيره استفاده ميكردند . حضرت علي عليه السلام نيز در انتخاب همسر همينگونه عمل كردند البته از فرمايش ايشان به عقيل معلوم ميشود كه با وي مشورت نكردند بلكه از او خواستند تا با توجه به آشنايي او به انساب وآگاهي وي به خانواده هاي محترم ،بانويي شايسته از شجاع زادگان را برايشان خواستگاري كند. [بحث در مورد اينكه چرا علي عليه السلام

ص: 5


1- 9.- مستظرف ج 1 ص 61 -70 وكتاب يرداركربلا ص 35

كه خود «باب علم النبي» بود از عقيل ياري مي خواست از حوصله مقاله ما خارج است و با رجوع به كتابهايي چون قهرمان علقمه و العباس و ... مي توان دليل آن را يافت.]

مشخصات عروس انتخاب شده چه بود ؟

ديديم كه عقيل به برادرش امام علي عليه السلام فاطمه كلابيه را معرفي كرد وامام علي عليه السلام هم آن راپذيرفت حال بايد ببينيم اين عروس خوشبخت چه ويژگيهايي داشت كه لياقت پيداكرد عروس حضرت علي عليه السلام شود

نام ونسب فاطمه كلابيه (از تبار خورشيد)

نام او فاطمه بود كه بعدها پس از ازدواج با حضرت علي عليه السلام با كنيه "امُّ البنين" (مادر پسران) مشهورشد. پدر و مادرش از خاندان بني كلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد صلي الله عليه و آله بودند و داراي خوبيها و صفات خانوادگي مشترك بودند فاطمه دختري پاكدل وباتقوا بود . وي شرافت خانوادگي و اصالت ذاتي و پاكي فطري را با نيروي جسماني و زيبايي اندام يكجا به همراه داشت. روان پاك و روح تابناك اين بانوي پاكدامن كه بعدها به ام البنين شهرت يافت چنان در آسمان ايمان مي درخشيد كه پس از فاطمه عليها السلام دختر پيامبر صلي الله عليه و آله بلندترين مقام را در ميان زنان مسلمان احراز كرد. فضايل اخلاقي، كمالات انساني، نيروي ايماني، ثبات و پايداري، شكيبايي و بردباري، بصيرت و دانايي، نطق و سخنداني او را به شايستگي ، بانوي بانوان كرده بود.

حزام بن خالد بن ربيعة بن وحيد بن كعب بن عامر بن كلاب

» (1) پدر ام البنين است مردي شجاع و دلير و راستگو كه از صفات ويژه او اوست. وي از استوانه هاى شرافت در ميان عرب به شمار مى رفت و در بخشش، مهمان نوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوي مشهور

ص: 6


1- 10.- قمر بني هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص 9.(قابل توجه كه دربعضي از كتب نام او حرام ذكر شده )

بود.تاريخ ويژگيهاي اين مرد بزرگ را به مناسبتهاي گوناگون چون جريان خواستگاري ام البنين و ازدواج حضرت علي عليه السلام ذكر مي كند مادر بزرگوار ام البنين، «ثمامه (يا ليلي) دختر سهيل بن عامر بن جعفر بن كلاب (از اجدادرسول خدا واميرالمومنين )» (1) است كه در تربيت فرزندان كوشا بوده و تاريخ از وي چهره درخشاني را به تصوير كشيده است. بينش عميق، دوستي با اهل بيت و دوستي با فرزندان در كنار وظيفه مهم مادري و چونان معلمي دلسوز آموختن باورهاي اعتقادي و مسايل مربوط به همسرداري و آداب معاشرت با ديگران از جمله ويژگيهاي خاص اين بانو است. در بسياري از كتب تاريخي نام يازده تن از مادران وي ذكر شده است كه همگي از خانواده هاي شريف و اصيل عرب بوده اند و به واقع مصداق بارز «شجره طيبه (2) » مي باشند شجره اي كه اصل آن در زمين است و فرع آن در آسمانها و حاصل و نتيجه اين درخت پاك همانا عباس بن علي و عثمان و لبيد شاعر و ابوبراء بن عامر و ... بوده اند خاندان اين بانو از خاندان هاى ريشه دار و جليل القدر بود كه به دليرى و دستگيرى معروف بودند وهر يك در بزرگي و شرافت به گونه اي مشهور گشته اند و ما جهت اختصار به برخي از ويژگيهاي آنان مي پردازيم.

مورخان در مورد شرافت نسب ام البنين مي نويسند

«تاريخ پدران و داييهاي ام البنين را به ما مي شناساند و ما دانستيم كه آنان از سواركاران شجاع عرب در جاهليت بوده و شرافت و آقايي (سيادت) آنها به حدي بوده است كه حتي پادشاهان نيز به آن اذعان داشته اند.»(3)

عامر بن طفيل

عامر

ص: 7


1- 11.- همان، ص 10. مقاتل الطالبين ص 22 وبطل العلقمي 1/92
2- 12.- قرآن كريم، سوره ابراهيم / 24.
3- 13.- عبدالرزاق المقرم، قمر بني هاشم، ص10

برادر ((عمره ))، مادر مادربزرگ ((ام البنين )) بود كه از معروفترين سواران عرب به شمار مى رفت و آوازه دلاورى او در تمام محافل عربى و غير آن پيچيده بود تا آنجا كه اگر هياتى از عرب نزد قيصر روم رفت در صورتى كه با عامر نسبتى داشت ، مورد تجليل و تقدير قرار مى گرفت وگرنه توجهى به آن نمى شد.

عامر بن مالك

جد دوم (مادري) فاطمه، ام البنين، ابوبراء عامر بن مالك است كه در عرب معروف است به «ملاعب الاسِنَّةَ» يعني بازي كننده با نيزه ها، زيرا شجاعت و دلاوري او به حدي بود كه جنگ برايش بازي با نيزه ها بود. علاوه بر دلاورى ، از پايبندان به پيمان و ياور محرومان بود و مردانگى او ضعيفان را دستگير بود كه مورخان در اين باب نمونه هاى متعددى از او نقل كرده اند. عقيل به برادر بزرگوارش علي عليه السلام مي گويد: «ابوبراء عامر بن مالك جدّ دوم فاطمه در شجاعت در ميان قبايل بي نظير بوده و كسي را شجاعتر از او جز حضرتت نمي شناسم و از اين رو او را «ملاعب الاسنّة» مي خوانند.»(1) مورخان او را جنگاوري توانا و اسب سواري بي نظير و در حفظ عهد و پيمان كوشا مي دانند. «عامر» برادري به نام «طفيل» داشت كه از جمله شجاعان عصر خود بود و تمام جنگجويان به قدرت بازو و مهارت وي در شمشير زدن اعتراف مي كردند. او عموي مادر ام البنين بود.

عروة بن عتبه

عروه پدر ((كبشه )) نياى مادرى ام البنين و از شخصيتهاى برجسته در عالم عربى بود. به ديدار پادشاهان معاصر خود

ص: 8


1- 14.- مامقاني، تنقيح المقال، ج3، ص70 با ترجمه

مى رفت و از طرف آنان مورد تجليل و قدردانى قرار مى گرفت و پذيرايى شايانى از او به عمل مى آمد(1) اينان برخى از اجداد مادرى حضرت ابوالفضل ( عليه السّلام ) هستند كه متصف به صفات والا و گرايشهاى عميق انسانى بوده اند و به حكم قانون وراثت ، ويژگيهاى والاى خود را از طريق ام البنين به فرزندان بزرگوارش منتقل كرده اند. يكي ديگر از چهره هاي برجسته خاندان خجسته تاريخ، «لبيد» پسر سهيل بن عامر است كه از شاعران برجسته عرب بوده و در عرصه شعر و ادب كم نظير مي باشد؛ او دايي ام البنين است. «لبيد» براي نعمان بن منذر، پادشاه حيره، شعر زيبايي را در شأن شجاعت قبيله بني كلاب و خاندان خود، بني عامر، مي سرايد كه در عرب هيچ كس وي را انكار نكرد و اين نمايانگر شناخت مردم نسبت به ويژگيهاي والاي اين خاندان است. او چنين مي خواند:

يا واهبَ الخير الجزيل من سعة ***

نحن بنو ام البنين الاربعة

و نحن خير عامر بن صعصعة ***

المطعمون الجفنة المدعدعة(2)

«اي بخشنده خير فراوان! ما فرزندان مادر چهار پسريم و از نسل خوب صعصعه هستيم كه در جنگ، با ضربات شكننده، جمجمه دشمن را در هم مي شكنيم.»

در مورد نَسب مادري ابوالفضل العباس عليه السلام در كتب تاريخي مطالب زيادي هست كه صاحب كتاب بطل العلقمي در حدود 95 صفحه از اين خاندان سخن مي گويد و از خصلتهاي پسنديده آنان با دقت و ظرافت تمام مي نويسد. شايد بتوان با يك جمله تصويري از خاندان «ام البنين» ترسيم كرد و آن اينكه

ص: 9


1- 15.- قمر بنى هاشم ، ص 1113. محقق بزرگ شيخ عبدالواحد مظفر در كتاب خود ((بطل العلقمي )) به تفصيل درباره اين خاندان گرامى و باقيات صالحات آنان سخن رانده است .
2- 16.- دكتر احمد بهشتي، قهرمان علقمه، ص32 و بَطَلَ العلقمي، عبدالواحد مظفر، ج1، ص167

پدران و مادران و خاندان ام البنين در شجاعت، كرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعي و بزرگواري پس از قريش، سرآمد قبايل گوناگون عرب بوده اند. شجاعت، ادب، ايثار و هزاران صفت نيك كه در رگهاي كودكان جاري است سرچشمه در وجود نيكو مادراني دارد كه خوبيهاي هستي قسمتي از ارث آنان است. و هميشه تاريخ، مادران برجسته، اين بهشتيان زميني، مادر خوبيها و جوانمرديها و رشادتها بوده اند. گفتني است كه آشنايي با اخلاق و خصلتهاي يك خانواده و حتي خاندان، ما را در شناخت ويژگيهاي فردي افراد و خويها و خصلتهاي آنان ياري مي كند زيرا قانون وراثت از جمله قوانين علمي است كه با گذشت زمان بيش از پيش اثبات شده و مي شود و آثار آن براي غير عالمان نيز مشهود و هويداست. اسلام بيش از هر آيين ديگري به قانون وراثت و ژنتيك احترام گذاشته و ما به وضوح در معارف و مباني اسلامي اهميت آن را مي بينيم. به عنوان نمونه، پيامبر بزرگ اسلام، اين سفير سعادت، در مورد انتخاب همسر مي فرمايد: «عليكم بذات الدّين»(1) بر شما باد كه همسر ديندار انتخاب كنيد. و نيز مي فرمايد: «اذا جاءكم من ترضون خُلقَه و دينَهُ فزوّجوه و ...»(2) با كساني ازدواج كنيد كه اخلاق و دين آنان پسنديده باشد و ...» اين دو نكته مورد نظر پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در مورد شخص و شخصيت همسر است كه متدين و خوش اخلاق باشد. آنگاه كه رسول خدا صلي الله عليه و آله به افقي دورتر مي نگرد به امت خود چنين مي فرمايد: «تزوّجوا في الحجر الصالح

