آیات الکریم فیما نزل فی بقیةالله فی الارضین جلد 3

مشخصات کتاب

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین / علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 3ج

شابک: 3-32-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

ص: 1

اشاره

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین/ علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 744 ص

شابک دوره: 3-32-6444-622-978 شابک: 7-34-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

عنوان: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین (جلد 3)

گردآورنده: مهندس علی اصغر اکبری

ناشر: دیبای دانش

نوبت و تاریخ چاپ: دوم- 1400

شمارگان: 1000 نسخه

قیمت: 195000 تومان

تهران- میدان انقلاب- ابتدای کارگر جنوبی- کوچه رشتچی- پلاک 14- واحد 4.

حق چاپ این کتاب صرفاً به نشر دیبای دانش تعلق دارد و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند.

ص: 2

فهرست

سوره قصص

301. قصص 52 تا 54- بزرگ ترين صابر، حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 17

302. قصص 68و69- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیدگان خداوند هستند 20

303. قصص 85- امام زمان آغازگر رجعت عمومی است.. 27

304. قصص 88- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه الله هستند 28

سوره عنکبوت

305. عنکبوت 1و2- پس از شهادت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) تا ظهور حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امتحانات زیاد است که در این امتحانات عده ای قلیل می مانند و عده ی زیادی مردود می شوند 31

306. عنکبوت 8- بهترين پدر براى امت، ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 36

307. عنکبوت 10و11- نصرت کامل الهی در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در آن زمان منافقین هم به مؤمنین می گویند ما با شما هستیم. 39

308. عنکبوت 25- روز قیامت هرکس با امام حق یا امام باطلش محشور می شود و ما با حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محشور خواهیم شد 41

309. عنکبوت 41 تا 43- به عمق قرآن، در مصداق اعلی، کسی بهتر از ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیها السلام) پی نخواهد برد و عاقلون و عالمون واقعی این ها هستند 43

310. عنکبوت 45- «ذکر الله»، ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و در حال حاضر بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و این ها را خداوند اکبر قرار داده است.. 48

311. عنکبوت 49-امروزه علم قرآن را خداوند در سينه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است.. 51

312. عنکبوت 69- اهل بيت(علیها السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبيل اللّه هستند 56

سوره روم

313. روم 1 تا 5- نصرت واقعی در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که مؤمنین در آن شاد و مسرور می شوند 58

314. روم 6- خداوند درباره ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلف وعده نمى كند 61

315. روم 30- امامت ائمه ی طاهرين(علیها السلام) و بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فطرى است.. 63

ص: 3

سوره لقمان

316. لقمان 20- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نعمت باطنى خداوند است.. 67

317. لقمان 22- امامان معصوم(علیها السلام) و در حال حاضر حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عروه الوثقى هستند 71

318. لقمان 27- ائمه ی طاهرين(علیها السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كلمات اللّه هستند 74

319. لقمان 34- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اذن الله از غیبت خبر می دهد 77

سوره سجده

320. سجده 21- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافران عذابى سخت خواهند داشت 82

321. سجده 24- امامان و رهبران پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بايد از اولاد حضرت فاطمه(علیها السلام) باشند 85

322. سجده 27 تا 30- فتح بزرگ به دست قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت می گیرد. پس همه منتظر آن روز باشید 88

سوره احزاب

323. احزاب 4- قلب مؤمن مخصوص امامان(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 92

324. احزاب 6- معنی ولایت.. 98

325. احزاب 11- یکی از علائم ظهور این است که قبل از ظهور زلزله هایی به وقوع می پیوندد و عده ای گمراه می شوند 105

326. احزاب 23- مردان الهى منتظران واقعى حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند 109

327. احزاب 33- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت(علیها السلام) و از فرزندان اصحاب کساء است.. 112

328. احزاب 40- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خاتم الانبیا و المرسلین و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خاتم المعصومین هستند 125

329. احزاب 43- وقتی بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل او صلوات می فرستیم که قائم موعود یکی از 14 نفر است، همه مخلوقات بر ما صلوات می فرستند 130

330. احزاب 56- احزاب قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در صلوات با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بيت(علیها السلام) شريك است.. 136

331. احزاب 61و62- ملعونین و کسانی که زمینه ی پیوستن به حق را ندارند و دائم در حال فتنه گری هستند، کشته می شوند 140

332. احزاب 69- متأسفانه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را درباره ی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی دیگر اذیت می کردند 142

333. احزاب 71- اطاعت از خداوند و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدن به کامیابی و فوز عظیم است.. 143

سوره سباء

334. سباء 18- ائمه طاهرين و امام زمان(علیها السلام) «قريه هاى مبارك» هستند و مراجع تقليد و علماى اعلام «قريه هاى ظاهر» هستند 145

335. سباء 19- شیعیان و محبین امامان(علیها السلام) و در عصر ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برابر اذیت و آزار دشمنان اهل بیت(علیها السلام) صابر و شکیبا و مقاومند.... 151

ص: 4

336. سباء 23- امامان و امام زمان(علیها السلام) شفاعت كنندگان هستند به اذن اللّه.. 156

337. سباء 29- هرکس در غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر تکذیب و اذیت هایی که می شود صابر باشد، خداوند اجر مجاهد در کنار رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را به او می دهد 158

338. سباء 45- همه ی انبیاء گذشته یک دهم فضیلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین و امام زمان(علیها السلام) را نداشتند 160

339. سباء 46- منظور از مثنی، حضرت پیامبر و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است و منظور از فردی یازده امام، یکی بعد از دیگری اطاعتشان لازم است که آخرین آن ها حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 162

340. سباء 47- اجر نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) محبت و دوستی اهل بیت عصمت و طهاره و اکنون محبت و مودت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 165

341. سباء 51 تا 54- يكى از علايم ظهور، خروج سفيانى است.. 167

سوره فاطر

342. فاطر 2- هرچه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند، وحی و رحمت خداوند است.. 174

343. فاطر 10- کلمات لااله الا الله، محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و علی(علیه السلام) ولی الله کلمه ی طیبه ی قرآن هستند 177

344. فاطر 24- زمین هرگز از نبی، رسول، امام و حجت خالی نمی ماند. امروز آن حجه الله و کلمه ی طیبه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 182

345. فاطر 32 تا 35- «سابِقٌ بالخيرات» امام است، «مقتصد» عارف به حق امام است و «ظالمٌ لِنفسه» شيعه اى است كه معرفت كامل امام را ندارد 186

346. فاطر 41- به اراده ی خداوند هستی بدون وجود حجت نمی تواند باشد 191

سوره یس

347. یس 1 تا 4- یکی از نام های رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) «یس» است و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «آل یس» هستند 195

348. یس 5 تا 11- کسانی که پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان بعد از ایشان و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان نمی آورند، در انتظار عذاب و سختی باشند. 198

349. یس 33- تا قبل از قیام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، زمین مرده است. با ظهور آن حضرت زمین مرده زنده می شود 201

350. یس 52و53- در ظهور حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظالمان به دنیا رجعت می کنند و مجازات می شوند 202

سوره صافات

351. صافات 10- حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غایب می شود و نادانان می گویند ما به او احتیاج نداریم. او مانند شهاب ثاقب پدیدار می شود 204

352. صافات 21 تا 23- هرکس در حق آل محمد(علیها السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظلم کند وارد جهنم می شود 206

ص: 5

353. صافات 24- در روز قیامت از همه درباره ی ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محبت آن ها سؤال می شود 207

354. صافات 83و84- حضرت ابراهيم(علیه السلام) از شيعيان حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه معصومين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 210

355. صافات 107- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ی امام حسین(علیه السلام) فرمودند «حسینُ منی و انا من حسین» و درباره ی امام زمان فرمودند «المهدیُّ منی». 214

356. صافات 130- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) یس و حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «آل يس» است.. 219

سوره ص

357. ص 17- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ظالمان مماشات نخواهند کرد و آن ها را از سر راه انقلابشان برمی دارند، اما برای مردم بهترین رحمت الهی است.. 225

358. ص 26- حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حکم داوود پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) قضاوت می کند 230

359. ص 28و29- حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(صلی الله علیه وآله وسلم) آیات الهی هستند 233

360. ص 39- خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلطنتی عطا کرده است که به هیچ کس دیگر نداده است 235

361. ص 67و68- يكى از مصاديق «نبأ عظيم» يا خبر بزرگ امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 237

362. ص 69- ذکر و یاد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در معراج بین خداوند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) 238

363. ص 75- عالین در قرآن چهارده معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 242

364. ص 77- همه ی مؤمنان در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجم شیطان می کنند 245

365. ص 79 تا 81- به شيطان تا ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مهلت داده شده است و آن، وقتِ معلوم است. 246

366. ص 86 تا 88- سرانجام نداى آمدن مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خواهيد شنيد 249

367. زمر 7- یکی از مهم ترین نعمت های خداوند، وجود حضرت خاتم الانبیاء و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر وجود حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر بشریت است 252

368. زمر 9- اهل بيت(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دانايانند و شيعيان، صاحبان خِرد و روشنفکرانند. 255

369. فاطر 28- ارزش علم و دانش و دانشمندان از نظر اسلام، قرآن و روایات.. 257

370. زمر 17- خداوند به شيعيان بشارت ظهور را مى دهد 263

371. زمر 17و18- یکی از مصادیق مهم اولی الالباب یا روشنفکران در قرآن اصحاب قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند 266

372. زمر 53- ائمه طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمت خداوند هستند که بندگان هرگز از این رحمت ناامید نمی شوند 269

ص: 6

373. زمر 56- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرين(علیهم السلام) فى جنب اللّه هستند 272

374. زمر 57 تا 59- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیات خداوند هستند 276

753. زمر 60- هرکس به ناحق مدعی امامت و رهبریت شود و حق اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(علیه السلام) را غصب کند در قیامت چهره ای سیاه خواهد داشت.. 278

376. زمر 69- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور خداوند است.. 282

377. زمر 74- همه ی انبیاء و ملائکه مسلمان هستند 291

378. غافر 7- ملائكه خادمان محبين اهل بيت(علیهم السلام) و محبين امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و برای آن ها طلب مغفرت می کنند. 301

379. غافر 10و11- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت های زیادی شروع می شود و خود امام زمان پس از رحلت یا شهادت به دنیا رجعت می کند 305

380. غافر 51- نواب اربعه یا نواب خاص، رابط بین امام(علیه السلام) و مردم بودند 311

381. غافر 60- برای استجابت دعا باید بر محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(علیهم السلام) صلوات فرستاد که یکی از ایشان حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 313

382. غافر 81- خداوند آیات خود را به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شما نشان خواهد داد 315

383. غافر 84- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر از کفرش و مشرک از شرکش برمی گردد و ایمان می آورد. 316

384. فصلت 1 تا 4- ارواح پیامبران و امامان(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر شب جمعه به بالا برده می شود 317

385. فصلت 6و7- وای بر کسانی که نسبت به امامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرک آورده اند و نسبت به امامان دیگر و اکنون نسبت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر شدند. 319

386. فصلت 16- قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده اى مسخ مى شوند 321

387. فصلت 17- شيعيانى كه به وظايف خود عمل نكنند به شمشير امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عذاب مى شوند 325

388. فصلت 27و28- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیات الله هستند و جایگاه منکران ایشان جهنم است.. 329

389. فصلت 30- مسلمانان واقعى در مسير اللّه در ولايت و امامت امامان(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثابت قدمند 331

390. فصلت 34- حکم تقیّه در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محدود می گردد 333

391. فصلت 45- همان طور که با حضرت موسی(علیه السلام) بر سر کتاب اختلاف کردند، با حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم بر سر کتاب اختلاف خواهند کرد 335

ص: 7

392. فصلت 53- در هنگام ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آيات الهى در حقانيت آن حضرت در آفاق و انفس ظاهر مى شود 336

سوره شوری

393. شوری 1و2- در حرف مقطع حمعسق، (س) سيادت و بزرگى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و (ق) نزول عيسى(علیه السلام) از آسمان است. 339

394. شوری 8- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمه الله هستند 341

395. شوری 13- در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرع و قوانین الهی همه ی انبیاء محقق می شود 345

396. شوری 17- یکی از مصادیق الساعه، قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و میزان قیامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیه امامان(علیهم السلام) هستند 349

397. شوری 18- منكران مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زيانكار و در گمراهى هستند 352

398. شوری 19و20- هر كس ولايت نداشته باشد، در ظهور حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نصيبى ندارد 354

399. شوری 21- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دشمن سرسخت ظالمين و ستمگران است 357

400. شوری 23- دوست داشتن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وظيفه ماست و اين حكم قرآن است.. 358

401. شوری 23- دوستى آل محمّد(علیها السلام) و دوستى قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حسنه قرآن است.. 362

402. شوری 24- خداوند به وسيله قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كلماتش را برقرار مى سازد 367

403. شوری 41- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم حقيقى است.. 370

404. شوری 45- قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اول ذلت ظالمين است.. 372

سوره زخرف

405. زخرف 28- مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمه ی باقیه و از فرزندان سيد الشهدا حسين بن علی(علیه السلام) است.. 374

406. زخرف 44- قرآن برای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر برای حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذکر است.. 381

407. زخرف 61- پس از قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت عيسی(علیه السلام) نزول مى كند 384

408. زخرف 64- سرگذشت سفیانی و دستگیر شدن او و کارهایی که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نفع مسلمین انجام می دهد و برپا شدن سه پرچم در دمشق. 387

409. زخرف 66- قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) ناگهانى است.. 390

410. زخرف 76- خداوند به کسی ظلم نمی کند، هرکس ولایت امام زمان و اهل بیت را ترک کند به خود ظلم می کند .... 392

411. دخان 1تا 4- قرآن در شب قدر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) القا گرديد و آن حضرت به اميرالمؤمنين(علیه السلام) القا فرمودند و هم اكنون به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) القا مى شود 392

412. دخان 10 تا 13- دخان و ظاهر شدن دودی در آسمان، نزول عيسى(علیه السلام)، دجال، خروج آتش از يمن، طلوع خورشید از مغرب، دابة الارض و ظهور یأجوج و مأجوج از علايم حتمى ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 396

ص: 8

413. دخان 40 تا 42- خداوند در قیامت به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحم می کند و به ایشان اجازه ی شفاعت می دهد 399

سوره جاثیه

414. جاثیه 14- سه روز شيرين براى مؤمنين عبارت است از روز قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، روز رجعت، روز قيامت.. 401

415. جاثیه 29- ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كتاب ناطق حق هستند 402

416. احقاف 15- خداوند امامت و ولایت و وصایت را در فرزندان حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و در حال حاضر در حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است.. 403

سوره محمد

417. محمد 4- حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) دشمنان خدا را که هدایت نمی شوند، منکوب خواهد کرد 405

418. محمد 17- بهترین هدایت خداوند، هدایت به امامان(علیهم السلام) و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 406

419. محمد 18- نشانه هايى از قبل از ظهور. 407

420. محمد 30- دوستان و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از لحن گفتارشان می شود شناخت.. 414

421. محمد 38- ایرانیان که از اقوام سلمان فارسی هستند در خدمت اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند 415

422. فتح 10- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام بیعت می فرمایند: هذه یدالله و عن الله و بامرالله ... و ملائکة و جن و انس با ایشان بیعت می کنند. 418

423. فتح 25- در حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان هاى ناخالص به هلاكت خواهند رسيد 427

424. فتح 28- در زمان حكومت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام جهانى مى شود و امنيت سراسر جهان را فرا خواهد گرفت. 430

425. حجرات 14- ایمان کامل اعتقادات قلبی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 433

426. ق 41و42- در هنگام ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صيحه ی آسمانى و نداى منادى به نام آن بزرگوار شنيده مى شود 435

427. ذاریات 22و23- ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است.. 440

428. ذاریات 56- شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر هر فردى واجب است.. 442

429. طور 1 تا 4- در هنگام ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روح مقدس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) همراه با جبرئيل به كوه حراء فرود مى آيند و پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) صحيفه اى مى فرمايد و اميرالمؤمنين(علیه السلام) مى نويسد 445

430. طور 21- سرانجام ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ملحق خواهند شد 447

431. طور 47- در رجعت آل محمد(علیها السلام) که با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع می شود، ظالمین عذاب خواهند شد 448

432. نجم 19و20- حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لات و عزی را به آتش می کشند 450

ص: 9

433. نجم 53- خداوند از عده ای از انسان های ظالم، در رجعت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)، که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر آن است انتقام خواهد گرفت.. 452

434. قمر 1- ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان ساعه است و حتمى است (رابطه ی ظهور و شق القمر) 453

435. قمر 2- قبل از قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) صيحه آسمانى مردم را به ايشان مى خواند و روز بعد صيحه شيطانى مردم را به گمراهى فرامى خواند 462

436. قمر 6- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به عالمی حیرت آور و قیامی هول انگیز دعوت می کند 465

437. قمر 54و55- محبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) سبب مى شود كه انسان در بهشت با آن ها باشد. 466

438. الرحمن 1تا4- خداوند قرآن و اسم اعظم خود را به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر به حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آموخته است.. 467

439. الرحمن 6- النجم و الشجر یسجدان، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، امیرالمؤمنین(علیه السلام)، امامان(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 470

440. الرحمن 7 تا9- اطاعت از امامان معصوم(علیهم السلام) واجب و بی توجهی به حق ایشان حرام است.. 474

441. الرحمن 26و27- ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه اللّه هستند 476

442. الرحمن 31- در روز قیامت از ثقلان یا کتاب الله و عترت که یکی از آن ها ولی عصر است سؤال می کنند 478

443. الرحمن 41- در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجرمان از صورت هايشان شناخته مى شوند 480

444. واقعه 10و11- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) اسبق هستند. شیعیان واقعی مثل انبیا(علیهم السلام) السابقون هستند و بقیه ی شیعیان ان شاءالله لاحق باشند 484

445. واقعه 88 تا 96- امروزه السابقون کسانی هستند که پیرو و شیعه ی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند 486

446. حدید 11- بهترین قرض دادن، به خداوند پیوستن و ادای حق امام(علیه السلام)، در هر زمان است 488

447. حدید 12- در روز قيامت ياران حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با او حركت مى كنند و آن حضرت ایشان را به بهشت می برد 491

448. حدید 16- قبل از قيام حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قساوت و سختى، قلوب را فراخواهد گرفت.. 493

449. حدید 17- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمينِ مرده، زنده مى شود و بركاتش را به مردم ارزانى خواهد داشت.. 495

450. حدید 19- هر كس منتظر ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد و بميرد مانند كسى است كه در حضور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شهادت رسيده است.. 499

ص: 10

451. حدید 22- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هرکدام با فیض شهادت از دنیا می روند و در شب های قدر لمعاتی از علوم به ایشان و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داده می شود. (همه چیز در لوح محفوظ است) 502

452. حدید 23- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی به رضای خداوند هستند و همه ی افعال، اعمال، افکار، شادی و غم آن ها به خاطر خدا است.. 504

453. حدید 25- میزان، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 506

454. حدید 28- خداوند به محبين اهل بيت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور مخصوصى عطاء مى فرمايد 507

455. مجادله 22- ياران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متقّين و حزب اللّه هستند 510

456. حشر 7- خداوند، پيامبر و امامان و امام زمان(علیهم السلام) را تربيت كرد، به بهترين تربيت.. 515

457. ممتحنه 13- مؤمنين واقعى در فراز و نشيب زندگى هرگز مأيوس نمى شوند تا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند 520

458. صف 8- امامت نور است و در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كامل مى گردد 522

459. صف 9- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام بر همه اديان ظفر مى يابد 531

460. صف 13- پيروزى حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) به امر الهى حتمى است و هرگز در انقلاب ايشان شكست وجود ندارد 534

461. جمعه 2- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مبعوث بر سیزده معصوم دیگر(علیهم السلام) و مربی و معلم ایشان بودند 537

462. جمعه 4- فضل واقعى خداوند ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 539

463. جمعه 9- روزی است که در عالم ذر خداوند به وحدانیت خود و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عهد و پیمان گرفت.. 541

464. تغابن 7- عده ای در زمان حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت می نمایند 552

465. تغابن 8- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور خداوند هستند که حضرت حق آن ها را نازل کرده است. 554

466. تغابن 12- هلاکت امت های قبل تا ظهور رسول خدا(علیه السلام) و هلاکت واقعی جمعی از امت اسلام تا ظهور حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خاطر نپذیرفتن ولایت و امامت ائمه(علیهم السلام) است. 557

467. طلاق 10- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ذكر است و اهل بيت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل ذكر هستند 559

468. ملک 22- حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) صراط مستقیم حق هستند 560

469. ملک 25- در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه وعده های الهی محقق می شود..... 565

470. ملک 30- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ماء معين است و از اين ماء «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ» است.. 565

ص: 11

471. قلم 15- وقتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند، معاندین همان اشکالاتی که به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) گرفته می شد می گیرند 571

472. معارج 1 تا 3- در ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ظالمين دفع بلا نمى شود 573

473. معارج 26- در قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه مؤمنين آن حضرت(علیه السلام) را تصديق مى كنند 577

474. معارج 44- در ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافران خوار و ذليل خواهند شد 578

475. نوح 28- حضرت نوح نبی الله(علیه السلام)، حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) را دعا می کند و بر دشمنانشان نفرین می نماید. 579

476. جن 13 تا 15- در طایفه ی جن هرکس ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر ولایت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پذیرفته است، رشد و هدایت یافته است.. 582

477. جن 16- اجنه ای كه ولايت اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته باشند خداوند آن ها را به وسيله علم الهى سيراب و هدایت خواهد كرد 584

478. جن 24- در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دشمنان دين اعم از جن و انس، ضعيف و تعداشان كم مى شود 586

479. جن 26و27- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) عالم به غيب باذن اللّه است و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، دیگر ائمه طاهرين و امام زمان(علیهم السلام) با واسطه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) غيب مى دانند 589

480. مدثر 1 تا 3- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رجعت خواهند کرد و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت هستند 591

481. مدثر 4- آیات سوره المدثر درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است اما محقق شدن آن در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 593

482. مدثر 8 تا 10- در هنگام ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صدايى در آسمان و زمين بلند مى شود 595

483. مدثر 11 تا 16- شيطان، معاند و دشمن امامان(علیها السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و به غير راه ايشان که آیات الله هستند، می خواند. 598

484. مدثر 17 تا 20- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عذاب پس از عذاب بر شيطان وارد خواهد كرد 600

485. مدثر 31- قيام حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر ايمان مؤمنين مى افزايد و لرزه بر اندام كفار مى اندازد 602

486. مدثر 38 تا 40- شيعيان و ياران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اصحاب يمين هستند 606

487. مدثر 40 تا 48- شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل بهشتند 607

488. مدثر 16 تا 19- قرائت، تفسیر و تبیین قرآن به عهده ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 609

ص: 12

489. انسان 30- هرچه را که خداوند می خواهد، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز همان را می خواهند. 610

490. مرسلات 16 تا 18- هرکس امامت آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار کند، مجرم است و هر کس آن ها را انکار کند، دروغگو است.. 611

491. انسان 18- در قیامت هر گروهی با امام زمانش خواهد بود. 613

492. انسان 38- ائمه ی طاهرين و امام زمان(علیهم السلام) از شيعيانشان شفاعت خواهند فرمود 615

493. نازعات 1 تا 7- حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را غسل داده و در کربلا به جای خود دفن می نمایند. 616

494. نازعات 12 تا 14- در رجعت ها و قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترین و بدترین افراد رجعت می کنند 625

495. نازعات 42 تا 44- ساعت قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزد پروردگار است 627

496. عبس 11 تا 16- قرآن را خداوند در وجود رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر در حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است. 629

497. عبس 38 تا 42- در روز قیامت چهره ی دوستان اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) درخشان و چهره ی دشمنان ایشان سیاه و غبارآلود است. 631

498. تکویر 8و9- قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از قاتلین آل محمد(علیهم السلام) و هر شیعه ای که در راه ولایت مظلوم شهید شود بازخواست خواهد کرد 633

499. تکویر 15و16- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ستاره اى است كه پنهان مى شود سپس به اذن اللّه ظاهر مى گردد 635

500. تکویر 17و18- ولایت غیر اهل بیت(علیهم السلام) شب و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) مخصوصاً حضرت صاحب العصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، صبح روشن است. 640

501. تکویر 22 تا 29- انتخاب جانشین پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حق خداوند است و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خدا انتخاب کرده است. 642

502. انفطار 13و14- امامان و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایگاهشان در نعیم است و فجار در جهنم قرار دارند 645

503. مطففین 6و7- قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیامت صغری است.. 646

504. مطففین 13- مشركين زمان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان بهانه هایى را مى آورند كه مشركين زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) براى آن حضرت مى آوردند 647

505. مطففین 18و19- مصداق واقعی ابرار، رسول خدا و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام مجتبی و سیدالشهدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند 648

ص: 13

506. مطففین 25 تا 28- شراب مختوم که مست کننده نیست در بهشت مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان ایشان است. 650

507. انشقاق 19- خداوند سير سنت هاى انبياء گذشته را درباره قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اجرا مى كند 651

508. بروج 1- امامان(علیهم السلام) بُرج هاى آسمان هستند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرين اين بُرج هاست. 652

509. طارق 1- «والسماء» امیرالمؤمنین است و «طارق» کسی است که از نزد پروردگار از آنچه در شب و روز اتفاق می افتد برای ائمه خبر می آورد 655

510. طارق 3- یکی از اسامی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) النجم الثاقب یا ستاره ی درخشان است.. 655

511. طارق 15 تا 17- در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از تمام کسانی که در طول تاریخ، مثل قریش و بنی امیه که سد راه پیشرفت رسول خدا و ائمه طاهرین(علیهم السلام) شدند و بر گمراهی انسان افزودند انتقام گرفته می شود 656

512. اعلی 14و15- هرکس به یاد خداوند بیفتد باید بگوید اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 657

513. غاشیه 1 تا 4- در قيام حضرت قائم موعود(علیه السلام) چهره هاى ستمگران ترسناك و ذليل مى گردد 659

514. غاشیه 23 تا 26- در روز قیامت پرونده ی هر شیعه ای را به امام عصرش می دهند و پرونده ی ما را به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می دهند تا ایشان حسابرسی فرمایند 660

515. فجر 1 تا 4- در ظهور حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شب تار زمان به روز روشن ظهور مبدل مى شود 663

516. غاشیه 27 تا 30- منظور از نفس مطمئنه پس از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شیعیان واقعی هستند و هنگام مردن شیعیان واقعی، شیعیان واقعی به استقبال آنان می آیند 665

517. بلد 1 تا 4- خداوند در قرآن به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سوگند یاد می فرماید 669

518. بلد 11 تا 13- با معرفت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان از هر بندی نجات می یابد 671

519. بلد 18 تا 20- اصحاب یمین یاران از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و اصحاب شقاوت دشمنان آن بزرگوارانند. 673

520. شمس 1 تا 4- قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند روز روشنى است كه تاريكى و ظلمت را از بين مى برد 674

521. لیل 1و2- قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهان تاريك را روشن مى سازد و حکومت ابلیس تا حکومت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه دارد. 678

ص: 14

522. لیل 12 تا 14- حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، شقی ترین افراد را می کشد (او آدمکش نیست) 681

523. ضحی 1و2- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) الضحی و نور الهی هستند و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور الهی است.. 683

524. ضحی 4- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و عصر طلایی است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه(علیه السلام) به دنیا برمی گردند 684

525. ضحی 5- رضایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در به بهشت وارد شدن ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت حجةبن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان آن ها می باشد. 685

526. ضحی 9- شدیدترین یتیم یتیمی است که از امام زمانش منقطع شده باشد و کسی که این یتیم را به امام زمانش وصل کند در بهشت با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد بود. 687

527. سوره تین- سوره تین درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان ایشان است.. 699

528. قدر 1- شب قدر شب تقدير ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 703

529. قدر 5- سلام بر صبح قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 707

530. بینه 2و3- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحف مطهرة و کتب قیمة هستند 709

531. بینه 5- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام را استوار مى كند 710

532. بینه 6- دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیه ی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همه ی انبیا و شیعیان، بدترین آفریدگانند. 711

533. بینه 7- بهترین افراد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند و بهترین عمل در دوران غیبت انتظار فرج است.. 714

534. تکاثر 3 تا 6- کافران و ظالمان قسمتی از عقوبت خود را در زمان و رجعت و قسمتی دیگر را در قیامت خواهید دید 717

535. تکاثر 8- در روز قیامت درباره ی نعمت رهبریت و امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤال خواهند کرد 719

536. عصر 1 تا 3- خداوند با كلمه «والعصر» به عصر طلايى ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سوگند مى خورد 725

537. همزه 1- وای بر کسانی که پشت حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بد گفته و حق خلافت را از ایشان غصب کردند 727

ص: 15

538. ماعون 1- رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دین واقعی هستند 728

539. کوثر 1 تا 3- خداوند کوثر را مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است.. 730

منابع..... 733

ص: 16

301. بزرگ ترين صابر، حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

سوره قصص آيات 52 تا 54

الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ(52) وَ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنّا بِهِ إِنَّهُ الحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنّا كُنّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ(53) أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ(54)

آنان كه ما برايشان پيش از اين، كتاب فرستاديم به اين كتاب آسمانى (قرآن) البته ايمان مى آورند. اينان را دوبار پاداش نيكو دهند زيرا صبر وثبات (در دين خود واسلام هردو) ورزيدند و بدى را به نيكى دفع مى كنند و از آنچه روزى آن ها كرديم از علم و قدرت و ثروت به مستحقان انفاق مى كنند.

1. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 230 حديث شماره 1 و در كتاب اصول كافى مجلد1 صفحه 277 حديث 511، آمده است:

محمّدبن يعقوب، عن احمدبن ادريس، عن محمّدبن عبدالجبار، عن ابن فضال، عن ثعلبه بن ميمون، عن ابى الجارود، قال: قلت لابى جعفر(علیه السلام)، لقد آتى اللّه اهل الكتاب خيراً كثيراً قال و ماذاك؟ قلت: قول اللّه عزوجل «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ» الى قوله «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا» و قال فقال لقد آتاكم اللّه كما آتاهم ثم تلا يا «ايهاالذين آمنوا، اتقوااللّه وآمنو برسوله يوتكم كفلين من رحمته و يجعل لكم نوراً تمشون به» يعنى اماماً تاتمون به.

محمّدبن يعقوب نقل مى كند از احمدبن ادريس وايشان از محمّدبن عبدالجبار و... و سرانجام ابى جارود مى گويد: به امام باقر(علیه السلام) عرض كردم خداوند به اهل كتاب خير بسيار عنايت كرده است. فرمودند آن چيست؟ عرض كردم قول خداوند است: «كسانى را كه پيش از آن به آن ها كتاب داديم به او مى گروند» تا آنجا كه فرمايد: «آن ها براى شكيباييشان دومرتبه اجر مى گيرند»، حضرت فرمودند: خداوند به شما هم عطا كرده است چنان كه به ايشان عطا

ص: 17

كرده است، سپس، حضرت اين آيه را قرائت فرمودند: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا باك داشته باشيد و به رسولش ايمان آوريد تا دو بهره از رحمت خود به شما دهد و براى شما نورى قرار دهد كه در پرتوش حركت كنيد» و اين همان امامى است كه به او اقتدا كنيد. در این حدیث دقت بفرمایید. راوی آیات 52 و 53 از سوره قصص را می خواند و می گوید: خداوند دو نعمت مهم به اهل کتاب که به قرآن ایمان آورده اند، می دهد. سپس حضرت برای او آیه 28 سوره حدید را می خواند که در آن آمده است: يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ خداوند شما از رحمتش دو بهره (و این خود وجود هرکدام از امامان است و در حال حاضر وجود اقدس بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ایشان النور علی النور است. البته این نعمت برای امت های قبل هم بوده است و آن ها از وجود ائمه استفاده می کردند.) می دهد و برای شما نوری قرار می دهد که به وسیله ی آن بتوانید صحیح حرکت کنید و آن نور، نور امامت است. نور ولایت است.

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 230 حديث شماره 6، آمده است:

على بن ابراهيم فى قوله: «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» قال الائمة(علیها السلام) و قال الصادق(علیه السلام): «نحن صبر و شيعتنا اصبرمنا وذلك انّا صبرنا على ما نعلم و هم صبروا على ما لا يعلمون».

على بن ابراهيم درباره اين قول خداوند كه مى فرمايند: «اينان را دوبار پاداش و اجر نيكو دهند زيرا صبر نمودند.» اما اهل بیت بسیار صابر هستیم و شیعیان ما از ما صابرترند. زیرا ما صابر هستیم بدانچه که علم داریم ولی آن ها صابرند بر آنچه علم ندارند. (آن ها صابرند بر گفتار ما و آنچه ما می گوییم.) گفت اين آيه درباره امامان است.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 230 حديث شماره 7، آمده است:

ثم قال على بن ابراهيم وحدثنى ابى، عن ابن ابى عمير، عن جميل، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: «نحن صبابروا شيعتنا اصبر منا لان صبرنا بعلم و صبروا بما لا يعلمون».

4. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 230 حديث شماره 8، آمده است:«قال قوله: و يدرون بالحسنة السيئة اى يدفعون سيئة من اساء اليهم بحسناتهم: «و مما رزقناهم ينفقون» واذاسمعوا اللغوا عرضوا عنه قال قال اللغو الكذب و اللهو واللغناء وهم الائمة(علیها السلام) يعرضون عن ذلك كلّه).

ص: 18

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 230 حدیث 6 آمده است:

(در کتاب صافی: حسنه تقیه است و سیئه فاش کردن اسرار ما)

عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن هشام بن سالم، و غيره، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، في قول الله عز و جل: أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا، قال: «بما صبروا على التقية». وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ، قال: «الحسنة: التقية، و السيئة: الإذاعة».

وجود حضرت بقیة الله نعمت است برای همه ی هستی

هر امامی در زمان خود برای مخلوقات نعمت بوده است. (البته منکر این نیستیم که وجود امام همیشه نعمت است.) و هم اکنون وجود امام زمان برای ما نعمت اکمل و اتم است و بزرگ ترین رحمت واسعه ی الهی است. البته نعمت وجودی ایشان دو قسمت است. اول: نعمت عام که همه ی هستی را شامل می شود از جماد و نبات و حیوان و انسان و ملائکة الله اما نعمت خاص آن حضرت که شیعیان خاصش را شامل می شود که به چند مورد اشاره می کنیم:

1. نعمت وجودی امام زمان نعمت رحمة للعالمینی ایشان است که این رحمت همه ی هستی را شامل می شود و دانسته و ندانسته از این رحمت استفاده می کنند که هر فیضی از جانب حق جاری و ساری گردد و به هر ذره ای برسد از یمن وجود آن حضرت و نور مقدس اوست.

دقت کنید، می گوییم رحمة للعالمین همان عالمین که خداوند تبارک و تعالی رب آن است و در آیه می خوانیم الحمد لله رب العالمین همان عالمینی است که بعثت و رسالت وجود مقدس حضرت خاتم الانبیا محمد رحمت برای آن می باشد که در قرآن سوره انبیا آیه 107 می خوانیم و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین حضرت حجة الاسلام نیز رحمت برای همین عالمین است که واسطه ی فیوضات و الطاف پروردگار برای همه ی ذرات عالم است و در لوح حضرت فاطمه که در اصول کافی آمده است و می خوانیم و اکمل ذلک بابنه م ح م د رحمة للعالمین و لوح حضرت فاطمه خود می فرمایند که چرا رحمة للعالمین است که می فرمایند علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب

ص: 19

302. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و

حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیدگان خداوند هستند

سوره قصص آیه 68 و 69

وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ(68) وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ(69)

و پروردگار تو هرچه را بخواهد خلق می کند و هرکه را بخواهد انتخاب و اختیار می کند و انسان ها در انتخاب کردن هیچ اختیاری ندارند. منزه است خداوند (از هر عیب و نقص) که شما برای او شریک قائل شوید.

در آیه دقت کنید که خداوند خودش را در خلقت یفعل ما یشاء می داند و در انتخاب پیامبر و اوصیا او نیز همین مطلب را تذکر می دهند که انسان ها نقشی در انتخاب دارند. خداوند می فرمایند هم خلق کل عالم در دست اوست و هم خلفا و امامان و زعیمانی که گرداننده ی نظام آفرینش هستند انتخاب ایشان در دست او می باشد.

1. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 262 حدیث 10 آمده است:

عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ كُنْتُ جَالِساً بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي مَرْضَتِهِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ ع فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِأَبِيهَا مِنَ الضَّعْفِ بَكَتْ حَتَّى جَرَتْ دُمُوعُهَا عَلَى خَدَّيْهَا فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَا يُبْكِيكِ يَا فَاطِمَةُ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْشَى عَلَى نَفْسِي وَ وُلْدِي الضَّيْعَةَ بَعْدَكَ فَاغْرَوْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) بِالْبُكَاءِ ثُمَّ قَالَ يَا فَاطِمَةُ أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا وَ أَنَّهُ حَتَمَ الْفَنَاءَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ وَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَنِي مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَنِي نَبِيّاً ثُمَّ اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً ثَانِيَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا زَوْجَكِ وَ أَوْحَى إِلَيَّ أَنْ أُزَوِّجَكِ إِيَّاهُ وَ أَتَّخِذَهُ وَلِيّاً وَ وَزِيراً وَ أَنْ أَجْعَلَهُ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِيفَأَبُوكِ خَيْرُ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ بَعْلُكِ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَنْتِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِي مِنْ أَهْلِي ثُمَّ اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً ثَالِثَةً فَاخْتَارَكِ وَ وَلَدَيْكِ فَأَنْتِ

ص: 20

سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ ابْنَاكِ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبْنَاءُ بَعْلِكِ أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّهُمْ هَادُونَ مَهْدِيُّونَ وَ أَوَّلُ الْأَوْصِيَاءِ بَعْدِي أَخِي عَلِيٌّ ثُمَّ حَسَنٌ ثُمَّ حُسَيْنٌ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ فِي دَرَجَتِي وَ لَيْسَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةٌ أَقْرَبَ إِلَى اللَّهِ مِنْ دَرَجَتِي وَ دَرَجَةِ أَبِي إِبْرَاهِيمَ أَ مَا تَعْلَمِينَ يَا بُنَيَّةِ أَنَّ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ إِيَّاكِ أَنَّ زَوْجَكِ خَيْرُ أُمَّتِي وَ خَيْرُ أَهْلِ بَيْتِي أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمُهُمْ حِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً فَاسْتَبْشَرَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ فَرِحَتْ بِمَا قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّةِ إِنَّ لِبَعْلِكِ مَنَاقِبَ إِيمَانُهُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ فَلَمْ يَسْبِقْهُ إِلَى ذَلِكَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي وَ عِلْمُهُ بِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّتِي وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي يَعْلَمُ جَمِيعَ عِلْمِي غَيْرَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَّمَنِي عِلْماً لَا يَعْلَمُهُ غَيْرِي وَ عَلَّمَ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ عِلْماً فَكُلُّ مَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَأَنَا أَعْلَمُهُ وَ أَمَرَنِيَ اللَّهُ أَنْ أُعَلِّمَهُ إِيَّاهُ فَفَعَلْتُ فَلَيْسَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي يَعْلَمُ جَمِيعَ عِلْمِي وَ فَهْمِي وَ حِكْمَتِي غَيْرُهُ وَ إِنَّكِ يَا بُنَيَّةِ زَوْجَتُهُ وَ ابْنَاهُ سِبْطَايَ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ وَ هُمَا سِبْطَا أُمَّتِي وَ أَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهْيُهُ عَنِ الْمُنْكَرِ فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ آتَاهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ يَا بُنَيَّةِ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ أَعْطَانَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِتَّ خِصَالٍ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً مِنَ الْأَوَّلِينَ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً مِنَ الْآخِرِينَ غَيْرَنَا نَبِيُّنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ هُوَ أَبُوكِ وَ وَصِيُّنَا سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ هُوَ بَعْلُكِ وَ شَهِيدُنَا سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ هُوَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَمُّ أَبِيكِ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ قَالَ لَا بَلْ سَيِّدُ شُهَدَاءِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ مَا خَلَا الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَوْصِيَاءَ وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ذُو الْجَنَاحَيْنِ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ مَعَ الْمَلَائِكَةِ وَ ابْنَاكِ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ سِبْطَا أُمَّتِي وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً قَالَتْ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ سَمَّيْتَهُمْ أَفْضَلُ قَالَ عَلِيٌّ بَعْدِي أَفْضَلُ أُمَّتِي وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ أَفْضَلُ أَهْلِ بَيْتِي بَعْدَ عَلِيٍّ وَ بَعْدَكِ وَ بَعْدَ ابْنَيَّ وَ سِبْطَيَّ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ وَ بَعْدَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِ ابْنِي هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى الْحُسَيْنِ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَيْهَا وَ إِلَى بَعْلِهَا وَ إِلَى ابْنَيْهَا فَقَالَ يَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقَالَ يَا أَخِي أَنْتَ سَتَبْقَى بَعْدِي وَ سَتَلْقَى مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَ ظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَ قَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَ كُفَّ يَدَكَ وَ لَا تُلْقِ بِهَا إِلَى التَّهْلُكَةِ فَإِنَّكَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ لَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِذَا اسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَ كَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَاصْبِرْ لِظُلْمِ قُرَيْشٍ إِيَّاكَ وَ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ فَإِنَّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ وَ مَنْ تَبِعَهُ وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ الْعِجْلِ وَ مَنْ تَبِعَهُ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ قَضَى الْفُرْقَةَ وَ الِاخْتِلَافَ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى حَتَّى لَا يَخْتَلِفَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَا يُنَازَعَ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ لَا يَجْحَدَ الْمَفْضُولُ لِذِي الْفَضْلِ فَضْلَهُ وَ لَوْ شَاءَ لَعَجَّلَ النَّقِمَةَ وَ كَانَ مِنْهُ التَّغْيِيرُ حَتَّى يُكَذَّبَ الظَّالِمُ وَ يُعْلَمَ الْحَقُّ أَيْنَ مَصِيرُهُ وَ لَكِنَّهُ جَعَلَ الدُّنْيَا دَارَ الْأَعْمَالِ وَ جَعَلَ الْآخِرَةَ دَارَ الْقَرَارِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى فَقَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) الْحَمْدُ لِلَّهِ شُكْراً عَلَى نَعْمَائِهِ وَ صَبْراً عَلَى بَلَائِهِ.

ص: 21

سلمان فارسی گويد من در هنگام مرض موت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه در آن وفات كرد خدمت آن حضرت نشسته بودم كه فاطمه زهرا(علیها السلام) وارد شد، چون ضعف او را ديد گريست تا اشكش بر گونه اش روان شد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به او فرمود فاطمه براى چه گريه مي كنى؟ عرض كرد يا رسول اللَّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بر خود و فرزندانم بعد از شما نگرانم دو چشم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) غرق اشك شد و فرمود اى فاطمه مگر نمي دانى كه ما اهل بيتى هستيم كه خدا براى ما آخرت را بر دنيا برگزيده است و دنيا بر همه كس به طور حتم فانى مى شود و براستى خداى تبارك و تعالى نظرى به زمين انداخت و از همه خلقش مرا انتخاب كرد، دوباره نظرى انداخت شوهر تو را انتخاب كرد به من وحى كرد كه تو را به او تزويج كنم و او را ولى و وزير خود سازم و در امتم خليفه گردانم، پدرت بهترين پيغمبران و رسولان او است و شوهرت بهترين اوصياء است و تو اول كسى باشى كه از خاندانم به من ملحق شوى، سپس بار سوم نظرى به زمين انداخت و تو را و فرزندانت را انتخاب كرد، تو سيده زنان بهشتى و دو پسرت حسن و حسين دو سيد جوانان بهشتند و من و شوهرت و اوصياء من تا روز قيامت همه رهبر و رهياب هستيم اول اوصياء پس از من برادرم على است سپس حسن و سپس حسين سپس نه تن از اولاد حسين هم درجه من در بهشت درجه اى نزديك تر بخدا از درجه برادرم نيست، دختر جانم نميدانى كه كرامت خدا براى تو آنست كه تو را به بهترين امتم به بهترين خاندانم به قديم ترين مسلمان و حليم ترين و دانشمندترين آنان شوهر داده فاطمه(علیها السلام) شاد شد و بدان چه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به او فرمود خرسند گرديد سپس فرمود دختر جانم شوهرت منقبتها دارد:

1. ايمانش به خدا و رسولش پيش از هر كس است احدى از امتم در اين باره بر او پيشى نگرفته است.

2. علم او به كتاب خداى عز و جل و سنت من كسى در امتم نيست كه همه دانش مرا بداند جز على(علیه السلام) و خداى عز و جل باو دانش آموخته كه جز من نداند و به ملائكه و رسولانش علمى آموخته كه من آن را مي دانم هر چه را به ملائكه و رسولانش آموخته من آن را مي دانم و به من دستور داده به او بياموزم و عمل كردم، در امت كسى نيست كه همه علم وفهم و حكمت

ص: 22

مرا بداند جز او و تو اى دختر جان زن اویى و مادر دو سبطم حسن و حسين و آنان دو سبط امتم باشند.

3. او امر بمعروف و نهى از منكر كند زيرا خداى جل و عز باو حكمت داده و فصل خطاب داده، دختر جانم ما خاندانى هستيم كه خداى عز و جل بما شش خصلت عطا كرده كه بكسى از آنان كه پيش از شما بود نداده به آيندگان هم ندهد جز بما پيغمبر ما سيد انبياء و مرسلين است و او پدر تو است وصى ما سيد اوصياء است و آن شوهر تو است، شهيد ما سيد شهداء است و آن حمزة بن عبدالمطلب عم پدر تو است، عرض كرد يا رسول اللَّه او سيد شهدایى است كه با او كشته شدند؟ فرمود نه سيد شهداء اولين و آخرين است جز انبياء و اوصياء و جعفر بن ابى طالب ذو الجناحين طيار در بهشت با ملائكه و دو فرزندت حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت از ماست به حق آنكه جانم به دست او است مهدى اين امت آنكه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از جور و ظلم شده است عرض كرد كدام یك اين ها كه نام بردى افضلند؟ فرمود على بعد از من افضل امت است و حمزه و جعفر افضل اهل بيت منند بعد از على و بعد از دو پسرم و دو سبطم حسن و حسين و بعد از اوصياء از فرزندان اين پسرم و به حسين اشاره كرد كه مهدى از آن ها است، ما خانواده اى هستيم كه خدا آخرت را براى ما بر دنيا اختيار كرده است سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نظرى باو و شوهرش و دو پسرش كرد و فرمود اى سلمان خدا گواهست كه من سازگارم با هر كس سازگارشان باشد و در جنگم با هر كه در جنگ آن ها باشد اما آن ها در بهشت با منند سپس رو به على(علیه السلام) كرد و فرمود برادر تو بعد از من مي مانى و از قريش سختى مي بينى بر عليه تو بهم دست دهند و بر تو ستم كنند، اگر يارانى يافتى با آن ها جهاد كن و با كمك موافقين خود با مخالفين به جنگ و اگر ياور نداشتى صبر كن و دست نگهدار و خود را در هلاكت مينداز چون تو نسبت به من چون هارونى نسبت به موسى و تو بنيكى از هرون پيروى كنى كه قومش او را ضعيف شمردند و مي خواستند او را بكشند براى ستم قريش و هم دستى آن ها بر عليه تو صبر كن تو به منزله هارونى و كسانى كه او را پيروى كردند و آن ها به منزله گوساله ی (سامری) و تابعينش، اى على خداى تبارك و تعالى بر اين امت به تفرقه و اختلاف قضاوت كرده و اگرمي خواست آن ها را بر هدايت متحد مي كرد

ص: 23

تا دو تن از اين امت اختلاف نداشته باشند و در كار او نزاع نكنند و مفضول منكر فضل فاضل نشود و اگر خدا مي خواست زود عذاب مي فرستاد و وضع را تغيير ميداد تا ستمكار تكذيب شود و حق در مصير خود افتد ولى دنيا را دارالاعمال ساخته و آخرت را دارالقرار تا آنانكه بد كردند كيفر كار خود بينند و آنانكه نيكى كردند پاداش خوب يابند على(علیه السلام) فرمود شكرا على نعمائه و صبرا على بلائه

2. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 281 حدیث 32 و ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 397 آمده است:

حَدَّثَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ ص قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنَ الْأَيَّامِ الْجُمُعَةَ وَ مِنَ الشُّهُورِ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ مِنَ اللَّيَالِي لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ اخْتَارَنِي عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ اخْتَارَ مِنِّي عَلِيّاً وَ فَضَّلَهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ وَ اخْتَارَ مِنْ عَلِيٍّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ اخْتَارَ مِنَ الْحُسَيْنِ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ وُلْدِهِ يَنْفُونَ عَنِ التَّنْزِيلِ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْمُضِلِّينَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ هُوَ ظَاهِرُهُمْ وَ هُوَ بَاطِنُهُمْ.

امام ششم فرمود كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود بدرستى كه خداى عز و جل از روزها جمعه را (به عنوان بهترین روز) اختيار كرده و از ماه ها رمضان را و از شب ها شب قدر را و از همه پيغمبران مرا و به وسیله ی من اختيار كرده على را و او را بر همه اوصياء تفضيل داده و به وسیله ی حضرت على(علیه السلام) اختيار كرده است حسن و حسين را و به وسیله ی حسين اختيار كرد اوصياء از فرزندانش را كه از قرآن تحريف غالين و زياد كردن مبطلين را و تأويلات گمراهان را دفع كنند نهمین آن ها قائم آن ها است او ظاهر آن ها است و او باطن آن ها است

دقت بفرمایید رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در این حدیث اشاره به مسائل تکوینی و تشریعی می کنند مثل این جمله و رمضان و لیلةالقدر که تکوینی و جعل است و اشاره می فرمایند که نبوت و امامت هم جعل است. همان طورکه روز و شب و شب قدر و جمعه و... را نمی شود تغییر داد، نبوت و امامت هم، چنین است.3. در کتاب اثبات الوصیة صفحه 215 و کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة صفحه 347 حدیث 675 آمده است:

ص: 24

و عن هارون بن مسلم بن مسعدة باسناده عن العالم(علیه السلام) انّه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): ان اللّه عز و جل اختار من الايام يوم الجمعة و من الليالي ليلة القدر و من الشهور شهر رمضان و اختارني من الرسل و اختار مني عليا و اختار من علي الحسن و الحسين و اختار منهما تسعة تاسعهم قائمهم و هو ظاهرهم و هو باطنهم.

خداوند عزوجل از روزها به عنوان بهترین روز، روز جمعه را اختیار کرد و از شب ها شب قدر و از ماه ها ماه رمضان و از رسولان مرا برگزید و به وسیله ی من علی را اختیار کرد و به وسیله ی علی حسن و حسین را اختیار کرد و از آن دو، نه تن از امامان معصوم را که نهمین آن ها قائم آن هاست و او ظاهر و باطن ایشان می باشد.

4. در کتاب غایة المرام علامه ی بزرگوار استاد سید هاشم بحرانی صفحه 331 و مناقب ابن شهر آشوب مجلد 1 صفحه 256 و تفسیر صافی و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 286 و کتاب علی فی القرآن نوشته ی علامه سید صادق شیرازی صفحه 106 آمده است:

عن الحافظ محمد بن مؤمن الشيرازي في كتابه المستخرج من التفاسير الاثني عشر- و هو من مشايخ أهل السنة- في تفسير قوله تعالى: وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ، يرفعه إلى أنس بن مالك، قال: سألت رسول الله عن هذه الآية، فقال: «إن الله خلق آدم من الطين كيف يشاء و يختار، و إن الله تعالى اختارني و أهل بيتي على جميع الخلق، فانتجبنا، فجعلني الرسول، و جعل علي بن أبي طالب الوصي، ثم قال: ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ، يعني ما جعلت للعباد أن يختاروا، و لكني أختار من أشاء؛ فأنا و أهل بيتي صفوته، و خيرته من خلقه.

ابن شهرآشوب با سند خود (و حافظ محمدبن مؤمن از علمای بزرگ اهل سنت) با سند خودشان از انس بن مالک روایت می کند که از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ی این آیه سؤال کردند: (پروردگار تو هرچه را و هر که را بخواهد می آفریند و هر که را هم بخواهد انتخاب می کند.) حضرت فرمودند: خداوند تبارک و تعالی خلق کرد آدم را از گل به هر شکلی که می خواست سپس یختار او را برمی گزیند و انتخاب می کند و خداوند مرا و اهل بیت مرا بر تمام آفریده هایش برگزید و ما را بر تمام آن ها را برتری داد پس مرا پیامبر و رسول قرار داد و حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) را وصی (من)قرار داد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند ما کان لهم الخیره منظور این است که (خداوند می فرمایند: ) حق برگزیدن و انتخاب (در این موارد) را برای بندگان قرار ندادم بلکه من هرکسی را که بخواهم برگزیده و انتخاب

ص: 25

می کنم پس من و اهل بیت(علیها السلام) من برگزیدگان خدا هستیم که از بین آفریده هایش ما را انتخاب نموده است.

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 501 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 99 آمده است:

وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَة قال يَخْتارُ اللَّه عزّ و جلّ الإمام و ليس لهم ان يختاروا.

خداوند تو هر که را بخواهد و هرچه را بخواهد خلق کرده و می آفریند و هر که را هم بخواهد انتخاب و اختیار می کند و دیگران را هیچ اختیار و انتخابی نیست.) حضرت صادق(علیه السلام) (درباره ی این آیه) فرمودند: خداوند خودش امام را انتخاب می کند و انسان ها را نرسد که کسی را انتخاب و اختیار کنند.

ص: 26

303. امام زمان آغازگر رجعت عمومی است

سوره قصص آیه 85

إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ في ضَلالٍ مُبين

در تفسیر نعمانی (المحکم و المتشابه) صفحات 112 و 113 حدیث 3 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 350 حدیث 678 آمده است:

عن اسماعیل بن جابر عن الصادق فی حدیث له یرویه عن امیرالمؤمنین جاء فیه: و أمّا الرّد علی من انکر الرجعة فقول الله عزوجل إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ أی رجعة الدنیا

آیه ؟

ص: 27

304. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه الله هستند

سوره قصص آیه 88

كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون

هرچیزی و هر شئ ای نابود شدنی است مگر وجه او که (در کلیه ی مسائل) فرمان، فرمان اوست و همه به سوی او بازگردانیده می شوند.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 445 حدیث 25، بصائرالدرجات مجلد 1 صفحه 138 حدیث 3، تفسیر برهان ج4 صفحه 297 حدیث 16 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 193 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ كُلُ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَجْهُهُ الَّذِي قَالَ وَ لَنْ يَهْلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ عَمِلَ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ مِنْ طَاعَتِنَا وَ مُوَالاتِنَا فَذَلِكَ وَ اللَّهِ الْوَجْهُ الَّذِي هُوَ قَالَ كُلُ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ وَ لَيْسَ مِنَّا مَيِّتٌ يَمُوتُ إِلَّا وَ خَلْفَهُ عَاقِبَةٌ مِنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة

محمدبن عباس با سند خودش از سلام بن مستنیر روایت می کند که از حضرت امام محمدباقر در مورد این فرموده ی خداوند همه چیز فانی می شوند الا وجه خداوند سؤال کردم حضرت فرمودند: به خدا سوگند ما (اهل بیت عصمت و طهارت) همان وجه الله هستیم که خداوند در کتابش (قرآن) بیان فرموده است و ما تا روز قیامت هلاک و فانی نخواهیم شد. هرکس به سمت خدا بیاید، خداوند به او امر کرده است که اطاعت و ولایت (و زعامت و دوستی) ما را بپذیرد، پس بر این اعتبار والله ما وجه آن خدایی هستیم که فرموده است ودر این جهان کسی از ما نمی میرد مگر این که از خود جانشین بگذارد و این قاعده و امر تا

ص: 28

روز قیامت ادامه خواهد داشت. (یعنی حجةالله که مردم از او فیض می گیرند تا روز قیامت باید باشد. امروز آن حجة الله حضرت بقیة الله الاعظم است که واسطه ی فیض بین خالق و مخلوق است.)

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 446 حدیث 28، تفسیر قمی صفحه 505، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 193 حدیث 13، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 342 حدیث 15 کتاب توحید صفحه 149 حدیث 1 و کمال الدین صفحه 231 حدیث 33 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَهْلِكُ كُلُّ شَيْ ءٍ وَ يَبْقَى الْوَجْهُ وَ اللَّهُ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يُوصَفُ بِوَجْهٍ وَ لَكِنْ مَعْنَاهُ كُلُّ شَيْ ءٍ هَالِكٌ إِلَّا دِينَهُ وَ نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِي يُؤْتَى اللَّهُ مِنْهُ لَمْ نَزَلْ فِي عِبَادِ اللَّهِ مَا دَامَ لِلَّهِ فِيهِمْ رَوِيَّةٌّ ثُمَّ يَرْفَعُنَا إِلَيْهِ فَيَفْعَلُ بِنَا مَا أَحَبَّ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الرَّوِيَّةُ قَالَ الْحَاجَةُ يعني الإرادة

علی بن ابراهیم قمی از پدرش و او از ابن ابی عمیر و ایشان از منصوربن یونس و سرانجام ایشان از ابی حمزه روایت می کند که امام باقر درباره ی این فرموده ی خداوند متعال فرمودند: همه چیز فانی می شود مگر وجه الله که باقی می ماند. عظمت خداوند از این بالاتر است که او (صورت و وجه داشته باشد و) او به صورتش وصف شود. نه چنین نیست بلکه معنا و مقصود آن این است که هر چیزی هلاک و فانی می شود مگر دین او و ما اهل بیت عصمت و طهارت (و امامان معصوم) همان وجه او هستیم و هرکس بخواهد به سمت خداوند بیاید از طریق باب او که ما باشیم بیاید که این وجه در بین بندگان موجود است تا وقتی که خداوند در بین ایشان اُوبَه باشد. پس چون اوبه در ایشان نباشد ما نزد خداوند خواهیم رفت و خداوند آنچه را که دوست داشته باشد، برای ما انجام می دهد.

ابی حمزه می گوید: از آن حضرت سؤال کردم: یا بن رسول الله منظور از اوبة چیست؟ حضرت فرمودند: منظور احساس نیاز به خداوند است.

3. در کافی مجلد 1 صفحه 111 حدیث 1 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 240 حدیث 1 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا

ص: 29

وَجْهَهُ (1) فَقَالَ مَا يَقُولُونَ فِيهِ قُلْتُ يَقُولُونَ يَهْلِكُ كُلُّ شَيْ ءٍ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ لَقَدْ قَالُوا قَوْلًا عَظِيماً إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ.

کلینی با سند خودش از حارث بن مغیرة نصری روایت می کند که از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه سؤال کردند. حضرت فرمودند: دیگران درباره ی این آیه چه می گویند؟(2) عرض کردم: می گویند همه چیز هلاک می شود به غیر از وجه الله یا صورت خداوند. حضرت فرمودند: سبحان الله آن ها سخن گزاف و بیهوده گفته اند (چون خداوند صورت ندارد.) بلکه ما اهل بیت هستیم که وجه الله می باشیم و ما وسیله ای هستیم که از طریق ما (فیوضات الهی) بر مخلوقات وارد می شود.

4. در توحید شیخ صدوق صفحه 149 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 241 حدیث 12 آمده است:

قال: حدثنا محمد بن علي ماجيلويهw، عن محمد بن يحيى العطار، عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن صفوان الجمال، عن أبي عبدالله(علیه السلام)، في قول الله عز و جل: كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ، قال: «من أتى الله بما أمر به من طاعة محمد و الأئمة من بعده (صلوات الله عليهم أجمعين) فهو الوجه الذي لا يهلك» ثم قرأ: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ

آیة الله العظمی شیخ صدوق با اسناد خودش از صفوان جمّال روایت می کند که حضرت صادق(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند فرمودند: هر کسی که به سوی خدا آید با آن حال (و دستوراتی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه داده اند) نسبت به اطاعت از حضرت محمد و امامان معصوم بعد از آن حضرت آن وجهی است که هلاک نمی شود. سپس حضرت این آیه را قرائت فرمودند من یطع الرسول فقد اطاع الله(3) یعنی هرکس که از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) اطاعت کند، در حقیقت خدا را اطاعت کرده است.

ص: 30


1- . قصص آیه 88
2- .[2] منظور حضرت کسانی هستند که در مسیر اهل بیت نیستند به جای تمسک به کتاب الله و عترتی برای تفسیر و تبیین آیات خودشان قرآن را تفسیر و تأویل می کنند.
3- . سوره نساء آیه 80

305. پس از شهادت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) تا ظهور حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امتحانات زیاد است که در این امتحانات عده ای قلیل می مانند و عده ی زیادی مردود می شوند

سوره عنکبوت آیات 1 و 2

الم (1) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون

آیا مردم چنین می پندارند، به صرف اینکه بگویند ایمان آوردیم، ایشان را رها می کنند و از آن ها امتحان نمی گیرند؟

1. در کافی مجلد 1 صفحه 370 حدیث 4، تفسیر صافی مجلد صفحه و بحارالانوار مجلد 52 صفحه 115 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ ثُمَّ قَالَ لِي مَا الْفِتْنَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِي عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِي الدِّينِ فَقَالَ يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ.

محدث بزرگ ثقة الاسلام شیخ محمدبن یعقوب کلینی به سند خودش از معمربن خلا روایت کرده است که گفت: از حضرت اباالحسن الرضا شنیدم که می فرمودند: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ آیا مردم گمان کرده اند که چون بگویند ایمان آورده ایم رها می شوند و دیگر آزمایش و امتحان نمی شوند؟ حضرت فرمودند: این فتنه و آزمایش چیست؟ عرض کردم (ای آقای من) فدایت شوم آنچه ما می فهمیم فتنه و آزمایش در دین است. حضرت فرمودند: (مردم) همچون طلا که به آن حرارت زیاد می دهند تاگداخته شود و سپس در اثر این حرارت زیاد (آب می شود) اما ناخالصی های طلا از بین می رود (و مردم به وسیله ی امتحانات خالص می شوند.)

ص: 31

خداوندا شما را قسم می دهم به چهارده نور مقدست در امتحان سخت خودت ما را کمک کن. آمین

2. در کتاب غیبت نعمانی صفحات 209 و 210 حدیث 17 و بحارالانوار مجلد 52 صفحه 115 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ هُوذَةَ بْنِ أَبِي هَرَاسَةَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: كُونُوا كَالنَّحْلِ فِي الطَّيْرِ لَيْسَ شَيْ ءٌ مِنَ الطَّيْرِ إِلَّا وَ هُوَ يَسْتَضْعِفُهَا وَ لَوْ عَلِمَتِ الطَّيْرُ مَا فِي أَجْوَافِهَا مِنَ الْبَرَكَةِ لَمْ تَفْعَلْ بِهَا ذَلِكَ خَالِطُوا النَّاسَ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ أَبْدَانِكُمْ وَ زَايِلُوهُمْ بِقُلُوبِكُمْ وَ أَعْمَالِكُمْ فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا تَرَوْنَ مَا تُحِبُّونَ حَتَّى يَتْفُلَ بَعْضُكُمْ فِي وُجُوهِ بَعْضٍ وَ حَتَّى يُسَمِّيَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً كَذَّابِينَ وَ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ أَوْ قَالَ مِنْ شِيعَتِي إِلَّا كَالْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ وَ الْمِلْحِ فِي الطَّعَامِ وَ سَأَضْرِبُ لَكُمْ مَثَلًا وَ هُوَ مَثَلُ رَجُلٍ كَانَ لَهُ طَعَامٌ فَنَقَّاهُ وَ طَيَّبَهُ ثُمَّ أَدْخَلَهُ بَيْتاً وَ تَرَكَهُ فِيهِ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ أَصَابَهُ السُّوسُ فَأَخْرَجَهُ وَ نَقَّاهُ وَ طَيَّبَهُ ثُمَّ أَعَادَهُ إِلَى الْبَيْتِ فَتَرَكَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ أَصَابَتْهُ طَائِفَةٌ مِنَ السُّوسِ فَأَخْرَجَهُ وَ نَقَّاهُ وَ طَيَّبَهُ وَ أَعَادَهُ وَ لَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى بَقِيَتْ مِنْهُ رِزْمَةٌ كَرِزْمَةِ الْأَنْدَرِ لَا يَضُرُّهُ السُّوسُ شَيْئاً وَ كَذَلِكَ أَنْتُمْ تُمَيَّزُونَ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا عِصَابَةٌ لَا تَضُرُّهَا الْفِتْنَةُ شَيْئا

اصبغ ابن نباته می گوید: حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: شما همچون زنبور عسل در میان پرندگان باشید (که بسیار مفید است) که همه ی پرندگان او را ناتوان و ضعیف می دانند اما اگر بدانند که در درون او چه برکتی است با او چنین رفتار نمی کنند. با مردم با زبان و پیکرهای خود بیامیزید اما با اعمال و اندیشه از آنان کناره بگیرید. سوگند به خدایی که جان من در دست اوست، آنچه را که دوست می دارید نخواهید دید تا آن که بعضی از شما به صورت بعضی دیگر آب دهان بیاندازد و بعضی از شما بعضی دیگر را دروغگو و دروغ پرداز بنامند تا آن که نماند از شما یا این که نماند از شیعه ی من مگر مانند سرمه در چشم و نمک در غذا (که در غذا نمک بسیار کم می ریزند و تعدادشان کم می شود.) برای شما مثالی می زنم (شما مردی را در نظر بگیرید ) که (چندین بار گندم دارد) آن را پاک کرده در انبار خانه بریزد. بعد از مدتی برود و ببیند گندم ها را کِرم زده است. پس گندم ها را بیرون می آورد و پاک می کند. سپس به درون انبار می برد (قسمتی از گندم ها کم می شود.) باز پس از مدتی به درون انبار خانه می رود و می بیند باز گندم ها را کرمزده. باز گندم ه ا را خارج کرده به انبار اتاق برمی گرداند (اما مقداری از گندم ها حذف می شوند.) این کار آن قدر

ص: 32

تکرار می کند تا فقط مقداری گندم مرغوب باقی بماند که دیگر کرم به آن ها اثر نمی کند (که این گندم ها ارزش دارند. شما نیز این چنین از هم تمیز خواهید یافت تا آن گاه که از شما نماند مگر جمعیتی که گرفتاری ها و فتنه ها نتوانند در آن ها اثر بگذارند.

دقت بفرمایید، در آخرالزمان فتنه ها زیاد شود و شیعیان نیز در این شعله های این فتنه ها خواهند سوخت و سرانجام عده ی قلیلی می مانند که مانند آن بذر پاک هستند که دیگر هیچ ضرری به آن ها کارگر نیست. چه سخت است امتحانات آخرالزمان و چه زیاد است فتنه ها که در این فتنه ها و امتحانات شیغیان و منتظران واقعی شناخته می شوند و این ها بذرهای پاکی هستند که فتنه ها در ایشان اثر نمی گذارد و چه نیکو مردمی هستند.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 447 حدیث 2، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 305، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 228 حدیث 26، کتاب فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) عن کتب اهل السنة صفحه 116 و کتاب علی فی القرآن صفحه 12 آمده است:

روی العلامة البحرانی فی کتاب له فی فضائل امیرالمؤمنین عن کتب اهل السنة قال فیه: و فی مناقب احمدبن موسی بن مردویه فی قوله تعالی: الم* أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ،

قال علي(علیه السلام): «قلت: يا رسول الله، ما هذه الفتنة؟ قال: يا علي بك، و إنك لمخاصم، فأعد للخصومة»

حضرت امام حسین(علیه السلام) به نقل از امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت فرمودند: هنگامی که این آیات نازل شد به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) گفتم، ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) این فتنه چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای علی (پس از من) تو گرفتار فتنه خواهی شد (و مردم به وسیله ی تو آزمایش و امتحان) می شوند و تو (در آینده) مورد دادخواهی قرار خواهی گرفت. پس خودت را برای دادخواهی آماده کن.

4. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 203 و تفسیربرهان مجلد4 صفحه 305، غایة المرام صفحات 403 و 404 و کتاب علی فی القرآن صفحه 13 و کتاب فضائل مخصوص حضرت امیرالمؤمنین نوشته ی مؤلف همین کتاب آمده است:و روی العلامة البحرانی عن ابن شهرآشوب عن علی بن ابی طالب الهروی باسناده عن علقمة و ابی ایوب: أنه لما نَزَلَتْ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ الْآيَاتِ قَالَ النَّبِيُّ لِعَمَّارٍ إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي هَنَاةٌ حَتَّى يَخْتَلِفَ السَّيْفُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ حَتَّى يَقْتُلَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ حَتَّى يَتَبَرَّأَ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ فَإِذَا رَأَيْتَ ذَلِكَ فَعَلَيْكَ بِهَذَا الْأَصْلَعِ عَنْ يَمِينِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنْ سَلَكَ النَّاسٌ كُلُّهُمْ وَادِياً فَاسْلُكْ وَادِيَ عَلِيٍّ وَ خَلِّ عَنِ النَّاسِ يَا عَمَّارُ إِنَّ عَلِيّاً لَا يَرُدُّكَ عَنْ هُدًى وَ لَا يَرُدُّكَ إِلَى رَدًى يَا عَمَّارُ طَاعَةُ عَلِيٍ طَاعَتِي وَ طَاعَتِي طَاعَةُ اللَّه

ص: 33

ابن شهرآشوب با سند خودش از ابوطالب هروی روایت می کند و او از ابوایوب انصاری روایت کرده است: هنگامی که آیه نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به عمار فرمودند (ای عمار) به زودی پس از من فتنه ها و فسادهای زیادی حادث می شود به طوری که بین مردم شمشیر رد وبدل می شود یعنی دیگری را می کشند و عده ای از عده ی دیگر بیزاری می جویند. (ای عمار) اگر همه ی مردم به راه های مختلف رفتند (تو ببین) حضرت علی(علیه السلام) از کدام راه می رود. فقط تو به راهی برو که حضرت علی(علیه السلام) در آن راه می رود و همه ی مردم را رها کن. ای عمار علی تو را از راه (حق) و هدایت برنمی گرداند و تو را در راه پست و ناهموار نمی اندازد. ای عمار اطاعت از علی اطاعت از من است و اطاعت از من اطاعت از خداوند است.

5. در قرب الاسناد صفحه 154، الارشاد صفحه 360، غیبة شیخ طوسی صفحه 447 و 448، الخرایج و الجرائح مجلد 3 صفحه 170 باب 20، کشف الغمة مجلد 3 صفحه 296 باب 25 فصل 6 حدیث 128، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 183 باب 25 حدیث 8، مرآة العقول مجلد 4 صفحه 51، نوراثقلین مجلد 4 صفحه 150 حدیث 12 ملحقات، احقاق الحق مجلد 29 صفحه 390 و معجم الاحادیث الامام مهدی صفحه 265 حدیث 7 آمده است:

الفضل بن شاذان عن أحمد بن محمد بن أبى نصر عن أبى الحسن الرضا(علیه السلام) قال: لا يكون ما تمدون اليه أعناقكم حتى تميزوا و تمحصوا، و لا يبقى منكم الا القليل ثم قرء: «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» ثم قال: ان من علامات الفرج حديث يكون بين المسجدين، و يقتل فلان من ولد فلان خمسة عشر كبشا من العرب.

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه ،تأویل الایات الظاهرة مجلد 1 صفحه 447، بحار مجلد 22 صفحه 289 حدیث 60 و مجلد 28 صفحه 307 حدیث 49، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 303 حدیث 3، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 355، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه آمده است:قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ قَالَ جَاءَ الْعَبَّاسُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ امْشِ حَتَّى(1) نُبَايِعَ لَكَ النَّاسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَرَاهُمْ فَاعِلِينَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَأَيْنَ قَوْلُ اللَّهِ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون

ص: 34


1- . در بحارالانوار و برخی کتب دیگر به جای امش حتی، کلمه ی انطلق آمده است.

علی بن ابراهیم قمی با سند خودش از محمدبن فضیل نقل می کند که حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) روایت فرمودند که (روزی) عباس، عموی پیامبر نزد حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد و عرض کرد: (ای علی) جلو بیفت تا مردم با تو بیعت کنند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: آیا تو فکر می کنی که آنان بیعت خواهند کرد؟ عباس گفت: بله. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: (پس امتحان چه می شود؟) پس این قول خدا چه خواهد شد؟ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ

ص: 35

306. بهترين پدر براى امت، ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره عنكبوت آيه 8

«وَ وَصَّيْنا الإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

و ما به آدميان سفارش كرديم كه در حق پدر و مادر خود نيكى كنند و اگر آن ها كوشند تا تو به من كه خداى يگانه ام از روى جهل و نادانى شرك آورى در اينجا هرگز اطاعت امر آن ها مكن كه رجوع شما به سوى من است و من شما را به پاداش هر عمل (نيك يا بد) كه به جاى آوريد آگاه مى گردانم.

وجود انسان از دو قسمت عمده تشکیل می شود. قسمت اول روح یا نفس و یا جان و یا قلب و یا صدر اوست و قسمت دوم جسم او می باشد.

روح از عالم ملکوت است و در عالم ذر اولی خلق گردیده است. انسان در آن عالم زندگی می کرده است و این روح برای تداوم حیاتش لباس های مختلف در برمی گیرد. در عالم ذر اولی لباس او ذره ای بوده است به این دنیا که آمد، روح بدن دیگری را در اختیار می گیرد که مادی و متعلق به این جهان است. پس از این که از این دنیا برود، این بدن دیگر به کارش نمی آید؛ بلکه بدن دیگری به او می دهند به نام بدن مثالی و در قیامت بدنی اختیار خواهد کرد که مثل همین بدن است و مادی می باشد. دقت کنید آنچه که اصل است روح است که شخصیت واقعی ماست. او من حقیقی است. او این بدن های مختلف را مالک می شود با املکیت خداوند. همه چیز انسان به روح بستگی دارد و این بدن ما وسیله ی دست روح است که با آن اعمالش را انجام می دهد اما در بهدنیا آمدن ما پدر و مادر نقشی بسیار اساسی دارند لذا آیات مختلف قرآن برای پدر و مادر ارزش والایی قائلند که آیات قرآن می فرمایند بعد از عبادت خدا احسان به پدر و مادر است. قرآن

ص: 36

می فرمایند: شما حق ندارید کوچک ترین حرفی بزنید که آن ها را بیازارد. قرآن می فرماید: همیشه باید با آن ها با قول کریم صحبت کنید یعنی مثل برده در مقابل آقا و مولایش. این ها کسانی هستند که در آمدن ما به این دنیا نقش دارند و وسیله هستند. حالا در نظر بگیرید اگر کسی روح را پرورش دهد و روح را بسازد.

در حدیث است که شما دارای سه پدر هستید: اب یولدک و اب یزوجک و اب یعلمک

معلم از این نظر ارزشمند است که روح را پرورش می دهد و می سازد. انبیا از این نظر ارزشمند هستند که معلمان پرورش روانند.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین نقش پرورش کل هستی را دارند. یعنی هم انبیای عظام و هم کل بشریت به وسیله ی ایشان پرورش پیدا می کنند. پس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) بهترین پدرهای ما بودند که اجداد ما تا قیامت به وسیله ی ایشان هدایت شده اند.

1. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 245 حديث شماره 3، آمده است:

الامام ابومحمّد العسكرى(علیه السلام) فى قوله تعالى «وَ وَصَّيْنا الإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً» قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) افضل والديكم واحقهما بشكركم محمّد و على صلّى اللّه عليهما و آلهما.

حضرت ابا محمّد امام حسن عسكرى(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند كه مى فرمايند: «وما به آدميان سفارش كرديم كه در حق پدر و مادر خود نيكى كنند» فرمودند: حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: افضل والدين و احق آن ها كه بايد شما از آن ها تشكركنيد محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و على(علیه السلام) و فرزندان آن ها مى باشند.

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 245 حديث شماره 4، آمده است:

و قال على بن ابى طالب(علیه السلام) سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول انا و على ابوا هذه الامة ولحقّنا عليهم اعظم من حق ابوى والديهم فانا ننقذهم ان اطاعونا من النارالى دارالقرار و لنلحقهم من العبودية بخيار الاحرار و قالت فاطمه صلوات اللّه عليها ابواهذه الامة محمّد وعلى يقيمان اودهم وينقذانهم من العذاب الدائم ان اطاعوهما يبيحانهم النعيم الدائم ان وافقوهما.حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: كه من از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شنيدم كه فرمودند: من و على(علیه السلام) پدران اين امت هستيم و حق ما بر آن ها بالاتراست از حق پدرانشان كه آن ها را

ص: 37

به دنیا آورده اند و بر فرزندان خود دارند. پس به درستی که اگر از ما اطاعت کنند ما آن ها را از جهنم نجات داده و به بهشت هدایت کنیم و آن ها را از بردگی به آزادی می رسانیم.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 245 حديث شماره 7، آمده است:

و قال على بن الحسين(علیه السلام) ان كان الابوان انمااعظم حقهما على الاولاد لاحسانهما اليهم فاحسان محمّد و على عليهماالسّلام الى هذه الامة اجل و اعظم منهما بان يكونا ابويهم احق.

حضرت سجاد(علیه السلام) فرمودند: اگر حق پدر و مادر بر فرزندانشان به خاطر احسانی که کرده اند عظیم باشد، پس احسان حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی(علیه السلام) بر این امت جلیل تر و عظیم تر خواهد بود و پدر بودن آن ها برای امت سزاوارتر است.

4. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 245 حديث شماره 10، آمده است:

و قال موسى بن جعفر(علیه السلام): يعظم ثواب الصلوة على قدر تعظيم المصلى ابويه الافضل محمّد و على صلّى اللّه عليهما و آلهما.

حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمودند: عظمت ثواب نماز برای نمازگزار بستگی دارد که چه مقدار به پدران خود اهمیت می دهد که آن پدران حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی(علیه السلام) و ائمه از فرزندان ایشان هستند.

ص: 38

307. نصرت کامل الهی در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

که در آن زمان منافقین هم به مؤمنین می گویند ما با شما هستیم.

سوره عنکبوت آیات 10 و 11

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما في صُدُورِ الْعالَمينَ (10) وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنافِقينَ (11)

و بعضی از مردم می گویند: (ما) به خداوند ایمان آورده ایم اما اگر در راه خداوند آزار و ناراحتی و عذابی به آن ها برسد، آن را از طرف خداوند می داند اما اگر از سوی پروردگار یاری و نصرتی به آن ها برسد، می گویند ما با شما بودیم. آیا خداوند به آنچه در دل های مردم جهان می گذرد آگاه تر نیست و تا خداوند بشناساند کسانی را که با قلب هایشان ایمان آورده اند و بشناساند کسانی که (در دل هایشان) نفاق و دورویی است یا به هر دو گروه ثواب و عذاب دهد.

این آیه زبان حال منافقینی است که از صدر اسلام تا قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نفاق و دورویی خودشان ادامه می دهند. اگر در جنگ ها و یا در مسیر زندگی از طرف انسان ها به آن ها صدمه ای برسد آن را از خداوند دانسته و می گویند: این بدبختی ها و این گرفتاری ها از طرف خداوند به ما رسیده است و مسلمین را سرزنش می کنند و به مؤمنین واقعی زخم زبان زده و آن ها را مسخره می کنند. اما اگر برای مسلمانان نصرتی فراهم شود می گویند: ما با شما هستیم و در موفقیت با شما شریک هستیم.شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع صفحه 332 حدیث 81 و سید بحرانی در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه حدیث 3 از قول امام محمد باقر(علیه السلام) آورده اند که در این زمینه و درباره ی این

ص: 39

منافقین، سی آیه در قرآن کریم داریم و حضرت آیه 12 از سوره عنکبوت را تلاوت می کنند. وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ

یعنی کسانی که کافر شده اند به مؤمنان می گویند: شما از ما و از برنامه های ما متابعت کنید. (اگر موفق نشدید) بار گناه شما به گردن ما باشد. آن ها هیچ وقت بار گناه کسی را به گردن نمی گیرند و دروغ می گویند بلکه آن هابار گناهان خودشان و بار گناهان کسانی که به آن ها هستند بر گردن دیگران خواهند گذاشت.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 507 و بحارالانوار مجلد 9 صفحه 229 حدیث 118، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 245 حدیث 1، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 112 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 153 احادیث 17 و 18 آمده است:

علی بن ابراهیم به سند خودش

و قوله: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ- فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ قال إذا آذاه إنسان أو أصابه ضر- أو فاقة أو خوف من الظالمين ليدخل معهم في دينهم- فرأى أن ما يفعلونه- هو مثل عذاب الله الذي لا ينقطع وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ يعني القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ- أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِي صُدُورِ الْعالَمِينَ

منظور از آیه و بعضی از مردم می گویند: به خدا ایمان آورده ایم ولی چون در راه خداوند آزاری ببینند آن آزار و عذبت را از طرف خداوند می دانند. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر انسانی به آن ها (یعنی منافقین) آزاری برساند و یا این که مشکلی برایشان پیش آید و یا این که فقر و تنگدستی به سراغ آن ها بیاید و یا این که وحشت و ترسی از طرف یکی از ظالمین به آن ها برسد. در دین و برنامه های ایشان وارد و خود را با آن ها هم آهنگ می کنند (تا ضرر بیشتری به آن ها برسد و در رفاه و راحتی به سر ببرند.) و آن ها چنین می اندیشند هرچه به آن ها می رسد آن عذاب از طرف خداوند است و تمام شدنی هم نیست. وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ يعني القائم و هنگامی که نصرت از طرف خداوند برسد که منظور از آن نصرت تام و کامل است در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گویند: ما هم با شما بوده ایم غافل از آن که خداوند از درون همه ی افراد آگاه است.

ص: 40

308. روز قیامت هرکس با امام حق یا امام باطلش محشور می شود و ما با حضرت

بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محشور خواهیم شد

سوره عنکبوت آیه 25

وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرين

گفت ای مردم شما آنچه را که جز خداوند به خدایی برگزیده اید بت هایی است که تنها برای حفظ دوستی دنیای خود اتخاذ کرده اید و چون روز قیامت شود در آن روز شما هریک دیگری را کافر دانید و به یک دیگر لعن می کنید و جایگاه همه ی شما آتش دوزخ است و هیچ یاوری ابداً ندارید.

در قیامت همه ی انسان ها با کسانی محشور می شوند که آن ها را در دنیا امام و خلیفه و رهبر و راهنمای خود برگزیده اند و در دنیا از آن ها پیروی کرده اند و در قیامت وقتی می فهمند که گمراه شده اند. یکدیگر را لعن کرده و می گویند تو ما را گمراه کرده ای و او انکار کرده و آن ها را لعن می کند.

پس در این دنیا دو نوع رهبر و پیشوا وجود دارد. یک نوع امامان حق مثل چهارده معصوم و یک نوع امامان باطل که مردم را به باطل دعوت می کنند و به باطل می کشانند و به جز شیعیان که امامشان حق است، بقیه امامان باطلند و در دنیای دیگر مردم امامان باطلشان را لعنت می کنند. یا به زبان دیگر امامان دو دسته هستند. امامان من الله که از طرف خداوند تعیین شده اند و امامانی که من دون الله هستند. از طرف غیرخدا تعیین می شوند. امامان من الله چهارده معصوم هستند و امامان من دون الله، هر کسی که مردم خودشان انتخاب کنند.1. در کافی مجلد 8 صفحه 146 حدیث 122، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 155 حدیث 27 و تفسیر صافی آمده است:

ص: 41

یحیی الحلبی عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَا مَالِكُ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَ تَكُفُّوا وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ يَا مَالِكُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَوْمٍ ائْتَمُّوا بِإِمَامٍ فِي الدُّنْيَا إِلَّا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَلْعَنُهُمْ وَ يَلْعَنُونَهُ إِلَّا أَنْتُمْ وَ مَنْ كَانَ عَلَى مِثْلِ حَالِكُمْ يَا مَالِكُ إِنَّ الْمَيِّتَ وَ اللَّهِ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ لَشَهِيدٌ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بِسَيْفِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.

در کافی از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که به مالک جهنی فرمودند: ای مالک آیا راضی میشوی که نماز به پاداری و زکات بپردازی و تو را کفایت کند و وارد بهشت شوی؟ ای مالک هیچ گروهی در دنیا از امام و پیشوایی پیروی نمی کنند مگر این که در روز قیامت آنان می آیند و همدیگر را لعنت می کنند مگر شما شیعیان و کسانی که همانند حال و وضع شما را دارند.

2. در محاسن برقی مجلد1 باب 12 صفحه 239 حدیث 43438، تفسیر صافی و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 156 حدیث 29 آمده است:

و في محاسن البرقي: عنه، عن أبيه عن حمزة بن عبد اللَّه، عن جميل بن درّاج، عن مالك بن أعين، عن أبي عبداللَّه(علیه السلام)- يا مالك، أما ترضون أن يأتي كلّ قوم يلعن بعضهم بعضا إلّا أنتم و من قال بمقالتكم.

حضرت امام صادق(علیه السلام) به مالک بن اعین می فرمایند: ای مالک آیا شما خوشنود نیستید از این که روزی (خواهد آمد که) هر گروهی گروه دیگر را لعن می کنند مگر شما (شیعیان) و هر کس که هم سخن (و هم عقیده و هم فکر) شماست.

ص: 42

309. به عمق قرآن، در مصداق اعلی، کسی بهتر از ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیه السلام)

اشاره

پی نخواهد برد و عاقلون و عالمون واقعی اینها هستند

سوره عنکبوت آیات 41 تا 43

مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ ۖ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴿41﴾ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴿42﴾ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ ۖ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴿43﴾

مثل کسانی که برگزیدند از طرف غیر خداوند اولیا و دوستانی آن ها همانند عنکبوت هستند که برای خود خانه ای اتخاذ کرده است و یقیناً ضعیف ترین و ناتوان ترین و لرزان ترین خانه ها خانه ی عنکبوت است. اگر آن ها این را بدانند خداوند می داندآنچه را این ها اولیاء خود می خوانند (چیزهای بی ارزش و به درد نخور هستند) و خداوند قادر و توانمند و حکیم و عالم است بر همه چیره ( و این ضرب) المثل ها را خداوند می زند برای مردم تا (درک و فهم آن ها زیاد شود) ولی (از باطن) این ضرب المثل ها هیچ کس آگاه نیست و عالمان و دانشمندان در این چند آیه چند نکته ی مهم موجود است. اول کسانی که اولیای خود را از طرف غیرخداوند اتخاذ می کنند آن ها مانند عنکبوت بیت و خانه ای بسیار سست برمی گزینند.

دوم این که قرآن دارای ضرب المثل هایی است که خداوند برای فهم بشر این ضرب المثل ها را می زند که یکی از معجزات و محسنات قرآن همین ضرب المثل هاست.

سوم این که تأویل و باطن این ضرب المثل ها را عقلا و دانشمندان و علمایی می دانند و آن ها از طرف خداوند و من الله هستند و اگر کسی بخواهد این ضرب المثل ها را بفهمد باید از علم اینعلما و عقلای الهی استفاده کند. برگزیدن اولیاء من دون الله مثل بت ها، ستاره ها، آتش و غیره برگزیدن چیزهایی است که از طرف غیرخداوند است و به دنبال امامان رفتن، در مسیر من الله قدم

ص: 43

زدن است. البته امامانی که خداوند تعیین می فرمایند، من الله هستند.

مرحوم صدرالمتألهین شیرازی درباره آیه 3 سوره زمر وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى

چه ستاره و چه بت و چه آن روحانیونی که مظهر غیب احد بودند، آن ها می گویند که ما این چیزها را نمی پرستیم بلکه به آن ها توجه می کنیم تا آن ها ما را به خداوند نزدیک کنند ما نَعبدُ الّا لِیُقَرِّبونا إلی الله زُلفی

بت عبارت است از سنگ، چوب، آهن و اجسام دیگری که به اشکال مختلف ساخته شده بودند. چیزی که آن-ها خودشان تراشیده و ساخته بودند نمی پرستیدند ... هیچ عاقلی باور نمی کند چیزی که خودش تراشیده است، بپرستد و بگوید آن خداست و از آن حاجت بطلبد. مثلاً ایرانیان باستان آتش می پرستیدند. آن ها می دانستند آتش به خودی خود قابل پرستش نیست. در این قرن پانزدهم هجری قمری و قرن بیست و یکم میلادی نیز هنوز ما در هندوستان و پاکستان و تایلند و کره ی شمالی و کره ی جنوبی و ژاپن بت پرست و آتش پرست و موش پرست و گاوپرست هم داریم. این ها این موجودات را خدا نمی دانند بلکه آن ها این اشیاء را واسطه ی بین خود و خدا می دانستند و می گفتند این اشیاء واسطه هستند بین عابد و معبود.

تحلیل علمی بت پرستی و ...

ملاصدرا و دانشمندان می گویند، بشر همیشه خداپرست بوده است ولی چون خودش را قابل و لایق نمی دانسته است که بتواند مستقیماً و بدون واسطه خدا را بپرستد و برای تقربش به خداوند وسیله و واسطه و راهی را اتخاذ نمود تا از طریق آن وسیله و واسطه خداوند غایب را بشناسد.

آن ها معتقد بودند که در عالم بالا و در آسمان ها موچوداتی روحانی وجود دارد که از دیدگان محجوب و پنهان هستند و می گفتند آن روحانیون دیده نمی شوند لذا برای آن ها هیکلی که به منزله بدن و جسم آن ها باشد قائل می شدند. مثلاً ستاره پرستان می گفتند این ستاره ی مخصوص یا همه ی ستارگان هیکل آن روحانیون هستند و نور دارند و از عالم بالا می باشند به آن ها هیکل علت اُولی، هیکل نفس کلی، هیکل عقل... می گفتند. مثلاً عده ای معتقد بودند که ستارگان ابدان آن روحانیون هستند ولی همیشه نمایان نیستند. فقط شب ها نمایان می شوند و روزها پنهان می گردند. برای این که

ص: 44

در موقع عبادت یک وجهه ای به این هیاکل آسمانی داشته باشند، بت هایی را می تراشیدند و آن ها را جلوی چشم خود می گذاشتند و این بت ها آیینه ها و مظاهر هیاکل بودند و هیاکل نیز بدن آن روحانیین بودند و روحانیون نیز واسطه ی بین این عابد و معبود یعنی خدای غایب بودند.

پس بت پرستان یا آتش پرستان یا ستاره پرستان نمی گفتند بت خداوند است بلکه می گفتند، بت آیینه و مظهر و واسطه و بدن آن ستاره ها هستند که خود ستاره ها بدن هیاکل روحانیون هستند و روحانیین واسطه ی بین خداوند و بشر می باشند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 442 آمده است:

عرب جاهلی نمی گفت بت خداست بلکه می گفت این بت ها مرغان سفیدی هستند که واسطه ی بین ما و خداوند هستند و آن ها در نزد خداوند شفاعت ما را می کنند.

فانها للغرانیق الاولی و إنَّ شفاعتهن لترتجی

( و متأسفانه دشمنان اسلام و نبوت به گونه ای دیگر شعر را تعبیر کرده اند.)

چرا انبیا بشر را از بت پرستی نهی می کردند؟

این اصل مورد قبول همه ی ادیان الهی است که بشر به گونه ای خلق شده است که باید همیشه خداوند را بپرستد. انسان به تنهایی نمی تواند بدون واسطه و وسیله با خداوند ارتباط برقرار کند و مستقیماً فیوضات الهی را بگیرد و برای گرفتن فیض باید واسطه های بسیار قوی باشند که او را یاری کنند و اراده ی خداوند هم بر این قرار گرفته تا برای فیض رسانی به بشر واسطه ها را قرار بدهد و خودش آن ها را بفرستد و خودش آن ها را تعیین کند و این واسطه های الهی انبیای الهی و امامان معصوم هستند. پس هرکس از طرف خداوند برای راهنمایی بشر می آید من الله است و هرکس از طرف غیرخداوند بیاید و یا از سوی خود بشر، برای من دون الله است. در کتاب مجالس امیرالمؤمنین غلام خادم الحجة به طور کامل این بحث آمده است.

دقت در آیات بیان شده

در آیات 41 تا 43 سوره ی عنکبوت به همین اصل اشاره شده است:

مثل کسانی که برگزیده اند من دون الله از طرف غیر خداوند را برای خود اولیاء و دوستان و رهبر و امام و پیامبر. مثل این ها مانند عنکبوت است که خانه ای بسیار سست و ضعیف برایخود

ص: 45

قبول کرده اند و خداوند می داند که لرزان ترین خانه ها خانه ی عنکبوت است. اما اگر آن ها این را بدانند و خداوند می داند آنچه را این ها اولیا و رهبر و امام و رسول خود می خوانند (چیزهایی بی ارزش و به درد نخور هستند و خداوند قادر و توانمند و حکیم و عالم است بر همه چیز و این ضرب المثل را می زند تا انسان ها بهتر فهم و درک کنند و از باطن این ضرب المثل ها هیچ کس آگاه نیست مگر همان پیامبران و رسولان و امامان که عالمان واقعی می باشند.

پس از این آیات نتیجه می گیریم:

اولاً: ما باید اولیا و امامانی را برگزینیم که از طرف خداوند و من الله باشند؛ نه از غیر خدا حتی از طرف مردم مثل سقیفه ی بنی ساعده که آن ها من دون الله بودند.

ثانیاً: این واسطه های الهی من الله علمشان و قدرتشان الهی و وهبی است و همه چیز می دانند و هرکس به ایشان چنگ بزند به حبل الله چنگ زده است و به عروة الوثقی چنگ زده است و هرکس ایشان را رها کند و به دنبال من دون الله برود در خانه ای سست قرار گرفته است که مانند بیت عنکبوت است.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 508 و تفسیرنورالثقلین مجلد 4 صفحه 160 حدیث 48 آمده است:

وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ- وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ يعني آل محمد

فقط آل محمد یعنی چهارده معصومند که کلیددار، خزانه ی وحی، مفسر، مبین و تأویل کننده ی قرآن هستند و لا غیر.

2. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 450 حدیث 8 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ قَالَ نَحْنُ هُمْ صدق لأن منتهى العلم جميعه (یرجع) إليهم لأنهم الراسخون في العلم و إليهم الأمر فيه و الحكم. [و ذکر علی بن ابراهیم رحمة الله مثله.]

و قوله تعالى فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ ....(1)

ص: 46


1- . استرآبادى، على، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، 1جلد، مؤسسة النشر الإسلامي - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1409ق.

3. در کافی مجلد 2 صفحه 598 حدیث 1 سعد خَفّاف (کفش دوز) از امام باقر روایت کرده است:

از امام باقر(علیه السلام) سؤال کردم آیا قرآن هم تکلم می کند؟ امام تبسم کردند و فرمودند: خداوند به ضعیفان شیعیان ما رحم کند. چون آن ها اهل تسلیم هستند. سپس فرمودند: نماز سخن می گوید و آن صورتی است و اخلاقی است که هم امر می کند و هم نهی می نماید. در این موقع رنگم پرید و عرض کردم: این چیزی است که من نمی توانم آن را در بین مردم به زبان آورم. پس امام فرمودند: آیا مردمی که بین آنان می خواهی صحبت کنی شیعیان ما نیستند؟ اگر شیعه باشند می پذیرند و هرکس حق نماز را نشناسد پس حق ما را انکار کرده است. سپس حضرت تبسم کردند و فرمودند: ای سعد آیا کلام خدا را به تو بشنوانانم؟ عرض کردم: بفرمایید ای مولا درود خدا برشما باد. سپس امام فرمودند: پس نهی کلام است و فحشا منکر مردمان هستند که مرتکب آن می شوند و ما ذکر خدا هستیم و ماییم آن بزرگتران.

ص: 47

310. «ذکر الله»، ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و در حال حاضر

اشاره

بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و این ها را خداوند اکبر قرار داده است

سوره عنکبوت آیه 45

اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ

بخوان آنچه را که به تو وحی شده است از کتاب و به پای دار نماز را. به درستی که نماز بازمی دارد انسان را از کاری که قبیح باشد و هر آینه یاد کردن (بندگان) خداوند را (یعنی نمازگزاردن) بزرگ تر است از سایر طاعات و عبادات.

در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 3 صفحه 598 آمده است:

و از آنچه در کافی در کتاب فضل القرآن از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت کرده است چنین مستفاد می شود که معنی آیه چنین است که: به درستی که نماز نهی می کند مؤمنان را از فحشا و منکر یعنی از متابعت ائمه ی ضلال و هر آینه ذکر خدای تعالی یعنی ائمه ی خدای تعالی بزرگترند از نماز در منع اتباع ائمه ضلال زیرا که نماز به زبان حال منع می کند و ائمه ی هدی نهی می کنند به زبان قال.

این آیه را از دو جهت می شود کورد رسیدگی قرار داد. یک جهت خاصیت طبیعی و ذاتی نماز و جهت دیگر خاصیت دقت در نماز و خواستن از خداوند که کنه و باطن نماز را در وجود ما با درک از نماز محقق کند.

خاصیت ذاتی و طبیعی نماز

نماز یک خاصیت طبیعی دارد که نمازگزار را که به قصد قربت به خداوند آن را آغاز می کنند و یعنی قصد ادامه می دهد و سپس پایان می بخشد. از زشتی ها و کارهای بد باز می دارد یکی از

ص: 48

خاصیت های طبیعی نماز این است که برپاداشتن نماز بازگوکردن ذکر خداوند است که الا بذکر الله تطمئن القلوب که نمازگزار را به آرامش قلبی می رساند و او را از نظر روانی به حالت سلامتی روح سوق می دهد که تمام مجرمان عالم آرامش و سلامتی روحی ندارد که اگر داشته باشند جرمی را مرتکب نمی شوند.

در توحید شیخ صدوق صفحه 166 حدیث 4 باب 23 و تفسیر صافی آمده است: جوانی از انصار با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نماز می خواند. اما متأسفانه مرتکب گناه هم می شد. به عرض رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسانیدند که این نمازگزار مرتکب گناه می شود. حضرت فرمودند: بالاخره نماز او را از ارتکاب گناه نجات خواهد داد. چندی نگذشت که جوان هدایت شده و توبه کرد و دیگر مرتکب معاصی نمی شد و او واقعاً به نماز روی آورد.

خاصیت باطنی که نماز انسان را به ائمه ی طاهرین راهنمایی می کند

در کافی مجلد 2 صفحه 598 حدیث1، تفسیر برهان مجلد صفحه، نورالثقلین مجلد صفحه و تفسیر صافی مجلد صفحه آمده است:

سعد خَفّاف (کفش دوز) گوید از امام باقر سؤال کردم آیا نماز با انسان سخن می گوید؟ امام تبسم کردند و فرمودند: خداوند به ضعیفان شیعیان ما رحم کند. چون آن ها اهل تسلیم هستند. سپس فرمودند: ای سعد، نماز سخن می گوید و او را صورتی است و دارای اخلاقی می باشد که هم (به انسان) امر می کند و هم نهی می نماید. در این موقع رنگم پرید و عرض کردم: این چیزی است که من نمی توانم آن را برای همه بگویم. حضرت فرمودند: آیا مردمی که تو می خواهی با آن ها صحبت کنی شیعیان ما نیستند؟ (اگر شیعه باشند می پذیرند) و هرکس حق نماز را نشناسد پس حق ما را انکار کرده است. سپس حضرت تبسم کردند و فرمودند: ای سعد! آیا کلام خدا را به تو بگویم؟ عرض کردم: بفرمایید، درود خدا برشما باد. سپس امام فرمودند: إن الصلوة تنهی عن الفحشا و المنکر و لذکر الله اکبر پس نهی کلام است و فحشا و منکر مردمان هستند (که مرتکب آن می شوند) و ما (اهل بیت) هم ذکر الله هستیم لذکر الله اکبر و ما از آن بزرگ تر هستیم.

ص: 49

مطالب نماز انسان را به اهل بیت(علیها السلام) راهنمایی می کند.

اگر کسی واقعاً در مضامین نماز که از زبانش می گذرد دقت کند به اهل بیت راهنمایی می شود مثلاً وقتی می گوید اهدنا الصراط المستقیم بیاندیشد که صراط مستقیم چیست؟ آیا شیعه و سنی بیان نکرده اند که بزرگترین و عالی ترین صراط مستقیم اهل بیت هستند و وقتی می خواهند صراط الذین انعمت علیهم راه کسانی که خداوند به آن ها نعمت (ولایت و امامت) داده است کسانی به جز شیعیان هستند.

و وقتی قرائت می کند غیر المغضوب علیهم مغضوبین چه کسانی هستند؟ آیا غیر از این است که مغضوبین افرادی هستند که نبوت رسول خدا را نپذیرفتند.

و وقتی تلاوت می کند ولا الضالین بیاندیشد ضالین چه کسانی هستند؟ ضالین مسلمانان هستند که پس از شهادت رسول خدا از دین برگشتند و از راه هدایت به ضلالت رسیدند. همه شیعیان و همه در نماز و در تشهد می گویند: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد. دقت کنید فراز اول شهادت به توحید است اشهد ان لا اله الا الله و فراز دوم شهادت به نبوت اشهد ان محمد رسول الله و فراز سوم شهادت به امامت و ولایت اهل بیت اللهم صل علی محمد و آل محمد است. همه می گویند اللهم صل علی محمد و آل محمد و همه معتقدند اگر در نماز همین صلوات را نفرستند، نمازشان باطل است. آیا از خود سؤال نمی کنند چرا پس از صلوات بر رسول خدا بر آل او که امامان شیعه هستند درود فرستاده می شود؟ و در نماز صحبت از خلفا نیست؟ همین یک نکته برای هدایت و پذیرش امامت اهل بیت کافی است و همیشه باید .... پس از رسول خدا به اهل بیت راهنمایی شوند و این است معنی ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر به شرط آن که دقت کنیم.

ص: 50

311. امروزه علم قرآن را خداوند در سينه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است

اشاره

سوره عنكبوت آيه 49

«بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاّ الظّالِمُونَ»

بلكه (اين كتاب يا قرآن) آيه ها و معجزاتى بسيار روشن و آشكار است در سينه كسانى كه دانش و علم به آن ها داده ايم و جز ظالمان و ستمگران كس ديگرى منكر آيات آن نمى شوند.

1. در كتاب بحارالانوار مجلد 23 صفحه 189، تأویل الآیات مجلد 1 صفحه 432 حدیث 13 آمده است:

عن محمّد البرقى، عن على بن اسباط قال: سال رجل اباعبداللّه(علیه السلام)، عن قوله عزوجل «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاّ الظّالِمُونَ» قال نحن هم، فقال الرجل: جعلت فداك حتى يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قال: كلنا قائم بامراللّه واحد بعد واحد حتى يجى صاحب السيف؛ فاذا جاء صاحب السيف جاء امر غير هذا.

محمّد برقى از على بن اسباط نقل مى كند كه مردى از امام صادق(علیه السلام) از تفسيركلام خدا «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاّ الظّالِمُونَ»پرسيد، حضرت در جواب فرمود: مقصود ماييم. مرد گفت: فدايت شوم تا قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ فرمود: همه ما قائم به امرخدا يكى پس از ديگرى هستيم تا اينكه صاحب شمشير بيايد و در هنگامه آمدن صاحب شمشير، امر به گونه اى ديگر خواهد شد.

2. در كتاب بصائر الدرجات صفحه 56، کافی مجلد 1 صفحه 167 حدیث 4 آمده است:عن حمران و عبداللّه بن عجلان، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ» قال: نحن الائمة خاصه.

ص: 51

از حمران و عبداللّه بن عجلان از امام باقر(علیه السلام) آمده است كه در تفسير كلام خدا: «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ» فرمود: مقصود آیه فقط ما امامان هستيم.

علم قرآن در سينه چه كسانى است؟

به طور خلاصه مى گوييم قرآن داراى يك ظاهراست كه ما به آن تنزيل مى گوييم اما داراى باطنى بسيار عميق است كه ما به آن تأويل مى گوييم، ظاهر قرآن همين تنزيل است كه همه اگر بخواهند مى توانند بخوانند، اما قرآن نظير كتاب هاى بشرى نيست بلكه كتاب خداوند است و خداوند در كلامش تجلى نموده است. لذا ابعاد تأويل قرآن محدود نيست.

مثلاً؛

1. قرآن ظاهر دارد.

2. قرآن باطن دارد.

3. قرآن محكمات دارد.

4. قرآن متشابهات دارد.

5. قرآن ناسخ دارد.

6. قرآن منسوخ دارد.

7. قرآن شأن نزول دارد.

8. قرآن تفسير دارد.

9. قرآن تأويل دارد.

10. قرآن اشارات دارد.

11. قرآن كنايات دارد.

12. قرآن داراى تنزيل مخصوص است.

13. قرآن اسرار و رموز دارد.

14. قرآن استعارات دارد.

15. قرآن تشبيهات دارد.

16. قرآن ضرب المثل دارد.

ص: 52

17. قرآن احكام كلى دارد.

18. قرآن احكام جزئى دارد.

19. قرآن حدود و مجازات دارد.

20. قرآن احكام عبادى دارد.

21. قرآن احكام سياسى دارد.

22. قرآن احكام اجتماعى دارد.

23. قرآن اخلاقيات دارد.

24. قرآن داراى علوم نفسانى است.

25. قرآن حقايق دارد.

26. قرآن مجازات دارد.

27. قرآن مجملات دارد.

28. قرآن مبسوطات دارد.

29. قرآن كليات دارد.

30. قرآن معضلات دارد.

31. قرآن مجهولات دارد.

32. قرآن محسنات دارد (علم معانى، علم بيان، علم بديع).

33. قرآن اعجاز علمى دارد.

34. قرآن طبيعيات دارد.

35. قرآن مسائل رياضى دارد.

36. قرآن علوم اقتصادى دارد.

37. قرآن علوم قضایى دارد.

38. قرآن علوم شيميايى دارد.

39. قرآن علوم پزشكى دارد.

40. قرآن روابط فردى دارد.

ص: 53

41. قرآن روابط اجتماعى دارد.

42. قرآن روابط بين المللى دارد.

43. قرآن داراى علوم تغذيه است.

44. قرآن داراى علوم غيبى و پيشگويى است.

45. قرآن داراى علومى است كه علوم بشری تا به حال بدان نرسيده است.

46. قرآن علوم درباره ملائكه دارد.

47. قرآن علوم درباره جن دارد.

48. قرآن علومی دارد که شيطان را معرفى مى كند.

49. قرآن درباره عوالم مختلف صحبت مى كند که از علوم محیرالعقول است: عالم ذر، عالم دنيا، عالم قيامت.

50. قرآن داراى علوم روانشناسى است.

51. قرآن داراى علوم نجوم است.

52. قرآن درباره تقديرات صحبت مى كند.

53. قرآن درباره قضاها صحبت می کند.

پس، ابعاد قرآن بسيار زياد است اما آيا هر كس اجازه دارد كه قرآن را تفسير كند؟ آيا هر كس علم تفسير و تأويل دارد؟ خير، قرآن مشخص مى كند كه چه كسانى مى توانند تأويل وتفسير نمايند. اين ها همه در باطن قرآن است و باطن قرآن داراى كليد است و كليدش در دست: «و من عنده علم الكتاب» است. خداوند كليدهايش را در دست كسانى قرار داده است كه علم كتاب مى دانند، و اين علم كتاب را خودش به آن ها عنايت فرموده است. علم قرآن در سينه كسانى است كه خود خداوند آن را در سينه هايشان قرار داده است. «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ» اين قرآن آياتش روشن و آشكار است (و بطونى دارد كه آن بطون) در سينه هاى كسانى است كه دانش و علم قرآن را خداوند در سينه هاى آن ها قرار داده است. هر كس هر سؤالى درباره قرآن دارد بايد به اين ها مراجعه كند كه خداوند مى فرمايند: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»

ص: 54

شما (درباره قرآن) سؤال كنيد از اهل ذكر كه اهل قرآن هستند. شما درباره قرآن چيزى نمى دانيد شما درباره قرآن بايد به كسانى مراجعه كنيد كه خداوند آن ها را مرجع قرار داده است.

«وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ».

بايد به امامانى مراجعه كنيد كه خداوند آن ها را قرار داده است، و آن ها به امر خداوند رهبرى و هدايت مى فرمايند، خداوند به آن ها آموخته است كارهاى نيك را با برپايى نماز و زكوة دادن آموخته است، به آن ها وحى كرده است كه بهترين بندگان و عبادت كنندگان خداوند باشيد.

پس، علم كتاب و تأويل و تفسير كتاب در «فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ»مى باشد و ما بايد براى استفاده كامل از قرآن به آن ها مراجعه كنيم و امروزه در كل عالم ناسوت كسى بجز اعلى حضرت بقية اللّه الاعظم(علیه السلام) داراى اين منصب و مقام نيست و مراجعه به او يك اصل است.

ص: 55

312. اهل بيت(علیها السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبيل اللّه هستند

سوره عنكبوت آيه 69

«وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ»

كسانى كه در راه ما مجاهدت كرده اند به راه هاى خويش هدايتشان مى كنيم كه خداوند با نيكوكاران است.

1. حاكم حسكانى حنفى از علماى قرن پنجم هجرى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 368 حديث 606، آورده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ الْأَهْوَازِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْبَيْضَاوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادٌ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا قَالَ: فِينَا نَزَلَتْ.

خبر را داد به ما ابوالحسين اهوازى، از ابوبكر بيضاوى و ايشان از محمّدبن قاسم و ايشان از عباد و ايشان از حسن بن حماد و ايشان از زيادبن منذر نقل مى كنند:

كه حضرت ابى جعفر محمّدبن على باقر(علیه السلام) در فرموده خداوند متعال: «وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ» فرمودند: كسانى كه جهاد مى كنند در راه ما هرآينه راه هايمان را نشان مى دهيم، فرمودند: درباره ما اهل بيت(علیها السلام) نازل شده است.

2. باز حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 369 حديث 607، آورده است:

فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ، عَنْ يَحْيَى بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا- وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ قَالَ: نَزَلَتْ فِينَا أَهْلَ الْبَيْت فرات بن ابراهيم گفت: از جعفربن محمّدبن سعيد احمسى و باز ايشان نقل مى كنند از حسن بن حسين و ايشان از يحيى بن على و ايشان از ابان بن تغلب نقل مى كند:

ص: 56

عن ابى جعفر محمّدبن على(علیهما السلام) فى قوله تعالى: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ» قالت: نزلت فينا اهل البيت.

حضرت درباره اين آيه «وَالَّذينَ جاهَدوُا فينا...» فرمودند: اين آيه درباره ما اهل بيت نازل شده است.

3. در كتاب اختصاص صفحه 127، آمده است:

عن ابى جعفر محمّدبن على(علیهما السلام) فى قوله: «وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ» قال: نزلت فينا اهل البيت.

ابى جعفر محمّدبن على(علیهما السلام) در بيان كلام خدا «وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ» فرمود: درباره ما اهل بيت(علیها السلام) نازل شده است.

4. در كتاب تفسیر قمی صفحه 51 و الميزان مجلد 16 صفحه 159 و در كتاب تفسير صافى مجلد 2 صفحه 293، آمده است:

و فى تفسير القمى فى قوله تعالى: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ» فى روايت ابى جارود عن ابى جعفر عليه السلام قال: هذه الايه لال محمّد(علیه السلام) و لاشياعهم.

در تفسير قمى در ذيل آيه (وَالَّذينَ جاهَدوُا فينا تا آخر آيه) گفته: درروايت ابى جارود از ابى جعفر(علیه السلام) آمده كه فرمود: اين آيه درباره آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و شيعيان ايشان است.

پس امروز سبيل اللّه، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و هر كه در راه ايشان قرار بگيرد به خداوند وصل مى شود.

5. در معانی الاخبار صفحه 59 حدیث 6 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 123 آمده است:

عن امير المؤمنين(علیه السلام) قال الا و انّي مخصوص في القرآن بأسماء احذروا ان تغلبوا عليها فتضلّوا في دينكم انا المُحسن يقول اللَّه عزّ و جلّ إِنَ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ.

امام باقر فرمودند که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: آگاه باشید من در قرآن مخصوص اسماء و نام هایی هستم پرهیزکنید که بر آنان غلبه کنید تا در دینتان گمراه نگردید. منم محسن همان گونه که خداوند متعال می فرمایند پس معلوم می شود ائمه طاهرین(علیها السلام) هر کدام محسن هستند و جمعاً محسنین می باشند و در حال حاضرروی کره ی زمین محسن، حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و خداوند با اوست.

ص: 57

313. نصرت واقعی در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

است که مؤمنین در آن شاد و مسرور می شوند

سوره روم آیات 1 تا 5

الم (1) غُلِبَتِ الرُّومُ (2) في أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ (3) في بِضْعِ سِنينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الرَّحيمُ (5)

رومیان مغلوب شدند. در نزدیک ترین زمین نسبت به شما و آن ها از این مغلوب شدن به زودی غالب شدند. در چند سالی خواهد شد و همه ی امور عالم از قبل و بعد از این به دست خداوند است و پیروزی مؤمنان به نصرت و یاری خداوند به ایشان شادمان و خرسند خواهند شد.

شأن نزول آیه: تمام مفسرین اسلامی به اتفاق این نکته را قبول دارند که این آیات در مکه به رسول خدا نازل شده است و در زمان قبل از هجرت است و مؤمنان در اقلیت قرار داشتند. در این زمان جنگی بین ایران و روم درمی گیرد که ایرانیان پیروز می شوند. مشرکان مکه این پیروزی را برای خود به فال نیک تفسیر می کردند. آن ها می گفتند ایرانی ها مجوس هستند و به ثنویت معتقدند یعنی اهورامزدا و اهریمن که این دو قدرت بر جهان حکومت می کنند. اهورامزدا خالق خیر و اهریمن را خالق شر می دانستند. اما رومی ها مسیحی بودند. لذا مشرکان رومی ها را خداپرست و ایرانی ها را مشرک می دانستند. لذا پیروزی ایران بر روم را پیروزی شرک بر ایمان قلمداد می کردند و شاد بودند و می گفتند به زودی فراخواهد رسید که شرک در جزیرة العرب بر اسلام توفیق پیداخواهد کرد و این استدلال بی پایه روحیه ی مشرکان را بالا می برد و این امر بر مسلمانان گران تمام می شد. آیات فوق نازل می شود. سه چیز عمده در این آیات بیان شده است:

ص: 58

1. پیروزی ایرانیان بر روم.

2. پیروزی روم بر ایرانیان.

3. نصرت الهی که به دست توانای حضرت ولی عصر به وقوع خواهد پیوست.

جالب اینجاست که قرآن حدود زمانی پیروزی رومیان را بر ایرانیان تعیین می کند و می فرماید فی بضع سنین در فرهنگ اعراب بضع سنین زیر ده سال است یعنی قرآن کریم حتی حدود پیروزی روم بر ایرانیان و حتی سالش را مشخص می کند. این پیش گویی قاطع قرآن بنا به نوشته ی مجمع البیان و تفسیر نورالثقلین و تفسیر ابوالفتوح رازی و فخررازی و تفسیر آلوسی از یک سو الهی بودن قرآن را اثبات می کند که قرآن به علم لایزال الهی متصل است و ایمان مسلمین را محکم می کرد و آن ها را دل گرم می نمود و از سوی دیگر ضربه ای بود به مشرکان. حتی عده ای از مشرکان به خدمت مسلمین رسیدند و با آن ها شرط بندی کردند. (در آن روز هنوز مسئله ی شرط بندی تحریم نشده بود.) و تاریخ به ما نشان می دهد که سال نهم پس از پیروزی ایرانی ها رومیان بر ایرانیان پیروز شدند و مقارن همان زمان مسلمانان با صلح حدیبیه و یا در جنگ بدر به پیروزی چشم گیری دست یافتند.

پیروزی بزرگ به دست حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. در کتاب ینابیع المودة خواجه کلان قندوزی باب 71 صفحه 426 آمده است:

و فی سوره ی الروم یومئذ...بنصر الله عن ابابصیر عن جعفر صادق(علیه السلام) قال: عند قیام القائم یفرح المؤمنون بنصر الله.

ابابصیر می گوید حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: مصداق واقعی این آیه در هنگام قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در آن هنگام مؤمنین به یاری خداوند مسرور و شاد می شوند.

2. ابوجعفر محمدبن جریر طبری در کتاب دلائل الامامة صفحه 248، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 573 باب 32 حدیث 710، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 258 حدیث 3 آورده است:

فی مسند فاطمه قال: حدثنی ابوالمفضل محمدبن عبدالله قال: حدثنا محمدبن همام قال حدثنا: محمدبن جعفربن محمد مالک قال: حدثنا ... محمدبن سمیع عن محمدبن الولید عن ابی عبدالله عن یونس بن یعقوب عن اباعبدالله الصادق و فی قول الله عزوجل و یومئذ...بنصر الله قال: فی قبورهم بقیام القائم.

ص: 59

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: در قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتی مرده ها در قبرهاشان شاد و مفرح می شوند.

3. تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 257 حدیث 2 تأویل الآیات مجلد 1 صفحه 434 حدیث 2، و بحارالانوار مجلد 31 صفحه 516 حدیث 14 آمده است:

قال: حدثنا الحسن بن محمدبن الجمهور القمی عن ابیه عن جعفربن بشیر الوشاء عن ابی مسکان عن ابابصیر عن ابی عبدالله قال سئلته عن تفسیر الم غلبت الروم قال: هم بنوامیه و انما انزلها الله عزوجل الم غلبت بنو امیه فی ادنی الارض و هم من بعد علیهم ستغلبون فی بضع سنین لله الامر من قبل و من بعد و یومئذ یفرح المؤمنون بنصر الله عند قیام القائم.

ص: 60

314. خداوند درباره ی ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلف وعده نمى كند

سوره روم آيه 6

وَعْدَ اللّهِ لا يُخْلِفُ اللّهُ وَ عْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ

اين وعده خداوند است، و خداوند بر خلاف وعده خويش (عمل) نمى كند و ليكن بيشترمردم نمى دانند.

* در كتاب عقد الدرر باب چهارم فصل اول علامه دمشقى شافعى و ینابیع المودة صفحه 448 آمده است:

بسند عن حذيفه بن اليمان، عن النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: ويل هذه الامة من ملوك جبابرة كيف يقتلون و يخيفون المطيعين الامن اطهروا طاعتهم، فالمؤمن التقى يصانعهم بلسانه يعرفهم بقلبه (فاذا) اراداللّه عزوجل ان يعيد الاسلام عزيزاً قصم كل جبارعنيد و هو القادر على ما يشاءِ ان يصلح امة بعد فسادها. ثم قال(صلی الله علیه وآله وسلم): يا حذيفة لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول اللّه ذلك اليوم حتى يملك رجل من اهل بيتى تجرى الملاحم على يديه و يظهر الاسلام. ثم قال(صلی الله علیه وآله وسلم): لايخلف اللّه وعده، و هو سريع الحساب.

حافظ دمشقى شافعى نقل مى كند: از حذيفه بن يمان و ايشان نقل مى كند از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه آن حضرت فرمودند: واى بر اين امت از پادشاهان و ظالمان و ستمگران و زورگويان، كه آن ها چگونه مى كشند و چگونه مى ترسانند كسانى كه از خداوند فرمان مى برند، مگر آن كس كه اظهار اطاعت آنان را كنند، در چنين وضعيتى مؤمن پرهيزگار، به زبان با ايشان مى سازد اما در دل از آن ها مى برد (و متنفر است).

پس، زمانى كه خداوند عزوجل اراده نمايد اسلام را دوباره عزيز و غالب مى گرداند، و هر جبار كينه ورزى را درهم مى شكند و او براى اينكه بخواهد امتى را پس از فاسد شدن اصلاح كند قادرو تواناست. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: اى حذيفه، اگر از دنيا يك روز باقى نماند، همانا

ص: 61

خداوند آن روز را طولانى گرداند تا مردى را از اهل بيت(علیها السلام) من به حكومت برساند، و حوادث بزرگى به دست او جامه تحقق پوشند، و اسلام (به دست او) آشكار مى گردد؛ سپس حضرت فرمودند: «لا يُخلِفُ اللّهُ وَعدَهُ و هو سريع الحساب» خداوند خلاف وعده خودش (عمل) نمى كند و او سريع الحساب است.

در آیات قبل گفتیم که این آیات از دو جهت قابل تبیین است. یک جهت تنزیل آیات که مربوط است به فتح ایران به وسیله ی رومیان که به وقوع پیوست. اما جهت دیگرش یک پیروزی کلی الهی است و آن پیروزی همه ی ادیان و پیروزی اسلام و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و پیروزی ائمه ی طاهرین(علیها السلام) است و آن پیروزی عظیم به دست توانای مرد الهی که قدرت او از قدرت خداوند است، صورت می گیرد و آن پیروزی نهایی است و سرانجام خداوند وعده می دهد که این وعده حتمی است و خداوند خلف وعده نمی کند. وَعدَالله و لا يُخلِفُ اللّهُ وَعده و این پیروزی به دست توانای اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت کیهان مکنت بلند همت حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت خواهد گرفت.

ص: 62

315. امامت ائمه ی طاهرين(علیها السلام) و بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فطرى است

سوره روم آيه 30

فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لاتَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذ لِكَ الدِّينُ القَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ

توجه خودت را به سوى دين حنيف بگردان خداوند (انسان ها را به گونه اى خلق كرده است) كه فطرتاً مردم توجه شان به سوى اين دين است و خلقت خداوند تغييرپذير نيست و (اين) دين پايدار است اما بيشتر مردم نمى دانند.

1. در کافی مجلد 1 صفحه 346 حدیث 35 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 261 حديث 1 آمده است:

محمّدبن يعقوب،عن على بن ابراهيم، عن ابيه، عن صالح بن السندى، عن جعفربن بشير، عن على بن ابى حمزة، عن ابى جعفر(علیه السلام)، فى قوله «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» قال: هى الولاية.

محمّدبن يعقوب كلينى (در كافى) از ابابصير و ايشان از حضرت صادق(علیه السلام) در تفسير اين آيه «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» «توجه خودت را به سوى دين حنيف بگردان»، نقل مى كند كه حضرت فرمودند: منظور ولايت اهل بيت(علیها السلام) است.

2. در توحید صدوق صفحه 329 حدیث 7 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 262 حديث 14 آمده است:

و ابن بابوية قال: حدثنا محمّدبن الحسن بن احمدبن الوليد، قال: حدثنا محمّدبن الحسن الصفار، عن على بن حسان الوسطى، عن الحسين بن يونس، عن عبدالرحمن بن كثير مولى ابى جعفر،عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» قال توحيد و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و على اميرالمؤمنين(علیه السلام).

ابن بابويه قمى روايت مى كند از محمّدبن الحسن بن احمدبن وليد و ايشان حديث مى نمايند از محمّدبن الحسن الصفار و... از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره اين فرمودهخداوند «خداوند فطرت انسان ها را به گونه اى خلق كرده است كه توجه شان به آن باشد؛ حضرت

ص: 63

فرمودند: (آن چيزى كه بايد توجه مردم به سوى آن باشد» عبارت است از توحيد (اشهد ان لا اله الا اللّه) و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و على اميرالمؤمنين(علیه السلام) (اشهد ان على ولى اللّه).

3. در تفسیر قمی و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 262 حديث 19 آمده است:

على بن ابراهيم قال: اخبرنا الحسين بن محمّد،عن المعلى بن محمّد، عن محمّدبن جمهور، عن جعفربن بشير، عن على بن ابى حمزة، عن ابى بصير، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» قال هى الولاية.

على بن ابراهيم قمى نقل مى كند... از ابابصير و ايشان از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند نقل مى كند: «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» كه حضرت فرمودند: آن ولايت (اهل بيت(علیها السلام) است)

4. در تفسیر قمی و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 262 حديث 20، آمده است:

قال: حدثنا الحسين بن على زكريا قال: حدثنا الهيثم بن عبداللّه الرمانى قال حدثنا على بن موسى الرضا عن ابيه عن جده محمّدبن على(علیه السلام) فى قوله «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» قال: هى لا اله الا اللّه، محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، على اميرالمؤمنين ولى اللّه ابى هيهنا التوحيد.

حسين بن على زكريا نقل مى كند، از هيثم بن عبداللّه الرمانى و ايشان نقل مى كند از على بن موسى الرضا(علیه السلام) و ايشان روايت مى كند از پدرشان (موسى بن جعفر) و ايشان روايت مى فرمايند از حضرت جعفربن محمّد الصادق و ايشان نقل مى كند از امام محمّد باقر(علیه السلام) و ايشان روايت مى فرمايند از على بن الحسين زين العابدين(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» حضرت فرمودند: ان لا اله الا اللّه و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) ولى اللّه است که این همان توحید و یکتاپرستی است.

5. در تأویل الآیات مجلد 1 صفحه 435 حدیث 3 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 262 حديث 23 آمده است:

محمّدبن العباس قال: حدثنا احمدبن الحسن المالكى، عن محمّدبن عيسى، عن الحسين بن سعيد، عن جعفربن بشير، عن على بن ابى حمزة، عن ابى بصير، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: سئلته عن قول اللّه عزوجل «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» قال هى الولاية.

ص: 64

محمّدبن العباس نقل مى كند از على بن ابى حمزه و او نقل مى كند از ابى بصير و او نقل مى كند از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) كه از آن حضرت سؤال كردم درباره اين آيه كه خداوند مى فرمايند: «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها»حضرت فرمودند: منظور خداوند ولايت است.

6. در بصائرالدرجات صفحه 89 حدیث 7 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 262 حديث 24 آمده است:

محمّدبن الحسن الصفار باسناده، عن عبد الرحمن بن كثير، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قوله عزوجل: «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» قال على التوحيد و ان محمّداً رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و ان علياً اميرالمؤمنين(علیه السلام).

محمّدبن حسن الصفار روايت مى كند با اسناد خودش از عبدالرحمن بن كثير و او نقل مى كند از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) در مورد اين فرموده خداوند «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» حضرت فرمودند: منظور توحيد است و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) است و على اميرالمؤمنين(علیه السلام) است.

7. درتفسير برهان مجلد 3 صفحه 263 حديث 27 و مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 103 آمده است:

ابن شهرآشوب عن الرضا، عن ابيه، عن جده(علیها السلام) فى قوله تعالى «فَأَقِمْ وَ جْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» قال هو التوحيد و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و على اميرالمؤمنين(علیه السلام) الى هيهنا التوحيد.

ابن شهرآشوب روايت مى كند از حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام) و ايشان نقل مى كند از جدش حضرت صادق(علیه السلام) در مورد اين فرموده خداوند «فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» حضرت فرمودند: منظور از آن توحيد است و محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و على اميرالمؤمنين(علیه السلام) است.

به هر حال احاديث در اين زمينه زياد است كه منظور آيه توحيد است (لااله الا اللّه) و نبوت مى باشد (محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)) و امامت است (على ولى اللّه(علیه السلام)) و رهبريت يازده ستاره درخشان پس از اميرالمؤمنين(علیه السلام) است (هى الولاية) و هم اكنون آخرين بازمانده از آن يازده ستاره حضرت بقية اللّه اعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كههمچون خورشيد در آسمان دين مى درخشد، دوست داشتن ايشان فطرى است، نزديك شدن به ايشان فطرى است، پذيرفتن امامت ايشان فطرى است.

از مجموعه احادیثی که سید بحرینی در تفسیر برهان جمع آوری کرده و تعداد آن ها 28 حدیث است، می توانیم چنین نتیجه بگیریم:

ص: 65

1. فطرت آدمی بر توحید و یکتاپرستی و معرفت به خداوند خلق شده است.

2. فطرت انسان ها بر اسلام بنا نهاده شده است و خود اسلام فطری است.

3. این فطرت را خداوند در عالم ذر اولی بنا نهاده است.

4. این فطرت بر اساس لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله بنا نهاده شده است.

5. امامت و ولایت و پذیرش زعامت اهل بیت عصمت و طهارت فطری است.

6. در حال حاضر ولایت حضرت بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء فطری می باشد.

ص: 66

316. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نعمت باطنى خداوند است

سوره لقمان آيه 20

«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ»

آیا شما مردم مشاهده نمی کنید که خداوند مسخر شما کرد تمام موجوداتی که در آسمان و زمین است و مسخر شما کرد تمام نعمت های ظاهر و باطن خود را. بعضی از مردم بی خبر و ناآگاه از کتاب روشن خداوند از روی جهل و گمراهی در دین خدا مجادله می کنند و نمی دانند کتاب خدا را و هدایت را هم نمی فهمند.

نعمت ها و فیوضات خدا را می توان به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته نعمت های ظاهری و یک دسته فیوضات و نعمت های باطنی.

فیوضات ظاهری که به ما می رسد قابل رؤیت است اما فیوضات باطنی قابل رؤیت نیست. فیوضات خدا حد ندارد یعنی قابل شمارش نیست. چنان که در قرآن کریم آمده است: و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها ابراهیم آیه 34 اگر بخواهید نعمت های خدا را بشمارید قدرت شمارش ندارید.

روایاتی که در تفسیر برهان در این زمینه آمده است به این نعمت های ظاهری و باطنی اشاره شده است.

1. در كتاب مناقب آل ابى طالب مجلد 4 صفحه 180 حديث 2، آمده است:

ابن شهرآشوب عن محمّدبن مسلم، عن الكاظم(علیه السلام)، انه قال: الظاهرة الامام الظاهر، و الباطنة الامام الغائب.ابن شهرآشوب از محمّدبن مسلم از حضرت امام كاظم(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: نعمت ظاهرى امام ظاهر است و نعمت باطنى امام غايب است. (و امام غايب حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

ص: 67

2. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 278 حديث 7، آمده است:

الطبرسى، قال الباقر(علیه السلام) النعمة الظاهرة النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) و ما جاء به النبى من معرفة اللّه عزوجل و توحيده و اما النعمة الباطنة ولايتنا اهل البيت و عقد مودتنا.

طبرسى نقل مى كند از حضرت باقر(علیه السلام) كه آن حضرت فرمودند: نعمت ظاهره رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و آنچه از معارف الهى توسط ايشان آمده است، و نعمت باطنى ولايت اهل بيت(علیها السلام) است و پيوند با ولايت و رهبريت و دوستى با اهل بيت(علیها السلام) مى باشد). (الباطنه ولايتنا اهل البيت و عقد مودتنا)

3. در كمال الدين مجلد 2 صفحه 40 باب 34 حديث 7، و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 277 حديث 2، آمده است:

حدثنا احمدبن زيادبن جعفر الهمدانى رضا قال: حدثنا على بن ابراهيم بن هاشم، عن ابيه، عن حمادبن زياد الازدى قال سألت سيدى موسى بن جعفر(علیه السلام)، عن قول اللّه عزوجل «وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» فقال(علیه السلام): النعمة الظاهرة الامام الظاهر و الباطنة الامام الغائب فقلت له ويكون عشر منا يسهل اللّه له كل عسير ويذلل له كل صعب و يظهر له كنوز الارض و يقرب له كل بعيد و يفنى به كل جبار عنيد و يهلك على يديه كل شيطان مريد ذلك ابن سيدة الاماء الذى تخفى على الناس ولادته و لا يحل لهم تسميه حتى يظهر اللّه فيملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت جوراً و ظلماً قال مصنف هذا الكتاب لم اسمع هذا الحديث الا من احمدبن زيادw بهمدان عند منصرفى من حج بيت اللّه الحرام و كان رحلا ثقة دنيا فاضلا رحمة اللّه و رضوانه عليه.

حمادبن زياد ازدى مى گويد: از آقاى خود موسى بن جعفر(علیه

السلام) از تفسير قول خداى عزوجل فرمود: آورد بر شما نعمت هاى خود را آشكار و نهان پرسيدم. حضرت فرمودند: نعمت آشكار و ظاهر امام آشكار و ظاهر است و نعمت نهان امام غائب است، عرض كردم در ميان امامان كسى است كه غائب شود؟ فرمود: آرى شخص وى از ديده نهان گردد ولى ياد وى از دل مؤمنان پنهان نباشد و از دوازدهمين ما باشد. خدا هر كار سختى را براى او هموار كند و هر رمنده اى را در برابر او رام كند و گنج هاى زمين را براى او آشكار سازد و هر دورى را به وى نزديك كند و هر جبار و سركشى را به وى فنا كند و هر شيطان متمردى به دست وى نابود گردد. او است فرزند بهترين كنيزان آن كه تولدش بر مردم نهان باشد بردن نامش براى ايشان روا نباشد تا خدا آشكارش كند و زمين را پر از عدل وداد

ص: 68

كند چنانچه پر از جور و ستم شده باشد، مصنف اين كتاب گويد: من اين حديث را شنيدم جز از احمدبن زياد در شهر همدان موقع برگشتم از حج بيت اللّه الحرام شنيدم و او مردى ثقه و ديندار و فاضلى بود رحمة اللّه و رضوانه عليه.

4. تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 276 حدیث 1 آمده است:

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: اما النعمة الظاهره النبی و ما جاء به من معرفة الله عزوجل و توحیده

مظهر نعمت ظاهری وجود اقدس پیامبر است و آنچه به مردم نسبت به توحید از جانب خدا آورده است.

5. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 276 حدیث 2 آمده است: شیخ صدوق نقل می کند که حضرت کاظم(علیه السلام) فرمودند: النعمة الظاهره الامام الظاهر یعنی نعمت ظاهر امامی است که ظاهر است.

6. شیخ صدوق نقل می کند از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) که فرمودند: اما الظاهره فالاسلام و ما افضل علیکم فی الرزق نعمت ظاهر اسلام می باشد و آنچه را که خداوند از رزق و روزی برای شما تفضل کرده است.

7. در کتاب مناقب علی بن اب طالب (ابن شهرآشوب) مجلد 4 صفحه 180 حدیث 2 آمده است:

این حدیث حدیث مفصلی است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از مردم می خواهد که نعمت های خدا را بشمارند. هرکس چیزی می گوید. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: علی جان تو هم نعمت های خدا را بشمار. حضرت می فرمایند: یا رسول الله، من چه بگویم که شما ندانید؟ سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) امر فرمودند که حضرت علی(علیه السلام) نعمت ها را بشمارد. حضرت فرمودند: نعمت اول، قال: ان خلقنی جل ثناءه و لم اکن شیئاً مذکورا و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: درست گفتی علی جان نعمت دوم را بگو. حضرت فرمودند: نعمت دوم، قال: أنَّ احسن بی إذا خلقنی فجعلنی حیّاً لا مواتا (لا مَیتتاً) خداوند مرا نیکو آفرید و مرا زنده قرار داد. نعمت سوم: . ثالث قال: إنَّ انشأنی فله الحمد فی احسن صورة و اعدل ترکیب خداوند مرا با زیباترین شکل و صورت ایجاد کرد و در ترکیبی بسیار معتدل قرار داد. نعمت چهارم: قال إنَّ جعلنی متفکراًَ راغباً لا بَلهةًساهیاً مرا دارای اندیشه و فکر فراگیرنده قرار داد و کودن و ابله و فراموش کار قرار نداد. و الخامسه: قال: ان جعلنی شواعر ادراک ما ابتقیت و اجعل لی سراجاً منیراً یعنی او برای من درک و شعور قرار داد و

ص: 69

در من نیروهایی قرار داد که آنچه را که بخواهم به وسیله ی آن درک کنم و در وجود من چراغ فروزان (عقل) را قرار داد. و سادس قال: ان هدانی لدینه و لم یضلنی او مرا به دینش هدایت کرد و مرا از راه خودش گمراه نکرد و هدایت کرد. هفتم: قال: ان جعلنی مردّاً فی حیاة لا انقطاع لها او مرا قرار داد در زنده بودن جاودان که برای حیات من انقطاعی وجود ندارد. هشتم: قال ان جعلنی ملکا مالکا لا مملوکا او قرار داد مرا مالک خودم و مرا آزاد قرار داد و مرا بنده نیافرید. نهم: قال: ان سخر لی سمائه و ارضه و ما فیهما و ما بینهما من خلقه همانا خداوند مسخر من کرد آسمانش را و زمینش را و هرچه مابین آن ها و هرچه درون آن ها است از آنچه خلق کرد. دهم: قال: ان جعلنی سبحانه ذکرا ان قواماً حلائلنا خداوند مرا مرد آفرید تا قوام و تکیه گاه باشم بر آنچه که بر من حلال قرار داده است.

ص: 70

317. امامان معصوم(علیها السلام) و در حال حاضر حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عروه الوثقى هستند

اشاره

سوره لقمان آيه 22

وَ مَنْ يُسْلِمْ وَ جْهَهُ إِلى اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقى»

هر كه توجه خويش را بى شائبه سوى خدا كند و نيكوكار باشد به دستاويز محكمى چنگ زده است.

1. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 279 و عیون الاخبار مجلد 2 صفحه 63 حدیث 217 آمده است:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) الائمة من ولد الحسين(علیها السلام) من اطاعهم فقد اطاع اللّه و من عصاهم فقد عصى اللّه هم العروه الوثقى و هم الوسيلة الى اللّه.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر كس امامان از فرزندان حسين(علیها السلام) را اطاعت كند به تحقيق اطاعت خدا را نموده و هر كس از دستورات ايشان تخلف نمايد بدون ترديد معصيت خدا كرده زيرا كه ايشان عروة الوثقى و وسيله به سوى پروردگار مى باشند.

2. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 279، آمده است:

عن الرضا(علیه السلام) عن آبائه(علیها السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) سيكون بعدى فتنه مظلمه الناجى منها من تمسك بالعروة الوثقى فقيل: يا رسول اللّه، و ما العروة الوثقى؟ قال: ولاية سيد الوصيين قيل: يا رسول اللّه، و من سيد الوصيين؟ قال: اميرالمؤمنين(علیه السلام) قيل يا رسول اللّه، و من اميرالمؤمنين؟ قال: مولى المسلمين و امامهم بعدى، قيل: يا رسول اللّه، و من مولى المسلمين و امامهم بعدك؟ قال: اخى على بن ابى طالب(علیه السلام).از امام(علیه السلام) از پدرانش(علیها السلام) فرمود كه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: بعد از من فتنه اى گمراه كننده به وجود مى آيد كه رستگار كسى است كه در آن هنگام به عروة الوثقى تمسك جويد. عرض كردند: يا رسول اللّه، عروة الوثقى چيست؟ فرمود: ولايت سيدالوصيين.

ص: 71

عرض كردند: سيدالوصيين كيست؟ فرمود: اميرالمؤمنين. عرض كردند: يا رسول اللّه، اميرالمؤمنين كيست؟ فرمود: مولاى مسلمانان و امامشان بعد از من، گفتند: مولاى مسلمين و امام بعد از شما كيست؟ فرمود: برادرم على بن ابى طالب.

به این حدیث دقت کنید که رسول خدا فرمودند: یا عمار ان سلک الناس کلهک وادیاً و سلک علی وادیاً، فاسلک وادی علی بن ابی طالب و خلّ عن الناس. (دع الناس).

3. در تفسیر قمی و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 278 حديث شماره 1 آمده است:

محمّدبن العباس، قال: حدثنا احمدبن محمّدبن سعيد، عن ابيه، عن حصين بن محارق، عن ابى الحسن موسى بن جعفر، عن ابيه، عن آبائه(علیها السلام) «اسْتَمْسَكَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقى» قال: مودتنا اهل البيت.

محمّدبن عباس روايت مى كند از احمدبن محمّدبن سعيد و از پدرش و از حصين بن محارق و ايشان از ابى الحسن موسى بن جعفر(علیه السلام) و ايشان از پدرش امام صادق(علیه السلام) و ايشان از پدرانشان(علیها السلام) درباره اين فرموده خداوند «فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقى» اين دستاويز محكم مودة و دوستى ما اهل بيت(علیها السلام) است.

4. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 278 حديث شماره 2، آمده است:

عنه، قال: حدثنا احمدبن محمّد، عن ابيه،عن حصين بن محارق، عن هارون بن سعيد، عن زيدبن على(علیه السلام)، قال العروة الوثقى المودة آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).

هارون بن سعيد نقل مى كند از زيدبن على بن الحسين(علیه السلام) كه عروه الوثقى و دستگيره محكم الهى مودة و دوستى آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

پس، عروة الوثقى و دستگيرى محكم خداوند مولی الموحدین امیرالمؤمنین سیدالوصیین مولی المسلمین علی بن ابی طالب(علیه السلام) و بقیه ی ائمه طاهرين(علیها السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی الارضین روحی و ارواح العالمین له الفدا است.

عروة الوثقی

کلمه ی عروة الوثقی دو بار در قرآن کریم آمده است. یکی در سوره بقره آیه 256 (آیة الکرسی) که می فرماید:

لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ

ص: 72

و دیگر در سوره لقمان آیه 22. کلمه ی عروة یعنی ریسمان و کلمه وثقی یعنی محکم. پس عروة الوثقی می شود: دستگیره ی بسیار محکم که این دستگیره از طرف خدا قرار داده شده است و آن قرآن کریم و نبی مکرم اسلام و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که چنگ زدن به دامن ایشان چنگ به عروة الوثقی است که بسیار محکم است.

ص: 73

318. ائمه ی طاهرين(علیها السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كلمات اللّه هستند

سوره لقمان آيه 27

«وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ البَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»

اگر همه درختان موجود در زمين قلم شوند و درياها به كمك هفت درياى ديگر مركب گردند، (و به وسيله آن قلم ها و اين جوهرها بخواهند) كلمات خداوند را بنويسند، كلمات خداوتد تمام نشود و خداوند عزيز و حكيم و فرزانه است.

1. در كتاب وزین بحارالانوار مجلد 4 صفحه 151، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 436 حدیث 92، تحف العقول صفحه 479، احتجاج مجلد 1 صفحه 258 و در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 279 آمده است:

سال يحيى بن اكثم ابا الحسن العالم العسكرى(علیه السلام) عن قوله تعالى: «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللّهِ» ما هى؟ فقال هى: عين الكبريت و عين اليمن و عين البرهوت و عين الطبريه وجمة ما سيدان و جمة افريقية و عين باهوران و نحن الكلمات التى لاتدرك فضائلنا ولا تستقصى.

يحيى بن اكثم از امام حسن عسكرى(علیه السلام) از كلام خدا «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللّهِ» سؤال كرد كه منظور چيست؟ حضرت فرمودند: چشمه هايى به نام كبريت، يمن، برهوت، طبريه، جمه ما سيدان، جمه افريقا و باهوران مى باشند؛ و ماييم آن كلماتى كه فضايلمان را درك نمى كنى و از چشمه هاى فضلمان نمى توانى بنوشى كلمات اللّه تفسير و تأويلش وجه هاى مختلفى دارد يك وجهش قرآن كريم اما وجه هاى ديگرش ائمهطاهرين(علیها السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 74

2. در ينابيع المودة صفحه 462، در روايتى از حسين بن حمدان... و از دو امام؛ يعنى، امام على هادى(علیه السلام) و امام ابى محمّد حسن ابن على العسكرى(علیه السلام) در مورد خلقت و به وجود آمدن امام حضرت شرح مى دهند و در ضمن مى فرمايند:

«و تكونت نطفته منها فاذا استقرت النطفه فى الرحم فميضى لها اربعة اشهر يسمع الصوت و كتب على عقيده «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ»» فاذا ولد قائم بامراللّه و دفع له عمود من نور ينظر منه الخلايق و اعمالهم و سرائرهم و العمود نصبت بين عينه حيث تولى و نظرو قالوا: قال ابومحمّد الحسن العسكرى قصة هبة عمته نرجس له نجوما تقدم.

يعنى، بعد از قرار گرفتن نطفه امام در رحم مادر و گذشتن چهار ماه صداى طفل شنيده مى شود و نوشته مى شود بر بازوى او «وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ» زمانى كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دنيا آمد، به امر خداوند مى ايستد، عمودى از نور بين دو چشم او نصب مى شود. به وسيله آن نور خلايق و اعمال و اسرار و پنهانشان را و هر چيز را كه بخواهد و نظر كند مى بيند، و گفتند كه ابامحمّد حسن بن على العسكرى(علیه السلام) گفت: قصه بخشيدن عمه آن حضرت نرجس را به او از قبيل نصب عمود نور است.

توجه مى فرماييد در اين حديث از امام به «كلمه رب» تعبير شده است.

در سوره لقمان آیه 27 خداوند می فرمایند: ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّه

در سوره بقره آیه 37 خداوند می فرمایند: فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ

در سوره بقره آیه 124 خداوند می فرمایند: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين

در سوره انعام آیه 115 خداوند می فرمایند: وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ

در سوره توبه آیه 40 خداوند می فرمایند: وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيم

کلمات یا کلمة رب یا کلمات الله دو ثقل بسیار مهم هستند یکی قرآن است و دیگری که همیشه با قرآن است و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی... فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.

ص: 75

این دو فضایلشان و فیوضاتشان و رحمتشان بر بشر تمام شدنی نیست. امروز بر روی کره ی زمین حضرت ولی عصر به وسیله ی فیوضاتی که از حضرت حق می گیرد و به بشر می رساند فیضش همیشگی است و تمام شدنی نیست و قرآن نیز با نورانیتش به بشر فیض می رساند و همیشه بشریت در برابر اینها مسئولیت دارد و همیشه در حال امتحان هستند همان طور که حضرت ابراهیم امتحان شد.

ص: 76

319. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اذن الله از غیبت خبر می دهد

سوره لقمان آیه 34

إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْري نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْري نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ

همانا خداوند می داند و عالم است که قیامت چه وقتی برپامی شود. اوست که باران را می باراند و اوست که آگاه است به آنچه که در رحم هاست. هیچ کس نمی داند که فردا چه چیزی به دست خواهد آمد و هیچ کس نمی داند که در کدام سرزمین خواهد مرد، اما خداوند آگاه و عالم است (به همه چیز)

در قرآن کریم ملائکه به خداوند می گویند:

قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم(1)

فرشتگان گفتند پروردگارا تو منزه ای از هر عیب و نقص و کاستی و ... و ما هیچ علمی نداریم مگر آنچه تو به ما آموختی و تو هستی دانا و حکیم.

انسان ها نیز در مقابل ذات اقدس الهی چنین هستند. هیچ چیزی بالاستقلال از خودشان ندارند. هر چه که دارند از آن خداوند است. کلیه ی علوم نیز اصلش از آن خداوند است. علومی که انبیای الهی دارند باز خداوند به آن ها می آموزند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) نیز هرچه دارند، خداوند به ایشان می دهد. مثلاً علم غیب را بالاستقلال فقط خداوند می داند اما خداوند به هرکه بخواهد بر اساس حکمتش افاضه می نماید. لذا ما معتقدیم کههمه ی انبیای الهی با افاضه ی خداوند غیب می دانستند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) و در حال حاضر حضرت بقیةالله

ص: 77


1- . سوره بقره آیه 32

الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز با لطف و بخشش و رحمت خداوند علم غیب می دانند. حتی امام زمان به اذن خداوند مرگ نایب چهارم خود، علی بن محمد سمری را پیش بینی کرده و به او می فرمایند که تو تا شش روز دیگر می میری و از دنیا می روی و کسی را برای خودت جانشین نکن. به همه ی شیعیان بگو که غیبت صغری تمام شده است و غیبت کبری فرارسیده است و دیگر هیچ کس بعد از تو نایب خاص نخواهد بود و به زودی کسانی می آیند که ادعای مشاهده یا به نیابت خاص مرا می نمایند. آن ها همه دروغگو هستند و علی بن محمد سمری نیز دست خط حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به شیعیان نشان می دهد و می گوید امام زمان پیش بینی کرده است که تا شش روز دیگر من از دنیا خواهم رفت و ... و ایشان شش روز بعد نیز از دنیا می رود. پس غیب فقط از آن خداوند است اما به هر کس که بخواهد می دهد و کتب ملاحمی که ما در مهدویت داریم همین مسئله را اثبات می کند که حضرات ائمه(علیها السلام) و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) علائم ظهور را بیان می فرمایند و آینده را که غیب است پیش بینی می کنند.

1. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 45 صفحه 516 حدیث 44 و ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 193 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمُكَتِّبُ قَالَ: كُنْتُ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ فِي السَّنَةِ الَّتِي تُوُفِّيَ فِيهَا الشَّيْخُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَيَّامٍ فَأَخْرَجَ إِلَى النَّاسِ تَوْقِيعاً نُسْخَتُهُ- بسم الله الرحمن الرحيم- يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ- قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا التَّوْقِيعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ السَّادِسُ عُدْنَا إِلَيْهِ وَ هُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِيلَ لَهُ مَنْ وَصِيُّكَ مِنْ بَعْدِكَ فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ كَلَامٍ سُمِعَ مِنْهُ.

ابو محمد حسن بن احمد مكتب گويد سالى كه شيخ على بن محمد سمرى (نایب چهارم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) وفات كرد من در بغداد بودم چند روز پيش از مرگش نزد او حاضر شدم؛ دست خطى براى مردم بيرون آمد كه اين نسخه آنست:بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اى على بن محمد سمرى خدا اجر برادرانت را در باره تو بزرگ گرداند، تو در فاصله شش روز ديگر خواهى مرد كارهاى خود را جمع آورى كن و به احدى

ص: 78

وصيت مكن كه بعد از مرگت به جايت بنشيند به تحقيق غيبت كامل واقع شد و ظهورى نيست مگر پس از اجازه خداى عز و جل و و اين پس از مدت دراز و سختى و تيرگى دل ها است و به زودى زمين پر از جور گردد كسانى نزد شيعيان من آيند كه كه مدعى مشاهده امام گردند. پس هر كه پيش از خروج سفيانى و صيحه ی آسمانى دعوى مشاهده كند دروغ زن و افتراءزننده است و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم، گويد اين توقيع را رو نويس كرديم و از نزد او بيرون شديم و روز ششم نزد او برگشتيم و داشت جان مي داد به او گفتند وصى تو پس از تو كيست؟ گفت براى خدا امريست كه او خود رساننده ی آن است و در گذشت رضى اللَّه عنه و اين آخر سخنى بود كه از او شنيده شد رحمة حق و رضوانش بر او باد.

2. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 501 حدیث 26 آمده است:

وَ كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْمَرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَسْأَلُ كَفَناً فَوَرَدَ أَنَّهُ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ سَنَةَ ثَمَانِينَ أَوْ إِحْدَى وَ ثَمَانِينَ فَمَاتَ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي الْوَقْتِ الَّذِي حَدَّهُ وَ بُعِثَ إِلَيْهِ بِالْكَفَنِ قَبْلَ مَوْتِهِ بِشَهْرٍ.

علی بن محمد سمری نوشته بود و کفنی خواسته بود و جواب رسیده بود که در سال هشتاد یا هشتاد و یک بدان محتاج است و در آن وقتی که معین کرده بود وفات کرد و چند ماه پیش از مرگش کفن برای او فرستاده شده بود.

3. در بحارالانوار مجلد 51 صفحه 313 تا 316 آمده است:

الْمُفِيدُ وَ الْغَضَائِرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِيِّ قَالَ رَأَيْتُ الْقَاسِمَ بْنَ الْعَلَاءِ وَ قَدْ عُمِّرَ مِائَةَ سَنَةٍ وَ سَبْعَ عَشْرَةَ سَنَةً مِنْهَا ثَمَانِينَ سَنَةً صَحِيحُ الْعَيْنَيْنِ لَقِيَ مَوْلَانَا أَبَا الْحَسَنِ وَ أَبَا مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيَّيْنِ(علیه

السلام) وَ حُجِبَ بَعْدَ الثَّمَانِينَ وَ رُدَّتْ عَلَيْهِ عَيْنَاهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِسَبْعَةِ أَيَّامٍ وَ ذَلِكَ أَنِّي كُنْتُ مُقِيماً عِنْدَهُ بِمَدِينَةِ الرَّانِ مِنْ أَرْضِ آذَرْبِيجَانَ وَ كَانَ لَا يَنْقَطِعُ تَوْقِيعَاتُ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عَلَى يَدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ وَ بَعْدَهُ عَلَى يَدِ أَبِي الْقَاسِمِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَوْحٍ قَدَّسَ اللَّهُ أَرْوَاحَهُمَا فَانْقَطَعَتْ عَنْهُ الْمُكَاتَبَةُ نَحْواً مِنْ شَهْرَيْنِ فَغُلِقَ رَحِمَهُ اللَّهُ لِذَلِكَ فَبَيْنَا نَحْنُ عِنْدَهُ نَأْكُلُ إِذْ دَخَلَ الْبَوَّابُ مُسْتَبْشِراً فَقَالَ لَهُ فَيْجُ الْعِرَاقِ لَا يُسَمَّى بِغَيْرِهِ فَاسْتَبْشَرَ الْقَاسِمُ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى الْقِبْلَةِ فَسَجَدَ وَ دَخَلَ كَهْلٌ قَصِيرٌ يُرَى أَثَرُ الْفُيُوجِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِ جُبَّةٌ مُضَرَّبَةٌ وَ فِي رِجْلِهِ نَعْلٌ مَحَامِلِيٌّ وَ عَلَى كَتِفِهِ مِخْلَاةٌ فَقَامَ الْقَاسِمُ فَعَانَقَهُ وَ وَضَعَ الْمِخْلَاةَ عَنْ عُنُقِهِ وَ دَعَا بِطَسْتٍ وَ مَاءٍ فَغَسَلَ يَدَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ فَأَكَلْنَا وَ غَسَلْنَا أَيْدِيَنَا فَقَامَ الرَّجُلُ فَأَخْرَجَ كِتَاباً أَفْضَلَ مِنَ النِّصْفِ الْمُدَرَّجِ فَنَاوَلَهُ الْقَاسِمَ فَأَخَذَهُ وَ قَبَّلَهُ وَ دَفَعَهُ إِلَى كَاتِبٍ لَهُ يُقَالُ لَهُ ابْنُ أَبِي سَلَمَةَ فَأَخَذَهُ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ فَفَضَّهُ وَ قَرَأَهُ حَتَّى أَحَسَّ الْقَاسِمُ بِنِكَايَةٍ فَقَالَ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ خَيْرٌ فَقَالَ خَيْرٌ فَقَالَ وَيْحَكَ خَرَجَ فِيَّ شَيْ ءٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَا تَكْرَهُ فَلَا قَالَ الْقَاسِمُ فَمَا هُوَ قَالَ نُعِيَ الشَّيْخُ إِلَى نَفْسِهِ بَعْدَ وُرُودِ هَذَا الْكِتَابِ بِأَرْبَعِينَ يَوْماً وَ قَدْ حُمِلَ إِلَيْهِ سَبْعَةُ

ص: 79

أَثْوَابٍ فَقَالَ الْقَاسِمُ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي فَقَالَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ فَضَحِكَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ مَا أُؤَمِّلُ بَعْدَ هَذَا الْعُمُرِ فَقَالَ الرَّجُلُ الْوَارِدُ فَأَخْرَجَ مِنْ مِخْلَاتِهِ ثَلَاثَةَ أُزُرٍ وَ حِبَرَةً يَمَانِيَّةً حَمْرَاءَ وَ عِمَامَةً وَ ثَوْبَيْنِ وَ مِنْدِيلًا فَأَخَذَهُ الْقَاسِمُ وَ كَانَ عِنْدَهُ قَمِيصٌ خَلَعَهُ عَلَيْهِ مَوْلَانَا الرِّضَا أَبُو الْحَسَنِ ع وَ كَانَ لَهُ صَدِيقٌ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّنِيزِيُّ- وَ كَانَ شَدِيدَ النَّصْبِ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْقَاسِمِ نَضَّرَ اللَّهُ وَجْهَهُ مَوَدَّةٌ فِي أُمُورِ الدُّنْيَا شَدِيدَةٌ وَ كَانَ الْقَاسِمُ يَوَدُّهُ وَ قَدْ كَانَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ وَافَى إِلَى الدَّارِ لِإِصْلَاحٍ بَيْنَ أَبِي جَعْفَرِ بْنِ حُمْدُونٍ الْهَمْدَانِيِّ وَ بَيْنَ خَتَنِهِ ابْنِ الْقَاسِمِ فَقَالَ الْقَاسِمُ لِشَيْخَيْنِ مِنْ مَشَايِخِنَا الْمُقِيمَيْنِ مَعَهُ أَحَدُهُمَا يُقَالُ لَهُ أَبُو حَامِدٍ عِمْرَانُ بْنُ الْمُفَلَّسِ وَ الْآخَرُ أَبُو عَلِيِّ بْنُ جَحْدَرٍ أَنْ أَقْرِئَا هَذَا الْكِتَابَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ مُحَمَّدٍ فَإِنِّي أُحِبُّ هِدَايَتَهُ وَ أَرْجُو أَنْ يَهْدِيَهُ اللَّهُ بِقِرَاءَةِ هَذَا الْكِتَابِ فَقَالا لَهُ اللَّهَ اللَّهَ اللَّهَ فَإِنَّ هَذَا الْكِتَابَ لَا يَحْتَمِلُ مَا فِيهِ خَلْقٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَكَيْفَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ فَقَالَ أَنَا أَعْلَمُ أَنِّي مُفْشٍ لِسِرٍّ لَا يَجُوزُ لِي إِعْلَانُهُ لَكِنْ مِنْ مَحَبَّتِي لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ شَهْوَتِي أَنْ يَهْدِيَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِهَذَا الْأَمْرِ هُوَ ذَا أُقْرِئُهُ الْكِتَابَ فَلَمَّا مَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمُ وَ كَانَ يَوْمُ الْخَمِيسِ لِثَلَاثَ عَشْرَةَ خَلَتْ مِنْ رَجَبٍ دَخَلَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ سَلَّمَ عَلَيْهِ فَأَخْرَجَ الْقَاسِمُ الْكِتَابَ فَقَالَ لَهُ اقْرَأْ هَذَا الْكِتَابَ وَ انْظُرْ لِنَفْسِكَ فَقَرَأَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْكِتَابَ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى مَوْضِعِ النَّعْيِ رَمَى الْكِتَابَ عَنْ يَدِهِ وَ قَالَ لِلْقَاسِمِ يَا بَا مُحَمَّدٍ اتَّقِ اللَّهَ فَإِنَّكَ رَجُلٌ فَاضِلٌ فِي دِينِكَ مُتَمَكِّنٌ مِنْ عَقْلِكَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (1) وَ قَالَ عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً فَضَحِكَ (2) الْقَاسِمُ وَ قَالَ لَهُ أَتِمَّ الْآيَةَ إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ وَ مَوْلَايَ هُوَ الْمُرْتَضَى مِنَ الرَّسُولِ وَ قَالَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّكَ تَقُولُ هَذَا وَ لَكِنْ أَرِّخِ الْيَوْمَ فَإِنْ أَنَا عِشْتُ بَعْدَ هَذَا الْيَوْمِ الْمُوَرَّخِ فِي هَذَا الْكِتَابِ فَاعْلَمْ أَنِّي لَسْتُ عَلَى شَيْ ءٍ وَ إِنْ أَنَا مِتُّ فَانْظُرْ لِنَفْسِكَ فَوَرَّخَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْيَوْمَ وَ افْتَرَقُوا وَ حُمَّ الْقَاسِمُ يَوْمَ السَّابِعِ مِنْ وُرُودِ الْكِتَابِ وَ اشْتَدَّتْ بِهِ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ الْعِلَّةُ وَ اسْتَنَدَ فِي فِرَاشِهِ إِلَى الْحَائِطِ وَ كَانَ ابْنُهُ الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ مُدْمِناً عَلَى شُرْبِ الْخَمْرِ وَ كَانَ مُتَزَوِّجاً إِلَى أَبِي جَعْفَرِ بْنِ حُمْدُونٍ الْهَمْدَانِيِّ وَ كَانَ جَالِساً وَ رِدَاؤُهُ مَسْتُورٌ عَلَى وَجْهِهِ فِي نَاحِيَةٍ مِنَ الدَّارِ وَ أَبُو حَامِدٍ فِي نَاحِيَتِهِ وَ أَبُو عَلِيِّ بْنُ جَحْدَرٍ وَ أَنَا وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ الْبَلَدِ نَبْكِي إِذَا اتَّكَأَ الْقَاسِمُ عَلَى يَدَيْهِ إِلَى خَلْفٍ وَ جَعَلَ يَقُولُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ يَا مَوَالِيَّ كُونُوا شُفَعَائِي إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَهَا الثَّانِيَةَ وَ قَالَهَا الثَّالِثَةَ فَلَمَّا بَلَغَ فِي الثَّالِثَةِ يَا مُوسَى يَا عَلِيُّ تَفَرْقَعَتْ أَجْفَانُ عَيْنَيْهِ كَمَا يُفَرْقِعُ الصِّبْيَانُ شَقَائِقَ النُّعْمَانِ وَ انْتَفَخَتْ حَدَقَتُهُ وَ جَعَلَ يَمْسَحُ بِكُمِّهِ عَيْنَيْهِ وَ خَرَجَ مِنْ عَيْنَيْهِ شَبِيهٌ بِمَاءِ اللَّحْمِ ثُمَّ مَدَّ طَرْفَهُ إِلَى ابْنِهِ فَقَالَ يَا حَسَنُ إِلَيَّ يَا بَا حَامِدٍ إِلَيَّ يَا بَا عَلِيٍّ فَاجْتَمَعْنَا حَوْلَهُ وَ نَظَرْنَا إِلَى الْحَدَقَتَيْنِ صَحِيحَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ أَبُو حَامِدٍ تَرَانِي وَ جَعَلَ يَدَهُ عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنَّا وَ شَاعَ الْخَبَرُ فِي النَّاسِ وَ الْعَامَّةِ وَ أَتَاهُ النَّاسُ مِنَ الْعَوَامِّ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ وَ رَكِبَ الْقَاضِي إِلَيْهِ وَ هُوَ أَبُو السَّائِبِ عُتْبَةُ بْنُعُبَيْدِ اللَّهِ الْمَسْعُودِيُّ وَ هُوَ قَاضِي الْقُضَاةِ بِبَغْدَادَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ يَا بَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الَّذِي بِيَدِي وَ أَرَاهُ خَاتَماً فَصُّهُ فَيْرُوزَجٌ فَقَرَّبَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلَيْهِ ثَلَاثَةُ أَسْطُرٍ فَتَنَاوَلَهُ الْقَاسِمُ رَحِمَهُ اللَّهُ فَلَمْ يُمْكِنْهُ قِرَاءَتُهُ وَ خَرَجَ النَّاسُ مُتَعَجِّبِينَ يَتَحَدَّثُونَ بِخَبَرِهِ وَ الْتَفَتَ

ص: 80


1- . سوره لقمان آیه 34.
2- . سوره جن آیه 27.

الْقَاسِمُ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ مُنَزِّلُكَ مَنْزِلَةً وَ مُرَتِّبُكَ مَرْتَبَةً فَاقْبَلْهَا بِشُكْرٍ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ يَا أَبَهْ قَدْ قَبِلْتُهَا قَالَ الْقَاسِمُ عَلَى مَا ذَا قَالَ عَلَى مَا تَأْمُرُنِي بِهِ يَا أَبَهْ قَالَ عَلَى أَنْ تَرْجِعَ عَمَّا أَنْتَ عَلَيْهِ مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ قَالَ الْحَسَنُ يَا أَبَهْ وَ حَقِّ مَنْ أَنْتَ فِي ذِكْرِهِ لَأَرْجِعَنَّ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ مَعَ الْخَمْرِ أَشْيَاءَ لَا تَعْرِفُهَا فَرَفَعَ الْقَاسِمُ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ أَلْهِمِ الْحَسَنَ طَاعَتَكَ وَ جَنِّبْهِ مَعْصِيَتَكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ دَعَا بِدَرْجٍ فَكَتَبَ وَصِيَّتَهُ بِيَدِهِ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ كَانَتِ الضِّيَاعُ الَّتِي فِي يَدِهِ لِمَوْلَانَا وَقْفٌ وَقَفَهُ وَ كَانَ فِيمَا أَوْصَى الْحَسَنَ أَنْ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنْ أُهِّلْتَ لِهَذَا الْأَمْرِ يَعْنِي الْوَكَالَةَ لِمَوْلَانَا فَيَكُونُ قُوتُكَ مِنْ نِصْفِ ضَيْعَتِي الْمَعْرُوفَةِ بِفرجيدة وَ سَائِرُهَا مِلْكٌ لِمَوْلَايَ وَ إِنْ لَمْ تُؤَهَّلْ لَهُ فَاطْلُبْ خَيْرَكَ مِنْ حَيْثُ يَتَقَبَّلُ اللَّهُ وَ قَبِلَ الْحَسَنُ وَصِيَّتَهُ عَلَى ذَلِكَ فَلَمَّا كَانَ فِي يَوْمِ الْأَرْبَعِينَ وَ قَدْ طَلَعَ الْفَجْرُ مَاتَ الْقَاسِمُ رَحِمَهُ اللَّهُ فَوَافَاهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ يَعْدُو فِي الْأَسْوَاقِ حَافِياً حَاسِراً وَ هُوَ يَصِيحُ وَا سَيِّدَاهْ فَاسْتَعْظَمَ النَّاسُ ذَلِكَ مِنْهُ وَ جَعَلَ النَّاسُ يَقُولُونَ مَا الَّذِي تَفْعَلُ بِذَلِكَ فَقَالَ اسْكُتُوا فَقَدْ رَأَيْتُ مَا لَمْ تَرَوْهُ وَ تَشَيَّعَ وَ رَجَعَ عَمَّا كَانَ عَلَيْهِ وَ وَقَفَ الْكَثِيرَ مِنْ ضِيَاعِه.

4. در غیبت شیخ طوسی صفحه 222 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 356 حدیث 692 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الدَّلَّالُ الْقُمِّيُّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْماً لِأُسَلِّمَ عَلَيْهِ فَوَجَدْتُهُ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ سَاجَةٌ وَ نَقَّاشٌ يَنْقُشُ عَلَيْهَا وَ يَكْتُبُ آياً مِنَ الْقُرْآنِ وَ أَسْمَاءَ الْأَئِمَّةِ(علیه السلام) عَلَى حَوَاشِيهَا. فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي مَا هَذِهِ السَّاجَةُ فَقَالَ لِي هَذِهِ لِقَبْرِي تَكُونُ فِيهِ أُوضَعُ عَلَيْهَا أَوْ قَالَ أُسْنَدُ إِلَيْهَا وَ قَدْ عَرَفْتَ مِنْهُ وَ أَنَا فِي كُلِّ يَوْمٍ أَنْزِلُ فِيهِ فَأَقْرَأُ جُزْءاً مِنَ الْقُرْآنِ [فِيهِ] فَأَصْعَدُ وَ أَظُنُّهُ قَالَ فَأَخَذَ بِيَدِي وَ أَرَانِيهِ فَإِذَا كَانَ يَوْمَ كَذَا وَ كَذَا مِنْ شَهْرِ كَذَا وَ كَذَا مِنْ سَنَةِ كَذَا وَ كَذَا صِرْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ دُفِنْتُ فِيهِ وَ هَذِهِ السَّاجَةُ [مَعِي]

5. در غیبت شیخ طوسی صفحات 222 و 223 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 356 حدیث 693 آمده است:

قَالَ أَبُو نَصْرٍ هِبَةُ اللَّهِ وَ قَدْ سَمِعْتُ هَذَا الْحَدِيثَ مِنْ غَيْرِ [أَبِي] عَلِيٍّ وَ حَدَّثَتْنِي بِهِ أَيْضاً أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ أَبِي جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُمَا. وَ أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْأَسْوَدِ الْقُمِّيُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ الْعَمْرِيَّ قُدِّسَ سِرُّهُ حَفَرَ لِنَفْسِهِ قَبْراً وَ سَوَّاهُ بِالسَّاجِ فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لِلنَّاسِ أَسْبَابٌ [وَ] سَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ قَدْ أُمِرْتُ أَنْ أَجْمَعَ أَمْرِي فَمَاتَ بَعْدَ ذَلِكَ بِشَهْرَيْنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاه

ص: 81

320. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافران عذابى سخت خواهند داشت

سوره سجده آيه 21

«وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدْنى دُونَ العَذابِ الأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»

و به درستى كه ما از عذاب كوچك تر (يا نزديك تر) غير از عذاب بزرگ تر آنان را مى چشانيم تا شايد به سوى خداوند برگردند.

عذاب نزدیک در مجموع از آیات و روایات چنین استنباط می شود که عذاب ادنی عذاب قبر است و عذاب بزرگ در قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) البته در روایات تعابیر دیگر هم شده است مثل این که عذاب ادنی قحطی و خشک سالی و غیره گفته شده است و باز در رجعت هم عذاب ادنی گفته شده است. آیه بیستم درباره ی افراد فاسق و قرارگرفتن آن ها در آتش جهنم است و سپس از دو عذاب دیگر برای آن ها صحبت می شود. عذاب کوچک و عذاب بزرگ و یا عذاب دور و باز در رجعت هم عذاب ادنی گفته شده است.

1. محمّدبن الحسن بن فرقد الشيبانى حنفى در كتاب كشف البيان و در المحجة صفحه 173، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 288 حدیث 7 و منتخب الاثر صفحه 303 آمده است:

و روى عن جعفر الصادق ان لادنى القحط و الجدب و الاكبر خروج القائم المهدى بالسيف فى آخرالزمان.

از امام صادق(علیه السلام) روايت شده است كه (عذاب پست) يا عذاب كوچك تر، قحطى و خشك سالى و (عذاب الاكبر) يا عذاب بزرگ تر در قيام قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، كه ايشان با شمشير قيام خواهد كرد در آخرالزمان.

2. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 288 حديث شماره 3، تأويل الايات الظاهر مجلد 2 صفحه 444، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 549، تأویل ما نزل من القرآن الکریم صفحه 241 حدیث251، تفسیر صراط مستقیم مجلد 2 صفحه 262، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 564 آمده است:

ص: 82

محمّدبن العباس، قال حدثنا على بن حاتم، عن حسن بن محمّد، عن عبدالواحدبن حفص بن عمربن سالم، عن محمّدبن حسين بن عجلان، عن مفضل بن عمر، قال سئلت اباعبداللّه(علیه السلام) عن قول اللّه عزوجل: «وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدْنى دُونَ العَذابِ الأَكْبَرِ»قال الادنى عذاب السفر والاكبر المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بالسيف.

محمّدبن عباس روايت مى كند از على بن حاتم... از حسين ابن عجلان و از مفضل بن عمر روايت مى كند كه از حضرت صادق(علیه السلام) در مورد اين فرموده خداوند «به درستى كه ما از عذاب كوچك تر (يا نزديك تر) غير از عذاب بزرگ تر آنان را مى چشانيم» سؤال كرديم حضرت فرمودند: عذاب كوچك يا عذاب نزديك تر سفر است و عذاب بزرگ تر ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه با شمشير قيام مى فرمايند: (البته بعيد نيست كه اين عذاب السفر عذاب سفر آخرت يا قبر باشد.)

3. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 288 حديث شماره 6، مجمع البیان مجلد 4 صفحه 333، منهج الصادقین مجلد 7 صفحه 272، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 158، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 232 حدیث 45 آمده است:

الطبرسى قيل عذاب القبر عن مجاهد قال، وروى ايضاً، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) ثم قال: والاكثر فى رواية، عن ابى جعفر و ابى عبداللّه عليهماالسلام ان العذاب الادنى الدابة و الدجال.

طبرسى در ذيل همين آيه از امام صادق(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) آورده است كه هر دو امام بزرگوار فرمودند: عذاب نزديك و كوچك تر دابة الارض و دجال هستند.

4. در تفسیر برهان مجلد3 صفحه 288 حدیث4 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 444 حدیث 7 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الْعَذَابُ الْأَدْنَى دَابَّةُ الْأَرْضِ

مفضل بن صالح از امام صادق(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: منظور از عذاب الادنی، دابة الارض است.

5. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 170، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 16، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 289 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 56، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 231 حدیث 44 آمده است:

ص: 83

و أما قوله: وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ الآية قال: العذاب الأدنى عذاب الرجعة بالسيف- و معنى قوله: لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ يعني فإنهم يرجعون في الرجعة حتى يعذبوا

علی بن ابراهیم قمی (به روایت از امام صادق(علیه السلام)) گوید: درباره ی این آیه وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى عذاب نزدیک یا عذاب کوچک و یا عذاب ساده را به ایشان بچشانیم منظور عذاب زمان رجعت است که شمشیر خواهد بود و لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ یعنی بازگشت در زمان رجعت تا عذاب استحقاقی خود را بچشند.

یوم الفتح، یوم فتح جهان به دست حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و معتقدان به آن حضرت دارای مقامی عظیم هستند (حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فاتح کره ی زمین و زنده کننده ی آن است.)

ص: 84

321. امامان و رهبران پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بايد از

اولاد حضرت فاطمه(علیها السلام) باشند

سوره سجده آيه 24

«وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ»

و قرار داديم از ايشان پيشوايان و رهبرانى را كه هدايت نمايند به دستور ما، (براى اينكه) بردبارى و صبر نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.

1. در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى صفحه 378 حديث 624 در ذيل همين آيه، آمده است:

حاكم حسكانى مى گويد: فرات بن ابراهيم كوفى گفت... از ابى حمزه نقالى: از ابى جعفر امام محمّد باقر(علیه السلام) كه آن حضرت فرمودند: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ» اين ائمه(علیها السلام) اولاد فاطمه(علیها السلام) هستند.

2. باز در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى در صفحه 378حديث 625، در ذيل همين آيه مى گويد:

فرات گفت... از جابر: از امام محمّد باقر(علیه السلام) كه آن حضرت درباره اين آيه «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ» فرمودند: تنها در اولاد فاطمه(علیها السلام) نازل شده (خداوند از ايشان پيشوايانى را قرار داد كه (مردم را) به اذن و دستور خداوند راهنمايى مى كنند).

3. باز در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى در صفحات 378 و 389 حديث 626، حاكم حسكانى حنفى مى گويد:خبر داد ما را عقيل... از ابن عباس در فرموده خداوند متعال «...وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» گفت: خداوند براى بنى اسرائيل پس از مرگ هارون و موسى، از اولاد هارون هفت نفر از

ص: 85

امامان را قرار داد، همچنين با على(علیه السلام) و فرزندانش هفت نفر از امامان را را قرار داد سپس، خداوند براى بنى اسرائيل پس از آن هفت امام، پنج امام ديگر از فرزندان هارون اختيار فرمود (پس در ميان بنى اسرائيل دوازده نفر امام شدند از اولاد هارون.)

(و اين مسئله باز در اسلام بوده است) خداوند پس از (هفت نفر) پنج نفر ديگر از اولاد على(علیه السلام) را امام قرارداد كه آن ها نيز در مجموع دوازده امام مى شوند.

پس، امامان هادى به امر خداوند دوازده نفرند و دوازدهمين آن ها حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 288 حديث 1، آمده است:

على بن ابراهيم، قال: قال فى علم اللّه انهم يصبرون على ما يصيبهم فجعلهم الائمة.

على بن ابراهيم قمى در تفسيرش از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند كه حضرت فرمودند: (به اذن اللّه) و آن ها مى دانند آنچه كه به سرشان مى آيد مى دانند و خداوند آن ها را امام قرار داده است.

5. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 289 حديث3، آمده است:

على بن ابراهيم قال: حدثنى ابى، عن القاسم بن محمّد، عن القاسم بن محمّد، عن سليمان بن داود المنقرى، عن حفص بن غياث، عن ابى عبداللّه(علیه السلام)، فى حديث،عن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فصبر رسول اللّه فى جميع احواله ثم بشر بالائمة من عترته وصفوا بالصبر فقال: «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ».

على بن ابراهيم قمى نقل مى كند به اسناد خودش تا... از حفص بن غياث و ايشان از حضرت صادق(علیه السلام) صبر مى كند و ايشان از رسول خدا درباره اين آيه آورده است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در جميع احوال و به امام از عترت و خاندانش بشارت دادند كه آن ها نيز صبر مى كنند و آن گاه حضرت فرمودند: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ».

6. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 289 حديث 4، آمده است:

محمّدبن العباس، قال: حدثنا على بن عبداللّه بن اسد، عن ابراهيم بن محمّد الثقفى، عن على بن هلال الاحمسى عن الحسن بن وهب العيسى عن جابر الجعفى، عن ابى جعفر محمّدبن على(علیه السلام)، قال: نزلت هذه الاية فى ولد فاطمه عليهاالسلامخاصة و «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ».

ص: 86

محمّدبن عباس روايت مى كند... و جابربن جعفى از حضرت محمّد باقر(علیه السلام) كه فرمودند: اين آيه نازل شده است درباره فرزندان فاطمه(علیها السلام) نازل شده است و اين آيه مخصوص آن ها است؛ «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ».

7. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 288 حديث 2، آمده است:

ثم قال على بن ابراهيم حدثنا حميدبن زياد، قال: حدثنا محمّدبن الحسين، عن محمّدبن يحيى، عن طلحه بن زيد، عن جعفربن محمّد، عن ابيه، قال: الائمة فى كتاب اللّه امامان امام عدل و امام جود قال اللّه: «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» لا بامرالناس يقدمون امراللّه قبل امرهم و حكم اللّه قبل حكمهم قال و «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلى النّارِ» يقدمون امرهم قبل امراللّه و حكمهم قبل حكم اللّه و ياخذون باهوائهم خلافاً لما فى كتاب اللّه.

على بن ابراهيم نقل مى كند... از طلحه بن زيد و ايشان از جعفربن محمّد(علیه السلام) و ايشان از پدرش كه فرمودند: امامان در كتاب خداوند امامان عادل و امامان جود هستند كه خداوند مى فرمايند: «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» اين امامان به امر مردم عمل نمى كنند امر خداوند را مقدم بر امر ناس مى دانند و حكم خداوند را مقدم بر حكم آن ها دانسته و باز خداوند در قرآن مى فرمايند: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلى النّارِ» «قرار داديم امامانى را كه مردم را به سوى آتش مى خوانند» اين امامانى كه مردم را به آتش مى خوانند ائمه اى هستند كه امر خودشان را بر امر خداوند مقدم مى دانند و حكم خودشان را بر حكم خدا مقدم مى شمارند. اين ها عمل مى كنند بر مبناى هواهاى نفسانى خويش عمل مى كنند، و امر و كار آن ها برخلاف كتاب خداوند است.

ص: 87

322. فتح بزرگ به دست قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

صورت می گیرد. پس همه منتظر آن روز باشید

سوره سجده آیات 27 تا 30

أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا يُبْصِرُونَ (27) وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (28) قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذينَ كَفَرُوا إيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (29) فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ (30)

تنزیل آیات

تنزیل آیات مشخص است. درباره ی جاری شدن باران و آب بر روی کره ی زمین است که به وسیله ی آن زمین بی آب و علف و خاک مرده زنده می شود و رزق حیوانات و انسان ها تأمین می گردد که نظام خلقت نظام احسن است و هر چیز در جای خودش قرار دارد و همه چیز بر اساس قانونی است که خداوند گذاشته است لذا ما مسلمانان همه چیز را تحت سیطره ی علم خدا می دانیم و معتقدیم حتی یک برگ از روی درخت نمی افتد مگر این که فرمول علمی دارد. افتادن از روی درخت تحت تأثیر جاذبه و باد و صاعقه برگ به شاخه ی درخت است که ضعیف شده و می افتد که قرآن می فرماید: وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها

درباره ی روییدن گیاه از زمین که عمده ترین عنصری که باید او را برویاند آب است. در این آیه آمده است: و بعضی از مفسرین گفته اند که این یوم فتح، فتح مکه است که دیگر ایمان کافران بعد از فتح مکه برای آن ها سود نخواهد بخشید و دیگر به آن ها مهلت داده نخواهد شد.

تأویل آیات تأویل آیات درباره ی ظهور موفور السرور اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روحی و ارواح

ص: 88

العالمین له الفداء است که با آمدن او همه چیز زنده می شود که در آیات دیگر آمده است: یحی الارض بعد موتها و در آن ظهور فتح است که تمام عالم تحت قدرت آن حضرت درمی آید و قدرت او قدرت خداست و آن بزرگوار مردم را به سوی خود نمی خواند بلکه به سوی خدا دعوت می کند.

1. حکومت جهانی تشکیل می دهد.

2. دین مردم جهان دین واحد می شود.

3. مرزها برداشته شد و زمین یک دهکده می شود.

4. عدالت بر روی کره ی زمین گسترانیده می گردد.

1. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 171 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 160، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 289 حدیث 1 و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 233 حدیث 51 آمده است:

قال علي بن إبراهيم في قوله أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ قال الأرض الخراب- و هو مثل ضربه الله في الرجعة و القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فلما أخبرهم رسول الله ص بخبر الرجعة قالوا مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ و هذه معطوفة على قوله وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ فقالوا مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فقال الله قُلْ لهم يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ- فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ يا محمد وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُون

علی بن ابراهیم در مورد فرمایش خداوند أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ منظور از آن زمین خراب می باشد و این را خداوند در مورد فرمان رجعت و (ظهور) حضرت قائم (آل محمد) مطرح فرموده است و چون رسول خدا رجعت را برای اصحاب خود بیان نمودند آن ها گفتند: اگر راست می گویید: این فتح و پیروزی چه وقت فراخواهد رسید؟

و این آیه مرتبط است و عطف بر فرمایش خداوند است که فرمودند: وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ (1) و ما عذاب دنیا را (پیش از عذاب بزرگ تر) به ایشان خواهیم چشانید. سپس آن ها مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ اگر شما راست می گویید این فتح چه زمانی و چه وقتی به وقوع خواهد پیوست؟ و خداوند در جواب می فرمایند: قُلْ بگو ای پیامبر به آن ها که يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذينَ كَفَرُوا إيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ * فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ در روز

ص: 89


1- . سوره سجده آیه 21

پیروزی ایمان آوردن کافران سودی برای آن ها نخواهد داشت و دیگر به آن ها مهلت داده نخواهد شد. پس ای محمد از آن ها دوری کن و منتظر باش که آن ها نیز در انتظار می باشند.

2. تأویل ما نزل من القرآن فی النبی و آله صفحه 242 حدیث 228 تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 445 حدیث 9 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 289 حدیث 2 آمده است:

محمد بن العباس، قال: حدثنا الحسين بن عامر، عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، عن محمد بن سنان، عن ابن دراج، قال: سمعت أباعبدالله(علیه السلام) يقول في قول الله عز و جل: قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ. قال: «يوم الفتح، يوم تفتح الدنيا على القائم(علیه السلام)، لا ينفع أحدا تقرب بالإيمان ما لم يكن قبل مؤمنا، و بهذا الفتح موقنا، فذلك الذي ينفعه إيمانه، و يعظم عند الله قدره و شأنه، و تزخرف له يوم القيامة و البعث جنانه، و تحجب عنه نيرانه، و هذا أجر الموالين لأمير المؤمنين(علیه السلام)، و لذريته الطيبين(علیه السلام)».

محمدبن عباس با اسناد خودش از ابن درّاج رواین می کند که از امام صادق(علیه السلام) شنیدم درباره ی این آیه خداوند عزوجل قل یوم .... ینظرون فرمودند: روز فتح روزی است که دنیا برای حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فتح خواهد شد و هرکس (قبل از آن روز) ایمان نیاورده باشد و یقین بر این فتح و پیروزی نداشته باشد، دیگر ایمان برای او سودی نخواهد داشت. پس کسی که (قبل از فتح دنیا به حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیامش) ایمان نداشته باشد او دیگر سودی نخواهد برد و در مقابل سود متعلق به کسانی است که قبل از روز فتح به آن حضرت و قیامش ایمان داشته باشد که شأن و منزلت آن ها در پیشگاه خداوند بسیار عظیم است و در روز قیامت هم جایگاه او بهشت خواهد بود که برای او بهشت را زینت می کنند و آذین می بندند. دیگر حرارت آتش جهنم از او برطرف خواهد شد و چنین پاداشی مخصوص است به محبین و دوستداران و پیروان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ذریه ی طاهرین آن حضرت.

خوشا به حال معتقدان به امام زمان در دوران غیبت

حضرت صادق(علیه السلام) در منزلت و مقام معتقدین به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبتش می فرمایند و یعظم عند الله قَدرُهُ و شأنُهُ منزلت و شأن آن ها در پیشگاه خداوند بسیار عظیم است برای درک این شأن عظیم از قرآن کمک می گیریم. در آیةالکرسی درباره ی خداوند می فرمایند هو العلی العظیم و درباره ی رسول خدا آمده است: انک لعلی خلق عظیم در مثال مناقشه نیست (ما

ص: 90

هرگز بقیه ی انسان ها را با خداوند و نبی مکرم اسلام و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) مقایسه نمی کنیم اما معتقدین به وجود مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای چه مقام والایی هستند که حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند:

اولاً: ینفعه ایمانه ایمان آن ها برایشان سودی سرشار خواهد داشت.

ثانیاً: و یعظم عندالله قدره و شأنه شأن و قدر آن ها در پیشگاه خداوند بسیار عظیم است.

ثالثاً: در قیامت جایگاه ایشان بهشت خواهد بود.

رابعاً: و تُزخرِفَ لَهُ یوم البعث جنانُهُ و بهشت را برای ورود این معتقد به امام زمان زینت می بندند.

خامساً: وَ تُجَبُ عَنهُ نیرانهُ آتش جهنم برای همیشه از او دور می شود.

سادساً: معتقدین به وجود امام زمان حتماً از مؤمن به ولایت و امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) هستند.

ص: 91

323. قلب مؤمن مخصوص امامان(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

سوره احزاب آیه 4

ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِه

خداوند در درون (یک نفر) دو قلب قرار نداده است.

دقت بفرمایید این قلب اشاره به روح است. اشاره به نفس است اشاره به روان و جان است که این قلب و روح نمی تواند دو نفر را در خودش قرار بدهد. (نمی شود هم جایگاه محبین اهل بیت باشد و هم دشمنان اهل بیت)

1. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 317 حدیث 23 و مجلد 27 صفحه 83 حدیث 24، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 409 حدیث 2، امالی شیخ صفحه 148 حدیث 56 و الغارات مجلد 2 صفحه 585 و تفسیر صافی آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِيِّ عَنْ كَثِيرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه

السلام) لَيْسَ عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ مِمَّنِ امْتُحِنَ قَلْبُهُ لِلْإِيمَانِ إِلَّا وَ هُوَ يَجِدُ مَوَدَّتَنَا عَلَى قَلْبِهِ فَهُوَ يَوَدُّنَا وَ مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ مِمَّنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِ إِلَّا وَ هُوَ يَجِدُ بُغْضَنَا عَلَى قَلْبِهِ فَهُوَ يُبْغِضُنَا فَأَصْبَحْنَا نَفْرَحُ بِحُبِّ الْمُحِبِّ وَ نَعْرِفُ بُغْضَ الْمُبْغِضِ وَ أَصْبَحَ مُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ رَحْمَةَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فَكَأَنَّ أَبْوَابَ الرَّحْمَةِ قَدْ فُتِحَتْ لَهُ وَ أَصْبَحَ مُبْغِضُنَا عَلَى شَفَا جُرُفٍ مِنَ النَّارِ فَكَأَنَّ ذَلِكَ الشَّفَا قَدِ انْهَارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ فَهَنِيئاً لِأَهْلِ الرَّحْمَةِ رَحْمَتُهُمْ وَ تَعْساً لِأَهْلِ النَّارِ مَثْوَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (1) وَ إِنَّهُ لَيْسَ عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ يُقَصِّرُ فِي حُبِّنَا لِخَيْرٍ جَعَلَهُ اللَّهُ عِنْدَهُ إِذْ لَا يَسْتَوِي مَنْ يُحِبُّنَا وَ مَنْ يُبْغِضُنَا وَ لَا يَجْتَمِعَانِ فِي قَلْبِ رَجُلٍ أَبَداً إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ يُحِبُّ بِهَذَا وَ يُبْغِضُ بِهَذَاأَمَّا مُحِبُّنَا فَيُخْلِصُ الْحُبَّ لَنَا كَمَا يَخْلُصُ الذَّهَبُ بِالنَّارِ لَا كَدَرَ فِيهِ وَ مُبْغِضُنَا عَلَى تِلْكَ الْمَنْزِلَةِ نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَا وَصِيُّ الْأَوْصِيَاءِ وَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ مِنْ حِزْبِ الشَّيْطَانِ وَ الشَّيْطَانُ مِنْهُمْ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ

ص: 92


1- . سوره نحل آیه 22.

حُبَّنَا فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَإِنْ شَارَكَ فِي حُبِّنَا عَدُوَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ عَدُوُّهُ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ.

محمدبن عباس با اسناد خودش از ابوجارود نقل می کند که گفت:امام صادق(علیه السلام) درباره ی فرموده خداوند عزوجل ما جعل الله لرجل قلبین فی جوفه خداوند دو قلب در درون یک فرد قرار نداده است. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) فرموده است هیچ بنده ای از بندگان خداوند نیست مگر این که خداوند قلب او را برای ایمان امتحان کرده است مگر کسی که در قلبش محبت ما اهل بیت است. پس دوستدار ما خواهد بود و او می یابد محبت ما را در قلبش و هربنده ای که محبت ما در قلبش نباشد مورد خشم و سخط خداوند قرار می گیرد و می باید بغض ما را در قلبش و او با ما دشمنی و کینه توزی می ورزد. ما به سبب دوستی دوستان شاد هستیم و با دشمنان دشمنی خواهیم بود. محب و دوست ما در انتظار رحمت خداوند می باشد و درب های رحمت خداوند به رویش باز می شود و دشمن ما در پرتگاهی از آتش قرار دارد که در حال سقوط در آتش جهنم است. پس رحمت پروردگار برای اهل رحمت گوارا باد و مرگ بر دوزخیان که جایگاه آن ها آتش جهنم خواهد بود به درستی که خداوند عزوجل می فرمایند فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ جایگاه متکبرین بد جایگاهی است.

و بنده ای از بندگان خداوند نیست که به واسطه ی خیر و خوبی که خداوند در نزد او قرار داده در راه محبت ما کوتاهی کند زیرا دوست و دشمن ما با یکدیگر مساوی نیستند و هرگز محبت و دشمنی ما در قلب یک نفر مستقر نمی گردد. زیرا خداوند دو قلب برای یک نفر قرار نداده است تا با یکی دوستی و با دیگری دشمنی کند. محبت دوستان ما خالص است همان طور که آتش طلا را پاک و خالص می گرداند و دشمنان ما نیز همان طور خواهند بود.

ما (اهل بیت رسالت) نُجبا هستیم و فرزندان ما فرزندان پیامبرانند و من وصی اوصیا می باشم و گروه ستمگر از حزب و طرفداران شیطان می باشند، بلکه شیطان از آن هاست و هرکسی که بخواهد بداند ما را دوست دارد یا نه به قلب خود بنگرد اگر در محبت ما محبت دشمن ما را همشریک

ص: 93

قرار دهد او از ما نیست و ما نیز با او ارتباطی نداریم و خداوند و جبرئیل و میکائیل با او دشمن هستند و خداوند دشمن کافران است.

2. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 318 حدیث 24، تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 471 حدیث 2 آمده است:

وَ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) لَا يَجْتَمِعُ حُبُّنَا وَ حُبُّ عَدُوِّنَا فِي جَوْفِ إِنْسَانٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ

محمدبن عباس با سند خود روایت کرده که حضرت امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) فرمودند: محبت و دوستی ما (اهل بیت عصمت و طهارت) با محبت و دوستی دشمنان درون یک انسان جمع نمی شود چنان که خداوند عزوجل می فرمایند ما جعل.... فی جوفه

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه ، بحارالانوار مجلد 27 صفحه 51 حدیث 1 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 410 حدیث 3 آمده است:

علي بن إبراهيم، قال: و في رواية أبي الجارود، عن أبي جعفر(علیه السلام)، في قوله: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ. قال: «قال علي بن أبي طالب(علیه السلام): لا يجتمع حبنا و حب عدونا في جوف إنسان، إن الله لم يجعل لرجل من قلبين في جوفه، فيحب بهذا و يبغض بهذا، فأما محبنا فيخلص الحب لنا كما يخلص الذهب بالنار، لا كدر فيه، فمن أراد أن يعلم حبنا فليمتحن قلبه، فإن شارك في حبنا حب عدونا فليس منا، و لسنا منه، و الله عدوهم، و جبرئيل، و ميكائيل، و الله عدو للكافرين».

