دانستنيهاي مهدوي2

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388

عنوان و نام پدیدآور:دانستنيهاي مهدوي2/ واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان / علی غزالی اصفهانی

مشخصات نشر:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان ، 1388.

مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

مهدويت

فطرت و مهدويت

از ديدگاه مذاهب و اديان ، عقيده به ظهور حضرت مهدى ( ع ) مسأله اى كاملاً فطرى و طبيعى است كه با سرشت آدمى آميخته شده ، و عمرى به درازاى عمر آفرينش انسان دارد فطرت ، همان الهام و درك درونى ، خواست طبيعى و تمايل باطنى انسان است كه نياز به دليل ندارد و هرانسانى بدون دليل و برهان آن را مى پذيرد و به آن ايمان دارد وجود تشنگى وگرسنگى در نهاد آدمى ، يك امر فطرى و طبيعى است و نياز به دليل ندارد ، پس اگر تشنه مى شويم و احساس گرسنگى مى كنيم و علاقه به آب و غذا داريم ، دليل بر آن است كه آب و غذايى وجود دارد كه دستگاه آفرينش ، تشنگى وگرسنگى و ميل به آن را در وجود بشر قرار داده است .

اگر انسان ها در انتظار ظهور مصلح بزرگ جهانى به سر مى برند و شبانه روز انتظارش را مى كشند ، دليل بر آن است كه چنان نقطه ارجى در تكامل جامعه انسانى امكان پذير است . حقيقت مهدويت ، در واقع منتهى شدن سير جوامع بشرى به سوى جامعه واحد ، سعادت عمومى ، تعاون و همكارى ، امنيت و رفاه همگانى ، حكومت حق و عدل و خلافت شايستگان و مؤمنان به رهبرى موعود پيامبران و اديان است و اين همان چيزى است

كه مطلوب هر فطرت پاك و خواست طبيعى هر انسان سالم و وجدان بيدار است .

به همين جهت است كه هم اديان و مذاهب مختلف و هم دين مبين اسلام به اين ميل باطنى و خواسته درونى- ايجاد آرمان شهر حقيقى به دست منجى - توجه خاصى مبذول داشته و ظهور رهبرى الهى و منجى آسمانى را در پايان جهان به پيروان خود وعده داده اند ( 1 ) .

1 . ظهور مهدى از ، ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ص 52 .

مهدويت

مصدر جعلى مهدى ، به معناى مهدى بودن است .

در اصطلاح ، اعتقاد به ظهور مهدى ( ع ) را گويندكه از جمله معتقدات اصولى مذهب شيعه اثنى عشرى است و همان پديد آمدن حكومت عدل جهانى است .

اين موضوع در اسلام به قدرى مسلم است كه درباره آن كتاب هايى تأليف شده است كه تاريخ نگارش بعضى از سالها پيش از تولد حضرت مهدى ( ع ) بوده . مانندكتاب المشيخه كه يكصد سال قبل از غيبت كبرى نوشته شده و اخبار مربوط به غيبت حضرت مهدى ( ع ) درآن آمده است .

همچنين برخى از اصحاب و شاگردان ائمه ( ع ) درباره حضرت و قيام اوكتاب نوشته اند . مانند :

- ابراهيم بن صالح انماطى از ياران امام باقر ( ع ) .

- حسن بن محمد بن سماعه ، از اصحاب اما م موسى بن جعفر ( ع ) .

- محمد بن حسن بن جمهوراز اصحاب حضرت رضا ( ع ) .

- على بن مهزيار

، از ياران حضرت جواد ( ع ) .

روفضل بن شاذان نيشابورى ، از شاگردان امام رضا ، امام جواد و امام هادى ( ع ) .

مهدويت شخصيه

در باب مهدويت ، عقيده مذهب شيعه اين است كه مهدويت خاصه صحيح ومقبول است و به تعبير ديگرآن چه مورد پذيرش است مهدويت شخصيه است ، نه مهدويت نوعيه .

لكن بعضى از صوفيه و عرفا قائل به مهدويت نوعيه بوده يا هستند . به اين معنا كه عقيده دارند در هر عصرى و دوره اى بايد يك مهدى وجود داشته باشد كه ويژگى ها و خواص مهدويت و هادويت را داشته باشد و مى گويند هيچ عصرى خالى از يك مهدى هادى نيست و ضرورتى هم ندارد كه مشخص شود از نسل چه كسى است و چه خصائصى را داراست .

اين عقيده بعضى صوفيه و عرفا است كه البته از نظر ما نامفهوم بلكه مردود است .

عقيده مبرهن و مستدل مذهب شيعه آن است كه مهدويت ، مهدويت شخصيه است . يعنى يك فرد است كه مهدى اين امت است و موعود امت ها و ملت ها است و ابعاد و ويژگى هاى او مشخص است .

خانواده اش ، پدر و مادرش ، محل ولادت و غائب شدن و نشانه هاى ظهورش و حتى خصوصيات جسمى او و دريك كلام همه ابعاد مربوط به او اعلام شده است و با اين مشخصات و ويژگى هاى ذكر شده ، ما فقط يك مهدى را قبول داريم . آرى يك فرد به عنوان مهدى است كه واجد و جامع تمامى اين خصائص و

ويژگى ها و نشانه ها است . ( 1 )

1 . نشريه موعود شمار 100 و 110 ص 48 .

آخر الزمان

آخر الزمان

آخرالزمان اصطلاحى است در فرهنگ اديان بزرگ دنيا ، به معناى آَخرين دوران حيات بشر و قبل از برپايى قيامت . در فرهنگ اسلامى ، آخر الزمان ، هم دوران نبوت پيامبر اكرم ( ص ) ، تا وقوع قيامت را شامل مى شود و هم دوران غيبت وظهور مهدى موعود ( ع ) را در دوران معاصر ، عده اى از مفسران ومتفكران مسلمان از قبيل : مرحوم علامه طباطبايى ، استاد شهيد مرتضى مطهرى ، سيد قطب ، محمد رشيد رضا ، شهيد سيد محمدباقر صدر و . . . با اتكا به آياتى از قرآن كريم اعراف : 138 ، انبياء : 105 ، صافات : 171 و 172 استخلاف انسان در زمين ، فرمانروا شدن نيكوكاران زمين وراثت صالحان وپيروزى حق بر باطل را به رقم جولان دائمى باطل ، به عنوان سرنوشت آينده بشر مطرح كرده اند و آيات وروايات مربوط به تحولات آخر الزمان را بيانگر نوعى فلسفه تاريخ مى دانند و به اعتقاد ايشان ، عصر آخر الزمان عبارت است از دوران شكوفايى تكامل اجتماعى و طبيعى نوع انسان .

چنين آينده اى امرى است محتوم كه مسلمانان بايد انتظار آن را داشته باشند و نبايد منفعل و دلسرد به حوادث واقعه بنگرند ، بلكه با حالتى پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانى و آگاه از تحقق اهداف تاريخى انتظار ، بايد سرشار از اميد ، آمادگى وكوشش درخور اين انتظار مقدس باشند .

در

چارچوب اين برداشت ، آخر الزمان قطعه معينى از تاريخ نوع انسان است كه او بايد در آن ، حركت تكاملى تدريجى خود را تا تحقق وعده الهي ادامه دهد . در حالى که درکتب علماء متقدم همچون " کمال الدين " رحمه الله الغيبه شيخ طوسي رحمه الله چنين تفسيرى از تاريخ نبوده وتحولات آخر الزمان امرى است غير عادى كه در آخرين بخش از زندگى نوع انسان واقع مي گردد وبه تحولات قبلى جامعه انسانى مربوط نمى شود .

شناخت آخر الزمان يا فرجام شناسى ( Eschetologie ) در اديان يهود ، مسيحيت وزرتشتى نيز حائز اهميت است . نگاهى به دردها وآلام بشر انديشمند امروز وقربت او در زوال فطرت پاک آَدمى ، چنين مى نماياند كه در ميان همه خواسته هاى ضد ونقيضش ، امروز يكى هست كه همه در آن مشتركند همه اقوام و ملل يكصدا خواهان آزادى اند . ( 1 )

دراحاديث بسيارى آمده است كه حضرت مهدى ( ع ) در آخرالزمان ظاهر مى شود . پيامبراكرم ( ص ) بر فراز منبر فرمود : مهدى از عترت و اهل بيت من است . او درآخرالزمان ظهور مي كند . ( 2 )

ونيز فرمود : مژده باد شما را به ظهور مهدى كه او در آخرالزمان به هنگام سختى روزگار وفتنه و اختلاف وعدم امنيت مى آيد وخداوند به وسيله او زمين را پر از قسط و عدل مى نمايد . ( 3 )

امام باقر ( ع ) نيز مى فرمايد : دولت ما آخرين دولت هاست . . . . ( 4 )

پيامبر

( ص ) دست ها را بهسوي آسمان برافراشت وگفت : خداوندا برادرانم را به من بنمايان . يكى از اصحاب گفت : مگر ما برادران شما نيستيم؟ فرمود : نه ، شما ياران من هستيد . برادران من كسانى هستند كه در آخرالزمان مى آيند و به من نديده ايمان مى آورند . خداوند آن ها را پيش از آن كه از صلب پدران به رحم مادران درآيند ، با نام خود و پدرانشان به من معرفى نموده است كه استقامت هر يک از اَن ها در دين خود ، ازكندن خارهاى گون در شب تاريک ، و به دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است . آن ها مشعل هاى هدايت هستند كه خداوند آن ها را از فتنه هاي تيره و تار نجات مي بخشد . ( 5 )

درباره فتن وحوادث آخرالزمان ، احاديث بى شمارى از حضرت ختمى مرتبت و حضرات ائمه ( ع ) دركتب حديث به ثبت رسيده است .

مجموعه هايى از آن احاديث ، به صورت كتب مستقلى به نام ملاحم, الغيبة وديگر نام ها نگاشته شده است .

روايات معصومين ( ع ) نشان مى دهد :

1 . با سپرى شدن اين دوران ، بساط زندگى دنيوى برچيده و مرحله اى جديد در نظام اَفرينش آغاز مى شود .

2 . آخرالزمان خود به دو مرحله كاملاً متفاوت تقسيم مى شود : دوران نخست كه در آن انسان به مراحل پايانى انحطاط اخلاقي مى رسد .

دوران بعد ، عصر تحقق وعده هاى الهى به پيامبران و اولياى خدا است و با قيام مصلح

جهانى آغاز مى شود . كليات عقايد مربوط به آخرالزمان تقريباً از سوى همه فرقه هاى بزرگ اسلامى پذيرفته شده است ، ولى در خصوص وابستگى اين تحولات به ظهور مهدى ( ع ) و نيز هويت او اختلاف نظر وجود دارد .

1 . نشريه موعود شماره 11 و 10ص 54 .

2 . غيبة طوسي ص 111 بحارالانوار ، ج 51ص 74

3 . منتخب الأثرص 171 .

4 . بحارالانوار ج 52 ص 332 اثبات الهداة ج 3 ص 6 51 .

5 . بحارالانوار ج 52ص 24 ا منتخب الاثرص 515 الزام الناصب ص137 .

آينده جهان و نظريه پردازان

امروزه در اثر تحولاتى كه در آخرين دهه قرن بيستم رخ داده است ، خصوصاً فروپاشى شوروى وپايان رسمى جنگ سرد ، انديشه حكومت جهانى به محور پيش بينى نويسندگان معاصر عمدتاً آمريكاييان درباره آينده جهان تبديل شده است .

ديدگاه مشترك نويسندگان غربى ، توسعه خطى تحولات ورسيدن حتمى به حكومت جهانى دموكراسى ليبرال است . لذا " مسؤوليت " رهبران عرب براى رسيدن به آن موقعيت و بى فايده بودن مقاومت مردم و رهبران غيرغربى در برابر اين سير محتوم وقايع جهان را متذكر مى شوند . اما هر يك از آن ها براى مقصود خويش راهى جداگانه را برگزيده اند . به تعدادى از اين نظريات يا پيش بينى ها ، بدون نقد آن ، اشاره مي كنيم .

الف ) فرانسيس فوکوياما : معاون ژاپنى الاصل بخش برنامه ريزى سياسى وزارت امور خارجه آمريكا- تابستان 1989با پردازشى نو از انديشه هگل درباره آخر الزمان ، چنين مى انديشد كه جريان حقيقى تاريخ

، در سال 1806 كمال معنوى پيدا كرده است وپس از ظهور وشكست محتوم فاشيسم وماركسيسم ، سرانجام به سيطره دموكراسى ليبرال مى انجامد وبه كمال مادى هم دست مى يابد .

او تنها الترناتيو جايگزين واقعى ومعتبر ليبراليسم را فاشيسم وكمونيسم مى داند كه فروپاشيده اند ، ولى معتقد نيست كه ديگر هيچ انديشه اى وجود ندارد . بلكه به نظر او در پايان تاريخ برخى جوامع به صورت جوامع ليبرال موفق در آمده وبقيه هم از ادعاى خود مبنى بر ارايه اشكال والگوهاى متفاوت و برتر درباره ساماندهى انسانى چشم مى پوشند . در واقع ليبراليسم از آن رو بر جهان مسلط مى شود كه در برابرش ، ايدئولوژى بسيج كننده اى براى رويارويى با آن وجود ندارد . اين به منزله نقطه پايان تحول ايدئولوژيكى بشريت و جهانى شدن دموكراسى غربى به عنوان شكل نهايى حكومت با لوازم آن يعنى شيوه زندگى سرمايه دارى وميل دستيابى به جامعه مصرفى كه به ليبراليسم اقتصادى وسياسى منجر مى شود است .

او اين ركود برخورد وتكاپوى انديشه ها را پايان تاريخ مى نامد دورانى كه در آن شور و شوق ها از بين رفته و سده هاى ملالت بارى در پيش خواهد بود .

او درباره جهان سوم معتقد است كه هنوز در تاريخ فرو رفته است ، و آن را تحقير مي کند ومي گويد كه جهان سوم در تحول ايدئولوژيكى جهان نقشى ندارد . از نظر او تعارض شمال و جنوب به جاى شرق و غرب بيدارى جهان اسلام ، رشد ملي گرايى ، شكست سياست هاى توسعه ، گسترش تروريسم ،

بحران سيستم پولى بين المللى ، بى ثباتى بازارهاى جهانى ، قدرتمند شدن متزايد هند وبرزيل ، همگى فرعى بوده وتناقض بنيادين با ليبراليسم ندارند . بلكه ميراث مشترك ايدئولوژيكى بشريت اهميت دارد . اين ميراث مشترك ، همان ليبراليسم اقتصادى و سياسى است .

ب ) مارشال مک لوهان نيز همين نظر را با ديدگاه ديگرى بيان مي کند . ديدگاه او مبتنى بر انقلاب در عمليات با اطلاعات است كه جهان كنونى را به يك دهكده تبديل كرده است وحتى ارتباطات در جهان فعلى از ارتباط افراد يك دهكده سريع تر و راحت تر شده است .

در همه دنيا يك درياى واحد اطلاعاتى هست كه سرچشمه ومنبع آن غرب است . اين تحول در اطلاعات سبب تماس نزديك فرهنگهاى بومى غير غربى با فرهنگ غربى دموكراسى ليبرال شده است ودر اين تماس طبعاً فرهنگ قوى وغالب ، فرهنگهاى ديگر را جذب وهضم مي کند وتفكرليبراليسم در سراسر جهان رواج مى يابد . فرهنگها يك كاسه مى شوند و عناصركليدى ساختار اجتماعى اقتصاد ، سياست ، فرهنگ و غيره همه به سوى يكسان شدن پيشرفته و نهايتاً مقتضى ايجاد يك حكومت جهانى كه فرهنگ وساختار اجتماعى دهكده جهانى هويت آن را تعيين مي کند ، خواهد بود . با اين مقدمات ضرورتاً حكومت واحد جهانى با فرهنگ دموكراسى ليبرال تشكيل مى شود .

ج ) آلون تافلر ديدگاهى دارد كه نه مبناى فلسفى دارد و نه روش جامعه شناختى استدلال و برهان نهايى ارايه نمى دهد بلكه همواره ازيك نقطه شروع كرده و با ارايه مثال و نمونه به نقطه ديگرى عزيمت مي

کند . او مشكل آينده جهان را بر اساس نوع قدرت و تقسيم آن ترسيم مي کند وقدرت را مهم ترين يا تنها عامل موثر سياسى جهان وساختار اجتماعى بشر مى داند .

او معتقد است كه سه گونه تمدن در جهان وجود دارد كه هر يك نظام خاصى براى توليد ثروت دارد : تمدن كشاورزى موج اول تمدن صنعتى موج دوم تمدن علمى و اطلاعاتى موج سوم كه راه آينده جهان در نتيجه برخورد آن ها با هم ايجاد ومشخص خواهد شد .

در اين تمدن ها اگر چه عناصرى از مذهب ، فرهنگ و قوميت وجود دارند ، ولى اين پيوندها توسط نيروهاى صنعتى ضعيف شده اند ، لذا در تمدن موج سوم تأثير اين عناصر بسيار اندك و در تمدن كشاورزى در بالاترين حد است .

او هر يك از اين تمدن ها را- چون جوامعى با مذاهب ، فرهنگها وقوميت هاى متفاوتى را در بر مي گيرد- يك ابر تمدن مى نامد كه با مفهوم رايج تمدن چندان سازگار نيست . به نظر تافلر جنگ به شيوه موج سوم ، جنگى با ابزار وتسليحات هوشمندانه الكترو- ليزرى است ، كه دقت بسيار و آسيب پذيرى كم دارد و جنگى بهداشتى وپاكيزه است . ( 1 )

د ) پال کندي از استادان مشهور انگليسى دانشگاه هاى آمريكا ، نظراتى واقع بينانه تر دارد . البته نظريات وى جنبه پيش بينى ندارد ، بلكه بررسى مشكلات واقعى است كه به ترتيب ايالات متحده آمريكا ، غرب وبالاخره تمام انسان ها با آن مواجه هستند و خواهند بود . بنابراين مى توانيم نظريات

او را در دو قسمت بيان كنيم :

1 . افول نسبى ايالات متحده آمريكا : كه به تعبير وى به عارضه گستردگى بيش از اندازه امپراتورى دچار شده است . يعنى مجموع منافع وتكاليف جهانى اَن ، امروزه بسيار بزرگتر از قدرت آن براى دفاع همزمان از همه آن هاست . وهمچنين با امكان نابودى هسته اى كه ماهيت سياست قدرتمندانه بين المللى را كاملا دگرگون كرده است روبرو است . به نظر وى به دليل امكان نابودى كامل طرفين در يك جنگ تمام عيار هسته اى ، آن ها به گسترش نيروهاى سنتى خود كه هزينه بسيار بيشترى دارد ، رو آورده اند . مجموع اين خصوصيات سبب شده است كه اگر روزى كشورهاى مهم درگيرجنگ غيرهسته اى شوند ، وضعيت استراتژيکى ايالات متحده آمريکا سبب شود مثل اسپانيايى امبراتورى يا بريتانياى دورآن ادوارد هفتم ، مخاطراتى عظيم متوجه منافع اين كشور در خارج از آن شود واين كشور هم به تنهايى قادر به دفاع همزمان از آن ها نخواهد بود وترك هر يك از آن ها هم خطرات بزرگ ديگرى دارد .

2 . مشكلات آينده جهان خصوصاجهان غرب : پاول كندى برخى از مسايل را كه مشكلاتى مشترك البته از وجوه مختلف در انتهاى قرن بيستم براى بشر مى آفريند ، بررسى مي كند : انفجار جمعيت ، انقلاب بيولوژى ونتيجه بيكارى ، فقر ونگرانى ميليون ها كشاورز ، پشرفت ارتباطات و . . .

او نتايج اين مشكلات و راهاي مبارزه با آن با تقويت آن را نيز بررس مي كند . روى هم رفته كار پاول كندى عمدتا بررسي

واقعيت است نه پيش بيني آينده البته نويسندگان ديگرى هم در اين مورد نظراتى دارند . مثلا دكتر احمد سيف معتقد است كه دموكراسى هاى غربى ازجهان سوم دشمناني ديو هيبت واهريمني نشان مى دهند از نظر رقابت ايدئولوژيک ، از نظر احتمال مهاجرت گسترده جنوب به شمال ، واز نظر تهديد نظامى وغيره تا خود موفق شوند به حالت بربريت برگردند .

ه_ ) ساموئل هانتين گتون استاد دانشگاه هاروارد آمريکا كه نظريه معروف برخورد روياروى تمدن ها را پرداخته است ، خلاصه انديشه وى از اين قرار است :

1 . نقطه اصلى برخورد در جهان آينده نه ايدئولوژيکي است ونه اقتصادى ، بلكله فرهنگى است وبين تمدن ها صورت مي گيرد

2 . حتى ممكن است در درون يك تمدن نزاع ها وبرخوردهاي هم پديد آيد ولى سرنوشت جهان را برخورد تمدن ها تعيين خواهد كرد .

3 . تمدن ، بزرگترين واحد عرصه بين الملل است ودرجهان كنوني هفت يا هشت تمدن بزرگ وجود دارد : تمدن غربي ، تمدن كنفوسيوسى ، تمدن ژاپنى ، تمدن اسلامى ، تمدن هندو ، تمدن اسلاوى- ارتدوكس ، تمدن آمريكاى لاتين و احتمالا تمدن آفريقايى .

اين تمدن ما وجوه اختلاف اساسي دارند : تاريخ ، زبان ، فرهنگ ، سنت ، واز همه مهم تر مذهب البته اختلاف لزوما به معني درگيرى ودرگيرى مترادت باخشونت نيست . هر چند اقلب ، طولانى ترين وخشونت آميزترين برخوردها بين تمدن ها بود ه است

4 . جهان در حال کونش و واکنش ، بين ملت هاى وابسته به تمدن هاي مختلف درحال افزايش ، و درنتيجه هوشياري

تمدني وآگاهي به وجوه اختلاف بين تمدن ها ووجوه اشتراك در درون هر تمدن در حال شدت يافتن است خودآگاهي تمدنى

5 . مذهب وفرهنگ ، هويت واقعي افراد را تشکيل مى دهد وحل مسايل مربوط به آن از حل مسايل اقتصادى وسياسي دشوارتر است وتمايزات مربوط به آن واقعي وغير قابل تعويض يا معامله است .

6 . تمدن هاى كنفوسيوسى واسلامى در حال ارتباط وهمكارى با هم در برابر تمدن غرب براى برخورد با منافع ، ارزش ها وقدرت آن هستند . موضوعات همكارى وارتباط اين دو با هم ، سلاح هاى هسته اى شيميايى وبيولوژيكى ، موشك هاى بالستيك و ابزار پيشرفته پرتاب آن ها ، قابليت هاى راهبرى واطلاعاتى و ديگر امكانات الكترونيكى در اين زمينه است و غرب مي كوشد در قالب كنترل تسليحات با آن مقابله كند .

اين امر احتمالاً موجب درگيري بين غرب وچند كشور اسلا مى- كنفوسيوسى در آينده بسيار نزديك خواهد شد . در انتها وي به غرب اندرزهايى از قبيل همكارى ووحدت بيشتركشورهاى غربى با هم ، افزايش قدرت خود وسازش با تمدن هاى ديگر وادامه رابطه با روسيه و ژاپن ، استفاده از تعارض هاى درون تمدن هاى ديگر و حمايت ازگروه هاى غربگرا در تمدن هاى ديگر و درك عميق تر از ارزش ها و باورهاى تمدن هاى ديگر و شناخت عناصر مشترك بين تمدن غربى وساير تمدن ها و نيز تقويت نهادهاى بين المللى تحت سلطه اش مى نمايد .

7 . از نظر هانتين گتون جهان معاصر پس ازجنگ سرد دو خصيصه دارد :

1 . درگذشته يك نظام بين المللى

چند قطبى پس از شكست ناپلئون مبتنى بر چارچوب غرب واروپا وجود داشت ، اكنون براى اولين بار در تاريخ ، سياست هاى جهانى هم چند قطبى است وهم چند تمدنى هر يك يا چند قدرت بزرگ متعلق به يك تمدن هستند

2 . درجهان چند قطبى- چند تمدنى ، بى ترديد غرب همچنان به صورت فائقه خواهد ماند ، ولى قدرت وجذابيت تمدن هاى ديگر در حال افزايش وعكس العمل بر ضد غرب هم در حال شكل گيرى است . ولى در دراز مدت قدرت غرب نسبت به ديگر تمدن ها در حال كاهش است .

8 . مهم ترين منابع بى ثباتى درجهان معاصر عبارتند از :

الف : درجهان چند مليتى- چند تمدنى ، بروز درگيرى هاى قومى و قبيله اى در درون كشورها و جوامع امرى كاملا بديهى است .

ب : پويايى موجود درجهان اسلام در زمينه تجديد حيات اسلام كه بنيادگرايى اسلامى صرفاً بخش كوچكى از آن است . احياى اسلام واكنشى است به مشكلات ناشي از نوسازى وتحول اجتماعي ، افزايش جمعيت ، شهرى شدن مردم و از خود بيگانگى گسستن از سنت هاى بومى و نيز واكنشى است عليه قدرت غرب

ج : تحولات ژرف جارى در آسياى شرقى كه پوياترين منطقه اقتصادى جهان است و چرخش قدرت از غرب به سمت كشورهاىآسيايي بسيار بديهى است وچين بازيگر اصلى درآسياست ودر آينده اين كشور پس از رشد اقتصادى سريع گستاخ تر وتوسعه طلب تر و مهاجم تر وامپرياليست تر خواهد شد .

9 . هانتين گتون جريان هاى دموكراسى شدن درجهان معاصر و آخرين مراحل آن وتغيير ساختارهاى

حكومتى مختلف در نقاط متفاوت جهان وهمچنين تغييرات نهادها وسازمان هاى تشكيل دهنده هر يك وميزان سازگارى آيين كنفوسيوس واسلام با دموكراسى را بررسى مي کند ورهنمودهايى را نيز براى دموكرات شدن ذكر مي کند وعلل ميزان پيشرفت دموكراسى در جوامع را مورد تحقيق قرار مى دهد .

واما از ديدگاه قرآن؛ قرآن كريم درباره سرانجام بشر ، ديدگاهى خوش بينانه دارد و در آن پايان دنيا ، پايانى روشن و سعادت آميز دانسته شده است . عبوديت الهى در سطوح گوناگون فردى و اجتماعي آن ، براساس برنامه ريزى خداوند و در چارچوب اصل اختيار واقع شده و غالب انسان ها از آن بهره مند مى شوند .

آيات ناظر به آينده جهان ، بر عنصر خوش بينى در جريان كلى نظام طبيعت و طرد عنصر بدبينى درباره ، پايان كار بشر تأكيد ورزيده ، به نوعي فلسفه تاريخ بر اساس سيرعمودى و تكاملى آن اشاره دارد .

از نگاه اسلام ، دين با پشت سرگذاشتن مراحل مختلف ، دركامل ترين شكل خود به بشر عرضه شده است و تمام نبوت ها و شرايع پيشين ، مقدمه شريعت ختميه اند . در مجموع مى توان نتيجه گرفت كه دوره اسلامى ، همان دوره آخرالزمان است كه تحقَق كامل ديدگاه مثبت اسلام ، درباره پايان تاريخ ، در عصر ظهور امام مهدى ( ع ) به وقوع خواهد پيوست .

آيه 55 سوره نور وَعَدَ آللهُ آلذِين أمنوا مِنكُنم وَعَمِلوا ألصالحا ت ليستخلفنهم في الأرضِ کما استخلف الذين من قبلهمَ وَليمکن لهم دينهم لهم دينهم الذيي ارتضي لهم وليبلنهم من بعد خوفهم امنا يعبودونني لا

يشرکون بي شيئا .

دلالت بر پايانى خوش براى جهان دارد .

1 . نشريه موعود شماره 10 ص 76

غرب و مهدويت

امروز به وضوح تلاش هاى ضد دينى دولت هاى غربى كه به طرفدارى از اومانيسم و انسان مدارى كه مأمور طرد و نفى تفكر خداگرايى و دين باورى در جوامع غربى است ، به بن بست رسيده و نسل رنسانس بى دين غرب كه در چندين قرن پيش شكل گرفته است رو به انقراض است و ونسان مذهبى در غرب فراگير مى شود .

امروزه نشانه هاى بى شمارى از رنسانس مذهبى در غرب ديده مى شود كه برخى از اين گرايش ها را در بين فرقه هاى مسيحى مى توان مشاهده كرد اين نشانه هاى رنسانس مذمبى در غرب تنها درگرايش به كليسا و دعا نيايش خلاصه نمى شود ، بلكه به دليل رشد روز افزون و آگاهانه آن ، واكنش در برابراهانت به مقدسات را نيز نتيجه مى دهد و سردمداران وحاميان انديشه هاى ضد دينى را كه دولت هاى غربى در راس آن قرار دارند ، در موضع ضعف مى افكند نمونه هاى اين بيدارى را در اعتراض به نمايش فيلم هاى توهين آميزى چون آخرين وسوسه هاى مسيح و . . . مى توان ديد ( 1 )

از طرف ديگر امروزه هزاران گروه از فرقه هاى مذهبى بر اين عقيده اند كه هزاره بعدى ، زمان ظهور منجى آخرالزمان است . تد دانيلز اهل فيلادلفيا كه دكتراى خود را از دانشگاه پنسيلوانيا اخذ كرده و تحصيل كرده هاروارد است مى گويد : در پى يك نظر خواهى انجام شده از

سوى هفته نامه يواس . نيوز اين نكته روشن شده است كه ، 61 درصد از آمريكايى ها بازگشت دوباره مسيح ) ع ( را به زمين باور دارند و 59 درصدآنها به آخرالزمان معتقدند و حتى 12 درصدآن ها آخرالزمان را براى چند سال آينده پيش بينى مى كنند .

اگر چه از جهت فلسفى بين گروه ها و فرقه هاى گوناگون ، اختلافاتى وجود دارد ، اما دانيلز يك دور نماى اصلى را در همه آن ها يكسان مى انگارد وآن همان طرز فكرى است كه بر اساس آن ها اين اعتقاد وجود دارد كه زمين به حالت اوليه اش باز مى گردد و عدالت و يكرنگى بر همه جا حاكم مى شود .

آن روز ديگر از بدبختى و جنگ خبرى نيست اين انديشه همواره با ظهور قهرمانى كه همه امور را مرتب مى سازد همراه است . اما قبل از رسيدن به اين نقطه ، بايد جهان مصائبى چون طوفان هاى

عظيم ، فوران آتشفشان ها ، سقوط شهاب سنگها و حتى اپيدمى هايى چون ايدز را پشت سر بگذ ا رد .

از جمله ديگرگروه هاى فعال دراين رنسانس مذهبى گروها وفاداران به عهد ، هستند كه به گفت بيل مك كارتنى مؤسس اين گروه ، نبايد انتظار نجات آمريكا را از سياستمدارآنان داشت آنان نجات آمريکا را از خدا مى خواهند و مى گويند برانيم تا تحت تأثير اراده خداوند جامعه خود را طبق نمونه دينى خود دوباره بسازيم . در اين رنسانس مذهبى آن آيين و دينى كه بيش از همه راهگشا و تغيير دهنده بوده و جبهه اهل

مبارزه با الحاد را تشكيل داده اسلام است .

در دنياى سرگشته امروز و در ميان عطش روز افزون نياز به مذهب و معنويت ، اين اسلام است كه در همه ابعاد پاسخگوى نيازهاى فطرى و اصيل بشرى است و راه روشن و هموار اتصال به مبدأ وجود را فرا راه بشريت امروز قرار مى دهد .

روزى برنارد شاو ) فيلسوف برجسته انگليسى صريحا به زنده بودن دين اسلام اعتراف كرده و اعلام نمود : من هميشه نسبت به دين محمد ، به واسطه خاصيت زنده بودن شگفت آورش نهايت احترام را داشته ام به نظر من اسلام تنها مذهبى است كه استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغير زندگى و مواجهه با قرون مختلف را دارد .

من چنين پيش بينى مى كنم و اكنون هم آثارآن پديدار شده است ، كه ايمان محمد مورد قبول اروپاى فردا مى باشد ( 2 ) .

وقتى برنارد شاو پيش بينى مى كرد كه آيين اسلام جهانگير مى شود و مورد قبول مردم اروپا قرار مى گيرد و تنها اسلام است كه مى تواند مشكلات جهان را حل كند ، همه به اظهاراتش مى خنديدند و بدون تحقيق و بى اعتناى ازكنارآن مى گذشتند .

اما امروز حقيقت سخنان برنارد شاو و ساير متفكران آزاد انديش براى مردم غرب آشكارگشته وگرايش روزافزون مردم به جهان اسلام ، نشانه بارزى است براى صحت پيش بينى هاى او .

امروزه كسانى كه درآمريکا و اروپا به اسلام مى گروند ، همان حقايقى را در مى يابند كه متفكران غربى آن را از ويژگى هاى

بزرگ اسلام و عامل نجات بشريت و پناهگاه امن معنوى براى انسان هاى سرگشته غربى معرفى مى كنند يك تازه مسلمان شده آمريکايى مى گويد : اين آيين قادراست فشارهاى جامعه بى بنياد و مصرفى آمريکا را كه متوجه افراد است ، برطرف كند . اسلام نه تنها يك دين بلكه يك شيوه درست زندگى نيز مى باشد

يك آمريکايى آفريقايى تبار نيزكه تازه به اسلام گرويده است ، اسلام را يك دين جهانى مى داند كه ميان ابنا بشر از لحاظ رنگ وپوست ونژاد فرقى قائل نيست . باآنكه مردم غرب شيفته اسلام شده اند و به طور روز افزون به اين آيين حيات بخش مى پيوندند ، دولت مردان و سياست مداران غربى كه تعاليم مقدس اسلام را با منافع نامشروع و قدرت طلبى هاى خود در تضاد مى بينند ، با تبليغات گسترده و مسموم خود سعى در ايجاد مانع و جلوگيرى از استقبال مردم غرب از تعاليم اسلام دارند امروزه طرفداران نهضت جهانى اسلام ، بايد بيش از هر زمان ديگر خود را مسئول پاسخگويى به نيازهاى معنوى مردم غرب بدانند و با سازماندهى وگسترش تبليغات همه جانبه خود ، از آثار سوء دستگاه هاى تبليغى غرب بكاهند و جلوه هاى نورانى فرهنگ و معارف اسلامى را به بهترين وجه به روح هاى تشنه حقيقت عرضه بدارند ( 3 ) .

1 . روزنامه جمهوري اسلامي 23/5/73 ص101 .

2 . روزنامه جمهوري اسلامي 24/5/73 ص11 .

3 . نشريه موعود شماره 7ص64 .

هاليوود و مهدويت

جهان امروز جهان تصوير است و عمده ترين مصداق اين تصوير سينماست . پستمن در كتاب

زندگى در عيش ، مردن در خوشى سه دوره را براى انتقال معلومات ذكر مى كند .

دوره اول دوره انتقال معلومات به وسيله زبان بود پدر مى گفت ، فرزند حفظ مى كرد .

دوره دوم دوره مكتوب بود وكتاب ، حافظ و حامل معنا براى نسل بعدى شد . ايشان سومين دوره را دوره تصوير مى داند كه تصوير سينمايى و تلويريونى جاى در موج قبلى نشسته است . واقعيت قضيه اين است كه ما در عصر تصوير و عصر سينما زندگى مى كنيم و عنوانى كه تحت عنوان دنياى اطلاعات و انفجار اطلاعات داريم ، عصاره اش تصوير است يعنى اين اطلاعات جذاب ترين ، مؤثرترين ، كارآمدترين و ماندگارترين شيوه ابراز آن تصوير است . ما در شبانه روز بين 78 تا 79 درصد اطلاعات دريافتى روزانه را از چشممان به دست مى آوريم و بقيه حواس ، درصد بعدى را به خود اختصاص مى دهند .

طبق تحقيقاتى كه طى 15 ، 10 سال گذشته صورت گرفته ، انسان با نيمكره راست مغزش با اطلاعات برخورد شهودى مى كند يعنى در آن جا ماندگار است و بزرگترين و عميق ترين تأثيرات را روى شخصيت انسان مى گذارد مجموعه اين قضايا تصوير را كارآمدترين عامل نه تنها براى انتقال معلومات ، بلكه تأثيرگذارى روى شخصيت و روان افراد قرار مى دهد .

اين مقدمه به نحوى بيانگر جايگاه تصوير و سينماست غرب در ذات تكنولوژيكى خودش تفوق طلب است فرانسيس بيكن در ابتداى رنسانس گفته كه هدف نهايى علم ، قدرت است .

در چنين فضايى ، غرب براى اعمال اين

قدرت وكسب مطامع بيشتر ، از تصوير بهترين استفاده را مى كند هاليوود به عنوان مركز فيلمسازى آمريكا در سال ، 70 فيلم توليد مى كند و سالانه 15,16ميليارد دلار سود خالص دارد و نزديك به 78 درصد سينماها و تلويريون هاى جهان از آن تغذيه مى شوند .

الان مهم ترين كارى كه مى كنند اين است كه مبانى نظرى خودشان راكه محصول ايده ها و اهداف شان است به زبان تصوير ترجمه كنند . بزرگترين ويژگى غرب ، ترجمه معنا به تصوير است . چون روانشناسى مدرن بيانگر اين است كه تأثيرى كه تصوير دارد هيچ كلامى ندارد و بحثى در روان مناسى داريم كه هر تصوير معادل هزاركلمه است .

كار ديگر تصوير و سينما توأم درگيركردن احساسات و ادراك است . سخنورها ادراك را مخاطب قرار مى دهند و فيلم هاى بى محتوا ، احساس را و فيلم هاى هدفمند ، ادراك و احساس را با هم . در چنين قلمرويى احساس ، جذابيت را ، ادراك ، معنا پذيرى را و جمع آن ها سينما را مى سازد . در حقيقت واقعيت هاى جهانى و هاليوود و فرهنگ سازى آن بيانگر اين است كه غرب از سينما حداكثر استفاده را مى برد ، چون برايش استفاده دارد ، لذا جايگاه ويژه اى هم دارد . آمريكايى ها فيلمى ساخته اند به اسم روز استقلال اين فيلم از لحاظ جلوه هاى ويژه بسيار بالاست و خيلى هم در آمريكا مطرح شد و در جهان هم روى آن خيلى تبليغ شد پيام آن اين بود كه آمريكا و نظام فرهنگى حاكم بر

غرب تنها سيستمى است كه جهان را از خطراتى كه وجود دارد حفظ مى كند و اين پيام را در اكثر فيلم ها ترويج و تبليغ مى كنند .

در فيلم پيشگويى هاى نوستر آداموس اين آمريكاست كه مقابل مسلمان ها مى ايستد يا مثلاً بازى كامپيوترى خيلى مشهور يا مهدى كه اسم اصلى اش persian gulf inferno جهنم خليج فارس است ، خليج فارس را مركز حركت هاى تروريستى جهان جلوه مى دهد .

ما در بعد روانشناسى مى گوئيم اين بازى افراد را نسبت به امام زمان و لفظ يا مهدى شرطى مى كند ، ولى وقتى باطن قضيه را نگاه مى كنيد مى بينيد پيام ديگرى هم دارد و آن اين است كه وقتى خليج فارس مركز حركت هاى تروريستى جهان مى شود ، حضور نظامى آمريكا در خليج فارس توجيه مى شود .

غرب يكى از كارهايش اين است كه قبل از اينكه به عمليات گسترده دست بزند ، از طريق رسانه ها كار خودش را توجيه مى كند در سال 2000 فيلمى داشتيم در هاليوود با عنوان ماتريكس matrix . اين فيلم فروش و استقبال غير منتظره اى داشت .

در اين فيلم هويت انسان آينده كه به ماشين تبديل شده ، زير سؤال مى رود . اما نجاتى كه براى فرار از اين بحران ذكر مى شود شهرى است به اسم zoin صهيون يعنى شما در اين فيلم پنج ، شش باركلمه صهيون را مى شنويد با اصطلاح لاتين آن و با چهره شهر منجى . يعنى تصويرى كه ارائه مى شود اين است كه فقط يكجاست كه در

آن جا مى توانيد نجات پيداكنيد ، چه در قلمرو ماده و چه معنا و آن صهيون است . با توجه به مطرح بودن بحث آينده جهان در صحبت هاى انديشمندان مختلف غربى نظير هانتينگتون و فوكوياماو و مسأله آرماگدون armagddon يا نبرد آخرالزمان ، ديدگاه غرب نسبت به مسأله آخرالزمان مهم است .

اگر به تاريخ سينما مراجعه كنيد از تقريبا 1964 ، 1965 سينما وارد مرحله جديدى مى شود كه اين مرحله توجيه كننده افزايش قدرت تسليحاتى شرق و غرب است ، يعنى از آن موقع فيلم ها مى روند سراغ بشقاب پرنده ها و موجودات فضايى مثل فيلم هاى جنگ ستارگان jour locus كه از همان موقع شروع شد .

بعد كشف شد كه شرق و غرب كه اين فيلم ها را مى سازند ، تعمد دارند . اگر انسان نسبت به يك قدرت فضايى بسيار قدرتمند ترسانده مى شد ، تلاش در جهت افزايش قدرت تسليحاتى شرق و غرب توجيه مى شود و توجيه هم شد .

واقعيت اين است كه بحث آينده گرايى در غرب خيلى جدى است و به عبارتى جدى تر از فضاى ما و علتش هم اين است كه ما با مسأله انتظار در بعد مذهبى ودينى خودمان روبرو مى شويم و حضرت امام زمان ( ع ) در قلمرو دينى ما حضور دارد . اما در غرب ، بحث آينده نگرى در تمامى ابعاد فوق العاده جدى است؟ به همين دليل متفكران بخش مهمى از افكارشان را صرف اين مى كنند ، چون قلمرو علمى غرب بالاست .

غربى ها متوجه شدند كه ما در اعتقادات

اسلامى يك منجى داريم كه زمانى ظهور مى كند و لذا سعى كردند كه از اين موضوع براى رسيدن به اهداف سلطه جويانه خود استفاده كنند . مستر همفر دركتاب خاطراتش ذكر مى كند كه چطور ما محمد على باب را انداختيم در اين فضا وگفتيم تو بابى و امام زمانى به نحوى نشان مى دهد كه غرب نسبت به تأثير و اوج حضور اين انديشه در تمدن اسلامى شناخت پيداكرده است .

قبل از انقلاب اسلامى و فيلم نوستر آداموس هم غربى ها فعاليت هايى انجام داده بودند منتهى مسأله مهدويت پس از پيروزى انقلاب ايران براى اين ها مطرح شد . اين فيلم مربوط به سال هاى 80 و 81 ميلادى است .

اين فيلم را اورسون ول كه فوق العاده معتبر بود در جهان سينما - و بنا به اعتبارش او را مفسر اشعار نوستر آداموس كردند ساخته بود .

مسأله امام زمان ( ع ) ، براى اين ها مهم است . بعد بازى كامپيوترى يامهدى ساخته شد ، مقالات مختلفى نوشته شد ، فيلم هاى مختلفى ساخته شد ، منتهى از دهه نود سبك كار را عوض كردند . ديدند اگر بيايند امام زمان شيعيان را نفى كنند به نحو ديگرى اثباتش كرده اند . چون در جهان اين اتفاق وجود دارد كه اگر چيزى را غرب نفى كند ، حتمأ يك ارزشى دارد .

لذا در دهه 90 در فيلم هايى مثل صهيون آرماگدون يك بعد اثباتى براى آن طرف مطرح شد به جاى بعد تخريبى اين طرف . در سال 97 گاسپار وان برگر next war جنگ بعدى

را نوشت و بخشى از آن را اختصاص داد به اينكه در سال 99 شخصى در ايران به قدرت مى رسد ، به اسم " محمد منتظرى " كه اسم اصلى امام زمان ( ع ) است . منتظرى هم ، از انتظارگرفته شده و هيچ ارتباطى با شهيد محمد منتظرى حزب جمهورى اسلامى ندارد در فيلم نوسترآداموس هم مى گويد مردى كه نام آخرين پيامبر را با خود دارد ، دوشنبه را براى تعطيل برخواهدگزيد .

مى گويد ايشان به قدرت مى رسد و دانشمندان ناراضى هسته اى شوروى را فرا مى خواند و مى گويد من به شما دلار مى دهم ، اسلحه بسازيد ، اين ها يك اسلحه مى سازند به اسم ذوالفقار كه كره زمين را متلاشى مى كند الان غرب روى تخريب مفهوم مهدويت در جهان كار مى كند از يك طرف دارد مهدويت تخيلى خودش را ترويج مى دهد ، ماتريكس مى سازد zion را الان در استراليا همزمان قسمت دوم و سوم ماتريكس را مى سازند و حتما استعاره هاى صهيونيستى و مهدويت در آن نقش دارد ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 25 و 26برگرفته ازگفت وگو با دكتر حسن بلخارى

آرماگدون

کلمه Armageddon هرمجدون واژه اى است اصلا يونانى كه بنا به تعريف واژه نامه هاى آمريكايى همچون فرهنگ وبستر به معنى نبرد نهايى حق وباطل در آخرالزمان است .

همچنين اين واژه نام شهرى است در منطقه عمومى شام كه بنا به آن چه در باب شانزدهم مكاشفات يوحنا ، در عهد جديد آمده است ، جنگى عظيم در اَن جا رخ مى دهد

ومرحله حاضر از زندگى بشر در آن زمان پايان مى يابد . به عبارتى نبرد مذكور ، مقدمه تحولى بزرگ است كه سرنوشت نهايى آدمى بر روى كره زمين به آن بستگى دارد .

حادثه شريف ظهور ، حادثه اى بزرگ است و قدرت هاى بزرگ جهان ، سياست خارجى خود را بر مبناى حوادثى كه پيش از آن رخ مى دهد جهت داده ونقشه هاى نظامى خود را به شكلى سامان داد كه آمادگى هاى لازم براى اين حادثه در آن ملحوظ باشند . اين در حالى است كه مؤسسات دينى ورسانه هاى اين دولت ها نيز ، مردم خود را براى پيشباز اين حادثه آماده مى سا زند .

اين مؤسسات دينى به همراه رسانه هاى ديدارى و شنيدارى اين دولت ها ، از سال هاى دهه هشتاد ميلادى مردم خود را به ايمان جمعى به وقوع حادثه اى بزرگ در سرزمين شام كه به نبردى هسته اى خواهد انجاميد توجه داده اند .

اين مؤسسات پيوسته مردم خود را به ايمان به اين نكته فرا مى خوانند كه به زودى لشكرى از دشمنان مسيح كه بدنه اصلى آن از ميليون ها نظامى تشكيل يافته ، از عراق حركت مي كند وپس ازگذشتن از رود فرات كه در آن زمان به خشكى گراييده است به سوى قدس رهسپار مى شود .

اما نيروهاى مؤمن به مسيح ، راه اين لشكر را سد كرده و همگى در آرماگدون با يكديگر برخورد خواهند كرد و در اين مكان است كه درگيرى اتفاق خواهد افتاد . صخره ها ذوب مى شوند . . . ديوارها بر

زمين فرو مى فرومي قلتند . . . پوست تن انسان ها در حالى كه ايستاده اند ذوب شده و مليونها نفر از بين مي روند . وهسته اى است . سپس مسيح براى بار دوم از جايگاه بلند خود بر زمين فرود مى آيد وپس از چندي زمام رهبرى جهان را در دست گرفته وصلح جهانى را برقرار مي كند . او دولت صلح را بر زمين نو وزير آسمانى تازه بنا مي كند واين مهم را از مركز فرماندهى خود در قدس عملى مي سازد .

. يک بررسى انجام گرفته از سوى مؤسسه تلسن كه در اكتبر سال 985 م . به نشر رسيده است نشان مى دهد كه در حال حاضر 61 ميليون آمريكايى در انتظار واقعه آرماگدون گوش خوابانده اند و اين در حالى است كه ذكر مؤسسات دينى و ايستگاه هاى راديو تلويزيونى كه به اين مهم پرداخته اند در اين مجال ميسر نيست .

مؤسسات دينى آمريكايى اين نكته را روشن ساخته اند كه سپاهى كه از عراق به سوى قدس رهسپار خواهد شد ، بنا به پيشگويى حرقيال فصل 38 و 39 از نظاميانى از عراق ، ايران ، ليبى ، سودان و قفقاز در جنوب روسيه تشكيل مى شوند .

مدارس انجيلى در آمريكا بر پايه اين تحليل كه واقعه آرماگدون تنها حادثه اى است كه بازگشت دوباره مسيح را به زمين ممكن مى سازد . . . و اين واقعه اى بسيار نزديک است ، به تبليغ اين ديدگاه پرداخته اند .

آرماگدونى كه اين عده از آن سخن مي گويند ، همان حادثه عظيمى

است كه پيش از ظهور مهدى ( ع ) رخ خواهد داد ، همان حادثه بزرگى كه ائمه ما ( ع ) ، نام قرقيسيا را بر آن اطلاق كرده اند .

ائمه ما ، از اين نكته خبر داده اند كه ميليون ها نظامى از آمريكا ، اروپا ، روسيه , تركيه ، مصر ودول مغرب عربى به اضافه سربازانى از سرزمين شام شامل كشورهاى سوريه اردن ، لبنان ، فلسطين واسراييل همگى درناحيه اى در اين محدوده تحت عنوان قرقيسيا با يكديگر برخورد كرده وپس از حصول درگيرى ، اين سفيانى است كه همگى را چونان كشتزارى درو شده درهم مي كوبد و از صحنه نبرد پيروز بيرون مى آيد .

در صحيحه ميسر از امام باقر ( ع ) نقل است كه فرمود : اى ميسرا از اين جا تا قرقيسيا چقدر راه است عرض كردم : همين نزديكى ها در ساحل فرات قرار دارد . سپس فرمودند : اما در اين ناحيه واقعه اى اتفاق خواهد افتاد كه از زمانى كه خداوند متعال آسمان ها وزمين را آفريده بى سابقه بوده ، چنانكه تا وقتى آسمان ها وزمين برپا هستند هم ، واقعه اى همچون آن اتفاق نخواهد افتاد . . . سفره اى است كه درندگان زمين وپرندگان آسمان از آن سير مى شوند . ( 1 ) امثال اين روايات از امام صادق ( ع ) و ساير ائمه نقل شده است .

به هر حال مؤسسات دينى انجيلى آمريكا واروپا آن چه را روانشناسان گفته اند در قضيه بازگشت دوباره مسيح به زمين پس از حادثه آرماگدون ،

به كار بسته و به اين گفته قائل اند كه بي گمان امكان تحقق هر نوع پيشگويى در وهله نخست به ايمان مردم به آن وبه پافشارى شان بر ضرورت به كرسى نشستن آن وهمچنين به شمار نفرات آن ها وشمار نفرات كسانى بستگى دارد كه رهبرى كاروان تبليغاتى به راه افتاده براى تحقق بخشيدن به آن پيشگويى را بر عهده دارند .

1 . كافى ج 6 ص 295 غيبة نعمانى ص 267 .

غرب و آخر الزمان

امروزه يكى از مباحثى كه در دنياى غرب ومسيحيت توجه بسيارى را به خود جلب نموده ، توجه به يكى از مباحث مسيحيت است كه در رابطه با آخر الزمان و آمدن مسيح ( ع ) گفتگو مى كند وموجب گشته تا كتب وفيلم هاى خاصى در زمينه مباحث آخر الزمان ، علايم آخر الزمان ، مكاشفات مختلف ، چگونگى حفظ خود ازگزند حوادث و وقايع وغيره ساخته ومنتشر شوند .

يكى از انتشاراتى كه اخيرا در اين زمينه به ويژه در زمينه توليد فيلم هاى ويديويى ، فعاليت وسيعى را آغازكرده انتشارات آرماگدون است كه خود را با عنوان بزرگترين كتابفروشى در زمينه كتب مربوط به نبوت ، مكاشفات وانجيل معرفى نموده است . جستجوى كامپيوترى در شبكه اينترنت ، فهرستى ازكتب وفيلم هاى ويديويى تهيه شده در اين زمينه را معرفى مى نمايد كه نمونه هايى از اين كسب و نوارهاى ويديويى را معرفى مى نماييم :

ادر مورد بازگشت مسيح ( ع ) فيلم ويديويي به روايت ( ادوند پا ردوم ) : موضوع اين نوار ويديويى در رابطه با به پايان رسيدن هزاره دوم ميلادى

ونگرشتن دقيق بشر به آينده مشكوك قرن بيست ويكم است .

عده اى از مردم ، پايان هزاره دوم را به عنوان سرآغاز جديدى تصور مى نمايند . كتاب آسماني مسيحيان مى گويد : مسيح زمانى مى آيد كه شما انتظار آمدن او را نداريد ، و اين چنين است كه شمارش معكوس آغاز شده است و سؤالى كه به ذهن وارد مى شود اين است كه ما در چه زمانى از تاريخ واقع شده ايم؟

هشدار دو دقيقه اي زمين : اين نوار ويديويى مهيج وجنجالى شما را به كشف اين مطلب

مى رساند كه چرا متخصصان وكارشناسان امور دينى و مكاشفات در غرب معتقدند كه هشدار دو دقيقه اى زمين به گوش مى رسد در اين نوار شما مى توانيد نگاهى دقيق به روزگاران آشفته اى داشته باشيد كه ما درآن بسر مى بريم وضمنا به شواهدى دست يابيد كه توضيح دهنده اين مطلب است كه ما در واپسين روز زندگى مى كنيم . اين نوار ويديوبى بر اساس كتاب جان ويلر تهيه شده و روايت كننده آن نيز كاريل ماتريسيانا مى باشد .

آخر الزمان دوران سختي : اين نوار ويديويى در سه كاست تهيه شده وبا اين كه به شيوه اى حرت اى تهيه شده است ، اما ازآن جاكه دربرگيرنده اطلاعات كمى وكيفى خاصى است كه به حيات وبقاى روحى وجسمى بشر در خلال دوران آشوب واضطراب آخر الزمان مى پردازد ، بسيار حيرت آور است . اولين بخش از اين نوار ويديويى به بحثى جامع در رابطه با دوران قبل از آشوب واضطراب پرداخته واين مطلب را خاطر نشان مى سازدكه

بشر براى رسيدن به آشوب واضطراب به دنيا نيامده است . اما دچار آشوب واضطراب شده وخوشى خود را از دست داده است . در اين فيلم ديك آينزورت انسان را در زمينه اين كه چگونه خود را ازگزند حوادث دور ساخته و حفظ نمايد ويا اينكه چگونه غذا تهيه نموده ، محصولات خودرا به بار آورد وخود را براى شرايط سخت آماده سازد ، راهنمايى مى كند .

در بخش دوم وسوم اين نوار به افراد آموخته مى شود كه چگونه وسايل ولوازمى را كه به

طور روزمره دور مى اندازند ، مى توانند به عنوان ابزارى مفيد مورد استفاده قرار دهند و همچنين به شما آموخته مى شود كه چگونه اجاق خورشيدى وابزار ديگرى بسازيد و آب به راحتى پيدا نماييد .

دلايل شگفت انگيز آيا خدا به راستي وجود دارد : اين نوار ويديويى نوارى مستند است كه شواهدى جديد و شگفت انگيز را كه موجب اثبات خدا شده است ، ارايه مى دهد . تهيه كنندگان اين فيلم نظير ) پاول لالوند گرانت جفرى ، ديو بريس ، ديو مانت وچووك ميسار معتقدند كه با ديدن اين فيلم مى توانيد خود ودوستان نجات نيافته خود را به فلاح ورستگارى برسا نيد .

مکاشفه : اين فيلم نشان مى دهد كه در دوزخ خشونت ، حيله و نيرنگ ) و در دنياى شهوانى امروز ، مردان وزنان با ايمانى وجود دارند كه همه چيز را به نام خدا وبا استعانت از او مى خواهند وآنان اهل مقاومت و بردبارى وپايدارى هستند . مدت اين نوار ويديويى 97 دقيقه است ( 1 ) .

1 . نشر مرعود شماره 16 ، ص66 .

مردان آخر الزمان

در روايات براى مردانى كه در آخرالزمان دچار آسيب شده اند ، نشانه هايى ذكر شده است . معمولا ًاسلام توقعش از مرد اين است كه حس غيرت دينى و مهابت الهى داشته باشد . روايات حاكى است كه در سيماى مبارك خود امام زمان ( ع ) هم مهابت الهى وجود دارد . يعنى در چهره مبارك امام زمان ( ع ) در عين ملاحت و شيرينى ، نوعى مهابت و ترس الهى هم وجود دارد و تركيبى از ملاحت و مهابت درآن ديده مى شود . اما در آخرالزمان بنابرآن چه از روايات به دست مى آيد ، اگر شما در بين بيست مرد كمتر يا بيشتر ، چهره هايى را مورد ارزيابى و شناسايى قرار دهيد ، نمى توانيد كسى را پيدا كنيد كه در چهره اش هيبت و مهابت الهى و آثار ترس از خداوند وجود داشته باشد . اهل معصيت خيلى راحت در برابرشان مرتكب معصيت مى شوند وآن ها هم هيچ عكس العملى از خود نشان نمى دهند

روايت دوم درباره نشانه ها و خصلت هاى منفى مردان آخر الزمان مى فرمايد يطيع الرجل زوجته و يعصى والديه مردان دوره آخر الزمان از اطاعت و احترام والدين دورى مى كنند ، در عين حال يك گرايش و اطاعت وپيروى صد درصد از همسران خود در رفتارشان ديده مى شود .

باز روايت ديگر مى فرمايد : يكون الرَجل همه بطنه و قبلته زوجته و دينه دراهمه : مردانى وجود دارند كه تمام همت و عزم شان براى پركردن شكم

هاى شان است و اصلاً به فكر معيشت ديگران نيستند . همسران شان قبله آن ها مى باشند قبلته زوجته گويا اين زن ها خداى مردان خود شده اند و براى آن ها اطاعت از همسر ، اطاعت از خدا به حساب مى آيد و دين آن ها هم پولشان مى گردد حتى براى آن ها مقدس ترين و مهم ترين مسئله پول و ثروت روايت ديگرى از اين حكايت مى كند كه مردان از مرد بودن خودشان خسته مى شوند : لعن الله المخنثين من الرجال تعبير روايت اين است كه اين ها از صفات مردانه خود خسته شده و سعى مى كنند كه گرايش ها ، تمايلات و حالت هاى زنانه را در خودشان نمايان كنند . اين گرايش ها ممكن است در حرف زدن ، آرايش و آراستگى ، طرز پوشش و يا تفكر باشد .

در نقطه مقابل هم حتى روايتى داريم كه والمترجلات من النساء زنانى هم پيدا مى شوند كه اين ها مى خواهند خصوصيات مردان را در خودشان ايجاد كنند و مثل مردان شوند .

روايت ديگرى مى فرمايد : يتسمن الرجال للرجال والنساء للنساء و يا يا يتمشط الرجل كما يتمشط المرأة لزوجها امَا يكى از آفت هايى كه در دوره آخر الزمان براى مردان به وجود مى آيد اين است كه به جاى آراستگى دست به آرايش مى زنند . آراستگى با آرايش امر بسيار متفاوتى است .

يا در روايت ديگر مى فرمايد كه : بعضى از مردها در دوره آخرالزمان خود را براى ديگران آرايش مى كنند ، همانند نوعروسى كه براى داماد آرايش

مى كند آفت خطرناك تر ، اين كه در آخرالزمان يتنافس فى الرجل يغار عليه من الرجال يعنى در آخرالزمان باندهايى به وجود مى آيند كه طرفدار همجنس بازى هستند و در اين راستا مردان ، هوسرانى هاى خودشان را به يكديگر اختصاص مى دهند .

روايت مى فرمايد كه يتنافس فى الرجل يعنى ممكن است با هم رقابت داشته باشند و بعد مى فرمايد يغار عليه من الرجال يعنى ممكن است دو مرد بر سر مرد ديگرى يا فرد ديگرى ، با هم غيرت و حسادت داشته باشند و هر يك رقيب ديگرى براى رسيدن آن فرد باشد ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره32 ص 31 .

هاليوود و آخر الزمان

هاليوود در واقع يك نام استعارى و نمادين است كه براى مديريت امپراتورى تصويرى غرب انتخاب شده ، والا يك شركت توريستي است در حومه شهر لوس آنجلس آمريكا .

منظور از هاليوود ، نظام مديريتى حاكم بر پروژه هاى تصويرى آمريكا به نحو اخص ومغرب زمين به نحو اعم است . در حقيقت اتاق فكرى است كه تعيين مى كند ، كدام سوژه وكدام مفهوم ، دستمايه كار تصويرى قرار بگيرد . رويكرد هاليوود به بحث آخرالزمان ، مثل ديگر رويكردهايش ناظر به فكر ، برنامه ريزى و انديشه قبلى است هاليوود صرفاً ا ز اين جهت كه آخرالزمان سوره ناب ، بديع ، جذاب و تماشاگر پسندى است سراغ آخرالزمان نرفته است ، بلكه مقاصدكاملاً جدى و نهفته اى در اين رويكرد وجود داشته است اصولا آخرالزمان و پايان دنيا و باور اين پديده ، مبنى بر يك كهن الگوى مشترك بشرى

است كه در ضمير ناخود آگاه ابناى بشر نهادينه شده است چگونه مى توانيم بپذيريم كه اين دنيا ، همين طور پيش برود و به پايان نرسد و اصولاً ضمير ناخود آگاه ما اين را نمى پذيرد كه دنيا بدون پايان باشد .

به همين دليل براى اين پايان ، دوست داريم كه تصوير ارائه كنيم . قرائت هاى مختلفى را در حوزه هنر ، ادبيات وكسب دينى ، نسبت به آخر الزمان براى ما ترسيم كرده اند و در اساطير ملل متعدد هم ، نقاط مشتركى كه مى توانيم بيابيم ، چند تا بيشتر نيست يكى از آن چند تا ، آغاز آفرينش و پايان عمر دنيا است . قصه اى كه تقريبا در اكثر قريب به اتفاق اساطير ملل يافت مى شود و همين نشان مى دهد كه ما ناگزيريم به آخرالزمان به عنوان يك سوره مستتر در ضمير ناخود آگاه جمعى بشر بپردازيم خصوصاً كه اگر براى مخاطب ، بار محتوايى و معنايى و سياسى هم داشته باشد و هاليوود در واقع ، با اين رويكرد به سراغ آخرالزمان رفته است .

چون اولاً پديده اى جذاب است آن چه كه نيامده و پيشگويى مى شود ، هميشه براى انسان جذاب است ، ديگر اين كه روايت هاى متعدد و متفاوتى نسبت به اين يك پديده مى توانست اتخاذ كند و اين تعدد روايت ما باعث مى شد ، آن افكارى كه اتاق فكر هاليوود توليدكرده بود ، خيلى راحت و از طرق مختلف به مخاطب منتقل شود به نوعى موضوع آخرالزمان ، اين پتانسيل را داشت كه دستمايه اتاق فكر هاليوود

قرار بگيرد و در جهت تزويج غير مستقيم مفاهيمى كه به گونه اى صهيونيسم بين الملل پى جوى آن بود ، به كار رود از همان آغاز ، يهوديان به دليل نفوذى كه در هاليوود داشتند ، توانستند بسيارى از آموزه هاى توراتى را به فيلم هاى هاليوردى تشرى دهند اصولا نگاه آخرالزمانى در هاليوود ، انواعى دارد كه در نگره دينى ، عمدتاً توراتى است ا لبته در آثار هاليوود ، عامدانه ، رويكرد توراتى نسبت به آخرالزمان به كار مى رود .

اگر چه شباهت هايى هم بين آخرالزمان تورات و انجيل هست ولى انگار قرار بوده است ، قرائت يهودى در نگره دينى هاليوود رعايت شود . همچنين نگاه به شيطان ، نگاه به فرشته ها ، نگاه به بهشت و دوزخ در سينماى هاليوود ، باز به گونه اى توراتى است حال آن كه اصولا وقتى هاليوود به سمت قرائت و روايت دينى مى رود ، عمدتاً از تورات تأثير مى پذيرد

واما اهداف غرب از طرح سينما ، آن چه اراده كند القا مى كند و بيننده هم اين تأثير

را مى پذيرد و قبول مى كند ) مگر بينندگان خيلى خاص ( بديهى است كه غرب از اين ظرفيت استفاده مى كند خصوصاً در شرايطى كه تمام لوازم اين صنعت را در اختيار داشته باشد . طبيعتا اهدافى كه نظام استكبارى غرب دنبال مى كند ، در سينماى او نيز منعكس مى شود . فرهنگ غرب در ذات خود ، كاملا - مهاجم و سلطه گر است و سينما هم در همين راستا تعريف مى شود و اهداف هاليوود چندان

از غايات نظام غرب دور نيستند . ما در فيلم هاى هاليوودى ، انواع آخر الزمان را شاهد هستيم آخرالزمان تكنولوژيك ، آخرالزمان طبيعى ، آخرالزمان متافيزيك ، آخرالزمان اسطوره اى و . . . مثلا آَخرالزمان اسطوره اى ، آخرالزمانى است كه در آن ، موجوداتى و مفاهيمى از اعماق افسانه و از آن سوى تاريخ ، از دنياى افسانه ها و اساطير ملل سر بر مى آورند و در شرايط كنونى ، خطر ساز مى شوند و تقابل آن هاست كه وقايع آخرالزمانى را ايجاد مى كند .

در نگاه هاليوودى ، اسلام به صورت يك خطر ما قبل تاريخى ، يك خطر قديم و باستانى از ديان تخم هاى هيولاهاى باستانى در يك فضاى مرموز ومدهوش متولد مى شود . آزاد مى شود و به صورت يك موجود مهاجم بيگانه در مى آيد و نهايتا نسل بشر را نابود مى سازد . اين موجود بيگانه ، حتى خونش هم خطرناك است و اگر خونش را بريزى ، با نيروى مخرب نهفته در خون خود ، همه چيز را نابود مى كند . اين مسأله ما را ياد چه مى اندازد؟ در اسلام ، حتى خون هم مى تواند بر شمشير غلبه كند و به گونه اى بر رقيب لطمه بزند .

فرهنگ شهادت و استشهاد ، هميشه كابوس دنياى غرب بوده است . خط شير فيلم هاى هاليوودى ، از پيچيده گويى به سمت صراحت است . فيلم معروف مردى كه فردا را ديد كه بازيگر معروف سينما اورسن ولز تك گويى و پلاتوهاى آن را اجرا كرده بر مبناى پيشگويى هاى

نوستر آداموس خط آخرالزمانى مسلمانان را گوشزد مى كند و به نوعى شخصيت آخرالزمان منجى مسلمانان را به عنوان دجال غرب نشان مى دهد و اين كه ، اين همان آنتي كرايست معروف است كه مى آيد و دنيا را با خطر مواجه مى كند .

به تدريج از دهه نود به اين سو ، فيلم ها ، صراحت لهجه پيشه كردند و مسلمين را جناح باطل آخرالزمان و رهبر آنان را آنتي كرايست نشان دادند ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 37 ص 12 برگرفته ازگفت وگو با مجيد شاه حسينى .

ادعاي مهدويت

متمهدى

به كسى گويند كه ادَعاى مهدويت و مهدى بودن كند . اين قبيل افراد در طول تاريخ ، كم نبوده اند .

ادعاى مهدويت

در طول تاريخ اسلام افراد بسيارى ادعاى مهدويت كرده اند و شايد شماره مدعيان مهدويت در اسلام كمتر از مسيحيت نباشد .

در اين باره دارمس ته ترخاورشناس فرانسوى ، هنگام بحث درباره ظهور وقيام محمد احمد متمهدى سودانى ، چهار ماه قبل از مرگ نابهنگام متمهدى ، ضمن اعتراف به اصالت عقيده منجى بزرگ مي گويد : . . . در اين دنيا به ويژه در جهان اسلام ، تاريخ با چنان وضع غريبى تكرار مى شود كه اگر سرگذشت متمهدى هاى گذشته را براى شما نقل كند ، مثل اين است كه تاريخ ماضى وحال و آينده مهدى امروزى را بيان كرده باشند

متمهدى امروزى ، در نوع خود نمونه نخستين نيست كه ظهوركرده است و مسلماً آخرين نفر هم نخواهد بود . مدعيان مهدويت بسيار بوده اند وبعد از او نيز خواهند بود . تاريخچه نفوذ اين مردمان ونويد دادن ، وكاميابى آنان ونوميدى كه ناچار در آخركار رخ مى دهد مكرر در عالم اسلام رخ نشان داده وبعد از اين هم مكرراً هويدا خواهد شد . ظهور مهدى را ازنخستين ايام پيدايش اسلام النتظار داشته اند وتا زمانى كه يك نفر مسلمان باقى باشد ، مهدى ها ظهور خواهند كرد . ( 1 )

ابن خلدون808 -732 ه_ 0 ق با توجه به زمينه تب مهدى پرستى وگرم بودن بازار مهدويت در عصر خود ، در شش قرن پيش مى نويسد : اين است كه غالباً بسيارى ازكم

خردان ، رياكارانه ، براى تبليغ و دعوت بدان جايگاه مى شتابند و خيالات پوچ و احمقانه اى در سر مى پرورند كه به منظور خويش نائل آيند ودعوت خود را به كمال رسانند ، در حالى كه بيشتر آنان جان خود را در اين راه از دست داده وبه قتل رسيده اند ( 2 )

چون در عصر ابن خلدون نظر به شرايط خاصى كه در جهان اسلام پيش آمده وتب مهدى پرستى بالا گرفته بود ، افراد فرصت طلب براى پيشبرد اهداف خود از عنوان مهدى موعود استفاده مىكرده اند ، لذا ابن خلدون به خاطر سوء استفاده از اين حقيقت ، به خود عقيده نيز ، بى اعتقاد شده و در صحت احاديث شبهه كرده است .

تا هنگامى كه مهدى موعود قيام نكرده است ، همواره اشتياق به برترين رهبر و منجى بزرگ ، قلب توده ها را مالامال خواهد كرد وتا اين آشتياق هم دامنگير توده هاست ، همواره مدعيان دروغين ، ايفاى نقشى چنين بزرگ نيز خواهند كرد ، نهايت هر روز به شكلى ودر ميان هر قومى به اسمي .

1 . مهدى دارمس ته تر ، ترجمه محسن جهانسوز ، ص 3 .

2 . مقدمه ابن خلدون ج 1ص 641 ترجمه گنابادى .

استکبار جهاني و مهدويت

هزاره گرايى

هزاره گرايى ( millennialism ) ميراث قديم اديان است كه امروزه در جوامع مسيحى رواج يافته و در آينده نزديك ، شاهد آثار و نتايج آن خواهيم بود .

اين آرمان در يهوديت بسيار اوج گرفت و در مسيحيت - به ويژه در حدود سال 1000 ميلادى - به نهايت اوج خود

رسيد .

اكنون هزاره گرايى در جهان مسيحيت بيداد مى كند و شور و التهاب اين آرمان در آن جوامع بدان پايه است كه پژوهشگران علوم اجتماعى و رسانه هاى جمعى گاهى از آن به عنوان سندرم 2000 و جنون هزاره اى ياد مى كنند . اين آرمان خاص مسيحيت نيست و نشانه هايى از آن در اسلام و اديان ديگر وجود دارد .

دائرة المعارف بين المللى علوم اجتماعى در مدخل ) millennialism ) مى نويسد : واژه لاتينى millennialism ، و معادل يونانى آن chilias در لغت به معناى يك دوره هزار ساله است . سنت هزاره بر ادبيات مكاشفه اى يهود وكتاب مكاشفه يوحنا استوار است .

بر اساس آن سنت ، مسيح پس از اينكه بار ديگر به شكل يك جنگاور آشكار مى شود ، بر ابليس پيروز خواهد گرديد و او را در بند خواهد كرد . آنگاه ملكوت خدا را پديد خواهد آورد و شخصاً به مدت 1000 سال حكم خواهد راند . قديسانى كه در ايمان ثابت مانده و جان بر سرآن نهاده اند ، از خاك برمى خيزند و در پادشاهى او به كهانت مى پردازند .

در پايان اين دوره ، شيطان تا چندى آزاد خواهد ماند و سرانجام كشته خواهد شد . آنگاه رستاخيز همه مردگان ، واپسين داورى و آخرين رستگارى فرا خواهد رسيد .

هزاره گرايى تا اندازه اى به پيشگويى هاى مربوط به آينده جهان ارتباط دارد و در جستجوى پاسخى براى سرنوشت انسان و جهان است .

واما هزاره مسيحي : كتاب مكاشفه يوحنا از اعداد و ارقام سخن گفته است

و دو عدد بسيار معروف در آن يافت مى شود : 1000 و ، 666 .

به گفته آن كتاب ، حضرت عيسى ( ع ) شيطان را دربند مى كند و مدت هزار سال با قديسان خود و شهيدان آغاز مسيحيت كه تعدادشان بسيار است ، سلطنت مى نمايد . آن گاه شيطان اندكى آزاد مى شود شيطان براى جنگ با نيكان و تسخير شهر قدس لشكرگرانى را فراهم مى كند ، ولى وى و سپاهش به اراده خدا نابود مى شوند .

اين مسأله روشن بعدا تفسيرهاى مختلفى گرفت . مثلأ گروهى گفتند سلطنت هزار ساله حضرت عيسى مسيح ( ع ) ، به بهشت مربوط مى شود زيرا شيطان به آن جا راهى ندارد . درباره تقدم و تأخر اين رويدادها نيزگرايش هاى گوناگونى پديد آمد كه مكتب هاى پيش هزاره پس هزاره و نفى هزاره از آن جمله است .

هزاره گرايى همراه انتظار موعود ، از يهوديت به مسيحيت سرايت كرد و به علت ناتمام ماندن رسالت حضرت عيسى مسيح ( ع ) در مسيحيت ادامه يافت . ( 1 )

1 . نشريه موعود ش 19 ص 14

استكبار جهانى و مهدى باورى

نظام سلطه جهانى وجبهه استكبار براى استمرار بخشيدن به نفوذ وتسلط وحفظ منافع نامشروع خود ، با دقت فراوان ، امكانات ونقاط قوت جهان اسلام را زير نظر دارد تا آن ها را به دقت شناسايى كرده و نابود سازد .

يكى از اين نقاط قوت ، انديشه رهايى بخشِ " مهدى باورى " است كه درخط مشى مبارزاتى امت مسلمان از جايگاه استراتژيكى برخوردار است . از اين رو استكبار

جهانى ، سناريوهاى متعددى را جهت تضعيف ونابودى اين انديشه مقدس طراحى كرده و متناوباً به اجراگذارده است كه به برخى از آن ها اشاره مي كنيم :

1 . دخالت مستقيم و حمايت از پروسه شخصيت پردازى و مهدى تراشى : حمايت خائنانه استعمارگران وجبهه استكبار از مدعيان مهدولت مانند مهدى الصومال در آفريقا ، سيد على محمد باب ، حسينعلى بهاء وسيد محمد نوربخش در ايران ، ميرزا غلام احمد قاديانى در پاكستان ، سيد محمد جونپورى در هند ومحمد بن عبدالله القحطانى در حجاز ، به خوبى روشنگر اهداف شوم وپليد آنان است

2 . تخريب پايه هاى فكرى مهدى باورى از طريق ژست هاى علمي وبه ظاهر شرق شناسى : نظام سلطه زير نقاب شرق شناسى ، سربازان صليبى خود مانند فان فلوتن ، گلدزيهر يهودى ، ولهوسن پروكيلمن ودونالد سن را با نام مستشرق ، راهى كشورهاى اسلامي كرد تا شايد از طريق شبهه سازى وترديد افكنى ، اذهان افراد غير متخصص وغير آشنا با مبانى دقيق اسلامي را مشوب سازند كه متأسفانه در اين باب به توفيقاتى هم نايل شدند واسلام گرايانى چون ) احمد امين ( و محمد رشيد رضا را به اين دام كشيدند .

3 . پرورش و حمايت از خودباختگان سرسپرده داخلى : كوته فكرانى چون احمد كسروى ، شريعت سنگلجي ، سلمان رشدى و احمد الكاتب طعمه هاى خوبى بودند كه استكبار جهانى آنان را به راحتى يا اعطاى مدال هاى نويسنده آزاد انديشه ، متفكر منصف وپژوهنده روشنفكر به دام خود بكشند وبه آنان گوشزد كنند كه هر لقب وعنوان در برابر يك ضربه

به اصول وباورها يا دهن كجى به مفاخر وارزش ها ، نصيب شان خواهد شد

4 . انتشار تبليغات مسموم رسانه اى : مانند ساخت سريالى به نام نوسترا داموس كه به مدت سه ماه متوالى از شبكه تلويريونى آمريكا پخش شد و هدف از آن به تصويركشيدن چهره اى خشن وگرفتارِ جنون قدرت از مهدى موعود ) نستجير بالله ( وتحريك عواطف ملل غربى عليه اسلام و منجى موعود آن بود . تحريف انديشه ناب مهدويت از طريق ارايه مقالات به ظاهر تحقيقى دركتب معتبر ( 1 )

1 . درانتظار ققنوس ص 309 .

آسيب شناسي تربيتي و مهدويت

انحصار گرايي و کسرت گرايي

انحصار گرايي و کسرت گرايي : انحصارگرايى يعنى اعتقاد به حكومت عدل مهدى ( ع ) ، موجب تحريم هر حكومتى- حتى عدل- پيش از آن گردد ، كه متأسفانه اين ديدگاه عملاً در ميان برخى از معتقدان به مهدويت آشكار شده است ، واين كه هر حكومتى قبل از حكومت مهدى ( ع ) طاغوت است ، فهمى آسيب زا از مهدويت است ، چون پيامد عملىِ چنين فهمى ، عدم تلاش براى برقرارى حكومت عادلانه پيش از ظهور است وحاصل عملى آن ، تمكين نسبت به هرگونه حكومت جور پيشه خواهد بود .

در مقابل ، كثرتگرايى نيز قطب دوم اسيب است . كثرتكرايى به مفهوم برابر دانستن طريقه هاى مختلف مي تواند به اين نتيجه منجر شود كه هر وضع موجودى ، شروع تلقى شود و بالاخره كثرتگرايى به تجويز هر حكومتى ختم خواهد شد . ( 1 )

1 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 33 .

خرافه پردازي و راز زدايي

خرافه پردازي و راز زدايي : خرافه پردازى يعنى حقايق ماوراى طبيعى دين ، دست خوش عوام زدگى گردد وبستر مناسبى براى خرافه پردازى فراهم آيد وعده اى داعيه رؤيت حضرت در خواب وبيدارى كنند هر چند امكان اين امر ، در اصل منتفى نيست .

راز زدايى هم يعنى امور ، مانند امورى طبيعى نگريسته شوند ورد پاى هر امر ماوراى طبيعى در آن ها محوگردد مانند ابن خلدون كه معتقد است مراد از ظهور مهدى ( ع ) ، پيدايش حكومتى مبتنى بر اتحاد قبايل سادات اطراف مدينه و حجاز است .

کمال گرايي

کمال گرايي ( غير واقع گرا ) و سهل انگاري : اين كه كمال گرايي چگونه در عرصه تربيت مهدوى آشكار مي گردد ، زمينه اين امر آن است كه مهدى ( ع ) عهده دار رسالتى سترگ است واين رسالت ، جز با يارانى نستوه به انجام نمى رسد .

در نظر بودن چنين غايت بلندى در مسأله مهدويت ، زمينه ساز آسيب تربيتي كمال گرايي مي گردد . مربيان ، بدون توجه به وسع فهمى وعملى افراد ، آنان را از همان ابتدا به فتح اين قله عظيم مي خوانند ، لذا فرد از همان آغاز از مقصد ومقصود اِعراض مي كند .

در نقطه مقابل كمال گرايى ، سهل انگارى است يعنى جايى براى مهدويت ، در ذهن وضمير فرد فراهم نمى آيد وسهل انگارى نسبت به مهدويت در تربيت دينى ، به منزله از دست نهادن اين تأثير عظيم تحول بخش در شخصيت افراد است .

مريد بروري و تکروي

مريد بروري و تکروي : مريد پروري صورتِ تحريف شده امامت است ، يعنى افراد ، امامان را چنان بستايند كه گويي آنان ، منشأ اوليه حق و حقيقت اند محب غال افراطي گرى آنان در اين است كه امام را از حد خوبش فراتر مي برند واو را به مقام الوهى برمي کشند ، در حالى كه حضرت ، كارگزار و فرمانبر خداست .

قطب دوم آسيب ، تكروى است " يعنى نفى امامت يا تعميم امامت . در حالت تكروى ، فرد تربيت شونده در حد خود محدود مي شود واز بهره جستن از نمونه ها والگوهاى برجسته باز مي ماند

حصار بندي و حصار شکني

حصار بندي و حصار شکني از آسيب هاى تربيتى مهدويت است .

برخى معتقدند پيروان حق ، بايد بريده وبركنار از پيروان باطل ، انتظار بكشند تا لحظه وقوع واقعه فرا رسد .

در اين تصور ، دوران غيبت به مثابه اتاق انتظار است كه بايد در آن ، به دورازاهل باطل نشست ومنتظر بود تا صاحب امر بيايد وكار را يكسره كند . تنها تلاش افراد در اين جا براى دور نگاه داشتن ومصون داشتنِ خود وديگران ، از اهل باطل است . اين آسيب ازكج فهمى نسبت به مهدويت نشأت گرفته است چون اگر مهدويت ، ناظر به قلبه نهايى حق بر باطل است ، بايد اين قلبه را در پرتو قانون كلى چالش ميان حق و باطل فهم كرد . در چالش با باطل است كه حق قالب مي گردد . حصارشكنى هم از آسيب هاست .

در حصار شكنى هر مرزى را بر مي دارند و بى مرزى

را حاكم مي كنند . نمونه اين بى مرزى و التقاط در عرصه مهدويت ، آن است كه كسانى معتقد شوند ، مهدى ( ع ) اسم خاصى براى فرد معينى نيست ، بلكه نمادى كلى براى اشاره به چيرگى نهايى حق وعدالت بر باطل وبيدادگرى است ومصداق اين نماد مي تواند هركسى باشد .

قشري گري و عقل گرايي

قشري گري و عقل گرايي : قشرى گرى در دين ، مانع فهم عمق معارف دينى مي گردد واز اين رو ، بسترى براى رشد كج فهمى وانحراف وبدعت است مانند خوارج كه در زمان حضرت على ( ع ) حاضر نشدند بر ورقهاى كاغذين قراَن تعرض كنند .

در دوران غيبت هم ، قشرى بودن افراد ، آنان را به تعبيرهاى نادرست از احكام دينى خواهد كشاند چنان كه هنگام ظهور حضرت ، سخنان او و احكام دينى كه او مطرح مي سازد ، در نظر مردم ، جديد و ناشناخته است .

از سوى ديگر ، عقلكرايى نيز يكى ديكر از ورطه هاى لغزش است يعنى اين كه انسان در عرصه دين ، همه چيز را پس از اثبات قطعى عقل بپذيرد . چنين تصورى نه با واقعيت عقل هماهنگ است ونه با تربيت دينى .

گسست و دنباله روي

گسست و دنباله روي : هنگامي كه مباحث ومطالب مربوط به مهدويت ، به زبانى مهجور مطرح گردد يا با مسائل ومباحثى كه نسل جديد با آن ها درگير است ارتباط نيابد ، گسست رخ مي دهد .

در نقطه مقابل ، قطب آسيب زاى ديگر ، دنباله روى نسل پيشين نسبت به نسل جديد است كه مي تواند در عرصه مهدويت به دو شكل آشكار شود : اول سخن نگفتن از آن ، به سبب اين كه به ذائقه نسل جديد ، خوش نمى آيد ، دوَم فروكاستن مهدويت به شكل هاي رايج حكومت ، مانند دموكراسى .

هيچ يک از دو روش مطلوب نيست . پس كسانى كه مسأله مهدويت را در جريان تربيت

دينى مطرح مي كنند ، بايد هم تناسب وهماهنگى اَن را با ذهن وزبان نسل جديد بازشناسى كنند وهم مراقب باشندكه آن را به اميال و آراي رايج آنان فرو نكاهند .

آسيب شناسى تربيتى مهدويت

مهدويت تنها مسأله اى اعتقاد نيست ، بلكه بعد تربيتى نيز دارد .

هنگامى كه ما مشخص مي كنيم بر اساس متون روايى ، اعتقاد به وجود و ظهور مهدي ( ع ) ضرورى است ، مجموعه دانشى را براى افراد فراهم نموده ايم .

امَا هنگامى كه اين مجموعه ، به همراه خود ، تحولات هيجانى ، عاطفى وعملى معينى را ايجاد مي كند كه ضمن آن ، افراد مي كوشند خود را براى ياورى امام مهدى ( ع ) مهيا سازند ، چهره تربيتى مهدويت آشكار مي گردد . وقتى به جنبه تربيتى مهدويت واقف شديم ، بايد آسيب شناسى تربيتى مهدويت را مورد تأمل قرار دهيم :

1 . حصار بندي و حصار شکني از آسيب هاى تربيتى مهدويت است . برخى معتقدند پيروان حق ، بايد بريده وبركنار از پيروان باطل ، انتظار بكشند تا لحظه وقوع واقعه فرا رسد . در اين تصور ، دوران غيبت به مثابه اتاق انتظار است كه بايد در آن ، به دور از اهل باطل نشست ومنتظر بود تا صاحب امر بيايد وكار را يكسره كند .

تنها تلاش افراد در اين جا براى دور نگاه داشتن ومصون داشتنِ خود وديگران ، از اهل باطل است . اين آسيب ازكج فهمى نسبت به مهدويت نشأت گرفته است چون اگر مهدويت ، ناظر به قلبه نهايى حق بر باطل است ، بايد

اين قلبه را در پرتو قانون كلى چالش ميان حق و باطل فهم كرد . در چالش با باطل است كه حق قالب مي گردد . حصارشكنى هم از آسيب هاست .

در حصار شكنى هر مرزى را بر مي دارند و بى مرزى را حاكم مي كنند . نمونه اين بى مرزى و التقاط در عرصه مهدويت ، آن است كه كسانى معتقد شوند ، مهدى ( ع ) اسم خاصى براى فرد معينى نيست ، بلكه نمادى كلى براى اشاره به چيرگى نهايى حق وعدالت بر باطل وبيدادگرى است ومصداق اين نماد مي تواند هركسى باشد .

2 - کمال گرايي ( غير واقع گرا ) و سهل انگاري : اين كه كمال گرايي چگونه در عرصه تربيت مهدوى آشكار مي گردد ، زمينه اين امر آن است كه مهدى ( ع ) عهده دار رسالتى سترگ است واين رسالت ، جز با يارانى نستوه به انجام نمى رسد .

در نظر بودن چنين غايت بلندى در مسأله مهدويت ، زمينه ساز آسيب تربيتي كمال گرايي مي گردد . مربيان ، بدون توجه به وسع فهمى وعملى افراد ، آنان را از همان ابتدا به فتح اين قله عظيم مي خوانند ، لذا فرد از همان آغاز از مقصد ومقصود اِعراض مي كند .

در نقطه مقابل كمال گرايى ، سهل انگارى است يعنى جايى براى مهدويت ، در ذهن وضمير فرد فراهم نمى آيد وسهل انگارى نسبت به مهدويت در تربيت دينى ، به منزله از دست نهادن اين تأثير عظيم تحول بخش در شخصيت افراد است .

3 . گسست و

دنباله روي : هنگامي كه مباحث ومطالب مربوط به مهدويت ، به زبانى مهجور مطرح گردد يا با مسائل ومباحثى كه نسل جديد با آن ها درگير است ارتباط نيابد ، گسست رخ مي دهد .

در نقطه مقابل ، قطب آسيب زاى ديگر ، دنباله روى نسل پيشين نسبت به نسل جديد است كه مي تواند در عرصه مهدويت به دو شكل آشكار شود : اول سخن نگفتن از آن ، به سبب اين كه به ذائقه نسل جديد ، خوش نمى آيد ، دوَم فروكاستن مهدويت به شكل هاي رايج حكومت ، مانند دموكراسى . هيچ يک از دو روش مطلوب نيست . پس كسانى كه مسأله مهدويت را در جريان تربيت دينى مطرح مي كنند ، بايد هم تناسب وهماهنگى آن را با ذهن وزبان نسل جديد بازشناسى كنند وهم مراقب باشند كه آن را به اميال و آراي رايج آنان فرو نكاهند .

4 . مريد بروري و تکروي : مريد پروري صورتِ تحريف شده امامت است ، يعنى افراد ، امامان را چنان بستايند كه گويي آنان ، منشأ اوليه حق و حقيقت اند محب غال افراطي گرى آنان در اين است كه امام را از حد خوبش فراتر مي برند واو را به مقام الوهى برمي کشند ، در حالى كه حضرت ، كارگزار و فرمانبر خداست .

قطب دوم آسيب ، تكروى است يعنى نفى امامت يا تعميم امامت . در حالت تكروى ، فرد تربيت شونده در حد خود محدود مي شود واز بهره جستن از نمونه ها والگوهاى برجسته باز مي ماند .

5 _ قشري

گري و عقل گرايي : قشرى گرى در دين ، مانع فهم عمق معارف دينى مي گردد واز اين رو ، بسترى براى رشد كج فهمى وانحراف وبدعت است مانند خوارج كه در زمان حضرت على ( ع ) حاضر نشدند بر ورقهاى كاغذين قرآن تعرض كنند . در دوران غيبت هم ، قشرى بودن افراد ، آنان را به تعبيرهاى نادرست از احكام دينى خواهد كشاند چنان كه هنگام ظهور حضرت ، سخنان او و احكام دينى كه او مطرح مي سازد ، در نظر مردم ، جديد و ناشناخته است .

از سوى ديگر ، عقلكرايى نيز يكى ديكر از ورطه هاى لغزش است يعنى اين كه انسان در عرصه دين ، همه چيز را پس از اثبات قطعى عقل بپذيرد . چنين تصورى نه با واقعيت عقل هماهنگ است ونه با تربيت دينى .

6 _ خرافه پردازي و راز زدايي : خرافه پردازى يعنى حقايق ماوراى طبيعى دين ، دست خوش عوام زدگى گردد وبستر مناسبى براى خرافه پردازى فراهم اَيد وعده اى داعيه رؤيت حضرت در خواب وبيدارى كنند هر چند امكان اين امر ، در اصل منتفى نيست .

راز زدايى هم يعنى امور ، مانند امورى طبيعى نگريسته شوند ورد پاى هر امر ماوراى طبيعى در آن ها محوكردد مانند ابن خلدون كه معتقد است مراد از ظهور مهدى ( ع ) ، پيدايش حكومتى مبتنى بر اتحاد قبايل سادات اطراف مدينه و حجاز است .