ص: 10


1- 17.- شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج14، ص31
2- 18.- شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج14، ص51

فانّ العِرْقَ دسّاس».(1) در دامان (خانواده) صالح و شايسته ازدواج كنيد زيرا عِرْق (ژنها) تأثيرگذار هستند. اثرگذاري ژنها در فرزندان چنان زياد است كه رسول خوبيها، حضرت محمد صلي اللّه عليه و آله، به جوانان امر مي كند كه براي ايجاد نسل خوب، به خانواده همسر آينده توجه داشته باشند. و با عبارت انديشمندانه خود در زماني كه هيچ گونه آزمايشگاه «ژنتيك» وجود نداشت مي فرمايد: «فانّ الابناء تشبَهُ الاخوال»(2) همانا فرزندان از داييها شكل مي گيرند و همواره مردم را نهي مي كرد از ازدواج با دختران خوب و زيبايي كه در دامان خانواده هاي پليد و ناصالح رشد كرده اند. (خضراءالدمن) از ميان جوانمردان جاودانه تاريخ، عباس بن علي عليه السلام ، تنديس ادب و شجاعت، درخششي دارد به وسعت تمامي هستي و اين درخشندگي نخواهد بود مگر از پشت چهره مهربان و برجسته مادري به نام ام البنين. اكنون كه تا حدي به اهميت خانواده و خاندان در شكل گيري شخصيتها پي برديم و دانستيم كه اصل پاك و ريشه پاك، به يقين ميوه اي طاهر خواهد داد ارزش «علمِ انساب» بر ما مشخص مي شود و به عظمت جمله عقيل آنجا كه به علي عليه السلام مي گويد: «تزوّج ام البنين الكلابية فانه ليس في العرب اشجعُ من آبائها»(3) «با ام البنين كلابيه ازدواج كن زيرا شجاعتر از پدران و اجداد وي در عرب نيست» واقف مي شويم

ام البنين عليها السلام و تولدي نوراني

در كتب تاريخي نوشته اند: حَرام بن خالد به همراه جمعي از «بني كلاب» به سفر رفته بود. در يكي از شبها به خواب فرو رفته و در عالم رؤيا ديد كه در زمين سرسبزي

ص: 11


1- 19.- علي اكبر مظاهري، جوانان و انتخاب همسر، ص116
2- 20.- علي اكبر مظاهري، جوانان و انتخاب همسر، ص116
3- 21.- مقرّم، قمر بني هاشم، ص26 با ترجمه

نشسته است و مرواريدهاي درخشاني از اطراف بر جماعت و بر دستان او مي ريزد و او از زيبايي آنها متعجب مي شود. سپس مردي را مي بيند كه به سوي او مي آيد _ از طرف بلندي _ و هنگامي كه به او مي رسد سلام مي كند و حرام او را جواب مي دهد. آن مرد به او مي گويد: «اين مرواريد را به چه قيمت مي فروشي؟» حرام نگاه كرد و آن درّ زيبا را در دستان خود ديد؛ رو به مرد كرده و گفت: «من قيمت اين درّ را نمي دانم كه به شما بگويم، شما آن را به چه قيمت خريداري؟» مرد گفت: من نيز نمي دانم قيمت او را ولي اين هديه اي است كه يكي از پادشاهان عطا كرده است. و من ضامن هستم براي تو به چيزي كه از درهم و دينار بالاتر است.» حرام گفت: آن چيز چيست؟ مرد گفت: تضمين مي كنم كه او شرافت و سيادت ابدي دارد و بهره و بزرگي از او است. حرام گفت: آيا اين را برايم ضمانت مي كني.و مرد پاسخ داد: آري. و حرام در پايان به مرد گفت: و تو اكنون واسطه در اين امر مي شوي. و مرد نيز گفت: و من واسطه مي شوم؛ او را به من اعطاء كرده اند و من به تو عطا مي كنم. وقتي حرام از خواب بيدار شد رؤياي خود را براي بني كلاب گفت و خواستار تعبير آن شد. يكي از خاندان وي گفت: «اگر رؤياي صادقه باشد دختري روزي تو خواهد شد كه يكي از بزرگان او

ص: 12

را عقد خواهد كرد و به سبب اين دختر مجد و شرافت و آقايي نصيب تو خواهد شد.» و هنگامي كه او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهيل، همسر باوفاي او، حامله بود و هنگام بازگشت همسرش از سفر وضع حمل كرده و دختري چونان مرواريد درخشان وزيبا به دنيا آورد.حرام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت:«قد صدّقت الرؤيا» و از اين بشارت شاد و مسرور شد.(1) نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب كنيه اي براي وي برگزيدند كه «ام البنين» بود. پدران و مادران و خاندان ام البنين در شجاعت، كرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعي و بزرگواري پس از قريش، سرآمد قبايل گوناگون عرب بوده اند. گفتني است اگر چه خواب همواره حجت نيست ولي مي تواند راهنما و دليل خوبي باشد و در تاريخ مي بينيم كه بسياري از انبياء و اولياء خدا در زندگاني خويش خوابهايي مي ديدند كه در مسير زندگي با آنها راهنمايي مي شدند. خواب حضرت يوسف عليه السلام در كودكي و خواب عبدالمطلب براي قرباني فرزند خود و خواب پيامبر صلي الله عليه و آله در جنگها و نمونه هاي فراوان ديگري وجود دارد كه در قرآن يا كتب روايي يافت مي شوند كه نبايد به آنان با ديده حقارت نگريست. به هر حال پس از اين رؤياي صادقه فاطمه، مادر فضليتها، به دنيا آمد و دوران كودكي را چونان ديگر كودكان گذراند و در دامان مادري مهربان و پاك و پدري شجاع كه داراي سجاياي اخلاقي فراوان بودند رشد كرد. مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه اين گونه مي نويسند:

ص: 13


1- 22.- محمدعلي الناصري، مَولِد العباس بن علي عليه السلام ، ص26 با ترجمه

و كانت ثمامة اديبةٌ كاملةٌ عاقلةٌ فادَّبَتْ ابنتها بِآداب العرب و علَّمتها بما ينبغي ان تعلمها من آداب المنزل و تأدية الحقوق الزوجية و غير ذلك مما تحتاجه في حياتها العامة.(1) «ثمامه، مادر ام البنين، بانويي اديب و كامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نياز يك دختر است در زندگاني از مسايل مربوط به خانه داري و اَدايِ حقوق (ديگران) و همسرداري و غيره را به او ياد داد.» لازم به ذكر است كه شايستگي تعليم و باور حقيقتها در وجود ام البنين بوده است كه بذر تعليم مادر، در سرزمين افكار و انديشه او شكوفا شده است. و اين گونه پاك بانوي بني كلاب به رشد و پويايي جسمي و رواني رسيد به گونه اي كه در عرب ضرب المثل بود و نه تنها در حُسن و جمال و عفاف كه در علم و ادب و اخلاق مورد نظر اهل دقت و بينش بوده است. اثرگذاري ژنها در فرزندان چنان زياد است كه رسول خوبيها، حضرت محمد صلي اللّه عليه و آله، به جوانان امر مي كند كه براي ايجاد نسل خوب، به خانواده همسر آينده توجه داشته باشند

تاريخ تولد ام البنين

در مورد تاريخ دقيق ولادت حضرت ام البنين اطلاعي در دست نيست و تاريخ نگارانْ سال ولادت او را ثبت نكرده اند، ولي ياد آور شده اند كه تولد پسر بزرگ ايشان، حضرت ابوالفضل عليه السلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است. برخي از تاريخ نگارانْ زمان ولادت ايشان را در حدود پنج سال پس از هجرت (در حوالي كوفه) تخمين مي زنند

ويژگي هاي بارز خاندان ام البنين

در خاندان و تبار پاك ام البنين

ص: 14


1- 23.- محمدعلي الناصري، مَولِد العباس بن علي عليه السلام ، ص28 با ترجمه

چند ويژگي مهم وجود دارد كه همگي در وجود عباس عليه السلام به ظهور رسيد الف: شجاعت و دلاوري كه در كربلا زيباترين چهره خويش را نماياند. ب: ادب و متانت و عزت نفس كه در زندگاني 34 ساله عباس بن علي به وضوح ديده مي شود. ج: هنر و ادبيات كه ام البنين از «دايي » خويش لبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس عليه السلام از مادر اديبه خود. [البته شاعران ديگري در اين خاندان مي زيسته اند.] د: ايثارگري و احترام به حقوق ديگران كه نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد. ه: وفا و پايبندي به تعهدات.