علی بن ابراهیم (با سند خودش) از ابوجارود روایت می نماید که حضرت امام باقر(علیه السلام) درباره ی این فرمایش خداوند ما جعل الله... فی جوفه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) (درباره ی این آیه) فرمودند: محبت و دشمنی ما در درون یک نفر جمع نمی شود زیرا خداوند دو قلب و دو روح برای یک نفر قرار نداده است تا با یکی دوست بدارد و با دیگری دشمنی کند محبت دوستان ما خالص است همان طور که آتش طلا را پاک و خالص می گرداند هرکس که بخواهد بداند ما او را دوست داریم و یا نداریم، به قلب خود نظر کند اگر در محبت ما محبت دشمن مارا هم شریک قرار دهد او از ما نیست و ما نیز با او ارتباطی نداریم. جبرئیل و میکائیل با او دشمن هستند. خداوند دشمن کافران است.

ص: 94

عشق و محبت امام زمان در قلوب شیعیان واقعی

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ يَكُونَ عِتْرَتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ يَكُونَ أَهْلِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ يَكُونَ ذَاتِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ ذَاتِهِ.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ایمان به من نیاورده است کسی که مرا از خودش و فرزندان و عترت و اهل بیت(علیها السلام) مرا از فرزندان خودش بیشتر دوست نداشته باشد. در این حدیث علامت ایمان حب رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیها السلام) است.

باز در کتاب تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 98 آمده است:

يَا مُحَمَّدُ إِنِّي خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مِنْ نُورِي يَا مُحَمَّدُ إِنِّي عَرَضْتُ وَلَايَتَكُمْ عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَمَنْ قَبِلَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ جَحَدَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الظَّالِمِينَ

(خداوند در معراج فرمودند): ای محمد من خلق کردم تو را و خلق نمودم علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین را از نور خودم و ولایت شما را بر همه ی اهل آسمان ها و زمین عرضه داشتم. هرکس (ولایت محبت دوستی امامت و زعامت) شما را پذیرفت، او نزد من از مؤمنین است و هرکس نپذیرفت ولایت و دوستی شما را در نزد من از کافرین است.

دقت کنید خداوند محبت و دوستی و ولایت ... این چهارده نور مقدس را به همه ی انبیا و اولیا از آدم تا خاتم و از خاتم تا قیامت و بر همه ی ملائکة الله عرضه داشته و شرط ایمان و پذیرش اعمال را این ولایت قرار داده است.

باز دقت بفرمایید رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ایمان کامل به من نیاورده است کسی که مرا از خود و فرزندان مرا از فرزندان خودش بیشتر دوست نداشته باشد. مراد از فرزندان پیامبر تنها حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و امام حسین(علیها السلام) نیستند بلکه منظور حضرت همه ی اولاد پیامبرند...

ص: 95


1- . بحارالانوار مجلد 17 صفحه 13 حدیث 27

در این زمان محبت و دوستی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عین ایمان است

امروز فرزند مسلم پیامبر که از همه ی فرزندان او اعظم و اقدم و اشرف است وجود مقدس امام زمان هستند. هیچ شبهه ای در نَسَب و حَسَب و نسل او نیست هیچ کس به اندازه ی او به پیامبر نزدیک نیست هیچ یک از سادات و اولاد پیامبر داناتر اعلم اتقی اعظم و اصدق از او نیست. پس به حکم آن حدیث معتمد مستند و به حکم عقل و منطق که ... باید امام زمان را از فرزندان خودمان و از خودمان بیشتر دوست بداریم... همان طور که شب و روز فکر ما در سلامتی راحتی رفاه آسایش و در عزّ و عزّت و لذت فرزندانمان مستغرق است. لا اقل باید به همین اندازه در فکر امام زمان باشیم، همان گونه که اگر یک ساعت فرزندان ما از جلوی چشممان دور بشوند در حال اضطراب و انقلاب می افتیم، باید حداقل همین حال را در فقدان و غایب شدن امام زمان داشته باشیم.

(اگر فرزند شما یک روز گم شود چه می کنند... چه قدر به دنبالش می گردید؟ هرکجا که احتمال رفتنش را بدهی میروی و هرکجا احتمال بودنش را می دهد سرمی زنی و می گردی و با یک نیرو و انرژی عجیب و غریبی در و پیکر را به هم می زنی.

همه ی شما می دانید امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کاباره ها نیست حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به رقاص خانه و فاحشه خانه ها و... که محل فسق و فجور است، نمی روند. امام زمان به کربلا می رود امام زمان در سامرا به زیارت قبر والدینشان می رود. شما که مسلمان هستی هر شب جمعه به زیارت قبر پدر و مادرت می روی. آیا امام زمان این مستحب را ترک می کند؟! ابداً. یکی از جاهایی که احتمال دارد امام زمان دیده شود، حرم امام حسین است. یکی از جاها زمین عرفات در روز عرفه است یکی از جاها سر قبر پیامبر و حرم امام رضا(علیه السلام) (و یا سامره و یا کاظمین) و یا حرم عمه شان حضرت معصومه است. امام زمان به این مکان ها می رود. ایمن مطلب را هر عامی می داند.آیا هیچ گاه شما به این فکر افتادید که شب جمعه ای از شهرتان به قم بروید و در این فکر باشید که شاید امام زمان به قم آمده باشد... آیابه نیت این گمشده به کربلا و نجف رفته اید تا او را در حرم امام حسین و امیرالمؤمنین(علیها السلام) پیداکنید؟

ص: 96

یافتن امام زمان سوز دل می خواهد

شما اگر به این نیت به این مکان های مقدس بروید ... در شما حالت نورانیتی مخصوص پیدا می شود ... فهمیدن این نورانیت، عمل و تجربه ی رفتن را می طلبد. اگر با این نیت حرکت کنید (که بروید و امام زمان) را آنجا ببینید نورانیت و روحانیت مخصوص در شما ایجاد خواهد شد و باید سوز داشته باشید.

چند از این الفاظ و اضمار و مجاز *** سوز خواهم سوز با این سوز ساز

ما درون را بنگریم و حال را *** ما برون را ننگریم و قال را

موسیا آداب دانان دیگرند *** سوخته جان و روانان دیگرند

باید سوز باشد و با سوز به دنبال امام زمان بروید. چه طور انسان وقتی مقداری پول گم می کند به دنبالش می گردد، همان گونه باید در طلب امام زمان گشت...

دقت کنید اگر فرزندت یک ساعت از مدرسه دیر به خانه بیاید و در ساعت مقرر نیاید، چگونه دیوانه وار در پی او می گردید. به مدرسه تلفن می زنی اگر بگویند یک ساعت است از مدرسه رفته است چه آتشی در دلت ایجاد می شود؟ همه جا را دنبالش می گردی ... به فامیل به دوست به همسایه به همه تلفن می زنی و سراغش را می گیری... همه ی شهر را زیر و رو می کنی تا او را بیابی ... دو ساعت بشود سوزت بیشتر می شود ... سه ساعت و چهار ساعت ... اضطراب تو را زیادتر می کند و در فقدان این عزیز این محبوب ... اضطراب تو را بیشتر می کند ... آیا شده است یک دهم این اضطراب و تشنگی را درباره ی امام زمان انجام داده باشی و آن حضرت را نبینی؟!(1)به تجربه ثابت شده است آن ها که اولاً به وجود امام زمان باور داشتند و ثانیاً حب آن حضرت را در دل داشتند و عاشق ایشان بودند و ثالثاً با سوز دل به دنبال ایشان می گشتند، حتماً حضرت را دیده اند.

ص: 97


1- . اقتباس از کتاب مجالس حضرت مهدی

324. معنی ولایت

سوره احزاب آیه 6

النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُهاجِرينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً

پیامبر (از خود مؤمنان به خودشان) سزاوارتر و اولی تر است و زنان پیغمبر در حکم مادران مؤمنان هستند و در کتاب خداوند خویشان نسبی پیامبر از مؤمنان و مهاجران نسبت به یکدیگر سزاوارتر می باشند مگر آنکه بخواهید به یکی از دوستان خود نیکی کنید و این حکم در کتاب خداوند مکتوب است.

مهم ترین بحث در این آیه اولی بالمؤمنین پیامبر و اولی بودن اولوالارحام است. عده ای خیال می کنند که خداوند در آیاتش و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) در احادیثش مسئله ی اولی بالمؤمنین و همچنین اولی بودن ارحام را تعبدی گفته است که مردم به پیامبر و اولاد ایشان بیشتر احترام بگذارند اما مطلب بالاتر از این هاست. این آیات و روایات این مسئله را اثبات می کنند که پیامبر و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) بر مؤمنین و بر همه ی ما سوی الله اولی به تصرف و اولی به انفس و ... می باشد. چنان که:

1. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 323 حدیث 8 و تفسیر برهان مجلد 3 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْكُلَيْنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيٍّ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ ثَابِتٍ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه

السلام) أَنَّهُقَالَ: فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ (1) وَ فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً

ص: 98


1- . سوره أحزاب آیه 6.

فِي عَقِبِهِ (1) وَ الْإِمَامَةُ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِينَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

2. در کفایة الاثر صفحه 24 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 362 حدیث 703 آمده است:

حَدَّثَنِي أَبُوحَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ مُتَفَكِّرٌ مَغْمُومٌ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِي أَرَاكَ مُتَفَكِّراً قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ قَدْ أَتَانِي فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنَّكَ قَدْ قَضَيْتَ نُبُوَّتَكَ وَ اسْتَكْمَلْتَ أَيَّامَكَ فَاجْعَلِ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنِّي لَا أَتْرُكُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ يُعْرَفُ بِهِ وَلَايَتِي فَإِنِّي لَمْ أَقْطَعْ عَلَى النُّبُوَّةِ مِنَ الْغَيْبِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ كَمَا لَمْ أَقْطَعْهَا مِنْ ذُرِّيَّاتِ الْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ كَانُوا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَبِيكَ آدَمَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ يَمْلِكُ هَذَا الْأَمْرَ بَعْدَكَ قَالَ أَبُوكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَخِي وَ خَلِيفَتِي وَ يَمْلِكُ بَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ثُمَّ تَمْلِكُ أَنْتَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِكَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَقُومُ قَائِمُنَا يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ يَشْفِي صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ هُمْ شِيعَتُهُ

3. در کمال الدین مجلد 1 باب 31 صفحه 323 حدیث 8 و کفایة الاثر صفحه 26 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 362 حدیث 705 آمده است:

عَنْ ثَابِتٍ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ (2) وَ فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ (3) وَ الْإِمَامَةُ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِينَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

شیخ صدوق با سند خودش از ثابت ثمالی روایت کرده که گفت: امام سجاد به نقل از پدر بزرگوارشان حضرت علی بن ابیطالب(علیه السلام) روایت فرمودند که ایشان درباره ی آیه و اولی الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله در کتاب خداوند خویشاوندان نسبی بهیکدیگر

ص: 99


1- . سوره زخرف آیه47
2- . سوره أحزاب آیه 6
3- . سوره زخرف آیه 47

سزاوارترند. این آیه درباره ی ما اهل بیت نازل شده است و همچنین آیه وجعلها کلمه باقیه فی عصبه و خداوند آن (امامت) را کلمه باقی در پشت های (فرزندان) قرار داده است. باز این آیه هم درباره ی ما نازل شده است. بنابر این امامت در پشت امام حسین و فرزندانش تا قیامت باقی خواهد ماند و به درستی که برای حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما دو نوع غیبت وجود دارد که یکی از دیگری طولانی تر است اما غیبت اول شش روز یا شش ماه یا شش سال خواهد بود. اما غیبت دوم زمان آن به قدری طولانی خواهد شد که عده ای از کسانی که معتقد به امر هستند از عقیده ی خود برمی گردند و از آن ها کسی به این امر باقی نمی ماند مگر آن کسی که در یقین خود قوی بوده و نسبت به آن معرفت کامل داشته باشد و در درون خود نسبت به آنچه برای ما مقدر شده مشکل و تزلزلی ایجاد نگردد (آن ها هرگز از ما برنمی گردند.) و تسلیم ما اهل بیت عصمت و طهارت(علیها السلام) هستند.

4. در ینابیع المودة، الغدیر مجلد 1 صفحه 387، مودة القربی سید علی الهمدانی و آیات الولایة صفحه 288 حدیث 3 آمده است:

فقال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) معاشرالناس الیس الله اولی بی من نفسی یأمرنی و ینهانی ما لی علی الله امر و لا نهی؟ قالوا: بلی یا رسول الله. قال: من کان الله و أنا مولاه فهذا علی مولاه یأمرکم و ینهاکم مالکم علیه من أمر و لا نهی اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله اللهم أنت شهید علیهم إنی قد بلغت و نصحت

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای مردم آیا خداوند از خود من بر خود من سزاوارتر و اولی نیست که به من امر و نهی فرموده است و من (هرگز) به خداوند امر و نهی ندادم. گفتند آری ای رسول خدا. سپس حضرت فرمودند: هرکس خداوند و من مولا و اولی به انفس او هستیم پس این علی بن ابیطالب(علیه السلام) هم مولای اوست. او شما را امر و نهی می کند. اما شما حق امر و نهی کردن به او را ندارید. پروردگارا او را دوست بدار و دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار و یاوران و یاری کنندگان او رایاری کن. خوارکنندگان او را خوار کن پروردگارا تو شاهدی بر این مردم که من حق را به آن ها ابلاغ کردم و نصیحتشان کردم.

ص: 100

5. در کفایة الاثر صفحه 175، بحارالانوار مجلد 26 صفحه 343 حدیث 209 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه حدیث آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ أَبُو بَكْرِ بْنُ هَارُونَ الدِّينَوَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمِصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْغِفَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَرِيزُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَذَّاءُ قَالَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذِهِ الْآيَةَ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَنْ تَأْوِيلِهَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عَنَى غَيْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ أُولُو الْأَرْحَامِ فَإِذَا مِتُّ فَأَبُوكَ عَلِيٌّ أَوْلَى بِي وَ بِمَكَانِي فَإِذَا مَضَى أَبُوكَ فَأَخُوكَ الْحَسَنُ أَوْلَى بِهِ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَأَنْتَ أَوْلَى بِهِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ بَعْدِي أَوْلَى بِي فَقَالَ ابْنُكَ عَلِيٌّ أَوْلَى بِكَ مِنْ بَعْدِكَ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ بِمَكَانِهِ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ فِي التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِكَ فَهَذِهِ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِكَ أَعْطَاهُمْ عِلْمِي وَ فَهْمِي طِينَتُهُمْ مِنْ طِينَتِي مَا لِقَوْمٍ يُؤْذُونِّي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

اسماعیل بن عبدالله روایت می کند که امام حسین(علیه السلام) فرمودند: زمانی که خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل نمود از رسول خدا درباره ی تأویل این آیه سؤال کردم. حضرت فرمودند: به خدا سوگند این آیه به جز برای شما برای هیچ کس دیگر نازل نگردیده و شما، خویشاوندان و اولی الارحام هستید. هنگامی که من از دنیا رفتم پدرت حضرت علی(علیه السلام) برای جانشینی من اولی و سزاوارتر است و هرگاه پدرت از دنیا رفت برادرت حسن برای آن سزاوارتر است و چون حسن از دنیا رفت تو (برای جانشینی او) سزاوارتر هستی. عرض کردم یا رسول الله چه کسانی بعد از من خواهند بود؟ حضرت فرمودند: فرزندت علی بعد از تو سزاوارتر است و چون او از دنیا برود فرزندش محمد سزاوارتر می باشد و چون محمد از دنیا برود فرزندش جعفر به جانشینی او سزاوارتر است و چون جعفر از دنیا برود فرزندش موسی بعد از او سزاوارتر خواهد بود و چون موسی از دنیا برود فرزندش علی سزاوارتر است و چون علی از دنیا برود فرزندش محمد سزاوارتراست و چون محمد از دنیا برود فرزندش علی سزاوارتر است و چون علی از دنیا برود فرزندش حسن بعد از او سزاوارتر می باشد و چون او از دنیا برود (ای حسین) در نهمین فرزند تو غیبت واقع

ص: 101

می شود. پس این نه امام همه از صلب و از نسل تو هستند که خداوند علم مرا و فهم مرا به ایشان عطا نموده و طینت (وسرشت) ایشان از سرشت و طینت من می باشد. چه می شود که گروهی مرا درباره ی ایشان مورد اذیت و آزار قرار می دهند و خداوند شفاعت مرا نصیب آن ها نگرداند.

6. در صحیح بخاری مجلد 1 صفحه 9 و صحیح مسلم مجلد 1 صفحه 49، مسند احمد حنبل مجلد 3 صفحات 177، 207، 275 و مجلد 4 صفحه 11 آمده است:

قال رسول الله: فوالذی نفسی بیده لا یؤمن احدکم حتی اکون احب الیه من والده و ولده و الناس اجمعین.

به آن خدایی که نفس به دست اوست ایمان نیاورده است هیچ کدام شما به من تا این که دوست بدارد مرا بیشتر از پدرش و فرزندانش و همه ی مردم.

7. بیهقی در شعب الایمان و نصیبی در جزء دوم از احادیث کتاب خودش و ابوالشیخ در کتاب صواب و دیلمی در مسندش آورده اند:

قال رسول الله: لایؤمن عبدً لله حتی اکون احب الیه من نفسه و تکون عترتی احب الیه من عترته و یکون اهلی احب الیه من اهله.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ایمان نیاورده است بنده ای به خدا تا آن وقتی که من را از خودش بیشتر دوست بدارد و عترت مرا بیشتر از عترت خودش دوست بدارد و اهل بیت(علیها السلام) من را بیشتر از اهل بیت خودش دوست بدارد.

8. در اختصاص شیخ صدوق و در اختصاص شیخ طوسی و در نجم الثاقب حاجی نوری از رسول خدا روایت شده است که:

ایمان به من نیاورده است آن کسی که مرا بیشتر از خودش دوست نداشته باشد و هم چنین بچه های مرا بیشتر از بچه های خودش دوست نداشته باشد.

خیال نکنید که این مطلب را رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) تعبدی فرموده است که مردم فقط او را بیشتر از خودشان و اولاد ایشان را بیشتر از اولاد خودشان دوست بدارد. ایننیست بلکه این یک برهان عقلی است و عقل به این مسئله حکم می کند و رسول خدا آنچه را که عقل حکم می کند به زبان آورده است.

ص: 102

حضرات فلاسفه و حکما کلاً در اشراق و مشاء و رواق از افلاطون گرفته که رئیس الحکما است که او استاد فلاسفه است تا حاج ملا هادی سبزواری همه گفته اند که ظهور علت در معلول بیشتر است از ظهور خود معلول در خودش. مثلاً شما آتش را در نظر بگیرید و آن را با حرارت مقایسه کنید. آتش علت است و حرارت معلول آتش است. ظهور آتش در موجودیت حرارت بیشتر از وجود خود حرارت است زیرا حرارت به آتش موجود شده است و قائم به آتش است. نقش حرارت به آتش بستگی دارد. حرارت در رتبه ی پایین تر است نسبت به آتش و یا به زبان دیگر تجلی علت در معلول بیشتر است از تجلی خود معلول به خودش.

حرارت تجلی آتش است. او در رتبه ای پایین تر از آتش قرار دارد. حرارت معنی حرفی است. آتش معنی اسمی است. حرارت طفیلی آتش است.

دقت کنید اگر آتش نباشد حرارت نیست. وجود حرارت بستگی به وجود آتش دارد. حیاتش، قدرتش همه چیزش به آتش بستگی دارد. آتش اولی است و حرارت در رتبه ی پایین قرار دارد.

ما خطبه ی غدیر خم و خطبه ی رسول خدا را می خوانیم. در آنجا رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از جهاز شتر منبری برپا می کنند و در رأس منبر قرار می گیرند و خطبه ای را می خوانند که در جلد 9 بحارالانوار است و در تفسیر صافی نیز آن را آورده است. در یک فراز رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند الست اولی منکم بانفسکم آیا من اولی به خود شما از نفس های شما نیستم؟ یعنی در مرتبه ی وجود من علت هستم و شما معلول هستید. این عبارت ساده نیست. این یک عبارت عقلی است. آیا من از خود شما بر خود شما مسلط نیستم؟ همه به اتفاق گفتند: قالوا: بلی یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) (چون در قرآن آمده است النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ همه گفتند بلی یا رسول الله.

من بر شما از خود شماها اولویت دارم.

یار نزدیک تر از من به من است این عجب تر که من از وی دورمعلت نزدیک تر به معلول است، نسبت به حود معلول. همه گفتند: چرا؟ یا رسول الله تو اولی به انفس ما هستی. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به مردم فرمودند: جلو بیایید. همه جلو آمدند. کمربند امیرالمؤمنین را گرفتند و بر روی دست بلند کردند و فرمودند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه. یعنی هر کس که من نسبت به او این مقام را دارم بدانید بعد از من این مقام برای حضرت علی(علیه السلام) است.

ص: 103

برای وسعت این ولایت کافی است به سوره مائده آیه 55 مراجعه کنید که خداوند می فرماید: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون چنین است و جز این نیست که ولی شما (اولی به تصرف شما) و اولی به انفس شما الله است سپس رسولش و آن گاه حضرت امیرالمؤمنین و اهل بیت معصوم(علیها السلام) آن حضرت که ایشان در رتبه ی طولی قرار دارند. امروز این ولایت در اختیار حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. ایشان اولی بانفس بر همه هستند.(1)

ص: 104


1- . کتاب مجالس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

325. یکی از علائم ظهور این است که قبل از ظهور زلزله هایی به وقوع

اشاره

می پیوندد و عده ای گمراه می شوند

سوره احزاب آیه 11

هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَديداً

در آنجا مؤمنان امتحان شدند (ضعیفان در ایمان) سخت متزلزل گردیدند.

شأن نزول آیه

آیه درباره ی جنگ خندق است و حضرت آیة الله العظمی علی بن ابراهیم قمی مفصلاً آن را در تفسیرش شرح داده است. قریش در سال پنجم هجری قمری همه اجماع کردند و همه ی اعراب را جع نمودند و یک لشکر ده هزار نفری ترتیب دادند تا کار رسول خدا و اسلام را یک سره نمایند و قبایل مختلفی که در مدینه بودند مانند بنی قِینقاع که حدود هفتصد نفر جنگجو داشتند و بنی قُریظه و ... را با خود همراه کردند که به این جنگ، احزاب نیز می گویند.

در مقابل، همه ی اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هفتصد نفر بودند و وحشتی در دل مسلمانان افتاد که حتی پیامبر به مسلمین فرمودند: چه کسی حاضر است بیاید مخفیانه به داخل قبیله ی دشمن برود و خبر بیاورد؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سه بار این جمله را تکرار کردند و هیچ مسلمانی آماده نشد این عمل را انجام دهد. رسول خدا فرمودند: هرکس بپذیرد، من بهشت را به او وعده می دهم. دقت کنید مسلمانان اسلام در عقیده شان زیاد هم محکم نبودند لذا فرمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را زیر پا گذاشتند. سرانجام حذیفة بن یمان، یکی از یاران حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، پذیرفت اما مسلمین می ترسیدند رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با پیشنهاد سلمان فارسی و تأیید جبرئیل از طرف خدا، خندقی حفر کردند. سهنفر به نام های عمروبن عبدوَد، هُبیرة بن وهب و ضِراربن خطاب با اسبانشان و با جستن از خندق به

ص: 105

این طرف آمدند و به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزدیک شدند. اصحاب از ترس پشت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ایستادند و حضرت را پیشاپیش خود قرار دادند. یک نفر از مهاجرین که فلانی بود، به مردی که کنارش و از دوستانش بود گفت: آیا این شیطان (عمروبن عبدود) را نمی بینی؟ به خدا سوگند هیچ کس از دست او سالم نمی ماند؛ پس بیایید تا محمد را به او تحویل دهیم تا او را به قتل برسانند و ما نزد قوم خود برگردیم و زنده باشیم و عمروبن عبدود فریاد می کشید و مبارز می طلبید و هیچ مسلمانی حاضر نمی شد با او به نبرد بپردازد و هر بار که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از مسلمین می خواستند کسی به جنگ او برود، همه جواب منفی می دادند. می گویند جنگ خندق امتحان مسلمانان بود که متأسفانه سست عنصر بودند. سرانجام حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) برخاستند و به مبارزه با او پرداختند و او را به قتل رساندند... اما متأسفانه مسلمانان در شک و تردید بودند. این شأن نزول آیه است. هنالک ابتلی المؤمنون مؤمنان امتحان شدند اما بد امتحان دادند و مردود شدند.

تأویل آیه

تأویل این آیه نیز درباره ی قبل از ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد که متأسفانه قبل از ظهور، اکثر قریب به اتفاق مردم از دین برمی گردند و در این امتحان الهی شکست می خورند و برای مسلمانان واقعی مزاحمت ایجاد می کنند زندگی برای مؤمنین واقعی سخت می شود. برای نگ داری دینشان مثل این است که آتش سرخ را کف دست نگاه دارند که در جامع الاخبار آمده است:

يَا ابْنَ مَسْعُودٍ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ فِيهِ عَلَى دِينِهِ مِثْلُ الْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرِ بِكَفِّهِ فَإِنْ كَانَ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئْباً وَ إِلَّا أَكَلَتْهُ الذِّئَابُ

ای ابن مسعود زمانی بر مردم می آید که هرکس در آن زمان دینش را حفظ کند مانند کسی است که آتش سرخ را بر کف دستش نگاه دارد و اگر در آن زمان مانند گرگ درنده باشد می تواند زندگی کند والّا مردم گرگ صفت او را می خورند.

1. در احتجاج طبرسی مجلد 1 صفحه 240، بحارالانوار مجلد 93 صفحه 116 حدیث 129 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 243 حدیث 34 آمده است:جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا مَا فِي الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِي دِينِكُمْ فَقَالَ (فی حدیث طویل) اما انه سيأتى على الناس زمان يكون الحق فيه مستورا و الباطل ظاهرا مشهورا، و ذلك إذا كان اولى الناس به أعدائهم له، وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُ و عظم الإلحاد، و

ص: 106

ظهر الفساد هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً و نحلهم الأخيار أسماء الأشرار، فيكون جهد المؤمن أن يحفظ مهجته من أقرب الناس اليه، ثم يفتح الله الفرج لأوليائه و يظهر صاحب الأمر على أعدائه.

شیخ طبرسی در حدیثی طولانی روایت کرده است که در فرازی از آن معصوم فرمودند: بدان که روزگاری بر مردم می رسد که حق در آن پنهان می ماند و باطل نمایان می گردد و آن هنگامی است که سزاوارترین مردم به آنان دشمنانشان هستند و وعده ی حق نزدیک و الحاد عظیم و فساد آشکار می گردد. (در چنین دورانی اهل ایمان گرفتار می آیند و زلزله های سختی رخ می دهد) و نیکان به ناچار نام بدان را بر خود می نهند و نتیجه ی تمام تلاش مؤمن حفظ خون خویش از نزدیک ترین افراد به خویشتن است. سپس خداوند راه گشایش را برای اولیا و دوستانش باز می کند و صاحب امر را بر دشمنان خود چیره و پیروز می سازد.

2. در کتاب ارشاد القلوب دیلمی مجلد 1 صفحه 39 آمده است:

وَ قَالَ(علیه السلام) إِذَا جَارَ الْحَاكِمُ قَلَّ الْمَطَرُ وَ إِذَا غُرِّرَ بِأَهْلِ الذِّمَّةِ ظَهَرَ عَلَيْهِمْ عَدُوُّهُمْ وَ إِذَا ظَهَرَتِ الْفَوَاحِشُ كَانَتِ الرَّجْفَةُ وَ إِذَا قَلَّ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ اسْتُبِيحَ الْحَرِيمُ وَ إِنَّمَا هُوَ التَّبْدِيلُ ثُمَّ التَّدْبِيرُ ثُمَّ التَّدْمِير

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: وقتی که حکومت ظلم کرد، باران کم می بارد و زمانی که مسلمانان به اهل ذمه مکر و حیله کنند، دشمن بر ایشان مسلط می شود. وقتی که زنا و فواحش ظاهر و زیاد شد زمین لرزه زیاد می شود. وقتی که امر به معروف کم شد، هتک ناموس مباح و جایز می گردد و این هتک ناموس اول تبدیل و مبادله می شود و پس از آن به مکر و حیله و بعد از آن به زور و حیله صورت می گیرد.

3. در جامع الرضا صفحه باب 1 آمده است:

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: زمانی که در امت من ده خصلت نکوهیده پیدا شود، به ده بلا مبتلا می شوند: 1. وقتی که دعا کم نمودند، گرفتاری هایشان زیاد می شود. 2. وقتی که صدقات را ترک کردند، بیماری زیاد می شود. 3. وقتی که زکات ندادند، اغنام و احشام آن هاازبین می روند. 4. وقتی سلطان ظلم کرد، باران نمی بارد. 5. وقتی زنا زیاد شد، مرگ های ناگهانی هم زیاد می شود. 6. هنگامی که ربا زیاد شود، زلزله هم زیاد می شود. 7. وقتی که حکم خدا را زیر پا گذارند، دشمن بر آن ها مسلط می شود. 8. وقتی پیمان خدا را نقض کردند، کشت و کشتار زیاد می شود. 9. وقتی

ص: 107

کم فروشی، خداوند آن ها را به قحط و غلا گرفتار می کند. 10. سپس رسول خدا آیه 41 سوره ی روم ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعونُ را تلاوت فرمودند: برای عصیان و اعمالی که از دست مردم صادر شد، فساد در روی زمین واقع گردید تا نتیجه ی بعضی از اعمالی که به جای آوردند به آن ها بچشاند؛ شاید (از اعمال زشت خود) دست بردارند.

ص: 108

326. مردان الهى منتظران واقعى حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

اشاره

سوره احزاب آيه 23

«مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً»

از جمله مؤمنان مردانی هستند كه در پيمان خويش که با خدا بسته اند وفا كرده اند، بعضى از ايشان در تعهد خويش به سر برده (و شهادت يافته) و بعضى از ايشان منتظرند و به هيچ وجه تغيير نيافته اند (و محکم و استوار در عهد خویش می باشند.)

تنزیل آیه

تنزیل آیه در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابیطالب و عبیدة بن حارث نازل شده است که آن ها در جنگ، با خدا پیمان بستند که هرگز در جنگ ها فرار نکنند و از اسلام و قرآن و رسول خدا حمایت کنند. آن ها در جنگ بدر در مقابل دشمن ایستادند و دشمنان خود را به قتل رسانیدند، اما حمزه در جنگ احد و جعفربن ابیطالب در جنگ موته به شهادت رسیدند. حضرت علی بر عهد و پیمان خویش محکم و منتظر بود «... وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً»و بعضی چشم به راه و منتظر می باشند و هیچ در پیمان خود تغییر و دگرگونی ایجاد نکردند که منظور حضرت علی(علیه السلام) است.

تأویل آیه

اما تأویل آیه ی مبارکه درباره ی انتظار است از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) تا امام یازدهم و تا قیام حضرت قائم موعود همه ی شیعیان هم به عهد و پیمانی که با خداوند در عالمذراولی بسته اند محکم ایستاده اند و هرگز از امامت و زعامت چهارده معصوم روی نمی گردانند و پای این عهد و

ص: 109

پیمان ایستاده اند و منتظر ظهور قطب عالم امکان حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایستاده اند که حضرت جعفربن محمد الصادق(علیه السلام) به ابابصیر فرمودند: لقد ذکرکم الله فی کتابه فقال «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً»

ای ابابصیر خداوند در کتابش از شما یاد کرده است و فرموده «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا » إِنَّكُمْ وَفَيْتُمْ بِمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِيثَاقَكُمْ مِنْ وَلَايَتِنَا وَ إِنَّكُمْ لَمْ تُبَدِّلُوا بِنَا غَيْرَنَا...(1)

شما به آن عهد و پیمان الهی که ولایت ما اهل بیت است وفادار ماندید و ما را با غیر ما عوض نکردید.

و در روایت دیگر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: فينا نزلت رِجالٌ صَدَقُوا قال فانا و اللَّه المنتظر و ما بدّلت تبديلًا.(2)

این آیه درمورد (ما اهل بیت و امامان شیعه) نازل شده است و من به والله منتظرم و به هیچ وجه تغییر نیافته ام.

ما نیز همه منتظر هستیم تا زمانی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند و در این عهد و پیمان ان شاالله محکم ایستاده ایم.

1. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 303 حدیث 6 و کافی مجلد 8 صفحه 34 حدیث 6 آمده است:

عن سهيل بن زياد، عن محمّدبن سليمان قال: كنت عند ابى عبداللّه(علیه السلام) ادخل ابوبصير و ذكر الحديث الى ان قال: يا ابامحمّد: لقد ذكركم اللّه فى كتابه فقال: «مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً» انكم وفيتم بما اخذاللّه عليكم ميثاقكم من ولايتنا و انكم لم تبدلوا بناغيرنا و لولم تفعلوا لغيركم اللّه كما غيرهم حيث يقول «وَما وَ جَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَ جَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ(3)».

از سهل بن زياد و محمّدبن سليمان نقل شده است كه گفت: من در خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم كه ابوبصير بر آن حضرت وارد شد و حضرت گفتارى را بيان نمود تا به آنجاكه فرمود: يا ابا محمّد، خداوند شما را در كتابش ياد كرده و فرموده: «مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجالٌ

ص: 110


1- . کافی مجلد 8 صفحه 31
2- .[2] تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 180
3- . سوره اعراف آیه 102

صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً» شما به آن عهد و پيمان الهى كه ولايت ما اهل بيت(علیها السلام) بود وفادار مانديد و ما را با ديگران عوض نكرديد و اگر اينكار را نمى كرديد خداوند شما را همانند ديگران تغيير مى داد، همان طوركه مى فرمايد: «وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ».

«غالب آن ها را به پيمانى پابند نيافتيم، ولى بيشترشان را عصيان پيشگان يافتيم.»

2. در مجمع البيان مجلد 7 صفحه 350، آمده است:

عن عمروبن ثابت، عن ابى اسحاق، عن على(علیه السلام) قال: فينا نزلت «مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ» فانا واللّه المنتظر و مابدلت تبديلا.

از عمروبن ثابت، از ابى اسحاق، از على(علیه السلام) روايت نموده كه فرمود: «مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ» درباره ما نازل شده، به خدا قسم من منتظر هستم... .

3. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 303 حدیث 7 و کافی مجلد 8 صفحه 306 حدیث 475 آمده است:

عن عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن جعفربن محمّد الاشعرى، عن عبداللّه بن ميمون القداح، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): يا على، مَن احبك ثم مات فقد قضى نحبه و من لم يمت فهو منتظر و ما طلعت الشمس و ما غربت عليه برزق و ايمان و فى نسخه نور جعفربن محمّد اشعرى از عبداللّه بن ميمون قداح.

از امام صادق(علیه السلام) روايت نموده كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: يا على، هر كس تو را دوست بدارد و بميرد، به تحقيق به پيمان خويش با خداوند وفا نموده و در صف شهداست و اگر زنده باشد در حال انتظار است. خورشيد طلوع و غروب نمى كند، مگر آن كه براى چنين شخصى رزق و ايمان سايه افكنند و در نسخه اى از نور معنويت قرار مى گيرد.

ص: 111

327. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت(علیها السلام) و از فرزندان اصحاب کساء است

اشاره

سوره احزاب آيه 33

«إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»

همین است و جز اين نيست كه خداوند اراده دارد كه از شما (اهل البيت) رجس و پليدى (گناه و زشتى) را ببرد و شما را كاملاً پاك و مطهر سازد.

در اين آيه خداوند مى فرمايند كه: اراده من بر اين قرار گرفته است كه رجس و پليدى را از عده اى به نام «اهل البيت» ببرم و اين عده را از، هر نظر، پاك و مطهر سازم. ما معتقديم منظور از اهل البيت همان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است كه داراى اين امتيازات الهى هستند، مصداق واقعى آن اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و حضرت سيدة النساء العالمين فاطمه زهرا(علیها السلام) و حضرت مجتبى حسن بن على(علیه السلام) وحضرت سيدالشهداء حسين بن على(علیه السلام) است. و مصداق مكمل آن نه امام معصوم از نسل سيدالشهداء هستند كه مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهمين آن هاست كه ما در اين جا براى اثبات ادعاى خودمان احاديث زير را از کتب شیعه و سنی مى آوريم.

حدیث کساء به روایت عایشه:

1. در صحيح مسلم مجلد 7 باب فضائل اهل البيت نبى، آمده است:

قالت عايشه: خرج النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) غداة و عليه مرط مرحل بن شعرا سود فجاء الحسن ابن على فادخله. ثم جاء الحسين فدخل معه. ثم جائت فاطمه فادخلها. ثم جاء على فأدخله ثم قال: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».عايشه مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) يك روز هنگام صبح از منزل خارج شدند و عبايى نقشه دار، كه آن را با نخ سياه بافته بودند، بر دوش داشتند. در اين هنگام حسن بن على(علیه السلام) به نزد وى آمد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) او را زير عبا داخل نمود. سپس حسين بن على(علیه السلام) آمد، او

ص: 112

را هم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) داخل عبا كرد. بعد از او فاطمه(علیها السلام) آمد. رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) او را هم داخل عبا نمود. سپس على(علیه السلام) آمد، آن حضرت او را نيز داخل عبا كرد، آن گاه اين آيه را خواندند: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»؛ جز اين نيست كه خداوند اراده كرده كه از شما اهل بيت(علیها السلام) رجس و پليدى و گناه و زشتى را ببرد و شما را كاملاً پاك و مطهر سازد.

حدیث کساء به روایت ام سلمه:

2. در مسند امام حنبل مجلد 1 صفحه 331 و مجلد 3 صفحات 259 و 285، و ترمذى در تفسيرش مجلد 6 صفحات 292 و 298 و 304، احاديث شماره 3205 و 3876 باب «و من سوره ی الاحزاب» و باز ترمذى در مناقب باب «مناقب اهل بيت النبى» مجلد 5 حديث شماره هاى 328 و 621 و باب «فضائل فاطمه» حديث 3870، آمده است:

عن ام سلمه انه لما نزل قوله تعالى: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» أدارالنبى صلى الله عليه و آله كساءه على «على و فاطمه و الحسن و الحسين4 فقال: اللهم هؤلاءِ اهل بيتى فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً.

ام سلمه مى گويد: زمانى كه اين آيه نازل شد: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ...»رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) را در زير عباى خود قرار دادند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بيتى فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا...»؛ يعنى، خداوندا، اين ها اهل بيت من هستند، پس دور كن از آن ها هر نوع رجس و پليدى را و آن ها را پاك و مطهر ساز.

از اين دو حديث كه به طور متواتر از اهل سنت نقل شده است معلوم مى شود كه اهل بيت(علیها السلام) در درجه اول «على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام)» هستند و ديگر همسران رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) جزء اين آيه و اهل بيت نيستند، زيرا اگر بودند، آن ها را هم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به زير عبافرا مى خواندند. عايشه و ام سلمه مى گويند: ما ديديم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) اين چهار نفر را زير عبا فرا خوانده و فرمودند: «اللهم هؤلاءِ اهل بيتى.»

ص: 113

3. باز ترمذى در تفسيرش باب «و من سوره ی آل عمران» مجلد 5 شماره 210 و حاكم در مستدرك مجلد 3 صفحه 150، در صحيح مسلم در «فضائل الصحابة» شماره 2404 و در باب «فضائل على ابن ابى طالب(علیه السلام)» مجلد 4 شماره 187 و در صحيح ترمذى در «مناقب على رضى الله عنه» مجلد 5 رقم 596، آمده است:

عن سعدبن ابى وقاص قالا لما نزل اللّه هذه الآيه: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ» دعا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) «علياً» و «فاطمه» و «حسناً» و «حسيناً» فقال(صلی الله علیه وآله وسلم): اللهم هؤلاء أهلى.

سعد وقاص در اينجا آيه مباهله را نقل مى كند و مى گويد زمانى كه اين آيه نازل شده «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ...»؛ يعنى، بگو اى رسول خدا بخوانيم فرزندانمان و فرزندان شما را و زن هاى ما و زن هاى شما را و نفس هاى ما و نفس هاى شما را و مباهله كنيم، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خواندند «على و فاطمه و حسن و حسين» را آن گاه فرمودند: خداوندا، اين ها اهل بيت من هستند.

4. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ جلال الدين سيوطى شافعى مجلد 6 صفحه 604، آمده است:

و أخرج ابن مردويه و الخطيب عن ابی سعيد الخدرى0 قال: كان يوم أم سلمه أم المومنين5 فنزل جبرئيل(علیه السلام) على رسول اللّه بهذه الآيه: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» قال فدعا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بحسن و حسين و فاطمه وعلى فضمهم اليه و نشر عليهم الثوب والحجاب على ام سلمة مضروب ثم قال «اللهم هؤلاءِ اهل بيتى اللهم اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً»، قالت ام سلمه(علیها السلام): فانا معهم يا نبى اللّه؟ قال: انت على مكانك و انك على خير.

ابن مردويه و خطيب از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: روزى كه نوبت ام سلمه بود كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در خانه او باشند، جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» ام سلمهمى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حسن و حسين و على و فاطمه را خواست بعد ازآنكه نزدش حاضرشدند، ايشان را به خود چسبانيد و جامه اى رويشان افكند و اين در حالى بود كه ام سلمه در پشت پرده قرارداشت، آن گاه گفت: «اللهم هؤلاءِ اهل بيتى» بارالها، اينان اهل بيت من هستند. خداوندا، پليدى را از ايشان ببر و آن طورى كه خودت مى دانى آن ها را پاك كن. ام سلمه گفت: اى پيامبر خدا، آيا من هم با ايشان هستم؟ حضرت فرمودند: اى ام سلمه تو جاى خودت را دارى و

ص: 114

عاقبتت به خير است (رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى فرمايند: ام سلمه شما خانم خوبى هستى و جاى خود را دارى، اما از اهل بيت نيستى.).

5. باز مفسر بزرگ اهل سنت حافظ جلآل الدين عبدالرحمن سيوطى در كتاب «العرف الوردى فى اخبار المهدى» به سند عقبه در مجلد 2 صفحه 64، چنين روايت مى كند:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): سيكون بعدى خلفاء و من بعد الخلفاء امراء و من بعد الامراء ملوك جبابرة، ثم يخرج من اهل بيتى المهدى، فيملاءها عدلاً كمى ملئت جوراً.

رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: بعد از من خلفاء و بعد از خلفاء امراء و بعد از امراء پادشاهان جبار و ستمگر مى آيند. سپس مهدى قيام مى كند كه او از اهل بيت(علیها السلام) من است و خداوند به وسيله او عدل و داد مى كند، همان طورى كه پر از ظلم و جور شده بود.

6. در صحيح ابن ماجه مجلد 2 صفحه 269، آمده است:

عن محمّدبن الحنفيه، عن على(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): «المهدى منا اهل البيت ليصلحه، فى ليلة.»

محمّدبن حنفيه نقل مى كند از حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام)، از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه آن حضرت فرمودند: «مهدى از اهل بيت من است و خداوند در يك شب كار او را اصلاح مى كند.»

7. در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 84، آمده است:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): «المهدى منا اهل البيت يصلحه اللّه فى ليلة.»رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت من است، خداوند كار او را در يك شب اصلاح مى كند.»

8. در صحيح ابى داود مجلد 4 صفحه 107، آمده است:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): «لَو لَم يَبقَ من الدهر الا يومٌ لَبعَثَ اللّه رجلا من اهل بيتى يملاءها عدلا كمى مُلئت جوراً.»

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: اگر (از عمر دنيا) نماند به جز يك روز، (خداوند همان يك روز را طولانى مى كند) تا مردى از اهل بيت مرا برانگيزد، خداوند به وسيله او [زمين را] پر از عدل و داد مى كند، همان طورى كه پر از ظلم و جور شده بود.

توجه مى فرماييد كه: در احاديث فوق مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت است. كتاب هايى كه از اهل سنت كه مهدى را از اهل بيت(علیها السلام) مى دانند بسيار زياد است. ما فقط به اسامى بعضى از آن ها اشاره مى كنيم:

ص: 115

الف) «عقد الدرر فى اخبار الامام المنتظر» نوشته سلمى الشافعى دمشقى جلد 1 حديث 12. در این کتاب ده حدیث می آوریم که حضرت مهدی از اهل بیت هستند.

ب) «كنزالعمال» مجلد 7 صفحه 186، نوشته متقى هندى.

ج) «البيان فى اخبار صاحب الزمان» باب دوازدهم.

د) «الفصول المهمه» فصل دوازدهم، نوشته ابن صباغ مالكى.

ه) «ارجح المطالب» نوشته عبيداللّه هندى حنفى صفحه 380.

و) ابن خلدون در «مقدمه» صفحه 266.

ز) منادى در كتاب «كنوز الحقايق» (حاشيه الجامع الصغير) مجلد 2 صفحه 122.

ح) سيوطى در «الجامع الصغير» مجلد 2 صفحه 160.

ط) باز سيوطى در «عرف الوردى فى اخبار المهدى» مجلد 2 صفحه 78.

در ده ها كتاب ديگر نيز آمده است كه مهدى(علیه السلام) از اهل بيت است.

شرح حدیث کساء:

9. در كتاب «مفاتيح الجنان» نقل از عوالم، آمده است:عن جابربن عبداللّه انصارىw عن فاطمه الزهراء(علیها السلام) بنت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: سمعت فاطمه(علیها السلام) انها قالت: دخل عَلَىَّ ابى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فى بعض الايام فقال: السلام عليك يا فاطمه. فقلت: عليك السلام. قال: انى اجد فى بدنى ضعفا. فقلت له: اعيذك بالله يا ابتاه من الضعف. فقال: يا فاطمه، ايتينى بالكساء اليمانى فغطينى به فاتيته بالكساء اليمانى فغظيته به وصرت انظر اليه و اذا وجهه يتلالو كانه البدر فى ليله تمامه و كماله فما كانت الاساعه و اذا بولدى الحسن قد اقبل و قال: السلام عليك يا اماه فقلت و عليك السّلام يا قره عينى وثمره فوادى فقال يا اماه انى اشم عندك رائحه طيبه كانها رائحه جدى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فقلت نعم ان جدك تحت الكساء فاقبل الحسن نحو الكساء و قال: السلام عليك يا جداه، يا رسول اللّه، اتاذن لى ان ادخل معك تحت الكساء فقال: و عليك السلام يا ولدى و يا صاحب حوضى. قد اذنت لك فدخل معه تحت الكساء فما كانت الا ساعه و اذا بولدى الحسين قد اقبل و قال: السلام عليك يا اماه. فقلت: و عليك السلام يا قره عينى و ثمره فوادى. فقال لى: يا اماه، انى اشم عندك رائحه طيبه، كانها رائحه جدى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم). فقلت: نعم ان جدك و اخاك تحت الكساء فدنى الحسين نحو الكساء و قال: السلام عليك يا جداه. السلام عليك يا من اختاره اللّه. اتاذن لى ان اكون معكما تحت الكساء، فقال: و عليك السلام و يا ولدى و يا شافع. امتى قد اذنت لك فدخل معهما تحت الكساء. فاقبل عند ذلك ابوالحسن على بن ابى طالب(علیه السلام) و قال: السلام عليك يا بنت رسول اللّه فقلت: و عليك السلام يا اباالحسن و يا

ص: 116

اميرالمؤمنين. فقال: يا فاطمه، انى اشم عندك رائحه طيبه كانها رائحه اخى و ابن عمى رسول اللّه. فقلت: نعم ها هو مع ولديك تحت الكساء فاقبل على نحو الكساء و قال: السلام عليك يا رسول اللّه، اتاذن لى ان اكون معكم تحت الكساء. قال له: و عليك السّلام يا اخى و يا وصيى و خليفتى و صاحب لوائى. قد اذنت لك فدخل على تحت الكساء ثم اتيت نحو الكساء و قلت: السلام يا ابتاه يا رسول اللّه اتاذن لى ان اكون معكم تحت الكساء قال: و عليك السلام يا بنتى و يا بضعتى قد اذنت لك فدخلت تحت الكساء فلما اكتملنا جميعا تحت الكساء اخذ ابى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بطرفى الكساء و اومى بيده اليمنى الى السماء و قال: «اللهم ان هولاء اهل بيتى و خاصتى و حامتى لحمهم لحمى و دمهم دمى يوء لمنى ما يومهم ويحزنى ما يحزنهم انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم وعدو لمن عاداهم و محب لمن احبهم انهم منى و انا منهم فاجعل صلواتك و بركاتك و رحمتك و غفرانك ورضوانك على و عليهم و اذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً» فقال اللّه عزوجل: «يا ملائكتى و سكان سمواتى انى ماخلقت سماء مبنيه و لا ارضا مدحيه و لا قمرا منيراً و لا شمسا مضيئه و لا فلكا يدور و لا بحرا يجرى و لا فلكا يسرى الا فى محبه هولاء الخمسه الذينهم تحت الكساء» فقال الامين جبرائيل يا رب ومن تحت الكساء فقال عزوجل هم اهل بيت النبوه و معدن الرساله هم فاطمه وابوها و بعلها وبنوها فقال جبرائيل يا رب اتأذن لى ان اهبط الى الارض لاكون معهم سادساً فقال اللّه نعم قد اذنب لك فهبط الامين جبرائيل و قال: السلامعليك يا رسول اللّه العلى الاعلى، يقرئك السلام ويخصك بالتحيه والاكرام و يقول لك و عزتى و جلالى انى ما خلقت سماء مبنيه و لا ارضا مدحيه و لا قمرا منيراً ولا شمسا مضيئه و لافلكا يدور و لا بحرا يجرى و لا فلكا يسرى الا لاجلكم و محبتكم و قد اذن لى ان ادخل معكم فهل تاذن لى يا رسول اللّه فقال رسول اللّه و عليك السلام يا امين وحى اللّه انه نعم قد اذنت لك فدخل جبرائيل معنا تحت الكساء فقال لابى ان اللّه قد اوحى اليكم يقول: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فقال على لابى يا رسول اللّه، اخبرنى ما لِجلوسنا هذا تحت الكساء من الفضل عنداللّه؟ فقال: النبى و الذى بعثنى بالحق نبيا و اصطفانى بالرساله نجيا ماذكر خبرنا هذا فى محفل من محافل اهل الارض و فيه جمع من شيعتنا و محبينا الا و نزلت عليهم الرحمه و خفت بهم الملا ئكه و استغفرت لهم ابى ان يتفرقوا فقال: على اذا واللّه فزنا و فاز شيعتنا و رب الكعبه فقال النبى ثانيا يا على و الذى بعثنى بالحق و اصطفانى بالرساله نجيا ماذكر خبرنا هذا فى محفل من محافل اهل الارض و فيه جمع من شيعتنا و محبينا و فيهم مهموم الا و فرج اللّه همه ولا مغموم الا و كشف اللّه غمه ولا طالب حاجه الا و قضى اللّه حاجته فقال على اذا واللّه فزنا و سعدنا و كذلك شيعتنا فازوا و سعدوا فى الدنيا و الاخره و رب الكعبة.

صاحب عوالم به سند خود از جابربن عبداللّه انصارى نقل نموده و او از فاطمه زهرا(علیها السلام) دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه: شنيدم از فاطمه زهرا(علیها السلام) كه آن بزرگوار فرمود: پدر بزرگوارم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به منزل من داخل شد در بعضى از روزها پس فرمود: سلام بر تو اى فاطمه. عرض كردم: درود بر تو باد (اى پدر بزرگوارم). فرمود: در بدن خود ضعفى

ص: 117

مى يابم. عرض كردم: پناه مى برم تو را به خداوند اى پدر از ضعف و ناتوانى. فرمود: اى فاطمه، كساء يمانى را بياور و مرا به آن بپوشان. فاطمه فرمود: پس كساء يمانى را آوردم و او را با آن پوشانيدم و به او نظر كردم، ديدم كه صورتش مانند ماه تمام در شب چهارده كه بدر است مى درخشيد. فاطمه(علیها السلام) فرمود: نگذشت مگر اندكى كه ناگاه فرزندم حسن بر من وارد شد و سلام كرد و گفت: اى مادر، سلام و درود بر تو. پس جواب داده و گفتم: سلام بر تو اى روشنى ديده ام و ميوه دل من. پس گفت: اى مادر، من بوى خوشى نزد تو استشمام مى كنم گوييا بوى جدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) باشد. گفتم: بلى به درستى كه جدت در زير كسا است. پس حضرت حسن (علیه السلام) نزد كسا آمد و گفت: سلام برتو باد اى جد بزرگوار، اى رسول پروردگار. آيا به من اجازه مى فرمايى كه با شما در زير كساء داخلشوم ؟ پس آن حضرت فرمود: بر تو سلام اى فرزندم و اى صاحب حوض من. به تحقيق اذن دادم تو را، پس داخل شد با آن حضرت و خدمت آن جناب در زير كسا. پس نگذشت مگر زمانى كه ناگاه فرزندم حسين داخل شد و گفت: سلام بر تو اى مادر، پس گفتم و عليك السلام اى پسرم و اى روشنى ديده ام و اى ميوه دلم. پس به من گفت: اى مادر به درستى كه من در پيش تو بوى خوبى استشمام مى كنم گويى آن بوى جدم رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) است. پس گفتم: آرى، به درستى كه جدّت و برادرت در زير كسا مى باشند. پس حسين جانب كسا نزديك آمد و گفت: سلام بر تو باد اى جد بزرگوارم. سلام برتو باد اى كسى كه خداوند او را اختيار فرموده. آيا به من اجازه مى فرمايى كه با شما دو تن در زير كسا ؟ باشم پس فرمود: و عليك السلام اى فرزندم و اى شفاعت كننده امتم من به درستى و به تحقيق اجازه ات دادم پس با آنان داخل در زير كساء گرديد. پس در اين حال ابوالحسن على بن ابى طالب(علیه السلام) وارد شد و گفت: سلام بر تو اى دختر رسول خدا. پس گفتم: و عليك السلام اى ابا الحسن و اى اميرالمؤمنين(علیه السلام). پس فرمود: اى فاطمه(علیها السلام) من پيش تو بوى خوشى استشمام مى كنم گوييا آن بوى برادرم و پسر عمم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است. پس گفتم: آرى آن است او با دو فرزندت در زير كسا. پس على(علیه السلام) جانب كساء رو كرد و

ص: 118

عرض كرد كه سلام برتو باد اى رسول خدا. آيا به من اجازه مى فرمايى كه با شما در زير كساء باشم؟ حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: و عليك السلام اى برادرم و اى وصى و جانشين و صاحب لواى من. به تحقيق اجازه ات دادم. پس در زير كساء داخل گرديدم. آن گاه من نزد كسا آمدم و گفتم: سلام بر تو باد اى پدرجان، اى رسول خدا. آيا به من اجازه مى فرمايى كه با شما در زير كسا باشم؟ فرمود: و عليك السلام اى دخترم و اى پاره تنم. به تحقيق اجازه ات دادم، پس داخل در زير كساء گرديدم. وقتى كه جمع ما در زير كسا كامل شد، رسول اللّه دو طرف كسا را گرفت و با دست راست خود به سوى آسمان اشاره كرد و گفت: خداوندا، اين ها اهل بيت من و خواص من مى باشند. گوشت ايشانگوشت من و خونشان خون من است. مرا اذيت مى نمايد هرآنچه آن ها را اذيت نمايد و مرا غمگين مى كند هر آنچه آن ها را غمگين كند. آن ها را من طرفم با هر كه طرف است با آن ها و اهل صلحم با هر كه با آن ها صلح كند و دشمنم با هر كه با آن ها دشمنى كند و دوستم با هر كه با آن ها دوستى كند. خداوندا آن ها از منند و من از آن ها هستم، پس صلوات و بركات و رحمت و آمرزشت و رضاى خود را بر من و بر آن ها قرار ده و از آن ها پليدى را زايل گردان و پاك گردان آن ها را، پاكى كامل. پس خداوند عزوجل فرمود: اى ملائكه من و اى سكان آسمان هاى من، خلق نكردم آسمان بنا شده را و نه زمين كشيده شده را و نه ماه روشنى دهنده را و نه خورشيد درخشنده و نه فلك دور زننده را و نه درياى جارى و نه كشتى سيركننده را، مگر به جهت دوستى اين پنج نفر كه در زير كسا آسوده اند. پس جبرئيل امين عرض كرد: اى پروردگار من، چه كسانى در زير كسا هستند؟ خداوند فرمود: ايشان اهل بيت پيغمبر و معدن رسالتند. ايشان فاطمه و پدر او و شوهر او و فرزندان او هستند. جبرئيل گفت: پروردگارا، آيا اجازه مى دهى كه به سوى زمين فرود آيم تا آنكه ششمى آن ها باشم؟ فرمود: آرى، اجازه دادم. جبرئيل فرود آمد. به پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) سلام كرد و عرض نمود: خداى على اعلى سلامت مى رساند و به خصوص تحيت و اكرام برايت مى فرستد و مى فرمايد: سوگند به عزت و جلالم من خلق نكردم آسمان بنا شده را و نه

ص: 119

زمين كشيده شده و نه ماه نور بخشنده و نه خورشيد روشنى دهنده و نه فلك دور زننده و نه درياى روان و نه كشتى سيار را، مگر براى خاطر شما و دوستى شما. اذن داد مرا كه با شما در زير كسا داخل شوم. آيا مرا اجازه مى دهى اى رسول خدا؟ پس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود و بر تو باد سلام اى امين وحى خدا. به درستى كه چنين است اجازه دادم. پس جبرئيل با ما در زير كسا داخل شد و به پدرم عرض كرد: خداوند وحى فرستاد به شما و فرمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» به تحقيق اراده فرمود خداوند كه از شما اهل بيت پليدى را برطرف نمايد و پاك گرداند شما را، پاكگردانيدى كامل. در اين هنگام على(علیه السلام) به پدرم عرض كرد. اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، چه فضيلت و شرافتى در بودن ما زير كساء مى باشد؟ پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: قسم به آن خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت و مرا به رسالت و نجات بشريت برگزيد، ذكر نمى شود اين خبر ما در مجلسى از مجالس روى زمين كه در آن جمعى از شيعيان و دوستان ما باشند، مگر آن كه بر آن ها رحمت نازل مى شود و اطراف آن ها را ملائكه احاطه نمايند و براى آن ها طلب آمرزش كنند تا زمانى كه متفرق شوند. پس حضرت على(علیه السلام) گفت: در اين هنگام قسم به خدا كه ما رستگار شديم و شيعيان ما رستگار شدند. آن گاه پدرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: يا على، قسم به آن خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت و مرا به رسالت و نجات بشريت برگزيد ذكر نمى شود اين خبر ما در مجلسى از مجالس اهل زمين و در آن جمعى از شيعيان و دوستان ما باشند و در ميان ايشان صاحب همّ و غمى باشد، مگر آنكه خداوند متعال همّ و غم او را برطرف گرداند و نه صاحب حاجتى، مگر آنكه حاجت او را برآورده گرداند. على(علیه السلام) گفت: قسم به خدا رستگار شديم و سعادت يافتيم و نيز شيعيان ما رستگار شدند وسعادت يافتند در دنيا و آخرت، سوگند به پروردگار كعبه.

10. در کافی مجلد 1 صفحه 432 حدیث 54 آمده است:

ص: 120

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلُهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً(1) يَعْنِي الْأَئِمَّةَ ع وَ وَلَايَتَهُمْ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بَيْتِ النَّبِيّ(صلی الله علیه وآله وسلم).

حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: منظور از اهل بیت امامان (معصوم) هستند که هرکس بر آن ها داخل شود، داخل در بیت پیامبر شده است.

11. کفایة الاثر صفحه 155 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُون بْنُ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُوسَى الْهَاشِمِيُّ بِسُرَّ مَنْ رَأَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيٍّ(علیه السلام)قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ وَ قَدْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِيكَ وَ فِي سِبْطَيَّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ ثُمَّ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَى ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُوسَى عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ هَكَذَا وَجَدْتُ أَسَامِيَهُمْ مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ أَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.

محمدبن یعقوب کلینی و خزّاز قمی با اسناد خودشان از عیسی بن موسی هاشمی به نقل از پدرانش روایت کرده است که گفت: حضرت امام حسین به نقل از پدرش حضرت امام علی روایت کرده که آن حضرت فرمودند: در خانه ی ام سلمه به رسول خدا وارد شدم و این آیه نازل شده بود. حضرت فرمودند: ای علی این آیه درباره ی تو و دو فرزندت (امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)) و دیگر امامان از فرزندان تو نازل شده است. (یعنی اهل بیت شما هستید.) گفتم ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) امامان بعد از شما چند نفر (و چه کسانی) هستند؟ فرمودند: (ابتدا تو) ای علی و بعد از تو دو پسرت (امام) حسن و (امام) حسین و بعد از (امام) حسین فرزند او علی(بن حسین) و پس از علی فرزندش محمد و پس از محمد فرزندش جعفر و پس از جعفر فرزندش موسی و پس از موسی فرزندش علی و پس از علی فرزندش محمد و پس از محمد فرزندش علی و بعد از علی فرزندش حسن و حجت خدا از فرزند حسن

ص: 121


1- . سوره أحزاب آیه 33

(عسکری) خواهد بود. (ای علی) من این نام های ایشان را در ساق عرش دیدم که نوشته شده بود. از خداوند متعال درباره ی اسماء آن ها سؤال کردم. ذات اقدس الهی فرمودند:

فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ أَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.(1)

ای محمد ایشان امامان بعد از تو هستند که پاکیزه و مطهر و معصوم (دور از هرگونه رجس و گناه و اشتباه و خطا و...) می باشند و دشمنان ایشان ملعون (و دور از رحمت) خداوند هستند.12. در علل الشرایع آیةالله العظمی شیخ صدوق مجلد 1 صفحه 205 حدیث 2 آمده است:

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ الْوَاسِطِيِّ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا عَنَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً قَالَ نَزَلَتْ فِي النَّبِيِّ وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَلَمَّا قَبَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيَّهُ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) ثُمَّ وَقَعَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِمَاماً ثُمَّ جَرَتْ فِي الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ الْأَوْصِيَاءِ(علیه السلام) فَطَاعَتُهُمْ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل

شیخ صدوق با اسناد خو از علی بن حسان واسطی به نقل از عمویش عبدالرحمن بن کثیر روایت کرده است که گفت: به امام صادق عرض کردم منظور خدا از آیه إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً چیست؟ فرمودند: این آیه در شأن رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیها السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) نازل شده است و چون خدای عزوجل پیامبرش را قبض روح کرد حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سپس امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) را به جای آن حضرت قرار داد. سپس تأویل این آیه وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ بعضی از ارحام نسبیِ افراد، نسبت به برخی دیگر سزاوارترند به وقوع پیوست و حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) امام بعد از ایشان گردید و سپس امامت در فرزندان او جاری شد. پس اطاعت از ایشان اطاعت از خداوند می باشد و نافرمانی از ایشان نافرمانی و معصیت خداوند خواهد بود.

ص: 122


1- . اثبات الهداة مجلد2 صفحه 169 حدیث 541

تحلیل آیه ی تطهیر

در این آیه خداوند می فرماید که اراده ی من بر این قرار گرفته است که رجس را از عده ای به نام اهل بیت ببرم. این عده را از هر نظر پاک و مطهر سازم. ما معتقدیم که منظور از اهل بیت همان اهل بیت رسول خدا هستند که دارای امتیازات ویژه ای هستند و این امتیازات را چنین می توانیم بیان کنیم.اولاً: آیه می فرماید لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ یعنی هرگونه پلیدی و زشتی و گناه و اشتباه و خطا را از وجود این ها ببرد. یعنی در وجود این ها هیچ گونه گناه و خطا و زشتی و معصیت و اشتباه وجود ندارد. خداوند ایشان را از هرگونه پلیدی به دور داشته است که ما به این مسئله عصمت می گوییم. این چهارده نفر عصمت کبری الهی هستند.

ثانیاً: خداوند ایشان را از هر نظر پاک و منزه و طیب و طاهر قرار داده است که تمام پاکی ها و زیبایی ها در ایشان وجود دارد.

ثالثاً: آیه با عبارت إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ شروع می شود که خداوند تأکید می کند که چنین است و جز این نیست که ما اراده کردیم که ایشان را (از بدوخلقت) از همه ی زشتی ها دور بداریم و همه ی پاکی ها و نیکی ها را در ایشان قرار دهیم و این متعلق به عالم امر است.

در صحیح مسلم مجلد 2 کتاب فضائل الصحابه باب 8: فضل اهل بیت صفحه 1136 حدیث 2424 آمده است:

قالت عایشه: خَرَجَ النَّبی غَدَاةً وَ عَلَیهِ مِرطٌ مُرَحّلٌ مِن شَعَرٍ أسوَدَ فَجَاءَ الحَسَنُ ابنُ عَلیّ فَاَدخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الحُسَینُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جائَت فاطِمَةُ فَاَدخَلَهَا ثُمّ جاءَ عَلیّ فَاَدخَلَهُ ثُمَّ قال: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً

عایشه می گوید: روزی رسول خدابا عبای پشمی سیاهي كه داشتند، آمدند. (امام) حسن وارد خانه شدند و داخل آن عبا شدند. سپس (امام) حسین آمدند و داخل عبا شدند. سپس (حضرت فاطمه) آمد و داخل عبا شدند. سپس (حضرت) علی(علیه السلام) آمدند و ایشان هم داخل شدند. سپس پیامبر فرمودند: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً

ص: 123

در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 331 مجلد 3 صفحات 259 و 285 سننترمذی مجلد 6 صفحات 292، 298 و 304 آمده است:

عن ام سلمه انه لما نزل قوله تعالی انما یرید الله... إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ادار النبی کساءه علی علی و فاطمة و الحسن و الحسین فقال: اللهم هؤلاء اهل البیت فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیراام سلمه می گوید: زمانی که این آیه إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً نازل شد رسول خدا عبای خود را به گردش درآوردند و بر روی سر حضرت علی حضرت فاطمه امام حسن و امام حسین(علیها السلام) انداختند. سپس فرمودند: خداوندا این ها اهل بیت من هستند. هر نوع بدی را از آن ها دور بدار و آن ها را پاک و مطهر قرار بده.

در سنن ترمذی مجلد 5 حدیث 210 و 596 مستدرک حاکم نیشابوری مجلد 3 صفحه 150 آمده است:

قال لما نزل الله هذه الآیة فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ(1) دعا رسول الله علیاً و فاطمه و حسنا و حسیناً: اللهم هؤلاء اهل بیتی.

هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین(علیها السلام) را فراخواندند و فرمودند: پروردگارا این ها اهل بیت من هستند.

ص: 124


1- .[1]سوره آل عمران آیه 61

328. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خاتم الانبیا و المرسلین و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خاتم المعصومین هستند

اشاره

سوره احزاب آیه 40

ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليماً

محمد پدر هیچ یک از فرزندان شما نیست بلکه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خاتم النبیین است و خداوند به همه چیز علیم و دانا است.

ساختمان با شکوه و زیبایی نبوت و رسالت شالوده هایش به وسیله ی آدم ابوالبشر نهاده شد. پیامبران الهی هر کدام به منزله ی آجری بودند که به تکمیل این بنای با عظمت پرداختند و هرکدام برای تکمیل این ساختمان با جد و جهد تلاش کردند تا این که این ساختمان از هر نظر کامل شده بود. فقط یک آجر آن مانده بود تا آن را کامل کند و هرکس به این کاخ با شکوه نظر می کرد، تعجب می کرد که این یک آجر چرا جایش خالی است؟ تا این که رسول خدا آمدند و فرمودند: من همان آجر یا خشت آخرین هستم و آمدم و کاخ نبوت را تکمیل نمودم.

در صحیح بخاری مجلد 4 باب خاتم النبیین آمده است:

فأنا موضع اللَبِنَة ختم بى الأنبياء .

1. پس نبوت به ظهور حضرت خاتم الانبیاء ختم گردید.

2. مقام امامت مطلق به وجود رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) افتتاح شد. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه بیان فرمودند: و در ضمن زیارت ایشان آمده است: الخاتم لما سبق و الفاتح لمستقبل امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: رسول الله ختم کرد گذشتگان را که نبوت بود و افتتاح کرد و آغاز کرد آیندگان را که امامت بود. آنهم امامت مطلق تشیع این همه که از غدیرخم دم می زند بدین خاطر است که اگر امامت از طرف خداوند نباشد دین کامل نیست به

ص: 125

وجود امام دین کامل می شود. در غدیر خم زمانی که رسول خدا امیرالمؤمنین را بر روی دست بلند کرد و فریاد برآورد: من کنت مولاه فهذا علی مولاه آیه 5 از سوره مایئده نازل شد که می فرماید: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً خداوند می فرمایند: امروز من دین شما را (به وجود امیرالمؤمنین) به اکملیت رسانیدم و نعمت را بر شما تمام کردم و راضی هستم از اسلامی که (علی) در رأسش باشد.

دین اسلام کامل است اما اکملیت و تدامش به وجود امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیها السلام) است.

3. خاتمیت پیامبر و این که قرآن آخرین کتاب آسمانی است و خاتم کتب است در آیات زیادی آمده است اما فقط در این آیه کلمه ی خاتمیت ذکر شده است. مثلاً:

الف) سوره اعراف آیه 158. قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً

خداوند می فرمایند: بگو ای مردم من رسول خدایم بر شما و به همه ی شما تا قیامت پیامبر هستم و هرکس که تا قیامت بیاید مشمول این آیه می شود زیرا کلمه ی ناس از ریشه ی انس است و انس اسم نوع است. به هر کس که مثل ما باشد، راست قامت راه برود و ناطق باشد به او انس می گویند و هرکس که تا قیامت بیاید این خطاب شامل حال او می شود. به زبان دیگر به همه ی انسان ها از آدم تا خاتم و از خاتم تا قیامت انس می گویند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) پیامبر همه ی آن ها هستند.

ب) سوره فرقان آیه 1 خداوند می فرمایند: تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً

یعنی مبارک است آن پروردگاری که قرآن را بر بنده اش (محمد) نازل فرمود تا باشد برای همه ی عوالم ترساننده از بدی ها و راهنما به خوبی ها.

ج) انعام آیه 19. وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ

ای پیامبر به آن ها بگو این قرآن به من وحی شده است تا برسانم و راهنمایی کنم شما را و هرکس این قرآن به دستش برسد.

دقت کنید آیه می فرمایند: این قرآن به من وحی شده است تا کتاب انذار باشد برای مردم زمان خودم و هر کس که این قرآن به او می رسد.د) سوره کهف آیه 27 وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً

ص: 126

یعنی بخوان و تلاوت کن آنچه را که از کتاب پروردگارت بر تو وحی شده است. نیست تبدیل کننده ای برای کلمات آن و این کتاب کتابی است که به جز او برای خودت پناهگاهی نخواهی یافت. در این آیه دقت کنید. اولاً: پیامبر تلاوت کننده ی آیات است. ثانیاً: و هیچ کس حتی رسول الله نمی تواند کلمات این کتاب را به چیز دیگری تبدیل کند. ثالثاً: اگر قرار باشد کتاب دیگری بیاید آن کتاب هم پناهگاه می شود. پس این آیه ی قرآن دروغ می گردد. پس دیگر از طرف خدا کتابی نخواهد آمد چون کتاب نمی آید پیامبر دیگری هم نخواهد آمد.

ه) سوره سباء آیه 28. وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون

ما نفرستادیم تو را ای پیامبر کفایت می کنی همه ی ناس را و برای این ناس بشارت دهنده و نذیر هستی ولکن اکثر مردم نمی دانند.

دقت کنید هم قرآن نذیر است هم رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)

مسلمین معتقدند که پیامبر اکرم خاتم النبیین است و بعد از ایشان هیچ پیامبر دیگری نخواهد آمد اما دشمنان اسلام و مدعیان دروغین نبوت که بعد از پیامبر آمده اند می گویند خاتم به معنی فرجام نیست بلکه خاتم به معنی زینت است. لذا به انگشتری می گویند خاتم چون زینت دست است و یا صنعتی داریم به نام خاتم کاری که آن نیز زینت است. جواب این است که برای معنی هر لغت باید به لغت نامه مراجعه کنیم. در المنجد (لوئیس ملوف و ترجمه ی فوائد مصری) صفحه 164 آمده است.

الخاتَم و الخاتِم جمع الخَواتِم و خُتُم = الخاتام

ما یُختِمُ به: هرچیزی که به آن چیز ختم می شود

عاقبت کل شیء: عاقبت پایان هرچیزی و

نقرة القفاء: آخرین مهره ی ستون فقرات

اقل وضح القوائم: سفیدی پایان پای چهارپایاندقت کنید هر کدام از این معناها را بگیریم به معنی پایان است. به انگشتری از آن نظر خاتم می گفتند که سلاطین و بزرگان نام خود را بر آن حک می کردند و پایین سندها و قباله ها می زدند. هرجا که آن انگشتر خورده بود به منزله ی امضاء بود و هرچه که زیر آن می نوشتند از درجه ی

ص: 127

اعتبار ساقط بود. به رسول الله از آن نظر خاتم می گویند که به آمدنش به پایان طومار انبیا مهر نهاد و همه ی پیامبران الهی را ختم کرد.

همان طور که قبلاً گفتیم 124000 پیامبر از طرف خداوند برای بشر آمد که اولش حضرت آدم ابوالبشر و آخرین آن ها حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد که از این انبیا 313 نفر صاحب شریعت و نبی مرسل و دارای کتاب بودند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آخرین پیامبر نبی مرسل صاحب شریعت است و با وجود اقدسش به طومار نبوت خاتمه بخشید اما یک بعد دیگر مقامات این پیامبر امامت آن حضرت بود که آن حضرت نبوت را ختم کرد و امامت مطلقه را آغاز نمود. (فرق امامت مطلق و مطلقة الامامة این است که بعضی از پیامبران مثل حضرت ابراهیم(علیه السلام) قبل از آن حضرت به مقام امامت که مقام امامت بالاتر از نبوت و رسالت است رسیدند. اما امامت آن ها محدود به یک زمان خاص و یک مکان خاص بود اما امامت رسول خدا و ائمه ی طاهرین که امامت مطلق است محدود به یک زمان و یک مکان نمی شود) نبی مکرم اسلام با وجود خودشان امامت مطلق را نیز آغاز کردند که در نهج البلاغه و زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می خوانیم: الخاتم لما سبق و الفاتح لمستقبل آن حضرت ختم کردند نبوت گذشته را و گشودند امامت آینده را. لذا به آن حضرت خاتم النبیین گفته می شود و سر سلسله ی امامان بعد از نبوت خود و رسالت یعنی به وجود آن حضرت امامت مطلق شروع می شود، لذا امامت به وجود ایشان آغاز می گردد و به حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ختم می شود. البته وقتی از اوصیای پیامبر صحبت می گردد گفته می شود حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) اولین امام بعد از پیامبر است و آخرین آن ها حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد و این مورد اتفاق شیعه و سنی است. چنانکه (در کتاب اثبات قائمیت، همین مؤلف صفحات 31 و 32 ) احادیثی آورده شده است.1. در كتاب فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام ابراهيم حمّوئي شافعي، مجلد2، صفحه 312، حديث 562 و ينابيع المودة، باب 94، صفحه 487 آمده است:

عَن ابن عباس قالَ رَسول الله(صلی الله علیه و آله): «انَّ اوصيائي و حُجَجَ الله عَلَي الخَلق بعدي الاثنا عَشَرَ و اوَّلَهُم أخي و آخَرَهُم وَلَدي.» قيلَ: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله) مَن أخوكَ؟ قال: «عَلي.» قيلَ: مَن وَلَدُك؟ قال: «المَهدي الذي يَمْلَأ الأرض قِسطاً و عدلاً كَما مُلِئَت جوراً و ظُلماً»

ص: 128

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «همانا خلفا و جانشينان من و حجت هاي خدا بر مخلوقات دوازده نفر هستند، اولين آنها برادر من است و آخرين آنها فرزندم مي باشد.» سؤال شد: اي رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، برادر شما كيست؟ فرمودند: «علي(علیه السلام).» سؤال شد: اي رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، فرزند شما كيست؟ (که اخرین و صی و اخرین حجت بر خلق خداست؟) فرمودند: «فرزند من مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. او زمين را پر از قسط و عدل مي كند همان طور ك ه از جور و ظلم پر شده است.»

دقت بفرماييد كه در اين حديث به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین امام و آخرین وصی و آخرین حجت خدا بر خلق گفته شده است.

2. در كتاب مودة ا لقربي نوشته ي علي بن شهاب همداني شافعي، باب 56، مودة دهم، صفحه 258، كتاب فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام ابراهيم حمّويي شافعي، مجلد 2، صفحه 313، حديث 564 و در كتاب ينابيع المودة خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 78، صفحه 447 از قول رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چنين نقل مي كند:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «أنا سَيِّدُ المُرسَلين و علي سَيِّدُ الوصييّن و اِنَّ اوصيائي بَعدي اِثنا عَشَرَ اَوَّلُهُم علي و آخِرُهُم مهدي.»

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «من آقا و سيد مرسلين هستم و علي بن ابي طالب(علیه السلام) و آقاي اوصيا است. همانا اوصياي من كه بعد از من مي آيند دوازده نفر هستند، اول آنها حضرت علي بن ابي طالب(علیه السلام) و آخرين آن ها حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

ص: 129

329. وقتی بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل او صلوات

می فرستیم که قائم موعود یکی از 14 نفر است، همه مخلوقات بر ما صلوات می فرستند

سوره احزاب آیه 43

هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً

او پروردگاری است که با فرشتگان و ملائکه ی خودش به شما رحمت می فرستد تا (شما را) از ظلمت به سوی نور ببرد و (خداوند) نسبت به مؤمنین رحیم و مهربان است.

هرکس بر محمد و آل محمد صلوات فرستد، که حضرت بقیة الله یکی از ایشان است، خداوند هزار بار در هزار صف از ملائکه به او صلوات می فرستد. صلوات فرستادن چه تجارت پر منفعتی است اگر انسان درک کند. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

1. در کافی مجلد 2 صفحه 362 حدیث 14، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 327 حدیث 4، تفسیر صافی صفحه 435 و آیات الولایة صفحه 299 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ فَرُّوخَ مَوْلَى آلِ طَلْحَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا إِسْحَاقَ بْنَ فَرُّوخَ مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَشْراً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ أَلْفاً أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً

محمدبن یعقوب کلینی رحمةالله علیه با سند خودش از اسحاق بن فروخ- مولی آل طلحه- روایت کرده است که گفت: امام صادق فرمودند: ای اسحاق بن فروخ کسی که ده بار بر محمد و آل محمد(علیها السلام) صلوات فرستد، خداوند و فرشته ها صد بار بر او صلوات می فرستند و هرکس صد بار بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد خداوند و فرشته ها هزاربار بر او صلوات می فرستند آیا فرمایش خداوند متعال را نشنیده ای که هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ

ص: 130

مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً او همان خدایی است که بر شما با فرشتگانش بر شما رحمت می فرستند تا (شما را) از ظلمت به سوی نور ببرد و خداوند نسبت به مؤمنین رحیم و مهربان است.

2. در کافی مجلد 2 صفحه 357 حدیث 6، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 328 حدیث 8 و آیات الولایة صفحه 299 حدیث 2 آمده است:

عن محمد بن یعقوب عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن إسماعيل بن مهران، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة، عن أبيه، و حسين بن أبي العلاء، عن أبي بصير، عن أبي عبدالله(علیه السلام)، قال: «إذا ذكر النبي (صلى الله عليه و آله) فأكثروا الصلاة عليه، فإنه من صلى على النبي صلاة واحدة صلى الله عليه ألف صلاة في ألف صف من الملائكة، و لم يبق شي ء مما خلق الله إلا صلى على العبد لصلاة الله عليه، و صلاة ملائكته، فمن لم يرغب في هذا فهو جاهل مغرور، قد برى ء الله منه، و رسوله و أهل بيته».

محمدبن یعقوب کلینی با سند خودش ... از ابابصیر روایت می کند که گفت حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که نام پیامبر گرامی مطرح شود (و شما نام آن حضرت را شنیدید) بر او زیاد صلوات بفرستید همانا کسی که یک بار صلوات بر او بفرستد، خداوند همراه هزار صف از فرشته ها بر او هزار صلوات می فرستد و هیچ موجودی نباشد مگر آن که هماهنگ با صلوات خداوند و فرشته ها بر او صلوات می فرستد پس کسی که به چنین چیزی رغبت و شوق نداشته باشد، او نادان و جاهل و مغرور می باشد. خداوند و رسول و اهل بیت او از چنین شخصی برئ و بیزار خواهند بود.

3. در کتاب تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 454 حدیث 16 و تفسیر برهان صفحه 328 مجلد 3 حدیث 13 آمده است:

شرف الذين النجفي: روي مرفوعا عن ابن عباس، أنه قال في تأويل قوله تعالى: هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ، قال: الصلاة على النبي و أهل بيته

شرف الدین نجفی روایت کرد از ابن عباس که گفت: در تأویل فرمایش خداوند متعال منظور فرستادن صلوات بر حضرت محمد و اهل بیت آن (بزرگوار) می باشد.

4. صلواتی که شتر را به نطق آورد.

ص: 131

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ صَلَاتِكَ شَيْ ءٌ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ رَحْمَتِكَ شَيْ ءٌ وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنَ الْبَرَكَاتِ شَيْ ءٌ وَ سَلِّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنَ السَّلَامِ شَيْ ءٌ

5. صلواتی زیبا: این صلوات را سیدبن طاووس در کتاب مجتنی مجلد 1 صفحه 38 آورده است که مردی اعرابی آن را در حضور رسول خدا خواند و شتری را به نطق درآورد. (1)

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِك، عَلي صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبويَّة، وَ الصَّولَةِ الحَيدريَّة، و العِصمَةِ الفاطِميَّة، و الحِلمِ الحَسَنِيَّة، و الشّجاعَةِ الحُسَينِيَّة، و العِبادَةِ السَّجّادِيَّة، و المآثِرِ الباقِريَّة، و الآثار الجَعفَرِيَّة، و العُلومِ الكاظِميَّة، و الحُجَجِ الرَّضَوِيَّة، و الجُودِ التَّقَوِيَّة، و النَّقاوَةِ النَقَوِيَّة، و الهَيبَةِ العَسكَريَّة، و الغَيبَةِ الإلهيَّة، القائمِ بِالحَقِّ، و الدّاعي إلي الصِّدقِ المُطلَقِ، كَلمةِ الله، و أمانِ الله، و حُجّةِ الله، القائمِ بِأمرِ الله، المُقسِطِ لِدينِ الله، الغالِبِ لِأمرِ اللهِ، و الذّابِّ عن حَرَمِ الله، إمام السّرِّ والعَلَنِ، دافعِ الكَربِ والمِحَن، صاحبِ الجُودِ و المِنَن، الإمامِ بِالحَقِّ، أبي القاسِم محمّدِ بن الحَسن، صاحبِ العَصرِ والزَّمان، وقاطعِ البُرهان، و خَليفةِ الرَّحمان، و شَريكِ القُرآن، و مُظهرِ الإيمان، و سيِّد الإنسِ و الجانّ، صَلَوات اللهِ و سلَامُهُ عَليه و عليهِم أجمَعين. الصَّلاةُ و السَّلامُ عَليك، يا وَصيَّ الحَسَن، و الخَلَفَ الصّالِح، يا إمامَ زَمانِنا، أيُّها القائمُ المُنتَظَرُ المَهدِيّ، يابنَ رسول الله، يَابنَ أميرِالمُؤمنين، يا إمام المسلمين! يا حُجَّةاللهِ عَلي خَلقه! يا سَيِّدنا و مولانا! إنّا تَوَجَّهنا، و استَشفَعنا، وَ تَوَسَّلنا بِكَ إلي اللهِ، وَ قَدَّمناكَ بَينَ يَدَي حاجاتِنا، فِي الدُّنيا و الآخِرَة، يا وجيهاً عِندَ الله، إشفَع لَنا عِندَ الله عَزَّوَجَلّ....

6. صلواتی دیگر

صَلِّ اللَهُمَّ عَلَي التَّجَلّي الاعْظَمِ، وَ كَمالِ بَهآئِكَ الاقْدَمِ، شَجَرَةِ الطّورِ، وَ الْكِتابِ الْمَسْطورِ، وَ النّورِ عَلَي النّورِ في طَخْيآء الدَّيْجورِ،عَلَمِ الْهُدَي، وَ مُجَلّي الْعَمَي، وَ نورِ أقْطارِ (ابصار) الْوَرَي، وَ بابِكَ الَّذي مِنْهُ يُؤْتَي و السبب المتصل بین الارض و السماء الَّذي يَمْلَا الارْضَ قِسْطًا وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْمًا وَ جَوْرًا.

7. اهل سنت در تشهد نماز صلوات می فرستد.

اهل سنت مانند شیعیان معتقدند اگر در نمازها و در تشهد صلوات بر محمد و آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نفرستند نمازشان باطل است و آن ها در نماز می گویند اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و مطابق آنچه که سیوطی در تفسیر الدرالمنثور مجلد 5 صفحه 219 آورده است: واجب است در تشهد بگویند:

ص: 132


1- . بحار الانوار مجلد 87 صفحه67 (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ صَلَوَاتِكَ شَيْ ءٌ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ رَحْمَتِكَ شَيْ ءٌ وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ بَرَكَاتِكَ شَيْ ءٌ وَ سَلِّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْ سَلَامِكَ شَيْ ءٌ)

قَالُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و علی آل محمد كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ و آل ابراهیم إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ بَارِكْ عَلَى محمد و علی آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى ابراهیم و آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.

و معتقدند اگر این صلوات را نفرستند نمازشان باطل است.

امام شافعی در دیوان شعرش آورده است:

یا آل بیتِ رَسول الله حُبُّکُم فََرضً مِن الله فی القرآن انزلَهُ

یَکفیکُم مِن عَظیم الفخرِ انکم مَن لَم یُصلِّ علیکم لا صلوة لَهُ(1)

ای آل بیت رسول خدا، دوست داشتن و محبت شما از طرف خداوند در قرآن واجب شده است. (و خداوند در قرآن نازل کرده است که دوست داشتن شما واجب و فریضه است.) همین کافی است برای شما درباره ی عظمت فخر و بزرگواری شما هر کس در نماز صلوات بر شما نفرستد نمازش (باطل) است.

8. صلوات حسن ضراب اصفهانی

در کتاب عظیم الشأن بحارالانوار مجلد 52 صفحه 32، منتهی الآمال مجلد 2 صفحه 452، ترجمه ی الزام الناصب صفحه 338، مفاتیح الجنان در اعمال روز جمعه و ینابیع المودة خواجه کلان قندوزی حنفی آمده است:

ابی محمد حسن بن وجنای نصیبی (معروف به ابوالحسن ضراب اصفهانی) گفت: 54 بار به حج بیت الله الحرام مشرف شدم. به امید آن که به حضور حضرت مهدی مشرف شوم. سفر پنجاه و چهارم در حجر اسماعیل، زیر ناودان طلا نماز عشا خواندم. پس از نماز در حال تضرع بودم که کسی مرا حرکت داد. سر بلند کردم و دیدم کنیز زرد چهره و لاغر اندامی که به نظرم چهل سال یا بیشتر سن داشت. به من گفت: با من بیا. برخاستم و همراه او رفنم تا به خانه ی خدیجه ی کبری رسیدم و داخل شدم. در راهروی خانه، دری به اتاقی باز می شد و در وسط آن دیواری بود و در آن پله هایی بود که از آن به طبقه ی بالا می رفتند. از داخل اتاق صدایی شنیدم که فرمودند: حسن بالا بیا. بالا رفتم. هنوز به اتاق نرسیده بودم که حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم وفرمودند: ای حسن! آیا گمان کردی که امر تو بر من مخفی بود؟ به خدا قسم هر حجی که انجام دادی من با تو بودم.

ص: 133


1- . دیوان الامام الشافعی (ابی عبدالله محمدبن ادریس) رهبر شافعی ها صفحه 76 مطبعة الیمامة (سوریة-حمص)

حضرت تمام جریاناتی که در سفرهای متعدد برایم رخ داده بود، بیان فرمودند. من به خاک افتادم و دست و پای حضرت را بوسیدم. حضرت فرمودند: ای حسن، برخیز و به مدینه برو و در خانه ی منسوب به امام صادق(علیه السلام) بمان. برای امرار معاش خود هم نگرانی نداشته باش.

سپس دفتری به من عطا فرمودند که دعای فرج و صلوات آن حضرت در آن بود. فرمودند: این دعا را بخوان و بدین گونه بر من صلوات بفرست و به جز افراد قابل از دوستان ما به کسی مده. خداوند عزوجل تو را توفیق عطا فرماید. عرض کردم: مولای من، آیا بعد از این شما را زیارت خواهم کرد؟ فرمودند: ای حسن، اگر خدای تعالی بخواهد. سپس مرا مرخص فرمودند.

پس از اعمال حج به سوی مدینه رفتم. در مدینه طبق امر آن حضرت در خانه ی حضرت جعفربن محمد(علیه السلام) مجاور شدم و در آنجا مسکن گزیدم. از خانه بیرون نمی رفتم مگر به سه علت: تجدید وضو، خوابیدن یا افطار کردن. هر زمان که به خانه داخل می شدم کوزه ی خود را پر از آب می دیدم و روی آن مقداری نان و روی نان هر چیزی که به آن میل داشتم بود. آن غذا را می خوردم و همان مقدار برایم کافی بود. در وقت زمستان لباس زمستانی و در وقت تابستان لباس تابستانی مهیا بود. من در روز آب به خانه می بردم و در خانه می پاشیدم و کوزه را خالی می گذاشتم. گاهی همسایگان برای من غذا می آوردند ولی چون مرا به غذای آن ها حاجتی نبود، برای آن که بدگمان و متوجه عدم نیاز من نشوند، آن را پنهانی به فقرا صدقه می دادم.

آن صلوات چنین است:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ، الْمُصْطَفَى فِي الضَّلَالِ، الْمُطَهَّرِ مِنْ كُلِّ آفَةٍ، الْبَرِي ءِ مِنْ كُلِّ عَيْبٍ، الْمُؤَمِّلِ لِلنَّجَاةِ، الْمُرْتَجَى لِلشَّفَاعَةِ، الْمُفَوَّضِ إِلَيْهِ فِي دِينِ اللَّهِ.

اللَّهُمَّ شَرِّفْ بُنْيَانَهُ وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ وَ أَفْلِجْ حُجَّتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ وَ ضَوِّءْ نُورَهُ وَ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ.

وَ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ سَيِّدِ الْمُؤْمِنِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

ص: 134

وَ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

وَ صَلِّ عَلَى الْخَلَفِ الْهَادِي الْمَهْدِيِ، إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الْهَادِينَ، الْأَئِمَّةِ الْعُلَمَاءِ وَ الصَّادِقِينَ، الْأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ، دَعَائِمِ دِينِكَ وَ أَرْكَانِ تَوْحِيدِكَ وَ تَرَاجِمَةِ وَحْيِكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ وَ خُلَفَائِكَ فِي أَرْضِكَ، الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ اصْطَفَيْتَهُمْ عَلَى عَبِيدِكَ، وَ ارْتَضَيْتَهُمْ لِدِينِكَ وَ خَصَصْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِكَ وَ جَلَلْتَهُمْ بِكَرَامَتِكَ وَ غَشِيتَهُمْ بِرَحْمَتِكَ وَ غَذَّيْتَهُمْ بِحِكْمَتِكَ وَ أَلْبَسْتَهُمْ مِنْ نُورِكَ، وَ رَبَّيْتَهُمْ بِنِعْمَتِكَ، وَ رَفَعْتَهُمْ فِي مَلَكُوتِكَ وَ حَفَفْتَهُمْ بِمَلَائِكَتِكَ وَ شَرَّفْتَهُمْ بِنَبِيِّكَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَيْهِمْ صَلَاةً دَائِمَةً كَثِيرَةَ طَيِّبَةً، لَا يُحِيطُ بِهَا إِلَّا أَنْتَ وَ لَا يَسَعُهَا إِلَّا عِلْمُكَ وَ لَا يُحْصِيهَا أَحَدٌ غَيْرُكَ.

وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ الْمُحْيِي سُنَّتَكَ، الْقَائِمِ بِأَمْرِكَ، الدَّاعِي إِلَيْكَ، الدَّلِيلِ عَلَيْكَ، حُجَّتِكَ وَ خَلِيفَتِكَ فِي أَرْضِكَ وَ شَاهِدِكَ عَلَى عِبَادِكَ.

اللَّهُمَّ أَعْزِزْ نَصْرَهُ وَ مُدَّ فِي عُمُرِهِ وَ زَيِّنِ الْأَرْضَ بِطُولِ بَقَائِهِ، اللَّهُمَّ اكْفِهِ بَغْيَ الْحَاسِدِينَ وَ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ الْكَائِدِينَ وَ ادْحَرْ عَنْهُ إِرَادَةَ الظَّالِمِينَ وَ خَلِّصْهُ مِنْ أَيْدِي الْجَبَّارِينَ.

اللَّهُمَّ أَرِهِ فِي ذُرِّيَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَيْنَهُ وَ تُسِرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ أَمَلِهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ.

اللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا مُحِيَ مِنْ دِينِكَ وَ أَحْيِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ كِتَابِكَ وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غُيِّرَ مِنْ حُكْمِكَ حَتَّى يَعُودَ دِينُكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ غَضّاً جَدِيداً خَالِصاً مَحْضاً، لَا شَكَّ فِيهِ وَ لَا شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لَا بَاطِلَ عِنْدَهُ وَ لَا بِدْعَةَ لَدَيْهِ.

اللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ كُلَّ ظُلْمَةٍ وَ هُدَّ بِرُكْنِهِ كُلَّ بِدْعَةٍ وَ اهْدِمْ بِقُوَّتِهِ كُلَّ ضَلَالٍ وَ اقْصِمْ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ وَ اخْمِدْ بِسَيْفِهِ كُلَّ نَارٍ وَ أَهْلِكْ بِعَدْلِهِ كُلَّ جَائِرٍ وَ أَجْرِ حُكْمَهُ عَلَى كُلِّ حُكْمِ وَ أَذِلَّ بِسُلْطَانِهِ كُلَّ سُلْطَانٍ.

اللَّهُمَّ أَذَلَّ مَنْ نَاوَاهُ وَ أَهْلِكْ مَنْ عَادَاهُ وَ امْكُرْ بِمَنْ كَادَهُ وَ اسْتَأْصِلْ مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ وَ اسْتَهَزَأَ بِأَمْرِهِ وَ سَعَى فِي إِطْفَاءِ نُورِهِ وَ أَرَادَ إِخْمَادَ ذِكْرِهِ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلَى عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ عَلَى فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ عَلَى الْحَسَنِ الرَّضِيِّ وَ عَلَى الْحُسَيْنِ الصَّفِيِ وَ عَلَى جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلَامِ الْهُدَى وَ مَنَارِ التُّقَى وَ الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ الْحَبْلِ الْمَتِينِ وَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِيمِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ وَ عَلَى وُلَاةِ عَهْدِكَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ الْقَائِمَيْنِ بِأَمْرِهِ وَ مُدَّ فِي أَعْمَارِهِمْ وَ زِدْ فِي آجَالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ أَفْضَلَ آمَالِهِمْ.

ص: 135

330. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در صلوات با رسول

خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بيت(علیها السلام) شريك است

سوره احزاب آيه 56

«إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلى النَّبِيِّ يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»

خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود و صلوات مى فرستند. اى كسانى كه ايمان داريد و به او ايمان آورده ايد، درود و صلوات بفرستيد بر او و سلام كنيد بر او سلام تمام.

1. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ جلآل الدين سيوطى شافعى مجلد 5 صفحه 219، آمده است:

اخرج عبدالرزاق و ابن ابى شيبه و احمد و عبدبن حميد و البخارى و مسلم و ابوداود و الترمذى و النسائى و ابن ماجه و ابن مردويه عن كعب بن عجزه قال:

قال رجل: يا رسول اللّه، اما السلام عليك فقد علمناه فكيف الصلاة عليك؟ قال: قل: (اللهم صل على محمّد و على آل محمّد كمى صليت على آل ابراهيم انك حميد مجيد. اللهم بارك على محمّد و على آل محمّد كمى باركت على آل ابراهيم انك حميد مجيد.)

عبد الرزاق و ابن ابى شيبه و احمد و عبدبن حميد و بخارى و مسلم و ابوداود و ترمذى و نسائى و ابن ماجه و ابن مردويه از كعب بن عجزه روايت كرده اند كه او گفت: مردى از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سؤال كرد: ما سلام كردن به تو را فهميديم كه چگونه است. بفرماييد صلوات را چگونه بفرستيم؟ آن حضرت فرمودند: شما بگوييد: (اللهم صل على محمّد و على آل محمّد كمى صليت على آل ابراهيم انك حميد مجيد. اللهم بارك على محمّد و على آل محمّد كمى باركت على آل ابراهيم انك حميد مجيد).شايد در اينجا سؤال شود اين آيه چه ربطى به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد. در جواب بايد بگوييم كه در اين آيه، خداوند و در حديث، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به ما دستور مى دهد بگوييم: اللهم صلى على

ص: 136

محمّد و على آل محمّد. سؤال مى شود آل محمّد چه كسانى هستند؟ آيا به جز فاطمه و فرزندان فاطمه(علیها السلام) كس ديگر مى ماند كه آل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) باشند؟ و حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان فاطمه(علیها السلام) و از فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و در احاديث به آن حضرت هم فرزند فاطمه و هم فرزند رسول خدا گفته شده است. ما در اينجا به چند حديث بسنده مى كنيم.

2. شيخ الاسلام ابراهيم حمّوئى شافعى در كتاب «فرائد السمطين» مجلد 2 صفحه 312 حديث 562 و خواجه كلان قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 94 صفحه 487، آورده است:

عن ابن عباس قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): اِنَّ خلفائى و اوصيائى و حجج اللّه على الخلق بعدى اثنى عشر و اوّلَهُم اخى آخرهُم وَلَدَى قيل: يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، مَن اخوك؟ قال: على؛ قيل مَن وَلَدُك؟ قال: المهدى، الذى يَملَاُ الارض قسطاً وَ عَدلاً كمى مُلئت جوراً و ظلما.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: همانا خلفا و جانشينان و حجت هاى خداوند بر مخلوقات دوازده نفرند اولين آن ها برادر من است و آخرين آن ها فرزندم مى باشد. سؤال كردند: يا رسول اللّه، برادر شما كيست؟ حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: على(علیه السلام) است. سؤال كردند: يا رسول اللّه، فرزند شما كيست؟ حضرت فرمودند: فرزند من مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، او كسى است كه زمين را پر از قسط و عدل مى كند، همان طورى كه پر از جور و ظلم شده است.

3. در صحيح ابى داود مجلد 4 صفحه 107 «كتاب المهدى»، آمده است:

عن ام سلمه قالت: سَمِعت رَسُول اللّه يقول: اَلمهدى من عترتِى مِن وُلد فاطمه.

ام سلمه گويد: شنيدم از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه آن حضرت فرمودند: مهدى از عترت و از خانواده من است از فرزندان فاطمه.

4. در صحيح ابن ماجه «فى سنة» جزء دوم باب «خروج المهدى» از باب هاى الفتن آورده است:

«عن سعيدبن المسيب قال: كُنّا عند ام سلمه فَتَذاكرنا المهدى. فقالت: سمعتُ رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول المهدى من ولد فاطمه.»سعيدبن مسيب مى گويد: ما خدمت ام سلمه بوديم وصحبت وذكر مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد. ام سلمه گفت: شنيدم از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه فرمودند: «المهدى من ولد فاطمه»؛ يعنى، مهدى از فرزندان فاطمه است.

5. در كتاب ينابيع المودة صفحه 433 باب 73، آمده است:

ص: 137

عن عايشه عن النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: المهدى رجل من عترتى يقاتل على سنتى كمى قاتلت انا على الوحى.

عايشه مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: مهدى مردى است از خاندان و عترت من. او براى سنت من مبارزه مى كند، همچنان كه من براى وحى مبارزه كردم.

6. ابونعيم در حلية الاولياء و خواجه كلان قندوزى در ينابيع المودة صفحه 433 باب 73، آورده است:

عن ابى سلمه بن عبدالرحمن بن عوف، عن ابيه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): ليبعثن اللّه رجلاً من عترتى افرق الثنايا اجل الجبهة يملاً الارض عدلا و يغيض المال.

از ابى سلمه بن عبدالرحمن بن عوف، از پدرش نقل مى كند كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: همانا خداوند مردى را از عترت من برانگيزد كه بين دندان هاى ثناياى او باز باشد پيشانى مباركش بلند است. او زمين را از عدل و داد پر كند و اموال را مى بخشد.

7. رويانى، طبرانى، ابونعيم در حلية الاولياء، ديلمى و خواجه كلان قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 433 باب 73، نقل مى كنند:

و عن حذيفه بن اليمان قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوکب الدرى.

حذيفه بن يمان مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: مهدى مردى از فرزندان من است كه صورتش مانند ستاره درخشان مى درخشد.

در اين باره روايات در كتب اهل سنت و به حد متواتر است كه مهدى از عترت و خاندان و ال رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و اينكه ما مى گوييم «اللهم صل على محمّد و آل محمّد»، اين صلوات، شامل حال حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز مى شود.8. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 335، آمده است:

محمّدبن يعقوب عن محمّدبن يحيى، عن احمدبن محمّد، عن على بن الحكم و عبدالرحمن بن ابى نجران جميعاً عن صفوان الجمال، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: كل دعاء يدعى اللّه عزوجل به محجوب عن السماء حتى يصلى على محمّد و آل محمّد.

صفوان جمال از امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه فرمود: هر دعائى كه در پيشگاه پروردگار مى شود به استجابت نمى رسد، مگر هنگامى كه صلوات بر محمّد و آل محمّد به آن ضميمه گردد.

ص: 138

9. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 335، آمده است:

ابن بابويه فى اماليه باسناده عن ابان بن تغلب، عن ابى جعفر محمّدبن على، عن ابيه على ابن الحسين سيد العابدين، عن ابيه علی بن الحسين سيد الشهداء، عن ابيه ابى طالب سيد الاوصياء صلوات اللّه عليهم قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): من صلى علىّ و لم يصل على آلي لم يجد ريح الجنه و ان ريحها ليوجد من مسير خمسمائه عام.

ابن بابويه در امالى خود و به سند خويش از ابان بن تغلب، از امام باقر(علیه السلام) از پدرش على بن الحسين سيد العابدين(علیه السلام)، از پدرش حسين بن على سيدالشهداء(علیه السلام)، از پدرش على بن ابى طالب سيد الاوصياء صلوات اللّه عليهم روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر كس بر من صلوات بفرستد و بر آل من نفرستد، بوى بهشتى كه از پانصد سال راه استشمام مى شود به مشامش نخواهد رسيد.

10. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 335، آمده است:

عن محمّدبن مسلم، عن احدهما(علیهما السلام)، قال: ما فى الميزان شى ء اثقل من الصلوه على محمّد و ان الرجل لتوضع اعماله فى ميزانه فيميل به فيخرج(صلی الله علیه وآله وسلم) الصلوه عليه فيضعها فى ميزانه فترجح.

محمّدبن مسلم از امام باقر و يا از امام صادق(علیهما السلام) روايت مى كند كه فرمود: در ميزان اعمال، هيچ چيزى به سنگينى صلوات بر محمّد نمى باشد. اعمال شخص را در ترازوى اعمالش قرار مى دهند و رو به بالا مى رود. در اين هنگام رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) صلوات هايى را كه بر او فرستاده در كفه اعمالش قرار مى دهد، در نتيجه كفه اعمالش سنگين مى شود.

ص: 139

331. ملعونین و کسانی که زمینه ی پیوستن به حق را ندارند و دائم در حال

اشاره

فتنه گری هستند، کشته می شوند

سوره احزاب آیات 61 و 62

مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً (61) سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً (62)

این مردم پلید و بدکار و دور از رحمت خداوند هستند باید هرجا آن ها یافت شوند آنان را گرفت و جداً به قتل رسانید این است سنت خداوند که در همه ی ادوار و امم گذشته برقرا بوده. بدان که سنت خداوند هرگز مبدل نخواهد گشت.

در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مجلد 7 صفحه 58، الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 374 حدیث 755، ینابیع المودة مجلد 3 صفحه 408 باب 96 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 641 و منتخب الاثر صفحه 238 فصل 2 باب 22 حدیث 1 آمده است:

روی العلامة ابن ابی الحدید المعتزلی مرسلاً قال و هذه الخطبة ذکرها جماعة من اصحاب السیر و هی متداولة منقولة مستفیضة خطب بها علی بعد انقضاء امر النهروان و فیها الفاظ لم یوردها الرضی و منها: فانظروا اهل بیت نبیکم فإن لبدوا فالبدوا و إن استنصروکم فانصروهم فلیفرجن الله الفتنة برجل منّا اهل البیت بأبی ابن خیرة الاماء لا یعطیهم إلّا السیف هرجاً هرجاً موضوعاً علی عاتقه ثمانیة أشهر حتی تقول قریش لو کان هذا من ولد فاطمة لرحمنا، یغریه الله ببنی امیه حتی یجعلهم حطاماً و رفاتاً مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً (61) سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از جنگ نهروان خطبه ای ایراد فرموده و در ضمن آن خطبه فرمودند:نظر شما به سوی اهل بیت پیامبرتان باشد. شما (همیشه) ملازم ایشان باشید و از آنان پیروی کنید. اگر آنان در جایی درنگ کردند شما نیز در آنجا درنگ کنید. اگر کمک خواستند شما یار و

ص: 140

یاور و کمک ایشان باشید. (و انجام این اعمال) فرج و نجات می دهد خداوند شما را از فتنه ها به وسیله ی مردی از اهل بیت پدرم و مادرم فدای این پسر بهترین کنیزان که بعد از عرض اسلام به آن ها جز شمشیر چیزی نمی دهد آن قدر از آن ها می کشد تا آن که قریش درباره اش می گویند هرگاه این (آقا امام و از فرزندان فاطمه بود بر ما رحم می کرد.

این مردم پلید و بدکار و دور از رحمت خداوند باید هرکجا یافت شوند آن ها را گرفته و جداً به قتل رسانید و این سنت خداوند است که در همه ی ادوار و امم گذشته برقرار بوده بدان که سنت خداوند هرگز مبدل نخواهد گشت.

امام زمان آدم کش نیست رحمة للعالمین است

مخالفین مسئله ی مهدویت این مطلب را رواج می دهند که اگر امام زمان قیام کند همه را از دم شمشیر می گذراند از جمله مدارکی که از آن استفاده می کنند همین آیه است که در تفسیرش حضرت امیرالمؤمنین فرمودند: بأبی ابن خیرة الاماء لا یعطیهم إلّا السیف هرجاً هرجاً اما چند نکته باید در اینجا گفته شود:

نکته اول این که آیه می فرماید مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً ملعونین در مقابل حکومت امام زمان می ایستند، همان طور که همین ها در مقابل همه ی انبیا ایستادند. منتها انبیا حکم به ظاهر می کردند و حکم به باطن نمی نمودند. برای امام زمان مشخص است که این ها اگر بمانند همان طور که برنامه های انبیای الهی را نگذاشتند موفق شود مقابل حرکت انسان سازی امام زمان نیز می ایستند و نمی گذارند برنامه های امام زمان موفق شود.

نکته ی دوم این که کلمه ی ملعونین کسانی هستند که آن ها همه ی راه های ورود رحمت الهی را بر روی خود می بندند. دیگر قابل اصلاح نیستند و تا زمانی که این ها باشند برنامه های انسان سازی امام زمان به ثمر نمی رسد.

نکته ی سوم این که این ها فتنه گر هستند یعنی مقابل امام می ایستند و شغلشان فتنه گری و شورش و ... می باشد. پس امام زمان فتنه گران را از دم تیغ می گذراند و الا بنا به فرموده ی خداوند در لوح جابر م-ح-م-د رحمة للعالمین است. آن قدر عدالت در زمان حکومت او گسترش دارد که حتی کسی که خوابیده است بیدارش نمی کنند مبادا به او ظلم شود.

ص: 141

332. متأسفانه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را درباره ی حضرت

امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی دیگر اذیت می کردند

سوره احزاب آیه 69

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجيهاً

ای کسانی که ایمان آورده اید شما مانند آن مردمی نباشید که پیامبر خود موسی را بسیار اذیت و آزار کردند تا آن که خداوند از تهمت آن ها او را منزه ساخت و او در پیشگاه خداوند آبرومند و مقرب و محترم بود.

یکی از پیامبرانی که امتش او را بسیار آزردند حضرت موسی بن عمران کلیم الله بود. در روایات در ذیل این آیه آمده است:

تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 547

ابوبصیر می گوید: حضرت صادق فرمودند: همانا بنی اسرائیل گفتند (که موسی علامت مردی ندارد و خداوند او را از این تهمت مبرا کرد.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 548، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 92، کافی مجلد 1 صفحه 414 حدیث 9، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 302، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 497 حدیث 3 آمده است:

أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ رَفَعَهُ إِلَيْهِمْ(علیها السلام) فَقَالَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا- لَا تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیها السلام) كَمَا آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا.

از محمدبن مروان به طور مرفوع از ائمه روایت کرده است که فرمودند: فرمایش خداوند:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجيهاً

یعنی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را در رابطه با امام علی(علیه

السلام) و دیگر امامان اذیت و آزار رسانیدند همچنان که آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا موسی را آزار می رساندند و خداوند او را از آنچه می گفتند تبرئه کرد و او را در پیشگاه خداوند آبرومند بود.

ص: 142

333. اطاعت از خداوند و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان

معصوم(علیها السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدن به کامیابی و فوز عظیم است

سوره احزاب آیه 71

يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً

ای کسانی که ایمان آورده اید، در وجودتان ملکه ی تقوا را ایجاد کنید و سخن صحیح و محکم و درست بگویید. خداوند کارهای شما را اصلاح می نماید و گناهان شما را می آمرزد و هر که از خداوند و پیامبرش اطاعت کند به کامیابی و رستگاری بزرگ دست یافته است.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 548 آمده است:

أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ(علیها السلام) مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً هَكَذَا نَزَلَتْ وَ اللَّهِ.

ابابصیر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که درباره ی آیه خداوند کارهای شما را اصلاح می نماید و گناهانتان را می آمرزند و هر که از خداوند و پیامبرش اطاعت کند به کامیابی و رستگاری بزرگ دست یافته است فرمودند: اطاعت از خدا و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، ولایت حضرت امیرالمؤمنین و امامان معصوم(علیها السلام) بعد از امیرالمؤمنین است که هرکس اطاعت کند به کامیابی و رستگاری بزرگ دست یافته است. به خدا آیه این گونه نازل شده است.

2. در کافی مجلد 1 صفحه 414 حدیث 8 آمده است:الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً هَكَذَا نَزَلَتْ.

ص: 143

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 492، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 301 حدیث 46، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 498 حدیث 2 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً.

ابابصیر از امام صادق روایت کرده است که درباره ی آیه خداوند هر که از خداوند و پیامبرش اطاعت کند فرمودند: ولایت حضرت امیرالمؤمنین و امامان معصوم(علیها السلام) بعد از ایشان است که هرکس اطاعت کند به رستگاری بزرگ دست یافته است.

4. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 106 آمده است:

أَبُوبَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ تَعَالَى وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً هَكَذَا أُنْزِلَت

ص: 144

334. ائمه ی طاهرين و امام زمان(علیها السلام) «قريه هاى مبارك» هستند و مراجع

تقليد و علماى اعلام «قريه هاى ظاهر» هستند

سوره سباء آيه 18

«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيها السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيّاماً آمِنِينَ»

ما ميان آن ها و قريه هاى مبارك، قريه هاى ظاهر و آشكار قرارداديم و مسير آن ها را به اندازه معينى ساختيم، در شب ها و روزهاى امن در آن سير كنيد.

در اين آيه به سه گروه اشاره مى شود:

گروه اول امامان معصوم هستند كه از آن ها به «القُرى الَّتِي بارَكْنا» يا قريه هاى مبارك ياد شده است.

گروه دوم مسلمين و شيعيان هستند كه خداوند مى فرمايد: «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ».

گروه سوم علماء و دانشمندان و خدمتگزاران به ائمه(علیها السلام) هستند كه از آن ها به «فِيها قُرىً ظاهِرَةً» يا قريه هاى ظاهر ياد شده و اين قريه ها بين امام و مردم مند (و مردم را با امام آشنا كرده و رابط بين امام و مردمند). در عصر غیبت القُرى الَّتِي بارَكْنا حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و فِيها قُرىً ظاهِرَةً علما و دانشمندان شیعه می باشند و جَعَلْنا بَيْنَهُم شیعیان می باشند.

1. حافظ شيخ سلمان بن ابراهيم قندوزى الحنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 426، آورده است:

و فى سوره ی سباء «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيها السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيّاماً آمِنِينَ» عن محمّدبن صالح بن الهمداني قال: كتبت الى صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ان اهل بيتى يؤذوننى بالحديث الذى روى عن آبائك(علیها

السلام) انهم قالوا: قوامنا شرار خلق اللّه فكتب و يحكم ما تقرئون، ما قال اللّه تعالى: «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً» فنحنواللّه القرى التى بارك اللّه فيها و انتم القرى الظاهرة و هذا التفسير ايضاً روى عن الباقر0 و الصادق رضى الله عنه و الكاظم0.

ص: 145

در سوره سباء آمده است: «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى...» محمّدبن صالح همدانى مى گويد: نوشتيم به صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه اهل خانه من حديثى نقل مى كنند از پدران شما كه فرموده اند: آن ها كه همواره به ما خدمت مى كنند شريرترين خلق خداوند هستند. آن حضرت در جواب نامه ما مرقوم فرمودند: واى بر شما؛ آيا نمى خوانيد فرموده خداوند متعال را در سوره سباء: «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً...» ما قرارداديم بين آن ها (يعني شيعيان و مسلمين) و بين قريه هايى كه ما آن ها را مبارك قرارداديم قريه هاى ظاهر وآشكارى را «فنحن واللّه القرى التى باركاللّه فيها و انتم القوى الظاهره» قسم به خداوند ماييم مراد به قريه هايى كه خداوند آن ها را مبارك قرارداده است، و مراد از قريه هاى ظاهر و آشكار شماييد.

اين تفسير را نيز حضرت باقر(علیه السلام) و حضرت صادق(علیه السلام) و حضرت كاظم(علیه السلام) روايت كرده اند.

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 347 حديث شماره 4، آمده است:

ابن بابويه باسناده عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى حديث فى معنى الآية قال: يا ابابُكير، «السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيّاماً آمِنِينَ» فقال: مع قائمنا اهل البيت(علیها السلام).

ابن بابويه به سند خود از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) ضمن حديثى در معنى آيه آورده كه فرمود: اى ابوبكير، (در ميان آن ها در شب ها و روزها با ايمنى مسافرت نمايند.) فرمود: با قائم ما اهل البيت(علیها السلام).

3. در كتاب الغيبة شيخ طوسى صفحه 209 و كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 347 حديث شماره 2، کمال الدین ج 2 صفحه 483 حدیث 2، اعلام الوری صفحه 424 باب 3، فصل 3، منتخب الانوار المضیئه صفحه 137، وسائل الشیعه مجلد 18 صفحه 110، المحجة صفحه 175، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 343 حدیث 1 بحارالانوار مجلد 53 صفحه 184 حدیث 15، نورالثقلین مجلد4 صفحه 332 حدیث 51، تنقیح المقال مجلد 3 صفحه 132آمده است:

الشيخ الطّوسى فى الغيبة قال: روى محمّدبن عبداللّه بن جعفر الحميرى، عن ابيه، عن محمّدبن صالح الهمدانى قال: كتبت الى صاحب الزّمان(علیه

السلام) انّ اهل بيتى يؤذوننى (نى) و يقرئونى بالحديث الّذى روى عن آبائك(علیها السلام) انّهم قالوا: خدّامنا و قوّامنا شرار خلق اللّه، فكتب: و يحكم ما تقرئون ما قال اللّه تعالى: «وَ

ص: 146

جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ القُرى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً...» فنحن واللّه القري الّتي بارك (اللّه) فيها و انتم القرى الظّاهرة.

شيخ طوسى در كتاب غيبت گويد: محمّدبن عبداللّه بن جعفر حميرى از پدرش. از محمّدبن صالح همدانى روايت كرد كه گفت: به حضرت صاحب الزمان نوشتم كه: خاندانم مرا اذيّت مى كنند و نكوهش مى نمايند به آن حديثى كه از پدران شما(علیها السلام) روايت شده كه ايشان فرموده اند: خدمتگزاران و كارگزاران ما بدترين خلق خدايند. پس آن جناب(علیه السلام) در جواب نوشت: واى بر شما، مگر نمى خوانيد آنچه را خداى عزوجل فرموده: «و ما ميان ايشان و قريه هايى كه آن ها را بركت داده ايم قريه هاى ظاهرى قرار داديم.» و به خدا سوگند ماييم آن قريه هايى كه خداوند در آن ها بركت نهاده و شماييد قريه هاى ظاهره.

4. در كتاب «تفسير برهان» مجلد 3 صفحه 347 حديث شماره 3 و در كتاب «كمال الدين وتمام النعمة» عالم بزرگ سيّدبن طاووسw مجلد 2 صفحه 482، آمده است:

و رواه ابن بابويه فى غيبته، قال: حدثنا ابى و محمّدبن الحسن، قال: حدثنا عبداللّه بن جعفر الحميرى عن محمّدبن صالح الهمدانى، عن صاحب الزمان(علیه السلام) الحديث الى آخره.

5. علامه ی بزرگوار شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع مجلد 1 صفحات 89تا 91 حدیث 5 و در کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 377 آورده اند:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمَا اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زُهَيْرِ بْنُ شَبِيبِ بْنِ أَنَسٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه

السلام) قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ غُلَامٌ مِنْ كِنْدَةَ فَاسْتَفْتَاهُ فِي مَسْأَلَةٍ فَأَفْتَاهُ فِيهَا فَعَرَفْتُ الْغُلَامَ وَ الْمَسْأَلَةَ فَقَدِمْتُ الْكُوفَةَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي حَنِيفَةَ فَإِذَا ذَاكَ الْغُلَامُ بِعَيْنِهِ يَسْتَفْتِيهِ فِي تِلْكَ الْمَسْأَلَةِ بِعَيْنِهَا فَأَفْتَاهُ فِيهَا بِخِلَافِ مَا أَفْتَاهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ وَيْلَكَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ إِنِّي كُنْتُ الْعَامَ حَاجّاً فَأَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مُسَلِّماً عَلَيْهِ فَوَجَدْتُ هَذَا الْغُلَامَ يَسْتَفْتِيهِ فِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِعَيْنِهَا فَأَفْتَاهُ بِخِلَافِ مَا أَفْتَيْتَهُ فَقَالَ وَ مَا يَعْلَمُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ أَنَا أَعْلَمُ مِنْهُ أَنَا لَقِيتُ الرِّجَالَ وَ سَمِعْتُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ صُحُفِيٌّ أَخَذَ الْعِلْمَ مِنَ الْكُتُبِ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي وَ اللَّهِ لَأَحُجَّنَّ وَ لَوْ حَبْواً قَالَ فَكُنْتُ فِي طَلَبِ حِجَّةٍ فَجَاءَتْنِي حِجَّةٌ فَحَجَجْتُ فَأَتَيْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَحَكَيْتُ لَهُ الْكَلَامَ فَضَحِكَ ثُمَّ قَالَ أَمَّا فِي قَوْلِهِ إِنِّي رَجُلٌ صُحُفِيٌّ فَقَدْ صَدَقَ قَرَأْتُ صُحُفَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى فَقُلْتُ وَ مَنْ لَهُ بِمِثْلِ تِلْكَ الصُّحُفِ قَالَ فَمَا لَبِثْتُ أَنْ طَرَقَ الْبَابَ طَارِقٌ وَ كَانَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ الْغُلَامُ انْظُرْ مَنْ ذَا فَرَجَعَ الْغُلَامُ فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ قَالَ أَدْخِلْهُ فَدَخَلَ فَسَلَّمَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه

السلام) فَرَدَّ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَتَأْذَنُ لِي فِي الْقُعُودِ فَأَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ يُحَدِّثُهُمْ وَ لَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ

ص: 147

الثَّانِيَةَ وَ الثَّالِثَةَ فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ فَجَلَسَ أَبُو حَنِيفَةَ مِنْ غَيْرِ إِذْنِهِ فَلَمَّا عَلِمَأَنَّهُ قَدْ جَلَسَ الْتَفَتَ إِلَيْهِ فَقَالَ أَيْنَ أَبُو حَنِيفَةَ فَقِيلَ هُوَ ذَا أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَقَالَ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْعِرَاقِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَبِمَا تُفْتِيهِمْ قَالَ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص قَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ تَعْرِفُ كِتَابَ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ تَعْرِفُ النَّاسِخَ وَ الْمَنْسُوخَ قَالَ نَعَمْ قَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ لَقَدِ ادَّعَيْتَ عِلْماً وَيْلَكَ مَا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا عِنْدَ أَهْلِ الْكِتَابِ الَّذِينَ أُنْزِلَ عَلَيْهِمْ وَيْلَكَ وَ لَا هُوَ إِلَّا عِنْدَ الْخَاصِّ مِنْ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّنَا ص مَا وَرَّثَكَ اللَّهُ مِنْ كِتَابِهِ حَرْفاً فَإِنْ كُنْتَ كَمَا تَقُولُ وَ لَسْتَ كَمَا تَقُولُ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ أَيْنَ ذَلِكَ مِنَ الْأَرْضِ قَالَ أَحْسَبُهُ مَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ فَالْتَفَتَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ تَعْلَمُونَ أَنَّ النَّاسَ يُقْطَعُ عَلَيْهِمْ بَيْنَ الْمَدِينَةِ وَ مَكَّةَ فَتُؤْخَذُ أَمْوَالُهُمْ وَ لَا يُؤْمَنُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ يُقْتَلُونَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ فَسَكَتَ أَبُو حَنِيفَةَ فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً أَيْنَ ذَلِكَ مِنَ الْأَرْضِ قَالَ الْكَعْبَةُ قَالَ أَ فَتَعْلَمُ أَنَّ الْحَجَّاجَ بْنَ يُوسُفَ حِينَ وَضَعَ الْمَنْجَنِيقَ عَلَى ابْنِ الزُّبَيْرِ فِي الْكَعْبَةِ فَقَتَلَهُ كَانَ آمِناً فِيهَا قَالَ فَسَكَتَ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا أَبَا حَنِيفَةَ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ شَيْ ءٌ لَيْسَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ لَمْ تَأْتِ بِهِ الْآثَارُ وَ السُّنَّةُ كَيْفَ تَصْنَعُ فَقَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَقِيسُ وَ أَعْمَلُ فِيهِ بِرَأْيِي قَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِيسُ الْمَلْعُونُ قَاسَ عَلَى رَبِّنَا تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَقَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ فَسَكَتَ أَبُو حَنِيفَةَ فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَيُّمَا أَرْجَسُ الْبَوْلُ أَوِ الْجَنَابَةُ فَقَالَ الْبَوْلُ فَقَالَ فَمَا بَالُ النَّاسِ يَغْتَسِلُونَ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ لَا يَغْتَسِلُونَ مِنَ الْبَوْلِ فَسَكَتَ- فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَيُّمَا أَفْضَلُ الصَّلَاةُ أَمِ الصَّوْمُ قَالَ الصَّلَاةُ قَالَ فَمَا بَالُ الْحَائِضِ تَقْضِي صَوْمَهَا وَ لَا تَقْضِي صَلَاتَهَا فَسَكَتَ فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَخْبِرْنِي عَنْ رَجُلٍ كَانَتْ لَهُ أُمُّ وَلَدٍ وَ لَهُ مِنْهَا ابْنَةٌ وَ كَانَتْ لَهُ حُرَّةٌ لَا تَلِدُ فَزَارَتِ الصَّبِيَّةُ بِنْتُ أُمِّ الْوَلَدِ أَبَاهَا فَقَامَ الرَّجُلُ بَعْدَ فَرَاغِهِ مِنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ فَوَاقَعَ أَهْلَهُ الَّتِي لَا تَلِدُ وَ خَرَجَ إِلَى الْحَمَّامِ فَأَرَادَتِ الْحُرَّةُ أَنْ تَكِيدَ أُمَّ الْوَلَدِ وَ ابْنَتَهَا عِنْدَ الرَّجُلِ فَقَامَتْ إِلَيْهَا بِحَرَارَةِ ذَلِكَ الْمَاءِ فَوَقَعَتْ عَلَيْهَا وَ هِيَ نَائِمَةٌ فَعَالَجَتْهَا كَمَا يُعَالِجُ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ فَعَلِقَتْ أَيُّ شَيْ ءٍ عِنْدَكَ فِيهَا قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا عِنْدِي فِيهَا شَيْ ءٌ فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَخْبِرْنِي عَنْ رَجُلٍ كَانَتْ لَهُ جَارِيَةٌ فَزَوَّجَهَا مِنْ مَمْلُوكٍ لَهُ وَ غَابَ الْمَمْلُوكُ فَوُلِدَ لَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَوْلُودٌ وَ وُلِدَ لِلْمَمْلُوكِ مَوْلُودٌ مِنْ أُمِّ وَلَدٍ لَهُ فَسَقَطَ الْبَيْتُ عَلَى الْجَارِيَتَيْنِ وَ مَاتَ الْمَوْلَى مَنِ الْوَارِثُ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا وَ اللَّهِ مَا عِنْدِي فِيهَا شَيْ ءٌ فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ عِنْدَنَا قَوْماً بِالْكُوفَةِ يَزْعُمُونَ أَنَّكَ تَأْمُرُهُمْ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ فَقَالَ وَيْلَكَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ لَمْ يَكُنْ هَذَا مَعَاذَ اللَّهِ فَقَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُمْ يُعَظِّمُونَ الْأَمْرَ فِيهِمَا قَالَ فَمَا تَأْمُرُنِي قَالَ تَكْتُبُ إِلَيْهِمْ قَالَ بِمَا ذَا قَالَ تَسْأَلُهُمْ الْكَفَّ عَنْهُمَا قَالَ لَا يُطِيعُونِّي قَالَ بَلَى أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِذَا كُنْتَ أَنْتَ الْكَاتِبَ وَ أَنَا الرَّسُولُ أَطَاعُونِي قَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَبَيْتَ إِلَّا جَهْلًا كَمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْكُوفَةِ مِنَ الْفَرَاسِخِ قَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ مَا لَا يُحْصَى فَقَالَ كَمْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ قَالَ لَا شَيْ ءَ قَالَ أَنْتَ دَخَلْتَ عَلَيَّ فِي مَنْزِلِي فَاسْتَأْذَنْتَ فِي الْجُلُوسِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ آذَنْ لَكَ فَجَلَسْتَ بِغَيْرِ إِذْنِي خِلَافاً عَلَيَّ كَيْفَ يُطِيعُونِّي أُولَئِكَ وَ هُمْ هُنَاكَ وَ أَنَا هَاهُنَا قَالَ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ خَرَجَ وَ هُوَ يَقُولُ أَعْلَمُ النَّاسِ وَ لَمْ نَرَهُ عِنْدَ عَالِمٍ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ الْحَضْرَمِيُّ جُعِلْتُ فِدَاكَ الْجَوَابُ فِي الْمَسْأَلَتَيْنِ الْأُولَيَيْنِ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ فَقَالَ مَعَ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً فَمَنْ بَايَعَهُ وَ دَخَلَ مَعَهُ وَ مَسَحَ عَلَى يَدِهِ وَ دَخَلَ فِي عَقْدِ أَصْحَابِهِ كَانَ آمِناً

ص: 148

پدرم و محمّد بن الحسن رحمة اللَّه عليهما فرمودند: سعد بن عبداللَّه از احمد بن ابى عبداللَّه برقى، از ابو زهير بن شبيب بن انس، از برخى اصحابش، از حضرت ابى عبداللَّه(علیه السلام)، راوى مى گويد: محضر امام صادق(علیه السلام) بودم كه جوانى از كنده آمد و بر آن حضرت وارد شد و مسئله اى از امام(علیه السلام) پرسيد و حضرت جوابش را دادند، من جوان را شناخته و مسئله اش را نيز دانستم پس به كوفه رفته و بر ابوحنيفه داخل شدم جوان را در آنجا ديدم كه عيناً همان مسئله را از وى مى پرسيد ابو حنيفه جوابى بر خلاف امام(علیه السلام) به وى داد، ايستادم و گفتم: واى بر تو اى ابوحنيفه امسال براى مراسم حج به مكّه رفته بودم محضر امام صادق(علیه السلام) رسيدم به آن جناب سلام كردم، اين جوان را در مجلس حضرت ديدم كه همين مسئله را از حضرتش پرسيد و امام(علیه السلام) بر خلاف جوابى كه تو دادى به وى دادند.

ابو حنيفه گفت: به آنچه جعفر بن محمّد دانا است من داناتر هستم، من با رجال و اساتيد بسيار ملاقات كرده و از زبانشان شنيده و بهره ها برده ام ولى جعفر بن محمّد صحفى است يعنى علمش را از كتب اخذ نموده و علمى كه از افواه رجال گرفته شده باشد به مراتب والاتر و بهتر است از علمى كه از كتب اخذ شده! راوى مى گويد: با خود گفتم به خدا سوگند به حج خواهم رفت اگر چه هزينه آن را نداشته و ديگران به من ببخشند، وى مى گويد: پيوسته در صدد حج و طلب آن بودم، ايّام حج فرا رسيد و من به حج رفتم محضر امام صادق(علیه السلام) رسيده سخنان ابوحنيفه را براى حضرت بازگو كردم.

امام(علیه السلام) خنديده و سپس فرمودند: اين كه ابوحنيفه گفت من مرد صحفى بوده و علم را از كتب اخذ كرده ام، راست گفته من صحف پدران خود، ابراهيم و موسى را قرائت كرده ام. عرضه داشتم: چه كسى مثل اين صحف را دارد؟

سپس راوى مى گويد: طولى نكشيد و از توقّفم نزد حضرت زمانى نگذشته بود كه شخصى درب منزل حضرت را كوبيد و همراهش جماعتى بودند، حضرت به غلام فرمود: بنگر، كيست، غلام رفت و برگشت، عرض كرد: ابو حنيفه است. حضرت فرمودند: داخلش كن، پس ابو حنيفه داخل شد و سلام نمود، امام(علیه السلام) جواب سلامش را دادند، ابوحنيفه عرض كرد: خداحالتان را نيكو گرداند، اجازه مى فرماييد بنشينم؟حضرت رو به اصحاب ابوحنيفه كرده و با آن ها به صحبت

ص: 149

پرداخته و توجّهى به ابو حنيفه نفرموده، سپس ابوحنيفه براى بار دوّم و سوّم كلامش را تكرار كرد ولى حضرت به او عنايت و توجّهى نفرموده، ابوحنيفه اين بار بدون اذن امام(علیه السلام) نشست، حضرت وقتى ديدند او نشست به وى توجّه نموده و فرمودند: ابوحنيفه كجا است؟ خدمتش عرض شد: خدا حالتان را نيكو گرداند او ابوحنيفه است. حضرت فرمودند: تو فقيه اهل عراق هستى؟ عرض كرد: بلى حضرت فرمودند: براى ايشان با چه مدركى فتوى مى دهى؟ عرض كرد: با كتاب خدا و سنّت پيامبرش(صلی الله علیه وآله وسلم). حضرت فرمودند: اى ابوحنيفه، به كتاب خدا آگاه و عالم هستى و آن طور كه بايد آگاه باشى آيا آگاه و واقف مى باشى، آيا ناسخ و منسوخش را مى دانى؟ عرض كرد: بلى حضرت فرمودند: اى ابوحنيفه ادّعاى علم نمودى، واى بر تو خداوند متعال اين علم را فقط در بين اهل قرآن كه آن را برايشان نازل كرده قرار داده، واى بر تو اين علم صرفاً نزد افراد خاص از ذريّه پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بوده و از آن يك حرف هم خدا به تو تعليم نفرموده و اگر آن طور كه ادّعاء مى كنى هستى كه نيستى خبر ده مرا ازفرموده حقّ عزّ و جلّ: سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ (به آنها گفتيم در اين ده و شهرهاى نزديك بهم شب ها و روزها با ايمنى كامل مسافرت كنيد). اين ده ها و شهرها در كدام نقطه زمين بودند؟

ابو حنيفه گفت: تصوّر مى كنم بين مكّه و مدينه بودند. امام(علیه السلام) به اصحابش نگريست و فرمود: شما مى دانيد كه در بين مدينه و مكّه راه امن نبوده و قطّاع الطّريق در اين جا راه را بر مسافرين مى بستند و اموالشان را به يغما مى بردند و آن ها هيچ بر نفوس خود اطمينانى نداشته و بسا بود كه كشته مى شدند، پس مقصود حقّ عزّ و جلّ اين ده و شهرها نمى باشد. اصحاب عرض كردند: بلى همين طور است كه شما مى فرماييد. راوى مى گويد: ابوحنيفه ساكت شد. پس از آن حضرت فرمودند: اى ابوحنيفه خبر ده مرا از فرموده حقّ عزّ و جلّ: وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً (كسى كه داخل آن مكان شود در امان مى باشد) اين مكان كدام نقطه زمين مى باشد؟ ابوحنيفه گفت: مراد كعبه است. امام(علیه السلام) فرمودند: آيا مى دانى حجّاج بن يوسف در كعبه منجنيق قرار داد و ابن زبير را كشت پس چطور ابن زبير در امان قرار نگرفت؟ راوى گفت: ابوحنيفه ساكت شد، سپس امام(علیه السلام) به وى فرمود: اى ابوحنيفه وقتى به موضوعى برخورد كردى كه در كتاب خداحكمش نبوده و اخبار و سنن نبوى نيز مبيّن آن نباشند چه خواهى كرد؟ ابوحنيفه عرض كرد: خدا حال شما را نيكو گرداند

ص: 150

قياس كرده و در آن به رأى خود عمل مى نمايم. حضرت فرمودند: اى ابوحنيفه اوّلين كسى كه قياس نمود ابليس ملعون بود، وى در مقابل پروردگار متعال قياس كرده و گفت: من از آدم بهترم زيرا مرا از آتش و او را از گل آفريده اى. ابو حنيفه ساكت شد... حضرت فرمودند: اى ابو بكر مقصود از «سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ» اين است كه: با قائم ما اهل بيت سير و مسافرت كنيد كه در ايمنى كامل مى باشيد و مراد از «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» اين است كه هر كس با قائم ما بيعت كرده و در حزب آن حضرت باشد و دست آن بزرگوار را مسح كند و در گروه اصحابش باشد البته از هر گزندى در امان مى باشد.

ص: 151

335. شیعیان و محبین امامان(علیها السلام) و در عصر ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در برابر اذیت و آزار دشمنان اهل بیت(علیها السلام) صابر و شکیبا و مقاومند

سوره سباء آیه 19

فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

آنان که بر خویشتن ستم کردند و گفتند: پروردگار ما سفرها و منزلگاه های ما را از هم دور گردان. پس ما آنان را (برای آیندگان) افسانه ی روزگار قرار دادیم و آنان را سخت پراکنده کردیم. به درستی که در این (جریان) برای صابرین و شکیبایان و سپاسگزاران عبرت ها و حکمی آشکار است.

توضیح این که خداوند در این سوره و در آیات قبل مسائلی از امت های قبل را مطرح می کند که این مسائل می تواند باعث عبرت امت ها باشد. سپس می فرمایند: این قضایا همه باعث عبرت است برای کسانی که صبر می کنند و در عین این که صابر هستند و در زحمت و مشقت می افتند شکر خدا را به جای می آورند. کلمه ی صبر در قرآن کریم واژه ی بسیار عمیقی است که درکش محیرالعقول است. مثلاً درباره ی امام ها قرآن می فرماید: وجعلناهم ائمة یهدون بأمرنا لما صبروا این درباره ی امامان معصوم(علیها السلام) است که می فرمایند ما امامانی را قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند به خاطر این که صبر کردند. امامان در اثر صبر ابتدا خودشان از طرف خدا هدایت می شوند و آن قدر تکامل پیدا می کنند که هدایت کننده می گردند. یهدی الله لنوره من یشاء صبر به معنی نشستن و تلاش نکردن و حرکت نداشتن نیست. صبر در قرآن به معنی ایستادگی است.ایستادگی در مقابل ناملایمات سختی ها و در ایستادگی شکر کردن که خداوند در سوره بقره می فرمایند:

ص: 152

ولنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات فبشر الصابرین الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون

صبر در غیبت امام زمان یعنی در سنگر ماندن و مقاومت کردن و سنگر را حفظ کردن و آماده بودن است تا این که فرماندهی کل از راه برسد و حکم حمله و قیام بدهد. صابر همان منتظر است. ایستادگی می کند و در عین ایستادگی و صبر منتظر فرمان از فرماندهی کل است. لذا امام محمد باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ی فوق صابر شکور شیعیان واقعی را می داند که آن ها منتظر هستند و صابر هستند و سختی ها از عقیده ی آن ها نمی کاهد. چنان که در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 463، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 220 حدیث 17، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 518 حدیث 13 و فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن صفحه 379 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ قَالَ صَبَّارٍ عَلَى مَوَدَّتِنَا وَ عَلَى مَا نَزَلَ بِهِ مِنْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ صَبُورٍ عَلَى الْأَذَى فِينَا شَكُورٍ لِلَّهِ عَلَى وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْت

محمدبن عباس با سند خودش از جابربن یزید (جعفی نخعی) روایت می کند که حضرت امام باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند به درستی که در این جریان عبرت هایی برای صابرین و شکیبایان و سپاس گزاران می باشد حضرت فرمودند: منظور از شکیبایان بر مودت (و محبت و ولایت) ما می باشد و آنچه که از بلاها و سختی ها و کاستی ها بر ایشان وارد می شود که بر اذیت و آزار در راه ماست بردبار و شکیبا می باشند و بر ولایت ما (اهل بیت عصمت و طهارت) شکرگزار خداوند هستند.

2. در کتاب جامع الاخبار و مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل / ج 12 / 330 / 39 باب تحريم التظاهر بالمنكرات ذكر جملة من المحرمات و المكروهات ..... ص: 326

قال رسول الله: يَا ابْنَ مَسْعُودٍ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ عَلَى دِينِهِ مِثْلُ الْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرَةِ بِكَفِّهِ يُقَالُ لِذَلِكَ الزَّمَانِ إِنْ كَانَ ذِئْباً وَ إِلَّا أَكَلَتْهُ الذِّئَابُ

ص: 153

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای ابن مسعود زمانی بر امت من می آید که هرکس در آن زمان بخواهد دینش را حفظ کند مانند کسی است که آتش سرخ در کف دستش بگذارد که نگه دارند و اگر در آن زمان مانند گرگ درنده باشد می تواند زندگی کند والّا مردم گرگ صفت او را پاره پاره کرده و می خورند.

3. در کتاب جامع الاخبار بحار الأنوارج 74 / 102

قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): يَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِنَّهُمْ لَيَعِيبُونَ عَلَى مَنْ يَقْتَدِي بِسُنَّتِي فَرَائِضَ اللَّهِ

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای ابن مسعود منافقین آخرالزمان بر کسانی که به سنت من و فرائض الهی عمل می کنند عیب می گیرند.

5. در کتاب ارشادالقلوب دیلمی مجلد 1 باب 5 صفحه 36 آمده است:

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّهُ لَيَظْهَرُ النِّفَاقُ وَ تُرْفَعُ الْأَمَانَةُ وَ تَقَيَّضُ الرَّحْمَةُ وَ يُتَّهَمُ الْأَمِينُ وَ يُؤْتَمَنُ الْخَائِنُ أَتَتْكُمُ الْفِتَنُ كَأَمْثَالِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ

ای ابن مسعود در آخرالزمان نفاق ظاهر می گردد (در آخرالزمان منافق را بد نمی دانند.) و امانت داری از بین می رود و ترحم به دیگران منتفی می شود و امینان امت مرا متهم می کنند و خائن را امین می دانند. ای ابن مسعود در آخرالزمان فتنه ها مانند شب تار فرا خواهند گرفت.

خطاب به خداوند در غیبت به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در ثابت ماندن به ولایت در سختی ها

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَيْنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا(1)

پروردگارا چه سخت است فقدان وجود جسمانی نبی مکرم اسلام و چه دردآور است غیبت محبوب و ولی ما و امام زمان ما و چه سخت است ایستادگی در تقابل دشمنان با کمبود دوستان و زیاد بودن دشمنان و زخم زبان شنیدن

اما این حقیقت جزء وجودمان شده است که هرگز دست از اعتقاد به امام زمانمان نخواهیم کشید و او را تنها نخواهیم گذاشت و در مقابل زخم زبان دشمنانشان چون کوه می ایستیم و ازایشان دفاع می کنیم و تلاش می کنیم با انجام اعمال صالحه لبخند بر روی گونه ایشان ایجاد نماییم

ص: 154


1- . کمال الدین و تمام النعمة ج 2 صفحه 514

و همچنین با ترک محرمات از آلام ایشان بکاهیم که هر دوشنبه و جمعه نامه ی اعمال ما به ایشان عرضه می شود اگر در درون آن گناهان دیده می شود غمگین می شود و گله می کند آیا این ها با این نامه عمل از شیعیان ما هستند. پس تلاش می کنیم با انجام اعمال نیک لبخندی بر گونه های ایشان ایجاد نماییم و به ایشان می نمایانیم که او محبوب ما است او عزیز ما است. او مایه ی سرور و شادی ماست و برای اثبات این مدعا هرروز ابتدا با خواندن دعای عهد با ایشان بیعت می کنیم و هر روز با خواندن زیارت عاشورا تولی و تبری خود را ابراز می کنیم. جمعه با خواندن ندبه اثبات می کنم که همیشه به یاد ایشان هستیم و با خواندن صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی دستور ایشان را عمل می کنیم و هر روز با خواندن دعای سلام الله الکامل ... به ایشان سلام می کنیم. هر روز ابتدا برای سلامتی ایشان و بعد برای خودمان صدقه می دهیم. در طول سال به یاد او و برای او اعمال مستحبی انجام می دهیم.

ص: 155

336. امامان و امام زمان(علیها السلام) شفاعت كنندگان هستند به اذن اللّه

اشاره

سوره سباء آيه 23

«وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»

و شفاعت در پيشگاه (خداوند) سود نمى دهد، مگر از آن كس كه اجازه شفاعت به او داده شود.

1. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 350، آمده است:

عن ابن ابى عمير، عن معاويه بن عمار، عن ابى العباس المكبر قال: دخل ابوايمن عَلى ابى جعفر(علیه السلام) فقال: يا اباجعفر، تغرون الناس و تقولون شفاعة محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)؟ فغضب ابوجعفر(علیه السلام) حتى تغير وجهه ثم قال: ويحك يا اباايمن، اغرك ان عف بطنك و فرجك اما لو رايت افزاع القيامه لقد احتجت الى شفاعه محمّد صلى الله عليه و آله ويكك فهل يشفع الا لمن وجبت له النار ثم قال ما من احد من الاولين و الاخرين الا و هو محتاج الى شفاعة محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يوم القيامه.

از ابن ابى عمير، از معاويه بن عمار، از ابى العباس مكبر گفت: ابوايمن بر امام باقر(علیه السلام) وارد شد و گفت: يا اباجعفر(علیه السلام)، شما مردم را مغرور مى كنيد و پى در پى شفاعت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را وعده مى دهيد امام باقر(علیه السلام) از اين سخن سخت غضبناك شد به طورى كه رنگ چهره اش تغيير كرد و فرمود: واى بر تو اى اباايمن، آيا عفت شكم و غريزه جنسى تو مغرورت كرده اگر فزع روز قيامت را مى ديدى، خود را محتاج شفاعت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) مى دانستى. واى بر تو، آيا شفاعت مى شود جز كسى كه گرفتار جهنم شده باشد. سپس فرمود: احدى از انسان هاى اولين و آخرين نيست، مگر آنكه محتاج شفاعت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) در روز قيامت مى باشد.2. در كتاب برهان مجلد 3 صفحه 351 و كتاب صافى صفحه 441، آمده است:

قال ابوجعفر(علیه السلام): ان لرسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) الشفاعة فى امته و لنا الشفاعة فى شيعتنا و لشيعتنا فى اهاليهم.

ص: 156

امام باقر(علیه السلام) فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) اختيار شفاعت امت، ما شفاعت شيعيان و شيعيان هم شفاعت اهل خود را دارند.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 351 و در كتاب صافى صفحه 441 آمده است:

عن ابى جعفر(علیه السلام) انه قال لايقبل اللّه الشفاعة يوم القيامه لاحد من الانبياء و الرسل حتى تاذن له فى الشفاعه الا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فانّ اللّه قد اذن له فى الشفاعه من قبل يوم القيامة فالشفاعة له و لاميرالمؤنين(علیه السلام) و للائمه من ولده(علیها السلام) ثم بعد ذلك للانبياء(علیها السلام).

امام باقر(علیه السلام) فرمود: خداوند شفاعت را از احدى از پيامبران و رسولان نمى پذيرد، مگر آن كه به او اذن داده باشد؛ ولى چون رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) از قبل قيامت اذن دارد، اختيار شفاعت برايش محفوظ است.

بنابر اين شفاعت براى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه از نسل او مى باشد و بعد از آن ها نوبت پيامبران(علیها السلام) مى رسد، سپس براى شيعيان واقعى است. ما امیدواریم که ان شاءالله ولی زمان ما و امام عصر ما حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برزخ و قیامت شفیع ما شوند و همین طور که یاد و نام ایشان و عقیده به ایشان در دنیا مایه ی سرور ماست، در قیامت هم شفیه ما شوند.

چندنکته در مورد شفاعت

اولاً: وهابیت تلاش می کند اصل شفاعت را رد کرده و آن را مانند پارتی بازی جلوه دهد. این آیه آن عقیده ی انحرافی را رد می کند.

ثانیاً: شفاعت کننده نمی تواند شفاعت کند مگراین که خداوند اجازه دهد.

ثالثاً: وهابیان می گویند شفاعت فقط مخصوص خداست و فقط اوست که می تواند شفیع شود. آن ها معنی شفاعت را نفهمیده اند. زیرا شفاعت باید بین دو کس باشد: بنده ای که گناه کرده است و خداوند که با شفاعت می بخشد. نفر سومی باید باشد که بین بنده و خداوند شفاعت کند که او شفیع است. حالا می گویند شفاعت مخصوص خداوند است. سؤال این است که خداوند بین بنده و چه کسی شفاعت می کند؟ شفاعت بین بنده ی گنه کار است و خداوند و شفیع به اذن الله شفاعت می کند.رابعاً: باید بین گنه کار و شفاعت کننده سنخیت باشد. شفاعت کننده مؤمن است، گنه کار هم باید مؤمن باشد.

ص: 157

337. هرکس در غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر تکذیب و اذیت هایی

اشاره

که می شود صابر باشد، خداوند اجر مجاهد در کنار رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را به او می دهد

سوره سباء آیه 29

وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ

و می گویند که کی این وعده(ی الهی) به وقوع می پیوندد و اگر شما راست می گویند.

1. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 317 حدیث 3 و ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 434 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیهما السلام) مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ يُظْهِرُ بِهِ دِيْنَ الْحَقِ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الدِّينِ آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ.

سليط گويد حسين بن على بن ابى طالب(علیهما السلام) فرمود ما دوازده مهدى داريم اول آنها امير المؤمنين على بن ابى طالب است و آخر آنها نهمين فرزند من است و او است امام قائم بحق كه خدا بدو زمين را پس از مردن زنده كند و دين را آشكار كند و بر همه اينها پيروز نمايد و اگر چه مشركان را بد آيد براى او غيبتى است طولانى كه جمعى در آن از دين بيرون روند و عده ای ديگر بر دين پا برجا بمانند و آزار كشند و بآنها گفته شود اين وعده چه وقت عملى شود اگر شما راست گو هستید؟ (بگو) آگاه باشيد كه صبركنندگان وشکیبایان در غيبت او بر آزار و تكذيب و اذیت بمانند جهادكنندگان با شمشيرند در ركاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم).

ص: 158

نکات قابل تذکر در این آیه

اولاً: همه ی امامان ما کلهم من نور واحد هستند و همه هادی و مهدی و قائم و ... هستند. لذا در این حدیث حضرت سیدالشهدا می فرمایند منا اثنی عشر مهدیا اولهم امیرالمؤمنین و آخرهم تاسع من ولدی و هو الامام القائم بالحق ما دوازده مهدی هستیم اولمان حضرت امیرالمؤمنین است و آخر آن ها قائم موعود و بالحق است (پس کلهم نور واحد)

ثانیاً می فرمایند: یحیی الله به الارض بعد موتها امام زمان قیام می کند و زمین مرده را زنده می گرداند و وقتی می فرمایند یحیی الله به الارض یعنی قیام امام زمان متعلق به کل زمین است. زمین بدون قیام و اصلاحات مهدی موعود مرده است. او به اذن الله به زمین مرده زندگی می دهد.

ثالثاً: دین او و مذهب او و حکومت او همه ی ارض را فراخواهد گرفت و یک حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد. اگرچه کفار نخواهند. کفار از تشکیل حکومت جهانی اسلام ناراحتند اما متفکران و عقلا از حکومت او راضی خواهند بود از هر مذهب و هر مسلکی.

رابعاً آن حضرت غیبتی طولانی دارد که عده ای در این غیبت له غیبت یرتد فیها اقوام عده ی زیادی مرتد می شوند و از دین برمی گردند.

خامساً: اما در مقابل این ها یثبت فیها علی الدین آخرون عده ای هم در دین ثابت قدم می مانند و برای ثابت قدم بودن فیؤذون هر بلایی را به جان می خرند و اذیت و آزار کافران نمی تواند این ها را از دین دور کند.

سادساً: خوشا به سعادت این گروه آخر که ثابت قدم هستند.

أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم).

ثابت قدمان صابران شکیبایان بر اذیت و آزار و تکذیب شدن به وسیله ی کفار اجر و ثوابش این است که انگار در جنگ هایی نظیر بدر احد تبوک خندق و حنین در کنار رسول خدا شمشیر زده اند و اسلام را یاری کرده اند.

خداوندا در این عصر غیبت ما را در نیت و در اعتقاد و به امام زمانت ثابت قدم بدار. نباشد لحظه ای که از دین و امام زمانمان غافل شویم.

ص: 159

338. همه ی انبیاء گذشته یک دهم فضیلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)

و ائمه ی طاهرین و امام زمان(علیها السلام) را نداشتند

سوره سباء آیه 45

وَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلي فَكَيْفَ كانَ نَكيرِ

(و کفار) پیش از این ها هم پیامبرانشان را تکذیب می کردند و این کافران زمان تو به عشر آن ها نرسیده اند. پس آن ها که رسولان مرا تکذیب کردند، چگونه به عذاب سخت من گرفتار شدند.

1. در تفسیر صافی ذیل آیه 45 سوره سباء آمده است:

پیشینیان اینان نیز قبل از این مانند اینان آیات الهی را تکذیب می کردند. گفته شده آنچه را به این کافران دادیم یک دهم آن چیزی نمی باشد که به گذشتگان دادیم که قوت و نیرومندی و طول عمر و کثرت اموال باشد با آن که آنچه از دلایل، بینات و هدایت ها برای اینان فرستادیم. ده یک را برای گذشتگان تخصیص نداده بودیم.(1)

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 554، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 525 حدیث 1 تفسیر الف آیة نزلت فی الامام علی صفحه 303 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ حَسَّانَ عَنْ هَاشِمِ بْنِ عَمَّارٍ يَرْفَعُهُ فِي قَوْلِهِ وَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ- وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ قَالَ: كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ رُسُلَهُمْ- وَ مَا بَلَغَ مَا آتَيْنَا رُسُلَهُمْ مِعْشَارَ مَا آتَيْنَا مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍآنان که در گذشته زندگی می کردند انبیای خود را تکذیب کردند درحالی که انبیاء و پیامبران فرستاده شده برای آنان یک دهم فضیلت محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را نداشتند.

ص: 160


1- . انوارالتنزیل مجلد 2 صفحه 262 سطر 10

3. در حلیة الاولیاء مجلد 1 صفحه 65، البدایة و النهایة مجلد 7 صفحه 359 و کنزالعمال مجلد 6 صفحه 154 و صفحه 401 و اسدالغابة مجلد 4 صفحه 22 و مناقب خوارزمی صفحه 49 آمده است:

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ شَهْرَدَارَ هَذَا يَرْفَعُهُ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قُسِمَتِ الْحِكْمَةُ عَلَى عَشَرَةِ أَجْزَاءٍ فَأُعْطِيَ عَلِيٌّ تِسْعَةً وَ النَّاسُ جُزْءاً وَاحِداً

حکمت ده قسمت می باشد که نه قسمت آن را (خداوند) به حضرت علی(علیه السلام) داده است و یک قسمت بقیه بین همه ی انسان ها تقسیم شده است.

خوارزمی در مناقب به نقل از ابن عباس در دنباله ی حدیث آورده است که رسول خدا فرمودند: و الله لقد شارکهم فی العشر العاشر یعنی به خدا سوگند که (حضرت علی(علیه السلام)) در یک دهم دیگر با مردم شریک است.(1)

4. منتخب الاثر صفحه 483 باب 12 فصل 7 آمده است:

قَالَ محمدبن علی الباقر: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ.

یعنی هنگامی که قائم ما قیام می نماید خداوند دست او را بر سر بندگان قرار می دهد و عقل اخلاق مردم را تکامل می بخشد.(2)

5. امام صادق(علیه السلام) زمانی که درباره ی علوم در عصر مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت می کردند، فرمودند: علم بیست و هفت باب دارد و آنچه از علوم را همه ی پیامبران می آوردند شامل دو باب بیشتر نمی شود و مردم جهان هم فقط این دو باب را می شناسند اما هنگامی که قائم ما قیام کند او بیست و پنج باب دیگر را در میان مردم انتشار خواهد داد و به این طریق هر بیست و هفت باب علوم را به مردم عرضه می دارد.

ص: 161


1- . این حدیث را نویسنده ی همین کتاب در کتاب امیرالمؤمنین حبل الله المتین صفحه 358 آورده است.
2- انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 117 اثر مؤلف

339. منظور از مثنی، حضرت پیامبر و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است و منظور از فردی

اشاره

یازده امام، یکی بعد از دیگری اطاعتشان لازم است که آخرین آن ها حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره سباء آیه 46

قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ...

بگو ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) (که خداوند می فرمایند) من شما را به یک نکته نصیحت می کنم و آن این است که در راه رضای خداوند دو نفر باهم یا به طور تنهایی قیام کنید.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 554 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 353 حدیث 1 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَبْدِ الرَّحِيمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ قَالَ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ هِيَ الْوَاحِدَةُ

علی بن ابراهیم با سند خودش از ابوحمزه ثمالی روایت کرده است که گفت: از امام باقر(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ سؤال کردم. حضرت فرمودند: یعنی شما را به قبول و پذیرش ولایت حضرت علی(علیه السلام) موعظه می نمایم که این است واحده.آری وحدت مسلمین و جهانیان در یک چیز است و آن این است که در ولایت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) وحدت ایجاد کنند و امام زمان هم که بیایند مردم را به ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرامی خوانند.

2. در کافی مجلد 1 صفحه 347 حدیث 41، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 535 حدیث 2، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 501 حدیث 11، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 392 حدیث 4 و تفسیر فرات کوفی صفحه 345 حدیث 1 آمده است:

ص: 162

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى- قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ فَقَالَ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) هِيَ الْوَاحِدَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ.

کلینی با سند خودش از ابوحمزه روایت کرده است که گفت از امام باقر(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ سؤال شد فرمودند: همانا شما را به (قبول و پذیرش) ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) موعظه می نمایم و این ولایت یک چیز است همچنان که خداوند تبارک و تعالی فرموده است أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ شما را به یک چیز موعظه می نمایم (که آن ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است).

3. در تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل عترة الطاهرة مجلد 2 صفحه 500 حدیث 10، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 391 حدیث 2، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 353 حدیث 3 و تفسیر فرات کوفی صفحه 345 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيُّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى قَالَ بِالْوَلَايَةِ قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ إِنَّهُ لَمَّا نَصَبَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لِلنَّاسِ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اغْتَابَهُ رَجُلٌ وَ قَالَ إِنَّ مُحَمَّداً لَيَدْعُو كُلَّ يَوْمٍ إِلَى أَمْرٍ جَدِيدٍ وَ قَدْ بَدَا لِأَهْلِ بَيْتِهِ يُمَلِّكُهُمْ رِقَابَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ ص بِذَلِكَ قُرْآناً فَقَالَ لَهُ قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ فَقَدْ أَدَّيْتُ إِلَيْكُمْ مَا افْتَرَضَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ قُلْتُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى فَقَالَ أَمَّا مَثْنى يَعْنِي طَاعَةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ طَاعَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ أَمَّا فُرادى يَعْنِي طَاعَةَ الْإِمَامِ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مِنْ بَعْدِهِمَا وَ لَا وَ اللَّهِ يَا يَعْقُوبُ مَا عَنَى غَيْرَ ذَلِك

محمدبن عباس با سند خودش از یعقوب بن یزید روایت کرده است که گفت: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی فرمایش خداوند عزوجل قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى سؤال کردم. فرمودند: موعظه بر ولایت است. عرض کردم: (کیفیت نزول آن) چگونه این چنین است؟ فرمودند: بعد از آن که پیامبر اکرم(صلی

الله علیه وآله وسلم) حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را برای مردم منصوب کرد فرمودند من کنت مولاه فهذا علی مولاه هرکس من مولا (و آقا و امام و زعیم و رهبر) او هستم، علی مولا، امام و زعیم او خواهد بود. مردی در غیاب حضرت غیبت حضرت را نمود و گفت: محمد هر روز دعوت جدیدیانجام می دهد و از اهل بیت خود شروع کرده است تا آن ها را بر ما مسلط کند. پس خداوند عزوجل بر پیامبرش قرآن

ص: 163

را نازل نمود و به آن حضرت فرمودند: قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ ای پیامبر مردم را موعظه کن و بگو همانا شما را به یک برنامه موعظه می کنم و به تحقیق که من آنچه را خداوند بر شما واجب نموده بود به شما ابلاغ کردم. عرض کردم: معنای فرمایش (دیگر) خداوند عزوجل أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى اما مثنی منظور اطاعت از رسول خدا و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است و اما فرادی یعنی اطاعت از امامی است که نسل و ذریه بعد از آنان باشند. ای یعقوب نه به خدا سوگند غیر از آن چیز دیگری نیست.

4. در تفسیر نورالثقلین صفحه 343 حدیث 90 آمده است:

فی کتاب المناقب لابن شهرآشوب الباقر و الصادق(علیهما السلام) فی قوله تعالی قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ قال: الولایة أن تقوموا الله مثنی قال الائمة و ذریتهما.

5. در کتاب فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن صفحه 382 آمده است:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: منظور از اطاعت دو نفر یعنی حضرت پیامبر و حضرت امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است و به طور تنهایی یعنی ائمه بعد از آن ها است که به ترتیب یکی بعد از دیگری تا امام زمان می آیند (که باید از آن ها پیروی کرد).

دقت عمیق

دقت کنید پس از غدیر خم به رسول الله اعتراض کردند که تو پسرعمو و داماد خود را می خواهی به ما مسلط کنی. خداوند در جواب آن ها می فرمایند پیامبر به آن ها بگو من شما را به یک چیز (بسیار مهم) موعظه و نصیحت می کنم و آن منظور از مثنی اطاعت از رسول خدا و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است و منظور از فرادی یازده امام از نسل حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند که این ها یکی پس از دیگری به امامت می رسند تا حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر عصری یکی حجت خداوند است که اطاعت و امامت و ولایت فرد فرد آن ها واجب و لازم و ضروری است.

ص: 164

340. اجر نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) محبت و دوستی اهل بیت عصمت

و طهاره و اکنون محبت و مودت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره سباء آیه 47

قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهيدٌ

بگو آنچه من از اجر رسالت می خواهم پس آن به نفع شماست. اجر من بر خداوند است و او بر همه ی امور مطلع و آگاه است و او بر صداقت گفتار و خلوص نیت من شاهد و ناظر است.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 555، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 355، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 342 حدیث 93 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 226 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) سَأَلَ قَوْمَهُ- أَنْ يَوَدُّوا أَقَارِبَهُ وَ لَا يُؤْذُوهُمْ، وَ أَمَّا قَوْلُهُ: فَهُوَ لَكُمْ يَقُولُ ثَوَابُهُ لَكُمْ.

علی بن ابراهیم قمی با سند خودش از ابوجارود روایت کرده است که گفت: امام باقر درباره ی این فرموده ی خداوند عزوجل قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ فرمودند: داستان آن چنین بوده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از اصحاب و اقوام و نزدیکان خود خواست تا نسبت به خویشاوندان حضرت مودت و محبت داشته باشند و ایشان را مورد اذیت و آزار قرار ندهند و اما فرمایش خداوند فَهُوَ لَكُمْ یعنی ثواب و پاداش آن برای خود شما می باشد.

2. در کافی(روضه کافی) مجلد 8 صفحه 379 حدیث 574، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 354 حدیث 1 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 343 حدیث 91 آمده است:عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً(1) قَالَ مَنْ تَوَلَّى الْأَوْصِيَاءَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اتَّبَعَ آثَارَهُمْ

ص: 165


1- . سوره شورى آیه 23

فَذَاكَ يَزِيدُهُ وَلَايَةَ مَنْ مَضَى مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ الْأَوَّلِينَ حَتَّى تَصِلَ وَلَايَتُهُمْ إِلَى آدَمَ(علیه السلام) وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها(1) يُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ (2) يَقُولُ أَجْرُ الْمَوَدَّةِ الَّذِي لَمْ أَسْأَلْكُمْ غَيْرَهُ فَهُوَ لَكُمْ تَهْتَدُونَ بِهِ وَ تَنْجُونَ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

کلینی با اسناد خود از جابر روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) درباره این فرموده ی خداوند وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً هرگاه کسی که کار نیکی کرده باشد بر هر کار نیک او حسنه ای می افزایند و پاداش می دهند. فرمودند: منظور این است که ولایت اوصیای آل محمد را بپذیرد و از آثار آنان تبعیت و پیروی کنید و چنین فردی از ولایت پیامبران و مؤمنین گذشته بر حسناتش افزوده می شود که ولایت او متصل به ولایت حضرت آدم(علیه السلام) شود و این همان فرمایش خداوند متعال است مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها هرکس حسنه ای را انجام دهد برای او پاداشی برتر از آن خواهد بود که به وسیله ی آن وارد بهشت خواهد شد و این نیز فرموده ی خداوند است که بگو هر مزدی را که از شما طلب کرده ام از آن خودتان باشد می فرمایند ثواب و پاداش مودت و محبتی که پاداشی در قبال آن از شما درخواست نکردم. برای خودتان باشد که هدایت یافته و خوشبخت خواهید شد و از عذاب روز قیامت نجات خواهید یافت.

ص: 166


1- . سوره نمل آیه 89.
2- . سوره سبأ آیه 47.

341. يكى از علايم ظهور، خروج سفيانى است

سوره سباء آيات 51 تا 54

«وَلَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب(51) وَ قالُوا آمَنّا بِهِ وَ أَنّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ(52) وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ(53) وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ(54)

و چنانچه آنان را ببينى كه هراسانند و وحشت زده، پس ديگر هيچ از عذاب آن ها فوت و زايل نشود و از جاى نزديكى گرفته شوند و گويند به آن ايمان آورديم و با اين همه دورى، كى توانند به آن مقام نايل شوند و حال آن كه از پيش به آن كفر ورزند و ميان آن ها و آرزوهايشان جدايى و مباينت افتاد، همچنان كه نسبت به همكيشان آن ها كه همانند اينان در شك و ريب بودند، پيش تر چنين شد.

1. حافظ جلال الدين سيوطى در مجلد 6 تفسير الدر المنثور صفحه 713، آورده است:

اخرج ابن أبى شيبة و الطبرانى عن ام سلمة قالت: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يبايع الرجل من امتى بين الركن و المقام كعدد أهل بدر، فيأتيه عصب العراق و ابدال الشام، فيأتيهم جيش من الشام حتى اذا كانوا بالبيداء خسف بهم كلب.

ابن ابى شيبه و طبرانى از ام سلمه نقل مى كنند كه ايشان گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: با مردى از امت من (كه همان مهدى موعود است، در مسجدالحرام و در كنار كعبه) بين ركن و مقام بيعت مى كنند كه تعداد آن ها به اندازه مبارزين اهل بدر است (يعنى 313 نفر)، آن گاه گروه هایى از عراق و ابدال شام نزد او مى آيند، بعد از آن لشكرى از شام به سوى آن ها مى آيد تا هنگامى كه اين لشكر به سرزمين بيداء مى رسند، آن سرزمين، اين لشكر ظالم را فرو مى برد.

ص: 167

2. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ جلال الدين سيوطى مجلد 6 صفحه 712 در ذيل تفسير همين آيه آورده است:

و أخرج ابن جرير و ابن المنذر و ابن ابى حاتم عن ابن عباس5 فى قوله: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب» قال هو جيش السفيانى، قال: من أين أخذ؟ قال: من تحت اقدامهم.

محمّدبن جرير طبرى و ابن منذر و ابن ابى حاتم از ابن عباس5 در مورد فرموده خداوند متعال: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب» روايت كرده اند كه او گفته است: آن سپاه، سپاه سفيانى هستند. گفت: از كجا گرفته مى شوند؟ گفت: «قال من تحت اقدامهم.»؛ از زير پاهايشان (يعنى، آن ها در زير پاهايشان فرو مى روند.).

3. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 427، آمده است:

قوله تعالى: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب وَ قالُوا آمَنّا بِهِ وَ أَنّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ» الى آخر السوره عن الحارس، عن عليّ كرم اللّه وجهه فى هذه الاية قال: قبيل قيام قائمنا المهدى(عج) يخرج السفيانى فيملك قدد حمل المرءة تسعة اشهر و ياتى المدينة جيشه حتى اذا انتهى الى البيداء خسف اللّه به.

حافظ قندوزى پس از نقل آيه از حارس و او از اميرالمؤمنين على(علیه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: نزديك قيام قائم ما مهدى(عج)، فردى به نام سفيانى خروج مى كند و به اندازه باردارى يك زن؛ يعنى نه ماه، حكومت مى كند و با سپاهش به طرف مدينه مى آيد، در نزديكى مدينه به سرزمينى به نام بيداء مى رسد و خداوند او را در زمين فرو مى برد.

4. در كتاب «الغيبة» صفحه 304 باب 18 حديث شماره 14، آمده است:

أخبرنا عليّبن احمد، عن عبيداللّه بن موسي العلويّ، عن عبداللّه بن محمّد، قال: حدّثنا محمّدبن خالد، عن الحسن بن مبارك، عن أبى إسحاق الهمدانى، عن الحارث الهمدانى، عن أميرالمؤمنين(علیه السلام) أنّه قال:المهدىّ أقبل، جعدٌ، بخدّه خال، يكون مبدؤ من قبل المشرق و اذا كان ذلك خرج السّفيانىّ، فيملك قدر حمل امرأة تسعة أشهر، يخرج بالشام فينقاد له أهل ألشام إلّا طوائف من المقيمين على الحقّ، يعصمهم اللّه من الخروج معه، و يأتى المدينة بجيش جرّار حتّى إذا انتهى إلى بيداء المدينة خسف اللّه به و ذلك قول اللّه عزوجل فى كتابه: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب».خبر داد ما را على بن احمد از عبيداللّه بن موسى علوى و او از عبداللّه ابن محمّد كه گفت: حديث كرد ما را محمّدبن خالد از حسن بن مبارك و او از ابى اسحاق همدانى و او از

ص: 168

حارث همدانى و او از اميرالمؤمنين(علیه السلام) كه آن حضرت فرمود: مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراى چشمانى [مقبل] مخمور و موهاى پيچيده و خال صورت است كه آغازش از جانب خاور است و چون چنين شود سفيانى خروج كند و به اندازه دوران حاملگى يك زن، نه ماه، حكومت كند. او در شام خروج مى كند و همه اهل شام سر به فرمانش نهند، مگر چند طايفه از كسانى كه بر حقّ ما پاى بند هستند و خداوند آنان را از اينكه به همراه او خروج كنند، محفوظ نگه مى دارد و با سپاهى جرّار به مدينه مى آيد تا آن كه به بيداء مدينه مى رسد. خداوند او را به زمين فرو مى برد و اين است آنچه خداى عزّوجلّ در قرآن مى فرمايند: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب».

5. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 205، آمده است:

عليّبن ابراهيم قال: حدّثني ابي، عن ابن ابي عمير، عن منصوربن يونس، عن ابى خالد الكابلى قال: قال ابوجعفر(علیه السلام): واللّه لكأنّى انظر الى القائم(علیه السلام) و قد اسند ظهره الى الحجر ثمّ ينشد اللّه حقّه، ثمّ يقول: يا ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى اللّه فأنا اولى بالله ايّها النّاس من يحاجّنى فى آدم(علیه السلام) فأنا اولى بآدم. ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى نوحٍ فأنا اولى بنوح(علیه السلام). ايّهاالنّاس، مَن يحاجّنى فى ابراهيم فانا اولى بابراهيم(علیه السلام). ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى موسى فأنا اولى بموسى(علیه السلام). ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى عيسى فأنا اولى بعيسى(علیه السلام). ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى رسول اللّه [محمّد] (صلی الله علیه وآله وسلم) فأنا اولى برسول اللّه [محمّد] (صلی الله علیه وآله وسلم) ايّها النّاس، مَن يحاجّنى فى كتاب اللّه فأنا اولى بكتاب اللّه ثمّ ينتهى الى المقام فيصلّى ركعتين و ينشد اللّه حقّه ثمّ قال ابوجعفر(علیه السلام): هو واللّه [المضطرّ فى كتاب اللّه] فى قوله: «أَمَّنْ يُجِيبُ المَضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الأَرْضِ» فيكون اوّل من يبايعه جبرائيل ثمّ الثلاثمائة و الثّلاثة عشر رجلاً، فمن كان ابتلى بالمسير وافى [وافاه] و من لم يبتل بالمسير فقد عن فراشه و هو قول اميرالمؤمنين(علیه السلام): «هم المفقودون من [عن] فرشهم» و ذلك قول اللّه: «فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» قال: الخيرات الولاية و قال فى موضع آخر: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ العَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» و هُم [واللّه] أصحاب القائم(عج) يجتمعون [واللّه] اليه فى ساعةٍ واحدةٍ.

فاذا جاء الى البيداء يخرج اليه جيش السّفيانىّ فيأمر اللّه الارض فتاخذ اقدامهم و هو قوله: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب وَ قالُوا آمَنّا»يعنى بالقائم من آل محمّد(علیها السلام) «وَ أَنّى لَهُمُالتَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ» الى قوله: «وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ» [يعنى ]: ان لايعذبوا كما فُعِلَ بِاَشياعِهِم يعنى: من كان قبلهم من المكذّبين هلكوا.

ص: 169

على بن ابراهيم گويد: پدرم حديثم داد از ابن ابى عمير، از منصوربن يونس، از ابوخالد كابلى كه گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند گويى قائم(علیه السلام) را مى نگرم كه پشت خود را به حجر كرده، سپس خداوند را به حق خودش سوگند مى دهد، آن گاه مى گويد: اى مردم، هر كس درباره خدا با من بحث نمايد، [بداند كه] من به خداوند اولى هستم. اى مردم، هر كس درباره آدم(علیه السلام) با من بحث كند، پس من نزديك تر كسان به آدم(علیه السلام) هستم. اى مردم، هر كس در مورد نوح با من بحث كند، پس من نزديك ترين كسان به نوح(علیه السلام) هستم. اى مردم، هر كس با من درباره ابراهيم(علیه السلام) گفتگو كند، پس من از همه به ابراهيم نزديك ترم. اى مردم، هر كس با من درباره موسى(علیه السلام) بحث كند، پس منم نزديك ترين كسان به موسى(علیه السلام). اى مردم، هر كس درباره عيسى(علیه السلام) با من بحث كند، پس من نزديك ترين افراد به عيسى(علیه السلام) مى باشم. اى مردم، هر كس درباره رسول خدا [محمّد](صلی الله علیه وآله وسلم) با من بحث كند، پس منم نزديك ترين افراد به رسول خدا [حضرت محمّد](صلی الله علیه وآله وسلم)، اى مردم. هر كس درباره كتاب خدا با من بحث نمايد، پس منم نزديك ترين كسان به كتاب خدا. سپس، به مقام ابراهيم(علیه السلام) خواهد رفت، دو ركعت نماز مى گزارد و حقش را از خداوند طلب مى كند. آن گاه حضرت ابوجعفر [امام باقر](علیه السلام) فرمود:اوست به خدا سوگند (آن مضطرى كه در كتاب خدا ياد شده).

در فرموده او: «آيا چه كسى دعاى مضطر بيچاره را به اجابت مى رساند و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد»، پس نخستين كسى كه با او بيعت مى كند جبرئيل است. سپس آن سيصد و سيزده مرد [بيعت كنند] و هر كدام از ايشان، پيش از آن هنگام، بيرون از منزل بوده به مقصد [به آن حضرت] خواهد پيوست، و هر كدام دچار سفر نبوده، از بستر خوابش مفقود خواهد شد؛ همين است معنى فرموده اميرالمؤمنين(علیه السلام): آنانند مفقود شوندگان از خوابگاه هايشان [و] آن قول خداوند است: «پس به كارهاى نيك سبقت گيريد. هركجا باشيد، خداوند همگى شما راخواهد آورد.» فرمود: خيرات ولايت است و [خداوند ]در جاى ديگر فرموده: و «چنانچه عذاب را تا هنگام معينى [افراد معدودى] به تعويق اندازيم.» و ايشان [به خدا قسم] اصحاب قائم(عج) هستند [به خدا سوگند] در يك ساعت نزد او جمع مى شوند.

ص: 170

پس چون به بيداء بيايد، لشكر سفيانى به سويش خروج كند كه خداوند امر فرمايد زمين كه پاهايشان را بگيرد و اين است فرموده خداوند «و اگر [اى رسول ما] ببينى كافران را هنگامى كه هراسانند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود و از جايگاه نزديكى گرفته شود و گويند به او ايمان آورديم.»؛ يعنى، به قائم از آل محمّد(علیها السلام) «و با اين همه دورى كى توانند به آن مقام نايل شوند.» تا آنجا كه فرموده: «و ميان آن ها و آرزوهايشان جدايى و مباينت افتاد.» [يعنى] اينكه عذاب نشوند، هم چنان كه نسبت به همكيشان آن ها پيش تر چنين شد.» يعنى، كسانى كه پيش از ايشان بودند، از تكذيب كنندگانى كه هلاك گشتند.»

6. در تفسير قمى مجلد 2 صفحه 205، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 185 حدیث 11، نورالثقلین، مجلد 4، صفحه 344، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 355 حدیث 3 آمده است:

ثمّ قال عليّبن ابراهيم: و في رواية ابي الجارود عن ابي جعفر(علیه السلام) في قوله: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا» [قال] من الصّوت و ذلك الصّوت من السّماء، [و فى قوله]«وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب»، قال: من تحت اقدامهم خسف بهم.

سپس على بن ابراهيم گويد: و در روايت ابوالجارود از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) درباره قول خداوند: «و چنانچه [كافران را] ببينى كه هراسانند.» [فرمود]: از صدا و آن صدا از سوى آسمان است، [و درباره فرموده خداوند] «و از جايگاه نزديكى گرفته شوند.»، فرمود: از زير پاهايشان زمين آنان را فرو مى برد.

7. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 206 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 355 حدیث 4 آمده است:

ثمّ قال: اخبرنا الحسين بن محمّد عن المعلّى بن محمّدبن جمهور، عن ابن محجوب، عن ابى حمزة قال: سألت اباجعفر(علیه السلام) عن قوله: «وَ أَنّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ» قال: انّهم طلبوا المهدى من حيث لاينال و قد كان لهم مبذولاً من حيث يناله.

سپس گويد: حسين بن محمّد خبرمان داد از معلى بن محمّد جمهور، از ابن محبوب، از ابوحمزه كه گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه

السلام) راجع به قول خداوند: «با اينهمه دورى كى توانند به آن مقام نايل شوند؟»، پرسيدم. آن جناب در جواب فرمودند: اينان از راهى كه به دست نمى آيد هدايت را جستجو كردند و حال آنكه از راه معمولش برايشان فراهم مى شد.

ص: 171

8. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 56 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 355 حدیث 5 آمده است:

العيّاشى باسناده عن عبدالاعلى الحلبى قال: قال ابوجعفر(علیه السلام) يكون لصاحب هذا الامر غيبةٌ و ذكر حيثاً طويلاً يتضمّن غيبة صاحب الامر(علیه السلام) و ظهوره الى انى ان قال عليه السلام: فيدعو النّاس (يعنى القائم(علیه السلام)) الى كتاب اللّه و سنّة نبيّه عليه و آله السّلام و الولاية لعليّبن ابي طالب(علیه السلام) و البرائة من عدوّه و لايسمّى احداً حتّى ينتهى الى البيداء فيخرج اليه جيش السّفيانيّ فيأمراللّه الارض فتأخذهم من تحت اقدامهم و هو قول اللّه عزّوجلّ: «وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ» يعنى بقائم آل محمّدٍ(عج)، الى آخر سوره ی، فلايبقى منهم الّا رجلان يقال لهما وترٌ و وتيرٌ من مرادِ، وجوههما فى اقفيتهما يمشيان القهقرى فيخبران النّاس بمافعل باصحابهما.

عيّاشى به سند خود از عبدالاعلى حلبى آورده كه گويد: حضرت ابوجعفر(علیه السلام) فرمود: البته صاحب اين امر را غيبتى خواهد بود و سخنى طولانى بيان داشت كه متضمّن غيبت و ظهور حضرت صاحب الامر(علیه السلام) است، تا آنجا كه فرمود: پس مردم را به كتاب خدا و سنّت پيغمبرش عليه و آله السّلام و ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) و بيزارى از دشمنش دعوت مى كند (يعنى حضرت قائم(علیه السلام))، ولى نام كسى [از دشمنانش] را نمى برد تا آن گاه كه به بيداء مى رسد. سپاهيان سفيانى به سويش خروج كنند، پس خداوند به زمين امر خواهد كرد كه از زير پاهايشان آن ها را بگيرد و همين است [معنى] قول خداى عزّوجلّ: «و اگر [اى رسول ما ]ببينى كافران را هنگامى كه هراسانند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود و از جايگاه نزديكى گرفته شوند و گويند به او ايمان آورديم،»؛ يعنى [و گويند] به قائم آل محمّد(علیه السلام) ايمان آورديم، «و حال آنكه از پيش به آن كفر ورزيده اند.»؛ يعنى به قائم آل محمّد(علیه السلام) تا آخر سوره... . پس كسى از آنان باقى نمى ماند، مگر دو مرد به نام وتر و وتير از قبيله مراد كه صورت هايشان در پشت هايشان خواهد بود كه به پشت راه خواهند رفت و آنچه بر سر يارانشان آمد را به مردم خبر مى دهند.9. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 478، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 355 حدیث 6، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 564 حدیث 647، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 187 حدیث 13 و المحجة صفحه 180 آمده است:

محمّدبن العبّاس قال: حدّثنا محمّدبن الحسن بن عليّبن الصّباح المدايني، عن الحسن بن محمّدبن شعيب، عن موسى بن عمربن يزيدٍ [زيدٍ ]، عن ابن ابى عمير، عن منصوربن يونس، عن اسماعيل بن جابرٍ، عن ابى خالد

ص: 172

الكابلى، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: يخرج القائم (علیه السلام) فيسير حتّى يمرّ بمرِ [وٍ] فيبلغه انّ عامله [قد] قتل، فيرجع [اليهم] فيقتل المقاتله و لايزيد على ذلك شيئاً. عمّ ينطلق فيدعو النّاس حتّى ينتهى الى البيداء، فيخرج جيش السّفيانى [جيشان للسّفيانى] فيأمر اللّه عزّوجلّ الارض ان تأخذ باقدامهم و هو قوله عزّوجلّ: «وَ لَوْ تَرى إِذ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيب وَ قالُوا آمَنّا بِهِ» يعنى بقيام القائم(علیه السلام) «وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ» يعنى بقيام القائم(علیه السلام) من آل محمّد(علیها السلام) «وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ».

محمّدبن العبّاس گويد: محمّدبن الحسن بن على بن مصباح مداينى حديثمان داد از حسن بن محمّدبن شعيب، از موسى بن عمربن يزيد [زيد ]، از ابن ابى عمير، از منصوربن يونس، از اسماعيل بن جابر، از ابوخالد كابلى، از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) روايت كرده كه آن جناب فرمود: حضرت قائم(علیه

السلام) خروج مى كند و به سير ادامه مى دهد تا اينكه از مر[و ]مى گذرد. به او خبر مى رسد كه عاملش كشته شده، پس به سوى آنان باز مى گردد. بعد مقاتلان را مى كشد و چيزى بر آن نمى افزايد. سپس در مسير خود، مردم را [به حق] دعوت مى كند تا اين كه به بيداء مى رسد پس لشكر سفيانى [دو لشكر سفيانى] به مقابله با آن جناب بيرون مى آيند كه خداى عزّوجلّ به زمين امر مى فرمايد تا از پاهايشان آن ها را بگيرد و همين است قول خداى عزّوجلّ: «و چنانچه آنان را بينى كه هراسانند پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود و از جاى نزديكى گرفته شوند و گويند به آن ايمان آورديم.»، يعنى به قيام حضرت قائم(علیه

السلام) «و حال آنكه از پيش به آن كفر ورزيده اند.»، يعنى به قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، «وبه رسول ما و حقايق غيب نسبت هاى بسيار دورى مى زدند و ميان آن ها و آرزوهايشان جدايى و مباينت افتادهمچنان كه نسبت به هم كيشان آن ها كه همانند اينان در شك و ريب بودند پيشتر چنين شد.»

ص: 173

342. هرچه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و در حال حاضر امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند، وحی و رحمت خداوند است

سوره فاطر آیه 2

ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ

در رحمتی را که خداوند بر مردم بگشاید، کسی نتواند آن را ببندد و چون چیزی را دریغ دارد کسی نتواند جز خودش آن را بازگرداند و خداوند عزیز و قدرتمند و حکیم است. ( و آن را که خداوند (دری) ببندد هیچ کس نمی تواند بگشاید و اوست خداوند با حکمت و اقتدار.)

در این آیه اگر دقت شود، صحبت از یفعل ما یشاء بودن خداوند است که هر کاری که او بخواهد انجام می دهد و هیچ کس قدرت جلوگیری و مقابله با آن را ندارد مخصوصا در این آیه صحبت از رحمت است و متاسفانه انسان های خبیثی پیدا می شوند که تلاش می کنند باب های رحمت خداوند را بر بندگانش ببندند. خداوند می فرمایند که این ها این قدرت را ندارد که باب های رحمت خداوند را که بر بندگان جاری و ساری می شود، ببندند. اما این انسان ها هستند که باید از رحمت های الهی استفاده کنند. عده ای خودشان قلب هایشان را قفل کرده و در بر روی رحمت خدا می بندن. مهم ترین رحمت ها رحمت ولایت و امامت است که عده ای تلاش می کنند، این باب رحمت را بر روی مردم ببندند. عده ای هم به تبلیغ سوء آن ها گوش داده و باب های رحمت خدا را به روی خودشان می بندند.

1. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 66 حدیث 51، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 537 حدیث 2، تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 505 حدیث 1 آمده است:

ص: 174

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها قَالَ هِيَ مَا أَجْرَى اللَّهُ عَلَى لِسَانِ الْإِمَامِ.

محمدبن عباس روایت می کند از محمدبن احمد نوفلی... از مُرازم و ایشان از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند رحمتی را که خداوند بر مردم بگشاید کس دیگری نمی تواند آن را باز دارد حضرت فرمودند: منظور آن چیزی است که خداوند بر زبان امام جاری می گرداند.

2. صاحب کتاب تأویل الآیات الظاهرة در شرح حدیث می گوید: إنَّ الذی یجریه الله علی لسان الامام من الکلام هو رحمته من فتح بها علی الناس لانه ما ینطق عن الهوی و ما ینطق إلّا عن الله و کلمّا یکون من الله فهو رحمته و منه قول الله تعالی وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ

خداوند در زبان امام کلام را قرار می دهد که این کلام رحمت است از طرف خداوند به سوی امام و خداوند با جاری شدن این کلمات از دهان امام رحمتش را بر بندگان جاری می فرماید همان طور که قرآن درباره ی رسول خدا می فرماید رسول خدا هیچ وقت از روی هوی و هوس سخن نمی گوید و هرچه پیامبر می فرمایند از آن خداوند است و هرچه از طرف خداوند باشد رحمت است و این فرموده ی خداوند است ما نفرستادیم تو را مگر این که رحمت باشی برای همه ی عوالم و این درباره ی اهل بیت آن حضرت نیز صادق است. خدا وند بر زبان امام کلام خود را جاری می کند.

نی ز ناله وا ماند گر ز لب جدا ماند وای اگر دل خود را از خدا جدا بینی

پیامبر نی نای رحمت خداوند است. ائمه ی طاهرین هم همین طور. رسول خدا و ائمه ی طاهرین ما ینطق عن الهوی و ما ینطق الّا الله. آن ها هیچ چیز نمی گویند از روی هوی و هوس هرچه می گویند از نای رحمت خداوند است. کلامشان رحمت است لذا در سوره انبیا آیه 107 خدا درباره رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ. پیغمبر رحمت عام خداوندی است و در لوح جابربن عبدالله انصاری درباره ی امام زمان آمده است: و اکمل ذلک بابنه م ح م د رحمة للعالمین. در اینجا به وجود اقدس حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمت گفته شده است. آن هم رحمت برای همه ی عالمیا. این را شمابدانید هر جای قرآن کلمه ی رحمت آمده

ص: 175

است، در رأس رحمت های خداوند رحمت و نعمت ولایت و امامت است. خداوند از آن همه رحمت هایی که شامل حالمان کرده منت نمی گذارد ولی در مورد رسولش و ائمه ی طاهرین منت می گذارد: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبين (1)

امروز وجود اقدس حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الاعظم بالاترین نعمت برای ما هستند. هیچ نعمت و رحمتی عظیم تر از این وجود اقدس وجود ندارد. اگر ما صبح تا شب به خاطر این نعمت و رحمت سجده ی شکر به جای آوریم، کم است. وجود امام زمان یک نعمت عام است که جماد، نبات، حیوان، انسان و ... از ایشان استفاده می برند. یک نعمت خاص هم هستند که خود فرمودند: بی یدفع الله البلاء من اهلی و شیعتی. یکی از بزرگترین رحمت های الهی این است که وحی خود را به زبان ایشان جاری می فرماید. این نکته را تذکر دهیم که وقتی می گوییم به امام وحی می شود، منظور وحی نبوت نیست زیرا ولکن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و خاتم النبیین بلکه منظور وحیی مانند مصحف، آنچه که به حضرت فاطمه بانوی دوعالم شد، است.

ص: 176


1- . سوره آل عمران آیه 164

343. کلمات لااله الا الله، محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و

علی(علیه السلام) ولی الله کلمه ی طیبه ی قرآن هستند

سوره فاطر آیه 10

مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ

هرکس خواهان عزت و قدرت است بداند که همه ی عزت ها از آن خداوند است. کلام و سخن خوش و پاک به سوی او بالا می رود و اعمال نیک است که آن را ترفع داده است و بالا می برد.

در کتب احادیث و تفسیر آمده است که این کلمه ی طیب کلام لا اله الا الله محمد رسول الله و علی ولی الله است و آن چیزی که سبب می شود که آن را بالا ببرد ولایت آن هاست که هیچ عملی بدون ولایت آن ها بالا نمی رود.

1. در کتاب تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 558 تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 352 حدیث 37 تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 359 حدیث 7 آمده است:

وَ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ قَوْلُ الْمُؤْمِنِ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ» وَ قَالَ: وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ الِاعْتِقَادُ بِالْقَلْبِ- إِنَّ هَذَا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ- لَا شَكَّ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِين

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمودند کلمه ی طیب سخن مؤمن است که می گوید لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله و خلیفه رسول الله قال: فرمودند: عمل صالح اعتقاد به قلباست بر این که این گفتار از طرف خداوند به حق می باشد و شک و تردیدی در این که از طرف خداوند می باشد نداشته باشد.

ص: 177

2. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 358 کتاب تنبیه الخواطر مجلد 2 صفحه 109 کتاب تأویل الآیات الظاهره فی فضائل ائمه طاهره صفحه 469 تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 558 آمده است:

قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ إِنَّهُ قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَةُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ حَقّاً وَ خُلَفَاؤُهُ خُلَفَاءُ اللَّهِ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ إِنَّهُ عِلْمُهُ فِي قَلْبِهِ بِأَنَّ هَذَا صَحِيحٌ كَمَا قُلْتُهُ بِلِسَانِي

حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: در مورد این آیه که سخن طیب و خوش و پاک به سوی او بالا می رود و عمل نیک ان را بالا می برد. حضرت فرمودند: منظور از کلمه ی طیب سخن مؤمن است که می گوید: لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله و خلیفه حق که جانشینان او هر کدام خلیفه ی خدا می باشند که عمل صالح و شایسته آن ها را به آسمان بالا می برند. پس عمل صالح راهنما و هادی می باشد و منظور از عمل صالح همان اعتقاد قلبی او بر گفتارش خواهند بود بر این که کلام صحیح همان کلامی است که بر زبان خود جاری می سازد.

3. در کافی مجلد 1 صفحه 430 حدیث 85 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 358 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِب ْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَب ْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ عَمَّارٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» ولَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَمَنْ لَمْ يَتَوَلَّنَا لَمْ يَرْفَعِ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا.

کلینی با سند خود از عمار اسدی روایت کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: منظور، ولایت ما اهل بیت(علیهم السلام) است. حضرت با دست به سینه ی خود زدند.[و فرمودند:] پس کسی که ولایت ما را نداشته باشد هیچ عملی از او بالا نمی رود (پذیرفته نمی شود.)

در مناطق شیعه نشین در اذان و اقامه، بعد از ذکر أشهد أن محمداً رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) عبارت أشهد أنّ علی ولی الله(علیه السلام) گفته می شود. لذا به این ذکر، شهادت ثلاثه گفته می شود. در مورد این که این ذکر از چه زمانی و چگونه بیان شده است، نظرات مختلف وجود دارد ولی این نکته مسلّم است که آغاز این ذکر از زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بوده است. در کتب اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده است:1. در کتاب السلافة فی الامر الخلافة نوشته ی دانشمند سنی مذهب، عبدالله مراغی مصری آمده است:

ص: 178

سلمان فارسی در زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در اذان و اقامه بعد از شهادت به رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)، به ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شهادت می داد. یکی از اصحاب خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسید و گفت: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) امروز چیز عجیبی شنیدم که تا به حال به گوشم نخورده بود. حضرت فرمودند چه شنیدی؟ گفت: سلمان را دیدم که در اذان بعد از شهادت به رسالت شما، به ولایت حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) شهادت می داد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: چه چیز خوبی شنیدی.

البته در کتاب جواهر الولایة صفحه 380 و کتاب شهادت ثالثه صفحه 36 آمده است:

یکی از اصحاب خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) شرفیاب شد و ابوذر را دیدم که در اذان بعد از شهادت به رسالت شما، به ولایت حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) شهادت می داد. پیامبر اکرم فرمودند: مگر فراموش کرده ای که در غدیر خم گفتم: من کنت مولاه فهذا علی مولاه؟!

پس ذکر ثلاثه یا گفتن اشهد انّ عیا ولی الله در اذان سابقه اش به زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) برمی گردد. گفتن این ذکر از سنت های رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است زیرا سنت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سه قسم است: قول ایشان، فعلشان و تقریر آن حضرت.

2. شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد الحموئی از علمای بزرگ شافعی در کتاب فرائد السمطین و در ینابیع المودة صفحه 84 آمده است:

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در روز محشر بر مقامی قرار می گیرد که هزار پله دارد و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) یک درجه پایین تر از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) قرار دارد و پرچمی در دست دارد که به آن پرچم لوای حمد گفته می شود. روی آن پرچم نوشته شده است: لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) و حضرتعلی بن ابی ط الب(علیه السلام) جلوی من ایستاده و پرچمی در دست دارد که بر آن نوشته شده است: لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام).

