آیات الکریم فیما نزل فی بقیةالله فی الارضین جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین / علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 3ج

شابک: 3-32-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

ص: 1

اشاره

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین/ علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 702 ص

شابک دوره: 3-32-6444-622-978 شابک: 0-33-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

عنوان: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین

گردآورنده: مهندس علی اصغر اکبری

ناشر: دیبای دانش

نوبت و تاریخ چاپ: دوم- 1400

شمارگان: 1000 نسخه

قیمت: 185000 تومان

تهران- میدان انقلاب- ابتدای کارگر جنوبی- کوچه رشتچی- پلاک 14- واحد 4.

حق چاپ این کتاب صرفاً به نشر دیبای دانش تعلق دارد و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند.

ص: 2

فهرست

سوره توبه

131. توبه 111و112- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) آگاه به حدود خداوند و حافظ آن هستند و امروز حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آگاه ترین فرد به حدود خداوند و حافظ آن هستند. 11

132. توبه 119- هر كس با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد با صادقين است.. 15

سوره یونس

133. یونس 7و8- حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) بزرگ ترین آیت خداوند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز یکی از آیه های خداوند است.. 20

134. یونس 20- خداوند با منتظران است.. 24

135. یونس 24- تحولات در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنيادى است.. 29

136. یونس 35- قبل از ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادى از آسمان به هدايت مردم مى پردازد. 33

137. کافران به قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصل مسئله رجعت از روی علم و دانش حرف نمی زنند............... 39

138. یونس 47و48- پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هر عصری امام عادلی است که در حال حاضر آن امام حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 41

139. یونس 50- در آخرالزمان بر فاسدان اهل قبله عذاب نازل می شود 43

140. یونس 62 تا 64- پيروان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولياءاللّه هستند 44

141. یونس 98- قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ای از اعداءالله مسخ می شوند 47

142. یونس 101- رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آیات خداوند هستند 50

143. یونس 102- انتظار كشیدن برای فرج حضرت ولی عصر، خودش گشایش فرج در امور ما است 52

144. یونس 103- رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت صاحب العصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نجات دهنده ی شیعیان هستند 54

سوره هود

145. هود 8- قرآن، اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را امت معدوده مى داند 56

146. هود 18- در ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسیر مبارزه با ظلم بین آسمان و زمین ندا داده می شود: الا لعنة الله علی الظالمین. 63

147. هود 21- كسانى كه وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منكر شده اند عمر خود را فنا كرده اند. 68

148. هود 25و26- از جمله شباهت های حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت نوح(علیه السلام) این است که ایشان غیبت نوح(علیه السلام) را دارد 71

149. هود 80- حضرت لوط نبى(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پناه مى برد و يكى از نام هاى امام زمان «قوه» است. 79

ص: 3

150. هود 86- وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى مؤمنين خير است و يكى از نام هاى آن حضرت، بقيةاللّه است. 82

151. هود 93- نام و یاد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آرامش قلب شعیب پیامبر. 86

152. هود 109- حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حكومت بنى هاشم است.. 89

153. هود 110- منكران قرآن در حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جايى ندارند 92

154. هود 116- ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امركننده به معروف و نهى كننده از منكرند. 93

155. هود 118- از میان 73 فرقه فقط شیعیان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر شیعیان حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر حق هستند 95

156. هود 119- ما خلق شده ایم تا از امام زمان اطاعت کنیم که اطاعت از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان را بنده ی خدا می سازد 98

سوره یوسف

157. یوسف 15- حضرت یوسف پیامبر برای نجات از چاه، خداوند را به حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله) قسم می دهد و اکنون بزرگ ترین ذریه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 99

158. یوسف 87- برای حل مشکلات، باید زیاد برای تعجیل در فرج دعا کرد 102

159. یوسف 88- سیدبن طاووس فرمودند: با این آیات، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مورد خطاب قرار دهیم 104

160. یوسف 90- یکی از شباهت های حضرت یوسف(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، داشتن غیبت است.. 106

161. یوسف 93- پیراهن حضرت یوسف(علیه السلام)، عصای موسی(علیه السلام)، انگشتری حضرت سلیمان(علیه السلام) و علم و حکمت هرچیزی که از طریق ارث به پیامبران رسیده است، اکنون در نزد حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 115

162. یوسف 108- رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ائمه ی طاهرين(علیهم السلام) و درحال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به خداوند مى خوانند 117

163. یوسف 110- خداوند به وسيله مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسلمين را يارى خواهد كرد. 121

سوره رعد

164. رعد 7- امام زمان(عج)، هادى عصر و زمان. 125

165. رعد 13- چند نشانه قبل از ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 139

166. رعد 21- بهترين صله رحم، وصل شدن به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 142

167. رعد 22،23و24- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیانشان جایگاهشان بهشت عدن است و ملائکه به آن ها سلام و درود می فرستند 145

168. رعد 25- هرکس عهدی که با ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عالم ذر بسته است نقض کند، ملعون است.. 150

169. رعد 28- حضرت بقيةاللّه(عج) بهترين مصداق «تطمئن القلوب» است. 152

170. رعد 29- طوبی بر متمسکین به حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خروج و قیام آن حضرت.. 154

171. رعد 31- قدرت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وهبی» است و این ها کتاب ناطق خداوند هستند.... 164

172. رعد 36- متأسفانه عده ای از امت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منکر می شوند بعضی از آیات را که در شأن امیرالمؤمنین و ائمّه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) است......... 166

ص: 4

173. رعد 38- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک ترین ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که به خاطر این قرابت با او دشمنی و عداوت می شود، همان طور که با همه ی امامان چنین کردند 168

174. رعد 43- ازدواج حضرت مسیح امروز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق «و من عنده علم الكتاب» است.. 171

سوره ابراهیم

175. ابراهیم 1- صراط العزیزالحمید یا راهی که خلق را به خالق راهنمایی می کند ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیةالله الاعظم هستند. 176

176. ابراهیم 5- روز قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ايام اللّه است.. 179

177. ابراهیم 24و25- وجود اقدس ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شجره طيبه است 183

178. ابراهیم 27- یکی از اسمائی که جزء قول ثابت است و خداوند در قلوب مؤمنین ثبت می کند الحجة القائم المنتظر می باشد 188

179. ابراهیم 28- اگر خداوند لطف کند و از باب رحمت الهی خویش، نام حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (و الحجة المنتظر امامی) را در روح مؤمن ثبت می کند. 191

180. ابراهیم 36- هر كس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دوست بدارد و از ايشان تبعيت كند، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. 196

181. ابراهیم 37- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استمرار ذریّه ی حضرت ابراهیم هستند که دل ها به آن ها متمایل است و شیعیان قلبشان به آن حضرت متمایل است.. 209

182. ابراهیم 44- ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز وعده انبياء الهى است.. 212

183. ابراهیم 45- تمام کاخ ها و قصرها و مراکز جهانی را امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نفع بشریت مصادره خواهند کرد اما مانند ظالمان در آنها مسکن نمی گزینند. 216

184. ابراهیم 46- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مكر بنى العباس و همه طاغوتيان را خنثى مى كند. 225

سوره حجر

185. حجر 16و17- در زمان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیطان رجیم واقعی می شود (جمله فاستعذبالله چک شود از متن اصلی که کجا باید نوشته شود؟) 229

186. حجر 36 تا 38- ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «يوم الوقت المعلوم» است و شيطان به دست ايشان گردن زده مى شود....... 232

187. حجر 75- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از متوسّمين و از مطلعين اسرار الهى است 235

188. حجر 76- حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راه محکم و استوار است که به نور خداوند بنگرد و نطق او از طرف خداوند است.... 240

189. حجر 87- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «سبع مثانى و القرآن العظيم» است. 242

190. حجر 92- حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مأمور به معرفى امامان و حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند. 244

سوره نحل

191. نحل 1- قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جبرائيل فرياد مى زند: «أتى امرُاللّه فلا تستعجلوهُ». 247

ص: 5

192. نحل 15- حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حجه الله و خلیفه الله و امین بر اسرار الهی و کلمه تقوی و عروه الوثقی برای هدایت بشریت به سوی حق است.......... 249

193. نحل 16- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «علامات» است كه به وسيله آن راهنمايى مى شوند. 252

194. نحل 33و34- ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر حتمی خداوند است و برای کفار عذاب است.. 256

195. نحل 38- خروج سفيانى يكى از علامات ظهور است.. 258

196. نحل 39و40- قبل از قیامت کبری در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قیامت صغری است عده ای رجعت کرده به دنیا برمی گردند 263

197. نحل 43- در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق واقعى «اهل ذكر» است. 264

198. نحل 45- سفيانى در سرزمين بيداء در زمين فرو خواهد رفت. 272

199. نحل 83- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله فی الارضین نعمت خداوند برای همه ی مخلوقات هستند 277

200. نحل 84- هر امت و گروهی در قیامت با امامشان برانگیخته می شوند و ما نیز با حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برانگیخته می شویم. 278

201. نحل 89- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد بر اعمال ما می باشند 280

202. نحل 90- هر کس مردم را به سوی غیر ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) دعوت کند «باغی» است.......... 282

203. نحل 91و92- حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله فی الارضین بهترین رهبران و امامان هستند 286

204. نحل 98 تا 100- شیطان قدرت این را ندارد ولایت امامان(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از دل ها ببرد 290

205. نحل 125- رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبیل الله هستند 292

سوره اسراء

206. اسراء 1- هرکس سوره اسرا را هر شب جمعه بخواند نمیرد مگر اینکه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند و سرانجام از اصحاب او خواهد بود 294

207. اسراء 5- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش بسیار نیرومند و سخت کوش هستند که پس از فساد زمین آن را پر از عدل و داد خواهند کرد 302

208. اسراء 6- در عصر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلمان فارسی رجعت کرده و از یاران آن حضرت می شود 311

209. اسراء 7- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابش از ظالمین انتقام خواهند گرفت 313

210. اسراء 8- پيروزى واقعى مسلمين در زمان حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 314

211. اسراء 9- قرآن مردم را به سوى قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت مى كند............... 315

212. اسراء 13- «طائره» افتخار ولايت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر گردن ماست............... 320

213. اسراء 26- در عصر ما حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک ترین ذی القربی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند 325

214. اسراء 33- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «ولى دم» سيدالشهدا(علیه السلام) است. 327

215. اسراء 9- در قيامت ما را با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى خوانند. 340

ص: 6

216. اسراء 72- بدترین کوری ها آن کوری است که انسان فضایل ائمه(علیهم السلام) و حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نبیند 344

217. اسراء 81- حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است.. 345

218. اسراء 33- اصحاب كهف، یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند 351

219. اسراء 71- حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کل کره ی زمین 309 سال طول می کشد به طول سال هایی است که اصحاب کهف در غار بودند 356

سوره کهف

220. کهف 29- هرکس منکر و کافر بر ائمه(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شود، خداوند آتشی برای او مهیا کرده است.. 358

221. کهف 47- حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و در همه ی آیات قرآن که درباره ی رجعت است، یک رکنش ایشان است.. 361

222. کهف 65- غیبت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت خضر نبی(علیه السلام) است و رحمت خداوند به او این است که از یاران آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 363

223. کهف 83- غیبت امام زمان(علیه السلام) شبیه غیبت ذی القرنین است و خداوند در حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی از ذوالقرنین قرار داده است.. 365

224. کهف 98- زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقیه برداشته می شود و آن حضرت از دشمنان خداوند انتقام می گیرد 368

225. کهف 110- معرفت امامان و در حال حاضر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمل صالح است. 370

سوره مریم

226. مریم 1- تأویل کهیعص از زبان حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 375

227. مریم 12- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند یحیی نبی(علیه السلام) در صباوت به امامت رسید 379

228. مریم 29و30- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند حضرت مسیح(علیه السلام) در صباوت سخن گفت.. 382

229. مریم 37- طوایف و احزاب از میان مردم به جان هم می افتند پس وای بر کافری که در آن روز عظیم و بزرگ در آن جنگ شرکت می کنند. 401

230. مریم 49و50- غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت حضرت ابراهیم(علیه السلام) است.. 407

231. مریم 73 تا 76- هر كس به سوى حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت شود، خداوند بر اين هدايت مى افزايد 413

232. مریم 87- شرط شفاعت، ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر ولايت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 418

233. مریم 96- مودت و محبت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اهل بيت(علیهم السلام) و حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قلوب، فطرى است. 419

سوره طه

234. طه 38 و 39- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت موسی(علیه السلام) هر دو به صورت مخفی متولد شدند 422

235. طه 54- مصداق واقعی خردمندان، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 439

236. طه 82- شرط غفاريت خداوند در توبه، ولاء اهل بيت(علیهم السلام) و حجه بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 441

237. طه 110- قيام امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در علم و قدرت الهى است.. 446

ص: 7

238. طه 113- حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تذكر و يادآورى نوينى پديد مى آورد 448

239. طه 115- يكى از شروط اولى العزم شدن پيامبران الهى اقرار به ولايت چهارده معصوم(علیهم السلام)، مخصوصاً امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 449

240. طه 123- خداوند در ابتدای خلقت از راه لطف به بشر قول داده است برای همیشه برای بشر هادیانی بفرستد و هم اکنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هادی است. 452

241. طه 124- هرکس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فراموش کند اولاً زندگی پرفشار خواهد داشت. ثانیاً در قیامت در آتش خواهد سوخت. ثالثاً این ها آیات خداوند هستند 455

242. طه 125 تا 127- ايمان به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب خوشبختى دنيا و آخرت مى شود 458

243. طه 135- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط السوی و راه خوشبختی و سعادتند 461

سوره انبیاء

244. انبیاء 3- یکی از مصادیق ظلم، شبهه افکنی درباره ی حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 463

245. انبیاء 7- اهل ذکر، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و هم اکنون حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند .............. 465

246. انبیاء 12و13- در هنگام ظهور عده ای از شام به روم پناهنده می شوند؛ یاران حضرت آن ها را برمی گرداند. 468

247. انبیاء 18- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منکران امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به سزای عملشان می رساند 472

248. انبیاء 38- صابرین در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند کسانی هستند که با شمشیر در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جهاد می کنند 473

249. انبیاء 73- حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفتمين فرزند از نسل امام محمّد باقر(علیه السلام) است. 474

250. انبیاء 95- حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و محقق کننده رجعت هستند 476

251. انبیاء 100 تا 103- ولايت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بهشت است، بلكه از بهشت بهتر است.. 480

252. انبیاء 105- در زبور داوود(علیه السلام) به حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت داده شده است.. 483

سوره ص

253. ص 26- زبور داوود(علیه السلام) و بشارت به موعود 485

254. حج 7- رجعت با ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع مى شود 487

255. حج 34و35- شيعيان و ياران حضرت ولىعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «مخبتين» هستند 489

256. حج 38- بزرگ ترين مدافعِ حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداى عزوجل است. 492

257. حج 39- نصرت نهايى اسلام به دست حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 494

258. حج 41- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كل جهان را تسخير مى كند 499

259. حج 45- بئر معطله ی امام صامت است و قصر مشید امام ناطق. 503

260. حج 47- ظهور و قیام حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است.. 507

261. حج 50و51- آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یعنی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بهترین مصداق آمنو و عملوا الصالحات هستند. 508

ص: 8

262. حج 55- كافران در ظهور قائم آل محمّد(عج) در عذاب هستند 510

263. حج 60- مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم حقيقى است.. 514

264. حج 65- ثبات كل عالم، به اذن اللّه، به وسيله امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 521

265. حج 77و78- در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين عبد صالح خداوند است.. 525

سوره مؤمنون

266. مؤمنون 1 تا 11- صفات مؤمنین در چهارده معصوم(علیهم السلام) و هم اکنون در حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 531

267. مؤمنون 52- امت واحده چهارده معصوم و هم اکنون حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند 537

268. مؤمنون 57 تا 61- یاران حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای بهترین صفات هستند 539

269. مؤمنون 73و74- صراطِ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم است.. 542

270. مؤمنون 101- ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با صداى آسمانى همراه است و در آن ظهور، مؤمنين برادر واقعى يكديگر هستند و از هم ارث می برند 544

سوره نور

271. نور 10- رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فضل و رحمت خداوند هستند. 546

272. نور 35- «يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» حضرت قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 567

273. نور 36و37- در بيوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرين(علیهم السلام) و حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام خداوند بلند است.. 573

274. نور 53- یاران حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخلصانه در خدمت اسلام و آن حضرت هستند و روی پرچمشان نوشته شده البیعه لله عزوجل. 585

275. نور 55- خداوند به ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و خلافت او وعده داده است 587

سوره فرقان

276. فرقان 11- هر سال دوازده ماه، هر شب و هر روز دوازده ساعت و امامان دوازده نفرند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام دوازدهم هستند. 597

277. فرقان 26- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقط خداوند عبادت خواهد شد 600

278. فرقان 54- و هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و کان ربک قدیرا... 602

279. فرقان 63 به بعد- عبدالرحمن، رسول خدا و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) هستند که اراده آن ها فانی در اراده خداوند است........... 605

280. فرقان 63- کامل ترین مصداق عبادالرحمن امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ایشان انسان کامل الکامل هستند. 609

281. فرقان 68و69- رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) معصوم و دارای مقام عصمت هستند ...... 613

282. فرقان 70- شرط پذیرش توبه، پذیرش ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ولایت آنها حسنات است.. 614

ص: 9

283. فرقان 74- خداوند حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به طور خاص و ائمه(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به طور عام بر متقین امام قرار داده است.. 618

سوره شعرا

284. شعرا 4- در ظهور حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردنكشان تسليم آن حضرت مى شوند 622

285. شعرا 21- غیبت حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نظیر غیبت حضرت موسی(علیه السلام) است و خداوند روز به روز بر حکمت ایشان می افزاید و به وسیله ی غیبت جانشان حفظ می شود. 630

286. شعرا 83و84- حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) لسان صدق الآخرین است وحضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائم موعود از فرزندان اوست.. 634

287. شعرا 205 تا 207- ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى ظالمان عذاب است 636

288. شعرا 217 تا 219- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ساجدین هستند 639

289. شعرا 227- اطاعت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اطاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. 640

سوره نمل

290. نمل 15- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارث همه انبیاء و رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است....... 642

291. نمل 59- ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیده ی خداوند و بهترین خلق خداوند هستند 644

292. نمل 62- مضطر حقيقى حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و ایشان مستجاب الدعوه هستند 647

293. نمل 82- علامات ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج دجال و نزول حضرت مسيح(علیه السلام) از آسمان است.. 655

294. نمل 83- در ظهور حضور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر امتى گروهى رجعت مى كنند. 659

295. نمل 89و90- «حسنه» ولايت و محبت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و «سيّئه» انكار ایشان است. 662

296. نمل 93- اگر شکر نعمت های خداوند کنید خداوند آیاتش که یکی از مصادیقش ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است به شما نشان می دهد و می شناساند. 666

سوره فرقان

297. فرقان 63 به بعد- اراده خداوند بر اين قرار گرفته است تا مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يارانش را خليفه اللّه فى الارض گرداند 668

سوره قصص

298. قصص 6- وجود اقدس حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلی بخش قلب مقدس حضرت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) 677

299. قصص 50- در هر عصر و زمانی باید حجت زنده در روی کره ی زمین باشد و امروز حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت زنده خداوند است.... 679

300. قصص 51- حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قول خداوند هستند 682

منابع.......... 691

ص: 10

131. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) آگاه به حدود خداوند و حافظ آن هستن

131. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) آگاه به حدود خداوند و حافظ آن هستند و امروز حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آگاه ترین فرد به حدود خداوند و حافظ آن هستند

سوره توبه آیات 111 و 112

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (111) التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين(112)

همانا خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را به بهای آنکه بهشت برای آنان باشد خریده؛ آنان که در راه خداوند جهاد می کنند، پس آنان [دشمنان دین] را می کشند و [در راه خداوند و دین] کشته می شوند این وعده ی حتمی و قطعی است بر خداوند در تورات و انجیل و قرآن [آمده است] و چه کسی از خداوند در عهدش باوفاتر است؟ پس [ای مؤمنان] بر این معامله ایی [پر سودی] که انجام داده اید شادمان باشید و این همان حقیقت پیروزی و سعادت بسیار بزرگ است .[آن مؤمنان همان] توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاسگزاران، روزه داران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، امرکنندگان به معروف و بازدارندگان از منکر و پاسداران حدود و مقررات خداوند هستند؛ و مؤمنان را [به رحمت و رضوان خداوند] بشارت بده.

ص: 11

بار دیگر آیات الهی را بخوانید. صحبت از یک معامله است، معامله ای که یک طرفش خداوند است و طرف دیگرش انسان های کاملی هستند که با جان و مال در راه خداوند جهاد می کنند. آن ها برای برافراشته نگاه داشتن پرچم دین و هدایت مردم، در راه خداوند جهاد می کنند و در این جهاد آن قدر مصمم و معتقدند که یا دشمنان دین خداوند را می کشند و یا خودشان به شهادت می رسند. این ها کسانی هستند که خداوند در تورات و انجیل و قرآن از ایشان یاد می کند و حق این ها را بیان می کند. این ها تائب، عابد، حامد، روزه گیر و نمازگزارانی هستند که همیشه در رکوع و سجود به سر می برند. این ها آمر به معروف و ناهی از منکرند و حافظ حدود خداوند هستند. مزد ایشان فوز عظیم و رستگاری بزرگ و جنت است.

دقت بفرمایید معامله ای است که خریدار خداوند است. جنس مورد معامله تلاش و کوشش است؛ همراه با جان و مال انسان های کامل و یا بهتر بگویم انسان های کامل الکاملی هستند که این ها به فوز عظیم می رسند. مشکل است که بگوییم ایشان چه کسانی هستند. برای مشخص شدن به نزد افرادی می رویم که قرآن می فرمایند « وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»(1) خداوند علم کتاب را در آن ها قرار داده است و علم کتاب « لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين»(2) است. یعنی هیچ تر و خشکی نیست جز آن که در کتاب مبین قرار دارد. (ایشان فقط چهارده معصوم(علیهم السلام) هستند.)

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 113 حدیث 142 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 857 حدیث 4762 آمده است:

صباح بن سيابة في قول الله: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ» قال: ثم قال: ثم وصفهم فقال: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ» الآية، قال: هم الأئمة(علیهم السلام)

صباح بن سیابه درباره ی این آیه «همانا خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خریده» از معصوم(علیهم السلام) سؤال کرد.سپس خداوند ایشان را وصف کرده و فرموده:«توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاسگزاران» امام معصوم فرمودند که در این آیه منظور امامان(علیهم السلام) هستند.

ص: 12


1- .[1] سوره رعد آیه 43
2- . سوره انعام آیه 59

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی رضوان الله تعالی علیه مجلد 1 صفحه 306 و تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 382 آمده است:

و أما قوله « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة» قال نزلت في الأئمة فالدليل على أن ذلك فيهم خاصة حين مدحهم و حلاهم و وصفهم بصفة لا يجوز في غيرهم فقال «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ فالْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» هم الذين يعرفون المعروف كله صغيره و كبيره و دقيقه و جليه «وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ» هم الذين يعرفون المنكر كله صغيره و كبيره «وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» هم الذين يعرفون حدود الله صغيرها و كبيرها و دقيقها و جليها و لا يجوز أن يكون بهذه الصفة غير الأئمة(علیهم السلام)

علی بن ابراهیم قمیe می گوید: اما فرموده خداوند «همانا خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را به بهای آنکه بهشت برای آنان باشد خریده» این آیه در شأن ائمه(علیهم السلام) میباشد [و رهبران پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است] چون خداوند در این آیه مؤمنین را به صفاتی (بسیار با ارزش) متصف ساخته است که به جز در امامان در هیچ کس دیگری پیدا نمی شودو برای افراد دیگری جایز نمی باشد «توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاسگزاران، روزه داران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، امرکنندگان به معروف و بازدارندگان از منکر» آمرین به معروف کسانی هستند که کاملاً تمام معروف را میشناسند خواه آن معروف کوچک باشد یا بزرگ و دقیق آن و واضح آن معروف را [خودشان هم باید عامل به آن باشند] و ناهیان منکر کسانی هستند که منکر را کامل می شناسد چه کوچک باشد و چه بزرگ «و پاسداران حدود و مقررات خداوند هستند» ایشان کسانی اند که حدود خداوند را اعم از بزرگ و کوچک و دقیق و آشکار آن حدود را می شناسند [هم حدود الهی را دقیقا بشناسند و هم حافظ آن باشند] و جایز نیست که غیر از ائمه به این صفات باشند [این صفات جز در امامان(علیهم السلام) و جانشینان بر حق رسول خدا (صلی الله علیه و آله)در هیچ کس دیگر یافت نمی شود].

ص: 13

3. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 114 حدیث 145، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 856 حدیث 4755، تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 330 و اصول کافی مجلد 7 صفحه 251 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 76 باب 81 صفحه 99 حدیث 10 آمده است(1):

عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَخَذَ سَارِقاً فَعَفَا عَنْهُ فَإِذَا رُفِعَ إِلَى الْإِمَامِ قَطَعَهُ وَ إِنَّمَا الْهِبَةُ قَبْلَ أَنْ يُرْفَعَ إِلَى الْإِمَامِ وَ كَذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ «وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» فَإِذَا انْتَهَى الْحَدُّ إِلَى الْإِمَامِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَتْرُكَهُ

یونس بن عبدالرحمان می گوید: حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: صاحب مال، دزد مال خود را بعد از رفع آن به امام نمی تواند که ببخشد و فایده به بخشیدن آن مترتب نمی گردد بلکه امام قطع ید او می کند و قبل از مرافعه و رجوع به امام، صاحب مال می تواند سارق را ببخشد. این است معنی قول خدای تعالی که فرمودند «وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» ­ پس هنگامی که حد به امام منتهی شود برای احدی جایز نیست که آن را ترک کند

ص: 14


1- . در کافی با اضافات آمده است: عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أَخَذَ سَارِقاً فَعَفَا عَنْهُ فَذَاكَ لَهُ فَإِنْ رُفِعَ إِلَى الْإِمَامِ قَطَعَهُ فَإِنْ قَالَ الَّذِي سُرِقَ مِنْهُ أَنَا أَهَبُ لَهُ لَمْ يَدَعْهُ الْإِمَامُ حَتَّى يَقْطَعَهُ إِذَا رُفِعَ إِلَيْهِ وَ إِنَّمَا الْهِبَةُ قَبْلَ أَنْ يُرْفَعَ إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ Nوَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِM فَإِذَا انْتَهَى الْحَدُّ إِلَى الْإِمَامِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَتْرُكَه.

132. هر كس با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد با صادقين است

سوره توبه آيه 119

يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، تقوى پيشه كنيد و با راستگويان باشيد.

حاكم حسكانى حنفى از علماى قرن پنجم هجرى قمرى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 224 در ذيل اين آيه هشت حديث مى آورد كه صادقين چه كسانى هستند كه مسلمين مى بايست با آن ها همراه باشند.

در حديث اول مى فرمايد صادقين حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و حضرت على(علیه السلام) هستند و در حديث دوم مى گويد صادقين على بن ابى طالب(علیه السلام) است و در حديث سوم مى گويد: صادقين حضرت علی(علیه السلام) و شيعيان حضرت على(علیه السلام) و حزب على بن ابى طالب(علیه السلام) هستند.

حديث چهارم چنين است: حاكم حسكانى گويد كه نقل حديث كرد ما را على بن عباس مقانعى از جعفربن محمّدبن حسن از احمدبن صبيح اسدى از مفضل بن صالح از جابر از ابى جعفر محمّدبن على الباقر(علیهما السلام) در فرمايش خداوند «وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ» با راستگويان باشيد، فرمودند: با آل محمّد(صلی الله علیه و آله) باشيد.

در حديث پنجم و ششم نيز مى فرمايد كه با حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) باشيد.

در حديث هفتم مى فرمايد:... عن ابن عباس فى قول اللّه تعالى: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ» صادقين حضرت على(علیه السلام) واصحاب حضرت على(علیه السلام) هستند.و در حديث هشتم آورده است حاكم حسكانى مى گويد: خبر داد ما را عقيل... از نافع از عبداللّه بن عمر در مورد فرموده خداوند «اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ» با راستگويان باشيد؛

ص: 15

يعنى، با محمّد(صلی الله علیه و آله) و اهل بيت محمّد(صلی الله علیه و آله) باشيد.

از مجموعه اين احاديث نتيجه مى گيريم كه منظور آيه از «صادقين» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اهل بيت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و شیعیان آن حضرت(علیه السلام) هستند و امروزه بر روى كره زمين هيچ كس به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزديك تر از حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيست و ما اگر بخواهيم مؤمن واقعى باشيم، بايد با ایشان باشيم و هر كس با آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد از صادقين است.

1. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 863 حدیث 4789 و اصول کافی مجلد 1 صفحه 208 حدیث 2 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 280 حدیث 394 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ.

ابن ابى نصر مى گويد از امام رضا(علیه السلام) از فرموده خداوند عزوجل سؤال كردم « اى كسانى كه ايمان آورده ايد، تقوى پيشه كنيد و با راستگويان باشید » فرمود: مقصود از صادقون ائمه(علیهم السلام) هستند و آنها که اطاعت آنها را تصدیق کنند.

2. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 864 حدیث 4791 و تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 307، بحارالانوار مجلد 35 باب 21 صفحه 408 حدیث 1 و شواهد التنزیل حاکم حسکانی مجلد 1 صفحه 344 حدیث 355 آمده است:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) فى قوله: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ» قَالَ: مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام).

جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل مى كند كه درباره آيه شريفه«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، تقوى پيشه كنيد و با راستگويان باشید» فرمودند: با على بن ابى طالب(علیه السلام) باشيد.3. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 865 حدیث 4799، بحارالانوار مجلد 24 باب 26 صفحه 31، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 280 حدیث 392 و شواهدالتنزیل حاکم حسکانی مجلد 1 صفحه 342 آمده است:

وَ رَوَى جَابِرٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» قَالَ مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام).

ص: 16

جابر از حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت مى کند درباره فرمایش خداوند «با راستگویان باشید» امام فرمود با آل محمّد(صلی الله علیه و آله) باشيد.

4. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 865 حدیث 14 آمده است:

روى عن النبى(صلی الله علیه و آله) سئل عن الصادق(علیه السلام) ههنا؟ فقال هم على(علیه السلام) و فاطمة(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) و ذريتهم الطاهرون(علیهم السلام) الى يوم القيامة.

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از صادقين سؤال شد، فرمودند: صادقين حضرت على(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) و حضرت حسن(علیه السلام) و حضرت حسين(علیه السلام) و ذريه ی طاهرين ایشان (علیهم السلام) تا روز قيامت هستند.

5. در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 864 حدیث 4792 و کتاب سلیم بن قیس هلالی مجلد 2 صفحه 647 و کتاب اسرار آل محمد ( ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی) صفحه 297 آمده است:

سليم بن قيس الهلالي: في حديث المناشدة قال أميرالمؤمنين(علیه السلام): «فأنشدتكم الله جل اسمه، أ تعلمون أن الله أنزل «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» فقال سلمان: يا رسول الله، أ عامة هي أم خاصة؟ فقال: أما المؤمنون فعامة لأن جماعة المؤمنين أمروا بذلك، و أما الصادقون فخاصة لأخي علي و الأوصياء من بعده إلى يوم القيامة؟». قالوا: اللهم نعم.

از اميرالمؤمنين(علیه السلام) روايت شده كه در جمع مهاجرين و انصار در هنگام خلافت عثمان خطاب به آنان فرمود: شما را به خدا قسم مى دهم آيا مى دانيد كه خداوند این آیه را نازل کرد «وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» سلمان عرض كرد: یا رسول الله، آیا اين آيه عموميت دارد يا مربوط به افراد خاصى مى باشد؟ حضرت فرمودند: امر شدگان همه مؤمنین هستند که به این مطلب دستو داده شده اند [و در آيه عامه مؤمنين مد نظر هستند]، ولى صادقینمخصوص برادرم علی و جانشينان بعد او تا روز قيامت است. همگى در پاسخ حضرت علی(علیه السلام) گفتند: آرى به خدا قسم [چنين است].

6. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 208 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِالْحَمِيدِ عَنْ مَنْصُورِبْنِ يُونُسَ عَنْ سَعْدِبْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيَا حَيَاةً تُشْبِهُ حَيَاةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَمُوتَ مِيتَةً تُشْبِهُ مِيتَةَ الشُّهَدَاءِ وَ يَسْكُنَ الْجِنَانَ الَّتِي غَرَسَهَا الرَّحْمَنُ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ وَ لْيَقْتَدِ بِالْأَئِمَّةِ

ص: 17

مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي خُلِقُوا مِنْ طِينَتِي. اللَّهُمَّ ارْزُقْهُمْ فَهْمِي وَ عِلْمِي وَ وَيْلٌ لِلْمُخَالِفِينَ لَهُمْ مِنْ أُمَّتِي اللَّهُمَّ لَا تُنِلْهُمْ شَفَاعَتِي

از امام باقر(علیه السلام) روايت شده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر كس دوست دارد زندگى و حياتش شبیه به زندگى انبياء و مرگش همانند مرگ شهدا باشد و [جايگاهش در آخرت] بهشت هایی باشد که خداوند رحمان آن را غرس نموده، پس بايد دوستدار و تحت ولایت حضرت على(علیه السلام) و دوستدار دوستان ایشان باشد و به امامان بعد از او اقتدا كند، همانا آنان عترت من هستند، از طينت وسرشت من خلق شده اند. خداوندا، فهم و علم مرا به آن امامان تفضل فرما و واى بر مخالفين ايشان از امت من، پروردگارا شفاعت مرا شامل حالشان مگردان.

7. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 208 آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) (1) وَ إِنَّ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ وَ الْفَلْجَ (2) وَ الْعَوْنَ وَ النَّجَاحَ وَ الْبَرَكَةَ وَ الْكَرَامَةَ وَ الْمَغْفِرَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الْيُسْرَ وَ الْبُشْرَى وَ الرِّضْوَانَ وَ الْقُرْبَ وَ النَّصْرَ وَ التَّمَكُّنَ وَ الرَّجَاءَ وَ الْمَحَبَّةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً وَ ائْتَمَّ بِهِ وَ بَرِئَ مِنْ عَدُوِّهِ وَ سَلَّمَ لِفَضْلِهِ وَ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِي شَفَاعَتِي وَ حَقٌّ عَلَى رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَسْتَجِيبَ لِي فِيهِمْ فَإِنَّهُمْ أَتْبَاعِي وَ مَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي.حضرت باقر(علیه السلام) از رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) روايت فرمودند: آسایش و راحتى و غلبه و اعانت و پيروزى و بركت و كرامت و مغفرت و عافيت و آسانى و بشارت و رضوان و تقرب و يارى و تمكن و اميد و محبت از خداوند بزرگ برای کسی است که تحت ولایت علی بوده و به آن اقتدا کند (همه و همه در سايه ی تولاى حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) و اقتدا به آن حضرت حاصل میشود) و از دشمن او بیزار و متنفر بوده (تبرى از دشمنان ایشان لازم است) و تسلیم فضائل ایشان و جانشينان بعدش باشد، حق بر منِ (رسول اللّه(صلی الله علیه و آله))است كه اين افراد را در شفاعتم داخل كنم و سزاوار است بر پروردگارم تبارک و تعالی که مرا در مورد ایشان استجابت کند(شفاعت من را درباره ی دوستان حضرت على(علیه السلام) و اولادش

ص: 18


1- . لعله كان عليه السلام في حديث يرويه عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله كما يظهر من آخر الخبر.
2- .[2] الفلج بالجيم بمعنى الغلبة و في بعض النسخ[ الفلح] و في بعضها[ الفلاح]. و النجاح: الفوز بالمطلوب. و المعافاة: دفع اللّه تعالى عنه مكاره الدنيا و العقبى.( آت)

قبول نمايد) پس همانا ایشان تابعین من هستند و هرکس مرا تبعیت کند پس همانا از من است.

از مجموعه ی این احاديث مى توانيم نتيجه بگيريم كه صادقين رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان از فرزندان آن حضرت(علیهم السلام) هستند، و آخرين اين امامان در حال حاضر حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه هر كس با ایشان باشد روح، راحتى، رستگارى، اعانت، پيروزى، بركت، كرامت، مغفرت، عافيت، آسانى، بشارت، رضوان، تقرب، يارى، تمكن، اميد و محبت از آن او خواهد بود.

ص: 19

133. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

133. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) بزرگ ترین آیت خداوند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز یکی از آیه ها ی خداوند است

سوره یونس آیات 7 و 8

إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ(7) أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُون(8)

به تحقیق آن ها که ملاقات و بازگشت به سوی ما را امید ندارند و به حیات و زندگی دنیا راضی شدند و به آن آرام گرفتندو آن هایی که از آیات و نشانه های ما غافل شدند، آنانند کسانی که عاقبت در جهنم منزل خواهند گرفت به خاطر اعمال و کردار زشت خودشان [که با اختیار خودشان] کسب مى کردند.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 309، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 294، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 395، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 15، بحارالانوار مجلد 23 باب 11 صفحه 206 حدیث 2 و کتاب الف آیه صفحه 149 آمده است:

وَ قَوْلُه «إِنَّ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا» أي لا یُؤْمِنوُنَ بِهِ «وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ» قال الآيات أميرالمؤمنين(علیه السلام) و الأئمة(علیهم السلام) وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) «مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي»

علی بن ابراهیم قمی روایت می کند که منظور از« لا يَرْجُونَ لِقاءَنا» یعنی ایمان به لقاء الله ندارند و «و به حیات و زندگی دنیا راضی شدند و به آن آرام گرفتندو آن هایی که از آیات و نشانه های ما غافل شدند» مراد از آیات، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامانمعصوم(علیهم السلام) هستند و دلیل بر این مطلب فرمایش حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که فرمودند: خدای تعالی را آیتی بزرگ تر از من نیست.

ص: 20

2. در کتاب ینابیع المودة باب 95 صفحه 495 آمده است:

و عن عبدالرحمن ابن کثیر قال: سئلتُ جعفر الصادق(علیه السلام) عن قوله تعالی «عَمَّ يَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ * الَّذي هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُون» سئلته عن قوله تعالی« هنالک الولایة لله الحق» قال: ولایة امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) کان یقول ما لله نباءٌ هو اَعظَمُ مِنّی و لا لله آیةٌ اکبر مِنّی

از حضرت صادق درباره فرموده خداوند متعال «درباره چه چیز از یکدیگر می پرسند؟ * از آن خبر بزرگ * که همواره درباره آن با یکدیگر اختلاف دارند» پرسیدم از او از قول خداوند متعال «در آنجا [که گرفتاری از همه سو انسان را احاطه می کند] ولایت ویژه خدای به حق است» خداوند امام فرمودند [منظور از ولایت]ولایت امیرالمؤمنین علی است آنچنانکه ایشان می فرمودند برای خداوند خبری عظیم تر از من و نشانه ای بزرگتر از من نیست.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر وجود اقدس حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بزرگ ترین آیت کبری خداوند هستند. ما در اینجا باید بگوییم هم کتاب الله آیت خداوند است و هم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و عترت عظیم او آیت کبری خداوند هستند. هرکس کتاب الله و عترت را منکر شود ایمان محکم و استوار ندارد و او به این زندگی بی ارزش دنیا سرگرم شده و به آن راضی گردیده است و او از آیات الهی غافل است و سرمنزل و مأوای او جهنم خواهد بود. امروزه نیز هرکس وجود اقدس حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منکر شود او

اولاً: منکر لقاء الله است.

ثانیاً: منکر معاد و قیامت است.

ثالثاً: او راضی شده است به حطام ناقابل دنیا و به آن سرگرم است.

رابعاً: او از آیت کبری الهی و وجود اقدس حضرت ولی عصر(علیه السلام) غافل است.

خامساً: جایگاه او آتش جهنم خواهد بود.در یک کلام مات میتة الجاهلیة مات میة کفر و نفاق یعنی مردن در جهل نسبت به امامان معصوم(علیهم السلام) مردن در حالت کفر و نفاق است.

ص: 21

2. کتاب کمال الدین مجلد 2 باب 43 صفحه 469 حدیث 22، بحارالانوار مجلد 52 باب 18 صفحه 42 حدیث 32 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 469 حدیث 41 آمده است:

حدثنا ابوالحسن بن علی بن موسی بن احمدبن ابراهیم بن محمدبن عبدالله بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) قال: وجدت فی کتاب ابی قال: حدثنا محمدبن احمد الطوال عن ابیه عن الحسن بن علی الطبری عن ابی جعفر محمدبن الحسن بن علی بن ابراهیم ابن مهزیار قال: سمعت ابی یقول: سمعت جدی علی بن ابراهیم بن مهزیار یقول

... فَقَالَ لِي: يَا ابْنَ مَهْزِيَارَ كَيْفَ خَلَّفْتَ إِخْوَانَكَ فِي الْعِرَاقِ قُلْتُ فِي ضَنْكِ عَيْشٍ وَ هَنَاةٍ قَدْ تَوَاتَرَتْ عَلَيْهِمْ سُيُوفُ بَنِي الشَّيْصُبَانِ فَقَالَ «قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» كَأَنِّي بِالْقَوْمِ قَدْ قُتِلُوا فِي دِيَارِهِمْ وَ أَخَذَهُمْ أَمْرُ رَبِّهِمْ لَيْلًا وَ نَهَاراً فَقُلْتُ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِذَا حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ سَبِيلِ الْكَعْبَةِ بِأَقْوَامٍ «لا خَلاقَ لَهُمْ» وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُمْ بِرَاءٌ وَ ظَهَرَتِ الْحُمْرَةُ فِي السَّمَاءِ ثَلَاثاً فِيهَا أَعْمِدَةٌ كَأَعْمِدَةِ اللُّجَيْنِ تَتَلَأْلَأُ نُوراً وَ يَخْرُجُ السَّرُوسِيُ مِنْ أَرْمِينِيَّةَ وَ آذَرْبِيجَانَ يُرِيدُ وَرَاءَ الرَّيِّ الْجَبَلَ الْأَسْوَدَ الْمُتَلَاحِمَ بِالْجَبَلِ الْأَحْمَرِ لَزِيقَ جَبَلِ طَالَقَانَ فَيَكُونُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْمَرْوَزِيِّ وَقْعَةٌ صَيْلَمَانِيَّةٌ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ مِنْهَا الْكَبِيرُ وَ يَظْهَرُ الْقَتْلُ بَيْنَهُمَا فَعِنْدَهَا تَوَقَّعُوا خُرُوجَهُ إِلَى الزَّوْرَاءِ فَلَا يَلْبَثُ بِهَا حَتَّى يُوَافِيَ بَاهَاتَ (1) ثُمَّ يُوَافِيَ وَاسِطَ الْعِرَاقِ فَيُقِيمُ بِهَا سَنَةً أَوْ دُونَهَا ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى كُوفَانَ فَيَكُونُ بَيْنَهُمْ وَقْعَةٌ مِنَ النَّجَفِ إِلَى الْحِيرَةِ إِلَى الْغَرِيِّ وَقْعَةٌ شَدِيدَةٌ تَذْهَلُ مِنْهَا الْعُقُولُ فَعِنْدَهَا يَكُونُ بَوَارُ الْفِئَتَيْنِ وَ عَلَى اللَّهِ حَصَادُ الْبَاقِينَ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى «بسم الله الرحمن الرحيم أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ»(2) فَقُلْتُ سَيِّدِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا الْأَمْرُ قَالَ نَحْنُ أَمْرُ اللَّهِ وَ جُنُودُهُ قُلْتُ سَيِّدِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَانَ الْوَقْتُ قَالَ «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»(3)

این روایت، روایتی مفصل است در ضمن ملاقات علی بن ابراهیم بن مهزیار که ابی جعفر محمدبن الحسن بن علی بن مهزیار اهوازی از جدش علی بن ابراهیم بن مهزیار روایت کرده است که در ضمن ملاقاتی که با حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته است حضرت به او فرمودند: ای پسر مهزیار، برادران مذهبی خود را در عراق به چه وضعی واگذاردی؟ گفتم: درزندگانی تنگ و گرفتاری؛شمشیرهای بنی­ شیصبان(4) پیاپی بر آن ها فرود می آیند (منظور بنی العباس هستند) حضرت فرمودند: «خداوند آن ها را بکشد چگونه [از حق به باطل] منحرف می شوند» گویا همان

ص: 22


1- . في البحار« ماهان» و قال: أى الدينور و نهاوند.
2- .[2] سوره يونس آیه 24
3- . سوره قمر آیه 1
4- . در بعضی نسخه ها بنی شیطان آمده است که منظور بنی العباس است.

مردم نابکار را می بینم که در خانه های خود کشته شده اند و در آنجا (به زمین) افتاده اند و امر پروردگارشان آن ها را شب و روز در برگرفته. عرض کردم: چه وقتی یابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) این واقعه اتفاق خواهد افتاد؟ فرمودند: وقتی نشانه های زیر پدیدار گردد:

1. مردمی که از آخرت بهره ای ندارند و خداوند و رسولش از آن ها بیزار هستند، میان شما و کعبه مقدسه حائل گردند.(1)

2. سرخی در آسمان پدیدار شود و در آن ستون هایی سرخ رنگ که از آن ها نور می درخشد دیده شود.

3. از سرزمین ارمنستان و آذربایجان سروسی به شورش برخیزد و آن ها قصد کوه سیاهی که به کوه سرخ در آن سمت ری چسبیده است را داشته باشد همان کوهی که در کنار کوه های طالقان است و میان او و مروزی نبرد سختی درگیرد که کودکان در آن پیر شوند و بزرگ سالان زمین گیر گردند و کشتار میان آن ها پدیدار شود. در این هنگام انتظار داشته باشید که به سمت زورا بیرون رود و در آن چندان نماند که با باهات روبه رو گردد، به وسط عراق برسد، یک سال یا کمتر در آن بماند و به طرف کوفه حرکت کند و میان آن ها جنگی راه افتد که از نجف تا حیره و غری را فراگیرد. نبردی سخت باشد که عقل ها را برباید در این موقع هر دو دسته نابود شوند و خداوند باقی ماندگان آن ها را درو کند. پس حضرت آیه 24 سوره یونس را تلاوت فرمودند «بسم الله الرحمن الرحیم * أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ » ناگهان فرمان ما به شب یا روز می رسد و آن همه زیور زمین را درو کنیم و چنان خشک گردد که گویی روز قبل در آن هیچ چیز نبوده است. عرض کردم: ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در این آیه امر چیست؟ حضرت فرمودند: ما امر خداوند و جند وقشون او هستیم عرض کردم: ای آقای من، ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن وقت کی خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آن وقت و اقتربت الساعة و انشق القمر

ص: 23


1- .[2]و نگذارند که شما به حج بروید.

134. خداوند با منتظران است

سوره يونس آيه 20

وَ يَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّما الغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ

و مى گويند چرا آيتى از طرف پروردگارش بر او نازل نشده؟ پس بگو این است و جز اين نيست كه غيب از آن خداست پس شما منتظر باشيد، همانا من نيز با شما از منتظرانم.

1. خواجه كلان قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 423 آورده است:

و عن يحيى ابن ابوالقاسم قال، قال جعفربن الصادق رضى الله عنه فى قوله تعالى فى سورة يونس «وَ يَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّما الغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ» قال: الغيب فى هذه الاية هو الحجة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

يحيى بن ابوالقاسم مى گويد حضرت جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: در مورد اين كه فرموده خداوند متعالى است در سوره يونس «و مى گويند چرا آيتى از طرف پروردگارش بر او نازل نشده، پس بگو این است و جز اين نيست كه غيب از آن خداست. پس شما منتظر باشيد، همانا من نيز با شما از منتظرانم.» غيب در اين آيه مباركه حجة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

از اين آيه و اين روايت چنين مى توانيم نتيجه بگيريم:

اول: اينكه مى فرمايند: « إِنَّما الغَيْبُ لِلّهِ» اين غيب وجود اقدس حضرت قائم مطلق حجةبن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

دوم: خداوند مى فرمايند همه منتظر ظهور او باشيد كه من هم با شما از منتظرانم، پس مسلمان واقعى يك منتظر واقعى است و اين دستور خداوند متعال است.

ص: 24

سوم: در اين آيه و اين حديث منظور از آيات ائمه طاهرين(علیهم السلام) هستند كه وجود آن ها بزرگ ترين آيات و معجزات الهى است و منظور از «آيه» وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. (مختصرا در آیات 7 و 8 همین سوره این بحث را مطرح کردیم.)

2. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 33 صفحه 340 حديث 20 ف کتاب تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 124 حدیث 315، کتاب بحارالانوار مجلد 51 باب 5 صفحه 44 حدیث 29 و كتاب المحجة صفحه 169 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ قَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» فَقَالَ الْمُتَّقُونَ شِيعَةُ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ الْغَيْبُ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِبُ وَ شَاهِدُ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَل «وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ».

ابن بابويه گويد: حديثمان داد على بن احمدبن محمّد دقاّق گويد: حديثمان آورد احمدبن ابى عبداللّه كوفى، گويد: حديثمان داد موسى بن عمران نخعى، از عمويش حسين بن يزيد، از على بن ابى حمزه، از يحيى بن القاسم كه گفت: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی فرموده خداى عزّوجلّ: «الم در اين كتاب هيچ ترديدى نيست، هدايتگر متقيان است؛ كسانى كه به غيب ايمان می آورند.» پرسيدم، فرمود: متقيان، شيعيان على(علیه السلام) هستند و غيب همان حجت [قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)] غائب مى باشد و شاهد بر اين فرموده خداوند عزّوجلّ است: «و [كافران] گويند چرا آيتى از پروردگارش بر او نازل نمى شود، پس بگو همانا غيب مخصوص خداوند است، پس منتظر باشيد كه من از منتظران هستم.»

3. درکمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 55 صفحه 645 حدیث 5، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 131 حدیث 5165 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو صَالِحٍ خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ الْكَشِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ» فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا يَجِي ءُ الْفَرَجُ عَلَى الْيَأْسِ فَقَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ.

ص: 25

تفسیر محمد بن أبی نصر گوید که امام رضا(علیه السلام) فرمودند: چه نیکوست صبر و انتظار فرج آیا فرموده خداوند عزوجل را نشنیدی «و انتظار برید که من [هم] با شما منتظرم» و «پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم» پس بر شما باد به صبر و بردباری؛ چرا که گشایش، پس از ناامیدی فرا می رسد و به تحقیق، کسانی که پیش از شما بودند، از شما بردبارتر بودند.

4. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 55 صفحه 645 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 128 حدیث 22، تفسیر نور الثقلین مجلد 2 صفحه297 حدیث 33 و برهان مجلد 3 صفحه 21 حدیث4864 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْفَرَجِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ« فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ»

محمد بن فضیل از حضرت ابی الحسن الرضا روایت می کند که گفت: از امام درباره فرج سؤال کردم.امام فرمودند: همانا خداوند عزوجل می فرماید«پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم»

5. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 36 صفحه 377 حدیث 1 و بحار الانوار مجلد51 باب 9 صفحه 156 حدیث 1 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الرُّويَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) الْحَسَنِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِيُّ أَوْ غَيْرُهُ فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ لِي يَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِي وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ كَلِيمِهِ مُوسَى(علیه السلام) إِذْ ذَهَبَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِيٌّ ثُمَّ قَالَ ع أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ.

عبدالعظیم حسنی گفت: بر سید ام حضرت محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(علیه السلام) داخل شدم و می خواستم از او از قائمسؤال کنم که

ص: 26

آیا او مهدی است یا غیر او؟ پس امام ابتدا فرمودند و گفتند: ای ابوالقاسم، قائم ما آن مهدی است که انتظار او در غیبتش واجب است و در ظهورش مورد اطاعت است و او سوم از فرزندان من است، قسم به کسی که محمد را به نبوت مبعوث کرد و ما را به امامت مخصوص کرد، به درستی که اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را انقدر طولانی می گرداند که تا [مهدی] در آن روز خروج کند، پس زمین را پر از قسط و عدل می کند چنانکه از جور و ظلم مملوء شده باشد و همانا خداوند تبارک و تعالی امر [ظهور] او را در یک شب اصلاح می کند همان طورکه امر کلیمش، موسی را اصلاح کرد هنگامی که [موسی] رفت تا برای خانواده اش آتشی بگیرد، پس برگشت درحالی که رسول و نبی بود سپس امام فرمودند: برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.

6. در در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 36 صفحه 378 حدیث 3 و بحارالانوار

مجلد 51 باب 9 صفحه 157 حدیث 4 آمده است:

كفاية الأثر مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ عُبْدُوسٍ عَنِ ابْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ الصَّقْرِبْنِ أَبِي دُلَفَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ مُحَمَّدَبْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا(علیهما السلام) يَقُولُ الْإِمَامُ بَعْدِي ابْنِي عَلِيٌّ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِيهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِيهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِيهِ ثُمَّ سَكَتَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَكَى(علیه السلام) بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ مِنْ بَعْدِ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ لِمَ سُمِّيَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَكْثَرِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّيَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَكْثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُهَا فَيَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ يُنْكِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ يَسْتَهْزِئُ بِهِ الْجَاحِدُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ يَنْجُو فِيهَا الْمُسْلِمُونَ.

حضرت جواد(علیه السلام) فرمودند: امام بعدی، پسرم علی است، امر او امر من وقول او قول من و اطاعتش، اطاعت من است و امام بعد از، پسرش حسن می باشد، امر او امر پدرش و قول او قول پدرش و اطاعتش اطاعت پدرش است، سپس سکوت فرمودند.به ایشان گفتم: ای پسر رسول خدا پس امام بعد از حسن کیست؟ پس امام به شدت گریه کردند، سپس فرمود همانا بعد از حسن، پسرش قائم به حق منتظر است، پس به ایشان گفتم :ای فرزند رسول خدا برای چه قائم نامیده شده است؟ فرمود: برای اینکه او بعد از از بینرفتن یادش و

ص: 27

ارتداد بسیاری از قائلین به امامتش، قیام می کند.پس به او گفتم: و برای چه منتظَر نامیده شده است؟ فرمود:همانا برای او غیبتی است که ایام آن زیاد می شود و مدتش طولانی شده، پس افراد مخلص منتظر خروج او می باشند و شک کنندگان او را انکار می کنند و ستیزه جویان او را استهزاء کرده و در آن موقع تعیین کنندگان وقت [ظهور] دروغ می گویند و در آن زمان عجله کنندگان هلاک می شوند و تسلیم شوندگان نجات می یابند.

7. در أمالی صدوق صفحه 489 و بحارالانوار مجلد 51 باب 6 صفحه 143 حدیث 3 آمده است:

و بالاسناد عن ابن ابی عمیر، عمّن سمع اباعبدالله(علیه السلام) یقول: لکلّ اُناس دولةٌ یرقبونها و دولتنا فی آخر الدهر تظهرُ

صدوق حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: برای همه مردم دولتی است که انتظار آن را می برند و دولت ما در آخر دهر است که ظاهر می شود.

8. در سنن ترمذی مجلد 5 صفحه 565 حدیث 3571 آمده است:

روی الترمذی باسناده عن ابی الاحوص، عن عبدالله قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): سَلوا الله من فضله، فإنَّ الله عزوجل یحبّ أن یُسأل و أفضل العبادة انتظار الفرج.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: از خداوند از فضلش درخواست کنید پس همانا خداوند عزوجل دوست می دارد که درخواست شود و افضل عبادت انتظار فرج است.

ص: 28

135. تحولات در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنيادى است

در سوره يونس آيه 24

إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

این است و جز این نیست که مَثَل زندگى و حيات دنيا مانند آبى است كه از آسمان نازل کرده ایم تا به وسيله ی آن، انواع مختلف گياهانى كه انسان ها و حیوانات از آن می خورند از زمين برويد تا آن گاه كه زمين از خرمى و سبزى آراسته و آرايش گردد و مردمش خودشان را بر آن متصرف و قادر بپندارند، ناگهان فرمان ما شب هنگام يا در روز فرا مى رسد و آن را [همه زيور زمين را] چنان درو می كنيم [و چنان خشك گردد] كه گويى روز قبل در آن هيچ چيز نبوده است، اين گونه آيات را براى اهل تفكر شرح می دهیم.

1. در كتاب دلائل الامامه صفحه 468 «معرفة وجوب القائم» حدیث 456 (نوشته محمّدبن جرير طبرى، مفسّر و مورخ بزرگ اهل سنت) آمده است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ النَّهَاوَنْدِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْقَاسَانِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سَيْفٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)، قَالَ: نَزَلَتْ فِي بَنِي فُلَانٍ ثَلَاثُ آيَاتٍ: قَوْلُهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): «حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً» يَعْنِي الْقَائِمَ بِالسَّيْفِ «فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْس» وَ قَوْلُهُ (عَزَّ وَ جَلَّ):« فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ* فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»(1) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): بِالسَّيْفِ. وَ قَوْلُهُ (عَزَّ وَ جَلَّ):« فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ*

ص: 29


1- . 5 الأنعام 6: 44 و 45.

لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ»(1) يَعْنِي الْقَائِمَ(علیه السلام)، يَسْأَلُ بَنِي فُلَانٍ عَنْ كُنُوزِ بَنِي أُمَيَّةَ

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى به اسنادش از ابوعلى حسن بن على نهاوندى، گفت: حديثمان داد محمّدبن احمد كاشانى، گفت: حديثمان داد على بن سيف، گفت: حديثمان داد پدرم از مفضل بن عمر، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه فرمود: درباره ی بنى فلان سه آيه نازل شد: فرموده خداى عزّوجلّ: «تا آن گاه كه زمين از خرمى و سبزى آراسته و آرايش گردد و مردمش خودشان را بر آن متصرف و قادر بپندارند، ناگهان فرمان ما شب هنگام يا در روز فرا مى رسد»؛ يعنى، حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شمشير «آن همه زيور زمين را درو می كنيم و چنان خشك گردد كه گويى روز قبل در آن هيچ چيز نبوده است».

فرموده خداى عزوجل: «درب هاى همه چيز را بر آن ها گشوديم تا آن گاه كه به آنچه عطا شدند شادمان و مغرور گشتند، به ناگاه آن ها را [به كيفر اعمالشان] گرفتار كرديم و در آن هنگام خوار و نا اميد شدند پس ريشه قومى كه ستم پيشه بودند كنده شد و ستايش خداى را كه پروردگار عالميان است»؛ حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) فرمودند: به وسيله شمشير.

و فرموده خداى عزّوجلّ: «پس چون عذاب ما را احساس كردند از آن گريزان گشتند، نگريزيد و به آنچه از خوشگذرانى ها و لذت ها و مساكن بوده ايد بازگرديد تا شايد پرسش شويد»؛ يعنى، قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از بنى فلان راجع به گنج هاى بنى اميه پرسش نمايد.

2. در کتاب کمال الدین مجلد 2 باب 43 صفحه 469 حدیث 22، بحارالانوار مجلد 52 باب 18 صفحه 42 حدیث 32 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 469 حدیث 41آمده است:شیخ صدوق در باب "ذكر من شاهد القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رآه و كلمه" (کسانی که قائم را مشاهده کرده و رؤیت کرده اند و با او صحبت کرده اند) یک روایت طولانی از ملاقات پسر مهزیار را بیان کرده است که بخشی از آن را ذکر می کنیم

حدثنا ابوالحسن بن علی بن موسی بن احمدبن ابراهیم بن محمدبن عبدالله بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) قال: وجدت فی کتاب ابی قال: حدثنا محمدبن احمد الطوال عن ابیه عن

ص: 30


1- . 6 الأنبياء 21: 12 و 13.