7 _ انحصار گرايي و کسرت گرايي : انحصارگرايى يعنى اعتقاد به حكومت عدل مهدى ( ع ) ، موجب تحريم هر

حكومتى- حتى عدل- پيش از آن گردد ، كه متأسفانه اين ديدگاه عملاً در ميان برخى از معتقدان به مهدويت آشكار شده است ، واين كه هر حكومتى قبل از حكومت مهدى ( ع ) طاغوت است ، فهمى آسيب زا از مهدويت است ، چون پيامد عملىِ چنين فهمى ، عدم تلاش براى برقرارى حكومت عادلانه پيش از ظهور است وحاصل عملى آن ، تمكين نسبت به هرگونه حكومت جور پيشه خواهد بود .

در مقابل ، كثرتگرايى نيز قطب دوم اسيب است . كثرتگرايى به مفهوم برابر دانستن طريقه هاى مختلف مي تواند به اين نتيجه منجر شود كه هر وضع موجودى ، شروع تلقى شود و بالاخره كثرتگرايى به تجويز هر حكومتى ختم خواهد شد . ( 1 )

1 . برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 33 .

اعتقاد به منجي

عقيده به منجى بزرگ ، يك عقيده عمومى ومشترك است واختصاص به يك قوم وملت و دين ندارد .

اديان و مذاهب گوناگون كه در جهان حكومت مي كنند ، عموما ظهور اورا خبر داده اند ، اگر چه دراسم او اختلاف دارند .

انتظار فرج و اعتقاد به موعود يك اشتياق و ميل باطنى است ، اسلام و اديان ديگر نيز با وعده ظهور منجى بزرگ اين خواسته و شوق درونى را بى پاسخ نگذاشته و اين خواسته نيز مانند ديگر خواسته ها در شرايط گوناگون ، كم و زياد و شدت و ضعف پيدا مي كند .

آشفتگى اوضاع و نا امنى حاصل از آن وفشار وتبعيض و ستم در جامعه ، عقيده به ظهور منجى بزرگ را تشديد

مى نمايد . آن چنان اين شوق ديرينه وانتظار در لحظات فشار واختناق ، تبديل به التهاب سوزان و نياز شديد مى شود ، و خرمن اشتياق توده ها را براى ظهور واپسين منجى ومهدى موعود شعله ور مى سازد كه افراد فرصت طلب ، از پريشانى توده ها سوء استفاده كرده و به دروغ ادعاى مهدويت مى نمايند . لذا در هر زمانى كه فشارها ومحروميت هاى اجتماعى ، سياسى واقتصادى وغير آن بالا مى رود ، جاذبه ووسوسه رهبرى نيز افراد بسيارى را به خود مشغول مى دارد وچه بسا افرادى كه جان خويش را بر سرِ اين سودا مى نهند .

البته اين شرايط ممكن است باعث بالا رفتن تب منجى پرستى در جامعه بشود وافرادى هم از اين فرصت سوء استفاده كرده ، ادعاى مهدويت بنمايند ، ولى اين موضوع هرگز به اصالت اين عقيده لطمه نمى زند . پس اصالت مسأله مهدى وجهانى بودن آن روشن مى شود ومعلوم مي گردد كه اين عقيده اختصاص به مسلمانان ندارد ، بلكه پيروان همه اديان در انتظار چنين مصلح جهانى به سر مى برند .

اين اعتقاد و اشتياق در ميان يهود و نصارى ، آن چنان اصيل و ريشه دار است كه در طول تاريخ اين دو ملت ، مدعيان شگفتى را پديد آورده است و افراد بسيارى خود را به دروغ ، مسيح موعود معرفى كرده اند ، چنان كه قاموس كتاب مقدس درباره شماره مدعيان دروغين مسيح موعودمي نويسد :

24 نفر مسيحيان دروغگو در ميان بنى اسرائيل ظاهرگشته كه مشهور ومعروف ترين آن ها بركوكبه است كه دراوائل

قرن ثانى مى زيست و آن دجال معروف ادعا مى نمود كه رأس و رئيس وپادشاه قوم يهود است . . . ودر قرن دوازدهم حدود ده نفر مسيحيان دروغگو ظاهرگرديده ، جمعى را به خودگروانيده . اين مطلب اسباب فتنه وجنگ شده ، جمع كثيرى نيز در آن معركه طعمه شمشيرگرديدند . ( 1 )

علامه طباطبايى ( ع ) مي نويسد : بشراز روزى كه روى زمين سكنى گزيده ، نوشته درآرزوى يك زندگى اجتماعى مقرون به سعادت مى باشد و به اميد رسيدن چنين روزى قدم برمى دارد واگراين خواسته تحقق خارجى نداشت ، هرگز چنين آرزو واميدى در نهاد وى نقش نمى بست چنان چه اگر غذايى نبود ، گرسنگى نبود ، اگرآبى نبود ، تشنگى تحقق نمى يافت و . . . ازاين روى ، به حكم ضرورت آينده جهان روزى را در برخواهد داشت كه آن روز جامعه بشرى پراز عدل وداد شده وبا صلح وصفا زندگى خواهند كرد وافرادانسانى غرق فضيلت وكمال مى شوند . والبته استقرار چنين وضعى به دست خودانسان خواهد بود ورهبر چنين جامعه اى ، منجى جهان بشرى و به لسان روايات مهدى خواهد بود . ( 2 )

بنابراين ، اعتقاد به مهدى تنها يك باوراسلامى نيست ورنگ خاص دينى ندارد ، بلكه عنواني است براى خواسته ها وارزوهاى همه انسان ها با كيش ها و مذاهب گوناگون .

1 . قاموس كتاب مقدس چاپ بيروت ص 808 .

2 . شيعه دراسلام علامه طباطبايي ص 220 .

امام مهدي و کتب اسلامي

تورات و بشارت موعود

دركتاب تورات كه ازكتب آسمانى به شمار مى رود و هم اكنون در دست

اهل كتاب و مورد قبول آن ها است ، بشارات زيادى از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى در آخرالزمان آمده است .

در زبور حضرت داود ( ع ) كه تحت عنوان مزامير درلابلاى كتب " عهد عتيق " آمده ، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) به بيان هاى گوناگون داده شده است و در 35 بخش از مزامير 150 گانه ، اشاره اى به ظهور مبارك آن حضرت ونويدى از پيروزى صالحان بر شريران وتشكيل حكومت واحد جهانى وتبديل اديان ومذاهب مختلف به يك دين محكم و آيين جاويد ، موجود است . ( 1 )

و جالب اين كه مطالبى كه قرآن كريم درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) اززبور نقل كرده است عيناً در زبور فعلى موجود و از دستبرد تحريف وتفسير مصون مانده است . قرآن كريم چنين مى فرمايد : ولقد کتبنا في الزبور من بعده الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ( 2 )

ما علاوه بر ذكر تورات در زبور نوشتيم كه درآينده بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد . مقصود از ذكردر آيه شريفه ، تورات موسى ( ع ) است كه زبور داود ( ع ) پيرو شريعت تورات بوده است . در زبور آمده است : . . . زيرا كه شريران منقطع مى شوند . اما متوکلان به خداوند وارث زمين خواهند شد ( 3 ) .

اسم او ابداً بماند ، اسمش مثل آفتاب باقى بماند ، در او مردمان بركت خواهند يافت وتمامى قبايل او را خجسته خواهند گفت ، بلكه اسم ذوالجلال او ابداً

مبارك باد وتمامى زمين از جلالش پر شود ، دعاى داوود پسر يسئ تمام شد . ( 4 )

دركتاب اشعياى نبى كه يكى از پيامبران پيرو تورات است ، بشارات فراوانى درباره ظهور حضرت آمده است : ونهالى ازتنه يسي ( 5 )

بيرون آمده ، شاخه اى از ريشه هايش خواهد شگفت وروح خداوند بر او قرار خواهد گرفت . . . مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد وبه جهت مظلومان زمين ، به راستى حكم خواهد نمود . . . كمربند كمرش عدالت خواهد بود وكمربند ميانش امانت . . . ( 6 )

منظور ازنهالى كه از تنه يسي خواهد روييد ممكن است يكى از چهار نفر : حضرات داود ، سليمان ، عيسى و مهدى ( ع ) و باشند ولى دقت و بررسى كامل آيات مذكور نشان مى دهد كه منظور از اين نهال ، هيچ يك از آن پيامبران نيستند ، بلكه همه آن بشارت ها ويژه قائم آل محمد ( ع ) است ، زيرا حضرت داود وسليمان فرزندان پسرى يسي ، وحضرت عيسى ( ع ) نواده دخترى وى ، و مهدى ( ع ) نيز از جانب مادرش ، جناب نرجس خاتون- كه دختر يشوعا ، پسر قيصر ، پادشاه روم و از نسل حضرت داود ، و مادرش از اولاد حواريون حضرت عيسى ( ع ) بوده ، ونسب شريفش به ( ع ) شمعون صفا ، وصي حضرت عيسى ( ع ) مي رسد نواده دخترى يسي مى باشد . ( 7 )

دركتاب يوئيل نبى كه از پيامبران پيرو تورات است

، چنين آمده است : آن گاه جميع امت ها را جمع كرده ، به وادى يهوشافاظ ( 8 ) فرود خواهم آورد و در آن جا با ايشان درباره قوم خود وميراث خويش ، اسرائيل را محاكمه خواهم نمود . زيرا كه ايشان را در ميان امت ها پراكنده ساخته وزمين مرا تقسيم نموده اند وبر قوم من قرعه انداخته وپسرى در عوض فاحشه داده و دخترى به شراب فروخته اند تا بنوشند ( 9 ) دركتاب عاموس نبي ( 10 ) وهوشع نبى ( 11 ) نيز از نزول حضرت عيسى ( ع ) وداورى آن حضرت سخن به ميان آمدهاست .

دركتاب " زکرياى نبى بشارت ظهور مهدى ( ع ) چنين آمده است : اينك روز خداوند مى آيد وغنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد . وجميع امت ها را به ضد اورشليم براى جنگ فراهم خواهد كرد وشهر را خواهند گرفت وخانه ها را تاراج خواهند نمود . . . وخداوند بيرون آمده با آن قوم ها مقاتله خواهد كرد چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود . . . و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود . . . ويهوه خدا بر تمامى زمين پادشاه خواهد بود . . . ( 12 )

لازم به يادآورى است كه دركتب عهدين تورات وانجيل كلمه خداوند بيشتر در مورد حضرت عيسى ( ع ) به كار مى رود . دركتاب حزقيال نبى نيز در مورد حضرت مهدى ( ع ) و سرنوشت اسرائيل و جهانى شدن آيين توحيد خبرهايى آمده ادست : . . و اما تواى پسر انسان

خداوند يهوه چنين مى فرمايد : كه به هر جنس مرغان وبه همه حيوانات صحرا بگو : جمع شويد وبياييد ونزد قربانى من كه آن را براى شما ذبح مى نمايم فراهم آييد .

قربانى عظيمى كه بر كوه هاى اسرائيل ، تا گوشت بخوريد و خون بنوشيد . و خداوند يهوه مى گويد : كه بر سفره من از اسبان وسواران وجباران وهمه مردان جنگى سير خواهيد شد . ومن جلال خود را در ميان امت ها قرار خواهم داد و جميع امت ها داورى مرا كه آن را اجرا خواهم داشت ودست مرا كه بر ايشان فرود خواهم آورد ، مشاهده خواهند نمود . . . . . ( 13 )

بايد توجه داشت كه منظور از پسر انسان مانند كلمه مسيح ، حضرت عيسى ( ع ) نيست بلكه مراد از آن ، حضرت مهدى ( ع ) است ، زيرا در انجيل بيش از هشتاد باركلمه پسر انسان آمده است كه تنها در سى مورد آن حضرت مسيح ( ع ) اراده شده است ( 14 )

دركتاب حَجئ نبى نيز بشارت ظهور آمده است : يهوه

صبايوت چنين مى گويد : يك دفعه ديگر آسمان ها وزمين ودريا وخشكى را متزلزل خواهم ساخت وتمامى امت ها را متزلزل خواهم ساخت و فضيلت جميع امت ها خواهد آمد . . . اين خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت . . . ( 15 )

كه در آن به تشكيل حكومت واحد جهانى اشاره شده است . دركتاب " صفنياى نبى " همچنين آمده است : . . . خداوند مى

گويد : براى من منتظر باشيد ، تا روزى كه به جهت غارت برخيزم ، زيرا كه قصد من اين است كه امت ها را جمع نمايم و ممالك را فراهم آورم تا غضب خود وتمامى حدت خشم خويش را بر ايشان بريزم ، زيرا كه تمامى جهان به آتش غيرت من سوخته خواهد شد . . . ( 16 )

نيز دركتاب دانيال نبى آمده كه : . . . امير عظيمى كه براى پسران قوم تو ايستاده قائم است ، خواهد برخاست . . . بسيارى از آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد . . . ( 17 )

1 . آخرين اميد ، داود الهامى ص 193 .

2 . سوره انبياء ، آيه 105 .

3 . عهد عتيق ، كتاب مزامير مزمور37 .

4 . همان ، مزمور 72 .

5 . يسي به معناى قوى ، پدر حضرت داود و نوه " راعوت " است ، و به طورى مشهور بود كه داود را پسر يسي مى ناميدند در صورتى كه خود داود شهرت و شخصيت عظيمي داشته و از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل بوده است . قاموس كتاب مقدس .

6 . تورات ، كتاب اشعياى نبي ، باب 11 .

7 . ظهور حضرت مهدى ا زديدگاه اسلام ، مذاهب وملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 312

8 . نام صحراى است در نزديكى بيت المقدس كه اكنون وادى قدرون ناميده مى شود . لغت نامه دهخدا ص 177

9 . تورات ، كتاب يوئيل نبى ، ص 1327 باب 3 بندهاى 2 و

3 .

10 . تورا ت ، كتاب عاموس نبى ، ص1333 باب 4 بندهاى 2 1 و 3 1 .

11 . تورات ، كتاب هوشع نبى ص 1314باب 5 بندهاى 14 و 15 .

12 . تورات كتاب زكرياى نبى ص 1382 باب 4 1 ، بندهاى ا- 10

13 . تورات كتاب حزقيال نبى ص 1265 باب 39 ، بند 7 1-23 .

14 . قاموس کتاب مقدس ، ماد ه پسر خواهرص 219 .

15 . كتاب مقدس كتاب حجي نبى ص 1367باب 2بندهاى 6-9 .

16 . كتاب مقدس كتاب صفنياى نبي ص 1363باب 3 ، بندهاى 5- 9

17 . كتاب مقدس كتاب دا نيال نبي ص 1309 ، باب 12 بندهاى ا- 12 .

پيشگويي

پيشگويى هاى نوسترآداموس

برسي پيشگويي هاي نوستر آداموس درباره جهاني شدن انقلاب اسلامي ايران : شاهزاده عرب ، مريخ ، خورشيد ، ناهيد ، شير ، حكومت كليسا را از طريق دريا از پاى درخواهد آورد ، از جانب ايران پرشيا بيش از يك ميليون پرهيزگار به بيزانس ومصر ، به سوى شمال هجوم خواهند آورد ( 1 )

ازكشور عربى خوشبخت در منطقه غنى وثروتمند اعراب شخصى قدرتمند ومسلط بر شريعت حضرت محمد ( ص ) زاده خواهد شد ، اسپانيا را به درد سر انداخته وبرگرانادا

غرناطه مستولى مى شود . از طريق دريا بر مردم نيكوزيا ظفر خواهد يافت . ( 2 )

مرد مشرقى از محل استقرار خويش خارج خواهد شد ، براى ديدار فرانسه ازكوه آپونين خواهد گذشت ، از فراز آسمان ، از برف ها ، درياها وكوه هاگذر خواهد كرد و

همگان را با عصايش مضروب خواهد كرد . . . ( 3 )

ادبيات رمزآلود ، واژه اى است كه به بهترين نحو مى تواند عمق معانى شعرواره هاى نوسترآداموس را بيان كند چرا كه طبق نظر اغلب مفسران معروف نوستر آداموس يعنى اريكاچيتهام ، گى بوحك رژان شارل, دو فن برون ، حداقل وقايع ذيل را مى توان بدون هيچ شك وترديدى از ميان شعرواره هاى رمزآلود نوسترآ دا موس برشمرد :

آتش سوزى بزرگ لندن در سال1666 م اعدام چارلز اول ، روى كار آمدن حكومت مذهبى كرامول در انگلستان ، وقوع انقلاب فرانسه ، انقلاب روسيه ، رويارويى استالين وتروتسكى پس از مرگ لنين ، اضمحلال رژيم شوروى ، اعدام لويى شانزدهم و مارى آنتَوانت ، به قدرت رسيدن ناپلئون وانتخاب لقب امپراتور توسط وى ، به قدرت رسيدن هيتلر ورژيم نازى ، به قدرت رسيدن موسولينى در ايتاليا و ژنرال فرانكو در اسپانيا ، تروركندى ، سقوط شاه ايران و وقوع انقلاب اسلامى در ايران ، رهبرى امام خمينى ( ره ) از فرانسه- او دقيقاً عنوان مى كند كه رهبر ايران از فرانسه باعث سقوط شاه ايران مى شود- وقوع حادثه يازدهم سپتامبر و آتشى كه در برج هاى دوقلوى شهر جديدنيويورك ايجاد مى شود و بسيارى از حوادث تاريخى ديگر از سال هاى 1555 ميلادى به بعدكه حدود450 سال را در بر مى گيرد .

دو محاصره ، درگرمايي سوزان ، انجام مى گيرد . آن مرد ، ازفشار تشنگى ، به خاطر دوفنجان مملواز آب ، كشته مى شود .

دژ نظامى ، مملو مى شود ، ويک

آرمانگراى كهنسال امام خمينى ره ، نشانه هاى نيرا سرزمين ايران ، را به اهالى ژنو سازمان ملل متحد نشان خواهد داد . ( 4 )

رهبر پاريس ، اسپانياى بزرگ را اشغال مى كند ، كشتى هاى جنگى در برابر مسلمانان محمدى ها كه از پارتيا ناحيه اى درا يران و مديا ناحيه اى درايران برخاسته اند ، مى ايستند آن مرد ، سيكلادا روپا را تاراج مى كند ، وآنگاه انتظارى بزرگ در بندر يونان حكلم فرما مى شود .

در مجموع نوستر آداموس به اين موضوع به صراحت اشاره مى كند كه ايران پارت ، نيرا ، پرشيا ، مديا با كمك مسلمانان سراسر جهان ، از جمله كشورهاى عربى و مخصوصاً سوريه ، عربستان سعودى وليبى حكومت مقتدرى را تشكيل مى دهند وپس از جنگى مذهبى كه هسته آن از لبنان شروع مى شود و عمدتا بر عليه اسرائيل است ، جهان را به تسخير خود در مى آورند وسپس جنگى جهانى و عظيم رخ خواهد داد وجهان نابود خواهد شد ( 5 )

در هنگامه دميدن خورشيد ، آتش بزرگ ، ديده خواهد شد صدا و روشناى ، درامتداد شمال ، ادامه خواهد يافت . در ميانه كره خاک ، مرگ وآواى مرگ ، كشيده خواهد شد مرگ از درون سلاح ما ، آتش وخشكل سالى آنان را به انتظارخواهند نشاند .

درخاتمه ، ا ين سرزمين به واسطه جنگ جهانى سوم نابود ونامسكون خواهد شد . ( 6 )

سرزمين مسكونى ، از سكنه خالى خواهد شد براى به دست آوردن سرزمين ها ، جدال واختلاف شديدى در مى

گيرد , قلمروما به مردانى سپرده خواهد شد كه از غرور و سربلندى تهى خواهند بود . سپس ، براى برادران بزرگ ، نفاق و مرگ پيش خواهد آمد .

وچنين برمى آيد كه ايران ، جهان را ابتدا از طريق حمله به تركيه و مقدونيه به تصرف خود درخواهد آورد :

شب در آسمان ، مشعلى رو به خاموشى ، ديده خواهد شد . در مركز رن ، جنگ و خشك سالى به بار مى آيد ، كمك خيلى دير مى رسد . پرشيا ايران حمله آورده وماگدونيا و در جاى ديگر مى گويد : مقدونيه را به محاصره درمى آورد ( 7 )

تواى فرانسه اگر ازآب هاى ليگورياگذركنى خود را ، درميانه دريا و جزا ير در محاصره خوا هى يافت . و پيروان محمد ، در برابرتو خواهند ايستاد . و همچنين تواى درياى آدرياتيک استخوان خزان واسبان را خواهى جويد . ( 8 )

وباز مى گويد : آن مرد ، با سلاح ها وآتش درختان ، در نزديکي درياى سياه از پرشيا براي تسخيرترابوزان خواهد آمد .

فاروس و ميتيلن به لرزه درخواهد آمد خورشيد ، درياى آدرياتيک راكه مملو ازاجساد اعراب است روشن خوا هدكرد ( 9 )

و سپس نوستر آداموس ، عواقب جنگ اتمى و نابودى تدريجى جهان به واسطه جنگ جهانى سوم را شرح مي دهد :

كسوفى در پيش خواهد بود كه از زمان آفرينش گيتى تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسيح واز آن زمان تا به امروز مركزرخ نداده است وجهان چنين ظلمتى به خود نديده است . . . ( 10

)

كه در اين مورد آيات مربوط به قيامت در سوره قيامت به ذهن انسان تداعى مى شود :

فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس والقمر يقول الانسان يومئذ اين المفر . هنگامى كه بينايى خيره مى گردد ، و ماه فرو مى رود ، و خورشيد و ماه گرد هم آيند ، آن روز انسان مى گويد : به كجا فراركنم

مرد والامقامى از تبار عرب به زودى پيش خواهد تاخت . از سوى اهالى بيزانس به او خيانت خواهد شد . ازشهرقديمى رودس به پيشوازاو خواهند آمد ، از جانب هانگرى مجارستان متحمل آزار بسيارخواهد شد . ( 11 )

در حوالى درياى آدرياتيک براثرتوفانى عظيم ، كشتي غرق مى شود وزمين به لرزه درآيد وبه سوى آسمان پرتاب مى شود ودوباره فرومى افتد در مصرجنبش پيروان محمد افزايش مى يابد و پيكى به آن سوى مرزها ، فرستاده مى شود تا خبررا اعلان كند . . . . شهرهاآلوده وكثيف گشته ، باعث اعتراض وشرمسارى زيادى خواهد شد ، وتاريکي وجهل فقط با درخشش نورازبين مى رود وبا تغييراتى حكومت جهل وظلمت پا يان خواهد يافت . . . رهبرى اصلى مشرق زمين با شورش هاى زيادى روبرو خواهد شد ، كه اكثرا از طرف شمالى ها و غربي ها مغلوب شده است ، كه عده اى كشته و برخى مورد آزار قراگرفته اند و بقيه در حال گريزند و فرزندانشان كه از زنان متعددى هستند ، زندانى شده اند ( 12 )

م . پ . ادوارد دركتاب خود در باب پيشگويى هاى نوسترآداموس نقل مى كند كه سانتورى

هشتم ، قطعه مربوط به وقوع جنگ جهانى سوم است :

. . . جنگ و خونريزى براى مرتبه سوم حتمى است آتش به حدى است كه درياها به جوش مى آيد واز دولت ما فقط دو دولت واز جهان فقط نيمى باقى مى ماند . . . ( 13 )

شاهزاده ليبياى كه نماينده حكومت ايران است در غرب به قدرت خواهد رسيد ، يک فرانسوى ازاعراب به شدت مكدرخواهد شد ، دانشمند اديب ، ادبا خود را با اوضاع وفق خواهند داد ، زبان عرب برفرانسه پيش مى گيرد . . . ( 14 )

در نزديکي سوربن جهت حمله به مجارستان ، قهرمانى ازاهالى برودها سياه پوستان به آنان هشدار خواهد داد . رهبر بيزانس ، سالون ازاسلاوينا ، آنان را به شريعت محمد درخواهد آورد . همچنين نوستر آداموس چنين مى سرايد كه :

امپراتورى مقدس به آلمان خواهد آمد پيروان اسماعيل جايگاه بى مانع خواهند يافت . آدم هاى نادان همچنان خواستاركارمانى شريعت كهنه هستند . تمامى حمايت كنندگان محمد سراسر گيتى را خواهند پوشاند . . . ( 15 )

بنابراين ، نوسترآداموس دراغلب سانتو رى ها از جمله سانتورى نسبت به فتح جهان به وسيله شريعت حضرت محمد ( ص ) به غرب وتمدن غربى هشدار مى دهد وبه جهانيان اعلام مى كند كه روزى مسلمانان به رهبرى ايران وتمدن ايرانى بر جهان مسلط خواهند شد كه اين بى شك در پيوند باگسترش و جهانى شدن انقلاب اسلاْمى ايران است ( 16 )

1 . سانتوري قطعه 5/55

2 . قطعه 29/2

3 . سا نتورى4 قطعه 59 .

4 . سانتوري 4 ص 63/3

5 . سانتوري 2 قطعه 91

6 . سانتوري 2 قطعه 95

7 . سانتوري 2 قطعه 96

8 . سانتوري 3 قطعه 23

9 . قطعه 27/5

10 . سانتوري 5 قطعه 47

11 . سانتوري 2 قطعه 86 .

12 . نوستر آداموس نامه به فرزند ص 274 .

13 . سانتوري 3 قطعه 27 .

14 . سانتوري 10 قطعه 62 .

15 . سانتوري 10 قطعه 31 .

16 . نشريه موعود ، شماره37 ص 27 .

پيشگويى ولادت حضرت

پيامبراكرم ( ص ) وائمه معصومين ( ع ) نسبت به ولادت حضرت مهدى ( ع ) پيشگويى كرده بودند .

عبدالرحمن بن سمره مى گويد : به پيامبر اكرم ( ص ) عرض كردم : اى رسول خدا مرا به طريق نجات هدايت كن . فرمود : هنگامى كه اختلاف خواسته ها وتفرقه آرا پيش آمد ، بر تو باد رجوع به على بن ابى طالب كه او امام امت من وخليفه من بر آنان بعد از من است . . . از اوست دو امام امت من . . . و نه فرزند حسين ، كه نهم آنان ، قائم امت من است كه زمين را از عدل وداد پر مى كند ، پس از آن كه از ظلم وجور پر شده باشد . ( 1 )

جابر بن عبدالله انصارى در روايتى از صحيفه اى خبر داده است كه در دست حضرت فاطمه ( ع ) مشاهده نموده و در آن نام هاى دوازده امام ( ع ) همراه نام مادرانشان ياد آور شده و آخرين نام ، قائم آل محمد

( ع ) بوده است . ( 2 )

امام حسين ( ع ) فرمود : قائم اين امت ، نهمين فرزند از اولاد من است ، واو است صاحب غيبت ، وكسى كه ميراثش در حالى كه زنده است ، تقسيم مى شود . ( 3 )

و امَا رواياتى كه در مورد حضرت مهدى ( ع ) ، غيبت ظهور ، علامات ظهور وحوادث پس از ظهور . از طريق دو امام باقر وصادق ( ع ) نقل شده است به مراتب , بيشتر از روايات رسيده از ساير معصومين ( ع ) است .

ويژگى اين روايات آن است كه علاوه بر بيان اصل مسأله به بيان بعضى از خصوصبات نيز پرداخته اند .

جابر جعفى از امام باقر ( ع ) نقل نموده كه فرمود : زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن زمان امامشان غايب خواهد شد . پس خوشا به حال كساني كه ثابت بر امر ما باشند ( 4 )

روايت هاى نيز از حضرت على ( 5 ) امام حسن مجتبى ( 6 ) اما م سجاد ( 7 ) وامام صادق ( 8 ) اما م كاظم ، ( 9 ) امام رضا ( 10 ) وامام جواد ( 11 ) ( ع ) در پيشگوى ولادت حضرت مهدى ( ع ) آمد ه است .

1 . كمال الدين ج 1 ص 257

2 . غيبت طوسي ص 92, كمال الدين ، ج 1 ، ص 305 .

3 . كمال الدين ج 1 ، ص 0315

4 . كمال الدينج 1, ص 330 .

5

. همان , ص 303 .

6 . همان, ص 315 .

7 . همان , ص 319 .

8 . همان , ص 333 .

9 . غيبة نعماني , ص 100 .

10 . کمال الدين ج 2 ص 372 .

11 . همان ص 377 .

پيشگويى هاى واقع شده

برخى از حوادثى كه احاديث ، پيشاپيش از رخ دادن آن ها پيش از ظهور خبر داده اند

و وقوعشان دركتب تاريخى پس ازگذشت سال ها به ثبت رسيده . پيشگويى هاى مطابق واقع ايشان از اين قرار است :

پيشگويي اول و دوم : انحراف و فساد بني عباس , پيامبر ( ص ) و ائمه ( ع ) درباره ويژگى هاى حكومت بنى عباس از جهت منحرف شدن آن ها به سمت فساد وخروج شان از مسير حق خبر داده اند .

به خوبى مى دانيم كه دولت بنى عباس چه بر سر ائمه ( ع ) و ديگر فرزندان رسول اكرم ( ص ) در طول تاريخ آوردند و چه آوارگى ها ، تعقيب ها و دستگير شدن ها و ستم هايى را از آن ها چشيدند كه مشهورتر از آن است كه اين روزما بخواهيم آن را به نگارش درآوريم . امام باقر ( ع ) طى حديثى مى فرمايد : . . . سپس بنى عباس به سلطنت مى رسند وهمواره در عيش و نشاط حكومت و وفور خوشى ها خواهند بود ، تا اينكه در ميان آن ها اختلاف مى افتد وپس از آن كه دچار اختلاف شدند حكومت را ازكف مى دهند . ( 1 )

لازم است به

ياد داشته باشيم امام باقر ( ع ) پس از زوال سلسله بنى اميه به شهادت رسيدند

و 18 سال بعد حكومت عباسيان بر مسلمانان مسلط شدند . ( 2 )

پيشگويي سوم : اختلاف اهل مشرق و مغرب در ادامه حديثى كه از امام باقر ( ع ) نقل كرديم حضرت فرمودند : و اهل مشرق و مغرب دچار اختلاف مى شوند . ( 3 )

كه نمونه هاى بسيارى براى اين اختلاف در طول تاريخ مى توان يافت : مانند اختلاف اهل مشرق و مغرب براى تعيين مرزهاى كشورهاى اسلامى كه اين مسأله سابقه طولانى در ميان مسلمانان دارد به طورى كه بر مشرق عباسيان حكومت مى كردند . و بر مغرب يا همه اندلس اسلامى حكمرانان اموى . يا اينكه در شمال آفريقا غرب دولت فاطميون را تأسيس كردند . در هر دو حالت غرب از خلافت مشرق كه در دست عباسيان بود ، جدا شده بودند .

شايد هم منظور چيزى است كه در عصركنونى از زمان جنگ جهانى دوم تا الان- شاهدش هستيم كه دو دولت بزرگ وجود داشته اند به طورى كه يكى مدعى زعامت جمهررى ها در مشرق است و ديگرى خود را فرمانرواى غرب مى شمرد .

به هر حال اختلاف را به هركدام از اين معانى يا معانى ديگر بگيريم اين اختلاف ميان شرق وغرب از جمله نشانه هاى ظهور است و همواره شاهدش بوده ايم .

اين سه پيشگويى اتفاق افتاده در تاريخ آن هم پس از بيان آن حضرت ( ع ) ونقل محدثين در منابع شان ، خود بهترين دليل ير صدق صدورآن از

معصوم ( ع ) است .

پيشگويي چهارم : انحراف جامعه اسلامي پيامبر اكرم ( ص ) بارها از انحراف در رهبرى اسلامى جامعه پس از خويش خبر داده اند كه از آن جمله اين روايت است كه ابن عباس نقل كرده كه حضرت ضمن صحبت هاى شان از معراج ، اين مطالب را از جمله علايم ظهور برشمرده اند : كافران ، فرمانرواى مردم مى شوند و فاجران ستمكاران سرپرست ، و ظالمان هم آنان را يارى مى كنند وفاسقان هم مشارران آن ها مى شوند .

در چنين زمانى سه خسف فرو رفتن پيش مى آيد : در مشرق ، مغرب و جريرة العرب ، بصره را هم يكى از نوادگان توكه زنگى ها از او پيروى مى كنند خراب مى كند . ( 4 )

ودر حديث ديگرى چنين مى فرمايند : . . . وپس از من ، رهبرانى خواهند آمد كه به هدايت من هدايت نگردند از طريق من كه هدايت است پيروى نمى كنند و به سنت من هم رفتار نمى كنند ، از ميان آن ها مردانى قيام خواهندكرد كه قلب هاى شان قلب شيطان است دركالبد انسان

اين همان مسأله اى است كه پس از رسول اكرم اسلام ( ص ) رخ داد و حكومت بر اساس مصلحت ها ويا به طور موررثى دست به دست شد .

پيشگويي پنجم : شورش صاحب زنج , جريان صاحب الزنج وقومش در تاريخ از اين قرار ثبت شده است كه وى شخصى بود كه در سال 255 ق مصادف با ميلاد حضرت مهدى ( ع ) قيام كرد .

نامش على بن محمد بود وعلى رقم اينكه از حيث عقايد وتفكرات با اهل بيت ( ع ) اختلاف داشت ، گمان مى كرد كه از علويان است . طى مدت 15 سال در جامعه چنان فسادى به راه انداخته بود كه نهايتاً در سال 270 ق دستش را به قتل عام مردم آلوده كرد . علاوه بر انتساب خويش به علويان عمده مطلبى كه در شورش خود روى آن تكيه مى كرد اين بود به طور اساسى به كارگران وطبقه زحمتكش جامعه ، خصوصا بندگان وغلامان تحت سرپرستى ديگران نظرداشت واز اين جهت بود كه به وى صاحب الزنج يا سرور بندگان لقب داده بودند .

فساد زيادى در جامعه به پا كرد ودولت عباسى را به شدت به زحمت انداخت وساكنان بصره و بسيارى ديگر از شهرها را با قتل وغارت و سرگردانى مردم تحت فشار قرار داد . اين واقعه تاريخى هم خود دليل بزرگى براى صدق حديث وگوينده آن مى باشد .

4 . تاريخ ا لغيبه الكلبرى ص 59 .

پيشگويي ششم : ظهور علم در شهر قم , از جمله اين احاديث ، اين مورد است كه از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمودند : كوفه از حضور مؤمنين خالى خواهد شد وعلم از آن رخت برمى بندد ، همانند مارى كه به سوراخ لانه خويش خزيده باشد . سپس در شهرى كه به آن قم مى گويند نمايان مى شود و آن جا معدن علم وفضل مى گردد ، به طورى كه هيچ مستضعفى از لحاظ دينى روى زمين باقي نمى ماند حتى عروسان حجله

نشين كه اين جريان نزديك ظهور قا ئم ( ع ) مى با شد . ( 5 )

اين موضوع در دهه گذشته پيش آمده است وعظمت امامان ( ع ) را زمانى متوجه مى شويم كه بدانيم امام از ظهور علم دينى در قم در حالتى خبر مى دهند كه حتى موقعيت مكانى اين شهر در زمان ايشان هنوز ناشناخته بود وساكنان آن هم بت پرست و آتش پرست بودند وپس از گذشت قريب 1200 سال مركز مطالعات وشهر علم شيعه گشت .

1 . نشريه موعود ، شماره37 ص 27 0

2 . غيبة نعمانى ص 175 .

3 . همان .

5 . منتخب الاثر ص 443 يوم الخلاص ص 480 .

پيشگويي هاي كتاب مقدس

در سال هاى اخير ، جهان مسيحيت شاهد بروز وظهور موجى فزاينده از توجه به پيشگويى ها کتاب مقدس درباره آخر الزمان بوده است .

موجى كه در آستانه سال2000م و پايان هزاره دوم ميلادى به اوج خود رسيد . در اين سال ها در نشريات غربى وپايگاه هاى اينترنتي مقالات فراواني منتشر شده كه درآن ها پيشگوئى هاى كتاب مقدس با رويدادهاى عصر حاضر تطبيبق داده شده و از حوادث مختلف سياسى اجتماعى وزيست محيطى كه در سال هاي اخير در جهان رخ داد . يا در حال رخ دادن است , به عنوان نشانه هاى آخر الزمان با بايان دنيا ياد شده است .

با اذعان به اين مطلب كه برخى از اين مقالات با اهداف تبليغى وتبشيرى مسيحيان در جهان هماهنگى وهمسويى دارد وبا نگاهى كه امررز در ميان مسيحيان درباره حوادث آخرالزمان وجود دارد .

خلاصه يكى از اين مقالات را مي آوريم ( 1 )

در خلال اعصار وقرون شمارى از معلمان روحانى وغيبگويان , بصيرت خاصي نسبت به آينده دريافت كرده اند . يكى از عميق ترين اين بصيرت ها نسبت به آن چه اتفاق خواهد افتاد 2000سال پيش ، در دامنه كوهى خارج از اورشليم اعطا شد . گروه كوچكى از حقيقت جويان در گرد معلمشان , عيساى ناصرى , جمع شده بودند . سؤالى كه از او پرسيدند ، جوابى را در پى داشت كه سال ها وقرنها , تا اين زمان كه ما در آن زندگى مي كنيم , ادامه دارد : وهمانطوركه او عيسى ( ع ) بر فرازكوه زيتون ها نشست ، حواريون به سوى او آمدند ، گفتند : به ما بگو نشانه هاى آمدن تو و پايان دنيا چه خواهد بود؟

عيسى ( ع ) با شمارى از مشخصات جوابشان ، را داد تا مراقب باشند .

عبارت پايان دنيا كه در اين جا به كار رفته به معناى پايان عمركره زمين نيست ، بلكه منظور پايان سلطه غير انسانى بشر بر روى زمين است . اگر چه بسيارى از نشانه هايى كه او داد ، قرنها گريبانگير دنيا بوده اما جالب توجه آن است كه شدت وكثرت اين نشانه ها اكنون افزايش يافته است :

1 . افزايش جنگها : از جنگ ها خواهيد شنيد وشايعات جنگ ها زيرا ملتى عليه ملتى بر خواهد خاست ، ومملكتى عليه مملكت ديگر . هيچ مقطعى از تاريخ مانند قرن بيستم ، شاهد افزايش تعداد جنگ ها نبوده است .

طبق برآورد صليب

سرخ جهانى ، بيش از 100 ميليون نفر در جنگ هايى كه از آغاز اين قرن به وقوع پيوسته است جان خود را از دست داده اند .

از جنگ جهانى دوم تاكنون ، بيش از 150 جنگ عمده وصدها شورش مسلحانه وانقلاب رخ داده است . از پايان جنگ جهانى دوم ، ارقام كشته ها در نزاع هاى مسلحانه ، بيش از 23 ميليون نفر است .

طبق گزارش واشنگتن پست : جنگ هاى قرن بيستم ، جنگ هاى تمام عيارى عليه جنگجويان وغير نظاميان بوده است . . . در حالى كه در قياس با آن ، جنگ هاى وحشيانه قرون پيشين مانند جنگ هاى خيابانى بوده است .

3 . گسترش خشکسالي : و نيز خشكسالى خواهد بود . اواخر سال 6 199 ، بانك جهانى گزارش كرد كه روزانه بيش از 800 ميليون نفرگرسنه در جهان به سر مى برند وبيش از 500 ميليون كودك ، غذاى كافى براى رشد روانى وجسمانى دريافت نمي كنند . معاون بانك جهانى مي گويد : روزانه حدود 40 هزار نفر در جهان ، بر اثرگرسنگى مى ميرند كه غالباً در مناطق روستايي رخ مى دهد .

4 . شيوع بيماري هاي مهلک : و نيز بيمارى هاى مهلك خواهد بود . كمتر از 20 سال پيش ، حرفه پزشكى مدعى بود كه بر بسيارى از بيمارى هاى باكتريايى وويروسى فائق آمده است ، اما امروزه مواردى از بيمارى هاى عفونى بيداد كرده است . خبرگزارى آسوشيتد پرس گزارش مى دهد : ظهور انواع باكترى هايى كه نمى توان با آنتى بيوتيك هاى فعلى آن

ها را از بين برد ، مى تواند خود تبديل به تهديدى عليه سلامت عمومى و بدتر از بيمارى ايدز شود . بيمارى هايى كه اخيراً گمان مى رفت بر آن ها فائق آمده باشند ، رفته رفتار مهارناشدنى مى شوند . . . دانشمندان انتظار چيزى كمتر از يك فاجعه پزشكى ندارند .

UNAIDS برنامه مشترك سازمان ملل عليه ويروس ايدز ، درگزارش پايان سال خود در دسامبر 1996 ، عنوان كرد كه در آن سال ، 3/ 1 ميليون مورد جديد از آلودگى به ويروس اچ . آى . وى . در تمام دنيا رخ داده است . در سال1996 ، يك و نيم ميليون نفر از بيمارى ايدز مردند كه مجموع كسانى كه تا كنون در ارتباط با اين بيمارى مرده اند به 4/6 ميليون نفر مى رسد . بر اساس همين نوشتار ، افزون بر 23 ميليون نفر مبتلا به ويروس اچ . آى . وى يا بيمارى ايدز ، اكنون درتمام دنيا زندگى مى كنند اين آمار وارقا م به خوبي مى رساند كه از سال 1981 که اين بيمارى براى اولين شناسايي شد تا کنون بالغ بر 30 ميليون نفر به آن مبتلا شد ه اند .

سازمان بهداشت جهانى مى گويد : در تمام دنيا روزانه بيش از 6000نفر به اين بيمارى مبتلا مى شوند واين سرايت روز به روز بدتر مى شود .

4 . فراواني زمين لرزه : در جاهاى متعدد زمين لرزه خواهد بود . سالنماى جهانى به ما مى گويد كه بين سال هاى 1000و 1800 ميلادى ، تنها 21زمين لرزه عمده وجود داشت

. اما بين سال هاى 1800تا 1900 تعداد آن 18 واقعه بود . بين سال هاى 1900 تا 1950, 33 زمين لرزه بزرگ به وقوع پيوست تقريبا به انداز : آن چه در طى 1850 سال گذشته رخ داده است بين سال هاى 1950 تا1991 , 93زمين لرزه بزرگ اتفاق افتاد تقريبا سه برابر تعداد آن در نيم قرن گذشته ، و 3/ 1 ميليون نفر از مردم را در سراسر جهان به كا م مرگ فر ستاد . بسيارى از دانشمندان هشدار مى دهند كه ما در حال حاضر به دوره اى از بلاياى زمين لرزه اى وارد مى شويم .

5 . گسترش خشونت : يكى ديگر از شرايطى كه به گفته عيسى ( ع ) درست در زمان پيش از بازگشتش رواج خواهد داشت ، خشونت وحشيانه است : همانطوركه در ايام دوره نوح بوده در زمان آمدن پسر انسان نيز چنين خواهد بود . در ايام دوره نوح زمين در برابر خداوند فاسد وپر از خشونت بود ، روزنامه هاى امررز پر ازتيترهاى از ماجراهاى غم انگيزى از خشونت هاى بي رحمانه است .

امروزه ميزان آدم كش و خود کشى وقتل در آمريكا ، تقريبا به اندازه مجموع کشته شدگان آمريكايي در طول جنگ ويتنام است . تنها در 30 سال گذشته ، خود کشى و قتل جان بيش ازيك ميليون ودويست هزار آمريكا يى يعنى بيش ازتمام مردانى را كه دركل جنگ هاى تاريخ امريکا كشته شده اند ، گرفته است .

6 . ابلاغ مژ ده انجيل : سرانجام وقتي به گوش همه مردم جهان رسيد وهمه از

آن باخبر شدند . آن گاه دنيا به آخر خواهد رسيد بر خلاف رشد غم انگيز جنگها ، خشكسالى, طاعون وزمين لرزه هايي كه به گفته عيسى ، آغازغم ها است ، ، ابلاغ موعظه انجيل به تمام ملت ها ، نشانه اى ويژه براى زمانى است كه دنيا حقيقتا به پايان خود برسد .

هيچ گا ه در طول تاريخ مانند الآن انجيل درسراسر دنيا وبراى كل ملت ها خوانده نشده بود اگر چه مستقيماَ به وسيله مبلغان مسيحيت انجام نمى گيرد ، اما با وسايل ارتباط جمعي نوين از قبيل : راديو ، تلويزيون وارتباطات راه دور انجام مى گيرد .

طبق سالنامه جهان مسيحيت ، پيام انجيل هم ا كنون براى چهار ميليارد نفر يعني عملا براى تمام كشورها موعظه شده است . آنگاه پايان فرا خواهد رسيد .

7 . افزايش مسافرت ها : بسيارى به جلو و عقب خواهند دويد حوالى 534 بيش از ميلاد مسيح خداوند به پيامبرش دانيال گفت : در آخر زمان بسيارى به جلو وعقب خواهند دويد ودانش زياد خواهد شد . عبارات بسيارى به جلو وعقب مى دوند ، به لحاظ لغوى يعنى : به سرعت در اطراف در تكاپو هستند يا به قول ليوينگ بايبل : مسافرت ها افزايش خواهد يافت . در نظر بگيريد وسايل حمل ونقل مردم هزاران سال بود كه تغيير اساسى نكرده بود ، با اين نگرش اهميت اين پيشگويى آشكار مى شود .

امروزه مى توانند ظرف 23 ساعت دور دنيا را طى كنند فضا پيما قادر است در 80 دقيقه كره زمين را دور بزند تعداد مردمى كه

امروزه اقدام به سفر مى كنند ، بى سابقه است . به گفته متخصصان اقتصادى ، مسافرت وگردشگرى ، امروزه بزرگترين وپرانرژى ترين صنعت در دنياست .

8 . فزوني دانش : دانش زياد خواهد شد افزايش دانش در سال هاى اخير ، تقريبا خارج از تصور ماست واژه بار سنگين اطلاعات براى نسل ما وضع شده است .

هم اكنون روزانه ، معادل بيش از 300 ميليون صفحه از اطلاعات ، به شبكه اينترنت فرستاده مى شود . هم اكنون هشتاد درصد ازكل دانشمندان بشريت ، در قيد حيات هستند ودر هر دقيقه 2000 صفحه به علوم بشر اضافه مى كنند . حدوداً نيمى از دانش پزشكى ، هر ده سال يك بار منسوخ شده از دور خارج مى شود .

فناورى رايانه ، انفجار دانشى را كه در زير بار آن قرار داريم ترسيم مى كند . در سال 1948 ، ترانزيستور يا واحد ساختمانى اصلى رايانه ها ، در آزمايشگاه هاى بل ابداع شد . در سال 2000 ، هر تراشه پردازشگر ، شامل ميليارد ترانزيستور خواهد بود .

9 . ظهور ضد مسيح : ضد مسيح مى آيد نشانه با اهميت وپايانى آخر زمان كه چندين فصل انجيل به آن اختصاص يافته است ، ظهور حكومت واحد جهانى به سركردگى يك مستبد اهريمنى ، موسوم به ضد مسيح يا جانور است .

به گفته كتاب مكاشفه ، تمام دنيا ، شيطان را در قالب اين رهبر حيوان منش جهانى پرستش خواهد كرد . به گفته انجيل ، پيمان يا موافقت نامه صلح ابتكارآميزى به مدت هفت سال ، نقشى محورى در

ادعاى ضد مسيح در رهبرى جهان دارد . اين توافقنامه ، بحران خاورميانه را موقتاً با صلحى ميان اسرائيل و كشورهاى عرب همسايه ، حل خواهد كرد .

كوه مورياه در اورشليم بيت المقدس كه زمانى معبد يهوديان در آن قرارداشت و همانجا كه قبة الصخره مسلمانان هم اكنون وجود دارد ، نقطه كانونى خواهد بود . سه سال ونيم پس از وضع پيمان ، ضد مسيح آن را لغو خواهدكرد . آنگاه بيت المقدس را پايتخت بين المللى خود خواهد نمود وغير از پرستش خود وتصوير عرفانى اش ، تمام اديان را ممنوع خواهد كرد . اين تصوير به طريقى نيرو مى گيرد تا هم صحبت كند وهم سبب كشته شدن كسانى شود كه از پرستش او سرباز مى زنند . عيسى گفت اين هنگام ، زمان غيبت بزرگ است ، آن چنان كه از زمان پيدايش جهان وجود نداشته است .

10 . پيدايش نشانه جانور : و موجب مى شود تا همگان نشانى بر روى دست راست يا روى پيشانى شان دريافت دارند ، به طورى كه هيچ كس نمى تواند بخرد يا بفروشد مگركسى كه نشان يا نام جانور ، يا شماره اسم او را داشته باشد . . . شماره او666 است .

اين پيشگويى مطلبى را توصيف مى كند كه تا پيش از اين هيچ گاه امكان پذير نبود . دو هزار سال پيش ، يوحناى حوارى ، ماهى گيرى ساده ، پيشگويى كرد كه روزگارى ، نظام اقتصادى جهانى اى ظهور خواهدكرد كه هركس در لواى آن مجبور است شماره اى دريافت كند و بدون آن قادر به

خريد و فروش نخواهد بود . تنها از زمان پيدايش رايانه ها وبانكدارى الكترونيكى ، چنين اتفاقى ، امكان رخ دادن داشته است .

11 . ظهور ثانوي مسيح ، بلا فاصله پس از مصيبت بزرگ . . . . . . آن ها پسرانسان را خواهند ديد كه در ميان ابرهاى آسمان ، با قدرت وشكوهى خيره كننده مى آيد واو برگزيدگان خود را گرد هم خواهد آورد .

تيره ترين ساعت دنيا به ناگاه با طلوع سپيده دم روز روشنى كه عيسى مسيح باز مى گردد ، پايان مى يابد . تمام كسانى كه به او تعلق دارند ، به طور معجزه آسايى به بدن هاى مافوق طبيعى تبديل شده ، از آزار دهندگان ضد مسيح خود ، رهايى مى يابند وبه تماشايى ترين جشن پيروزى اى كه تا به حال برگزار شده است ، به شام ازدواج بره در بهشت ، انتقال خواهند يافت در آن زمان خشم خوفناك خداوند بر ضد مسيح وپيروان اهريمنى او خواهد افتاد و منجر به بازگشت عيسى به زمين مى شود تا امپراتورى واحد جهانى آن ها را در مواجهه اى بهت انگيز ، موسوم به نبرد آرماگدون ، شكستى تمام عيار داده ، نابود سازد

اين چنين ، حكمرانى بى رحمانه انسان بر روى زمين ، پايان مى پذيرد و عيسى و نيروهاى مافوق بشرى ، دنيا را در اختيارگرفته وبا عشق بر آن سلطنت وحكومت خواهندكرد . بدين ترتيب دوره اى موسوم به هزاره ، يا هزار سال صلح و فراوانى وبهشت ، براى همگان آغاز خواهد شد .

1 . نشريه موعود ,

شماره 37 ص 32 .

مهدويت در اديان و مکاتب

اهل کتاب

هوشع نبى

يكى از پيامبران پيرو تورات است كه دركتاب خود درباره بازگشت حضرت عيسى ( ع ) هنگام ظهور خبر داده است . ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) ازديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 327 .

يهود و نصارى و مهدويت

مسترهاكس نويسنده آمريكايى كتاب قامو س كتاب مقدس درباره شيوع اعتقاد به ظهور ،

و انتظار پيدايش منجى بزرگ جهانى در ميان قوم يهود چنين مى نويسد : عبرانيان منتظر قدوم مبارك مسيح ، نسل به نسل بودند و وعده آن وجود مبارك مكرراً در زبور وكتب انبيا ، على الخصوص دركتاب اشعيا داده شده است .

تا وقتى كه يحياى تعميد دهنده آمده ، به قدوم مبارك وى بشارت داد ، ليكن يهود آن نبوات ) پيش گويى ها ( را نفهميده و به خود مى انديشيده كه مسيح ) سلطان زمان ( خواهد شد و ايشان را از دست جورپيشگان و ظالمان رهايى خواهد داد و به اعلا درجه مجد و جلال ترقى خواهد كرد ( 1 )

نويسنده كتاب قاموس كتاب مقدس دركتاب خود از يهوديان ، زبان به شكايت مى گشايد كه دعوت عيساى مسيح را پس از آن همه اشتياق و انتظار ، سرانجام نپذيرفتند و او را مسيح واقعى پنداشتند و او را با مسيح موعودى كه سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسين و مژده اش را كتاب مقدس شان داده بود و سال ها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى كردند ، مطابق نيافتند . از اين رو ، با او به دشمنى برخاستند, حتى وى را جنايتكار

به هفت اسرائيل ، و تعاليمش را ضد آرمان اساسى كتب مقدس عهد عتيق ) تورات وملحقات آن ( دانستند ، ناچار به محاكمه اش فرا خواندند و به اعدام محكومش كردند ، و همچنين با احساس غبنى جانكاه مجددا به انتظار مسيح موعود و رهايى بخش از رنج وستم نشستند .

مسيحيان ، با اين كه حضرت عيسى ( ع ) را مسيح موعود يهوديان مى دانستند ، چون نسبت به پيروى او احساس نا تمامى كردند ، يكباره اميدشان از زمان حال بركنده شد ، حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار مسيح و بازگشت او از آسمان ، در پايان جهان نشستند .

دركتاب قاموس كتاب مقدس آمده است : كلمه پسر انسان هشتاد بار در انجيل و ملحقات آن ) عهد جديد ( به كار رفته است كه فقط سى مورد آن با حضرت عيسى ( ع ) قابل تطبيق است و پنجاه مورد آن از مصلح و نجات دهنده اى سخن مى گويد كه در آخر الزمان ظهور خواهد كرد ( 2 ) .

1 . قاموس كتاب مقدس ص 806 .

2 . او خواهد آمد على اكبر مهدى پور ، ص 33 .

يوئيل نبى

يكى از پيامبران پيرو تورات است كه دركتاب خود ، بشارت ظهور حضرت مهدى ( ع ) ، نزول حضرت عيسى ( ع ) و محاكمه اسرائيل در آن روز سرنوشت ساز را آورده است ( 1 )

1 . ظهورحضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ص 327 .

ا هل كتاب

از روايات فهميده مى شود كه ستيز و رويارويى حضرت مهدى ( ع ) با اهل كتاب ، هميشه يكسان نبوده ، بلكه در مواردى با دريافت جريه ، به آنان اجازه مى دهد به دين خودشان برجاى بمانند وباگروهى به بحث ومناظره مى پردازد و آنان را با اين روش ، به اسلام دعوت مي کند وممكن است بگويم در آغاز قيام ، با آنان به بحث مى پردازد ، و باكسانى كه حق را پنهان سازند ، مى جنگد . ( 1 )

شهر بن حوشب مي گويد : حجاج به من گفت : در قرآن آيه اى است كه مرا خسته كرده است و معناى آن را نمى فهمم . گفتم : كدام آيه گفت : آن جاكه خداوند مى فرمايد : وَ إنْ مِن أَهلِ الکتابِ الا ليؤمِنَن بِهِ قبلَ مَؤته ( 2 )

هيچ يك ازاهل كتاب نيست مگر آن كه قبل از مرگش ايمان مى آورد . ومكرر اتفاق افتاده است كه فردى نصرانى يا يهودى را پيش من مى آورند وگردنش را مى زنم و آن گاه به لب مايش خيره مى شوم ، ولى حركتى نمي کند تا اين كه نفس او قطع مى شود .

شهر بن

حوشب مي گويد : به اوگفتم : معناى آيه ، اين نيست كه تو پنداشتى بلكه مراد اين است كه وقتى پيش از قيامت عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد وبه حضرت قائم ( ع ) اقتدا كند ، در آن هنگام هيچ يهودى ونصرانى نمى ماند ، مگر آن كه پيش از مرگ به او ايمان مى آورد . حجاج پرسيد : اين تفسير را ازكجا فراگرفته اى وچه كسى آن را به تو آموخته است گفتم : اين تفسير را امام باقر ( ع ) فرمود . حجاج گفت : از چشمه اى زلال به دست آورده اى . ( 3 )

عبدالله بن بكير از امام كاظم ( ع ) درباره تفسير آيه وَ لهُ اسلمَ مَن فِي السماواتِ ؤ الأرضِ طوعأ و كرهأ ، ( 4 )

سؤال كرد . امام فرمود : اين آيه درباره قائم ( ع ) فرود آمده است . هنگامى كه عليه يهود ، نصارا ، صائبيان ، مادى گرايان و برگشتگان از اسلام وكافران در شرق و غرب كره زمين قيام مي کند و اسلام را به آنان پيشنهاد مى نمايد . هركس پذيرفت ، دستور مى دهد كه نماز بخواند وزكات بدهد وبر طبق آن چه فرد مسلمان ، مأمور به انجام آن است ، رفتار نمايد وهركس مسلمان نشود گردنش را مى زند تا آن كه در شرق وغرب جهان ، يك كافر بر جاى نمى ماند . عبدالله پرسيد : قربانت گردم ، در روى زمين مردم بسيارى هستند؟ چگونه حضرت مى تواند همه آنان را مسلمان كند يا گردن بزند؟

امام كاظم ( ع ) فرمود : وقتى خداوند چيزى را اراده كند ، چيز اندك را بسيار و بسيار را اندك مي گرداند . ( 5 )

1 . چشم اندازى به حكومت مهدى عج ، نجم الدين طبسى ص43 1 .

2 . سوره نساء 159 .

3 . بحارالانوار ج 4 1 ، ص 349 . تفسير قمى ص 461 . احقاق الحق ج 3 1 ، ص 332 .

4 . سوره آل عمران 84 .

5 . نورالثقلين ، ج 1ص 362 . بحارالانوار ج 52 ص 340 اثبات لهداة ج 3 ، ص 549 .

تخريب مسجد الاقصي

يك جريان مسيحى صهيونيستى در آمريكا شكل گرفته كه اعتقاد دارد ويرانى مسجد الاقصى وساخت معبد سوم سليمان به جاى اين مسجد ، شرط ظهور حضرت مسيح ( ع ) است و بدون ساخت معبد سوم ، مسيح هرگز ظهور نمي كند . اين جريان ، به ويژه گروه هاى تندرو صهيونيست وابسته به آن ، اعتقاد دارند كه خرابه هاى معبد نخست ودوم سليمان در زير مسجدالاقصى است وبراى ساخت مجدد اين معبد ، راهى جز ويرانى مسجدالاقصى وجود ندارد .

با توجه به همين اعتقاد پيروان اين جريان صهيونيستى مبالغ هنگفتى را در سازمان هاى افراطى صهيونيستى مانند عطيرات كوهانيم قرار مى دهند كه يهودى كردن قدس وتخريب مسجد الاقصى هدف اعلام شده آن ها است .

چهره هاى بارز اين جريان در مصاحبه هاى مختلف با رسانه هاى ارتباط جمعى رژيم صهيونيستى مى گويند كه هيچ رئيس جمهورى در آمريكا جرأت آن را ندارد كه به اسرائيل كمك نكند زيرا

در غير اين صورت سرنگون خواهد شد .

در چارچوب اعتقادات وتلاش هاى اين جريان صهيونيستى روز 21 مهرماه سال 1382 مراسمى قدس با حضور سه هزار نفر از طرفداران جدى رژيم صهيونيستى كه به سرزمين هاى اشغالى آمده بودند ، برگزار شد .

9 آريل شارون نخست وزير رژيم صهيونيستى خطاب به شركت كنندگان در اين مراسم گفت : كشمكش كنونى اسرائيل با فلسطينيان ريشه در مخالفت جهان عرب با حقوق يهوديان دارد وجهان عرب نمى خواهد با ملت يهود آشتى كند .

وى همچنين در اين مراسم براى تحريك احساسات اعضاى اين جريان افراطى ادعا كرد : اسرائيل ظرف سه سال گذشته شاهد جنگ تحميلى فلسطينيان بوده است ، اما اين كشمكش صد سال پيش آغاز شد .

هدف از سفر اين سه هزار آمريكايى به سرزمين هاى اشغالى آن بوده كه ازكابينه شارون بخواهند از قدس دست نكشد وشارون نيز به آنان گفته است كه قدس براى هميشه مركز يكپارچه اسرائيل باقى خواهد ماند . ( 1 )

1 . نشريه موعود ، شماره 40 ص 32 .

تورات و بشارت موعود

حجى نبى

از انبياى پيرو تورات است كه دركتاب خود ، بشارت ظهور حضرت مهدى ( ع ) را داده است . ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 334 .

تورات و بشارت موعود

دركتاب تورات كه ازكتب آسمانى به شمار مى رود و هم اكنون دردست اهل كتاب و مورد قبول آن ها است ، بشارات زيادى از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى درآخرالزمان آمده است .

در زبور حضرت داود ( ع ) كه تحت عنوان مزامير در لابلاى كتب عهد عتيق آمده ، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) به بيان هاى گوناگون داده شده است و در 35 بخش از مزامير 150 گانه ، اشاره اى به ظهور مبارك آن حضرت ونويدى از پيروزى صالحان بر شريران وتشكيل حكومت واحد جهانى وتبديل اديان ومذاهب مختلف به يك دين محكم و آيين جاويد ، موجود است . ( 1 )

و جالب اين كه مطالبى كه قرآن كريم درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) اززبور نقل كرده است ، عيناً در زبور فعلى موجود و از دستبرد تحريف وتفسير مصون مانده است .

قرآن كريم چنين مى فرمايد : ولقد کتبنا في الزبور من بعده الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ( 2 )

ما علاوه بر ذكر تورات در زبور نوشتيم كه درآينده بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد . مقصود از ذكر در آيه شريفه ، تورات موسى ( ع ) است كه زبور داود ( ع ) پيرو شريعت تورات بوده

است . در زبور آمده است : . . . زيرا كه شريران منقطع مى شوند . اما متوکلان به خداوند وارث زمين خواهند شد ( 3 ) .

اسم او ابداً بماند ، اسمش مثل آفتاب باقى بماند ، در او مردمان بركت خواهند يافت وتمامى قبايل او را خجسته خواهند گفت ، بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد وتمامى زمين از جلالش پر شود ، دعاى داوود پسر يسئ تمام شد . ( 4 )

دركتاب اشعياى نبى كه يكى از ييامبران پيرو تورات است ، بشارات فراوانى درباره ظهور حضرت آمده است : ونهالى ازتنه يسي ( 5 ) بيرون آمده ، شاخه اى از ريشه هايش خواهد شگفت وروح خداوند بر او قرار خواهد گرفت . . . مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد وبه جهت مظلومان زمين ، به راستى حكم خواهد نمود . . . كمربند كمرش عدالت خواهد بود وكمربند ميانش امانت . . . ( 6 )

منظور از نهالى كه از تنه يسي خواهد روييد ممكن است يكى از چهار نفر : حضرات داود ، سليمان ، عيسى و مهدى ( ع ) و باشند ولى دقت و بررسى كامل آيات مذكور نشان مى دهد كه منظور از اين نهال ، هيچ يك از آن پيامبران نيستند ، بلكه همه آن بشارت ها ويژه قائم آل محمد ( ع ) است ، زيرا حضرت داود وسليمان فرزندان پسرى يسي ، وحضرت عيسى ( ع ) نواده دخترى وى ، و مهدى ( ع ) نيز از جانب مادرش ، جناب نرجس خاتون- كه دختر

يشوعا ، پسر قيصر ، پادشاه روم و از نسل حضرت داود ، و مادرش از اولاد حواريون حضرت عيسى ( ع ) بوده ، ونسب شريفش به ( ع ) شمعون صفا ، وصي حضرت عيسى ( ع ) مي رسد- نواده دخترى يسي مى باشد . ( 7 )

دركتاب يوئيل نبى كه از پيامبران پيرو تورات است ، چنين آمده

است : آن گاه جميع امت ها را جمع كرده ، به وادى يهوشافاظ ( 8 ) فرود خواهم آورد و در آن جا با ايشان درباره قوم خود وميراث خويش ، اسرائيل را محاكمه خواهم نمود . زيرا كه ايشان را در ميان امت ها پراكنده ساخته وزمين مرا تقسيم نموده اند وبر قوم من قرعه انداخته وپسرى در عوض فاحشه داده و دخترى به شراب فروخته اند تا بنوشند ( 9 ) دركتاب عاموس نبي ( 10 ) وهوشع نبى ( 11 ) نيز از نزول حضرت عيسى ( ع ) وداورى آن حضرت سخن به ميان آمدهاست 0 دركتاب " زکرياى نبى " بشارت ظهور مهدى ( ع ) چنين آمده است : اينك روز خداوند مى آيد وغنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد 0 وجميع امت ها را به ضد اورشليم براى جنگ فراهم خواهد كرد وشهر را خواهند گرفت وخانه ها را تاراج خواهند نمود 000 وخداوند بيرون آمده با آن قوم ها مقاتله خواهد كرد چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود . . . و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود . . . ويهوه خدا بر تمامى زمين پادشاه خواهد بود . .

0 " . ( 12 )

لازم به ياد آورى است كه دركتب عهدين تورات وانجيل كلمه " خداوند بيشتر در مورد حضرت عيسى ( ع ) به كار مى رود . دركتاب " حزقيال نبى نيز در مورد حضرت مهدى ( ع ) و سرنوشت اسرائيل و جهانى شدن آيين توحيد خبرهايى آمده ادست : . . و اما تو اى پسر انسان خداوند يهوه چنين مى فرمايد : كه به هر جنس مرغان وبه همه حيوانات صحرا بگو : جمع شويد وبياييد ونزد قربانى من كه آن را براى شما ذبح مى نمايم فراهم آييد 0 قربانى عظيمى كه بر كوه هاى اسرائيل ، تاگوشت بخوريد و خون بنوشيد . و خداوند يهو ه مى گويد : كه بر سفره من از اسبان وسواران وجباران وهمه مردان جنگى سير خواهيد شد . ومن جلال خود را در ميان أمت ها قرار خواهم داد و جميع امت ها داورى مراكه آن را اجرا خواهم داشت ودست مراكه بر ايشان فرود خواهم آورد ، مشاهده خواهند نمود ( 13 ) بايد توجه داشت كه منظور از " پسر انسان مانند كلمه مسيح ، حضرت عيسى ( ع ) نيست؟ بلكه مراد از آن ، حضرت مهدى ( ع ) است ، زيرا در انجيل بيش از هشتاد باركلمه پسر انسان " آمده است كه تنها در سى مورد آن حضرت مسيح ( ع ) اراده شده است . ( 14 ) دركتاب حَجئ نبى نيز بشارت ظهور آمده است : يهوه

1 . آخرين اميد ، داود الهامى ص 193 .

2 . سوره انبياء ،

آيه 105 .

3 . عهد عتيق ، كتاب مزامير مزمور37 .

4 . همان ، مزمور 72 .

5 . يسي به معناى قوى ، پدر حضرت داود و نوه " راعوت " است ، و به طورى مشهور بود كه داود را پسر " يسي " مى ناميدند در صورتى كه خود داود شهرت و شخصيت عظيمي داشته و از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل بوده است . قاموس كتاب مقدس .

6 . تورات ، كتاب اشعياىنبي ، باب 11 .

7 . ظهور حضرت مهدى از ديدگاه اسلام ، مذاهب وملل جهان هاشمى شهيدى ، ص 2 1 3 .

8 . نام صحراى است در نزديكى بيت المقدس كه اكنون وادى " قدرون " ناميده مى شود 0 لغت نامه دهخداص 177

09 تورات ، كتاب يوئيل نبى ، ص 327 1باب 3 بندهاى 2 و 3 .

010 تورا ت ، كتاب عاموس نبى ، ص1333 باب 4 بندماى 2 1 و 3 1 .

11 . تورات ، كتاب هوشع نبى ص 1314باب 5 ، بندهاى 14 و 15 .

12 . تورات كتاب زكرياى نبى ص 1382 باب 4 1 ، بندهاى ا- 10

13 . تورات كتاب حزقيال نبى ص 265 1باب 39 ، بند 7 1-23 .

14 . قاموس کتاب مقدس ، ماد ه " پسر خواهر " ص 9 1 02

صبايوت چنين مى گويد : يك دفعه ديگر آسمان ها وزمين ودريا وخشكى را متزلزل خواهم ساخت وتمامى امت ها را متزلزل خواهم ساخت و فضيلت جميع امت ها خواهد آمد 000 اين خانه را از

جلال خود پر خواهم ساخت . . ( 15 ) كه در آن به تشكيل حكومت واحد جهانى اشاره شده است . دركتاب " صفنياى نبى " همچنين آمده است : " . . . خداوند مى گويد : براى من منتظر باشيد ، تا روزى كه به جهت غارت برخيزم ، زيراكه قصد من اين است كه أمت ها را جمع نمايم و ممالك را فراهم آورم تا غضب خود وتمامى حدت خشم خويش را بر ايشان بريزم ، زيراكه تمامى جهان به آتش غيرت من سوخته خواهد شد . . . ( 16 ) نيز دركتاب دانيال نبى " آمده كه : " . 00 امير عظيمى كه براى پسران قوم تو ايستاده قائم است ، خواهد برخاست . . 0 بسيارى از آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد . . . ( 17 )

015 كتاب مقدس كتاب حجي نبى ص 1367باب 2بندهاى 6-9 .

16 . كتاب مقدس كتاب صفنياى نبي ص 1363باب 3 ، بندهاى 5- 9 .

17 . كتاب مقدس كتاب دا نيال نبي ص 1309 ، باب 12 بندهاى ا- 12 .

مهدويت در زرتشت

گات ها

كهنه ترين ومقدس ترين قسمت اوستا است كه در ميان يسنا جاى داده شده است .

آن ها عبارتند از سرود ونظم وشعر ، و هر فرد از اشعارگات ها را گاس گويند . كليه گات ها 17 فصل است وشامل 238 قطعه و896 بيت مى باشد . ( 1 )

در آن نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) و سيطره جهانى او آمده است ) 2 )

گات هاى اوستاشامل پنج قسمت است وبه منزله پنج كتاب اسفار تورات است كه يهوديان آن ها را از خود موسى دانسته واحترام خاصى براى آنها منظور دارند : اهنود ، اشنود ، سپنتمد ، وهوخشتر ، وهشتد است ( 3 ) 1 . معارف ومعاريف ج8 ص 625 .

2 . اديان ومهدويت ، محمد بهشتى ، ص 18 .

3 . معارف ومعاريف ج 8 ص 625 .

زند

ازكتاب هاى مذهبى زرتشتيان است كه درآن به بشارت منجى اشاره شده است .

در اين كتاب درباره انقراض اشرار ووراثت صالحان پس از شكستن شوكت جباران ، سخن به ميان آمده است ( 1 )

1 . اديان ومهدويت ، محمد بهشتي 15 .

منجى اعظم

دركتب مقدسى كه در ميان زردشتيان و منديان به عنوان كتاب هاى آسمانى شناخته شده و آورندگان آن ها از نظرشان به عنوان پيامبر شناخته مى شوند ، تصريحات بسيارى به منجى اعظم شده است كه اوكسى جز حضرت مهدى ( ع ) نيست ( 1 )

1 . آخرين اميد ، داود الهامى ، ص 195 .

زرتشت و بشارت موعود

در منابع زرتشتيان تصريحات بسيارى به ظهور حضرت مهدى ( ع ) شده است كه قسمتى از آن ها را در اين جا مى آوريم : دركتاب زند كه ازكتب مقدسه زرتشتيان است ، درباره انقراض اشرار و وراثت صلحا مى گويد : لشكر اهريمنان با ايزدان ، دايم در روى خاكدان محاربه وكشمكش دارند وغالباً پيروزى با اهريمنان باشد ، امَا نه به طورى كه بتوانند ايزدان را محو ومنقرض سازند ، چه در هنگام تنگى از جانب اورمزد كه خداى آسمان است به ايزدان كه فرزندان اويند يارى مى رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مى كشد .

آنگاه پيروزى بزرگ از طرف ايزدان مى شود و اهريمنان را منقرض مى سازند ، وتمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند ، و بعد ازپيروزى ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان ، عالم كيهان به سعادت اصلى خود رسيده ، بنى آدم بر تخت نيكبختى خواهند نشست ( 1 )

در بخش گات ها كه يكى از بخش هاى چهارگانه اوستاست ، نويدهايى درباره ظهور حضرت مهدى ( ع ) وسيطره جهانى آن حضرت آمده است : . . . وهنگامى كه سزاى اين گناهكاران فرا رسد ، پس آنگاه

اى مزدا كشورت را بهمن در پايان برپا كند ، از براى كسانى كه دروغ را به دست هاى راستى سپرند ، وخواستاريم از آنانى باشيم كه زندگى تازه كنند . . . كى اى مزدا بامداد روز فراز آيد ، جهان دين راستين فرا گيرد ، با آموزش هاى فزايش بخش پر خرد رهانندگان ، كيانند آنانى كه بهمن به يارى شان خواهد آمد ، از براى آگاه ساختن ، من تو را برگزيدم اى اهورا بهمن را نماينده توانايى و منش نيك وراستى وپارسايى دادار اهور مزدا ، تفسير كرده ا ند ( 2 )

جا ماسب دركتاب معروف خود جاماسب نامه مى گويد : پيغمبر عرب ، آخر پيغمبران باشد

كه در ميان كوه هاى مكه پيدا شود ، وشتر سوار شود وقوم او شتر سواران خواهند بود ، وبا بندگان خود چيز خورد ، وبه روش بندگان نشيند ، واو را سايه نباشد وازپشت سر ، مثل پيش رو ببيند .

دين او اشرف اديان باشد وكتاب او باطل گرداند همه كتاب ها را . . . واز فرزندان دختر آن پيغمبركه خورشيد جهان وشاه زنان نام دارد ، كسى پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان ، كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنيا كه مکه باشد ودولت اوتا به قيامت متصل باشد وبعد از پادشاهى او ، دنيا تمام شود . . . همه جهان را يك دين كند ودين گبرى وزرتشتى نماند ، وپيغمبران خدا وحكيمان وپرى زادان وديوان ومرغان وهمه اصناف جانوران وابرها وبادها ومردان سفيدرويان در خدمت او باشند . . . ( 3 )

در زند و هومن يسن از ظهور شخصيت فوق العاده اى بنام سوشيانس ، - نجات دهنده بزرگ- خبر داده و درباره نشانه هاى ظهور وى چنين مى گويد . نشانه هاى شگفت انگيزى در آسمان پديد آيد كه به ظهور منجى جهان دلالت مى كند وفرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى شوند ، وبه همه دنيا پيام مى فرستند . . . سوشيانس دين را به جهان رواج دهد ، فقر وتنگدستى را ريشه كن سازد ، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده ، مردم جهان را هم فكر و همگفتار و همكردارگرداند . ( 4 )

لازم به ياد آورى است كه اعتقاد يه ظهور سوسيانس در ميان ملت ايران باستان به اندازه اى رايج بوده است كه حتى در موقع شكست هاى جنگى وفراز ونشيب هاى زندگى با يادآورى ظهور چنين نجات دهنده مقتدرى ، خود را از يأس ونا اميدى نجات مى دادند . ( 5 )

1 . بشارت عهدين ص237

2 . بشارات عهدين استدراكات ، پس از مقدمه چاپ دوم ص 10 و 11 .

3 . لمعات النور ، ج 1 ص 23-25 .

4 . او خواهد آمد على اكبر مهدى پور ، ص 08 1 و 121 و 122 .

5 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان ، هاشمى شهيدى ص 355 .

مهدى باورى در اديان

ايده ظهور منجى بزرگ که با خروج خود ، عدل و قسط ، گشايش و آسايش را در مقطع پايانى تاريخ حيات انسان ، به ارمغان خواهد

آورد و به ستم و تجاوز ظالمان در پهنه كره خاكى پايان خواهد بخشيد و دولت كريمه عدل پرور و دادگسترى را بنيان خواهد نهاد ، عقيده اى است كه پيروان اديان سه گانه ابراهيمى و بخش چشم گيرى از ساير ملل بدان ايمان داشته و دارند . يهوديان مانند مسيحيان- كه به بازگشت عيسى ( ع ) معتقدند- به ظهور يك منجى مى انديشند و همان گونه كه زرتشتيان در انتظار رجعت بهرام شاه اند ، نصرانيان حبشى نيز چشم به راه ظهور پادشاه خود تئودور موعود هستند و هندوها نيز به خروج ويشنو دل بسته اند و مجوسى ها به زنده بودن هوشيدراعتقاد راسخ دارند و بودايى ها منتظر باز آمدن بودا و اسپانيايى ها مترقب بزرگ خود رودريك اند و اقوام مغول هم رهبر خود چنگيز را منجى بزرگ مى شمارند .

هم چنين ايده ظهور منجى در مصر باستان هم رواج داشته است ، همان گونه كه در متون كهن چينى نيز ديده شده است . ( 1 )

دركنار اين حقايق تكان دهنده ، تصريحات قابل توجهى ازنوابغ مغرب زمين و انديشمندان آن ديار مى يابيم ، مبنى بر اين كه جهان در انتظار مصلح كبيرى است كه سر رشته امور را به دست خواهد گرفت و جامعه بشرى را زير يك پرچم و به دنبال يك هدف ، گرد هم خواهد آورد . مانند فيلسوف شهير انگليسى برتراند راسل كه مى گويد : دنيا چشم به راه مصلحى است كه همگان را در سايه يك پرچم و يك شعار متحد سا زد .

متفكر ديگر ، پروفسور آلبرت انيشتاين

، اين گونه اظهار مى كند : فرا رسيدن آن روزى كه در جاى جاى جهان ، صلح و صفا حكومت كند همه اعضاى جامعه بشرى با يكديگر دوست و برادر باشند ، ديرى نخواهد پاييد .

در اين ميان ، سخن فيلسوف نامدار انگليسى برنارد شار شايان توجه است . وى دركتاب خود بشر و ابرمرد به ظهور يك مصلح بشارت مى دهد .

در اين زمينه ، استاد بزرگ عباس محمود العقاد مى نويسد : به نظرِ ما ابرمرد مورد نظرِ شار ، صرفاً يك فرضيه و امرى ناشدنى نيست و فراخوانى بشر به سوى چنين مصلحى توسط شار از حقيقتى ثابت و واقعيتى اصيل ريشه گرفته است . على رغم وجود مذاهب مختلف اسلامى و تفاوت هاى مهدى در روايات 717 عقيدتى ناشى از آن ، همه مسلمانان طبق بشارت رسول اكرم ( ص ) به ظهور امام مهدى ( ع ) در آخر الزمان اعتقاد راسخ دارند . بسيارى از علماى اهل سنت ، از قرن سوم هجرى تا امروز بدين معنا تصريح كرده اند .

اساساً ميان مسلمانان ديگر پيروان اديان و ملل مختلف ، در اصل اعتقاد به ظهور يك منجى در آخر الزمان هيچ گونه اختلافى نيست ، هر چند در مصداق آن ميان مسلمانان و ديگران اختلافاتى وجود دارد ، ليكن تمامى امت اسلامى بر اين باورند كه اسم مبارك وى محمد و لقب او مهدى است . ( 2 )

1 . المهديه في الاسلام سعد محمد حسن ص 43 .

2 . درانتظار ققنوس ، مهدى عليزاده ، ص 47 .

انتظار و صهيونيسم

در عصر ما

كه يهوديان صهيونيست خود بر پاى خاسته وبا اشغال فلسطين درصدد برآمده اند حقارت هميشگى قوم يهود را برافكنند ، چيزى از تب وتاب انتظار موعود كاسته نشده است ويهوديان در انتظار مسيحا لحظه شمارى مي كنند .

حدود صد سال پيش متفكران يهود گفتند قوم ما اين همه سال در انتظار مسيحا خوارى ها را بر خود همواركرد ، ولى از وي خبرى نيامد . ديگر انتظارمان به سر آمد وكاسه صبرمان لبريز شد . جا دارد كه خود براى پايان دادن به وضع موجود برخيزيم . آنان مكتب صهيونيسم را تأسيس كردند وگفتند بايد خودمان فلسطين را بگيريم . عموم يهوديان مي گفتند اين كار درست نيست ، زيرا طبق باورهاى دينى ، تنها مسيحا مى تواند به چنين كارى اقدام كند . صهيونيست ها گفتند ما براى قيام مسيحا پايگاهى در فلسطين درست مي كنيم .

قانع نمودن قومى كه قرن ها در خيالات واهى به سر برده بود ، كارى مشكل بود . اما آنان با صبر وحوصله فراوان ، براى اين كار تبليغ كردند و مهاجرانى را به فلسطين بردند وپنجاه سال پيش دولت غاصب اسرائيل را در اراضى اشغالى بنياد نهادند . البته هنوز هم اقليتى ناچيز از يهوديان بر اثر دلبستگى شديد به اميدهاى قديم ، تشكيل دولت صهيونيستى را مخالف آرمان مسيحاى مى دانند وپيوسته با آن مخالفت كرده ، مي گويند بايد به سنت انتظار ادامه داد . سرانجام ، سواد اعظم يهوديت صهيونيسم را از جان ودل پذيرفتند و آن را رهگشاى عصر مسيحا دانستند . از اين رو ، صهيونيست هاى غاصب فلسطين ،

علاوه بر دعاهاى مسيحايى موسوم ، در پايان مراسم سالگرد بنيانگذارى رژيم غاصب پنجم ماه اِيار عبرى پس از دميدن در شيپور عبادت ، اين گونه دعا مي كنند :

اراده خداوند ما چنين باد كه به لطف او شاهد سپيده دم آزادى باشيم ونفخ صور مسيحا ، گوش ما را نوازش دهد . ( 1 )

1 . نشريه موعود ، شماره 11 .

عهدعتيق

دركتاب هاى عهد عتيق هم نويد حضرت مهدى ( ع ) آمده است .

دركتب اشعياء نبى فصل1و 45 ( ز کريا نبي ) فصل 14 ( صفنياء نبى ) فصل 3 سليمان نبي فصل 2 ( حجى نبى فصل 2 ( اول سمودئيل ) فصل 2 ( دوم سموئيل ) فصل 2 1 و 23 ( و حزقيل نبى ) فصل 1 ( 1 )

بشارت منجى و نويد ظهور حضرت مهدى ( ع ) ذكر شده است .

1 . روزگار رهايي ج 2 ، ص 1014 .

مهدويت در مسيحيت

مسيح دروغين

اعتقاد به ظهور منجى بزرگ جهانى واشتياق به ظهور رهبرى آسمانى ، در ميان يهود و نصارى ، آن چنان اصيل و ريشه دار است كه در طول تاريخ اين در هفت ، مدعيان شگفتى را پديد آورده و افراد بسيارى پيدا شده ا ند كه خود را به دروغ مسيح موعود معرفى كرده اند . به طورى كه صاحب كتاب قاموس كتاب مقدس درباره شماره مدَعيان دروغين مسيح موعود مى نويسد : بيست و چهار نفر مسيح هاى دروغگو در ميان بنى اسرائيل ظاهرگشتند كه مشهورترين و معررف ترين آن ها بركوكبه است كه در اوايل قرن ثانى مى زيست و آن دجال معروف ادعا مى كرد كه رأس و پادشاه قوم يهود است . . . آخرين مسيح هاى دروغگو " مردخاى " است .

او شخصى آلمانى بود كه در سال 1682 ميلادى ظهوركرده ، اسباب شدت گرفتن فتنه و فساد گشت و چون آتش فتنه بالاگرفت ، فرارى گرديده و معدوم الاثر شد . اما متاسفانه اطلاع " مسترهاكس "

مؤلف آن كتاب درباره شماره مدعيان مسيحايى و همچنين درباره آخرين كسى كه به عنوان مسيح موعود قيام كرده است ، نارسا است .

شماره اين مدعيان ، به مراتب بيشتر از آن است و قيام " مردخاى " آلمانى در قرن هفدهم ، واپسين قيامى نيست كه تاريخ مسيحيت آن را به ياد مى آورد . تنها طى دو قرن هيجدهم و نوزدهم در انگلستان ، بيش از شش تن ، به نام مسيح موعود ( ع ) ظهوركرده اند و اغتشاش هايى را هم دامن زده اند ، و پاره اى از آن ها به كيفر رسيده ا ند . ( 1 )

البته به موازات دين مسيح ، در دين يهود نيز ، مسيح هاى دروغين متعددى ظهوركرده اند . از جمله يكى از مسيح هاى يهودى " داود آل روى " از يهوديان ايران است . او در اواسط قرن دوازدهم در ميان يهوديان ايران ، مدعى شد كه مسيح موعود است . ( 2 )

1 . ديباچه اى بررهبرى ص 95 .

2 . همان ص101 .

هزاره گرايى

هزاره گرايى ( millennialism ) ميراث قديم اديان است كه امروزه در جوامع مسيحى رواج يافته و در آينده نزديك ، شاهد آثار و نتايج آن خواهيم بود .

اين آرمان در يهوديت بسيار اوج گرفت و در مسيحيت - به . ويژه در حدود سال 1000 ميلادى - به نهايت اوج خود رسيد .

اكنون هزاره گرايى در جهان مسيحيت بيداد مى كند و شور و التهاب اين آرمان در آن جوامع بدان پايه است كه پژوهشگران علوم اجتماعى و

رسانه هاى جمعى گاهى از آن به عنوان سندرم 2000 و جنون هزاره اى ياد مى كنند . اين آرمان خاص مسيحيت نيست و نشانه هايى از آن در اسلام و اديان ديگر وجود دارد .

دائرة المعارف بين المللى علوم اجتماعى در مدخل ) millennialism ) مى نويسد : واژه لاتينى millennialism ، و معادل يونانى آن chilias در لغت به معناى يك دوره هزار ساله است . سنت هزاره بر ادبيات مكاشفه اى يهود وكتاب مكاشفه يوحنا استوار است .

بر اساس آن سنت ، مسيح پس از اينكه بار ديگر به شكل يك جنگاور آشكار مى شود ، بر ابليس پيروز خواهد گرديد و او را در بند خواهد كرد . آنگاه ملكوت خدا را پديد خواهد آورد و شخصاً به مدت 1000 سال حكم خواهد راند . قديسانى كه در ايمان ثابت مانده و جان بر سر آن نهاده اند ، از خاك برمى خيزند و در پادشاهى او به كهانت مى پردازند .

در پايان اين دوره ، شيطان تا چندى آزاد خواهد ماند و سرانجام كشته خواهد شد . آنگاه رستاخيز همه مردگان ، واپسين داورى و آخرين رستگارى فرا خواهد رسيد .

هزاره گرايى تا اندازه اى به پيشگويى هاى مربوط به آينده جهان ارتباط دارد و در جستجوى پاسخى براى سرنوشت انسان و جهان است .

واما هزاره مسيحي : كتاب مكاشفه يوحنا از اعداد و ارقام سخن گفته است و دو عدد بسيار معروف در آن يافت مى شود : 1000 و ، 666 .

به گفته آن كتاب ، حضرت عيسى ( ع ) شيطان

را دربند مى كند و مدت هزار سال با قديسان خود و شهيدان آغاز مسيحيت كه تعدادشان بسيار است ، سلطنت مى نمايد . آن گاه شيطان اندكى آزاد مى شود شيطان براى جنگ با نيكان و تسخير شهر قدس لشكرگرانى را فراهم مى كند ، ولى وى و سپاهش به اراده خدا نابود مى شوند .

اين مسأله روشن بعدا تفسيرهاى مختلفى گرفت . مثلأ گروهى گفتند سلطنت هزار ساله حضرت عيسى مسيح ( ع ) ، به بهشت مربوط مى شود زيرا شيطان به آن جا راهى ندارد . درباره تقدم و تأخر اين رويدادها نيزگرايش هاى گوناگونى پديد آمد كه مكتب هاى " پيش هزاره " ، " پس هزاره " و نفى هزاره " از آن جمله است .

هزاره گرايى همراه انتظار موعود ، از يهوديت به مسيحيت سرايت كرد و به علت ناتمام ماندن رسالت حضرت عيسى مسيح ( ع ) در مسيحيت ادامه يافت . ( 1 )

1 . نشريه موعود ش 19 ص 14

انجيل و بشارت موعود

بر اساس بشارات فراوانى كه دركتاب انجيل آمده است ، حضرت مسيح ( ع ) به دنبال قيام حضرت قائم ( ع ) در فلسطين آشکار خواهد شد وبه يارى آن حضرت خواهد شتافت وپشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد ، تا يهوديان و مسيحيان وپيروان وى تكليف خويش را بدانند و به اسلام بگروند وحامى حضرت مهدى ( ع ) گردند .

از اين رو ، در آخرين روزهاى زندگى- و شايد در طول دوران حيات- به ياران و شاگردان خود ، توصيه ها و سفارش هاى بسيارى درباره بازگشت خود

به زمين نموده و آنان را در انتظارگذارده وامر به بيدارى و آمادگى فرموده است . ما براى نمونه متن برخى از آن بشارات راكه درانجيل آمده است مى آوريم :

انجيل متي : . . . . عيسى در جواب ايشان گفت : زنهاركسى شما را گمراه نكند . آن روكه بسا به نام من آمده خواهند گفت كه من مسيح هستم و بسيارى را گمراه خواهند كرد . و جنگ ها واخبار جنگها را خواهيد شنيد . زنهار مضطرب مشويد ، زيرا كه وقوع اين همه لازم است ليكن انتها هنوز نيست ، زيرا قومى با قومى ومملكتى با مملكتى تفاوت خواهند نمود وقحطى ها ووباها و زلزله ها در جاى ها پديد آيد . و فوراً پس از مصيبت آن امام ، آفتاب تاريك گردد و ماه نور خود را ندهد وستارگان از آسمان فرو ريزند ، وقوَت هاى افلاک متزلزل گردد .

آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد ، ودر آن وقت جميع طوايف زمين سينه زنى كنند وپسر انسان را ببينند كه بر ابرهاي آسمان با قوت وجلال عظيم آيد . . . ( 1 )

انجيل مرقس : . . . از آن روز وساعت ، غير از پدر ، هيچ كس اطلاع ندارد ، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم ، پس برحذر و بيدارشده دعا كنيد ، زيرا نمى دانيد كه آن وقت كى مى شود . مثل كسى كه عازم سفر شده خانه خود را واگذارد وخادمان خود را قدرت داده ، هر يكى را به شغلى خاص مقرر نمايد ودربان

را امر فرمايد كه بيدار بماند . پس بيدار باشيد زيرا نمى دانيد كه در چه وقت صاحب خانه مى آيد . در شام يا نصف شب يا بانگ خروس يا صبح . مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد . اما آن چه به شما مي گويم به همه مي گويم ، بيدار باشيد . ( 2 )

انجيل لوقا : كمرهاى خود را بسته ، چراغ هاى خود را افروخته بداريد . وشما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مي كشند ، كه چه وقت از عروسى مراجعت كند ، تا هر وقت آيد ودر را بكوبد ، بى درنگ براى او بازكنند . پس شما نيز مستعد باشيد ، زيرا در ساعتى كه گمان نمى بريد پسر انسان مى آيد ( 3 )

انجيل يو حنا : وبدر قدرت بخشيده است كه داورى هم بكند ، زيراكه پسر انسان است واز

اين تعجب مكنيد ، زيرا ساعتى مى آيد كه در آن جميع كسانى كه در قبور مى باشند آواز او را خواهند شنيد وبيرون خواهند آمد ، هركه اعمال نيكوكرد براى قيامت حيات ، وهركه اعمال بد كرد به جهت قيامت داورى . ( 4 )

مکاشفه يوحنا : وعلامتى عظيم در آسمان ظاهر شد . زنى كه آفتاب را در بر دارد وماه زير پاى هايش وبر سرش تاجى از دوازده ستاره است . و آبستن بوده ، از درد زه و عذاب زاييدن فرياد برمى آورد .