3. حافظ ابونعیم در کتاب حلیة الاولیاء و خواجه کلان قندوزی در ینابیع المودة صفحه 238 و غایة المرام صفحه249 آورده اند:

عن ابی هریره قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): لما اسری بی فی لیلة المعراج فاجتمع علی الانبیاء فی السماء فأوحی الله تعالی إلی: سَلهٌم یا محمد بماذا بعثتم؟ فقالوا: بعثنا علی شهادة ان لا اله إلا الله وحده و علی الإقرار بنبوتک و الولایة لعلی بن ابی طالب.(علیه السلام).

ص: 179

ابوهریره گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: هنگامی که (خداوند) مرا در شب معراج سیر داد، انبیا نزد من گرد آمدند. از جانب خداوند متعال به من وحی شد که از ایشان سؤال کنم علت بعثتشان چه بود؟ گفتند: ما مبعوث شدیم برای شهادت به لا اله الا الله (یعنی) وحدانیت خدا و اعتراف به نبوت شما و ولایت حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام).

4. در ینابیع المودة صفحه 250 آمده است:

عن جابر قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): رأیت علی باب الجنة مکتوباً لا اله إلا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) أخو رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) قبل أن یخلق السموات و الارض.

جابربن عبدالله انصاری گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: بر در بهشت قبل از خلقت آسمان ها و زمین دیدم نوشته شده است: خدایی جز الله نیست. حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) رسول خداست و حضرت علی(علیه السلام) ولی خدا و برادر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است. (لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) اخو رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم).)

5. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد مجلد 4 صفحه 339 آورده است:

قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): إنّک (یا علی(علیه السلام)) ولیُّ المؤمنین مِن بعدی.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای علی(علیه السلام) تو بعد از من ولی مؤمنین خواهی بود.6. در کتاب ینابیع المودة صفحه 252 به نقل از کتاب مودة القربی نوشته ی سیدعلی الهمدانی شافعی مودة ششم آمده است:

عبدالله بن سلام قال: قلتُ یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) أخبرنی عن لواء الحمد ما صفته؟ قال طول مسیره ألف عام، سنامه یاقوتة حمراء، قبضته لؤلؤة بیضاء وسطه زمردة خضراء له ثلاث ذوائب ذوابة بالمشرق و ذوابة بالمغرب و الثالث فی الوسط مکتوب علیها ثلاثة أسطر: السطر الاول بسم الله الرحمن الرحیم و السطر الثانی الحمد لله رب العالمین و السطر الثالث لا اله إلا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) طول کل سطر مسیرة ألف یوم قلت صدقت یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فمن یحمل ذلک؟ قال یحملها الذی یحمل لوائی فی الدنیا علی بن ابی طالب(علیه السلام) و من کتب الله اسمه قبل أن یخلق السموات و الارض قلت یا رسول الله فمن یستظل تحت لوائک؟ قال المؤمنون اولیاء الله و شیعة الحق و شیعتی و محبی و شیعة علی(علیه السلام) و محبوه و أنصاره فطوبی لهم و حسن مآب و الویل لمن کذبنی فی علی(علیه السلام) أو کذب علیاً(علیه السلام) فیه أو نازعه فی مقامه الذی أقامه الله فیه.

ص: 180

عبدالله بن سلام گفت: عرض کردم ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) لوای حمد را برای ما توصیف فرما. حضرت فرمودند: طول آن مسیر هزار سال راه است. سر قبه ی آن از یاقوت سرخ است. دست گیره ی آن از لؤلؤ سفید است. وسط آن از زمرد سبز است که سه قسمت است یکی در مشرق و دیگری در مغرب و سومی در وسط آن قرار دارد. در وسط آن سه سطر نوشته شده است سطر اول بسم الله الرحمن الرحیم سطر دوم الحمد لله رب العالمین و سطر سوم لا اله الا الله، محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، علی ولی الله(علیه السلام). طول هر سطر مسیر هزار روز راه است. عرض کردم: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) راست فرمودید. این پرچم را چه کسی حمل خواهد کرد؟ فرمودند: حامل آن کسی است که در دنیا پرچم و لوای مرا حمل می کند و او (حضرت) علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. او کسی است که خداوند قبل از خلقت آسمان ها و زمین نام او را نوشته است. گفتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چه کسانی در سایه ی آن لوا قرار می گیرند؟ فرمودند: مؤمنینی که دوستان خداوند و پیروان حق و شیعیان و دوستان من و شیعیان و دوستداران و یاران (حضرت) علی(علیه السلام) هستند و خوشا به حال آن ها که عاقبت ایشان نیکو است. وای بر کسانی که مرا در شأن (حضرت) علی(علیه السلام)، یا(حضرت)علی(علیه السلام) را در حق من تکذیب کند یا در مقامی که خداوند به او مرحمت فرموده است، نزاع کند.

7. در کتاب ینابیع المودة صفحه 253 به نقل از کتاب مودة القربی نوشته ی سیدعلی الهمدانی شافعی مودة هفتم آمده است:

عن جابر قال قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) رأیت علی باب الجنة مکتوباً لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) أخو رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم).

جابر گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: بر در بهشت دیدم نوشته شده است: لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) علی ولی الله(علیه السلام) برادر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم).

ص: 181

344. زمین هرگز از نبی، رسول، امام و حجت خالی نمی ماند.

امروز آن حجه الله و کلمه ی طیبه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره فاطر آیه 24

إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ

ما تو را به حق به رسالت فرستادیم تا هم بشارت دهی و هم نذیر باشی. (مردم را از اعمال بدشان بترسانی) و هیچ امتی نیست مگر آن که در میان آن ها بیم دهنده ای بوده است.

اگر در آیات قرآنی دقت کنید، خداوند پس از مطرح کردن نبوت و رسالت رسولش، امامت و ولایت و زعامت جانشینان آن حضرت را مطرح می فرماید که طرح امامت اکملیت دین است الیوم اکملت لکم دینکم و این مسئله در دیگر آیات قرآن نیز آمده است:

1) إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد(1)

2) إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون(2)

3) أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (3)

در این آیه هم پس از طرح مسئله ی رسالت و مبشر و منذر بودن نبی مکرم اسلام، مسئله ی ولایت و امامت و زعامت پس از آن حضرت را مطرح می سازد چنان که:

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 559 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 361 آمده است:و قوله: «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ» قال: لكل زمان إمام.

ص: 182


1- .[1] سوره رعد آیه 7
2- .[2] سوره مائده آیه 55
3- .[3] سوره نساء آیه 59

خداوند می فرماید: هیچ ملتی نیست مگر آن که در میان آن ها نذیر و بیم دهنده ای بوده است. حضرت(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: هرعصر و زمانی امام و پیشوایی دارد.

2. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 178 کتاب الحجة باب أن الارض لا تخلو من حجة حدیث 2 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ وَ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ ...

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا زمین در هیچ حالی از امام خالی نگردد. (زمین هرگز بدون حجت نمی تواند باشد.)

3. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 178 کتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 3 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَبِيعِب ْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِيِّ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ...

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همواره خداوند در زمین حجتی قرار می دهد.

4. در کافی مجلد 1 صفحه 178 کتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 4 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا.

حسین بن ابی العلاء می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ فرمودند: نه.

5. در کافی مجلد 1 صفحه 178 کتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 6 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند برتر و بزرگ تر از آن است که زمین را بدون امام عادل واگذارد.

کلمه «امام» دارای یک معانی عام و خاص است. هنگامی که گفته می شود امامانی هستند که مأمومین خود را به جهنم می برند و یا وقتی می گوییم امام جماعت یا امام جمعه و... منظور معنی

ص: 183

عام امام است. ولی وقتی می گوییم امام معصوم منظور چهارده معصوم(علیهم السلام) هستند که برپایی زمین به یمن وجود ایشان است و امامان معصوم و عادل هستند.

6. در کافی کتاب مجلد 1 صفحه 178 الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 7 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِب ْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَ عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَ هِشَامِب ْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَمَّنْ يَثِقُ بِهِ مِنْ أَصْحَابِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: پروردگارا تو زمین خود را از حجت خویش برای خلقت خالی مگذار.

7. در کافی مجلد 1 صفحه 178 کتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 8 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ(علیه السلام) إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ.

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند از زمانی که خداوند آدم را قبض روح کرد زمین را بدون امامی که به وسیله ی او به سوی خدا رهبری شوند وانگذارد و او حجت خدا بر بندگانش است و زمین بدون امامی که حجت خدا بر بندگانش باشد، باقی نماند.

8. در کافی مجلد 1 صفحه 179 کتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من حجة حدیث 10 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِب ْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ

ابوحمزه گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: آیا زمین بدون وجود امام باقی می ماند؟ فرمودند: اگر زمین بدون امام باشد، فرو می رود.

و این روایت مشهور است که لو لا الحجة لساخت الارض بأهلها اگر حجت روی زمین نباشد، زمین اهلش را در خود فرومی برد. (به خاطر گناهانی که مرتکب می شوند.)

9. در کافی مجلد 1 صفحه 179 کتاب الحجة باب انه لو لم یبق فی الارض الّا رجلان لکان احدهما الحجة حدیث 1 آمده است:مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ الطَّيَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ.

ص: 184

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر روی زمین هیچ کس به جز دو نفر نماند، یکی از آن دو، بر دیگری حجت خواهد بود.

امروز آن حجت حق حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

10. در کافی مجلد 1 صفحه 179 کتاب الحجة باب انه لو لم یبق فی الارض الّا رجلان لکان احدهما الحجة حدیث 2 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمْزَةَبْنِ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَوْ بَقِيَ اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ عَلَى صَاحِبِهِ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر در زمین جز دو نفر باقی نمانند، یقیناً یکی از آن ها امام است بر رفیقش.

11. در کافی مجلد 1 صفحه 179 کتاب الحجة باب انه لو لم یبق فی الارض الّا رجلان لکان احدهما الحجة حدیث 3 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ كَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَيْهِ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر (بر روی زمین) جز دو نفر نباشند، یکی از آن دو امام است و فرمودند: آخرین کسی که (بر روی کره ی زمین) بمیرد امام است تا کسی بر خدای عزوجل احتجاج نکند که او را بدون حجت واگذاشته است.

از مجموعه ی این آیات و روایات چنین نتیجه حاصل می شود که همیشه روی کره ی زمین بایدیک حجت زنده ی الهی باشد و این اراده ی ذات اقدس الهی است. امروزه این حجة الله وجود حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و زنده بودن ایشان با همین آیات و روایات اثبات می گردد.

ص: 185

345. «سابِقٌ بالخيرات» امام است، «مقتصد» عارف به حق امام است

و «ظالمٌ لِنفسه» شيعه اى است كه معرفت كامل امام را ندارد

سوره فاطر آيات 32 تا 35

ثُمَّ أَوْرَثْنا الكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالخَيْراتِ بِإِذنِ اللّهِ ذ لِكَ هُوَ الفَضْلُ الكَبِيرُ(32) جَنّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ(33) وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي أَذهَبَ عَنّا الحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ(34) الَّذي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها لُغُوبٌ(35)

سپس كتاب را به ارث داديم به كسانى كه برگزيديم آن ها را از بندگانمان، پس، (بعضی) از ايشان ستم كنندگان بر خود هستند و (بعضی) از ايشان ميانه رو هستند و (بعضی) از ايشان پيشی گيرندگانند به خوبى ها به اذن خداوند، اين است فضل بزرگ (خداوند) كه بهشت هاى جاودان برآيند و در آن زيور كنند از دستبندهاى طلا و مرواريد و لباس هاى (بسيار فاخر) كه از پرنيان است و گويند سپاس خداوندى را كه اندوه را از ما برد، بدرستي كه پروردگار ما هر آينه بسيار آمرزنده و سپاسگزار است آن خداوندى كه جا داده ما را در سراى ماندن و جاودان از بخشش خودش كه ديگر در آنجا به ما سختى نمى رسد، و خستگى در آنجا براى ما وجود ندارد.

اگر در اين آيات تدبر و تفکر نمایيم و تدبر را با احاديث و روايات توأم سازيم، مى يابيم که در اين آيات به سه دسته اشاره شده است: دسته ی اول سابق بالخیرات / دسته ی دوم مقتصد/ دسته ی سوم ظالم لنفسه

ص: 186

دسته اول «سابِقٌ بِالخَيْراتِ» كه امامان معصوم(علیهم السلام) هستند و آيه ی تطهير درباره شان نازل شده است و خداوند هر نوع گناه و پليدى و رجس را از ايشان دور كرده و وارث كتاب هستند. ایشان اسبق و السابقون و السابقات هستند.

دسته دوم «مُّقتَصِدٌ»، كسانى كه به خداوند و رسولش ايمان داشته و در مقابل امامان معصوم(علیهم السلام) خاضع و خاشعند و حق امام را مى شناسند. این ها اعتقادت خود را چنین بیان می کنند: اُشهدُالله و اُشهدُکم أنّی مؤمن بکم و بما آمنتم به، کافرٌ بعدوّکم و بما کفرتم به، مستبصرٌ بشأنکم و بضلالة من خالفکم، مُوالٍ لکم و لاولیائکم، مبغضٌ لاعدائکم و مُعادٍ لهم، سلم لمن سالمکم و حربٌ لمن حارَبَکم، محققٌ لِما حَقَّقتم، مبطلٌ لِما ابطلتم، مطیعٌ لّکم، عارف بحقکم، مّقرٌّ بفضلکم، محتملٌ لعلمکم، محتجبٌ بذمّتکم(1) این ها با این اعتقادات به انجام اعمال دینی و واجبات مى پردازند و از گناهان مى پرهيزند. و راه وسط و ميانه را طى مى كنند. اين ها نيز وارث كتابند.

دسته سوم «ظَالِمٌ لِّنَفسِهِ» اين ها به خدا و رسولش و امامان معصوم(علیهم السلام) ايمان دارند، اما در ولايت امام(علیه السلام) كوتاهى مى كنند و در انجام واجبات نيز مسامحه كارند ايشان نيز وارث كتاب هستند.

باز این نکته را تذکر می دهیم که منظور از الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا اهل بیت و امامان و جانشینان رسول خدا هستند که خداوندآن ها را صاف و مُصفّی قرار داده است و ایشان را از تمام عالم خلقت برگزیده است. حال در اينجا به احاديثى كه در تفسير اين آيات مباركه آمده است را مى پردازيم:

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 156 حديث 782 در تفسير اين آيات آورده است:

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ، قَالَ إِنِّي لَجَالِسٌ عِنْدَهُ إِذْ جَاءَهُ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ فَقَالا: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جِئْنَاكَ [كَيْ] تُخْبِرَنَا عَنْ آيَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ. فَقَالَ: وَ مَا هِيَ قَالا: قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا» فَقَالَ: يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ وَ أَيْشٍ يَقُولُونَ قَالا: يَقُولُونَ: إِنَّهَا نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیهوآله وسلم) فَقَالَ: عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام): أُمَّةُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) كُلُّهُمْ إِذاً فِي الْجَنَّةِ!! قَالَ: فَقُلْتُ مِنْ بَيْنِ الْقَوْمِ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِيمَنْ نَزَلَتْ فَقَالَ: نَزَلَتْ وَ اللَّهِ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. قُلْتُ: أَخْبِرْنَا مَنْ فِيكُمُ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ قَالَ: الَّذِي

ص: 187


1- . زیارت جامعه کبیره

اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُ وَ سَيِّئَاتُهُ وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ فَقُلْتُ: وَ الْمُقْتَصِدُ قَالَ: الْعَابِدُ لِلَّهِ فِي بَيْتِهِ حَتَّى يَأْتِيَهُ الْيَقِينُ، فَقُلْتُ: السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ قَالَ: مَنْ شَهَرَ سَيْفَهُ وَ دَعَا إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ.

... ابى حمزه ثمالى از على بن الحسين(علیهما السلام) چنين نقل مى كند: نزد حضرت سجاد(علیه السلام) نشسته بودم كه دو نفر از مردم عراق بر آن حضرت وارد شدند و گفتند: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، خدمت شما آمديم تا از حقايق آياتى از قرآن كريم ما را آگاه سازى. حضرت(علیه السلام) فرمودند: كدام آيات؟ گفتند: اين فرموده ی خداوند «ثُمَّ أَورَثنَا الكِتَبَ الَّذيِنَ اصطَفَينَا...» حضرت(علیه السلام) فرمودند: ديگران درباره اين آيات چه مى گويند؟ آن ها گفتند: مى گويند اين آيات درباره امت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است. حضرت فرمودند: بنابر اين امت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) همه بايد به بهشت بروند (و هيچكدام به جهنم نخواهند رفت). ابوحمزه مى گويد: يكى از آن ها سؤال كرد: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، پس اين آيات درباره چه كسانى نازل شده است؟ حضرت سه بار فرمودند: واللّه درباره ما اهل بيت نازل شده است. سؤال كردند: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، به ما درباره ی «ظَالِمٌ لِّنَفسِهِ» خبر بدهيد، آن ها كه به نفس و خودشان ظلم كرده اند، اين ها چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: آن كس كه نيكى ها و بدى هايش برابر است و آن ها هم در بهشت قرار خواهد گرفت. به آن حضرت عرض كرديم: پس «المُقتَصِدٌ» از شما كيست؟ حضرت فرمودند: آن كس كه در خانه اش خداوند را مى پرستد تا مرگش فرا رسد. عرض كرديم يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): پس «السَابِقُ بِالخَيرَاتِ» پيش گيرنده ها از شما كيستند؟ حضرت فرمودند: كسى كه شمشيرش را از غلاف بيرون آورده و مردمان را براى پروردگارش مى خواند.

2. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 311 حديث شماره 1 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 362 حدیث 1 آمده است:الحسين بن محمّد عن معلّى بن محمّد، عن محمّدبن جمهور، عن حمّادبن عيسى، عن عبدالمؤمن، عن سالم قال: سألت أباجعفر(علیه السلام) عن قول اللّه عزّوجلّ: «ثُمَّ أَوْرَثْنا الكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالخَيْراتِ بِإِذنِ اللّهِ» قال: «السَابِقٌ بِالخَيرَاتِ» الإمام وَ «المُقتَصِدٌ» العارف للامام وَ «الظَالِمُ لِّنَفسِهِ» الذى لايعرف الإمام.

ص: 188

سالم گويد از امام باقر(علیه السلام) پرسيدم راجع به قول خداى عزوجل «آن گاه اين كتاب را به كسانى كه از ميان بندگان خود انتخاب كرده ايم، به ارث داديم؛ بعضى از ايشان به خود ستم كنند و بعضى معتدلند و بعضى به اذن خدا به سوى نيكى ها شتابانند.» فرمود: شتابنده به سوى نيكى ها، امام است و معتدل، امام شناس است و ستمگر به خويش، كسى است كه امام را نمى شناسد و بر خود ستم کرده است.

3. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 214 حديث شماره 2 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 362 حدیث 2 آمده است:

الْحُسَيْنُ عَنْ مُعَلًّى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِالْكَرِيمِ عَنْ سُلَيْمَانَب ْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» فَقَالَ أَيَّ شَيْ ءٍ تَقُولُونَ أَنْتُمْ قُلْتُ نَقُولُ إِنَّهَا فِي الْفَاطِمِيِّينَ قَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ لَيْسَ يَدْخُلُ فِي هَذَا مَنْ أَشَارَ بِسَيْفِهِ وَ دَعَا النَّاسَ إِلَى خِلَافٍ فَقُلْتُ فَأَيُّ شَيْ ءٍ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ قَالَ الْجَالِسُ فِي بَيْتِهِ لَا يَعْرِفُ حَقَّ الْإِمَامِ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ بِحَقِّ الْإِمَامِ وَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ.

سليمان بن خالد گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى «آن گاه اين كتاب را به كسانى كه از ميان بندگان خود انتخاب كرده ايم، به ارث داديم.» پرسيدم. فرمود: شما در اين باره چه مى گوييد؟ عرض كردم: ما مى گوييم اين آيه درباره فرزندان فاطمه(علیها السلام) است. فرمود: چنان كه تو پندارى نيست. كسى كه شمشير كشد و مردم را به مخالفت دعوت كند در اين آيه داخل نيست. عرض كردم پس ستمگر به خويش كيست؟ فرمود: كسى است كه در خانه خود بنشيند و حق امام را نشناسد و معتدل كسى است كه حق امام را شناسد و شتابنده به نيكى ها امام است.

4. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 215 حديث شماره 3 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 362 حدیث 3 آمده است:الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» الْآيَةَ قَالَ فَقَالَ وُلْدُ فَاطِمَةَ(علیها السلام) وَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ بِالْإِمَامِ وَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَام.

احمدبن عمر گويد: از حضرت رضا(علیه السلام) راجع به آيه «آن گاه اين كتاب را به كسانى كه از ميان بندگان خود انتخاب كرده ايم، به ارث داديم» پرسيدم. فرمود: اولاد فاطمه(علیها السلام) هستند و

ص: 189

شتابنده به سوى نيكى ها، امام است و معتدل، امام شناس است و ستمگر به خويش كسى است كه امام را نشناسد.

5. در كتاب بصائر الدرجات صفحه 135 آمده است:

عن ابى الحسن الاول(علیه السلام) «ثُمَّ أَوْرَثْنا الكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» فنحن الذين اصطفينا اللّه فقد ورثنا علم هذا القرآن الذى فيه تبيان كل شى ء.

از حضرت علی(علیه السلام) درباره این كلام خدا«ثُمَّ أَوْرَثْنا الكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» روایت شده که فرموند: ماييم كسانى كه خداوند انتخابمان كرده و علم قرآن را كه بيان كننده همه چيز است به ميراث به ما داده است.

6. در كتاب مجمع البيان مجلد 8 صفحه 409 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 365 حدیث 16 آمده است:

عن الصادق(علیه السلام): الظالم لنفسه منا من لايعرف حق الامام و المقتصد منا من يعرف حق الامام و السابق بالخيرات هو الامام و هولاء كلهم مغفورلهم.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: ظالم و ستمكار به خود، (از محبین ما) آن کسی است كه حق امام را نشناخته است و مُقتصد و معتدل (از محبین ما) آن کسی است كه عارف به حق امام است و پیشی گیرنده در نیکی ها، امام است و هر سه اين گروه آمرزيده اند.

در عصر ما مقتصد كسى است كه علاوه بر معرفت امامان گذشته، معرفت كامل نسبت به ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشد و هرکس امام زمانش را بشناسد، به خیر کثیر دست یافته است. او به ماء معین رسیده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) او را کبریت احمر می خواند. او به تکامل واقعی مورد نظر خدا و رسولش(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) رسیده است.

ص: 190

346. به اراده ی خداوند هستی بدون وجود حجت نمی تواند باشد

سوره فاطر آیه 41

إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً

اراده ی خداوند است که مانع فروافتادن آسمان ها و زمین و نابودی آن هاست و اگر بخواهد هستی را فروریزد هیچ کس به جز او نمی تواند (از افتادن) و زوال آن ها جلوگیری کند و بدانید که او حلیم و بردبار و آمرزنده است.

همان طور که قبلاً نیز شرح داده ایم، حضرت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) که همان امامان معصوم(علیهم السلام) هستند واسطه ی فیض بین خداوند و بشر می باشند و این واسطه ی فیض بودن به اراده و خواست خداوند است. مثلاً خداوند می فرمایند:

«وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين»(1)

دقت کنید خداوند اراده کرده است که آن ها یعنی امامان، رهبر و زعیم باشند. او اراده کرده است این ها وارث زمین باشند.

خداوند می فرمایند:

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً ...(2)»

ص: 191


1- . سوره قصص آیه 5
2- . سوره نور آیه 55

این ها همه اراده خداوند است و ما نباید برای خداوند برنامه ریزی کنیم و بگوییم او باید چه بکند یا چه نکند.

خداوند می فرمایند:

« لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ » (1)

این اراده ی خداوند است که این افعالش را به وسیله ی انبیا(علیهم السلام) انجام دهد و ما حق این را نداریم که بگوییم خداوند چه بکند و یا چه نکند.

خداوند می فرمایند:

«لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُون»(2)

کسی حقی ندارد در مورد افعالی که خداوند انجام می دهد از او سؤال کند بلکه این ایشان هستند که باید از بندگان سؤال کنند.

ولی متأسفانه عده ای گمراه برای انکار مقام و منزلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) حرفی را می زنند که یهود می زد «وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَة»(3) دست خدا را بسته می دانستند به هر حال ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) واسطه ی فیض بین خداوند و بشر هستند. آن ها واسطه ی فیض خداوند به جمادات و نباتات و حیوانات و انسان ها و ملائکه هستند. معصومین(علیهم السلام) از خود هیچ چیز ندارند و هرچه دارند از آن خداوند است و هرچه دارند خداوند به آن ها داده است. اگر آن ها نباشند کرات از هم می پاشند و یک قطره باران به زمین نمی ریزد. هستی نابود می شود و الکترون ها از گردش به دور هسته ی مرکزی می ایستند. نظم عالم هستی فرومی ریزد و جهان در بی نظمی نابود می شود.

1. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 202 حدیث 6 و بحارالانوار مجلد 23 صفحه 35 حدیث 59 آمده است:حَدَّثَنَا أَبِي(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُب ْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ خُلَفَاؤُهُ فِي عِبَادِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ نَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ

ص: 192


1- . سوره حدید آیه 25
2- .[2] سوره انبیاء آیه 23
3- .[3] سوره مائده آیه 64

اللَّهِ وَ أَعْلَامُهُ فِي بَرِيَّتِهِ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ «السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا» (1) وَ بِنَا «يُنَزِّلُ الْغَيْثَ»(2) وَ يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ مِنَّا ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ وَ لَوْ خَلَتْ يَوْماً بِغَيْرِ حُجَّةٍ لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ.

حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند: ما حجت های خداوند میان خلق او و جانشینان خدا میان بندگانش هستیم. ما امین اسرار اومیان بندگانش هستیم. ما کلمه ی تقوا و دستگیره ی محکم هستیم. ما شاهد و حاضر از طرف خداوند و نشانه های او در آفریدگان اوییم. به وسیله ی ما خدا آسمان و زمین را نگاه می دارد که از جا در نروند. (به واسطه ی وجود) ماست که باران فرود می آید و رحمت نازل می گردد. زمین خالی از سرپرستی از ما نیست که یا آشکار است و یا پنهان. اگر (زمین) یک روز بی حجت باشد اهل خود را زیر موج گیرد، چنانچه دریا اهل خود را زیر موج گیرد.

2. در کفایة الاثر صفحه 19 و بحارالانوار مجلد 36 صفحه 251 حدیث 68 آمده است:

عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِب ْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) عَبْدِي وَ رَسُولِي وَ أَنَّ عَلِيَّب ْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) خَلِيفَتِي وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِي وَ نَجَّيْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِي وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِي وَ أَوْجَبْتُ لَهُ كَرَامَتِي وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِ نِعْمَتِي وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي إِنْ نَادَانِي لَبَّيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ سَكَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّي دَعْوَتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَيَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِي فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي أَوْ شَهِدَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ عَلِيَّب ْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) خَلِيفَتِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ صَغَّرَ عَظَمَتِي وَ كَفَّرَ بِآيَاتِي وَ كُتُبِي إِنْ قَصَدَنِي حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِي لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِي لَمْ أَسْمَعْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِي خَيَّبْتُهُ وَ ذَلِكَ جَزَاؤُهُ مِنِّي «وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» فَقَامَ جَابِرُبْنُ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِي زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) ثُمَّ الْكَاظِمُمُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) ثُمَّ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیهما السلام) ثُمَّ التَّقِيُّ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) ثُمَّ الْهَادِي عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) ثُمَّ الزَّكِيُّ الْحَسَنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ(علیه السلام) أُمَّتِي الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ

ص: 193


1- . سوره فاطر آیه 41
2- . سوره لقمان آیه 34 و سوره شوری آیه 28

جَوْراً هَؤُلَاءِ يَا جَابِرُ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلَادِي وَ عِتْرَتِي مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي بِهِمْ يُمْسِكُ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ «أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ» وَ بِهِمْ يَحْفَظُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا.

3. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 201 حدیث 1 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 369 حدیث 115 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ[بْنُ] الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِب ْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ؟ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ سَاعَةً لَسَاخَتْ.

ابی حمزه ثمالی به حضرت صادق(علیه السلام) عرضه داشت: آیا زمین به غیر امام و در نبود امام باقی می ماند؟ حضرت فرمودند: اگر زمین یک لحظه بدون امام باشد نابود می شود.

4. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 369 حدیث 116 و کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 202 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُب ْنُ الْحَسَنِب ْنِ أَحْمَدَبْنِ الْوَلِيدِ(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُب ْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْهَيْثَمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ؟ فَقَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّا نُرَوَّى عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهَا لَا تَبْقَى بِغَيْرِ إِمَامٍ إِلَّا أَنْ يَسْخَطَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَى الْعِبَادِ فَقَالَ لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَتْ.

5. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 369 حدیث 117 به نقل از کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 202 حدیث 5 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ سُلَيْمَانَ بْنِ سُفْيَانَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) إِنَّا رُوِّينَا عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَبْقَى بِغَيْرِ إِمَامٍ أَ وَ تَبْقَى وَ لَا إِمَامَ فِيهَا فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ لَا تَبْقَى سَاعَةً إِذاً لَسَاخَتْ.

ص: 194

347. یکی از نام های رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) «یس» است و

ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «آل یس» هستند

سوره یس آیات 1 تا 4

يس (1) وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ (2) إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ (3) عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (4)

یس (یکی از نام های رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) سوگند به این قرآن حکیم به یقین و درستی تو از (انبیا) مرسل هستی و تو بر صراط مستقیم هستی.

1. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 374 حدیث 10، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 244 به نقل از الخصال شیخ صدوق آمده است:

في كتاب الخصال عن أبى جعفر(علیه السلام) قال: ان لرسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) عشرة أسماء، خمسة في القرآن و خمسة ليست في القرآن، فأما التي في القرآن فمحمد و أحمد و عبد الله و يس و ن.

2. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 374 حدیث 11 به نقل از احتجاج مجلد 1 صفحه 253 در ضمن حدیث طویل آورده است:

في كتاب الاحتجاج للطبرسي رحمه الله عن أميرالمؤمنين(علیه السلام) حديث طويل و فيه: فأما ما علمه الجاهل و العالم من فضل رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) من كتاب الله فهو قول الله سبحانه: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» و لهذه الآية ظاهر و باطن، فالظاهر قوله «صَلُّوا عَلَيْهِ» و الباطن قوله: «وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» اى سلموا لمن وصاه و استخلفه عليكم فضله، و ما عهد به اليه تسليما، و هذا ما أخبرتك انه لا يعلم تأويله الا من لطف حسه، و صفا ذهنه و صح تميزه، و كذلك قوله: «سلام على آل ياسين» لان الله سمى النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) بهذا الاسم، حيث قال: «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ» لعلمه انهم يسقطون سلام على آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) كما أسقطوا غيره.در کتاب احتجاج آمده است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در فرازی از حدیثی طولانی فرمودند: فضل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در قرآن که جاهل و عالم به آن آگاه هستند، همان کلام

ص: 195

خداوند است «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» این آیه ظاهر و باطنی دارد. ظاهر آیه همان «صَلُّوا عَلَيْهِ» است و باطن آن «وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» یعنی به آن که وصی و خلیفه ی خود را بر شما قرار داد، درود فرستید و تسلیم فضل و عهود او باشید. نیز به تأویل این ها که برایت گفتم جز کسانی با حسی لطیف، ذهنی پاک و قدرت تشخیص فراوان خبر ندارد. سخن خداوند که «سلام بر آل یس» نیز چنین است چرا که خداوندپیامبرش را به این نام خوانده است. آنجا که فرموده است «یس سوگند به قرآن حکیم که تو از رسولانی».

3. در نورالثقلین مجلد 4 صفحه 374 حدیث 12 به نقل از امالی شیخ صدوق مجلس 79 آمده است:

في أمالي الصدوقe باسناده الى(علیه السلام) في قوله عز و جل: «سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ» محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم).

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند «سلام علی آل یس» فرمودند: یس محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و آل یس ما (اهل بیت(علیهم السلام)) و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستیم.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 562 و تفسیر نورالثقلین صفحه 375 مجلد 4 حدیث 15 آمده است:

في تفسير على بن إبراهيم «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ» قال الصادق(علیه السلام): يس اسم رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، و الدليل على ذلك قوله تعالى: «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» قال: على طريق واضح

علی بن ابراهیم از حضرت صادق(علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: یس اسم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و دلیل آن این فرموده ی خداوند است: «تو ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) از پیامبران مرسل هستی و بر راه مستقیم قرار داری.» فرمودند: بر راه واضح هستی.

5. در معانی الاخبار صفحه 22 حدیث 1 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 244 آمده است:

في المعاني عن الصادق(علیه السلام) و امّا يس فاسم من اسماء النبيّ(صلی الله علیه وآله وسلم) و معناه يا ايّها السّامع الوحي.امام صادق(علیه السلام) فرمودند: یس یکی از اسامی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است به این معنا که ای شنونده ی وحی.

ص: 196

6. در عیون اخبار الرضا(علیه السلام) مجلد صفحه و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 375 حدیث 14 آمده است:

فی عيون الاخبار في باب ذكر مجلس الرضا(علیه السلام) مع المأمون في الفرق بين العترة و الامة حديث طويل و فيه كلام له(علیه السلام) سبق في الأحزاب. عند قوله عز و جل: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» الآية و في أثناء ذلك، قال المأمون: فهل عندك في الاول شي ء أوضح من هذا في القرآن؟ قال أبوالحسن: نعم أخبرونى عن قول الله تعالى: «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» فمن عنى بقوله: يس؟ قالت العلماء: يس محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) لم يشك فيه أحد، قال أبوالحسن(علیه السلام): فان الله عز و جل أعطى محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) من ذلك فضلا لا يبلغ أحد كنه وصفه الامن عقله، و ذلك ان الله عز و جل لم يسلم على أحد الا على الأنبياء صلوات الله عليهم، فقال تبارك و تعالى: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» و قال: «سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ» و قال: «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» و لم يقل سلام على آل نوح، و لم يقل سلام على آل إبراهيم، و لم يقل سلام على آل موسى و هارون، و قال: «سلام على آل يس» يعنى آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، فقال المأمون: قد علمت ان في معدن النبوة شرح هذا و بيانه.

در باب نشست علمی امام رضا(علیه السلام) با مأمون در بیان فرق بین عترت و امت، روایتی طولانی نقل کرده است که در سوره ی احزاب ذیل آیه گذشت و در اثنای گفت و گو پیرامون این آیه مأمون به امام رضا(علیه السلام) عرض کرد:آیا در قرآن آیه ای واضح تر از این آیه درباره ی آل رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) وجود دارد؟ امام فرمودند: آری به من بگویید که در«يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» مراد از یس چه کسی است؟ حاضران گفتند: یس حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و کسی در این باره تردیدی ندارد. امام فرمودند: خدای متعال به حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آلش(علیهم السلام) از این آیه فضلی عنایت کرده است که هیچ کس نمی تواند به کنه آن دست یابد، مگر آن که در آن به ژرفی بیاندیشد. توضیح مطلب آن است که خداوند به هیچ کس جز انبیا(علیهم السلام) درود نفرستاده و فرموده است «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» و «سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ» و سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» ولی هرگز نفرموده استسلام علی آل نوح یا سلام علی آل ابراهیم و سلام علی آل موسی و هارون اما فرموده است «سلام على آل يس» یعنی آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم). مأمون چون سخن امام را شنید، گفت می دانستم که در کان نبوت شرح و بیان این مطلب وجود دارد.

ص: 197

348. کسانی که پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام)

اشاره

و امامان بعد از ایشان و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان نمی آورند، در انتظار عذاب و سختی باشند.

سوره یس آیات 5 تا 11

تَنْزيلَ الْعَزيزِ الرَّحيمِ (5) لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ (6) لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (7) إِنَّا جَعَلْنا في أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ (8) وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ (9) وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (10) إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَريمٍ (11)

(قرآن از جانب خداوند قدرتمند و رئوف و مهربان نازل شده است). (تا به وسیله ی آن مردمانی را انذار کنی. همان کسانی که پدرانشان انذار شدند ولی در غفلت و بیخبری بودند). (و وعده ی خداوند درباره ی بیشتر آن ها تحقق یافته و ایمان نمی آورند) (و ما بر گردن ها و چانه هایشان زنجیرهایی قرار دادیم چنان که سرهایشان به بالاست و نمی توانند پایین بیاورند)(در برابر آنان دیوار و سدی کشیدیم و در پشت سرشان دیوار و سدی دیگر قرار دادیم و بر چشمان آن ها نیز پرده ای افکندیم تا نتوانند ببینند) (برای آن ها تفاوتی نمی کند که آن ها را بترسانی و انذار کنی و چه این که آن ها را انذار نکرده و نترسانی آن ها ایمان نمی آورند) (تنها کسی را انذار می کنی که از قرآن پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان نیز بترسند. چنین کسانی را به آمرزش و پاداش بسیار گران قیمت و گرامی بشارت بده.)

ص: 198

دقت در آیات

اگر به آیات توجه کنید می یابید:

1. یکی از اهداف نزول قرآن انذار دادن مردم به وسیله ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد. (در قرآن هم به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) منذر گفته شده و هم به خود قرآن.)

2. اما عده ای پدرانشان انذار شدند ولی نپذیرفتند و هدایت نگردیدند زیرا غفلت آن ها را فراگرفته و وعده ی عذاب خداوند آن ها را فراگرفت و آن ها ایمان نیاوردند تا به عذاب وارد گردیدند.

3. پس از گمراهی آن ها (که با دست خودشان گمراه شدند.) در جلو و پشت آن ها دیوار و سدی کشیدیم و بر چشم های آن ها پرده ای قرار دادیم.

4. آن ها چشم و گوش و قلب خود را درباره ی پذیرش راه راست و صراط مستقیم بسته اند. لذا برایشان تفاوت نمی کند که اسلام را برایشان تبلیغ کنید یا تبلیغ نکنید.

5. اما در مقابل این ها کسانی هستند که وقتی برایشان تبلیغ می کنی چشم و گوش و قلب خود را به روی رحمت وحی و هدایت بازگذارده اند. لذا آنان از قرآن پیروی کرده و در نهان و آشکار از خداوند می ترسند. آن ها (از عقل و شعور و فطرت خود استفاده کرده اند و بدین گونه رحمت خداوند را به سوی خود سرازیر کرده اند.

6. ای پیامبر به آن ها بشارت بده که از آمرزش و مغفرت خداوند و پاداش و ثواب بسیار سنگین و ارزنده برخوردار خواهند شد.

در کافی مجلد 1 صفحه 431 حدیث 90 و تفسیر برهان مجلد 4 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 375 حدیث 16 و الف آیة نزلت فی الامام علی(علیه السلام) صفحه 307 حدیث 650 آمده است:

کلینی به سند خودش از ابابصیر روایت می کند که از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال کرده در مورد این فرمایش خداوند «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ» حضرت فرمودند: تا بیم دهی و انذار کنی گروهی را که تو در میان آن ها هستی همچنان که پدران آن ها انذار شدند. زیرا این ها از خداوند و پیامبر و انذارها غافل و بی خبر هستند.(سپس خداوند می فرمایند: «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ» این ها منظور کسانی هستند که به ولایت و امامت و زعامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اوصیا (و امامان(علیهم السلام)) بعد از او اقرار نخواهندکرد.

ص: 199

«فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» آن ها به امامت امیرالؤمنین(علیه السلام) و اوصیاء بعد از ایشان(علیهم السلام) ایمان نمی آورند و چون اقرار نکنند و ایمان هم نیاورند، کیفر و مجازات آن ها همان چیزی است که خداوند وعده داده و مطرح فرموده است.

«إِنَّا جَعَلْنا في أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ»

به گردن های آن ها غل و زنجیرهایی نهادیم تا چانه آن ها را فراگیرند و سرهای آن ها بی حرکت به سوی بالا قرار گیرد و با چنین مجازاتی در درون آتش جهنم خواهند بود.

سپس فرمودند:

«وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ»

در پیش رو و جلو آن ها و پشت سر آن ها سدی قرار می دهیم که چشمان آن ها را بپوشانیم تا آن ها نتوانند جایی را ببینند.

و این عمل، عقوبت دنیایی از طرف خداوند است برای کسانی که ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر امامان بعد از او را انکار کرده (و ندارند) و در آخرت در آتش دوزخ (به وسیله ی غل و زنجیر) سرشان بی حرکت خواهد ماند. سپس خداوند فرمودند: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) «وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ.» آن ها را چه انذار کنی و چه انذار نکنی برایشان یکسان است (و فرقی نمی کند) این مردم به ولایت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و جانشینان ایشان(علیهم السلام) ایمان نمی آورند.

سپس خداوند می فرمایند: « إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ» که منظور حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است «وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَريمٍ» یعنی فقط تو کسانی را انذار می کنی و بیم می دهی که از «ذکر» یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام) پیروی می کنند و از (عذاب) خداوند رحمان نادیده وحشت و ترس داشته باشند. پس تو (ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)) آنان را به آمرزش و پاداشی کریم و بزرگ و ارجمند بشارت بده.

ص: 200

349. تا قبل از قیام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، زمین مرده است.

با ظهور آن حضرت زمین مرده زنده می شود

سوره یس آیه 33

وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُون

و یکی از آیات (و برهان ها) آن است که ما زمین مرده را زنده کرده و از آن دانه که قوت و روزی مخلوقات شود می رویانیم.

تنزیل آیه درباره ی این است که خداوند زمین مرده را به وسیله ی باران رحمت خویش زنده می کند و از آن دانه هایی که قوت و روزی مخلوقات خداوند است، می رویاند.

اما تأویل آیه درباره ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ایشان زمین مرده را زنده می کند و زمانی که حجت خداوند قیام کند و روح زندگی به زمین بدهد، زمین مرده زنده می شود.

در غیبت سید علی بن حمید و بحارالانوار مجلد 52 صفحه 387 باب 27 حدیث 204 و اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 585 باب 32 فصل 59 حدیث 793 آمده است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْكَابُلِيِّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) قَالَ يَقْتُلُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْأَجْفَرِ وَ يُصِيبُهُمْ مَجَاعَةٌ شَدِيدَةٌ قَالَ فَيَضِجُّونَ وَ قَدْ نَبَتَتْ لَهُمْ ثَمَرَةٌ يَأْكُلُونَ مِنْهَا وَ يَتَزَوَّدُونَ مِنْهَا وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى شَأْنُهُ «وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ»(1) ثُمَّ يَسِيرُ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْقَادِسِيَّةِ وَ قَدِ اجْتَمَعَ النَّاسُ بِالْكُوفَةِ وَ بَايَعُوا السُّفْيَانِيَّ.

ص: 201


1- . سوره يس آیه 33

350. در ظهور حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظالمان به دنیا

رجعت می کنند و مجازات می شوند

سوره یس 52 و 53

قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (52) إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ (53)

(و هنگامی که در صور می دمند پس ناگهان آن ها از قبرها بیرون آیند و شتابان به سوی پروردگار خود می روند.) می گویند وای بر ما چه کسی ما را از این خوابگاهمان برانگیخته است؟ این همان وعده ی خداوند بخشنده و مهربان است و (همه) پیامبران راست گفتند. آن دمیدن در صور جز یک بانگ نیست که در پی آن به ناگاه آنان گردآوری می شوند و برای داوری نزد ما احضار می گردند.

کافی مجلد 8 صفحه 247 حدیث 346، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 89 باب 29 حدیث 87، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 388 حدیث 62، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 12 حدیث 1، الایقاظ من المهجة صفحه 295 باب 9 حدیث 121 آمده است:

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سَالِمِب ْنِ أَبِي سَلَمَةَ عَنِ الْحَسَنِ ب ْنِ شَاذَانَ الْوَاسِطِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَشْكُو جَفَاءَ أَهْلِ وَاسِطٍ وَ حَمْلَهُمْ عَلَيَّ وَ كَانَتْ عِصَابَةٌ مِنَ الْعُثْمَانِيَّةِ تُؤْذِينِي فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخَذَ مِيثَاقَ أَوْلِيَائِنَا عَلَى الصَّبْرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَلَوْ قَدْ قَامَ سَيِّدُ الْخَلْقِ لَقَالُوا «يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ»

کلینی با سند خود از حسن بن شاذان واسطی روایت کرده است که گفت: برای علی بن موسی الرضا(علیه السلام) نوشتم و نسبت به ظلم و ستم اهالی واسط (نسبت به خودم) ونادانی آن ها شکایت کردم زیرا که عده ای از اطرافیان عثمانی ها مرا مورد اذیت و آزار قرار می دادند و

ص: 202

آن حضرت به خط مبارک خودش برای من نوشتند به درستی که خداوند تبارک و تعالی از اولیا و دوستان خودش در میثاق عهد و پیمان گرفته است که در دولت باطل بردبار و شکیبا باشند پس (تو هم) بر حکم پروردگار خودت بردبار باش که سید خلایق و سرور آفریدگان (ظهور و انقلاب) و قیام خواهد نمود در آن زمان (عده ای از قبرها بیرون می آیند و می گویند: (ای وای بر ما چه کسی ما را از این خوابگاهمان (قبرمان) برانگیخته است؟ این همان وعده ی خداوند مهربان و بخشنده است و پیامبران راست گفتند و در اینجا آن سید خلق اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت کیهان مکنت بلند همت حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در ظهور ایشان این انسان ها به دنیا برمی گردند و مجازات می شوند.

ص: 203

351. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غایب می شود و

اشاره

نادانان می گویند ما به او احتیاج نداریم. او مانند شهاب ثاقب پدیدار می شود

سوره صافات آیه 10

إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِب

جز آن که شیاطین (اگر بخواهند خبری را از عالم بالا بربایند، او به وسیله ی) تیر شهاب یا تیر بسیار روشن، تعقیب شده و آن ها را دور می گردانند.

در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 341 باب 33 حدیث 22 و در ترجمه ی آن مجلد 2 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ صَفْوَانَب ْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ عَنْكُمْ مَهْدِيُّكُمْ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مِنْكُمْ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) حَاجَةٌ ثُمَّ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ. فیملأها عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: آری به خدا هر آینه مهدیتان از شما نهان شود تا نادان شما گوید: خدا را به آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) نیازی نیست. سپس چون تیر شهاب پیش آید و زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از جور و ستم شده است.

تنزیل آیه

تنزیل این آیه درباره ی عالم ملکوت و استراق سمع شیاطین از آن عالم است و خداوند می فرمایند: ما آسمان دنیا را به وسیله ی زینت ستارگان آراسته ایم و آن را از (ورود) هر شیطان نافرمانی محفوظ داشته ایم تا آن ها سخنان عالم بالا را نشنوند و از هر سوی رانده خواهند شد تادور گردند و برای آن ها غذایی همیشگی برقرار است مگر آن کسی که ناگهان چیزی برباید که ناگهان شهابی ثاقب او را دنبال می کند.

ص: 204

تأویل آیه

تأویل آیه درباره ی ظهور و قیام حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که قبل از ظهور تبلیغات سوء زیادی می شود. عده ای می گویند اصلاً امام عسکری(علیه السلام) فرزند نداشته است. عده ای می گویند: آن حضرت فرزند پسر نداشته است. عده ای می گویند: حضرت مهدی(علیه السلام) تا به حال از دنیا رفته است و عده ای جاهل و نادان می گویند: مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ خداوند را به آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) نیازی نیست. آن گاه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند و ثُمَّ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ آن حضرت مانند تیری روشن بر سر آن ها وارد می گردد و آن ها را تار و مار می کند و سپس برنامه های الهی خود را باذن الله پیاده می کند فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً او زمین را پر از عدل و قسط می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.

آیا بر بعضی از انسان ها را می توان شیطان شمرد؟

در فرهنگ قرآن به هر جنبنده ی موذی شیطان گفته می شود و این جنبنده ی موذی می تواند از جن و یا انس و یا از میکروب ها و ویروس ها و غیره باشد. (به هر جنبنده ی موذی شیطان گفته می شود و آن شیطانی که سبب شد حضرت آدم از بهشت بیرون رود، اولاً نام او ابلیس است که قرآن می فرماید: وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرين (1)

ثانیاً: او از طایفه ی جن بوده است و از انس نبوده است. (کان من الجن)

اما قرآن به انسان های مضر و موذی نیز شیطان گفته است.«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ...» (2)

به انسان هایی که دشمنان انبیا(علیهم السلام) و دشمنان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده اند نیز شیطان گفته شده است که آن حضرت مانند تیر شهاب بر آن ها نازل می شود. پس شیاطین از جنس انسان هم هستند.

ص: 205


1- . سوره بقره آیه 34
2- . سوره انعام آیه 112

352. هرکس در حق آل محمد(علیها السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام) و

حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظلم کند وارد جهنم می شود

سوره صافات آیات 21 تا 23

هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (21) احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ (22) مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحيمِ (23)

این همان روز داوری است که شما آن را تکذیب کرده و دروغ می پنداشتید آن کسانی که ظلم و ستم می کردند به همراه زوج های ستمکارشان و آنانی که به جای خداوند چیز دیگری را می پرستیدند همه را گردآورید و همه را به راه و مسیر جهنم هدایت و راهنمایی کنید.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 569، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 16 حدیث 1 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 401 حدیث 11 آمده است:

و قوله «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ» قال الذين ظلموا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) حقهم و أزواجهم قال و أشباههم.

در مورد فرموده ی خداوند (گردآورید ظالمان و همسران ظالمشان) حضرت فرمودند: این ها کسانی هستند که در حق آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ظلم و ستم کرده اند همراه همسرانشان و افراد شبیه به خودشان (وارد جهنم می شوند.)

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 569، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 16 حدیث 2، تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 401 حدیث 12 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) «فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحِيمِ»يَقُولُ ادْعُوهُمْ إِلَى طَرِيقِ الْجَحِيم.در روایت ابوجارود از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) در ضمن آیه (همه را به راه جهنم هدایت کنید) فرمودند یعنی آن ها را به سوی راه و مسیر جهنم دعوت کنید.

ص: 206

353. در روز قیامت از همه درباره ی ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و

ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محبت آن ها سؤال می شود

سوره صافات آیه 24

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون

آن ها را بازداشت کنید و نگاه دارید که آن ها مسئول هستند (و باید به سؤالات پاسخ گویند.)

در تفسیر صافی مجلد 1 آمده است که این ظالمان (که حق حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) را انکار می کردند و محبت آن ها را در دل نداشتند) در موقف حساب نگه می دارند چون آن ها مسئول هستند. از آن ها درباره ی عقاید و اعمال آنان بازجویی و سؤال می شود.

1. در کتاب علل الشرایع باب 159 صفحه 218 حدیث 1، تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 402 حدیث 20، خصال شیخ صدوق مجلد 1 صفحه 279، تفسیر صافی و مناقب موفق بن احمد خوارزمی صفحه 35 آمده است:

فَقَدْ رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنَّهُ قَالَ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» إِنَّهُ لَا يُجَاوِزُ قَدَمَا عَبْدٍ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبَلَاهُ وَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ جَمَعَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیها السلام).

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در تفسیر این آیه ی شریفه (آن ها را نگاه دارید که آن ها مسئول هستند.) فرمودند: در روز قیامت بنده قدم از قدم برنمی دارد مگر این که از او درباره ی چهار چیز سؤال می شود اول از جوانی سؤال می شود که در چه راهی صرفکرده ای؟ دوم از عمرش سؤال می شود که در چه مسیری فانی نمودی؟ سوم از اموالش سؤال می شود که از چه

ص: 207

طریقی آن را کسب نمودی و در چه راهی آن را صرف و هزینه و انفاق نمودی؟ و چهارم از محبت ما اهل بیت(علیهم السلام).

درباره ی محبت ما نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) یعنی هر چهارده معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر از محبت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤال می شود. خداوند بر ما منت بگذارد و روز به روز محبت چهارده معصوم(علیهم السلام) مخصوصاً امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در قلب ما زیاد بفرماید تا در روز قیامت بتوانیم پاسخگو باشیم.

2. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 2 صفحه 152، تفسیر فرات کوفی صفحه 354 حدیث 482 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 17 حدیث 7 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ إِسْحَاقَ وَ الشَّعْبِيُّ وَ الْأَعْمِشُ وَ سَعِيدُبْنُ جُبَيْرٍ وَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ أَبُونُعَيْمٍ الْأَصْفَهَانِيُّ وَ الْحَاكِمُ الْحَسْكَانِيُّ وَ النَّطَنْزِيُّ وَ جَمَاعَةُ أَهْلِ الْبَيْتِ(علیه السلام) «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ حُبِّ أَهْلِ الْبَيْتِ(علیهم السلام)

از شعبی و از اعمش و سعیدبن جبیر و ابن عباس و از ابونعیم اصفهانی و از جماعتی از اهل بیت (عصمت و طهارت) روایت شده است که گفته اند «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» مربوط به بررسی ولایت اهل بیت (عصمت و طهارت)(علیهم السلام) و حب و دوست داشتن اهل بیت (رسول خدا)(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

3. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 2 صفحه 152، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 17 حدیث 6 آمده است:

محمدبن السمرقندي الشِّيرَازِيُّ فِي كِتَابِهِ وَ أَبُومُعَاوِيَةَ الضَّرِيرُ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ مُسْلِمٍ النَّظِيرِ عَنْ سَعِيدِبْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَمَرَ اللَّهُ مَالِكاً أَنْ يُسَعِّرَ النِّيرَانَ السَّبْعَ وَ أَمَرَ رِضْوَانَ أَنْ يُزَخْرِفَ الْجِنَانَ الثَّمَانِيَةَ وَ يَقُولُ يَا مِيكَائِيلُ مُدَّ الصِّرَاطَ عَلَى مَتْنِ جَهَنَّمَ وَ يَقُولُ يَا جَبْرَئِيلُ انْصِبِ الْمِيزَانَ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ نَادِ يَا مُحَمَّدُ قَرِّبْ أُمَّتَكَ لِلْحِسَابِ وَ يَأْمُرُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَعْقِدَ عَلَى الصِّرَاطِ سَبْعَ قَنَاطِرَ طُولُ كُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ فَرْسَخٍ وَ عَلَى كُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ قِيَامٌ فَيَسْأَلُونَ هَذِهِ الْأُمَّةَ نِسَاءَهُمْ وَ رِجَالَهُمْ عَلَى الْقَنْطَرَةِ الْأُولَى عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَمَنْ أَتَى بِهِ جَازَ الْقَنْطَرَةَ الْأُولَى كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ مَنْ لَمْ يُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ سَقَطَ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فِي قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَوْ كَانَ لَهُ مِنْ أَعْمَالِ الْبِرِّ عَمَلُ سَبْعِينَ صِدِّيقاً وَ عَلَى الْقَنْطَرَةِ الثَّانِيَةِ يَسْأَلُونَ عَنِ الصَّلَاةِ وَ عَلَى الثَّالِثَةِ يَسْأَلُونَ عَنِ الزَّكَاةِ وَ عَلَى الْقَنْطَرَةِ الرَّابِعَةِ عَنِ الصِّيَامِ وَ عَلَى الْخَامِسَةِ عَنِ الْحَجِّ وَ عَلَى السَّادِسَةِ عن الجهاد، و على السابعة عَنِ الْعَدْلِ فَمَنْ أَتَى بِشَيْ ءٍ مِنْ ذَلِكَ جَازَ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ مَنْ لَمْ يَأْتِ عُذِّبَ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «وَقِفُوهُمْإِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» يَعْنِي مَعَاشِرَ الْمَلَائِكَةِ وَقِفُوهُمْ يَعْنِي الْعِبَادَ عَلَى الْقَنْطَرَةِ الْأُولَى عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ حُبِّ أَهْلِ الْبَيْت(علیهم السلام)

ص: 208

ابن شهرآشوب به نقل از کتاب شیرازی از سعیدبن جبیر روایت کرده است که ابن عباس گفت: چون روز قیامت برپا می شود خداوند به فرشته ی موکل و مالک جهنم فرمان دهد تا آتش جهنم های هفت گانه را برافزود و به فرشته ی رضوان که موکل و مالک بهشت است فرمان می دهد که بهشت های هفت گانه را زینت آرایی نماید. می فرماید: ای میکائیل، صراط را تا داخل جهنم بکشد. به جبرئیل می فرمایند تا میزان و سنجش اعمال را در زیر عرش نصب نماید و ندا کند: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، امت خود را برای محاسبه ی اعمالشان نزدیک بیاور. سپس فرمان می دهند تا هفت قنطره یا ایستگاه بازرسی بر روی صراط ایجاد کنند.

عَلَى الْقَنْطَرَةِ الْأُولَى عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَمَنْ أَتَى بِهِ جَازَ الْقَنْطَرَةَ الْأُولَى كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ مَنْ لَمْ يُحِبَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ سَقَطَ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فِي قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَوْ كَانَ لَهُ مِنْ أَعْمَالِ الْبِرِّ عَمَلُ سَبْعِينَ صِدِّيقاً

قنطره ی اول از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و محبت اهل بیت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) سؤال می کنند. پس اگر از عهده ی پاسخ گویی به آن برآمد، همانند برق و بسیار سریع از این قنطره عبور می کند و هرکس از محبین و دوستان اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نباشد با سر به قعر جهنم سقوط می کند؛ اگرچه اعمال (عبادات و حسنات) او به اندازه ی هفتاد صدیق باشد. (که بدون ولایت اهل بیت(علیهم السلام) این اعمال و عبادات به هیچ سودی نمی بخشد.)

قنطره ی دوم درباره ی نماز است. قنطره ی سوم درباره ی زکات است. قنطره ی چهارم درباره ی روزه و صیام است. قنطره ی پنجم درباره ی حج است. قنطره ی ششم از جهاد است. قنطره ی هفتم درباره ی عدالت است که از هرکدام سؤال می شود و هرکس پاسخ داد به سرعت برق از صراط می گذرد و هرکس نتواند پاسخ دهد، مورد عذاب واقع می شود و این همان فرموده ی خداوند است «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» یعنی ای فرشته ها آن ها را در اولین قنطره متوقف گردانید که مربوط به بررسی ولایت علی(علیه السلام) ومحبت اهل بیت(علیهم السلام) خواهد بود.

ص: 209

354. حضرت ابراهيم(علیه السلام) از شيعيان حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام)

اشاره

و ائمه معصومين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره صافات آيات 83 و 84

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لاَءِبْراهِيمَ(83) إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليم(84)

و به راستى كه از جمله شيعيان او ابراهيم است که او از جانب خداوند با قلبی پاک و سلیم آمد.

حضرت ابراهيم خليل الرحمن(علیه السلام) از خداوند مى خواهد تا از شيعيان واقعى اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه طاهرين(علیهم السلام) باشد. خداوند چهارده نور مقدس به او نشان مى دهد كه يكى از اين نورها، نور مقدس حضرت ولى عصر، الحجة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، سپس ابراهيم(علیه السلام) از خداوند مى خواهد نشانه هاى واقعى شيعه را بيان كند.

1. در كتاب كشف البيان و در تأويل الآيات الظاهرة مجلد 2 صفحه 496، منهج الصادقین مجلد 7 صفحه 520، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 646 باب 9 فصل 53 حدیث 787، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 20 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 36صفحه 151 حدیث 131، مستدرک الوسائل مجلد 4 صفحه 187 حدیث 11، منتخب الاثر صفحه 38 حدیث 49 و المحجة صفحه 181 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ وَهْبَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيِّب ْنِ وَخِيمٍ عَنِ الْعَبَّاسِب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِ أَنَّهُ سَأَلَ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ» فَقَالَ(علیه

السلام) إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمَّا خَلَقَ إِبْرَاهِيمَ كَشَفَ لَهُ بَصَرَهُ فَنَظَرَ فَرَأَى نُوراً إِلَى جَنْبِ الْعَرْشِ فَقَالَ إِلَهِي مَا هَذَا النُّورُ فَقَالَ هَذَا نُورُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي وَ رَأَىنُوراً مِنْ جَنْبِهِ فَقَالَ إِلَهِي مَا هَذَا النُّورُ فَقَالَ نُورُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) نَاصِرِ دِينِي وَ رَأَى إِلَى جَنْبِهِمَا ثَلَاثَةَ أَنْوَارٍ فَقَالَ إِلَهِي مَا هَذِهِ الْأَنْوَارُ فَقِيلَ لَهُ هَذَا نُورُ فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَطَمْتُ مُحِبِّيهَا مِنَ النَّارِ وَ نُورُ وَلَدَيْهَا الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ إِلَهِي وَ أَرَى تِسْعَةَ

ص: 210

أَنْوَارٍ قَدْ أَحْدَقُوا بِهِمْ قِيلَ يَا إِبْرَاهِيمُ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) إِلَهِي بِحَقِّ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ إِلَّا عَرَّفْتَنِي مَنِ التِّسْعَةُ قِيلَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) أَوَّلُهُمْ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ جَعْفَرٌ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ مُوسَى(علیه السلام) وَ ابْنُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ ابْنُهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ابْنُهُ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى أَنْوَاراً قَدْ أَحْدَقُوا بِهِمْ لَا يُحْصِي عَدَدَهُمْ إِلَّا أَنْتَ فَقِيلَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَؤُلَاءِ شِيعَتُهُمْ شِيعَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) وَ بِمَا تُعْرَفُ شِيعَتُهُ قَالَ بِصَلَاةِ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ وَ الْجَهْرِ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ الْقُنُوتِ قَبْلَ الرُّكُوعِ وَ التَّخَتُّمِ فِي الْيَمِينِ فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ شِيعَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ فَأَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ فَقَالَ «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيم»

شيخ محمّدبن الحسن از محمّدبن وهبان، از ابوجعفر محمّدبن على بن رحيم، از عبّاس بن محمّد روايت آورده كه گفت: پدرم برايم حديث گفت از حسن بن ابى حمزة از ابوبصير يحيى بن أبى القاسم كه گفت: جابربن يزيد جعفى از امام جعفربن محمّد صادق(علیه السلام) راجع به تفسير اين آيه پرسيد: «و به راستى كه از جمله شيعيان او، ابراهيم(علیه السلام) است.» آن حضرت فرمودند: همانا خداوند سبحان هنگامى كه ابراهيم(علیه السلام) را آفريد، پرده از روى چشمش برگرفت. ابراهيم(علیه السلام) نگاه كرد و نورى در كنار عرش مشاهده نمود. عرضه داشت: الها، اين نور چيست؟ به او گفته شد: اين نور محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) برگزيده از خلق من است و نورى در كنار آن نور ديد، پرسيد: خدايا و اين نور چيست؟ (از سوى خداوند) به او گفته شد: اين نور على بن ابى طالب(علیه السلام) ياور دين من است. در كنار آن دو نور، سه نور ديگر ديد. پرسيد: خدايا اين نورها چيستند؟ به او گفته شد: اين [نور] حضرت فاطمه(علیها السلام) است كه دوستانش را از آتش بازداشته و جدا كرده و نور دو پسرش حسن وحسين(علیهما السلام). آن گاه ابراهيم(علیه السلام) گفت: بارالها، نُه نور هم مى بينم كه پيرامون آنان را گرفته اند گفته شد: اى ابراهيم(علیه السلام) اينان امامان از فرزندان حضرت على(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) هستند. پس ابراهيم(علیه السلام) گفت: بار خدايا، به حق اين پنج تن تو را سوگند مى دهم كه آن نُه تن به من بشناسانى؟ [خداوند] فرمود: اى ابراهيم(علیهالسلام)، اولينشان على بن الحسين(علیهما السلام) است و پسرش محمّد(علیه السلام) و پسرش جعفر(علیه السلام) و پسرش موسى(علیه السلام) و پسرش على(علیه السلام) و پسرش محمّد(علیه السلام) و پسرش على(علیه السلام) و پسرش حسن(علیه السلام) و حجّت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پسر اوست. پس ابراهيم(علیه السلام) گفت: اى خدا و سيّد من، نورهايى

ص: 211

را مى بينم پيرامونشان حلقه زده اند كه شماره آن ها را جز تو كسى نمى داند. گفته شد: اى ابراهيم(علیه السلام)، اينان شيعيان اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(علیه السلام) مى باشند.

ابراهيم(علیه السلام) گفت: به چه [نشانه هايی] شيعيان او شناخته مى شوند؟ [خداوند] فرمود: [خواندن] پنجاه و يك ركعت نماز، بلند خواندن بسم اللّه الرّحمن الرّحيم، قنوت گرفتن پيش از ركوع و انگشترى به دست راست كردن. در اين هنگام ابراهيم(علیه السلام) گفت: بار خدايا، مرا از شيعيان اميرالمؤمنين(علیه السلام) قرار بده. امام صادق(علیه السلام) فرمود: پس خداوند اين را در كتاب خود خبر داد كه فرمود: «و به راستى كه از جمله شيعيان او ابراهيم است.»

علامات شيعه

در اين حديث شريف و حدیث بعدی که آورده ایم، خداوند متعال چند نشانه از نشانه هاى شيعه واقعى در هر عصرى را بر مى شمارد كه ما باز تأكيد مى كنيم ان شاءَاللّه همه شيعه واقعى شويم، و آن نشانه ها عبارت است از:

1. خواندن نمازهاى واجب و نافله ها.

2. بلند بيان كردن بسم اللّه الرحمن الرحيم.

3. در ركعت دوم نمازها قبل از ركوع قنوت گرفتن.

4. انگشترى به دست راست كردن.

5. سجده شکر.

2. در مستدرک الوسائل مجلد 3 صفحه 287 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 213 حدیث 15، احقاق الحق مجلد 13 صفحه 59، مدینة المعاجز مجلد 4 صفحه 37 حدیث 109، العوالم(الامام الجواد) صفحه 38 حدیث 30، الاربعون ابی الفوارس و معجم الاحادیث الامام المهدی مجلد 7 صفحه 511 آمده است:

عَبْدِاللَّهِب ْنِ أَبِي أَوْفَى عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنَّهُ قَالَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ(علیه السلام) كَشَفَ اللَّهُ عَنْ بَصَرِهِ فَنَظَرَ إِلَى جَانِبِ الْعَرْشِ فَرَأَى نُوراً فَقَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي مَا هَذَا النُّورُ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَذَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) صَفِيِّي فَقَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى إِلَى جَانِبِهِ نُوراً آخَرَ فَقَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) نَاصِرُ دَيْنِي فَقَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى إِلَى جَانِبِهِمَا نُوراً ثَالِثاً قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَذِهِ فَاطِمَةُ(علیها السلام) تَلِي أَبَاهَا وَ بَعْلَهَا فَطَمْتُ مُحِبِّيهَا مِنَ النَّارِ قَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى نُورَيْنِ يَلِيَانِ الثَّلَاثَةَ الْأَنْوَارَ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَذَانِ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ

ص: 212

الْحُسَيْنُ(علیه السلام) يَلِيَانِ أَبَاهُمَا وَ جَدَّهُمَا وَ أُمَّهُمَا فَقَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى تِسْعَةَ أَنْوَارٍ أَحْدَقُوا بِالْخَمْسَةِ الْأَنْوَارِ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِمْ فَقَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي فَبِمَنْ يُعْرَفُونَ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) أَوَّلُهُمْ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) وَ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَلَدُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ جَعْفَرٌ(علیه السلام) وَلَدُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ مُوسَى(علیه السلام) وَلَدُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَلَدُ مُوسَى(علیه السلام) وَ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَلَدُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَلَدُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَلَدُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَلَدُ الْحَسَنِ(علیه السلام) الْقَائِمُ الْمَهْدِيُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قَالَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي أَرَى عِدَّةَ أَنْوَارٍ حَوْلَهُمْ لَا يُحْصِي عِدَّتَهُمْ إِلَّا أَنْتَ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) هَؤُلَاءِ شِيعَتُهُمْ وَ مُحِبُّوهُمْ قَالَ إِلَهِي وَ بِمَا يُعْرَفُونَ شِيعَتُهُمْ وَ مُحِبِّيهِمْ

قَالَ بِصَلَاةِ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ الْجَهْرِ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ الْقُنُوتِ قَبْلَ الرُّكُوعِ وَ سَجْدَةِ الشُّكْرِ وَ التَّخَتُّمِ بِالْيَمِينِ قَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ قَالَ قَدْ جَعَلْتُكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ * إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيم»

ص: 213

355. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ی امام حسین(علیه السلام)

فرمودند «حسینُ منی و انا من حسین» و در باره امام زمان فرمودند «المهدیُّ منی»

سوره صافات آیه 107

وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم

و ما اسماعیل را در برابر قربانی بزرگی از ذبح شدن رهانیدیم.

ذبح عظیم یکی از اسامی امام حسین(علیه السلام) است. کلمه ی عظیم که خود معنی اش بسیار بزرگ و عظیم است در قرآن کریم در مواردی به کار برده شده است که دارای مقام و درجاتی مافوق عقل و تصور هستند. مثلاً:

1. در قرآن کریم به ذات اقدس الهی عظیم گفته شده است. سوره بقره آیه 255 آیة الکرسی که در اینجا به ذات اقدس الهی، عظیم گفته شده است. وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ

2. به روح بلند و خلق والای نبی مکرم اسلام عظیم گفته شده است: وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ سوره قلم آیه 4

3. در قرآن کریم به وجود اقدس حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نباء عظیم گفته شده است عَنِ النَّبَإِ الْعَظيم سوره نباء آیه 2

4. به قرآن کریم عظیم گفته شده است. وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم سوره حجرات آیه 87

5. به رحمت واسعه ی خداوند عظیم گفته شده است: وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم سوره بقره آیه 105

6. به عرش خداوند عظیم گفته شده است. قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيم سوره مؤمنون آیه 86

ص: 214

7. مغفرت خداوند که شامل مؤمنین می گردد بسیار عظیم است. وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيم سوره مائده آیه 9

8. به نفس مقدس حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) عظیم گفته شده است. وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم سوره صافات آیه 107

9. در عیون اخبار الرضا(علیه السلام) مجلد 1 صفحه 209 حدیث 1، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 429 حدیث 94 تفسیر برهان آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّب ْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ عَنِ الْفَضْلِب ْنِ شَاذَانَ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا(علیه السلام) يَقُولُ لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) أَنْ يَذْبَحَ مَكَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِيلَ الْكَبْشَ الَّذِي أَنْزَلَهُ عَلَيْهِ تَمَنَّى إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) أَنْ يَكُونَ يَذْبَحُ ابْنَهُ إِسْمَاعِيلَ(علیه السلام) بِيَدِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ يُؤْمَرْ بِذَبْحِ الْكَبْشِ مَكَانَهُ لِيَرْجِعَ إِلَى قَلْبِهِ مَا يَرْجِعُ إِلَى قَلْبِ الْوَالِدِ الَّذِي يَذْبَحُ أَعَزَّ وُلْدِهِ بِيَدِهِ فَيَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَى الْمَصَائِبِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ مَنْ أَحَبُّ خَلْقِي إِلَيْكَ فَقَالَ يَا رَبِّ مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) أَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَوْ نَفْسُكَ قَالَ بَلْ هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي قَالَ فَوَلَدُهُ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَوْ وَلَدُكَ قَالَ بَلْ وَلَدُهُ قَالَ فَذَبْحُ وَلَدِهِ ظُلْماً عَلَى أَعْدَائِهِ أَوجَعُ لِقَلْبِكَ أَوْ ذَبْحُ وَلَدِكَ بِيَدِكَ فِي طَاعَتِي قَالَ يَا رَبِّ بَلْ ذَبْحُهُ عَلَى أَيْدِي أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِي قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) فَإِنَّ طَائِفَةً تَزْعُمُ أَنَّهَا مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص سَتَقْتُلُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ فَيَسْتَوْجِبُونَ بِذَلِكَ سَخَطِي فَجَزِعَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) لِذَلِكَ وَ تَوَجَّعَ قَلْبُهُ وَ أَقْبَلَ يَبْكِي فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) قَدْ فَدَيْتُ جَزَعَكَ عَلَى ابْنِكَ إِسْمَاعِيلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِيَدِكَ بِجَزَعِكَ عَلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ قَتْلِهِ وَ أَوْجَبْتُ لَكَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَى الْمَصَائِبِ فَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ

فضل بن شاذان نقل کرده است که از حضرت رضا(علیه السلام) شنیدم وقتی که خداوند متعال ابراهیم را به ذبح قوچ به جای فرزندش اسماعیل امر کرد، قوچی که آن را خداوند (از بهشت) فرود آورده بود، ابراهیم در دلش آرزو کرد که ای کاش فرزندم اسماعیل را با دست خود ذبح می کردم و مأمور نمی شدم قوچ را به جای او سر ببرم تا داغ کسی را که عزیزترین فرزندش را به دست خود ذبح می کند در قلبم احساس کنم و بدین ترتیب به بالاترین درجات اهل ثواب در برابر مصائب دست یابم. خداوند متعال به او وحی فرمود: ای ابراهیم(علیه السلام)، محبوب ترین خلق من در نزد تو کیست؟ عرض کرد: آفریدگارا،محبوب ترین

ص: 215

خلقی که آفریده ای در نزد من حبیبت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است. خداوند به ابراهیم(علیه السلام) وحی کرد. ای ابراهیم(علیه السلام) او نزد تو محبوب تر است یا جان خودت؟ عرض کرد: پروردگارا من محمد را محبوب تر از خودم می دانم. او از جان من به من محبوب تر است. خداوند فرمود: فرزند او در نزد تو یا فرزند خودت؟ عرض کرد بلکه فرزند او برای من از فرزند خودم محبوب تر است. خداوند فرمودند: ای ابراهیم(علیه السلام) فرزند وی از روی ستم به دست دشمنانش ذبح می شود. این ماجرا بر دلت سنگین تر است یا سربریدن پسرت به دست خودت برای اطاعت من؟ عرض کرد: پروردگارا ذبح کردن پسر پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای من سخت تر و دردناک تر است از پسر خودم. وحی شد ای ابراهیم(علیه السلام) عده ای گمان می کنند که از امت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند به زودی فرزند او را که نامش حسین است از روی ظلم و دشمنی همانند قوچ سرمی برند و بدین روی سزاوار خشم من می گردند. ابراهیم(علیه السلام) با شنیدن این سرگذشت بی تابی و جزع کرد و دلش به درد آمده و اشک می ریخت. خداوند وحی فرمود: ای ابراهیم(علیه السلام) من به خاطر ناله و گریه ات برای من حسین(علیه السلام) ثواب ناله و بی تابی فرزندت اسماعیل را در صورتی که به دست خود ذبح می کردی، دادم و بالاترین درجات اهل ثواب بر مصیبت ها را بر تو واجب ساختم و این سخن خدای عزوجل است و او را در ازای قربانی بزرگی بازرهانیدیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

10. در سنن ابن ماجه مجلد 1 صفحه 51، سنن ترمذی مجلد 6 صفحه 658، صحیح بخاری مجلد 1 صفحه 133، مسند امام احمد حنبل مجلد 29 صفحه 102 و مستدرک علی الصحیحین مجلد 3 صفحه 194 آمده است:

حدثنا يعقوب بن حميد بن كاسب حدثنا يحيى بن سليم، عن عبد الله ابن عثمان بن خثيم، عن سعيد بن أبي راشد، أن يعلى بن مرة حدثهم أنهم خرجوا مع النبي صلى الله عليه وسلم إلى طعام دعوا له . فإذا حسين يلعب في السكة . قال: فتقدم النبي صلى الله عليه وسلم أمام القوم، وبسط يديه. فجعل الغلام يفر ههنا وههنا. ويضاحكه النبي صلى الله عليه وسلم حتى أخذه. فجعل إحدى يديه تحت ذقنه، والأخرى في فأسرأسه فقبله. وقال " حسين منى، و أنا من حسين. أحب الله من أحب حسينا. حسين سبط من الأسباط"

ص: 216

یعلی بن مره گوید: همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به مهمانی که دعوت شده بود، خارج شدیم. (امام) حسین(علیه السلام) همراه کودکان در میان راه بازی می کردند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) جلوی آن ها ایستادند و دست های خود را گشود. اما این کودک (امام حسین(علیه السلام)) از این طرف به آن طرف فرار می کرد و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) او را به خنده می آورد. تا این که حضرت او را گرفتند و یک دستشان را زیر چانه ی ایشان و دست دیگر را در پیش گردن ایشان قرار دادند. سپس سرشان را بالا گرفتند و دهانشان را به دهان (امام) حسین(علیه السلام) گذاشتند و ایشان را بوسیدند. پس از آن فرمودند: حسین(علیه السلام) از من است و من از حسینم. خداوند دوست بدارد کسی را که حسین(علیه السلام) را دوست بدارد. حسین(علیه السلام) نوه ای از نوادگان است.

در این حدیث چند نکته است:

اول: حسین(علیه السلام) منی، حسین(علیه السلام) از من است.

دوم: و أنا من حسین(علیه السلام) و من از حسین(علیه السلام) هستم.

سوم: احب الله من احب الحسین(علیه السلام) خدا دوست می دارد هر که حسین(علیه السلام) را دوست می دارد.

آن هایی که درباره ی عقلیات و مسائل جسم و روح علمی دارند، می دانند این که حضرت می فرماید حسین(علیه السلام) مِنّی مثل این جمله نیست که می گویم دست من. چشم من. پای من. زبان من. صورت من که همه مضاف الیه هستند. تمام اعضا و تمام قواست. اشاره را از آن حقیقت حقیقة الحقائق و دقیقة الدقائق درست می کند. حسین مِنّی معنایش نفس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است. منشعب از آن بدن لطیف رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است که در روح پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هم چشم و گوش و دست و دهان است. این بدن در این مرحله و آن بدن در آن مرحله است. اگر فهمیدید حسین مِنّی یعنی چه؟ بعد دنبال این مطلب می رفتید که این از اوست. او از چیست؟ مرجع ضمیر منی از چه و از کجا منشعب شده است؟ حسین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) منشعب شده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآلهوسلم) از چه منشعب شده است؟ آنجا دیگر همه ی قلم ها می شکند و همه ی بیان ها الکن می شود و محیرالعقول است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از نور عظمت خداوند منشعب شده است. پس روشن می شود حقیقت حسینیه عین حقیقت محمدیه(صلی الله علیه وآله وسلم) است و حقیقت محمدیه(صلی الله علیه وآله وسلم) عین نقطه ی اول در بدو قوس نزول وجود و منتهی سیر صعود است. آن وقت آن عالم متفکر سنی به این آیه 35 سوره نور پی م ی برد« اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ

ص: 217

وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ ». پس اگر چنین است با برهان باید بگوییم آنچه در روز عاشورا بر آن بدن وارد کردند بر شخص رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد کردند و آنچه به شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شد بر نور عظمت خداوند وارد گردید. این مصیبت است که شیعه و سنی درباره اش نوشته اند: ثقلت فی السماوات و الارض این ارکان الهداة است. این مصیبت است که اثر کرد بر تمام عالم و بر تمام عرصه وجود. اگر اهل سنت که این روایت را بیان کرده اند، تفقه در این روایت کنند در روز عاشورا سر و پا برهنه به کوچه ها و خیابان ها می ریزند. اشک می ریزند به سینه می زنند به تمام امت اسلامی دستور عزاداری می دادند. کربلا و شهادت سید الشهدا(علیه السلام) با هیچ مصیبتی قابل مقایسه نیست.

ابن حجر هیثمی و ابن حجر عسقلانی و حافظ عبدالرحمان سیوطی که هر سه از علمای اهل سنت هستند همه بالاتفاق گفته اند که در روز عاشورا و در هنگام ظهر چنان عالم تاریک شد و خورشید آن چنان تیره و تار گردید که همه ی ستاره ها ظاهر شدند. مصیبتی که در عالم بالا چنین کند در این عالم چه می کند؟(1)

ص: 218


1- . سخنرانی آیت الله العظمی وحید خراسانی در 24 ذی الحجة سال 1416ه.ق برابر با 24 اردیبهشت 1376ه.ش

356. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) یس و حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «آل يس» است

اشاره

سوره صافات آيه 130

سَلامٌ عَلى آلِ ياسِينَ

درود بر آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) (يس نام رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است) و آل يس (خاندان و آل آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند).

1. حاكم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 165 حديث 791 آورده است:

أَخْبَرَنِي أَبُوبَكْرٍ الْمَعْمَرِيُّ حَدَّثَنَا أَبُوجَعْفَرٍ الْقُمِّيُ حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ، عَنْ أَحْمَدَبْنِ عَلِيٍّ الْأَصْبَهَانِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَرَ النَّهْدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» قَالَ: عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ.

حاكم حسكانى گويد: خبر داد ما را ابوبكر معمرى... از ابى صالح، از ابن عباس درباره فرموده خداوند «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» گفت: سَلامٌ على آل محمّد (درود بر آل محمّد).

2. حاكم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 166 حديث 792 آورده است:

حَدَّثَنِي أَبُوحَازِمٍ الْحَافِظُ أَخْبَرَنَا بِشْرُبْنُ أَحْمَدَ أَخْبَرَنَا الْهَيْثَمُب ْنُ خَلَفٍ الدُّورِيُّ... حَدَّثَنَا عَبَّادُبْنُ يَعْقُوبَ، حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عُثْمَانَ الْحَضْرَمِيُّ عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» قَالَ: هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ قَالَ: [أَبُو الْقَاسِمِ] الْفَارِسِيُّ نَحْنُ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ قَالَ: الْحَارِثِيُّ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

حاكم حسكانى گويد: خبرداد ما را ابوحازم... از اعمش، از مجاهد، از ابن عباس در فرموده خداوند «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» گفت: ايشان آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند.

3. حاكم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 167 حديث 793 آورده است:قَالَ [أَبُو بَكْرٍ الْمَعْمَرِيُ]: وَ حَدَّثَنَا أَبُوجَعْفَرٍ إِمْلَاءً فِي الْمَجْلِسِ [الثَّانِي وَ] السَّبْعِينَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ إِبْرَاهِيمَب ْنِ إِسْحَاقَ، حَدَّثَنَا عَبْدُالْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى بْنِ أَحْمَدَبْنِ عِيسَى أَبُوأَحْمَدَ الْجَلُودِيُّ الْبَصْرِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ سَهْلٍ

ص: 219

حَدَّثَنَا الْخَضِرُبْنُ [أَبِي] فَاطِمَةَ الْبَلْخِيُّ حَدَّثَنَا وُهَيْبُب ْنُ نَافِعٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي كَادِحٌ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ[بْنِ مُحَمَّدٍ] عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ«سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» قَالَ: يَاسِينُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ نَحْنُ آلُ يَاسِينَ

حاكم حسكانى گويد: نقل حديث كرد مرا ابوجعفر... از وهيب بن نافع، از كادح، از حضرت جعفر صادق(علیه السلام) از پدرش حضرت موسى بن جعفر(علیهما السلام)... و ایشان از پدرانشان و همه از حضرت على(علیه السلام) درباره فرموده خداوند «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» فرمودند: ياسين، حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و ما آل ياسين يا آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستيم.

4. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 168 حديث 794 آورده است:

فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ الْحَسَنِ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ نَضْرِبْنِ الرَّبِيعِ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ، عَنْ أَبَانٍ: عَنْ سُلَيْمِب ْنِ قَيْسٍ الْعَامِرِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً(علیه السلام) يَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَاسِينَ وَ نَحْنُ آلُهُ

حاكم حسكانى گويد: فرات گفت:... از سليم بن قيس عامرى، از حضرت علی(علیه السلام) كه آن حضرت فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ياسين است و ما آل او هستيم.

5. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 168 حدیث 795 آورده است:

أَخْبَرُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْخُزَاعِيِّ [قَالَ] أَخْبَرَنَا أَبُورَجَاءٍ مُحَمَّدُبْنُ حَمْدَوَيْهِ السِّنْجِيُ فِي التَّفْسِيرِ، عَنْ بَالَوَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مَخْلَدٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَيْهَانَ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ زِيَادٍ الْجَزَرِيِّ، عَنْ مَيْمُونِب ْنِ مِهْرَانَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَى قَوْلِهِ«سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» يَقُولُ سَلَامٌ عَلَى آلِ محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

از ابن مهران، از ابن عباس درباره ی «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِين» مى گفت سلام على آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)

6. در شواهد التنزیل مجلد 2 صفحه 169 حديث 796 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَقِيلُب ْنُ الْحُسَيْنِ، أَخْبَرَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عُبَيْدِاللَّهِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مَحْمُودٍ الْعَسْكَرِيُّ حَدَّثَنَا بِشْرُبْنُ مُوسَى حَدَّثَنَا أَبُونُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» يَعْنِي عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، وَ يَاسِينَ بِالسُّرْيَانِيَّةِ: يَا إِنْسَانُ يَا مُحَمَّدُ(سفيان ثورى از منصور از مجاهد از ابن عباس که درباره این آیه «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» گفت: يعنى بر آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و یاسین به سریانی یعنی ای انسان ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

7. در شواهدالتنزیل مجلد 2 صفحه 169 حديث 797 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُوعَبْدِاللَّهِ الشِّيرَازِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ، حَدَّثَنَا أَبُوأَحْمَدَ الْبَصْرِيُ قَالَ: حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُب ْنُ مُعَاذٍ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُب ْنُ دَاوُدَ حَدَّثَنَا الْحَكَمُب ْنُ ظُهَيْرٍ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ [الْغِفَارِيِّ غَزْوَانَ الْكُوفِيِ] فِي قَوْلِهِ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» [قَالَ:] هُوَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ آلُهُ أَهْلُ بَيْتِهِ(علیهم السلام).

ص: 220

از ابى مالك: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» گفت: ياسين محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و آل او اهل بيتش مى باشند، يعنى، سلام بر خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).

بحثى در تفاسير اهل سنت

درباره ی اين كه آيه 130 سوره صافات «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» یا «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» است، در تفاسير اهل سنت اختلاف است؛ يعنى، تفاسير مهم اهل سنت هيچ كدام نگفته اند كه اين آيه «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» است، بلكه گفته اند قُراء در قرائت اين آيه اختلاف دارند و هر دو قول را آورده اند؛ به طور مثال:

الف) امام فخر رازى در «التفسير الكبير» و «مفاتيح الغيب» مجلد 26 صفحه 162 ضمن بحث دراين باره سه قرائت و سه تعبير را مى آورد و مى گويد:

(الاوّل) و هو الأقرب انا ذكرنا أنه إلياس بن ياسين فكان الياس آل ياسين.

(الثانى) آل ياسين آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).

(والثالث) ان ياسين اسم القرآن كانه قبل سلام اللّه على من آمن بكتاب اللّه الذى هو ياسين.

توجه مى فرماييد امام فخر رازى مى گويد: عده اى مى خوانند: «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» و آل ياسين آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

ب) ابى جعفر محمّدبن جرير الطبرى در تفسير جامع البيان عن تأويل آى قرآن مجلد 12 صفحات 94، 95 و 96 به بحث مى پردازد كه يك بحث در متن تفسير است و يك بحث در پاورقى؛ براى نمونه:در صفحه 94 متن تفسير آمده است: و اختلف القرّاء فى قراءة قوله: «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» يعنى، اختلاف كرده اند قاريان درباره اينكه«سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» است يا «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» است (بعضى قرائت اولى را مى خوانند، بعضى قرائت دوم را).

در صفحه 96 متن آمده است: (و قرأ ذلك عامة قرّاءِ المدينه«سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» بقطع آل من ياسين فكان بعضهم يتأوّل ذلك بمعنى: سلام على آل محمّد. يعنى قاريان مدينه مى خوانند: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» و نمى خوانند «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» و به اين خاطر«سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» مى خوانند كه بگويند تأويل آن «سلامٌ على آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)» است.

ص: 221

در صفحه 95 پاورقى آمده است: و قيل لعلى بن ابى طالب(علیه السلام): نسألك سنة العمرين: يعنون أبابكر و عمر رضى الله عنه. ثم ذكر ابوعبيدة بعد ذلك وجها آخر، فقال: إن اهل المدينة يقولون: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» أى على اهل ياسين. فقال سعدبن ابى وقاص وأبوعمر و اهل الشام: هم قومه و من كان معه على دينه و قالت الشيعة: آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)، اهل بيته(علیهم السلام)... جاءِ التفسير الكلبى: «على آل ياسين» على آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).

باز توجه مى فرمايید محمّدبن جرير طبرى نيز نقل مى كند كه بعضى ها مى گويند: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» و بعضى ديگر قرائت مى كنند: «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ»

ج) الامام عبدالرحمن جلال الدين السيوطى در تفسير الدّر المنثور فى التفسير المأثور مجلد 7 صفحه 120 به بحث مى پردازد و مى گويد:

و أخرج ابن المنذر عن مجاهد فى قوله «سَلاَمٌ عَلَى إِل يَاسِينَ» و قال: هو الياس و اخرج ابن أبى حاتم عن الضحاك انه قرأ «سلام على ادراسين» و قال: هو مثل الياس مثل عيسى و المسيح و محمّد و احمد و اسرائيل و يعقوب و اخرج ابن ابى حاتم و الطبرانى و ابن مردويه عن ابن عباس رضى اللّه عنهما فى قوله: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» قال: نحن آل محمّد (آل ياسين).

مجاهد مى گويد: «سَلاَمٌ عَلَى إِليَاسِينَ» منظور الياس است.

ابى حاتم از ضحاك نقل مى كند: «سلامٌ على ادراسين» مثل الياس و عيسى و مسيح و محمّد و احمد و... (صلی الله علیه وآله وسلم) است. ابى حاتم و طبرانى و ابن مردويه از ابن عباس نقلکرده اند که: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» است و مى گويند منظور از آن آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند.

طبرى متوفى سنه 310 هجرى قمرى است و فخر رازى در سنه 604-544 ه.ق مى زيسته است و سيوطى متوفى سال 911 ه.ق است؛ همه اين ها اقوال ديگران را در قرائت «الياسين» مطرح مى كنند اما آن ها كه معتقدند «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» صحيح است نظير حاكم حسكانى حنفى كه از علماى قرن پنجم هجرى قمرى است، هفت حديث صحيح مستقيماً با اسناد صحيح از قول رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مطرح مى كند و مى گويد: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» صحيح است.

صاحب تفسير برهان در مجلد 4 اين تفسير در صفحات 33 و 34 دوازده حديث براى اثبات «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» مى آورد.

ص: 222

نتيجه كلى:

در اين جا باز سؤال مى شود كه اين آيه چه ربطى به اعلى حضرت قدر قدرت كيهان مكنت قوى شكوت، بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد؟ در جواب مى گوييم در حال حاضر بر روى كره زمين چه شخصى نزديك تر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. پس وقتى در قرآن مى خوانيم: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» درود و سلام بر اين بزرگوار مى فرستيم.

8. در كتاب معانى الاخبار تأليف علامه بزرگوار شيخ صدوق، معروف به ابن بابويه مجلد 1 باب 58 صفحه 281 آمده است:

حدّثنا عبداللّه بن محمّدبن عبد الوهّاب، قال: حدّثنا أبو محمّد عبداللّه بن يحيى بن عبد الباقيّ، قال: حدّثنا أبي، قال: حدّثنا عليُّب ن الحسن بن عبدالغنيّ [قال:] المغانيّ، قال: حدّثنا عبدالرزّاق عن مندلٍ، عن الكلبيّ، عن أبي صالح، عن ابن عبّاس فى قوله عزّوجلّ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» قال: السّلام من ربّ العالمين على محمّد و آله(صلی الله علیه وآله وسلم) لمن تولاّهم فى قيامة.

ابن عبّاس در تفسير فرمايش خداى عزّوجلّ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» گفته است: تحيّتى (درودى) است از جانب پروردگار جهانيان بر محمّد و خاندانش كه رحمت خدا بر ايشان باد، مژده ايمنى در قيامت است براى دوستداران ايشان.9. در كتاب معانى الاخبار مجلد 1 باب 58 صفحه 282 آمده است:

حدّثنا محمّدبن ابراهيم بن إسحاق الطالقانيّ(رضی الله عنه) قال: حدّثنا أبوأحمد عبدالعزيزبن يحيى بن أحمدبن عيسى الجلوديّ البصريُّ قال: حدّثنا محمّدبن سهل قال: حدثنا الخضربن أبى فاطمه البلخيّ، قال: حدّثنا وهب بن نافع، قال: حدّثنى كادح عن الصادق جعفربن محمّد(علیهما السلام)، عن ابيه(علیه السلام)، عن آبائه(علیهم السلام)، عن عليّ(علیه السلام) فى قوله عزّوجلّ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» قال: ياسين محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن آل ياسين.

كادح از امام صادق(علیه السلام) از اجداد بزرگوارش، از حضرت على(علیه السلام) روايت كرده است كه فرمود: در فرمايش خداى عزوجل: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» (درود و تحيّت بر آل ياسين) منظور از «ياسين» محمّد است و ما «آل ياسين» هستيم.

10. در كتاب معانى الاخبار مجلد 1 باب 58 صفحه 282 آمده است:

حدّثنا محمّدبن إبراهيم بن إسحاق رضى الله عنه قال: حدّثنا أبومحمّد عبدالعزيزبن يحيى بن أحمدبن عيسى الجلوديّ البصريّ، قال: حدّثني الحسين بن معاذ، قال: حدّثنا سليمان بن داود، قال: حدّثنا الحكم بن ظهير عن السندىّ، عن أبى مالك فى قوله عزّوجلّ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» قال: ياسين محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن آل ياسين.

ص: 223

سندىّ از ابى مالك نقل نموده كه در قول خداوند: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» گفت: «ياسين» محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و ما «آل ياسين» هستيم.

11. در كتاب معانى الاخبار مجلد 1 باب 58 صفحه 283 آمده است:

حدّثنا أبى رحمه الله قال: حدّثنا عبداللّه بن الحسن المؤدّب عن أحمدبن علىّ الإصبهانى، عن ابراهيم بن محمّد الثّقفى، قال: أخبرنى أحمدبن أبى عمر [ة] النهدىّ، قال: حدّثني أبي عن محمّدبن مروان، عن محمّدبن السائب، عن أبى صالح، عن ابن عبّاس فى قوله عزّوجلّ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» قال: على آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)

ابوصالح از ابن عبّاس نقل كرده كه در معناى «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» گفت: يعنى سلام بر آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).

12. در كتاب معانى الاخبار مجلد 1 باب 58 صفحه 283 آمده است:

حدّثنا محمّدبن إبراهيم بن إسحاق الطالقانيّ رضى الله عنه قال: حدّثنا عبدالعزيزبن يحيى الجلودىّ، قال: حدّثنا محمّدبن سهل، قال: حدّثنا إبراهيم بن معمر قال: حدّثنا عبداللّه بن داهر الأحمرىّ، قال: حدّثنى أبى، قال: حدّثنا الأعمش عن يحيى بن وثّاب، عن أبى عبدالرّحمن السّلميّ أنّ عمربن الخطّاب كان يقرأ: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ». قال أبوعبدالرّحمن السُّلميّ: آل ياسين آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم).از أبى عبدالرّحمن سلمى چنين نقل شده كه عمربن خطّاب مى خواند: «سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ» سلمى گفت: «آل ياسين» خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

ص: 224

357. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ظالمان مماشات نخواهند کرد و

آن ها را از سر راه انقلابشان برمی دارند، اما برای مردم بهترین رحمت الهی است

سوره ص آیه 17

اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ٌٌ

(ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) تو در مقابل آنچه اینان می گویند، صبر کن و از بنده ی ما داوود یاد کن که او بسیار نیرومند بود و دائم به درگاه خداوند گریه و انابه می نمود.

متأسفانه کفار و مشرکین و همچنین منافقین، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را بسیار آزار می نمودند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در مقابله با آن ها حکم به باطن نمی کرد و اذیت می شد. چنان که خود آن حضرت فرمودند: هیچ پیامبری را به اندازه ی من اذیت و آزار نکردند؛ اما با تشریف فرمایی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کسانی که قابل هدایت نیستند و سد راه انقلاب ایشان می شوند، از بین خواهند رفت. ایشان سلطنتی مثل حضرات داوود و سلیمان(علیهما السلام) تشکیل می دهند. چه قدر زیبا و جالب خداوند به رسولش فرمود که در مقابل هرچه اینها (منافقین و کفار) می گویند، صبرکن و به آینده ای چشم بدوز که فرزندت می آید و حکومت باشکوهی، با عظمت تر از حکومت سلیمان(علیه السلام) تشکیل می دهد. او اراده ی الهی و امید تو را محقق خواهد ساخت. این مطلب چه قدر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آرامش می دهد.1. در التنزیل و التحریف صفحه 49، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 503، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 564 باب 32 فصل 39 حدیث 648، الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 395 حدیث 779 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 220 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى«اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ» يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) مِنْ تَكْذِيبِهِمْ إِيَّاكَ فَإِنِّي مُنْتَقِمٌ مِنْهُمْ بِرَجُلٍ مِنْكَ وَ هُوَ قَائِمِي الَّذِي سَلَّطْتُهُ عَلَى دِمَاءِ الظَّلَمَةِ.

ص: 225

یعنی صبر کن ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) از آنچه که این ها تو را تکذیب می کنند من از این ها به وسیله ی مردی از خانواده ی تو انتقام خواهم گرفت. او قائمی است که مسلط می شود بر خون ظالمانی که به تو ظلم کردند.

دقت کنید؛ حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که برای بشریت رحمت است. آیا با ظالمینی که هدایت نمی شوند، مماشات می کنند؟ اگر مماشات کنند مثل بقیه ی انبیاء و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) به اهدافشان نمی رسند.

2. در غیبت نعمانی صفحه 283 حدیث 1 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدِبْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ مِنْ كِتَابِهِ فِي صَفَرٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُب ْنُ عَامِرِبْنِ رَبَاحٍ الثَّقَفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ بَشِيرٍ النَّبَّالِ وَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّب ْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ عَنْ عُبَيْدِاللَّهِب ْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ أَيُّوبَب ْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَب ْنِ يَحْيَى عَنْ بَشِيرِبْنِ أَبِي أَرَاكَةَ النَّبَّالِ وَ لَفْظُ الْحَدِيثِ عَلَى رِوَايَةِ ابْنِ عُقْدَةَ قَالَ: لَمَّا قَدِمْتُ الْمَدِينَةَ انْتَهَيْتُ إِلَى مَنْزِلِ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) فَإِذَا أَنَا بِبَغْلَتِهِ مُسْرَجَةً بِالْبَابِ فَجَلَسْتُ حِيَالَ الدَّارِ فَخَرَجَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَنَزَلَ عَنِ الْبَغْلَةِ وَ أَقْبَلَ نَحْوِي فَقَالَ مِمَّنِ الرَّجُلُ فَقُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ قَالَ مِنْ أَيِّهَا قُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ فَقَالَ مَنْ صَحِبَكَ فِي هَذَا الطَّرِيقِ قُلْتُ قَوْمٌ مِنَ الْمُحْدِثَةِ فَقَالَ وَ مَا الْمُحْدِثَةُ قُلْتُ الْمُرْجِئَةُ فَقَالَ وَيْحَ هَذِهِ الْمُرْجِئَةِ إِلَى مَنْ يَلْجَئُونَ غَداً إِذَا قَامَ قَائِمُنَا قُلْتُ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ لَوْ قَدْ كَانَ ذَلِكَ كُنَّا وَ أَنْتُمْ فِي الْعَدْلِ سَوَاءٌ فَقَالَ مَنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَنْ أَسَرَّ نِفَاقاً فَلَا يُبْعِدُ اللَّهُ غَيْرَهُ وَ مَنْ أَظْهَرَ شَيْئاً أَهْرَقَ اللَّهُ دَمَهُ ثُمَّ قَالَ يَذْبَحُهُمْ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ كَمَا يَذْبَحُ الْقَصَّابُ شَاتَهُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ قُلْتُ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ اسْتَقَامَتْ لَهُ الْأُمُورُ فَلَا يُهَرِيقُ مِحْجَمَةَ دَمٍ فَقَالَ كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّى نَمْسَحَ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى جَبْهَتِهِ.

خبر داد ما را احمدبن سعیدبن عقده که گفت: حدیث کرد ما را علی بن حسن تیملی از کتابش در ماه صفر به سال 274 که او گفت: حدیث کرد ما را عباس بن عامربن رباح ثقفی از موسی بن بکر و او از بشیر نبال و خبر داد ما را علی بن احمد بندنیجی از عبیدالله بن موسی علوی و او از ایوب بن نوح و او از صفوان بن یحیی و او از بشیربن ابی اراکه ی نبال و لفظ حدیث بنابر روایت ابن عقده است. بشیر گفت: چون به مدینه رسیدم به خانه ی (حضرت) ابی جعفر (امام باقر)(علیهما السلام) گذرم افتاد. دیدم استرش را زین کرده بر در خانه آماده است. من رو به روی خانه نشستم تا آن حضرت بیرون شد. سلامش کردم. آن حضرت رو به سوی من آورد و فرمود: از کجایی؟ عرض کردم: از اهل عراقم. فرمود: ازکجایش؟ عرض کردم: از اهل کوفه. فرمود: در این راه که با تو همسفر بود؟ عرض کردم: گروهی از

ص: 226

طایفه ی محدثه. فرمود: محدثه چیست؟ عرض کردم: مرجئه.(1) فرمود: وای این گروه مرجئه فردا که قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند به چه کسی پناه خواهند برد؟ عرض کردم: آنان می گویند: اگر چنین پیش آمدی روی داد ما و شما در میزان عدالت برابر خواهیم بود. فرمودند: هرکس که توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد و آن کس که نفاق در پنهان داشته باشد، خداوند جز او کسی را از رحیمیت خود دور نخواهد ساخت و آن کس که چیزی اظهار کند، خداوند خونش را خواهد ریخت. سپس فرمودند: سوگند به آن که جانم به دست اوست، همچون قصاب که سر گوسفندش را می برد، سر آنان را خواهد برید و با دست خود اشاره به گلویش کرد. عرض کردم: آنان می گویند: چون این کار روی دهد همه ی کارها برای او درست شود و به اندازه ی یک حجامت هم خون ریخته نخواهد شد. فرمودند: هرگز چنین نیست سوگند به آن کسی که جانم به دست اوست، کار به آن جا خواهد کشید که ما و شما عرق و خون بسته را پاک کنیم و با دست خود اشاره به پیشانی خود کرد.

3. در غیبت نعمانی صفحه 236 حدیث 25 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ حَسَّانَ الرَّازِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَزِيرَةِ كَانَ قَدْ جَعَلَ عَلَى نَفْسِهِ نَذْراً فِي جَارِيَةٍ وَ جَاءَ بِهَا إِلَى مَكَّةَ قَالَ فَلَقِيتُ الْحَجَبَةَ فَأَخْبَرْتُهُمْ بِخَبَرِهَا وَ جَعَلْتُ لَا أَذْكُرُ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ أَمْرَهَا إِلَّا قَالَ لِي جِئْنِي بِهَا وَ قَدْ وَفَى اللَّهُ نَذْرَكَ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ وَحْشَةٌ شَدِيدَةٌ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ فَقَالَ لِي تَأْخُذُ عَنِّي فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ انْظُرِ الرَّجُلَ الَّذِي يَجْلِسُ بِحِذَاءِ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ حَوْلَهُ النَّاسُ وَ هُوَ أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیهم

السلام) فَأْتِهِ فَأَخْبِرْهُ بِهَذَا الْأَمْرِ فَانْظُرْ مَا يَقُولُ لَكَ فَاعْمَلْ بِهِ قَالَ فَأَتَيْتُهُ فَقُلْتُ رَحِمَكَ اللَّهُ إِنِّي رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَزِيرَةِ وَ مَعِي جَارِيَةٌ جَعَلْتُهَا عَلَيَّ نَذْراً لِبَيْتِ اللَّهِ فِي يَمِينٍ كَانَتْ عَلَيَّ وَ قَدْ أَتَيْتُ بِهَا وَ ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِلْحَجَبَةِ وَ أَقْبَلْتُ لَا أَلْقَى مِنْهُمْ أَحَداً إِلَّا قَالَ جِئْنِي بِهَا وَ قَدْ وَفَى اللَّهُ نَذْرَكَ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ وَحْشَةٌ شَدِيدَةٌ فَقَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ الْبَيْتَ لَايَأْكُلُ وَ لَا يَشْرَبُ فَبِعْ جَارِيَتَكَ وَ اسْتَقْصِ وَ انْظُرْ أَهْلَ بِلَادِكَ مِمَّنْ حَجَّ هَذَا الْبَيْتَ فَمَنْ عَجَزَ مِنْهُمْ عَنْ نَفَقَتِهِ فَأَعْطِهِ حَتَّى يَقْوَى عَلَى الْعَوْدِ إِلَى بِلَادِهِمْ فَفَعَلْتُ ذَلِكَ ثُمَّ أَقْبَلْتُ لَا أَلْقَى أَحَداً مِنَ الْحَجَبَةِ إِلَّا قَالَ مَا فَعَلْتَ بِالْجَارِيَةِ فَأَخْبَرْتُهُمْ بِالَّذِي قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) فَيَقُولُونَ هُوَ كَذَّابٌ جَاهِلٌ لَا يَدْرِي مَا يَقُولُ فَذَكَرْتُ مَقَالَتَهُمْ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)

ص: 227


1- . مرجئه طایفه ای از اهل تسنن هستند که معتقدند اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد، گناه و نافرمانیش آسیبی به او نمی رساند و اگر کافر باشد، اطاعت او سودی به حالش نخواهد داشت. (سفینة البحار مجلد 1 صفحه 510)

فَقَالَ: قَدْ بَلَّغْتَنِي تُبَلِّغُ عَنِّي؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ. فَقَالَ: قُلْ لَهُمْ قَالَ لَكُمْ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) كَيْفَ بِكُمْ لَوْ قَدْ قُطِعَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَرْجُلُكُمْ وَ عُلِّقَتْ فِي الْكَعْبَةِ ثُمَّ يُقَالُ لَكُمْ نَادُوا نَحْنُ سُرَّاقُ الْكَعْبَةِ. فَلَمَّا ذَهَبْتُ لِأَقُومَ قَالَ إِنَّنِي لَسْتُ أَنَا أَفْعَلُ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا يَفْعَلُهُ رَجُلٌ مِنِّي.

خبر داد ما را علی بن حسین(علیهما السلام) او گفت: حدیث کرد ما را محمدبن یحیی عطار او گفت: حدیث کرد ما را حسان رازی از محمدبن علی صیرفی و او از محمدبن سنان و او از محمدبن علی حلبی و او از سدیر صیرفی و او از مردی از اهل جزیره که کنیزی را نذر کرده بود و به مکه آورده بود. آن شخص گوید: با پرده داران خانه تماس گرفته و داستان نذر کردن کنیز را با آنان در میان گذاشتم به هر یک از آنان که شرح می دادم به من می گفت: کنیز را نزد من بیاور تا خداوند نذرت را قبول کند. پس مرا وحشت سختی فراگرفت و جریان را به یکی از اهل مکه که از خود ما بود گفتم او به من گفت: از من می پذیری؟ گفتم: آری گفت: نگاه کن آن مردی که در رو به روی حجر الاسود می نشیند و مردم گردش را گرفته اند، او ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین(علیهم السلام) است. نزد او برو و از این کار آگاهش کن. ببین به تو چه می گوید. همان را عمل کن. گوید: به خدمت آن حضرت آمدم و عرض کردم: خداوند تو را رحمت کند. من مردی از اهل جزیره ام و به همراه کنیزی دارم که او را به خانه ی خدا نذر کرده ام. به خاطر قسمی که خورده بودم و اکنون آن کنیز را آورده ام و جریان را به پرده داران گفتم دیدم با هریک که تماس می گیرم می گوید: کنیز را نزد من آر تا نذرت را خداوند قبول کند و مرا از این ماجرا وحشتی سخت فراگرفته است. فرمودند: ای بنده ی خدا خانه که نه می خورد و نه می آشامد. کنیزت را بفروش آن گاه در جستجو باش. هر یک از همشهری های خود را دیدی که به زیارت این خانه آمده و خرجی اش تمام شده است از آن پول به آنان بده تا بتوانند به شهرهای خودشان بازگردند. من هم همین کار را کردم و سپس هریک از پرده داران را که می دیدم از من می پرسیدند کنیز را چه کردی؟ من نیز آنچه را که ابوجعفر(علیه السلام) دستور داده بودمی گفتم آنان می گفتند: او دروغگوی نادانی است که نمی فهمد چه می گوید. من گفتار آنان را به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم. فرمودند: سخن آنان را به من رساندی. سخن مرا نیز به آنان می رسانی؟ عرض کردم:

ص: 228

آری. فرمودند: به آنان بگو ابوجعفر(علیه السلام) شما را گفت: چگونه خواهید بود اگر دست ها و پاهای شما بریده شود و در کعبه آویزان شوید. سپس به شما گفته شود که باید فریاد بزنید: ماییم دزدان خانه ی خدا. همین که خواستم برخیزم فرمودند: من خود، این کار را نخواهم کرد؛ بلکه مردی از خاندانم این کار را انجام خواهد داد.

دقت کنید: این سزای کسانی است که می گویند پرده دار خانه ی خدا هستیم اما هدفشان پر کردن خزانه ی اموال خودشان از عواید زائران کعبه است.

4. در غیبت نعمانی صفحه 231 حدیث 14 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ حَسَّانَ الرَّازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ صَالِحٌ مِنَ الصَّالِحِينَ سَمِّهِ لِي أُرِيدُ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَقَالَ اسْمُهُ اسْمِي قُلْتُ أَ يَسِيرُ بِسِيرَةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ يَا زُرَارَةُ مَا يَسِيرُ بِسِيرَتِهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لِمَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) سَارَ فِي أُمَّتِهِ بِالْمَنِ كَانَ يَتَأَلَّفُ النَّاسَ وَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَسِيرُ بِالْقَتْلِ بِذَاكَ أُمِرَ فِي الْكِتَابِ الَّذِي مَعَهُ أَنْ يَسِيرَ بِالْقَتْلِ وَ لَا يَسْتَتِيبَ أَحَداً وَيْلٌ لِمَنْ نَاوَاهُ

زراره گوید: به حضرت ابوجعفر(علیه السلام) عرض کردم: نام یکی از شایستگان را برای من بفرمایید و مقصودم حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. فرمودند: نام او نام من است. گفتم آیا همچون حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) رفتار می کند؟ فرمودند: هرگز هرگز ای زراره طبق رفتار او رفتار نمی کند. عرض کردم: فدایت شوم چرا؟ فرمودند: همانا رفتار رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در امتش با نیکی و احسان بود و با مردم الفت داشتند. ولی رفتار امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با کشتار است. زیرا در کتابی که همراه دارد، چنین دستور داده شده است که به کشتار رفتار نماید و توبه از کسی نپذیرد. (وای به حال کسی که با او دشمنی ورزد.

ص: 229

358. حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حکم داوود

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) قضاوت می کند

سوره ص آیه 26

يا داوودُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ

ای داوود، همانا تو را در زمین جانشین قرار دادیم. پس میان مردم به حق داوری کن و از خواسته های نامشروع پیروی نکن که تو را از راه خدا منحرف می کند. بی تردید کسانی که از راه خدا منحرف می شوند چون روز حساب را فراموش کرده اند، عذابی سخت دارند.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 397 حدیث 1 باب حکمهم حکم آل داوود کتاب الحجة و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 452 حدیث 29 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ فَضْلٍ الْأَعْوَرِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: كُنَّا زَمَانَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) ... قَالَ يَا أَبَاعُبَيْدَةَ إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) حَكَمَ بِحُكْمِ دَاوودَ وَ سُلَيْمَانَ لَا يَسْأَلُ بَيِّنَةً.

ابی عبیده حذّاء از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: ای اباعبیده هنگامی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، با حکم داوود و سلیمان داوری می کند و قضاوت می نماید. (چون داوود و سلیمان به دنبال دلیل و شاهد و مدرک نبودند و باطن حکم می کردند.)

اولاً: اساس ادیان الهی یکی است. همه ی پیامبران به آنچه خداوند فرمود، حکم می کردند.

ثانیاً: حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به باطن حکم می کنند نه به ظاهر.2. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 397 حدیث 2 باب حکمهم حکم آل داود کتاب الحجة، تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 452 حدیث 30 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنِّي يَحْكُمُ بِحُكُومَةِ آلِ دَاوودَ وَ لَا يَسْأَلُ بَيِّنَةً يُعْطِي كُلَّ نَفْسٍ حَقَّهَا.

ص: 230

ابان روایت می کند که از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمودند: دنیا از بین نمی رود تا این که مردی از من خروج کند و او با داوری و قضاوت آل داود حکم می کند و شاهد و مدرک نمی طلبد. او به هر کس حق خودش را می دهد. (یعنی به هیچ کس ظلم نمی شود. چون حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عادل هستند و به ناحق خونریزی ندارند. ایشان حق هرکس را به خودش می دهند.)

3. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 398 حدیث 3 کتاب الحجة باب حکمهم حکم آل داوود و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 452 حدیث 31 آمده است:

مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِب ْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) بِمَا تَحْكُمُونَ إِذَا حَكَمْتُمْ قَالَ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ دَاوودَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْنَا الشَّيْ ءُ الَّذِي لَيْسَ عِنْدَنَا تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ.

محمدبن احمد روایت می کند از ابن محبوب و او از هشام بن سالم و او از عمار الساباطی که گفت: به حضرت صادق(علیه السلام) عرض کردم، وقتی شما داوری می کنید (از روی چه چیزی) داوری و قضاوت می کنید؟ حضرت فرمودند: با حکم (و احکام) الهی و حکم داوود (پیامبر) قضاوت می نمایم و اگر مسئله ای مطرح شود که حکم آن نزد ما نباشد، روح القدس آن را به ما تلقین می کند.

4. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 398 حدیث 4 کتاب الحجة باب حکمهم حکم آل داوود و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 452 حدیث 32 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِبْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عِمْرَانَب ْنِ أَعْيَنَ عَنْ جُعَيْدٍ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ بِأَيِّ حُكْمٍ تَحْكُمُونَ قَالَ حُكْمِ آلِ دَاوودَ فَإِنْ أَعْيَانَا شَيْ ءٌ تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ.

محمدبن احمد از محمدبن خالد و او از نضربن سوید و او از یحیی حلبی و او از حمران فرزند اعین و او از جعید همدانی و او از حضرت (امام سجاد) زین العابدین علی بن حسین(علیهما السلام) روایت کرده است که از آن حضرت سؤال کردند: شما چگونه و به چه چیزی حکم می کنید؟ حضرت فرمودند: به حکم آل داوود و اگر چیزی بر ما پوشیده باشد روح القدس به ما تلقین می نماید.

ص: 231

5. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 398 حدیث 5 کتاب الحجة باب حکمهم حکم آل داوود و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 452 حدیث 33 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِب ْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا مَنْزِلَةُ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) قَالَ كَمَنْزِلَةِ ذِي الْقَرْنَيْنِ وَ كَمَنْزِلَةِ يُوشَعَ وَ كَمَنْزِلَةِ آصَفَ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ قَالَ فَبِمَا تَحْكُمُونَ قَالَ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ آلِ دَاوودَ وَ حُكْمِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ يَتَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ.

عمار ساباطی می گوید از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: منزلت و مقام ائمه(علیهم السلام) در چیست؟ حضرت فرمودند: جایگاه آنان همانند منزلت ذی القرنین و یوشع(ب ن نون) و آصف (بن برخیا) وزیر سلیمان می باشد. سپس عرض کردم. شما (ائمه(علیهم السلام)) با چه چیزی حکم می کنید؟ حضرت فرمودند: با حکم خداوند و حکم آل داوود و حکم (حضرت) محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آن چیزهایی که روح القدس به ما تلقین می کند.

ص: 232

359. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در

حال حاضر حضرت بقیه الله(صلی الله علیه وآله وسلم) آیات الهی هستند

سوره ص آیه 28 و 29

أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّار(28) كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْباب(29)

آیا ما آنان را که به خدا ایمان آورده اند و اعمال و کردار نیک انجام داده اند مانند مردم مفسد در روی کره ی زمین قرار دهیم؟ آیا ما انسان های با تقوا را مانند فاسقان و فاجران قرار دهیم؟ (این قرآن) کتابی بسیار مبارک است که بر تو نازل کرده ایم تا در آن و در آیاتش تفکر کنند و اولوالباب و خردمندان (و روشن فکرها) متذکر حقایق آن شوند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 579 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 453 حدیث 37 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا اللُّؤْلُؤِيُّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَنَانٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» قَالَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ أَصْحَابَهُ «كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ» حَبْتَرٍ وَ زُرَيْقٍ وَ أَصْحَابِهِمَا «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ» أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ «وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» فَهُمْ أَهْلُ الْأَلْبَابِ الثَّاقِبَةِ، قَالَ: وَ كَانَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَفْتَخِرُ بِهَا وَ يَقُولُ مَا أُعْطِيَ أَحَدٌ قَبْلِي وَ لَا بَعْدِي مِثْلَ مَا أُعْطِيتُ.

علی بن ابراهیم قمی ... عبدالرحمن بن کثیر روایت می کند که از حضرت صادق(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند «أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (کسانی که عمل صالح انجام می دهند چه کسانی هستند؟) سؤال کردم. حضرت فرمودند: منظورامیرالمؤمنین(علیه السلام) و اصحاب و یاران آن حضرت هستند. (سؤال کردم) «كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ» فاسقان و فساد

ص: 233

کنند و مفسدان فی الارض چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: آن ها حبتر، زریق و یاران آن دوه از اولی و دومی) (کنای می باشند. سؤال کردم «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ» منظور از آیات چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: آیات امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) (بعد از ایشان هستند.) «وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» آن ها که صاحبان عقل های بسیار توانا و قوی و روشنفکران خردمندانند.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به این آیه می بالید و می فرمودند: نه به پیشینیان از من و نه به آیندگان همانند آنچه به ما اعطا کرده اند، نبخشیده اند.

ص: 234

360. خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و

حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلطنتی عطا کرده است که به هیچ کس دیگر نداده است

سوره ص آیه 39

هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ

این نعمت (سلطنت) اعطای ما است. اینک بی حساب به هر که خواهی عطا کن و از هرکس خواهی منع بنما.

تنزیل این آیه درباره ی حضرت سلیمان نبی(علیه السلام) است. در آیه 35 همین سوره حضرت سلیمان نبی(علیه السلام) از خداوند می خواهد که «قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي وَ هَبْ لي مُلْكاً لا يَنْبَغي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» یعنی سلیمان نبی گفت: بارالها (از لطف و کرامت خودت) از من در گذر و مرا ملک و سلطنتی عطا فرما که به جز من هیچ کس دیگری سزاوار آن نباشد که تو، تنها بخشنده ی بدون عوض هستی.

خداوند دعای او را مستجاب می کند و در آیه 36 می فرماید: « فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْري بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ» ما هم باد را مسخر فرمان او کردیم تا به امرش هر جا بخواهد به آرامی روان شود...

به هر حال به حضرت سلیمان(علیه السلام) ولایت تکوینی و سلطنت و ملک عطا می شود اما از عالم ذراولی خداوند سلطنت به کل هستی را به رسول خدا محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله وسلم) و سیزده معصوم دیگر(علیهم السلام) عنایت فرمودند که این سلطنت حتی برای خود سلیمان(علیه السلام) هم نبوده است.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 530 حدیث 3 آمده است:قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَب ْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زَكَرِيَّا الزُّجَاجِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) كَانَ فِيمَا وُلِّيَ بِمَنْزِلَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوودَ إِذْ قَالَ لَهُ سُبْحَانَهُ «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ».

ص: 235

2. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 462 حدیث 63 آمده است:

احمدبن إدريس و محمدبن يحيى عن الحسن بن على الكوفي عن عبيس ابن هشام عن عبد الله ابن سليمان عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: سألته عن الامام فوض اليه كما فوض إلى سليمان بن داوود(علیهما السلام)؟ فقال: نعم، و ذلك ان رجلا سأله عن مسئلة فأجابه فيها، و سأله آخر تلك المسئلة فأجابه بغير جواب الاول، ثم سأله آخر فأجابه بغير جواب الأولين، ثم قال: «هذا عطاؤنا فامنن أو أعط بغير حساب» و هكذا هي في قراءة على(علیه السلام)، و الحديث طويل أخذنا منه موضع الحاجة.

3. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 462 حدیث 65 آمده است:

في تفسير العياشي عن حمادبن عثمان قال: قلت لأبي عبدالله(علیه السلام) ان الأحاديث تختلف عنكم؟ قال: فقال: ان القرآن نزل على سبعة أحرف، و ادنى ما للإمام ان يفتي على سبعة وجوه، ثم قال «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ».

4. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 462 حدیث 66 آمده است:

في بصائرالدرجات محمدبن الحسين عن أبي داود عن سليمان بن سعيد عن ثعلبة عن منصور عن زرارة قال: قلت لأبى جعفر(علیه السلام): قول الله تبارك و تعالى: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» من المعنون بذلك؟ قال: نحن، قال: قلت: فأنتم المسئولون؟ قال: نعم، قلت: و نحن السائلون؟ قال: نعم، قال قلت: فعلينا ان نسئلكم؟ قال: نعم، قلت: و عليكم ان تجيبونا. قال: لا ذلك إلينا ان شئنا فعلنا و ان شئنا لم نفعل، ثم قال: قال الله تعالى: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ»

5. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 462 حدیث 67 آمده است:

في الكافي محمدبن يحيى عن احمدبن محمد عن على بن الحكم عن بعض أصحابنا قال: أولم أبوالحسن موسى صلوات الله عليه وليمة على بعض ولده فأطعم أهل المدينة ثلاثة أيام الفالوذجات في الجفان في المساجد و الازقة فعابه بذلك بعض أهل المدينة فبلغه ذلك(علیه السلام)، فقال: ما آتى الله عز و جل نبيا من أنبيائه شيئا الا و قد آتى محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مثله، و زاده ما لم يؤتهم، قال لسليمان(علیه السلام): «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ» و قال لمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم): «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».

ص: 236

361. يكى از مصاديق «نبأ عظيم» يا خبر بزرگ امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره ص آيات 67 و 68

قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ(67) أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ(68)

بگو اين خبرى بزرگ است كه شما از آن رو گردانيد.

1. در تفسير صافى صفحه 464 آمده است:

قال الباقر(علیه السلام): هو و اللّه اميرالمؤمنين(علیه السلام)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: سوگند به خدا كه (آن خبر بزرگ) اميرالمؤمنين(علیه السلام) است.

2. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 63 و بصائرالدرجات صفحه 227 حدیث 1 آمده است:

عن سدير عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قلت له قول اللّه تبارك و تعالى: «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ» قال «الذين اوتوا العلم» (1) الائمه و النبأ الامامة.

سدير مى گويد به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم كه منظور خداوند از «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ» چيست؟ فرمود: كسانى كه علم به آن ها داده شد، يعنى امامان و خبر بزرگ امامت است.

خبر بزرگ يا «نَبَأٌ عَظِيمٌ» در درجه اوّل اميرالمؤمنين على(علیه السلام) است و در درجه دوم كسانى هستند كه «الذين اوتوا العلم»، خداوند به آن ها «علم وَهبى» عنايت فرموده است. علم آن ها علم خداوند است. آن ها امامان معصوم(علیهم السلام) از نسل حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) وفاطمه زهرا(علیها السلام) هستند. در حال حاضر«نَبَأٌ عَظِيمٌ» حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشند.

ص: 237


1- . سوره نحل آیه 27 و سوره قصص آیه 80

362. ذکر و یاد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در معراج بین خداوند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)

سوره ص آیه 69

ما كانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ

هنگامی که با یکدیگر خصومت و دشمنی می کردند من خبری از عالم بالا نداشتم.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بارها و بارها به معراج رفتند و هر بار که تشریف می بردند خداوند بر علم ایشان می افزود و لمعاتی از علم و نور وارد قلب ایشان می کردند و در یکی از این سفرها به ملاء الاعلی خداوند درباره ی امام زمان(علیه السلام) با ایشان چنین سخن گفتند:

در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 23 صفحه 250 حدیث 1 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَبْنِ إِدْرِيسَ(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوسَعِيدٍ سَهْلُب ْنُ زِيَادٍ الْآدَمِيُّ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ آدَمَ الشَّيْبَانِيُ عَنْ أَبِيهِ آدَمَب ْنِ أَبِي إِيَاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُبَارَكُب ْنُ فَضَالَةَ عَنْ وَهْبِب ْنِ مُنَبِّهٍ رَفَعَهُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ أَتَانِي النِّدَاءُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) قُلْتُ لَبَّيْكَ رَبَّ الْعَظَمَةِ لَبَّيْكَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِيمَ اخْتَصَمَ الْمَلَأُ الْأَعْلَى قُلْتُ إِلَهِي لَا عِلْمَ لِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) هَلَّا اتَّخَذْتَ مِنَ الْآدَمِيِّينَ وَزِيراً وَ أَخاً وَ وَصِيّاً مِنْ بَعْدِكَ فَقُلْتُ إِلَهِي وَ مَنْ أَتَّخِذُ تَخَيَّرْ لِي أَنْتَ يَا إِلَهِي فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَدِ اخْتَرْتُ لَكَ مِنَ الْآدَمِيِّينَ عَلِيَّب ْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَقُلْتُ إِلَهِي ابْنَ عَمِّي فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ عَلِيّاً(علیه السلام) وَارِثُكَ وَ وَارِثُ الْعِلْمِ مِنْ بَعْدِكَ وَ صَاحِبُ لِوَائِكَ لِوَاءِ الْحَمْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ صَاحِبُ حَوْضِكَ يَسْقِي مَنْ وَرَدَ عَلَيْهِ مِنْ مُؤْمِنِي أُمَّتِكَ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنِّي قَدْ أَقْسَمْتُ عَلَى نَفْسِي قَسَماً حَقّاً لَا يَشْرَبُ مِنْ ذَلِكَ الْحَوْضِ مُبْغِضٌ لَكَ وَ لِأَهْلِ بَيْتِكَ وَ ذُرِّيَّتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ حَقّاً أَقُولُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) لَأُدْخِلَنَّ جَمِيعَ أُمَّتِكَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَبَى مِنْ خَلْقِي فَقُلْتُ إِلَهِي هَلْ وَاحِدٌ يَأْبَى مِنْ دُخُولِ الْجَنَّةِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَّ بَلَى فَقُلْتُ وَ كَيْفَ يَأْبَى فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) اخْتَرْتُكَ مِنْ خَلْقِي وَ اخْتَرْتُ لَكَ وَصِيّاً مِنْ بَعْدِكَ وَ جَعَلْتُهُ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدَكَ وَ أَلْقَيْتُ مَحَبَّتَهُ فِي قَلْبِكَ وَجَعَلْتُهُ أَباً لِوُلْدِكَ فَحَقُّهُ بَعْدَكَ عَلَى أُمَّتِكَ كَحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فِي حَيَاتِكَ فَمَنْ جَحَدَ حَقَّهُ فَقَدْ جَحَدَ حَقَّكَ وَ مَنْ أَبَى أَنْ يُوَالِيَهُ فَقَدْ أَبَى أَنْ يُوَالِيَكَ وَ مَنْ أَبَى أَنْ يُوَالِيَكَ فَقَدْ أَبَى أَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ فَخَرَرْتُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَاجِداً شُكْراً لِمَا أَنْعَمَ عَلَيَّ فَإِذَا مُنَادِياً يُنَادِي ارْفَعْ يَا مُحَمَّدُ رَأْسَكَ وَ سَلْنِي أُعْطِكَ

ص: 238

فَقُلْتُ إِلَهِي اجْمَعْ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي عَلَى وَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ لِيَرِدُوا جَمِيعاً عَلَى حَوْضِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنِّي قَدْ قَضَيْتُ فِي عِبَادِي قَبْلَ أَنْ أَخْلُقَهُمْ وَ قَضَائِي مَاضٍ فِيهِمْ لَأُهْلِكُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ أَهْدِي بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ قَدْ آتَيْتُهُ عِلْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ جَعَلْتُهُ وَزِيرَكَ وَ خَلِيفَتَكَ مِنْ بَعْدِكَ عَلَى أَهْلِكَ وَ أُمَّتِكَ عَزِيمَةً مِنِّي لِأُدْخِلَ الْجَنَّةَ مَنْ أَحَبَّهُ وَ لَا أُدْخِلَ الْجَنَّةَ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ عَادَاهُ وَ أَنْكَرَ وَلَايَتَهُ بَعْدَكَ فَمَنْ أَبْغَضَهُ أَبْغَضَكَ وَ مَنْ أَبْغَضَكَ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ عَادَاهُ فَقَدْ عَادَاكَ وَ مَنْ عَادَاكَ فَقَدْ عَادَانِي وَ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّكَ وَ مَنْ أَحَبَّكَ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ قَدْ جَعَلْتُ لَهُ هَذِهِ الْفَضِيلَةَ وَ أَعْطَيْتُكَ أَنْ أُخْرِجَ مِنْ صُلْبِهِ أَحَدَ عَشَرَ مَهْدِيّاً كُلُّهُمْ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنَ الْبِكْرِ الْبَتُولِ وَ آخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(علیهما السلام) يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ مِنْهُمْ ظُلْماً وَ جَوْراً أُنْجِي بِهِ مِنَ الْهَلَكَةِ وَ أُهْدِي بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أُبْرِئُ بِهِ مِنَ الْعَمَى وَ أَشْفِي بِهِ الْمَرِيضَ فَقُلْتُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ يَكُونُ ذَلِكَ إِذَا رُفِعَ الْعِلْمُ وَ ظَهَرَ الْجَهْلُ وَ كَثُرَ الْقُرَّاءُ وَ قَلَّ الْعَمَلُ وَ كَثُرَ الْقَتْلُ وَ قَلَّ الْفُقَهَاءُ الْهَادُونَ وَ كَثُرَ فُقَهَاءُ الضَّلَالَةِ وَ الْخَوَنَةُ وَ كَثُرَ الشُّعَرَاءُ وَ اتَّخَذَ أُمَّتُكَ قُبُورَهُمْ مَسَاجِدَ وَ حُلِّيَتِ الْمَصَاحِفُ وَ زُخْرِفَتِ الْمَسَاجِدُ وَ كَثُرَ الْجَوْرُ وَ الْفَسَادُ وَ ظَهَرَ الْمُنْكَرُ وَ أَمَرَ أُمَّتُكَ بِهِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ اكْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ صَارَتِ الْأُمَرَاءُ كَفَرَةً وَ أَوْلِيَاؤُهُمْ فَجَرَةً وَ أَعْوَانُهُمْ ظَلَمَةً وَ ذوي [ذَوُو] الرَّأْيِ مِنْهُمْ فَسَقَةً وَ عِنْدَ ذَلِكَ ثَلَاثَةُ خُسُوفٍ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ وَ خَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ خَرَابُ الْبَصْرَةِ عَلَى يَدِ رَجُلٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ يَتْبَعُهُ الزُّنُوجُ وَ خُرُوجُ رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) وَ ظُهُورُ الدَّجَّالِ يَخْرُجُ بِالْمَشْرِقِ مِنْ سِجِسْتَانَ وَ ظُهُورُ السُّفْيَانِيِّ فَقُلْتُ إِلَهِي وَ مَتَى يَكُونُ بَعْدِي مِنَ الْفِتَنِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ وَ أَخْبَرَنِي بِبَلَاءِ بَنِي أُمَيَّةَ وَ فِتْنَةِ وُلْدِ عَمِّي وَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَأَوْصَيْتُ بِذَلِكَ ابْنَ عَمِّي حِينَ هَبَطْتُ إِلَى الْأَرْضِ وَ أَدَّيْتُ الرِّسَالَةَ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ عَلَى ذَلِكَ كَمَا حَمِدَهُ النَّبِيُّونَ وَ كَمَا حَمِدَهُ كُلُّ شَيْ ءٍ قَبْلِي وَ مَا هُوَ خَالِقُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

وهب بن منبه در حديثى كه به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسانيده گويد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود، چون مرا در معراج نزد پروردگارم جل جلاله بردند ندا آمد اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، گفتم لبيك رب العظمة لبیک. خدا به من وحى كرد اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) براى چه تو در ملاء اعلى خاص گردیدی؟ عرض كرد: معبودا نمي دانم. فرمود اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) از ميان آدميان وزيرى و برادرى و وصيى پس از خود گرفتى؟ عرض كردم: معبودا چه كسى را بگيرم شما براى من انتخاب كنيد. خدا به من وحى فرستاد اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) من از ميان آدميان على بن ابى طالب(علیه السلام) را براى تو انتخاب كردم. عرض كردم: معبودا پسر عمم را مي فرمایيد؟ خدا به من وحى كرد: اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) به راستى على(علیه السلام) وارث تو و وارث علم بعد از تو و پرچم دار تو است. لواء حمد در روزقيامت به دست او است و او ساقی و کارگردان حوض تو است هر كس از مؤمنان امتت وارد شود به دست او سيراب مى شود. سپس خداى عز و جل وحى كرد كه اى

ص: 239

محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) به درستى كه من قسم ياد كردم بر خود، قسم حقی كه دشمن تو و خاندانت و نژاد طيب و طاهرت از اين حوض ننوشد و نچشد. درست مي گويم اى محمد هر آينه همه امتت را به بهشت برم جز آنكه نخواهد، عرض كردم معبودا كسى هست كه نخواهد به بهشت رود، خدا به من وحى كرد آرى، عرض كردم چگونه نمي خواهد؟ خدا به من وحى كرد من تو را از خلق خود انتخاب كردم و براى تو يك وصى بعد از تو انتخاب كردم و او را نسبت به تو چون هارون(علیه السلام) قرار دادم نسبت به موسى(علیه السلام) جز آن كه بعد از تو پيغمبرى نيست، محبتش را در دل تو انداختم و او را پدر فرزندانت ساختم. پس بعد از تو حق او بر امت تو چون حق تو بر آنها است. در زمان حياتت هر كس حق او را منكر شود حق تو را منكر شده، هر كس از ولایت او روی برگرداند از ولايت تو و رفتن در بهشت روی گردانیده است. من براى خداى عز و جل به شكرانه نعمتى كه به من داده به سجده افتادم. به ناگاه يك منادى فرياد كرد: اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) سر بردار و بخواه از من تا به تو بدهم. عرض كردم معبودا همه امت مرا بعد از من به ولايت علی بن ابى طالب(علیه السلام) جمع كن تا همه روز قيامت وارد حوض من گردند، خدا به من وحى كرد اى محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) من پيش از آن كه بندگان خود را بيافرينم نسبت به آنها پيش بينى ها داشتم و قضاى من نسبت به آنها جگذر کرده است تا آن كه هر كه را خواهم بدان هلاك كنم و هر كه را خواهم بدان هدايت كنم. من علم تو را بعد از تو به وى دادم براى عزم بر اين كه در بهشت در آورم، هر كس او را دوست دارد و به بهشت نبرم هر كس او را دشمن دارد و از او روی گرداند و با او عداوت ورزد و بعد از تو منكر ولايت او باشد، هر كه او را دشمن گيرد تو را دشمنى كرده هر كس تو را دشمني كند با من دشمني كرده، هر كس با او عداوت ورزد با تو عداوت ورزيده هر كس با تو عداوت ورزد با من عداوت ورزيده، هر كس او را دوست دارد تو رادوست داشته باشد و هر كس تو را دوست دارد مرا دوست داشته. اين فضيلت را به او دادم و به تو عطا كردم كه از پشت او يازده مهدى بيرون آورم كه همه از نژاد تو باشند. از بطن بكر بتول و آخرین مرد آنها كسى باشد كه عيسى بن مريم(علیهما السلام) پشت سرش نماز گذارد و زمين را پر از عدل

ص: 240

كند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد، من از هلاكت به وسيله ی او نجات دهم و به وسيله ی او گمراهان را هدايت كنم و به وسيله ی او كوران را بينا كنم و بيماران را شفا بخشم. عرض كردم: معبودا، سیدا، چه کسی دارای این مقام است؟ خداى عز و جل به من وحى كرد: آن گاه كه دانش برداشته شود و نادانى آشكار گردد، قاريان فراوان باشند و عمل به قرآن كم گردد، كشتار زياد شود و فقهاء هادين كم شوند و فقهاء ضلالت و خائنين بسيار شوند و شعراء بسيار شوند و نزد گورهايشان مساجد بر پا شود قرآن ها زيور شوند و مساجد نقاشى و زینت گردند و جور و فساد فراوان شود منكر آشكار شود و امتت بدان امر كنند و نهى از كار نيك نمايند و مردان با مردان در آميزند و زنان با زنان آمیزش کنند و فرماندهان از كافران باشند و دوستانشان از نابكاران و يارانشان از ستمكاران و صاحبان رأى از آنان فاسقان باشند در اين هنگام سه خسف واقع شود يك خسفى در مشرق و يكى در مغرب و يكى در جزيرة العرب و بصره به دست يكى از ذريه تو ويران شود كه زنگيان از او پيروى كنند و يكى از فرزندان حسين بن على(علیهما السلام) خروج كند و دجال خروج كند از طرف مشرق از سيستان درآيد و سفيانى خروج كند. عرض كردم: معبودا، كى بعد از من فتنه ها بر پا شود؟

خدا به من وحى كرد و مرا از فتنه ی بنى اميه و فتنه عموزاده هايم عباس و آنچه باشد و خواهد بود تا روز قيامت خبر داد. من هم چون به زمين فرود آمدم، همه را به پسر عمويم گفتم و وصيت كردم، هنگامى كه اداى رسالت نمودم و للَّه الحمد على ذلك كما حمده النبيون و كما حمده كل نبى قبلى و ما هو خالقه الى يوم القيمة.

ص: 241

363. عالین در قرآن چهارده معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر

اشاره

حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره ص آیه 75

قالَ يا إِبْليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالين

خداوند فرمودند: ای ابلیس چه چیزی تو را مانع شد که به موجودی که من با دستان خود آفریدم سجده نکنی؟ آیا تو تکبر و نخوت ورزیدی یا تو از عالین بودی؟

دقت بفرمایید خداوند آدم را می آفریند و به ملائکه دستور می دهد که او را سجده کنند. همه سجده می کنند به جز ابلیس که او از طایفه ی جن بوده است. پس معلوم می شود، اجنه خلقت جسمانیشان قبل از انسان در این جهان است(1) و اجنه ای که در ابتدای خلقت نیز بوده اند مأمور شدند تا آدم را سجده کنند. همه سجده کردند به جز ابلیس و خداوند می فرماید که ای ابلیس چه چیزی سبب شد که آدم را سجده نکنی؟ مگر تو از عالین هستی؟

عالین مخلوقاتی هستند که هم افضل من الملائکة هستند و هم افضل من الاجنه و هم افضلیت بر همه ی انسان ها دارند. زیرا آن ها مأمور به سجده بر آدم نشدند.

در بحارالانوار مجلد 25 صفحه 2 حدیث 3، فضایل الشیعه شیخ صدوق صفحات 7 و 8، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه و عالم ذر اولی (تألیف مؤلف همین کتاب) صفحه 69 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: كُنَّا جُلُوساً مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِذْ أَقْبَلَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِإِبْلِيسَ «أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ» فَمَنْ هُوَ

ص: 242


1- . خلقت نورانی و روحانی انسان در عالم ذر قبل از جن بوده است، اما خلقت جسمانی جن در این جهان مادی قبل از انسان بوده است.

يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) الَّذِي هُوَ أَعْلَى مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنَا وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) كُنَّا فِي سُرَادِقِ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُسَبِّحُ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ أَنْ يَسْجُدُوا لَهُ وَ لَمْ يَأْمُرْنَا بِالسُّجُودِ فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ إِلَّا إِبْلِيسَ فَإِنَّهُ أَبَى وَ لَمْ يَسْجُدْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ» عَنَى مِنْ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ الْمَكْتُوبَةِ أَسْمَاؤُهُمْ فِي سُرَادِقِ الْعَرْشِ فَنَحْنُ بَابُ اللَّهِ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ بِنَا يَهْتَدِي الْمُهْتَدِي فَمَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَسْكَنَهُ جَنَّتَهُ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ أَسْكَنَهُ نَارَهُ وَ لَا يُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَ مَوْلِدُهُ.

ابوسعید خدری گفت: در خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نشسته بودیم که مردی نزد آن حضرت آمد و گفت: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ی کلام خداوند خطاب به شیطان که فرموده: آیا تکبر کردی یا از بهترین ها بودی؟ برایم توضیح دهید تا مشخص شود عالین چه کسانی هستند که از ملائکه هم برترند؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: من و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) دو هزار سال قبل از آن که خداوند آدم ابوالبشر(علیه السلام) را بیافریند در سراپرده ی عرش تسبیح خدا را می گفتیم و ملائکه به سبب تسبیح ما تسبیح خدا را می گفتند. هنگامی که خدا حضرت آدم(علیه السلام) را آفرید به فرشتگان فرمان داد او را سجده کنند ولی به ما امر نفرمود که سجده کنیم. پس فرشتگان همگی سجده کردند به جز ابلیس که سرکشی نمود و سجده نکرد و خداوند به او فرمود: آیا تکبر کردی یا از عالین (برترین ها) هستی؟ و مقصود از عالین همین 5 نفر بودند که اسامی آن ها در سراپرده ی عرش نوشته شده بود. پس ما باب [رحمت] خداییم که از طریق آن [به خلایق نعمت] می دهد و به سبب ما هدایت یافتگان هدایت می یابند. هرکس ما را دوست بدارد خدا او را دوست دارد و در بهشت جای می دهد و هرکس نسبت به ما بغض و کینه داشته باشد، خداوند او را دشمن می دارد و در آتش جهنم جای می دهد و ما را دوست نمی دارد مگر کسی که حلآل زاده باشد.

عالین چه کسانی هستند؟

زمانی که خداوند دستور می دهد تا آدم(علیه السلام) را سجده کنند، همه سجده می کنند مگر ابلیس. به او خطاب می رسد که ای ابلیس تو کبر ورزیدی یا از عالین هستی؟ پس عالین کسانی هستند که مقامی فوق تصور ما دارند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: عالین من هستم و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و

ص: 243

حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام). اگر به ماجرای سجده به آدم(علیه السلام) دقت کنید، می بینید که ملائکه هم ابتدا از خلقت آدم(علیه السلام) از خود ناراحتی نشان می دادند تا آن که نوبت به «و علم آدم الاسماء کلها» (1) می رسد. آن وقت ملائکه به سجده می افتند.

در کتاب غایة المرام صفحه 9 حدیث و بحارالانوار مجلد 11 صفحه 140 از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت است که فرمودند:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ(علیه السلام) فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِيماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِيَّةً وَ لآِدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِي صُلْبِهِ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لآِدَمَ كُلُّهُمْ أَجْمَعُون

همانا خداوند آدم(علیه السلام) (بدن مادی آدم(علیه السلام) در این دنیا) را خلق کرد و ما را در صلب او قرار داد و به ملائکه امر نمود، برای تعظیم و گرامی داشتن و طاعتی برای حضرت آدم(علیه السلام) به علت بودن ما در صلب او سجده نمایند. پس در این صورت چگونه ما افضل از ملائکه نباشیم درحالی که محققاً آن ها برای آدم(علیه السلام) سجده کردند.

ص: 244


1- . سوره بقره آیه 31

364. همه ی مؤمنان در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجم شیطان می کنند

سوره ص آیه 77

قال فاخرج منها فانک رجیم

فرمود: از آن (مقامات) خارج شو که تو (از درگاه من) رانده شده ای.

در معانی الاخبار صفحه 139 حدیث 1 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُب ْنُ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِب ْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاالْحَسَنِ عَلِيَّب ْنَ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيَّ(علیه السلام) يَقُولُ مَعْنَى الرَّجِيمِ أَنَّهُ مَرْجُومٌ بِاللَّعْنِ، مَطْرُودٌ مِنْ مَوَاضِعِ الْخَيْرِ، لَا يَذْكُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا لَعَنَهُ وَ إِنَّ فِي عِلْمِ اللَّهِ السَّابِقِ أَنَّهُ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَا يَبْقَى مُؤْمِنٌ فِي زَمَانِهِ إِلَّا رَجَمَهُ بِالْحِجَارَةِ كَمَا كَانَ قَبْلَ ذَلِكَ مَرْجُوماً بِاللَّعْنِ.

ص: 245

365. به شيطان تا ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مهلت

داده شده است و آن، وقتِ معلوم است

سوره ص آيه 79 تا 81

قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(79) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ(80) إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ(81)

(شيطان) گفت: پروردگار من، پس مرا تا روزى كه مبعوث شوند، مهلت بده. (خداوند) فرمودند: تو از كسانى هستى كه به تو مهلت داده شده است تا روز وقت معلوم.

اگر به آيات و روايات مراجعه كنيم، مشاهده مى كنيم كه اين « إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» (روز وقت معلوم) را دانشمندان تا قيامت دانسته اند، منتها ما يك قيامت صغرى داريم و يك قيامت كبرى؛ قيامت صغرى همان قيام قائم موعود حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و قيامت كبرى وقتى است كه مردگان از قبر خارج شده و در پيشگاه عدل الهى حاضر مى شوند. آيات قرآن نيز داراى همين معانى است كه هم شيعه آن را قبول دارد و هم اهل سنت؛ به طور مثال:

1. عالم بزرگ شافعى شيخ الاسلام حافظ الحموينى در كتاب فرائد السمطين مُجلد 2 آورده است:

عن الحسن بن خالد، عن على بن موسى الرضا(علیه السلام): انه قال فى حديث: « إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» و هو يوم خروج قائمنا فقيل له: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و من القائم منكم اهل البيت(علیهم السلام)؟ قال: الرابع من ولدى ابن سيدة الإماء يطهر اللّه به الارض من كل جور و يقدسها من كل جرم وظلم.عالم شافعى حموينى به سند ياد شده از حسن بن خالد، و از حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام) روايت كرده است كه آن حضرت در ضمن حديثى فرمودند: « إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» و آن روز قيام قائم ما (اهل بيت) است، پس گفته شد: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)،

ص: 246

قائم شما اهل بيت(علیهم السلام) كيست؟ فرمودند: چهارمين از اولاد من، او پسر سرور كنيزان است؛ خداوند توسط او زمين را از هر ظلم و جور پاك مى كند و از هر جنايت و پستى منزه مى سازد.

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 242 آمده است:

عياشى در تفسير اين آيه از حضرت صادق(علیه السلام) روايت نموده كه از آن حضرت درباره معنى آيه « إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» پرسيدند، حضرت فرمودند: آيا تو گمان مى كنى كه مراد از «يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» روزى است كه مردم در آن محشور مى شوند؟ چنين نيست. به درستى كه خداوند عالم تا روزى كه در آن قائم ما اهل بيت(علیهم السلام) قيام مى كند، به ابليس مهلت داد. پس وقتى كه خداوند متعال قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برانگيخت، به مسجد كوفه مى آيد و ابليس ملعون خدمت آن حضرت حاضر مى شود تا آنكه در پيش او به زانو درآيد. پس مى گويد: واويلا از اين روز. پس، آن حضرت(علیه السلام) او را از پيشانى مى گيرد و گردنش را مى زند. پس اين روز است«يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ».

3. على بن ابراهيم قمى در تفسيرش مجلد 2 صفحه 245 مى گويد:

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ- قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» قَالَ «يَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» يَوْمٌ يَذْبَحُهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَلَى الصَّخْرَةِ الَّتِي فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: « يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ» روزى است كه حضرت پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) ابليس را سر مى بُرَد.

4. در تفسير برهان مجلد 1 صفحه 558 به نقل از بصائر الدرجات آمده است:

از حضرت صادق(علیه السلام) روايت كرده است: شيطان(لعنة اللّه) از خداوند خواست كه او را تا روز وقت معلوم مهلت دهد. چون آن روز رسد شيطان با همه اتباعش، از روزى كه خداوند آدم(علیه السلام) را خلق كرده است تا آن روز ظاهر شود و حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) برگردد و اين برگشتِ آخرِ حضرت(علیه السلام) يا آخرين رجعت آن حضرت(علیه السلام) است. راوى گفت: مگر رجعت هاى بسيار خواهد كرد؟ فرمودند: بلى و هر امامى كه در قرنى بوده، بههمراه نيكوكاران و بدكاران زمانش برمى گردند تا حق تعالى مؤمنین را بر كافران غالب گرداند و مؤمنان از آن ها انتقام بكشند. چون آن روز شد، حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) با اصحابش برگردد و شيطان هم با اتباعش مى آيد و ملاقات ايشان در كنار فرات نزديك به كوفه، واقع شود، پس قتالى صورت گيرد كه هرگز مثل آن واقع نشده باشد.

ص: 247

گويا مى بينم اصحاب حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را كه صد قدم برگردند و پاى بعضى در ميان آب فرات داخل شود. پس، ابرى از آسمان به زير آيد كه پرشده باشد از ملائكه و حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حربه اى از نور بر دست داشته باشد و در پيش آن ابر آيد. چون نظر شيطان بر آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) افتد، به عقب برگردد و اتباعش به او گويند: اكنون كه ظفر يافتى به كجا مى روى؟ او گويد: من مى بينم آن چه شما نمى بينيد. من از پروردگار عالميان مى ترسم پس، حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به او برسد و آن حربه را در ميان دو كتفش بزند كه او و اتباعش همه هلاك مى شوند. بعد از آن همه مردم خدا را به يگانگى بپرستند و هيچ چيز را با خدا شريك نگردانند. حضرت امير(علیه السلام) چهل و چهار هزار سال پادشاهى كند تا آنكه يك مرد از شيعيان آن حضرت(علیه السلام) هزار فرزند پسر از صلبش متولد شود؛ هر سال يك فرزند.

ص: 248

366. سرانجام نداى آمدن مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خواهيد شنيد

اشاره

سوره ص آيات 86 تا 88

قُلْ ما أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ المُتَكَلِّفِينَ(86) إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ(87) وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ(88)

بگو مزدى بر اين (رسالت) از شما طلب نمى كنم و من از كسانى نيستم كه اين رسالت را بر خود ببندم و اين جز تذكرى براى جهانيان نيست و هر آينه خبر (آن وعده و وعيدش را) پس از مدتى خواهيد دانست.

تنزیل آیه

قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ

من از شما اجر نبوت نمی خواهم.

سوره شوری آیه 23 «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»

سوره یونس آیه 72 «فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمين»

اگر از تو رو برگرداندند به آنها بگو من از شما اجر نبوت نمی خواهم. همانا اجر و مزد من نزد خداست.

دقت کنید در جهانی که ما زندگی می کنیم برای سنجش هر چیز معیاری هست. مثلاً برای سنجش پارچه از متر استفاده می کنیم. برای مایعات از لیتر استفاده می کنیم و برای جرم از کیلوگرم؛ اما اجر نبوت و تبلیغ هیچ معیاری ندارد که عظمتش را بتواند تعیین کند. لذا در آیه یسومی که گفتیم « إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّه» همانا اجر من فقط در نزد خداست که این جمله عظمت

ص: 249

امر تبلیغ و نبوت را می رساند؛ یعنی هیچ کس جز خدا نمی تواند به طور اتم و اکمل اجر این کار را بپردازد. آن قدر عظمت دارد که معیارهای بشری از سنجش آن ناتوان است.

2. من از متکلفین نیستم.

در تفسیر نورالثقلین و کتاب من لا یحضره الفقیه در وصیت پیامبر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: متکلف سه علامت دارد: الف) یتملق إذا حضرت؛ ب) و یغتاب إذا غاب؛ ج) و یشمت بالمصیبة

وقتی که هستی تملق تو را می گوید. وقتی نیستی پشت سرت غیبت می کند و در برابر مصیبت دیگران به سرزنش آن ها دست می زند.

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: من از این دسته انسان ها نیستم.

3. إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ همانا او ذکر و یادآوری برای عالمیان است.

وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفين و شما آن خبر بزرگ را بعد از مدتی خواهید شنید.

تأویل آیات

1. قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً من از شما اجر نبوت نمی خواهم. این جمله مشخص است که درباره ی عظمت نبوت و عظمت تبلیغ می باشد.

2. وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفين من از چاپلوسان و دروغ گویان نیستم باید مطالب بعدی آن بسیار مهم باشد. در این آیه ذکر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

3. إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ

در روضه ی کافی مجلد 2 صفحه 110 حدیث 432 آمده است:

بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» قَالَ هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ» قَالَ عِنْدَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(علیه السلام)

حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ی این آیه که «بگو (ای پیامبر) من از شما اجر و مزد رسالت نمی خواهم و از متکلفین نیستم. همانا او نیست مگر ذکری برای عالمیان» فرمودند: منظور از (ذکر) حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و صدق این خبر بعدابرای شما آشکار می شود. (یعنی) زمان خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ص: 250

4. در ینابیع المودة صفحه 427 آمده است:

عن عاصم بن حميد عن الباقر(علیه السلام) قال: لتعلمن نبأه أي نبأ القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عند خروجه.

عاصم بن حميد از امام باقر(علیه السلام) درباره فرموده خداوند تعالى: «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ» روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: «هر آينه خبر آن را بدانيد.» مقصود از خبر، انقلاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام خروجش است.

2. در روضه كافى مجلد 2 صفحه 110 حديث 432 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 66 آمده است:

على بن محمّد، عن على بن العباس، عن الحسن بن عبدالرحمن، عن عاصم بن حميد، عن ابى حمزه، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله عزوجل: «قُلْ ما أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ المُتَكَلِّفِينَ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» قال: هو أميرالمومنين(علیه السلام)، «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ» قال: عند خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

و نيز از امام باقر(علیه السلام) روايت كرده در تفسير گفتار خداى عزوجل: «بگو من براى نبوت از شما مزدى نمى خواهم و از متصنعان نيستم و اين جز تذكرى براى جهانيان نيست.» فرمود: او اميرالمؤمنين (علیه السلام)است. «و پس از مدتى خبر او را خواهند دانست.» فرمود: هنگام خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

پس منظور از آيه «إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» اميرالمؤمنين(علیه السلام) است و منظور از آيه «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ» یعنی«خبرى است كه پس از مدتى شنيده خواهد شد.» هنگام خروج قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 251

367. یکی از مهم ترین نعمت های خداوند، وجود حضرت خاتم الانبیاء و ائمه ی

طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر وجود حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر بشریت است

سوره زمر آیه 7

إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

اگر کفران و ناسپاسی کنید، خداوند از شما بی نیاز است و او ناسپاسی (و کفران) را برای بندگانش نمی پسندد اما اگر سپاس گزار او باشید او راضی خواهد شد و هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش خود نمی گیرد و بازگشت همه ی شما به سوی پروردگارتان خواهد بود، پس شما را به حقیقت آنچه می کردید، آگاه می سازد و شما طبق آنچه که بر دل های شما می گذرد بازخواست می کند و به آن آگاه است.

با برداشت از تفسیر اهل بیت(علیهم السلام) درباره ی این آیه می توان گفت که اگر کفران و ناسپاسی کنید در مقابل نعمت هایی که خداوند به شما داده است خداوند از شما راضی نمی شود و باز اگر کفران نعمت کنید بر علیه خدا نمی توانید کاری کنید.

گر جمله ی کائنات کافر گردند بر دامن کبریائیش ننشیند گردی

او غنی است (و شما در مقابل او هیچ هستید.) اما اگر در مقابل نعمت هایی که به شما داده است سپاس گذاری کنید او از شما راضی می شود.«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ»(1)

ص: 252


1- .[1] سوره ابراهیم آیه 7

و بدانید هیچ کس از بندگان بار گناه دیگری را بر دوش نمی گیرد و باز بدانید همه ی بازگشت ها به سوی خداوند است و شما چاره ای جز این بازگشت ندارید. (و چیزی و کسی نیستید که گردن کشی کنید.) شما فقط باید بنده و عبد او باشید « إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» کفر و ایمان سپاس گزاری و ناسپاسی به قلب بستگی دارد و خداوند از ما فی الضمیر و ما فی الصدور شما آگاه است.

این نعمت می تواند مطلق هر نعمتی باشد که بشر باید سپاس گزار آن باشد.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 587 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 68 آمده است:

قوله تعالى «إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَ اللَّهَ غَنِيٌ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ» فهذا كفر النعم

خداوند می فرمایند: اگر کفران و ناسپاسی کنید خداوند از شما بی نیاز است و ناسپاسی و کفران را برای بندگان خودش نمی پذیرد ولی اگر سپاس گزار او باشید او از شما راضی خواهد بود.

منظور این آیه کفران نعمت های (مختلف) خداوند است.

2. اما بالاترین نعمت، نعمت ولایت و امامت و زعامت وجود اقدس نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و دو سبط اکبر ایشان(علیهما السلام) و نه امام دیگر(علیهم السلام) است که نهمین آن ها حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و خوشا به سعادت کسانی که شاکر نعمت ولایت هستند.

الف) در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 3 صفحه 968 آمده است:

راجع به شکری است که دلالت دارد بر «وَ إِنْ تَشْكُرُوا » و بعضی مفسرین «إِنْ تَكْفُرُوا » را به کفر در دین حمل کرده اند لیکن «وَ إِنْ تَشْكُرُوا» مؤید توجیه اول است و صاحب مجمع البیان بنابر توجیه ثانی استدلال کرده به عدم رضای کفر بر عدم اراده ی آن و اتمام آن خالی از اشکال نیست.

ب) در محاسن برقی مجلد 1 صفحه 149 حدیث 65 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 68 حدیث 1 آمده است:

ص: 253

احمدبن محمدبن خالد برقی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» قَالَ الشُّكْرُ الْمَعْرِفَةُ وَ فِي قَوْلِهِ «وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ» فَقَالَ الْكُفْرُ هَاهُنَا الْخِلَافُ وَ الشُّكْرُ الْوَلَايَةُ وَ الْمَعْرِفَةُ.

احمدبن محمدبن خالد برقی با سند خودش از بعضی از اصحاب به طور مرفوعه نقل می کند: خداوند می فرمایند: «وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» « برای آن که خداوند شما را هدایت نموده او را بزرگ شمارید تا شاید شکرگزار او باشید» که منظور از شکر، معرفت و شناخت می باشد؛ اما در مورد فرمایش دیگر خداوند «وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ» «خداوند کفران و ناسپاسی را برای بندگانش نمی پسندد ولی اگر سپاس گزار باشید راضی خواهد بود» که کفران در این مورد به معنای تخلف و نافرمانی است و منظور از شکر پذیرش ولایت (و امامت و زعامت و رهبریت) و معرفت می باشد.

پس بالاترین شکرگزاری ها شکر توحید و نبوت و امامت است و پذیرش ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر امامت وجود اقدس اعلی حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 254

368. اهل بيت(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

دانايانند و شيعيان، صاحبان خِرد و روشن فکرانند.

سوره زمر آیه 9

قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ

ای پیامبر بگو آیا کسانی که عالم و دانشمند و آگاه هستند با کسانی که جاهل و نادان و بی خرد هستند مساوی هستند؟ اما تنها اولی الالباب و صاحبان خرد و روشنفکران و دانشمندان هستند که می دانند (آن ها یکسان نیستند.)

تنزیل آیه

اگر به آیه دقت کنید، صحبت از علم، دانش، فهم، صاحبان خرد و اندیشه و روشنفکران است. همین آیات بود که جامعه ی جاهلی جهانی را به حرکت درآورد و در سایه ی این آیات، غلوم ایجاد شد و متحول گردید. علمی که امروز دنیا دارد، مرهون و مدیون همین آیات و روایاتی است که خداوند فرموده است و احادیثی است که به وسیله ی رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) بیان شده است. در سایه ی این آیات و روایات بود که علمایی همچون خوارزمی ابن سینا فارابی جابربن حیان حسن بن هیثم محمد بن زکریای رازی ابوریحان بیرونی خواجه نصیرالدین طوسی شیخ بهائی و ... به وجود آمدند.

ارزش عالم و علم از نظر قرآن

در اینجا فقط چند آیه درباره ی ارزش علم از دیدگاه قرآن معرفی می کنیم وگرنه همه ی آیات قرآن چه مستقیم چه غیرمستقیم انسان ها را به سمت علم و دانش فرامی خواند.

ص: 255

سوره علق آیات 1تا 5

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ (2) اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ (3) الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ(5)

دقت کنید در این آیات اولین سوره ای است که به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است و در آن صحبت از خواندن، علم و دانش، دانستن و عالم شدن انسان است.

سوره انعام آیه 50

قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ

بگو ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آیا کسانی که می بینند با کسانی که کورند، برابرند؟ آیا کسانی که فکر می کنند با کسانی که نمی اندیشند، برابرند؟( جواب مشخص است کسی که کور علم و دانش است، نمی تواند ببیند و با بینا برابر نیست.)

سوره مجادله آیه 11

يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ

بلند مرتبه گردانید خداوند مقام آن هایی از شما که ایمان آوردند و آنان را که علم به ایشان داده شده و دانشمند هستند.

ص: 256

369. ارزش علم و دانش و دانشمندان از نظر اسلام، قرآن و روایات

اشاره

سوره فاطر آیه 28

إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ غَفُورٌ

همانا علما و دانشمندان از مقام خداوندی دارای خوف و وحشت هستند.

1.

قال الصادق(علیه السلام): العلم و الدین توأمان اذافترقا احترقا

علم و دین توأم هستند زمانی که از هم جدا شوند آتشی به پا می شود.

2.نهج الفصاحه صفحه 427

قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): العلم حياة الإسلام و عماد الإيمان

علم حیات و زندگی اسلام و پایه و ستون ایمان است.

3. غررالحکم و دررالکلم صفحه 92

قال علی(علیه السلام): الْعِلْمُ يُرْشِدُكَ وَ الْعَمَلُ يَبْلُغُ بِكَ الْغَايَةَ.

علم تو را رشد می دهد و باعث رشد تو می شود و عمل هم تو را به منتهی درجه می رساند.

4. غررالحکم و درر الکلم صفحه 91

قال علی(علیه السلام): ألعمل بالعلم من تمام النّعمة

کسی که به علم عمل می کند نعمت بر او تمام می شود.

5. غررالحکم و درر الکلم صفحه 82

قال علی(علیه السلام): الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَال

علم بهتر از مال و ثروت است. علم از تو محافظت می کند و تو باید از مال حفاظت کنی.6. غررالحکم و درّر الکلم صفحه 54

ص: 257

قال علی(علیه السلام): الْعِلْمُ جَمَالٌ لَا يَخْفَى وَ نَسِيبٌ لَا يَخْفَی

علم زیبایی است و پنهان نشدنی است. اصل و نسبی است که مخفی نکردنی است. به انسان بستگی دارد و از او جداشدنی نیست.

7. کافی مجلد 1 صفحه 32 حدیث 4

مُحَمَّدُبْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِب ْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِبْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّب ْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: الْكَمَالُ كُلُ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِيرُ الْمَعِيشَةِ.

حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند: کمال انسان در سه چیز است: اندیشیدن عمیق در دین، صبر و استقامت در ناملایمات زندگی، تقدیر معیشت.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد صفحه 175 حديث 805 آورده است:

أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْحَارِثِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُوالشَّيْخِ الْأَصْبَهَانِيُّ أَخْبَرَنَا عَبْدُالرَّحْمَنِب ْنُ أَبِي حَاتِمٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ ثَوَابٍ، حَدَّثَنَا أَبُوعُمَرَ حَفْصُب ْنُ عُمَرَ الْهِلَالِيُّ حَدَّثَنَا يُوسُفُب ْنُ يَعْقُوبَ الْجُعْفِيُّ، عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» الْآيَةَ، قَالَ: «الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» نَحْنُ «وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» عَدُوُّنَا «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» قَالَ: شِيعَتُنَا

خبر داد ما را ابوبكر حارثى... از جابر، از ابى جعفر(علیه السلام) درباره فرموده خداوند متعال: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» فرمودند: الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» «كسانى كه مى دانند» ما (اهل بيت(علیهم السلام)) هستيم؛ «وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» «كسانى كه نمى دانند» دشمنان ما (اهل بيت(علیهم السلام)) هستند«إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» «صاحبان خرد و روشنفكران» شيعيان ما هستند (كه تشخيص مى دهند ما با دشمنانمان برابر نيستيم.).

2. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 2 صفه 185 حديث 806 آورده است:

وَ فِي [التَّفْسِيرِ] الْعَتِيقِ: أَخْبَرَنَا سَعِيدُ بْنُ أَبِي سَعِيدٍ الْبَلْخِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُقَاتِلٍ، عَنِ الضَّحَّاكِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» [قَالَ:] يَعْنِي بِالَّذِينَ يَعْلَمُونَ، عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ «وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ» بَنِي أُمَيَّةَ «أُولُوا الْأَلْبابِ» شِيعَتُهُمْ

خبر داد ما را سعيد از ابى سعيد بلخى، از پدرش، از مقاتل، از ضحاك، از ابن عباس درباره فرموده خداوند متعال: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ» یعنی به كسانى كه مى دانند: حضرت اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) و اهل بيتش(علیهم السلام) از بنی هاشم هستند؛ «وَ الَّذِينَ لايَعْلَمُونَ» «كسانى كه

ص: 258

نمى دانند» دشمنان ما بنی امیه هستند و«أُولُوا الْأَلْبابِ» «روشنفكران و صاحبان تشخيص» شيعيان ما (اهل بيت(علیهم السلام)) هستند.

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 69 حديث 3، كتاب بصائر الدرجات صفحه 74 و کافی مجلد 3 صفحه 444 حدیث 11 آمده است:

و عنه، عن على بن ابراهيم، عن ابيه، عن عبداللّه بن المغيره، عن عبدالمؤن بن القاسم الانصارى، عن سعد، عن جابر، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» قال ابوجعفر(علیه السلام) انما نحن الذين يعلمون و الذين لايعلمون عدونا وشيعتنا اولوالالباب.

در تفسير قمى، على بن ابراهيم از پدرش و او نقل مى كند از عبداللّه بن مغيره و او نقل مى كند از قاسم الانصارى و او نقل مى كند از سعد و او روايت مى كند از جابر و او نقل مى كند از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند «بگو آيا كسانى كه عالمند با آن ها كه نادان و جاهلند مساويند؟ تنها اولوالالباب هستند كه مى دانند (كه آن ها يكسان نيستند.» حضرت فرمودند: به تحقيق كسانى كه مى دانند ماييم و كسانى كه نمى دانند دشمنان ما هستند و اولوالالباب شيعيان ما مى باشند.

4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 69 حديث 4 و کافی مجلد 1 صفحه 165 حدیث 1 آمده است:

و عنه، عن عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمّد، عن الحسين بن سعيد، عن النضربن سويد، عن جابر، عن ابى جعفر عليه السلام فى قوله عزوجل: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» قال: نحن الذين يعلمون و عدونا الذين لايعلمون و شيعتنا اولوالالباب.

باز در اين حديث عده اى از اصحاب نقل مى كنند از احمدبن محمّد... و جابر روايت مى كند از امام محمّد باقر(علیه السلام) در مورد اين فرموده خداوند«قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» حضرت فرمودند: ما اهل بيت(علیهم السلام) دانايان هستيم و دشمنان ما نادانانند و شيعيان ما صاحبان خرد و اولوالالباب هستند.

5. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 70 حديث 12 به نقل از تفسير قمی و محاسن برقی صفحه 169 حدیث 134 آمده است:

ص: 259

احمدبن محمّدبن خالد ابرقى، عن ابيه، عن من ذكره، عن ابى على حسان العجلى، قال ى سأل رجل اباعبداللّه(علیه السلام) و انا جالس عن قول اللّه عزوجل: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» قال: نحن الذين يعلمون و عدونا الذين لايعلمون و شيعتنا اولوالالباب.

باز در اين حديث، على بن حسان العجلى مى گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره اين آيه: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» سؤال كردم، حضرت فرمودند: ما (اهل بيت(علیهم السلام)) دانايان و عالمان هستيم و دشمنان ما نادانان هستند و شيعيان ما اولوالالباب هستند.

6. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 70 حديث 13 به نقل از تفسير قمى و محاسن برقی صفحه 169 حدیث 135 آمده است:

عنه، عن ابن فضّال، عن على بن عقبة، عن ابن خالد، قال: دخلت انا و معلى بن خنيس على ابى عبداللّه عليه السلام و ليس هو فى مجلسه فخرج علينا من جانب البيت من عند سنائه و ليس عليه جلباب فلما نظر الينا رحب فقال: مرحبا بكما واهلا ثم جلس و قال: انتم اولوالالباب فى كتاب اللّه قال اللّه تبارك و تعالى: « إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ»

از ابن فضال، از على بن عقبه، از ابن خالد گفت: من و معلى بن خنيس بر امام صادق(علیه السلام) وارد شديم، ولى حضرت در مجلس حضور نداشتند. سپس، آن بزرگوار از داخل خانه، نزد همسرشان داخل شدند در حالى كه لباس ساده اى بر تن داشتند، وقتى چشمشان به ما افتاد به ما خوش آمد گفتند. بعد نشستند و فرمودند: شما هستيد اولوالالباب در كتاب خدا چنان كه مى فرمايد: «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ»

حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عالم به ما سوی الله است.

سمبل و مصداق واقعی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، حضرت فاطمه(علیها السلام)، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)، حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و حضرات امامان از نسل سیدالشهداء(علیهم السلام) هستند. همان هایی که بی نظیرند و بی بدیلند. هم اکنون این علمی که از خداوند به ائمه داده شده است، به حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ارث رسیده است که این علم را در ظهور آن حضرت از قوه به فعل درمی آورند.

ص: 260

در عصر طلایی مهدویت علوم به بالاترین درجه می رسد

در کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)(1) در صفحات 116 و 117 آمده است:

امام صادق(علیه السلام) زمانی که درباره ی علوم در عصر انقلاب امام مهدی(علیه السلام) صحبت می کنند می فرمایند:

علوم بیست و هفت باب دارد و آنچه از علوم را همه ی پیامبران(علیهم السلام) آورده اند (تا قبل از ظهور) حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو باب بیشتر نیست و مردم جهان هم فقط این دو باب را می شناسند اما هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام کند او بیست و پنج باب دیگر را در میان مردم انتشار می دهد و به این طریق هر بیست و هفت باب علوم را به مردم عرضه می دارند.

در عصر طلایی مهدویت مردم به دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عقولشان به اوج تکامل می رسد.

در کتاب منتخب الاثر فصل 7 باب 12 صفحه 483 و کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 121 آمده است:

إكمال الدين ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنِ الْمُعَلَّى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ قُتَيْبَةَ الْأَعْشَى عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ مَوْلًى لِبَنِي شَيْبَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَالَ إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامَهُمْ.

هنگامی که قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند خداوند دست او را بر سر بندگان (خود) قرار می دهد و عقل و اخلاق تکامل روحی آن ها به کمال می رسد.

در عصر طلایی مهدویت ارتباطات بین مردم به عالی ترین درجه می رسد.

در کتاب حق الیقین و منتخب الاثر صفحه 483 و کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(علیه السلام) صفحه 121 آمده است:

قال الصادق(علیه السلام): إنَّ المؤمن فی زمان القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هو بالمشرق لیری اخاه الذی فی المغرب و کذا الذی فی المغرب یری اخاه الذی بالمشرق.

همانا مؤمن در زمان (ظهور جهانی) امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می بیند برادر مؤمن خود را در مغرب و اگر او در مغرب باشد می بیند برادر مؤمن خود را در مشرق.

(ما درباره ی کیفیت و چگونگی این دیدن بحث نمی کنیم.)

ص: 261


1- . تألیف نویسنده ی همین کتاب

به اوج رسیدن برد سمعی و بصری شیعیان در عصر طلایی صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در روضه کافی مجلد 8 صفحه 241 حدیث 329 و بحار الانوار ج 52 صفحه 336 حدیث 72 و منتخب الاثر صفحه 483 و انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 121 آمده است:

أَبُوعَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِب ْنِ عَامِر عَنِ الرَّبِيعِب ْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِيِّ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ مَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِشِيعَتِنَا فِي أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقَائِمِ بَرِيدٌ يُكَلِّمُهُمُ فَيَسْمَعُونَ وَ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِي مَكَانِهِ.

وقتی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند گوش و چشم های شیعیان ما بُرد (زیادی) پیدا می کند آنچنان که زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جایگاه خود نشسته است با آنان سخن می گوید بدون آن که پیکی در کار باشد و شیعیان ما او را می بینند و صدای او را می شنوند.

ص: 262

370. خداوند به شيعيان بشارت ظهور را مى دهد

سوره زمر آيه 17

وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلى اللّهِ لَهُمُ البُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ

و كسانى كه از طاغوت اجتناب و پرهيز كرده اند و به سوی خداوند روی آورده اند، پس برای این ها بشارت به بهشت است. پس ای پیامبر بندگانم را به بهشت (جاودان) بشارت ده.

1. در کافی مجلد 8 صفحه 295 حدیث 452 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 72 حديث 3 آمده است:

عنه، عن محمّدبن يحيى، عن احمدبن محمّد، عن الحسن، عن سعيد، عن حمادبن عيسى، عن الحسين بن المختاد، عن ابى بصير، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) كل راية ترفع قبل قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فصاحبها طاغوت يعبد من دون اللّه عزوجل.

از امام صادق(علیه السلام) كه فرمودند: قبل از قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر پرچمى برافراشته شود (هر قيامى كه انجام گيرد) پس صاحب آن طاغوتى است كه غير خدا را عبادت مى كند.

2. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 412 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 72 حدیث 2 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِبْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِك» (1) خَلَقَهُمْ يَا أَبَاعُبَيْدَةَ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي إِصَابَةِ الْقَوْلِ وَ كُلُّهُمْ هَالِكٌ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ»(2) قَالَ هُمْ شِيعَتُنَا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(3) يَقُولُ لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ الَّتِييَقُولُ «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ»(4) يَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَيْ ءٍ هُمْ شِيعَتُنَا ثُمَّ قَالَ

ص: 263


1- . سوره هود آیات 118 و 119
2- . سوره هود آیات 118 و 119
3- .[3]همان
4- . سوره اعراف ایه 156

«فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ»(1) يَعْنِي وَلَايَةَ غَيْرِ الْإِمَامِ وَ طَاعَتَهُ ثُمَّ قَالَ «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ»(2) يَعْنِي النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الْوَصِيَّ وَ الْقَائِمَ «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ»(3) إِذَا قَامَ «وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ»(4) وَ الْمُنْكَرُ مَنْ أَنْكَرَ فَضْلَ الْإِمَامِ وَ جَحَدَهُ «وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ»(5) أَخْذَ الْعِلْمِ مِنْ أَهْلِهِ «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ»(6) وَ الْخَبَائِثُ قَوْلُ مَنْ خَالَفَ «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ»(7) وَ هِيَ الذُّنُوبُ الَّتِي كَانُوا فِيهَا قَبْلَ مَعْرِفَتِهِمْ فَضْلَ الْإِمَامِ «وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ»(8) وَ الْأَغْلَالُ مَا كَانُوا يَقُولُونَ مِمَّا لَمْ يَكُونُوا أُمِرُوا بِهِ مِنْ تَرْكِ فَضْلِ الْإِمَامِ فَلَمَّا عَرَفُوا فَضْلَ الْإِمَامِ وَضَعَ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْإِصْرُ الذَّنْبُ وَ هِيَ الْآصَارُ ثُمَّ نَسَبَهُمْ فَقَالَ «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ»(9) يَعْنِي بِالْإِمَامِ «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(10) يَعْنِي الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ «وَ الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها»(11) وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ «أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ»(12) ثُمَّ جَزَاهُمْ فَقَالَ «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»(13) وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِي الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْض

ابوعبيده الحذاء گويد: از امام باقر(علیه السلام) راجع به استطاعت و گفتار مردم درباره آن پرسيدم، حضرت اين آيه را تلاوت نمود: «مردم پيوسته مختلف خواهند بود (از لحاظ عقيده)، هر آنكه را پروردگارت ترحم كند (و به راه حق هدايتش فرمايد) و ايشان را براى ترحم آفريده» و فرمود: اى ابوعبيده، مردم در رسيدن به قول حق مختلفند و همگى در هلاكند (حق را كنار گذاشته و از باطل ها پيروى مى كنند). من عرض كردم: خدا مى فرمايد: «جز

ص: 264


1- . همان
2- . سوره اعراف آیه 157
3- . همان
4- . همان
5- . همان
6- . همان
7- . همان
8- . همان
9- . همان
10- . همان
11- . سوره زمر آیه 17
12- . سوره زمر آیه 54
13- . سوره یونس آیه 64

كسى را كه پروردگارت ترحم كند.» فرمود: آن ها شيعيان ما هستند و خدا آن ها رابراى رحمتش آفريده، از اين رو فرمود: «ايشان را براى ترحم آفريده» يعنى براى اطاعت امام آفريده و امام همان رحمتى است كه خدا مى فرمايد: «رحمت من همه چيز را فرا گرفته» آن رحمت علم امام است و علم امام كه مأخوذ از علم خداست همه چيز را فراگرفته، آن ها شيعيان ما هستند (كه علم امام آن ها را فرا گرفته و ديگران چون از علم امام بهره نمى برند، آن ها را فرا نمى گيرد.) سپس خداى تعالى فرمايد: «رحمت خدا را براى كسانى كه پرهيز كنند مقرر مى دارد» يعنى از ولايت و طاعت غير امام پرهيز كنند، سپس فرمايد: «او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى يابند.» مقصود از او، پيغمبر و وصيش و امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه ايشان را امر به معروف مى كنند (زمانى كه قيام فرمايد) و از منكر بازشان مى دارند و منكر كسى كه فضيلت امام را نپذيرد و منكر شود «و چيزهاى پاكيزه را براى ايشان حلال مى كند» چيز پاكيزه، به دست آوردن علم از اهلش است. «و پليدى ها، را برايشان حرام مى كند» پليدى ها گفتار مخالفين است «و بار سنگين را از گردنشان بنهد» و آن گناهانى است كه پيش از شناختن فضيلت امام، در ميانش بودند «و بند و زنجيرهايى كه بر دوش داشتند» و زنجيرها همان سخنانى است كه درباره ترك فضيلت امام مى گفتند، در صورتى كه به آن دستور نداشتند، پس چون فضيلت امام را شناختند، بار گران را از دوشان بنهد و بار گران همان گناهست.

پس خداى تعالى آن ها را معرفى كرده و فرموده است: «كسانى كه به او (يعنى به امام) ايمان آورده و گراميش داشته و ياريش كرده اند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كرده اند ايشان رستگارانند» يعنى كسانى كه از پرستش جبت و طاغوت دورى گزيدند و جبت و طاغوت فلان و فلان است و پرستش اطاعت امام است از ايشان.

باز خدا فرمايد: «به سوى پروردگار خود بازگرديد و تسليم او شويد.» پس ايشان را پاداش داده و فرموده: «و بشارت درزندگى دنيا و آخرت براى آن هاست.» و امام ايشان را به قيام و ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به كشته شدن دشمنانشان و نجات در آخرت و ورود بر محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حوض ایشان بشارت دهد.

ص: 265

371. یکی از مصادیق مهم اولی الالباب یا روشنفکران در قرآن، اصحاب قائم

آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

سوره زمر آیات 17 و 18

وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبادِ (17) الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (18)

ای پیامبر بشارت بده به کسانی که به هر سخنی (و از هرکسی) گوش می دهند و از بهترین آن ها پیروی می کنند، این ها همان کسانی هستند که خداوند آن ها را هدایت کرده است و ایشان خردمندان و روشنفکران هستند.

تنها دین و مذهبی که بر روی کره ی زمین وجود دارد و به پیروانش دستور می دهد تا بروند و همه ی اقوال را گوش بدهند و تحقیق و تفحص کنند و از بهترین آن ها پیروی نمایند، دیانت مقدس اسلام و مذهب حقه ی شیعه اثنی عشریه جعفری است. چون از خودش خاطرجمع است که اگر کسی واقعاً بدون غرض و مرض به تحقیق بپردازد به این مذهب گرایش پیدا خواهد کرد و ایمان خواهد آورد.

مسئله ی دیگر این که هدایت واقعی در پیروی از بهترین معلمین و راهنمایان عالم یعنی ائمه و امامان شیعه(علیهم السلام) است. پیروی از ایشان پیروی از حقیقت است. رسیدن به قله های رفیع سعادت است و هم اکنون نیز اعتقاد به حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پیروی از آن بزرگوار رسیدن به قله ی سعادت است در دنیا و آخرت است.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 72 حدیث 4 و کافی مجلد 1 صفحه 392 حدیث 8 آمده است:أَحْمَدُبْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ، عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ عَلِيِّب ْنِ عُقْبَةَ، عَنِ الْحَكَمِب ْنِ أَيْمَنَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»

ص: 266

إِلى آخِرِ الْآيَةِ، قَالَ: هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لآِلِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) الَّذِينَ إِذَا سَمِعُوا الْحَدِيثَ، لَمْ يَزِيدُوا فِيهِ و لَمْ يَنْقُصُوا مِنْهُ، جَاؤُوا بِهِ كَمَا سَمِعُوهُ.

احمدبن مهران از عبدالعظیم حسنی و او از علی بن اسباط و او از علی بن عقبه و او از حکم بن ایمن و او از ابابصیر روایت می کند که از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه سؤال کردم کسانی که همه ی اقوال را می شنوند و از بهترین آن ها پیروی می کنند حضرت فرمودند: آن ها کسانی هستند که تسلیم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشند. همان کسانی که اگر حدیثی را بشنوند در آن اضافه یا کم نمی کنند بلکه همان گونه که شنیده اند بیان و مطرح می کنند.

2. در کافی مجلد 1 صفحه 51 حدیث 1 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 72 حدیث 5 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِبْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَوْلَ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» قَالَ هُوَ الرَّجُلُ يَسْمَعُ الْحَدِيثَ فَيُحَدِّثُ بِهِ كَمَا سَمِعَهُ لَا يَزِيدُ فِيهِ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْهُ.

علی بن ابراهیم از پدرش و او از ابن ابی عمیر و او از منصوربن یونس و او از ابابصیر روایت می کند که می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم درباره ی این فرمایش خداوند متعال کسانی که همه ی اقوال را می شنوند و از بهترین آن ها تبعیت می کنند سؤال کردم. حضرت فرمودند: آن شخصی است که اگر حدیثی را بشنود همان طوری که شنیده است مطرح و بیان می کند و در آن چیزی اضافه یا کم نمی نماید.

3. مختصر بصائرالدرجات صفحه 77 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 703 حدیث 6 آمده است:

سعدبن عبد الله القمي: عن أحمدبن محمدبن عيسى، عن الحسين بن سعيد، عن صفوان بن يحيى، عن إسحاق بن عمار، عن أبي بصير، أو عمن سمع أبابصير، يحدث عن أحدهما(علیهما السلام) في قول الله عز و جل: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» قال: «هم المسلمون لآل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) إذا سمعوا الحديث جاءوا به كما سمعوه، و لم يزيدوا فيه، و لم ينقصوا منه».

سعدبن عبدالله قمی به اسناد خودش از ابوبصیر روایت می کند که گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این فرمایش خداوند« الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» سؤال کردیم. حضرت فرمودند: آن ها کسانی هستند که تسلیم آل محمد(صلی الله علیه وآلهوسلم) هستند. آن ها

ص: 267

همان هایی هستند که اگر حدیثی بشنوند همان طور که شنیده اند نقل می کنند و چیزی از آن کم نکرده و چیزی به آن اضافه نمی کنند.

خوشا به حال کسانی که در عصر غیبت تسلیم امر امام خود یعنی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و من در اینجا اقرار می کنم که تسلیم امر مولای خود حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستم و اراده ی خود را در اراده ی او فانی نموده ام. هرچه را دوست بدارد دوست می دارم و هرچه را او بد بداند بد می دانم و از خود اراده ای ندارم و این همان ایمان قلبی من است که انشاءالله با همین ایمان قلبی از این جهان به عالم ملکوت بروم.

ص: 268

372. ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

رحمت خداوند هستند که بندگان هرگز از این رحمت ناامید نمی شوند

سوره زمر آيه 53

قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم

بگو اى بندگان من كه درباره خويش زياده روى كرده ايد (و اسراف نموديد)، بر نفس هاى خودتان از رحمت خداوند نااميد نشويد كه خداوند همه گناهان را مى بخشد، او آمرزنده و بخشنده و رحيم و مهربان است.

1. در معانی الاخبار صفحه 107 حدیث 4 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 78 حديث 2 آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا ابى قال: حدثنا محمّدبن يحيى العطار، عن الحسين بن اسحاق التاجر، عن على بن مهزيار، عن الحسين بن سعيد، عن محمّدبن الفضيل، عن الثمالى، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: لايعذر احد يوم القيامه بان يقول يا رب لم اعلم ان ولد فاطمة هم الولاة و فى ولد فاطمة انزل اللّه هذه الآية الخاصه: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ»

ابن بابويه قمى(رضی الله عنه) نقل مى كند...، از محمّدبن الفضيل و ايشان نقل مى كند، از ثمالى و ايشان از امام محمّد باقر(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: هيچ كس فرداى قيامت عذر و بهانه اى ندارد كه بگويد من نمى دانستم كه اولياى امر و امامان و حاكمان جامعه از فرزندان فاطمه(علیها السلام) بوده اند و اين آيه شريفه مخصوص در حق آن ها نازل شده است: «اى بندگان من كه درباره خودتان زياده روى كرده ايد از رحمتخداوند نااميد نگرديد كه خداوند همه گناهان را مى بخشد كه او آمرزنده و بخشنده و رحيم و مهربان است.»

ص: 269

پس اولاد حضرت فاطمه(علیها السلام) رحمت واسعه ی خداوند هستند و امروز این رحمت الهی در وجود حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق یافته است و ایشان رحمت واسعه ی الهی هستند که هرگز ما از این رحمت مأیوس نمی شویم.

2. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 250 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 78 حديث 3 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالْكَرِيمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) لَا يُعْذِرُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحَداً يَقُولُ: يَا رَبِّ لَمْ أَعْلَمْ أَنَّ وُلْدَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) هُمُ الْوُلَاةُ عَلَى النَّاسِ كَافَّةً، وَ فِي شِيعَةِ وُلْدِ فَاطِمَةَ(علیها السلام) أَنْزَلَ اللَّهُ هَذِهِ الْآيَةَ خَاصَّةً «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»

محمّدبن فضيل از ابى حمزه نقل مى كند كه امام باقر(علیه السلام) فرمود: هيچ كس فرداى قيامت عذر و بهانه اى ندارد كه بگويد من نمى دانستم كه رهبران جامعه و انسان ها به طور كلى از فرزندان فاطمه الزهرا(علیها السلام) بوده اند.

خداوند اين آيه شريفه را مخصوصاً در حق شيعيان فرزندان زهرا(علیها السلام) نازل فرموده: «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»

3. در تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 518 حدیث 21 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 78 حديث 4 آمده است:

قال محمدبن العباس حدثنا أحمدبن إدريس عن أحمدبن محمدبن عيسى عن الحسين بن سعيد عن ابن فضال عن محمدبن الفضيل عن أبي حمزة الثمالي قال قال أبوجعفر(علیه السلام) لا يعذر الله أحدا يوم القيامة بأن يقول يا رب لم أعلم أن ولد فاطمة(علیها السلام) هم الولاة و في ولد فاطمة(علیها السلام) أنزل الله هذه الآية خاصة «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم»

محمّدبن العباس نقل مى كند...، از ابى حمزه ثمالى و او نقل مى كند، از امام محمّد باقر(علیه السلام) كه حضرت فرمودند: هيچ عذر و بهانه اى در روز قيامت براى كسى نمى ماند كه بگويد پروردگارا من نمى دانستم كه فرزندان فاطمه(علیها السلام) اولى الامر و حاكمان جامعه بودند، زيرا اين آيه مخصوص آن ها نازل شده است.

4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 78 حديث 5 و كتاب اختصاص صفحه 106 آمده است:

ص: 270

ابن بابويه فى حديث، عن محمّدبن الحسن الصفار، عن عبادبن سليمان، عن محمّدبن سليمان الديلمى، عن ابيه، قال: كنت عند ابى عبداللّه(علیه

السلام) اذ دخل عليه ابوبصير. فقال الامام: يا ابابصير، لقد ذكركم اللّه عزوجل فى كتابه بقول: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم»و الله ما اراد بذلك غيركم يا ابامحمّد فهل سررتك؟ قال: نعم.

ابن بابويه در ضمن حديثى از محمّدبن حسن صفار، از عبادبن سليمان، از محمّدبن سليمان ديلمى، از پدرش روايت مى كند كه گفت: من نزد امام صادق(علیه السلام) بودم كه ابوبصير برآن حضرت وارد شد. امام فرمودند: اى ابابصير خداوند در كتاب خود از شما ياد كرده و مى فرمايد: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم» سوگند به خدا كه غير شما را اراده نكرده. سپس فرمود: آيا خوشحالت كردم؟ عرض كرد: آرى.

ص: 271

373. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنین(علیه السلام) و

ائمه طاهرين(علیهم السلام) فى جنب اللّه هستند

سوره زمر آيه 56

أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ

شخصى مى گويد: واحسرتا بر آنچه درباره ی جنب خداوند كوتاهى كردم و همانا من از مسخره كنندگان بودم.

1. وجود انسان از دو قسمت تشکیل شده است: جسم و روح

2. جسم در اختیار روح قرار دارد و ابزار روح است. هر کاری که روح می خواهد بکند به وسیله ی جسم انجام می دهد.

3. نگه دارنده ی خودِ جسم روح است. اگر روح آن را رها کند، فاسد می شود.

4. روح می بیند به وسیله ی چشم یعنی چشم ابزار اوست. می شنود به وسیله ی گوش. می بوید به وسیله ی بینی و سخن می گوید به وسیله ی دهان، زبان و حنجره. راه می رود به وسیله ی پا.

پس دقت کنید همه ی کارهای روح به وسیله ی ابزار جسم صورت می گیرد. چشم می تواند بگوید من عین الروح هستم. گوش می تواند بگوید من اذن الروح هستم. زبان، دهان و حنجره می توانند بگویند لسان الروح هستم. دست می تواند بگوید یدالروح هستم.

همه کاره، روح است. روح می بیند، می شنود، صحبت می کند و لمس می کند. همه ی این ها به وسیله ی ابزار جسم صورت می گیرد. لذا وقتی که روح جسم را رها می کند، جسم، نه می بیند نه می شنود نه صحبت می کند نه لمس می کند. پس همه کاره روح است. جسم شریک روح نیست، ابزار روح است.

ص: 272

5. اراده ی خدا بر این قرار گرفته است که با ابزار با بشر ارتباط برقرار کند. لذا با دهان و زبان و حنجره ی عده ای سخن می گوید که به آن ها می گوییم لسان الله. با چشم عده ای می بیند که به ایشان می گوییم عین الله. با گوش عده ای می شنود که به آنها اذن الله می گوییم. با دست عده ای افعال انجام می دهد که به آن ها می گوییم ید الله. چون آن ها خیلی به خدا نزدیکترند، قرآن به آن ها می گوید جنب الله.

پس اگر قرآن به چهارده معصوم(علیهم السلام) می گوید: عین الله، لسان الله، اذن الله و ... مثل این مثال است. اینها شریک خداوند نیستند بلکه وسیله هایی هستند که خداوند اراده اش بر آن قرار گرفته که به وسیله ی ایشان با مردم ارتباط داشته باشد. لذا در قرآن یدالله داریم، جنب الله داریم و ... این قرب، قرب مکانی نیست بلکه قرب رتبه ای است. ایشان چهارده نور مقدسند که ما به آن ها چهارده معصوم(علیهم السلام) می گوییم.

6. همان طورکه گفتیم، این بزرگواران شریک خدا نیستند بلکه وسیله اند و هیچ چیز از خود ندارند. آنچه دارند از خداوند است. این چهارده نفر نعوذ بالله نیِ نای خداوند هستند. نی اگر درونش پر باشد، صدا ندارد. زمانی صدا پیدا می کند که درونش خالی باشد. این چهارده نفر در مقابل خدا خود را از هر عیب و نقصی خالی کرده اند. لذا لیاقت پیداکرده اند که نی نای خدا بشوند.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 251 ذیل این آیه آمده است:

«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» الآية قال في الإمام لِقَوْلِ الصَّادِقِ(علیه السلام) نَحْنُ جَنْبُ اللَّه

2. در ینابیع المودة باب 95 صفحه 495 آمده است:

عن أبي بصير عن جعفر الصادق(علیه السلام) قال: قال أميرالمؤمنين علي(علیه السلام) في خطبته: أنا الهادي و أنا المهتدي و أنا أبواليتامى و المساكين و زوج الأرامل و أنا ملجأ كل ضعيف و مأمن كل خائف و أنا قائد المؤمنين إلى الجنة و أنا حبل الله المتين و أنا العروة الوثقى و كلمة التقوى و أنا عين الله و باب الله و لسان الله الصادق و أنا جنب الله الذي يقول الله تعالى فيه«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» و أنا يد الله المبسوطة على عباده بالرحمة والمغفرة و أنا باب حطة، من عرفني وعرف حقي فقد عرف ربه، لأني وصي نبيه في أرضه وحجته على خلقه، لا ينكر هذا إلا راد على الله و رسوله.