الحسن بن علی الطبری عن ابی جعفر محمدبن الحسن بن علی بن ابراهیم ابن مهزیار قال: سمعت ابی یقول: سمعت جدی علی بن ابراهیم بن مهزیار یقول... فَمَا كَانَ إِلَّا هُنَيْئَةً فَخَرَجَ إِلَيَّ وَ هُوَ يَقُولُ طُوبَى لَكَ قَدْ أُعْطِيتَ سُؤْلَكَ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى نَمَطٍ عَلَيْهِ نَطْعُ أَدِيمٍ (1) أَحْمَرَ مُتَّكِئٌ عَلَى مِسْوَرَةِ أَدِيمٍ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ رَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ وَ لَمَحْتُهُ فَرَأَيْتُ وَجْهَهُ مِثْلَ فِلْقَةِ قَمَرٍ لَا بِالْخَرِقِ وَ لَا بالبزق [بِالنَّزِقِ] وَ لَا بِالطَّوِيلِ الشَّامِخِ وَ لَا بِالْقَصِيرِ اللَّاصِقِ مَمْدُودَ الْقَامَةِ صَلْتَ الْجَبِينِ أَزَجَّ الْحَاجِبَيْنِ (2) أَدْعَجَ الْعَيْنَيْنِ أَقْنَى الْأَنْفِ (3) سَهْلَ الْخَدَّيْنِ عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَالٌ فَلَمَّا أَنْ بَصُرْتُ بِهِ حَارَ عَقْلِي فِي نَعْتِهِ وَ صِفَتِهِ فَقَالَ لِي: يَا ابْنَ مَهْزِيَارَ كَيْفَ خَلَّفْتَ إِخْوَانَكَ فِي الْعِرَاقِ قُلْتُ فِي ضَنْكِ عَيْشٍ وَ هَنَاةٍ قَدْ تَوَاتَرَتْ عَلَيْهِمْ سُيُوفُ بَنِي الشَّيْصُبَانِ فَقَالَ «قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» كَأَنِّي بِالْقَوْمِ قَدْ قُتِلُوا فِي دِيَارِهِمْ وَ أَخَذَهُمْ أَمْرُ رَبِّهِمْ لَيْلًا وَ نَهَاراً فَقُلْتُ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِذَا حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ سَبِيلِ الْكَعْبَةِ بِأَقْوَامٍ «لا خَلاقَ لَهُمْ» وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُمْ بِرَاءٌ وَ ظَهَرَتِ الْحُمْرَةُ فِي السَّمَاءِ ثَلَاثاً فِيهَا أَعْمِدَةٌ كَأَعْمِدَةِ اللُّجَيْنِ تَتَلَأْلَأُ نُوراً وَ يَخْرُجُ السَّرُوسِيُ مِنْ أَرْمِينِيَّةَ وَ آذَرْبِيجَانَ يُرِيدُ وَرَاءَ الرَّيِّ الْجَبَلَ الْأَسْوَدَ الْمُتَلَاحِمَ بِالْجَبَلِ الْأَحْمَرِ لَزِيقَ جَبَلِ طَالَقَانَ فَيَكُونُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْمَرْوَزِيِّ وَقْعَةٌ صَيْلَمَانِيَّةٌ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ مِنْهَا الْكَبِيرُ وَ يَظْهَرُ الْقَتْلُ بَيْنَهُمَا فَعِنْدَهَا تَوَقَّعُوا خُرُوجَهُ إِلَى الزَّوْرَاءِ فَلَا يَلْبَثُ بِهَا حَتَّى يُوَافِيَ بَاهَاتَ (4) ثُمَّ يُوَافِيَ وَاسِطَ الْعِرَاقِ فَيُقِيمُ بِهَا سَنَةً أَوْ دُونَهَا ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى كُوفَانَ فَيَكُونُ بَيْنَهُمْ وَقْعَةٌ مِنَ النَّجَفِ إِلَى الْحِيرَةِ إِلَى الْغَرِيِّ وَقْعَةٌ شَدِيدَةٌ تَذْهَلُ مِنْهَا الْعُقُولُ فَعِنْدَهَا يَكُونُ بَوَارُ الْفِئَتَيْنِ وَ عَلَى اللَّهِ حَصَادُ الْبَاقِينَ

... چيزى نگذشت كه نزد من برگشت و گفت: خوشا بر تو كه به آرزويت رسيدى، گويد: بر آن حضرت صلوات اللَّه عليه درآمدم و او بر بساطى كه بر آن پوست گوسفند سرخى گسترده شده بود نشسته بود و بر بالشى پوستين تكيه كرده بود، بر او سلام كردم و مراپاسخ داد، در او نگريستم و رويش مانند پاره ماه بود، نه مدهوش و بطي ء العمل و نه سريع العمل بود و قامتش معتدل بود نه بلند و نه كوتاه، پيشانيش صاف و ابروانش پيوسته و چشمانش درشت و بينى اش كشيده و گونه هايش هموار، و خالى بر گونه راستش بود. چون چشمم بدو افتاد در نعت و وصف او عقلم حيران شد.

ص: 31


1- . النمط: ضرب من البسط و يمكن أن يكون معرب نمد. و المسورة: متكأ من أدم.
2- . الدعج: سواد العين، و قيل: شدة سواد العين في شدة بياضها. و الازج: الادق.
3- . أي ذو احديداب. و« سهل الخدّين» أي غير مرتفع الخدين لقلة لحمهما.
4- . في البحار« ماهان» و قال: أى الدينور و نهاوند.

آنگاه به من فرمود: اى پسر مهزيار! برادران مذهبی خود را در عراق به چه وضعی واگذاردی؟ گفتم: در زندگانی تنگ و گرفتاری؛شمشیرهای بنی­ شیصبان(1) پیاپی بر آن ها فرود می آیند (منظور بنی العباس هستند) حضرت فرمودند: «خداوند آن ها را بکشد چکونه [از حق به باطل] منحرف می شوند» گویا همان مردم نابکار را می بینم که در خانه های خود کشته شده اند و در آنجا (به زمین) افتاده اند و امر پروردگارشان آن ها را شب و روز در برگرفته. عرض کردم: چه وقتی یابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) این واقعه اتفاق خواهد افتاد؟ فرمودند: وقتی مردمی که از آخرت بهره ای ندارند و خداوند و رسولش از آن ها بیزار هستند، میان شما و کعبه مقدسه حائل گردند.(2) و سرخی در آسمان پدیدار شود و در آن ستون هایی سرخ رنگ که از آن ها نور می درخشد دیده شود و از سرزمین ارمنستان و آذربایجان سروسی به شورش برخیزد و آن ها قصد کوه سیاهی که به کوه سرخ در آن سمت ری چسبیده است را داشته باشد همان کوهی که در کنار کوه های طالقان است و میان او و مروزی نبرد سختی درگیرد که کودکان در آن پیر شوند و بزرگ سالان زمین گیر گردند و کشتار میان آن ها پدیدار شود. در این هنگام انتظار داشته باشید که به سمت زورا بیرون رود و در آن چندان نماند که با باهات روبه رو گردد، به وسط عراق برسد، یک سال یا کمتر در آن بماند و به طرف کوفه حرکت کند و میان آن ها جنگی راه افتد که از نجف تا حیره و غری را فراگیرد. نبردی سخت باشد که عقل ها را برباید در این موقع هر دو دسته نابود شوند و خداوند باقی ماندگان آن ها را درو کند.

ص: 32


1- . در بعضی نسخه ها بنی شیطان آمده است که منظور بنی العباس است.
2- . و نگذارند که شما به حج بروید.

136. قبل از ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادى

136. قبل از ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادى از آسمان به هدايت مردم مى پردازد.

سوره يونس آيه 35

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلى الحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلى الحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يَتَّبَعَ أَمَّنْ لايَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ

[اى رسول خدا صلى الله عليه و آله] بگو: آيا هيچ كدام از شركاء شما (مشركان) كسى را به راه حق هدايت مى كند، بگو فقط خدا است كه به حق هدايت مى فرمايد [حال سؤال مى كني] پس آيا كسى كه به حق هدايت مى كند سزاوار پيروى است يا كسى كه نمى تواند هدايت كند مگر آنكه خودش هدايت شود، پس شما را چه شده است [که به باطل] قضاوت مى كنيد!

1. در كتاب اصول كافى مجلد 8 صفحه 208 حدیث 252 و بحارالانوار مجلد 52 باب 26 صفحه 299 حدیث 64 آمده است:

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ وَ الْحَجَّالِ جَمِيعاً عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مَسْلَمَةَ الْجَرِيرِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام): يُوَبِّخُونَّا وَ يُكَذِّبُونَّا أَنَّا نَقُولُ إِنَّ صَيْحَتَيْنِ تَكُونَانِ يَقُولُونَ مِنْ أَيْنَ تُعْرَفُ الْمُحِقَّةُ مِنَ الْمُبْطِلَةِ إِذَا كَانَتَا، قَالَ: فَمَا ذَا تَرُدُّونَ عَلَيْهِمْ؟ قُلْتُ: مَا نَرُدُّ عَلَيْهِمْ شَيْئا،ً قَالَ: قُولُوا: يُصَدِّقُ بِهَا إِذَا كَانَ مَنْ يُؤْمِنُ بِهَا مِنْ قَبْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون»

عبدالرحمن بن مسلمة جريرى مى گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: دشمنان [و مخالفين شيعة] ما را سرزنش كرده و دروغگو مى پندارند، ما مى گوييم: دو فرياد آسمانى خواهد بود، گويند: وقتى دو فرياد هر دو از آسمان باشد چگونه فرياد حق ازباطل شناخته شود؟ حضرت فرمودند: شما چه پاسخى به آن ها داديد؟ عرض كردم: ما پاسخى نداريم كه به

ص: 33

آن ها بگوييم. فرمودند: به آن ها بگوييد هنگامى كه آن فرياد بلند شود، هر كس پيش از آن فرياد، بدان ايمان آورده باشد، آن را تصديق می كند خداى عزّوجلّ مى فرمايد: «بگو: آيا هيچ كدام از شركاء شما (مشركان) كسى را به راه حق هدايت مى كند، بگو فقط خدا است كه به حق هدايت مى فرمايد [حال سؤال مى كني] پس آيا كسى كه به حق هدايت مى كند سزاوار پيروى است يا كسى كه نمى تواند هدايت كند مگر آنكه خودش هدايت شود، پس شما را چه شده است [که به باطل] قضاوت مى كنيد!»

2. در كتاب اصول كافى مجلد 8 صفحه 209 حديث 253، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 303 حدیث 58 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 29 آمده است:

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ وَ الْحَجَّالِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ: سَمِعَ رَجُلٌ مِنَ الْعِجْلِيَّةِ هَذَا الْحَدِيثَ قَوْلَهُ: يُنَادِي مُنَادٍ أَلَا إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ أَوَّلَ النَّهَارِ وَ يُنَادِي آخِرَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عُثْمَانَ وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ، قَالَ: وَ يُنَادِي أَوَّلَ النَّهَارِ مُنَادَى آخِرِ النَّهَارِ فَقَالَ الرَّجُلُ: فَمَا يُدْرِينَا أَيُّمَا الصَّادِقُ مِنَ الْكَاذِبَ؟ فَقَالَ: يُصَدِّقُهُ عَلَيْهَا مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِهَا قَبْلَ أَنْ يُنَادِيَ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى الْآيَةَ».

داود بن فرقد گويد: مردى از عجليه اين حديث را شنيد كه گويند: در هنگام ظهور، در اول روز منادى ندا كند: آگاه باشيد كه فلان فرزند فلان و پيروانش رستگارانند، و در آخر روز منادى ديگر ندا كند: آگاه باشيد كه عثمان و پيروانش رستگارانند. آن مرد عجلى گفت: در اين صورت ما نمى دانيم كه كدام راستگو و كدام دروغگو است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: آن كس كه پيش از اين ندا بدان ايمان دارد، آن را [و راستگويان را از دروغگويان بشناسد] تصديق می كند، همانا خداى عزّوجلّ مى فرمايد: «بگو: آيا هيچ كدام از شركاء شما (مشركان) كسى را به راه حق هدايت مى كند، بگو فقط خدا است كه به حق هدايت مى فرمايد [حال سؤال مى كني] پس آيا كسى كه به حق هدايت مى كند سزاوار پيروى است يا كسى كه نمى تواند هدايت كند مگر آنكه خودش هدايت شود، پس شما را چه شده است [که به باطل] قضاوت مى كنيد!»

3. در كتاب كمال الدين مجلد 2 صفحه 650 باب 57 حديث 4، آمده است:

ص: 34

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ الْبَصْرِيِّ عَنْ مَيْمُونٍ الْبَانِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي فُسْطَاطِهِ فَرَفَعَ جَانِبَ الْفُسْطَاطِ فَقَالَ إِنَّ أَمْرَنَا قَدْ كَانَ أَبْيَنَ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ ثُمَّ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ هُوَ الْإِمَامُ بِاسْمِهِ وَ يُنَادِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْأَرْضِ كَمَا نَادَى بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَيْلَةَ الْعَقَبَةِ

ميمون البان گويد من در خيمه حضرت باقر نشسته بودم، دامن خيمه را بالا زده و فرمود: امر ما از اين آفتاب روشن تر است، سپس فرمودند: منادى از طرف آسمان فرياد كند كه فلان پسر فلان، امام است و نام او را ببرد و ابليس از زمين همان ندا را كند كه در شب عقبه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ندا كرد، ندا می دهد.

4. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 650 باب 57 حديث 8، آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُنَادِي مُنَادٍ بِاسْمِ الْقَائِمِ(علیه السلام) قُلْتُ: خَاصٌّ أَوْ عَامٌ ؟ قَالَ: عَامٌّ يَسْمَعُ كُلُّ قَوْمٍ بِلِسَانِهِمْ، قُلْتُ: فَمَنْ يُخَالِفُ الْقَائِمَ ع وَ قَدْ نُودِيَ بِاسْمِهِ؟ قَالَ: لَايَدَعُهُمْ إِبْلِيسُ حَتَّى يُنَادِيَ فِي آخِرِ اللَّيْلِ (1) وَ يُشَكِّكَ النَّاسَ.

زراره گويد: امام ششم فرمودند: يك منادى به نام امام قائم ندا مى دهد، گفتم: نداى خصوصى است يا عمومى؟ فرمود: عمومى است، هر ملتى به زبان خود آن را مى شنود، گفتم درحالى كه به نام او دعوت شود كيست كه با قائم مخالفت كند؟ فرمودند: ابليس آن ها را رها نمی کند تا در آخر شب ندا می دهد كه مردم دچار شک مى شوند.

5. در كتاب كمال الدين مجلد 2 صفحه 652 باب 57 حديث 13، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 30 حدیث 4891 و بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 206 حدیث 39 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: صَوْتُ جَبْرَئِيلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ صَوْتُ إِبْلِيسَ مِنَ الْأَرْضِ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْأَخِيرَ أَنْ تَفْتَتِنُوا بِهِ.

ص: 35


1- . قال في البحار: الظاهر« فى آخر النهار» كما سيأتي تحت رقم 14، و لعله من النسّاخ و لم يكن في بعض النسخ« فى آخر الليل» أصلا فالزيادة من النسّاخ.

امام ششم فرمودند: آواز جبرئيل از آسمان است و آواز ابليس از زمين. آواز نخست را پيروى كنيد و از آواز اخير بپرهيزيد مبادا بدان فريفته شويد.

پس، توجه بفرماييد قبل از ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو فرياد و يا دو ندا به گوش خواهد رسيد، يكى ندايى است كه از آسمان بلند مى شود، و همه كره زمين از هر طايفه و از هر قبيله آن را مى شنوند، و مؤمنين به وسيله اين ندا هدايت مى شوند، دومين ندا از طرف ابليس از زمين است كه براى ضلالت مردم ندا در مى دهد كه عده اى را به گمراهى مى كشاند و اين ها از علايم قبل از ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

6. در کتاب دلائل الامامة صفحه 469 حدیث 457، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 147 و الملاحم والفتن صفحه 139 آمده است:

وَ حَدَّثَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيُّ، عَنْ سُفْيَانَ بْنِ الْمَهْدِيِّ، عَنْ أَبَانٍ (1)، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَاتَ يَوْمٍ، فَرَأَى عَلِيّاً(علیه السلام)، فَوَضَعَ يَدَهُ بَيْنَ كَتِفَيْهِ، ثُمَّ قَالَ:يَا عَلِيُّ، لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ، لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِكَ، يُقَالُ لَهُ (الْمَهْدِيُّ) يَهْدِي إِلَى اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ يَهْتَدِي بِهِ الْعَرَبُ، كَمَا هَدَيْتَ أَنْتَ الْكُفَّارَ وَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الضَّلَالَةِ. ثُمَّ قَالَ: وَ مَكْتُوبٌ عَلَى رَاحَتِهِ: بَايِعُوهُ، فَإِنَّ الْبَيْعَةَ لِلَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ).

حانس بن مالک می گوید: روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قیام کردند، پس علی(علیه السلام) را دید، پس دست مبارکشان را بین دو کتف او گذاشته و سپس فرمودند: ای علی! اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد،خداوند آن روز را آنقدر طولانی گرداند تا مردی از عترت تو مالک شود، [که به او] مهدی گفته می شود، به خداوند عزوجل هدایت می نماید و عرب به وسیله او هدایت می شوند آنچنانکه کفار و مشرکین را از گمراهی هدایت کردی. سپس فرمود: و بر کف دست او نوشته شده است: با او بیعت کنید، پس همانا بیعت از آن خداوند عزوجل است.7. در کتاب دلائل الامامة صفحه 466 حدیث 451 و اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 146 و الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 178 حدیث 322 آمده است:

ص: 36


1- . روى عن أنس كلّ من: أبان بن صالح بن عمير القرشيّ، و أبان بن أبي عيّاش العبديّ البصريّ، راجع تهذيب الكمال 2: 9 و 19، و 3: 354.

حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّهَاوَنْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ الْكَرِيمِ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الثَّقَفِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ النَّخَعِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا السَّرِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ السُّلَمِيُّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام)، قَالَ: إِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيُ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يُهْدَى لِأَمْرٍ خَفِيٍّ، يُهْدَى لِمَا فِي صُدُورِ النَّاسِ، يَبْعَثُ إِلَى الرَّجُلِ فَيَقْتُلُهُ لَا يَدْرِي فِي أَيِّ شَيْ ءٍ قَتَلَهُ، وَ يَبْعَثُ ثَلَاثَةَ رَاكِبٍ، قَالَ: هِيَ بِلُغَةِ غَطَفَانَ «رُكْبَانٍ»: أَمَّا رَاكِبٌ فَيَأْخُذُ مَا فِي أَيْدِي أَهْلِ الذِّمَّةِ مِنْ رَقِيقِ الْمُسْلِمِينَ، فَيُعْتِقُهُمْ. وَ أَمَّا رَاكِبٌ فَيُظْهِرُ الْبَرَاءَةَ مِنْهُمَا- يَغُوثَ وَ يَعُوقَ- فِي أَرْضِ الْعَرَبِ. وَ رَاكِبٌ يُخْرِجُ التَّوْرَاةَ مِنْ مَغَارَةٌ بِأَنْطَاكِيَّةَ، وَ يُعْطَى حُكْمَ سُلَيْمَانَ(علیه السلام)(1).

کتاب امام باقر(علیه السلام) فرمودند: همانا مهدی، مهدی نامیده شد زیرا به امری پنهان و آنچه در دل مردم نهفته است هدایت می شود

8. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 237 حدیث 26 و بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 350 حدیث 103 حدیث الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 179 حدیث 323 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ عَافَاكَ اللَّهُ اقْبِضْ مِنِّي هَذِهِ الْخَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَإِنَّهَا زَكَاةُ مَالِي فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) خُذْهَا أَنْتَ فَضَعْهَا فِي جِيرَانِكَ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ الْمَسَاكِينِ مِنْ إِخْوَانِكَ الْمُؤْمِنِينَ (2) ثُمَّ قَالَ إِذَا قَامَ قَائِمُ أَهْلِ الْبَيْتِ قَسَمَ بِالسَّوِيَّةِ وَ عَدَلَ فِي الرَّعِيَّةِ فَمَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيُّ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى أَمْرٍ خَفِيٍّ وَ يَسْتَخْرِجُ التَّوْرَاةَ وَ سَائِرَ كُتُبِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَارٍ بِأَنْطَاكِيَةَ(3) وَ يَحْكُمُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِالتَّوْرَاةِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِالْإِنْجِيلِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِالزَّبُورِ وَ بَيْنِ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِالْقُرْآنِ وَ تُجْمَعُ إِلَيْهِ أَمْوَالُ الدُّنْيَا مِنْ بَطْنِ الْأَرْضِ وَ ظَهْرِهَا فَيَقُولُ لِلنَّاسِ تَعَالَوْا إِلَىمَا قَطَعْتُمْ فِيهِ الْأَرْحَامَ وَ سَفَكْتُمْ فِيهِ الدِّمَاءَ الْحَرَامَ وَ رَكِبْتُمْ فِيهِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُعْطِي شَيْئاً لَمْ يُعْطَهُ أَحَدٌ كَانَ قَبْلَهُ وَ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً وَ نُوراً-كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ شَرّاً.

تفسير جابر نقل می کند که فردی بر امام باقر(علیه السلام) داخل شد و عرض کرد: درود خدا بر تو، این پانصد درهم را از من بگیر که زکات مالم می باشد، پس امام به او فرمودند: آن [مال] را بگیر و به همسایگانت از اهل اسلام و مسکینان از برادران مؤمن ات بده، سپس فرمود: هنگامی که قائم اهل

ص: 37


1- . إثبات الهداة 7: 146/ 711 و 169/ 786 قطعة منه، حلية الأبرار 2: 556.
2- . في بعض النسخ« اخوانك المسلمين».
3- . أنطاكية- بالفتح ثمّ السكون و الياء المخففة- مدينة هي قصبة العواصم من الثغور الشامية من أعيان البلاد و امهاتها موصوفة بالنزاهة و الطيب و الحسن، و طيب الهواء، و عذوبة الماء، و كثرة الفواكه.( المراصد).

بیت قیام کند، براساس مساوات تقسیم کرده و به عدل در بین مردم رفتار می کند، پس هرکس او را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و و هرکس او را عصیان کند، خدا را عصیان نموده، این است و جز این نیست که او مهدی نامیده شد زیرا به امری مخفی هدایت می شود و تورات و سایر کتب الهی را از غاری در انطاکیه استخراج می نماید،و بین اهل تورات(یهودیان) به تورات و بین اهل انجیل (مسیحیان)به انجیل و بین اهل قرآن به قرآن، حکم ­می کند و تمام اموال دنیا از داخل زمین و بیرون آن، به سوی او جمع می شود، پس به مردم می فرماید: پیش بیایید به سوی آنچه که (اموال دنیا) به خاطر آن ارحام را قطع کردید و خون های حرام را فروریختید و به خاطر آن، حرام الهی را مرتکب شدید، پس آنچنان [به مردم] اعطا می کند که احدی قبل از او این چنین اعطا ننموده است و زمین را از عدل و قسط مملوء می نماید، آنچنانکه از ظلم و جور و شرارات پر شده بود.

9. در تفسير القمي مجلد 1 صفحه 312، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 402، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 30 حدیث 4894، بحارالانوار مجلد 24 باب 45 صفحه 145 حدیث 15 و الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 178 حدیث 320 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ- أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى- فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ فَأَمَّا مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ فَهُمْ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ مِنْ بَعْدِهِ- وَ أَمَّا مَنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى- فَهُوَ مَنْ خَالَفَ مِنْ قُرَيْشٍ وَ غَيْرِهِمْ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ بَعْدِه

ابی جارود از حضرت باقر روایت کرده است که در تفسیر آیه «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِ أَحَقُ أَنْ يُتَّبَعَ- أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى- فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» فرمودند: آن هایی که به سوی حق هدایت می کنند، حضرت محمد و آل محمد می باشند و مراد از «أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى» کسی است از اهل بیت پیامبر که بعد از او [افرادی] از قریش و غیر قریش با او مخالفت می کنند.

ص: 38

137. کافران به قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصل مسئله رجعت

از روی علم و دانش حرف نمی زنند

سوره یونس آیه 39

بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمين

[گفتار این کافران از روی علم و دانش نیست] بلکه انکار چیزی را می کنند که علمشان به آن احاطه ندارد و هنوز تأویل آن (حقیقت و باطن آن) بر ایشان نیامده است، کسانی [هم] که پیش از آنان بودند، همین گونه [انبیا و رسل را بدون علم] انکار و تکذیب کردند [و بلکه از ظالمان و ستمگران بودند] وای رسول ما بنگر که کار و عاقبت ظالمان به کجا رسید [و چگونه هلاک شدند].

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 122 حدیث 20، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 403، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 31 حدیث 4900، بحارالانوار مجلد 2 باب 13 صفحه 70 حدیث 26 آمده است:

عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْأُمُورِ الْعِظَامِ مِنَ الرَّجْعَةِ وَ غَيْرِهَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الَّذِي تَسْأَلُونِّي عَنْهُ لَمْ يَأْتِ أَوَانُهُ قَالَ اللَّهُ «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ».

حمران گوید: از امام باقر از بعضی امور عظام از جمله رجعت سؤال کردم. حضرت فرمودند: آنچه را که شما سؤال می کنید، هنوز وقتش نرسیده است. خداوند می فرمایند: «بلکه انکار چیزی را می کنند که علمشان به آن احاطه نداردو هنوز تأویل آن (حقیقت و باطن آن) برایشان نیامده است ».

ص: 39

2. در بحار الانوار مجلد 53 باب 29 صفحه 40 حدیث 4، مختصر البصائر باب 1 صفحه 108 حدیث 80 و خصال (شیخ صدوق) حدیث 4 آمده است:

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ هَذِهِ الْأُمُورِ الْعِظَامِ مِنَ الرَّجْعَةِ وَ أَشْبَاهِهَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الَّذِي تَسْأَلُونَ عَنْهُ لَمْ يَجِئْ أَوَانُهُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ».

زراره گوید: از امام باقر از بعضی امور از جمله رجعت سؤال کردند. حضرت فرمودند: آنچه را که شما سؤال می کنید، هنوز وقتش نرسیده است. خداوند می فرمایند: «بلکه انکار چیزی را می کنند که علمشان به آن احاطه ندارد و هنوز تأویل آن (حقیقت و باطن آن) برایشان نیامده است».

3. در تفسيرعلی بن ابراهیم قمي مجلد 1 صفحه 312، بحارالانوار مجلد 53 با 29 صفحه 51 حدیث 25، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 305 حدیث 67 و تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه آمده است:

«بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ- وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ» أي لم يأتهم تأويله «كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» قال نزلت في الرجعة كذبوا بها- أي أنها لا تكون ثم قال: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا يُؤْمِنُ بِهِ- وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ»

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «وَ مِنْهُمْ مَنْ لا يُؤْمِنُ بِهِ» فَهُمْ أَعْدَاءُ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ بَعْدِهِ «وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ» وَ الْفَسَادُ الْمَعْصِيَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ.

حضرت [صادق] فرمودند: «بلکه انکار چیزی را می کنند که علمشان به آن احاطه نداردو هنوز تأویل آن (حقیقت و باطن آن) برایشان نیامده است» یعنی آنکه تأویلش یعنی آنکه تأویلش هنوز نیامده «کسانی [هم] که پیش از آنان بودند، همینگونه [انبیا و رسل را بدون علم] انکار و تکذیب کردند.» فرمود:این آیه درباره رجعت است که آن را تکذیب کردند یعنی گفتند که به وقوع نمی پیوندد، سپس فرمودند: «و بعضی از آن ها به او ایمان آوردند و بعضی ایمان نیاوردند و پروردگارت به حال مفسدان آگاه است».

ودر روایت ابی جارود روایت می کند که حضرت باقر در تفسیر آیه «و بعضی از آن ها به او ایمان آوردند و بعضی ایمان نیاوردند» فرمودند: پس مراد از آنان، دشمنان محمد و آل محمد از بعد او هستند «و پروردگارت به حال مفسدان آگاه است» و فساد، معصیت خداوند و رسول اوست.

ص: 40

138. پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هر عصری امام

138. پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هر عصری امام عادلی است که در حال حاضر آن امام حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره یونس آیات 47 و 48

وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ(47) وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين(48)

و برای هر امتی رسولی است که هرگاه رسول آنان آمد [و حجت بر آنان تمام شد] میان آنان حکم به عدل شود و بر هیچ کس (در کیفر و پاداش) ستم نمی شود و [کافران] می گویند: پس این وعده [حق الهی و وعده ی صادق] کی خواهد بود اگر شما راستگو هستید.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 123 حدیث 23، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 405، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 305 حدیث 71، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 32 حدیث 4904 و بحارالانوار مجلد 24 باب 67 صفحه 306 حدیث 6 آمده است:

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ «لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» قَالَ تَفْسِيرُهَا بِالْبَاطِنِ أَنَّ لِكُلِّ قَرْنٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ رَسُولًا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع يَخْرُجُ إِلَى الْقَرْنِ الَّذِي هُوَ إِلَيْهِمْ رَسُولٌ وَ هُمُ الْأَوْلِيَاءُ وَ هُمُ الرُّسُلُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ» قَالَ مَعْنَاهُ أَنَّ الرُّسُلَ يَقْضُونَ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لَا يَظْلِمُونَ كَمَا قَالَ اللَّه.

جابر روایت می کند از حضرت امام محمد باقر که درباره ی تفسیر این آیه (و برای هر امتی رسولی است که هرگاه رسول آنان آمد [و حجت بر آنان تمام شد] میان آنان حکم به عدل شود و بر هیچ کس (در کیفر و پاداش) ستم نمی شود) فرمودند: تفسیر باطنی آیهاین است که در هر دوره ای از این امت، رسول و پیام آوری ا زآل محمد وجود دارد

ص: 41

که او تا به دوره ایی که بر عهده ی او رسالت نهاده شده است، خارج می گردد. آنان اولیا و رسولان هستند و اما قول پروردگار (هرگاه رسول آنان آمد [و حجت بر آنان تمام شد] میان آنان حکم به عدل شود) پس معنایش این است که رسولان خدا با عدل و داد قضاوت می کنند بی آن که ظلم و تعدی نمایند همان طورکه خداوند متعال فرمودند.

2. در کمال الدین مجلد 1 باب 30 صفحه 317 حدیث 3 و ترجمه کمال الدین مجلد 1 صفحه 434 حدیث 3 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ «بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» وَ يُظْهِرُ بِهِ دِيْنَ الْحَقِ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الدِّينِ آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).

سلیط گوید: حسین بن علی بن ابی طالب(علیه السلام) فرمودند: از ما دوازده مهدی است که اول آن ها حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و آخر آن ها نهمین فرزند من است و او است امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حق که خداوند به او زمین را پس از مرگ اش، زنده کند و دین حق را به وسیله او آشکار می کند و بر همه ی ادیان پیروز نماید اگرچه مشرکان را بد آید، برای او غیبتی [طولانی] است که جمعی در آن از دین بیرون روند و دیگران بر دین پا بر جا بمانند و پس آزار کشند و به آن ها گفته شود «این وعده چه وقت عملی شود اگر شما راست گویانید» آگاه باشید که صبرکنندگان در غیبت او بر آزار دیدن و تکذیب شدن، به منزله جهادکنندگان با شمشیر در رکاب رسول خدا هستند.

ص: 42

139. در آخرالزمان بر فاسدان اهل قبله عذاب نازل می شود

139. در آخرالزمان بر فاسدان اهل قبله عذاب نازل می شود

سوره یونس آیه 50

قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً أَوْ نَهاراً ماذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُون

(ای پیامبر) بگو مرا خبر دهید که اگر شب یا روز عذاب خداوند شما را فراگیرد (شما چه راه فراری خواهید داشت) و گناه کاران چه چیزی را از او به تعجیل می طلبند؟

در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 312، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 405، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 33 حدیث 4906، بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 185 حدیث 10، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 306 حدیث 73 و مجمع البیان مجلد 5 صفحه 115 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتا» يَعْنِي لَيْلًا «أَوْ نَهاراً ما ذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ» فَهَذَا عَذَابٌ يَنْزِلُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ عَلَى فَسَقَةِ أَهْلِ الْقِبْلَةِ- وَ هُمْ يَجْحَدُونَ نُزُولَ الْعَذَابِ عَلَيْهِم.

حضرت امام باقر درباره فرمایش خداوند متعال (ای پیامبر) بگو مرا خبر دهید که اگر عذاب خداوند شما را شبانه فراگیرد) فرمودند یعنی شبانه (یا روز عذاب خداوند شما را فراگیرد و گناه کاران چه چیزی را از او به تعجیل می طلبند؟) این یک نوع عذاب است که در آخرالزمان بر فاسقان اهل قبله فرود می آید و آنان نزول عذاب را بر خودشان انکار می نمایند.

ص: 43

140. پيروان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولياءاللّه هستند

سوره يونس آيات 62 تا 64

أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ(62) الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ(63) لَهُمُ البُشْرى فِي الحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللّهِ ذ لِكَ هُوَ الفَوْزُ العَظِيمُ(64)

آگاه باشيد كه دوستان خدا هرگز هيچ ترس و اندوهى ندارند كسانى كه ايمان آوردند وملکه ی تقوا را در وجودشان ایجادکردند، براى آن ها بشارت است هم در زندگى دنيا و هم در زندگى آخرت و براى كلمات خدا تغييرى نيست كه اين پيروزى بزرگ است.

1. در كتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد2 باب 33 صفحه 357 حدیث 54، تفسير صافى مجلد 2 صفحه 409، تفسیر برهان 2 مجلد صفحه 501 حدیث 3737 و بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 150 حدیث 76 آمده است:

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ [بْنِ] مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ... ثُمَّ قَالَ ع يَا أَبَا بَصِيرٍ طُوبَى لِشِيعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ فِي غَيْبَتِهِ وَ الْمُطِيعِينَ لَهُ فِي ظُهُورِهِ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ الَّذِينَ «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»

ابابصیر از حضرت صادق(علیه السلام) نقل می کند: ... سپس امام فرمودند: ای ابابصیر خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در غيبت او منتظر ظهورش هستند و در ظهورش مطيع اویند (مطیع اوامر او هستند)، اين ها اولياى خداوند هستند، کسانی که «هيچ ترس و وحشتى ندارند و اندوهگین نمی شوند»

ص: 44

2. كتاب اصول كافى مجلد 2 صفحه 237 باب « المؤمن و علاماته و صفاته » حديث 25، تفسير صافى مجلد 2 صفحه 409، بحارالانوار مجلد 66 باب 37 صفحه 289 حدیث 23 آمده است:

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عِيسَى النَّهْرِيرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْكَلَامِ وَ بَطْنَهُ مِنَ الطَّعَامِ وَ عَفَا نَفْسَهُ بِالصِّيَامِ وَ الْقِيَامِ قَالُوا بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ هَؤُلَاءِ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ سَكَتُوا فَكَانَ سُكُوتُهُمْ ذِكْراً وَ نَظَرُوا فَكَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَةً وَ نَطَقُوا فَكَانَ نُطْقُهُمْ حِكْمَةً وَ مَشَوْا فَكَانَ مَشْيُهُمْ بَيْنَ النَّاسِ بَرَكَةً لَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِي قَدْ كُتِبَتْ عَلَيْهِمْ لَمْ تَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ خَوْفاً مِنَ الْعَذَابِ وَ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر كس خداوند را شناخت و به عظمت او پى برد، زبانش را از سخن گفتن نگاه مى دارد (كم حرف مى زند) و شكمش را از طعام باز مى دارد (كم مى خورد وهر چيزى را هم نمى خورد) و نفسش را با روزه دارى و قيام (برپايى نماز) پاک می کند (روزها روزه هستند و شب ها عبادت مى كند)، اصحاب گفتند يا رسول اللّه، پدرها و مادرهایمان فداى شما باد آيا اين ها اولياء خدا هستند، حضرت فرمودند: اولياء خداوند خاموشى مى گزينند و خاموشی آن ها ذكر است،می نگرند پس نگريستن آن ها عبرت [گرفتن] است و سخن می گویند پس سخن گفتن آن ها حكمت است و در ميان مردم راه مى روند پس راه رفتن آن ها بركت است، اگر خداوند براى آن ها مرگ و اجل تعيين شده در روز معين مشخص نكرده بود، ارواح آنها در بدن هایشان از خوف

عذاب خداوند و شوق ثواب الهی، قرار نمی گرفت [و جان مى دادند قالب تهى مى كردند].

3. در كتاب اصول کافی مجلد 1 باب « فیه نکت و نتف من التنزیل » صفحه 429 حدیث 83، تفسير صافى مجلد 2 صفحه 410، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 593 حدیث 4007 و بحارالانوار مجلد 24 باب 67 صفحه 354 حدیث 73 مده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام)... فَقَالَ «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ» وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِي الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْضِ

ص: 45

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: (براى آن ها بشارت است هم در زندگى دنيا و هم در زندگى آخرت) و امام بشارت می دهد ایشان را به قیام قائم و به ظهور او و به کشتن دشمنان ایشان و به نجات در آخرت و ورود بر محمد -که صلوات خدا بر محمد و آلش صادقینش باشد- بر حوض کوثر.

از مجموعه اين آيات مى توان نتيجه گرفت كه اصحاب و انصار و ياران و پيروان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولياء اللّه هستند و داراى خصوصيات زير مى باشند:

الف) قبل از ظهورش، از منتظران هستند و منتظر ظهورش مى باشند.

ب) پس از ظهورش، از مطيعان و اطاعت كنندگان اوامر او هستند.

ج) آن ها به جز از خداوند از هيچ كس ترس و وحشتى ندارند.

د) آن ها زبانشان در اختيارشان است و كمتر سخن مى گويند.

ه) آن ها شكمشان در اختيارشان است، كم مى خورند و هر چيزى را نمى خورند.

و) نفس و روحشان را به وسيله روزه مى سازند.

ز) و باز به وسيله نماز و قيام شبانه (نماز شب) خودسازى مى كنند.

ح) خاموشى آن ها ذكر است.

ط) نگاه كردن آن ها عبرت است.

ى) سخن گفتن آن ها حكمت است.

ك) در ميان مردم راه مى روند ورا رفتن آن ها بركت است.

ل) اگر اجل حتمى خداوند نبود از وحشت عذاب سكته مى كردند.

م) اگر اجل حتمى خداوند نبود از شوق ثواب خداوند جان مى دادند.

ص: 46

141. قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ای از اعداءالله مسخ می شوند

اشاره

سوره یونس آیه 98

فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حينٍ

پس چرا هیچ شهری نبوده است که [اهلش] ایمان بیاورد تا ایمانشان به آنان سود دهد؟ مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند، ما عذاب ذلت را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و آنان را تا زمانی معین (که وقت مرگ طبیعی باشد) متمتع و بهره مند گردانیدیم.

تنزیل و تأویل آیه

ملاحظه بفرمایید تنزیل آیه درباره ی قوم حضرت یونس پیامبر است که پس از توبه آن ها خداوند عذاب را از آن-ها برداشت اما تأویل آیه درباره ی عذاب الهی بر فاسقین اهل قبله قبل از ظهور حضرت ولی عصر است. چنان که

1. در غیبة نعمانی باب 14 صفحه 269 حدیث 9411، اثبات الهداة مجلد 5 صفحه 367 حدیث 109، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 241 حدیث 111 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 782 حدیث 9411 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ« عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» وَ فِي الْآخِرَةِ مَا هُوَ عَذَابُ خِزْيِ الدُّنْيَا فَقَالَ وَ أَيُّ خِزْيٍ أَخْزَى يَا أَبَا بَصِيرٍ مِنْ أَنْ يَكُونَ الرَّجُلُ فِي بَيْتِهِ وَ حِجَالِهِ وَ عَلَى إِخْوَانِهِ وَسْطَ عِيَالِهِ إِذْ شَقَّ أَهْلُهُ الْجُيُوبَ عَلَيْهِ وَ صَرَخُوا فَيَقُولُ النَّاسُ مَا هَذَا فَيُقَالُ مُسِخَ فُلَانٌ السَّاعَةَ فَقُلْتُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ ع أَوْ بَعْدَهُ قَالَ لَا بَلْ قَبْلَهُ.ابوبصیر یکی از اصحاب و شاگردان امام صادق می گوید: به امام صادق عرض کردم: فرمایش خداوند عزوجل که می فرمایند (عذاب و خواری در زندگی دنیا) و آخرت، عذاب

ص: 47

خوارسازِ دنیا چیست؟ حضرت فرمودند: ای ابابصیر، کدام ننگی رسواکننده تر از این است که مرد درخانه و در اتاق خود و در وسط خانواده یعنی برادران و اهل و عیال خود باشد، [ناگاه او مسخ شود] و خانواده اش [گریان گشته و] گریبان چاک نمایند و فریاد زنند. مردم می گویند: چه شده است؟ به آن ها گفته می شود که فلانی هم اکنون مسخ شد.ابابصیر می گوید: به اما صادق عرض کردم (این وقایع) قبل از قیام حضرت قائم است یا پس از آن؟ حضرت فرمودند: قبل از قیام حضرت قائم واقع می شود

2. در غیبة نعمانی باب 14 صفحه 269 حدیث 40 و ترجمه غیبة نعمانی صفحه 315 و تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 794 حدیث 9457 بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 241 حدیث 110 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ ع عَنْ تَفْسِيرِ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ»(1) فَقَالَ يُرِيهِمْ فِي أَنْفُسِهِمُ الْمَسْخَ وَ يُرِيهِمْ فِي الْآفَاقِ انْتِقَاصَ الْآفَاقِ عَلَيْهِمْ فَيَرَوْنَ قُدْرَةَ اللَّهِ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ فِي الْآفَاقِ وَ قَوْلِهِ «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ» يَعْنِي بِذَلِكَ خُرُوجَ الْقَائِمِ هُوَ الْحَقُّ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَرَاهُ هَذَا الْخَلْقُ لَا بُدَّ مِنْهُ.

ابا بصير گفت: از ابوجعفر (امام باقر) (علیه السلام) از تفسير اين آيه شريفه سؤال شد (به زودی نشانه های خود را در کرانه ها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برای آنان روشن شود که بی تردید او حق است.) فرمود: آنچه در جانشان به آنان نشان مي دهد مسخ شدن است و آنچه در جهان نشان مي دهد تنگ شدن محيط زندگى بر آنان است، پس قدرت خدا را در جان خودشان و در محيطشان مشاهده مي كنند و اين كه فرمود: (تا برای آنان روشن شود که بی تردید او حق است.) مقصود خداوند، خروج حضرت قائم است كه او حقّ است از جانب خداى عزّ و جلّ كه اين خلق او را مى بينند و چاره اى از آن نيست.

ص: 48


1- . سور فصّلت آیه 53

یکی از نعمت هایی که خداوند برای همه ی انسان ها مخصوصاً امت اسلامی قرار داده است، توبه است. توبه برای انسان فواید بسیار زیادی دارد که تا قبل از مرگ می تواند انسان را اهل نجات سازد و در این آیه و حدیث بیان شده است که توبه بلاها را از انسان برمی گرداند. همان طور که قوم یونس با توبه کردن بلا را از خود برگردانیدند. خداوندا تو را سوگند می دهیم به عظمت حضرت مهدی ما را از توابین قرار ده و تا زمانی که ما را نیامرزیده ای از این دنیا مبر و لحظه ی مرگ را لحظه ی آرامش ما قرار ده. امام موسی الکاظم چه زیبا آموختند و ما می گوییم: اللهم إنی اسئلک توبة قبل الموت و الراحة عند الموت و المغفرة بعد الموت و العفو عند الحساب.

ص: 49

142. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

142. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آیات خداوند هستند

سوره یونس آیه 101

قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ

[ای پیامبر] بگو با دیده ی علمی بنگرید در آسمان ها و زمین چه چیزهاست ولی دلایل و آیات برای آن ها که ایمان نمی آورند سودی نمی دهد.

این آیه ی مبارکه از دو مطلب صحبت می کند. یکی آیات و نشانه هایی که در عالم هستی است و دیگری کسانی هستند که آن ها را بیم می دهند و با بیم دادن آن ها را به خداوند راهنمایی می کنند. آیات الهی و نشانه ها و معجزات الهی هم می توانند کلام خداوند و آیات الهی باشند و هم می توانند بزرگ ترین آیات یعنی وجود رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و هم اکنون امام زمان باشد که این ها آیات ناطقه ی الهی هستند و هم اکنون در این عالم ناسوت بزرگ ترین آیه و نشانه ی وجود اقدس اعلی حضرت بقیة الله الاعظم است چنان که:

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 320، تفسیر صافی ذیل آیه ی مذکور، کافی مجلد 1 صفحه 207 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 23 باب 11 صفحه 206 حدیث 3، الف آیات (سید بحرینی) صفحه 153، اطیب البیان مجلد 6 صفحه 465، تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 411 آمده است:

أَخْبَرَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ [عن] عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ» قَالَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ وَ النُّذُرُ الْأَنْبِيَاءُC

ص: 50

داود رقی می گوید: از امام صادق درباره ی این فرموده ی خداوند سؤال کردم (دلایل و آیات برای آن ها که ایمان نمی آورند) سودی نمی دهد حضرت فرمودند: آیات عبارتند از امامان معصوم و نذر عبارتند از انبیا عظام و پیامبران الهی.

ص: 51

143. انتظار كشیدن برای فرج حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،

143. انتظار كشیدن برای فرج حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خودش گشایش فرج در امور ما است

سوره یونس آیه 102

فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلاَّ مِثْلَ أَيَّامِ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرين

پس آیا [مردمی که ایمان نمی آورند] انتظار می برند که [چیزی] جز روزگار هلاکت و عذاب کسانیکه پیش از ایشان بودند را به چشم خود ببینند بگو شما منتظر باشید و من [هم] با شما از منتظرین هستم.

1. در تفسیر عیاشی (محمدبن مسعود ابن عیاشی) مجلد2 صفحه 138 حدیث 50، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 68 حدیث 4993، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 428 و بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 128 حدیث 22 آمده است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ أبِی الْحَسَن الرِّضَا ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ شَيْ ءٍ فِی الْفَرَجِ. فَقَالَ: « أَوَ لَيْسَ تَعلَمُ أَنَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ ؟ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ».

عیاشی با سند خود از محمدبن فضیل روایت می کند که گفت: از امام رضا از مسائلی درباره ی فرج سؤال کردم.حضرت فرمودند: آیا می دانی که انتظار فرج خودش جزئی از فرج و گشایش است؟ به درستی که خداوند فرمود (انتظار بکشید که من نیز با شما از منتظرین هستم).

2. در کتاب کمال الدین مجلد 2 باب 45 صفحه 485 حدیث 4 و غیبت شیخ طوسی صفحه 293 حدیث 4 آمده است:

... وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ

ص: 52

جناب اسحاق بن یعقوب نقل می کند در نامه ایی که به خط خود حضرت صاحب الزمان برای جناب محمدبن عثمان عمری (از نواب خاص امام زمان)، مکتوب شده بود، فرمودند: برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که (دعا کردن برای فرج ما) خود گشایش کارها و مشکلات شماست.

ص: 53

144. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت صاحب العصر

144. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت صاحب العصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نجات دهنده ی شیعیان هستند

سوره یونس آیه 103

ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنين

آن گاه ما رسولان خود و مؤمنان را نجات می دهیم و ما بر خود فرض کردیم که اینچنین مؤمنین (شیعیان) را نجات بخشیم.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 138 حدیث 51، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 68 حدیث 4994، بحارالانوار مجلد 65 باب 18 صفحه 110 حدیث 22 و فرهنگ اهل بیت از دیدگاه قرآن صفحه 207 آمده است:

عَنْ مَصْقَلَةَ الطَّحَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا يَمْنَعُكُمْ مِنْ أَنْ تَشْهَدُوا عَلَى مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ».

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: چه چیزی شما را منع می کند که شهادت دهید بر کسی که مرده باشد از شما بر این امر که او اهل بهشت است چنان که خداوند می فرمایند این چنین مؤمنین را نجات می بخشیم.

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 411 آمده است:

محمدبن مسعود عیاشی از حضرت صادق روایت کرده است که ایشان در تفسیر این آیه فرمودند: ما یمنعکم أن تشهدوا علی من مات منکم علی هذا الامر أنّه من اهل الجنة؟ إنّ الله یقول: «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِين» یعنی چه چیز شما را منع می کند که شهادت دهید بر کسی کهمرده باشد از شما بر این امر یعنی بر قبول ولایت و خلافت ائمه ی معصومین از این که از اهل بهشت باشد زیرا که حق تعالی فرمودند که «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِين».

ص: 54

در عصر ما ولی حق، حضرت ولی عصر هستند.

از این حدیث مستفاد شد که مراد از مؤمنین در این آیه ی کریمه آنانند که ایمان به ائمه هدی آورده باشند.

ص: 55

145. قرآن، اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را امت معدوده مى داند

سوره هود آيه 8

وَلَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ العَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَحاقَ بِهِمْ ما كانُوابِهِ يَسْتَهْزِءُون

و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم هر آينه مى گويند: چه چيزى آن را[از آمدن] باز مى دارد؟ آگاه باشيد! آن زمان كه عذاب به ايشان برسد، [ديگر] از آن ها گردانده نخواهد شد، و آنچه را كه [آنها] همواره به استهزا مى گرفتند حتماً آنان را فراخواهد گرفت.

در اين آيه شريفه صحبت از عذابى شده است كه اين عذاب را خداوند تا زمان (امت معدوده) به عقب مى اندازد، و آن گاه عذاب، مشركين و كافرين را فرا خواهد گرفت، سؤال مى شود اين امت معدوده چه كسانى هستند كه تا زمان آن ها اين عذاب به تأخير مى افتد و اين ها چه مقام و منزلتى دارند؟

1. در كتاب ينابيع المودة صفحه 424 و نهایة نوشته ابن اثیر مجلد 4 صفحه 59 آمده است:

وعن الباقر رضى الله عنه و الصادق رضى الله عنه قوله تعالى: «وَلَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ العَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قالا ان الامة المعدوده هم اصحاب المهدى فى آخرالزمان ثلثمائة و ثلاث عشر رجلاً كعدد اهل بدر يجمعون فى ساعة واحدة كمى يجمع فزع الخريف.

حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى از امام باقر و امام صادقC نقل مى كند كه آن دو بزرگوار درباره اين قول خداوند كه مى فرمايد: (واگر عذاب را از از ايشان تا زمان امت معدوده به تأخير اندازيم) فرمودند: اين امت معدوده يا اين امت شمرده شده اصحاب مهدى در آخرالزمان هستند كه تعداد آن ها 313 نفر است، به تعداد اصحاب در جنگ بدر، كهاين ها در يك لحظه واحد، جمع مى شوند به (گرد مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همچنان كه ابرهاى پاييزى در

ص: 56

يك زمان و با سرعت دريك نقطه جمع مى گردند.

2. در كتاب الغيبة نعمانى صفحه 241 حدیث 36 ،تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 82 حدیث 5020، بحارالانوار مجلد 51 باب 5 صفحه 58 حدیث 51 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى«وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قَالَ الْعَذَابُ خُرُوجُ الْقَائِمِ ع وَ الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَصْحَابُهُ.

حضرت ابوعبداللّه امام صادق عليه السلام درباره فرموده خداوند: (و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) فرمودند: عذاب، خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، و امت معدودة، عده ایی به تعداد اهل بدر و اصحاب او مى باشند.

3. در كتاب تفسير قمى مجلد 1 صفحه 323، آمده است:

أخبرنا أحمد بن إدريس قال حدثنا أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن سيف عن حسان عن هشام بن عمار عن أبيه و كان من أصحاب علي ع عن علي ع في قوله تعالى «و لئن أخرنا عنهم العذاب إلى أمة معدودة ليقولن ما يحبسه» قال الأمة المعدودة أصحاب القائم الثلاثمائة و البضعة عشر.

از هشام بن عمار از پدرش كه از اصحاب اميرالمؤمنين على(علیه السلام) بوده از حضرت على صلوات اللّه عليه درباره قول خداوند متعال: (و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم هر آينه مى گويند: چه چيزى آن را[از آمدن] باز مى دارد؟)، فرمود:امت معدوده اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشند آن سيصد و ده و چند نفر.

4. در كتاب اصول كافى مجلد 8 "حدیث الفقهاء و العلماء" صفحه 313 حدیث 487 بحارالانوار مجلد 52 باب 26 صفحه 288 حدیث 26 آمده است:

علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن منصور بن يونس عن إسماعيل بن جابر عن أبي خالد عن أبي جعفر(علیه السلام) في قول الله عز و جل «فاستبقوا الخيرات أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعا» قال الخيرات الولاية و قوله تبارك و تعالى «أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعا» يعني أصحاب القائم الثلاثمائة و البضعة عشر رجلا قال و هم و الله الأمة المعدودة قال يجتمعون و الله في ساعة واحدة قزع كقزع الخريف.ابوخالد، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق [ابوجعفر امام باقر] (علیه السلام) كه راجع به فرموده خداى عزّوجلّ: (پس به كارهاى نيك سبقت و پيشى گيريد، هر كجا باشيد خداوند [همه

ص: 57

شما را] خواهد آورد)؛ فرمودند: خیرات،ولایت است و فرمایش خداوند تبارک و تعالی (هر كجا باشيد خداوند [همه شما را] خواهد آورد)، اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن سيصد و ده و چند مرد می باشند و به خدا سوگند آن هاامت معدوده هستند، فرمودند: به خدا سوگند در يك ساعت [پياپى] جمع خواهند شد همچون ابرهاى پاييزى.

5. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 205، بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 315 حدیث 10 و تفسیر نور الثقلین مجلد 4 صفحه 343 حدیث 98 آمده است:

أبي عن ابن أبي عمير عن منصور بن يونس عن أبي خالد الكابلي قال قال أبو جعفر(علیه السلام) و الله لكأني أنظر إلى القائم(علیه السلام) و قد أسند ظهره إلى الحجر ثم ينشد الله حقه ثم يقول: يا أيها الناس من يحاجني في الله فأنا أولى بالله، أيها الناس من يحاجني في آدم فأنا أولى بآدم، أيها الناس من يحاجني في نوح فأنا أولى بنوح، أيها الناس من يحاجني في إبراهيم فأنا أولى بإبراهيم، أيها الناس من يحاجني في موسى فأنا أولى بموسى، أيها الناس من يحاجني في عيسى فأنا أولى بعيسى، أيها الناس من يحاجني في محمد فأنا أولى بمحمد ص، أيها الناس من يحاجني في كتاب الله فأنا أولى بكتاب الله، ثم ينتهي إلى المقام فيصلي ركعتين و ينشد الله حقه، ثم قال أبو جعفر(علیه السلام): هو و الله المضطر في كتاب الله في قوله «أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ وَیجْعَلُکمْ خُلَفاءَ الأَرْضِ» فيكون أول من يبايعه جبرئيل ثم الثلاثمائة و الثلاثة عشر رجلا- فمن كان ابتلي بالمسير وافاه- و من لم يبتل بالمسير فقد عن فراشه- و هو قول أمير المؤمنين هم المفقودون عن فرشهم- و ذلك قول الله: «فاستبقوا الخيرات أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعا» قال: الخيرات الولاية و قال في موضع آخر «و لئن أخرنا عنهم العذاب إلى أمة معدودة» و هم و الله أصحاب القائم(علیه السلام) يجتمعون و الله إليه في ساعة واحدة، فإذا جاء إلى البيداء يخرج إليه جيش السفياني فيأمر الله الأرض فتأخذ أقدامهم و هو قوله «و لو ترى إذ فزعوا فلا فوت و أخذوا من مكان قريب . و قالوا آمنا به» يعني بالقائم من آل محمد(علیه السلام) «و أنى لهم التناوش من مكان بعيد» إلى قوله «و حيل بينهم و بين ما يشتهون» يعني أن لا يعذبوا «كما فعل بأشياعهم من قبل» يعني من كان قبلهم من المكذبين هلكوا «إنهم كانوا في شك مريب».

على بن ابراهيم گويد: ... از ابوخالد كابلى كه گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند، گوئى قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مى نگرم در حالى كهبه حجرالاسود تكيه زده، سپس خداوند را به حق خویش قسم می دهد، سپس مى گويد: اى مردم، هر كس درباره خداوند با من بحث كند پس [بداند كه] من نزديك ترين افراد به خداوند هستم، اى مردم، هر كس درباره آدم با من بحث كند پس [بداند كه] من نزديك ترين افراد به آدم هستم، اى مردم، هر كس با من درباره نوح بحث نمايد پس [بداند كه] من نزديك ترين افراد به نوح مى باشم، اى

ص: 58

مردم، هر كس درباره ابراهيم با من بحث كند پس [بداند كه] من نزديك ترين اشخاص به ابراهيم هستم، اى مردم، هر كس درباره موسى با من بحث كند پس [بداند كه] منم نزديك ترين كسان به موسى هستم، اى مردم، هرآنكه درباره عيسى با من بحث كند پس [بداند كه] من نزديك ترين افراد به عيسى مى باشم، اى مردم، هر كس با من درباره محمد بحث نمايد پس [بداند كه] من نزديك ترين افراد به محمد صلوات اللّه عليهم اجمعين مى باشم، اى مردم، هر كس درباره كتاب خدا با من بحث كند پس [بداند كه] منم نزديك ترين كسان به كتاب خداوند. سپس به مقام ابراهيم خواهد رفت، دو ركعت نماز مى گذارد و خداوند را به حق خویش قسم می دهد.

سپس حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند اوست آن مضطرى كه در كتاب خدا ياد شده در فرموده او: (چه كسى دعاى مضطر ناچار را به اجابت مى رساند و رنج را برطرف می سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد) پس نخستين كسى كه با او بيعت می كند، جبرئيل است، سپس، آن سى صد و سيزده مرد [بيعت مى كنند]، پس هركدام از ايشان پيش از آن هنگام از منزلش بيرون بوده، به مقصد خواهد پيوست، و هركدام دچار سفر نبوده از بستر خوابش مفقود خواهد شد، و همين است فرموده اميرالمؤمنين(علیه السلام) : آنانند مفقودشدگان از خوابگاه هايشان، و آن فرموده خداوند است: (پس به كارهاى نيك سبقت وپيشى بگيريد، هر كجا باشيد خداوند همه شما را خواهد آورد) فرمودند: خيرات، ولايت است و [خداوند] در جاى ديگر فرموده: (و اگر عذاب را از از ايشان تا زمان امت معدوده به تأخير اندازيم) و به خدا سوگند ايشان اصحاب قائم(عج) هستند، و به خدا سوگند در يك ساعت نزد او جمع مى شوند، پس چون به بيداء بيايد لشكر سفيانى به سويش خروج كند، پس خداوند زمین را امر می فرمايد، پسپاهايشان را مى گيرد و اين است [معنى] فرموده خداوند (واگر [اى رسول] ببينى كافران را هنگامى كه هراسانند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود واز جايگاه نزديكى گرفته شوند، و گويند به او ايمان آورديم) يعنى به قائم آل محمّد عليه السلام، (و کجا و چگونه می توانند با اين همه دورى به آن مقام نائل شوند) تا آنجا كه فرموده: (و ميان آن ها و آرزوهايشان جدايى انداخته شد)؛ يعنى اينكه عذاب نمی شوند،

ص: 59

(همچنان كه پیش از این نسبت به هم كيشانشان رفتار شد)؛ يعنى، كسانى كه پيش از ايشان از تكذيب كنندگانی بودند كه هلاك گشتند (آنان همواره [نسبت به حق] در تردیدی سخت بودند.

6. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 140 حدیث 7، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 341 حدیث 25 و تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 433 آمده است:

عن أبان بن مسافر عن أبي عبد الله ع في قول الله: «و لئن أخرنا عنهم العذاب إلى أمة معدودة» يعني عدة كعدة بدر «ليقولن ما يحبسه ألا يوم يأتيهم ليس مصروفا عنهم» قال: العذاب.

عياشى به سند خود از ابان بن ابى مسافر، از حضرت ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) آورده، درباره قول خداوند: (و چنانچه عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) كه يعنى عده ای همچون تعداد اهل بدر، (آگاه باشيد! آن زمان كه عذاب به ايشان برسد، [ديگر] از آن ها گردانده نخواهد شد، و آنچه را كه [آنها] همواره به استهزا مى گرفتند حتماً آنان را فراخواهد گرفت) فرمودند: يعنى عذاب.

7. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 140 حدیث 8 آمده است:

عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى الْحَلَبِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: أَصْحَابُ الْقَائِمِ الثَّلَاثُمِائَةِ وَ الْبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قَالَ يَجْتَمِعُونَ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَزَعاً كَقَزَعِ الْخَرِيفِ

از عبد الاعلى جعى آورده كه گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) فرمودند: اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن سيصد وده و چند مرد، به خدا سوگند همان امت معدوده ایی هستند كه خداوند در كتاب خود فرموده: (و چنانچه عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) فرمودند: در يك ساعت جمع مى شوند همچون ابرهاى پاييزى.8. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 141 حدیث 9، بحارالانوار مجلد 51 باب 5 صفحه 56 حدیث 43 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 83 حدیث 5025 آمده است:

عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قَالَ هُوَ الْقَائِمُ وَ أَصْحَابُهُ.

از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) [که درباره درباره فرموده خداوند (و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) فرمودند: او قائم و اصحابش مى باشند.