وعلامتى ديگر در آسمان پديد آمد كه اينك اژدهاى بزرگ آتش گون كه او را هفت سر وده شاخ بود وبر

سرهايش هفت افسر ، ودمش ثلث ستارگان آسمان را كشيده آن ها را بر زمين ريخت واژدها پيش آن زن- كه مى زاييد- بايستاد تا چون بزايد فرزند او را ببلعد .

پس پسر نرينه را زاييد كه همه امت هاى زمين را به عصاى آهنين حكم رانى خواهد كرد وفرزندش به نزد خدا وتخت او ربوده شد . . . . ( 5 )

با اندكى تأمل آمد درآيات مذكور اين نتيجه به دست مى آيد كه شخص مورد بشارت در مكاشفه ياد شده ، بزرگترين مولود جهان انسانيت ، حضرت مهدى ( ع ) است كه در زمان نامعلومى از پشت پرده غيبت با شمشير ظاهر شده وبا عصاى آهنين بر بشريت حكومت مي كند ( 6 )

رساله پولس به روميان : پولس ، رساله هاى متعددى داشته است ، كه در رساله اش به روميان مى نويسد : زيرا يقين مى دانم كه دردهاى زمان حاضر نسبت به آن جلالى كه در ما ظاهر خواهد شد ، هيچ است . . . و آن كه براى حكمرانى امت ها مبعوث شود ، اميد امت ما بر وى خواهد بود . ( 7 )

کتاب اعمال رسولان : و چون دين را گفت ، وقتى كه ايشان همى نگريستند بالا برده شد وابرى او را از چشمان ايشان در ربود . وچون به سوى آسمان چشم دوخته مى بودند ، هنگامى كه ا و مى رفت ناگاه دو مرد سفيد پوش نزد ايشان ايستاده ، گفتند : اى مردان جليل چرا ايستاده به سوى آسمان نگرانيد؟ همين عيسى كه از نزد شما

به آسمان بالا برده شد باز خواهد آمد ، به همين طورى كه او را به سوى آسمان روانه ديديد . ( 8 )

1 . كتاب مقدس ، انجيل متى ص 41 باب 24 .

2 . كتاب مقدس ، انجيل مرقس ، ص77 باب 13 .

3 . کتاب مقدس انجيل لوقا ، ص 116 ، باب 12 . .

4 . كتاب مقدس ، انجيل يوحنا ، ص 152 ، باب 5 .

5 . كتاب مقدس ، مكاشفه يوحنا ص 408 ، باب 12 .

6 . بشارت عهدين ص 265-267 .

7 . رساله پولس رسول به روميان ، ص 252 و 261باب 8 و 5 .

8 . كتاب مقدس اعمال رسولان ص187 باب 1 .

صهيونيسم مسيحى

صهيونيسم مسيحى واژه اى است كه براى شاخه افراطى پروتستان هاى آمريكايى به كار مى رود .

اين گروه به جهت حمايت از اسرائيل ، بدين نام مشهور شده اند .

واما مسيحيت به سه شاخه كاملا جدا و مخالف يكديگر يعنى كليساى كاتوليك روم ، ارتدكس وپروتستان تقسيم شده است . اين سه كليسا در اعتقادات دينى ومراسم عبادى كاملا از يكديگر جدايند ومانند سه دين مختلف عمل مى كنند وحتى انجيل كليساى پروتستان با انجيل كليساى كاتوليك تفاوت زيادى دارد .

يكى از ويژگى هاى كليساى پروتستان رابطه بسيار نزديك آن ها با دولت هاى اروپايا يي مى باشد و اين دولت ما براى ترويج مسيحيت پروتستان از مبلغان خود دركشورهاى جهان سوم حمايت هاى گسترده مالى ، تبليغاتى وسياسى مى كنند به عنوان مثال در انگليس ، دولت وكليساى

پروتستان از هم جدا نيست وملكه انگليس در رأس دولت وكليسا قرار دارد .

در يك قرن گذشته جريان جديدى كه در بين پروتستان ها فوق العاده قدرتمند شده است ، مكتب نو ظهور مبلغان انجيل مى باشد .

قبل از جنگ جهانى دوم اين مكتب نوظهور به بنيادگرايى معروف وشعار آن ها بازگشت به انجيل وتغيير جامعه با تحول فرهنگى بود وهدف آن ها به وجود آوردن حكومت در آمريكا بر مبناى بنيادهاى انجيل مى باشد .

بعد از جنگ جهانى دوم ، بنيادگرايان آمريكايى خود را مبلغان انجيل معرفى كردند و با استفاده گسترده از وسايل ارتباطات جمعى توانستند در جامعه آمريكا نفوذ فراوانى به دست آورند واكنون اين جريان قدرتمندترين وفعال ترين تشكيلات دينى در آمريكا محسوب مى شود و در مراكز سياسى اين كشور نفوذ زيادى دارند .

اصول ومبانى جريان مبلغان انجيل در آمريكا وانگليس ، حمايت همه جانبه عقيدتى وسياسى از صهيونيسم مى باشد و آن ها اعتقاد دارند كه پيروان كليساى پروتستان براى ظهور دوباره مسيح بايد چند خواسته مسيح را كه در تفاسير انجيل در قرن بيستم به عنوان پيشگويى هاى انجيل بيان شده ، عملى نمايند .

اين جريان نوظهور در پروتستانَيسم با عنوان خواسته هاى مسيح شهرت دارد .

پيروان اين مكتب خود را از مبلغان انجيل مى دانند واعتقاد دارند پيروان اين مكتب ، مسيحيان دوباره تولد يافته مى باشند كه فقط اينان اهل نجات خواهند بود وديگران هلاک خواهند شد . از ويژگى هاى ممتاز پيروان اين مكتب اعتقاد راسخ وتعصب خاص به صهيونيسم مى باشد وتعصب اين مسيحيان به صهيونيسم بيش از

صهيونيست هاى يهودى مقيم اسرائيل و آمريكا مى باشد . مطابق اعتقادات مكتب فوق به وسيله پروتستان ما حوادثى بايد به وقوع بپيوندد تا مسيح دوباره ظهور نمايد وپيروان اين مكتب وظيفه دينى دارند براى تسريع در عملى شدن اين حوادث كوشش نمايند . حوادثى كه توسط آن ها بايد عملى شوند ، عبارتند از :

1 . يهوديان از سراسر جهان بايد به فلسطين آورده شوند وكشور اسرائيل درگستره اى از رودخانه نيل تا رودخانه فرات به وجود آيد ويهوديانى كه به اسرائيل مهاجرت نمايند ، اهل نجات خواهند بود .

2 . يهوديان بايد دو مسجد اقصى وصخره در بيت المقدس را منهدم كنند وبه جاى اين دو مسجد مقدس مسلمانان ، معبد بزرگ را بنا نمايند ا ز سال1967 تا به حال دو مسجد اقصى و صخره در بيت المقدس بيش از صد بار مورد حمله يهوديان ومسيحيان صهيونيست قرارگرفته است .

3 . روزى كه يهوديان مسجد اقصى ومسجد صخره در بيت المقدس را منهدم كنند ، جنگ نهايى مقدس ) آرماگدون ( به رهبرى آمريكا وانگليس آغاز شده ، دراين جنگ جهانى تمام جهان نابود خواهد شد .

4 . روزى كه جنگ آرماگدون آغاز شود ، تمامى مسيحيان پيرو اعتقادات عملى نمودن خواسته هاى مسيح كه مسيحيان دوباره تولد يافته مى باشند ، مسيح را خواهند ديد وتوسط يك سفينه عظيم از دنيا به بهشت منتقل مى شوند از آن جا همراه با مسيح ، نظاره گر نابودى جهان وعذاب سخت در اين جنگ مقدس خواهند بود .

5 . در جنگ آرماگدون زمانى كه ضد مسيح ) دجال

( در حال دستيابى به پيروزى است ، مسيح همراه مسيحيان درباره تولد يافته در جهان ظهور خواهد كرد و ضد مسيح را در پايان اين جنگ مقدس شكست مى دهد وحكومت جهانى خود را به مركزيت بيت المقدس برپا خواهد ساخت ومعبدى كه به جاى مسجد اقصى وصخره در بيت المقدس كه توسط مسيحيان ويهوديان قبل از آغاز جنگ آرماگدون ساخته شده- محل حكومت جهانى مسيح خواهد بود .

6 . دولت صهيونيستى اسرائيل با كمك آمريكا وانگليس ، مسجد اقصى ومسجد صخره در بيت المقدس را نابود خواهد كرد ومعبد بزرگ به دست آنان در اين مكان ساخته خواهد شد واين رسالت مقدس به عهده آن ها مى باشد .

7 . اين حادثه پس از سال 2000 ميلادى حتماً اتفاق خواهد افتاد .

8 . قبل از آغاز جنگ آرماگدون ، رعب ووحشت جامعه آمريکا و اروپا را فرا خواهد گرفت .

9 . قبل از ظهور دوباره مسيح ، صلح در جهان هيچ معنى ندارد ومسيحيان براى تسريع در ظهور مسيح بايد مقدمات جنگ آرما گدون و نابودى جهان را فراهم نمايند رهبران مذهبى فرقه هاى پروتستان در ايالات متحده وانگليس كه به اين مكتب نوظهورخواسته هاى مسيح اعتقاد دارند ، در دهه 1990م اعتقادات ياد شده را به شدت در جامعه آمريكا واروپا تبليغ كرده اند و در 10 سال گذشته در آمريکا در اين زمينه ده ها كتاب منتشر شده وفيلم هاى گوناگونى به نمايش درآمده اند .

كشيش آمريکايى به نام هال ليندسى كتابى با عنوان در پيشگويي هاى انجيل جاى آمريکا كجاست را تأليف كرده كه يكى

از پرفروشترين كتاب هاى سال 2001 در آمريکا به شمار آمده است .

در اين كتاب نقش دولت واشنگتن در جنگ آرماگدون بيان شده است نويسنده در اين كتاب اثبات نموده است كه دولت آمريكا جنگ آرماگدون را رهبرى خواهد كرد ومخالفان مسيح در سراسر جهان را كه قبل ازآغاز اين جنگ باعث ايجاد رعب و وحشت در جهان شده اند ، شكست خواهد داد .

در اين جنگ مقدس ، دولت انگليس همكار آمريكا خواهد بود . دولت آمريکا در اوج جنگ سرد ، موشك هاى هسته اى قاره پيماى خود را شمشيرهاى جنگ مقدس ناميده بود .

پيروان اين مكتب در يك دهه گذشته تبليغ كرده اند كه عمليات طوفان صحرا عليه عراق در سال 1991 فراهم كردن مقدمه براى جنگ آرما گدون بوده است .

مسيحيان صهيونيست از فرقه پروتستان ها در آمريکا وانگليس اعتقاد دارند كه مسيح هميشه در امور خاورميانه به سود دولت اسرائيل مداخله نموده است واعلام مى دارند كه خواست دولت اسرائيل در حقيقت خواست مسيح مى باشد و مذاكرات صلح در خاورميانه بيهوده است وتأسيس كشور اسرائيل بزرگ از رودخانه نيل تا رودخانه فرات ، خواست مسيح مى باشد كه به زودى عملى خواهد شد .

صهيونيست هاى يهودى هم مطابق اعتقاد به مجموعه قوانين دينى خود تلمود به مكتب خواسته هاى خدا اعتقاد دارند و مطابق اين اعتقاد ، آن ها برنامه اى را اجرا مى نمايند كه با كمك دولت هاى آمريكا وانگليس و ديگركشورهاى غربى بتوانند دو مسجد مقدس اقصى وصخره در بيت المقدس را تخريب كرده ، كشور اسرائيل بزرگ را با نابودى

كامل كشورهاى اسلامى به وجود آورند به همين منظور ميان صهيونيست هاى يهودى و صهيونيست هاى مسيحى از فرقه پروتستان ها اتحاد و هماهنگى كامل وجود دارد و مسيحيان پيرو اعتقاد خواسته هاى خدا را همواره اظهار مى دارند ، هر عملى كه از سوى دولت اسرائيل انجام مى شود در حقيقت از سوى مسيح طراحى شده است وبايد توسط مسيحيان سراسر جهان مورد حمايت قرارگيرد به لطف حمايت همه جانبه جهان مسيحى غرب از دولت تل آويو ، اكنون ذخاير عظيم موشك هاى هسته اى وانواع و اقسام تسليحات شيميايى و ميكروبى در اسرائيل وجود دارد و در واقع ، رژيم صهيونيستى را به يك انبار مهمات و پادگان نظامى جهان مسيحى ايالات متحده آمريکا وغرب تبديل كرده اند .

البته هدف استراتژيك جهان مسيحى غرب اين است كه كشورهاى اسلامى را در زمينه هاى اقتصادى ونظامى براى هميشه ضعيف نگاه دارند .

يك نويسنده آمريکايى در سال 1997 كتابى با عنوان خيانت به بيت المقدس را تأليف نمود كه در آن هر نوع مذاكره صلح با فلسطينيان را خيانت به تعليمات انجيل وخواسته هاى مسيح مى داند واين مطلب را به خوانندگان القا مى نمايد كه مسيح با آغاز هزاره سوم وقبل از سال 2007 م ظهور خواهد كرد و اسراييل بزرگ را از نيل تا فرات به وجود خواهد آورد .

در اين كتاب ها تبليغ مى گردد كه براى تعجيل ظهور مسيح ، مسيحيان بايد كشور بابل را - كه عراق كنونى مى باشد - نابود كنند و رودخانه فرات بايد كاملا خشك گردد گفتنى است كه آن ها جنگ آرماگدون

را " جنگ فرات " نيز مى نامند .

رهبران دينى صهيونيسم مسيحى تبليغات گسترده اى در اين باره انجام داده اند .

در يك نظرسنجى كه توسط خبرگزارى آسوشيتدپرس در سال 1997 انجام شد ، اعلام گرديد 25 درصد جمعيت آمريكا اعتقاد راسخ دارند كه با آغاز هزاره سوم ، جنگ جهانى آرماگدون در محل فلسطين آغاز خواهد شد واين جنگ تا مدت هفت سال ادامه خواهد داشت .

در اثر اين جنگ دنيا نابود مى شود و در پايان اين جنگ هفت ساله كه آن ها آن را " مصيبت بزرگ براى كليسا و مسيحيان " مى دانند ، مسيح همراه مسيحيان دوباره تولد يافته ظهور خواهد كرد و دجال را شكست مى دهد وحكومت جهانى خود را با مركزيت بيت المقدس تشكيل خواهد داد .

به همين منظور آن ها معبد بزرگ را كه موجب جنگ آرماگدون مى شود معبد مصيبت بزرگ مى نامند مطابق اعتقادات صهيونيسم مسيحى ، غير از معتقدان به خواسته هاى مسيح ، تمامى مردم جهان ، چه مسيحى وچه غير مسيحى ، به دست دجال كشته خواهند شد .

ارتش صهيونيستى در سال1967 بخش شرقى بيت المقدس را تصرف كرد ومسجد اقصى ومسجد صخره به دست صهيونيست هاى يهودى اشغال گرديد بعد از آن ، رژيم تل آويو همواره اعلام كرد كه بيت المقدس پايتخت ابدى اسراييل است . به همين منظور صهيونيست ها 87 درصد بخش شرقى بيت المقدس را تصرف کرده اند ومردم فلسطين حق ندارند در بخش شرقى اين شهر ، خانه سازى كنند وحتى خانه هاى فلسطينى ها در اين بخش شهر مرتب

تخربب مى گردد ويهوديان در آن جا ساكن مى شوند صهيونيست ها زير محوطه مسجد اقصى و مسجد صخره را كا ملا حفارى كرده اند .

صهيونيست هاى مسيحى ويهودى مقيم فلسطين اشغالى و آمريکا اعلام نموده اند كه آن ها سقف و ستون هاى معبد بزرگ را آماده كرده اند و مى توانند دركوتاه ترين مدت معبد بزرگ را در جاى مسجد اقصى ومسجد صخره احداث نمايند . آن ها نقشه معبد بزرگ را در روى جلد كتاب هايى كه در اين موضوع نوشته شده است چاپ كرده اند .

رهبران صهيونيسم مسيحى ويهودى خود اعلام كرده اند مطابق تفسير مكاشفه يوحنا درانجيل ، صهيونيسم رسالت الهى دارند و براى تأسيس دولت اسراييل بزرگ حق دارند علاوه بر سلب مالكيت فلسطينيان ، حتى نسل كشى فلسطينيان واعراب را انجام دهند رهبران دينى پروتستان ، مبلغان انجيل را از مسيحى كردن يهوديان منع مى كنند ، چرا كه مطابق اعتقادات آنان يهوديان از سراسر جهان بايد به فلسطين مهاجرت نمايند واسراييل بزرگ را تشكيل دهند و اقدام به ساخت معبد بزرگ نمايند بيشتر مطلق يهوديان در جنگ آرماگدون توسط ضد مسيح كشته خواهند شد وتعداد اندكى كه زنده خواهند ماند ، با ظهور حضرت مسيح به وى ايمان خواهند آورد .

تروريسم مقدس و مبلغان جنگجوى انجيل مكتب صهيونيسم مسيحى دركشورهاى پروتستان مخصوصاً در ايالات متحده آمريکا وانگليس توسط مبلغان انجيل در سطح گسترده ترويج مى شود .

نويسنده معروف آمريکايى به نام گريس هالسل در دوكتاب معروف خود برنامه هاى مبلغان جنگجوى انجيل ، مقيم آمريکا را به خوبى افشا كرده بود . نويسنده

در اين دوكتاب با عنوان پيشگوى وسياست ومبلغان جنگجوى انجيل در بستر جنگ هسته اى برنامه هاى مشترك

دولت هاى آمريکا ، انگلستان واسراييل با همكارى مبلغان انجيل را براى به وجود آوردن اسراييل بزرگ تشريح مى كند .

هالسل كه ازكارمندان برجسته دفتر رياست جمهورى آمريکا بود اتحاد محرمانه بين مبلغان انجيل در آمريكا وانگليس با اسراييل را آشكار مى نمايد .

تأثير تبليغات گسترده دستگاه هاى ارتباط جمعى آمريکا كه كاملاً تحت كنترل صهيونيست ها مى باشند ، مردم آمريکا را به زود باورترين مردم جهان تبديل كرده وحادثه 11 سپتامبر هم كينه ونفرت مردم آمريکا وجهان غرب را به خاطر تبليغات هدايت شده ، عليه اعراب ومسلمانان برانگيخته است .

صهيونيست ها وطرفداران آن ها كه سال ها يك سلسله برنامه هاى دينى ، فرهنگى ، اجتماعى ، وسياسى خود را تبليغ مى كردند ، با حادثه 11 سپتامبر 2001 بهترين فرصت را به دست آوردند تا برنامه هاى شان را با سرعت بيشترى به مردم آمريکا و اروپا بقبولانند ودر حال حاضر مى كوشند برنامه هاى خود را عملى نمايند . در دوران جنگ سرد ، آمريکا اتحاد جماهير شوروى سابق را امپراتوري شر معرفى مى كرد و بعد از جنگ سرد ، دستگاه هاى ارتباط جمعى آمريکا ترس از مسلمانان را تبليغ كردند وبعد از حادثه 11 سپتامبر ، اين تبليغات عليه اسلام ومسلمانان جهان در دنياى غرب به اوج خود رسيده است .

گروه هاى مسيحى پيرو اعتقاد خواسته هاى مسيح در آمريکا 100 ميليون پيرو دارند و آن ها در هر دو حزب بزرگ آمريکا يعنى جمهورى خواه و

دموكرات صاحب نفوذ مى باشند و همراه صهيونيست هاى يهودى ، دولت واشنگتن را كاملاً در اختيار دارند .

آمريكا وديگركشورهاى پروتستان و 1500 فرقه مسيحى حامل اين اعتقاد در سطح جهان ، براى جنگ آرماگدون تبليغات گسترده انجام مى دهند وبراى تسريع در ظهور مسيح كوشش مى نمايند ، وضعيتى را پيش آورند كه سراسر جهان نابود شود .

نويسندگان غربى اين اعتقادات را به عنوان تروريسم مقدس معرفى مى كنند . اين گروه هاى مسلح مسيحى در آمريکا بعد از حادثه 11 سپتامبر از سوى اف بى اى متهم شده اند كه درپخش ) سياه زخم كه يك اسلحه بيولوژيك مى باشد در آمريکا نقش داشته اند . سياست دولت آمريكا نيز بر نبرد تمدن ها استوار است و آن ها خود را كدخداى دهكده جهانى اعلام كرده اند و به بهانه مبارزه با تروريسم مى كوشند سلطه خود را بر سراسر جهان گسترش دهند . ولى آمريکا در حال فروپاشى از داخل مى باشد و ريشه حوادث 11 سپتامبر در داخل خود آمريكا وجود دارد .

گروه هاى صهيونيست مسيحى ويهودى در داخل آ مريكا روز به روز قدرتمندتر مى شوند و اكنون در واقع ، دولت و مردم ايالات متحده آمريکا در دست اين گروه هاگروگان مى باشند ( 1 )

1 . برگرفته از سايت W W W . Mouood . Org

مسيحيت سياسى آمريكا

به قدرت رسيدن مسيحيت سياسى و اصولگرا در آمريکا در 25 سال آخر قرن بيستم ، با حوادثى جهانى همراه گرديد كه شامل احياى اصولگرايى در سه دين آسمانى اسلام ، يهوديت و مسيحيت بود .

اما مى

توان ويژگى هاى خاصى براى جنبش مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريکا در نظرگرفت كه عبارتند از : 1 . مسيحيت سياسى و اصولگرا در آمريکا جنبشى پس لائيك " بود كه در جامعه اى پس لائيك ظهوركرد .

جامعه اى كه لامذهبى را از دو قرن پيش مى شناخته و از يك قرن قبل در تمام زمينه هاى اجتماعى ، چه در فضاى قانونى وسياسى و چه در ساير فضاها ، با آن آشنا بوده و در آن ريشه دوانده بود .

برعكس جوامع اسلا مى كه وقتى پديده لامذهبى در اين جوامع ظهوركرد ، فقط نخبگان غربزده آن را در بر مى گرفت . يك مسلمان وظايف فردى واصطلاحات قرآنى را مى خواند ، آن ها را مى شناسد يا به راحتى آن ها را به ياد مى آورد و در آن مسيرگام بر مى دارد ، چون مرجع كنونى و حال حاضر مذهبى آن است ، در حالى كه يك آمريکايى چون لامذهبى بر او تأثيرگذاشته است ، نياز به اين دارد كه وظايف فردى واصطلاحات كتاب مقدس را دوباره از نو بخواند و فراگيرد و سرانجام اين كه احياى مذهبى در آمريكا غسل تعميد دوباره از پايين تأثير بر جامعه ( ع ) يا از بالا تلاش جهت تغيير نظام بود .

2 . جنبش مسيحيت سياسى و اصولگرا در آمريکا برعكس جوامع اسلامى در جامعه اى دمكراتيك زاده شد ، به همين دليل مقيد و محدود به فرهنگ و آداب و رسومى دمكراتيك است . به همين دليل به خشونت و زور روى نمى آورد ، مگر به وسيله گروه هاى

بى اهميت و خرده پا ، همچنين در معرض قلع و قمع و سركوب به سان جوامع اسلامى قرار نمى گيرد ، مگر در موارد خاصى مانند خودكشى .

همچنين به قدرت رسيدن مسيحيت سياسى و اصولگرا آمريکا در جامعه اى دمكراتيك ، آن را به سوى مبارزات سياسى به عنوان قدرت رأى دهنده مولر و حاكميت بر شوراهاى مدارس وشهرها در بسيارى از ايالت ها سوق داد و باعث شد تا نمايندگانى دركنگره و ميان استانداران ايالت ها داشته باشد .

غير از آن ، راست مسيحى ، در چارچوب سعى و تلاش خويش جهت تعميد از بالا اقدام به ارائه كانديداى خويش جهت حضور در انتخابات اوليه حزب جمهورى خواه در سال 1988 نمود و اوكسى نبود جز پاپ رابرتسون .

اين تلاش دركانديداتورى اوليه جهت شركت در انتخابات رياست جمهورى سال 2000 به وسيله معرفى گرى پويركه در جنگ انتخاب كانديداهاى حزب جمهورى خواه پيروز شده بود ، تكرار شد .

3 . جنبش مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريکا ، در جامعه اى پسا مدرنيسم و پسا صنعتى ظهور نمود به همين دليل توانايى خارق العاده اى داشت كه از زبان و تكنولوژى بسيار پيشرفته براى نشر رسالت خويش استفاده كند .

اين مسئله در ابداع كليساهاى تلويزيونى و استفاده از " اينترنت " و پست الكترونيك " جهت تأسيس شبكه هاى ارتباطى با ياران و پيروان خويش و حتى مردم عادى ، طى حملات انتخابى يا جمع آورى كمك ها با فشار بر اداره رياست جمهورى وكنگره نمود پيدا مى كند .

4 . در جامعه سرمايه دارى كه بر اساس

اصول آزادى و رقابت استوار است ، نشو و نما يافت .

به همين دليل ملاحظه مى كنيم ، بر اساس منطق " بازار " فعاليت مى كند . به اندازه اى كه مى توان گفت به خاطر نبود " دين رسمى براى دولت " و ياكليساى ملى ، بازار آمريکايى دين وجود دارد كه در آن شبكه هاى مذهبى تلويزيونى كليساهاى مرئى يا تصويرى و دانشگاه هاى الهيات و سازمان هاى بشارت دهنده و دستگاه هاى چاپ كاغذى و الكرونيكى مسيحى با هم در رقابت هستند .

5 . جنبش مسيحيت سياسى و اصولگرى آمريکا بسان جنبش اسلامى شرايط اجتماعى را به مبارزه فرا مى خواند . جنبش اسلامى به مبارزه با بدبختى و فقر مادى و اجتماعى مى پردازد .

در حالى كه نوع آمريکايى آن به مبارزه يا بدبختى هاى اجتماعى در جامعه اى مادى و آزاد ، با وعده ، به درمان اجتماعى از خداى واعظان تلويريونى و دانشگاه هاى الهيات و درمان هاى سحرآميز و التزام به قوانين خشك اخلاقى مى پردازد . قوانينى كه سقط جنين را منع و هم جنس بازى را تحريم كرده و روابط جنسى را محدود به ازدواج مى كند وكود كانى بر اساس اصول اخلاقى مسيحيت تربيت مى كند و آن ها را از ارتكاب خلاف موارد فوق يا " پورنوگرافى " بر حذرمى دارد .

بى شك هركس كه به سياست داخلى و سياست خارجى امريكا توجه دارد ، مى بايست بداند كه مسيحيت آمريکايى از زمان پاى گذاشتن مهاجران پروتستانى پورتانى اوليه بر سواحل آمريكا ، صبغه اى يهودى يافت و با

اولين بيدارى و آگاهى بزرگ مذهبى در قرن نوزدهم تبديل به مسيحيتى يهودى شد و از آن تاريخ ، مسيحيت صهيونيسم از آن نشأت گرفت و نشو و نما يافت . ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 40 ص 19 مقدمه كتاب المسيح اليهود ى و نهاية العالم نوشته رضا هلال ، ترجمه قبس زعفرانى .

مسيحيت يهودى

مذهبى شدن و يهودى شدن آمريکا با شكل گيرى و نشو و نماى آن ارتباط پيدا مى كند . مهاجران اوليه آمريکا را اورشليم جديد يا كنعان جديد تلقى كردند و خود را به عبرانى هاى قديم تشبيه نمودند ، كه از ظلم و ستم فرعون جيمز اول پادشاه انگليس فراركردند و ازسرزمين مصر انگليس به جست وجوى سرزمين موعود جديدگريختند .

به اين ترتيب ، تعقيب و بيرون راندن سرخپوستان توسط مهاجران پروتستان در دنياى جديد آمريکا بسان تعقيب و بيرون راندن عبرانى هاى قديم توسط كنعانى ها در فلسطين بود .

بدين ترتيب ، شهرك نشينان از پندها و سفارشات حكايات سفر خروج چراغى فرا راه خود

در تدوين قانون اساسى آمريکا ساختند . بنابراين بندگى در مصر ، بيرون رانده شدن ، سرگردانى ، وارد شدن به سرزمين موعود ، قتل عام ساكنان آن و . . . تاريخ پيشين و آينده اى براى ملت جديد برگزيده خداوند در سرزمين جديد موعود شد .

تبديل دنياى جديد به اسرائيل جديد ، هدف اصلى طرح شهرك نشينان پروتستانى پورتانى اوليه بود . آن ها هميشه در انگلستان خواب تطبيق و اجراى شرت تورات را مى ديدند و هنگامى كه به آمريکا آمدند ، روياى دولتى

را در سر پروراندند كه دستورات و فرمان هاى خداوند بر آن حكومت كند ، حتى مورخى چونا جان فيسك مى گويد :

همين كه مى بينى تاريخى در آمريکا ساخته مى شود ، ملاحظه مى كنى كه آن ، تاريخى آمريكايى- يهودى است .

يهودى شدن مسيحيت امريكايى در اصل به آن چيزى باز مى گردد كه ما آن را مسيحيت يهودى ناميديم و با ظهور قديس پولس دومين بنيانگذار مسيحيت پس از يسوع روى از ديده ها نهان كرد ، اما طى دوره اصلاح گرايى و انقلاب در اروپا ظاهر شد و رشد نمود و نقش مهمى پس از باز پس گرفتن اسپانيا توسط مسيحيان- كه در آن زمان در دست يهوديان به آيين مسيحيت در آمده يا يهوديان مارانو بود- بازى كرد .

با شروع قرن شانزدهم ، تأثيرات مسيحيت يهود منجر به انتشار ايده هزاره گرديد وتفسيرهاى جديد و نوينى از سفر دانيال در عهد قديم ( و رؤياى يوحنا ) در عهد جديد شد و بدين ترتيب يهوديان در نقشه خداوند جهت پايان تاريخ ، كه شامل بازگشت يهود به فلسطين ، آن هم قبل ازآمدن مسيح مى شد ، جايگاه مهمى پيدا ، کردند .

اما حركت بزرگ مسيحيت يهود با جنبش اطلاح طلبانه پروتستان ها در قرن شانزدهم ارتباط پيدا مى كند ، به طورى كه پروتستان ها اعتبار و آبروى يهوديان را به آن ها بازگرداندند و عهد قديم يهوديان بالاترين منبع اعتقادى پروتستان ها شد .

با انقلاب پورتانى ها در قرن هفده ، يهودى شدن مسيحيت به ارج خود رسيد . پورتانى ها درگرامى داشت

عهد قديم ، سنگ تمام گذاشتند و از دولت بريتانيا خواستند ، قوانين تورات را به عنوان قانون اساسى كشور اعلام كند و آداب و رسوم يهوديت را جايگزين مسيحيت نمودند و حتى پا را از اين هم فراتر نهاده برخى از آن ها نماز وكتاب مقدس را به زبان عبرى مى خوا ندند .

هنگامى كه مهاجران پورتانى اوليه به دنياى جديد آمريكا رسيدند ، اسطوره هاى هفت برگزيده ، سرزمين موعود و سرزمين اسرائيل چراغ راه و راهنماى ايشان بود . آن ها نماز را به زبان عبرى مى خواندند و بر فرزندان خويش نام هايى از داستان هاى تورات مى گذاشتند و اولين كتابى كه در آ مريكا چاپ كردند ، كتاب مزامير داوود سرودهاى مذهبى داوود بود .

به اين ترتيب ، مسيحيتى كه با دومين گروه از مهاجران وارد آمريكا شد ، مسيحيتى يهودى بود به عبارت ديگر " مسيحِ " يسوع ناصرى كه در راس دين مسيحيت قرار دارد ، تبديل به مسيحى يهودى يا يكى ازپيامبران بى شمار قوم يهود شد .

با تأثيرپذيرى از مسيحيت يهودى و با آغاز قرن هجدهم ، اعتقاد به برانگيختگى يهود در فلسطين تبديل به يكى از اصول لاهوتى مهم در پررتستان هاى آمريكايى شد به طورى كه اعتقاد به مسيح منتظر و عصر هزاره خوشبختى جايگاه مهم و بارزى در اعتقادات اين مسيحيان پيداكرد .

با ورود آمريكا به دوره رشد و بيدارى بزرگ مذهبى در دهه 40 قرن نوزدهم ، مسيحيت صهيونيسم از مسيحيت يهود ، زاده شد و با هدف قرار دادن فرهنگ و سياست آمريكا آن ها را

ملزم به فريضه برپايى اسرائيل برانگيختگى يهود و حمايت از آن ما ، به عنوان فريضه اى الهى و فرهنگى و در نهايت سياسى كرد .

به اين ترتيب صهيونيسم آمريكايى دهه ها پيشتر ، گوى سبقت را از صهيونيسم هرتزلى در زمينه برپايى اسرائيل ربود و اين يكى از دلايل تفسيركننده حمايت آمريكا از برپايى اسرائيل در سال 1948 و سپس پشتيبانى آمريكا از اسرائيل است .

اين حمايت و جانبدارى ، الهى و فرهنگى است كه در جان و روح و سياست آمريكايى ها ، سال ها قبل از ظهور صهيونيسم يهودى و لابى يهودى- كه هر روز بيش از پيش بر قدرت و نفوذ آن افزوده مى شود ، بى آن كه به احساسات مسيحيان صهيونيست آمريكايى توجه كند- نفوذكرده است .

بنايراين براى بحث وگفتگو پيرامون مذهبى شدن و يهودى شدن آمريكا مى بايست ، برجنبش احياى مذهبى در آمريکا كه در بيست وپنج سال آخر قرن ييستم به وقوع پيوست تمركز نمود و به آن توجه كرد .

از سال ، 1976 ايالات متحده آمريکا شاهد به قدرت رسيدن مسيحيت اصولگرا بود كه اصطلاحا راست مسيحى يا مسيحيان راستگرا ناميده مى شدند . اين مسئله باعث شد تا هزاران نفر از جوانان آمريکايى به مسيحيان دوباره زاده شده تبديل شوند و نظرسنجى مؤسسه گالوپ آشكار ساخت كه پنج و يك سوم آمريکايى ها غسل تعميد را دوباره انجام دادند .

مسيحيان دوباره زاده شده و- پيروان كليساهاى افراطى و تندرو افزايش يافت و شبكه هاى تلوينيونى مذهبى يا كليساهاى تلويزيونى تأسيس شدند . . . اين موج به كاخ سفيد

نيزكشيده شد ، به گونه اى كه رئيس جمهور وقت آمريکا كارتراعلام کرد مسيحى دوباره زاده شده است . به قدرت رسيدن مسيحيت سياسى و اصولگرا يا به قدرت رسيدن مسيحيت صهيونيسم ، به ويژه پس از پيروزى اسرائيل در جنگ ژوئن 1967 واشغال قدس توسط آن ، ارتباط پيدا مى كند و اين مسئله اى است كه مسيحيت صهيونيستى آمريکا آن را تاكيدى بر درستى و راستى پيشگويى هاى تورات و مقدمه نزديك بودن ظهور مسيح تلقى كرد .

به اين ترتيب مسيحيت صهيونيسم داراى سازمان هاى مخصوص به خود شد كه وسايل گروه هاى فشار " لابى " را به خدمت گرفت تا بر افكار عمومى وكنگره آمريکا با هدف تايد بر مشروع بودن دولت اسرائيل و حمايت اقتصادى و نظامى و سياسى از آن به عنوان فريضه اى الهى و اخلاقى- آمريکايى و يهودى كردن قدس به عنوان شهرى كه مسيح پس از ظهورش از آن جا بر جهان حكومت مى كند ، تأثير بگذارد 0 قدرت يافتن جناح راست مسيحى در دهه هشتاد و نودهم ادامه يافت ، تا اين كه راى دهندگان به آن در انتخابات رياست جمهورى وكنگره تبديل به قدرت مولر و با نفوذى شدند . اين جناح 25 درصد آراء را در ايالات متحده آمريکا به خود اختصاص مى دهد حدود ده برابر آراء يهود, در راه سلطه بر ميدان و عرصه سياسى آمريکا ، جناح راست مسيحى با جناح راست سياسى در حزب جمهورى خواه متحد شد تا حزبى را تشكيل دهند كه به " حزب الله " معروف شد . اين مسئله با افزايش نقش

راستگرايان مسيحى كه شامل كاتوليك هاى آمريکايى و پروتستان ها مى شد ، همراه مي شد و باعث شد تا يهوديت مسيحى ويژگى و صفتى جدايى ناپذير ، لاهوتى ، اخلاقى و فرهنگى براى آمريکا شود ، به اندازه اى كه هركس در توصيف آمريکا صفت يهوديت را به مسيحيت اضافه نمى كرد ، زبانش قطع مى شد . اين موضوعى بود كه طى و پس از انتخابات رياست جمهورى و نمايندگان در سال 1992 به وقوع پيوست وآمريکاى يهودى- مسيحى شاهد به قدرت رسيدن بوش بود .

با وجود اينكه در دوره رياست جمهورى " بوش " شاهد سقوط اتحاد جماهير شوروى سابق و پيروزى آمريکا در جنگ خليج فارس بوديم .

دهه نود شاهد تثبيت و تحكيم سازمان هاى اصولگراى مسيحى تحت نام ها و عنوان هاى مختلف " ائتلاف مسيحيان " ، " احياى اصولگرايى " ، " مجلس مطالعات خانواده " ، " تمركز بر خانواده " ، " ا ئتَلاف ارزش هاى سنتى " و . . . . . . بود هم چنين گروه ها و جمعيت هاى زور و خشونت ظاهر شدند و براى تخربب و از بين بردن سيستم اجتماعى و سياسى و تأسيس دوباره آن بر اساس تعاليم و اصول كتاب مقدس ، روى به قتل وكشتار و خونريزى آوردند تا زمينه بازگشت و ظهور مسيح را فراهم آورند .

سيستم هاى مسيحيت سياسى و اصولگرا فقط به آماده ساختن جامعه آمريكا براى بازگشت مسيح اكتفا نكردند ، بلكه رسالت آن ها ، رسالت جهانى و صليبى بود و نقش آن فقط به سياست داخلى محدود

نمى شد ، بلكه در سياست خارجى آمريكا نيز داراى نقش مهم و مؤثرى شدند چرا كه پشت سر حملات ايالات متحده عليه سازمان ملل و بدهى هاى صندوق بين المللى پول و صندوق جمعيت سازمان ملل قرار داشتند ، همانگونه كه پشت سر تصويب قانون تحريم سرنگونى مذاهب نيز بودند . به اين ترتيب آماده ساختن جهان براى پايان تاريخ و دومين ظهور مسيح ، در چارچوب مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريکا قرار مى گرفت . ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 40 ص16 مقدمه كتاب المسيح اليهودى و نهاية العالم نوشته رضا هلال ترجمه قبس زعفرانى

انتظار در مسيحيت

حضرت عيسى ( ع ) از ميان مردم رفت . گروهى از ياران وى گفتند : درست است كه او درگذشت وبه خاك سپرده شد ، ولى در روز سوم از قبر خود برخاسته وبه آسمان رفته است و دوباره براى پادشاهى بر روى زمين برخواهد گشت .

همچنين گفتند : حضرت عيسى براى اين كشته شد كه فداى گناهان مردم شود و مدعى شدند كه پيامبران پيشين درد ورنج وتصليب وي را پيشگويى كرده بودند .

از نظر مسيحيان ، حضرت عيسى ( ع ) شهيد نشد ، بلكه قربانى گناهان مردم گرديد . تا جايى كه تاريخ نشان مى دهد ، اين باور زيربناى مسيحيت بوده است و مسيحيان در تبليغات خود اين مسأله را بسيار مطرح مي كنند . پس از صعود حضرت عيسى ( ع ) مسيحيان يقين داشتند كه او به زودى مى آيد ، زيرا از حضرت عيسى ( ع ) نقل مى شد كه درباره خود گفته است

: پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خويش به اتفاق ملائكه خود ، و درآن وقت هركس را موافق اعمالش جزا خواهد داد .

شوق ظهورعيسي مسيح ( ع ) مردم بر اثر علاقه شديد به بازگشت حضرت عيسى ( ع ) دچار توهمات شدند و تاريخ هايى را براى اين رويداد پيشگويى كردند . اين پيشگويى ها ، مانند پيشگويى هاى مشابه آن در اديان ديگر ، غلط از آب در آمد و در نتَيجه ، رهبران دينى مردم را از اين كار برحذر داشتند .

فرقه هاى منتظر ظهور متعددى پديد آمد كه پايه آن ما را بر اين توهمات گذاشته بودند . مثلاً فردى به نام ويليام ميلر اعلام كرد حضرت عيسى ( ع ) درسال 843 1 تا 844 1م بازخواهد گشت . پيشگويى وى تحقق نيافت وخود او متعهد شد كه ديگر پيشگويى نكند . فرقة ادوِنيست هاى روز هفتم كه بر اثر پشگويى هاى اين شخص پديد آمد ، تا عصر ما باقى است . گروهى از آناباپتيست ها در قرن شانزدهم ، براى آماده كردن زمينه سلطنت هزار ساله حضرت عيسى ( ع ) برخاستند وبرخى از شهرها را براى مدتى در اختيارگرفتند ، ولى شورش آنان بى رحمانه سركوب شد .

ايروينگيان براى سرعت بخشيدن به ظهور آن حضرت ، دوازده حوارى تعيين كردند ، ولى از اين ابتكار طرفى نبستند . گروهى از آنان به نام نوايروينگيان براى آن حواريون جانشينانى تعيين كردند و به اين حركت ادامه دادند . گواهان يهوه براى پذيرايى ازحضرت عيسى ( ع ) و انبياى پيشين در امريكا آپارتمان

تهيه كردند . مورمون ها ، كريستادِ لفين ها وبرخى از فرقه هاى عجيب وغريب ديگر مسيحيت ، براى شتاب دادن به ظهور حضرت عيسى ( ع ) به كارهايى از اين قبيل دست زدند . ( 1 )

1 . نشريه موعود شماره 11ص 18 .

بنى اَصفر

به معنى زرد پوستان ، تعبيرى است كه عرب ها به روميان- غربى ها- داده اند .

آن چه از سوره مباركه روم ، آيات 31 و 32 وسوره مباركه كهف آيات 12 و 21 وغير آن درباره شرك رومى ها نسبت به خداوند متعال و احزاب و پيروان آن ها استفاده مى شود ، اين است كه مراد از آنان ملت ها واحزاب مدعى پيروى از حضرت مسيح ( ع ) مى باشند . ( 1 )

1 . عصر ظهور ، كورانى ص 54 .

مسيحيت صهيونيستى

مسيحيت صهيونيستى جريانى فرهنگى ، سياسى است كه با تكيه بر آموزه هاى توراتى ، تمايلات سياسى صهيونيستى و امكانات نظامى آمريکا سعى دركسب سلطه كامل بر جغرافياى فرهنگى و خاكى مسلمين از نيل تا فرات دارد .

اين جريان موضوع زمينه سازى ظهور مقدس را بهانه حضور در خاور ميانه ، حمايت از اسرائيل ، تسلط بر عراق و . . . ساخته است .

اين جريان ظهور حضرت عيسى ( ع ) را مشروط به تشكيل اسرائيل بزرگ ، انهدام بيت المقدس ، بناى هيكل سليمان و بالاخره واقعه آرماگدون مى شناسند و حذف عوامل تحقق اين استراتژى ، مقابله با مسلمين و روحيه جهادى شيعيان ، سلطه كامل بر ايران اسلامى و قتل عام مخالفان سلطه صهيونيسم بر سرزمين هاى اسلامى را مقدمه لازم به شمار مى آورد .

رسانه هاى غربى ، به ويژه سينماى هاليوود طى سه دهه اخير ، سعى در القاء آموزه هاى آخر الزمانى توراتى از طريق فيلم هاى سينمايى و بازى هاى كامپيوترى و . . . به

مردم غرب و زمينه سازى ذهنى براى آن ها داشته و چهره منفور ، غير واقعى و ظالمانه اى از مسلمين ، جهادگران مسلمان شيعى و فرهنگ والايى ارائه كرده اند .

همچنين سازندگان اين فيلم ها سعى در ايجاد انفعال و تأثير پذيرى در روحيه جوانان مسلمان داشته و تلاش مى كنند آموزه هاى مذهبى و دينى آن ها به ويژه باور مهدوى و موعودى را خرافه ، اساطيرى و موهوم جلوه دهند .

غرب در دهه هاى آخر قرن بيستم به ويژه پس از پيروزى انقلاب اسلامى دريافت كه ايده

مهدوى و فرهنگ ولايى اصيل كه توسط شيعيان مطرح مى شود ، از استعداد بالقوه و شگرفى براى تهديد فرهنگ و تمدن الحادى و سياست استكبارى غرب برخوردار است و به عنوان طرحى جايگزين فرهنگ ليبراليستى مى تواند جاذب عموم مردم سرخورده امروز شود از اين رو مخدوش ساختن چهره اين فرهنگ ، القاء اين معنا كه آينده از آن فرهنگ ليبراليستى است و بيهوده جلوه دادن هرگونه تلاش براى تغيير وضع موجود ، در دستوركارگردانندگان نظام سلطه در بخش هاى فرهنگى و سياسى غربى قرارگرفته است .

متمسك شدن به موضوع قريب الوقوع بودن ظهور حضرت مسيح ( ع ) براى محتوم جلوه دادن سلطه يهوديت و مسيحيت بركل جهان در هيأت حكومت جهانى ، حكايت از طرح زيركانه و سلطه جويانه دارد كه عدم بازشناسى صبغه فرهنگى و سياسى آن ، و همچنين مخفى ماندن زواياى اين امر براى مخاطبان مسلمان ، موجب بروز انحراف فرهنگى جوانان و تأثير پذيرى آن ها از آموزه هاى منحرف غرب مسيحى و يهودى خواهد شد

.

غرب دريافته است كه ايده مهدويت به صورت اصيل چنان كه نزد شيعيان است مى تواند كيان فرهنگى و مدنى غرب را با چالش جدى و بنيان كن روبروكند . چنانكه در يك قرن گذشته انگلستان با فرقه سازى در ميان مسلمين بهائيت ، بابيت ، شيخيه و . . . سعى در ايجاد تفرقه و انحراف ميان شيعيان و پيروان ساير مذاهب كرده است .

كنفرانس دهه هشتاد تل آويو و حضور جمعى از شيعه شناسان در آن كنفرانس ، روح حركت هاى اصلاح طلبانه مسلمين را براى غرب و يهوديت صهيونيستى آشكار ساخت . در آن نشست اعلام شد كه نهضت سرخ عامل ورا و باور سبز مهدوى در عامل مهم و تعيين كننده در حركت هاى اصلاح طلبانه شيعيان است .

مقابله با حاق فرهنگ اصلاح طلبانه فرهنگ ولايى شيعه ( و عوامل مبلغ آن ) كانون مبلغان ايرانى آن مهم ترين استراتژى غرب براى حفظ نظام سلطه خود در سرزمين هاى شرق اسلامى و ساير بلاد است .

طى چهارصد سال اخير غرب تماميت ولايت مهر و دوستى ( و ولايت ) حكمرانى و خلافت را به خود معطوف ساخته و هر جريانى جز آن را سركوب كرده است . غرب دريافته كه توجه ، مهرورزى ، دوستى و توسل مستضعفان به حجت حىَ خداوند و آمادگى پذيرش ولايت و ظهور حضرتش به معنى به صدا در آمدن زنگ مرگ تمام عيار فرهنگ و تمدن استكبارى است .

به زعم آنان ارائه چهره اى ناپسند از موعود مقدس و معرفى مسلمين و شيعيان به عنوان وحشت آفرينان تروريست ، مى

تواند راه خلاصى از بن بست بحران فراگير قرن جديد باشد . مسيحيت صهيونيستى با توسل وتمسك به اين حيله و با استفاده از همه قوا سعى در حفظ قدرت غرب و استمرار حاكميتش بر سرتاسر جهان دارد .

به طورى كه از اولين سال هاى پيروزى انقلاب اسلامى ، شاهد ورود فيلم هايى چون نوسترآداموس و صدها فيلم ديگر از اين دست بوديم كه سعى در مخدوش ساختن چهره مقدس منجى آخرالزمان و موعود مسلمانان كرده است .

بازشناسى اين جريان محرف ، نقد و رد عملكرد تبليغاتى ، سياسى و نظامى آن در جهان و به ويژه سرزمين هاى اسلامى ، مقدمه اى است براى مصونيت بخشيدن به جوانان ، بيدارى گردانندگان و حاكمان سرزمين هاى اسلامى و متذكر شدن محققان و مبلغان براى نقد و مقابله جدى فرهنگى با اين خطر بزرگ . ( 1 )

1 . نشريه موعود ، شماره 41 ، ص 3 .

هندو

هندوها و بشارت موعود

دركتاب هاى مذهبى مقدسى كه در ميان هنديان به عنوان كتاب هاى آسماني شناخته شده و آورندگان اين كتاب ها به عنوان پيامبر شناخته مى شوند ، تصريحات بسيارى به وجود مقدس مهدى موعود ( ع ) و ظهور مبارك آن حضرت شده است كه قسمتى از آن ها را مى آوريم : دركتاب اوپانيشاد كه يكى ازكتب معتبره و از منابع هندوها به شمار مى رود ، بشارت ظهور مهدى موعود ( ع ) چنين آمده است : اين مظهر ويشنومظهر دهم در انقضاى كلى يا عصرآهن ، سوار بر اسب سفيدى ، در حالى كه شمشير برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله

دار در دست دارد ، ظاهر مى شود و شريران را هلاک مى سازد . . .

دركتاب " باسك " كه ازكتب مقدسه آسماني هندوهاست ، بشارت ظهور حضرت ولى عصر ( ع ) چنين آمده است : دور دنيا تمام مى شود . پادشاه عادلى در آخرالزمان ، كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد و حق و راستى با او باشد و آن چه در دريا و زمين ها وكوه ها پنهان باشد ، همه را به دست آورد و از آسمان ها و زمين و آن چه باشد خبر مى دهد و از او بزرگ تر كسى به دنيا نيايد .

دركتاب " پاتيكل " نيزكه ازكتب مقدسه هندويان است ، بشارت ظهور حضرت چنين آمده است : چون مدت روز تمام شود ، دنياى كهنه نو شود و زنده گردد ، و صاحب ملك تازه پيدا شود از فرزندان دو پيشواى بزرگ جهان كه يكى " ناموس آخرالزمان " و ديگرى صديق اكبر " . يعنى وصي بزرگتر وى كه پشن نام دارد و نام آن صاحب ملك تازه " راهنما " است . به حق پادشاه شود و خليفه " رام " باشد و حكم براند و او را معجزه بسيار باشد . . . .

در اين بشارت ، مقصود از " ناموس آخرالزمان " پيامبر اسلام است . پشن نام هندى حضرت على ( ع ) است . " صاحب ملك تازه " ، حضرت ولى عصر ( ع ) است و راهنما نام مبارك حضرت مهدى ( ع ) است وكله " رام " به

لغت سانسكريتى ، نام اقدس حضرت احديت است .

دركتاب وشن جوك نيز بشارت به ظهور حضرت آمده است : آخر دنيا به كسى برمى گردد كه خدا را دوست مى دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او خجسته و فرخنده باشد . دركتاب ديد كه ازكتب مقدسه هنديان است آمده كه : پس از خرابى دنيا ، پادشاهى در آخرالزمان پيدا شود كه پيشواى خلايق باشد و نام منصور باشد و تمام عالم را بگيرد و به دين خود درآورد . . . دركتاب " دادتگ " نيزآمده است : بعد از آن كه مسلمانى به هم رسد ، در آخرالزمان ، و اسلام در ميان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و . . . برطرف شود و دنيا مملو از ظلم و ستم شود . . . دست حق به درآيد و جانشين آخر ممتاطا ( 1 )

ظهوركند و شرق و مغرب عالم را بگيرد . . .

و دركتاب " ريگ و دا " آمده است كه : ويشنو در ميان مردم ظاهر مى گردد . . . او از همه كس قوى تر است . . . در يك دست ويشنو نجات دهنده شمشيرى به مانند ستاره دنباله دار و در دست ديگرش انگشترى درخشنده دارد ، هنگام ظهور وى ، خورشيد و ماه تاريك مى شوند و زمين خواهد لرزيد " .

دركتاب " شاكمونى " نيزكه ازكتب مقدسه هنديان است آمده : " پادشاهى و دولت دنيا به فرزند سيد خلايق دو جهان گشن " بزرگوار تمام شود ، و اوكسى باشد كه

بركوه هاى مشرق و مغرب دنيا حكم براند و فرمان كند ، و بر ابرها سوار شود و فرشتگان ، كاركنان او باشند . . . دين خدا يك دين شود و زنده گردد و نام او " ايستاده " باشد و خداشناس باشد .

گشن در لغت هندى نام پيامبر ( ص ) است و حضرت مهدى ( ع ) به نام ايستاده و خداشناس مى خوانند ( 2 )

1 . در زبان هندى به معنى محمد ، است .

2 . اديان و مهدويت محمد بهشتى ص 16 ظهور حضرت مهدى ( ع ) ازديدگاه اسلام مذهب و ملل جهان ، هاشمي شهيدى ص302 .

اوپانيشاد

ازكتب معتبره واز منابع هندوه است كه در آن ، بشارت ظهور مهدى موعود ( ع ) آمده است . ( 1 )

1 . ظهورحضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمي شهيدي ص 273 .

دادتگ

ازكتب مقدسه برهمائيان هند است كه در آن به ظهور مهدى ( ع ) بشارت داده شده است . ( 1 )

1 . اديان ومهدويت محمد بهشتى ص 18 .

پاتيكل

ازكتب مقدسه هنديان است وصاحب آن از اعاظم كفره هند است وبه گمان پيروانش ، صاحب كتاب آسمانى است .

در آن كتاب بشارت ظهور مبارك حضرت مهدى ( ع ) آمده ادست . ( 1 )

1 . اديان ومهدويت محمد بهشتى ص 16

شا كمونى

ازكتب مقدسه هنديان است وبه اعتقاد كفره هند ، پيغمبر صاحب كتاب است ومي گويند : وى بر اهل خطا وختن مبعوث بوده است ودر آن كتاب ، به ظهور آخرين حجت خدا بشارت داد است ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدى از ديدگاه اسلام ، مذاهب وملل جهان ، هاشمي شهيدي ص 302 .

مهدويت در اسلام

از ديدگاه شيعه

لطف وجود حضرت

قاعده لطف از قواعد كلامى است كه متكلمان به آن ، بر وجود ولزوم معصوم استدلال مى كنند .

واين بدان معنى است كه خداوند ، زمينه نزديكى انسان به طاعت و دورى او را از معصيت ، فراهم مى كند ، اما نه به گونه اى كه به حد اجبار برسد .

شيخ مفيد در پاسخ از اين پرسش كه دليل بر وجود امام زمان ( ع ) چيست؟ به قاعده لطف استناد مى كند و مى نويسد : وجود امام معصوم و حجت حق ، در هر زمان لازم واين وجود معصوم ، لطف است و لطف ، هميشه بر خدا لازم است ( 1 )

خواجه نصيرالدين طوسي در اول بحث امامت تجريد الاعتقاد ، ( ص 222 ) مى نويسد : نزد عقلا ، معلوم است كه انحصار لطف الهى در تعيين امام است . وجود امام لطف الهي وتصرف او در مسائل اجتماعي ، لطفى ديگر وغيبت امام ، مربوط به ما مى شود ( 2 )

پس وجود امام ( ع ) لطف است سيد مرتضى در رساله غيبت مى گويد : وجود حضرت در پرده غيب نيز لطف است زيرا شيعيان با اعتقاد به وجود حضرت . . . در

ارتكاب كار زشت ، هراسى از حضرت دارند ( 3 )

وجود امام ، لطف است و تصرف او در امور ، لطف ديگر ، خداوند به ايجاد امام ، به لطف خود جامه عمل پوشاند و فردى را كه براى اداره جامعه لازم است آفريد و حجت را بر مردم تمام كرد ، تا اگر شايسته بودند ، از وجودش بهره ببرند و بسط يد امام ، لطف ديگرى است كه به كوشش ما مربوط مى شود . تقويت قدرت امام در مواردى ، درتوان ماست . بنابراين ، ما مكلف به آن هستيم و قدرت نداشتن امام را بايد از چشم خود ببينيم ( 4 )

1 . مصنفات شيخ مفيد ج 1 ، چاپ كنگره هزاره شيخ مفيد .

2 . چشم به را ه مهدى پاورقى ص 80 .

3 . رسائل الشريف المرتضى ج2 ص 299 ، به نقل از چشم براه مهدى ص 80

4 . غيبة طو سي ، ص 11

مهدويت از ديدگاه شيعه

شيعه معتقد است كه مهدى ، فاطمى است .

يعنى از فرزندان آن بانوى بزرگوار است و پسر امام حسن عسكرى ( ع ) و دوازدهمين امام و وصى و جانشين پيامبر است . شيعه برخلاف ساير فرق اسلامى معتقد است كه زمين هيچگاه خالى از حجت نخواهد بود ، ( 1 )

لذا يكى از امتيازاتش از ساير فرق ، اعتقاد به مهدى موعود ( ع ) با نام و نشان است .

شيعه درباره وجود حضرت مهدى ( ع ) و ظهور او در آخرالزمان ، كتاب هاى بسيارى تأليف كرده و مقالات و رساله هاى

بسيارى نوشته است . اين نوشتن عمدتأ از زمان امام حسن عسكرى ( ع ) شروع شده و تا عصر حاضر ادامه يافته است .

برخى ازكتاب هاى شيعه كه درباره حضرت مهدى ( ع ) نوشته شده چه مستقلاً و چه فصلى ازكتاب عبارتند از : اصول كافى از كلينى ، كمال الدين ازصدوق ، ارشاد از شيخ مفيد ، الوجيزه فى الغيبة از سيد مرتضى علم الهدى ، غيبة از شيخ طوسى ، غيبة نعمانى از محمد بن ابراهيم نعمانى ، الملاحم والفتن از سيد بن طاووس ، اعلام الورى از امين الاسلام طبرسى ، المحجة فيما نزل فى القائم الحجة از سيد هاشم بحرانى ، بحارالانوار علامه محمد باقر مجلسى ، اثبات الهدى از شيخ حر عاملى ، نجم الثاقب از ميرزا حسين نورى ، منتخب الاثر از آية الله صافى و ده هاكتاب ديگر .

1 . كافى ج1 كتاب الحجة .

اماميه

عنوانى است براى عموم فرقه هايى كه به نص روشن ، على بن ابى طالب ( ع ) را جانشين پيغمبر اسلام ( ص ) مى دانند ومعتقدند كه امامت در فرزندان على ( ع ) باقى است ودنيا هرگز از امام خالى نيست ومنتظرند كه يكى از علويان در آخر الزمان ظهوركند ودنيا را پر از عدل وداد نمايد . در مقابل آنان ، اهل سنت هستند .

اماميه در مقاطع مختلف تاريخ به فرقه هاى متعدد منشعب شده اند : فرقه اى امامت را پس از امام حسين ( ع ) به محمد حنفيه ختم مى دانند واو را امام مهدى مى خوانند و آنان كيسانيه

اند . فرقه اى پس از امام على بن الحسين ( ع ) ، به امامت زيد ، فرزند آن حضرت قائلند و آن ها را زيديه گويند .

گروهى امام پس از حضرت جعفر بن محمد ( ع ) را ، اسماعيل فرزند آن حضرت مى دانند ، وآن ها را اسماعيليه مى شناسند . جمعى امام موسى بن جعفر ( ع ) را آخرين امام مى دانند و آنان واقفه اند . اماميه اثنى عشريه ، شيعه جعفرى مذهب كه از على بن ابى طالب ( ع ) تا حضرت مهدى فرزند امام حسن عسكرى را امام واجب الطاعة مى دانند ، اكثريت اماميه را تشكيل مى دهند .

اين گروه تنها گروهى بودند كه بر صفحه تاريخ تشيع باقى ماند واين نشانگر آن است كه اقدامات صورت گرفته و مقدماتى براى غيبت ، به اندازه اى حساب شده بود كه توانست شيعه را ازگرفتارى هاى شك وترديد پس از رحلت امام عسكرى ( ع ) نجات دهد .

نمايندگان ويژه حضرت با حركت هاى سنجيده و رهبريت مدبرانه خود ، اوضاع نابسامان اجتماع شيعه را سامان بخشيده ومردم را از سرگردانى نجات دادند واختلافات وانشعابات را به تدريج از بين بردند . شيخ مفيد تأييد مي كند كه از آن فرقه هاى چهارده گانه ، تنها اماميه باقى مانده است . به نوشته وى اين گروه ، بزرگترين فرقه شيعه از نظر جمعيت ، علماء ، متكلمان ، نظار ، صالحان ، عابدان ، فقيهان ، محدثان ، اديبان و شاعران هستند . آنان ابروى شيعه اماميه ، سرپرستان اجتماع و در

دين ، مورد اعتماد شيعيان مى باشند ( 1 )

1 . الفصول المختاره ، ص 261 حيات مركزى سياسى اماما ن شيعه ج 2 ، ص 220 .

اماميه ودوازده امام

به عقيده اكثريت شيعه ، پس از حضرت رسول ( ص ) ، دوازده امام يكى پس از ديگرى جانشين آن حضرت بودند و آنان عبارتند از :

1 . على بن ابى طالب ، ملقب به مرتضى واميرالمؤمنين .

2 . حسن بن على ، ملقب به مجتبى

3 . حسين بن على ، ملقب به سيد الشهداء

4 . على بن الحسين ، ملقب به زين العابدين وسجاد

5 . محمد بن على ، ملقب به باقر يا باقرالعلوم

6 . جعفر بن محمَد ، ملقب به صادق

7 . موسى بن جعفر ، ملقب به كاظم

8 . على بن موسى ، ملقب به رضا

9 . محمد بن على ، ملقب به تقى وجواد

10 . على ين محمد ، ملقب به نقى وهادى

11 . حسن بن على ، ملقب به عسكرى

12 . محمد بن حسن ، ملقب به مهدى ، مهدى موعود ، امام زمان ، امام عصر ، صاحب الزمان و صاحب العصر ( ع ) دوازده امامى

اماميه و شيعه و مهدى

از نظر شيعه ، مسأله مهدويت ونويد ظهور مهدى موعود ( ع ) ، يكى از مسايل بسيار حياتى اسلام به شمار مى رود و به اندازه اى اهميت دارد كه اعتقاد به ظهور حضرت ، در رديف وقوع قيامت ، وتكذيب وتصديقش در رديف تكذيب وتصديق رسول اكرم ( ص ) مى باشد .

از نظر شيعه ، مهدويت يك مسأله كهن وريشه دار است وسابقه آن به نخستين روزهاى طلوع فجر اسلام ودوران رشد شخص نبى اكرم ( ص ) برمى گردد .

به اعتقاد شيعه ، علاوه بر آيات متعددى كه در قرآن كريم وارد

شده وپيشوايان دينى آن ها را به وجود مقدس مهدى موعود تفسيركرده اند ، صدها حديث معتبر و متواتر از حضرت رسول اكرم ( ص ) و جانشينان آن حضرت صادر شده كه در آن هاصفات ، خصوصيات وجزئيات زندگى آن منتظر موعود واين كه پس از تولد دو بار غيبت خواهد داشت وپس از غيبت طولانى ظهور خواهد كرد وبا تشكيل حوادث واحد جهانى ، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود ، بيان شده است .

شيعيان بر اساس روايات عقيده دارند كه مهدى موعود ( ع ) ، سرى از اسرار حق و آخرين برگزيده الهى است كه پس از تولد از نظرها غايب شده است وپس از مدت زمانى طولانى ظهور مى نمايد واو حجة الله ، خليفة الله و بقية الله است .

مهدى موعود ( ع ) از نسل پاك پيامبر خدا ( ص ) و از على و زهرا ( ع ) و نهمين نفر از فرزندان امام حسين و فرزند بلا فصل امام حسن عسكرى ( ع ) است . شيعيان دوازده امامى عقيده دارند كه حضرت مهدى ( ع ) ، همنام وهم كنيه پيامبر ( ص ) وهم اكنون زنده است وهنگامى كه خداوند اجازه ظهورش دهد قيام مى كند وزمين را پر از عدل و داد مى نمايد .

شيعيان طبق وعده هاى انبياى سلف ( ع ) و نويدهاى كتب مذهبى ، و وعده هاى صريح قرآن كريم عقيده دارند كه : آن گاه كه اخلاق ومعنويت از ميان بشر رخت بربندد وظلم و ستم فراگير شود واسباب ظهور مهيا گردد

، حضرت مهدى ( ع ) به فرمان حق قيام مى كند .

با آمدنش هيچ حكومت باطلى روى زمين باقى نمى ماند . مرزهاى جغرافيايى ميان كشورها برداشته مى شود ، مظامر شرك وكفر وبى عدالتى از بين مى روند ، عدالت اجتماعى تأمين مى گردد ، هر حقى به صاحب حق مى رسد و در سراسر جهان ، تنها يك نظام حكومت مى كند و آن نظام عادلانه اسلام و احكام نجات بخش آسمانى قرآن كريم است . ( 1 )

1 . ظهور حضرت مهدي ( ع ) از ديدگاه اسلام مذاهب وملل جهان هاشمي شهيدي ص 68

اعتقاد به مهدي ( ع )

ما معتقديم كه سرانجام ، اداره امور جهان در قبضه با كفايت صالح ترين افراد بشر قرار خواهد گرفت واو جهان را از تاريكى ، فقر ، جهل وظلم رهايى مى بخشد ، و حكومت واحد جهانى را براساس مساوات وعدالت استوار مى سازد .

على رقم اتفاق نظر دراصل مصلح ومنجى ، ليكن در مصداق وتطبيق آن اختلاف دارند . روايات نقل شده در باره حضرت مهدى ( ع ) وبحث از نواب خاص آن حضرت كه در طول هفتاد سال ، واسطه ميان شيعيان وحضرت بوده اند اين اعتقاد را از محدوده ذهن به دنياى واقعيات مي آورد . يعني او يك حقيقت فرضى و خيالى نيست بلكه يك موجود واقعي است . بنابراين موضوع مهدى ، نه انديشه چشم به راه نشستن كسي است كه بايد زاده شود و نه پيشگويي است كه بايد درانتظار مصداقش ماند . بلكه واقعيت استوار وفرد مشخصي است كه در ميان ما زندگى مي كند

، ما را مى بيند وما نيزاو را مى بينيم و دراندوه و شادى هامان شريک است .

احاديث و نيزتاريخ غيبت صغرى ، اين باور را در جان ما زنده مي كند كه مصداق آن مصلح و مهدى منتظر ، كسى جز " محمد " امام دوازدهم شيعيان وپسرامام حسن عسكرى ( ع ) نيست كه وجودش به تجربه تاريخى ثابت شده است .

آيت الله محمد باقر صدر رحمه الله مي نويسد : اعتقاد به مهدى ( ع ) به عنوان يك قائد منتظركه جهان را به يك صورت برتر متحول مى سازد ، ازاخبار پيامبراكرم ( ص ) عموماً وازاحاديث ائمه اهل البيت ( ع ) خصوصاً سرچشمه گرفته است ، و در نصوص بسيارى مورد تأييد وتاكيد واقع شده ، به طورى كه اصلأ مطلب قابل ترديد نيست .

در مجموع اخبار واحاديثى كه در موردامامت مهدى ( ع ) و غيبت وظهور واصلاح آينده جهان و خصوصيات شخصي اواز طريق سنى وشيعه وارد شده است ، تمام آن ها نزديك به شش هزار حديث است و در مورد هيچ يك از موضوعات مسلم و غير قابل ترديداسلامى ، اين اندازه حديث و روايت وارد نشده است . ( 1 )

گذشته از قطعى بودن موضوع مهدى موعود ( ع ) از ديدگاه مدارك متقن اسلامى ، اختصاص داشت شخصيت والا به امام دوازدهم شيعه ، وپسرامام حسن عسكرى ( ع ) ، دلايل محكم و روشنى دارد كه تمام آن دلايل را ممكن است در دو دليل خلاصه كنيم :

1 . دليل اسلامي : مهدى ( ع ) در

صدها روايتى كه از پيغمبراكرم ( ص ) وازائمه ( ع ) نقل شده ، متمثَل است .

رواياتى كه مهدى ( ع ) را به اهل بيت ( ع ) ، نواده فاطمه ( ع ) ، ذرية حسين ( ع ) ، وفرزند نهم آن حضرت نسبت داده است ، ونيزآن سلسله ازاحاديثى كه دلالت مي كنند كه جانشينان پيامبر ( ص ) دوازده نفرند ، تمام ا ين احاديث ، آن فكر و عقيده عمومى مهدى ( ع ) را محدود مي كنند وآن موضوع فكرى كلى را درامام دوازدهم ازائمه ( ع ) مشخص مى سازند اين حديث نبوى شريف به اين مضمون كه امامان پس از من يا خلفاء بعداز من ، دوازده نفرند با عبارات مختلف در بيش از دويست وهفتاد روايت از رسول اكرم ( ص ) نقل شده ، كه در حديث سنى وشيعه مانند : صحيح بخارى ، صحيع مسلم ، صحح ترمذى وسنن ابن داود ومسنداحمد حنبل ومستدرك الصحيحين حاكم نيشابورى نقل شده است .

در حالى كه بخارى در زمان امام جواد وامام هادى وامام عسكرى ( ع ) مى زيسته وكتاب صحيح بخارى را درآن زمان نوشته است كه هنوزامامان به دوازده نرسيده بود . اين خود دلالت مي كند که اين حديث پيش از آن كه فكر و عقيده دوازده امامى در مغزها تكميل شود ، از رسول اكرم ( ص ) صادر شده است وجاى ترديد درآين احاديث باقى نمى ماند .

ايمان و عقيده شيعه دوازده امامى كه مي گويد : جانشينان پيامبر ( ص ) از على ( ع

) شروع شده وبه مهدى ( ع ) ختم مى شود ، قابل تطبيق با احاديث شريف نبوىاست .

2 . دليل علمي : دليل علمي آن ، تجربه اى است كه شيعيان در طى هفتاد سال دوران غيبت صغرى آموختند . از واقعه مسلم تاريخ مهدى ( ع ) در دوران غيبت صغرى ، اين نتيجه گرفته مى شود كه آن حضرت ، بزرگ حقيقتى بود كه ملت شيعه مدت هفتاد سال در تحت رهبرى مستقيم وى زندگى كرده اند و با نمايندگان ويژه وى سر وكارداشته اند ، و در طول اين هفتاد سال ، كوچك ترين حادثه وجريانى پيش نيامد كه باور واعتقاد درآنان را نسبت به وجود وحقيقت امام شان متزلزل كند .

نكته قابل توجه ديگراين است كه تمام نامه هايى كه به وسيله يكايك اين چهار نفرازامام ( ع ) به دست مردم مى رسيد ، همه يك خط داشت واز نظر روش انشاء يكسان بود بنابراين ، در پس پرده ، يك حقيقت ثابت ومحقق ويك موجوداصيلى وجود داشته است .

محال است يك چنين جريانى دروغ باشد ودر طي اين هفتاد سال براى مردمى كه آن را به عنوان يك حقيقت ثابت پذيرفته اندكشف نشود بلكه اطمينان و باورآنان به اين حقيقت ثابت ، بيشتر و شديدتر مي گردد .

پس نتيجه مي گيريم كه تحليل غيبت صغراىامام ( ع ) مى تواند به صورت يك دليل علمى ، واقعيت وثبوت و وجودامام مهدى ( ع ) و ولادت و زندگى و غيبت او را ثابت كند . ( 2 )

1 . بحث حول المهدى محمد

باقر صدر 72-63

2 . بحث حول المهدي محمد باقر صدرص 72-63 .

اهل سنت و مهدي

اهل سنت و مهدي

برخى تصور مي كنند كه اعتقاد به مهدى منتظر ( ع ) ويژه شيعيان است در حالى كه اصل اين عقيده از نظر اهل سنت ، با شيعه همسان بوده وبين اين دو فرقه از حيث بشارت هاى پيامبر ( ع ) راجع به ظهور آن حضرت ومأموريت جهانى وى ودرباره شخصيت برجسته ونفوس آن بزرگوار وحتى نشانه هاى ظهور و ويژگى هاى انقلاب او ، تفاوتى وجود ندارد . تنها تفاوتى كه وجود دارد اين است كه اغلب دانشمندان اهل سنت مي گويند : حضرت هنوز متولد نشده وغايب نيست ، بلكه به زودى متولد خواهد شد وبه آن چه پيامبر ( ع ) بشارت داده جامه عمل مى پوشاند وعده كمى از آنان در مورد ولادت وغيبت او ، با شيعه هم عقيده اند . ( 1 )

آن چه از مجموع منابع تاريخى وحديثى اهل سنت استفاده مى شود اين است كه مسأله ظهور حضرت مهدى ( ع ) مورد اتفاق واجماع مسلمين است . مؤلف كتاب الإمام المهدى ( ع ) استاد على محمد على دخيل ، اسامى 205 نفر از بزرگان اهل سنت را دركتاب خود آورده ، به اين ترتيب كه تعداد

سى نفر از آن ها مستقلاً درباره حضرت مهدى ( ع ) كتاب نوشته اند وسى ويك نفر ديگر فصلى را دركتاب هاى خود به روايات حضرت مهدى ( ع ) اختصاص داده اند و 144 نفرشان به تناسب هاى مختلف ، روايات حضرت مهدى ( ع ) را دركتاب هاى خود آورده اند .

( 2 )

حتى اين اعتقاد در معروف ترين و معتبرترين كتب روايى اهل سنت ، يعنى صحاح سته ( 3 ) آمده است .

اين محدثان نامى اهل سنت ، روايات مربوط به حضرت مهدى ( ع ) را از : عمر بن خطاب ، عبدالله بن مسعود ، عبدالله بن عباس ، ثوبان ، جابر بن عبدالله انصارى ، جابر بن سمره ، عبدالله بن عمر ، عبدالله بن عمرو بن عاص ، انس بن مالك ، ابو سعيد خدرى ، أم سلمه وغير اين ها نقل كرده اند . ( 4 )

1 . عصر ظهور , علي کوراني , ص 391 .

2 . آخربن اميد ، داود الهامى ص 223 .

3 . صحاح سته عبارتند از : صحيح بخارى صحيح مسلم ، سنن ابن داود ,سنن ترمذى, سنن نسايي ، و سنن ابن ماجه .

4 . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان ، هاشمى شهيدى ، ص 71 .

راويان احاديث مهدى از اهل سنت

حافظان ( 1 ) روايات و صاحبان كتب صحيح و سنن اهل تسنن ، احاديث حضرت مهدى ( ع ) را دركتاب هاى خود ذكركرده اند كه برخى ازآن ها را مى آوريم : ابو داود دركتاب سنن ، ترمذى در كتاب جامع ، ابن ماجه دركتاب سنن ، نسائى دركتاب الكلبرى ، احمد بن حنبل دركتاب مسند ابن حيان دركتاب صحيح ، حاكم نيشابورى دركتاب المستدرك على الصحيحين ، ابوبكر بن ابى شيبه دركتاب المصنف ، نعيم بن حماد دركتاب الفتن ، ابو نعيم اصفهانى دركتاب المهدى ونيز در

كتاب الحلية ، طبرانى دركتاب هاى الكبير الاوسط والصغير دارقطنى دركتاب الافرا د ، البارودى دركتاب معرفة الصحابة ، ابو يعلى الموصلى دركتاب المسند ، البزاز دركتاب المسند ، حارث بن ابى اسامه دركتاب المسند ، خطيب دركتاب هاى تلخيص المتشابه والمتفق والمفترق ، ابن عساكر دركتاب تاريخ خود ، ابن منده دركتاب تاريخ اصبهان ، ابوالحسن الحربى دركتاب الاول من الحربيات ، تمام الزارى دركتاب فوائد ، ابن جرير دركتاب تهذيب الاَثار ابوبكر المقرى دركتاب معجم ، ابو عمر والدانى درکتاب سنن ابو اعثم الكوفى دركتاب فتن ، الديلمى دركتاب مسند الفردوس ، ابوبكر الاشكاف دركتاب فوائد الاخبار ابوالحسن بن المناوى دركتاب الملاحم ، البيهقى دركتاب دلائل النبوة ، ابو عمرو المقرى دركتاب سنن ، ابن الجوزى دركتاب تاريخ خود ، يحيى الحمانى دركتاب مسند ، رويانى دركتاب مسند وابن سعد دركتاب الطبقات .

بسيارى از علماى اهل سنت ، احاديث حضرت مهدى ( ع ) را متواتر دانسته اند يا تواترآن ها را از ديگران نقل كرده و بدان اعتراض ننمود ه اند . ( 2 )

1 . حافظ كسى است كه مى بايست بر سنن رسول اكرم ( ص ) اطلاع داشته وموارد اتفاق و اختلاف آن را بداند و به احوال راويان و طبقات مشايخ حديث كاملأ اطلاع داشته باشد . بعضى گفته اند حافظ كسى است كه صد هزار حديث با سندآن از حفظ داشته باشد . علم الحديث شانه چى ، ص 213

2 . آخرين اميد ، داود الهامى ص 232 .

راويان احاديث مهدى از صحابه

مسأله مهدويت و ظهور حضرت مهدى ( ع ) در قرون گذشته ، ميان تمام

مسلمانان مطرح بوده است و صحابه بزرگ رسول خدا ( ص ) وتابعين ، وسپس تابعين تابعين و ساير طبقات روات ، ازآن زمان تا امروز ، روايات مربوط به آن حضرت را با تمام مشخصات ، اوصاف و نشانه ها روايت كرده و علماء و محدثان بزرگ اسلامى نيزآن ها را دركتاب هاى خود گردآورى نموده اند .

حتى برخى ازآنان در اين خصوص كتاب هاى مستقلى تأليف كرده اند .

در اين جا تعدادى از نام هاى راويان احاديث مهدوى را از ميان صحابه ياد آور مى شويم : ابو امامه باهلى ، ابو ايوب انصارى ، ابو سعيد خدرى ، ابو سليمان چوپان رسول اكرم ( ص ) ابو الطفيل ، ابو هريره ، ام حبيبه همسررسول خدا ( ص ) ( ام سلمه ) همسر رسول خدا ( ص ) ( انس بن مالك ، ثوبان ) غلام پيامبر ( ص ) جابر بن سمره ، جابر بن عبدالله انصارى ، حذيفة بن يمان ، سلمان فارسى ، شهر بن حوشب ، طلحة بن عبيدالله ، عائشه همسر پيامبر ( ص ) عبدالرحمن بن عوف ، عبدالله بن حارث بن حمزه ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن عمر ، عبدالله بن عمرو بن عاص ، عبدالله بن مسعود ، عثمان بن عفان ، على بن ابى طالب ( ع ) ، على هلالى ، عمار بن ياسر ، عمران بن حصين ، عوف بن مالك ، قرة بن اياس ، مجمع بن جاريه انصارى ، قيس بن جابر . ( 1 )

1 . آخرين اميد داود الهامى ص 230

.

صحاح

" صحاح سته " نام شش كتاب حديث اهل سنت وجماعت است كه فقها واصحاب حديث بر آن ها اعتماد دارند و آن ها عبارتند از : الجامع الصحيح تأليف محمد بن اسماعيل بخارى م256ه_ ، صحيح تأليف ابوالحسن مسلم بن حجاج نيشابورى م 261ه_ سنن تأليف ابن ماجه م 273ه_ ، جامع تأليف ترمذى م 279ه_ ، سنن تأليف ابى داود م303ه_ ، سنن تأليف نسائى م303ه_ .

متقى هندى متوفى 975 مى نويسد : علماى مذاهب چهارگانه شافعى ، حنفى ، مالكى وحنبلى ، در صحت احاديث مهدى ( ع ) اتفاق نظر دارند ومعتقدند كه واجب است تمام مسلمانان بر اين موضوع ايمان بياورند . ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزويني ص 8 .

مهدويت و فرقه هاي انحرافي

فر قه گرايى

پس از شهادت امام حسن عسكرى ( ع ) در آغاز ، اكثر شيعيان نسبت به امام بعدى دچار شك

و ترديد شدند و حتى بعضى از عقايدشان برگشتند .

چون آغازغيبت امام و عدم حضور مستقيم فيزيكى وى در ميان شيعيان بود .

علت شدت بحران در آن زمان ، اين بود كه امام حسن عسكرى ( ع ) به خاطر شرايط خاص زمانى ، توانست جانشين خود را براى عموم آشكارا منصوب نمايد .

طبق نوشته شيخ مفيد در ارشاد ، حتى به بخش عظيمى از پيروان خويش معرفى نكرد ( 1 )

به هر حال به خاطر عدم معرفى رسمى و آشكار جانشين امام حسن عسكرى ( ع ) و جاه طلبى شخصى برادر امام حسن عسكرى ( ع ) ، يعنى جعفركذَاب ، انشعاب

در زمان رحلت امام حسن عسكرى ( ع ) در سال260 هجرى قمرى به اوج خود رسيد .

مسعودى در مروج الذهب بيست فرقه ذكر مى كند ( 2 )

سعد قمى درالمقالات والفرق پانزده گروه ذكر مى كند ( 3 )

نوبختى در فرق الشيعه ( 4 ) و شيخ مفيد

در الفصول المختاره ( 5 ) از چهارده فرقه نام مى برند .

با اين فرق كه نوبختى در مقام توضيح ، سيزده فرقه را بيان مى كند ولى مفيد ، چهاردهمين فرقه را نيز بيان كرده است . شهرستانى در " ملل و نحل " از يازده گروه نام مى برد ( 6 )

مشهور در ميان علماء اين است كه پس از امام حسن عسكرى ( ع ) اماميه به چهارده فرقه تقسيم شدند .

1 . ارشاد مفيد ، ص 345 .

2 . مروج الذهب ، ج4 ص 2 1 1 .

3 . اشعرى قمى سعد بن عبدالله المقالات والفرق ص 102 .

4 . فرق ا لشيعه نوبختى ص 105 .

5 . الفصول المختاره ص 258 .

6 . ملل و نحل شهرستانى ص 130 .

قرامِطة

فرقه اى از غلاة شيعه شش امامى ، اسماعيليه هستند كه به سبعيه نيز ناميده شده اند .

آنان مى گويند : محمدبن اسماعيل ، امام هفتم وصاحب الزمان است ومعتقد به قيام به سيف وقتل و حرق مخالفان خود از ساير مذاهب اسلامى بودند .

زيارت قبور و بوسيدن سنگ كعبه و اعتقاد به ظواهر ، در مذهب آنان حرام بود و در احكام شريعت ، قائل به تأويل

بودند ( 1 ) .

رئيس قرامطه ، ابوطاهر قرمطى بود . قرامطه حجرالاسود را از جاكنده وبه بحرين- مسكن خود- بردند وبيست ودو سال نزد خود نگاه داشتند ( 2 )

1 . معارف ومعاريف ج 8 ص271

2 . مهدي موعود پاورقي ص 616 .

محمد بن بشير

از اهالى كوفه ، از موالى بنى اسد و از اصحاب امام كاظم ( ع ) بود .

وى از غلاة و مبتدعين بود و مدعى بود كه پس از امام موسي بن جعفر ( ع ) ، خود امام است و مى گفت : امام كاظم ( ع ) زنده است و او همان امام قائم است .

پيروانى داشت و در شعبده و اعمال خارق العاده ، مهارت داشت ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج9ص161 .

مرجئه

به معناى تأخير افكننده ، نام فرقه اى از فرق اسلامى است كه در پايان نيمه اول قرن اول هجرى پديد آمد .

آنان گروهى از خوارج اند كه مرتكب گناه کبيره را مخلد در دوزخ نمى دانستند ، بلكه كار او را به خدا وا مى گذاشتند .

اكثريت مرجئه ، امامت را براى غير قريشى جائز نمى دانستند ، ولى بعض آنان مى گفتند : هركس احكام قرآن و سنت رسول ( ص ) را بر پا دارد ، مى تواند امام باشد .

مكتب اعتقادى مرجئه ، براى امويان كه از ارتكاب معاصى بزرگ ، پرهيزى نداشتند پناهگاه خوبى بود بدين جهت امويان از مرجئه پشتيبانى مى كردند ( 1 )

مرجئه جزو سپاه سفيانى هستند كه به سپاه حضرت مهدى ( ع ) هجوم مى برند ( 2 ) .

1 . معارف و معاريف ج9 ص 268 .

2 . بحارالانوار ج 52 ، ص 343 .

مغيريه

فرقه اى از غلات شيعه و پيرومغيرة بن صعيد عجلى مى باشند .

آنان " عبد الله بن حسن " را پس از امام باقر ( ع ) امام دانند و او را مهدى منتظر مى خوانند و مى گويند او نمرد ه است و روزى ظهور خواهد كرد .

هنگامى كه امام صادق ( ع ) خبر يافت كه بزيع يكى از سران مغيريه به قتل رسيده ، گفت : الحمد لله ابن مغيريان را جز قتل ، چاره اى نباشد ، زيرا آنان تا ابد توبه نمى كنند . ( 1 )

1 . معارف و معاريف ج 9 ،

ص 519 .

ناووسيه

فرقه اى از غلاة ، اتباع ، عجلان يا عبدالله بن ناووس بصرى هستند كه امام جعفر صادق ( ع ) را امام زنده غايب و مهدى منتظر و قائم آل محمد ( ع ) مى دانند . ( 1 )

يكى از ناووسيه به نام عنبسه بن مصعب ، حديثى از امام صادق ( ع ) جعل نمود كه ايشان فرمود : اگركسى به شما خبر داد كه وى مرا غسل داده وكفن كرده و دفن نموده ، سخنش را باور مكنيد ( 2 )

طبق روايتى كه از حضرت على و امام باقر ( ع ) نقل شده ، اينان از ياران حضرت مهدى ( ع ) از سرزمين مصر هستند . ( 3 )

ودر روايتى از امام صادق ( 4 ) رسيده است كه نجبا از سرزمين كوفه هستند . ( 5 )

با توجه به معناى نجبا كه جمع نجيب و به معناى افراد پاك سرشت و خوش نفس و جوانمرد است به ويژگى ديگرى از ياران حضرت مهدى ( ع ) پي مى بريم .

تعداد نجبا را هفتاد نفر آورده اند وگفته اند گاهى مى شود كه بيشتر از اين باشند ( 6 )

امام صادق ( ع ) فرمود : آنان كه در امر دين به بحث و جدال نشستند ، تباه گشتند و آن ها كه به حقايق دين تسليم شدند ، اهل نجات خواهند بود ، همانا تسليم شدگان نجبا باشد

1 . معارف ومعاريف ج10ص63 .

2 . بحارالانوار ج37ص9 .

3 . بحارالانوار ، ج 52ص 334 .

4

. همان .

5 . نجم الثاقب باب نهم .

6 . بحارالانوار ج 52 ص 321 .

واقِفه

فرقه اى از شيعه هستند كه امام موسى بن جعفر ( ع ) را آخرين امام مى دانند و مى گويند او زنده و مهدى منتظر است .

اين فرقه علاوه بر عقيده غلطى كه در امر امامت داشتند ، عقايد خرافى ديگرى از قبيل تناسخ و وحدت وجود و غلو داشتند ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج10ص299 .

احمديه

يكى از فرق مبتدعه است که ميرزا غلام احمد قاديانى آن را بنيان نهاد . وى دعوى نمود كه مهدى موعود و مظهر رجعت ، مسيح است .

سپس در روز چهارم مارس 1889م ادعا كرد كه وحى بر او نازل شده وپيامبر است .

چون مردى عالم وزباندان بود ، جمعى از مردم قاديان به او گرويدند و با او بيعت كردند . پيروان اين مذهب تازه را قاديانى يا ميرزائى و به طورى كه خودشان مى نويسند احمدى نام نهادند .

بعدها اين فرقه ، دو گروه شدند كه مجموع پيروان مذهب احمدى از دوگروه ، از يك ميليون متجاوز است كه بيشتر در پنجاب وبمبئى وافغانستان و عربستان و ايران و مصر سكونت دارند . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 1ص 607 .

ادعاى ارتباط با حضرت

درباره ارتباط با امام زمان ( ع ) ، كتاب هايى نوشته شده كه در اين اواخر ، رواج فوق العاده اي يافته است .

اين كتاب ها مشحون از حكايات و داستان ها ومطالبى است كه برخى از آن ها به يقين ، نادرست وبرخاسته از تصوَرات وخيال بافى هاى نويسندگانِ آن هاست ودر برخى شمه اى از حقيقت وجود دارد .

نقل اين داستان ها وحكايت ها ، باعث مى شود كه يك عقيده درست و صحيح ، به ناصواب هايى آميخته گردد و عقائد خرافى و ناصحيح و غير مستند در ميان مردم رواج يابد . وقتى كه آقا وخانمى به راحتى و آسانى اهل مكاشفه شوند و آن را دركتاب خود بنويسند ، چرا ديگران به چنين مقامى نرسند . زمانى

كه مدعى مكاشفه ، پا را فراتر نهد ودر بيدارى ، حضرت رسول ( ص ) و برخى از معصومين ( ع ) را ببيند چرا ديگران از اين نعمت محروم باشند رواج اين گونه كتاب ها باعث شده كه در برخى از مناطق ، شاهد اتفاقات عوام فريبانه و خرافى باشيم :

كسى در منطقه اى مدعى مى شود كه قطره اى از خون سر امام حسين ( ع ) ريخته وسر مبارك حضرت را ديده است .