حضرت صادق(علیه السلام) از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل فرمودند که آن حضرت ضمن خطبه ای فرمودند: منم هادی منم مهتدی و هدایت شده. منم پدر یتیمان و مساکین. منم یاری کننده ی

ص: 273

بیوه زنان. منم ملجأ و پناه گاه همه ی ضعیفان. منم مأمن و محل امن برای همه ی کسانی که از ظالمان ترسیده اند منم قائد و رهبر مؤمنان به سوی بهشت. منم حبل الله المتین و ریسمان محکم خداوند منم کلمه تقوا منم عین الله منم باب الله منم لسان الله الصادق و جنب الله که خداوند در قرآن ذکرش کرده است و فرموده است منم یدالله و دست مبسوط و دست گسترده خداوند بر مردمانش. دست رحمت و مغفرت خدایم و من باب حطه و آمرزش او هستم. هر کس مرا بشناسد و به حق من عرفان پیدا کند یقیناً رب خود را شناخته است. من وصی و جانشین پیامبر خدا و حجت او بر روی زمین هستم. هرکس انکار کند خداوند و رسولش را رد کرده است و انکار نموده است.

3. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 717 حدیث 5 آمده است:

قال: حدثنا علي بن أحمد بن محمدبن عمران الدقاقe قال: حدثنا محمدبن جعفر الكوفي، قال: حدثنا موسى بن عمران النخعي الكوفي، عن عمه الحسين بن يزيد، عن علي بن الحسين عمن حدثه، عن عبدالرحمن بن كثير، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: إن أميرالمؤمنين(علیه السلام) قال: أنا علم الله و أنا قلب الله الواعي و لسانه الناطق و عين الله و أنا جنب الله و أنا يد الله.

عبدالرحمن بن کثیر روایت کرده است که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند من علم خدا هستم من قلب شنوا و لسان ناطق خدایم من چشم بینای خدایم من جنب الله هستم من دست خدا هستم.

4. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 717 حدیث 3 آمده است:

عن محمدبن يحيى، عن محمدبن الحسين، عن أحمدبن محمدبن أبي نصر، عن حسان الجمال قال: حدثني هاشم بن أبي عمار الجنبي، قال: سمعت أميرالمؤمنين(علیه السلام) يقول: أنا عين الله [و أنا يد الله] و أنا جنب الله و أنا باب الله.

هاشم بن ابی عمار گوید: از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شنیدم که فرمودند: من عین الله (چشم خدا) هستم. من دست خدا هستم. من جنب الله هستم. من باب الله هستم.

5. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 719 حدیث 7 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا أحمدبن هوذة الباهلي، عن إبراهيم بن إسحاق، عن عبدالله بن حماد، عن حمران بن أعين، عن أبان بن تغلب، عن جعفربن محمد، عن أبيه، عن آبائه(علیهم السلام) في قول الله عز و جل: «يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» قال: «خلقنا و الله من نور جنب الله خلقنا الله جزءا من جنب الله و ذلك قوله عز و جل: «يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» يعني في ولاية علي(علیه السلام)».

ص: 274

حضرت جعفربن محمد(علیهما السلام) از پدرشان و ایشان از پدرانشان درباره ی این آیه که «حسرت می خورم که از جنب الله دور شدم» فرمودند: ما از نور جنب الله خلق شدیم. خداوند ما را جزئی از جنب الله خلق کرد و این فرموده ی خداوند «حسرت می خورم که از جنب الله دور شدم» یعنی درباره ی ولایت حضرت علی(علیه السلام) است.

6. در ينابيع المودة باب 95 صفحه 495، حافظ خواجه كلان قندوزى حنفى به سند خودش آورده است:

و عن على بن سويد، عن موسى الكاظم(علیه السلام) فى هذه الآيه قال: جنب اللّه، اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و كذلك ما بعده من الاوصياء بالمكان الرفيع الى ان ينتهى الامر الى آخرهم المهدى(علیهم السلام).

حافظ شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى، از على بن سويد و ايشان از حضرت امام موسى كاظم(علیه السلام) روايت كرده است كه در تفسير آيه: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» فرمودند: جنب اللّه، اميرالمؤمنين على(علیه السلام) است و همچنين اوصياى والامقام بعد از ايشان هستند تا آخر آن ها كه آخرين آن ها حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 275

374. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی

الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیات خداوند هستند

سوره زمر آیات 57 تا 59

أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَداني لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقينَ (57) أَوْ تَقُولَ حينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنينَ (58) بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرينَ (59)

می گوید: اگر خداوند مرا هدایت می کرد من از متقین بودم یا چون عذاب را ببیند گوید: اگر بار دیگر من به دنیا بازمی گشتم از نیکوکاران و محسنین بودم. آری آیات من برای تو وارد شد ولی تو تکبر کردی و گردن کشی نمودی و در نتیجه از کافران قرار گرفتی.

1. در مناقب آل ابی طالب نوشته ی ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 98 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 81 حدیث 1 آمده است:

الْبَاقِرُ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» قَالَ لِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ «بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ»

ابن شهرآشوب با سند خود از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است که حضرت درمورد فرمایش خداوند متعال فرمودند: هدایت بر ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که خداوند (در مقام رد گفته ی آن ها) فرموده است: آری آیا آیات من (که منظور ولایت آن حضرت است) برای تو وارد شد ولی در اثر تکبر و گردن کشی از کافران قرار گرفتی.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 592 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 81 حدیث 2 آمده است:ثم قال: «أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً» فرد الله عليهم فقال «بَلى قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها» يعني بالآيات الأئمة(علیه السلام) «وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ» يعني بالله

ص: 276

علی بن ابراهیم گوید: خداوند می فرمایند: (هنگامی که آن شخصی که خسارت دیده است در قیامت) عذاب را ببینید می گوید: اگر یک بار دیگر (به دنیا) باز می گشتم ... و خداوند در جواب او می فرمایند بله آیات من برای تو آمد که منظور از آیات امامان و ائمه معصومین(علیهم السلام) هستند که در برابر آن ها تکبر و گردن کشی کردی و از کافران قرار گرفتی.

آری این آیات الهی وجود اقدس امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند و در حال حاضر حضرت بقیةالله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه آیت حق و آیت پروردگار است و خداوند به ما توفیق بدهد که از این آیه ی الهی استفاده کنیم و قلب مقدسش را نیازاریم و شیعه ی خوب او باشیم ان شاءالله که اگر غیر از این باشد فردای قیامت در حضور خداوند سرافکنده خواهیم بود.

ص: 277

375. هرکس به ناحق مدعی امامت و رهبریت شود و حق اهل بیت(علیهم السلام)

و امام زمان(علیه السلام) را غصب کند در قیامت چهره ای سیاه خواهد داشت

سوره زمر آیه 60

وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ في جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرينَ

و در روز قیامت می بینی کسانی که به خداوند دروغ بستند چهره هایشان سیاه شده است

1. در کافی مجلد 1 صفحه 372 حدیث 1 و برهان مجلد 4 صفحه 81 حدیث 2 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي سَلَّامٍ عَنْ سوره ی بْنِ كُلَيْبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» قَالَ مَنْ قَالَ إِنِّي إِمَامٌ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ قَالَ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً قَالَ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ وَ إِنْ كَانَ.

2. در غیبت نعمانی صفحه 70 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث 3 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُبْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ إِسْمَاعِيلَ الْمِنْقَرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي شَيْخٌ بِمِصْرَ يُقَالُ لَهُ الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَ الْمُقْرِئُ عَنْ يُونُسَب ْنِ ظَبْيَانَ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ یوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ» قَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ إِمَامٌ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ.

(خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد ابن عقده او گفت: حديث كرد ما را حميدبن زياد او گفت: حديث كرد ما را جعفربن اسماعيل منقرى او گفت: خبر داد مرا شيخى در مصر كه حسين بن احمد منقرى اش مي گفتند از يونس بن ظبيان كه او گفت:) امام صادق(علیه السلام) در معنى آيه شريفه «در روز رستاخيز خواهى ديد كسانى كه بر خدا دروغ بستندچهره هاشان سياه شده است مگر نه جايگاه گردنكشان دوزخ است؟» فرمود: كسى كه پندارد امام است و در حقيقت امام نباشد.

ص: 278

مدعیان امامت و خلافت که از طرف حق نیستند در روز قیامت این مدعیان دروغگو چهره هایشان سیاه شده و در جهنم خواهند بود.

3. در غیبت نعمانی صفحه 71 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث 3 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحَسَنِب ْنِ فَضَّالٍ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُب ْنُ عَامِرِب ْنِ رَبَاحٍ الثَّقَفِيُّ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي سَلَّامٍ عَنْ سوره ی بْنِ كُلَيْبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ» قَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ إِمَامٌ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً فَاطِمِيّاً قَالَ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً فَاطِمِيّاً.

(خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد ابن عقده او گفت: حديث كرد ما را علی بن حسن بن فضّال از كتاب خودش و گفت: حديث كرد ما را عبّاس بن عامر بن رباح ثقفى از ابى المغرا و او از ابى سلّام و او از سوره ی بن كليب و او از): ابى جعفر محمّدبن على الباقر(علیه السلام) كه آن حضرت در معنى آيه شريفه «روز رستاخيز خواهى ديد كه چهره كسانى كه دروغ بر خدا بسته اند سياه شده است مگر نه اين است كه جايگاه متكبّران دوزخ است؟» فرمود كسى كه پندارد امام است و امام نباشد. عرض كردم: اگر چه علوىّ و فاطمىّ نسب باشد؟ فرمود: هر چند كه علوىّ و فاطمىّ نسب باشد.

به هر حال هرکس به دروغ خود را مانند چهارده معصوم(علیهم السلام) امام و خلیفه بداند، در قیامت چهره ای سیاه خواهد داشت و جایگاهش آتش جهنم است.

4. در غیبت نعمانی صفحه 71 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث آمده است:

عنه قال: أخبرنا عبدالواحدبن عبدالله بن يونس الموصلي، قال: حدثنا محمدبن جعفر القرشي المعروف بالرزاز الكوفي، قال: حدثني محمدبن الحسين بن أبي الخطاب، عن محمدبن سنان، عن أبي سلام، عن سوره ی بن كليب، عن أبي جعفر الباقر(علیه السلام) في قوله تعالى: «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ.» قال: من قال إني إمام و ليس بإمام. قلت: و إن كان علويا فاطميا؟ قال: و إن كان علويا فاطميا قلت: و إن كان من ولد علي بن أبي طالب(علیه السلام)؟ قال: و إن كان من ولد علي بن أبي ط الب(علیه السلام)».

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند: هرکس به دروغ بگوید امام هستم و امام نباشد، در قیامت چهره اش سیاه و جایگاهش جهنم می شود. روای سؤال کرد: هرچند آنمرد علوی و فاطمی باشد؟ حضرت فرمودند: (فرقی نمی کند) حتی اگر علوی و فاطمی باشد.

ص: 279

به جز دوازده امام بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هرکس ادعای امامت کند، این آیه شامل حالش می شود.

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 251 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث 5 آمده است:

علي بن إبراهيم في قوله تعالى: «يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» قال: حدثني أبي، عن ابن أبي عمير، عن أبي المغرا، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: من ادعى أنه إمام و ليس بإمام. قلت: و إن كان علويا فاطميا؟ قال: و إن كان علويا فاطميا.

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند: هرکس به دروغ بگوید امام هستم و امام نباشد، در قیامت چهره اش سیاه و جایگاهش جهنم می شود. روای سؤال کرد: هرچند آن مرد علوی و فاطمی باشد؟ حضرت فرمودند: (فرقی نمی کند) حتی اگر علوی و فاطمی باشد.

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 251 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث 6 آمده است:

قَالَ: فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ فِي جَهَنَّمَ لَوَادِياً لِلْمُتَكَبِّرِينَ يُقَالُ لَهُ سَقَرُ شَكَا إِلَى اللَّهِ شِدَّةَ حَرِّهِ سَأَلَهُ أَنْ يَتَنَفَّسَ فَأَذِنَ لَهُ فَتَنَفَّسَ فَأَحْرَقَ جَهَنَّم

7. در ثواب الاعمال شیخ صدوق صفحه 354 و تفسیر برهان مجلد 4 حدیث 7 صفحه 82 آمده است:

ابن بابويه: عن أبيه، قال: حدثني سعدبن عبدالله، عن محمدبن الحسين، عن ابن فضال، عن معاويةبن وهب، عن أبي سلام، عن سوره ی بن كليب، عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: قلت: قول الله عز و جل: «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» قال: من زعم أنه إمام و ليس بإمام. قلت: و إن كان علويا فاطميا؟ قال: و إن كان علويا فاطميا.

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند: هرکس نزد خود گمان کند امام است و امام نباشد، در قیامت چهره اش سیاه و جایگاهش جهنم می شود. روای سؤال کرد: هرچند آن مرد علوی و فاطمی باشد؟ حضرت فرمودند: (فرقی نمی کند) حتی اگر علوی و فاطمی باشد.8. در کافی مجلد 1 صفحه 372 حدیث 23 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 723 حدیث 8 آمده است:

محمدبن يعقوب: عن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن محمد بن جمهور، عن عبدالله بن عبدالرحمن، عن الحسين بن المختار، قال: قلت لأبي عبدالله(علیه السلام): جعلت فداك «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ» قال: من زعم أنه إمام و ليس بإمام. قلت: و إن كان علويا فاطميا؟ قال: «و إن كان علويا فاطميا».

ص: 280

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکس نزد خود گمان کند امام است و امام نباشد، در قیامت چهره اش سیاه و جایگاهش جهنم می شود. روای سؤال کرد: هرچند آن مرد علوی و فاطمی باشد؟ حضرت فرمودند: (فرقی نمی کند) حتی اگر علوی و فاطمی باشد.

9. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 82 حدیث 9 آمده است:

العياشي: بإسناده، عن خيثمة بن عبد الرحمن، قال: سمعت أباعبدالله(علیه السلام) يقول: من حدث عنا بحديث فنحن سائلوه عنه يوما، فإن صدق علينا فإنما يصدق على الله و على رسوله و إن كذب علينا فإنما يكذب على الله و على رسوله، لأنا إذا حدثنا لا نقول: قال فلان و فلان و إنما نقول: قال الله و قال رسوله. ثم تلا هذه الآية: «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» ثم أشار خيثمة إلى أذنيه فقال: صمتا إن لم أكن سمعته.

ص: 281

376. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور خداوند است

اشاره

سوره زمر آیه 69

وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جي ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون

زمین به نور پروردگارش روشن شد...

ما معتقدیم که ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) نور خداوند هستند و این ها اول ما خلق الله می باشند و حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که یکی از آن هاست نور خداوند می باشد. اما متاسفانه ایشان مورد غفلت واقع شده اند و معیشت ضنک و فشارهای روحی هم چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی ناشی از غفلت آن حضرت(علیه السلام) است. به طور کلی می توانیم بگوییم:

1. غفلت از وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب فشارهای روحی فردی و اجتماعی است و آشنایی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نزدیکی به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فشارهای فردی و اجتماعی می کاهد و استرس ها را کم می کند.

2. پس باید برگردیم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان که اگر به او برگردیم حقیقت است و دوری از او باطل است و اگر برگردیم به حق عظیم برگشته ایم. زیرا مشکل ما این است که در معرفت حضرت کوتاهی کرده ایم که مقصریم و نمی توانیم در درجات اعلی به کُنه قضیه پی ببریم که قاصریم و عمده ترین مقصری ما جزایش معیشت ضنک است و آن در معرفت نداشتن نسبت به آن حضرت(علیه السلام) است.

معرفت به حضرت ولی عصر(علیه السلام) از این فشارهای روحی و ضنک می کاهد.3. پس ابتدا ما باید حضرت را بشناسیم و اگر او را نشناسیم به وظیفه ی خودمان عمل نمی کنیم. نه از جهت قلبی و نه از جهت بدنی و اگر شناخت پیدا کردیم و معرفت داشتیم هم از جهت قلبی انجام وظیفه می کنیم هم از جهت عملی. اینکه در قرآن کریم سوره فاطر آیه 28 آمده است:

ص: 282

«إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» یعنی چنین است و جز این نیست که از خداوند علما و دانشمندان و دانایان می ترسند. پس اولاً: ما باید به قرآن و احادیث اهمیت زیادی بدهیم زیرا هرچه بخواهیم در قرآن و حدیث یا کتاب الله و عترت است منتهی عده ای از این عمل غافل می شوند و زمانی به این موضوع پی می برند که متأسفانه دیگر فرصت ها گذشته است. خوشا به سعادت کسانی که در جوانی به این حقیقت پی می برند که بفهمند از نور و هدایت و حکمت هیچ چیز نیست الّا در کتاب الله و سنت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام). هرچه غیر از این دو منبع باشد باطل است.

آیة الله وحید خراسانی در این زمینه می فرمایند هرچه غیر از این دو منبع باشد یا نجس است یا متنجس. از این دو حال خارج نیست. از غیر این خانواده و این بیت یعنی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هرچه در آید اِمّا نجسٌ و اِمّا متنجس که در بحارالانوار مجلد 2 صفحه 94 حدیث 32 آمده است که فضیل نقل می کند: عَنْ فُضَيْلٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ كُلُّ مَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ بَاطِلٌ.

این مطلبی که گفتیم هم قرآن آن را اثبات می کند هم روایات لذا مرجع ما در تمام علوم باید کتاب الله و سنت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) باشد. حتی معرفت خود امام باید از قرآن و سنت استفاده کنیم.

4. چون مقام قدّیس حضرت حجت سلام الله علیه فوق این حرف هاست به بیان مختصری دو آیه ی قرآن را مطرح می کنیم و دو روایت ذیل آن می گوییم:

«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» یعنی زمین از نور پروردگارش روشن شد و دیگری آیه 35 سوره نور است «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» یعنی هدایت می کند خدا به نورش هر که را بخواهد.

این دو آیه در شأن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و برای ظهور آن حضرت می باشد.5. مرحوم سید هاشم بحرانی در جلد سوم تفسیر برهان ذیل آیه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» در تفسیر برهان صفحه 136 آورده است که منظور از این آیه وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. در اینجا باید توضیحی بدهیم و شما عمق مطلب را درک کنید و درک آن به مقدمه ای احتیاج دارد که اسماء ذات اقدس الهی هر کدامش یک باب از معارفش می باشد یعنی کلید خداشناسی است.

ص: 283

چنان که در سوره ی اعراف آیه 180 می فرمایند « وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» اگر شما آن اسم را بشناسی و به شناخت آن اسم خدا را بخوانی و دعا کنی شما به مقصود این آیه رسیده اید.

یکی از اسماء خداوند حاکی است از منتهای غیب الغیوبی و در استتار مطلق و آن اسم مقدس هو است.

دم چو فرو رفت هاست *** هوست چو بیرون رود

یعنی از او در همه *** هر نفسی های و هوست

یک اسم هم حاکی است از کمال ظهور و کمال عنایت و شمول لطف حضرت رب العزة جل جلاله و آن اسم رب است. این دو اسم در دو نقطه ی مقابل یکدیگر است. اسم هو و اسم رب. اگر بخواهی بفهمی باید در قرآن با کمک گرفتن از سنت تدبر کنی که می فرماید: « أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»(1) یعنی آیا پس اندیشه و تدبر نمی کنند در قرآن یا بر دل هایشان قفل هایی زده شده است؟ اما این نکته را باید بگوییم اعظم اسم الهی الله است. پس اسامی پروردگار اسم جلاله الله است که توحید هم به الله بستگی دارد. اگر کسی بگوید لا اله الرحمن الرحیم ما نمی توانیم بگوییم او مسلمان است باید بگوییم لا اله الا الله اگر همه ی اسماء را بیاورد غیر از الله، برای مسلمان شدن فایده ندارد. حالا این چه سرِیست که در توحید اسم جلاله ی الله معتبر است و در غیر آن معتبر نیست اجمالاً می گوییم عظمت اسم جلاله را از اینجا درک کنید که در سوره ی اخلاص گفته شده است: «قل هو الله احد». اول هُوَ است بعد می رسد به الله زیرا هُوَ اسمی است که از الله مستتر است بعد همین مراتب می آید می رسد به اسم رب که در قرآن هیچاسمی به اندازه ی رب برده نشده است و این کثرت اسم رب حکمتش این است که آن اسمی که مرحله ی ظهور عنایت خداوند است رب است رب العالمین است رب نسبت به همه جا گفته می شود مثلاً در سوره ی بقره آیه 21 آمده است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ

ص: 284


1- . سوره محمد آیه 24

مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون» یعنی ای مردم پروردگارتان را که شما را آفریده است، عبادت کنید و این جهت پرورش پروردگار است.

اما هو ظاهر نیست به قدری غیب الغیوب است که می گوید هو هو هو هیچ چیز آنجا نیست نه اشاره ای نه حدی نه وصفی اما اسم رب به قدری نزدیک است که هرچه هست تربیت اوست.

همه ی عالم اثر ظهور تربیت اوست لذا علما می فرمایند: رب اوسع و اظهر اسماء و اسم مقدس هو اخفای اسماء الهی است.

6. حال اعجاز قرآن و روایت را در اینجا احساس کنید در ذیل آیه «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» حدیث می فرماید نور رب حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و این آیه در وقت ظهور تحقق پیدا می کند. آن ظهورِ کامل اسم رب به نور الرب است آن هم در وقت ظهور که در کتاب بحارالانوار مجلد 52 صفحه 330 از مفضل بن عمر می گوید:

سمعت اباعبدالله(علیه السلام) یقول: ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربها و استغنی العباد من ضوء الشمس.

در ذیل آیه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» در روایات داریم نوره من یشاء امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. پس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم می شود نور الرب و هم می شود نوره. این وجود مقدس نوریست که هم مضاف است به اسم او و هم مضاف است به اسم رب که علما می گویند این دو آیه با احادیثش محیرالعقول است نه اینکه عقل من و شما درک نمی کند بلکه محیرالعقول است برای اولیاء خدا آنجا که می فرماید: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» تدبر کنید زمین با نور رب روشن می شود تمام زمین سهلها و جبلها و رطبها و یابسها هرچه باشد و هر که باشد به نور رب روشن می شود اما در آیه ی دیگر می فرمایند: «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» جایی است که اوج می گیرد بالا می رود اما آیه «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» جایی است که تنزل می کند و در این آیه اوج می گیرد و هر دو آیه در مورد حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است او هم «نور ربها» ست و هم «نوره» است و کلام خدا با هیچ کلامیقابل قیاس نیست آنجا که می گوید «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِه »باید هرچه در هوست پیدا کنیم وقتی می فرماید «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» باید هرچه در رب است بفهمیم. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: این برای ظهور حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که عصر غیبت امام

ص: 285

زمان(علیه السلام) «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»(1) وقتی می فرمایند «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(2) متعلق به زمان ظهور است یعنی در عصر ظهور همه ی شروط القا می شود همه از خار و گل باید از این نور استفاده کنند اما در عصر غیبت این گونه نیست بلکه استفاده لنوره است در این زمان باید کاری کرد که رمز من یشائی پیدا شود بعد هم خداوند به این مطلب تکیه کرده و می فرماید: «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ»(3) این مطلب بسیار مهم است زیرا خدا هرجا می خواهد بشر تفکر و تعقل کند از کلمه ی«وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ» استفاده می کند. متعلق به جاهای مخصوص است همه جای قرآن نیست مثلاً در آیات آخر سوره ی حشر آمده است.

1. در كتاب ينابيع المودة صفحه 448 حافظ خواجه كلان قندوزى حنفى آورده است:

و فيه عن الحسن بن خالد قال: قال: على بن موسى الرضا رضى الله عنه لا دين لمن لاورع له و«ان اكرمكم عند اللّه اتقاكم»(4) اى اعملكم بالتقوى. ثم قال: ان الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء يطهر اللّه به الارض من كل جور و ظلم و هو الذى يشك الناس فى ولادته و هو صاحب الغيبة فاذ اخرج « اشرقت الارض بنور ربها»(5) و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم احد احداً و هو الذى تطوى له الارض و لايكون له ظل و هو الذى ينادى مناد من السماء يسمعه جميع اهل الارض الا ان حجة اللّه قد ظهر عند بيت اللّه فاتبعوه فان الحق فيه و معه و هو قول اللّه عزوجل « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»(6)

خواجه كلان قندوزى نقل مى كند، از كتاب فرائد السمطين (نوشته حافظ شيخ محمّدبن ابراهيم جوينى الحموينى، (محدث و مفسر و فقيه شافعى) از حسن بن خالد گويد: على بنموسى الرضا(علیه السلام) فرمود: آن كس كه ورع ندارد دين ندارد و گرامى ترين مردم نزد خداوند باتقواترين آن ها هستند، يعنى عمل كننده ترين شما به تقوى. بعد فرمود: فرزند چهارم از فرزندان من، پسر سيده زن هاى كنيزان، خداوند پاك كند به واسطه او زمين را از جور و

ص: 286


1- . سوره نور آیه 35
2- .[2] سوره زمر آیه 69
3- .[3] سوره نور آیه 35
4- .[4] سوره حجرات آیه 13
5- .[5] سوره زمر آیه 69
6- .[6] سوره شعرا آیه 4

ستم همان اوست كه مردم در ولادتش شك مى كنند، و همان است كه داراى غيبت است و هنگامى كه قيام مى كند «زمين روشن مى شود به نور پروردگارش» او در ميان مردم ميزان عدل را قرارمى دهد، احدى به ديگرى ظلم وجور روا نمى دارد، هم اوست كه براى داشتن طى الارض، زمين (در زير پاهاى او) مى پيچد، و براى او سايه نمى باشد و هم اوست كه منادى از آسمان ندا مى كند، و همه اهل زمين اين ندا مى شنوند كه آگاه باشيد، حجت خداوند ظاهر شده (و قيام نموده است. حركت كنيد) در نزد خانه خدا پيرو او باشيد، به راستى حق در گفتار اوست و با اوست و اين فرموده خداوند است «اگر خواهيم بر آنها از آسمان آيتى را فرستيم، پس گردن هاشان براى آن خضوع كنندگان مى گردد.»

2. ابوجعفر محمّدبن جرير الطبرى (المتوفى سنه 310) در كتاب دلائل الامه صفحه 260 آورده است:

قالَ اَخبَرنى اَبُوالحسين محمّدبن هاروُن بن مُوسى، قال: حَدَّثَنا اَبُوعلى محمّدبن هَمّام قال: حَدَثَنا ابُوعبداللّه بن جعفربن محمّد الحميَرى قال: حَدَّثَنا احمدبن ميثم قال: حدثنا سليمان بن صالح قال: حدثنا ابُوالهيثم القَصَّاب، عن المفضل بن عمر الجعفى قال: سمعت اباعبداللّه(علیه السلام) يقول: إِنَّ قائِمنا اِذ قامَ اَشرَقتِ الاَرضِ بِنُورِ ربّها وَ استَغنيَ العِبادُ عَن ضَوءِ الشمس وَصارَ اليل و النهارُ واحد (وَ ذهَبَتِ الظلمَة) وَعاشَ الرَّجُلُ فى زَمانِهِ اَلفَ سَنَةٍ يُولَدُ لَهُ فى كُلِّ سَنَةٍ غُلامٌ لايُولَدُ لَهُ جاريَةٌ يَكسوُهُ الثوبُ فَيَطُولُ عليه كُلّما طالَ، وَ يَكُونُ (يَتَلَوَّنُ) عَلَيه اَيّ لَونٍ شاءَ.

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى گويد خبر داد ابوالحسن محمّدبن هارون... و خبرداد ابوعبداللّه بن جعفر حميرى...، از مفضل بن عمر جعفى حديث آورد كه گفت: شنيدم حضرت ابى عبداللّه جعفربن محمّد الصادق(علیهما السلام) فرمودند: همانا هرگاه قائم ما به پاخيزد زمين به نور پروردگارش روشنى يابد، «إِنَّ قائِمنا اِذ قامَ اَشرَقتِ الاَرضِ بِنُورِ ربّها» و مردم از روشنايى خورشيد بى نياز گردند و شب و روز يكى خواهد شد و تاريكى از ميان خواهد رفت و مردم در زمان او عمرشان طولانى شود و هزار سال عمر خواهند كرد هرسال برايش يك پسر متولد مى شود و دختر متولد نمى گردد، جامه اى به قامت خودش بر او پوشيدهمى شود كه هر چه قدش بلندتر مى گردد لباس هم بزرگ تر مى شود و به هر رنگى كه بخواهد.

3. در كتاب تفسير قمى 595 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 87 حدیث 1 آمده است:

ص: 287

عليّب ن ابراهيم قال: حدّثنا محمّدبن ابي عبداللّه قال: حدّثنا جعفربن محمّد قال: حدّثنا القاسم بن الرّبيع قال: حدّثنا صباح المداينى قال: حدّثنا المفضّل بن عمر، انّه سمع اباعبداللّه(علیه السلام) يقول فى قوله: «وَ أَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» قال: ربّ الارض يعنى امام الارض، قلت: فاذا خَرَجَ يكون ماذا؟ قال: اذاً يستغنى النّاس عن ضَوءِ الشّمس و نور القمر و يجزون بنور الامام.

على بن ابراهيم گويد: حديثمان داد محمّدبن ابى عبداللّه گفت: حديثمان داد جعفربن محمّد، وى گفت: حديثمان داد قاسم بن ربيع گفت: حديثمان گفت: صباح مداينى گفت: حديثمان داد مفضّل بن عمر اينكه از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) شنيده كه درباره فرموده خداوند «و زمين به نور پروردگارش روشنى يافت.» مى فرمود: پروردگار زمين يعنى امام زمين عرض كردم: هرگاه ظهور كند چه شود؟ فرمود: در آن صورت مردم از نور آفتاب و نور ماه بى نياز مى شوند و به نور امام اكتفا مى كنند.

4. علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 330 حدیث 52 از مفضل بن عمر روایت نموده است:

الغيبة للشيخ الطوسي جَمَاعَةٌ عَنِ التَّلَّعُكْبَرِيِّ عَنْ عَلِيِّبْنِ حَبَشِيٍّ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ أَبِي نُعَيْمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ غَزَالٍ عَنْ مُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» وَ اسْتَغْنَى الْعِبَادُ مِنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ يُعَمَّرُ الرَّجُلُ فِي مُلْكِهِ حَتَّى يُولَدَ لَهُ أَلْفُ ذَكَرٍ لَا يُولَدُ فِيهِمْ أُنْثَى وَ يَبْنِي فِي ظَهْرِ الْكُوفَةِ مَسْجِداً لَهُ أَلْفُ بَابٍ وَ يَتَّصِلُ بُيُوتُ الْكُوفَةِ بِنَهَرِ كَرْبَلَاءَ بِالْحِيرَةِ حَتَّى يَخْرُجَ الرَّجُلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ عَلَى بَغْلَةٍ سَفْوَاءَ يُرِيدُ الْجُمُعَةَ فَلَا يُدْرِكُهَا

5. شیخ صدوق اعلی الله مقامه در کمآل الدین مجلد 2 باب 33 صفحه 345 حدیث 31 آورده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِمْرَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِب ْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ(علیه السلام) بِمَا وَقَعَ بِهِمْ مِنَ الْغَيْبَاتِ حَادِثَةٌ فِي الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ قَالَ أَبُوبَصِيرٍ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ مَنِ الْقَائِمُ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) فَقَالَ يَا أَبَابَصِيرٍ هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِي مُوسَى ذَلِكَ ابْنُ سَيِّدَةِالْإِمَاءِ يَغِيبُ غَيْبَةً يَرْتَابُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ ثُمَّ يُظْهِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ يَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(علیهما السلام) فَيُصَلِّي خَلْفَهُ وَ تُشْرِقُ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ لَا تَبْقَى فِي الْأَرْضِ بُقْعَةٌ عُبِدَ فِيهَا غَيْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا عُبِدَاللَّهُ فِيهَا «وَ يَكُونُ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون»

ص: 288

معرفی قسمت هایی از خصوصیات حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وسیله ی این احادیث

اگر احادیث قبل را با دقت بخوانید، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیشتر خواهید شناخت و در این احادیث آمده است:

1. حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) چهارمین فرزند از نسل حضرت رضا(علیه السلام) است الرابع من ولدی یعنی (امام جواد(علیه السلام) امام هادی(علیه السلام) امام عسکری(علیه السلام) چهارمین م-ح-م-د(عجل الله تعالی فرجه الشریف))

2. ایشان فرزند بهترین و خانم کنیزان عالم یعنی ملیکه است که او را با القاب نرجس، سوسن، ریحانه و صیقل می خواندند. (ابن سیدة الاماة)

3. خداوند زمین را به وسیله ی او از عدل و داد پر می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.

4. اما متأسفانه (غیبت طولانی ایشان سبب می شود که عده ای درباره ی ولادت او شک کنند. (یشک الناس فی ولادته)

5. ایشان دارای غیبتی طولانی است.

6- هنگامی که ظهور می کند زمین به نور رب روشن می شود چون او نور رب است.

7. او میزان عدالت را برپا خواهد کرد و اقامه ی ترازوی عدل سبب می شود که هیچ کس به هیچ کس دیگر نتواند ظلم کند.

8. ایشان نسبت به کل عالم ولایت تکوینی دارند لذا زمین زیر پای ایشان در هم نوردیده تر می شود و ایشان طی الارض می کنند و هو الذی تطوی له الارض

9. ایشان نور رب هستند و نور رب بر هر نور دیگری غالب است لذا ایشان سایه ندارند (و این یکی از علائم شناخت چهارده معصوم(علیهم السلام) است).10. نور او غالب بر نور خورشید و روشنایی ماه است لذا در زمان ظهور که زمین به نور رب روشن می شود. مردم از نور خورشید و روشنایی ماه بی نیاز می شوند.

11. در هنگام ظهور منادی از آسمانی به نام او ندا در خواهد داد که ای مردم آگاه باشید حجت خداوند ظاهر شده است و ظهور کرده است و همه ی مردم روی کره ی زمین این ندا را می شنوند. (ینادی مناد من السماء یسمعه جمع اهل الارض الا ان حجةالله قد ظهر عند البیت الله.)

ص: 289

12. منادی می گوید: ای مردم به سمت مسجدالحرام در بیت خداوند بشتابید که حق در او و با اوست و این فرموده ی خداوند متعال است فان الحق فیه و معه

13. حضرت رضا(علیه السلام) دستور می فرمایند هنگامی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرد همه از خانه های خود بیرون روید و به شهر مکه و در مسجدالحرام و به کنار کعبه بروید و او را یاری کنید.

14. در عصر ظهور مردم عمری طولانی به اندازه ی هزار سال خواهند داشت و این یکی از پیش بینی های محیرالعقول آن حضرت است.

ص: 290

377. همه ی انبیاء و ملائکه مسلمان هستند

اشاره

سوره زمر آیه 74

و قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلينَ

همه ی انبیا و ملائکه مسلمان هستند و در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جبرئیل و ملائکة الله در حضورش حاضر می شوند.

در کتاب بحارالانوار مجلد 53 صفحات 1تا 7 آمده است:

أَقُولُ رُوِيَ فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ حَمْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيِّب ْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ وَ مُحَمَّدِبْنِ نُصَيْرٍ عَنْ عَمْرِوبْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ سَيِّدِيَ الصَّادِقَ(علیه السلام) هَلْ لِلْمَأْمُورِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ يَعْلَمُهُ النَّاسُ فَقَالَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ يَعْلَمُهُ شِيعَتُنَا قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(1) الْآيَةَ وَ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها»(2) وَ قَالَ «عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ»(3) وَ لَمْ يَقُلْ إِنَّهَا عِنْدَ أَحَدٍ وَ قَالَ «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها»(4) الْآيَةَ وَ قَالَ «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»(5) وَ قَالَ «ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً»(6) «يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي

ص: 291


1- . سوره اعراف آیه 186
2- . سوره نازعات آیه 42
3- . سوره لقمان آیه 34 و سوره زخرف آیه 61
4- . سوره محمدa آیه 18
5- . سوره قمرآیه 1
6- . سوره احزاب آیه 63

ضَلالٍ بَعِيدٍ»(1) قُلْتُ فَمَا مَعْنَى يُمَارُونَ قَالَ يَقُولُونَ مَتَى وُلِدَ وَ مَنْ رَأَى وَ أَيْنَ يَكُونُ وَ مَتَى يَظْهَرُ وَ كُلُّ ذَلِكَ اسْتِعْجَالًا لِأَمْرِ اللَّهِ وَ شَكّاً فِي قَضَائِهِ وَ دُخُولًا فِي قُدْرَتِهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا الدُّنْيَا وَ إِنَّ لِلْكَافِرِينَ لَشَرَّ مَآبٍ قُلْتُ أَ فَلَا يُوَقَّتُ لَهُ وَقْتٌ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ لَا أُوَقِّتُ لَهُ وَقْتاً وَ لَا يُوَقَّتُ لَهُ وَقْتٌ إِنَّ مَنْ وَقَّتَ لِمَهْدِيِّنَا وَقْتاً فَقَدْ شَارَكَ اللَّهَ تَعَالَى فِي عِلْمِهِ وَ ادَّعَى أَنَّهُ ظَهَرَ عَلَى سِرِّهِ وَ مَا لِلَّهِ مِنْ سِرٍّ إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَ إِلَى هَذَا الْخَلْقِ الْمَعْكُوسِ الضَّالِّ عَنِ اللَّهِ الرَّاغِبِ عَنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ مَا لِلَّهِ مِنْ خَبَرٍ إِلَّا وَ هُمْ أَخَصُّ بِهِ لِسِرِّهِ وَ هُوَ عِنْدَهُمْ وَ إِنَّمَا أَلْقَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ لِيَكُونَ حُجَّةً عَلَيْهِمْ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ فَكَيْفَ بَدْءُ ظُهُورِ الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ إِلَيْهِ التَّسْلِيمُ قَالَ(علیه السلام) يَا مُفَضَّلُ يَظْهَرُ فِي شُبْهَةٍ لِيَسْتَبِينَ فَيَعْلُو ذِكْرُهُ وَ يَظْهَرُ أَمْرُهُ وَ يُنَادَى بِاسْمِهِ وَ كُنْيَتِهِ وَ نَسَبِهِ وَ يَكْثُرُ ذَلِكَ عَلَى أَفْوَاهِ الْمُحِقِّينَ وَ الْمُبْطِلِينَ وَ الْمُوَافِقِينَ وَ الْمُخَالِفِينَ لِتَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ بِمَعْرِفَتِهِمْ بِهِ عَلَى أَنَّهُ قَدْ قَصَصْنَا وَ دَلَلْنَا عَلَيْهِ وَ نَسَبْنَاهُ وَ سَمَّيْنَاهُ وَ كَنَيْنَاهُ وَ قُلْنَا سَمِيُّ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ كَنِيُّهُ لِئَلَّا يَقُولَ النَّاسُ مَا عَرَفْنَا لَهُ اسْماً وَ لَا كُنْيَةً وَ لَا نَسَباً وَ اللَّهِ لَيَتَحَقَّقُ الْإِيضَاحُ بِهِ وَ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ كُنْيَتِهِ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ حَتَّى لَيُسَمِّيهِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ كُلُّ ذَلِكَ لِلُزُومِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ ثُمَّ يُظْهِرُهُ اللَّهُ كَمَا وَعَدَ بِهِ جَدُّهُ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(2) قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ فَمَا تَأْوِيلُ قَوْلِهِ تَعَالَى «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» قَالَ(علیه

السلام) هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ»(3) فَوَ اللَّهِ يَا مُفَضَّلُ لَيُرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ وَ الْأَدْيَانِ الِاخْتِلَافُ وَ يَكُونُ الدِّينُ كُلُّهُ وَاحِداً كَمَا قَالَ جَلَّ ذِكْرُهُ «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»(4) وَ قَالَ اللَّهُ «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»(5) قَالَ الْمُفَضَّلُ قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ الدِّينُ الَّذِي فِي آبَائِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ نُوحٍ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) هُوَ الْإِسْلَامُ قَالَ نَعَمْ يَا مُفَضَّلُ هُوَ الْإِسْلَامُ لَا غَيْرُ قُلْتُ يَا مَوْلَايَ أَ تَجِدُهُ فِي كِتَابِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ وَ مِنْهُ هَذِهِ الْآيَةُ «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» وَ قَوْلُهُ تَعَالَى «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ»(6) وَ مِنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَى فِي قِصَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ»(7) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى فِي قِصَّةِ فِرْعَوْنَ حَتَّى «إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(8) وَ فِي قِصَّةِ سُلَيْمَانَ وَ بِلْقِيسَ «قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»(9)

ص: 292


1- . سوره شوری آیه 18
2- . سوره توبه آیه34
3- . سوره انفال آیه 39
4- . سوره آل عمران آیه 19
5- . سوره آل عمران آیه 85
6- . سوره حجّ آیه 78
7- . سوره بقرة آیه 128
8- . سوره يونس آیه 90
9- . سوره نمل آیه 38

وَ قَوْلِهَا «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»(1) وَ قَوْلِ عِيسَى(علیه السلام) «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»(2) وَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً»(3) وَ قَوْلُهُ فِي قِصَّةِ لُوطٍ «فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(4) وَ قَوْلُهُ «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا إِلَى قَوْلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(5) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى «أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِلَى قَوْلِهِ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(6) قُلْتُ يَا سَيِّدِي كَمِ الْمِلَلُ قَالَ أَرْبَعَةٌ وَ هِيَ شَرَائِعُ قَالَ الْمُفَضَّلُ قُلْتُ يَا سَيِّدِي الْمَجُوسُ لِمَ سُمُّوا الْمَجُوسَ قَالَ(علیه السلام) لِأَنَّهُمْ تَمَجَّسُوا فِي السُّرْيَانِيَّةِ وَ ادَّعَوْا عَلَى آدَمَ وَ عَلَى شَيْثٍ وَ هُوَ هِبَةُ اللَّهِ أَنَّهُمَا أَطْلَقَا لَهُمْ نِكَاحَ الْأُمَّهَاتِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَ الْخَالاتِ وَ الْعَمَّاتِ وَ الْمُحَرَّمَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ أَنَّهُمَا أَمَرَاهُمْ أَنْ يُصَلُّوا إِلَى الشَّمْسِ حَيْثُ وَقَفَتْ فِي السَّمَاءِ وَ لَمْ يَجْعَلَا لِصَلَاتِهِمْ وَقْتاً وَ إِنَّمَا هُوَ افْتِرَاءٌ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ عَلَى آدَمَ وَ شَيْثٍ(علیه السلام) قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ وَ سَيِّدِي لِمَ سُمِّيَ قَوْمُ مُوسَى الْيَهُودَ قَالَ(علیه السلام) لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ»(7) أَيِ اهْتَدَيْنَا إِلَيْكَ قَالَ فَالنَّصَارَى قَالَ ع لِقَوْلِ عِيسَى(علیه

السلام) «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ»(8) وَ تَلَا الْآيَةَ إِلَى آخِرِهَا فَسُمُّوا النَّصَارَى لِنُصْرَةِ دِينِ اللَّهِ قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ فَلِمَ سُمِّيَ الصَّابِئُونَ الصَّابِئِينَ فَقَالَ(علیه السلام) إِنَّهُمْ صَبَوْا إِلَى تَعْطِيلِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْمِلَلِ وَ الشَّرَائِعِ وَ قَالُوا كُلُّ مَا جَاءُوا بِهِ بَاطِلٌ فَجَحَدُوا تَوْحِيدَ اللَّهِ تَعَالَى وَ نُبُوَّةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ رِسَالَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ وَصِيَّةَ الْأَوْصِيَاءِ فَهُمْ بِلَا شَرِيعَةٍ وَ لَا كِتَابٍ وَ لَا رَسُولٍ وَ هُمْ مُعَطِّلَةُ الْعَالَمِ قَالَ الْمُفَضَّلُ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَجَلَّ هَذَا مِنْ عِلْمٍ قَالَ(علیه السلام) نَعَمْ يَا مُفَضَّلُ فَأَلْقِهِ إِلَى شِيعَتِنَا لِئَلَّا يَشُكُّوا فِي الدِّينِ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي فَفِي أَيِّ بُقْعَةٍ يَظْهَرُ الْمَهْدِيُّ(عجل

الله تعالی فرجه الشریف) قَالَ(علیه السلام) لَا تَرَاهُ عَيْنٌ فِي وَقْتِ ظُهُورِهِ إِلَّا رَأَتْهُ كُلُّ عَيْنٍ فَمَنْ قَالَ لَكُمْ غَيْرَ هَذَا فَكَذِّبُوهُ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي وَ لَا يُرَى وَقْتَ وِلَادَتِهِ قَالَ بَلَى وَ اللَّهِ لَيُرَى مِنْ سَاعَةِ وِلَادَتِهِ إِلَى سَاعَةِ وَفَاةِ أَبِيهِ سَنَتَيْنِ وَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ أَوَّلُ وِلَادَتِهِ وَقْتُ الْفَجْرِ مِنْ لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ لِثَمَانٍ خَلَوْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ إِلَى يَوْمِ الْجُمُعَةِ لِثَمَانٍ خَلَوْنَ مِنْ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ مِنْ سَنَةِ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ هُوَ يَوْمُ وَفَاةِ أَبِيهِ بِالْمَدِينَةِ الَّتِي بِشَاطِئِ دِجْلَةَ يَبْنِيهَا الْمُتَكَبِّرُ الْجَبَّارُ الْمُسَمَّى بِاسْمِ جَعْفَرٍ الضَّالُّ الْمُلَقَّبُ بِالْمُتَوَكِّلِ وَ هُوَ الْمُتَأَكِّلُ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ هِيَ مَدِينَةٌ تُدْعَى بِسُرَّ مَنْ رَأَى وَ هِيَ سَاءَ مَنْ رَأَى يَرَى شَخْصَهُ الْمُؤْمِنُ الْمُحِقُّ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ لَا يَرَاهُ الْمُشَكِّكُ

ص: 293


1- . سوره نمل آیات 31 و 44
2- . سوره آل عمران آیه 52
3- . سوره آل عمران آیه 83
4- . سوره ذاريات آیه 36
5- . سوره بقرة آیه 136
6- . سوره بقرة آیه 133
7- . سوره اعراف آیه 155
8- . آل عمران آیه 52

الْمُرْتَابُ وَيَنْفُذُ فِيهَا أَمْرُهُ وَ نَهْيُهُ وَ يَغِيبُ عَنْهَا فَيَظْهَرُ فِي الْقَصْرِ بِصَابِرٍ بِجَانِبِ الْمَدِينَةِ فِي حَرَمِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَيَلْقَاهُ هُنَاكَ مَنْ يُسْعِدُهُ اللَّهُ بِالنَّظَرِ إِلَيْهِ ثُمَّ يَغِيبُ فِي آخِرِ يَوْمٍ مِنْ سَنَةِ سِتٍّ وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ فَلَا تَرَاهُ عَيْنُ أَحَدٍ حَتَّى يَرَاهُ كُلُّ أَحَدٍ وَ كُلُّ عَيْنٍ قَالَ الْمُفَضَّلُ قُلْتُ يَا سَيِّدِي فَمَنْ يُخَاطِبُهُ وَ لِمَنْ يُخَاطِبُ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) تُخَاطِبُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ الْمُؤْمِنُونَ مِنَ الْجِنِّ وَ يَخْرُجُ أَمْرُهُ وَ نَهْيُهُ إِلَى ثِقَاتِهِ وَ وُلَاتِهِ وَ وُكَلَائِهِ وَ يَقْعُدُ بِبَابِهِ مُحَمَّدُبْنُ نُصَيْرٍ النُّمَيْرِيُّ فِي يَوْمِ غَيْبَتِهِ بِصَابِرٍ ثُمَّ يَظْهَرُ بِمَكَّةَ وَ وَ اللَّهِ يَا مُفَضَّلُ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ دَخَلَ مَكَّةَ وَ عَلَيْهِ بُرْدَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ عَلَى رَأْسِهِ عِمَامَةٌ صَفْرَاءُ وَ فِي رِجْلَيْهِ نَعْلَا رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) الْمَخْصُوفَةُ وَ فِي يَدِهِ هِرَاوَتُهُ(علیه السلام) يَسُوقُ بَيْنَ يَدَيْهِ عِنَازاً عِجَافاً حَتَّى يَصِلَ بِهَا نَحْوَ الْبَيْتِ لَيْسَ ثَمَّ أَحَدٌ يَعْرِفُهُ وَ يَظْهَرُ وَ هُوَ شَابٌّ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي يَعُودُ شَابّاً أَوْ يَظْهَرُ فِي شَيْبَةٍ فَقَالَ(علیه السلام) سُبْحَانَ اللَّهِ وَ هَلْ يُعْرَفُ ذَلِكَ يَظْهَرُ كَيْفَ شَاءَ وَ بِأَيِّ صُورَةٍ شَاءَ إِذَا جَاءَهُ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى مَجْدُهُ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي فَمِنْ أَيْنَ يَظْهَرُ وَ كَيْفَ يَظْهَرُ يَا مُفَضَّلُ يَظْهَرُ وَحْدَهُ وَ يَأْتِي الْبَيْتَ وَحْدَهُ وَ يَلِجُ الْكَعْبَةَ وَحْدَهُ وَ يَجُنُّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ وَحْدَهُ فَإِذَا نَامَتِ الْعُيُونُ وَ غَسَقَ اللَّيْلُ نَزَلَ إِلَيْهِ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ(علیه السلام) وَ الْمَلَائِكَةُ صُفُوفاً فَيَقُولُ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا سَيِّدِي قَوْلُكَ مَقْبُولٌ وَ أَمْرُكَ جَائِزٌ فَيَمْسَحُ(علیه السلام) يَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ يَقُولُ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ»(1) وَ يَقِفُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَيَصْرُخُ صَرْخَةً فَيَقُولُ يَا مَعَاشِرَ نُقَبَائِي وَ أَهْلَ خَاصَّتِي وَ مَنْ ذَخَرَهُمُ اللَّهُ لِنُصْرَتِي قَبْلَ ظُهُورِي عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ائْتُونِي طَائِعِينَ فَتَرِدُ صَيْحَتُهُ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَلَيْهِمْ وَ هُمْ عَلَى مَحَارِيبِهِمْ وَ عَلَى فُرُشِهِمْ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا فَيَسْمَعُونَهُ فِي صَيْحَةٍ وَاحِدَةٍ فِي أُذُنِ كُلِّ رَجُلٍ فَيَجِيئُونَ نَحْوَهَا وَ لَا يَمْضِي لَهُمْ إِلَّا كَلَمْحَةِ بَصَرٍ حَتَّى يَكُونَ كُلُّهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ(علیه السلام) بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَام

از تأليفات علماى شيعه به سلسله سند از مفضل بن عمر روايت شده است كه گفت: از آقايم حضرت صادق(علیه السلام) پرسيدم: آيا مأموريت حضرت مهدى منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقت معينى دارد كه بايد مردم بدانند كى خواهد بود؟ فرمود: حاشا كه خداوند وقت ظهور او را طورى معين كند كه شيعيان ما آن را بدانند. عرض كردم: آقا براى چه؟ فرمود: زيرا وقت ظهور او همان ساعتى است كه خداوند مي فرمايد:

«يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها؛ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً»(2).

ص: 294


1- . سوره زمر آیه 74
2- . سوره اعراف آيه 187

و نيز اين همان ساعتى است كه خدا فرموده: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها»(1) و هم فرموده: « إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ»(2) يعنى: علم آن وقت فقط در نزد خداست و در آيه ديگر فرمود: «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها»(3) و نيز فرمود: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» و هم فرمود: «ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ»(4).

عرض كردم: معنى «يمارون» چيست؟ فرمود: يعنى مردم مي گويند قائم كى متولد شده و كى او را ديده و حالا كجاست و چه وقت آشكار مى شود؟ اينها همه عجله در امر خدا و شك در قضاى الهى و دخالت در قدرت اوست. اينان كسانى هستند كه در دنيا زيان مى برند و پايان بد از آن كافران است.

عرض كردم: آيا وقتى براى آن تعيين نشده؟ فرمود: اى مفضل! نه من وقتى بر آن معين مي كنم و نه وقتى براى آن تعيين شده است! هر كس براى ظهور مهدی ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقت تعيين كند، خود را در علم خداوند شريك دانسته و (به ناحق) ادعا كرده كه توانسته است بر اسرار خدا آگاهى يابد! در صورتى كه خداوند هر سرى دارد براى اين مخلوق كه از خدا و اولياء خدا برگشته اند واقع شده است، هر خيرى خدا داشته باشد اختصاص به بندگانش دارد كه بايد به آن برسند. زيرا كه خدا همه وقت با بندگانش است. آن اسرار كه به آنها مي دهد براى اين است كه بر آنها حجت باشد.

فقلت فكيف يا مولاى في ظهوره؟ فقال يظهر في شبهة ليستبين امره و يعلى ذكره.

مفضل گفت: در وقت ظهورش چگونه است؟ فرمود: اى مفضل! او در وضع شبهه ناكى آشكار مى شود، تا اينكه امرش روشن شود و نامش بالا رود و كارش آشكار گردد و نام وكنيه و نسبش برده شود و آوازه او در زبان پيروان حق و باطل و موافقين و مخالفين زياد برده مى شود؛ تا اينكه به واسطه ی شناختن او حجت بر مردم تمام شود.

ص: 295


1- .[1]سوره النازعات آيه 42
2- . سوره لقمان آيه 34
3- . سوره محمد آيه 18
4- . سوره شورى آيه 18 و 17

به علاوه ما داستان ظهور او را براى مردم نقل كرده ايم و نشان داده ايم و نام و نسب و كنيه او را برده و گفته ايم كه او هم نام جدش پيغمبر خدا و هم كنيه اوست تا مبادا مردم بگويند اسم و كنيه و نسب او را نشناختيم، به خدا سوگند كار او به واسطه ی روشن شدن نام و نسب و كنيه اش كه بر زبان هاى مردم بالا گرفته، متحقق مى شود. به طورى كه آن را براى يكديگر بازگو مي كنند. همه ی اينها براى اتمام حجت بر آنهاست. آنگاه همان طور كه جدش وعده داده، خداوند او را ظاهر مى گرداند قوله تعالى: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(1) يعنى: خداوند نماينده خود را با هدايت و دين حق مي فرستد تا او را بر تمام اديان غالب گرداند هر چند مشركان نخواهند.

دين مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دين اسلام است

مفضل گفت آقا تأويل «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» چيست؟

(يعنى چگونه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر همه ی اديان غالب مى شود) حضرت فرمود: تأويل آن اين آيه است: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ» يعنى «چندان از مشركان بكشيد كه ديگر فتنه اى در ميان مردم نباشد و همه دين براى خدا باشد.»

اى مفضل به خدا قسم! اختلاف را از ميان ملل و اديان برمي دارد و همه دين ها يكى مى شود چنان كه خدا فرموده: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»(2) و هم فرموده:

«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»(3)

يعنى هر كس دينى جز دين اسلام را بپذيرد هرگز از وى پذيرفته نمي شود و او در عالم آخرت از زيانكاران خواهد بود.مفضل گفت: آقا! آيا دينى كه پدران او ابراهيم و نوح و موسى و عيسى(علیهم السلام) و حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) داشتند، همان دين اسلام بود؟ فرمود: آرى همين دين اسلام بود، نه غير آن! عرض كردم: دليلى از قرآن بر اين مطلب داريد؟ فرمود: آرى از اول تا آخر قرآن پر از دليل است. از

ص: 296


1- . سوره توبه آيه 33
2- . سوره آل عمران آيه 19
3- . سوره آل عمران آيه 85

جمله آيه « إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»(1) مي باشد. و ديگر اين آيه «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ»(2) يعنى اسلام دين پدر شما ابراهيم است و اوست كه شما را مسلمان ناميد. ديگر آيه ايست كه خداوند در داستان ابراهيم و اسماعيل از زبان آنها نقل مي كند كه گفتند: «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً»(3) يعنى: خدايا ما دو نفر را دو تن مسلمان و تسليم شده خود قرار ده و از اولاد ما نيز مردمى مسلمان بيرون آور. ديگر اين آيه در داستان فرعون است كه مي فرمايد: «حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(4) يعنى «وقتى فرعون مي خواست غرق شود، گفت: ايمان آوردم كه جز خداوند يگانه اى كه بنى اسرائيل به او ايمان آوردند، خدائى نيست و اينك من از مسلمانان هستم.»

و در داستان سليمان و بلقيس ملكه سبا مي فرمايد: «در حالى كه تسليم شده ايد، نزد من بيایيد و چون بلقيس به نزد سليمان آمد گفت: من با سليمان در پيشگاه خداوند جهانيان اسلام آورديم و از زبان عيسى بن مريم(علیهما السلام) مي فرمايد: «مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ» يعنى عيسى گفت: كسانى كه مي خواهند با پذيرش دين خدا «مرا يارى نمايند كيستند؟» «قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»(5) «حواريون گفتند: ما ياوران دينى تو هستيم ما ايمان به خدا آورديم و شاهد باش كه ما مسلمان هستيم!» و در آيه ديگر مي فرمايد: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً»(6) يعنى «آنچه در آسمان ها و زمين است با ميل و بى ميلى اسلام آوردند» ودر داستان لوط مي فرمايد: «فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(7) «ما در آنجا بيشتر از يك خانه از مسلمانان نيافتيم» و در آيه ديگر مي فرمايد: «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا .. لا نُفَرِّقُ بَيْنَ

ص: 297


1- . سوره آل عمران آیه 19
2- . سوره حج آيه 78
3- . سوره بقرة آيه 128
4- . سوره يونس آيه 90
5- . سوره آل عمران آيه 52
6- . سوره آل عمران آيه 83
7- . سوره ذاريات آيه 36

أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(1) یعنی «بگویید: ايمان آورديم به خدا و آنچه از طرف خدا براى ما نازل شده و بين هيچ يك از پيغمبران فرق نمي گذاريم و ما براى او اسلام آورديم.»

و در آيه ديگر مي فرمايد: « أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ الى قوله وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(2) يعنى: آيا شما حاضر بوديد هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد تا آنجا كه فرمود: و ما همه براى او اسلام آورديم.

مفضل عرض كرد: آقا! اديان چند تا است؟ فرمود: چهار دين است و هر كدام دين جداگانه ايست عرض كردم: چرا مجوس را مجوس مى گويند؟ فرمود: براى اينكه در سريانى خود را مجوسى ناميدند و دعوى كردند كه حضرت آدم(علیه السلام) و شيث هبة اللَّه ازدواج با مادران و خواهران و دختران و خاله ها و عمه ها و ساير محارم را براى آنها حلال كردند و ادعا مى كنند كه آدم و شیث(علیهما السلام) به آن ها دستور داده اند كه در وسط روز آفتاب را سجده كنند و وقتى براى نماز آنها قرار نداده اند، در صورتى كه اين ادعا افتراء بر خدا و دروغ بستن بر آدم و شيث(علیهما السلام) است.

مفضل گفت: آقا! چرا قوم موسى را يهود مى گويند؟ فرمود: براى اينكه خداوند از زبان آنها نقل كرده كه گفتند: «إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ» يعنى «ما به سوى تو رجوع كرده ايم.» عرض كردم: چرا نصارى را نصرانى مى گويند؟ فرمود: به خاطر اين آيه است كه به عيسى گفتند: «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ» ما ياوران خدایيم، و دين خدا را نصرت مي دهيم.

مفضل گفت: آقا! چرا صابئين را به اين نام مى نامند؟ فرمود: براى اينكه آنها معتقد شدند كه وجود پيغمبران و فرستادگان الهى و اديان و شرايع آسمانى بيهوده است و هر چه انبيا گفته اند باطل است و از اين راه يگانگى خداوند و نبوت پيغمبران و رسالت فرستادگان الهى و جانشينىجانشينان آنها را انكار نمودند و مي گويند: نه دينى و نه كتابى و نه پيغمبرى است و به اعتقاد آنها جهان آفرينش هيچ گونه رابطى با مبدأ وجود و مدبر عالم ندارد و خودسر مي گردد.

عرض كرد: سبحان اللَّه! چقدر اين اطلاعات مهم است! حضرت فرمود: آرى اى مفضل آنچه گفتم به شيعيان ما برسان تا در امر دين خود شك نكنند.

ص: 298


1- . سوره بقره آيه 136
2- . سوره بقره آيه 133

مفضل گفت: آقا، حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در كدام سرزمين ظهور مي كند؟ فرمود: هنگام ظهورش هيچ كس او را نمى بيند هر كس جز اين به شما بگويد او را دروغگو بدانيد.

عرض كردم: آقا، آيا حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ولادتش ديده نمي شود؟ فرمود: چرا به خدا قسم از لحظه ولادت تا موقع وفات پدرش كه دو سال و نه ماه است ديده می شود. اول ولادتش موقع فجر شب جمعه هشتم ماه شعبان سال 257 تا روز جمعه هشتم ربيع الاول سال دويست و شصت روز وفات پدرش در شهرى واقع در كنار شط دجله كه آن را شخص متكبر جبار گمراهى به نام جعفر ملقب به متوكل ملعون بنا مى كند.

آن شهر را «سر من رأى» مي نامند (سر من راى يعنى مسرور مى شود هر كس آن را ببيند) ولى هر كس آن را ببيند گرفته مى شود در سال دويست و شصت هر شخص با ايمان و با حقيقتى او را در سامره مى بيند ولى كسى كه دلش آلوده به شك و ترديد است او را نمي بيند امر و نهى او در آن شهر نفوذ مي كند و در همان جا غایب مى شود و در قصرى بنام (صابر) در جنب مدينه در حرم جدش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ظاهر مى شود و هر كس سعادت ديدار او را داشته باشد در آنجا او را مي بيند آنگاه در آخر روز سال دويست و شصت و شش از نظرها غایب مى گردد و ديگر هيچ كس او را نمى بيند تا موقعى كه همه چشم ها به جمالش روشن گردد.

مفضل گفت: در طول غيبت با چه کسى انس مي گيرد و با چه كسى گفتگو مي كند و چه كسى با او سخن مى گويد؟ فرمود: فرشتگان خدا و افراد با ايمان طایفه جن با وى سخن مي گويند و دستورات و (توقيعات) او براى موثقين و نمايندگان و وكلايش صادر مى شود.

و همان روز كه وى در صابر غایب مى شود محمدبن نصير نميرى، خود را باب او (و رابط ميان او و شيعيان) معرفى مي كند، آنگاه (بعد از غيبت طولانى) در مكه آشكار مي گردد.اى مفضل، گويا او را مى بينم كه وارد شهر مكه شده و لباس پيغمبر را پوشيده و عمامه زردى بر سر گذاشته است و نعلين وصله شده ی پيغمبر را به پا كرده و عصاى آن حضرت را به دست گرفته چند بز لاغر را جلو انداخته و بدين گونه به طرف خانه خدا مي رود بدون اينكه كسى او را بشناسد و به سن جوانى آشكار مي گردد.

مفضل گفت: آيا به صورت جوان برمي گردد يا با حالت پيرى ظهور مي كند فرمود:

ص: 299

سبحان اللَّه مگر از حالا كسى مي داند؟ وقتى خدا فرمان ظهورش را صادر كند هر طور او بخواهد و به هر صورتى كه او صلاح بداند ظاهر مى شود.

مفضل گفت: آقا، از كجا ظاهر مى شود و چگونه آشكار مي گردد؟ فرمود: اى مفضل او به تنهایى آشكار مى گردد و تنها به طرف خانه خدا مى آيد و تنها داخل كعبه مى شود و چون شب فرا رسد همچنان تنهاست، وقتى چشم ها به خواب رفت و شب كاملا تاريك شد جبرئيل و ميكائيل و دسته دسته فرشتگان بر وى فرود مى آيند و در آن ميان جبرئيل به وى مى گويد: اى آقاى من هر چه بفرمایى پذيرفته است و فرمانت رواست. او (حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) هم دست بر رخسارش مي كشد و مي فرمايد: « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ» یعنی«خدا را سپاس مي گزارم كه وعده اش در باره ما راست درآمد و زمين را به ما واگذار كرد و هر جاى بهشت را بخواهيم منزل مى كنيم چه نيكوست پاداش عمل كنندگان بفرمان الهى.» آنگاه در بين ركن و مقام مى ايستد و با صداى رسا مى گويد: اى نقبا و مردمى كه به من نزديك هستيد و اى كسانى كه خداوند شما را پيش از ظهور من در روى زمين براى يارى من ذخيره كرده است، براى اطاعت از من به سوى من بيایيد. صداى او به اين افراد مي رسد و آنها در شرق و غرب عالم بعضى در محراب عبادت و گروهى خوابيده اند، با اين وصف با يك صدا كه مي شنوند و با يك چشم به هم زدن در بين ركن و مقام نزد او خواهند بود.

ص: 300

378. ملائكه خادمان محبين اهل بيت(علیهم السلام) و محبين امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و برای آن ها طلب مغفرت می کنند.

سوره غافر آيه 7

الَّذِينَ يَحْمِلُونَ العَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا

يعنى آنان كه عرش خداوند را حمل مى كنند و كسانى كه در حول و اطراف آن هستند، تسبيح مى كنند پروردگارشان را به حمد خودش و به او ايمان دارند و براى آنان كه ايمان آورده اند استغفار مى كنند.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 93 صفحه 485 به نقل از صاحب مناقب و غایة المرام صفحه 9 آمده است:

... حدثنا عبد السلام بن صالح الهرودى، عن على بن موسى الرضا(علیه السلام)، عن ابيه(علیه السلام)، عن ابائه(علیهم السلام)، عن على بن ابى طالب(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) ماخلق اللّه خلقاً افضل منى و لا اكرم عليه منى... يا على(علیه السلام)، ان اللّه تبارك و تعالى افضل انبيائه المرسلين على الملائكه المقربين و فضلنى على جميع النبين والمرسلين الفضل بعدى لك. يا على(علیه السلام)، و للائمه من ولدك من بعدك فان الملائكه من خدامنا و خدام محبينا. يا على(علیه السلام) «الَّذِينَ يَحمِلُونَ العَرشَ وَ مَن حَولَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَ يَستَغفِروُنَ لِلَّذيِنَ ءَامَنُوا» بولايتنا. يا على(علیه السلام)، لولا نحن ماخلق اللّه آدم و لاحوا و لاالجنة و لا النار و لا السماء و لا الارض فكيف لانكون افضل من الملائكه.

حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام) روايت مى كند از پدرش و ايشان، از اجداد طيبين و طاهرينشان(علیهم السلام) و سرانجام از اميرالمؤمنين على(علیه السلام) كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: خداوند هيچ مخلوقى را برتر از من و بزرگوارتر از من خلق نكرده است،... اى على(علیه السلام) خداوند تبارك تعالى انبيا مرسلين(علیهمالسلام) را بر ملائكه مقربين (نظير جبرائيل، ميكائيل و اسرافيل) فضيلت و برترى داد و مرا بر تمام انبيا و مرسلين(علیهم السلام) و برترى داد و برترى و فضل بعد از من براى

ص: 301

تو است. اى على(علیه السلام) و براى امامان از فرزندان تو كه بعد از تو خواهند آمد. اى على(علیه السلام) ملائكه از خدمتگزاران ما و دوستداران ما هستند، اى على(علیه السلام)، همان ملائكه اى كه حاملان عرش خداوند مى باشند و آن ملائكه اى كه اطراف عرش قرار دارند، آن ها پروردگارشان را تسبيح مى گويند و تحميد مى كنند و آن ها طلب مغفرت مى كنند براى كسانى كه به ولايت ما ايمان آورده اند. اى على(علیه السلام)، اگر ما نبوديم خداوند نه آدم، نه حوا، نه بهشت، نه جهنم، نه آسمان و نه زمين را خلق نمى فرمودند، چگونه ما از فرشتگان برتر نباشيم.

و انه لما عرج لى الى السماء... فنوديت يا محمّد، اوصيائك المكتوبون على سرادق عرشى فنظرت فرأيت اثنى عشر نوراً و فى كل نور سطراً اخضر عليه اسم وصى من اوصيائى اولهم على(علیه السلام) و آخرهم القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقلت يا رب هولاء اوصيائى من بعدى فنوديت يا محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)، هولاء اوليائى و احبائى و اصفائى و حججى بعدك على بريتى و هم اوصيائك و عزتى و جلالى لاطهرن الارض بآخرهم المهدى من الظلم و لاملكنه مشارق الارض و مغاربها ولاسخرن له الرياح و لاذللن له السحاب الصعاب و لارقينه فى الاسباب و لانهرنه بجندى و لامدنه بملائكتى حتى تعلو دعوتى و يجمع الخلق على توحيدى ثم لاديمن ملكه و لاداولن الايام بين اوليائى الى يوم القيامه.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: هنگامى كه مرا براى معراج سير دادند... عرض كردم: خدايا اوصياى من چه كسانى هستند؟ ندا از طرف ذات اقدس الهى رسيد: اوصياى تو آن ها هستند كه در سرادق عرش من نوشته شدند پس نگاه كردم دوازده نور ديدم و در هر نورى سطرى سبز بر آن نام وصييى از اوصياى من اول ايشان على(علیه السلام) و آخر آن ها قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده؛ عرضه داشتم پروردگار من، ايشان اوصياى من بعد از من هستند، ندا رسيد اى محمّد، ايشان اولياى منند و اصفيا و حجج من بعد از تو بر خلقم هستند جانشينان و اوصياى ايشانند؛ به عزت و جلالم البته زمين را با آخر ايشان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ظلم و ستم پاك گردانم و او را مالك مشارق و مغارب گردانم و باد را مسخر سازم، ابرهاى سخت و سنگين را ذليل او گردانم و براى او بالاترين اسباب را آماده سازم و او را با لشكر خودم نصرت دهم و به او توسط ملائكه كمك مى دهم تا آنكه دعوت مرا به جميع خلق بر توحيدمن بلند گرداند سپس قدرت و ملك و پادشاهى را به او ارائه مى دهم كه مدت زمان زيادى اين حكومت براى اولياى من تا روز قيامت ادامه دارد.

ص: 302

2. در عیون الاخبار مجلد 1 صفحه 263 حدیث 22 آمده است:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِيماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِيَّةً وَ لِآدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِي صُلْبِهِ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لِآدَمَ «كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»(1)

به درستی که خداوند آدم را آفرید و ما را در صلب او قرار داد و به ملائکه امر فرمود که او را سجده کنند، از برای تعظیم و گرامی داشتن ما وسجده ی آن ها برای عبودیت خدا بود و برای حضرت آدم(علیه السلام) اکرام و طاعتی به علت بودن نور ما در صلب او. (پس ملائکه نورها را سجده کردند.) پس در این صورت چگونه ما افضل از ملائکه نیستیم درحالی که محققا همه ی آن ها آدم را سجده کردند. (به خاطر نور ما)

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 91 حديث 5 آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا الحسين بن محمّدبن سعيد الهاشمى الكوفى، بالكوفة سنة اربع و خمسين و ثلث مائة، قال: حدثنى فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفى، قال: حدثنا احمدبن محمّدبن على الهمدانى، قال حدثنا ابوالفضيل العباس بن عبداللّه البخارى، قال: حدثنا محمّدبن القسم بن ابراهيم بن محمّد، عن عبداللّه بن القسم بن محمّدبن ابى بكر، قال: حدثنا عبدالسلم بن صالح الهروى، عن على بن موسى الرضا(علیه السلام)، عن ابيه، عن ابائه، عن على بن ابى طالب(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): يا على، «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ العَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» بولايتنا.

ابن بابويه از حسين بن محمّدبن سعيد الهاشمى الكوفى...، از عبدالسلم بن صالح الهروى و ايشان روايت مى كند، از على بن موسى الرضا(علیه السلام) و ايشان، از پدرش، از اجدادش اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) و ايشان روايت مى كنند، از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه آن حضرت فرمودند: اى على(علیه السلام) «كسانى كه عرش خداوند را حمل مى كنند و كسانى كه دور عرش خداوند مى گردند تسبيح مى گويند و حمد ربشان را بجاى مى آورند و استغفار مى كنند» براى كسانى كه به ولايت ما ايمان آورند.4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 92 حديث 11 و تفسیر قمی صفحه 596 آمده است:

ص: 303


1- .[1] سوره ص آیه 73 و سوره حجر آیه 30

على بن ابراهيم قال: حدثنى ابى، عن القسم بن محمّد، عن سليمان بن داود المنقرى، عن حماد، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) انه سئل عن الملائكه اكثر ام بنوآدم؟ فقال: و الذى نفسى بيده لعدد الملائكة فى السموات اكثر من عدد التراب فى الارض و ما فى السماء موضع قدم الا وفيها ملك يسبحه و يقدسه و لا فى الارض شجرة و لا مدرة الا و فيها ملك موكل بها ياتى اللّه كل يوم بعلمها و اللّه اعلم بها و ما منهم احد الا ويتقرب كل يوم الى اللّه بولايتنا اهل البيت و يستغفر لمحبينا و يلعن اعدائنا و يسئل اللّه ان يرسل عليهم العذاب ارسالا.

على بن ابراهيم قمى از پدرش و ايشان، از قسم بن محمّد و ايشان از سليمان بن داود المنقرى، از حماد و بالاخره از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند. مى گويد: از حضرت سؤال كردم كه ملائكه بيشتر هستند يا فرزندان آدم؟ حضرت فرمودند: به آن خدايى كه جانم در دست قدرت اوست عدد ملائكه اى كه در آسمان هستند بيشتر از عدد (ذرات) خاك روى كره زمين است و در آسمان موضع و محلى نيست مگر آن كه در آن جا فرشته اى است كه مى گويد: «سبحان اللّه» و «سبوحٌ قدوس» و بر روى كره زمين درختى نيست مگر اينكه بر آن ها يك فرشته موكل است، خداوند در هر روز به علم آن ها مى افزايد، و به آن ها عالم است، و در آن ها يكى نيست مگر اينكه هر روز به خداوند به وسيله ولايت ما اهل بيت(علیهم السلام) تقرب مى جويد و براى دوستان و محبين ما استغفار مى كند و براى اعدا و دشمنان ما لعنت مى فرستد و از خداوند مى خواهد كه عذابش را بر آن ها ارسال كند.

ص: 304

379. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت های زیادی شروع

اشاره

می شود و خود امام زمان پس از رحلت یا شهادت به دنیا رجعت می کند

سوره غافر آیات 10 و 11

إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمانِ فَتَكْفُرُون(10) قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ(11)

به کسانی که کافر شدند خطاب می شود که خدا به شما خشم می گیرد شدیدتر از خشمی که شما بین خودتان دارید. برای این که شما را به ایمان دعوت کردند و شما کافر شدید. گفتند پروردگارا شما ما را دو بار به مرگ رساندی و دوبار زنده نمودی تا ما به گناهان خود اعتراف کردیم آیا اینک برای ما راهی هست (که از این عذاب) بیرون آییم.

خلاصه بحث رجعت

در رجعت دو دسته از انسان ها پس از مرگ به دنیا برمی گردند و زندگی می کنند. یک دسته بهترین انسان ها و دسته ی دیگر بدترین انسان ها که بهترین ها برای ثواب دیدن به این دنیا برمی گردند و بدترین ها برای عقاب شدن دنیایی بازمی گردند.

رجعت از ضروریات دین است یعنی اگر کسی رجعت را منکر شود، مرتد می شود.

در بین امت های انبیای گذشته رجعت های فردی و دسته جمعی وجود داشته است.

در کشف المحجة نوشته ی آیت الله العظمی، علامه ی بی بدیل سیدبن طاووس صفحه 75 آمده است:

نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: در این امت جاری شود آنچه در امت های گذشته جاری شده است و در قرآن به رجعت و زنده شدن جماعتی تصریح فرموده است و می فرمایند: « أَ لَمْ تَرَ إِلَىالَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُم»(1) یعنی «آیا

ص: 305


1- . سوره بقره آیه 243

ندیدی آنان را که از ترس مرگ از دیارشان بیرون رفتند درحالی که هزاران نفر بودند. پس خدا به ایشان گفت بمیرید. سپس ایشان را زنده کرد.» این همان رجعت است که امامیه به آن قائلند و باید در این امت نیز واقع شود.

1. در آیات 55 و 56 سوره بقره آمده است که بنی اسرائیل به موسی(علیه السلام) گفتند « لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّه» پس به میقات رفتند و صاعقه ای آمد و همه ی آن ها مردند. قرآن می فرماید: «ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ» پس شما را بعد از مردنتان برانگیختیم.

در تفاسیر آمده است که این ها هفتاد نفر از بنی اسرائیل بودند که بعد از مردن رجعت کرده و به دنیا برگشتند.

2. در سوره بقره آیات 72 و 73 درباره ی مقتول بنی اسرائیل صحبت می کند که فردی از بنی اسرائیل را یکی از اقوامش کشته بود. حضرت موسی(علیه السلام) به امر الهی دستور داد گاوی با مشخصات مخصوص ذبح کردند و قسمتی از بدن آن را به مقتول زدند. قرآن می فرماید «اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى» پس از زدن قسمتی از بدن گاو به او زنده شد. این داستان را سیوطی در الدرالمنثور و فخررازی در تفسیرش آورده است.

ما به زنده شدن آن فرد یهودی پس از مردن، رجعت می گوییم. ریشه ی مسئله ی رجعت در قرآن است.

3. در تفسیر سوره بقره آیه243 آمده است که چهار هزار نفر از شهر و دیارشان بیرون رفتند و خداوند دستور داد همه ی آن ها را قبض روح کردند. آن ها می خواستند از شر طاغوت زمانشان فرار کنند و همه مردند. «فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُم» یکی از انبیا از آنجا می گذشت و دعا کرد و هر چهار هزار نفر زنده شدند و به عبادت مشغول شدند. (در تفاسیر مدت مرگشان هشت روز درج شده است.)

4. سوره بقره آیه 259 درباره ی عزیر پیامبر(علیه السلام) است که از دهکده ای می گذشت که سقف های خانه ها بر روی مردگانشان خراب شده بود. او می گفت من در حیرتم که چگونه خداوند باز این مرده ها را زنده خواهد کرد. پس خداوند او را برای صد سال میراند. پس از صد سال او را زنده کرد به او فرمود: تو چه مدت در اینجا خوابیده ای؟ جواب داد: یک روز یاپاره ای از روز.

ص: 306

ندا آمد تو صد سال است که مرده بودی. به طعام و نوشیدنی ات نگاه کن که زمان بر آن ها اثر نگذاشته است و به الاغت نگاه کن. او نگاه کرد و دید که او خاک شده است. پس به امر الهی استخوان های الاغ به هم نزدیک شدند و گوشت برآن روییده شد و الاغ زنده شد.

از این آیه چند نتیجه می توان گرفت:

اول: رجعت هم برای انسان می تواند رخ دهد هم برای حیوان.

دوم: غذای او یا ماست بوده یا انجیر که هر یک بوده باشد، بیش از چهار روز سالم نمی ماند. درحالی که این خوراکی ها صد سال عمر کردند و فاسد نشدند. این دلیلی بر طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

5. زنده شدن مرده ها به دست حضرت مسیح(علیه السلام) در سوره آل عمران آیه 49 و سوره مائده آیه 110

6. زنده شدن دابة الارض قبل از قیامت. سوره نمل آیات 82 و 83

7. در سوره قصص آیه 85 خدا می فرماید «إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ» یک بعد تفسیر این آیه رجعت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) به این دنیاست.

8. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در یکی از رجعت هایشان بر همه ی انسان ها رسالت می کنند. سوره سبأ آیه 28 « وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون»

9. رجعت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) سوره حجر آیه 2 « رُبَما يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمين» بسا که کافران آرزو کنند که ای کاش ما مسلمان بودیم.

در روایات آمده است که این در یکی از رجعت های حضرت امیر(علیه السلام) است که شیطان به دست ایشان کشته می شود.

10. در آیات 82 تا 85 سوره نمل داریم که دابة الارض قبل از قیامت رجعت می کند. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به دنیا برمی گردند و حکومت می کنند. البته رجعت های حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) طبق آیات 15 و 16 سوره قلم متعدد است.11. یکی دیگر از کسانی که به دنیا رجعت می کند حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است بنا به نوشته ی کتاب بحارالانوار مجلد 53 صفحات 61 تا 63 و مجلد 43 صفحه 43 و کامل الزیارات صفحه 87 و تفسیر فرات کوفی صفحه 203 زمانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دنیا می روند بلافاصله امام

ص: 307

حسین(علیه السلام) رجعت می کنند و پیکر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را غسل داده، کفن کرده و بر آن نماز می خوانند و در مقبره ی خویش در کربلا دفن می کنند.

در تفسیر فرات کوفی صفحه 203 آمده است که تعداد یاران امام حسین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که با ایشان رجعت می کنند 95 نفر است.

12. رجعت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف): در کتاب حق الیقین صفحه 368 آمده است که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از فوتشان به دنیا برمی گردند و حکومت می کنند.

13. بنا به نوشته ی تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 218 در تفسیر آیه 5 سوره قصص «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين» آمده است که امام صادق(علیه السلام) نیز رجعت خواهند داشت.

14. رجعت همه ی ائمه طاهرین(علیهم السلام): بنا به نوشته ی تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 87 و تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 312 همه ی ائمه(علیهم السلام) دارای رجعت هستند.

15. تمام شهدا در عصر طلایی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت خواهند داشت. تفسیر قمی ذیل آیه 83 سوره نمل یعنی از هر امتی فقط گروهی محشور می شوند.

16. رجعت اسماعیل بن هزقیل: در کامل الزیارات صفحه 65 و بحارالانوار مجلد 53 صفحه 105 آمده است که اسماعیل بن هزقیل که قرآن به او صادق الوعد می گوید، رجعت خواهد داشت.

17. رجعت یوشع بن نون جانشین حضرت موسی(علیه السلام): بنا به نوشته ی بحارالانوار مجلد 3 صفحه 366 او هم رجعت خواهد داشت.

18. رجعت عمومی ظالمان: بنا به نوشته ی بحارالانوار مجلد 53 صفحه 89 تمامی ظالمان رجعت خواهند داشت.19. بنا به نوشته ی بحارالانوار مجلد 53 صفحه 86 مقدادبن اسود کندی رجعت خواهد کرد.

20. بنا به نوشته بحارالانوار مجلد 53 صفحه 142 سلمان فارسی رجعت خواهد کرد.

برای تحقیق بیشتر به کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت اثر دیگر همین مؤلف مراجعه کنید.

1. تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 256 مختصر بصائرالدرجات صفحه 45 تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 529 و 530 حدیث 8 الرجعة صفحه 84 حدیث 55 تفسیر

ص: 308

صافی مجلد 4 صفحه 336 تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 93 حدیث 1 بحارالانوار مجلد 53 باب 29 حدیث 36 نورالثقلین مجلد 4 صفحه 19 آمده است:

و قال علي بن إبراهيم في قوله: «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ إلى قوله مِنْ سَبِيلٍ» قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) ذَلِكَ فِي الرَّجْعَة

علی بن ابراهیم در مورد این فرموده ی خداوند: «پروردگار ما شما ما را دو بار به مرگ رساندی و دو بار زنده نمودی تا ما به گناهان خود اعتراف کردیم آیا اینک برای ما راهی هست که از این عذاب بیرون آییم؟» حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند این آیه تحققش در زمان رجعت است.

2. در کتاب المشیخه از حسن بن محبوب، مختصر بصائرالدرجات صفحه 462 کتاب الرجعة صفحه 141 حدیث 83، الایقاظ من الهجعة صفحه 298 باب 9 حدیث 127، برهان مجلد 4 صفحه 93 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 116 باب 29 حدیث 139 آمده است:

وَ مِنْ كِتَابِ الْمَشِيخَةِ لِلْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ6 بِإِسْنَادِيَ الْمُتَّصِلِ إِلَيْهِ أَوَّلًا عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سَلَّامٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ»(1) قَالَ: هُوَ خَاصٌّ لِأَقْوَامٍ فِي الرَّجْعَةِ بَعْدَ الْمَوْتِ، وَ يَجْرِي فِي الْقِيَامَةِ، «فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»(2)

حسن بن محبوب از محمدبن سلام و ایشان از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت در مورد آیه 11 سوره غافر فرمودند: (این آیه) درباره ی گروه هاییاست که در زمان رجعت بعد از مردن بازمی گردند. (اما مصداق دیگرش) در قیامت اجرا می شود (که چنین می گویند) که قوم ظالم از رحمت خداوند دور می گردند.

3. بحارالانوار مجلد 45 صفحه 312 باب 46 و کتاب التسلی از نعمانی و کتاب المعجم احادیث الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجلد 7 صفحه 524 آمده است:

الامام الصادق(علیه السلام) إذ احتضر الکافر حَضَرَهُ رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و علی(علیه السلام) و جبرئیل و ملک الموت فَيَدْنُو إِلَيْهِ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَيَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) فَأَبْغِضْهُ فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ(علیهم السلام) فَأَبْغِضْهُ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ لِمَلَكِ الْمَوْتِ إِنَّ هَذَا

ص: 309


1- . سوره غافر آیه 11
2- . سوره مؤمنون آیه 41

كَانَ يُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ(علیهم السلام) فَأَبْغِضْهُ وَ أَعْنِفْ بِهِ فَيَدْنُو مِنْهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ يَا عَبْدَاللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رَقَبَتِكَ أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِكَ تَمَسَّكْتَ بِالْعِصْمَةِ الْكُبْرَى فِي دَارِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَيَقُولُ وَ مَا هِيَ فَيَقُولُ وَلَايَةُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ فَيَقُولُ مَا أَعْرِفُهَا وَ لَا أَعْتَقِدُ بِهَا فَيَقُولُ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ مَا كُنْتَ تَعْتَقِدُ فَيَقُولُ لَهُ جَبْرَئِيلُ أَبْشِرْ يَا عَدُوَّ اللَّهِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَ عَذَابِهِ فِي النَّارِ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ فَاتَكَ وَ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَخَافُ فَقَدْ نَزَلَ بِكَ ثُمَّ يَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا عَنِيفاً ثُمَّ يُوَكِّلُ بِرُوحِهِ مِائَةَ شَيْطَانٍ كُلُّهُمْ يَبْصُقُ فِي وَجْهِهِ وَ يَتَأَذَّى بِرِيحِهِ فَإِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ فُتِحَ لَهُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ يَدْخُلُ إِلَيْهِ مِنْ فَوْحِ رِيحِهَا وَ لَهَبِهَا ثُمَّ إِنَّهُ يُؤْتَى بِرُوحِهِ إِلَى جِبَالِ بَرَهُوتَ ثُمَّ إِنَّهُ يَصِيرُ فِي الْمُرَكَّبَاتِ بَعْدَ أَنْ يَجْرِيَ فِي كُلِّ سِنْخٍ مَسْخُوطٍ عَلَيْهِ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) فَيَبْعَثُهُ اللَّهُ فَيَضْرِبُ عُنُقَهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ»(1) وَ اللَّهِ لَقَدْ أُتِيَ بِعُمَرَبْنِ سَعْدٍ بَعْدَ مَا قُتِلَ وَ إِنَّهُ لَفِي صُورَةِ قِرْدٍ فِي عُنُقِهِ سِلْسِلَةٌ فَجَعَلَ يَعْرِفُ أَهْلَ الدَّارِ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ اللَّهِ لَا يَذْهَبُ الْأَيَّامُ حَتَّى يُمْسَخَ عَدُوُّنَا مَسْخاً ظَاهِراً حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَيُمْسَخُ فِي حَيَاتِهِ قِرْداً أَوْ «خِنْزِيراً وَ مِنْ وَرَائِهِمْ عَذابٌ غَلِيظٌ وَ مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيرا»

ص: 310


1- .[1] سوره غافر آیه 11

380. نواب اربعه یا نواب خاص، رابط بین امام(علیه السلام) و مردم بودند

سوره غافر آیه 51

إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهاد

ما البته پیامبران و رسولان و کسانی که ایمان آورده اند در زندگی دنیا و در قیامت یاری و نصرت خواهیم کرد در آن روزی که شاهدان به قیام برپا خواهند خاست.

1. تفسیر قمی صفحه 600، بحارالانوار مجلد 11 صفحه 27 و مجلد 53 صفحه 106 باب 29 حدیث 134، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 424 حدیث 1 الرجعه صفحه 187 حدیث 106، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 531 حدیث 14 و مختصر بصائرالدرجات صفحه 18 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَبْنِ عَبْدِالْعَزِيزِ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» قَالَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ فِي الرَّجْعَةِ، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَنْبِيَاءَ كَثِيرَةً لَمْ يُنْصَرُوا فِي الدُّنْيَا وَ قُتِلُوا وَ الْأَئِمَّةَ بَعْدَهُمْ قُتِلُوا وَ لَمْ يُنْصَرُوا ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ

خبر داد ما را احمدبن ادریس و او روایت کرد از احمدبن محمد و او از عمربن عبدالعزیز و او از جمیل و او از حضرت صادق(علیه السلام) روایت می کند که به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم خداوند در قرآن می فرمایند: «ما رسولان و کسانی که ایمان آورده اند در زندگی دنیا و در زندگی آخرت در آن روزی که گواهان به پا خواهند خواست یاری خواهیم کرد.» گفتم (چگونه است این یاری) حضرت فرمودند: به خدا سوگند این آیه مربوط به زمان رجعت است. آیا نمی دانی که بسیاری از پیامبران در دنیا مورد نصرت ویاری قرار نگرفتند و آن ها یاری نشدند و کشته شدند و همچنین بعد از آن ها امامان بدون آن که یاری شوند کشته شدند بنابر این این برنامه در رجعت صورت می گیرد.

ص: 311

2. در تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 600 آمده است:

و قال علي بن إبراهيم في قوله: «وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» يعني الأئمة(علیهم السلام)

علی بن ابراهیم گفت: منظور از روزی که شاهدان به گواهی برخواهند خاست این شاهدان امامان هستند.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 600 آمده است:

قوله «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» و هو في الرجعة إذا رجع رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و الأئمة(علیهم السلام)

خداوند می فرماید «همانا ما رسولانمان و کسانی را که ایمان آورده اند در زندگی دنیا یاری می کنیم.» این در رجعت است هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان (معصوم)(علیهم السلام) رجعت می کنند.

ص: 312

381. برای استجابت دعا باید بر محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل

محمد(علیهم السلام) صلوات فرستاد که یکی از ایشان حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره غافر آیه 60

وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين

پروردگار شما فرمودند: مرا بخوانید تا به شما پاسخ دهم. به راستی کسانی که از پرستش من کبر ورزیده و سرکشی می کنند به زودی با حالت ذلت و خواری وارد جهنم می گردند.

1. در کافی مجلد 3 صفحه 341 حدیث 4 و تفسیربرهان مجلد 4 صفحه 101 حدیث 5 آمده است:

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِب ْنِع ُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُغِيرَةِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ فَضْلَ الدُّعَاءِ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ عَلَى الدُّعَاءِ بَعْدَ النَّافِلَةِ كَفَضْلِ الْفَرِيضَةِ عَلَى النَّافِلَةِ قَالَ ثُمَّ قَالَ ادْعُهْ وَ لَا تَقُلْ قَدْ فُرِغَ مِنَ الْأَمْرِ فَإِنَّ الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ» وَ قَالَ «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» وَ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ فَمَجِّدْهُ وَ احْمَدْهُ وَ سَبِّحْهُ وَ هَلِّلْهُ وَ أَثْنِ عَلَيْهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه وآله وسلم) ثُمَّ سَلْ تُعْطَ.

2. در کافی مجلد 2 صفحه 352 حدیث 8 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 102 حدیث 7 آمده است:

محمدبن يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن عثمان بن عيسى، عمن حدثه، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: قلت: آيتان في كتاب الله عز و جل أطلبهما فلا أجدهما، قال: و ما هما؟ قلت: قول الله عز و جل: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ، فندعوه و لا نرى إجابة! قال: أفترى الله عز و جل أخلف وعده؟ قلت: لا. قال: فبما ذلك؟ قلت: لا أدري. قال: و لكني أخبرك، من أطاع الله عز و جل فيما أمره من دعائه من جهة الدعاء أجابه. قلت: و ما جهة الدعاء؟ قال: تبدأ فتحمد الله و تذكر نعمه عندك، ثم تشكره، ثم تصلي على النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) ثم تذكر ذنوبك فتعترف بها، ثم تستعيذ منها، فهذا جهة الدعاء. ثم قال: و ما الآيةالاخرى؟ قلت: قول الله عز و جل: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ»(1) و إني أنفق و لا أرى خلفا! قال: أفترى الله

ص: 313


1- .[1] سوره سبأ آیه 39.

عز و جل أخلف وعده؟ فقلت: لا. قال: فمم ذلك؟ قلت: لا أدري. قال: لو أن أحدكم اكتسب المال من حله و أنفقه في حله، لم ينفق درهما إلا أخلف عليه.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 532 حدیث 16 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 102 حدیث 9 آمده است:

محمدبن العباس: قال: حدثنا الحسين بن أحمد المالكي، عن محمدبن عيسى، عن يونس بن عبدالرحمن، عن محمدبن سنان، عن محمدبن النعمان، قال: سمعت أباعبدالله(علیه السلام) يقول: إن الله عز و جل لم يكلنا إلى أنفسنا، و لو وكلنا إلى أنفسنا لكنا كبعض الناس، و لكن نحن الذين قال الله عز و جل: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»

ص: 314

382. خداوند آیات خود را به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شما نشان خواهد داد

سوره غافر آیه 81

وَ يُريكُمْ آياتِهِ فَأَيَّ آياتِ اللَّهِ تُنْكِرُون

خداوند آیات خود را به شما ارائه و نشان می دهد پس کدام یک از آیات خداوند را انکار می کنید.

تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 771 حدیث 1 تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 552 حدیث 17 آمده است:

علي بن إبراهيم: في قوله تعالى: «وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ» يعني أميرالمؤمنين(علیه السلام) و الأئمة(علیهم السلام) في الرجعة.

علی بن ابراهیم قمی درباره ی این فرمایش خداوند: خداوند آیات خود را به شما ارائه و نشان می دهد گفت منظور این آیه حضرت امیرالمؤمنین (علی)(علیه السلام) و دیگر امامان هستند که در زمان رجعت خداوند آیات خود را به آن ها ارائه و نشان خواهد داد.

آن وقت است که مردم آیات الهی را در وجود این بزرگواران خواهند دید.

ص: 315

383. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر از کفرش و مشرک از شرکش برمی گردد و ایمان می آورد

سوره غافر آیه 84

فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكينَ

و چون عذاب ما را دیدند گفتند: ما به خدای واحد بی همتا ایمان می آوریم و به آن چیزهایی که شریک خداوند قرار داده بودیم کافر شدیم.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 559 آمده است:

قَالَ عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ ذَلِكَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِي الرَّجْعَة

و چون عذاب ما را دیدند گفتند: به خدای یکتا ایمان آوردیم و به آن چیزهایی که شریک خداوند قرار داده بودبم کافر شدیم علی بن ابراهیم در تفسیرش گفت: این آیه تحققش هنگام ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در رجعت است.

ص: 316

384. ارواح پیامبران و امامان(علیهم السلام) و در حال حاضر امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر شب جمعه به بالا برده می شود

سوره فصلت آیات 1تا 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ* حم(1) تَنْزيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ(2) كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(3) بَشيراً وَ نَذيراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ(4)

این کتابی است که آیات آن به صورت واضح و آشکار بیان شده است. قرآنی است به زبان عربی برای مردمی که دانا هستند و می دانند. (این کتاب) هم مژده دهنده است و هم بیم دهنده ولی بیشتر آن افراد از آن اعراض کردند و سخن حق را نمی شنوند و گفتند دل های ما از آنچه ما را به آن وعده می کنی در پرده است و گوش های ما سنگین می باشد و میان ما و تو حجاب است تو به کار خودت مشغول باش ما هم به کار خودمان.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 560 تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 778 حدیث 3 بحارالانوار مجلد 26 صفحه 96 حدیث 36 و تفسیر فرات کوفی صفحه 381 حدیث 509 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي تَفْسِيرِهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَخْلَدٍ الدَّهَّانُ عَنْ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيِّ قَالَ بَلَغَنِي عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِدَاوُدَ الرَّقِّيِّ أَيُّكُمْ يَنَالُ السَّمَاءَ فَوَ اللَّهِ إِنَّ أَرْوَاحَنَا وَ أَرْوَاحَ النَّبِيِّينَ لِتَنَاوَلُ الْعَرْشَ كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ يَا دَاوُدُ قَرَأَ أَبِي مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّ حم السَّجْدَةِ حَتَّى بَلَغَ «فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ» ثُمَّ قَالَ نَزَلَ جَبْرَائِيلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِأَنَّ الْإِمَامَ بَعْدَهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) ثُمَّ قَرَأَ(علیه السلام) «حم تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ حَتَّى بَلَغَ فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُون»محمدبن عباس با سند خود از حسن بن علی بن احمد علوی روایت کرده است که گفت: حضرت صادق(علیه السلام) به داود رقی فرمودند: کدام یک از شما می توانید به آسمان دست یابید؟

ص: 317

به خدا سوگند ارواح پیامبران(علیهم السلام) و ارواح (امامان(علیهم السلام)) در هر شب جمعه به عرش بالا می روند. ای داود: (امام) محمدبن علی( الباقر)(علیه السلام) سوره حم سجده را تا پایان «فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ» قرائت فرمودند: سپس فرمودند: جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شد و گفت: امام بعد از شما حضرت علی(علیه السلام) می باشد. سپس حضرت قرأت فرمودند «حم تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» تا رسیدند به «فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ» بیشتر آن ها از ولایت و امامت حضرت علی(علیه السلام) اعراض می کنند و نمی پذیرند و گوش فرانمی دهند و می گویند دل های ما از آنچه ما را به آن دعوت می کنی در پرده است و گوش های ما سنگین می باشد و آنچه که ما را بر آن دعوت می کنی نمی فهمیم و درک نمی کنیم (که چه می گویی) پس تو به کار خودت مشغول باش و ما هم به کار خودمان.

ص: 318

385. وای بر کسانی که نسبت به امامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرک

آورده اند و نسبت به امامان دیگر و اکنون نسبت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر شدند.

سوره فصلت آیات 6 و 7

وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكينَ (6) الَّذينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (7)

وای بر کسانی که نسبت به امامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرک آورده است و نسبت به امامان دیگر و اکنون نسبت به امام زمان کافر شدند.

تفسیر علی بن ابراهیم قمی ص 604 و تأویل الآیات الظاهرة و تفسیر برهان مجلد 4 ص حدیث 6 آمده است:

«وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ» قُلْتُ لَهُ: كَيْفَ ذَلِكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَسِّرْهُ لِي فَقَالَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا بِالْإِمَامِ الْأَوَّلِ وَ هُمْ بِالْأَئِمَّةِ الْآخِرِينَ كَافِرُونَ، يَا أَبَانُ إِنَّمَا دَعَا اللَّهُ الْعِبَادَ إِلَى الْإِيمَانِ بِهِ فَإِذَا آمَنُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) افْتَرَضَ عَلَيْهِمُ الْفَرَائِضَ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: «وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ» آن افرادی هستند که نسبت به امام اول شرک آوردند (و کس دیگری را در امر امامت با او شریک قرار دادند.) و نسبت به امامان اگر (یازده امام دیگر) کافر شدند. ای ابان خداوند بندگانش را به ایمان دعوت کرده است. پس اگر احکام خداوند بر آن ها واجب می گردد.

در تأویل الآیات الظاهرة و تفسیر برهان آمده است که علامه ی بزرگوار و فقیه و مفسر شرف الدین نجفی فرموده است: معنای زکوة در این آیه زکات نفس و بدن است که همان طهارت و پاکی آن از شرک است که به آن اشاره شد و خداوند سبحان مشرکین را توصیف به نجاست کرده است.

ص: 319

« إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس»(1) همانا مشرکین نجس هستند و کسی که نسبت به امام مشرک باشد. نسبت به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هم مشرک است (چون قول پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را زیرپا گذاشته و قول دیگری را قبول کرده است.) و کسی که نسبت به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مشرک باشد پس نسبت به خداوند هم مشرک خواهد بود و اما فرمایش خداوند متعال «الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» یعنی اعمال و رفتاری که موجب تزکیه باشد که همان ولایت (حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)) و اهل بیت (رسالت)(علیهم السلام) می باشد. زیرا که ولایت اعمال را در روز قیامت تزکیه و پاک می گرداند.

ص: 320


1- . سوره توبه آیه 28

386. قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده اى مسخ مى شوند

اشاره

سوره فصّلت آيه 16

لِنُذيقَهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى وَ هُمْ لا يُنْصَرُون

كه به آنان عذاب رسواگر و ذلت بار را در زندگانى دنيا بچشانيم که خواری و ذلت عذاب آخرت بیش از دنیا است و در آنجا هیچ کس آنان را یاری نخواهد کرد.

تنزیل آیه:

مکافات عمل: اعمال بدی که ما در دنیا انجام می دهیم مخصوصاً گناه هایی که می کنیم یک مقدار از مکافات عملش را در این دنیا می بینیم که شاعر زیبا گفته است:

از مکافات عمل غافل مشو *** گندم از گندم بروید جو ز جو

انسان هر چه که بکارد همان را درو می کند منتهی یک مقدارش در این دنیا درو می شود و مقدار زیادش می ماند برای آخرت که قرآن می فرماید«لِنُذيقَهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» که انسان ظلم ها و کارهای بدی کرده است مقداری از آن را در دنیا خواهد دید اما قرآن ادامه می دهد «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى» اما عذاب آخرت مکافاتش سنگین تر است. پس قرآن می فرماید «وَ هُمْ لا يُنْصَرُون» دیگر در آنجاست که شما را یاری می کند.

باز شاعر دیگری می گوید:

به چشم خویش دیدم در گذرگاه *** که زد بر جان موری مرغکی را

هنوز از صید منقارش نپرداخت *** که مرغ دیگر آمد کار او ساخت

می گوید مرغی را دیدم که با نوک خودش مورچه ای را صید کرد هنوز آن مورچه را نبلعیده بود که مرغی دیگر آمد و او را صید کرد قرآن هم همین را می فرماید و یا شاعر دیگری می گوید:

مگو ناخوش که پاسخ ناخوش آید *** به کوه آواز خوش ده تا خوش آید

ص: 321

این نکته به اثبات رسیده است که هر عملی عکس العملی دارد عمل خوب عکس العملش زیباست و عمل بد عکس العملش بد و ناپسند است و مکافات عمل را انسان ها در این دنیا می بیند.

تأویل آیه:

تأویل آیه درباره ی قیام و انقلاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که حضرت صادق(علیه السلام) این آیه را خواندند و سپس در تأویلش فرمودند: قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ای از ظالمین مسخ می شوند. چنان که در تاریخ داریم عبدالملک مروان این ظالم پست بنی امیه در هنگام مرگش به قورباغه تبدیل شد و فرزندانش دیدند که پدرشان قورباغه شد. پس چند چوب را گرفتند و کفن کردند و در تابوت گذاشتند و دفن کردند.

این مسخ شدن در امت های قبل نیز سابقه داشته است و عده ای از بنی اسرائیل به گفته ی قرآن، یک باره میمون شدند که قرآن در وصف آن ها می فرماید: «قردة الخاسئین» آن ها میمون شدند البته نه این که میمون بشوند و زندگی کنند بلکه به میمون تبدیل شدند و سه چهار روز زنده می ماندند و سپس می مردند.

مسخ شدن در قیامت کبری و قیامت صغری

در قرآن داریم و هم در احادیث نبوی و هم در روایات اهل بیت(علیهم السلام) آمده است که عده ی زیادی از اهل دنیا مسخ شده وارد محشر می شوند. مثلاً عده ای به صورت گرگ، عده ای به صورت خوک و عده ای به صورت مورچه و... دقت کنید عده ای در این دنیا بالقوه مانند گرگ به دریدن دیگران می پردازند. این ها ظالمان هستند؛ این ها در روز قیامت از قوه به فعل تبدیل شده و به صورت گرگ وارد محشر می شوند و یا عده ای در دنیا کاری به جز شهوت رانی ندارند و همه چیزشان شهوت است. پس بالقوه این ها خوک هستند. این قوه در قیامت به صورت فعل درمی آید و کسانی که در دنیا فقط کارشان جمع مال است و به هیچ چیز دیگر نمی اندیشند این ها در قیامت به صورت مورچه ظاهر می شوند چون بالقوه مورچه هستند و به فعل درمی آیند. البته کسانی که اهل مکاشفه و اهل دید عمیق هستند که این دید از ظاهر عبور کرده و وارد باطن می شود درهمین دنیا آن ها را به همان شکلی که در قوه هستند،مثلا گرگ های بالقوه را گرگ، خوک های بالقوه را خوک و مورچه های بالقوه را مورچه می بینند.

ص: 322

برای اثبات این قضیه از حدیثی استفاده می کنیم که شخصی شادی می کرد و به حضرت صادق(علیه السلام) عرض کرد: یابن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) امسال جمعیت زیادی به حج آمده اند. اما حضرت فرمودند: اکثرهم ضجیج و اقلهم حجیج بعد برای این که حضرت برای او اثبات کنند به او فرمودند: بیا ما بین دو انگشت مرا نگاه کن. می گوید زمانی که ما بین انگشتان حضرت را نگاه کردم دیدم که بیشتر حجاج یکی سگ است یکی خوک است یکی مورچه است یکی خرس است...

به این نکته دقت کنید وقتی راوی بین دو انگشت حضرت صادق(علیه السلام) را نگاه می کند حضرت با ولایت تکوینی خود، روح او را از بدنش می کَنَد و روح او مجرد می شود و حقیقتش ملکوتی می شود. آن گاه می تواند حقایق را بدون پرده ببیند.

در قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قیامت صغری است هرچه که در قیامت کبری صورت می گیرد در این قیامت به صورت کوچکتر به وقوع می پیوندد. همان طور که در قیامت کبری انسان ها مسخ می شوند و از حالت قوه به فعل درمی آیند در قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین خواهدا شد. لذا آیه 16 سوره فصلت با روایاتی که در ذیل آن آمده است می فرمایند قبل از قیام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ای مسخ می شوند. این همان چیزی است که قرآن به آن اشاره می کند «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون» عده ای که قلب دارند اما قدرت شناخت و دید عمیق ندارند چشم دارند ولی قدرت بصیرت ندارند گوش دارند ولی قدرت تجزیه و تحلیل شنیده ها را ندارند این ها مانند چهارپایان و حیواناتند بلکه از آن ها بدترند و آن ها از غافلین هستند. أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ

از این آیه درک می کنیم که این ها بالقوه حیوانند که در قیامت صغری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در قیامت کبری بالفعل در می آیند و این ها کسانی هستند که در غفلت به سر می برند.* در غیبة نعمانی صفحه 143 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 107 و تفسير على بن ابراهيم قمى باب 14 حديث 41 صفحه 269 آمده است:

محمّدبن ابراهيم النعمانى، قال: اخبرنا احمدبن محمّدبن ابى سعيد، قال: حدثنى على بن الحسن الديلمى، عن على بن مهران، عن لقمان بن عيسى، عن الحسين بن مختار، عن ابى بصير، قال: قلت لابى عبداللّه عليه السلامقوله عزوجل: «عَذابَ الخِزْيِ فِي الحَياةِ الدُّنْيا» ما هو؟ فقال: واي خزي اخزي يا ابابصير من ان

ص: 323

يكون الرجل فى بيته و حجلته على خوانه و سط عياله ان شق اهله الجيوب عليه و صرخوا. فيقول الناس ما هذا ؟ فيقال: مسخ فلان ساعة. فقلت: قبل القائم او بعده؟ قال: لا، بل قبله.

حديث كرد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، او گفت: حديث كرد ما را على بن حسن ديلمى، از على بن مهزيار و او از حمادبن عيسى و او از حسين بن مختار و او از ابى بصير كه گفت: به ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) عرض كردم خداى عزوجل كه مى فرمايد: «عَذابَ الخِزْيِ فِي الحَياةِ الدُّنْيا» عذابى كه در دنياخوارى آورد، چيست؟ فرمود: اى ابابصير، كدام خوارى و ذلت بيشتر از اين است كه مرد در خانه و اتاق خود و در كنار برادران و در ميان اهل و عيال خود نشسته باشد كه ناگهان اهل و عيالش گريبان ها چاك كنند و فرياد برآرند و مردم بگويند: چه شده است؟ گفته شود: كه فلان كس در همين ساعت مسخ شد. عرض كردم: پيش از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يا پس از قيام؟ فرمود: نه، بلكه پيش از قيام.

ص: 324

387. شيعيانى كه به وظايف خود عمل نكنند، به شمشير امام

اشاره

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عذاب مى شوند

سوره فصّلت آيه 17

وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ

و اما قوم ثمود را پس راهنمايى و هدايت كرديم، ولى آنان كورى را بر هدايت ترجيح دادند و گمراهى را برگزيدند. پس (به کیفر) آنچه مرتکب می شدند، صاعقه عذاب خفت بار آنان را گرفت.

در سوره فصلت خداوند ابتدا دلایل محکم توحیدی را بیان می کند. سپس در آیه سیزدهم می فرمایند: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُود» اگر با این همه آیات و بینات باز روی بگردانید من شما را به صاعقه ای همچون صاعقه ی قوم عاد و ثمود تهدید می کنم که آن صاعقه های مرگبار و آتش زا که شما را درهم می کوبد به سراغتان خواهد آمد.

در تفسیر نمونه مجلد 20 صفحه 234 آمده است: بعضی از سران مکه برای تحقیق خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسیدند مثل ولیدبن مغیره و عتبة بن ربیعه سؤالاتی کردند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به آن ها جواب فرمودند تا این که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه سیزده سوره فصلت را قرائت فرمودند که آن ها را به صاعقه ای همچون صاعقه ی عاد و ثمود تهدید کردند این دو وحشت شدید نمودند و تکان خورده از جای برخاستند و رفتند.

قوم عاد در آیات قرآن آمده است

1. قوم عاد در سرزمین احقاف در ناحیه ی حضرالموت در جنوب جزیرة العرب زندگی می کردند.

ص: 325

2. خداوند نعمت های زیادی به آن ها داده بود هم از نظر جسمانی قدرتمند بودند و هم از تمکن مالی زیادی برخوردار بودند و دارای تمدن نادر و کم نظیری بودند. دارای قصرهای زیبا و قلعه های محکم بودند و با ساختن قصرها بر مکان های مرتفع فخر می فروختند.

3. این نعمت ها آن ها را مغرور و خشن کرده بود. آن ها خود را شکست ناپذیر می دانستند.

4. لذا پیامبر الهی هود(علیه السلام) را رد می کردند و در مقابل او سرکشی و طغیان می نمودند و او را تکذیب می کردند.

5. انسان ها کوچک و کم ظرفیت، با احساس مختصری قدرت سرکشی کرده و طغیان می کنند و علیه همه چیز و همه کس حتی خداوند قیام می کنند و قوم عاد چنین کردند.

6. سرانجام به گفته ی قرآن کریم تندبادی شدید و پر سر و صدا و هول انگیز از طرف خداوند بر آن ها فرستاده شد تا عذاب خوارکننده ی دنیا را بچشند. این تندباد همراه با صاعقه آن ها را از زمین بلند کرد و بر زمین کوبید و این تندباد هفت روز و هفت شب ادامه داشت و همه چیز را نابود کرد و در سوره ی هود آمده است که در بلای وارد بر قوم عاد صیحه ی آسمانی نیز بوده است و همه بر زمین به رو افتادند و مردند.

قوم ثمود در آیات قرآن

1. قوم ثمود گروهی بودند که در سرزمین وادی القری منطقه ای میان مدینه و شام زندگی می کردند.

2. خداوند به این ها هم سرزمین های پرنعمت و باغ های پربرکت عطا کرده بود لذا در کشاورزی قدرتی فراوان داشتند.

3. خداوند به آن ها عمرهای طولانی عطا کرده بود.

4. مثل قوم عاد از اندام های قوی برخوردار بودند.

5. در ساختن بناها نیز مهارت داشتند به طوری که در دل کوه ها خانه های امن برای خود می ساختند.

6. خداوند حضرت صالح پیامبر(علیه السلام) را بر آن ها فرستاد حتی صالح نبی(علیه السلام) از دل کوه از درون سنگ ها شتری را برای آن ها بیرون آورد.

اما آن ها ماده شتر را که معجزه ای بود پی کردند و کشتند و برای یاران اندک او که فقط 110 نفر بودند مزاحمت هایی ایجاد می کردند.

ص: 326

7. در سوره ی فصلت آمده است که صاعقه ی شدید آن ها را فراگرفت و در سوره اعراف آمده است که علاوه بر آن زمین لرزه ای شدید آمد و در سوره ی حاقه آمده است که آن ها به وسیله ی یک عامل ویرانگر نابود شدند.

راغب اصفهانی در مفردات معنی صاعقه را چنین نوشته است: صدای مهیبی است که در جو ایجاد می شود و آتش با مرگ و یا عذاب همراه دارد. (به همین جهت است که گاهی صاعقه را به مرگ و گاه به آتش اطلاق می کنند.)

در تحقیقات محققین جدید می گویند: صاعقه جرقه ی بسیار عظیم الکتریسیته است که در میان قطعه ی ابری که بار مثبت دارد با زمین که بار منفی دارد ایجاد می شود و معمولاً به نوک کوه ها درختان و هر شیء مرتفع در بیابان های مسطح به انسان ها و چهارپایان می خورد. حرارت آن به قدری است که هرچیزی را که در میان آن قرار گیرد تبدیل به خاکستر می نماید و صدای مهیب و زمین لرزه ی شدیدی را در همان نقطه به همراه دارد و متأسفانه انسان با تمام پیشرفت هایش هیچ وسیله ای برای دفع آن ندارد.

چه رابطه ای بین صاعقه و شمشیر امام زمان(علیه السلام) است؟

در حدیث تأویل الآیات الظاهرة صفحه 804 آمده است:

قَالَ ثَمُودُ رَهْطٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ فَهُوَ السَّيْفُ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ

چه رابطه ای است بین صاعقه ای که قوم ثمود را فراگرفت با شمشیر امام زمان(علیه السلام)؟ جواب: باید بگوییم مفسران و ارباب لغت برای صاعقه دو معنی ذکر کرده اند یک معنی عام و یک معنی خاص. صاعقه به معنی عام به معنی هر چیزی است که انسان را هلاک می کند و به گفته ی مجمع البیان المهلکة من کل شیء معنی خاص جرقه ی عظیم آتشین است که از آسمان فرود می آید و هر چیزی که در مسیر آن قرار گیرد می سوزاند.

در آیه 16 کلمه صرصر به کاررفته است که می توان از آن به باد شدید و هول انگیز و سرسخت تعبیر کرد و شمشیر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای طاغیان و یاغیان همین حکم رادارد. دقت کنید حضرت

ص: 327

مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام رحمت است اما کسانی که عناد دارند مثل قوم عاد و قوم ثمود آن ها را از سر راهش برمی دارد.

در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 804 آمده است:

فهو ما رواه علي بن محمد عن أبي جميلة عن الحلبي و رواه أيضا علي بن الحكم عن أبان بن عثمان عن الفضل أبي العباس عن أبي عبدالله(علیه السلام) أنه قال و قوله «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» قال ثمود رهط من الشيعة فإن الله سبحانه يقول «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ» فهو السيف إذا قام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

شرف الدّين نجفى گويد: على بن محمّد، از ابوجميلة، از حلبى روايت كرده، [و نيز] آن را على بن الحكم، از ابان بن عثمان، از فضل بن العبّاس، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: قول خداوند: «قوم ثمود از روى سركشى [حقايق وحى را] تكذيب كردند» فرمود: ثمود گروهى از شيعه است كه خداوند سبحان مى فرمايد: «و امّا قوم ثمود را هدايت كرديم پس آنان كورى و گمراهى را بر هدايت برگزيدند پس صاعقه، عذاب خوارى آنان را گرفت» و اين عقوبت شمشير است هرگاه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پاخيزد.

همیشه انبیاء الهی از دو طرف مورد اذیت و آزار و هجوم قرار می گرفتند. از یک طرف کافران بودند که در مقابل آن ها قرار داشتند و طرف دوم کسانی بودند که به آن ها می گفتند ما از طرفداران و شیعیان شما هستیم و این ها کنار انبیاء(علیهم السلام) بودند. به نظر من فشار و هجوم این افراد شدیدتر از طرف اول بوده است. زمانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کنند، این فراد، دیگر در کنار حضرت جایی ندارند و حضرت با شمشیر آن ها را عذاب می کند.

ص: 328

388. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

آیات الله هستند و جایگاه منکران ایشان جهنم است

سوره فصلت آیات27 و 28

فَلَنُذيقَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا عَذاباً شَديداً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ (27) ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فيها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (28)

البته ما هم کافران را عذابی سخت بچشانیم بدتر از آنچه در دنیا کردند کیفر خواهیم داد جز ای دشمنان خداوند همان عذاب با آتش جهنم است که آنجا جایگاه ابدی آن ها خواهد بود و این کیفر آن هاست به خاطر این که آیات ما را انکار کردند.

متأسفانه همیشه عده ای در مقابل انبیاء(علیهم السلام) و امامان(علیهم السلام) می ایستادند و با زر و زور و تزویر جلوی برنامه های انسان ساز آن ها را می گرفتند و بزرگ ترین مشکل انبیا(علیهم السلام) و امامان(علیهم السلام) همین اشخاص بودند و همین مشکل را حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هنگام ظهور دارد. اما امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با حکم کردن به باطن طومار برنامه های آن ها را در هم خواهند پیچید و آن ها را از بین خواهند برد.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 561 حدیث 4 و بحارالانوار مجلد 23 صفحه 365 حدیث 28 و تفسیر نفیس برهان مجلد 4 صفحه 785 حدیث 2 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «فَلَنُذِيقَنَ الَّذِينَ كَفَرُوا» بِتَرْكِهِمْ وَلَايَةَ عَلِيٍ(علیه السلام) «عَذاباً شَدِيداً» فِي الدُّنْيَا «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ» فِي الْآخِرَةِ «ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ» وَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام).محمدبن عباس با سند خودش از ابابصیر روایت می کند که حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند عزوجل فرموده است: «فَلَنُذِيقَنَ الَّذِينَ كَفَرُوا» به خاطر بی اعتنایی و ترک ولایت امیرالمؤمنین «عَذاباً شَدِيداً» که این عذاب در دنیا خواهد بود «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا

ص: 329

يَعْمَلُونَ» و این مجازات در آخرت خواهد بود «ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ» این آتش کیفر دشمنان خداوند می باشد و خانه ای است که آن ها برای همیشه در درون آن خواهند ماند و این کیفر آن ها خواهد بود. زیرا آیات ما را انکار می کردند که منظور از آیات (امامت و ولایت) امامان است.

ص: 330

389. مسلمانان واقعى در مسير اللّه در ولايت و امامت امامان(علیهم السلام)

و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثابت قدمند

سوره فصّلت (سجده) آيه 30

إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ

آنان كه گفتند محققاً پروردگار ما خداوند (يكتا) است و بر اين ايمان پايدار ماندند فرشتگان (رحمت) بر آن ها نازل شوند كه ديگر هيچ ترسى و حزنى و اندوهى نداشته باشيد و شما را به همان بهشتى كه وعده دادند بشارت باد.

1. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 320 حديث شماره 2 و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 546 حدیث 37 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 787 آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلّى بن محمّد، عن محمّدبن جمهور، عن فضاله بن أيّوب، عن الحسين بن عثمان، عن أبى أيّوب، عن محمّدبن مسلم قال: سألت أباعبداللّه(علیه السلام) عن قول اللّه عزّوجلّ: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» فقال أبوعبدالله(علیه السلام): استقاموا على الأئمّة(علیهم السلام) واحداً بعد واحد «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ المَلائِكَةُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»

محمّدبن مسلم گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی قول خداى عزوجل «كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست وسپس استوار شدند» پرسیدم. فرمود: يعنى بر امامان(علیهم السلام) يكى پس از ديگرى استوار بماندند، فرشتگان بر ايشان نازل شوند كه بيم مداريد و اندوهگين مباشيد و به بهشتى كه به آن وعده مى يافتيد، شادمان باشيد.پس آن ها كه بگويند: «رَبُّنا اللّهُ» خداوند پروردگار ماست. «ثُمَّ اسْتَقامُوا» يعنى استقامت جويند بر امامت و ولايت امامان(علیهم السلام) يكى بعد از ديگرى و در حال حاضر بر امامت و ولايت امام

ص: 331

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استقامت جويند. «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ المَلائِكَةُ» ملائكه رحمت خداوند بر آن ها نازل مى شوند. «أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» آن ها ديگر هيچ ترس و وحشتى نخواهند داشت. نزديكى به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمت است، هر كس به حضرت نزديك شود ديگر برايش خوف و ترس وحزن و غم نخواهد بود و اين نتيجه اين دنيايى اوست. و ثواب آخرت آن ها اين است كه بشارت داده مى شوند به بهشتى كه خداوند به آن ها وعده داده است.

2. در فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن صفحه 427 آمده است:

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: فرشته ها در دنیا بر ائمه(علیهم السلام) و هنگام مرگ بر شیعیان ما نازل می شوند.

3. در تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 547 و مجمع البیان مجلد 9 صفحه 17 آمده است:

في تفسير أهل البيت(علیهم السلام) عن أبي بصير قال قلت: لأبي جعفر(علیه السلام) قول الله: «إِنَ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَ اسْتَقامُوا» قال: هي و الله ما أنتم عليه.

محمدبن فضیل روایت کرد که از امام رضا(علیه السلام) درباره ی استقامت پرسیدم. فرمودند: استقامت به خداوند سوگند، همین ولایتی است که شما (شیعیان) دارید.

ص: 332

390. حکم تقیّه در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محدود می گردد

سوره فصلت آیه 34

وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ ٌ

(بدان که) هرگز نیکی و بدی (ثواب و گناه) یکسان نیست. ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) همیشه به نیکی به مردم پاداش بده تا این که آن کسی که با تو دشمن است، دوست و خویش تو گردد.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 566 حدیث 13، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 47 باب 28 حدیث 21، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 112 حدیث 3، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 564 باب 32 فصل 39 حدیث 649 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُب ْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى عَنْ يُونُسَب ْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ سوره یبْنِ كُلَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌ حَمِيمٌ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أُمِرْتُ بِالتَّقِيَّةِ فَسَارَ بِهَا عَشْراً حَتَّى أُمِرَ أَنْ يَصْدَعَ بِمَا أُمِرَ وَ أُمِرَ بِهَا عَلِيٌّ فَسَارَ بِهَا حَتَّى أُمِرَ أَنْ يَصْدَعَ بِهَا ثُمَّ أَمَرَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَسَارُوا بِهَا فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سَقَطَتْ التَّقِيَّةُ وَ جَرَّدَ السَّيْفَ وَ لَمْ يَأْخُذْ مِنَ النَّاسِ وَ لَمْ يُعْطِهِمْ إِلَّا بِالسَّيْف

محدبن عباس گوید: حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که آیه «ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با مردم به نیکی رفتار کن و به آن ها به نیکی پاداش بده تا این که آن کسی که با تو دشمن است دوست و خویش تو گردد» به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل گردید، حضرت فرمودند: من مأمور هستم به رعایت تقیه. پس بهمدت ده سال به حالت و شیوه ی سری و تقیه رفتار می نمودند تا زمانی که مأمور گردید آشکارا دعوت نماید و حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نیز این چنین مأموریت داشتند. پس به شیوه ی سری و تقیه رفتار می کرد تا زمانی که

ص: 333

مأمور شدند علنی و آشکارا عمل نمایند. سپس امامان(علیهم السلام) همدیگر را به رعایت آن سفارش می نمودند ولی هنگامی که حضرت قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل بیت(علیهم السلام) رسالت ظهور و قیام نماید تقیه کنار گذاشته می شود و شمشیرها بیرون می آید و تنها با (مردمی که جلوی اسلام می ایستند و نمی گذارند برنامه های الهی ایشان پیاده شود) به وسیله ی شمشیر برخورد خواهد شد.

ص: 334

391. همان طور که با حضرت موسی(علیه السلام) بر سر کتاب اختلاف کردند،

با حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم بر سر کتاب اختلاف خواهند کرد

سوره فصلت آیه 45

وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفي شَكٍّ مِنْهُ مُريبٍ

به تحقیق و یقین به موسی(علیه السلام) کتاب دادیم اما در آن اختلاف کردند و اگر نبود آن سخنی که پروردگارت از پیش گفته بود در میان آن ها کار به پایان می رسید و البته هنوز به سختی در تردید هستند.

در اصول کافی مجلد 8 صفحه 287 حدیث 432، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 567، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 313 حدیث 18 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 113 حدیث 1 آمده است:

عاصم بن حميد، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله عز و جل: «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ» قال: اختلفوا كما اختلفت هذه الامة في الكتاب و سيختلفون في الكتاب الذي مع القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لما يأتيهم به حتى ينكره ناس كثير فيقدمهم و يضرب أعناقهم.

علامه ی کلینی با سند خودش از ابوحمزه روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند به تحقیق به موسی(علیه السلام) کتاب دادیم، اما در آن اختلاف کردند فرمودند: آن ها اختلاف کردند همان طور که به زودی در مورد کتابی که نزد حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است در هنگامی که او (آن کتاب را همراه خود) می آورد اختلاف خواهندکرد و چه بسا هم تعداد بسیاری از مردم او را انکار کنند. پس حضرت آن ها را جلو می آورد و گردنشان را می زند.

ص: 335

392. در هنگام ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آيات الهى در

حقانيت آن حضرت در آفاق و انفس ظاهر مى شود

سوره فصّلت آيه 53

سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَقُّ

به زودى آيات و نشانه هاى خويش را در جمال هستى و در جان خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن گردد كه او حق است.

1. در كتاب ينابيع المودة صفحه 427 باب 71 آمده است:

و قوله تعالى: سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَقُّ عن ابى بصير قال: سئل الباقر رضى الله عنه عن هذه الآية قال يرون قدرة اللّه فى الآفاق و فى انفسهم الغرايب و العجايب حتّى يتبين لهم ان خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هو الحقّ من اللّه عزوجل يراه الخلق لابد منه و عن الصادق نحوه.

حافظ قندوزى حنفى به اسناد خود از ابا بصير روايت مى كند كه او گفت: از امام باقر(علیه السلام) در مورد اين آيه «به زودى آيات و نشانه هاى خويش را در جمال هستى و در جان خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايتان روشن گردد كه او حق است.» سؤال شد. حضرت فرمودند: قدرت خداوند را در آفاق مى بينند و در خودشان و نفس هايشان عجايب و غرايب را خواهند ديد تا براى آنان آشكار شود كه قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (موعود) حق است از جانب خداوند عزوجل. خلق آن را مى بينند و چاره اى نيست و (اين علايم) بايد روى دهد و اين حديث از امام صادق(علیه السلام) نيز نقل شده است.2. در روضه كافى مجلد 1 صفحه 166 و ترجمه آن مجلد 1 صفحه 244 حديث 181 آمده است:

ص: 336

سَهْلُب ْنُ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَب ْنِ مَيْمُونٍ عَنِ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ» قَالَ خَسْفٌ وَ مَسْخٌ وَ قَذْفٌ قَالَ قُلْتُ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ قَالَ دَعْ ذَا ذَاكَ قِيَامُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

طيار از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه در تفسير قول خداوند «به زودى آيات و نشانه هاى خويش را در جمال هستى و در جان خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن گردد كه او حق است.» فرمود: نشانه ها عبارت است از: به زمين فرو رفتن و مسخ شدن و پرتاب شدن سنگ از آسمان و... . گويد: عرض كردم (و معناى) «تا برايشان روشن گردد كه او حق است.» چيست؟ فرمود: آن را واگذار كه مقصود ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

3. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة مجلد 2 صفحه 567 حدیث 17، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 164 حدیث3، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 74 حدیث 2 و اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 128 حدیث 650 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْفَزَارِيِّ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيِّ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ» قَالَ فِي الْآفَاقِ انْتِقَاصُ الْأَطْرَافِ عَلَيْهِمْ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ بِالْمَسْخِ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

محمّدبن عباس گويد: حديث كرد ما را جعفربن محمّدبن مالك، از قاسم بن اسماعيل انبارى، از حسن بن على بن ابى حمزة، از پدرش، از ابراهيم، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره ی فرموده خدا «به زودى آيات و نشانه هاى خويش را در جمال هستى و در جان خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن گردد كه او حق است.» فرمود: در آفاق و جهان هستى نشانه خداوندى تنگ شدن و كاسته شدن وسايل زندگى براى آنان است و در جانشان مسخ شدن است تا براى آنان معلوم شود كه آن حق حضرت قائم(علیه السلام) است.4. در كتاب الغيبة صفحه 143، کافی مجلد 8 صفحه 381 حدیث 585، صافی مجلد 4 صفحه 365، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 62 حدیث 62 و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 555 حدیث 75 آمده است:

ص: 337

الكافي أَبُوعَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِالْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ» قَالَ يُرِيهِمْ فِي أَنْفُسِهِمُ الْمَسْخَ وَ يُرِيهِمْ فِي الْآفَاقِ انْتِقَاضَ الْآفَاقِ عَلَيْهِمْ فَيَرَوْنَ قُدْرَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ فِي الْآفَاقِ قُلْتُ لَهُ «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ» قَالَ خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَرَاهُ الْخَلْقُ لَا بُدَّ مِنْه

محمّدبن ابراهيم نعمانى گويد: احمدبن محمّدبن سعيد، وى از احمدبن يوسف بن يعقوب حديث كرد ما را، وى در كتابش برايمان از اسماعيل بن مهران، وى از حسن بن على بن ابى حمزه، او از پدرش و وهيب از ابى بصير كه گفت: از حضرت ابوجعفر(علیه السلام) راجع به تفسير فرموده خداوند «به زودى آيات و نشانه هاى خويش را در جمال هستى و در جان خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن گردد كه او حق است.» سؤال شد. حضرت فرمود: در جانشان مسخ شدن را نشانشان خواهد داد و در جهان هستى كاسته شدن و تنگ گرديدن آن را برايشان كه قدرت خداوند را در خودشان و در جهان هستى مى بينند و اينكه فرموده: «تا برايشان روشن گردد كه او حق است.» مقصود خداوند از آن خروج حضرت قائم(علیه السلام) است. اوست حق از سوى خداى عزوجل كه به ناچار خلق او را خواهند ديد.

5. در الارشاد صفحه 359، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 221 حدیث 83، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 556 حدیث 76آمده است:

عَلِيُّب ْنُ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ» قَالَ الْفِتَنَ فِي آفَاقِ الْأَرْضِ وَ الْمَسْخَ فِي أَعْدَاءِ الْحَق

نتيجه اى كه از اين آيه و روايات مى گيريم اين است كه:

اولاً، قائم موعود، حق است. «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ»

ثانياً، ذات اقدس الهى (ما آیاتش را) نشان خواهد داد كه ايشان حق هستند.

ثالثاً، نشانه هاى اين حقيقت عجايب و غرايبى است كه در دنيا به وقوع مى پيوندد. نظير:* عده اى مثل سفيانى به زمين فرو مى روند.

* عده اى مسخ مى شوند.

* از آسمان سنگ پرتاب خواهد شد.

ص: 338

*393. در حرف مقطع حمعسق، (س) سيادت و بزرگى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و (ق) نزول عيسى(علیه السلام) از آسمان است.

سوره شورى آيه 1 و 2

حم(1) عسق(2)

1. عالم شافعى حافظ جمال الدين المقدسى السلمى دمشقى در کتاب عقد الدرر باب 7 صفحه 193 نوشته است:

عن ابى اسحاق الثعلبى فى تفسير قوله تعالى «حمعسق» قال: عبداللّه بن عباس (ح) حرب يكون بين قريش و الموالى فتكون الغلبة لقريش علي الموالی (م) ملك بنى امية. (ع) علوّ وَلد عباس (س) سَنَا المهدى (ق) قوّةُ عيسى حین ینزل، فیقتُلُ النّصاری و یُخرِّب البِیَعَ.

ابواسحاق ثعلبى در تفسير قول خداوند متعال «حم عسق» روايت كرده است كه عبد اللّه بن عباس گفت: (ح) حرب و جنگى است بين قريش و موالى (يا مسلمانان غيرعرب) روى خواهد داد كه سرانجام قريش پيروز خواهد شد.

(م) اشاره به حكومت بنى اميه است.

(ع) علو و برترى يافتن اولاد عباس است.

(س) سنا و علو رتبه و شرف مهدى موعود است.

(ق) فرود آمدن عيسى و قوت نيروى اوست.

2. در تفسير قمى مجلد 2 صفحه 268 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 803 حدیث 2 آمده است:

أَحْمَدَ الْعَلَوِيُّ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُب ْنُ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنْ يَحْيَى بْنِ مسيرة [مَيْسَرَةَ] الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ «حم عسق» أَعْدَادُ سِنِي الْقَائِمِ(عجلالله تعالی فرجه الشریف) وَ قَافٌ جَبَلٌ مُحِيطٌ بِالدُّنْيَا مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ فَخُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْ ذَلِكَ الْجَبَلِ وَ عِلْمُ كُلِّ شَيْ ءٍ فِي «عسق».

ص: 339

على بن ابراهيم گويد: احمدبن على و احمدبن ادريس، آن ها از محمّدبن احمد علوى، وى از عَمرَكى از محمّدبن جمهور، او از سليمان بن سماعة، از عبداللّه بن قاسم، از يحيى بن ميسره [مسيرة] خثعمى از ابى جعفرامام باقر(علیه السلام) ما را حديث كرد. راوى گويد: شنيدم آن جناب مى فرمود: «حم عسق» شماره ساليان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و قاف كوهى است از زمرد سبز كه بر دنيا احاطه دارد و سبزى آسمان از آن كوه مى باشد و علم همه چيز در «عسق» است.

2. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 528، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 373 حدیث 100 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 804 حدیث 3 آمده است:

قال محمدبن العباس بحذف الإسناد يرفعه إلى محمدبن جمهور عن السكوني عن أبي جعفر(علیه السلام) قال حم حميم و عين عذاب و سين سنون كسني يوسف و قاف قذف و خسف و مسخ يكون في آخر الزمان بالسفياني و أصحابه و ناس من كلب ثلاثون ألف ألف يخرجون معه و ذلك حين يخرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بمكة و هو مهدي هذه الأمة.

محمّدبن عباس به حذف سند به طور مرفوع از محمّدبن جمهور، از سكونى از ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) روايت آورده كه فرمود: «حم» حتم و «عين» عذاب و «س» قحط سالى است همچون قحط سالى زمان يوسف(علیه السلام) و «قاف» سنگسارى [و فرورفتنى در زمين] و مسخ شدنى است كه در آخرالزمان خواهد شد نسبت به سفيانى و ياران او و مردمانى از قبيله كلب سى هزار تن كه با وى خروج مى نمايند و آن هنگامى است كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مكه خروج مى كند و اوست مهدى(علیه السلام) اين امت.

4. تفسیر ثعلبی مجلد 8 صفحه 303، العمدة صفحه 429 حدیث 898، الطرائف صفحه 176، منهج الصادقین مجلد 8 صفحه 202، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 604، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 367 و مجلد 51 صفحه 105 حدیث 40آمده است:

قال الثعلبي في تفسير قوله تعالى «حم عسق» سين سناء المهدي ق قوة عيسى حين ينزل فيقتل النصارى و يخرب البيع

5. در البداء و التاریخ مجلد 2 صفحه 170 آمده است:

سهل البلخی إنّ الحاء حرب و المیم ملک بنی امیه و العین عباسیه و السین سقیائیه6. تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان مجلد 6 صفحه 76 آمده است:

قال و قیل الحاء حکم الله و المیم ملکه و العین علی و السین سناءه و القاف قدرته و قیل الحاء حرب علی و معاویه و المیم ولایة المروانیه و العین ولایة العباسیه و السین ولایة سقائیه و القاف قدرة المهدی

ص: 340

394. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمه الله هستند

اشاره

سوره شوری آیه 8

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ

اگر خداوند می خواست همه (انسان ها) را یک امت واحد قرار می داد ولیکن هرکه را بخواهد وارد در رحمتش می کند و ستمکاران و ظالمان هیچ یار و یاوری نخواهند داشت.

چرا خداوند ظالمین را هدایت نمی کند؟

عده ای سؤال می کنند چرا خداوند ظالمین را هدایت نمی کند و از قرآن هم برای اثبات فرضیه ی خودشان آیاتی می آورند «ان الله لا یهدی قوم الظالمین»(1) همانا خداوند قوم ظالم و ستمگر را هدایت نمی کند می گویند چرا قوم ظالم را هدایت نمی کند اگر آن ها هدایت شوند اهل نجات می شوند؟

جواب: ما یک هدایت اولیه داریم و یک هدایت ثانویه. هدایت اولیه دست خود بشر است که خودش باید آن را به دست آورد مثلاً در سوره بقره از آیه 1 تا 7 خدا می فرمایند این کتاب هدایتی است برای متقین «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين» پس خداوند صفات متقین را بیان می کند و شش صفت برایشان می آورد که اگر این ها شش صفت را کسب کردند از متقینند که آن شش صفت عبارتند از:

1.«الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب» ایمان به غیب

2.«وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ» برپایی نماز3.«وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» انفاق کردن

ص: 341


1- . سوره انعام آیه 44

4.«وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ» ایمان به آنچه به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده

5.«وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ» ایمان به کتب قبل

6.«وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» یقین به آخرت

این شش صفت را انسان باید در خود ایجاد کند که اگر ایجاد کرد انسان از متقین می شود. اگر در خودش ایجاد کرد و از متقین شد «أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» اینها کسانی هستند که از طرف خدا هدایت شده اند و این ها فائزین و رستگاران هستند.

دقت کنید هرکس این شش صفت اولیه را در خود ایجاد کرد مشمول هدایت اولیه می شود. آنگاه هدایت ثانویه از طرف خدا شاملش می شود.

در همین سوره خداوند درباره ی مشرکین می فرماید: «عده ای هستند که کافر شدند برای این ها فرقی نمی کند، برای آن ها حرف بزنی و یا حرف نزنی. چه آن ها را تبلیغ کنی و چه تبلیغ نکنی یکی است. این ها ایمان نخواهند آورد.»

در مورد کفر نیز دو گونه است: کفر اولیه که خود انسان کسب می کند: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون» «کسانی که کافر شده اند برای این ها مساوی است چه برایشان هدایت کنی و حرف بزنی چه حرف نزنی آن ها خودشان ایمان نمی آورند.» این ایمان نیاوردن کفر اولیه است. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ » (کفر ثانویه) و خداوند بر قلب هایشان مهر نهاد و بر گوش ها و چشم هایشان پرده کشید و برای این ها عذابی دردناک است این آیه درباره ی کفر ثانویه است.

نفاق نیز چنین است. اول شخص خودش منافق می شود و مرض قلبی را در خودش ایجاد می کند. در آیه 8 سوره بقره می فرمایند: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنين» و عده ای از مردم می گویند ما ایمان آوردیم به خدا و به روز قیامت اما این ها دروغ می گویند این ها ایمان نیاوردند. این نفاق اولیه است که در آیه 10 سوره بقره آمده است «في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» که این مرض را خودشان ایجاد کرده اند که نفاق اولیه است فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُون»

ص: 342

ظلم نیز این گونه است که خداوند کسی را ظالم نمی کند و خدا علاقه ندارد که کسی در مسیر ظلم قرار بگیرد این انسان است که خودش زمینه ی ظلم را در خودش ایجاد می کند و بعد از این که ظلم در او شدید شد، اولاً خداوند او را به ظلمش هدایت نکرده است. ثانیاً خداوند دیگر او را هدایت نخواهد کرد، مگر این که خودش بخواهد. مثلاً در سوره قصص آیه 37 آمده است: « وَ قالَ مُوسى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» حضرت موسی(علیه السلام) معجزات متعدد برای قومش آورد آن ها ابتدا معجزه می خواستند بعد که حضرت معجزه می آورد آن ها می گفتند که عجب ساحر و جادوگری است و افترازننده می باشد. حضرت موسی(علیه السلام) به آن ها گفت خدای من به احوال رسولی که از جانب خود به هدایت خلق فرستاده داناتر است و می داند که کدام یک از این ها در قیامت عاقبت بهتری دارند. محققاً ستم کاران اهل نجات و رستگاری نخواهند بود.

شما دقت کنید این ها ظلم را در خودشان ایجاد کرده اند و ظالم شدند. اولاً: خداوند این ها را به ظلم هدایت نکرده است. ثانیاً خودشان این ظلم را به دست آورده اند. ثالثاً کار این ها دیگر تمام شده است.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 569 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 66 حدیث 52 و جلد35 صفحه 425 حدیث 8 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 117 حدیث 2 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ حَسَنِب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبَّادِبْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عُمَرَبْنِ جُبَيْرٍ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ» قَالَ الرَّحْمَةُ وَلَايَةُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍ وَ لا نَصِيرٍ»

محمدبن عباس از حسن بن محمد و او از عبادبن یعقوب و او از عمربن جبیر و او از حضرت امام جعفربن محمد الصادق(علیهما السلام) درباره ی این فرموده ی خدا که ولیکن هرکه را بخواهد وارد در رحمتش می کند حضرت فرمودند: منظور از رحمت ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) می باشد و ظلم کنندگان در حق حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و ولایت و (امامت آن ها) یار و یاورینخواهند داشت. در اینجا نیز کسانی که ولایت حضرت علی(علیه السلام) را پذیرفته اند، خدا یار و یاور ایشان است.

ص: 343

2. تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 614 و تفسیر نورالثقلین آمده است:

«وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً» قال: و لو شاء أن يجعلهم كلهم معصومين مثل ملائكة بلا طباع لقدر عليه «وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ آل محمد حقهم ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ» و قوله: «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ ءٍ» من المذاهب و اخترتم لأنفسكم من الأديان فحكم ذلك كله [إلى الله] يوم القيامة

در تفسیر علی بن ابراهیم درباره ی این فرموده ی خداوند اگر خداوند می خواست همه را یک امت واحد قرار می داد اگر خداوند می خواست همه را معصوم و عاری از گناه و همانند فرشتگان بدون غریزه می آفرید (ولی او هر که را بخواهد در رحمتش وارد می کند.) ولی خواست تکلیف در کار باشد تا هر کس که دارای کردار نیک باشد او را در رحمت خودش قرار دهد (ظالمین و ستمکاران) به آل محمد(علیها السلام) (دوست و یار و یاوری ندارند.) درباره ی سخن خداوند (هرچه در ان اختلاف گردید.) گفته است از مذاهب و مسلک هایی که خودتان و از پیش خودتان برگزیدید (دین خود را خود انتخاب کردید.) پس حکم آن در روز قیامت بر عهده ی خداوند است.

3. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 33 و فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن صفحه 431 آمده است:

«يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في رَحْمَتِه» خداوند هر که را بخواهد به رحمت خود درمی آورد. منظور از رحمت خدا در این آیه یعنی ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) است.

ص: 344

395. در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرع و قوانین الهی

همه ی انبیاء محقق می شود

سوره شوری آیه 13

شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ

خداوند شرع و آئینی که برای شما قرار داد همان است که به نوح(علیه السلام) توصیه فرموده بود و از آنچه بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام) توصیه کردیم که دین را برپا نگاه دارید و در آن تفرقه گرایی نکنید و آنچه را که شما به آن دعوت می کنید برای مشرکان دشوار است. خداوند هرکس را که بخواهد برای رسالت خود برمی گزیند و هر کس که به سوی او بازگردد او را به خودش هدایت می فرمایند.

1. در بصائرالدرجات مجلد 3 صفحه 138 باب 3 حدیث 1، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 118 حدیث 4، نورالثقلین مجلد صفحه آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ عَامِرٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ: كَتَبَ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) رِسَالَةً وَ أَقْرَأَنِيهَا قَالَ قَالَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا قُبِضَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَايَا وَ الْمَنَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ يَرِدُونَ مَوْرِدَنَا وَ يَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الْأَوْصِيَاءِ وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِدِينِ اللَّهِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ لَنَا دِينَهُ فَقَالَ فِي كِتَابِهِ شَرَعَ لَكُمْ يَا آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ قَدْ وَصَّانَا بِمَا أَوْصَى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ مُوسى وَ

ص: 345

عِيسى وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ فَقَدْ عَلَّمَنَا وَ بَلَّغَنَا مَا عَلِمْنَا وَ اسْتَوْدَعَنَا عِلْمَهُمْ نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ يَا آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ وَ كُونُوا عَلَى جَمَاعَةٍ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍ(علیه السلام) ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ إِنَّ [اللَّهَ] اللَّهُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ مَنْ يُجِيبُكَ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام).

2. تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 5 بصائرالدرجات صفحه 125 حدیث 3 آمده است:

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُب ْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِالْعَزِيزِبْنِ الْمُهْتَدِي عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جُنْدَبٍ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا قُبِضَ كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ يَرِدُونَ مَوْرِدَنَا وَ يَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ الْإِسْلَامِ غَيْرُنَا وَ غَيْرُهُمْ نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ نَحْنُ أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الْأَوْصِيَاءِ وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ نَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ لَنَا دِينَهُ وَ قَالَ فِي كِتَابِهِ «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى فَقَدْ عَلَّمَنَا وَ بَلَّغَنَا مَا عَلِمْنَا وَ اسْتَوْدَعَنَا عِلْمَهُمْ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ أَقِيمُوا مَا قَالَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ مَا تدعوا [تَدْعُوهُمْ] مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ إِنَّ اللَّهَ يَا مُحَمَّدُ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُجِيبُكَ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) ».

3. در مختصر بصائرالدرجات صفحه 63 تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 6 آمده است:

سعدبن عبدالله عن محمدبن الحسين بن أبي الخطاب، عن النضربن شعيب، عن عبدالغفار الجازي، عن أبي عبد الله(علیه السلام) قال: إن الله عز و جل قال لنبيه(صلی الله علیه وآله وسلم) و لقد وصيناك بما وصينا به آدم و نوحا و إبراهيم و النبيين من قبلك أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ من توليه علي بن أبي طالب(علیه السلام) قال(علیه السلام) إن الله عز و جل أخذ ميثاق كل نبي و كل مؤمن ليؤمنن بمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و علي(علیه السلام) و بكل نبي، و بالولاية، ثم قال لمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم) «أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ» يعني آدم و نوحا و كل نبي بعده.

4. در غیبة نعمانی صفحه 71 تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 7 آمده است:

محمدبن إبراهيم النعماني، قال: أخبرنا أحمدبن محمدبن سعيد، قال: حدثنا القاسم بن محمد ابن الحسن بن حازم، قال: حدثنا عبيس بن هشام الناشري قال: حدثنا عبد الله بن جبلة، عن عمران بن قطن، عن زيد الشحام، قال: سألت أباعبدالله(علیه

السلام) هل كان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) يعرف الأئمة(علیهم السلام)؟ قال: «قد كان نوح(علیه السلام) يعرفهم، الشاهد على ذلك قول الله عز و جل في كتابه: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ماوَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى». قال: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ يا معشر الشيعة ما وَصَّى بِهِ نُوحاً».

5. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 8آمده است:

ص: 346

محمدبن العباس، قال: حدثنا جعفربن محمد الحسني، عن إدريس بن زياد الحناط، عن أحمد ابن عبدالرحمان الخراساني، عن يزيدبن إبراهيم، عن أبي حبيب النباجي، عن أبي عبدالله، عن أبيه محمد، عن أبيه علي بن الحسين(علیهما السلام) قال في تفسير هذه الآية نحن الذين شرع الله لنا دينه في كتابه و ذلك قوله تعالى «شَرَعَ لَكُمْ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ من ولاية علي(علیه السلام) اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ أي من يجيبك إلى ولاية علی(علیه السلام) »

6. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 9 آمده است:

قال: حدثنا محمدبن همام، عن عبدالله بن جعفر، عن عبدالله القصباني، عن عبدالرحمن ابن أبي نجران، قال: كتب أبوالحسن الرضا(علیه السلام) إلى عبدالله بن جندب رسالة و أقرأنيها قال علي بن الحسين(علیه السلام): [نحن أولى الناس بالله عز و جل] و نحن أولى الناس بكتاب الله و نحن أولى الناس بدين الله و نحن الذين شرع الله لنا دينه. فقال في كتابه «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ما وَصَّى بِهِ نُوحاً فقد وصانا بما وصى به نوحا وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ و إسماعيل و إسحاق و يعقوب وَ مُوسى وَ عِيسى» فقد علمنا و بلغنا ما علمنا و استودعنا، فنحن ورثة الأنبياء، و نحن ورثة أولي العزم من الرسل «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ و كونوا على جماعة كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ من ولاية علي(علیه السلام) إن اللَّهُ يا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ» من يجيبك إلى ولاية علي(علیه السلام)

7. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 119 حدیث 10 آمده است:

علي بن إبراهيم، قال: قوله تعالى «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ» مخاطبة لرسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) «ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يا محمد وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ» أي تعلموا الدين، يعني التوحيد و إقام الصلاة و إيتاء الزكاة و صوم شهر رمضان و حج البيت و السنن و الأحكام التي في الكتب و الإقرار بولاية أميرالمؤمنين(علیه السلام) «وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ [أي لا تختلفوا فيه] كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ» من ذكر هذه الشرائع. ثم قال: «اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ أي يختار وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ» و هم الأئمة الذين اجتباهم الله و اختارهم.8. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 118 حدیث 3 و کافی مجلد 1 صفحه 174 حدیث 1 آمده است:

محمدبن يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن عبد العزيزبن المهتدي، عن عبدالله بن جندب، أنه كتب إليه الرضا(علیه السلام) أما بعد، فإن محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كان أمين الله في خلقه، فلما قبض(صلی الله علیه وآله وسلم) كنا أهل البيت(علیهم السلام) ورثته، فنحن أمناء الله في أرضه، عندنا علم البلايا و المنايا، و أنساب العرب، و مولد الإسلام، و إنا لنعرف

ص: 347

الرجل إذا رأيناه بحقيقة الإيمان و حقيقة النفاق، و إن شيعتنا لمكتوبون بأسمائهم و أسماء آبائهم، أخذ الله علينا و عليهم الميثاق، يردون موردنا، و يدخلون مدخلنا، ليس على ملة الإسلام غيرنا و غيرهم. نحن النجباء و النجاة، و نحن أفراط الأنبياء و الأوصياء و نحن المخصوصون في كتاب الله عز و جل و نحن أولى الناس بكتاب الله و نحن أولى الناس برسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن الذين شرع لنا دينه، فقال في كتابه «شَرَعَ لَكُمْ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً قد وصانا بما وصى به نوحا وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى فقد علمنا و بلغنا علم ما علمنا و استودعنا علمهم، نحن ورثة أولي العزم من الرسل أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ يا آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ و كونوا على جماعة كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ من أشرك بولاية علي(علیه السلام) ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ من ولاية علي(علیه السلام)، إن الله يا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ من يجيبك إلى ولاية علي(علیه السلام) »

ص: 348

396. یکی از مصادیق الساعه، قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

است و میزان قیامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیه امامان(علیهم السلام) هستند

سوره شوری آیه 17

اللَّهُ الَّذي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْميزانَ وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَريب

خداوند کسی است که نازل کرد کتاب را به حق و نازل کرد میزان را و تو چه می دانی شاید ساعت نزدیک باشد.

در این آیه ی شریفه خداوند به دو چیز اشاره می کند: اول: کتاب الله دوم: میزان و سپس درباره ساعت سخن می گوید.

میزان چیست؟ در کتاب قاموس قرآن آمده است که میزان ... وزن و آن هر چیزی است که با آن توزین و وزن شود، اعم از آن که قول باشد یا فعل و یا ترازوی متداول. گرچه در لغت میزان را ترازو و عدل و مقدار معنی کرده اند ولی آنچه گفته شده مستفاد از قرآن است. چنان که در نهج البلاغه نامه ی 31 حضرت(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام) می فرمایند:

اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا

نفس خودت را میزان و ترازو قرار بده در آنچه که بین تو و دیگران است. دوست بدار برای غیر خودت از آنچه که برای خودت دوست داری. (هر آنچه که برای خودت دوست داری برای غیر خودت هم دوست بدار.)

در قرآن کریم درباره ی میزان، شش آیه موجود است:

1. سوره اعراف آیه 85

2. سوره هود آیه 843. سوره شوری آیه 17

ص: 349

4. سوره الرحمن آیه 7

5. سوره الرحمن آیه 9

6. سوره حدید آیه 25

اگر به این آیات مراجعه کنیم میزان هم وزن مسائل مادی است و هم وزن مسائل غیرمادی.

همان طورکه درنامه ی حضرت علی(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام)، حضرت تذکر می دهند که نفس انسان می تواند میزان بشود و با آن می تواند کارها و محبوبات و مقبوضات خویش را وزن کند که هرچه را برای خود می پسندی برای دیگری هم بپسندد و هرچه را که برای خود بد می دانی برای دیگران هم بد بدان. چنان که در سوره حدید آیه 25 آمده است:

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ

به تحقیق ما فرستادیم پیامبرانمان را به نشانه هایی و نازل کردیم با آن ها کتاب و میزان را تا برپادارند مردم را به عدل و داد و قسط و نازل کردیم آهن را در آن سختی و محکمی زیادی است و آن برای مردم نافع است.

دقت کنید، انبیاء(علیهم السلام) آمده اند تا اقامه ی حق کنند. حضرت سجاد(علیه السلام) در دعای 42 صحیفه ی سجادیه درباره ی قرآن می فرمایند:

... وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِي مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِيقِ إِلَى اسْتِمَاعِهِ، وَ مِيزَانَ قِسْطٍ لَا يَحِيفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ...

قرآن را ترازوی قسط و عدالتی کرده ایم که زبانش از حق برنمی گردد. پس خود قرآن ترازو و وسیله ی سنجش حق و باطل است.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى صفحه 428 آمده است:

عن المفضل، عن الصادق(علیه السلام) فى قوله تعالى: «إقتربت السّاعة و انشقّ القَمَر وَ ما يُدريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَريبٌ» اى الساعة قيام القائم(علیه السلام) قريب.

مفضل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) در مورد فرموده خداوند«إقتربت السّاعة و انشقّ القَمَر وَ ما يُدريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَريبٌ» روايت كرده است كه حضرت فرمودند: قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزديك است.

ص: 350

2. در تفسیر قمی صفحه 615، تفسير برهان نوشته آيت اللّه العظمى سيد بحرانى مجلد 4 صفحه 120 در ذيل اين آيه آمده است:

قال: الميزان اميرالمؤمنين(علیه السلام) و الدليل على ذلك قوله فى سوره ی الرحمن «وَالسَّماءَ رَفَعَها وَوَضَعَ المِيزانَ» قال يعنى الامام.

يعنى ميزان در اين آيه اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) است و دليل بر آن قول خداوند متعال در سوره الرحمن است كه مى فرمايد «وَالسَّماءَ رَفَعَها وَوَضَعَ المِيزانَ» يعنى امام است.

ص: 351

397. منكران مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زيانكار و در گمراهى هستند

سوره شورى آيه 18

يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفي ضَلالٍ بَعيدٍ

كسانى كه به «ساعة» ايمان ندارند، شتاب در آمدن آن را مى خواهند و كسانى كه ايمان آورده اند از آن در هراسند و مى دانند كه آن حق است آگاه باشيد كسانى كه در مورد ساعة (قيامت) جدال مى كنند، سخت در گمراهى بسيار دور هستند.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى صفحه 428، نوادر المعجزات صفحه 197، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 572 حدیث 14 و المحجة صفحه 191 آمده است:

عن المفضل، عن الصادق رضى الله عنه قال: ساعة قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قلت ما معنى: «أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ» قال: يقولون متى ولد و من راه و اين هو و متى يظهر كل ذلك شكافى قضائه و قدرته اولئك الذين خسروا انفسهم فى الدنيا و الآخرة.

مفضل بن عمر مى گويد از حضرت صادق(علیه السلام) درباره آيه مباركه «آگاه باشيد كسانى كه در مورد ساعة جدال مى كنند، سخت در گمراهى بسيار دور هستند.» سؤال كردم يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) معنى اين آيه چيست؟ حضرت فرمودند: ساعة قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. (قبل از قيام او، مى گويند:) كِى به دنيا آمده است؟ و چه كسى او را ديده است؟ و او كجاست؟ و كِى ظاهر و آشكار مى شود؟ همه اين سخنان را از روى شك در قضا و قدر خداوند گويند. آنان كسانى هستند كه در دنيا و آخرت زيان ديدند.2. ابى جعفر محمّدبن جرير طبرى مفسر بزرگ و مورخ نامى اهل سنت در كتاب دلائل الامامة صفحه 238 آورده است:

ص: 352

فى مسند فاطمة(علیها السلام) قال حدثنى ابوالحسن الانبارى قال: حدثنا ابوالحسن على بن الحسن الجصّاص...، حدثنى المفضل بن عمر قال: قال لى جعفربن محمّد(علیهما السلام) يا مفضل، كيف يقرأ اهل العراق هذه الآية؟(قلت: یا سیدی و أی آیه؟) قال: قول اللّه تعالى «يَسْتَعْجِلُ بِها الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّها الْحَقُّ» قلت: «يَسْتَعْجِلُ بِها الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّها الْحَقُّ» فقال: ويحك أتدرى ما هى؟ فقلت: اللّه و رسوله و ابن رسوله اعلم. فقال: ما هى و اللّه الاّ قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فكيف يستعجل به من لا يؤمن به و اللّه ما يستعجل به الاّ المؤمنون ولكنّهم حرّفوها حسداً لكم. فاعلم ذلك يا مفضل.

طبرى مى گويد: در مسند فاطمه(علیها السلام) آمده است كه ابوالحسن انبارى نقل مى كند، از ابوالحسن على بن الحسن جصّاص... (و سرانجام) مفضل بن عمرمى گويد: حضرت صادق(علیه السلام) به من فرمود: اى مفضل، اهل عراق اين آيه را چگونه مى خوانند؟ عرض كردم: آقاى من كدام آيه را؟ حضرت فرمودند: «كسانى كه به آن «ساعة» ايمان دارند، شتاب در آمدن آن را مى خواهند و كسانى كه ايمان ندارند، از آن روز سخت ترسانند.» عرض کردم: سرور من چنین نمی خوانیم. فرمودند: پس چگونه خوانده می شود؟ گفتم: «آنان که به آن ساعت ایمان ندارند تقاضای تعجیل در ظهور آن را می کنند ولی آنان که ایمان دارند از آن سخت ترسانند و می دانند که آن روز حقیقت دارد.»

حضرت فرمودند: واى بر تو، مى دانى (معنى) اين آيه چيست؟ عرض كردم: خداوند و رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) و فرزند رسول او(صلی الله علیه وآله وسلم) آگاه ترند. حضرت فرمودند: به خدا سوگند جز قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيست. پس چگونه كسى كه به آن ايمان ندارد عجله مى كند؟ به خدا سوگند جز مؤمنان نسبت به آن عجله نكنند ولى اين را از روى حسد نسبت به شما تحريف كردند. پس اين را بدان اى مفضل.

ص: 353

398. هر كس ولايت نداشته باشد، در ظهور حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نصيبى ندارد

سوره شورى آيات 19 و 20

اللَّهُ لَطيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزيزُ (19) مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيبٍ

خداوند نسبت به بندگانش لطيف است و لطف بسيار دارد و به هر كس بخواهد روزى مى دهد و او بر هر چيزى توانايى مطلق دارد و غالب و مقتدر بر هر چيز است. هر كس كه مى خواهد در آخرت حاصل خوبى درو كند (بايد در دنيا كشت خوب نمايد) و ما هم بر حاصل كشت او مى افزاييم و هر كس فقط بخواهد (آنچه كاشته است) در دنيا درو كند ما هم از آن سهمى (در همين دنيا به او مى دهيم) ولى او ديگر در آخرت بهره اى نخواهد داشت.

1. در اصول كافى مجلد 2 صفحه 317 حديث 92 و كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 121 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَبْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» قَالَ يَعْنِي بِهِ وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» قَالَ يَعْنِي أَعْمَى الْبَصَرِ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ وَ هُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي الْقِيَامَةِ يَقُولُ «لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها» قَالَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ(علیه السلام) «فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» يَعْنِي تَرَكْتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُتْرَكُ فِي النَّارِ كَمَا تَرَكْتَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُمْ قُلْتُ «وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى» قَالَ يَعْنِي مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) غَيْرَهُ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَ تَرَكَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) مُعَانَدَةً فَلَمْ يَتَّبِعْ آثَارَهُمْ وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمْ قُلْتُ «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ» قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «مَنْكانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ» قَالَ مَعْرِفَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) «نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ» قَالَ نَزِيدُهُ مِنْهَا قَالَ يَسْتَوْفِي نَصِيبَهُ مِنْ دَوْلَتِهِمْ «وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا

ص: 354

نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» قَالَ لَيْسَ لَهُ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ مَعَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نَصِيب.

ابابصير گويد: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداوند عزوجل: «هر كه از ياد من رو بگرداند زندگيش تنگ است.» فرمود: مقصود از آن (ياد من) اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. عرض كردم: «او را روز قيامت كور محشور كنيم» فرمود: يعنى كورديده در آخرت، كوردل در دنيا از ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) است و او در قيامت سرگردان است و مى گويد: «چرا مرا كه بينا بودم، كور محشور كردى؟ گويد: آن چنان كه آيات ما سوى تو آمد و آن ها را فراموش كردى.» فرمود: آيات، ائمه(علیهم السلام) هستند «كه تو آن ها را فراموش كردى همچنان امروز فراموش مى شوى» يعنى همچنان كه آن ها را رها كردى، امروز در آتش رها مى شوى، چنان كه ائمه(علیهم السلام) را رها كردى و امرشان را اطاعت نكردى و گفتارشان را نشنيدى. عرض كردم: «و اين چنين جزا مى دهيم هر كس را كه زياده روى كرده و به آيه هاى پروردگارش ايمان نياورده، همانا عذاب آخرت سخت تر و پايدارتر است.» فرمود: يعنى كسى كه در ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) ديگرى را شريك كند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد و ائمه(علیهم السلام) را از روى دشمنى رها كند و از آثارشان پيروى نكند و دوستشان ندارد.

2. در اصول كافى مجلد 2 صفحه 318 حديث 92 و كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 121 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 349 حدیث 60 و مجلد 51 صفحه 63 حدیث 64 و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 568 حدیث 51 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَبْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِا للَّهِ(علیه السلام) قُلْتُ «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ» قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ» قَالَ مَعْرِفَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ «نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ» قَالَ نَزِيدُهُ مِنْهَا قَالَ يَسْتَوْفِي نَصِيبَهُ مِنْ دَوْلَتِهِمْ «وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» قَالَ لَيْسَ لَهُ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ مَعَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نَصِيب.

ابابصير گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: «خداوند نسبت به بندگانش لطيف است و لطف بسيار دارد و به هر كس بخواهد روزى مى دهد» فرمود: يعنى ولايتاميرالمؤمنين(علیه السلام) عرض كردم: «هر كس كشت آخرت خواهد؟» فرمود: يعنى معرفت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) «در كشتش بيفزاييم» فرمود: يعنى معرفتش را بيفزاييم تا بهره خود را از دولت

ص: 355

ائمه(علیهم السلام) دريافت كند. «و هر كس فقط بخواهد (آنچه كاشته است) در دنيا درو كند ما هم از آن سهمى (در همين دنيا به او مى دهيم) ولى او ديگر در آخرت بهره اى نخواهد داشت.» فرمود: يعنى براى او از دولت حق با امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهره اى نيست.

ص: 356

399. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دشمن سرسخت ظالمين و ستمگران است

سوره شورى آيه 21

... وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ

و چنانچه كلمه فصل (دستور تأخير عذاب) نبود هرآينه ميان ايشان (به نابودى) حكم و قضاوت مى شد و همانا براى ستمگران عذاب دردناكى مهياست.

* در كتاب روضه كافى نوشته علامه بزرگوار محمّدبن يعقوب كلينى، مجلد 2 صفحه 287 (عربى) و صفحه 267 (ترجمه آن) حديث 432 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) ... قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» قَالَ لَوْ لَا مَا تَقَدَّمَ فِيهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَبْقَى الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْهُمْ وَاحِداً ...

و اما گفتار خداى عزوجل: «و چنانچه كلمه فصل (دستور تأخير عذاب) نبود هرآينه ميان ايشان (به نابودى) حكم و قضاوت مى شد و همانا براى ستمگران عذاب دردناكى مهياست.» فرمود: يعنى اگر نبود آنچه از جانب خداوند از پيش درباره آن ها گذشته است، حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يك تن از آن ها را زنده نگذارد.

لازم به ذكر است كه حديث فوق در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 814 و نورالثقلین مجلد 2 صفحه 400 نيز آمده است.

ص: 357

400. دوست داشتن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وظيفه ماست و اين حكم قرآن است

سوره شورى آيه 23

قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى

(اى رسول خد(صلی الله علیه وآله وسلم)ا) بگو: براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.

1. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 191 حديث 825 آورده است:

أَخْبَرَنَاهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ الشِّيرَازِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ حَدَّثَنَا أَبُوأَحْمَدَ الْبَصْرِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى الْوَاسِطِيُّ، وَ أَحْمَدُبْنُ عَمَّارٍ، قَالا: حَدَّثَنَا يَحْيَى الْحِمَّانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ الْأَشْقَرُ عَنْ قَيْسِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَمَرَنَا اللَّهُ بِمَوَدَّتِهِمْ قَالَ: عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ وُلْدُهُمَا(علیهما السلام) وَ قَالَ: أَحْمَدُبْنُ عَمَّارٍ [فِي حَدِيثِهِ] مَنْ قَرَابَتُكَ الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْنَا مَوَدَّتَهُمْ قَالَ: عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ وُلْدُهُمَا(علیهما السلام). ثَلَاثَ مَرَّاتٍ يَقُولُهَا

حاكم حسكانى گويد: نقل حديث كرد مرا قاضى ابوبكر جرجانی...، حديث كرد مرا قيس بن ربيع، از اعمش، از سعيدبن جبير، از ابن عباس مى گويد زمانى كه آيه مودت «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» نازل شد «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» گفتند: يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، ايشان كه خداوند ما را به دوستيشان فرمان داده است چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: حضرت على(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و فرزندانشان(علیهما السلام) هستند. احمدبن عمار در حدیثش آورده که خویشانی که خداوند محبت ایشان را بر ما واجب کرده است، حضرت على(علیه السلام)و حضرت فاطمه(علیها السلام) و فرزندانشان(علیهما السلام) هستند.حضرت سه بار اين جمله را تكرار فرمودند.

ص: 358

2. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى صفحه 242 (به نقل از كتاب مودة القربى) آمده است:

فقد قال اللّه تعالى «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» و قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) احبوا اللّه لما ارقدكم من نعمة و احبونى لحب اللّه و احبوا اهل بيتى(علیهم السلام) لحبى.

خداوند متعال مى فرمايد: «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: خداوند را براى نعمت هايى كه به شما عطا فرموده است دوست بداريد و مرا براى محبت خداوند دوست بداريد و اهل بيت مرا به خاطر من دوست داشته باشد.

مى دانيم كه در حال حاضر هيچ كس به اندازه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزديك نيست. چرا كه ايشان از اهل بيت و «فى القربى» مى باشد و دوست داشتن ایشان واجب است.

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 126 حديث 26 آمده است:

مسلم فى صحيحه فى الجزء الخامس فى تفسير قوله: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» قال و سأل ابن عباس عن هذه الآية فقال قربى آل محمد.

مسلم در صحيح خود جزء پنجم در تفسير آيه «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» مى گويد: ابن عباس مى گويد منظور از قربى آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است که امروز نزدیک ترین این آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. در تفسير الدرالمنثور سيوطى مجلد 6 صفحه 7 آمده است:

اخرج محمدبن جرير عن أبي الديلم قال: لما جي ء بعلي بن الحسين(علیهما السلام) أسيرا قائما على درج دمشق، قام رجل من أهل الشام، فقال: الحمد لله الذي قتلكم، و استأصل شأفتكم، و قطع قرن الفتنة. فقال له علي بن الحسين(علیهما السلام): أقرأت القرآن؟ قال: نعم. قال: قرأت آل حم. قال: قرأت القرآن، و لم أقرأ آل حم. قال: قرأت «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»؟سیوطی روایت می کند که ابن جرير، از ابى الديلم روايت كرده كه گفت: وقتى على بن الحسين(علیهما السلام) را به اسيرى آوردند و در بالاى پله معروف دمشق نگه داشته بودند، مردى از اهل شام برخاست و گفت: حمد خداى را كه شما را بكشت و بيچاره تان كرد. على بن

ص: 359

الحسين(علیهما السلام) در جوابش فرمود: هيچ قرآن خوانده اى؟ گفت: آرى. فرمود: آيا آل حم را خوانده اى؟ گفت: آرى. حضرت فرمود: آل حم را نخوانده ای؟ و فرمودند: «(اى رسول خدا(علیهما السلام)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» مرد ناگهان متوجه شد و گفت: نكند شما همان قرباى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) باشيد؟ فرمود: بله ما هستيم.

5. در كتاب فضائل الخمسه مجلد 1 صفحه 262 آمده است:

روى زاذان عن على(علیه السلام) قال: فينا فى ء آل حم آية لا يحفظ مودتنا الا كل مؤمن ثم قرأ: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ المَوَدَّةَ فِي القُرْبى»

زاذان از على(علیه السلام) روايت مى كند كه حضرت فرمودند: در فى ء آل حمد درباره ما آيه اى هست كه طبق آن هيچ كس محبت ما را حفظ نمى كند مگر آن كه مؤمن باشد و سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.»

6. در كتاب مجمع البيان مجلد 9 صفحه 29، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 572 حدیث 11، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 230، برهان مجلد 4 صفحه 822 حدیث 20 آمده است:

أَخْبَرَنَا السَّيِّدُ أَبُو الْحَمْدِ مَهْدِيُّ بْنُ نِزَارٍ الْحُسَيْنِيُّ ...عن ابْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً...» قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أُمِرْنَا بِمَوَدَّتِهِمْ قَالَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ وُلْدُهُمَا

ابن عباس مى گويد زمانى كه آيه مودت نازل شد،گفتند: يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، کسانی كه خداوند ما را به دوستيشان فرمان داده است چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و فرزندانشان(علیهم السلام)

7. در كتاب مجمع البيان مجلد 9 صفحه 44 آمده است:و صح عن الحسن بن علي(علیهما السلام) أنه خطب الناس فقال في خطبته إنا من أهل البيت(علیهم السلام) الذين افترض الله مودتهم على كل مسلم فقال «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» فاقتراف الحسنة مودتنا أهل البيت(علیهم السلام)

از طريق صحيح از حضرت امام حسن بن على(علیهما السلام) روايت شده كه براى مردم خطبه خواند و ضمن خطبه خود فرمود: من از آل خاندان هستم كه خداوند مودت و دوستى آنان را بر هر

ص: 360

مسلمانى واجب كرده است. سپس فرمود: «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.»

8. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 276 آمده است:

عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يَعْنِي فِي أَهْلِ بَيْتِهِ(علیهم السلام)

در تفسير قمى از محمّدبن مسلم روايت شده كه گفت: از امام باقر(علیه السلام) شنيدم مى فرمود: منظور از قربا در آيه «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» اهل بيت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند.

9. در کافی مجلد 1 صفحه 413 حدیث 366، تفسیر برهان مجلد4 صفحه 815 حدیث 1 آمده است:

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام)

حسین بن محمد اشعری روایت می کند از معلی بن محمد و او از وشاء و او از مثنی و او از زراره و عبدالله بن عجلان که امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه «ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بگو من از شما مزد رسالت نمی خواهم مگر دوستی بستگانم» فرمودند منظور از بستگان و خویشاوندان امامان (معصوم)(علیهم السلام) هستند.

10. در امالی شیخ صدوق صفحه 166 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 124 آمده است:حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ قَالَ حَدَّثَنِي حَاجِبُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ ... مَا قَرَأْتَ هَذِهِ الْآيَةَ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» قَالَ بَلَى قَالَ فَنَحْنُ أُولَئِكَ

علامه صدوقe به سند خود از ابونعیم نقل کرده است که حاجب عبیدالله بن زیاد ملعون گفت: حضرت سجاد(علیه السلام) به مردی فرمودند: آیا کتاب خدای عزو جل را خوانده ای؟ گفت بله خوانده ام. فرمودند: آیا این آیه را خوانده ای؟ گفت بله خوانده ام. حضرت فرمودند: ما اهل بیت(علیهم السلام) منظور این آیه هستیم و ماییم فی القربی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم).

ص: 361

401. دوستى آل محمّد(علیها السلام) و دوستى قائم آل

محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حسنه قرآن است

سوره شورى آيه 23

وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ

كسى كه نيكى را كسب كرد ما برايش نيكى را زياد مى كنيم. خداوند بسيار آمرزنده و پذيرنده شكر بندگان است.

حاكم حسكانى حنفى شش حديث مى آورد و اثبات مى كند كه حسنه در آيه مباركه دوستى آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

1. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 212 حديث 845 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُوسَعْدٍ الْمُعَاذِيُّ أَنْبَأَنَا أَبُوالْحُسَيْنِ الْكُهَيْلِيُّ قَالَ:حَدَّثَنَا أَبُوجَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيُّ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْمَرْوَزِيُّ حَدَّثَنَا الْحَكَمُب ْنُ ظُهَيْرٍ عَنِ السُّدِّيِ [فِي قَوْلِهِ تَعَالَى] «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» قَالَ: الْمَوَدَّةُ لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) قلت: هكذا قال: إسحاق، و رواه غيره عن الحكم برفعه إلى ابن عباس.

حاكم مى گويد: ابوسعد معادى، وى از ابوالحسين كهيلى... از سدى در فرموده خداوند متعال: «كسى كه نيكى را كسب كرد ما برايش نيكى را زياد مى كنيم. خداوند بسيار آمرزنده و پذيرنده شكر بندگان است» رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: منظور از «حسنه» در آيه، دوستى آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

2. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 213 حديث 846 آمده است:

حَدَّثَنِيهِ الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ حُبَيْشٍ حَدَّثَنَا أَبُوالْقَاسِمِب ْنُ الْفَضْلِ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُب ْنُ مُوسَى حَدَّثَنَا الْحَكَمُب ْنُ ظُهَيْرٍ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ [فِي قَوْلِهِ] «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» قَالَ: الْمَوَدَّةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)3. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 214 حديث 847 آمده است:

ص: 362

أَخْبَرَنَاهُ عَالِياً أَبُوبَكْرٍ الْحَارِثِيُّ أَخْبَرَنَا أَبُوالشَّيْخِ الْأَصْبَهَانِيُّ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ هَارُونَ حَدَّثَنَا ابْنُ ابْنَةِ السُّدِّيِّ حَدَّثَنَا الْحَكَمُب ْنُ ظُهَيْرٍ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» قَالَ: الْمَوَدَّةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

4. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 214 حديث 848 آمده است:

وَ أَخْبَرَنَا أَبُوعَمْرٍو الْبَسْطَامِيُّ [قَالَ:] حَدَّثَنَا أَبُوأَحْمَدَ الْجُرْجَانِيُ حَدَّثَنَا الْفَضْلُب ْنُ عَبْدِاللَّهِب ْنِ مَخْلَدٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُب ْنُ مُوسَى الْفَزَارِيُّ حَدَّثَنَا الْحَكَمُب ْنُ ظُهَيْرٍ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ [فِي قَوْلِهِ تَعَالَى] «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» قَالَ: الْمَوَدَّةُ لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

5. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 215 حديث 849 آمده است:

عن إسماعيل علي بن العباس المقانعي و عن الحكم ابنه حَدَّثُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ السَّبِيعِيِّ، [قَالَ:] أَخْبَرَنَا الْحَسَنُب ْنُ حَمْدَانَب ْنِ عَبْدِاللَّهِ الْبَزَّازُ بِالْكُوفَةِ، حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ نَصْرِبْنِ مُزَاحِمٍ الْمِنْقَرِيُّ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحَكَمِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» قَالَ: مَوَدَّةً فِي آلِ مُحَمَّدٍ.

6. در شواهد التنزيل مجلد 2 صفحه 215 حديث 850 آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْجُرْجَانِيُّ أَخْبَرَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ غَالِبٍ الْحَافِظُ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَبْنِ نَصْرٍ التِّرْمِذِيُّ وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ الْأُشْنَانِيُّ، قَالَ: وَ أَخْبَرَنَا أَبِي وَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَرٍّ يَحْيَى بْنُ زَيْدِ بْنِ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَمِّي عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ، قَالُوا: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ ظُهَيْرٍ، عَنِ السُّدِّيِّ، عَنْ أَبِي مَالِكٍ أَوْ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً» قَالَ: الْمَوَدَّةُ لِأَهْلِ بَيْتِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ قَالَ: ابْنُ غَالِبٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ فِي مَحَبَّتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَزَلَتْ «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً»

7. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 124 حديث 11، تأویل الآیات مجلد 1 صفحه 571 حدیث 8 و بحارالانوار مجلد 23 صفحه 251 حدیث 26 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى الْعَلَوِيِّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ إِسْمَاعِيلَب ْنِ مُحَمَّدِبْنِ إِسْحَاقَب ْنِ مُحَمَّدِبْنِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي عَلِيُّب ْنُ جَعْفَرٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ زَيْدٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ خَطَبَ الْحَسَنُب ْنُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) حِينَ قُتِلَ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَقَالَ وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ(علیهم السلام) افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ حَيْثُ يَقُولُ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» فَاقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام)

محمّدبن عباس روايت مى كند از حسن بن محمّد... از حسن بن زيد، از پدرش، از جدش (امام سجاد(علیه السلام)) كه حضرت فرمودند: پس از به شهادت رسيدن اميرالمؤمنين(علیه السلام) حضرت مجتبى(علیه السلام) مردم را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: ... من ازاهل بيت(علیهم السلام) هستم كه

ص: 363

خداوند مودت و دوستى آن ها را بر تمام مسلمانان واجب كرده است. سپس فرمودند: «(اى رسول خدا) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را. كسى كه نيكى را كسب كرد ما برايش نيكى را زياد مى كنيم. خداوند بسيار آمرزنده و پذيرنده شكر بندگان است.» اين مودت و دوستى و محبت ما اهل بيت(علیهم السلام) است كه نيكى است (و كسى كه آن را كسب كند خداوند به او نيكى و يارى خواهد كرد.)

8. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 822 حديث15 و 16 آمده است:

الطبرسي: ذكر أبوحمزة الثمالي في تفسيره قال: حدثني عثمان بن عمير، عن سعيدبن جبير، عن عبدالله بن عباس، قال: إن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) حين قدم المدينة و استحكم الإسلام، قالت الأنصار فيما بينها: نأتي رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فنقول له: إن تعرك أمور، فهذه أموالنا تحكم فيها من غير حرج و لا محظور [عليك]. فأتوه في ذلك، فنزلت: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» فقرأها عليهم و قال: تودون قرابتي من بعدي. فخرجوا من عنده مسلمين لقوله، فقال المنافقون: إن هذا لشي ء افتراه في مجلسه و أراد أن يذللنا لقرابته من بعده. فنزلت «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً»(1) فأرسل إليهم فتلا عليهم، فبكوا و اشتد عليهم فأنزل الله: «وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ»(2) فأرسل في أثرهم فبشرهم و قال: «وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا»(3) و هم الذين سلموا لقوله.

ثم قال الطبرسي: و ذكر أبوحمزة الثمالي، عن السدي، أنه قال: اقتراف الحسنة: المودة لآل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

9. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 822 حديث 17 و 18 آمده است:

قال: و صح عن الحسن بن علي(علیهما السلام) أنه خطب الناس فقال في خطبته: إنا من [أهل البيت] الذين افترض الله مودتهم على كل مسلم، فقال: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» فاقتراف الحسنة مودتنا أهل البيت(علیهم السلام).

روى إسماعيل بن عبدالخالق، عن أبي عبد الله(علیه السلام) أنه قال: إنها نزلت فينا أهل البيت(علیهم السلام)، أصحاب الكساء.

حضرت مجتبى(علیه السلام) براى مردم خطبه خواندند و فرمودند: من از كسانى هستم كه خداوند مودت و دوستى آن ها را بر تمام مسلمانان واجب كرده است. سپس فرمودند: «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآلهوسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را. كسى كه نيكى را كسب كرد ما برايش نيكى را

ص: 364


1- . سوره شوری آیه 24
2- .[2] سوره شوری آیه 25
3- .[3] سوره شوری آیه 26

زياد مى كنيم. خداوند بسيار آمرزنده و پذيرنده شكر بندگان است.» اين مودت و دوستى و محبت ما اهل بيت(علیهم السلام) و اصحاب كساء است كه نيكى و حسنه است.

10. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 572 و بحار مجلد 23 صفحه251 حدیث 27، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 820 حدیث 10 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُالْعَزِيزِبْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ زَكَرِيَّا عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْجُشَمِيِ عَنِ الْهَيْثَمِب ْنِ عَدِيٍّ عَنْ سَعِيدِبْنِ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِالْمَلِكِب ْنِ عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» قَالَ وَ إِنَّ الْقَرَابَةَ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ بِصِلَتِهَا وَ عَظَّمَ مِنْ حَقِّهَا وَ جَعَلَ الْخَيْرَ فِيهَا قَرَابَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) الَّذِينَ أَوْجَبَ اللَّهُ حَقَّنَا عَلَى كُلِّ مُسْلِم

عبدالملک بن عمیر روایت کرده است که گفت: حضرت امام حسین(علیه السلام) در مورد آیه 23 سوره شوری فرمودند: همانا خویشاوندانی که خداوند فرمان به مودت و دوستی آنان داده است و حق آنان را بسیار بزرگ دانسته است و همه ی خوبی ها را در وجود این ها قرار داده است، خویشاوندی ما اهل بیت(علیهم السلام) است که خداوند رعایت حق ما را بر هر مسلمانی واجب داشته است.

آن هنگامی است که حضرت قائم (آل محمد)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور و قیام نماید در برابر بنی امیه و تکذیب کنندگان و ناصبیان (بر اهل بیت(علیهم السلام)) او و اصحابش از طرف خداوند یاری می شوید و این همان است که خداوند می فرمایند:

« إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم»(1)

که ظالمین مورد سرزنش و عتاب قرار می گیرند و برای آن ها عذابی دردناک خواهد بود.

سپس فرموده است ظالمین نسبت به حق آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را مشاهده می کنی چون با عذاب مواجه شوند که منظور از عذاب در این جا حضرت علی(علیه السلام) است و می گویند: آیا راه بازگشت و نجاتی برای ما هست که ولایت (و امامت) حضرت علی(علیه السلام) را بپذیریم که در برابر حضرت علی(علیه السلام) با حالت خشوع و سرافکندگی قرار می گیرند و با گوشه ی چشم به حضرت علی(علیه السلام) نظر می کنند (هم شرمنده اند و هم فکر می کنند شایدمورد توجه و ترحم قرار گیرند منظور از آل

ص: 365


1- . سوره شوری آیه 42

محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و شیعیان ایشان هستند (که آن ها می گویند) خسارت دیدگان کسانی هستند که خود و خانواده ی آن ها در قیامت بی بهره هستند که ظالمین در حق آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) در عذابی دائم خواهند بود به خدا سوگند منظور از نصاب همان کسانی هستند که کینه و دشمنی خود را با حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ذریه ی آن حضرت آشکار و علنی کرده و ایشان را تکذیب می کردند چنان افرادی غیر خداوند یارو و یاوری ندارند و هر کسی را که خداوند (در اثر اعمالش) گمراه کند هیچ راه نجاتی برایش نخواهد بود.

امروز آخرين اين بستگان حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است كه هر كس او را دوست بدارد، اين نيكى است و خداوند به او نيكى بيشتر (هم در دنيا و هم در آخرت) خواهد فرمود.

زمانی ما به این آیه می توانیم عمل کنیم که:

اولاً: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خوب بشناسیم و بدانیم ایشان چه کسی هستند؟ خداوند به ایشان چه مقامی داده است؟ نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) درباره ی ایشان چه فرموده اند؟ امامانی که قرآن ایشان را تعیین کرده است، درباره ی ایشان چه فرموده اند؟

این حدیث حضرت صادق(علیه السلام) را به یاد می آوریم که لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی. اگر او را درک کنم همه ی عمرم در خدمت او خواهم بود.

ثانیاً: وقتی او را خوب شناختیم، هم به وظایف قلبی خودمان عمل می کنیم و هم به وظایف عملی.

ثالثاً: وظایف قلبی ما «الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» ایجاد محبت آن حضرت در قلب و روح و دلمان می باشد. او را از خودمان بیشتر دوست داشته باشیم.

رابعاً: خداوند می فرماید:« نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً» خداوند بر این عشق و محبت می افزاید و روز به روز عاشق تر می شویم.

ص: 366

402. خداوند به وسيله قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كلماتش را برقرار مى سازد

سوره شورى آيه 24

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

بلكه (جاهلان) مى گويند كه رسول خدا بر خداوند دروغ بسته است (كه او محبت و پيروى از خاندان خودش را بر امت واجب كرده است. اين چنين نيست زيرا هرگز پيامبرى نمى تواند بر خداوند دروغ بندد) كه اگر خداوند بخواهد بر قلب تو مهر مى زند و باطل را از بين مى برد و حق را به كلمات خودش پايدار و برقرار مى سازد.

* در تفسير قمى مجلد 2 صفحه 275 آمده است:

قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِب ْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه

السلام) يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»(1) يَعْنِي فِي أَهْلِ بَيْتِهِ قَالَ: جَاءَتِ الْأَنْصَارُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) فَقَالُوا: إِنَّا قَدْ آوَيْنَا وَ نَصَرْنَا فَخُذْ طَائِفَةً مِنْ أَمْوَالِنَا فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى مَا نَابَكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً» يَعْنِي عَلَى النُّبُوَّةِ «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» يَعْنِي فِي أَهْلِ بَيْتِهِ(علیهم

السلام) ثُمَّ قَالَ: أَلَا تَرَى أَنَّ الرَّجُلَ يَكُونُ لَهُ صَدِيقٌ وَ فِي نَفْسِ ذَلِكَ الرَّجُلِ شَيْ ءٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ فَلَا يَسْلَمُ صَدْرُهُ فَأَرَادَ اللَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ فِي نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) شَيْ ءٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ [أُمَّتِهِ] فَفَرَضَ عَلَيْهِمُ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى فَإِنْ أَخَذُوا أَخَذُوا مَفْرُوضاً وَ إِنْ تَرَكُوا تَرَكُوا مَفْرُوضاً، قَالَ: فَانْصَرَفُوا مِنْ عِنْدِهِ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ عَرَضْنَا عَلَيْهِ أَمْوَالَنَا فَقَالَ: قَاتِلُوا عَنْ أَهْلِ بَيْتِي مِنْ بَعْدِي وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ مَا قَالَ هَذَا رَسُولُاللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ جَحَدُوهُ و قالوا كما حكى الله «أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً»(2) فقال الله «فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ»(3) قال لو افتريت «وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ»(4) يعني

ص: 367


1- . سوره شوری آیه 23
2- .[1] سوره شوری آیه 24
3- .[2] همان
4- . همان

يبطله «وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ»(1) يعني بالنبي و بالأئمة و القائم من آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) «إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»(2) ثم قال: «وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ»(3) إلى قوله «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(4) يعني الذين قالوا القول ما قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ثم قال «وَ الْكافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيد»(5)

على بن ابراهيم گويد: حديث كرد مرا پدرم، از ابن ابى نجران، از عاصم بن حميد، از محمّدبن مسلم كه گفت شنيدم از امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل: «(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو براى تبليغات رسالت پاداشى از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را.» فرمودند: يعنى در مورد اهل بيت او. فرمودند: انصار به حضور رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آمدند و عرضه داشتند: ما [شما را] پناه داديم و يارى كرديم. پس بخشى از اموالمان را بگير و در حوائج خود صرف كن. پس خداى تعالى اين آيه را نازل كرد: «بگو از شما اجر رسالت نمى خواهم» يعنى بر نبوت «مگر مودت با خاندانم» يعنى درباره اهل بيتش(علیهم السلام)

سپس فرمود: نمى بينى كه چنانچه مرد دوستى داشته باشد و در [دل] آن [مرد] نسبت به خاندانش چيزى باشد سينه اش قرار نخواهد يافت. پس خداوند خواست كه در دل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بر امتش [اهل بيتش] چيزى نباشد پس مودت در مورد قربى را برايشان فرض و واجب كرد كه اگر آن را انجام دهند واجبى را به جاى آورده باشند و چنانچه واگذارند فريضه اى را ترك گفته اند.

امام باقر(صلی الله علیه وآله وسلم) افزود: پس [انصار] از خدمت آن حضرت بيرون رفتند در حالى كه بعضى از آنان مى گفتند: ما اموالمان را عرضه داشتيم و او در جواب گفت: به دفاع از خاندان من [پس از من] جنگ كنيد و گروهى ديگر گفتند: اين را رسول خدا نگفته و اين مطلب را انكار نمودند و چنان كه خداى تعالى از آن ها حكايت كرده گفتند: «او بر خدا دروغ بسته» كهخداوند فرمود: «اگر خدا خواهد بر قلب تو مهر زند» فرمود: يعنى اگر افترا بندى «و باطل را محو مى كند» يعنى ابطال مى نمايد «و حق را به كلمات خود پايدار و برقرار مى سازد» يعنى به وسيله پيغمبر و امامان و

ص: 368


1- . همان
2- .[2] همان
3- .[3] سوره شوری آیه 25
4- .[4] سوره شوری آیه 26
5- .[5] همان

قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) [كلمات خويش را برقرار مى سازد] «همانا او به اسرار دل ها آگاه است» سپس خداوند فرمود: «و اوست خدايى كه توبه بندگانش را مى پذيرد و از گناهان مى گذرد» تا آنجا كه فرموده: «و از فضل خود بر آنان مى افزايد» منظور آنان هستند كه مانند فرموده رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را گفتند [و از فرموده آن جناب پيروى كردند] سپس فرمود: «ولى براى كافران عذاب سختى خواهد بود.»

ص: 369

403. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم حقيقى است

سوره شورى آيه 41

وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبيلٍ

و هر كس كه پس از ظلمى كه بر او شده است انتقام جويى كند، پس بر چنين كسى هيچ گونه مؤاخذه و گناهى نيست.

1. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة مجلد 2 صفحه 534، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 229 حدیث 29، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 829 حدیث 1 و اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 129 حدیث 652 آمده است:

محمدبن العباس قال: حدثنا علي بن عبدالله، عن إبراهيم بن محمد، عن علي بن هلال الأحمسي، عن الحسن بن وهب، عن جابرالجعفي، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله عز و جل: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ» قال: ذلك القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إذا قام انتصر من بني امية و من المكذبين و النصاب.

محمّدبن عباس گويد: حديث كرد برايمان على بن عبداللّه، از ابراهيم بن محمّد، از على بن هلال احمسى، از حسن بن وهب، از جابر جعفى كه امام باقر(علیه السلام) درباره ی قول خداوند «و هر كس كه پس از ظلمى كه بر او شده است انتقام جويى كند، پس بر چنين كسى هيچ گونه مؤاخذه و گناهى نيست.» فرمودند: آن حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هرگاه به پا خيزد، از بنى اميه و تكذيب كنندگان و ناصبيان انتقام خواهد گرفت.

2. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 278 آمده است:حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالْكَرِيمِب ْنُ عَبْدِالرَّحِيمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ» يَعْنِي الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَصْحَابَهُ «فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ» وَ الْقَائِمُ إِذَا قَامَ انْتَصَرَ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ وَ النُّصَّابِ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»

ص: 370

على بن ابراهيم گويد: احمدبن جعفر [جعفربن احمد] از عبدكريم بن عبدالرحيم، از محمّدبن على، از محمّدبن فضيل، از ابى حمزة ثمالى، ما را حديث كرد از ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) كه حضرت مى فرمود: «و هر كس كه پس از ظلمى كه بر او شده است انتقام جويى كند» يعنى قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب او «پس بر چنين كسى هيچ گونه مؤاخذه و گناهى نيست.» و چون قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پاخيزد، از بنى اميه و تكذيب كنندگان و ناصبيان خود و اصحابش، انتقام خواهند گرفت و اين است [معنى] فرموده خداوند [تبارك و تعالى] «تنها راه مؤاخذه بر كسانى است كه بر مردم ظلم مى كنند و در زمين به ناحق تباهى نمايند. براى آنان عذاب دردناكى است.»

ص: 371

404. قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اول ذلت ظالمين است

سوره شورى آيه 45

وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ وَ قالَ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمينَ في عَذابٍ مُقيمٍ

و آن ستمگران را مى بينى كه با ذلت و خوارى به سوى عذاب متوجهشان ساخته اند. از گوشه چشم بر آن نگاه مى كنند.

1. در كتاب تأویل الآيات الظاهرة صفحه 535 و تفسير برهان، نوشته آيت اللّه سيد هاشم بحرانى مجلد 4 صفحه 129 حديث 2 آمده است:

قال محمدبن العباس رحمه الله حدثنا أحمد بن القاسم عن أحمدبن محمد السياري عن البرقي عن محمدبن أسلم عن أيوب البزاز عن عمروبن شمر عن جابربن يزيد عن أبي جعفر(علیه السلام) قال قوله عز و جل «خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍ» يعني إلى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

محمّدبن عباس گويد: احمدبن قاسم، از احمدبن محمّد سيارى، ازبرقى، از محمّدبن مسلم، از ايوب بزاز، از عمروبن شمر، از جابربن يزيد، از ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت اين آيه را تلاوت كرده «و آن ستمگران را مى بينى كه با ذلت و خوارى به سوى عذاب متوجهشان ساخته اند. از گوشه چشم بر آن نگاه مى كنند.» فرمودند: يعنى به سوى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 535 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 829 حدیث 2 آمده است:قال محمدبن العباس حدثنا أحمدبن القاسم عن أحمدبن محمد السياري عن محمدبن خالد عن محمدبن علي الصوفي عن محمدبن فضيل عن أبي حمزة عن أبي جعفر(علیه السلام) أنه قرأ و ترى ظالمي آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) حقهم لما رأوا العذاب و علي(علیه السلام) هو العذاب «يَقُولُونَ هَلْ إِلى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ» يعني أنه هو سبب العذاب لأنه قسيم الجنة و النار.

ص: 372

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که ظالمینی که حق آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را از بین برده اند یعنی حضرت علی(علیه السلام) را می بینند، به وحشت افتاده و از زیر چشم نگاه می کنند. چون آن حضرت(علیه السلام) تقسیم کننده جهنم و بهشت هستند.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 619 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالْكَرِيمِب ْنُ عَبْدِالرَّحِيمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ» يَعْنِي الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَصْحَابَهُ «فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ» وَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا قَامَ انْتَصَرَ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ وَ النُّصَّابِ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» و قوله «تَرَى الظَّالِمِينَ آل محمد حقهم لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ» و علي(علیه السلام) هو العذاب في هذا الوجه «يَقُولُونَ هَلْ إِلى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ» فنوالي عليا(علیه السلام) «وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِ» لعلي «يَنْظُرُونَ» إلى علي(علیه السلام) «مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ وَ قالَ الَّذِينَ آمَنُوا» يعني آل محمد و شيعتهم «إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمِينَ آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) حقهم فِي عَذابٍ مُقِيمٍ» قال: و الله يعني النصاب الذين نصبوا العداوة لعلي و ذريته

علی بن ابراهیم به سند خودش از ابوحمزه ثمالی روایت کرده است که گفت: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم می فرمودند: حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب و یارانش (از طرف خداوند) مورد حمایت و یاری قرار می گیرند.

ص: 373

405. مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمه ی باقیه و از فرزندان

سيد الشهدا حسين بن علی(علیه السلام) است

سوره زخرف آيه 28

وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون

و قرار داد اين (رهبريت و امامت و خداپرستى را) در ذريه و فرزندان و اعقاب خودش كلمه باقى تا (به سوى خداوند) بازگردند.

1. در كتاب كفاية الاثر صفحه 246 و تفسير برهان مجلد 4 صفحه 855، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 601 حدیث 581، المحجة صفحه 198، الانصاف صفحه 117 حدیث 108، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 357، احقاق الحق مجلد 13 صفحه 56 و ینابیع المودة صفحه 248 حدیث 43 آمده است:

ابن بابويه عن محمدبن عبدالله الشيباني قال: حدثنا أبوعبدالله جعفربن محمدبن جعفربن الحسن العلوي، قال: حدثني أبونصر أحمدبن عبدالمنعم الصيداوي، قال: حدثني عمروبن شمر الجعفي، عن جابربن يزيد الجعفي، عن أبي جعفر محمدبن علي الباقر(علیه

السلام) قال: قلت له: يا ابن رسول الله(صلی

الله علیه وآله وسلم)، إن قوما يقولون: إن الله تبارك و تعالى جعل الأئمة(علیهم السلام) في عقب الحسن(علیه السلام) دون الحسين(علیه السلام). قال: كذبوا و الله، أو لم يسمعوا أن الله تعالى ذكره يقول: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»(1) فهل جعلها إلا في عقب الحسين(علیه السلام)؟ فقال: يا جابر إن الأئمة(علیهم السلام) هم الذين نص عليهم رسول الله(صلی

الله علیه وآله وسلم) بالإمامة و هم الذين قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): لما أسري بي إلى السماء وجدت أسماءهم مكتوبة على ساق العرش بالنور، اثني عشر اسما، منهم علي(علیه السلام) و سبطاه و علي و محمد و جعفر و موسى و علي و محمد و علي و الحسن و الحجة القائم(علیهم السلام) فهذه الأئمة من أهل بيت الصفوة و الطهارة(علیهم السلام) و الله ما يدعيه أحد غيرنا إلا حشره الله تبارك و تعالى مع إبليس و جنوه ثم تنفس(علیه

السلام) و قال: لا رعى الله حق هذه الامة،فإنها لم ترع حق نبيها، أما و الله لو تركوا الحق على أهله لما اختلف في الله اثنان. ثم أنشأ(علیه السلام) يقول:

ص: 374


1- . سوره زخرف آیه 28

إن الیهود لحبهم لنبيهم *** أمنوا بوائق حادث الأزمان

و ذوو الصليب بحب عيسى أصبحوا *** يمشون زهوا في قرى نجران

و المؤمنون بحب آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) *** يرمون في الآفاق بالنيران

قلت: يا سيدي أليس هذا الأمر لكم؟ قال: «نعم». قلت: فلم قعدتم عن حقكم و دعواكم و قد قال الله تبارك و تعالى: «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ»(1) فما بال أميرالمؤمنين(علیه السلام) قعد عن حقه؟ قال: فقال: حيث لم يجد ناصرا، ألم تسمع الله يقول في قصة لوط(علیه السلام) «قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ»؟(2) و يقول حكاية عن نوح(علیه السلام): «فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ»(3) و يقول في قصة موسى(علیه السلام): «إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ»(4) فإذا كان النبي هكذا، فالوصي أعذر. يا جابر، مثل الإمام مثل الكعبة تؤتى و لا تأتي.

ابن بابويه: از محمّدبن عبداللّه شيبانى رحمة اللّه گويد: حديث كرد برايمان ابوعبداللّه جعفربن محمّدبن جعفربن حسن علوى، وى از ابونصر احمدبن عبد منعم صيداوى، وى نقل حديث مى كند از عمروبن شمر جعفرى، از جابربن يزيد جعفى برايمان حديث كرد از ابى جعفر محمّدبن على باقر(علیهما السلام) كه گويد: به آن حضرت عرضه داشتم: اى زاده رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، گروهى مى گويند: خداى تبارك و تعالى امامان را در اعقاب فرزندان امام حسن(علیه السلام) قرار داد نه امام حسين(علیه السلام). فرمود: به خدا سوگند آن ها دروغ مى گويند. آيا شنيده اند كه خداى تعالى مى فرمايد: «و اين [خداپرستى و امامت] را كلمه باقى در ذريه خودش قرار داد.» آيا آن [امامت] را جز در خاندان حسين(علیه السلام) قرار داد؟ آن گاه امام باقر(علیه السلام) فرمود: اى جابر، به راستى كه امامان آنهايند كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بر امامتشان نص فرموده و همان هايند كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هنگامى كه به آسمان بردهشدم، نام هايشان را يافتم كه با نور بر ساق عرش دوازده اسم از آنها على(علیه السلام) و دو سبط او، على، محمّد، جعفر، موسى، على، محمّد، على، حسن و حجت قائم(علیهم السلام) نوشته شده بود. پس اينان ائمه اى

ص: 375


1- . سوره حج آیه 78
2- .[2] سوره هود آیه 80
3- . سوره قمر آیه 10
4- . سوره مائده آیه 25

از اهل بيت برگزيده و پاكيزه اند. به خدا سوگند كسى غير از ما آن (مقام امامت) را ادعا نكند مگر اينكه خداوند تبارك و تعالى او را با ابليس و لشكريانش محشور نمايد. سپس امام باقر(علیه السلام) آهى كشيدند. آن گاه فرمودند: خداوند حق اين امت را رعايت نكند كه آن ها حق پيغمبرشان را رعايت نكردند. به خدا سوگند چنانچه حق را بر اهلش وا مى گذاشتند دو نفر درباره خداوند اختلاف نمى كردند [و هيچ كس كافر نمى ماند.] آن گاه حضرت(علیه السلام) چنين انشا فرمودند: همانا قوم يهود از جهت محبتشان نسبت به پيغمبرشان از حوادث ناگوار زمانه ايمن شدند و صاحبان صليب (مسيحيان) به سبب دوست داشتن حضرت عيسى(علیه السلام) با كمال آسودگى خاطر در آبادى هاى نجران آمد و شد دارند.

ولى مؤمنان به خاطر محبت آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) در اطراف و اكناف عالم به آتش مى سوزند.

جابر گويد: عرضه داشتم اى آقاى من، آيا اين امر حق شما نيست؟ فرمود: چرا. عرض كردم: پس چرا از گرفتن حق خودتان كنار نشستيد و از دعوى آن دست برداشتيد. درحالى كه خداوند تبارك و تعالى فرموده: «و در راه خداوند،حق جهادش را انجام دهيد. او شما را برگزيده» پس چرا اميرالمؤمنين(علیه السلام) از مطالبه حق خود كنار نشست؟ فرمود: چون ياورى براى خود نيافت. آيا شنيده اى كه خداوند در قصه لوط(علیه السلام) مى فرمايد: لوط(علیه السلام) به قومش «گفت: اى كاش قدرت داشتم كه شما را از كارهاى زشت باز دارم يا اينكه پشت و پناهى محكم بود كه پناه مى بردم» و نيز در حكايت از نوح(علیه السلام) مى فرمايد: «پروردگارش را فراخواند كه همانا من مغلوب شده ام پس تو مرا يارى فرماى» و در جريان موسى از زبان او فرموده: «پروردگارا، من جز نفس خودم و برادرم [هارون] بر كسى تسلط و قدرت ندارم. پس تو ميان ما و قوم فاسق و زيانكار جدايى افكن.» پس هرگاه حال پيغمبران چنين بوده عذر وصى پيغمبر موجه ترو قوى تر است. اى جابر، امام به سان كعبه است كه مردم بايد به سويش روند و كعبه به سوى كسى نرود.

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 856 حديث 9 از علامه بحرانى و در كتاب كفاية الاثر صفحه 86، المحجة صفحه 199، بحارالانوار مجلد 25 صفحه 253 حدیث 10 و مجلد 36 صفحه 315، مناقب ابن شهرآشوب مجلد 4 صفحه 26 و الانصاف صفحه 150 حدیث 4 آمده است:

ص: 376

قال: حدثنا أبوعبدالله أحمدبن محمدبن عبيدالله الجوهري، قال: حدثنا عبدالصمدبن علي بن محمدبن مكرم، قال: حدثنا الطيالسي أبوالوليد، عن أبي الزناد عبد الله بن ذكوان، عن أبيه، عن الأعرج، عن أبي هريرة، قال: سألت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) عن قوله عز و جل: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» قال: جعل الأئمة في عقب الحسين، يخرج من صلبه تسعة من الأئمة، و منهم مهدي هذه الامة ثم قال: لو أن رجلا ظعن بين الركن و المقام، ثم لقي الله مبغضا لأهل بيتي، دخل النار.

و از اوست كه گويد: ابوعبداللّه احمدبن محمّدبن عبد اللّه جوهرى حديثمان داد، گفت: عبد الصمدبن على بن محمّدبن مكرم، وى حديث كرد ازطيالسى ابوالوليد از ابى زياد عبداللّه بن ذكوان از پدرش، از اعرج، از ابى هريره كه وى گويد: از رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره قول خداوند عزوجل «و قرار داد اين (رهبريت و امامت و خداپرستى را) در ذريه و فرزندان و اعقاب خودش كلمه باقى تا (به سوى خداوند) بازگردند.» سؤال كردم آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: خدا امامان را در اعقاب حسين(علیه السلام) قرار داد، از صلب او نه تن از امامان را بيرون خواهد آورد و از آنهاست مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين امت. سپس فرمود: چنانچه مردى پيوسته بين ركن و مقام [براى عبادت] در حال رفت و آمد باشد، آن گاه با كينه خاندان من خداوند را ملاقات نمايد، داخل آتش مى سوزد.

3. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 323 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عِصَامٍ الْكُلَيْنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُب ْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُب ْنُ عَلِيٍّ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّب ْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَاصِمِب ْنِ حُمَيْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِب ْنِ قَيْسٍ عَنْ ثَابِتٍ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» وَ فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «وَ جَعَلَها كَلِمَةًباقِيَةً فِي عَقِبِهِ» وَ الْإِمَامَةُ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ لِلْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِينَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْت(علیهم السلام)

و از اوست كه گويد: محمّدبن [محمّد بن] عصام كلينى رضى الله عنه گويد: ما را محمّدبن يعقوب [كلينى] وى از قاسم بن علاء، او از اسماعيل بن على قزوينى، وى از على بن اسماعيل، از عاصم بن حميد حناط، از محمّدبن قيس، از ثابت ثمالى از على بن حسين [بن

ص: 377

على بن ابى طالب(علیهما السلام)] حديثم داد كه آن جناب فرمود: درباره ما نازل شد اين آيه: «و خويشاوندان نسبى در كتاب خدا نسبت به يكديگر اولى هستند.» و درباره ما نازل شد اين آيه «و آن را كلمه باقى در اعقابش قرار داد.» و امامت در بازماندگان حسين بن على بن ابى طالب(علیهما السلام) است تا روز قيامت كه همانا غايب [قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)] از ما را دو غيبت خواهد بود. يكى طولانى تر از ديگرى. اما اولى: شش روز يا شش ماه و يا شش سال مى باشد و اما دومى: آن قدر مدتش طول خواهد كشيد تا اينكه بيشتر گروندگان از اين امر برخواهند گشت. پس بر آن [اعتقاد به امامت] ثابت نمى ماند مگر كسى كه يقينش قوى و معرفتش صحيح باشد و از آنچه ما بخواهيم در دل چيزى احساس نكند و نسبت به ما اهل بيت(علیه السلام) تسليم باشد.

در اين كه مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان سيد الشهدا(علیه السلام) و نهمين فرزند آن حضرت است ما هيچ شكى نداريم و در اينجا براى شما به احاديثى اشاره مى كنيم:

1. محمّد صالح الحسين الترمذى در المناقب مرتضويه باب 2 صفحه 129 و عبداللّه بسمل در ارجح المطالب فى عدد مناقب اسد اللّه الغالب صفحه 436 حديث 4 و موفق بن احمد خوارزمى حنفى در مقتل الحسين(علیه السلام) مجلد 1 فصل 7 صفحه 146 و حافظ شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 54 صفحه 168، مى گويد:

عن سليم بن قيس الهلالى، عن سلمان الفارسى قال: دخلت على النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) فاذا الحسين بن على على فخديه و هو يقبل خديه و يلثم فاه و يقول انت سيد، ابن سيد اخو سيد و انت امام، ابن امام، اخو امام و انت حجة ابن حجة، اخو حجة و انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم.سلمان فارسى(رضی الله عنه) مى گويد: خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسيدم. ديدم حسين بن على(علیه السلام) بر روى زانوى آن حضرت نشسته است. حضرت چشمان و دهان سيد الشهدا(علیه السلام) را مى بوسيد و مى فرمود: (اى حسين(علیه السلام)) تو، آقا، فرزند آقا و برادر آقا هستى. تو امام، فرزند امام و برادر امام هستى. تو حجت، فرزند حجت و برادر حجت مى باشى. تو پدر حجت هاى نه گانه هستى كه نهمين آن ها قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آن هاست.

2. در مسند امام احمد حنبل و كتاب كشف اليقين آمده است:

ص: 378

قال النبى(صلی الله علیه وآله وسلم): للحسين هذا ابنتى امام، اخوا امام، ابوالائمة تسعة تاسعهم قائمهم.

حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره سيدالشهدا(علیه السلام) فرمودند: اين فرزند من امام، برادر امام و پدر نه امام مى باشد كه نهمين آن ها قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آنهاست.

4. در کمال الدین باب 40 صفحه 415 حدیث 4، تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 540 حدیث 11، صافی مجلد 4 صفحه 387، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 854، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 179 و مجلد 25 صفحه 253 آمده است:

قال: حدثنا محمدبن الحسن بن علي بن مهزيار، قال: حدثنا أبي، عن أبيه، عن الحسين بن سعيد، عن محمدبن سنان، عن أبي سلام، عن سوره یبن كليب، عن أبي بصير، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قول الله عز و جل «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» قال: «إنها في [عقب] الحسين(علیه السلام) فلم يزل هذا الأمر منذ أفضي إلى الحسين(علیه السلام) ينتقل من والد إلى ولد، و لا يرجع إلى أخ و لا إلى عم، و لا يعلم أحد منهم ممن خرج من الدنيا إلا و له ولد و إن عبدالله بن جعفر خرج من الدنيا و لا ولد له و لم يمكث بين ظهراني أصحابه إلا شهرا.

ابن بابویه با اسناد خودش از پدرش و ابابصیر روایت می کند که امام باقر(علیه السلام) فرمودند: درباره ی این آیه و قرار داد این کلمه ی باقیه را در ذریه ی فرزندان و عقبه. حضرت فرمودند: منظور امامت در عقب و نسل امام حسین(علیه السلام) می باشد. بنابراین بعد از آن که امر امامت به امام حسین(صلی الله علیه وآله وسلم) واگذار گردید و بعد از ایشان به فرزندانش منتقل می شود. از فرزندی به فرزند دیگر و به هیچ وجه به برادر و عمو تعلق نمی گیرد. هیچ کدام (از این امامان) عمرشان به پایان نمی رسد، مگر این که دارای فرزندیاست. (به درستی که عبدالله افطح فرزند امام صادق(علیه السلام) از دنیا رفت درحالی که بچه نداشت و در بین اصحابش نیز بیش از یک ماه نماند. در تفسیر شریف برهان دوازده حدیث آورده است که امامت یا زعامت در نسل امام حسین(علیه السلام) ادامه دارد و حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) هستند.

5. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 853 حدیث 3 آمده است:

قال: حدثنا علي بن أحمدبن محمدبن موسى بن عمران الدقاق قال: حدثنا حمزةبن القاسم العلوي قال: حدثنا جعفربن محمدبن مالك الكوفي الفزاري قال: حدثنا محمدبن الحسين بن زيد الزيات قال: حدثنا محمدبن زياد الأزدي، عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفربن محمد(علیهما السلام) قال المفضل فقلت: يا ابن رسول الله(علیه السلام)، فأخبرني عن قول الله عز و جل «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» قال: يعني بذلك الإمامة، جعلها في عقب الحسين(علیه السلام) إلى يوم القيامة.

ص: 379

6. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 853 حدیث 4 آمده است:

رفعه إلى هشام بن سالم، قال: قلت للصادق جعفر بن محمد(علیهما السلام): الحسن(علیه السلام) أفضل أم الحسين(علیه السلام)؟ فقال: الحسن(علیه السلام) أفضل من الحسين(علیه السلام). قلت: و كيف صارت [الإمامة] من بعد الحسين(علیه السلام) في عقبه دون ولد الحسن(علیه السلام)؟ فقال: إن الله تبارك و تعالى أحب أن يجعل سنة موسى و هارون جارية في الحسن و الحسين(علیهما السلام) ألا ترى أنهما كانا شريكين في النبوة، كما كان الحسن و الحسين(علیهما السلام) شريكين في الإمامة و أن الله عز و جل جعل النبوة في ولد هارون و لم يجعلها في ولد موسى و إن كان موسى أفضل من هارون. قلت: فهل يكون إمامان في وقت واحد؟ قال: لا، إلا أن يكون أحدهما صامتا مأموما لصاحبه و الآخر ناطقا إماما لصاحبه، فأما أن يكونا إمامين ناطقين [في وقت واحد] فلا. قلت: فهل تكون الإمامة في أخوين بعد الحسن و الحسين(علیهما السلام)؟ قال: لا، إنما هي جارية في عقب الحسين(علیه السلام) كما قال الله عز و جل «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» ثم هي جارية في الأعقاب و أعقاب الأعقاب إلى يوم القيامة.

7. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 854 حدیث 5 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا علي بن محمد الجعفي، عن محمدبن القاسم الأكفاني، عن علي بن محمدبن مروان، عن أبيه، عن أبان بن أبي عياش، عن سليم بن قيس قال: خرج علينا علي بن أبي طالب(علیه السلام) و نحن في المسجد فاحتوشناه فقال: سلوني قبل أن تفقدوني، سلوني عن القرآن، فإن في القرآن علم الأولين و الآخرين، لم يدع لقائل مقالا و لا يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم و ليسوا بواحد و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) كان واحدا منهم، علمه الله سبحانه إياه و علمنيه رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ثم لايزال في عقبه إلى يوم القيامة، ثم قرأ «وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ»(1) فأنا من رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) بمنزلة هارون من موسى إلا النبوة و العلم في عقبنا إلى أن تقوم الساعة» ثم قرأ «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» ثم قال: كان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) عقب إبراهيم(علیه السلام) و نحن أهل البيت(علیهم السلام) عقب إبراهيم و عقب محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

8. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 856 حدیث 10 آمده است:

بهذا الإسناد، قال: قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): إني تارك فيكم الثقلين: أحدهما كتاب الله عز و جل، من اتبعه كان على الهدى، و من تركه كان على الضلالة، ثم أهل بيتي، أذكركم في أهل بيتي. ثلاث مرات، فقلت لأبي هريرة: فمن أهل بيته، نساؤه؟ قال: لا، أهل بيته أصله و عصبه و هم الأئمة الاثنا عشر، الذين ذكرهم الله في قوله تعالى «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ»

ص: 380


1- . سوره بقره آیه 248.

406. قرآن برای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

و در حال حاضر برای حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذکر است

سوره زخرف آیه 44

وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُون

(ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)) ذکر را برای یادآوری شما و قوم شما است و در مورد آن سؤال خواهید شد.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 210 و تفسیر نورالثقلین مجلد4 صفحه 604 آمده است:

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) الذِّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) أَهْلُ الذِّكْرِ وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 286، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 145 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 605 حدیث 60 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ قَوْلُهُ: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» فَقَالَ الذِّكْرُ الْقُرْآنُ وَ نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُون.

3. در کافی مجلد 1 صفحه 210 حدیث 2، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 145 حدیث 3 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 604 حدیث 55 آمده است:الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(1) قَالَ الذِّكْرُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ نَحْنُ أَهْلُهُ الْمَسْئُولُونَ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.

ص: 381


1- . سوره نحل آیه 43

4. در کافی مجلد 1 صفحه 211 حدیث 4، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 146 حدیث 4 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 604 حدیث 56 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِبْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِب ْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) الذِّكْرُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ(علیهم السلام) الْمَسْئُولُونَ وَ هُمْ أَهْلُ الذِّكْرِ.

5. در کافی مجلد 1 صفحه 211 حدیث 5، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 146 حدیث 5 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 604 حدیث 57 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قَالَ الذِّكْرُ الْقُرْآنُ وَ نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.

6. در بصائرالدرجات صفحه 51 حدیث 1، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 146 حدیث 6 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 604 حدیث 58 آمده است:

عن محمدبن الحسن و غيره عن سهل، عن محمدبن عيسى و محمدبن يحيى و محمدبن الحسين جميعا، عن محمدبن سنان، عن إسماعيل بن جابر و عبد الكريم بن عمرو، عن عبدالحميد ابن أبي الديلم، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: قال جل ذكره «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(1) قال: الكتاب: الذكر، و أهله آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و أمر الله عز و جل بسؤالهم و لم يأمر بسؤال الجهال و سمى الله عز و جل القرآن ذكرا، فقال تبارك و تعالى «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» و قال عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ».

7. در کافی مجلد 1 صفحه 234 حدیث 3، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 146 حدیث 7 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 605 حدیث 61 آمده است:

محمدبن الحسن الصفار عن العباس بن معروف، عن حمادبن عيسى، عن عمربن يزيد، قال: قال أبوجعفر(علیه السلام): «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قال: رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) الذكر و أهل بيته(علیهم السلام) أهل الذكر و هم المسؤولون.

8. در بصائرالدرجات صفحه 51 حدیث 5، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 868 حدیث 13، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 605 حدیث 62 آمده است:

ص: 382


1- . سوره نحل آیه 43.

عن يعقوب بن يزيد، عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن بريدبن معاوية، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قول الله تبارك و تعالى «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قال: إنما عنانا بها، نحن أهل الذكر و نحن المسؤولون.

9. در بصائرالدرجات صفحه 52 حدیث 8، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 868 حدیث 14 آمده است:

محمدبن العباس قال: حدثنا محمدبن القاسم، عن حسين بن الحكم، عن حسين بن نصر، عن أبيه، عن أبان بن أبي عياش، عن سليم بن قيس، عن علي(علیه السلام) قال: قوله عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» فنحن قومه و نحن المسؤولون.

10. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 561 حدیث 23، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 868 حدیث 15 آمده است:

و عنه قال: حدثنا عبدالعزيزبن يحيى، عن محمدبن عبدالرحمان بن سلام، عن أحمدبن عبدالله، عن أبيه، عن زرارة قال: قلت لأبي جعفر(علیه السلام): قوله عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قال: إيانا عنى و نحن أهل الذكر و نحن المسؤولون.

11. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 561 حدیث 24، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 146 حدیث 11 آمده است:

قال: حدثنا الحسين بن عامر، عن محمدبن الحسين، عن ابن فضال، عن أبي جميلة، عن محمد الحلبي، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: قوله عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» فرسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) الذكر و أهل بيته(علیهم السلام) أهل الذكر و هم المسؤولون، أمر الله الناس يسألونهم، فهم ولاة الناس و أولاهم، فليس يحل لأحد من الناس أن يأخذ هذا الحق الذي افترضه الله لهم.

12. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 561 حدیث 25، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 869 حدیث 17 آمده است:

قال: حدثنا الحسين بن أحمد، عن محمد بن عيسى، عن يوسف، عن صفوان، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: قلت له: قوله عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» من هم؟ قال: نحن هم.

13. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 545، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 869 حدیث 18 آمده است:

وروي عن محمدبن خالد البرقي، عن الحسين بن سيف، عن أبيه، عن ابني القاسم، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله عز و جل «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قال: قوله «وَ لِقَوْمِكَ» يعني عليا أميرالمؤمنين(علیه السلام) «وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» عن ولايته.

ص: 383

407. پس از قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت عيسی(علیه السلام) نزول مى كند

سوره زخرف آيه 61

وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ

و او علمى است براى ساعت. پس در آن شك نكنيد و مرا پيروى كنيد. اين است صراط و راه مستقيم.

در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنیم که در الملاحم و علائم ظهور ما علائمی داریم که به آن ها علائم حتمی می گوییم که قبل از وقوع انشاء الله واقع خواهد شد مثل: 1- طلوع خورشید از مغرب 2- خروج دجال 3- خروج دابة الارض 4- خروج یأجوج و مأجوج 5- نزول حضرت عیسی بن مریم(علیهما السلام) از آسمان 6- خارج شدن آتش از قعر عدن

1. در كتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 528، فصول المهمه صفحه 300، صواعق المحرقه صفحه 162، نورالابصارصفحه 186، کشف الغمه مجلد 3 صفحه 280، مشارق الانوار صفحه 470، اسعاف الراغبين (كه در حاشيه نورالابصار صفحه 140 چاپ شده است.) و كتاب ينابيع المودة صفحه 470 آمده است:

قال مقاتل بن سليمان و من تبعه من المفسرين فى قوله تعالى «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ» انها نزلت فى المهدى(علیه السلام).

مقاتل بن سليمان و بسيارى از مفسران كه از او تبعيت نموده اند درمورد قول خداوند متعال: «و او علمى است براى ساعت» گفته اند كه در شأن مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است.2. در كتاب الدر المنثور فى التفسير المأثور از حافظ امام عبد الرحمن جلال الدين سيوطى مجلد 7 صفحه 386 و 387 آمده است:

ص: 384

و اخرج الفريابى و سعيدبن منصور و مسدد و عبدبن حميد و ابن ابى حاتم و طبرانى از راه هاى مختلف از ابن عباس نقل كرده اند، درباره آيه «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ» او گفت: خروج عيسى بن مريم(علیهما السلام) قبل از قيامت است.

سيوطى هفت حديث مى آورد و در تمام اين احاديث گفته شده است منظور از «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ» خروج عيسى بن مريم(علیهما السلام) قبل از قيامت است. می دانیم که حضرت مسیح(علیه السلام) در زمان ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به زمین آمده و در کنار حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گرفته و از یاران آن حضرت خواهد بود.

حال سؤال مى شود اگر اين آيه درباره ی خروج حضرت عيسى(علیه السلام) باشد، حضرت عيسى(علیه السلام) براى چه كارى مى آيد؟ احاديث زير به اين مسئله پاسخ مى دهد:

3. در صحيح بخارى مجلد 2 صفحه 158 آمده است:

عن ابى هريره قول النبى(صلی الله علیه وآله وسلم): كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم.

ابى هريره از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: شما چگونه خواهيد بود زمانى كه (عيسى)بن مريم(علیهما السلام) نزول خواهد كرد و مابين شما خواهد بود و امام شما نيز در بين شماست.

4. در كتاب تذكرة الخواص الامة نوشته سبط بن جوزى حنفى صفحه 377 آمده است:

قال السدى: يجتمع المهدى و عيسى بن مريم(علیهما السلام) فيجى وقت الصلوة فيقول المهدى(علیه السلام) لعيسى(علیه السلام): تقدّم فيقول عيسى(علیه السلام) انت اولى بالصلوة فيصلى عيسى(علیه السلام) ورائه مأموها.

سدى از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل مى كند كه مهدى(علیه السلام) و عيسى بن مريم(علیهما السلام) در يك جا قرارخواهند گرفت. در وقت نماز مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عيسى(علیه السلام) مى فرمايد: شما امام جماعت شويد. عيسى(علیه السلام) در جواب مى فرمايد: شما در اين باره اولى هستيد (به نماز) سپس عيسى(علیه السلام) پشت سر مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز مى خواند.5. در منتخب كنز العمال نوشته متقى هندى صفحه 30 مجلد 6 و البيان فى اخبار صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته حافظ گنجى شافعى و كتاب المهدى(علیه السلام) نوشته حافظ ابونعيم آمده است:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): منّا الذى يصلى عيسى(علیه السلام) من خلفه.

ص: 385

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: از ماست كسى كه عيسى(علیه السلام) پشت سر او نماز مى خواند.

6. در تفسير صافى نوشته ملا محسن فيض كاشانى مجلد 2 صفحه 536 آمده است:

«وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ» القمى ثم ذكر خطر اميرالمؤمنين(علیه السلام) فقال: «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ» قال يعنى اميرالمؤمنين(علیه السلام) و قيل يعنى نزول عيسى بن مريم(علیهما السلام) من اشراط الساعة يعلم به قربها فلا تمترنّ بها.

حضرت عیسی(علیه السلام) قبل از قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آسمان نزول می کند و به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پیونددد.

7. در کتاب مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 317 آمده است:

عن ابی یحیی مولی ابن عقیل الانصاری قال قال ابن عباس قال لقد علمت آیة من القرآن ما سألنی عنها رجل قط فما أدری أعلمها الناس فلم یسألو عنها ام لم یفطنوا لهافیسألوا عنها ثم طفق یحدثنا فلما قام تلاومنا ان لا نکون سألناه عنها فقلت أنالها اذا راح غدا فلما راح الغد قلت یا ابن عباس ذکرت أمس ان آیة من القرآن لم یسألک عنها رجل قط فلا تدری اعلمها الناس فلم یسألوا عنها ام لم یفطنوا لها فقلت اخبرنی عنها و عن اللاتی قرأت قبلها قال نعم ان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) قال القریش یا معشر قریش انه لیس احد یعبد من دون الله فیه خیر و قد علمت قریش ان النصاری تعبد عیسی بن مریم(علیهما السلام) و ما تقول فی محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) فقالوا یا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ألست تزعم ان عیسی کان نبیاً و عبدا من عباد الله صالحا فلئن کنت صادقا فان آلهتهم لکما تقولون قال فانزل الله عزوجل و لما ضرب ابن مریم(علیهما السلام) مثلاً اذا قومک منه یصدون قال قلت ما یصدون قال یضجون «و انه لعلم للساعة» قال هو خروج عیسی بن مریم(علیهما السلام) قبل یوم القیامة.

8. در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 528 باب 25 آمده است:

مقاتل بن سلیمان هو المهدی یکون فی آخرالزمان و بعد خروجه یکون قیام الساعة و امارتها.

9. تفسیر مجاهد مجلد 2 صفحه 582 و تفسیر ثعلبی مجلد 8 صفحه 341 آمده است:أنبنأ عبدالرحمن.... عن ابن ابی نجیح عن مجاهد فی قوله «و انه لعلم للساعة» قال: یعنی نزول عیسی بن مریم(علیهما السلام) قبل یوم القیامة.

ص: 386

408. سرگذشت سفیانی و دستگیر شدن او و کارهایی که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

به نفع مسلمین انجام می دهد و برپا شدن سه پرچم در دمشق

سوره زخرف آیه 64

إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ

همانا الله پروردگار ما و پروردگار شما است پس او را عبادت کنید و این راه مستقیم است (باز احزاب) بین خود اختلاف کردند. وای بر کسانی که ظلم و ستم نمودند از آن روز عذاب دردناک (که در انتظار این ظالمان است.)

در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 83 حدیث 117، بحارالانوار مجلد 13 صفحات 160 و 61، برهان مجلد 1 صفحه 63 و 64، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 94 آمده است:

عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ الْزَمِ الْأَرْضَ لَا تُحَرِّكَنَّ يَدَكَ وَ لَا رِجْلَكَ أَبَداً حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ فِي سَنَةٍ وَ تَرَى مُنَادِياً يُنَادِي بِدِمَشْقَ وَ خُسِفَ بِقَرْيَةٍ مِنْ قُرَاهَا وَ يَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِهَا فَإِذَا رَأَيْتَ التُّرْكَ جَازُوهَا فَأَقْبَلَتِ التُّرْكُ حَتَّى نَزَلَتِ الْجَزِيرَةَ وَ أَقْبَلَتِ الرُّومُ حَتَّى نَزَلَتِ الرَّمْلَةَ وَ هِيَ سَنَةُ اخْتِلَافٍ فِي كُلِّ أَرْضٍ مِنْ أَرْضِ الْعَرَبِ وَ إِنَّ أَهْلَ الشَّامِ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ الْأَصْهَبِ وَ الْأَبْقَعِ وَ السُّفْيَانِيِّ مَعَ بَنِي ذَنَبِ الْحِمَارِ مُضَرُ وَ مَعَ السُّفْيَانِيِّ أَخْوَالُهُ مِنْ كَلْبٍ فَيَظْهَرُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ مَعَهُ عَلَى بَنِي ذَنَبِ الْحِمَارِ حَتَّى يَقْتُلُوا قَتْلًا لَمْ يَقْتُلْهُ شَيْ ءٌ قَطُّ وَ يَحْضُرُ رَجُلٌ بِدِمَشْقَ فَيُقْتَلُ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ قَتْلًا لَمْ يَقْتُلْهُ شَيْ ءٌ قَطُّ وَ هُوَ مِنْ بَنِي ذَنَبِ الْحِمَارِ وَ هِيَ الْآيَةُ الَّتِي يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ»(1) وَ يَظْهَرُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ مَعَهُ حَتَّى لَا يَكُونَ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ شِيعَتَهُمْ فَيَبْعَثُ بَعْثاً إِلَى الْكُوفَةِ فَيُصَابُ بِأُنَاسٍ مِنْ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِالْكُوفَةِ قَتْلًا وَ صَلْباً وَ يُقْبِلُ رَايَةٌ مِنْ خُرَاسَانَ حَتَّى يَنْزِلَ سَاحِلَ الدِّجْلَةِ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنَ الْمَوَالِيضَعِيفٌ وَ مَنْ تَبِعَهُ فَيُصَابُ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ وَ يَبْعَثُ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَقْتُلُ بِهَا رَجُلًا وَ يَهْرُبُ الْمَهْدِيُّ وَ الْمَنْصُورُ مِنْهَا وَ يُؤْخَذُ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

ص: 387


1- . سوره مریم آیه 37

صَغِيرُهُمْ وَ كَبِيرُهُمْ لَا يُتْرَكُ مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا حُبِسَ وَ يَخْرُجُ الْجَيْشُ فِي طَلَبِ الرَّجُلَيْنِ وَ يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْهَا عَلَى سُنَّةِ مُوسَى(علیه السلام) «خائِفاً يَتَرَقَّبُ»(1) حَتَّى يَقْدَمَ مَكَّةَ وَ يُقْبِلُ الْجَيْشُ حَتَّى إِذَا نَزَلُوا الْبَيْدَاءَ وَ هُوَ جَيْشُ الْهَمَلَاتِ خُسِفَ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا مُخْبِرٌ فَيَقُومُ الْقَائِمُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَيُصَلِّي وَ يَنْصَرِفُ وَ مَعَهُ وَزِيرُهُ فَيَقُولُ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا نَسْتَنْصِرُ اللَّهَ عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ سَلَبَ حَقَّنَا مَنْ يُحَاجُّنَا فِي اللَّهِ فَإِنَّا أَوْلَى بِاللَّهِ وَ مَنْ يُحَاجُّنَا فِي آدَمَ فَإِنَّا أَوْلَى النَّاسِ بِآدَمَ وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي نُوحٍ فَإِنَّا أَوْلَى النَّاسِ بِنُوحٍ وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي إِبْرَاهِيمَ فَإِنَّا أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ وَ مَنْ حَاجَّنَا بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَإِنَّا أَوْلَى النَّاسِ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي النَّبِيِّينَ فَنَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّبِيِّينَ وَ مَنْ حَاجَّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ فَنَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِكِتَابِ اللَّهِ إِنَّا نَشْهَدُ وَ كُلُّ مُسْلِمٍ الْيَوْمَ أَنَّا قَدْ ظُلِمْنَا وَ طُرِدْنَا وَ بُغِيَ عَلَيْنَا وَ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَ أَمْوَالِنَا وَ أَهَالِينَا وَ قُهِرْنَا إِلَّا أَنَّا نَسْتَنْصِرُ اللَّهَ الْيَوْمَ وَ كُلَّ مُسْلِمٍ وَ يَجِي ءُ وَ اللَّهِ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا فِيهِمْ خَمْسُونَ امْرَأَةً يَجْتَمِعُونَ بِمَكَّةَ عَلَى غَيْرِ مِيعَادٍ قَزَعاً كَقَزَعِ الْخَرِيفِ يَتْبَعُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ هِيَ الْآيَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ»(2) فَيَقُولُ رَجُلٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ هِيَ الْقَرْيَةُ الظَّالِمَةُ أَهْلُهَا ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْ مَكَّةَ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ الثَّلَاثُمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ يُبَايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ مَعَهُ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُهُ وَ وَزِيرُهُ مَعَهُ فَيُنَادِي الْمُنَادِي بِمَكَّةَ بِاسْمِهِ وَ أَمْرِهِ مِنَ السَّمَاءِ حَتَّى يَسْمَعَهُ أَهْلُ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ اسْمُهُ اسْمُ نَبِيٍّ مَا أَشْكَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ يُشْكِلْ عَلَيْكُمْ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُهُ وَ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكُمْ هَذَا فَلَا يُشْكِلُ عَلَيْكُمُ الصَّوْتُ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِهِ وَ أَمْرِهِ وَ إِيَّاكَ وَ شُذَّاذاً مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی

الله علیه وآله وسلم) فَإِنَّ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام) رَايَةً وَ لِغَيْرِهِمْ رَايَاتٍ فَالْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تَتَبَّعْ مِنْهُمْ رَجُلًا أَبَداً حَتَّى تَرَى رَجُلًا مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیه

السلام) مَعَهُ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُهُ فَإِنَّ عَهْدَ نَبِيِّ اللَّهِ صَارَ عِنْدَ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) ثُمَّ صَارَ عِنْدَ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍ(علیهما السلام) «وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ»(3) فَالْزَمْ هَؤُلَاءِ أَبَداً وَ إِيَّاكَ وَ مَنْ ذَكَرْتُ لَكَ فَإِذَا خَرَجَ رَجُلٌ مِنْهُمْ مَعَهُ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ مَعَهُ رَايَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَامِداً إِلَى الْمَدِينَةِ حَتَّى يَمُرَّ بِالْبَيْدَاءِ حَتَّى يَقُولَ هَذَا مَكَانُ الْقَوْمِ الَّذِينَ يُخْسَفُ بِهِمْ وَ هِيَ الْآيَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ «أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ»(4) فَإِذَا قَدِمَ الْمَدِينَةَ أَخْرَجَ مُحَمَّدَ بْنَ الشَّجَرِيِّ عَلَى سُنَّةِ يُوسُفَ ثُمَّ يَأْتِي الْكُوفَةَ فَيُطِيلُ بِهَا الْمَكْثَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَمْكُثَ حَتَّى يَظْهَرَ عَلَيْهَا ثُمَّ يَسِيرُ حَتَّى يَأْتِيَ الْعَذْرَاءَ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ وَ قَدْ أُلْحِقَ بِهِ نَاسٌ كَثِيرٌ وَ السُّفْيَانِيُّ يَوْمَئِذٍ بِوَادِي الرَّمْلَةِ حَتَّى إِذَا الْتَقَوْا وَ هُمْ يَوْمَ الْإِبْدَالِ يَخْرُجُ أُنَاسٌ كَانُوا مَعَ السُّفْيَانِيِّ مِنْ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآلهوسلم) وَ يَخْرُجُ نَاسٌ كَانُوا مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ إِلَى السُّفْيَانِيِّ فَهُمْ مِنْ شِيعَتِهِ حَتَّى يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ يَخْرُجُ كُلُّ نَاسٍ إِلَى رَايَتِهِمْ وَ هُوَ يَوْمُ

ص: 388


1- . سوره قصص آیه 21
2- .[2] سوره بقره آیه 148
3- . سوره آل عمران آیه 40 و سوره حج آیه 18
4- . سوره نحل آیه 45.

الْإِبْدَالِ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ يَقْتُلُ يَوْمَئِذٍ السُّفْيَانِيَّ وَ مَنْ مَعَهُمْ حَتَّى لَا يُدْرَكَ مِنْهُمْ مُخْبِرٌ وَ الْخَائِبُ يَوْمَئِذٍ مَنْ خَابَ مِنْ غَنِيمَةِ كَلْبٍ ثُمَّ يُقْبِلُ إِلَى الْكُوفَةِ فَيَكُونُ مَنْزِلُهُ بِهَا فَلَا يَتْرُكُ عَبْداً مُسْلِماً إِلَّا اشْتَرَاهُ وَ أَعْتَقَهُ وَ لَا غَارِماً إِلَّا قَضَى دَيْنَهُ وَ لَا مَظْلِمَةً لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا رَدَّهَا وَ لَا يَقْتُلُ مِنْهُمْ عَبْداً إِلَّا أَدَّى ثَمَنَهُ «دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ»(1) وَ لَا يُقْتَلُ قَتِيلٌ إِلَّا قَضَى عَنْهُ دَيْنَهُ وَ أَلْحَقَ عِيَالَهُ فِي الْعَطَاءِ حَتَّى يَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ عُدْوَاناً وَ يَسْكُنُهُ هُوَ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ الرَّحْبَةَ وَ الرَّحْبَةُ إِنَّمَا كَانَتْ مَسْكَنَ نُوحٍ وَ هِيَ أَرْضٌ طَيِّبَةٌ وَ لَا يَسْكُنُ رَجُلٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ لَا يُقْتَلُ إِلَّا بِأَرْضٍ طَيِّبَةٍ زَاكِيَةٍ فَهُمُ الْأَوْصِيَاءُ الطَّيِّبُون

عیاشی با سند خودش از جابر جعفی روایت می کند که امام باقر(علیه السلام) به من فرمودند: درباره ی علائم آخرالزمان و قبل از ظهور) در جای خودت بنشین و حرکتی از خودت نشان مده تا آن گاه که در سالی علائمی را مشاهده کنی. هم اکنون من آن علائم را برای تو یادآوری می کنم.

در دمشق فریادگری را ببینی که فریاد برمی آورد و صدا می زند و در یکی از روستاهای دمشق فرورفتگی پدید می آید (زمین فرو می رود.) و قسمتی از مسجد آن فرومی ریزد. پس از آن طایفه ای از ترک را خواهی دید که از آنجا می گذرد (یعنی از دمشق) و در جزیره (موصل بین دجله و فرات) فرود می آیند و رومیان هم در رمله(2) فرود می آیند. در آن سال در تمام سرزمین های عربی اختلاف روی می دهد. اهل شام در اطراف سه پرچم مختلف جمع می شوند. یکی از این پرچم ها رنگش زرد و سفید است و دیگری سرخ و سفید و پرچم سوم پرچم سفیانی است.

سفیانی با دایی های خود که از قبیله ی کلب هستند خروج می کند و به قبیله ی بنی ذنب الحمار از قبیله ی مُضَر حمله می کند و چنان جنگی درمی گیرد که تا آن روز آن چنان جنگی رخ نداده است. سپس شخصی از طایفه بنی ذنب الحمار وارد دمشق می گردد او با همراهانش را چنان می کشند که کسی را آن گونه نکشته اند و ...

ص: 389


1- . سوره نساء آیه 92
2- .[2]به چند منطقه رمله گفته می شود. اول شهر بزرگی در فلسطین است که آن را رمله می گویند. دوم محله ای در کنار رود دجله بود که خراب شده است. سوم روستایی در بحر یمن معروف به قریه ی بنی عامر است. (معجم البلدان مجلد 3 صفحه 69)

409. قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) ناگهانى است

سوره زخرف آيه 66

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

آيا جز «ساعة» را چشم به راهند كه ناگهان بر آن ها فرا رسد درحالى كه آگاه نيستند.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى صفحه 428 آمده است:

فى قوله تعالى «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لايَشْعُرُونَ» عن زرارةبن اعين قال سألت الباقر(رضی الله عنه) عن هذه الآية. فقال هى الساعة القائم تأتيهم بغتة.

حافظ قندوزى حنفى نقل مى كند در مورد فرموده خداوند متعال «آيا جز «ساعة» را چشم به راهند كه ناگهان بر آن ها فرا رسد، در حالى كه آگاه نيستند.» از زرارةبن اعين روايت كرده است كه مى گويد: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی اين آيه پرسيدم. حضرت فرمود: آن ساعت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه ناگهان بر آن ها فرا رسد.

2. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 571، تفسير برهان مجلد 4 صفحه 152، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 164 حدیث 4، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 565 حدیث 654 المحجة آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِيِّب ْنِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ أَسَدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَب ْنِ بَشَّارٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً» قَالَ هِيَ سَاعَةُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً

محمّدبن عباس مى گويد: على بن عبد اللّه بن اسد، از ابراهيم بن محمّد، از اسماعيل بن بشار، از على بن جعفر حضرمى، از زراره بن اعين نقل مى كند كه از اباجعفر امام باقر(علیهما السلام) درباره ی اين آيه «آيا جز «ساعة» را چشم به راهند كه ناگهان بر آن ها فرا رسد در حالى كه آگاه نيستند.» پرسيدم (كه اين ساعة چه وقت است؟) حضرت فرمودند: آن ساعت، ساعت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه ناگهان حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند و بر آن ها مى رسد.

ص: 390

410. خداوند به کسی ظلم نمی کند، هرکس ولایت امام زمان و اهل بیت را ترک

کند به خود ظلم می کند

سوره زخرف آیه 76

وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمين

وما به آن ها ظلم و ستمی نکردیم لیکن آن ها خودشان مردمی ظالم و ستمکار بودند.

هرکس هر حکم خداوند را زیر پا بگذارد و انجام ندهد و یا این که پرچم مخالفت با آن را بلند کند خداوند به او ظلم نکرده است؛ بلکه او خودش به خود ظلم نموده است. ولایت و امامت و رهبریت و زعامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستور و فرمانی است که خداوند در قرآن داده است و نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) نیز بارها و بارها گوشزد کرده است. اگر کسی به حکم خداوند و فرموده ی پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل کند موفق می شود و اگر نپذیرد به خودش ظلم کرده است و او در دنیا و آخرت از ضررکنندگان است و به خودش ظلم بزرگ روا داشته است.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 600 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 230 حدیث 34 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 154 حدیث 1 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ» قَالَ وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ بِتَرْكِهِمْ وَلَايَةَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ لَكِنْ كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ.

محمدبن عباس با سند خودش از محمدبن سلیمان به نقل ازپدرش روایت می کند که گفت امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ما به آن ها ظلم و ستم نکرده ایم بلکه آنان خودشان به خودشان ستم کردند. حضرت فرمودند: معنای آیه این است که ما به آن ها در مورد رها کردنولایت اهل بیت(علیهم السلام) تو ظلمی نکرده ایم بلکه آن ها خودشان بودند که به خودشان ظلم کردند.

ص: 391

411. قرآن در شب قدر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) القا گرديد و

آن حضرت به اميرالمؤمنين(علیه السلام) القا فرمودند و هم اكنون به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) القا مى شود

سوره دخان آيه 1 تا 4

حم(1) وَ الْكِتابِ الْمُبينِ(2) إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ(3) فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ(4)

حم. سوگند به كتاب مبين و روشن همانا ما آن را در شب مباركى نازل ساختيم تا خلق را به وسيله آن بترسانيم و به آن ها هشدار دهيم و راهنمايى كنيم آن ها را و در آن شب مبارك هر امرى با حكمت تعيين و ممتاز مى شود. (و آن شب، شب قدر است.)

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى باب 71 صفحه 428 آمده است:

و فى سوره ی الدخان: « حم*وَ الْكِتابِ الْمُبينِ* إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ*فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ» عن عبداللّه بن مسكان عن الباقر و الصادق و الكاظمF قالوا: انزل اللّه تبارك و تعالى القرآن فى ليلة مباركة و هى ليلة القدر انزل القرآن فيها الى البيت المعمور جملة واحدة ثم انزل من البيت المعمور على رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فى طول ثلاث و عشرين سنة يقدر اللّه كل امر من الحق و الباطل و ما يكون فى تلك السنة و له فيها البداء المشية يقدم ما يشاء و يؤخر ما يشاء من الاجال و الارزاق و الا من و السلامة و العافية و غير ذلك و يلقيه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) الى اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و هو الى الائمة من اولاده(علیهم السلام) حتى ينتهى الى صاحب الزمان المهدى.

در سوره دخان «حم سوگند به كتاب مبين و روشن همانا ما آن را در شب مباركى نازل ساختيم تا خلق را به وسيله آن بترسانيم و به آن ها هشدار دهيم و راهنمايى كنيم آن ها را و در آن شب مبارك هر امرى با حكمت تعيين و ممتاز مى شود (و آن شب، شب قدر است.)» از عبداللّه بن مسكان روايت شده از امام باقر و صادق و كاظم(علیهم السلام) فرمودند:خداوند سبحان قرآن را در شب مباركى كه شب قدر باشد، به بيت المعمور به صورت يك جا و دفعى نازل

ص: 392

نمود. سپس، بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در طول بيست و سه سال نازل فرمود؛ امور حق و باطل و آنچه در اين سال ها جارى شود سال ها تقدير و اندازه گيرى نمود و خداوند است بداء و مشيت از آن خداست و خواست اوست كه هر چه بخواهد انجام مى دهد؛ هر چه بخواهد جلو مى اندازد و هر چه بخواهد به تأخير مى افكند از اجل ها و ارزاق و امنيت و سلامت و عافيت و غير ذلك را هر چه بخواهد آن را به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و به اميرالمؤمنين(علیه السلام) و على(علیه السلام) آن را به امامان از اولاد خود(علیهم السلام) القا مى كند تا مى رسد به صاحب الزمان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 5 صفحه 12 حديث 4، تفسير قمى صفحه 631، بحارالانوار مجلد 94 صفحه 12، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 630 حدیث 4 آمده است:

على بن ابراهيم قال: حدثنى ابى، عن ابن ابى عمير، عن عبد اللّه بن مسكان، عن ابى جعفر و ابى عبداللّه و ابى الحسن(علیهم السلام): «حم*وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ*إِنَّا أَنْزَلْناهُ» يَعْنِي الْقُرْآنَ «فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ» وَ هِيَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ أَنْزَلَ اللَّهُ الْقُرْآنَ فِيهَا إِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ جُمْلَةً وَاحِدَةً ثُمَّ نَزَلَ مِنَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي طُولِ عِشْرِينَ سَنَةً «فِيها يُفْرَقُ» فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ «كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» أَيْ يُقَدِّرُ اللَّهُ كُلَّ أَمْرٍ مِنَ الْحَقِّ وَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ مَا يَكُونُ فِي تِلْكَ السَّنَةِ وَ لَهُ فِيهِ الْبَدَاءُ وَ الْمَشِيَّةُ يُقَدِّمُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخِّرُ مَا يَشَاءُ مِنَ الْآجَالِ وَ الْأَرْزَاقِ وَ الْبَلَايَا وَ الْأَعْرَاضِ وَ الْأَمْرَاضِ وَ يَزِيدُ فِيهَا مَا يَشَاءُ وَ يُلْقِيهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ يُلْقِيهِ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِلَى الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) حَتَّى يَنْتَهِيَ ذَلِكَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ يَشْتَرِطُ لَهُ فِيهِ الْبَدَاءَ وَ الْمَشِيَّةَ وَ التَّقْدِيمَ وَ التَّأْخِير

على بن ابراهيم گويد: پدرم، از ابن ابى عمير، از عبداللّه بن مسكان، از ابى جعفر امام باقر و ابى عبداللّه امام صادق و ابى الحسن امام كاظم(علیهم السلام): «حم سوگند به كتاب روشن همانا ما نازل كرديم (قرآن را) در شب مباركى تا خلق را [از عذاب آخرت] بترسانيم و هشدار دهيم» و آن شب قدر است. خداوند در آن شب قرآن را يكجا به بيت المعمور نازل فرمود، سپس از بيت المعمور بر پيغمبر [رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)] در طول بيست [و سه] سال [به تدريج] نازل گشت. «در آن شب هر امرى با حكمت تعيين و ممتاز مى شود.» يعنى در شب قدر «هر امرى با حكمت» يعنى خداوند هر امرى را از حق و [از]باطل و آنچه در آن سال مى شود همه را تقدير مى فرمايد و بداء و مشيت [در آن ها] برايش هست آنچه را بخواهد از اجل ها و روزى ها و ابتلائات [و عوارض] و بيمارى ها را پس و پيش مى كند و آنچه

ص: 393

بخواهد در آن ها مى افزايد و آنچه بخواهد از آن ها مى كاهد و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آن [مقدرات] را به اميرالمؤمنين(علیه السلام) القا مى نمايد و اميرالمؤمنين(علیه السلام) به امامان(علیهم السلام) القا مى نمايد تا كار به حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتهى مى گردد و آنچه در بداء و مشيت و تقديم و تأخير هست براى او [به طور] مشروط بيان مى گردد.

3. در تفسير برهان مجلد 5 صفحه 12 حديث 3 آمده است:

الطبرسي في (الاحتجاج): عن أميرالمؤمنين(علیه السلام) في حديث له طويل قال فيه: و إنما أراد الله بالخلق إظهار قدرته و إبداء سلطانه و تبيين براهين حكمته. فخلق ما شاء كما شاء و أجرى فعل بعض الأشياء على أيدي من اصطفي من امنائه، فكان فعلهم فعله و أمرهم أمره، كما قال «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» و جعل السماء و الأرض وعاء لمن يشاء من خلقه، ليميز الخبيث من الطيب مع سابق علمه بالفريقين من أهلهما و ليجعل ذلك مثالا لأوليائه و امنائه، و عرف الخليقة فضل منزلة أوليائه و فرض عليهم من طاعتهم مثل الذي فرضه منه لنفسه و ألزمهم الحجة بأن خاطبهم خطابا يدل على انفراده و توحيده، و أبان لهم أولياء أجرى أفعالهم و أحكامهم مجرى فعله، فهم العباد المكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون، هم الذين أيدهم بروح منه و عرف الخلق اقتدارهم بقوله «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» و هم النعيم الذي يسأل [العباد] عنه و أن الله تبارك و تعالى أنعم بهم على من اتبعهم من أوليائهم. قال السائل: من هؤلاء الحجج؟ قال(علیه السلام) هم رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و من حل محله من أصفياء الله الذين قرنهم الله بنفسه و برسوله و فرض على العباد من طاعتهم مثل الذي فرض عليهم منها لنفسه و هم ولاة الأمر الذين قال الله عز و جل فيهم «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» و قال الله عز و جل فيهم «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» قال السائل: ما ذلك الأمر؟ قال(علیه السلام) الذي به تنزل الملائكة في الليلة التي يفرق فيها كل أمر حكيم من خلق و رزق و أجل و عمل و حياة و موت و علم غيب السماوات و الأرض و المعجزات التي لا تنبغي إلا لله و أصفيائه و السفرة بينه و بين خلقه و هم وجه الله الذي قال: «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» هم بقية الله، يعني المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الذي يأتي عند انقضاء هذه النظرة، فيملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا و من آياته الغيبة، و الاكتتام عند عموم الطغيان و حلول الانتقام و لو كان هذا الأمر الذي عرفتك نبأه للنبي(صلی الله علیه وآله وسلم) دون غيره، لكان الخطاب يدل على فعل ماض غير دائم و لا مستقبل و لقال: نزلت الملائكة و فرق كل أمر حكيم و لم يقل «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ و يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ».طبرسى در احتجاج از حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) در حديثى طولانى مى فرمايد: كه خداوند خواست كه به حق قدرتش را آشكار كند و حاكميتش را آغاز كند و دلايل حكمتش را تبيين كند پس آنچه را كه مى خواست، خلق كرد و خواست انجام دادن بعضى از امور را به

ص: 394

دستان كسانى از بزرگان كه آنها را انتخاب كرده بود پس كار آن ها، كار خداوند بود و امر آن ها، امر خداوند همچنان كه مى فرمايد (هركس رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) را اطاعت كند از خداوند اطاعت كرده است.) آسمان و زمين ظرفى هستند براى كسى كه مى خواهد در آن آفريننده اش را تا ناپاك از پاك و طاهر تميز دهد و علمش را بين دو گروه از اهالى آن دو (آسمان و زمين) سبقت داد.

و آن را امثالى براى دوستانش و بزرگانش قرار داد و به آفرينندگانشش برترى منزلت و شأن دوستانش را شناساند و به آنها طاعتشان را واجب كرد همان طور كه آنرا بر خود واجب كرده است.

و آن ها بندگان گرامى شان است كه به گفتار و حرف سبقت نمى گيرند و آن ها كسانى هستند كه به امر خداوند عمل مى كنند و مردم را به قدرت آن ها شناساند با گفته و (عالم الغيب) پس خداوند عالَم غيبش را براى كسى آشكار نمى كند مگر كسى كه برگزيده شد از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) نعمت داد خداوند به كسانى كه پيروى كند اوليائش را. پس سؤال كند گفت (حجج) يعنى حجّتها چه كسانى هستند؟ گفت ايشان رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و كسانى كه برگزيده خداوند و جانشين رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) مى شوند و پس خداوند خودش و رسولش را همنشين آنها مى كند و اطاعت و پيروى آنها را بر بندگان واجب مى كند همان طور كه اطاعت از خود را واجب مى كند و خداوند مى فرمايد خدا و رسولش و صاحبان امرش را اطاعت كنيد و همچنين مى فرمايد«أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» سؤال كننده گفت موضوع چيست؟ خداوند فرشتگان را در شبى كه در آن همه امور سرانجام مردم و رزق و روزى و مرگ و زندگى و عالم غيب آسمان ها و زمين و معجزاتى كه شايسته خداوند و برگزيده گانش مى باشد، نازل فرمود (و فرشتگان بين خدا و بين بندگانش) آن ها وجه الهى هستند كه فرمود هر كجا بنگرى آنجا وجه خداوند است و آن ها بقيةاللّه يعنى حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجهالشریف) كه هنگام از بين بردن اين نظر مى آيد پس زمين را پر از عدل مى كند آن هنگام كه ستم و ظلم زمين را پر كرده و از نشانه هايش غيب و پنهان داشتن همه طغيان ها و گرفتن انتقام و....

ص: 395

412. دخان و ظاهر شدن دودی در آسمان، نزول عيسى(علیه السلام)، دجال، خروج آتش از يمن،

اشاره

طلوع خورشید از مغرب، دابة الارض و ظهور یأجوج و مأجوج از علايم حتمى ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره دخان آيات 10 تا 13

فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبينٍ(10) يَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَليمٌ(11) رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ(12) أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبينٌ(13)

پس چشم به راه باش روزى را كه آسمان دودى آشكار آورد و اين عذاب بسيار دردناك مردم را فرا گيرد. پروردگارا عذاب را از ما برطرف فرما كه ما ايمان خواهيم آورد. چگونه امكان دارد اينان متذكر شوند (و ايمان آورند) در حالى كه رسولى با حقانيت آشكار ايشان را بيايد (و باز به او ايمان نياورده و نگرويدند.)

1. در كتاب الدرالمنثور فى التفسير المأثور از حافظ امام عبد الرحمن جلال الدين سيوطى مجلد 7 صفحه 406 در ذيل اين آيه، آمده است:

و اخرج عبدبن حميد، عن محمّدبن سيرين قال: قال ابن مسعود: كل ما وعدنا اللّه و رسوله فقد رأيناه غير أربع، طلوع الشمس بين مغربها و الدجال و دابة الارض و يأجوج و مأجوج.

ابن مسعود در اين روايت مى گويد: خداوند و رسولش به چهار وعده حتمى اشاره فرموده اند: اول طلوع خورشيد از مغرب دوم دجال و دودی از آسمان سوم ظاهرشدن دابة الارض چهارم ظهور يأجوج و مأجوج.

2. در كتاب الدرالمنثور فى التفسير المأثور از حافظ امام عبدالرحمن جلال الدين سيوطى مجلد 7 صفحه 408 در ذيل اين آيه، آمده است:و اخرج ابن جرير، عن حذيفه بن اليمان مرفوعاً: اول الآيات الدخان و نزول عيسى و نار تخرج من قعر عدن.

ص: 396

سيوطى از محمّدبن جرير طبرى و ايشان از حذيفه بن يمان در تفسير اين آيات مى گويند: اول آيات دخان است و نزول عيسى بن مريم(علیه السلام) از آسمان و خارج شدن آتش از قعر عدن.

3. در كتاب الدرالمنثور فى التفسير المأثور از حافظ امام عبد الرحمن جلال الدين سيوطى مجلد 7 صفحه 408 در ذيل اين آيه آمده است:

و اخرج ابن جرير و الطبرانى بسند، جيد عن ابى مالك الاشعرى رضى اللّه عنه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): ان ربكم انذركم ثلاثاً الدخان... و الثانية الدابة و الثالثة الدجال.

سيوطى از طبرى و ايشان از جيد و او از پدرش مالك اشعرى روايت مى كند كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: همانا پروردگار شما همه شما را از سه چيز مى ترساند: اول دخان، دوم خروج دابة الارض و سوم خروج دجال.

4. در تفسير صافى مجلد 2 صفحه 541 آمده است:

فى حديث اشراط الساعة اول الآيات الدخان و نزول عيسى و نار تخرج من قعر عدن ابين تسوق الناس الى المحشر قيل و ما الدخان فتلا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) هذه الآية و قال يملاء ما بين المشرق و المغرب يمكث اربعين يوما و ليلة اما المؤن فيصيبه كهيئة الزكام و اما الكافر فهو كالسكران يخرج من منخريه و اذنيه و دبره اقول ابين بسكون الموحدة و فتح المثناة من تحت رجل ينسب اليه عدن.

در حديث سه شرط ساعة اول آيات دخان و تنزيل عيسى(علیه السلام) و خروج آتش از قعر عدن. مردم را به سوى محشر سوق مى دهد و سؤال مى شود كه دخان چيست؟ پس حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) اين آيه را تلاوت مى كند و مى فرمايد دخان آنچه كه بين مشرق و مغرب است پرمى كند و چهل شبانه روز مكث مى كند و پس شخص مؤمن به زكام دچار مى شود و كافر همچون شخص مجنون در حالى كه از سوراخ بینی اش و گوش هايش و پشتش دود خارج مى شود.

5. در تفسير صافى مجلد 2 صفحه 541 آمده است:

و فى الجوامع عن على(علیه السلام) دخان ياتى من السماء قبل قيام الساعة يدخل فى اسماع الكفرة حتى يكون راس الواحد كالراس الحنيذ و يعترى المومن منه كهيئة الزكام و يكون الارض كلها كبيت اوقد فيه ليس فيه خصاص يمتد ذلك اربعين يوما و القمى قال ذلك اذا خرجوا فى الرجعة.در جوامع از حضرت على(علیه السلام) آمده كه دخان از آسمان قبل از قيامت مى آيد و در گوش كافران داخل مى شود تا اينكه سر آن ها همچون پخته شده مى شود و مؤمن همچون شخص

ص: 397

زكام شده است و همه زمين همچون خانه اى از آتش است كه در آن شكافى ايجاد شده كه 40 روز امتداد داده مى شود و قمى مى گويد كه مراد از آن ها رجعت است.

ده علامت از قبل از ظهور

6. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 209 حدیث 48 آمده است:

الغيبة للشيخ الطوسي ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَامِرِبْنِ وَاثِلَةَ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لَا بُدَّ مِنْهَا السُّفْيَانِيُّ وَ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ الدَّابَّةُ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ نُزُولُ عِيسَى(علیه السلام) وَ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَى الْمَحْشَر

ص: 398

413. خداوند در قیامت به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحم می کند و

به ایشان اجازه ی شفاعت می دهد

سوره دخان آیات 42-40

إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعينَ (40) يَوْمَ لا يُغْني مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ(41) إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزيزُ الرَّحيمُ (42)

به درستی که وعده گاه همه دردآوری (و قیامت) می باشد. همان روزی که هیچ دوستی برای دوستش مفید نیست و از طرف کسی یاری نمی شوند مگر کسی که مورد ترحم خداوند قرار گیرد زیرا که او پیروزمند و قدرتمند و مهربان است.

1. در کافی مجلد 8 صفحه 35 حدیث 6 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 1 آمده است:

محمدبن يعقوب عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن محمدبن سليمان، عن أبيه، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في حديث أبي بصير قال: يا أبامحمد، ما استثنى الله عز ذكره بأحد من أوصياء الأنبياء و لا أتباعهم ما خلا أميرالمؤمنين(علیه السلام) و شيعته، فقال في كتابه و قوله الحق «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ* إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» يعني بذلك عليا(علیه السلام) و شيعته

2. در کافی مجلد 1 صفحه423 حدیث 6 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 2 آمده است:

عنه: عن أحمد بن مهران، عن عبدالعظيم بن عبدالله الحسني، عن علي بن أسباط، عن إبراهيم بن عبدالحميد، عن زيد الشحام، قال: قال لي أبو عبد الله(علیه

السلام) و نحن في الطريق، في ليلة الجمعة: اقرأ فإنها ليلة قرآن. فقرأت: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ* يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ* إِلَّا مَنْرَحِمَ اللَّهُ» فقال أبوعبدالله(علیه السلام): نحن و الله الذي يرحم و نحن و الله الذي استثنى الله، [و] لكنا نغني عنهم.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث 2 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 3 آمده است:

ص: 399

محمدبن العباس: عن حميدبن زياد، عن عبدالله بن أحمد، عن ابن أبي عمير، عن إبراهيم بن عبدالحميد، عن أبي اسامة زيد الشحام، قال كنت عند أبي عبدالله(علیه السلام) ليلة الجمعة، فقال لي:اقرأ فقرأت، ثم قال: اقرأ فقرأت، ثم قال: يا شحام اقرأ فإنها ليلة قرآن. فقرأت حتى إذا بلغت «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ» قال: هم قال: قلت: «إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» قال: نحن القوم الذين رحم الله و نحن القوم الذين استثنى الله و إنا و الله نغني عنهم.

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 4 آمده است:

عنه: عن أحمدبن محمد النوفلي، عن محمدبن عيسى، عن النضربن سويد، عن يحيى الحلبي، عن ابن مسكان، عن يعقوب بن شعيب، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله تعالى «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ* إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» قال: نحن أهل الرحمة.

5. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث 4 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 5 آمده است:

عنه: عن الحسين بن أحمد، عن محمدبن عيسى، عن يونس بن عبدالرحمن، عن إسحاق بن عمار، عن شعيب، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله عز و جل «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ* إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» قال: نحن و الله الذين رحم الله و الذين استثنى و الذين تغني ولايتنا.

6. در تفسیر قمی ذیل آیه و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 163 حدیث 6 آمده است:

علي بن إبراهيم: قوله تعالى «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً» قال: من والى غير أولياء الله لا يغني بعضهم عن بعض، ثم استثنى من والى آل محمد، فقال: «إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ»

ص: 400

414. سه روز شيرين براى مؤمنين عبارت است از روز قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،

روز رجعت، روز قيامت

سوره جاثيه آيه 14

قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُون

(اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) بگو به كسانى كه ايمان آورده اند بگذرند از كسانى كه ايمان ندارند به بازگشت به ايام اللّه. تا (خداوند) جزا دهد قومى را به سبب آنچه مرتكب مى شدند.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى باب 71 صفحه 71 آمده است:

«قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ» عن الصادق رضى الله عنه قال ايام المرجو ثلثة يوم قيام القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يوم الكرة و يوم القيامة و قد تقدم فى قوله تعالى « وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّه » فى سوره ی ابراهيم.

از حضرت صادق(علیه السلام) روايت شده كه فرمودند: ايام مرجو و اميدوارى در آيه سه روز است: اول روز قيام قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوم روز رجعت و سوم روز قيامت كبرى و در سابق گفته شد در قول خداوند متعال«وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ» در سوره ابراهيم آیه 5.

2. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 63 حديث 53 به نقل از خصائص شيخ صدوقe آمده است:

سَعْدٌ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ ابْنِ يَزِيدَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبَانِب ْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُوسَى الْحَنَّاطِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ أَيَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ يَوْمٌ يَقُومُ الْقَائِمُ(علیه السلام) وَ يَوْمُ الْكَرَّةِ وَ يَوْمُ الْقِيَامَة.موسى الحناط مى گويد كه از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه فرمودند: ايام اللّه سه روز است: اول روز قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوم روز رجعت و سوم روز قيامت.

اگر به اين حديث دقت كنيم مشاهده مى كنيم كه هم در قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هم در رجعت و هم در قيامت كبرى مردگان زنده شده و محشور مى گردند. بنابراين بى ربط نيست كه بگوييم، قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيامت صغرى است.

ص: 401

415. ائمه طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كتاب ناطق حق هستند

سوره جاثيه آيه 29

هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَق

اين كتاب ماست كه بر حق سخن بر ضرر شما مى گويد.

* علامه مجلسى در بحار الانوار مجلد 23 صفحه 198 آورده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْقَاسِمِ عَنِ السَّيَّارِيِّ عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ تَعَالَى «هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِ» قَالَ إِنَّ الْكِتَابَ لَا يَنْطِقُ وَ لَكِنْ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَهْلُ بَيْتِهِ(علیهم السلام) هُمُ النَّاطِقُونَ بِالْكِتَابِ

محمّد برقى، از محمّدبن سليمان، از ابى بصيرنقل مى كند كه به حضرت صادق(علیه السلام) عرض كردم منظور كلام خداوند كه مى فرمايد: «اين كتاب ماست كه بر حق سخن بر ضرر شما مى گويد.» چيست؟ حضرت فرمودند: كتاب كه سخن نمى گويد وليكن (منظور از كتاب ناطق) محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بيت او(علیهم السلام) هستند كه ناطقون مى باشند (و كتاب ناطق هستند.)

ص: 402

416. خداوند امامت و ولایت و وصایت را در فرزندان حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)

و در حال حاضر در حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است

سوره احقاف آیه 15

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ

در کافی مجلد 1 صفحه 464 حدیث 4 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّب ْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَمْرٍو الزَّيَّاتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِيلَ نَزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِمَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ(علیها السلام) تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ وَ عَلَى رَبِّيَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ(علیها السلام) تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَعَرَجَ ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ وَ عَلَى رَبِّيَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَعَرَجَ جَبْرَئِيلُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يُبَشِّرُكَ بِأَنَّهُ جَاعِلٌ فِي ذُرِّيَّتِهِ الْإِمَامَةَ وَ الْوَلَايَةَ وَ الْوَصِيَّةَ فَقَالَ قَدْ رَضِيتُ ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَى فَاطِمَةَ(علیها السلام) أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُنِي بِمَوْلُودٍ يُولَدُ لَكِ تَقْتُلُهُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ مِنِّي تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا أَنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَ فِي ذُرِّيَّتِهِ الْإِمَامَةَ وَ الْوَلَايَةَ وَ الْوَصِيَّةَ فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ أَنِّي قَدْ رَضِيتُ فَ «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي فَلَوْ لَا أَنَّهُ قَالَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي»(1)

محمدبن یعقوب از محمدبن عمرو الزیّات روایت کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: جبرئیل بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شد و اظهارداشت: ای (حضرت) محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) خدا تو را به مولودی بشارت می دهد که از (حضرت) فاطمه(علیها السلام) به دنیا می آید و امت تو او

ص: 403


1- .[1] سوره احقاف آیه 15

را بعد از تو به قتل می رسانند و می کشند. (رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ناراحت شدند. جبرئیل به آسمان عروج کرد و سپس برگشت و گفت:) ای (حضرت) محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) پروردگارت بر تو سلام می رساند و بشارت می دهد که امامت و ولایت و وصایت را در ذریه ی آن مولود (یعنی امام حسین(علیه السلام)) قرار می دهد. حضرت فرمودند راضی گشتم. سپس برای حضرت فاطمه(علیها السلام) پیام فرستادند که (ای فرزندم) مولودی از تو متولد می شود که پس از من او را می کشند. (حضرت فاطمه(علیها السلام) نیز ناراحت شدند.) رسول خدا برای حضرت فاطمه(علیها السلام) پیام فرستادند که: خداوند امامت و ولایت و وصایت را در ذریه ی او قرار داده است. پس حضرت فاطمه(علیها السلام) برای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پیام فرستادند که من هم راضی هستم.

ص: 404

417. حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) دشمنان خدا را که هدایت

نمی شوند، منکوب خواهد کرد

سوره محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه 4

فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُم

اگر کافران را دیدید و ملاقات کردید تا این که آنان را در اثر کشتار شدید از پای درآورید و تسلیم شما شوند. پس اسیران (را که گرفتید ابتدا) آن ها را محکم ببندید یا این که بر اسیران منت نهید و آن ها را آزاد کنید و یا این که در مقابل آزادی آن ها فدیه (پول یا عوض) بگیرید تا این که در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود (و جنگ پایان پیدا کند. اگر خداوند خودش می خواست از آن ها انتقام می گرفت (خداوند می خواهد) با امتحان خودش برخی از شما را به وسیله ی برخی دیگر بیازماید و آنان که در راه خدا کشته می شوند، خداوند اعمالشان را ضایع نخواهد کرد.

در خصال شیخ صدوق مجلد 2 باب 70 صفحات 572 تا 579 حدیث 1 (در ضمن حدیث طویلی) و در اثبات الهداة مجلد 3 باب 32 فصل 8 صفحه 496 حدیث 260 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ عَلِيُّب ْنُ مُوسَى الدَّقَّاقُ وَ الْحُسَيْنُب ْنُ إِبْرَاهِيمَب ْنِ أَحْمَدَب ْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَلِيُّب ْنُ عَبْدِاللَّهِ الْوَرَّاقُ ...عَنْ ثَوْرِبْنِ يَزِيدَ عَنْ مَكْحُولٍ قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ... وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَنْ يَذْهَبَ بِالدُّنْيَا حَتَّى يَقُومَ مِنَّا الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَقْتُلُ مُبْغِضِينَا وَ لَا يَقْبَلُ الْجِزْيَةَ وَ يَكْسِرُ الصَّلِيبَ وَ الْأَصْنَامَ وَ يَضَعُ «الْحَرْبُ أَوْزارَها» وَ يَدْعُو إِلَى أَخْذِ الْمَالِ فَيَقْسِمُهُ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلُ فِي الرَّعِيَّةِ ...

ص: 405

418. بهترین هدایت خداوند، هدایت به امامان(علیهم السلام) و

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره محمد آیه 17

وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم

آن کسانی که هدایت یافته اند خداوند بر هدایت آن ها بیافزاید و به آن ها ملکه ی تقوا را ارزانی خواهد داشت.

تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 585 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 320 آمده است:

عَنْ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِبْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ قَرَأَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ وَ سُلِّطْتُمْ وَ مَلَكْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ ثُمَّ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي بَنِي عَمِّنَا بَنِي الْعَبَّاسِ وَ بَنِي أُمَيَّةَ ثُمَّ قَرَأَ «أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ» عَنِ الدِّينِ «وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ» عَنِ الْوَصِيِّ ثُمَّ قَرَأَ «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» بَعْدَ وَلَايَةِ عَلِيٍ(علیه السلام) «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ» ثُمَّ قَرَأَ«وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا» بِوَلَايَةِ عَلِيٍ(علیه السلام) «زادَهُمْ هُدىً» حَيْثُ عَرَّفَهُمْ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ وَ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ» أَيْ ثَوَابَ تَقْوَاهُمْ أَمَاناً مِنَ النَّار

ص: 406

419. نشانه هايى از قبل از ظهور

سوره محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) آيه 18

فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُم

پس آيا جز آن ساعت را انتظار دارند كه ناگهان بر آنان فرارسد، پس نشانه هاى آن آمده است. پس چه (سود مى بخشد) ياد آوردن ايشان (حق را) آن گاه كه (ساعت بر آنان آيد.)

همان طوركه ما قبلاً اشاره كرديم كلمه «الساعة» قيامت است. منتهى ما دو قيامت داريم. اول قيامت صغرى كه قيام قائم موعود حجة ابن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. دوم قيامت كبرى كه همان برانگيخته شدن مردگان مى باشد. اين عقيده را هم اهل سنت بيان كرده اند هم شيعيان. مثلاً سيوطى در اين زمينه و در ذيل همين آيه احاديث زيادى مى آورد كه اين عقيده را اثبات مى كند. مثلاً:

1. حافظ عبدالرحمن سیوطی در كتاب الدرالمنثور مجلد 7 صفحه 471 آورده است:

و اخرج احمد و الطبرانى عن ابن عمر: سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول: ليكونن قبل يوم القيامة المسيح الدجال و كذابون ثلاثون أو اكثر.

احمد و طبرانى از عبداللّه بن عمر نقل مى كنند كه از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شنيده ايم كه آن حضرت مى فرمودند: قبل از قيامت كبرى مسيح(علیه السلام) و دجال و دروغگويان مى آيند.

2. در كتاب الدر المنثور مجلد 7 صفحه 483 (ذيل همين آيه) آمده است:

اخرج احمد عن ابى سعيد الخدرى رضى الله عنه قال: قال رسول اللّه(صلی

الله علیه وآله وسلم): أبشركم بالمهدى يبعثه اللّه فى امتى على اختلاف من الزمان و زلازل فيملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً و يرضى عنه ساكنو السماء و ساكنو الارض يقسم الارض ضحاحاً، فقال له رحل ما ضحاحاً؟ قال: بالسوية بين الناس و يملأ قلوب امة محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) عنى و يسمعهم عدله حتى يأمر مناد منادى يقول: منكانت له فى مال حاجة فما يقوم من المسلمين الا رجل واحد. فيقول: ائت السادن يعنى الخازن فقل له: ان المهدى يامرك أن تعطينى مالاً فيقول له: أحث حتى اذا جعله فى حجره و ابرزه ندم فيقول: كنت اجشع امة محمّد نفساً اذ عجز عنى ما وسعهم

ص: 407

قال: فيرد فلا يقبل منه فيقال له: انا لا ناخذ شيئاً أعطيناه فيكون كذلك سبع سنين او ثمان سنين او تسع سنين ثم لاخيرفى العيش بعده قال: ثم لاخير فى الحياة بعد.

(اين حديث را امام احمد حنبل در مسند مجلد 3 صفحه 37 و جلد 3 صفحه 52 و منتخب كنزالعمال نوشته متقى هندى مجلد 6 صفحه 29 و كتاب اسعاف الراغبين باب 2 صفحه 137 نوشته ابوالعرفان شيخ محمّدبن صبان مالكى و نور الابصار نوشته شيخ الاسلام شبلنجى شافعى باب 2 صفحه 155 و صواعق المحرقه نوشته ابن حجر و ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 469 نيز آمده است.)

ابوسعيد خدرى مى گويد: مژده باد بر شما بر انقلاب و قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خداوند او را برمى انگيزاند در ميان امت من در زمانى كه آن ها در اختلاف به سر مى برند و زلزله هايى خواهد آمد. خداوند زمين را به او پر از قسط و عدل مى كند همان طورى كه پر از ظلم و جور شده بود و زمانى كه او قيام مى كند ساكنين آسمان و زمين از آمدن او راضى و خشنود مى شوند. او زمين را براساس ضحاحا تقسيم مى كند. مردى از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سؤال كرد: صحاحاً چيست؟ حضرت فرمودند: او به طور مساوى و بر اساس (عدل) تقسيم مى كند. (و چون حكومت او ثبات دارد) دل هاى امت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) پر از غنا و بى نيازى مى شود و عدل او در همه جا گسترش مى يابد تا جايى كه منادى صدا مى زند هر كه هر حاجتى دارد و ثروت مى خواهد بيايد و بگيرد و كسى نمى آيد مگر مردى نزد او مى آيد. حضرت او را پيش خادم و خزانه دار خود مى فرستد و او مى گويد: من فرستاده ی مهدى(علیه السلام) هستم. (آمده ام) تا به من مال بدهى. خادم و خزانه دار مى گويد: برو هرقدر مى خواهى بردار. او مى رود و آن قدر برمى دارد كه نمى تواند حمل كند. بعد بيرون مى آيد و مى گويد: اين چه كارى بود كه من كردم؟ من از همه طمع كارتر هستم زيرا همه آن ها را خواندند و كسى توجه نكرد و نيامد، جز من. او برمى گردد، مى خواهد آن را پس بدهد. خزانه دار مى گويد: ما هرچه داده ايم ديگر پس نمى گيريم. آن جناب(علیه السلام) هفت يا هشت يا نه سال درنگ مى كند و بعد از او خيرى در زندگى نخواهد بود.3. امام احمد حنبل در مسند و ابوداود در سنن مجلد 4 صفحه 107 و حافظ سيوطى در الدرالمنثور مجلد 7 صفحه 483 آورده اند:

ص: 408

و اخرج احمد و ابوداود عن ابى سعيد الخدرى رضى الله عنه قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): لا تقوم الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى اجلى أقنى

و لفظ ابى داود: المهدى منّی اجلَى الجبهة أقنى الانف يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً، یملک سبع سنين.

احمد و ابوداود از ابى سعيد خدرى نقل مى كنند كه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: قيامت برپا نمى شود مگر اينكه مردى از اهل بيت من حاكم و مالك و فرمانرواى كل كره زمين شود و او داراى بينى كشيده است.

ابى داود آورده است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از من (دوازده نواده من است.) او داراى پيشانى بلند و بينى كشيده است. زمين را پر از عدل و داد مى كند همان طورى كه قبل از او پر از ظلم و جور شده بود و او هفت سال مى ماند.

4. حافظ سيوطى در الدّر المنثور مجلد 7 صفحه 483 ذيل همين آيه آورده است:

و اخرج احمد و الترمذى و حسنه و ابن ماجه عن ابى سعيد الخدرى رضى اللّه عنه عن النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: يخرج المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فى امتى خمساً او سبعاً - شك ابوالجورى - قلنا أى شى ء قال: سنين، ثم قال يُرسِلُ السَّماءَ عَلَيهِم مِدراراً وَ لا تَدَّخِرُ الاَرض من نَباتها شيئاً و يكونُ المالُ كُدُوساً قال: يَجِى ءُ الرَّجلُ إليه فيقولُ يا مهدى أعطِنى أعطِنى فيحثى له فى ثَوبِهِ ما استطاعَ أن يحملَ.

5. حافظ سيوطى در الدر المنثور مجلد 7 صفحه 483 در ذيل همين آيه آورده است:

و اخرج احمد و مسلم: يكون فى آخرالزمان خليفة يقسم المال و لا يعده.

6. حافظ سيوطى درالدرالمنثور مجلد 7 صفحه 484 در ذيل همين آيه آورده است:

و اخرج ابن ابى شيبه عن ابى سعيد الخدرى(رضی الله عنه) عن النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: يخرج فى آخرالزمان خليفة يعطى الحق بغير عدد.

ابوسعيد خدرى نقل مى كند كه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: در آخرالزمان خليفه اى خواهد آمد كه حق را بسيار زياد و بدون عدد مى دهد.

7. حافظ سيوطى درالدرالمنثور مجلد 7 صفحه 484 آورده است:

و اخرج ابن ابى شيبه عن ابى سعيد الخدرى(رضی الله عنه) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): يخرج رجل من اهل بيتى عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن يكون عطاؤه حثیا.

ص: 409

ابوسعيد خدرى نقل مى كند كه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: قيام مى كند مردى از اهل بيت من در زمانى كه فتنه ها بسيار زياد شده است و بسيار مى بخشد.

8. در كتاب الدّرالمنثور مجلد 7 صفحه 484 ذيل همين آيه آمده است:

و اخرج ابن ابى شيبه و احمد و ابوداود عن على رضى اللّه عنه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): لو لم يبق من الدنيا الا يوم، ليبعث اللّه رجلاً منا يملأ عدلاً كما ملئت جوراً.

حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل مى كند: اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نماند، خداوند در آن روز مبعوث مى كند مردى را از ما كه جهان را پر از عدل و داد مى كند همان طورى كه پر از جور شده بود.

9. حافظ سيوطى درالدرالمنثور مجلد 7 صفحه 484 ذيل همين آيه آورده است:

و اخرج ابن ابى شيبه و احمد و ابن ماجه، عن على(رضی الله عنه) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): المهدى منّا اهل البيت يصلحه اللّه فى ليلة.

ابن ابى شيبه و احمد و ابن ماجه از على(علیه السلام) نقل مى كنند كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت(علیهم السلام) است. خداوند به وسيله ی او در يك شب كار جامعه را اصلاح مى كند.

10. حافظ سيوطى در الدّر المنثور مجلد 7 صفحه 484 ذيل همين آيه آورده است:

و اخرج ابى داود و ابن ماجه و الطبرانى و الحاكم، عن ام سلمه رضى اللّه عنها: سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول: المهدى من عترتى و من ولد فاطمة.

ابى داود و ابن ماجه و طبرانى و حاكم از ام سلمه رضى اللّه عنها نقل مى كنند كه مى گويد شنيدم از رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) كه فرمودند: حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت و خانواده من است. او از فرزندان فاطمه(علیها السلام) است.

حافظ سيوطى در الدر المنثور جلد 7 از صفحه 467 الى 492 ذيل اين آيه به بحث مى پردازد و در اين صفحات از احاديث نبوى استخراج مى شود كه قبل از قيامت كبرى مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند.

1. حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند.

2. حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است.3. حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

ص: 410

4. حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

5. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى فرمايد: ابشّركم بالمهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف): شما را مژده و بشارت مى دهم به مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

6. خداوند مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مبعوث در ميان امت اسلامى مى فرمايد: يبعثه اللّه فى امتى.

7. مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بينى كشيده اى دارد.

8. مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراى پيشانى بلند است.

9. مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خليفة اللّه فى الارض است.

10. اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نماند، خداوند آن روز را طولانى مى كند تا حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام نمايد.

11. قبل از قيامت كبرى در هنگام قيام قائم موعود، حضرت مسيح(علیه السلام) نازل خواهد شد.

12. قبل از قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دجال قيام مى كند.

13. قبل از قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فتنه ها ظاهر مى شود مانند: گواهى كاذب پذيرفته مى شود. خائن در امنيت كامل به سر مى برد و افراد امين را خائن مى دانند. در بازارها فاسقين و فجار به داد و ستد مى پردازند. قلب ها خراب مى شود. مرد به مرد و زن به زن اكتفا مى كند. دنيا رو به خرابى مى رود. فتنه ها ظاهر مى شود. رباخوارى عادى مى شود و شرب خمر آشكار مى گردد.

به هر حال سيوطى حدود صد حديث در ذيل اين آيه درباره مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى آورد.

11. در كتاب الهداية صفحه 392 و 393 آمده است:

الحسين بن حمدان الحضينی قال: حدثنا محمّدبن اسماعيل و على بن عبداللّه الحسنيان، عن ابى شعيب محمّدبن بصير، عن عمربن الوان، عن محمّدبن الفضل، عن المفضل بن عمر قال: سألت سيدى اباعبداللّه الصادق(علیه السلام): هل للمأمول المنتظر المهدى(علیه السلام) وقت مؤقت تعلمه الناس؟ فقال: حاش لله ان يؤقت له وقتاً، قال: قلت مولاى و لم ذلك؟ قال: لانّه الساعة التى قال اللّه تعالى «يَسْأَلُونَك َ عَنِ السّاعَةِ أَيّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمواتِ وَ الأَرضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلاّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَ نَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ»(1) قوله: «و عِنْدَهُ عِلْمُ السّاعَةِ»(2) و لم يقل عند احد دونه و قوله: «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ

ص: 411


1- .[1] سوره اعراف آیه 187
2- . سوره لقمان آیه 34 و سوره زخرف آیه 85

ذِكْراهُمْ»(1) و قوله: «إِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ القَمَرُ»(2) و قوله: «وَما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَرِيبٌ يَسْتَعْجِلُ بِها الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَ نَّها الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ»(3) قلت: يا مولاى ما معنى يمارون؟ قال: يقولون متى ولد؟ و من رآه؟ و أين هو؟ و متى يظهر؟ كلّ ذلك استعجالاً لأمره و شكاً فى قضائه و قدرته [اولئك الذين خسروا انفسهم فى الدنيا و الآخرة و إنّ للكافرين لشرّ مَآب. قال المفضل: يا مولاى فلا توقِّت له وقتاً؟ قال: يا مفضل لا توقّت فإن من وقّت لمهدينا وقتاً فقد شارك اللّه فى علمه و ادّعى أنّه أظهره على علمه و سرّه.

حسين بن حمدان حضينی گويد: حديث كرد ما را محمّدبن اسماعيل و على بن عبداللّه حسنى، از ابى شعيب محمّدبن نصير، از عمربن الوان، از محمّدبن فضل، از مفضل بن عمر كه گفت: از آقايم حضرت اباعبداللّه امام صادق(علیه السلام) پرسيدم: آيا براى اميد منتظر مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقت معينى است كه مردم آن را بدانند؟ فرمود: حاشا كه خداوند وقتى براى آن تعيين فرمايد. گويد: عرضه داشتم براى چه اى مولاى من؟ فرمود: زيرا آن همان ساعت است كه خداى تعالى فرموده: «از تو درباره ی هنگام ساعت مى پرسند كه چه وقت خواهد بود، بگو البته علم آن نزد پروردگار من است. كسى جز او آن ساعت را ظاهر و روشن نتواند كرد [شأن و عظمت] آن ساعت در آسمان ها و زمين بسى سنگين است. جز به طور ناگهانى شما را نيايد. از تو مى پرسند گويى كه تو كاملاً بدان آگاهى. بگو علم آن ساعت فقط نزد خداوند است اما بيشتر مردم [اين حقيقت را] نمى دانند.» و فرموده: «و علم ساعت نزد اوست» و نفرموده نزد كس ديگرى غير او. و نيز فرموده: «آيا [ناگروندگان] جز اين انتظار دارند كه آن ساعت بناگاه آنان را فرا رسد كه شرايط و علايم آن [هم اكنون] آمده و پس از آن ديگر تذكرشان چه سودى به حالشان دارد؟» و باز فرموده: «آن ساعت نزديك آمد و ماه شكافته شد» و فرموده: «و تو چه دانى شايد كه آن ساعت نزديك باشد، آنان كه به ساعت ايمان ندارند [از روى تمسخر] تقاضاى زودتر شدن آن را دارند و [اما آنان كه ايمان آورده اند از آن ساعت، سخت بيمناك هستند ومى دانند كه آن روز بر حق است. توجه كنيد

ص: 412


1- . سوره محمد آیه 18
2- .[2] سوره قمر آیه 1
3- .[3] سوره شوری آیه 18

آنان كه درباره ساعت جدال مى كنند در گمراهى دورى هستند.» عرض كردم: اى مولاى من معنى «يمارون: جدال مى كنند» چيست؟ حضرت فرمودند: مى گويند: حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كِى متولد شده و چه كسى او را ديده و در كجاست و كِى ظاهر مى شود؟ تمام اين ها از جهت عجله كردن در امر خداوند و شك در قضاى الهى است. آنان در دنيا و آخرت زيان كرده اند و پايان بد از آن كافران است.

مفضل گويد: عرضه داشتم اى مولاى من، پس وقتى براى آن تعيين نمى كنيد؟ فرمود: اى مفضل براى آن وقتى مگذار كه هر كس براى ظهور، وقت تعيين كند، مدعى شده كه خداى تعالى او را از اسرار خويش آگاه ساخته است.

ص: 413

420. دوستان و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

را از لحن گفتارشان می شود شناخت

سوره محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه 30

وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ في لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُم

اگر بخواهیم آن ها را به شما نشان دهیم پس آنان را به سیمای حقیقی شان می شناسی و از لحن و آهنگ سخن آن ها پی (به درون) آن ها خواهی برد.

1. در بحارالانوار مجلد 23 صفحه 386 حدیث 92، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 70 حدیث 2، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 622 حدیث 19 آمده است:

قال محمدبن العباس حدثنا مُحَمَّدِبْنِ جَرِيرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عُمَرَ عَنِ الْحَمَّامِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ» قَالَ بَعْضُهُمْ لِعَلِيٍّ(علیه السلام).

محمدبن عباس روایت می کند از محمدبن جریر و او از عبدالله بن عمر و او روایت می کند از حمامی و او روایت می کند از محمدبن مالک و او از هارون العبدی و او از ابی سعید خدری که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: (تو آن ها را از لحن قول و گفتارشان می شناسی) حضرت فرمودند: آن ها بغض و دشمنی که نسبت به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) (در درون) داشتند در لحن قول خودشان ظاهر می ساختند.

2. در بحارالانوار مجلد 26 صفحه 132 حدیث 40، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 622 حدیث 20 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 70 حدیث 3 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ رِئَابٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخَذَ مِيثَاقَ شِيعَتِنَا بِالْوَلَايَةِ فَنَحْنُ نَعْرِفُهُمْ «فِي لَحْنِ الْقَوْلِ»بکیر از حضرت باقر(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: خداونداز شعیان ما درباره ی ولایت ما (در عالم میثاق و عالم ذر اولی) عهد و پیمان گرفته است. بنابراین ما آن ها را از لحن گفتارشان می شناسیم.

ص: 414

421. ایرانیان که از اقوام سلمان فارسی هستند در خدمت اسلام و اهل بیت(علیهم السلام)

اشاره

و حضرت بقیه الله(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند

سوره محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) آیه 38

...وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُم

و اگر شما روی برگردانید خداوند قومی را که آن ها غیر از شما هستند و بخیل نیستند به جای شما پدید می آورد.

1. در تفسیر قمی صفحه 648 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 47 آمده است:

... «وَ يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ» قال: العداوة التي في صدوركم ثم قال «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ» معناه أنتم يا هؤلاء «تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» إلى قوله «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا» عن ولاية أميرالمؤمنين(علیه السلام) «يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ» قال: يدخلهم في هذا الأمر «ثُمَ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ» في معاداتكم و خلافكم و ظلمكم لآل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

(کینه های شما را آشکار می کند) حضرت فرمودند: دشمنی هایی که در سینه ی شما بود (و اگر) از ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) باز می گشتند (شما را به قومی دیگر تبدیل می کرد.) فرمودند: آنان را به این امر داخل می کرد ولی دشمنی و مخالفت شما با آل محمد و ستم بر ایشان به پای شما نمی رسیدند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 648 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 47 آمده است:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَعْفَرٍ عَنِ السِّنْدِيِّب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَب ْنِ يَعْقُوبَ عَنْ يَعْقُوبَب ْنِ قَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَا ابْنَ قَيْسٍ «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ» عَنَى أَبْنَاءَ الْمَوَالِي الْمُعْتَقِين محمدبن عبدالله با سندخودش از یعقوب بن قیس روایت کرده است که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ای پسر قیس «و اگر روی گردان شوید قومی جز شما را جای گزینتان خواهند

ص: 415

ساخت که مانند شما نباشند» حضرت فرمودند: منظور خداوند فرزندان مولی آزاد شده هستند.

3. در مجمع البیان مجلد 9 صفحه 164 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 47 آمده است:

في مجمع البيان روى ابو هريرة ان أناسا من أصحاب رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) قالوا: يا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) من هؤلاء الذين ذكر الله في كتابه؟ و كان سلمان الى جنب رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فضرب(علیه السلام) يده على فخذ سلمان فقال: هذا و قومه و الذي نفسي بيده لو كان الايمان منوطا بالثريا لتناوله رجال من فارس

ابوهریره روایت کرده است که گروهی از یاران رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درحالی که سلمان کنار حضرت بود گفتند: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) این کسانی که خداوند در قرآن از ایشان یاد کرده است چه کسانی هستند؟ حضرت دست خود را روی ران سلمان زدند و فرمودند: منظور (خداوند در قرآن) این مرد و قوم او هستند. سوگند به خداوندی که جانم در دست اوست اگر ایمان به ستاره ی ثریا بسته باشد، مردانی از فارس آن را به چنگ خواهند آورد.

ایرانیان در شورای انقلاب حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

یکی از افتخارات ما ایرانیان این است که همیشه از محبان و دوست داران و جان نثاران اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) بوده ایم و هستیم و خواهیم بود و همیشه برای جانفشانی در راه پیشرفت اسلام و قرآن و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) بوده ایم و خواهیم بود. البته این نکته را نیز باید تذکر دهیم که این علاقه دوطرفه است و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هم به ما ایرانیان از صدر اسلام علاقه ی زیادی داشته اند.

لذا در شورای انقلاب امام زمان که تعدادشان 313 نفر است، حدود 118 نفر ایرانی هستند و این ها انقلاب حضرت مهدی فاطمه(علیها السلام) را در سرتاسر جهان می گسترانند. ابوجارود از امام صادق(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) اسامی شهرهای این 118 نفر را بیان می فرمایند و ما خلاصه ی آن را بیان می کنیم.

1. طالقان 24 نفر، 2. قم 18 نفر، 3. نیشابور 12 نفر، 4. سبزوار 12 نفر، 5. گرگان 12 نفر، 6. شهرری و تهران 7نفر، 7. مشهد 5 نفر، 8. استان های شمالی ایران 4نفر، 9. قوچان 4نفر، 10.

ص: 416

طبرستان 4نفر، 11. همدان 4نفر، 12. کرمان 4نفر، 13. قزوین 3نفر، 14. سجستان 3نفر، 15. اهواز 2نفر، 16. ارسواران 1نفر، 17. دامغان 1نفر، 18.اصفهان 1نفر، 19. شیراز 1نفر

البته آمار بالا یک قسمتش از کتاب غایة المرام است که ابوبصیر از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال می کند و آن حضرت جواب می دهند و در این کتاب و این روایت 94 نفر از شهرهای ایران را نقل می کند.

در روایتی دیگر 28 نفر دیگر از شهرهای ایران نام برده شده است. شما می توانید برای تحقیق بهتر به کتب زیر مراجعه کنید.

1. کتاب غایة المرام نوشته ی سید هاشم بحرانی

2. کتاب منتقم حقیقی نوشته ی استاد حسین عمادزاده چاپ پنجم صفحه 396

3. کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته ی مؤلف همین کتاب صفحات 115 و 116

ص: 417

422. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام بیعت می فرمایند:

اشاره

هذه یدالله و عن الله و بامرالله ... و ملائکة و جن و انس با ایشان بیعت می کنند

سوره فتح آیه 10

إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا

1. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 8 آمده است:

قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا سَيِّدِي فَبِغَيْرِ سُنَّةِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بَايَعُوا لَهُ قَبْلَ ظُهُورِهِ وَ قَبْلَ قِيَامِهِ فَقَالَ(علیه السلام) يَا مُفَضَّلُ كُلُّ بَيْعَةٍ قَبْلَ ظُهُورِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَبَيْعَتُهُ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ وَ خَدِيعَةٌ لَعَنَ اللَّهُ الْمُبَايِعَ لَهَا وَ الْمُبَايَعَ لَهُ بَلْ يَا مُفَضَّلُ يُسْنِدُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظَهْرَهُ إِلَى الْحَرَمِ وَ يَمُدُّ يَدَهُ فَتُرَى بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَ يَقُولُ هَذِهِ يَدُ اللَّهِ وَ عَنِ اللَّهِ وَ بِأَمْرِ اللَّهِ ثُمَّ يَتْلُو هَذِهِ الْآيَةَ «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ»(1) الْآيَةَ فَيَكُونُ أَوَّلُ مَنْ يُقَبِّلُ يَدَهُ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) ثُمَّ يُبَايِعُهُ وَ تُبَايِعُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ نُجَبَاءُ الْجِنِّ ثُمَّ النُّقَبَاءُ وَ يُصْبِحُ النَّاسُ بِمَكَّةَ فَيَقُولُونَ مَنْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِي بِجَانِبِ الْكَعْبَةِ وَ مَا هَذَا الْخَلْقُ الَّذِينَ مَعَهُ وَ مَا هَذِهِ الْآيَةُ الَّتِي رَأَيْنَاهَا اللَّيْلَةَ وَ لَمْ تُرَ مِثْلَهَا

2. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 262 حدیث 22 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ يُوسُفَب ْنِ يَعْقُوبَ أَبُوالْحَسَنِ الْجُعْفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُب ْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُب ْنُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: يَقُومُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِي وَتْرٍ مِنَ السِّنِينَ تِسْعٍ وَاحِدَةٍ ثَلَاثٍ خَمْسٍ وَ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَتْ بَنُو أُمَيَّةَ وَ ذَهَبَ مُلْكُهُمْ ثُمَّ يَمْلِكُ بَنُوالْعَبَّاسِ فَلَا يَزَالُونَ فِي عُنْفُوَانٍ مِنَ الْمُلْكِ وَ غَضَارَةٍ مِنَ الْعَيْشِ حَتَّى يَخْتَلِفُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ فَإِذَا اخْتَلَفُوا ذَهَبَ مُلْكُهُمْ وَ اخْتَلَفَ أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ أَهْلُ الْمَغْرِبِ نَعَمْ وَ أَهْلُ الْقِبْلَةِ وَ يَلْقَى النَّاسَ جُهْدٌ شَدِيدٌ مِمَّا يَمُرُّ بِهِمْ مِنَ الْخَوْفِ فَلَا يَزَالُونَ بِتِلْكَ الْحَالِ حَتَّى يُنَادِيَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ فَإِذَا نَادَى فَالنَّفِيرَالنَّفِيرَ فَوَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يُبَايِعُ النَّاسَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ سُلْطَانٍ جَدِيدٍ مِنَ السَّمَاءِ أَمَا إِنَّهُ لَا يُرَدُّ لَهُ حتی یموت.

ص: 418


1- . سوره فتح آیه 10

از ابی بصیر از حضرت ابی جعفر (امام باقر(علیه السلام)) روایت شده که فرمودند: حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال های فرد: نه، یک، سه یا پنج قیام خواهد کرد و فرمودند: هنگامی که بنوامیه اختلاف کردند و حکومتشان از دست رفت، سپس بنی عباس به حکومت خواهند رسید و همواره در بهار حکومت و طراوت زندگی خواهند کرد تا آن که در میان خودشان دچار اختلاف شوند. همین که به اختلاف دچار شدند، حکومتشان از دست خواهد رفت و مردم خاور و باختر به اختلاف دچار خواهند شد. آری اهل قبله نیز گرفتار اختلاف شوند و مردم به ناراحتی و سختی خواهند افتاد. از بس که ترس بر آنان خواهد گذشت. به همین حال هستند تا آن گاه که آوازدهنده ای از آسمان آواز دهد. پس چون آواز دهد بکوچید بکوچید که به خدا قسم گویا او را می بینم که در میان رکن و مقام ایستاده و از مردم به امر نو و کتاب نو و حکومت آسمانی نو بیعت می گیرد. بدانید که هر پرچمی که به سویی گسیل دارد تا پایان عمر او هرگز بازگردانیده نشود. (یعنی یاران او که با پرچمش به مبارزه می پردازند، در هیچ جنگی شکست نمی خورند و همیشه پیروزند.

3. در ارشاد شیخ مفید صفحه 361 و کتاب الامام المهدی(علیه السلام) قی القرآن و السنة صفحه 464 حدیث 917 آمده است:

الْفَضْلُب ْنُ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ وُهَيْبِب ْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يُنَادَى بِاسْمِ الْقَائِمِ(علیه السلام) فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ وَ يَقُومُ فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیه السلام) لَكَأَنِّي بِهِ فِي يَوْمِ السَّبْتِ الْعَاشِرِ مِنَ الْمُحَرَّمِ قَائِماً بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) عَنْ يَدِهِ الْيُمْنَى يُنَادِي الْبَيْعَةَ لِلَّهِ فَتَصِيرُ إِلَيْهِ شِيعَتُهُ مِنْ أَطْرَافِ الْأَرْضِ تُطْوَى لَهُمْ طَيّاً حَتَّى يُبَايِعُوهُ فَيَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً

4. در کتاب التشریف بالمنن صفحه 144 حدیث 171و کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن صفحه 465 صفحه 919 آمده است:

روی السید الجلیل ابن طاووس اعلی الله مقامه فیما ذکره نعيم باسناده عن نوف البكالي، قال: في راية المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مكتوب: البيعة للّه.

سیدبن طاووس روایت کرده است که بر پرچم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده که بیعت مخصوص خداست.

ص: 419

5. در کتاب التشریف بالمنن صفحه 288 و کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن صفحه 465 حدیث 920 آمده است:

روی السیدبن طاووس باسناده عن اصبغ بن نباته قال: خطب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) خطبة، فذکر المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و خروج من یخرج معه و اسمائهم فقال له ابوخالد کابلی: صفه لنا یا امیرالمؤمنین(علیه

السلام). فقال علي(علیه السلام): ألا إنّه أشبه الناس خلقا و خلقا و حسنا برسول اللّه(صلی

الله علیه وآله وسلم) أ لا أدلّكم على رجاله و عددهم؟ قلنا: بلى يا أميرالمؤمنين(علیه

السلام) قال: سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) قال: أوّلهم من البصرة، و آخرهم من اليمامة و جعل علي(علیه السلام) يعدّد رجال المهدي، و الناس يكتبون، فقال: رجلان من البصرة ... فی حدیث طویل فی آخره: و رجل من اليمامة. قال(علیه السلام): أحصاهم لي رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا بعدد أصحاب بدر يجمعهم اللّه من مشرقها إلى مغربها في أقلّ ممّا يتمّ الرجل عشاءه عند بيت اللّه الحرام، فبينا أهل مكّة كذلك فيقولون أهل مكة: قد كبسنا السفياني، فيشرفون أهل مكّة، فينظرون إلى قوم حول بيت اللّه الحرام و قد انجلى عنهم الظلام و لاح لهم الصبح و صاح بعضهم ببعض النجاح و أشرف الناس ينظرون و قرّاؤهم يفكرون. قال أميرالمؤمنين(علیه السلام): كأنّي أنظر إليهم و الزيّ واحد و القدّ واحد و الحسن واحد و الجمال واحد و اللباس واحد، كأنّما يطلبون شيئا ضاع منهم، فهم متحيّرون في أمرهم حتى يخرج إليهم من تحت ستارة الكعبة في آخرها رجل أشبه الناس برسول(صلی الله علیه وآله وسلم) خلقا و حسنا و جمالا، فيقولون: أنت المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ فيخرجهم و يقول: أنا المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فيقول: بايعوا على أربعين خصلة و اشترطوا عشر خصال». قال الأحنف: بأبينا و ما تلك الخصال؟ فقال أميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام: يبايعون على أن لا يسرقوا و لا يزنوا و لا يقتلوا و لا ينتهكوا حريما و لا يشتموا مسلما و لا يهجموا منزلا و لا يضربوا أحدا إلّا بالحقّ و لا يركبوا الخيل الهماليج (1) و لا يتمنطقوا بالذهب و لا يلبسوا الخزّ و لا يلبسوا الحرير و لا يلبسوا النعال الصرّارة و لا يخربوا مسجدا و لا يقطعوا طريقا و لا يظلموا يتيما و لا يخيفوا سبيلا و لا يحبسوا بكرا و لا يأكلوا مال اليتيم و لا يفسقوا بغلام و لا يشربوا الخمر و لا یخونوا أمانة و لا يخلفوا العهد و لا يكبسوا طعاما من برّ أو شعير و لا يقتلوا مستأمنا و لا يتبعوا منهزما و لا يسفكوا دما و لا يجهزوا على جريح و يلبسون الخشن من الثياب و يوسّدون التراب على الخدود و يأكلون الشعير و يرضون بالقليل و يجاهدون في اللّه حقّ جهاده و يشمّون الطيب و يكرهون النجاسة و يشرط لهم على نفسه أن لا يتّخذ حاجبا و يمشي حيث يمشون و يكون من حيث يريدون و يرضى بالقليل و يملأ الأرض بعون اللّه عدلا كما ملئت جورا، يعبد اللّه حق عبادته، يفتح له خراسان و يطيعه أهل اليمن و تقبل الجيوش أمامه من اليمن فرسان همدان و خولان و جدّه يمدّه بالأوس و الخزرج و يشدّ عضده بسليمان، على مقدّمته عقيل و علىساقته الحارث و يكثر اللّه جمعه بهم و يشدّ ظهره بمضر، يسبرون أمامه الفتن و تحالفه بجيلة و ثقيف و نخع و علاف... الحديث.

ص: 420


1- . الهماليج، جمع الهملاج من البراذين: الذي يمشي مشية الهملجة و هي شبيهة للهرولة.

سوره فتح و صلح حدیبیه

بیشتر آیات سوره ی فتح درباره ی صلح حدیبیه است و قضیه از آنجا شروع می شود که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در رؤیا صادقانه خود دیدند که (بدون خون ریزی) وارد شهر مکه شدند و همراه اصحاب خانه ی خدا را طواف کردند صبح روز بعد حضرت خواب خود را برای اصحاب بیان فرمودند. اصحاب از حضرت درباره ی تعبیر خوابشان سؤال کردند. آن حضرت فرمودند: ان شاءالله ما وارد شهر مکه خواهیم شد و اعمال عمره را انجام خواهیم داد. اما حضرت زمان این پیروزی را بیان نفرمودند.

به دستور رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مسلمین هم در آن سال آماده شدند و به سمت مکه حرکت کردند. کفار قریش از حرکت پیامبر و قصد آن ها با خبر شدند. لذا همه مسلح شدند تا از ورود رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اصحابشان شهر مکه جلوگیری کنند. لذا نمایندگانی را در محل حدیبیه به نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرستادند. حضرت اعلام داشتند ما برای انجام عمره آمده ایم و قصد جنگ نداریم. به زبان ساده تر برای جنگ با شما نیامده ایم بلکه برای عبادت کردن آمدیم.

سرانجام پس از مذاکرات قرار شد که مسلمانان آن سال را از ورود به مکه خودداری کنند و سال بعد بدون هیچ مانعی به مکه بیایند و اعمال عمره را انجام دهند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در آن سال صلح نامه ای را با قریش امضا کردند که به آن صلح حدیبیه می گویند. این مطلب بر عمربن خطاب و هم فکرانش گران آمد و سر و صدا کردند و این برخورد آن قدر شدید بود که عمر می گفت: من به نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شک کرده ام.

محمدبن اسماعیل بخاری در صحیح بخاری مجلد 3 صفحه 1162 حدیث 3011 (کتاب الجماد و السیر) و صحیح مسلم مجلد 3 صفحه 1411 حدیث 1785 کتاب الجماد و السیر باب صلح حدیبیه آورده اند:از ابی وائل نقل شده است که گفت: ما در صفین بودیم (پس از این که امیرالمؤمنین(علیه السلام) با معاویه اعلام متارکه از جنگ را کرد و عده ای بر او اعتراض می کردند و آن حضرت را متهم می نمودند) سهل بن حنیف برخاست و گفت: ای مردم مواظب خودتان باشید. ما در حدیبیه با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بودیم. اگر جنگی پیش می آمد می جنگیدیم (اما سرانجام صلح کردیم.) عمربن خطاب نزد

ص: 421

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مگر نه این است که ما برحقیم و کفار قریش باطل هستند؟ حضرت فرمودند: آری چنین است. عمر گفت: مگر نه این است که کشته های ما بهشتی و کشته های آن ها جهنمی هستند؟ حضرت فرمودند: آری چنین است. عمر (با اعتراضی که بر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) می کرد گفت: پس چرا باید با ذلت (به مدینه) برگردیم و نباید خدا بین ما و آنان حکم کند؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای پسر خطاب، من فرستاده ی خداوند هستم. پس خداوند هیچ گاه مرا خوار و کوچک نمی کند.

در روایتی دیگر در صحیح بخاری مجلد 4 صفحه 1832 حدیث 4563 کتاب التفسیر باب اذ یبایعونک تحت الشجرة آمده است:

حدثنا أَحْمَدُبن إِسْحَاقَ السُّلَمِيُّ حدثنا يَعْلَى حدثنا عبدالْعَزِيزِبن سِيَاهٍ عن حَبِيبِب ن أبي ثَابِتٍ قال أَتَيْتُ أَبَاوَائِلٍ أَسْأَلُهُ فقال كنا بِصِفِّينَ فقال رَجُلٌ أَلَمْ تَرَ إلى الَّذِينَ يُدْعَوْنَ إلى كِتَابِ اللَّهِ فقال عَلِيٌّ(علیه السلام) نعم فقال سَهْلُب ن حُنَيْفٍ اتَّهِمُوا أَنْفُسَكُمْ فَلَقَدْ رَأَيْتُنَا يوم الْحُدَيْبِيَةِ يَعْنِي الصُّلْحَ الذي كان بين النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) وَالْمُشْرِكِينَ وَلَوْ نَرَى قِتَالًا لَقَاتَلْنَا فَجَاءَ عُمَرُ فقال أَلَسْنَا على الْحَقِّ وَهُمْ على الْبَاطِلِ أَلَيْسَ قَتْلَانَا في الْجَنَّةِ وَقَتْلَاهُمْ في النَّارِ قال بَلَى قال فَفِيمَ نُعْطِي الدَّنِيَّةَ في دِينِنَا وَنَرْجِعُ وَلَمَّا يَحْكُمِ الله بَيْنَنَا فقال يا بن الْخَطَّابِ إني رسول اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَلَنْ يُضَيِّعَنِي الله أَبَدًا فَرَجَعَ مُتَغَيِّظًا فلم يَصْبِرْ حتى جاء أَبَابَكْرٍ فقال يا أَبَا بَكْرٍ أَلَسْنَا على الْحَقِّ وَهُمْ على الْبَاطِلِ قال يا بن الْخَطَّابِ إنه رسول اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَلَنْ يُضَيِّعَهُ الله أَبَدًا فَنَزَلَتْ سوره ی الْفَتْحِ

عمر (بسیار ناراحت شده بود و) با غیظ از پیش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مراجعت کرد و صبر نداشت تا ابوبکر آمد.

این برخورد غیراصولی آن قدر شدید بود که طبری در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن مجلد 26 صفحه 100، در صحیح ابن حبان مجلد 11 صفحه 224 و ذهبی در تاریخ اسلام مجلد 2 صفحه 471 آورده اند:عمر گفت: قسم به خدا از زمانی که اسلام آورده ام جز امروز (در نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) شک نکرده ام. سپس پیش پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) می آید و به آن حضرت می گوید: مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمودند: آری. سپس می گوید: مگر کشته های ما شهید نیستند؟ حضرت فرمودند: آری سپس عمر به آن حضرت می گوید: پس چرا ما ذلت و حقارت در دینمان نشان دهیم؟ رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند من پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هستم و هرگز از دستورات او سرپیچی نخواهم کرد و او یار و یاور من است.

ص: 422

عمر گفت: مگر تو نگفتی که وارد خانه ی کعبه شده و طواف خواهیم کرد؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: آیا من گفتم که همین امسال این کار را خواهیم کرد؟ عمر گفت نه. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: تو وارد مکه می شوی و طواف می کنی.

الواقدی (متوفی 207ه.ق) در کتاب المغازی مجلد 2 صفحه 94 آورده است:

ابن عباس می گوید: عمربن خطاب در زمان خلافتش از قضیه ی حدیبیه یاد کرد و گفت: در آن روز در نبوت پیامبر شک کردم. ابن عباس می گوید: عمربن خطاب در زمان خلافتش از قضیه ی حدیبیه یاد کرد و گفت: در آن روز در نبوت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شک کردم، به طوری که از زمان اسلام آوردنم چنین شکی به من دست نداده بود. اگر در آن روز کسانی را پیدا می کردم که از من پیروی می کرد من به دلخواه خودم از این معاهده خارج می شدم و نمی پذیرفتم. قسم به خدا من در آن روز چنان شک کرده بودم که به خودم می گفتم: اگر یک صد نفر با من هم رأی و هم نظر می شدند هرگز این معاهده را نمی پذیرفتم.

چرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) صلح حدیبیه را پذیرفتند؟

در تفاسیر در ذیل تفسیر آیه 25 سوره فتح از حضرت صادق(علیه السلام) آمده است: علت پذیرفتن صلح حدیبیه و فتح بدون خون ریزی مکه به واسطه ی مضمون این است یعنی خداوند در اصلاب کافران مکه مؤمنانی را به ودیعه نهاده بود که باید آن ها به این دنیا قدم می گذاشتند که آن ها دوستداران ما اهل بیت(علیهم السلام) هستند. اگر این نبود و جنگ درمی گرفت حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) این شیر خداوند (اسدالله) یک نفر از آن ها را زنده باقی نمی گذاشتند، اما چون آن ها هنوز به دنیا نیامده بودند لذا آن ها را به حال خود گذاشتند سپس حضرت فرمودند:امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم ظهور نخواهند کرد تا آن که آن امانات و ودیعه های پنهان شده در اصلاب کافرین و منافقین بیرون آیند زیرا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمانی که ظهور می کنند کافرین و منافقین یا مسلمان می شوند و یا کشته می گردند.

باز این نکته را تذکر می دهد که سیره و روش امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آدم کشی نیست. ایشان رحمة للعالمین هستند اما افرادی مثل ابوجهل و ابوسفیان و ... را که مانع پیاده شدن برنامه های حضرت می شوند، می کشند تا دنیا از شر آن ها خلاص شود.

ص: 423

صلح حدیبیه

بیشتر آیات سوره فتح درباره ی صلح حدیبیه است و قضیه از آنجا شروع می شود که رسول خدا در رؤیای صادقانه ی خود دیدند که (بدون خون ریزی) وارد شهر مکه شدند و همراه اصحاب، خانه ی خدا را طواف کردند. صبح روز بعد، حضرت خواب خود را برای اصحاب بیان فرمودند. اصحاب از حضرت درباره ی تعبیر خوابشان سؤال کردند. آن حضرت فرمودند: ان شاء الله ما وارد شهر مکه خواهیم شد و اعمال عمره را انجام خواهیم داد. اما حضرت، زمان این پیروزی را بیان نفرمودند.

به دستور رسول خدا مسلمین همه آماده شدند و به سمت مکه حرکت کردند. کفار قریش از حرکت پیامبر و قصد آن ها با خبر شدند. لذا همه مسلح شدند تا از ورود رسول خدا و اصحابشان به شهر مکه جلوگیری کنند. لذا نمایندگانی را در محل حدیبیه به نزد پیامبر فرستادند. حضرت اعلام داشتند ما برای انجام عمرع آمده ایم و قصد جنگ نداریم.

سرانجام پس از مذاکرات قرار شد که مسلمانان امسال را از ورود به مکه خودداری کنند و سال بعد بدون هیچ مانعی به مکه بیاییند و اعمال عمره را انجام دهند و صلح نامه ای را با قریش امضا کردند که به ان صلح حدیبیه می گویند.

این مطلب بر عمربن خطاب و هم فکرانش گران آمد و سر و صدا کردند و این برخورد آن قدر شدید بود که عمر می گفت: من به نبوت رسول خدا شک کرده ام.

محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح بخاری مجلد 3 صفحه 1162 حدیث 3011 ( کتاب الجماد و السیر) و صحیح مسلم مجلد 3 صفحه 1411 حدیث 1785 کتاب الجماد و السیر باب صلح حدیبیه آورده اند:

از ابی وائل نقل شده است که گفت: ما در صفیین بودیم (پس از این که حضرت امیرالمؤمنین به معاویه اعلام متارکه از جنگ کرد و عده ای بر او اعتراض می کردند و آن حضرت را متهم می نمودند.) سهل بن حنیف برخاست و گفت: ای مردم مواظب خودتان باشید ما در حدیبیه با رسول خدا بودیم اگر جنگی پیش می آمد، می جنگیدیم (سرانجام صلح کردیم) عمربن خطاب نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا مگر این نیست که ما بر حقیم و کفار قریش باطل هستند؟

ص: 424

حضرتفرمودند: آری چنین است. عمر گفت: مگر نه این است که کشته های ما بهشتی و کشته های آن ها جهنمی هستند؟ حضرت فرمودند: آری چنین است. عمر (با اعتراضی که بر پیامبر می کرد گفت:)

فعلام نعطی الدنیة فی دیننا و نرجع لما یحکم الله بیننا و بینهم؟ فقال له رسول الله یا بن الخطاب إنی رسول الله و لن یضیعنی الله.

عمر به رسول خدا اعتراض کرده و گفت: پس چرا باید با ذلت (به مدینه) برگردیم و نباید خدا بین ما و آنان حکم کند؟ رسول خدا فرمودند: ای پس خطاب من فرستاده ی خداوند هستم. پس خداوند هیچ گاه مرا خوار و کوچک نمی کند.

در روایت دیگری در صحیح بخاری مجلد 4 حدیث 4563 کتاب التفسیر باب اذ یبایعونک تحت الشجرة آمده است:

فرجع متغیظا فلم یصیر حتی جاء ابابکر...

عمر (بسیار ناراحت شده بود) با غیظ از پیش رسول خدا مراجعت کرد و صبر نداشت تا ابوبکر آمد.

این برخورد غیراصولی آن قدر شدید بود که طبری در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن مجلد 26 صفحه 100 و در صحیح ابن حبان مجلد 11 صفحه 224 و ذهبی در تاریخ اسلام مجلد 2 صفحه 371 آورده اند:

فقال عمربن الخطاب ما شَکَکتُ مُنذُ اَسلمتُ اِلّا یومَئذٍ فاتیتُ النبی...

عمر گفت: قسم به خدا از زمانی که اسلام آورده ام جز امروز (در نبوت رسول خدا) شک نکرده ام. سپس پیش پیامبر می آید و به حضرت می گوید: مگر ما به حق نیستیم؟ حضرت می فرمایند: آری سپس عمر به آن حضرت می گوید: قلت فلم نعطی الدنیة فی دیننا إذا قال: إنی رسول الله و لست اعصی ربی و هو ناصری.

عمر گفت: پس چرا باید ذلت و حقارت در دینمان نشان دهیم؟ رسول الله فرمودند: من پیامبر خدا هستم و هرگز از دستورات او سرپیچی نمی کنم و او یار و یاور من است. عمر گفت: مگر تو نگفتی که وارد خانه ی کعبه شده و طواف خواهیم کرد؟ پیامبر فرمودند: تو وارد مکه می شوی و طواف خواهی کرد.

ص: 425

الواقدی (متوفی 207 ه.ق) در کتاب المغازی مجلد 2 صفحه 94 آورده است:ابن عباس می گوید: عمربن خطاب در رمان خلافتش از قضیه ی حدیبیه یاد کرد و گفت: در آن روز در نبوت پیامبر شک کردم.

فکان ابن عباس رضی الله عنه یقول: قال لی فی خلافته (یعنی عمر) و ذکر القضیة. ارتبت ارتیاباً لم ارتیه منذا سلمت الا یومئذ و وجدت ذاک الیوم شیعة تخرج عنهم رغبة عن القضیة لخرجت... و الله لقد دخلنی یومئذ من الشک حتی قلت فی نفسی: لو کنا مائة رجل علی مثل رأیی ما دخلنا فیه ابداً.

ابن عباس می گوید: عمربن خطاب در زمان خلافتش از قضیه ی حدیبیه یاد کرد و گفت: در آن روز (در نبوت پیامبر) شک کردم به طوری که از زمان اسلام آوردنم چنین شکی به من دست نداده بود. اگر در آن روز کسانی را پیدا می کردم که از من پیروی می کردند، به دلخواه خودم از این معاهده خارج می شدم و نمی پذیرفتم. قسم به خدا من در آن روز چنان شک کرده بودم که به خودم می گفتم: اگر یکصد نفر با من هم رأی و نظر می شدند، هرگز این معاهده را نمی پذیرفتم.

دقت بفرمایید:

1. عمر چنین می گوید: ما شککت إلّا یومئذ فاتیت النبی. قسم به خداوند از زمانی که اسلام آوردم، جز امروز در نبوت رسول خدا شک نکردم. چه کسانی در نبوبت شک می کنند؟ اگر کسی به یقین رسیده باشد، آیا هرگز شک می کند؟ کسی که در پذیرش دینش ضعیف باشد، در دین شک می کند. حال چنین فردی بعدا خلیفه ی مسلمانان می شود.

2. عمر در زمان خلافتش از صلح حدیبیه یاد می کرد و می گفت: من به رسول خدا شک کرده بودم و اگر در ان روز صد نفر با من همراه می شدند، از آن معاهده بیرون می آمدم. به زبان دیگر، جلوی رسول خدا می ایستادم. سؤال اینجاست که مگر ایشان آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم را نشنیده بود؟ مگر ایشان آیه 7 سوره حشر را که می فرماید: ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا را نمی دانسته؟ آیا درست است شخصی که صد درصد مخالف رسول خدا بوده است، بعد از پیامبر با کودتا زمام امور مسلمین را به دست بگیرد؟

ص: 426

423. در حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان هاى ناخالص به هلاكت خواهند رسيد

سوره فتح آيه 25

لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليما

اگر آنان (كافر و مؤمن) از هم جدا مى گشتند، همانا افرادى از ايشان را به عذابى دردناك معذب مى ساختيم.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 71 صفحه 428 آمده است:

و فى سوره ی الفتح «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً» عن الصادق رضى الله عنه قال فى هذه الآية ان اللّه ودايع مؤمنين فى اصلاب قوم كافرين و منافقين و قائمنا لن يظهر حتى تخرج ودائع اللّه فاذا خرجت ظهر فيقتل الكافرو المنافقين.

در سوره فتح آمده است: «اگر آنان (كافر و مؤمن) از هم جدا مى گشتند، همانا افرادى از ايشان را به عذابى دردناك معذب مى ساختيم.» حضرت صادق(رضی الله عنه) فرمودند: در مورد اين آيه كه خداوند ودايعى در صلب كفار و منافقين قرار داده است كه اين ودايع، مؤمنين هستند و هرگز حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما ظهور نخواهد كرد تا ودايع خداوند بيرون آيند و زمانى كه اين مؤمنين از صلب كفار و منافقين بيرون آيند و ظاهر و آشكار شوند، او كافران و منافقان را مى كشد.

2. در كمال الدين شيخ صدوق مجلد 2 صفحه 355 حديث 1، علل الشرایع صفحه 147 حدیث 2، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 489، برهان مجلد 4 صفحه 198، حلیة الابرار مجلد 2 صفحه 339، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 149، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 70 و منتخب الاثر صفحه 290 آمده است:حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لَمْ يُقَاتِلْ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً قَالَ لِآيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً» قَالَ قُلْتُ وَ مَا

ص: 427

يَعْنِي بِتَزَايُلِهِمْ قَالَ وَدَائِعَ مُؤْمِنِينَ فِي أَصْلَابِ قَوْمٍ كَافِرِينَ وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ تَعَالَى فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَتَلَهُمْ

راوى گويد به امام ششم(علیه السلام) گفتم چرا اميرالمؤمنين(علیه السلام) در آغاز با مخالفان خود نجنگيد؟ فرمود: چون در كتاب خداست كه: «اگر آنان (كافر و مؤمن) از هم جدا مى گشتند، همانا افرادى از ايشان را به عذابى دردناك معذب مى ساختيم.» گويد كه عرض كردم مقصود از پاك شدن آن ها چيست؟ فرمود: بيرون شدن مؤمنانى كه به طور امانت در اصلاب كافرانند و همچنان است حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هرگز ظهور نكند تا ودايع خداى عزوجل بيرون آيد و چون بيرون آمد بر آنان كه از دشمنان خدايند، ظاهر شود و آن ها را بكشد.

3. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 655، علل الشرایع صفحه 147 حدیث 3، کمال الدین مجلد 1 صفحه 641، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 43، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 143، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 70، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 198، حلیة الابرار مجلد 1 صفحه 419 و غایة المرام مجلد 6 صفحه 22 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عَلِيٍّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ عَبْدِاللَّهِ السَّعْدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُب ْنُ مُوسَى الْخَشَّابُ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ فُلَانٍ الْكَرْخِيِّ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَ لَمْ يَكُنْ عَلِيٌّ قَوِيّاً فِي بَدَنِهِ قَوِيّاً فِي أَمْرِ اللَّهِ قَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام): بَلَى! قَالَ لَهُ: فَمَا مَنَعَهُ أَنْ يَدْفَعَ أَوْ يَمْتَنِعَ قَالَ: قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ، مَنَعَ عَلِيّاً مِنْ ذَلِكَ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ، فَقَالَ: وَ أَيُّ آيَةٍ فَقَرَأَ «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً» إِنَّهُ كَانَ لِلَّهِ وَدَائِعُ مُؤْمِنُونَ فِي أَصْلَابِ قَوْمٍ كَافِرِينَ وَ مُنَافِقِينَ فَلَمْ يَكُنْ عَلِيٌّ(علیه السلام) لِيَقْتُلَ الْآبَاءَ حَتَّى يَخْرُجَ الْوَدَائِعُ فَلَمَّا خَرَجَ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ وَ قَتَلَهُ وَ كَذَلِكَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) لَمْ يَظْهَرْ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ فَإِذَا خَرَجَتْ يَظْهَرُ عَلَى مَنْ يَظْهَرُ فَيَقْتُلُه

على بن ابراهيم گويد حديث كرد برايمان احمدبن على، وى از حسين بن عبداللّه سعدى، وى گويد حديث كرد ما را حسن بن موسى خشاب، از عبد اللّه بن حسن [حسين]، از بعض اصحابش، از فلان الكرخى كه گفت: مردى به امام صادق عليه السلام عرضه داشت: آيا حضرت على(علیه السلام) از لحاظ بدن نيرومند نبود؟ و به امر [در امر] خداوند قوى نبود؟ امام صادق(علیه السلام) فرمودند: چرا، آن مرد عرض كرد: پس چه چيز او را باز داشت از اينكه [از حقش] دفاع كند يا [از غصب حقش] جلوگيرى نمايد؟ حضرت فرمود: سؤالكردى پس

ص: 428

جواب را بفهم. يك آيه از كتاب خدا على(علیه السلام) را از اين كار بازداشت. پرسيد: كدام آيه؟ حضرت اين آيه را خواندند: «اگر آنان (كافر و مؤمن) از هم جدا مى گشتند، همانا افرادى از ايشان را به عذابى دردناك معذّب مى ساختيم.» همانا خداوند را سپرده هاى مؤمنى بود در اصلاب قومى كافر و منافق كه حضرت على(علیه السلام) پدران را نمى كشت تا اينكه آن سپرده ها بيرون آيند و چون آن ها بيرون آمدند به قتال منحرفان پرداخت.

همين طور است قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما اهل بيت كه هيچ گاه ظاهر نخواهد شد تا اينكه ودايع و سپرده هاى الهى بيرون آيند. پس چون خارج شدند بر كسانى كه بنا هست ظاهر گردد[معاندان] را به قتل رسانند.

در اينجا بد نيست كه به يك نكته ظريف اشاره كنيم و آن اين است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ابوجهل را نفرين نمى فرمودند با وجود اينكه او بسيار پيامبر را مورد اذيّت و آزار قرار مى داد تا اينكه يك سال به جنگ بدر مانده بود و ابوجهل داراى فرزند پسرى شد به نام اكرمه. سپس در جنگ بدر ابوجهل كشته شد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند كه ما منتظر بوديم اين فرزند به دنيا بيايد كه از صالحين است و در صلب ابوجهل قرار داشت.

و باز اميرالمؤمنين(علیه السلام) در جنگ ها بسيارى از افراد در مقابل شمشيرشان قرار مى گرفتند و آن حضرت به راحتى مى توانست آن ها را به درك واصل نمايد ولى اين كار را نمى كردند و موقعى كه سؤال مى شد يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) چرا او را نكشتيد، حضرت مى فرمودند: فرزند خوبى در صلب او به دنيا خواهد آمد.

درباره حضرت بقيةاللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى خوانيم كه ايشان با شمشير قيام مى فرمايد و افرادى كه حتى يك در صد قابل هدايت نيستند را به قتل خواهد رسانيد زيرا در طول تاريخ انبياء و امامان، هميشه طاغوتيان و ظالمان و جانيان سد راه آن ها بودند. حضرت ديگر نمى ايستد تا آن ها به شيطنت خود ادامه دهند. آن ها را نابود خواهند فرمود و اين زمانى است كه قرآن كريم مى فرمايد: «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً»و كسى كه به دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كشته شود در قرار خواهد «عَذاباً أَلِيماً» گرفت.

ص: 429

424. در زمان حكومت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام

جهانى مى شود و امنيت سراسر جهان را فرا خواهد گرفت.

سوره فتح آيه 28

هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً

و اوست آن خدايى كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه دين ها و اديان مسلط و غالب گرداند.

1. حافظ گنجى شافعى در كتاب البيان فى اخبار صاحب الزمان صفحه 73 و علامه شبلنجى شافعى در كتاب نورالابصار آورده اند:

عن سعيدبن جبير فى تفسير قوله تعالى: «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ» قال هو المهدى من ولد فاطمه (رضى اللّه عنهما).

سعيدبن جبير در مورد فرموده خداوند «(سرانجام) اين پيامبر (دينش) بر همه اديان مسلط و غالب مى گردد.» گفت اين آيه درباره مهدى(علیه السلام) است (كه به دست او دين اسلام چيره و غالب خواهد شد.) و او از فرزندان فاطمه(علیها السلام) است.

2. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 386 باب 62 (نوادر الكتاب) حديث 16 آمده است:

حدثنا محمّدبن موسى المتوكل رضى الله عنه قال: حدثنا على بن الحسين السعد آبادى، عن احمدبن ابى عبداللّه البرقى، عن ابيه، عن محمّدبن ابى عمير، عن على بن ابى حمزة، عن ابى بصير قال: قال ابوعبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» فقال و اللّه ما نزل تأويلها بعد و لا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم(عجل الله تعالی فرجهالشریف) فاذا خرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لم يبق كافر بالله العظيم و لا مشرك بالامام الا كره خروجه حتى ان لو كان كافراً او مشركاً فى بطن صخرة لقالت يا مؤمن فى بطنى كافر فاكسرنى و اقتله.

ص: 430

ابابصير گويد امام ششم(علیه السلام) در تفسير قول خداوند عزوجل «اوست آنچنان كسى كه فرستاد رسول خود را براى رهبرى و دين درست تا او را بر همه دين ها چيره كند. اگرچه مشركان را بد آيد.» فرمود: به خدا سوگند هنوز تأويلش فرود نيايد تا قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند و چون قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند، كافرى به خداى بزرگ به جا نماند و هيچ مشركى به امام نباشد جز آنكه از ظهور او بدش آيد تا آنجا كه اگر كافر يا مشركى در دل سنگى باشد آن سنگ فرياد كشد اى مؤمن در دل من كافرى است؛ آن را بشكن و او را بكش.

3. در كتاب منتخب الاثر فصل 2باب 1 صفحه 161 حديث 59 آمده است:

فى تفسير قوله تعالى «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ» فى سوره ی التوبة قال ابوجعفر(علیه السلام): انّ ذلك يكون عند خروج المهدى من آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) فلا يبقى احد الاّ اقرّ بمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و قال فى مفاتيح الغيب «التفسير الكبير» فى تفسيرها قال السدى: عند خروج المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قال فى السراج المنير فى تفسيرها ايضاً قال السدى: ذلك عند خروج المهدى.

در كتاب منتخب الاثر درباره تفسير آيه «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ» در سوره توبه آمده است كه حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمودند: اين در زمان ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (موعود) قرآن محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است كه در آن زمان هيچ فردى باقى نمى ماند مگر آنكه (به نبوت) حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اقرار خواهد كرد (و امام فخر رازى) در تفسير مفاتيح الغيب و تفسير الكبير در تفسير اين آيه از سدى آورده است كه (تأويل اين آيه) در زمان قيام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود و گفته شده است در كتاب سراج المنير در تفسير اين آيه از قول سدى كه (تأويل اين آيه) در زمان قيام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. در كتاب منتخب الاثر فصل 2باب 35 صفحه 294 حديث 4 آمده است:

قال: حدثنا جعفربن احمد معنعناً، عن ابى عبداللّه(علیه السلام): «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» قال: اذا خرج القائم لم يبق مشرك باللّه العظيم و لا كافر الاّ كره خروجه حتى لو كان فى بطن صخرة لقالت الصخرة: يا مؤمن فيّ مشرك فاكسرني و اقتله و روي نحوه في ينابيع المودة، عن ابى بصير و سماعة عن الصادق(علیه السلام) و فى البحار، عن كنز جامع الفوائد بسنده، عن ابى بصير عنه(علیه السلام).

ص: 431

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: درباره اين آيه ی 28 سوره فتح هنگامى كه قيام نمايد قائم (موعود) باقى نماند مشركى به خداوند عظيم و يا كافرى مگر اينكه (يا ايمان مى آورند و اگر ايمان نياوردند و در درون سنگى مخفى شوند) آن سنگ به زبان آمده و مى گويد: اى مؤمن مرا بشكن و كافر را كه در درون من است هلاك كن و نظير اين روايت در ينابيع المودة از ابى بصير و سماعه از امام صادق(علیه السلام) آمده است و در بحارالانوار اين حديث از كتاب جامع الفوائد به سند خودش از ابابصير از حضرت صادق(علیه السلام) آمده است.

5. در كتاب منتخب الاثر فصل 2باب 35 صفحه 295 حديث 10 آمده است:

كنز جامع الفوائد، عن يوسف بن يعقوب، عن محمّدبن ابى بكر المقرى، عن نعيم بن سليمان، عن ليث، عن مجاهد، عن ابن عباس فى قوله تعالى «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» قال: لا يكون ذلك حتى لا يبقى يهوديّ و لا نصرانيّ و لا صاحب ملّة الاّ دخل فى الاسلام حتى يأمن الشاة و الذئب و البقر و الاسد و الانسان و الحيّة، و حتى لا تقرض فارة جراباً، و حتى توضع الجزية و يكسر الصليب و يقتل الخنزير و ذلك قوله «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» و رواه فى ينابيع المودة صفحه 423 مختصراً.

در كتاب كنز جامع الفوائد از يوسف بن يعقوب، از محمّدبن ابى بكر مقرى، از نعيم بن سليمان، از ليث، از مجاهد، از ابن عباس درباره قول خداوند: آیه 28 سوره فتح آورده است كه مجاهد و ابن عباس گفتند: (تأويل اين آيه نمى آيد) مگر اينكه باقى نماند يك يهودى و يا يك نصرانى و مسيحى و يا فردى از يك ملت ديگر مگر اينكه همه در اسلام درآيند (يعنى همه مسلمان خواهند شد.) و در آن حكومت (همه حيوانات) حتى گوسفند و گرگ و گاو و شير و انسان و ماهى هاى دريا (حيوانات برّ و بحر و انسان ها) همه در امنيت خواهند بود و در آن زمان اسلام بر همه اديان غالب مى شود هرچند مشركان كراهت داشته باشند و اين حديث در ينابيع المودة صفحه 423 نيز آمده است.

6. در تفسیر قمی صفحه 655 آمده است:

قوله «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» و هو الإمام الذي يظهره الله على الدين كله فيملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا و هذا مما ذكرنا أن تأويله بعد تنزيله و أعلم الله أن صفة نبيه و أصحابه المؤمنين في التوراة و الإنجيل مكتوب فقال «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» يعني يقتلون الكفار و هم أشداء عليهم و فيما بينهم رحماء.

ص: 432

425. ایمان کامل اعتقادات قلبی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی

طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره حجرات آیه 14

قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

اعراب گفتند ایمان آوردیم (ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)) به آن ها بگو: (شما) ایمان نیاوردید بلکه بگویید اسلام آوردیم (یا تسلیم اسلام شدیم.)

در آیه دقت بفرمایید که در آن دو چیز مطرح شده است. اول این که اعراب می گویند آمنا ایمان آورده ایم. دوم این که خداوند می فرمایند ای پیامبر به آن ها بگو قولوا اسلمنا بگو شما اسلام آورده اند حالا بحث می شود که ایمان چه معنی دارد و اسلام دارای چه معنی است.

1. در کافی مجلد 2 صفحه 24 حدیث 1 و تفسیر برهان مجلد 4 حدیث 3 به نقل از علی بن ابراهیم آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَكَمِب ْنِ أَيْمَنَ عَنِ الْقَاسِمِ الصَّيْرَفِيِّ شَرِيكِ الْمُفَضَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ الْإِسْلَامُ يُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ تُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ وَ تُسْتَحَلُّ بِهِ الْفُرُوجُ وَ الثَّوَابُ عَلَى الْإِيمَانِ.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکس اسلام آورد خونش حفظ می شود. سبب ادای امانت می باشد و ازدواج او حلال می گردد. اما اگر او ایمان داشته باشد ثواب عملش را در آخرت به او می دهند.2. در اصول کافی مجلد 2 صفحه 20 حدیث 4 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 212 حدیث 5 به نقل از امام صادق آمده است:

ص: 433

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحَكَمِ عَنْ سُفْيَانَب ْنِ السِّمْطِ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ مَا الْفَرْقُ بَيْنَهُمَا فَلَمْ يُجِبْهُ ثُمَّ سَأَلَهُ فَلَمْ يُجِبْهُ ثُمَّ الْتَقَيَا فِي الطَّرِيقِ وَ قَدْ أَزِفَ مِنَ الرَّجُلِ الرَّحِيلُ فَقَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) كَأَنَّهُ قَدْ أَزِفَ مِنْكَ رَحِيلٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ فَالْقَنِي فِي الْبَيْتِ فَلَقِيَهُ فَسَأَلَهُ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ مَا الْفَرْقُ بَيْنَهُمَا فَقَالَ الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِي عَلَيْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَ صِيَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ الْإِيمَانُ مَعْرِفَةُ هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَا وَ لَمْ يَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ كَانَ مُسْلِماً وَ كَانَ ضَالًّا.

حضرت فرمودند: اسلام همان ظاهر آن چنان است که مردم مسلمان بر آن می باشند که شهادت دهند به لا اله الا الله و محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و نماز برپا دارند و زکات مال خود بدهند و حج بروند و ماه رمضان را روزه بگیرند. سپس فرمودند: ایمان معرفت آن امور به اضافه ی این امر (ولایت و امامت اهل بیت رسالت(علیهم السلام)) است و اگر به آن ها (فروع دین) اقرار کند ولی نسبت به این امر معرفت نداشته و نپذیرند مسلمان و گمراه خواهند بود.

دقت بفرمایید اسلام آوردن یعنی شهادت دادن به لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و انجام فروع بدون معرفت و ایمان قلبی اما ایمان شهادت دادن به لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و علی ولی الله(علیه السلام) با معرفت است.

3. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 254 آمده است:

«قالت الاعراب آمنا» گفتند اهل بادیه از بنی اسد ایمان آوردیم به خدا و رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) پس ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) قوت (و غذای) اهل و عیال و (خانواده) ما را بفرمایید تا برای ما مهیا و آماده کنند. قل بگو ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) به ایشان که «لم تؤمنوا» ایمان نیاورده اید شما و می گویید که ما ایمان آورده ایم «ولکن قولوا اسلمنا» ولیکن بگویید که ما اسلام آورده ایم «ولما یدخل الایمان فی قلوبکم» هنوز ایمان داخل در دل های شما نشده است و این اشاره است بر این که محل ایمان قلب است نه زبان. بنا براین اعتقاد قلبی ایمان است و اظهار زبانی است.

4. در اصول کافی مجلد 2 صفحه 24 حدیث آمده است:عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ جَمِيلِب ْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ» فَقَالَ لِي أَ لَا تَرَى أَنَّ الْإِيمَانَ غَيْرُ الْإِسْلَام

ص: 434

426. در هنگام ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صيحه ی

آسمانى و نداى منادى به نام آن بزرگوار شنيده مى شود

سوره ق آيات 41 و 42

وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ(41) يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوج(42)

می شنوید در آن روزی که منادی حق از جای نزدیکی ندا خواهد کرد روزی که آن صیحه را به حق بشنوید آن روز روز انقلاب و خروج جهانیست.

انقلاب جهانی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انقلابی است که هیچ چشمی تا به حال آن را ندیده است و هیچ گوشی آن را نشنیده است. آن انقلاب، فراگیر است. انقلابی است که همه ی انبیا بدون استثنا به وقوعش وعده داده اند. همه ی کتب آسمانی به آن انقلاب اشاره کردند. همه ی امت ها در طول تاریخ منتظر آن ظهور بوده اند و همه آرزو می کردند که ای کاش در آن زمان حضور داشته باشند. انقلابی است که تا به حال نظیر نداشته است. انقلابی که سبب می شود:

اولاً: یک حکومت واحد جهانی تشکیل شود.

ثانیاً: دین رسمی آن حکومت در کل کره ی زمین اسلام باشد که کامل ترین ادیان است.

ثالثاً: فقط خدا پرستیده شود.

رابعاً: مرزها برداشته شود و کل جهان یک کشور شود. فقر ریشه کن می شود. دیگر ریشه ی جنگ ها از بن کنده می شود. جهان در صلح فروخواهد رفت.

خامساً: برادری و برابری در جهان حکم فرما شود و هیچ کس در جهان با هیچ کس بیگانه نیست.سادساً: عدالت بر روی کره ی زمین در جماد و نبات و حیوان و انسان گسترش پیدا می کند. آن قدر جهان زیبا می شود که این گفته تحقق می یابد: اللهم ادخل علی اهل القبور السرور در ظهور

ص: 435

موفور السرور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرغان آسمان ها و ماهی های دریا همه به شوق و وجد می آیند.

خوشا آن زمانی که ساقی تو باشی *** دهی دم به دم جام های نهانی

خوشا آن زمانی که هر ذره از ما *** به رقص اندر آیند که ربی سقانی

ز سر گیرد این دل عروج منازل *** ز نو گیرد این تن مزاج جوانی

پس این انقلاب انقلابی باشکوه است که تا به حال به وقوع نپیوسته است و یک انقلاب جهانی است که محور آن الله است « إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهَ»(1) پس دقت کنید حکومتی به این باشکوهی باید مقدمات و مؤخرات داشته باشد لذا علایمی را به نام الملاحم در آیات و روایات ما آمده است. این پیش گویی ها به دو قسمت تقسیم می شود. یک دسته علایم حتمیه که حتماً باید صورت بگیرد مثل همین صیحه ی آسمانی و آمدن دجال و خروج سفیانی و سنگ شدن قلوب و

این که جهان در ظلم فرو رود و عالم از ظلم پر شود؛ اما در عده ای از علایم امکان دارد بداء حاصل شود و به وقوع نپیوندند.

یکی از علایم حتمیه صیحه ی آسمانی است و ندای منادی از آسمان به نام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

خواجه کلان قندوزی حنفی در ینابیع المودة صفحه 429 آورده است:

و فی سوره ی ق و استمع یوم یناد المنادی من مکان قریب یوم یسمعون صیحه بالحق ذلک یوم الخروج عن الصادق(علیه السلام) قال یناد المنادی باسم القائم و اسم ابیه صیحة فی هذا الآیة صیحة من السماء و ذلک یوم الخروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ینابیع المودة باب 88 صفحه 448 به نقل از فرائد السمطین:

و فیه عن الحسن بن خالد قال: قال علی بن موسی الرضا(علیه السلام): لا دین لمن لا ورع له «و إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»(2) أیّ اعملکم بالتقوی ثم قال أنَّ رابع من وُلدی ابن سیدة الاماء یطهر الله به الارض من کل جورٍ و ظلمٍ و هو الذی یشک الناس فی ولادته و هو صاحب الغیبة فإذا خرج « أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(3) و وضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم احدا احدا و هو الذی تطوی له الارض و لا یکون له ظل و هو الذی ینادی مناد من السماء یسمعه جمیع أهل ألارض أنَّ حجة الله قد ظهر عند بیت الله فاتبعوه فإنَّالحق

ص: 436


1- . سوره انعام آیه 57 سوره یوسف آیات 40 و 67
2- . سوره حجرات آیه 13
3- . سوره زمر آیه 69

فیه و هو قول الله تعالی: « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعين»(1) و قول الله عزوجل «وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ * يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوج»

1. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 71 صفحه 429 چنين آورده است:

و فى سوره ی ق «وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ المُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالحَقِّ ذ لِكَ يَوْمُ الخُرُوجِ» عن الصادق رضى الله عنه قال: يناد المنادى باسم القائم و اسم ابيه عليهما السلام و الصيحة فى هذه الآية صيحة من السماء و ذلك يوم خروج القائم(علیه السلام)

در سوره ق «و آن روزى كه منادى حق از جاى نزديكى ندا خواهد كرد، گوش فرا دار. روزى كه آن صيحه را به حق بشنوند و آن هنگام روز خروج و قيام و انقلاب است.» حضرت صادق(علیه السلام) در اين باره فرمودند: منادى در آن روز ندا مى كند به اسم حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به اسم پدرشان(علیه السلام) و صيحه در اين آيه صيحه ی آسمانى است كه در روز خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

2. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 78 صفحه 448 چنين آورده است: (به نقل از كتاب فرائدالسمطين حافظ محمّدبن ابراهيم جوينى حموينى شافعى).

و فيه عن الحسن بن خالد قال: قال على بن موسى الرّضا رضى الله عنه لا دين لمن لا ورع له و ان اكرمكم عنداللّه اتقيكم اى اعملكم بالتقوى ثم قال ان الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء يطهر اللّه به الارض من كل جور و ظلم و هو الذى يشك الناس فى ولادته و هو صاحب الغيبة فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم احدا احداً و هو الذى تطوى له الارض و لا يكون له ظل و هو الذى ينادى مناد من السماء يسمعه جميع اهل الارض الا ان حجة اللّه قد ظهر عند بيت اللّه فاتبعوه فان الحق فيه و معه و هو قول اللّه عزوجل « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعين» و قول اللّه عزوجل «وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ المُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالحَقِّ ذ لِكَ يَوْمُ الخُرُوجِ» اى خروج ولدى القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حافظ قندوزى حنفى به نقل از كتاب فرائد السمطين مى گويد: از حسن بن خالد كه على بن موسى الرضا(علیهما السلام) فرمودند: هر كس كه ورع ندارد دين ندارد. گرامى ترين مردم نزد خداوند با تقواترين آنهاست يعنى عمل كننده ترين شما به تقوى. سپس فرمودند: فرزندچهارم از فرزندان من پسر سيده كنيزان است. خداوند پاك مى كند به وسيله او زمين را از ظلم و

ص: 437


1- . سوره شعرا آیه 4

جور. او همان كسى است كه مردم در ولادتش شك مى كنند و همان اوست كه صاحب غيبتى (طولانى) است و زمانى كه قيام مى كند، خداوند با قيامش زمين را روشن مى كند و او ميان مردم ميزان عدل را برقرار مى كند و هيچ كس به كس ديگر ظلم و جور روا نمى دارد و همان اوست كه داراى طى الارض است و زمين از زير پاهاى او پيچيده مى شود. او سايه ندارد (نور او همه انوار را مغلوب مى كند.) و همان اوست كه (هنگام خروجش) منادى از آسمان ندا مى كند كه تمام اهل زمين اين ندا را مى شنوند كه: آگاه باشيد حجت خداوند ظاهر شده است در كنار خانه خداوند. شما از او پيروى كنيد و به راستى (بدانيد) او حق است و با حق است (الحق فيه و معه) و اين گفتار خداوند تبارك و تعالى است «اگر خواهيم فرستيم بر آن ها از آسمان آيتى را (و زمانى كه مردم اين نشانه ها را ببينند) در مقابل آن حضرت به خضوع و خشوع در مى آيند.» و نيز در سوره ق آمده است «و آن روزى كه منادى حق از جاى نزديكى ندا خواهد كرد، گوش فرا دار. روزى كه آن صيحه را به حق بشنوند و آن هنگام روز خروج و قيام و انقلاب است.» اين كدام خروج است؟ اين خروج فرزند من قائم مهدى(علیه السلام) است.

3. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 327 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 22 حدیث 2 آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره المنسوب الى الصادق(علیه السلام) قال: قال ينادى المنادى صيحة القائم و اسم ابيه عليهماالسلام، قوله: «يَومَ يَسمَعُونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِكَ يَومُ الخُروُجِ» قال: باسم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من السماء (و) ذلك يوم الخروج.

على بن ابراهيم در تفسيرش كه منسوب به امام صادق(علیه السلام) است، گويد: فرمود: منادى، صيحه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نام پدرش(علیه السلام) را ندا مى كند. اينكه فرموده: «روزى كه آن صيحه را به حق بشنوند و آن هنگام روز خروج و قيام و انقلاب است.» فرمود: به نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سوى آسمان (و) آن روز خروج است.

4. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 229 حديث 3 آمده است:قوله: «يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالحَقِّ ذ لِكَ يَوْمُ الخُرُوجِ» قال صيحة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من السماء و ذلك يوم الخروج.

ص: 438

در تفسير برهان در مورد این آيه آمده است كه اين صيحه در زمان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه از آسمان منادى (به نام ايشان) ندا خواهد داد.

5. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 229 حديث 2 آمده است:

على بن ابراهيم فى قوله: «وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ المُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ» قال: قال ينادى المناد باسم القائم و اسم ابيه عليهماالسلام.

على بن ابراهيم در تفسيرش درباره ی این آیه آورده است كه حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: منادى ندا مى دهد (در آن روز) به نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نام پدرشان(علیه السلام).

ص: 439

427. ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است

سوره ذاريات آيات 22 و 23

وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ (22) فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ (23)

و در آسمان ها رزق شما هست و هم آنچه كه به شما وعده داده شده است. سپس سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه آنچه بدان وعده داده شده ايد حق است عيناً مثل اينكه شما ادعا مى كنيد (و سخن مى گوييد) كه حق است.

1. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 71 صفحه 429 چنين آورده است:

و فى سوره ی الذاريات «فَوَرَبِّ السَّماءِ وَ الأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ» عن اسحاق بن عبداللّه، عن الامام زين العابدين رضى اللّه عنه قال فى هذه الآية ان قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لحق و فيه نزلت «وعد اللّه الذين آمنوا و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض» الى آخرها.

از اسحاق بن عبد اللّه از امام زين العابدين رضى الله عنه نقل شده كه حضرت فرمودند: قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما حق است و اين آيه در حق او نازل شده است (و در سوره نور آيه 55 آمده است) «خداوند وعده داده است به كسانى كه ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام مى دهند كه آن ها را خليفه و جانشين در روى زمين گرداند...»

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 232 حديث 2 آمده است:

محمّدبن العباس رحمة اللّه قال: حدثنا على بن عبداللّه، عن ابراهيم بن محمّد الثقفى، عن الحسن بن الحسين، عن سعيدبن ابراهيم، عن عمروبن هاشم، عن اسحاق بن عبداللّه، عن على بن الحسين(علیهما السلام) فى قوله عزوجل: «فَوَرَبِّ السَّماءِ وَ الأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ» قال قوله: «انه الحق» قيام القائم(عجل اللهتعالی فرجه الشریف) و فيه نزلت: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» (1)

ص: 440


1- . سوره نور آیه 55

محمّدبن عباس رحمةاللّه از على بن عبداللّه روايت مى كند و وى از ابراهيم بن محمّد ثقفى از حسن بن حسين، وى از سعيدبن ابراهيم از عمروبن هاشم از اسحاق بن عبداللّه از على بن الحسين(علیهما السلام) در مورد فرموده خداوند «سپس سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه آنچه بدان وعده داده شده ايد حق است عيناً مثل اينكه شما ادعا مى كنيد (و سخن مى گوييد) كه حق است.» حضرت فرمودند: اينكه خداوند مى فرمايد «انه الحق» اين قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و اين قول خداوند در سوره نور آيه 55 نيز درباره اوست.

3. در كتاب منتخب الاثر فصل 2باب 1 صفحه 171 حديث 91 آمده است:

الشريف ابومحمّد المحمدى، عن محمّدبن على بن تمام، عن الحسين بن محمّد القطعى، عن على بن احمدبن حاتم البزّاز، عن محمّدبن مروان، عن الكلبى، عن ابى صالح، عن عبداللّه بن العباس فى قول اللّه تعالى: «وَفِي السَّماءِ رِزْقُكُم وَ ما تُوعَدُونَ فَوَرَبِّ السَّماءِ وَ الأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ» قال: قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مثله «أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» قال: اصحاب القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يجمعهم اللّه فى يوم واحد.

شريف ابومحمّد... از عبداللّه بن عباس در مورد اين فرموده خداوند متعال: «و در آسمان ها نيز رزق شما هست و هم آنچه كه به شما وعده داده شده است. سپس سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه آنچه بدان وعده داده شده ايد حق است عيناً مثل اينكه شما ادعا مى كنيد (و سخن مى گوييد) كه حق است.» نقل كرده كه فرمود: (تأويل اين آيه) در زمان ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و مانند آيه «هر كجا كه باشيد خداوند همه شما را در يك محل و يك نقطه مى آورد.» حضرت فرمودند: اين آيه درباره اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه خداوند جمع مى كند آن ها را در يك روز واحد.

ص: 441

428. شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر هر فردى واجب است

سوره ذاريات آيه 56

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون

و من نيافريدم جن و انس را مگر اينكه مرا عبادت كنند.

* در تفسير صافى صفحه 508 آمده است:

عن الصادق(علیه السلام) قال خرج الحسين بن على(علیهما السلام) على اصحابه فقال ايها الناس ان اللّه جل ذكره ما خلق العباد الا ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه و اذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده سواه فقال له رجل يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بابى انت و امى فما معرفة اللّه قال معرفة اهل كل زمان امامهم الذى تجب عليهم طاعته.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: حسين بن على(علیهما السلام) بر اصحاب خود فرمود: اى مردم خداوند خلق نكرد بندگان را مگر براى معرفت به خودش و هر كس معرفت يافت، خدا را عبادت مى كند و وقتى بنده او شد خود را از ديگران و عبادت آن ها بى نياز مى داند. مردى به آن حضرت عرض كرد: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) پدر و مادرم فدايت باد. منظور از معرفت خدا چيست؟ فرمود: معرفت اهل هر زمانى (نسبت به) امام خود را كه خداوند اطاعت از امرشان را واجب نموده است.

توجه بفرماييد در اين حديث حضرت(علیه السلام) مى فرمايد:

ايها الناس ان اللّه جل ذكره ما خلق العباد الا ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه و اذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده سواه.

خداوند خلق نكرد بندگان را مگر براى معرفت به خودش و هر كس او را شناخت، او را عبادت مى كند و وقتى بنده او شد، به اين درجه از آگاهى مى رسد كه خداوند به عبادت اونياز ندارد و انسانى كه خداوند را عبادت مى كند به وسيله اين عبادت رشد پيدا خواهد كرد

ص: 442

و وقتى رشد يافت به او نزديك خواهد شد و از بندگان مقرّب مى گردد. پس خداوند نياز به عبادت ما ندارد بلكه اين ما هستيم كه براى تقرّب به او نياز به عبادت كردن داريم.

انسان نمى داند كه بايد چگونه خدا را عبادت كند. چون نمى داند، خداوند صد و بيست و چهار هزار پيامبر(علیهم السلام) را براى هدايت او فرستاده است. باز با وجود اين همه پيامبر، يك روز هبل و لات و عزي و منات و... را مى پرستيد. يك روز آتش پرست مى شد و اگر چهل روز پيامبرش از ما بين او به كوه طور مى رفت گوساله پرست مى شد. پس براى رسيدن به اين تقرب بايد خداوند را به واقع عبادت كند. اگر بخواهد خداوند را به واقع عبادت كند بايد در هر زمانى: معرفة اهل كل زمان امامهم هر كس بايد در هر عصرى امامش را بشناسد. اگر بشناسد، عبادت واقعى خواهد كرد و مقرّب درگاه الهى خواهد شد. چنان كه:

1. امام احمد حنبل در مسندش

2. شيخ الاسلام حميدى در الجمع بين الصحيحين

3. متقى هندى در كنز العمال

4. زمخشرى در ربيع الابرار

5. حاكم نيشابورى در مسندش

6. علامه ملا تفتازانى در شرح تجريد العقائد

7. شيخ عبد الوهاب شعرانى مصرى شافعى در اليواقيت و الجواهر

و بسيارى از كتب ديگر آورده اند:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم): من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية ميتة الكفر و النفاق.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد (مانند كسى است كه در زمان) جاهليت مرده است و او مرده است در كفر و نفاق.

حال سؤال مى شود چه كنيم تا امام زمان خود را بشناسيم؟ و چه كنيم كه مانند كفار جاهليت كافر از دنيا نرويم؟... حضرت صادق(علیه السلام) به اين چراها پاسخ داده است.

در اصول كافى مجلد 2 صفحه 134 حديث 885 و باز در اصول كافى مجلد 2 صفحه 144 حديث 910 آمده است:

ص: 443

زراره بن اعين گويد: امام صادق(علیه السلام) (درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) فرمودند:... آن جوان ناچار غيبت مى كند. عرض كردم چرا؟ فرمودند: مى ترسد. و حضرت با دست به شكمش اشاره كرد (يعنى ترس دارد او را بكشند.) و اوست كه چشم به راهش باشند و اوست كه مردم در ولادتش ترديد مى كنند. برخى مى گويند: او در شكم مادرش (از دنيا رفته است.) برخى ديگر گويند: پدرش مُرد و فرزندى نداشت و بعضى مى گويند: در سال پيش از وفات پدرش متولد شد. زراره مى گويد: من عرض كردم چه دستور مى فرماييد اگر من در آن زمان باشم؟ حضرت فرمودند: خداوند را با اين دعا بخوانيد:

اللهم عرّفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك

اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك

اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضللت عن دينى

اللهم لا تمتنى ميتة الجاهلية و لا تزغ قلبى بعد اذ هديتنى.

ص: 444

429. در هنگام ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روح مقدس رسول

اشاره

خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) همراه با جبرئيل به كوه حراء فرود مى آيند و پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) صحيفه اى مى فرمايد و اميرالمؤمنين(علیه السلام) مى نويسد

سوره طور آيات 1 تا 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ* وَ الطُّورِ (1) وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ (2) في رَقٍّ مَنْشُورٍ (3) وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ (4)

سوگند به طور و سوگند به كتاب مسطور در صحيفه گشوده شده و خانه معمور(بیت المعمور).

همان طورکه ملاحظه می فرمایید در آیات مبارکه خداوند قسم می خورد و می فرماید: سوگند به طور و سوگند به کتاب مسطور که در ورقه ای گشوده قرار دارد و سوگند به بیت معمور. باید دقت داشته باشید در قسم هایی که قرآن می خورد دو نکته ی مهم وجود دارد. اول: آن چیزی که خدا به آن قسم می خورد، بسیار مهم است که باید بیشتر به آن فکر کنیم. دوم: آن چیزهایی است که دنباله ی آن سوگندها آمده است که آن هم باید مهم باشد.

تنزیل آیات

خداوند در این آیات ابتدا به طور سوگند می خورد.در مجمع و صحاح اللغة درباره ی طور آمده است که مراد ظاهری طور کوهی است که در آن کوه خدا با موسی سخن گفته است و این کلمه ی طور ده بار در قرآن آمده است مثل و رفعنا فوقکم الطور(1) کوه طور را بالای سرشما قرار دادیم و در اینجا کلمه ی طور به ظاهر همین کوه است.

کتاب مسطور همان قرآن مجید است.

ص: 445


1- . سوره بقره آیه 63

رق منشور منظور صحیفه ای است که کتاب مسطور در آن است.

بیت معمور در آسمان چهارم قرار دارد.

ابوجعفر محمد بن جریر طبری در کتاب دلائل الامامة صفحه 256 آورده است:

* ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى (محدث و مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت) در كتاب دلائل الامامه صفحه 256 آورده است:

قال: عن ابى الحسين محمّدبن هارون، عن ابيه هارون بن موسى قال: حدثنا محمّدبن سماعة الصيرفى، عن المفضل بن عيسى عن محمّدبن على الهمدانى، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: الليلة التى يقوم فيها قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ينزل رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنین(علیه السلام) و جبرئيل(علیه السلام) على حراء فيقول له جبرائيل أجب فيخرج رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) رقّاً من حجزة ازراره فيدمعه الى على(علیه السلام) فيقول (له): اُكتب بسم اللّه الرحمن الرحيم (هذا) عهد من اللّه و من رسوله(صلی الله علیه وآله وسلم) و من على بن ابى طالب(علیه السلام) لفلان بن فلان باسمه و اسم ابيه و ذلك قول اللّه عزوجل و كتابه « وَ الطُّورِ وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ في رَقٍّ مَنْشُورٍ وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ» و هو الكتاب الذى كتبه على بن ابى طالب(علیه السلام) و الرقّ المنشور الذى اخرجه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) من حجزة ازراره: قلت «وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ» و هو رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)؟ قال: نعم المملى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و الكاتب على(علیه السلام).

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى مى گويد: از ابوالحسين محمّدبن هارون، از پدرش هارون بن موسى كه وى گويد: حديث كرد برايمان محمّدبن سماعه صيرفى، از مفضل بن عيسى، از محمّدبن على همدانى، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه فرمود: آن شب كه حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و جبرئيل(علیه السلام) بر فراز حراء فرود مى آيند. سپس جبرئيل(علیه السلام) به او مى گويد: اجابت كن. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) صحيفه اى را بيرون آورد و آن را به على(علیه السلام) مى دهد و به او مى فرمايد: بنويس به نام خداوند بخشنده مهربان. (اين) عهدنامه اى است از خداوند و از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و از على بن ابى طالب(علیه السلام) براى فلانى فرزند فلانى به نام او و به نام پدرش و اين است معنى قول خداوند عزوجل در كتابش: «سوگند به طور و سوگند به كتاب مسطور در صحيفه گشوده شده» و اين نامه اى است كه على بنابى طالب(علیه السلام) نوشته و صحيفه گشاده شده همان است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را از آستين جامه اش بيرون آورد. گفتم سوگند به بيت معمور، او رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است؟ فرمود: آرى، املا كننده رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و نويسنده حضرت على(علیه السلام) است.

ص: 446

430. سرانجام ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ملحق خواهند شد

سوره طور آيه 21

وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ ءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهين

و آنان كه به خداوند ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان پيرو ايشان شدند، ما آن فرزندان را به آن ها برسانيم و از پاداش عمل فرزندان هيچ نكاهيم كه هر نفسى در گرو عملى است كه خود اندوخته است.

* در اصول كافى مجلد 1 صفحه 275 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ ءٍ» قَالَ «الَّذِينَ آمَنُوا» النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ ذُرِّيَّتُهُ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَوْصِيَاءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَلْحَقْنَا بِهِمْ وَ لَمْ نَنْقُصْ ذُرِّيَّتَهُمُ الْحُجَّةَ الَّتِي جَاءَ بِهَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ حُجَّتُهُمْ وَاحِدَةٌ وَ طَاعَتُهُمْ وَاحِدَةٌ

امام صادق(علیه السلام) درباره آيه «آنان كه به خداوند ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان پيرو ايشان شدند، ما آن فرزندان را به آن ها برسانيم و از پاداش عمل فرزندان هيچ نكاهيم» فرمود: كسانى كه ايمان آوردند پيغمبر و اميرالمؤمنين(علیهما السلام) هستند و فرزندان ایشان، امامان و اوصياء(علیهم السلام) مى باشند كه خداوند فرمايد: به آن ها ملحقمى كنيم و حجتى را كه محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره على(علیه السلام) آورد، نسبت به اولادش كاهش ندهيم و حجت هم يكى است و طاعتشان هم يكى است.

ص: 447

431. در رجعت آل محمد(علیها السلام) که با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

شروع می شود، ظالمین عذاب خواهند شد

سوره طور آیه 47

وَ إِنَّ لِلَّذينَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون

و برای کسانی که در دنیا ظلم کردند عذابی سخت در پیش است (غیر از عذاب آخرت) ولیکن اکثر آن ها نمی دانند و نسبت به آن جاهل هستند.

این گفته مشهور است که عالم و عاقل واقعی کسی است که برای آخرتش کار کند و آخرتش را بسازد و جاهل واقعی کسی است که فقط به دنیا مشغول شود و آخرتش را خراب کند. ظالمین دسته ای هستند که جاهل و نادانند و عالم واقعی کسی است که اصلاً ظلم نمی کند. لذا جُهال در آینده عذاب سختی در پیش دارند.

در طول تاریخ از این ظالمان جاهل بسیار داریم. یک روز قابیل به هابیل ظلم می کند یک روز نمرود به حضرت ابراهیم(علیه السلام) ظلم می نماید یک روز فرعون در مقابل حضرت موسی(علیه السلام) می ایستد و یک روز هم ابوسفیان در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می ایستد یک روز بنی امیه و بنی العباس به اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ظلم می کنند.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 333 آمده است:

و قوله «وَ إِنَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا آل محمد حقهم عَذاباً دُونَ ذلِكَ» قال عذاب الرجعة بالسيف و قوله «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا» أي بحفظنا و حرزنا و نعمتنا «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ» قال صلاة الليل «فَسَبِّحْهُ» قال قبل صلاة الليل «وَ إِدْبارَ النُّجُوم»

ص: 448

(کسانی که در دنیا ظلم کردند.) منظور کسانی است که در حق آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ظلم نمودند (علاوه بر عذاب دنیا) (عذاب سختی خواهند داشت حضرت فرمودند: منظور عذابی است که آن ها در رجعت خواهند داشت و آن ها با شمشیر عذاب خواهند شد.

2. در رساله ی سعدبن عبدالله و الایقاظ من الهجعة باب 9 صفحه 298 حدیث 128 و بحارالانوار مجلد 53 باب 29 صفحه 117 حدیث 144 آمده است:

وَ فِي رِسَالَةِ سَعْدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ فِي أَنْوَاعِ آيَاتِ الْقُرْآنِ بِرِوَايَةِ ابْنِ قُولَوَيْهِ وَ كَانَتْ نُسْخَةٌ قَدِيمَةٌ مِنْهَا عِنْدَنَا قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) نَزَلَ جَبْرَئِيلُ بِهَذِهِ الْآيَةِ هَكَذَا فَإِنَّ لِلظَّالِمِينَ آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) حَقَّهُمْ عَذَاباً دُونَ ذَلِكَ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ يَعْنِي عَذَاباً فِي الرَّجْعَةِ.

3. در فرهنگ ائمه(علیهم السلام) از دیدگاه قرآن صفحه 480 آمده است:

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: منظور از ظالمین در این آیه همان بنی امیه و بنی عباس و غصب کنندگان حق حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند که با غصب کردن حق اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) نسبت به آنان ظلم کردند.

به هر حال این غاصبین و این ظالمین در رجعت عذاب خواهند شد و رجعت آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) با ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع می شود که در آن ظالمین عذاب می گردند و نویسنده کتابی دارد به نام «امام زمان آغازگر رجعت» که در آن همه ی این مسائل شرح داده شده است.

ص: 449

432. حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لات و عزی را به آتش می کشند

سوره نجم آیات 19 و 20

أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى (19) وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى (20)

(آیا ندیده اید لات و عزی را و آن بت سوم را که منات است.

1. در تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 159 حدیث 60 و تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 298 و کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 378 حدیث 2 آمده است:

في كتاب كمال الدين و تمام النعمة باسناده الى عبدالعظيم بن عبدالله الحسنى عن محمدبن على بن موسى(علیهم السلام) حديث طويل يذكر فيه القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و في آخره يقول: فاذا دخل المدينة أخرج اللات و العزى

صدوق با اسناد خودش از عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی و او از محمدبن علی بن موسی الرضا(علیهم السلام) (حضرت امام جواد(علیه السلام)) حدیثی طولانی روایت می نماید که در آن به موضوع حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخته است و در پایان آن می فرمایند: و چون به مدینه پای می گذارد لات و عزی را بیرون می آورد و آن ها را به آتش می کشید.

2. در عیون الاخبار الرضا(علیه السلام) مجلد 1 باب 6 صفحه 47 حدیث 27 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 159 حدیث 59 آمده است:

في عيون الاخبار في باب النصوص على الرضا(علیه السلام) حديث قدسي حكاه(صلی الله علیه وآله وسلم) و فيه: و هذا القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الذي يحل حلالي و يحرم حرامي و به أنتقم من أعدائى و هو راحة لأوليائي و هو الذي به يشفى قلوب شيعتك من الظالمين و الجاحدين و الكافرين، فيخرج اللات و العزى طريين فيحرقهما فيفتتن الناس بهما أشد من فتنة العجل و السامري.در عیون الاخبار الرضا(علیه السلام) در باب نصوص حضرت علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) در ضمن حدیثی قدسی از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حکایت می کند که آن حضرت فرمودند: ... و این قائمی است که حلال و حرام را آن گونه که من حلال و حرام کرده ام عملی خواهد ساخت (یعنی امام

ص: 450

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موبه مو احکام الهی را به عمل درمی آورند و با او از دشمنانم انتقام می گیرم او مایه ی آسایش و راحتی دوستان من است او همان کسی است که شیعیان تو از دست ستمگران و ظالمان و منکران و کافران که (ظلم دیده اند) خوش دل می شوند. سپس لات و عزی را تر و تازه از زمین بیرون می کشد و به آتش می کشد و مردم نیز با آن دو سخت تر از فتنه گران گوساله ی سامری عمل خواهند کرد.

ص: 451

433. خداوند از عده ای از انسان های ظالم، در رجعت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)،

که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر آن است انتقام خواهد گرفت

سوره نجم آیه 53

وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 674، الایقاظ من الهجعة صفحه 260 باب 9 حدیث 55 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 256 حدیث2 آمده است:

«وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى» قال المؤتفكة البصرة و الدليل على ذلك قَوْلُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَا أَهْلَ الْبَصْرَةِ وَ يَا أَهْلَ الْمُؤْتَفِكَةِ يَا جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ، رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ، مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ وَ أَحْلَامُكُمْ [أَخْلَاقُكُمْ] رِقَاقٌ وَ فِيكُمْ خَتْمُ النِّفَاقِ وَ لُعِنْتُمْ عَلَى لِسَانِ سَبْعِينَ نَبِيّاً، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَخْبَرَنِي أَنَّ جَبْرَئِيلَ(علیه السلام) أَخْبَرَهُ أَنَّهُ طَوَى لَهُ الْأَرْضَ فَرَأَى الْبَصْرَةَ أَقْرَبَ الْأَرَضِينَ مِنَ الْمَاءِ وَ أَبْعَدَهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ فِيهَا تِسْعَةُ أَعْشَارِ الشَّرِّ وَ الدَّاءُ الْعُضَالُ، الْمُقِيمُ فِيهَا مُذْنِبٌ، وَ الْخَارِجُ مِنْهَا [مُتَدَارِكٌ] بِرَحْمَةٍ وَ قَدِ ائْتَفَكَتْ بِأَهْلِهَا مَرَّتَيْنِ وَ عَلَى اللَّهِ تَمَامُ الثَّالِثَةِ وَ تَمَامُ الثَّالِثَةِ فِي الرَّجْعَةِ.

ص: 452

434. ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان ساعه است و حتمى

اشاره

است (رابطه ی ظهور و شق القمر)

سوره قمر آيه 1

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ

ساعت نزديك شد و قمر بشكافت.

شرح شق القمر

تنزیل این آیه و آیات بعد درباره ی شق القمر است. چنان که در کتاب هدایة الکبری صفحه 70 حدیث 24 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 258 حدیث 4 آمده است:

حسین بن حمدان خصیبی با سند خودش از مفضل بن عمر روایت کرده است که گفت: حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: بعد از آن که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسالت خود را (در شهر مکه) ظاهر و آشکار کرد، مردم را به خداپرستی دعوت نمود (و مبارزه با بت پرستی را شروع کرد.) قبیله ی قریش (که سال های سال بت می پرستیدند) متحیر و سرگردان شدند. عده ای به عده ای دیگر می گفتند شما درباره ی دین و برنامه های حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) چه نظریه ای دارید؟ چون دین او روز به روز در حال پیشرفت است و ساحران و جادوگران هم نمی توانند با او مقابله کنند. پس از شور و بررسی گفتند: به محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) بگوییم اگر تو پیامبر هستی ماه را شق و دو نیم کن و هر نیمه در یک قسمت از زمین قرار بگیرد و این کار را تا به حال هیچ پیامبری نکرده است. اما یوشع بن نون وصی حضرت موسی بن عمران(علیهماالسلام) (به عنوان معجزه) خورشید را برگردانید و مردم گمان نمی کردند که خورشید می شود به جای خودش برگردد.

ص: 453

به هر حال همه ی قریش از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خواستند که آن حضرت ماه را دو قسمت کند و گفتند اگر تو ماه را دو قسمت کنی ما نبوت و رسالت تو را قبول می کنیم و قرار گذاشتند که این عمل در سیاهی شب و طلوع ماه صورت گیرد و ماه پس از نصف شدن یک قسمت آن در بالای مشعرالحرام و قسمت دیگرش بالای کوه صفا قرار بگیرد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: الله اکبر من به عهد خود وفا می کنم. آیا شما هم قول می دهید به عهدتان وفا کنید؟ آنها عهد و پیمان بستند که پس از شق القمر ایمان آورند.

کفار و همه ی قبایل و طایفه های اطراف را خبر کردند و گفتند همه بیایید که می خواهیم محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را ضایع کنیم و بگوییم که او پیامبر نیست. همه ی مردم مکه و همه ی قبایل اطراف در تاریکی شب در مسجدالحرام حضور پیدا کردند و هروله کنان به سمت کعبه حرکت می کردند تا تاریکی شب فرارسید و ماه طلوع کرد و نورافشانی نمود. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به همراه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر کسانی که ایمان به خداوند و رسولش آورده بودند، به مسجد الحرام آمدند. ابتدا نماز به جای آوردند. سپس به دور کعبه طواف کردند.

ابولهب و ابوجهل (که دو عموی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بودند.) همراه اباسفیان به نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آمدند و گفتند: اکنون این ماه، سحر و جادوگری تو را باطل می کند و تو رسوا می گردی. به وعده ی خود وفا کن. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) فرمودند: ای اباالحسن برخیز و کنار کوه صفا بایست و به سمت مشعر هروله کن و با صدای بلند فریاد بزن و در ابتدا بگو:

«اللَّهُمَّ رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ الْحَرَامِ وَ الْبَلَدِ الْحَرَامِ وَ زَمْزَمَ وَ الْمَقَامِ وَ مُرْسِلَ هَذَا الرَّسُولِ التِّهَامِيِّ ائْذَنْ لِلْقَمَرِ أَنْ يَنْشَقَّ وَ يَنْزِلَ إِلَى الْأَرْضِ فَيَقَعَ نِصْفُهُ عَلَى الصَّفَا وَ نِصْفُهُ عَلَى الْمَشْعَرَيْنِ فَقَدْ سَمِعْتَ سِرَّنَا وَ نَجْوَانَا وَ أَنْتَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ».

فَتَضَاحَكَتْ قُرَيْشٌ وَ قَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) اسْتَشْفَعَ بِعَلِي(علیه السلام)

ای خدایی که پروردگار بیت الحرام و شهر الحرام و زمزم و مقام هستی، تو رسول تهامی(صلی الله علیه وآله وسلم) را فرستاده ای تو به ماه اجازه بده تا به دو قسمت تقسیمشود و بر زمین فرود آید و نیمی از آن بالای کوه صفا و نیم دیگرش بالای مشعر قرار گیرد. به درستی که تو اسرار و نجواهای ما را شنیدی و تو به هر چیز دانا هستی.

ص: 454

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: افراد قریش می خندیدند (و مسخره می کردند و به هم می گفتند: محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) برای (کار خودش)) از علی بن ابی طالب(علیه السلام) شفاعت طلبیده است و او هنوز بچه است و گناهی ندارد.

ابولهب گفت: ای برادرزاده، خداوند در این شب با خوار کردن تو مرا خوشحال می کند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به او فرمودند: اخساء (یعنی خفه شو. این کلمه را زمانی به کار می برند که سگ پارس می کند صاحبش برای ساکت کردن او می گوید: (اخساء.) ای کسی که خداوند دو دست تو را بریده است و مال و ثروت هم برای تو سودی ندارد و جایگاه تو جهنم خواهد بود. ابولهب گفت: امشب به وسیله ی این ماه و نیمه شدن آن و افتادن آن بر زمین تو را رسوا می کنم و گرنه همین کلام تو را می گیرم و سوره ای از آن می سازم... حضرت فرمودند: ای علی برو و آنچه را گفتم انجام بده امض يا علي(علیه السلام) فيما أمرتك و استعذ بالله من الجاهلين. امیرالمؤمنین(علیه السلام) هروله کنان به سمت کوه صفا رفت و از صفا به سمت مشعرین حرکت کردند و با صدای بلند که همه می شنیدند دعایی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده بودند، می خواند. هنوز دعای آن حضرت به پایان نرسیده بود که نزدیک بود زمین اهلش را فرو ببرد. کفار می گفتند: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) از شق القمر عاجز شده ای و اکنون می خواهی ما را با سحر و جادوی خودت فریب دهی.

هان عليكم ما دعوت الله به. فإن السماء و الأرض لا يهون عليهما ذلك و لا يطيقان سماعه، فقفوا بأماكنكم و انظروا إلى القمر.

قال: ثم إن القمر انشق نصفين، قسم وقع على الصفا، و قسم وقع على المشعرين، فأضاءت دواخل مكة و أوديتها و شعابها، و صاح الناس من كل جانب آمنا بالله و رسوله. و صاح المنافقون: أهلكتنا بسحرك فافعل ما تشاء، فلن نؤمن لك بما جئتنا به، ثم رجع القمر إلى منزله من الفلك، و أصبح الناس يلوم بعضهم بعضا و يقولون لكبرائهم: و الله لنؤمنن بمحمد، و لنقاتلنكم معه مؤمنين به، فقد سقطت الحجة و تبينت الأعذار و تبين الحق.و أنزل الله عز و جل في ذلك اليوم سوره ی أبي لهب و اتصلت به. فقال: آه لمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، نظر ما قلته له في تأليفه هذا الكلام و الله إن محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ليعاديني لكفري به و تكذيبي له، فإنه ليس من أولاد عبدالمطلب...

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: آیا چیزی را که از خداوند خواسته ام برای شما آسان می باشد؟ آسمان و زمین تحمل آن را ندارد و از شنیدن آن هم ناتوان هستند در جایگاهی که قرار گرفته اید بایستید فقط به ماه نگاه کنید.

ص: 455

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: سپس ماه دو نیمه شد و یک قسمت آن بالای کوه صفا و قسمتی دیگر روی مشعرین فرود آمد و همه ی خانه ها و بیابان ها و دره های مکه روشن شد و مردم از هر طرف فریاد می زدند:

و صاح الناس من كل جانب آمنا بالله و رسوله:

ما به الله و رسول خداوند ایمان آوردیم.

و صاح المنافقون: أهلكتنا بسحرك فافعل ما تشاء:

و عده ای از منافقین فریاد می زدند با سحر و جادوی خودت ما را هلاک کردی. تو هر کاری که می خواهی بکن؛ ما با این کارها ایمان نمی آوریم.

پس از آن ماه به جای اصلیش برگشت و در مدار خود قرار گرفت و چون صبح شد مردم یکدیگر را ملامت و سرزنش می کردند و به بزرگان خود می گفتند به خداوند سوگند ما به محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ایمان می آوریم و پس از آن که به او ایمان آوردیم با شما جنگ خواهیم کرد. زیرا دلیل و برهان نازل گشت و عذر و بهانه ای باقی نماند و حقیقت روشن شد و خداوند در آن روز سوره ی ابولهب را نازل کرد. (تبت) و چون خبر به ابولهب رسید، گفت وای بر محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)... به خدا سوگند او با من دشمن است چون من به او کافر هستم و او را تکذیب می کنم...

در آن روز 612 نفر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اسلام ایمان آوردند. اما اکثر آن ها (از ترس) ایمان خود را مخفی داشتند تا زمانی که رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) به مدینه هجرت نمودند و ابولهب در کفر به درک واصل شد و ابوجهل هم کشته شد و ابوسفیان و معاویه و عتبه در فتح مکه (تسلیم اسلام شدند و به ظاهر) ایمان آوردند. اما عباس (عموی پیامبر)و زیدبن خطاب و عقیل بن ابی طالب و عده ی زیادی زیر فشار مرگ ایمان آوردند که تعداد آن ها هشتاد مرد بود و آن ها جزء طلقاء آزادشدگان قرار گرفتند که دیگر ایمان آن ها برایشان سودی نداشت.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 675 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 257 حدیث 1 آمده است:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» قال قربت القيامة فلا يكون بعد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) إلا القيامة و قد انقضت النبوة و الرسالة و قوله «وَ انْشَقَ الْقَمَرُ» فإن قريشا سألت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) أن يريهم آية، فدعا الله فانشق القمر بنصفين حتى نظروا إليه ثم التأم فقالوا هذا «سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» أي صحيح.

ص: 456

خداوند فرمودند: قیامت نزدیک شد و بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) (چیزی) نخواهد بود مگر (علائم و نشانه های) قیامت و (موضوع) نبوت و رسالت خاتمه یافت. به درستی که قریش از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درخواست کردند تا آیت و معجزه ای را به آن ها نشان دهد پس (آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) به درگاه الهی) دعا فرمودند و ماه (در آسمان) به دو نیمه تقسیم شد و مردم به خوبی آن را دیدند و نگاه کردند سپس دو نیمه ی ماه به هم نزدیک شدند و به هم متصل شدند. کفار گفتند فقالوا هذا «سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» أي صحيح یعنی این سحر و جادوی بادوام و سحر صحیح است.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحات 675 و 676 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 275 حدیث 2 آمده است:

یونس بن عبدالرحمن از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که چهارده نفر از اصحاب عقبه در شب چهاردهم ذی الحجة اجتماع کردند و به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) گفتند: هیچ پیامبری نیامده مگر آن که دارای آیت و معجزه ای است. معجزه و نشانه ی شما در این شب چیست؟ حضرت فرمودند: چه چیزی می خواهید؟ گفتند: اگر در پیشگاه پروردگارت قرب و منزلتی داری ماه را به دو نیم کن.

...يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ: إِنِّي قَدْ أَمَرْتُ كُلَّ شَيْ ءٍ بِطَاعَتِكَ، فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَأَمَرَ الْقَمَرَ أَنْ يَنْقَطِعَ قِطْعَتَيْنِ، فَانْقَطَعَ قِطْعَتَيْنِ فَسَجَدَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) شُكْراً لِلَّهِ وَ سَجَدَشِيعَتُنَا، ثُمَّ رَفَعَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) رَأْسَهُ وَ رَفَعُوا رُءُوسَهُمْ، ثُمَّ قَالُوا يَعُودُ كَمَا كَانَ فَعَادَ كَمَا كَانَ، ثُمَّ قَالُوا يَنْشَقُّ رَأْسُهُ فَأَمَرَهُ فَانْشَقَّ فَسَجَدَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) شُكْراً لِلَّهِ وَ سَجَدَ شِيعَتُنَا، فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) حِينَ تَقْدَمُ سُفَّارُنَا مِنَ الشَّامِ وَ الْيَمَنِ فَنَسْأَلُهُمْ...

پس جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، همانا خداوند بر تو سلام می رساند و می فرمایند: من هر چیزی را فرمان داده ام تا در اطاعت و فرمان تو باشد. بعد از آن رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سر خود را بلند نمود و به ماه دستور داد که دو قطعه شود. پس دو قطعه گردید و حضرت به شکرانه ی آن سجده کرد و شیعیان ما هم سجده کردند و چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سر از سجده برداشت دیگران هم سر از سجده برداشتند. قریش گفتند: امر کن تا همانند قبل شود باز رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) دستور داد و ماه به صورت قبل برگشت. سپس گفتند بالای سر ما جدا شود. حضرت امر نمودند و ماه شکافته شد و حضرت به عنوان شکر خداوند

ص: 457

سجده کرد و شیعیان ما هم سجده کردند؛ (اما باز قریش گفتند:) ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) صبر کن تا مسافران ما از راه شام و یمن بیایند، اگر آنچه را که ما دیدیم آن ها هم دیده بودند قبول می کنیم؛ اما اگر آن ها تأیید نکنند تو جادوگر و ساحر هستی...

آری مسافران هم آمدند گفتند شق القمر را دیدیم ولی باز کفار گفتند: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) تو ساحر قویی هستی!

تأویل آیه درباره حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 71 صفحه 428 چنين آورده است:

«إِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ القَمَرُ» و در آيه ديگر «وَما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً» اى الساعة قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قريب.

ساعت نزديك شد و قمر بشكافت. آیه ی دیگر و درك نمى كنند قيامت را تا آنكه يك باره آنها را فرا بگيرد اين ساعت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه نزديك است.

2. درباره اين آيه در ذيل آيه 18 از سوره محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) شرح داده شد.3. حضرت آية اللّه محدث جليل القدر سيد حسين موسوى ارومى (معروف به عرب باغى) در كتاب تحفة الشيعه در اثبات رجعت و ظهور ائمه(علیهم السلام) در صفحات 132 الى 136 آورده است:

و در تفسير قمى از اهل بيت رسالت(علیهم السلام) روايت كرده كه مراد از ساعت در اين آيه، ظهور حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و در بعضى از اخبار وارد شده كه مراد، قيامت است و منافات در بين احاديث ندارد زيرا قيامت تنزيل آيه است و ظهور قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) تأويل آيه است و در بين تنزيل و تأويل منافاتى نيست چنان كه بيان اين گذشت در تفسير آيات سابق و يا آنكه ظهور قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) تنزيل آيه است وقيامت تأويل آن.