ص: 60

9. در كتاب مجمع البيان مجلد 5 صفحه 144، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 84 حدیث 5027 و اثبات الهداة مجلد 5 صفحه 145 حدیث 417 آمده است:

ابوعلى طبرسى: فى مجمع البيان قيل انّ الامة المعدودة هم اصحاب المهدى فى آخرالزمان ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً كعدة اهل بدر يجتمعون فى ساعة واحدة كما يجتمع فزع الخريف، قال: وهو المرويّ عن ابيجعفر و ابيعبداللّه عليهماالسلام.

ابوعلى طبرسى در مجمع البيان گويد: امت معدوده همان اصحاب حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخر الزمان مى باشند، سى صد وده وچند مرد، همچون تعداد اهل بدر در يك ساعت جمع مى شوند همچنان كه قطعه هاى ابر پاييزى جمع مى شوند. وى افزود: وهمين معنى از حضرت ابوجعفر و حضرت ابوعبداللّه(علیه السلام) روايت گرديده است.

10. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 230 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 84 حدیث 5028 آمده است:

حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ قَالَ رَوَى بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قَالَ الْعَذَابُ هُوَ الْقَائِمُ(علیه السلام) هُوَ عَذَابٌ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ هُمُ الَّذِينَ يَقُومُونَ مَعَهُ بِعَدَدِ أَهْلِ بَدْرٍ.

حمادبن عيسى از حريز روايت نموده كه گفت: بعضى از اصحابمان از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) روايت كرده اند درباره قول خداى تعالى: (و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) فرمودند: عذاب همان حضرتقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و او عذاب بر دشمنانش مى باشد، و امت معدوده آنانند كه با وى بپاخيزند که به عدد اهل بدر می باشند.

11. در كتاب تفسير قمى مجلد 1 صفحه 322، بحارالانوار مجلد 51 باب 5 صفحه 44 حدیث 1 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 342 حدیث 29 آمده است:

وَ قَولُهُ «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قَالَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا إِلَى خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَنَرُدُّهُمْ وَ نُعَذِّبُهُمْ «لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ» أَیْ يَقُولُونَ أما لَا يَقُومُ الْقَائِمُ وَ لَا يَخْرُجُ عَلَى حَدِّ الِاسْتِهْزَاءِ فَقَالَ اللَّهُ «أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ».

ص: 61

على بن ابراهيم: در تفسيرش كه منسوب به امام صادق(علیه السلام) است در مورد قول خداى تعالى: (و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده (ياران امام زمان) به تأخير اندازيم) گويد: چنانچه در اين دنيا آنان را تا خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهره مند سازيم، پس از آن آن ها را باز مى گردانيم و عذابشان مى كنيم [و آن ها گويند:] (هر آينه مى گويند: چه چيزى آن را[از آمدن] باز مى دارد؟)؛ يعنى، از روى تمسخر و استهزاء گويند كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام نخواهد كرد و خروج نخواهد داشت، پس خداوند فرمود: (آگاه باشيد! آن زمان كه عذاب به ايشان برسد، [ديگر] از آن ها گردانده نخواهد شد، و آنچه را كه [آنها] همواره به استهزا مى گرفتند حتماً آنان را فراخواهد گرفت.).

ص: 62

146. در ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسیر مبارزه

146. در ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسیر مبارزه با ظلم بین آسمان و زمین ندا داده می شود: الا لعنة الله علی الظالمین

سوره هود آیه 18

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمين

و کیست ظالم تر و ستم کارتر از کسانی که به خداوند نسبت دروغ بستند؟ آن ها بر خداوند خویش عرضه خواهند شد و شاهدان و گواهان می گویند اینان هستند که بر خداوند خویش دروغ بستند آگاه باشید که لعن خداوند بر ظالمان و ستمکاران است.

در ظهور امام زمان نداهایی بین زمین و آسمان بلند می شود که یکی از نداها این ندای آسمانی است الا لعنة الله علی الظالمین و همه ی انسان ها این نداها را می شنوند و اساس حکومت الهی امام زمان بر پایه ی عدالت و مبارزه با ظلم است و امام زمان برپاکننده ی عدل و نابود کننده ی ظلم است.

1. در غیبت نعمانی صفحه 180 حدیث 28 و اثبات الوصیة صفحه 227 و ترجمه آن صفحه 210، کمال الدین مجلد 2 صفحه 370 حدیث 3، عیون الاخبار الرضا مجلد 2 صفحه 6 حدیث 14 و غیبت شیخ طوسی صفحه 439 آمده است:

وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ الزَّرَّادُ قَالَ: قَالَ لِيَ الرِّضَا(علیه السلام) إِنَّهُ يَا حَسَنُ سَيَكُونُ فِتْنَةٌ صَمَّاءُ صَيْلَمٌ يَذْهَبُ فِيهَا كُلُّ وَلِيجَةٍ وَ بِطَانَةٍ وَ فِي رِوَايَةٍ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ وَلِيجَةٍ وَ بِطَانَةٍ وَ ذَلِكَ عِنْدَ فِقْدَانِ الشِّيعَةِ الثَّالِثَ مِنْ وُلْدِي يَحْزَنُ لِفَقْدِهِ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ كَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مُتَأَسِّفٍ مُتَلَهِّفٍ حَيْرَانَ حَزِينٍ لِفَقْدِهِ ثُمَّ أَطْرَقَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ بِأَبِي وَ أُمِّي سَمِيُّ جَدِّي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ جُيُوبُ النُّورِ يَتَوَقَّد مِنْ شُعَاعِ ضِيَاءِ الْقُدْسِ كَأَنِّي بِهِ آيَسَ مَا كَانُوا قَدْ نُودُوا نِدَاءً يَسْمَعُهُ مَنْ بِالْبُعْدِ كَمَا يَسْمَعُهُ مَنْبِالْقُرْبِ يَكُونُ رَحْمَةً عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِينَ فَقُلْتُ بِأَبِي وَ أُمِّي أَنْتَ وَ مَا ذَلِكَ النِّدَاءُ قَالَ ثَلَاثَةُ أَصْوَاتٍ فِي رَجَبٍ

ص: 63

أَوَّلُهَا«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» وَ الثَّانِي «أَزِفَتِ الْآزِفَةُ» يَا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الثَّالِثُ يَرَوْنَ يَداً بَارِزاً مَعَ قَرْنِ الشَّمْسِ يُنَادِي أَلَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ فُلَاناً عَلَى هَلَاكِ الظَّالِمِينَ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَأْتِي الْمُؤْمِنِينَ الْفَرَجُ وَ يَشْفِي اللَّهُ صُدُورَهُمْ «وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ».

حسن بن محبوب زرّاد گفت): امام رضا(علیه السلام) به من فرمود: اى حسن در آينده ی نزديكى گرفتارى سخت و ناپسندی روى خواهد داد كه همه دوستي ها و نزدیکی ها از ميان برود و در روايتى است كه (همه دوستي ها و صميميّت ها ساقط شود) و اين به هنگامى است كه شيعيان سوّمين فرزند مرا از دست بدهند كه اهل زمين و آسمان به فقدان او اندوهگين می شوند، چه بسيار مرد و زن مؤمنی كه به از دست دادن او اسفناك و اندوهناك و سرگردان و غمگين خواهند بود.

حضرت رضا(علیه السلام) می فرمایند: پدر و مادرم فدای مهدی سپس سربزير افكند، آن گاه سر برداشت و فرمود: پدر و مادرم به فداى همنام جدّم و كسى كه شبيه من و شبيه موسى بن عمران است، او در گريبان نور افكن هائى دارد كه از شعاع نورانيّت عالم قدس روشنى مي گيرد، تو گوئى او را مى بينم، هنگامى كه مردم در نهايت نوميدى هستند كه آوازى بگوششان مي رسد كه دور و نزديك يكسان مي شنوند و آن آواز براى مؤمنين رحمت و براى كافران عذاب است.

عرض كردم: پدرم و مادرم به فدايت، آن آواز چه خواهد بود؟ فرمود: در ماه رجب سه آواز بر آيد نخستين آواز: (آگاه باشید كه لعنت خدا بر ستمكاران است) و دوّمين آواز اى گروه مؤمنان (گرفتارى هولناك فرا رسيد) می باشد و در آواز سوّم دستى را (و در بيشتر نسخه ها: پيكرى را) در پيشاپيش آفتاب مى بينند كه آواز مي دهد: كه خداوند به منظور برانداختن ستمگران، فلانى را برانگيخت، پس در اين هنگام است كه گشايشى براى مؤمنان فرامی رسد و خداوند سينه هاى آنان را شفا بخشد (و عقده هاى دلشان بر طرف مي گردد).

[شرح از مجلسىّ: شايد معناى (عليه جيوب النور) آن باشد كه گريبان هاى نورانى افراد از مؤمنين كامل و فرشتگان مقرّب و ارواح مرسلين از اندوه غيبت آن حضرت و حيران ماندن مردم در باره ی آن حضرت شعله ور مى شود و اين به خاطر نور ايمانى است كه براى آنان از آفتاب هاى عوالم قدس مي تابد و احتمال مي رود كه مقصود از گريبان هاى نور، گريبان هاى منسوب به نور

ص: 64

باشد يعنى گريبان هایى كه انوار فيض خداى تعالى از آن مي تابد و حاصل سخن آن كه بر قامت آن حضرت صلوات اللَّه عليه لباس هاى قدسى و خلعت هاى ربّانى پوشانيده شده كه از گريبان آن جامه ها انوار فضل و هدايت خداى تعالى فروزان است و مؤيّد اين معنى روايت ديگرى است از پيغمبر كه فرمود: (جلابيب النور) جلابيب جمع جلباب بمعنى جامه اى است كه سرا پاى بدن را بپوشاند و احتمال مي رود كه (على) در (عليه) تعليليّه باشد، يعنى ببركت هدايت و فيض آن حضرت از گريبان هاى اشخاصى كه پذيراى انوار قدسند، علوم و معارف ربّانى ساطع و درخشان است. پايان نقل از مجلسىّ.

مترجم غیبت نعمانی گويد: وجهى براى اين توجيهات نيست پس از آن كه امام رضا آن حضرت را به موسى بن عمران تشبيه فرموده است و به دنبال تشبيه وجه شبه را بيان فرموده يعنى همان طور كه موسى بن عمران را جيب نور بود و به مضمون «أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ» به آن حضرت همين كرامت از طرف خداوند تعالى اعطا شده است]

2. سنن ابی داود مجلد صفحه، سنن ترمذی صفحه حدیث و اسعاف الراغبین (شیخ محمدبن علی الصبّان شافعی) صفحه 145 آمده است:

و فی روایة لابی داود و الترمذی لو لم یبق من الدنیا الّا یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتی یبعث الله رجلاً من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً

ابی داود و ترمذی از رسول خدا روایت کرده اند: اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از اهل بیت مرا که اسم او اسم من است و اسم پدر او اسم پدر من است، برانگیزاند. به او عدل و داد می شود، همان طور که ظلم و جور شده است.

3. در اسعاف الراغبین صفحات 145 و 146 آمده است: این مدرک در نرم افزار موجود نبود لطفا متن حدیث از روی منبع چک شود زیرا با مقایسه حدیث موجود در اینترنت در متن آن اشکالاتی وجود دارد

و اخرج الحاکم فی صحیحه یحل بامتی فی آخرالزمان بلاء شدید من سلطانهم لم یسمع بلاء أشد منه حتی لا یجد الرجل ملجأ فیبعث الله رجلاً من عترتی أهل بیتی یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً

ص: 65

یحبه ساکن الارض و ساکن السماء و ترسل السماء قطرها و تخرج الارض نباتها لا تمسک شیئاً یعیش فیهم سبع سنین أو ثمانیاً أو تسعاً یتمنی الاحیاء الاموات مما صنع الله بأهل الارض من خیر.

حاکم در صحیحش روایت کرده است که رسول خدا فرمودند: در آخرالزمان بلایی شدید از دست سلطانشان بر امتم وارد می شود که [هیچ گوشی] بلایی شدیدتر از آن را نشنیده است تااینکه هیچ کس برای خود ملجائی نمی یابد، پس [در این موقع] خداوند مردی از عترتم و اهل بیت مرا مبعوث می کند که زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که از ظلم و جور پرشده بود، [وقتی او ظهور می کند] ساکنان زمین و آسمان او را دوست می دارند و [در آن زمان] آسمان بارانش را می فرستد و زمین برکات و نباتاتش را خارج می کند و هیچ چیز را در خود نگه نمی دارد. او هفت، هشت یا نه سال در بین ایشان زندگی می کند، در آن زمان مردگان به خاطر این که خداوند خیراتش را برای اهل زمین می فرستد، آرزوی زنده شدن می کنند.

4. در نورالابصار (الشیخ مؤمن الشبلنجی شافعی) صفحه 188 آمده است:

و روی الامام احمد فی مسنده عن ابی سعید الخدری رضی الله عنه قال قال رسول الله: أبشرکم بالمهدی یملأ الارض قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً یرضی عنه سکان السماء و الارض یقسم المال صحاحا فقال رجل ما معنی صحاحاً؟ قال: بالسویة بین الناس و یملأ قلوب امة محمد عنی و یسعهم عدله حتی یأمر منادیا ینادی یقول من له بالمال حاجة فلیقم فما یقوم من الناس إلا رجل واحد فیقول أنا فیقول له ائت السادان یعنی الخازن فقل له إنّ المهدی یأمرک أن تعطینی مالا فیحثوا له فی ثوبه حثوا حتی إذا صار فی ثوبه یندم و یقول کنت اشجع امة محمد نفساً اعجز عما وسعهم فیرده إلی الخازن فلا یقبل منه و یقول إنا لا نأخذ شیئاً فما اعطیناه فیکون المهدی کذلک سبعة سنین أو ثمانیاً أو تسعاً ثم لا خیر فی العیش بعده أو قال ثم لا خیر فی الحیاة بعده.

احمد حنبل در مسندش از ابوسعید خدری از رسول خدا روایت کرده است: شما را بشارت می دهم به مهدی که زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که از جور و ظلم پر شده بود، ساکنان آسمان و زمین از او خشنود می شوند، مال را به شکل صحیح تقسیم می کند، مردی گفت یا رسول الله معنی اینکه می فرمایید مال را به طور صحاح تقسیم می کند، چیست؟ فرمودند: به طور مساوی بین مردم تقسیم می کند و قلوب امت محمد را به سوی من جلب می کند و عدالت او را [حضرت محمد] می گستراند تا آنجا که منادی صدا می زند: چه کسی به مال احتیاج دارد [و ثروت می خواهد]؟ پس بیاید بگیرد، پس هیچ کس از مردم بلند نمی شود مگر یک مرد، پس می گوید من [مال احتیاج دارم]، پس به او گفته می شودپیش

ص: 66

سادان یعنی خازن برو پس به او بگو به درستی که مهدی تو را امر کرده است که به من مالی را بدهی، پس در لباسش برای او آنقدر مال می ریزند که او پشیمان می شود و می گوید: من شجاع ترین امت محمد از لحاظ نفس و عاجزترین آنها از لحاظ وسع [و توان مالی] بودم، پس [آن اموال را ] به خازن برمی گرداند، اما خزانه دار از او قبول نمی کند و می گوید ما هرچه به هرکس بدهیم پس نمی گیریم، پس مهدی اینگونه هفت یا هشت یا نه سال می باشد [و زندگی می کند] سپس در زندگی بعد از او هیچ خیری نیست یا اینکه فرمود سپس در حیات بعد از او هیچ خیری نیست.

ص: 67

147. كسانى كه وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منكر

147. كسانى كه وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منكر شده اند، عمر خود را فنا كرده اند

سوره هود آيه 21

أُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ

آنان كسانى هستند كه نفس هاى خود را زيان كار ساختند و آنچه را همواره به دروغ نسبت می دادند [گم شده] از دستشان می رود.

در اين آيه درباره كسانى صحبت شده است كه درباره امام زمان(عج) شك و ترديد دارند در حالى كه وجود اقدس ولى عصر(عج) اظهر من الشمس است، ايشان در شب جمعه 15 شعبان سال 260 (ه ق) در شهر سامره به دنيا آمدند، و در سال 269 (ه ق) پس از شهادت امام حسن عسكرى به امامت رسيدند، و داراى دو غيبت هستند غيبت صغرى كه ازسال 260 (ه ق) تا سال 329 (ه ق) طول كشيد و در اين مدت چهار نايب خاص داشتند، و غيبت كبرى ايشان از سال 329 (ه ق) شروع شده است و هم اكنون كه سال 1428 (ه ق) است آن بزرگوار 1173 سال از عمر مباركش مى گذرد و ايشان در حال حيات هستند. عده زيادى در اين مدت خدمت حضرت رسيدند وهم اكنون نيز عده اى خدمتش مى رسند، ايشان ما بين مردم رفت و آمد دارند، در جلسات شركت مى كنند و... اما متأسفانه عده اى معدود درباره ايشان شك و ترديد دارند كه اين آيه درباره آن هاست.

در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 428، آمده است: این مدرک در نرم افزار موجود نبود لطفا از روی منبع چک شود زیرا درمتن روایت اشکالاتی وجود داردعن المفضل عن الصادق رضى الله عنه قال ساعة قيام القائم عليه السلام قلت ما معنى الا ان الذين يمارون فى الساعة لفى ضلال بعيد قال يقولون متى ولد ومن راه واين هو ومتى يظهر كل ذلك شكا فى قضائه و قدرته «أُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» فى الحيوة الدنيا والاخره.

ص: 68

مفضل بن عمر روايت مى كند از حضرت صادق(علیه السلام) كه فرمود: عرض كردم درباره ساعت و زمان قيام قائم(عج) [سؤال کردم] حضرت فرمودند: شكاكان و كسانى كه ترديد دارند درباره امام زمان(عج) مى گويند: او كى به دنيا آمده است؟ چه كسى او را ديده است؟ اصلاً او كجاست؟ او كى ظهور خواهد كرد؟ آن ها همه اين سخنان را مى گويند زيرا در قضاى الهى (و قدرت خداوند) شك دارند. سپس، اين آيه را تلاوت فرمودند: (آنان كسانى هستند كه خود را زيان كار ساختند) در دنيا و آخرت.

2. در اسرار العقائد، مجلد 2، صفحه 58، کتاب سیمای امام زمان، صفحه 132، کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 25 صفحه 286 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 36 باب 41 صفحه 309 حدیث 148 آمده است:

عن جابربن عبدالله انصاری قال: قال رسول الله: اَلْمَهدِيُّ مِن وُلدي، اِسْمُهُ اسْمِي و كُنيَتُهُ كُنيَتي، أشبَهُ النّاسِ بي خَلقاً و خُلقاً تَكُونُ بِهِ غَيبَةٌ و حَيرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا الْاُمَمُ ثُمَّ يُقبِلُ كَالشَّهابِ الثّاقِبِ يَملَأُها عَدلاً و قِسطاً كَما مُلِئَت جَوراً و ظُلماً.

رسول خدا فرمودند: (حضرت) مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من و کنیه ی او کنیه ی من است، او شبیه ترین مردم به من در خلقت (جسمانی) و خُلق (روحانی) است، برای او غیبتی و حیرتی است که در آن عده ی زیادی گمراه می شوند، سپس [آن گاه] او مانند شهاب ثاقب ظاهر می شود و [زمین] را پر از عدل و قسط می کند همان طورکه پر از جور و ظلم شده بود.

3. در کمال الدین مجلد1 باب 26 صفحه 289 حدیث 1، اصول کافی مجلد 1 باب "فی الغیبة" صفحه 338 حدیث 7 و غیبت شیخ طوسی فصل 5 صفحه 336 آمده است:

محمد بن الحسن الصفار و سعد بن عبد الله عن عبد الله بن محمد الطيالسي عن منذر بن محمد بن قابوس (1) عن النصر بن أبي السري عن أبي داود سليمان بن سفيان المسترق عن ثعلبة بن ميمون عن مالك الجهني عن الحارث بن المغيرة النصري عن الأصبغ بن نباتة قال: أتيت أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع فوجدته متفكرا

ص: 69


1- . منذر بن محمد بن المنذر أبو الجهم القابوسى: ثقة من أصحابنا من بيت جليل( جش و صه) و صحف في جميع النسخ بزيد بن محمد. و أما النضر أو النصر بن أبي السرى كما في بعض النسخ فلم أجده و في الكافي مكانه منصور بن السندى و لم أظفر به أيضا.

ينكت في الأرض فقلت يا أمير المؤمنين ما لي أراك متفكرا تنكت في الأرض أ رغبت فيها فقال لا و الله ما رغبت فيها و لا في الدنيا يوما قط و لكن فكرت في مولود يكون من ظهري الحادي عشر من ولدي هو المهدي يملؤها عدلا كما ملئت جورا و ظلما تكون له حيرة و غيبة يضل فيها أقوام و يهتدي فيها آخرون فقلت يا أمير المؤمنين و إن هذا لكائن فقال نعم كما أنه مخلوق و أنى لك بالعلم بهذا الأمر يا أصبغ أولئك خيار هذه الأمة مع أبرار هذه العترة قلت و ما يكون بعد ذلك قال ثم يفعل الله ما يشاء فإن له إرادات و غايات و نهايات.

أصبغ ابن نباته گفت که بر أمیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) وارد شدم، پس او را در حالیکه در فکر بود و با انگشت بر زمین خط می کشید، پس گفتم ای أمیرالمؤمنین چرا شما در حال تفکر و خط کشیدن بر زمین با انگشت می بینم، آیا [به خلافت] رغبت کرده ای؟ فرمود:نه به خدا سوگند هرگز روزی نبوده که به خلافت یا دنیا رغبت کنم،ولکن درباره مولودی که فرزند یازدهم من از پشت من می باشد، فکر می کنم، او مهدی است که [زمین] را پر از عدل می کند همان طور که پر از جور و ستم شده بود، برای او سرگردانی و غیبتی است که اقوامی در آن [زمان] گمراه می شوند و گروهی دیگر در آن [زمان] هدایت می شوند، پس گفتم یا أمیرالمؤمنین: این امر شدنی است؟ فرمود: آری چنان که خود او مخلوق است [غیبتش هم قطعی و مسلم است] ولی ای أصبغ تو کجا و علم این امر، آن ها [که زمان غیبت او را درک می کنند و در کنار او ثابت قدم اند] نیکان این امت با نیکان این عترت هستند، عرض کردم:پس از آن چه می شود؟ فرمودند: سپس هر چه خداوند بخواهد انجام می دهد به درستی که اراده ها و سرانجام ها و نهایت ها برای اوست.

ص: 70

148. از جمله شباهت های حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

148. از جمله شباهت های حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت نوح(علیه السلام) این است که ایشان غیبت نوح(علیه السلام) را دارد

سوره هود آیات 25 و 26

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ(25) أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ أَليمٍ(26)

به حقیقت ما نوح را به رسالت به نزد قومش فرستادیم (و او به قومش گفت:) من به سوی شما برای راهنمایی و هدایت شما با بیانی روشن و هشداردهنده آمده ام.

می دانیم شیخ الفقها و المجتهدین و محدث جلیل القدر شیخ صدوق به دستور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کتاب کمال الدین را می نویسد و حضرت به ایشان می فرمایند: برای رفع مشکلات خودت کتابی در غیبت ما بنویس و در آن کتاب درباره ی غیبت انبیا حقایقی را به عرض خوانندگان برسان لذا جناب ایشان در این کتاب غیبت حضرت یوسف و حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت نوحC و... را مطرح می کند که درباره ی غیبت حضرت نوح چنین آورده است:

1. در کمال الدین مجلد 1 صفحات 133 و 134 حدیث 2 آمده است:

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) لَمَّا أَظْهَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نُبُوَّةَ نُوحٍ ع وَ أَيْقَنَ الشِّيعَةُ بِالْفَرَجِ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَى وَ عَظُمَتِ الْفِرْيَةُ إِلَى أَنْ آلَ الْأَمْرُ إِلَى شِدَّةٍ شَدِيدَةٍ نَالَتِ الشِّيعَةَ وَ الْوُثُوبِ عَلَى نُوحٍ بِالضَّرْبِ الْمُبَرِّحِ حَتَّى مَكَثَ ع فِي بَعْضِ الْأَوْقَاتِ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ يَجْرِي الدَّمُ مِنْ أُذُنِهِ ثُمَّ أَفَاقَ وَ ذَلِكَ بَعْدَ ثَلَاثِمِائَةِ سَنَةٍ مِنْ مَبْعَثِهِ وَ هُوَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ يَدْعُوهُمْ لَيْلًا وَ نَهَاراً فَيَهْرَبُونَ وَ يَدْعُوهُمْ سِرّاً فَلَا يُجِيبُونَ وَ يَدْعُوهُمْ عَلَانِيَةً فَيُوَلُّونَ فَهَمَّ بَعْدَ ثَلَاثِمِائَةِ سَنَةٍ بِالدُّعَاءِ عَلَيْهِمْ وَ جَلَسَ بَعْدَ صَلَاةِالْفَجْرِ لِلدُّعَاءِ فَهَبَطَ إِلَيْهِ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ هُمْ ثَلَاثَةُ أَمْلَاكٍ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ ثُمَّ قَالُوا لَهُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ لَنَا حَاجَةٌ قَالَ وَ مَا هِيَ قَالُوا تُؤَخِّرُ الدُّعَاءَ عَلَى قَوْمِكَ فَإِنَّهَا أَوَّلُ سَطْوَةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ قَالَ قَدْ أَخَّرْتُ

ص: 71

الدُّعَاءَ عَلَيْهِمْ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ أُخْرَى وَ عَادَ إِلَيْهِمْ فَصَنَعَ مَا كَانَ يَصْنَعُ وَ يَفْعَلُونَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ حَتَّى إِذَا انْقَضَتْ ثَلَاثُمِائَةِ سَنَةٍ أُخْرَى وَ يَئِسَ مِنْ إِيمَانِهِمْ جَلَسَ فِي وَقْتِ ضُحَى النَّهَارِ لِلدُّعَاءِ فَهَبَطَ عَلَيْهِ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّادِسَةِ وَ هُمْ ثَلَاثَةُ أَمْلَاكٍ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ وَ قَالُوا نَحْنُ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّادِسَةِ خَرَجْنَا بُكْرَةً وَ جِئْنَاكَ ضَحْوَةً ثُمَّ سَأَلُوهُ مِثْلَ مَا سَأَلَهُ وَفْدُ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَأَجَابَهُمْ إِلَى مِثْلِ مَا أَجَابَ أُولَئِكَ إِلَيْهِ وَ عَادَ(علیه السلام) إِلَى قَوْمِهِ يَدْعُوهُمْ فَلَا يَزِيدُهُمْ دُعَاؤُهُ إِلَّا فِرَاراً حَتَّى انْقَضَتْ ثَلَاثُمِائَةِ سَنَةٍ تَتِمَّةُ تِسْعِمِائَةِ سَنَةٍ فَصَارَتْ إِلَيْهِ الشِّيعَةُ وَ شَكَوْا مَا يَنَالُهُمْ مِنَ الْعَامَّةِ وَ الطَّوَاغِيتِ وَ سَأَلُوهُ الدُّعَاءَ بِالْفَرَجِ- فَأَجَابَهُمْ إِلَى ذَلِكَ وَ صَلَّى وَ دَعَا فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَجَابَ دَعْوَتَكَ فَقُلْ لِلشِّيعَةِ يَأْكُلُوا التَّمْرَ وَ يَغْرِسُوا النَّوَى وَ يُرَاعُوهُ حَتَّى يُثْمِرَ فَإِذَا أَثْمَرَ فَرَّجْتُ عَنْهُمْ فَحَمِدَ ال لَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ عَرَّفَهُمْ ذَلِكَ فَاسْتَبْشَرُوا بِهِ فَأَكَلُوا التَّمْرَ وَ غَرَسُوا النَّوَى وَ رَاعُوهُ حَتَّى أَثْمَرَ ثُمَّ صَارُوا إِلَى نُوحٍ ع بِالتَّمْرِ وَ سَأَلُوهُ أَنْ يُنْجِزَ لَهُمُ الْوَعْدَ فَسَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ذَلِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ كُلُوا هَذَا التَّمْرَ وَ اغْرِسُوا النَّوَى فَإِذَا أَثْمَرَ فَرَّجْتُ عَنْكُمْ فَلَمَّا ظَنُّوا أَنَّ الْخُلْفَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْهِمْ ارْتَدَّ مِنْهُمُ الثُّلُثُ وَ ثَبَتَ الثُّلُثَانِ فَأَكَلُوا التَّمْرَ وَ غَرَسُوا النَّوَى حَتَّى إِذَا أَثْمَرَ أَتَوْا بِهِ نُوحاً(علیه السلام) فَأَخْبَرُوهُ وَ سَأَلُوهُ أَنْ يُنْجِزَ لَهُمُ الْوَعْدَ فَسَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ذَلِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ كُلُوا هَذَا التَّمْرَ وَ اغْرِسُوا النَّوَى فَارْتَدَّ الثُّلُثُ الْآخَرُ وَ بَقِيَ الثُّلُثُ فَأَكَلُوا التَّمْرَ وَ غَرَسُوا النَّوَى فَلَمَّا أَثْمَرَ أَتَوْا بِهِ نُوحاً ع ثُمَّ قَالُوا لَهُ لَمْ يَبْقَ مِنَّا إِلَّا الْقَلِيلُ وَ نَحْنُ نَتَخَوَّفُ عَلَى أَنْفُسِنَا بِتَأَخُّرِ الْفَرَجِ أَنْ نَهْلِكَ فَصَلَّى نُوحٌ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ مِنْ أَصْحَابِي إِلَّا هَذِهِ الْعِصَابَةُ وَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْهِمُ الْهَلَاكَ إِنْ تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْفَرَجُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ قَدْ أَجَبْتُ دُعَاءَكَ فَاصْنَعِ الْفُلْكَ وَ كَانَ بَيْنَ إِجَابَةِ الدُّعَاءِ وَ بَيْنَ الطُّوفَانِ خَمْسُونَ سَنَةً.

امام صادق جعفربن محمد(علیه السلام) فرمود چون خداى تبارك و تعالى نبوت نوح(علیه السلام) را را آشكار كرد و شيعه ی او يقين به فرج نمودند گرفتارى سخت شد و شهر بزرگ شد تا كار به يك سختى ناگوارى كشيد كه بر شيعه چرخيد و مخالفان به نوح هجوم كردند و او را به سختى زدند تا پاره اى اوقات سه روز بيهوش افتاده بود و خون از گوشش مي ريخت تا به هوش آمد، اين حادثه بعد از سيصد سال از بعثت او رخ داد كه آن حضرت در ميان اين مدت شب و روز آن ها را دعوت مي كرد و مي گريختند، پنهانى دعوت مي كرد اجابت نمي كردند آشكارا دعوت مى كرد رو برمي گردانيدند، پس از سيصد سال در دل گرفت كه به آن ها نفرين كند و پس از نماز بامداد براى نفرين نشسته بود كه يك دسته از آسمان هفتم به وى فرود آمدند و مركب از سه فرشته بودند، بر او سلام كردند و عرض كردند اى پيغمبر خدا ما يك حاجت داريم فرمود چيست؟ گفتند نفرين بر قوم خود را واپس انداز زيرا اين نخست سطوتى است كه خدا در زمين اظهار مي كند فرمود نفرين برآنان را سيصد سال

ص: 72

ديگر پس انداختم و به سوى آن ها برگشت و همان كار دعوت را پيش گرفت و آن ها هم همان كارها را كردند تا چون سيصد سال گذشت و از ايمان آن ها نوميد شد در هنگام ظهر براى نفرين به آن ها نشسته بود كه يك دسته از آسمان ششم بر او فرود آمدند و سه فرشته بودند بر او سلام كردند و گفتند ما يك دسته از آسمان ششم هستيم بامداد بيرون شديم و نيمه روز نزد تو آمديم سپس از او همان درخواست نمايندگان آسمان هفتم را نمودند و آن ها را به همان پاسخ آنان پاسخ داد و به سوى قوم برگشت و به دعوت آن ها ادامه داد دعايش جز گريز اثرى در آن ها نداشت تا سيصد سال ديگر گذشت كه تتمه ی نهصد سال بود شيعه نزد وى آمدند و از آنچه كه از آزار عامه و سركشان قوم مي كشيدند به وى شكايت كردند و از او خواستند دعا كند تا فرج آيد آن ها را اجابت كرد و دعا كرد، جبرئيل فرمود آمد به او عرض كرد خداى تبارك و تعالى دعوت تو را اجابت كرد به شيعه بگو خرما بخورندند و هسته اش را بكارند و پرورش دهند تا ميوه دهد، چون ميوه داد فرج آيد، خدا را حمد و ثنا گفت و به آن ها اين موضوع را فهمانيد به دين مژده شاد شدند و خرما خوردند و هسته را كاشتند و پروريد تا ميوه آورد و خرماى آن را نزد نوح بردند و درخواست وفاى به وعده كردند و نوح از خداى عز و جل خواهش فرج كرد خدا به او وحى كرد به آن ها بگو همين خرما را هم بخورند و هسته اش را بكارند و چون ميوه آورد به شما فرج مى دهم چون گمان بردند وعده ی نوح خلف شده سه يك آن ها از دين برگشتند و دو سوم آن ها باقى ماندند و خرما را خوردند و دانه اش كشتند تا چون ميوه آورد نزد نوح آوردند و به او خبر دادند و از او خواهش كردند كه به وعده عمل شود او هم از خداى عز و جل خواهش فرج كرد و خدا به او وحى كرد به آن ها بگو اين ميوه را هم بخوريد و هسته اش را بكاريد يك سوم ديگر هم از دين برگشتند و يك سوم به جا ماندند و خرماها را خوردند و هسته آن را كشتند و چون ميوه آورد نزد نوح آوردند و گفتند از ما كمى باقى مانده و ما هم در صورت تاخير فرج بر خود نگرانيم و مى ترسيم كه هلاك شويم نوح نماز خواند و عرض كرد پروردگارا از يارانم جز اين دسته نمانده است مى ترسمهلاك

ص: 73

شوند اگر باز فرج به تاخير افتد خدا به او وحى كرد من دعاى تو را اجابت كردم اكنون كشتى را بساز ميان اجابت دعا و طوفان هم پنجاه سال فاصله شد.

داستان فرج قوم نوح پیامبر

یکی از پیامبرانی که داستان زندگیش شبیه حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است حضرت نوح نبی الله می باشد. مخصوصاً دومورد.یکی صبر ایشان در مقابل ناملایمات و دیگری طول عمرشان شبیه حضرت ولی عصر است. طبق حدیثی که شیخ الطائفه حضرت صدوق در کمال الدین مجلد 1 صفحات 133 و 134 حدیث 2 آورده است:

اولاً:

این بزرگوار سیصد سال به طور مخفی مردم را به خداوند دعوت می کرد تا از شر صاحبان زر و زور و تزویر در امان بماند. اقوام جاهلی که هرچه انجام می دادند از روی جهل و نادانی بود و صاحبان زر و زور و تزویر نیز آن ها را علیه حضرت نوح تحریک می کردند.

ثانیاً: پس از سیصد سال که دعوت خود را آشکار کرد، بر سر او ریختند و آن قدر او را زدند که تا سه روز بی هوش شد و بر زمین افتاد و خون از گوش هایش بیرون می زد! دقت بفرمایید این حادثه سیصد سال پس از مبعوث شدن به رسالتش بوده است.

ثالثاً: نوح چاره را در این دید که قوم جاهل و نادان را نفرین کند. یک روز هنگام نماز صبح بر سجاده نشست که آن ها را نفرین نماید.سه فرشته از آسمان هفتم بر او نازل شدند و گفتند: ای نوح، از تو درخوایت می کنیم نفرین را عقب بیانداز. شاید این قوم هدایت شوند. نوح نبی الله نفرین کردن را سیصد سال عقب انداخت اما متأسفانه قوم هدایت نشدند.

رابعاً: نوح نبی الله در هنگام ظهر (یا در نماز ظهر) بر سجاده نشست تا آن ها را نفرین کند. سه فرشته از آسمان ششم بر او نازل شدند و گفتند: نبی خدا، ما همان درخواست فرشتگانی را داریم که سیصد سال قبل از آسمان هفتم نزد تو آمدند و عذاب و نفرین را سیصد سال عقب انداختند. نوح پیامبر موافقت کرد سیصد سال دیگر عذاب را به عقب اندازد.

خامساً: دقت بفرمایید از هنگام بعثت نوح نهصد سال گذشت؛ یعنی باز قوم جاهل و نادان ایمان نیاوردند. نوح نبی الله خواست نفرین کند. جبرئیل بر او نازل شد. گفت: به شیعیانت بگو خرما بخرند و بخورند و هسته های آن را بکارند. وقتی درخت شدند و خرما دادند، فرج نزدیک

ص: 74

می شود. شیعیانش چنین کردند. پس از سال ها درختان به بار نشستند. خرماها را نزد نوح آوردند و گفتند: از خداوند بخواه فرج حاصل شود. ندا آمد بگو همین خرماها را نیز بخورید و هسته هایشان را بکارید. هرگاه این هسته ها درخت خرما شد و به بار نشست فرج نزدیک می گردد.

سادساً: یک سوم شیعیانش گفتند: خُلف وعده شده است و تو پیامبر خدا نیستی و از دین برگشتند. اما دوسوم دیگر هسته ها را کشتند و وقتی درخت شد و خرما داد، خرماها را نزد نوح آوردند و گفتند: به عدت وفاکن. از جانب خدا ندا آمد: ای نوح، به قومت بگو خرماها را بخورند و هسته ها را بکارند. هرگاه درخت شد و خرما داد، آن موقع فرج نزدیک است.

سابعاً: یک سوم دیگر از شیعیانش گفتند: تو پیامبر نیستی و از او روی برگردانیدند و مرتد شدند. فقط یک سوم مؤمن ماندند. همین یک سوم کاری که گفته بود، کردند و خرماها که رسیدند، نزد نوح بردند و گفتند: دیگر تعداد اندکی از مؤمنین مانده اند. ندا آمد: ای نوح حال، کشتی بساز و آماده باش که بلای الهی نازل شود.

پروردگارا ما در زمانی زندگی می کنیم که پیامبر رحمتم نیست و از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) تا امام حسن عسکری(علیه السلام) به ظاهر در این جهان نیستند و امام، ولی، هادی و راهنمای من غایب است. پدر واقعیم که باید در کنارش باشم، غایب است و در این جهان که هرکس به خودش مشغول است و به ولی وقت توجهی ندارد قرار گرفته ام. چشم به راه محبوبم به سر می برم. محبوبی که خود تنهاست و در غربت و غیبت به سر می برد. پس روی به سوی تو آورده و از صمیم قلب فریاد برمی آورم.

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيماناً لا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقائِكَ، احْيِنِي ما أَحْيَيْتَنِي عَلَيْهِ، وَ تَوَفَّنِي إِذا تَوَفَّيْتَنِي عَلَيْهِ، وَ ابْعَثْنِي إِذا بَعَثْتَنِي عَلَيْهِ، وَ أَبْرِئْ قَلْبِي مِنَ الرِّياءِ وَ الشَّكِّ وَ الشَّكِّ وَ السُّمْعَةِ فِي دِينِكَ، حَتّى يَكُونَ عَمَلِي خالِصاً لَكَ.

اللَّهُمَّ أَعْطِنِي بَصِيرَةً فِي دِينِكَ وَ فَهْماً فِي حُكْمِكَ، وَ فِقْهاً فِي عِلْمِكَ، وَ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ وَرَعاً يَحْجُزُنِي عَنْ مَعاصِيكَ، وَ بَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ، وَ اجْعَلْ رَغْبَتي فِيما عِنْدَكَ، وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْفَشَلِ، وَ الْهَمِ وَ الْحُزْنِ، وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ، وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ، وَ الذِّلَّةِ وَ الْمَسْكَنَةِ، وَ الْفَقْرِ وَ الْفاقةِ، وَ كُلِّ بَلِيَّةٍ، وَ الْفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ.

ص: 75

وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لا تَقْنَعُ، وَ بَطْنٍ لا يَشْبَعُ، وَ قَلْبٍ لا يَخْشَعُ، وَ دُعاءٍ لا يُسْمَعُ، وَ عَمَلٍ لا يَنْفَعُ، وَ أَعُوذُ بِكَ يا رَبِّ عَلى نَفْسِي وَ دِينِي وَ مالِي وَ عَلى جَمِيعِ ما رَزَقتَنِي مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ، إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.(1)

...اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَيْنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْكَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامِ عَدْلٍ تُظْهِرُهُ إِلَهَ الْحَقِّ رَبَّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ أَنْ تَأْذَنَ لِوَلِيِّكَ فِي إِظْهَارِ عَدْلِكَ فِي عِبَادِكَ وَ قَتْلِ أَعْدَائِكَ فِي بِلَادِكَ حَتَّى لَا تَدَعَ لِلْجَوْرِ ...(2)

هود، موعودی که نوح وعده داد

2. در کمال الدین مجلد 1 باب 2 صفحه 135 حدیث 4 و بحارالانوار مجلد 11 باب 4 صفحه 363 حدیث 27 آمده است:

وَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع لَمَّا حَضَرَتْ نُوحاً ع الْوَفَاةُ دَعَا الشِّيعَةَ فَقَالَ لَهُمْ اعْلَمُوا أَنَّهُ سَتَكُونُ مِنْ بَعْدِي غَيْبَةٌ تَظْهَرُ فِيهَا الطَّوَاغِيتُ وَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُفَرِّجُ عَنْكُمْ بِالْقَائِمِ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ هُودٌ لَهُ سَمْتٌ وَ سَكِينَةٌ وَ وَقَارٌ يُشْبِهُنِي فِي خَلْقِي وَ خُلُقِي وَ سَيُهْلِكُ اللَّهُ أَعْدَاءَكُمْ عِنْدَ ظُهُورِهِ بِالرِّيحِ فَلَمْ يَزَالُوا يَتَرَقَّبُونَ هُوداً ع وَ يَنْتَظِرُونَ ظُهُورَهُ حَتَّى طَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ وَ قَسَتْ قُلُوبُ أَكْثَرِهِمْ فَأَظْهَرَ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ نَبِيَّهُ هُوداً ع عِنْدَ الْيَأْسِ مِنْهُمْ وَ تَنَاهِي الْبَلَاءِ بِهِمْ وَ أَهْلَكَ الْأَعْدَاءَ بِالرِّيحِ الْعَقِيمِ الَّتِي وَصَفَهَا اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ- فَقَالَ «ما تَذَرُ مِنْ شَيْ ءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ»(3) ثُمَّ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ بِهِ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَى أَنْ ظَهَرَ صَالِحٌ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود چون نوح به حالت احتضار رسيد، شيعه خود را طلبيد و به آنها گفت بدانيد كه پس از من غيبتى خواهد بود كه در آن زمان طاغوت ها (سركشان) ظاهر می شوند و خداى عز و جل به يك قائمى از فرزندان من كه نامش هود است و خوش سيما و سنگين و با وقار است و در شمائل و اخلاق شبيه من است، از شما گره گشایی مى کند و هنگام ظهورش، دشمنان شما را هلاك خواهد کرد و هميشه چشم به هود داشتند و انتظار ظهور او را مي كشيدند تا آنکه مدت بر ایشان دراز شد و دل بيشترشانسخت شد پس

ص: 76


1- . بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی
2- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 45 صفحه 514 بخشی از دعای غیبت
3- . سوره الذاريات آیه 42

خدایی که ذکر او متعالی است، بعد از نوميدى آن ها پيغمبرش هود را ظاهر كرد و به واسطه او گرفتارى آنان را پايان داد و دشمنان را با باد بى سودى كه خداوند آن را وصف كرده، هلاك كرد پس فرمود: ([آن باد] هیچ چیزی را که بر آن می وزید، رها نمی کرد مگر آنکه آن را به صورت استخوان پوسیده ایی می ساخت) سپس بعد از این واقعه، غيبت واقع شد تا ظهور صالح.

3. در کمال الدین مجلد 1 باب 2 صفحه 136 حدیث 5 و بحارالانوار مجلد 11 باب 4 صفحه 359 حدیث 16 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ... عَنِ الصَّادِقِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: لَمَّا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هُوداً ع أَسْلَمَ لَهُ الْعَقِبُ مِنْ وُلْدِ سَامٍ وَ أَمَّا الْآخَرُونَ فَقَالُوا «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» فَأُهْلِكُوا بِالرِّيحِ الْعَقِيمِ وَ أَوْصَاهُمْ هُودٌ وَ بَشَّرَهُمْ بِصَالِحٍ ع.

امام صادق جعفربن محمد(علیه السلام) فرمود: چون خداوند هود را مبعوث كرد، بازماندگان اولاد سام (فرزند حضرت نوح(علیه السلام) و جانشین آن حضرت) برای او تسلیم شدند [ و به او ايمان آوردند] اما ديگران، هود را قبول نکردند و می گفتند (چه کسی از ما نيرومندتر است) پس آن ها با باد بى سود هلاك شدند و هود به آن ها وصيت كرد و به ظهور صالح(علیه السلام) مژده داد.

حضرت ولی عصر سنت طول عمر را از حضرت نوح(علیه السلام) دارند

ما می گوییم که حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای دو غیبت است. غیبت صغری از سال 260 ه.ق تا 329 ه.ق و غیبت کبری که از سال 329 ه.ق شروع شده است و هم اکنون نیز ادامه دارد. پس لازم می آید تا حضرت دارای عمری طولانی نیز باشند و درباره ی این که آن حضرت عمری طولانی دارند از رسول خدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) 318 حدیث داریم که از جمله ی آن احادیثی است که گفته شده است حضرت قائم عمری طولانی دارد و این سنتی از نوح است.

4. در کمال الدین مجلد1 باب 31 صفحه 322 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 51 باب 13 صفحه 217 حدیث 5 و منتخب الاثر فصل 2 باب 30 صفحه 275 آمده است:حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَشَّارٍ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَرَجِ الْمُظَفَّرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ

ص: 77

عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَقُولُ فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ هُوَ طُولُ الْعُمُرِ.

سعید بن جبیر گفت که از حضرت سید عابدین، امام علی بن الحسین(علیه السلام) فرمودند: در حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی است از نوح و آن طول عمر است.

5. در کمال الدین مجلد 1 باب 31 صفحه 322 حدیث 5 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الدَّقَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَقُولُ فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ هُوَ طُولُ الْعُمُرِ.

لازم به ذکر است که حضرت نوح نبی الله(علیه السلام) 2500 سال عمر نمود.

ص: 78

149. حضرت لوط نبى(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پناه

149. حضرت لوط نبى(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پناه مى برد و يكى از نام هاى امام زمان «قوه» است.

سوره هود آيه 80

قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ

و حضرت لوط(علیه السلام) فرمودند: اى كاش مرا آن قوه (الهى مى بود) و يا اينكه به پناهگاهی استوار (قوم و ياران پر توانى) پناه مى بردم.

در شأن نزول اين آيه آمده است: زمانى كه حضرت لوط(علیه السلام) سرسختى و جهالت و حماقت قوم خود را ديد، كه به هيچ صراطى مستقيم نمى شدند، و او را آزار و اذيت مى كردند، فرياد برآورد: «قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» اى كاش من در ميان شما «قوّة» يا آن نيروى الهى را مى داشتم و اى كاش آن «ركن شديد» الهى مى بود و من به او پناه مى بردم، در احاديث و روايات آمده است كه منظور از «قوّة» يا آن نيروى الهى حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و منظور از «ركن شديد» ياران مقاوم و سرسخت آن بزرگوار مى باشد كه آن حضرت را يارى خواهند فرمود.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 424، کمال الدین مجلد 2 باب 58 صفحه 673 حدیث 27 آمده است:

و عن ابابصير قال، قال جعفر الصادق رضى الله عنه مَا كَانَ قَوْلُ لُوطٍ ع لِقَوْلِهِ لَوْ أَنَ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ إِلَّا تَمَنِّياً لِقُوَّةِ الْقَائِمِ المهدى و « شِدَّةَ » اصحابه وهم الركن الشديد فإِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَيُعْطَى قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا وَ إِنَّ قَلْبَ رجل منهم أَشَدُّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِيدِ وَ لَوْ مَرُّوا بِجِبَالِ الْحَدِيدِ لتدکدکت (یا لَقَلَعوها) لَا يَكُفُّونَ سُيُوفَهُمْ حَتَّى يَرْضَى اللَّهُ عزّوجلّ.حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رضي الله عنه قال حدثنا الحسين بن محمد بن عامر عن عمه عبد الله بن عامر عن محمد بن أبي عمير عن ابن أبي حمزة عن أبي بصير قال قال أبو عبد الله ع ما كان قول لوط(علیه السلام)

ص: 79

لقوله «لو أن لي بكم قوة أو آوي إلى ركن شديد» إلا تمنيا لقوة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و لا ذكر إلا شدة أصحابه و إن الرجل منهم ليعطى قوة أربعين رجلا و إن قلبه لأشد من زبر الحديد و لو مروا بجبال الحديد لقلعوها و لا يكفون سيوفهم حتى يرضى الله عز و جل.

ابابصير مى گويد: حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: حضرت لوط(علیه السلام) در گفتارش در آيه (اى كاش مرا آن قوه (الهى مى بود) و يا اينكه به پناهگاهی استوار (قوم و ياران پر توانى) پناه مى بردم.)

نبود مگر اينكه تمنا مى فرمودند و آرزو مى داشتند كه آن قوه الهى مى بود، وآن قوه الهى كه منظور لوط(علیه السلام) بود قائم [آل محمّد(عج)] المهدی بود و منظور از «شدّة» يا آن توان سخت، اصحاب و ياران مهدى موعود هستند كه داراى قدرت و قوه بسيار سختى بودند، و آنان ركن شديد بودند چرا كه به هر كدام آن ها نيرو و توان چهل مرد(قدرتمند ) داده مى شود، و قلب یکی هریک از آن ها سخت تر از پاره هاى آهن است (كه هرگز متزلزل نمى شود) و اگر آن ها بر كوه هاى آهنين بگذرند(آن كوه ها از صلابت آن ها) از هم بپاشند (آن مردان بزرگ) شمشيرهايشان را تا آن زمان كه خداوند راضى نگردد در نيام نخواهند كرد.

2. در كتاب ينابيع المودة صفحه 424، آمده است:

و عن صالح بن سعد عن الصادق رضى الله عنه فى هذه الآية قال: «قوة» القائم(علیه السلام) «و الركن الشديد» اصحابه ثلثمائة و ثلاثة عشر رجلاً.

صالح بن سعد از حضرت امام صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت درباره اين آيه فرمودند: «قوة» يا آن نيروى «الهى» حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و منظور از «ركن شديد» اصحاب و ياران آن حضرت هستند كه تعداد ايشان سيصد و سيزده مرد است.

در يكى از تفاسير ديدم كه چنين نوشته شده بود: اين روايت ممكن است عجيب به نظر برسد كه چگونه مى توان باور كرد كه لوط پيامبر(علیه السلام) در عصر خويش آرزوى ظهور چنين شخصيتى با چنين يارانى را كرده باشد. ولى آشنايان با احاديث و روايات كه در تفسير آيات قرآنى وارد شده اند تاكنون اين درس را به ما داده اند كه غالباً يك قانون كلى در چهره يك مصداق روشن بيان مى كند. در واقع لوط(علیه السلام) آرزو مى كرده است كه اى كاش مردانى مصمم باقدرت روحى و جسمانى كافى براى تشكيل يك حكومت الهى همانند مردانى كه حكومت جهانى عصر قيام مهدى را تشكيل مى دهند، در اختيار مى داشت تا قيام كند و با تكيه بر قدرت الهى با فساد و انحرافات

ص: 80

زمان خويش مبارزه نمايد، و اين گونه افراد خيره سر و بى شرم را درهم بكوبد. حضرت لوط از ظهور ولى عصر(عج) و ياران بزرگوارش باخبر بوده است.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 127 حديث 5154، تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 157 حدیث 55 و بحارالانوار مجلد 12 باب 7 صفحه 170 حدیث 30 آمده است:

عن صالح بن سعد، عن أبي عبدالله(علیه السلام) في قوله تعالى: «لو أن لي بكم قوة أو آوي إلى ركن شديد» قال: «قوة: القائم(علیه السلام) و الركن الشديد: الثلاثمائة و ثلاثة عشر أصحابه»

در تفسير برهان، صالح فرزند سعد از حضرت صادق(علیه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت درباره فرموده خداوند متعال (اى كاش مرا آن قوه (الهى مى بود) و يا اينكه به پناهگاهی استوار (قوم و ياران پر توانى) پناه مى بردم) فرمودند منظور از «قوة» قائم آل محمّد است و «ركن شديد» سيصد و سيزده تن از ياران و اصحاب او خواهند بود.

4. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 58 صفحه 673 حدیث 27، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 129 حدیث 5160 و بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 327 حدیث 44 آمده است:

حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رضي الله عنه قال حدثنا الحسين بن محمد بن عامر عن عمه عبد الله بن عامر عن محمد بن أبي عمير عن ابن أبي حمزة عن أبي بصير قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) ما كان قول لوط ع لقومه «لو أن لي بكم قوة أو آوي إلى ركن شديد» إلا تمنيا لقوة القائم ع و ما الرکن إلا شدة أصحابه، فإن الرجل منهم ليعطى قوة أربعين رجلا، و إن قلبه أشد من زبر الحديد، و لو مروا بجبال الحديد لتدکدکت و لا يكفون سيوفهم حتى يرضى الله عز و جل.

ابوبصير گويد امام ششم فرمود گفتار لوط به قومش (اى كاش مرا آن قوه (الهى مى بود) و يا اينكه به پناهگاهی استوار (قوم و ياران پر توانى) پناه مى بردم) مقصودش جز اين نبود كه نيروى قائم را آرزو داشت و ركن شديد، ياران او هستند، پس به يك مرد از آن ها نيروى چهل مرد داده ­می شود و دلش از كوه آهن محكم تر است و اگر به كوه هاى آهن بگذرند آن کوه از هم بپاشد و شمشير باز نگيرند تا خداى عزّوجلّ خشنود شود.

ص: 81

150. وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى مؤمنين خير

150. وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى مؤمنين خير است و يكى از نام هاى آن حضرت، بقيه اللّه است.

سوره هود آيه 86

بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ

بقية اللّه خير است براى شما اگر مؤمن هستيد و من بر شما نگهبان نیستم.

حضرت مهدى(عج) براساس خصوصيات و برنامه و رسالت الهى كه دارد داراى حدود دويست لقب است. از جمله آن ها بقيه اللّه است كه خداوند در قرآن كريم اين لقب را به اين بزرگوار داده است.قسمت اعظم این القاب را آیت الله حاجی نوری در کتاب ارزنده «نجم الثاقب» آورده است.

1. عالم شافعى سيد مؤمن شبلنجى در كتاب نورالابصار صفحه 172، در ذيل حديثى طويل، آورده است:

عن ابى جعفر رضى الله عنه قال فى حديث طويل ذكره، وفيه: فاذا خرج (المهدى) اسند ظهره الى الكعبة و اجتمع اليه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً من اتباعه، فاول ما ينطق به هذه الآية «بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» ثم يقول: انا بقية اللّه، وخليفة و حجته عليكم، فلا يسلم عليه أحد الا قال: «السلام عليك يا بقية اللّه فى الارض».

حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) در ضمن حديثى طولانى يادآور شده اند، هنگامى كه مهدى موعود قيام و انقلاب نمايد، پشت مباركش را به ديوار كعبه مى گذارد(مابين ركن و مقام) و به دور او سيصد و سيزده مرد [قدرتمند] كه از او تبعيت مى كنند، جمع می شوند [و ياران و انصار آن بزرگوار هستند]، پس اول چيزى كه [حضرت مهدی] مى فرمايند اين آيه مباركه است (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ) (بقية اللّه خير است براى شما اگر مؤمن هستيد و من بر شما نگهبان نیستم) سپس آن حضرت مى فرمايند:من بقيةاللّه و خليفةاللّه و حجة خدا بر همه شما هستم و هيچ كس نيست (كه بر او بگذرد) مگر اين

ص: 82

كه اين گونه بر او سلام كند و بگويد: «السلام عليك يا بقية اللّه فى الارض» سلام و درود بر تو باد ای بقیة الله در زمین. پس در اولین سخنرانی انقلابی امام زمان(علیه السلام)، در شهر مکه و در کنار کعبه است و اولین آیه ایی که تلاوت می فرمایند این آیه است (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ) و همه کره زمین این نطق را می شنوند و با هر زبان و لهجه ایی که باشند، می فهمند. لذا بر آن حضرت گذر می کنند و می گویند: «السلام عليك يا بقية اللّه فى الارض»

علامه ابن صباغ مالكى مصرى در كتاب فصول المهمه باب 12، و عده اى ديگر از علماى اهل سنت اين حديث را آورده اند.

2. در كتاب كمال الدين مجلد 1 باب 32 صفحه 331 حديث 16 و بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 191 حدیث 24 آمده است:

حدثنا محمد بن محمد بن عصام رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن يعقوب الكليني قال حدثنا القاسم بن العلاء قال حدثني إسماعيل بن علي القزويني قال حدثني علي بن إسماعيل عن عاصم بن حميد الحناط عن محمد بن مسلم الثقفي قَالَ:سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ ع یَقُولُ: الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ، مُؤَیَّدٌ بِالنَّصْرِ، تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکُنُوزُ، یَبْلُغُ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ، وَ یُظْهِرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ دَیْنَهُ «عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»، فَلَا یَبْقَى فِی الْأَرْضِ خَرَابٌ إِلَّا قَدْ عُمِرَ، وَ یَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع فَیُصَلِّی خَلْفَهُ.قَالَ: قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَتَى یَخْرُجُ قَائِمُکُمْ قَالَ: إِذَا تَشَبَّهَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ، وَ اکْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ، وَ رَکِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ، وَ قُبِلَتْ شَهَادَاتُ الزُّورِ، وَ رُدَّتْ شَهَادَاتُ الْعُدُولِ، وَ اسْتَخَفَّ النَّاسُ بِالدِّمَاءِ وَ ارْتِکَابِ الزِّنَاءِ، وَ أُکِلَ الرِّبَا، وَ اتُّقِیَ الْأَشْرَارُ مَخَافَةَ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الشَّامِ، وَ الْیَمَانِیِّ مِنَ الْیَمَنِ، وَ خَسْفٌ بِالْبَیْدَاءِ، وَ قَتْلُ غُلَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ، وَ جَاءَتْ صَیْحَةٌ مِنَ السَّمَاءِ بِأَنَّ الْحَقَّ فِیهِ وَ فِی شِیعَتِهِ، فَعِنْدَ ذَلِکَ خُرُوجُ قَائِمِنَا. فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْکَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا. وَ أَوَّلُ مَا یَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآیَةُ «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» ثُمَّ یَقُولُ: أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْکُمْ، فَلَا یُسَلِّمُ عَلَیْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا قَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ. فَإِذَا اجْتَمَعَ إِلَیْهِ الْعِقْدُ - وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ - خَرَجَ، فَلَا یَبْقَى فِی الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صَنَمٍ وَ وَثَنٍ وَ غَیْرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ. وَ ذَلِکَ بَعْدَ غَیْبَةٍ طَوِیلَةٍ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یُطِیعُهُ بِالْغَیْبِ وَ یُؤْمِنُ بِهِ.

محمّدبن مسلم ثقفى گفت: از امام پنجم ابوجعفر، حضرت محمّدبن علی الباقر(علیه السلام) شنيدم که مى فرمودند: قائم ما به ترس [در دل دشمنان] يارى شده است و به يارى حق، تأييد شده است، زمين برايش درنورديده شود و گنج هایش را براي او آشكار می گرداند وتسلطش،

ص: 83

مشرق و مغرب را فرا گيرد و خداى عزّوجلّ دين خود را به وسیله او بر همه دين ها پيروز می كند اگرچه مشركان را بد آيد، در زمين ويرانه اى نماند جز آنكه آباد گردد و روح اللّه عيسى بن مريم فرود می آید، پس پشت سر او نماز می خواند. گويد که عرض كردم يابن رسول اللّه كى قائم شما خروج كند؟ فرمودند: آن گاه كه مردان مانند زنان شوند و زنان مانند مردان، مردان به مردان اكتفا كنند و زنان به زنان و زنها بر زین ها سوار شوند و گواهان دروغ پذيرفته شود و گواهان عادل و درست مردود شوند، مردم خونريزى وارتکاب زنا را سبك بشمارند و ربا را خورده شود [و حلال دانسته شود] و اشرار از ترس زبانشان مورد پرهيز باشند و سفيانى از شام خروج كند و يمانى از يمن، در بيداء خسف واقع شود و جوانى نورس از خاندان محمّد صلى الله عليه و آله وسلم ميان ركن و مقام كشته شود كه نامش محمّدبن حسن نفس زكيه باشد و يك فرياد از آسمان برآيد كه حق با او و شيعيان او است. در اين هنگام است خروج قائم ما، چون ظاهر شود تكيه به خانه كعبه دهد و سيصد و سيزده مرد گرد او فراهم شوند و اول سخنش اين آيه باشد «بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ» سپس می گويد من بقية الله در زمین و خليفه او و حجت خدا بر شما هستم،پس هيچ مسلمی نباشد مگر آنكه به اين لفظ او را سلام دهد «السّلام عليك يا بقية اللّه فى ارضه» و چون عقد به سوی او اجتماع کنند - ده هزار مرد باشند که براى او فراهم شود- خروج كند و در زمين معبودى جز خداى عزّوجلّ،از صنم و وثن و غیر از آن، باقی نمی ماند جز آنكه آتش گيرد و بسوزد و اين بعد از يك غيبت طولانى باشد، براى آنكه خداوند مشخص سازد که چه كسى در غيبت، او را اطاعت می كند و به او ايمان می آورد.