چوپانى مدعى مى شود كه غلام شاه چراغ است واز وى دستورهايى دريافت كرده است . خانمى كه از دست شوهرش فراركرده ، به مسجد روستايى مى رود ومدعى مى شود كه مسجد ، نظركرده است ومريض هايى كه به اين مسجد بيايند شفا مى يابند . در مواردى ، دختر يا زنى نظركرده مى شود و حاجت مردم را برآورده مي كند . ( 1 )

يا سيد مهدى شيوخى م 1278ه_ . ق دركتاب بوارق الحقايق كه شرح سفرهاى اوست ادعا مي كند : در طوس ، مهدى ( ع ) را ديده و ايشان آيات واورادى را در دهان وى ، فوت كرده است . در اين ديدار ، امام زمان ، چند كلمه به فارسى ، با لهجه افغانى گفته ، او مطلب را فهميد . امَا زمانى كه او چند واژه به فارسى مي گويد ، حضرت متوجه مقصود وى نمى شود ، از اين روى براى آن حضرت توضيح مى دهد . ( 2 )

پيامد ناگوار اين كتاب ها و عقايد برگرفته از حكايت و خواب ، فضايى را

به وجود مي آورد كه اهل تعقل و انديشه را به عقايد شيعه بدبين مي كند وزمينه انحراف هاى فكرى را فراهم مي آورد و در نتيجه ، مخالفان تشيع ، امكان رشد وگسترش مى يابند و عقايد ناصواب عوام و عوام زدگان به نام تشيع ثبت مى شود وبه ديگران انتقال مى يابد ويك عقيده اي كه در اصل آن ، تمام فرق اسلامى توافق دارند ، به گونه اى مطرح مى شود كه فرسنگها با اسلام فاصله دارد و ميدان دفاع را بر انديشه وران اسلامى تنگ مي كند .

1 . چشم به راه مهدى ص 35 .

2 . همان ، ص102 .

بابيه

بنيانگذار فرقه بابيه سيد على محمد شيرازى است .

از آن جا كه او در ابتداى دعوتش مدعى بابيت امام دوازدهم شيعه بود وخود را طريق ارتباط با امام زمان مي دانست ، ملقب به باب گرديد وپيروانش " بابيه " ناميده شدند .

سيد على محمد در سال 1235ق . در شيراز به دنيا آمد . دركودكى به مكتب شيخ عابد رفت وخواندن ونوشتن آموخت . شيخ عابد از شاگردان شيخ احمد احسائى بنيانگذار شيخيه وشاگردش سيد كاظم رشتى بود ولذا سيد على محمد از همان دوران با شيخيه آشنا شد ، به طورى كه چون سيد على محمد در سن حدود نوزده سالگى به كربلا رفت در درس سيد كاظم رشتى حاضر شد . در همين درس بود كه با مسائل عرفانى وتفسير وتأويل آيات واحاديث ومساثل فقهى به روش شيخيه آشنا گرديد . قبل از رفتن به كربلا ، مدتى در بوشهر اقامت كرد

و در آنجا به رياضت كشى پرداخت . نقل شده است كه در هواى گرم بوشهر بر بام خانه رو به خورشيد اورادى مي خواند .

پس از درگذشت سيد كاظم رشتى تا مريدان وشاگردان وى جانشينى براى او مي جستند كه مصداق " شيعه كامل يا ركن رابع " شيخيه باشد ميان چند تن از شاگردان رقابت افتاد وسيد على محمد نيز در اين رقابت شركت كرد ، بلكه پاى از جانشينى سيد رشتى فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شيعيان يا " ذكر " او ، يعنى واسطه ميان امام و مردم شمرد . هجده تن از شاگردان سيدكاظم رشتى كه همگى شيخى مذهب بودند از او پيروى كردند .

على محمد در آغاز امر بخش هايى از قرآن را با روشى كه از مكتب شيخيه آموخته بود تأويل كرد وتصريح كرد كه از سوى امام زمان ( ع ) ، مأمور به ارشاد مردم است . سپس مسافرت هايى به مكه وبوشهركرد ودعوت خود را آشكارا تبليغ نمود .

يارانش نيز در نقاط ديگر به تبليغ ادعاهاى على محمد پرداختند . پس از مدتى كه گروه هايى به اوگرويدند ، ادعاى خود را تغيير داد واز مهدويت سخن گفت وخود را مهدى موعود معرفى كرد وپس از آن ادعاى نبوت ورسالت خويش را مطرح كرد ومدعى شد كه دين اسلام فسخ شده وخداوند دين جديدى همراه باكتاب آسمانى تازه به نام بيان بر او نازل كرده است .

على محمد دركتاب " بيان " ، خود را برتر از همه پيامبران دانسته وخود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است .

در زمانى كه على محمد هنوز از ادعاى بابيت امام زمان ( ع ) فراتر نرفته بود ، به دستور والى فارس در سال 1261ق . دستگير وبه شيراز فرستاده شد وپس از آنكه در مناظره با علماى شيعه شكست خورد ، اظهار ندامت كرد و در حضور مردم گفت : لعنت خدا بركسى كه مرا وكيل امام غايب بداند . لعنت خدا بركسى كه مرا باب امام بداند پس از اين واقعه شش ماه در خانه پدرى خود تحت نظر بود واز آنجا به اصفهان وسپس به قلعه ماكو تبعيد شد . در همين قلعه با مريدانش مكاتبه داشت و از اينكه مي شنيد آنان دركار تبليغ دعاوى او مي كوشند به شوق افتاد وكتاب " بيان " را در همان قلعه نوشت .

دولت محمد شاه قاجار براى آنكه پيوند او را با مريدانش قطع كند در سال 1264 ق ، وى را از قلعه ماكو به قلعه چهريق در نزديكى اروميه منتقل كرد . پس از چندى او را به تبريز بردند ودر حضور چند تن از علما محاكمه شد . على محمد در آن مجلس آشكارا از مهدويت خود سخن گفت و " بابيت امام زمان " راكه پيش از آن ادعاكرده بود به بابيت علم خداوند تأويل كرد .

على محمد در مجالس علما نتوانست ادعاى خود را اثبات كند و چون از او درباره برخى مسائل دينى پرسيدند ، ازپاسخ فرو ماند و جملات ساده عربى را غلط خواند . در نتيجه وى را چوب زده تنبيه نمودند و او از دعاوى خويش تبرى جست وتوبه نامه نوشت .

اما اين توبه نيز مانند توبه قبلى او واقعى نبود ، از اين رو پس از مدتى ادعاى پيامبري كرد . پس از مرگ محمد شاه قاجار در سال 1264 ق . مريدان على محمد ، آشوب هايى دركشور پديد آوردند ودر مناطقى به قتل وغارت مردم پرداختند .

در اين زمان ميرزا تقى خان اميركبير صدر اعظم ناصر الدين شاه تصميم به قتل على محمد وفرو نشاندن فتنه بابيه گرفت . براى اين كار از علما فتوا خواست . برخى علما به دليل دعاوى مختلف ومتضاد او ورفتار جنون آميزش شبهه خبط دماغ را مطرح واز صدور حكم اعدام او خوددارى كردند . اما برخى ديگر على محمد را مردى دروغگو ورياست طلب مي شمردند واز اين رو حكم به قتل او دادند . على محمد همراه يكى از سرانش در 27 شعبان1266 در تبريز تيرباران شد .

همان طوركه گذشت ، سيد على محمد آراء وعقايد متناقضى ابراز داشته است . ازكتاب " بيان " كه آن را كتاب آسمانى خويش مي دانست ، برمي آيد كه خود را برتر از همه انبياى الهى و مظهر نفس پروردگار مي دانسته و عقيده داشت كه با ظهور آيين اسلام منسوخ و قيامت موعود در قرآن ، به پا شده است .

على محمد خود را مبشر ظهور بعدى شمرده واو را من يظهره الله كسى كه خدا او را آشكار مي كند خوانده است و در ايمان پيروانش بدو تكيد فراوان كرد . از نسبت به كسانى كه آيين او را نپذيرفتند خشونت بسيارى را سفارش كرده است . وى از جمله وظايف فرمانرواى

بابى را اين مي داند كه نبايد جز بابى ها كسى را بر روى زمين باقى بگذارد . باز دستور مي دهد غير ازكتاب هاى با بيان ، همه كتاب هاى ديگر بايد محو و نابود شوند وپيروانش نبايد جزكتاب بيان وكتاب هاى ديگر با بيان ، كتاب ديگرى را بياموزند ( 1 )

1 . نشريه موعود , ش 22 , ص 80 .

بتريه

يكى از فرقه هاى زيديه از پيروان كثير النوى مي باشند .

آنان عقايد مشابهى با سليمانيه ، يكى ديگر از فرقه هاى زيديه دارند . در اسلام وكفر عثمان توقف وترديد دارند . در مسائل اعتقادى ، مشرب اعتزال ودر فروع فقهى بيشترپيروابو حنيفه هستند . گروهى از آنان نيزپيرو شافعى يا مذهب شيعه مى باشند . ( 1 )

اميرالمؤمنين ( ع ) درباره فرقه بتريه مى فرمايد : هنگامى كه حضرت قائم ( ع ) قيام كند ، به سوى كوفه رهسپار مى شود . در آن جا تعداد ده هزار نفركه آنان را بتريه مى نامند ، در حالى كه سلاح بر دوش گرفته اند ، جلوحضرت رامي گيرند و مي گويند از همان جا كه آمده اى ، بازگرد زيراما به فرزندان فاطمه نيازى نداريم . حضرت شمشير مي کشد و همگى آنان را از دم تيغ مي گذارند . ( 2 )

امام باقر ( ع ) نيز مى فرمايد : . . . حضرت مهدى ( ع ) به سوى كوفه رهسپار مى شود . در آن جا شانزده هزار نفر از بتريه ، مجهز به سلاح در برابر حضرت مى ايستند

آنان قاريان قرآن ودانشمندان دينى هستند كه پيشانى هاى آنان از عبادت زياد ، پينه بسته ، چهره هاى شان در اثر شب زنده دارى زرد شده ونفاق سراپاى شان راپوشانده است . آنان يك صدا فرياد برمى آورند : اى فرزند فاطمه ( ع ) از همان راه كه آمده اى بازگرد ، زيرابه تو نيازى نداريم .

حضرت در پشت شهر نجف ، از ظهر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنان شمشير مي کشد وهمه رامي کشد . ( 3 )

گفته شده ، بدين سبب آن ها را بتريه گويند كه يكى از سران آن ها مغيرة بن سعد بوده واو ملقب به ابتر بود . ( 4 )

1 . ملل ونحل 6 ج ا ص 161 .

2 . ارشاد مفيد ص 334 اعلام الورى ص 431 بحارالانوار ج 52 ص 328 .

3 . غيبة طوسى ص 283 بحارالانوار ج 2 ، ص 598 اثبات ا لهداة ، ج 3 ، ص 3 1 5 .

4 . معارف ومعاريف ج 3ص 59 .

بهائيت وبنيان گذار بهائيت

در سال 1834 ميلادى ، جاسوسى از روس به ايران آمد و به منظور مبارزه با اسلام و مسلمانان ، نقشه پليد و شيطانى استعمارگران را نيز به همراه داشت و متأسفانه اين عنصر خيانت كار توانست در سياست آن روز ايران ، نقش كينه توزانه و ويرانگرى را بازى كند . پس از مدتى به عراق آمد و با اينكه نامش كنياز دالگوركي بود ، خود را شيخ عيسى لنكرانى معرفى كرد و به لباس روحانيت درآمد ر در درس سيدكاظم رشتى كه

از علماى كربلا بود شركت كرد و در همان جا با مردى- كه نامش على محمد و شاگرد سيد رشتى بود و به مصرف حشيش عادت داشت- ملاقات كرد و با شگردهاى خاصى توانست با او طرح دوستى و رفاقت بريزد و اعتماد متقابل پديد آورد .

دريكى از شب ها كه على محمَد طبق برنامه و عادت خويش مشغول حشيش كشيدن بود ، جاسوس روسى با استفاده از فرصت او را مخاطب ساخت و با همه خضوع و احترام و تواضع به اوگفت : اى صاحب الزمان به من محبت كن . . . تو بى هيچ ترديدى صاحب الزمانى .

" على محمد " با اينكه در اوج كيف و نشئة تخدير حشيش بود و به خاطر آن تا حدودى مشاعر خويش را از دست داده بود ، خطاب جاسوس را ردكرد وكوشيد تا اين نسبت دروغين را نپذيرد و از خود دفاع كند ، اما جاسوس روسى سخت اصراركرد كه : نه همين است كه من مي گويم . و شيوه تكرار و تلقين را به كارگرفت و مرتب به او اصراركرد كه او حضرت مهدى ( ع ) است .

هرگاه " على محمد " به مصرف حشيش مى پرداخت ، جاسوس روسى نيز فرصت را براى تلقين و تكرار آن دروغ رسوا ، غنيمت مى شمرد و سؤال هاى ساده اى از او مي كرد و او نيز جواب هاى سست وآبكى سر هم مي كرد و جاسوس بازيگر ، شروع به تحسين و تشويق او مي كرد و خود را در برابر پاسخ هاى آبكى و سست او شگفت

زده و مسحور نشان مى داد .

روزى جاسوس نابكار ، يك بطرى عرق از بغداد براى على محمد خريد و با شگردى خاص به او تقديم كرد و هنگامى كه آن را به او خورانيد و مست شد ، تلقين و اصرار خويش را به اوج رسانيد كه على محمد همان امام مهدى است و از او تقاضا كرد كه گفتار صادقانه و خالصانه جاسوس روسى را بپذيرد . او نيز تصديق كرد و پذيرفت كه چنين است اما از ترس ، جرأت اظهار آن را نداشت و بدان تصريح نمي كرد . درگام دوم ، جاسوس او را به اظهار آن دروغ رسوا تشجيع كرد و وعده ثروت هنگفتى به او داد . . . .

سرانجام على محمد ازكربلا به بصره و از آن جا به بوشهر آمد و ادعا كرد كه : نائب خاص امام مهدى ( ع ) است ، اما جاسوس روسى به اين اندازه رضايت نداد و به او اصرار ورزيد كه : تو ، خود امام عصر هستى ، نه نايب خاص او .

جاسوس پس از ورود على محمد به ايران ، دركربلا به صورت گسترده اى پخش كرد كه : على محمد ، صاحب الزمان است و در بوشهر ظهوركرده است . او مردم را بر اثر پخش اين دروغ رسوا ، دو دسته ساخت . بيشتر مردم بوشهر كسانى كه على محمد را عنصرى حشيشى وشرابخوار ، مى شناختند به اين شايعات كه به وسيله جاسوسان استعمار مرتب دامن زده مى شد مى خنديدند . اما برخى ساده لوحان و ابلهان نا آگاه نيز

مي گفتند : نكند درست است . . . و تصديق مي كردند .

جاسوس روسى ، پس از افشاندن بذر اختلاف و جنايت و انجام اين شگردهاى شيطانى ، به عنوان سفير روس به تهران رفت و با قدرت و امكانات و ميدان عملِ آماده اى با بهره ورى از فرصت ، جدي تر ازگذشته به ادامه عمليات ابليسى خويش همت گماشت .

در تهران از دوستان خويش ، جاسوسان جديدى تربيت كرد و با امكانات گسترده خويش ، وجدان و عقيده آنان را خريد و آنان خود را در اختيار او و درگرو اشاره و دستور او قرار دادند كه از جمله آنان حسين على ، ، معروف به بهاء ، را ميرزا يحيى معروف به صبح ازل بودند كه اين دو برادر ، نقش ويرانگرى بر ضد اسلام و جامعه اسلامى و در اجراى نقشه اين جاسوس پليد استعمار داشتند .

على محمد دو ماه در بوشهر ماند و از آن جا راهى شيرازگرديد و از روستايى كه عبوركرد ، خود را نايب خاص امام عصر ( ع ) جا زد ، اما هنگامى كه به شيراز رسيد ، ادعا كرد كه : صاحب الزمان است و برخى فرومايه هايى كه به مبدأ و معادى پايبند نيستند به دورش حلقه زدند .

هنگامى كه علماى شيراز از ورود آن شيطان رانده شده آگاه شدند ، برخى از افراد آگاه و مورد اعتماد خويش را براى تحقيق از واقعيت جريان ، به محفل " على محمد " فرستادند و آنان توانستند با اظهار مهر و دوستى و تعظيم به او ، اعتماد وى

را جلب كنند و پس از آن مراحل بود كه على محمد عقايد سخيف و خرافات و بافته هاى رسواي خويش را براى آنان آشكار ساخت و به صراحت خود را امام مهدى ( ع ) جا زد و آنان نيز بافته هاى آن عنصر منحرف وگمراه را به علماى شيراز انتقال دادند .

اين جا بود كه علماى شيراز بر ضد او بپا خاستند و بستگان و خاندانش نيز بر او شوريدند و او را از منزل بيرون راندند و دستگير و به محكمه سپردند . پس از محاكمه اى سريع ، او را به زندان و شلاق محكوم ساختند و پس از مدتى آزاد گرديد و از شيراز به اصفهان رفت .

جاسوس روس با ورود على محمد به اصفهان نامه اى به استاندار آن جا نوشت و از او خواست كه آن عنصر پليد را احترام نمايد و امنيت او را تضمين كند ، اما در همان روزها استاندار از دنيا رفت و امام ساختگى و دروغين ، دستگير و تحت نظر به تهران فرستاده شد . جاسوس روسى ، به دوستان و همكارانش دستور داد كه در ميان مردم سر و صدا و بلوا برانگيزند كه : هان اى مردم چه نشسته ايد كه امام مهدى دستگير شد . . . حكومت وقت ، على محمد را به وسيله مأموران خويش به قزوين گسيل داشت و از آن جا به تبريز وماكوفرستاد ، اما جاسوس روس و دوستانش به هياهو و تاخت و تاز خويش ادامه دادند و خبر دستگيرى على محمد را در شهرها پخش كردند و برخى فرومايگانى را

كه جاسوس استعمار ، با ثروت و امكانات ، آماده ساخته بودند با فرياد و هياهو بر ضد حكومت وقت به شورش واداركردند . سرانجام شاه ، على محمد را احضاركرد و دستور محاكمه او را با حضور علما و فقها صادر كرد . دادگاه تشكيل شد و بحث وگفتگو در نهايت به توبه " على محمد " به دست علما منجر شد و او ازگناه خويش طلب مغفرت كرد .

جاسوس روس ، از روند كار هراسان شد و ترسيد كه نقشه شيطانى اش فاش گردد . به همين جهت براى مخفى ساختن توطئه پليد روس ، راه را براى نابودى امام دروغين هموار ساخت و براى كشته شدن او از هيچ كارى فروگذار نكرد . درست در همين روزها بود كه شاه كشته شد و ناصرالدين شاه كه به قدرت رسيد ، دستور به دار اويخته شدن على محمد را صادركرد و او اعدام گرديد .

پس از اعدام شدن على محمد حسين على بهاء و همكارانش چيزى نمانده بود كه به كيفر جنايات خويش برسند ، اما تلاش سفارت روس وكارمندان آن براى نجات آن ها ، كار خويش را كرد و آنان به دستور جاسوس روس و مساعدت همه جانبه سفارت روس به بغداد شتافتند و در آن جا بر اساس آموزشهاى آن جاسوس ، حسين على مأموريت يافت كه به نفع برادر خويش يحيى وارد عمل شود و ادعا كند كه او همان كسى است كه در آخر الزمان ظهور خواهد كرد و امكانات گسترده و ثروت هنگفتى نيز در اختيار او براى تعقيب اين دروغ رسوا قرار داد و

او نيز دعوت خويش را آغازكرد و به نشر اين مرام ساختگى پرداخت .

در همان شرايط بود كه حكومت " عثمانى " اين گروه فاسد را از بغداد به تركيه و از آن جا به ادرنه ( 1 ) تبعيد ساخت ، امَا آموزش هاى اين مسلك منحط ، همچنان در سفارت روس در تهران تنظيم و به حسين على بها ارسال مي گرديد و او نيز آن ها را در ميان پيروان خويش ، نشر و تبليغ مي كرد .

سرانجام كار به اختلاف ميان حسين على بهاء و برادرش يحيى كشيد . يحيى به قبرس رفت و در آن جا ازدواج كرد و خود را صبح ازل ناميد . اما حسين على و پيروانش از تركيه به عکا ، در فلسطين تبعيد شدند و تلاش ارتجاعى خويش را براى نشر اين مرام استعمارى و خرافى در ايران و فلسطين از طريق بذل و بخشش هاى هنگفت ادامه دادند .

حسين على براى خويش ، لقب بها را برگزيد و به همين جهت است كه پيروان او را بهايى مى نامند .

روشن است كه مرام بهايى هيچ ربطى به اسلام و اصول و فروع آن ندارد و بهائيان نيز مسلمان نيستند و خود را پيرو دين ديگرى به نام بهائيت مى شمارند .

به هر حال اين حزب سياسى- كه لباس دين را بر تن كرد- در برخى ازكشورهاى اسلامى و غربى نفوذ كرد و امريكا و روسيه هر دو در ترويج آن بر ضد اسلام و مسلمانان ، هماهنگ شدند . به همين جهت است كه در هركشورى كه آمريكا حضور

و نفوذ بيشترى داشته باشد ، بهائيان بدانجا روى مى آورند و هنگامى كه نفوذ آمريكا در يكى ازكشورهاى اسلامى فروكش كرد و متزلزل گرديد ، مرام بهائيت نيز نفوذ خود را در آن جا از دست مى دهد . ( 2 )

1 . ولايتى از ولايات عثمانيه تركيه جديد .

2 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ، ص 573 .

بهائيت وبهائيه

فرقه بهائيه ، فرقه اى منشعب از فرقه بابيه است .

بنيانگذار آيين بهائيت ، ميرزا حسينعلى نورى معروف به بهاءالله است واين آيين نيز نام خود را از همين لقب برگرفته است .

پدرش از منشيان عهد محمد شاه قاجار ومورد توجه قائم مقام فراهانى بود و بعد از قتل قائم مقام فراهانى از مناصب خود بركنار شد وبه شهر نور رفت .

ميرزا حسينعلى در1233در تهران به دنيا آمد و آموزش هاى مقدماتى ادب فارسى وعربى را زير نظر پدر و معلمان ومربيان گذراند . پس از ادعاى بابيت توسط سيد على محمد شيرازى در شمار نخستين گروندگان به باب درآمد واز فعالترين افراد بابي شد و به ترويج بابيگري به ويژه در نور و مازندران پرداخت برخي از برادرانش از جمله برادر کوچکترش ميرزا يحيي معروف به صبح ازل نيز بر اثر تبليغ او به اين مرام پيوست .

پس از اعدام على محمد باب به دستور اميركبير ، ميرزا يحيى ادعاى جانشينى باب راكرد . ظاهراً يحيى ، نامه هايى براى على محمد باب نوشت و فعاليت هاى پيروان باب را توضيح داد . على محمد باب در پاسخ به

اين نامه ها وصيت نامه اى براى يحيى فرستاد واو را وصى و جانشين خود اعلام كرد .

برخى گفته اند اين نامه ها توسط ميرزا حسينعلى و به امضاى ميرزا يحيى بوده است حسينعلى اين كار ونيز معرفى يحيى به عنوان جانشينى باب را براى محفوظ ماندن خود از تعرض مردم انجام داده است وعلى محمد در پاسخ به نامه ها ميرزا يحيى را وصى خود ندانسته بلكه به او توصيه كرده كه در سايه برادر بزرگتر خويش حسينعلى قرارگيرد .

در هر حال پس از باب ، عموم بابيه به جانشينى ميرزا يحيى معروف به صبح ازل معتقد شدند وچون در آن زمان يحيى بيش از نوزده سال نداشت ، ميرزا حسينعلى زمام كارها را در دست گرفت .

اميركبير براى فرو نشاندن فتنه بابيان از ميرزا حسينعلى خواست تا ايران را به قصد كربلا ترك كند واو در شعيان 1267به كربلا رفت ، اما چند ماه بعد ، پس از بركنارى و قتل اميركبير در ربيع الاول1268وصدارت يافتن ميرزا آقا خان نورى ، به دعوت وتوصيه شخص اخير به تهران بازگشت .

در همين سال تيراندازى بابيان به ناصر الدين شاه پيش آمد و بار ديگر به دستگيرى و اعدام بابى ها انجاميد ، وچون شواهدى براى نقش حسينعلى در طراحى اين سوء قصد وجود داشت ، او را دستگيركردند .

اما حسينعلى به سفارت روس پناه برد وشخص سفير از او حمايت كرد . سرانجام با توافق دولت ايران وسفير روس ، ميرزا حسينعلى به بغداد منتقل شد وبدين ترتيب بهاءالله با حمايت دولت روس از مرگ نجات يافت . او

پس از رسيدن به بغداد نامه اى به سفير روس نگاشت و از وى و دولت روس براى اين حمايت قدردانى كرد .

در بغداد كنسول دولت انگلستان ونيز نماينده دولت فرانسه با بها ءالله ملاقات وحمايت دولت هاى خويش را به او ابلاغ كردند وحتى تابعيت انگلستان وفرانسه را نيز پيشنهاد نمودند . والى بغداد نيز با حسينعلى و بابيان با احترام رفتاركرد وحتى براى ايشان مقررى نيز تعيين شد . ميرزا يحيى كه عموم بابيان او را جانشين بلا منازع باب مى دانستند ، با لباس درويشى مخفيانه به بغداد رفت و چهار ماه زودتر از بهاء الله به بغداد رسيد .

در اين هنگام بغداد وكربلا ونجف مركز اصلى فعاليت هاى بابيان شد و روز به روز بر جمعيت ايشان افزوده مى شد . در اين زمان برخى از بابيان ادعاى مقام من يظهره اللهى را سازكردند . مى دانيم كه على محمد باب به ظهور فرد ديگرى پس از خود بشارت داده بود و او را من يظهره الله ناميده بود و از بابيان خواسته بود به او ايمان بياورند .

البته از تعبيرات وى برمى آيد كه زمان تقريبى ظهور فرد بعدى را دو هزار سال بعد مى دانسته است . به ويژه آنكه ظهور آن موعود را به منزله فسخ كتاب بيان خويش مى دانسته است . اما شمارى از سران بابيه به اين موضوع اهميت ندادند وخود را من يظهره الله يا " موعود بيان " دانستند .

گفته شده كه فقط در بغداد بيست وپنج نفر اين مقام را ادعاكردند كه بيشتر اين مدعيان با طراحى حسينعلى

وهمكارى يحيى يا كشته شدند يا از ادعاى خود دست برداشتند . آدمكشى هايى كه در ميان بابيان رواج داشت و همچنين دزديدن اموال زائران اماكن مقدسه در عراق و نيز منازعات ميان بابيان و مسلمانان باعث شكايت مردم عراق و به ويژه زائران ايرانى گرديد ودولت ايران از دولت عثمانى خواست بابى ها را از بغداد وعراق اخراج كند .

بدين ترتيب در اوايل سال 280 1ق فرقه بابيه از بغداد به استانبول و بعد از چهار ماه به ادرنه منتقل شدند .

در اين زمان ميرزا حسينعلى مقام من يظهره اللهى را براى خود ادعا كرد واز همين جا نزاع وجدايى وافتراق در ميان بابيان آغاز شد . بابى هايى كه ادعاى او را نپذيرفتند و بر جانشينى ميرزا يحيى صبح ازل باقى ماندند ، ازلي نام گرفتند وپذيرندگان ادعاى ميرزا حسينعلى بها الله " بهائى " خوانده شدند . ميرزا حسينعلى با ارسال نوشته هاى خود به اطراف واكناف ، رسمأ بابيان را به پذيرش آيين جديد فرا خواند وديرى نگذشت كه بيشتر آنان به آيين جديد ايمان آوردند .

منازعات ازليه و بهائيه در ادرنه شدت گرفت واهانت وتهمت وافترا وكشتار رواج يافت وهر يك از دو طرف بسيارى از اسرار يكديگر را بازگفتند . بهاء الله دركتابى به نام " بديع " ، وصايت و جانشينى صبح ازل را انكاركرد وبه افشاگرى اعمال و رفتار او وناسزا گويى به او وپير وانش پرداخت . در برابر ، عزيه خواهر آن دو دركتاب تنبيه النائمين كارهاى بهاء الله را افشا كرد ويك بار نيز او را به مباهله فراخواند .

نقل

شده است كه در اين ميان صبح ازل برادرش بهاء الله را مسموم كرد وبر اثر همين مسموميت بهاء الله تا پايان عمر به رعشه دست مبتلا بود . سرانجام حكومت عثمانى براى پايان دادن به اين درگيرى ها بهاء الله وپيروانش را به عكا در فلسطين و صبح ازل را به قبرس تبعيدكرد ، اما دشمنى ميان دوگروه ادامه يافت . بهاء الله مدت نه سال در قلعه اى در عكا تحت نظربود وپانزده سال بقيه عمر خويش را نيز در همان شهرگذراند ودر هفتاد وپنج سالگى در 1308ق در شهر حيفا از دنيا رفت .

ميرزا حسينعلى پس از اعلام من يظهره اللهى خويش ، به فرستادن نامه الواح براى سلاطين و رهبران دينى وسياسى جهان اقدام كرد وادعاهاى گوناگون خود را مطرح ساخت . بارزترين مقام ادعايى او ربوبيت و الوهيت بود . او خود را خداى خدايان ، آفريدگار جهان ، كسى كه لم يلد ولم يولد است ، خداى تنهاى زندانى ، معبود حقيقى ، رب ما يرى و ما لا يرى ناميد .

پيروانش نيز پس از مرگ او همين ادعاها را درباره اش ترويج كردند ، و در نتيجه پيروانش نيز خدايى او را باوركردند وقبر او را قبله خويش گرفتند .

گذشته از ادعاى ربوبيت ، او شريعت جديد آورد وكتاب اقدس را نگاشت كه بهائيان آن را ناسخ جميع صحائف ومرجع تمام احكام و اوامر و نوامي مي شمارند . بابى هايى كه از قبول ادعاى او امتناع كردند ، يكى از انتقاداتشان همين شريعت آورى او بود ، از اين روكه به اعتقاد آنان ،

نسخ كتاب بيان نمي توانست در فاصله بسياركوتاه روى دهد . به ويژه آنكه احكام بيان و " اقدس " هيچ مشابهتى با يكديگر ندارند اساس بابيت ، از بين بردن همه كتاب هاى غير بابى وقتل عام مخالفان بود ، در حالى كه اساس بهائيت ، رأفت كبرى ورحمت عظمي والفت با جميع ملل بود . با اين حال ميرزا حسينعلى دربرخى جاها منكرنسخ بيان شد .

مهمترين برهان او بر حقانيت ادعايش ، مانند سيد باب ، سرعت نگارش وزيبايى خط بود . نقل عمده كه در هر شبانه روز يك جلد كتاب مي نوشت . بسيارى از اين نوشته ها بعدها به دستور ميرزا حسينعلى نابود شد . نوشته هاى باقيمانده او نيز مملو از اغلاط املايى ، انشايى ، نحوى وغير آن بود .

مهمترين كتاب بهاء الله ايقان بود كه در اثبات قائميت سيد على محمد باب در آخربن سال هاى اقامت در بغداد نگاشت . اغلاط فراوان ونيز اظهار خضوع بهاء الله نسبت به برادرش صبح ازل در اين كتاب ثبت شد كه از همان سال هاى پايانى زندگى ميرزا حسينعلى پيوسته در معرض تصحيح وتجديد نظر قرارگيرد .

و اما بهائيه پس از بهاء الله : پس از مرگ ميرزا حسينعلى ، پسر ارشد او عباس افندى ( 1260- 1340ق ) . ملقب به عبدالبهاء جانشين وى گرديد . البته ميان او وبرادرش محمدعلى بر سر جانشينى پدر مناقشاتى رخ داد كه منشأ آن صدورلوح عهدى از موى ميرزا حسينعلى بود كه در آن جانشين خود را عباس افندى وبعد از او محمدعلى افندى معين كرده بود .

در ابتداى كار اكثر بهائيان از محمدعلى پيروى كردند ، اما در نهايت عباس افندى غالب شد . عبدالبهاء ادعايى جز پيروي از پدر ونشر تعاليم او نداشت وبه منظور جلب رضايت مقامات عثمانى ، رسما وبا التزام تمام ، در مراسم دينى از جمله نماز جمعه شركت مي كرد وبه بهائيان نيز سفارش كرده بود كه در آن ديار به كلى از سخن گفتن درباره آيين جديد بپرهيزيد . در اواخر جنگ جهانى اول ، در شرايطى كه عثمانى ها درگير جنگ با انگليسى ها بودند وآرتور جيمز بالفور ، وزير خارجه انگليس در صفر 6 133 نوآمبر 1917 اعلاميه مشهور خود مبنى بر تشكيل وطن ملى يهود در فلسطين را صادركرده بود ، مسائلى روى داد كه جمال پاشا ، فرمانده كل قواى عثمانى ، عزم قطعى بر اعدام عبدالبهاء ، و هدم مراكز بهائى در عكا وحيفا گرفت .

برخى مورخان ، منشأ اين تصميم را روابط پنهان عبدالبهاء با قشون انگليس كه تازه در فلسطين مستقر شده بود ، مي دانند .

لرد بالفور بلافاصله به سالار سپاه انگليس در فلسطين دستور داد تا با تمام قوا در حفظ عبدالبهاء وبهائيان بكوشد . پس از تسلط سپاه انگليس بر حيفا ، عبدالبهاء براى امپراتور انگليس ، ژرژ پنجم ، دعا كرد و از اينكه سراپرده عدل در سراسر سرزمين فلسطين گسترده شده به درگاه خدا شكرگزارد .

پس از استقرار انگليس در فلسطين ، عبدالبهاء از دولت انگليس نشان شهسوارى نايت هود دريافت كرد و به عنوان سر ملقب گرديد . عبدالبهاء در سال 1340ق . درگذشت ودر حيفا به خاك

سپرده شد . در مراسم خاكسپارى او نمايندگانى از دولت انگليس حضور داشتند وچرچيل ، وزير مستعمرات بريتانيا ، با ارسال پيامي مراتب تسليت پادشاه انگليس را به جامعه بهائى ابلاغ كرد .

از مهمترين رويدادهاى زندگى عبدالبهاء ، سفر او به اروپا وامريكا بود . اين سفر نقطه عطفي در ماهيت آيين بهايى محسوب مي گردد . پيش از اين مرحله ، آيين بهايى بيشتر به عنوان يك انشعاب از اسلام يا تشيع ويا شاخه اى از متصوفه شناخته مي شد ورهبران بهائيه براى اثبات حقانيت خود از قرآن وحديث به جستجوى دليل مي پرداختند واين دلايل را براى حقانيت خويش به مسلمانان وبه ويژه شيعيان ارائه مي كردند .

مهمترين متن احكام آنان نيز از حيث صورت با متون فقهى اسلامي تشابه داشت . اما فاصله گرفتن رهبران بهايى از ايران و مهاجرت به استانبول وبغداد وفلسطين و در نهايت ارتباط با غرب ، عملا سمت وسوى اين آيين را تغيير داد و آن را از صورت آشناى دين هاى شناخته شده ، به ويژه اسلام دوركرد .

عبدالبهاء در سفرهاى خود تعاليم باب وبهاء را با آن چه در قرن نوزدهم در غرب ، خصوصا تحت عناوين روشنگرى و مدرنيسم و اومانيسم متداول بود ، آشتى داد . البته بايد توجه داشت كه خود بهاء الله نيز در مدت اقامتش دربغداد با برخى از غربزده هاى عصر قاجار مثل ميرزا ملكم خان ، كه به بغداد رفته بودند آشنا شد . همچنين در مدت اقامتش در استانبول با ميرزا فتحعلى آخوندزاده كه سفرى به آن دياركرده بود آشنا گرديد . افكار اين

روشنفكران غربزده در تحولات فكرى ميرزا حسينعلى بى تأثير نبود .

نمونه اى از متأثر شدن عبدالبهاء از فرهنگ غربى ، مسأله وحدت زبان وخط بود كه يكى از تعاليم دوازده گانه او بود . اين تعليم برگرفته از پيشنهاد زبان اختراعى اسپرانتواست كه در اوايل قرن بيستم طرفدارانى يافته بود ، ولى به زودى غير عملى بودن آن آشكار شد و در بوته فراموشى افتاد . موارد ديگر تعاليم دوازده گانه عبارت است از : ترك تقليد تحرى حقيقت ، تطابق دين با علم وعقل ، وحدت اساس اديان , بيت العدل ، وحدت عالم انسانى ، ترك تعصبات ، الفت ومحبت ميان افراد بشر ، تعديل معيشت عمومي ، تساوى حقوق زنان ومردان ، تعليم وتربيت اجبارى ، صلح عمومي وتحريم جنگ . عبدالبهاء اين تعاليم را از ابتكارات پدرش قلمداد مي كرد و معتقد بود پيش از او چنين تعاليمي وجود نداشت .

اين اصول دوازده گانه متأثر از تفكر ماسونى و نظريه پردازان مشرب فراماسونرهاى انگليسى است . ماسونيت با نشر اين تعاليم سعى در استحاله تمامي فرهنگ هاى مذهبى در تفكر وفرهنگ غربى داشت ، چنان كه پيامد نشر اين تفكرامانيسم و ليبراليسم مذهب همه روشنفكران گرديد ومبشر جهانى شد كه با تبليغ فرهنگ جهانى سعى در مستولى ساختن فرهنگ وتمدن مغرب زمين بر تمامي سرزمين هاى غير غربى داشت .

پس از عبدالبهاء ، شوقى افندى ملقب به شوقى ربانى فرزند ارشد دختر عبدالبهاء ، بنا به وصيت عبدالبهاه جانشين وى گرديد . اين جانشينى نيز با منازعات همراه بود زيرا بر طبق وصيت بهاء الله پس از عبدالبهاء

بايد برادرش محمد على افندى به رياست بهائيه مي رسيد ، اما عبدالبهاء او را كنار زد وشوقى افندى را به جانشينى او نصب كرد ومقرر نمود كه رياست بهائيان پس از شوقى در فرزندان ذكور او ادامه يابد . برخى از بهائيان رياست شوقى را نپذيرفتند وشوقى به رسم معهود اسلاف خود به بدگويى وناسزا نسبت به مخالفان پرداخت . شوقى بر خلاف نياى خود تحصيلات رسمي داشت و در دانشگاه امريكايى بيروت وسپس در اكسفورد تحصيل كرده بود .

نقش اساسى او در تاريخ بهائيه ، توسعه تشكيلات ادارى و جهانى اين آيين بود واين فرايند به ويژه در دهه شصت ميلادى در اروپا وامريكا سرعت بيشترى گرفت وساختمان معبدهاى قاره اى بهائى موسوم به مشرق الاذكار به اتمام رسيد . تشكيلات بهائيان كه شوقى افندى به آن " نظم ادارى امر الله " نام داد ، زير نظر مركز ادارى و روحانى بهائيان واقع در شهر حيفا دركشور اسرائيل كه به " بيت العدل اعظم الهى " موسوم است ، اداره مي گردد .

در زمان حيات شوقى افندى حكومت اسرائيل در فلسطين اشغالى تأسيس شد وشوقى از تأسيس اين دولت حمايت كرد ومراتب دومشى بهائيان را نسبت به كشور اسرائيل به رئيس جمهور اسرائيل ابلاغ كرد .

بنا بر تصريح عبدالبهاء پس از وى بيست وچهارتن از فرزندان ذكورش ، نسل بعد از نسل با لقب ولى امر الله بايد رهبرى بهائيان را بر عهده مي گرفتند وهريك بايد جانشين خود را تعيين مي كرد . اما شوقى افندى عقيم بود و طبعاً پس از وفاتش دوران ديگرى از دو دستگى

و انشعاب وسرگشتگى در ميان بهائيان ظاهر شد . ولى سرانجام همسر شوقى افندى ، روحيه ماكسول وتعدادى ازگروه 27 نفرى منتخب شوقى ملقب به اياديان امر الله اكثريت بهائيان را به خود جلب و مخالفان خويش را طرد وبيت العدل را در 1963تأسيس كردند .

ازگروه اياديان امر الله در زمان حاضر سه نفر يعنى روحيه ماكسول ودو تن ديگردرقيد حيات اند وبا كمك افراد منتخب بيت العدل كه به مشاورين قاره اى معروف اند ، رهبرى اكثر بهائيان را بر عهده دارند . به موازات رهبرى روحيه ماكسول ، چارلز ميس ريمي نيز مدعى جانشينى شوقى افندى را كرد وگروه " بهائيان ارتدكس " را پديد آورد كه امروزه در امريكا ، هندوستان و استراليا و چند كشور ديگر پراكنده اند .

عده اى ديگر از بهائيان به رهبرى جوانى از بهائيان خراسان ، به نام جمشيد معانى كه خود را سماء الله مي خواند ، گروه ديگرى از بهائيان را تشكيل دادند كه در اندونزى ، هند ، پاكستان ، و امريكا پراكنده اند . ( 1 )

1 . درنگارش اين مقاله ، ازكتاب دانشنامه جهان اسلام ، ج 1 ص 16- 9 1 ، ص 733- 743 استفاده شد به نقل از نشريه موعود ش 22

جاروديه

پيروان ابى الجارود زياد بن منذر مي باشند و مذهب شان اين است كه امامت پس از پيغمبر ( ص ) ، خاص على بن ابى طالب ( ع ) است وصحابه كه او را رها نموده ، ديگرى را به خلافت برگزيدند ، كافرشدند .

وامام حسن وامام حسين ( ع ) را

پس از اميرالمؤمنين ( ع ) ، امام مي دانند ولى پس از آن دو ، همه فرزندان اين دو امام را در امامت يكسان مي شمارند وهر يك از آن ها كه داراى علم وشجاعت بود وقيام به سيف نمود ، وى امام است ( 1 )

اين فرقه درباره امام مهدى منتظر ( ع ) اختلاف دارند . گروهى از اين ها گفتند : وى محمد بن عبدالله بن حسن مي باشد كه در مدينه در حكومت منصور به قتل رسيد وگروهى ديگرگفتند : وى محمد بن قاسم بن على بن الحسن است كه در طالقان خروج كرد و در زندان معتصم از دنيا رفت . گروه سوم گفتند : او يحيى بن عمر مي باشد كه از نواده هاى زيد بن على است كه دركوفه خروج کرد و در حكومت مستعين بالله كشته شد ( 2 ) .

1 . معارف ومعاريف ج 4 ، ص 45 .

2 . بحارالانوار ج 37 ,ص 29 .

دروزى

فرقه اى از باطنيه اند كه عقايدى پنهانى دارند وآن ها در جبال لبنان و حوران واطراف حلب سكونت دارند .

مذهب دُروز ، در قرن يازدهم ميلادى وپنجم هجرى در مصر ، زمان الحاكم بامر الله ، خليفه فاطمى توسط مردى به نام محمد بن اسماعيل درزى ( ع ) پديدآمد .

از معتقدات آن ها اين است كه خدايى جز " حاكم بامر الله " نيست . او نمرده وروزى ظهور مى كند وآن هنگامي است كه يأجوج و مأجوج آشکارگردند وحاكم ، كنار ركن يمانى بايستد و شمشير زرين خويش را به

دست حمزه دهد وبه فرمان او شيطان را بكشد . سپس كعبه را ويران سازد ومسلمانان و نصارى را نابود كند و زمين را تا ابد مالك شود ( 1 )

اعتقاد دارند ، امَا موعودى با ويژگى هايي كه ذكركرديم

1 . معارف ومعاريف ج 5 ، ص386 .

سبائيه

نام فرقه اى است كه گمان مى كردند حضرت على ( ع ) همان مهدى موعود و نجات بخش آينده است آنان پيروان عبدالله بن سباءهستند .

عبدالله به نبوت والوهيت حضرت على ( ع ) هم معتقد بوده است ( 1 )

1 . فرهنگ موعود حسين کريمشاهي بيد گلي ص122 .

عزاقريه

پيروان ابن ابى العزاقر ابو جعفر محمد بن على شلمغانى هستند .

وى ازكسانى است كه به مخالفت با " حسين بن روح " بر خاست و مذهب جديدى به نام عزاقريه " يا شلمغانيه " تأسيس كرد .

مهم ترين عقايد آنان آن است كه در باب قائم آل محمد مى گويند ، همان ابليسى است كه در قرآن اشاره شده فسجد الملائكه كلهم اجمعون الأ ابليس ، و چون سجده نكرد وگفت لا قعدون لهم صراطک المستقيم از اين جا معلوم مى شود كه در موقع امر به سجود ، او قائم بوده و بعد نشسته است ، و در اين كه شيعه مى گويد كه قائم قيام خواهد كرد ، اين ابليس است كه در موقع امر به سجده ، قائم بوده و از سجده ابا نموده است ( 1 )

1 . معارف و معاريف ج 7 ، ص 353 .

فطحيه

فرقه اى است كه اعتقاد به امامت عبدالله افطح دارند و او را مهدى موعود مى دانند .

عبدالله افطح فرزند امام جعفر صادق ( ع ) بود .

چون سر يا دو پاى وى پهن بود ، از اين رو او را افطح وپيروانش را افطحيه يافطحيه مى نامند ( 1 )

1 . مهدى موعود على دوانى ص 431 .

كيسانيه

نام فرقه اى است كه در نيمه دوم قرن اول هجرى در ميان شيعيان پيدا شد و در حدود يك قرن ادامه يافت و سپس به طورخفى منقرض گرديد .

اين گروه به امامت جناب محمد حنفيه معتقد بودند و او را پس از امير مؤمنان ، امام حسن و امام حسين ( ع ) ، چهارمين امام مى پنداشتند . وى دقيقاً بر قيام برادرانش واقف بود و هرگز به ناحق دعوى امامت نكرد . پس از ارتحال محمد حنفيه ، فرقه كيسانيه به فرقه هاى مختلف منشعب شدند :

1 . سراجيه اصحاب " حسان بن سراج " هستند كه معتقدند ، محمد حنفيه وفات نكرده و دركوه رضوى مدفون است ولى روزى رجعت كرده و جهان را پر از عدل و داد مى كند .

2 . کرنبيه اصحاب " ابن كرنب " هستند كه معتقدند محمد حنفيه زنده است و دركوه رضوى اقامت دارد . او ظهور مى كند و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد ، آن چنان كه پر از جور و ستم شده است . البته در بيشتر منابع آن ها را " كربيه " يا كريبيه " يادكرد ه اند .

3 . هاشميه اصحاب ابوهاشم عبدالله هستند كه پس از محمد حنفيه به امامت پسرش عبدالله معتقد شدند . هاشميه نيز پس از فوت ابوهاشم به گروهك هاى مختلفى چون : مختاريه ، حارثيه ، رونديه ، بيانيَه و فير آن ها منشعب شدند . ( 1 )

اكثريت قاطع كيسانيها معتقدند كه " محمد حنفيه " نمرده است ، بلكه دركوه رضوى مخفى شده ، پس از يك دوران استتار سرانجام ظهوركرده ، جهان را پر از عدل و داد مى کند . آن ها معتقدند كه " محمد حنفيه " همان مهدى موعود است و از مكه معظمه ظهور خواهد كرد . ( 2 ) آن ها مى گويند : هر روز بامدادان و شامگاهان ، اشترانى به خدمت محمد حنفيه مى آيند و ايشان از شير وگوشت آن ها استفاده مى كند . ( 3 )

در مورد نامگذارى اين فرقه به " كيسانيه " نظرهاى مختلفى است :

1 . كيسان ، لقب مختار بنيانگذار اين فرقه بوده است .

2 . كيسان ، نام رئيس شرطه پليس مختار بود .

3 . كيسان ، نام يكى از غلامان امير مؤمنان ( ع ) بود كه مختار را به خونخواهى امام حسين ( ع ) تشويق نمود .

در ميان اقوال ، قول دوم را معتبر دانسته اند . ( 4 )

درباره كيسانيه و رد اعتقادات آن ها ، بزرگانى از قدماى علماء ، چون : شيخ صدوق دركمال الدين ، شيخ مفيد در العيون والمحاسن ، سيد مرتضى علم الهدى درالفصول المختاره ، شيخ طوسى درالغيبة و ده ها

تن از شخصيت هاى برجسته جهان تشيع ، در طول قرون به تفصيل سخن گفته اند . ( 5 )

1 . كمال الد ين ج2 ص 420 .

2 . المقالات والفرق ص26 .

3 . فرق الشيعه ص29 .

4 . با دعاي ندبه در پگاه جمعه علي اکبر مهدي پور ص93 .

5 . همان .

محمديه

از غلات شيعه و منتظر رجعت محمد بن عبدالله بن حسن بن امام حسن هستند .

اين فرقه مى گفتند كه امام محمد باقر ( ع ) جانشينى خود را به ابو منصور واگذاشته و اين مقام ، پس از ابو منصور به آل على برمى گردد و انتظار رجعت محمد بن عبدالله بن حسن را به عنوان قائم مى كشيدند و از فروع مغيريه بودند ( 1 )

1 . خاندان نوبختى ، ص 263 معارف ومعاريف ، ج9 ص 215 .

مسلميه

از مذاهبى است كه به وسيله اصحاب ابى مسلم ، صاحب الدعوه معروف ، در خراسان پديد آمد .

مسلميه ، ابو مسلم را امام مى دانند و مى گويند او زنده است .

آنان- مانندكيسانيه ، نسبت به محمد حنفيه- اعتقاد دارند كه او روزى معلوم ، بيرون مى آيد . ( 1 )

1 . معارف و معاريف ، ج9 ص377 .

ممطوره

نام فرقه اى است كه معتقد بودند ، امام كاظم ( ع ) همان مهدى موعود است و اخبار مربوط به او از زمانِ رسول اكرم ( ص ) به بعد در همه جا شايع بوده است ( 1 )

1 . آخرين اميد داود الهامي ص59 .

نميريه

اين فرقه منسوب به محمد بن نصير نميرى است .

محمد بن نصير نميرى يكى از مدعيان دروغين نيابت در دوران نايب دوم بوده است .

نميريه فرقه اى از قائلين به امامت امام هادى ( ع ) در زمان حيات او بودند وبعد منحرف شدند و قائل به نبوت محمد بن نصير نميرى شدند و ادعا كردند كه محمد بن نصير را امام هادى ( ع ) مبعوث كرده است ( 1 )

گاهى فرقه منسوب به او را نصيريه نيز مى گويند . ابن نصير با- حمايت بنو فرات وادرشده بود تا ادعاى خود را در ميان اماميه نشر دهد و چون دو نفر ايشان در اين امر شركت داشتند ، فرقه ايشان به نميريه الفراتيه معروف شد . ( 2 )

1 . فرق الشيعه ص 102 .

2 آخرين اميد ، داود الهامى ص 125 .

واقفيه

فرقه اى بودند كه رحلت امام حسن عسكرى ( ع ) را نپذيرفته و اظهاركرده اند كه آن امام زنده است .

اينان امام يازدهم را همان " مهدى " مى دانستند ( 1 )

1 . زندگاني نواب خاص امام زمان ( ع ) غفارزاده ص 81 .

اخباريه

فرقه اى از علماى شيعه اماميه هستند كه عمدتا اخبار اهل بيت ( ع ) را مأخذ عقايد واحكام دين مى دانند وبه ديگر مدارك ، در صورتى استناد مي كنند كه به احاديث تأييد شده باشد .

در مقابل اين فرقه ، اصوليون وپيروان مكتب اجتهاد مى باشند كه احكام را ازكتب و سنت و اجماع وعقل استنباط مي كنند وبر اين باورند كه اخبار ، به تنهايى نمى تواند جامع احكام وجوابگوى همه نيازهاى جامعه در عصر و زمان باشد .

پيش از امام دوازدهم ( ع ) 260ه_ . ق وظايف شرعى شيعه از سوى حضرات ائمه ( ع ) ، به صورت شفاهى ياكتبى ، مستقيماً يا توسط ياران و شاگردان ابلاغ مي گرديد و مشكلى در اين زمينه وجود نداشت .

گذشت زمان وپديد آمدن مسائل جديد كه در عهد ائمه ( ع ) ، محل ابتلاء نبوده ، واز سويى جعل احاديث كاذبه توسط غرض ورزان ، گروهى از فقهاى شيعه را بر اين داشت كه ازكتاب وسنت ، به ضميمه عقل واجماع ، قواعد كليه اى تنظيم كنند واين مشكل را حل واين كمبود را تأمين كنند . از اين رو ، اين ها را مجتهد يا اهل اجتهاد خواندند وچون امتياز آن به اصول- يعنى قواعد كليه

فقهيه- بود به اصولى نيز موسوم گشتند .

مؤسس مكتب اخباريه ، ميرزا محمد امين بن محمد شريف استرآبادى بود . كمال فضل وفتواى استرآبادى سبب شد كه تأليفات او در بين فقهاى شيعه مرغوب افتد و مشرب اخباريه مورد توجه آنان قرارگيرد .

در قرن يازدهم و دوازدهم هجرى ، اين طريقت در بلاد شيعه ، مخصوصاً عراق عرب و سواحل خليج فارس وايران توسعه يافت وفاصله بين تشيع وتسنن عميق ترگشت . علماى اخبارى مشرب ، مجموعه هاى بزرگى از اخبار اهل بيت ( ع ) را ثبت وتدوين نمودند كه اهم آن ها كتاب ا لوافى تصنيف ملا محسن فيض كاشانى وكتاب وسائل الشيعه الى احكام الشريعه از شيخ حرَ عاملى بود كه مؤلف اين دوكتاب ، اخبارى بودند وكتاب مبسوط بحارالانوار تأليف علامه مجلسى كه مشرب معتدل اخبارى داشت .

مكتب اخبارى ، بعد از ميرزا محمد تقريباً منقرض شد وكربلا وكاظمين كه مركز آن جماعت بود ، به دست علماى اصولى افتاد . در عهد قاجاريه با پيشرفت ورواج علوم مثبته عقلى ، دوران قبول بى چون وچراى منقولات سپرى شده بود ومراجع شيعه در عراق وايران ، ناگزير بودند براى حفظ محور جامعه خود ، احاديث را با دلائل عقلى تطبيق يا تأويل وتوجيه كنند وگرنه طرح نمايند تا بتوانند اعتقاد مردم را از انحراف مصون دارند وبا استفاده از اجتهاد وحكم عقل ، و صدور احكام ثانويه ، تشيع را پويا و قابل انطباق با هر عصر وزمان سازند .

شايد مهم ترين علت خصومت مجتهدان با اخباريان که منجر به انقراض ايشان شد- آن بود كه وساطت

مجتهد را بين امام غائب ( ع ) وشيعيان ، ووجوب تقليد عوام را از مجتهد ونيابت مرجع تقليد را از امام غائب ( ع ) انكار مي كردند .

اين يك واقعيت است كه شيعيان همواره احساس مي كنند به وجود رهبرى روحانى نياز دارند كه با حضور عينى خود ، خلاء غيبت امام ( ع ) را جبران كند وبا استناد به عقل واستفاده از مدارك شرع ، بتواند سيستم قانونى وشرعى شيعه را قابل انعطاف وبا نيازهاي هاى روز متناسب سازد . مکتب اخبارى ، اين نياز اجتماعى را برنمي آورد ، از اين رو محكوم به انقراض گشت . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 1 ، ص 617 .

اسماعيليه

همان اسماعيليان ، سبعيه ، هفت امامى ها ، باطنيان وفدائيان هستند .

فرقه اى از شيعه هستند كه سلسله ائمه را به اسماعيل- فرزند بزرگتر امام جعفر صادق ( ع ) - ختم مي كنند واسماعيل را امام هفتم مى دانند .

اسماعيل ، پنج سال پيش از وفات پدر ، در مدينه سال 145ه_ درگذشت و در بقيع دفن شد . با اين كه گروهى شاهد مرگ او بودند ، طرفداران او ادعا كردند كه وى تا پنج سال پس از فوت پدر زندگى كرد و او را در بازار بصره مشاهده كردند و آن جا ، مردى مفلوج را با مس دست شفا داد . آنان در اسلام حضرت رسول ( ص ) را ناطق ، حضرت على ( ع ) را اساس ، امام حسن وامام حسين وامام زين العابدين وامام باقر وامام صادق

( ع ) وپس از ايشان اسماعيل را ائمه هفتگانه دانسته اند .

محمد بن اسماعيل را قائم وخلفاى فاطمى را جزو امامان دور قائم مى دانند ومي گويند هر امام را دوازده حجت باشد وهر يك از حجت ها در منطقه مخصوص از روى زمين ، مأموريت دعوت وسرپرستى شيعه را به عهده دارند .

اسماعيليه علم واعتقاد را غايت وجود بشر مى دانند وبه بهشت ودوزخ جسمانى قائل نيستند وبهشت را ، نفس انسان كامل ودوزخ را نفس انسان جاهل ودور از خدا تأويل مي كنند . ( 1 )

1 . معارف و معاريف ج 2 ص 212 .

باقريه

گروهى از شيعيان اند كه معتقد به رجعت امام محمد باقر ( ع ) بودند . آنان رشته امامت را از حضرت على بن ابى طالب ( ع ) به نواده او امام باقر ( ع ) كشانيده و او را مهدى منتظر مي دانستند .

از نظر آنان جابر بن عبدالله انصارى روايت كرده كه رسول خدا به او فرموده است :

همانا تو او را خواهى ديد و چون او را ديدى سلام مرا به وى برسان . باقريه مي گويند : از آن جايى كه جابر مأمور رسانيدن سلام از طرف جدش به وى بود ، پس آن حضرت مهدى منتظر است . ( 1 )

1 . فرهنگ فرق اسلامي محمد جواد مشكور ص96 .

بشريه

فرقه اى از غلاة شيعه وشاخه اى از فرقه واقفيه - شيعيان هفت امامى- ومفوضه هستند مهم ترين عقيده بشيريه كه عامل ظهور ، استقلال وتمايز آن ها از ديگر فرق اسلامى نيز هست ، عقيده آنها در باب امامت است .

آنان سلسله امامان را به امام موسى بن جعفر ) ع ( پايان يافته مى دانند ومعتقدند : امام در زندان هارون الرشيد زندانى نگرديده و در آنجا نمرده است ، بلكه زنده و غايب است ، وروزى باز مي گردد . بشيريه ، آشكارا زندانى شدن امام موسى بن جعفر ( ع ( و شهادت آن حضرت را در زندان هارون انكار مي كنند اين فرقه معتقدند كه حضرت موسى بن جعفر ) ع ( قائم است ومهدى وسرانجام براى رهبرى مردم وگستراندن عدل بر جهان باز مي گردد ورجعت مي كند

( 1 ) .

1 . معارف ومعاريف ، ج 3 ، ص 190 .

جعفريه

فرقه اى بودند كه به امامت جعفر بن على الهادى ( ع ) اعتقاد داشته وبا نديدن فرزندى از امام يازدهم ، جعفر را كه از طرف اماميه ، ملقب به كذاب بود ، پذيرفتند .

اينان خود نظرات متفاوتى داشتند . ( 1 )

اين فرقه در چگونگى انتقال امامت از امام هادى ( ع ) به جعفر ، برادر امام حسن عسكرى ( ع ) ، دچار اختلاف شدند وبه چهار فرقه منشعب گرديدند :

1 . عده اى گفتند امام عسكرى ( ع ) به شهادت رسيد وپسرى به جاى نگذاشت ، تا امامت را عهده دار شود بنابراين تنها برادرش جعفر امام خواهد بود . اين فرقه همچون فطحيه صحت حديثى كه مي گويد : امامت پس از امام حسن وامام حسين ( ع ) به دو برادر نمي رسد را پذيرفته بودند ، ولى كاربرد آن را هنگامي مي دانستند كه امام عسكرى ( ع ) آشكارا از خود پسرى به جاى گذاشته باشد؛ چون امام عسكرى ( ع ) بى آنکه آشكارا جانشينى معرفى كند از دنيا رفت ، پس برادرش جعفر امام منصوص مي باشد .

2 . دومين فرقه وانمود مي كردند كه امام يازدهم ( ع ) خود جعفر را بر اساس اصل بداء به جانشينى معرفى كرده است . به اين معنى كه خداوند امامت را به امام عسكرى ( ع ) سپرده بود؛ ولى پس ازآن اين حقيقت را روشن كرد كه امامت نبايد به نسل امام عسكرى

( ع ) برسد . رهبر اين گروه يكى ازكلاميون كوفى ، معروف به " على بن طحى " يا " طلحى فزاز " بود؛ كه مردم را به جانبدارى از امامت جعفر تحريص مي كرد .

3 . عده اى نيز معتقد شدند كه امامت جعفر از جانب پدرش تعيين شده بود وامامت امام عسكرى ( ع ) را فاقد اعتبار دانسته اند . اين فرقه در زمان حيات امام عسكرى ( ع ) وجود داشته اند وبعد از شهادت امام عسكرى ( ع ) اقتدار بيشترى پيدا كردند . " على بن احمد بشار رهبر اين فرقه بود .

4 . گروه چهارم ، معروف به نفيسيه معتقد بودند امام دهم ( ع ) پسر بزرگش محمد را وصى

خود تعيين كرده است . چون محمد در زمان حيات پدر درگذشت ، با دستور پدر ، جعفر جانشين او شد وعلم سرى ، سلاح هاى مورد نياز جامعه ووصايت را به غلام جوان ومورد اعتماد خويش به نام نفيس ، سپرد وبه او سفارش كرد كه آنان را پس از مرگ پدر به جعفر بدهد . جعفر خود مدعى شد كه امامت از جانب برادرش به او رسيده است . ( 2 )

1 . زندگاني نواب خاص امام زمان ( ع ) , علي غفارزاده, ص 81 .

2 . مجله انتظار, ش 10 , ص 179 .

زيديه

پيروان زيد ، فرزند امام سجاد ( ع ) هستند كه وى را مهدى موعود مى دانستند .

در روايتى از پيامبر اكرم ( ص ) آمده است كه : مهدى ( ع )

از فرزندان حسين ( ع ) است . او با شمشير قيام مى كند و مادرش ، بهترين كنيزان خواهد بود . ( 1 )

هنگامى كه زيد فرزند امام سجاد ( ع ) بر ضد دستگاه پليد امويان قيام كرد ، پيروان او ادعا كردند كه او همان مهدى موعود است ، چرا كه اولاًا ز نسل

حسين ( ع ) است ، ثانيا شهامت مندانه قيام كرده وثالثاً از سوى مادر ، فرزند اسير است .

اما آنان از ياد بردند كه پيامبر ( ص ) در انبوه روايات در نويد از مهدى ( ع ) فرمود : امامان پس از من دوازده نفرند ، نه نفر آنان از نسل فرزندم حسين خواهند بود ونهمين آنان قائم آل محمد ( ع ) است . ( 2 )

وجناب " زيد " نهمين امام از نسل پاك حسين ( ع ) نبود تا مهدى موعود باشد .

اما پيروان انقلابى زيد ، به خاطر جلب توجه توده ها وتسخير عواطف واحساسات مذهبى وبه انگيزه هاى نفسانى خويش ، به اين ادعاى دروغين دست يازيدند و سرانجام مذهب زيديها به وجود آمد .

پيروان مذهب " زيديه " بيشتر در يمن هستند ومتأسفانه از مذهب شيعه وراه ورسم اهل بيت ( ع ) جدا شده ودر فقه واصول وفروع ، از مذاهب ديگرى پيروى مى كنند . زيدى ها ، در برابر امامان معصوم ( ع ) مواضع ناپسندى دارند كه شايسته است آنان به اصل ونسب واصالت خويش بازگردند ودر مذهب شان به راه ورسم ومذهب خاندان پاك تمسك جويند همان مذهبى كه در آغاز

راه برآ ن بودند . ( 3 )

1 . غيبة نعمانى ، ص 228 .

2 . بحارالانوار ج 36 ص292

3 . امام مهدي آغاز ولادت تا ظهور سيد محمد کاظم قزويني ص569 .

سردابيه

فرقه اى از غلات دوازده امامى اند كه منتظر خروج مهدى ( ع ) بودند و در رى مى زيستند . آنان هر بامداد جمعه ، اسبى زين و لگام شده به سردابى برده سه بار مى گفتند : يا امام بسم الله محل اين سرداب را در حله و بغداد نيز ذكركرده اند كه خود برداشتى از سرداب سامرا است .

مخالفان اماميه ، عقيده غلات مذكور را به همه دوازده اماميان تعميم داده اند اما دركتاب هاى اماميه از اين موضوع اثرى نيست .

عسكريه

فرقه عسكريه معتقد به مهدويت امام حسن عسكرى ( ع ) شدند .

به اين معنى كه او قائم مهدى است ونمرده و اكنون در حالت غيبت به سر مى برد وبعداً ظاهر خواهد شد تا جهان را از عدل وداد پركند .

البته از اين گروه هاى مدعى ، جز دركتاب هاى پيشينيان اثرى نيست . أبو غانم مى گويد : از امام حسن عسكرى ( ع ) شنيدم كه فرمودند : در سال 260ه_ . شيعيان من دچار جدايى وافتراق خواهند شد . موسى بن جعفر بن رهب بغدادى مى گويد : شنيدم امام عسكرى ( ع ) مى فرمود : گويا مى بينم كه پس از من دوباره جانشينم دچار اختلاف شده ايد . بدانيد كه براى فرزندم غيبتى است كه در آن مردم دچار ترديد مى شوند مگر آن كسى كه خدا او را حفظ نمايد .

اين فرقه دركيفيت قائم بودن امام عسكرى ( ع ) به سه گروه منشعب شدند :

1 . اين ها پنداشته بودند كه امام عسكرى ( ع

) از دنيا نرفته ، بلكه غايب شده است ، با تمسك به روايت زير ادعاى خود را به ظاهر اثبات مى كردند : هيچ امامى تا آشكارا پسر خود را به جانشينى معرفى نكند ، از دنيا نمى رود زيرا زمين نمى تواند بدون حجت باشد .

اين ها مدعى بودند كه امام نمرده ، بلكه غايب شده است . اين نخستين غيبت اوست وپس از آن دوباره قيام خواهد كرد وغيبت دوم بعد از آن آغاز مى شود .

اين گروه به نوعى در مورد امام عسكرى ( ع ) متوقف شدند

2 . اين گروه معتقد بودند كه حضرت عسكرى ( ع ) رحلت كرده ، ولى دوباره به زندگى باز مى گردد و او مهدى قائم است . اين ها بر اساس روايتى از امام صادق ( ع ) كه فرمود : مهدى قائم بدين خاطر قائم ناميده مى شود كه پس از رحلتش قيام خواهد كرد ، گفتند : پس ترديدى نيست كه او قائم است وپس از مرگ دوباره زنده مى شود .

اينان نظريات خود را با اندرز امام على ( ع ) به كميل تأييد مى كنند كه حضرت فرمودند : خداوندا حتما تو زمين را بدون قائم يا حجتى آشكار يا پنهان ، كه از سوى تو مى آيد ، رها نخواهى ساخت زيرا حجت ها وعلاماتت هرگز بى اعتنا نمى شود .

از اين رو بر اين مبنا نتيجه گيرى مى كردند كه امام عسكرى ( ع ) غايب وپنهان است ، ولى وى قيام خواهد كرد

3 . انشعاب سوم واقفه ، لا ادريه بودند

. آن ها فكر مى كردند حضرت رحلت كرده ، ولى مطمئن نبودند جانشين امام چه كسى است پسرش يا برادرش . بنابراين ، در عسكرى ( ع ) متوقف شدند تا موضوع براى اين ها روشن شود .

به نظر مى رسد كه هواداران امام عسكرى ( ع ) در اماكنى دور از شهر سامرا زندگى مى كردند ، كه چنين ادعايى داشتند ولحظه رحلت حضرت حضور نداشتند .

در مجموع اين فرقه وانشعابات آن منقرض شده اند و اكنون وجودخارجي ندارند .

1 . مجله انتظار ش 10 ص 180 .

مهدي هاي جعلي

محمدحنفيه

نخستين كسى است كه در اسلام ، مهدى موعود ناميده شد .

محمد حنفيه فرزند برومند امير مؤمنان على ( ع ) و مورد توجه خاص آن حضرت بود . شهرتش به حنفيه از اين جهت است كه مادرش خوله از قبيله بنى حنيفه بود . امير مؤمنان ( ع ) او را آزادكرد ، سپس به حباله نكاح ( 1 )

حود در آورد . حصرت على ( ع ) به اين فرزند ارزشمند علاقه اى وافر داشت و درباره او سخنان تحسين آميزى فرموده از جمله تعبير مشهور آن حضرت است كه فرمود ، محمدها اجازه نمى دهند كه به خدا نافرمانى شود . راوى پرسيد : محمدها كيانند؟ فرمود : محمد بن جعفر ، محمد بن ابى بكر ، محمد بن ابى حذيفه و محمد بن امير المؤمنين . ( 2 )

در جنگ جمل محمد حنفيه موقعيت بسيار ممتازى داشت . پرچم پيروزى در دست او بود ، با شجاعت و صلابت كم نظيرى ، دشمن را

به عقب راند ، صف ها را شكست و امتحان نيكويى داد . در همين جنگ بود كه از محمد حنفيه پرسيدند : چگونه است كه در شرايط سخت و هولناك ، پدرت ترا دركام خطر مى اندازد و هرگز برادرانت حسن و حسين را در اين مواقع به ميدان نمى فرستد محمد حنفيه با تعبير بسيار ظريفى بيان داشت : حسن و حسين ، ديدگان پر فروغ پدر هستند و من بازوى پرزور او مى باشم . پدرم با دست خود از ديدگانش محافظت مى كند . ( 3 ) روى اين بيان ، ترديد نمى ماند در اين كه محمد حنفيه دقيقاً بر تمام برادرانش واقف بود وكسى نبود كه به ناحق ، دعوى امامت كند .

پس از شهادت امام حسين ( ع ) گروهى به امامت اوگرويدند و بيش از همه " مختار " بر محوريت او تكيه مى كرد و از مردم به نام او بيعت مى گرفت . ولى محمد حنفيه از كار او راضى نبود و هرگز بر اين كار صحه نگذاشت . هنگامى كه " ابو خالد كابلى " از جناب محمد حنفيه پرسيد : آيا امام واجب الطاعة شما هستيد به صراحت تمام فرمود : امام بر من ، بر تو و بر همه مسلمانان على بن الحسين است . ( 4 )

آن گاه براى اين كه امر امامت بر همگان روشن شود ، با حضرت على بن الحسين به گفت وگو نشست . حجرالاسود را حكم قرار دادند ، حجرالاسود به امامت حضرت سجاد ( ع ) شهادت داد ، او نيز تسليم شد

. ( 5 )

متانت درگفتار ، اعتدال در رفتار و سلوك دركردار ، به ضميمه دانش سرشار ، عقل پربار و ديگر محاسن اخلاقى ، موجب شد كه دل ها از محبت او پر شود و همگان حسن اعتقاد به او داشته باشند و همين موجب شد كه مختار خود را به او منتسب كند ، تا بتواند دلها را به سنوى خود جلب كند . ولى هنگامى كه او از دسيسه مختار آگاه شد ، از وى تبرى جست .

جناب محمد حنفيه در محرم سال81 ق در65 سالگى و در مدينه طيبه ديده از جهان فرو بست و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد . در مورد درگذشت او چند قول است : مدينه ، طائف ، ايله بين مكه و مدينه وقولى هم مى گويد : درگذشت او در رضوى و دفن در بقيع است .

فرقه كيسانيه ، به امامت او معتقد بودند و او را پس از اميرمؤمنان ، امام حسن و امام حسين ( ع ) ، چهارمين امام مى پنداشتند . اكثريت قاطع كيسانيه معتقدند كه او نمرده است؟ بلكه دركوه رضوى مخفى شده و پس از يك دوران استتار ، سرانجام ظهوركرده و جهان را پر از عدل و داد مى كند . آن ها معتقدند كه محمد حنفيه همان مهدى موعود است و از مكه ظهور خواهدكرد ( 6 )

1 . غيبة طوس ص 398 فرق الشيعه ص 103 .

2 . فرق الشيعه ، ص 102 .

3 . وفيات الاعيان ابن خلکان ، ج4 ص 72 1 .

4 . مناقب

آل ابى طالب ، ابن شهرآشوب ، ج 4 ص 1 2 1 .

5 . كافى ، ج 1 ص 384 غيبة طوسى ، ص 18 .

6 . با دعاى ندبه در پگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ص83

مهدى بن محمد

" عبيد الله ، مهدى بن محمد " از مدعيان مهدويت بود .

وى از نوادگان امام صادق ( ع ) و بنيان گذار سلسله فاطمى در مصر و مغرب عربى بود . ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ، ص 578 .

مهدى عباسى

از مدعيان مهدويت است .

پدرش منصور دوانيقى ، ادعا كرد كه وى همان مهدى موعود است ، با اين كه اين عنصر فريب كار پيش از اين ادعا ، به " محمد بن عبدالله محض " به عنوان مهدى نجات بخش ، دست بيعت فشرده بود و او را مهدى نجات بخش مى دانست ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ص571 .

ابو اسحاق ابوعبيده ثقفى

يكى از مدَعيان مهدويت بود كه به نام خونخواهى حسين ( ع ) به كمک ابراهيم بن اشتر قيام نمود و محمد حنفيه را كه چهارمين فرزند حضرت على ( ع ) بود در قبه زمزم ، كه محبس ابن زبير بوده ، نجات داده وپس از او مدعى مهدويت شد ومحمد حنفيه را امام مى دانست .

چندين مسلک پس از فوت محمد حنفيه پديدارگشت تا اينكه در سال 67 به دست مصعب بن زبير كشته شد .

شهرستانى در ملل ونحل نوشته كه اوكيسانى مذهب بوده ، پس از آن زبيرى وسپس شيعه گرديد ( 1 )

1 . محمد بهشتى ، 54 .

عباس فاطمى

در سده هفتم هجرى در مغرب عربى پديدار شد و به دروغ ، ادعاى مهدويت كرد ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ، ص 578 .

مدعيان مهدويت

از جمله مسائلى كه ثابت مى كند موضوع مهدويت و ظهور يك مصلح غيبى از مسائل مسلمى بوده كه مسلمانان بدان اعتراف داشته اند ، ادعاى عده اى است كه در طول تاريخ خود را به عنوان مهدى موعود معرَفى كرده اند .

اسامى برخى مدعَيان مهدويت در طول تاريخ از اين قرار است : ابو اسحاق ابو عبيده ثقفى ، كيخسرو ، ابوالحسن زيد بن على ، ابوالعباس سفاح ، ابو مسلم امين آل محمد ، معروف به ابو مسلم خرǘӘǙƙɠ، ابن مقفع ، ابو محمد عبدالله مهدى ، حاكم بامر الله ، ابو عبدالله مغربى ، مهدى سودانى ، عباس الرَيفى ، اَلرجل الجَبَلى ، توزرى ، الرجل الطرابلسى ، السيَد محمد الجونپورى الهندى ، سيد محمد مشهدى ، موسى كردى ، ابوالكرم دارانى ، شيخ علايى ، عبدالله عجفى ، بنگالى ، محمد بن احمد سودانى ، شيخ سعيد يمانى ، السيد محمد بن على بن احمد الادريسى ، الشيخ شمس الدين محمد الفريانى بن احمد المغربى ، الشيخ المغربى ، الرجل المصرى ، محمد بن عبدالله ، محمد قرمانى ، غلام احمد قاديانى ، ميرزا طاهر مشهور به حكاك ، شيخ مهدى قزوينى ، سيد محمدگجراتى هندى ، سيد محمد همدانى ، سيد ولى الله اصفهانى ، ميرزا حسن همدانى ، غلامرضا شاه معروف به مركب ساز ، سيد على شاه هندى ،

هاشم شاه نوربخش ، شيخ عبدالقدير بخارايى ، ميرزا بلخى ، ملا عرشى كاشانى ، سيد على موسوى ، ميرزا مشتاق على شيرازى ، بايزيد تركمانى ، سيد على محمد باب ، ميرزا يحيى ازل ، حسين على عبد البهاء و يوسف خواجه كاشغرى . ( 1 )

كسانى كه در تاريخ به مدعيان مهدويت شهرت يافته اند به اعتبارى بر سه گروه قابل تقسيم اند :

1 . كسانى كه ديگران روى انگيزه هاى خاصى ، آنان را مهدى موعود خواندند . مانند : محمد حنفيه ، زيد ، محمد بن عبداله محض

2 . كسانى كه به انگيزه جاه طلبى و قدرت خواهى ، چنين ادعاى دروغين نمودند مانند : مهدى عباسى

3 . كسانى لَه طبق نقشه استعمار و به اشاره بيداد گران ، به چنين دجال گرى و فريب ، دست يازيدند و خود را مهدى موعود معرفى كردند مانند : على محمد باب ( 2 )

مدعيان نيابت

در عصر غيبت صغرى افرادى پيدا شدند كه به دروغ ، مدعى سفارت و نيابت خاص امام بودند و در اموال متعلق به امام تصرفات بى مورد نموده و در مسائل فقهى و اعتقادى ، سخنان گمراه كننده بر زبان مى راندند . از اين رو نواب خاص با رهنمود امام به مقابله با آنان بر مى خواستند وگاه در طرد و لعن آنان از ناحيه حضرت ، توقيع صادر مى شد . شروع تفكر ادعاى

دروغين نيابت ، به دوران نايب دوم- محمد بن عثمان- برمى گردد . كسانى كه در اين دوران به دروغ ادعاى نيابت امام را داشتند ، عبارتند از :

ابو محمد حسن شَريعى ، محمد بن نصَير نمَيرى ، احمد بن هلال عبرتايى ، ابو طاهر محمد بن على بن بلال ، ابوبكر محمد بن احمد بن عثمان معروف به ابوبكر بغدادى ، اسحاق احمر ، باقطانى ، حسين بن منصور حلاج . البته شلمغانى در زمان نايب سوم و ابودلف كاتب ، پس از وفات نايب چهارم نيز ادعاى نيابت نموده اند . ( 3 ) از ديگركسانى كه ادعاى نيابت خاصه كرده اند : محمد بن سعد ، شاعركوفى متوفى مال 540 ، احمد بن حسين رازى متوفى سال 670 ، حسين بن على اصفهانى متوفى سال 853 , على بن محمد سجستانى متوفى سال 860 ، سيد محمد هندى متوفى سال 987 ، شيخ محمد مشهدى متوفى سال 1090 ، سيد على مشهدى ، شيخ محمد فاسى مغربى متوفى سال 1095و ميرزا محمد هروى . ( 4 )

با تعمق در روايات و حوادث دوران ، علت انحراف مدعيان نيابت را مى توان چنين برشمرد :

1 . حرص و آز در تامين منافع نامشروع شخصى ، 2 . طمع به اموال و امكاناتى كه انبوه دوستداران امام عصر به آن ها داده بودند تا به وسيله آنان به آن حضرت برسد ، 3 . جاه طلبى و دوستى رياست و عشق به شهرت و قدرت ، تا از وراى آن ها به جامعه ، فرماندهى و رياست كنند . 4 . و بالاخره پيروى از هواى نفس كه انسان را از حق و فضيلت باز مى دارد . سرانجام كارشان به جايى رسيد كه نفرين و لعنت حضرت مهدى شامل

آنان گرديد و نگون بخت شدند .

1 . اديان ومهدويت ، محمد بهشتى ، ص 54

2 . امام مهدى ازولادت تا ظهور ، سيد محمدكاظم قزرينى ص 6 53 .

3 . زندگانى نواب خاص امام زمان عج ، غفار زاده ص 179 .

4 . اد يان و مهدويت , محمد بهشتى ، ص 64 .

مهدى سودانى

محمد احمد مهدى سودانى به دروغ خود را مهدى موعود معرفى كرد .

او پيش از اين ادعا ، مرتب به مردم ستمديده سودان ، بشارتِ آمدنِ حضرت مهدى ( ع ) را براى نجات آنان از فشار فقر و بيداد و ماليات سنگين دولت وقت مى داد . بدين گونه نام حضرت را در نقاط حساس سر زبان ها افكند و پس از آن هنگامى كه از او پرسيدند : امام مهدى ( ع ) كى خواهد آمد ، نكند خودت باشى؟ پاسخ داد : آرى من همان مهدى نجات بخش هستم .

آن گاه انديشه هاى پوچ خويش را در ميان مردم پراكند و خبر او به خرطوم و اطراف آن رسيد و قبيله هاى صحرا گرد به امامت او ايمان آوردند . وى با انگليسى ها پيكاركرد و پيروز شد و پس از پيروزى ، بر اثر تب شديد در سال 1308 هجرى مرد . ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ، ص 579 .

ابن حوشب

ابوالقاسم رستم بن حسين بن فرج بن حوشب بن زاذان نجاركوفى ملقب به منصور اليمن از داعيان اسماعيلى سده سوم هجرى بود .

وى از مدعيان مهدويت بود و لقب منصور به داعيه او دلالت دارد چون در سرزمين يمن ، مهدى را منصور مى خوانند .

وى اصلا ايرانى و از اهالى كوفه و نخست ، شيعه دوازده امامى بود ولى پس از رحلت امام عسكرى ( ع ) به اسماعيليه گرويد .

وى در 270 ق از قادسيه به يمن آمد و

مانند عباسيان ، بى ذكر نامى خاص به الرضا من آل محمد دعوت كرد . نخست دژ استوارى دركوه لاعه برآورد وپس از آن كه سپاهى بر خود فراز آورد وكارش بالاگرفت ، دست به تسخير شهرهاى عمده يمن از جمله صنعا زد و داعيانى ازسوى خود به سراسر نواحى يمن وبحرين ويمامه سند وهند ومصر ومغرب فرستاد .

ابو عبدالله شيعي ، داعى فاطميان در شمال افريقا ، پيش از عزيمت به اين سرزمين ، چند گاهي در يمن ، پيش " ابن حوشب " به سر برد ودر مجالس او حاضر شد ، دقايق ورموز دعوت را از او بياموخت .

در 302 يا 303 امام زيدى يمن ، دمت ابن حوشب وعمالش را از يمن كوتاه كردند ( 1 )

1 . معارف معاريف ج 1 ص 254 .

سنوسى

محمد بن على بن محمد سنوسى از مدعيان مهدويت است .

وى در الجزاير وحدود سال هاى 1211 هجرى به دنيا آمد .

مذهبى دروغين تأسيس كرد ودر ليبى سكونت گزيد وپسرش نيز پس از او جانشين پدر شد ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزوينى ص 579 .

امام مهدي

دعاي حضرت براي شيعيان

با استناد به فرموده حضرت كه لا ناسين لذكركم ، ايشان هيچگاه از ياد شيعيان و دعا براى آنان غافل نيست . از ابن طاووس نقل شده كه سحر در سرداب مقدس ، از حضرت مهدى ( ع ) شنيد كه حضرتش درباره شيعيان چنين دعا مى فرمود : " اللهم إن شيعتنا من شعاع انوارنا و بقية طينتنا و قد ذنوبا کثيرة اتکالا علي حبنا وولايتنا فان کانت ذنوبهم بيتک و بينهم فاصفح عنهم فقد رضينا وماكان منها فيما بينهم ، فاصلح بينهم وقاص بها عن خمسنا وادخلهم الجنه وزحزحهم عن النار ولا بينهم ولا تجعل بينهم وبين اعدائنا في سخطک ( 1 )

دعاى حضرت مهدى ( ع )

در مفاتيح الجنان آمده است : كفعمى در مصباح فرموده اين دعاء حضرت مهدى ( ع ) است :

اللهم ارزقنا توقيع الطاعة و بعد المعصية و صدق النية . . . . . 0 . ، در مهج ذكر شده كه اين دعاء حضرت حجت است : " اِلهي بِحق من ناجاك و بِحق من دعاک في البر والبحر . . . . . 0 ( 2 ) .

دعاى سمات-سمات

ا . بحارا لانوار ج 53 ص 302 به نقل از

نجم الثاقب ، باب هفتم ، حكايت نوزدهم .

02 مفاتيح باب اول فصل هفتم .

اثبات وجود امام مهدي

چگونه مى شود اثبات كرد كه مهدى واقعاً در تاريخ وجود داشته است شايد شرايط خاص روحى- روانى اين باور را در ذهن مردم جا انداخته باشد اين اصل كه مهدى رهبر موعود و منجى عالم بشريت است به صورت عام در احاديث نبوى ، و به صورت خاص در روايات ائمه اهل بيت ( ع ) آمده است .

در اين روايات مسأله به گونه اي مورد تاکيد قرارگرفته كه جاى هيچ گونه شكى باقى نمي گذارد وچهارصد حديث فقط از طريق اهل سنت شمارش شده كه به ضميمه روايات شيعه به بيش از شش هزار روايت مى رسد و چنين آمارى بسيار بالاست .

در مورد خيلى از مسائل بديهى اسلام كه مسلمانان به آن معتقدند ، اين همه روايت وارد نشده است .

اما تجسم اين انديشه در وجود امام دوازدهم ( ع ) هم دلايل كافى دارد كه كاملاً اقناع كننده است . اين دلايل را مى توان در دو دليل نقلى و علمى ، خلاصه كرد : دليل نقلى ، وجود امام موعود را اثبات مي کند ودليل علمى ، ثابت مي کند كه مهدى ( ع ) يک اسطوره ويک فرضيه نيست ، بلكه حقيقتى است كه وجود او در تاريخ لمس شده است .

اما دليل نقلي صدها روايت و حديث از پيامبر اكرم ( ص ) و ائمه اهل بيت ( ع ) رسيده است كه مي گويد مهدى موعود داراى اين خصوصيات است : از اهل بيت است ،

از فرزندان فاطمه است ، از نسل حسين ونهمين فرزند آن حضرت است . ورواياتى كه مي گويد جانشينان پيامبر ( ص ) دوازده نفر مى باشند .

اين روايات ، مهدى موعود را در شخص امام دوازدهم ، منحصر و معين مي کند وبا اينكه ائمه ( ع ) براى حفظ آن حضرت از ترور وقتل سعى داشتند مسأله در سطح عمومى مطرح نشود ، در عين حال روايات زيادى در اين زمينه وارد شده است . البته زيادى روايت به تنهايى نمى تواند مقبوليت آن را برساند ، بلكه در اين جا قرينه وگواه خاصى وجود دارد كه دليل بر صحت اين روايات است . در حديث شريف نبوى ، سخن از امامان ، جانشينان ، اميران و سخن از دوازده تن آمده است . متن احاديث مختلف است در بعضى دوازده امام و در بعضى دوازده خليفه ودر بعضى ديگر دوازده امير ، ذكر شده است . بعضى از مؤلفان ، اين احاديث را بيش از دويست وهفتاد شمارش كرده اندكه همگى ازکتابهاي معتبر شيعه وسنى از قبيل صحيح بخارى ، صحيح مسلم ، سنن ترمذى ، سنن ابوداود ، مسند احمد و مستدرک حاكم نقل شده است .

اما دليل علمي : دليل علمى تجربه است ، تجربه اى كه مدت زمان هفتاد سال گروهى از مردم با آن زندگى كردند يعنى " غيبت صغرى " . غيبت صغرى برگزارشد تا مردم به تدريج با غيبت خو بگيرند و خود را بر اساس آن بسازند . امام از ديده ها پنهان بود ولى از طريق وكيلان وياران مورد وثوق ) نواب

اربعه ( با مردم ارتباط داشت . در اين مدت ، چهار تن از پاکترين و باتقواترين مؤمنان ، نيابت وجانشينى آن حضرت را بر عهده داشتند ودر مدت هفتاد سال واسطه ميان او ومردم بوده اند وهيچ كسى در هيچ زمينه اى خطايى از آنان نديده و نشنيده است .

آيا تصور مي كنيد امكان داشته باشد يک دروغ ، هفتاد سال دوام بياورد وچهار نفر با هماهنگى كامل ويکصدا ، يک نقش را بازى كنندآنان با رفتار صميمانه خود چنان در مردم ايجاد اطمينان كرده بودندكه همه به گفتار وكردار آنان ايمان داشتند . آيا مى شود اين چهار تن به گونه اي نقش بازى كنندكه هيچ كس به حقيقت پى نبرد در حالى كه اين افراد هيچ رابطه خاصى با هم نداشته اند تا بگوييم در اين قضيه تبانى كرده بودند . از قديم گفته اند : طناب دروغ ، كوتاه است . امكان ندارد يک دروغ بتواند بدين شكل دوام بياورد ودر تمام اين مدت وبا همه بده و بستان ها وروابط مختلف موضوع كشف نگردد وهمه به درستى آن ايمان داشته باشند . بدينسان در مى يابيم كه پديده غيبت صغرى مى تواند به عنوان يک آزموده علمى ، دليل بر واقعيت خارجى يک موضوع باشد و آن وجود ، زندگى و سپس غيبت حضرت مهدى ( ع ) است . آن حضرت پس از غيبت صغرى ، خود اعلان كرده است كه در پرده غيبت كبرى خواهد رفت واز نظرها پنهان خواهدگشت وهيچ كسى او را نخواهد ديد . ( 1 )

ا . نشريه موعود شماره 14 ص

80 ( مقاله شهيد سيد محمد باقر صدر ) .

اقامتگاه حضرت

ناشناخته بودن حضرت

بخشى از روايات تصريح دارندكه حضرت در ميان مردم است و آنان را مى بيند و مى شناسد ، ولى مردم آن حضرت را نمى شناسند و به طور مطلق نفى رؤيت مى كنند . امام صادق ( ع ) از حضرت على ( ع ) نقل مى كند : " اگر زمين ، يك ساعت از حجت خالى باشد ، ساكنان خود را فرو خواهد برد . حجت ، مردم را مى شناسد ، ليكن مردم او را نمى شناسد ، همان گونه كه يوسف ، مردم را مى شناخت و آنان او را نمى شناختند ( 1 )

امام صادق ( ع ) نيز درباره آن حضرت مى فرمايد : " چگونه اين امت انكار مى كندكه خداوند با حجت خود ، آن گونه عمل مى كند كه با يوسف انجام داد و صاحب شما مظلومى است كه از حقش بازداشته شده . صاحب حكومت ، در ميان مردم رفت و آمد مى كند ، در بازارهاى آنان گام مى نهد و در منزل هاى آنان قدم مى گذارد ، ولى او را نمى شناسند ، تا زمانى كه خداوند به او اجازه دهدكه خود را به آنان بشناساند؟ آن گونه كه به يوسف اجازه دادكه در پاسخ برادرش كه پرسيد : آيا تو يوسفى بگويد : بله من يوسفم ( 2 )

از اين روايات استفاده مى شودكه امام زمان ( ع ) همراه با مردم و دركوچه و بازار است ، مانند يوسف كه برادرانشان او را نمى شناختند ،

ولى او آنان را مى شناخت سخن مردم را مى شنود و بر آنان سلام مى كند . در مراكز آنان حاضر مى گردد از اين روى ، در بحث امام زمان ( ع ) سخن از روح مجرد و حضور غير فيريكى نيست حضرت مانند ديگران در مجامع حضور مى يابد ، ولى افراد او را نمى شناسند . ( 3 )

1 . غيبة نعماني ، ص 14 .