مراسم خواستگاري از ام البنين

حضرت علي عليه السلام پس از اينكه فاطمه كلابيه را تاييد كرد وپسنديد عقيل برادرش را براي خواستگاري به نزد پدر فاطمه فرستاد و حرام كه بسيار ميهمان دوست بود پذيرايي كاملي از او كرده و با احترام فراوان به او خيرمقدم گفته و در مقابل وي قرباني كرد. سنت و رسم عرب اين بود كه تا سه روز از ميهمان پذيرايي مي كردند و روز سوم حاجت او را مي پرسيدند و از علت آمدنش سؤال مي كردند و خانواده ام البنين كه خارج از مدينه زندگي مي كردند نيز چنين رسمي را به جاي آوردند. روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وي جويا شدند و عقيل گفت: به خواستگاري دخترت فاطمه آمده ام، براي پيشواي دين و بزرگ اوصيا و امير مؤمنان علي بن ابيطالب. حزام كه هرگز پيش بيني چنين پيشنهادي را نمي كرد، حيرت زده ماند. با كمال صداقت و راستگويي گفت :

ص: 15

بَه بَه چه نسب شريفي و چه خاندان با مجد و عظمتي! اما اي عقيل «شايسته اميرالمؤمنين يك زن باديه نشين با فرهنگ ابتدايي باديه نشينان نيست. او با يك زن كه فرهنگ بالاتري دارد بايد ازدواج كند و اين دو فرهنگ با هم فرق دارند.» عقيل پس از شنيدن سخنان وي گفت: اميرالمؤمنين از آنچه تو مي گويي خبر دارد و با اين اوصاف ميل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنين كه نميدانست چه بگويد از عقيل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهيل، و خود دختر سؤال كند و به او گفت: «زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بيشتر مي دانند.» (1) آنچه در جريان صحبت عقيل و حرام بن خالد مورد نظر است و الگوي خانواده هاي امروز مي تواند باشد، موارد زير است: الف) اكرام و احترام به ميهمان حتي اگر ناشناس بوده و هدفش نيز ناشناخته باشد. ب) احترام متقابل ميهمان نسبت به ميزبان و حفظ آداب و رسوم آنان چنان كه عقيل انجام داد. ج) صداقت خانواده عروس در بيان حقايق اگر چه به نفع آنان نباشد. د) صراحت بيان خانواده داماد و عدم توجه به معيارهاي غير منطقي چون ثروت و مقام و شهري بودن و ... ه••• ) توجه پدران به نظر مادرها در امر ازدواج دخترهايشان. و) توجه و اهميت دادن به نظر دختر براي انتخاب همسر آينده اش. ز) در نظر گرفتن نكات خاص روانشناسي اگر چه سطحي باشد در مسايل خانواده و مراعات ادب. سخنان اين دو بزرگوار، عقيل و حرام، به پايان رسيد

ص: 16


1- 24.- محمدعلي الناصري، مولد عباس بن علي عليه السلام ، ص36

و حرام به سوي دختر بافضيلت خود، ام البنين آمد براي شنيدن پاسخ نهايي از وي... وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش موهاي ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي كه شب گذشته ديده بود براي مادر سخن ميگويد...

خواب ام البنين يك شب قبل از خواستگاري

در روز خواستگاري ام البنين در حالي كه مادرش موهاي او را شانه مي كرد خوابي را كه شب گذشته ديده بود براي مادر تعريف مي كرد و خواستار تعبير آن بود؛ او گفت «مادر خواب ديدم كه در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و در باره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر مي كردم. در مورد آسمان كه بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنين روشني ماه و ستارگان ... در اين افكار غرق بودم كه ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد كه چشمها را خيره مي كرد. در حال تعجب و تحير بودم كه سه ستاره نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت كرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم كه هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب كرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت:

بشراكِ فاطمةُ بسادة الغُرَر ***

ثلاثة انجم و الزاهر القمر

ابوهم سيّد في الخلق قاطبة ***

بعد الرسول كذا قد جاء في الخبر

«فاطمه مژده باد تو را

ص: 17

به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسانهاست بعد از پيامبر گرامي و اينگونه در خبر آمده است.»

پس از خواب بيدار شدم در حالي كه مي ترسيدم. مادرم! تاويل رؤياي من چيست؟!» مادر به دخترك فهيمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دختركم به زودي تو با مرد جليل القدري كه مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي كني. مردي كه مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب 4 فرزند مي شوي كه اولين آنها مثل ماه چهره اش درخشان است وسه تاي ديگر چونان ستارگانند.» پس از صحبتهاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذيرش علي عليه السلام سؤال كرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري اميرالمؤمنين عليه السلام مي داني؟ بدان كه خانه او خانه وحي و نبوت و خانه علم و حكمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني - كه خادمه اين خانه باشد - قبول كنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟ همسر او كه قلبي مالامال از عشق به امامت داشت گفت: اي «حزام » به خدا سوگند من او را خوب تربيت كردم و از خداي متعال و قدير خواستارم كه او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براي خدمت به آقا و مولايم اميرالمؤمنين عليه السلام پس او را به علي بن ابيطالب، مولايم، تزويج كن. (1) اگر چه خواب حجت نيست و جهت امور مهمي مثل ازدواج نمي

ص: 18


1- 25.- مولد عباس بن علي عليه السلام ، محمد علي الناصري، صص 38 -36. وكتاب مادر مهتاب

توان تنها به خوابها اكتفا كرد ولي راهنماي خوبي براي رسيدن به مقصود مي باشد اگر بيننده خواب مهذب باشد و طهارت ظاهري و باطني را حفظ كند و انديشه هاي شيطاني و خطورات ذهني پراكنده نداشته باشد خوابهاي او داراي تعبير و تاويل مناسبي خواهد بود. ام البنين از شخصيتهايي بود كه اين طهارت را داشته و همواره در رفتار و كردار خويش راه صحيح و مناسب را پيش مي گرفته است و از اين رو رؤياي او به اين زيبايي لباس واقعيت و حقيقت مي پوشد و چهار پسر براي سيد عالميان علي عليه السلام مي آورد كه يكي قمر بني هاشم مي شود و ديگران نيز ستارگان آسمان ولايت و امامت هستند. اكنون با توجه به خواب حرام بن خالد قبل از تولد فرزندش «ام البنين» و نيز با نظر به صداقت اعراب باديه نشين و بويژه خاندان و خانواده او و همچنين خوابي كه قبل از ازدواج توسط خود فاطمه نقل مي شود درمي يابيم كه ازدواج علي عليه السلام و فاطمه كلابيه ازدواج آسماني بوده و خداوند براي پرورش مرواريدي چون عباس عليه السلام صدف پاك و مطهري چون ام البنين را كه ميزبان شايسته اي بود قرار داده است و از ميان زنان عرب او را برگزيده است. گفتني است كه شيخ عبدالعظيم ربيعي در ديوان شعر خود در مرثيه عباس بن علي عليه السلام قصيده اي سروده است كه در حاشيه آن اشاره به اين رؤيا كرده و در مضمون شعر، اين رؤيا را وارد كرده است. عقيل با اجازه از ام البنين عقد بين اين دو بزرگوار

ص: 19

را اجرا كرد با مهريه اي كه سنت رسول اللّه صلي الله عليه و آله بود و براي دختران و همسران خود معين كرده بود و آن 500 درهم بود در حالي كه پدر او مي گفت: «او هديه اي است از سوي ما به پسرعموي رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ايم.»(1) برقرار شد اينگونه ازدواج آسماني و پيوند خجسته و مبارك بين سيد اوصياء و مادر شجاعتها صورت مي گيرد و در طول زندگي مشترك همواره اطاعت و احترام و تكريم و ملاطفت در مورد فرزندان علي عليه السلام از سوي ام البنين مشهود بوده است.

تاريخ ازدواج ام البنين با حضرت علي عليه السلام

گروهي از مورخان بر آنند كه علي عليه السلام با ام البنين بعد از شهادت حضرت زهرا عليها السلام ازدواج نمود . دسته اي ديگر مي گويند كه اين امر بعد از ازدواج حضرتش باامامه بوده، اما در هر حا ل ، مسلم است اين ازدواج بعد از شهادت صديقه كبري صورت گرفته است . سالي كه ام البنين به همسري امام علي عليه السلام برگزيده شد به طور دقيق معلوم نيست ولي تاريخ نويسان با توجه به اختلاف نظر در سن حضرت عباس عليه السلام كه در زمان شهادت 32 تا 39 ساله نوشته اند و ميلاد آن حضرت را در سال 24 يا 26 هجري قيد كرده اند. معتقدند ازدواج ام البنين به تحقيق قبل از سال 23 هجري واقع شده است. و برخي معتقدند از تاريخ ازدواج فاطمه، ام البنين تا زمان تولد حضرت عباس عليه السلام 10 سال فاصله شده و اگر اين قول درست باشد، تاريخ اين ازدواج فرخنده سال 13

ص: 20


1- 26.- همان، ص39

يا 16 هجري بوده است. برخي از تاريخ نويسان نوشته اند ابوالفضل العباس عليه السلام در جنگ صفين حضور داشته و در آن زمان 15 تا 17 ساله بوده است. اگر اين قول درست باشد چون پيكار اصلي صفين در ماه صفر سال 37 هجري اتفاق افتاده، بنابراين تولد آن حضرت در سال ازدواج علي عليه السلام با ام البنين صحيح به نظر نمي رسد و محتمل است سال 12 هجري اين وصلت ميمون به وقوع پيوسته است.

ازدواج ام البنين وعلي عليه السلام الگويي براي جوانان

آنگاه كه مولاي متقيان، علي بن ابي طالب عليه السلام ، تصميم به انتخاب همسري شايسته گرفت نزد برادر خود، عقيل، رفته و براي اين امر مهم از وي كمك خواست تا با استفاده از دانش خود، همسري شجاع و مهربان و صالح به او معرفي كند. سخن حكيمانه علي عليه السلام به عقيل داراي نكات بسيار مهم تربيتي و اخلاقي است. حضرت چنين مي فرمايد: اُنظر لي اِمرأة ولدتها الفحولة من العرب لاتزوّجها فتلد لي غلاما فارسا.(1) «براي من همسري را انتخاب كن كه از نسل دليرمردان عرب باشد تا با او ازدواج كنم و او برايم فرزندي اسب سوار و شجاع به دنيا آورد.» علي عليه السلام ، اين تنديس علم و فقاهت، پيش از آنكه همسري براي خويش بخواهند مادري برگزيده با نسب پاك براي فرزندان خويش مي طلبد. افق فكري علي آنچنان بالاست كه براي پايه گذاري نسل پاك فردا، امروز با بصيرت و بينش ژرف به خصلتهاي مادر آينده فرزندان مي نگرد. براستي اگر مادري، «مادرِ فضيلتها» نباشد كه فرزندش «ابوالفضل» نخواهد بود. گفتني است كه مورخان مي نويسند: زُهير بن قين در روز عاشورا،

ص: 21


1- 27.- مقرّم، قمر بني هاشم، ص51

پرچم بزرگ را به دست عباس داد و گفت: «اي پسر علي! مي خواهم حديثي را براي تو نقل كنم (و همين حديث عقيل و انتخاب مادرش را نقل كرد) و به او گفت: و قد اِدَّخرك ابوك لِمثلِ هذا اليوم. «همانا پدرت تو را براي چنين روزي ذخيره كرده بود.»(1) پس مهمترين درسي كه از ازدواج حضرت علي عليه السلام و ام البنين، مي آموزيم داشتن معيارهاي منطقي و صحيح در انتخاب همسر آينده است. اگر جوانان ما معيارهاي اخلاقي و معنوي را جايگزين معيارهاي مادي و ظاهري كنند زندگي مشترك آنها با سعادت و سلامت خانوادگي توام خواهد بود. ملاكهاي مادي و صوري ناپايدار بوده و به زندگي رنگ سبز عشق و محبت نمي بخشد و با از دست دادن يك امتياز مادي پايه هاي زندگي اي كه با آن ها بنا شده است سست شده و فرو ريختن سقف خانواده حتمي خواهدبود. چنانچه رسول رحمت صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «كسي كه با زني به خاطر مال او ازدواج كند خداوند او را به حال خود وا مي گذارد و كسي كه به خاطر زيبايي زني با او ازدواج كند در او مسايل ناخوشايند مي بيند و آنكه به خاطر دين زن با او ازدواج كند خداوند مال و زيبايي را هم براي او قرار مي دهد (جمع مي كند بين امتيازات.)» (2)

ورود ام البنين به خانه علي عليه السلام

فاطمه كلابيّه سراسر نجابت و پاكي و خلوص بود. هنگامي كه ميخواست پابه خانه علي عليه السلام بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه عليها السلام اجازه نفرمايند وارد خانه نميشوم اين نهايت ادب او را به خاندان امامت

ص: 22


1- 28.- الكبريت الاحمر، ج3، ص144
2- 29.- وسايل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 14، ص 29.