3. در تفسیر فرات کوفی صفحه 193 حدیث 249، کافی مجلد 1 باب «نادر» صفحه 411 حدیث 2، وسائل الشیعه مجلد 10 صفحه 470 اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 447 باب 32 حدیث 42، بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 373 حدیث 165، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 390 حدیث 190 آمده است:

ص: 84

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ عُمَرَ بْنِ زَاهِرٍ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع نُسَلِّمُ عَلَى الْقَائِمِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ لَا ذَلِكَ اسْمٌ سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ [ع] لَا يُسَمَّى بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ قَالَ فَكَيْفَ نُسَلِّمُ عَلَيْهِ قَالَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ قَالَ ثُمَّ قَرَأَ جَعْفَرٌ «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين»

عمربن زهیر گوید شخصی به حضرت باقر گفت: آیا بر حضرت قائم با لفظ امیرالمؤمنین سلام کنیم؟ حضرت فرمودند: نه،این اسمی است که خداوند [فقط] امیرالمؤمنین (حضرت علی) را به آن نامیده است، هیچ کسی قبل از او و بعد از او به این اسم نامگذاری نشده است مگر شخص کافر (هرکس به فردی غیر از حضرت علی(علیه السلام)، امیرالمؤمنین گوید، کافر است). روای گفت: پس چگونه به حضرت قائم سلام کنیم؟ حضرت فرمودند: سلام بر تو یا بقیة الله و این آیه را تلاوت فرمودند «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين»

4. در الصراط المستقیم، مجلد 2، صفحات 231 و 232، کتاب المهدی، صفحه 189، حدیث 348 آمده است:

و روی الصدوق......

5. در تفسیر فرات کوفی، صفحه 63، بحار الانوار، مجلد 24، صفحه 211 و الامام مهدی، صفحه 189، حدیث 347 آمده است:

6. در کمال الدین، مجلد 2، صفحه 382، حدیث 9 و المهدی، صفحه 189، حدیث 349 آمده است.

7. در کافی، مجلد 1، صفحه 411، حدیث 2، معجم احادیث امام مهدی، صفحه 265 در پاورقی آمده است.

8. در الهدایة الکبری، صفحه 88 و معجم، صفحه 267 آمده است.

9. در اثباة الوصیة، صفحه 225 و معجم، صفحه 267 آمده است.

ص: 85

151. نام و یاد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آرامش قلب شعیب پیامبر

سوره هود آيه 93

وَيا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ

حضرت شعيب(علیه السلام) به قومش فرمود: (و اى قوم من، شما هر كارى که در قدرت شماست (مى توانيد) انجام دهيد، من [هم] بی تردید هر چه كه وظيفه دارم انجام مى دهم، به زودى شما خواهيد دانست كه عذاب ذلت و خوارى بر كدام يك از من و شما خواهد آمد و [مابين من و شما] دروغگو كيست و شما منتظر باشيد كه من هم منتظرم.)

1. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 52 صفحه 645 حديث 4 و بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 128 حدیث 22 آمده است:

عن محمّدبن عبد الحميد عن محمّدبن فضيل عن ابى الحسن الرضا(علیه السلام) قال سألته عن الفرج قال ان اللّه عزّوجلّ يقول «فانتظروا إني معكم من المنتظرين».

محمّدبن فضيل گويد از ابى الحسن الرضا(علیه السلام) در مورد فرج پرسش كردم، فرمودند: به راستى خداى عزّوجلّ مى فرمايد در انتظار باشيد به درستى كه من هم با شما منتظر هستم.

2. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 55 صفحه 645 حديث 5، تفسیر برهان جلد 3 صفحه 21 حدیث 4863، بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 129 حدیث 23 و تفسیر نورالثقلین جلد 2 صفحه 297 حدیث 34 آمده است:عن محمّدبن مسعود قال حدثنى ابوصالح خلف بن حامد الكشى قال حدثنا سهل بن زياد قال حدثنى محمّدبن الحسين عن احمدبن محمّدبن ابى نصر قال، قال الرضا(علیه السلام) ما احسن الصبر و انتظار الفرج اما سمعت قول اللّه عزّوجلّ «وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ» فانتظروا انى معكم من المنتظرين فعليكم بالصبر فانه انما يجى ء الفرج على اليأس و قد كان الذين من قبلكم اصبرمنكم.

ص: 86

احمدبن محمّدبن ابى نصر گويد امام رضا(علیه السلام) فرمودند: چقدر نیکوست صبر و انتظار فرج، آيا نشنيدى فرموده خداى عزّوجلّ را (انتظار بريد كه من هم با شما انتظار برنده ام) بر شما باد كه صبر كنيد زيرا فرج در نوميدى مى آيد و هر آينه كسانى كه پيش از شما بودند از شما صابرتر بودند.

3. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 55 صفحه 645 حديث 6، آمده است:

حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن الحسن الصفار عن أحمد بن محمد بن عيسى عن القاسم بن يحيى عن جده الحسن بن راشد عن أبي بصير و محمد بن مسلم عن أبي عبد الله عن آبائه عن أمير المؤمنين ع قال: المنتظر لأمرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله.

امام ششم از گفته پدرانش از اميرالمؤمنين على(علیه السلام) روايت كرده است كه فرمودند: منتظر امر ما مانند كسى است كه در جهاد در راه خدا به خون خود بغلطد.

همان طور که می دانیم در طول تاریخ پیامبران از آدم تا خاتم و در طول تاریخ امامت از امام علی تا امام حسن عسکری همیشه مسئله ی مهدویت مطرح بوده است و همیشه نام امام زمان، یاد امام زمان و اعتقاد به امام زمان آرامش روحی و روانی برای انسان های مؤمن بوده است حتی برای پیامبران الهی حتی داود، موسی، عیسی هود و در آیه ی مورد نظر که متعلق به شعیب پیامبر است. شعیب پیامبر با کفار همیشه در حال مبارزه بود. وقتی شعیب را از شهر بیرون کردند و به او ظلم های فراوانی در مدین روا داشتند حتی بزرگان قوم نصیحت می کردند مردم را که شعیب پیامبر است اگر به او ایمان نیاورید عذاب خواهید دید آن ها گوش نمی دادند شعیب می گفت: بت نپرستید. آن ها می گفتند بت پرستی آئین پدران ماست و آن را رها نمی کنیم. شعیب را مسخره و استهزا می کردند به آنجا رسید که گفتند آنچه را تو می گویی عقلانی نیست و تو دیوانه شده ای و حضرت شعیب که شخص کثیرالصلوة بود برای نمازهایش مسخره می کردند. کم فروشی می نمودند. شعیب نصیحتشان می کرد به شعیب نسبت سفاهت دادند که در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است: ای شعیب تو در حقیقت انسانی سفیه و نادان هستی. لذا در این جا همان طور که خداوند با نام امام زمان به انبیا آرامش می داد می خواهد به شعیب، این پیامبر خود آرامش قلبی دهد لذا خداوند می فرمایند: «وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقيبٌ» خداوند به شعیب می فرمایند: منتظر بمان من هم از منتظرانم. او که بیاید به همه ی این نابه سامانی ها سامان می دهد او که بیاید همه ی ظلم ها را

ص: 87

ریشه کن کرده و به جایش عدالت را جایگزین می کند. او که بیاید دشمنی ها را ریشه کن کرده و درخت مهر و محبت را می کارد. او که بیاید بذر کفر و شرک و نفاق را از بین می برد و به جایش بذر توحید و یکتاپرستی می کارد. او امام مهر است امام محبت است امام رحمت است امام خوبی ها است.

ص: 88

152. حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حكومت بنى هاشم است

سوره هود آيه 109

فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَٰؤُلَاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ

پس تو در باطل بودن معبودانی که مشرکان می پرستند، شک نداشته باش؛ اینان نمی پرستند مگر به همان صورت که پدرانشان پیش از این می پرستیدند و ما آنچه سهم عذاب این مشرکان است بی کم وکاست و به طورکامل به آن ها می چشانیم كامل كننده ايم (وفا كننده ايم فايده و بهره و نصيب ايشان را بدون كمى و كاستى).

حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 243، مى گويد:

فرات بن ابراهيم گفت: نقل حديث كرد مرا جعفر پسر محمّد فزارى جعفر مى گويد: نقل حديث كرد مرا عيار از نصربن مزاحم، از محمّدبن مروان كلبى از ابى صالح از ابى صالح از ابن عباس در مورد فرموده خداوند متعال: «... وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ»؛ يعنى، بنى هاشم وفا مى نمايند، يا بنى هاشم وفا كننده هستند، و از براى بنى هاشم سلطنتى است كه سلطنت ايشان را خداوند واهب العطايا واجب فرموده و آن سلطنت را بدون كم و كاستى قرار داده است و ابن عباس گفت: «وهو ستون مائة و سنة» مى باشد؛ يعنى، اين حكومت 606 سال طول مى كشد. البته حكومت بنى هاشم همان حكومت قائم آل محمّد(عج) است كه ما از خداوند مى خواهيم چشمان ما را به آن حكومت روشن و قلبمان را مسرور فرمايد.

در این سوره خداوند از داستان عده ای از انبیای الهی صحبت کرده و پافشاری مشرکین در شرکشان سخن رانده است و می فرماید بعضی از امت ها را عذاب کردیم بعضی امت های دیگرعذاب خواهند شد و سپس اشاره می فرماید که این عذاب در حکومت مهدی موعود می باشد. مثلاً

ص: 89

در آیه 8 که شرح دادیم خداوند فرمودند «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» اگر ما عذاب را از آن منکران تا زمان معدود به تعویق اندازیم که در تفسیر قمی مجلد 1 صفحات 322 و 323 آمده است که این امت معدوده در زمان حضرت قائم آل محمد است. یا در آیه 80 همین سوره خداوند از زبان لوط پیامبر می فرمایند: «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديد» ای کاش مرا آن قوه می بود و یا این که قوم و یاران پرتوانی داشتم که گفتیم در کتاب ینابیع المودة صفحه 424 آمده است: التمنیا القوة القائم المهدی و شدة اصحاب که گفتیم منظور از قوة حضرت قائم آل محمد است و شدة اصحاب آن حضرت هستند. باز در آیه 93 خداوند از زبان شعیب پیامبر فرمودند: «سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيه» به زودی شما خواهید دانست که عذاب ذلت و خواری برای کدام یک از من و شما خواهد آمد «وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ» پس شما منتظر باشید که من هم منتظرم. که در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 358 آمده است: فعلیکم بالصبر فانه انما یجئ الفرج علی الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم بر شما باد که صبر کنید به درستی که فرج در نومیدی می آید به درستی که کسانی که قبل از شما بودند از شما صابرتر بودند.

در این آیه 109 سوره هود صحبت با رسول خداست. در تفسیر صافی ذیل این آیه می فرماید: بعد از این که برای تو قصه های مختلف اقوام گذشته و سوء عاقبت آن ها را به خاطر پرستش بت ها بیان کردیم تو هرگز در شک و تردید مباش از آن که اینان بت ها را عبادت می کنند. اما گرفتار شدند آن ها به مانند آنچه گذشتگان نیز گرفتار شدند به خاطر تسلی دادن به پیامبر و وعده ی انتقام گرفتن از آن ها می باشد. خداوند (در این جا می خواهد بفرماید که در آینده حکومتی برپا می شود که در آن حکومت بت پرستی نیست. لا یعبدوننی بی شیئا) آنان عبادت می کنند آن گونه که پدرانشان بت ها را عبادت می کردند هیچ تفاوتی بین آنان و پدرانشان در بت پرستی نیست عده ای از این ها در گذشته عذاب شدند عده ای هم در زمان حضرت ولی عصر عذاب می شوند و خداوند می فرمایند: و انت لموفوهم نصیبهم غیرمنقوص یعنی به طور کامل این ها را عذاب می کنیم (به دست آن پادشاهی که می آید.) حکومت امام زمان حکومت مهر است حکومت محبت است حکومت دوستی است حکومت عدل و داد است حکومت الله است در زمان ایشان همه از این مهر و محبت و دوستی و عدل ... استفاده می کنند اما متأسفانه عده ای هستند که عناد دارند همیشه راه انبیا را

ص: 90

بسته اند و تلاش می کنند راه پیشرفت امام مهدی را نیز ببندند دیگر آن حضرت که حکم به باطن می کنند به آن ها مهلت نمی دهند و آن ها را با عذاب از سر راه توحیدی خود برمی دارندکه همه ی این ها همان «نصیبهم غیرمنقوص» است.

ص: 91

153. منكران قرآن در حكومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جايى ندارند

سوره هود آيه 110

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ ...

و به راستى كه ما كتاب را بر موسى فرستاديم، آن گاه درباره آن اختلاف شد.

در كتاب اصول كافى (ط-الإسلامیه) مجلد 8 صفحه 287 حديث 432، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 474، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 794 حدیث 9454 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 400 حدیث 227 آمده است:

على بن محمّد، عن على بن العباس، عن الحسن بن عبد الرحمن، عن عاصم بن حميد، عن ابى حمزه، عن ابى جعفر(علیه السلام) ... و فى قوله عزّوجلّ: «لَقَدْ آتَيْنا مُوسى الكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ» قال: إختلفوا كما إختلف هذه الامة فى الكتاب و سيختلفون فى الكتاب الذى مع القائم الذى يأتيهم به حتى يُنكره ناسٌ كثير فيقدمهم فيضرب اعناقهم.

حضرت صادق(علیه السلام) درباره گفتار خداى عزّوجل: (و به راستى كه ما كتاب را بر موسى فرستاديم، آن گاه درباره آن اختلاف شد) فرمود: اختلاف كردند چنانچه اين امت در قرآن اختلاف كردند، محققاً در كتابى هم كه با حضرت قائم(عج) است و براى آن ها بياورد اختلاف خواهند كرد، بدان حد كه جمع زيادى آن را انكار كنند و آن حضرت آن ها را[كه منكر شده اند]پيش دارد و گردنشان را بزند.

ص: 92

154. ائمه طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امركننده

154. ائمه طاهرين(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امركننده به معروف و نهى كننده از منكرند

سوره هود آيه 116

فَلَوْلا كانَ مِنَ القُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الفَسادِ فِي الأَرضِ إِلاّ قَلِيلاً مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَكانُوا مُجْرِمِينَ

پس چرا از قرون گذشته و پيش از شما، بازماندگانى كه از فساد و تباه كارى در روى زمين نهی کنند، نبودند، مگر عده كمى از آنان كه نجاتشان داديم و آنان که ستم کردند، دنباله رو چیزی از نعمت و ثروت شدند و آنان گنهکار بودند.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 244، چنين آورده است:

حاكم حسكانى گويد: ابوالقاسم عبد الرحمن بن محمّد حسنى خبر داد از فرات بن ابراهيم كوفى و او گفت خبر داد به من جعفربن محمّد فزارى از عباد و از حسين بن حماد، از پدرش، از زياد مدنى، از زيدبن على بن الحسين(علیه السلام) در فرموده خداوند متعال: «فَلَوْلا كانَ مِنَ القُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الفَسادِ فِي الأَرضِ» پس چرا (امت ها و گروه هاى) پيش از شما از زمان هاى گذشته، صاحبان خرد (و انديشه و ايمان) نبودند تا از فساد و گناه در روى زمين بازدارند؟ فرمود: اين آيه درباره ما اهل بيت نازل شده است (كه صاحبان خرد و ايمان هستيم و نهى از منكر از فساد مى كنيم).

خداوند عالم در اين آيه شريفه مى فرمايد: «چرا افراد پيش از شما از امّت هاى گذشته، صاحبان خرد و انديشه و ايمان نبودند تا از منكرات و خرابى ها در زمين نهى نمايند و از پايمال شدن احكام الهى جلوگيرى كنند احكام الهى پايمال گردد و جلوى گسترش ظلم را بگيرند؛ تنها

ص: 93

عده اى اندك بودند كه نهى از منكر و ظلم و فساد نمودند، بنابراين، آن عده اندك را از عذاب هايى كه بر اقوام گذشته چون عاد، ثمود، فرعون، نوح، لوط و شعيب و... فرستاديم نجات داديم.

اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) همگى از آن هايى هستند كه صاحبان ايمان و خرد و انديشه اند و در زمين نهى از منكر و ظلم و فساد مى نمايند، بنابراين، همگى آن ها اهل نجات هستند. از اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام)، هم اكنون حضرت مهدى موعود حجه بن الحسن العسكرى(عج) عهده دار اين مقام است.

2. سبط ابن جوزى حنفى در تذكرة الخواص الامة صفحه 377، آورده است:

قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم: يخرج فى آخرالزمان رجل من ولدى، اسمه كاسمى و كَكُنيته كنيتى، يملاء الارض عدلاً كمى ملئت جوراً، فذلك هو المهدى.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: در آخرالزمان مردى از فرزندان من كه اسم او مانند اسم من و كنيه او مانند كنيه من است قيام مى كند، او زمين را پر از عدل خواهد كرد، همان طور كه از ظلم جور پر شده بود، او همان مهدى موعود(عج) است.

3. در صحيح ابن ماجه، صحيح ابى داوود مجلد 2 صفحه 207 (كتاب المهدى)، صحيح حافظ ترمذى، كتاب ينابيع المودة خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 154، مسند امام احمد حنبل و كتاب نور الابصار صفحه 154 باب 2 نوشته خواجه شبلنجى شافعى، چنين آمده است:

قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم: لو لم يبق من الدهر الاّ يوم، لبعث اللّه رجلا من اهل بيتى يملائها عدلا كمى ملئت جورا.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر نماند از عمر دنيا مگر يك روز، خداوند در آن روز مردى از اهل بيت و خانواده من را برانگيزد، زمين را پر از عدل مى كند، همان طور كه از ظلم و جور پر شده بود.

ص: 94

155. از میان 73 فرقه، فقط شیعیان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر

155. از میان 73 فرقه، فقط شیعیان ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر شیعیان حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر حق هستند

سوره هود آیه 118

وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفينَ

و اگر پروردگارت می خواست یقینا تمام مردم را[از روی اجبار] یک امت واحد قرار می داد، ولیکن دائم باهم در اختلاف خواهند بود.

محدث والامقام علامه ی بزرگوار محمدبن یعقوب کلینی در اصول کافی (ط-الإسلامیه) مجلد 1 صفحه 429 حدیث 83، وسائل الشیعه مجلد 27 صفحه 67 حدیث 33218، بحارالانوار مجلد 5 باب 7 صفحه 195 حدیث 1 و مجلد 24 باب 67 صفحه 353 حدیث 73، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 702 حدیث 9191 و مجلد 3 صفحه 145 حدیث 5211، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 404 حدیث آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(1) يَا أَبَا عُبَيْدَةَ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي إِصَابَةِ الْقَوْلِ وَ كُلُّهُمْ هَالِكٌ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ« إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ» قَالَ هُمْ شِيعَتُنَا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» يَقُولُ لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ الَّتِي يَقُولُ- «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ»(2) يَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَيْ ءٍ هُمْ شِيعَتُنَا ثُمَّ قَالَ«فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ» يَعْنِي وَلَايَةَ غَيْرِ الْإِمَامِ وَ طَاعَتَهُ ثُمَّ قَالَ «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ»(3) يَعْنِي النَّبِيَّ ص وَ الْوَصِيَّ وَ الْقَائِمَ «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ» إِذَا قَامَ «وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ» وَ الْمُنْكَرُ

ص: 95


1- . سوره هود آیات 118 و 119
2- . سوره اعراف آیه 156
3- . سوره اعراف آیه 157

مَنْ أَنْكَرَ فَضْلَ الْإِمَامِ وَ جَحَدَهُ- «وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ» أَخْذَ الْعِلْمِ مِنْ أَهْلِهِ- «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ» وَ الْخَبَائِثُ قَوْلُ مَنْ خَالَفَ- «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ» وَ هِيَ الذُّنُوبُ الَّتِي كَانُوا فِيهَا قَبْلَ مَعْرِفَتِهِمْ فَضْلَ الْإِمَامِ- «وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ» وَ الْأَغْلَالُ مَا كَانُوا يَقُولُونَ مِمَّا لَمْ يَكُونُوا أُمِرُوا بِهِ مِنْ تَرْكِ فَضْلِ الْإِمَامِ فَلَمَّا عَرَفُوا فَضْلَ الْإِمَامِ وَضَعَ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْإِصْرُ الذَّنْبُ وَ هِيَ الْآصَارُ ثُمَّ نَسَبَهُمْ فَقَالَ «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ» يَعْنِي بِالْإِمَامِ «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(1) يَعْنِي الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ وَ «الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها»(2) وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ «أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ»(3) ثُمَّ جَزَاهُمْ فَقَالَ «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة»(4) وَ الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ وَ بِظُهُورِهِ وَ بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِالنَّجَاةِ فِي الْآخِرَةِ وَ الْوُرُودِ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقِينَ عَلَى الْحَوْضِ.

کلینی با سند خود از ابوعبیده حذّا روایت کرده است که گفت: از امام باقر راجع به استطاعت و گفتار مردم (اهل سنت) در آن باره سؤال کردم. پس حضرت این آیه را تلاوت نموده (مردم [از لحاظ اعتقادات] مختلف خواهند بود مگر آن هایی را که پروردگارت به آن ها رحم نموده (و به راه حق هدایتشان نماید) و ایشان را برای ترحم آفریده است) و فرمودند: ای اباعبیده، مردم در رسیدن به سخن حق مختلف هستند و همگی در هلاکت می باشند [چون حق را کنار گذاشته و از باطل پیروی می کنند]، عرض کردم: خدا می فرماید (مگر کسانی که پروردگارت به آنها رحم کرده) [منظور چیست؟] حضرت فرمودند: آن ها شیعیان ما [اهل بیت] هستند که خداوند آنان را برای رحمت خود آفریده است و هم چنان که فرمود: (و ایشان را برای ترحّم آفرید) که [منظور از] رحمت، اطاعت از امام می باشد و [امام همان رحمتی است که] خداوند می فرماید: (رحمت من همه چیز را فراگرفته است) که منظور از آن رحمت، علم امام است چون علم امام برگرفته شده از علم خداوند است و منظور از همه چیز، شیعیان ما هستند. سپس فرمود (رحمت خویش را برای کسانی کهتقوا

ص: 96


1- . سوره اعراف آیه 157
2- . سوره زمر آیه 17
3- . سوره زمر آیه 54
4- . سوره يونس آیه 64

داشته باشند مقرر می دارم) یعنی از پذیرش ولایت و اطاعت از غیر امام پرهیز کنند سپس فرمود: (او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته شده می یابند) که مقصود از آن پیغمبر و وصی او و امام قائم (آل محمد) هستند (که ایشان را امر به معروف می کند) زمانی که (حضرت قائم آل محمد) قیام نماید (و از منکر [و فحشا و کارهای خلاف] بازشان می دارد) و منظور از منکر کسی است که فضل و مقام امام را انکار کند و نپذیرد (و چیزهای پاکیزه را برایشان حلال می گرداند) که مقصود از چیزهای پاکیزه به دست آوردن علم از اهلش می باشد (و پلیدی ها را برایشان حرام می کند) که پلیدی ها، گفتار مخالفین است (و بار سنگین را از گردنشان برمی دارد) و آن گناهانی است که پیش از شناختن فضل و مقام امام در بین آن ها رایج بوده است (و بندها و زنجیرهایی که بر دوش داشتند [برمی دارند]) و اغلال و زنجیرها، همان سخنانی است که درباره ی ترک فضائل امام می گفتند و مأمور به آن گفتار نبودند، پس موقعی که فضل و مقام امام را بشناسند، بار سنگین گناهانشان از دوش آنان برداشته شود و إصر همان گناه است، سپس خداوند متعال آن ها را معرفی کرده و فرموده است (پس کسانی که به او (یعنی به امام) ایمان آورده اند) یعنی به امام (و او را گرامی داشته و یاریش کرده اند و از نوری که همراه او نازل شده پیروی نمودند، ایشان همان افراد رستگار هستند) یعنی کسانی که از پرستش جبت و طاغوت دوری جسته اند (و طاغوتی که آن را می پرستیدند) و جبت و طاغوت فلان و فلان و فلان هستند و پرستش، همان اطاعت مردم از ایشان است، سپس فرمود (به سوی پروردگار خود بازگردید و تسلیم او شوید) سپس پاداش و جزای ایشان را بیان نموده و فرموده است (بشارت در زندگی دنیا و آخرت برای ایشان است) و امام به قیام قائم و به ظهور او و به کشتن دشمنانش و نجات در آخرت و ورود بر محمد و آل راستگوی او- که صلوات خدا بر محمد و آل محمد باد – بر حوض کوثر بشارت می دهد.

ص: 97

156. ما خلق شده ایم تا از امام زمان اطاعت کنیم که اطاعت از امام زمان

156. ما خلق شده ایم تا از امام زمان اطاعت کنیم که اطاعت از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان را بنده ی خدا می سازد

سوره هود آیه 119

إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعين

تفسیرمگر کسانی که پروردگارت به آنان رحم کرده و به همین سبب آنان را آفریده است و فرمان حتمی پروردگارت تحقق یافت که دوزخ را از جن و انس پر خواهم کرد

در تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 404 حدیث 248 به نقل از اصول کافی(ط-الإسلامیه) مجلد 1 صفحه 429 حدیث 83 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ وَ قَوْلِ النَّاسِ؟ فَقَالَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(1) يَا أَبَا عُبَيْدَةَ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي إِصَابَةِ الْقَوْلِ وَ كُلُّهُمْ هَالِكٌ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ» قَالَ هُمْ شِيعَتُنَا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» يَقُولُ لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ الَّتِي يَقُولُ- «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ» يَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَيْ ءٍ هُمْ شِيعَتُنَا

خداوند در قرآن کریم می فرمایند « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» ما خلق نکردیم جن و انس را که ما را عبادت کنند. پس علت غایی از خلقت، عبادت است. در آیه ی فوق می فرمایند: «إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» حضرت امام باقر می فرمایند "لِطَاعَةِ الْإِمَامِ الرَّحْمَةُ" این ها خلق شده اند برای طاعت و اطاعت از امام و این بدین خاطر است که اگر انسان اطاعت از امام کند امام او را به سرمنزلت عبودیت واقعی دعوت می کندبا دستورات امام زمان و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) می توانیم به نحو احسن خداوند را عبادت کنیم. پس اطاعت و تبعیت از امام زمان سرانجام ما را عابد و مؤمن واقعی به خداوند می سازد.

ص: 98


1- . سوره هود آیات 118 و 119

157. حضرت یوسف پیامبر برای نجات از چاه، خداوند را به حضرت محمد و آل محمد

اشاره

157. حضرت یوسف پیامبر برای نجات از چاه، خداوند را به حضرت محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله) قسم می دهد و اکنون بزرگ ترین ذریه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره یوسف آیه 15

فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ في غَيابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُون

چون (یوسف) را [به صحرا] بردند و بر این عزم متفق شدند که او را در قعر چاه بیاندازند و ما به او وحی نمودیم که البته تو روزی برادران را به کار بدشان آگاه خواهی ساخت درحالی که آنان تو را نمی شناسند [و مقام تو را درک نمی کنند].

دراصول کافی(ط-دارالحدیث) مجلد 4 صفحه 498 حدیث 3382 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 415 حدیث 22، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 11 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 506 آمده است:

علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن محبوب، عن الحسن ابن عمارة الدهان، عن مسمع عن أبي عبد الله عليه السلام، قال: «لما طرح إخوة يوسف يوسف في الجب، أتاه جبرئيل عليه السلام، فدخل عليه، فقال: يا غلام، ما تصنع هاهنا؟ فقال: إن إخوتي ألقوني في الجب، قال: فتحب أن تخرج منه؟ قال: ذاك إلى الله- عز و جل- إن شاء أخرجني». قال: «فقال له: إن الله تعالى يقول لك: ادعني بهذا الدعاء حتى أخرجك من الجب، فقال له: و ما الدعاء؟ فقال: قل: اللهم إني أسألك بأن لك الحمد، لاإله إلا أنت المنان، بديع السماوات و الأرض، ذو الجلال و الإكرام أن تصلي على محمد و آل محمد، و أن تجعل لي مما أنا فيه فرجا و مخرجا». قال: «ثم كان من قصته ما ذكر الله في كتابه».در اصول کافی علی بن ابراهیم از پدرش و ایشان از حسن بن محبوب... و از حضرت امام صادق روایت کرده که چون برادران یوسف او را در قعر چاه انداختند، جبرئیل نزد او آمده

ص: 99

و گفت: ای پسر در اینجا چه می کنی؟ یوسف گفت: برادران من مرا در چاه افکنده اند. جبرئیل گفت: دوست داری از این چاه بیرون آیی؟ یوسف گفت: این بستگی به اراده ی خداوند دارد که اگر بخواهد مرا از اینجا بیرون می برد. جبرئیل گفت: پس [برای نجات از چاه] خداوند تعالی به تو فرموده است: این دعا را بخوان تا ما تو را از محنت این چاه خلاص کنیم. یوسف گفت: آن دعا کدام است؟ جبرئیل گفت: [این دعا را] بخوان. خداوندا به درستی که تو را مسئلت می نمایم به اینکه حمد و ستایش تنها مخصوص تو است و الهی جز تو نیست که تو بخشنده ایی، آفریننده ی زمین و آسمانی، تو صاحب جلال و کرامتی، خداوندا درود و صلوات خود را بر محمد و آل محمد بفرست و برای من از آنچه در آن هستم گشایشی و سببی برای بیرون شدن، قرار ده.سپس قصه یوسف همان بود که خداوند در کتابش (قرآن) آنرا بیان فرمود.

ختم صلوات برای نجات از گرفتاری ها و مشکلات

استاد بزرگوار آیة الله العظمی مرحوم میرزا مهدی غروی اصفهانی در کتاب برنامه ی زندگی ختم صلوات را چنین آورده اند:

برای ذکر شریف صلوات فواید زیادی ذکر شده است. بعضی از بزرگان هیچ ذکری را به اندازه ی صلوات اهمیت نمی دادند. در روایات صحیحه وارد شده است دعایی که اول و آخر آن صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام داشته باشد، آن دعا مستجاب می شود زیرا دعایی که اول و آخرش مستجاب می شود وسط آن هم به برکت صلوات مستجاب شده ی اول و آخرش مستجاب خواهد شد. بعضی از اساتید می فرمودند: در هر حال هستید و برای هر گرفتاری که دارید صلوات بفرستید مخصوصاً ثواب آن را برای ارواح مطهره ی چهارده معصوم علیهم السلام هدیه کنید.

کیفیت ختم صلوات

سیزده روز، هر روزی با تسبیح (تربت اگر باشد بهتر است.) در وقت معین هزار مرتبه صلوات می فرستید. روز اول هدیه می کنید برای روح مطهر حضرت خاتم الانبیا روز دوم برای روح مطهر حضرت صدیقه روز سوم برای روح مطهر حضرت امیرالمؤمنین هر روزی برای یک نفر از ائمه

ص: 100

روز سیزدهم که تمام شد تسبیح را رو به قبله زیر آسمان آویزان می کنید چون حاجت شما برآورده شد هزار مرتبه صلوات می فرستید و به پیشگاه مقدس امام زمان هدیه می کنید.

لازم به ذکر است که بسیاری از افراد این ختم صلوات را گرفته اند و همان روزهای اول به نتیجه ی خوب و یا عالی رسیده اند. شاید شما هم همان روزهای اول ان شاءالله نتیجه بگیرید. سپس تا انتهای ختم، ذکر صلوات را ادامه دهید.

ص: 101

158. برای حل مشکلات، باید زیاد برای تعجیل در فرج دعا کرد

158. برای حل مشکلات، باید زیاد برای تعجیل در فرج دعا کرد

سوره یوسف آیه 87

يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون

ای پسرانم! بروید آن گاه از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نباشید؛ زیرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأیوس نمی شوند.

در طول تاریخ اسلامی چیزی که در بلایا و گرفتاری های مسلمین و مخصوصاً شیعیان را زنده نگه داشته است، اعتقاد به مهدویت بوده است و یا آن چیزی که به انبیای الهی در طول تاریخ قدرت بخشیده است باز اعتقاد به حضرت بقیة الله الاعظم بوده است و هرگاه پیامبران الهی با مشکلات طاقت فرسا روبه رو می شدند، خداوند آینده ی درخشان ظهور را به آن ها نشان می داد لذا همه منتظر ایشان بودند و باز در طول تاریخ منتظران واقعی هرگز از بزرگترین رحمت خداوند که وجود مبارک حضرت بقیة الله الاعظم است، غافل نمی گشتند و همیشه منتظر بودند چنان که آیه ی فوق تنزیلش درباره ی حضرت یعقوب است که همیشه منتظر حضرت یوسف بود اما تأویلش درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم است. حضرت یعقوب هرگز در رسیدن به یوسف مأیوس نمی گشت؛ همیشه می گفتند یوسف را گرگ دریده است اما ایشان به همان پسرانی که این دروغ را ساخته بودند می فرمایند ای فرزندانم بروید و درباره ی برادرتان یوسف تجسس کنید و او را بیابید و از رحمت خداوند مأیوس نشوید و به آن ها تذکر می داد که مؤمن هرگز مأیوس نمی شود و مأیوس از رحمت خداوند کافر است لذا در ارتباط با اعتقاد به مهدویت و انتظار منتظران واقعی برای ظهور ایشان داریم:

ص: 102

1. کتاب کمال الدین شیخ صدوق مجلد 2 باب 55 صفحه 645 حدیث 6 و بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 123 حدیث 7 و تفسیر فرات کوفی صفحه 366 حدیث 499 و ترجمه ی کمال الدین مجلد 2 باب 59 صفحه 357 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: الْمُنْتَظِرُ لِأَمْرِنَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.

امام ششم به گفته ی پدرانش از حضرت امیرالمؤمنین روایت کرده که فرمودند: منتظر امر ما مانند کسی است که در جهاد در راه خدا به خون خود غلطد.

2. در مفاتیح الجنان باب سوم (باب زیارات) فصل دهم زیارت دوم حضرت صاحب الامر صفحه 856 آمده است:

فَلَوْ تَطَاوَلَتِ الدُّهُورُ وَ تَمَادَتِ الْأَعْمَارُ، لَمْ أَزْدَدْ فِيكَ إِلَّا يَقِيناً، وَ لَكَ إِلَّا حُبّاً، وَ عَلَيْكَ إِلَّا مُتَّكَلًا وَ مُعْتَمَداً، وَ لِظُهُورِكَ إِلَّا مُتَوَقَّعاً وَ مُنْتَظَراً، وَ لِجِهَادِي بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَرَقَّباً، فَأَبْذُلُ نَفْسِي وَ مَالِي وَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ جَمِيعَ مَا خَوَّلَنِي رَبِّي بَيْنَ يَدَيْكَ وَ التَّصَرُّفَ بَيْنَ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ، مَوْلَايَ، فَإِنْ أَدْرَكْتُ أَيَّامَكَ الزَّاهِرَةَ وَ أَعْلَامَكَ الْبَاهِرَةَ، فَهَا أَنَا ذَا عَبْدُكَ المُتَصَرِّفُ بَيْنَ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ، أَرْجُو بِهِ الشَّهَادَةَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ الْفَوْزَ لَدَيْكَ.

مولای من شاهد باش که اگر روزگارها طولانی شود و عمرها به سر آید از ایمان به تو برنمی گردم بلکه روز به روز بر یقینم بیافزاید و دوستی من به تو زیادتر شود و بیشتر به تو پشت گرم و قوی دل گردم و با اشتیاق فراوان تر انتظار ظهور تو را داشته باشم و برای جهاد در پیشگاه تو آماده تر شوم، پس اینک جانم و مالم و فرزندانم و خانواده ام و جمیع آنچه پروردگارم به من ارزانی داشته­ را به تو فدا می کنم و فرمان و نهی تو را بی چون و چرا گردن می نهم،مولا من اگر روزگار درخشانت را و پرچم های رقصانت را دریافتم، همان چاکر مطیع امر و نهی تو خواهم بود و انتظار شهادت منظورم شهادت در رکاب حضرتت راه و سعادت در پیشگاه حضورت را دارم.

ص: 103

159. سیدبن طاووس فرمودند: با این آیات، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

159. سیدبن طاووس فرمودند: با این آیات، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مورد خطاب قرار دهیم

سوره یوسف آیه 88

يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقين

ای عزیز [مصر] مشکلات و (گرفتاری ها و قحطی) ما و اهل ما را مس و لمس کرده است و ما را آزار می دهد و ما با متاعی ناچیز و بی قدر آمدیم، پس شما پیمانه ی ما را [پر از گندم] کن [و به سرمایه ی اندک ما نگاه مکن] و شما به ما تصدق فرما، همانا خداوند صدقه دهنده­­گان را پاداش می دهد.

این آیه بیان گر زمانی است که برادران حضرت یوسف با حال پریشان و روحیه ی بسیار ضعیف و در منتها درجه ی شکست و درهم ریختگی خدمت ایشان آمدند. آن ها حضرت یوسف را نمی شناختند اما حضرت یوسف همه را می شناسند و به بدی آن ها که در حق او کردند نگاه نمی کند. آن ها سبب شدند او در چاه افکنده شود و کاروان آن ها را به مصر ببرد و به عنوان غلام به عزیز مصر بفروشند و به مدت زیادی به زندان افکنده شود.

حال شما در نظر بگیرید این همه بدی در باره ی حضرت یوسف کردند اما یوسف امروز عزیز مصر است. یوسف پیامبر در فکر انتقام نیست و دستور می دهند از آن ها پذیرایی گرم به عمل بیاورند و به آن ها لباس های فاخر دادند و دستور دادند، بارهای آن ها را از گندم پر کرده اند و هر چه می خواهندبه آن ها گندم بدهند و پول هم از آن ها نمی گیرد در این باره سیدبن طاووس درکتاب کشف المحجة لثمرة المهجه که مرحوم آیة الله سید محمدباقر شهیدی گلپایگانی، آنرا تحت عنوان «برنامه سعادت» ترجمه کرده است، در صفحه 194 نوشته است:

ص: 104

و در مقام مخاطبه با آن حضرت (یعنی هر وقت حاجتی داشتید) بعد از سلام به حضرتش زیارتی را که اول آن سلام الله الکامل(1) است، بخوان و من آن را در کتاب المهمات ذکر نموده ام و بگو:

«يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقين»

یعنی پسرم، سید محمد، هرگاه خواستی با حضرت درد و دل کنی و سخن بگویی و حاجت داشتی بگو ای عزیز من مشکلات و گرفتاری ها ما را مس نموده است و ما و کسان ما را آزار می دهد و ما خدمت شما (پول) اندکی آورده ایم [و برای تجارت با شما ثمن قابل توجه نداریم اما شما مردانگی را در حق ما] تمام کنید و پیمانه های ما را پر نمایید. [اصلاً] به ما صدقه بدهید که همانا خداوند به صدقه دهنده گان پاداش و مزد می دهد.

[و در نجوای با امام زمان بگو] «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئين»(2) (ای عزیز من) به خدا قسم که به تحقیق برگزیده است خداوند تو را بر ما و به درستی که ما خطاکاران هستیم [و به آن حضرت بگو] «اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئين»(3) (ای آقای من) برای ما از خداوند طلب آمرزش کن و از خداوند بخواه از گناهان ما بگذرد و بگو سید و مولای ما این ها مقام برادران یوسف است با برادر و پدر و خود، که بعد از آن همه جنایات به آنان ترحم فرمودند و از گناهانشان گذشتند، پس اگر ما در نزد خداوند و رسول و پدران بزرگوارت و نزد تو مرضی و پسندیده نیستیم، تو ای سید ما اولی و احقی به این که ما را مشمول رحمت و حلم و کرم خود قرار دهی از حضرت یوسف که برادران خود را مشمول عطوفت و مهربانی و احسان خود قرار داد...

و بگو [ای سید و مولای من] من در حدیث دیده ام که چون حضرت موسی به قارون که از خویشان او بود نفرین کرد و زمین او را فرو برد، قارون فریاد برآورد: وارحماه خداوند جل جلاله به زمین امر فرمود که دیگر او را فرو نبر، و حق و حرمت این استغاثه را رعایت فرمود. من نیز عرضه می دارم: وارحماه!

ص: 105


1- . در کتاب مفاتیح الجنان به نقل از کتاب کلم طیب نوشته ی سید علی خان رحمة الله علیه نقل نموده است. در بخش اعمال مقام صاحب الزمان در مسجد سهله.
2- .[2]سوره یوسف آیه 91
3- . سوره یوسف آیه 97

160. یکی از شباهت های حضرت یوسف(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

160. یکی از شباهت های حضرت یوسف(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، داشتن غیبت است

سوره یوسف آیه 90

قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

الدین [برادران یوسف] گفتند: آیا تو خود یوسفی؟!گفت: من یوسفم و این برادر من است، همانا خدا بر ما منت نهاده است؛ بی ­تردید هر کس پرهیزکاری کند و شکیبایی ورزد سپاداش شایسته می یابد]؛ پس به درستی که خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.

1. کمال الدین مجلد 1 صفحه 144 حدیث 11 و ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 247، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 142 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ فِي الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ قُلْتُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُ خَبَرَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ فَقَالَ لِي وَ مَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَشْبَاهُ الْخَنَازِيرِ أَنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلَادَ أَنْبِيَاءَ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ لَهُمْ «أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي» فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي وَقْت مِنَ الْأَوْقَاتِ يُرِيدُ أَنْ يَسْتُرَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ يَوْماً مَلِكَ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُعَرِّفَهُ مَكَانَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ الْبِشَارَةِ فِي تِسْعَةِ أَيَّامٍ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَلِيُوسُفَ ع حِينَ قَالَ لَهُمْ «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي»(1)

ص: 106


1- . سوره يوسف آیه 90

سدير گويد از امام ششم شنيدم که ­فرمود:در قائم سنتی است از يوسف، گفتم گويا به ياد خبر او يا غيبت او باشيد؟ به من فرمود: اين امت خوك صفت چه چیز را انكار می کنند كه برادران يوسف از اسباط و فرزندان انبیاء بودند، با يوسف تجارت كردند و خريد و فروش نمودند درحالیکه آنها برادرانش بودند و او هم برادرشان بود، پس او را نمی شناختند تا خودش به آن ها گفت (من يوسف هستم و اين برادر من است) پس چرا اين امت منكر مي شوند كه خداى عز و جل در يك وقتی از اوقات، بخواهد حجت خود را از آن ها پنهان كند، به درستی که يوسف يك روزى پادشاه مصر بود و ميان او و پدرش هيجده روز مسافت بود، پس اگر خداوند تبارک و تعالی مي خواست جاى او را به او بفهماند بدان توانا بود، به خدا قسم چون مژده به آن ها رسيد، يعقوب و فرزندانش نه روزه به مصر رسيدند، پس چرا اين امت منكرند كه خداى عز و جل با حجت خود همان كند كه با يوسف كرد که امام غایب ميان آن ها گردش مي كند و در بازارهاى آن ها راه مي رود و پا روى فرش آن ها مي نهد درحالیکه آن ها، او را نشناسند تا آن كه خداى عز و جل به او اجازه دهد كه خود را به آن ها معرفى كند چنانچه به يوسف اجازه داد. آن گاه كه به آن ها گفت: (مي دانيد با يوسف و برادرش چه كرديد وقتى كه نادان بوديد؟ گفتند: ها، تو خود يوسف هستى؟ گفت من يوسف هستم و اين برادر من است).

2. در غیبت نعمانی باب دهم صفحه 163 حدیث 4 (نوشته ی شیخ محمدبن ابراهیم نعمانی) و در ترجمه ی آن (ترجمه فهری) باب 10 صفحه 187 حدیث 4 و در بحارالانوار مجلد 52 باب 23 صفحه 154 حدیث 9 به نقل از سدیر صیرفی از حضرت امام صادق آمده است:این مدرک را در نرم افزار پیدا نکردم

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الْعَلَوِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ لَشَبَهاً مِنْ يُوسُفَ فَقُلْتُ فَكَأَنَّكَ تُخْبِرُنَا بِغَيْبَةٍ أَوْ حَيْرَةٍ فَقَالَ مَا يُنْكِرُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَلْعُونُ أَشْبَاهُ الْخَنَازِيرِ مِنْ ذَلِكَ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا عُقَلَاءَ أَلِبَّاءَ أَسْبَاطاً أَوْلَادَ أَنْبِيَاءَ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَكَلَّمُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ تَاجَرُوهُ وَ رَاوَدُوهُ وَ كَانُوا إِخْوَتَهُ وَ هُو أَخُوهُمْ لَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ وَ قَالَ لَهُمْ أَنَا يُوسُفُ فَعَرَفُوهُ حِينَئِذٍ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ يُرِيدُ فِي وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ أَنْ يَسْتُرَ

ص: 107

حُجَّتَهُ عَنْهُمْ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَبِيهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ أَنْ يُعْلِمَهُ بِمَكَانِهِ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ الْبِشَارَةِ تِسْعَةَ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ وَ أَنْ يَكُونَ صَاحِبُكُمُ الْمَظْلُومُ الْمَجْحُودُ حَقَّهُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ يَتَرَدَّدُ بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ فُرُشَهُمْ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حِينَ قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ- «إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُف»(1)

حديث كرد ما را علىّ بن احمد او گفت: حديث كرد ما را عبيد اللَّه بن موسى علوىّ از احمد بن الحسين و او از احمد بن هلال و او از عبد الرّحمن بن ابى نجران و او از فضالة بن ايّوب و او از سدير صيرفىّ) كه گفت: شنيدم ابى عبداللَّه امام صادق عليه السلام ميفرمود: صاحب اين امر را شباهتى به يوسف است. عرض كردم: گویى ما را از غيبت و يا حيرتى آگاه مي فرمایيد؟ فرمود: اين مردم ملعون خنزيرنما چرا اين سخن را نمى پذيرند؟ برادران يوسف خردمندانى بودند چيز فهم و نواده ها و فرزندان پيامبران بودند بر يوسف وارد شدند و با او سخن گفتند و با هم گفتگو كردند و با او تجارت نمودند، رفت و آمد داشتند، برادرانش بودند و او برادر اينان بود با اين همه تا او خود را نشناساند نشناختند و وقتى گفت: من يوسفم شناختند پس اين امّت حيران و سرگردان چرا باور ندارند كه خداى عزّ و جلّ در وقتى از اوقات بخواهد حجّت خود را از آنان پوشيده بدارد يوسف پادشاه مصر بود و فاصله ميان او و پدرش هيجده روز راه بود اگر خدا مي خواست جايگاه او را به پدرش معلوم كند مي توانست، به خدا قسم هنگامى كه مژده يوسف رسيد يعقوب و فرزندانش از راه بيابان نه روزه به مصر رسيدند. پس اين امّت چرا باور ندارند كه خداوند، همان كارى كه با يوسف كرد با حجّت خود بكند و صاحب مظلوم شما كه حقّش را انكار مي كنند يعنى صاحب اين امر در ميان آنان رفت و آمد داشته باشد و در بازارهاشان راه برود و پا روى فرش هايشان بگذارد و آنان او را نشناسند تا آن گاه كه خدا اجازه فرمايد تا او خود را بشناساند چنانچه به يوسف اجازه داد هنگامى كه برادرانش گفتند آيا تو همان يوسفى؟ گفت: من يوسفم.

ص: 108


1- .[1] سوره یوسف آیه 90

3. در غیبت نعمانی باب 10 صفحه 141 حدیث 2 و در ترجمه ی آن باب 10 صفحه 158 آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع خَبَرٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ عَشْرٍ تَرْوِيهِ إِنَّ لِكُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ لِكُلِّ صَوَابٍ نُوراً ثُمَّ قَالَ إِنَّا وَ اللَّهِ لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِنَا فَقِيهاً حَتَّى يُلْحَنَ لَهُ فَيَعْرِفَ اللَّحْنَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ إِنَّ مِنْ وَرَائِكُمْ فِتَناً مُظْلِمَةً عَمْيَاءَ مُنْكَسِفَةً لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا النُّوَمَةُ قِيلَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا النُّوَمَةُ قَالَ الَّذِي يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَ لَكِنَّ الْحُجَّةَ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ كَمَا كَانَ يُوسُفُ يَعْرِفُ النَّاسَ «وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ»(1) ثُمَّ تَلَا «يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»(2)

خبر داد ما را محمّد بن همام و محمّد بن حسن بن محمّد بن جمهور هر دو از حسن بن محمّد جمهور او گفت: حديث كرد ما را پدرم از بعض رجال خود و او از مفضّل بن عمر که او گفت: ابا عبداللَّه (امام صادق) عليه السلام فرمود: اگر يك خبر را خوب درك كنى بهتر از ده خبر است كه باز گوى آن ها باشى، به درستی که هر حقى، حقيقتى دارد و هر صوابى را نورى هست، سپس فرمود: بخدا قسم كه ما فردی از شيعیان خودمان را فقيه و چيز فهم بشمار نمى آوريم تا آن كه با او به رمز و كنايه حرف بزنيم و او معناى رمز و كنايه ما را بفهمد،همانا امير المؤمنين بر فراز منبر كوفه فرمود: در پشت سر شما فتنه هائى است تاريك و كورى آفرين و بى نور و از آن فتنه ها بجز نومه نجات نمى يابد.عرض شد يا امير المؤمنين (نومه) چيست؟ فرمود: كسى كه مردم را می شناسد ولى مردم او را نمی شناسند و بدانيد كه زمين از حجّت خدای عزوجل خالى نمى ماند ولى خداوند به زودى مردم را به خاطر ستم و تعدّى و اسراف بر خودشان از ديدار او كور خواهد كرد و اگر زمين يك ساعت از حجّت خدا خالى بماند اهل خود را فرو مى برد، ولى آن حجّت خدا مردم را مى شناسد و مردم او را نمى شناسند همان طور كه يوسف مردم را مى شناخت درحالی که

ص: 109


1- . سوره یوسف آیه 58
2- . سوره يس آیه 30

(آنان او را نمى شناختند) سپس اين آيه را تلاوت فرمود (چه حسرتى است بر بندگان كه هيچ فرستاده ایی براى آنان نيآمد مگر آن كه او را مسخره مي كردند).

4. در غیبت نعمانی باب 10 صفحه 163 فصل 4 حدیث 3 و در ترجمه ی آن صفحه 187 و بحارالانوار مجلد 51 باب 4 صفحه 41 حدیث 24 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ وَ سَعْدَانُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِيدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيُّ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ الْجَوَالِيقِيِّ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ ع يَقُولُ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِيهِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ.

خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد او گفت: حديث كرد ما را محمّد ابن مفضّل و سعدان بن اسحاق بن سعيد و احمدبن الحسين و محمّدبن احمدبن الحسن قطوانىّ همگى روايت كردند از حسن بن محبوب و او از هشام بن سالم جواليقىّ و او از يزيد كناسىّ) كه گفت: شنيدم حضرت اباجعفر امام باقر عليه السلام مي فرمودند: صاحب اين امر شباهتى به يوسف دارد که خداوند كارش را در يك شب اصلاح خواهد فرمود.

5. محدث بزرگوار شیخ حر عاملی در کتاب اثبات الهداة مجلد 5 فصل 5 صفحه 72 حدیث 94 و در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد1 باب «اثبات الغیبة» صفحه 28 از حضرت امام صادق روایت کرده است که فرمودند:

قد روي عن الصادق جعفر بن محمّد عليه السلام أنه قال: في القائم سنة من موسى و سنّة من يوسف، و سنّة من عيسى، و سنة من محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، فأما سنة من موسى فخائف يترقب، و أما سنة من يوسف فإن أخوته كانوا يبايعونه و يخاطبونه و لا يعرفونه، و أما سنة عيسى فالسياحة و أما سنة محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فالسيف.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: در حضرت قائم سنتی از موسی و سنتی از یوسف و سنتی از عیسی و سنتی از محمد است. اما سنت از موسی اینکه ترسان است درحالی که انتظار می کشد، و سنت از یوسف آنست که برادرانش با او خرید و فروش میکردند و صحبت می نمودند درحالی که او را نمی شناختند، و سنتی از عیسی سیاحت است و سنت از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) شمشیرش [برای بدکاران] است.

ص: 110

غیبت حضرت ولی عصر چگونه خواهد بود

با استفاده از آیات و روایات که بیان کردیم و در این باب نیز آوردیم، می توانیم غیبت حضرت ولی عصر را به دو صورت بیان کنیم:

1. این گونه بیان کنیم که حضرت ولی عصر در مکان باشند اما دیده نشوند و یا این که حضرت در مکانی باشند و بعضی افراد ایشان را ببینند اما دیگران او را نبینند. در تشرفات داشته ایم که حضرت در جمعی بوده اند، یک نفر حضرت را دیده است و دیگران ندیده اند و یا حضرت در جمعی بوده اند، دو یا سه یا چند نفر ایشان را دیده اند اما بقیه حضرت را نمی دیدند. این مطلب مورد قبول قرآن کریم است چنان که در سوره اسرا آیه 45 (درباره ی رسول خدا) آمده است: (وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً)

هنگامی که تو شروع به قرائت قرآن نمودی ما حجابی بین تو و کسانی که ایمان به آخرت ندارند ایجاد می کردیم حجابی پنهان که برای آنان قابل روئیت نیست، اما خداوند این قدرت را داردکه بین تو و آنان پوشیده نگه دارد که آن ها تو را نبینند.

مرحوم ابن فهد حلّی در کتاب عدة الداعی قسم دوم صفحه 295 آورده است:

ابامنذر هشام سائب کلبی [که حافظه قوی داشت] بر حضرت صادق علیه السلام وارد شد، پس حضرت صادق به او فرمودند تو کسی هستی که قران را تفسیر می کنی؟ گفت :بله،حضرت فرمودند مرا خبر بده از فرموده خداوند عزوجل برای نبی اش (و هنگامی که قرآن بخوانی، میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند،حجابی نامرئی قرار می دهیم)(1) هشام که چیست آن قرآنی که چون رسول خدا آنرا قرائت فرمایند، از ایشان (مردم) محجوب می شوند؟ هشام گفت: نمی دانم، حضرت فرمودند: پس چگونه گفتی که قرآن را تفسیر می کنی؟ گفتم ای فرزند رسول خدا بر من لطف فرموده و آنرا به من تعلیم بفرمایید، حضرت فرمودند: آیه ایی در سوره کهف و آیه ایی در سوره نحل و آیه ای در سوره جاثیه است که (أ فرأيت من اتخذ إلهه هواه و أضله الله على علم و ختم

ص: 111


1- . سوره اسراء آیه 45

على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله أ فلا تذكرون)(1) و در سوره نحل (أولئك الذين طبع الله على قلوبهم و سمعهم و أبصارهم و أولئك هم الغافلون)(2) و در سوره کهف (و من أظلم ممن ذكر بآيات ربه فأعرض عنها و نسي ما قدمت يداه إنا جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و في آذانهم وقرا و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذا أبدا)(3)

این سه آیه را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می خواندند و دیده نمی شدند و از چشم کفار محجوب می ماندند.

حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: هشام رفیقی داشت. این سه آیه را به او آموخت. پس از مدتی مغضوب حکومت شد و دولت او را زندانی کرد. او تا ده سال در زندان بود و هیچ راهی برای فرار نداشت. یک بار فرمایش حضرت امام صادق به یادش آمد که به وسیله ی هشام به او تعلیم داده شده بود و شروع کرد این آیات را خواندن و با احتیاط به مأموران زندان نزدیک شد. درک کرد که او را نمی بینند. سرانجام به وسیله ی همین آیات نجات پیدا کرد.

حضرت رضا(علیه السلام) این سه آیه را به موسی بن عمران کسروی آموختند. او با هفت کشتی دیگر و با عده ای به مسافرت رفت و در دریا دزدان دریایی به آن ها حمله کردند. او برای نجات این سه آیه را خواند. مشاهده می کرد که دزدان شش کشتی را توقیف و غارت می کردند، اما کشتی هفتم که او درونش بود، دیده نشد و با آن کاری نداشتند.

پس، یک بُعد غیبت امام زمان می تواند این گونه باشد که حضرت به مجلسی تشریف بیاورند و ایشان را نبینند و یا بعضی ببینند و دیگران نبینند. این بعد غیبت نامرئی بودن انسان است یعنی جسم کسی در مکانی باشد و دیده نشود. امام زمان در مکانی باشد ما ایشان را نبینیم درحالی که ایشان در آن محل نشسته یا ایستاده اند و یل در حال راه رفتن هستند یا به زبان دیگر امام در مکانی باشند اما آن مکان خالی از امام دیده شود.این مطلب فقط در مورد رسول خدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) نیست بلکه در مورد پیامبران نیز به وقوع پیوسته است که آیاتی می خواندند که دیده نمی شدند.

ص: 112


1- . سوره جاثیه آیه 23
2- . سوره نحل آیه 108
3- . سوره کهف آیه 57

بعد دوم غیبت، به معنی ناشناس بودن شخصیت امام زمان است

در این بعد غیبت این گونه است که همه شخصی را می بینند ولی نمی دانند که این شخص چه کسی است و او را نمی شناسند. به زبان دیگر، شخص او را می بینند اما شخصیت او و واقعیتش برای آن ها مستور و مخفی است. لذا به او اهمیت نمی دهند.

در مورد حضرت ولی عصر این گونه است که همه ایشان را می بینند ولی نمی دانند که این شخص، حجة الله علی العالمین، حضرت بقیة الله الاعظم است. ایشان را می بینند اما مقام و منزلت و نام و نشان ایشان در آنجا برایشان غایب است. پس مردم در دوران غیبت امام زمانشان را می بینند اما نمی شناسند که این آقا امام زمان آن هاست. در حدیثی که در غیبت نعمانی باب 10 صفحه 163 آمده است که حضرت صادق فرمودند: إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ لَشَبَهاً مِنْ يُوسُفَ در صاحب این امر یعنی امام زمان شباهتی است با یوسف پیامبر... سپس فرمودند: مَا يُنْكِرُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَلْعُونُ أَشْبَاهُ الْخَنَازِيرِ مِنْ ذَلِكَ چرا این مردم لعنت شده همچون خوک، مسئله ی غیبت را انکار می کنند؟ برادران یوسف با آن که افرادی عاقل و با فهم و شعور و از فرزندان پیامبر بودند بر یوسف وارد شدند. دَخَلُوا عَلَيْهِ فَكَلَّمُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ تَاجَرُوهُ وَ رَاوَدُوهُ وَ كَانُوا إِخْوَتَهُ وَ هُو أَخُوهُمْ لَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ وَ قَالَ لَهُمْ «أَنَا يُوسُفُ» فَعَرَفُوهُ حِينَئِذٍ با او سخن گفتند او رامخاطب قرار دادند و یوسف نیز آن ها را مورد خطاب قرار داد. آن ها با یوسف به تجارت و داد و ستد پرداختند و با او رفت و آمد نمودند. آن ها برادران یوسف و یوسف برادرآن ها بود اما آن ها یوسف را نشناختند که این آقا برادر آن ها است تا زمانی که خود حضرت یوسف خودش را معرفی کرد حَتَّى عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ وَ قَالَ لَهُمْ «أَنَا يُوسُفُ» فَعَرَفُوهُ حِينَئِذٍ و گفت: «أَنَا يُوسُفُ» من یوسف هستم. سپس او را شناختند و فهمیدند که او زنده است.