2 غيبة نعمانى ، ص 164

3 چشم به راه مهدى ص 63

بيت الحمد

بر طبق فرمايش امام صادق ( ع ) ، براى صاحب الزمان ، خانه اى است كه به آن " بيت الحمد " گفته مي شود . در آن خانه چراغى است كه از روز ولادت آن حضرت روشن است 0 اين چراغ خاموش نمي شود تا روزى كه با شمشير قيام كند . ( 1 )

احتمال مي رود منظور يك معناى كنايى باشدكه با ولادت آخرين حجت الهى ، به چراغ هدايت بشر با فروغى هر چه بيشتر به پرتو افشانى پرداخته و زمين را از نور وجود خود اكنده ساخته است .

اين واژه در منابع اهل سنت نيز آمده است ، اما به معناى خانه اى است كه در بهشت ساخته مي شود 0 ( 2 )

ا . غيبة نعمانى ص 26 01

02 مسنداحمد ، ج 54 ص 5 1 4 .

جزيره خضراء

داستان جزيره خضرا حكايت از آ ن مي كندكه : زين الدين على بن فاضل مازندرانى ، در سال 690 هجرى به اقيانوس اطلس سفركرده واز سرزمين بربر ، سه روز با كشتى در دل اقيانوس رفته ، تا به جزاير روافض جزيره هاى شيعيان رسيده است . در آن جا اطلاع يافته كه جزيره اى به نام " جزيره خضراء وجود دارد كه فرزندان حضرت ولى عصر ( ع ) در آن زندگى مي كنند . چهل روز در آن جا اقامت كرده وسرانجام پس از چهل روز ، هفت كشتى مواد غذايى از جزيره خضراء به اين جزيره آمده است . ناخداى كشتى اورا با نام ونام پدر صداكرده وگفته مشخصات تو را به

من گفته اند واجازه دادندكه تو را به جزيره خضراء ببرم . او را به جزيره خضرا برد ه ا ند . پس از 16 روز دريانوردى ، سرانجام به آب هاى سفيد رسيده اند 0 ناخدا توضيح داده كه اين آب ها ، چون جزيره را احاطه كرده است ، كشتى دشمنان هرگز نمي تواند از آن بگذرد وبه بركت حضرت ولى عصر ( ع ) در آن آب ما فرق مي شود . آن ها به جزيره خضراء رسيده ، جمعيت انبوهى را با بهترين لباس ووضع مشاهده كرده ، شهرى بسيار آباد با درختان سرسبز وانواع ميوه ها وبازارهاى بسيار و ساختمان هاى مجلل از سنگهاى شفاف وخام ديده است 0 شخصى به نام سيد شمس الدين " كه او را نوه پنجم حضرت ولى عصر ( ع ) معرفى مي كنند ، متصدى تعليم ، تربيت واداره آن جاست واو نائب خاص حضرت در آن جريره است ومستقيما ا ز امام فرمان مي گيرد 0 وى حضرت را نمي بيند ، بلكه صبح هر جمعه ، نامه اى به خط امام ( ع ) در نقطه معينى گذاشته مي شود ودر آن ، اوامر آن حضرت و آن چه مورد نياز " سيد شمس الدين ( ع ) تا هفته آينده خواهد بود ، مندرج مي باشد . على بن فاضل ، هيجده روز در آن جزيره اقامت نموده واز محضر جناب سيد شمس الدين " خوشه ها چيده ، وپس از هيجده روز ، به او دستور رسيده كه به وطن خود بازگردد . " على بن فاضل ، آن

چه را كه از محضر جناب سيد شمس الدين " استفاده كرده ، دركتابى به نام " الفوائد الشمسيه " گرد آورده و مشروح تشرف خود را به چند نفر از علماى بزرگ عصر خود بازگوكرده است .

فضل بن يحيى طيبى " نويسنده قرن هفتم ، در سال 99 6هجرى ، مشروح داستان را از زبان شخص " على بن فاضل " درحله شنيده و آن را دركتابى به نام الجزيرة الخضراء " گردآورده است . اين داستان به طوركامل دركتاب بحارالانوارج 52 ، صفحات 159 تا 174 آمده است . علاوه بر على بن فاضل ، ابن انبارى " نيز داستان جزيره خضراء را نقل كرده است كه دركتاب بحارالانوارج 53 ، صفحات 213 تا 221 آمده است . در دو داستان على بن فاضل مازندرانى و ابن انبارى نقاط مشترك بسيارى به چشم مي خورد .

واما داستان جزيره خضراء از هفتصد سال پيش به اين طرف ، در برخى ازكتاب ها راه يافته است و از همان زمان تاكنون ، دو ديدگاه درباره آن مطرح بوده است : يكى ، ديدگاه افرادى كه اين داستان را پذيرفته اند و ديگرى ، ديدگاهى است كه اين داستان را ساختگى و افسانه مي دانند . به تازگى دو ادعاى جديد نيز بر آن ها اضافه شده است 0 آن دو ادعا اين است كه : 1 . بر اساس بعضى نشانه ها ، احتمالا جزيره خضراء ، همان منطقه مثلث برمودا است . 2 . بشقاب پرنده ها در اختيار ساكنان جريره خضراء امام زمان ( ع ) و فرزندانش است . اين

دو ادعا را ناجى نجار " در كتاب خود آورده است تقريباً همه عالمان شيعى ، روايت جريره خضراء را ساختگى مي دانند و اين ساختگى بودن را در دو جهت مي توان ديد : يكى زنجيره حديث و راويان ، ديگرى محتواى آن . وقتى اصلِ جزيره خضراء ، يك افسانه وداستان ساختگى شد ، دو ادعاى ديگر ) جريره خضراء همان مثلث برمودا است وبشقاب پرنده ها در اختيار ساكنان جريره خضرا است ( همه باطل وخيالى مي شود .

ادله كسانى كه جزيره خضراء را پذيرفته اند اين است كه علماى بسيارى از قبيل شهيد اول ، محقق كركى ، علامه مجلسى ، مقدس اردبيلى ، شيخ حر عاملى ، وحيد بهبهانى ، بحرالعلوم ، قاضى نورالله شوشترى ، ميرزا عبدالله اصفهانى ، ميرزاى نورى و اين داستان را دركتاب خود آورده ، يا به آن استناد كرد ه اند .

و اما ادله كسانى كه اين داستان را افسانه مي دانند ، اين است كه :

داستان از جهت سند ومتن صحيح نيست ، تناقضاتى در داستان است كه راه حلى براى آن ها نيست ، در آن سخن از تحريف قرآن آمده است . رواياتى كه داد بر وجود فرزند براى حضرت است قابل اعتماد نيست وبسيارى مطالب ديگركه در جاى خود به طوركامل بحث شده است .

آيت الله ابراهيم امينى دركتاب دادگسترجهان مي نويسد : داستان جزيره خضراء شبيه افسانه ورمان است زيرا : اولا سند معتبر وقابل اعتمادى ندارد داستان از يك كتاب خطى ناشناخته ، نقل شده ومرحوم مجلسى هم درباره اش مي نويسد : چون

من داستان را دركتاب هاى معتبر نيافتم ، باب جداگانه اى را به آن اختصاص دادم

ثانياً در متن داستان تناقضاتي ديده مي شود ثالثا در آن به تحريف قرآن تصريح شده كه قابل قبول نيست و مورد انكار شديد علماى اسلام است . رابعاً موضوع اباحه خمس در اين داستان مطرح شده ومورد تأييد قرارگرفته كه آن هم از نظر فقها مردود است . علاوه بر آيت الله امينى ، آيا ت عظام ، علامه شيخ محمدتقى شوشترى ، علامه حسن زاده آملى ، محمدباقر بهبودى ، شيخ آغابزرگ تهرانى ، شيخ جعفركاشف الغطاء و . . . نيز داستان جريره خضراء را خيالى مي دانند ( 1 ) مطالبى را نيزكه ناجى نجَار " در خصوص مثلث برمودا و نيز بشقاب پرنده هاگفته اند مستند به نوشته هاى دقيق علمي وتحقيقى نيست ، بلكه بيش تر آن ها بر اساس خبرهايى است كه راديو لندن و يا روزنامه و مجله ها- خصوصاً روزنامه جمهوريت عراق گزارش كرده اند . ( 2 ) علاقمندان براى مطالعه داستان جريره خضراء ، و ديدگاه هاى موافقان و مخالفان ، مي توانند

به كتاب " جزيرة خضراء ، افسانه يا واقعيت " نوشته ابوالفضل طريقه دار ، مراجعه كنند .

ا . جزيرة الخضراء افسانه يا واقعيت ا بوالفضل طريقه دار ص 211 .

2 . همان ، ص 013

مثلث برمودا

ناجى نجار " دركتاب خود مى نويسد : مثلث برمودا در غربى تربن نقطه اقيانوس اطلس ، در دهانه درياى كارائيب و در مسير جريان آبى " گلف استريم " قرارگرفته است 0 اين منطقه را مى

توانيم به صورت مثلثى فرض كنيم كه رأس مثلث در جزاير برمودا و قاعده آن در جزاير پورتوريكو و شبه جزيره فلوريدا قرار بگيرد . سرگردانى دانشمندان در مورد رويدادهاى مثلث برمودا ، تنها به حوادث اسرارآميزى كه كشتى ها و هواپيماها را دركام خود فرو مى برد ، منحصر نيست . بلكه حوادث ديگرى نيز در اين منطقه روى مى دهد كه شگفتى آن كمتر از حوادث كشتى ها و هواپيماها نمى باشد ، كه تاكنون بيش از هزار نفر از خلبانان و ملوانان و ديگر مسافران دريايى و هوايى ، به هنگام عبور از اين منطقه اسرارآميز جان خود را از دست داده اند 0 از حوادث شگفت انگيز مثلث برمودا ، اين است كه مسافران به هنگام نزديك شدن به اين منطقه ، يك مرتبه متوجه مى شوند كه ساعت هاى آن ها دچار اختلال شده ، و عقربه ها موازنه خود را از دست داده اند . خلبان ها و ملوان ها نيز متوجه مى شوندكه همه بى سيم ها و ديگر وسايل ارتباطى ازكار افتاد اند .

دانشمندان تصريح كرده اندكه آن چه در اين منطقه از اقيانوس اطلس مى گذرد ، در هاله اى از ابهام پوشيده است وكسى نتوانسته توجيه علمى آن را پيداكند . حوادثى كه در 150 سال اخير در برمودا روى داده و دانشمندان را دچار سردرگمى كرده است ، بسيار جالب و در عين حال پيچيده است . سرگذشت كشتى ) مارى سيلست " ، سرگذشت اتلانتا " ناو جنگى انگلستان ، سرگذشت پنج هواپيماى ناپديد شده آمريكايى ، سرگذشت 240 كشتى اكتشافى ،

سرگذشت جت هاى سوخت رسان ، سرگذشت ناو جنگى اوچكرافت ( ، حوادث سال 1975 و ، 197 از حوادث برمودا است .

بيش از يكصد حادثه مهم هوايى- دريايى در سى سال گذشته در آمار رسمى كشورها ثبت شده است كه از ناپديد شدن بيش از يك صد هواپيما وكشتى در اين منطقه اسرارآميز حكايت مى كند . همه اين حوادث به صورت مرموزى در مثلث برمودا و در منطقه اى بين جريره هاى برمودا و جزيره هاى پاناما به وقوع پيوسته است و سرنخى از اين حوادث به دست پژوهشگران نيفتاده است 0 رويدادهاى مثلث برمودا به عنوان يك سلسله حوادث پيچيده فضايى ، به دانشمندان متخصص اين فن عرضه شدكه شايد بتوانند راه حلى براى تكرار نشدن اين حوادث پيدا كنند . زيرا اين حوادث يكى از زيان بارترين حوادث دريايى و هوايى است كه از اين رهگذر به زندگى هزاران خلبان ، ملوان ، خدمه و مسافر خاتمه داده شده و صدها كشتى ، هواپيما ، زيردريايى ، ناوگان و ناوشكن در اين حوادث ناپديد شد ه اند . نتيجه پژوهش هزاران پژوهشگر اين شدكه تعدادى فرضيه يا تئورى غيرقابل اعتمادكه احيانا با يكديگر نيز تضاد داشتند ، عرضه شدكه اين تئورى ها هرگز مشكلى را حل نكرد .

برخى از پژوهشگران ميان حوادث مثلث برمودا و بشقاب هاى پرنده ، ارتباطى قائل شده اند . بعضى ديگر شكل مثلث را در پديد آمدن اين حوادث ، مولر دانسته اند . برخى ديگر اين حوادث را مربوط به اشعه هايى مى دانند كه از شهر خيالى " اطلنطيد " برمى خيزد

و موجب بروز اين حوادث مى شود . و برخى ديگر ، آن ها را معلولا هرم هايى مى دانند كه چون اهرام مصر در زير آب وجود دارد و موجب اين رويدادها مى شوند . برخى ادعاكرده اند ، مثلث برمودا همان جزيره خضرا است .

ناجي النجار

روحانى اى است اهل كاظمين عراق و از شاگردان شهيد آيت الله محمد باقر صدر و از وكلاى ناحيه مقدسه مرحوم آيت الله خويى 0 ( 1 )

وى كتابى را با عنوان " الجزيرة الخضراء وقضيه مثلث برمودا " نوشته كه آن را آقاى على اكبر مهدى پور ، با عنوان " جزيره خضراء وتحقيقى پيرامون مثلث برمودا " ترجمه كرده است . ناجى النجار دركتاب خود ، علاوه بر ذكر داستان جزيره خضراء ، دو ادعا كرده است : 1 . بر اساس بعضى نشانه ها ، احتمالاً جزيره خضرايى كه على بن فاضل مازندرانى حدود هفتصد سال پيش به آن سفركرده است ، همان منطقه وحشتناك مثلث برمودا ، واقع در اقيانوس اطلس است . كه امروزه روزنامه ها و مجله ها از آن سخن مى گويند .

بشقاب پرنده ها در اختيار ساكنان جزيره خضراء ) امام زمان ( ع ) و ياران و فرزندانش است .

و اما در جاى خود درباره جزيره خضراء ، مثلث برمودا و واقعى يا ساختگى بودن اين دا ستان ، بحث كرده ايم .

ا . جزيره خضراء ، افسانه؟ يا واقعيت طريقه دار پاورقى ص 9 .

صافيه و جزيره خضراء

بر طبق روايت " ابن انبارى " در داستان جزيره خضراء ، نام شهرى است كه ابراهيم ، فرزند امام زمان ( ع ) حاكم آن است 0 ( 1 )

ا . نجم الثا قب ، ص 222 .

طلوم

بر طبق روايت " ابن انبارى " در داستان جزيره خضراء ، نام شهرى است كه عبدالرحمن ، فرزند امام زمان ( ع ) حاكم آن است . ( 1 ) در بعضى نسخه ها " ظلوم " آمده است 0

1 . نجم الثاقب ص222 .

عناطيس و جزيره خضراء

بر طبق روايت ابن انبارى " در داستان جزيره خضراء ، نام شهرى است كه هاشم ، فرزند امام زمان ( ع ) حاكم آن است . ( 1 )

01 نجم الثاقب ، ص 2 22 .

پروژه بوليمود

داستان تأسيس پروژه بوليمود " را مجله باراليلى چاپ بلغارستان تحت عنوان افسانه هاىمثلث برمودا چنين مى نويسد : دوكشور آمريكا و شوروى تصميم گرفتند كه تلاش هاى خود را در راه حل مشكلات مثلث برمودا هماهنگ كنند وبا تشريك مساعى و سرمايه گذارى مشترك ، نيروهاى مادى ومعنوى خود را يك جا بسيج كنند تا شايد اين مشكل گشوده شود .

در نخستين روزهاى تأسيس اين پروژه مشترك ، نخستين اكيپ پژوهشى با كشتى ويكتور بوغايف از بندر " هاليفاكس كندى به سوى جزاير برمودا به راه افتادند .

در اين پروژه قرار است چهاركشتى شوروى وپنج كشتى آمريكا تشريك مساعى كنند . اين پژوهش علمى تا پايان سال 1978 ادامه خواهد داشت .

اين برنامه جزء يك پروژه گسترده اى است كه پروژه بوليمود " ناميده شده واست آن بر مبناى مطالعات صدها دانشمند از ده ها كشور جهان در مورد حوادث " مثلث برمودا " پى ريزى شده ، و مم اكنون از طرف دو دولت اَمريكا و شوروى در دست اجرا مى باشد .

در اين پروژه علمى در مورد مسائل زير بحث وتحقيق خواهد شد .

رويدادهاى اقيانوسى ، گرداب هاى دريايى ، امواج دريايى ، جاذبه و مغناطيس ، حوادث جوى ، چاه هاى هوايى و ديگر مسائل هوايى- دريايى .

مجله بلغارى مى افزايد : نظير اين همكارى پيش

تر ميان آمريكا ، كانادا و انگلستان در پروژه ماگنيت براى مطالعه مغناطيس استثنايى در مثلث برمودا عملى بود .

سپس توضيح مى دهد كه كشتى " ويكمور بوغايف " كه به مدرن ترين دستگاه هاى الكترونيكى مجهز است يك سال تمام در يكى از زاويه هاى مثلث برمودا مستقر خواهد شد كه تمام حركت ها و فعل وانفعال هاى منطقه را زير نظر بگيرد وديگركشتى ها به پژوهش در پيرامون مسايل ديگر خوا هند پرد ا خت .

كرعه

نام روستايى از يمن است ( 1 ) مرحوم مجلسى در تذكرة الائمه- ازكتب اهل سنت- نقل مى كند كه حضرت مهدى ( ع ) در غيبت كبرى ، در " كرعه " اقامت مى كند ( 2 ) در حديثى از حضرت رسول ( ص ) نيز آمده كه حضرت مهدى ( ع ) از روستايى به نام كرعه " ظهور خواهد كرد . ( 3 )

1 . معارف ومعاريف ج8ص 486

2 . عبقرى الحسان ج2 ص 134 .

3 . بحار الانوار ج51ص80

ذي طوى

طوى ، در لغت به معناى پيچيدن ودرنورديدن است . ( 1 ) ذى طوى " نام منطقه اى است در يك فرسخى مكه كه داخل حرم قرار دارد ( 2 ) و طبق برخى روايات ، حضرت مهدى ( ع ) در آن جا زندگى مى كند واز همان جا نيز همراه يارانش قيام خواهدكرد . در برخى روايات ، محل ظهور وخروج آن حضرت ومركز تجمح ياران ودوستان وى نيز ، همين منطقه ياد شده است ( 3 ) در روايتى آمده است كه : " هنگام ظهور امام قائم ( ع ) آن حضرت قبل از آن كه كناركعبه برود و صداى خود را بلندكرده ربه جهانيان برساند ، در اين مكان در انتظار 313 نفر از ياران خاصش توقف مى كند ، تا اين كه آن ها مى آيند وبه آن حضرت مى پيوندند . . .

در دعاى ندبه هم مى خوانيم : ليت شِعري أينَ استقرت بِكَ النوى ، بَل اي ارض تقلك او ثرى 0 ابِرضوى اوغيرها ام ذي طوي . (

4 )

اى كاش مى دانستم كه كجا دل ها به ظهور ، آرام و قرار خواهد يافت ، دركدامين سرزمين اقامت دارى؟ در سرزمين رضوى يا غير آن ، يا در ديار ذى طوى مسكن كرد ه ا ى؟

ذى طوى ، بين " حجون و فخ " قرار دارد كسى كه در مسجد تنعيم احرام بسته به سوى مسجد الحرام عزيمت مى كند ، پس از عبور از منطقه فخ " وارد ذى طوى مى شود ، آن گاه از طرف قبرستان حضرت ابوطالب ( 5 ) وارد مكه معظمه مى شود . رسول اكرم ( ص ) در حجة الوداع ، شب چهارم ذى حجة الحرام را در آن جا بيتوته كردند . نماز صبح را در آن جا ادا نمودند ، آن گاه غسل كرده ، از بخش سنگلاخ " ذى طوى " كه مشرف بر حجون است ، وارد مكه معظمه شدند ( 6 ) امام صادق ( ع ) مى فرمايد : " گويى قائم را با چشم خود مى بينم كه با پاى برهنه در ذى طوى سر پا ايستاده ، همانند حضرت موسى ( ع ) نگران ومنتظر است كه به مقام ابراهيم بيايد و دعوت خود را اعلام نمايد ( 7 )

1 . معجم مقاييس اللغة ج 3؟ ص430 0

2 . مجمع البحرين ، ج 1 ص 279 .

3 . غيبة نعمانى؟ ص 182 0

4 . بحارالانوار ، ج 2 5ص 304 .

5 مفاتيح الجنان دعاي ندبه .

6 . با دعاي ندبه در پگاه جمعه مهدي پور ص100

7 . بحار الانوار

ج 52 ص385

خلوت حضرت

در روايتى از امام صادق ( ع ) ، محل خلوت حضرت مهدى ( ع ) تپه هاى سفيد و نورانى نجف اشرف ذكر شده است . ( 1 )

1 . بحارا لانوار ج 53 ، ص11

اماکن زيارتي

مسجد كوفه

از مساجد معروف و مهمى كه همواره مورد توجه مسلمانان بوده ، مسجد شريف كوفه است .

آن چه كه سبب توجه بيشتر شيعيان به اين مكان مقدس شده است؟ عنايت خاصى است كه حضرت مهدى ( ع ) به اين مسجد دارند بسيارى از سعادتمندان در اين مكان پربركت ، توفيق زيارت امام ( ع ) را پيدا كرده اند افزون بر اين براساس روايات زيادى از جمله روايات معروف " مفضل بعد از ظهور آن حضرت ، كوفه مركز حكومت و مسجد جامع آن ، مركز قضاوت و اجراى عدالت خواهد شد .

در روايتى كه مفضل از امام صادق ( ع ) نقل مى كند ، درباره جايگاه مسجدكوفه در عصر ظهور چنين آمده است :

به امام صادق ( ع ) عرض كردم : سرور من محل استقرار حضرت مهدى ( ع ) و مكان تجمع مؤمنان پس از ظهوركجا خواهد بود حضرت در جواب فرمودند : پايتخت آن حضرت كوفه و مركز قضاوتش مسجد جامع خواهد بود . . . ( 1 )

برطبق روايتى ديگر از على ( ع ) ، امام زمان ( ع ) در مسجدكوفه نماز را اقامه مى كنند .

ابن نباته مى گويد : روزى در مسجد كوفه گرد حضرت اميرالمؤمنين ( ع ) جمع شده بوديم كه آن حضرت فرمودند : اى اهل كوفه اين

مسجد شما يكى از آن چهار مسجدى است كه خداوند تبارك و تعالى آن را براى اهلش اختيار نموده است . . زمانى پيش مى آيدكه اين مسجد محل اقامه نماز فرزندم مهدى ( ع ) و همه مؤمنان خواهد شد ( 2 ) .

اين روايت را روايت ديگرى از امام باقر ( ع ) تكميل مى كند براساس روايت نقل شده از آن حضرت وقتى امام مهدى ( ع ) وارد كوفه مى شوند با استقبال گرم مردم روبرو مى گردند؟ همه به حكم حضرت گردن مى نهند و آنگاه وارد مسجد شده براى مردم خطبه مى خوانند و نقل است كه تجمع مردم به قدرى زياد خواهد بودكه وقتى از شوق ديدار امامشان بى اختيارگريه مى كنند ، سخنان حضرت به گوش كسانى كه دورتر از منبر هستند نخواهد رسيد ، لذا در هفته دوم بعد از ورود امام ( ع ) به كوفه ، مردم خطاب به حضرت مهدى ( ع ) مى گويند : اى پسر رسول خدا نماز در پشت سر شما خواندن همانند نماز خواندن در پشت رسول خدا ( ص ) است ، در حالى كه اين مسجدگنجايش اين همه جمعيت ندارد منظور مردم آن است كه حضرت تدبيرى بينديشند تا همه مردم توفيق حضور در نماز جماعت و جمعه را داشته باشند .

امام ( ع ) در پاسخ مى فرمايند : مسجدى براى شما خواهم ساخت كه گنجايش همه مردم را داشته باشد ، در ادامه روايت آمده است : طرح مسجد بزرگى را که داراى هزار در است و همه مردم را در خود

جاى مى دهد ارائه مى دهند ( 3 )

نكته ديگرى كه در مورد مسجد كوفه در روايات به چشم مى خورد اين است كه آن حضرت مسجد كوفه را براى اصلاح قبله آن بازسازى خواهند كرد .

على ( ع ) در اين زمينه مى فرمايند : گويى هم اكنون به شيعيان در مسجدكوفه مى نگرم كه خيمه ها برپاكرده اند و قرآن را آن گونه كه نازل شده است براى مردم آموزش مى دهند . قائم ما چون قيام كند آن مسجد را خراب و قبله آن را اصلاح خواهند نمود ( 4 )

واما تاريخچه ومشخصات مسجد کوفه : به نوشته كتاب هاى تاريخ ، وقتى شهركوفه اولين باردر سال17ق . به دستور عمر بن خطاب و توسط سعد بن وقاص ، فرمانده لشكر اسلام ، به عنوان اردوگاه سربازان اسلام بنا گشت؟ سعد وقاص در مركز اين پايگاه نظامى در فضايى كوچك به شكل چهارگوش مسجدى بدون سقف را از چوب و نى تأسيس کردكه البته بعدها براى در امان ماندن ان از خطر آتش سوزى ، اطراف آن را با ديوارهاى گلى محصوركردند و سال ها بعد همين مسجد را زياد بن ابى سفيان حاكم معاويه به سبك ساختمان سازى مرسوم در بين ساسانيان تجديد بناكرد ( 5 ) ولى از مضمون روايات چنين برمى آيدكه سابقه اين مسجد بسيار قديمى تر از آن است كه در اسناد تاريخى ذكر شده است . به عنوان مثال از پيامبر اكرم ( ص ) نقل شده است كه آن حضرت فرمودند شبى كه مرا سير دادند تا مسجد اقصى در جريان معراج

از مسجد كوفه گذشتيم؟ سوار براق بودم . به محلى رسيديم كه جبرئيل گفت : يا محمد در اين جا پياده شو و نماز بخوان وقتى در آن جا نماز به جاى آوردم از جبرئيل پرسيدم : اين جا كجاست؟ جبرئيل گفت : اين جا كوفان ( كوفه ) است و اين محل هم مسجد آن جاست . من تاكنون بيست مرتبه ديده ام كه اين جا خراب شده و دوباره تجديد بناگشته است و فاصله بين هر خرابى و آبادى آن پانصد سال بوده است ( 6 ) .

بنابر مضمون روايتى ديگر ، روزى امام صادق ( ع ) به نزديكى هاى مسجد كوفه رسيدند و از مركب خود پياده شدند؟ وقتى علت پياده شدنشان را سؤال كردند آن حضرت فرمودند : محدوده مسجدكوفه آخر سراجين نام محلى در نزديكى مسجد است كه اين حد را حضرت آدم ( ع ) براى مسجد مشخص كرده است و من نمى پسندم كه سواره وارد اين محدود بشوم در ادامه روايت آمده است كه راوى مى پرسد : اگر محدوده مسجد كوفه آن است كه مى فرماييد ، پس چه چيز باعث تغيير آن شده است حضرت در پاسخ مى فرمايند : اولا امرى كه سبب تغيير آن شد توفان نوح بود . بعدها هم اصحاب كسرى و سپس نعمان بن منذر و بعد هم زياد بن ابى سفيان تغييراتى در آن ايجادكردند .

بر اين اساس معلوم مى شودكه اين مسجد شريف از زمان آدم ابو البشر به عنوان محلى براى عبادت خداوند تبارك و تعالى مطرح بوده است؟ منتهى در طول تاريخ دستخوش

تغييروتحولاتى شده و در زمان هاى مختلف در تجديد بناها حدود محوطه مسجد تغيير پيدا كرده است . در جنوب غربى مسجد به فاصله 85 متر ، خانه كوچك و محقرى وجود دارد و مشهور است كه آن جا خانه على ( ع ) بوده است كه قبر ميثم تمار در نزديك آن خانه قرار دارد . در بين اين خانه و مسجد ، قصر دار الخلافه واقع شده است كه در ضلع جنوب غربى مسجد مى توان به دار الخلافه وارد شد .

ضمناً قبر مسلم بن عقيل و هانى بن عروه در دو مكان نزديك به هم ، چسبيده به ديوار ضلع شرقى مسجد است كه از طريق يك در بزرگ كه در ديوارگذاشته شده است مى توان به حرم آن دو بزرگوار داخل شد البته در شمالى هم به اين در آرامگاه راه دارد و قبر مختار ثقفى به آرامگاه مسلم بن عقيل نزديك تر است . در دور تا دور محوطه اين مسجد ، هفتاد و شش حجره ( غرفه ) وجود دارد . در مجموع درهاى ورود و خروج به مسجد چهار تاست . باب السده كه معروف به باب اميرالمؤمنين ( ع ) است؟ 2 . باب الكنده كه در طرف غربى مسجد است؟

3 باب الانماط " كه محاذى قبله است؟ ، 4 . باب الفيل يا الثعبان .

در اين مسجد مكان هاى مقدس و محراب هاى زيادى وجود داردكه هر يك از آن ها را مقام مى نامند . از جمله آن هاست : مقام حضرت ابراهيم خليل ( ع ) ، مقام حضرت خضر ( ع

) ، مقام حضرت زين العابدين ( ع ) مقام نوح ( ع ) يا باب الفرج ، مقام اميرالمؤمنين ( ع ) ، مقام جبرئيل ، دكه قضاء محل قضاوت اميرالمؤمني ( ع ) دكه حضرت صادق ( ع ) محراب اميرالمؤمنين ( ع ) كه محراب حضرت زكريا هم گفته مى شود ، بيت الطشت ، مقام بيعت النبى ( ع ) دکة المعراج محلى كه پيامبر اكرم ( ص ) در شب معراج در آن مقام نماز به جاى آوردند و براى مسجد كوفه در روايات حضرات معصومين ( ع ) فضايل زيادى بيان شده است : امام با قر ( ع ) مى فرمايند :

اگر مردم به فضيلتى كه مسجد كوفه دارد واقف بودند؟ از راه هاى بسيار دور به آن جا سفر مى كردند . يك نماز واجب خواندن در آن جا مساوى با به جاى آوردن يك حج ، و يك نماز مستحبى خواندن در آن جا معادل با انجام دادن عمره است ( 7 )

على ( ع ) نيز در ابن باره مى فرمايند : خواندن نماز نافله در اين مسجد معادل انجام عمره در كنار پيامبر اكرم ( ص ) وخواندن نماز واجب در آن جا مساوى انجام دادن حج با رسول اكرم ( ص ) است .

در اين مسجد هزار پيغمبر و هزار وصى پيغمبر نماز خوانده اند ( 8 ) امام صادق ( ع ) به يكى از اصحاب كه اهل كوفه بود فرمودند : آيا تمام نمازهايت را در مسجدكوفه مى خوانى؟ وى عرض كرد : خير . حضرت فرمودند :

من اگر در آن جا حاضر باشم اميدرارم كه هيچ نمازى از من در آن مسجد فوت نشود . سپس حضرت اضافه كردند : آيا فضيلت نماز در اين مسجد را مى دانى راوى مى گويد : گفتم : خير . حضرت فرمودند : هيچ بنده صالح و پيامبرى نبوده است ، مگر آنكه در مسجدكوفه نماز خوانده است؟ حتى رسول خدا ( ص ) وقتى به معراج مى رفتند جبرئيل ( ع ) به ايشان عرض كرد : آيا مى دانى حالا دركجا هستى؟ حضرت رسول ( ص ) فرمودند : خير . جبرئيل گفت : حالا در مقابل مسجد كوفه قرار گرفته ايد . پيامبر ( ص ) به جبرئيل فرمود : از خداوند متعال اجازه بخواه تا پائين رفته در آن نماز بخوانيم . وقتى خداوند متعال اجازه دادند . حضرت در آن جا دو ركعت نماز به جاى آوردند 0 سپس امام صادق ( ع ) فرمودند : يك نماز واجب در آن برابر با هزار نماز و يك نماز نافله در آن مساوى با پانصد نماز در اماكن ديگر است .

قبله اين مسجد ، باغى از باغ هاى بهشت و دست راست و چپ آن نيز از بستان هاى بهشت است . در آن مسجد نشستن ، عبادت محسوب مى شود 0 اگر مردم فضيلت آن را مى دانستند ، با چهار دست وپا همچون طفل خود را به آن جا مى رساندند تا از بركات آن بهره مند شوند ( 9 )

محمد بن سنان مى گويد : از امام رضا ( ع ) شنيدم كه فرمودند :

يك نماز فرادا در مسجدكوفه خواندن ، با فضيلت تر از هفتاد نمازى است كه به طور جماعت در جاهاى ديگر خوانده شود ( 10 )

1 . بحارالانوار ، ج53 ص 011

2 . بحا رالا نوا ر ج 97 ، صص 389- 0 039

3 . بحارالانوار؟ ج52ص 330 .

4 . بحارالا نوارج52 ص 364 .

5 . جهت اطلاع بيشتر به تاريخ طبرى ج 1 ص 248 ومعجم البلدان ج 4 ، ص 323 به بعد مراجعه شود .

6 . من لا يحضره ا لفقيه ج 1 ، ص 150 .

7 . المزارالكبير ص122 .

8 . بحارالانوارج 97 ص 0 040

9 . بحار الانوار ج 97 ، ص 391 .

10 . بحار الانوارچ97ص139

مقام امام زمان

مكانى است كه يا شخصى در آن جا به محضر حضرت مشرف شده يا از آن حضرت ، معجزه اى در آن جا ظاهر شده است . مانند : مسجدالحرام ، وادى السلام ، سرداب سامرا ، مسجد سهله و حله ، مسجدكوفه ، مسجد جمكران و . . 0 ( 1 )

برخى به اماكنى كه به نحوى به آن حضرت منسوب و مربوط است نيزگويند 0 مانند : مشاهد مشرفه ائمه معصومين و انبياء و اوصياء ( ع ) و قبور اولياء الله و مؤمنين . بزرگداشت آن چه به حضرت منسوب و مربوط است ، يكى از وظايف مؤمنان است 0 بزرگداشت اين اماكن به شيوه هاى مختلفى ممكن است : زينت دادن ، آباد كردن ، فرش گستراندن ، پاكيزه و خوشبو نمودن ، بوسيدن ، چراغ روشن كردن ، رفت

و آمد كردن ، پاى برهنه وارد شدن ، با حالت وقار و آرامش وارد شدن ، مشغول شدن به اذكار و دعا و قرائت قرآن ، پرهيز از نجس كردن يا كثيف نمودن آن تطهير آن ها در صورت نجس شدن ، جاروكردن ، پرهيز از مزاح و بيهوده گويى ، پرهيز از جدال ، حفظ و نگهدارى آن ها ( 2 ) و . . 0 محدث نورى دركتاب جنة الماوي " حكايت كرده كه گويد : در بعضى از نوشته ها به نقل از خط شيخ زين العابدين على بن الحسن بن محمد خازن حائرى- شاگرد شيخ شهيد- ديدم كه : ابن ابى جواد نعمانى به حضور مولايمان حضرت مهدى ( ع ) مشرف شد و به آن حضرت عرضه داشت : براى شما در شهر نعمانيه يك مقام و در شهر حله يك مقام است . شما دركداميك از آن ها تشريف مى آوريد حضرت فرمودند : در نعمانيه شب سه شنبه و روز سه شنبه و روز جمعه و شب جمعه را در حله مى باشم ، ولى اهل حله نسبت به مقام من تادب نمى كنند . هركس كه با ادب به مقام من داخل شود و بر من و بر امامان ( ع ) سلام كند ، و بر من و ايشان دوازده بار درود فرستد ، سپس دو ركعت نماز با دو سوره به جاى آورد و به وسيله آن ها با خداوند مناجات كند ، خداوند آن چه را از او بخواهد ، به وى مي دهد ( 3 )

ا . نجم الثاقب باب هفتم

.

2 . راه وصال حسين مطلق ص191

3 . مكيال المکارم ج 2 ، ص 474 ترجمه قزوينى .

مكان هاى دعا براى حضرت

همان گونه كه دعا براى تعجيل فرج حضرت در زمان هاى مخصوصى تاكيد شده ، هم چنين در مكان هاى معينى موکد است؟ يا از جهت تاسى جستن و اقتداكردن به آن حضرت و يا به خاطر روايت شدن آن از امامان بزرگوار ، و يا از روى اعتبارات عقلى كه نزد اهل فهم مقبول است . از جمله آن اماكن مسجدالحرام ، عرفات ، سرداب ، مسجد كوفه ، مسجد سهله ، مسجد صعصعه ، مسجد جمكران ، حرم حضرت سيد الشهداء ( ع ) ، حرم امام رضا ( ع ) ، حرم عسكريين ( ع ) ، حرم هركدام از امامان ( ع ) ( 1 )

1 . مكيال المكارم ج2 ص 83 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى .

جمکران

نام روستايي است در پنج کيلومتري جنوب قم, که مسجد جمکران به جهت همجواري با اين روستا بدين نام مشهور شده است . جمکران , روستايي است کوچک با مردماني متدين در حاشيه کوه دو برادران که از رود خانه قم مشروب مي شود . باغات انار و انجير دارد و اهالي آن به کشاورزي و کرباس بافي گذاران مي کنند . ( 1 )

1 . فرهنگ جغرافياي ايران ج 1

سرداب سامرا

سرداب مقدس ، زيرزمينى است در سامرَا ، كنار مزار امام هادى و امام عسكرى ( ع ) آن سرداب محل زندگى وعبادت امام هادى وامام حسن عسكرى و حضرت مهدى ( ع ) بوده وتمام ديدارها با حضرت مهدى ( ع ) در زمان پدرش در همين منزل و سرداب انجام مى گرفته است .

خانه امام عسكرى ( ع ) همانند ديگر خانه هاى عراق ، شامل غرفه اى براى مردان ، غرفه اى براى زنان و سرداب بوده كه سرداب نيز شامل غرفه هايى براى مردان و زنان بوده است ودر تابستان از شدت گرما به اين سرداب پناه مى برده اند . مقدس شمردن آن سرداب از سوى شيعيان موجب شدكه دشمنان اهل بيت ، شيعيان را متهم كنند بر اينكه آن ها مى گويند امام زمان در اين سرداب مخفى شده است اما شيعيان از چنين اعتقادى منزه هستند . شيعيان سرداب را به اين دليل مقدس مى شمارندكه محل زندگى ونيايش سه امام معصوم ، همچنين محل زندگى حضرت حكيمه خاتون ونرجس خاتون بوده است .

واما موقعيت کنوني سرداب سامرا : امروزه هركس از هر نقطه

شهر سامرا به مركز شهر نگاه كند ، دوگنبد با شكوه مى بيندكه يكى از آن ها باكاشى هاى طلايى براق وديگرى باكاشى هاى رنگى زيبائى پوشيده شده است . هر يك از اين گنبدها به ساختمان مستقلى تعلق دارند . گنبد بزرگ طلايى بر بالاى ضريح مطهركه مرقدهاى مقدس امام دهم ( ع ) وامام يازدهم ( ع ) در آن جاى دارد ، قرارگرفته است . ولى گنبدهاى كوچك بر بالاى ساختمان مسجد جامع شهر ساخته شده است . ساختمان حرم مطهر به شكل مستطيل وساختمان مسجد جامع به صورت مستقل از ساختمان حرم ، ولى متصل به صحن حرم است وسرداب غيبت درست در زير ساختمان مسجد قرارگرفته ودر طول تاريخ بارها در بنا وبخش هاى مختلف آن تعميرات وتغييراتى انجام شده است .

سرداب غيبت از جمله سرداب هاى عميقى است كه در زير يك لايه سنگى حفر شده ودر كل داراى سه قسمت عمده است : يك غرفه شش ضلعى ، يك غرفه مستطيل كوچك ويك غرفه به شكل مستطيل بزرگ0 توضيح بيشتر آنكه غرفه مستطيل بزرگ در ميان مردم به مصلاى مردان وغرفه مستطيل شكل كوچك به مصلاى بانوان ، معروف است . اين بخش ها با دو راهرو بلند و طولانى به يكديگر مربوط مى شوند يعنى يك راهرو طولانى مصلاى مردان ومصلاى زنان را به هم وصل مى كند ويك راهرو طولانى ديگر بين مصلاى مردان و غرفه شش ضلعى وجود دارد .

همچنين اين بخش هاى سه گانه هر يك از طريق روزنه اى كوچك و طولانى كه از قسمت هاى فوقانى ديوار آغاز شده ،

تا پايين ترين حد ديوار بيرونى مسجد جامع امتداد مى يابد و نور و هوا دريافت مى كند . پلكانى كه راه ورود وخروج سرداب است وبه غرفه شش ضلعى منتهى مى شود داراى بيست پله است . ورودى اين پلكان و سرداب در داخل ساختمان مسجد و بر ديوارى قرارگرفته كه ورودى نماز خانه نيز در آن واقع است .

طول مصلاى مردان پنج متر وهشتاد سانيمتر وعرض آن سه متر وپنجاه سانتمتر است . در ضمن طول مصلاى زنان چهار متر وشصت سانتى متر وعرض آن سه متر است . طول راهرويى كه مصلاى مردان و زنان را به هم مربوط مى سازد ، چهار متر است . طول روزنه اى كه نور غرفه شش ضلعى را تأمين مى كند ، حدود شش متر وطول روزنه اى كه نور مصلاى زنان را تأمين مى كند ، چهار متر وپنجاه سانتيمتر است . در انتهاي غرفه مستطيل شكل يعنى انتهاى همان مصلاى مردان ، يك در چوبى كه معروف به باب غيبت است وجود دارد . در پشت اين در اتاق كوچكى قرار داردكه طول آن يك متر وپنجاه سانتيمتر است . اين اتاق به نام محل غيبت شهرت پيدا كرده است كه در حقيقت بخش مكمل غرفه مستطيل شكل بزرگ محسوب مى شود ودر جلوى آن حفاظ مشبكى است كه آن را از بقيه غرفه جدا مى كند . چاه معروف به چاه غيبت هم درگوشه اى از همين اتاق قرار دارد .

اشاره به اين نكته نيز خالى از فايده نيست كه اين سرداب در جهت غربى صحن عسكري ( ع )

به سمت شمال واقع شده ودر طول تاريخ اصلا حات وتعميرات زيادى در آن انجام گرفته است . هميشه در موقع تعمير وترميم بارگاه عسكريين ( ع ) در ساختمان سرداب نيز تغييرات واصلاحاتى به عمل آمده است به عنوان مثال در زمان هاى گذشته از داخل بارگاه عسكريين ( ع ) ازكنار مرقد حضرت نرجس خاتون به سرداب مى رفتند واين وضع به همين صورت تا سال 1202ق ادامه داشت ودر اين سال احمد خان دنبلى براى سرداب ، راهى جداگانه از طرف شمال بازكرد وراه سرداب از طرف روضه عسكريين ( ع ) را مسدود نمود و صحن سرداب را جداگانه ساخت كه تقريبااز يك فضاى بزرگى به طول60 متر وعرض 20 متر برخوردار است . بنابراين اگر دركتاب هايى چون مزار شهيد اول ، اعمال و دعاهاى مربوط به زيارت اين همه امام دريك مكان ذكر شده است علت آن است كه در زمان سابق راه سرداب نيز از پشت حرم عسكريين ( ع ) در يك ساختمان بوده است ، لذا پس از زيارت عسكريين ( ع ) بلافاصله زيارت امام زمان ( ع ) وسپس زيارت حضرت نرجس خاتون ذكر شده است .

در هر حال اين سرداب در طول تاريخ به اندازه اى مورد توجه مردم بوده است كه در آن آثار ارزشمندى از منبتكارى وكاشى كارى و ساير هنرهاى معمارى به كار رفته است . از جمله اين اشياء درِ چوبى نفيسى است كه از دوران خلافت عباسيان به جاى مانده است واز ويژگى هاى هنرى وتاريخى ارزشمندى برخوردار است . ( 1 )

ا . نشريه موعودشماره

37 ص 51

امام مهدي در قرآن

سوره فتح

از القاب حضرت و به معناى پيروزى است .

روايت است كه در آيه شريفه اذا جاء نصر الله والفتح ، ( 1 ) مراد ازفتح ، قائم ( ع ) است .

در تفسير على بن ابراهيم آمده است : آيه مباركه نصر من الله وفتح وقريب ( 2 ) اشاره دارد به فتح حضرت قائم ( ع ) ( 3 )

1 سوره نصر 1 0

2 . سوره صف 13

3 . نجم ا لثاقب ، باب دوم .

سوره فجر

از القاب حضرت مهدي ( ع ) شمرده شده است .

روايت است از امام صادق ( ع ) كه در تفسيرآيه والفجر فرمود : مراداز فجر ، قائم ( ع ) است .

و نيز در روايت ديگرى درباره سوره قدر فرمود : حتى مطلع الافجر ( 1 ) يعنى : تا آن كه قائم ( ع ) برخيزد و ظاهرشود ( 2 )

1 . سوره قدر5

2 . نجم الثاقب باب دوم .

سوره قدر

شب قدر ، شب امام زمان ( ع ) است وملائكه وروح بر آن حضرت نازل شده ، تقدير امور را در اختيار او مى گذارند .

پيشوايان معصوم ( ع ) در تفسير سوره قدر فرموده اند : فرشتگان در اين شب ، مقدرات يك سال را نزد ولى مطلق زمان آورده ، بر او عرضه وتسليم مى كنند . ( 1 )

در چنين شبى كه به حضرت مهدى ( ع ) تعلق دارد ، ياد جد بزرگوارش در دل ها زنده مى شود ، چراكه يكى از اعمال مستحبى شب قدر ، زيارت امام حسين ( ع ) است . ( 2 )

هنگامى كه درد زايمان نرجس خاتون شروع شد ، امام عسكرى ( ع ) به حكيمه خاتون فرمود : عمه جان سوره " انا انز لناه " را بر او بخوان 0 حكيمه مى گويد : من مشغول خواندن اين سوره شدم ، ومى شنيدم كه طفلِ داخلِ رحم نرجس نيز ، همان گونه كه من مى خوانم ، مى خواند . در حال تعجب بودم كه امام عسكرى ( ع ) با

صداى بلند فرمود : عمه جان از امر خدا تعجب مكن كه خداوند ، زبان ما را دركودكى به حكمت بازكرده ودر بزرگى ، حجت خود در زمين قرار مى دهد . ( 3 )

در روايات آمده است كه در شب قدر ، دعا براى حضرت را بايد بر دعا براى خود مقدم داشت وبهترين دعاها طلب نصرت وحفظ اوست و آن اين است : " اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه وعلى آبائه 00 " ( 4 )

1 . كافى ، كتاب الحجة باب فى شأن انا انزلناه

2 . مفاتيح الجنان زيارت امام حسين ( ع ) در شب هاى قدر .

3 . بحا رالانوار ج 51 ص 13

4 . نجم ا لثاقب ، باب يازدهم .

قرآن و بشارت موعود

آيات متعددى در قرآن كريم وارد شده كه پيشوايان دينى آن ها را به وجود مقدس حضرت مهدى ( ع ) وظهور مبارك آن حضرت تفسير وتأويل كرده اند .

برخى كتب ، نزديك به يكصد و چهل آيه از قرآن كريم را به استناد احاديث فريقين ، بر امام مهدى ( ع ) تطبيق كرد ه اند . ( 1 )

ما در اين جا تعدادى از آيات مهدوى قرآن را مى آوريم :

. سوره بقره

- آيه 2 و 3 : هدي للمتقين الذين يومنون بالغيب

امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه فرمودند : متقين ، شيعيان على بن ابى طالب هستند وغيب ، حجت غايب است . ( 2 )

- آيه 124 : وَ إذِ ابتلي ابراهيم ربه بکلمات فاتمهن ؟ يعنى : هنگامى

كه حضرت ابراهيم را پروردگارش به وسيله كلماتى آزمود ، پس آن ها را به انجام رسانيد .

راوى مى گويد : درباره اين آيه مباركه از امام صادق ( ع ) پرسش كردم ، حضرت فرمود : اين همان كلماتى است كه حضرت آدم ( ع ) از پروردگار خود دريافت نمود . پس توسط آن كلمات به پيشگاه پروردگار توبه كرد و خداوند توبه اش را پذيرفت .

جريان توبه چنين بودكه حضرت آدم ( ع ) عرض كرد : اى خداى من از تو مى خواهم كه به واسطه محمد وعلى وفاطمه وحسن وحسين ( ع ) توبه مرا بپذيرى پس خداوند توبه او را پذيرفت كه او بسيار توبه پذير و مهربان است " .

راوى مى گويد : پرسيدم مقصود از " فا تمهن " در آيه چيست حضرت فرمود : ) مقصود اين است كه خداوند آن ها را تا قائم مهدى ( ع ) به اتمام رسانيد ودوازده امام ( ع ) راكه نه تن آنان از فرزندان حسين ( ع ) مى باشند ، براى او بيان فرمود ( 3 )

- آيه 155 : و لنبلونکم بشيء من الخوف والجوع . . . يعنى : ما شما را به چيزهايى از قبيل ترس وگرسنگى وكاستى در اموال وجان ها و محصولات مى آزماييم ، و مژده بده به آن ها كهشكيبا وثابت قدم هستند . امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه فرمود : " پيش از آمدن قائم ( ع ) علامت هايى براى امتحان مؤمنين خواهد بود " عرض كردم آن علامت

ها چيست؟ فرمود : بيمارى هاى گوناگون كه سبب ترس و دلهره است وبالا رفتن نرخ ها كه سبب گرسنگى است وكاهش در اموال و جان ها كه قحطى ومرگ ومير فراوان است ونقص در محصولات كه به نيامدن باران است . پس در آن موقع به آن هاكه در عقيده به ما ثابت مى مانند ، مژده بده " آن گاه فرمود : " اين تأويل آيه است وهيچ كس جز آن هاكه راسخ در علم اند ، تأويل آن را نمى دانند وماييم راسخان در علم " ( 4 )

. سوره آل عمران

- آيه83 افغير دين الله يبغون وله اسلم من في السماوات . . . ؟ يعنى : آيا جز دين خدا را مى جويند؟ با آن كه آن چه در آسمان ها وزمين است ، خواه وناخواه تسليم او هستند و به سوى او بازگردانيده مى شوند 0

امام كاظم ( ع ) فرمود : " اين آيه درباره حضرت قائم ( ع ) نازل شده است . هنگامى كه ظاهر شود ، آيين مقدس اسلام را درشرق و غرب جهان ، به يهود ونصارى و صائبان وملحدان و مرتدان وكافران عرضه مى دارد . . . ( 5 )

. سوره نساء

- آيه 159 : وان من اهل الکتاب الا ليومنن به قبل موته و . . . . يعنى : وهيچ يك از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ ، به او ايمان مى آورد 0 درباره ضمير " مَوتهِ " دو احتمال است؟ يكى اين كه به اهل كتاب برگردد وديگر اين كه به حضرت

عيسى ( ع ) . بنابر احتمال اول ، معناى آيه شريفه اين است كه " احدى از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ ، به حضرت عيسى ( ع ) ايمان آورد " و بنابر احتمال دوم ، معناى آيه چنين خواهد بود احدى از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ ) حضرت عيسى ( ع ) به او ايمان خواهد آورد . " برخى از مفسران اهل سنت كه احتمال اول را برگزيده ا ند ناچار شده اند كه توجيهات عجيبى را در مورد آيه شريفه ملتزم شوند ، ولى بنا بر احتمال دوم ، معناى آيه بسيار روشن است . چون طبق عقيده قطعى مسلمانان ، حضرت عيسى ( ع ) هنوز زنده است وپس از ظهور حضرت بقية الله او نيز از آسمان نازل شده واز ياران واصحاب آن حضرت خواهد بود ( 6 ) وچون به حضرتش اقتدا مى نمايد ، نصارى نيز به جهت اقتداى حضرت عيسى ( ع ) به حضرت صاحب الامر ( ع ) در نماز ، به آن حضرت ايمان مى آورند ويهود نيز به حضرت مهدى ( ع ) مى گروند 0

. سوره انفال

- آيه 39 : " وقاتلوهم حتي لا تکون فتنة . . . . ؟ باكافران بجنگيد تا فتنه اى باقى نماند .

امام محمد باقر ( ع ) فرمود : " تأويل اين آيه هنوز نيامده است 0 . . و اين در زمان قيام قائم ما خواهد بود ( 7 ) . سوره توبه

- آيه 33 : وهو الذي ارسل رسوله بالهدي .

. . ( 8 ) او خداوندى است كه پيامبرش را با هدايت ودينى حق فرستاد تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند ، اگر چه مشركان ناخشنود باشند . امام باقر ( ع ) فرمود : " اين آيه مباركه به هنگام خروج مهدى آل محمد ( ع ) تحقق مى يابد " ( 9 )

. سوره هود

- آيه86 بقيت الله خير لکم ان کنتم مؤمنين ، ؟ يكتا بازمانده خدا براى شما بهتر است ، آگر مؤمن هستيد . امام باقر ( ع ) در تأويل اين آيه شريفه مى فرمايد : " هنگامى كه مهدى ظاهر شود . . . اولين سخنى كه بر زبان مباركش جارى مى شود اين آيه شريفه است " ( 10 )

. سوره ابراهيم

- آيه 5 : ولقد ارسلنا موسي باياتنا ان اخرج قومک من الظلمات الي النور و ذکرهم بايام الله . . . . . ، ؟ همانا ما موسى را با آيات خود فرستاديم ، كه قوم خود را از تاريكى ها به سوى نور بيرون بياور ، و روزهاى خدا " ايام الله را به آن ها ياد آورى كن از امام باقر ( ع ) روايت است كه فرمودند : روزهاى خداوند سه روز است : روز قيام قائم ( ع ) ، روز رجعت و روز قيامت ( 11 )

. سوره حجر

- آيه 36- 38 : قال رب فانظرني الي يوم يبعثون , قال فانک من المنتظرين الي يوم الوقت المغلوم ، ، امام رضا ( ع ) فرمود : " وقتِ معلوم ، روز قيام قائم

ماست . ( 12 )

. سوره اسراء

- آيه 33 ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا . . . . ، . امام باقر ( ع ) فرمود : " حسين ( ع ) مظلوم كشته شد وما اولياء وارث خون او هستيم ، وقائم ما به خون خواهى حسين ( ع ) قيام خواهد كرد ( 13 )

امام صادق ( ع ) نيز فرمود : منصور ، قائم آل محمد ( ع ) است و چون ظهور نمايد ، اقدام به خون خواهى حسين ( ع ) مى كند . ( 14 )

. سوره مريم

- آيه 75 : حتي اذا راوا ما يوعدون اما العذاب واما الساعة . . . . " ، ؟ يعنى : تا وقتى آن جه به آنان وعده داده مى شود : يا عذاب يا قيامت را ببينند 0 امام صادق ( ع ) فرمودند : منظور از ساعة ، قيام قائم است . ( 15 )

. سوره قصص

- آيه 5 : ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض . . . ، ، وما اراده كرده ايم بر آنان كه در روى زمين به ضعف كشيده شده اند ، منت نهاده آن ها را پيشوايان ووارثان زمين قرار دهيم 0 امام باقر وامام صادق ( ع ) فرمودند : اين آيه مباركه مخصوص صاحب الامرى است كه در آخر الزمان ظاهر مى شود . 00 ( 16 )

. سوره سجده

- آيه 29 : قل يوم الفتح لا ينفع الذين کفروا ايمانهم . . . . . . ، ؟ بگو اى پيامبر

روزپيروزى ، ديگر ايمان آوردن براى كافران سودى ندارد .

امام جعفر صادق ( ع ) فرمود : يوم الفتح ، روزى است كه دنيا به دست قائم ( ع ) فتح مى شود 0 . . ( 17 )

. سوره فتح

- آيه 28 : ليظهره علي الدين کله و کفي بالله شهيدا ، امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه شريفه فرمودند : اين آيه در حق قائم اهل محمد ( ع ) نازل شده است . . . " ( 18 )

ناگفته نماند ، آياتى كه به وجود مقدس ) مهدى موعود ( ع ) وظهور مبارك آن حضرت تأويل شده است فراوان است . كسانى كه طالب تفاصيل بيشترى هستند مى توانند به كتاب هاى بحارالانوارج 51 " ، " الزام الناصب " ، " موعود قرآن وكتب تفاسير مراجعه فرمايند 0

1 . سيماى امام زمان ( ع ) درآيينه قرآن على اكبر مهدى پور .

2 . بحا رالانوا ر ، ج51 ، ص 52 .

3 . تفسيرنورالثقلين ، ج 1 ص 20 1؟ الزام ا لناصب ج 1 ص 179 .

4 0 ينابيع الموده ج3 ص 235 .

5 . المحجة ص 50اثبات الهداة ج3ص 549

06 تفسير درالمنثور ، ج2 ص 427 .

7 . تفسيرمجمع البيان ج 4 ، ص 834 .

8 . نيز در سوره فتح ، آيه 28 و سوره صف ، آيه 9 آمده است .

9 . تفسير مجمع البيان ج5ص38

10 . بحارالانوار ج52 ص 192

11 . ينابيع الموده ج 3 ص 242 .

12 . منتخب

الاثر ، ص 220 و كمال الدين ، ج 2 ، ص0371

013المحجة ص 128

14 . كامل الزيارا ت ، ص63

015 كافى ج 1؟ ص 431؟ بحارالانوا ر ، ج 51ص63

16 . تفسيربرهان ج3 ص 220 .

17 . منتخب الاثر ص 470المحجة ص 174

18 . بحارالانوا ر؟ ج 51 ، ص 50 المحجة ص 208

سوره ملك

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى آب روان در زمين است ( 1 ) .

در قرآن آمده است : قل ارايتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن ياتيکم بماء معين ( 2 ) بگو اگر آب هاى سرزمين شما فرو رفت ، چه كسى براى شما آب روان مى آورد؟

از امام رضا ( ع ) درباره اين آيه سؤال شد ، حضرت فرمودند : " مأوكم يعنى ابوابكم " كه مراد از آن امامان هستندكه هركدام ابواب الهى بين او و خلق اويند ( 3 ) . اگر هركدام از اين درهاى رحمت الهى بسته شود ، سرچشمه حيات معنوى انسان بسته مى شود .

امام محمد باقر ( ع ) نيز در تأويل آيه محل بحث مى فرمايد : آين آيه درباره امام قائم ( ع ) نازل شده است . مي گويد : اگر امامتان از شما غايب گردد و ندانيدكجاست چه كسى براى شما امام مى فرستد كه اخبار زمين و آسمان و حلال و حرام خدا را براى شما بياورد 0

سپس فرمود : سوگند به خدا ، تأويل اين آيه نيامده و سرانجام خواهد آمد ( 4 )

در روايتى است كه عمار از پيامبر اكرم ( ص

) سؤال كردكه مهدى كيست؟ حضرت فرمودند : اى عمار خداوند تبارك و تعالى با من پيمان بسته كه از صلب حسين ، نه امام بيرون آورد ، و نهمين آن ها از مردم پنهان مى شود 0 سپس همين آيه را تلاوت كردند و فرمودند : غيبتى طولانى دارد ، به گونه اى كه گروهى از عقيده شان بر مى گردند وگروه ديگر ثابت قدم مى مانند 0 پس وقتى آخر الزمان شود ، خروج كند و دنيا را پر از قسط و عدل مى كند ، همان طوركه از ظلم و جور پر شده است . بنابر اين ظاهر آيه مربوط به آب جارى است كه مايه حيات موجودات زنده است و باطن آيه مربوط به امام علم و عدالت جهان گستر اوست كه آن نيز مايه حيات جامعه انسانى ( 5 )

اما وجه تشبيه آب به امامان معصوم اين است كه همان طوركه آب رحمت الهى و مايه حيات مادى انسان ها است و بدون آب نمى توان زندگى كرد ، امامان معصوم نيز رحمت خداوند و وسيله اى براى وجود حيات روحانى انسان ها و سلامت جامعه اند .

به همين جهت در حديثى است كه ابو حمزه از امام صادق ( ع ) سؤال كرد : آيا زمين بدون امام باقى مى ماند؟ حضرت فرمود : اگر زمين بدون امام باشد ، آن را فرو مى برد ( 6 ) آب وسيله اى براى زدودن پليدى هاى درونى و شرك و جهل وگناه اند 0 آب با فرو رفتن در زمين در آن ذخيره مى شود تا با برنامه

ريزى دقيق موجودات زنده از آن بهره مند شوند . حضرت مهدى ( ع ) ، نيز با غيبت خود ذخيره اى براى جهانيان است تا با ظهور خود در موقع مناسب ، دنيا با بهره گيرى از وجودشان ، راه تكامل و معنويت را پيش بگيرد و مردم به سعادت برسند 0

البته بايد توجه داشت كه آب پنهان در زمين ، بدون تلاش و تحمل رنج و زحمت به دست نمى آيد . هرگاه انسان احساس تشنگى كند و در زمين ، آبى براى آشاميدن نيابد ، براى رسيدن به آب هاى زيرزمينى به حفر چاه و قنات مى پردازد . ظهور حضرت مهدى ( ع ) نيز زمانى تحقق مى يابدكه مردم مشتاق عدالت شوند و با تلاش خود مقدمات آن را فراهم كنند . در اين ميان فقط مؤمنان واقعى هستندكه فقدان وجود آن حضرت را احساس مى كنند و تشنه وصال اويند . همچنان كه امام رضا ( ع ) مى فرمايد : چه بسيارند مؤمنان اندوهگين و بسيار تشنه كه هنگام فقدان آن آب روان غمناك هستند ( 7 ) .

1 . نجم الثاقب باب دوم

2 . سوره ملک 30

3 . بحار الانوار ج24ص100

4 . تفسيرنورا لثقلين ج 5؟ ص 387 .

5 . تفسير نمونه ج24ص360

6 . كافى ، ج 1 ، ص 179 .

7 . بحار الانوار ج52ص289

سوره مائده

سفره آراسته به طعام را گويند .

در روايت است كه وقتى حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، زيورهاى بيت المقدس ، تابوت سكينه ، مائده بنى اسرائيل و را بيرون مى آورد .

همچنين يك قفيز ( 1 ) از " من " كه براى بنى اسرائيل فرود آمده بود بيرون مى آورد ، در حالى كه از شير سفيدتر است ( 2 )

هنگامى كه ياران خاص عيسى ( ع ) گفتند : اى عيسى بن مريم آيا خداى تو مى تواند ، خوانى را از آسمان بر ما فرود آورد ، عيسى ( ع ) گفت : از خدا بترسيد و پس از آن همه آيات و بينات ، بهانه نگيريد . اگر به راستى ايمان آورده ايد؟ گفتند : مى خواهيم از آن بخوريم و دلاهاى مان يك جهت شود و بدانيم كه تو در دعوى رسالتت به ما راست گفتى و بر آن گواه باشيم .

عيسى ( ع ) گفت : بار پررودگارا سفره اى را از آسمان فرو فرست كه ما را و مردمان پس از ما را ، عيد بود و از سوى تو نشانى باشد و تو بهترين روزى دهندگانى خداوند فرمود : من آن را به شما خواهم فرستاد ، ولى پس از آن ، اگركسى كافرگشت وى را عذابى كنم كه هيچ كس را آن چنان عذاب نكرده باشم ( 3 ) دانشمندان در اين مائده اختلاف كرده اند كه آيا فرود آمده يا نه " حسن " ومجاهد گفته اندكه نازل نشد و حواريون ، پس از آن كه آن شرط سخت و سنگين را مترتب بر آن دانستند ، از خواسته خود دست برداشتند ، ولى صحيح آن است كه مائده نازل شد اول بهدليل اين كه خداوند فرمود : " انى منزلها " و وعده

خدا تخلف ناپذير است ، دوم به دليل ديگر اخبار مستفيضه كه از پيامبر ( ص ) و تابعين در اين باره آمده است 0 دركيفيت آن نيز اختلاف است .

از عمار ياسر از حضرت رسول ( ص ) آمده كه آن مائده ، نان وگوشت بوده است .

ابن عباس گفته : حضرت عيسى ( ع ) به آنان گفت : سى روز روزه بداريد ، آن گاه هر چه از خدا بخواهيد شما را مى دهد . آنان روزه را به انجام رساندند و ملائكه ، هفت گرده نان و هفت ماهى آوردند و همه مردم از آن خوردند تا سير شدند .

اين قول از امام باقر ( ع ) نيز نقل است . قتاده گفته است كه : هر صبح و شام ، آن مائده بر ياران عيسى ( ع ) نازل مى شد ( 4 )

ا . قفير واحد وزن و معادل 90 رطل عراقى است

2 . الزام النا صب ، ج 2 ص 299 .

3 . سوره مائده ، 112 .

4 . معارف و معاريف ج 9 ص 3 .

سوره الرحمن

دو باغ سبز ر سيراب كه از فرط سبزى به سياهى مى زند .

اَيه اى است از سوره مباركه الرحمن .

يونس بن ظبيان مي گويد : از امام صادق تأويل اين اَيه را پرسيدم . فرمود : " باغ ماى درخت خرما در عصر ظهور مهدى ، يا قبل از ظهور اَن حضرت بين مكه و مدينه به هم گسسته مى شوند " . ( 1 )

1 . امام مهدى

از ولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ص 282

سوره الرحمن

دو باغ سبز و سيراب كه از فرط سبزى به سياهى مى زند .

اَيه اى است از سوره مباركه الرحمن .

يونس بن ظبيان مي گويد : از امام صادق تأويل اين اَيه را پرسيدم . فرمود : " باغ ماى درخت خرما در عصر ظهور مهدى ، يا قبل از ظهور اَن حضرت بين مكه و مدينه به هم گسسته مى شوند " . ( 1 )

1 . امام مهدى از ولادت تا ظهور سيد محمد كاظم قزوينى ص 282

مسبحات

عنوان دسته اى از سوره هاى قرآن كريم است كه با تسبيح خداوند آغاز مى شود .

اين سوره ها عبارتند از : بني اسرائيل ، حديد ، صف ، حشر, جمعه ، تغابن واعلي

اما م باقر ( ع ) در باب فضيلت اين سوره ها فرمود : هركس همه مسبحات را پيش از آن كه بخوابد ، تلاوت نمايد ، نمى ميرد تا حضرت مهدى ( ع ) را درك كند و چنان چه مرد ، در پناه و همسايگى رسول خدا ( ص ) خواهد بود ( 1 )

1 . ثواب الاعمال ص148 .

مهدى در قرآن

خداوند در قرآن كريم ، در آيات متعددى وعده تشكيل حكومت واحد جهانى اسلام ، بسط دين اسلام ، غلبه آن بر همه اديان ، زمامدارى صلحا و ارباب لياقت و پيروزى حزب الله را داده است .

در اين زمينه ، آيات بسيارى در قرآن كريم وارد شده همه محققان اماميه ، كتب مستقلى درباره مهدى در قرآن نگاشته اند كه از جمله آن ها كتاب المحجة في منزل القائم في الحجة تأليف محدث و مفسر خبير سيد هاشم توبلى بحرانى است .

مؤلف در اين كتاب ، يكصد و بيست آيه از آيات قرآن كريم را به استناد احاديث وارده ، بر امام مهدى ( ع ) تطبيق كرده است .

همچنين سيد صادق شيرازى ، دركتاب " المهدى فى القرآن " يكصد و ده آيه از آيات قرآن را به استناد احاديث فريقين ، به امام مهدى ( ع ) تطبيق كرده است .

نيز على اكبر مهدى پور دركتاب سيماى امام زمان

درآيينه قرآن ، يكصد و چهل آيه از آيات شريفه قرآن كريم را به استناد احاديث فريقين ، بر امام مهدى ( ع ) تطبيق كرده است .

على دوانى نيز دركتاب " مهدى موعود " كه ترجمه جلد سيزدهم بحارالانوار چاب سنگى است ، در باب پنجم ، شصت و يك آيه از قرآن را كه در روايات اهلبيت ( ع ) تأويل به ظهور امام زمان ( ع ) شده ، آورده است .

در نويدهاى قرآن كريم ، چهار ركن اساسى براى كارنامه قيام مصلح جهانى بيان شده است :

1 . حكومت واحد جهانى بر اساس توحيد ، به رهبرى موعود قرآن ، تشكيل خواهد شد و اداره آن به دست مردم صالح و با ايمان واگذار خواهد گرديد ، 2 . برنامه هاى عالى اسلامى و نظام كامل حكومت " الله " در سرتا سر جهان ، بدون كم وكاست ، اجرا مى شود و همه احكام الهى به خود جامه عمل خواهد پوشيد ، 3 . بيم و هراس توده مردم از بين خواهد رفت و آرامش و امنيت كامل در سراسرگيتى بر قرار خواهد گرديد . همگان خداى يكتا را پرستش خواهند كرد و هرگونه شرك و بت پرستى ريشه كن خواهد شد . ( 1 )

ا . ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام ، مذاهب و ملل جهان هاشمى شهيدى ص 0197

سوره تكاثر

وقتى از امام هفتم تفسير آيه " و اسبغ عليکم نعمه ظاهرة و باطنه ، ( 1 ) را پرسيدند ، فرمود : نعمت ظاهر ، امام ظاهر و نعمت

باطن ، امام غائب است .

پرسيده شد : آيا در ميان شما كسى هست كه غائب شود ، فرمود آرى ، اوكسى است كه شخصاً از ديدگان غائب مى گردد ، ولى يادش از دل هاى مؤمنان نمى رود . او دوازدهمين ما ائمه است ، خداوند هر مشكلى را براى او آسان مى كند و هرگردن كشى را به وسيله او سركوب مى نمايد . . . " . ( 2 )

علاوه بر اين كه وجود حضرت ، نعمت است ، آن چه از نعمت هاكه بندگان در آن غوطه ورند از نعمت هاى ظاهرى و باطنى همه به بركت وجود شريف حضرت حجت ( ع ) است .

امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه ثم لتسئلن يوم عن النعيم ، ( 3 ) مى فرمايد : نعيم ما هستيم ( 4 )

وجود امام ، عظيم ترين نعمت هاى الهى است ، زيراكه اصل ساير نعمت هاى ظاهرى و باطنى است و از اين جا است كه در روايات آمده كه همه مردم روز قيامت درباره نعيم مورد سؤال قرار مى گيرند .

البته نعمت هاى آن حضرت در زمان ظهورش نيز ويژگى خاصى دارد . ( 5 ) چنان كه اخبارى در اين باره وارد شده است .

پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : امت من در زمان مهدى به نعمتى متنعم خواهند شدكه هيچ گاه به مثل آن متنغم نگشته اند . آسمان باران رحمتش را بر آن ها مى بارد و زمين هيچ گياهى را رها نمى كند ، مگر اين كه آن را

برآورد ( 6 )

حضرت امير ( ع ) در تفسير آيه مباركه : الم تر الذين بدلوا نعمة الله کفرا ( 7 ) آيا نديدى آنان راكه نعمت الهى را به كفر بدل ساختند ، فرمود : ما آن نعمت هستيم كه خداوند بر بندگانش عنايت كرده و به سبب ما رستگار مى گردند آنان كه روز قيامت رستگار مى شوند ( 8 )

پس خود حضرت مهدى ( ع ) نعمت است و از آن جاكه شكر نعمت واجب است ، شيعيان بايد شكر نعمت حضرت را چنين به جا بياورند : 01 شناخت قلبى و معرفت اين نعمت والاى الهى 2 . بيان كردن فضايل و نشر دلايل آن بزرگوار 03 صدقه دادن براى سلامتى وجود آن حضرت 4 . تقرب جستن به آستانه او با انجام دادن كارهايى كه مورد پسند و مايه نزديك شدن به درگاهش است 05 اهتمام به دعاهاى خالصانه براى تعجيل فرج آن حضرت ( 9 )

1 . سوره لقمان20

2 . مهدى موعود على دوانى ص 199 .

3 . سوره تكاثر8

4 . تفسير برهان ج4س503

5 . مكيال المكارم ، ج 1 ص 292 .

6 . بحار الانوار ج51ص83

7 . سوره ابراهيم 28

8 . اصول کافي ج1 ص 217

9 . مکيال المکارم ج1 ص 363

سوره شمس

از القاب حضرت و به معنى روز است .

شيخ فرات بن ابراهيم در تفسير خود روايت كرده از امام باقر ( ع ) كه فرمود : حارث اعور عرض كرد به امام حسين ( ع ) كه : يابن رسول الله ا فداى تو شوم مرا از قول

خداوند " والشمس و ضحيها ( 1 ) خبر ده . فرمود : " واى بر تو اى حارث اين محمد ، رسول خدا است " . گفتم : " فدايت شوم معناى قول خداوند والقمر اذا تليها ، ( 2 ) چيست؟ " فرمود : " اين اميرالمؤمنين ، على ابن ابى طالب ( ع ) است كه در پى محمَد ( ص ) آمده . " باز گفتم : " قول خداوند والنهار اذا جليها ( 3 ) چيست؟ گفت : اين قائم آل محمد ( ع ) است كه زمين را از عدل و داد پر مى كند و نيز در تفسير على بن ابراهيم روايت شده از امام باقر ( ع ) كه فرمود : در آيه شريفه " والنهار اذا تجلى " ( 4 ) نهار " آن قائم از ما اهل بيت است كه هرگاه بر خيزد ، بر دولت باطل غلبه مى كند . . . "

ا . سوره شمس1

2 . سوره شمس 2 .

3 . سوره شمس 3 .

4 . سوره ليل ، 02

سوره هاي صف و زمر

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است در روايات آمده است كه در آيه شريفه ، والله متم نوره ( 1 ) يعنى به ولايت قائم ( ع ) و به ظهور آن حضرت ، و در آيه واشرقت الارض به نور ربها ( 2 ) مراد ، روشن شدن زمين به نور آن حضرت است .

در يكى از زيارات جامعه نيز در اوصاف آن حضرت مى خوانيم : نور الانوار الذي تشرق به الارض عما قليل

روايت شده از جابر بن عبدالله انصارى كه گفت : در مسجد كوفه داخل شدم ، در حالى كه اميرالمؤمنين ( ع ) با انگشتان مبارك خود مى نوشت و تبسم مى فرمود . گفتم : " يا اميرالمؤمنين ( ع ) چه چيز شما را به خنده آورده است؟ " فرمود : " عجب دارم از آن كه اين آيه را مى خواند ، ولى به حق ، به آن معرفت ندارد " .

گفتم : كدام آيه فرمود : الله نور السموات و الارض ، تا آخر مثل نوره كمشكوة ، ؟ " مشكوة " محمد ( ص ) است " فيها مصباح ، منم مصباح زجاجة الزجاجة " حسن و حسين ( ع ) هستند . كانهاكوكب درى " على بن الحسين ( ع ) و " يوقد من شجرة مباركة " محمد بن على ( ع ) است . ، زيتونه ، جعفر بن محمد ( ع ) است . " لا شرقيه " موسى بن جعفر ( ع ) است . " ولا غربيه " على بن موسى الرضا ( ع ) است . " يكاد زيتها يضء ، محمد بن على ( ع ) است . " لو لم تمسسه نار " على بن محمد ( ع ) است " نور على نور " حسن بن على ( ع ) ست . و " يهدى الله لنوره من يشاء " قائم مهدى ( ع ) است ( 3 )

در پاره اى از اخبار معراج آمده است كه نور آن حضرت ، در عالم اظله ميان انوار ائمه (

ع ) مانند ستاره اى درخشان بود در بين سايركواكب ( 4 )

1سوره صف 8 .

2 سوره زمر69

3 نجم الثاقب باب دوم

4 . همان

نور الرب

به حضرت مهدى ( ع ) اطلاق مى شود .

قرآن مى گويد : واشرقت الارض بنور ربها . حديث مى فرمايد : نور الرب ، حضرت حجت ( ع ) است و تحقق اين آيه ، در وقت ظهور حضرت است .

نيز در ذيل آيه مباركه يهدى الله لنوره من يشاء ، معصوم مى فرمايد : نوره مراد امام زمان ( ع ) است .

بنابراين وقتى هر دو آيه درباره حضرت حجت ( ع ) است ، يعنى در عصر ظهور حضرت ، " اشرقت الارض نور ربها " همه بايد از اين نور استفاده كنند ، اما در عصر غيبت اين گونه نيست ، بلكه " يهدى الله لنوره من يشاء ، بعضى از نور حضرت استفاده مى كنند و بايدكارى كردكه رمز من يشايى پيدا شود ( 1 )

1 . برگرفته ازكلام آيت الله وحيد خراسانى كه در پايان كتاب " پيام امام زمان ، آمده است .

جوار الكنس

يعنى ستاره هاى سياه كه در برابر شعاع آفتاب پنهان مى شوند . روايت است از امام باقر ( ع ) در تفسير دو آيه شريفه : فلا اقسِمُ بالخنس الجوار الکنس كه فرمود : مراد از آن ، امامى است كه غايب شود در سنه 260 وسپس ظاهر شود مانند شهاب درخشان در شب تاريك . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

سور ه كهف

در باب فضيلت اين سوره رواياتى آمده است 0 پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : هركس سوره كهف را بخواند تا هشت روز از هرگونه فتنه اى محفوظ مى ماند ، واگر دجال در آن هشت روز خروج كند ، خداوند او را از فتنه دجال مصون مى گرداند . ( 1 ) و در حديث ديگرى از آن حضرت آمده كه : هركس ده آيه از سوره کهف را از حفظ بخواند ، فتنه دجال به او ضررى نخواهد رساند و هر كه تمام سوره را بخواند ، داخل بهشت مى شود ( 2 ) و در خبر ديگرى از آن حضرت آمده كه فرمود : شما را دلالت نكنم بر سوره اى كه هنگام نزولش هفتاد هزار فرشته آن را مشايعت كردند كه عظمت آن ها بين آسمان وزمين را پركرده بود گفتند : چرا؟ فرمود : سوره اصحاب كهف هركس روز جمعه آن را بخواند ، خداوند تا جمعه ديگر به اضافه سه روز او را مى آمرزد ، و نورى بخشيده مى شودكه تا آسمان مى رسد واز فتنه دجال محفوظ خواهد ماند ( 3 )

1 . مجمع البيان ، ج6

، ص 447 .

2 . همان .

3 . همان

غيب

از نام هاى حضرت مهدى است كه در قرآن ذكر شده است .

روايت شده است از حضرت صادق ( ع ) كه فرمودند : در آيه شريفه ، هُدىَ للمتقين الذين يومنونَ بالغيب ( 1 ) متقين شيعيان على بن ابى طالب ( ع ) هستند ، واما غيب ، او غايب است و شاهد بر اين ، قول خداوند تبارك و تعالى است كه فرمود : " مى گويند چرا فرو فرستاده نشده براى او آيتى از پروردگارش پس بگو نيست غيب ، مگر خداى را . پس منتظر باشيد ( 2 ) به درستى كه من با شما از منتظرانم ( 3 ) يعنى بر آمدن آن غيب از آيات خداوندى است . در تفسير آيه شريفه الذين يومنون با لغيب ، آمده است كه غيب سه روز است : روز رجعت ، روز قيامت و روز قيام قائم ( ع ) ( 4 ) .

ا . سوره بقر2 و 3 .

2 . سوره يونس20 .

3 . نجم الثاقب ، باب دوم .

4 . الزام النا صب " ج 2؟ ص 340 .

ولي عصر

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است . به حضرت ، ولي عصرگفته اند چون ولايت دارد بر " عصر " و زمان ، و مقدَم است بر زمان . پس حضرت بر خودِ زمان نيز امام است و نه فقط اثرپذير نيست ، كه تاثير در زمان مى كند .

در بعضى روايات آمده كه منظور از عصر در سوره والعصر " عصر ظهور مهدى ( ع ) است كه در آن

عصر ، حق بر باطل به طوركامل غلبه مى كند . ( 1 )

1 . تفسير الميزان

اوصاف و القاب

ماء معين

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى آب روان در زمين است ( 1 )

در قرآن آمده است : قل ارايتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن ياتيکم بماء معين ( 2 )

بگو اگر آب هاى سرزمين شما فرو رفت ، چه كسى براى شما آب روان مى آورد؟

از امام رضا ( ع ) درباره اين آيه سؤال شد ، حضرت فرمودند : " مأوكم يعنى ابوابكم " كه مراد از آن امامان هستندكه هركدام ابواب الهى بين او و خلق اويند ( 3 )

اگر هركدام از اين درهاى رحمت الهى بسته شود ، سرچشمه حيات معنوى انسان بسته مى شود .

امام محمد باقر ( ع ) نيز در تأويل آيه محل بحث مى فرمايد : آين آيه درباره امام قائم ( ع ) نازل شده است .

مي گويد : اگر امامتان از شما غايب گردد و ندانيدكجاست چه كسى براى شما امام مى فرستد كه اخبار زمين و آسمان و حلال و حرام خدا را براى شما بياورد

سپس فرمود : سوگند به خدا ، تأويل اين آيه نيامده و سرانجام خواهد آمد ( 4 )

در روايتى است كه عمار از پيامبر اكرم ( ص ) سؤال كردكه مهدى كيست؟ حضرت فرمودند : اى عمارا خداوند تبارك و تعالى با من پيمان بسته كه از صلب حسين ، نه امام بيرون آورد ، و نهمين آن ها از مردم پنهان مى شود

سپس همين آيه را تلاوت

كردند و فرمودند : غيبتى طولانى دارد ، به گونه اى كه گروهى از عقيده شان بر مى گردند وگروه ديگر ثابت قدم مى مانند 0

پس وقتى آخر الزمان شود ، خروج كند و دنيا را پر از قسط و عدل مى كند ، همان طوركه از ظلم و جور پر شده است .

بنابر اين ظاهر آيه مربوط به آب جارى است كه مايه حيات موجودات زنده است و باطن آيه مربوط به امام علم و عدالت جهان گستر اوست كه آن نيز مايه حيات جامعه انسانى ( 5 ) اما وجه تشبيه آب به امامان معصوم اين است كه همان طوركه آب رحمت الهى و مايه حيات مادى انسان ها است و بدون آب نمى توان زندگى كرد ، امامان معصوم نيز رحمت خداوند و وسيله اى براى وجود حيات روحانى انسان ها و سلامت جامعه اند .

به همين جهت در حديثى است كه ابو حمزه از امام صادق ( ع ) سؤال كرد : آيا زمين بدون امام باقى مى ماند؟ حضرت فرمود : اگر زمين بدون امام باشد ، آن را فرو مى برد ( 6 )

آب وسيله اى براى زدودن پليدى هاى درونى و شرك و جهل وگناه ا ند 0 آب با فرو رفتن در زمين در آن ذخيره مى شود تا با برنامه ريزى دقيق موجودات زنده از آن بهره مند شوند . حضرت مهدى ( ع ) ، نيز با غيبت خود ذخيره اى براى جهانيان است تا با ظهور خود در موقع مناسب ، دنيا با بهره گيرى از وجودشان ، راه تكامل و

معنويت را پيش بگيرد و مردم به سعادت برسند 0 البته بايد توجه داشت كه آب پنهان در زمين ، بدون تلاش و تحمل رنج و زحمت به دست نمى آيد . هرگاه انسان احساس تشنگى كند و در زمين ، آبى براى آشاميدن نيابد ، براى رسيدن به آب هاى زيرزمينى به حفر چاه و قنات مى پردازد . ظهور حضرت مهدى ( ع ) نيز زمانى تحقق مى يابدكه مردم مشتاق عدالت شوند و با تلاش خود مقدمات آن را فراهم كنند . در اين ميان فقط مؤمنان واقعى هستندكه فقدان وجود آن حضرت را احساس مى كنند و تشنه وصال اويند . همچنان كه امام رضا ( ع ) مى فرمايد : چه بسيارند مؤمنان اندوهگين و بسيار تشنه كه هنگام فقدان آن آب روان غمناك هستند ( 7 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

2 . سوره ملک 30

3 . بحار الانوار ج24ص100

4 . تفسيرنورا لثقلين ج5 ص 387 .

5 . تفسير نمونه ج24ص360

6 . كافى ، ج 1 ، ص 179 .

7 . بحار الانوار ج52ص289

مامور

از القاب آن حضرت است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

ابن الحسين

احاديث بسيارى در باب نَسَب امام مهدى ( ع ) وارد شده كه مشخص مي گردد ايشان قطعاًاز نسل امام حسين ( ع ) ونهمين فرزند وى است . شيعه معتقد است كه حضرت مهدى ( ع ) متولد شده ، نامش محمد است ، فرزند امام حسن عسكرى ( ع ) ونهمين فرزند از نسل امام حسين ( ع ) است .

سلمان فارسى گفت : بر نبى اکرم ( ص ) داخل شدم و حسين را بر ران رسول خدا يافتم ، در حالى كه حضرت چشمان و دهان او را مى بوسيد ، مى فرمود : تو سرور ، پسر سرور ، و امام ، پسرِامامى ، تو پدر امامانى ، تو حجَت وپدر نه حجت خدايى كه از نسل تو هستند ونهمين نفر آن ها ، قائم خواهد بود . ( 1 )

ابو بصير از امام باقر ( ع ) روايت مي كندكه : نه امام پس از حسين بن على ( ع ) وجود دارندكه نهمين آن ها قائم شان خواهد بود . " ( 2 )

رسول اکرم ( ص ) در اَخرين روزهاى زندگى ، با دست مبارک به شانه امام حسين ( ع ) زد و خطاب به حضرت زهرا ( ع ) فرمود : مهدى امت از نسل اوست . دنيا سپرى نمى شود ، جز اين كه مردي از اولاد حسين ( ع ) به پا خيزد و جهان را پر از عدل كند ، چنان كه

پر از ظلم وستم شده باشد ( 3 ) و در حالى كه با دست مباركشان به سوى امام حسن و امام حسين ( ع ) اشاره مي كرد ، فرمود : مهدى امت از آن هاست . ( 4 )

نظر به اين كه مادر امام باقر ( ع ) ، دختر امام حسن مجتبى ( ع ) است ، از اين رهگذر امامان بعدى حسنى و حسينى هستند و حضرت مهدى ( ع ) نوه پسرى امام حسين و نوه دخترى امام حسن مجتبى ( ع ) است . ( 5 )

ا . كمال لدين ج اص 262 الخصال ج 2 ص 475

2 . كافى ج ا ص 533 .

3 . منتخب الاثرص 99 ا الزام الناصب ص 52 عيون اخبارالرضا ج 2 ص 130 .

4 . بحارالانوار ج 51 ص 78 .

5 روزگار رهاي ج 1 ص 73 .

ابو القاسم

كنيه حضرت مهدى ( ع ) است .

روايت است از رسول خدا ( ص ) كه فرمودند : مهدى از فرزندان من است ، اسم او اسم من وکنيه اوکنيه من است . درتاريخ ابن خشاب ، روايت است از امام صادق ( ع ) كه فرمود : خلف صالح ، از فرزندان من است ، اوست مهدى ، اسم او محمد است . کنيه او ابوالقاسم . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

ابو صالح

کنيه معروف حضرت مهدى ( ع ) است .

در ميان عرب ها ، بلدى وباديه نشين وپيوسته در توسلات واستغاثات خود ، آن حضرت را به اين اسم مى خوانند وشاعران واديبان در قصايد و مدايح خود ذكر مي كنند .

از امام صادق ( ع ) روايت است كه فرمود : هرگاه گم شدى در راه نداكن يا بگو : يا صالح ( ع ) يا ابا صالح ( ع ) ارشدنا الى الطريق رحمكم الله و آورده اند كه صالح ، اسم جنى است كه سير مي کند در بلاد به جهت ارشادگم شده وحبس كردن حيوان فراركرده؟ چنان چه در خصال ازاميرالمؤمنين ( ع ) روايت شده است ( 1 )

بسيارى از منتظران ، با جمله يا ابا صالح المهدي از حضرت مدد مي گيرند .

1 . بحار الانوار ج 52 ص 72 ا .

ابو ابراهيم

كنيه حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

1- نجم الثاقب باب دؤم

ابو الحسن

كنيه حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

ابوجعفر

روايت شده كه کنيه حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

ابو محمد

کنيه حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

احسان

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

احمد

از اسامى حضرت مهدى ( ع ) است .

شيخ صدوق در كمال الدين روايت كرده از اميرالمؤمنين ( ع ) كه فرمود : بيرون مى آيد مردي از فرزندان من در آخر الزمان . . . براى او دو اسم است ، اسمى مخفى واسمى ظاهر ، اما اسمى كه مخفى است ، احمد است . . . ! .

درغيبت شيخ طوسى روايت شده از حذيفه كه گفت : شنيدم رسول خدا ( ص ) راكه ذكر كرد مهدى را پس فرمود : بيعت مي كنند با او ميان ركن ومقام . اسم او احمد است وعبدالله ومهدى . در تاربخ ابن خشاب وغيره روايت است كه آن جناب ، صاحب دو اسم است و ظاهراً مراد ، دو اسم مبارکرسول خدا ( ص ) باشد . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

أذن سامعه

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است 0 ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دؤم .

ابو عبدالله

کنيه حضرت مهدى ( ع ) است .

گنجى شافعى درکتاب البيان " در احوال صاحب الزمان ( ع ) روايت كرده از حذيفه از رسول خدا ( ص ) كه فرمود : اگرنماند از دنيا مگر يک روز ، هر آينه برمى انگيزاند خداوند ، مردى راكه اسم او اسم من است وخلق او خلق من ، کنيه او ابو عبدالله است وبيايدكه آن جناب ، مكنى است به كنيه جميع اجداد طاهرين خود ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

امام زمان

امام به معناى پيشوا ومقتدا است ودر اصطلاح اماميه ، پيشواى معصوم ومنصوب از طرف خدا است كه مقام رياست عامه را دارا مى باشد .

" امام زمان " ، متخذ ازكلمه صاحب الزمان است كه در ادعيه وزيارات آمده است .

در زيارتى كه هر روز بعد از نماز صبح ، حضرت ولى عصر ( ع ) به آن زيارت مى شود آمده است : اللهم بلغ مولاى صاحبَ الزمان صلوات الله عليه . . .

حضرت آيت الله وحيد خراسانى درباره کلمه " امام زمان " چنين مي گويد :

اگر درباره اضافه شدن كلمه " صاحب وامام " به زمان انديشه كنيد و در اين كه آن حضرت ، جلوى زمان وپيش از زمان است وزمان ، پشت سر اوست فكركنيد ، تمام كمال معرفت را نسبت به حضرت مهدى ( ع ) پيدا مي كنيد . زيرا اصلاً هيچ تعبيرى اَدَق از اين تعبير نيست واين تعبير ، فقط نسبت به حضرت حجَت ( ع ) ودر خصوص آن حضرت است . اگركسى عمق اين مطلب

را بفهمد ، خواهد دانست كه چرا امام زمان ( ع ) پير نمى شود .