ميرساند روز اولي كه ام البنين عليهاالسلام پا در خانه علي عليه السلام گذاشت، حسن و حسين عليهماالسلام مريض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آن كه وارد خانه شد، خود را به بالين آن دو عزيز عالم وجود رسانيد و هم چون مادري مهربان به دلجويي و پرستاري آنان پرداخت.وهمواره ميگفت من كنيز فرزندان فاطمه هستم (1) وقتي غمِ زهرا، شد همدم مولا تو آمدي اي گل، در خانه گل ها بر دربِ حريمِ، كاشانه نشستي يعني كه كنيزِ، اين خانه تو هستي

از فاطمه تا ام البنين

فاطمه كلابيه، بعد از گذشت مدت كوتاهي از زندگي مشترك با علي عليه السلام ، به اميرالمؤمنين پيشنهاد كرد كه به جاي «فاطمه»، كه اسم قبلي و اصلي وي بوده، او را ام البنين صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام از ذكر نام اصلي او توسط پدرشان، به ياد مادر خويش، فاطمه زهرا عليهاالسلام نيفتند و در نتيجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آن ها تداعي نگردد و رنج بي مادري آن ها را آزار ندهد. حضرت علي عليه السلام در همسرش، خردى نيرومند، ايمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نيكو مشاهده كرد و او را گرامى داشت و از صميم قلب در حفظ او كوشيد.

ثمره ازدواج ام البنين با حضرت علي عليه السلام

فاطمه كلابيه بنا به نقل تاريخ دومين يا سومين همسر علي بن ابي طالب عليه السلام بوده است. آنچه در زندگي مشترك اين دو بزرگوار مطرح است حس وفاداري به يكديگر و احترام متقابل مي باشد. ثمره ازدواج حضرت علي با او، چهار پسر رشيد بود به نامهاي: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، كه به دليل داشتن همين پسران، او را ام البنين، يعني مادر پسران مي خواندند.

ص: 23


1- 30.- زندگاني حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ص 21 وكتاب چهره درخشان قمربني هاشم ص 59

فرزندان ام البنين همگي در كربلا به شهادت رسيدند و نسل ايشان از طريق عُبيداللّه فرزند حضرت ابوالفضل عليه السلام ادامه يافت

ميلاد فرزند شجاعت

نخستين فرزند پاك بانو ام البنين، علمدار كربلا ابوالفضل العباس عليه السلام بود كه با تولدش، مدينه به گل نشست، دنيا پر فروغ گشت و موج شادى، خاندان علوى را فرا گرفت. قمرى تابناك به اين خاندان افزوده شده بود و مى رفت كه با فضايل و خون خود، نقشى جاودانه بر صفحه گيتى بنگارد

بايد آري چون ابوالفضل از علي مرتضي ***

والدي را آنچنان مولودي بايد اينچنين

زين نور روشن چشم شاه اولياء ***

جاودان از اين كرامت شادمان ام البنين

برخى از محققان برآنند كه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى ديده به جهان گشود. هنگامى كه مژده ولادت عباس به اميرالمؤمنين عليه السلام داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ريخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا كرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامي گوسفندي را به عنوانِ عقيقه ذبح كردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند اميرالمؤمنين عليه السلام از پس پرده هاى غيب، جنگاورى و دليرى فرزند را در عرصه هاى پيكار دريافته بود و مى دانست كه او يكى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دژم: شير بيشه) ناميد؛ زيرا در برابر كژي ها و باطل، ترش رو و پر آژنگ بود و در مقابل نيكى، خندان و چهره گشوده. همان گونه كه پدر دريافته بود، فرزندش در ميادين رزم و جنگ هايى كه به وسيله دشمنان اهل بيت عليهم السلام

ص: 24

به وجود مى آمد، چون شيرى خشمگين مى غريد، گردان و دليران سپاه كفر را درهم مى كوفت و در ميدان كربلا تمامى سپاه دشمن را دچار هراس مرگ آورى كرد. روزي ام البنين وارد اتاق شد. علي عليه السلام را ديد كه عباس خردسال را روي پاهايش نشانده، آستين هاي كودك را بالا زده و بازوانش را مي بوسد و به شدت مي گريد. ام البنين حيران و نگران علت را پرسيد. علي عليه السلام با اندوه پاسخ داد: به اين دو دست نگاه مي كردم و آنچه بر سرشان مي آيد، به ياد مي آوردم. تعجب ام البنين به ترس تبديل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنيد كه از بازو قطع خواهند شد. پرسيد: چرا ياعلى؟ و آنگاه شرح كربلا را شنيد و اينكه دستان فرزندش در راه پسر ريحانه رسول، قطع خواهند شد. گريه امانش نمي داد، اما شكر خدا را مي گفت كه پسرش فداي سبط گرامي رسول صلي الله عليه و آله مي شود. علي عليه السلام مادر عباس را به منزلتي كه فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت كه خداوند در عوض دو دست، دو بال به او مي بخشد تا با ملائكه در بهشت پرواز كند.(1) لبخند بر لبان دختر حزام نشست با تولّد عبّاس، خانه علي عليه السلام آميخته اي از غم و شادي شد: شادي براي اين مولود خجسته، و غم و اشك براي آينده اي كه براي اين فرزند و دستان او در كربلا خواهد بود.

سفارش به دفاع از ولايت

هنگامي كه امام حسين عليه السلام آهنگ ترك مدينه و تشرف براي حج و به دنبال آنْ هجرت به سوي عراق كرد، ام البنين عليهاالسلام به

ص: 25


1- 31.- باقر شريف قرشى، زندگاني حضرت ابوالفضل العباس، ص

همراهان امام حسين عليه السلام چنين سفارش مي كرد: «چشم و دل مولايم امام حسين عليه السلام و فرمان بردار او باشيد

فرزندانم به فداي حسين عليه السلام

«بشير» پس از واقعه كربلا به مدينه باز مي گردد و از وقايع جانسوز كربلا و كربلاييها براي اهل مدينه سخن مي گويد. مورخان مي نويسند: پس از واقعه كربلا بشير در مدينه ام البنين را ملاقات مي كند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام البنين پس از ديدن وي كه فرستاده امام سجاد عليه السلام بود مي گويد: اي بشير! از امام حسين عليه السلام چه خبر داري؟ بشير گفت: خدا به تو صبر دهد كه عباس تو كشته گرديد. ام البنين فرمود: از حسين عليه السلام مرا خبر ده! بشير خبر شهادت بقيه فرزندان او را هم اعلام كرد، ولي ام البنين پيوسته از امام حسين عليه السلام خبر مي گرفت وبا صبر و بصيرتي بي نظير مي گويد: «يا بشير اخبرني عن ابي عبدالله الحسين عليه السلام . اولادي و من تحت الخضراء كلهم فداء لابي عبدالله الحسين عليه السلام .» اي بشير خبر از [امام من]اباعبدالله الحسين بده فرزندان من و همه آنچه زير اين آسمان مينايي است فداي اباعبدالله عليه السلام باد چون بشير خبر شهادت امام حسين عليه السلام را به آن حضرت داد، صيحه اي كشيد و گفت: قد قَطّعتَ نياطَ قلبي: اي بشير! رگ قلبم را پاره كردي و سپس صدا به ناله و شيون بلند كرد.(1) آرى معرفت و امام شناسى آن بانوى بزرگوار در حدى بود كه در مورد چهار فرزندش ، چنين نگفت ولى در مورد رهبرش امام حسين (ع ) چنين فرمود اين علاقه او به امام حسين عليه السلام دليل كمال معنويت

ص: 26


1- 32.- ذبيح اللّه محلاتي، رياحين الشريعه، ج3، ص294 ،تنقيح المقال، ج 3، ص 70 و منتهي الامال، حاج شيخ عباس قمي، ص 226.

اوست كه آن همه ايثار را در راه مقام ولايت فراموش كرد و تنها از رهبرش سخن به ميان آورد. به هر حال، فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت كرده بود، چنانكه وقتي حضرت زينب عليها السلام سپرخونين حضرت عباس را به عنوان يادگاري به ام البنين نشان داد، وي تا آن راديد چنان دلش سوخت كه نتوانست تحمل كند و بي هوش بر زمين افتاد.