سپس حضرت فرمودند: پس چرا این امت متحیر و سرگردان (شبیه خوک هستند و نمی دانند) که خداوند عزوجل بخواهد، می تواند در زمانی از زمان ها حجت خود را از مردم پنهان سازد. یوسف فرمانروای مصر بود و با پدرش فقط هجده روز راه فاصله داشت. اگر خدا می خواستپدرش را از جایگاه او آگاه سازد. راهی که از بی راه، پدر و برادرانش در نه روز رفتند اما از شخصیت یوسف آگاه نبودند. حضرت فرمودند: فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا

ص: 113

فَعَلَ بِيُوسُفَ پس چرا این امت انکار می ورزند که خداوند همان گونه که با یوسف رفتار کرد با حجت خودش نیز رفتار کند و صاحب مظلوم شما که حقش غصب شده صاحب این امر میان مردم رفت و آمد کند و در بازارهایشان راه برود و بر فرش هایشان قدم بگذارد، اما او را نشناسند تا وقتی که خداوندبه وی اجازه دهد او خود را به مردم معرفی کند. چنان که به یوسف اجازه داد هنگامی که برادرانش به او گفتند: آیا تو یوسف هستی؟ گفت: من یوسف هستم. صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ يَتَرَدَّدُ بَيْنَهُمْ وَ يَمْشِي فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ فُرُشَهُمْ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حِينَ قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ- «أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُف»(1)

دقت بفرمایید حضرت صادق می فرمایند: امام زمان بین شما رفت و آمد می کند در بازارهای شما راه می رود بر روی فرش های شما قدم می گذارد شما او را مثل برادران یوسف که او را می دیدند می بینیم اما نمی شناسید تا زمانی که آن حضرت بفرمایند أنا حجة بن الحسن و این به اذن خداست.

ص: 114


1- . سوره یوسف آیه 90

161. پیراهن حضرت یوسف(علیه السلام)، عصای موسی(علیه السلام)، انگشتری

161. پیراهن حضرت یوسف(علیه السلام)، عصای موسی(علیه السلام)، انگشتری حضرت سلیمان(علیه السلام) و علم و حکمت هرچیزی که از طریق ارث به پیامبران رسیده است، اکنون در نزد حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره یوسف آیه 93

اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيراً وَ أْتُوني بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعين

اکنون این پیراهنم را ببرید و بر روی صورت پدرم افکنید، او بینا می شود [آنگاه] همه ی اهل بیت و خویشان خود را [از کنعان به مصر] نزد من آورید.

پس از این که یوسف را برادران در چاه افکندند و به دروغ به پدر گفتند که برادرمان را گرگ دریده است و سپس یوسف را کاروانیان به مصر آوردند و به عنوان برده فروختند و سال ها گذشت. در این مدت از فراق حضرت یوسف چشمان حضرت یعقوب کور شد و سرانجام در آن سرزمین قحطی آمد و برادران آن حضرت به مصر رفتند و فهمیدند که عزیز فعلی مصر یوسف، برادر آن هاست به او گفتند که پدرمان نابینا شده است. یوسف پیراهن خود را به برادران داد و گفت این پیراهن را نزد پدر ببرید و بر روی صورت او افکنید او بینا می شود. پیراهن یوسف را نزد یعقوب آوردند و بر روی صورت او افکندند و او بصیر و بینا شد و چشمانش شفا یافت.

1. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 559 آمده است:

یوسف ... برادران را گفت: ببرید این پیراهن مرا پس بیفکن آن را بر روی پدر من تا چشمانش بازگردد و بیناییش را باز یابد.3. در کتاب کمال الدین مجلد 1 باب 5 صفحه 142 حدیث 10، اصول کافی ( ط – اسلامیه) مجلد 1 باب «ما عند الائمة من الآیات الانبیاء» صفحه 232 حدیث 5 و بحارالانوار مجلد 26 باب 16 صفحه 215 حدیث 28 آمده است:

ص: 115

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنْ بِشْرِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ الْجُعْفِيِّ أَظُنُّهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ أَ تَدْرِي مَا كَانَ قَمِيصُ يُوسُفَ(علیه السلام) قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ ع لَمَّا أُوقِدَتْ لَهُ النَّارُ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ ع بِثَوْبٍ مِنْ ثِيَابِ الْجَنَّةِ وَ أَلْبَسَهُ إِيَّاهُ فَلَمْ يَضُرَّهُ مَعَهُ حَرٌّ وَ لَا بَرْدٌ فَلَمَّا حَضَرَ إِبْرَاهِيم الْمَوْتُ جَعَلَهُ فِي تَمِيمَةٍ وَ عَلَّقَهُ عَلَى إِسْحَاقَ وَ عَلَّقَهُ إِسْحَاقُ عَلَى يَعْقُوبَ فَلَمَّا وُلِدَ لِيَعْقُوبَ يُوسُفُ عَلَّقَهُ عَلَيْهِ وَ كَانَ فِي عَضُدِهِ حَتَّى كَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا كَانَ فَلَمَّا أَخْرَجَ يُوسُفُ الْقَمِيصَ مِنَ التَّمِيمَةِ وَجَدَ يَعْقُوبُ رِيحَهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»(1) فَهُوَ ذَلِكَ الْقَمِيصُ الَّذِي أُنْزِلَ مِنَ الْجَنَّةِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِلَى مَنْ صَارَ ذَلِكَ الْقَمِيصُ قَالَ إِلَى أَهْلِهِ ثُمَّ قَالَ كُلُّ نَبِيٍّ وَرَّثَ عِلْماً أَوْ غَيْرَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ ص. فَرُوِيَ أَنَّ الْقَائِمَ(علیه السلام) إِذَا خَرَجَ يَكُونُ عَلَيْهِ قَمِيصُ يُوسُفَ وَ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ(علیه السلام).

مفضل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: میدانی که پیراهن یوسف چه بود؟ گفتم: نه [نمی دانم]. حضرت فرمودند: وقتی [نمرودیان] برای ابراهیم آتش افروختند، جبرئیل جامه ایی از جامه های بهشت برایش آورد، او پوشیده و با آن جامه، گرما و سرما به او زیانی نمی رسانید. هنگامی که مرگ ابراهیم فرارسید آن را در غلافی نهاد و به اسحاق آویخت (به بازوی اسحاق بست) و اسحاق [زمانی که می خواست از دنیا برود] آن را به بازوی یعقوب بست. پس وقتی یوسف برای یعقوب متولد شد، یعقوب آن را به یوسف آویخت و به بازوی یوسف بود تا امرش به آنجا که بایست، رسید [و زمام حکومت مصر را به دست گرفت]، پس هنگامی که یوسف آن را از غلاف بیرون آورد، یعقوب بوی خوش آن را دریافت و اینست گفته او (من بوى يوسف را احساس مى كنم اگر سفيهم نمى خوانيد) گفت و آن پیراهنی بود که خداوند از بهشت نازل کرد.گفتم: فدایت بشوم، پس آن پیراهن به چه کسی رسید؟ فرمود: به اهلش رسید، سپس فرمود: هر پیامبری که دانش یا چیز دیگری به ارث گذاشت، به آل محمد صلی الله علیه و آله منتهی شده است [ و به آنان به ارث رسیده است و هم اکنون در دست امام زمان است].پس روایت شده است هنگامی که قائم علیه السلام خروج کند، پیراهن یوسف و عصای موسی و انگشتری سلیمان همراه و نزد اوست.

هم اکنون آن پیراهن در دست حضرت بقیة الله الاعظم است.

در احادیث بسیاری از ائمه ی هدی آمده است که عصای حضرت موسی و خاتم حضرت سلیمان و قمیص یوسف نیز نزد حضرت صاحب الامر می باشد.

ص: 116


1- . سوره يوسف آیه 95

162. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ائمه طاهرين(علیهم السلام) و درحال حاضر امام

162. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ائمه طاهرين(علیهم السلام) و درحال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به خداوند مى خوانند

سوره يوسف آيه 108

قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكين

بگو: اين راه من است كه من و هرکس که پیرو من است را از روى بصيرت و آگاهى و روشنايى به سوى خدا مى خوانم و خدا از هر عیب و نقصی منزه است و من از مشرکان نیستم (خواننده به سوى خداوند منم و هر كس تبعيت من نصيبش شده باشد نيز خواننده است.)

1. در کتاب شواهد التنزيل لقواعد التفضيل مجلد 1 صفحه 372 (حاکم حسکانی حنفی، قرن 5 ه.ق) آمده است:

أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ [قَالَ:] حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ... عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ لَا نَالَتْنِي شَفَاعَةُ جَدِّي إِنْ لَمْ يَكُنْ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ خَاصَّةً قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي، وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ لَفْظاً وَاحِداً

حضرت فرمودند: شفاعت جدم به من نمی رسد اگر این آیه مخصوص حضرت علی نازل نشده باشد بگو: اين راه من است كه من و هرکس که پیرو من است را از روى بصيرت و آگاهى و روشنايى به سوى خدا مى خوانم و خدا از هر عیب و نقصی منزه است و من از مشرکان نیستم (خواننده به سوى خداوند منم و هر كس تبعيت من نصيبش شده باشد نيز خواننده است.)

2. در شواهد التنزيل لقواعد التفضيل صفحه 286 حدیث 391 آمده است:فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ... عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي قَالَ: وَ مَنِ اتَّبَعَنِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.

ص: 117

از حضرت امام باقر درباره این آیه پرسیدم (قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي). فرمودند: (وَ مَنِ اتَّبَعَنِي) حضرت علی بن ابی طالب است.

3. در شواهد التنزيل لقواعد التفضيل مجلد 1 صفحه 374 حدیث 393 آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ... عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» مِنْ أَهْلِ بَيْتِي لَا يَزَالُ الرَّجُلُ بَعْدَ الرَّجُلِ يَدْعُو إِلَى مَا أَدْعُو إِلَيْهِ.

زیدبن علی گوید رسول خدا فرمودند درباره فرموده خداوند متعال «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» فرمودند: منظور از این آیه اهل بیت من هستند که [از من تبعیت می کنند و] هرکدام بعد از دیگری به آنچه که من می خواندم، دعوت می کردند.

4. در شواهد التنزيل لقواعد التفضيل مجلد 1 صفحه 374 حدیث 394 به نقل از تفسیر فرات کوفی آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ: ... عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِي هَذِهِ الْآيَةِ: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ» قَالَ: هِيَ وَ اللَّهِ وَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُنْكِرُهُ أَحَدٌ إِلَّا ضَالٌّ، وَ لَا يَنْتَقِصُ عَلِيّاً إِلَّا ضَالٌّ.

امام صادق علیه السلام درباره این آیه (به سوی خدا بر اساس بصیرت دعوت می کنم) فرمود: ولایت ما اهل بیت است که آن را هیچ کس منکر نمی شود، مگر گمراه و بر علی(علیه السلام) خرده نمی گیرد مگر شخص گمراه.

از این احادیث نتیجه می گیریم که:

1. این آیه در شأن چهارده معصوم است.

2. تا قیامت هر کدام از ایشان که از دنیا می روند یکی دیگر باید جای او را بگیرد.

3. این شخص باید از اهل بیت باشد.

4. باید در حال حاضر امام زمان زنده باشد که مردم را به هذه سبیلی بخواند.

5. وجود و من اتبعنی همان استمرار بعد از نبوت است که امام باید فیض الهی را بگیرد و به بشریت برساند.دو دسته حدیث در این باب موجود است. يك دسته احاديثى كه در شأن اميرالمؤمنين(علیه السلام) و يازده فرزند گرامى آن بزرگوار است يا در شأن اهل بيت رسول خدا است و در احاديث دسته دوم

ص: 118

احاديثى كه در آن آمده است هم اميرالمؤمنين عليه السلامو هم امام زمان(عج) از اهل بيت هستند؛ مثلاً، ما در باره امام زمان عليه السلامداريم:

5. در ينابيع المودة (دارالأسوة)، مجلد 3 باب 73 صفحه 263 حدیث 10 آمده است:

و عن عايشه، عن النبى(صلی الله علیه و آله) انّه قال: اَلْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتِی یُقَاتِلُ عَلَی سُنَّتِی کَمَا قَاتَلْتُ اَنَا عَلَی الْوَحْیِ.

عايشه نقل مى كند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: مهدى مردى است از عترت و خانواده من كه براى [ برپايی] سنت من مبارزه مى كند همان طورى كه من براى[برپايی] وحى مبارزه مى كردم.

پس، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را براى برپايى وحى به سوى خداوند مى خواند و مهدى مردم را به همان سنت و روش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى خواند.

6. در كتاب ينابيع المودة مجلد 3 صفحه236 حدیث 6 آمده است:

و عن رفاعة بن موسی قال: سمعت جعفر الصادق رضی الله عنه یقول ... قال: إذا قامَ القائِمُ المَهدی لایَبقَی الأرضُ الاّ نودِیَ فیها شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه ِ(صلی الله علیه و آله).

حضرت صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) قیام کند، هيچ نقطه اى از زمين باقى نمى ماند مگر آنكه در آن ندا مى دهند (شهادت مي دهند) به «لا اله الاّ اللّه» و «محمّداً رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) ».

7. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه211 حدیث 5392 و بحارالانوار مجلد 69 باب 98 صفحه 103 حدیث 31 آمده است:

محمّدبن يعقوب، عن عدة اصحابنا، عن سهل بن زياد، عن يحيى بن المبارك، عن عبداللّه بن جبلة، عن سماعة، عن ابى بصير، و اسحق بن عمار، عن ابى عبداللّه عليه السلام فى قول اللّه عزّوجلّ: «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَهُمْ مُشْرِكُونَ» قال: يطيع الشيطان من حيث لا يعلم فيشرك.

حضرت صادق(علیه السلام) درباره این فرموده خداوند (بیشتر آنها به خدا ایمان نمی آورند جز اینکه ایشان مشرک هستند) فرمودند :شیطان را ندانسته اطاعت می کند پس شرک می ورزد.8. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 215 حديث 5411 و بحارالانوار مجلد 24 باب 24 صفحه 21 حدیث 42، آمده است:

عن سلام بن المستنير، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله: «قل هذه سبيلي أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعني»، قال: «ذاك رسول الله(صلی الله علیه و آله) و علي(علیه السلام)، و الأوصياء من بعدهما».

ص: 119

حضرت امام محمّد باقر عليه السلام درباره اين آيه (بگو: اين راه من است كه من و هرکس که پیرو من است را از روى بصيرت و آگاهى و روشنايى به سوى خدا مى خوانم) فرمودند: آن ها رسول خدا صلى الله عليه و آله و اوصيا و امامان بعد از آن حضرت می باشند.

9. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 214 حديث 5410 و تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 200 حدیث 100 آمده است:

عن علي بن أسباط عن أبي الحسن الثاني قال قلت: جعلت فداك- إنهم يقولون في الحداثة [في حداثة سنك] قال ليس شي ء يقولون، إن الله تعالى يقول «قل هذه سبيلي أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعني» فو الله ما كان تبعه إلا علي و هو ابن تسع سنين [و مضى أبي إلا] و أنا ابن تسع سنين، فما عسى أن يقولوا- قال: ثم كانت أمارات فيها و قبلها أقوام، الطريقان في العاقبة سواء، الظاهر مختلف، هو رأس اليقين إن الله يقول في كتابه: «فلا و ربك لا يؤمنون حتى يحكموك» إلى قوله «و يسلموا تسليما»

حضرت رضا علیه السلام فرمودند: ... به درستی که خداوند متعال می فرماید: (بگو: اين راه من است كه من و هرکس که پیرو من است را از روى بصيرت و آگاهى و روشنايى به سوى خدا مى خوانم) پس به خدا سوگند که کسی از رسول خدا صلی الله علیه و آله تبعیت نکرد به جز علی بن ابیطالب علیه السلام درحالی که او پسری نه ساله بود...

ص: 120

163. خداوند به وسيله مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسلمين را يارى خواهد كرد.

اشاره

سوره يوسف آيه 110

حَتّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لايُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ القَوْمِ المُجْرِمِينَ

تا زمانى كه رسولان [از نصرت خداوند] نااميد گرديدند و مردم گمان كردند كه به آن ها دروغ گفته شده است [يك باره] یاری ما بر اين ها رسید؛ پس هر كس را كه خواستيم نجات يافت و عذاب ما از گروه گناه كاران باز گردانده نمى شود.

آيه از زمانى صحبت مى كند كه اهل ايمان در فشار به سر مى برند و نصرت خداوند نيز بر آن ها نرسيده است و عده زيادى منحرف شده اند و مى گويند رسولان خداوند دروغ مى گويند تا اين كه يكباره، نصرت خداوند بر آن ها مى رسد. اين نصرت سبب مى شود كه دشمنان خداوند ذليل و پست شوند و اوليائش به عزت و شكوه و جلال برسند، همان طور كه در دعاى ندبه آمده است: اينَ معزّ الاولياء و مذلّ الاعداء، كجاست عزت دهنده اوليا و دوستان خدا و كجاست ذليل كننده كافران و اعداء و دشمنان اش؟

تنزیل و تأویل آیه

تنزیل آیه درباره ی انبیای گذشته و مؤمنین به آن ها و دشمنان آن ها می باشد. متأسفانه هر پیامبری که از طرف خداوند فرستاده شده، عده ای اراذل و اوباش بی شخصیت و بی ارزش در قالب صاحبان زر، زور و تزویر مقابل آن ها می ایستادند و نمی گذاشتند که آن ها برنامه های الهی را پیاده کنند. این آیه نیز در تنزیلش اشاره به همین موقعیت است که انبیای الهی در دعوت مردم به سویخداوند محکم و استوار بودند. اما این عده سرکش و بی شخصیت و بی ارزش و رذل در مقابل آن ها

ص: 121

می ایستادند و با آن ها مخالفت می کردند و باز متأسفانه مؤمنین هم که دور آن ها بودند همگی محکم و استوار نبودند و از این طرف هم آن ها تحت فشار بودند در میان مؤمنین هم منافقین آن ها را می آزردند و پیامبران مأیوس می شدند و گمان می کردند که حتی گروه اندک مؤمنین نیز به آن ها دروغ گفته اند و آن ها در مسیر دعوت خودشان تنها مانده اند و فقط چشم به رحمت خداوند می دوختند که در سوره بقره آیه 214 خداوند می فرمایند:

« ... حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريب»

(آنچنان اقوام گذشته در فشار قرار گرفتند) که رسولشان همراه با کسانی که به او ایمان آورده بودند صدا می زدند: پس نصرت و یاری ایزد متعال کجاست؟ (بلافاصله خداوند می فرمایند): الا ان نصر الله قریب همانا پیروزی خداوند نزدیک است.

پس به طور خلاصه می توان گفت: با پیامبران مخالفت شدید می کردند حتی عده ای از مؤمنین نیز با آن ها غیر مستقیم مخالفت می کردند و پیامبران گمان می کردند که همه مخالف آن ها هستند و مؤمنین در امر آن ها ثابت قدم نیستند. در چنین موقعیتی آیه 110 سوره یوسف نازل شد:

«حَتّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لايُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ القَوْمِ المُجْرِمِينَ»

(مردم آن قدر انبیا را اذیت کردند) تا جایی که رسولان مأیوس شدند و گمان کردند که وعده ها خلاف است. در آن وقت یاری و نصرت ما رسید و آن ها را نجات دادیم. ما هرکه را بخواهیم نجات می دهیم و قهر ما از بدکاران عالم بازنگردد.

این آیه به رسول خدا قوت قلب می دهد که ای پیامبر ما، ای حبیب ما ناراحت نباش قبل از تو نیز پیامبران تحت فشار کفار و منافقین بوده اند اما با نصرت و یاری خود آن ها را یاری کردیم تو را نیز یاری خواهیم کرد.

اما تأویل آیه ی مبارکه

همان طور که در آیات و روایات متعدد آمده است، رسول خدا و همه ی پیامبران همیشه از دو طرف تحت فشار بودند. از یک طرف فشارهای خارجی، مشرکین، کافرین، بت پرستان و ... و از طرف دیگر فشارهای داخلی و منافقین امت خود که آیه ی کریمه به آن حضرت روحیه می دهدکه

ص: 122

بدان ای حبیب ما، سرانجام پیروزی از آن اسلام خواهد بود. پس از رسول خدا نیز جانشینان آن حضرت از حضرت امیرالمؤمنین گرفته تا زمان حضرت ابامحمد، حسن بن علی العسکری، همه ی ائمه تحت این فشارها بودند. هم اکنون نیز در جهان، مسلمانان واقعی و شیعیان حضرت امیرالمؤمنین تحت این فشارها هستند. این فشارها ادامه دارد تا نصرت بزرگ فرارسد و آن وذلک عند قیام قائمنا المهدی خواهد بود و آن زمان است که حضرت معز الاولیاء قیام می کنند و نوبت مذل الاعداء می رسد. انشاءالله. آن وقت است که جهان عدالت را می بیند و مشاهده می کند که عدالت چگونه در جهان گسترش می یابد و ظلم و ظالم نابود می شوند. دیگر خوف به امنیت، ظلم به عدل، جور به قسط تبدیل می-شود. که چه زیبا سروده است:

نماند الا نگو کشته شود زشت خو

در دعای افتتاح می خوانیم :

اللّهُمَّ إِنّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ في دَوْلَة كَريمَة تُعِزُّ بِهَا الإسْلامَ وَأَهْلَهُ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَأَهْلَهُ

خداوندا! به درستی که ما به سوی تو مشتاقیم برای یافتن دولت کریمه ایی که اسلام و اهلش را به آن عزیز گردانی و نفاق و اهلش را به وسیله آن خوار سازی

1. شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة، آورده است:

عن اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام قال: ما يجى ء نصراللّه حتى تكونوا أهون على الناس من الميتة و هو قول ربى عزّوجلّ فى كتابه فى سورة يوسف: «حَتّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا» و ذلك عند قيام قائمنا المهدى(عج)

حضرت اميرالمؤمنين على علیه السلام فرمودند: نصرت خداوند نخواهد آمد تا آن زمانى كه نزد مردم از مرده ضعيف تر و مستمندتر باشيد و آن قول خداوند عزّوجلّ است كه در كتاب خويش در سوره یوسف وعده مى دهد: (تا زمانى كه رسولان [از نصرت خداوند] نااميد گرديدند و مردم گمان كردند كه به آن ها دروغ گفته شده است [يك باره] یاری ما بر اين ها رسید) و آن تا زمان قيام قائم ما مهدى(عج) است.

پس مسلمانان تا قبل از قيام، دردها و مشقت ها خواهند داشت تا مهدى موعود قيام كند و آن ها را يارى نمايد.

ص: 123

2. در كتاب دلائل الامامة صفحه 251 نوشته محمّدبن جرير الطبرى، مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت، آمده است:

محمّدبن جرير طبرى فى باب وجوب معرفة القائم عليه السلام و انّه لابدّ ان يكون من كتابه مسند فاطمة عليهاالسلام باسناده، عن ابى على النّهاوندى قال: حدّثنا القاشانى (يعنى، محمّدبن احمد الكاشانى) قال: حدّثنا محمّدبن سليمان قال: حدّ ثنا على بن سيف قال: حدّثنى الى عن المفضّل بن عمر، عن ابى عبداللّه عليه السلام قال: جاء رجل الى اميرالمؤمنين عليه السلام فشكى اليه طول دولة الجور فقال له اميرالمؤمنين عليه السلام: و اللّه (لا يكون) ما تأملون حتى يهلك المبطلون و يضمحلّ الجاهلون و يأمن المتّقون و قليل ما يكون حتى لايكون لاحدكم موضع قدمه و حتى تكونوا على الناس اهون من الميتة عند صاحبها، فبينا انتم كذلك اذ جاء نصراللّه والفتح، و هو قول ربى عزّوجلّ فى كتابه: «حَتّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا».

محمّدبن جرير طبرى در باب وجوب معرفت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اينكه حتماً خواهد آمد، در كتاب «مسند فاطمه(علیها السلام)» به سند خود از ابوعلى نهاوندى آورده كه گفت: قاشانى (يعنى محمّدبن احمد كاشانی) ما را حديث کرد، گويد: محمّدبن سليمان برايمان حديث آورد، وى گفت: على بن سيف حديثمان داد و او گفت: پدرم از مفضل بن عمر برايم حديث گفت از حضرت ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه فرمود: مردى به محضر امام على اميرالمؤمنين(علیه السلام) شرفياب شد و از طولانى شدن دولت جور و ستم به آن جناب شكايت كرد. اميرالمؤمنين(علیه السلام) به او فرمود: به خدا سوگند آنچه آرزويش را داريد نخواهد شد، تا اينكه، باطل جويان هلاك شوند و جاهلان از بين بروند و متقيان كه اندك هستند، در امان گردند تا جاييكه احدى از شما جاى پايى براى خودش نخواهد يافت و تا آنجا كه شما در نظر مردم، از مردار در چشم صاحبش نيز، بى ارزش تر خواهيد شد. پس همان طور كه شما در آن حال هستيد، ناگهان از جانب خداوند پيروزى بيايد و اين است [معنى] فرموده پروردگار من، عزوجل، در كتابش: (تا زمانى كه رسولان [از نصرت خداوند] نااميد گرديدند و مردم گمان كردند كه به آن ها دروغ گفته شده است [يك باره] یاری ما بر اين ها رسید.)

ان شاء اللّه اين نصرت كامل در زمان حضرت بقية اللّه الاعظم ارواحنا فداه است.

ص: 124

164. امام زمان(عج)، هادى عصر و زمان

164. امام زمان(عج)، هادى عصر و زمان

سوره رعد آيه 7

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ

و کافران می گویند: چرا از سوی پروردگارش معجزه ایی بر او نازل نشده است؟ [اى رسول خدا] تو تنها بیم دهنده ایی و براى هر امت و قوم و گروهى هدایت کننده مى باشد.

1. ثعلبى، كه يكى از علماى اهل سنت است، در تفسيرش آورده است:

وقتى اين آيه نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: يا على، منذر منم و بعد از من براى اين امت هادى خواهد بود و آن هادى تو هستى و بعد از تو فرزندت حسن(علیه السلام) هادى اين امت است و بعد از حسن(علیه السلام) فرزند ديگرت حسين(علیه السلام) هادى و هدايت كننده اين امت است و بعد از حسين، على بن الحسين(علیه السلام) هادى خواهد بود و... و سرانجام حضرت حجه بن الحسن العسكرى(علیه السلام) هدايت اين مردم را به عهده خواهد گرفت.

2. حاكم ابوالقاسم عبيد اللّه بن احمدبن محمّدبن حسكانى قرشى عامرى نيشابورى. حنفى مذهب، در كتاب شواهد التنزيل از صفحه 251 تا 259، نوزده حديث مى آورد كه همه دلالت بر اين دارد كه در اين آيه «منذر»، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و «هاد» بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، اميرالمؤمنين على(علیه السلام) است؛ مثلاً در حديث، به نقل از مجاهد، چنين آورده است:

حاكم حسكانى گويد: خبر داد ما را سيد ابومنصور حسينى (ابومنصور)، خبر داد ما را پسر مانى حبرى، خبر داد ما را حسن بن على بن قاسم از عبد الوهاب بن مجاهد (و عبد الوهاب بن مجاهد خبر مى دهد) از پدرش مجاهد كه خداوند عزوجل فرمودند:«إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ».

ص: 125

«إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ» براى هر امتى منذر و ترساننده است كه خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشند و «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» براى هر امتى پس از پيامبرش هادى است رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «هادى على است و او راهنما است.»

3. در ينابيع المودة ( ط – دارالأسوة) نوشته حافظ قندوزى حنفى مجلد 2 صفحه 247، آمده است:

عن ابن عباس رضى الله عنه قال لما نزل قوله تعالى: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: انا المنذر و على الهادى، و بك يا على يهتدى المهتدون رواه صاحب الفردوس.

صاحب فردوس از ابن عباس رضى الله عنه نقل کرده است که چون خداوند متعال قولش را نازل کرد: ([اى رسول خدا] تو تنها بیم دهنده ایی و براى هر امت و قوم و گروهى هدایت کننده مى باشد.)

حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من بیم دهنده هستم و على(علیه السلام) هادى و راهنما مى باشد و اى على، به تو هدايت شدگان هدايت مى شوند.

4. امام فخررازى در تفسير كبير مجلد 19 صفحه 14، مى گويد:

عن ابن عباس رضى الله عنه: ... الْمُنْذِرُ النَّبِيُّ. وَالْهَادِي عَلِيٌّ. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا: وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ فَقَالَ: «أَنَا الْمُنْذِرُ» ثُمَّ أَوْمَأَ إِلَى مَنْكِبِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَقَالَ: «أَنْتَ الْهَادِي يَا عَلِيُّ بِكَ يَهْتَدِي المهتدون من بعدي».

ابن عباس مى گويد: منذر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و هادى على است. سپس مى گويد که ابن عباس5 گفت: رسول خدا دست مباركشان را بر سينه شان گذاشتند و فرموند من «منذر» هستم و سپس دستشان را به کتف على(علیه السلام) زدند و فرمودند: «تو هادى هستى، ای علی بعد از من، هدايت شوندگان به وسيله تو، هدايت مى يابند».

5. محمّدبن جرير طبرى در تفسير جامع البيان عن تأويل آى القرآن مجلد صفحه 108، آورده است:

حدثنى الحسين قال حدثنا محمّد و هو ابن يزيد عن اسماعيل عن يحيى بن رافع فى قوله: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» قال قائد و قال آخرون: هو على بن ابى طالب5.

در اين حديث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را منذر و اميرالمؤمنين را هادی می داند.

6. باز محمّدبن جرير طبرى در تفسير جامع البيان عن تأويل آى القرآن مجلد 13 صفحه 108، آورده است:

ص: 126

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى الصُّوفِیُّ، قَالَ: ثنا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ الأَنْصَارِیُّ، قَالَ: ثنا مُعَاذُ بْنُ مُسْلِمٍ بَیَّاعُ الْهَرَوِیِّ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " لَمَّا نَزَلَتْ « إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»، وَضَعَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ یَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ، فَقَالَ: " أَنَا الْمُنْذِرُ، وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ". وَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى مَنْکِبِ عَلِیٍّ فَقَالَ: " أَنْتَ الْهَادِی یَا عَلِیُّ، بِکَ یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ بَعْدِی "

محمّدابن عباس گفت: هنگامی که [این آیه] نازل شد ([اى رسول خدا] تو تنها بیم دهنده ایی و براى هر امت و قوم و گروهى هدایت کننده مى باشد) رسول خدا دست مباركشان را بر سينه شان گذاشتند و فرموند من «منذر» هستم و برای هر قومی هدایتگری است و با دستشان به شانه على(علیه السلام) زدند، پس فرمودند: «ای علی تو هادى هستى، بعد از من، به وسيله تو هدايت شوندگان، هدايت مى يابند».

7. حافظ سيوطى شافعى در تفسير الدر المنثور مجلد 4 صفحه 608، آورده است:

و اخرج ابن جرير و ابن مردويه و ابونعيم فى المعرفة و الديلمى و ابن عساكر و ابن التجار قال: لما نزلت «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» وضع رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم يده على صدره فقال: انا المنذر، و اومأ بيده الى منكب على رضى الله عنه فقال: انت الهادى يا على، بك يهتدى المهتدون من بعدى.

سيوطى از محمّدبن جرير طبرى و ابن مردويه و ابونعيم و ديلمى و ابن عساكر دمشقى و ابن تجار نقل مى كند كه وقتی اين آيه نازل شد ([اى رسول خدا] تو تنها بیم دهنده ایی و براى هر امت و قوم و گروهى هدایت کننده مى باشد)، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستشان را به سينه خود زدند و فرمودند: من منذر هستم و دستشان را به كتف اميرالمؤمنين(علیه السلام) زدند و فرمودند: «ای علی تو هادى هستى، بعد از من، به وسيله تو هدايت شوندگان، هدايت مى يابند»..

8. حافظ سيوطى شافعى در الدر المنثور مجلد 4 صفحه 45، آورده است:

و اخرج ابن مردويه عن ابى برزة الاسلمى رضى الله عنه سَمِعْتُ رَسُولَ الله صلى الله علیه وآله یَقُولُ: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ» وَضَعَ یَدَهُ عَلى صَدْرِ نَفْسِه، ثُمَّ وَضَعَها عَلى صَدْرِ عَلِىٍّ وَیَقُولُ «لِکُلِّ قَوْم هاد»

سيوطى از ابن مردويه و از ابى برزة اسلمى نقل مى كند كه شنیدم رسول خدا می فرمود: ([اى رسول خدا] تو تنها بیم دهنده ای) دستشان را به سينه خود زدند (یعنی خودشان منذرهستند)، سپس دستشان را سینه اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) گذاشته و می فرمودند (وبراى هر امت و قوم و گروهى هدایت کننده مى باشد) (یعنی اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) هادى هستند)

ص: 127

9. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 226 حديث 5443 و بحارالانوار مجلد 65 صفحه 22 حدیث 5443، آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا احمدبن اسماعيل، قال حدثنا محمّدبن همام، عن عبداللّه بن جعفر الحميرى، عن موسى بن مسلم، عن مسعدة قال كنت عند الصادق عليه السلام اذاتاه شيخ كبير قد انحنى متكئا على عصاه فسلم فرد عليه ابوعبداللّه الجواب ثم قال: يابن رسول اللّه، ناولنى يدك لاقبلها فاعطاه يده فقبلها، ثم بكى. ثم قال له ابوعبداللّه

عليه السلام: ما يبكيك يا شيخ ؟ فقال: جعلت فلاك، اقمت على قائمكم منذ مائة سنة اقول هذا الشهر و هذه السنة و قد كبر سنى و رق جلدى و دقة عظمى و اقترب اجلى و لا ارى فيكم ما احب اريكم مقتولين مشردين و ارى اعداكم يطيرون بالاجنحة و كيف لا ابكى فدمعت عينا ابى عبداللّه عليه السلام ثم قال: يا شيخ، ان ابقاك اللّه حتى ترى قائمنا كنت فى السنام الاعلى و ان حلت بك المنية جئت يوم القيامة مع ثقل محمّد صلى الله عليه و آله و نحن ثقله فقال: انى مخلف فيكم الثقلين فتمسكوا بهما لن تضلوا: كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى. فقال الشيخ: لاابالى بعد ما سمعت هذا الخبر، ثم قال: يا شيخ، اعلم ان قائمنا يخرج من صلب الحسن العسكرى و الحسن يخرج من صلب على و على يخرج من صلب محمّد و محمّد يخرج من صلب على و على يخرج من صلب موسى ابنى هذا - و اشار الى ابنه موسى علیه السلام - و هذا خرج من صلبى. نحن اثنا عشر، كلنا معصومون مطهرون. فقال الشيخ: يا سيدى، بعضكم افضل من بعض؟ فقال: لا، نحن فى الفضل سواء و لكن بعضنا اعلم من بعض. ثم قال: يا شيخ، و اللّه لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد لطول اللّه ذلك اليوم حتى يخرج قائمنا اهل البيت، ألا ان شيعتنا يقعون فى فتنة و حيرة فى غيبته، هناك يثبت اللّه على هذه المخلصين، اللهم اعنهم على ذلك.

مسعدة گفت: در نزدامام صادق بودم که در آن هنگام پیرمردی که قدش خمیده شده بود و بر عصایش تکیه داشت، وارد شد، پس سلام کرد و امام جواب سلامش را داد، سپس گفت: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، دستت را عنایت بفرما تا آن را ببوسم، پس امام دست مبارکشان را عنایت فرموده و او بوسید، سپس گریه کرد. حضرت صادق(علیه السلام) به او فرمودند: ای شیخ چرا گریه می کنی؟ عرض کرد:قربانت شوم، ایستاده ام و صد سال است که انتظار قائم(علیه السلام) شما را دارم، و [مدام] می گویم این ماه و این سال [ظهور خواهد کرد]درحالی که عمرم به درازا کشیده و پوستم نازک و استخوانم نرم شده (پیر و فرتوت شده ام) و مرگم نزدیک گشته ولیکن درمیان شما آنچه را دوست دارم نمی بینم، شمارا کشته شده دور از وطن می بینم و دشمنان شما را مشاهده می کنم که با با پرها پرواز می کنند (سلطنت و حکفرمایی می کنند) و [با این وجود] چگونه گریه نکنم؟ پس حضرت صادق(علیه السلام) اشک ریختند، سپس

ص: 128

فرمودند: ای شیخ، اگر خداوند تو را باقی داشت تا آنکه قائم(علیه السلام) ما را دیدی، مقام و درجه اعلی داری و اگر مرگ بر تو فرا رسد، در روز قیامت همراه با ثقل محمد(صلی الله علیه و آله) می آیی [ و محشور خواهی شد] که ثقل او، ما هستیم، پس [پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)] فرمود: به درستی که من در بین شما دو گوهر گرانقدر برجا می گذارم، پس به آنها تمسک نمایید [که در اینصورت] گمراه نخواهید شد [ که آن دو امانت ارزشمند] کتاب خدا و اهل بیت من می باشند.پس شیخ گفت: بعد از آنکه این خبر را شنیدم دیگر باکی ندارم، سپس امام(علیه السلام) فرمود: بدان که قائم(علیه السلام) ما از پشت حسن عسکری(علیه السلام) است و حسن(علیه السلام) از پشت علی(علیه السلام) می باشد و علی(علیه السلام) از صلب محمد(علیه السلام) خارج می شود و محمد(علیه السلام) از صلب علی(علیه السلام) و علی(علیه السلام) از پشت موسی(علیه السلام)، این پسر من - امام به فرزندشان حضرت موسی(علیه السلام) اشاره فرمودند- خارج خواهد شد و این پسر از پشت من می باشد. ما دوازده نفریم که همگی ما معصوم ومطهر هستیم.پس پیرمرد گفت: ای مولای من،آیا بعضی از شما از بعضی دیگر افضل هستید؟ امام(علیه السلام) فرمودند: نه، ما در فضیلت برابریم ولکن بعضی از ما عالم تر از بعضی دیگرند. سپس فرمود: ای شیخ، به خدا قسم اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را آنقدر طولانی گرداند تا قائم(علیه السلام) ما اهل بیت خروج کند، آگاه باش که شیعیان ما در فتنه و سرگردانی در غیبت [امام زمانشان] واقع می شوند، [در این هنگام] خداوند مخلصین را [بر امر امامت و ولایت] ثابت می گرداند، خداوندا ایشان را بر این امر [و آزمایش] کمک بفرما.

10. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 228 حديث 5444، آمده است:

وَ عَنهُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحِمَّصِيُّ بِمَكَّةَ قِرَاءَةً عَلَيْهِ سَنَةَ ثَمَانِينَ وَ ثَلاَثِمِائَةٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى اَلْغطفانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ الحمصي، قَالَ: حَدَّثَنِیمُحَمَّدٌ بْنُ عَكاشَةٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ الحَسَن، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ اَلْحَسَنِ عليه السلام، قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَوْماً، فَقَالَ بَعْدَ مَا حَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ: مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ، كَأَنِّي أُدْعَى فَأُجِيبُ، وَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ: كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، فَتَعَلَّمُوا مِنْهُمْ وَ لاَ تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ، لاَ تَخْلُو اَلْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ لَوْ خَلَتْ إِذًا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا. ثُمَّ قَالَ عليه السلام: اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعْلَمُ أَنَّ اَلْعِلْمَ لاَ يَبِيدُ وَ لاَ يَنْقَطِعُ وَ أَنَّكَ لاَ تُخْلِي الأَرْضَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ

ص: 129

عَلَى خَلْقِكَ، ظَاهِرٍ لَيْسَ بِالْمُطَاعِ أَوْ خَائِفٍ مَغْمُورٍ لِكَيْلاَ تَبْطُلَ حُجَّتُكَ وَ لاَ یَضِلَّ أَوْلِيَاؤُكَ بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَهُمْ، أُولَئِكَ اَلْأَقَلُّونَ عَدَداً، اَلْأَعْظَمُونَ قَدْراً عِنْدَ اَللَّهِ. فَلَمَّا نَزَلَ عَنْ مِنْبَرِهِ قُلْتُ لَه: يَا رَسُولَ اَللَّهِ، أَ مَا أَنْتَ اَلْحُجَّةُ عَلَى اَلْخَلْقِ كُلِّهِمْ؟ قَالَ: يَا حَسَنُ، إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ «إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ» فَأَنَا اَلْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ اَلْهَادِي. قُلْتُ :يَا رَسُولَ اَللَّهِ، فَقَوْلُكَ إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، عَلِيٌّ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدِي؛ وَ أَنْتَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَهُ؛ وَ اَلْحُسَيْنُ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ وَ اَلخَلیفَةُ بَعْدَكَ؛ وَ لَقَدْ نَبَّأَنِي اَللَّطِيفُ اَلْخَبِيرُ أَنَّهُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَيْنِ وَلَدٌ؛ يُقَالُ لَهُ عَلِيٌّ سَمِيُّ جَدِّهِ عَلِيٍّ، فَإِذَا مَضَى اَلْحُسَيْنُ قامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ عَلِيٌّ اِبْنُهُ، وَ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ؛ وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ وَلَداً سَمِيِّي؛ وَ أَشْبَهَ اَلنَّاسِ بِي، عِلْمُهُ عِلْمِي وَ حُكْمُهُ حُكْمِي،وَ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ جَعْفَرٌ، أَصْدَقُ اَلنَّاسِ قَوْلاً وَ فِعلاً، وَ هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ؛ وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ جَعْفَرٍ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ مُوسَى سَمِيُّ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عليه السلام، أَشَدُّ اَلنَّاسِ تَعَبُّداً فَهُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ، وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ مُوسَى وَلَداً يُقَالُ لَهُ عَلِيٌّ مَعْدِنُ عِلْمِ اَللَّهِ وَ مَوْضِعُ حُكْمِهِ فَهُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ ،وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدٌ فَهُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ عَلِيٌّ فَهُوَ اَلْحُجَّةُ وَ اَلْإِمَامُ بَعْدَ أَبِيهِ وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ مَوْلُوداً يُقَالُ لَهُ اَلْحَسَنُ فَهُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدَ أَبِيهِ، وَ يُخْرِجُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ صُلْبِ اَلْحَسَنِ اَلْحُجَّةَ اَلْقَائِمَ إِمَامَ شِيعَتِهِ وَ مُنْقِذَ أَوْلِيَائِهِ، يَغِيبُ حَتَّى لاَ يُرَى، فَيَرْجِعُ عَنْ أَمْرِهِ قَومٌ وَ يَثْبُتُ عَلَيْهِ آخَرُونَ «وَ يَقُولُونَ مَتىٰ هٰذَا اَلْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ» وَ لَوْ لَمْ يَکُن مِنَ اَلدُّنْيَا إِلاَّ يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ اليَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ قَائِمُنَا، فَيَمْلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، فَلاَ تَخْلُو اَلْأَرْضُ مِنْکُمْ، أَعْطَاكُمُ اَللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي وَ لَقَدْ دَعَوْتُ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ اَلْعِلْمَ وَ اَلْفِقْهَ فِي عَقِبِي وَ عَقِبِ عَقِبِي وَ زَرْعِي وَ زَرْعِ زَرْعِي.

امام حسن(علیه السلام) فرمودند: روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خطبه خواند و بعد از آنکه خداوند را حمد کرده و او را ثنا نمود، فرمود: ای گروه مردم،گویا فراخوانده شده ام پس اجابت کرده ام، به درستی که در میان شما دو امانت گرانقدر برجای می گذارم: کتاب خدا و عترت من [یعنی] اهل بیتم، مادامی که به آنها متمسک شوید، گمراه نخواهید شد، پس، از ایشان یاد بگیرید و به ایشان یاد ندهید [زیراکه] آنها از شما عالم تر می باشند [و نیازی به یادگیری از شما ندارند]، زمین هرگز از ایشان خالی نمی شود که اگر حجتخدا بر روی زمین نباشد، هر آینه [زمین] اهلش را فروبرد. سپس فرمود: خداوندا، به درستی که من می دانم که علم از بین نمی رود و قطع نمی شود و به درستی که تو زمین را از حجت خودت بر خلقت ات خالی نمی گردانی، یا آشکار است بی آنکه اطاعت شود و یا ترسان ناشناخته، تا مبادا حجت تو باطل شود و اولیائت بعد از آنکه هدایتشان کردی، گمراه شوند، ایشان (حجت های الهی) از

ص: 130

نظر تعداد اندک اند، [ولی] ارزش و مرتبه ایشان نزد خداوند عظیم است.پس هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از منبرش پایین آمد، به او گفتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، آیا شما بر همه خلق حجت نیستی؟ فرمود: ای حسن(علیه السلام)، به درستی که خداوند می فرماید (این است و جز این نیست که تو منذر هستی و برای هر قومی هادی هست) پس من منذر هستم و علی[بن ابیطالب] (علیه السلام)هادی است. گفتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، پس فرمایش شما که [فرمودی] زمین از حجت خالی نخواهد ماند[حجت پس از شما کیست؟] فرمود: بله، علی(علیه

السلام) امام و حجت بعد از من است؛ و تو امام و حجت بعد از او هستی؛ و حسین(علیه

السلام) امام و حجت و خلیفه بعد از توست؛ و هر آینه خداوند لطیف و آگاه مرا خبر داد که از صلب حسین(علیه السلام) پسری را خارج گرداند که به او علی(علیه السلام) گویند و هم نام جدش علی(علیه السلام) است؛ پس چون حسین(علیه السلام) درگذشت، بعد از او پسرش علی(علیه السلام) [به امر امامت] قیام کند و او امام و حجت بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند از صلب علی(علیه

السلام)، پسری را خارج می نماید که هم نام من و شبیه ترین مردم به من است، علم او علم من و حکم او حکم من است و او امام و حجت بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند متعال از صلب محمد(علیه السلام) مولودی را خارج می سازد که به او جعفر(علیه السلام) گفته می شود، راستگوترین مردم از نظر گفتار و رفتار (فعل) است و او امام و حجت بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند از صلب جعفر(علیه السلام) مولودی را خارج می نماید که به او موسی(علیه السلام) گفته می شود، هم نام موسی بن عمران علیه السلام، او شدیدترین مردم در عبادت است، پس او امام و حجت بعد از پدرش است؛ وخداوند از صلب موسی(علیه السلام) پسری را خارج می سازد که به او علی(علیه السلام) گفته می شود، او معدن علم خداوند و جایگاه حکم اوست، پس او امام و حجت بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند از صلب علی(علیه السلام) مولودی را خارج می نماید که به او محمد(علیه السلام) گفته می شود پس او امام و حجت بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند متعال از صلب محمد(علیه السلام) مولودی را خارج می سازد که به او علی(علیه السلام) گفته شود پس او حجت و امام بعد از پدرش می باشد؛ و خداوند از صلب علی(علیه السلام) مولودی را خاج می نماید که به او حسن(علیه السلام) گفته می شود پس او امام و حجت

ص: 131

بعد از پدرش می باشد؛و خداوند از صلب حسن(علیه السلام) حجت قائم(علیه السلام) [که] امام شیعیانش و نجات دهنده دوستانش می باشد را، خارج می نماید، او غایب می شود تا آنجا که دیده نشود،پس عده ایی از امر [امامت] او برمی گردند و دیگران بر [امامت] او ثابت بمانند (و می گویند این وعده چه زمان است اگر از راستگویان می باشی) و اگر از دنیا نباشد مگر یک روز، قطعاً خداوند عزوجل آن روز را آنقدر طولانی گرداند تا قائم ما خارج شود، پس زمین را پر از قسط و عدل نماید آنچنان که پر از جور و ستم شده است، پس زمین از شما خالی نمی شود، خداوند علم من و فهم من را به شما عطا نموده و من از خداوند تبارک و متعال خواسته ام که علم و فقه را در ذریه من و ذریه ذریه من و فرزندانم و فرزندان فرزندانم قرار دهد.

11. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 191 حدیث 1 و كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 228 حديث 5445 و بحارالانوار مجلد 23 باب 1 صفحه 3 حدیث 4، آمده است:

عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد و فضالة بن أيوب، عن موسى بن بكر، عن الفضيل قال: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله عز و جل «و لكل قوم هاد» فقال كل إمام هاد للقرن الذي هو فيهم.

فضيل گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداوند كه مى فرمايد: (و براى هر امت و گروهى هادى و رهبرى است) سؤال كردم. حضرت فرمودند: هر امامى هادی و رهبر است برای زمانى كه ميان مردم است.12. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 191 حدیث 2، كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 228 حدیث 5446 و بحارالانوار مجلد 16 باب 11 صفحه 358 حدیث 50 آمده است:

عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ نَبِيُّ اللَّهِ ص ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ.

محمّدبن يعقوب كلينى از على بن ابراهيم قمى،... از بريد عجلى مى گويد: از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره فرموده خداوند عزوجل: (همانا تو بيم دهنده اى و براى هر گروهى رهبر و امام است) سؤال کردم. حضرت فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منذر و بيم دهنده است و برای هر

ص: 132

زمانى يكى از ما اهل بيت، هادى و رهبر است و مردم را به آنچه كه به وسیله پيامبر(صلی الله علیه و آله) از طرف خداوند نازل شده است، هدايت مى كند و رهبران پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله)، ابتدا على(علیه السلام) است و بعد از ايشان اوصياء او(علیهم السلام) يكى بعد از ديگرى.

13. در كتاب آيات الولاية صفحه 177 حديث 7 و کتاب کمال الدین وتمام النعمة مجلد 1 باب 21 صفحه 207 حدیث 23 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مَرَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِي يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ حَدَّثَنِي يُونُسُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ: كَانَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فِيهِمْ حُمْرَانُ بْنُ أَعْيَنَ وَ مُؤْمِنُ الطَّاقِ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ الطَّيَّارُ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فِيهِمْ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ وَ هُوَ شَابٌّ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا هِشَامُ قَالَ لَبَّيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ أَ لَا تُخْبِرُنِي كَيْفَ صَنَعْتَ بِعَمْرِو بْنِ عُبَيْدٍ وَ كَيْفَ سَأَلْتَهُ قَالَ هِشَامٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُجِلُّكَ وَ أَسْتَحْيِيكَ وَ لَا يَعْمَلُ لِسَانِي بَيْنَ يَدَيْكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْ ءٍ فَافْعَلُوهُ قَالَ هِشَامٌ بَلَغَنِي مَا كَانَ فِيهِ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ وَ جُلُوسُهُ فِي مَسْجِدِ الْبَصْرَةِ وَ عَظُمَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَخَرَجْتُ إِلَيْهِ وَ دَخَلْتُ الْبَصْرَةَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَأَتَيْتُ مَسْجِدَ الْبَصْرَةِ فَإِذَا أَنَا بِحَلْقَةٍ كَبِيرَةٍ وَ إِذَا أَنَا بِعَمْرِو بْنِ عُبَيْدٍ عَلَيْهِ شَمْلَةٌ سَوْدَاءُ مِنْ صُوفٍ مُؤْتَزِرٌ بِهَا وَ شَمْلَةٌ مُرْتَدٍ بِهَا وَ النَّاسُ يَسْأَلُونَهُ فَاسْتَفْرَجْتُ النَّاسَ فَأَفْرَجُوا لِي ثُمَّ قَعَدْتُ فِي آخِرِ الْقَوْمِ عَلَى رُكْبَتَيَّ ثُمَّ قُلْتُ أَيُّهَا الْعَالِمُ أَنَا رَجُلٌ غَرِيبٌ تَأْذَنُ لِي فَأَسْأَلَكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ لَكَ عَيْنٌ قَالَ يَا بُنَيَّ أَيُّ شَيْ ءٍ هَذَا مِنَ السُّؤَالِ إِذَا تَرَى شَيْئاً كَيْفَ تَسْأَلُ عَنْهُ فَقُلْتُ هَكَذَا مَسْأَلَتِي قَالَ يَا بُنَيَّ سَلْ وَ إِنْ كَانَتْ مَسْأَلَتُكَ حَمْقَاءَ قُلْتُ أَجِبْنِي فِيهَا قَالَ فَقَالَ لِي سَلْ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ عَيْنٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَرَى بِهَا قَالَ الْأَلْوَانَ وَ الْأَشْخَاصَ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ أَنْفٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ قَالَ أَشَمُّ بِهِ الرَّائِحَةَ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ لِسَانٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ قَالَ أَتَكَلَّمُ بِهِ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ أُذُنٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهَا قَالَ أَسْمَعُ بِهَاالْأَصْوَاتَ قَالَ قُلْتُ أَ فَلَكَ يَدَانِ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِمَا قَالَ أَبْطِشُ بِهِمَا وَ أَعْرِفُ بِهِمَا اللَّيِّنَ مِنَ الْخَشِنِ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ رِجْلَانِ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِمَا قَالَ أَنْتَقِلُ بِهِمَا مِنْ مَكَانٍ إِلَى مَكَانٍ قَالَ قُلْتُ أَ لَكَ فَمٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ قَالَ أَعْرِفُ بِهِ الْمَطَاعِمَ عَلَى اخْتِلَافِهَا قَالَ قُلْتُ أَ فَلَكَ قَلْبٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَمَا تَصْنَعُ بِهِ قَالَ أُمَيِّزُ بِهِ كُلَّمَا وَرَدَ عَلَى هَذِهِ الْجَوَارِحِ قَالَ قُلْتُ أَ فَلَيْسَ فِي هَذِهِ الْجَوَارِحِ غِنًى عَنِ الْقَلْبِ قَالَ لَا قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَلِكَ وَ هِيَ صَحِيحَةٌ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ الْجَوَارِحَ إِذَا شَكَّتْ فِي شَيْ ءٍ شَمَّتْهُ أَوْ رَأَتْهُ أَوْ ذَاقَتْهُ رَدَّتْهُ إِلَى الْقَلْبِ فَلْيُقِرَّ بِهِ الْيَقِينَ وَ يُبْطِلُ الشَّكَّ قَالَ قُلْتُ فَإِنَّمَا أَقَامَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَلْبَ لِشَكِّ الْجَوَارِحِ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ وَ لَا بُدَّ مِنَ الْقَلْبِ وَ إِلَّا لَمْ يَسْتَيْقِنِ الْجَوَارِحُ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ يَا أَبَا مَرْوَانَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَتْرُكْ جَوَارِحَكَ حَتَّى جَعَلَ لَهَا إِمَاماً يُصَحِّحُ لَهَا الصَّحِيحَ وَ يَنْفِي مَا شَكَّتْ فِيهِ وَ يَتْرُكُ هَذَا الْخَلْقَ كُلَّهُمْ فِي حَيْرَتِهِمْ وَ شَكِّهِمْ وَ اخْتِلَافِهِمْ لَا يُقِيمُ لَهُمْ إِمَاماً يَرُدُّونَ إِلَيْهِ شَكَّهُمْ وَ حَيْرَتَهُمْ وَ يُقِيمُ لَكَ إِمَاماً لِجَوَارِحِكَ يُرَدُّ إِلَيْكَ شَكُّكَ وَ حَيْرَتُكَ قَالَ فَسَكَتَ وَ لَمْ يَقُلْ لِي شَيْئاً قَالَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ أَنْتَ هِشَامٌ فَقُلْتُ لَا قَالَ فَقَالَ

ص: 133

لِي أَ جَالَسْتَهُ فَقُلْتُ لَا قَالَ فَمِنْ أَيْنَ أَنْتَ قُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَالَ فَأَنْتَ إِذاً هُوَ قَالَ ثُمَّ ضَمَّنِي إِلَيْهِ فَأَقْعَدَنِي فِي مَجْلِسِهِ وَ مَا نَطَقَ حَتَّى قُمْتُ فَضَحِكَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثُمَّ قَالَ يَا هِشَامُ مَنْ عَلَّمَكَ هَذَا قَالَ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جَرَى عَلَى لِسَانِي قَالَ يَا هِشَامُ هَذَا وَ اللَّهِ مَكْتُوبٌ فِي صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى.

يونس بن يعقوب گفت: نزد امام جعفر صادق(علیه السلام) جمعی از اصحاب ایشان که در بین آنها حمران بن اعین و مؤمن الطاق و هشام بن سالم و طیار بودند، حضور داشتند و جماعتی از اصحابشان بودند و هشام بن حکم [نیز در بین آن ها] بود درحالی که جوان بود.پس حضرت صادق(علیه

السلام) [خطاب به هشام] فرمودند: يا هشام، گفت: لبيك اى فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، حضرت فرمودند: آيا مرا خبر نمی دهی که با عمروبن عبيد [در مناظره] چه کردی (چگونه با او مناظره کردی) و چگونه از او سؤال نمودی؟ هشام گفت: فدايت شوم اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، جلالت شما مرا می گیرد ودر مقابل شما برابر عظمت مقام تان حيا مى كنم و نزد شما قادر نيستم چيزى بگويم.آن گاه حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: يا هشام، هنگامى كه ما شما را به چيزى امر مى كنيم، پس آن را انجام دهيد. هشام عرض كرد: از وضع عمرو بن عبید و خبر مجلس اش در مسجد بصره، به من رسید و [این امر] برمن گران آمد، پس به سوی او خارج شدم و روز جمعه وارد بصره شدم.پس به مسجد بصره رفتم. جماعت بسیاری را دیدم که حلقه زده و عمرو بن عبید در میان آنان بود، جامه پشمینه سیاهی به کمر بسته و عبائی بهدوش انداخته بود و مردم از او سؤال می کردند.من از مردم راه خواستم، به من راه دادند تا در آخر جمعیت به زانو نشستم، سپس گفتم: اى دانشمند! من [اهل اين شهر نيستم و] مردی غریب ام، آیا به من اجازه می دهی که درباره مسئله ای از تو سؤال کنم ؟ گفت: بله [هر چه مى خواهى بپرس]، گفتم: آيا تو چشم دارى؟ گفت: پسرم، این چه سؤالی است، چیزی را که می بینی چگونه از آن سؤال می کنی؟

گفتم: پرسش هاى من همين گونه است. گفت:پسرم بپرس، گرچه پرسش ­ات احمقانه است.گفتم: پاسخ مرا بده.گفت: بپرس. گفتم: آيا تو چشم دارى؟ گفت: بله [چشم دارم]. گفتم: با آن چه مى بینی؟ گفت: با آن رنگ ها و اشخاص [و نوع آنها] را می بینم. گفتم: آيا بینی [و حس بويايى] دارى؟ گفت: آرى. گفتم: با آن چه كار مى كنى؟ گفت: با آن بوها را استشمام می کنم.گفتم: آيا زبان

ص: 134

دارى؟ گفت: بله. گفتم: با آن چه مى كنى؟ پاسخ داد: با آن سخن مى گويم.گفتم: آيا گوش دارى؟ گفت: بله. گفتم: با آن چه مى كنى؟ پاسخ داد: با آن صداها را مى شنوم. گفتم: آيا دو دست دارى؟ گفت: بله [دارم]. گفتم: با آن ها چه مى كنى؟ گفت: با آن ها ضربه می زنم و به وسیله آن ها نرمی را از زبرى تشخيص مى دهم. گفتم: آيا دو پا دارى؟ گفت: بله [دارم]. گفتم: با آن ها چه مى كنى؟ پاسخ داد: با آن ها از مكانى به مكان ديگر مى روم. گفتم: آیا دهان داری؟ گفت: بله. گفتم: با آن چه می کنی؟ پاسخ داد: با آن غذاهای مختلف را می شناسم. گفتم: پس آيا برای تو قلب [هم] هست؟ گفت: بله. گفتم: با آن چه مى كنى؟ گفت: به وسیله آن هرآنچه که بر این جوارحم وارد شده را، تمییز می دهم. گفتم: آیا این اعضاء بی نیاز از قلب هستند؟ گفت: نه. گفتم: پس چگونه؛ با آنکه اعضاء سالم باشند [دیگر چه حاجت به قلب است]؟ گفت: ای پسرم،اگر [ديگر] اعضاء در چیزی که آن را بوییده ام یا دیده ام یا چشیده ام شک کنند، آن [مسئله مشکوک] را به قلب ارجاع می دهم تا به وسیله آن یقین حاصل شده و شک باطل شود. گفتم: پس این است و جز این نیست که خداوند عزوج قلب را برای [رفع] شک اعضاء ایجاد کرد.گفت: بله. گفتم: و چاره ای نیست جز وجود قلب و الا اعضاء یقین نخواهند کرد. گفت: بله. گفتم: ای ابامروان، به درستی که خداوند اعضای تو را ترک نکرده تا آنجا که برای آن ها امامی قرار داده تا صحیح را تشخیص دهد و آنچه را در آن شک کرده اند، نفی نماید، [آن وقت خداوند] همه این مخلوقات را در حیرت و شک واختلافشان رها کرده و امامی که شک های ایشان و سرگردانی شان را برطرف سازد،تعیین نکرده است؟ [درحالی که] خداوند برای اعضای تو امامی قرار داده تا شک و سرگردانی تو را، برطرف سازد.[ آيا صحيح است بگویيم خدايى كه چشم و گوش و ديگر اعضاى انسان را بدون راهنما نگذاشته، چنين خداى حكيم و مهربانى، مسلمانان را پس از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) بدون راهنما و امام گذارده تا در نتيجه، مردم در شك و ترديد و اختلاف ها بمانند و به انحراف و نابودى كشيده شوند؟ آيا هيچ فكر و انديشه سالمى اين مطلب را قبول مى كند؟]

پس عمرو بن عبید ساکت شد و دیگر چیزی به من نگفت.سپس متوجه من شد و گفت: آیا تو هشام [ابن حکم] هستی؟ گفتم: نه. گفت: آیا با او نشسته ای؟ گفتم: نه. گفت: از کجایی؟ گفتم: از کوفه. او گفت: پس تو خود هشام هستی. او مرا در آغوش گرفت و برجای خودش نشاند و تا

ص: 135

زمانی که من آنجا بودم سخن نگفت.پس حضرت صادق(علیه السلام) خندیدند، سپس فرمودند: ای هشام چه کسی این مطالب را به تو آموخته است؟ گفتم: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر زبانم جاری گشت. حضرت فرمودند: به خدا سوگند که [این مطالب] در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است.