و شاهد بر اين از اخبار صحيح و معتبر حديث مفضل است كه در كتب علماى اماميه مشهور و در ذيل عقايدشان مسطور و مذكور است و آن حديث را علامه مجلسى از كتاب منتخب البصائر نقل نموده است از مفضل بن عمر كه گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال كردم آن امامى كه مردم انتظار ظهور او را مى كشند و اميدوار فرج او هستند يعنى مهدى صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیا وقت معلوم و معينى براى ظهورش هست؟ فرمود: خداوند تعالى ابا و منع نموده از اينكه براى ظهور آن حضرت

ص: 458

وقتى تعيين فرمايد كه شيعيان بدانند. پس حضرت فرمود: آياتى كه حق تعالى در امر قيام ساعت در قرآن مجيد فرموده است، همگى در باب قيام آن حضرت نازل است و هر كس براى ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقتى معين قرار دهد خود را با خدا در علم غيب شريك گردانيده است و دعوى اطلاع بر اسرار خدا كرده است تا آخر آن حديث.

پس، از اين حديث و از تفسير قمى معلوم شد مراد از ساعت در اين آيه بدون شبهه وقت ظهور قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است، بلكه از اين حديث واضح گرديد كه تمام آيات كه در قيام ساعت است، همگى در خصوص ظهور آن حضرت نازل شده است و آياتى كه در قيام ساعت نازل شده، بسيار است و حقير به طريق اجمال آن ها را در اينجا نقل مى كنم تا به ذكر آن ها اين كتاب مزين گردد:اول از آن ها قوله تعالى: حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَة (در سوره انعام آيه 31) يعنى، تا زمانى كه بر آن ها ساعت آيد.

دوم أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ در سوره انعام آيه 40 يعنى، يا به شما ساعت آمد.

سوم يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَة سوره اعراف آيه 187 يعنى، مى پرسند از تو ساعت را

چهارم أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَة سوره يوسف آيه 107 يعنى، يا بيايد بر آن ها ساعت به طورناگهانى.

پنجم لا تَأْتينَا السَّاعَةُ سوره سبأ آيه 3 يعنى، نمى آيد بر ما ساعت.

ششم حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةبَغْتَة سوره حج آيه 55 يعنى، تا بيايد بر آنان ساعت ناگهانى.

هفتم وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَة سوره روم آيه 12 يعنى، و روزى كه ساعت برپا مى شود.

هشتم ما نَدْري مَا السَّاعَة سوره جاثيه آيه 32 يعنى، ما نمى دانيم ساعت چيست.

نهم وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَة سوره جاثيه آيه 27 يعنى، و روزى كه ساعت برپا مى شود.

دهم اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ سوره قمر آيه 1؛ يعنى، ساعت نزديك شد.

يازدهم وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَة سوره روم آيه 55؛ يعنى، و روزى كه ساعت برپا مى شود.

دوازدهم بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ سوره قمر آيه 46؛ يعنى، بلكه ساعت وعده گاه آنان است.

سيزدهم وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ سوره غافر آيه 46؛ يعنى، و روزى كه ساعت برپا مى شود.

ص: 459

چهاردهم وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَة سوره كهف آيه 36؛ يعنى، گمان نمى كنم ساعت را قيام كننده.

پانزدهم إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ سوره مريم آيه 75؛ يعنى، يا عذاب و يا ساعت

شانزدهم وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً سوره فصلت آيه 50؛ يعنى، گمان نمى كنم ساعت را قيام كننده.

هفدهم هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَة سوره زخرف آيه 66؛ يعنى، آيا منتظرند ساعت را؟

هيجدهم فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ سوره محمّد آيه 18؛ يعنى، آيا منتظرند تا ساعت بيايد؟

نوزدهم إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها سوره غافر آيه 59؛ يعنى، البته ساعت در آينده است. شكى در آن نيست.

بيستم إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ سوره طه آيه 15؛ يعنى، البته ساعت خواهد آمد.بيست و يكم وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها سوره حج آيه 7؛ يعنى، و ساعت در آينده است. شكى در آن نيست.

بيست و دوم إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَة سوره حجر آيه 85؛ يعنى، و البته ساعت در آينده است.

بيست و سوم وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فيها سوره كهف آيه 21؛ يعنى، و ساعت در آن هيچ شكى نيست.

بيست و چهارم لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَريباً سوره احزاب آيه 63؛ يعنى، شايد ساعت نزديك باشد.

بيست و پنجم لَعَلَّ السَّاعَةَ قَريب سوره شورى آيه 17؛ يعنى، شايد ساعت نزديك است.

بيست و ششم وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَر سوره نحل آيه 77؛ يعنى، و نيست در امر ساعت مگر مانند يك چشم بر هم زدن.

بيست و هفتم إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَة سوره لقمان آيه 34؛ يعنى، خداوند در پيش اوست علم ساعت.

بيست وهشتم إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ سوره فصلت 47؛ يعنى، بازگشت علم ساعت به سوى اوست.

بيست و نهم وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ سوره زخرف آيه 85؛ يعنى، و در نزد اوست علم ساعت

سى ام بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ سوره فرقان آيه 11؛ يعنى، بلكه تكذيب كردند ساعت را.

سى و يكم وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سوره فرقان آيه 11؛ يعنى، و ما مهيا كرديم بر آن كسى كه ساعت را تكذيب كرد.

سى و دوم يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ سوره نازعات آيه 42؛ يعنى، از تو ساعت را مى پرسند

ص: 460

سى و سوم يَسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ سوره احزاب آيه 63؛ يعنى، مردم از تو ساعت را سؤال مى كنند.

سى و چهارم إِنَّ الَّذينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ سوره شورى آيه 18؛ يعنى، آنان كه مجادله مى كنند در ساعت.

سى و پنجم وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ سوره زخرف آيه 61؛ يعنى، و او البته دانستن است مر ساعت را.

سى و ششم وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُون سوره انبياء آيه 49؛ يعنى، و آنان از ساعت هراسانند.

سى و هفتم وَ السَّاعَةُ لا رَيْبَ فيها سوره جاثيه آيه 32؛ يعنى، و ساعت در او شك نيست.

سى و هشتم وَ السَّاعَةُ أَدْهى وَ أَمَر سوره قمر آيه 46؛ يعنى، و عذاب ساعت سخت تر و تلخ تر است.

و اين ها جمله آن آيات بود كه در قيام ساعت نازل شده است و بنا بر حديث مفضل همه اين آيات در قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است و در بيان ظهور آنحضرت است و در اكثر اين آيات خداوند فرموده است كه علم آن در نزد خداى تعالى است چنان كه در حديث مفضل هم بدين نحو فرموده است و تفسير اين همه آيات، حديث مفضل است و آن در بيان تفسير اين هاست.

4. در تفسیر آیة الله العظمی علی بن ابراهیم قمی صفحه 675 آمده است:

فِي قَوْلِهِ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ قَالَ خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 461

435. قبل از قيام قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) صيحه آسمانى مردم را به ايشان

مى خواند و روز بعد صيحه شيطانى مردم را به گمراهى فرامى خواند

در سوره قمر آيه 2

وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ

و چون آيتى و نشانه اى (الهى را) ببينند، روى برمى گردانند و مى گويند: سحر و جادويى پى در پى است.

1. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 261 باب 14 حديث 19 آمده است:

قال: أخبرنا أحمدبن محمدبن سعيد، قال: حدثنا علي بن الحسن التميمي، قال: حدثنا عمروبن عثمان، عن الحسن بن محبوب، عن عبدالله بن سنان، قال: كنت عند أبي عبدالله(علیه السلام)، فسمعت رجلا من همدان يقول له: إن هؤلاء العامة يعيرونا و يقولون لنا: إنكم تزعمون أن مناديا ينادي من السماء باسم صاحب هذا الأمر و كان متكئا، فغضب و جلس، ثم قال: «لا ترووه عني، و ارووه عن أبي، و لا حرج عليكم في ذلك، أشهد أني قد سمعت أبي(علیه السلام) يقول: و الله إن ذلك في كتاب الله عز و جل لبين، حيث يقول: « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فلا يبقى في الأرض يومئذ أحد إلا خضع، و ذلت رقبته لها، فيؤمن أهل الأرض إذا سمعوا الصوت من السماء: ألا إن الحق في علي بن أبي طالب(علیه السلام) و شيعته قال فإذا كان من الغد، صعد إبليس في الهواء، حتى يتوارى عن أهل الأرض، ثم ينادي: ألا إن الحق في عثمان بن عفان و شيعته، فإنه قتل مظلوما، فاطلبوا بدمه قال فيثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت على الحق، و هو النداء الأول، و يرتاب يومئذ الذين في قلوبهم مرض، و المرض و الله عداوتنا، فعند ذلك يتبرءون منا، و يتناولونا، فيقولون: إن المنادي الأول سحر من سحر أهل هذا البيت» ثم تلا أبوعبدالله(علیه السلام): «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

و عنه، قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد، قال: حدثنا محمد بن المفضل بن إبراهيم، و سعدان بن إسحاق بن سعيد، و أحمد بن الحسين بن عبد الملك، و محمد بن أحمد بن الحسن القطواني جميعا، عن الحسن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، مثله سواء بلفظه.

ص: 462

خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، از على بن حسن تيملى از عمروبن عثمان، از حسن بن محبوب، از عبد اللّه بن سنان كه گفت: در محضر ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) بودم. شنيدم كه مردى از همدان به آن حضرت عرض مى كند اين عامّه (اهل سنت) ما را سرزنش مى كنند و به ما مى گويند شما چنين مى پنداريد كه آواز دهنده اى از آسمان به نام صاحب اين امر آواز خواهد كرد. آن حضرت تكيه داده بود. خشمگين شد و بنشست. سپس فرمود: اين سخن را از من نقل نكنيد و از پدرم نقل كنيد و هيچ اشكالى براى شما نخواهد داشت. من گواهى مى دهم كه از پدرم(علیه السلام) شنيدم كه مى فرمود: به خدا قسم كه اين مطلب در كتاب خدا كاملاً روشن است. آنجا كه مى فرمايد: « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعين»؛ يعنى، اگر ما بخواهيم نشانه اى از آسمان براى آنان فرو فرستيم كه گردن هايشان در برابر آن خضوع كند. آن روز در روى زمين كسى نماند مگر آنكه گردن در مقابل آن نشانه كج خواهد كرد. همه مردم روى زمين چون بشنوند كه صدايى از آسمان بلند است: «توجه كنيد كه حق در على بن ابى طالب(علیه السلام) و شيعيان اوست.» ايمان آورند.

فرمود: چون فردا شود، شيطان بر هوا بلند شود تا آن حد كه از ديدگاه زمينيان پنهان شود. سپس آواز دهد: «توجه كنيد كه حق در عثمان بن عفّان و شيعيان اوست زيرا او مظلوم كشته شد. خونش را مطالبه كنيد.»

فرمود: خداوند در آن هنگام مردمان با ايمان را به گفتار ثابت بر حق ثابت نگه مى دارد و گفتار ثابت بر حق همان نداى نخستين است ولى آنان كه در دل هايشان بيمارى هست به شك مى افتند و بيمارى دل به خدا قسم كينه ماست كه آن هنگام از ما دورى جويند و ما را ناسزا گويند و مى گويند كه آوازدهنده نخستين سحرى بود از سحرهاى اين خاندان. سپس ابوعبداللّه(علیه السلام) اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: «و چون آيتى و نشانه اى (الهى را) ببينند، روى برمى گردانند و مى گويند: سحر و جادويى پى در پى است.» (و گفت: حديث كرد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، از محمّدبن مفضل بن ابراهيم و سعدان بن اسحاق بن سعيد و احمدبن حسين بنعبدالملك و محمّدبن احمدبن حسن قطوانى، همگى از حسن بن محبوب، وى از عبداللّه بن سنان همين حديث را عيناً با الفاظش روايت كرده اند.

ص: 463

2. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 261 باب 14 حديث 20 آمده است:

قال: أخبرنا أحمدبن محمدبن سعيد، قال: حدثنا القاسم بن محمدبن الحسين بن حازم، قال: حدثنا عبيس بن هشام الناشري، عن عبدالله بن جبلة، عن عبدالصمد بن بشير، عن أبي عبدالله جعفربن محمد(علیهما السلام) و قد سأله عمارة الهمداني، فقال له: أصلحك الله، إن أناسا يعيرونا، و يقولون: إنكم تزعمون أنه سيكون صوت من السماء. فقال له: لا ترووه عني، و ارووه عن أبي، كان أبي يقول: هو في كتاب الله: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فيؤمن أهل الأرض جميعا للصوت [الأول]، فإذا كان من الغد صعد إبليس اللعين، حتى يتوارى من الأرض في جو السماء، ثم ينادي: ألا إن عثمان قتل مظلوما، فاطلبوا بدمه. فيرجع من أراد الله عز و جل به سوءا، و يقولون: هذا سحر الشيعة، حتى يتناولونا، و يقولون: هو من سحرهم، و هو قول الله عز و جل: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

او گفت: و حديث كرد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، از قاسم بن محمّدبن حسن بن حازم، از عبيس بن هاشم ناشرى، از عبداللّه بن جبلة، از عبد الصمدبن بشير، از ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام) كه عماره همدانى از آن حضرت پرسيد و عرض كرد: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد. مردمى ما را سرزنش مى كنند و مى گويند شما چنين مى پنداريد كه به زودى آوازى از آسمان پديد مى آيد. حضرت به او فرمود: از من بازگو مكن ولى از پدرم آن را بازگو كن كه پدرم مى فرمود: اين مطلب در كتاب خداست: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» پس همه مردم روى زمين به آواز نخستين ايمان آورند و چون فردا شود ابليس ملعون بالا رود تا آنجا كه در هوا از ديدگاه زمين پنهان گردد. سپس آواز مى دهد: توجه كنيد كه همانا عثمان بن عفّان مظلوم كشته شد. خونش را مطالبه كنيد. پس هر كس كه خداوند درباره ی او بد خواسته باشد به شك مى افتد و مى گويند اين سحر شيعيان است و حتى به ما ناسزا گويند و مى گويند اين از سحر آنان است و اين است كه خداى عزوجل مى فرمايد: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

ص: 464

436. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به عالمی حیرت آور و

قیامی هول انگیز دعوت می کند

سوره قمر آیه 6

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَيْ ءٍ نُكُرٍ

پس ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از کافران روی بگردان تا روزی که نداکننده ای خلق را به عالمی حیرت آور و قیامتی هول انگیز دعوت کند.

1. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 312 و فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن صفحه 484 آمده است:

منظور از نداکننده در این آیه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که کافران را بر لزوم پیروی و قبول ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرا می خواند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 674 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 260 و تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 100 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 176 مجلد 5 صفحه 176 حدیث 6 آمده است:

«فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَيْ ءٍ نُكُرٍ» قال الإمام إذا خرج يدعوهم إلى ما ينكرون

هنگامی که امام(علیه السلام) قیام می کند تا افراد را نسبت به آنچه انکار (و تکذیب) می کردند. دعوت و ارشاد نماید.

ص: 465

437. محبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ائمه طاهرين(علیهم السلام)

سبب مى شود كه انسان در بهشت با آن ها باشد.

سوره قمر آيات 54 و 55

إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ(54) في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر(55)

اهل تقوا و پرهيزكاران در باغ ها و جويبارها هستند در مكان و جايگاهى پسنديده نزد ملكى مقتدر.

* در كتاب تفسير برهان مجلد 5 صفحه 224 آمده است:

فقال [النبي](صلی الله علیه وآله وسلم): أبشر يا علي، ما من عبد ينتحل مودتك إلا بعثه الله معنا يوم القيامة. و جاء رواية أخرى: يا علي أما علمت أنه من أحبنا و انتحل محبتنا أسكنه الله معنا. و تلا هذه الآية: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ* فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ.»

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: يا على(علیه السلام)، مژده دهم كه هيچ بنده اى از بندگان خداوند نيست مگر آنكه دوستى تو را در دل داشته باشد جزاين كه با ما در قيامت محشور خواهد شد و در روايت ديگر آمده است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: يا على(علیه السلام)، آيا مى دانى كه هر كس ما را دوست بدارد و به ما بپيوندد خداوند او را با ما (در بهشت) در يك جا مسكن دهد؟ و سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «اهل تقوا و پرهيزكاران در باغ ها و جويبارها هستند در مكان و جايگاهى پسنديده نزد ملكى مقتدر.»

ص: 466

438. خداوند قرآن و اسم اعظم خود را به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و

امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر به حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آموخته است

سوره الرحمن آیات 1 تا 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ * الرَّحْمنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (2) خَلَقَ الْإِنْسانَ (3) عَلَّمَهُ الْبَيانَ (4)

به نام خداوند بخشنده ی مهربان. الرحمن نام خداوند رحمان قرآن را (به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) تعلیم داد انسان را خلق نمود به او بیان را آموخت.

سوره الرحمن درباره ی امامان(علیهم السلام) و بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

1. در کتاب تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 664 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 164 حدیث 145 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 230 حدیث 4 آمده است:

رَوَاهُ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَب ْنِ يَعْقُوبَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سوره ی الرَّحْمَنِ نَزَلَتْ فِينَا مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى آخِرِهَا.

از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده است که آن حضرت فرمودند سوره الرحمن درباره ی ما اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده است از اولش الی آخرش.

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 328 آمده است:

ائمه ی معصومین(علیهم السلام) فرمودند: سوره ی الرحمن از اول تا آخر در مورد ما (ائمه(علیهم السلام)) نازل شده است و در اینجا خداوند قرآن را به رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) آموخت و منظور از انسان یعنی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و البیان یعنی اسماعظم خداوند که علم همه چیز از روز اول تا روز قیامت است و خداوند آن را به حضرت علی(علیه السلام) آموخت.

ص: 467

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 678، تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 188 حدیث 9 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 263 حدیث 3 آمده است:

علي بن إبراهيم، قال: حدثني أبي، عن الحسين بن خالد، عن أبي الحسن الرضا(علیه السلام) في قوله تعالى: «الرَّحْمنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ» قال(علیه السلام): الله علم [محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم)] القرآن. قلت: «خَلَقَ الْإِنْسانَ»؟ قال: ذلك أميرالمؤمنين(علیه السلام). قلت: «عَلَّمَهُ الْبَيانَ»؟ قال: علمه تبيان كل شي ء يحتاج الناس إليه.

علی بن ابراهیم قمی از پدرش روایت می کند که حسین بن خالد روایت کرده است که حضرت امام رضا(علیه السلام) در ذیل آیه الرحمن علم القرآن فرمودند الرحمن یعنی خداوند و علم القرآن یعنی خداوند قرآن را به محمد آموخت. گفتم منظور از خلق الانسان چیست؟ فرمودند: مراد از انسان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است گفتم علمه البیان چیست؟ فرمودند: آنچه را که ناس یعنی انسان های اولین و آخرین به آن نیازمند هستند به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آموخت.

4. در تفسیر مجمع البیان مجلد 9 صفحه 330 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 263 حدیث 1 آمده است:

الطبرسي: قال الصادق(علیه السلام): البيان: الاسم الأعظم الذي علم به كل شي ء.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: البیان همان اسم اعظم خداوند است که به وسیله ی آن هر چیزی شناخته و دانسته می شود.

5. مختصر بصائرالدرجات صفحه 57 و تفسیر برهان مجلد4 صفحه 263 حدیث 2 آمده است:

سعدبن عبدالله: عن إبراهيم بن هاشم، عن علي بن معبد، عن الحسين بن خالد، عن أبي الحسن الرضا(علیه السلام) قال: سألته عن قول الله عز و جل: «الرَّحْمنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ» فقال: إن الله عز و جل علم [محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم)] القرآن. قلت: «خَلَقَ الْإِنْسانَ* عَلَّمَهُ الْبَيانَ»؟ قال: ذاك علي بن أبي طالب(علیه السلام) علمه بيان كل شي ء مما يحتاج إليه الناس.

6. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 664 آمده است:

رَوَاهَا أَيْضاً عَنْ أَحْمَدَبْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَبْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» قَالَ اللَّهُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ قُلْتُ فَقَوْلُهُ «خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ» قَالَ ذَلِكَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَلَّمَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بَيَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاس 7. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 266 و بحارالانوار مجلد 89 صفحه 101 حدیث 77 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 446 حدیث 15 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 664 آمده است:

ص: 468

مَا رَوَاهُ صَاحِبُ كِتَابِ الْإِحْتِجَاجِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ ذَكَرَ حَدِيثاً مُسْنَداً يَرْفَعُهُ إِلَى حَمَّادٍ اللَّحَّامِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) نَحْنُ وَ اللَّهِ نَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ قَالَ حَمَّادٌ فَبُهِتُّ إِلَيْهِ أَنْظُرُ فَقَالَ يَا حَمَّادُ إِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ يَقُولُهَا ثَلَاثاً ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ»(1) إِنَّهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ الَّذِي فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ فمعنى قوله إنه من كتاب الله الذي فيه تبيان كل شي ء أي الذي نعلمه الذي يحتاج الناس إليه

8. در بحارالانوار مجلد 30 صفحه 255 حدیث 116، بحارالانوار مجلد 27 صفحه 29 حدیث 1، بصائرالدرجات مجلد 1 صفحه 481 حدیث 1 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 665 آمده است:

أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قُلْتُ لِمَوْلَايَ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) أَسْأَلُكَ عَنْ شَيْ ءٍ أَنْفِي بِهِ عَنِّي مَا خَامَرَ نَفْسِي قَالَ ذَاكَ إِلَيْكَ قُلْتُ أَسْأَلُكَ عَنِ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِي فَقَالَ عَلَيْهِمَا لَعَائِنُ اللَّهِ كِلَاهُمَا مَضَيَا وَ اللَّهِ مُشْرِكِينَ كَافِرِينَ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ قَالَ قُلْتُ يَا مَوْلَايَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْكُمْ يُحْيُونَ الْمَوْتَى وَ يَبْرَءُونَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ فَقَالَ(علیه السلام) مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً شَيْئاً إِلَّا أَعْطَى مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) مِثْلَهُ وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ يُعْطِهِمْ وَ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ وَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) ثُمَّ الْحَسَنَ(علیه السلام) ثُمَّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) ثُمَّ إِمَاماً بَعْدَ إِمَامٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَعَ الزِّيَادَةِ الَّتِي تَحْدُثُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ فِي كُلِّ شَهْرٍ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ.

ص: 469


1- . سوره نحل آیه 89.

439. النجم و الشجر یسجدان، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، امیرالمؤمنین(علیه السلام)،

اشاره

امامان(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره الرحمن آیه 6

وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ

ستاره و درختان همه خداوند را سجده می کنند.

شعور، حیات، نطق، تسبیح و سجده ی همه چیز

تنزیل این آیه صحبت از سجده درختان و ستارگان است.

اولاً: قرآن کریم هستی را دارای حیات می داند و همه چیز را زنده می خواند «مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَي»(1) از ماء همه چیز کل شئ زنده هستند و تأویل این ماء ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که فیض حیات به وسیله ی این ها به همه چیز می رسد « إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعين»(2)

ماء معین وجود اقدس حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است جماد حیات جمادی دارد نبات حیات نباتی دارد حیوان حیات حیوانی دارد و انسان دارای حیان انسانی است و ملائکه حیات ملکوتی دارند. همه چیز دارای حیات است «كُلَّ شَيْ ءٍ حَي» و حیات هر کدام در حد خودشان می باشند و مساوی نیستند.

ص: 470


1- . سوره انبیاء آیه 30
2- . سوره ملک آیه 30

ثانیاً: قرآن همه ی هستی را دارای شعور در حد خودشان می داند مثلاً درباره ی جمادات در قرآن « إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(1) خداوند اراده اش به هر چیز تعلق بگیرد به آن ها می گوید: «يَقُولَ لَهُ» بشو می شود كُنْ فَيَكُونُ خداوند در اینجا می خواهد به ما بفهماند که وقتی اراده اش به چیزی تعلق می گیرد، به آن ها می گوید بشو، او می شود؛ یعنی او شعور دارد، او می فهمد. خداوند می فرماید: بشو. او می شود.

ثالثاً: همه ی هستی و همه چیز دارای نطق هستند چنان که خداوند می فرمایند: « أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ ءٍ»(2) خداوند ما را به نطق درمی آورد. پس هستی دارای نطق هم هستند و همه چیز را به نطق درمی آورد. پس هستی دارای نطق هم هستند و همه چیز صحبت می کند.

چون شما سوی جمادی می روید *** محرم جان جمادی کی شوید

از جمادی در جهان جان روید *** قل قل اجزاء عالم بشنوید

نطق باد و نطق آب و نطق گل *** هست محسوس حواس اهل دل

فلسفی کو منکر حنانه شد *** او ز راه انبیا بیگانه شد

مورچه در قرآن دارای شعور و نطق است که با سلیمان صحبت می کند « قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ» رهبر مورچه ها فریاد زد: ای مورچه ها به لانه هایتان بروید «سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُون»(3) این سربازان سلیمان شعور ندارند.

دقت کنید مورچه هم می فهمد و هم نطق دارد خود مورچه ها باهم صحبت می کنند، اما غیر مورچه ها زبانشان را نمی فهمند. خداوند این قدرت را به سلیمان داده است تا نطق مورچه ها را بفهمد و درک کند. لذا رهبر مورچه ها با سلیمان صحبت می کند. سلیمان از گفته ی او می خندد که گفته است: جیش و لشگر سلیمان شعور ندارند. در داستان سلیمان شما به پرنده ای به نام هدهد برخورد می کنید که او بدون مرخصی و سرخود محل و شغلش را ترک کرده است. سلیمان می فرماید: او را عذاب می کنم. او برمی گردد. سلیمان از او سؤال می کند کجا بودی؟ او جواب

ص: 471


1- . سوره یس آیه 82
2- . سوره فصلت آیه 21
3- . سوره نمل آیه 18

میدهد: من به مُلک ملکه ی سباء یعنی بلقیس رفته بودم. او پادشاه آن کشور است... و یک گزارش کامل برای سلیمان می آورد. پس دقت بفرمایید، همه ی حیوانات دارای شعورند. شعور سگ اصحاب کهف در قرآن ... پس همه چیز دارای شعور است.

رابعاً: قرآن کریم هستی را تسبیح گوی خداوند می داند:

الف) سوره حدید آیه 2«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم

ب) سوره حشر آیه 2 «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ »

ج) سوره صف آیه 2 «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم»

د) سوره جمعه آیه 2 «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزيزِ الْحَكيم»

ه) سوره تغابن آیه 2 «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدير»

پس دقت بفرمایید؛

اول: «مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَي»(1)

دوم: «إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(2)

سوم: «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ ءٍ»(3)

چهارم: «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»(4)

پنجم: «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ»(5)

تأویل آیه:

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 666 حدیث 5، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 309 حدیث 12 و مجلد 30 صفحه 256 حدیث 117 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 264 حدیث 3 آمده است: (قسمتی از حدیث را می آوریم.)

ص: 472


1- . سوره انبیاء آیه 30
2- . سوره یس آیه 82
3- . سوره فصلت آیه 21
4- . سوره های حشر و صف آیه 2
5- . سوره الرحمن آیه 6

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَعِيدِبْنِ عُثْمَانَ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ ... «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» قَالَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الشَّجَرُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) لَمْ يَعْصُوا اللَّهَ طَرْفَةَ عَيْن

داود رقی از امام صادق(علیه السلام) سؤال می کند درباره ی این آیه ستارگان و درختان و گیاهان خداوند را سجده می کنند منظور چیست؟ حضرت می فرمایند: منظور از ستاره رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و منظور از درخت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند که یک لحظه و یک چشم به هم زدن معصیت و گناه نکردند، نمی کنند، نخواهد کرد و آن ها همه معصومند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 678، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 263 حدیث 3 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 189 آمده است: (قسمتی از حدیث را می آوریم.)

قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فِي قوله ... قُلْتُ: «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» قَالَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ قَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ فَقَالَ: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى»(1)، وَ قَالَ: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ»(2) فَالْعَلَامَاتُ الْأَوْصِيَاءُ وَ النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قُلْتُ «يَسْجُدانِ» قَالَ يَعْبُدَان

حسین بن خالد از حضرت رضا(علیه السلام) نقل می کند که از آن حضرت پرسیدم که منظور از «النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» چیست؟ حضرت فرمودند: منظور از ستاره رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و خداوند در مواضع بسیاری ایشان را به این نام در قرآن بیان فرموده است. از جمله «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى» و یا فرموده است: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» که منظور از علامات اوصیا و جانشینان (امامان) و خلفای آن حضرت هستند. پس «النَّجْمُ» رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) است. عرض کردم معنی «يَسْجُدانِ» چیست؟ حضرت فرمودند: آن ها خداوند را (به واقع و با تمام وجود) عبادت و ستایش می نمایند.3. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 328 آمده است:

معصومین(علیهم السلام) فرمودند: «النَّجْمُ» یعنی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و «الشَّجَرُ» یعنی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند.

ص: 473


1- . سوره نجم آیه 1
2- . سوره نحل آیه 16

440. اطاعت از امامان معصوم(علیهم السلام) واجب و بی توجهی به حق ایشان حرام است

سوره الرحمن آیات 7 تا 9

وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ (7) أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْميزانِ (8) وَ أَقيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْميزانَ (9)

(خداوند آسمان را برافراشت و ترازو را قرار داد) (تا در ترازو تجاوز نکنید) (وزن کردن را به عدالت رعایت کنید و کم فروشی ننماید.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 678، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 667 حدیث 5، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 264، تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 188 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 329 آمده است: (قسمتی از حدیث)

قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فِي قوله ... «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ» قَالَ السَّمَاءُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ(1) وَ الْمِيزَانُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) نَصَبَهُ لِخَلْقِهِ، قُلْتُ: «أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ» قَالَ: لَا تَعْصُوا الْإِمَامَ، قُلْتُ «وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ» قَالَ أَقِيمُوا الْإِمَامَ بِالْعَدْلِ قُلْتُ: «وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ» قَالَ: لَا تَبْخَسُوا الْإِمَامَ حَقَّهُ وَ لَا تَظْلِمُوه.

ابی خالد می گوید: به امام رضا(علیه السلام) گفتم منظور از خداوند آسمان را برافراشته و ترازو را قرار داد، چیست؟ حضرت فرمودند: منظور از السماء رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد که خداوند (روح بزرگوار و بلند او را قبض نمود و سپس به سوی خود بالا برد.

ص: 474


1- . در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 666 چنین آمده است: قَالَ السَّمَاءُ رَسُولُ اللَّهِa قَبَضَهُ اللَّهُ ثُمَّ رَفَعَهُ إِلَيْه

سؤال می کند منظور از «وَضَعَ الْمِيزانَ» که خداوند می فرمایند: ترازو را قرار داد چیست؟ حضرت فرمودند: منظور از میزان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که خداوند پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) او را به عنوان خلیفه و جانشین آن حضرت قرار داد.

سؤال می کند منظور از «أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ» تا در میزان و ترازو و وسیله ی سنجش تجاوز نکنید. حضرت فرمودند: بپا خیزید و برپا دارید و اطاعت کنید از امام عادل. سؤال کردم «وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ» و کوتاهی و کم فروشی نکنید. حضرت فرمودند: منظور این است که در حق امام عادل ظلم نکنید و نسبت به حقوقی (که خداوند برای او قرار داده است.) کوتاهی ننماید.

ص: 475

441. ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه اللّه هستند

سوره الرحمن آيات 26 و 27

كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ(26) وَ يَبْقى وَ جْهُ رَبِّكَ ذُوالجَلالِ وَ الإِكْرامِ(27)

هر چه هست فانى شدنى است. فقط «وجه رب» است كه باقى و ماندنى است و او صاحب جلال و اكرام و بزرگوارى است.

1. در تفسير صافى صفحه 517 آمده است:

عن على بن الحسين(علیه السلام): نحن وجه اللّه.

امام زين العابدين على بن الحسين(علیهما السلام) فرمودند: ما وجه خداوند هستيم.

2. در تفسير برهان مجلد 5 صفحه 236 آمده است:

ابن بابويه، قال: حدثنا أحمدبن زياد بن جعفر الهمداني، قال: حدثنا علي بن إبراهيم، عن أبيه إبراهيم بن هاشم، عن عبدالسلام بن صالح الهروي، قال: قلت لعلي بن موسى الرضا(علیه السلام): يابن رسول الله، فما معنى الخبر الذي رووه أن ثواب لا إله إلا الله النظر إلى وجه الله تعالى؟ فقال (علیه السلام): يا أبا الصلت، من وصف الله تعالى بوجه كالوجوه فقد كفر، و لكن وجه الله تعالى أنبياؤه و رسله و حججه (صلوات الله عليهم) هم الذين بهم يتوجه إلى الله عز و جل و إلى دينه و معرفته و قال الله تعالى: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ* وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ» و قال عز و جل: «كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ».

ابن بابويه به سند خود: از عبدالسلام بن صالح هروى نقل مى كند كه به امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) عرض كردم: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، معناى اين روايت چيست كه ثواب لا اله الا اللّه نظر به وجه اللّه تعالى مى باشد؟ حضرت فرمودند: اى اباصلت، هر كس خدا را به وجهى از وجوه توصيف كند به تحقيق كافر شده اما وجه اللّه، پيامبران و رسولان و حجج اويند. اين ها كسانى هستند كه مردم توسط آن ها به خداتوجه پيدا مى كنند و نيز به دين و معرفت به او متوجه مى شوند. خداوند در اين باره مى فرمايد: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ

ص: 476

رَبِّكَ» يعنى: هر چه هست فانى شدنى است. فقط «وجه رب» است كه باقى و ماندنى است.

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 266 آمده است:

قال على بن الحسين(علیه السلام): نحن الوجه الذى يؤتى اللّه منه.

امام زين العابدين على بن الحسين(علیه السلام) فرمودند: ما وجه الهى هستيم كه هر كس در آن قرار گيرد به خداوند مى رسد.

4. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 195 باب النوادر حديث 349 آمده است:

محمّدبن يحيى، عن احمدبن محمّدبن عيسى، عن على بن النعمان، عن سيف بن عميرة عمن ذكره، عن الحارث بن المغيرة النصرى قال: سُئل ابوعبداللّه(علیه السلام)، عن قول اللّه تبارك و تعالى: «كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ». فقال: ما یقولون فیه؟ قلت: یقولون یهلکُ کل شی إلا وجه الله فقال: سبحان اللّه لقد قالوا قولاً عظيماً. انما عنى بذلك وجه اللّه الذى يؤتى منه.

حارث بن مغيره مى گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند تبارك و تعالى كه مى فرمايد: «هر چه هست فانى شدنى است. فقط «وجه رب» است كه باقى و ماندنى است و او صاحب جلال و اكرام و بزرگوارى است.» سؤال شد. حضرت فرمودند: در اين باره چه مى گويند؟ عرض كردم: مى گويند همه چيز هلاك شود جز وجه خداوند. حضرت فرمودند: منزه است خداوند (از اين نسبت ها كه صورت و وجه داشته باشد.) اين سخن بسيار درشتى است كه گفته اند. مقصود از وجه، راهى است كه به سوى خداوند روند.

(پس، در اين حديث نيز كه مى فرمايند: وجه اللّه الذى يؤتى منه راهى است كه به سوى خداوند روند، همان ائمه طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

5. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 196 باب النوادر حديث 351 آمده است:

محمّدبن يحيى، عن احمدبن محمّدبن عيسى، عن محمّدبن سنان، عن ابى سلام النحّاس، عن بعض اصحابنا، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: نحن المثانى الذى اعطاه اللّه نبينا محمّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن وجه اللّه نتقلّب فى الارض بين أظهُرِكم و نحن عين اللّه فى خلقه و يده المبسوطة بالرحمة على عباده عرفنا من عرفنا و جهلنا من جهلنا و امامة المتقين.

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: ماييم آن مثانى كه خداوند به پيغمبر ما، محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) عطا فرموده است و ماييم وجه اللّهى كه در زمين ميان شما رفت و آمد داريم و ماييم عين اللّه ميان خلقش (و شاهد و ناظر بر خلقيم) و ماييم يد رحمت مبسوطه،خداوند بر بندگانش. (معرفت واقعى پيدا كرده است و شناخت واقعى دارد)، هر كس به ما معرفت پيدا كند و ما رابشناسد و نشناخت هر كس ما را نشناخت و او نشناخته است امام متقين را.

ص: 477

442. در روز قیامت از ثقلان یا کتاب الله و عترت که یکی از آن ها ولی عصر است سؤال می کنند

سوره الرحمن آیه 31

سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلان

در روز قیامت درباره ی دو ثقل (عظیم) از شما سؤال خواهند کرد.

این حدیث مشهور و معروف است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند من از بین شما می روم و دو چیز بین شما می گذارم و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا اینکه در قیامت به من بپیوندند یکی کتاب الله یعنی قرآن و دوم اهل بیت و یا عترتم(علیهم السلام) که منظور از آن امامان معصوم(علیهم السلام) هستند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند:

اولاً: دو ثقل بین شما می گذارم و آن دو ثقل کتاب الله و عترت من هستند.

ثانیاً: تا زمانی که شما به این دو ثقل بچسبید و متمسک باشید تا ابد گمراه نخواهید شد.

ثالثاً: این دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت به من بپیوندند.

رابعاً: حضرت می فرمایند: این دو ثقل از هم جدا نمی شوند تا قیامت پس باید همیشه در کنار قرآن کریم امام معصومی باشد که بودن او تحقق حدیث نبوی و این آیه کریمه است.

پس همیشه باید معصوم و امام زنده ای در کنار قرآن باشد. اگر نباشد حدیث نبوی محقق نشده است. ما معتقدیم که امروزه ثقل ثانی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 680 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 267 حدیث 4 آمده است:

قَوْلُهُ «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ» قَالَ نَحْنُ وَ كِتَابُ اللَّهِ و الدليل على ذلك قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي(علیهم السلام)

ص: 478

علی بن ابراهیم با سند خودش از حضرت صادق درباره ی این آیه«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ» روایت می کند که آن حضرت فرمودند: الثقلان ما اهل بیت و کتاب الله هستیم و دلیل بر آن قول و فرموده ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است که فرمودند: همانا من از بین شما می روم. دو چیز ارزشمند بین شما می گذارم یکی کتاب خداوند (که قرآن است.) و دیگری عترت و اهل بیتم می باشند.

2. در تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة مجلد 2 صفحه 672 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 324 حدیث 37 و تفسیر برهان مجلد صفحه 267 حدیث 1 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ هَارُونَب ْنِ خَارِجَةَ عَنْ يَعْقُوبَب ْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ» قَالَ الثَّقَلَانِ نَحْنُ وَ الْقُرْآن

یعقوب بن شعیب از حضرت صادق(علیه السلام) روایت می کند که درباره ی این آیه که در روز قیامت درباره ی دو چیز سنگین از شما سؤال می کنند، فرمودند: آن دو چیز قرآن و ما اهل بیت(علیهم السلام) هستیم.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 672 حدیث 2 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 324 حدیث 38 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 267 حدیث 2 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنِ السِّنْدِيِّب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانِب ْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ» قَالَ كِتَابُ اللَّهِ وَ نَحْن.

محمدبن عباس... از زراره و ایشان از حضرت باقر(علیه السلام) درباره ی این آیه سؤال می کند حضرت فرمودند: این دو ثقل کتاب الله (قرآن) است و اهل بیت (امامان معصوم(علیهم السلام))

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 672 حدیث 3، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 267 حدیث 3 و تفسیر نورالثقلین مجلد صفحه حدیث آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ مُحَمَّدِب ْنِ نَاجِيَةَ عَنْ مُجَاهِدِب ْنِ مُوسَى عَنِ ابْنِ مَالِكٍ عَنْ حَجَّامٍ عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلُ اللَّهِ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض.و إنما سماها الثقلين لعظم خطرهما و جلالة قدرهما.

محمدبن عباس روایت می کند از ابی سعید الخدری که رسول خدا فرمودند: من از میان شما می روم و دو ثقل بین شما می گذارم یکی از آن ها اکبر از دیگری است کتاب خدا ریسمان محکمی است که بین خدا از آسمان ها به زمین بین بندگان کشیده شده است و دیگری عترت و اهل بیت من هستند که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در قیامت و در کنار حوض کوثر به من بپیوندند.

ص: 479

443. در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجرمان از صورت هايشان شناخته مى شوند

سوره الرحمن آيه 41

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصي وَ الْأَقْدامِ

مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.)

1. در ينابيع المودة باب 71 صفحه 429 حافظ قندوزى حنفى چنين آورده است:

و فى سوره ی الرحمن: «يُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقْدامِ»عن معاويه بن عمار، عن الصادق رضى الله عنه قال: لو قام قائمنا عليه السلاميعرف اعدائنا بسيماهم فيؤخذ بنواصيهم و اقدامهم يخبط هو و اصحابه بالسيف خبطاً.

در سوره الرحمن آيه 41 آمده است: «مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.)» معاويه بن عمار، از حضرت صادق(علیه السلام) روايت كرده است درباره اين قول خداوند متعال كه آن حضرت فرمودند: آن گاه كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قيام كند دشمنان ما به سيماى خويش شناخته مى شوند. پس ايشان را از موى جلوى سر و قدم هايشان مى گيرند و آن حضرت و اصحابش آن ها را با شمشير به قتل مى رسانند (البته همان طورى كه در آيه و حديث آمده است اين سرنوشت مجرمينى است كه قابل هدايت نيستند و در مقابل فرمان هاى آن حضرت سر تعظيم فرود نمى آورند تا اصلاح شوند.)

2. در كتاب الغيبة صفحه 127 آمده است:محمّدبن ابراهيم النعمانى: قال اخبرنا على بن احمد قال اخبرنا عبد [عبيد] اللّه بن موسى، عن احمدبن محمّدبن خالد، عن ابيه، عن محمّدبن سليمان الديلمى، عن ابى بصير عن ابى عبد اللّه فى قوله تعالى: «يُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقْدامِ» قال: اللّه يعرفهم ولكن [أ] نزلت فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يعرفهم بسيماهم فيخبطهم بالسيف هو و اصحابه خبطاً.

ص: 480

محمّدبن ابراهيم نعمانى گويد خبرمان داد على بن احمد، وى از عبد [عبيد ]اللّه بن موسى، از احمدبن محمّدبن خالد، از پدرش، از محمّدبن سليمان ديلمى، از ابى بصير، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره فرموده خداوند «يُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقْدامِ» يعنى، مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.) حضرت فرمود: خداوند آن ها را مى شناسد ولى اين آيه درباره قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده و اوست كه آن ها را به چهره هايشان مى شناسد. پس او و اصحابش آن ها را از دم شمشير مى گذرانند.

3. در كتاب بصائر الدرجات صفحه 359، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 268، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 32، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 521 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 195 آمده است:

محمّدبن الحسن الصفاّر، عن ابراهيم بن هاشم، عن سليمان الديلمى (او عن سلمان)، عن معاوية الدّهنى، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه تبارك و تعالى: «يُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقْدامِ» فقال: يا معاويه ما يقولون فى هذا؟ قلت: يزعمون ان اللّه تبارك و تعالى يعرف المجرمين بسيماهم فى القيامة فيأمر بهم فيؤذ بنواصيهم و اقدامهم فيلقون فى النار.

فقال(علیه السلام) لى: و كيف يحتاج تبارك و تعالى الى معرفة خلق انشاهم و هو خلقهم فقلتُ: جعلت فداك، و ما ذاك [ذلك]؟ قال: [ذلك] لو قام قائمنا(علیه السلام) اعطاه اللّه السيما فيأمر بالكافر فيؤذ بنواصيهم و اقدامهم ثم يخبط بالسيف خبطاً.

و قرأ ابوعبداللّه(علیه السلام): هذه جهنم التى كنتما بها تكذّبان تصليانها لا تموتان و لا تحييان.

محمّدبن حسن صفّار، از ابراهيم بن هاشم، از سليمان ديلمى (يا از سلمان)، از معاويه الدّهنى، از ابى عبداللّه حضرت صادق(علیه السلام) درباره فرموده خداوند تبارك و تعالى: «يُعْرَفُ المُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الأَقْدامِ» يعنى: مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.) حضرت فرمود: اى معاويه در اين باره چه مى گويند؟ عرضه داشتم: مى پندارند كه خداوند تبارك و تعالى در قيامت مجرمين را به چهره هايشان مى شناساند. پس امر مى شود از پيشانى و پاهايشان آنان را مى گيرند و آنان را به آتش در مى افكنند. امام(علیه السلام) فرمود: چگونه خداوند تبارك و تعالى نياز دارد به شناختن خلايقى كه آن ها را آفريده؟ گفتم:فدايت شوم. پس

ص: 481

[معنى] اين چيست؟ فرمود: هرگاه قائم ما به پا خيزد خداوند شناخت چهره ها را به آن حضرت عطا فرمايد. پس امر مى كند كافران را با پيشانى ها و قدم هايشان بگيرند. سپس از دم شمشير بگذرانند.

آن گاه حضرت صادق(علیه السلام) چنين خواند: اين جهنم است كه شما آن را تكذيب مى كرديد. به آن مى رسيد؛ نه مى ميريد و نه زنده باشيد.

4. در كتاب الاختصاص صفحه 304 آمده است:

إِبْرَاهِيمُب ْنُ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِب ْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَب ْنِ عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ» فَقَالَ يَا مُعَاوِيَةُ مَا يَقُولُونَ فِي هَذَا قُلْتُ يَزْعُمُونَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُعَرِّفُ الْمِجْرِمِينَ بِسِيمَاهُمْ فِي الْقِيَامَةِ فَيَأْمُرُ بِهِمْ فَيُؤْخَذُ بِنَوَاصِيهِمْ وَ أَقْدَامِهِمْ فَيُلْقَوْنَ فِي النَّارِ فَقَالَ لِي وَ كَيْفَ يَحْتَاجُ الْجَبَّارُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مَعْرِفَةِ الْخَلْقِ بِسِيمَاهُمْ وَ هُوَ خَلَقَهُمْ قُلْتُ فَمَا ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ ذَلِكَ لَوْ قَامَ قَائِمُنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ السِّيمَاءَ فَيَأْمُرُ بِالْكَافِرِ «فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ» ثُمَّ يَخْبِطُ بِالسَّيْفِ خَبْطاً

شيخ مفيد در كتاب اختصاص، از ابراهيم بن هاشم، از محمّدبن سليمان، از پدرش، از سليمان [ديلمى]، از معاويه بن عمار [الدّهنى]، از ابى عبداللّه حضرت صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند تبارك و تعالى: مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.) فرمود: اى معاويه در اين باره چه مى گويند؟ راوى گويد: عرضه داشتم: مى پندارند كه خداوند تبارك و تعالى در قيامت مجرمين را به چهره هايشان مى شناساند. پس امر مى شود از پيشانى و پاهايشان آنان را مى گيرند و را به آتش دوزخ در مى افكنند. امام(علیه السلام) فرمود: چگونه خداوند جبار تبارك و تعالى نياز دارد به شناختن خلايقى كه آن ها را خود آفريده؟ گفتم: فدايت شوم. پس [معنى] اين چيست؟ فرمود: هرگاه قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پا خيزد خداوند شناخت چهره ها را به آن حضرت عطا فرمايد. پس امر مى كند كافران را با پيشانى ها و قدم هايشان بگيرند. سپس از دم شمشير بگذرانند.

5. در كتاب نفيس المحجة فى ما نزل فى الحجة نوشته علامه بزرگوار بحرانى صفحه 372 آمده است:عنه باسناده عن أبي بصير، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله تعالى: «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ» قال: سبحانه و تعالی يعرفهم، و لكن هذه أنزلت في القائم هو يعرفهم بسيماهم فیخبطهم بالسيف هو و أصحابه خبطا».

ص: 482

و از اوست كه به سند خود از ابوبصير از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند تبارك و تعالى: مجرمان به سيمايشان شناخته مى شوند و آن ها را از موهاى جلوى سر و پاهايشان مى گيرند (و عذاب مى كنند.) فرمود: خداوند سبحانه و تعالى آنان را مى شناسد ولى اين آيه درباره حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل گرديده كه او آن ها را از چهره هايشان مى شناسد. پس او و اصحابش آن ها را از دم شمشير مى گذرانند.

توضیح این که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام)، مجرمان را از صورتشان می شناختند. ولی ایشان به حکم به ظاهر می کردند و حکم به باطن نمی نمودند. مثلاً رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می دانستند ابوسفیان و عده ای دیگر دروغ می گویند و مؤمن واقعی نیستند، اما همین که به ظاهر می گفتند لا اله الا الله محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، حضرت حکم به ظاهر آن ها می فرمودند. ائمه(علیهم السلام) نیز چنین بودند؛ ولی در عصر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که 1. یک حومت جهانی تشکیل می شود. 2. شرک ریشه کن می شود و فقط خدا عبادت می شود. 3. ظلم ریشه کن می شود... باید ابوسفیان ها، ابوجهل ها، معاویه ها، یزیدها و حجاج بن یوسف ها همه نابود شوند. لذا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای تحقق این برنامه ها حکم به باطن می کنند. افرادی این چنینی را از سر راهشان برمی دارند. باید بدانیم حکومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حکومت رحمت است. امام همه ی افراد را نمی کشند بلکه تنها، این گونه افراد را از سر راهشان برمی دارند.

ص: 483

444. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) اسبق هستند.

شیعیان واقعی مثل انبیا(علیهم السلام) السابقون هستند و بقیه ی شیعیان ان شاءالله لاحق باشند

سوره واقعه آيات 10 و 11

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ(10) أُولئِكَ الْمُقَرَّبُون(11)

و سبقت گرفتگان كه سبقت گرفته اند. آن ها خودشان مقربانند.

1. در غيبت نعمانى باب 4 صفحه 91 حديث 20، مختصر بصائرالدرجات صفحه 175، تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 642، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 275 حدیث 6، غایة المرام مجلد 4 صفحه 156 حدیث 6 و بحارالانوار مجلد 35 صفحه 333 آمده است:

اخبرنا على بن الحسين، عن محمّدبن يحيى، عن محمّدبن حسان الرازى، عن محمّدبن على، عن محمّدبن سنان، عن داودبن كثير الرقى قال: قلت لابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام): جعلت فداك اخبرنى عن قول اللّه عزوجل: «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ المُقَرَّبُونَ» قال: نطق اللّه بها يوم ذرأ الخلق فى الميثاق قبل ان يخلق الخلق بالفى عام فقلت: فسّرلى ذلك فقال: ان اللّه عزوجل لما اراد ان يخلق الخلق خلقهم من طين و رفع لهم ناراً فقال: ادخلوها، فكان اول من دخلها محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) والحسن(علیه السلام) و الحسين(علیه السلام) و تسعة من الائمة(علیهم السلام) امام بعد امام ثم اتبعهم بشيعتهم فهم و اللّه السابقون.

خبر داد ما را على بن الحسين، از محمّدبن يحيى، از محمّدبن حسان رازى، از محمّدبن على، از محمّدبن سنان، از داودبن كثير الرقى كه وى گويد: عرضه داشتم به ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام): فدايت گردم معناى اين آيه چيست؟ «و سبقت گرفتگان كه سبقت گرفته اند آن ها خودشان مقربانند.» فرمود: دو هزار سال پيش از آنكه خداوند خلق را بيافريند، در روزى كه خلق را در عالم ميثاق بذر افشانى مى كرد اين سخن را فرمود.عرض كردم: توضيح بيشترى بفرماييد. فرمود: خداى عزوجل هنگامى كه خواست خلق را

ص: 484

بيافريند، آنان را از گل آفريد. سپس آتشى برافروخت و فرمود به ميان آتش برويد. نخستين كسى كه به ميان آتش رفت، محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) رسول خدا بود و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و نُه امام يكى پس از ديگرى. سپس شيعيان آنان از آنان پيروى كردند. پس به خدا قسم كه سابقون ايشان هستند.

2. در تفسير صافى صفحه 519 آمده است:

و فى الكافى عن الصادق(علیه السلام) قال: قال ابى لا ناس من الشيعة انتم شيعة اللّه و انتم انصار اللّه و انتم السابقون الاولون و السابقون الآخرون و السابقون فى الدنيا الى ولايتنا و السابقون فى الآخرة الى الجنة.

در كتاب صافى ازحضرت صادق(علیه السلام) آمده است كه فرمودند: پدرم به عده اى از شيعيان مى فرمودند: شما شيعيان خداوند و انصار او هستيد و شماييد سابقون و سبقت گيرندگان اولين و آخرين و سبقت گيرندگان به ولايت ما در دنيا و سبقت گيرندگان به سوى بهشت در آخرت.

ص: 485

445. امروزه السابقون کسانی هستند که پیرو و شیعه ی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند

سوره واقعه آیات 88 تا 96

این آیات درباره ی ائمه(علیهم السلام)، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوستان و دشمنان ایشان است.

فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ (88) فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعيمٍ (89) وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ (90) فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ (91) وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبينَ الضَّالِّينَ (92) فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ (93) وَ تَصْلِيَةُ جَحيمٍ (94) إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقينِ (95) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ (96)

(آن کسی که از دنیا می رود) اگر از مقربین باشد در آنجا در آسایش و راحت و بهشت پرنعمت خواهد بود ای پیامبر سلام اصحاب یمین بر شما باد اما اگر از دروغگویان گمراه باشند پس از آن ها با آبی بسیار جوشان پذیرایی می شود جایگاه آن ها در آتش جهنم سوزان است این همان حق و یقین است پس تسبیح کن پروردگار عظیمت را.

1. تفسیر شریف لاهیجی مجلد 5 صفحه 374 آمده است:

حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: منظور از فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ (88) فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعيمٍ (89) وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ (90) فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمينِ (91) وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبينَ الضَّالِّينَ (92) فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ (93) وَ تَصْلِيَةُ جَحيمٍ (94) إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقينِ (95) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيمِ (96) حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دشمنان ایشان هستند.

2. در کتاب الامالی شیخ صدوق صفحه 239 و تفسیر نورالثقلین آمده است:حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيِّب ْنِ شُعَيْبٍ الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ الْحَسَنِ الْحِمْيَرِيُّ [الْحِيرِيُ] بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُب ْنُ الْحُسَيْنِ الْعُرَنِيُّ عَنْ عَمْرِوبْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي الْمِقْدَامِ قَالَ قَالَ

ص: 486

الصَّادِقُ(علیه السلام) جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ نَزَلَتْ هَاتَانِ الْآيَتَانِ فِي أَهْلِ وَلَايَتِنَا وَ أَهْلِ عَدَاوَتِنَا «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ» يَعْنِي فِي قَبْرِهِ «وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ» يَعْنِي فِي الْآخِرَةِ «وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ» يَعْنِي فِي قَبْرِهِ «وَ تَصْلِيَةُ جَحِيم»

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: این دو آیه درباره ی اهل ولایت ما است (کسانی که ولایت و رهبریت و دوستی ما را پذیرفته اند) و کسانی که دشمن ما هستند نازل شده است.

پس اهل ولایت ما (که از مقربین هستند.) برای آن ها روح و ریحان است. (روح) برای آن ها در قبرشان می باشد و ریحان برای آن ها در آخرت و بهشت است.

3. در امالی شیخ صدوق صفحه 239 آمده است:

أَخْبَرَنِي عَلِيُّب ْنُ حَاتِمٍ الْقَزْوِينِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ سُلَيْمَانَب ْنِ مُقْبِلٍ الْمَدِينِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِب ْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ شَيَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ إِلَى قَبْرِهِ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ فَيُقْعِدَانِهِ وَ يَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ فَيَقُولُ رَبِّيَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) نَبِيِّي وَ الْإِسْلَامُ دِينِي فَيَفْسَحَانِ لَهُ فِي قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ وَ يَأْتِيَانِهِ بِالطَّعَامِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُدْخِلَانِ عَلَيْهِ الرَّوْحَ وَ الرَّيْحَانَ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ» يَعْنِي فِي قَبْرِهِ «وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ» يَعْنِي فِي الْآخِرَةِ

صدوق رحمةالله علیه با اسناد خودش از امام کاظم(علیه السلام) و ایشان از پدرش حضرت صادق(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: چون مؤمنی از دنیا برود هفتادهزار فرشته به تشییع جنازه ی او می آیند و او را تا قبرش همراهی می کنند و آن گاه که او را در قبرش نهادند (دو فرشته) به نام نکیر و منکر می آیند و او را می شناسند و به وی می گویند: پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ پیامبر تو چه کسی می باشد؟

او پاسخ می دهد پروردگار من الله است و پیامبر من حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و دین من اسلام است. آن ها قبر این مؤمن و شیعه را وسعت می دهند تا آنجا که چشم کار می کند و طعام بهشتی برایش می آورند و روح و ریحان را بر او وارد می کنند این همان فرمایش خداوند متعال است پس اگر از مقربان باشد روح و ریحان می باشد یعنی در قبر و در بهشت نعیم (که روح در قبر است و ریحان در آخرت است.)

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است:

«وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ» يعني من كان من أصحاب أميرالمؤمنين(علیه السلام) «فَسَلامٌ لَكَ» يا محمد «مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ» أن لا يعذبوا«و اما اگر از اصحاب یمین باشند» یعنی آن ها اصحاب و یاران امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند «سلام بر تو باد» ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) «از طرف اصحاب یمین» (به خاطر هدایت و راهنمایی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم))

ص: 487

446. بهترین قرض دادن، به خداوند پیوستن و ادای حق امام(علیه السلام)، در هر زمان است

اشاره

سوره حدیدآیه 11

مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريم

چه کسی است که به خداوند قرض نیکو بدهدتا خداوند (در عوض) چندین برابر به او برگرداند و بدهد و پاداشی با لطف و کرامت خویش به او عنایت کند.

کرامت و لطف و رحمت خداوند

دقت کنید خداوند در آیه می فرمایند: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ» چه کسی است که به خداوند قرض بدهد؟ راستی مگر به جز الله کسی چیزی از خودش دارد؟! هرچه که هست و نیست از آن اوست. خداوند با کرامت خودش همه چیز را در اختیار ما قرار داده است بدون این که هیچ منتی بر سر ما بگذارد. آن وقت می فرمایند: آن چیزی که من در اختیار شما قرار داده ام به خودم قرض بدهید. مگر ما از خودمان چیزی داریم که به منعم خودمان قرض بدهیم؟

من ز خود تار و پودی ندارم *** من که از خود نمودی ندارم

بی خودانه چو سان رخ نمایم؟ *** من ز خود ربح و سودی ندارم

پس ما هیچ چیز از خود نداریم که به خداوند قرض دهیم و خداوند هم هیچ احتیاجی به ما ندارد. همه ی این ها لطف است.

1. در کافی مجلد 1 صفحه 537 حدیث 3، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 283 حدیث 5 و تفسیر نورالثقلین مجلد صفحه حدیث آمده است:

ص: 488

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِبْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنْ مُعَاذٍ صَاحِبِ الْأَكْسِيَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَسْأَلْ خَلْقَهُ مَا فِي أَيْدِيهِمْ قَرْضاً مِنْ حَاجَةٍ بِهِ إِلَى ذَلِكَ وَ مَا كَانَ لِلَّهِ مِنْ حَقٍّ فَإِنَّمَا هُوَ لِوَلِيِّهِ.

صاحب الاکسیة می گوید: شنیدم که حضرت صادق(علیه السلام) می فرمودند: به راستی که خداوند از مخلوقات خود، آنچه را که قرض خواسته، به دنبال نیاز به آن نبوده است؛ بلکه آنچه که از آن خدا و حق خداوند است باید به ولی و حجت او داده شود. (و به حجت و ولی او «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(1) تعلق دارد.)

2. در کافی مجلد 1 صفحه 451 حدیث 4، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 283 حدیث 1 و تفسیر نورالثقلین مجلد صفحه آمده است:

محمدبن يعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمدبن محمد، عن علي بن الحكم، عن أبي المغرا، عن إسحاق بن عمار، عن أبي إبراهيم(علیه السلام) قال: سألته عن قول الله «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» قال: نزلت في صلة الإمام.

اسحاق بن عمار روایت می کند از حضرت (ابی ابراهیم) موسی بن جعفر(علیهما السلام) که آن حضرت درباره ی این فرموده ی خداوند «چه کسی است که به خداوند قرض نیکو بدهد و خداوند هم چندین برابر از رحمت و کرامتش را به او برگرداند» حضرت فرمودند: این آیه درباره ی صلة الامام؛(یعنی) خدمت امام رفتن و وصل شدن به امام و در خدمت امام بودن است.

3. در کافی مجلد 8 صفحه 302 حدیث 461، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 283 حدیث 2 و تفسیر نورالثقلین مجلد صفحه آمده است:

عن محمدبن أحمد، عن عبدالله بن الصلت، عن يونس و عن عبدالعزيز بن المهتدي، عن أبي الحسن الماضي(علیه السلام) في قوله تعالى «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» قال: صلة الإمام في دولة الفسقة.عبدالعزیزبن المهتدی از حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند روایت می کند که آن حضرت فرمودند: منظور پیوستن و رفتن خدمت امام است، در دولت و حکومت فاسقان.

ص: 489


1- . سوره مائده آیه 55

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 283 حدیث 3 آمده است:

علي بن إبراهيم، قال: أخبرنا أحمدبن إدريس، قال: حدثنا أحمدبن محمد، عن علي بن الحكم، عن أبي المغرا، عن إسحاق بن عمار، عن أبي إبراهيم(علیه السلام) قال: سألته عن قول الله عز و جل «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» قال: نزلت في صلة الإمام.

حضرت درباره ی آیه 11 سوره حدید فرمودند: این آیه درباره ی شرفیاب شدن خدمت امام و در خدمت امام بودن است.

5. در تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 283 حدیث 4 آمده است:

محمدبن العباس قال: حدثنا أحمدبن هوذة الباهلي، عن إبراهيم بن إسحاق، عن عبدالله بن حماد الأنصاري، عن معاويةبن عمار، قال: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله عز و جل «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» قال: ذاك [في] صلة الرحم، و الرحم رحم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) خاصة.

معاویة بن عمار می گوید: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه سؤال کردیم. حضرت فرمودند: این آیه مخصوص است. درباره ی صله ی رحم کردن به آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است.

مصداق اتمّ، آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، امامان معصوم(علیهم السلام) هستند و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. خوشا به حال کسانی که خدمت امام زمانشان می رسند.

ص: 490

447. در روز قيامت ياران حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با او

حركت مى كنند و آن حضرت ایشان را به بهشت می برد

سوره حديد آيه 12

يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ

روزى كه مردان و زنان مؤمن را ببينى كه نور آن ها جلوى رويشان و از سمت راستشان مى درخشد.

1. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 289 حديث 1 و کافی مجلد 1 صفحه 151 حدیث 5 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِب ْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِا لْحَسَنِب ْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحِب ْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ» أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَسْعَى بَيْنَ يَدَيِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِأَيْمَانِهِمْ حَتَّى يُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّة

صالح بن سهل همدانى گويد: ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) در ذيل آيه «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»؛ يعنى، «روزى كه مردان و زنان مؤمن را ببينى كه نور آن ها جلوى رويشان و از سمت راستشان مى درخشد.» فرمودند: امامان مؤمنين در روز قيامت از جلوى مؤمنين و سمت راستشان حركت مى كنند تا اينكه آن ها را در منزلگاهشان در بهشت جاى مى دهند.

2. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 289 حديث 3 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 659 حدیث 9 آمده است:

قال محمدبن العباس رحمه الله حدثنا محمدبن همام عن عبدالله بن العلاء عن محمدبن الحسن عن عبدالله بن عبدالرحمن عن عبدالله بن القاسم عن صالح بن سهل قال سمعت أباعبدالله(علیه السلام) و هو يقول «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ» قال نور أئمة المؤمنين(علیهم السلام) يوم القيامة يسعى بين أيدي المؤمنين و بأيمانهم حتى ينزلوا بهم منازلهم من الجنة

ص: 491

صالح بن سهل گويد: شنيدم از ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره آيه «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»؛ يعنى، روزى كه مردان و زنان مؤمن را ببينى كه نور آن ها جلوى رويشان و از سمت راستشان مى درخشد. فرمودند: امامان مؤمنين در روز قيامت از جلوى مؤمنين و سمت راستشان حركت مى كنند تا اينكه آن ها را در منزلگاه (راحتشان) در بهشت جاى مى دهند.

3. در خصال شیخ صدوق صفحه 402 حدیث 112، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 289 حدیث 4 آمده است:

ابن بابويه، قال: حدثنا أبومحمد عماربن الحسينe قال: حدثنا علي بن محمد بن عصمة، قال: حدثنا أحمدبن محمد الطبري بمكة، قال: حدثنا الحسن بن الليث الرازي، عن شيبان بن فروخ الابلي، عن همام بن يحيى، عن القاسم بن عبدالواحد، عن عبدالله بن محمدبن عقيل، عن جابربن عبدالله الأنصاري قال: كنت ذات يوم عند النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) إذ أقبل بوجهه على علي بن أبي طالب(علیه السلام) فقال: ألا أبشرك يا أبا الحسن؟ قال: بلى يا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم). قال: هذا جبرئيل يخبرني عن الله جل جلاله أنه قد أعطى شيعتك و محبيك سبع خصال: الرفق عند الموت، و الأنس عند الوحشة و النور عند الظلمة و الأمن عند الفزع و القسط عند الميزان و الجواز على الصراط و دخول الجنة قبل الناس«يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»

ص: 492

448. قبل از قيام حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قساوت و

سختى، قلوب را فراخواهد گرفت

سوره حديد آيه 16

...وَ لا يَكُونُوا كَالَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون

و (شما) نباشيد همچون كسانى كه از پيش كتاب آسمانى برايشان آمد. پس در دوران طولانى كه بر آن ها گذشت و دل هايشان را قساوت گرفت و بسيارى از آنان فاسق شدند.

1. در كتاب الغيبة صفحه 6 آمده است:

محمدبن إبراهيم النعماني، قال: حدثنا محمدبن همام، قال: حدثنا حميدبن زياد الكوفي، قال: حدثنا الحسن بن محمدبن سماعة، قال: حدثنا أحمدبن الحسن الميثمي، عن رجل من أصحاب أبي عبدالله جعفربن محمد(علیهما السلام) قال: سمعته يقول: نزلت هذه الآية التي في سوره ی الحديد «وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» في أهل زمان الغيبة، ثم قال عز و جل «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» و قال: إن الأمد أمد الغيبة.

محمّدبن ابراهيم نعمانى گويد: حديثمان داد محمّدبن همام، از [محمّد بن] حميدبن زياد كوفى، از حسن بن محمّدبن سماعه، وى از احمدبن حسن ميثمى، از مردى از اصحاب ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام) كه گفت شنيدم آن حضرت مى فرمود: اين آيه كه در سوره حديد است «و (شما) نباشيد همچون كسانى كه از پيش كتاب آسمانى برايشان آمد. پس در دوران طولانى كه بر آن ها گذشت و دل هايشان را قساوت گرفت و بسيارى از آنان فاسق شدند.» درباره ی اهل زمان غيبت نازل شد. سپس خداى عزوجل فرموده:«بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردن زنده خواهد كرد. ما آيات و ادله قدرت خود را براى شما

ص: 493

بيان كرديم تا مگر تعقل كنيد.» و آن حضرت(علیه السلام) فرمود: همانا (امد: مدت) دوران غيبت است.

2. در تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 288 از قول شيخ مفيد آورده است:

الشيخ المفيد: بإسناده، عن محمدبن همام، عن رجل من أصحاب أبي عبدالله(علیه السلام) قال: سمعته يقول: نزلت هذه الآية «وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» في أهل زمان الغيبة، و الأمد أمد الغيبة كأنه أراد عز و جل، يا أمة محمد، أو يا معشر الشيعة، لا تكونوا كالذين أوتوا الكتاب من قبل فطال عليهم الأمد. فتأويل هذه الآية جار [في أهل] زمان الغيبة و أيامها دون غيرهم.

شيخ مفيد به سند خود از محمّدبن همام، از مردى از اصحاب حضرت ابى عبداللّه امام جعفر صادق(علیه السلام) روايت نموده كه گفت: شنيدم كه آن حضرت مى فرمود: اين آيه نازل شد «و (شما) نباشيد همچون كسانى كه از پيش كتاب آسمانى برايشان آمد. پس در دوران طولانى كه بر آن ها گذشت و دل هايشان را قساوت گرفت و بسيارى از آنان فاسق شدند.» پس تأويل اين آيه در زمان و روزگار غيبت جارى است نه در غير آن ها و «امد»، مدت غيبت است.

3. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 668 باب 58 (نوادر الكتاب)، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 135، العقد الفرید صفحه 69 حدیث 102، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 492 حدیث 237، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 54 حدیث 36 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 242 آمده است:

إكمال الدين عَلِيُّب ْنُ حَاتِمٍ فِيمَا كَتَبَ إِلَيَّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَب ْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ سَمَاعَةَ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون»

امام صادق(علیه السلام) فرمود: اين آيه از سوره حديد: «و (شما) نباشيد همچون كسانى كه از پيش كتاب آسمانى برايشان آمد. پس در دوران طولانى كه بر آن ها گذشت و دل هايشان را قساوت گرفت و بسيارى از آنان فاسق شدند.» درباره قائم(علیه السلام) نازل شده است.

ص: 494

449. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمينِ مرده، زنده مى شود

و بركاتش را به مردم ارزانى خواهد داشت

سوره حديد آيه 17

اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون

بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد. ما آيات خود را برايتان بيان كرديم تا شما در آن تعقل كنيد.

1. حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 429 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 663 آورده است:

قوله تعالى: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون» عن سلام بن المستنير، عن الباقر رضى الله عنه قال: يحييها اللّه بالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فيعدل فيها فيحى الارض بالعدل بعد موتها بالظلم (و عن الصادق و الكاظم و ابن عباس رضى اللّه عنهم نحوه).

خداوند تعالى در قرآن فرمودند: «بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد. ما آيات خود را برايتان بيان كرديم تا شما در آن تعقل كنيد.» سلام بن مستنير در ذيل اين آيه از حضرت باقر(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: خداوند زنده مى كند زمين را به قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عدل و داد رواج مى يابد به قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد از مردن زمين به وسيله ی ظلم و جور و ستم (مثل اين حديث از حضرت صادق(علیه السلام) و حضرت كاظم(علیه السلام) و ابن عباس روايت شده است.)

2. حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 423 آورده است:و عن زراره عن الباقر0 قال: يقاتلون حتى يوحدوا اللّه و لا يشرك به شيئاً و تخرج العجوزة الضعيفة من المشرق تريد المغرب لا يؤذيها احد و يخرج اللّه من الارض نباتها و ينزل من السماء قطرها.

ص: 495

زراره گويد: حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: (مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يارانش) جهاد مى كنند تا وقتى كه جميع مردم موحد شوند و قرار ندهند براى خداوند شريكى. (در زمان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) بيرون مى آيد پيرزنى ضعيف از مشرق كه قصد دارد به مغرب برود. احدى مزاحم او نمى شود و به او آزار نمى رساند. خداوند بيرون آورد از زمين بركات و سبزى ها و رستنى هاى آن را و قطرات باران و بركاتش را از آسمان مى باراند.

3. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 663 آمده است:

محمّدبن العباس، عن حميدبن زياد، عن الحسن بن محمّدبن سماعة، عن الحسن بن محبوب، عن ابى جعفر الاحول، عن سلام بن المستنير، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله عزوجل: «إِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» يعنى بموتها كفر اهلها و الكافر ميّت فيحييها اللّه بالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فيعدل فيها فيحى الارض و يحيى اهلها بعد موتهم.

محمّدبن عباس، از حميدبن زياد، از حسن بن محمّدبن سماعة، از حسن بن محبوب، از ابى جعفر احول، از سلام بن مستنير، از ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) آورده كه آن جناب راجع به فرموده خداوند عزوجل: «بدانيد كه البته خداوند زمين، را پس از مردنش زنده خواهد كرد.» فرمودند: منظور از مردن زمين، كفر ورزيدن اهل آن است و كافر، مرده است. پس خداوند آن را به ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده خواهد كرد كه در زمين عدالت مى نمايد. پس زمين را زنده مى سازد و اهل آن را پس از مرگشان زنده مى نمايد.

4. در كتاب الغيبة صفحه 110 آمده است:

الشيخ الطوسى: قال روى ابراهيم بن سلمة، عن احمدبن مالك الفزارى، عن حيدربن محمّد الفزارى، عن عبّادبن يعقوب، عن نصربن مزاحم، عن محمّدبن مروان الكلبى، عن ابى صالح، عن ابن عباس فى قوله تعالى: «إِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» يعنى يصلح الارض بقائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «بعد مَوتِها» يعنى [مِن] بعد جور اهل هلكتها [مملكتها] «قَدْ بَيَّنّا لَكُمُ الاْياتِ» بقائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ».شيخ طوسى گويد: ابراهيم بن سلمه، از احمدبن مالك فزارى، از حيدربن محمّد فزارى، از عبّادبن يعقوب، از نصربن مزاحم، از محمّدبن مروان كلبى، از ابى صالح، از ابن عباس درباره قول خداوند: «بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد.» روايت كرده كه گفت: يعنى زمين را به قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اصلاح مى فرمايد. «پس از مردن آن»

ص: 496

يعنى پس از جور و ستم اهل مملكت آن «به تحقيق كه ما آيات خود را برايتان بيان كرديم.» به قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «شايد كه تعقل كنيد.»

5. در كتاب كافى مجلد 7 صفحه 174 آمده است:

محمّدبن يعقوب، عن احمدبن مهران، عن محمّدبن على، عن موسى بن سعدان، عن عبد الرحمن الحجاج، عن ابى ابراهيم(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» قال: ليس يحييها بالقطر ولكن يبعث اللّه عزوجل رجالاً فيحيون العدل فتحيى الارض لاحياء العدل و لإقامة الحدّ (فيها) انفع فى الارض من القطر اربعين صباحاً.

محمّدبن يعقوب، از احمدبن مهران، از محمّدبن على، از موسى بن سعدان، از عبدالرحمن حجاج، از حضرت ابى ابراهيم موسى بن جعفر(علیهما السلام) در مورد قول خداوند: «خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد.» روايت كرده كه فرمود: نه به وسيله ی باران بلكه خداوند عزوجل مردانى برمى انگيزد. پس به خاطر برپايى و زنده شدن عدالت، زمين احيا مى گردد و همانا اقامه حد در آن از چهل روز باران سودمندتر است.

6. در كتاب روضه كافى مجلد 2 صفحه 83 حديث 390 آمده است:

محمّدبن احمدبن الصلت، عن عبد اللّه بن الصلت، عن يونس، عن المفضل بن صالح، عن محمّد الحلبى انّه سأل اباعبداللّه(علیه السلام) عن قول اللّه عزوجل: «إِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»قال: العدل بعد الجور.

محمّد حلبى از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آيه: «بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد.» پرسيد، فرمود: (زنده مى كند) به عدالت و داد پس از (مردنش به) جور و ستم.7. در كتاب الاكمال الدين و الاتمام النعمة شيخ صدوق باب 58 (نوادر الكتاب) صفحه 668 (عربى) و ترجمه آن مجلد 2 صفحه 385 حديث 13 آمده است:

و بهذا الاسناد، عن احمدبن الحسن الميثمى، عن الحسن بن محبوب، عن مؤن الطاق، عن سلام بن المستنير، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «إِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» قال: يحييها اللّه عزوجل بالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد موتها يعنى بموتها كفر اهلها و الكافر ميت.

امام باقر(علیه السلام) درباره قول خداوند (سوره حديد آيه 17) «بدانيد كه البته خداوند زمين را پس از مردنش زنده خواهد كرد.» فرمود: خداى عزوجل زمين را به قيام قائم(علیه السلام) زنده مى كند بعد از آنكه مرده است. مقصود از مردن زمين، كفر اهل زمين است. كافر همان مرده است.

ص: 497

زمين زمانى زنده است كه در آن كفرى وجود نداشته باشد. پس اگر كفر سراسر زمين را فرا گرفت، زمين مرده است و قبل از قيام حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين مردگى، زمين را فرا خواهد گرفت به وسيله ی اهل زمين.

از طرفى ديگر اگر مردم بر روى زمين فساد كنند، زمين هم بركاتش را از آن ها دريغ خواهد كرد. بنابراين مردم مبتلا مى شوند به خوف و ترس و نقص در اموال و انفس. ديگر زمين بركاتش را به آن ها نخواهد داد تا زمانى كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند. آن گاه زمين، محل عبادت عبادت كنندگان مى شود و زمين هم بركاتش را بر آن ها ارزانى خواهد داشت. لذا در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يك انقلاب ارضى و سماوى روى خواهد داد.

ص: 498

450. هر كس منتظر ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد و بميرد

مانند كسى است كه در حضور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شهادت رسيده است

سوره حديد آيه 19

وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحيم

كسانى كه به خدا و پيامبران او ايمان آورده اند، آن ها نزد پروردگارشان صديقون و راستى پيشگان و شهداء هستند و براى آنهاست اجر و نور خودشان.

1. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 195آمده است:

عن صالح بن سهل الهمدانى قال قال ابوعبداللّه(علیه السلام) «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ» ائمة المؤمنين(علیهم السلام) يوم القيامه تسعى بين يدى المؤمنين و بايمانهم حتى ينزلوهم منازل اهل الجنه.

صالح بن سهل همدانى مى گويد: امام صادق(علیه السلام) در ذيل آيه«يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ» فرمودند: امامان مؤمنين در روز قيامت از جلوى مؤمنين و سمت راستشان حركت مى كنند تا اين كه آن ها را در منزل گاهشان در بهشت جاى مى دهند.

2. در تفسير برهان مجلد5 صفحه 285 حدیث 3 آمده است:

ابن بابويه باسناده عن جابربن عبداللّه الانصارى، قال كنت ذات يوم عند النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) اذا قبل بوجهه على على بن ابى طالب(علیه السلام) فقال الا ابشرك يا اباالحسن؟ قال: بلى يا رسول اللّه. قال: هذا جبرائيل يخبرنى عن اللّه جل جلاله انه قد اعطى شيعتك و محبيك سبع خصال: الرفق عند الموت والانس عند الوحشة و النور عند الظلمة و الأمن عند الفزع و القسط عند الميزان و الجواز على الصراط و دخول الجنه قبل الناس نورهم يسعى بين ايديهم و بايمانهم.ابن بابويه به سند خود از جابربن عبداللّه انصارى نقل مى كند كه گفت يك روز نزد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بودم كه آن حضرت خطاب به اميرالمؤمنين على(علیه السلام) فرمود: آيا مژده بدهم تو

ص: 499

را يا اباالحسن؟ عرض كرد: آرى يا رسول اللّه. فرمود: اكنون جبرئيل به من از جانب پروردگار خبر داد كه خداوند شيعيان و دوستان تو را هفت خصلت عنايت نمود:

1. مدارا در هنگام مرگ.

2. انس در هنگام وحشت.

3. نورانيت در هنگام ظلمت.

4. امنيت در هنگام فزع.

5. قسط در هنگام سنجش اعمال.

6. جواز عبور از پل صراط.

7. ورود در بهشت قبل از همه ی مردم «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ»

3. در كتاب صافى صفحه 522، مجمع البیان مجلد 9 صفحه 396، منهج الصادقین مجلد 9 صفحه 185، تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 665 حدیث 20، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 525، غایة المرام مجلد 4 صفحه 38 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 244 آمده است:

فى العياشى عن الباقر(علیه السلام) قال: العارف منكم هذا الامر المنتظر له المحتسب فيه الخير كمن جاهدوا اللّه مع القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسيفه ثمّ قال: بلى واللّه كمن جاهد مع رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) بسيفه ثمّ قال الثلاثه بل و اللّه كمن استشهد مع رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فى فسطاطه و فيكم آيه من كتاب اللّه قيل و اى آية قال قول اللّه «وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ.»

در تفسير عياشى از امام باقر(علیه السلام) روايت شده كه فرمود: هر كه از شما به اين امر آشنا باشد و انتظار ظهور صاحب امر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته باشد براى او خير به حساب مى آيد و همانند كسى است كه با حضرت قائم(علیه السلام) و اسلحه او جهاد نموده است.

سپس فرمود: بلكه قسم به خدا همانند كسى است كه با اسلحه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و همراه آن حضرت جهاد نموده است و بعد براى بار سوم فرمود: بلكه قسم بخدا همانند كسى است كه در خيمه پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حضور داشته است و در شأن شما دركتاب خدا آيه اى است، عرض شد كدام آيه؟ فرمود: كلام خدا «وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ.»

4. در كتاب صافى صفحه 522 آمده است:

ص: 500

فى المحاسن عن الصادق(علیه السلام): قال ان الميت منكم على هذه الامر شهيد قبل و ان مات على فراشه قال: اى واللّه و إن مات على فراشه فى عند ربه رزق.

در كتاب محاسن از امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه فرمود: از شما (شيعيان) هر كس به مرگ طبيعى بميرد در صف شهدا خواهد بود. عرض شد اگر چه در بسترش بميرد؟ فرمود: قسم به خدا اگر چه در بسترش بميرد در پيشگاه پروردگار زنده است وروزى مى برد.

5. در كتاب صافى صفحه 522 آمده است:

عن الحكم بن عتيبه قال: لما قتل اميرالؤمنين(علیه السلام) الخوارج يوم النهروان قال اليه رجل فقال يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) طوبى لنا اذ شهدنا معك هذا لموقف و قتلنا معك هؤاء الخوارج فقال: اميرالمؤمنين(علیه السلام) و الذى خلق الحبة و برى ء النسمة لقد شهدنا فى هذا الموقف اناس لم يخلق اللّه آبائهم و لا اجدادهم بعد فقال الرجل و كيف شهدنا قوم لم يخلقوا قال: بل قول يكونون فى آخر الزمان يشركوننا فيما نحن فيه و يسلمون لنا فاولئك شركاونا حقا حقا.

حكم بن عتيبه مى گويد: هنگامى كه امير المؤمنين(علیه السلام) خوارج را در روز نهروان به قتل رسانيد مردى در برابر حضرت ايستاد و گفت: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام)، خوشا به حال ما با اين موفقيتى كه داشتيم و در ركاب شما اين خوارج را كشتيم.

حضرت فرمود: قسم به آن خدايى كه دانه را مى شكافد و نسيم را مى ورزد كسانى با ما شاهد در اين موقف هستند كه خداوند هنوز پدران و اجدادشان را خلق نفرموده، عرض كردند، چگونه مردمى كه هنوز خلق نشده شاهد ما هستند؟ حضرت فرمود: آن ها جمعيتى هستند كه در آخر الزمان مى باشند با ما در آنچه در او هستيم شريك هستند و تسليم ما مى باشند و به طور حقيقى و جدّى آن ها شريكان ما هستند.

ص: 501

451. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هرکدام با فیض شهادت از دنیا می روند و در

شب های قدر لمعاتی از علوم به ایشان و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داده می شود. (همه چیز در لوح محفوظ است)

سوره حدید آیه 22

ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ

هیچ مصیبتی در روی کره ی زمین به نفس های شما نمی رسد مگر آن که قبلاً آن را خداوند در کتابی (لوح محفوظ) ثبت کرده است و این برای خداوند آسان است.

1. در اصول کافی مجلد 2 صفحه 450 حدیث 3، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 247 و تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 687 آمده است:

فَإِنَّهُ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) لَمَّا أُدْخِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أُدْخِلَ عَلَيْهِ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) وَ بَنَاتُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ كَانَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) مُقَيَّداً مَغْلُولًا، فَقَالَ يَزِيدُ: يَا عَلِيَّب ْنَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام)! الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَ أَبَاكَ، فَقَالَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام): لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَ أَبِي، قَالَ فَغَضِبَ يَزِيدُ وَ أَمَرَ بِضَرْبِ عُنُقِهِ، فَقَالَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) فَإِذَا قَتَلْتَنِي فَبَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَنْ يَرُدُّهُنَّ إِلَى مَنَازِلِهِنَّ وَ لَيْسَ لَهُنَّ مَحْرَمٌ غَيْرِي، فَقَالَ أَنْتَ تَرُدُّهُمْ إِلَى مَنَازِلِهِمْ ثُمَّ دَعَا بِمِبْرَدٍ فَأَقْبَلَ يُبَرِّدُ الْجَامِعَةَ مِنْ عُنُقِهِ بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: يَا عَلِيَّب ْنَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) أَ تَدْرِي مَا الَّذِي أُرِيدُ بِذَلِكَ قَالَ بَلَى تُرِيدُ أَنْ لَا يَكُونَ لِأَحَدٍ عَلَيَّ مِنَّةٌ غَيْرُكَ، فَقَالَ يَزِيدُ هَذَا وَ اللَّهِ مَا أَرَدْتُ أَفْعَلُهُ ثُمَّ قَالَ يَزِيدُ يَا عَلِيَّب ْنَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» فَقَالَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) كَلَّا، مَا هَذِهِ فِينَا نَزَلَتْ، إِنَّمَا نَزَلَتْ فِينَا «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْض» وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 686 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 247 آمده است:

ص: 502

قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) سَأَلَ رَجُلٌ أَبِي عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ نَزَلَتْ فِي ... إلخ كَمَا سَيَجِي ءُ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» صَدَقَ اللَّهُ وَ بَلَّغَتْ رُسُلُهُ، كِتَابُهُ فِي السَّمَاءِ عِلْمُهُ بِهَا وَ كِتَابُهُ فِي الْأَرْضِ عُلُومُنَا فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ فِي غَيْرِهَا

علی بن ابراهیم با استنادش به عبدالرحمن بن کثیر از حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت در ذیل آیه فرمودند: خداوند راست می فرماید و رسولانش هم آن را رسانیدند و ابلاغ کردند کتابش که در آسمان است و آن از علم اوست و کتابش که در زمین است و آن علوم ما اهل بیت(علیهم السلام) است که در شب های قدر بر علوم ما می افزاید و این کار برای خداوند آسان است.

ص: 503

452. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی

به رضای خداوند هستند و همه ی افعال، اعمال، افکار، شادی و غم آن ها به خاطر خدا است

سوره حدید آیه 23

لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور

هر چیزی که از دست شما رفته است اندوهگین نشوید و آنچه را که به شما داده است خوشحال نگردید و خداوند دوست نمی دارد همه ی خودپسندان و فخر فروشان را.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 687 آمده است:

قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ الثَّانِي(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ» قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ سَأَلَ الرَّجُلُ أَبِي(علیه السلام) عَنْ ذَلِكَ قَالَ نَزَلَتْ فِي زُرَيْقٍ وَ أَصْحَابِهِ وَاحِدَةٌ مُقَدَّمَةٌ وَ وَاحِدَةٌ مُؤَخَّرَةٌ «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ» مِمَّا خُصَّ بِهِ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» مِنَ الْفِتْنَةِ الَّتِي عَرَضَتْ لَكُمْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم)

حضرت (علیه السلام) فرمودند: شخصی از پدرم درباره ی این آیه «آنچه که از دست شما رفت و از دست دادید اندوهگین نشوید» پرسید. پدرم فرمودند: این عبارت درباره ی فلان مرد و اصحاب اوست (که افسوس می خورد) یک جمله مقدمه ایست اما دنباله ی آن که آمده است «بر آنچه که از دست می دهید افسوس نخورید» این اختصاص دارد به حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) و آنجا که می فرمایند «و شاد نشوید آنچه را که خدا به شما می دهد» یعنی فتنه هایی که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به شما روی می آورد.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 688 آمده است:

قَالَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) ...«ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ» إِلَى قَوْلِهِ «لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» فَنَحْنُ الَّذِينَ لَا نأسو [نَأْسَى] عَلَى مَا فَاتَنَا وَ لَا نَفْرَحُ بِمَا آتَانَا

ص: 504

حضرت علی بن الحسین(علیهما السلام) فرمودند شاد نشوید از آنچه به شما می دهند و درباره ی ما (اهل بیت(علیهم السلام)) است از آنچه که به ما می رسد شاد نمی شویم و آنچه را که از دست می دهیم غمگین نمی گردیم.

ص: 505

453. میزان، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام)

و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره حدید آیه 25

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ

به درستی که ما فرستادیم رسولان خود را با دلیل و برهان و بینه و نازل کردیم با آن ها کتاب و میزان را برای برپایی قسط فرستادیم

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 688 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 247 آمده است:

قوله: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ» قال الميزان الإمام

«همانا ما پیامبران و رسولان خود را با ادله و برهان و معجزه فرستادیم و بر ایشان کتاب و میزان را نازل کردیم» حضرت فرمودند منظور از میزان امام است.

ص: 506

454. خداوند به محبين اهل بيت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نور مخصوصى عطاء مى فرمايد

سوره حديد آيه 28

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم

اى كسانى كه ايمان آورده ايد بترسيد از نافرمانى خداوند متعال و ايمان بياوريد به رسولش، به شما مى دهد دو كفل(يا دو بال) از رحمت خودش و برايتان نورى قرار مى دهد كه بوسيله آن راه مى رويد (هم در دنيا و هم در آخرت) و شما را مى بخشد و خداوند بسيار آمرزنده مهربانست.

1. در شواهدالتنزیل مجلد 2 صفحه 308 حدیث 943 آمده است:

فُرَاتُب ْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُ قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مَرْوَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّب ْنُ هِلَالٍ الْأَحْمَسِيُّ عَنْ عُبَيْدِبْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ التَّيْمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ» قَالَ: الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ «وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» قَالَ: عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

فرات بن ابراهيم كوفى گفت...، از محمّدبن مروان، از كلبى، از ابى صالح، از ابن عباس در فرموده خداوند متعال: «به شما دو جناح از رحمتش می دهد» گفت آن دو جناح رحمت حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) هستند، براى شما نورى قرار می دهد كه به وسيله ی آن راه مى پيماييد. گفت: آن نور، على ابن ابى طالب(علیه السلام) است.حاكم حسكانى سه حديث به شماره هاى 944، 945 و 946 مى آورد. در هر سه حديث مى فرمايد«يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ» حضرت امام حسن و حضرت امام حسين(علیهما السلام) است و« نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» آن نور على ابن ابى طالب(علیه السلام) است.

ص: 507

2. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل صفحه 309 ذيل همين آيه در حديث 947 آورده است:

يَشْهَدُ لَهُ حَدِيثُ أَبِي سَعِيدٍ أَخْبَرَنَاهُ عَبْدُالرَّحْمَنِب ْنُ الْحَسَنِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ إِبْرَاهِيمَ، حَدَّثَنَا مُطَيِّنٌ حَدَّثَنَا نَصْرُبْنُ عَبْدِالرَّحْمَنِ حَدَّثَنَا زَيْدُبْنُ الْحَسَنِ، عَنْ مَعْرُوفِب ْنِ خَرَّبُوذَ الْمَكِّيِّ، عَنْ أَبِي عُبَيْدٍ مَوْلَى ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:سَمِعْتُ أَبَاسَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ يَقُولُ: قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَمَا وَ اللَّهِ لَا يُحِبُّ أَهْلَب َيْتِي عَبْدٌ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُوراً حَتَّى يَرِدَ عَلَيَّ الْحَوْضَ، وَ لَا يُبْغِضُ أَهْلَب َيْتِي عَبْدٌ إِلَّا احْتَجَبَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

حاكم حسكانى مى گويد: خبر داد ما را به اين روايت عبدالرحمن بن حسن...، از ابى عبيد غلام ابن عباس گفت: شنيدم ابى سعيد خدرى مى گفت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: به خدا سوگند، بنده اى كه اهل بيت(علیهم السلام) مرا دوست نمى دارد مگر اينكه خداوند عزيز و جليل نورى به او عطا مى فرمايد تا نزد كوثر بر من در آيد و دشمن نمى دارد اهل بيت مرا بنده اى مگر اينكه (نور) خداوند از او روز قيامت پوشيده مى گردد.

3. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 310 حديث 948 آورده است:

حَدَّثَنِي أَبُوجَعْفَرٍ كَامِلُب ْنُ أَحْمَدَ الْمُسْتَمْلِي مِنْ أَصْلِ سَمَاعِهِ أَخْبَرَنَا أَبُوالْقَاسِمِ عَبْدُاللَّهِب ْنُ الْحُسَيْنِب ْنِ بَالَوَيْهِ الصُّوفِيُّ سَنَةَ سَبْعِينَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَهْلِب ْنِ نُوحٍ الْهَرَوِيُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُب ْنُ الْفَضْلِب ْنِ الْعَبَّاسِ الْفِرْيَابِيُّ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ أَحْمَدَ الْعَسْقَلَانِيُّ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ وَهْبٍ قَالَ: حَدَّثَنِي مَالِكُب ْنُ أَنَسٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ عَنْ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم): أَكْثَرُكُمْ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَكْثَرُكُمْ حُبّاً لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

حاكم حسكانى گويد: نقل حديث كرد تو را ابوجعفر كامل بن احمد مستملى...، از مالك بن انس از زهرى از سالم از پدرش از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: منورترين شما روز قيامت كسانى هستند كه آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را بيشتر دوست دارند.

از مجموعه اين احاديث چنين استنباط مى شود كه اگر مؤمنى تقوا پيشه كنند و بر رسول خداوند يعنى حضرت محمّد مصطفى(صلی الله علیه وآله وسلم) ايمان واقعى داشته باشند و فرمان هاى او را به درستى اجرا نمايند يعنى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) را به عنوان هادى و ولى و امام و وصى بعد از خود معرفى كرد، به واقع بپذيرند و شيعه او شوند و مطابق آنچه كه قرآن و احاديث بيان كرده است اهل بيت عصمت وطهارت(علیهم السلام) را دوست بدارند و محب اهل بيت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شوند، خداوند هم دو كفل رحمت يعنى امام حسن(علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام) را به آن ها عنايت مى كند تا به وسيله ی اين دو كفل اوج بگيرند، و به درگاه الهى نزديك شوند و خداوند نور ولايت اميرالمؤمنين على(علیه السلام) را به آن ها عنايت مى فرمايد تا در دنيا و آخرت به وسيله ی اين نور حركت نمايند.

ص: 508

و امروز در روى كره زمين از امام زمان حجة بن الحسن العسكرى(علیه السلام) كه از اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است نزديك تر نداريم، او از هر نظر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزديك است و از اهل بيت و عترت آن حضرت است، هر كس اين بزرگوار را دوست بدارد و به او عشق بورزد، يقيناً خداوند را به او«يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ» عطا خواهد فرمود، «نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» را به او عنايت خواهند فرمود، و مغفرت خداوند شامل حال او خواهد شد.

ص: 509

455. ياران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متقّين و حزب اللّه هستند

اشاره

سوره مجادله آيه 22

لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

ای پیامبر کسانی را که ایمان آورده اند به خداوند و روز قیامت نمی یابی که با دشمن خدا و رسولش دوستی کنند و دوست شوند. هرچند آن دشمنان پدران آن ها و یا فرزندان آن ها و یا برادران آن ها و یا قوم و عشیره ی آن ها باشند. آن ها کسانی هستند که ایمان در قلوبشان نوشته شده است و روح آن ها را یاری می کند. آن ها داخل بهشت می شوند. آن بهشت هایی که در زیر آن نهرها جاری است و در آن ها جاودان می مانند. این ها کسانی هستند که خداوند از ایشان راضی است و ایشان نیز از خداوند خشنودند. آن ها حزب خداوند هستند و هشیار باش حزب خداوند رستگارانند.

1. حافظ قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 442 حديث مفصلى را از مناقب احمد خوارزمى نقل مى كند، وراوى حديث جابربن عبداللّه الانصارى، و حديث بحثى بين رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با فردى يهودى به نام جندل بن جناده بن جبير اليهودى و در اين حديث رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) جانشينان خود را معرفى مى كند و مى فرمايند:

اولهم سيد الاوصياء ابوالائمه على ثم ابناه الحسن و الحسين... فمن بعد الحسين و ما اساميهم قال اذا انقضت مدة الحسين فالامام ابنه على و يلقب بزين العابدين فبعده ابنه محمّد يلقب بالباقر، فبعده ابنه جعفريدعى بالصادق فبعده ابنه موسى يدعى بالكاظم فبعده ابنه على يدعى بالرضا فبعده ابنه محمّد يدعى بالتقى و

ص: 510

الزكى فبعده ابنه على يدعى بالنقى والهادى فبعده ابنه الحسن يدعى بالعسكرى فبعده ابنه محمّد يدعى بالمهدى و القائم و الحجة فيغيب ثم يخرج فاذا خرج يملاء الارض قسطا و عدلاً كمى ملئت جوراً و ظلماً طوبى للصابرين فى غيبه طوبى للمتقين على محبتهم اولئك الذين وصفهم اللّه فى كتابه و قال «هُدًى لِلمُتَّقِين الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» (1) ثم قال تعالى «... أُولئِك َ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ» (2)

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به جندل يهودى درباره اوصيا بعد از خود فرمودند اول آن ها آقاى اوصياء و پدر امامان على بن ابى طالب(علیه السلام) است و بعد از او امام حسن(علیه السلام) و بعد از او امام حسين(علیه السلام) است كه اين دو فرزند او هستند. و بعد از حسين(علیه السلام)، على بن الحسين(علیهما السلام) ملقب به زين العابدين است و بعد از او محمّد ملقب به باقر(علیه السلام) است و بعد از او فرزندش جعفر(علیه السلام) است كه او را با لقب صادق(علیه السلام) مى خوانند و بعد از او فرزندش موسى(علیه السلام) است كه او را با لقب كاظم(علیه السلام) مى خوانند و بعد از او فرزندش على(علیه السلام) است كه او را با لقب رضا(علیه السلام) می خوانند و بعد از او فرزندش محمّد(علیه السلام) است كه با لقب تقى و زكى(علیه السلام) خوانده مى شود، و بعد از او فرزندش على(علیه السلام) است كه با لقب تقى الهادى خوانده مى شود و بعد از او فرزندش حسن(علیه السلام) است كه او را با لقب عسكرى مى خوانند، و بعد از او فرزند «محمّد»(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه او با القاب «مهدى» و «القائم» و «الحجة» خوانده مى شود. او غايب مى شود آن گاه ظاهر مى گردد و هنگامى كه ظاهر شود دنيا را پر از عدل و داد مى كند، همان طورى كه پر از ظلم و جور شده است. خوشا به حال كسانى كه در غيبت او ثابت مى مانند در محبت و دوستى او، آن ها كسانى هستند كه خداوند در وصف آن ها در كتابش فرموده: «هُدًى لِلمُتَّقِين

الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» (سوره بقره آيه 2) و باز خداوند در وصف آن ها فرموده است: «... أُولئِك َ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ» (سوره مجادلهآیه 22) آن ها حزب خداوند هستند و آگاه باشيد كه حزب اللّه يا حزب خداوند رستگارانند.

2. در تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 268 حدیث 56 و احتجاج طبرسی مجلد 1 محاجة 32 آمده است:

ص: 511


1- . سوره بقره آیه 2
2- .[2] سوره مجادله آیه 22

في كتاب الاحتجاج للطبرسي عن النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) حديث طويل يقول فيه و قد ذكر عليا و أولاده(علیهم السلام) الا ان أعداء على(علیه السلام) هم أهل الشقاق هم العادون و اخوان الشياطين الذين يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا، الا ان أوليائهم الذين ذكرهم الله في كتابه المؤمنون فقال عز و جل « لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» الى آخر الاية.

در احتجاج شیخ طبرسی در ضمن حدیث طولانی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که درباره ی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فرزندانش فرمودند: بدانید که دشمنان حضرت علی(علیه السلام) همان اهل تفرقه هستند. آنان دشمن بوده و دشمنی را از حد گذرانده اند. آنان برادران شیطان می باشند. این ها همان هایی هستند که برخی شان به منظور فریب کاری به برخی دیگر با گفتار آراسته و فریبنده، پیام پنهانی می فرستند. بدانید دشمنان (امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دیگر امامان(علیهم السلام)) آن هایی هستند که خداوند در قرآن درباره ی آن ها می فرماید: « لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ...»

3. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 338 حدیث 11 و تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 268 حدیث 57 آمده است:

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ خَلَفِب ْنِ عَبَّادٍ الْأَنْمَاطِيِّ عَنْ مُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) وَ عِنْدَهُ فِي الْبَيْتِ أُنَاسٌ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ إِنَّمَا أَرَادَ بِذَلِكَ غَيْرِي فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ عَنْكُمْ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَيَخْمُلَنَّ هَذَا حَتَّى يُقَالَ مَاتَ هَلَكَ فِي أَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ لَتُكْفَؤُنَّ كَمَا تُكْفَأُ السَّفِينَةُ فِي أَمْوَاجِ الْبَحْرِ لَا يَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ الْإِيمَانَ فِي قَلْبِهِ وَ أَيَّدَهُ «بِرُوحٍ مِنْهُ»

مفضل بن عمر می گوید: من در خدمت حضرت صادق(علیه السلام) بودم و در خانه عده ای از مردم حضور داشتند. گمان می کنم حضرت به یکی از آن ها فرمودند (غیر از من) به والله سوگند حضرت صاحب الامر غایب خواهند شد و غیبتش آن قدر طول می کشد که عده ایمی گویند مرده است و یا هلاک شده است و در دره ای افتاده است و کشتی و سفینه ی مذهب شما مانند یک کشتی عادی دچار امواج شده است و واژگون گردیده است. در آن هنگام کسی نجات می یابد که خداوند (در عالم ذر اولی) از او پیمان گرفته است و ملکه ی ایمان را در قلبش ثبت نموده است و به وسیله ی روح خود او را یاری و تأیید می کند.

ص: 512

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 693 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه آمده است:

«أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ» وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» قَالَ: الرُّوحُ مَلَكٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام)

صفات حزب الله و یاران حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در اینجا مختصراً از این آیه و روایات آن بعضی از صفات یاران صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که حزب الله هستند می آوریم:

1. ایمان به خداوند و روز قیامت دارند (مبداء و معاد) یؤمنون بالله و الیوم الاخر(1) (تولی)

2. هرگز با دشمنان خداوند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) دوستی نخواهند کرد اگر چه پدرانشان یا فرزندانشان و یا برادرانشان یا قوم و عشیره ی ایشان باشند؛ دوستی خداوند و رسولش و اهل بیت(علیهم السلام) را با هیچ چیز عوض نمی کنند. (تبری)

3. ایمان در قلوب آن ها ثبت شده است. اولئک کتب فی قلوبهم الایمان(2)

4. آن ها به وسیله ی روح تأیید و یاری می شوند. روحی که از جبرئیل و میکائیل اعظم است.

5. خداوند از آن ها راضی و آن ها از خداوند خشنودند. رضی الله عنهم و رضوا عنه(3)

6. جایگاه آن ها بهشت موعود است و در آن جاودان می مانند. جنات تجری من تحتها الانهار(4)

7. این ها حزب الله هستند و حزب الله رستگارانند الا ان حزب الله هم المفلحون (5)

8. این ها در غیبت امام زمان(علیه السلام) صابرند و خوشا به حالشان. طوبی لصابرین فی غیبته9. این ها در غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از متقین هستند و محبت امام زمانشان را به دل دارند. طوبی للمتقین علی محبتهم

10. این ها دشمن هستند با دشمنان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) که دشمنان حضرت علی(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام)، اهل شقاوت و برادران شیطان هستند.

ص: 513


1- . سوره آل عمران آیه 114 و سوره توبه آیه 44
2- . سوره مجادله آیه 22
3- . سوره مائده آیه 119 و آیات دیگر
4- . سوره بقره آیه 25 و آیات دیگر
5- . سوره مجادله آیه 22

11. زمانی که همه از امام زمان برمی گردند و درباره ی ایشان، اعتقادشان را از دست می دهند، این ها با اعتقاد کامل به سر می برند. عده ای می گویند امام زمان(علیه السلام) مرده است... اما این ها در ایمان خود به امام زمانشان ثابتند و کتب الایمان فی قلبه

12. این ها به عهد و پیمانی که با خداوند در عالم ذر اولی بسته اند، پای بند هستند و این ها اهل نجات هستند. لا ینجوا الا من اخذ الله میثاقه

ص: 514

456. خداوند، پيامبر و امامان و امام زمان(علیهم السلام) را تربيت كرد، به بهترين تربيت

سوره حشر آيه 7

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

هر چه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به شما مى دهد آن را بگيريد و هر آنچه را كه شما را از آن منع مى كند، از آن پرهيز كنيد و تقواى خداوند را در خود ايجاد كنيد كه خداوند شديدالعقاب است.

1. در اصول كافى مجلد2 صفحه 5 حديث3 آمده است:

عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمّد، عن الحجال، عن ثعلبة: عن زرارة قال: سمعت اباجعفر و اباعبداللّه(علیهما السلام) يقولان، ان اللّه عزو جل فوض الى نبيه(صلی الله علیه وآله وسلم) امر خلقه لينظر كيف طاعتهم، ثم تلا هذه الاية «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»

زراره گويد: من از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) شنيدم كه مى فرمودند: خداى عزوجل امر خلقش را به پيغمبرش واگذار فرمود تا ببيند چگونه اطاعت مى كنند (پيغمبرش را و چون اطاعت پيغمبر بر نفوس مردم دشوارتر از اطاعت خداست اجرش بيشتر است). سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آن چه منعتان كرده باز ايستيد.»

2. در اصول كافى مجلد 2 صفحه 7 حديث5، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 415 حدیث 4 آمده است:

ابوعلى الا شعرى عن محمّدبن عبد الجبار، عن ابن فضال، عن ثعلبة بن ميمون، عن زرارة: انه سمع اباجعفر و اباعبداللّه(علیهما السلام) يقولان: ان اللّه تبارك و تعالى فوض الى نبيه(صلی الله علیه وآله وسلم) امر خلقه لينظر كيف طاعتهم، ثم تلا هذه الاية «وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»

ص: 515

زراره گويد: شنيدم كه امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) مى فرمودند: خداى تبارك و تعالى امر خلقتش را به پيغمبرش(صلی الله علیه وآله وسلم) واگذار فرمود تا ببيند چگونه اطاعت مى كنند، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «آن چه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آن چه منعتان كرده باز ايستيد.»

3. در اصول كافى مجلد2 صفحه 8 حديث 9، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 315 حدیث 9 آمده است:

محمّدبن يحيى عن محمّدبن الحسن، عن يعقوب بن يزيد، عن الحسن بن زياد، عن محمّدبن الحسن المیثمى، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: سمعته يقول: إنّ اللّه عزوجل ادَّب رسوله حتى قَوَّمَهُ على ما اراد، ثم فوض اليه فقال عزّ ذكره: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» فما فوض الله الى رسوله(صلی الله علیه وآله وسلم) فقد فوَّضَه الينا.

محمدبن الحسن میثمی گوید از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمودند: خداوند پیامبرش را تربیت نمود و اراده ی او را ثابت کرد. سپس به او (همه چیز) را تفویض کرد. سپس فرمودند: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» پس آنچه خدا به رسولش تفویض کرد، پیامبر به ما تفویض فرمود.

4. در اصول كافى مجلد2 صفحه 4 حديث2، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 314 حدیث 3 آمده است:

على بن ابراهيم عن ابيه، عن يحيى بن ابى عمران، عن يونس، عن بكاربن بكر، عن موسى بن أشيم قال: كنت عند ابى عبداللّه(علیه السلام) فسأله رجل عن آية من كتاب اللّه عزوجل فاخبره بها، ثم دخل عليه داخل فسأله عن تلك الاية فاخبره بخلاف ما اخبر [به] الاول فدخلنى من ذلك ماشاءاللّه حتى كأنَّ قلبى یشرح بالسَّكاكين فقلت فى نفسى: تركت ابا قتاده بالشام لأيخطى ء فى الواو و شبهه و جئت الى هذه يخطى ء هذا الخطاء كله فبينا انا كذلك اذ دخل عليه آخر فسأله عن تلك الايه فأخبره بخلاف ما اخبرنى و اخبر صاحبى و فسكنت نفسى، فعلمت أنَّ ذلك منه تقيه، قال: ثم التفت الى فقال لى: يا ابن اشيم، ان اللّه عزوجل فوض الى سليمان بن داود فقال: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ» و فوض الى نبيه(صلی الله علیه وآله وسلم) فقال: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» فما فوض الى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فقد فوضه الينا.

موسى بن اشيم گويد: خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم كه مردى راجع به آيه اى از قرآن پرسيد و حضرت جوابش فرمود. سپس مردى وارد شد و همان آيه را پرسيد. حضرت بر خلاف آن چه به اولى فرموده بوده به او جواب گفت، از اختلاف گويى آن حضرت آنچه خدا خواهد در دلم وارد شد. بطورى كه گويا دلم را با كاردها مى برند. با خودم گفتم من ابوقناده را كه در يك «واو» اشتباه نمى كرد، در شام رها كردم و نزد اينمرد آمدم كه چنين اشتباه بزرگى مى كند، در آن ميان كه من آن افكار را داشتم، مرد ديگرى وارد شد و از همان آيه سؤال

ص: 516

كرد، حضرت بر خلاف آنچه به من و [دو] رفيقم گفته بود به او جواب داد، دلم آرام گرفت. زيرا دانستم اختلاف گويى آن حضرت به خاطر تقيه است. سپس آن حضرت به من توجه كرد و فرمود: پسر اشيم، خداى عزوجل امر را به سليمان بن داود واگذار كرد و فرمود: «اين است عطاء ما خواهى ببخش يا نگهدار، حسابى بر تو نيست.» و به پيغمبرش واگذار كرد و فرمود: «آن چه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آن چه منعتان كرده بازايستيد» و آن چه بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) واگذار نموده به ما واگذار كرده است.

5. در كتاب اصول كافى مجلد 2 صفحه 5 حديث شماره 4، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 315 حدیث 5 آمده است:

على بن ابراهيم، عن ابيه، عن ابن ابى عمير، عن عميربن اُذَينَة، عن فضيل بن يسار قال: سمعت اباعبداللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول لبعض اصحاب قيس الماصر: ان اللّه عزوجل ادبّ نبيه فأحسن أدبه، فلمّا أكمل له الادب قال: «إِنَّك َ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» ثم فوض اليه امر الدين والأمّةِ ليسوس عباده، فقال عزوجل، «وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» و ان رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) كان مسدداً موفقاً مؤیّداً بروح القدس، لا يزل و لا يخطى ء فى شى ء مما يسوس به الخلق، فتادّب بآداب اللّه ثمّ ان اللّه عزوجل فرض الصلاة ركعتين ركعتين عشر ركعات، فأضاف رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) الى الركعتين ركعتين و الى المغرب ركعه فصارت عديل الفريضة لا يجوز تركهن الا فى سفر و أفرد الركعة فى المغرب فتركها قائمة فى السفر و الحضر فأجاز اللّه عزو جل له ذلك كلّه فصارت الفريضة سبع عشرة ركعة، ثم سنّ رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) النوافل اربعاً و ثلاثين ركعة مثلى الفريضة فأجاز اللّه عزوجل له ذلك والفريضه والنافلة إحدى و خمسون ركعة، منها ركعتان بعد العتمة جالساً تعدّ بركعة مكان الوتر و فرض اللّه فى السنة صوم شهر رمضان و سنّ رسول اللّه(صلی

الله علیه وآله وسلم) صوم شعبان و ثلاثة ايّام فى كلّ شهر مثلى الفريضة فأجاز اللّه عزوجل له ذلك و حرّم اللّه عزوجل الخمر بعينها و حرّم رسول اللّه(صلی

الله علیه وآله وسلم) المسكر من كلّ شراب فاجاز اللّه له ذلك كلّه و عاف رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) أشياء و كرهها ولم ينه عنها نهى حرام إنما نهى عنها نهى إعافة و كراهة، ثمّ رخّص فيها فصار الأخذ برخصه واجباً على العباد كوجوب ما يأخذون بنهيه و عزائمه و لم يرخّص لهم رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فيما نهاهم عنه نهى الحرام و لا فيما أمر به أمر فرض لازم فكثير المسكر من الأشربة نهاهم عنه نهى حرام لم يرخّص فيه لأحد ولم يرخّص رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) لأحد تقصير الرّكعتين اللتين ضمهما الى ما فرض اللّه عزوجل، بل ألزمهم ذلك إلزاماً واجباً، لم يرخّص لاحد فى شى ء من ذلك الاّ للمسافر و ليس لأحد أن يرخّص [شيئاً] ما لميرخّصه رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، فوافق أمر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) أمر اللّه عزوجل ونهيه نهى اللّه عزوجل و وجب على العباد التسليم له كالتسليم لله تبارك و تعالى.

ص: 517

فضيل بن يسار گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) به بعضى از اصحاب قيس ماصر مى فرمود: همانا خداى عزوجل پيغمبرش را تربيت كرد و نيكو پرورش داد و تربيت كرد، چون تربيت او را تكميل نمود، فرمود: «تو بر خلق عظيمى استوارى» سپس امر دين و امت را به او واگذار فرمود تا سياست بندگانش را به عهده گيرد، سپس فرمود: «آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه شما را نهى كرده باز ايستيد.»

همانا رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) استوار و موفق و مؤید به روح القدس بود. نسبت به سياست و تدبير خلق هيچ گونه لغزش و خطايى نداشت، به آداب خدا تربيت شد. خداى عزوجل نمازهاى پنج گانه را دو ركعت دو ركعت واجب ساخت تا ده ركعت شد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به دو ركعت (ظهر و عصر و عشاء) دو ركعت و به مغرب يك ركعت افزود و اين اضافات با واجب خداى تعالى همدوش گشت، به طورى كه ترك آن ها جز در سفر جايز نيست و چون در نماز مغرب يك ركعت افزود آن را در سفر وحضر بر جا گذاشت. خداى عزوجل تمام اين اضافات پيغمبر را قبول كرد و نمازهاى يوميه واجب هفده ركعت گشت.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نمازهاى نافله را كه سى و چهار ركعت در برابر نمازهاى واجب است مستحب قرار داد. خداى عزوجل هم آن را اجازه داد و نمازهاى واجب و مستحب پنجاه و يك ركعت گشت دو ركعت نماز نشسته بعد از عشا به جای نماز وتر است و يك ركعت به حساب مى آيد.

و خدا در ميان سال، تنها روزه ماه رمضان را واجب ساخت و رسولش(صلی الله علیه وآله وسلم) روزه ماه شعبان و سه روز از هر ماه را سنت كرد تا برابر مقدار واجب شد. (زيرا اگر در ده ماه غير از رمضان و شعبان ماهى سه روز روزه بدارد، سى روز مى شود و به اضافه ماه شعبان، دو برابر سى روز رمضان مى گردد) خداى عزوجل اين را هم براى او اجازه داد.

و باز خداى عزوجل اختصاصاً شراب انگور را حرام ساخت و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هر نوشابه مست كننده اى را حرام كرد، خدا هم براى او اجازه داد و رسول خدا(صلی اللهعلیه وآله وسلم) از چيزهايى خوددارى كرد و آن ها را بد دانست ولى به طور حرمت از آن ها نهى نكرد و تنها امر به خوددارى و كراهت نمود و در ارتكاب آن ها رخصت داد، گرفتن بر رخصت او هم بر بندگان واجب گشت؛ مانند واجب بودن اخذ به نهى و قدغن هاى او. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت به آنچه نهی کرد، حرام نمود و

ص: 518

آنچه امر کرد و واجب فرمود به مردم رخصت تخلف نداد، از اين جهت بيشتر نوشابه هاى مست كننده را كه از آن نهی حرام فرمود، رخصت ارتكاب آن نداد و نيز نسبت به دو ركعت نمازى كه به واجب خداى تعالى اضافه فرموده بود، به هيچ كس رخصت تقصير نداد، بلكه آن را به طور واجب برايشان ملزم ساخت، براى هيچ كس جز مسافر رخصت تقصير نداد و هيچ كس را نرسد كه نسبت به آنچه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رخصت نداده رخصت دهد، پس امر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با امر خداى عزوجل و نهى او با نهيش موافق و برابر است، بر بندگان لازم است تسليم او باشند همچنان كه تسليم خداى تبارك و تعالى هستند.

همان طورى كه توجه مى فرماييد مربى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خداوند است و مربى اميرالمؤمنين(علیه السلام) رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى باشد و هر كدام از ائمه طاهرين(علیهم السلام) مربى امام بعد از خود بودند، در حقيقت اصل تربيت آن ها از آن خداوند است. بنابراين خداوند اطاعت از آن ها را اطاعت از خود مى داند، در اين آيه هم مى فرمايد: «هر چه پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بياورد بگيريد و قبول كنيد و هرچه او نهى مى كند، شما هم نهى كنيد.» و باز در همين احاديث آمده است: (صلی الله علیه وآله وسلم) اين آيه درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اوصياء ايشان است. امروزه عهده دار اين عهد الهى حضرت بقية اللّه الاعظم، حجة بن الحسن(علیه السلام) است. این چه مقام عظیمی است که خداوند به آن ها داده است! او این مقام را به هیچ کس دیگر به جز ایشان نداده است.

ص: 519

457. مؤمنين واقعى در فراز و نشيب زندگى هرگز مأيوس نمى شوند تا امام

اشاره

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند

سوره ممتحنه آيه 13

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد هرگز قومى را كه خداوند بر آنان غضب كرده يار و دوست خود مگيريد كه آن ها از جهان آخرت مأيوس و نااميد هستند همچنان كه كافران از اهل قبور نااميدند.

* در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 684 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 360 حدیث 1 آمده است:

قال محمدبن العباس رحمه الله حدثنا علي بن عبدالله عن إبراهيم بن محمد الثقفي قال سمعت محمدبن صالح بن مسعود قال حدثني أبوالجارود زيادبن المنذر عمن سمع عليا(علیه السلام) يقول العجب كل العجب بين جمادى و رجب فقام رجل فقال يا أميرالمؤمنين ما هذا العجب الذي لا تزال تتعجب منه فقال ثكلتك أمك و أي عجب أعجب من أموات يضربون كل عدو لله و لرسوله و لأهل بيته و ذلك تأويل هذه الآية «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» فإذا اشتد القتل قلتم مات أو هلك أو أي واد سلك و ذلك تأويل هذه الآية «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرا»

محمّدبن العباس گويد: على بن عبداللّه از ابراهيم بن محمّد ثقفى حديثمان داد. وى گفت: شنيدم محمّدبن صالح بن مسعود گفت: ابوالجارود زيادبن المنذر از كسى برايم حديث گفت كه شنيده بود اميرالمؤمنين على(علیه السلام) مى فرمايد: عجب و همه ی عجب بين جمادىو رجب است، پس مردى به پاخاست و عرضه داشت يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) اين چه شگفتى است كه

ص: 520

شما پيوسته از آن در تعجب هستيد؟ فرمود: مادرت در عزایت بگريد، كدام شگفتى از اين عجيب تر است كه مردگان هر دشمن خدا و رسول او(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بيتش(علیهم السلام) را بزنند؟... و اين است تاويل آيه «اى كسانى كه ايمان آورده ايد هرگز قومى را كه خداوند بر آنان غضب كرده يار و دوست خود مگيريد كه آن ها از جهان آخرت مأيوس و نااميد هستند همچنان كه كافران از اهل قبور نااميدند.» هنگامى كه كشتار شدّت يابد گويند: مرده و هلاك گشته و به كدام وادى رفته است و همان است.

تأويل اين آيه:

«سپس بار ديگر شما را بر آنان سلطه دهيم و به وسيله اموال و فرزندان مدد نماييم و تعداد [افراد]تان را بيشتر سازيم.»

و همه اين ها در زمان ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت مى گيرد.

ص: 521

458. امامت نور است و در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كامل مى گردد

سوره صف آيه 8

يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون

اراده مى كنند كه نور خداوند را با گفتار باطل خاموش سازند، اما خداوند نورخود را به اتمام مى رساند و لو كافران كراهت داشته باشند.

1. حافظ سليمان بن ابراهيم حنفى معروف به خواجه كلان در كتاب ينابيع المودة صفحه 429 چنين آورده است:

و فى سوره ی الصف «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الكافِرُونَ» عن محمّدبن الفضيل بن على بن الحسينG قال النور فى هذه الاية الامامة واللّه متم الامامة عند قيام القائم(علیه السلام).

در سوره صف خداوند مى فرمايد: «اراده مى كنند كه نورخداوند را با دهان هايشان خاموش سازند اما، خداوند نور خود را به اتمام مى رساند، حتى اگر كافران كراهت داشته باشند» محمّدبن فضيل از حضرت على بن الحسين (زين العابدين)(علیه السلام) روايت مى كند كه حضرت فرمودند: «نور» دراين آيه اصل امامت و ولايت و جانشينى رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) است و خداوند نور خود را كامل كرده و به اتمام مى رساند، اين همان امامت است كه در قيام و انقلاب قائم (به اتمام) مى رسد.

2. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 365 آمده است:

على بن ابراهيم: فى تفسير: قال: و(اما) قوله: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الكافِرُونَ» قال: (قال): القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اذا خرج يظهره اللّه على الدين كله حتى لا يعبد غيراللّه و هو قوله(صلی الله علیه وآله وسلم): يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما [ظلما و جورا] .

ص: 522

على بن ابراهيم: در تفسيرش گويد: (و اما) فرموده خداوند «مى خواهند نور خداوند را با پف دهان هايشان خاموش سازند و خداوند تمام كننده نور خود است.» گويد: (فرمود:) قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، هرگاه خروج نمايد خداوند او را بر همه دين ها آشكار مى گرداند، تا آنجا كه جز خداوند پرستيده نشود، و همين است (معنى) فرموده پيغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم): او (حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمين را آكنده از قسط و عدل خواهد ساخت همچنان كه از جور و ظلم پر شده باشد.

3. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 435 شماره 91 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(علیه

السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ» قَالَ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» قَالَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ قُلْتُ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ» قَالَ هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَقِّ قُلْتُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» قَالَ يُظْهِرُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَدْيَانِ عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» وَلَايَةِ الْقَائِمِ(عجل

الله تعالی فرجه الشریف) «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ أَمَّا هَذَا الْحَرْفُ فَتَنْزِيلٌ وَ أَمَّا غَيْرُهُ فَتَأْوِيلٌ قُلْتُ «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَمَّى مَنْ لَمْ يَتَّبِعْ رَسُولَهُ فِي وَلَايَةِ وَصِيِّهِ مُنَافِقِينَ وَ جَعَلَ مَنْ جَحَدَ وَصِيَّهُ إِمَامَتَهُ كَمَنْ جَحَدَ مُحَمَّداً وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ قُرْآناً فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ» بِوَلَايَةِ وَصِيِّكَ «قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ» بِوَلَايَةِ عَلِيٍ «لَكاذِبُونَ. اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» وَ السَّبِيلُ هُوَ الْوَصِيُ «إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا» بِرِسَالَتِكَ وَ «كَفَرُوا» بِوَلَايَةِ وَصِيِّكَ «فَطُبِعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ» قُلْتُ مَا مَعْنَى لَا يَفْقَهُونَ قَالَ يَقُولُ لَا يَعْقِلُونَ بِنُبُوَّتِكَ قُلْتُ «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ» قَالَ وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْجِعُوا إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) يَسْتَغْفِرْ لَكُمُ النَّبِيُّ مِنْ ذُنُوبِكُمْ «لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ» قَالَ اللَّهُ «وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ» عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍ(علیه السلام) «وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ» عَلَيْهِ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ مِنَ اللَّهِ بِمَعْرِفَتِهِ بِهِمْ فَقَالَ «سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ» يَقُولُ الظَّالِمِينَ لِوَصِيِّكَ قُلْتُ «أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» قَالَ إِنَّ اللَّهَ ضَرَبَ مَثَلَ مَنْ حَادَ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ كَمَنْ يَمْشِي عَلَى وَجْهِهِ لَا يَهْتَدِي لِأَمْرِهِ وَ جَعَلَ مَنْ تَبِعَهُ سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ» قَالَ يَعْنِي جَبْرَئِيلَ عَنِ اللَّهِ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه

السلام) قَالَ قُلْتُ «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍقَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ» قَالَ قَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً كَذَّابٌ عَلَى رَبِّهِ وَ مَا أَمَرَهُ

ص: 523

اللَّهُ بِهَذَا فِي عَلِيٍّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ بِذَلِكَ قُرْآناً فَقَالَ إِنَّ وَلَايَةَ عَلِيٍ «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا» مُحَمَّدٌ «بَعْضَ الْأَقاوِيلِ. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ» ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ فَقَالَ إِنَّ وَلَايَةَ عَلِيٍ «لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ» لِلْعَالَمِينَ «وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ. وَ» إِنَّ عَلِيّاً «لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ. وَ» إِنَّ وَلَايَتَهُ «لَحَقُّ الْيَقِينِ. فَسَبِّحْ» يَا مُحَمَّدُ «بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» يَقُولُ اشْكُرْ رَبَّكَ الْعَظِيمَ الَّذِي أَعْطَاكَ هَذَا الْفَضْلَ قُلْتُ قَوْلُهُ «لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ» قَالَ الْهُدَى الْوَلَايَةُ «آمَنَّا» بِمَوْلَانَا فَمَنْ آمَنَ بِوَلَايَةِ مَوْلَاهُ «فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً» قُلْتُ تَنْزِيلٌ قَالَ لَا تَأْوِيلٌ قُلْتُ قَوْلُهُ «لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً» قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) دَعَا النَّاسَ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ فَاجْتَمَعَتْ إِلَيْهِ قُرَيْشٌ فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ أَعْفِنَا مِنْ هَذَا فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) هَذَا إِلَى اللَّهِ لَيْسَ إِلَيَّ فَاتَّهَمُوهُ وَ خَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً. قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ» إِنْ عَصَيْتُهُ «أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ» فِي عَلِيٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ تَوْكِيداً «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» فِي وَلَايَةِ عَلِيٍ «فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً» قُلْتُ «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» يَعْنِي بِذَلِكَ الْقَائِمَ وَ أَنْصَارَهُ قُلْتُ «وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ» قَالَ يَقُولُونَ فِيكَ «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا. وَ ذَرْنِي» يَا مُحَمَّدُ «وَ الْمُكَذِّبِينَ» بِوَصِيِّكَ «أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا» قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» قَالَ يَسْتَيْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِيَّهُ حَقٌّ قُلْتُ «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً» قَالَ وَ يَزْدَادُونَ بِوَلَايَةِ الْوَصِيِّ إِيمَاناً قُلْتُ «وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قَالَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه

السلام) قُلْتُ مَا هَذَا الِارْتِيَابُ قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ أَهْلَ الْكِتَابِ وَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ ذَكَرَ اللَّهُ فَقَالَ وَ لَا يَرْتَابُونَ فِي الْوَلَايَةِ قُلْتُ «وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ» قَالَ نَعَمْ وَلَايَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) قُلْتُ «إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ» قَالَ الْوَلَايَةُ قُلْتُ «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ» قَالَ مَنْ تَقَدَّمَ إِلَى وَلَايَتِنَا أُخِّرَ عَنْ سَقَرَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنَّا تَقَدَّمَ إِلَى سَقَرَ «إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ» قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ شِيعَتُنَا قُلْتُ «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» قَالَ إِنَّا لَمْ نَتَوَلَّ وَصِيَّ مُحَمَّدٍ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا يُصَلُّونَ عَلَيْهِمْ قُلْتُ «فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ» قَالَ عَنِ الْوَلَايَةِ مُعْرِضِينَ قُلْتُ «كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ» قَالَ الْوَلَايَةُ قُلْتُ قَوْلُهُ «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ» قَالَ يُوفُونَ لِلَّهِ بِالنَّذْرِ الَّذِي أَخَذَ عَلَيْهِمْ فِي الْمِيثَاقِ مِنْ وَلَايَتِنَا قُلْتُ «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا» قَالَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) تَنْزِيلًا قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ ذَا تَأْوِيلٌ قُلْتُ «إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ» قَالَ الْوَلَايَةُ قُلْتُ «يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ» قَالَ فِي وَلَايَتِنَا قَالَ «وَ الظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً» أَ لَا تَرَى أَنَّ اللَّهَ يَقُولُ «وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يَظْلِمَ أَوْ يَنْسُبَ نَفْسَهُ إِلَى ظُلْمٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِكَ قُرْآناً عَلَى نَبِيِّهِ فَقَالَ «وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» قَالَ يَقُولُ وَيْلٌ لِلْمُكَذِّبِينَ يَا مُحَمَّدُ بِمَا أَوْحَيْتُ إِلَيْكَ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ. ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ» قَالَ الْأَوَّلِينَ الَّذِينَ كَذَّبُوا الرُّسُلَ فِي طَاعَةِ الْأَوْصِيَاءِ «كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ»

ص: 524

قَالَ مَنْ أَجْرَمَ إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ رَكِبَ مِنْ وَصِيِّهِ مَا رَكِبَ قُلْتُ «إِنَّ الْمُتَّقِينَ» قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَ شِيعَتُنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ غَيْرُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآءُ قُلْتُ «يَوْمَ يَقُومُالرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ» الْآيَةَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ الْقَائِلُونَ صَوَاباً قُلْتُ مَا تَقُولُونَ إِذَا تَكَلَّمْتُمْ قَالَ نُمَجِّدُ رَبَّنَا وَ نُصَلِّي عَلَى نَبِيِّنَا وَ نَشْفَعُ لِشِيعَتِنَا فَلَا يَرُدُّنَا رَبُّنَا قُلْتُ «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ» قَالَ هُمُ الَّذِينَ فَجَرُوا فِي حَقِّ الْأَئِمَّةِ وَ اعْتَدَوْا عَلَيْهِمْ قُلْتُ ثُمَّ يُقَالُ «هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ» قَالَ يَعْنِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَم

محمّدبن فضيل گويد: از حضرت ابوالحسن(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل «مى خواهند با پف دهانشان نورخدا را خاموش كنند» پرسيدم، فرمود: يعنى مى خواهند ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را با پف دهانشان خاموش كنند، عرض كردم: خدا تمام كننده نور خود است فرمود: خدا تمام كننده امامت است، به دليل قول خداى عزوجل «كسانى كه به خدا و رسولش و نورى كه فرو فرستاده ايم ايمان آورند» پس نور همان امامت است. عرض كردم: «اوست خدايى كه رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاده است.» فرمود: يعنى اوست كه رسولش را به ولايت وصيش امر كرد و ولايت همان دين حق است. عرض كردم: «تا آن را برهر دينى غالب كند» فرمود: يعنى آن را درزمان قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر همه ی دين ها غلبه دهد، خدا مى فرمايد: «و خدا تمام كننده نور خود است» يعنى ولايت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرچه كافران (به ولايت على(علیه السلام)) نخواهند. عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود: آرى اين حرف تنزيل است و اما غير آن تأويل است. عرض كردم: (تفسير اين آيه چيست؟) «اين براى آن است كه آن ها ايمان آورده، سپس كافرشدند» (1) فرمود: خداى تبارك و تعالى كسانى را كه از پيغمبرش در امر ولايت وصيش پيروى نكرده، منافق ناميده و كسى را كه وصيت و امامت او را منكر شده، مانند منكر محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) قرار داده و براى اين مطلب آيه اى نازل كرده و فرموده است: چون منافقين (به ولايت وصيّت) نزد تو آيند، گويند: شهادت مى دهم كه تو پيغمبر خدايى، خدا نيز داند كه تو پيغمبر او هستى و خدا شهادت مى دهد كه منافقين (به ولايت على(علیه السلام)) دروغ گويند.» سوگندهاى دروغين خويش را سپر خود ساخته اند و از راه

ص: 525


1- . سوره منافقون آیه 3

خدا برگشته اند (راه خدا همان وصىاست) و بد است آنچه انجام مى دهند. «اين براى آن است كه (به رسالت تو) ايمان آورده و (به ولايت وصيت) كافر شدند پس (خدا) بر دل هايشان مهر نهاد و آن ها فهم نمى كنند.»(1) عرض كردم: معنى «فهم نمى كنند» چيست؟ فرمود: خدا مى فرمايد: نبوت تو را تعقل نمى كنند. عرض كردم: «و چون به آن ها گويند: بياييد تا رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) براى شما آمرزش طلبد.» فرمود: يعنى و چون به آن ها گويند به ولايت على(علیه السلام) برگرديد تا پيغمبر براى گناهان شما آمرزش طلبد «سرهاى خويش بپيچند» خدا فرمايد: «و آن ها را ببينيد كه برگردند» از ولايت على «درحالى كه متكبرند» از آن. سپس گفتار خدا متوجه معرفى آن ها شده مى فرمايد: «براى آن ها برابراست، برايشان آمرزش خواهى يا آمرزش نخواهى خدا آن ها را نخواهد آمرزيد، كه خدا گروه فاسقان را هدايت نكند.» يعنى ستمگران به وصى تورا.

عرض كردم: «آيا آنكه نگون سار برچهره خويش راه رود، هدايت يافته تر است يا آنكه با قامت راست به راه مستقيم مى رود؟»(2) فرمود: خدا كسى را كه از ولايت على(علیه السلام) برگشته به كسى مثل زده است كه به رو افتاده، راه مى رود و دركارخود گمراه است و كسى را كه از على(علیه السلام) پيروى كند، با قامت راست و به راه مستقيم قرارداده و راه مستقيم همان اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. عرض كردم: خدا فرمايد: «آن گفتار رسولى ارجمند است»(3) فرمود: يعنى گفتارجبرئيل از جانب خدا درباره ولايت على(علیه السلام) است. عرض كردم: «گفتار خيال پردازى نيست، شما اندكى ايمان مى آوريد.»(4) فرمود: آن ها گفتند: محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) به پروردگارش دروغ بسته و خدا او را درباره علی(علیه السلام) چنين دستورى نداده است، پس خدا آيه اى فرستاده و فرمود: «همانا (ولايت على(علیه السلام)) از جانب پروردگار جهانيان نازل شده است. اگر (محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)) بعضى از گفته ها را به دروغ به ما نسب دهد،دست راستش را مى گيريم (او را به شدت بگيريم) و شاهرگش را ببريم.» سپس سخن را

ص: 526


1- . سوره منافقون آیه 3
2- . سوره ملک آیه 22
3- . سوره حاقه آیه 40
4- . سوره حاقه آیه 41

متوجه اين موضوع كرده و فرموده است: «همانا (ولايت على(علیه السلام)) يادآورى است براى پرهيزگاران (جهانيان) و ما مى دانيم كه بعضى از شما تكذيب كنندگانيد. و همانا (على(علیه السلام)) مايه افسوس كافران است. و همانا (ولايت او) حقيقت يقين است. تسبيح بگو (اى محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)) به نام پروردگار بزرگت.» مى فرمايد: پروردگار بزرگت را كه اين فضيلت به تو عطا فرموده سپاسگزارى كن. عرض كردم: خدا فرمايد: «و همين كه هدايت را شنيديم به آن ايمان آورديم» فرمود: هدايت همان ولايت است، يعنى به مولاى خود ايمان آورديم. پس هر كه به ولايت مولاى خود ايمان آورد «از نقصان و ستم نترسد» عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود: نه تأويل است (يعنى آنچه درباره ولايت گفتم آيه قرآن نيست ولى مقصود و معنى آن است.)

عرض كردم: خدا فرمايد: «من اختيار زيان زدن و هدايت كردن شما را ندارم» فرمود رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مردم را به ولايت علی(علیه السلام) دعوت فرمود، قريش نزد آن حضرت انجمن كردند و گفتند: محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) ما را از اين امر معاف كن، پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به آن ها فرمود: اين امر با خداست با من نيست. آن ها حضرت را متهم كردند و از نزدش بيرون آمدند. پس خدا اين آيه را نازل فرمود: «بگو من اختيار زيان زدن و هدايت كردن شما را ندارم.»

«بگو هيچ كس مرا در برابر خدا پناه ندهد (اگر نافرمانيش كنم) و جز او پناهگاهى نيابم، مگر اينكه از جانب خدا ابلاغ كنم و پيغام هاى او را (درباره علی(علیه السلام)) برسانم.»

عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود: آرى، سپس خدا براى تأكيد مطلب فرموده است: «و هر كه نافرمانى خدا و رسولش كند (درباره ی ولايت علی(علیه السلام)) آتش دوزخ هميشه و جاودان براى اوست.» عرض كردم: «تا زمانى كه كه عذاب موعود را ببينند خواهند دانست كيست كه ياورش ناتوان تر و سپاهش كمتراست.» فرمود: مقصود از اين آيه امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ياران اوست. عرض كردم: «برآنچه مى گويند شكيبا باش» فرمود: يعنى آنچه درباره ی تو مى گويند «و از آن ها ببر، بريدنى نيكو و مرا واگذار (اى محمّد(صلی الله علیه وآلهوسلم)) با تكذيب كنندگان (نسبت به وصيت) كه صاحب نعمت هستند واندكى مهلتشان ده» (1)عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود: آرى (يعنى كلمه بوصيك نيز نازل شده است.) عرض كردم: «تا به يقين رسند كسانى كه به آن ها كتاب داده شده؟» فرمود: يعنى

ص: 527


1- . سوره مدثر آیه 31

تا يقين كنند كه خدا و پيغمبر و وصيش بر حق هستند. عرض كردم: «و آن ها كه ايمان آورده اند، ايمانشان بيفزايد؟» فرمود: يعنى ايمانشان به ولايت وصى افزوده گردد. عرض كردم: «و اهل كتاب و مؤمنان شك نكنند؟» فرمود: يعنى به ولايت على(علیه السلام) عرض كردم: مقصود از شك چيست؟ فرمود: مقصود اهل كتاب است و مؤمنينى كه خدا ذكركرده سپس فرمود: و آن ها درباره ی ولايت شك نكنند. عرض كردم: «و اين جز يادآورى براى بشر نيست؟» فرمود: آرى، ولايت على(علیه السلام) است. عرض كردم: «آن يكى از حواث بزرگ است؟» فرمود: يعنى ولايت. عرض كردم: «براى هر كس از شما كه خواهد جلو رود يا عقب افتد؟» فرمود: يعنى كسى كه به ولايت ما جلو رود از دوزخ عقب افتد و آن كه از ما عقب كشد، به دوزخ جلو رود. عرض كردم: «جز اصحاب يمين؟» فرمود: آن ها به خدا شيعيان ما باشند. عرض كردم «ما از نمازگزاران نبوديم؟» فرمود: يعنى ما وصى محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و اوصياء بعد از او را دوست نداشتيم و برآن ها درود نمى فرستادند. عرض كردم: «آن ها را چه شده كه از اين تذكر روى گردانند؟» فرمود: يعنى از ولايت روى گردانند. عرض كردم: «نه اين يادآورى است»؟ فرمود: يعنى ولايت. عرض كردم: خدا فرمايد: «به نذر وفا مى كنند»(1) فرمود: يعنى به پيمانى كه خدا در ميثاق راجع به ولايت ما از آن ها گرفته وفا مى كنند. عرض كردم: «ما اين قرآن را به تو نازل كرديم، نازل كردنى» فرمود: يعنى نازل كردنى به ولايت على(علیه السلام) عرض كردم: «اين تنزيل است» فرمود: يعنى ولايت. عرض كردم: «خدا هر كه را كه بخواهد در رحمت خود داخل كند.» فرمود: يعنى در ولايت ما. فرمود: «و خدا براى ستمگران عذابى دردناك آماده ساخته»(2) مگر نبينى كه خدا فرمايد: «به ما ستم نكردند ولى به خودشان ستم مى كنند»؟ امام فرمود: همانا خدا گرامى تر و عالى تر از آن است كه ستم ببيند يا خودرا به ستم نسبت دهد، ولى خدا ما را به خود مربوط ساخت و ستم به ما را ستم به خود قرار داد و ولايت ما را ولايت خويش سپس براى اين موضوع آيه اى بر پيغمبرش نازل كرد و فرمود: «ما به آن ها ستم نكرديم، ولى آن ها به خود ستم نمودند»(3) گفتم اين تنزيل است؟ فرمود: آرى. عرض كردم: «درآن

ص: 528


1- . سوره دهر آیه 1
2- . سوره بقره آیه 54
3- . سوره نحل آیه 118

روز واى برتكذيب كنندگان» فرمود: يعنى اى محمّد واى بر تكذيب كنندگان ولايت على [بن ابى طالب](علیه السلام) كه به تو وحى كرديم. «مگر پيشينيان را هلاك نكرديم؟ و ديگران را نيز دنبال آنان بريم؟» فرمود: پيشينيان آنهايند كه پيغمبران را راجع به اطاعت از اوصياء تكذيب نمودند. «با نافرمانان اين گونه رفتار مى كنيم؟» فرمود: يعنى آن ها كه نسبت به آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) نافرمانى نموده و كردند آنچه كردند. عرض كردم: «همانا پرهيزگاران» فرمود: به خدا ما هستيم و شيعيان ما، جز ما كسى ملت ابراهيم را ندارد، و مردم ديگر از آن بركنارند. عرض كردم: «روزى كه روح و فرشتگان صف كشيده سخن نگويند...» كه فرمايد: «مگر كسى كه خدا به او اجازه دهد و او درست گويد.» فرمود: به خدا ما هستيم كه روز قيامت اجازه داريم (سخن گوييم) و درست گوييم. عرض كردم: آن گاه كه گوييد چه خواهيد گفت؟ فرمود: بزرگى پروردگار خود گوييم و بر پيغمبر خود درود فرستيم و از شيعيان خود شفاعت كنيم، و پروردگارما ما، را رد نكند. عرض كردم: «نه، چنين نيست. بدكاران با نامه عمل سياهشان در عذاب سجين هستند.»(1) فرمود: آن ها كسانى هستند كه نسبت به حق ائمه(علیهم السلام) نافرمانى خدا كردند و بر ايشان ستم نمودند. عرض كردم: «اين است، آنچه تكذيبش مى كرديد؟» فرمود: يعنى اميرالمؤمنين(علیه السلام). عرض كردم: تنزيل است؟ فرمود: آرى.

4. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 197 حديث شماره 16 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عُبَيْدِاللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ» قَالَ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» قَالَ يَقُولُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ وَ الْإِمَامَةُ هِيَ النُّورُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» قَالَ النُّورُ هُوَ الْإِمَام.محمّدبن فضيل گويد: از حضرت ابوالحسن(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى «مى خواهند نور خدا را با پف دهانشان خاموش كنند.» پرسيد فرمود: يعنى مى خواهند ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را. پف دهانشان خاموش كنند، گفتم سپس خداى تعالى فرمايد: «و خدا كامل كننده نور خويش است.» فرمود: يعنى و خدا كامل كننده امامت است و امامت همان

ص: 529


1- . سوره مطففین آیه 7

نور است كه خداى عزوجل فرمايد: «به خدا و رسولش و نورى كه فرو فرستاده ايم ايمان آوريد.» مقصود از نور همان امام است.

نظیر این آیه در سوره توبه آیه 32 آمده است که قبلاً درباره ی آن بحث کرده ایم.

ص: 530

459. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام بر همه اديان ظفر مى يابد

سوره صف آيه 9

هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون

اوست خداوندى كه رسول خويش را به هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه (اديان) ديگر غلبه دهد؛ هر چند كه مشركان (از آن) اكراه دارند.

همان طوركه قبلاً ملاحظه فرموديد اين آيه مباركه در سه سوره قرآن آمده است و خداوند مى خواهد تأكيد بر اين مسئله مهم بنمايد. ما نيز آن را در سه قسمت اين نوشته آورده ايم و هيچ كدامشان را تكرارى عادى، مانند افعال تكرارى كه خودمان انجام مى دهيم نمى دانيم.

1. خواجه كلان قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 423 آورده است:

و عن ابى بصير و عن سماعة هما عن جعفر الصادق رضى اللّه عنه فى قوله تعالى «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» قال و اللّه ما يجئ تأويلها حتى يخرج القائم المهدى(علیه السلام) فاذا خرج القائم لم يبق مشرك الا كره خروجه و لا يبقى كافر الا قتل حتى لو كان كافر فی بطن صخرة قالت يا مؤمن فى بطنى كافر فاكسرنى و اقتله.

ابى بصير و سماعه هر دو از امام صادق(علیه السلام) درباره فرموده خداوند «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» روايت كرده اند كه آن حضرت فرمودند: به خدا قسم تأويل آن نمى آمد تا زمانى كه قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند. پس هنگامى كه قائم(علیه السلام) خروج كند مشركى به جاى نمى ماند مگر آنكه از اين قيام كراهت و ناراحتى (جاهلانه) دارد. و كافرى ديگر نمى ماند مگر اينكه كشته شود تا آنجا كه اگر كافر در شكم صخره اى (مخفى باشد)، آنصخره (به زبان آمده) و خواهد گفت: اى مؤمن در درون من كافرى (مخفى شده است) پس مرا بشكن (و او را خارج كن) و بكش.

ص: 531

2. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة شيخ صدوق مجلد 2 صفحه 386 حديث شماره 16 آمده است:

حدثنا محمّدبن موسى المتوكل رضى اللّه عنه قال حدثنا على بن الحسين السعد آبادى، عن احمدبن ابى عبداللّه البرقى، عن ابیه، عن محمّدبن ابى عمير، عن على بن ابى حمزة، عن ابی بصیر قال: قال ابوعبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» فقال و اللّه ما نزل تأويلها بعد ولا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فاذا خرج القائم لم يبق كافر بالله العظيم و لا مشرك بالامام الا كره خروجه حتى ان لو كان كافراً او مشركا فى بطن صخرة لقالت يا مؤمن فى بطنى كافر فاكسرنى و اقتله.

ابوبصير گويد امام صادق(علیه السلام) در تفسير آیه 33 سوره توبه «اوست كسى كه فرستاد رسولش را براى رهبرى و دين درست تا او را بر همه دين ها چيره كند و اگر چه مشركان را بد آيد.» فرمود: به خدا هنوز تأويلش فرود نيامده تا قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند و چون حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند كافرى نسبت به خدا به جا نماند و هيچ مشركى به امام نباشد جز آنكه از ظهور او بدش آيد، تا آنجا كه اگر كافر يا مشركى در دل سنگى باشد آن سنگ فرياد كشد اى مؤمن در دل من كافريست آن را بشكن و او را بكش.

3. در كتاب منتخب الاثر فصل 2 باب 1 صفحه 161 حديث شماره 59 آمده است:

فى تفسير قوله تعالى «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» فى سوره ی التوبه قال ابوجعفر(علیه السلام): ان ذلك يكون عند خروج المهدى من آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) فلا يبقى احد الّا أقرّ بمحمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و قال فى مفاتيح الغيب «التفسير الكبير» فى تفسيرها قال السّدى: ذلك عند خروج المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف). و قال فى السّراج المنير فى تفسيرها ايضاً قال السّدى: ذلك عند خروج المهدى.

در تفسير فرموده خداوند «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ» خداوند اسلام را بر همه اديان ديگر غلبه دهد. حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمودند: تأويل آن آيه در هنگام قيام و انقلاب مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) می آ ید و در آن زمان هيچ كس نمى ماند مگر اينكه (به نبوت) رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) اقرار خواهد كرد. در تفسيرمفاتيح الغيب التفسير الكبير (نوشته امام فخر رازى) آمدهاست كه سدى گفت: تأويل اين آيه در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت مى گيرد (و در آن زمان اسلام دين جهانى خواهد شد.) باز در «السراج المنير» درباره تفسير اين آيه از قول السّدى آمده است؛ كه تأويل اين آيه در خروج و انقلاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 532

4. در كتاب منتخب الاثر فصل 2 باب 35 صفحه 294 حديث 4 آمده است:

قال حدثنا جعفربن احمد معنعناً، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» قال اذا خرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لم يبق مشرك بالله العظيم ولا كافر الاّ كره خروجه حتى لو كان فى بطن صخره لقالت الصخره: يا مؤمن فىّ مشرك فاكسرنى واقتله وروى نحوه فى ينابيع المودة، عن ابى بصير و سماعه، عن الصادق(علیه السلام) و فى البحار عن كنز جامع الفوائد بسنده عن ابى بصير عنه (علیه السلام).

در اين حديث جعفربن احمد، از حضرت امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند درباره اين آيه هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامى كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند به خداوند عظيم در روى زمين مشركى نمى ماند و ديگر كافرى پيدا نمى شود، و اگر مشرك و يا كافرى باشد و در دل سنگ سختى مخفى شود آن سنگ فرياد مى زند و به مؤمن مى گويد: بيا مرا بشكن. درون من كافر يا مشركى مخفى شده است. اين حديث در ينابيع المودة از ابابصير و سماعه، از حضرت امام صادق(علیه السلام) نقل شده است و همچنين در «بحارالانوار» و در «جامع الفوائد» بسندش از ابى بصير از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.

5. در كتاب منتخب الاثر فصل 2 باب 35 صفحه 295 حديث شماره 10 آمده است:

كنز جامع الفوائد، عن يوسف بن يعقوب، عن محمّدبن بكر المقرى، عن نعيم بن سليمان عن ليث عن مجاهد، عن ابن عباس فى قوله تعالى: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ».قال: لا يكون ذلك حتى لايبقى يهودىّ و لا نصرانى و لا صاحب ملة الا دخل في الاسلام حتي يأمن الشاة و الذئب و البقر و الاسد و الانسان و الحيّة و حتى لا تقرض فارة جراباً و حتى توضع الجزية و يكسر الصليب و يقتل الخنزير و ذلك قوله «لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» و رواه فى ينابيع المودة صفحه 423 مختصراً.ابن عباس درباره ی آیه 9 سوره صف روایت کرده است که آن نمى باشد (اتفاق نمى افتد) مگر اينكه يهودى و نه مسيحى و نه صاحب ملة باقى نمى ماند مگر اينكه اسلام آورد و پناه داده مى شود گوسفند و گرگ و گاو و شير و انسان و مار و موش كيسه اى را پاره نمى كند (دزدى باقى نمى ماند) و جزيه ما برداشته مى شود و صليب ها شكسته مى شود و خوك كشته مى شود. (همه دين را آشكار مى كند).

ص: 533

460. پيروزى حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) به امر الهى

حتمى است و هرگز در انقلاب ايشان شكست وجود ندارد

سوره صف آيه 13

وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَريبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ

و باز (تجارت) ديگرى كه آن را دوست داريد نصرت و يارى از طرف خداوند و فتح و پيروزى نزديك است و مؤمنین را بشارت و مژده باد.

* در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 366، تفسير صافى مجلد 2 صفحه 697 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 318 حدیث 35 آمده است:

على بن ابراهيم، عن الصادق(علیه السلام) فى قوله تعالى: «وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ» يَعْنِي فِي الدُّنْيَا بِفَتْحِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

على بن ابراهيم در تفسير خودش به نقل از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت درباره اين فرموده خداوند «و باز (تجارت) ديگرى كه آن را دوست داريد نصرت و يارى از سوى خدواند و فتحى نزديك است.» فرمودند: يعنى در دنيا با فتح و پيروزى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).در كتاب تحفة الشيعه در اثبات رجعت و ظهور ائمه(علیهم السلام) نوشته آيت اللّه سيد حسينى موسوى ارومى معروف به عرب باغى آمده است: قوله تعالى در سوره صف

«نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَريبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ»

يعنى نصرت و يارى از خداوند است و فتح و ظفر نزديك است و بشارت بده بر مؤمنان از اين فتح نزديك.

ص: 534

وقتى در تفسير اين آيه فرمودند كه فتح قريب، فتح قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه فتح آن حضرت نزديك است كه در دنيا واقع مى شود.

پس از تفسير مذكور، معلوم شد كه اين آيه در شأن حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و مراد از فتح قريب و ظفر آن حضرت است كه خداوند به ايشان در اين آيه وعده داده، و دلالت مى كند بر اين آنچه كه در نجم الثاقب از كتاب تنزيل و تعريف احمدبن عامه يسارى نقل كرده كه فرمودند: در آيه شريف «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْح» كه مراد از فتح در اين آيه فتح و ظفر حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

چنانچه مراد از فتح، فتح آن حضرت است. همچنين «نصر» در اين آيه و يك علت فتح و ظفر آن حضرت معلوم شد كه بودن رايت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است با او و يك علت ديگر قوى بودن آن جناب و اصحاب او است زيادتر عادت و خارق عادت بودن قوت ايشان است، چنان كه در كافى از عبدالملك بن اعين روايت شده كه گفت: برخاستم در نزد حضرت باقر(علیهم السلام) پس تكيه كردم بر دستم پس گريستم و گفتم آرزو داشتم كه درك نمايم اين اسرار را يعنى سلطنت طاهره ائمه(علیهم السلام) را و در من قوتى باشد. پس فرمود: آيا راضى نيستيد كه دشمنان بكشند بعضى بعضى را و شما در خانه هاى خود آسوده باشيد. به درستى كه اگر امر چنان شد يعنى فرح عظيم آمد، داده مى شود به هر مردى از شما قوت چهل مرد و گردانده مى شود دل هاى شما مانند پاره آهن اگر خواسته باشيد با آن قوت كوه را بكنيد خواهيد كند و شماييد اقوام زمين و خزان او.

و در كمال الدين از حضرت صادق(علیه السلام) روايت كرده كه فرموده: نگفت حضرت لوط به قوم خود «لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديد» مگر به جهت آرزوى قوت حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ذكر نكرد مگر شدت اصحاب او را، پس به درستى كه به يك مرد از ايشان قوت چهل مرد داده مى شود.

هم چنين در همان كتاب از اميرالمؤمنين(علیه السلام) روايت شده كه فرمود: حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دست خود را بر سر عباد بگذارد؛ پس نماند مؤمنى مگر آنكه دلش سخت تر از پاره آهن شود و خداوند به آن مؤمن قوت چهل مرد را بدهد.

ص: 535

و در «بصائر الدرجات» از حضرت باقر(علیه السلام) روايت نموده كه فرمود: چون واقع شود امر ما و حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید، يك مرد از شيعيان ما جرى تر از شير و گذارنده تر از نيزه دشمن ما را با پاى خود پايمال مى كند و او را با كف خود مى زند و اين، در وقت نزول رحمت خداوند و فرج اوست بر بندگان.

پس، از اين احاديث معلوم شد كه فتح و ظفر نصرت خارج از عادت است و قوت حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب ایشان غير متعارف است و معلوم گرديد كه«نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَريبٌ» آن حضرت است و بشارت بر مؤمنان با آن جناب است.

ص: 536

461. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مبعوث بر سیزده معصوم دیگر(علیهم السلام)

و مربی و معلم ایشان بودند

سوره جمعه آیه 2

هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ

رسول خدا در عالم ذر اولی بر کل ماسوی الله مبعوث شدند و خداوند پس از عهد و پیمان گرفتن در وحدانیت خودش به نبوت آن حضرت از ما سوی الله عهد و پیمان گرفت. اولین کسانی که به توحید خداوند و رسالت نبی مکرم اسلام «قالوا بلی» گفتند. سیزده معصوم و 124000 پیامبر و شیعیان و ... بودند. پس بهترین امت پیامبر، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و یازده معصوم دیگر(علیهم السلام) و همچنین 124000 پیامبر بودند.

در عالم ذر اولی در ماه رمضان و در شب قدر قرآن به سینه ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل می گردد «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» و خداوند رسولش را به وسیله ی قرآن تربیت می کند

چنان که در بحارالانوار مجلد 71 صفحه 372 باب 92 حدیث 17 آمده است:

وَ قَالَ النبی(صلی الله علیه وآله وسلم): أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: پروردگار من مرا تربیت کرد به نیکوترین تربیت ها.

پس خداوند به وسیله ی قرآن معلم معلم البشر است و مربی مربی البشر می باشد.بنا به فرموده ی آن حضرت در بحارالانوار مجلد 16 صفحه 231 باب 9 روایت 35:

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) معلم و مربی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می گردد. چنان که آن حضرت فرمودند:

قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): أَنَا أَدِيبُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَدِيبِي

ص: 537

حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: من شاگرد و تربیت شده ی خداوند هستم و امیرالمؤمنین(علیه السلام) تربیت شده ی من است.

ما معتقدیم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و یازده فرزند ایشان و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم امی هستند یعنی در نزد هیچ کس درس نخواندند فقط خداوند معلم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بود و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) معلم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) معلم امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) ... و امام عسکری(علیه السلام) معلم و مربی فرزندشان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است. با این مقدمه پس اگر این سیزده معصوم(علیهم السلام) هر کدام بفرمایند نحن الذین بعث الله فینا رسولا یتلوا علینا آیة و یزکینا و یعلمنا الکتاب و .... ما کسانی هستیم که خداوند مبعوث کرد رسول خدا را بر ما و آن حضرت آیات الهی را بر ما نازل کرد و ما را تزکیه و تعلیم به وسیله قرآن و حکمت دادند بر همین اساس است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در عالم ذر بر آن ها مبعوث می شوند و در آن عالم و در این عالم معلم ایشان می شوند.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 730 حدیث 1 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ عَنْ عُبَيْدِبْنِ كَثِيرٍ عَنْ حُسَيْنِب ْنِ نَصْرِبْنِ مُزَاحِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبَانِب ْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِب ْنِ قَيْسٍ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ نَحْنُ الَّذِينَ بَعَثَ اللَّهُ فِينَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْنَا آيَاتِهِ وَ يُزَكِّينَا وَ يُعَلِّمُنَا الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: ما (امامان) کسانی هستیم که خداوند مبعوث کرد رسولش را که آیات او را برای ما تلاوت کنند و ما را تزکیه می نمایند و کتاب و حکمت را بر ما تعلیم بدهند.

ص: 538

462. فضل واقعى خداوند ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره جمعه آيه 4

ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ

اين كرم و فضل خداوند است كه آن را به هر كس كه بخواهد مى دهد، و خداوند صاحب فضل و كرم بسيار عظيم است.

1. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 333، اثر پر ارزش آيت اله سيد هاشم بحرانى، اصول كافى مجلد 3 صفحه 269 در كتاب الايمان و الكفر حديث 2119، وسائل الشیعه مجلد 11 صفحه 567 حدیث 4 و بحارالانوار مجلد 71 صفحه 260 حدیث 58 آمده است:

الكافي عَنْ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْمُسْتَوْرِدِ النَّخَعِيِّ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ فِي السَّمَاءِ لَيَطَّلِعُونَ إِلَى الْوَاحِدِ وَ الِاثْنَيْنِ وَ الثَّلَاثَةِ وَ هُمْ يَذْكُرُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ فَتَقُولُ أَ مَا تَرَوْنَ إِلَى هَؤُلَاءِ فِي قِلَّتِهِمْ وَ كَثْرَةِ عَدُوِّهِمْ يَصِفُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ فَتَقُولُ الطَّائِفَةُ الْأُخْرَى مِنَ الْمَلَائِكَةِ «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»

امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: فرشتگان آسمانى از تك تك و دو نفر و سه نفر افرادى كه فضيلت آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را متذكر مى شوند مطلع هستند، به همديگر مى گويند آيا نمى بينيد اين اقليت را با دشمنان زيادشان در عين حال مشغول وصف فضائل آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند؟ جمع ديگر فرشتگان پاسخ مى دهند كه آرى «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» اين كرم و فضل خداست كه آن را به هر كه خواهد دهد و خدا كرمى بزرگ دارد. پس هر كس از طايفه اى باشد كه در حديثآمده است: اين ها ذكر فضايل اهل بيت(علیهم السلام) را مى گويند، ملائكه آسمانی مطلع بر احوال اينان است و ذكر خير اين ها بر زبان آن ها جارى

ص: 539

است و اين ذكر فضايل گفته ذات اقدس الهى است كه مى فرمايد: «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» اين كرم و فضل خداوند است كه اين ها ذكر فضايل اهل بيت(علیهم السلام) را مى گويند و در حال حاضر خوشا بر احوال كسانى كه مُبلّغ صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى شوند و هميشه تبليغات آن حضرت را مى كنند كه اين خود سعادت مى خواهد و اين فضل خداوند است كه بايد خداوند شامل حال آن ها بنمايد. خداوندا شما را قسم می دهم به حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(علیهم السلام) و به ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و بقیة الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما را از مبلغین و یاران اسلام و قرآن و حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده و ما را در زمره ی سربازان آن حضرت ثبت و ضبط بفرما. آمین.

2. در کتاب ینابیع المودة، فضائل شاذان قمی صفحه 541 حدیث 229، کفایة الطالب صفحه 252 حدیث 2، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 376 آمده است:

عن وائل، عن نافع، عن أم سلمة أم المؤمنين (رضي الله عنها) قالت: سمعت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) يقول: ما من قوم اجتمعوا يذكرون فضل محمد و علي بن أبي طالب و أهل بيته إلا و هبطت الملائكة من السماء يحفون بهم، فإذا تفرقوا عرجت الملائكة إلى السماء، فيقول الملائكة: إنا نشم منكم رائحة ما شممناها، و لا رائحة أطيب منها، فيقولون: إنا كنا قعودا عند قوم يذكرون فضل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(علیهم السلام) فعبق بنا من ريحهم، فيقولون: اهبطوا بنا إلى المكان الذي كانوا فيه فيقولون: إنهم تفرقوا».

ام سلمه گوید: شنیدم از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) که فرمودند: هیچ گروهی جمع نمی شوند که ذکر فضائل حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و بقیه ی اهل بیت(علیهم السلام) را بگویند مگراین که ملائکه ای از آسمان (به جمع) آن ها هبوط می کنند و اطراف آن ها حلقه می زنند. چون جلسه ی آن ها تمام شود و متفرق شوند، آن ملائکه به آسمان عروج می کنند. فرشته های دیگر به آن ها می گویند: ما بوی عطری از شما استشمام می کنیم که تا به حال مثل آن را استشمام نکرده ایم. (این بوی عطر را از کجا آورد اید؟) آن ملائکه می گویند: ما در جلسه ای بودیم که عده ای در زمین ذکر فضائلحضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و آل محمد(علیهم السلام) را می گفتند و برای یکدیگر بازگو می کردند. این بوی آن هاست. فرشته های آسمان می گویند: بگویید آن جلسه کجای زمین بود تا ما هم برویم و استفاده کنیم. آن ها جواب می هند: (متأسفانه جلسه تمام شد و) آن ها متفرق شدند.

ص: 540

463. جمعه روزی است که در عالم ذر خداوند به وحدانیت خود و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و

اشاره

ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عهد و پیمان گرفت

سوره جمعه آیه 9

جمعه روز تولد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

جمعه روز ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

جمعه یکی از نام های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید، هرگاه برای نماز جمعه ندا در داده شود (یا اذان گفته شود) پس بروید برای ذکر خداوند و کسب تجارت را رها کنید و چون نماز اقامه شد، پراکنده شوید این خیر و نیکوست برای شما.

1. در امالی (مجالس) شیخ طوسی مجلد 2 صفحه 299، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 344 حدیث 8 آمده است:

قال: أخبرنا أبوالحسن محمدبن أحمدبن الحسن بن شاذان، عن القاضي أبوالفرج المعافى بن زكريا، قال: حدثنا أحمدبن هوذة، قال: حدثنا إبراهيم بن إسحاق، قال: حدثني محمدبن سليمان الديلمي، عن أبيه، قال: سألت جعفربن محمد(علیهما السلام) لم سميت الجمعة جمعة؟ قال: لأن الله تعالى جمع فيها خلقه لولاية محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و أهل بيته(علیهم السلام)سلیمان بن دیلمی از پدرش روایت می کند که گفت: سؤال کردم از حضرت جعفربن محمدالصادق(علیهما السلام) که چرا جمعه را جمعه نامیده اند؟ حضرت فرمودند: هنگامی که خداوند همه ی مخلوقات را آفرید از آن ها عهد و پیمان گرفت درباره ی ولایت و رهبریت و

ص: 541

زعامت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت آن حضرت(علیهم السلام). (همه ی آن ها در یک مکان جمع شدند و با خدا عهد و پیمان بستند.)

2. در کافی مجلد 3 صفحه 415 حدیث 7 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 334 حدیث 7 آمده است:

محمدبن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن موسى، عن العباس بن معروف، عن ابن أبي نجران، عن عبد الله بن سنان، عن ابن أبي يعفور، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: قال له رجل: كيف سميت الجمعة جمعة؟ قال: إن الله عز و جل جمع فيها خلقه لولاية محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و وصيه في الميثاق، فسماه يوم الجمعة لجمعه فيه خلقه.

کلینی از ابوحمزه روایت می کند که گفت: مردی از امام محمدباقر(علیه السلام) سؤال کرد چگونه (و برای چه) جمعه را جمعه نامیدند؟ حضرت فرمودند: به خاطر این که خداوند در این روز همه ی مخلوقاتش را برای اقرار به وحدانیت خودش و رسالت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در عالم ذر اولی جمع کرد و از آ ن ها عهد و پیمان گرفت. پس آن را جمعه نامیدند چون همه ی آفریده های خود را در یک مکان جمع کرد.

3. در اختصاص شیخ مفید صفحه 128، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 335 حدیث 9 آمده است:

المفيد في (الاختصاص) قال: روي عن جابر الجعفي، قال: ... فقال: يا جابر، سمى الله الجمعة جمعة لأن الله عز و جل جمع في ذلك اليوم الأولين و الآخرين، و جميع ما خلق الله من الجن و الإنس، و كل شي ء خلق ربنا و السماوات و الأرضين و البحار، و الجنة و النار و كل شي ء خلقه الله في الميثاق، فأخذ الميثاق منهم له بالربوبية، و لمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم) بالنبوة و لعلي(علیه السلام) بالولاية، و في ذلك اليوم قال الله للسماوات و الأرض «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ» (1).

فسمى الله ذلك اليوم الجمعة لجمعه فيه الأولين و الآخرين، ثم قال عز و جل: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ» من يومكم هذا الذي جمعكم فيه، و الصلاة أميرالمؤمنين(علیه السلام) يعني بالصلاة الولاية و هي الولاية الكبرى، ففي ذلك اليوم أتت الرسل و الأنبياء، و الملائكة و كل شي ء خلق الله و الثقلان الجن و الإنس و السماوات و الأرضون و المؤمنون بالتلبية لله عز و جل: (فامضوا إلى ذكر الله) و ذكر الله

یکی از القاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جمعه است

حضرت آیت الله حاج میرزا حسین طبرسی نوری در کتاب بسیار نفیس نجم الثاقب 182 نام، کنیه و القاب حضرت مهدی را آورده است که در ذیل شماره 34 آورده است. جمعه از اسامی آن جناب است. چنانچه مشروحا بیاید در باب یازدهم.

ص: 542


1- . سوره فصلت آیه 11

حاجی نوری در کتاب نجم الثاقب درباره ی بعضی از آن القاب شرح مفصل می دهد. ما برای اطلاع محققین و خوانندگان محترم فقط فهرست آن القاب را می آوریم (نجم الثاقب باب دوم صفحه 34) در اسماء و القاب و کنیه های شریفه حضرت مهدی صلوات الله علیه که در قرآن مجید و سایر کتب سماویه و اخبار اهل بیت(علیهم السلام) و السنه رواة و محدثین مذکور و در کتب اخبار و سیر و رجال مثبت شده ... در این مقام می آوریم.

1. احمد: شیخ صدوق از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت می کند فرمودند بیرون می آید در آخرالزمان مردی از فرزندان من در آخرالزمان ... برای او دو اسم است اسمی مخفی و اسمی ظاهر اما اسمی که مخفی است پس احمد است...

2. اصل: شیخ طوسی در رجال خود روایت کرده از ابی حامدبن ابراهیم مراغی... به اصل توصیف نمود.

3. اوقیدمو: ... اسم آن جناب در تورات به لغت توکوم اوقیدمو است.

4. ایزدشناس: در دین مجوس و فارسیان ... و شیخ بهایی در کشکول می گوید: فارسیان آن جناب را ایزدشناس و ایزدنشان می خوانند.

5. ایزدنشان: در میان مجوس و فارسیان

6. ایستاده: باز شیخ بهائی در کشکول می گوید در کتاب شاکمونی نام آن حضرت را ایستاده آورده است. (ایستاده عربیش قائم است.)

7. ابوالقاسم: (در احادیث آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: المهدی من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی مهدی از فرزندان من است. اسم او اسم من است و کنیه ی او کنیه ی من است. یکی از کنیه های رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ابوالقاسم بود.

8. ابوعبدالله: حافظ گنجی شافعی در البیان فی اخبار صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آورده است از حذیفه و ایشان از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) که آن حضرت فرمودند: (یکی از کنیه های مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) ابوعبدالله است.9. ابوجعفر: خصیبی در کتاب هدایة الکبری آورده است.

10. ابومحمد: خصیبی در کتاب هدایة الکبری آورده است.

11. ابوابراهیم: خصیبی در کتاب هدایة الکبری آورده است.

12. ابوالحسن: مانند یکی از کنیه های حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

ص: 543

13. ابوتراب: مانند یکی از کنیه های حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

14. ابوبکر: مانند یکی از کنیه های حضرت رضا(علیه السلام) است.

15. اباصالح یا ابوصالح: در کتاب ذخیرة الالباب آمده که آن جناب مکنی به ابوالقاسم و ابوصالح.

16. امیرالامر: این لقبی است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) ایشان را به این لقب خوانده است و فضل بن شاذان در غیبت خود آورده است...

17. احسان: خصیبی در کتاب هدایة الکبری آورده است.

18. اذن سامعه: خصیبی در کتاب هدایه الکبری آورده است.

19. ایدی: خصیبی در کتاب هدایه الکبری گفته است که ایشان یدالله است ...

20. بقیةالله: اسم قرآنی است. در روایات آمده است وقتی آن حضرت ظهور می کند پشت به کعبه می گذارند و می فرمایند: «بقیة الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین»

21. بئر معطله: چاه آبی که (در غیبت) از او استفاده نمی شود. در قرآن است.

22. بلدالامین: یعنی قلعه ی محکم خداوند که کسی را به وی تسلطی نیست... این لقب را میرزا محمدرضا مدرس در جنات الخلود آورده است.

23. بهرام

24. بنده ی یزدان: این دو اسم در کتاب ایستاع است که در ذخیرة الالباب آمده است.

25. پرویز باباء پهلویه: در کتاب برزین ازرفرس.

26. برهان الله: در کتاب انکلیون

27. باسط: در هدایة الکبری است به معنی فراخ کننده است فیض آن حضرت مانند آفتاب است که بر همه جاری است و عدالت او گسترش می یابد. گرگ در کنار گوسفند روزگار می گذراند بدون حمله به او.28. بقیة الانبیاء: حافظ برسی در کتاب مشارق الانوار و سید حسین مفتی کرکی سبط محقق ثانی در کتاب دفع المنادات که وقتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد می شود امام عسکری(علیه السلام) او را بر روی دست گرفت و دست بر چهره ی نورانی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کشیده و فرمودند سخن گوی ای حجةالله و بقیة الانبیاء و نورالاصفیاء و غوث فقراء و خاتم الاوصیاء و نورالاتقیاء و صاحب کرّة بیضاء

ص: 544

29. ثانی یوسف: سبط بن جوزی در مناقب آن را از القاب آن جناب شمرده است.

30. تأیید: در هدایه از القاب آن حضرت شمرده از امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که آن حضرت هنگام ظهور دست بر سر هر مؤمن می گذارد قوت و قدرت چهل مرد را پیدا می کند.

31. تمام: در هدایه است که او در صفات حمید و کمال و افعال و شرافت نسب و شوکت و حشمت و سلطنت و قدرت و رأفت تام و تمام و بی عیب و منقصت و زوال است در کمالات تمام است.

32. ثائر: تا قصاص نکند آرام نمی گیرد.

33. جعفر: در کمال الدین است که نامش محمد است (و یکی از کینه های او) جعفر است.

34. جمعه: شرح دادیم.

35. جابر: در هدایة است.

36. جنب الله در هدایة است در تفسیر آیه: « أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ»(1) حضرت جنب الله است.

37. جوار الکنس: یعنی ستاره ای که پنهان می شود بنا به نوشته ی کمال الدین و غیبت نعمانی و غیبت شیخ طوسی از قرآن است«فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ»(2)

38. حجة و حجة الله: در عیون الاخبار و کمال الدین و غیبت شیخ طوسی و کفایة الاثر آمده است.39. حق: در مناقب قدیمه و هدایه و کافی برگرفته از آیه «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا» (3) و در زیارت آن حضرت می خوانیم السلام علی الحق الجدید. پس یکی از القاب، حق است.

40. حجاب: در هدایه است که در زیارت آن حضرت می خوانیم السلام علی حجاب الله الازلی القدیم

41. حامد

42. حمد

ص: 545


1- . سوره زمر آیه 56
2- . سوره تکویر آیات 15 و 16
3- . سوره اسراء آیه 81

43. حاشر: در صحف ابراهیم است. (در تذکرة الائمة آمده است.)

44. خاتم الاوصیاء: خود حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ابی نصر طریف خادم می فرمایند: أنا خاتم الاوصیاء بی یدفع الله عزوجل البلا من اهلی و شیعتی. منم خاتم اوصیا و خداوند به وسیله ی من دفع می کند بلازا از خانواده ام و شیعیانم.

45. خاتم الائمة: در جنات الخلود آمده است.

46. خجسته: در ذخیرة الالباب ایشان را خجسته نامیده اند.

47. خسرو: از اعتقادات مجوس و ایرانیان است. خسروی و پادشاه واقعی ایشان هستند.

48. خداشناس: نام حضرت در کتاب شاکمونی است که از کتب قدیمی هند است که شاکمونی پیامبر صاحب کتاب بوده است و او در شهر کیواس متولد شده بود.

49. خازن: در هدایة الکبری آمده است.

50. خلف و خلف صالح: حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: خلف صالح. به این لقب مکرر در زبان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) آمده است. در تاریخ ابن خشاب مذکور است که آن حضرت مکنی است به ابوالقاسم و ایشان دارای دو اسم است خلف و محمد... حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: خلف صالح از فرزندان ابی محمدحسن بن علی(علیهم السلام) است.... حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: خلف صالح از فرزندان من است... و مراد از خلف جانشین است او جانشین همه ی انبیاء و اوصیاء است او دارای جمیع علوم و صفات وحالات و خصایص آن ها و مواریث الهیه که از آن ها به یکدیگر می رسد همه در آن حضرت و در نزد او جمع است... بر اوست کمال صفوت آدم و رفعت ادریس و سکینه ی نوح و حلم ابراهیم و شدة موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب...

51. خنس: آن ستاره های سیاره است که بر ایشان رجوع است و گاهی از سیر مراجعت می کند. آیه ی 15 سوره تکویر «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ»

52. خلیفة الله: در کشف الغمة است از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) که فرمودند: حضرت مهدی(علیه السلام) خروج می کند و بر سر او ابری است و در آن منادی است که ندا می کند: این مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفة الله است.

53. خلیفة الاتقیاء: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جانشین متقین است.

ص: 546

54. دابة الارض: در هدایة آن را از القاب آن جناب شمرده است. (البته در بعضی روایات به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم گفته شده است.)

55. داعی: در زیارت مأثوره آن جناب است: السلام علیک یا داعی الله و آن جناب داعی است از جانب خداوند. خلایق را برای خداوند و به سوی خداوند« لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»(1)

56. رجل: این از القاب تقیه ی آن بزرگوار است که شیعیان در غیبت به صورت تقیه نام حضرت را رجل می گفتند.

57. راهنما: در ذخیرة تذکرة مذکور است و در کتاب پاتیکل از کتب اعظم هندی ها ست.

58. رب الارض: چنان که در تفسیر «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(2) آمده است.

59. زند افریس

60. سروش ایزد: در کتب زرتشت آمده است.

61. السلطان المأمول

62. سدرة المنتهی: در هدایة آن را از القاب آن حضرت شمرده است.

63. سناء

64. سبیل

65. ساعة: در آیه «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها»(3) و در آیه «وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ»(4) و آیه «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَة»(5)

66. سید: در کمال الدین شیخ صدوق از خیزران کنیز ... که می گوید: من حاضر بودم در وقت تولد سید و این که مادر سید، صیقل بود... و ابی جعفر محمدبن عثمان نائب دوم فرمودند که چون سید متولد شد.

67. شماطیل: در ذخیرة گفته است که این اسم آن جناب است در کتاب ارماتش.

ص: 547


1- . سوره توبه آیه 33، سووره فتح آیه 28 و سوره صف آیه 9
2- . سوره زمر آیه 69
3- . سوره اعراف آیه 187 و سوره نازعات آیه 42
4- . سوره زخرف آیه 85
5- . سوره زخرف آیه 66 و سوره محمد صلی الله علیه و آله آیه 18

68. شرید: مکرر در لسان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) این نام آمده است. مخصوصا حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت باقر(علیه السلام). شرید به معنی رانده شده است یعنی از این خلق منکوس که نه جنابش را شناختند و نه قدر وجود نعمتش را دانستند و نه در مقام شکرگزاری و ادای حقش برآمدند. هم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هم به حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) شرید گفته شده است.

69. صاحب: در کتاب ذخیرة گفته که این نام آن جناب است در صحیفه ی حضرت ابراهیم(علیه السلام). به ایشان صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم گفته می شود و در مواردی هم صاحب گفته اند چون صاحب زمان هستند.

70. صاحب الغیبة

71. صاحب الزمان

72. صاحب الرجعة

73. صاحب الدار

74. صاحب الناحیه

75. صاحب العصر

76. صاحب الکرة البیضاء

77. صاحب الدولة الزهراء

78. صالح صاحب

79. صاحب الامر

80. صمصام الاکبر

81. صبح مسفر

82. صدق

83. صراط

84. ضیاء

85. ضحی: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» شمس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و نور شمس آن حضرت است.

86. طالب التراث

87. طرید: هم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هم به امام حسین(علیه السلام) طرید گفته شده است.

88. عالم

89. عدل

90. عاقبة الدار

91. غرة

92. عین: یعنی عین الله چنان که در زیارت آن حضرت است.

93. عصر: در قرآن والعصر

94. غایب

95. غلام: یعنی پسر. براساس تقیه بود.

96. غیب: هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب.

97. غریم: به معنب طلبکار براساس تقیه بوده است. در غیبت صغری که شیعیان می خواستند مالی برای آن حضرت بفرستند.

98. غوث

99. غایة الطالبین

100. غایة القصوی

101. خلیل

102. غوث الفقراء

103. فجر: در تفسیر سوره قدر سلام هی حتی مطلع الفجر

104. فردوس الاکبر

105. فیروز

106. فرخنده (در کتاب اشعیای پیامبر)

ص: 548

107. فرج المؤمنین

108. الفرج الاعظم

109. فتح: إذا جاء نصر الله والفتح در تفسیر علی بن ابراهیم قمی نصر من الله و فتح ...

110. فقیه

111. فیدموا

112. قائم

113. قابض

114. قیمة

115. قسط

116. قوة: در آیه80 سوره هود که لوط پیامبر(علیه السلام) فرمود: « لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ»

117. قاتل الکفره

118. قطب

119. قائم الزمان

120. قیم الزمان: در خبر علوی مصری است.

121. قاطع

122. کاشف الغطاء

123. کمال

124. کلمة الحق

125. کی قباد دوم: در نزد مجوس

126. کوکفا

127. کارّ: به معنی رجوع کننده

128. لواء اعظم

129. لندیطارا: در کتاب هزارنامه هند است.

130. لسان الصدق

131. ماشع: در تورات است.

132. مهمید الاخر: در انجیل

133. مسیح الزمان

134. میزان الحق: در کتاب آژی پیامبر

135. منصور: آیه 33 سوره اسراء «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطانا» و در زیارت عاشورا: امام منصور

136. محمد: اسمه اسمی و کنیته کنیتی

137. منة الصابرین

138. منتقم

139. مهدی

140. مؤمل: یعنی خلایق آرزوی او را دارند.

141. عبدالله

142. منتظر

143. ماء معین آیه 30 سوره ملک « قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعين»

144. مخبر بما یعلن

145. مجازی بالاعمال

146. موعود: سوره ذاریات آیه 22 «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُون»

147. مظهر الفصایح

148. مبلی السرائر

149. مبدئ الآیات

ص: 549

150. منعم

151. محسن

152. مفضل

153. منان

154. موتور

155. مدبر

156. مأمور

157. مقدرة: به معنی توانایی

158. مأمول: در زیارت آن حضرت است: السلام علیک ایها الامام المأمول

159. مضرج اعظم: حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: هرگاه غایب شد منتظر مفرج اعظم باشید.

160. مضطر: در تفسیر علی بن ابراهیم قمی امام صادق(علیه السلام) ذیل آیه 62 سوره نمل «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض» فرمودند: در حق حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است. والله اوست مضطر.

161. من لم یجعل الله له شبیه ها: احدی شبیه آن جناب نبوده و نیست و به مرتبه عزت و جلالش نرسیده و نخواهد رسید.162. مقتصر

163. المصباح الشدید الضیاء

164. ناقور صور: «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ» سوره مدثر آیه 8

165. ناطق: در منتخب الاثر آمده است: او حجة بن الحسن المهدی(علیهما السلام) الناطق القائم بحق الله و در زیارت عاشورا نیز داریم: و أن یرزقنی طلب ثارکم مع امام مهدی ظاهر ناطق بالحق منکم

166. نهار: در تفسیر فرات کوفی آمده است: امام باقر(علیه السلام) فرمودند که حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) فرمودند: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» این حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است. «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» این حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. «وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها» این حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

167. نفس

168. نور آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم): در سوره صف آیه 8 «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِه» حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: یعنی به ولایت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به ظهور آن جناب.

169. نور الاصفیاء

170. نورالاتقیاء

171. نجم النجم الثاقب

172. ناحیه مقدسه

173. واقید: یعنی غایب شدن در کتب آسمانی است. (در تورات)

174. وتر: به حضرت سید الشهدا(علیه السلام) و حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وتر گفته شده است.

175. وجه الله: در زیارت آن حضرت است: السلام علی وجه الله الم... بین اظهر عباده

ص: 550

176. ولی الله: در شب معراج خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: او یعنی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ولی من است. رسول خدا فرمودند: در هنگام ظهور شمشیر آن حضرت به صدا درآمده و می گوید: قم یا ولی الله.

177. وارث: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: الا إنه وارث کل علم و المحیط به. در روایت سید حسنی است که برای اثبات امامت آن حضرت می خواهد اگر او مهدی است، عصای جدش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و انگشتری و برد و زره او را که فاضلمی گفتند و عمامه حضرت را که سحاب می گفتند و اسب رسول خدا را که مربوع نام داشت و ناقه ی آن حضرت را که غضباء می گفتند و استر دلدل آن حضرت و حمار آن حضرت را که یعفود نام داشت و شتر سواری ایشان را که براق می خواندند و قرآنی را که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) جمع کرده بدون تفسیر... بنمایاند. حضرت همه را به سید حسنی نشان می دهد. همچنین عصای آدم، آلت نجاری نوح، ترکه ی هود و صالح و مجموعه ی ابراهیم، صاع یوسف، مکیال شعیب و آینه ی او، عصای موسی و تابوتی که در اوست... زره داود، انگشتری سلیمان و تاج او، رحل عیسی و میراث جمیع پیامبران.

178. هادی

179. ید الباسطه

180. یمین

181. وهوه ل: در تورات است.

182. یعسوب الدین: به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت صاحب الامر یعسوب الدین می گویند.

ص: 551

464. عده ای در زمان حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت می نمایند

سوره تغابن آیه 7

زَعَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ

کافران گمان کردند که هرگز برانگیخته نخواهند شد. ای رسول ما به آن ها بگو به خداوند من سوگند که البته شما برانگیخته خواهید شد و سپس آگاه می شوید از نتیجه ی اعمال خودتان و این برای خداوند سهل و آسان است.

1. سیدبن طاووس در کتاب التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن باب 28 صفحات 240 و 241 و در کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 497 حدیث 984 آمده است:

فقال ابن عباس لمعاوية ما هذا لفظه: أقول: إنّه ليس حيّ من قريش يفخرون بأمر إلّا و إلى جانبهم من يشركهم فيه إلّا بني هاشم، فإنّهم يفخرون بالنبوّة التي لا يشاركون فيها و لا يساوون بها و لا يدافعون عنها، و أشهد أنّ اللّه تعالى لم يجعل من قريش محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) إلّا و قريش خير البريّة، و لم يجعله من بني هاشم إلّا و هاشم خير قريش، و لم يجعله من بني عبد المطّلب إلّا و هم خير بني هاشم و لسنا نفخر عليكم إلّا بما تفخرون به على العرب، و هذه أمّة مرحومة، فمنها نبيّها و مهديها و مهدي آخرها من أوّلها، لأنّ بنا فتح الأمر و بنا يختم، و لكم ملك معجّل و لنا ملك مؤجّل، فإن يكن ملككم قبل ملكنا فليس بعد ملكنا ملك، لأنّا أهل العاقبة، و العاقبة للمتقين.

2. در کتاب الملاحم و الفتن سیدبن طاووس صفحه 240 باب 27 به نقل از محمدبن جریر طبری آمده است:

روزی معاویه نزد بنی هاشم آمد و گفت: شما بنی هاشم می خواهید همان طور که استحقاق نبوت را داشتید، لیاقت خلافت را نیز داشته باشید؛ درحالی که نبوت با خلافت در احدی جمع نمی شود. خلافت رضای عموم و شورای مردمی است که نصیب مردان زنده ی قریش خواهد شد... شماگمان می کنید که دارای سلطنت هاشمی و مهدی قائم(علیه السلام) هستید در حالی که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 552

عیسی بن مریم(علیهما السلام) است و امر خلافت در دست ما خواهد بود تا این که آن را به حضرت عیسی(علیه السلام) واگذاریم...

سپس عبدالله بن عباس برمی خیزد و پس از حمد و ثنای خداوند می فرماید: اما این که گفتی نبوت و خلافت برای احدی جمع نمی شود پس معنی این آیه چیست؟ «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيما» (1) لفظ کتاب در این آیه نبوت است و لفظ حکمت به معنای سنت و کلمه ی ملک به معنای خلافت است و ما هم از آل ابراهیم هستیم و امر خداوند نسبت به ما و آن ها یکی است و سنت در بین ما جاری خواهد بود... اما این که گفتی ما گمان می کنم سلطنت هاشمی و حضرت مهدی قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داریم در قرآن معنی گمان شک است چنان که خدای تعالی می فرماید «زَعَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ»(2) آن هایی که کافر شدند گمان می کنند برانگیخته نمی شوند و همه ی مردم می دانند که ما حضرت مهدی قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داریم.

إنّا زعمنا أنّ لنا ملكا مهديا، فالزعم في كتاب اللّه شك، قال اللّه سبحانه و تعالى «زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَ»(3) فكلّ يشهد أنّ لنا ملكا لو لم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد ملّكه اللّه فيه، و أنّ لنا مهديا لو لم يبق إلّا يوم واحد بعثه لأمره يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما، لا يملكون يوما إلّا ملكنا يومين، و لا شهرا إلّا ملكنا شهرين، و لا حولا إلّا ملكنا حولين.

و أمّا قولك: إنّ المهدي(علیه السلام) عيسى بن مريم(علیهما السلام)، فإنّما ينزل عيسى(علیه السلام) على الدّجّال، فإذا رآه ذاب كما تذوب الشحمة، و الإمام رجل منّا يصلّي عيسى(علیه السلام) خلفه لو شئت سمّيته.

همه می دانند که ما مهدی قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داریم که اگر یک روز از عمر دنیا بیشتر باقی نماند خداوند او را برمی انگیزد تا زمین را پر از عدل و داد کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. اما این که گفتی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عیسی بن مریم(علیهما السلام) است. این طور نیست بلکه در ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عیسی(علیهالسلام) از آسمان نزول می کند به جهت (از بین بردن دجال) او چون عیسی(علیه السلام) را ببیند، ذوب می شود همان طور که چربی ذوب می شود و امام مردی است از ما که عیسی بن مریم(علیهما السلام) پشت سر او می ایستد و در نماز به او اقتدا می کند.

ص: 553


1- . سوره نساء آیه 54
2- . سوره تغابن آیه 7
3- . همان

465. ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نور خداوند هستند که حضرت حق آن ها را نازل کرده است.

سوره تغابن آیه 8

فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ

پس ایمان آورید به الله و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و نوری که (خداوند) نازل کرده است و خداوند عالم و دانا و خبیر است بر آنچه (نازل) فرموده است.

احادیث و روایات در این زمینه زیاد است که ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولاً: نور الله هستند. ثانیاً: این نور را خداوند نازل کرده است. ثالثاً: خود حضرت حق آن ها را نازل فرموده است؛ نزول مستقیم و بی واسطه. رابعاً: خداوند دستور می دهد که به الله و رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی هدی(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم باید ایمان واقعی داشته باشند. خامساً: این نور تا قیامت شهود و حضور دارد که این همان حجت خداوند است.

در کافی مجلد 1 صفحه 150 حدیث 1، تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 706، تفسیر برهان مجلد 5 حدیث 2 صفحه 396، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 735، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 308 حدیث 5، مختصر بصائرالدرجات صفحه 274 حدیث 19 و غایة المرام مجلد 4 صفحه 338 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ [أَحْمَدَبْنِ عَبْدِاللَّهِ] عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» فَقَالَ يَا أَبَاخَالِدٍ. النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِيأَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ. يَا أَبَاخَالِدٍ! لَنُورُ الْإِمَامُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ، وَ اللَّهِ يَا أَبَاخَالِدٍ! لَا يُحِبُّنَا

ص: 554

عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ.

کلینی به سند خودش از ابوخالد کابلی روایت می کند که از حضرت باقر(علیه السلام) درباره ی آیه 8 سوره تغابن سؤال کردند. حضرت فرمودند: ای اباخالد به خدا سوگند مقصود از نور امامان از آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند که این ها تا روز قیامت هستند. به خدا سوگند ایشان همان نوری می باشند که خداوند نازل فرموده است و این ها همان نور خداوند هستند که در آسمان ها و زمین وجود دارند. به خدا سوگند ای اباخالد نور امام در دل مؤمنان از پرتوی خورشید تابنده تر و روشن تر است. به خدا سوگند ای اباخالد این امامان دل های مؤمنین را نورانی می نمایند و خداوند عزیز و جلیل نور ایشان را از هر کسی که بخواهد محجوب و محروم می گرداند تا دل او تاریک گردد. به خدا سوگند ای اباخالد بنده ای ما را دوست ندارد و ولایت ما را نمی پذیرد مگر این که خداوند قلب او را پاک گرداند و خداوند قلب هیچ بنده ای را پاک نمی کند مگر آن که آن بنده تسلیم ما باشد. خداوند او را از سختی محاسبه (اعمال) سالم نگاه می دارد و از فزع اکبر و نگرانی های بزرگ روز قیامت آسوده اش می نماید.

در كتاب ماذا فى التاريخ مجلد 3 صفحات 145 الى 147 آمده است:

علامه القبيسى نقل مى كند و همچنين حافظ ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت در كتاب «الولاية» نقل مى كند:

عن زيدبن ارقم قال: لما نزل النبى(صلی الله علیه وآله وسلم) بغدير خم فى رجوعه من حجة الوداع، و كان فى وقت الضحى و حر شديد امر بالدومات فقمت و نادى الصلوة جامعة، فاجتمعنا فخطب خطبة بالغة و سرد الخطبة الى أن قال: قال(صلی الله علیه وآله وسلم): معاشر الناس «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» ثم قال(صلی الله علیه وآله وسلم): النور فى، ثم فى على(علیه السلام)، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) .

زيدبن ارقم مى گويد: هنگامى كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در بازگشت از حجة الوداع در غدير خم فرود آمدند، هنگام ظهر بود و گرما بسيار شديد بود، به حركت به سوى درختان بزرگ و پر شاخ و برگ فرمان دادند، پس ايستادند و ندا دادند: نمازجماعت، پس گرد آمديم و آن حضرت خطبه بليغى خواندند و ذكر خطبه را آغاز مى كند تا آنجا كه مى فرمايند: اى مردم

ص: 555

«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» سپس فرمودند: نور در من است سپس در على(علیه السلام) است و بعد در نسل وى باقى مى ماند تا قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

2. دركتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 279 حديث شماره 6 آمده است:

احمدبن ادريس، عن الحسين بن عبيداللّه، عن محمّدبن الحسن و موسى بن عمر، عن الحسن بن محبوب، عن محمّدبن الفضيل، عن أبى الحسن(علیه السلام) قال: سألته عن قول اللّه تبارك و تعالى «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»(1) قال يريدون ليطفؤا ولاية امیرالمؤمنين(علیه السلام) بأفواههم. قلت: قوله تعالى: واللّه متمّ نوره قال: يقول: واللّه متمّ الامامة و الامامة هى النور و ذلك قوله عزوجل: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» قال: النور هو الامام.

محمّدبن فضيل مى گويد: از حضرت ابوالحسن(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالی «مى خواهند نور خدا را با پف دهان خود خاموش كنند.» پرسيدم، فرمود: يعنى مى خواهند ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را با پف دهانشان خاموش كنند. گفتم: خداى تعالى فرمود: و خدا كامل كننده نور خويش است، فرمود: يعنى خدا كامل كننده امامت است و امامت همان نور است و همان است كه خداى عزوجل مى فرمايد: «به خدا و رسولش و نورى كه فرو فرستاده ايم ايمان آوريد.» مقصود از نور، همان امام است.