مادر چهار شهيد

با شهادت چهار فرزند ام البنين عليهاالسلام در كربلا، اين بانوي شكيبا، به افتخار مادر شهيدان بودن نائل آمد و دركنار همسر شهيد بودن، افتخاري ديگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد. وقتي خبر شهادت فرزندانش به او رسيد، سرشك اشك از ديده فرو ريخت و با روحيه اي قوي در اشعاري گفت: «اي كسي كه فرزند رشيدم عباس را ديدي كه همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علي عليه السلام همه شيران بيشه شجاعتند. شنيده ام بر سر عباس عمود آهنين زدند، در حالي كه دست هايش را قطع كرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه كسي مي توانست نزد او آيد و با او بجنگد؟» براستي پرورش فرزنداني چنين شجاع كه در راه شريعت و ولايت از جان گذشته و به تمامي تعلقات و وابستگيهاي خاص دوره جواني و نوجواني پشت پا زده و در راه دين و رهبر فدا شوند كاري بس عظيم و ستودني است. ام البنين، مادر چهار شهيد در يك جبهه، الگو و اسوه اي است براي مادران شهداي كربلاي ايران. اگر نبود صبر و بردباري و بصيرت اين زن در تاريخ اسلام، به يقين دفتر صبر و استقامت بي سرمشق مي ماند و مادران شهيدان

ص: 27

در ايران باافتخار و سربلندي از جوانان به خاك خفته خويش چنين صبورانه سخن نمي گفتند ام البنين، پاسدار خاطره عاشور: از ويژگي هاي بسيار مهم ام البنين، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وي پس از واقعه عاشورا، از مرثيه خواني و نوحه سرايي استفاده كرده تا نداي مظلوميت كربلاييان را به گوش نسل هاي آينده برساند. ايشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس عليه السلام ، عبيداللّه كه همراه مادرش در كربلا حضور داشت و سند زنده اي براي بيان وقايع عاشورا بود، به بقيع مي رفت و نوحه مي خواند. و شور و غوغايي بپا مي كرد . مردم مدينه اطراف او گرد مي آمدند و با او همناله مي شدند. ( حتي مروان بن حكم حاكم وقت مدينه نيز در ميان ايشان بود و گريه مي كرد ) او با اين اشعار، هم حماسه كربلا را بازگو و هم در قالب عزاداريْ به حكومت وقت نوعي اعتراض مي كرد و مردم را كه اطراف او جمع مي شدند، از جنايات بني اميه، آگاه مي نمود. امام باقر(سلام الله عليه)ميفرمايد:آن حضرت به بقيع ميرفت و آن قدر جانسوز مرثيه ميخواند كه مروان با آن قساوت قلب گريه ميكرد(1)

صحيفه صفات ام البنين

صفات آسماني و ويژگيهاي والاي انسانهاي پاك، همواره چونان فانوسي فرا راه پويندگان راه معرفت و كمال است كه با اين روشنگري، راه هدايت از كوره راههاي ضلالت و جهالت باز شناخته مي شود. در سايه شناخت اين صفات نوراني و الگوگيري از شخصيتهاي الهي است كه مي توان خدايي زيست و جاودانه ماند. شايد بتوان گفت مجموعه صفات ام البنين در ضمن يك جمله زيبا و مختصر از زبان شهيد ثاني،

ص: 28


1- 33.- مقاتل الطالبين ص56 و بحارالانوار ج 45 ص 40) رياحين الشريعه، ذبيح الله محلاتي، ج 3، ص 294 و تنقيح المقال، ج 3، ص 70.

زين الدين، ذكر شده است آنجا كه اين عالم فرهيخته و انديشمند مي گويد: « و كانت ام البنين من النساء الفاضلات العارفات بحق اهل البيت مخلصة في ولائهم ممحضة في مودّتهم و لها عندهم الجاه الوجيه و المحلّ الرفيع.» «ام البنين از بانوان با معرفت و پر فضيلت بوده و نسبت به اهل بيت عليهم السلام معرفت و محبت خالص و شديد داشته است و نزد آنان مقام و منزلت بالايي داشت.» (1) اينك برخي از صفات آسماني اين پاك بانوي عرب را به گونه اي گذرا و كوتاه بررسي مي كنيم

ولايت، كيميايي بي همتا

ارادت و عشق به اهل بيت عليهم السلام و معرفت به آنان اكسيري است كه مسّ وجود آدميان را طلا مي كند و اساس هستي بر ولايت آنان بنيان شده است. عالم رجالي، مامقاني در كتاب خود، تنقيح المقال، ولايت فاطمه كلابيه را اين چنين به تصوير مي كشد: فَاِنّ علَقَتها بالحسين عليه السلام ليس اِلاّ لاِمامته.(2) «همانا علاقه ام البنين به حسين بن علي عليه السلام به خاطر امامت حضرت است.» (نه آنكه چون او را در دامان خويش پرورانده است.) زيباترين چهره عشق به ولايت و رهبري در زندگاني فاطمه زهرا عليها السلام وجود داشت؛ دفاع از ولايت و مبارزه براي حمايت از مقام والاي امام علي عليه السلام و گويي فاطمه دوم، ام البنين، استمرار آن چهره درخشان تاريخ بود. در جاي ديگر «مامقاني» مي نويسد: «اينكه او به شرط سلامت حسين عليه السلام ، مرگ چهار فرزند خويش را بر خود آسان مي گرفت نشان درجه عالي ايمان او است. من او را از نيكان به حساب مي آورم.»(3) به

ص: 29


1- 34.- قمر بني هاشم، مقرم، ص 16.
2- 35.- مامقاني، تنقيح المقال، ج3، ص70 با ترجمه
3- 36.- مامقاني، تنقيح المقال، ج3، ص70 با ترجمه

واقع آنگاه كه مادري، فرزندان خود را فدايي ولايت و شريعت بداند حق است كه جاودانه شود و براي هميشه تاريخ اسوه اي براي اهل ولايت باشد. و چه زيباست شكفتن غنچه هايي چون عباس و برادرانش در دامن تربيت مادري اين چنين. به گونه اي كه مورخان مي نويسند: در كربلا زماني كه شمر _ لعنة اللّه عليه _ براي عباس و برادرانش امان نامه مي آورد عباس مي گويد: «بريده باد دستت اي شمر و خدا لعنت كند تو را! آيا مي خواهي ما در امان باشيم و مولا و امام خود را تنها گذاريم.» اين كلام ثمره تربيت ولايي ام البنين بود؛ همان كه علي عليه السلام در آينه آينده مي ديد.

محبت مادري

مهر و محبت از صفات ويژه مادران است و هماره براي تفسير واژه عاطفه از خداوندگار محبتها، مادر، استفاده مي شود. آنچه در زندگاني ام البنين با نام مهر و عاطفه جلوه مي كند تنها مهر مادري نيست كه اين مهر در سينه هر مادري نسبت به فرزندان و دلبندانش شعله مي كشد. ام البنين در زندگيش همواره بر آن بود تا جاى مادر را در دل نوادگان پيامبر اكرم و ريحانه رسول خدا و آقايان جوانان بهشت، امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام پر كند؛ مادرى كه در اوج شكوفايى پژمرده شد و آتش به جان فرزندان نوپاى خود زد. فرزندان رسول خدا در وجود اين بانوى پارسا، مادر خود را مى ديدند و از فقدان مادر، كمتر رنج مى بردند ام البنين با مهرباني با آنان سخن مي گفت و از صميم قلب آنان را پرستاري

ص: 30

مي كرد و درست همانند مادري حقيقي با آنها برخورد مي كرد. آنان نيز او را بسيار دوست مي داشتند. ام البنين فرزندان دخت گرامى پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را بر فرزندان خود كه نمونه هاى والاى كمال بودند مقدم مى دانست و عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان مى كرد، ليكن، ام البنين توجه به فرزندان پيامبر را فريضه اى دينى مى شمرد؛ زيرا خداوند متعال در كتاب خود به محبت آنان دستور داده بود و آنان امانت و ريحانه پيامبر بودند؛ ام البنين با درك عظمت آنان به خدمتشان قيام كرد و حق آنان را ادا كرد. محبت بى شائبه ام البنين در حق فرزندان پيامبر و فداكاري هاى فرزندان او در راه سيد الشهدا عليه السلام بى پاسخ نماند، بلكه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در احترام و بزرگداشت آنان كوشيدند و از قدردانى نسبت به آنان چيزى فرو گذار نكردند. رفتن نواده پيامبر اكرم، شريك نهضت حسينى و قلب تپنده قيام حسين، زينب كبرى، نزد ام البنين و تسليت گفتن شهادت فرزندان برومندش، نشان دهنده منزلت والاى ام البنين نزد اهل بيت عليهم السلام است. اين بانوى بزرگوار، جايگاهى ويژه نزد مسلمانان دارد و بسيارى معتقدند او را نزد خداوند، منزلتى والاست و اگر دردمندى او را واسطه خود نزد حضرت بارى تعالى قرار دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد، لذا به هنگام سختي ها و درماندگى اين مادر فداكار را شفيع خود قرار مى دهند، البته بسيار طبيعى است كه ام البنين نزد پروردگار مقرب باشد؛ زيرا در راه خدا و استوارى دين حق، فرزندان و پاره هاى جگر خود را خالصانه تقديم داشت. علاقه به فرزنداني كه از آنِ

ص: 31

او نبود، به خاطر مقام و عظمت مادر و پدرشان، و همچنين پرستاري از آنان و ترجيح آنها بر فرزندان خود از صفات خاص ام البنين بود.

بركرانه وفا

يكي از نتيجه هاي عاطفه و محبت، حس وفاداري به عزيزان است. انسانهايي كه سراسر سرزمين وجودشان و قلبشان را محبت پر كرده است همواره نسبت به بستگان خود وفادار مي مانند و در زندگي ام البنين اين وفادار در سخنان او پس از شهادت مولاي متقيان علي عليه السلام مشهود است. وفاداري ام البنين به همسر بزرگوار خويش به حدي است كه پس از شهادت حضرت علي عليه السلام با آنكه جوان بوده و از زيبايي ويژه نيز برخوردار مي باشد به احترام آن حضرت و براي حفظ حرمت او، تا پايان عمر ازدواج نكرده و همسر ديگري را اختيار نمي كند. با آن كه مدّتي نسبتاً طولاني (بيش از بيست سال) پس از آن حضرت زنده بود. آنگاه كه «امامه» يكي از همسران آن حضرت عليه السلام توسط «مغيرة بن نوفل»كه يكي از مشاهير عرب است خواستگاري مي شود با ام البنين در مورد ازدواج مشورت مي كند، او در جواب مي گويد: «سزاوار نيست پس از علي، ما در خانه ديگري باشيم و با مرد ديگر پيمان همسري بنديم.»(1) اين سخن ام البنين نه تنها در اَمامه كه در ليلي تميميّه و اسماء بنت عميس نيز اثر گذاشت و تا پايان عمر هر چهار همسر علي بن ابيطالب عليه السلام ازدواج مجدد نكردند. اين همسر شهيد ايثارگونه به تربيت فرزندان علي عليه السلام مشغول بوده و بذر عشق و محبت و ايثار در وجود آنها

ص: 32


1- 37.- علامه مجلسي، بحارالانوار، ج42، ص93

مي افشاند.