14. در اصول كافى مجلد 1 صفحه191 حدیث 3، علامه بزرگوار محمّدبن يعقوب كلينى مى گويد:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) : «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) : الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) الْهَادِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ هَلْ مِنْ هَادٍ الْيَوْمَ؟ قُلْتُ: بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ، مَا زَالَ مِنْكُمْ هَادٍ بَعْدَ هَادٍ حَتَّى دُفِعَتْ إِلَيْكَ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ كَانَتْ إِذَا نَزَلَتْ آيَةٌ عَلَى رَجُلٍ ثُمَّ مَاتَ ذَلِكَ الرَّجُلُ مَاتَتِ الْآيَةُ مَاتَ الْكِتَابُ وَ لَكِنَّهُ حَيٌّ يَجْرِي فِيمَنْ بَقِيَ كَمَا جَرَى فِيمَنْ مَضَى.

ابوبصير مى گويد به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم درباره آيه (همانا تو بيم دهنده اى و براى هر گروهى رهبر و امام است) حضرت فرمودند: منذر و بيم دهنده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و رهبر و هادى على(علیه

السلام) است. اى ابومحمّد، آيا امروز رهبرى هست؟ عرض كردم: فدايت شوم، هميشه از شما خانواده رهبرى پس از رهبر ديگرى بوده تا به شما رسيده است.پس حضرت فرمودند: خدايت تو را رحمت كند اى ابا محمّد، اگر چنين بود كه چون آيه اى بر مردى نازل مى شد و آن مرد مى مرد،آيه هم از بين مى رفت(ومصداق ديگرى نداشت) ،[در این صورت بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] قرآن مرده بود، ولى قرآن هميشه زنده است و بر بازماندگان منطبق مى شود، چنانچه بر گذشتگان منطبق شد.

15. شيخ الاسلام الحموينى در كتاب فرائد السمطين از ابوهريره مسلمى چنين نقل مى كند:

ان المراد بالهادى على(علیه السلام).

شيخ الاسلام الحموينى مى گويد به درستی که مراد از هادى، على(علیه السلام) است.

16. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 192 حدیث 4، علامه بزرگوار محمّدبن يعقوب كلينى مى فرمايند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي أَمَا وَ اللَّهِ مَا ذَهَبَتْ مِنَّا وَ مَا زَالَتْ فِينَا إِلَى السَّاعَةِ.

ص: 136

قصير مى گويد: از امام باقر(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند (همانا تو بيم دهنده اى و براى هر قومی رهبر و امام است)، سؤال كردم. حضرت(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منذر و بيم دهنده هستند و على(علیه السلام) هادى و رهبر است. به خداوند سوگند كه مقام هدايت و رهبري از ميان ما خانواده نرفته و تا كنون هم در ميان ما هست.

در تفسير اين آيه شريف، مجموعه رواياتى داريم كه بنابر مضمون آن، به دو دسته تقسيم مى شوند:

دسته اول: رواياتى هستند كه در آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند من منذر هستم و على(علیه السلام) هادى است.

دسته دوم: رواياتى هستند كه در آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده اند، منذر منم و بعد از من على(علیه السلام) و يازده فرزندش، يكى پس از ديگرى، هادى خواهند بود؛ نظير روايت تفسير ثعلبى و رواياتى كه ديگران نقل كرده اند. اين روايات حضرت مهدى موعود(عج) را دوازدهمين هادى معرفى مى كنند.

پس هميشه بايد بر روى كره زمين رهبر و هادى باشد كه:

اولاً، او رهبرى الهى باشد.

ثانياً، از فرزندان اميرالمؤمنين(علیه السلام) باشد.ثالثاً، او فردى عادى نباشد، بلكه تالى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باشد.

رابعاً، در ابتداى خلقت بشر، خداوند اين وعده را به بشريت داده است كه براى هدايت بشر. هميشه، هادى بفرستد. خداوند در سوره بقره آيه 38 مى فرمايد:

«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»

خداوند مى فرمايد:

(گفتیم همگی فرود آييد تا آن گاه كه از جانب من راهنمايى براى شما آيد، پس كسانی که از هدایتم پيروى كنند، نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگين خواهند شد.)

نظير اين آيه در سوره اعراف آیه 35 و سوره طه آیه 122 و 123 نيز آمده است كه خداوند داستان آدم و حوّا و بيرون شدن آن ها را از بهشت، به خاطر وسوسه هاى شيطان، مطرح مى كند و سپس مى فرمايد: ما براى راهنمايى شما هاديانى مى فرستيم.

ص: 137

پس بايد هميشه هادى زنده براى بشر باشد.

و شيعه و سنى و همه فِرَق اسلامى قبول دارند كه امروزه هادى، وجود اقدس اعلى حضرت بقية اللّه الاعظم ارواحناه فداه مى باشد.

ص: 138

165. چند نشانه قبل از ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره رعد آيه 13

... وَ هُوَ شَدِيدُ المِحالِ

و اوست خداوند سخت انتقام گيرنده.

1. در كتاب الغيبة (نعمانی) صفحه 278 حدیث 62 و بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 245، حدیث 124 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ مِنْ كِتَابِهِ فِي رَجَبٍ سَنَةَ سَبْعٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ بَيَّاعُ السَّابِرِيِّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ بْنِ خَالِدٍ الْخَزَّازُ جَمِيعاً قَالا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ إِنَّ بَيْنَ يَدَيِ الْقَائِمِ سِنِينَ خَدَّاعَةً يُكَذَّبُ فِيهَا الصَّادِقُ وَ يُصَدَّقُ فِيهَا الْكَاذِبُ وَ يُقَرَّبُ فِيهَا الْمَاحِلُ وَ فِي حَدِيثٍ وَ يَنْطِقُ فِيهَا الرُّوَيْبِضَةُ فَقُلْتُ وَ مَا الرُّوَيْبِضَةُ وَ مَا الْمَاحِلُ قَالَ أَ وَ مَا تَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ قَوْلَهُ «وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ» قَالَ يُرِيدُ الْمَكْرَ فَقُلْتُ وَ مَا الْمَاحِلُ قَالَ يُرِيدُ الْمَكَّارَ.

محمّدبن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبة گويد: احمدبن محمّدبن سعيد خبرمان داد، وى گفت: على بن الحسن تيملى از كتابش برايمان حديث گفت در ماه رجب سال دويست و هفتاد و هفت، گويد:محمّدبن عمربن يزيد سابرى فروش و محمّدبن الوليدبن خالد خزاز، هر دو، برايمان حديث گفتند كه حمادبن عثمان از عبداللّه بن سنان برايمان حديث آورد، وى گفت: محمّدبن ابراهيم بن ابى البلاد حديثم داد و گفت: پدرم از پدرش از اصبغ بن نباته برايمان حديث ياد كرد كه گفت: شنيدم حضرت على(علیه السلام) مى فرمود: پيشاپيش [ظهور] حضرت قائم عليه السلام سال هاى فريبنده ایى خواهد بود كه راستگو در آن تکذیب و دروغگو، تصدیق شود (راستگو پنداشته شود) و شخص «ماحل» در آن زمان مقرب گردد و درحديثى آمده كه «رويبضه» در آن به سخن درآيد. راوى گويد: پس گفتم: روَيبضه چيست و ماحل

ص: 139

كدام است؟ فرمود: آيا قرآن نمى خوانيد كه خداوند فرموده: «و اوست خداوند سخت انتقام گيرنده» يعنى، مكر خداوند شديد است. عرض كردم: ماحل چيست؟ فرمود: مقصودش حيله گر است (آدم مکاری که به وسیله مکر زیاد، مردم را به خود متوجه می کند)

در اين حديث شريف علائم قبل از ظهور در زبان حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام) اين گونه بيان مى شود.

1. امت اسلامى قبل از ظهور سال هاى فريبنده اى در پيش دارند.

2. در آن سال ها، راستگويان را دروغگو مى پندارند.

3. دروغگويان را راستگو مى خوانند.

4. ماحل و حيله گر در آن زمان مقرب مى شود.

2. در کتاب اثباة الهداة، مجلد 3، باب 34، فصل 9، صفحه 738، حدیث 115 به نقل از غیبت نعمانی همین حدیث را با کمی تفاوت بیان می کند. مثلاً در آن آمده است إنَّ قَبلَ قیام القائم و در سندش، مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ بْنِ خَالِدٍ الْخَزَّاز نیامده.

البته در آخرالزمان این بدبختی ها زیاد است و ما در اینجا فقط به چند نمونه از ملاحم اشاره می کنم.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی،مجلد 2 صفحه 303 و تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 62 حدیث 9838 و بحارالانوار مجلد مجلد 6 باب 1 صفحه 306 حدیث 6 آمده است:

يَا سَلْمَانُ إِنَّ عِنْدَهَا يَكُونُ الْمُنْكَرُ مَعْرُوفاً وَ الْمَعْرُوفُ مُنْكَراً وَ يُؤْتَمَنُ الْخَائِنُ وَ يُخَوَّنُ الْأَمِينُ وَ يُصَدَّقُ الْكَاذِبُ وَ يُكَذَّبُ الصَّادِقُ، قَالَ سَلْمَانُ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ ص: إِي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند:ای سلمان در آن زمان کارهای زشت خوب باشد [و مردم امور منکر را نیک می دانند] و امر معروف، منکر باشد، به خائن اطمینان شود و امانت دار، خائن شمرده شود، و دروغگو تصدیق شود و راستگو، تکذیب. سلمان [با تعجب] گفت: یا رسول الله این ها خواهد شد؟ حضرت فرمودند: قسم به آن کسی که جانم در دست قدرت اوست آری خواهد شد.

4. در کتاب جامع الاخبار و بحارالانوار مجلد 74 باب 5 صفحه 100 آمده است:يَا ابْنَ مَسْعُودٍ اعْلَمْ أَنَّهُمْ يَرَوْنَ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً فَفِي ذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلَا يَكُونُ فِيهِمُ الشَّاهِدُ بِالْحَقِّ وَ لَا الْقَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ»

ص: 140

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای ابن مسعود، بدان که [در آخرالزمان] کار نیک را بد و کار بد را نیک می پندارند، پس وقتی چنین شد خداوند بر دل های آن ها مهر می نهد، پس دیگر در میان آن ها کسی نباشد که به حق شهادت دهد و به عدل و داد قیام کند، خداوند [در سوره نسا آیه 135] می فرمایند: (به عدل و داد قیام کنید و برای خداوند شهادت دهید اگرچه به ضرر خود و یا والدین و نزدیکان شما باشد.)

ص: 141

166. بهترين صله رحم، وصل شدن به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره رعد آيه 21

وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ

و كسانى كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوسته دارند و همواره از پروردگار خويش در هراسند و از حساب سخت بيم دارند.

1. در اصول کافی مجلد 2 صفحه 151 حدیث 7، تفسير برهان مجلد 3 صفحه 245 حدیث 5523 و بحارالانوار مجلد 71 باب 3 صفحه 115 حدیث 75 آمده است:

مُحَمَّدِ بْنِ یَعقُوب: عَنِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الرَّحِمَ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْشِ تَقُولُ اللَّهُمَّ صِلْ مَنْ وَصَلَنِي وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنِي وَ هِيَ رَحِمُ آلِ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» وَ رَحِمُ كُلِّ ذِي رَحِمٍ.

ابابصير از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند: از حضرت شنيدم كه فرمود: به درستی که رحم معلق به عرش الهى است و مى گويد: پروردگارا، صله كن با هر كه با من صله مى كند و قطع كن با هر كه با من قطع کرد و اين رحم آل محمّد(علیهم السلام) است،و این است فرموده خداوند عزوجل (و كسانى كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوسته دارند) و رحم هر صاحب رحمی.

2. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 246 حدیث 5526، اصول کافی مجلد 2 صفحه 156 حدیث 28، بحارالانوار مجلد 71 باب 3 صفحه 130 حدیث 95 و تفسیر صافى مجلد 3 صفحه 66، آمده است:عَنْ عَلِيِّ بْنِ إبراهیم، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْر،ٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَ دُرُسْتَ بْنِ أبي مَنصوُر، عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) «الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» قَالَ:

ص: 142

نَزَلَتْ فِي رَحِمِ آلِ مُحَمَّدٍ(علیهم السلام) وَ قَدْ تَكُونُ فِي قَرَابَتِكَ ثُمَّ قَالَ: فَلَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ يَقُولُ لِلشَّيْ ءِ إِنَّهُ فِي شَيْ ءٍ وَاحِدٍ.

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده كه اين آيه هم درباره رحم آل محمّد(علیهم السلام) نازل شده و هم درباره اقرباى شما. سپس فرمود: از آن ها نباشيد كه مى گويند فقط در يك چيز نازل شده است.

قابل ذکر است که حضرت می فرمایند فَلَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ يَقُولُ لِلشَّيْ ءِ إِنَّهُ فِي شَيْ ءٍ وَاحِدٍ از آن ها نباشيد كه مى گويند فقط در يك چيز نازل شده است. آیات تأویل های متعدد دارد که آن ها را و من عنده علم الکتاب می داند و در این آیه نیز صله هم صله ی رحم است و هم صله ی آل محمد یعنی مسلمان واقعی بایدعامل و فاعل به شریعت سیدالمرسلین باشد و هم باید در صله ی رحم نزدیکان بپردازد و هم به صله و وصل شدن به آل محمد و امروزه حضرت قائم آل محمد حق صله بر همه ی مسلمانان را دارد و هر کس از ایشان دوری کند او به درجه ی قاطع رحم نزول یافته است.

3. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 208 حدیث 30 و بحارالانوار مجلد 23 باب 15 صفحه 268 حدیث 14 و مجلد 71 باب 3 صفحه 98 حدیث 40، آمده است:

عَنْ عُمَرَ ابْنِ مَرْيَمَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» قَالَ مِنْ ذَلِكَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ غَايَةُ تَأْوِيلِهَا صِلَتُكَ إِيَّانَا.

از عمربن مريم روايت شده كه گفت: از امام صادق(علیه السلام) از فرموده خداوند (و كسانى كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوسته دارند) سؤال كردم، فرمود: يكى از معانيش صله رحم است، ولى، نهايت درجه تأویلش و كامل ترين مصداق آن اين است كه با ما پيوند داشته باشى.

4. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 290، آمده است:

ابن شهر آشوب: عن محمد بن الفضيل، عن موسى بن جعفر(علیه السلام) في قوله تعالى: «وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»، قال: «هي رحم آل محمد(علیهم السلام)».

ابن شهرآشوب از محمّدبن فضيل، از موسى بن جعفر(علیه السلام) نقل كرده كه در تفسير كلام خدا (و كسانى كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوسته دارند) فرمود: مقصود، رحم آل محمّد(علیهم السلام) است.

ص: 143

همان طورى كه ملاحظه مى فرماييد، وصل شدن به محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(علیهم السلام) بهترين رحم است و هم اكنون حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرين امام از ائمه اثنى عشر است كه وصل به ايشان بهترين صله رحم است.البته این نکته را نیز باید در نظر داشته باشیم که رسول خدا فرمودند: أنا و علی ابواه هذه الامة من و (حضرت) علی پدران این امت هستیم.

ص: 144

167. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیانشان جایگاهشان بهشت

اشاره

167. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیانشان جایگاهشان بهشت عدن است و ملائکه به آن ها سلام و درود می فرستند

سوره رعد آیات 22، 23 و 24

وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّار(22) جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ(23) سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ(24)

آنان که صبر و پایداری را در طلب رضای خداوند پیش می گیرند و نماز به پا می دارند و از آنچه که ما نصیبشان کردیم در پنهان و آشکار، انفاق می کنند و همواره با نیکی، بدی ها را دفع می کنند [و جواب می دهند] این ها هستند که [در بهشت] سرانجام بسیار نیکو ویژه آنان است.

[که منزل] آنان بهشت های عدن است که آنان و پدران و همسران و فرزندان شایسته ی آنان، در آن داخل می شوند [در حالی که] فرشتگان از هر دری بر آنان درآیند. [و سلام و تهنیت و درود بر آنان می فرستند و می گویند:] سلام بر شما به پاس استقامت و صبرتان پس فرجام این سرای، نیکوست.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 365، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 251 حدیث 5552، بحارالانوار مجلد 68 باب 62 صفحه 84 حدیث 26، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 497 حدیث 101 و تفسیر لاهیجی مجلد 2 صفحه 604 آمده است:

... و قوله «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْوَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ . سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» قال نزلت في الأئمة ع و شيعتهم الذين صبروا.حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: این آیه درباره امامان(علیهم السلام) و شیعیانشان نازل شده است، آنها کسانی هستند که صبر کردند.

ص: 145

2. در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 365، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 273 حدیث 8152، بحارالانوار مجلد 68 باب 62 صفحه 84 حدیث 26 و تفسیر لاهیجی مجلد 2 صفحه 604 آمده است:

وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ نَحْنُ صَبَرْنَا وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا- لِأَنَّا صَبَرْنَا بِعِلْمٍ وَ صَبَرُوا عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ما صبر کردیم [و صبرکنندگانیم] و شیعیان ما صبرکننده تر از ما می باشند، زیرا که ما با دانش بر حقیقت اشیاء، صبر می کنیم و شیعیان ما بدون داشتن این علم، صبر می کنند.

صبر امام زمان در تشرف شیخ علی حلاوی

خطیب دانشمند وعالم پرهیزکار، مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی، اعلی الله مقامه، در جلد دوم کتاب (عبقری الحسان) از عالم ربانی، مرحوم حجة الاسلام آقای سید علی اکبر موسوی خوئی رضوان الله تعالى علیه، والد معظم مرجع عالیقدر شیعه زعیم حوزه ى علمیه، آیة الله العظمی آقای حاج سید ابوالقاسم خوئی6، نقل کرده که فرمودند: (زمانی از نجف اشرف، برای انجام کاری به حله ى سیفیه رفتم، هنگام عبور از میان بازار آن شهر، چشمم به قبه ى مسجد مانندی افتاد که بر سر درب آن زیارت کوتاهی از حضرت صاحب الزمان وخلیفة الرحمان علیه السلام بود وبالای درب آن نوشته شده بود: «هذا مقام صاحب الزمان»

مردم آن سامان از دور ونزدیک، به این مکان جنت نشان به زیارت می آمدند و دعا وتضرع وزاری کرده، توسل به ساحت قدس باری می جستند، من از اهالی حله، علت نام گذاری آن مکان را به «مقام صاحب الزمان» جویا شدم، همگی به اتفاق آراء گفتند: این مکان، خانه ى یکی از اهل علم اینجا به نام شیخ علی بوده که مردی بسیار زاهد و عابد و با تقوی بوده و همیشه در انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام به سر می برده است. او پیوسته نسبت به امام زمان علیه السلام عتاب وخطاب می کرد ومی گفت این غیبت از انظار در این زمان، برای چیست، درحالی که مخلصین شما در شهرها واقطار عالم، همچون برگ درختان وقطره های باران فراوانند، در همین شهر خودمان، شیفتگان و دوستان شما بیش از هزار نفرند، پس چرا ظهور نمی فرمایی تا دنیا راپر

ص: 146

از قسط وعدل نمایی. روزی شیخ علی با همان حال، سر به بیابان نهاد وهمین سخنان را آغاز کرد وعتاب وخطاب به حضرت حجت علیه السلام نمود که ناگهان دید شخصی در هیئت عربی بدوی نزد او است، به او فرمود: جناب شیخ، این همه عتاب ها وخطاب ها به که می نمایی؟! عرض کرد: خطابم به حجت وقت و امام زمان علیه السلام است که با وجود این همه مخلص و ارادتمندی که در این عصر دارد که فقط بیش از هزار نفر آنان در حله هستند و با این ظلم و جوری که عالم را فراگرفته، چرا ظهور نمی کند؟! آقا فرمودند: ای شیخ، صاحب الزمان من هستم و با من این همه خطاب و عتاب مکن که مطلب این گونه نیست که تو فکر کرده ای. اگر سیصد وسیزده نفر اصحاب من موجود بودند، ظاهر می شدم. در شهر حله که می گویی بیش از هزار نفر مخلص واقعی دارم، جز تو و فلان شخص قصاب، کسی دوست با اخلاق من نیست، حال اگر می خواهی واقع برایت مکشوف و روشن شود، برو مخلصین مرا که می شناسی در شب جمعه، به منزلت دعوت کن و در صحن حیاط، مجلسی آماده ساز. فلان قصاب را هم دعوت کن و دو بزغاله روی بام خانه ات ببند؛ آنگاه منتظر ورود من باش تا حاضر شوم و واقع امر را به تو بفهمانم وآگاهت کنم که اشتباه نموده ای. چون فرمایشات حضرت به پایان رسید، از نظر شیخ غایب شدند. شیخ علی حلاوی، مسرور از این ماجرا، با خوشحالی فراوان به حله برگشت. نزد آن قصاب رفت. قضیه را با او در میان گذاشت و به کمک یکدیگر، چهل نفر از بین دوستان حضرت صاحب الزمان علیه السلام که همگی از اخیار و ابرار و منتظران حقیقی حجت غایب سلام الله علیه می پنداشتند، انتخاب کرده و دعوت نمودند که در شب جمعه به منزل وی بیایند تا به شرف لقاء امام عصر علیه السلام مشرف شوند. شب جمعه ى موعود فرا رسید، مرد قصاب با آن چهل نفر برگزیده از میان دوستان مدعی اخلاص به حضرت ولی عصر علیه السلام، به خانه ى شیخ علی حلاوی آمدند. در صحن حیاط نشستند. همه با وضو، رو به قبله، مشغول ذکر و صلوات و دعا بودند و در انتظار قدوم قائم منتظر علیه السلام لحظه شماری می کردند. شیخ علی حلاوی نیز طبق فرمان حضرت، قبلا دو بزغاله را روی پشت بام بسته بود وخود در صحن حیاط، در حضور مهمانان، تشریف فرمایی مولی را انتظار می کشید. چون پاسی از شب گذشت، به ناگاه همگی دیدند نور با عظمت و درخشانی که به مراتب از خورشید و ماه درخشنده تر بود در آسمان ظاهر شد وتمام آفاق راروشن ساخت. سپس آن

ص: 147

نور، به طرف خانه ى شیخ علی آمد تا آن که بر پشت بام منزل قرار گرفت و فرود آمد. دقایقی بیش نگذشت که صدایی از پشت بام، آن مرد قصاب را فراخواند. مرد قصاب امتثال امر کرد. برخاست و روی بام رفت. خدمت حضرت مولی علیه السلام شرفیاب شد و به فیض ملاقات رسید، پس از چند لحظه، امام به او فرمودند: یکی از این دو بزغاله را نزدیک ناودان ببر و ذبح کن، به طوری که تمام خونش از ناودان سرازیر گردد و در صحن خانه جاری شود. مرد قصاب فرمان آن بزرگوار را اطاعت کرد. وقتی خون ها در حیاط جاری شد وآن چهل نفر دیدند، گمان قوی پیدا کردند به این که حضرت مهدی علیه السلام، مرد قصاب را گردن زده واین خون او است که از ناودان فرو می ریزد. پس از اندکی، صدایی از پشت بام به گوش رسید و شیخ علی حلاوی را احضار فرمود. شیخ برخاست و خود را به روی بام رساند، دید مرد قصاب، سالم وسلامت روی بام، در محضر امام ایستاده، اما یکی از دو بزغاله را سر بریده و خون بزغاله بوده که در صحن حیاط جاری شده، سپس حضرت به مرد قصاب امر فرمودند بزغاله دوم را نیز به همان گونه نزدیک ناودان ذبح کند. قصاب هم به فرموده ى امام، بزغاله ى دیگر را جلوی ناودان سر برید و بار دوم خون از ناودان به میان حیاط سرازیر شد. وقتی آن چهل نفر دوباره خون تازه را در صحن منزل جاری دیدند، گمانشان تبدیل به یقین شد و همگی قطع پیدا کردند که حجة بن الحسن، ارواحنا فداه، شیخ علی صاحب خانه را نیز به قتل رسانده و نزدیک است که نوبت یک یک آنها فرا رسد و ملاقات با امام زمان علیه السلام به قیمت جانشان تمام شود. از این رو، بی درنگ از جا برخاستند، منزل شیخ علی حلاوی را ترک کردند وگریختند.

سپس حضرت صاحب الزمان، سلام الله علیه، رو به شیخ علی نموده و فرمودند: اینک به میان حیاط برو و به آنان بگو روی بام بیایند تا مرا دیدار کنند. شیخ علی از بام به زیر آمد. اما وقتی به صحن حیاط رسید، حتی یک نفر از آن چهل برگزیده را ندید و دانست که همه فرار کرده اند. به سرعت روی پشت بام برگشت و گریختن آن چهل نفر را به عرض مبارک آن بزرگوار رسانید. حضرت فرمودند: ای شیخ، دیگر آن همه با من عتاب وخطاب مکن. این شهر حلّه بود که می گفتی بیش از هزار نفر از یاران و مخلصان ما فقط در اینجا هستند. پس چه شد که بین آن دوستان

ص: 148

انتخاب شده، کسی جز تو و این مرد قصاب باقی نماند؟! اینک سایر جاها را نیز به همین گونه قیاس کن. این جمله را فرمود و از نظر آن دو نفر ناپدید گشت.

پس از این ماجرا شیخ علی حلاوی آن بقعه را مرمت کرد و به «مقام صاحب الزمان علیه السلام» موسوم نمود. از آن زمان تاکنون، آن مقام شریف محل طواف مردم و زیارتگاه خاص و عام است.(1)

ص: 149


1- . کتاب پیام امام زمان نوشته ی سید جمال الدین حجازی

168. هرکس عهدی که با ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان

168. هرکس عهدی که با ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عالم ذر بسته است نقض کند، ملعون است

سوره رعد آیه 25

وَ الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

و کسانی که عهد خدا را پس از بستن پیمان [و استوار کردنش] می شکنند و آن چیزهایی که خداوند بر وصلش امر داده را قطع می کنند و در زمین فساد می کنند، لعنت خداوند و منزلگاه [جهنم که] بسیار بد برای آنان است.

سؤال این است که این عهد و پیمان چیست که عده ای پس از بستن عهد و پیمان آن را شکستند و خداوند به ما چه چیزی امر کرده است که به آنان وصل شویم و عده ای این عهد را شکسته اند. این چه امر مهمی است که مفسدین فی الارض و قاطعین آن لعنت خداوند شامل حالشان می شود؟

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 363 (ذیل آیه)، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 246 حدیث 5529 تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 501 حدیث 116 و کتاب الف آیات آمده است:

ثم ذكر أعداءهم فقال «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ» يعني أمير المؤمنين(علیه السلام) و هو الذي أخذ الله عليهم في الذر- و أخذ عليهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) بغدير خم ثم قال «أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار»

حضرت ابوالحسن (امام کاظم)(علیه السلام) فرمودند:... سپس دشمنان ایشان را یاد کرده و فرمودند (کسانی که عهد خدا را پس از بستن پیمان [و استوار کردنش] می شکنند) منظور ازعهد الهی در آیه ی کریمه، حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است که خداوند در عالم ذر اولی درباره ی امامت ایشان از مردم عهد و پیمان گرفت و رسول خدا نیز در غدیر خم باز از

ص: 150

آن ها عهد و پیمان گرفتند.سپس فرمودند: [آن ها که این عهد را شکستند] (لعنت خداوند و منزلگاه [جهنم که] بسیار بد برای آنان است).

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 605 آمده است:

و چون حق سبحانه و تعالی حکم کرد که ناقضین عهد در توحید و نبوت و امامت ملعون در دنیا و معذب در آخرتند، گویا کسی می گوید که هرگاه ایشان دشمن خداوند متعال باشند، پس چرا در آخرت خدای تعالی ابواب نعمت ها را بر ایشان گشوده حق تعالی می فرمایند: «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليم»(1) خداوند رزق را برای هرکه بخواهد می گشاید و برای هرکه بخواهد (بنا به مصلحت) تنگ می سازد. اعم از این که کافر و معاند باشد یا مؤمن مجاهد. وسعت رزق و تنگی آن دخلی به کفر و ایمان ندارد. کار مطابق مصلحت و رعایت نظام حمل کرده می شود.

ص: 151


1- . سوره عنکبوت آیه 62

169. حضرت بقيه اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين مصداق «تطمئن القلوب» است

سوره رعد آيه 28

الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ

كسانى كه ايمان آوردند و دل هايشان به ياد كردن خداوند آرام مى گيرد، بدانيد كه دل ها فقط به ياد خدا آرام مى گيرد.

1. در تفسير الميزان مجلد 11 صفحه 367 ذیل آیه فوق، بحارالانوار مجلد 23 باب 9 صفحه 184 حدیث 47 آمده است:

فِی تَفسیر العَیّاشی، عَنْ ابْنِ عَبّاس، أنَّه قَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» أَ تَدْرِي يَا ابْنَ أُمِّ سُلَيْمٍ مَنْ هُمْ؟ قُلْتُ: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ شِيعَتُنَا.

در تفسير عياشى روايت كرده از ابن عباس كه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: (كسانى كه ايمان آوردند و دل هايشان به ياد كردن خداوند آرام مى گيرد، بدانيد كه دل ها فقط به ياد خدا آرام مى گيرد)، را تلاوت كردم، حضرت فرمودند: اى پسر ام سليم، هيچ مى دانى اينان چه كسانى هستند؟ عرض كردم: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) چه كسانى هستند؟ فرمودند: ما اهل بيت و شيعيان مان هستيم.

2. در كتاب الدر المنثور سيوطى مجلد 4 باب 13 صفحه 642، آمده است:

وَأخرج ابْن مرْدَوَيْه عَن عَليّ - رَضِي الله عَنهُ - أَن رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَ آله لما نزلت هذه الآيه: «أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ» قال: ذاك مَن أحبّ اللهَ ورسولَه، وأحبَّ أهلَ بيتي صادقاً غير كاذب، وأحبّ المؤمنين شاهداً وغائباً، ألا بِذِكر الله يتحابّون.ابن مردويه از على بن ابى طالب(علیه السلام) ، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت كرده كه فرمود: وقتى اين آيه نازل شد (بدانيد كه دل ها فقط به ياد خدا آرام مى گيرد) حضرت فرمودند: اين ها كسانى

ص: 152

هستند كه خدا و رسولش و اهل بيت رسولش را به راستى، نه به دروغ، دوست بدارند و مؤمنين را دوست بدارند [چه] شاهد باشند و چه غايب.آرى به ياد خداست كه يكديگر را دوست مى دارند.

3. در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 365، بحارالانوار مجلد 23 باب 9 صفحه 185 حدیث 53 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 607 آمده است:

وَ قَولُهُ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ» قَالَ «الَّذِينَ آمَنُوا» الشِّيعَةُ وَ «ذِكْرُ اللَّهِ» أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ ع ثُمَّ قَالَ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» أي حُسْنُ مَرجَعٍ. «مَنْ أَناب« »الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب »

بدانید و آگاه باشید که به ذکر خدای تعالی آرام می یابد دل های مؤمنان فی تفسیر علی بن ابراهیم الذین آمنوا الشیعه و ذکر الله امیرالمؤمنین و الائمة بنابراین معنی آیه چنین می شود که من اناب شیعیان حضرت امیرالمؤمنین هستند که ایمان آورده اند به ولایت با سعادت آن حضرت و آرام می یابد دل های ایشان به ذکر خدای تعالی به ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی مرتضی و ائمه ی هدی. بدانید که به قبول ولایت ائمه ی دین مطمئن می شود دل های شیعیان ایشان و می توانید که چون قبول ولایت ائمه معصومین موجب قرب الهی و باعث تذکر آلاء ربانی است. بنابراین از آن تعبیر به ذکر الله شده باشد.

ص: 153

170. طوبی بر متمسکین به حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

در خروج و قیام آن حضرت

سوره رعد آیه 29

الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ

کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خوشا به حال آن ها (طوبی بر آن ها) و چه سرانجام نیکی [برای آنان] است.

یکی از مصادیق واقعی این آیه شیعیانی هستند که در غیبت امام زمان در امر امامت و ولایت به آن حضرت ثابت قدم می مانند و از هدایت به آن حضرت هرگز گمراه نمی شوند چنان که:

1. در کمال الدین مجلد 2 باب 33 صفحه 358 حدیث 55 و در ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 27 حدیث 53، معانی الاخبار صفحه 112، اثبات الهداة مجلد 5 فصل 4 صفحه 71 حدیث 90، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 254 حدیث 5566، غایة المرام مجلد 4 صفحه 171، بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 123 حدیث 6، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 505 حدیث 131 و منتخب الاثر صفحه 514 آمده است:

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ الْبُوفَكِيِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع طُوبَى لِمَنْ تَمَسَّكَ بِأَمْرِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا فَلَمْ يَزِغْ قَلْبُهُ بَعْدَ الْهِدَايَةِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا طُوبَى قَالَ شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي دَارِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب»امام صادق حضرت جعفر بن محمد(علیه السلام) فرمود: طوبی برای كسى كه در حال غيبت قائم ما، به امر او تمسک نماید و پس از هدايت دلش برنگردد. پس به او عرض کردم: قربانت شوم،

ص: 154

طوبى چيست؟ فرمود درختى است در بهشت كه ريشه آن در خانه على بن ابی طالب عليه السلام است و هیچ مؤمنى نباشد مگر آنكه شاخه اى از شاخه های آن، در خانه اش باشد و اين است فرموده خداوند عز و جل «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب» براى ايشان است طوبى و سرانجام نيك.

مقام حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آیات و روایات

مقام و منزلت و جایگاهی که حضرت ولی عصر در نزد خداوند دارند، محیرالعقول و خارج از محدوده ی عقل است که در دعای ندبه می خوانیم «بنفسی أنت من عقید عزٍّ لا یسامی» ای آقای من و ای محبوب من خداوند برای شما پرچمی برافراشته است که برای هیچ کس چنین پرچمی را برپا نداشته است این مقام در احادیثی که در ذیل این آیه می آوریم مشخص می شود:

در آیه ی مبارکه آمده است کسانی که ایمان آورده و دارای اندیشه ی مهدویت و قائمیت هستند:

«طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب»(1) خوشا به حال آن ها و چه سرانجام عالی خواهند داشت.

همچنین در این زمینه در راوایات آمده است که :

1. در حدیث دوم آمده است: ... فَيَا طُوبَى لِلثَّابِتِينَ عَلَى أَمْرِنَا فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ.(2) خوشا به حال کسانی که ثابت استوار هستند در امر امامت در عصر غیبت حضرت صاحب الزمان.

2. در حدیث سوم و چهارم آمده است: طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ قَائِمَ أَهْلِ بَيْتِي (3) خوشا به حال کسی که حضرت قائم را درک کند و خدمتش برسد.

3. در حدیث پنجم آمده است: طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ وَ لَحِقَ أَوَانَهُ وَ شَهِدَ أَيَّامَهُ (4) خوشا به حال کسی که آن زمان را درک کند و به آن وقت برسد و آن روزگار را ببیند.

4. در حدیث ششم آمده است: طُوبَى لِلمؤمنین الذین أَدْرَكوا زَمَانَهُ وَ لَحِقوا أَوَانَهُ وَ شَهِدَ أَيَّامَهُ(5) خوشا به حال مؤمنینی که زمان حضرت مهدی(علیه السلام) را درک کنند و به ایشان و یارانشان ملحق شوند و شاهد ایام ظهور باشند.

ص: 155


1- .[1]سوره رعد آیه 29
2- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 32 صفحه 330 حدیث 15
3- . كمال الدين و تمام النعمة مجلد 1 باب 25 صفحه 286 حدیث های 2 و3
4- . غیبت نعمانی باب 14 صفحه 274 حدیث 55 و بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 235 حدیث 104
5- . کشف الاستار (حاجی نوری) صفحه 221 و الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحات 200 و 201

5. در حدیث هفتم آمده است: طُوبَى لِمَنْ شَهِدَ هَدْمَكَ مَعَ قَائِمِ أَهْلِ بَيْتِي(1)

6. در حدیث هشتم و نهم از غربت شیعه ی واقعی در آن عصر سخن رفته است و می فرمایند: فطوبی للغرباء(2)

در این احادیث آمده است خوشا به حال آن ها که در غیبت ثابت بمانند و یا فرمودند خوشا به حال کسانی که امام زمان را درک کنند مگر مقامی بالاتر از این هست که انسان آگاهانه خدمت امام زمانش برسد. خوشا به حال کسی که آن روزگار را درک کند و در فضایی که حضرت قائم نفس می کشند، نفس بکشد و در زمینی که حضرت قائم راه می روند،راه برود و خوشا به حال کسانی که در زمان غریبی زندگی کند که غریب الغربا است که یارانش نیز غریب هستند.

ثواب یاران و ثابتین در عصر غیبت و محدودیت

ثابتین و منتظرین در عصر غیبت، به عظمت حضرت ولی عصر به آن ها نیز عظمت و شکوه و ثواب می دهند و در این احادیث ثواب آن ها چنین آمده است:

1. خداوند در بهشت درختی دارد به نام طوبی که ریشه ی آن در خانه ی رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین است و از این درخت شاخه ای در خانه ی مؤمنین واقعی هست و این درخت رابط بین شیعیان و رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین است.

طُوبَى... شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي دَارِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا(3)

2. ثابتین در غیبت را خداوند غلامان و کنیزان خود می داند و بندگان واقعی خود می داند. می فرمایند: عِبَادِي وَ إِمَائِي(4)

ص: 156


1- . غیبت شیخ طوسی فصل 3 صفحه 473 و بحارالانوار مجلد 97 باب 6 صفحه 433
2- . غیبت نعمانی صفحه 320 حدیث 1
3- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد2 باب 33 صفحه 358 حدیث 55
4- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 32 صفحه 330 حدیث 15

3. خداوند آن ها را عفو کرده و می آمرزد. حَقّاً مِنْكُمْ أَتَقَبَّلُ وَ عَنْكُمْ أَعْفُو وَ لَكُمْ أَغْفِر(1)4. به خاطر این عملشان خداوند باران رحمتش را به آن ها می فرستد. بِكُمْ أَسْقِي عِبَادِيَ الْغَيْث (2)

5. و بلاها را از آن ها دور می کند. أَدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ(3) البته این جمله نیز از حضرت بقیة الله است که فرمودند: بِي يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي(4) خداوند به وسیله ی من بلاها را از خانواده و اهلم و شیعیانم دور می سازد.

6. به خاطر این ها خداوند عذابش را از بقیه ی انسان ها برمی دارد. وَ لَوْلَاكُمْ لَأَنْزَلْتُ عَلَيْهِمْ عَذَابِي(5)

7. آیا مقامی بالاتر از این هست که انسان با خداوند و رسولش و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) دوست باشد. کدام رفیقی از این رفقا بهتر هستند. ثابتین در عصر غیبت را رسول خدا رفقای خودشان می دانند. ذَلِكَ مِنْ رُفَقَائِيَ(6) این ها در قیامت از رفقای من هستند.

8. آن ها به مقام ذَوِي مَوَدَّتِي(7) دوستی حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می رسند.

9. آن ها به مقام أَكْرَمُ أُمَّتِي(8) می رسند. به کرامت نفس در میان امت آن حضرت نائل می گردند؛ همان مقامی که نبی خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ (9) و به درجه «إِنَ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»(10) می رسند.

ص: 157


1- . همان.
2- . همان.
3- . همان.
4- . كمال الدين و تمام النعمة مجلد2 صفحه 441 باب 43 حدیث 12
5- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 32 صفحه 330 حدیث 15
6- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 25 صفحه 286 حدیث 2
7- . همان.
8- .[7]همان.
9- . تفسیر نورالثقلین مجلد 5 صفحه 392 حدیث 28 و بحارالانوار مجلد 68 باب 92 صفحه 382 حدیث 17
10- . سوره حجرات آیه 13

10. آن ها صاحب سر می شوند و ایمان به بزرگ ترین سرهای خداوند در عصر غیبت که وجود ولی عصر باشد، می رسند. ما سری بالاتر از وجود حضرت بقیة الله نداریم آمَنْتُمْ بِسِرِّي وَ صَدَّقْتُمْ بِغَيْبِي(1)

11. خداوند به آن ها بشارت و مژده می دهد به بهترین ثواب ها از طرف خودش فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوَابِ مِنِّي(2)

12. این ها برگزیدگان از امت اسلامی و از ابرار و نیکوکاران مسیر عترت و عصمت و طهارت هستند. أُولَئِكَ خِيَارُ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ الْعِتْرَةِ(3)

2. در کمال الدین مجلد 1 باب 32 صفحه 330 حدیث 15 و ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 446 و بحارالانوار مجلد 52 باب 22 صفحه 145 حدیث 66 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ:

يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَغِيبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ فَيَا طُوبَى لِلثَّابِتِينَ عَلَى أَمْرِنَا فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ إِنَّ أَدْنَى مَا يَكُونُ لَهُمْ مِنَ الثَّوَابِ أَنْ يُنَادِيَهُمُ الْبَارِئُ جَلَّ جَلَالُهُ فَيَقُولَ عِبَادِي وَ إِمَائِي آمَنْتُمْ بِسِرِّي وَ صَدَّقْتُمْ بِغَيْبِي فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوَابِ مِنِّي فَأَنْتُمْ عِبَادِي وَ إِمَائِي حَقّاً مِنْكُمْ أَتَقَبَّلُ وَ عَنْكُمْ أَعْفُو وَ لَكُمْ أَغْفِرُ وَ بِكُمْ أَسْقِي عِبَادِيَ الْغَيْثَ وَ أَدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ وَ لَوْلَاكُمْ لَأَنْزَلْتُ عَلَيْهِمْ عَذَابِي قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا أَفْضَلُ مَا يَسْتَعْمِلُهُ الْمُؤْمِنُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ قَالَ حِفْظُ اللِّسَانِ وَ لُزُومُ الْبَيْتِ.

جابر از امام پنجم، حضرت ابى جعفر، امام باقر(علیه السلام) روايت كرده است كه فرمودند: زمانى بر مردم می آيد كه امامشان از ایشان غايب می گردد. پس خوشا به كسانى كه بر امامت ما در آن زمان ثابت بمانند، كمتر ثواب آنان اين باشد كه بارى جل جلاله، ایشان را ندا داده، پس می فرمايد: ای بندگان و کنیزان من، به سرّم ايمان آورديد و به غيبم تصديق كرديد، بشارت باد شما را به ثواب نيك از طرف من، پس شمابندگان و كنيزان من هستید وبر من حق است از شما که [اعمالتان را] پذيرا شوم و از شما درگذرم و شما را بيامرزم و به شما

ص: 158


1- . کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 32 صفحه 330 حدیث 15
2- . همان.
3- . غیبت شیخ طوسی فصل 8 صفحه 473 و بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 332 حدیث 60

بندگانم را از باران سيراب كنم و بلا را از آن ها بگردانم و اگر شما نبوديد، هر آينه عذابم را بر آنان نازل مي كردم. جابر گويد: گفتم: يا ابن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، بهترين چيزى كه مؤمن در آن زمان انجام می دهد، چيست؟ فرمودند: نگه داشتن زبان و ماندن در خانه.

3. در کمال الدین مجلد 1 باب 25 صفحه 286 حدیث 2 و ترجمه ی آن مجلد 1 باب 26 صفحه 403 حدیث 3، غیبت شیخ طوسی صفحه 456 و بحارالانوار مجلد 51 باب 1 صفحه 72 حدیث 14 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ، عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ، عَنْ أَبِي حَمْزَة،َ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ قَائِمَ أَهْلِ بَيْتِي وَ هُوَ يَأْتَمُّ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ قَبْلَ قِيَامِهِ وَ يَتَوَلَّى أَوْلِيَاءَهُ وَ يُعَادِي أَعْدَاءَهُ ذَلِكَ مِنْ رُفَقَائِي وَ ذَوِي مَوَدَّتِي وَ أَكْرَمُ أُمَّتِي عَلَيَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

امام پنجم،حضرت باقر عليه السلام فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيتم را درك كند و در غيبت او پيش از ظهورش، به امامت او معتقد باشد و با دوستانش دوست باشد و با دشمنانش دشمن، او در روز قيامت از رفقاى من و طرف دوستى من و اكرم امت من می باشد.

4. در کمال الدین مجلد 1 صفحه 286 باب 25 حدیث 3 و ترجمه ی آن مجلد 1 باب 26 صفحه 403 حدیث 3 و بحارالانوار مجلد 51 باب 1 صفحه 72 حدیث 15 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الْبَلْخِيُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: حَدَّثَنِي خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ الْجَبَلِيِّۀ، عَنِ الْخَطَّابِ بْنِ مُصْعَبٍ، عَنْ سَدِير،ٍ عَن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ قَائِمَ أَهْلِ بَيْتِي وَ هُوَ مُقْتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيَامِهِ يَأْتَمُّ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ قَبْلِهِ وَ يَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ أُولَئِكَ رُفَقَائِي وَ أَكْرَمُ أُمَّتِي عَلَيَّ.

امام ششم، حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيتم را درك كند درحالیکه پيش از ظهورش پيرو او بودهو به امامت او و ائمه هدايت پيش از او معتقد بوده و از دشمنانشان بيزار بوده، آنان رفيقان من و گرامى ترين امت منند.

ص: 159

5. در غیبت نعمانی باب 14 صفحه 274 حدیث 55 و بحارالانوار مجلد 52 باب 25 صفحه 235 حدیث 104 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) حَدَّثَ عَنْ أَشْيَاءَ تَكُونُ بَعْدَهُ إِلَى قِيَامِ الْقَائِمِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَتَى يُطَهِّرُ اللَّهُ الْأَرْضَ مِنَ الظَّالِمِينَ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ الْأَرْضَ مِنَ الظَّالِمِينَ حَتَّى يُسْفَكَ الدَّمُ الْحَرَامُ ثُمَّ ذَكَرَ أَمْرَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ بَنِي الْعَبَّاسِ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ ثُمَّ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بِخُرَاسَانَ وَ غَلَبَ عَلَى أَرْضِ كُوفَانَ وَ مُلْتَانَ وَ جَازَ جَزِيرَةَ بَنِي كَاوَانَ وَ قَامَ مِنَّا قَائِمٌ بِجِيلَانَ وَ أَجَابَتْهُ الْآبُرُ وَ الدَّيْلَمَانُ وَ ظَهَرَتْ لِوَلَدِي رَايَاتُ التُّرْكِ مُتَفَرِّقَاتٍ فِي الْأَقْطَارِ وَ الْجَنَبَاتِ وَ كَانُوا بَيْنَ هَنَاتٍ وَ هَنَاتٍ إِذَا خَرِبَتِ الْبَصْرَةُ وَ قَامَ أَمِيرُ الْإِمْرَةِ بِمِصْرَ فَحَكَى ع حِكَايَةً طَوِيلَةً ثُمَّ قَالَ إِذَا جُهِّزَتِ الْأُلُوفُ وَ صُفَّتِ الصُّفُوفُ وَ قَتَلَ الْكَبْشُ الْخَرُوفَ هُنَاكَ يَقُومُ الْآخِرُ وَ يَثُورُ الثَّائِرُ وَ يَهْلِكُ الْكَافِرُ ثُمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ الْمَأْمُولُ وَ الْإِمَامُ الْمَجْهُولُ لَهُ الشَّرَفُ وَ الْفَضْلُ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِكَ يَا حُسَيْنُ لَا ابْنَ مِثْلُهُ يَظْهَرُ بَيْنَ الرُّكْنَيْنِ فِي دَرِيسَيْنِ بَالِيَيْنِ يَظْهَرُ عَلَى الثَّقَلَيْنِ وَ لَا يَتْرُكُ فِي الْأَرْضِ دَمَيْنِ طُوبَى لِمَنْ أَدْرَك زَمَانَهُ وَ لَحِقَ أَوَانَهُ وَ شَهِدَ أَيَّامَهُ.

خبر داد ما را على بن احمد او گفت: حديث كرد ما را عبيداللَّه بن موسى علوى او گفت: حديث كرد ما را عبداللّه بن حمّاد انصارى او گفت: حديث كرد ما را ابراهيم بن عبيداللَّه بن علاء او گفت: حديث كرد مرا پدرم ازابى عبداللَّه جعفربن محمّد(علیه السلام) كه حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) از چيزهایى كه پس از آن حضرت تا قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پديد خواهد آمد فرمودند. پس امام حسين(علیه السلام) عرض كردند: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام)، چه وقت خداوند زمين را از ستمكاران پاك خواهد كرد؟ اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: خداوند زمين را از ستمكاران پاك نخواهد كرد تا آن كه خون حرام ريخته شود. سپس جريان كار بنى اميّه و بنى عبّاس را ضمن حديث مفصّلى بيان كردند سپس فرمودند: همان كه قائم در خراسان قيام كرد و بر كوفان و ملتان مسلّط شد و از جزيره ی بنى كاوان گذشت و قائمى از ما در گيلان قيام كرد و آبر و ديلمان او را اجابت كردند و فرزندان مرا پرچم هاى ترك كه در اطراف و اكناف پراكنده باشند ظاهر گرديد آناندر ميان اين گير و دارها باشند و هنگامى كه بصره ويران شود و امير اميران در مصر قيام كند. پس آن حضرت داستان درازى نقل كردند؛ سپس فرمودند: هنگامى كه هزاران نفر آماده شوند و صف ها آراسته شود و قوچ نر كشته شود،

ص: 160

آنجاست كه آخرى به پاخيزد و فتنه انگيز آشوب كند و كافر هلاك گردد، سپس قائمى كه در آرزويش باشند و امامى كه ناشناخته باشد و شرافت و فضيلت از آن او است، قيام كند و او از فرزندان تو است اى حسين. فرزند بى مانندى در ميان دو ركن ظاهر شود، در دو جامه ی پوسيده بر جنّ و انس پيروز گردد و زمينى را بدون كشت نگذارد، خوشا آن كه زمانش را درك كند و به آن وقت برسد و آن روزگار بيند.

6. در کشف الاستار (حاجی نوری) صفحه 221 به نقل از غیبت فضل بن شاذان و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحات 200 و 201 آمده است:

طُوبَى لِمَنْ أَدْرَك زَمَانَهُ وَ لَحِقَ أَوَانَهُ وَ شَهِدَ أَيَّامَهُ

عن عليّ عليه السلام قال في حديث آخره: ثمّ يقع التدابر و الاختلاف بين امراء العرب و العجم فلا يزالون يختلفون إلى أن يصير الأمر إلى رجل من ولد أبي سفيان ...ثمّ يظهر امیر الأمرة و قاتل الكفرة السلطان المأمول الذي تحير في غيبته العقول و هو التاسع من ولدك يا حسين يظهر بين الركنين يظهر على الثقلين و لا يترك في الأرض الأدنين، طوبى للمؤمنين الذين أدركوا زمانه و لحقوا أوانه و شهدوا أيّامه و لاقوا أقوامه.

7. در غیبت شیخ طوسی فصل 8 صفحه 473 و بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 332 حدیث 60 آمده است:

الْفَضْلُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُسْلِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي حَدِيثٍ لَهُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى مَسْجِدِ الْكُوفَةِ وَ كَانَ مَبْنِيّاً بِخَزَفٍ وَ دِنَانٍ وَ طِينٍ فَقَالَ وَيْلٌ لِمَن هَدَمَكَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ سَهَّلَ هَدْمَكَ وَ وَيْلٌ لِبَانِيكَ بِالْمَطْبُوخِ الْمُغَيِّرِ قِبْلَةَ نُوحٍ طُوبَى لِمَنْ شَهِدَ هَدْمَكَ مَعَ قَائِمِ أَهْلِ بَيْتِي أُولَئِكَ خِيَارُ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ الْعِتْرَةِ.

اصبغ بن نباته گفته است: اميرالمؤمنين(علیه السلام) در ضمن حدیثی [اخبار آخرالزمان را] بیان فرمودند تا اینکه فرمایش ایشان منتهی شد به مسجد کوفه که با سفال و آجر و گل ساخته شده بود، فرمودند: وای بر کسی که تو را خراب کند و وای بر کسی که خراب شدن تو را سبک بشمرد و وای بر کسی که تو را با گل پخته ساخته و قبله نوح را تغییر می دهد.خوشا به حال کسی که همراه قائم اهل بیت من، شاهد تخریب تو [جهت بازسازی و سالم سازی] باشد،آن ها برگزیدگان این امت اند که همراه نیکوکاران عترت هستند.

ص: 161

8. در غیبت نعمانی صفحه 320 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 366 حدیث 147 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَن التَّيْمُلِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَخَوَايَ مُحَمَّدٌ وَ أَحْمَدُ ابْنَا الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ وَ عَنْ جُمَيْعٍ الْكُنَاسِيِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ كَامِلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ دَعَا النَّاسَ إِلَى أَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاء.

ابوبصیر از کامل و او از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما چون قیام کند، مردم را به امر نوینی دعوت خواهد کرد همان گونه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دعوت فرمودند. اسلام ابتدا غریبانه آغاز شد و در انتها، همان طور که شروع شد غریب خواهد گردید و خوشا به حال غریبان [آخرالزمان].

9. در کمال الدین مجلد 1 باب 20 صفحه 200 حدیث 45 و ترجمه ی آن مجلد 1 باب 19 صفحه 306 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ بْنِ يُوسُفَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ يُونُسَ بْنِ بُكَيْرٍ عَنِ الْمَسْعُودِيِّ عَنْ نُفَيْلِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ جَدَّهُ سَعِيدَ بْنَ زَيْدٍ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ أَبِيهِ زَيْدِ بْنِ عَمْرٍو فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَبِي زَيْدَ بْنَ عَمْرٍو كَانَ كَمَا رَأَيْتَ وَ كَمَا بَلَغَكَ فَلَوْ أَدْرَكَكَ كَانَ آمَنَ بِكَ فَأَسْتَغْفِرُ لَهُ قَالَ نَعَمْ فَاسْتَغْفِرْ لَهُ وَ قَالَ إِنَّهُ يَجِي ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أُمَّةً وَحْدَهُ وَ كَانَ فِيمَا ذَكَرُوا أَنَّهُ يَطْلُبُ الدِّينَ فَمَاتَ وَ هُوَ فِي طَلَبِهِ ...

قال مصنف هذا الكتاب رحمه الله حال النبي ص قبل النبوة حال قائمنا و صاحب زماننا ع في وقتنا هذا و ذلك أنه لم يعرف خبر النبي ص في ذلك الوقت إلا الأحبار و الرهبان و الذين قد انتهى إليهم العلم به فكان الإسلام غريبا فيهم و كان الواحد منهم إذا سأل الله تبارك و تعالى بتعجيل فرج نبيه و إظهار أمره سخر منه أهل الجهل و الضلال و قالوا له متى يخرج هذا النبي الذي تزعمون أنه نبي السيف و أن دعوته تبلغ المشرق و المغرب و أنه ينقاد له ملوك الأرض كما يقول الجهال لنا في وقتنا هذا متى يخرج هذا المهدي الذي تزعمون أنه لا بد من خروجه و ظهوره و ينكره قوم و يقر به آخرون وَ قَدْ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ ...فقد عاد الإسلام كما قال(علیه السلام) غريبا في هذا الزمان كما بدأ و سيقوى بظهور ولي الله و حجته كما قوي بظهور نبي الله و رسوله و تقر بذلك أعين المنتظرين له و القائلين بإمامته كما قرت أعين المنتظرين لرسول الله و العارفين به بعد ظهوره و إن الله عز و جل لينجز لأوليائه ما وعدهم و يعلي كلمته و يتم نوره «وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون»

ص: 162

نفيل بن هشام از پدرش باز گفته كه جدش سعيد بن زيد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راجع به پدرش زيد بن عمرو پرسش كرد، عرض كرد: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) پدرم زيد بن عمرو چنان بوده كه شما خودتان ديديد و اخبارش به شما رسيده و اگر توفيق درك حضور شما را يافته بود به شما ايمان مى آورد،آیا من براى او آمرزش بخواهم؟ فرمود: آرى و براى او استغفار كرد و فرمود: در روز قيامت يك امت مخصوص آيد و گفته اند كه او در جستجوى دين بود و در حال جستجو از دنيا رفت.

مصنف اين كتاب گويد: حال پيغمبر(صلی الله علیه و آله) پيش از اظهار نبوت، همان حال امام قائم ما و صاحب­ زمان ما(علیه السلام) بوده در اين زمان ما، براى آنكه در تاريخ، خبر ظهور پيغمبر را جز عده معدودى از دانشمندان يهود و نصارى كه بوسيله پيغمبران و كتب سابقه، علم به بعثت او داشتند، كسى ديگر نمی دانست و اسلام آينده در ميان آنها و در دست آنها غريب بود وقتى يكى از آن ها از خداى تبارك و تعالى، تعجيل فرج و ظهور پيغمبر را درخواست مي كرد، جاهلان و گمراهان او را مسخره مي كردند و می گفتند: آخر ديگر كى اين پيغمبرى كه شما عقيده داريد ظاهر مى شود و دست به شمشير مي برد و دعوتش به مشرق و مغرب می رسد و پادشاهان روى زمين مطيع او می شوند، چنانچه امروزه جهال به ما می گويند كى اين مهدى كه شما به او معتقديد و می گوئيد بايد خارج شود و ظهور كند، بيرون مى آيد؟ دسته ایى به وجود او اعتراف دارند و دسته ديگر انكار می كنند، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرموده است: اسلام غريب آغاز شد و به غريبى برگردد، خوشا به حال غريبان. اسلام در اين روزگار به همان حالى برگشته است كه او فرمود و به زودى بوسيله ظهور ولى و حجت خدا، نيرومند شود چنانچه به ظهور پيغمبر خدا و رسولش نيرومند شد و بدين وسيله ديده منتظرانش روشن گردد و معتقدين به امامتش خوشدل شوند، چنانچه چشم منتظران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و عارفان وى، بعد از ظهورش روشن شدو به راستى خداى عز و جل به وعده ایى كه به دوستانش داده وفا كند و كلمه آنان را برترى دهد و نور هدايتش را كامل كند (و اگر چه مشركين را بد آيد).

ص: 163

171. قدرت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم

اشاره

171. قدرت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وهبی» است و این ها کتاب ناطق خداوند هستند

سوره رعد آیه 31

وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَميعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَميعاً وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا تُصيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَريباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعاد

اگر قرآنی بود که کوه ها بدان به جنبش می آمدند، یا به وسیله آن زمین پاره پاره می گشت، یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته می شد [باز هم این کافران لجوج، ایمان نمی آوردند]، بلکه همه ی کارها از آن خداست.پس آیا آنان که ایمان آورده اند، ندانسته اند که اگر خدا می خواست همه ی مردم را هدایت می کرد؟ و کافران را پیوسته به کیفر آنچه که انجام دادند، حادثه ایی کوبنده و بسیار سخت می رسد یا آن حادثه در نزدیکی خانه هایشان فرود می آید تا آن گاه که وعده ی خدا فرا رسد؛ بی تردید خدا خلف وعده نمی کند.

قدرت وهبی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قرآن ناطق خداوند هستند.

اگر در عالم، قرآنی وجود داشته باشد که در اثر تلاوت آن کوه ها به حرکت درآیند و یا زمین شکافته شود و یا بر مردگان بخوانند و زنده شوند، همین قرآن است.در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 609، اصول کافی مجلد1 صفحه 226 حدیث 7 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 261 حدیث 5593 و بحارالانوار مجلد 14 باب 9 صفحه 112 حدیث 4 آمده است:

... وَ قَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هَذَا الْقُرْآنَ الَّذِي فِيهِ مَا تُسَيَّرُ بِهِ الْجِبَالُ وَ تُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ وَ تُحْيَا بِهِ الْمَوْتَى ...

ص: 164

تنزیل آیه همین کلام الله مجید مکتوب است اما تأویل آن، قرآن ناطقی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آن دو با عبارت کتاب الله و عترتی یاد کردند که هر دو این قدرت وهبی را دارند کوه ها را حرکت دهند و یا با یک توجه زمین را بشکافند و همچنین با یک نظر مرده را زنده کنند.

به ذره گرنظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و حکم آفتاب کند

حضرت امام صادق(علیه السلام) با نفس قدسی خود به شخص دیگر دستور دادند و او مرده را زنده کرد.