ص: 556


1- . سوره توبه آیه 32 و سوره صف آیه 8

466. هلاکت امت های قبل تا ظهور رسول خدا(علیه السلام) و هلاکت واقعی جمعی از

امت اسلام تا ظهور حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خاطر نپذیرفتن ولایت و امامت ائمه(علیهم السلام) است.

سوره تغابن آیه 12

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ

همیشه باید اطاعت از الله و رسول الله بنمایند و اگر از او روی بگردانید (و ایمان نیاورید پس بر او تکلیفی) به جز ابلاغ رسالتش به صورت روشن نیست.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 426 حدیث 74، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 85، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 343 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 380 باب 20 حدیث 68، نورالثقلین مجلد 1 صفحه 670 حدیث 352 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 161 حدیث 20 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِا بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ «فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ»(1) فَقَالَ عَرَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِيمَانَهُمْ بِمُوَالاتِنَا وَ كُفْرَهُمْ بِهَا يَوْمَ أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ وَ هُمْ ذَرٌّ فِي صُلْبِ آدَمَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ»(2) فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ مَا هَلَكَ مَنْ هَلَكَ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا(علیه السلام) إِلَّا فِي تَرْكِ وَلَايَتِنَا وَ جُحُودِ حَقِّنَا وَ مَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى أَلْزَمَ رِقَابَ هَذِهِ الْأُمَّةِ حَقَّنَا «وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»

ص: 557


1- .[1] سوره تغابن آیه 3
2- .[2] سوره تغابن آیه12

استاد المحدثین مرحوم شیخ کلینی رحمة الله علیه روایت می کند از حسین بن نُعیم صحاف که از حضرت صادق(علیه السلام) در مورد این فرمایش خداوند «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ» سؤال کردیم. حضرت فرمودند: به خدا سوگند کسانی که پیش از شما به هلاکت رسیده اند و کسانی که تا پیش از قیام حضرت قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (اهل بیت) هلاک شده اند، همه به خاطر ترک و نپذیرفتن ولایت ما و انکار حق ما بوده است. رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) از دنیا نرفت تا زمانی که حق ما را بر عهده و گردن این مردم لازم و ثابت و (واجب) نمود و خداوند هرکس را که بخواهد به راه راست هدایت می فرماید.

ص: 558

467. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ذكر است و اهل بيت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اهل ذكر هستند

سوره طلاق آيه 10

فَاتَّقُوا اللّهَ ياأُولِي الأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً

پس در خود ملكه تقوا را ايجاد كنيد اى صاحبان خرد وعقل (و اى روشنفكران واقعى) و اى كسانى كه ايمان آورده ايد كه خداوند ذكر را به شما نازل كرده است.

* در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 350 آمده است:

عن الريان بن الصلت، عن الرضا(علیه السلام) قال فى حديث المامون قال: الذكر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن اهله و ذلك بين فى كتاب اللّه حيث بقول فى سوره طلاق «فَاتَّقُوا اللّهَ ياأُولِي الأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً» قال الذكر رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و نحن اهله.

ريان بن صلت از امام رضا(علیه السلام) نقل مى كند كه در ضمن حديثى برای مأمون فرمود: منظور از ذكر، رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) است و ماييم اهل ذكر و اين در كتاب خدا در سوره طلاق بيان شد«فَاتَّقُوا اللّهَ ياأُولِي الأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً» ذكر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و ما اهل او هستيم.

همان طورى كه ملاحظه مى فرماييد حضرت مى فرمايند: ذكر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل ذكر اهل بيت(علیهم السلام) هستند و هم اكنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل ذكر است. در ذيل آيه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»(1)

بيان كرديم كه اهل ذكر ائمهطاهرين(علیهم السلام) هستند و اين ها «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» مى باشند و اين ها مى توانند پاسخگوى سؤالات درباره آيات قرآنى باشند.

ص: 559


1- . سوره نحل آیه 43 و سوره انبیاء آیه 7

468. حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) صراط مستقیم حق هستند

سوره ملک آیه 22

أَ فَمَنْ يَمْشي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقيم

آیا کسی که به رو در افتاده است و نگون سار راه می رود (که به مقصد نخواهد رسید.) او هدایت یافته است؟ یا کسی که راست قامت به راه راست می رود؟

در این آیه خداوند دو نفر را در دو راه مثال می زند. نفر اول کسی که او در راه باطل به راه افتاده است و از رو به زمین خورده است و نگون سار در حال راه رفتن است. راه باطل او را از پای درآورده است و زمین گیر نموده است. اما نفر دوم کسی است که در راه حق و حقیقت گام برداشته است و راست قامت پیش می رود و این فرد هدایت یافته است و در صراط مستقیم قرار دارد.

حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: در این آیه منظور از صراط مستقیم، حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و بقیه ی ائمه ی معصومین(علیهم السلام) هستند و شیعیان افرادی هستند که راست قامت در راه مستقیم در حال حرکت هستند.

شیعیان در صراط مستقیم قرار دارند که راه بهشت است و سرانجام این راه به بهشت ختم می شود. اما دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) مخالف این ها در راه باطل گام می نهند که آن ها هرچه جلوتر بروند از صراط مستقیم و بهشت و حقیقت دور شده و در باطل فرو می روند. سرانجام آن ها جهنم خواهد بود.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 743 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 22 حدیث 45 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 443 حدیث 2 آمده است:

ص: 560

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ حُمَيْدِبْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مُحَمَّدٍبْنِ سَمَاعَةَ عَنْ صَالِحِب ْنِ خَالِدِبْنِ مِيثَمٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ فُضَيْلِب ْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ وَ هُوَ يَنْظُرُ إِلَى النَّاسِ «أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» يَعْنِي وَ اللَّهِ عَلِيّاً وَ الْأَوْصِيَاءَ(علیه السلام)

محمدبن عباس از حمیدبن زیاد و ایشان از حسن بن محمد بن سماعة و او از صالح بن خالد و او از منصور و او از حریز و او از فضیل بن یسار و او از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت می کنند که آن حضرت درحالی که به مردم نگاه می کردند این آیه را تلاوت فرمودند «آیا کسی که بر چهره روی زمین افتاده است و افتان و خیزان می رود هدایت یافته است یا کسی که راست قامت (به سوی بهشت) بیش می رود.» حضرت فرمودند: به خدا سوگند منظور از این صراط مستقیم امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و دیگر ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند.

2. در کافی مجلد 8 صفحه 288 حدیث 432 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 314 حدیث 19 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 443 حدیث 3 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 744 حدیث 3 آمده است:

الشَّيْخُ مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحَسَنِ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ حَرِيزِبْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُتَّكِئٌ عَلَيَّ فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ وَ نَحْنُ عَلَى بَابِ بَنِي شَيْبَةَ فَقَالَ يَا فُضَيْلُ هَكَذَا كَانُوا يَطُوفُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لَا يَعْرِفُونَ حَقّاً وَ لَا يَدِينُونَ دِيناً يَا فُضَيْلُ انْظُرْ إِلَيْهِمْ فَإِنَّهُمْ مُنْكَبُّونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ مِنْ خَلْقٍ مَمْسُوخٍ بِهِمْ مُنْكَبِّينَ عَلَى وُجُوهِهِمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» يَعْنِي وَ اللَّهِ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ وُلْدِهِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ قِيلَ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ»(1) أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَا فُضَيْلُ لَمْ يَتَسَمَّ بِهَذَا الِاسْمِ غَيْرُ عَلِيٍّ(علیه السلام) إِلَّا مُفْتَرٍ كَذَّابٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَمَا وَ اللَّهِ يَا فُضَيْلُ مَا لِلَّهِ حَاجٌّ غَيْرُكُمْ وَ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا لَكُمْ وَ لَا يَتَقَبَّلُ إِلَّا مِنْكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَأَهْلُ هَذِهِ الْآيَةِ «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً»(2)

حضرت شیخ کلینیe با سند خودش از فضیل روایت می کند که با حضرت باقر(علیه السلام) وارد مسجدالحرام شدم و حضرت بر من تکیه کرده بودند و ما در باب بنی شیبهبودیم حضرت

ص: 561


1- . سوره ملک آیه 27
2- . سوره نساء آیات 31 و 77

نگاهی به مردم انداختند و فرمودند: ای فضیل مردم در زمان جاهلیت هم به همین شیوه طواف می کردند. آن ها نه حقی را می شناختند و نه از روی حقیقت دین داشتند.

ای فضیل به آن ها خوب نگاه کن ببین که آن ها بر رو ( بر روی زمین) افتاده اند (و افتان و خیزان می روند) خداوند آن ها را لعنت کند آن ها چه مردمی مسخ شده هستند و واژگون بر چهره خود قرار گرفته اند سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند «أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» فرمودند: والله منظور از آیه حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و اوصیا (بزرگوار) آن حضرت هستند. سپس حضرت فرمودند: ای فضیل به خداوند سوگند حاجی (واقعی) شما شیعیان (ما) هستند و به جز شما دیگر حاجی وجود ندارد و به جز شما برای غیر شما گناهی آمرزیده نشود و شما اهل این آیه هستید (اگر از گناهان کبیره ای که بر شما ممنوع گشته است کناره گیری کنید سیئات و کردارهای بد شما را جبران می کنیم و شما را به جایگاه ارجمندی (یعنی بهشت) وارد می نماییم.

ص: 562

469. در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه وعده های الهی محقق می شود

اشاره

سوره ملک آیه 25

وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ ََ

و می گویند این وعده ها چه وقتی صورت می گیرد اگر شما راستگویان هستید.

کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 صفحه 312 حدیث 3 و در ترجمه آن مجلد 1 صفحه آمده است:

حدثنا احمدبن زیادبن جعفر الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِ الْهَرَوِيِّ عَنْ وَكِيعِ بْنِ الْجَرَّاحِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ يُظْهِرُ بِهِ دِينَ الْحَقِ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (1) لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ عَلَى الدِّينِ فِيهَا آخَرُونَ فيودون [فَيُؤْذَوْنَ] وَ يُقَالُ لَهُمْ «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ.

سلیط گوید حسین بن علی(علیهما السلام) فرمود: ما دوازده مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داریم اول آن ها امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و آخر آن ها نهمین فرزند من است و او است امام قائم به حق(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که خدا به او زمین را پس ازمردگی زنده کند و دین را آشکار کند و بر همه ی این ها پیروز نماید و اگرچه مشرکان را بد آید برای او غیبتی است طولانی که جمعی در آن از دین بیرون روند و دیگران بر دین پا برجا بمانند و آزار کشند و به آن ها گفته شود این وعده چه وقت عملیشود. اگر شما راست گویانید آگاه باشید که صبرکنندگان در غیبت او بر آزار و تکذیب بمانند جهادکنندگان با شمشیرند در رکاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم).

ص: 563


1- . سوره توبه آیه 33

مقام و منزلت منتظرین

بار دیگر حدیث بالا را بخوانید نتایج زیر را خواهید گرفت:

اولاً: امامان و جانشینان پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) دوازده نفر خواهند بود.

ثانیاً: اولین آن ها وجود اقدس حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) و آخرین آن ها اعلی حضرت بقیةالله الاعظم مهدی موعود قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ثالثاً: حضرت مهدی(علیه السلام) نهمین فرزند حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) است.

رابعاً: او که بیاید زمین مرده زنده می شود. (یا به زبان دیگر هستی جان می گیرد)

خامساً: در غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ای زیادی گمراه می شوند و از دین خارج می گردند. به زبان ساده دین خود را از دست می دهند و کافر و مشرک از دنیا می روند.

سادساً: عده ای هم (ثبت فیها علی الدین آخرون فیؤذون) در دین الهی ثابت می نمایند. هرچند آن ها را زیاد اذیت خواهند کرد.

سابعاً: سست ایمان ها و مشرکین و کفار به این مؤمنین خواهند گفت: «وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين»(1) اگر راست می گویند پس این وعده یعنی ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه زمانی به وقوع خواهد پیوست و به این طریق مؤمنین را اذیت و آزار می نمایند.

ثامناً: مزد اذیت و آزار و ... که این ها می بینند را حدیث مشخص کرده است.

أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم).

اما اجر صابرین در طول غیبت که هم زخم زبان می شنوند هم تکذیب می گردند اما در مقابل تمسخر مقاومند، این است که خداوند ثواب کسانی را به آن ها می دهد که در جنگ های صدر اسلام پیشاپیش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در حال دفاع و حفاظت از اسلام و قرآن و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند. به آن ها ثوابمجاهدین همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) داده می شود. اللهم ارزقنا توفیق الطاعة

ص: 564


1- . سوره یونس آیه 48

470. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ماء معين است و از اين

ماء «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ» است

سوره ملك آيه 30

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكمْ بِماءٍ مَعِينٍ

بگو اگر آب شما فرو كشد، كيست كه آب گوارا براى شما آورد؟

1. در كتاب ينابيع المودة صفحه 429 خواجه كلان قندوزى حنفى آورده است:

و فى سوره ی الملك «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ» عن على بن جعفر الصادق(علیه السلام) عن اخيه موسى الكاظم رضى الله عنه فى هذه الآية قال: اذا غاب عنكم امامكم فمن يأتيكم بامام جديد غيره.

در سوره ملك آمده است: «بگو اگر آب شما فرو كشد، كيست كه آب گوارا را براى شما آورد؟» على بن جعفر (فرزند حضرت صادق(علیه السلام)) از برادرش امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) نقل مى كند که فرمودند: هرگاه امام شما غايب شود، كيست كه براى شما امامى غير او را بياورد (در اين حديث منظور از امام غايب حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد).

2. در كتاب كفايه الاثر صفحه 120 آمده است:

أَبُوالْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِبْنِ حَفْصٍ عَنْ عَبَّادِبْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّبْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَب ْنِ مُحَمَّدِبْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَمَّارٍ قَالَ كُنْتُ مَعَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي بَعْضِ غَزَوَاتِهِ وَ قَتَلَ عَلِيٌّ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَصْحَابَ الْأَلْوِيَةِ وَ فَرَّقَ جَمْعَهُمْ وَ قَتَلَ عَمْرَوبْنَ عَبْدِاللَّهِ الْجُمَحِيَّ وَ قَتَلَ شَيْبَةَ بْنَ نَافِعٍ أَتَيْتُ رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَقُلْتُ يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم)إِنَّ عَلِيّاً قَدْ جَاهَدَ «فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ»(1) فَقَالَ لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَارِثُ عِلْمِي وَ قَاضِي دَيْنِي وَ مُنْجِزُ وَعْدِي وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ لَوْلَاهُ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُ الْمَحْضُ بَعْدِي حَرْبُهُ حَرْبِي وَ حَرْبِي حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمِي وَ سِلْمِي سِلْمُ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ أَبُو سِبْطَيَّ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدِي مِنْ صُلْبِهِ يُخْرِجُ اللَّهُ تَعَالَى الْأَئِمَّةَ الرَّاشِدِينَ(علیهم السلام) وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَا

ص: 565


1- . سوره حج آیه 78

هَذَا الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) قَالَ يَا عَمَّارُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُ يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) أَئِمَّةً تِسْعَةً وَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِهِ يَغِيبُ عَنْهُمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» يَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ طَوِيلَةٌ يَرْجِعُ عَنْهَا قَوْمٌ وَ يُثْبِتُ عَلَيْهَا آخَرُونَ فَإِذَا كَانَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ يَخْرُجُ فَيَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ وَ هُوَ سَمِيِّي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي يَا عَمَّارُ سَيَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَاتَّبِعْ عَلِيّاً(علیه السلام) وَ حِزْبَهُ فَإِنَّهُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ يَا عَمَّارُ إِنَّكَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِي مَعَ عَلِيٍّ(علیه السلام) صِنْفَيْنِ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ ثُمَّ يَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ قُلْتُ يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَ لَيْسَ ذَلِكَ عَلَى رِضَا اللَّهِ وَ رِضَاكَ قَالَ نَعَمْ عَلَى رِضَا اللَّهِ وَ رِضَايَ وَ يَكُونُ آخِرُ زَادِكَ شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ تَشْرَبُهُ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ خَرَجَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ يَا أَخَا رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَ تَأْذَنُ لِي فِي الْقِتَالِ قَالَ مَهْلًا رَحِمَكَ اللَّهُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ سَاعَةٍ أَعَادَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ فَأَجَابَهُ بِمِثْلِهِ فَأَعَادَهُ ثَالِثاً فَبَكَى أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَنَظَرَ إِلَيْهِ عَمَّارٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) إِنَّهُ الْيَوْمُ الَّذِي وَصَفَ لِي رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَنَزَلَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَنْ بَغْلَتِهِ وَ عَانَقَ عَمَّاراً وَ وَدَّعَهُ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا الْيَقْظَانِ جَزَاكَ اللَّهُ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ نَبِيِّكَ خَيْراً فَنِعْمَ الْأَخُ كُنْتَ وَ نِعْمَ الصَّاحِبُ كُنْتَ ثُمَّ بَكَى(علیه السلام) وَ بَكَى عَمَّارٌ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مَا تَبِعْتُكَ إِلَّا بِبَصِيرَةٍ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَقُولُ يَوْمَ حُنَيْنٍ يَا عَمَّارُ سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَاتَّبِعْ عَلِيّاً وَ حِزْبَهُ فَإِنَّهُ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ وَ سَتُقَاتِلُ بَعْدِيَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ فَجَزَاكَ اللَّهُ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَنِ الْإِسْلَامِ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ فَلَقَدْ أَدَّيْتَ وَ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ ثُمَّ رَكِبَ وَ رَكِبَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) ثُمَّ بَرَزَ إِلَى الْقِتَالِ ثُمَّ دَعَا بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ فَقِيلَ مَا مَعَنَا مَاءٌ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَأَسْقَاهُ شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ فَشَرِبَهُ ثُمَّ قَالَ هَكَذَا عَهِدَ إِلَيَّ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنْ يَكُونَ آخِرُ زَادِي مِنَ الدُّنْيَا شَرْبَةً مِنَ اللَّبَنِ ثُمَّ حَمَلَ عَلَى الْقَوْمِ فَقَتَلَ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ نَفْساً فَخَرَجَ إِلَيْهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَطَعَنَاهُ فَقُتِلَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَلَمَّا كَانَ اللَّيْلُ طَافَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي الْقَتْلَى فَوَجَدَ عَمَّاراً مُلْقًى فَجَعَلَ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِهِ ثُمَّ بَكَى(علیه السلام) وَ أَنْشَأَ يَقُولُ

أَيَا مَوْتُ كَمْ هَذَا التَّفَرُّقُ عَنْوَةً *** فَلَسْتَ تُبَقِّي لِي خَلِيلَ خَلِيلٍ

أَرَاكَ بَصِيراً بِالَّذِينَ أُحِبُّهُمْ *** كَأَنَّكَ تَمْضِي نَحْوَهُمْ بِدَلِيلٍ

ابن بابويه گويد: محمّدبن عبداللّه بن المطلب شيبانى خبرمان داد... از ابوعبيده بن محمّدبن عمار، از پدرش، از جدش عمار برايمان حديث آورد كه گفت: با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در يكى از غزواتش همراه بودم و حضرت على(علیه السلام) پرچم داران را به هلاكت رسانيد و جمعيت شان را متفرق ساخت و عمربن عبداللّه جمعى و شيبه بن نافع كشته شدند. به حضور رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رسيدم و عرضه داشتم، يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)همانا على(علیه السلام) در راه خداوند حقّ جهاد را ادا كرد. رسول اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: چرا كه او از من است و من از اويم و اوست وارث علم من و پرداخت كننده دين هايم و اجرا كننده وعده ام

ص: 566

و جانشين پس از من و اگر او نبود مؤمن خالص پس از من شناخته نمى شد. جنگ با او جنگ با من است و جنگ با من جنگ با اوست، و مسالمت با او مسالمت با من است و مسالمت با من مسالمت با خداوند است. توجه كنيد كه او پدر دو بسط من است، و امامان از صلب اويند، خداى تعالى امامان ارشاد كننده و از جمله آن ها مهدى اين امت را خداوند (از او) متولد خواهد ساخت.

عرضه داشتم: پدر و مادرم فدايت اى رسول خدا، اين مهدى(علیه السلام) كيست؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اى عمار، خداوند تبارك و تعالى با من پيمان بسته كه از صلب حسين نُه امام بيرون آورد، و نهمين آن ها از نظر مردم غايب مى شود، و همين است كه خداوند عزوجل مى فرمايد: «(به كافران) بگو اگر آب (كه مايه حيات است) همه به زمين فرو رود، كيست كه باز آب گوارا برايتان پديد آرد؟» غيبتى طولانى براى او خواهد بود كه گروهى از عقيده شان برمى گردند و عده اى ديگرى ثابت قدم مى مانند. پس، هرگاه آخر زمان شود خروج مى كند و دنيا را پر از قسط و عدل مى نمايد، چنان كه از ظلم و جور پر شده است و بر مبناى تأويل مقاتله مى كند، همان طور كه من بر مبناى تنزيل جهاد نمودم. او هم نام و شبيه ترين مردم به من است. اى عمار، پس از من به زودى فتنه اى خواهد بود. هرگاه فتنه پيش آمد از على(علیه السلام) پيروى كن و مصاحب او باش كه او با حق است و حق با اوست. اى عمار، تو پس از من در كنار على با دوگروه ناكثين و قاسطين مقاتله خواهى كرد، سپس گروه ستمكار تو را خواهد كشت، عمار پرسيد: يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) آيا اين كشته شدن به رضاى خداوند و رضاى شما (از من) خواهد بود؟ فرمود: آرى، با رضاى خداوند و رضاى من است و آخرين توشه تو از دنيا جرعه شيرى است كه خواهى آشاميد.

و چون روز صفين فرا رسيد عماربن ياسر به حضور اميرالمؤمنين(علیه السلام) شرفياب گشت و به آن جناب عرضه داشت: اى برادر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آيا به من اجازه جنگ مى دهى؟ حضرت فرمود: صبر كن خدايت رحمت كند. ساعتى بعد باز سخنش را تكرار كردو آن حضرت همان پاسخ را داد مرتبه سوم نيز كلام خود را باز گفت، پس حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) گريست. عمار متوجه آن بزرگوار شد و عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) اين همان روزى است كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را برايم توصيف كرد، پس اميرالمؤمنين(علیه السلام) از مركب خود پياده شدند و دست به گردن عمار درآوردند و با او وداع كردند. سپس، فرمود: اى ابواليقظان، خداوند از سوى پيغمبرت و از سوى

ص: 567

من به تو جزاى خير دهد كه تو خوب برادر و خوب دوستى بودى، آن گاه گريه كرد. عمار نيز گريست وعرضه داشت: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) به خدا سوگند جز از روى بينش از تو پيروى نكردم، زيرا كه من شنيدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) روز خيبر مى فرمود: اى عمار، پس از من فتنه اى خواهد بود.

پس، چون آن فتنه پيش آيد تو از حضرت على(علیه السلام) و حزب او پيروى كن كه او با حق است و حق با او و به زودى بعد از من با ناكثين و قاسطين جنگ خواهى كرد. پس يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) خداوند از جهت اسلام تو بهترين جزا و پاداش دهد كه به راستى (حق) را ادا كردى و ابلاغ فرمودى و نصيحت نمودى. آن گاه او (به قصد رفتن به ميدان) تا سوار مركب شد، اميرمؤمنان(علیه السلام) نيز سوار شد. سپس، به ميدان نبرد رفت و بعد (در قتال با دشمنان حق) آب طلب كرد. گفته شده آبى با ما نيست. مردى از انصار به پا خاست و ظرف شيرى به عمار داد. عمار شير را آشاميد، آن گاه گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمود كه آخرين توشه ام از دنيا مقدارى شير خواهد بود. سپس، بر دشمنان حمله كرد و هجده تن را به هلاكت رسانيد، پس دو تن از اهل شام به مقاتله با او آمدند و ضربتى به وى زدند و كشته شد، رحمت خدا بر او باد.

شب هنگام اميرالمؤمنين(علیه السلام) در ميان مقتولين گشت، عمار را بين كشتگان يافت. سر او را به دامن گرفت و گريه كرد و چنين فرمود: اى مرگ كه مرا وا نخواهى گذاشت، راحتم كن كه همه دوستانم را فانى ساختى. اى مرگ، تا كى اين جدايى ها را بر ما تحميل مى كنى كه هيچ دوستى براى هيچ دوست بر جاى نمى گذارى.چنينت مى بينم كسانى را كه ما دوست مى داريم تو خوب مى شناسى و (نشانه مى گيرى) انگار كه با راهنمايى به سوى آن ها روى مى آورى!

3. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 379 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ مُحَمَّدٍ [عَلَا] قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُب ْنُ عَلِيٍّ الْفَزَارِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَب ْنِ أَيُّوبَ قَالَ سُئِلَ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» فَقَالَ(علیه السلام): مَاؤُكُمْ أَبْوَابُكُمْ أَيِ الْأَئِمَّةُ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةُ أَبْوَابُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ «فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» يَعْنِي بِعِلْمٍ الْإِمَامِ.

على بن ابراهيم گويد: محمّدبن جعفر حديثمان داد... از فضالة ابن ايوب حديثمان داد كه گفت: حضرت امام رضا(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل: «(به كافران) بگو اگر آب (كه

ص: 568

مايه حيات است) همه به زمين فرو رود، كيست كه باز آب گوارا برايتان پديد آورد؟» سؤال شد. آن حضرت(علیه السلام) فرمودند: «ماؤکم» به معنى «ابوابكم» مى باشد؛ يعنى، امامان(علیهم السلام) كه ائمه ابواب الهى بين او و بين خلق اويند، «پس كيست كه باز آب گوارا برايتان پديد آرد» يعنى، علم امام.

4. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 683 آمده است:

على ما رواه الشيخ المفيد قدس الله روحه عن رجاله بإسناده عن معاوية البجلي عن علي بن جعفر عن أخيه موسى(علیه السلام) قال قلت له ما تأويل هذه الآية «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» فقال تأويله إن فقدتم إمامكم فمن يأتيكم بإمام جديد

شيخ مفيد: بسند خود از على بن جعفر، از برادرش حضرت موسى بن جعفر(علیهما السلام) آورده است كه مى گويد: به آن جناب عرضه داشتم تأويل اين آيه چيست؟ «(به كافران) بگو اگر آب (كه مايه حيات است) همه به زمين فرو رود، كيست كه باز آب گوارا برايتان پديدآورد؟» آن حضرت(علیه السلام) فرمودند: تأويل اين است كه اگر امامتان را نيافتيد پس چه كسى امام جديدى برايتان خواهد آورد.

5. در كتاب اصول كافى مجلد 2 صفحه 139 حديث شماره 14 آمده است:

على بن محمّد عن سهل بن زياد، عن موسى بن القاسم بن معاويه البجلى، عن على بن جعفر، عن اخيه موسى بن جعفر(علیهما السلام) فى قول اللّه عزوجل: «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكمْ بِماءٍ مَعِينٍ» قال: اذا غاب عنكم امامكم فمن يأتيكم بامام جديد.موسى بن جعفر(علیهما السلام) درباره قول خداى عزوجل: «بگو به من بگوييد كه اگر آب شما به زمين فرو رود چه كسى براى شما آب روان مى آورد.» فرمود: زمانى كه امام شما غايب شود، كيست (غير خدا) كه براى شما امام تازه اى آورد؟ (امام غايب شما را ظاهر كند تا از علومش، كه چون چشمه صاف جارى است، بهره گيريد.)

6. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 360 حديث شماره 3 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُعَاوِيَةَبْنِ وَهْبٍ الْبَجَلِيِّ وَ أَبِي قَتَادَةَ عَلِيِّب ْنِ مُحَمَّدِب ْنِ حَفْصٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) قَالَ قُلْتُ مَا تَأْوِيلُ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» فَقَالَ إِذَا فَقَدْتُمْ إِمَامَكُمْ فَلَمْ تَرَوْهُ فَمَا ذَا تَصْنَعُون.

ص: 569

على بن جعفر گويد از امام هفتم(علیه السلام) از تأويل گفته خداى عزوجل «بگو اگر آب شما فرو كشد كيست كه آب گوارا براى شما آورد» پرسيدم. فرمود: چون امام شما مفقود گردد و او را نبينيد چه خواهيد كرد؟

7. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 176 حديث شماره 17 آمده است:

حدّثنا محمّدبن همام قال: حدّثنا أحمدبن مابنداذ، قال: حدثنا احمدبن هلال، عن موسى بن القاسم بن معاويه البجلى، عن على بن جعفر، عن اخيه موسى بن جعفر(علیهما السلام) قال: قلت له: ما تأويل هذه الاية «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكمْ بِماءٍ مَعِينٍ» قال: اذا فقدتم امامكم فمن يأتيكم بامام جديد.

حديث كرد ما را محمّدبن همام ... و او از على بن جعفر و او از برادرش موسى بن جعفر(علیهما السلام) على بن جعفر گويد: به آن حضرت عرض كردم: تأويل اين آيه چيست ؟ «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكمْ بِماءٍ مَعِينٍ» بگو اگر ديديد كه چشمه آب شما فرورفت، چه كسى آب گوارا خواهد رساند؟ فرمود: هرگاه امامتان را از دست داديد چه كسى براى شما امامى از نو خواهد آورد.

و ما به اميد روزى به سر مى بريم كه اماممان برگردد، و ارواح تشنه ما را با ماء معين و حضورش سيراب كند.

ص: 570

471. وقتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند، معاندین

اشاره

همان اشکالاتی که به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) گرفته می شد می گیرند

سوره قلم آیه 15

إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلين (1)

هنگامی که آیات ما بر آن ها تلاوت می شود، می گویند: این ها افسانه های خرافی پیشینیان است.

تمام انبیای الهی و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) با مردم زمانشان این مشکل را داشتند که آن ها به این سفیر الهی می گفتند حرف هایی که این ها می گویند همه افسانه های خرافی پیشینیان است. درحالی که خودشان یا بت می پرستیدند یا در مقابل حیوانات سجده می کردند و یا انسانی را معبود خود قرار می دادند و وقتی فرستادگان خداوند به آن ها می فرمودند ایمان آورید،آن ها خودشان به اساطیر اولین و افسانه هایی که پدرانشان برای آن ها می شمردند، متمسک می شدند و می گفتند: چون پدران ما بت پرست بودند و... ماهم به دنبال آن ها می رویم و جلوی انبیا می ایستادند. خودشان افسانه های گذشته را ساز می کردند.

زمانی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، با جاهلان و صاحبان زر و زور و تزویر، همین مشکلات را خواهند داشت که قیام آن حضرت را افسانه می پندارند. با این که حکومت حضرت و قیامشان از مرتبه ی علمی بالایی برخوردار است و خودشان در خرافات غرق هستند. می گویند مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خرافه هستند.

ص: 571


1- . این آیه در سوره مطففین آیه 11 نیز آمده است.

فرق بین قرائت و تلاوت

قرائت خواندن قرآن است به صورت عادی و بدون در نظر گرفتن جنبه های دیگر. تلاوت خواندن قرآن است به صورت شمرده خواندن همراه با تدبر و تفکر و اندیشه در معنا و تأویل و تفسیر آن و در نظر گرفتن معنای آیه یا آیات و همچنین عمل به آن. دقت کنید در عصر طلایی قائمیت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تلاوت آیات می فرمایند همان کاری که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمودند اما باز مغزهای منجمد و جاهل نمی توانند به ندای ملکوتی او پاسخ مثبت دهند و در مقابلش می ایستند و با هوچیگری به عوام فریبی می پردازند.

در کتاب تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 815 حدیث 1، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 437 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 51 صفحه61 حدیث 60، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 61، تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 544 و فرهنگ ائمه(علیهم السلام) از دیدگاه قرآن صفحه 528 آمده است:

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»(1) يَعْنِي تَكْذِيبَهُ بِقَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذْ يَقُولُ لَهُ لَسْنَا نَعْرِفُكَ وَ لَسْتَ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ(علیها السلام) كَمَا قَالَ الْمُشْرِكُونَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم).

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: چون خبر قیام، انقلاب و ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می شنوند، آن را افسانه می پندارند و وقتی که او را می بینند می گویند: ما شما را نمی شناسیم و شما از فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) نیستی همچنان که مشرکین این گونه سخنانی را به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هم می گفتند.

دقت بفرمایید، این ها افراد عادی نیستند. این ها می دانند که مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) باشد. المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من عترتی من ولد فاطمه(علیها السلام) لذا وقتی حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می بینند، به ایشان می گویند شما از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) نیستید.

ص: 572


1- . سوره قلم آیه 15

472. در ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ظالمين دفع بلا نمى شود

اشاره

سوره معارج آيات 1 تا 3

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ(1) لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ(2) مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِج(3)

سؤآل كننده اى از (رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) از عذاب حتمى الوقوع سؤال كرد؛ (بداند كه اين عذاب) از كافران دفع نشود كه آن عذاب از سوى خداوند مالك آسمان است.

تنزیل آیه

شأن نزول آیه در غدیر خم است. در تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه و کتاب آیات الظاهرة مجلد 2 صفحه و تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 575 آمده است:

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در غدیر خم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به جانشینی خود تعیین فرمودند (و در حضور 120000 نفر دست حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بلند کردند و فرمودند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه هرکس که من مولی و امام و رهبر و زعیم او هستم، بعد از من حضرت علی(علیه السلام) جانشین من است. خداوندا دوست بدار هرکس ولایت او را می پذیرد. دشمن بدار هرکس ولایت او را رد می کند. یاری کن هرکس او را یاری می کند و نابود کن هرکس در فکر نابودی آن حضرت است... که خطبه مفصل است.) 120000 مرد آمدند و با ایشان بیعت کردند. زن ها گفتند ما هم باید بیعت کنیم. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چادر بزرگی برپا کرده و به این کار اختصاص دادند. وسط چادر پرده ای کشیدند و طشت آبی گذاشتند. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یک طرف چادر پشت پرده درحالی که دست مبارکشان را در آن طشت آب گذاشته بودند، زن ها هم در طرف دیگر چادر می آمدند ودست خود را به آب می زدند و این به منزله ی بیعت بود. در این مجمع حسان بن ثابت شعر زیبایی سرود و گفت:

فقال الرسول قم یا علی(علیه السلام) فإنک من بعدی اماماً و هادیاً

ص: 573

در این بین یکی از کفار به نام نعمان بن حارث فهری برخاست و گفت: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) تا به حال هرچه از احکام مثل نماز و روزه و حج و زکات و جهاد گفتی، انجام دادیم.

آیا پسرعمو و دامادت حضرت علی(علیه السلام) را که به جانشینی خود برگزیده ای، از طرف خداوند بوده است یا خودت او را برگزیده ای؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: خداوند او را انتخاب کرده است. او با غضب درحالی که می خواست سوار بر اسبش شود گفت خدایا اگر چیزی که (حضرت) محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) می گوید درست است و تو علی(علیه السلام) را انتخاب کرده ای، از آسمان سنگی بفرست که مرا بکشد. هنوز سوار اسبش نشده بود که سنگی از آسمان آمد و او را به جهنم واصل کرد.

نتیجه ای که از این شأن نزول می گیریم:

وقتی ما دلایلی بر حقانیت تشیع و امامت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) از قرآن و احادیث و روایاتی که در کتب اهل سنت در تفسیر و تبیین بیان شده است، نقل می کنیم بعضی می گویند: پس چرا با این همه مدارک این عزیزان قبول نمی کنند؟ در جواب می گوییم: یکی از دلایل ما همین آیه است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) امام بعد از خود را معرفی فرمودند. 120000 نفر بیعت کردند. خانم ها هم آمدند و گفتند: می خواهیم بیعت کنیم و بیعت کردند. اما یک دفعه یکی می گوید من قبول ندارم. حال در نظر بگیرید رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خودشان بیان فرمودند، آن شخص می گوید قبول ندارم! با این وضع بقیه در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) قابل توجه نیستند که بگویند و آن ها بپذیرند. «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»(1) همه ی آن ها در غدیرخم با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بیعت کرده بودند. پس از شهادت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فراموش کردند و امامت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را قبول نکردند. دیگر چه انتظاری دارند بقیه به راحتی قبول نمایند؟!

1. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 385 آمده است:على بن ابراهيم: قال: سئل ابوجعفر(علیه السلام) عن معنى هذا فقال: نار تخرج من المغرب و ملك يسوقها من خلفها حتى يأتى دارسعدبن همام عند مسجد هم فلا تدع داراً لبنى امية الا احرقتها و اهلها و لا تدع داراً فيها وتر لآل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) الا احرقتها و ذلك المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 574


1- . سوره نور آیه 35

على بن ابراهيم گويد: از حضرت ابوجعفر باقر(علیهما السلام) درباره معنى اين آيه سؤال شد، آن بزگوار فرمودند: آتشى است كه از سوى غرب بر مى آيد و پادشاهى از پشت سر آن را بسيج مى كند تا اين كه به خانه ى بنى سعدبن همام نزد مسجدشان برسد، پس خانه اى براى بنى اميه باقى نمى گذارد، مگر اينكه آن را و اهل آن را مى سوزاند و خانه اى كه در آن خونى از آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) (ستمگرى نسبت به آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)) باشد رها نمى سازد مگر اينكه آن را مى سوزاند و او مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

2. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 272 حديث شمار 48 آمده است:

حدّثنا محمّدبن همام قال: حدّثنا جعفربن محمّدبن مالك قال: حدّثنا محمّدبن الحسين بن ابى الخطاب، عن الحسن بن على، عن صالح بن سهل، عن ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام) فى قوله تعالى «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» قال: تأويلها فيما يأتى: عذاب يقع فى الثويّة - يعنى ناراً- حتى ينتهى الى الكناسة كناسة بنى أسد حتى تمر بثقيف لا تدع و تراً لآل محمّد الاّ أحرقتة و ذلك قبل خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

حديث كرد ما را محمّدبن همام او گفت: حديث كرد ما را جعفربن محمّدبن مالك او گفت: حديث كرد ما را محمّدبن حسين بن ابى الخطاب از حسن ابن على و او از صالح بن سهل و او از ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیه السلام) در معناى آيه شريفه «پرسش كننده از عذابى كه واقع خواهد شد پرسيد» فرمود: تأويل اين آيه در آينده است عذابى كه در ثويه واقع مى شود- آتشى- تا كناسه ی بنى اسد سركشد و تا قبيله ثقيف نيز بگذرد و هيچ جايگاه ستم بر آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) نمى ماند و مگر آنكه مى سوزاند و اين پيش از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.

3. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 272 حديث شماره 49 آمده است:

حدّثنا ابوسليمان احمدبن هوذة قال: حدثنا ابراهيم بن أسحاق النهاوندى، عن عبداللّه بن حماد الأنصارى، عن عمروبن شمر، عن جابر قال: قال ابوجعفر(علیه

السلام) كيف تقرؤن هذه السوره ی قلت: و آية سوره ی؟ قال: سوره ی «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» فقال: ليس هو «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» انما هو سال سيل وهى نار تقع الثويه ثمّ تمضى الى كناسة بنى أسد، ثمّ تمضى الى ثقيف، فلا تدع و تراً لآل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) الاّ أحرقته.

حديث كرد ما را ابوسليمان احمدبن هوذه او گفت: حديث كرد ما را ابراهيم بن اسحاق نهاوندى از عبداللّه بن حماد انصارى و او از عمربن شمر از جابر كه گفت: ابوجعفر (امام باقر)(علیهما السلام) فرمود: اين سوره را چگونه مى خوانيد؟ عرض كردم كدام سوره؟ فرمود: سوره

ص: 575

«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» فرمود: نيست«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» بلكه (سأل سيل) است و آن آتشى است كه در ثويه مى افتد و از آنجا به كناسه بنى اسد راه مى يابد و سپس به ثقيف مى رسد پس جايگاه ظلمى بر آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را نمى گذارد مگر آنكه مى سوزاند.

ص: 576

473. در قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه مؤمنين آن حضرت(علیه السلام) را تصديق مى كنند

سوره معارج آيه 26

وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ

و كسانى كه روز جزا را تصديق مى كنند.

* در كتاب روضه كافى صفحه 287 عربى و در صفحه 111 ترجمه فارسى آن آمده است:

(محمّدبن يعقوب كلينى )... عن ابى جعفر(علیه السلام): «وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ» قال: بخروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند عزوجل كه فرمودند: «آنان كه روز جزا را تصديق مى كنند» فرمودند: اين روز ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

البته همان طور که در آیات دیگر شرح دادیم، قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیامت صغری است و آن روزی که همه در یک مکان محشور می شوند، قیامت کبری است. در قیامت کبری همه از قبرها بیرون می آیند. اما در قیامت صغری که قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، عده ای از قبرها بیرون می آیند و رجعت می کنند.

در قیامت کبری به حساب همه رسیدگی می شود. در قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز برای عده ای معدود چنین می شود. در قیامت کبری ظالمان به سزای اعمال خود می رسند. در قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز به حساب عده ای می رسند. پس همان طور که یکی از نام های قیامت یوم الساعة است به ظهور حضرت حجة(عجل الله تعالی فرجهالشریف) نیز یوم الساعة گفته می شود. به قیامت یوم الدین گفته می شود و ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز یوم الدین است.

ص: 577

474. در ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافران خوار و ذليل خواهند شد

سوره معارج آيه 44

خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذي كانُوا يُوعَدُونَ

در حالى (آن روز فرا مى رسد كه) چشم هايشان به خوارى فرو افتاده و ذلت، آنان را فرا گرفته است آن همان روز است كه (رسولان خداوند) به آن وعده داده اند.

در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 726 نوشته ابى العباس بن ماهيار، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 386 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 53 صفحه 120 حدیث 157 آمده است:

مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى عَنْ مُيَسِّرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ» قَالَ يَعْنِي يَوْمَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سليمان بن خالد از سماعه از عبداللّه بن القاسم از يحيى بن ميسر از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) آورده است كه آن جناب درباره فرموده خداوند عزوجل چنين فرمودند: «در حالى آن روز فرا مى رسد كه چشم هايشان به خوارى فروافتاده و ذلت آنان را فراگرفته است آن همان روزى است كه (رسولان خداوند) به آن وعده داده اند.» فرمود: يعنى روز خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

در دعاى ندبه مى خوانيم: «أين معز الاولياء و مذلّ الأ عداء» كجاست آن (رادمردى) كه دوستان خداوند را عزيز و دشمنان خداوند را ذليل خواهد كرد.

روز طلایی مؤمنین روز ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که مؤمنین عزیز می شوند و نیرومند می گردند. روز ذلت و خواری کافران همین روز است که به ذلتو خواری خواهند رسید. روز قیامت نیز چنین است. در آیه آمده است: «اليَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ» آری انبیاء الهی هم به ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت و وعده داده اند و هم به قیامت کبری.

ص: 578

475. حضرت نوح نبی الله(علیه السلام)، حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) را دعا می کند و بر دشمنانشان نفرین می نماید.

سوره نوح آیه 28

رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمينَ إِلاَّ تَباراً

پروردگارا مرا و پدر و مادرم را و هرکسی را که با ایمان به خانه ی من وارد شود و نیز مردان و زنان مؤمن را بیامرز و ستمکاران و ظالمین را جز بر هلاکت آن ها میافزای.

این دعای نوح نبی الله(علیه السلام) است در حق فرزندانش یعنی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از ذریه ی این بزرگوار به حساب می آیند؛ ایشان را دعا و دشمنانشان را نفرین می کند.

1. در کافی مجلد 1 صفحه 423 حدیث 54، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 390 حدیث 1 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 769 حدیث 1 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَبِ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً يَعْنِي الْوَلَايَةَ مَنْ دَخَلَ فِي الْوَلَايَةِ دَخَلَ فِي بَيْتِ الْأَنْبِيَاءِ(علیهم السلام) وَ قَوْلُهُ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» يَعْنِي الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) وَ وَلَايَتَهُمْ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بَيْتِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه وآله وسلم).

امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: فقط منظور از آن (ایمان به) ولایت است یعنی کسی که ولایت را بپذیرد، پس وارد خانه ی پیامبران(علیهم السلام) شده (ولایت یعنی وارد خانه ی انبیا(علیهم السلام) شدن و عضو خانه ی آن ها شدن) خداوند در آیه ایدیگر فرمودند: «همانا خداوند اراده نموده است که شما اهل بیت(علیهم السلام) را از هر نوع رجس یعنی ناپاکی و بدی و ... پاک و پاکیزه سازد.» این منظور امامان و ولایت ایشان می باشد و هرکس که داخل در این ولایت

ص: 579

شود، داخل خانه ی انبیاء(علیهم السلام) شده است. دقت فرمایید پذیرش ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر ولایت و امامت حضرت بقیة الله الاعظم(علیهم السلام) ورود در بیت انبیاء عظام(علیهم السلام) است و حضرت نوح دعا فرمودند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 723 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 390 حدیث 2 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً» إِنَّمَا يَعْنِي الْوَلَايَةَ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بُيُوتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَباراً» أَيْ خَسَاراً

حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه«رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً» فرمودند: چنین است و جز این نیست که منظور از آن (ورود در ولایت است) و هرکس وارد این ولایت شود در خانه های پیامبران(علیهم السلام) داخل شده است. (یعنی عضو خانواده ی پیامبران(علیهم السلام) شده است.)

در روایت ابی جارود از حضرت باقر(علیه السلام) آمده است: برای کسانی که ایمان ندارند و ظالمند (و در حق اولیای خدا ظلم می کنند) بر آن ها به جز خسارت و زیان و نابودی میافزای.

3. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 309، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 309 حدیث 3 آمده است:

سَعِيدُبْنُ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ رَبِ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ قَدْ كَانَ قَبْرُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ فَلَمَّا خَرَجَ مِنَ السَّفِينَةِ تَرَكَ قَبْرَهُ خَارِجَ الْكُوفَةِ فَسَأَلَ نُوحٌ رَبَّهُ الْمَغْفِرَةَ لِعَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ قَوْلُهُ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ قَالَ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ يَعْنِي الظَّلَمَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم)

ابن شهرآشوب از سعیدبن جبیر و ایشان از ابن عباس درباره ی این آیه خداوندا ببخش و بیامرز مرا و پدر و مادرم را و هرکسی که ایمان دارد و وارد خانه ی من می شود هنگامی که زمین را آب فراگرفت نوح قبر حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) را با خود به داخل کشتی برد و زمانی که آب فروکش کرد آن را با خود از کشتی بیرون آورد و آن را بیرون کوفه قرار داد و سپس نوح نبی الله(علیه السلام) از خداوند برای حضرت علی بنابی طالب(علیه السلام) و حضرت

ص: 580

فاطمه(علیها السلام) طلب مغفرت کرد. این است که قرآن می فرماید «للمومنین و المومنات» سپس نوح گفت «و لا تزد الظالمین» یعنی کسانی که به اهل بیت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) ظلم می کنند.

همان طور که می دانیم حضرت آدم دو کار عمده کرد. اول ساختن کعبه در مکه و مسجدالحرام (که محل تولد حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است) و دوم در نجف قبر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را ساخت و نوح نبی الله(علیه السلام) در هنگام طوفان آن را با خود به کشتی برد. سپس آن را در جای خودش قرار داد هم حضرت آدم وصیت کرد که او را کنار قبر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دفن کنند و هم حضرت نوح چنین وصیتی نمود. لذا آدم و نوح در دو طرف قبر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دفن هستند و ما در زیارت حضرت علی(علیه السلام) هم به آدم(علیه السلام) و هم به نوح(علیه السلام) به عنوان دو نفر که قبرشان کنار قبر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است، سلام می کنیم.

ص: 581

476. در طایفه ی جن هرکس ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر

ولایت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پذیرفته است، رشد و هدایت یافته است

سوره جن آیات 13 تا 15

وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً (13) وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً (14) وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً(15)

و ما جن ها چون سخن هدایت راشنیدیم به آن ایمان آوردیم و هر کسی به پروردگارش ایمان داشته باشد او دیگر نه از ضرر و نقصان می ترسد و نه از ستم و بعضی از ما مسلمان هستیم و بعضی دیگر (مسلمان نیستیم) و از حق دور شده ایم و آنان که مسلمان شدند، در جستجوی راه راست هستند اما آنان که از حق دور شدند هیزم جهنم گشتند.

باید بدانیم که جن ها مثل ما مکلف هستند که به پیامبران الهی(علیهم السلام) و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) ایمان آوردند و نزول سوره جن در همین زمینه است. لذا اجنه مسلمان دارند، مسیحی دارند، یهودی دارند، مسلمان شیعه دارند، عده ای از آن ها سنی هستند، عده ای از آن ها ماتریالیست و عده ای سکولاریست هستند. این آیات درباره ی مؤمنین و کافرین از جن ها صحبت می کند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 752، تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 438 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 4 صفحه 602 آمده است:حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عُمَرَ عَنْ عَبَّادِبْنِ صُهَيْبٍ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً» الَّذِينَ أَقَرُّوا بِوَلَايَتِنَا فَأُولَئِكَ تَحَرَّوُا رُشْداً «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» مُعَاوِيَةُ وَ أَصْحَابُه

ص: 582

حضرت جعفربن محمد(علیهما السلام) از پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: هرکس از طایفه ی جن ولایت ما اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را قبول کرد، او هدایت یافت و ارشاد شد. اما منظور قاسطون یا ستمکارن، معاویه و یاران او هستند که آن ها هیزم جهنم می شوند.

ص: 583

477. اجنه ای كه ولايت اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين(علیهم السلام) و

اشاره

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته باشند خداوند آن ها را به وسيله علم الهى سيراب و هدایت خواهد كرد

سوره جن آيه 16

وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً

اگر بر اين طريق و راه پايدار و استوار شوند آبى فراوانشان دهيم.

در این آیه نیز صحبت از ایمان طایفه ی اجنه است که اگر آن ها ایمان به خداوند و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ولایت حضرت علی(علیه السلام) و امامت یازده فرزند ایشان که در حال حاضر بازمانده ی ایشان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، مؤمن شوند و در این راه استقامت ورزند، خداوند هم عنایت مخصوصی نسبت به آن ها خواهند داشت و رحمت خاص خود را شامل حال آن ها می کند که مهم ترین آن ها علمی وهبی است که خداوند به آن ها می دهد چنان که:

1. در مجمع البيان مجلد 10 صفحه 372 آمده است:

عن بريد العجلى، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: معنا لاذقناهم علماً كثيراً يتعلمونه من الائمة.

بريد العجلى از امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: معناى آيه اين است كه «ما مى چشانيم به آن ها علمى فراوان كه از طريق امامان به آن ها آموخته مى شود.»

که این علم همان علم وهبی است. « يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»2. در تفسير برهان مجلد 5 صفحه 509 آمده است:

عن أبي بصير، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: سألته عن قول الله عز و جل «و ان لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» يعني لأمددناهم علما، كي يتعلموه من الأئمة(علیهم السلام).

ص: 584

ابى بصير مى گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره كلام خداوند «اگر بر اين طريق و راه پايدار و استوار شوند آبى فراوانشان دهيم» پرسيدم حضرت فرمودند: يعنى، ما آن ها را با دادن علم و آگاهى از طريق ائمه(علیهم السلام) است مدد و يارى مى كنيم.

3. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 319 حديث شماره 1 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مِهْرَانَ، عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِب ْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَسَنِيِّ، عَنْ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ يُونُسَب ْنِ يَعْقُوبَ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» يَقُولُ: لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ، و الطَّرِيقَةُ هِيَ و لَايَةُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَوْصِيَاءِ(علیهم السلام).

حضرت ابى جعفر(علیه السلام) درباره قول خداى تعالی «و اگر بر آن روش استوار شوند، آبى فراوانشان نوشانيم.» فرمود: يعنى، اگر بر ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) امير مؤمنان و اوصيا(علیهم السلام) از فرزندان او استوار شوند و اطاعت آن ها را در امر و نهيشان بپذيرند، آب فراوانى به آن ها نوشانيم؛ به اين معنى كه، ايمان را در دلشان جايگزين كنيم و مقصود از «طريقه» روش ايمان به ولايت على(علیه السلام) و جانشينان ایشان است.

ماء چیست؟

این ماء، ماء معین است. ماء ولایت است که خداوند در قرآن سوره ملک آیه 30 می فرمایند «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكمْ بِماءٍ مَعِينٍ» در احادیث و روایات آمده است که این ماء، وجود اقدس حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. این ماء امام عصر(علیه السلام) است. این ماء حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که هرکس در مسیر هدایت قرار بگیرد، خداوند ایمان به آن حضرت را به او عطا خواهد کرد.

ص: 585

478. در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دشمنان دين اعم از جن و

انس، ضعيف و تعداشان كم مى شود

سوره جن آيه 24

حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً

تا وقتى كه ببينند آنچه را كه وعده داده مى شوند، پس بزودى بدانند كه چه كسى از حيث يار ناتوان تر و از حيث عدد كمتر است.

1. حافظ علامه شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 429 آورده است:

و فى سوره ی الجن «حَتّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» عن محمّدبن الفضيل رضى الله عنه عن على بن الحسين رضى الله عنه قال: ما يوعدون فى هذه الاية القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابه و انصاره و اعدائه تكون اضعف ناصراً و اقل عدداً اذا ظهر القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) .

در سوره جن مى فرمايد: «تا وقتى كه ببينند آنچه را كه وعده داده مى شوند، پس به زودى بدانند كه چه كسى از حيث يار ناتوان تر و از حيث عدد كمتر است.» از محمّدبن فضل از حضرت على بن الحسين (زين العابدین)(علیهما السلام) در مورد قول خداوند آن حضرت فرمودند: ما يوعدون (آنچه وعده داده مى شوند) در اين آيه قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب و ياران او هستند و دشمنان او هنگامى كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند، يارانشان ضعيف تر و عددشان كمتر است.

2. در تفسير نورالثقلین مجلد 5 صفحه 441 آمده است:

قوله «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ» قال: القائم و أميرالمؤمنين(علیهما السلام) في الرجعة «فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» قال: هو قول أميرالمؤمنين(علیه السلام) لزفر: و الله يا ابن صهاك لو لا عهد من رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و كتاب من الله سبق لعلمت أينا «أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» قال: فلما أخبرهمرسول الله(علیه السلام) ما يكون من الرجعة قالوا: متى يكون هذا؟ قال الله: قل يا محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) «إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً».

ص: 586

على بن ابراهيم در تفسير خود درباره این آیه «تا آن گاه كه عذاب موعود خود را به چشم ببينند.» گويد حضرت فرمود: (مقصود) حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) در دوران رجعت مى باشد خواهند دانست كه كدام يك (شما يا ايشان) يارانشان ضعيف تر و افرادشان كمتراست گويد حضرت فرمود: اين فرموده ی حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) است به زفر(عمر): به خدا سوگند اى پسر صهاك، چنانچه عهدى از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و عهدى (نوشته اى) از خداوند صدور نيافته بود، هر آينه مى دانستى كه كدام يك از ما يارانش ناتوان تر و افرادش كمتر است. گويد: پس هنگامى كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آنچه از رجعت واقع مى شود را به آنان خبرداد گفتند: اين جريان كى تحقق مى يابد؟ (خداوند) فرمود: (بگو) اى محمّد، نمى دانم «آيا عذابى را كه وعده مى شويد نزديك است يا پروردگارم مدتى (طولانى) را براى آن قرار مى دهد.»

3. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 434 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» يَعْنِي بِذَلِكَ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَنْصَارَه. قُلْتُ «وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ»(1) قَالَ يَقُولُونَ فِيكَ «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا وَ ذَرْنِي»(2) يَا مُحَمَّدُ «وَ الْمُكَذِّبِينَ»(3) بِوَصِيِّكَ «أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا»(4) قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ»(5) قَالَ يَسْتَيْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِيَّهُ حَقٌّ قُلْتُ «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً»(6)

محمّدبن يعقوب از على بن محمّد، از بعضى اصحابمان، از ابن محبوب، از محمّدبن الفضيل، از ابوالحسن ماضى (امام كاظم)(علیه السلام) آورده است كه راوى گويد: عرضه داشتم:«آن گاه كه

ص: 587


1- . سوره مزمل آیه 10
2- . سوره مزمل آیات 10 و 11
3- .[3] سوره مزمل آیه 11
4- . همان
5- . سوره مدثر آیه 31
6- . همان

عذاب موعود خود را به چشم بينند، خواهند دانست كه كدام يك (شما يا ايشان) يارانشان ضعيف تر و افرادشان كمتر است» فرمود: منظور از آن حضرت قائم(علیه السلام) و ياران او مى باشد.

عرض كردم: «بر آنچه مى گويند شكيبا باش.» فرمود: يعنى، آنچه درباره تو مى گويند و از آن ها ببر، بريدنى نيكو و مرا واگذار (اى محمّد) با تكذيب كنندگان (نسبتا به وصيت) كه صاحب نعمت هستند.

4. در كتاب تفسير صافى مجلد 2 صفحه 753 آمده است:

«حَتّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» هو او هم قال يعنى بذلك القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انصاره و القمّى قال القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اميرالمؤمنين(علیهما السلام) فى الرجعة و قال ایضاً یعنی الموت و القیامة.

5. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 338 آمده است:

«وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا» قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» قَالَ يَسْتَيْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِيَّهُ حَقٌّ قُلْتُ «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً» قَالَ يَزْدَادُونَ بِوَلَايَةِ الْوَصِيِّ إِيمَانا

«و اندكى مهلتشان ده.» عرض كردم: اين آيه تنزيل است؟ فرمود: آرى. عرض كردم: «تا به يقين برسند كسانى كه به آن ها كتاب داده شده» فرمود: يعنى، تا يقين كنند كه خدا و پيغمبرش و وصيش بر حق هستند.

عرض كردم: «و آن ها كه ايمان آورده اند، ايمانشان بيفزايند.» فرمود: يعنى، ايمانشان به ولايت وصى افزوده گردد.

ص: 588

479. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) عالم به غيب باذن اللّه است و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)،

دیگر ائمه طاهرين و امام زمان(علیهم السلام) با واسطه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) غيب مى دانند

سوره جن آيات 26 و 27

عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً (26) إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول(27)

داناى غيب خداوند است و هيچ كس را از غيب خويش مطلع نخواهد كرد، مگر پيامبر و رسولى را كه براى اين امر بپسندد.

1. در تفسير صافى مجلد 2 صفحه 753 آمده است:

قَالَ الرضا(علیه السلام): أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» فَرَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضًى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

از حضرت رضا(علیه السلام) روايت شده است كه شخص مورد رضاى خداوند در آيه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و نيز ما وارثين اين رسول هستيم كه خداوند وى را از اسرار غيبى خود مطلع نمود در نتيجه، دانستيم آنچه در گذشته بوده و آنچه در آينده خواهد آمد تا قيامت.

خداوند در قرآن مى فرمايند: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ» هيچ كس بجز خداوند غيب نمى داند و كليدهاى درب هاى بسته غيب در نزد خداوند است اما در اين آيه مى فرمايد: « إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» «به جز خداوند كسى غيب نمى داند مگر پيامبر(علیه السلام) كه براى اين امر بپسندد.» پس علم غيب به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آموخته شده است و آن بزرگوارآن را به اميرالمؤمنين(علیه السلام) آموخته اند و اميرالمؤمنين(علیه السلام) به امامان بعد از خود و هم اكنون آن علم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آموخته شده است كه حضرت رضا(علیه السلام) در حديث مى فرمايند:

ص: 589

وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

ما وارثان اين پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هستيم كه خداوند وى را از اسرار غيبى خود مطلع ساخت (و با هم به وسيله اين پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)) به علم غيب آگاه شديم و به ما آموخته شد آنچه كه در گذشته صورت گرفته و آنچه در آينده صورت خواهد گرفت.

2. در تفسیر قمی صفحه 726، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 395 و تفسیر صافی 753 آمده است:

قَالَ يُخْبِرُ اللَّهُ رَسُولَهُ الَّذِي يَرْتَضِيهِ بِمَا كَانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَخْبَارِ وَ مَا يَكُونُ بَعْدَهُ مِنْ أَخْبَارِ الْقَائِم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ الرَّجْعَةِ وَ الْقِيَامَةِ

ص: 590

480. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) رجعت خواهند کرد و حضرت قائم آل

محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت هستند

سوره مدثر آیات 1-3

يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (1) قُمْ فَأَنْذِرْ (2) وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ (3)

ای جامه به خود پیچیده برخیز و مردم را انذار کن و پروردگارت را تکبیرگو باش.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 399 حدیث 1 و مختصر بصائر الدرجات صفحه 67 آمده است:

سعدبن عبدالله: بإسناده، عن الكلبي، عن أبي عبدالله(علیه السلام): «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» اسم من أسماء النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) العشرة التي في القرآن.

سعدبن عبدالله قمی با اسناد خود از کلبی و ایشان از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده خداوند «ای جامه به خود پیچیده» روایت می کند که مدثر اسمی از اسامی ده گانه ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در قرآن است.

2. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 399 حدیث 2 و مختصر بصائرالدرجات صفحه 26 آمده است:

عن محمدبن الحسين بن أبي الخطاب، عن محمدبن سنان، عن عماربن مروان، عن المنخل بن جميل، عن جابربن يزيد، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله عز و جل «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنْذِرْ» يعني بذلك محمدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و قيامه في الرجعة ينذر فيها.

جابر بن یزید روایت می کند از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ی این آیه «ای جامه به خود پیچیده برخیز و مردم را انذار کن» منظور از این آیه رسول خدا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است که ایشان پس (از شهادت) رجعت می کنند و به این دنیا برمی گردند و مردم را انذار خواهند کرد.

ص: 591

3. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 399، مختصر بصائرالدرجات صفحه 26، بحارالانوار مجلد 53 باب 29 صفحه 42 حدیث 11، الرجعه صفحه 57 حدیث 34 و الایقاظ صفحه 358 آمده است:

و بهذا الاسناد، عن أبي جعفر(علیه السلام): أن أميرالمؤمنين(علیه السلام) كان يقول: إن المدثر هوكائن عند الرجعة، فقال له رجل: يا أميرالمؤمنين(علیه السلام)، أحياء قبل يوم القيامة ثم أموات؟ قال: فقال له عند ذلك: نعم و الله لكفرة من الكفر بعد الرجعة أشد من الكفرات قبلها.

منظور از این آیات رجعت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد. مردی از آن حضرت سؤال کرد: یا امیرالمؤمنین(علیه السلام) آیا انسان ها قبل از قیامت زنده می شوند سپس می میرند؟ حضرت فرمودند: بله (انسان ها در رجعت زنده شده سپس می میرند.) و یک لحظه کفر ورزیدن بعد از رجعت شدیدتر از لحظات زیادی قبل (از رجعت) است و خداوند می فرماید: «ما تو را نفرستادیم مگر اینکه برای همه ی انسان ها باشی» این هم در رجعت است.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 728، برهان مجلد 4 صفحه 399 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 9 صفحه 244، بحارالانوار مجلد 16 صفحه 97، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 453 آمده است:

«يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» قَالَ تَدَثَّرَ الرَّسُولُ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَالْمُدَّثِّرُ يَعْنِي الْمُتَدَثِّرَ بِثَوْبِهِ «قُمْ فَأَنْذِرْ» قَالَ هُوَ قِيَامُهُ فِي الرَّجْعَةِ يُنْذِرُ فِيهَا

علی بن ابراهیم قمی درباره ی این آیه (از حضرت صادق(علیه السلام)) روایت می کند که حضرت فرمودند: منظور از مدثر همان متدثر به جامعه اش است و «قُمْ فَأَنْذِرْ» آن در قیام رجعت است.

نویسنده ی همین کتاب، کتابی به نام امام زمان آغازگر رجعت نوشته اند.

ص: 592

481. آیات سوره المدثر درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است اما

محقق شدن آن در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره مدثر آیه 4

وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر

(ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)) جامه ات را مطهر بدار.

در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 399 حدیث 2، کافی مجلد 6 صفحه 455 حدیث 2 وسائل الشیعه مجلد 3 صفحه 365، حلیة الابرار مجلد 2 صفحه 216، غایة المرام مجلد 7 صفحه 6، بحارالانوار مجلد 41 صفحه 195 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 453 آمده است:

عن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الحسن بن علي الوشاء، عن أحمدبن عائذ، عن أبي خديجة، عن معلى بن خنيس، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: إن عليا(علیه السلام) كان عندكم فأتى بني ديوان، فاشترى ثلاثة أثواب بدينار، القميص إلى فوق الكعب و الإزار إلى نصف الساق و الرداء من بين يديه إلى ثدييه و من خلفه إلى أليتيه، ثم رفع يده إلى السماء، فلم يزل يحمد الله على ما كساه حتى دخل منزله ثم قال: هذا اللباس الذي ينبغي للمسلمين أن يلبسوه. قال أبوعبدالله(علیه السلام): و لكن لا يقدرون أن يلبسوا هذا اليوم و لو فعلنا لقالوا مجنون و لقالوا مرائي و الله تعالى يقول: «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ» قال: و ثيابك ارفعها و لا تجرها و إذا قام قائمنا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كان على هذا اللباس.

کلینی با اسناد خودش... روایت می کند از معلی بن خنیس و ایشان از حضرت امام صادق(علیه السلام) که فرمودند: حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در بین شما مردم بود روزی به بازار لباس فروشان بنی دیوان آمد و سه عدد پیراهن به یک دینار خریدند. یکی از آن ها تا روی پا بود و دیگری لنگی بود که تا نصف مچ پا می رسید و سومی هم رداء و روپوشی بود که از جلو تا سینه و از پشت تا پایین کمر را می پوشاند. پس از خریدبه شکرانه ی آن لباس ها دست به سمت آسمان بلند کرد و مرتباً حمد و شکر و سپاس خداوند را می گفت. سپس به

ص: 593

سمت منزل حرکت کردند و چون وارد منزل شدند فرمودند: این همان پوششی است که سزاوار است مسلمانان مثل آن را بپوشند. سپس حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: امروز دیگر مسلمانان ظرفیت پوشیدن این لباس ها را ندارند. اگر من مثل این لباس ها را بپوشم، عده ای می گویند که او دیوانه شده است و یا عده ای دیگر می گویند: او ریاکار است و خداوند می فرمایند لباس های خود را بالا بگیر که (بر روی زمین) کشیده نشود. اما زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما اهل بیت عصمت و طهارت که فرج او را خداوند تبارک و تعالی نزدیک گرداند، ظهور نماید با همچنین لباسی آشکار می گردد.

ص: 594

482. در هنگام ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صدايى در آسمان و زمين بلند مى شود

سوره مدّثر آيات 8 تا 10

فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ (8) فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسيرٌ (9) عَلَى الْكافِرينَ غَيْرُ يَسير(10)

پس آن گاه كه در صور دميده شود آن روز، روز سختى خواهد بود و بر كافران آسان نيست.

1. حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 429 آورده است:

و فى سوره ی المدثر «فَإِذا نُقِرَ فِي النّاقُورِ * فَذلِك َ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ * عَلى الكافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ» عن المفضل عن الصادق رضى الله عنه الائمة قال اذا نودى فى اذن القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بالاذن فى قيامه فيقوم فذلك اليوم عسير على الكافرين قال القران ضرب فيه الا مثال و نحن نعلمه فلا يعلمه غيرنا.

درباره ی آیات 8 تا 10 سوره المدثر از مفضل آمده است که مى گويد حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: وقتى كه در گوش قائم اذن و اجازه قيامش ندا داده شود، پس او قيام مى كند و آن روز براى كافران بسيار سخت است. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: پاره اى آيات قرآنى ضرب امثال (يا اشارات و كنايات است) و ما آن را مى دانيم و غير ما آن را نمى دانند.

2. در تأويل الآيات الظاهره صفحه 775، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 400 حدیث 2، المحجة صفحه 238 و الزام الناصب مجلد 1 صفحه 101 آمده است:

عن ابى عبداللّه(علیه السلام): قال اذا نقر فى اُذن الامام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اُذن له فى القيام.

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرگاه در گوش حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دميده شود، اذن قيامش تحقق يابد.3. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 343، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 400، بحارالانوار مجلد 2 صفحه 71، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 454، غیبة شیخ طوسی صفحه 164 و رجال کشی صفحه 192آمده است:

ص: 595

أَبُوعَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ» قَالَ إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُظَفَّراً مُسْتَتِراً فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً فَظَهَرَ فَقَامَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى

مفضل بن عمر گويد: امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداى عزوجل «زمانى كه در صور دميده شود» فرمود: همانا امامِ پيروز و پنهان از خاندان ما است و چون خداى عز ذكره اراده كند كه امر او را ظاهر سازد، در دلش نكته اى گذارد. سپس، ظاهر شود و به امر خداى تبارك و تعالى قيام كند.

4. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 187 حديث شماره 40 آمده است:

محمدبن یعقوب قال: أَبُوعَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ» قَالَ إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُظَفَّراً مُسْتَتِراً فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً فَظَهَرَ فَقَامَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى

محمّدبن يعقوب گفت: حديث كرد ما را ابوعلى اشعرى از محمّدبن حسان و او از محمّدبن على و او از عبداللّه بن قاسم و او از مفضل بن عمره و او از ابى عبداللّه (امام صادق)(علیه السلام) كه از آن حضرت پرسش شد از معناى آيه شريفه «زمانى كه بصور دميده شود» فرمود: همانا از ما امامى در پشت پرده خواهد بود و آن گاه كه خداوند عز ذكره بخواهد كه امر او را اظهار كند در دل او نكته و اثرى ظاهر مى شود سپس نمايان گشته و به امر خدا قيام كند.

5. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 708 آمده است:

و روى عمروبن شمر عن جابربن يزيد عن أبي جعفر(علیه السلام) قال قوله عز و جل «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ» قال الناقور هو النداء من السماء ألا إن وليكم فلان بن فلان القائم بالحق ينادي به جبرئيل في ثلاث ساعات من ذلك اليوم «فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ عَلَى الْكافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ» يعني بالكافرين المرجئة الذين كفروا بنعمة الله و بولاية علي بن أبي طالب(علیه السلام)

روايت شده از عمربن شمر، از جابربن يزيد، از حضرت امام باقر(علیه السلام) كه درباره قول خداى عزوجل «پس آن گاه، كه در آن صور دميده شود» فرمود: ناقور همان ندا از سوى آسمان است (كه می گوید) ولى شما فلانى فرزند فلانى همان قائم به حق است. جبرئيل(علیه السلام) اين را ندا مى كند در سه ساعت از آن «آن روز بسيار سخت روزىاست بر كافران كه هيچ

ص: 596

آسودگى برايشان نيست.» منظور از «كافرين» مرجئه هستند كه به نعمت خداوند وبه ولايت على بن ابى طالب(علیه السلام) كفر ورزيده اند.

6. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 باب 33 صفحه 349 حديث 42 داريم:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِب ْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ تَفْسِيرِ جَابِرٍ فَقَالَ لَا تُحَدِّثْ بِهِ السُّفَّلَ فَيُذِيعُوهُ أَ مَا تَقْرَأُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ» إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُسْتَتِراً فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً فَظَهَرَ وَ أَمَرَ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل

مفضل بن عمر گويد: امام صادق(علیه السلام) را از تفسير جابر جعفى پرسيدم فرمود: آن را براى سفلگان باز نگوييد تا شهرت بدهند. آيا در كتاب خداى عزوجل نخواندى؟ «چون در ناقور دمیده شود.» به درستى كه از ما امامى است پنهان و چون خدا خواست عيانش كند در دلش انگشتى زند و ظهور كند و به دستور خدا فرمان دهد.

ص: 597

483. شيطان، معاند و دشمن امامان(علیها السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

و به غير راه ايشان که آیات الله هستند، می خواند.

سوره مدثر آيه 11 تا 16

ذَرْني وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحيداً (11) وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً (12) وَ بَنينَ شُهُوداً (13) وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهيداً (14) ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزيدَ (15) كَلاَّ إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنيداً (16)

مرا با كسی كه او را به تنهایی آفریده ام واگذار * همان کسی که برای او مال گسترده ای قرار دادم * و فرزندان فراوانی که همواره در کنار او هستند * و وسایل زندگی را برایش فراهم ساختم * باز طمع دارد که بیافزایم * هرگز چنین نخواهد شد چون او نسبت به آیات ما دشمنی می ورزد*

* در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 734، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 402، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 325، الزام الناصب مجلد 1 صفحه 101 و حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 407 آمده است:

و تأويل الآيات الظاهرة جَاءَ فِي تَفْسِيرِ أَهْلِ الْبَيْتِ(علیهم السلام) عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً» قَالَ يَعْنِي بِهَذِهِ الْآيَةِ إِبْلِيسَ اللَّعِينَ خَلَقَهُ وَحِيداً مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ لَا أُمٍّ وَ قَوْلُهُ «وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً» يَعْنِي هَذِهِ الدَّوْلَةُ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ يَوْمَ يَقُومُ الْقَائِمُ «وَ بَنِينَ شُهُوداً إِلَى قَوْلِهِ كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً» يَقُولُ مُعَانِداً لِلْأَئِمَّةِ يَدْعُو إِلَى غَيْرِ سَبِيلِهَا وَ يَصُدُّ النَّاسَ عَنْهَا وَ هِيَ آيَاتُ اللَّهِ

شرف الدين نجفى گويد: در تفسير اهل البيت(علیهم السلام) آمده و رجال حديث آن را از عمروبن شمر، از جابر [بن يزيد] روايت كرده اند از حضرت باقر(علیهما السلام) كه درباره قول خداى عزوجل «آن كس كه من او را تنها آفريدم كارش را به من وابگذار.» فرمود:منظور از اين آيه ابليس لعين است كه بدون پدر و مادر او را آفريد و اينكه فرموده: «و براى او ثروت و مال

ص: 598

فراوان قرار دادم» یعنی این دولت تا روز معلوم که روز قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است برقرار است. «و پسران آماده به خدمت به او دادم و زمينه هاى اقتدار و مكنت برايش فراهم آوردم. آن گاه طمع دارد كه (با وجود كفران نعمت ها و جنايت هايش) باز هم بر او بيفزايم. هرگز كه او با آيات ما عناد و دشمنى دارد» مى فرمايد: او معاند و مخالف امامان(علیهم السلام) است به غير راه ايشان دعوت مى كند و مردم را از آن باز مى دارد، و ايشان آيات اللّه هستند.

ص: 599

484. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عذاب پس از عذاب بر شيطان وارد خواهد كرد

سوره مدّثر آيات 17 تا 20

سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً (17) إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ (18) فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (19) ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (20)

به زودى او را در آتش دوزخ بيافكنيم اوست كه فكر و انديشه بدى كرد پس خداوند بكشد او را كه چه فكر غلطى كرد. باز خدايش بكشد او را كه چه فكر بدى نمود.

* در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 395، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 526 حدیث 4، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 454 و الزام الناصب مجلد 1 صفحه 101 آمده است:

في تفسير علي بن إبراهيم حدثنا أبوالعباس قال: حدثنا يحيى بن زكريا عن على بن حسان عن عمه عبدالرحمان بن كثير عن أبى عبدالله(علیه السلام) في قوله «ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً» قال: الوحيد ولد الزنا و هو عمر و جعلت له ما لا ممدودا قال: أجلا الى مدة و بنين شهودا قال: أصحابه الذين شهدوا أن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) لا يورث و «مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً» ملكته الذي ملك مهدت له «ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ كَلَّا إِنَّهُ كانَ» لاياتناها عنيدا قال: لولاية أميرالمؤمنين(علیه السلام) جاهدا و معاندا لرسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فيها سأرهقه «صَعُوداً إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ» فكر فيما امر به من الولاية «و قدر» اى ان مضى رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ان لا يسلم لأميرالمؤمنين(علیه السلام) البيعة التي بايعه بها على عهد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ» قال: عذاب بعد عذاب يعذبه القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثم نظر الى النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) و أميرالمؤمنين(علیه السلام) فعبس و بسر مما امر به «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ فَقالَ: إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ» قال عمر: ان النبي سحر الناس لعلى «إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ» اى ليس هو وحي من الله عز و جل سأصليه سقر الى آخر الاية ففيه نزلت.

على بن ابراهيم: گويد: ابوالعباس حديثمان داد، وى گفت: يحيى بن زكريا حديثمان داد، از على بن حسان از عمويش عبدالرحمن بن كثير، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) راجع به قول خداوند: «امر واگذار با كسى كه او را تنها و وحيد آفريدم.» فرمود: وحيد (دراينجا) زنازاده است و او «زفر» مى باشد. «و برايش مالى فراوان و دراز قرار دادم.» فرمود: (يعنى)

ص: 600

اجل ممدود و دراز تا مدتى «و پسران آماده به خدمت» فرمود: همكاران و رفقاى او كه گواهى دادند به اينكه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ارث بر جاى نگذاشته «و زمينه هاى قدرت و حكومت را برايش فراهم آورديم» دوران زمامدارى و رياستش كه جلويش را باز گذارديم. «سپس (با آن همه ظلم و جنايت) طمع دارد كه (نعمت هايم را) بر او بيفزايم. هرگز كه او با آيات ما عناد مى ورزيد.» فرمود: ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را منكر بود و در مورد آن با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) عناد ورزيد. «به زودى او را به آتش دوزخ در افكنم. او با خود انديشيد و نقشه اى طرح كرد» در مورد ولايت كه به آن مأمور شده بود فكر كرد و همين نقشه را كشيد كه چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از دنيا رحلت كرد نسبت به بيعتى كه با اميرالمؤمنين(علیه السلام) در زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) انجام داده بود وفادار نماند و كار خلافت را تسليم آن حضرت ننمايد، پس او كشته باد كه چه فكر غلطى كرد باز هم كشته باد كه چه انديشه نادرستى كرد؛ فرمود: عذابى پس از عذابى ديگر كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نسبت به او خواهد كرد، سپس نگريست به رسول خدا (پيغمبراكرم)(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) پس روى ترش كرد و چهره در هم كشيد از جهت دستورى كه به او داده شده بود سپس روى بر تافت و كبر ورزيد. آن گاه گفت: اين جز سحر و جادوى خيره كننده هيچ نيست. فرمود: (يعنى) زفر گفت: پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مردم را براى (پيروى على(علیه السلام) سحر كرده است. (اين جز قول و گفتار بشر نيست) يعنى (او گفت) تا اين وحى از سوى خداى عزوجل نيست «او را به آتش سقر در خواهم افكند.» درباره او نازل شد.

ص: 601

485. قيام حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر ايمان مؤمنين

مى افزايد و لرزه بر اندام كفار مى اندازد

سوره مدّثر آيه 31

وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذينَ آمَنُوا إيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِيَ إِلاَّ ذِكْرى لِلْبَشَرِ

و ما خازن هاى دوزخ را جز فرشتگانى (مخصوص براى عذاب) و شماره آنان را جز براى آزمايش و محنت كافران قرار نداديم. تا آن كه اهل كتاب يقين بدانند، و ايمان كسانى كه ايمان دارند فزونى يابد و در دل اهل كتاب ترديدى واقع گردد، و تا آنان كه در دل هايشان مرضى هست و كافران بگويند، خداوند منظورش از اين مثل چه بوده، اين چنين خداوند هر كه را بخواهد به حالت گمراهى واگذارد و هر كه را مشيتش تعلق گيرد رهبرى و هدايت فرمايد و سپاهيان پروردگارت را جز خودش كسى نمى داند و اين آيات جز پند وتذكرى براى بشر نيست.

1. در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 710 آمده است:

شرف الدين النجفى فى الحديث السابق عن عمروبن شمر، عن جابر، عن ابى جعفر قوله تعالى «وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلَّا مَلائِكَةً» قال فالنار هو القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الذي قد أنار ضوؤه و خروجه لأهل الشرق و الغرب و الملائكة هم الذين يملكون علم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و قوله «وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا» قال يعني المرجئة و قوله «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» قال هم الشيعة و هم أهل الكتاب و هم الذين أوتوا الكتاب و الحكم و النبوة و قوله «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» أي لا يشك الشيعة في

ص: 602

شي ء من أمر القائم

و قوله «وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» يعني بذلك الشيعة و ضعفاءها و الكافرين «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا» فقال الله عز و جل لهم «كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» فالمؤمن يسلم و الكافر يشك و قوله «وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ» فجنود ربك هم الشيعة و هم شهداء الله في الأرض و قوله «وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ» قال اليوم قبل خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من شاء قبل الحق و تقدم إليه و من شاء تأخر عنه و قوله «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ» قال هم أطفال المؤمنين قال الله تبارك و تعالى «أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ» بإيمان قال يعني أنهم آمنوا في الميثاق و قوله «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» قال يعني بيوم الدين خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قوله «فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ» قال يعني بالتذكرة ولاية أميرالمؤمنين(علیه السلام) و قوله «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسوره ی» قال يعني كأنهم حمر وحش فرت من الأسد حين رأته و كذلك المرجئة إذا سمعت بفضل آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) نفرت عن الحق.ثم قال الله تعالى «بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً» قال يريد كل رجل من المخالفين أن ينزل عليه كتاب من السماء ثم قال تعالى «كَلَّا بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ» هي دولة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثم قال تعالى بعد أن عرفهم التذكرة إنها الولاية «كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ وَ ما يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» قال فالتقوى في هذا الموضع النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) و المغفرة أميرالمؤمنين(علیه السلام)

شرف الدين نجفى در حديثى كه سابقاً آورديم از عمروبن شمر، از جابر، از امام ابوجعفر باقر(علیه السلام) آورده كه آن حضرت درباره قول خداى تعالى «ما خازنان دوزخ را جز فرشتگانى (مخصوص براى عذاب) قرار نداديم» فرمود: پس آتش حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، آنكه پرتو نورش و خروجش اهل مشرق و مغرب را روشن نمايد، و ملائكه همان هايند كه علم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را در دست دارد و اينكه فرموده «شماره آنان را جز براى آزمايش و محنت كافران قرار نداديم» فرمود: يعنى مرجئه و اينكه فرموده «تا آنكه اهل كتاب يقين بدانند» حضرت(علیه السلام) فرمود: آنان شيعيان هستند و آن هايند كه كتاب و حكم و نبوت به ايشان داده شد.

و فرموده خدا «و ايمان كسانى كه ايمان دارند فزونى يابد و در دل اهل كتاب ترديدى واقع نگردد» يعنى تا مبادا شيعيان در چيزى از امر حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شك كنند، و اينكه فرموده: «و تا آنان كه در دل هايشان مرضى هست بگويند» منظور از آن شيعيان و ضعفاى ايشان است و (نيز) كافران (بگويند) خداوند منظورش از اين مثل چه بوده؟ پس خداىعزوجل به آنان فرمود «هم چنين خداوند هر كه را خواهد به حالت گمراهى واگذارد و هر كه را مشيتش تعلق گيرد رهبرى و هدايت فرمايد» پس مؤمن تسليم مى شود و كافر شك مى كند.

ص: 603

و اينكه خداوند فرموده: «و سپاهيان پروردگارت را جز خودش كسى نمى داند.» سپاهيان پروردگارت همان شيعيان هستند، آنان گواهان خداوند (شاهدان براى خداوند) در زمين هستند و اينكه فرموده «و اين آيات جز پند و تذكرى براى بشر نيست تا هر كه خواهد (در ايمان خود) پيشرفت كند يا عقب بماند» حضرت فرمود: يعنى امروز پيش از خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر كه خواهد حق را بپذيرد و به سوى آن روى آورد و هر كه خواهد از آن عقب بيفتد. اينكه فرموده: «هر كس در گرو عملى است كه انجام داده مگر اصحاب يمين (سمت راست)» فرمود: آنان اطفال مؤمنين هستند، خداى تبارك و تعالى فرموده «و فرزندانشان در ايمان به آن ها ملحق شدند» فرمود: آنان به پيمان (ايمان آوردند) و فرموده خداوند «و همانا ما روز (دين) جزا را تكذيب مى كرديم» امام(علیه السلام) فرمود: (منظورشان) روز خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اينكه فرموده «پس ايشان را چه مى شود كه از تذكر اعراض مى كنند.» فرمود: منظور از «تذكر» ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. (و اينكه فرموده) «انگار آن ها خران گريزانى هستند كه از شير فرار مى كنند.» فرمود: گويى آنان خران وحشى هستند كه وقتى شير را ببينند از او بگريزند و اين طور هستند مرجئه كه وقتى فضيلت آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را بشنوند از حق نفرت نمايند. سپس، خداى تعالى فرموده «بلكه هر كدام از آنان مى خواهد صحيفه اى از سوى آسمان بر او باز آيد» فرمود: هر يك از مخالفين مى خواهد كه بر آنان (بر او) نوشته اى از آسمان نازل شود. آن گاه خداى تعالى فرمود «هرگز چنين نشود بلكه از آخرت نمى ترسند» فرمود: اين دولت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سپس، خداى تعالى پس از آنكه به آنان شناساند كه تذكره همان ولايت است، فرمود «هرگز چنانچه پندارند نيست و اين تذكره است، پس هر آنكه خواهد متذكر شود، و تذكر نيابند مگر اينكه خدا خواهد كه اوست اهل تقوى (كه سزد از عذابش بيمناك بود) و اهل آمرزش و مغفرت امام(علیه السلام) فرمود: تقوى در اينجا پيغمبر است، و مغفرت اميرالمؤمنين(علیه السلام).

2. در كتاب اصول كافى مجلد 2 صفحه 314 آمده است:قُلْتُ «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً»(1) يَعْنِي بِذَلِكَ الْقَائِمَ وَ أَنْصَارَهُ قُلْتُ «وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ» (2) قَالَ يَقُولُونَ فِيكَ «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا وَ ذَرْنِي يَا مُحَمَّدُ وَ الْمُكَذِّبِينَ

ص: 604


1- . سوره جن آیه 24
2- . سوره مزمل آیه 10

بِوَصِيِّكَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا»(1) قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» قَالَ يَسْتَيْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِيَّهُ حَقٌّ قُلْتُ «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً»

عرض كردم: «تا زمانى كه عذاب موعود را ببينند خواهند دانست كيست كه ياورش ناتوان تر و سپاهش كمتر است.» فرمود: مقصود از اين آيه امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ياران اوست. عرض كردم: «بر آنچه مى گويند شكيبا باش» فرمود: يعنى آنچه درباره تو مى گويند «و از آن ها ببر، بريدنى نيكو و بر او واگذار (اى محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)) با تكذيب كنندگان (نسبت به وصيّت) كه صاحب نعمت هستند واندكى مهلتشان ده» عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمود: آرى (كلمه بوصيك نيز نازل شده است) عرض كردم: «تا به يقين رسند كسانى كه به آن ها كتاب داده شده؟» فرمود: يعنی تا يقين كنند كه خدا و پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و وصيش(علیه السلام) بر حق هستند. عرض كردم: «آن ها كه ايمان آورده اند، ايمانشان بيفزايد» فرمود: يعنى، ايمانشان به ولايت وصى افزوده گردد.

ص: 605


1- . سوره مزمل آیات 10 و 11

486. شيعيان و ياران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اصحاب يمين هستند

اشاره

سوره مدثر آيات 38 تا 40

كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ (38) إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمينِ (39) في جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ (40)

هر كس در گرو كار خويش است، مگر اصحاب يمين يا اصحاب و ياران دست راست، (كه آن ها در بهشت) در بوستان ها با يكديگر در گفتگو هستند.

قرآن كريم عده اى را به نام اصحاب يمين معرفى مى كند كه اين ها در قيامت اهل فلاح و نجات هستند.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 633 در ذيل آيه 185 در حديث 1039 آورده است:

نقل حديث كرد مرا قاضى ابوبكر حبرى او گويد نقل حديث كرد مرا ابومنصوربن محمّدبن احمدبن اهوازى...، خبر داد ما را عنسبه عابد از جابر از ابوجعفر (امام محمّد باقر(علیه السلام)) در مورد اين فرموده خداوند «کُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ * إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمينِ» فرمودند: نحن و شيعتنا اصحاب اليمين.

اصحاب يمين، ما (امامان) و شيعيان ما اهل بيت(علیهم السلام) هستند.

2. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 633 در ذيل آيه 185 در حديث 1038 آورده است:

حاكم حسكانى گويد خبر داد ما را عبدالرحمن بن حسن.... از جابر از ابى جعفر(علیه السلام) فرموده خداوند متعال «إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمينِ» فرمودند: نحن و شيعينا اصحاب يمين

ما و شيعيانمان اصحاب يمين هستيم.

پس، اصحاب يمين ائمه طاهرين(علیهم السلام) و شيعيان و اصحاب آن ها هستند و هم اكنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب آن بزرگوار اصحاب يمين هستند.

ص: 606

487. شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت قائم آل

محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل بهشتند

سوره مدثر آیات 48-40

في جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ (40) عَنِ الْمُجْرِمينَ (41) ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ (42) قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (43) وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ (44) وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ (45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (46) حَتَّى أَتانَا الْيَقينُ (47) فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ (48)

آنان در باغ های بهشت متنعم هستند و سؤال می کنند از مجرمین و گناه کاران که شما را چه عملی به دوزخ افکند. آن ها جواب می دهند ما از نمازگزاران نبودیم و به مسکینان طعام ندادیم و با اهل باطل عمر خودمان را به به بطالت گذراندیم و ما روز دین را منکر بودیم تا آن که به یقین رسیدیم (هنگام مردن)

در تفسیر فرات کوفی صفحه 194 و بحارالانوار مجلد 51 باب 5 صفحه 61 آمده است:

قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ * ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» يَعْنِي لَمْ نَكُ [يَكُونُوا] مِنْ شِيعَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ * وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» فَذَلِكَ [فَذَاكَ] يَوْمُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ هُوَ يَوْمُ الدِّينِ «حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ» أَيَّامُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ» فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةٌ لِمَخْلُوقٍ وَ لَنْ يَشْفَعَ فِيهِمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَوْمَ الْقِيَامَة

حضرت صادق(علیه السلام) در تفسیر آیات می فرمایند «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» این ها از شیعیان حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) هستند و منظور از «لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ * وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» این «يَوْمِ الدِّينِ» یوم قیام حضرتقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و آن «يَوْمِ الدِّينِ» یا روز دین است و منظور آن باز ایام قیام حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و

ص: 607

منظور از «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ» دیگر شفاعت برای مخلوقات سود ندارد و در روز قیامت رسول خدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن ها شفاعت نخواهد کرد.

اگر به روز قیام یوم الدین گفته شده است، به این خاطر است که قیام ایشان قیامت صغری است و آن قیامت کلی، قیامت کبری می باشد.

ص: 608

488. قرائت، تفسیر و تبیین قرآن به عهده ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)

و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره قیامت آیات 19-16

لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (17) فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (18) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَه (19)

برای خواندن قرآن به عجله زبانت را حرکت مده* که گرد آوردن و خواندنش بر عهده ی ما می باشد* چون آن را خواندیم تو خواندن را از آن پیروی کن و تبعیت کن* سپس بیان آن هم بر عهده ما خواهد بود.

تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 407 حدیث 1 آمده است:

«فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» قال: اتبعوا إذا ما قرءوه «ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ» أي تفسيره.

علی بن ابراهیم گفته است جمع آوری و قرائت قرآن به عهده ی آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است. چنان که خداوند می فرمایند: زمانی که ایشان قرائت کردند، دیگران باید طبق قرائت آن ها از ایشان تبعیت کنند. یعنی تفسیر و تبین نیز بر عهده ی ایشان است.

ص: 609

489. هرچه را که خداوند می خواهد، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت

بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز همان را می خواهند.

سوره انسان آیه 30

وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيمًا

شما غیر از آن نمی خواهید که خداوند (همان را می خواهد) زیرا خداوند دانا و حکیم است.

1. الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 210 و کتاب الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 515 حدیث 1019 آمده است:

جاء كامل المدني يسأل العسكري عن مقالة المفوضة قال فلما وصلت قلت في نفسي أرى أنه لن يدخل الجنة إلا أهل المعرفة ممن عرف معرفتي فخرج فتى إلينا ابن أربع سنين و نحوها فقال مبتدئا باسمي جئت تسأل عن أنه هل يدخل الجنة إلا من قال بمقالتك قلت نعم قال إذا يقل داخلها و الله ليدخلنها قوم يقال لهم الحقية يحلفون بحق علي و لا يعرفون حقه و جئت تسأل عن مقالة المفوضة كذبوا بل قلوبنا أوعية لمشيئة الله قال فنظر إلي العسكري و قال ما جلوسك و قد أنبأك بحاجتك الحجة من بعدي و أسند ذلك جعفر بن محمد إلى محمد بن أحمد الأنصاري قال أبو نعيم و حدثني كامل بذلك و رواه أيضا أحمد بن علي برجاله إلى أبي نعيم

2. در تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 555 حدیث 4 آمده است:

سعدبن عبدالله: عن أحمدبن محمد السياري، قال: حدثني غير واحد من أصحابنا، عن أبي الحسن الثالث(علیه السلام) قال: إن الله تبارك و تعالى جعل قلوب الأئمة(علیهم السلام) موارد لإرادته و إذا شاء شيئا شاءوه و هو قوله تعالى «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»

سعد بن عبدالله قمی با اسناد خود از احمدبن محمد السیاری به نقل از تعدادی از اصحاب و یاران روایت کرده است از (ابوالحسن ثالث یا) امام هادی(علیه السلام) که آن حضرت فرمودند: همانا خداوند تبارک و تعالی قلوب ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و یا امامان(علیهم السلام) را مورد اراده ی خویش قرار داده است، لذا هرچه را که خداوند بخواهد آن ها هم همان را خواهند خواست و این همان فرموده ی خداوند است ما «وَ ماتَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» یعنی شما (ائمه(علیهم السلام)) چیزی را نمی خواهید مگر آن که آن را خدا می خواهد.

ص: 610

490. هرکس امامت آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت صاحب

الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار کند، مجرم است و هر کس آن ها را انکار کند، دروغگو است

سوره مرسلات آیات 18-16

أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ (16) ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ (17) كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ (18)

آیا گذشتگان را هلاک نکردیم و آخرین را به دنبال آن ها نمی بریم؟ با مجرمین چنین رفتار می کنیم و در آن روز وای بر تکذیب کنندگان

1. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 729 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 30 صفحه 262 حدیث 126 و برهان مجلد 5 صفحه 559 حدیث 9 آمده است:

وَ رُوِيَ بِحَذْفِ الْإِسْنَادِ مَرْفُوعاً إِلَى الْعَبَّاسِب ْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ» قَالَ يَعْنِي الْأَوَّلَ وَ الثَّانِيَ «ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ» قَالَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ وَ الْخَامِسَ «كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ» مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ. و قوله «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» بأميرالمؤمنين(علیه السلام) و الأئمة(علیهم السلام)

علامه شرف الدین حسینی با حذف اسناد به طور مرفوعه از عباس بن اسماعیل روایت کرده است که گفت: حضرت رضا(علیه السلام) در رابطه با فرمایش خداوند عزوجل «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ» فرمودند منظور اولی و دومی هستند «ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ» سومی و چهارمی و پنجمی می باشند. «كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ» منظور از مجرمین بنی امیه هستند.

و اما فرمایش خداوند«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» یعنی تکذیب کنندگان (امامت و ولایت) حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیه ی امامان(علیهم السلام) از فرزندان آن حضرت(علیه السلام).

2. در کافی مجلد 1 صفحه 435 حدیث 91، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 339 حدیث 59، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 559 حدیث 10 آمده است:

ص: 611

عن علي بن محمد، عن بعض أصحابنا، عن ابن محبوب، عن محمدبن الفضيل، عن أبي الحسن الماضي(علیه السلام) قال: ... قُلْتُ «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» قَالَ يَقُولُ وَيْلٌ لِلْمُكَذِّبِينَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِمَا أَوْحَيْتُ إِلَيْكَ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ * ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ» قَالَ الْأَوَّلِينَ الَّذِينَ كَذَّبُوا الرُّسُلَ فِي طَاعَةِ الْأَوْصِيَاءِ «كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ»(1) قَالَ مَنْ أَجْرَمَ إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ رَكِبَ مِنْ وَصِيِّهِ مَا رَكِبَ قُلْتُ «إِنَّ الْمُتَّقِينَ»(2) قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَ شِيعَتُنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) غَيْرُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآء

علامه ی بزرگوار محمدبن یعقوب کلینی با سند خود از محمدبن فضیل روایت کرده است: به امام کاظم(علیه السلام) عرض کردم تفسیر «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» را بفرمایید. حضرت فرمودند: خداوند متعال می فرماید: ای محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وای بر افراد تکذیب کننده ی آنچه که نسبت به ولایت علی(علیه السلام) بر تو وحی کرده ایم.(گفتم) «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ* ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ» چیست؟ فرمودند: منظور از اولین آن کسانی هستند که پیامبران(علیهم السلام) را نسبت به اطاعت و متابعت از اوصیا و جانشینان (و یا امامان دوازده گانه) تکذیب کردند «كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ» منظور کسانی هستند که نسبت به آل محمد جرم و معصیت کرده و در رابطه با جانشینان (بر حق) مرتکب شدند آنچه را که کردند عرض کردم منظور از «ان المتقین» چه کسانی هستند؟ فرمودند: به خدا سوگند ما و شیعیان ما هستیم بر ملت و آیین ابراهیم(علیه السلام) کسی غیر ما نخواهد بود و دیگر افراد از دین او بری هستند.

ص: 612


1- سوره مرسلات آیات 15 تا 18
2- سوره مرسلات آیه 41

491. در قیامت هر گروهی با امام زمانش خواهد بود.

سوره انسان آیه 18

يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً

روزی که در صور دمیده می شود و شما فوج فوج و گروه گروه وارد خواهید شد.

1. در بحار الانوار مجلد 7 صفحه 11 حدیث 42 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 567 حدیث 5 آمده است:

عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ إِنَّ فِي الْقِيَامَةِ لَخَمْسِينَ مَوْقِفاً كُلُّ مَوْقِفٍ أَلْفُ سَنَةٍ فَأَوَّلُ مَوْقِفٍ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ حُبِسُوا أَلْفَ سَنَةٍ عُرَاةً حُفَاةً جِيَاعاً عِطَاشاً فَمَنْ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ مُؤْمِناً بِرَبِّهِ وَ مُؤْمِناً بِجَنَّتِهِ وَ نَارِهِ وَ مُؤْمِناً بِالْبَعْثِ وَ الْحِسَابِ وَ الْقِيَامَةِ مُقِرّاً بِاللَّهِ مُصَدِّقاً بِنَبِيِّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَجَا مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» مِنَ الْقُبُورِ إِلَى الْمَوْقِفِ أُمَماً كُلُّ أُمَّةٍ مَعَ إِمَامِهِمْ وَ قِيلَ جَمَاعَاتٍ مُخْتَلِفَةً.

(تاج الدین شعیری) از ابن مسعود روایت می کند که می گوید: روزی خدمت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نشسته بودم. حضرت فرمودند: در قیامت پنجاه موقف یا پنجاه (ایستگاه بازرسی) قرار دارد و فاصله زمانی هر موقف با موقف دیگر هزا سال است. (یعنی پنجاه موقف می شود پنجاه هزار سال) و در اولین موقف هنگامی که از قبرهایشان خارج می گردند هزار سال عریان و گرسنه و تشنه و (بلاتکلیف) می نشینند. اما هرکس که ایمان به پروردگارش داشته باشد او ایمان به بهشت و دوزخ و حشر و حساب و قیامت داشته باشد و او وحدانیت خداوند را اقرار و تصدیق نماید و اقرار و تصدیق به پیامبرش نموده باشد و ایمان داشته باشد و اقرار کند به آنچه که بر پیامبر نازل شده است او هنگامی که ازقبر بیرون بیاید از گرسنگی و تشنگی نجات می یابد، همان طور که خداوند می فرمایند ....از

ص: 613

قبرها گروه گروه و امت امت بیرون می آیند و هر امتی و گروهی با امام زمانش خواهد بود و حرکت می کند.

2. در مختصر بصائر الدرجات صفحه 165، منتخب الانوار المضیئة صفحه 201، الرجعة صفحه 93 حدیث 71، نوادر الاخبار صفحه 286 حدیث 2، الایقاظ من الهجعة باب 9 صفحه 281 حدیث 98، بحارالانوار مجلد 53 باب 29 صفحه 103 حدیث 30، امراة الانوار و مشکاة الاسرار مقدمه و تفسیر برهان صفحه 346 آمده است:

رَوَيْتُهُ عَنِ السَّيِّدِ الْجَلِيلِ الْمُوَفَّقِ السَّعِيدِ بَهَاءِ الدِّينِ عَلِيِّب ْنِ عَبْدِالْحَمِيدِ الْحُسَيْنِيِّ أَسْعَدَهُ اللَّهُ بِتَقْوَاهُ وَ أَصْلَحَ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ أُخْرَاهُ رَوَاهُ بِطَرِيقِهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ الْأَيَادِيِّ، يَرْفَعُهُ إِلَى أَحْمَدَبْنِ عُقْبَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) سُئِلَ عَنِ الرَّجْعَةِ أَ حَقٌّ هِيَ؟ قَالَ: نَعَمْ فَقِيلَ لَهُ: مَنْ أَوَّلُ مَنْ يَخْرُجُ؟ قَالَ: الْحُسَيْنُ(علیه السلام) يَخْرُجُ عَلَى أَثَرِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قُلْتُ: وَ مَعَهُ النَّاسُ كُلُّهُمْ؟ قَالَ: لَا، بَلْ كَمَا ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ «يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» قَوْماً بَعْدَ قَوْمٍ

ص: 614

492. ائمه ی طاهرين و امام زمان(علیهم السلام) از شيعيانشان شفاعت خواهند فرمود

سوره انسان آيه 38

يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً

روزى كه حضرت روح با فرشتگاه صف زده و به نظم برخيزند، هيچ كس سخنى نگويد جز آن را كه خداى مهربانش اجازه دهد و او را به صواب سخن گويد.

* در اصول كافى مجلد 1 صفحه 435 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ» الْآيَةَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ الْقَائِلُونَ صَوَاباً قُلْتُ مَا تَقُولُونَ إِذَا تَكَلَّمْتُمْ قَالَ نُمَجِّدُ رَبَّنَا وَ نُصَلِّي عَلَى نَبِيِّنَا وَ نَشْفَعُ لِشِيعَتِنَا فَلَا يَرُدُّنَا رَبُّنَا

على بن محمّد نقل مى كند از ابن محبوب و ايشان روايت مى كند از محمّدبن الفضيل وايشان روايت مى كند از حضرت ابوالحسن(علیه السلام)... كه به آن حضرت عرض كردم منظور از آيه «روزى كه حضرت روح با فرشتگان صف زده و به نظم برخيزند و هيچ كس سخن نگويد جز آن را كه خداى مهربانش اجازه دهد و او به صواب سخن گويد.» حضرت فرمودند: به خدا قسم ما هستيم كسانى كه از خداوند اجازه سخن گفتن به صواب داريم. عرض كردم: در هنگام سخن گفتن چه خواهيد فرمود؟ حضرت فرمودند: حمد پروردگارمان كنيم و بر پيامبرمان درود فرستيم و براى شيعيانمان شفاعت نمائيم و خداوند نيز شفاعت ما را مى پذيرد. پس، در روز قيامت هيچ كس اجازه حرف زدن ندارد مگر اينكه خداوند مهربان اجازه فرمايند. اين اجازه به امامان شيعه داده مى شود تا حمد خداوند را به جاى آورند و ازشيعيانشان شفاعت كنند و ما اميد داريم ان شاءاللّه در روز قيامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما شفاعت نمايند.

ص: 615

493. حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

را غسل داده و در کربلا به جای خود دفن می نمایند.

سوره نازعات آیات 1 تا 7

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً (1) وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً (2) وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً (3) فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً (4) فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً (5) يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ (6) تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (7)

سوگند به فرشتگانی که جان (کافران را) با قوت و سختی می گیرید و سوگند به فرشتگانی که جان (مؤمنان) را به راحتی و آرامی می گیرید و قسم به فرشتگانی که برای اجرای فرمان خداوند بین زمین و آسمان شناورند با فرمان او را به سرعت انجام دهند و قسم به فرشتگانی که در اجرای فرمان الهی بریکدیگر سبقت می گیرند و قسم به فرشتگانی که به امر الهی به تدبیر امور مردم می پردازند و روزی که زمین با دمیده شدن صور بلرزد و با دمیدن صور دوم از پی آن لرزه ای دیگر صورت می گیرد.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 805، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 473 تفسیر لاهیجی مجلد 3 صفحه 846، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 575 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 106، تفسیر فرات کوفی صفحه 537 حدیث 1 آمده است:

محمدبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّب ْنِ خَالِدٍ الْعَاقُولِيِّ عَنْ عَبْدِالْكَرِيمِ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَب ْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ» قَالَ الرَّاجِفَةُ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما

السلام) وَ الرَّادِفَةُ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَوَّلُ مَنْ يَنْفُضُعَنْ رَأْسِهِ التُّرَابَ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) فِي خَمْسَةٍ وَ سَبْعِينَ أَلْفاً وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»(1)

ص: 616


1- . سوره غافر آیه 51 و 52

محمد بن عباس با اسناد خودش از سلیمان بن خالد روایت کرده است که گفت امام صادق(علیه السلام) در رابطه با فرمایش خداوند «روزی که زمین با دمیده شدن صور بلرزد و با دمیدن صور دوم از پی آن لرزه ای دیگر صورت گیرد.» حضرت فرمودند منظور از «الراجفة» حضرت امام حسین(علیه السلام) است و «الراجفة» حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است نخستین کسی که از قبرش بیرون می آید و خاک ها را از سر و صورت خود می تکاند حضرت امام حسین(علیه السلام) هستند که ایشان دومین 75000 نفر خواهد بود و این همان فرمایش خداوند است روزی که معذرت خواهی ظالمین و ستمگران سودی به حالشان نخواهد داشت. آن ها شامل لعنت و دور بودن از رحمت خدا شده اند و برای آن ها بد جایگاه و منزلی است.

رجعت های متعدد حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)

حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) رجعت های متعددی خواهند داشت و یکی از رجعت های ایشان بعد از رحلت حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود. قبل از این که حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از این جهان به عالم برزخ رحلت بفرمایند حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) به این جهان رجعت می کنند. ایشان پیکر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را غسل خواهند داد و سپس کفن خواهند کرد و بعداً بر آن جنازه ی پاک نماز می خوانند سپس ایشان را در کربلای معلا در جای خودشان دفن می کنند و امامت و حکومت و رجعت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) شروع می شود.

2. کتاب کامل الزیارات (ابن قولویه قمی) صفحه و کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت (نوشته ی نویسنده ی همین اثر صفحه 103 حدیث سوم آمده است:

در روز عاشورا گروهی از فرشتگان از خداوند متعال اجازه گرفتند تا برای یاری حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) به زمین نازل شوند. چون به سرزمین کربلا رسیدند امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسیده بود. به آن ها خطاب شد ملازم قبر سیدالشهدا(علیه السلام) باشید تا آن هنگام که حضرت خروج کند. در آن روز شما جز یاران آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهید بود. این فرشتگان همواره کنار قبر سیدالشهدا(علیه السلام) خواهند بود و تاقیامت برای ایشان گریه خواهند کرد و منتظرند تا آن حضرت خروج کنند و در صف یاران ایشان قرار بگیرند.

ص: 617

3. در تفسیر عیاشی مجلد صفحه، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 56 حدیث 46 و کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت صفحه 105 حدیث ششم آمده است:

عَنْ صَالِحِب ْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ»(1) قَتْلُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ طَعْنُ الْحَسَنِ(علیه السلام) «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً»(2) قَتْلُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما»(3) إِذَا جَاءَ نَصْرُ دَمِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ»(4) قَوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَا يَدَعُونَ وِتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَّا أَحْرَقُوهُ «وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا»(5) قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً»(6) خُرُوجُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فِي الْكَرَّةِ فِي سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَهُ عَلَيْهِمُ الْبِيضُ الْمُذَهَّبُ لِكُلِّ بِيضَةٍ وَجْهَانِ وَ الْمُؤَدِّي إِلَى النَّاسِ أَنَّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) قَدْ خَرَجَ فِي أَصْحَابِهِ حَتَّى لَا يَشُكَّ فِيهِ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَنَّهُ لَيْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَيْطَانٍ الْإِمَامُ الَّذِي بَيْنَ أَظْهُرِ النَّاسِ يَوْمَئِذٍ فَإِذَا اسْتَقَرَّ عِنْدَ الْمُؤْمِنِ أَنَّهُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) لَا يَشُكُّونَ فِيهِ وَ بَلَغَ عَنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) الْحُجَّةُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بَيْنَ أَظْهُرِ النَّاسِ وَ صَدَّقَهُ الْمُؤْمِنُونَ بِذَلِكَ جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَيَكُونُ الَّذِي يَلِي غُسْلَهُ وَ كَفْنَهُ وَ حَنُوطَهُ وَ إِيلَاجَهُ حُفْرَتَهُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِيُّ وَ زَادَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) فِي حَدِيثِهِ ثُمَّ يَمْلِكُهُمُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) حَتَّى يَقَعَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ.

4. در بحارالانوار مجلد 53 صفحات 60 تا 63 حدیث 52 و امام زمان آغازگر رجعت صفحه 98 حدیث اول آمده است:

سَهْلُب ْنُ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ فُضَيْلٍ عَنْ سَعْدٍ الْجَلَّابِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ يُقْتَلَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی

الله علیه وآله وسلم) قَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّكَ سَتُسَاقُ إِلَى الْعِرَاقِ وَ هِيَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَى بِهَا النَّبِيُّونَ وَ أَوْصِيَاءُ النَّبِيِّينَ وَ هِيَ أَرْضٌ تُدْعَى عموراء وَ إِنَّكَ تُسْتَشْهَدُ بِهَا وَ يُسْتَشْهَدُ مَعَكَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ لَا يَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِيدِ وَ تَلَا «قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ»(7) يَكُونُ الْحَرْبُ بَرْداً وَ سَلَاماً عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِيِّنَا قَالَ ثُمَّ أَمْكُثُ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ فَأَخْرُجُ خَرْجَةً يُوَافِقُ ذَلِكَ خَرْجَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ قِيَامَ قَائِمِنَا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثُمَّ لَيَنْزِلَنَّ عَلَيَّ

ص: 618


1- . سوره أسراء آیه 4
2- . همان
3- . سوره اسراء آیه 5
4- . سوره اسراء آیه 5
5- . همان
6- . سوره اسراء آیه 6
7- .[1] سوره أنبياء آیه 69

وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لَمْ يَنْزِلُوا إِلَى الْأَرْضِ قَطُّ وَ لَيَنْزِلَنَّ إِلَيَّ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ وَ جُنُودٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ لَيَنْزِلَنَّ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ أَنَا وَ أَخِي وَ جَمِيعُ مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي حَمُولَاتٍ مِنْ حَمُولَاتِ الرَّبِّ خَيْلٍ بُلْقٍ مِنْ نُورٍ لَمْ يَرْكَبْهَا مَخْلُوقٌ ثُمَّ لَيَهُزَّنَّ مُحَمَّدٌ لِوَاءَهُ وَ لَيَدْفَعَنَّهُ إِلَى قَائِمِنَا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مَعَ سَيْفِهِ ثُمَّ إِنَّا نَمْكُثُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ يَخْرُجُ مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ عَيْناً مِنْ دُهْنٍ وَ عَيْناً مِنْ مَاءٍ وَ عَيْناً مِنْ لَبَنٍ ثُمَّ إِنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَدْفَعُ إِلَيَّ سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ يَبْعَثُنِي إِلَى الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَلَا آتِي عَلَى عَدُوٍّ لِلَّهِ إِلَّا أَهْرَقْتُ دَمَهُ وَ لَا أَدَعُ صَنَماً إِلَّا أَحْرَقْتُهُ حَتَّى أَقَعَ إِلَى الْهِنْدِ فَأَفْتَحُهَا وَ إِنَّ دَانِيَالَ وَ يُوشَعَ يَخْرُجَانِ إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) يَقُولَانِ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يَبْعَثُ اللَّهُ مَعَهُمَا إِلَى الْبَصْرَةِ سَبْعِينَ رَجُلًا فَيَقْتُلُونَ مُقَاتِلِيهِمْ وَ يَبْعَثُ بَعْثاً إِلَى الرُّومِ فَيَفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ ثُمَّ لَأَقْتُلَنَّ كُلَّ دَابَّةٍ حَرَّمَ اللَّهُ لَحْمَهَا حَتَّى لَا يَكُونَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا الطَّيِّبُ وَ أَعْرِضُ عَلَى الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ سَائِرِ الْمِلَلِ وَ لَأُخَيِّرَنَّهُمْ بَيْنَ الْإِسْلَامِ وَ السَّيْفِ فَمَنْ أَسْلَمَ مَنَنْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ كَرِهَ الْإِسْلَامَ أَهْرَقَ اللَّهُ دَمَهُ وَ لَا يَبْقَى رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِنَا إِلَّا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً يَمْسَحُ عَنْ وَجْهِهِ التُّرَابَ وَ يُعَرِّفُهُ أَزْوَاجَهُ وَ مَنْزِلَتَهُ فِي الْجَنَّةِ وَ لَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَعْمَى وَ لَا مُقْعَدٌ وَ لَا مُبْتَلًى إِلَّا كَشَفَ اللَّهُ عَنْهُ بَلَاءَهُ بِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) وَ لَيَنْزِلَنَّ الْبَرَكَةُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ حَتَّى إِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقْصِفُ بِمَا يُرِيدُ اللَّهُ فِيهَا مِنَ الثَّمَرَةِ وَ لَتَأْكُلَنَّ ثَمَرَةَ الشِّتَاءِ فِي الصَّيْفِ وَ ثَمَرَةَ الصَّيْفِ فِي الشِّتَاءِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»(1) ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ لَيَهَبُ لِشِيعَتِنَا كَرَامَةً لَا يَخْفَى عَلَيْهِمْ شَيْ ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ فِيهَا حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُرِيدُ أَنْ يَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَيُخْبِرَهُمْ بِعِلْمِ مَا يَعْمَلُونَ.

جابر جعفی نخعی از امام محمّدباقر چنين روايت می کند: حضرت سيد الشهدا(علیه السلام) پيش از شهادت به اصحاب خويش چنين فرمودند: جدّم رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: فرزندم، تو را به سوی عراق خواهند برد. به سرزمينی که پيغمبران و اوصياء ايشان، همگی از آن عبور کرده اند و آنجا را زيارت کرده اند. آن سرزمين را عمورا می گويند. تو در آنجا، به همراه جماعتی از اصحابت که درد بريده شدن بدن هايشان به وسيله ي شمشيرهای آهنين به ايشان نخواهد رسيد، شهيد می شوی. همان گونه که خداوندبه آتش فرمود «ای آتش، بر ابراهيم سرد و سلامت باش» آتش جنگ نيز بر تو و اصحاب تو بَرد و سلام خواهد شد.

آن گاه حضرت به اصحاب خويش فرمودند: بشارت باد بر شما! شاد باشيد که به نزد پيامبر خود می رويم و در آن عالم خواهيم ماند «آن قدر که خدا بخواهد.»

ص: 619


1- . سوره أعراف آیه 96

پس اول کسی که زمين شکافته می شود و از آن بيرون می آيد، من خواهم بود. پس از من اميرالمؤمنين(علیه السلام) خروج خواهد کرد و در آن زمان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قيام خواهد کرد. از آسمان و از طرف خدای تعالی چيزي بر من نازل می شود که پيش از آن نازل نشده است. جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل، و لشگريانی از ملائکه بر من نازل می شوند. محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) علی(علیه السلام) من و برادرم و تمامی کسانی که خداوند بر آنها منّت نهاده پائين خواهند آمد و بر مرکب هاي خدايی سوار خواهند شد. اين مرکب ها از نور هستند و تا به حال هيچ مخلوقی سوار چنين مرکبی نشده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) عَلَمِ خود را به دست می گيرد و حرکت می دهد و شمشير خود را به دست قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما می دهد. بعد از آن تا زمانی که خدا بخواهد، می مانيم.

خداوند از مسجد کوفه چشمه هايی را خارج می کند. چشمه ای از روغن، چشمه ای از آب و چشمه ای از شير. آن گاه اميرالمؤمنين(علیه السلام) شمشير رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را به من می دهد و مرا به جانب شرق و غرب عالم می فرستد تا خون دشمنان خدا را بريزم و هر بتی را که ديدم، بسوزانم تا اينکه به سرزمين هند برسم و آن بلاد را فتح کنم. در اين هنگام، دانيال نبی و حضرت يوشع(علیهما السلام) به سوی اميرالمؤمنين(علیه السلام) خارج می شوند. اين دو پيامبر می گويند: خداوند متعال و رسول او(صلی الله علیه وآله وسلم) در وعده هايی که داده بودند، راست گفتار بودند. خداوند به همراه ايشان 70 نفر را بر می انگيزاند تا به سوی بصره بروند و با هر کسی که در مقام قتال بر آيد، بجنگند و آنها را بکشند. سپس لشگری به سوی روم می فرستد تا آنجا را فتح کنند. سپس هر حيوان حرام گوشتی را که بيابم خواهم کشت تا آنکه غير از حلال و طيّب چيزی در زمين باقی نماند. يهود و نصاري و ساير ملت ها را مخيّر می کنم تا بين اسلام و شمشير يکی را اختيار کنند. هر کس مسلمان شود بر او منت خواهم گذاشت و هر که ازاسلام رو بر گرداند، خونش را خواهم ريخت. هيچ مردی از شيعيان ما باقی نمی ماند مگر آنکه ملکی از آسمان به سوی او نازل می شود تا گرد و غباری را که بر صورت او نشسته پاک گرداند و همسران و جايگاه او را در بهشت به او نشان دهد. هر کور و زمين گير و مبتلايی که بر روی زمين باشد، خداوند به برکت [وجود] ما اهل بيت بلايا را از او دفع می گرداند. حق تعالی برکت را از آسمان به سوی زمين فرو می فرستد به حدی که شاخه هاي درختان آن قدر ميوه می آورند که از سنگينی می شکنند. ميوه تابستان در زمستان و ميوه زمستان در تابستان به عمل می آيد و اين

ص: 620

مصداق آيه 96 سوره اعراف است که خداوند می فرمايد: «چنانچه مردم شهرها همه ايمان آورده و پرهيز کار می شدند، همانا ما درهای برکاتی از آسمان و زمين بر روی آنها می گشوديم و ليکن [آيات و پيغمبران ما را] تکذيب کردند پس ما هم آنها را به کيفر کردار زشتشان رسانيديم.»

سپس حضرت در پايان چنين فرمودند: «خداوند به شيعيان ما کرامتی می بخشد که هيچ چيز در زمين بر آنها مخفی و پوشيده نمی ماند. حتی اگر کسی بخواهد نسبت به آنچه که خانواده اش انجام می دهند آگاهی يابد، خداوند او را از افعال آنان مطلع می گرداند.»

توجه می فرمایيد که در يکی از رجعت ها، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امام حسن مجتبی(علیه السلام) و حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) با هم به اين جهان می آيند و همراه آنان بعضی از پيامبران نظير حضرت دانيال و حضرت يوشع(علیهما السلام) نيز رجعت خواهند کرد.

5. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 46 حدیث 19، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 408 و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت صفحه 104 حدیث پنجم آمده است:

سَعْدٌ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْأَهْوَازِيِّ وَ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ النَّضْرِ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنِ الْمُعَلَّى أَبِي عُثْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَوَّلُ مَنْ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) فَيَمْلِكُ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ مِنَ الْكِبَرِ قَالَ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»(1) قَالَ نَبِيُّكُمْ(صلی الله علیه وآله وسلم) رَاجِعٌ إِلَيْكُمْ.امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اول کسی که به دنيا رجعت می کند، حضرت سيدالشهدا(علیه السلام) می باشد. ايشان آن قدر حکومت می کند که ابروانش بلند شده و به روی چشمانشان می ريزد. در بعضی از احاديث آمده است که آن حضرت(علیه السلام) چهل سال حکومت می کند. آن گاه امام صادق(علیه السلام) درباره آيه 85 سوره قصص فرمودند: اين نبی شماست که به سوی شما رجعت می کند.

6. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 102 حدیث 126، تفسیر علی بن ابراهیم قمی و کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت صفحه 106 حدیث هفتم آمده است:

ص: 621


1- . سوره قصص آیه 85

«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ»(1) إِنَّمَا عَنَى الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(علیهما السلام) ثُمَّ عَطَفَ عَلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَقَالَ «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً» وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ أَخْبَرَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ بَشَّرَهُ بِالْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَبْلَ حَمْلِهِ وَ أَنَّ الْإِمَامَةَ يَكُونُ فِي وُلْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ أَخْبَرَهُ بِمَا يُصِيبُهُ مِنَ الْقَتْلِ وَ الْمُصِيبَةِ فِي نَفْسِهِ وَ وُلْدِهِ ثُمَّ عَوَّضَهُ بِأَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِهِ وَ أَعْلَمَهُ أَنَّهُ يُقْتَلُ ثُمَّ يَرُدُّهُ إِلَى الدُّنْيَا وَ يَنْصُرُهُ حَتَّى يَقْتُلَ أَعْدَاءَهُ وَ يُمَلِّكَهُ الْأَرْضَ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ»(2) وَ قَوْلُهُ «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ»(3) فَبَشَّرَ اللَّهُ نَبِيَّهُ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنَّ أَهْلَ بَيْتِكَ يَمْلِكُونَ الْأَرْضَ وَ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا وَ يَقْتُلُونَ أَعْدَاءَهُمْ فَأَخْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَاطِمَةَ(علیها السلام) بِخَبَرِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ قَتْلِهِ فَحَمَلَتْهُ كُرْهاً ثُمَّ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَهَلْ رَأَيْتُمْ أَحَداً يُبَشَّرُ بِوَلَدٍ ذَكَرٍ فَيَحْمِلُهُ كُرْهاً أَيْ إِنَّهَا اغْتَمَّتْ وَ كَرِهَتْ لَمَّا أُخْبِرَتْ بِقَتْلِهِ وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً لِمَا عَلِمَتْ مِنْ ذَلِكَ وَ كَانَ بَيْنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) طُهْرٌ وَاحِدٌ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) فِي بَطْنِ أُمِّهِ سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ فِصَالُهُ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ شَهْراً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً.»

ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکی کند. اين قسمت آيه درباره ي امام حسن و امام حسين(علیهما السلام) است. پس خداوند می فرمايد «مادرش او را با ناراحتی حمل می کند.» خداوند به رسولش خبر داد و به او بشارت داد به امام حسين(علیه السلام) قبل از باردار شدن مادرش که همانا تا قيامت امامت در صلب امام حسين(علیه السلام) و فرزندان او خواهد بود. همچنين از مصيبت هايی که بر حسين(علیه السلام) وارد می شود،کشته شدن او و فرزندانش و ضرباتی که بر جسم او وارد می کنند و در عوض آنها امامت را در نسل ايشان قرار می دهد، مطلع می سازد.

سپس می فرمايد: بدان ای پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) که او را می کشند اما بعد از مرگ به دنيا باز می گردد. خدا او را ياری می کند تا دشمنانش را بکشد و بر روی کره زمين حکومت کند و اين است گفته ي خداوند «ما اراده کرديم تا بر کسانی که بر روی کره زمين ضعيف واقع شده اند، منت بگذاريم و آنها را امام قرار دهيم و وارث زمين گردانيم.» و همچنين «به تحقيق نوشتيم در زبور بعد از تورات که زمين را بندگان صالح به ارث خواهند برد.» خداوند به نبی خويش بشارت داد که اهل بيت تو(علیهم السلام) بر روی کره زمين حکومت خواهند کرد و به زمين باز خواهند گشت تا دشمنانشان را بکشند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را بر امام حسين(علیه السلام) خبر داد (که او کشته می شود و سپس به دنيا می آيد و از دشمنانشان انتقام می گيرد. حضرت امام حسين(علیه السلام) شش ماه در رحم مادر بود و شش

ص: 622


1- . سوره احقاف آیه 15
2- . سوره قصص آیه 5
3- . سوره انبياء آیه 105

ماهه زایيده شد و دو سالِ کامل يعنی 24 ماه هم از مادر بزرگوارش شير نوشيد که جمعاً 30 ماه می شود. لذا خداوند می فرمايد «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً» و دوران شير دادن و حمل او سی ماه است.

7. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 105 حدیث 132 و کامل الزیارات و امام زمان(صلی الله علیه وآله وسلم) آغازگر رجعت صفحه 108 حدیث هشتم آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ فَضَّالٍ عَنْ مَرْوَانَب ْنِ مُسْلِمٍ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِا للَّهِ(علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَخْبِرْنِي عَنْ إِسْمَاعِيلَ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ حَيْثُ يَقُولُ «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا»(1) أَ كَانَ إِسْمَاعِيلَب ْنَ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) فَإِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِسْمَاعِيلُب ْنُ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) فَقَالَ(علیه

السلام) إِنَّ إِسْمَاعِيلَ مَاتَ قَبْلَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) كَانَ حُجَّةً لِلَّهِ قَائِماً صَاحِبَ شَرِيعَةٍ فَإِلَى مَنْ أُرْسِلَ إِسْمَاعِيلُ إِذاً قُلْتُ فَمَنْ كَانَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ ذَاكَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ حِزْقِيلَ النَّبِيُّ(علیه السلام) بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى قَوْمِهِ فَكَذَّبُوهُ وَ قَتَلُوهُ وَ سَلَخُوا فَرْوَةَ وَجْهِهِ فَغَضِبَ اللَّهُ لَهُ عَلَيْهِمْ فَوَجَّهَ إِلَيْهِ سطاطائيل مَلَكَ الْعَذَابِ فَقَالَ لَهُ يَا إِسْمَاعِيلُ أَنَا سطاطائيل مَلَكُ الْعَذَابِ وَجَّهَنِي رَبُّ الْعِزَّةِ إِلَيْكَ لِأُعَذِّبَ قَوْمَكَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ كَمَا شِئْتَ فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِيلُ لَا حَاجَةَ لِي فِي ذَلِكَ يَا سطاطائيل فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ فَمَا حَاجَتُكَ يَا إِسْمَاعِيلُ فَقَالَ إِسْمَاعِيلُ يَا رَبِّإِنَّكَ أَخَذْتَ الْمِيثَاقَ لِنَفْسِكَ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَوْصِيَائِهِ بِالْوَلَايَةِ وَ أَخْبَرْتَ خَلْقَكَ بِمَا تَفْعَلُ أُمَّتُهُ بِالْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) مِنْ بَعْدِ نَبِيِّهَا وَ إِنَّكَ وَعَدْتَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) أَنْ تَكُرَّهُ إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى يَنْتَقِمَ بِنَفْسِهِ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ فَحَاجَتِي إِلَيْكَ يَا رَبِّ أَنْ تَكُرَّنِي إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى أَنْتَقِمَ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِي مَا فَعَلَ كَمَا تَكُرُّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) فَوَعَدَ اللَّهُ إِسْمَاعِيلَ بْنَ حِزْقِيلَ ذَلِكَ فَهُوَ يَكُرُّ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي(علیهما السلام)

بريد العجلّی می گويد: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) خبر بده مرا از اسماعيلی که خداوند ذکر او را در قرآن آورده و فرموده: «در کتاب آسمانی از اسماعيل نيز ياد کن که او در وعده هايش صادق و پيامبری بزرگ بوده است.» آيا او اسماعيل بن ابراهيم است. مردم می پندارند که اسماعيل بن ابراهيم می باشد. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اسماعيل قبل از پدرش ابراهيم از دنيا رفت. همانا ابراهيم حجّة اللّه قائم و صاحب شريعت بود. عرض کردم: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فدايت گردم، پس اين اسماعيل که قرآن نام می برد کيست؟ حضرت فرمودند: اين اسماعيل، اسماعيل بن حزقيل پيامبر است که خداوند او را به سوی

ص: 623


1- . سوره مريم آیه 54

قومش مبعوث کرد. مردم او را تکذيب کردند و کشتند و سلاخی کردند و او را مثله کردند. خداوند به قوم او غضب کرد و ملکی به نام سطاطائيل که ملک عذاب بود را به سوی او فرستاد. به او گفت: ای اسماعيل، من سطاطائيل هستم. خداوند مرا فرستاده است تا قومت را آن طور که تو می خواهی به انواع عذاب ها، عذاب کنم. اسماعيل گفت: ای سطاطائيل، من احتياجی به عذاب آنها ندارم. خداوند به او وحی کرد: ای اسماعيل، پس حاجت تو چيست؟ اسماعيل گفت: پروردگارا، تو برای خودت به ربوبيت و برای محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) به نبوتش و برای اوصياء او به امامت ولايتشان پيمان گرفتی و از آن چه که امت پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پس از او با امام حسين(علیه السلام) خواهند کرد، خلق را آگاه ساختی. تو به امام حسين(علیه السلام) وعده دادی که او را به دنيا برگردانی تا انتقام خويش را از قاتلان خود بگيرد.

حاجت من به سوی تو اين است که وعده ای را که به حسين(علیه السلام) دادی به من هم بدهی؛ مرا به دنيا برگردانی تا شخصاً از کسانی که با من چنين رفتاری کرده اند، انتقام بگيرم.خداوند به اسماعيل بن حزقيل وعده داد که با امام حسين(علیه السلام) او را نيز به دنيا باز می گرداند.

ص: 624

494. در رجعت ها و قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بهترین و بدترین افراد رجعت می کنند

سوره نازعات آیات 12 تا 14

قالُوا تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خاسِرَةٌ (12) فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ (13) فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ (14)

گویند: این رجعت و بازگشت برای ما بازگشتی زیان آور است. جز این نیست که تنها یک فریاد برمی آید و آن ها خود را در آن سحر خواهند یافت.

در مختصر بصائرالدرجات صفحه 28، الرجعة صفحه 59 حدیث 38، الایقاظ من الهجعة صفحه 279 باب 9 حدیث 93، برهان مجلد 4 صفحه 425 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 44 باب 29 حدیث 17 آمده است:

منتخب البصائر بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ رَاشِدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَجَرَى بَيْنَهُمَا حَدِيثٌ فَقَالَ أَبِي لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا تَقُولُ فِي الْكَرَّةِ قَالَ أَقُولُ فِيهَا مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ أَنَّ تَفْسِيرَهَا صَارَ إِلَى رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَ هَذَا الْحَرْفُ بِخَمْسٍ وَ عِشْرِينَ لَيْلَةً قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خاسِرَةٌ» إِذَا رَجَعُوا إِلَى الدُّنْيَا وَ لَمْ يَقْضُوا ذُحُولَهُمْ فَقَالَ لَهُ أَبِي يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ» أَيَّ شَيْ ءٍ أَرَادَ بِهَذَا فَقَالَ إِذَا انْتَقَمَ مِنْهُمْ وَ بَاتَتْ بَقِيَّةُ الْأَرْوَاحِ سَاهِرَةً لَا تَنَامُ وَ لَا تَمُوتُ.

محمدبن عبدالله بن الحسین روایت می کند که می گوید همراه پدرم خدمت امام صادق(علیه السلام) رفتیم و بین پدرم و حضرت گفتگویی مطرح گردید. پدرم به آن حضرت گفت: نظر شما درباره ی رجعت (و زمانش) چیست؟ حضرت فرمودند: من همان چیزی را می گویم که خداوند متعال فرموده است و تفسیر آن به زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)برمی گردد. بیست و پنج شب قبل از نزول این آیات خداوند متعال فرمودند موقعی که به دنیا بازمی گردند و هنوز

ص: 625

انتقام خونشان گرفته نشده است. پدرم به آن حضرت گفت: خداوند می فرمایند منظور از آن چیست؟ حضرت فرمودند: زمانی که از آن ها انتقام گرفته شود که بدن ها بمیرند اما ارواح بیدار بمانند نه خواب می روند و نه می میرند.

ص: 626

495. ساعت قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزد پروردگار است

سوره نازعات آیات 42 تا 44

يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها (42) فيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْراها (43) إِلى رَبِّكَ مُنْتَهاها (44)

ای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از تو در رابطه با قیامت سؤال می کند که چه وقت واقع می شود از یاد کردن آن برای تو چه کاری است. منتهای علم آن نزد پروردگار است.

1. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 372 حدیث 6 و عیون الاخبار مجلد 2 صفحه 265 حدیث 35 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ زِيَادِبْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِب ْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَب ْنَ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيَّ يَقُولُ أَنْشَدْتُ مَوْلَايَ الرِّضَا عَلِيَّب ْنَ مُوسَى(علیهما السلام) قَصِيدَتِيَ الَّتِي أَوَّلُهَا

مَدَارِسُ آيَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ *** وَ مَنْزِلُ وَحْيٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ

فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى قَوْلِي

خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ *** يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَكَاتِ

يُمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ *** وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ

بَكَى الرِّضَا(علیه السلام) بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا خُزَاعِيُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى لِسَانِكَ بِهَذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ فَهَلْ تَدْرِي مَنْ هَذَا الْإِمَامُ وَ مَتَى يَقُومُ فَقُلْتُ لَا يَا مَوْلَايَ إِلَّا أَنِّي سَمِعْتُ بِخُرُوجِ إِمَامٍ مِنْكُمْ يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً فَقَالَ يَا دِعْبِلُ الْإِمَامُ بَعْدِي مُحَمَّدٌ(علیه السلام) ابْنِي وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ابْنُهُ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ بَعْدَ عَلِيٍّ(علیه السلام) ابْنُهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ بَعْدَ الْحَسَنِ(علیه السلام) ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الْمُنْتَظَرُ فِي غَيْبَتِهِ الْمُطَاعُ فِي ظُهُورِهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ أَمَّا مَتَى فَإِخْبَارٌ عَنِ الْوَقْتِ فَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(علیهم السلام) أَنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله وسلم) قِيلَ لَهُ يَارَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَتَى يَخْرُجُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ ذُرِّيَّتِكَ فَقَالَ(علیه السلام) مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ الَّتِي «لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً» (1)

ص: 627


1- سوره اعراف آیه 187

2. در کتاب غیبت نعمانی و کتاب النوادر ملا محسن کاشانی صفحه 172 و کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 517 حدیث 1022 آمده است:

عن الرّضا(علیه السلام) قيل له متى يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ قال: أما متى فإخبار عن الوقت، و لقد حدّثني أبي، عن أبيه عن آبائه عن عليّ(علیه السلام) انّ النّبي(صلی الله علیه وآله وسلم) قيل له: متى يخرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ذريتك؟ فقال: مثله مثل الساعة «لا يجلّيها لوقتها إلّا هو ثقلت في السّماوات و الأرض لا يأتيكم إلّا بغتة»

3. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 85 حدیث 15 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِبْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عُمَرَبْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي السَّائِبِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) اللَّيْلُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ النَّهَارُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ الشُّهُورُ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً وَ الْأَئِمَّةُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ النُّقَبَاءُ اثْنَا عَشَرَ نَقِيباً وَ إِنَّ عَلِيّاً سَاعَةٌ مِنَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرا»

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 805 حدیث 2 و المحجة صفحه 101، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 263 حدیث 21 و برهان مجلد 5 صفحه 577 حدیث 3 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ جَابِرِبْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) الْكَرَّةُ الْمُبَارَكَةُ النَّافِعَةُ لِأَهْلِهَا يَوْمَ الْحِسَابِ وَلَايَتِي وَ اتِّبَاعُ أَمْرِي وَ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ اتِّبَاعُ أَمْرِهِمْ يُدْخِلُهُمُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِهَا مَعِي وَ مَعَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَصِيِّي وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْكَرَّةُ الْخَاسِرَةُ عَدَاوَتِي وَ تَرْكُ أَمْرِي وَ عَدَاوَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ يُدْخِلُهُمُ اللَّهُ بِهَا النَّارَ فِي أَسْفَلِ السَّافِلِين

ص: 628

496. قرآن را خداوند در وجود رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی

طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر در حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است.

سوره عبس آیات 11 تا 16

كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ (11) فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ (12) في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ (13) مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ (14) بِأَيْدي سَفَرَةٍ (15) كِرامٍ بَرَرَةٍ (16)

(هرگز چنان نیست) بلکه این (قرآن) پند و اندرز و تذکره است. پس هرکس بخواهد از آن پند و اندرز می گیرد (که) در صحیفه هایی گرامی است با قدر و منزلتی مطهر و پاکیزه به دست .... (بسیار گرامی) بزرگوار و نیکوکار.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 739، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 99، تأویل الآیات الظاهرة، برهان مجلد 4 صفحه 583 حدیث 3، مختصر بصائرالدرجات صفحه 162 حدیث 35 آمده است:

قَوْلُهُ كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ قَالَ الْقُرْآنُ «فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ مَرْفُوعَةٍ» قَالَ: عِنْدَ اللَّهِ «مُطَهَّرَةٍ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ» قَالَ بِأَيْدِي الْأَئِمَّةِ «كِرامٍ بَرَرَةٍ قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ» قَالَ هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ «ما أَكْفَرَهُ» أَيْ مَا ذَا فَعَلَ فَأَذْنَبَ حَتَّى قَتَلُوهُ ثُمَّ قَالَ «مِنْ أَيِّ شَيْ ءٍ خَلَقَهُ مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ * ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ» قَالَ: يَسَّرَ لَهُ طَرِيقَ الْخَيْرِ «ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ» قَالَ فِي الرَّجْعَةِ «كَلَّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ» أَيْ لَمْ يَقْضِ عَلِيٌّ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مَا قَدْ أَمَرَهُ وَ سَيَرْجِعُ حَتَّى يَقْضِيَ مَا أَمَرَهُ.

منظور از بلکه این پند و اندرز است. حضرت فرمودند: منظور قرآن است. (قرآن تذکره است.)

منظور از «صحیفه هایی گرامی» حضرت فرمودند: (اصل آن) صحیفه در نزد خداوند است و منظور از « به دست کاتبانی بسیار گرامی» امامان(علیهم السلام) می باشند ومنظور از این بزرگواران و نیکوکاران ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند و منظور از آن (آقایی که او را

ص: 629

می کشند) حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است او چه کار کرده بود که او را کشتید. سپس فرمودند راه روشن خبر را برای او سهل و آسان نمود منظور زمان رجعت است که اگر خداوند بخواهد او را در زمان رجعت به جهان برمی گرداند

یعنی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) (آنچه را که مأمور بود در حکومت الهی خویش پیاده کند) نگذاشتند پیاده کند اما به زودی برمی گردد و عدالت را پیاده خواهد کرد.

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 739 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 583 حدیث 3 آمده است:

محمدبن العباس رحمة الله عن الحسين بن أحمد المالكي عن محمدبن عيسى عن يونس عن خلف بن حماد عن أبي أيوب الحذاء عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله تعالى «بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ بَرَرَةٍ» قال هم الأئمة(علیهم السلام)

3. در مختصر بصائرالدرجات صفحه 4 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 583 حدیث 4 آمده است:

سعدبن عبدالله عن علي بن محمدبن عبدالرحمن الحجال، عن صالح بن السندي، عن الحسن بن محبوب، عن مالك بن عطية، عن بريدبن معاوية العجلي قال: سألت أباجعفر(علیه السلام) عن قول الله عز و جل «صُحُفاً مُطَهَّرَة * فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ»(1) قال: هو حديثنا في صحف مطهرة من الكذب.

سعدبن عبدالله (قمی) با سند خویش از بریدبن معاویة عجلی روایت کرد که از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی آیه در صحیفه هایی بسیار گرامی صحیفه هایی بسیار گران قیمت و با ارزش که در آن نیز نوشته های ارزشمندی است. سؤال کردند. حضرت فرمودند: منظور از آن احادیث و سخنان ما (امامان و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است) که از هرگونه کذب و بی محتوایی مبرا می باشد.

تمام مراتبی که در این احادیث برای ائمه(علیهم السلام) نوشته شده است، امروز مصداق حقیقی آن وجود نازنین حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 630


1- . سوره بينة آیات 2، 3

497. در روز قیامت چهره ی دوستان اهل بیت(علیهم السلام) و امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) درخشان و چهره ی دشمنان ایشان سیاه و غبارآلود است.

سوره ی عبس آیات 38 تا 42

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (38) ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ (39) وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ (40) تَرْهَقُها قَتَرَةٌ (41) أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ (42)

(در روز قیامت) چهره هایی بسیار درخشان هستند و آن ها خندان و مسرور و شادابند اما در آن روز چهره هایی غبارآلود خواهند بود که در سیاهی فرورفته اند. این افراد همان کافران و فاجران هستند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 406 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه حدیث 1 آمده است:

ثُمَّ ذَكَرَ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ تَبَرَّءُوا مِنْ أَعْدَائِهِ فَقَالَ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» ثُمَّ ذَكَرَ أَعْدَاءَ آلِ مُحَمَّدٍ «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ» أَيْ فَقْرٌ مِنَ الْخَيْرِ وَ الثَّوَابِ «أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَة»

سپس خداوند عزوجل درباره ی کسانی صحبت می فرمایند که دوستان حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) هستند و کسانی که دشمنان آن بزرگواران هستند و می فرمایند «صورت های آنان بسیار درخشان است مسرور و خندان و شاد هستند.» سپس درباره ی دشمنان آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) صحبت می کند که «چهره های آن ها غبار گرفته و سیاه هستند.» یعنی آن ها از هر خیر و ثوابی محروم و تهی دست می باشند «و این ها مخالفان و دشمنان آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند.»

ص: 631

وجود جسمانی، روحانی و نورانی اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور است. هرکس ولایت ایشان را داشته باشد، از این نور بهره مند می شود و نورانی می گردد. هم در دنیا درونی روشن و نورانی دارد و هم در قیامت این نور او را از بقیه متمایز می سازد؛ طوری که همه خواهند فهمید که این اشخاص ولایت اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دارند. همین نور سبب می شود ملک الموت هنگام مرگ با او مهربان باشد و در قبر نکیر و منکر به بشیر و مبشر تبدیل شوند. همین نور سرانجام او را وارد بهشت می کند. بهشت نور است. کسانی می توانند وارد بهشت شوند که این نور را از دنیا با خود برده باشند.

ص: 632

498. قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از قاتلین آل محمد(علیهم السلام) و

هر شیعه ای که در راه ولایت مظلوم شهید شود بازخواست خواهد کرد

سوره تکویر آیات 8 و 9

وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ (8) بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (9)

1. در تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة صفحه741 آمده است:

وَ رُوِيَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ فِي مَوَدَّتِنَا وَ وَلَايَتِنَا وَ مَعْنَى سُؤَالِهَا تَوْبِيخُ قَاتِلِهَا فَيَكُونُ الْقَاتِلُ هُنَا هُوَ الْمَسْئُولَ عَلَى الْحَقِيقَةِ لَا الْمَقْتُولَةَ

2. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه741 آمده است:

وَ يُؤَيِّدُهُ مَا ذَكَرَهُ عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ هِيَ مَوَدَّتُنَا وَ فِينَا نَزَلَتْ

3. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 741 آمده است:

وَ رَوَى سُلَيْمَانُب ْنُ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبَانِب ْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِب ْنِ قَيْسٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ هُوَ مَنْ قُتِلَ فِي مَوَدَّتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ

4. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه741 آمده است:

وَ عَنْ مَنْصُورِبْنِ حَازِمٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ هِيَ مَوَدَّتُنَا وَ فِينَا نَزَلَتْ

5. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 742 آمده است:

وَ قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّب ْنِ حَدِيدٍ عَنْ مَنْصُورِبْنِ يُونُسَ عَنْ مَنْصُورِبْنِ حَازِمٍ عَنْ زَيْدِبْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ مَوَدَّتُنَا وَ هِيَ وَ اللَّهِ فِينَا خَاصَّةً

6. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 742 آمده است:

ص: 633

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَب ْنِ يَسَارٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ مَنْ قُتِلَ فِي مَوَدَّتِنَا سُئِلَ قَاتِلُهُ عَنْ قَتْلِهِ

7. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 742 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِالْحَمِيدِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ مَنْ قُتِلَ فِي مَوَدَّتِنَا

8. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 742 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ الْحُسَيْنِ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَمْرِوبْنِ ثَابِتٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قَالَ شِيعَةُ آلِ مُحَمَّدٍ تَسْأَلُ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ

9. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 742 آمده است:

كَمَا رَوَى عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَهْرَوَيْهِ عَنْ دَاوُدَبْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُوالْحَسَنِ الرِّضَا عَلِيُّب ْنُ مُوسَى(علیهما السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيٍّ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ مُوسَى(علیه السلام) سَأَلَ رَبَّهُ أَنَّ هَارُونَ مَاتَ فَاغْفِرْ لَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى لَوْ سَأَلْتَنِي فِي الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لَأَجَبْتُكَ مَا خَلَا قَاتِلَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَإِنِّي أَنْتَقِمُ مِنْ قَاتِلِه

ص: 634

499. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ستاره اى است كه پنهان مى شود

سپس به اذن اللّه ظاهر مى گردد

سوره تكوير آيات 15 و 16

فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (15) الْجَوارِ الْكُنَّسِ (16)

قسم به ستاره اى كه دور شود و غايب گردد و سپس بگردش درآيد و ظاهر شود.

1. خواجه كلان قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 430 باب 71 آورده است:

فى قوله تعالى «فَلا أُقْسِمُ بِالخُنَّسِ * الجَوارِ الكُنَّسِ» عن ام هانى قال سئلت هذه الآية عن الباقر رضى الله عنه قال الخنس امام يخنس اى يرجع من الظهور الى الغيبة سنة ستين و ماتين ثم بيده كاالشهاب الثاقب.

حافظ حنفى مى گويد: از ام هانى از امام محمّد باقر(علیه السلام) در مورد قول خداوند «فَلا أُقْسِمُ بِالخُنَّسِ * الجَوارِ الكُنَّس» سؤال كردم حضرت فرمودند: «خنّس» امامى است كه پنهان شود؛ يعنى، در سال دويست و شصت از حالت ظهور به غيبت و پنهانى باز گردد سپس مانند شهاب درخشنده آشكار شود.

لازم به ذكر است كه سال 260 (ه.ق) سال شهادت حضرت عسكرى(علیه السلام) و سال به امامت رسيدن حضرت بقيه اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و عده اى آن را آغاز غيبت صغرى مى دانند.

2. در كتاب كافی مجلد 1 «باب فى الغيبه» صفحه341، الهدایة الکبری صفحه 362، اثبات الوصیة صفحه 324، کمال الدین مجلد 2 صفحه 324، غیبت شیخ طوسی صفحه 159 حدیث 116، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 292، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 445، تفسیر برهان مجلد 4صفحه 433، بحارالانوار مجلد 24صفحه 78، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 517، منتخب الاثر صفحه 256 و ینابیع المودة مجلد 2 صفحه 254 حدیث 58 آورده است:

ص: 635

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَعْدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ عَنْ عُمَرَبْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ الرَّبِيعِ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ إِسْحَاقَ عَنْ أُسَيْدِبْنِ ثَعْلَبَةَ عَنْ أُمِّ هَانِئٍ قَالَتْ لَقِيتُ أَبَاجَعْفَرٍ مُحَمَّدَبْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَسَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ» قَالَ الْخُنَّسُ إِمَامٌ يَخْنِسُ فِي زَمَانِهِ عِنْدَ انْقِطَاعٍ مِنْ عِلْمِهِ عِنْدَ النَّاسِ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ ثُمَّ يَبْدُو كَالشِّهَابِ الْوَاقِدِ فِي ظُلْمَةِ اللَّيْلِ فَإِنْ أَدْرَكْتِ ذَلِكِ قَرَّتْ عَيْنُكِ

ام هانى مى گويد: امام محمّد باقر(علیه السلام) را ملاقات نمودم و از ايشان راجع به آيه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ» سؤال كردم و آن حضرت فرمودند: خنس امامى است كه در زمان خود هنگامى كه مردم از وجود او خبر ندارند پنهان مى شود، در سال 260 سپس، مانند شعله درخشان تار در شب تاريك ظاهر مى شود. اگر آن زمان را درك كنى چشمت روشن شود.

3. در كتاب كافى مجلد 2 «باب فى الغيبه» حديث 22 و در غيبت نعمانى صفحه 150، باب العاثيه، آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ وَهْبِب ْنِ شَاذَانَ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ أَبِي الرَّبِيعِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أُمِّ هَانِئٍ قَالَتْ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ مُحَمَّدَبْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ» قَالَتْ فَقَالَ إِمَامٌ يَخْنِسُ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ ثُمَّ يَظْهَرُ كَالشِّهَابِ يَتَوَقَّدُ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ فَإِنْ أَدْرَكْتِ زَمَانَهُ قَرَّتْ عَيْنُك.

ام هانى گويد از حضرت اباجعفر محمّدبن على(علیهما السلام) راجع به قول خداوند متعال سؤال كردم كه مى فرمايند «قسم به ستارگان غروب كننده كه ظاهر شوند» پرسيدم. آن حضرت فرمودند: آن امامى است كه در سال 260 غايب شود سپس؛ مانند، شعله اى در شب تاريك فروزان شود اگر زمان او را درك كنى چشمت روشن مى شود.

4. در كتاب غيبت نعمانى صفحه 139 و در كتاب بحار الانوار مجلد 51 صفحه 137 آمده است:

الغيبة للنعماني سَلَامَةُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ دَاوُدَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ عَنْ عِمْرَانَب ْنِ الْحَجَّاجِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أُسَيْدِبْنِ ثَعْلَبَةَ عَنْ أُمِّه َانِئٍ قَالَتْ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) مَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ» قَالَ لِي يَا أُمَّه َانِئٍ إِمَامٌ يَخْنِسُ نَفْسَهُ حَتَّى يَنْقَطِعَ عَنِ النَّاسِ عِلْمُهُ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ ثُمَّ يَبْدُو كَالشِّهَابِ الْوَاقِدِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ فَإِنْ أَدْرَكْتِ ذَلِكِ الزَّمَانَ قَرَّتْ عَيْنَاكِ ام هانى مى گويد: به حضرت باقر(علیه السلام) عرض كردم معنى آيه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ» چيست؟ آن حضرت فرمودند: امامى است كه پنهان مى كند تا علم به او از خلق منطقع شود (مردم از

ص: 636

راه عادى آگاهى بر احوالات و افعال او نداشته باشند) و در سال 260 غايب مى گردد و آن گاه مانند شعله اى در شب تاريك آشكار مى گردد و اگر در آن زمان او را درك كنى چشمت روشن مى گردد.

5. در كتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 330 حدیث 14، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 137، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 517 حدیث 18، منتخب الاثر صفحه 256، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 292 و اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 469، موائب الامر فصل 2 باب 27 صفحه 256 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ ... عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أُمِّ هَانِئٍ الثَّقَفِيَّةِ قَالَتْ غَدَوْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَضَتْ بِقَلْبِي فَأَقْلَقَتْنِي وَ أَسْهَرَتْ لَيْلِي قَالَ فَسَلِي يَا أُمَّه َانِئٍ قَالَتْ قُلْتُ يَا سَيِّدِي قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ» قَالَ نِعْمَ الْمَسْأَلَةُ سَأَلْتِينِي يَا أُمَّ هَانِئٍ هَذَا مَوْلُودٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ هُوَ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) مِنْ هَذِهِ الْعِتْرَةِ تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا أَقْوَامٌ فَيَا طُوبَى لَكِ إِنْ أَدْرَكْتِيهِ وَ يَا طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَهُ

ام هانى مى گويد: بامدادان خدمت آقايم محمّدبن على باقر(علیه السلام) رسيدم و عرض كردم اى آقاى من، يك آيه از كتاب خداى عزوجل به دلم عرضه شده است و من را پريشان دل ساخته و چشمم را بى خواب كرده. فرمود: اى ام هانى، سؤال كن. پس من عرض كردم اى آقاى من، خداى عزوجل گفته «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ» فرمود: اى ام هانى، چه مسئله نيكويى سؤال كردى. اين مولودى است كه در آخرالزمان متولد شود اوست مهدى(علیه السلام) از اين خاندان (آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)) براى او يك حيرت و غيبتى باشد كه مردمى در آن گمراه شوند ومردمى هدايت يابند خوشا بر تو اگر او را دريابى و خوشا به كسى كه او را دريابد.

6. عالم جليل القدر ومفسر بزرگ حاج سيدعبدالحسين طيب در تفسير اطيب البيان مجلد 14 در ذيل آيه فوق، مى فرمايند:در اخبارى كه كلينى در كافى و نعمانى به اسناد مختلف از حضرت باقر(علیه السلام) روايت كرده اند كه تفسير فرموده به وجود بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه مخصوص حضرت است و وقت آن را هم تعيين فرمود در سنه دويست و شصت هجرى غيبت مى فرمايند و مستور مى شوند سپس مثل شهاب قبس

ص: 637

ظاهر مى گردد. مى فرمايد به راوى كه اگر درك كردى زمان او را چشمت روشن مى شود. اشاره به اينكه هر كه درك كند زمان ظهور را چشمش روشن مى گردد.

7. در كتاب كافى مجلد 2 باب فى الغيبة حديث 8 صفحه 137 آمده است:

عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: انما نحن كنجوم السماء كلما غاب نجم طلع نجم حتى اذا اشَرتُم باصابعكم و مِلتُم باعناقكم غيَّب اللّه عنكم نجمكم فاستوت بنوعبدالمطلب فلم يعرف اىّ من اىّ فاذا طلع نجمكم فاحمدوا ربّكم.

معروف بن خَرَّبوز مى گويد امام باقر(علیه السلام) فرمودند ما ائمه(علیهم السلام) مانند اختران و ستارگان آسمانيم كه هرگاه اخترى غروب كند، اختر ديگرى طالع بشود يا زمانى كه با انگشت اشاره كنيد و گردن به سويش كج كنيد خداوند ستاره اش را از شما پنهان كند و فرزندان عبدالمطلب مساوى شوند و امام شناخته نشود از غير امام. پس چون ستاره اش طالع شود و (مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر گردد) پروردگارتان را سپاس مى گوييد.

8. دركتاب منتخب الاثر صفحه 100 آمده است:

ثقه الاسلام ابوالقاسم خراز رازى يكى از شاگردان شيخ صدوق در كتاب نفيس«كفاية الاثر» از سلمان فارسى نقل مى كند كه روزى پيامبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خطبه اى نقل مى فرمايند و در ضمن خطبه به مردم از رحلت خود صحبت مى كردند و مردم را نسبت به عترت خودشان آگاه مى كردند و سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى فرمايند:

معاشر الناس من افتقد الشمس فليتمسّك بالقمر و من افتقد القمر فليتمسّك بالفرقدين فليتمسّك بالنجوم الزاهرة بعدى.

يعنى اى مردم هر كس خورشيد را از دست داد پس به ماه مستمك مى شود هر كس ماه را از دست بدهد به فرقدين (دو ستاره نورانى نزديك قطب شمال) مستمسك مى شود وهركس فرقدين يا آن دو ستاره روشن را از دست داد پس به ستارگان نورانى ديگر مستمسك مى شود.

سلمان گويد: پس، از اين خطبه همراه پيامبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به منزل آن حضرت رفتم و از وى در مورد اين مطالب توضيح بيشترى خواستم آن حضرت فرمودند:

امّا الشّمس فانا و امّا القمر فعلى... و امّا الفرقدان فالحسن و الحسين(علیهما السلام) و اما النجوم الزاهرة فالائمة التسعة من صلب الحسين(علیه السلام) و التاسع مهديم، انهم هم اوصياء و الخلفاء بعدى ائمة أبرار عدد اسباط

ص: 638

يعقوب و حوارى عيسى قلت قسمتهم يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) قال اولهم و سيدهم على بن ابى طالب(علیه السلام) و سبطاى بعدهما زين على بن الحسين(علیهما السلام) و بعده محمّدبن على(علیهما السلام) باقر علم النبين و الصادق جعفربن محمّد(علیهما السلام) و ابنه الكاظم(علیه السلام) سمِّى موسى بن عمران و الذى يقتل بارض خراسان على(علیه السلام) ثم ابنه محمّد(علیه السلام) و الصادقان على و الحسن(علیهما السلام) و الحجة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) المنتظر فى غيبة فانهم عترتى من امى و لحمى علمهم علمى وحكمهم حكمى من اذانى فيهم فلا انا له اللّه تعالى شفاعتى.

اما منظور و مقصود از خورشيد من هستم و منظور از ماه حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) است و مراد از فرقدين امام حسن و امام حسين(علیهما السلام) هستند و ستارگان نورانى ائمه نه گانه اى هستند كه از پشت امام حسين(علیه السلام) مى باشند و نهمين آن ها مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنهاست سپس فرزند ايشان اوصياء وجانشينان بعد از من و پيشوايان نيكوكارانند تعداد آن ها برابر فرزندان يعقوب (يعقوب دوازده پسر داشت) و حواريون مسيح(علیه السلام) است (مسيح(علیه السلام) دوازده حوارى داشت) در اينجا سلمان از نام آنان سؤال مى كند پيامبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى فرمايند:

اول آن ها حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) و دوم و سوم آن ها امام حسن و امام حسين(علیهما السلام) هستند چهارمشان حضرت زين العابدين على بن الحسين(علیهما السلام) مى باشد و پنجمشان حضرت محمّدبن على(علیهما السلام) باقر علم نبيين مى باشد و ششم آن ها حضرت جعفر صادق(علیه السلام) و هفتم آن ها امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) و هشتمشان حضرت على بن موسى الرضا(علیهما السلام) است كه در سرزمين خراسان به قتل خواهد رسيد و نهمشان حضرت محمّدبن على(علیهما السلام) و دهم آن ها حضرت على بن محمّد(علیه السلام) و يازدهمينشان امام حسن عسكرى(علیه السلام) است و دوازدهمين ستاره حضرت حجتالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه در ايام غيبتش چشم به راهش خواهند بود. ايشان عترت من و از گوشت و خون من هستند. علم آن ها علم من و حكم آن ها حكم من است هر كس ايشان را بيازارد شفاعت من به او نخواهد رسيد.

ص: 639

500. ولایت غیر اهل بیت(علیهم السلام) شب و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) مخصوصاً

حضرت صاحب العصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، صبح روشن است.

سوره تکویر آیات 17 و 18

وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ (17) وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ (18)

قسم به شب چون پشت کند (و جهان تاریک گردد) و قسم به صبح که چون بدمد (جهان را روشن سازد.)

یکی از ابعاد اعجاز قرآن کریم که محیر العقول است ضرب المثل های قرآن است که در درون این آیات دنیایی از معرفت نهفته است و این معارف را فقط کسانی می توانند استخراج کنند که قرآن به آن ها می فرمایند «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»(1) آن ها علم کتاب دارند. خداوند علم این کتاب را در نزد آن ها نهاده است. قرآن کتابی است که خداوند در وصفش می فرمایند « لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين»(2) این کتاب منبع و مخزن کلیه ی علوم است. منتهی نزد کسانی است که خداوند درباره ی آن ها می فرمایند «وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبين» (3) خداوند علوم همه چیز را از جمله علم کتاب را در آن ها نهاده است. لذا آن ها می توانند مبین و مفسر و تأویل کننده ... قرآن باشند.آن ها می فرمایند: منظور از «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» آن شب تار و تاریک عصری است که ولایت از مکان اصلیش تغییر پیدا کرده و از جای اصلیش دور می شود و زمانی که مردم به جای

ص: 640


1- . سوره رعد آیه 43
2- . سوره انعام آیه 59
3- . سوره یس آیه 12

پذیرش ولایت از اهل بیت(علیهم السلام) به سمت نا اهلان بروند، شب تار فرامی رسد تا زمانی که این ولایت به جای اصلیش برگردد. در آن وقت است که روشنی ولایت جهان را به صبح روشن تبدیل می کند.

زمانی که غاصبان خلافت، چون ابرهای سیاه و ضخیم جلوی نورانیت خورشید ولایت را بگیرند جهان تاریک می شود دیگر مردم خورشید را نمی بینند اما زمانی که این ابرهای سیاه کنار بروند خورشید ولایت ظاهر می گردد و جهان را روشن می سازد و این صبح تابنده صبح روشنایی ظهور است. ظهور خورشید ولایت ظهور منبع نور امامت ظهور خزان العلم ظهور اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت کیهان مکنت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است اللهم عجل لولیک الفرج.

در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 77 حدیث 17، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 596 حدیث 6، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 131 حدیث 659 کمال الدین مجلد صفحه 324 حدیث 1، غیبة شیخ طوسی صفحه 159 حدیث 116، غیبة نعمانی صفحه 151 حدیث 6 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 812 حدیث 15 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ ... عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلَهُ ابْنُ الْكَوَّاءِ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ ... فَقَالَ «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» قَالَ يَعْنِي ظُلْمَةَ اللَّيْلِ وَ هَذَا ضَرَبَهُ اللَّهُ مَثَلًا لِمَنِ ادَّعَى الْوَلَايَةَ لِنَفْسِهِ وَ عَدَلَ عَنْ وَلَايَةِ الْأَمْرِ قَالَ فَقَوْلُهُ «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ» قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ الْأَوْصِيَاءَ يَقُولُ إِنَّ عِلْمَهُمْ أَنْوَرُ وَ أَبْيَنُ مِنَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّس.

محمدبن عباس با سند خود از اصبغ بن نباته روایت کرده است که ابن کوّاء از حضرت علی(علیه السلام) درباره چند آیه از سوره ی تکویر سؤالاتی می کند و حضرت به همه ی آن ها پاسخ می دهند تا می رسد به این آیه «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» حضرت فرمودند: منظور از ظلمت و تاریکی شب می باشد و خداوند این را به عنوان مثال برای کسانی مطرح نموده است که آن ها ادعای ولایت و امامت و زعامت کردند و از امامت و ولایت والیان امر (حقیقی) عدول نمودند و روی گردانیدند.

از معنای «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ» سؤال کرد. فرمودند: منظور از آن اوصیا و امامان هستند که علوم و دانش ایشان از (انوار) صبحگاهان که دمیده می شود روشن تر و درخشان ت ر خواهد بود (وروح این صبح نمود ولایت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که جهان را روشن می سازد.

ص: 641

501. انتخاب جانشین پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حق خداوند است و

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خدا انتخاب کرده است.

سوره تکویر آیات 22 تا 29

وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ (22) وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبينِ (23) وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنينٍ (24) وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجيمٍ (25) فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ (26) إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ (27) لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقيمَ (28) وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ (29)

صاحب شما (یعنی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) دیوانه و جن زده نیست. او در افقی روشن دیده است (آنچه را که هیچ کس ندیده است) و آنچه را که از غیب به او گفته اند و می گویند او دریغ نمی دارد و آن سخن شیطان رجیم نیست. پس شما (سرگردانان و بی خردان) به کجا می روید؟ و نیست او مگر ذکری برای همه ی عوالم و برای هرکس از شما بخواهد که در راه مستقیم و راست قرارگیرد می باشد و شما نمی توانید چیزی را بخواهید مگر آنچه را که پروردگار عوالم بخواهد.

در تأویل این آیات آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از ابتدای بیان رسالتش در هر فرصتی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به عنوان وصی بعد از خودش و بلافصل معرفی می کردند. در غدیر خم و در خطبه ی مفصلی که حضرت ایراد فرمودند، آینده ی اسلام پس از خود را معین کردند، هم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به عنوان امام و ولی و زعیم بعد از خود معرفی کردند و هم از یازده فرزند آن بزرگوار و حضرت فاطمه(علیها السلام) نامبردند که هریک پس از دیگری مقام امامت و زعامت و خلافت بعد از آن حضرت را دارند و اشاره به این مطلب می فرمایند که خلیفه و امام دوازدهم بعد از خودشان، حضرت قائم آل محمد صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) هستند.

ص: 642

متأسفانه دشمنان آن حضرت همیشه تبلیغات سوء می کردند و می گفتند او دیوانه است. این حرف ها را خدا به او نگفته است. این سخنان از شیطان است و خداوند با این آیات برای جهانیان روشنگری می کند که آنچه آن حضرت می فرمایند ذکری است از طرف خداوند « إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ»(1) فرمودند: یعنی این ها گفتار کاهنان نیست که در بین قریش هستند. پس خداوند در این آیه کلام آن ها را به کلام شیاطین نسبت می دهند همان هایی که بر زبان شیاطین سخن می گویند و لذا فرمودند «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجيمٍ»(2)

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 742 آمده است:

«وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ» قَالَ يَعْنِي النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَا هُوَ بِمَجْنُونٍ فِي نَصْبِهِ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَلَماً لِلنَّاسِ قُلْتُ قَوْلُهُ «وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ» قَالَ مَا هُوَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ بِغَيْبِهِ بِضَنِينٍ عَلَيْهِ قُلْتُ قَوْلُهُ «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ» قَالَ: يَعْنِي الْكَهَنَةَ الَّذِينَ كَانُوا فِي قُرَيْشٍ فَنَسَبَ كَلَامَهُمْ إِلَى كَلَامِ الشَّيَاطِينِ الَّذِينَ كَانُوا مَعَهُمْ يَتَكَلَّمُونَ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ فَقَالَ «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ» مِثْلَ أُولَئِكَ قُلْتُ قَوْلُهُ «فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» قَالَ أَيْنَ تَذْهَبُونَ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) يَعْنِي وَلَايَتَهُ أَيْنَ تَفِرُّونَ مِنْهَا «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» لِمَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ عَلَى وَلَايَتِهِ قُلْتُ قَوْلُهُ «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ» قَالَ: فِي طَاعَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ قُلْتُ قَوْلُهُ «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» قَالَ لِأَنَّ الْمَشِيَّةَ إِلَيْهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا إِلَى النَّاس.

ابابصیر از امام صادق(علیه السلام) درباره این آیات سؤالاتی پرسید و آن حضرت پاسخ فرمودند تا رسید به اینجا که منظور از «وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ» چیست؟ حضرت فرمودند: مقصود از آن رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد یعنی آن حضرت در نصب و معرفی حضرت امیرالؤمنین(علیه السلام) به عنوان خلیفه و جانشین خود برای مردم دیوانه و جن زده نیست. عرض کردم منظور از «وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ» چه می باشد؟ فرمودند: یعنی خداوند متعال در امر رساندن وحی بر پیامبرش نسبت به غیب بخیل نبوده و نیست. عرض کردم منظور از «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ» چیست؟ مانند آنها. عرض کردم معنای فرمایش خداوند از این آیات چیست؟ «فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»حضرت فرمودند: یعنی در مورد ولایت

ص: 643


1- . سوره تکویر آیه 27
2- . سوره تکویر آیه 25

حضرت علی(علیه السلام) به چه سمت و سویی می روید و به کجا فرار می کنید؟ «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» این پند و اندرزی است برای افرادی که بر عهد و میثاق خود نسبت به ولایت امام علی پای بند و ثابت هستند. عرض کردم منظور از این آیه چیست؟ «مَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ» حضرت فرمودند: یعنی بر اطاعت و پیروی از حضرت علی(علیه السلام) و دیگر امامان بعد از او ثابت و پایدار باشد. عرض کردم منظور از فرمایش خداوند در مورد این آیه چیست؟ «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» حضرت فرمودند: یعنی برای این مشیت ها و اراده ها مربوط به خداوند متعال است و دیگر ربطی به مردم ندارد. بسیاری از چیزها را خداوند به اختیار مخلوقات قرار نداده است. از جمله یعنی انبیاء الهی را و همچنین اوصیای آن حضرت را ما هیچ امتی را قبل از اسلام نداریم که آن امت بعد از پیامبران آمده باشند برای پیامبرشان جانشین تعیین کنند مگر امت اسلامی را لذا خداوند می فرمایند «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» انتخاب امامان بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) که اول ایشان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و آخرین ایشان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است در اختیار بشر نیست.

«لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ» قَالَ: فِي طَاعَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ خداوند است که حضرت علی(علیه السلام) و فرزندانش را به عنوان امامان و خلفای بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) معرفی می کند و این حق خداست نه حق مخلوقات و امروزه بر روی کره زمین آخرین ستاره درخشانی که خداوند به عنوان جانشین رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) قرار داده است وجود نازنین حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و کسانی که معتقد به این بزرگوار باشند در صراط مستقیم خداوند قرار دارند و ما در این موضع ندا برمی آوریم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم»(1) خداوندا ما را به راه مستقیم یعنی راهی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رود هدایت فرما و ما را از حضرت مهدی فاطمه(علیهما السلام) دورنفرما. خداوندا ظهورش را نزدیک فرما. خداوندا ما را از اصحاب و یاران نزدیک آن حضرت قرار بده. خداوندا قلب مقدس او را از ما راضی بفرما. خداوندا اگر قبل از ظهورش از دنیا رفتیم ما را به جهان برگردان و از سربازان او قرار بده آمین یا رب العالمین.

ص: 644


1- . سوره حمد آیه 6

502. امامان و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایگاهشان

در نعیم است و فجار در جهنم قرار دارند

سوره انفطار آیات 13 و 14

إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ(13) وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي جَحيمٍ(14)

این که مصداق واقعی ابرار ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و شیعیان ایشان هستند هیچ شکی نیست زیرا خداوند در سوره بینه آیه 7 می فرمایند: همانا آن ها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنها یا بهترین مردم هستند. طبری در تفسیرش و ابن حجر در صواعق و فخررازی در تفسیرش و ... همه روایت کرده اند که وقتی این آیه نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند: أنت یا علی و شیعتک خیرالبریة ای علی(علیه السلام) تو و شیعیانت بهترین مردم هستید. این حدیث را شیعه و سنی بیان کرده اند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: علیٌ امامُ البررة حضرت علی(علیه السلام) امام و رهبر و پیشوای نیکوکاران است.

پس مصداق واقعی الابرار ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 814 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 2 حدیث 5 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 602 حدیث 4 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ « إِنَ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ» قَالَ الْأَبْرَارُ نَحْنُ هُمْ وَ الْفُجَّارُ هُمْ عَدُوُّنَامحمدبن عباس با سند خود از ابوحمزه روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) درباره ی این فرمایش خداوند « إِنَ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ» فرمودند: مقصود از «الْأَبْرارَ» نیکوکاران ما اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هستیم و « الْفُجَّارَ» بدکاران و فاجران دشمنان ما هستند.

ص: 645

503. قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیامت صغری است

سوره مطففین آیات 6 و 7

يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمينَ(6) كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفي سِجِّينٍ(7)

روزی که مردم در مقابل رب العالمین به پا بایستند. چنین نیست بلکه نامه ی عمل بدکاران برای سجین نوشته شده است (و تو چه می دانی که سجین چیست؟)

در کافی مجلد 1 صفحه 435 حدیث 91، بحار مجلد 24 صفحه 340 (ذیل حدیث 59)، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 606 حدیث 4، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 815 و 816 آمده است:

رَوَى الشَّيْخُ مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَلِيِّب ْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِب ْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ « إِنَ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ» قَالَ هُمُ الَّذِينَ فَجَرُوا فِي حَقِّ الْأَئِمَّةِ(علیه السلام) وَ اعْتَدَوْا عَلَيْهِمْ قُلْتُ لَهُ «ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ» قَالَ يَعْنِي بِهِ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ.

کلینی با اسناد خودش از محمدبن فضیل و او از ابی الحسن الماضی یعنی موسی بن جعفر(علیهما السلام) روایت می کند که عرض کردم منظور از بلکه نوشته شده است جهنم سجین برای فجار چیست؟ حضرت فرمودند بدکاران کسانی هستند که در حق ائمه ی طاهرین (یا امامان معصوم(علیهم السلام)) خیانت کردند و درباره ی حق آن ها ظلم کردند که این بزرگ ترین ظلم است.امروزه کسانی که حق حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بقیه ی امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منکر می شوند از فجارند.

ص: 646

504. مشركين زمان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان بهانه هایى را

مى آورند كه مشركين زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) براى آن حضرت مى آوردند

سوره المطففين آيه 13

إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ

هرگاه آيات ما را بر او بخوانند گويد: (اين ها) افسانه هاى پيشينيان است.

* در كتاب تأويل الايات الظاهره صفحه 172 آمده است:

روى أحمدبن إبراهيم، بإسناده إلى عباد، عن عبدالله بن بكير، يرفعه إلى أبي عبدالله(علیه السلام) ... و قوله تعالى «إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» قال: يعني تكذيبه بالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إذ يقول له: لسنا نعرفك و لست من ولد فاطمة(علیها السلام) كما قال المشركون لمحمد(صلی الله علیه وآله وسلم)

محمّدبن عباس از احمدبن ابراهيم بن عباد روايت كرده به سند خود تا عبداللّه بن بكير بطور مرفوع از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) آورده كه درباره فرموده خداى عزوجل «هرگاه آيات ما بر او خوانده شود گويد افسانه هاى پيشينيان است» فرمود: يعنى او را از جهت (ايمان به) حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دروغگو شمارند كه به آن حضرت گويند: تو را نمى شناسيم و تو از فرزندان فاطمه(علیها السلام) نيستى، همان طور كه مشركين به حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) چنين گفتند.

این نکته را نباید فراموش کنیم که اهل کتاب قبل از بعثت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) منتظر این بزرگوار بودند؛ اما زمانی که آن حضرت(صلی الله علیه وآله وسلم) به رسالت مبعوث شدند، ایشان را تکذیب کردند. خداوند به کسانی که قبل از ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتظرشان هستند، ولی زمانی که حضرت قیام کنند، ایشان را تکذیب خواهندکرد؛ رحم کند. خداوندا ما را همیشه از شیعیان و محبین حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده. اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه.

ص: 647

505. مصداق واقعی ابرار، رسول خدا و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام مجتبی و

سیدالشهدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

سوره مطففین آیات 18 و 19

كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي عِلِّيِّينَ(18) وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّون(19)

1. در کافی مجلد 1 صفحه 435 حدیث 91 بحارالانوار مجلد 24 ص 340 ذیل حدیث 59 تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 606 حدیث 4 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 816 حدیث 3 آمده است:

رَوَاهُ أَيْضاً مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى وَ غَيْرِهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي نَهْشَلٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنَا مِنْ أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنَا مِنْهُ وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوَى إِلَيْنَا لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقْنَا مِنْهُ ثُمَّ تَلَا «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ» وَ خَلَقَ عَدُوَّنَا مِنْ سِجِّينٍ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِهِمْ مِمَّا خُلِقُوا مِنْهُ وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوَى إِلَيْهِمْ لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقُوا مِنْهُ ثُمَّ تَلَا « كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ كِتابٌ مَرْقُومٌ»

کلینی با اسناد خودش از ابوحمزه ثمالی روایت می کند که گفت: از امام محمد باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمودند: به راستی خداوند عزوجل ما را از اعلی علیین خلق فرمودند و ارواح و قلوب شیعیان ما را از خمیرمایه ی ما خلق کردند و بدن های آنها را از پایین تر خلق فرمودند. پس ارواح و دل های ایشان متمایل و در هوای ماست زیرا آنها از همان چیزی آفریده شده اند که ما خلق شدیم سپس حضرت این آیات را تلاوت فرمودند « كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ كِتابٌ مَرْقُومٌ» سپس فرمودند: و دشمنان ما را از

ص: 648

طینت سجین آفریدند و دل های پیروانشان را از همان آفریده است و بدن های ایشان از پست تر از آن آفریده شده. سپس حضرت این آیات را تلاوت فرمودند «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ كِتابٌ مَرْقُومٌ»

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 816 حدیث 4 ما رواة الشیخ ابوجعفر محمدبن بابویه فی کتاب المعراج، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 607 حدیث 9 و اثبات الهداة حدیث 3 صفحه 87 حدیث 791 آمده است:

وَ هُوَ مَا رَوَاهُ الشَّيْخُ أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِ الْمِعْرَاجِ عَنْ رِجَالِهِ مَرْفُوعاً عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ هُوَ يُخَاطِبُ عَلِيّاً(علیه السلام) يَقُولُ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ وَ لَا شَيْ ءَ مَعَهُ فَخَلَقَنِي وَ خَلَقَكَ رُوحَيْنِ مِنْ نُورِ جَلَالِهِ وَ كُنَّا أَمَامَ عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِينَ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نَحْمَدُهُ وَ نُهَلِّلُهُ وَ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ مِنْ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ طِينَةِ عِلِّيِّينَ وَ عَجَنَنَا بِذَلِكَ النُّورِ وَ غَمَسَنَا فِي جَمِيعِ الْأَنْوَارِ وَ أَنْهَارِ الْجَنَّةِ ثُمَّ خَلَقَ آدَمَ وَ اسْتَوْدَعَ صُلْبَهُ تِلْكَ الطِّينَةَ وَ النُّورَ فَلَمَّا خَلَقَهُ اسْتَخْرَجَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْ ظَهْرِهِ فَاستَنْطَقَهُمْ وَ قَرَّرَهُمْ بِرُبُوبِيَّتِهِ فَأَوَّلُ خَلْقٍ أَقَرَّ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ أَنَا وَ أَنْتَ وَ النَّبِيُّونَ عَلَى قَدْرِ مَنَازِلِهِمْ وَ قُرْبِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى صَدَقْتُمَا وَ أَقْرَرْتُمَا يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) وَ سَبَقْتُمَا خَلْقِي إِلَى طَاعَتِي وَ كَذَلِكَ كُنْتُمَا فِي سَابِقِ عِلْمِي فِيكُمَا فَأَنْتُمَا صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِكُمَا وَ شِيعَتُكُمَا وَ كَذَلِكَ خَلَقْتُكُمْ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) فَكَانَتِ الطِّينَةُ فِي صُلْبِ آدَمَ وَ نُورِي وَ نُورُكَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ فَمَا زَالَ ذَلِكَ النُّورُ يَنْتَقِلُ بَيْنَ أَعْيُنِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُنْتَجَبِينَ حَتَّى وَصَلَ النُّورُ وَ الطِّينَةُ إِلَى صُلْبِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَافْتَرَقَ نِصْفَيْنِ فَخَلَقَنِي اللَّهُ مِنْ نِصْفِهِ وَ اتَّخَذَنِي نَبِيّاً وَ رَسُولًا وَ خَلَقَكَ مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ فَاتَّخَذَكَ خَلِيفَةً وَ وَصِيّاً وَ وَلِيّاً فَلَمَّا كُنْتُ مِنْ عَظَمَةِ رَبِّي كَقَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَنْ أَطْوَعُ خَلْقِي لَكَ فَقُلْتُ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فَاتَّخِذْهُ خَلِيفَةً وَ وَصِيّاً فَقَدِ اتَّخَذَتْهُ صَفِيّاً وَ وَلِيّاً يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) كَتَبْتُ اسْمَكَ وَ اسْمَهُ عَلَى عَرْشِي مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ خَلْقِي مَحَبَّةً مِنِّي لَكُمَا وَ لِمَنْ أَحَبَّكُمَا وَ تَوَلَّاكُمَا وَ أَطَاعَكُمَا فَمَنْ أَحَبَّكُمَا وَ أَطَاعَكُمَا وَ تَوَلَّاكُمَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَ مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَكُمَا وَ عَدَلَ عَنْكُمَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْكَافِرِينَ الضَّالِّينَ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) فَمَنْ ذَا يَلِجُ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ وَ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ فَأَنْتَ أَحَقُّ النَّاسِ بِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ وُلْدُكَ وُلْدِي وَ شِيعَتُكُمْ شِيعَتِي وَ أَوْلِيَاؤُكُمْ أَوْلِيَائِي وَ أَنْتُمْ مَعِي غَداً فِي الْجَنَّةِ.

ص: 649

506. شراب مختوم که مست کننده نیست در بهشت مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)

و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان ایشان است.

سوره مطففین آیات 25 تا 28

يُسْقَوْنَ مِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ(25) خِتامُهُ مِسْكٌ وَ في ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ(26) وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنيمٍ(27) عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ(28)

از شرابی خالص که بر سر آن مهر نهاده اند سیراب شوند و مهر آن از مشک است و به سوی آن سبقت گیرندگان از یکدیگر پیش دستی می کنند طعم و آمیزه ی آن تسنیم است همان چشمه هایی که مقربان خداوند از آن می آشامند.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 744 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مَعْرُوفٍ عَنِ السِّنْدِيِّ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) ... إِلَى قَوْلِهِ عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ وَ هُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) وَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) ...

همان چشمه هایی که مقربان درگاه الهی از آن می نوشند اینها رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین(علیهما السلام) و حضرات امامان (از اهل بیت عصمت و طهارت)(علیهم السلام) هستند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 744 آمده است:وَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَنْ تَرَكَ الْخَمْرَ لِغَيْرِ اللَّهِ سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ. قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ مَنْ تَرَكَ الْخَمْرَ لِغَيْرِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ وَ اللَّهِ صِيَانَةً لِنَفْسِهِ ... وَ هِيَ عَيْنٌ يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ، وَ الْمُقَرَّبُونَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَقُولُ اللَّهُ « السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ خَدِيجَةُ وَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ ذُرِّيَّاتُهُمْ تَلْحَقُ بِهِمْ. يَقُولُ اللَّهُ: أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمُقَرَّبُونَ يَشْرَبُونَ مِنْ تَسْنِيمٍ بَحْتاً صِرْفاً وَ سَائِرُ الْمُؤْمِنِينَ مَمْزُوجاً.

ص: 650

507. خداوند سير سنت هاى انبياء گذشته را درباره قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) اجرا مى كند

سوره انشقاق آيه 19

لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ

البته كه شما احوال گوناگون و حوادث مختلفى خواهيد يافت.

* در كتاب كمال الدين و تمام النعمه باب 44 حديث 6 صفحه 480، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 305، علل الشرایع صفحه 245 حدیث 7، اثبات الهداة صفحه 486 حدیث 212، المحجة صفحه 246، تفسیربرهان مجلد 4 صفحه 444 حدیث 8، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 90، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 539 و انوارالنعمانیه صفحه 372 آمده است:

الْمُظَفَّرُ الْعَلَوِيُّ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرِبْنِ مُحَمَّدٍ السَّمَرْقَنْدِيِّ مَعاً عَنِ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ جَبْرَئِيلَب ْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ لِلْقَائِمِ(علیه السلام) مِنَّا غَيْبَةً يَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ يُجْرِيَ فِيهِ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ(علیه السلام) فِي غَيْبَاتِهِمْ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ يَا سَدِيرُ مِنِ اسْتِيفَاءِ مَدَدِ غَيْبَاتِهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ» أَيْ سَنَناً عَلَى سَنَنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ

سدير از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده است كه فرمود قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غيبتى دارد كه طولانى است به او عرض كردم يابن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) براى چه؟ فرمودند: براى آنكه خداى عزوجل ابا كرده است جز اينكه روشى در غيبت پيغمبران را درباره او مجرى دارد و ناچار است اى سدير، كه مدت غيبت همه پيغمبران را به سر برد، خداى تعالى فرموده است «هر آينه طبقه طبقه بر يكديگر سوار شويد» يعنى دوستى كسانى كه پيش از شما بوده اند.

ص: 651

508. امامان(علیهم السلام) بُرج هاى آسمان هستند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرين اين بُرج هاست.

سوره بروج آيه 1

وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ

سوگند به آسمان كه داراى برج ها است.

1. حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 430 آورده است:

قوله تعالى «وَالسَّماءِ ذاتِ البُرُوجِ» عن الاصبغ بن نباته قال سمعت ابن عباس رضى الله عنه يقول قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) انا السماء و اما البروج فالائمة من اهل بيتى و عترتى اولهم على(علیه السلام) و آخر هم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هم اثنا عشر.

حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى مى گويد: از اصبغ بن نباته از ابن عباس در مورد قول خداوند متعال «وَالسَّماءِ ذاتِ البُرُوجِ» روايت شده است كه آن حضرت فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: آسمان منم، و اما برج ها پس امامان از اهل بيت وعترت(علیهم السلام) من مى باشند، اولين آن ها اميرالمؤمنين على(علیه السلام) است و آخرين شان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و آنان دوازده نفرند.

2. در كتاب اختصاص صفحه 223، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 370، مجمع البحرین مجلد 2 صفحه 277، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 445، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 635، مستدرک الوسائل مجلد 1 صفحه 253آمده است:

الإختصاص الصَّدُوقُ عَنِ ابْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْكُوفِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِب ْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّب ْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ طَرِيفٍ عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرِي عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ الْأَئِمَّةِمِنْ وُلْدِهِ عِبَادَةٌ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِّيَّةِ إِنَّ وَصِيِّي لَأَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِنَّهُ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى خَلْقِهِ

ص: 652

وَ مِنْ وُلْدِهِ الْأَئِمَّةُ الْهُدَاةُ(علیهم السلام) بَعْدِي بِهِمْ يَحْبِسُ اللَّهُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ «يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ» وَ بِهِمْ يُمْسِكُ الْجِبَالَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ بِهِمْ يَسْقِي خَلْقَهُ الْغَيْثَ وَ بِهِمْ يُخْرِجُ النَّبَاتَ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ حَقّاً وَ خُلَفَائِي صِدْقاً عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الشُّهُورِ وَ هِيَ «اثْنا عَشَرَ شَهْراً» وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ نُقَبَاءِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» ثُمَّ قَالَ أَ تُقَدِّرُ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَنَّ اللَّهَ يُقْسِمُ بِالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ وَ يَعْنِي بِهِ السَّمَاءَ وَ بُرُوجَهَا قُلْتُ يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَمَا ذَاكَ قَالَ أَمَّا السَّمَاءُ فَأَنَا وَ أَمَّا الْبُرُوجُ فَالْأَئِمَّةُ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ آخِرُهُمُ الْمَهْدِيُّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين

شيخ مفيد: در كتاب اختصاص از محمّدبن على بن بابويه آورده كه گويد: محمّدبن موسى بن المتوكل از محمّدبن ابى عبداللّه كوفى، از موسى بن عمران، از عمويش حسين بن يزيد، از على بن سالم، از پدرش، از سالم بى دينار، از سعدبن ظريف، از اصبغ بن نباته حديثمان داد كه گفت: شنيدم ابن عباس مى گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: ذكر خداوند عزوجل عبادت است و ياد من عبادت است، ياد (حضرت) على(علیه السلام) عبادت است، ياد امامان(علیهم السلام) از فرزندانشان عبادت است. سوگند به آنكه مرا به نبوت برانگيخت و بهترين مخلوقات قرارم داد كه وصيّ من برترين اوصياست و همانا او حجت خداوند بر بندگانش و خليفه او بر خلقش مى باشد و از فرزندانش امامان هدايتگر بعد از من هستند. به آنان خداوند عذاب را از اهل زمين حبس مى كند و به سبب آنان آسمان را نگاه مى دارد كه جز به اذن او بر زمين افتد و به (ميمنت وجود) آنان كوه ها را نگه مى دارد كه به حركت در آيند و به (واسطه ى) ايشان بر آفريدگان خويش باران مى بارد، و به (خاطر) آنان گياه مى روياند، ايشانند به حق اولياى خداوند و خلفاى راستين من، شماره هاى ايشان همان تعداد ماه هاست، كه دوازده ماه است، و به شماره نقباى موسى بن عمران، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «سوگند به آسمان كه داراى برج ها و كاخ هاى با عظمت است.» آن گاه فرمود: اى ابن عباس، آيا چنين مى پندارى كه خداوند به آسمان داراى برج ها سوگند ياد كند و منظورش همان آسمان و برج هاى آن باشد، عرض كردم: يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) پس (معنى آن) چيست؟ فرمود: آسمان من هستم وبرج ها پس امامان بعد از من مى باشند و اولينشان (حضرت) على(علیه السلام) و آخرينشان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه صلوات خداوند بر همه آنان باد.

ص: 653

3. در کمال الدین صفحه 259 و 260 حدیث 5، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 253 حدیث 69، اعلام الوری مجلد 2 صفحه 184 و عوالم العلوم مجلد 5 صفحه 202 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ أَحْمَدَبْنِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ أَحْمَدَبْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَبْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْجَارُودِ الْعَبْدِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِب ْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: خَرَجَ عَلَيْنَا أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ذَاتَ يَوْمٍ وَ يَدُهُ فِي يَدِ ابْنِهِ الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ هُوَ يَقُولُ خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) ذَاتَ يَوْمٍ وَ يَدِي فِي يَدِهِ هَكَذَا وَ هُوَ يَقُولُ خَيْرُ الْخَلْقِ بَعْدِي وَ سَيِّدُهُمْ أَخِي هَذَا وَ هُوَ إِمَامُ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدَ وَفَاتِي أَلَا وَ إِنِّي أَقُولُ خَيْرُ الْخَلْقِ بَعْدِي وَ سَيِّدُهُمْ ابْنِي هَذَا وَ هُوَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدَ وَفَاتِي أَلَا وَ إِنَّهُ سَيُظْلَمُ بَعْدِي كَمَا ظُلِمْتُ بَعْدَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ خَيْرُ الْخَلْقِ وَ سَيِّدُهُمْ بَعْدَ الْحَسَنِ(علیه السلام) ابْنِي أَخُوهُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) الْمَظْلُومُ بَعْدَ أَخِيهِ الْمَقْتُولُ فِي أَرْضِ كَرْبَلَاءَ أَمَا إِنَّهُ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ سَادَةِ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ قَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَادَةُ الْمُتَّقِينَ تَاسِعُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَمْلَأُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ نُوراً بَعْدَ ظُلْمَتِهَا وَ عَدْلًا بَعْدَ جَوْرِهَا وَ عِلْماً بَعْدَ جَهْلِهَا وَ الَّذِي بَعَثَ أَخِي مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) بِالنُّبُوَّةِ وَ اخْتَصَّنِي بِالْإِمَامَةِ لَقَدْ نَزَلَ بِذَلِكَ الْوَحْيُ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى لِسَانِ الرُّوحِ الْأَمِينِ جَبْرَئِيلَ وَ لَقَدْ سُئِلَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ فَقَالَ لِلسَّائِلِ «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» إِنَّ عَدَدَهُمْ بِعَدَدِ الْبُرُوجِ وَ رَبِّ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ الشُّهُورِ إِنَّ عَدَدَهُمْ كَعَدَدِ الشُّهُورِ فَقَالَ السَّائِلُ فَمَنْ هُمْ يَا رَسُولَا للَّهِ فَوَضَعَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَدَهُ عَلَى رَأْسِي فَقَالَ أَوَّلُهُمْ هَذَا وَ آخِرُهُمُ الْمَهْدِيُّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالانِي وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانِي وَ مَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَنِي بِهِمْ يَحْفَظُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِينَهُ وَ بِهِمْ يَعْمُرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ يَرْزُقُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ نَزَلَ الْقَطْرُ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ يَخْرُجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ هَؤُلَاءِ أَصْفِيَائِي وَ خُلَفَائِي وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ مَوَالِي الْمُؤْمِنِين

ص: 654

509. «والسماء» امیرالمؤمنین است و «طارق» کسی است که از نزد پروردگار

از آنچه در شب و روز اتفاق می افتد برای ائمه خبر می آورد

سوره طارق آیه 1

وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ

قسم به آسمان و آن شبگرد

در تفسیر آیة الله العظمی علی بن ابراهیم قمی صفحه 749 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ مُوسَى عَنِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ» قَالَ قَالَ السَّمَاءُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الطَّارِقُ الَّذِي يَطْرُقُ الْأَئِمَّةَ(علیه السلام) مِنْ عِنْدِ رَبِّهِمْ مِمَّا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ هُوَ الرُّوحُ الَّذِي مَعَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) يُسَدِّدُهُمْ

علی بن ابراهیم با سند خود از ابوبصیر روایت می کند که گفت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: درباره ی فرمایش خداوند متعال«وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ» منظور از اسماء در اینجا حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و الطارق آن کسی است که از آنچه درشبانه روز اتفاق می افتد، از نزد پروردگارش برای امامان (معصوم)(علیهم السلام) گزارش می آورند که او روح است و همراه ائمه(علیهم السلام) می باشد.

510. یکی از اسامی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) النجم الثاقب یا

ستاره ی درخشان است

سوره طارق آیه 3

النَّجْمُ الثَّاقِبُ

سوگند به آن ستاره ی درخشان و نورانی

كافران در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) مكر و حيله (كيد) ورزيدند و خداوند متعال به وسيله قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مكر و حيله (كيد) خواهد كرد.