در آينه هنر

از ديگر صفات والاي ام البنين فصاحت و بلاغت اوست كه نمود آن در اشعار زيبا و جاودانه وي متجلي است. شعر تصوير زيبايي از احساس آدمي است كه براي بيان آن و انتقال به ديگران سراينده بايد در افق وسيعي از هستي قرار گيرد و خود را از زنجير تعلقات برهاند. در خاندان بني كلاب شاعران برجسته اي وجود داشتند كه عرب همواره به اشعار آنان استناد مي كرد آنان در اوج فصاحت و بلاغت قرار داشتند و دقت باديه نشينان در استفاده از واژه هاي اصيل و دقيق و در عين حال لطيف نيز زبانزد عام وخاص است. ام البنين در اين خانواده ها و در باديه، آنجا كه نهايتي و ديواري براي زنداني كردن احساسات نيست زندگي كرد و با شعر و ادب و فصاحت بيان و صراحت لهجه به رشد و بالندگي رسيد. از جمله اشعار جاودانه وي كه مورد تجليل و تحسين بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وي پس از شهادت پسرش كه پدر فضايل بود مي باشد:

لا تدعوني ويك ام البنين ***

تذكريني بليوث العرين

كانت بنون لي ادعي بهم ***

و اليوم اصبحتُ و لا من بنين

اربعة مثل نسور الرّبي ***

قد واصلوا الموت بقطع الوتين

«مرا ام البنين نخوانيد كه به ياد شيران دلاور مي افكنيدم. مرا فرزنداني بود كه به نام آنها خوانده مي شدم ولي امروز فرزندي ندارم. چهار فرزند داشتم همچون بازهاي شكاري و همگي به شهادت رسيدند.» مورخان مي نويسند: ام البنين آنچنان جانسوز براي شهادت فرزندان و بويژه براي امام حسين عليه

ص: 33

السلام نوحه و گريه مي كرد كه حتي دشمن اهل بيت، مروان بن حكم، نيز از شنيدن مراثي وي گريه مي كرد. از ديگر اشعار وي در مورد عباس، تنديس بزرگ شجاعت، است كه مي گويد:

يا من رَاَي العباس كرّ علي جماهير النقد ***

و وراه من ابناء حيدر

كل ليث ذي لبد نبئّت

اَنّ ابني اصيب براسه مقطوع يد ***

ويلي علي شبلي امال براسه ضرب العمل

لو كان سيفك في يديك لما دنامنه احد(1) ***

«اي كسي كه عباس را ديدي كه بر دشمن حمله مي كرد و فرزندان حيدر پشت سر او بودند. مي گويند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فروده آمده. اگر شمشيرت را در دست داشتي كسي به تو نزديك نمي شد (2)

نگرش سياسي

يكي از ابعاد شخصيتي انسانهاي برجسته آشنايي و بصيرت نسبت به زمان خود است كه امروزه از آن با واژه سياسي بودن و سياست ياد مي شود. در هر زماني، مظاهر ظلم و فساد به گونه اي ظهور كرده و در مقابل آنان مردان و زنان خدايي و صالح به مبارزه برخاسته اند. اما مبارزه چهره هاي گوناگون دارد؛ گاه به شكل مبارزه نظامي است و حضور فيزيكي در جبهه ها بر ضد باطل و كفر و گاه به گونه ارشادي و كلامي است و لباس تبليغ به تن دارد و گاه با جلوه هاي هنري خود را نشان مي دهد. مبارزه زماني با فرياد صورت مي گيرد و گاه با سكوت؛ همانگونه كه سكوتِ علي عليه السلام و صلح امام حسن عليه السلام در مبارزه عليه ستم تفاوتي با فرياد

ص: 34


1- 38.- احمد بهشتي، قهرمان علقمه، ص40، به نقل از انيس الشيعه
2- 39.- رياحين الشريعه، ذبيح الله محلاتي، ج 3، ص 294 و تنقيح المقال، ج 3، ص 70.

حسين عليه السلام نداشت. جلوه هاي ديگر مبارزه كه به نام مبارزه منفي است تأثير فراواني در تاريخ دارد. مواردي چون مخفي بودن قبر حضرت زهرا عليها السلام ، صحبت نكردن با بنيانگذاران ظلم و بيداد، اذان نگفتن بلال حبشي پس از واقعه سقيفه و اذان گفتن وي با درخواست حضرت زهرا عليها السلام ، اشكهايي كه در بيت الاحزان بر زمين ريخته شد و ... كه همه و همه نوعي مبارزه عليه حكومت وقت بود. از ويژگيهاي بسيار مهم ام البنين توجه به زمان و مسايل مربوط به آن است. ام البنين از افرادي بود كه با توجه به شجاعت و شهامت فراوان به علت تأثير عميق و ژرف مبارزه كلامي براي مخالفت با عاملان واقعه كربلا از سخنراني و مرثيه خواني و اشعار جانسوزي كه از آن صحبت شد، استفاده كرد.تا نداي مظلوميت كربلائيان را به گوش نسلهاي آينده برساند. پس از اين فاجعه عظيم ، مجلس سوگواري بر پا مي كرد ، تا از اين طريق راه شهداي كربلا را زنده نگهدارد و همه زنان بني هاشم در آن مجلس شركت مي جستند و بياد شهداي كربلا اشك مي ريختند . او در مرثيه جوانان از دست رفته اش اشعار جان سوزي دارد ... مورخان مي نويسند: «پس از شهادت عباس، ام البنين هر روز به همراه عبيداللّه ، فرزند عباس، به بقيع مي رفت و نوحه مي خواند و گريه مي كرد و مردم اجتماع كرده و همراه با او مي گريستند.»(1) خواندن اشعار براي عزاداري گاه جنبه هاي ديگري دارد. ام البنين با اين اشعار هم حماسه كربلا و شجاعت پسران

ص: 35


1- 40.- ذبيح اللّه محلاتي، رياحين الشريعه، ج3، ص294

خود و مظلوميت حق را به مردم زمان خود و آيندگان معرفي مي كرد و هم تاريخ كربلا را واگويه مي كرد و در قالب عزاداري و مرثيه سرايي نوعي اعتراض به حكومت وقت مي كرد و مردم كه اطراف او اجتماع مي كردند نسبت به عمال بني اميه متنفر و منزجر مي شدند. وي پس از كربلا بار رسالت سياسي و اجتماعي خويش را به دوش گرفت و پيامهاي مهم كربلا را به فرداها صادر كرد و ارزشهاي معنوي اين حماسه عرفاني را زنده نگاه داشت. به راستي وقتي قبر مطهر عباس عليه السلام و برادرانش در كربلاست چرا ام البنين به بقيع مي رود؟ آيا به اين نيست كه مردم در آنجا اجتماع مي كنند؟ و آيا به خاطر اين نيست كه بزرگان اسلام و پيشينه اسلامي مردم در اين خاك خفته اند و در آنجا مردم به ياد حماسه هاي جوانمردان صدر اسلام مي افتادند؟ مسئله مهم ديگر اينكه چرا فرزند عباس، عبيدالله، را همراه خود مي برد؟ آيا اين عمل براي اين نبود كه نسل آينده را نسبت به حقايق آگاه و بينا كند؟ آيا اين يك تربيت سياسي نبود؟ آيا او در صدد اين نبود كه پيام عاشورا را به مردم ابلاغ كند و پرچمدار اين پيام رساني همانا فرزند علمدار حسين عليه السلام ، عبيدالله، نبايد باشد؟ ام البنين، اين شجاعترين زن بني كلاب، كه از پيام آوران كربلاست چونان زينب، دختر علي عليه السلام ، رسالتي بر دوش دارد و اكنون به انجام آن رسالت مهم و ويژه همت مي گمارد. گفتني است كه عبيدالله بن عباس به

ص: 36

همراه مادرش لبابه در كربلا حضور داشت و سند زنده اي براي بيان وقايع عاشورا بود. آنچه گفتني است بصيرت و بينش ژرف ام البنين است. او مي توانست در منزل خود براي فرزندانش عزاداري كند ولي به بقيع مي رفت تا عزاداري وي وسيله اي براي شناساندن چهره پليد يزيديان و مظلوميت حسينيان باشد. به همراه بردن فرزند عباس نيز هم نكته هاي تربيتي داشت و هم سياسي و اجتماعي.

علم ودانايي ام البنين عليها السلام

از ويژگيهاي مهم زندگي انسانهاي برجسته، علم و دانش آنان است كه بسان نوري درخشان جداكننده حق از باطل است و سرچشمه جوشان اين نعمت الهي علمي است كه از خداوند متعال، معلم اول، آموخته و مي آموزند. زندگاني ام البنين همواره با بصيرت و نور دانش همراه بوده است و اين ويژگي والا در جاي جاي كتب تاريخي ذكر شده است و ما را با عظمت اين بانوي عالمه و فاضله آشنا مي سازد. علاقه ام البنين به اهل بيت عليهم السلام و بصيرت ديني او به امامت به قدري بود كه در باره او مي نويسند: « براي عظمت و معرفت و بصيرت ام البنين كافي است كه او هر گاه بر اميرالمؤمنين وارد مي شد و حسنين مريض بودند با ملاطفت و مهرباني با آنها صحبت مي كرد و از صميم قلب با آنها برخورد مي كرد چونان مادري مهربان و دلسوز.» (1) او همسرش را تنها همسر نمي دانست كه قبل از همسر او را امام و «ولي » خويش مي داند و همچنين به اين دو بزرگوار، حسنين، به جهت عشق به امامت و ولايت و به خاطر اتصال

ص: 37


1- 41.- همان، ص 16.

آنها با ولي خويش اينچنين محبت و ارادت نشان مي دهد. يكي ديگر از مظاهر بصيرت و بينش اين بانو كه مبتني بر علم و معرفت اوست جريان صحبت او با «بشير» است كه خبر شهادت فرزندانش را به او مي رساند اين نهايت بينش و بصيرت و علم و دانايي است كه محور زندگي فردي امام و مولاي او باشد. كمال بندگي و عبادت نيز همين است كه آدمي خود و تعلقات خود را در جهت خواست محبوب ازلي، خداوند يكتا، فدا كرده و از آنها بگذرد.او دوست مي داشت حسين سالم مانده و فرزندانش در راه حسين قرباني مي شدند اين علاقه قلبي او بحسين گواه خلوص ايمان و عقيده اوست علمِ سرشارِ وي در كلام او و فرزند بزرگوارش عباس نمايان است. او از محدثات شيعه است و فرزندان خود را با علم و دانايي تربيت كرد. اگرچه آنان فرزندان «باب علم نبي» بودند اما از دانش مادري هم بي بهره نبودند چنانكه حضرت علي عليه السلام در مورد عباس مي فرمايد: اِنّ ولدي العباس زُقّ العلمَ زقّاً. «همانا فرزندم عباس در كودكي علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر كه از مادرش آب و غذا مي گيرد از من معارف را فرا گرفت».(1) در مورد اعتقادات و باورهاي ديني عباس در كتب مربوط به زندگاني حضرت، مطالب فراواني نوشته شده است كه جملگي نشانگر روح بلند و دانش و بينش مادر وي مي باشد. اخلاص، ادب، شجاعت، معرفت و صفات ديگر ام البنين نمايانگر شخصيت والاي او است كه ما جهت رعايت اختصار از شرح آنها خودداري مي كنيم .