آن حضرت هم مقدَم برزمانيات است وهم مقدم بر زمان ، وامامت زمان ممكن نيست مگر آن كه به سر حد تجرَدى برسدكه بتواند تمام زمان را امامت كند و آن چه همه فحول بشر را گيج كرده اين است كه او به مرحله تجردى است كه تمام زمان را امامت مي کند ودر عين حال ، متجسد است واجتماع اين تجسد با آن ترؤح ، و آن ترؤح با اين تجسد ، از خصوصيات حضرت حجت ( ع ) است . امام است براى زمان .

اين مطلب كه براى بعضى كوتاه فكران مشكل شده كه چگونه است همه پير مى شوند و آن بزرگوار پير نمى شود و چطور مرور زمان بر او اثرى نمي گذارد ، كه " ان الشمسَ وَالقمَرَ يبليان کل جديد " حل مى شود . زيرا وقتى شمس وقمر به آن جا مى رسد خاموش مى شود .

مقام آن حضرت مقامى است كه به مجرد رسيدن شمس وقمرى كه يبليان كلَ جديد به آن مقام اين دو خاموش مى شوند . او شمس و قمر راكهنه مي کند ، اما شمس و قمر او را پير و فرسوده نمى سازد .

اين امامت در مرحله فعليت ، بالنسبة به زمان ، نه تنها اهل زمان ، از مختضات حضرت حجت ( ع ) است وجز او براى احدى در عالم چنين مقامى نيست ، لذا آن حضرت ملقب است به صاحب الزمان ، پس وجود او مسيطر بر زمان است .

( 1 )

ا . برگرفته ازگفتارى كه در پايان كتاب " پيام امام زمان " نوشته سيد جمال الدين حجازى از حضرت آيت الله وحيد خراسانى آمده است .

امان زمين

در نامه مبارك امام مهدى ( ع ) به اسحاق بن يعقوب " آمده است كه : " _ . . إني أمان لِأهل الأرض ، كما ان النَجوم امان لِأهل السماء " ( 1 ) من مايه آرامش و امنيت زمينيان هستم ، همان گونه كه ستارگان آسمان ، باعث امنيت آسمانيان هستند .

اين تعبير در سخنان پيامبرگرامى اسلام ( ص ) ( 2 ) ، امام سجاد ( 3 ) ، امام باقر ( 4 ) ، امام صادق ( 5 ) و امام رضا ( ع ) ( 6 ) نيز آمده است .

پيامبر ( ص ) فرمود : " ستارگان ، پناهگاه و مايه امنيت اهل آسمان ها هستند و خاندان من ، مايه امنيت براى امت من . ( 7 )

ا . كمال ا لدين ، ج 2ص 485 غيبة طوسى ، ص 77 ا حتجاج طبرسي ج 2ص 471 .

02 بحار الانوار ، ج 27ص 9 30 . 3

3 . كمال الدبن ، ج 1ص 207 .

4 . همان ص 206 .

5 . همان ج 2 ص 205 .

6 . همان ص 2 0 02

7 . بحار الانوار ج 27 ص 309

امير الامره

اميرالمؤمنين ( ع ) ، حضرت مهدى ( ع ) ، را به اين لقب مي خواندند .

فضل بن شاذان دركتاب " غيبت " روايت كرده از امام صادق ( ع ) ، كه فرمودند : " . . . بيرون مي آيد دخال و مبالغه مي كند در اغوا واضلال ، پس ظاهر مي شود امير امَره

وقاتل كفره وسلطان مأمول كه متحيَر است در غيبت او عقول واو نهم از فرزندان تو است اى حسين ، كه ظاهر مي شود بين ركنين وغلبه مي كند بر ثقلين ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

ايدى

از القاب حضرت شمرده شده است وظاهرا مراد از " ايدى " كه جمع يد است ، به معنى نعمت باشد . ( 1 )

استعمال كلمه " يد " به معناى نعمت ، در زبان عربى بسيار است .

1 . خصال صدوق ص 108 تفسيرصانى ج 4ص 225 .

بئر معطله

از القاب حضرت مهدي ( ع ) است .

امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه ( . . . و بئر معطلة . . . ( 1 ) فرمود : اين مثلي است جاري شده براي آل محمد ( ع ) , بئر معطله , چاهي است که از او آب کشيده نمي شود و منظور امامي است که غايب شده ( 2 )

1 . سوره حج, 45 .

2 . نجم الثاقب , باب دوم .

باب الله

يكى از القاب حضرت مهدى ( ع ) " باب الله " است .

در زيارت آل ياسين مي خوانيم : " السلام عليک يا ياب الله و ديان دينه .

امام صادق ( ع ) مي فرمايند : " جانشينان پيامبر ، همان ابواب خدايند ، درهايى كه از طريق آنها مي توان به حق رسيد . اگر آنها نبودند ، خداوند شاخته نمي شد " . ( 1 )

امام باقر ( ع ) نيز فرمود : " نحن حجة اله و باب الله ( 2 ) در دعاى ندبه هم نسبت به امام زمان ( ع ) مي خوانيم : " اين باب الله الذي منه يوتي " ؟ كجاست آن باب اللهى كه از طريق او مي توان به خدا رسيد .

باب الله يعنى چه؟ همان گونه كه باب ودر وسيله ارتباط است كه هركسى بخواهد به طور صحيح وارد خانه اى شود ، بايد از در وارد گردد ، اين خاندان هم باب هستند وهركسى مي خواهد به خدا برسد و بهره اى ازكمالات ربانى ببرد ،

بايد از طريق اين خاندان قدم بردارد .

امروز در عالم هستى ، خدا يك باب دارد و آن وجود مقدس حضرت ولى عصر ( ع ) است كه هر كس مي خواهد به آن جا كه بايد برسد ، بايد از اين در وارد شود .

از آغاز عالم ، همه انبياى الهى واوصياى گرامي آنها ، باب الله بودند . در هر عصرى و زمانى خدا درى گشود وبابى براى هدايت و وصول خلق باز نمود تا اين كه سرانجام ، مقام باب اللهى به آن وجود مقدس رسيد 0 هر چند ، عصر غيبت است ، امَا باب الله براى اهل الله مفتوح است . ( 3 )

1 . تفسيربرهان ، ج 1 ص 19 .

2 . همان

3 . نشريه موعود ، شماره 17 ، ص84 .

باسط

درهدايه و مناقب ، از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

به معنى فراخ كننده وگسترنده است وفيض آن حضرت چنان كه خود فرمودند مانند آفتاب به همه جا رسيده وهر موجودى از آن بهره ور است ودر ايام حضور وظهور ، عدلش چنان منبسط وعام شود كه گرگ وگوسفند با هم محشور شوند . ( 1 )

نجم الثاقب , باب دوم .

برهان الله

اسم حضرت مهدى ( ع ) دركتاب انكلليون است ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

بقية الانبياء

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

روايت شده از حكيمه خاتون كه مى فرمايد : وقتى امام مهدى ( ع ) به دنيا آمد ، آن جناب را به نزد برادرم حسن بن على ( ع ) آوردم ، پس با دست شريف ، روى پرنور او را مسح كرد و فرمود : سخن بگو اى حجة الله و بقية الانبياء ونور الاصفياء . . . . . . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

بقية الله

يكى از القاب معروف حضرت مهدى ( ع ) است .

بقية الله يعنى بقيه وبازمانده خلفاى خدا در زمين از انبيا واوصيا ياكسانى كه خدا به وسيله آن ها بندگانش را باقى مى دارد ومورد رحمت قرار مى دهد .

واما ارتباط واختصاص اين لقب شريف به آن وجود مقدس هر چند از بعضى احاديث استفاده مى شود كه اين لقب بر همه خاندان رسالت ( ع ) اطلاق مى شود وهمه آن ها بقية الله هستند .

در زيارت جامعه به همه آن ذوات مقدس به اين عنوان عرض سلام داريم : السلام على الأئمة الدعاة والقادة الهداة والسادة الولاة وأهل الذكر وأولى الأمر وبقية الله وخيرته ( 1 )

علاوه بر اين جهت كلى ، در قسمتى از روايات اين لقب شريف به خصوص به بعضى از ائمه ( ع ) نسبت داده شده است وخود را به عنوان بقية الله معرفى نموده اند .

از جمله وقتى حضرت باقر ( ع ) از مسافرت پر ماجراى شام- كه به الزام خليفه مروانى صورت گرفته بود- مراجعت مى نمودند ، نزديك

مدْين كه رسيدند مردم ، به دنبال سم پاشى هاى دستگاه خلافت ، دروازه ها را بسته مانع از ورود آن حضرت و همراهان به شهر شدند . حتى از فروختن آذوقه به آنان هم خوددارى نمودند .

امام ( ع ) بالاى كوهى كه مشرف به شهر بود رفته وبا صداى بلند فرياد برآوردند : اى اهل شهرى كه ساكنانش ستم پيشه اند من بقية الله هستم . خداوند مى فرمايد : بقية الله براى شما بهتر است اگر مؤمن باشيد ( 2 )

همچنين نجمه مادرگرامى حضرت رضا ( ع ) گويد : چون فرزندم به دنيا آمد ، پسر را در پارچه سفيدى پيچيده به دست پدر دادم . درگوش راستش اذان و درگوش چپش اقامه گفتند وكامش را با آب فرات برداشته به من برگرداند و فرمودند : بگير او را . بدرستى كه او بقية الله عزوجل است در زمين ( 3 )

با همه آن چه آورديم ، در بسيارى از احاديث اين لقب شريف به خصوص به حضرت صاحب الامر ( ع ) اطلاق شده و آن وجود مقدس خود را به اين عنوان معرفى نموده وساير بقية الله ها حضرتش را به اين نام ناميده اند . به حدى اين لقب با آن سرور ارتباط نموده كه به صورت لقب اختصاصى حضرتش درآمده است به طورى كه تا بقية الله گفته مى شود جز آن بقية الله منتظر به نظر نمى آيد .

شايد سر مطلب اين باشدكه اين بقية الله ، بقية تمام بقية الله هاست وپس از او ديگر بقية اللهى نيست . هركدام از

حجج الهيَه كه از آغاز عالم آمدند ، گرچه بقية الله بودند وخدا آن ها јǠبراى هدايت خلق باقى وبجا گذارده بود ، بعد از هر يك ديگرى مى آمد واگر بقية اللهى از دنيا مى رفت ، بقية اللهى ديگر به جا مى ماند واين رشته باقى بود . ولى آن وجود مقدَس ، بقيه اى است كه پس از او ديگر بقيه اى نيست آخرين بقية الله است . با آمدن او ديگر بقيه اى باقى نمانده است كه بيايد .

در حديث مفصلى از اميرالمؤمنين ( ع ) كه متضمن سؤالات يكى از منكران نسبت به عده اى از آيات قرآن است اين جمله يافت مى شودكه سائل پرسيد : مى يابم كه قرآن مي گويد : بقية الله بهتر است براى شما . اين بقيه چيست وكيست؟ ( 4 ) اميرالمؤمنين ( ع ) فرمود : آنان اولياى خدا بقيةالله اند . مقصود مهدى ( ع ) است كه در هنگام پايان پذيرى اين مهلت خواهد آمد و زمين را از عدل وداد پر مي كند آنگونه كه از ظلم وجور مملوگشته است از آيات ونشانه هاى او غيبت است وپنهانى آنگاه كه طغيان گسترش گيرد و انتقام فرا رسد ( 5 )

از حضرت صادق ( ع ) سؤال شد : آيا مى شود به قائم آَل محمد به عنوان اميرالمؤمنين سلام كرد ؟ فرمود : نه . اين اسمى است كه خدا اميرالمؤمنين على ( ع ) را به آن ناميده وقبل وبعد از او جزكافر به اين نام ناميده نشود . ( 6 )

راوى حديث عرضه داشت

: فداى شما شوم پس به حضرتش چگونه بايد سلام كرد؟ فرمود : بايدگفت : " السلام عليك يا بقية الله " آنگاه آيه شريفه را تلاوت فرمود : ، بقِيت اللهِ خَير لکم إن کنتم مُؤمِنيِنَ ، ( 7 )

همچنين خود آن وجود مقدس در سنين طفوليت خود را به اين لقب معرفى نموده است .

آنگاه كه جناب احمد بن اسحاق شرفياب محضر امام يازدهم ( ع ) گرديد واز حضرتش جوياى خليفه وجانشين پس از آن حضرت شد ، امام ( ع ) از جا برخاسته به اندرون رفتند وقتى بيرون آمدند ، نور ديده شان ، مهدى آل محمد ( ع ) كه در سن سه سالگى بود وچهره اش چون ماه تمام و بدركامل مى درخشيد- بر دوش شريفشان بود . فرمودند : اى احمد بن اسحاق ، اگر نه اين بودكه در نزد خدا وحجج اوكرامتى دارى ، اين پسرم را به تو نشان نمى دادم . . . . حديث به اين جا مى رسدكه جناب احمد عرضه داشت : آقاى من ، آيا مى شود آيت وعلامتى مشاهده كنم كه دلم آرام گيرد وگواه امامت نور ديده تابان باشد تا اين جمله را احمد بن اسحاق گفت ، ناگهان حجت سه ساله پروردگار ، لب به سخن باز نمود وبه زبان عربى فصيح فرمود : أنابقية الله في ارضه والمنتقم من اعدائه فلا تطلب اثرا بعد عين يا احمد بن اسحاق من بقية الله هستم در زمين خدا وانتقام گيرنده از دشمنان او پس بعد از اين كه به سرچشمه رسيدى نشانه مجو ( 8 )

ا . عيون ا خبارالرضا ج 2ص 273 .

2 . اصول كافي ج 1ص 471 - 472 .

3 . عيون اخبارالرضا ، ج 1 ص 20 .

4 . بحا رالانوارج 93ص 106

5 . همان ص119

6 . اصول کافي ج 1 ص 411- 412

7 . کمال الدين ص 384

8 . نشريه موعود شماره 21ص 546 . نجم الثاقب باب سوم

بلد الامين

يعنى قلعه محكم خداوند كه كسى را به وى تسلطى نيست .

ميرزا محمدرضا مدرس در جنات الخلود آن را از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

پسر انسان

كلمه پسر انسان ، هشتاد بار در انجيل وملحقات آن عهد جديد تكرار شده كه فقط سى مورد آن با حضرت عيسى قابل تطبيق است .

پنجاه مورد ديگر ، از نجات دهنده اى سخن مى گويد كه در آخر الزمان ظهور خواهد كرد .

عيسى نيز با او خواهد آمد و او را جلال خواهد دادواز ساعت وروز ظهور او ، جز خدا كسى اطلاع ندارد واوكسى جز حضرت مهدى ( ع ) نيست . ( 1 )

1 . قاموس کتاب مقدس مسترهاكس آمريكاى ، ماده پسر خواهر ، ص 219 .

تالي

در مناقب از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب , باب دوم

تاييد

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معنى نيرو و قوت دادن است .

در " كمال الدين " روايت شده از اميرالمؤمنين ( ع ) كه بعد از ذكر شمايل و نام هاى آن جناب ، فرمود : مي گذارد دست خود را بر سرهاى عباد ، ومؤمنى نمى ماند مگر آن كه دلش سخت تر از پاره آهن مى شود وخداوند به آن مؤمن ، قوت ونيروى چهل مرد مى دهد ( 1 )

1 نجم الثاقب , باب دوم .

تمام

از القاب حضرت حجت ( ع ) شمرده شده ومعنى آن واضح است ، زيرا آن حضرت در صفات حميده وكمال وافعال وشرافت نسب ، شوكت ، حشمت ، سلطنت ، قدرت ورأفت ، تام وتمام است .

احتمال دارد كه مراد از تمام ، متمم باشد ، زيرا به آن حضرت ، خلافت ورياست الهيه در زمين تمام مى شود ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

ثائر

از القاب حضرت شمرده شده وبه معنى كينه خواه است كه آرام نمي گيرد تا قصاص نمايد 0

به آن حضرت ثائرگويند چون خواهد آمد تا مطالبه خون جد بزرگوارش بلكه خون جميع اصفيا را بكند .

در دعاى ندبه است كه اين الطالب بذحول الانبياء اين الطالب بدم المقتول بکربلا ( 1 )

1 . نجم الثاقب , باب دوم .

جابر

به معناى درست كننده وشكسته بند ، از لقب هاى خاص حضرت مهدى ( ع ) است كه فَرجش ، گشايش همه كارها وجبران كننده دل هاى شكسته و خرسندى همه قلوب پژمرده است . ( 1 )

1 . نجم الثاتب باب دوم .

جعفر

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

شيخ صدوق دركمال الدين روايت كرده از حمزه بن الفتح كه گفت : مولودى ، براى ابى محمد ( ع ) زاده شد كه امر فرمود به كتمان او .

حسن بن منذر از او پرسيد كه : اسم او چيست؟ ، گفت : ناميده شده محمد وكنيه گذاشته شد به جعفر .

ظاهرا مراد ، كنيه معروفه نباشد ، بلكه مقصود آن است كه تصريح به اسم آن جناب نمي كنند ، بلكه تعبير مي كنند از او به کنايه به جعفر ، از ترس عمويش جعفر ، كه شيعيان چون با يکديگر سخن مي گويند ، بگويند : ديديم جعفر را ويا او امام است يا از او توقيع رسيد و مانند اين ها تا تابعان جعفر نفهمند ، مقصود كيست .

در غيبت نعمانى نيز دو خبر از امام محمد باقر ( ع ) است كه در آن جعفر ( ع ) از القاب حضرت شمرده شده که کنيه گذاشته شد به عمرى خود يا از او كنايه كنيد به عمويش ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

جنب الله

از القاب حضرت حجت ( ع ) شمرده شده ودر تفسير آيه شريفه يا حسرتى علي ما فرطت في جنب الله ( 1 ) رسيده که امام ( ع ) جنب الله است . ( 2 )

1 . سوره زمر 56 .

2 . نجم الثاقب , باب دوم .

چراغ مخفى

تعبيرى است كه امام جواد ( ع ) درباره حضرت مهدى ( ع ) به كار برده است .

حضرتش مى فرمايد : " هنگامى كه پسرم على امام هادى ( ع ) از دنيا برود ، چراغى بعد از او آشكار شود وچراغ بعد از او مخفى گردد . واى به حال كسى كه در حق او شك وترديد به خود راه دهد . . . ( 1 ) .

منظور از چراغ آشكار در اين حديث ، امام حسن عسكرى ( ع ) است

1 . بحارالانوار ج ص 157 .

حامد

دركتاب هداية از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

حجاب

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده و در زيارت آن جناب است : السلام علي حجاب الله الازلي القديم ( 1 ) حجاب يعنى حائل و واسطه . چون حضرت ، واسطه فيض حق است ، حجاب ناميده شده است .

ا . نجم الثاقب باب سوم .

حجت

در لغت به معناى دليل ، برهان راهنما است ( 1 )

از القاب مشهور حضرت است كه در بسيارى از ادعيه و روايات آمده است . با آن كه در اين لقب ، سائر ائمه ( ع ) شريكند و همه از جانب خداوند بر خلق حجت اند ، لكن اين لقب چنان اختصاص به آن حضرت دارد كه در روايات ، هر جا بى قرينه ذكر شود ، مراد حضرت مهدى ( ع ) است .

از امام على النقى ( ع ) پرسيده شد كه چگونه جانشين بعد از جانشين شما را يادكنيم؟ حضرت فرمود بگوييد حجة آل محمد عليهم السلام ( 2 )

در آيات متعددى از قرآن كريم كلمه " حجت " به كار رفته است مانند : رسلا مبشرين و منذرين لئلا يکون علي الله حجة بعد الرسلو کان الله عزيزا حکيما ( 3 ) و يا آيه قل فلله الحجة البالغة فلو شاء لهداکم اجمعين ( 4 )

در روايات نيز ، " حجت " جايگاه خاصى دارد ، تا آن جاكه مرحوم كلينى در الكافى ، بخشى با عنوان " كتاب الحجة " آورده كه در آن با بيان ده ها روايت ، ابعاد مختلف اين موضوع روشن گرديده است .

حضرت على ( ع

) دربيان ضرورت وجود حجت هاى الهى مى فرمايد : لا تخلوا الارض من قائم لله بحجة . . . ( 5 ) زمين ، ازكسى كه حجت خداست خالى نمى ماند .

امام هادى ( ع ) نيز مى فرمايد : ان الارض لا تخلو من حجة و انا و الله ذلک الحجة ( 6 ) زمين هرگز از حجت خالى نمى ماند و به خدا قسم من آن حجت هستم .

در دعاهايى كه از ائمه عليهم السلام وارد شده نيز به دفعات به واژه حجت بر مى خوريم : " اللهم عرفني حجتک , فانک ان لم تعرفني حجتک , ضللت عن ديني حال كه با جايگاه حجت در معارف شيعى آشنا شديم ، بايد به وظايف خود در قبال حضرت مهدى ( ع ) به عنوان " حجت حي خداوند " بيشتر بينديشيم . ( 7 )

1 . لسان العرب ج 3 , ص 53 .

2 . نجم الثاقب , باب دوم .

3 . سوره نساء 165 .

4 . سوره انعام, 149 .

5 . نهج البلاغه, کمات قصار, ص 147 .

6 . کافي, ج 1, ص 179 .

7 . کمال الدين , ج 2 , ص 512 .

حجة الله

از القاب حضرت مهدى ( ع ) ذكر شده و به معنى غلبه يا سلطنت خدا بر خلايق است .

و اين سلطنت به واسطه آن حضرت به ظهور خواهد رسيد .

نقش انگشتر آن حضرت انا حجة الله است و به روايتى انا حجة الله و خالصته و به همين مهر ، روى زمين

حكومت مى كند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم 0

حجت پنهان

در روايات آمده است كه زمين هرگز خالى از حجت نخواهد بود و حجت ، يا ظاهر و يا پنهان خواهد بود ( 1 )

همين عبارت از امير مؤمنان ، امام باقر و امام صادق ( ع ) نيز وارد شده است . ( 2 )

امير مؤمنان ( ع ) فرمود : بار خدايا همواره بايد حجتى در روى زمين باشد كه بندگانت را به سوى دين تو رهنمون شود . . . حجت تو ، يا ظاهر خواهد بود كه اطاعت نخواهد شد ، و يا از ديده ما غائب بوده كه انتظارش را خواهند كشيد . ( 3 )

حضرت ولى عصر ( ع ) نيز در نامه اى كه به سفير اول خود براى او و شيعه در توضيح امر خدا و ثبات قدم به حق مرقوم فرموده اند چنين مى فرمايد : مگر نمى دانند كه زمين هرگز خالى از حجت نخواهد بود؟ يا ظاهر و آشكار ، و يا غائب و پنهان ( 4 ) بر طبق اين احاديث ، منظور از حجت پنهان ، امام غائب و حضرت ولى عصر ( ع ) است 0

1 . منتخب الاثر, ص 270 ؛ غيبة نعماني, ص 7 غيبة طوسي , ص 132 ؛ بحار الانوار, ج 2 , ص 92 .

2 . روزگار رهايي , ج 1 , ص 72 .

3 . غيبة نعماني , ص 68 .

4 . بحار الانوار, ج 53 , ص 191 .

انگشتري حضرت

نقش نگين انگشترى حضرت مهدى ( ع ) أنا حجة الله است وبه روايتى أنا حجة الله و

خاصته مى باشد كه به همين مهر ، روي زمين حكومت مي كند ( 1 )

به نقل كفعمى ، عبارت انگشترى حضرت ، أنا حجة الله و خاصته " است 0 ( 2 )

ا . نجم الثاقب باب دوم

2 . اعيان الشيعه ج 2 ص 44 .

حق

از القاب حضرت شمرده شده است .

امام باقر ( ع ) فرمود : تعبير به صيغه ماضى در آيه شريفه قل جاء الحق . . . ، به جهت تاكيد وقوع آن است آن چنان كه گويى واقع شده است 0

در زيارت حضرت هم هست كه : " السلام على الحق الجديد " . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

حمد

دركتاب هداية از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

خاتم الائمه

از القاب حضرت شمرده شده است ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

خاتم الاوصياء

از القاب مشهورحضرت است و آن حضرت خود را به همين لقب شناساند .

خادم حضرت عسكرى ( ع ) گفت : داخل شدم بر حضرت صاحب الزمان ( ع ) پس به من فرمود : اى طريف سندل سرخ براى من بياور " آن را براى حضرت آوردم . فرمود : مرا مى شناسى؟ " گفتم : آرى . فرمود : من كيستم گفتم : تو مولاى من وپسر مولاى منى فرمود : اين را از تو سؤال نكردم

گفتم : فداى توشوم ، بيان كن براى من آن چه را اراده كردى . فرمود : " منم خاتم الاولياء به سبب من ، خداوند بلا از اهل من وشيعيان من برمى دارد ( 1 )

خاتم به معناى چيزى است كه به وسيله آن ، پايان داده مى شود ونيز به معنى چيزى آمده است كه با آن ، اوراق ومانند آن را مهر مى كنند دراقرب الموارد " و قاموس كلمه خاتم- به كسرتاء وفتح آن- به معنى انگشتر ، آخر قوم ، عاقبت شىء وغيره آمده است .

در مجمع البحرين مى گويد : خاتم النبيين " يعنى آخرين پيامبران كه پس از وى پيغمبرى نخواهد بود .

اين كه به حضرت مهدى ( ع ) خاتم الاوصياءوخاتم الائمه گويند يه اين جهت است كه او آخرين نفر از سلسله امامان است وپس از او امامى نخواهد بود .

ا . نجم الثاقب باب دوم .

خازن

از القاب حضرت شمرده شده است ( 1 )

ا . نجم ا لثاقب باب دوم

خلف صالح

خلف وخَلَف صالح از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

روايت شده ازامام رضا ( ع ) كه فرمود : خلف صالح از فرزندان ابى محمد ، حسن بن على است واوست صاحب الزمان و اوست مهدى نيز روايت كرده از حضرت صادق ( ع ) که خلف صالح از فرزندان من است .

اوست مهدى اسم او محمد است وكنيه او ابوالقاسم خروج مى كند در آخر الزمان ومراد از خلف ، جانشين است و آن حضرت ، خلف جميع انبياء واوصياى گذشته است وجميع علوم وصفات و حالات وخصايص آن ها را دارد ومواريث الهيه ، كه از آن ها به يكديگر مى رسد وهمه آن ها ، در آن حضرت ودر نزد او جمع بود . ( 1 )

در حديث لوح معروف كه جابر در نزد صديقه طاهره ( ع ) ديد بعد از ذكر عسكرى ( ع ) آ مده است كه : آن گاه كامل مى كنم اين را به پسر خلف اوكه رحمت است براى جميع عالميان بر اوست كمال صفوت آدم ورفعت ادريس وسكينه نوح وحلم ابراهيم وشدت موسى وبهاء عيسى وصبر ايوب . ( 2 )

در حديثى كه امام صادق ( ع ) از حضرت مهدى ( ع ) به عنوان خلف صالح ياد كرده است .

ممكن است كسى خيال كند كه امام صادق ( ع ) فرزند بلافصل خود را قصد كرده است

ولى روايات صريح وارده از آن حضرت و امامان پيشين

، آن را توضيح مى دهدكه منظورنواده ششم آن بزرگوار است .

ا . مروج الذهب ، ج 4 ص 5 شيعه در اسلام علامه طباطبايى ، ص 26 .

02 منتخب الاثرص 214

3 . روزگارهايى ج 1 ص96 .

خليفة الاتقياء

از القاب حضرت شمرده شده است .

روايت شده از حكيمه خاتون كه مى گويد : پس از تولد حضرت آن جناب را آوردم به نزد برادرم حسن بن على ( ع ) پس با دست شريفش ، روى پر نوراو رامسح كردو فرمود : سخن بگو اى حجة الله ، بقيه انبياء خاتم اوصياء ، صاحب كره بيضاء ، مصباح از درياى عميق شديد الضياء ، سخن گوى اى خليفه اتقياء ، نور اوصياء . . . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم0

خليفة الله

از القاب حضرت شمرده شده وبه معنى جانشين خداوند است .

در زيارت آل ياسين مى خوانيم : " السلام عليك يا خليفة الله وناصر حقه .

پيامبر اسلام ( ص ) فرمود : خروج مى كند مهدى وبر سر او ، ابرى است ودر آن منادى اى ندا مى كند اين مهدى ، خليفةالله است او را پيروى كنيد واژه خليفه بر معانى متعددى آمده است ، از جمله : به معناى كسى است كه دركارى به جاى ديگرى قرارگيرد ووظيفه او را انجام دهد به معناى امام راستين وپيشواى والايى است كه برتر از او نيست ، 3 . به معناى بزرگترين فرمانروا وپرشكوه ترين زمامدار است .

حضرت مهدى ( ع ) در فرازى از نخستين سخنرانى خود پس از ظهور مى فرمايد : " انا بقية الله وخليفته "

به راستى حضرت مهدى ( ع ) ، همان خليفة باقى مانده اى است كه قرآن شريف نيز به اواشاره دارد كه : إني جاعل في الأرض خليفة ( 1 )

امام مهدى (

ع ) خليفه خدا به مفهوم حقيقى وجامع كلمه است وهمه معانى واره خليفه را داراست .

خداوند او را جانشين پيامبر ( ص ) قرار داده واو برگزيده خداست ، نه منتخب مردم . خداوند او را به خلافت انتخاب نموده واز او خواسته است كه براى هدايت انسان ها به دين صحيح وسالم آسمانى واداره امور بلاد وعباد را صلاح بشريت وفراهم آوردن تمامى وسايل وامكانات نيكى ونيك بختى بشر ، قيام كند وجهان را سرشار از امكانات و وسايل مادى و معنوى براى سعادت بشريت سازد .

ا . سور ه بقره ، 30

خليل

از القاب آن حضرت شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

دابة الارض

ازالقاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده وخروج آن از علائم آخر الزمان است .

امير المومنين ( ع ) فرمود : آگاه باشيد قسم به خداوند كه دابة الارض انسان است ( 1 )

اين واژه ، متخذ از آيه و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابة من الارض ( 2 ) مي باشد .

اين آيه وسه آيه بعد از آن از واقعه هولناكى كه در آينده به وقوع مي پيوندد خبر مي دهند .

معنى ظاهر آيه اين است : هنگامي كه مردم مستوجب عذاب شدند و دوران مهلت پايان پذيرفت جانورى جنبنده اي رااز زمين بيرون مي آوريم كه با آن ها سخن مي گويد كه مردم به آيات ما يقين نمي آورند مشهور ميان شراح حديث و اغلب مفسران ، اين است كه دابة الارض از علامات قيامت است ، يا نخستين علامت است كه كوه صفا منشق مي شوددر اخبار شيعه ، مكرر آمده كه دابة الارض از نشانه هاى قيامت است وامير المومنين على ( ع ) است

در بيشتركتب حديث اهل سنت آمده كه دابة الارض ، همان صاحب عصا و ميسم آلت شانگذار است منظور از عصاعصاى حضرت موسى ( ع ) است كه در دست آن حضرت خواهد بود

ميسم به معناى چيزى است كه به وسيله آن بر پيشانى چارپايان داغ مي زنند ونشان دار مي كنند ، چنان كه در آخرت ، امير مؤمنان قسيم الجنة و النار هستند ، در رجعت نيز دوست

و دشمن را از يكديگر جدا مي كنند وبر روى بينى دشمنان مهر باطله مي زنند . ( 3 )

در حديثى آمده كه در روز سوم ورود حضرت مهدى ( ع ) به بيت المقدس ، دابة الارض خارج مي شود ( 4 )

از نظر روايات اهلبيت عصمت وطهارت هيچ ترديدى نيست كه منظور از دابة الارض رجعت وجود مقدس حضرت على بن ابى طالب ( ع ) مي باشد كه احاديث فراوانى در اين زمينه به دست ما رسيده است كه به برخى از آن ها اشاره مي كنيم : امام باقر ( ع ) از حضرت على نقل مي كنند كه فرمود : من تقسيم كننده بهشت و دوزخم ، كسى وارد آن ها نمي شود جز بر اساس تقسيم من . من فاروق اکبر من پيشواى آيندگانم . من گزارشگرگذشتگانم . جز رسول اکرم ( ص ) كسى بر من پيشى نمي گيرد . او ومن دريك صراط مستقيم ، جز اينكه اين صراط به نام اوست .

به من شش فضيلت داده شد : ا . علم منايا وبلايا ووصايا به من داده شد 20 . سخن فصل جدا كننده حق وباطل به من عطا شد . 3 . من صاحب رجعت ها هستم . 4 . فرمانروائى كل به من عطا شده 50 . من صاحب عصا وميسم هستم 60 . من دابة الارض هستم كه با مردم سخن خواهم گفت ( 5 )

امام صادق ( ع ) مي فرمايد : روزى رسول اكرم ( ع ) وارد مسجد شدند و مشاهده كردند كه امير مؤمنان (

ع ) شن هاى مسجد را زير سرش بالش كرده و خوابيده است .

با پاى مبارك شان او را حركت دادند و فرمودند : " اى دابة الارض برخيز يكى از اصحاب گفت : اى رسول گرامي آيا ما همديگر را با اين نام بخوانيم فرمود : نه ، به خدا سوگند كه اين نام به او اختصاص دارد . او همان دابة الارض است كه خداى تبارك وتعالى دركتابش فرموده : " چون سخن بر آن ها فرود آيد جنبنده اى را از زمين بيرون مي آوريم وبراى مردم سخن مي گويد كه مردم به آيات ما باور نمي كردند . سپس خطاب به على ( ع ) فرمود اى علي چون آخر الزمان فرا رسد خداوند تو را در زيباترين صورتى ظاهر مي سازد ودر دست تو ميسمي آهنى هست كه دشمنانت را با آن علامت مي گذارى ( 6 ) (

رسول اكرم ( ص ) در وصف " دابة الارض فرمود : " تيز پائى به او نمي رسد ، فراركننده اى از او فوت نمي شود . مؤمن را نشان مؤمن ، وكافر را نشان كافر مي زند . عصاى حضرت موسى وانگشتر حضرت سليمان با اوست . ( 7 )

امام صادق ( ع ) از رسول اكرم ( ص ) نقل مي كند كه در شب معراج گفته شد : " اى محمد! على اول است ، زيرا او نخستين امامي است كه پيمان مرا پذيرفته است على آخر است ، زيرا اوآخرين امامي است كه روحش را قبض مي كنم . او همان دابة است كه

با مردم سخن مي گويد ( 8 )

رسول اكرم ( ع ) در ضمن حديث مفضلى مي فرمايد كه دابة الارض " سه بار ظاهر مي شود

و هر سه را بيان مي فرمايد . ( 9 )

از محضر امير مؤمنان در مورد " دابة الارض " پرسيدند ، فرمود به خدا سوگند ، آن جنبنده اي نيست كه دم داشته باشد ، بلكه جنبنده اى است كه ريش دارد " ( 10 )

امير مؤمنان در ضمن خطبه مفصلى كه در مورد " دجال " ايراد فرموده است ، بعد از شرح كشته شدن دجال مي فرمايد " پس از آن طامه كبرى است اصحاب پرسيدند : " طامه كبرى " چيست؟ فرمود " " خروج دابة الارض است كه در نزديكى صفا ظاهر مي شود0 انگشتر حضرت سليمان وعصاى حضرت موسي در دست اوست . . . هنگامي كه سرش را بلند مي كند همه كسانى كه در ميان مشرق ومغرب هستند به قدرت الهى او را مي بينند . و آن پس از طلوع خورشيد از مغرب است كه در آن هنگام درِ توبه بسته مي شود .

از بررسى روايات اهل سنت استفاده مي شود كه از نظر آن ها نيز ، روايات بسيار مشابه روايات شيعه است ، جز اين كه به رجعت وبه نام مقدس حضرت على ( ع ) تصريح نكرده اند ، ولى غالب نشانه ها يكى است .

اينك فهرست نشانه ها يکي كه در احاديث اهل سنت در مورد " دابة الارض " آمده است : 1 . براى دابة الارض سه خروج است

( 11 ) اولين نشانه ، طلوع خورشيد از مغرب است و خروج دابةالارض ( 12 ) خروج دابة الارض از مسجد الحرام است . ( 13 ) خروج دابة الارض از نزديكى صفا است . ( 14 ) انگشتر حضرت سليمان وعصاى حضرت موسى در دست اوست 0 ( 15 )

سه بار بانگ برمي آورد وهمه مردم مشرق ومغرب آن را مي شنوند ( 16 )

چون دابة الارض خارج شد در توبه بسته مي شود . ( 17 )

دابة الارض مؤمن وكافر را نشان مي گذارد كه براى همه شناخته مي شوند . ( 18 )

طلوع خورشيد از مغرب ملازم خروج دابة الارض است ، هركدام از آن دو جلوتر واقع شود ، آن ديگرى به دنبال آن واقع مي شود 0

خروج دابة الارض يكى از اشراط ساعة دهگانه اى است كه بيش از قيامت بدون ترديد تحفق خواهند يافت .

از بررسى احاديث ، به اين نتيجه مي رسيم كه روايات اهل سنت در مورد " دابة الارض ( ع ) دقيقا با روايات شيعه منطبق است .

جز اين كه تصريح نكرده اند كه منظور از آن مولاى متقيان امير مؤمنان ( ع ) مي با شد . ( 19 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

2 . سوره نمل 82 .

3 . معارف ومعاريف ج 5 ص 315 .

4 . بحار الانوار ج 53 ص 127 .

05 تفسير بر هان ج 3 ، ص 209نور الثقلين ج 4 ، ص 97 تفسيرصافى ج 4 ، ص 75 .

6 . بحارالانوار ج

39 ص 243 تفسيرقمي ص 479 ثفسبر صافي ج 4 ، ص 674 نورالثقلين ، ج 4 ، ص 98 نفسير برهان ج 3 ، ص 209 .

7 . بحا والا نوار ج6 ص 300 جمع البيان ، ج 7 ص 234 نورالثقلين ، ج 4 ، ص 98 تفسير صافي ج 4 ص 75 .

8 . بحار الانوار , ج 40 , ص 38 و بصائر الدرجات , ص 150 .

9 . نورالثقلين ، ج 4 ، ص 99 مبمع البيان ، ج 7 ، ص 234 و بحار الانوار ] ج 6 , ص 300 .

10 . تفسيرتبيان ، ج 8, ص 119 و نور الثقلين , ج 4 ص 98 .

11 . بحار الانوار , ج 52 , ص 194 ؛ تفسير صافي , ج 4 , ص 75 و کمال الدين , ج 2 ص 527 .

12 . تفسيركشاف ج 3 ص 374عقدالدرر313و تفسيرالدر المنثور, ج5 ص 116 .

13 . عقد الدرر , ص 313 و سنن ابن ماجه , ج 2 , ص 1353 .

14 . مستدرک حاکم , ج 4 , ص 484 ؛ عقد الدرر , ص 314 و کشاف , ج 3 ص 384 .

15 . الدر المنثور, ج 5 , ص 115 ؛ عقد الدرر , ص 315 و کشاف , ج 3 , ص 384 .

16 . کشاف , ج 5 , ص 384؛ الدر المنثور , ج 5 ص 116 ؛ عقد الدرر , ص 316 و سنن ترمذي , ج 5 , ص

340 .

17 . عقد الدرر, ص 315 و الدر المنثور , چ 5 , ص 117 .

18 . کنز العمال , ج 14 , ص 258 ؛ صحيح مسلم, ج 1ص 138 و عقد الدرر, 322 .

19 . رجعت محمد خادمي شيرازى ، ص65 .

داعى

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

به معناى دعوت كننده است و آن حضرت ، بندگان را از جانب خداوند به سوي خداوند دعوت ميكند وحضرت ، دعوت خود را به آن جا مي رساندكه دينى مگر دين جد بزرگوارش در دنيا نباشد ( 1 )

1نجم الثاقب باب دوم .

رَب الارض

يكى از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

در تفسير آيه شريفه ، و اشرف الارض بنورربها ( 1 ) امام صادق ( ع ) فرمودند : مربى زمين ، امام زمان است و به نور حضرت مهدى ( ع ) ، مردم از نور آفتاب و ماه مستغنى مى شوند . ( 2 )

1 . سوره زمر 79 .

2 . نجم الثاقب باب دوم .

رجل

از القاب رمزى حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است كه شيعيان ، آن حضرت را به اين اسم مى خوا ند ند ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

ساعة

از القاب حضرت شمرده شده است .

امام صادق ( ع ) ساعة در آيات شريفه يَسئلونَك عَنِ السَاعَةِ ايانَ مرسيها ( 1 ) وَ عِندَ علم الساعَة ( 2 ) و هَل ينظرون الساعَة " ( 3 )

و . . . َ ما يُدريكَ لعَل الساعَةألا اِن الذين َ يُماروُنَ فِى الساعَةِ لفي ضَلالٍ بَعيد ( 4 ) را به حضرت مهدى ( ع ) تأويل كرده اند .

سؤال کردند : معنى يمارون چيست؟ فرمود : " مجادله مى كنند و مى گويند كسى متولد شد وچه كسى او را ديده وكجاست وچه وقت ظاهر مى شود؟ همه اين ها به سبب عجله كردن در امر الهى و شک در قضا ودخالت در قدرت خداست

وجوه مشابهت آن حضرت با ساعة قيامت بسيار است ، ازآن جمله اند : ناگهانى اتفاق مى افتند ، در بسيارى علامات شريكند ، مؤمن ازكافر شناخته مى شود ، جباران هلاک مى شوند ، خداوند براى آنها وقت معين در نزد انبياء وملائك قرار نداده است و همه پيامبران به آمدن آنها خبر داده اند . امام حسن مجتبى ( ع ) از رسول خدا ( ص ) پرسيد : " قائم ما اهل بيت كى خروج مى كند؟ حضرت فرمود اي حسن جز اين نيست كه مَثَل او ، مثل روز قيامت ساعة است كه خداوند علم آن را بر

اهل امت مان وزمين پنهان داشته است ونمى آيد مگر ناگاه وبى خبر " ( 5 ) سال فرد

در روايات است كه حضرت مهدى ( ع ) در يكى از سال هاى فرد ظهور مى كند؟ سال هايى چون يك ، سه ، پنج ، هفت يا نُه ( 6 ) .

1 . سوره اعراف 187

2 سوره زخرف 85

3سوره زخرف 66 .

4 سوره شوري 17و18

5 . نجم الثاقب باب دوم

6 کشف الغمه ج 3ص 534بحار الانوار ج 52ص235

سبيل

ازالقاب حضرت شمرده شده است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم

سدرة المنتهي

از القاب حضرت شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

سلطان مامول

يكى از القاب حضرت شمرده شده است .

امام صادق ( ع ) فرمودند : بعد از ذكر جمله اى از فتن وحروب و آشوب ها ، دجال بيرون مى آيد و درگمراهى مردم بسيار مى كوشد . پس ظاهر مى شودامير اَمَره وقاتل كفره وسلطان مأمول كه عقول در غيبت او متحير است .

امام جعفر صادق ( ع ) فرمودند : وكسى است كه خداوند تعالى ، اطاعت او را پس از انبياء و مرسلين ، بر جميع آدميان وجنيان واجب كرده است 0

او سلطانى است پس از سلطانى ، تاآن كه منتهى شود به سلطان دوازدهم . ( 1 )

01 نجم الثاقب باب دوم .

سنا

از القاب حضرت شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

سيد

از القاب حضرت شمرده شده است .

كنيزكى كه على خيزرانى او را به امام حسن عسكرى ( ع ) هديه كرده بود گفت : " چون سيد حضرت مهدى ( ع ) متولد شد ، از او نورى ساطع بود كه تا آسمان مى رسيد ، مرغان سفيدى فرود آمدند وبال خودرا برسر ورو وساير بدن حضرت ماليدند و آن گاه پروازكردند .

جريان را به امام حسن ( ع ) خبر داديم ، خنديد و فرمود : آن ها ملائكه آسمان بودند ، نازل شدندكه به او متبرك شوند0 ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

شريد

از القاب حضرت وبه معنى رانده شده است 0

يعنى رانده شده از خلايق ، چون حضرتش را نشناختند ، قدر نعمتِ وجودش را ندانستند ، ذريه طاهره اش راكشتند و حتى ادلَه بر اصلِ نبودن و نفىِ تولدش اقامه كردند .

آن حضرت به ابراهيم بن على مهزيار فرمود : پدرم به من وصيت نمودكه در زمين منزل نگيرم مگر جايى كه از همه جا مخفى تر ودورتر باشد ، به جهت پنهان كردن امر خود ومحكم كردن محل خود از حيله دشمنان وگمراهان . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

شيخ الاوصياء

به حضرت قائم ( ع ) نسبت مى دهند به جهت عمر طولانى اش وبه حضرت نوح شيخ الانبياءگفته اند چون دو هزار وپانصد سال عمركرد ( 1 )

1 . مكيال المكارم ج 1 ، ص 199

صاحب الزمان

ازالقاب مشهور حضرت است ودر ادعيه وزيارات واحاديث مختلف آمده است .

در زيارتى كه هر روز بعد از نماز صبح ، حضرت مهدى ( ع ) به آن زيارت مى شود آمده است : " اللهم بلغ مولاي صاحب الزمان صلوات اله عليه . . .

در احاديث فراوانى كه از اهل بيت ( ع ) رسيده نيز عنوان صاحب الزمان به حضرت مهدى ( ع ) اطلاق شده است .

امام صادق ( ع ) فرمودند : اِن الغيبة ستقع بالسادس من ولدي و هو الثاني عشر من الائمة الهداة عد رسول الله ( ص ) اولهم امير المومنين علي بن ابي طالب وآخرهم القائم بالحق بقية الله في ارضه و صاحب الزمان . . . .

يعنى : زود است كه ششمين فرزند من غايب شود واو دوازدهمين امام هدايتگر بعد از رسول خدا ( ص ) است كه نخستين ايشان ، امير مؤمنان على بن ابى طالب ( ع ) است وآخر آن ها قائم به حق بقيه خدا در زمين وصاحب زمان است ( 1 )

از طريق عامه نيز روايات بسيارى نقل شده كه در آن ها حضرت ، با لقب صاحب الزَمان نام برده شده است . از جمله قندوزى حنفى در جزءدوم كتاب ينابيع المَوَدة صفحه513 ، حديثى را به واسطه عبدالله بن مسكان از حضرت باقر وحضرت صادق

وحضرت كاظم ( ع ) نقل كرده كه قسمت آخر حديث چنين است . . . حتي ينتهي الي صاحب الزمان المهدي ( ع )

. نخستين كتابى كه از طرف علماى اهل سنت در حق حضرت مهدى ( ع ) نگارش يافته ، كتاب صاحب الزمان است كه آن را ابو العنبس كوفى نوشته است . ( 2 )

1 . كمال الد ين باب 33 ، ص 342

2روزگار رهايي ج ا ص 15

صاحب العصر

از القاب حضرت است ودر شهرت مثل صاحب الزمان است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب الدار

از القاب خاصه آن حضرت است .

حضرت در جايى فرموده است : اَنا صاحب الدار ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب الدولة الزهراء

ازالقاب حضرت شمرده شده است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب الرجعة

ازالقاب حضرت ( ع ) شمرده شده است ( 1 )

شايد بدين جهت گفته اند كه حضرت سنت پيامبراسلام ( ص ) را بازگردانده واحياء مى كند وشايد هم به جهت اين است كه رجعت ، پس از قيام او صورت مى گيرد والله العالم .

ا . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب السيف

در بعضى روايات از حضرت مهدى ( ع ) به صاحب السيف تعبير شده است ( 1 )

در شباهت هاى حضرت مهدى ( ع ) به انبياء ، شباهت حضرت را به پيامبر ( ص ) ، قيام با شمشير ذكر كرده اند0 ( 2 )

شخصى به نام ابو خديجه از امام صادق ( ع ) راجع به امام قائم ( ع ) پرسيد ، فرمود : همه ما قائم به امر خداييم . يكى پس از ديگرى ، تا زمانى كه صاحب شمشير بيايد وچون صاحب شمشير آمد ، امر و دستورى غير از آن چه بوده مى آورد . ( 3 )

يعنى پدرانش مأمور به تقيه وصبر بودند ولى او مأمور به جهاد وبرانداختن ستم است 0

ا . بحارالانوارج 52 ص 354 و 355 .

2 . همان ج 51ص 218 .

3 . اصول كافي ، ج1 ص536 .

صاحب الغيبة

يكى از القاب معروف حضرت است .

زياد بن صلت گفت : شنيدم امام رضا ( ع ) فرمود : قائم ، مهدى ، پسر پسر من ، حسن است؟ جسمش ديده نمى شود واسمش را احدى نمى برد مگر پس از غيبت او . .

گفتم : " اى سيد ما اگر بگوييم صاحب الغيبة وصاحب الزمان چه؟ فرمود : همه اين ها مطلقاَ جايز است ، اما من شما را از تصريح به اسم مخفى او نهى مى كنم تا دشمنان او را نشناسند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب الناحيه

ازالقاب حضرت است

وبر امام حسن وامام هادى ( ع ) نيز اطلاق مى شود .

آورده اندكه ناحيه هر مكانى است كه صاحب الامر ( ع ) در غيبت صغرى در آن جا بوده ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

صاحب سرداب

گروهى آغاز غيبت امام زمان ( ع ) را از زمانى مى دانند كه مأموران خليفه به منزل حضرت در سامرا ، هجوم آوردند تا وى را دستگيركنند وحضرت در آن هنگام ، در سرداب رفت و همان جا ، از ديده ها پنهان شد وتاكنون در آن جا بدون آب و غذا زندگى مى كند و روزى از آن جا ظهورخواهد كرد .

اين داستان چنان شهرت يافته كه حضرت را " صاحب سرداب " لقب داده ا ند . .

در پاسخ اين سخنان بايدگفت : در منابع شيعى ، هيچ نامى از سرداب نيست نويسندگان اهل سنت در نوشته هاى خود بر اين نظر اسرار مى ورزند ومتأسفانه اين مسأله دستاويز حمله نا آگاهانه برخى از آنان به تشيع گرديده است ( 1 )

پنداشته اند كه شيعيان در ميانه سرداب ، امام خود را مى جويند وظهورش را از آن نقطه انتظار مى كشند؟ از اين روى ، تهمت هايى به شيعه زده اند وزحمت مراجعه به منابع شيعى را در اين زمينه به خود نداده ا ند .

البته منشأ خرده گيرى هاى نا آگاهانه برخى به شيعه ، در اين زمينه آن است كه شيعيان به بخشى از حرم عسكريين در سامرا ، يعنى سرداب " احترام وتوجه خاصى دارند و آن را

زيارت مى كنند واين نه به خاطر آن است كه امام زمان ( ع ) در اين جا مسكن گزيده است وزندگى مى كند ، بلكه از آن جهت است كه زمانى مركز عبادت وسكونت چند تن از امامان راستين تشيع بوده است . پس داستان غيبت حضرت مهدى ( ع ) در سرداب سامرا و زندگى كردن حضرت در آن مكان ، بهتان ودروغى بيش نيست وهيچ يك از بزرگان شيعه ، چنين باورى نداشته و ندارند . ( 2 ) .

ا . منتخب ا لاثر ص 372 . .

2 . چشم به راه مهدى ص 339 .

صاحب كرةالبيضاء

از القاب حضرت است .

حكيمه خاتون مى گويد : پس از تولد مهدى ( ع ) آن جناب را آوردم نزد برادرم ، حسن بن على ( ع ) پس با دست شريف خود روى پرنور او را مسح كرد و فرمود : سخن بگو اى حجة الله ، بقيه انبياء خاتم اوصياء ، صاحب كره بيضاء و . . . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

صالح

از القاب حضرت گفته اند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

صبح فسفر

از القاب خاصه حضرت شمرده شده وبه معناى صبح روشن است .

احتمال داده اندكه آن را از آيه شريفه والصبح اِذااسفر ( 1 ) استنباط كرده اند ومناسبت آن به حضرت اين است كه حضرت نيز چون صبحِ صادق ، ورشن و هويدا است .

1 . نجم الثاقب باب دوم

صدق

از القاب خاصه حضرت محسوب كرده اند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

صراط

از القاب حضرت به شمار مى آيد .

البته دركتاب وسنت اطلاق آن بر هر امامى بسيار شده وشاهدى براى اختصاص به حضرت به نظر نرسيده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

طالب

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است

وبه معناى جوينده و خواهان است .

در دعاى ندبه مى خوانيم : اين الطالب به دم المقتول بکربلا کجاست جوينده خون شهيد كربلا

طالب التراث

از القاب حضرت شمرده شده و به معناى طلب كننده ميراث ها است .

امام صادق ( ع ) فرمود : صاحب الامر از مدينه به سوى مکه با ميراث رسول خدا ( ص ) بيرون مى آيد .

راوى پرسيد : ميراث رسول خدا چيست؟ حضرت فرمود : " شمشير رسول خدا ، زره او ، عمامه آن حضرت ، عصاى ايشان ، اسلحه وزين اسب آن حضرت . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

عاقبة الدار

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

عالم

از القاب حضرت شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

عدل

از القاب حضرت حجت ( ع ) گفته اند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

عزة

ازالقاب حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

1 . نجم ا لثاقب باب دوم .

علم منصوب

به معناى پرچم افراشت و نشانه بر پا داشته شده است .

تعبيرى است كه در زيارت آل ياسين نسبت به حضرت مهدى ( ع ) داده شده السلام عيك ايَها العلم المنصوب ( 1 )

خداوند در قرآن مى فرمايد : و عَلامات و بالنجوم هم يهتدون ( 2 )

و علامت هايى قرار داد و به وسيله ستاره ، هدايت مى شوند .

امام صادق ( ع ) در تفسير اين آيه فرمودند : مائيم آن علامت ها و منظور از ستاره رسول خدا ( ص ) مى باشد ( 3 )

پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : خداوند ستارگان را مايه ايمنى اهل آسمان قرار داد و خاندان مرا مايه ايمان اهل زمين ( 4 )

مرحوم علامه مجلسى مى فرمايد : منافاتى ندارد كه ظواهر آيات مقصود باشد چون همان طورى كه براى اهل زمين ، كوه ها و نهرها و ستاره هاعلامت هايى است كه به وسيله آن ها ، مردم به راه هاى ظاهرى خود رهنمون مى گردند ، همچنين وجود پيامبر ( ص ) و امامان ( ع ) و نيز علماء براى اهل زمين ، مانند كوه هاى استوار و افراشته است كه توسط آنان ، زمين پايدار مى ماند و ايشان سرچشمه هاى علوم و معارف اند كه زندگى معنوى مردم به وجود ايشان وابسته است

ا . كمال الد ين ج 2 ص 0653

2 . مفاتيح الجنان زيارت آل ياسين

3 . سور ه

نحل 17 .

4 . مجمع البيان ج 6ص 354

عين

از القاب حضرت شمرده شده و در زيارت آن حضرت است عين الله البته اطلاق آن بر همه ائمه ( ع ) شايع است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

غايب

از القاب شايع آن حضرت وبه معناى پنهان است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

غايةالقصوى

ازالقاب آن حضرت شمرده شده است ( 1 )

1 . بحارالانوار ج 52 ص 157 .

غايةالطالبين

ازالقاب آن حضرت شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

غريم

علماى رجال تصريح كرده اندكه از القاب خاصه آن حضرت است .

غريم هم به معناى طلبكار است و هم بدهكار ، ولى در اين جا به معناى اول از روى تقيه بوده است هرگاه شيعيان مى خواستند مالى را نزدآن حضرت يا وكلايش بفرستند يا وصيت كنند ، حضرت را مى خواندند و ايشان از بيشتر صاحبان كشاورزى ، تجارت وصنعت طلبكار بود .

شيخ مفيد مى گويد : اين رمزى بودكه شيعه در قديم ، آن را ميان خود مى شناختند و خطاب كردن غريم به آن حضرت ، براى تقيه بوده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

غلام

اين لقب حضرت در زبان راويان واصحاب ، بسيار تكرار شده است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

غوث

از القاب خاصه آن حضرت و به معناى پناه و پناهگاه است ( 1 )

در توسل جستن به ائمه ( ع ) جهت حوائج دنيا و آخرت گفته اند : هرگاه شمشير به محل ذبح تو رسيد كنايه ازكثرت گرفتارى و بى پناهى به حضرت حجت ( ع ) استغاثه كن؟ به درستى كه تو را درمى يابد و او غياث المستغيثين است .

بگو : يا صاحب الزمان انا مستغيث بک اغثني يا صاحب الزمان ادرکني ( 1 )

1 . انساب سمعانى ، ج 4 ص 315 .

2 . نجم الثاقب ، باب دوم

3 . نجم الثاقب ، باب دوم

غوث الفقرا

ازالقاب آن حضرت و به معنى پناه بيچارگان است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب نهم

غيب

از نام هاى حضرت مهدى است كه در قرآن ذكر شده است .

روايت شده است از حضرت صادق ( ع ) كه فرمودند : در آيه شريفه ، هُدىَ للمتقين الذين يومنونَ بالغيب ، ( 1 )

متقين شيعيان على بن ابى طالب ( ع ) هستند ، واما غيب او غايب است و شاهد بر اين ، قول خداوند تبارك و تعالى است كه فرمود : مى گويند چرا فرو فرستاده نشده براى او آيتى از پروردگارش پس بگو نيست غيب مگر خداى را پس منتظر باشيد به درستى كه من با شما از منتظرانم ( 2 ) يعنى بر آمدن آن غيب از آيات خداوندى است ( 3 )

در تفسير آيه شريفه الذين يومنون با لغيب آمده است كه غيب سه روز است : روز رجعت ، روز قيامت و روز قيام قائم ( ع ) ( 4 )

ا . سوره بقره 2 و 3 .

2 . سوره يونس20 .

3 . نجم الثاقب باب دوم .

4 . الزام النا صب ج2 ص 340 .

المضطر

امن يجيب المضطر اذا دعاه و يکشف السوء و يحعلکم خلفاء الارض إله مع الله قليلا ما يذکرون .

يست كه درمانده را زمانى كه او را بخواند اجابت كند ، وگرفتارى را برطرف سازد و شما را جانشينان اين زمين قرار دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مي گيريد خداوند متعال در آين آيه و در آيه قبل وبعد آن ، پرسش هايى درباره بعضى واقعيت هاى جهان هستى مطرح كرده تا بدين وسيله از مردم اعتراف بگيردكه كسى

نمي تواند در اين كارها همراه با خدا باشد وشريك او معرفى شود 0

در آيه 2 سؤال درباره اين است كه وقتى انسان همچون غريقى در امواج دريا قوطه ور است وهيچ پناهگاهى ندارد وازتمام اسباب قطع اميد كرده است در اين حالت چه كسى است كه اگر انسان او را صدا زند و از اويارى طلبد ، جوابش مي دهد و او را ازگرفتارى نجات مي دهد آيا غير از خدايى كه خالق همه چيز ورازق همه مردم است وهمه امور از مبدأ ومعاد تحت قدرت اوست ، كسى شايسته عبوديت است

اين آيا از راه رجوع به فطرت ، ما را به خدايى رهنمون مي سازدكه انسان هاى درمانده و مضطر در صورتى كه او را بخوانند واز او يارى طلبند ، اجابت كرده و ازگرفتا رى مي رهاند .

واما اضطرار حالتى درونى است وزمانى به وجود مي آيد كه انسان هيچ وسيله وپناهگاهى براى حل مشكل خود ندارد ودستش از همه راه هاى طبيعى كوتاه شده است

در اين حالت درونش او را به يك وسيله معنوى راهنمايى مي كند وبه وسيله آن اميد نجات پيدا مي كند .

دل انسان در حالت اضطرار به گونه اى به خداوند متصل مي شود و آدمي با تمامي وجودش خدا را مي بيند وصدايش مي زند .

از ويژگى هاى انسان اين است كه هنگام گرفتارى به ياد خدا مي آفتد ودر همه حال او را صدا مي زند گر چه ممكن است بعد از رفع مشكل دوباره خدا را فراموش كند .

و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما

فلما کشفنا عنه ضره مر کان لم يدعنا الي ضر مسه ( 2 ) گامي كه به انسان ناراحتى برسد ، ما را در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته ويا ايستاده است مي خواند .

اما هنگامي كه ناراحتى او را برطرف كرديم چنان مي رود مثل اينكه هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده ، نخوانده است .

از آيه محل بحث استفاده مي شود كه براى اجابت دعا تحقق دو شرط لازم است : 1 . انسان به حد اضطرار ودرماندگى برسد أمن يجيب المضطر

2 . انسان از تمام اسباب مادى نا اميد شود وبا تمام وجود فقط خدا را بخواند . إذا دعاه

در اين حالت انسان ارتباط قوى ومحكمي با خداپيدا مي کند وخداوند نيز دعاى او رامستجاب مي كند وگرفتارى را از او برطرف مي كند و يکشف السوء پس اگر در جامعه اى ظلم وستم فراگير شود ، مردمي كه به ضعف كشيده شده اند يار وياورى نداشته باشند تا آن ما را از اين رنج وبلا نجات دهد ، وتلاش وكوشش آن ما براى تغيير اوضاع اثر نداشته باشددر اين حالت اگر مردم با قطع همه واسطه ها ، ارتباط كامل با خداوند پيداكنند ، آن وعده الهى كه همان تحقق خلافت در زمين براى مؤمنان صالح ومستضعفان روى زمين است محقق خواهد شد .

اين بخش از آيا كه مي فرمايد : " و يجعلکم خلفاء الارض " بيانگر خواسته مهمي است كه مردم بايد طالب آن باشند ، وهمين جمله قرينه اى است كه يكى از مصاديق " سوء چيره شدن

ظالمان بر مستضعفانى است كه پناهگاهى جز خدا ندارند . ولذا اگر در اين حال مستضعفان ، با اخلاص تمام خدا را بخوانند وعده الهى محقق مي شود و آن ها وارث زمين مي گردند .

از مصاديق بارز اين آيه مردمي هستند كه با تحمل همه سختى ها وگرفتارى ها ، زمينه حكومت جهانى حضرت مهدى ( ع ) را فراهم مي كنند .

در روايتى از پيامبر اكرم ( ص ) آمده است كه : سيکون من بعدي خلفاء ، ومن بعد الخلفأء أمراء ومن بعد الأمراء ملوك ومن بعدالملوك جبابرة ثم يخرج رجل من إهل بيتي يملا الارض عدلا کما ملئت جورا ( 2 )

بعد از من خلفايى مي آيند ، وپس آز آن اميرانى مي آيند ، وبعد از آن پادشاهانى مي آيند ، وپس از آن جبارانى مي آيند ، سپس مردى از خاندان من قيام مي كند وزمين را پر از عدل مي كند همان طوركه از ظلم پرشده بود .

روايت ديگرى از امام صادق ( ع ) نيز چنين آمده است : به خدا سوگند گويا من به سوى قائم مي نگرم در حالى كه پشتش را به حجر الاسود زده وخدا را به حق خود مي خواند . . . سپس فرمود : به خدا سوگند مضطر درکتاب خدا, در آيه امن يجيب المضطر . . . اوست . ( 3 )

آرى ، انتظار فرج وقتى از حالت دعاهايى كه فقط بر زبان جارى است خارج شود وممه به مرحله اى برسندكه واقعاً منتظر قيام مهدى ( ع ) باشند وخود را براى آن

روز آماده كنند وبا تمام وجود از خداوند درخواست فرج كنند ، دعاى آن ها به اجابت مي رسد ( 4 )

1- سوره انعام 62 .

2 . سوره يونس 12 .

03کنزل العمال ج 14 ص 265 .

4 . تفسير نورالثقلين ج 4ص 94 .

اولين دادگاه پس از ظهور

برطبق برخى روايات ، نخستين دادگاهى كه در دولت حقه حضرت مهدى ( ع ) تشكيل مى شود براى بررسى خون به ناحق ريخته شده محسن حضرت فاطمه ( ع ) است . ( 1 )

1 . روزگار رهايي ج 2 ص 1070

استضعاف

به معناى ناتوان شمردن و حقير داشتن است .

خداوند در قرآن كريم وعده داده كه مي خواهيم بر تحقير شدگان در زمين منت نهاده وايشان را به پيشوايى برسانيم ووارث پيشينيان شان كنيم . ( 1 )

بسيارى گفته اند تحقق اين وعده الهى ، در زمان ظهور حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود .

1 . سوره قصص 5 .

انگشتر سليمان

انگشتر سليمان از مواريث انبياست كه نزد حضرت مهدى ( ع ) است .

سلطنت جهانى حضرت سليمان ( ع ) وسيطره آن حضرت بر تمام موجودات روى زمين ، تنها يك رمز داشت و آن در همان انگشتر نهفته بود . آن انگشتر با تمام ويژگى هايى كه دارد هم اكنون در دست حضرت صاحب الزمان مى باشد . ( 1 )

امام باقر ( ع ) مى فرمايد : نخستين كارى كه قائم ( ع ) در انطاكيه انجام مى دهد اين است كه تورات را از غارى بيرون مي آورد كه عصاى موسى وانگشتر سليمان در آن است . ( 2 )

ونيز مى فرمايد : در بيت المقدس ، تابوت سكينه ، انگشتر سليمان رالواحى را كه بر موسى نازل شده ، بيرون مي آورد . ( 3 )

امام صادق ( ع ) نيز مى فرمايد : عصاى موسى وانگشتر سليمان در دست او خواهد بود ( 4 )

در فرهنگ معين آمده است : انگشترى سليمان ( ع ) همان انگشتر ومهرِ حضرت سليمان است كه گويند اسم اعظم الهى بر آن نقش بسته بود وسلطنت وى بر انس وجن ، وابسته آن بود

ديوى

به شكل حضرت سليمان ( ع ) آن انگشترى را به دست آورد وچندى سلطنت كرد تا بار ديگر ، انگشترى به دست حضرت سليمان افتاد وسلطنت خود را باز يافت . نام هاى ديگر آن خاتم جم خاتم جمشيدانگشترى جم " انگشترى جمشيد است . ( 5 )

در روايتى آمده كه حضرت سليمان ، هنگامى كه آن انگشتر را با خود برمى داشت خداوند پرنده وباد وفرشتگان را مسخر او مى ساخت . ( 6 )

و در روايتى از امام صادق ( ع ) آمده است كه امام حسين ( ع ) وقتى به دنيا باز مي گردد حضرت مهدى ( ع ) انگشتر سليمان را به همراه زمام امور جامعه به او مى سپارد واو كسى است كه قائم ( ع ) را پس از يك زندگى طولانى وپر بركت كه از دنيا مى رود غسل مى دهد و به خاك مى سپارد ( 7 )

در پاره اى روايات ، سخن از منبر سليمان هم به ميان آمده است كه حضرت مهدى ( ع ) آن را هم بيرون مي آورد ( 8 )

ا . جهان بعد از ظهور ص 55 به نقل از ظهور حضرت مهدى ( ع ) از ديدگاه اسلام مذاهب و ملل جهان هاشمي شهيدي ص 426 .

2 . روزگار رهايي ج ا ، ص 455 .

3 . همان .

04 همان ص 0457

ه . فرهگ فارسي معين ج 5 ، ص 190 .

6 . بحارالانوار ج 63 ص 194 .

7 . همان ج 53 ، ص 03 1

8 . الزام

الناصب ج 2 ص 299 .

فارِس الحجاز

به معناى سوار سرزمين حجاز وكنايه ازظهور حضرت مهدى ( ع ) از سرزمين مكه است .

لقبى است كه به امام زمان ( ع ) مى دهند و حضرت را با يافارس الحجاز مى خوانند البته ما اين لقب را در نجم الثاقب نديديم .

فتح

از القاب حضرت و به معناى پيروزى است .

روايت است كه در آيه شريفه از جاء نصر الله والفتح ( 1 ) مرادازفتح ، قائم ( ع ) است .

در تفسير على بن ابراهيم آمده است : آيه مباركه نصر من الله وفتح وقريب ( 2 )

اشاره دارد به فتح حضرت قائم ( ع ) ( 3 )

1سوره نصر 1 0 2 سوره صف 13 3 نجم الثاقب باب دوم .

فجر

از القاب حضرت مهدي ( ع ) شمرده شده است .

روايت است از امام صادق ( ع ) كه در تفسيرآيه والفجرفرمود : مراداز فجر ، قائم ( ع ) است .

و نيز در روايت ديگرى درباره سوره قدر فرمود : حتى مطلع الافجر ( 1 ) يعنى : تا آن كه قائم ( ع ) برخيزد و ظاهرشود ( 2 )

1 . سوره قدر

2 . نجم الثاقب باب دوم .

فرَج الاعظم

از القاب آن حضرت و به معناى گشايشگر بزرگ است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

فرَج المؤمنين

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

در هنگام ولادت آن حضرت ، حكيمه خاتون به نرجس خاتون گفت : خداوند امشب به تو غلامى مى بخشدكه سيد است در دنيا و آخرت ، و فرج مؤمنان است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

فقيه

از القاب حضرت حجت ( ع ) است .

شيخ طوسى درتهذيب در باب حد حرم امام حسين ( ع ) از محمد عبدالله حميرى روايت كرد كه گفت : نوشتم به فقيه و سؤال كردم از اوكه آيا جايز است كه مرد تسبيح بفرستد به خاك قبر امام حسين ( ع ) و آيا در او فضلى است؟ پس جواب داد و من آن توقيع را خواندم و از آن نسخه كردم : تسبيح بفرست به آن و مراد از فقيه در اين جا يقينا حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

قائم الزمان

از القاب حضرت شمرده شده است .

در كمال الدين روايت است : ازدى در مسجدالحرام خدمت آن جناب رسيد حضرت ، سنگى را براى او طلاكرد ودر حق او دعا نمود و فرمود : مرا مى شناسى؟ گفت : نه فرمود : منم مهدى منم قائم الزَمان ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

قابض

از القاب آن حضرت شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

قاتل الكفرة

يكى از القاب امام زمان ( ع ) است .

امام صادق ( ع ) فرمودند : . . . بيرون مى آيد دجال و مبالغه مى كند در اغوا و اخلال ، پس ظاهر مى شود امير امَره و قاتل كفره و سلطان مأمول ، كه متحير است در غيبت او عقول . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

قطب

القاب مشهور حضرت مهدى ( ع ) است در نزد عرفا و صوفيه .

شيخ ابراهيم كفعمى در حاشيه جنة الواقيه در دعاى ام داوود مى فرمايد : گفته شده كه زمين خالى نيست از قطب وچهار اوتاد وچهل ابدال وهفتاد نجيب وسيصد وشصت صالح پس قطب ، مهدى است 000 وهمه با دايره قطب همراهند . ( 1 )

در اصطلاح تصوف ، قطب كسى است كه منظور نظر خداوند است در همه زمان ها وطلسم اعظم به او داده شده است . .

او تنها انسان كاملى است كه به نظر صوفيان ، احاطه اش به جميع آدميان محقق است وهمه مقامات وحالات تصوف را مى داند . او عقل عالم امكان است وتصرف وى در عقول ، براى صوفيان مسلم است . ( 2 )

ا . نجم الثاقب ، باب نهم .

2 . فرهنگ معين ج 2 ، ص 2690 .

قوه

ازالقاب حضرت حجت ( ع ) شمرده شده است ( 1 ) .

01 نجم الثاقب ، باب دوم .

قيامت

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

مشابهت حضرت با قيامت از جهات بسيارى است كه از جمله آن ها : هر دو ناگهانى مى رسند ، علامات مشترك دارند مثل خسف ومسخ و ظهور آتش و 000 ، مؤمن وكافر به سبب هر دو جدا مى شوند ، خداوند براى آن ها وقت قرار نداده است و 000 ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

قيم الزمان

از القاب امام زمان ( ع ) است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

کار

به معنى رجوع كننده است .

در هدايه و مناقب ، از القاب حضرت شمرده شده ظاهر آن است كه حضرت از عالم غيبت و استتار برمى گردد و جمعى از مردگان را برمى گرداند ( 1 )

ا . نجم الثاقب ، باب دوم .

كاشف الغطاء

در هدا ية و مناقب ، از القاب حضرت شمرده شده است ( 1 )

1نجم الثاقب باب دوم

كمال

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

در روايات آمده است كه علم و عقل در زمان ظهور حضرت مهدى ( ع ) به كمال مى رسد ( 2 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

2 . بحارالانوار ج 52ص 326 .

مؤمَل

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى اين است كه خلايق آرزوى او را دارند

امام حسن عسكرى ( ع ) فرمود : " آن هنگام كه حجت ( ع ) به دنيا آمد دشمنان گمان كردند كه ايشان را مى كشند تا نسلش را قطع كنند ، پس چگونه ديدند قدرت خداوند را؟ كه ناميد او را مؤمل ( 1 )

البته در دعاى ندبه اشاره به اين مضمون شده : بنفسى انت من امنيه شايق يتمني من مؤمن ومؤمنة ذکرا فحنا

ا . نجم الثاقب ، باب دوم .

مامول

يعنى اميد داشته شده كسى كه آرزوى او را دارند و آن چه يا آنكه مايه اميد باشد ( 1 )

امام صادق ( ع ) بعد از ذكر بسيارى علامات ، فرمود : آن گاه قائم مأمول و اما ، مجهول برمى خيزد

در زيارات مأثوره آن حضرت است : السلام عليك ايها الامام المأمول ( 2 )

مامول كه پيش تر از القاب حضرت شمرده شده ، به همين معناست 0

1 . معارف ومعاريف ج9ص52

2 . نجم الثاقب باب دوم

مبدا الاَيات

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى " ظاهركننده آيات خداوند " يا محل بروز و ظهور آيات الهيه است .

چون از آن روزكه بساط خلافت در زمين گسترده شد و انبياء و رسل با آيات بينات و معجزات ، براى هدايت خلق آمدند و مأمور ارشاد شدند ، خداوند براى احدى ، چنين تكريم نفرمود و با احدى آن مقدار آيات نفرستاد كه براى مهدى ( ع ) فرستاده و روانه خواهد كرد 0

بسيارى از آيات الهى ، براى آمدن آن حضرت ظاهر مى شودكه يك دهم آن ، براى آمدن هيچ حجتى ظاهر نشده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

مبلى السرائر

از القاب حضرت و به معناى آشكاركننده رازها است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

مجازى بالاعمال

ازالقاب حضرت مهدى ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

محسن

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و از اسماء حسنى است كه خداوند تعالى آن حضرت را مظهر اعظم آن قرار داده . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

مخبِربِمايعلَن

از القاب حضرت شمرده شده و به معناى خبر دمنده به آن چه آشكار مى شود است ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دؤم .

مدبر

از القاب آن حضرت شمرده شده است 0

مصباح الشديد الضياء

به معناى چراغ نورانى و از القاب حضرت است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب دوم .

مظهرالفضايح

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى جلوه گاه رسوايى ها است . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

مفرج اعظم

به معناى گشايشگر بزرگ و از القاب حضرت است .

امام رضا ( ع ) فرموده است : هرگاه عِالم شما غايب شد ، پس فرج اعظم را منتظرباشيد . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

مفضل

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و از اسماء حسنى است كه خداوند تعالى آن حضرت را مظهر اعظم آن قرار داده . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

مقتصِر

به معناى اكتفا كننده واز القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

شايد منظور اين باشد كه حضرت مهدى ( ع ) برخلاف همه انبياء واوصياء گذشته ، كه به خاطر حفظ و بقاى دين با منافقين مدارا مى كردند ، ايشان تنها به انصار و بندگان صالح اكتفا خواهد فرمود و رشته الفت و موانست باكفار ومنافقين ، در آخرالزمان گسسته خواهد شد . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

مقدرة

به معناى توانايى و از القاب آن حضرت است .

حضرت را مقدره گويند چون ازكثرت بروز و ظهور عجايب ، قدرت هاى الهى در نزد آن حضرت ، به حدى رسيده كه گويا عين قدرت شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

منان

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و از اسماء حسنى است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

منجى

به معناى نجات دهنده و لقبى است كه به حضرت مهدى ( ع ) مى دهند

اما دركتاب نجم الثاقب كه 182 اسم و لقب از حضرت ذكر شده نيامده است .

منعم

از القاب حضرت مهدى ( ع ) واز اسماء حسنى است كه خداوند تعالى آن حضرت را مظهر اعظم آن قرار داده . ( 1 )

من لم يجعل الله لَه شبيها

يعنى كسى كه احدى شبيه و نظير او نيست و از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است .

در هداية اين لقب حضرت ، چنين آمده است من لم يجعل الله له سميا که البته به شبيها تفسيركرده است .

از ويژگى هايى كه براى حضرت نقل شده معلوم مى شود ، هيچكس شبيه آن حضرت نيست و به رتبه عزَت و جلالش نرسيده و نخواهد رسيد ( 2 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

2 . نجم الثاقب باب دوم

مهدى

از مشهورترين لقب هاى امام زمان ( ع ) است .

درباره علت ناميده شدن آن حضرت با اين لقب ، روايت هاى مختلفى ذكر شده است .

حضرت امام محمد باقر ( ع ) مى فرمايند : هنگامى كه مهدى ما قيام كند ، ثروت ها را به طور مساوى تقسيم و در جامعه به عدالت و دادگرى رفتار مى كند . هركسى از او اطاعت كند از خداوند اطاعت كرده است و هركسى او را نافرمانى كند از خدا نافرمانى كرده است . وآن حضرت را مهدى ناميده اند چون به امور پنهان و نهانى هدايت مى گردد . ( 1 )

درباره امور نهانى كه آن حضرت به آن ها هدايت مى شود و يا هدايت مى كند ، با توجه به تعابير روايات نظرات چندى بيان شده است . ازآن جاكه در دوره غيبت مخصوصاً دوران

غيبت كبرى در اثر پيدا شدن تبليغات ضد دينى و تفسيرها و برداشت هاى نامناسب از احكام دين ونفوذ خرافات و انديشه هاى غلط غير دينى به اصول و تعاليم اصيل اعتقادى ، مردم دين اصلى و حتى قرآن اصلى را فراموش خواهندكرد ، آن حضرت پس از ظهور ، قرآن اصيل و احكام واقعى اسلام را از لابلاى آن همه تحريفات و تفسيرهاى نادرست بيرون خواهند كشيد ، به گونه اى كه حتى مردم گمان خواهندكردكه ايشان يك دين و آيين جديدى را مطرح مى كنند . به اين مناسبت آن حضرت را مهدى مى گويند .

پيامبر اكرم ( ص ) در اين باره مى فرمايند : دوازدهمين فرزندم به گونه اى غايب خواهد شد كه اصلأ ديده نخواهد شد و در اين دوره غيبت ، وقايع سختى رخ خواهد داد .

در نتيجه طولانى شدن اين دوره ، زمانى خواهد آمد كه از اسلام جز اسمى و از قرآن جز رسم و خطى اثرى باقى نخواهد ماند . درآن موقع خداوند متعال به وى اجازه خواهد داد تا قيام كند . آنگاه به وسيله او اسلام را تقويت و تجديد خواهدكرد . ( 2 )

بر طبق اين ديدگاه چون حضرت مهدى ( ع ) مردم را به حقايق پنهان شده دينى راهنمايى خواهندكرد او را مهدى مى گويند .

ديدگاه ديگر اين است كه قائم آل محمد ( ع ) را از اين رو مهدى مى گويندكه مردم را به امورى كه برآن ها پوشيده است راهنمايى خواهد كرد .

وى پس از ظهور ، جهت ارشاد پيروان اديان ديگركتاب هاى

آسمانى تحريف نشده ، آن ها را به آنان نشان خواهد داد و از اين طريق آنان را با دين اصيل خودشان آشنا خواهد ساخت و بر اساس همان احكام تحريف نشده آيين خودشان ، باآنان رفتار خواهد كرد .

در روايتى مى خوانيم : از جمله كارهاى حضرت امام زمان ( ع ) پس از ظهور اين است كه تورات اصلي و انجيل اصلى و سايركتاب هاى انبياى گذشته را از يك مخفيگاه خارج خواهد ساخت ( 3 )

ديدگاه ديگر اين است كه آن حضرت پس از ظهور ، مردم را در تمام زمينه هايى كه به بيراهه رفته اند ارشاد خواهند كرد تا به شيوه هاى درست دستيابند چون انحرافات دوران غيبت تنها در احكام دينى نيست ، چراكه در اثر جهل و نا آگاهى در عرصه هاى سياسى ، علمى و صنعتى نيز مردم دچار اشتباهات زيادى مى شوند .

طرفداران اين برداشت نيز به برخى از روايات كه مشتمل برتعابير خاصى هستند ، تمسك مى جويند . به عنوان مثال از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرموده اند : آن حضرت را مهدى مى گويند چون مردم را به امورى كه گم كرده اند ، هدايت مى كند ( 4 )

اين تعبير شامل انحراف سياسى ، اقتصادى ، فرهنگى و اجتماعى نيز مى شود .

نتيجه آن كه مى توان گفت : چون امام زمان ( ع ) به بركت علم بى نظيرى كه دارد ، مردم را در تمام عرصه هاى حيات فردى و اجتماعى و علمى و دينى به راه صحيح هدايت خواهدكرد

وآن ها را از تمام گمراهى ها نجات خواهد داد ، به اين مناسبت آن حضرت را مهدى مى گويند .

البته در برخى روايات نيز به اين نكته اشاره شده است كه يكى از چيزهاى مخفى كه حضرت مهدى ( ع ) مردم را به آن هدايت خواهندكرد ، ذخاير زيرزمينى و معادن است كه شايد اين لقب به اين قبيل از عملكردهاى حضرت مهدى ( ع ) نيز دلالت داشته باشد . ( 5 )

وامَا واژه مهدى ، اسم مصدر هدايت است و به معنى كسى است كه به وسيله خدا هدايت شده باشد ، و به همين معنى ، برخى از پيامبران و بزرگان را بدون آن كه مهدى موعود و منتظر پندارند ، مهدى خوانده اند .

حسان بن ثابت در قصيده خود ، واژه مهدى را براى پيامبر ( ص ) به كار برده است .

اين واژه در حديثى از پيامبر ( ص ) به همين معنى درباره حضرت امير ( ع ) به كار رفته است . ( 6 )

سنى ها اغلب ، آن را براى چهار خليفه بعد ازپيامبر ( ص ) كه آنان را خلفاءِ الراشدون المهديون مى گويند ، به كار مى برند . ( 7 )

شيعيان كوفه ، عنوان مهدى را در مفهوم راه يافته و هدايت شده آن ، درباره امام سجاد ( ع ) به كار برده اند .

به اين معنى ، همه امامان عنوان مهدى داشته اند ، با اين مفهوم كه وظيفه شان هدايت مردم به سوى دين خداوند بوده است وکلنا نَهدى الى دين الله

به همين جهت دركتب مربوط به زيارات ، تمام امامان الئمة الراشدون المهديون اطلاق شده است .

در روايتى از امام حسين ( ع ) نقل شده است كه فرمود : ما دوازده مهدى داريم اول آن ها اميرالمؤمنين ( ع ) و آخرآن ها نهمين فرزند من است . . . ( 8 ) ولى واژه مهدى در مفهوم نجات بخش آن ، عنوان خاص امامدوازهم شيعه است كه در آخر الزمان ظهور مى كند و در اصطلاح شرع ، اطلاق مهدى به اين مفهوم ، به هيچ كس جز امام غائب صحيح نيست و حتى اطلاق آن به ساير امامان نيز درست نمى باشد . ( 9 )

01اثبات الهداة ج 7 ص 110 و 169 .

2 . منتخب الاثرص 98 .

3 . بحارالانوار ج 51 ص 29 .

4 . اثبات الهداة ج 7ص 110

5 . نشريه موعود ش 28 ص 67

6 . آخرين اميد داود الهامى ص 207

7 . سنن ابي ماجه ج 1 ، ص 16 .

8 . من لا يحضره الفقيه ج 2 ، ص 371 التذهيب طوس ج 6ص 114 .

9 . آخرين اميد داودالهامى ص210 .

مهدى موعود

موعود از القاب مشهور و رايج حضرت مهدى ( ع ) است .

استاد على دوانى ، جلد سيزدهم بحارالانوار چاپ سنگى را دركتابى با همين عنوان ، ترجمه كرده است كه امروزه بسيار مورد استفاده علاقه مندان قرار مى گيرد .

در شهر مقدس قم نيز بنياد فرهنگى با همين نام ، در زمينه مهدى پژوهى فعاليت مى كند .

نخستين كسى كه

در اسلام به او لقب مهدى موعود را دادند ، محمد حنفيه بود .

موعود مهدى و نشانه هاى پيامبران حضرت زين العابدين ( ع ) فرمود : در قائم ما نشانه هايى از هفت پيامبر وجود دارد : نشانه اى از پدر ما آدم ، نشانه اى از حضرت نوح ، نشانه اى از حضرت ابراهيم ، نشانه اى از حضرت موسى ، نشانه اى از حضرت عيسى ، نشانه اى از حضرت ايوب ( ع ) و نشانه اى از حضرت محمد ( ص اما نشانه اش از حضرت آدم و نوح ، طول عمر است . نشانه اش از حضرت ابراهيم ، ولادت پنهانى وكناره گيرى از مردمان است . نشانه اش از حضرت موسى ، استمرارترس و غيبت است . نشانه اش از حضرت عيسى ، اختلاف مردم در حق اوست . نشانه اش از حضرت ايَوب ، فرج بعد از شدت وگشايش پس ازگرفتارى است و اما نشانه اش از حضرت محمد ( ص ) خروج او با شمشير است . ( 1 )

1-كمال الدين ج 1 ، ص 438 منتخب الاثرص 0 30 بحار الانوار ج 51ص 217 .

استضعاف

به معناى ناتوان شمردن و حقير داشتن است .

خداوند در قرآن كريم وعده داده كه مي خواهيم بر تحقير شدگان در زمين منت نهاده وايشان را به پيشوايى برسانيم ووارث پيشينيان شان كنيم . ( 1 )

بسيارى گفته اند تحقق اين وعده الهى ، در زمان ظهور حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود .

1 . سوره قصص 5 .

نا قور

از القاب حضرت مهدى ( ع ) و به معناى صور است مانند شاخ و مثل آن كه در او مى دمند .

امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه ، فاذا نقر في الناقور ( 1 )

فرمود : هرگاه خداوند اظهار امرش را اراده كرد ، در دلش مى افكند آن گاه ظاهر مى شود و خروج مى كند به امر خداوند ( 2 )

1 - سوره مدثر 8

2 - نجم الثاقب باب دوم

ناحيه مقدسه

ناحيه در لغت به معنى جهت ، جانب ، كرانه وگوشه زمين است ، و ناحيه مقدسه از القاب حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

اين تعبير احترام آميز ، كنايه از جايگاه مخفى حضرت ولى عصر ( ع ) و يا کنايه از شخص آن حضرت بوده كه اين اسم رمز ، بين شيعيان در زمان غيبت صغرى رواج داشته است ( 2 )

شيخ طوسى فرموده است : شيعيان در زمان غيبت نخستين ، از آن حضرت و از غيبت او به عنوان ناحيه مقدسه تعبير مى كردند و اين رمزى بودكه شيعيان آن را مى شناختند و امام را به يكديگر معرفى مى نمودند ( 3 )

محدث نورى هم به نقل از جنات الخلود آورده است : در ايام تقيه ، گاهى آن حضرت را به اين لقب مى خواندند ( 4 )

1-نجم الثاقب باب دوم

2-مجمع البحرين ج 1 ، ص410

3- كشف الغمه ج3 ص 309

4- نجم الثاقب باب دوم

ناطق

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است

حضرت ، ناطق است چون آباء طاهرينش ، به علت نبودن اشخاص مورد اطمينان و جاملان اسرار الهى ، مهر خاموشى بر لب زده بودند ، اماحضرتش بيان كننده و ناطق همه علوم خواهد بود .

روايت شده كه رسول خدا ( ص ) اسامى ائمه را براى مسلمانان ذكر نمود تا اين كه فرمود : پس حسن بن على ، صامت امين عسكرى و سپس پسر او ، حجة الله ابن الحسن المهدى الناطق القائم بحق الله . ( 1 )

در زيارت عاشورا نيز مى خوانيم

: و ان يرزقنى طلب ثاري مع امام هدى طاهر ناطق بالحق منكم ( 2 )

كه در اين فراز ، يكى از القاب حضرت ، ناطق آمده است .

ا . نجم الثاقب باب دوم

2 . مفاتيح الجنان باب سوم

موتور

به معناى كسى است كه يكى از نزديكانش كشته شده و انتقام او را نگرفته باشد و از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

در روايات متعددى ، حضرت به لقب موتور ذكر شده است

موتور ( 1 ) به والد ، منظوركسى است كه پدرش كشته شده و خونخواهى او نشده است علامه مجلسى فرموده كه مراد به والد ، يا حضرت عسكرى ( ع ) يا امام حسين ( ع ) و يا جنس والدكه شامل همه ائمه ( ع ) مى شود است .

امام صادق ( ع ) نيز فرمود : قائم موتور و خشمناك خروج مى كند در حالى كه پيراهن خونين رسول خدا ( ص ) كه در جنگ احد بر تن داشت ، بر بدن آن حضرت است . ( 2 )

در برخى روايات موتور بابيه دارد .

در زيارت عاشورا مى خوانيم : السلام عليك ياثار الله ابن ثاره والوتر الموتور ( 3 )

يعنى درود بر تو اى كسى كه خداوند از خون پاك تو و پدرت كه به ناحق ريختند انتقام مى گيرد و از ستم وارد بر تو داد خواهى مى كند

1 . الرائد ج2ص 8168

2 . نجم الثاقب باب دوم

3 . مفاتيح الجنان باب سوم

نجم

ازالقاب آن حضرت است كه در قرآن نيز آمده است .

در سوره نحل مى خوانيم وبالنجم هم يهتدون ( 1 )

و شب هنگام به وسيله ستارگان هدايت مى شوند .

امام باقر ( ع ) در تفسير اين آيه شريفه فرمود : ستاره ، ما هستيم ( 2 )

1

. سوره نحل 16 .

2 . نجم الثاقب باب دوم .

نعمت باطن

وقتى از امام هفتم تفسير آيه و اسبغ عليکم نعمه ظاهرة و باطنه ( 1 )

را پرسيدند ، فرمود : نعمت ظاهر امام ظاهر و نعمت باطن ، امام غائب است .

پرسيده شد : آيا در ميان شما كسى هست كه عائب شود ، فرمود آرى ، اوكسى است كه شخصاً از ديدگان غائب مى گردد ، ولى يادش از دل هاى مؤمنان نمى رود .