ص: 655

511. در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از تمام کسانی که در طول تاریخ،

مثل قریش و بنی امیه که سد راه پیشرفت رسول خدا و ائمه طاهرین(علیهم السلام) شدند و بر گمراهی انسان افزودند انتقام گرفته می شود

سوره طارق آيات 15 تا 17

إِنَّهُمْ يَكيدُونَ كَيْداً (15) وَ أَكيدُ كَيْداً (16) فَمَهِّلِ الْكافِرينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً (17)

البته آنان (دشمنان اسلام) هر چه بتوانند كيد و مكر مى كنند و من (خداى متعال) هم (در مقابل آنان) كيد خواهم كرد پس تو (اى رسول ما) مهلت ده كافران را مهلت كمى.

* در تفسير قمى مجلد 2 صفحه 416 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَيْدِاللَّهِب ْنِ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ فِي قَوْلِهِ «فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ» قَالَ مَا لَهُ قُوَّةٌ يَقْوَى بِهَا عَلَى خَالِقِهِ وَ لَا نَاصِرٌ مِنَ اللَّهِ يَنْصُرُهُ إِنْ أَرَادَ بِهِ سُوءاً قُلْتُ: « إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً» قَالَ: كَادُوا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ كَادُوا عَلِيّاً(علیه السلام) وَ كَادُوا فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَقَالَ اللَّهُ: يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) « إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً وَ أَكِيدُ كَيْداً فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ» يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) «أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً» لِوَقْتِ بَعْثِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَيَنْتَقِمُ لِي مِنَ الْجَبَّارِينَ وَ الطَّوَاغِيتِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ سَائِرِ النَّاسِ.

على بن ابراهيم گويد: حديثمان داد جعفربن احمد، از عبد (عبيد) اللّه بن موسى، از حسن بن على، (از) ابن ابى حمزه (از پدرش) از ابوبصير درباره فرموده خداوند «پس او را (در آن روزقوت و توانى در خود و ياورى بر جان نيست.» آن حضرت(علیه السلام) فرمود: براى او قوت و نيرويى نيست كه عليه خالقش به وسيله آن نيرو گيرد، هيچ ياورى از سوى خداوند نمى باشد تا اگر خداوند اراده فرمايد او را عذاب كند يا ياريش نمايد. عرضه داشتم: آنان هر چه بتوانند كيد و مكر كنند (و من هم كيد خواهم كرد) فرمود: با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) كيد نمودند و با حضرت على(علیه السلام) كيد كردند و نسبت به حضرت فاطمه(علیها السلام) با كيد و مكر رفتار نمودند، پس (خداوند) فرمود: اى محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)، آنان هر چه بتوانند كيد و مكر مى كنند، و من هم در مقابل آنان كيد خواهم كرد، پس تو (اى محمّد) كافران را مهلت ده، مهلت كمى تا وقت برانگيختنحضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه براى او از جبّاران و طاغوت هاى قريش و بنى اميه و ساير مردم انتقام خواهد گرفت. اللهم عجل لولیک الفرج

ص: 656

512. هرکس به یاد خداوند بیفتد باید بگوید اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

سوره اعلی آیات 14 و 15

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى (14) وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى (15)

همانا پاکان رستگار شدند آنان که هر گاه خدا را یاد کنند صلوات می فرستند.

1. کافی جلد 2 صفحه 494 حدیث 18 تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 451 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَب ْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الرَّيَّانِ عَنْ عُبَيْدِاللَّهِب ْنِ عَبْدِاللَّهِ الدِّهْقَانِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فَقَالَ لِي مَا مَعْنَى قَوْلِهِ «وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» قُلْتُ كُلَّمَا ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ قَامَ فَصَلَّى فَقَالَ لِي لَقَدْ كَلَّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا شَطَطاً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَكَيْفَ هُوَ فَقَالَ كُلَّمَا ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.

حضرت کلینی با سند خود از عبیدالله بن عبدالله دهقان روایت می کند که او گفت: من وارد شدم خدمت حضرت رضا(علیه السلام). حضرت به من فرمودند: معنی این آیه چیست؟ عرض کردم آن ها هر وقت به یاد پروردگارشان بیفتند باید برخیزند و نماز بخوانند. حضرت فرمودند: اگر این طور که تو می گویی باشد، خداوند از بندگانش کار سختی خواسته است. عرض کردم یابن رسول الله پس معنی آن چیست؟ (شما بفرمایید) آن حضرت فرمودند: هر گاه به یاد خداوند بیفتند، صلوات بر محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) بفرستند.

پس هرگاه به یاد خداوند افتادیم زیباست و دستور است که بگوییم اللهم صل علی محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و چون هم اکنون عصر حضرت ولی عصر امام زمان(عجل اللهتعالی فرجه الشریف) است و آن حضرت جزء آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است ان شاالله چنین صلوات بفرستیم:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

ص: 657

خداوند رحمت کند علامه ی بزرگوار امینی صاحب الغدیر را. ایشان فرمودند: هرکس صلوات بفرستد و عجل فرجهم بگوید، من او را در ثواب کتاب الغدیر شریک می کنم. پس همیشه هرگاه به یاد خداوند افتادیم بگوییم: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

ص: 658

513. در قيام حضرت قائم موعود(علیه السلام) چهره هاى ستمگران

ترسناك و ذليل مى گردد

سوره غاشيه آيات 1 تا 4

هَلْ أَتاكَ حَديثُ الْغاشِيَةِ(1) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ(2) عامِلَةٌ ناصِبَةٌ(3) تَصْلى ناراً حامِيَةً(4)

آيا حديث آن (عقوبت) فراگير به تو رسيده چهره هائى كه در آن روز ترسناك و ذليل است همه كارشان رنج و مشقت است و به آتش سوزاننده مى رسند.

* در كتاب روضه كافى مجلد 1 صفحه 50، ثواب الاعمال صفحه 248 حدیث 10، تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 831 حدیث 3، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 321، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 497 حدیث 267، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 453، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 310 حدیث 16 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 563 آمده است:

عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ» قَالَ يَغْشَاهُمُ الْقَائِمُ بِالسَّيْفِ قَالَ قُلْتُ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ» قَالَ خَاضِعَةٌ لَا تُطِيقُ الِامْتِنَاعَ قَالَ قُلْتُ «عامِلَةٌ» قَالَ عَمِلَتْ بِغَيْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ «ناصِبَةٌ» قَالَ نَصَبَتْ غَيْرَ وُلَاةِ الْأَمْرِ قَالَ قُلْتُ «تَصْلى ناراً حامِيَةً» قَالَ تَصْلَى نَارَ الْحَرْبِ فِي الدُّنْيَا عَلَى عَهْدِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ فِي الْآخِرَةِ نَارَ جَهَنَّمَ.

محمّد از پدرش روايت كرده كه گفت: از امام صادق(علیه السلام) راجع به گفتار خداى تعالى پرسيدم كه مى فرمايند: «آيا داستان حادثه فرا گيرنده به تو رسيده» فرمود: حضرت قائم(علیه السلام) كه آن ها را با شمشير فرا گيرد، عرض كردم، «چهره هايى در آن روز ترسانند» (يعنى چه؟) فرمود: فروتن و زبون هستند كه توانايى جلوگيرى ندارند، عرض كردم: عامله عمل كننده (يعنى چه؟) فرمود: يعنى، به غير آنچه خدا نازل فرموده عمل كرده اند، عرض كردم: ناصبه نصب كننده (يعنى چه؟) فرمود: يعنى غير زمامداران به حق را منصوب كرده اند. عرض كردم: «داخل آتش سوزان شوند» (معنايش چيست؟) فرمود: داخل آتشجنگ دنيا در زمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردند و در آخرت در آتش دوزخ بسوزند.

ص: 659

514. در روز قیامت پرونده ی هر شیعه ای را به امام عصرش می دهند و پرونده ی ما

را به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می دهند تا ایشان حسابرسی فرمایند

سوره غاشیه آیات 23 تا 26

إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ(23) فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ(24) إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ(25) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ(26)

مگر آن کسی که روی برگردانید و کفر ورزید پس خداوند او را به عذابی بسیار بزرگ تر مبتلا می گرداند به درستی که بازگشت آن ها به سوی ما خواهد بود و سپس بررسی حساب ایشان با ما خواهد بود.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 1 آمده است:

عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن محمدبن سنان، عن عمروبن شمر، عن جابر، عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: قال: يا جابر، إذا كان يوم القيامة و بعث الله عز و جل الأولين و الآخرين لفصل الخطاب، دعي رسول الله(علیه السلام) و دعي أميرالمؤمنين(علیه السلام) فيكسى رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) حلة خضراء تضي ء ما بين المشرق و المغرب و يكسى علي(علیه السلام) مثلها [و يكسى رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) حلة وردية يضي ء لها ما بين المشرق و المغرب و يكسى علي(علیه السلام) مثلها] ثم يصعدان عندها، ثم يدعى بنا فيدفع إلينا حساب الناس، فنحن و الله ندخل أهل الجنة الجنة و أهل النار النار، ثم يدعى بالنبيين(علیهم السلام) فيقامون صفين عند عرش الله جل و عز حتى يفرغ من حساب الناس. فإذا دخل أهل الجنة الجنة، و أهل النار النار، بعث رب العزة عليا(علیه السلام) فأنزلهم منازلهم من الجنة و زوجهم، فعلي و الله يزوج أهل الجنة في الجنة و ما ذاك لأحد غيره، كرامة من الله عز ذكره، [و] فضلا فضله الله [به] و من به عليه و هو و الله يدخل أهل النار النار و هو الذي يغلق على أهل الجنة إذا دخلوا فيها أبوابا، لأن أبواب الجنة إليه، و أبواب النار إليه.

2. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 2 آمده است:عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن ابن سنان، عن سعدان، عن سماعة قال: كنت قاعدا مع أبي الحسن الأول(علیه السلام) و الناس في الطواف في جوف الليل فقال لي: يا سماعة، إلينا إياب هذا الخلق و علينا

ص: 660

حسابهم، فما كان لهم من ذنب بينهم و بين الله تعالى حتمنا على الله في تركه لنا، فأجابنا إلى ذلك و ما كان بينهم و بين الناس استوهبناه منهم و أجابوا إلى ذلك و عوضهم الله عز و جل.

3. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 3 آمده است:

ابن بابويه، قال: حدثنا أبوعلي أحمدبن أبي جعفر البيهقي بفيد بعد منصرفي من حج بيت الله [الحرام] في سنة أربع و خمسين و ثلاثمائة قال: حدثنا علي بن محمد بن مهرويه القزويني، قال: حدثنا داودبن سليمان، قال: حدثني علي بن موسى، عن أبيه موسى بن جعفر، عن أبيه جعفربن محمد، عن أبيه محمد ابن علي، عن أبيه علي بن الحسين، عن أبيه الحسين بن علي، عن أبيه علي بن أبي طالب(علیهم السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): إذا كان يوم القيامة ولينا حساب شيعتنا، فمن كانت مظلمته فيما بينه و بين الله عز و جل حكمنا فيها فأجابنا و من كانت مظلمته فيما بينه و بين الناس استوهبناها منهم فوهبوها لنا و من كانت مظلمته فيما بينه و بيننا كنا أحق من عفا و صفح.

4. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 4 آمده است:

محمدبن العباس: عن أحمدبن هوذة، عن إبراهيم بن إسحاق، عن عبدالله بن حماد، عن عبدالله بن سنان، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: إذا كان يوم القيامة وكلنا بحساب شيعتنا، فما كان لله سألنا الله أن يهبه لنا، فهو لهم و ما كان للآدميين سألنا الله أن يعوضهم بدله، فهو لهم و ما كان لنا فهو لهم. ثم قرأ: «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»

5. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 5 آمده است:

عنه بهذا الإسناد إلى عبدالله بن حماد، عن محمد بن جعفر بن محمد، عن أبيه، عن جده(علیهم السلام) في قوله عز و جل «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ» قال: إذا كان يوم القيامة وكلنا الله بحساب شيعتنا، فما كان لله سألناه أن يهبه لنا، فهو لهم و ما كان لمخالفيهم فهو لهم و ما كان لنا فهو لهم ثم قال: هم معنا حيث كنا.

6. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 6 آمده است:

قال: حدثنا الحسين بن أحمد، عن محمد بن عيسى، عن يونس بن يعقوب، عن جميل بن دراج، قال: قلت لأبي الحسن(علیه السلام): أحدثهم بحديث جابر؟ قال: لا تحدث به السفلة فيذيعوه، أما تقرأ «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»؟ قلت: بلى. قال: إذا كان يوم القيامة و جمع الله الأولين و الآخرين ولانا حساب شيعتنا، فما كان بينهم و بين الله حكمنا على الله فيه فأجاز حكومتنا و ما كان بينهم و بين الناس استوهبناه منهم فوهبوه لنا و ما كان بيننا و بينهم فنحن أحق من عفا و صفح.

7. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 7 آمده است:

و عن الصادق(علیه السلام) في قوله: «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ» قال(علیه السلام): إذا حشر الناس في صعيد واحد، أجل الله أشياعنا أن يناقشهم في الحساب، فنقول: إلهنا، هؤلاء شيعتنا. فيقول الله عز و جل: قد جعلت أمرهم إليكم و شفعتكم فيهم، و غفرت لمسيئهم، أدخلوهم الجنة بغير حساب.

ص: 661

8. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 8 آمده است:

الشيخ (طوسی) في (التهذيب) بإسناده، عن محمدبن علي بن الحسين بن بابويه، قال: حدثنا علي بن أحمد بن موسى و الحسين بن إبراهيم بن أحمد الكاتب قالا: حدثنا محمدبن أبي عبدالله الكوفي، عن محمدبن إسماعيل البرمكي، قال: حدثنا موسى بن عبدالله النخعي، قال: قلت لعلي بن محمد بن علي بن موسى بن جعفر ابن محمدبن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب(علیهم السلام): علمني يا بن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) قولا أقوله بليغا كاملا إذا زرت واحدا منكم ثم ذكر زيارة الجامعة لجميع الأئمة(علیهم السلام) و قال علي(علیه السلام) فيها: فالراغب عنكم مارق و اللازم لكم لاحق و المقصر في حقكم زاهق و الحق معكم و فيكم و منكم و إليكم و أنتم أهله و معدنه و ميراث النبوة عندكم و إياب الخلق إليكم و حسابهم عليكم و فصل الخطاب عندكم

9. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 9 آمده است:

بإسناده، عن إبراهيم بن إسحاق النهاوندي الأحمري، عن عبد الرحمن ابن أحمد التميمي، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله(علیه السلام)، قال: إذا كان يوم القيامة وكلنا بحساب شيعتنا، فما كان لله سألنا الله أن يهبه لنا، فهو لهم، و ما كان لنا فهو لهم ثم قرأ أبوعبدالله(علیه السلام): «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»

10. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 455 حدیث 10 آمده است:

علي بن إبراهيم: قال الصادق(علیه السلام): كل أمة يحاسبها إمام زمانها و يعرف الأئمة أولياءهم و أعداءهم بسيماهم و هو قوله تعالى: «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ [و هم الأئمة] يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ»(1) فيعطون أولياءهم كتبهم بأيمانهم، فيمرون على الصراط إلى الجنة بغير حساب و يعطون أعدائهم كتبهم بشمالهم فيمرون إلى النار بغير حساب، فإذا نظر أولياؤهم في كتبهم يقولون لإخوانهم «هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ * إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ * فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»(2) أي مرضية، فوضع الفاعل مكان المفعول.

ص: 662


1- . سوره اعراف آیه 46
2- . سوره حاقه آیه 19- 21

515. در ظهور حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شب تار زمان

به روز روشن ظهور مبدل مى شود

سوره فجر آيات 1 تا 4

وَ الْفَجْرِ(1) وَ لَيالٍ عَشْرٍ(2) وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ(3) وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ(4)

سوگند به فجر (سپيده دم) كه جهان روى روشنايى مى بيند و شب هاى دهگانه و سوگند به حق جفت و بحق فرد قسم به شب آن گاه كه به روز روشنى مبدل شود.

* در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 836، تفسير برهان مجلد 4 صفحه 457 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 78 حدیث 19 آمده است:

عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ الْفَجْرِ» هُوَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ اللَّيَالِي الْعَشْرُ» الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) مِنَ الْحَسَنِ إِلَى الْحَسَنِ(علیهم السلام) «وَ الشَّفْعِ» أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ(علیهما السلام) «وَ الْوَتْرِ» هُوَ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» هِيَ دَوْلَةُ حَبْتَرٍ فَهِيَ تَسْرِي إِلَى قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

شرف الدين نجفى گويد: به طور مسند مرفوع از عمروبن شمر از جابربن يزيد جعفى، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه آن جناب فرمودند: فرموده خداى عزوجل: «وَ الْفَجْرِ» فجر همان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، «وَ اللَّيَالِي الْعَشْرُ» امامان(علیهم السلام) از حسن (مجتبى) تا حسن (عسكرى)(علیهم السلام) هستند، «وَ الشَّفْعِ» حضرت اميرالمؤمنين و فاطمه(علیهما السلام) مى باشند، «وَ الْوَتْرِ» همان خداوند يكتا است كه هيچ شريك ندارد،«وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» منظور دولت حبتر است كه سرايت مى كند تا دولت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتهى گردد.2. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 281، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 131 حدیث 888، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 836 آمده است:

ص: 663

عن جَابِرٌ الْجُعْفِيُّ عَنْ الباقر(علیه السلام) فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ «وَ الْفَجْرِ وَ لَيالٍ عَشْرٍ» يَا جَابِرُ «وَ الْفَجْرِ» جَدِّي «وَ لَيالٍ عَشْرٍ» عَشْرَةُ أَئِمَّةٍ «وَ الشَّفْعِ» أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ الْوَتْرِ» اسْمُ الْقَائِم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند: ای جابر«وَ الْفَجْرِ» جد ما رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است «وَ لَيالٍ عَشْرٍ» امامان(علیهم السلام) هستند «وَ الشَّفْعِ» حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است «وَ الْوَتْرِ» اسم حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

3. در تأویل الآیات الظاهرة صفحات 836 و 837، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 571، تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 776، فرهنگ ائمه(علیهم السلام) از دیدگاه قرآن (محقق عبدالصمد الساکی) و تفسیر برهان آمده است:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: سوره فجر سوره مخصوص حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است و باز «لَيالٍ عَشْرٍ» به دو تعبیر آمده است: اول: ده روز اول ماه محرم است و دوم به معنی ده امام از امام حسن مجتبی تا امام حسن عسکری(علیهم السلام). الشفع و الوتر هم به معنی سه روزی است که بدن سیدالشهدا(علیه السلام) روی خاک های گرم کربلا افتاده بود و هم به معنی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت فاطمه و حضرت امیرالمؤمنین(علیهما السلام) است. به هر صورت آیات درباره ی چهارده معصوم(علیهم السلام) است از معصوم اول که حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و معصوم آخر که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 664

516. منظور از نفس مطمئنه پس از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،

شیعیان واقعی هستند و هنگام مردن شیعیان واقعی، شیعیان واقعی به استقبال آنان می آیند

سوره فجر آیات 27 تا 30

يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ(27) ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً(28) فَادْخُلي في عِبادي(29) وَ ادْخُلي جَنَّتي(30)

ای نفس مطمئنه به سوی پروردگار خود برگرد که پروردگار از تو راضی و تو از او خشنود هستی. پس در میان بندگان مقرب من در آی و تو در بهشت مخصوص خود من داخل شو.

این آیه درباره ی کسانی است که هنگام جان دادن ندای الهی می شنوند که خداوند آن ها را مفتخر می کند به مدال (نفس مطمئنه) و این ها به درجات اعلی راه یافته اند. این ها به خاطر پیروی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی مرتضی و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن مجتبی و حضرت امام حسین(علیهم السلام) و نه امام از فرزندان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) که در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، به این درجه ی اعلی رسیده اند که خداوند به آن ها می فرماید داخل بندگان خود من شوید که این بندگان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند. سپس می فرمایند: داخل بهشت مخصوص من شوید.

بهشت دارای درجاتی است که اعلی ترین درجه ی آن رضوان الله الاکبر است و آن جایگاه چهارده نور مقدس است که ایشان و شیعیان مخصوص در آنجا قرار می گیرند. لذا در بعضی روایات داریم که این آیات درباره ی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است در بعضی آیات دیگرآمده است که این آیات در شأن حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است و در بعضی روایات داریم که منظور

ص: 665

شیعیان خاص هستند که هنگام قبض روح این بندگان خاص چهارده نور مقدس به استقبال این پیروان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) می آیند و آن ها هنگام مردن با چهارده نور مقدس ملاقات می کنند. چقدر لذتبخش است که هنگام مردن، انسان با چهارده نور ملاقات کند. اللهم الرزقنا. ان شاءالله.

1. تأویل الآیات الظاهرة صفحه 839 حدیث 6، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 93 حدیث 5 و مجلد 36 صفحه 131 حدیث 83، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 657 حدیث 4 و تفسیر فرات صفحه 555 حدیث 4 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُب ْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَب ْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

محمدبن عباس روایت می کند... از عبدالرحمن بن سالم و ایشان روایت می کند از حضرت صادق(علیه السلام) که ایشان درباره ی این آیه «ای نفس مطمئنه برگرد به سوی پروردگارت که او از تو راضی است و تو از او خشنود هستی داخل بندگان خودِ من بشو» فرمودند: این آیات درباره ی حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 753 آمده است:

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً» قَالَ إِذَا حَضَرَ الْمُؤْمِنَ الْوَفَاةُ نَادَى مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي بِوَلَايةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) مَرْضِيَّةً بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» فَلَا يَكُونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا اللُّحُوقُ بِالنِّدَاءِ.

علی بن ابراهیم با اسناد خودش درباره ی این فرموده ی خداوند «ای نفس مطمئنه برگرد به سمت پروردگارت که او از تو راضی و تو از او خشنود هستی» حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که مؤمن در حال احتضار و مرگ است منادی از طرف خداوند ندا می دهد که ای روح و نفسی که به درجه ی اطمینان رسیده ای برگرد به ولایت حضرت علی(علیه السلام) که به ثواب آن خشنود هستی و داخل بندگان من شو و داخل بهشت من بشو.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 754 آمده است:

ص: 666

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» يَعْنِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام)

ابابصیر از حضرت صادق(علیه السلام) روایت کرده است که درباره آیات پایانی سوره فجر پرسیدیم. فرمودند: یعنی حضرت حسین بن علی(علیهما السلام)

4. در تقسیر قمی، بحارالانوار مجلد 6 صفحه 182 حدیث 11، تأویل الآیات الظاهرة صفحه 839 صفحه 2، تفسیر برهان صفحه 657 حدیث 4 و تفسیر فرات صفحه 555 آمده است:

و ذکر علی بن ابراهیم انما نَزَلَتْ فِي عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

علی بن ابراهیم قمی چنین بیان می کند که این آیه در شأن حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

5. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 839 حدیث 8، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 93 حدیث 6 و مجلد 44 صفحه 218 حدیث 8 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 657 حدیث 5 آمده است:

وَ رَوَى الْحَسَنُب ْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ صَنْدَلٍ عَنِ ابْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) اقْرَءُوا سوره ی الْفَجْرِ فِي فَرَائِضِكُمْ وَ نَوَافِلِكُمْ فَإِنَّهَا سوره ی الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ ارْغَبُوا فِيهَا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ أَبُوأُسَامَةَ وَ كَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ كَيْفَ صَارَتْ هَذِهِ السوره ی لِلْحُسَيْنِ(علیه السلام) خَاصَّةً فَقَالَ أَ لَا تَسْمَعُ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» إِنَّمَا يَعْنِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا فَهُوَ ذُو النَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِيَةِ الْمَرْضِيَّةِ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ الرضوان [هُمُ الرَّاضُونَ] عَنِ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْهُمْ وَ هَذِهِ السوره ی فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) وَ شِيعَتِهِ وَ شِيعةِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) خَاصَّةً فَمَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ الْفَجْرِ كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فِي دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ «إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (1)

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: در نمازهای واجب و نافله سوره فجر بخوانید زیرا این سوره ی امام حسین(علیه السلام) است و مخصوص آن حضرت. خداوند می فرماید: حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) دارای نفس مطمئنه است که خدا از او راضی و او از خداوند خشنود است. همچنین اصحاب و یاران او از آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند که صلوات و رضوان خداوند بر آن ها باد.

ص: 667


1- . سوره بقره آیه 220

آن ها در قیامت از خداوند خشنودند و خداوند ازآن ها راضی است. هر کس بر خواندن این سوره مداومت کند در بهشت در درجه ی ایشان است. همانا خداوند عزیز و حکیم است.

این سوره درباره ی امام حسین بن علی(علیهما السلام) و شیعیان ایشان است. همچنین شیعیان آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و مخصوص آن هاست.

6. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 840 حدیث 9، فضائل الشیعة صفحه 66 حدیث 24، بحارالانوار مجلد 6 صفحه 196 حدیث 49 و مجلد 24 صفحه 94 حدیث 7، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 658 حدیث 16 و کافی مجلد 3 صفحه 127 حدیث 2 آمده است:

الكافي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِب ْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) هَلْ يُكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِكَ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ يَا وَلِيَّ اللَّهِ لَا تَجْزَعْ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) لَأَنَا أَبَرُّ بِكَ وَ أَشْفَقُ عَلَيْكَ مِنْ وَالِدٍ رَحِيمٍ لَوْ حَضَرَكَ افْتَحْ عَيْنَيْكَ فَانْظُرْ قَالَ وَ يُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ(علیهم السلام) فَيُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) رُفَقَاؤُكَ قَالَ فَيَفْتَحُ عَيْنَيْهِ فَيَنْظُرُ فَيُنَادِي رُوحَهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّةِ فَيَقُولُ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَهْلِ بَيْتِهِ(علیهم السلام) «ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً» بِالْوَلَايَةِ «مَرْضِيَّةً» بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِي فِي عِبادِي» يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) «وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» فَمَا مِنْ شَيْ ءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنِ اسْتِلَالِ رُوحِهِ وَ اللُّحُوقِ بِالْمُنَادِي.

سدیر گوید به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: یابن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) جانم فدایتان، مؤمن هنگام قبض روح ناراحت است؟ فرمودند: خیر زیرا هنگام مردن ملک الموت چون جزع او را می بیند به او می گوید: ای دوست خدا وحشت و جزع نکن. قسم به خدایی که حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را مبعوث کرده است، من به تو نیکی کننده و دلسوزتر از پدر مهربان هستم. چشمت را باز کن و ببین رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین و بقیه ی ائمه(علیهم السلام) از فرزندان ایشان را. پس به او گفته می شود ایشان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین و دیگر ائمه(علیهم السلام) دوستان تو هستند. پس او چشمش را باز می کند و می بیند. پس منادیاز جانب خدا به روح او ندا می دهد «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً» داخل بندگان من بشو یعنی وارد بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت ایشان(علیهم السلام) شو و داخل بهشت من شو...

ص: 668

517. خداوند در قرآن به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سوگند یاد می فرماید

سوره بلد آیات 1 تا 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ (1) وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ (2) وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ (4)

سوگند به این شهر و تو در این (شهر مقدس) مسکن گرفته ای و سوگند به پدر و فرزندانی که پدید آورد.

یکی از اهداف قسم ها و سوگند های قرآن عظمت آن چیزی است که خداوند به آن قسم می خورد و خداوند به این وسیله می خواهد ارزش و عظمت چیزی را که به آن قسم می خورد برای همه ی انسان ها روشن سازد. در این سوره خداوند اول به مکه سوگند یاد می کند که مسجدالحرام در آن است و کعبه در مسجدالحرام است و رکن یمانی محل تولد حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن واقع شده است. سپس به پدری بزرگوار و فرزندانش سوگند می خورد که این قسمت ها هم عظمت مکه و هم عظمت مسجدالحرام و کعبه را مشخص می نماید. سپس عظمت آن پدر و فرزند پیش می آید که آن پدر و فرزند وجود اقدس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یازده فرزند از نسل آن بزرگوار است که دوازدهمین آنها وجود اقدس حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که خداوند می خواهد با این قسم ها عظمت ایشان را برای بشریت مشخص سازد چنانچه1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 841، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 268 حدیث 16 و مجلد 36 صفحه 13 حدیث 17، تفسیربرهان مجلد 4 صفحه 461 حدیث 7 و تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 788 آمده است:

ص: 669

مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَبْنِ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ حَضِيرَةَ عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِبْنِ يَزِيدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» قَالَ يَعْنِي عَلِيّاً وَ مَا وَلَدَ مِنَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام)

جابربن یزید از امام باقر(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت درباره این آیه سوگند به آن پدر (بزرگوار) و فرزندان (بزرگوارش) که آن پدر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است و آن پسرها یازده فرزند از نسل حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند که آن ها امامان و جانشینان پس از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند.

2. در کافی مجلد 1 صفحه 342 حدیث 11 و برهان مجلد 4 صفحه 462 حدیث 5 آمده است:

محمدبن يعقوب عن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن أحمدبن محمدبن عبدالله رفعه في قوله تعالى «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ * وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ * وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» قال: أميرالمؤمنين(علیه السلام) و ما ولد من الأئمة(علیهم السلام).

حضرت محمدبن یعقوب کلینی با سند خودش از احمدبن محمدبن عبدالله به طور مرفوعه روایت کرده است که گفت: در مورد این آیات «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ * وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ * وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» فرمودند: امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و ائمه (معصومین)(علیهم السلام) هستند.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 754 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 461 حدیث 1 آمده است:

«لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ» وَ الْبَلَدُ مَكَّةُ «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» قَالَ كَانَتْ قُرَيْشٌ لَا يَسْتَحِلُّونَ أَنْ يَظْلِمُوا أَحَداً فِي هَذَا الْبَلَدِ وَ يَسْتَحِلُّونَ ظُلْمَكَ فِيهَ «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» قَالَ آدَمُ وَ مَا وَلَدَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ

«قسم به این شهر» فرمودند: منظور از شهر مکه است «و تو در این شهر مسکن گرفته ای» منظور این است که قریش حلال نمی دانستند در این شهر به کسی ظلم شود ولی نسبت به تو ظلم کردند و ظلم را حلال و جایز شمردند «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» منظور حضرت آدم و فرزندان او از پیامبران و اوصیای(علیهم السلام) ایشان هستند.

باز باید بگوییم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل انبیا و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند و از فرزندان آن حضرت به شمار می روند.4. در مناقب ابن شهراشوب مجلد 3 صفحه 105 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 463 حدیث 8 آمده است:

عَنْ بَعْضِ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مَا وَلَدَ مِنَ الْأَئِمَّة(علیهم السلام)

ص: 670

518. با معرفت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان از هر بندی نجات می یابد

سوره بلد آیات 11 تا 13

فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ(11) وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ(12) فَكُّ رَقَبَةٍ(13)

(به شکرانه ی این نعمت ها) به عقبه ی تکلیف تن در نداده است و چگونه می توانی درک کنی که آن عقبه چیست؟ آن آزاد کردن در راه خداوند است.

1. خداوند در آیات 8 تا 10 سوره بلد آیاتی را آورده که نعمت های خداوند به رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) عنایت کرده است فرموده است «آیا ما به او دو چشم عطا نکردیم؟ و زبان و دو لب به او ندادیم؟ و راه خیر و شر را به او ننمودیم؟»

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 755 و تفسیر نورالثقلین آمده است:

«أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ» يَعْنِي رَسَّولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) «وَ لِساناً» يَعْنِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ شَفَتَيْنِ» يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ» إِلَى وَلَايَتِهِمَا «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ» يَقُولُ: مَا أَعْلَمَكَ وَ كُلُّ شَيْ ءٍ فِي الْقُرْآنِ «ما أَدْراكَ» فَهُوَ مَا أَعْلَمَكَ و «يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ» يَعْنِي رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الْمَقْرَبَةُ قُرْبَاهُ «أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ» يَعْنِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مُتَرَّبا بِالْعِلْم

«آیا ما به او دو چشم عطا نکردیم» این یعنی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و «آیا ما به او لسان گویا عطا نکردیم» این یعنی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و «آیا ما به او زبان و دو لب (برای سخن گفتن) ندادیم» این یعنی امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) و «راه خیر و شر و حق و باطل را به او ننمودیم» یعنی او را به ولایت آن دو امام هدایت کردیم...

سپس خداوند برای این نعمت هایی که داده است از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چیزهایی را می خواهد.

2. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 422 حدیث 49 و تفسیر نورالثقلین آمده است:

ص: 671

الْحُسَيْنُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ عَنْ يُونُسَ قَالَ أَخْبَرَنِي مَنْ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ فَكُّ رَقَبَةٍ» يَعْنِي بِقَوْلِهِ «فَكُّ رَقَبَةٍ» وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَإِنَّ ذَلِكَ «فَكُّ رَقَبَةٍ».

از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که در تفسیر قول خدای عزوجل در آیات 11 تا 13 سوره بلد فرمودند: مقصود از آزاد کردن بنده ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است زیرا مایه ی آزادسازی بندگان از غیر خداوند است.

دقت بفرمایید ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بزرگ ترین آزادی انسان است. هر کس این ولایت را بپذیرد، اولین خصوصیت این ولایت، ولایت خداوند است یا به زبان دیگر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) همان ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است خداوند در قرآن می فرمایند « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون»(1) در این آیه خداوند نمی فرماید « إِنَّما اوَلیائُكُمُ» یعنی اولیائی که هر کدام یک ولایت داشته باشند بلکه می فرمایند «إِنَّما وَلِيُّكُمُ» همانا ولی شما خدا و رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) است پس ولایت یکی است. هر کس ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بپذیرد و لایت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و ولایت خدا را پذیرفته است. این ولایت ولایت بندگی است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: لاتکن عبد غیره لقد جعلک الله عبداً کسی که این ولایت را بپذیرد دیگر ولایت غیر ایشان رانمی پذیرد و او آزاده ی آزادگان جهان است.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 754 آمده است:

«فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ» قَالَ الْعَقَبَةُ الْأَئِمَّةُ مَنْ صَعَدَهَا فَكَّ رَقَبَتَهُ مِنَ النَّارِ

(باز هم شکرانه ی این نعمت ها) به عقبه تن در نداده است و چگونه عقبه را درک می کنی. حضرت فرمودند: منظور از عقبه امامان هستند که هر که از ایشان صعود کند که اگر صعود کند گردنش از آتش رهایی می یابد.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 755 و تفسیر برهان آمده است:حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ: «فَكُّ رَقَبَةٍ» قَالَ: بِنَا تُفَكُّ الرِّقَابُ وَ بِمَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْمُطْعِمُونَ فِي يَوْمِ الْجُوعِ وَ هُوَ الْمَسْغَبَة

ص: 672


1- . سوره مائده آیه 55

ابابصیر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که درباره ی آیه «آن آزاد کردن در راه خداوند است» فرمودند: آن با ما و با معرفت (ما اهل بیت(علیهم السلام)) است که گریبان ها از آتش رهایی می یابد و ما هستیم که در روز گرسنگی و قحطی دیگران را اطعام می کنم (هم در دنیا و هم در آخرت).

519. اصحاب یمین یاران از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

هستند و اصحاب شقاوت دشمنان آن بزرگوارانند.

سوره بلد آیات 18 تا 20

أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ(18) وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ(19) عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ(20)

آن ها (سعادتمند هستند که نامه ی اعمالشان) را به دست راستشان می دهند و آن ها که کافر شدند به آیات و نشانه های ما آن ها اهل شقاوت هستند (و نامه عملشان) را به دست چپشان می دهند و آن کافران را آتشی سرپوشیده احاطه خواهد کرد.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 754 و تفسیر نورالثقلین آمده است:

«أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» قَالَ: أَصْحَابُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا» قَالَ: الَّذِينَ خَالَفُوا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ» وَ قَالَ الْمَشْأَمَةُ أَعْدَاءُ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) «عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ» أَيْ مُطْبَقَةٌ.

منظور از اصحاب میمنه یاران و اصحاب حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند و منظور از کسانی که کافر شدند به آیات ما کسانی هستند که با حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مخالفت کردند و منظور از دشمنان آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند و منظور از آتشی که آن ها را احاطه خواهد کرد؛ یعنی آتش انباشته شده بر آن ها.

ص: 673

520. قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند روز روشنى است كه تاريكى و ظلمت را از بين مى برد

سوره شمس آيات 1 تا 4

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها(1) وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها(2) وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها(3) وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها(4)

سوگند به خورشيد و هنگام اوج درخشندگيش، و سوگند به ماه كه در پى آن تابان است و سوگند به روز كه تاريكى را مى زدايد و جهان را روشن مى سازد و به شب گاهى كه عالم را در پرده سياهى بر كشيد.

1. در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 848، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 71، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 671 حدیث 3، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 131 حدیث 661، کافی مجلد 8 صفحه 50 حدیث 12 و تفسیر فرات صفحه 563 حدیث 723 آمده است:

جَمَاعَةٌ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» قَالَ الشَّمْسُ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِهِ أَوْضَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلنَّاسِ دِينَهُمْ قَالَ قُلْتُ «الْقَمَرِ إِذا تَلاها» قَالَ ذَاكَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) تَلَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ نَفَثَهُ بِالْعِلْمِ نَفْثاً قَالَ قُلْتُ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها» قَالَ ذَاكَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ الَّذِينَ اسْتَبَدُّوا بِالْأَمْرِ دُونَ آلِ الرَّسُولِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ جَلَسُوا مَجْلِساً كَانَ آلُ الرَّسُولِ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ فَغَشُوا دِينَ اللَّهِ بِالظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ فَحَكَى اللَّهُ فِعْلَهُمْ فَقَالَ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها» قَالَ قُلْتُ «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» قَالَ ذَلِكَ الْإِمَامُ مِنْ ذُرِّيَّةِ فَاطِمَةَ(علیه السلام) يُسْأَلُ عَنْ دِينِ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَيُجَلِّيهِ لِمَنْ سَأَلَهُ فَحَكَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلَهُ فَقَالَ «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها»

محمّدبن العباس (در معنى آيات) از محمّدبن القاسم ... از ابوجعفر قمى، از محمّدبن عمر، از سليمان ديلمى، از جعفر ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) روايت آورده كه گفت: از آنجناب راجع به فرمايش خداى عزوجل «سوگند به خورشيد و هنگام اوج درخشندگيش» پرسيدم،

ص: 674

فرمود: خورشيد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مى باشد، براى مردم دينشان را واضح و روشن ساخت، عرض كردم «و سوگند به ماه كه در پى آن تابان است.» فرمود: او اميرالمؤمنين است كه در پى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است، گفتم: «و سوگند به روز كه تاريكى را مى زدايد و جهان را روشن مى سازد.» فرمود: آن امام از ذريه حضرت فاطمه(علیها السلام) نسل رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) است كه تاريكى جور و ظلم را مى زدايد، پس، خداوند سبحان از او حكايت آورده كه فرمود: «و سوگند به روز كه تاريكى را مى زدايد و جهان را روشن مى سازد.» منظور از آن حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد. پرسيدم: «و سوگند به شب گاهى كه عالم را در پرده سياهى بر كشد» فرمود: آن امامان جور و ستم هستند كه به استبداد خود جداى از خاندان رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) زمام امور را به دست گرفتند. و به مسندى تكيه زدند كه آل رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) از آن ها نسبت به آن شايسته تر بودند، پس، دين خداى را با ظلم و ستم پوشاندند كه خداى سبحان كار آنان را حكايت كرد و فرمود: «سوگند به شب گاهى كه عالم را در پرده سياهى بر كشد.»

2. در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 847، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 672 حدیث 6، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 131 حدیث 660، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 72 حدیث 6 و مجلد 53 صفحه 120 حدیث 155 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنِ الْحَلَبِيِّ وَ رَوَاهُ أَيْضاً عَلِيُّب ْنُ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِب ْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفَضْلِب ْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» الشَّمْسُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه

السلام) وَ ضُحَاهَا قِيَامُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» هُوَ قِيَامُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها» حَبْتَرٌ وَ دُلَامٌ غَشِيَا عَلَيْهِ الْحَقَّ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها» قَالَ هُوَ مُحَمَّدٌ(صلی

الله علیه وآله وسلم) هُوَ السَّمَاءُ الَّذِي يَسْمُو إِلَيْهِ الْخَلْقُ فِي الْعِلْمِ وَ قَوْلُهُ «وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها» قَالَ الْأَرْضُ الشِّيعَةُ «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» قَالَ هُوَ الْمُؤْمِنُ الْمَسْتُورُ وَ هُوَ عَلَى الْحَقِّ وَ قَوْلُهُ «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» قَالَ مَعْرِفَةُ

الْحَقِّ مِنَ الْبَاطِلِ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» قَالَ قَدْ أَفْلَحَتْ نَفْسٌ زَكَّاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» اللَّهُ وَ قَوْلُهُ «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» قَالَ ثَمُودُ رَهْطٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَ يَقُولُ «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ» فَهُوَ السَّيْفُ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَوْلُهُ تَعَالَى «فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ» هُوَالنَّبِيُّ(صلی الله علیه وآله وسلم) «ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها» قَالَ النَّاقَةُ الْإِمَامُ الَّذِي فَهَّمَهُمْ عَنِ اللَّهِ وَ «سُقْياها» أَيْ عِنْدَهُ مُسْتَقَى الْعِلْمِ «فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها» قَالَ فِي الرَّجْعَةِ «وَ لا يَخافُ عُقْباها» قَالَ لَا يَخَافُ مِنْ مِثْلِهَا إِذَا رَجَعَ

ص: 675

شرف الدين نجفى مى گويد: على بن محمّد، از ابوجميله روايت كرده، از حلبى و (نيز) اين حديث را على بن الحكم روايت كرده، از ابان بن عثمان، از فضل بن عباس، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) كه فرمود: سوگند به خورشيد و هنگام اوج درخشندگيش؛ شمس، اميرالمؤمنین(علیه السلام) است و هنگام اوج درخشندگيش قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است (زيرا كه خداى سبحان فرموده: و اينكه مردم هنگام اوج درخشندگى خورشيد جمع شوند) و سوگند به ماه كه در پى آن تابان است. حسن و حسين(علیهما السلام) هستند. و سوگند به روز كه تاريكى را مى زدايد؛ قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و سوگند به شب گاهى كه عالم را در پرده سياهى بركشد؛ حبتر و دولت اوست و اين در حالى است كه حق او را خواهد پوشاند، و اينكه فرموده: و سوگند به آسمان بلند و آنكه اين كاخ رفيع را بنا نهاد. فرمود: او حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است، اوست آسمانى كه خلايق در علم و دانش به سوى او بالا مى روند، و اينكه فرموده؛ و سوگند به زمين و آنكه آن را گستراند. فرمود: ارض، شيعه است و سوگند به نفس و آنكه او را مستقيم بيافريد. فرمود: او مؤمن است كه آفرينش معتدلى دارد (كه پنهان است و برحق) و اينكه فرموده: و بر او شر و خيرش را الهام نمود فرمود: حق را از باطل به او (آن نفس) شناسانيد، و اين است كه فرموده: و سوگند به نفس و آنكه او را مستقيم بيافريد، به راستى هر كه آن را پاك دارد رستگار است. فرمود: نفسى كه خداوند آن را پاكيزه گرداند البته رستگار شده و هر كه را به پليدى انداخت زيانكار گشته است.

و اينكه فرموده «قوم ثمود از روى سركشى (حقايق وحى را) تكذيب كردند» فرمود: ثمود گروهى از شيعه است كه خداوند سبحان فرمايد «و اما قوم ثمود را هدايت كرديم پس آنان كورى و گمراهى را بر هدايت برگزيدند پس صاعقه عذاب خوارى آنان را گرفت» و اين عقوبت شمشيراست هرگاه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپاخيزد؛ و اينكه فرموده: «پس، رسول خدا به آنان فرمود او پيغمبر اكرم است اين ناقه خداوند است و آبشخور آن» فرمود: ناقه امام است كه از سوى خداوند فهمانيده (و آبشخوران) يعنى: آبشخور علم نزد اوست پس او را تكذيب كردند و ناقه را پى نمودند كه خداوند هم به كيفر گناهانشان هلاكشان ساخت فرمود:(اين) در رجعت است. «از پايان كار بيم ندارد» فرمود: از مانند آن چنانچه بازگردد ترسى ندارد.

ص: 676

3. در تفسیر فرات کوفی صفحه 212، بحارالانوار مجلد 24 ذیل حدیث 20، منتخب الاثر صفحه 249 فصل 2 باب 25 حدیث 9 آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ عُمَرَ الزُّهْرِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ الْحَارِثُ [بْنُ عَبْدِاللَّهِ] الْأَعْوَرُ لِلْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» قَالَ وَيْحَكَ يَا حَارِثُ ذَلِكَ مُحَمَّدٌ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُهُ «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» قَالَ ذَلِكَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) يَتْلُو مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ قُلْتُ «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» قَالَ ذَلِكَ الْقَائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً

حضرت باقر(علیه السلام) از جدشان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) روایت می کند که حارث الاعور به امام حسین(علیه السلام) گفت:یا بن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، جانم به فدای شما خبر دهید به من درباره ی «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» منظور چیست؟ حضرت فرمودند: وای بر تو ای حارث! آن، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) رسول خدا است. سپس حارث گفت: آقا جانم فدایت شود «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» منظور چیست؟ حضرت فرمودند: آن، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. سپس حارث گفت: منظور از «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» چیست؟ حضرت فرمودند: منظور حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است که او زمین را پر از عدل و داد می کند.

4. در تفسیر فرات کوفی صفحه 212، بحارالانوار مجلد 24 باب 30 صفحه 80 حدیث 20 و بحارالانوار مجلد 53 صفحه 118 آمده است:فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي [حَدَّثَنَا] أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَبْنِ طَلْحَةَ الْخُرَاسَانِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» يَعْنِي رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» يَعْنِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّب ْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» يَعْنِي الْأَئِمَّةَ أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) يَمْلِكُونَ الْأَرْضَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ فَيَمْلَئُونَهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً الْمُعِينُ لَهُمْ كَمُعِينِ مُوسَى عَلَى فِرْعَوْنَ وَ الْمُعِينُ عَلَيْهِمْ كَمُعِينِ فِرْعَوْنَ عَلَى مُوسَى

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: منظور از «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ست و منظور از «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها» حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و منظور از «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها» یعنی امامان معصوم از ما اهل بیت(علیهم السلام) است که آن ها در آخرالزمان فرمان روا و مالک زمین می شوند (به اذن الله) و زمین را پر از عدل و داد می کند.

ص: 677

521. قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهان تاريك را روشن مى سازد

و حکومت ابلیس تا حکومت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه دارد.

سوره ليل آيات 1 و 2

وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى(1) وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى(2)

سوگند به شب آن گاه كه همه جا را در پرده سياهى بپوشاند و سوگند به روز هنگامى كه جهان را روشن سازد.

1. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 756، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 336، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 470 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 71، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 588 حدیث 5 و تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 851 آمده است:

تفسير القمي أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِالْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِبْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» قَالَ اللَّيْلُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ الثَّانِي غَشَ

أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي دَوْلَتِهِ الَّتِي جَرَتْ عَلَيْهِ وَ أُمِرَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنْ يَصْبِرَ فِي دَوْلَتِهِمْ حَتَّى تَنْقَضِيَ قَالَ «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» قَالَ النَّهَارُ هُوَ الْقَائِمُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) إِذَا قَامَ غَلَبَ دَوْلَةَ الْبَاطِلِ وَ الْقُرْآنُ ضَرَبَ فِيهِ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ خَاطَبَ نَبِيَّهُ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِهِ وَ نَحْنُ فَلَيْسَ يَعْلَمُهُ غَيْرُنَا

على بن ابراهيم گويد: احمدبن ادريس خبرمان داد، وى گفت: محمّدبن عبدالجبار حديثمان داد، از ابن ابى عمر، از حمادبن عثمان، از محمّدبن مسلم كه گفت: از حضرت ابوجعفر باقر(علیهما السلام) راجع به قول خداى عزوجل «سوگند به شب آن گاه كه همه جا را در پرده سياه بپوشاند.» پرسيدم. فرمود: شب، در اينجا دومّى است كه پرده سياهش را در دولتش كه برايش فراهم آمد بر اميرالمؤمنين(علیه السلام) قرار داد، اميرالمؤمنين(علیهالسلام) در دولت آن ها صبر مى كند تا وقتى كه به پايان رسد، فرمود «و سوگند به روز، هنگامى كه جهان را روشن مى سازد.»

ص: 678

امام باقر(علیه السلام) فرمود: روز، همان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل البيت(علیهم السلام) است كه هرگاه بپاخيزد دولت او بر باطل غالب شود، و در قرآن مثل هايى براى مردم آورده شده و خداوند آن را به پيغمبرش و ما خطاب فرموده كه جز ما كسى آن را نمى داند.

2. در كتاب تأويل الايات الظاهره صحفه 851، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 556 حدیث 662، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 405، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 471، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 398 حدیث 120 آمده است:

رُوِيَ مَرْفُوعاً عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» قَالَ دَوْلَةُ إِبْلِيسَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ يَوْمُ قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» وَ هُوَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا قَامَ وَ قَوْلُهُ «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى» أَعْطَى نَفْسَهُ الْحَقَّ وَ اتَّقَى الْبَاطِلَ «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» أَيِ الْجَنَّةِ «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى» يَعْنِي بِنَفْسِهِ عَنِ الْحَقِّ وَ اسْتَغْنَى بِالْبَاطِلِ عَنِ الْحَقِ «وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى» بِوَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» يَعْنِي النَّارَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ إِنَّ عَلِيّاً لَلْهُدَى يَعْنِي أَنَّ عَلِيّاً هُوَ الْهُدَى وَ إِنَّ لَهُ الْآخِرَةَ وَ الْأُولَى «فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى» قَالَ هُوَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا قَامَ بِالْغَضَبِ فَيَقْتُلُ مِنْ أَلْفٍ تِسْعَمِائَةٍ وَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ «لا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» قَالَ هُوَ عَدُوُّ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) «وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى» قَالَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ شِيعَتُهُ

به طور مرفوع از عمروبن شمر، از جابربن يزيد، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) روايت آمده كه درباره قول خداى تبارك و تعالى «و سوگند به شب آن گاه كه همه جا را در پرده سياه بپوشاند.» فرمود: دولت ابليس لعنت اللّه تا روز قيامت، و آن روز قيام حضرت قائم(علیه السلام) است. «و سوگند به روز هنگامى كه جهان را روشن سازد.» و او قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است آن گاه كه بپاخيزد، و اينكه فرموده «و اما كسى كه عطا و بخشش كرد و تقوى پيشه ساخت» خودش را به حق سپرد و از باطل پرهيز كرد، «ما البته كار او را به آسانى خواهم رسانيد.»؛ يعنى، به بهشت، «و اما آنكه بخل ورزيد»؛ يعنى، از تسليم خودش به حق بخل نمود و به باطل از حق قناعت و اظهار بى نيازى كرد، و نيكى را تكذيب نمود؛ يعنى: ولايت على بن ابى طالب و امامان بعد از او «زمينه رهسپارشدن به سختى را پيش رويش قرار دهيم.» يعنى: آتش دوزخ. و اما اينكه فرموده: «همانا هدايتبرماست.» يعنى اينكه على(علیه السلام) همان هدايت است «و همانا ملك آخرت و دنيا از آن ماست» «من شما را از آتش شعله ور ترسانيدم.»

ص: 679

فرمود: (او) حضرت قائم(علیه السلام) است هرگاه با غضب بپاخيزد، پس از هر هزار تن [از مخالفان] نهصد و نود و نه تن را مى كشد و «به آن (آتش) گرفتار نشود مگر شقى ترين خلق.» فرمود: او دشمن آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) است «و متقى ترين مردم ز آن دور خواهد بود.» فرمود: او اميرالمؤمنين(علیه السلام) و شيعيان او مى باشند.

ص: 680

522. حضرت قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، شقی ترین افراد را می کشد (او آدمکش نیست)

سوره لیل آیات 12 تا 14

إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى(12) وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى(13) فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى(14)

و همانا هدایت برما است و همانا سلطنت آخرت و اولی از آن ما می باشد و من شما را از آتش شعله ور ترسانیدم.

در تفسیر قمی صفحه 756، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 801 حدیث 1، کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة صفحه 528 حدیث 1044، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 470 حدیث 1، تفسیر صافی مجلد 5 صفحه 336، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 71 و نورالثقلین مجلد 6 صفحه 58 آمده است:

و أما قوله تعالى: «إِنَ عَلَيْنا لَلْهُدى» يعني أن عليا(علیه السلام) هو الهدى «وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى * فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى» قال: [هو] القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إذا قام بالغضب، فيقتل من كل ألف تسعمائة و تسعة و تسعين «لا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» قال: هو عدو آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى قال: ذاك أميرالمؤمنين(علیه السلام) و شيعته.

(همانا هدایت برماست) یعنی این که حضرت علی(علیه السلام) همان هدایت است. همانا آخرت و الاولی از آن ما است و من شما را از آتش شعله ور ترسانیدم فرمودند او حضرت قائم (آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)) است. هرگاه با غضب (علیه دشمنان خداوند و بشریت) قیام کند. پس از هر هزار نفر آن ها نهصد و نود و نه نفرشان را می کشد و به آتش(او 9 گرفتار نشود مگر شقی ترین خلق خداوند که او دشمن (حضرت محمد و) آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و متقی ترین مردم از آن دور خواهند بود.

در اینجا بد نیست نکته ای را درباره ی این آیه تذکر دهیم:

ص: 681

«وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى» که از آن ما است حکومت آخرت و اولی منظور از آخرت مشخص است که پس از مرگ و قیامت است که خداوند حکومت آن را به اهل بیت(علیهم السلام) تفویض کرده است.

منظور از «وَ الْأُولى» حکومت ذر اولی، نشئه های قبل از این جهان و عالم ذر می باشد.

در این دنیا نیز از نظر تکوینی حکومت و سلطه ی این چهارده نفر از طرف خداوند تفویض شده است و در عصر طلایی قائمیت هم از نظر تشریعی حکومت از آنِ این چهارده نفر خواهد بود. ان شاء الله خداوند به ما توفیق بدهد در ظهور ایشان در کنارش باشیم.

ص: 682

523. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) الضحی و نور الهی هستند و حضرت

بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور الهی است

سوره ضحی آیات 1و2

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ* وَ الضُّحى(1) وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى(2)

قسم به روشنایی روز و به شب که تاریکی او برقرار و ساکن و مستقر می شود.

1. در تفسیر اطیب البیان مجلد 14 صفحه 145 آمده است:

«وَ الضُّحى» روشنایی روز که از اول طلوع فجر است تا رفتن حمره ی مغربیه. عده ای گفته اند از طلوع فجر تا پهن شدن آفتاب است.

عده ای دیگر گفته اند از طلوع فجر تا ظهر است که خورشید وسط النهار می رسد و سایه ی شاخص به منتها درجه ی کوتاهی می رسد که اول وقت نماز ظهر است و اول وقت فضیلت.

اقول: اقسامی از روشنایی داریم یکی خلقت انوار مقدسه حضرات محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و خلقت موجودات است که ماهیات آن ها از ظلمت نیستی به روشنایی هستی می آیند...

علومی که در همان عالم نورانیت به او افاضه شده که فرمود: کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین...

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هر دو نور واحد بودند که أنا و علی من نور واحد...

برای وجود مقدس حضرت رسالت(صلی الله علیه وآله وسلم) اما تفضلات خداوند در حق حضرت رسالت(صلی الله علیه وآله وسلم) در این عالم این که اول مخلوق الهی در عالم نورانیت که فرمود: اول ما خلق الله نوری و این منافی با خبری که می فرمایند: اول ما خلق الله العقل نیست چون نور مقدس او عقل کل و کل عقل است. سپس سیر در حجب دوازده گانه و در عرش اعظم او را اشرف مخلوقات خود قرار داده و سید مرسلین و خاتم نبیین(صلی الله علیه وآله وسلم) و افضلاز اولین و آخرین و دین او افضل ادیان و کتاب او را افضل کتب و اوصیای او را افضل اوصیا و امت او را افضل امم و غیر این ها را از تفضلات و علوم و اسرار به او آموخت.

ص: 683

524. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و عصر طلایی است

که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه(علیه السلام) به دنیا برمی گردند

سوره ضحی آیه 4

وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى

البته آخرت برای تو بسی بهتر از اولی است.

در آیه ی مبارکه خداوند می فرمایند آخرت برای تو بهتر از اولی است. البته بعضی اولی را به عالم ذر تفسیر می کنند و بعضی هم می گویند اولی دنیا است و باز آخرت به یک معنی عالم قیامت است و به یک معنی در زمان حضرت خاتم الائمه(علیه السلام) و یا آخر ائمه(علیهم السلام) است و سپس شروع کَرَّه یا رجعت است که هم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و هم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و هم بقیه ی ائمه(علیهم السلام) به دنیا می آیند و حکومت و زندگی خواهند داشت. حاکمیتی که خداوند برای آن ها قرار داده بود، در دنیا اعمال خواهند کرد.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 758، تفسیر لاهیجی مجلد 4 صفحه 810 و نورالثقلین مجلد 5 صفحه 594 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِب ْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ: «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى» قَالَ يَعْنِي الْكَرَّةُ هِيَ الْآخِرَةُ لِلنَّبِي(صلی الله علیه وآله وسلم)

علی بن ابراهیم قمی... از ابابصیر و ایشان از امام صادق(علیه السلام) روایت می کند در ذیل آیه فرمودند: کرّة همان رجعت است که برای پیامبر (و ائمه ی طاهرین)(علیهم السلام) است که ایشان به این جهان برمی گردند و زندگی می کنند.این عصر را می توانیم عصر طلایی بشریت بنامیم.

ص: 684

525. رضایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در به بهشت وارد شدن ائمه ی

طاهرین(علیهم السلام) و حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان آن ها می باشد.

سوره ضحی آیه 5

وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى

و پروردگار تو به زودی به تو چندان (آن قدر) عطا می کند که تو راضی شوی.

در تفسیر فرات کوفی صفحه 569 حدیث 729، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 855، بحارالانوار مجلد 16 صفحه 143 حدیث 10 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 683 حدیث 5 آمده است:

وَ رَوَى أَيْضاً عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبِ عَنْ عِيسَى بْنِ مِهْرَانَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى زَيْدِبْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» قَالَ إِنَّ رِضَا رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِدْخَالُ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ شِيعَتِهِمْ الْجَنَّةَ. و كيف لا و إنما خلقت الجنة لهم و النار لأعدائهم فَعَلى أَعْدَائِهِمْ «لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِين» (1)

محمدبن عباس با سند خودش از عیسی بن مهران روایت می کند که گفت: زیدبن عیسی در مورد این فرمایش خداوند «به زودی به تو آن قدر می بخشم تا تو راضی و خشنود شوی» فرمودند: همانا رضایت و خشنودی رسول خدا وارد نمودن اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیانشان در بهشت است و چرا که چنین نباشد حال آن که بهشت برای ایشان آفریده شده است و آتش دوزخ برای دشمنان ایشان خواهد بود. «پس لعنت خداوند و ملائکه و همه ی انسان ها بر دشمنان ایشان باد.»

ص: 685


1- . سوره بقره آیه 161

بیاییم در عصر غیبت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تلاش کنیم تا از شیعیان آن بزرگوار باشیم و خداوند و رسولش و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و شخص حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از خود راضی سازیم که خود رضایت آن ها بهشت است.

ص: 686

526. شدیدترین یتیم، یتیمی است که از امام زمانش منقطع شده باشد و کسی که این یتیم

اشاره

را به امام زمانش وصل کند در بهشت با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد بود.

سوره ضحی آیه 9

فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَر

پس تو نیز یتیم را خوار و مغلوب نکن

1. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 15 و کتاب محدثین بزرگ طرشت (اثر دیگر نویسنده ی همین کتاب) صفحه 45 آمده است:

فَمِنْ ذَلِكَ مَا حَدَّثَنِي بِهِ السَّيِّدُ الْعَالِمُ الْعَابِدُ أَبُوجَعْفَرٍ مَهْدِيُّب ْنُ أَبِي حَرْبٍ الْحُسَيْنِيُّ الْمَرْعَشِيُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ الصَّدُوقُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَ الدُّورْيَسْتِيُ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ السَّعِيدُ أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِب ْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُوالْحَسَنِ مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ الْأَسْتَرْآبَادِيُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُويَعْقُوبَ يُوسُفُب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ زِيَادٍ وَ أَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَيَّارٍ وَ كَانَا مِنَ الشِّيعَةِ الْإِمَامِيَّةِ قَالا حَدَّثَنَا أَبُومُحَمَّدٍ الْحَسَنُب ْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ(علیهما السلام) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ(علیهم السلام) عَنْ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَنَّهُ قَالَ: أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتِيمِ الَّذِي انْقَطَعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ يُتْمُ يَتِيمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِ وَ لَا يَدْرِي كَيْفَ حُكْمُهُ فِيمَا يُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا وَ هَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِيعَتِنَا الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا يَتِيمٌ فِي حَجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى

ابن بابویه روایت می کند از حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) که ایشان فرمودند: پدر بزرگوارم حدیث نمود از آبای عظام و اجداد گرام ما(علیهم السلام) و آن اعیان از جدم سید المرسلین(صلی الله علیه وآله وسلم) که آن حضرت فرمودند: بیشتر از یتیمی که پدر ومادر صلبی و رحمی خود را از دست داده است، یتیمی کسی است که از امام زمان خود محروم و منقطع گردد و او به

ص: 687

وساطت سوانح امور زمان و علایق و عوایق دوران یا به اغوای شیطان من کل الوجوه از فیض سعادت خدمت و درک آن حضرت و شرف یابی خدمت آن حضرت که دارای منفعت زیادی است مأیوس گشته است و چون از امام زمانش دور است از استفاده و استفاضه علوم دین و شریعت و از فیض تعالیم معارف الهیه و یقینیه محروم می ماند و او امور مادی را به امور مذهبی ترجیح می دهد، لذا از طریق رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مطلع نباشد. در این حال اگر کسی از شیعیان ما که عالم و دانا و عارف به علوم ما و آداب شریعت و سلوک طریقت و ارشاد آن جاهل یتیم که منقطع از مشاهده ی جمال ما شده و مأیوس گشته است، او را به ما راهنمایی کند، در قیامت و در بهشت در منازل رفیع الاعلی از هم سالکان ماست.

2. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 16 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) مَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِشَرِيعَتِنَا فَأَخْرَجَ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا مِنْ ظُلْمَةِ جَهْلِهِمْ إِلَى نُورِ الْعِلْمِ الَّذِي حَبَوْنَاهُ بِهِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رَأْسِهِ تَاجٌ مِنْ نُورٍ يُضِي ءُ لِجَمِيعِ أَهْلِ الْعَرَصَاتِ وَ حُلَّةٌ لَا تَقُومُ لِأَقَلِّ سِلْكٍ مِنْهَا الدُّنْيَا بِحَذَافِيرِهَا ثُمَّ يُنَادِي مُنَادٍ يَا عِبَادَ اللَّهِ هَذَا عَالِمٌ مِنْ تَلَامِذَةِ بَعْضِ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَلَا فَمَنْ أَخْرَجَهُ فِي الدُّنْيَا مِنْ حَيْرَةِ جَهْلِهِ فَلْيَتَشَبَّثْ بِنُورِهِ لِيُخْرِجَهُ مِنْ حَيْرَةِ ظُلْمَةِ هَذِهِ الْعَرَصَاتِ إِلَى نُزْهَةِ الْجِنَانِ فَيُخْرِجُ كُلَّ مَنْ كَانَ عَلَّمَهُ فِي الدُّنْيَا خَيْراً أَوْ فَتَحَ عَنْ قَلْبِهِ مِنَ الْجَهْلِ قُفْلًا أَوْ أَوْضَحَ لَهُ عَنْ شُبْهَةٍ

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روزی به اصحاب خاص خود فرمودند: اگر کسی عالم و عارف از شیعیان ما که دانا به مراتب شریعت ما باشد، بعضی از جهلا و دوستان و ضعفایی که با ما دشمنی ندارند، اما نتوانسته اند به درجات بالای علمی برسند و از نادانان و جاهلان هستند و در راه کمال سرگردانند، این ها را هدایت و ارشاد کند و با معارف ما از ظلمت جهل برهاند، در روز قیامت در منازل فردوس جنان او را استقرار دهند، درحالی که تاجی مرصع به جواهرات بسیار زیاد بر سر دارد که ارزش آن از تمام ثروت های دنیا بیشتر است و نور او عرصات را روشن خواهد کرد و او را لباس های فاخر و نفیس بپوشانند که ارزش آن لباس ها از کل ثروت جهان بیشتر است. او با این تاج و لباس ها و انواری که از او متصاعد است وارد عرصات می شود. در آن حال منادی از طرف ایزد متعال ندا کند که ایبندگان خداوند و ای محتاجان رحمت و ای مشتاقان این درگاه این همه نعماتی که خدا به این

ص: 688

بنده اش داده است و این عزت و احترامی که به او بخشیده است برای آن است که این عالم یکی از شاگردان اصحاب اسلام و از علمای آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) است و او سبب گشته است که بندگان خدا هدایت شوند. او بندگان را از خارستان جهل به گلستان فضل و دانایی رسانیده است. برای همین به این شرف و قرب و احترام رسیده است. اکنون هرکس در دنیا از این عالم استفاده کرده است و از تاریکی جهل به نور و روشنایی رسیده است به او متوسل گردد و از تاریکی خود را برهاند و به سوی بهشت رود. در این هنگام عده ی زیادی از مردم عرصات که در دنیا از علم این عالم بهره مند شده اند و از گرداب جهل نجات یافته اند دور او را می گیرند و در پرتو انوار او راه هدایت را به سوی نجات پیدا می کنند و نجات می یابند.

3. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 16 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍ(علیهما السلام): فَضْلُ كَافِلِ يَتِيمِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) الْمُنْقَطِعِ عَنْ مَوَالِيهِ النَّاشِبِ فِي رُتْبَةِ الْجَهْلِ يُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ وَ يُوضِحُ لَهُ مَا اشْتَبَهَ عَلَيْهِ عَلَى فَضْلِ كَافِلِ يَتِيمٍ يُطْعِمُهُ وَ يَسْقِيهِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى السُّهَا.

امام حسین(علیه السلام) فرمودند: فضیلت کسی که از یتیمان آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) که از موالیان و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود دورمانده اند، حمایت و سرپرستی کند و از وادی جهل برهاند و به گلستان معرفت ما اهل بیت(علیهم السلام) راهنمایی کن و شبهه ها را از قلوب آن ها بزداید از فضیلت کسی که از یتیمان بدون پدر و مادر سرپرستی کند و به آنان آب و غذا دهد، بیشتر است همان گونه که خورشید بر ستارگان کم فروغ دیگر برتری دارد.

4. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 16 و کتاب محدثین بزرگ طرشت (اثر دیگر نویسنده ی این کتاب) صفحه 50 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ(علیهما السلام) قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام): مَنْ كَفَلَ لَنَا يَتِيماً قَطَعَتْهُ عَنَّا مَحَبَّتُنَا بِاسْتِتَارِنَا فَوَاسَاهُ مِنْ عُلُومِنَا الَّتِي سَقَطَتْ إِلَيْهِ حَتَّى أَرْشَدَهُ وَ هَدَاهُ قَالَاللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَيُّهَا الْعَبْدُ الْكَرِيمُ الْمُوَاسِي لِأَخِيهِ أَنَا أَوْلَى بِالْكَرَمِ مِنْكَ اجْعَلُوا لَهُ يَا مَلَائِكَتِي فِي الْجِنَانِ بِعَدَدِ كُلِّ حَرْفٍ عَلَّمَهُ أَلْفَ أَلْفِ قَصْرٍ وَ ضُمُّوا إِلَيْهَا مَا يَلِيقُ بِهَا مِنْ سَائِرِ النَّعِيمِ

امام حسین(علیه السلام) فرمودند: اگر (عالمی) یتیمی را که به واسطه ی پوشیدگی ما از او، از محبت ما دور مانده است، تحت کفالت خود قرار دهد و او را از معارف ما آگاه سازد و با او

ص: 689

مواسات کند با علومی که به او رسیده است تا آن فرد هدایت شود و رشد کند، خداوند به آن فرد (عالم) می فرماید: ای بنده ی مواسی کریم به برادر خود، من به کرم از تو اولی و سزاوارترم. ای فرشتگانم او را در باغ های به ازای هر حرفی که آموخته در هزار هزار قصر قرار دهید و لوازم و نعماتی که شایستگی آن را دارد در اختیار او قرار دهید.

5. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 17 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ قَالَ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(علیهما السلام) الْعَالِمُ كَمَنْ مَعَهُ شَمْعَةٌ تُضِي ءُ لِلنَّاسِ فَكُلُّ مَنْ أَبْصَرَ بِشَمْعَتِهِ دَعَا بِخَيْرٍ كَذَلِكَ الْعَالِمُ مَعَهُ شَمْعَةٌ تُزِيلُ ظُلْمَةَ الْجَهْلِ وَ الْحَيْرَةِ فَكُلُّ مَنْ أَضَاءَتْ لَهُ فَخَرَجَ بِهَا مِنْ حَيْرَةٍ أَوْ نَجَا بِهَا مِنْ جَهْلٍ فَهُوَ مِنْ عُتَقَائِهِ مِنَ النَّارِ وَ اللَّهُ يُعَوِّضُهُ عَنْ ذَلِكَ بِكُلِّ شَعْرَةٍ لِمَنْ أَعْتَقَهُ مَا هُوَ أَفْضَلُ لَهُ مِنَ الصَّدَقَةِ بِمِائَةِ أَلْفِ قِنْطَارٍ عَلَى الْوَجْهِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ بَلْ تِلْكَ الصَّدَقَةُ وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهَا لَكِنْ يُعْطِيهِ اللَّهُ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ رَكْعَةٍ يُصَلِّيهَا مِنْ بَيْنِ يَدَيِ الْكَعْبَةِ

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: عالم مانند کسی است که با او شمعی است که برای مردم روشن می کند. پس هرکس که به شمع او داناتر و بصیرتر باشد، دعای خیر آن عالم با اوست. چنین عالمی که با او شمعی است که تاریکی جهل و سرگردانی را ازبین می برد و هر کس که از او نور بگیرد و با آن نور از سرگردانی خارج شود یا از جهل نجات یابد، پس، از آزادشدگان از آتش (جهنم) است و خدا به عوض آن به ازای هر کسی که او را از آتش رهانده ثواب صدهزار قنطار صدقه ای که در راهی که خدا امر کرده، خرج شده، می دهد بلکه آن صدقه وبال است بر صاحبش اما خداوند آنچه که افضل از صدهزار رکعت نماز مقابل کعبه باشد به او اعطا می کند.

6. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 17 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ قَالَ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ(علیهما السلام) عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسَ وَ عَفَارِيتَهُ يَمْنَعُوهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَشِيعَتُهُ وَ النَّوَاصِبُ أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: علمای شیعیان ما مرزبانان حدود اسلامند. مانع می شوند که شیعیان ضعیف از مرزهایی را که ابلیس و عفاریت آن طرف آن هستند، خارج شوند و

ص: 690

نمی گذارند ابلیس و پیروانش و نواصب بر آن ها مسلط شوند. آگاه باشید هر کس از شیعیان ما چنین باشد، ثوابش هزار هزار بار بیشتر از مجاهدینی است که با کفار روم و ترک و خزر جنگیده اند چون او از ادیان محبین ما محافظت می کند و آن ها از بدن های ایشان.

7. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 17 آمده است:

وَ عَنْهُ(علیه السلام) بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ قَالَ قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیهما السلام): فَقِيهٌ وَاحِدٌ يُنْقِذُ يَتِيماً مِنْ أَيْتَامِنَا الْمُنْقَطِعِينَ عَنَّا وَ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا بِتَعْلِيمِ مَا هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَيْهِ أَشَدُّ عَلَى إِبْلِيسَ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ لِأَنَّ الْعَابِدَ هَمُّهُ ذَاتُ نَفْسِهِ فَقَطْ وَ هَذَا هَمُّهُ مَعَ ذَاتِ نَفْسِهِ ذَوَاتُ عِبَادِ اللَّهِ وَ إِمَائِهِ لِيُنْقِذَهُمْ مِنْ يَدِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ فَلِذَلِكَ هُوَ أَفْضَلُ عِنْدَاللَّهِ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ وَ أَلْفِ أَلْفِ عَابِدَةٍ

امام موسی کاظم(علیه السلام) فرمودند: فقیهی که یک یتیم از یتیمان ما که از ما و مشاهده ی ما منقطع شده، به وسیله ی تعلیم آنچه به آن محتاج است از دست شیطان برهاند، برای ابلیس سخت تر و سنگین تر است از هزار عابد. زیرا عابد همتش فقط برای خودش است و این همتش برای خودش و برای بندگان خداست که آن ها را از دست ابلیس برهاند پس برای آن عالم نزد خدا بافضیلت تر از هزار عابد و هزار هزار عابد است.

8. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 17 آمده است:

وَ عَنْهُ ع قَالَ قَالَ عَلِيُّب ْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام): يُقَالُ لِلْعَابِدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نِعْمَ الرَّجُلُ كُنْتَ هِمَّتُكَ ذَاتُ نَفْسِكَ وَ كَفَيْتَ مَئُونَتَكَ فَادْخُلِ الْجَنَّةَ أَلَا إِنَّ الْفَقِيهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَيْرَهُ وَ أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ وَفَّرَ عَلَيْهِمْ نِعَمَ جِنَانِ اللَّهِ تَعَالَى وَ حَصَّلَ لَهُمْ رِضْوَانَ اللَّهِ تَعَالَى وَ يُقَالُ لِلْفَقِيهِ يَا أَيُّهَا الْكَافِلُ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) الْهَادِي لِضُعَفَاءِ مُحِبِّيهِمْ وَ مُوَالِيهِمْ قِفْ حَتَّى تَشْفَعَ لِكُلِّ مَنْ أَخَذَ عَنْكَ أَوْ تَعَلَّمَ مِنْكَ فَيَقِفُ فَيُدْخِلُ الْجَنَّةَ مَعَهُ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً حَتَّى قَالَ عَشْراً وَ هُمُ الَّذِينَ أَخَذُوا عَنْهُ عُلُومَهُ وَ أَخَذُوا عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ وَ عَمَّنْ أَخَذَ عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَانْظُرُوا كَمْ صُرِفَ مَا بَيْنَ الْمَنْزِلَتَيْنِ امام رضا(علیه السلام) فرمودند: روز قیامت به عابد گفته می شود: مرد خوبی بودی. کوششت برای خودت بود و تلاش و یاریت تو را کفایت کرد پس وارد بهشت شو. آگاه باشید که فقیهی که خیرش به مردم افاضه شده و مردم را از دشمنان رهانیده و نعمات بهشت خدا را بر آن ها فروریخته و رضوان الله را برایشان حاصل کرده، به آن فقیه گفته می شود: ای کفالت کننده ی ایتام آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، ای راهنمای محبان و دوستداران ضعیف آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، بایست تا همه ی کسانی که از تو گرفته (یا به وسیله ی تو هدایت شده اند) و یا از تو آموخته

ص: 691

شفاعت کنی. پس می ایستد و با او داخل بهشت می شوند فئام و فئام و فئام تا ده بار (فئام را تکرار فرمودند) و کسانی که از او علومش را گرفته اند و کسانی که از آن اشخاص علومی گرفتند و باز کسانی که از این سری افراد علوم را گرفتند و همین طور تا قیامت وارد بهشت می شوند. پس بنگر که چه تفاوتی بین مقام این دو نفر عابد و عالم است.

عالم در روز قیامت شفیع است.

بار دیگر حدیث بالا را بخوانید. به عالم گفته می شود بایست و هرکس به وسیله ی تو هدایت شده است و یا از علم تو بهره برده است، هرچند گناهانی مرتکب شده باشد، را شفاعت کن. چه زیباست این حدیث: یشفع یوم القیامة ثلاث الانبیاء ثم العلما ثم الشهداء

9. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 17 آمده است:

وَ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ قَالَ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ الْجَوَادُ(علیهما السلام): مَنْ تَكَفَّلَ بِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) الْمُنْقَطِعِينَ عَنْ إِمَامِهِمْ الْمُتَحَيِّرِينَ فِي جَهْلِهِمْ الْأُسَارَى فِي أَيْدِي شَيَاطِينِهِمْ وَ فِي أَيْدِي النَّوَاصِبِ مِنْ أَعْدَائِنَا فَاسْتَنْقَذَهُمْ مِنْهُمْ وَ أَخْرَجَهُمْ مِنْ حَيْرَتِهِمْ وَ قَهَرَ الشَّيَاطِينَ بِرَدِّ وَسَاوِسِهِمْ وَ قَهَرَ النَّاصِبِينَ بِحُجَجِ رَبِّهِمْ وَ دَلَائِلِ أَئِمَّتِهِمْ لِيَحْفَظُوا عَهْدَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ بِأَفْضَلِ الْمَوَانِعِ بِأَكْثَرَ مِنْ فَضْلِ السَّمَاءِ عَلَى الْأَرْضِ وَ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ الْحُجُبِ عَلَى السَّمَاءِ وَ فَضْلُهُمْ عَلَى الْعِبَادِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ عَلَى أَخْفَى كَوْكَبٍ فِي السَّمَاءِ

10. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ قَالَ عَلِيُّب ْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما

السلام) لَوْ لَا مَنْ يَبْقَى بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِكُمْ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ إِلَيْهِ وَ الدَّالِّينَ عَلَيْهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِمِنْ شِبَاكِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ لَكِنَّهُمُ الَّذِينَ يُمْسِكُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّيعَةِ كَمَا يُمْسِكُ صَاحِبُ السَّفِينَةِ سُكَّانَهَا أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ

امام هادی(علیه السلام) فرمودند: اگر بعد از غیبت کبری حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از علمای راشدین ائمه کسی(مؤمنی) نباشد که مردم را به حضرت عزوجل خواند و همه ی اضعاف بنی آدم را به رضای خداوند دلالت کند و بر منکرین دین از اهل الزام و لجاج به دلیل و احتجاج حقیقت جمیع واجبات دین را ثابت گرداند و بندگان ضعیف خدا را از دام و مکر ابلیس و مریدانش رهاند یا از دام نواصب و مبغضین ائمه(علیهم السلام) خلاص گرداند؛ موجود و معین نبود، هیچ احدی از بنی نوع انسان از مکر شیطان و اتباعش خلاص نمی شوند بلکه همگی از شیعیان جن و

ص: 692

انس مرتد می شدند. اما وجود آن ارباب فضل و اصحاب معرفت، وسیله ی صیانت و محافظت دین شیعیان جاهل است که زمام قلوب شیعیان ضعیف را به دست علم و معرفت، محافظت می کنند؛ مانند ناخدای کشتی که مسافرانش را هنگام تلاطم موج با سختی و سعی بی پایان حفظ می کند. آنها هستند برترین ها نزد خداوند.

11. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ يَأْتِي عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا الْقَوَّامُونَ بِضُعَفَاءِ مُحِبِّينَا وَ أَهْلِ وَلَايَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ الْأَنْوَارُ تَسْطَعُ مِنْ تِيجَانِهِمْ عَلَى رَأْسِ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ تَاجُ بَهَاءٍ قَدِ انْبَثَّتْ تِلْكَ الْأَنْوَارُ فِي عَرَصَاتِ الْقِيَامَةِ وَ دُورِهَا مَسِيرَةَ ثَلَاثِمِائَةِ أَلْفِ سَنَةٍ فَشُعَاعُ تِيجَانِهِمْ يَنْبَثُّ فِيهَا كُلِّهَا فَلَا يَبْقَى هُنَاكَ يَتِيمٌ قَدْ كَفَلُوهُ وَ مِنْ ظُلْمَةِ الْجَهْلِ عَلَّمُوهُ وَ مِنْ حَيْرَةِ التِّيهِ أَخْرَجُوهُ إِلَّا تَعَلَّقَ بِشُعْبَةٍ مِنْ أَنْوَارِهِمْ فَرَفَعَتْهُمْ إِلَى الْعُلُوِّ حَتَّى تُحَاذِيَ بِهِمْ فَوْقَ الْجِنَانِ ثُمَّ يُنْزِلُهُمْ عَلَى مَنَازِلِهِمُ الْمُعَدَّةِ فِي جِوَارِ أُسْتَادِيهِمْ وَ مُعَلِّمِيهِمْ وَ بِحَضْرَةِ أَئِمَّتِهِمُ الَّذِينَ كَانُوا إِلَيْهِمْ يَدْعُونَ وَ لَا يَبْقَى نَاصِبٌ مِنَ النَّوَاصِبِ يُصِيبُهُ مِنْ شُعَاعِ تِلْكَ التِّيجَانِ إِلَّا عَمِيَتْ عَيْنُهُ وَ أَصَمَّتْ أُذُنُهُ وَ أَخْرَسَ لِسَانُهُ وَ تَحَوَّلَ عَلَيْهِ أَشَدَّ مِنْ لَهَبِ النِّيرَانِ فيَحْمِلُهُمْ حَتَّى يَدْفَعَهُمْ إِلَى الزَّبَانِيَةِ فَيَدْعُونَهُمْ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِيمِ

امام هادی(علیه السلام) فرمودند: علمای شیعه ی ما که در دنیا ضعفای محبان ما را حفظ و یاری کنند و علم دین تعلیم دهند تا از شر شیطان در امان خدا قرار گیرند و از الزام نواصب لجاج و اهل ادیان به دلیل و احتجاج عاجز نمانند، در قیامت از روی شرف و کرامت هریک از آن علما با کمال شرف و عزت وارد عرصه ی قیامت می شوند و تاج هایی از نور که شعاع نورش تمام عرصات قیامت و اطراف آن را تا سیصد هزار راه فرامی گیرد،بر سرشان می گذارند. آن وقت هریتیمی از ایتام که یکی از آن علما در دنیا کفیل حال او بوده و به وسیله ی تعلیم او از جهالت بیرون آمده و هدایت شده به منازل رفیعه می برند و هیچ یک از نواصب باقی نماند بعد از وصول شعاع آن نور تاج تیجان به ایشان جز آنکه همگی چشمانشان از آن نور کور شود و هرگز فروغ نگیرد بلکه آن ناصبی به گوش ناشنوا و به زبان گنگ شده و به لهیب حواله گردد.

12. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً أَبُومُحَمَّدٍ الْحَسَنُ الْعَسْكَرِيُّ(علیهما السلام) إِنَّ مُحِبِّي آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَسَاكِينُ مُوَاسَاتُهُمْ أَفْضَلُ مِنْ مُوَاسَاةِ مَسَاكِينِ الْفُقَرَاءِ وَ هُمُ الَّذِينَ سَكَنَتْ جَوَارِحُهُمْ وَ ضَعُفَتْ قُوَاهُمْ مِنْ مُقَاتَلَةِ أَعْدَاءِ اللَّهِ الَّذِينَ يُعَيِّرُونَهُمْ بِدِينِهِمْ وَ يُسَفِّهُونَ أَحْلَامَهُمْ أَلَا فَمَنْ قَوَّاهُمْ بِفِقْهِهِ وَ عَلَّمَهُمْ حَتَّى أَزَالَ مَسْكَنَتَهُمْ ثُمَّ يُسَلِّطُهُمْ عَلَى الْأَعْدَاءِ الظَّاهِرِينَ

ص: 693

النَّوَاصِبِ وَ عَلَى الْأَعْدَاءِ الْبَاطِنِينَ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ حَتَّى يَهْزِمُوهُمْ عَنْ دِينِ اللَّهِ يَذُودُوهُمْ عَنْ أَوْلِيَاءِ آلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) حَوَّلَ اللَّهُ تَعَالَى تِلْكَ الْمَسْكَنَةَ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ فَأَعْجَزَهُمْ عَنْ إِضْلَالِهِمْ قَضَى اللَّهُ تَعَالَى بِذَلِكَ قَضَاءً حَقّاً عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند: همانا مواسات با علم و معرفت به دوستداران ائمه از مساکین علم که قدرت بر احتجاج اهل لجاج ندارند، به مراتب بسیار افضل از احسان به فقرای اهل ایمان به مال است. زیرا مال رو به فناست ولی علم و کمال باعث عز و جلال و بی زوال است.

13. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ الْحَسَنُب ْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ(علیهما السلام) قَالَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیهما السلام) مَنْ قَوَّى مِسْكِيناً فِي دِينِهِ ضَعِيفاً فِي مَعْرِفَتِهِ عَلَى نَاصِبٍ مُخَالِفٍ فَأَفْحَمَهُ لَقَّنَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ يُدْلَى فِي قَبْرِهِ أَنْ يَقُولَ اللَّهُ رَبِّي وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) نَبِيِّي وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَلِيِّي وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي وَ الْقُرْآنُ بَهْجَتِي وَ عُدَّتِي وَ الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَانِي فَيَقُولُ اللَّهُ أَدْلَيْتَ بِالْحُجَّةِ فَوَجَبَتْ لَكَ أَعَالِي دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَحَوَّلُ عَلَيْهِ قَبْرُهُ أَنْزَهَ رِيَاضِ الْجَنَّةِ

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند: اگر مؤمن آشنا به شریعت کسی را که مسکین در علم دین و ضعیف در معرفت آداب دین باشد تعلیم دهد و با تلقین بر ناصبی مسلط گرداند، خداوند بعد از فوت آن مؤمن در قبر هنگام حضور نکیر و منکر او را از جواب متحیر و مضطر نگرداند و همه ی جواب ها به او تلقین شود و می گوید: خداپروردگارم، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) پیامبرم، حضرت علی(علیه السلام) امامم، کعبه قبله ام، قرآن مایه شادمانیم و مؤمنان برادرانم هستند. خداوند می فرماید: ای بنده ی لایق احترام، چون دلایل دین را به این دو ملک کامل گفتی مراتب عالی بهشت بر تو واجب شد و آن لحظه قبرش به باغی از باغ های بهشت تبدیل می شود.

14. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ قَدِ اخْتَصَمَ إِلَيْهَا امْرَأَتَانِ فَتَنَازَعَتَا فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَمْرِ الدِّينِ إِحْدَاهُمَا مُعَانِدَةٌ وَ الْأُخْرَى مُؤْمِنَةٌ فَفَتَحَتْ عَلَى الْمُؤْمِنَةِ حُجَّتَهَا فَاسْتَظْهَرَتْ عَلَى الْمُعَانِدَةِ فَفَرِحَتْ فَرَحاً شَدِيداً فَقَالَتْ فَاطِمَةُ إِنَّ فَرَحَ الْمَلَائِكَةِ بِاسْتِظْهَارِكِ عَلَيْهَا أَشَدُّ مِنْ فَرَحِكِ وَ إِنَّ حُزْنَ الشَّيْطَانِ وَ مَرَدَتِهِ بِحُزْنِهَا عَنْكِ أَشَدُّ مِنْ حُزْنِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِلْمَلَائِكَةِ أَوْجِبُوا لِفَاطِمَةَ بِمَا فَتَحَتْ عَلَى هَذِهِ الْمِسْكِينَةِ الْأَسِيرَةِ مِنَ

ص: 694

الْجِنَانِ أَلْفَ أَلْفِ ضِعْفٍ مِمَّا كُنْتُ أَعْدَدْتُ لَهَا وَ اجْعَلُوا هَذِهِ سُنَّةً فِي كُلِّ مَنْ يَفْتَحُ عَلَى أَسِيرٍ مِسْكِينٍ فَيَغْلِبُ مُعَانِداً مِثْلَ أَلْفِ أَلْفِ مَا كَانَ لَهُ مُعَدّاً مِنَ الْجِنَانِ

حضرت امام عسکری(علیه السلام) فرمودند: حضرت فاطمه(علیها السلام) هنگام مرافعه ی دو زن که یکی مؤمن و دیگری معاند در باب دین بود، به زن مؤمن ابواب حجت را باز و عیان کردند تا اینکه زن مؤمن به معاند مستظهر شد و شادمان گشت و معاند محزون. حضرت فاطمه(علیها السلام) به زن مؤمن فرمودند: شادمانی ملائکه به خاطر چیرگی تو بر آن معاند بسیار بسیار بیشتر از شادی خود توست. اما حزن شیاطین لعین به خاطر حزن آن معاند بیشتر از آن زن معاند است. همانا خداوند عزوجل به ملائکه فرمودند: برای حضرت فاطمه(علیها السلام) به خاطر آنچه بر این زن مسکین اسیر گشود، هزار هزار بهشت واجب کنید و این سنت هزاز هزار باغ بهشتی را برای هر کسی که (باب علم دین) را بر اسیر مسکین بگشاید تا بر معاند غلبه یابد، قرار دهید.

15. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 18 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ قَدْ حَمَلَ إِلَيْهِ رَجُلٌ هَدِيَّةً فَقَالَ لَهُ أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ أَنْ أَرُدَّ عَلَيْكَ بَدَلَهَا عِشْرِينَ ضِعْفاً يَعْنِي عِشْرِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ أَوْ أَفْتَحَ لَكَ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ تَقْهَرُ فُلَاناً النَّاصِبِيَّ فِي قَرْيَتِكَ تُنْقِذُ بِهِ ضُعَفَاءَ أَهْلِ قَرْيَتِكَ إِنْ أَحْسَنْتَ الِاخْتِيَارَ جَمَعْتُ لَكَ الْأَمْرَيْنِ وَ إِنْ أَسَأْتَ الِاخْتِيَارَ خَيَّرْتُكَ لِتَأْخُذَ أَيَّهُمَا شِئْتَ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَثَوَابِي فِي قَهْرِي ذَلِكَ النَّاصِبَ وَ اسْتِنْقَاذِي لِأُولَئِكَ الضُّعَفَاءِ مِنْ يَدِهِ قَدْرُهُ عِشْرُونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ قَالَ أَكْثَرُ مِنَ الدُّنْيَا عِشْرِينَ أَلْفَ أَلْفِمَرَّةٍ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَكَيْفَ أَخْتَارُ الْأَدْوَنَ بَلْ أَخْتَارُ الْأَفْضَلَ الْكَلِمَةَ الَّتِي أَقْهَرُ بِهَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ أَذُودُهُ عَنْ أَوْلِيَائِهِ فَقَالَ الْحَسَنُب ْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) قَدْ أَحْسَنْتَ الِاخْتِيَارَ وَ عَلَّمَهُ الْكَلِمَةَ وَ أَعْطَاهُ عِشْرِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَذَهَبَ فَأَفْحَمَ الرَّجُلَ فَاتَّصَلَ خَبَرُهُ بِهِ فَقَالَ لَهُ حِينَ حَضَرَ مَعَهُ يَا عَبْدَاللَّهِ مَا رَبِحَ أَحَدٌ مِثْلَ رِبْحِكَ وَ لَا اكْتَسَبَ أَحَدٌ مِنَ الْأَوِدَّاءِ مِثْلَ مَا اكْتَسَبْتَ مَوَدَّةَ اللَّهِ أَوَّلًا وَ مَوَدَّةَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ثَانِياً وَ مَوَدَّةَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا ثَالِثاً وَ مَوَدَّةَ مَلَائِكَةِ اللَّهِ تَعَالَى الْمُقَرَّبِينَ رَابِعاً وَ مَوَدَّةَ إِخْوَانِكَ الْمُؤْمِنِينَ خَامِساً وَ اكْتَسَبْتَ بِعَدَدِ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ كَافِرٍ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنَ الدُّنْيَا أَلْفَ مَرَّةٍ فَهَنِيئاً لَكَ هَنِيئاً

مردی به رسم ارمغان، هدیه ای به امام حسن مجتبی(علیه السلام) داد. ایشان فرمودند: در عوض هدیه دوست داری کدام را به تو دهم؟ بیست بار ضعف یعنی بیست هزار درهم یا اینکه بابی از علم بر تو باز کنم که بر آن ناصبی که در روستایت غلبه کنی و ضعفای روستایت را از دست او خلاص کنی؟ اگر بهتر را برگزینی، هر دوی اینها را به تو می دهم و اگر بد انتخاب کنی، تو را مختار می کنم تا هر کدام را می خواهی برگیری. مرد گفت: ای پسر

ص: 695

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ثواب و خوبی غلبه ام بر آن ناصبی و رهانیدن آن ضعیفان از دست او اندازه بیست هزار درهم می ارزد. امام فرمودند: بیست هزار هزار بار بیشتر از دنیا می ارزد. مرد گفت: ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چگونه پست تر را انتخاب کنم؟ بلکه من افضل کلماتی را که با آن بیشتر دشمن خدا را مقهور کند انتخاب می کنم. امام حسن(علیه السلام) فرمودند: بهترین انتخاب را کردی و به او آن کلام را آموختند و بیست هزار درهم عطا نمودند. وقتی مرد نزد آن ناصبی رفت و با او احتجاج کرد و آن خبر به امام رسید و بعد آن مرد خدمت امام رسید، حضرت به او فرمودند: ای عبدالله هیچ کس در سود و معامله مثل تو سود نبرد و هیچ کس از دوستان کسبی مثل کسب تو ننمود زیرا تو در این معامله چند نوع سود بردی. اول دوستی و اخلاص بندگی خدا. دوم مودت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی(علیه السلام). سوم محبت اولاد طیبین از آل این دو بزرگوار و برگزیده ی خدا. چهارم دوستی ملائکه ی مقرب. پنجم دوستی برادران مؤمن (پیروی ائمه(علیهم السلام)) بلکه به وسیله ی این کار به تعداد هر مؤمن و کافر کسب خیر نمودی که هر یک از آن هزار مرتبه از دنیا و آنچه در آن است افضل است گوارایت باد.16. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 19 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام): مَنْ كَانَ هَمُّهُ فِي كَسْرِ النَّوَاصِبِ عَنِ الْمَسَاكِينِ مِنْ شِيعَتِنَا الْمُوَالِينَ حَمِيَّةً لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) يَكْسِرُهُمْ عَنْهُمْ وَ يَكْشِفُ عَنْ مَخَازِيهِمْ وَ يُبَيِّنُ عَوَارَهُمْ وَ يُفَخِّمُ أَمْرَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ آلِهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى هِمَّةَ أَمْلَاكِ الْجِنَانِ فِي بِنَاءِ قُصُورِهِ وَ دُورِهِ يَسْتَعْمِلُ بِكُلِّ حَرْفٍ مِنْ حُرُوفِ حُجَجِهِ عَلَى أَعْدَاءِ اللَّهِ أَكْثَرَ مِنْ عَدَدِ أَهْلِ الدُّنْيَا أَمْلَاكاً قُوَّةُ كُلِّ وَاحِدٍ يَفْضُلُ عَنْ حَمْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَكَمْ مِنْ بِنَاءٍ وَ كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ وَ كَمْ مِنْ قُصُورٍ لَا يَعْرِفُ قَدْرَهَا إِلَّا رَبُّ الْعَالَمِينَ

حضرت ابومحمد(علیه السلام) فرمودند: حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکس قصد و همتش به جهت کسر مرتبه عزت و اعتبار نواصب و کم کردن شر آن ها از سر مساکین شیعیان و دوستداران ما باشد بلکه کسر اوضاع نواصب در تمامی ساعات هرچه طوایف ایشان در دنیا چه ظاهری و چه پنهان احداث کرده باشد. همه را بر افراد بشر ظاهر سازد و عیوب آن ها را به همه ی عالم واضح و عیان کند تا به وسیله ی آن تعظیم امر دین و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و

ص: 696

ائمه(علیهم السلام) شود خداوند برای پاداش او فرشتگان بهشت به ساختن بنا و مکانی برای آن مؤمن در بهشت مأمور می کند که پیوسته برای او ساختمان ها و قصرها بسازند و به عدد هر حرف از حروف کلمات دلایل و حجج که در بحث با آن ناصبی برای اثبات و احتجاج گفته و به واسطه ی او بیشتر از عدد اهل دنیا فرشتگانی که نیروی هریک افضل از حمل و سنگینی آسمان ها و زمین هاست و چه بنایی و چه نعمتی و چه قصرهایی که کسی جز خدا ارزش آن ها را نمی داند.

17. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 19 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ عَلِيُّب ْنُ مُوسَى الرِّضَا(علیهما السلام) أَفْضَلُ مَا يُقَدِّمُهُ الْعَالِمُ مِنْ مُحِبِّينَا وَ مَوَالِينَا أَمَامَهُ لِيَوْمِ فَقْرِهِ وَ فَاقَتِهِ وَ ذُلِّهِ وَ مَسْكَنَتِهِ أَنْ يُغِيثَ فِي الدُّنْيَا مِسْكِيناً مِنْ مُحِبِّينَا مِنْ يَدِ نَاصِبٍ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ يَقُومُ مِنْ قَبْرِهِ وَ الْمَلَائِكَةُ صُفُوفٌ مِنْ شَفِيرِ قَبْرِهِ إِلَى مَوْضِعِ مَحَلِّهِ مِنْ جِنَانِ اللَّهِ فَيَحْمِلُونَهُ عَلَى أَجْنِحَتِهِمْ يَقُولُونَ لَهُ مَرْحَباً طُوبَاكَ يَا دَافِعَ الْكِلَابِ عَنِ الْأَبْرَارِ وَ يَا أَيُّهَا الْمُتَعَصِّبُ لِلْأَئِمَّةِ الْأَخْيَارِ

امام رضا(علیه السلام) فرمودند: بهترین چیزی که عالمی از محبیان و موالیان ما برای روز فقر و ذلت آخرت و مسکنت پیش می فرستد، فریادرسی مسکینی از محبان ما، از دست ناصبی دشمن خدا و رسولش(صلی الله علیه وآله وسلم) است. (به واسطه ی این عمل) او از قبرش برمی خیزد و فرشتگان از کنار قبرش تا محل قرارگیری او در بهشت خدا او را بر بال های خود حمل میکنند و می گویند آفرین بر تو. خوش به سعادت تو ای دفع کننده ی سگان از نیکویان و ای متعصب برای ائمه(علیهم السلام).

18. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 19 آمده است:

وَ قَالَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) لِبَعْضِ تَلَامِذَتِهِ لَمَّا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ مَوَالِيهِ وَ الْمُحِبِّينَ لِآلِ مُحَمَّدٍ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِحَضْرَتِهِ وَ قَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ لَنَا جَاراً مِنَ النُّصَّابِ يُؤْذِينَا وَ يَحْتَجُّ عَلَيْنَا فِي تَفْضِيلِ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِي وَ الثَّالِثِ عَلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ يُورِدُ عَلَيْنَا حُجَجاً لَا نَدْرِي كَيْفَ الْجَوَابُ عَنْهَا وَ الْخُرُوجُ مِنْهَا مُرَّ بِهَؤُلَاءِ إِذَا كَانُوا مُجْتَمِعِينَ يَتَكَلَّمُونَ فَتَسْتَمِعُ عَلَيْهِمْ فَيَسْتَدْعُونَ مِنْكَ الْكَلَامَ فَتَكَلَّمْ وَ أَفْحِمْ صَاحِبَهُمْ وَ اكْسِرْ عِرْبَهُ وَ فُلَّ حَدَّهُ وَ لَا تُبْقِ لَهُ بَاقِيَةً فَذَهَبَ الرَّجُلُ وَ حَضَرَ الْمَوْضِعَ وَ حَضَرُوا وَ كَلَّمَ الرَّجُلَ فَأَفْحَمَهُ وَ صَيَّرَهُ لَا يَدْرِي فِي السَّمَاءِ هُوَ أَوْ فِي الْأَرْضِ قَالُوا وَ وَقَعَ عَلَيْنَا مِنَ الْفَرَحِ وَ السُّرُورِ مَا لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى وَ عَلَى الرَّجُلِ وَ الْمُتَعَصِّبِينَ لَهُ مِنَ الْغَمِّ وَ الْحُزْنِ مِثْلُ مَا لَحِقَنَا مِنَ السُّرُورِ فَلَمَّا رَجَعْنَا إِلَى الْإِمَامِ قَالَ لَنَا إِنَّ الَّذِينَ فِي السَّمَاوَاتِ لَحِقَهُمْ مِنَ الْفَرَحِ وَ الطَّرَبِ بِكَسْرِ هَذَا الْعَدُوِّ لِلَّهِ كَانَ أَكْثَرَ مِمَّا كَانَ بِحَضْرَتِكُمْ وَ الَّذِي كَانَ بِحَضْرَةِ إِبْلِيسَ وَ عُتَاةِ مَرَدَتِهِ مِنَ الشَّيَاطِينِ مِنَ الْحُزْنِ وَ الْغَمِّ أَشَدُّ مِمَّا كَانَ بِحَضْرَتِهِمْ وَ لَقَدْ صَلَّى عَلَى هَذَا الْعَبْدِ

ص: 697

الْكَاسِرِ لَهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ الْحُجُبِ وَ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ قَابَلَهَا اللَّهُ تَعَالَى بِالْإِجَابَةِ فَأَكْرَمَ إِيَابَهُ وَ عَظَّمَ ثَوَابَهُ وَ لَقَدْ لَعَنَتْ تِلْكَ الْأَمْلَاكُ عَدُوَّ اللَّهِ الْمَكْسُورَ وَ قَابَلَهَا اللَّهُ بِالْإِجَابَةِ فَشَدَّدَ حِسَابَهُ وَ أَطَالَ عَذَابَه

حضرت ابومحمد(علیه السلام) به بعضی از شاگردانشان وقتی جمعی از دوستداران و موالیانشان در حضورشان جمع شده بودند و به ایشان گفتند: ای فرزند رسول خدا ما همسایه ای از نواصب داریم که ما را آزار می دهند و با ما در فضیلت اولی و دومی و سومی بر حضرت علی(علیه السلام) احتجاج می کنند و دلایلی می آورند که درک نمی کنیم چه طور جواب گوییم و از آن (بحث خارج شویم. حضرت فرمودند: وقتی آن نواصب جمع شدند و شروع به صحبت کردند، از کنار آن ها گذر کن و آنچه می گویم به آن ها بشنوان. پس، از تو می خواهند که جواب حرف آن ها را بدهی. آن گاه سخن بگو و تیز زبانی صاحب آن ها را که به عقیده آنان اعلم آن هاست، بشکن و برای او هیچ چیز از سخنان ناستیز باقی مگذار. آن مرد رفت و در آن محل حضور یافت و با آنچه از امام آموخته بود با نواصب سخن گفت و با صاحب ایشان که به نظر خودشان اعلم و افضلشان بود مجادله کرد و از روی برهان و حجت او را ساکت کرد طوری که اصلا قدرت تکلم و تفکر نداشتو ندانست که در آسمان است یا در زمین. جمع اصحاب ایمان به او گفتند ما را ارشاد کردی که جز خدا حد آن را نداند. آن ناصبی و دوستانش همان اندازه که مؤمنان شاد شدند، اندوهگین شدند. وقتی به سوی امام بازگشتیم فرمودند: امروز شادیی که در آسمان هاست، به سبب شکست این دشمن خدا به مراتب بسیار بیشتر از شادی شماست و اندوهی که ابلیس و اتباعش چشیدند بسیار بیشتر از شادی شما و ملائکه ی آسمان ها است. تمام فرشتگان آسمان های هفتگانه و فرشتگان حجب و کرسی بر آن مؤمن شکننده ی ناصبی صلوات فرستادند و خدا هم دعای آن ها را پذیرفت و بازگشتش را کرامت داد و ثوابش را زیاد کرد و ملائکه آن ناصبی را لعنت کردند و خدا پذیرفت و حسابشان را سخت کرد و عذابشان را طولانی نمود.

ص: 698

527. سوره تین درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام)

و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان ایشان است

سوره تین

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ* وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ(1) وَ طُورِ سينينَ(2) وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمينِ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ (4) ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ (5) إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (6) فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ (7) أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمينَ (8)

سوگند به انجیر و زیتون و سوگند به طور سینین و سوگند به این شهر امین. همانا ما انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. آن گاه او را به اسفل السافلین برگردانیدیم مگر آن کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام دادند پس برای آن هاست اجر و ثواب بی پایان و بدون منت پس چه چیزی سبب شده که با این حال تو قیامت را تکذیب کنی. آیا خداوند حاکم ترین و داورترین حاکمان نیست؟

با مراجعه به احادیث و روایات درمی یابیم که از نظر تنزیل التین مدینة النبی است که مسجدالنبی در آن است. الزیتون بیت المقدس است و طور سینین کوفه است که مسجد کوفه در آن قرار دارد البلد الامین شهر مکه است که مسجدالاحرام و کعبه در آن قرار دارد.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 1 و معانی الاخبار صفحه 364 حدیث 1 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُوعَبْدِاللَّهِ الرَّازِيُّ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه

السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِنَّ اللَّهَتَبَارَكَ وَ تَعَالَى اخْتَارَ مِنَ الْبُلْدَانِ أَرْبَعَةً فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ التِّينِ» الْمَدِينَةُ «وَ الزَّيْتُونِ» بَيْتُ الْمَقْدِسِ «وَ طُورِ سِينِينَ» الْكُوفَةُ «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» مَكَّةُ.

ص: 699

پیامبر فرمودند: خداوند 4 شهر را برگزید. پس فرمود: «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» تین مدینه زیتون بیت المقدس طور سینین کوفه و بلد امین مکه است.

2. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 478 حدیث 9 آمده است:

فقال عز و جل «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ * وَ طُورِ سِينِينَ * وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» التين: المدينة و الزيتون: بيت المقدس و طور سينين: الكوفة و هذا البلد الأمين: مكة.

تین مدینه زیتون بیت المقدس طور سینین کوفه و بلد امین مکه است.

3. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 478 حدیث 10 و تفسیر قمی صفحه 759 آمده است:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» قَالَ: التِّينُ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الزَّيْتُونُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ طُورُ سِينِينَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) وَ الْبَلَدُ الْأَمِينُ الْأَئِمَّةُ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» قَالَ: نَزَلَتْ فِي زُرَيْقٍ «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» قَالَ: ذَلِكَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» أَيْ لَا يُمَنُّ عَلَيْهِمْ بِهِ ثُمَّ قَالَ لِنَبِيِّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» قَالَ: ذَلِكَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِين(علیه السلام) [قَالَ بِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)] «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِين»

معصوم(علیه السلام) فرمودند: تین رسول خدا(علیه السلام) و زیتون حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و طور سینا امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و بلد امین بقیه ی ائمه(علیهم السلام) هستند. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» درباره ی زُریق نازل شده است. منظور از «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُون» یعنی به وسیله ی آن بر آن ها منت نمی گذارند. سپس به پیامبرش فرمود «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» که مراد از دین حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. آیا خدا حاکم ترین حاکمان نیست؟

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 2 آمده است:محمدبن العباس، قال: حدثنا محمدبن همام، عن عبدالله بن العلاء، عن محمدبن شمون، عن عبدالله بن عبدالرحمن الأصم، عن البطل، عن جميل بن دراج، قال: سمعت أباعبدالله(علیه السلام) يقول: قوله تعالى «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» التين: الحسن، و الزيتون: الحسين(علیه السلام)

ص: 700

5. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 3 آمده است:

قال: حدثنا الحسين بن أحمد، عن محمدبن عيسى، عن يونس، عن يحيى الحلبي، عن بدربن الوليد، عن أبي الربيع الشامي، عن أبي عبدالله(علیه السلام)، في قوله تعالى «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ * وَ طُورِ سِينِينَ» قال: «التين و الزيتون» الحسن و الحسين(علیهما السلام)، «و طور سينين» علي بن أبي طالب(علیه السلام). قلت: قوله «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ»؟ قال: الدين: ولاية علي بن أبي طالب(علیه السلام).

6. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 4 آمده است:

ِعَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ زَيْدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ مُحَمَّدِبْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ فُضَيْلٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» إِلَى آخِرِ السوره ی فَقَالَ «التِّينُ وَ الزَّيْتُونَ» الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) قُلْتُ «وَ طُورِ سِينِينَ» قَالَ لَيْسَ هُوَ طُورَ سِينِينَ وَ لَكِنَّهُ وَ طُورُ سَيْنَاءَ قَالَ فَقُلْتُ وَ طُورِ سَيْنَاءَ فَقَالَ نَعَمْ هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» قَالَ هُوَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَمِنَ النَّاسُ بِهِ مِنَ النَّارِ إِذَا أَطَاعُوهُ قُلْتُ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» قَالَ ذَاكَ أَبُوفُضَيْلٍ حِينَ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدِ(صلی الله علیه وآله وسلم) بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَوْصِيَائِهِ بِالْوَلَايَةِ فَأَقَرَّ وَ قَالَ نَعَمْ أَ لَا تَرَى أَنَّهُ قَالَ «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ» يَعْنِي الدَّرْكَ الْأَسْفَلَ حِينَ نَكَصَ وَ فَعَلَ بِآلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) مَا فَعَلَ قَالَ قُلْتُ «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» قَالَ وَ اللَّهِ هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ شِيعَتُهُ «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» قَالَ قُلْتُ «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» قَالَ مَهْلًا مَهْلًا لَا تَقُلْ هَكَذَا هَذَا هُوَ الْكُفْرُ بِاللَّهِ لَا وَ اللَّهِ مَا كَذَبَ رَسُولُ اللَّهِ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ قَالَ قُلْتُ فَكَيْفَ هِيَ قَالَ فَمَنْ يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ وَ الدِّينُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ».

7. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه حدیث و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 5 آمده است:

عَلِيُّب ْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ مُسْكَانَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ» قَالَ «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ «وَ طُورِ سِينِينَ» عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ قَوْلُهُ «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» قَالَ الدِّينُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام).8. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 2 صفحه 118 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 6 آمده است:

أَبُومُعَاوِيَةَ الضَّرِيرُ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ سُمَيٍّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ وَ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» يَقُولُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) لَا يُكَذِّبُكَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) بَعْدَ مَا آمَنَ بِالْحِسَاب

ص: 701

ابوهریره و ابن عباس نقل کرده اند درباره آیه «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» گوید: ای محمد ابن علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که بعد از ایمان آوردن به تو تو را تکذیب نمی کند.

9. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 2 صفحه 122 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 7 آمده است:

عن الباقر(علیه السلام) في قوله تعالى «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» قال: ذاك أميرالمؤمنين(علیه السلام) و شيعته «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ»

حضرت باقر فرمودند: منظور از «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شیعیان ایشان هستند. «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» درباره آن هایی است که خداوند اجر و ثواب بی منت به آن ها می دهد.

10. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه204، بحارالانوار مجلد 33 صفحه 165 حدیث 434 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 477 حدیث 8 آمده است:

كِتَابِ أَحْمَدَبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ الضَّرِيرِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ سُمَيٍّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ وَ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ فِي تَفْسِيرِ ابْنِ جَرِيحٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ» وَ قَدْ دَخَلَتِ الرِّوَايَاتُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ أَنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله وسلم) انْتَبَهَ مِنْ نَوْمِهِ فِي بَيْتِ أُمِّ هَانِي فَزِعاً فَسَأَلَتْهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ يَا أُمَّ هَانِي إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَضَ عَلَيَّ فِي مَنَامِي الْقِيَامَةَ وَ أَهْوَالَهَا وَ الْجَنَّةَ وَ نَعِيمَهَا وَ النَّارَ وَ مَا فِيهَا وَ عَذَابَهَا فَاطَّلَعْتُ فِي النَّارِ فَإِذَا أَنَا بِمُعَاوِيَةَ وَ عَمْرِوبْنِ الْعَاصِ قَائِمَيْنِ فِي حَرِّ جَهَنَّمَ تَرْضَخُ رُءُوسَهُمَا الزَّبَانِيَةُ بِحِجَارَةٍ مِنْ جَمْرِ جَهَنَّمَ يَقُولُونَ لَهُمَا هَلْ آمَنْتُمَا بِوَلَايَةِ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَيَخْرُجُ عَلِيٌّ(علیه السلام) مِنْ حِجَابِ الْعَظَمَةِ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً وَ يُنَادِي حُكِمَ لِي وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ» فَيُبْعَثُ الْخَبِيثُ إِلَى النَّارِ وَ يَقُومُ عَلِيٌّ(علیه السلام) فِي الْمَوْقِفِ يَشْفَعُ فِي أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ شِيعَتِه دقت بفرمایید، محور اصلی در این سوره رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند که یکی از این امامان وجود اقدس حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 702

528. شب قدر شب تقدير ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه طاهرين(علیهم السلام)

و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره قدر آيه 1

إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر

ما آن را در شب قدر نازل كرديم.

1. در معانى الاخبار صفحه 315 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ أَحْمَدَب ْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُب ْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُب ْنُ الْعَبَّاسِب ْنِ بَسَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ أَبِي السَّرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عَبْدِاللَّهِب ْنِ يُونُسَ عَنْ سَعْدِب ْنِ طَرِيفٍ الْكِنَانِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِب ْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَ تَدْرِي مَا مَعْنَى «لَيْلَةِ الْقَدْرِ» فَقُلْتُ لَا يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدَّرَ فِيهَا مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَكَانَ فِيمَا قَدَّرَ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَايَتُكَ وَ وَلَايَةُ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ وُلْدِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة

اصبغ بن نباته از مولاى متقيان على(علیه السلام) روايت مى كند كه گفت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمود: يا على، آيا مى دانى معناى ليله القدر را؟ عرض كردم نه يا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: خداوند در آن شب قدر آن چه را كه بايد به وجود آورد، تا قيامت تقدير مى كند و از جمله مقدورات الهى ولايت تو ولايت امامان از نسل تو تا روز قيامت است.

اين شب در عالم ذر اولى بوده است كه در آن خداوند از همه انسان ها و از همه انبياء(علیهم السلام) از سه كلمه عهد و پيمان مى گيرد و آن سه كلمه عبارت بوده اند از: لا اله الا اللّه، محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، و اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و فرزندانش يكى بعد ازديگرى حجت اللّه و در حال حاضر حضرت بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت خداوند بر روى كره زمين است و ولايت اين ها فطرى است.

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 820 حدیث 9 آمده است:

ص: 703

عن أحمدبن هوذة عن إبراهيم بن إسحاق عن عبدالرحمن بن إسحاق عن عبدالله بن حماد عن أبي يحيى الصنعاني عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال سمعته يقول قال لي أبي محمد قرأ علي بن أبي طالب(علیه السلام) «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» و عنده الحسن و الحسين(علیهما السلام) فقال له الحسين(علیه السلام) يا أبتاه كان بها من فيك حلاوة فقال له يا ابن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و ابني إني أعلم فيها ما لا تعلم أنها لما نزلت بعث إلى جدك رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) فقرأها علي ثم ضرب على كتفي الأيمن و قال يا أخي و وصيي و ولي أمتي بعدي و حرب أعدائي إلى يوم يبعثون هذه السوره ی لك من بعدي و لولدك من بعدك أن جبرئيل أخي من الملائكة أحدث إلي أحداث أمتي في سنتها و إنه ليحدث ذلك إليك كأحداث النبوة و لها نور ساطع في قلبك و قلوب أوصيائك إلى مطلع فجر القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

3. در بصائرالدرجات مجلد 1 صفحه 460 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُب ْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِب ْنِ عَمِيرَةَ عَنْ دَاوُدَبْنِ فَرْقَدٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» قَالَ نَزَلَ فِيهَا مَا يَكُونُ مِنَ السَّنَةِ إِلَى السَّنَةِ مِنْ مَوْتٍ أَوْ مَوْلُودٍ قُلْتُ لَهُ إِلَى مَنْ فَقَالَ إِلَى مَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ إِنَّ النَّاسَ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ فِي صَلَاةٍ وَ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ وَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِي شُغُلٍ «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ» إِلَيْهِ بِأُمُورِ السَّنَةِ مِنْ غُرُوبِ الشَّمْسِ إِلَى طُلُوعِهَا «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ» لَهُ إِلَى أَنْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ.

داوود گوید: از امام درباره ی سوره قدر پرسیدم. فرمودند: آنچه باید از این سال تا سال آینده بشود از مرگ یا تولد و مانند آن مقدراتش نازل می شود. عرض کردم به چه کسی؟ فرمودند: گمان داری بر چه کسی نازل می شود؟ همانا مردم در آن شب همگی مشغولند و در حال نماز یا دعا و مسألت از خداوند می باشند و صاحب این امر در این شب کارش این است که ملائکه بر او برای افاضه ی امور سال از غروب خورشید تا طلوع مجدد آن از هر امری نازل می گردند و برای ایشان سلامت است تا آن هنگام که فجر طلوع کند.

4. در تفسیر فرات کوفی صفحه 218، بحارالانوار مجلد 43 صفحه 65، کتاب العوالم مجلد 11 صفحه 103 آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِب ْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ(علیها

السلام) لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا أَوْ مِنْ مَعْرِفَتِهَا الشَّكُّ [مِنْ أَبِي الْقَاسِمِ] وَ قَوْلُهُ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» يَعْنِي خَيْرٌ مِنْ أَلْفَ مُؤْمِنٍ وَ هِيَ أُمُّ الْمُؤْمِنِينَ «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» وَ الْمَلَائِكَةُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ يَمْلِكُونَ عِلْمَ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ الرُّوحُالْقُدُسُ هِيَ فَاطِمَةُ(علیها السلام) «بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» يَعْنِي حَتَّى يَخْرُجَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 704

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: منظور از« لَيْلَةُ» حضرت فاطمه(علیها السلام) است و منظور از « الْقَدْرِ» الله است و هرکس حضرت فاطمه(علیها السلام) را به حق معرفت آن بانو بشناسد، به تحقیق شب قدر را درک کرده است و او را از این نظر فاطمه(علیها السلام) نامیده اند که خلق نمی توانند به واقع او را بشناسند و این که فرموده «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» یعنی حضرت فاطمه(علیها السلام) خیر است بر هزار مؤمن و او ام المؤمنین است و این که فرموده است «ملائکه و روح در آن شب نازل می شوند» و ملائکه و مؤمنین علم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را مالک می شوند و منظور از روح القدس، حضرت فاطمه(علیها السلام) است.

و آنجا که فرموده «بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» یعنی تا زمان خروج و انقلاب حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

5. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 431، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 488 حدیث 29 و بحارالانوار مجلد 97 صفحه 14 آمده است:

«بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» فَهُوَ الْقُرْآنُ أُنْزِلَ إِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ جُمْلَةٌ وَاحِدَةٌ وَ عَلَى رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي طُولِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ سَنَةً «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» وَ مَعْنَى لَيْلَةِ الْقَدْرِ أَنَّ اللَّهَ يُقَدِّرُ فِيهَا الْآجَالَ وَ الْأَرْزَاقَ وَ كُلَّ أَمْرٍ يَحْدُثُ مِنْ مَوْتٍ أَوْ حَيَاةٍ أَوْ خِصْبٍ أَوْ جَدْبٍ أَوْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ كَمَا قَالَ اللَّهُ «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» إِلَى سَنَةٍ قَوْلُهُ «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» قَالَ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى إِمَامِ الزَّمَانِ وَ يَدْفَعُونَ إِلَيْهِ مَا قَدْ كَتَبُوهُ مِنْ هَذِهِ الْأُمُورِ قَوْلُهُ «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» قَالَ: رَأَى رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي نَوْمِهِ كَأَنَّ قُرُوداً تَصْعَدُ مِنْبَرَهُ فَغَمَّهُ ذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» تَمْلِكُهُ بَنُو أُمَيَّةَ لَيْسَ فِيهَا لَيْلَةُ قَدْرٍ قَوْلُهُ «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ» قَالَ: تَحِيَّةٌ يُحَيَّا بِهَا الْإِمَامُ إِلَى أَنْ يَطْلَعَ الْفَجْرُ قِيلَ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) تَعْرِفُونَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فَقَالَ وَ كَيْفَ لَا نَعْرِفُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ الْمَلَائِكَةُ يَطُوفُونَ بِنَا فِيهَا.

«بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» منظور قرآن است که خدا آن را در شب قدر به یک باره به بیت المعمور نازل فرمود و از آنجا در طول بیست و سه سال بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل کرد. «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» یعنی معنی شب قدر را درک نمی کنی که همانا خدا در آن شب اجل ها، ارزاق و هر امری که حادثمی شود از مرگ یا زندگی یا فراخ سالی یا خشکسالی یا خیر و یا شر را مقدر می کند. همچنان که خدا فرمود «فِيها يُفْرَقُ

ص: 705

كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» یعنی تا یک سال «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» در آن شب ملائکه و روح القدس بر امام زمان نازل می شوند و آنچه از این امور را نوشته اند بر آن حضرت عرضه می دارند «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در خواب دید که میمون ها از منبرشان بالا می روند. غمگین و ناراحت شدند. پس خداوند نازل فرمود «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» یعنی شب قدر از هزار ماه بدون شب قدر که بنی امیه در آن حکومت کنند بهتر است. «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ» تحیتی است که به وسیله ی آن به امام تحیت گفته می شود تا فجر طلوع کند. به امام باقر(علیه السلام) گفته شد آیا شب قدر را می شناسید؟ فرمودند: چگونه شب قدر را نشناسیم درحالی که ملائکه در آن شب در اطراف ما طواف می کنند.

ص: 706

529. سلام بر صبح قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره قدر آيه 5

سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ

سلام و رحمتى پيوسته تا هنگام طلوع فجر.

1. در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 820 آمده است:

وَ رَوَى أَيْضاً عَنْ أَحْمَدَبْنِ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَب ْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ لِي أَبِي مُحَمَّدٌ قَرَأَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» وَ عِنْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) يَا أَبَتَاهْ كَأَنَّ بِهَا مِنْ فِيكَ حَلَاوَةً فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِا للَّهِ وَ ابْنِي إِنِّي أَعْلَمُ فِيهَا مَا لَا تَعْلَمُ إِنَّهَا لَمَّا نَزَلَتْ بُعِثَ إِلَى جَدِّكَ رَسُولِا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَقَرَأَهَا عَلَيَّ ثُمَّ ضَرَبَ عَلَى كَتِفِيَ الْأَيْمَنِ وَ قَالَ يَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَلِيَّ أُمَّتِي بَعْدِي وَ حَرْبَ أَعْدَائِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ هَذِهِ السوره ی لَكَ مِنْ بَعْدِي وَ لِوُلْدِكَ مِنْ بَعْدِكَ أَنَّ جَبْرَئِيلَ أَخِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَحْدَثَ إِلَيَّ أَحْدَاثَ أُمَّتِي فِي سُنَّتِهَا وَ إِنَّهُ لَيَحْدُثُ ذَلِكَ إِلَيْكَ كَأَحْدَاثِ النُّبُوَّةِ وَ لَهَا نُورٌ سَاطِعٌ فِي قَلْبِكَ وَ قُلُوبِ أَوْصِيَائِكَ إِلَى مَطْلَعِ فَجْرِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

محمّدبن العباس: از احمدبن هوذه ... از ابويحيى صنعانى، از حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) آورده كه راوى گويد: شنيدم آن حضرت مى فرمود: پدرم امام محمّد (باقر)(علیه

السلام) به من فرمود: حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) در حالى كه حسن و حسين(علیهما السلام) نزدش بودند سوره قدر را خواند،

امام حسين(علیه السلام) به آن جناب عرضه داشت: اى پدر، گويى از دهان شما شيرينى ديگرى دارد. اميرالمؤمنين(علیه السلام) به او فرمودند: اى فرزند، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و فرزند من، البته من در اين سوره مى دانم آنچه را كه تو نمى دانى، هنگامى كه اين سوره نازل شد جدترسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در پى من فرستادند پس آن را بر من خواندند، سپس، بر شانه راست من زدند و فرمودند: اى برادر و جانشين و ولى من بر امتم بعد از من، و جنگ دشمنانم تا

ص: 707

روزى كه برانگيخته شوند، اين سوره براى تو است پس از من، و براى دو فرزندت [فرزندانت] بعد از تو، همانا جبرئيل برادرم از فرشتگان، حوادث و كارهاى امتم در اين سالشان را به اطلاع من رسانيد. به خدا سوگند همانا اين جريان اطلاع دادن از حوادث و كارها براى تو نيز خواهد بود همچون خبر گرفتن نبوت، و براى آن نور درخشانى است در دل تو و دل هاى اوصياى تو تا طلوع فجر حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

2. در كتاب تأويل الايات الظاهره صفحه 818 آمده است:

عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَمَّا يُفْرَقُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ هَلْ هُوَ مَا يُقَدِّرُ اللَّهُ فِيهَا قَالَ لَا تُوصَفُ قُدْرَةُ اللَّهِ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ»(1) فَكَيْفَ يَكُونُ حَكِيماً إِلَّا مَا فُرِّقَ وَ لَا تُوصَفُ قُدْرَةُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ لِأَنَّهُ يُحَدِّثُ مَا يَشَاءُ. و أما قوله «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» يعني فاطمة(علیها السلام) و قوله «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» و الملائكة في هذا الموضع المؤمنون الذين يملكون علم آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و الروح روح القدس و هو في فاطمة(علیها السلام) «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ» يقول من كل أمر مسلمة «حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» يعني حتى يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

از محمّدبن جمهور، از موسى بن بكر، از زراره، از حمران آورده كه گفت از حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) پرسيدم از آنچه را كه در شب قدر ممتاز و پراكنده مى شود آيا همان امورى است كه خداى سبحانه و تعالى در آن تقدير مى كند؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: قدرت خداوند توصيف نمى شود زيرا كه او فرموده «در آن شب هر امرى با حكمت ممتاز و جدا مى شود» پس چگونه امرى با حكمت خواهد بود مگر آنچه را كه او ممتاز ساخته؟ و قدرت خداوند سبحان وصف ناپذير است. زيرا كه او آنچه را بخواهد پديد مى آورد و اينكه فرموده: از هزار ماه بهتر است؛ يعنى، حضرت فاطمه(علیها السلام) و اينكه خداى تعالى فرموده «فرشتگان و روح در آن شب فرود مى آيند.» فرشتگان در اينجا مؤمنانى هستند كه علم آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را دارند و روح روح القدس است و آن [در] فاطمه(علیها السلام) مى باشد. «از هر امر [و فرمان و سرنوشتى] سلام ورحمت است.» مى فرمايد: هر امرى كه تسليم كننده اش آن را تسليم كند، «تا طلوع سپيده دم» يعنى، (تا وقتى كه) حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند.

ص: 708


1- .[1] سوره دخان آیه 4

530. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحف مطهره و کتب قیمه هستند

سوره بینه آیات 2 و 3

رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2) فيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ (3)

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 872 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 489 حدیث 1 آمده است:

مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُبْنُ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ مَرْفُوعاً عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِبْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ» قَالَ هُمْ مُكَذِّبُو الشِّيعَةِ لِأَنَّ الْكِتَابَ هُوَ الْآيَاتُ وَ أَهْلَ الْكِتَابِ الشِّيعَةُ وَ قَوْلُهُ «وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ» يَعْنِي الْمُرْجِئَةَ «حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ» قَالَ يَتَّضِحُ لَهُمْ الْحَقُّ وَ قَوْلُهُ «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ» يَعْنِي مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) «يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً» يَعْنِي يَدُلُّ عَلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) وَ هُمْ الصُّحُفُ الْمُطَهَّرَةُ وَ قَوْلُهُ «فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ» أَيْ عِنْدَهُمْ الْحَقُّ الْمُبِينُ وَ قَوْلُهُ «وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» يَعْنِي مُكَذِّبِي الشِّيعَةِ وَ قَوْلُهُ «إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ» أَيْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْحَقُّ «وَ ما أُمِرُوا» هَؤُلَاءِ الْأَصْنَافُ «إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» وَ الْإِخْلَاصُ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) وَ قَوْلُهُ «وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ» وَ الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّب ْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) «وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» قَالَ هِيَ فَاطِمَةُ(علیهما السلام) وَ قَوْلُهُ «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» قَالَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ بِأُولِي الْأَمْرِ وَ أَطَاعُوهُمْ بِمَا أَمَرُوهُمْ بِهِ فَذَلِكَ هُوَ الْإِيمَانُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ وَ قَوْلُهُ «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) اللَّهِ رَاضٍ عَنِ الْمُؤْمِنِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْمُؤْمِنُ وَ إِنْ كَانَ رَاضِياً عَنِ اللَّهِ فَإِنَّ فِي قَلْبِهِ مَا فِيهِ لِمَا يَرَى فِي هَذِهِ الدُّنْيَا مِنَ التَّمْحِيصِ فَإِذَا عَايَنَ الثَّوَابَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ الْحَقِّ حَقَّ الرِّضَا وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ رَضُوا عَنْهُ» وَ قَوْلُهُ «ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ» أَيْ أَطَاعَ رَبَّهُ.

ص: 709

531. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام را استوار مى كند

سوره بيّنه آيه 5

وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ

و دين درست و استوار اين است.

* در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 801 آمده است:

وَ رَوَى عَلِيُّب ْنُ أَسْبَاطٍ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» قَالَ إِنَّمَا هُوَ وَ ذَلِكَ دِينُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

علی بن اسباط، از ابوحمزه، از ابوبصير، از حضرت ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) روايت آورده كه درباره قول خداى عزوجل «و آن است دين استوار و آئين محكم و درست» فرمود: همانا اين دين حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 710

532. دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و

اشاره

بقیه ی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همه ی انبیا و شیعیان، بدترین آفریدگانند.

سوره بینه آیه 6

إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكينَ في نارِ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ

آنان که از اهل کتاب کافر شدند و همچنین مشرکین در آتش جهنم برای همیشه مخلد خواهند شد. این ها بدترین آفریدگان خداوند هستند.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 875، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 263 حدیث 22 و مجلد 68 صفحه 54 حدیث 97، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 719 حدیث 6، حلیة الابرار مجلد 2 صفحه 409 حدیث 4 و امالی شیخ طوسی صفحه 671 حدیث 1414 آمده است:

عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِب ْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ مُصْعَبِب ْنِ سَلَّامٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ جَابِرِبْنِ عَبْدِاللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) .... أَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» قَالَ بَلَى يَا رَسُولَا للَّهِ قَالَ هُمْ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ تَجِيئُونَ غُرّاً مُحَجَّلِينَ شِبَاعاً مَرْوِيِّينَ أَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ» قَالَ بَلَى يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ هُمْ أَعْدَاؤُكَ وَ شِيعَتُهُمْ يَجِيئُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ ظِمَاءً مُظْمَئِينَ أَشْقِيَاءَ مُعَذَّبِينَ كُفَّاراً مُنَافِقِينَ ذَاكَ لَكَ وَ لِشِيعَتِكَ وَ هَذَا لِعَدُوِّكَ وَ شِيعَتِهِم

(در ضمن حدیثی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هنگام شهادت به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند تا به اینجا رسید که فرمودند:) ای برادر من آیا فرمایش خداوند را که در کتابش آورده است نشنیده ای آنان که از اهل کتاب کافر شدند و همچنینمشرکین در آتش جهنم برای همیشه مخلد خواهند شد. این ها بدترین آفریدگان خداوند هستند. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) اظهار

ص: 711

داشتند: چرا ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شنیده ام. حضرت فرمودند: آن ها دشمنان تو و دشمنان شیعیان تو هستند که در روز قیامت با چهره ای سیاه و گرسنه و تشنه در حال عذاب دیدن هستند هم کافر و هم منافق. این آیه به دشمنان تو و دشمنان شیعیان تو اختصاص دارد.

دقت بفرمایید، دشمنان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دشمنان شیعیانشان، بدترین مردم هستند همه ی انبیا بهترین شیعیان آن حضرت می باشند و همیشه همه ی امامان معصوم(علیهم السلام) بهترین شیعیان آن حضرتند و حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترین شیعه ی حضرت علی(علیه السلام) است. پس دشمنان ایشان بدترین آفریدگان خداوند هستند. خداوندا، تو را سوگند می دهم به عظمت و شکوه و اسم اعظمت ما را از شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار بده.

2. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 432 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 492 حدیث 19 آمده است:

قَوْلُهُ «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ» قَالَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنَ فَارْتَدُّوا فَكَفَرُوا وَ عَصَوْا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ» قَوْلُهُ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» قَالَ نَزَلَتْ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم).

خداوند فرمودند: «کسانی که خداوند قرآن را برای آن ها فرستاد ولی آن ها مرتد شده و نسبت به آن کافر و منکر گشته و با حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) کارشکنی و نافرمانی کردند... «آن ها شرورترین آفریده های روی زمین هستند.»

خداوند می فرمایند «کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند این ها بهترین مردم هستند.» این آیه در مورد آل رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل گردیده است.

هیچ کس امروز روی کره ی زمین به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزدیک تر از حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست. ایشان نسل و پشت یازدهم از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هستند و هیچ کس اکنون تا این اندازه به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزدیک نیست. ایشان نسل و پشت یازدهم از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و هیچ کس این قدر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نزدیک نیست.3. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 68 و کتاب ما نزل من القرآن فی علی (ابونعیم اصفهانی) و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 491 حدیث 15 آمده است:

أَبُونُعَيْمٍ الْأَصْفَهَانِيُّ فِي مَا نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام) بِالْإِسْنَادِ عَنْ شَرِيكِب ْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ الْحَرْثِ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) نَحْنُ أَهْلُب َيت(علیهم السلام) لَا نُقَاسُ بِالنَّاسِ فَقَامَ رَجُلٌ فَأَتَى ابْنُ عَبَّاسٍ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِكَ فَقَالَ صَدَقَ عَلِيٌّ(علیه السلام)

ص: 712

أَ وَ لَيْسَ النَّبِيُّ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ وَ قَدْ نَزَلَ فِي عَلِيٍ(علیه السلام) «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة»

شریک بن عبدالله از ابی اسحاق و ایشان از حارث و او از حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) روایت می کند که فرمودند: ما اهل بیت (رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)) با هیچ انسانی قابل مقایسه نیستیم. مردی برخاست و به نزد ابن عباس آمد و گفت که حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: ما اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) با هیچ انسانی قابل مقایسه نیستیم. ابن عباس گفت حضرت علی(علیه السلام) راست فرمودند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) هم با هیچ انسانی قابل مقایسه نیستند و این آیه درباره ی حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام دادند، آن ها بهترین نیکوکاران هستند.

به این حدیث با دقت توجه کنید. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) با هیچ انسان دیگری قابل مقایسه نیستند.

مقایسه ی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت(علیهم السلام) با الناس

کلمه ی ناس از ریشه ی انس است و انس اسم نوع است. به همه ی انسان ها از آدم ابوالبشر که اولین انسان روی کره ی زمین است و تا آخرین انسان تا قیامت که دیگر بعد از او انسانی نخواهد آمد الناس گفته می شود. پس این چهارده وجود قدسی آستان ملکوت و جبروت و لاهوت با هیچ انسانی قابل مقایسه نیستند همان طور که خداوند با هیچ موجودی دیگری قابل مقایسه نمی باشد.

ص: 713

533. بهترین افراد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و

شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند و بهترین عمل در دوران غیبت انتظار فرج است

سوره بینه آیه 7

إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة

1. در تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 724 حدیث 23 آمده است:

و روى الطبرسي، رفعه: عن مقاتل بن سليمان، عن الضحاك، عن ابن عباس، في قوله «هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» قال: نزلت في علي و أهل بيته

علامه ابوعلی الطبرسی روایت کرد از مقاتل بن سلیمان و ضحاک از ابن عباس در مورد این فرموده ی خداوند «هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» آن ها بهترین مردم هستند رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند این آیه در مورد حضرت علی(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) ایشان نازل شده است. مصداق اتمّ، اهل بیت حضرت فاطمه(علیها السلام) و یازده امام(علیهم السلام) از نسل این بزرگوار هستند. آیا در حال حاضر بر روی کره ی زمین کسی از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، نزدیک تر به آن حضرت سراغ دارید؟ پس یکی از مصادیق اتمّ خیرالبریه این وجود مقدس است.

2. در کتاب الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 228 آمده است:و أسند علي بن محمد إلى الكرخي قال دخل موسى و هو غلام على الصادق(علیه السلام) فقبله فقال يا إبراهيم إنه لصاحبك من بعدي فلعن الله قاتله يخرج الله من صلبه خير أهل الأرض في زمانه تكملة اثني عشر إماما اختصهم الله بكرامته المنتظر للثاني عشر كالشاهر سيفه بين يدي رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)

علی بن محمد کرخی خدمت امام صادق(علیه السلام) بوده است. حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) وارد بر امام صادق(علیه السلام) شدند و امام صادق(علیه السلام) ایشان را بوسیدند. سپس فرمودند: ای ابراهیم، این

ص: 714

آقا صاحب و امام تو است بعد از من. خداوند لعنت کند هرکس با او از در قتال وارد می شود و او را به قتل می رساند. از صلب او در زمانش بهترین اهل زمین خارج می شود که دوازده نام را تکمیل می کند که خداوند کرامت خود را به او و هرکس منتظر دوازدهمین امام باشد، اختصاص می دهد. مانند کسی است که با شمشیر کشیده شده جلوی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به جهاد و مبارزه می پردازد.

3. در کتاب الاختصاص صفحه 234 و کتاب الامام مهدی(علیه السلام) فی القرآن صفحه 551 حدیث 1087 آمده است:

أَبُوحَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ عَنْ عَلِيِّب ْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِب ْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ قَالَ وَ اللَّهِ مَا بَرَأَ اللَّهُ مِنْ بَرِيَّةٍ أَفْضَلَ مِنْ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ مِنِّي وَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَلَبَةِ الْعِلْمِ مِنْ شِيعَتِنَا

4. در تفسیر جامع البیان مجلد 15 صفحه 265 آمده است:

و قد حدثنا ابن حمید قال حدثنا عیسی ابن فرقد عن ابی الجارود عن محمدبن علی «أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» فقال النبی(صلی الله علیه وآله وسلم): أنت یا علی(علیه السلام) و شیعتک.

هنگامی که آیه 7 سوره بینه نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ای علی(علیه السلام) منظور تو و شیعیان تو است.

5. سیوطی در الدرالمنثور مجلد 8 صفحه 589 ذیل آیه 7 سوره بینه، چهار حدیث ازچهار طریق آورده است:

الف) و أخرج ابن عساكر عن جابربن عبدالله قال كنا عند النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) فاقبل على فقال النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) والذي نفسي بيده ان هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة ونزلت « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» فكان أصحاب النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) إذا أقبل على قالوا جاء خير البرية

ابن عساکر به اسناد خود از جابربن عبدالله روایت می کند که ما نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بودیم. حضرت علی(علیه السلام) آمد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: قسم به خدایی که جان من در دست اوست، این مرد و شیعیانش در روز قیامت از رستگارانند و این آیه نازل شد « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْخَيْرُ الْبَرِيَّة» از آن پس هرگاه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد می شدند، همه می گفتند: بهترین نیکوکاران آمد.

ص: 715

ب) و أخرج ابن عدي و ابن عساكر عن أبي سعيد مرفوعا على خير البرية

ابن عدی و ابن عساکر هر دو از ابی سعید نقل کرده اند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: خیر البریه حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

ج) و أخرج ابن عدي عن ابن عباس قال لما نزلت « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) لعلى هو أنت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيين

ابن عدی و ابن عباس می گویند هنگامی که آیه 7 سوره بینه نازل گردید، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: تو وشیعیان تو در روز قیامت می آیید درحالی که خدا از شما راضی است و شما از خداوند خوشنود هستید.

د) و أخرج ابن مردويه عن علي قال قال لي رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ألم تسمع قول الله « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» أنت وشيعتك وموعدي وموعدكمالحوض إذا جثت الأمم للحساب تدعون غرا محجلين

ابن مردویه از حضرت علی(علیه السلام) نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: آیا شنیده ای قول خدا را « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: تو ای علی و شیعیان تو در روز قیامت می آید خداوند از شما راضی و شما از خداوند خوشنود هستید.

6. در کنزالعمال مجلد 6 صفحه 403 آمده است:

عن ابن عباس فی قوله « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» إن رسول الله قال لعلی: هم أنت و شیعتک راضیین مرضیین.

ابن عباس گوید: حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ی آیه « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: ای علی تو و شیعیانت برترین نیکوکاران هستید که روز قیامت خداوند از شما خوشنود است و شما از خداوند راضی هستید.

ص: 716

534. کافران و ظالمان قسمتی از عقوبت خود را در زمان و رجعت و

قسمتی دیگر را در قیامت خواهید دید

سوره تکاثر آیات 3 تا 6

كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (3) ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (4) كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ (5) لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ (6) ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقين

حقاً به زودی خواهید دانست بازهم حقاً به زودی خواهید دانست. حقاً اگر از روی یقین بدانید. البته جهنم را خواهید دید. سپس آن را با چشم و عین الیقین خواهید دید.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 893 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 120 حدیث 156 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 501 حدیث 3 آمده است:

فِي تَفْسِيرِ أَهْلِا لْبَيْتِ(علیهم السلام) قَالَ حَدَّثَنَا بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ عُمَرَبْنِ عَبْدِالْعَزِيزِ عَنْ عَبْدِاللَّهِب ْنِ نَجِيحٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» قَالَ يَعْنِي مَرَّةً فِي الْكَرَّةِ وَ مَرَّةً أُخْرَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

شرف الدین نجفی در تفسیر اهل بیت(علیهم السلام) با سند خودش از عبدالله بن نجیح یمانی روایت کرده است که گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: منظور از خداوند عزوجل در مورد این آیات چیست؟ حضرت فرمودند: این مسئله یک مرحله در زمان رجعت است و یک مرحله ی دیگر هم در روز قیامت است.

2. در محاسن برقی صفحه 247 حدیث 250 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 501 حدیث 1 و تأویل الآیات الظاهرة صفحه 893 حدیث 2 آمده است:

أحمدبن محمدبن خالد البرقي عن أبيه، عن محمدبن أبي عمير، عن هشام بن سالم، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله تعالى «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ» قال: المعاينة.

ص: 717

احمدبن محمدبن خالد برقی از پدرش و ایشان از محمدبن ابی عمیر و ایشان از هشام بن سالم و ایشان از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ» یعنی «حقاً به طور یقین می دانستید.» فرمودند: منظور این است که شما حقایق را با چشمان خود خواهید دید یا این که به صورت علم الیقین خواهید دید.

ص: 718

535. در روز قیامت درباره ی نعمت رهبریت و امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)

و اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سؤال خواهند کرد

سوره تکاثر آیه 8

ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ

سپس از تو از نعمت هایی که خداوند به تو داده بود، می پرسند.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 503 حدیث 13 آمده است:

الطبرسي روي العياشي بإسناده في حديث طويل قال: سأل أبوحنيفة أباعبدالله(علیه السلام) عن هذه الآية، فقال له: ما النعيم عندك يا نعمان؟ قال: القوت من الطعام و الماء البارد. فقال: لئن أوقفك الله يوم القيامة بين يديه حتى يسألك عن كل أكلة أكلتها أو شربة شربتها ليطولن وقوفك بين يديه. قال: فما النعيم جعلت فداك؟ قال: نحن أهل البيت(علیهم السلام) النعيم الذي أنعم الله بنا على العباد و بنا ائتلفوا بعد أن كانوا مختلفين و بنا ألف الله بين قلوبهم و جعلهم إخوانا بعد أن كانوا أعداء و بنا هداهم الله إلى الإسلام، و هي النعمة التي لا تنقطع و الله سائلهم عن حق النعيم الذي أنعم الله به عليهم و هو النبي(صلی الله علیه وآله وسلم) و عترته.

ابوعلی طبرسی از عیاشی با سند خویش روایت می کند در حدیثی طویل که ابوحنیفه از امام صادق(علیه السلام) پیرامون این آیه سؤال می کند. حضرت به او می فرمایند: به نظر تو منظور از نعیم چیست؟ (و این کدام نعمت است؟) ابوحنیفه گوید: قوت و غذا و آب سرد است. حضرت فرمودند: اگر در روز قیامت تو در پیشگاه خداوند حاضر شوی و خداوند از همه ی خوراکی هایی که تو خورده ای و شرابی که نوشیده ای بخواهد سؤال کند، خیلی طول می کشد. ابوحنیفه گفت: جعلت فداک آقای من جانم فدای شما شود، پس منظور چیست؟ حضرت فرمودند: منظور ما اهل بیت(علیهم السلام) هستیم که خداوند آن را به بندگان ارزانی داشته است و مردم به وسیله ی ما با یکدیگر الفت گرفته و مأنوس شده اند درحالی که قبلاً باهم اختلاف داشته اند به وسیله ی ما دل های آن ها را به هم نزدیک گردانید و باهم برادر شدند و به وسیله ی ما آن ها هدایت به اسلام شدند و این است آن

ص: 719

نعمت که قطع نمی شود و از مردم جدا نمی گردد و الله سوگند خداوند از حق این نعمت از مردم سؤال خواهد کرد از کسانی که این نعمت به آن ها داده شده است و آن نعمت نعمت وجودی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و عترت پاک آن حضرت است و امروز آن نعمت وجود اقدس حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

شما یقین بدانید که خدا برای ما هیچ نعمتی عظیم تر از وجود حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار نداده است. اما چه می شود کرد ما نسبت به این نعمت عظمی غافلیم. لذا در روز قیامت از ما درباره ی این نعمت سؤال می کنند که ما چگونه با این نعمت عظمی برخورد کرده ایم؟ چه قدر قدرش را دانسته ایم؟ چه قدر منتظرش بودیم؟ چه قدر به او محبت داشتیم؟ چه قدر به ایشان توجه داشتیم؟ خداوندا تو را به قرآن عظیم سوگند می دهیم ما را نسبت به این نعمت خود آگاهی بیشتر ببخش که کفران نعمت نکنیم.

2. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 503 حدیث 12 آمده است:

و روى الشيخ المفيد بإسناده إلى محمدبن السائب الكلبي قال: لما قدم الصادق(علیه السلام) العراق نزل الحيرة، فدخل عليه أبوحنيفة و سأله عن مسائل و كان مما سأله أن قال له: جعلت فداك ما الأمر بالمعروف؟ فقال(علیه السلام): المعروف- يا أباحنيفة- المعروف في أهل السماء، المعروف في أهل الأرض، و ذاك أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب(علیه السلام). قال: جعلت فداك، فما المنكر؟ قال: اللذان ظلماه حقه و ابتزاه أمره و حملا الناس على كتفه. قال: ألا ما هو أن ترى الرجل على معاصي الله فتنهاه عنها؟ فقال أبوعبدالله(علیه السلام): ليس ذاك أمرا بالمعروف و لا نهيا عن المنكر إنما ذاك خير قدمه.

قال أبوحنيفة: أخبرني جعلت فداك عن قول الله عز و جل: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ، قال: فما عندك يا أبا حنيفة؟ قال: الأمن في السرب، و صحة البدن، و القوت الحاضر. فقال: «يا أبا حنيفة، لئن وقفك الله و أوقفك يوم القيامة حتى يسألك عن [كل] أكلة أكلتها و شربة شربتها ليطولن وقوفك. قال: فما النعيم جعلت فداك؟ قال: النعيم نحن الذين أنقذ [الله] الناس بنا من الضلالة و بصرهم بنا من العمى و علمهم بنا من الجهل. قال: جعلت فداك، فكيف كان القرآن جديدا أبدا؟ قال: لأنه لم يجعل لزمان دون زمان فتخلقه الأيام و لو كان كذلك لفني القرآن قبل فناء العالم.

شیخ مفید با سند خود از محمدبن سائب کلبی روایت کرده است که چون امام صادق(علیه السلام) به عراق آمدند و در (محلی به نام) حیره منزل گرفتند. ابوحنیفه بر آن حضرت وارد شد و از حضرت سؤالاتی کردند از جمله گفتند امر به معروف چیست؟ حضرت فرمودند: معروف در میان اهل آسمان ها همان معروف در زمین است و آن وجود (پر برکت)حضرت

ص: 720

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است. ابوحنیفه گفت: منکر چیست؟ حضرت فرمودند: همان دو نفری هستند که در حق ایشان ظلم کردند و امر و مقام او را گرفتند و مردم را بر دوش او سوار کردند. ابوحنیفه گفت: مگر منکر این نیست که شخصی را ببینی گناه می کند، پس او را نهی کنی؟ حضرت فرمودند: این امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه یک کار خوبی است که آن را انجام داده است. ابوحنیفه گفت: جعلت فداک آقای من جانم فدای شما شود، مرا آگاه سازید از این فرموده ی خداوند سپس سؤال می کند از شما درباره ی نعمت ها حضرت فرمودند: نظر تو درباره ی آن چیست؟ ابوحنیفه گفت: درباره ی صحت و سلامتی بدن و طعام و خوراک سؤال می کند. حضرت فرمودند: اگر خدا بخواهد در قیامت از همه ی طعام هایی که تو خورده ای سؤال کند، طول می کشد. ابوحنیفه گفت: پس معنای النعم چیست؟ حضرت فرمودند: ما اهل بیت (عصمت و طهارت(علیهم السلام)) هستیم که خداوند به وسیله ی ما مردم را ازگمراهی نجات داد و آن ها را از کوری و نابینایی به بصیرت رسانید و به وسیله ی ما آن ها را از جهل و نادانی نجات داد و عالم گشتند. ابوحنیفه گفت جعلت فداک جانم فدای شما شود، چگونه قرآن همیشه و پیوسته تازه و جدید است؟ حضرت فرمودند: چون (از طرف خدا) برای یک زمان خاص قرار داده نشده است که روزگار سبب کهنگی آن شود چون اگر چنین بود قرآن قبل از فنای عالم از بین می رفت.

در این روایت ابوحنیفه می پرسد: چرا قرآن همیشه جدید است؟ حضرت پاسخ فرمودند: قرآن برای یک زمان مخصوص و محدود خلق نشده است و خداوند آن را برای یک زمان محدود نفرستاده است. بلکه آن را برای همه ی زمان ها خلق نموده است. سپس حضرت فرمودند: اگر این چنین بود باید قرآن قبل از فنای عالم فنا می شد. بلکه جهان هم فنا می شود اما قرآن باز هم می ماند. این کتاب برای همه ی زمان ها و مکان ها همیشه نو و جدید است.

3. در تفسیر قمی صفحه و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 502 حدیث 2 آمده است:علي بن إبراهيم قال: أخبرنا أحمدبن إدريس، عن أحمدبن محمد، عن سلمة بن عطاء، عن جميل، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: قلت: قول الله: «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»؟ قال: تسأل هذه الأمة عما أنعم الله عليها برسوله(صلی الله علیه وآله وسلم) ثم بأهل بيته(علیهم السلام).

ص: 721

در این روایت نیز اشاره شده که از امت اسلام درباره ی نعمت وجود پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و سپس نعمت وجود اهل بیت ایشان(علیهم السلام) در روز قیامت سؤال می شود.

4. در کافی مجلد 6 صفحه 280 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 502 حدیث 3 آمده است:

محمدبن يعقوب عن عدة من أصحابنا، عن أحمدبن محمدبن خالد، عن عثمان بن عيسى، عن أبي سعيد، عن أبي حمزة، قال: كنا عند أبي عبدالله(علیه السلام) جماعة، فدعا بطعام ما لنا عهد بمثله لذاذة و طيبا، و أوتينا بتمر ننظر فيه إلى وجوهنا من صفائه و حسنه، فقال رجل: لتسألن عن هذا النعيم الذي تنعمتم به عند ابن رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، فقال أبوعبدالله(علیه السلام): إن الله عز و جل أكرم و أجل أن يطعمكم طعاما فيسوغكموه ثم يسألكم عنه و لكن يسألكم عما أنعم عليكم بمحمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم).

5. در کافی مجلد 6 صفحه 280 حدیث 5 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 502 حدیث 4 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِب ْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنِ الْحَارِثِب ْنِ حَرِيزٍ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَدَعَا بِالْغَدَاءِ فَأَكَلْتُ مَعَهُ طَعَاماً مَا أَكَلْتُ طَعَاماً قَطُّ أَنْظَفَ مِنْهُ وَ لَا أَطْيَبَ فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الطَّعَامِ قَالَ يَا أَبَاخَالِدٍ كَيْفَ رَأَيْتَ طَعَامَكَ أَوْ قَالَ طَعَامَنَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا رَأَيْتُ أَطْيَبَ مِنْهُ وَ لَا أَنْظَفَ قَطُّ وَ لَكِنِّي ذَكَرْتُ الْآيَةَ الَّتِي فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) لَا إِنَّمَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَنْتُمْ عَلَيْهِ مِنَ الْحَقِّ.

6. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 502 حدیث 6 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 893 حدیث 2 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثني علي بن أحمدبن حاتم، عن حسن بن عبدالواحد، عن القاسم بن الضحاك، عن أبي حفص الصائغ، عن الإمام جعفربن محمد(علیهما السلام) أنه قال: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» و الله ما هو الطعام و الشراب و لكن ولايتنا أهل البيت(علیهم السلام).

7. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 893 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 503 حدیث 7 آمده است:

و عنه قال: حدثنا أحمدبن محمد الوراق، عن جعفربن علي بن نجيح، عن حسن بن حسين، عن أبي حفص الصائغ، عن جعفربن محمد(علیهما السلام) في قوله عز و جل: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» قال: نحن النعيم.

از حضرت صادق(علیه السلام) سؤال شد منظور از این نعمتی که سؤال می شود چیست؟ حضرت فرمودند: ما اهل بیت(علیه السلام) آن نعمت هستیم.8. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 894 حدیث 4 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 503 حدیث 8 آمده است:

ص: 722

و عنه قال: حدثنا أحمدبن القاسم، عن أحمدبن محمد، عن محمدبن خالد، عن عمربن عبدالعزيز، عن عبدالله بن نجيح اليماني، قال: قلت لأبي عبدالله(علیه السلام): ما معنى قوله عز و جل: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»؟ قال: النعيم الذي أنعم الله به عليكم من ولايتنا، و حب محمد و آل محمد(علیهم السلام).

از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردند منظور خداوند از «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» چیست؟ حضرت فرمودند: منظور ولایت ما و حب محمد و آل محمد(علیهم السلام) است.

9. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 894 حدیث 6 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 503 حدیث 9 آمده است:

و عنه قال: حدثنا أحمدبن محمدبن سعيد، عن الحسن بن القاسم، عن محمدبن عبدالله ابن صالح، عن مفضل بن صالح، عن سعدبن طريف، عن الأصبغ بن نباتة، عن علي(علیه السلام) أنه قال: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» نحن النعيم.

در این روایت اصبغ بن نباته از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) سؤال کرد منظور از نعمت در آیه چیست؟ حضرت فرمودند: ما اهل بیت(علیهم السلام) آن نعمت هستیم.

10. در عیون الاخبار الرضا مجلد 2 صفحه 129 حدیث 8 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 502 حدیث 5 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُوعَلِيٍّ الْحُسَيْنُب ْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوذَكْوَانَ الْقَاسِمُب ْنُ إِسْمَاعِيلَ بِسِيرَافَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ ثَمَانِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُب ْنُ عَبَّاسٍ الصَّوْلِيُّ الْكَاتِبُ بِالْأَهْوَازِ سَنَةَ سَبْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ: كُنَّا يَوْماً بَيْنَ يَدَيْ عَلِيِّب ْنِ مُوسَى(علیهما السلام) فَقَالَ لِي لَيْسَ فِي الدُّنْيَا نَعِيمٌ حَقِيقِيٌّ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْفُقَهَاءِ مِمَّنْ يَحْضُرُهُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» أَ مَا هَذَا النَّعِيمُ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(علیه السلام) وَ عَلَا صَوْتُهُ كَذَا فَسَّرْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ جَعَلْتُمُوهُ عَلَى ضُرُوبٍ فَقَالَتْ طَائِفَةٌ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ وَ قَالَ غَيْرُهُمْ هُوَ الطَّعَامُ الطَّيِّبُ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ النَّوْمُ الطَّيِّبُ قَالَ الرِّضَا(علیه

السلام) وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الصَّادِقِ(علیه السلام) أَنَّ أَقْوَالَكُمْ هَذِهِ ذُكِرَتْ عِنْدَهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» فَغَضِبَ(علیه السلام) وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَيْهِمْ بِهِ وَ لَا يَمُنُّ بِذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ فَكَيْفَ يُضَافُ إِلَى الْخَالِقِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَا يَرْضَى الْمَخْلُوقُ بِهِ وَ لَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) وَ مُوَالاتُنَا يَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ النُّبُوَّةِ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا وَفَى بِذَلِكَ أَدَّاهُ إِلَى نَعِيمِ الْجَنَّةِ الَّذِي لَا يَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِنَّ أَوَّلَمَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَنَّكَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَكَ فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِكَ وَ كَانَ يَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِيمِ الَّذِي لَا زَوَالَ لَهُ فَقَالَ لِي أَبُو ذَكْوَانَ بَعْدَ أَنْ حَدَّثَنِي بِهَذَا الْحَدِيثِ مُبْتَدِياً مِنْ غَيْرِ سُؤَالٍ أُحَدِّثُكَ بِهَذَا مِنْ

ص: 723

جِهَاتٍ مِنْهَا لِقَصْدِكَ لِي مِنَ الْبَصْرَةِ وَ مِنْهَا أَنَّ عَمَّكَ أَفَادَنِيهِ وَ مِنْهَا أَنِّي كُنْتُ مَشْغُولًا بِاللُّغَةِ وَ الْأَشْعَارِ وَ لَا أُعَوِّلُ عَلَى غَيْرِهِمَا فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ(صلی الله علیه وآله وسلم) فِي النَّوْمِ وَ النَّاسُ يُسَلِّمُونَ عَلَيْهِ وَ يُجِيبُهُمْ فَسَلَّمْتُ فَمَا رَدَّ عَلَيَّ فَقُلْتُ أَ مَا أَنَا مِنْ أُمَّتِكَ يَا رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) قَالَ لِي بَلَى وَ لَكِنْ حَدِّثِ النَّاسَ بِحَدِيثِ النَّعِيمِ الَّذِي سَمِعْتَهُ مِنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ الصَّوْلِيُّ وَ هَذَا حَدِيثٌ قَدْ رَوَاهُ النَّاسُ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَ فِيهِ ذِكْرُ النَّعِيمِ وَ الْآيَةِ وَ تَفْسِيرِهَا إِنَّمَا رَوَوْا أَنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الشَّهَادَةُ وَ النُّبُوَّةُ وَ مُوَالاةُ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام).

ص: 724

536. خداوند با كلمه «والعصر» به عصر طلايى ظهور قائم آل

محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سوگند مى خورد

سوره عصر آيات 1 تا 3

وَ الْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ (2) إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)

قسم به عصر كه انسان همه در خسارت و زيان است مگر آنان كه به خدا ايمان آورده و نيكوكار شدند و به درستى و راستى و پايدارى در دين يكديگر را سفارش كردند.

در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 656 حديث را باب فى نوادر الكتاب آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ هَارُونَ الْقَاضِي وَ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَسْرُورٍ وَ عَلِيُّب ْنُ الْحُسَيْنِب ْنِ شَاذَوَيْهِ الْمُؤَدِّبُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِب ْنِ جَعْفَرِبْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِب ْنِ أَبِي الْخَطَّابِ الدَّقَّاقِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِب ْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» قَالَ(علیه السلام) الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» يَعْنِي أَعْدَاءَنَا «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» يَعْنِي بِآيَاتِنَا «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» يَعْنِي بِمُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ» يَعْنِي بِالْإِمَامَةِ «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» يَعْنِي فِي الْفَتْرَةِ.

قال مصنف هذا الكتاب رضي الله عنه إن قوما قالوا بالفترة و احتجوا بها و زعموا أن الإمامة منقطعة كما انقطعت النبوة و الرسالة من نبي إلى نبي و رسول إلى رسول بعد محمد ص. فأقول و بالله التوفيق إن هذا القول مخالف للحق لكثرة الروايات التي وردت أن الأرض لا تخلو من حجة إلى يوم القيامة و لم تخل من لدن آدم ع إلى هذا الوقت و هذه الأخبار كثيرة شائعة قد ذكرتها في هذا الكتاب و هي شائعة في طبقاب الشيعة و فرقها لا ينكرها منهم منكر و لا يجحدها جاحد و لا يتأولها متأول و أن الأرض لا تخلو من إمام حيمعروف إما ظاهر مشهور أو خاف مستور و لم يزل إجماعهم عليه إلى زماننا هذا فالإمامة لا تنقطع و لا يجوز انقطاعها لأنها متصلة ما اتصل الليل و النهار

ص: 725

مفضل بن عمر گويد: از امام صادق جعفر بن محمد(علیهما السلام) پرسيدم از گفته خداوند عزوجل« وَ الْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ (2) إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)» فرمود: مقصود از عصر ظهور قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه انسان در زيان است يعنى دشمنان ما زيانمند هستند مگر آنان كه ايمان آوردند يعنى به آيات ما ائمه(علیهم السلام) و كار نيك كردند يعنى همراهى با برادران خود نمودند و در حق هم عهدى كردند يعنى در امامت و در صبر و بردبارى همكارى كردند؛ يعنى، در دوران فترت و غيبت امام.

مصنف اين كتاب گويد جمعى از شيعه در موضوع امامت به دوران فترت معتقدند و دليل بر آن آورده گمان برده اند كه امامت از امت برداشته مى شود تا امام تازه اى پديد گردد چنانچه رسالت و نبوت از دوران پيغمبرى تا دوران پيغمبر آينده كه به محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) ختم شده دچار فترت مى گردد و بريده مى شود. من به توفيق خدا مى گويم اين قول مخالف حق است براى اينكه اخبار بسيارى وارد شده است كه زمين هيچ گاه از حجتى خالى نماند تا روز قيامت و از دوران آدم(علیه السلام) هم تاكنون خالى نبوده است و اين اخبار بسيار شايع است كه در اين كتاب ذكر كردم و اين اخبار در ميان همه طبقات و فرق شيعه شايع است و منكرى ندارد و كسى آن ها را تأويل نكرده است و مضمون آن ها اين است كه زمين بى حجت و امامى زنده نباشد كه يا آشكار و مشهود است و يا پنهان و مستور و هميشه اين موضوع مورد انفاق شيعه بوده است تا زمان ما. پس امامت منقطع نشود و انقطاعش روا نبود زيرا تا روزگار باقى است پيوسته است.

ص: 726

537. وای بر کسانی که پشت حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) و

حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بد گفته و حق خلافت را از ایشان غصب کردند

سوره همزه آیه 1

وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة

وای بر هر غیبت کننده عیب جو

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 819، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 309 حدیث 13 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 505 حدیث 1 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِب ْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ سُلَيْمَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَيْلٌ لِكُلِ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» قَالَ الَّذِينَ هَمَزُوا آلَ مُحَمَّدٍ(علیهم السلام) حَقَّهُمْ وَ لَمَزُوهُمْ وَ جَلَسُوا مَجْلِساً كَانَ آلُ مُحَمَّدِ(علیهم السلام) أَحَقَّ بِهِ مِنْهُم

محمدبن العباس با سند خویش از سلیمان دیلمی به نقل از پدرش روایت می کند که گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: معنا و تفسیر فرمایش خداوند عزوجل وای بر هر غیبت کننده ی عیب جو چیست؟

حضرت فرمودند آن کسانی هستند که آل محمد(علیهم السلام) را نسبت به حقی که داشتند بدگویی و عیب جویی می کردند و در جایگاهی نشستند که حق آل محمد(علیهم السلام) بود و ایشان نسبت به آن جایگاه صاحب حق بودند.

بد می گویند و استدلال می کنند که آن ها برحق نیستند و وای بر کسانی که امامت و خلافت آن ها را غصب کردند.خداوندا حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را به ما بشناسان تا با شناخت کامل حق آن ها را نپوشانیم و با جهل سبب نشویم که قلب آن ها از ما آزرده شود.

ص: 727

538. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان(علیهم السلام) و

حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دین واقعی هستند

سوره ماعون آیه 1

أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّين

آیا آن کسی را که دین را دروغ می شمرد دیدی

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 899 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 367 حدیث 33 و برهان مجلد 4 صفحه 510 حدیث 1 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا الْحَسَنُب ْنُ عَلِيِّب ْنِ زَكَرِيَّا بْنِ عَاصِمٍ عَنْ الْهَيْثَمِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ الرَّمَادِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّب ْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهم السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» قَالَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ(علیه السلام)

محمدبن عباس با سند خود از عبدالله الرَّمادی روایت کرده ایت که گفت: امام رضا(علیه السلام) به نقل از پدران بزرگوارش از جدشان درباره ی فرمایش خداوند عزوجل فرمودند: (منظور) از دین، ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می باشد.

هرکس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را تکذیب کند، دین خداوند را تکذیب کرده است.

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 820 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 367 حدیث 34 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 510 حدیث 2 آمده است:

وَ رَوَى مُحَمَّدُبْنُ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِب ْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» قَالَ بِالْوَلَايَةِ.

محمدبن جمهور از عبدالرحمن ابن کثیر و ایشان از ابی جمیله و ایشان از ابی اسامه و او از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این فرمودند در این آیه منظور از دین، ولایت است.ما باید دیدمان را نسبت به ولایت وسیع کنیم. وقتی می گوییم ولایت منظور از آن آیه « إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» است و در

ص: 728

این آیه نمی فرماید اولیاء شما بلکه می فرمایند چنین است و جز این نیست که ولی شما خدا و پیامبرش و امامان عظیم الشأن هستند. دقت کنید ولایت یکی است. البته این ولایت طولی است نه عرضی. ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) همان ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است. ولایت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) همان ولایت الله است. پس ولایت یکی است. هرکس ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را تکذیب کند، ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و الله را تکذیب کرده است و دیگر دین ندارد. دین به واقع این ولایت عظمی است.

ص: 729

539. خداوند کوثر را مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه ی

طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داده است

سوره کوثر آیات 1-3

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ (2) إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 821 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 25، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 513 حدیث 4 آمده است:

مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَبْنِ سَعِيدٍ الْعَمَّارِيِّ مِنْ وُلْدِ عَمَّارِبْنِ يَاسِرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَب ْنِ زَكَرِيَّا عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَوْنٍ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» قَالَ نَهَرٌ فِي الْجَنَّةِ عُمْقُهُ فِي الْأَرْضِ سَبْعُونَ أَلْفَ فَرْسَخٍ مَاؤُهُ أَشَدُّ بَيَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ شَاطِئَاهُ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الزَّبَرْجَدِ وَ الْيَاقُوتِ خَصَّ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ نَبِيَّهُ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ(علیهم السلام) دُونَ الْأَنْبِيَاء

محمدبن عباس با سند خود از عکرمه روایت کرده است که گفت: ابن عباس در رابطه با فرمایش خداوند «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» گفته است: کوثر نهری است در بهشت که عمق آن به اندازه ی هفتاد فرسخ زمین است. آب آن از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر است و ریگ های کف آن نهر از لؤلؤ یا مروارید و زبرجد و یاقوت است.

خداوند آن را مخصوص پیامبرش(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیتش(علیهم السلام) قرار داده است نه برای دیگر پیامبران(علیهم السلام).

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 821 حدیث 2، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 513 حدیث 5 آمده است:مَا رَوَاهُ أَيْضاً عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حُصَيْنِب ْنِ مُخَارِقٍ عَنْ عَمْرِوبْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَرَانِي جَبْرَائِيلُ مَنَازِلِي فِي الْجَنَّةِ وَ مَنَازِلَ أَهْلِ بَيْتِي(علیهم السلام) عَلَى الْكَوْثَر

ص: 730

عمروبن خالد از زیدبن علی(علیه السلام) و ایشان از پدرش حضرت علی بن حسین(علیهما السلام) و ایشان از پدرشان از حضرت علی(علیه السلام) و ایشان از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده است که جبرئیل منازل من و اهل بیتم را در بهشت به من نشان داد و این منازل همه در کنار کوثر قرار داشت.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 2 صفحه 821 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 26، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 513 حدیث6 آمده است:

عَنْ الْحَسَنِب ْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّب ْنِ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعِب ْنِ أَبِي سَبْرَةَ عَنْ أَنَسِب ْنِ مَالِكٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَا للَّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) يَقُولُ لِمَا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدِ(صلی الله علیه وآله وسلم) أَمَامَكَ وَ أَرَانِي الْكَوْثَرَ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) هَذَا الْكَوْثَرُ لَكَ دُونَ النَّبِيِّينَ فَرَأَيْتُ عَلَيْهِ قُصُوراً كَثِيرَةً مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْيَاقُوتِ وَ الدُّرِّ وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه وآله وسلم) هَذِهِ مَسَاكِنُكَ وَ مَسَاكِنُ وَزِيرِكَ وَ وَصِيِّكَ عَلِيِّب ْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ ذُرِّيَّتِهِ الْأَبْرَارِ قَالَ فَضَرَبْتُ بِيَدِي إِلَى بَلَاطِهِ فَشَمِمْتُهُ فَإِذَا هُوَ مِسْكٌ وَ إِذَا أَنَا بِالْقُصُورِ لَبِنَةٌ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةٌ مِنْ فِضَّة.

ص: 731

ص: 732

فهرست منابع:

1. قرآن كريم

2. نهج البلاغه

3. أئمةالهدى، محمد عبدالغفار الهاشمي الحنفي، قاهره، بی تا.

4. الإتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، بی جا، دارالندوه، بی تا.

5. اثبات تواتر حدیث الغدیر، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی الشافعي، بی جا، بی تا.

6. أحكام القرآن، أبوبكر أحمد بن علي الرازي الجصاص، بيروت، دارالكتب العلمية، 1994 م.

7. اخبار اصفهان، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، لیدن، 1931 م.

8. أخبار الدول وآثار الاول في التاريخ، أحمد بن يوسف القرماني، بيروت، عالم الكتب، چاپ اول، 1992م.

9. الأربعین حدیثاً فی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، ابی الفوارس الرازی، محمد بن ابی مسلم، بی جا، 1379 ش.

10. أرجح المطالب، عبيد اللّه الحنفي الأمر تسرى، لاهور، بی نا، بی تا.

11. اسباب النزول، واحدي نيشابوري، تهران، نشر نی، 1383 ش.

12. الإستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412 ق/1992 م.

13. أُسد الغابة في معرفة الصّحابة، عزّ الدين بن الاثير ابي الحسن علي بن محمد الجزري، بيروت، دار الفكر، 1988 م.

14. إسعاف االراغبين في سيرة المصطفى، محمّد بن علي الصبّان، بيروت، دار الفكر، بی تا.

15. أسنى المطالب في مناقب سيّدنا علي بن أبي طالب، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی شافعي، اصفهان، مكتبة الامام أميرالمؤمنين العامّة، بی تا.

16. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415 ق / 1995 م.

ص: 733

17. الإمامة والسياسة، أبي محمد عبدالله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بيروت، مؤسسة الوفاء، چاپ سوم، 1981 م.

18. انباء نجباء الابناء، برهان الدين محمّد بن محمّد مکي، بی جا، دار الآفاق الجدیدة، بی تا.

19. أنساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، بیروت، دارالفکر، 1417 ق/1996 م .

20. أهل البیت، توفیق ابو علم، قاهره، مطبعة السعادة، بی تا.

21. الإیضاح، عبد الغنی، بی جا، بی تا .

22. البحرالمحیط فی التفسیر، ابوحیان اندلسی، بیروت، دارالفکر العربی، 1420ق.

23. البداية والنهاية، اسماعيل بن كثير الدمشقي، تحقيق مكتب تحقيق التراث، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1993 م.

24. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، بیروت، دار الفکر، 1408 ق/1988 م .

25. تاريخ ابى الفداء، ابي الفداء عمادالدین دمشقی، بيروت، دارالمعرفه، بي تا .

26. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

27. تاريخ الخلفاء، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، قم، منشورات رضی، 1411 ق .

28. تاریخ الخمیس، حسین دیار بکری، بیروت، دار الصادر، بی تا .

29. تاريخ تمدن الاسلامي، جرجي زيدان، ترجمه علي جواهر كلام، اميركبير، تهران، 1386 ش.

30. تاريخ الطبري (تاريخ الامم والملوك)، ابي جعفر محمّد ابن جرير الطبري، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ سوم، 1988 م .

31. تاريخ مدينة دمشق، علي بن الحسين بن هبة الله (ابن عساكر)، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1996م.

32. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، بیروت، دار صادر، بی تا .

33. تجهيز الجيش، المولى حسن بن المولوي أمان الله الدهلوي، هند، بی نا، بی تا.

34. تحفة إثنی عشریة، شاه عبدالعزیز دهلوی، تحقیق محب الدین خطیب، قاهره، المکتبة السلفیة، بی تا.

35. تحفة المحبین بمناقب الخلفاءالراشدین، بدخشی، محمد بن رستم، بی جا، 1125 ق.

ص: 734

36. تذكرة خواص الامة بذکر خصائص الائمة، سبط ابن الجوزي، قم، نشر الشريف الرضي، 1376 ش.

37. تذکرة الحفاظ، شمس الدين محمد بن احمد ذهبي، دکن، مجلس دائرةالمعارف النظاميه، 1333 ق.

38. التسهیل لعلوم التنزیل، الغرناطی الکلبی،محمد بن احمد بن جزی، لبنان، دارالکتاب العربی، چاپ چهارم، 1403 ق/ 1983 م .

39. تفسیر الجلالین، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، 1416 ق.

40. تفسيرالسائر الدائر، نظام الدين نيشابوري، حسن بن محمد، بی جا، بی نا، بی تا.

41. تفسير فرات الکوفي، فرات کوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تحقيق محمد کاظم محمودي، چاپ اول، انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1410 ق .

42. تفسیر عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود عیاشی، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1380ق .

43. تفسير القرآن االعظيم، ابن كثير الدمشقي، بيروت، دارالمعرفة، چاپ اول، 1986م.

44. تفسير المنار، محمد رشيد رضا، بی جا، بی نا، چاپ دوم، 1366 ق/ 1947 م.

45. تلخیص المستدرک، شمس الدین ذهبی، دکن، مطبعة دائرةالمعارف العثمانیة، 1342 ق.

46. توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل، سید شهاب الدین احمد شافعی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

47. تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1984 م.

48. الثاقب فی المناقب فیالمعجزات الباهرات للنبی و الائمة المعصومین الهداة، محمد بن علی بن حمزه طوسی، قم، انصاریان، 1370 ش .

49. جامع الاصول من احاديث الرسول، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1403 ق .

50. الجامع لأحكام القرآن (تفسیر قرطبی)، ابو عبدالله محمد قرطبى، بيروت، دارالفکر، 1422 ق .

51. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، چاپ اول، دار المعرفة، بيروت، 1412 ق .

52. الجامع الصحيح، مسلم بن الحجاج قشيري نيشابوري، چاپ دوم، بيروت، دار الفکر، 1398 ق.

ص: 735

53. الجامع الصحيح (سنن الترمذي)، محمّد بن عيسى بن سورة الترمذي، بيروت، دارالكتب العلميّة، 1987م.

54. الجامع الصغیر، جلال الدين سيوطي شافعي، چاپ اول، دار الکتب، بيروت، بي تا.

55. الجمع بين الصحاح السته، ابوالحسن رزین العبدری الاندلسی، بی جا، بی تا. ( مخطوط )

56. الجمع بين الصحيحين، محمد بن فتوح الحميدي، بیروت، دار النشر، 1423 ق / 2002 م .

57. جمع الجوامع، جلال الدين سيوطي شافعي، بیروت، چاپ خالد عبدالفتاح شبل، 1421 ق/2000 م .

58. جواهر العقدين في فضل الشرفين، نورالدین سمهودی شافعي، علي بن عبدالله الحسني، مطبعة العاني، بغداد، 1987م .

59. جواهر المطالب في مناقب الإمام علي بن أبي طالب، شمس الدين أبو البركات محمّد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1415 ق.

60. جواهر الولاية، محمد علي كاظميني بروجردي، بي جا، بروفيه، 1384 ش.

61. حبیب السیر، خواندمیر، غیاث الدین، تهران، مطبعة الحیدری، بی تا.

62. حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، أحمد بن عبدالله الاصفهاني أبونعيم، بيروت، دار الكتب العلميّة، 1985م.

63. حياة محمّد، حسنين هيکل، محمّد، قاهره، بی نا، 1354 ق.

64. الخصائص الکبری، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، بيروت، بی نا، 1405ق/1985م .

65. خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (خصائص العلویة)، النسائي، مصر، مطبعة النیل، 1326 ق.

66. خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، السمهودي، السيد نور الدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، مدینه، محمدامین محمد محمود احمد الجكینی، 1998م.

67. خطبة الغدیر، ابوغالب احمد بن محمد الرازی، بی جا، بی تا.

68. درّ بحر المناقب، جمال الدين محمد بن أحمد الحنفي الموصلي، بی جا، بی تا. (مخطوط)

ص: 736

69. الدرر الکامنة في أعيان المائة الثامنة، احمد ابن حجر عسقلاني، هند، دائرةالمعارف العثمانية، 1392 ق.

70. الدر المنثور في تفسير المأثور، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، بيروت، دارالکتب، 1983م .

71. الدراية في حديث الولاية، ابوسعيد مسعود بن ناصر سجستاني، بی جا، بی تا.

72. دعاء الهداة إلي اداء حق الموالاة، ابن حداد حسکاني، بی جا، بی تا.

73. ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، أحمد بن محمّد الطبري المكّي، جدّة، مكتبة الصحابة، 1985م .

74. ذيل اللئالي، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، لکهنو، بی تا.

75. ربيع الأبرار و فصوص الاخیار، جار الله محمود بن عمر الخوارزمي الزمخشري، عراق، وزارة الاوقاف و الشئون الدینیة، 1976 م .

76. رسالة الإعتقاد، ابوبکر بن مومن شیرازی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

77. رَشفة الصّادی، سید ابوبکر بن شهاب الدین حضرمی شافعی، مصر، المطبعة الاعلامیة، 1303 ق.

78. الرقائق، عبد الله الحنفی الشافعي المصري، قاهره، بی تا.

79. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، سيد محمود آلوسي، تحقيق علي عبدالباري عطية، چاپ اول، بيروت، دار الکتب العلمية، 1415 ق.

80. الروح في الكلام على أرواح الأموات والأحياء بالدلائل من الكتاب والسنة، أبي عبدالله الشيخ شمس الدين محمد بن قيم الجوزية، بيروت، دار الكتب العلمية، 1395 ق / 1975 م .

81. روضة الاحباب، الهروی، سید جمال الدین عطاء الله، بی جا، بی تا. (مخطوط)

82. الرياض النضرة، محب الدين أحمد بن عبدالله الطبري الشافعي، مصر، دارالتألیف، 1372 ق/1953 م.

83. الزینة، ابوحاتم سجستانی، بی جا، بی تا.

84. السبعین فی فضائل امیرالمؤمنین، سید علی بن شهاب الدین شافعی همدانی، بی جا، بی تا.

ص: 737

85. السلافة في امرالخلافة، عبدالله مراغي مصري، کتاب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود است. (مخطوط)

86. سنن ابن ابی شیبه ( المصنف)، ابن ابی شیبه، عبدالدین محمد، بیروت، دارالفکر، 1409/1989م.

87. سنن ابن ماجه، محمّد بن يزيد القزويني، بيروت، داراحياء التراث، 1975 م.

88. سنن أبي داود، سليمان بن الاشعث السجستاني الازدي، بيروت، دار الفكر، بی تا.

89. السنن الكبرى، أحمد بن شعيب النسائي أبي عبدالرحمن، بيروت، دار الكتب العلميّة، چاپ اول، 1991م.

90. السيرة الحلبيّة في سيرة الامين المأمون، علي بن برهان الدين الحلبي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

91. السيرة النبويّة، ابن هشام، بيروت، دار الكتاب العربي، چاپ دوم، 1989 م.

92. السيرة النبوية، السيدأحمد بن زيني دحلان، بیروت، داراحیاء التراث، 1995 م.

93. شرح الجامع الصغیر (فيض القدير)، عبد الرؤوف مناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

94. شرح الشفاء، شهاب الدین خفاجی حنفی، بی جا، بی تا.

95. شرح المقاصد في علم الکلام، سعد الدين تفتازانى، چاپ اول، قم، منشورات الرضي، 1409 ق.

96. شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، عزّ الدین أبی حامد عبدالحمید بن هبة الله المدائنی، بیروت، دار احياء الكتب العربية، چاپ دوم، 1967 م.

97. الشفاء بتعريف حقوق المصطفي، قاضي عياض، بیروت، دار الفکر، 1409 ق / 1988 م.

98. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ابوالقاسم ابن حدّاد الحسكاني، بیروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1393 ق.

99. شهادت ثالثه، محمد بن ابراهیم مظفری قزوینی، بی جا، بی تا.

100. شهادت ثالثه (نداي حق)، سيد علي اكبر واعظ موسوي، چاپ اول، تهران، نشر منير، 1381 ش.

101. الشهيد الخالد الحسين بن علي، حسن احمد لطفي، مصر، دار الهلال، 1947 م.

ص: 738

102. صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، چاپ اول، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

103. صفة الصفوة، أبوالفرج ابن الجوزي، بيروت، دار المعرفة، بی تا.

104. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أحمد بن محمّد بن حجر الهيثمي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1997م.

105. الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق/1990 م.

106. طرق حديث الغدير، دارقطنی بغدادی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

107. طرق حديث الغدير، عبيدالله بن احمد بن زياد الانباري، بی جا، بی تا.

108. طرق حديث الولاية، شمس الدين ذهبي، بی جا، بی تا.

109. طرق خبر الولاية، علي بن عبدالرحمن قناتي، بی جا، بی تا.

110. الطيوريّات، حافظ سلفي، بی جا، بی تا.

111. عبقریة الامام علی، عباس محمود العقاد، بیروت، مکتبة العصریه، 1286/ 1967م .

112. العقد الفريد، ابي عمر احمد بن محمد بن عبد ربه الاندلسي، بيروت، دار الكتاب العربي، 1986 م.

113. علّموا اولادکم محبة آل بيت النبي، محمّد عبده يماني مکي، بیروت، موسسة الكتب الثقافیه، 1998 م.

114. علی بن أبی طالب إمام المتقین، عبدالرحمن شرقاوی، لندن، ابراهیم الحاج ارزوقی، بی تا.

115. العمدة، شمس الدین ابن بطريق، تبریز، بی نا، 1311 ق.

116. عمدة الطالب في أنساب آل أبي طالب، أحمد بن علي الحسيني (ابن عنبة)، قم، مؤسسة أنصاریان، 1996 م.

117. عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، بدرالدین حنفی، بیروت، دارالفکر، بی تا.

118. غرائب القرآن (تفسير نيشابوري)، حسن بن محمد بن حسین (نظام الدین نیشابوری)، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1416 ق.

119. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

ص: 739

120. فتح القدير، شوکاني، محمد بن علی بن محمد، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1350 ق.

121. الفتح الکبیر، یوسف النبهانی، مصر، بی تا.

122. فتوحات المکية، ابن العربي، محيي الدين، چاپ اول، دارالکتب العلمية، بيروت، 1420 ق.

123. فرائد السمطين، إبراهيم بن محمّد الحمويني الخراساني، بيروت، مؤسسة المحمودي، 1980 م.

124. فردوس الأخبار، شیرویه بن شهردار دیلمی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق.

125. فصل الخطاب، خواجه محمد پارسا بخاری، بی جا، بی تا.

126. الفصول المهمة في معرفة أحوال الائمّة، علي بن محمّد بن أحمد المالكي (ابن الصبّاغ)، نجف، مطبعة العدل، بی تا.

127. فضائل الصحابة (معرفة الصحابة)، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

128. فيض القدير شرح الجامع الصغير، عبد الرؤوف المناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

129. قصة إسلام الطفیل، ابوالحسن احمد بن عبدالله بن محمد البکری، بی جا، بی تا.

130. الكامل في التاريخ، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، بيروت، دار صادر، 1979 م.

131. الكشاف عن حقائق التنزیل، ابي القاسم جارالله محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

132. الكشف والبيان عن تفسير القرآن، ثعلبى نيشابورى، ابواسحاق احمد بن محمد، بيروت، دارإحياء التراث العربي، 1422 ق.

133. كفاية الطالب، محمد بن يوسف بن محمد القرشي الكنجي الشافعي، نجف اشرف، مطبعة الغري، 1351 ق.

134. الكفاية في علم الرواية، أبو أحمد بن علي (الخطيب البغدادي)، بیروت، دارالكتاب العربي، 1985 م.

135. كنز العمّال في سنن الاقوال والافعال، علاء الدين المتّقي بن حسام الدين الهندي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1985 م.

136. كنوز الحقائق، زين الدين عبد الرؤوف المناوي القاهري الشافعي، بمبئی، بی نا، بی تا.

137. کنوز الدقائق، همو، بی جا، بی نا، بی تا.

ص: 740

138. الکوکب الدري، جمال الدین الأسنوی، اردن، دار عمان، بی تا .

139. اللئالی المصنوعة، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، مصر، المطبعة الأدبیة، 1317 ق .

140. لباب التأويل في معاني التنزيل (تفسير الخازن)، علي بن محمّد بن إبراهيم البغدادي (مشهور به خازن)، بيروت، دارالكتب العلميّة، چاپ اول، 1995 م.

141. لباب النقول فی أسباب النزول، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، بیروت، دار احیاء العلوم، بی تا.

142. لسان العرب، ابن منظور، ابی الفضل جمآل الدین محمد، قم، نشر ادب الحوزة، 1405 ق.

143. لسان الميزان، ابن حجرالعسقلاني، دکن، مجلس دائرة المعارف النظامیه، 1329 ق .

144. ما نُزّل من القرآن في امیرالمومنین علی، ابونعيم اصفهاني، بی جا، بی تا.

145. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نورالدین الهيثمي، بیروت، دارالكتاب العربي، چاپ سوم، 1982 م.

146. محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، توفيق الحکيم، بی جا، بی نا، 1936 م.

147. مدارج النبوة، عبد الحق دهلوی، بی جا، بی تا.

148. مدینة المعاجز، سید هاشم بحرانی، موسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1413 ق.

149. المستدرک علي الصحيحين، ابو عبدالله محمد بن عبدالله نيشابوري، دکن، دائرةالمعارف العثمانيه، 1334 ق.

150. مسند أبي داود الطيالسي، سليمان بن داود بن الجارود الفارسي البصري (أبي داود الطيالسي)، بيروت، دار الحديث، بی تا.

151. مسند أبي يعلى الموصلي، أحمد بن علي بن المثنى التميمي، دمشق، دار المأمون للتراث، بی تا.

152. مسند الامام ابی حنیفه (جامع مسانید ابی حنیفه)، ابوالمؤید محمد خوارزمی، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف، 1332 ق.

153. مسند أحمد بن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمّد، بيروت، دار صادر، بی تا.

154. مسند البزار، ابوبكر البزار، بیروت، مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم، چاپ اول، 1409ق.

155. مسند، رافعی، بی جا، بی تا.

ص: 741

156. مسند فاطمه علیها السلام، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، حیدرآباد هند، المطبعة العزیزیة، 1406 ق.

157. مشکل آلاثار، ابوجعفر طحاوي حنفي، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف النظامیة، 1333 ق.

158. مصابيح السنة، بغوي، حسين بن مسعود، بيروت، يوسف عبدالرحمان مرعشلي و محمد سليم ابراهيم، 1987 م.

159. مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، محمّد بن طلحة بن محمّد بن الحسن الشافعي، نجف اشرف، دار الكتب التجاريّة، بی تا.

160. مطالع الانظار، قاضي بيضاوي، بی جا، بی تا.

161. معارج العلی فی مناقب المرتضی، محمد صدر عالم، بی جا، بی تا.

162. معالم التنزيل فى تفسير القرآن، بغوى، حسين بن مسعود، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1420 ق.

163. المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، أبي محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بی جا، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405 ق.

164. معجم الصحابة، بغوی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد، بی جا، بی تا.

165. المعجم الصغیر، طبرانی، سليمان بن احمد، هند، طبع الانصاری، بی تا.

166. المعجم الکبیر، طبرانی، سليمان بن احمد، چاپ دوم، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1406 ق.

167. معجم الادباء، ياقوت حموي رومي، بیروت، دار صادر، بی تا.

168. المعين في طبقات المحدثين، ذهبي، شمس الدین محمد، لبنان، دار الكتب العلمية للنشر، 1998 م .

169. مفاتیح الغیب (التفسير الكبير)، فخر الدين الرازي، بيروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق.

170. مفتاح النجاء في مناقب آل العباء، بدخشي، میرزا محمد خان بن رستم، قم، نسخه خطی در کتابخانه آیت اللّه مرعشی موجود است . (مخطوط)

171. مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الاصفهاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي، چاپ دوم، 1987 م.

ص: 742

172. مقاصد الطالب، دارقطنی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

173. مقتل الحسین، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، نجف، الزهراء، 1367ق.

174. من روي حديث غديرخم، ابوبکر محمّد بن عمر بن تسيمي بغدادي (جعابي)، بی جا، بی تا.

175. من روي حديث غديرخم، ابوالفضل شيباني، محمّد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

176. مناقب الإمام أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، محمّد بن سليمان الكوفي القاضي، قم، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1412 ق.

177. مناقب امام علی، العینی الحیدرآبادی، پاریس، اعلم، بی تا.

178. المناقب، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417ق.

179. مناقب علي بن أبي طالب، علي بن محمّد الواسطي (ابن المغازلي)، بيروت، دار مكتبة الحياة، بی تا.

180. مناقب علی والحسنین وامّهما فاطمة الزهرا، عبدالمعطی امین قلعجی، بی جا، بی تا.

181. مناقب علي بن أبي طالب، ابن مردويه، ابوبکر احمد بن موسي اصفهانی، چاپ دوم، دارالحديث، قم، 1424 ق / 1382 ش.

182. مناقب العشرة، النقشبندی، بی جا، بی تا.

183. المناقب المرتضوية، الکشفي الصالح الترمذي، بمبئی، بی نا، بی تا.

184. منتخب کنزالعمال، علاءالدين علي بن حسام الدين متقي هندي، مصر، المطبعة المیمنیة، 1313ق.

185. المنتقی فی سیرة المصطفی، سعید الدین محمد بن مسعود الکازرونی، بی جا، بی تا.

186. منهاج السنة، ابن تيميه حرّانی، مصر، بولاق، 1321 ق.

187. المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، مقريزي، تقی الدین احمد بن علی، قاهره، نیل، 1324 ق.

188. المواقف في علم الکلام، الإيجي، بيروت، دارالجيل، 1997 م.

189. مودة القربی، سيد علي الحسينی الهمداني شافعي، بی جا، بی نا، بی تا.

190. الموطّأ، مالك بن انس، بیروت، دار احياء الكتب العلميّة، 1951م.

ص: 743

191. ميزان الاعتدال، الذهبي، بيروت، دارالمعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1963 م.

192. نجاشي، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، قم، جامعه مدرسین، 1411 ق.

193. نُزُل الأبرار، محمد بدخشي، بمبئی، بی نا، 1880 م.

194. نُزهة المجالس، عبدالرحمن الصَفوري، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1372 ق.

195. نسخة، ابو احمد الفرضی، بی جا، بی تا.

196. نسیم الریاض فی شرح الشفاء للقاضی عیاض، شهاب الدین احمد الخفاجی، بیروت، بی نا، بی تا.

197. نظم درر السمطين في فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطين، جمال الدين محمّد بن يوسف بن الحسن بن محمّد الزرندي الحنفي المدني، بی جا، بی نا، 1958 م.

198. نقض العثمانيه، ابوجعفراسکافي، بی جا، بی تا.

199. نورالابصار في مناقب اهل بيت النبي المختار، مؤمن بن حسن الشبلنجي، بيروت، دار الكتب العلمية، 1978م.

200. النهاية فی غریب الحدیث، ابن اثیر، مبارک بن احمد جزری، مصر، المطبعة الخیریة، 1323 ق.

201. وسيلة المآل في عدّ مناقب الآل، حضرمی، احمد مکی بن شهاب الدین ، مکه، 1027 ق.

202. وفاء الوفا فی أخبار دارالمصطفی، السمهودي، السيد نورالدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، المطبعة الآداب، مصر، 1326 ق.

203. الولاية في جمع طرق حديث الغدير، محمّد بن جرير الطبري، بی جا، بی تا.

204. الولاية في طرق حديث الغدير، احمد بن محمّد بن سعيد همداني (ابن عقده)، بی جا، بی تا.

205. ينابيع المودّة، سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي، قم، مکتبة المحمدی، چاپ هشتم، 1385ق.

ص: 744

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109