در بحارالانوار مجلد 47 باب 5 صفحه 79 حدیث 61 آمده است:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ امْرَأَةٌ فَذَكَرَتْ أَنَّهَا تَرَكَتِ ابْنَهَا بِالْمِلْحَفَةِ عَلَى وَجْهِهِ مَيِّتاً قَالَ لَهَا لَعَلَّهُ لَمْ يَمُتْ فَقُومِي فَاذْهَبِي إِلَى بَيْتِكِ وَ اغْتَسِلِي وَ صَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ ادْعِي وَ قُولِي يَا مَنْ وَهَبَهُ لِي وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً جَدِّدْ لِي هِبَتَهُ ثُمَّ حَرِّكِيهِ وَ لَا تُخْبِرِي بِذَلِكِ أَحَداً قَالَ فَفَعَلَتْ فَجَاءَتْ فَحَرَّكَتْهُ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَكَى.

جمیل بن دراج می گوید که در محضر امام صادق(علیه السلام) بودم. زنی پریشان حال وارد شد و عرض کرد: فرزندم از دنیا رفت. پارچه ای روی او کشیدم و خدمت شما رسیدم تا مرا یاری بفرمایید. حضرت فرمودند: شاید فرزندت نمرده است. اکنون برخیز و به منزلت برو. غسل کن و دو رکعت نماز گزار و خدا را با این کلمات بخوان: «یا من وهبه لی و لو یکن شیئًا جدّد لی هبته» ای خدایی که این فرزند را به من دادی پس از آن که فرزندی نداشتم،از تو می خواهم بر من منت بگذاری و فرزندم را به من برگردانی.

سپس فرزندت را حرکت می دهی. این مطلب را هرگز به کسی بازگو مکن. زن به خانه اش آمد و هرچه حضرت فرموده بودند، انجام داد،پس فرزندش را تکان داد، در این هنگام [ناگهان فرزندش زنده شد در حالی که] به گریه افتاد.

ص: 165

172. متأسفانه عده ای از امت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منکر می شوند

172. متأسفانه عده ای از امت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منکر می شوند بعضی از آیات را که در شأن امیرالمؤمنین و ائمّه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) است

سوره رعد آیه 36

وَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ

و کسانی که کتاب آسمانی به آنان عطاکردیم از آنچه برتو نازل شده است،خوشحالند و برخی از گروه ها[از اهل کتاب] بخشی از آن را منکرند، بگو: من فرمان یافته ام که خدای یکتا را بپرستم و شریکی برای او قرار ندهم، تنها به سوی او دعوت می کنم و بازگشتم فقط به سوی اوست.

1. در تفسير قمي مجلد 1 صفحه366 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 262 حدیث 5600 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ فِي قَوْلِهِ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ» فَرِحُوا بِكِتَابِ اللَّهِ إِذَا تُلِيَ عَلَيْهِمْ- وَ إِذَا تَلَوْهُ تُفِيضُ أَعْيُنُهُمْ دَمْعاً مِنَ الْفَزَعِ وَ الْحَزَنِ- وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) و هي في قراءة ابن مسعود «و الذي أنزلنا إليك الكتاب هو الحق و من يؤمن به» أي علي بن أبي طالب يؤمن به «وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ» أنكروا من تأويل ما أنزله في علي و آل محمد(صلی الله علیه و آله) و آمنوا ببعضه- فأما المشركون فأنكروه كله أوله و آخره- و أنكروا أن محمدا رسول الله.

در روایت ابی الجارود درباره فرموده خداوند متعال (و کسانی که کتاب آسمانی به آنان عطا کردیم از آنچه برتو نازل شده است، خوشحالند) روایت هنگامی که کتاب خدا بر ایشان خوانده شد، به کتاب خدا خوشحال شدند- و هنگامی که آن را خواندند دیده هایشان از ترس و حزن، لبریز از اشک می گشت - و او علی بن ابی طالب(علیه

السلام) است و این درقرائت ابن مسعود این است «وکسی که کتاب را به او نازل کردیم، او حق است و کسی که به آن ایمان

ص: 166

می آورد» یعنی علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که به کتاب ایمان می آورد (و برخی از گروه ها بخشی از آن را منکرند) بخشی از تأویل آنچه که خداوند درباره علی(علیه السلام) و محمد(صلی الله علیه و آله) نازل کرده است را، انکار کردند و به بعضی از آن ایمان آوردند- پس مشرکان تمام کتاب را از اول و آخرش را انکار کردند- و انکار کردند که محمد(صلی الله علیه و آله) فرستاده خداست.

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 613 آمده است:

و از حدیث حضرت ابی جعفر امام باقر(علیه السلام) مستفاد می شود که مراد از (وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ) این است که بعضی از امت پیامبر هستند که انکار می کنند بعضی از قرآن را که تأویل آن در شأن حضرت مرتضی علی و آل محمد نازل شده باشد عبارة الحدیث هکذا: و من ینکر بعضه ای انکر و آمن تأویله ما انزل فی علی و آل محمد و آمنوا ببعضها فاما المشرکون فانکروه کلّه اوله و آخره و انکروا آل محمد رسول الله.

ص: 167

173. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک ترین ذریه رسول خدا

173. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک ترین ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که به خاطر این قرابت با او دشمنی و عداوت می شود، همان طور که با همه ی امامان چنین کردند

سوره رعد آیه 38

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتاب

همانا پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم، و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزه ایی بیاورد مگر به فرمان خدا، برای هر زمانی برنامه مقدر شده ای [ثبت] است.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 214 حدیث 2234، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 264 حدیث 5606 و بحارالانوار مجلد 25 باب 7 صفحه 219 حدیث 18 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ شُعَيْبٍ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: نَحْنُ ذُرِّيَّةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا أَدْرِي عَلَى مَا يُعَادُونَنَا إِلَّا لِقَرَابَتِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).

امام معصوم(علیه السلام) فرمودند: ما ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم، به خدا سوگند نمی دانم چرا با دشمنی می کنند مگر برای قرابت ما با رسول خدا(صلی الله علیه و آله).

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 214 حدیث 2232، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 264 حدیث 5406 و بحارالانوار مجلد 25 باب 7 صفحه 219 حدیث 16 آمده است:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: أَشْهَدُ عَلَى أَبِي أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يُغْبَطَ أَوْ يَرَى مَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنُهُ إِلَّا أَنْ يَبْلُغَ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً» فَنَحْنُ ذُرِّيَّةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).

ص: 168

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: من شهادت می دهم که پدرم فرمودند: میان هیچ یک از شیعیان ما و آنچه خدا به وسیله ی آن چشم او را روشن می کند و دیگران بر آن حسرت می برند، فاصله ای نیست مگر این که جانش به اینجا برسد و حضرت با دستشان به گلویشان اشاره کردند. خداوند عزوجل در کتاب خود، قرآن فرمود: (همانا پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم، و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم) پس ما اهل بیت رسالت ذریه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 214 حدیث 52، بحارالانوار مجلد 24 باب 63 صفحه 265 حدیث 27 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 264 حدیث 5603 آمده است:

عَنْ بَشيِرِ الدهان عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا آتَى اللَّهُ أَحَداً مِنَ الْمُرْسَلِينَ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ آتَاهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ قَدْ آتَى اللَّهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) كَمَا آتَى الْمُرْسَلِينَ مِنْ قَبْلِهُ ثُمَّ تَلَا هَذِه الآيَة «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً».

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند چیزی را به پیامبران نداد مگر آن که همان را به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) دادند و خداوند به ایشان [امتیازاتی] دادند که همان طورکه به دیگر فرستادگان پیش از ایشان دادند. سپس امام این آیه را تلاوت فرمودند (همانا پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم، و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم).

4. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 213 حدیث 51، بحارالانوار مجلد 25 باب 7 صفحه 218 حدیث 14، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 268 حدیث 5602 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 509 حدیث 148 آمده است:

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْحَمْدُ الَّذي قَدَحَ عَنهُ [عِندَ] آل عُمَر [فَقالَ:] كَانَ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ فَيَأْتِيهِ النَّاسُ وُفُوداً وَ لَا يُعَابُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ لَا يُقَبَّحُ عَلَيْهِمْ وَ إِنَّ أَقْوَاماً يَأْتُونَّا صِلَةً لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَيَأْتُونَّا خَائِفِينَ مُسْتَخْفِينَ يُعَابُ ذَلِكَ وَ يُقَبَّحُ عَلَيْهِمْ وَ لَقَدْ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً» فَمَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَّا كَأَحَدِ أُولَئِكَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ أَزْوَاجاً وَ جَعَلَ لَهُ ذُرِّيَّةً ثُمَّ لَمْ يُسْلِمْ مَعَ أَحَدٍ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مَنْ أَسْلَمَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ أَكْرَمَ اللَّهُ بِذَلِكَ رَسُولَهُ(صلی الله علیه و آله).

معاویه بن وهب گفت: از امام(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: سپاس خدایی که از او رد کرد نزد آل عمر پس فرمود: در خانه حفصه بود پس مردم به دیدن او می آمدند و کسی به آن ها عیبنمی گرفت و این کار را بد نمی شمرداما مردم به واسطه احترام به پیغمبر نزد ما می آیند درحالی که

ص: 169

ترسان هستند و این کار را مخفیانه انجام می دهند و به خاطر این کار بر آنها عیب می گیرند و کار آنها را زشت می شمارند و هرآینه خداوند در قرآن می فرمایند (همانا پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم، و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم) حدیث پس نیست برای رسول خدا مگر مانند یکی از انبیاء [گذشته] که خداوند برای او نیز همسران و ذریه قرار داده است بااینکه به هیچ کدام از پیامبران ایمان نیاوردند به آن اندازه که به پیامبر ما از اهل بیتش ایمان آوردند، این امتیاز را به پیغمبر ما بخشید.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 214 حدیث 54، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 264 حدیث 5605 و بحارالانوار مجلد مجلد 25 باب 7 صفحه 219 حدیث 17 آمده است:

عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ فَأَلْقَى قِسْماً وَ أَمْسَكَ قِسْماً ثُمَّ قَسَمَ ذَلِكَ الْقِسْمَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَثْلَاثٍ فَأَلْقَى أَوْ أَلْقَى ثُلُثَيْنِ وَ أَمْسَكَ ثُلُثاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ ذَلِكَ الثُّلُثِ قُرَيْشاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ قُرَيْشٍ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَنَحْنُ ذُرِّيَّتُهُ فَإِنْ قَالَ النَّاسُ لَمْ يَكُنْ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذُرِّيَّةٌ جَحَدُوا وَ لَقَدْ قَالَ اللَّهُ «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً» فَنَحْنُ ذُرِّيَّتُهُ قَالَ فَقُلْتُ أَنَا أَشْهَدُ أَنَّكُمْ ذُرِّيَّتُهُ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ ادْعُ اللَّهَ لِي جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَدَعَا لِي ذَلِكَ قَالَ وَ قَبَّلْتُ بَاطِنَ يَدِهِ.

ص: 170

174. ازدواج حضرت مسیح امروز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق

اشاره

174. ازدواج حضرت مسیح امروز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق «و من عنده علم الكتاب» است

سوره رعد آيه 43

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ

كافران مى گويند كه تو پيامبر نيستى، بگو كافى است گواه و شاهد بودن خداوند ميان من و شما و(شاهد و گواه) بودن كسى كه«علم الكتاب»، علم همه كتب آسمانى، در نزد اوست.

1. در كتاب بحار الانوار مجلد 23 صفحه 191، آمده است:

عن الصادق(علیه السلام) فى قوله: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» قال: ايانا عنى و على اولنا و افضلنا و خيرنا بعد النبى(صلی الله علیه و آله).

از امام صادق(علیه السلام) در تفسير كلام خدا: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» فرمود: مقصود ما هستيم و البته على بن ابى طالب(علیه السلام) اولين نفر آن ها و افضل و شايسته ترين ما بعد رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) است.

2. در مجمع البيان مجلد 6 صفحه 301، آمده است:

عن ابى جعفر و ابى عبداللّه(علیهم السلام) ان المراد به على بن ابى طالب(علیه السلام) و ائمة الهدى(علیهم السلام).

از امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) روايت شده كه مراد از «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ»، على بن ابى طالب(علیه السلام) و امامان و رهبران هدايت هستند.

3. باز در كتاب مجمع البيان مجلد 6 صفحه 301، آمده است:عن عبداللّه بن كثير، عن الصادق(علیه السلام) انه وضع يده على صدره ثم قال: عندنا واللّه علم الكتاب كلا.

از عبداللّه بن كثير از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه حضرت دست بر سينه خود گذاشت و فرمود: قسم به خدا كه تمامى علم كتاب نزد ما اهل بيت است.

ص: 171

4. و فى المعانى باسناده عن خلف بن عطيه العوفى عن ابى سعيد الخدرى قال:

سالت رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) عن قول اللّه جل ثناوه: «قال الذى عنده علم من الكتاب(1)» قال: ذاك وصى اخى سليمان بن داوود فقلت له: يا رسول اللّه، فقول اللّه: «قُلْ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» قال: ذاك اخى على بن ابى طالب(علیه السلام).

در معانى به سند خود از خلف بن عطيه عوفى از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از معناى گفتار خداى عزوجل كه فرموده: «قال الذى عِنْدَهُ عِلْمُ من الكِتابِ»، پرسش نمودم، فرمود: او جانشين برادرم سليمان ابن داوود بود، گفتم: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، در آيه «قُلْ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ»منظور كيست؟ فرمود: او بردارم على بن ابى طالب(علیه السلام) است.

پس، مصداق واقعى «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» كه خداوند علوم مختلف قرآنى را در آن ها قرار داده است و علوم اولين و آخرين در آن هاست، چهارده معصوم هستند و در حال حاضر، مصداق اين آيه، وجود اقدس حضرت قائم آل محمّد(عج) است.

وصی و جانشین رسول خدا باید دارای علم کتاب باشد

در این دو آیه ی اول سوره ی رعد 43 که می فرمایند و من عنده علم الکتاب کسی که همه ی علم کتاب در نزد اوست و او حامل کلیه ی علم الکتاب است و آیه ی 40 سوره ی نمل که می فرماید: قال الذی عنده علمٌ من الکتاب گفت کسی که در نزد او مقداری از علم کتاب بود. دقت کنید آیه­ دوم عاصف بن برخیا است که مقداری از علم کتاب را داشته است. در همین آیه خداوند می فرمایند که عاصف بن برخیا مقداری از علم کتاب را می دانسته است لذا در یک چشم برهم زدن تخت ملکه بلقیس را از یمن در بیت المقدس حاضر کرده است أنا تراتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی و او با داشتن مقداری از علم کتاب تخت ملکه بلقیس را در طرفة العینی حاضر کرد. حال در نظر بگیرید حضرت امیرالمؤمنین علی و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر اعلی حضرت حجة بن الحسن العسکری که دارای علم کل کتاب هستند دارای چه قدرت و مقامی می باشند که زبان ما از بیانش قاصر و قلم ما از نوشتنشکوتاه و

ص: 172


1- . سوره نمل، آیه 40

عاجز است. به هر حال خداوند قرآن را فرستاده است تا بشریت از آن استفاده کنند. در آن تدبر و تفکر نمایند. منتها فرموده است لا یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم نمی دانند تأویل قرآن را مگر خداوند و راسخون در علم که این علم نزد همان و من عنده علم الکتاب است. تأویل قرآن را بعد از رسول خدا حضرت امیرالمؤمنین و بقیه ی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) می دانند در حال حاضر وجود اقدس اعلی حضرت صاحب الزمان هستند که عالم به قرآنند که قرآن می فرماید و کل شیء احصیناه فی امام مبین(1) علم همه چیز را خداوند در امام مبین که حضرت امیرالمؤمنین باشد قرار داده است. لذا خداوند و ایشان آن را به فرزندانشان به اذن الله سپرده است و ایشان دارای علم کتاب هستند یعنی لا رطب و لا یابس ال فی کتاب مبین(2) علم الکتاب یعنی همین یعنی خداوند علم هستی را در ایشان قرار داده است و ایشان خزان العلم خداوند هستند. هرکس بخواهد از کتاب استفاده کند باید به ایشان و در حال حاضر به حضرت بقیة الله نزدیک شود.

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه367 و بصائرالدرجات صفحه 216 حدیث 19 و الف آیات صفحه 165و تفسیر صافی آمده است:

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ(3) هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ سُئِلَ عَنِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ(4) أَعْلَمُ- أَمِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ فَقَالَ مَا كَانَ عِلْمُ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ عِنْدَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَةُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ، فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ- إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِيِّين

در تفسیر قمی از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که آن حضرت فرمودند: مقصود آیه وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ حضرت علی بن ابی طالب است. از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد از این که آیه کسی که عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ علمی از کتاب نزد اوست اعلم است یا وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُالْكِتابِ کسی که علم کتاب (کلاً) نزد اوست؟ حضرت فرمودند: کسی که عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ علمی از کتاب

ص: 173


1- . سوره یس، آیه 12
2- . سوره انعام، آیه 59 یا 69
3- .[3] سوره رعد آیه 43
4- .[4] سوره نمل آیه 40

(قسمتی از علم الکتاب) نزد اوست علمش به اندازه ی کسی نیست که علم کتاب (کلاً) نزد اوست وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ. کسی که قسمتی از علم کتاب در نزد اوست علم او در مقایسه با کسی که علم کتاب در نزد اوست علمش به اندازه ی پشه ای است که بال های خودش را در آب دریا زده باشد و بال هایش تر شده باشد اما کسی که علم کتاب در نزد اوست او دریا یا اقیانوس است.

همان طور که ملاحظه می فرمایید عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ این علم همانند پر مگسی است به یک اقیانوس زده شود اما وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ علم اقیانوس است.

و حضرت امیرالمؤمنین فرمودند: علمی که با آن آدم از آسمان به زمین هبوط کرد و علمی که نزد همه ی انبیا تا حضرت رسول خاتم بود همه ی آن یک جا در وجود عترت و اهل بیت رسول خدا نیز وجود دارد.

طبق این حدیث امروز علم امام زمان همان وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ است که علوم اولین و آخرین است از علمی که به حضرت آدم داده شد است تا علم حضرت خاتم به زبان دیگر خداوند در قرآن می فرمایند َ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ(1) هیچ تر و خشکی نیست مگر این که علمش در کتاب است و آن علم در وجود حضرت بقیة الله الاعظم است که فرمودند: وَ مَن عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ

6. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 221 حدیث 78، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 303، بحارالانوار مجلد 9 صفحه 82 و 83 و صافی مجلد 1 صفحه 880 آمده است:

عن عبد الله بن عجلان عن أبي جعفر(علیه السلام) قال سألته عن قوله «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ- وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» فقال: نزلت في علي بعد رسول الله ص و في الأئمة بعده و علي عنده علم الكتاب.

حضرت امام باقر فرمودند: این آیه در شأن حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بعد از رسول خدا و درباره امامان بعد از آن حضرت نازل شده است.

بالاترین منقبت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) این آیه است.7. در احتجاج طبرسی مجلد 1 صفحه 232 (احتجاج بر ناکثین) و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 880 (ج 3؛77) آمده است:

ص: 174


1- . سوره انعام آیه 59

سأل رجل عليّ بن أبي طالب صلوات اللَّه عليه عن أفضل منقبة له فقرأ الآية و قال إيّاي عني بمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ.

از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) درباره ی بالاترین منقبت آن حضرت سؤال شد. حضرت فرمودند: و کسی که علم الکتاب در نزد اوست من هستم.

این منقبت برای همه ی ائمه و در حال حاضر برای حضرت بقیة الله الاعظم است.

8. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 236 (220) حدیث 77، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 880، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 303 و بحارالانوار مجلد 9 صفحه 82 و 83 آمده است:

عن عبد الله بن عطاء قال قلت لأبي جعفر ع: هذا ابن عبد الله بن سلام [بن عمران] يزعم أن أباه الذي يقول الله: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ- وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» قال: كذب هو علي بن أبي طالب(علیه السلام).

محمدبن مسعود عیاشی نقل می کند که از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد که پسر عبدالله بن سلام گمان می کند که در آیه منظور پدر اوست. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: او دروغ می گوید بلکه مقصود آیه حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

9. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 236 حدیث 80، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 82 و 83 و بصائرالدرجات صفحه 216 حدیث 18 آمده است:

... عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِنَّهُ عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله).

از امام باقر روایت شده است که فرمودند: آیه ی شریفه در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است که او عالم ترین مردم این امت بعد از رسول خداست.

ص: 175

175. صراط العزیزالحمید یا راهی که خلق را به خالق راهنمایی می کند ائمه ی

اشاره

175. صراط العزیزالحمید یا راهی که خلق را به خالق راهنمایی می کند ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم هستند

سوره ابراهیم آیه 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ. الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميد

به نام خداوند بخشنده ی مهربان الر کتابی است که ما به تو نازل کردیم تا مردم را به امر خداوندشان از تاریکی و ظلمت بیرون آوری و به عالم نور برسانی و به صراط عزیز حمید راهنمایی و رهسپار سازی.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 343 (ج 1ص 367) آمده است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ يعني من الكفر إلى الإيمان إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ و الصراط الطريق الواضح و إمامة الأئمة(علیه السلام)

کتابی به تو ای محمد نازل شده است تا مردم را از تاریک ها به سوی نور به اذن پروردگار خارج کنی یعنی از کفر به سوی ایمان و به سوی صراط عزیز حمید واضح و امامت امامان (دوازده امام) ببری.

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 622 آمده است:

الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ أی هو کتاب انزلناه یعنی قسم به پیغمبر آخرالزمان که قرآن کتابی است که فروفرستادیم ما آن را الیک به سوی تو ای محمد لتخرج الناس تا بیرون آری تو به سبب دعوت کردن به مضمون آن مردمان را من الظلمات إلی النور از تاریکی های کفر و ضلالت به سوی نور ایمان باذن ربهم به لطف و توفیق پروردگارایشان و چون لام لتخرج لام غرض است نه لام عاقبتو الّا لازم می آید که همه ی مردم مؤمن باشند از اینجا معلوم می شود که افعال الله معلل به اغراض

ص: 176

است إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ بدل إِلَى النُّورِ است به تکریر عامل که کلمه إِلَى است یعنی بیرون آری مردمان را از ظلمات کفر به سوی نور که آن نور را خدای غالب ستوده در ذات و افعال است می توان که إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ کلام مستأنف باشد گویا سائلی می گوید: اخراج به سوی کدام نور است؟ حق تعالی در جواب می فرمایند که به سوی راه خدای عزیز حمید. علی بن ابراهیم گفته است که آن صراط امامت ائمه هدی است.

دقت بفرمایید، مهم ترین علت ارسال انبیا و رسل و خود حضرت خاتم این است که آن ها مردم را راهنمایی به سوی خداوند کنند و پس از شناسایی ذات اقدس الهی به آن ها بگویند کدام عمل مورد رضای خداوند است که آن را انجام دهند و کدام عمل مورد غضب خداوند است که آن را انجام ندهند. می دانیم رسول خدا حضرت محمد مصطفی آخرین پیامبر هستند و خداوند در سوره احزاب آیه 40 درباره ی ایشان می فرمایند: وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ رسول خدا باب نبوت را ختم کردند و باب امامت و ولایت را گشودند که قرآن این مطلب را می فرمایند إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ(1) رسول خدا مقام انذار را دارا هستند و پس از ایشان امامان شیعه مقام هدایت را دارا می باشند. حضرت امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرمایند الخاتم لما سبق و الفاتح لمستقبل رسول خدا ختم فرمودند پیامبران گذشته را و باب امامت، هدایت، زعامت و خلافت آینده را گشودند. پس ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) راهی به سوی خداوند هستند.

که علی بن ابراهیم قمی می فرمایند الصراط الطريق الواضح و إمامة الأئمة(علیه السلام) و امام های شیعه و در حال حاضر حضرت بقیة الله صراط العزیزالحمید هستند که مردم را به سوی خالق راهبری می کنند.

هم رسول خدا و هم امامان شیعه و هم در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم مردم را به خداوند دعوت می کردند و می کنند و به آن ها می فرمایند چه عملی انجام دادنش موجب رضای خداوند است و چه عملی مورد غضب الله می باشند. هرکس از ایشان پیروی کند، مصداق واقعی لتخرج الناس من الظلمات الی النور است.

ص: 177


1- . سوره رعد آیه 7

امام زمان هادی ناس به سوی نور است.

در عصر ما حضرت بقیة الله الاعظم کامل ترین مصداق لتخرج الناس من الظلمات الی النور است و هم اوست که خداوند در قرآن برای عصر غیبتش می فرمایند یهدی الله لنوره من یشاء که خداوند هدایت می کند به نورش که غایب است، هرکه را که بخواهد و در عصر طلایی ظهور و اشرقت الارض بنور ربها نور پروردگاری که در غیبت غایب است لنوره در عصر ظهور و اشرقت الارض می شود. ظاهر می شود و همه او را می بینند. او همان نور الهی است و تولدش در سال 256 است که ابجد نور می باشد. در غیبت نعمانی صفحه 180 حدیث 28 حضرت رضا در حدیثی در وصف قائم آل محمد می فرمایند بأبی و أمی سمی جدی و شبیهی و شبیه موسی بن عمران علیه جیوب النور یتوقد من شعاع ضیاء القدس پدر و مادرم فدای کسی که به نام جدم نامیده شده است م-ح-م-د و شبیه من و شبیه حضرت موسی بن عمران است. او نورافکن های در درونش دارد که نورش را از عالم قدس می گردد یعنی مثل موسی بن عمران دارای ید بیضاء است.

ص: 178

176. روز قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ايام اللّه است

اشاره

176. روز قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ايام اللّه است

سوره ابراهيم آيه 5

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور

موسی را با آیات خود فرستادیم که قوم خود را از تاریکی به روشنایی بیرون آر و روزهای خدا را به یادشان بیاور و در این برای هر شکیبای شکرگزار، عبرت هایی است.

1. در کفایة الاثر صفحه264، ارشاد القلوب صفحه 405، بحارالانوار مجلد 26 صفحه 408 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ ... عَنْ مَسْعَدَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ(علیه السلام) إِذْ أَتَاهُ شَيْخٌ كَبِيرٌ قَدِ انْحَنَى مُتَّكِئاً عَلَى عَصَاهُ فَسَلَّمَ فَرَدَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْجَوَابَ ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ نَاوِلْنِي يَدَكَ أُقَبِّلْهَا فَأَعْطَاهُ يَدَهُ فَقَبَّلَهَا ثُمَّ بَكَى فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا يُبْكِيكَ يَا شَيْخُ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقَمْتُ عَلَى قَائِمِكُمْ مُنْذُ مِائَةِ سَنَةٍ أَقُولُ هَذَا الشَّهْرَ وَ هَذِهِ السَّنَةَ وَ قَدْ كَبِرَتْ سِنِّي وَ دَقَّ عَظْمِي وَ اقْتَرَبَ أَجَلِي وَ لَا أَرَى مَا أُحِبُّ أَرَاكُمْ معتلين [مُقَتَّلِينَ] مُشَرَدِّينَ وَ أَرَى عَدُوَّكُمْ يَطِيرُونَ بِالْأَجْنِحَةِ فَكَيْفَ لَا أَبْكِي فَدَمَعَتْ عَيْنَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ يَا شَيْخُ إِنْ أَبْقَاكَ اللَّهُ حَتَّى تَرَى قَائِمَنَا كُنْتَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ إِنْ حَلَّتْ بِكَ الْمَنِيَّةُ جِئْتَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ ثَقَلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ ثَقَلُهُ فَقَالَ(علیه السلام) إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَقَالَ الشَّيْخُ لَا أُبَالِي بَعْدَ مَا سَمِعْتُ هَذَا الْخَبَرَ قَالَ يَا شَيْخُ إِنَّ قَائِمَنَا يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحَسَنِ وَ الْحَسَنُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ ابْنِي هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى مُوسَى(علیه السلام) وَ هَذَا خَرَجَ مِنْ صُلْبِي نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ كُلُّنَا مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ فَقَالَ الشَّيْخُ يَا سَيِّدِي بَعْضُكُمْ أَفْضَلُ مِنْ بَعْضٍ قَالَ لَا نَحْنُ فِي الْفَضْلِ سَوَاءٌ وَ لَكِنْ بَعْضُنَا أَعْلَمُ مِنْ بَعْضٍ ثُمَّ قَالَ يَا شَيْخٌ وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَلَا وَ إِنَّ شِيعَتَنَا يَقَعُونَ فِي فِتْنَةٍ وَ حَيْرَةٍ فِي غَيْبَتِهِ هُنَاكَ يُثْبِتُ عَلَى هُدَاهُ الْمُخْلَصِينَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُمْ عَلَى ذَلِك.2. اصول کافی مجلد 1 صفحه 333 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 52 صفحه 94 و 95 آمده است:

ص: 179

روی ثقة الاسلام الکلینی باسناده عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعِبَادُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُمْ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ يَعْلَمُوا مَكَانَهُ وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّةُ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ لَا مِيثَاقُهُ فَعِنْدَهَا فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَإِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّتَهُ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ لَا يَرْتَابُونَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُونَ مَا غَيَّبَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ لَا يَكُونُ ذَلِكَ إِلَّا عَلَى رَأْسِ شِرَارِ النَّاسِ.

3. کتاب الحضرمی علی ما فی الصراط المستقیم تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 343، مشارق الانوار الیقین صفحه 187 الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 264 باب 11 فصل 14 تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 80 بحارالانوار مجلد 3 صفحه 12 باب 1 حدیث 19 و مجلد 51 صفحه 45 باب 5 حدیث 2 نورالثقلین مجلد 2 صفحه 526 حدیث 7 و 8 آمده است:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ قَالَ أَيَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ يَوْمُ الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ يَوْمُ الْمَوْتِ وَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ.

به تحقیق موسی را با آیات و نشانه هایی فرستادیم تا قوم را از تاریکی خارج کند و ایام الله را به یاد آن ها آور. حضرت فرمودند: ایام الله سه روز است یک روز روز قائم و یک روز روز موت و یک روز روز قیامت است. همه ی انبیا وظیفه داشتند تا رسول خدا و امامان بعد از ایشان و حضرت بقیة الله را به قوم خود معرفی کنند.

طبق این آیه و آیات دیگر و طبق نص کتب موجود آسمانی (که تحریف شده اند) همه ی انبیای الهی وظیفه داشتند که رسول خدا و امامان و خلفا و جانشینان پس از ایشان را معرفی کنند و همچنین وجود اقدس و نازنین حضرت بقیة الله را معرفی نمایند و همه ی انبیا با این انوار مقدس آشنایی داشتند و آن ها را به قوم خود معرفی می کردند، مثلاً

بشارات کتب آسمانی درباره ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در تورات (عهد عتیق) سفر پیدایش:

ما طبق احاديث معراجيه معتقديم كه تمام انبيای الهی به دستور خداوند به سه كلمه قوم خود را دعوت و راهنمايى مى كردند. اوّل لا اله الاّ اللّه، دوم محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و سوم على ولى اللّه(علیه السلام). در آيه آمده است «أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلى النُّورِ». نور، سه كلمهاست و آن لا

ص: 180

اله الا الله محمد رسول الله و علی ولی الله است. خروج از محور اين سه كلمه ظلمت است. در قرآن كريم سوره نور آيه 35 داريم: «يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» خداوند هدايت مى كند با نورش هر كس را كه بخواهد، اين «نور» ائمه طاهرين(علیهم السلام) هستند و در حال حاضر وجود مقدس ولى عصر(عج) است. اکنون نور خداوند ایشان است. دعوت به ایشان دعوت به نور و خروج از ایشان ورود به ظلمت است.

در آيه آمده است: «وَ ذَكِّرْهُمْ بِاَيّامِ اللهِ» آنان را به ايام الله يا روزهاى خداوند يادآور شو. اين مطالب براى همه انبياء الهى بوده است و در اينجا خطاب به موسى(علیه السلام). حال بايد ببينم ايام اللّه چيست؟ یوم الله روز حضرت محمد و آل محمد(علیهم السلام) است.

حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 424، آورده است:

عن مثنى الحناط عن الباقر5 و الصادق5 فى قوله تعالى، فى سوره ابراهيم: «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيّامِ اللّهِ» قال: ايام الله ثلثة يوم «يوم يقوم القائم عليه السلام» و «يوم الكرّة» و «يوم القيامة».

مثنى الحناط از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) و حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند متعال در سوره ابراهيم كه فرموده است: «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيّامِ اللّهِ»، روزهاى خداوند را به قوم خود يادآورى كن و تذكر بده، فرمودند: ايام اللّه يا روزهاى خداوند سه روز است: «روزى كه قائم(عج) قيام مى كند.»، «روز كرّه يا روز رجعت» و «روز قيامت».

در خصال شيخ صدوق صفحه 122 باب الثلاثة حديث 75، آمده است:

حدثنا احمدبن محمّدبن يحيى العطاد5 قال: حدثنا سعدبن عبداللّه قال: حدثنى يعقوب بن يزيد، عن محمّدبن الحسن الميثمى، عن مثنى الحناط قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) قال: ايام اللّه عزوجل ثلاثة: يوم يقوم القائم(عج) و يوم الكرّة و يوم القيامة.

مثنى الحناط گويد: شنيدم از امام باقر(علیه السلام) كه مى فرمود: روزهاى خداى عزوجل سه روز است: روزى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، روز رجعت و روز رستاخيز.

در كتاب معانى الاخبار مجلد 2 باب 409 صفحه 358، آمده است:

حدّثنا ابىw قال: حدّثنا عبداللّه بن جعفر الحميرى قال: حدّثنا ابراهيم بن هاشم، عن محمّدبن ابى عمير، عن مثنى الحّناط، عن جعفربن محمّد، عن ابيه(علیهم السلام) قال: ايّام اللّه عزوجل ثلاثة: يوم يقوم القائم و يوم الكرّة و يوم القيامة.

ص: 181

مثنّى الحنّاط گويد: امام صادق به نقل از پدر بزرگوارش(علیهم السلام) فرمود: روزهاى مخصوص خداوند عزّوجلّ سه روز است: روزى كه قائم آل محمّد(عج) قيام كند، روزى كه بازگشت به دنيا آغاز گردد و روز قيامت.

در مشارق الانوار الیقین صفحه 159 الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 204 آمده است:

و روی الحافظ رجب البرسی عن عمار عن امیرالمؤمنین فی کتاب الواحدة فی حدیث الطویل قد بیّن فیه مناقب نفسه القدسیّه و جاء فیه قوله «الذین یؤمنون بالغیب» قال الغیب: هو الرجعة و یوم القیامة و یوم القائم و هی أیام آل محمد و إلیها الاشارة بقوله «و ذکرهم بأیام الله» فالرجعة لهم و یوم القیامة لهم و یوم القائم لهم و حکمه الیهم و معول للمؤمنین علیهم.

ص: 182

177. وجود اقدس ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شجره طيبه است

177. وجود اقدس ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شجره طيبه است

سوره ابراهيم آيات 24 و 25

أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها وَيَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

آيا نديدى چگونه خداوند كلمه پاك و طيب را به درختى پاك و طيب مثال مى زند كه تنه آن درخت ثابت و استوار است و شاخه هاى آن سر بر آسمان بركشيده است و ميوه هايش را هر وقت (هميشه) به اذن پروردگارش مى دهد.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 406 حدیث 428 (عربى) و ترجمه فارسى صفحه 157 آورده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشِّيرَازِيُّ قَالَ: [أَخْبَرَنَا] أَبُو بَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْبَصْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي جَابِرُ بْنُ سَلَمَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِي حُسَيْنُ بْنُ حَسَنٍ عَنْ عَامِرٍ السَّرَّاجِ عَنْ سَلَّامٍ الْخَثْعَمِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَقُلْتُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ قَالَ: يَا سَلَّامُ الشَّجَرَةُ مُحَمَّدٌ، وَ الْفَرْعُ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الثَّمَرُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ! وَ الْغُصْنُ فَاطِمَةُ، وَ شُعَبُ ذَلِكَ الْغُصْنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ(علیها السلام)، وَ الْوَرَقُ شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا أَهْلَ الْبَيْتِ، فَإِذَا مَاتَ مِنْ شِيعَتِنَا رَجُلٌ تَنَاثَرَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَرَقَةٌ، وَ إِذَا وُلِدَ لِمُحِبِّينَا مَوْلُودٌ أَخْضَرُ مَكَانَ تِلْكَ الْوَرَقَةِ وَرَقَةٌ. فَقُلْتُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها مَا يَعْنِي قَالَ: يَعْنِي الْأَئِمَّةَ تُفْتِي شِيعَتَهُمْ فِي الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فِي كُلِّ حَجٍّ وَ عُمْرَةٍ.

سلام بن خثعمی گوید: وارد شدم بر حضرت امام محمّد باقر(علیه

السلام)، سپس گفتم: اى پسر رسول خدا، خداوند متعال مى فرمايند «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ»، يعنى چه؟ حضرت فرمودند: اى سلام آن شجر يا اصل و ریشه ی آن درخت محمّد(صلی الله علیه وآله) است و «فرعها» (تنه ی آن) اميرالمؤمنين(علیه

السلام) است و ثمره و ميوه ی آن درخت حسن و حسينC هستند و غصن

ص: 183

يا شاخه روييده از اولين شاخه منشعب از تنه درخت، فاطمه(علیها السلام) است و شاخه هاى اين غصن امامانى هستند كه همه از اولاد فاطمه مى باشند و برگ آن درخت شيعيان و دوستان ما اهل بيت هستند. پس هر گاه يكى از شيعيان ما از دنيا برود، يك برگ از اين درخت مى ريزد و هر گاه براى دوستان ما اولادى متولد گردد، به جاى آن برگ افتاده، برگى سبز مى شود.

پس گفتم: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، فرموده خداوند متعال كه مى فرمايند: «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» چه معنى دارد؟ حضرت فرمودند: امامان فتوا مى دهند شيعيانشان را در حلال و حرام، در هر حج و عمره. آگاه می سازند و میوه های این درخت فرمایشات ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است که همه هر وقت بخواهند از آن ها استفاده می کنند.

پس «غصن» يا شاخه هاى اين درخت يازده تن از اولاد فاطمه(علیها السلام) هستند كه روايات و فرمايشات اين بزرگواران ميوه اين درخت است. خوشا به حال آن كسانى كه هميشه از ميوه هاى اين درخت تناول و استفاده مى كنند، و هم اکنون دوازدهمين از اولاد فاطمه كه حجه اللّه و بقيه اللّه است، وجود اقدس اعلى حضرت بقية اللّه الاعظم حجه بن الحسن العسكرى(عج) است که وجودشان برکت و میوه ی شجره ی نبوت و امامت است و خوشا به حال کسانی که از این میوه استفاده می کنند.

2. در اصول كافى مجلد 2 صفحه 303 حديث 1159، آمده است و در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 310 حديث شماره 1، آمده است:

محمّدبن يعقوب، عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمّد، عن على بن شعيب، عن ابيه، عن عمروبن حريث، قال سئلت ابا عبداللّه(علیه السلام) عن قول اللّه: «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ». قال: فقال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): انا اصلها و اميرالمؤمنين فرعها و الأمة من ذريتهما اغصانها و علم الأئمة ثمرتها و شيعتهم المؤمنون ورقها هل فى هذا فضل؟ قال: قلت: لا واللّه، قال: واللّه، ان المؤمن ليولد فتورق ورقة فيها و ان المؤمن ليموت فتسقط ورقة منها.

عمروبن حريث مى گويد: قول خداوند متعال را: «مانند درخت پاكى كه ريشه اش برجا و شاخه اش سر بر آسمان كشيده» از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم، حضرت فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اصل و ريشه آن درخت است و اميرالمؤمنين(علیه السلام)فرع و تنه آن و امامانِ از نسل آن ها شاخه هاى آن و علم امامان ميوه آن و شيعيان مؤمن ايشان برگ هاى آن است، آيا در

ص: 184

آن درخت، چيز زياد ديگرى هست؟ (فضل دیگری می ماندکه نباشد؟) عرض كردم: نه به خدا، حضرت(علیه السلام) فرمودند: به خدا كه چون مؤمنى متولد شود، برگى در آن درخت پيدا مى شود و چون مؤمنى مى ميرد، برگى از آن درخت مى افتد.

3. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 310 حديث شماره 2، آمده است:

محمّدبن الحسن الصفار، عن الحسن بن موسى الخشاب، عن عمروبن عثمان، عن محمّدبن غدافر، عن ابى حمزة الثمالى، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: سئلته عن قول اللّه تبارك و تعالى: «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) انا اصلها واميرالمؤمنين(علیه السلام) فرعها و الائمة اغصانها و علمنا ثمرها و شيعتنا ورقها. يا اباحمزة، هل ترى فى هذا فضلا؟ قال: لا فقال: يا اباحمزة، واللّه ان المولود ليولد من شيعتنا فتورق ورقة منها و ان المؤمن ليموت فتسقط ورقة منها.

4. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 310 حديث شماره 3، آمده است:

عنه، عن يعقوب بن يزيد، عن الحسن بن محبوب، عن الاحول، عن سلام بن المستنير، قال سئلت اباجعفر عليه السلام عن قول اللّه تبارك و تعالى: «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ

تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» قال: قال رسول اللّه : اصل الشجرة من بنى هاشم و فرعها على(علیه السلام) و غصن الشجرة فاطمة(علیها السلام) و اغصانها الأئمة(علیهم السلام) و ورقها الشيعة و ان الرجل منهم ليموت فتسقط ورقة و ان المولود منهم ليولد فتورق ورقة قال: قلت له: جعلت فداك، قوله:« تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» قال: هو ما يخرج من الامام من الحلال و الحرام فى كل سنته الى شيعته.

5. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 310 حديث شماره 4، آمده است:

و عنه عن احمدبن محمّد، عن الحسن بن سعيد، عن المفضل بن صالح، عن محمّد الحلبى، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه تبارك و تعالى: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ» قال: النبى و الأئمة هم الاصل الثابت و الفرع الولاية لمن دخل فيها.

6. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 311 حديث شماره 5، آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا محمّدبن ابراهيم بن اسحاقw، قال: حدثنا عبدالعزيزبن يحيى، قال: حدثنا عبداللّه بن محمّدبن الضبى، قال: حدثنا محمّدبن هلال، قال: حدثنا نائل بن بخيج، قال: حدثنا عمروبن شمر عن جابر الجعفى، قال: سئلت اباجعفر(علیه السلام) عن قول اللّه عزّوجلّ: «طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» قال: اما الشجرة فرسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و فرعهاعلى(علیه السلام) و غصن الشجرة فاطمة بنت رسول اللّه(علیها السلام) و ثمرها اولادها(علیهم السلام) و ورقها شيعتنا، ثم قال(علیه السلام): ان المؤمن من شيعتنا ليموت فتسقط من الشجرة ورقة و ان المولود من شيعتنا ليولد فتورق الشجرة ورقة.

7. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 311 حديث شماره 6، آمده است:

ص: 185

عنه قال حدثنا جماعة من اصحابنا، قالوا: حدثنا محمّدبن همام، قال: حدثنا جعفربن محمّدبن مالك الفزارى، قال: حدثنى جعفربن اسماعيل الهاشمى، قال: سمعت خالى محمّدبن على يرويه، عن عبدالرحمن بن حماد، عن عمربن صالح بن السابرى قال: سئلت اباعبداللّه(علیه السلام) عن هذه الاية: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ» قال: اصلها رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و فرعها اميرالمؤمنين(علیه السلام) و الحسن و الحسينC ثمرها وتسعة من ولد الحسين اغصانها و الشيعة ورقها. واللّه، ان الرجل منهم ليموت فتسقط ورقة من تلك الشجرة. قلت قوله تعالى: «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذنِ رَبِّها» قال: ما يخرج من علم الامام اليكم فى كل سنة من حج و عمرة.

8. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 407 حدیث 429 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْقُرَشِيُّ وَ كَتَبَهُ لِي بِخَطِّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ بُنْدَارَ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرٍ الرَّازِيُ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي يَعْقُوبَ قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي [قَالَ:] حَدَّثَنِي مِينَا مَوْلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ يَا مِينَا أَ لَا أُحَدِّثُكَ حَدِيثاً- قَبْلَ أَنْ تُشَابَ الْأَحَادِيثُ بِالْأَبَاطِيلِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: أَنَا شَجَرَةٌ وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا وَ عَلِيٌّ لِقَاحُهَا، وَ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ ثَمَرُهَا، وَ مُحِبُّوهُمْ مِنْ أُمَّتِي وَرَقُهَا ثُمَّ قَالَ: هُمْ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِ

مينا غلام عبد الرّحمان بن عوف نقل مى كند، عبد الرحمن به من گفت: اى مينا! آيا مى خواهى حديثى برايت نقل كنم كه حقّ را از باطل بازشناسى. سپس به من رو كرد و گفت: از رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) در توضيح و تفسير آيه كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ ... شنيدم فرمود: من درخت و شجره در اين آيه شريفه هستم. فاطمه فرع آن شجره است. و على لقاح و باروركننده درخت است. حسن و حسينC ميوه هاى آن هستند، محبان و شيعيان ما برگ هاى سبز اين درخت هستند، سوگند به خدايى كه مرا مبعوث كرد شيعيان ما در بهشت رضوان مأوا خواهند گرفت.

9. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحات 407 و 408 حدیث 430 آمده است:

حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الدِّينَوَرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ صِقْلَابٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفَيْضِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِدِمَشْقَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُؤَمِّلُ بْنُ يَهَابَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ مِينَا مَوْلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ يَقُولُ خُذُوا مِنِّي حَدِيثاً قَبْلَ أَنْ تُشَابَ الْأَحَادِيثُبِالْأَبَاطِيلِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: أَنَا الشَّجَرَةُ وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا، وَ عَلِيٌّ لِقَاحُهَا وَ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ ثَمَرُهَا، وَ شِيعَتُنَا وَرَقُهَا، وَ أَصْلُ الشَّجَرَةِ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ وَ سَائِرُ ذَلِكَ فِي سَائِرِ الْجَنَّةِ.

از روات ديگرى از قول مينا، غلام عبد الرّحمان بن عوف چنين روايت شد كه عبد الرّحمان بن عوف به غلامش مينا گفت: از مصطفى صلى اللَّه عليه و آله شنيدم فرمود: من آن شجره ام كه در

ص: 186

آيه كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ ... ذكر شده است و فاطمه فرع و تنه آن شجره است، دو فرزندم حسن و حسين عليه السلام ميوه هاى آن هستند، شيعيان ما برگ هاى آن درخت هستند. اصل و ريشه درخت در بهشت عدن است و ساير قسمت هاى درخت در ساير بهشت هاست.

10. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 408 حدیث 431 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو عُثْمَانَ الْحِيرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ النُّوشَرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ الْبَلْخِيُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبَّادٍ بِصَنْعَاءِ الْيَمَنِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ مِينَا مَوْلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: حَدَّثَنِي مَوْلَايَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ بِحَدِيثٍ [وَ] ذَكَرَ أَنَّهُ سَمِعَ مِنَ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله)، سَمِعْتُهُ يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ أَنَا شَجَرَةٌ وَ عَلِيٌّ الْقَلْبُ وَ فَاطِمَةُ اللِّقَاحُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ الثَّمَرُ، وَ شِيعَتُنَا الْوَرَقُ، وَ حَيْثُ يَنْبُتُ الشَّجَرُ تَسَاقَطُ وَرَقُهَا ثُمَّ قَالَ: فِي جَنَّةِ عَدْنٍ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ.

11. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 409 حدیث 432 آمده است:

حدثنيه عاليا الحاكم أبو عبد الله الحافظ قال: حدثنا أبوبكر [محمد بن حيويه] بن المؤمل النحوي بهمدان قال: حدثنا إسحاق بن إبراهيم الدبري ب «صنعاء» به.[و ساق الحديث] كلفظ الدينوري سواء.

12. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 313 حدیث 433 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا قَاسِمُ بْنُ هِشَامٍ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ، عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ مَثَلُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ كَمَثَلِ شَجَرَةٍ قَائِمَةٍ عَلَى سَاقِ، مَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا كَانَ مِنْ أَهْلِهَا. قُلْتُ: مَنِ السَّاقُ قَالَ عَلِيٌّ.

زياد بن منذر نقل كرد از ابى جعفر(علیه السلام) شنيدم فرمود: مثل ما اهل بيت مثل درختى است كه بر ساق و پايه اى استوار باشد، هر كسى به شاخه اى از شاخه هاى اين درخت آويزان شود. جزء و اهل آن مجموعه خواهد شد. پرسيدم: يا ابن رسول اللَّه! ساق و پايه آن كيست؟ فرمود: پايه آن على بن ابى طالب(علیه السلام) است.

ص: 187

178. یکی از اسمائی که جزء قول ثابت است و خداوند در قلوب مؤمنین ثبت می کند

178. یکی از اسمائی که جزء قول ثابت است و خداوند در قلوب مؤمنین ثبت می کند الحجه القائم المنتظر می باشد

سوره ابراهیم آیه 27

يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ

خدا تثبیت (و ثبت) می کند (در قلب و روح) کسانی که ایمان آوردند (ایمان و عقائد الهی و ثابت) را در زندگانی دنیا و در زندگانی آخرت و گمراه می کند ستمکاران و ظالمین را (که راه ستمکاری و ظلم را برگزیده اند) خداوند (یفعل ما یشاء است) هر کاری که بخواهد می کند.

و من طریق مخالفین ما رواه النطنزی عن ابن عباس فی قوله يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا قال بولایة علی بن ابی طالب(علیه السلام)

از طریق مخالفین و از طریق نطنزی از ابن عباس روایت شده است که درباره ی این فرموده ی خداوند خداوند ثبت می کند (در قلوب و روح) کسانی که ایمان آورده اند (ایمان و عقائد الهی را) هم در زندگانی دنیا و هم در زندگانی آخرت (در این آیه مقصود از قول ثابت که خداوند در قلوب انسان های مؤمن هم در دنیا و هم در آخرت ثبت می کند) آن ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

2. در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 315 و کتاب آیات الولایة صفحه 191 آمده است:

عن أبي بصير، عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: «ان المؤمن إذا اخرج من بيته شيعته الملائكة الي قبره، یترحمون إذا انتهي الى قبره، قالت الأرض: مرحبا و أهلاً و سهلاً و الله لقد كنت أحب ان يمشي علي مثلك، لاجرم لتری ما اصنع بك. فيوسع له مد بصره، و يدخل عليه في قبره ملكا القبر قعيد القبر: منكر و نكير، فيلقي فيه الروح الي حقوقه، فيقعدانه فيسألانه، فيقولان له: من ربك؟ فيقول: الله. فيقولان: و مننبيك؟ فيقول: محمد(صلی الله علیه و آله) فيقولان: و ما دينك؟ فيقول: الإسلام. فيقولان: و من امامك؟ فيقول: علی فينادي مناد من

ص: 188

السماء: صدق عبدي، افرشوا له في القبره من الجنة، و البسوه من ثياب الجنة، افتحوا له في قبره بابا الي الجنة حتى يأتينا و ما عندنا خير له، ثم يقولان له: نم نومة، لا حلم فيها... و هو قول الله يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا قال عند موته وَ فِي الْآخِرَةِ قال فی قبره.

ابابصیر از امام صادق روایت می-کند که آن حضرت فرمودند: زمانی که شخص مؤمن از دنیا می رود (می میرد) هنگامی که (جنازه) او را از منزلش خارج می کنند ملائکه از خداوند برای او طلب رحمت کرده و تا قبرش او را تشییع می کنند. (زمانی که او را در قبر می گذارند) زمین به او می گوید: مرحبا و اهلاً و سهلاً (خوش آمدی قسم به خداوند که تو از بهترین ها هستی که در من قرار می گیری زمین برای او فراخ می شود و دو ملک نکیر و منکر به حضورش می رسند در این هنگام روحش به او ملحق می گردد او در قبر برخاسته و می نشیند تا به سؤالات (نکیر و منکر) جواب دهد. از او سؤال می کنند (من ربک) پروردگار تو کیست؟او جواب می دهد: الله رب من است. از او سؤال می کندد من نبیک او جواب می دهد (حضرت) محمد نبی من است (محمدرسولی) از او سرال می کنند من دینک دین تو چیست؟ جواب می دهد: اسلام دین من است (الاسلام دینی) از او سؤال می شود من امامک امام تو کیست؟ او جواب می دهد علیّ امامی (حضرت) علی(علیه السلام) امام من است. در این هنگام از آسمان ندا داده می شود: بنده ی من راست می گوید (صدق عبدی افرشوا له فی القبر) قبرش را به بهشت متصل کنید و لباس بهشتی بر او بپوشانید و دربی از بهشت بر قبرش بگشایند تا به سوی ما آید و به آنچه از خیر نزد ماست نایل آید. سپس به او گفته می شود نم نومة لا حلم فیها بیارم به آرامیدنی که هیچ مشقت و سختی در آن نیست و این همان کلام خداوند است: الله يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا حضرت فرمودند: این در این موت و مرگ است. وَ فِي الْآخِرَةِ فرمودند: در قبرش می باشد.

3. علامه مجلسی در زادالمعاد صفحه 650 به بعد و محدث قمی در مفاتیح الجنان در باب تلقینات میت آورده اند که میت را چنین تلقین دهند:

هَلْ أَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِي فَارَقْتَنَا عَلَيْهِ مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ وَ خَاتَمُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ إِمَامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ أَنَّ الْحَسَنَ، وَ الْحُسَيْنَ، وَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، وَ جَعْفَرَ

ص: 189

بْنَ مُحَمَّدٍ، وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ الْقَائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِيَّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ وَ أَئِمَّتُكَ أَئِمَّةُ هُدًى أَبْرَارٌ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ إِذَا أَتَاكَ الْمَلَكَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسُولَيْنِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ سَأَلَاكَ عَنْ رَبِّكَ وَ عَنْ نَبِيِّكَ وَ عَنْ دِينِكَ وَ عَنْ كِتَابِكَ وَ عَنْ قِبْلَتِكَ وَ عَنْ أَئِمَّتِكَ فَلَا تَخَفْ وَ لَا تَحْزَنْ وَ قُلْ فِي جَوَابِهِمَا اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ رَبِّي وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيِّي، وَ الْإِسْلَامُ دِينِي، وَ الْقُرْآنُ كِتَابِي وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ إِمَامِي، وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ إِمَامِي وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الشَّهِيدُ بِكَرْبَلَاءَ إِمَامِي وَ عَلِيٌّ زَيْنُ الْعَابِدِينَ إِمَامِي وَ مُحَمَّدٌ بَاقِرُ عِلْمِ النَّبِيِّينَ إِمَامِي وَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ إِمَامِي وَ مُوسَى الْكَاظِمُ إِمَامِي وَ عَلِيٌّ الرِّضَا إِمَامِي وَ مُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إِمَامِي وَ عَلِيٌّ الْهَادِي إِمَامِي وَ الْحَسَنُ الْعَسْكَرِيُّ إِمَامِي وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ إِمَامِي هَؤُلَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ أَئِمَّتِي وَ سَادَتِي وَ قَادَتِي وَ شُفَعَائِي بِهِمْ أَتَوَلَّى وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ أَتَبَرَّأُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة.

پس از این که این تلقینات داده شد تلقین کننده باز می گوید:

ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ، هَدَاكَ اللَّهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ، عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَوْلِيَائِكَ، فِي مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ.

از این تلقین و احادیث دیگر می فهمیم که قول ثابت که خداوند می فرمایند: يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ ایمان خالص است که خداوند در روح و قلب و نفس مؤمنین ثبت می کند و آن قول ثابت الله ربی محمد نبی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و الکعبة قبلتی و امیرالمؤمنین و امام مجتبی و سیدالشهدا و زین العابدین و باقرالعلوم و جعفر الصادق و موسی الکاظم و علی الرضا و محمد الجواد و علی الهادی و الحسن العسکری و الحجة القائم الحجة بن الحسن العسکری(علیهم السلام) ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی که در دنیا من آن ها را دوست می داشتم و ائمه ی من بودند و در آخرت نیز چنین هستند. این همان قول ثابت است که خداوند در روح و قلوب ثبت می کند.

ص: 190

179. اگر خداوند لطف کند و از باب رحمت الهی خویش، نام حضرت بقیه الله

179. اگر خداوند لطف کند و از باب رحمت الهی خویش، نام حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (و الحجه المنتظر امامی) را در روح مؤمن ثبت می کند.

سوره ابراهیم آیه 28

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار

آیا ندیدی حال قومی را که نعمت خداوند را به کفر تبدیل کردند (و با این عمل) قوم خود را به سرای هلاکت رهسپار کردند.

در حال حاضر وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از بهترین نعمت های خداوند است

در این جا صحبت از کفران نعمت خداوند است. حال سؤال می شود کدام نعمت الهی است که با کفران آن انسان به هلاکت می رسد. کل عالم ناسوت و ملکوت و جبروت و لاهوت ... و به طور کلی هستی، نعمت خداوند است و هر کس کفران این نعمت ها را کند کار بدی انجام داده است اما از همه ی این نعمت ها بالاتر نعمت ولایت و رهبریت رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت نعمت وجود اقدس اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که اگر کسی کفران کند به عذاب الیم مبتلا می گردد. چنان که

1. در تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 748 ذیل آیه 8 سوره تکاثر و مسند ابی داود، کتاب المهدی آمده است:

ثم لتسئلن یومئذٍ عن النعیمآن گاه در آن روز از این نعمت سؤال و بازخواست می شود حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

و الله ما هو الطعام و الشراب، و لكن ولايتنا أهل البيت.

ص: 191

قسم به خداوند این نعیم غذا و آب (خوردنی و آشامیدنی) نیست بلکه این نعمت ولایت ما اهل بیت است.

2. همچنین در مجمع البیان مجلد 6 صفحه 314 آمده است:

نحن والله نعمة الله التی انعمها علی عباده و بنا یفوز من فاز

به خدا سوگند ما (اهل بیت) نعمت الهی هستیم که خداوند به بندگان خود انعام کرده است و به وسیله ی ما مردم رستگار می شوند.

به هر حال زمان رسول خدا آن ها که در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایستادند از قریش و یهودیان و ... کافران و منافقان این ها کفران نعمت کردند و پس از رسول خدا آن هایی که به وصیت آن حضرت عمل نکردند در مقابل حضرت امیرالمؤمنین به جنگ ایستادند این ها نیز کفران نعمت کرده اند و هر کسی که در زمان هر کدام از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) از این نعمت الهی استفاده نکردند کفران نعمت کرده اند و هرکس در حال حاضر نعمت وجودی حضرت بقیة الله الاعظم را منکر شود و قدر نداند یا تبدیل کند و از این نعمت الهی استفاده نکند او نعمت خداوند را کفران کرده است که فرموده اند: من انکر خروج المهدی فقد کفر بما نزل علی محمد(1)

هرکس منکر شود قیام و انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را او کافر شده است به آنچه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده است. (یعنی قرآن را منکر شده است زیرا بیش از پانصد آیه درباره ی آن حضرت داریم.)

این کفر همان الذین بدّلوا نعمت الله کفراً می باشد.

3. در تفسیر برهان مجلد2 صفحه378 آمده است:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند زمانی که آیه 55 سوره مائده إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون نازل شد عده ای از اصحاب در مسجدالنبی اجتماع کردند. بعضی گفتند اگر ما به این آیه منکر شویم بقیه ی آیات را نیز منکر شده ایم. اگر ایمان بیاوریم سبب ذلت ما می شود زیرا ذلت امامت و رهبریت حضرت امیرالمؤمنین را پذیرفته ایم. آن ها گفتند: (حضرت)محمد فرد صادقی است ما ولایت او را می پذیریم اما از(حضرت) علی(علیه السلام)

ص: 192


1- . کتاب الزام الناصب، مجلد 1، صفحه 176 به نقل از ینابیع المودة

اطاعت نمی کنیم که آیه 83 از سوره نحل نازل شد: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُون یعنی نعمت خداوند را بشناسید و باز آن را منکر شوند و بیشترشان کافرانند.

حضرت فرمودند: یعنی ولایت حضرت علی بن ابی طالب این ها ولایت حضرت امیرالمؤمنین را منکر شدند. پس وجود همه ی ائمه نعمت الله است و هم اکنون بالاترین نعمت ها نعمت ولایت حضرت بقیةالله الاعظم است.

4. در مناقب آل ابی طالب ابن شهرآشوب مجلد4 صفحه 284 الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 206 حدیث 387 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 51 باب 29 حدیث 4 آمده است:

الصَّادِقُ وَ الْبَاقِرُ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً نِعْمَةُ اللَّهِ رَسُولُهُ إِذْ يُخْبِرُ أَمَتَهُ بِمَنْ يُرْشِدُهُمْ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَأَحَلُّوهُمْ دَارَ الْبَوَارِ ذَلِكَ مَعْنَى قَوْلِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) لَا تَرْجِعُنَّ بَعْدِي كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْض.