او دوازدهمين ما ائمه است ، خداوند هر مشكلى را براى او آسان مى كند و هرگردن كشى را به وسيله او سركوب مى نمايد . . . . ( 2 )

علاوه بر اين كه وجود حضرت ، نعمت است ، آن چه از نعمت هاكه بندگان در آن غوطه ورند ا ز نعمت هاى ظاهرى و باطنى همه به بركت وجود شريف حضرت حجت ( ع ) است .

امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه ثم لتسئلن يوم عن النعيم ( 1 ) مى فرمايد : نعيم ما هستيم ( 3 )

وجود امام عظيم ترين نعمت هاى الهى است ، زيراكه اصل ساير نعمت هاى ظاهرى و باطنى است و از اين جا است كه در روايات آمده كه همه مردم روز قيامت درباره نعيم مورد سؤال قرار مى گيرند .

البته نعمت هاى آن حضرت در زمان ظهورش نيز ويژگى خاصى دارد . ( 4 ) چنان كه اخبارى در اين باره وارد شده است پيامبر اكرم ( ص ) فرمود : امت من در زمان مهدى

به نعمتى متنعم خواهند شدكه هيچ گاه به مثل آن متنغم نگشته اند . آسمان باران رحمتش را بر آن ها مى بارد و زمين هيچ گياهى را رها نمى كند ، مگر اين كه آن را برآورد ( 5 )

حضرت امير ( ع ) در تفسير آيه مباركه : الم تر الذين بدلوا نعمة الله کفرا ( 6 )

آيا نديدى آنان راكه نعمت الهى را به كفر بدل ساختند ، فرمود : ما آن نعمت هستيم كه خداوند بر بندگانش عنايت كرده و به سبب ما رستگار مى گردند آنان كه روز قيامت رستگار مى شوند ( 7 )

پس خود حضرت مهدى ( ع ) نعمت است و از آن جاكه شكر نعمت واجب است ، شيعيان بايد شكر نعمت حضرت را چنين به جا بياورند : 01 شناخت قلبى و معرفت اين نعمت والاى الهى 2 . بيان كردن فضايل و نشر دلايل آن بزرگوار 03 صدقه دادن براى سلامتى وجود آن حضرت 4 . تقرب جستن به آستانه او با انجام دادن كارهايى كه مورد پسند و مايه نزديك شدن به درگاهش است 05 اهتمام به دعاهاى خالصانه براى تعجيل فرج آن حضرت ( 8 )

1 . سوره لقمان20

2 . مهدى موعود على دوانى ص 199 .

3 . سوره تكاثر8

4 . تفسير برهان ج4ص 503

5 . مكيال المكارم ، ج 1 ص 292 .

6 . بحار الانوار ج51ص 83

7 . سوره ابراهيم 28

8 . اصول کافي ج1 ص 217

9 . مکيال المکارم ج1 ص 363

نَفس

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است ( 1

)

1 . نجم الثاقب باب دوم .

نهار

از القاب حضرت و به معنى روز است .

شيخ فرات بن ابراهيم در تفسير خود روايت كرده از امام باقر ( ع ) كه فرمود : حارث اعور عرض كرد به امام حسين ( ع ) كه : يابن رسول الله فداى تو شوم مرا از قول خداوند والشمس و ضحيها ( 1 ) خبر ده فرمود : واى بر تو اى حارث اين محمد رسول خدا است .

گفتم : فدايت شوم معناى قول خداوند والقمر اذا تليها ( 2 ) چيست؟ فرمود : اين اميرالمؤمنين ، على ابن ابى طالب ( ع ) است كه در پى محمَد ( ص ) آمده . باز گفتم : قول خداوند والنهار اذا جليها ( 3 ) چيست؟ گفت : اين قائم آل محمد ( ع ) است كه زمين را از عدل و داد پر مى كند و نيز در تفسير على بن ابراهيم روايت شده از امام باقر ( ع ) كه فرمود : در آيه شريفه والنهار اذا تجلى ( 4 ) نهار آن قائم از ما اهل بيت است كه هرگاه بر خيزد ، بر دولت باطل غلبه مى كند

ا . سوره شمس 1

2 . سوره شمس 2

3 . سوره شمس 3

4 . سوره ليل 2

نور آل محمد

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است در روايات آمده است كه در آيه شريفه والله متم نوره ( 1 ) يعنى به ولايت قائم ( ع ) و به ظهور آن حضرت ، و در آيه واشرقت الارض به نور ربها ( 2 )

مراد روشن شدن زمين به نور آن حضرت

است .

در يكى از زيارات جامعه نيز در اوصاف آن حضرت مى خوانيم : نور الانوار الذي تشرق به الارض عما قليل روايت شده از جابر بن عبدالله انصارى كه گفت : در مسجد كوفه داخل شدم ، در حالى كه اميرالمؤمنين ( ع ) با انگشتان مبارك خود مى نوشت و تبسم مى فرمود . گفتم : يا اميرالمؤمنين ( ع ) چه چيز شما را به خنده آورده است؟ فرمود : عجب دارم از آن كه اين آيه را مى خواند ولى بهحق ، به آن معرفت ندارد .

گفتم : كدام آيه فرمود : الله نور السَموات و الارض ، تا آخر مثل نوره كمشكوة مشكوة محمد ( ص ) است

فيها مصباح ، منم مصباح زجاجة الزجاجة حسن و حسين ( ع ) هستند . كانهاكوكب درى على بن الحسين ( ع ) و يوقد من شجرة مباركة محمد بن على ( ع ) است . زيتونه ، جعفر بن محمد ( ع ) است . لا شرقيه موسى بن جعفر ( ع ) است . ولا غربيه على بن موسى الرضا ( ع ) است .

يكاد زيتها يضئ محمد بن على ( ع ) است .

لو لم تمسسه نار على بن محمد ( ع ) است

نور على نور حسن بن على ( ع ) است .

و يهدى الله لنوره من يشاء قائم مهدى ( ع ) است ( 3 )

در پاره اى از اخبار معراج آمده است كه نور آن حضرت ، در عالم اظله ميان انوار ائمه ( ع ) مانند ستاره اى

درخشان بود در بين سايركواكب ( 4 )

1 . سوره صف 8

2 . سوره زمر69

3 . نجم الثاقب باب دوم

4 . همان

نور الاتقياء

از القاب حضرت مهدى ( ع ) شمرده شده است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

نور الاصفياء

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

نية الصابرين

ازالقاب حضرت شمرده شده است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم

هادى

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

در تاريخ جهضمى در باب القاب ائمه ( ع ) آمده است كه القب قائم ( ع ) هادى مهدى است .

در اخبار و ادعيه و زيارات ، حضرت به اين لقب ، فراوان ذكر شده است .

مهدى يعنى هدايت شده و هادى يعنى هدايت كننده ، وتفسير هر يك به ديگرى جايز است .

از امام صادق ( ع ) از معناى مهدى پرسيدند ، فرمود : آن كه مردم را هدايت مى كند يعنى مهدى كسى است كه مقام هدايت يافتنش به جايى رسيده كه مى تواند از جانب خداوند در مقام هدايت كردن برآيد . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

واقيذ

به معناى غايب شونده به مدت طولانى و از القاب حضرت است دركتب سماويه .

در تاريخ عالم آرا آمده است كه اسم حضرت در تورات واقيذ ما است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

وتر

به معناى " تنها " و فرد از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

بدين جهت گفته اند ، چون حضرت دركمال و فضايل ، منفرد است . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

وجه

از القاب آن حضرت است و در زيارت حضرت مى خوانيم : ا لسلام على وجه الله المتلقب بين اظهر عباده ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

ولي الله

از القاب حضرت شمرده شده و در روايات ، حضرت به اين لقب ، مكرر ذكر شده است

خداوند در شب معراج فرمود : او يعنى قائم ( ع ) ولي من است .

و نيز رسول خدا ( ص ) فرمود : چون وقت خروج او برسد ، شمشيرى غلاف كرده داردكه او را ندا مى كند : برخيز ، اى ولى الله و بکش دشمنان خدا را

در روايت ديگرى است كه علم آن حضرت نيز ، به همين لقب ، وى را ندا مى كند . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب دوم .

ولي عصر

از القاب حضرت مهدى ( ع ) است .

به حضرت ، ولي عصرگفته اند چون ولايت دارد بر " عصر " و زمان و مقدَم است بر زمان . پس حضرت بر خودِ زمان نيز امام است و نه فقط اثرپذير نيست ، كه تاثير در زمان مى كند .

در بعضى روايات آمده كه منظور از عصر در سوره والعصر عصر ظهور مهدى ( ع ) است كه در آن عصر ، حق بر باطل به طوركامل غلبه مى كند . ( 1 )

1 . تفسير الميزان

يد الباسطه

از القاب حضرت و به معناى دستى است كه رحمت و لطف را بر بندگان مى گستراند روزى را زياد مى كند و بلا را دفع مى نمايد ( 1 )

1 . نجم الثافب باب دوم

يعسوب الدين

لقب حضرت قائم ( ع ) و يعسوب در لغت به معناى ملكه كندوى عسل است رسول خدا ( ص ) در حديثى مى فرمايد امت مهدى به آن حضرت پناه مى برند ، چنان كه زنبورهاى عسل به ملكه خود ( 1 )

اميرالمؤمنين ( ع ) فرمود : مردم پيوسته در نقصانند ، تا آنكه نام خداوند برده نمى شود . هرگاه چنين شد ، يعسوب دين و اتباعش ثابت مى ماند پس خداوند ، گروهى را از اطراف زمين مانند ابرهاى پاييز جمع مى كند كه عدد آن ها به عدد اهل بدر است

در نهج البلاغه آمده است : فاذا كان ذلك ضرب يعسوب الدين بذنبه فيجتمعون اليه كانه يجتمع قزع الخريف سيد رضى فرموده است : يعسوب الدين ، آن سيد عظيم است كه در آن روز ، مالك امور مردم است ، و قزع ، پاره ابرى است كه در اوآب نيست ( 2 )

1 . ملاحم ابن طاووس ص 70 احقاق الحق ج 13 ص 154ظ

2 . نجم الثاقب باب دوم .

يمين

ازالقاب حضرت صاحب الامر ( ع ) است ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب دوم .

اوقات مربوط به امام زمان

اوقات مخصوص حضرت

پاره اى از اوقات و زمان ها ، اختصاص به امام عصر ( ع ) داردكه از آن جمله است : شب قدر ، روز جمعه ، روز عاشورا ، عصر دوشنبه ، عصر پنجشنبه, شب و روز نيمه شعبان ، روز نوروز ، و از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن در هر روز . ( 1 )

01نجم الثاقب باب يازدهم

اوقات و حالات دعا براي حضرت

در آيات وروايات ، اوقات وحالات متعددى جهت دعا براى حضرت صاحب الزمان ( ع ) واردشده است

كه از آن جمله است : بعد از هر نماز واجب ، بعد از هر دو ركعت از نماز شب ، در قنوت نمازها ، در حال سجده ، در سجده شكر ، هر صبح و شام ، آخرين ساعت از هر روز ، روز پنجشنبه ، شب و روز جمعه ، روز نوروز ، روز عرفه ، عيد فطر ، عيد قربان ، روز دَحوالارض ، روز عاشورا ، شب و روز نيمه شعبان ، تمام ماه رمضان ، بعد از ذكر مصيبت سيدالشهدا ( ع ) ، بعد از زيارت امام زمان ( ع ) ، پس ازگريستن از ترس خداوند ، پس از تجديد هر نعمت و زوال هر محنت ، هنگام وارد شدن غم و اندوه ، در سختى ها وگرفتارى ها ، پس از نماز تسبيح نماز جعفر بن ابيطالب پيش از دعا براى خود و خانواده خود ، عيد غدير ، چهل روز مداومت به دعا براى فرج ، ماه محرم و . . . ( 1 )

1 . مكيال المكارم ج 2 ص 18 ترجمه سيد

مهدى حائرى قزويني

جمعه

به سكون ميم به معنى هفته وبه ضم ميم ، نام يكى از روزهاى هفته است . ( 1 )

روز جمعه از چند جهت اختصاص به امام زمان دارد . يكى آن كه ولادت حضرت درآن روز بوده است . ديگرآن كه ظهورآن جناب در روز جمعه خواهد بود . ( 2 )

انتظار فرج درآن روز بيشتر از روزهاى ديگر است ، بلكه عيد بودن روز جمعه وشمردن آن را به عنوان يكى از اعياد چهارگانه ، به جهتآن است که در روز زمين را از لوث شرک و کفر واز وجود ملدين و کافرين پاک مي فرمايد .

راوي مي گويد خدمت امام علي النقي ( ع ) رسيدم و گفتم : اي سيد من حديثي از رسول خدا ( ص ) روايت شده که معناي آن را نمي فهمم فرمود : چيست ؟گفتم لا تعادوا الايام فتعاديکم يعني با روزها دشمني نکنيد که آن ها با شما دشمنى خواهند ، کرد حضرت فرمود مراد از ايام ما هستيم مادامي که آسمان ها وزمين بپاست شنبه اسم رسول خدا ( ص ) است و يکشنبه امير المؤمنين ( ع ) و دوشنبه حسن وحسين ( ع ) و سه شنبه علي بن الحسين ومحمد بن علي و جعفر بن محمد ( ع ) و چهارشنبه موسي بن جعفر و علي بن موسي ومحمد بن علي ( ع ) ومنم و پنجشنبه فرزندم حسن ( ع ) و جمعه فرزند فرزندم است وبه سوي او اهل حق جمع مي شوند . . . . . ( 2 )

سفياني نيز

در روز جمعه خروج مي کند ( 3 )

در فضيلت روز جمعه پيامبر ( ص ) فرمودند روز جمعه بهترين روزهاست و نزد خداوند از روز عيد قربان و عيد فطر ارجمندتر است ( 4 )

همچنين امام باقر ( ع ) فرمودند خوبي و بدي در روز جمعه دو چندان مي شود ( 5 )

امام صادق ( ع ) نيزدر روز جمعه عملي را بر تر از صلوات بر محمد و آل محمد نمي داند . ( 6 ) پيامبر ( ص ) فرمود : خداوند در روز جمعه , ششصد هزار نفر را از آتش آزاد مي سازد که همه مستحق دوزخ بوده اند ( 7 )

اولين کسي که جمعه را جمعه ناميد کعب ابن لوي بن غالب يکي از اجداد پيامبر ( ص ) بود . پيش از آن اين روز را عروبه مي گفتند . ( 8 )

1 . معارف ومعاريف ج4ص 192

2 . بحارالانوار ج 52 ص 279

3 . مفاتيح الجنان اعمال روز جمعه

4 . مفاتيح باب اول فصل پنجم

5 . بشارة الاسلام ص 192

6 . بحار الانوار ج 89 ص 367

7 . ثواب الاعمال ص 172

8 . خصال ص 394

ساعت مخصوص حضرت

سيد جليل ابن طاووس دركتاب امان الاخطار فرموده كه هر ساعتى از روز ، مختص به يكى از ائمه ( ع ) است كه براى آن دو دعا است . ساعت اولى ، براى حضرت على ( ع ) تا ساعت دوازدهم كه براى مولاى ما مهدى ( ع ) است مستحب است انسان دعاى مخصوص آن ساعات را بخواند .

واما در

دعاى مختص به امام عصر ( ع ) كه بايد در ساعت دوازدهم روز خوانده شود ، مطلع آن چنين است ا . يامن توحد نفسه عن خلقه يامن غنى عن خلقه بصنعه يا من عرف نفسه خلقه بلطفه . . . .

2 . اللهم يا خالق السقف المرفوع والمهاد الموضع ورازق العاصى والمطيع االذى ليس من دونه ولى ولا شفيع ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب يازدهم .

شب جمعه

روايات ، قدر و منزلتى خاص براى اين شب قائلند . تاكيدواهتمام دعا براى امام عصر ( ع ) در شب جمعه به چند جهت است : 1 . اختصاص داشتن روز جمعه به آن حضرت ، پس شايسته است كه در شب آن ، براى آن حضرت دعا شود2 . شب جمعه ، شب عرضه شدن اعمال به حضرت است . 3 . در بعضى ازكتب معتبر شيعه اماميه روايت آمده كَه از جمله اعمال شب جمعه ، آن است كه صد بارگفته شود : اللهم صَل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم واهلک عدوهم من الجن والانس من الاولين ولآخرين ( 1 )

4 . مرحوم محدث نورى دركتاب نجم الثاقب ، نقل كرده كه خواندن دعاى ندبه در شب جمعه مستحب است . 5 . رواياتى كه امركرده به دعا براى مؤمنين ومؤمنات در شب جمعه وآن حضرت از همه مؤمنين سزاوارتر است . ( 2 )

01 بحارالانوار ج 89 ص 289 .

02 مكليال المكارم ج 2ص 55ترجمه قزوينى

عرض اعمال

بر اساس روايات ، اعمال شيعيان در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه بر امام زمان ( ع ) عرف مى شود .

در اين صورت لازم است انسان ، مراقب باشد عملى را مرتكب نشودكه حين عرضه اعمال ، باعث شرمندگى او نزد امام ( ع ) شود و آن وجود مقدس را برنجاند .

از امام مهدى ( ع ) روايت شده كه : اعمال امت در هر دوشنبه وپنج شنبه بر پيغمبر ( ص ) عرضه مى شود ، پس به آن آگاه مى گردد .

همچنين بر

ائمه ( ع ) عرضه مى شود و به آن علم پيدا مى كنند . ( 1 )

روايات در باب عرضه اعمال به حضرات ائمه ( ع ) به حد تواتر است ، ولى مضامين آن ها از نظركيفيت و وقت عرضه متفاوت است : هر بامداد ، هر پنج شنبه و دو شنبه ، هر پنج شنبه ، اول هر ماه و به روايتى نيمه شعبان ، همه اعمال دوران سال بر حضرات معصومين ( ع ) عرضه مى گردد ( 2 )

عبدالله بن ابان زيات مى گويد : به حضرت رضا ( ع ) عرض كردم كه براى من و خاندانم دعايى بكنيد . حضرت فرمودند : مگر من دعا نمى كنم به خدا سوگند اعمال شما در هر روز و شبى بر من عرضه مى شود ، لذا در هر موردكه مناسب باشد دعا كنم . عبدالله مى گويد : از اين حرف امام تعجب كردم . امام ( ع ) وقتى متوجه تعجب من شدند ، فرمودند : آيا كتاب خداوند را نمى خوانى ، آن جا كه مى فرمايد : وقل اعملوا فسيرى الله عَملکم ورسوله والمؤمِنون ( 3 )

و نيز نقل شده كه روزى امام صادق ( ع ) خطاب به مردى كه در مجلس آن حضرت حضور داشتند ، فرمودند : چرا رسول خدا ( ص ) را از خود مى رنجانيد؟ شخصى از حضرت سؤال كرد : يابن رسول الله ( ص ) ما چگونه رسول خدا را ناراحت مى كنيم؟ حضرت فرمودند : مگر نمى دانى كه اعمال شما بر رسول خدا (

ص ) عرضه مى شود ، پس اگر معصيتى در اعمال شما مشاهده نمايد ، باعث ناراحتى خاطر او خواهد شد . پس با اعمال بدتان پيامبر اكرم ( ص ) را ناراحت نكنيد ، بلكه سعى كنيد با اعمال خوبتان او را مسرور سازيد ( 4 )

1 . نجم الثاقب باب يازدهم 0

2 . معارف و معاريف ج 7 ، ص 337 .

3 . سوره توبه 105 منبع حديث كافى ج1 كتاب الحجة .

4 . نشريه موعود شماره 18 ، ص 72 .

امام مهدى در روايات

و صفات و جزئيات زندگى آن مصلح جهانى ، از پيامبر و ساير پيشوايان معصوم ( ع ) وارد شده است و علماى شيعه و سنى آن ها را در منابع معتبر خود آورده اند ، بيرون از شمار است . از اين رو فقط فهرست قسمتى از آن ها را مى آوريم : 48 حديث در مورد اين كه حضرت مهدى ( ع ) نامش ، نام مبارك پيامبر ( ص ) وكنيه اش ، كنيه شريف پيامبر ( ص؟ است نقل شده ، 136 حديث درباره اين كه حضرت مهدى ( ع ) دوازدهمين امام و آخرين پيشوا است آمده ، 214 حديث در مورد اين كه حضرتش دهمين فرزند اميرمؤمنان على ( ع ) است وارد شد192 حديث در مورد اين كه آن حضرت از فرزندان حضرت فاطمه ( ع ) است ذكر شده ، 308 حديث در مورد اين كه وى ، نهمين فرزند امام حسين ( ع ) است بيان شد ، 185 حديث در مورد اين كه او ، هشتمين فرزند

امام سجاد است نقل شده ، 103 حديث در مورد اين كه او هفتمين فرزند امام باقر ( ع است آمده ، 202 حديث در مورد اين كه او ، ششمين فرزند امام صادق ( ع ) است وارد شده ، 199 حديث در مورد اين كه او ، پنجمين فرزند حضرت موسى بن جعفر ( ع ) است ييان شده ، 95 حديث در مورد آين كه او ، چهارمين فرزند على بن موسى الرضا ( ع ) است آمده ، 90 حديث در مورد اين كه او ، سومين فرزند جوادالائمه ( ع ) است نقل شد . 90 حديث در مورد اينكه او ، دومين فرزند امام هادى ( ع ) است آمده ، 293 حديث در مورد اين كه او فرزند بلافصل امام عسكرى ( ع ) نقل شده ، 293 حديث در باب ولادت با سعادت حضرتش آمده است ، 14 حديث درباره اين كه آن حضرت ، پنهانى متولد شده است بيان شده ، 318 حديث راجع به اين كه عمر شريفش بسيار طولانى خواهد شد نقل شده است ، 91 حديث در مورد اين كه مدَت زيادى از انظار غايب و پنهان خواهد بود آمده است ، 10 حديث در مورد اين كه غيبت حضرتش به دو غيبت صغرى وكبرى تقسيم مى گردد ذكر شده است ، 15 حديث در مورد اين كه آيين وى ، همان آيين مبين اسلام وكتابش قرآن است آمد ه ، 47 حديث در مورد اين كه وى جهانيان را به دين مبين اسلام دعوت مى نمايد و در تمامى روى زمين حكومت

واحد جهانى بر اساس قانون اسلام تشكيل مى دهد نقل شده ، 123 حديث درباره برقرارى عدالت اجتماعى در جهان توسط وى آمده است ، 19 حديث در مورد اين كه وى زمين را از شرك وكفر پاك مى نمايد آمده است ، 7 حديث در مورد اين كه ايمان و امنيت واقعى در حكومت عادلانه اش حكمفرما خواهد گرديد آمده است ، 12 حديث در مورد اين كه اسلام ، شرق و غرب جهان را فرا خواهدگرفت نقل شده است ، 7 حديث در مورد اين كه بشر پيرو يك آيين خواهد گرديد و همه در تحت لواى اسلام در خواهند آمد ، نقل شده است ، 7 حديث در مورد اين كه با شمشير قيام خواهد كرد ذكر شده است ، 5 حديث در مورد اين كه در دوران حكومت عدالت پيشه او ، جهان آباد خواهد گرديد و عقول مردمان كامل تر خواهد شد ، نقل شده است ، 23 حديث در مورد اين كه معجزات و امتيازات پيامبران در او جمع است و به دست تواناى حضرتش ظاهر مى گردد ، نقل شده است ، 7 حديث در مورد اين كه وقت ظهورش بر احدى از آحاد مردم معلوم نيست و هركس وقت تعيين مى كند دروغگوست آمده است ، 25 حديث در مورد اين كه اصحاب خاص آن حضرت 313 نفرند و از اطراف و اكناف عالم به سرعت ، به اندازه ، يك چشم بر هم زدن نزدش جمع مى شوند نقل شده است ، 29 حديث در مورد اين كه حضرت عيسى ( ع ) در نماز به

وى اقتدا مى نمايد ، بيان شده است ، 27 حديث در مورد اين كه منادى آسمانى حضرتش را به نام و نشان به جهانيان معرفى مى كن آمده است ، و بالاخره 657 حديث در مورد اين كه براى ظهور مبارك آن حضرت علايم و نشانه هايى خواهد بودكه پيش از ظهور مباركش به وقوع خواهد پيوست ، آمده است . ( 1 )

1 . منتخب الاثر فصل دوم در ضمن 49 باب .

امام مهدي در نهج البلاغه

مسأله مهدويت در نهج البلاغه از دو نظر قابل بررسى است .

يكى از ديدگاه ملاحم وپيشگويى هاى امام ( ع ) وديگر مربوط به آينده جهان است .

واما خطبه هايى كه حضرت در آن ها به مهدويت اشاره كرده اند : خطبه 0 10 ، 138 ، 150, 182 ، 187 ، 195 وحكمت 47 1 و 0259

در نهج البلاغه امير مؤمنان ( ع ) درباره حضرت مهدى ( ع ) سخنانى آمده است . براى نمونه درباره سيرت حضرت ولى عصر ( ع ) در خطبه شيوايى چنين آمده : جامه حكمت به تن كرده ، و آن را با جميع آداب و شرايطش ، از توجه و شناخت و اتصال با او وگسستن از غير او ، فراگرفته است . پس حكمت نزد آن حضرت گمشده اوست كه در جست و جوى آن كوشا است و آرزوى اوست كه به برآورده شدنش دل بسته است . هنگامى كه فتنه ها روى آورده اسلام غريب شود ، او درگوشه اى عزلت مى گزيند و غربت اختيار مى نمايد . رنج ها را به جان مى

خرد و از عزلتگاه خود بيرون نمى آيد . او يگانه بازمانده از حجت هاى پروردگار و واپسين جانشين از تبار پيامبران است . ( 1 )

ابن ابى الحديد و ديگران تصريح كرده اند كه اين خطبه در حق قائم آل محمد ( ع ) مى باشد ( 2 ) و در خطبه شقشقيه در همين رابطه مى فرمايد : قسم به پروردگارى كه دانه راشكافت و انسان را آفريد ، اگر نبود انبوه حاضران و قيام حجت با وجود يار و ياور ، و نبود آن پيمانى كه خداوند از دانايان امت گرفته است كه در برابر پرخورى ستمگر وگرسنگى ستمكش صبر نكنند ، هر آينه زمام و ريسمان شتر خلافت را بركوهان آن مى انداختم . . . ( 3 ) اميرالمؤمنين ( ع ) در اين خطبه يكى از علل پذيرش بيعت را پس از 25 سال فترت ، اجتماع انبوه مردم و زمينه سازى براى حكومت جهانى حضرت مهدى ( ع ) و قيام قائم آل محمد به هنگام فراهم شدن اصحاب و ياران آن حضرت مى شمارد .

از جمله مطالبى كه در نهج البلاغه درباره حضرت مهدى ( ع ) آمده است مى توان چنين اشاره كرد : - خالى نبودن زمين از حجت هاى الهى خطبه 1

- امام زمان ، جانشين پيامبران الهى خطبه 1820

- غيبت طولانى حضرت خطبه 182 .

- ظهور امام زمان بعد از انتظارى طولانى خطبه 150 .

- كامل شدن نعمت ها و برآورده شدن آرزوها در عصر ظهور حكمت 209 .

- الهى شدن خواسته هاى بشر در زمان ظهور خطبه

1000

- محورى شدن قرآن در عصر ظهور خطبه 138

- حاكميت عدل اسلامى در عصر ظهور خطبه 138 .

- احياى مجدد قرآن و سنت پيامبر ( ص ) درعصر ظهور همان .

1 . نهج البلاغه عبده ج 02 ص 108 شرح باب الحديد ج2 ص 435 .

2 . شرح ابن ابى الحديد ج 4 ص 336

3 . نهج البلاغه عبده ج 1 ص 36 .

پدر حضرت

پدر حضرت

حسن بن على بن محمد بن على ، ملقَب به عسكرى ، يازدهمين امام از ائمه معصوم ( ع ) ، پدر حضرت مهدى ( ع ) دوازدهمين امام بوده است .

در روز هشتم يا چهارم يا دهم ربيع الثانى سال 1 23 يا 232ه_ ق در مدينه متولد و در روز هشتم يا اول ربيع الاول سال 260ه_ ق در سامرا وفات يافت .

دوران امامت اين امام ، شش سال بوده ودر مدت عمر بيست وهشت يا بيست ونه سال خويش ، منشأ بركات وفيوضات بسيارى بوده است .

آن حضرت در دوران حكومت معتمد عباسى از دنيا رفت و دركنار قبر پدرش در سامرا مدفون گشت .

حضرت عسكرى ( ع ) ، جز امام مهدى ( ع ) فرزندى نداشته است . ( 1 )

1 . معارف ومعاريف ج 4 ص 514

القاب پدر حضرت

اشاره

حسن خالص از القاب ناشناخته حضرت عسكرى ( ع ) است .

شبراوى شافعى از علماى اهل سنت درباره ولادت حضرت مهدى ( ع ) دركتاب خويش مى نويسد : امام يازدهم ، حسن خالص است كه به لقب عسكرى معروف است و او را شرافت همين بس كه امام مهدى ( ع ) از فرزندان گرانمايه اوست ( 1 )

1 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور 0 سيد محمدكاظم قزوينى ص 168 .

نماز بر پيكر پدر

امام حسن ( ع ) در آستانه ارتحال قرارگرفت . چند روزى كسالت شديد پيداكرد .

خليفه از اين امر آگاه شد . به دستور وى ، گروهى از سران دولت و جمعي از پزشكان ، به منزل امام يازدهم ( ع ) رفتند ، تا ضمن مداواى حضرت وكسب وجهه عمومى ، اوضاع و شرايط رازير نظر بگيرند و رفت و آمدها را به كنترل در بياورند واگر صحنه مشكوكى در رابطه با جانشينى و امامت پس از وى ديدند ، آن را گزارش كنند . ( 1 )

تا اين كه هشتم ربيع الثانى سال260ه_ . ق امام حسن عسكرى ( ع ) در شهر سامرا ، چشم از جهان فرو بست .

ابوالاديان مى گويد : هنگامى كه به خانه امام حسن ( ع ) رسيديم ، وى را در حالى ديديم كه كفن شده بود . برادرش جعفر جلو افتاد تا بر جنازه امام نماز بخواند . هنوز تكبير را نگفته بود كه كودكى جلو آمد ، لباس جعفر راگرفت و او را از جنازه كنار زد و فرمود : اى عموكنار

بايست كه من از تو براى نمازگذاردن بر پدرم شايسته ترم . ( 2 )

جعفر نيز در حالى كه رنگ از چهره اش پريده بود كنار رفت .

01 بحارالانوار ج50 ص 328 .

2 . كمال الدين ص 475 .

تداوم امامت

اين انديشه كه پس از حضرت امام حسن عسكرى ( ع ) چه کسى زمام امور شيعيان را بر عهده خواهدگرفت ، ذهن و دل بسيارى از ياران آن حضرت را به خود مشغول داشته بود واز اين رو آن ها تلاش مى كردند در فرصت هاى نادرى كه توفيق زيارت حضرتش را مى يافتند به نوعى پرسش درونى خود را با امامشان مطرح كنند .

از جمله در يكى از روزهاكه عثمان بن سعيد عمرى يار وياور باوفاى حضرت عسكرى ( ع ) نيز در مجلس آن حضرت حضور داشت ، يكى از ياران ايشان پرسيد : شما درباره اين حديث كه از پدران بزرگوارتان نقل شده چه مى گوييد : زمين تا روز قيامت از حجت خدا بر بندگان تهى نمى ماند . وهركس كه بميرد وامام زمانش را نشناسد ، به مرگ جاهلى از دنيا رفته است آن حضرت در پاسخ فرمود : آرى اين سخن همانند روز حق است .

باز پرسيد : اى پسر رسول خدا ، پس چه كسى پس از شما امام وحجت خواهد بود؟

حضرت فرمود : پس از من ، پسرم محمد ، امام وحجت خواهد بود . هركسى بميرد واو را نشناسد به مرگ جاهلى از دنيا رفته است . آگاه باشيدكه او را غيبتى است كه در آن نادانان به گمراهى مى

افتند واهل باطل هلاک مى گردند . هركس كه در اين دوران براى ظهور تعيين وقت كند ، دروغ مى گويد . سپس با سپرى شدن دوران غيبت او ظهور مى كند . گويا پرچم هاى سفيدى راكه در نجف كوفه بر بالاى سرش در اهتزاز است مى بينيم . ( 1 )

با انتصاب حضرت مهدى ( ع ) به عنوان دوازدهمين امام شيعيان ، شجره طيبه امامت ، برگ و بارى تازه يافت . ( 2 )

ا . كمال الدين ج 2 ص 409

2 . نشريه موعود شماره 20ص 51

اموال و دارايي حضرت

زمينى كه مسلمانان به زور شمشير ازكفارگرفته و به قلمرو حكومت خويش در آورده باشند گويند . چنين زمينى ملك امام و متعلق به عموم مسلمين است و در عصر حضور جز به اذن امام نمى توان در آن تصرف كرد . ولى در عصر غيبت ، محل خلاف است كه آيا مسلمانان ، آن را مالك مى شوند و قابل نقل است ، يا به گونه اباحه در آن تصرف مى كنند و نقل و انتقال ، به تبع آثار متصرف خواهد بود . ( 1 )

ا . معارف ومعاريف ج 9 ص552

داستانها

خواب مخزومي ( مخزومى ، مردى از قبيله مخزوم است . )

در حديثى از امام صادق ( ع ) كه از اجتماع ياران حضرت مهدى ( ع ) سخن مى گويد آمده است : وقتى حضرت با يارانش در مکه گرد مى آيند ، در كوچه هاى مکه به راه مى افتند ، تا براى خود محل اقامتى پيداكنند . مردم مکه افراد ناشناسى را در ميان خود مى بينند و مى گويند : تا به امروز آن ها را در اين شهر نديده ايم به ناگاه مرد مخزومى وارد مى شود و مى گويد : من خوابى ديده ام كه بسيار پريشان و نگران هستم . مردم مى گويند : بيا بر نزد فلان ثقيفى برويم چون به پيش او مى روند ، مرد مخزونى چنين مى گويد ابرى را ديدم كه از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدريج پايين آمد تا به نزديكى كعبه رسيد و آنگاه دوركعبه طواف نمود در اين ابر ، ملخ

هاى فراوانى با بال هاى سبز بودكه تا مدتى بس دراز دور خانه خدا طواف مى كردند . آنگاه به چپ و راست پراكنده شدند ، به هيپح آبادى نمى رسيدند جز اين كه به خاكستر مى نشاندند . به هيچ قلعه اى نمى رسيدند جز اين كه ويران مى كردند . سپس از خواب بيدار شدم و چون بيد لرزيدم و تاكنون هم در ترس و وحشت هستم . مرد ثقيفى مى گويد : امشب لشكرى از لشكرهاى الهى بر شهر شما وارد شده ، كه شما را ياراى مقاومت در برابر آنها نيست . مردم مكه از شنيدن اين حرف پريشان مى شوند و مى گويند چيز عجيبى به وجود آمده است . در بامداد چنين شبى بيعت مبارك انجام مى پذيرد و مردم مكه نيز بيعت كرده و به سپاه حق ملحق مى شوند و خواب مخزومى و تعبير ثقيفى تحقق مى يابد ( 1 )

ا . روزگار رهايي ج اص433

دعاها

نافله

نماز نافله نماز سنت است كه واجب نيست و آن دو قسم است : مبتدئه ، مرتبه .

مبتدئه نافله اى است كه وقت معينى نداشته باشدكه نماز در هر حال مطلوب و مقرب به خداست .

مرتبه نوافل شب و روز است كه 34 ركعت است .

مرحوم محدث نورى ، حكايت سيد رشتى را چنين نقل مى كندكه حضرت مهدى ( ع ) به سيد دستور خواندن نافله ، زيارت جامعه و زيارت عاشورا را مى دهد و پس از آن مى فرمايد : شما چرا نافله نمى خوانيد؟ نافله ، نافله ، نافله ( 1 )

برخى

مى گويند مراد امام ( ع ) از نافله ، نافله شب است .

1 . نجم الثاقب باب سوم

نماز حاجت

از ناحيه مقدسه حضرت صاحب الزمان ( ع ) روايت شده كه : هركس حاجتى دارد بايد بعد از نيمه شب جمعه ، غسل كند و به مصلاى خود برود و دو ركعت نماز بگذارد . در هر ركعت سوره حمد را بخواند و به اياك نعبد و اياك نستعين كه رسيد صد مرتبه آن را تكراركند . سپس حمد و سوره راكامل بخواند و ركوع و سجود بجا بياورد . در ركوع, سبحان ربي العظيم و بحمده و در دو سجده سبحان ربى الاعلى و بحمده را هفت مرتبه بگويد . همانا خداوند ، حاجت او را برآورده مى كند ، هرگونه حاجتى كه باشد مگر آن كه حاجت او در قطع كردن صله رحم باشد . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب هفتم .

آثار دعاى فرج

روايات مختلفى به بيان آثار ، فوائد و ويژگى هايى كه بر دعاكردن براى تعجيل فرج مترتب است ، پرداخته است كه به پاره اى از آن ها اشاره مي كنيم :

01 فرمايش حضرت ولى عصر ( ع ) : بسيار دعاكنيد براى تعجيل فرج كه فرج شما درآَن است .

02 اين دعا سبب زياد شدن نعمت ها است .

03 اظهار محبت قلبى است .

4 0 نشانه انتظار است .

05 زنده كردن امر ائمه اطهار ( ع ) است .

6 . مايه ناراحتى شيطان لعين است .

7 . نجات يافتن از فتنه هاى آَخر الزمان است .

08 اداء قسمتى از حقوق آن حضرت است كه اداء حق هر صاحب حقى ، واجب ترين امور است .

9 .

تعظيم خداوند و دين خداوند است .

10 . حضرت صاحب الزمان ( ع ) درحق او دعا مي كند .

11 . شفاعت آَن حضرت در قيامت شامل حال او مى شود .

12 . شفاعت پيغمبر ( ص ) ان شاء الله شامل حالش مى شود .

013 اين دعا امتثال امر الهى و طلب فضل و عنايت او است .

14 0 مايه استجابت دعا مى شود .

015 اداء اجر رسالت است

016 مايه دفع بلا است .

017 سبب وسعت روزى است ان شاء الله

18 . باعث آَمرزش گناهان مي شود .

19 0 سبب تشرف به ديدار آن حضرت در بيدارى يا خواب مى شود ان شاء الله .

20 . سبب رجعت به دنيا در زمان ظهور آَن حضرت مى شود ان شاء الله

21 . از برادران پيغمبر ( ص ) خواهد بود

022 فرج مولاى ما حضرت صاحب الزمان ( ع ) زودتر واقع مى شود .

23 . پيروى ازپيغمبروامامان ( ع ) خواهد بود .

24 . وفاى به عهد و پيمان خداوندى است .

025 آَثار نيكى به والدين براى دعاكننده حاصل مي گردد .

36 . فضيلت رعايت و اداء امانت برايش حاصل مى شود

37 . زياد شدن اشراف نور امام ( ع ) در دل او است

28 . سبب طولانى شدن عمراست ان شاء الله .

29 . تعاون و همكارى دركارهاى نيك و تقوى است .

30 . رسيدن به نصرت و يارى خداوند و پيروزى بر دشمنان به كمك خداوند است

31 . سبب هدايت به نور قرآَن مجيد است .

032 نزد اصحاب اعراف معروف مي گردد .

33 . به ثواب طلب علم نائل مى شود ان شاء الله .

34 . از عقوبت هاى اخروى ان شاء الله در امان مى ماند

35 . هنگام مرگ به او مژده مى رسد و با او به نرمى رفتار مى شود

036 اين دعا اجابت دعوت خدا و رسول ( ص ) است .

37 . با اميرالمؤمنين ( ع ) و در درجه آن حضرت خواهد بود .

038 محبوب ترين افراد نزد خداوند خواهد بود

39 . عزيزترين وگرامى ترين افراد نزد پيغمبر ( ص ) مى شود

40 . ان شاء الله ازاهل بهشت خواهد شد

41 . دعاى پيغمبر ( ص ) شامل حالش مي گردد .

042 كردارهاى بد او به كردارهاى نيك مبدل مى شود .

43 . خداوند متعال در عبادت ، او را تأييد مى فرمايد .

44 . ان شاء الله با اين دعا عقوبت از اهل زمين دور مى شود .

45 . ثواب کمك به مظلوم را دارد .

46 . ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد .

47 . پاداش خونخواهى حضرت ابى عبدالله الحسين ( ع ) را دارد .

48 . شايستگى دريافت احاديث ائمه اطهار ( ع ) را مى يابد .

69 . نور او براى ديگران نيز روز قيامت درخشان مي گردد

50 . هفتاد هزار نفر ازگنهكاران را شفاعت مي كند .

51 . دعاى اميرالمؤمنين ( ع ) در روز قيامت ,شاملش مي گردد .

52 . بى حساب داخل بهشت مى شود .

053 از تشنگى روز قيامت در امان مى ماند .

54 . در بهشت جاودان است .

55 . مايه خراش روى ابليس و مجروح شدن دل او است .

56 . روز قيامت هديه هاى ويژه اى دريافت مى دارد .

57 . خداوند عزوجل از خدمتگزاران بهشت نصيبش مى فرمايد .

58 . در سايه گسترده خداوند قرارگرفته و رحمت بر او نازل مى شود مادامى كه مشغول آن دعا باشد .

59 . پاداش نصيحت مؤمن را دارد .

60 . مجلسى كه در آن براى حضرت قائم عجل الله فرجه دعا شود ، محل حضور فرشتگان مي گردد .

61 دعا كننده مورد مباهات خداوند مى شود .

62 . فرشتگان براي او طلب آمرزش مي کنند .

063 از نيكان مردم پس از ائمه اطهار ( ع ) مى شود .

065 اين دعا اطاعت از اولى الامر است كه خداوند اطاعت شان را واجب ساخته است .

65 . مايه خرسندي خداوند عزوجل مى شود .

66 . مايه خشنودى پيغمبر ( ص ) مي گردد .

067 اين دعا خوشايندترين اعمال نزد خداوند است .

068 ازكسانى خواهد بودكه خداوند در بهشت به او حكومت مى دهد ، ان شاء الله .

69 . حساب او آسان مى شود .

070 اين دعا در عالم برزخ و قيامت مونس مهربانى خواهد بود .

71 . اين عمل بهترين اعمال است .

72 . باعث دورى قصه ها مى شود .

73 . دعاى هنكام غيبت بهتر از دعاى هنگام ظهور امام ( ع ) است .

74 .

فرشتگان درباره اش دعا مي كنند .

75 . دعاى حضرت سيدالساجدين ( ع ) که نكات و فواثد متعددى دارد شامل حالش مى شود .

076 اين دعا تمسک به ثقلين كتاب و عترت است .

77 . چنگ زدن به ريسمان الهى است .

78 . سبب كامل شدن ايمان است .

79 . همانند ثواب همه بندگان به او مى رسد .

80 . تعظيم شعائر خداوند است .

81 . اين دعا ثواب كسى كه با پيغمبر ( ص ) شهيد شده را دارد .

82 . ثواب كسى كه زير پرچم حضرت قائم ( ع ) شهيد شده را دارد .

83 . ثواب احسان به مولاى ما حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه را دارد .

84 . در اين دعا ، ثواب گرامى داشتن عالم هست .

85 . پاداش گرامى داشتن شخص كريم را دارد .

86 . در ميان گروه ائمه اطهار ( ع ) محشور مى شود .

87 . درجات او در بهشت بالا مى رود .

88 . از بدى حساب در روز قيامت در امان مى ماند .

89 . به بالاترين درجات شهداى روز قيامت نائل مى شود .

90 . و رستگارى به سبب شفاعت فاطمه زهرا ( ع ) را در پى دارد . ( 1 )

ا . مكيال المكارم ج1ص 351 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى .

دعا براى سلامتى حضرت

يكى از وظايف منتظران ، دعا كردن براى سلامتى حضرت مهدى ( ع ) است .

دعا كردن براى سلامتى حضرت آثار و بركات فراوانى داردكه عبارتند از :

دعا نشانگر علاقه ومحبت مسلمانان به ايشان است اگر چه دوستى تمام ائمه معصومين ( ع ) بخشى از ايمان وشرط قبولى اعمال است ، در عين حال دعا كردن در حق امام زمان ( ع ) موجب ازدياد محبت آن حضرت در دل ودرنتيجه موجب تقويت ايمان مى گردد . 2 . دعا اظهار تجديد عهد وپيمان باآن حضرت است ومحتواى پيمان باآن حضرت را دين دارى ، شريعت محورى وتصميم قلبى بر اطاعت امر امام ( ع ) ويارى رساندن او با نثار جان ومال تشكيل مي دهد .

تجديد بيعت باآن حضرت ( ع ) كارى است كه بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه يا در هر روز ويا در هر جمعه انجام آن مستحب است .

هر روز بعد از نماز صبح ، دعاهايى كه مربوط به وجود مبارك امام عصر ( ( ع ) است خوانده شود ، بسيار مفيد و مؤثر خواهد بود . دعاى شريف اللهم بلغ مولاى صاحب الزمان صلوات الله عليه عن جميع المؤمنين . . . و نيز " دعاى عهد " شاهدى براى اين سخن است . 3 . دعا سبب زنده نگه داشتن ياد امام غايب در دل منتظران مى گردد . ياد امام زمان ( ( ع ) توجه به ارزش هاى دين واصول اخلاقى را در دل ها زنده مى كند وغفلت از ياد امام ، يكى از دلايل عمده پژمردگى وسستى ارزش هاى الهى و انسانى در جوامع اسلامى است .

4 . كسى كه سلامتى امام زمانش برايش مهم است ، مسلماًآزردن آن حضرت برايش سخت است در

نتيجه دعا براى سلامتى آن حضرت ، انسان را به انجام كارهايى وامى داردكه موجب خشنودي آن حضرت و درنتيجه سبب رسيدن به مقام رضوان الهى مى گردد 5 . دعا بسيار موثر است وموجب فرج آن حضرت ونيز فرج وگشايش در زندگى مؤمنان مى شود . 6 . دعا موجب قرب الهى است . امام مهدى ( ع ) در خصوص زيارت آل يس مى فرمايند : هرگاه خواستيد به وسيله ما به خداوند وبه ما توجه كنيد ، اين زيارت راكه از جانب خداوند انشا شده است ، بخوانيد . اين زيارت كه از جهات مختلف محتوايى عميق دارد بسيار مورد تاكيد و سفارش قرار گرفته است اين زيارت از ابتدا تا انتها ، دعا براى سلامتى ، تندرستى و بهروزى امام زمان ( ع ) است در دعاى بعد از اين زيارت نيز معانى بلندى نهفته است مانند : خدايا او امام زمان ( ع ) را از شر هر متجاوز وسركشى واز شر همه خلق خود پناه ده واو را از حوادث يوميه ، از پيش رو واز پشت سر واز طرف چپ ، حفظ ونگه دارى كن واز اين كه آسيب وگزندى به او برسد ، جلوگيرى كن و در خصوص او ، رسولت وخاندان رسولت را حفظ نما وبه دست مباركش عدل وداد را پديدار نما اللهم اعذه من شركل باغ وطاغ ومن شر جميع خلقک واحفظه من بين يديه ومن خلقه وعن يمينه وعن شماله واحرسه وامنعه من ان يوصل اليه بسوء واحفظ فيه رسولک وآل رسولک واظهر به العدل . . .

نيز دعا كردن براى سلامتى

و فرج آن حضرت ، اطاعت از امر خداوند ونيز اهل بيت پيامبر اكرم ( ص ) است و هركه خدا و رسولش را اطاعت كند و خداترس وپرهيزكار باشد ، چنين كسى به فوز وسعادت خواهد رسيد ( 1 )

آخرين نكته اين است كه هر چند طبق وعده الهى حضرت زنده وباقى هستند ، تا زمانى كه پرچم توحيد وعدل را در همه جهان به اهتزاز درآورند ، ولى بالاخره بشر هستند ودر معرض آفات جسمانى وبلاهاى طبيعى و ممكن است مريض شوند و دچاركسالت گردند و از اين نظردعاى ها براى سلامتى حضرت وحفظ ايشان از اين آفات وحوادث ، بدون شك در سلامتى وجودآن عريز عالم وجود و آخرين در صدف امامت و ولايت ، مؤثر و مفيد است و بهترين ادعيه براى سلامتى حضرت ، دعاى معروف اللهم كن لوليك الفرج . . . است .

ا . نور 52 .

اوقات و حالات دعا براي حضرت

در آيات و روايات ، اوقات و حالات متعددى جهت دعا براى حضرت صاحب الزمان ( ع ) واردشده است كه از آن جمله است : بعد از هر نماز واجب ، بعد از هر دو ركعت از نماز شب ، در قنوت نمازها ، در حال سجده ، در سجده شكر ، هر صبح و شام ، آخرين ساعت از هر روز ، روز پنجشنبه ، شب و روز جمعه ، روز نوروز ، روز عرفه ، عيد فطر ، عيد قربان ، روز دَحو الارض ، روز عاشورا ، شب و روز نيمه شعبان ، تمام ماه رمضان ، بعد از ذكر مصيبت سيدالشهدا ( ع

) ، بعد از زيارت امام زمان ( ع ) ، پس ازگريستن از ترس خداوند ، پس از تجديد هر نعمت و زوال هر محنت ، هنگام وارد شدن غم و اندوه ، در سختى ها وگرفتارى ها ، پس از نماز تسبيح نماز جعفر بن ابيطالب ، پيش از دعا براى خود و خانواده خود ، عيد غدير ، چهل روز مداومت به دعا براى فرج ، ماه محرم و . . . ( 1 )

1 . مكيال المكارم ج 2 ، ص 18 ترجمه سيد مهدى حائرى قزويني

دعاى افتتاح

دعايي است كه حضرت مهدى ( ع ) آن را به محمد بن عثمان دومين نائب خاص تعليم داده واو منتشر نموده است .

علامه مجلسى در زاد المعاد مى آورد : امام زمان ( ع ) آن را براى شيعيان نوشته است كه هر شب ماه رمضان بخوانند . فرشتگان مى شنوند و براى خواننده آن استغفار مى كنند . در اين دعاى شريف به ويژگى هاى حكومت حضرت به عنوان دولت كريمه اشاراتى شده است . ( 1 )

1 . سيره چهارده معصوم محمدى اشتهاردى ، پاورقى ص 974 .

دعاي سمات

جمع سمَة به معنى علامت ها ونشانه ها است .

دعايى است معروف كه علامه مجلسى در سلسله سند آن ، نام محمد بن عثمان عمرى ، يكى از نواب خاص حضرت حجت ( ع ) را ذكر كرده است ( 1 )

نيز در مصباح شيخ طوسى وجمال الاسبوع سيد بن طاووس ، به سندهاى معتبر ، اين دعا از محمد بن عثمان عمرى است واز حضرت امام محمدباقر وامام جعفر صادق ( ع ) روايت شده است . دعاى شبور هم ناميده مى شود وخواندن آن در ساعات آخر روز جمعه مستحب است . مطلع آن چنين است : اللهم اني اسئلك باسمك العظيم الاعظم . . . ( 2 )

1 . معارف ومعاريف ج6ص 327 .

2 . مفاتيح الجنان باب اول .

دعاى عبرات

دعايي است كه از امام صادق ( ع ) روايت شده است . آورده اندكه امام زمان ( ع ) جهت خلاص شدن شخصى ، از دست گروهى ظالم ، خواندن اين دعا را سفارش كرده است .

مطلع آن چنين است : اللهم إني اسألك يا راحم الدرات وياكاشف الكربات ، انت الذي تشفع سحائب المحن . . . ( 1 )

1 . نجم الثاقب ، باب هفتم .

دعاى غريق

از ادعيه اى است كه خواندن آن در دوران غيبت حضرت مهدى ( ع ) سفارش شده است . امام صادق ( ع ) فرمودند : به زودى امر مشتبهى غيبت طولانى به شما مى رسد ، پس بدون نشانه اى كه ديده شود وبدون امام هدايت كننده مى مانيد . از آن نجات نمى يابد ، مگركسى كه دعاى غريق را بخواند . راوى مى گويد : دعاى غريق چگونه است , حضرت فرمودند : مى گويى : يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک ( 1 )

1 . کمال الدين ص 351 .

دعاي فرج

دعايى است كه براى طلب ظهور حضرت مهدى ( ع ) خوانده مى شود . چندين دعا به دعاى فرج معروف است ، اول : دعاى يا من اظهر الجميل و ستر القبيح يا من لم يواخذ بالجريرة ولم يهتلک الستر يا عظيم المن يا کريم الصفح يا حسن التجاوز يا واسع المغفرة يا باسط اليدين الرحمة يا منتهي کل نجوي ويا غاية کل شکوي يا عون کل مستعين يا مبتداء بالنعم قبل استحقاقها يا رباه ده مرتبه يا غايةرباه ده مرتبه اسئلک بحق هذه الاسماء بحق محمد وآله الطاهرين الا ما کشفت کربي و نفسک همي و خرجت غمي واصلحت حالي

دوم : اميرالمؤمنين على ( ع ) براى حاجتى نزد حضرت رسول ( ص ) شكايت كرد وپيامبر به ايشان اين دعا را توصيه كرد : يا عماد من لاعماد له ويا سند من لا سند له ويا ذخر من لا ذخر له ويا حرزمن لاحرزله ، يا فخرمن لافخرله وياركن

من لاركن له يا عظيم الرجاء يا عزَ الضعفاء يا منقذ الغرقي يا منجي الهلکي يا محسن يا مجمل يا منعم يا مفضل اسئل الله الذي لا اله الا انت الذى سجد لك سواد الليل وضوء النهار وشعاع الشمس ونور القمر ودوى الماء وخفيف الشجر يا الله يا رحمن يا ذا الجلال والاکرام .

واميرالمؤمنين ( ع ) اين دعا را دعاى فرج ناميد .

سوم : مردى خدمت رسول خدا ( ص ) رسيد وازگرفتارى خويش شكايت كرد . آن حضرت براى فرج او خواندن اين دعا را سفارش كرد : الهى طموح الامال قد حاجت الا ، لديک ومعاکف الهمم قد تعطلت الا اليک و مذاهب العقول . . .

چهارم : اللهم يا ودود يا ودود يا ذا العرش المجيد يا فعالا لِما يريد اسئلك بنور وجهک الذى ملأ اركان عرشك وبقدرتک التى قدرت بها على جميع خلقک و برحمتك التى وسعت كل شى لا اله الا ، انت يا مبدى يا معيد لا اله الا ، انت يا اله البشر يا عظيم الخطر منك الطلب واليك الهرب وقع بالفرج يا مغيث اغثنى .

پنجم : اللهم انى اسئلك يا الله يا الله يا الله يا من علا فقهر يا من بطن فخبر . . . . . . ( 1 )

ششم : كفعمى در بلد الامين فرموده ، اين دعاءحضرت مهدى ( ع ) است كه آن را به شخصى كه محبوس بود ، تعليم فرمود و آن فرد خلاص شد : اِلهى عظم البلاء و برح الخفاء وانکشف الغطاء . . . . . . ( 2 )

هفتم

: برخى دعاى اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه . ( 3 )

را دعاى فرج ناميده اند .

ا . نجم الثاقب ، باب هفتم حكايت سى ام

2 . مفاتيح الجنان باب اول .

3 . مصباح المتهجد ص630 بلدالامين ، ص 203 .

دعاى ندبه

دعايى است جامع وپر سوزكه از ديرباز مورد توجه شيعيان و منتظران حقيقى حضرت ولى عصر ( ع ) بوده است . اين دعا در حقيقت ، بيانگر تاريخ فشرده اى از حضور حجت هاواولياى الهى بر پهنه خاك است . سلسله اى كه از حضرت آدم ( ع ) آغاز ، وتا آخرين حجت خدا ، حضرت مهدى ( ع ) ادامه مى يابد . دعاى ندبه را امام جعفر صادق ( ع ) به دوستان وشيعيانش تعليم داده و به آن ها امر فرموده كه اين دعا را در اعياد چهارگانه فطر ، قربان ، غدير و جمعه بخوانند و به ما امر فرموده كه در عصر غيبت با اين دعا ، با پيشواى خود راز دل بگوييم وتجديد ميثاق كنيم . برخى معترضان به دعاى ندبه مى گويند : هنگامى كه امام صادق ( ع ) دعاى ندبه را انشا فرموده ، بيش از يك قرن به تولد حضرت ولى عصر ( ع ) مانده بود ، پس چگونه ممكن است ، انسان نسبت به انسانى كه بعد از يك قرن به دنيا مى آيد ، گريه و زارى كند ودر فراقش اشك بريزد؟ پاسخ اين است كه : اين معنى درباره افراد معمولى متصور است ، اما اگر فرد مورد نظرگل سرسبد

جهان خلقت باشد وهمه پيامبران الهى ، نويد او را به پيروان خود داده باشند وبه امت خود از غيبت طولانى وانتظار اوگفت وگوكرده باشند ، بسيار منطقى است كه افراد درد آشنا در انتظار آمدنش ثانيه شمارى كنند و از طول غيبتش گريه ها سر دهند . ( 1 )

گروهى از اصحاب به محضر امام صادق ( ع ) شرفياب شده و حضرتش را ديدند كه روى خاك ها نشسته ، همانند مادر داغ ديده ، سيل اشك ، روان كرده و ناله هاى جانسوز سر مى دهد . هنگامى كه از علت آن جويا شده بودند فرمودندكه براى طولانى شدن غيبت حضرت قائم ( ع ) وپريشانى مؤمنان در دوران غيبت اشك مى ريزند . ( 2 )

بسيارى از امامان ( ع ) در قنوت نماز خود ، از غيبت ولى به پيشگاه خداوند شكايت مى كردند ومى فرمودند : اللهم إنا نشکوا إليك فقد نبيا وغيبة ولينا . . . .

از جمله آنان ، امام على ، امام جواد ، امام هادى ، امام حسن عسكرى وامام باقر است ( 3 )

عاشقان ومنتظران مولا ، دعاى ندبه را هر صبح جمعه زمزمه مى كنند . متن كامل اين دعاى ارزشمند در مفاتيح الجنان آمده است . علاوه بر دعاى ندبه ، يكى از زيارتنامه هاى سرداب مقدس نيز ندبه ناميده مى شود و آن زيارت ، مشهور به زيارت آل ياسين است ( 4 )

ا . با دعاى ندبه در پگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ، 030

2 . كمال الدين ، ج 2 ص

353 .

3 . بادعاى ندبه در پگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ص 34 .

4 . همان ص 167 .

سندهاى ندبه

معارف والا ومعانى روشن كه با اسلوبى بديع ، شيوا ومنطقى وعباراتي بلند وفصيح در اين دعاى شريف آمده ، ما را از ارائه هرگونه سند ومنبع بى نياز مى كند ، كه چنين حقايق تابناك ودقايق درخشان ، هرگز از هيچ منبعى ، جز سرچشمه زلال ولايت صادر نشود . ولى براى يقين بيشتر ونورانيت دل هاى مشتاقان ، برخى منابع محكم دعاى ندبه را مى آوريم : نخستين فرد موثق ومورد اعتمادى كه دعاى شريف ندبه را در اثر مكتوب خود از امام صادق ( ع ) روايت كرده ابو جعفر محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى است . وى از استادان شيخ مفيد است وشيخ مفيد به فراوانى از او روايت كرده است حاج آقا بزرگ تهرانى مى نويسد : وثاقت او ، از نقل فراوان شيخ مفيد از او ، وطلب مغفرت بر اوآشكار مى باشد . ( 1 )

دومين فرد مورد اعتماد واستنادى كه دعاى ندبه را دركتاب خود آورده ، محمد بن على بن ابى قره است كه دركتاب الدعاء آن را ازكتاب بزوفرى نقل كرده است . علامه مجلسى نيز مى نويسد : و اما دعاى ندبه كه مشتمل است بر عقايد حقه وتأسف بر غيبت حضرت قائم ( ع ) به سند معتبر از حضرت امام جعفرصادق ( ع ) منقول است ( 2 )

علامه مجلسى در همين فرازكوتاه به نكات ارزشمندى اشاره فرموده : دعاى ندبه از نظر محتوا مشتمل

بر عقايد حقه است ، مأثور است واز معصوم رسيده است . از نظر سند معتبر است وسندآن به امام صادق ( ع ) مى رسد . ( 3 )

علماى بسيارى چون حاج شيخ عباس قمى ، سيد محسن امين ، شيخ محمدباقر فقيه ايمانى ، ميرزا محمدتقى موسوى اصفهانى ، ميرزا حسين نورى ، صدر الاسلام همدانى ، سيد محمد طباطبايى يزدى ، سيد حيدركاظمى ، سيد ابن طاووس ، وابن مشهدى ، دعاى ندبه رادر كتاب هاى ارزشمند خود نقل كرده اند كه اين نيز مى تواند دليلى بر مستند بودن آن باشد . در حدود سى سال پيش ، كتابچه بى سر وتهى به نام بررسى دعاى ندبه از نويسنده ناشناخته اى با نام مستعار على احمد موسوى در تهران منتشرگرديد ، كه در سندآن ابراز تشكيك كرده ، و به مطالب آن ناجوانمردانه تاخته بود . از اين روى ، عالمان متعهَد ومرزبانان درد آشنا ، خود را موظف ديدند كه اين تهاجم ناجوانمردانه را بى پاسخ نگذارند ، لذا آثار ارزشمندى در دفاع از سند ، متن و ديگر ابعاد مربوط به دعاى ندبه ، به رشته تحرير درآوردند واعتراض هاى پوچ و بى محتواى او را پاسخ گفتند . ( 4 )

كتاب وزين با دعاى ندبه در پگاه جمعه نقد وبررسى اشكالات سندى ومحتوايى دعاى ندبه است كه توسط جناب آقاى على اكبر مهدى پور تدوين شده ومطالب ارزشمندى دارد .

ا . الذريعة ج 1 ص 194 .

2 . زاد المعاد ص 486

3 . با دعاى ندبه در پگاه جمعه مهدى پور ص63 .

4

. همان ص 166 .

کتابنامه دعاي ندبه

گروهى از دانشمندان درد آشنا و نويسندگان متعهد ، به دفاع از حريم دعاى ندبه پرداخته و در پاسخ به اشكال ها و اعتراض هاى بى اساس ، پيرامون اين دعاى با صلابت ، آثار ارزشمند را به تحرير در آورده اند كه عناوين برخى از آن ها را مى آوريم : ( انوارالولايه, آيت اله صافى گلپايگانى ) ( به عشق مهدى ,محمد شائق قمى ) ( پاسخ ها به گفته ها, سيد محمد مهدى مرتضوى لنگرودى ) ( تحقيقى درپاره دعاى ندبه ,رضا استادى ) ( ترجمه دعاى ندبه ,مولى رفيع گيلانى ) ( ترجمه وسيلة القربة ,على بن عليرضا خوئى ) ( جمال حضوردرآئينه غيبت ,سيد حسين خادميان ) ( درس هايي از ولايت ,شيخ محمد باقر صديقينى ) ( دعاى ندبه براساس قديمى ترين نسخه ها ,دكتر باقر قربانى زرين ) ( سخنان نخبه, على عطايى اصفهانى ) ( شرح دعاى ندبه ,محمد باقر شريعت پناه ) ( شفاء للامه ,محمد جعفر شاملى ) ( فروغ ولايت ودعاى ندبه ,آية الله لطف الله صافى گلپايگانى ) ( كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة ,سيد جلال الدين محدث ارموى ) ( مدارک دعاى شريف ندبه ,جعفر صبورى قمى ) ( معالم القربة فى شرح دعاء الندبة ,سيد جمال الدين محدث ارموى ) النخبة فى شرح دعاء الندبة ,سيد محمود مرعشى ) ( ندبه ونشاط ,احمد زمرديان ) ( نصرة المؤمنين ,عبدالرضا ابراهيمى ) ( نويد بامداد پيروزى ,سيد مصطفى طباطبايى ) ( وظايف الشيعه ,شيخ عباس على اديب اصفهانى ) ( هدية مهدوية ,صالحى كرمانى )

( 1 ) و . . . .

ا . با دعاى ندبه درپگاه جمعه ، على اكبر مهدى پور ، ص 193 .

نمازتسبيح

نماز جعفر بن ابى طالب است .

يكى از اوقاتى كه دعا براى تعجيل فرج حضرت مهدى ( ع ) در آن تاكيد شده ، پس از نماز تسبيح است ، به ويژه اگر آن را در روز جمعه به جاى آورند . ( 1 )

1 . مكيال ا لمكارم ج2 ص 78 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى

دعاى حضرت براى شيعيان

با استناد به فرموده حضرت كه لا ناسين لذكركم ، ايشان هيچگاه از ياد شيعيان و دعا براى آنان غافل نيست . از ابن طاووس نقل شده كه سحر در سرداب مقدس ، از حضرت مهدى ( ع ) شنيد كه حضرتش درباره شيعيان چنين دعا مى فرمود : اللهم إن شيعتنا من شعاع انوارنا و بقية طينتنا و قد ذنوبا کثيرة اتکالا علي حبنا وولايتنا فان کانت ذنوبهم بيتک و بينهم فاصفح عنهم فقد رضينا وماكان منها فيما بينهم ، فاصلح بينهم وقاص بها عن خمسنا وادخلهم الجنه وزحزحهم عن النار ولا بينهم ولا تجعل بينهم وبين اعدائنا في سخطک ( 1 )

ا . بحارا لانوار ج 53 ص 302 به نقل از نجم الثاقب باب هفتم حكايت نوزدهم

نماز اما م زمان

نماز حضرت صاحب الزمان ( ع ) دو ركعت است . در هر ركعت سوره حمد را تا اياك نعبد و اياک نستعين ، مى خوانى و چون به اين آيه رسيدى آن را صد مرتبه مى گويى و در مرتبه آخر ، سوره را تمام مى كنى . سپس قل هو الله را يك بار مى خوانى و چون از نماز فارغ شدى اين دعا را مي خوني .

اللهم عظم البلاء وبرح الخفاء و انكشف الغطاء . . . . تا آخر .

نماز هديه به حضرت

در توسل به حضرت رسول ( ص ) و ائمه معصومين ( ع ) به وسيله نماز و هديه كردن نماز خود به آنان ، ايام هفته را به هر امامى تقسيم كرده اند . براى روز جمعه ، هشت ركعت ذكركرده اند چهار ركعت براى رسول خدا ( ص ) و چهار ركعت براى حضرت حجت ( ع ) . در روايتى آمده است : كسى كه ثواب نماز خود را چه فريضه ، چه نافله براى رسول خدا و اميرالمؤمنين واوصياى پس از او هديه كند ، خداوند ثواب نمازش را دو برابر مى كند و هنگام جدايى روح از بدنش ، او را به خاطر چنين هديه اى بشارت مى دهند . بهتر آن است كه در اين نمازها ، تسبيح ركوع و سجود را سه مرتبه بگويد وپس از آن بگويد : و صلى الله على محمد و آله الطيبين الطاهرين و بعد از هر دو ركعت بگويد : اللهم انت السلام و منک السلام و اليک يعود السلام حينا ربنا منک بالسلام اللهم ان

هذه الركعات هدية منى الى فلان بن فلان و نام آن حجت را ببردكه هديه براى اوست صل على محمد و آل محمد وبلغه اياها واعطني افضل املى و رجائي فيك و فى رسولک صلواتك عليه و آله و فيه . آن گاه دعاكند ، هر چه راكه خواست . ( 1 )

ا . نجم الثاقب باب هفتم .

ادعيه امام زمان ( ع )

دعاها وزيارت هاى مربوط به ساحت مقدس امام زمان ( ع ) بخش مهمى از فرهنگ شيعه را به خود اختصاص داده است . اين گستردگى منشأيى جز اين نداردكه آن حضرت ، خاتم اوصيا واميد امت هاست و با امامتى كه تاكنون دوازده قرن از آن مي گذرد ، نمونه اى در انبيا وامامان گذشته است . جمع آورى وتدوين ادعيه و زيارات مربوط به آن حضرت به صورت هاى مختلفى تاكنون انجام شده و دايره وسيعى دارد . لازم به تذكر است كه دعا براى وجود شريف امام زمان ( ع ) در دعاهاى مخصوص به حضرت محدود نمى شود بلكه در زيارات ائمه و اعمال شب وروز جمعه وحتى در دعاهاى نماز وغيره نيز به چشم مى خورد .

بخش اول : برداشتى از ادعيه وزيارات مربوط به امام زمان ( ع ) كه بيانگر محتواى آن هاست و آن چه ما بر زبان جارى مي كنيم وبايد به معناى آن توجه كنيم ، بخش نخست اين نوشتار است كه به طور خلاصه و فهرست وار تقديم مى شود : دعاهايي که در مورد ظهور حضرت است :

1 . تعجبل فرج و ظهور حضرت : اين مضمون بيش از مضامين

ديگر در ادعيه وزيارات آمده است . در دعاها و زيارت هاى مربوط به امام زمان ( ع ) ، آن چه بيش از همه به چشم مى خورد دعا براى تعجيل فرج ومقررگشتن امر ظهور حضرت از جانب خداوند به عبارت هاى مختلف است . دعا براى تعجيل فرج گاهى به صورت تصريح وگاهى به صورت كنايه است مانند : عزت مؤمنان و ذلت جباران ، منافقان ، كفار ، معاندان ، دشمنان ، سلاطين ، رقيبان حضرت و آنان كه سعى در خاموش نمودن نور حضرت و از ياد بردن ذكر او دارند .

2 . دعا براي سلامتي حضرت : در دعا براى سلامتى امام زمان ( ع ) نيزگاهى تصريح به سلامتى وحفظ حضرت شده وگاهى به صورت هاى ديگر آمده است از نمونه اين دعاها دفع حسد وشر حيله گران وظالمان وجباران از حضرت است . سلام هايي كه به حضرت داده شده بسيار زياد است وهمه حاوى مضامين بالا از عقايد شيعه ، در مورد آن حضرت وصفات وخصائص وديگر جوانب او است . اين سلام ها همه به منزله دعا براى سلامتى حضرت بوده ونيز اداى احترام وعرض ادب خدمت اوست . در اين سلام ها اشاره شده كه تحيتى از جانب خود انسان و نيز درخواست از خداوند است كه سلام جميع مؤمنين و مؤمنات از شرق و غرب عالم را به او برسا ند .

صلوات هايى كه در ادعيه وزيارات نسبت به حضرت آمده به عبارات مختلف است واكثراً همواره با صلوات بر پيامبر ( ص ) و ديگر معصومين ( ع ) آمده است

.

دعاهايي که در ارتباط غير مستقيم با حضرت است 1 . دعا هايي براي دوستان وياوران و خدام آن حضرت : دعا براى دوستان وياوران و زائرين حضرت نيز در ادعيه و زيارات به چشم مى خورد مضامينى از قبيل كمك خواستن از خداوند ويارى حق تعالى براى آن ها و دعا براى اينكه خداوند آن ها را دوست بدارد .

2 . دعاهاي شخصي که در رابطه با حضرت براي خود دعا مي نماييم : در ادعيه وزيارات مضامينى آمده كه دعا براى خود انسان در رابطه با امام زمان ( ع ) است . از نمونه هاى آن موارد زير است : از اعوان و انصار وياران و ملازمان ومحافظان وتابعين و دوستان و خونخواهان و خالصان وپيشروان در اداى اوامر حضرت و راضى وتسليم بودن نسبت به آن حضرت ، از منتظران ظهور و فرج حضرت بودن ، محشورگشتن در زمره آن حضرت و زير پرچم حضرت ، در قيامت از ياران حضرت بودن ، توفيق اداى حقوق آن حضرت ، درك ظهور و زمان پس از ظهور حضرت و بازگشت و زنده شدن در صورت مرگ قبل از ظهور .

3 . دعا عليه دشمنان حضرت : در ادعيه وزيارات دعا عليه دشمنان و خواركنندگان حضرت نيز آمده است . مضامينى از قبيل خوار شدن خواركنندگان خاذلين حضرت ، دعا عليه انواع دشمنان حضرت ، دعا براى اينكه خداوند دشمنانش را دشمن بدارد .

در ادعيه وزيارات مربوط به حضرت مضامين ديگرى نيز اَمده كه به آن ها اشاره مى شود : 1 . شكواى دل با خداوند و امام

زمان ( ع ) از دشوارى هاى زمانه و طولانى شدن غيبت واستغاثه به آن ها ، كه اكثراً با مضامين بالا وبه صورت خطابى است ، وگاهى كلماتى از قبيل الغوث وادركني والعجل آمده است . 2 . بيان فضائل وخصائص مظلوميت اهل بيت ( ع ) وبه خصوص امام زمان ( ع ) . 3 . شهادت به اعتقادات درباره حضرت از قبيل طول عمر حضرت ، رجعت وعدل جهانى كه به دست او تحقق مى يابد . تجديد بيعت واعلام آمادگى براى جانفشانى و اطاعت از اوامر آن حضرت .

بخش دوم بر شمردن دعاها و زيارات مربوط به امام عصر ( ع )

1 . دعاي ندبه : دعاي ندبه از اعمال سرداب مقدس امام زمان ( ع ) و نيز از اعمال عيد فطر و روز جمعه است ، وخواندن آن در همه اوقات مناسب است . اين دعا گرچه مربوط به امام زمان ( ع ) است ، ولى مى توان گفت يك دور عقايد تشيع درآن آمده است . در اين دعا ابتدا توحيد وسپس نبوت انبياء ( ع ) وپيامبر و بعد مسأله ولايت اميرالمؤمنين ( ع ) و فتنه هاى پس از پيامبر ( ص ) آمده وپس از اشاره اى به ائمه ( ع ) موضوع امام زمان ( ع ) آورده شده و درباره غيبت و ديگر جوانب مربوط به آن حضرت در قالب شكواى دل خطاب به حضرت آمده است ودر آخر هم دعاهايى بسيار مختصر وجامع آمده است . ( 1 )

2 . دعاي عهد : دعاى عهد ابتدا خداوند را

به اسامى وصفات مى خواند وبعد صلوات بر امام زمان ( ع ) است . سپس دعاهايى در موردآن حضرت وفرج او ونيز حضور ما در زمان حضرت و ديدار روى حضرت دارد ( 2 )

3 . زيارت آل ياسين : اين زيارت توقيعى است كه از ناحيه مقدس امام عصر ( ع ) صادرگشته و حضرت مى فرمايند : هرگاه خواستيد به ما توجه پيداكنيد همانگونه كه خداوند فرمود بگوييد : سلام على آل ياسين . . .

اين زيارت بسيار معتبر وپر محتوى است ومى توان گفت : خلاصه اى از عقيده هر شيعه در زمان غيبت است وآن چه يك شيعه بايد در زمان غيبت بداند درآن آمده است . در اين زيارت ابتدا سلام هاى متعددى با مضامين بالا ، خطاب به امام زمان ( ع ) آمده وسپس حضرت را براى عقايد قلبى خود از اقرار به ائمه ( ع ) و ديگر عقايد شيعه شاهد مي گيرد . در دعاى بعد از زيارت آل ياسين هم پس از صلوات بر پيامبر ( ص ) دعاهايى در مورد دعا كننده دارد وبعد صلوات بر حضرت حجت ( ع ) با القاب مخصوص است وبعد دعاهايى در مورد حفظ وفرج وتأييد و ظهور حضرت و درباره شيعيان آمده است ( 3 )

4 . زيارت در حرم سامرا : زيارتى است كه شهيد در مزار خود ونيز ابن مشهدى در المزارالكبير آورده اند : هنگامى كه از زيارت دو امام در سامرا فارغ شدى بر در حرم امام زمان ( ع ) بايست وبگو : السلام عليك يا خلفية الله

. . .

اين زيارت ابتدا سلام هاى متعددى با مضامينى بسيار سنگين داردكه حاوى فضائل وخصايص حضرت وپاره اى از اعتقادات شيعه است وبعد شهادت به جوانب مختلف حضرت ومطالبى در مورد ظهور وبعد از ظهور خطاب به آن حضرت ا ست ودر آخر صلوات بر پيامبر ( ص ) وآل آن حضرت ودعا براى تعجيل فرج به چند شكل وبراى يارى خداوند به وسيله حضرت واحياى دين توسط حضرت وايجاد امنيت توسط حضرت وبرپايى عدل وبرطرف شدن ظلم توسط حضرت است وبه صلوات ختم مى شود . ( 4 )

5 . زيارت امام زمان ( ع ) در سرداب مقدس زيارتى است كه شهيد در مزار وابن مشهدى در المزارالكبيرآورده اند كه هنگام داخل شدن در سرداب خوانده مى شود و بعد از زيارت دوازده ركعت نماز دارد و بعد دعاى الهى عظم البلاء . . . خوانده مى شود . اين زيارت هم سلا م هايى بسيار جامع وكامل دارد كه غير از معصوم ( ع ) ديگرى نمى تواندآن كلمات را بيان فرمايد و در آخر حضرت را بر عقايد قلبى خود شاهد مي گيرد و دعايى كوتاه در آخر دارد ، وپس ازآن نماز و صلواتى با عباراتى سنگين براى حضرت آمده است . ( 5 )

6 . صلوات بر امام زمان : صلواتى است شامل درود برآن حضرت ودعا براى ظهور او به عبارت هاى مختلف و همچنين دعا براى بعد از ظهور حضرت است كه همان كارها و برنامه هاى حضرت است . ( 6 )

7 . زيارت حضرت پس ار نماز صبح : زيارتى

است كه هر روز پس از نماز صبح خوانده مى شود .

در اين زيارت از خدا طلب صلوات بر حضرت از سوى جميع مؤمنين مى نمايد وهمچنين تجديد بيعت با حضرت و دعا براى خودكه از ياران حضرت واطرافيان ونگهبانان وشهيدان در ركاب حضرت باشيم . ( 7 )

8 . دعا در زمان غيبت : دعايى است كه در زمان غيبت خوانده مى شود وبه گفته شهيد وابن مشهدى از ناحيه خود حضرت وارد شده واين دعا بعد از اعمال سرداب نيز خوانده مى شود . در اين دعا ابتدا شكايت به خداوند از زمان غيبت آمده وپس از صلوات ، دعا براى فرج و استغاثه به پيامبر ( ص ) و اميرالمؤمنين ( ع ) و بعد استغاثه به امام زمان ( ع ) است . ( 8 )

9 . زيارت امام زمان ( ع ) در روز جمعه : زيارتي است که در روز جمعه که روز ظهور امام زمان ( ع ) خواهد بود واردشده است . در اين زيارت ابتدا سلام هايى است متعدد كه همه حاوى صفات و خصايص و فضايل حضرت وگاهى حاوى دعا براى فرج و ديگر جوانب حضرت است و سپس ذكر صلوات آمده ودعا براى خود كه از منتظران وياران وشهيدان ودوستان حضرت باشيم . بعد ازآن خطاب به حضرت درد دل وشكوايى دارد . ( 9 )

10 . دعا براي حضرت در شب نيمه شعبان : دعايى است كه در شب نيمه شعبان خوانده مى شود . در اين دعا خداوند را به حق مولود نيمه شعبان قسم مى دهد والقاب

وفضايل حضرت وبعدصلوات بر حضرت آمده ودعا براى حضور در ظهور حضرت و از ياران آن حضرت بودن و در آخر صلوات بر ايشان ولعن بر دشمنان ايشان ذكر شده است ( 10 )

11 . دعا براي امام زمان ( ع ) در روزجمعه اين دعا در اصل صلواتى است كه در اعمال روز جمعه وارد شده است . ابتدا صلوات هايى بر پيامبر ( ص ) و اميرالمؤمنين ( ع ) و ائمه ( ع ) و بعد صلواتى بر همه معصومين ( ع ) است . سپس صلوات بر امام زمان ( ع ) است و بعد دعا براى طول عمر حضرت وحفظ حضرت از انواع شرور و دعا براى رعيت وشيعيان حضرت به انواع مختلف ودر آخر صلواتى بر پنج تن ( ع ) وامام زمان ( ع ) آمده است ( 11 )

12 . دعا براي امام زمان در سرداب مقدس : اين دعا از امام رضا ( ع ) نقل شده و در اعمال سرداب مقدس آمده است . ابتدا دعا براى سلامتى حضرت با القاب خاص آمده وحفظ از شرور وتأييدآن حضرت از جانب خداوند ودعا براى فرج وظهور حضرت وانواع دعا عليه دشمنان امام زمان ( ع ) واقرار به صفات حضرت ودعا براى خود نسبت به حضرت ونيز دعاهايى كلى براى خود انسان و در آخر صلوات بر ائمه ( ع ) واقرار به فضايل و خصايص اهل بيت ( ع ) آمده است . ( 12 )

3 1 . دعاي براي امام زمان در زمان غيبت : دعايى كه ابوعمرو ، عثمان بن

سعيد عَمرى ، اولين نايب از نواب اربعه در غيبت صغرى خوانده وابو على محمد بن همام شنيده و او را امر نموده كه اين دعا را بخواند ، وسيد بن طاووس نيز فرموده كه ما اين دعا را از فضل خدا مى دانيم . در ابتداى اين دعا جمله اللهم عرفني نفسك . . . . آمده وسپس پيامبر ( ص ) و ائمه ( ع ) شهادت داده وبعد دعا براى سلامتى امام زمان ( ع ) ودعا براى طول عمر حضرت است ودر همه اين ها معارف والايى درباره آن حضرت آورده است .

سپس دعا براى خودمان از قبيل يقين وحالت انتظار وتسليم در مقابل حضرت واز ياران حضرت بودن آمده است . بعد ازآن دعا براى فرج ولعن بر دشمنان حضرت ودعا براى بعد از ظهور حضرت وصلوات بر ائمه ( ع ) وسپس شكايت از زمان ، ودعا عليه دشمنان حضرت ونيز تحقق يافتن تمام خوبى ها توسط حضرت آمده است ( 13 )

اميد است اين مختصر ، انيس دل هايى باشد كه در عصر غيبت ، انيسى جز مولاى شان براى دل خود ندارند و باآن چه به عنوان خطاب با حضرت ولى عصر ( ع ) بر زبان مى آورند ، از اعماق وجودآن محبوب دل ها را دعاكنند و از دور و نزديك سلامش نمايند و بر او درود فرستند . ( 14 )

ا . بحارالانوارج 102 ، ص 111 .

2 . همان ، ج 53 ص 95 .

3 . احتجاج طبرسي ج 2 ص 316 .

4 . بحارالانوار ج 102

ص116- 118

5 . همان ، ج 102 ص 101-109

6 . همان ، ج 102 ص 102 .

7 . همان ، ج 102 ص 110 .

8 . همان ، ج 102 ، ص 119 .

9 . همان ، ج 102 ص 215 .

10 . اقبال سيد بن طاووس ، ص 705-706 مفاتيح الجنان ص 59- 60 .

11 . غيبة طوس ص 177

12 . بحار الانوار ج 95 ، ص 330

13 . كمال الدين ج 2 ص 190 .

14 . نشريه موعود ش 21 ، ص 76 .

تسبيح حضرت

ايام ماه را نسبت به هر امامى تقسيم كرده اند . در آن ايام ، تسبيحى مخصوص آن حجتى است كه آن روز را به ايشان منسوب كرده اند . تسبيح حضرت مهدى ( ع ) از روز هيجدهم ماه است تا آخر ماه واين گونه است : سبحان الله عدد خلقه ، سبحان الله رضا نفسه ، سبحان الله مداد كلماته ، سبحان الله زنة عرشه والحمد لله مثل ذلک ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب هفتم

دعا براى امام زمان ( ع )

يونس بن عبدالرحمان روايت كرده كه امام رضا ( ع ) فرمودند : حضرت صاحب الامر را اين گونه دعاكنيد : اللهم ادفع عن وليک و خليفتک و حجتک علي خلقک . . . ( 1 )

دعا براى تعجيل ظهورآن حضرت ، عين يقين وايمان وتسليم در مقابل خداوند متعال است . اين دعا در واقع ، اظهار اين حقيقت است كه ظهور مهدى ( ع ) و فراهم آمدن اسباب قيام او تنها در دست خداوند است .

البته دعاى ندبه ، دعاى عهد ، دعاى فرج وبسيارى از ادعيه ديگر ، دعا براى حضرت ، سلامتى وظهور اوست . يكى از ادعيه معروف براى آن حضرت ، دعاى اللهم کن لويك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و . . . ( 2 ) است كه خواندن آن سفارش شده است .

1 . بحار الانوار ج 95ص 330مصباح التهجد ص 409 مفاتيح الجنان باب سوم بعد از دعاي ندبه و عهد .

2 . مصباح المتهجد ص 630بلد الامين ص 203

دعاى صلوات

دعايى است كه دركتاب غيبت طوسى از حضرت صاحب الامر ( ع ) روايت شده است . مطلع آن چنين است : اللهم صل على محمد سيد المرسلين وخاتم النبين وحجة رب العالمين . . . . .

ين دعاى شريف از ادعيه ارزنده اى است كه شايسته است در هر زمان به آن مداومت شود به ويژه اوقاتى كه به حضرت مهدى ( ع ) اختصاص بيشترى دارد ، مانند : شب وروز نيمه شعبان وشب و روز جمعه على بن طاووس دركتاب جمال الاسبوع آن را در اعمال

روز جمعه ياد كرده است . ( 1 )

1 . مكليال المكارم ج 2 ص 111 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى

دعاى عهد

به فرموده امام صادق ( ع ) هركس چهل صبح اين عهد را بخواند از ياورآن حضرت مهدى ( ع ) قرار مى گيرد واگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خداوند او را از قبر بيرون مى آورد تا در خدمت آن حضرت باشد وحق تعالى به هركلمه آن ، هزار حسنه به اوكرامت فرمايد وهزارگناه از او محو كند .

مطلع آن عهد اين است : اللهُم رَب النورِ العظيم ورب النورالعظيم ورب الکرسي الرفيع ورب البحر المسجور . . . . . . ( 1 )

دعاى عهد سيد بن طاووس در مصباح الزائر وعلامه مجلسى در بحارالانوار ( 2 ) بيان داشته اندكه اين دعا مستحب است هر روز پس از نماز صبح ، بلكه بعد از هر فريضه خوانده مي شود ، ونيز مستحب است اين بيعت ، هر روز جمعه تجديد گردد .

دعاى عهد هم از امام باقر ( ع ) روايت شده است ، با اين مطلع : اللهم يا اله الالهة يا واحد يا احد يا آخر الاخرين . . . . . . ( 3 ) .

علما ( 4 ) بيان داشته اند كه سزاوار است ، دعاى عهدى كه از امام باقر ( ع ) روايت شده ، دست كم براى يك بار در طول عمر خوانده شود . امام باقر ( ع ) فرمود : هركس از مواليان ودوستان ما در عمر خود يك مرتبه اين دعا را بخواند ،

در رق عبوديت نوشته خواهد شد ودر ديوان حضرت قائم ( ع ) بلند خواهد شد وچون قائم ظهور نمايد ، اسم خواننده اين دعا واسم پدر او را ندا مى فرمايد . . . ( 5 )

1 . مفاتيح الجنان باب سوم .

2 . بحار الانوار ج 102ص 110 .

3 . بحار الانوارج 95ص 337

4 . سيد بن طاووس در مصباح الزائر و علامه مجلسى در بحار الانوار ج 102 ، ص 110 .

5 . بحارالانوار ج 95 ص 337 .

دعاي غيبت

امام صادق ( ع ) به زواره فرمود : اگر زمان غيبت را درك كردى اين دعا را بخوان : اللهم عرفنى نفسک فانک ان لم تعرفني نفسك اعرف نبيک اللهم عرفني رسولك فانک ان لم تعرفني رسولك لم عرف حجتک اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني ( 1 ) .

نيز سيد جليل ابن طاووس دركتاب مهج الدعوات روايت كرده كه فرموده اند در عصر غيبت ، چنين دعا كنيد : اللهم انت عر فتني نفسك و عرفتني رسولک و عرفتني ملائکتک و عرفتني ولادة ولا امرک اللهم لاخذ الا ما اعطيک ولا اقي الا ما وقيت اللهم لا تغيبني عن منازل اوليائک ولا تزغ قلبي بعد اذهديتني اللهم اهدني لولاية من افترضت طاعته ( 2 )

سيد در همان جا فرموده كه : كسى در خواب ، دعاى غيبت را چنين به من تعليم داد : يا من فضل ابراهيم وآل اسرائيل على العالمين باختياره واظهر في ملكوت السموات والأرض عزة اقتداره واودع محمد ( ص ) واهل بيته غرائب اسراره

صل علي محمد وآله واجعلني من اعوان حجتک علي عبادک وانصاره ( 3 )

دعاى غريق وادعيه ديگرى را نيز به عنوان دعاى غيبت ذكركرده اند ( 4 )

1 . اصول كافى ج 1 ص ، 337 .

2 . بحار الانوار ج 95 ص36 3

3 . همان .

4 . نجم الثاقب باب دهم .

دعاي غيبت

از جمله دعاهاى رسيده در طلب فَرَج حضرت مهدى ( ع ) است كه از حضرت امام حسن بن على عسكرى ( ع ) روايت شده . شيخ طوسى دركتاب هاى مصباح ومختصرالمصباح در باب دعاهاى قنوت نماز وَتر آورده ، و سيد بن طاووس دركتاب مهج الدعوات در باب قنوت هاى امامان معصوم ( ع ) ياد كرده ، وظاهر بعضى رويات چنين است كه به وقت خاصى اختصاص ندارد هر چندكه بهتر است در بهترين اوقات و احوال به آن دعاگردد . اين دعا در دفع ظلم ويارى جستن براى مظلوم تأثير تامى دارد ، بلكه مى توان از آن استفاده كرد كه از جمله فوايد دعا براى فرج حضرت صاحب الزمان ( ع ) ودرخواست ظهور وپيروزى آن جناب ، دفع ستمگر وخلاصى از آزار وسلطه او مى باشد . دعاى قنوت ، طولانى است ومطلع آن چنين است : الحمد لله شكراً لنعمائه ، واستدعاء لِمَزيده واستخلاصا به دون غيره . . . ( 1 )

1 . مكيال المكارم ج 2 ص 31 1 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى .

عرفات

موقف حاجيان است در روز نهم ذى حجه و يكى از مكان هايى است كه دعا براى تعجيل فرج حضرت مهدى ( ع ) در آن تأكيد شده است ( 1 )

در ايام حج ، حضور حضرت در سرزمين عرفات حتمى است و تعدادى از مشرف شدگان به محضر حضرت ، در آن سرزمين توفيق زيارت يافته اند .