ادب

صفت ادب

ص: 38


1- 42.- احمد لقماني، سپهسالار عشق، ص23

از مهمترين شاخصه هاي شرافت انساني است و دو مصداق دارد: 1. ادب در برابر خدا2- ادب در برابر مردم. ام البنين عليها السلام كه از دامان خانداني ادب پرور برخاسته بود، در محضر اسوه ادب _ علي عليه السلام _ آن را بارور ساخت و الهي گردانيد. او در پيشگاه خدا ادب بندگي را نگاه مي داشت و نسبت به مردم فروتن بود؛ ولي بزرگترين نمود ادب او، در برابر علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام و فرزندان معصوم عليهم السلام آنان است. هنگامي كه به خانه علي عليه السلام قدم نهاد، خود را نه به عنوان جانشين فاطمه عليها السلام ، بلكه به عنوان خادم فرزندان فاطمه عليها السلام مي دانست. با آنان به ادب رفتار مي كرد و آنها را گرامي مي داشت. عباس عليه السلام از اين سرچشمه ادب، تربيت آموخت كه برادرش حسين عليه السلام را هميشه ياسيدي يااباعبدالله خطاب مي كرد و همواره ادب را در گفتار و رفتار خود نسبت به فرزندان زهرا عليها السلام نگاه مي داشت.

بر كرانه تعليم و تربيت:

با توجه به معارف و مباني اسلامي درمي يابيم كه امر مقدس تربيت براي زنان به عنوان يك امتياز مهم مطرح شده است. خداوند اولين مربي بشر است كه «رب العالمين» از نامهاي او است و اين لباس فاخر تنها بر قامت زنان پاك و مهربان شايسته است. وظيفه حقيقي و واقعي زن، تربيت زنان و مرداني است كه سازنده جوامع بشري هستند. در اين راستا «ام البنين» يكي از مربيان تاريخ قلمداد مي شود كه تا هستي بر جاست و تا صفات عباس بر زبانهاست سخن از

ص: 39

ام البنين نيز هست. آنگاه كه كتاب زندگاني عباس بن علي عليه السلام را ورق مي زنيم و ويژگيهاي والا و فضيلتهاي بالاي وي را مي بينيم و صفاتي چون ادب، شجاعت، آزادگي، وفادري و اخلاص و ايمان و بصيرت كه همه و همه به گونه اي در وجود مادر او بوده است و ظهور و بروز اين صفات در فرزند متجلي مي شود را مي يابيم، به عظمت مسأله تربيت و پرورش معنوي و اخلاقي فرزندان پي مي بريم. به نظر مي رسد پاره اي از صفات در وجود ابوالفضل درخشش فراواني داشته است؛ از جمله ادب او كه در مورد پدر بزگوارش، علي بن ابي طالب عليه السلام ، و برادران عزيز و گرامي اش حسن عليه السلام و حسين عليه السلام به وضوح ديده مي شد. مورخان مي گويند: عباس بن علي هر گاه حسين عليه السلام را مورد خطاب قرار مي داد از واژه «يا مولاي» و «يا سيدي» استفاده مي كرد و كمتر اتفاق مي افتاد كه او را با لفظ برادر صدا كند. اگر چه هر دو از يك پدر بودند اما تواضع و ادب او نسبت به حسنين عليه السلام به علت نگرش عميق او به عظمت حضرت زهرا عليها السلام بوده است و اين درسي است كه از كودكي آنگاه كه سر بر دامن معلم اولين خود، ام البنين، مي نهاد آموخت. آري، درس ادب، ولايت، عشق به همنوع و آشنايي با دردهاي زمان از جمله درسهايي بود كه چهار پسر ام البنين در مكتب مادر آموختند و همواره به آنها پاي بند بوده و با آنها

ص: 40

جاودانه شدند. در كتب تاريخي در شمارش شهداي كربلا نوشته اند: «اولاد اميرالمؤمنين عليه السلام ... و العباس و جعفر و عثمان و عبداللّه (يا عبيداللّه ) الشهداء مع اخيهم الحسين عليه السلام بِطَفّ كربلا، اُمّهُم ام البنين بنت حرام بن خالد».(43) «از فرزندان اميرالمؤمنين عليه السلام (پس از ذكر تعدادي از فرزندان) عباس و جعفر و عثمان و عبداللّه است كه با برادرشان حسين عليه السلام در سرزمين كربلا به شهادت رسيدند. مادر آنها ام البنين دختر حرام بن خالد است.»

پيش رخسارم اگر خورشيد مهتاب من است ***

مادرم ام البنين است علي باب من است

شاعر حسن فطرس

براستي پرورش فرزنداني چنين شجاع كه در راه شريعت و ولايت از جان گذشته و به تمامي تعلقات و وابستگيهاي خاص دوره جواني و نوجواني پشت پا زده و در راه دين و رهبر فدا شوند كاري بس عظيم و ستودني است. ام البنين، مادر چهار شهيد در يك جبهه، الگو و اسوه اي است براي مادران شهداي كربلاي ايران. اگر نبود صبر و بردباري و بصيرت اين زن در تاريخ اسلام، به يقين دفتر صبر و استقامت بي سرمشق مي ماند و مادران شهيدان در ايران باافتخار و سربلندي از جوانان به خاك خفته خويش چنين صبورانه سخن نمي گفتند

عروج عرشي و غروب مادر مهتاب

چند سالي است كه (فاطميه نه در سوم جمادي الثاني كه ده روز ديرتر يعني در سالروز رحلت فاطمه اي ديگر به اتمام مي رسد رازي كه در اين قرابت زماني ميان سالروز پرواز فاطمه صديقه و (فاطمه كلابيهوجود دارد بي شك همانا ابراز ارادتي است كه ام البنين به

ص: 41

زهرا و خانه و خوانواده او داشت چه بسيار كه اين دومين فاطمه علي خود را كنيز زينبين و پسرانش را غلام حسينين مي خواند چه بسيار كه كه ام البنين تجلي گر ادب شده بود و از عباس در همان حال كه كودكي بيش نبود تقاضا كرده بود حسين را نه برادر كه مولا خطاب كند. (( پسرم!تو و حسين پدرانتان يكي است اما من كنيز مادر حسين هستم.)) زندگي سراسر مهر و عاطفه و مبارزه ام البنين رو به پايان بود وآخرين شب زندگي ام البنين بود. فضه خادمه رو به خانم كرد و از اين بانو ادب خواست در اين آخرين لحظات بالا ترين جمله را به او بياموزد. ام البنين لب به تبسم گشود و اندكي بعد آرام زمزمه كرد:((السلام عليك يا ابا عبدالله)).... تا فضه يك بار ديگر ياد آنرو بيافتد كه اصحاب به ام البنين خبر شهادت پسرانش را مي دادند در حالي كه او تنها از حسين مي پرسيد. از حسين مي پرسيد و مي گفت:پسرانم فداي او از حسين بگوييد.... لحظاتي فضه به خود آمد ام البنين را در حال احتضار ديد دويد و فرزندان علي عليه السلام راو فرزندان حسين بن علي را صدا زد.اندكي بعد نداي مادر مادر مدينه را پر كرد. اين اولين بار بود كه فرزندان و نوادگان فاطمه ام البنين را مادر صدا مي كردند و خانم ممانعتي نمي كرد. شايد او را ديگر رمقي نمانده بود تا بگويد:من كنيز فاطمه هستم مرا مادر نخوانيد! حضرت زين العابدين عليه السلام بي اختيار ياد آن غروبي افتاد كه عمويش عباس آغشته به خون

ص: 42

خويش براي اولين بار فرياد بر آورد: ((يا اخي ادرك اخي!))... قطرات اشك بر گونه هايش نشست ام البنين ديگري نداي مادر مادر فرزندانش را نمي شنيد... او به عنوان همسر شهيد، رسالت خويش را به خوبي به پايان رسانيد و فرزنداني تربيت كرد كه فدايي ولايت و امامت بودند و هر 4 تن در در كربلا قرباني آرمانهاي «ولي » و «امام » خويش شدند و بدين وسيله بر صحيفه تربيت ام البنين امضاي سبز مولاي متقيان علي عليه السلام قرار گرفت. پس از كربلا بار رسالت سياسي و اجتماعي خويش را به دوش گرفت و پيامهاي مهم كربلا را به فرداها صادر كرد و ارزشهاي معنوي اين حماسه عرفاني را زنده نگاه داشت. همسر شهيد، مادر چهار شهيد و طلايه دار پيام آوران كربلا پس از زينب عليها السلام كه لحظه لحظه عمر خويش را با خداي خود معامله كرد و لحظه اي خطا و انحراف در زندگي وي راه نيافت او، بعد از زينب كبري عليهاالسلام دار فاني را وداع گفت، ولي تاريخ نگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشته اند، به طوري كه عده اي آن را سال 70 هجري قمري بيان كرده اند و عده ديگري تاريخ وفات آن مادر فداكار را، سيزدهم جمادي الثاني سال 64 هجري قمري دانسته اند كه نظر دوم از شهرت بيشتري برخوردار است (1) او در قبرستان بقيع در كنار سبط رسول خدا، امام حسن عليه السلام ، و فاطمه بنت اسد و ديگر چهره هاي درخشان شريعت محمدي صلي الله عليه و آله به خاك سپرده شد(2) اگر چه جسم او در خاك است اما روح بلند او و صفات

ص: 43


1- 44.- محدثات شيعه، دكتر شهلا غروي ناييني، ص 53.
2- 45.- عبدالحسين مؤمني، زندگاني قمر بني هاشم باب الحوائج، ص137.

كريمه و عظيمه وي نام او را به بلنداي آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات اين بانوي فاضله انسانهايي تربيت شده اند كه در تاريخ ماندگار خواهد بود قبر او بُقعه اي از آسمان است و مردان و زنان دين باور به زيارت او مي روند تا جرعه اي از درياي بيكران مجد و عظمت او را جويا شوند و كوير تفتيده خويش را حيات بخشند چه زيباست القاب او در ميان مسلمانان ام العشق، ام المهتاب ، ام الوفاء وغيره...

ام البنين الگويي تمام عياربراي ما

اگر بخواهيم چشم اندازي از زندگاني سراسر ايثار و از خودگذشتگي ام البنين، مادرِ شجاعت، را در برابر آيندگان بگشاييم بايد بگوييم كه: ام البنين آسماني زندگي كرد و در دامان حقيقتها پرورش يافت و در بوستان زندگي خويش گلهايي را پرورش داد و سپس با دست خويش و از اعماق قلب مطهرش به امام زمان خود، حسين عليه السلام فرزندِ پاك بانوي آفرينش، تقديم كرد. زندگاني اين بانوي حرم علي بن ابي طالب عليه السلام آينه اي است براي هدايت بشر امروز و به ويژه درسي براي زنان برجسته است و مي توان دوره هاي زير را در زندگي سراسر عشق و مبارزه او مشاهده كرد: 1) دوران قبل از ازدواج با روحيات پاك و صادقانه كه رؤياي صادقه او نتيجه اين طهارت بود. 2) زندگاني در خانه ولايت و به جاي گذاشتن خاطره هاي خوش در اذهان فرزندان همسر 3) تربيت فرزنداني شجاع و دلاور و شيفته دانايي و تربيت ولايي جوانان خود كه 34 سال اين دوره به طول انجاميد و انجام وظايف مادري به بهترين صورت.

ص: 44

4) ايثار در جايگاه «همسر شهيد» و صبر و بردباري در فراق همسر باوفاي خود كه 20 سال به طول انجاميد. 5) نگهداري از يتيمان و بازماندگان واقعه كربلا و بيدادگريها و مبارزات سياسي كه اين دوره 9 سال به طول انجاميد. آخرِ سخن اينكه اين بانوي كريمه و بزرگوار، مادر چهار شهيد و همسر شهيد، برگ زريّني از كتاب تاريخ را بر جاي گذاشت و جاودانه شد. اميد آنكه با پويش راه كمال و الگوگيري از بزرگاني اين چنين، نام ما نيز در زمره شيفتگان ولايت ثبت شود

ام البنين عليهاالسلام ، واسطه فيض الهي

ام البنين، همسر علي عليه السلام و مادر سردار كربلا، نزد مسلمانان جايگاهي ويژه دارد، چون نزد خداوند از مقام و منزلتي والا برخودار است، و اين مقامْ به واسطه تقديم خالصانه فرزندان در راه خدا و استواري و عبوديت ايشان است. از اين رو، مؤمنانِ حاجت مند و دردمند او را به درگاه حضرت باري تعالي شفيع و واسطه قرار مي دهند، و غم واندوهشان را با زيارت مزار آن بانو مي زدايند ايت الله العظمي حاج سيد محمد حسيني شيرازي مي فرمود: شخصي در عالم مكاشفه، حضرت ابالفضل العباس را ديد و عرض كرد: آقا جان! حاجتي دارم و نمي دانم براي روا شدن آن به چه كسي متوسل شوم؟ قمر بني هاشم فرموده بود: به مادرم امالبنين... (1) از مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيد محمود حسينى شاهرودى (متوفى 17 شعبان 1394 هجرى قمرى ) نقل است كه فرموده بود: من در مشكلات ، صد مرتبه صلوات براى مادر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ، ام البنين عليه السلام ، مى فرستم و حاجت مى گيرم(2) به تجربه رسيده است كه نذر

ص: 45


1- 46.- ستاره درخشان مدينه حضرت ام البنين عليها السلام ، ص 142
2- 47.- چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام ، ج 1 ص 464

براى ام البنينعع و اطعام مستمندان به نام حضرت اباالفضل العباس عليه السلام ، براى بر آورده شدن حاجات موثر است . (1) گفته شده كه چهار شب جمعه ، ده مرتبه سوره يس ، بدين طريق خوانده شود انشاء الله كارساز خواهد بود: شب جمعه اول سه مرتبه ، شب جمعه دوم سه مرتبه ، شب جمعه سوم سه مرتبه ، شب جمعه چهارم يك مرتبه ، سوره يس به نيابت از حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام و هديه براى مادرش ام البنين عليه السلام بخواند، انشاء الله كه حاجات بر آورده به خير خواهد گرديد(2) همچنين در ميان مردم ، به ويژه كسانى كه نسبت به مقام ام البنين عليه السلام شناخت دارند، مشهور است كه هرگاه چيزى را گم كنند يا در جستجوى آن باشند، هديه به روح آن بانوى بزرگوار سوره فاتحه اى مى خوانند و صلواتى مى فرستند. درنتيجه به اذن خدا به شى گمشده و يا حاجتى كه دارند، دست مى يابند، و اين امر بارها تجربه شده است . (3)

سخن بزرگان در بيان فضايل ام البنين عليهاالسلام

عالم جليل القدر، زين الدين عاملي، شهيد ثاني درباره حضرت ام البنين عليهاالسلام مي گويد: «ام البنين از بانوان با معرفت و پر فضيلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگي خالص و شديد داشت و خود را وقف خدمت به آن ها كرده بود. خاندان نبوت نيز براي او جايگاه والايي قائل بودند و به او احترام ويژه مي گذاشتند.» هم چنين علامه سيد محسن امين مي گويد: «ام البنين عليهاالسلام ، شاعري خوش بيان و از خانواده اي اصيل و شجاع بود.» (4) علي محمد علي دُخَيِّل، نويسنده معاصر عرب در وصف اين بانوي بزرگوار مي نويسد: «عظمت اين زن

ص: 46


1- 48.- چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام ، ج 1، ص 464
2- 49.- حياه العباس ، شيخ جعفر، ص 46
3- 50.- ام البنين نماد از خود گذشتگى
4- 51.- اعيان الشيعه ، ج 2 ص 289

(ام البنين) در آن جا آشكار مي شود كه وقتي خبر شهادت فرزندانش را به او مي دهند، به آن توجه نمي كند، بلكه از سلامت حضرت امام حسين عليه السلام مي پرسد؛ گويي امام حسين عليه السلام فرزندِ اوست نه آنان».(1) سيد باقر شيريف قرشى در كتاب خود العباس رائد الكرامه و الفدا فى الاسلام گفته است : در تاريخ ديده نشده كه زنى نسبت به فرزندان هووى خود محبتى مخلصانه و رزد و آنها را بر فرزندان خود مقدم بدارد، جز اين بانوى پاك عليه السلام يعنى ام البنين(2) شيخ جعفر نقدى در كتاب خود (زينب كبرى ) مى گويد: ام البنين عليه السلام از جمله بانوان با فضيلت ، خوش بيان ، و سخنور، پرهيزكار و اهل عبادت و تقوا بود. اهل بيت را به خوبى مى شناخت(3) . مقرم مى گويد ام البنين عليه السلام از بانوان با فضيلت به شمار مى رفت . وى حق اهل بيت را خوب مى شناخت و در محبت و دوستى با آنان خالص بود و متقابلا خود در ميان آنان جايگاه بلند و مقام ارجمندى داشت(4) برخي افراد مانند سيدمهدي سويج در كتاب ام البنين سيدة نساء العرب در بيان فضل و دانش او، ايشان را با جناب زينب كبري عليها السلام البته در سطح پايين تر مقايسه مي كند و او را به صفت عالمه مي ستايد. اين ويژگي آشكارا درباره هيچ كس جز زينب كبري عليها السلام گفته نشده است.

بخشي از زيارت نامه ام البنين عليهاالسلام

سلام بر تو اي همسر جانشين رسول اللّه عليه السلام ؛ سلام بر تو كه محبوب زهرايي؛ سلام بر تو اي مادر ماه هاي درخشان؛ خدا و رسولش را گواه مي گيرم

ص: 47


1- 52.- العباس عليه السلام ، ص 18
2- 53.- عباس بن على رائد الكرامه ، ص 23
3- 54.- زينب الكبرى عليه السلام ، ص 25
4- - العباس عليه السلام ، ص 72

كه تو با اهداي فرزندانت و قرباني كردن آن ها در راه آرمان هاي حسين عليه السلام جهاد نمودي؛ گواهي مي دهم كه تو يار و ياور امام علي بن ابي طالب عليه السلام در سختي ها، مشكلات و مصيبت ها بوده اي ؛ گواهي مي دهم كه به خوبي از عهده سرپرستي و نگه داري فرزندان زهراي اطهر عليهاالسلام و اداي امانت ايشان برآمدي؛تو در نزد خداوند از مقام و منزلت بالايي برخورداري؛ سلام بر تو و بر فرزندان شهيدت! السلام عليكِ يا زوجة ولى الله، السلام عليكِ يا زوجة امير المؤمنين، السلام عليكِ يا ام البنين، السلام عليكِ يا ام العباس ابن امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام، رضى الله تعالى عنك وجعل منزلكِ وماواكِ الجنه ورحمة الله وبركاته ...

كتابشناسي ام البنين عليها السلام

تمامي كتابهايي كه درمورد حضرت ابوالفضل عباس است راميتوان جز كتابهايي نام برد كه زندگينامه ام البنين عليها السلام در آن وارد شده كه ما از معرفي آنها خودداري ميكنيم

و اما كتابهاي ديگر:

1- اعلام النساء المؤمنات، محمد حسون - ام علي مشكور تهران، انتشارات اسوه، 1411ق

2- اعلام النساء في عالمي العرب و الاسلام، عمر رضا كحاله، دمشق 1379 ق

3- اعيان الشيعه، سيد محسن امين، تحقيق حسن امين، بيروت، دارالتعارف، 1403 ق ، جلد 6، 7

4- ام البنين، محمد علي سالكي، قم، دفتر تبليغات اسلامي 1382

5 - شروع مرثيه عاشورا ، ذبيح ا... صاحبكار، نگاه حوزه، ش 78 - 77، فروردين 1381

6- ادب الطف او شعر الحسين، جواد شبر، بيروت، دارالمرتضي، 1409 ق

7- مجموعه آثار، ج

ص: 48

17، ص 242 ، نويسنده: شهيد مطهري

8- ستاره درخشان مدينه حضرت ام البنين عليها السلام

9- ام البنين عليها السلام زيباترين الگوي نامادري!،يكتايي، محمدرضا،ناشرفارابي

10- ام البنين عليها السلام ، مادر مهتاب پديدآورنده ناحيدطيبي

11- ام البنين نمادى از خودگذشتگى،محمدرضاعبدالاميرانصاري

12- بحار الانوارعلامه مجلسي ج 45

13- ام البنين سيده نساء العرب،سيدمهدي سويج

14- مادر فرزندان زهرا عليها السلام ،ابوالفضل هادي منش

15- ام البنين شمع يتيمان علي عليه السلام ،محمد آخوند،انتشارات ياس زهرا

16- ام البنين عليها السلام ،سلمان هادي طعمه ،ناشردارالبقيع

17- ام البنين بانوي ايثار،فرزانه ياورزاده

18- ام البنين شيرزن ولايت مدار ،علي اكبرخدايي

19- ام البنين مادري بربلنداي معرفت

20- ام البنين اسوه مادران و همسران شهيد ،فاطمه اسلامي

ص: 49

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109