1 . مكيال المكارم ، ج 2 ، ص 84 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى

ازدواج حضرت

محورى كه ( ع ) پيرامون زندگى شخصى وكيفيت معيشت امام زمان ( ع ) مطرح است ، مسأله ازدواج و زن و فرزند حضرت است . سه احتمال وجود دارد : 1 . اساساً حضرت ازدواج نكرده است . ازدواج انجام گرفته ، ولى اولاد ندارد ازدواج كرده و داراى فرزندانى نيز هست . اگر احتمال اول را بپذيريم ، لازمه اش اين است كه امام معصوم ( ع ) يكى از سنت هاى مهم اسلامي را ترك كرده باشد و اين باشان امام سازگار نيست . اما از طرفى ديگر چون مسأله غيبت ، اهم است وازدواج مهم ، ترك ازدواج با توجه به آن امر مهم تر ، اشكالى را ايجاد نمي کند . اما احتمال دوم كه اصل ازدواج را بپذيريم بدون داشتن اولاد ، جمع مي کند بين انجام سنت اسلامي وعدم انتشار مكان و موقعيت حضرت اما باز اين اشكال باقى است كه اگر قرار باشد ، آن حضرت شخصى را به عنوان همسر برگزيند ، يا بايد بگوييم كه عمر او نيز مانند عمر حضرت طولآنى است كه بر اين امر دليلى

نداريم ، يا اين كه بگوييم مدتى با حضرت زندگى كرده واز دنيا رفته است كه در اين صورت ، حضرت به سنت حسنه ازدواج عمل كرده وپس از آن ، تنها و بدون زن و فرزند زندگى را ادامه مي دهد .

احتمال سوم آن است كه آن حضرت ازدواج كرده و داراى اولاد نيز هست واولاد آن حضرت ( 1 ) نيز فرزندانى دارند . اين مسأله ، افزون بر آنكه دليل محكمي ندارد ، اشكال اساسى آن اين است كه اين همه اولاد واعقاب ، بالاخره روزى در جست وجوى اصل خويش مي افتند وهمين كنجكاوى وجست وجو ، مسأله را به جايى باريك مي كشاند كه با فلسفه غيبت حضرت ، سازگار ندارد ( 2 )

ما در اين جا روايات وادله اى كه وجود همسر وفرزند براى حضرت را اثبات مي کند مي آوريم ، اما صحت و سقم بسيارى از آنها در جاى خود بحث شده و در بسيارى موارد ، سخن از احتمال است كه استدلال با آن ، تمام نيست . در رابطه با همسر با همسران حضرت ، تنها يك روايت است كه سرنخى به دست مي دهد و آن روايتى است كه مرحوم كفعمي دركتاب شريف مصباح ، نقل كرده است . بر اساس آن ، همسر حضرت يكى از دخترهاى ابى لهب است ( 3 )

و در رابطه با اولاد آن حضرت رواياتى هست كه از جمله آن ها روايت انبارى است كه مرحوم مجلسى در بحارالآنوار آن را آورده و روايتى طولآنى است . ( 4 )

البته بسيارى از بزرگان از

جمله مرحوم آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه در داستان انبارى ترديد كرده اند . محمد بن مشهدى درکتاب مزار از امام صادق ( ع ) نقل مي کند كه فرمود : گويا نزول قائم را با اهل وعيالش در مسجد سهله مي بينم ( 5 ) مرحوم مجلسى نيز بابى را به خلفاء واولاد حضرت مهدى ( ع ) اختصاص داده است . علاوه بر روايات ، برخي دعاها نيز كه از ائمه معصومين ( ع ) صادر شده ويا از ناحيه مقدسه رسيده است ، دلالت دارندكه براى حضرت ، اهل و عيال و فرزندانى هست . در اين دعاها تعبير ولد, ذريه اهل بيت و آل بيت به كار رفته است . در آخرين فراز از صلواتى كه از ناحيه مقدسه صادرشده چنين مي خوانيم : و صل علي وليک وولات عهده و الائمة من ولد و مدفي اعمارهم و زد في آجالهم ( 5 )

درود بى پايان خود را بر ولي امرت واولياى عهدش وپيشوايان از اولادش نازل فرما وبر عمر واجلشان بيفزا . ودر دعاى كه امام رضا ( ع ) تعليم فرموده كه در عصر غيبت خوانده شود ، چنين آمده است : اللهم اعطه في نفسه و اهله و ولده و ذريته و امته و جميع رعيته ما تقر به عينه و تسر به نفسه . . . ( 6 )

خدايا به او درباره خودش و اهلش و فرزندانش و امتش و همه رعيتش عطا فرما آنچه را که ديده اش روشن و دلش مسرور گردد ( 7 )

بر اساس داستان طولآنى و معروف انبارى نا

م فرزندان حضرت : طاهر ، قاسم ,ابراهيم ، عبدالرحمن وهاشم است ( 8 )

ا . بحار الانوار ، ج 52 ص 363 .

2 . چشم به راه مهدى ، ص 352 .

3 . نجم الثاقب ص 225 .

4 . بحار الانوار ج 53 ص213 .

5 . نجم الثاقب ص 225 .

6 . غيبة طوسي ص 107 بحار الانوار ج 52 ص 22 .

7 . بحار الانوار ج 95 ص 332

8 . سيماي آفتاب حبيب الله طاهري ص 364 .

زيارت

زيارت آل ياسين

زيارت در لغت ، ديداركردن با قصد راگويند ودر ريشه آن ، ميل وگرايش نهفته است . در لغت به معنى خانواده ، دودمان ، فرزندان و اهل بيت است ( 1 ) ياسين ، حضرت محمد ( ص ) است وآل آن حضرت ، اهل اويند . زيارت آل ياسين ، از مشهورترين زيارت نامه هايى است كه در توقيع شريف حضرت ولى عصر ( ع ) به جناب محمد بن عبدالله بن جعفر حميرى صادرگرديده . در مقدمه اين زيارت چنين آمده است : . . . هرگاه خواستيد به وسيله ما به سوى خداوند توجه كنيد و به ما روى آوريد ، پس همان گونه كه خداوند فرموده است ، بگوييد : سلام على آل ياسين . . . ( 1 ) اين زيارت با بيست وسه سلام آغاز شده كه اول به آل ياسين يعنى عترت پاك پيامبر ( ص ) و سلام هاى بعدى ، هر يك با القاب و عناوين خاص حضرت مهدى ( ع ) مى باشد ، سپس

با اظهار واقرار اصول اعتقادى صحيح وگواه گرفتن امام عصر ( ع ) ، برآن ها وتجديد عهد وفادارى نسبت به اولياى دين ، زيارت به پايان مى رسد . پس از زيارت ، دعايى است براى نورانيت زائر ، به انواع نورهاى الهى كه ترجمه بخشى ازآن چنين است : خداوندا از تو مى خواهم كه درود فرستى بر محمد ، پيامبر رحمتت وكلمه نورت ، ودلم را به نور يقين وسينه ام را به نور ايمان ، وانديشه ام را به نورانيَت هاى خوب ، وتصميمم را به نور دانش ، ونيروى ام را با نوركار ، وزبانم را به نور راستگويى و 000 آكنده سازى آنگاه درخواست درود بر امام عصر ( ع ) با توجه به صفات حميده آن بزرگوار ، ودعا براى نصرت وحفاظت وتعجيل فرج وقيام آن حضرت ، وپر شدن زمين از عدل و داد ، و نابودى كفار ومنافقين و دشمنان دين مى باشد .

اين زيارت به تصريح بعضى از علماء ، جامع وكامل وازبهترين زيارت هاى آن حضرت است كه در همه اوقات ودر هر مكان مى شودآن را خواند . سندهاى اين زيارت را صحيح ومعتبر دانسته اند ودر مجاميع مهم حديث ودعا نقل گرديده است . ( 2 )

1 . معجم مقاييس اللغة ج 3 ص 36 .

2 . پيوند معنوى با ساحت قدس مهدوى ، ص 135 .

زيارت امام زمان ( ع )

زيارت هاى متعددى براى امام زمان ( ع ) دركتب معتبر شيعى آمده است كه از جمله آن ها : زيارت آل ياسين ، ( 1 ) زيارت حضرت در حرم

سامرا ( 2 ) زيارت حضرت در سرداب مقدس ، ( 3 ) زيارت حضرت پس از نماز صبح ( 4 ) وزيارت حضرت در روز جمعه ( 5 ) است .

01 احتجاج طبرسي ج 2 ص216 بحار الانوار ج 53 ص17 .

2 . بحارالانوار ، ج 102 ص 116

3 . بحار لانوار ج 102ص101

4 . بحار الانوار ج 102ص110

5 . بحار الانوار ج 102ص215

زيارت جامعه

يكى از جالب ترين و جامع ترين زيارت ها است كه از امام هادى ( ع ) روايت شده . همه امامان معصوم ( ع ) را مى توان باآن زيارت كرد .

علامه مجلسى آ ن را صحيح ترين ، فصيح ترين و بليغ ترين زيارت ها تعبيركرده است . ( 1 )

مرحوم محدث نورى ، حكايت سيد رشتى را چنين نقل مى كند كه حضرت مهدى ( ع ) به سيد ، دستور خواندن نافله ، زيارت جامعه و زيارت عاشورا را مى دهد و مى فرمايد : . . . شما چرا جامعه نمى خوانيد جامعه ، جامعه ، جامعه ( 2 )

1 . بحار الانوار ج 102ص144

2 . نجم الثاقب باب هفتم

زيارت عاشورا

زيارت مخصوص امام حسين ( ع ) است كه در دو قسمت ازآن ، از خونخواهى حسين ( ع ) در ركاب حضرت مهدى ( ع ) خبر مى دهد : ان يرزقنى طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد ( ص ) وان يرزقنى طلب ثارى مع امام هدىً ظاهر ناطق بالحق منكم . ( 1 )

مرحوم محدث نورى حكايت سيد رشتى را چنين نقل مى كندكه حضرت مهدى ( ع ) به سيد دستور خواندن نافله ، زيارت جامعه وزيارت عاشورا را مى دهد وپس ازآن مى فرمايد : شما چرا نافله نمى خوانيد نافله ، نافله ، نافله ، شما چرا عاشورا نمى خوانيد؟ عاشورا ، عاشورا ، عاشورا ، شما چرا جامعه نمى خوانيد؟ جامعه ، جامعه ، جامعه ( 2 )

1 . مفاتيح الجنان زيارت عاشورا

2

. نجم الثاقب ص60مفاتيح الجنان بعد از زيارت جامعه .

زيارت مادر حضرت

نرجس خاتون مادر امام زمان ( ع ) در سامرَا ، پشت ضريح امام حسن عسكرى ( ع ) مدفون است .

در مفاتيح الجنان ، زيارت اين ملكه دنيا و آخرت چنين آمده است : السلام علي رسول الله صلي الله عليه وآله الصادق الامين .

زيارت ناحيه مقدسه

السلامُ عليک يا اول تين من نسل خير سليل . . .

زيارت ناحيه مقدسه ، خونگريه وسوگنامه حضرت مهدى ( ع ) و مرثيه بلندآن بزرگوار بر مصائب ورنج هاى جدش ، ابا عبدالله الحسين ( ع ) در عاشورا است . اين زيارت ، ترسيم وتوصيف لحظه هاى شهادت اباعبدالله ( ع ) ، غربت ومظلوميت اهل بيت ( ع ) ، معتبرترين ، مستندترين وبلندترين روضه اى است كه از زبان معصوم منتقم وخونخواه سيد شهيدان به ما رسيده است .

اين مرثيه از زبان كسى است كه صحنه ها و لحظه هاى عاشورا ، هر روز مقابل نگاه اوست و او از پس پرده هاى اشك ، حنجره اى عطش زده در آزمندى خنجر قساوت و خيمه هايى در آستانه آتش وشيون را نظاره مى كند . زيارت ناحيه مقدسه ، گزارش عاشورا است گزارشي كه درآن دقايق وصحنه هاى جزئى نيز توصيف شده است . اين زيارت نامه شامل هشت بخش است : 1 . سلام بر انبياه واولياء ، 2 . سلام بر امام شهيد وصحابه فداكارش ، 03 آرزوى زيارت امام حسين ( ع ) 4 . طرح اوصاف ، ويژگى ها وسيرت امام حسين ( ع ) وتأثير شهادت آن حضرت ، 5 . طرح نهضت وانقلاب مقدس ابا

عبدالله ( ع ) 6 . توصيف صحنه كربلا ، شهادت ، رنج ها ومصائب بازماندگان وقافله اسيران ، 7 . تحليل بازتاب حادثه كربلا وغربت اسلام پس از شهادت وسوگوارى كائنات و موجودات در شهادت اباعبدالله ( ع ) 8 . نيايش ، دعا و طرح درخواست هاى امام زمان ( ع ) با پروردگار . ( 1 )

اين زيارت دركتاب اقبال سيد بن طاورس ، ص 573 ونيز در بحارالانوارج 98 ، ص269 نقل شده است . ( 2 )

ا . سلام موعود دکتر سنگرى ، ص 5

2 . فرهنگ عاشورا ، جواد محدثى ص 227 .

سلام بر حضرت

سلام دادن به حضرت در هر هفته وهر روز ، وهر مكان وزمان كه ممكن باشد ، به ويژه درايام واوقات و مكان هايى كه خصوصيت ويژه اى با آن حضرت دارند ، مثل روز وشب جمعه ، شب هاى قدر ، نيمه شعبان ومكان هايى هم چون مسجد سهله ، مسجدكوفه ومسجد جمكران ، از وظايف مؤمنان منتظر است .

مردى از ا مام صادق ( ع ) سؤال كرد كه چگونه بر قائم ( ع ) سلام كنيم؟ فرمود : بگوييد : السلامُ عليك يا بقية الله

نيز در روايت است : وقتى حضرت مهدى ( ع ) ظهور مى كند ، اين آيه را تلاوت مى كند : بقية الله خير لکم اِن كنتم مومِنين ، ( 1 )

آنگاه مى فرمايد : أنا بقية الله پس سلام نمى كند بر او سلام كننده اى ، مگر آنكه مى گويد : السلام عليک يابقية الله في ارضه ( 2 )

سزاوار است كه مؤمن ، حضرت مهدى ( ع ) را هر روززيارت كند واز آن غفلت نورزد و شايسته است زيارت وسلام به او ، به وسيله زيارات و سلام هاى وارده از جانب اهل بيت ( ع ) باشدكه دركتب روايى آمده است . مانند زيارت آل ياسين كه هر وقت مى توان آن را خواند و مطلع آن اين است : سلامٌ على آل يس السلام عليك يا داعِي الله و ( 3 ) يا زيارت مخصوصه آن حضرت در روز جمعه كه مطلع آن چنين است : اسلامُ عليک يا حُجة الله في ارضهِ . ( 4 )

امام باقر ( ع ) فرمود : هركس از شما قائم ( ع ) را درك كرد ، هنگامى كه او را ديد بايد بگويد السلامُ عليکم يا اهل بيت الرحمة والنبوة ومعدن العلم وموضع رسالة ( 5 )

سلام بر شما اى خاندان رحمت و نبوت ، سلام بر شما اى سر چشمه دانش وكانون رسالت . از اين روايات استفاده مى شودكه به مردم اجازه داده نشده است كه حضرت مهدى ( ع ) را به هنگام زيارت و سلام ، به نام مبارك يا كنيه اش ندا دهند و بگويند السلام عليک ايها المهدى و اين نشانگر تعظيم و تجليل بر مقام والاى اوست ( 6 )

همانگونه كه خداوند در قرآن كريم مسلمانان را نهى فرمودكه پيامبر ( ص ) را به نام صدا بزنند : . . . . . . لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم ، كه دعاء بضكم بعضا ( 7 ) .

ا . سوره

هود 86

2 . نجم الثاقب ، باب دوم .

3 . بحارالانوا ر ج 053 ص 171مفاتيح الجنان باب سوم ، فصل دهم .

4 . بحار الانوار ، ج 102ص 215 مفاتيح الجنان ، قبل از دعاى صباح وكميل .

ه . بحارالانوارج 52 ص 331 ,غيبة طوسي ، ص 282 .

6 . امام مهدى ( ع ) ازولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 653

7 . سوره نور63

سخنان

آثار حضرت

با توجه به حضور محدود وكوتاه مدت آن حضرت در دوران پدر بزرگوار خود و محدوديت هاى فراوانى كه در دوره غيبت براى آن حضرت وجود داشت ، نبايد انتظار داشت كه مطالب بسيارى از اَن امام همام به دست ما برسد اما با وجود همه اين محدوديت ها ، از آن حضرت آَثارى چند به يادگار مانده است كه گرچه محدود است ، امَا برخى از آَن ها بسيار مهم و راهگشا مى باشد . آَثار آَن حضرت عبارتند از : ا- روايات واحتجاج ها : اين روايات به ايام كودكى و دوران كوتاه زندگى آَن حضرت در زمان حيات پدر بزرگوارشان باز مي گردد .

2- دعاها و نمازها در دعاهايى كه از آَن حضرت به دست ما رسيده ، مضامين بلند و متعددى مطرح شده است . مضامينى همچون : شناخت خداوند ، مقام شامخ اهل بيت ( ع ) مقام امام زمان ( ع ) قيامت ، انتظار فرج ، وظائف مؤمنان در عصر انتظار ، پيروزي حق بر باطل ، صبر در شدائد ، رفع گرفتارى ها از مؤمنين ، دعا در حق پيامبر و امامان معصوم (

ع ) قضاى حوائج ، و بسيارى از مساثل اخلاقى و رفتارى ديگر . افزون بر دعاها ، نمازهاى متعددى نيز از آَن حضرت نقل شده است .

3- زيارت نامه ها : زيارت ، امام شناسى وگوياى رابطه انسان با امام است . در زيارتنامه هاى منسوب به آَن حضرت ، معارفى بلند از امام شناسى ، شأن و مرتبت آَن بزرگواران و وظائف و تكاليف مؤمنان نسبت به آَنان و نيز برخى حقايق و مجاهدت ها و تاريخ امامان معصوم ( ع ) آَورده شده است .

3- توقيعات وبيانات آن حضرت توقيعات نامه هاى متعددى به برخى از نايبان خاص نواب اربعه يا نايبان عام همچون شيخ مفيد و يا بعضى از شيعيان وپيروان خود دارد . بعضى از اين نامه ها در جواب برخى پرسش ها و بعضى ديگر ابتدائاًاز جانب آَن حضرت صادر شده است . محتواى اين نامه ها حاوى مسائل متعدد و مختلفى است . مسائلى همچون : پرسش و پاسخ هاى فقهى ، نقش امام در دوران غيبت ، برخى هشدارها و پيشگويى ها ، تأييد و تكذيب برخى افراد ، وظائف منتظران ، مرجعيت فقها در عصر غيبت و . . .

افزون بر توقيعات ، از آَن حضرت سخنان فراوانى نيز در باب مسائل مختلف به يادگار مانده است . اين سخنان از جانب كسانى نقل شده است كه به حضور حضرت شرفياب شده اند . محمد بن عثمان عَمروى دومين سفير آَن حضرت مي گويد : آن حضرت را براى آَخرين بار در كنار خانه خدا ديدم كه چنين مي گفت : اللهم انجزلى

ما وعدتنى خدايا آن چه كه به من وعده كردى ، انجام ده و ديدم كه در مستجار ، پرده کعبه راگرفته و عرضه مى دارد : اللهم انتقم لى من اعدائى خدايا انتقام مرا از دشمنانم بگير ( 1 )

ا . تاريخ عصرغيبت پور سيد آقاى ص 440 .

توقيع

توقيع در لغت يعنى : نشان گذاشتن ، امضاء كردن نامه ، نوشتن عبارتى در ذيل نامه وكتاب . ( 1 ) واصطلاحاً به دستورها ونامه هاى خلفا وپادشاهان گفته مى شود . دركتب علماى شيعه به نامه ها وفرمان هايى كه در زمان غيبت از طرف امام غايب ، به شيعيان رسيده توقيعات مى گويند .

دركتاب كمال الدين صدوق وغيبت شيخ طوسى واحتجاج طبرسى و بحارالانوار مجلسى ، حدود هشتاد توقيع از ناحيه مقدسه نقل شده است كه محتواى آن ها ، برخى خطاب به سفرا ونواب خاصى است وبرخى خطاب به علما وفقهاست ، بعضى در پاسخ به سؤالات است وبرخى در تكذيب ولعن كسانى است كه به دروغ ادعاى نيابت از طرف آن حضرت را داشتند ( 2 )

درباره توقيعات ، اولين سؤالى كه معمولا مطرح است ، اين است كه آيا آن ها به خط مبارك خود حضرت بوده يا آن كه به املا ى حضرت وخط ديگرى است بعضى ها معتقدندكه كاتب آن توقيعات خود حضرت بوده است وحتى خط مباركش ميان خواص اصحاب وعلماى وقت معروف بوده وآن را به خوبى مى شناختند . مثلا محمد بن عثمان عمرى مى گويد : از ناحيه مقدسه توقيعى صادر شدكه خطش را خوب مى شناختم ( 3

) ويا شيخ صدوق مى گفت : توقيعى كه به خط امام زمان براى پدرم صادر شده بود ، اكنون نزد من موجود است . ( 4 )

لكن در مقابل فراينى است كه توقيعات به خط خود امام نبوده است مثلا : ابونصر هبة الله روايت كرده كه توقيعات صاحب الامر به همان خطى كه در زمان امام حسن عسكرى ( ع ) صادر مى شد ، به وسيله عثمان بن سعيد ومحمد بن عثمان براى شيعيان صادر مى گشت . ( 5 )

مى توان چنين گفت كه توقيعات در عين صحت صدور ومتن ، به خط امام نبوده است ، بلكه امام حسن عسكرى ( ع ) كاتب مخصوصى داشته كه تا زمان عثمان بن سعيد ومحمد بن عثمان زنده ومتصدى نوشتن توقيعات بوده است ( 6 ) به هر حالا ممكن است برخى توقيعات با خط مبارك خود امام صادر شده باشد وبرخى ديگر با املاى امام وكتابت ديگرى صادر شده باشد واين هيچ خللى از اين كه توقيعات از طرف حضرت بقية الله مي باشد ، وارد نمي سازد . ( 7 )

از معروف ترين توقيعات حضرت را مي توان : توقيع براى شيخ مفيد وتوقيع براى على بن محمد سَمرى نام برد كه در آن ، حضرت ، آغازغيبت كبرى را اعلام مي کند . نگاهى گذرا به مجموع توقيعاتى كه از طرف امام زمان ( ع ) براى شيعيان آمده ، مي رساند كه امام غايب چون پيشواى حاضر ، كمال مراقبت و دلسوزى را نسبت به شيعيان و دوستان خود دارد وبه هدايت راه جويان وتربيت

نفوس و معرفى نواب اربعه و افشاگرى مدعيان كاذب نيابت ، علماً و عملا قيام مي فرمايد ، به طورى كه درماندگان وگرفتارانى كه صميمانه از او يارى طلبيده اند ، گشايش كار و حل مشكل خود را ديده اند و دانش طلبانى كه در معضلات علمي و دينى درمانده اند ، از اشراقات والهامات حضرتش روشن وهدايت شده اند . همه اين فيوضات را به صورت پاسخ پرسش ها در توقيعات صادره از ناحيه مقدسه مي بينيم . علاوه بر اين ها ، نهان بينى ورازگويى و اخبار از غيب ، در بسيارى از توقيعات وجود دارد كه نه تنها موجب اطمينان خاطر بيشتر براى مردم آن زمان ، بلكه براى خواننده امروز هم مي شود و مي فهمد كه چگونه امام با دانشى كه از گنجينه علم الهى بارور شده است ، بر ضماير اشراف دارد و قصد و نيت اشخاص را مي داند واز پسر يا دختر بودن مولود وروز مرگ افراد با خبر است وپشاپيش آن را اعلام مي فرمايد ، واز حلال يا حرام بودن مالى كه به حضورش تقديم شده خبر مي دهد وحرام آن را رد مي کند واگر تقديم كننده نام خود را بر خلاف بنويسد از دانش امام پنهان نمي ماند وحقيقت به او ياداورى مي شود . اين ها همه ، اندكى از تجليات مقام ولايت است كه از آينه توقيعات نمايان شده است .

1 . فرهنگ معين ج 51 ص1169

2 . سيماي آفتاب ص 242

3 . بحارا لانوار ، ج 51 ، ص 349 .

4 . انوار نعمانيه ج 3 ص 24

5

. بحارا لانوا رج 51ص 346

06 گستر جهان ابراهيم امينى ، ص 34 01

7 . سيماى آفتاب ، حبيب الله طاهرى ص 0245

توقيع اسحاق بن يعقوب

يكى از توقيعات با اهميت ، توقيعى است كه توسط محمد بن عثمان در پاسخ به مكتوب اسحاق بن يعقوب از ناحيه مقدسه صادر شده است . اين توقيع مشتمل بر مطالب قابل توجهى از جمله تعيين وظيفه مردم درغيبت كبرى وبيان علت غيبت ومعرفى مشخص نمودن هويت بعضى افراد است .

اسحاق بن يعقوب مي گويد : از محمد بن عثمان خواهش كردم نامه مرا كه مشتمل بر پاره اى از مسائل مشكلى كه برايم پيش آمده بود ، به ناحيه مقدسه تقديم دارد . او هم پذيرفت و جواب آن به خط مولايم امام زمان ( ع ) بدين قرار صادر شد : خداوند تو را هدايت كند وبر اعتقاد حق ثابت وپايدار بدارد . اين كه سؤال كرده اي بعضى از افراد خاندان ما و عموزادگان ما ، منكر وجود من هستند ، بدان كه ميان خداوند وهيچ كس قرابت وخويشى نيست وهركس منكر وجود من باشد از من نيست وراهى كه او مي رود ، راه پسر نوح است . وراهى كه عمويم جعفر كذاب واولاد او نسبت به من پيش گرفته اند ، راه برادران يوسف است . اما فقاع نوشيدنش حرام است ، ولى نوشيدن شلماب ( 1 ) مانعى ندارد . اما اموالى كه شما به عنوان هديه به ما مي رسانيد ، آن را براى پاك شدن شما ازگناهان قبول مي كنيم ، بنابراين هركس مي خواهد به ما برساند ، و

هركس نمي خواهد قطع كند آن چه خدا به ما داده است ، از آن چه شما مي دهيد بهتر است . واما وقت ظهور من وابسته به اراده خداوند متعال است . كسانى كه وقت آن را تعيين مي كنند ، دروغگو هستند . واما حوادثى كه براى شما پديد مي آيد ، پس رجوع كنيد به راويان حديث ها ، زيرا آن ها حجت من برشما هستند ، ومن هم حجت خدا بر آن ها هستم . واما محمد بن عثمان عمرى كه خداوند از وى واز پدرش خشنود باشد ، مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است . واما محمد بن على بن مهزيار اهوازى ، به زودى خداوند دل او را اصلاح مي کند وشك وترديدش را برطرف مي سازد . و اما مالى راكه براى ما فرستاده اى پذيرفته نمي شود ، مگر اين كه از حرام پاك گردد وپول زن آوازه خوان هم ، حرام است . و اما محمد بن شاذان بن نعيم ، مردى از دوستان ما اهل بيت است . واما ابوالخطاب محمد بن ابى زينب اجوع ( 2 ) او و پيروانش ملعون هستند ، تو با آن هاكه عقيده اينان را دارند ، رفت و آمد مكن زيرا من از آن ها بيزارم ، وپدران من هم از آن ها بيزار بودند . واما كسانى كه اموال ما را نزد خود نگاه مي دارند ، اگر چيزى از آن را براى خود حلال بدانند وبخورند ، مثل اين است كه آتش خورده اند . . . اما چگونگى انتفاعى كه مردم در

غيبت من از من مي برند ، همچون انتفاع از خورشيد است ، هنگامي كه در پشت ابرها پنهان شود . من امان مردم روى زمين هستم ، همان طوركه ستارگان امان اهل آسمان ها هستند . بنابراين سؤال هايى كه به شما سودى ندارد پرسش نكنيد وخود را به خاطر چيزى كه نيازى به آن نداريد ، به مشقت نيندازيد . براى تعجيل در فرج وظهور من زياد دعا كنيد كه رهايى شما از قيد وبندها در دعا است . سلام بر تو اى اسحاق بن يعقوب وسلام بركسانى كه راه هدايت را پيش گرفته ا ند . ( 3 )

1 شلماب : نوعى نوشيدنى است كه ازشيلم يعنى دانه اى شبيه جو درست مي شود و در انسان نوعى بيهوشى و خواب آلودگى ايجاد مي کند . كمال الدين ج 2 ، ص 484 به نقل از استاد شعرانى .

2 . يكى از اصحاب امام صادق ( ع ) بود و بعد از مدتى منحرف شد وبراى خود مذهبى تأسيس كرد وامام صادق ( ع ) او را چند بار لعنت نموده است . معجم رجال الحديث ج 14 ص 244

3 . کمال الدين , ج 2 ص 483 ؛ بحار الانوار , ج 53 ص 180 .

خماهن

سنگى است به غايت سخت وتيره رنگ مايل به سرخى .

در يكى از توقيعات حضرت مهدى ( ع ) كه در پاسخ ( ع ) سؤال از پوشيدن انگشترى كه نگينش خماهن باشد در نماز ، آمده كه نماز گزاردن در آن مكروه است ( 1 )

1 . بحارالانوار 53

ص 154 .

خطبه هاى حضرت

حضرت مهدى ( ع ) در آغاز قيام عادلانه جهانى اش ، بر ديوار خانه خدا تكيه مى زند و سخنرانى تاريخى و جاودانه خويش را آغاز مى كند . فرازى از آن خطبه چنين است : . . . . . اينك ما از خداى توانا يارى مى طلبيم و تمام ايمان آورندگان به خدا وكسانى راكه نداى جهانى ما را پاسخ مثبت دهند ، همه را براى تحقق اهداف الهى و انسانى خويش به يارى مى خوانيم و همه را به حق و عدالت دعوت مى كنيم . مردم ما خاندان پيام آور شما محمد هستيم . . . هان اى مردم هركس به من در مورد آدم ( ع ) گفتگوكند ، من نزديكترين مردم به آدم نياى بزرگ بشريت هستم . و هركس در مورد نوح پيامبر ، ابراهيم بت شكن و محمد ، پيامبر عدالت و حريت بحث و گفتگوكند ، من نزديك ترين انسان ها به اين پيامبران بزرگ خدا و پرچمداران قهرمان هدايت و رسالت هستم ( 1 )

ازامام باقر ( ع ) خطبه و پيام ديگرى نيز براى امام مهدى ( ع ) آورده اند كه اندك تفاوتى با نسخه هاى پيشين دارد . آن حضرت مى فرمايد : امام مهدى ( ع ) به هنگام شامگاهى ، در حالى كه پرچم پيامبر در دست ، پيراهن آن گرامى بر تن ، سلاح ويژه او و بيان گرم و ديگر ويژگى ها و نشانه هاى آن حضرت را به همراه دارد ، در مكه ظهور مى كند . نماز عشا را به

جماعت مى خواند و آنگاه با صداى دلنوازي جهانيان را مخاطب ساخته و مى فرمايد : هان اى مردم اينك در پيشگاه پروردگارتان خداى را به ياد شما مى آورم خدايى راكه حجت هاى خويش را بر شما تمام و پيام آورانش را ارسال كرد و قرآن را براى هدايت بشر فرو فرستاد . او شما را فرمان مى دهد كه چيزى را شريك او نسازيد و بر اطاعت او و فرمانبردارى از پيامبرش كوشا باشيد . آن چه را قرآن در انديشه زنده ساختن آن است ، زنده سازيد و بدعت ما و ضد ارزش هايى راكه قرآن در محو و نابودى آن ها است ، از ميان برداريد . در راه حق و هدايت ، مددكار من باشيد و در راه تقوا و عدالت وزير وكمك كار من مردم پايان جهان و فرجام آن نزديك شده و دنيا ، جدايى خويش را اعلان نموده است . من شما را به سوى خداى يكتا و پيام آورش محمد ( ص ) و عمل به كتاب زندگى ساز او و احياء و رواج ارزش هاى والاى الهى و انسانى و نابودى بدعت هاى جاهلى و باطل و ضد ارزش ها فرا مى خوانم . ( 2 )

و اما سومين خطبه از آن گرامى در يك روايت طولانى ، خطبه پر محتواى ديگرى براى آن حضرت ، از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرازهايى از آن را مى آوريم : هان اى توده هاى انسانى هركس مى خواهد به " آدم " وشيث " نظاره كند ، من آدم و شيث

هستم و از آنان نشان دارم . هركس مى خواهد به نوح و فرزندش سام ( ع ) بنگرد ، من نوح و سام هستم . . . هركس مى خواهد به ابراهيم ( ع ) و اسماعيل نظاره كند ، من از ابراهيم و اسماعيل نسب دارم . هركس مى خواهد به عيسى و " شمعون " نگاه كند ، من عيسى و شمعون هستم و از آنان نشان دارم . هر كس مى خواهد به محمد ( ص ) و امير مومنان ( ع ) بنگرد ، بداند كه من محمد و امير مومنان هستم . مردم هركس مى خواهد به " حسن و حسين " بنگرد ، من حسن و حسين هستم . مردم هر كس مى خواهد به امامان معصوم پس از حسين و از فرزندان او بنگرد ، من از آنان هستم و از آنان نشان دارم ( 3 )

مرحوم مجلسى در تفسيرى بر اين روايت طولانى مى گويد : در فرازهايى كه امام مهدى ( ع ) مى فرمايد : من آدم ، شيث ، عيسى ، محمد و امامان معصوم هستم ، يعنى در دانش و ارزش هاى اخلاقى و انسانى آنان كه شما آنان را پيروى مى كنيد ، من همان گونه ام و عصاره و چكيده آن ارزش ها . امام باقر ( ع ) مى فرمايد : پس از پايان يافتن خطبه امام مهدى ( ع ) ، 313 نفر ياران خاص او برگرد خورشيد وجودش اجتماع نموده و با او بيعت مى كنند ( 4 )

ا . منتخب الاثر ص172 .

2

. عقد الدرر ، ص 145 معجم ا حاديث الامام المهدى ( ع ) ج 3 ص 295 .

3 . بحارالانوار ، ج3 . ,ص295

4 . امام مهدى ( ع ) از ولادت تا ظهور ، سيد محمد كاظم قزوينى ص 647 .

عطسه

نسيم خادم مى گويد : وقتى امام زمان ( ع ) ده روزه بود به محضرش شرف ياب شدم و در حضورش عطسه كردم . فرمود : يرحمك للهِ خداى تو را بيامرزد ، دعاى مخصوص عطسه كننده كه به تسميه العطاس معروف است

بسيار خوشحال شدم كه امام در حق من چنين فرمود . سپس فرمودند : تو را درباره عطسه مژده دهم آن تا سه روز امان از مرگ است ( 1 )

1 . غيبة طوسى ، ص139كشف الغمه ج 3 ص 290 بحارا لانوار ج 51 ، ص 05

شخصيت

ويژگى هاى حضرت

خصايص و ويژگى هاى حضرت مهدى ( ع ) مطابق احاديث و روايات عبارتند از : 1 . از خاندان و ذريه پيامبر ( ص ) است 2 . هم نام ، هم كنيه پيامبر ( ص ) وشبيه ترين مردم به آن حضرت است 3 . نهمين فرزند از فرزندان امام حسين ( ع ) است . اسم پدرش حسن ( ع ) است 5 . مادرش سيده كنيزان و بهترين ايشان است 06 دوازدهمين امام و خاتم الائمه است 7 . داراى دو غيبت است 8 . عمر بسيار طولانى دارد 9 . زمين را پر از عدل و داد مى كند ، پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد 10 . گذشت روزگار او را پير نمى كند 11 . ولادتش پنهانى است 12 . دشمنان خدا را مى كشد و زمين را از شرك و ظلم پاك مى كند 13 . دين خدا را آشكار و اسلام را در روى زمين گسترش مى دهد

و فرمانرواى روى زمين مى شود 14 . با شمشير قيام مى كند 15 . داراى سنت هايى از انبيا است كه از آن جمله غيبت است 16 . روش او سيره پيامبر ( ص ) است 017 پس از اين كه مردم در آزمايش هاى سخت واقع شوند ، ظاهر مى شود 18 . حضرت عيسى ( ع ) نازل مى شود و پشت سرش نماز مى خواند 19 . پيش از ظهورش بدعت ها وظلم وگناه و تجاهر به فسق و فجور رايج مى شود 20 . هنگام ظهورش نادى آسمانى به نام او و پدرش ندا مى كندكه همه ، آن را مى شنوند و ظهور آن حضرت را اعلام مى كند 21 . پيش از ظهورش نرخ ها بالا مى رود ، بيمارى ها زياد مى شود ، جنگ هاى بزرگ بر پا مى شود و بسيارى كشته مى شوند 22 . پيش از ظهورش نفس زکيه و يمانى كشته مى شوند و در بيدا مكانى بين مكه و مدينه خسفى واقع مى شود و دجال و سفيانى خروج مى كنند وحضرت آن ها را مى كشد 23 . پس از ظهورش ، بركات آسمان و زمين ظاهر مى شود و زمين آباد مى گردد و هيچ كس غير خدا را پرستش نمى كند 24 . سيصد و سيزده نفر اصحاب او هستندكه در يك ساعت به محضرش حاضر مى شوند 25 . معجزات بسيارى دارد و بسيارى مشرف به ديدار حضرتش شده اند . ( 1 )

ا . منتخب الاثر فصل دوم .

شباهت

در روايات ، شباهت هايى

ميان حضرت مهدى ( ع ) و انبياء و ائمه ( ع ) آمده است : شباهت به آدم ( ع ) خداوند ، آدم را خليفه خود در زمين قرار داد

شباهت به هابيل ( ع ) نزديك ترين افراد ، هابيل را كشت يعنى برادرش وهمچنين نزديك ترين افراد ، قصدكشتن امام قائم ( ع ) را نمود عموى او يعنى جعفركذاب

شباهت به شيث ( ع ) حضرت شيث اجازه نيافت كه علم خودش را آشكاركند ، حضرت نيز اجازه نيافته تا روز وقت معين .

شباهت به نوح ( ع ) عمر طولانى

شباهت به ادريس ( ع ) ادريس ( ع ) به آسمان بالا برده شد ، وحضرت مهدى ( ع ) را هنگام ولادت ، روح القدس بر بال خودگرفت و به آسمانها برد . ادريس ( ع ) نيز از قومش غايب شد .

شباهت به هود ( ع ) حضرت نوح ، ظهور حضرت هود را بشارت داده بود و خداوند ، كافران را به وسيله او هلاک کرد .

شباهت به صالح ( ع ) حضرت صالح مدتى از قومش غايب شد و وقتى بازگشت ، عده اى او را انكار كردند .

شباهت به ابراهيم ( ع ) حضرت ابراهيم ( ع ) دوران حمل وولادتش مخفيانه بود و رشد او در يك هفته ، به اندازه يك ماه بود ودر يك ماه به اندازه يك سال . حضرت ابراهيم ( ع ) دو غيبت داشت .

شباهت به اسماعيل ( ع ) خداوند به ولادت اسماعيل ( ع ) بشار ت داد . وچشمه زمزم

براى حضرت اسماعيل ( ع ) از زمين جوشيد .

شباهت به اسحاق ( ع ) پس از آنكه ساره از بچه دار شدن مأيوس شده بود ، خداوند ولادت اسحاق ( ع ) را بشارت داد .

شباهت به لوط ( ع ) فرشتگان براى يارى اش نازل شدند .

شباهت به يعقوب ( ع ) يعقوب ( ع ) منتظرِ فرَج بود تا اين كه خداوند پس از مدتى طولانى ، پريشانى اش را برطرف ساخت .

شباهت به يوسف ( ع ) يوسف ( ع ) زيباترين اهل زمان خود بود و مدتى غايب و مدتى نيز دچار زندان شد .

شباهت به خضر ( ع ) عمر طولانى وحضور هر سال در مناسك حج .

شباهت به الياس ( ع ) عمر طولانى وحضور هر سال در حج و غايب شدن از قومش .

شباهت به ذو القرنين : پيغمبر نبود ، ولى بر مردم حجت بود واز قومش غايب شد غيبتى طولاني .

شباهت به شعيب ( ع ) عمرش طولانى واستخوان هايش كوفته شد . از نظر قومش غائب شد

ودوباره به صورت جوانى به آنها بازگشت .

شباهت به موسي ( ع ) دوران حمل و ولادتش مخفى بود و دو غيبت داشت . از ترس دشمنانش غايب شد و بنى اسرائيل منتظر قيامش بودند . عصايى داشت كه معجزه اش بود .

شباهت به هارون ( ع ) خداوند هارون را به آسمان بالا برد . هارون سخن موسى را از راه دور مى شنيد .

شباهت به يوشع ( ع ) منافقان با او جنگ کردند خورشيد

براي يوشع ( ع ) بازگشت

شباهت به حزيقل ( ع ) خداوند برايش مردگانى را زنده كرد .

شباهت به داود ( ع ) خداوند او را خليفه در زمين قرار داد و آهن را برايش نرم كرد .

شباهت به سليمان ( ع ) داود ( ع ) او را جانشين خود قرار داد ، در حالى كه به سن بلوغ نرسيده بود . حكومت سليمان بر جن و انس وپرندگان بود و مدتى از قومش غايب شد . خورشيد برايش بازگشت .

شباهت به دانيال ( ع ) مدتى غايب شد .

شباهت به عزير ( ع ) وقتى به قومش بازگشت ، تورات را آن طوركه بر موسي ( ع ) بن عمران ( ع ) نازل شده بود خواند .

شباهت به جرجيس ( ع ) خداوند مردگانى را برايش زنده كرد .

شباهت به ايوب ( ع ) بر بلا صبركرد . چشمه برايش جوشيد . خداوند مردگانى را برايش زنده كرد .

شباهت به يونس ( ع ) پس از غيبت ، به قيافه جوانى به سوى قومش بازگشت .

شباهت به زکريا ( ع ) فرشتگان او را ندا مى كردند . ودر مصيبت ابا عبدالله الحسين سه روز گريه كرد .

شاهت به يحيي ( ع ) به ولادتش بشارت داده شده بود ودر شكم مادر سخن مى گفت .

شباهت به عيسي ( ع ) فرزند بهترين زنان زمانش بود و در شكم مادر تكلم مى كرد و درگهواره سخن مى گفت . خداوند او را به آسمان برد و مردم درباره اش اختلاف كردند

. به اذن خداوند مرده را زنده مى كرد .

شباهت به حضرت محمد ( ص ) حضرت رسول اكرم ( ص ) فرمود : مهدى از فرزندان من است ، اسم او اسم من ، كنيه اش كنيه من ، واز نظر خلق وخلق شبيه ترين مردم به من است .

شباهت به امام علي ( ع ) وزهد وشجاعت .

شباهت به امام حسن ( ع ) حلم و بردبارى .

شباهت به امام حسين ( ع ) نبودن بيعت طاغوت زمان بر ايشان ، بالا بردن به آسمان ، آرزوى بودن در ركاب حضرت ، ترس حضرت هنگام حركت از مدينه ، طلب يارى و . . . .

شباهت به امام سجاد ( ع ) عبادت

شباهت به امام باقر ( ع ) شباهت به رسول خدا ( ص ) .

شباهت به امام صادق ( ع ) کشف علوم و بيان احکام براي مردم .

شباهت به امام کاظم ( ع ) تقيه وشدت ترس از دشمنان .

شباهت به امام رضا ( ع ) تقيه وترس در زمانش برداشته شد .

شباهت به امام محمد تقي ( ع ) دركودكى به امامت رسيد .

شباهت به امام علي نقي ( ع ) هيبت حضرت .

شاهت به امام حسن عسکري ( ع ) هيبت حضرت . ( 1 )

ا . مكيال المکارم ج اص 196 تا 257 .

امامت

نور حضرت

امام ( ع ) نور است . امام باقر ( ع ) در تفسير آيه فامنوا بالله و رسوله و النور الذى انزلنا ، ( 1 ) فرمود :

نور ، به خدا قسم ، نور امامان از آل محمد ( ع ) است تا روز قيامت ، والله نور الهى كه نازل شده همان ها هستند؟ والله نور خدا در آسمان ها و زمين آن ها هستند ( 2 ) در زيارت روز جمعه آن حضرت هم آمده سلام بر تو اى نور خداوندكه هدايت جويان به وسيله او هدايت مى شوند . ( 3 ) شب معراج ، نور حضرت مهدى ( ع ) براى خاتم الانبياء ( ص ) آشكار شد . پيامبر ( ص ) فرمود : . . . . . اى محمد دوست دارى آن ها اوصياى خودت را ببينى ؟ گفتم : بله ، اى پروردگار فرمود : به سمت راست عرش توجه كن چون متوجه شدم ، ناگاه على و فاطمه و حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفربن محمد و موسى بن جعفرو على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و مهدى را ديدم كه در رودى از نور ايستاده ، نماز مى گذارند و او مهدى در وسط آن ها مانند ستاره اى درخشان بود . واما درخشندگى نورحضرت در دنيا هنگام ولادت ، نور آن حضرت به طورى بودكه تا آسمان رسيد . درخشندگى نور آن حضرت در هر دو زمان حضور و غيبت وجود دارد . اشراق بدون واسطه ، براى جمعى از مؤمنين ، تشرف به ديدار آن حاصل گرديده است و ديگر ، اشراق نور آن حضرت با واسطه است . يعنى كه خورشيد و ماه

از نور آن حضرت آفريده شده است چنان كه روايتى بر اين معنى دلالت مى كند ( 4 ) اخبارى كه دلالت مى كند بر اين كه بقاى عالم وآن چه در آن است به سبب وجود حضرت قائم ( ع ) است ، بنابراين درخشندگى نور آفتاب و ماه از آثار نور آن حضرت است در غيبت وحضور و اشراق نور حضرت در زمان غيبت بر دو قسم است : الف : اشراق باطني در دل مؤمنين است كه امامِ خود را با حقايق ايمان مشاهده مى كنند .

ب : اشراق ظاهري : نور آن حضرت براى بعضى از اخيار اتفاق افتاده كه اين امر به برخى از خواص و پاكبازان اهل اخلاص اختصاص دارد .

قِسم ديگر ، اشراق نور آن حضرت در زمان ظهور است كه دوگونه است : اشراق باطنى كه در دل مؤمنين است و اشراق ظاهرى ، اين است كه امام صادق ( ع ) در تفسير آيه شريفه ، واشرقت الارض بنور ربها ، ( 5 ) فرمود : رب الارض يعنى امام ارض ، و هرگاه ظهوركند مردم از نور آفتاب و ماه بى نياز مى شوند و به نور امام اكتفا مى كنند . ( 6 ) واما نورآن حضرت در آخرت است . امام صادق ( ع ) فرمود : نور ائمه مؤمنين در روز قيامت ، در پيشاپيش و سمت راست مؤمنين پيش مى رود تا اين كه آن ها را در منازل شان در بهشت فرود آورند . ( 7 )

1 . سوره تغابن 08

2 . كافى ج 1 ص

94 1 .

3 . بحارالانوار ج 102 ص 215

4 . بحارالانوار ج 15 ص 10 .

5 . سوره زمر 69 .

6 . تفسير قمي ج2 ص253

7 . تفسيربرهان ج 4 ص 289 .

استخلاف

به معناى كسى را جانشين خودكردن وجايگرين نمودن است . در قرآن آمده است كه وَعَدَ آلله آلذِينَ آمَنُوا مِنکم وَ عمِلوا الصالحات ليستخلفنهم فِي آلأزضِ كَمَا استخلف الذِينَ مِن قبلهم خداوند آن گروه از شما را كه خدا باور و درست كردارند وعده داده كه در زمين جايگزين كفار وبدكاران سازد ، چنان كه پيش از اين نيزكسانى بنى اسرائيل را جايگرين جباران ساخت . بعضى گفته اند : اين آيه مربوط به مهدى موعود ( ع ) است كه اخبار متواتره از ظهورش خبر داد . وفرموده كه زمين را پر از عدل وداد مي كند ، همان طوركه پر از ظلم وجور شده باشد و مراد به الذين آمنوا وعملوا الصالحات ، رسول خدا ( ص ) وائمه است . ( 1 )

1 . ترجمه تفسيرالميزان ج 15 ، ص 218

معرفت امام

از مهم ترين تكاليف مؤمنان ، پس از معرفت به خدا و رسول او ، معرفت و شناخت ولى امر ، امام زمان ( ع ) است . از حضرت باقر يا صادق ( ع ) روايت است كه فرمود : بنده خدا مؤمن نخواهد بود ، مگر اينكه خدا و رسول و همه امامان را بشناسد و نيز امام زمانش را بشناسد و در تمام امور خود به او مراجعه كند و تسليم امر وى باشد ( 1 ) در حديث صحيح از حارث بن المغيرة آمده كه گفت : به حضرت ابو عبدالله صادق ( ع ) گفتم : آيا پيغمبر ( ع ) فرموده : من مات و لايعرت امام زمانه مات ميتة جاهلهية فرمود : آرى

عرضه داشتم : اين كدام جاهليت است ، آيا جاهليت مطلق است يا جاهليت كسى كه امامش را نشناخته؟ فرمود : جاهليت كفر و نفاق و ضلال . ( 2 )

نيز امام صادق ( ع ) فرموده : هركس شبى را صبح كند در حالى كه امام زمانش را نشناسد ، به مرگ جاهليت مى ميرد . ( 3 ) البته آنچه در معرفت امام واجب است ، دو امر است : يكى شناختن شخص امام به اسم و نسب ، دوم شناخت شخصيت امام با صفات و خصوصيات اوكه به وسيله آن ها از ديگران امتياز مى يابد . ( 4 )

امام صادق ( ع ) مى فرمايند : كمترين حد معرفت به امام آن است كه امام ، همسنگ و مساوى با پيامبر ( ص ) است ، مگر در درجه نبوت . ( 5 ) از آن جا كه امام صادق ( ع ) فرمود ، معرفت از ساخته هاى خداوند است ، ( 6 ) انسان بايد حصول آن را از خداوند متعال طلب كند و با دعا ، آن را از خداوند بخواهد . در اين زمينه و براى حصول معرفت به آن حضرت ، خواندن اين دعا مناسب است : اللهم عرفنى نفسك . . . ( 7 )

1 . اصول كافى ج 1 ص 180 .

2 . اصول كافى ج 2 ص377 .

3 . غيبة نعمانى ص 62 .

4 . مکيال المکارم ج1ص37

5 . البرهان ، ج 02 ص 34 .

6 . کافي ج1ص163

7 . کافي ج1ص 337

دانش حضرت

براى درك موقعيت

علمي امام ومقام پر ارج حضرت صاحب الامر ( ع ) كه آخرين حجت خداوند است به احاديث چندى اشاره ميكنيم : پيامبر ( ص ) فرمود : دوازده نفر از اهل بيت من ، خداوند علم وفهم وحكمت مرا به آن ها عطا فرموده ، و آن ها را از خاك وگل من آفريده است .

( 1 ) اميرالمؤمنين على ( ع ) فرمود : علم مرگ وميرها به ما داده شده ، علم تأويل وتنزيل و حل وفصل خصومت ها به ما عطاگرديده ، علم حوادث ووقايع به ما داده شده وهرگز چيزى از ما پوشيده نمي ماند ( 2 ) ودر حديث ديگرى مي فرمايد : آسمان ها وزمين در نزد امام ، همچون كف دست اوست ، ظاهر وباطن آن ها را مي فهمد ونيك وبد آن ها را مي شناسد ( 3 ) امام باقر ( ع ) مي فرمايد : ديدگان امام به خواب مي رود ولى قلبش هميشه بيدار است . . . از پشت سر همچون پيش رو مي بيند ، وفرشتگان پيوسته با او سخن ميگويند تا زمانى كه روزگار او به سر آيد ( 4 ) ونيز درباره علم ودانش حضرت مهدى ( ع ) مي فرمايد : علم به كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) در دل مهدى ما ، همچون زراعت مي رويد ، پس اگركسى از شما باقى بماند تا زمانى كه آن حضرت را درك كند ، بايد به هنگام سلام دادن به وى بگويد : السلام عليکم يا اهل بيت الرحمة والنبوة و معدن العلم و موضع

الرسالة ( 5 ) . امام صادق ( ع ) فرمود : همه دنيا همانند يك حبه گردو در برابر امام ، نمايان است و چيزى از آن بر او پوشيده نيست . از هر طرف بخواهد در آن تصرف ميكند ، آن چنان كه يكى از شما در سفره اى كه در برابرتان گسترده است ، از هر طرف بخواهد دست مي برد واز آن بهره مي گيرد . ( 6 ) و در حديث ديگرى مي فرمايد : امام هنگامي كه در شكم مادر است مي شنود . . . . و چون به امامت رسيد ، خداوند براى او عمودى از نور برمي افرازدكه به وسيله آن ، اعمال مردم هر شهرى را مي بيند . ( 7 ) و درباره علم حضرت مهدى ( ع ) مي فرمايد : هنگامي كه امور به دست حضرت صاحب الامر ( ع ) برسد ، خداى تبارك وتعالى ، هر زمين پستى را براى او بالا مي برد ، وهر زمين بلندى را پايين مي آورد تا اين كه همه جهان همانندكف دست او ، برايش آشكار ( 8 ) ازمجموع اين روايات پي به عظمت حضرت مهدي ( ع ) و علم ودانش او مي بريم .

ا . منتخب الاثرص 32 كشف الغمه ج 2 ص 507 .

2 . الزام الناصب ج 2 ، ص246

3 . بحار الانوار ج25 ، ص 173 .

4 . كافى ، ج 1 ص 88 3 بحارالانوار ج 25 ، ص 165 .

5 . بحارالانوار ج 51 ص 36 .

6 . ا

ختصاص مفيد ص 17 2 بحار الانوار ج 25ص 367

7 . كافى ج ا ، ص 387 .

8 . بشارة الاسلام ص 243 .

ولي نعمت

آن كه بركسى حق نعمت دارد . در عصر حاضر ولى نعمت ما حضرت ولى عصر ( ع ) است . اگر بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الارض والسماء ( 1 ) و اگر لو لا الحجة ، لساخت الارض بأهلها ( 2 ) پس نعمت رزق و روزى ، آرامش آسمان و زمين را مديون اوهستيم . اميدواريم كه سپاسگزار وجود پر فيض او باشيم .

1 . مفاتيح الجنان ، دعاى عديله .

2 . اصول کافي ج10

اثبات امامت حضرت

امامت در لغت به معناى پيشوايى ودر اصطلاح ، يعنى رياست عامه در امور دين ودنيا ، به نيابت از پيغمبر ( ص ) .

امامت حضرت مهدي ( ع ) به دو راه نص ومعجزه ثابت شده است . اما نص : شيخ صدوق در كتاب كمال الدين به سندى صحيح به نقل از يونس بن عبدالرحمن آورده است كه گفت : به محضر امام موسى بن جعفر ( ع ) مشرف شدم وعرضه داشتم : يابن رسول الله آيا تو قائمِ بالحق هستى؟ فرمودند : من هم قائم بالحق هستم ولكن آن قائمى كه زمين را از دشمنان خداى عزوجل پاک مي کند و آن را پر از عدالت مى نمايد ، همچنان كه از جور وستم پر شده باشد ، پنجمين فرزند من است كه غيبتي طولانى دارد ، زيرا كه بر جان خود مى ترسد . در اين مدت عده اى از حق برگشته وعد ه ايى ديگر ثابت قدم مى مانند . سپس فرمود : خوشا به حال شيعيان ما كه در غيبت قائم ما به رشته ولايت ما

چسبيده وبه دوستى ما ثابت مانده واز دشمنان ما بيزار باشند . آنان از ما وما از آن هاييم . ( 1 )

نمونه هاي ديگرى از نص را مى توان در جلد دوم كتاب كمال الدين ، صفحات ، 376 , 381 و 409ملاحظه كرد .

همچنين دركتاب كفاية الاثرفى النص على الائمة الاثني عشرتأليف شيخ على بن محمد بن على الخزاز قمى ، 170 حديث از طريق شيعه وسنى روايت شده كه همه آن ها به امامت حضرت مهدى ( ع ) تصريح دارد .

واما معجزه : معجزات وكرامات حضرت ، دليلى بر اثبات امامت اوست . از على بن محمد سمرى نقل شده كه به محضر مقدس حضرت مهدى ( ع ) نامه نوشت ودرخواست كفن كرد . جواب آمدكه در سال هشتاد يا هشتاد ويكم به آن نيازمند خواهى شد . پس در همان وقتى كه آن حضرت برايش تعيين كرده بود وفات يافت ويک ماه پيش از فوتش كفن برايش فرستاده شد . ( 2 ) و از جمله معجزات آشکار حضرت ، حاجت گرفتن مردم از آن حضرت است كه هر ازگاهي زبان به زبان مى چرخد ومشتاقان را اميدوارتر ومشتاق تر مي کند . شفا يافتن بيماران لا علاج در مسجد جمكران از آن جمله است . دركتاب هاى كمال الدين شيخ صدوق ، بحارالانوار علامه مجلسى ونجم الثاقب ميرزا حسين نورى از معجزات حضرت بسيار آمده است .

ا . كمال الدين ، ج 2 ص 361

2 . همان ص 501 .

مرگ جاهليت

در حديثى از پيامبر اكرم ( ص ) آمده : هركس بميرد وامام

زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است ( 2 ) جاهليت در اصطلاح تاريخ به روزگار پ?ش از اسلام ، كه جهل و بى خردى بر مردم عموماً ، و عرب خصوصاً حاكم بوده و بت مى پرستيدند و اسيراحساسات و خرافات بودند و خودخواهى و خون ريزى و تجاوز و ستيز ، مايه مباهات آن ها بود ، اطلاق شده است . وبه قول مرحوم طريحى : حالتى كه عرب هاى قبل از اسلام داشتند وآن عبارت بود از : جهل به خدا و پيامبران و شرايع دين ، و فخر و مباهات به آباء وانساب . ( 3 ) اين كلمه چهار بار در قرآن كريم آمده است و در هر يك از اين چهار بار ( 4 ) به نحوى از جاهليت نكوهش شده و اين شيوه مورد استنكار قرارگرفته است .

از امام باقر ( ع ) ذيل آيه ولا تبرجن تبرج الجاهلية الاولي ( 5 ) آمده كه فرمود : يعنى جاهليت ديگرى در آينده خواهد آمد ( 6 ) احتمالاً منظور از مرگ جاهليت ، اين است : آن كس كه امام زمانش را نشناسد و بميرد ، بهره اى از دين و اسلام نبرده و در جاهليت محض به سر برده است

1 . اصول كافى ج 2 ص377

2 . معارف و معاريف ج 4 ص 70 .

3 . سوره آل عمران 154 سوره مائده 50 سوره احزاب 33 سوره فتح 26 .

4 . سوره احزاب 33 .

5 . بحا رالانوا ر ج22 ص 189 .

6 . بحارالانوار ج 52 ، ص 383

.

ختم وصايت

در پشت مبارك رسول خدا ( ص ) علامتى بودكه آن راختم نبوت گويند . حضرت مهدى ( ع ) نيز علامتى در پشت دارد ، مانند علامت پشت مبارك رسول خدا ( ص ) ، كه برخى از آن به " ختم وصايت " تعبير كرده اند . ( 1 )

1 . نجم الثاقب باب سوم .

حق واسطه نعمت

در زيارت جامعه درباره امامان ( ع ) مى خوانيم واولياء النعم و از امام صادق ( ع ) آمده كه : اگر ما نبوديم ، نه نهرها جارى مى شد ، نه ميوه ها مى رسيد و نه درخت ها سبز مى گشت ( 1 )

امام سجاد ( ع ) نيز به ابو حمزه فرمود : اى ابو حمزه پيش از طلوع آفتاب نخواب ، كه برايت خوش ندارم . به تحقيق كه خداوند در آن وقت ، روزى هاى بندگان را تقسيم مى كند و بر دست ما آن ها را جارى مى سازد . ( 2 )

1 . اصول كافى ج 1 ص 44 ا .

2 . مكيال المكارم ج اص62

حق بقا در دنيا

در روايتى از امام صادق ( ع ) آ مده است كه : اگر زمين بدون امام زمان باقى بماند ، از هم مى پاشد ( 1 )

1 . اصول كافى ج 1 ص 179 .

حق عالم بر متعلم

خداوند در قرآن فرموده است : فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون ( 1 )

1 . سوره انبيا 7 .

وجود هستي

از توقيعات شريفه آن حضرت است كه فرمود : نحن صنايع ربنا و الخلق بعد صنايِعنا ( 1 ) و امام زمان و پدران بزرگوارش ( ع ) واسطه هستند در رساندن فيض هاى الهى به ساير مخلوقات ، و به همين معنى در دعاى ندبه اشاره شده كه : ، أين السبب المتصل بين الأرض و السماء

1 . احتياج طبرسي ج 2ص 0278

حق قرابت وخويشاوندي پيامبر ( ص )

كه در قرآن كريم آمده است : قل لا اسئلكم عليه اجرا الا ، المودة فِى القربي ( 1 ) ، بگوكه من از شما بر تبليغ رسالت توقع مزدى ندارم ، جز اين كه در مورد خويشاوندانم مودت ورزيد . و در حديث نداى حضرت قائم ( ع ) هنگام ظهورش آمده ، از شما مى خواهم شما را به حق خدا و حق رسول خدا و حق خودم بر شماكه مرا بر شما حق قرابت و خويشاوندى پيغمبر هست ( 2 )

1 . سوره شورى ، 023

2 . غيبة نعمانى ص 49 1 .

حق پدربر فرزند

شيعيان از باقى مانده گل خاندان وحى آفريده شده اند ، همان طوركه فرزند از پدر به وجود مى آيد . امام رضا ( ع ) فرمود : امام ، همدم و رفيق و پدر مهربان است ( 1 ) از امام باقر ( ع ) نيز روايت شده است كه فرمود : به تحقيق كه خداوند ما را از اعلى عليين خلق فرموده و دل هاى شيعيان ما را از مايه خلقت ها و تن شان را ازپايين تر از آن آفريد .

پس دل هاى شان در هواى ما است ، زيرا از آن چه ما آفريده شديم ، آن ها نيز آفريده شده اند ( 2 )

1 . اصول كافى ج ا ص 0 020

2 . همان ، ص 390 .

حق امام بر رعيت

اميرالمؤمنين ( ع ) فرمود : مهم ترين چيزى كه خداوند آن را از جمله حقوق ، فرض كرده ، حق والى و زمامدار بر رعيت است ( 1 ) اين ها بخشى از حقوق حضرت بر شيعيان بود . ( 2 )

1 . روضه كافى ص 35 .

2 . مكيال ا لمكارم ، ج ا ص 56 .

شهادت

مامنا الا مقتول

يعنى هيچ يك از ما معصومين خاندان نبوت نباشد ، جز اين كه به مرگ شهادت از دنيا برويم . اين جمله از قول چند تن از حضرات معصومين ( ع ) نقل شده است ( 1 ) در روايتى آمده است كه : ما مِنا الا مسموم او مقتول ( 2 ) . كسانى كه معتقدند پايان عمر حضرت ، شهادت است و به مرگ طبيعى نمى ميرد ، به اين احاديث استناد كرده اند .

1 . بحار الانوار ج27 ص 214 و 209 .

2 . بحار الانوار ج 27ص217

خاک سپارى حضرت

امام صادق ( ع ) مى فرمايد : . . . چون معرفت و ايمان به حضرت در دل هاى مردم استقرار يافت ، مرگ حضرت حجت ( ع ) فرا مى رسد . پس حضرت امام حسين ( ع ) متولَى غسل وكفن وحنوط ودفن ايشان خواهد شد وهرگز غير از وصي ، وصى را تجهيز و آماده خاك سپارى نمي کند ( 1 )

1 . بحارالانوار ج53, ص13 و ج 51 ص 56 کافي ج 8 ص 206

هفت تكبير

با هفت تكبير بر جنازه حضرت على ( ع ) نماز خواندند ، و اين عمل پس از ايشان ، فقط بر جنازه حضرت مهدى ( ع ) جايز است . ا مير المؤمنين ( ع ) بر امام حسن ( ع ) وصيت كرد كه : پس از كفن و حنوط و بردن تا موضع قبر شريف ، بر من نمازكن و هفت تكبير بگو . بدان كه اين عمل براى احدى غير از من ، حلال نيست ، مگر بر مردى كه در آخرالزمان ظهور مى كند اسم او قائم مهدى ( ع ) است كه از فرزندان برادر تو ، حسين است . ( 1 )

در معجزات حضرت مهدى ( ع ) آمده است كه حضرت جلوى قسطنطنيه فرود مى آيد . در آن روزگار ، آن دژ ، هفت ديوار دارد و حضرت هفت تكبير مي گويد و ديوارها فرو مى ريزد . ( 2 )

1 . نجم الثاقب باب سوم

2 . عقد الدرر ص 180 .

مرگ حضرت

اين كه حضرت ، به مرگ طبيعى يا شهادت از اين جهان خواهد رفت ، اختلاف هايى در روايات به چشم مى خورد .

برخى از روايات مى گويندكه آن حضرت مدتى حكومت خواهدكرد ، سپس وفات مى كند و مسلمانان بر او نماز مى گذارند از بعضى روايات استفاده مى شودكه مرگ آن حضرت طبيعى نخواهد بود و به دست جنايتكاران ، با مشخصاتى كه براى آنان ذكر شده ، به شهادت مى رسد . ( 1 )

امام صادق ( ع ) مى فرمايند : چون دولت حقه

مدتش به سر آيد ، مرگ حضرت حجت ( ع ) فرا مى رسد . او را زنى از بنى تميم به شهادت مى رساندكه نام او سعيده است و همانند مردان ، ريش و سبيل دارد . او به هنگام عبور حضرت ، سنگ آسيابى را از پشت بام به سوى او پرتاب مى كند و حضرت را به شهادت مى رساند ( 2 )

بررسى و قضاوت در اين امر مبتنى بر دو مسأله است : 1 . آيا همه امامان معصوم ( ع ) شهيد مى شوند يا امكان دارد كه به مرگ طبيعى از دنيا بروند؟ 2 . اگر در ساير ائمه ( ع ) پذيرفتيم كه همه به شهادت رسيده اند ، نسبت به امام زمان ( ع ) چه خواهد شد؟

اما اين كه آيا همه ائمه به شهادت رسيده اند يا به مرگ طبيعى از دنيا رفته اند اختلاف است : شيخ صدوق بر اين باور است كه همه معصومين به اجل غير طبيعى از دنيا رفته اند . . . . كسى كه چنين عقيده نداشته باشد ازما نيست . ( 3 )

شيخ مفيد در جواب صدوق مى نويسد : آن چه را كه شيخ صدوق در رابطه با درگذشت پيامبر ( ص ) وامامان معصوم ( ع ) به ستم و قتل گفته ، برخى از آن ها ثابت است و برخى مشكوك . اما شهادت امام على و امام حسن و امام حسين ( ع ) حتمى و قطعى است . پس از ايشان ، مسموميت و شهادت موسى بن جعفر ( ع )

نيز قطعى و مسلم است . درباره امام رضا ( ع ) نيز قول قوى مسموميت و شهادت ايشان است ، گرچه جاى ترديد هست . اما در ديگر ائمه ( ع ) راهى براى اثبات اين كه آنان به وسيله ستم يا ترور ويا قتل ، به شهادت رسيد ه اند ، در دست نيست . ( 4 )

علامه مجلسى پس از آن كه روايات را زير عنوان انهم عليهم السلام لايموتون الأ بالشهادة

مى آورد ، نظر شيخ مفيد را مورد نقد و بررسى قرار مى دهد .

امام حسن مجتبى ( ع ) مى فرمايد : هيچ يك از ما امامان نيست ، جز آن كه مسموم ياشهيد مى شود ( 5 )

قاتلين به شهادت ائمه ، اصل كلى را از اين گونه روايات استفاده كرده اند و بر اين نظرند كه ساختار بدنى پيامبر و امامان ( ع ) به گونه اى است كه زمينه و ظرفيت حيات و عمر طولانى را دارند؟ مگر عارضه و حادثه اى از خارج بر آنان تحميل شود . ( 6 )

به هر حال اگر نظر شيخ صدوق را بپذيريم و به روايات ما مِنا الأمسموم او مقتول ( 7 )

پايبند باشيم و آن ها را از نظر سند بپذيريم ، امام زمان ( ع ) به دست جنايتكاران به شهادت مى رسد . ولى اگر قول شيخ مفيد را بپذيريم ، بايد بگوييم كه چگونگى مرگ حضرت مهدى ( ع ) روشن نيست . ( 8 )

امام صادق ( ع ) فرمود : . . . چون معرفت و ايمان

به حضرتش در دل هاى مردم استقرار يافت ، مرگ حضرت حجت ( ع ) فرا مى رسد حضرت امام حسين ( ع ) متولى غسل وكفن و حنوط و دفن ايشان خواهد شد و هرگز غير از وصي ، وصي را تجهيز و آماده خاك سپارى نمى كند . ( 9 ) سلام عليه يوم ولد و يوم يظهر و يوم يموت و يوم يبعث حيا

1 . تاريخ ما بعد الظهور سيد محمد صدر ص 881 .

2 . الزام الناصب ص 09 1 به نقل از روزگار رهايي ج 2 ص 662

3 . اعتقادات ، صدوق ج 5 ، ص 99 كنگره شيخ مفيد .

4 . تصحيح الاعتقاد مفيد ج 5 ص 131

5 . بحار الانوار ج27ص217

6 . تاريخ الغيبة الصغرى ، ص 230 .

7 . بحار الانوارج27 ص217

8 . چشم به راه مهدي ص360

9 . کافي ج8 ص206 بحار الانوارج53ص13

شيعه و مهدى

از نظر شيعه ، مسأله مهدويت ونويد ظهور مهدى موعود ( ع ) يكى از مسايل بسيار حياتى اسلام به شمار مى رود و به اندازه اى اهميت دارد كه اعتقاد به ظهور حضرت ، در رديف وقوع قيامت ، وتكذيب وتصديقش در رديف تكذيب وتصديق رسول اكرم ( ص ) مى باشد . از نظر شيعه ، مهدويت يك مسأله كهن وريشه دار است وسابقه آن به نخستين روزهاى طلوع فجر اسلام ودوران رشد شخص نبى اكرم ( ص ) برمى گردد . به اعتقاد شيعه ، علاوه بر آيات متعددى كه در قرآن كريم وارد شده وپيشوايان دينى آن ها را به وجود مقدس مهدى موعود تفسيركرده

اند ، صدها حديث معتبر و متواتر از حضرت رسول اكرم ( ص ) و جانشينان آن حضرت صادر شده كه در آن ها ( 1 ) صفات ، خصوصيات وجزئيات زندگى آن منتظر موعود واين كه پس از تولد دو بار غيبت خواهد داشت وپس از غيبت طولانى ظهور خواهد كرد وبا تشكيل حوادث واحد جهانى ، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود ، بيان شده است . شيعيان بر اساس روايات عقيده دارندكه مهدى موعود ( ع ) ، سرى از اسرار حق و آخرين برگزيده الهى است كه پس از تولد از نظرها غايب شده است وپس از مدت زمانى طولانى ظهور مى نمايد واو حجة الله ، خليفة الله و بقية الله است . مهدى موعود ( ع ) از نسل پاك پيامبر خدا ( ص ) و از على و زهرا ( ع ) و نهمين نفر از فرزندان امام حسين و فرزند بلافصل امام حسن عسكرى ( ع ) است . شيعيان دوازده امامى عقيده دارند كه حضرت مهدى ( ع ) ، همنام وهم كنيه پيامبر ( ص ) وهم اكنون زنده است وهنگامى كه خداوند اجازه ظهورش دهد قيام مى كند وزمين را پر از عدل و داد مى نمايد .

شيعيان طبق وعده هاى انبياى سلف ( ع ) و نويدهاى كتب مذهبى ، و وعده هاى صريح قرآن كريم عقيده دارندكه : آن گاه كه اخلاق ومعنويت از ميان بشر رخت بربندد وظلم و ستم فراگير شود واسباب ظهور مهياگردد ، حضرت مهدى ( ع ) به فرمان حق قيام مى كند

. با آمدنش هيچ حكومت باطلى روى زمين باقى نمى ماند . مرزهاى جغرافيايى ميان كشورها برداشته مى شود ، مظاهر شرك وكفر وبى عدالتى از بين مى روند ، عدالت اجتماعى تأمين مى گردد ، هر حقى بهصاحب حق مى رسد و در سراسر جهان ، تنها يك نظام حكومت مى كند و آن نظام عادلانه اسلام و احكام نجات بخش آسمانى قرآن كريم است . ( 2 )

ا . بحارالانوار ج52ص 345

2 . ظهور حضرت مهدي ( ع ) از ديدگاه اسلام مذاهب وملل جهان هاشمي شهيدي ص 68

طول عمر حضرت

طول عمر حضرت

درباره طول عمر حضرت مهدى ( ع ) سخن هاى بسيارى گفته اند . مهم ترين مسأله دخيل در طول عمرِ حضرت ، قدرت الهى است . اگركسى به كتب آسمانى به ويژه قرآن كريم آشنايى داشته باشد ، مى داند كه كارهاى خارق العاده بسيارى در عالَم واقع شده و معجزات بسيارى صادرگرديده كه همگى حاكى از قدرت لا يزال الهى است از قبيل : توفان نوح ( 1 ) سرد شدن آتش براى ابراهيم ( ع ) ( 2 ) عصاى موسى ( ع ) وتبديل شدن به اژدها ( 3 ) بى پدر متولد شدن حضرت عيسى ( ع ) ( 4 ) و سخن گفتن او درگهواره ( 5 ) وامثال اين ها . اگر خداوند قادر است اين كارهاى خارق العاده را انجام دهد ، قادر است حجت وولى خود را نيز سال هاى متمادى نگه دارد . ( 6 )

واما طول عمر از نظر اديان : همه اديان از عمر طولانى جمعى از افراد بشر خبر

داده اند ، به عنوان مثال در اصحاح سوره پنجم از سفر تكوين تورات ، آيات ، 8,5 1 1 ، 14 ، 17 ، 20 ، 27 ، 31 در اصحاح نهم ، آيه 29 و اصحاح يازده آيه 0 1 تا 17 و در موارد ديگر ، افرادى را از پيامبران و ديگران نام برده و عمرهاى طولانى هر يك را كه متجارز از 400 ، 600 ، 700 ، 800 و 900 سال بوده به صراحت بيان داشته است . اديان باستانى ديگر مانند زرتشتى ، بودايى ، برهمايى و . . . نيز از عمرهاى طولانى جمعى از افراد بشر مخصوصاً رهبرانشان خبر داده اند و همه قائل به طول عمر ، بلكه بقاى حيات اشخاص تا اين زمان هستند . ( 7 ) ومسيحى ها عمومأ معتقدندكه حضرت عيسى ( ع ) پس از قتل زنده شده وتاكنون زنده است .

طول عمر از ديدگاه قرآن : با مراجعه به قرآن كريم معلوم مى شود كه بعضى ها از عمر طولانى برخوردار بوده وهستند ، به عنوان نمونه درباره حضرت نوح ( ع ) مى خوانيم كه قبل از توفان ، 950 سال در ميان قوم خود بوده ( 8 ) وپس از توفان نيز زنده بود . در تاريخ تا 2500 سال درباره طول عمر آن حضرت نوشته اند . همچنين درباره حضرت عيسى ( ع ) وقتى يهوديان گفتند : ما او را به دار آويخته وكشته ايم ، قرآن كريم نظر آنان را مردود دانسته وفرمود : خداوند او را به آسمان برده است . ( 9

) لذا در روايات داريم كه حضرت عيسى ( ع ) زنده و در آسمان است وپس از ظهور حضرت مهدى ( ع ) از آسمان نازل شده وپشت سر حضرت نماز مى خواند . در مورد زندگى حضرت خضر ( ع ) گر چه در قرآن ذكر نشده ، امَا در داستان حضرت موسى ( ع ) ( 10 ) و پيرمراد ومعلم او در روايات آمده كه آن رجل الهى حضرت خضر بوده و همچنان زنده است . پس طبق آيات قرآن و روايات ، داشتن عمر طولانى امرى ممكن و قابل تحقق است .

طول عمر از منظر تاريخ : در بيشتركتبى كه دانشمندان درباره زندگى ووجود امام زمان ( ع ) نوشته اند " بابى را به معمرين اختصاص داده واسامى افرادى را كه عمر طولانى داشته اند ، ضبط كرده اند كه ما اسامى برخى از آنان را در باب معمرين آورده ايم .

طول عمر در تحقيقات جهان پزشکي : از نظر علم پزشكى ، عمر انسان محدود به هفتاد و هشتاد سال نيست ، بلكه تمام اعضاى بدن انسان ، جداگانه براى يك عمر طولانى ساخته شده است . يكى از دانشمندان در مقام مقايسه عمر انسان با ساير موجودات ، مطالعات فراوانى نموده وبالاخره ثابت كرد كه بدن آدمى براى آن ساخته شده كه هزاران سال عمركند . ( 11 ) يكى از پزشكان مى گويد : براى مدت زندگانى انسان ، حدى كه تجاوز از آن محال باشد ، معين نشده است . ( 12 ) يكى ديگر از دانشمندان مى گويد : اگر مى توانستيم

نيم پايين روده ها را از تفاله پاك نگهداريم ونگذاريم بدن از آن ناحيه مسموم شود ، مرگ را جواب مى گفتيم وبعض ديگر اين ادعا را درباره جهازات ديگركرده اند . ( 13 ) چيزى كه تاكنون ثابت شده است ، اين است كه علت اصلى مرگ ، امراض وعوارضى است كه به يكى از اعضاء عارض شده ، در نتيجه آن عضو را از انجام كار باز مى دارد وبه واسطه ارتباط واتصالى كه ميان اعضاء برقرار است ، از مرگ آن عضو ، مرگ ساير اعضاء نيز فرا مى رسد امروزه بشر در اين فكر است كه به كرات دور دست آسمانى كه احتمالاً صدها ويا هزارها سال وقت مى خواهد سفركند ، وچون عمركوتاه انسان با اين نوع مسافرت هاى طولانى وفق نمى دهد در اين صدد برآمده اند كه براى رسيدن به كرات آسمانى ، اول بايد عمر انسان را زيادتركرد . لذا امروز در دانشگاه هاى مهم دنيا ، كرسى دو علم جديد ژرياترى وجرونتولوژى به همين منظور مشغول فعاليت است و دانشمندان پيش بينى مى كنندكه روزى خواهد رسيدكه بشر ، هم عمر خود را به هزاران سال مى رساند وهم به كرات دور دست آسمانى سفر مى كند . لذا عمر انسان از نظر علمى حد ثابت ومعينى ندارد ، بلكه انسان قابليت آن را داردكه هزارآن سال عمركند .

واما حضرت آيت الله وحيد خراسانى درباره كلمه امام زمان ( ع ) مى گويد : اگر درباره كلمه امام زمان و صاحب الزمان دقت كنيد مى بينيد آن حضرت ، جلوى زمان است و زمان ،

پشت سرِ اوست آن حضرت ، امام وصاحب زمان است وچون مقدم بر زمان است ، بر زمان هم امامت مى كند . اگركسى عمق اين مطلب را بفهمد ، خواهد دانست كه چرا امام زمان ( ع ) پير نمى شود . ( 14 ) پس با اين همه ، طول عمر هم امكان دارد وهم واقع شده است .

ا . سوره هود 38 تا 48 .

2 . سوره انبياء ص69

3 . سوره قصص 32 و طه 20 و شعراء 32 .

4 . سوره انبياء 91

5 . سوره مريم 27 تا 34 .

6 . سيماي آفتاب حبيب الله طاهري 99

7 . امامت ومهدويت ، ج 2 ص373

8 . سوره عنکبوت 14

9 . سوره نساء ، 158 .

. 1 . سوره كهف 65 تا 82 .

11 . اولين دانشگاه وآخرين پيامبر ج 2 ، ص 220 .

12 . مصلح جهانى ، ص 67 .

13 . آخرين اميد داود الهامي ص 337

14 . پيام امام زمان حجازى ، ص 173 .

حبابه و البيه

اززنانى است كه طبق روايتى از امام صادق ( ع ) جزو يارانِ حضرت مهدى ( ع ) خواهد بود . شيخ طوسى وى را از اصحاب امام حسن ( ع ) و ابن داود او را از اصحاب امام حسن ، امام حسين ، امام سجاد و امام باقر ( ع ) مى داند . برخى ديگر ايشان را از اصحاب هشت امام معصوم تا امام رضا ( ع ) شمرده اند . هم چنين گفته شده است كه امام رضا ( ع

) ايشان را درپيراهن شخصىِ خود كفن كرد . او به هنگام مرگ ، بيش از 240 سال داشت . او دوبار به دوران جوانى بازگشت كه يك بار با معجزه امام سجاد ( ع ) و بار دوم با معجزه امام رضا ( ع ) بود و اوست كه هشت امام معصوم بر سنگى كه به همراه داشت ، با خاتم خود ، بر آن نقش زدند . ( 1 ) حبابه والبيه مي گويد : . . . به امير مؤمنان ( ع ) عرض كردم : خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد . دليل امامت چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود : آن سنگ ريزه را نزد من بياور . آن را به حضور حضرت آوردم ، على ( ع ) با انگشتر خود برآن مهر زد ، به گونه اى كه آن مهر بر آن سنگ, نقش بست و به من فرمود : اى حبابه هركس كه مدعى امامت شد و توانست مانند من اين سنگ را مهركند ، او امامى است كه پيروى از او واجب است . امام كسى است كه هر چيز را بخواهد مى داند . من پي كار خودم رفتم ، تا امير مؤمنان ( ع ) از دنيا رفت . آن گاه خدمت امام حسن ( ع ) آمدم كه بر جاى على ( ع ) نشسته بود و مردم از او سؤال مي كردند . چون مرا ديد ، فرمود : اى حبابه والبيه عرض كردم : بلى سرور من فرمود : آن چه همراه دارى بياور . من آن سنگ كوچك را

به آن حضرت دادم . آن بزرگوار مانند على ( ع ) با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ به گونه اى كه جاى مهر بر آن نقش بست . سپس به حضور امام حسين ( ع ) كه در مسجد رسول خدا بود آمدم . مرا نزد خود خواند و خوشامد گفت و فرمود : دليل آن چه تو مى خواهى موجود است . آيا نشانه امامت را مى خواهى؟ گفتم : آرى ، اى آقاى من فرمود : آن چه با خود دارى بياور من آن سنگ كوچك را به او دادم ، انگشترش را بر آن زد و مهرش بر آن نقش بست .

پس از امام حسين ( ع ) خدمت امام سجاد ( ع ) رسيدم و به قدرى پيرشده بودم كه رعشه بر اندامم مستولى شده بود و صد و سيزده سال داشتم . آن حضرت در ركوع و سجود بود و به من توجهى نداشت . از دريافت نشانه امامت نا اميد شدم . آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره كرد و به اشاره او جوانى ام برگشت . گفتم : اى آقاى من از دنيا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است؟ فرمود نسبت به آن چه گذشته است ، آرى و آن چه مانده است نه . يعنى ما به گذشته علم داريم؟ اما آينده از غيب است كه غير خدا آن را نمى داند و يا مصلحت نيست بگويم . آن گاه به من فرمود : آن چه با خود دارى بياور . من آن سنگ را به حضرت دادم و

حضرت مهر بر آن زد . پس ازگذاشت زمانى ، به حضور امام باقر ( ع ) آمدم ، آن حضرت نيز بر آن سنگ ، مهر زد . بعد از او نزد امام صادق ( ع ) آمدم و آن جناب نيز آن را مهركرد . پس از طى شدن سال ها به حضور امام كاظم ( ع ) شرفياب شدم ، آن بزرگوار نيز بر آن مهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا ( ع ) رسيدم ، مهر آن حضرت نيز بر آن نقش بست . حبابه پس از آن ، نه ماه زنده بود . ( 2 )

1 . تنقيح المقال ، ج 23 ، ص 75 .

2 . كافى ج 1 ص 346؛ تنقيح المقال ج 3 ، ص 75 چشم اندازى به حكومت مهدى عج ، نجم الدين طبسى ، ص ، 074

کتب

الغيبة

الغيبة عنوان دوكتاب است يكى نوشته شيخ طوسى و ديگري تأليف محمد ابراهيم نعمانى . نعمانى از بزرگان قرن چهارم وكتاب الغيبة وى ، شامل ، 2 فصل است كه درباره امامت و ولايت ائمه ( ع ) ، علائم ظهور ، مدعيان امامت ، زمين بدون حجت نيست ، صبر ، انتظار فرج و . . . مطالب ارزشمندى آورده است .

واما شيخ طوسى در الغيبة به همه جوانب مسأله غيبت به گونه دقيق پرداخته وپاسخ اشكالات مخالفان را با استدلال به کتاب ، سنت و عقل داده است . آقا بزرگ تهرانى درباره اين كتاب مى نويسد : قوى ترين برهان هاى عقلى و نقلى بر وجود امام زمان

( ع ) وغيبت و ظهور آن حضرت را در آخر الزمان در بردارد . خود شيخ در مقدمه كتاب مى آورد : شيخ بزرگوار ما ، به من دستور داد كتابى درباره غيبت صاحب الزمان و سبب دوام غيبت و پاسخ شبهات مخالفان بنويسم . ( 1 )

1 . چشم به راه مهدي ص 466

الفصول العشر فى الغيبة

كتابى است از شيخ مفيدكه در آغاز آن چنين اشاره مى كند : . . . در اين نوشته به ده پرسش درباره مهدى پاسخ مى دهم . . . در اين اثر ، آن چه تمام خردمندان بدان نياز دارند ، آورده شده و به گونه ساده ، در دسترس همگان قرارگرفته است . و اما پرسش هاى دهگانه : 1 . آيا امام حسن عسكرى ( ع ) ، فرزندى به نام مهدى داشته است؟ آيا اين را فقط شيعه باور دارد يا غير شيعيان نيز بدان اعتراف دارند؟ 2 . تكذيب وجود فرزند براى امام عسكرى ( ع ) ، از سوى جعفر بن على عموى امام زمان3 . امام عسكرى ( ع ) اگر فرزندى به نام مهدى داشت ، چطور در وصيت خود از او نام نبرده و به مادرش وصيت كرده است؟ . 4 . دليل بر ولادت مخفيانه وغيبت آن حضرت چيست؟ ه . غيبت طولانى خلاف عادت ، پذيرفته نيست . چگونه مى تواند فردى كه در زمان هاى دور چشم به جهان گشوده ، تا اين زمان زنده باشد؟ 6 . غيبت طولانى ، با دست نيابيدن و مشخص نبودن محل سكونت وى ، چگونه ممكن است؟ 7 .

بر فرض صحت غيبت ، در صورت اجرا نكردن حدود ، بيان نكردن احكا م ، هدايت نكردن گمراهان ، اقامه نكردن امر به معروف و نهى از منكر و . . . چه نفعى خواهد داشت؟ 8 . به هر دليلى كه شيعه اماميه ادعاهاى فطحيه ، كيسانيه ، ناووسيه و اسماعيليه را در باب غيبت باطل مى شمرد ، به همان دليل ادعاى شيعه اماميه نيز ، درغيبت حضرت مهدى باطل است 9 . شيعه اماميه براين باور است كه خداوند غيبت حضرت را لازم دانسته و چيزى را اراده نمى كند ، مگر آن كه داراى مصلحت باشد . از سوى ديگر معتقدند كه در مشاهده آن حضرت و اخذ معارف دين از وى ، مصلحت كامل بندگان وجود دارد ، و با ظهور آن حضرت ، همه مصالح تحقق مى پذيرد . بنابراين چگونه خداوند ، غيبت حضرت را اراده نموده است؟ 10 . اگر اماميه برغيبت امام عصر ( ع ) اسراركند ، بايد در هنگام ظهور معتقد به معجزه باشد تا مردم او را بشناسند ، در حالى كه داشتن معجزه از ويژگى هاى پيامبران الهى است .

پس از طرح اين پرسش ها ، شيخ به يكايك آن به شرح پاسخ مى دهد . اين اثر با عنوان " المسائل العشره فى الغيبة والاجوبه عن المسائل العشر نيز چاپ شده است . ( 1 )

ا . چشم به راه مهدى ص 452 .

عَبقرى الحِسان

كتاب العبقري الحسان فى الاحوال مَولينا صاحب الزمان ( ع ) از تأليفات مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى است .

مؤلف در

اين كتاب به تشرفات ، مكاشفات ، رؤياها ، توسلات و مسائل ديگر پرداخته است . مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى در سال1280 . ه_ ق متولد شد . ايشان از شاگردان ملا لطف الله مازندرانى ، ميرزا حبيب الله رشتى ، مرحوم مامقانى ، شريعت اصفهانى و حاجى نورى صاحب مستدرک الوسائل بوده است . اين عالم بزرگوار به كثرت تقوى و زهد و ورع معروف بود .

وى در مسجد جامع گوهرشاد ، نماز جماعت مى خواند . در 19 ربيع الثانى1369 هجرى قمرى رحلت كرد و پايين پاى حضرت رضا ( ع ) مدفون گرديد . برخى از تأليفات ايشان از اين قرار است . خزينة الجواهر , گلزار اکبري , وسائل العبيد , راحة الروح , جواهر الکلمات , انوار الواهب , انهار النوائب , الفوائد الکوفيه , رشحة الندي , طور سينا , عناوين اللمعات , لمعات الانوار , مفرح القلوب , البيان الرفيع , الجنة العاليه , جنتان مدهامتان , الياقوت الاحمر ( 1 )

ا . گنجينه دانشمندان ج1 ص 273 وج 7 ، ص 189 .

فوائد الشمسيه

کتاب زين الدين على بن فاضل مازندرانى است . در آن كتاب ، بيش از نود مسأله راكه از سيد شمس الدين در جزيره خضراء آموخته ، گردآورده است . وى اين كتاب را از توده مردم مخفى مى داشت و فقط به اشخاص مورد اعتماد ارائه مى داد ( 1 )

1 . جزيره خضراء . . . . ناجى النجار ترجمه على اكبر مهدى پور ص 92 1 .

کتابنامه دعاي ندبه

گروهى از دانشمندان درد آشنا و نويسندگان متعهد ، به دفاع از حريم دعاى ندبه پرداخته و در پاسخ به اشكال ها و اعتراض هاى بى اساس ، پيرامون اين دعاى با صلابت ، آثار ارزشمند را به تحرير در آورده اند كه عناوين برخى از آن ها را مى آوريم : انوارالولا يه آيت اله صافى گلپايگانى به عشق مهدى محمد شائق قمى پاسخ ها به گفته ها سيد محمد مهدى مرتضوى لنگرودى تحقيقى درپاره دعاى ندبه رضا استادى ترجمه دعاى ندبه مولى رفيع گيلانى ترجمه وسيلة القربة على بن عليرضا خوئى جمال حضوردرآئي