5. در مجمع البیان مجلد 6 صفحه 314، آیات الولایة صفحه 193 حدیث 3، تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 346 آمده است:

و روی عن الصادق انه قال: نحن والله نعمة الله التی انعمها علی عباده و بنا یفوز من فاز

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که حضرت فرمودند: به خدا ما هستیم نعمت الله نعمت خداوند که خداوند به بندگان خود انعام فرموده است و مردم به وسیله ی ما رستگار می گردند.

6. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 217، آیات الولایة صفحه 192 حدیث 1، تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 640 آمده است:

عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مَا بَالُ أَقْوَامٍ غَيَّرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَدَلُوا عَنْ وَصِيِّهِ لَا يَتَخَوَّفُونَ أَنْ يَنْزِلَ بِهِمُ الْعَذَابُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ (1) ثُمَّ قَالَ نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

اصبغ بن نباته می گوید که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: چرا عده ای از مردم سنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) را تغییر داده و از وصیت آن حضرت عدول می کنند؟ وآیا شما نگران آن نیستید که عذاب الهی بر آنان نازل شود. سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: مگر ندیدی آن کسانی را که نعمت خداوند را تغییر دادند و قوم خود را به سرای هلاکت

ص: 193


1- . سوره ابراهيم آیه 34

درآوردند. سپس فرمودند: ماییم آن نعمت خداوندی که عباد را به آن انعام کرده اند و رستگاری یابند به سبب ما و آن ها که این نعمت را کفران کردند و وارد جهنم می شوند.

7. اصول کافی مجلد 1 صفحه 217 حدیث 4 و آیات الولایة صفحه 192 حدیث 2 آمده است:

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً الْآيَةَ قَالَ عَنَى بِهَا قُرَيْشاً قَاطِبَةً الَّذِينَ عَادَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ نَصَبُوا لَهُ الْحَرْبَ وَ جَحَدُوا وَصِيَّةَ وَصِيِّهِ.

عبدالرحمن بن کثیر می گوید: از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه که فرمودند آیا ندیدی آن کسانی را که نعمت خداوند را تغییر دادند و قوم خود را به سرای هلاکت درآوردند سؤال کردند (که این نعمت خداوند چیست؟) حضرت فرمودند: مقصود رسول خدا است که وقتی حضرت مبعوث به امر رسالت شدند قاطبه ی قریش به دشمنی با ایشان برخاستند و وقتی آن حضرت وصیت درباره ی وصیتش کردند (وصیت آن حضرت را انکار کرده) و با وصی آن حضرت از در جنگ درآمدند. (آن ها جنگ های جمل و نهروان و صفین را به راه انداختند و نعمت امامت و ولایت را کفران نمودند و هم اکنون نیز این کفران درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم ادامه دارد.

خداوندا تو را سوگند می دهیم به عظمت و شکوه و جلالت ما را از کافران به وجود حضرت بقیة الله الاعظم قرار مده.

8. در تفسیر اطیب البیان تألیف آیة الله طیب اصفهانی مجلد 7 صفحه 387 آمده است:

دشمنان اهل بیت خاصّه بنی امیه و بنی مغیره نسبت به نعمت الهی یعنی ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و ائمه ی اطهار کفران کردند و راه کفر و گمراهی را پیش گرفتند.

9. تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 229 حدیث 24، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 316 و بحار مجلد 7 صفحه 102 آمده است:عن الأصبغ بن نباتة قال: قال أمير المؤمنين في قول الله أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً قال: قال: نحن نعمة الله التي أنعم الله بها على العباد.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ذیل این آیه فرمودند: ما (امامان) نعمت الهی هستیم که خداوند انعام فرموده ما را بر بندگانش.

ص: 194

10. تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 246 حدیث 22 آمده است:

عن عمرو بن سعيد قال سألت أبا عبدالله(علیه السلام) عن قول الله: الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً- وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ قال: فقال: ما تقولون في ذلك فقال: نقول: هما الأفجران- من قريش بنو أمية و بنو المغيرة، فقال: بلى هي قريش قاطبة، إن الله خاطب نبيه فقال: إني قد فضلت قريشا على العرب، و أتممت عليهم نعمتي، و بعثت إليهم رسولا فبدلوا نعمتي، و كذبوا رسولي.

11. در تفسیر شریف لاهیجی صفحه 640 آمده است:

قاضی بیضاوی (از علمای اهل سنت) از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و از عمر خلیفه ثانی نقل می کند که این مبدّلین (نعمت های الهی) دو قبیله از قریش فاجرند از همه یکی بنی مغیره و دیگری بنی امیه اما بنومغیره شرّ ایشان در روز بدر کفایت شد و اما بنوامیه تا حال از عمر و مال متمتع اند سبحان الله با وجود این نوع نقل ها بنوامیه را خلیفه رسول خدا می دانند و گفته و کرده ی ایشان را مستحسن می شمارند هرچه قتل سیدالشهدا باشد.

پروردگارا ما در زمان امامت و زعامت حضرت بقیة الله الاعظم زندگی می کنیم شخصیتی که شما در قرآن از ایشان نعمت ظاهر و هم نعمت باطن یاد می کنید و وجود اقدس او را برای ما ارزانی داشتید. خداوندا به ما توفیق بده تا نعمت وجود آن حضرت را شاکر باشیم و کفران نعمت نکنیم که لئن شکرتم لازیدنکم و إن کفرتم أنّ عذابی لشدید.

12. تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 371 آمده است:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً قَالَ نَزَلَتْ فِي الْأَفْجَرَيْنِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ بَنِي الْمُغِيرَةِ فَأَمَّا بَنُو الْمُغِيرَةِ فَقَطَعَ اللَّهُ دَابِرَهُمْ يَوْمَ بَدْرٍ، وَ أَمَّا بَنُو أُمَيَّةَ فَمُتِّعُوا إِلَى حِينٍ- ثُمَّ قَالَ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ نِعْمَةُ اللَّهِ الَّتِي أَنْعَمَ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ- وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّار

ص: 195

180. هر كس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دوست بدارد و از

اشاره

180. هر كس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دوست بدارد و از ايشان تبعيت كند، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است

سوره ابراهيم آيه 36

«رب انهن اضللن کثیرا من الباس فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»

پروردگار این (بتها) بسیاری از مردم را گمراه کرده اندپس هر كس از من تبعيت و پيروى نمايد (منّى) از من است و هر كس كه عصيان مى كند، تو آمرزنده و رحيم هستى.

از این آیه ی کریمه و بعضی آیات دیگر این سؤال مطرح می شود که چه کسی از انبیای عظام است؟ چه کسی از رسول خدا است؟ چه کسی از ائمه طاهرین(علیهم السلام) می باشد؟ و چه کسی هم اکنون از امام زمان است؟

در سوره هود قصه ی حضرت نوح نبی الله(علیه السلام) مطرح می شود زمانی که بلا نازل شده است و قوم نوح در حال غرق شدن هستند و نوح فرزند خود را می بیند که در حال غرق شدن است به او می فرماید وَ نادى نُوحٌ ابْنَهُ وَ كانَ في مَعْزِلٍ يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرين(1) آن حضرت از راه شفقت و مهربانی فرزندش را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید: ای فرزندم تو هم به این کشتی در آی و با کافران همراه و هم گام مباش. اما او با پدرش همراه و هم گام نمی شود و سرانجام غرق می شود.نوح نبی الله خداوند را مورد خطاب قرار می دهد: وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْني مِنْ أَهْلي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمينَ (45) قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح(2)

ص: 196


1- . سوره هود آیه 42
2- .[1] سوره هود آیات 45 و 46

نوح گفت: خداوندا، فرزند من از اهل بیت من است و وعده ی تو حتمی است و تو حاکم ترین حاکمین هستی. خداوند در خواب به نوح می فرماید: ای نوح، او هرگز از اهل تو نیست زیرا او را عملی بسیار ناشایسته است. (او عمل صالح ندارد)

در این آیات دقت کنید. خداوند فرزند نوح را از اهل او نمی داند و می فرمایند او از اهل بیت تو نیست چرا برای این که او عمل صالح ندارد و عمل او برخلاف هدف نوح است که همان هدف خداوند می باشد.

پس ما اگر بخواهیم با انبیا باشیم و یا با رسول خدا و ابراهیم خلیل و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان باشیم اولین قدم داشتن عمل صالح است. اولین قدم پیروی از آن ها می باشد. اولین قدم سنخیت پیدا کردن با آن ها به وسیله ی عمل است.

در آیه 36 سوره ابراهیم نیز اگر دقت کنید ابتدا خداوند گمراهی مردم به وسیله ی بت ها را مطرح می فرمایند که این بت ها گمراه کننده ی ناس هستند و سپس می فرمایند: پس هرکس از من تبعیت کند و پیروی نماید (منی) او از من است. پس هرکس اگر در راه و پیروی از پیامبران و حضرت خاتم الانبیاء و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان باشد از آن ها است و اگر غیر این باشد از آن ها نیست.

1. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 231، آمده است:

فى تفسير العياشى عن ابى عبيده عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: من احبنا فهو منا اهل البيت فقلت: جعلت فداك منكم؟ قال: منا واللّه، اما سمعت قول اللّه و هو قول ابراهيم(علیه السلام) : «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي».

از ابى عبيده از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه فرمود: هر كه ما را دوست بدارد، او از ما اهل بيت(علیهم السلام) است. پرسيدم: فدايت شوم، آيا از شما است؟ فرمود: به خدا قسم از ما است، مگر كلام خداى را نشنيده اى كه از ابراهيم(علیه السلام) حكايت مى كند كه فرمود: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي»، هر كس از من تبعيت كند او از من است.

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 231، آمده است:

و فى العياشى ايضا عن محمّد الحلبى عن ابى عبداللّه(علیه

السلام) قال: مَن اتقى اللّه منكم و اصلح فهو منا اهل البيت قال: منكم اهل البيت. قال: منا اهل البيت ؟ قال فيها ابراهيم: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي». قال عمروبنيزيد:

ص: 197

قلت له: مِن آل محمّد(صلی الله علیه و آله)؟ قال: اى واللّه من آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، اى واللّه من انفسهم، اما تسمع قول اللّه تعالى: «إِنَّ أَوْلى النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ» و قول ابراهيم(علیه السلام): «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي».

از محمّد حلبى از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه فرمود: هر كدام از شما از خدا بترسد و عمل صالح انجام دهد او از ما اهل بيت است، راوى پرسيد: از شما اهل بيت است؟ فرمود: آرى، از ما اهل بيت است كه ابراهيم(علیه السلام) در اين باره فرموده است: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي». عمربن يزيد پرسيد: آيا چنين كسى از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است؟ فرمود: آرى به خدا سوگند از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، آرى به خدا قسم از خود آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، مگر نشنيده اى كلام خدا را كه فرموده: «إِنَّ أَوْلى النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ»، نزديك ترين مردم به ابراهيم آن ها هستند كه وى را متابعت مى كنند.

3. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 231، آمده است:

عن مالك بن عطيه، عن ابى حمزه قال: دخل سعدبن عبدالملك و كان ابوجعفر(علیه السلام) سميه الخير و هو من ولد عبدالعزيزبن مروان على ابن ابى جعفر(علیه السلام) فبينا ينشج كما ينشج السناء قال: فقال له ابوجعفر(علیه السلام) : ما يبكيك يا سعد؟ قال: و كيف لا ابكى و انا من الشجرة الملعونة فى القرآن، فقال له: لست منهم، انت اموى منا اهل البيت، اما سمعت قول اللّه عزوجل يحكى عن ابراهيم: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي».

مالك بن عطيه از ابى حمزه نقل مى كند كه گفت سعدبن عبدالملك كه امام باقر(علیه السلام) وى را سعد الخير مى ناميد و از فرزندان عبدالعزيزبن مروان بود، به محضر امام باقر(علیه السلام) شرفياب شد در حالى كه مانند زنان گريه مى كرد. امام(علیه السلام) به او فرمود: چه چيز باعث گريه كردن تو شده؟ گفت: چگونه نگريم حال آن كه من از شجره ملعونه كه در قرآن عنوان شده، مى باشم. حضرت فرمودند: تو از آن ها نيستى، تو اموى هستى كه از اهل بيت مى باشى. آيا كلام خدا را كه از ابراهيم(علیه السلام) حكايت مى كند نشنيده اى كه: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنِّهُ مِنِّي».پسر نوح لیس من اهلک می شود چون در طریق نوح نیست و دارای عمل صالح نمی باشد اما سلمان فارسی که او را به بردگی گرفته بودند و به مدینه آوردند سلمان منّا اهل البیت می شود.

1. در بحار الانوار مجلد 22 صفحه 326 به نقل از عیون الاخبار الرضا صفحه 224 آورده است:

بِإِسْنَادِ التَّمِيمِيِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ.

ص: 198

حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از سلمان فارسی روایت می کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند سلمان از اهل بیت من است.

2. در بحارالانوار مجلد 22 صفحه 327 و امالی شیخ طوسی صفحه 83 آمده است:

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(علیه السلام) مَا أَكْثَرَ مَا أَسْمَعُ مِنْكَ سَيِّدِي ذِكْرَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ فَقَالَ لَا تَقُلْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ وَ لَكِنْ قُلْ سَلْمَانَ الْمُحَمَّدِيَ أَ تَدْرِي مَا كَثْرَةُ ذِكْرِي لَهُ قُلْتُ لَا قَالَ لِثَلَاثِ خِلَالٍ إِحْدَاهَا إِيثَارُهُ هَوَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَلَى هَوَى نَفْسِهِ وَ الثَّانِيَةُ حُبُّهُ الْفُقَرَاءَ وَ اخْتِيَارُهُ إِيَّاهُمْ عَلَى أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعُدَدِ وَ الثَّالِثَةُ حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمَاءِ إِنَّ سَلْمَانَ كَانَ عَبْداً صَالِحاً حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.

3- قیل للامام الصادق: طوبی لک انت بن رسول الله و ابنُ علی بن ابی طالب الصلوة و السلام قال الصادق لولایتی لعلی بن ابی طالب علیه الصلوة و السلام افضل من ولادتی منه.

شخصی به حضرت امام صادق(علیه السلام) گفت: خوشا به حال شما که فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و فرزند حضرت علی(علیه السلام) هستید. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: ولایت و دوستی من نسبت به حضرت علی افضل است بر ولادت من که فرزند امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستم.

1. ولایت

اول خصوصیتی که ما را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان می کند پذیرش ولایت آن ها است که ولایت آن ها اعظم و مس روح را به طلا تبدیل می کند که حضرت صادق می فرمایند: لولایتی لعلی بن ابی طالب افضل من ولادتی منه.

که این ولایت همان آیه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون(1) است.

2. حب

در احادیث زیر خواهیم گفت که حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند: من احبّنا فهو منا اهل البیت. کسی که دوست بدارد ما اهل بیت را او از ما اهل بیت خواهد بود و او از ما است که باز این حب به روح صفا می دهد و ما را هم سنخ آن ها می کند.

ص: 199


1- . سوره مائده آیه 55

3. تقوا

ملکه ی تقوا را در روح ایجاد کردن که اگر ملکه ی تقوا در روح ایجاد شود انسان مصونیت از گناه پیدا کرده و تشویق به انجام کارهای خیر می شود که در حدیث دیگری از حضرت امام باقر آمده است:

من اتقی الله منکم و اصلاح فهو منّا اهل البیت.

کسی که ملکه ی تقوا را در وجودش ایجاد کند و خود را اصلاح نماید او از ما اهل بیت است.

4. تبعیت

تبعیت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان است که اگر تبعیت صورت گیرد انسان شیعه می شود که در معنی شیعه آمده است الشیعة اتباع الرجل و انصاره. شیعه ی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان کسی است که از هر نظر از آن ها تبعیت کند و آن ها را یاری نماید که در سوره ی بینه آیه 8 آمده است: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة کسانی که ایمان دارند و اعمال صالح انجام می دهند این ها بهترین مردم هستند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در ذیل این آیه می فرمایند: انت یا علی و شیعتک خیر البریة.

اکسیر محبت

حافظ طبرانی در المعجم الکبیر مجلد 7 صفحه 75، سیوطی در جامع الاحادیث مجلد 7 صفحه 442، بیهقی در شعب الایمان، ابن حجر هیثمی در صواعق المحرقه صفحه 102، متقی هندی در کنزالعمال مجلد 1 صفحه 41، بحارالانوار مجلد 27 صفحات 76 و 77، شیخ صدوق در امالی صفحه 201 و در علل الشرایع صفحه 169 آمده است:ایمان به من نیاورده است کسی که نفس خودش را بیشتر از نفس من دوست بدارد و خانواده ی خودش را بیشتر از خانواده ی من دوست داشته باشد و عترت خودش را بیشتر از عترت من دوست بدارد و ذات خودش را بیشتر از ذات من دوست بدارد.

پس ایمان کامل این است که ما نفس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت و عترت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ذات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را بیشتر از نفس و اهل بیت و عترت و ذات خودمان دوست بداریم.

در قرآن کریم سوره احزاب آیه 6 آمده است: النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم

ص: 200

یعنی ولایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر مؤمنین از ولایت خود مؤمنین بر خودشان بیشتر است. (بدن رسول خدا برای مؤمنین اولی به بدن آن ها و نفس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اولی بر نفس خودشان است.)

هر انسانی خودش بر خودش ولایت و دوستی دارد. هرکس خودش را هم می خواهد و در محدوده ای تحت اختیار خودش می باشد و خودش را از خطرات حفظ می کند اما پیامبر گرامی اولی بر مسلمین است از خودشان یعنی مطابق قوانین ولایت تکوینی پیامبر خدا ولایتش بر مسلمین بیشتر از خودشان است. پیامبر هم اولی به تصرف است بر مردم هم اولی بالنفس و پیامبر مسلمین را از خودشان بیشتر دوست می دارد و مسلمان واقعی کسی است که پیامبر را از خودش بیشتر دوست بدارد. لذا در غدیر خم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مسلمین فرمودند: ألستُ اولی بکم من انفسکم؟ قالوا بلی.

آیا من اولی به تصرف شما نیستم من اولی با نفس شما از خود شما نیستم؟ آیا من از خود شما به خود شما مقدم نیستم؟ همه گفتند: یا رسول الله شما بر ما ولایت دارید. معنی آن این است که اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: بمیرید باید بمیرند. هرچه می فرمایند باید با جان خود بپذیرند. آن گاه رسول خدا دست حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بلند کرده و فرمودند: من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه

از این پس هرکس را که من به او ولایت دارم حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بر او ولایت دارد. همان طور که من در هستی بر شما حکومت دارم از این پس حضرت علی(علیهالسلام) بر شما حکومت دارد؛ یعنی از این پس خواسته ی حضرت امیرالمؤمنین مقدم است بر خواسته ی خودتان. خواسته ی حضرت علی(علیه السلام) حاکم است بر خواسته ی شما. وجود شما در قبضه ی حضرت علی است... کسی که ولایت کسی را بپذیرد مانند پذیرش غلامی در مقابل آقا می باشد. پس مؤمن کامل الایمان کسی است که ایمان به ولایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) دانسته باشد و در حال حاضر امام زمان را مقدم بر خود بداند. امام زمان را بیشتر از خودش دوست بدارد اراده ی خودش را مستهلک در اراده ی امام زمان بداند. مانند بنده ای در مقابل آقا و امام زمانش باشد. باید معتقد باشیم امام زمان آینه ی تمام نمای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. همه ی

ص: 201

مراتب رسول خدا به جز جنبه ی نبوت که آن حضرت خاتم النبیین است در امام زمان موجود است چنان که در اصول کافی مجلد 1 صفحه 270 آمده است:

محدبن مسلم می گوید از حضرت امام صادق شنیدم که ایشان فرمودند: الائمةُ بمنزلة رسول الله إلّا انهم لَیسو بانبیا

همه ی امامان به منزله ی رسول خدا هستند و تمام مراتب رسول خدا را دارا هستند جز آن که آن ها نبی نیستند. امروز امام زمان دارای مرتبه ی امامت و ولایت و زعامت و مراتب علمی و ادبی و اخلاقی و تقوا و قداست رسول خدا هستند و همه چیز رسول خدا به جز نبوت را دارند و بر ما واجب و لازم است که آن حضرت را بیشتر از خودمان و بیشتر از فرزندانمان دوست بداریم.

محبت ماهیت ها را عوض می کند و تغییر می دهد

محبت اکسیر عجیبی است که می تواند ماهیت ها را تغییر دهد و منقلب کند. محبت مبدأ آفرینش همه ی موجودات عالم است که در حدیثی قدسی آمده است که خداوند می فرمایند:

کنت کنزاً مَخفیاً فاَحبتُ اَن اَعرَفَ فَخَلَقتُ الخلقَ لِکَی اُعرفَ(1)

من گنج پنهان بودم دوست داشتم که معروف شوم و مرا بشناسند، لذا مخلوقات را آفریدم تا آن ها مرا بشناسند.پس مصدر خلقت و مبدأ آفرینش و عامل اولیه ی ایجاد ممکنات حب و محبت خداوند متعال است.

محبت پیوند دهنده ی همه ی ذرات و اشیاء عالم

محبت بذر عالم امکان است و در همه ی ذرات عالم از بی نهایت کوچک ها و بی نهایت بزرگ ها وجود دارد و همه را به هم پیوند داده و به وسیله ی آن همه ی هستی باهم در ارتباط هستند و مرتبه ی پایین آن قانون جاذبه ی عمومی است که نیوتن مطرح می کند در همه ی ذرات عالم موجود است.

ص: 202


1- . بحار الانوار مجلد 84 صفحات 199 و 344

محبت در حیوانات سبب بقای نسل آن ها می شود که در وجود حیوانات به غریزه تعبیر می شود که پرنده ها جوجه ها و گاوها، گوساله ها و ... ی خود را پرستاری کرده و بزرگ می کنند. (این ها همه محبت است که ما به آن غریزه می گوییم.)

محبت در انسان سبب بقای نسل می شود. خانواده را به وجود می آورد و پدر و مادر را مانند غلام و کنیزی در اختیار فرزندشان قرار می دهد که آن ها بدون حقوق و با محبت و عشق در اختیار فرزندشان قرار می گیرند.

انقلاب درونی محبت

از محبت تلخ ها شیرین شود *** وز محبت مس ها زرّین شود

از محبت دار تختی می شود *** وز محبت بار بختی می شود

از محبت سجن گُلشن می شود *** بی محبت روضه گُلخن می شود

از محبت نار نوری می شود *** وز محبت دیو حوری می شود

از محبت سنگ روغن می شود *** بی محبت موم آهن می شود

از محبت حزن شادی می شود *** وز محبت غول هادی می شود

از محبت نیش نوشی می شود *** وز محبت شیر موشی می شود

از محبت سُقم صحّت می شود *** وز محبت قهر رحمت می شود

از محبت مُرده زنده می شود *** وز محبت شاه بنده می شود

این محبت هم نتیجه دانش است *** کی کزافه بر چنین تختی نشست

به هر حال محبت انقلاب و تغییر عجیبی ایجاد می کند. محبت تلخ را شیرین، مس را طلا، درد را شفا، خار را گل، سرکه را عسل، دار اعدام را تخت، سجن و زندان را گلستان، نار را نور، دیو را حوری، حزن را شادی، نیش را نوش، شیر را موش، سقم را صحت، قهر را رحمت، مرده را زنده، شاه را بنده و ... می کند.

اگر محبت نباشد گلستان خارستان و موم آهن کاخ ها زندان و ... می گردد.

نشاط اصفهانی می گوید:

جام کز دست نگار است چه شیرین و چه تلخ *** جا که در مجلس یار است چه بالا و چه پست

ص: 203

شاعر دیگر می گوید:

فحش از دهن تو طیبات است *** زهر از قِبَلِ تو نوش دارو

این موضوع در اعراب ضرب المثل است: ضَربُ الحبیبِ زبیبٌ. اگر محبوب انسان را بزند مثل مویز شیرین است.

بالاترین درجه ی محبت

محبت درجاتی دارد و بالاترین درجه ی آن این است که محب محبوبش را بیشتر از خودش دوست بدارد. اصلاَ خودش را برای محبوب بخواهد تا بدآنجا می رسد که می خواهد خودش را فدای محبوب کند. حضرت صادق فرمودند: دلیلُ الحُب ایثار المحبوب عَلی مَن سِواه. دلیل محبت و حب این است که محب می خواهد خودش را هم فدای محبوب کند. او هیچ چیزی را به جز محبوب نمی خواهد. همه ی نیکی ها را در محبوب می بیند. همه ی زیبایی ها و همه ی خوبی ها و ... را در محبوب می بیند. او همه چیز محبوب را دوست می دارد. نام محبوب را که می شنود می خواهد به پرواز درآید. از اسم محبوب خوشش می آید. همه ی نیکی ها را محبوب می بیند.

آن زلیخا از سپندان تا به عود *** نام جمله چیز یوسف کرده بود

زلیخا همیشه می خواهد نام یوسف را بشنود، یعقوب هم می خواهد همیشه نام یوسف را استماع کند. عشق و محبت مجنون به لیلی زبان زد خاص و عام است که گفته اند که مجنون می گفت:

دیده گر بر در کنم لیلی بُوَد *** خاک گر بر سر کنم لیلی بُوَد

ترسم ای فصاد گر فصدم کنی *** نیشتر بر قلب لیلی زنی

محبت محب را به محبوب می رساند

یکی از عنایات مهم ذات اقدس الهی بر بشر این است که خداوند این قدرت را به بشر داده است که او هر چه را دوست بدارد و بخواهد به او برسد می رسد. محبت بالطبیعه مُحب را به محبوب می رساند و این جا انسان به هیبت این کلام پی می برد که: مَن اَحَبَ حَجَراً حَشَره الله مَعَهُ اگر کسی سنگی را هم دوست داشته باشد با او محشور می شود. این یک قانون طبیعی است که آهن ربا آهن را به سوی خویش می کشد. (و آهن را جذب می کند و آهن در کنار آهن ربا قرار می گیرد.)

ص: 204

محبت به امام زمان، انسان را تغییر می دهد و او را به آن حضرت می رساند. (محب امام زمان را به کنار امام زمان می کشد.)

مهم ترین نکته ای که عاشقان صاحب الزمان برای وصل به آن حضرت باید در نظر داشته باشند این است که آن حضرت را دوست بدارند. عاشق آن حضرت شوند او را محبوب خود بداند. اگر حب شدید پیدا شود، حتماً انسان را به آن حضرت می رساند.

همان طور که اگر محبت ایجاد شود و معشوق در دورترین محل جهان باشد او را به محبوب می رساند. محبت امام زمان انسان را عوض می کند. زیرا محب تلاش می کند که خود را مثل محبوب سازد کسی که محبوبش امام زمان شود. هر روز زیارت آل یس را می خواند و با سوز دل زیارت آل یس را با عشق می خواند و می گوید:

سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ(1)

در این زیارت عشق بازی با آن حضرت است که می گوید:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ وَ دَيَّانَ دِينِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِكَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ السَّلَامُ عَلَيْكَحِينَ تُصَلِّي وَ تَقْنُتُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُدُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تُحَمِّدُ وَ تَسْتَغْفِرُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِي السَّلَامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ إِذا يَغْشى وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى(2)

محبوب من سلام و درود من بر زمانی که تو قیام می کنی و می ایستی و سلام و درود من به زمانی که می نشینی. سلام بر زمانی که تو کتاب خدا را می خوانی و آن را تبیین می فرمایید و محبوبم سلام من بر زمانی که نماز می خوانی و سلام من بر زمانی که قنوت می گیری سلام من بر لحظه ی رکوع رفتن شما و سلام من بر زمانی که به سجده می روی. سلام من بر زمانی که لا اله الا الله و الله اکبر می گویی. سلام من بر تو زمانی که حمد خداوند را به جا می آوری و استغفار می کنی. آقای من سلام من بر صبح و عصری که تو در آن هستی سلام من بر آن شبی که تو در آن هستی.

ص: 205


1- . احتجاج طبرسی مجلد 2 صفحه 493
2- .[1] سوره لیل آیات 1 و 2

چه زیباست این کلمات عاشقانه. او به امام زمان متوسل می شود. مخصوصاً با توسلی که ابتدایش با این جملات شروع می شود:

سَلَامُ اللَّهِ الْكَامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ الْعَامُّ، وَ صَلَوَاتُهُ وَ بَرَكَاتُهُ الْقَائِمَةُ التَّامَّةُ، عَلَى حُجَّةِ اللَّهِ وَ وَلِيِّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بِلَادِهِ، وَ خَلِيفَتِهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ، وَ سُلَالَةِ النُّبُوَّةِ، وَ بَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ، وَ الصَّفْوَةِ، صَاحِبِ الزَّمَانِ، وَ مُظْهِرِ الْإِيمَانِ، وَ مُعْلِنِ أَحْكَامِ الْقُرْآنِ، مُطَهِّرِ الْأَرْضِ، وَ نَاشِرِ الْعَدْلِ فِي الطُّولِ وَ الْعَرْضِ، وَ الْحُجَّةِ الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ، الْإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ الْمُرْتَضَى، الطَّاهِرِ ابْنِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ، الْوَصِيِّ ابْنِ الْأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ، الْهَادِي الْمَهْدِيِّ ابْنِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِينَ.(1)

عاشق امام زمان هر روز دعای عهد می خواند و با حضرت عشق بازی می کند.

اللَّهُمَ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا(2)

پروردگارا، خدای من برسان به مولای من آقای من امام من هادی مهدی که او قائم به امر تو است سلام مرا که سلام خداوند بر او و بر اجداد طاهرینش از همه ی مؤمنین و مؤمناتدر مشارق و مغارب در بادیه و کوه در بیابان و دریا از طرف پدر و مادر من صلواتی که به اندازه ی عرش الله است.

اللَّهُمَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ(3)

الهی مرا از انصار و یاران و کمک کنندگان به امام زمان قرار بده و مرا از کسانی قرار بده که همیشه از او دفاع کنم و از کسانی باشم که همیشه در برآوردن او امر او شتاب کنم از کسانی باشم که از او حمایت کنم و از کسانی باشم که بشتابم برای اجرای اراده ی او در مقابل او برای اهداف او به شهادت برسم.

بر باد داد زلف مجعد را *** در بند کرد عقل مجرد را

ص: 206


1- . المزار الكبير (ابن المشهدي) صفحه 671 باب7 استغاثة الى صاحب الزمان و مفاتیح الجنان قسمت اول اعمال مسجد سهله و مقام صاحب الزمان
2- . بحارالانوار مجلد 53 باب 29 صفحه 39
3- . همان

گر پی بری به لعل روان بخشش *** باور کنی حیات مؤبّد را

در پیرهن لطافت اندامش *** باشد گواه، روح مجسّد را

زاهد به خواب بیند اگر رویش *** بت خانه کرد خواهد، مَعبَد را

در قبض و بسط نیست جز او خاتِم *** مصر وجود و مُلک مخلّد را

دور جهان به سلطنتش قائم *** تا کی کند قیام مجدد را

و شاعر دیگری در وصف محبوبش حضرت ولی عصر چنین می سراید:

از حسرت دهانت جان ها به لب رسیده *** کی درد دردمندان از آن دهن برآید؟

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران *** بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر *** کز آتش درونم دود از کفن برآید

و شاعری دیگر با دل سوخته و سوز دل می گوید:

دادیم به یک جلوه ی رویت دل و دین را *** تسلیم تو کردیم هم آن را و هم این را

من سیر نخواهم شدن از وصف تو آری *** لب تشنه قناعت نکند ماء مَعین را

می دید اگر لعل تو را چشم سلیمان *** می داد در اول نظر از دست نگین را

و عاشقی دیگر چنین سر می دهد:

ما قافله ی کعبه ی عشقیم پِیَت چند *** سرتاسر آفاق صدای جَرَس ما

آن بلبل مستیم که دور از گُل رویت *** این گلشن نیلوفری آمد قفس ما

خواهیم به یک جُرعه مِی از خویش خلاصی *** از پیر نباشد به جز این ملتَمس ما

و محب دیگری چنین سروده است:

امروز خانه ی دل ما نور و ضیاء ندارد *** جایی که دوست نبود آن جا صفا ندارد

دزدان به کشور دل هر سو گرفته منزل *** و آن میر صدر محفل در خانه جا ندارد

ای شاه ماه رویان، ای قبله ی نکویان *** دریاب عاجزی را کو دست و پا ندارد

و معشوقی دیگر چنین سروده است:

ص: 207

ای در تو مقصد و مقصود ما *** وی رخ تو شاهد و مشهود ما

نقد غمت مایه ی هر شادی است *** بندگیت به ز هر آزادی است

نیست کسی جز تو مددکار ما *** مونس ما، یاور ما، یار ما

خیز و شب منتظران روز کن *** طبع جهان را طرب افروز کن

لب بگشا تا همه شکّر خورند *** ز آب دهانت رُطب تَر خورند

ما همه موریم سلیمان تو باش *** ما همه جسمیم بیا جان تو باش

منتظران را به لب آمد نفس *** ای ز تو فریاد به فریاد رَس

و دل سوخته ی دیگر چنین درد دل می کند:

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی *** چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم *** همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

همه موسم تفرّج به چمن روند و صحرا *** تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

چه شود که از ترحم دَمی ای سحاب رحمت *** من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی *** چه شود که کام جوید ز لب تو کام جویی

به ره تو بس که نالم ز غم تو بس که مویم *** شده ام ز ناله نایی شده ام ز مویه مویی

این بحث را در کتاب مجالس حضرت مهدی به طور کامل آورده شده است.

ص: 208

181. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم

اشاره

181. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استمرار ذریّه ی حضرت ابراهیم هستند که دل ها به آن ها متمایل است و شیعیان قلبشان به آن حضرت متمایل است

سوره ابراهیم آیه 37

رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُون

پروردگارا من برخی از ذریه و فرزندان خود را به وادی بی کشت و زرعی و نزد بیت الحرام تو مسکن دادم. پروردگارا برای این که اقامه ی نماز کنند خداوندا تو قلوب جمعی از مردم را به آن جا متوجه نما تا به سوی اهل بیت من با شوق و محبت حرکت کنند و آن ها را رزق و روزی عنایت فرما باشد آن ها شکرگزار این نعمت باشند.

حضرت ابراهیم خلیل به اذن پروردگار، همسرش هاجر و تنها فرزندش اسماعیل ذبیح الله، جد رسول خدا را به سرزمین خشک و بی آب و علف در کنار مسجدالحرام و در کنار کعبه برد و آن ها در آن جا سکونت گزیدند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و هم اکنون حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن ذریه ی پاک و مطهر است.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 249 (231) حدیث 35، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 319 تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 890 آمده است:

عن رجل ذكره عن أبي جعفر(علیه السلام) في قول الله: إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ إلى قوله: لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ قال: فقال أبو جعفر: نحن هم و نحن بقية تلك الذريةحضرت امام محمد باقر(علیه السلام) در ذیل این آیه فرمودند: منظور از آن آیه ذریّه ما نیز می باشیم چرا که ما بقیه و ادامه ی آن عترت و ذریّه می باشیم.

ص: 209

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 249 (232) حدیث 36، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 319 صافی مجلد 890 آمده است:

و في رواية أخرى عن حنان بن سدير عنه نحن بقية تلك العترة

عیاشی می گوید: در روایتی دیگر حضرت باقر فرمودند: ما استمرار و ادامه ی آن عترت و ذریّه می باشیم.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 347 (ج 1 ص 371) آمده است:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي الْآيَةَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ بَقِيَّةُ تِلْكَ الْعِتْرَةِ

علی بن ابراهیم قمی در ذیل این آیه از امام محمدباقر(علیه السلام) آورده است که آن حضرت فرمودند: به الله سوگند ما استمرار و بقیه آن عترت هستیم.

در قرآن در سوره بقره آیه 124 آمده است:

وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ

امروزه حضرت بقیةالله الاعظم تداوم و امتداد و ادامه ی و من ذریتی می باشند و اوست که لباس امامتی که حضرت ابراهیم(علیه السلام) برای ذریه ی خود می خواست در قامت او برازنده است.

شیعیان قلبشان متمایل به امامان و امام زمان است

4. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 250(233) حدیث 39، بحار مجلد 15 صفحه 125، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 320 و تفسیر صافی مجلد 890 آمده است:

عن أبي جعفر في قوله تعالى: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» أما إنه لم يعن الناس كلهم أنتم أولئك و نظراؤكم- إنما مثلكم في الناس مثل الشعرة البيضاء في الثور الأسود- أو مثل الشعرة السوداء في الثور الأبيض، ينبغي للناس أن يحجوا هذا البيت و يعظموه لتعظيم الله إياه، و أن يلقونا حيث كنا، نحن الأدلاء على الله

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند: اما ابراهیم همه ی مردم را در نظر نداشتند و قصد نکردند بلکه شما (شیعیان) و افرادی نظیر شما را قصد نموده بود همانا مثل شما بین مردم مَثَل موی سفیدی در بدن یک گاوی است که همه ی آن سیاه باشد و یا مثل یک موی سیاه در بدن یک گاوی است که همه ی بدن او سفید باشد که آن یک مو همیشه نمایان است. سزاوار است که مردم(به خانه ی خدا

ص: 210

بروند) و طواف کنند و حج به جای آورند و آن را احترام نمایند چرا که خداوند عزوجل آن را تکریم نموده است و همزمان به دیدار و ملاقات ما نایل آیند. زیرا ما راهنما و دلالت کننده ی آن ها به سوی خداوند می باشیم.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 251 (234) حدیث 43، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 320، بحار الانوار مجلد 15 صفحه 125 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 892 آمده است:

عن الفضيل بن يسار عن أبي جعفر(علیه السلام) قال انظر إلى الناس يطوفون حول الكعبة، فقال: هكذا كانوا يطوفون في الجاهلية، إنما أمروا أن يطوفوا ثم ينفروا إلينا- فيعلمونا ولايتهم، و يعرضون علينا نصرتهم- ثم قرأ هذه الآية «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» فقال: آل محمد آل محمد، ثم قال: إلينا إلينا

حضرت امام باقر به مردمی که در حال طواف بودند نگاهی کردند و فرمودند: مردم در زمان جاهلیت همین گونه طواف می نمودند. سپس مأمور شدند که در اطراف خانه طواف کرده و به سوی ما بیایند تا میزان ولایت و محبت آن ها را بسنجیم و آنان نیز مقدار آمادگی خویش را در نصرت و یاری ما عرضه نمایند سپس حضرت این آیه را خواندند (پروردگارا برای این که اقامه ی نماز کنند تو قلوب جمعی از مردم را به آن جا متوجه نما و ما به سوی اهل بیت من با شوق و محبت حرکت کنند) سپس حضرت فرمودند: آل محمد آل محمد. سپس فرمودند: به سوی ما (امامان) به سوی ما (امامان)

در این حدیث شریف دو بار فرموده اند: آل محمد، آل محمد و دو بار فرموده اند الینا الینا شاید معنی آن این باشد که مردم یک بار در عالم ذر و یک بار در این دنیا به سمت آل محمد می آیند و دو بار با آن ها بیعت می کنند. یک بار در دنیا و یک بار در آخرت.

ص: 211

182. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز وعده انبياء الهى است

اشاره

سوره ابراهيم آيه 44

وَأَنْذِرِ النّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ العَذابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ

بترسان مردم را از روزى كه عذاب فرا مى رسد و آگاهشان ساز كه ستمكاران خواهند گفت: پروردگارا، به تأخير افكن تا دعوت تو را اجابت كنيم و پيرو رسولان تو شويم. به آن ها گفته شود آيا شما بارها سوگند ياد نمى كرديد كه ما را ابداً زوال و هلاكت نخواهد بود؟

در این آیه خداوند دستور می دهد که مردم را همراه با تبلیغ و آگاهی بترساند از آن روزی که عذاب به سراغشان می آید مفسران درباره ی این که آن روز کدام روز است یوم یأتیهم العذاب احتمال های مختلفی داده اند. احتمال اول: می گویند آن روز روز قیامت است.

احتمال دوم: می گویند آن روز روز فرارسیدن مرگ است که مقدمه ی مجازات های بد ظالمین است.

احتمال سوم آن روز در همین جهان است.

در تفسیر نمونه پس از برشمردن این سه روز می گوید: گرچه بسیاری از مفسران احتمال اول را ترجیح داده اند ولی جمله هایی که به دنبال آن آمده است به خوبی احتمال سوم را تقویت می کند و نشان می دهد که منظور مجازات های نابودکننده ی دنیوی است چرا که به دنبال این جمله می خوانیم ستمگران با مشاهده ی آثار عذاب می گویند پروردگارا مهلت کوتاهی برای جبران به ما بده.

تعبیر اخرنا (ما را به تأخیر انداز) قرینه روشنی است بر تقاضای ادامه ی حیات در دنیا و اگر این سخن را در قیامت به هنگام مشاهده آثار عذاب می گفتند باید بگویند: خداوندا ما را به دنیابازگردان همان گونه که در آیه 27 سوره انعام می خوانیم و لو تری اذ وقفوا علی النار فقالوا یا لیتنا نرد و لا نکذب بآیات ربنا و نکون من المؤمنین اگر حال آن ها را در آن هنگام که در برابر آتش

ص: 212

ایستاده اند ببینی که می گویند: ای کاش بار دیگر (به دنیا) باز می گشتیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم و از مؤمنان می شدیم.

مقصود تأخیر آن تازمان ظهور حضرت قائم است

ارادوا تأخیر ذلک إلی القائم

آنچه را که در بالا آوردیم برگرفته از تفسیر نمونه بود و اکثر تفاسیر فارسی جدید ما نیز همین احتمالات را داده اند. اما آنچه که بسیار مورد توجه است نظر حضرت امام محمد باقر است که این آیه را به صلح حضرت امام حسن مجتبی و قیام حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ربط می دهد که در زمانی حضرت مجتبی صلاح را در آتش بس با معاویه دیدند تا جان شیعیان واقعی را به این وسیله حفظ کنند که امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: کان خیر لهذه الامة مما طلعت علیه الشمس که کار امام مجتبی(علیه السلام) برای این امت بهتر بود از آنچه خورشید بر آن بتابد اما عده ای که حضرت را یاری نمی کردند آن ها می گفتند چرا حضرت آتش بس را پذیرفته است و ترک جنگ کرده است. تا زمان قیام حضرت سیدالشهدا حسین بن علی(علیه السلام) رسید. جنگ و قتال بر آن ها مقرر شد قیام نکردند و از دستور امام سرپیچی نمودند و گفتند: چرا پیکار و جنگ را بر ما مقرر داشتی؟ و چرا ما را تا مدتی نزدیک مهلت ندادی تا دعوت تو را بپذیریم و مقصودشان أرادوا تأخیر ذلک إلی القائم است.

1. در روضه كافى مجلد 2 صفحه 166 حديث 506، آمده است:

محمّدبن يحيى، عن احمدبن محمّد، عن محمّدبن سنان، عن ابى الصباح ابن عبد الحميد، عن محمّدبن مسلم، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: واللّه للّذى صنعه الحسن بن على عليهماالسلامكان خير لهذه الامة مما طلعت عليه الشمس واللّه لقد نزلت هذه الاية: «أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة(1)» انمّا هى طاعة الامام و طلبوا القتال فلما كتب عليهم القتال مع الحسين(علیه السلام) قالوا: ربنا لم كتبت علينا القتال لولا اَخِّرتنا اِليه اَجَلٍ قَريبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعَ الرُّسُلَ أرادوا تاخير ذلك الى القائم(علیه السلام) .

محمّدبن مسلم از امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: به خدا سوگند آن كارى كه حسن بن على(علیه

السلام) كرد (از صلح با معاويه، سودش)، براى اين امت بهتر بود ازآن چه خورشيد بر آن

ص: 213


1- . سوره نساء آیه 77

بتابد. به خدا سوگند اين آيه كه نازل شده «آيا نديدى آن كسانى را كه به آن ها گفته شده بود دست (از جنگ) برداريد) و نماز را به پا داريد و زكات بدهيد.» مقصود از آن ها تنها اطاعت و فرمانبردارى از امام است ولى (در مورد امام حسن(علیه السلام) كه مردم را به صلح و سازش دعوت كرد، بر آن ها گوش نداده و) طالب جنگ شدند و چون در مورد امام حسين(علیه السلام) (در زمان آن حضرت) جنگ بر آن ها مقرر شد، گفتند: «پروردگارا، چرا پيكار و جنگ را بر ما مقرر داشتى؟ چرا ما را تا مدتى نزديك مهلت ندادى تا دعوتت را بپذيريم و از رسولان پيروى كنيم...» و مقصودشان تأخير آن تا زمان ظهور حضرت قائم عليه السلام است.

2. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 258، آمده است:

العياشى باسناده عن محمّدبن مسلم، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: واللّه الّذى صنعه الحسن بن على عليهماالسلام كان خيراً بهذه الامة ممّا طلعت عليه الشمس، و اللّه فيه نزلت هذه الاية: «أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة(1)» انّما هى طاعة الامام فطلبوا القتال، فلمّا كتب عليهم القتال مع الحسين عليه السلامقالوا: «ربنا لم كتبت علينا القتال لولا اخرتنا الى اجل قريب» و قوله: «ربّنا اخرنا الى اجل قريب نجب دعوتك و نتبع الرسل» ارادوا تاخير ذلك الى القائم(علیه السلام).

عياشى به سند خود از محمّدبن مسلم از حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) آورده كه آن جناب فرمود: به خدا سوگند آن چه را حسن بن على(علیه السلام) انجام داد، از آن چه خورشيد بر آن طلوع كرده (يعنى از همه دنيا) براى اين امت بهتر بود. به خدا قسم درباره او اين آيه نازل شد: «آيا نمى نگرى كسانى را كه به ايشان گفته شده از جنگ، به طور موقت، دست نگه داريد و به وظيفه اقامه نماز و زكات بپردازيد.»، همانا اين اطاعت از امام است و آن ها اصرار داشتند كه فرمان جنگ به آنان داده شود، پس، چون قتال در راه خدا در ركاب امام حسين(علیه السلام) برايشان نوشته و فرض شد گفتند: «پروردگارا تا اجلى نزديك ما را به تأخيرانداز تا دعوت تو را اجابت كنيم و از رسولان پيروى نمایيم.»، منظورشان به تأخير افتادن آن حكم تا هنگام قيام حضرت قائم(علیه السلام) است.

ص: 214


1- . سوره نساء آیه 77

عزيزانى كه اين كتاب را مطالعه مى فرماييد، بدانيد يكى از موفقيت هايى كه خداوند به مردم عصر ما عنايت فرموده اين است كه ما در عصر طلایی مهدويت، عصر امامت حضرت بقيه اللّه الاعظم(عج) متولد شده ايم و تحت توجهات اين امام عزيز قرار داريم. خوشا به حال كسانى كه در اين عصر توجهات خاصه امام زمان(عج) را به خود جلب مى كنند و خوشا به حال كسانى كه خدمت اين بزرگوار مى رسند و خوشا به حال كسانى كه در عصر ظهور زنده هستند. انشاء اللّه اين توفيقات خاصه نصيب همه ما بشود، که در آن زمان امام خود را یاری کنیم و مانند کسانی که در آتش بس امام دوم به او اعتراض کنیم و مانند کسانی نباشیم که در قیام حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) او را یاری نکنیم و با افسوس بگوییم یا لیتنا کنا معک بلکه از کسانی باشیم که سراپا اطاعت از امام زمانمان نماییم و فرمان او را گردن نهیم اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین إلیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین إلی ارادته و المستشهدین بین یدیه اللهم إن حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا فاخرجنی من قبری مؤتزرا کفنی شاهرا سیفی مجردا قناتی ملبیا دعوة الداعی فی الحاضر و البادی اللهم ارنی الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیدة و اکحل ناظری بنظرة منی إلیه و عجل فرجه و سهل مخرجه و اوسع منهجه و اسلک بی محجته و انفذ امره و اشدد ازره و اعمر اللهم به بلادک و احی به عبادک

خداوندا مرا از یاران و کمک کنندگان به (محبوبم) امام زمان قرار بده. مرا از دفاع کنندگان از او قرار بده. مرا از کسانی قرار بده که شتابان به سوی برآورده شدن حوائج حضرت می شتابند و من از فرمانبران اوامر آن حضرت باشم و از حمایت کنندگان او قرار گیرم و از پیشروان در انجام اراده ی او قرار گیرم و از شهیدان در رکابش باشم خداوندا اگر مرگ حائل شد بین من و او (یعنی قبل از ظهورش از دنیا رفتم) آنچنان که بر بندگانت آن را به طور حتم مقرر داشتی مرا از قبر بیرون آور درحالی که کفن من لباس من باشد و شمشیر کشیده آماده باشم و نیز افراشته در دست داشته باشیم و دعوت او را که (الداعی) است، اجابت کنم. خداوند به من این سعادت را بده تا آن حضرت را ببینم و آن پیشانی بلند را ملاقات کنم....

ص: 215

183. تمام کاخ ها و قصرها و مراکز جهانی را امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

183. تمام کاخ ها و قصرها و مراکز جهانی را امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نفع بشریت مصادره خواهند کرد اما مانند ظالمان در آن ها مسکن نمی گزینند.

سوره ابراهيم آيه 45

وَ سَكَنْتُمْ في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثال

و در منازل و مساكن ظالمان و ستمگران (پيش از خودتان) مسكن و منزل گزيديد. برای شما بیان کردیم که ما چه بر آن ها آوردیم و سرنوشت آن ها را برای شما مثال آوردیم.

متأسفانه در طول تاریخ بسیار دیده شده است که ظالمان جدید که خود را پیروز می دانستند در کاخ های ظالمان قبلی مسکن می گزیدند. اما پند نمی گرفتند که یک روز عده ای دیگر جای آن ها را خواهند گرفت و در مساکن و کاخ های آن ها مسکن خواهند گزید و وقتی سرمست از قدرت می شدند، همه چیز را فراموش می کردند.

حضرت بقیة الله الاعظم از طرف خداوند دارای برنامه و مأموریتی است که هیچ یک از انبیا و رسل و اوصیای آن ها حتی رسول خدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) دارای این مأمورین بزرگ نبوده اند و یا به زبان دیگر رسول خدا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) رسالت و مأموریتی جهانی داشتند اما مأموریت آن ها در زمان خودشان تحقق پیدا نکرد و جهان شمول نشد اما در عصر مهدویت این برنامه های جهانی محقق خواهند شد و خداوند این برنامه ها را به وسیله ی حضرت بقیظ الله عملی می سازد. مثل به یملاء الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً خداوند جهان را به وسیله ی حضرت بقیة الله الاعظم پر از عدل و داد می کند. ما در این جا به صورت فهرست وار به چند مأموریت و برنامه ی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره می کنیم:

ص: 216

برنامه های نظام الهی قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. امام زمان با اراده خداوند فاتح کل عالم از نظر تکوینی و تشریعی خواهند شد

اولین کار امام زمان فتح کل عالم است.

در کتاب بحارالانوار آمده است:

ابوجارود از امام باقر روایت می کند:

یَفتَحُ اللهُ شَرق الارض و غربها

خداوند فتح می کند شرق و غرب عالم را به دست حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در کتاب منتخب الاثر فصل 7 باب 11 صفحه 482 آمده است:

پس امام زمان دارای یک ارتش الهی و مادی بسیار قوی است که این ارتش بسیار قوی به مراکز قوی و پادگان های بسیار در سطح جهان نیازمند است و هر کجا که فتح شود مراکز نظامی در اختیار نظامیان ایشان در سطح جهان قرار می گیرد. تسلط بر این مراکز نظامی برای ایجاد نظم در کل جهان به وسیله ی خود مردم است نه تسلط بر مردم، مثل فاتحان ظالم و جبار؛ بلکه این ارتش آزادی، صلح وآرامش را به ارمغان می آورند.

2. یک حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد.

در کتاب کمال الدین باب 32 حدیث 16 و منتخب الاثر فصل 7 باب 11 صفحه 482 آمده است:

یَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرب

حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند: حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت. این حکومت محور اصلیش ان الحکم الا لله است. حکومت فرد نیست؛ حکومت الله است.

3. حکومتش بر قلوب است.

همه ی متفکرین و دانشمندان معتقدند بهترین حکومت ها حکومت بر قلب ها است و چون حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را به خود دعوت نمی کند بلکه به خداوند دعوت می کند و در قرآن سوره نور آیه 55 خداوند می فرمایند:

ص: 217

وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون

خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده اند و کارهای نیک پیشه کنند وعده داده است که آنان را در زمین خلیفه و جانشین خود قرار دهد همچنین که اقوامی را در قبل خلیفه گردانیده است و دینی را که بر ایشان برگزید و بدان خشنود است در روی زمین جایگزین نماید و ترس و حشت و هراس آنان را به آرامش تبدیل نمایند (و در زمان آن ها فقط مرا پرستش و عبادت می کنند و چیز دیگری را با من نمی پرستند.

دقت کنید اولاً: در رأس حکومت و کارگزاران حکومت مهدوی بهترین و شریف ترین انسان ها قرار دارند و آن ها عباد صالح خداوند می باشند. کارگزاران حکومت بر اساس شایستگی و ضوابط تعیین می شوند نه بر اساس روابط.

ثانیاً: آن ها هم مؤمن هستند و دین دارند و هم عمل صالح (و عامل به عمل صالح هستند.) یعنی به مردم نمی گویند صالح باشید و خودشان فاسد باشند. وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ(1)

ثالثاً: آن ها بهترین دین الهی که اسلام باشد به دیگران عرضه می دارند و در زمان آن ها اسلام جهانی می شود. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً این آیه در عصر طلایی مهدویت در سطح جان محقق می شود.

رابعاً: آن ها امنیت و آرامش را برای بشریت به ارمغان می آورند. إِنِّي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ (2)

خامساً: آن ها مردم را به خودشان دعوت نمی کنند بلکه به خداوند دعوت می نمایند. پس محور اصلی حکومت آن ها اسلام و حاکمیت خداوند است. لذا:

در کتاب ینابیع المودة صفحه 435 و کمال الدین مجلد صفحه و بحار الانوار مجلد صفحه ف البرهان فی علامات آخرالزمان باب 7 متقی هندی و کتاب الملاحم و الفتن باب 141 آمده است:

ص: 218


1- . سوره انبیاء آیه 105
2- . بحارالانوار مجلد 75 صفحه 380

بر روی پرچم امام زمان نوشته شده است: البیعة لله یعنی بیعت و بلندی مقام فقط از آنِ الله است (یدالله فوق ایدیهم) و بیعت فقط برای خداوند است.( بیعت با حضرت مهدی بیعت با خداوند است.) لذا مهدی بر قلوب حکومت می کند. (و او محبوب قلب ها است.)

عَن نُوف انّه قال رایة المهدی فیها مکتوب البیعة لله

نوف گوید: بر روی پرچم حضرت مهدی نوشته شده است بیعت فقط از آنِ خداوند است.(1)

در کتاب مستدرک الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری مجلد 4 صفحه 465، صواعق المحرقه ابن هجر شافعی، اسعاف الراغبین صفحه 134 شیخ الاسلام محمدبن صبان مالکی مصری و ینابیع المودة صفحه 341 آمده است:

ابوسعید خدری از رسول خدا نقل می کند که آن حضرت فرمودند:

قال النبی ینزل البلاءُ بامتّی فی آخرالزمان بلاءٌ شدید من سلطانهم لَم یسمع بَلاءٌ اَشد منه حتّی تَضیق عنهم الارض الرحبَة حتّی یملاء الارض جوراً و ظلماً لا یَجد المؤمن ملجأ یَلتجی الیه من الظلم ینبعث الله عزوجل رجل من عترتی فیملاء الارض قسطاً و عدلاً کمی ملئت ظلماً و جوراً یَرضین عَنهُ ساکن السماء و ساکن الارض لا یدّخر الارض مِن بَذرها شیئاً الا اخرجته و لا السماء مِن قطرها شیئاً الّا صبّه الله علیهم مدراراً بِعیش ... تتمنی الاحیاء الاموات مما صنع الله عزوجل باهل الارض من خیره.

رسول خدا فرمودند: در آخرالزمان نازل می شود بر امت من بلایی شدید از دست پادشاهان و حاکمان (ظالم) که هیچ گوشی شدیدتر از آن را نشنیده است به حدی که زمین بر آن ها تنگ می شود و پر از ظلم و جور می گردد که دیگر مؤمن ملجاء و پناه گاهی نمی یابد. در این هنگام شدت خداوند مردی از اهل بیت مرا به پا خواهد داشت که زمین (پر از ظلم شده را) پر از عدل و داد خواهد کرد همان طور که پر از ظلم و جور شده بود راضی می شوند از حکومت او ساکنین آسمان ها و ساکنین زمین و زمین برکات و نعماتش را بیرون می دهد و آسمان همه بارانش را می باراند تا آن جا که زنده ها آرزو می کنند که ای کاش مرده های ما زنده بودند.

در صواعق المحرقه و نورالابصار شبلنجی باب 2 صفحه 154 و اسعاف الراغبین باب 2 صفحه 135 و ینابیع المودة صفحه 469 آمده است:

ص: 219


1- . به کتاب امام مهدی نقطه ی مشترک وحدت اسلامی صفحه 92 اثر نویسنده مراجعه کنید.

رسول خدا فرمودند: ... یرضی لخلافة اهل السماء و اهل الارض و الطیر فی الجو...

راضی و خشنود می شوند از خلافت او اهل آسمان ها و اهل زمین و حتی پرندگان آسمان ها.

پس این حکومت با این عظمتی که دارد یک مرکز بین المللی می خواهد و همچنین هر کشور یک مرکز مهم باید داشته باشند. البته دیگر مرزها برداشته می شود پس

اولاً: یک مرکز جهانی برای اداره ی جهان (مثل سازمان ملل) باید باشد. (دقت بفرمایید مثل سازمان ملل البته نه این سازمان مللی که در اختیار ظالمان و جباران است.)

ثانیاً: در هر کشوری (البته آن زمان مرزها برداشته می شود) یک مرکز برای این حکومت لازم دارد مثل کاخ های ریاست جمهوری ها و پادشاهان و ... که این کاخ ها از ثروت های عمومی مردم است و برای رفاه مردم استفاده می شود.

ثالثاً: در هر استانی مرکزی لازم است. مثل استان داری ها داشته باشند.

رابعاً: در هر بخشی نیاز به مرکزی است مثل بخش داری ها ...

حضرت قائم آل محمد رهبر و امام و حاکم جهانی وقت ساختن این مراکز را ندارند لذا ضمن فتوحاتش این مراکز را به نفع بشریت مصادره کرده البته این مراکز عمومی است و از مال مردم ساخته شده است و از آن ها استفاده خواهند کرد و این همان چیزی است که در سوره ابراهیم آیه 45 آمده است:

وَ سَكَنْتُمْ في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ

و مسکن گزیدید در مساکن کسانی که قبل از شما ظالم بودند.

در تفسير عياشى، مجلد 2 صفحه 235، بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 347 حدیث 95 تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 553 تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 321 حدیث 3 اثباة الهداة مجلد 3 باب 32 فصل 28 صفحه 551 المحجة صفحه 110 آمده است:

العياشى باسناده عن سعدبن عمر، عن غير واحدٍ ممّن حضر اباعبداللّه 8، و رجلٌ يقول قد ثبت دار صالح و دار عيسى بن على ذكر دورالعبّاسيين، فقال رجل: اراناها اللّه خراباً او خرّبها بايدينا، فقال له ابوعبداللّه(علیه السلام) : لا تقل هكذا، بل يكون مساكن القائم و صحابه؛ اما سمعت اللّه عزوجل يقول: «وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ».

ص: 220

عياشى به سند خود از سعدبن عمر، از چند نفر از كسانى كه در محضر امام ابوعبداللّه جعفر صادق(علیه السلام) شرفياب بوده اند روايت كرده كه مردى در آن مجلس (با تأسف) مى گفت: خانه صالح و عيسى بن على بر جاى مانده - و از خانه هاى عباسيان ياد كرد- مردى ديگر گفت: خداوند آن خانه ها را در حال خرابى به ما بنماياند يا آن ها را به دست ما خراب كند. حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) به او فرمود: چنين سخنى مگوى، بلكه اين ها مساكن حضرت قائم(عج) و اصحابش خواهد شد؛ آيا نشنيده اى كه خداى عزوجل مى فرمايد: «و در منازل و مساكن ستمگران پيش از خودتان مسكن گرفتيد»؟

منظور از اين منازل، منزل هايى است كه شخصى نيست و متعلق به عموم است. مثل: كاخ ها و منازلى كه حكام جائر از آن ها استفاده مى كنند. بعد از ظهور امام عصر(عج)، اين منازل در اختيار امام زمان و اصحابش قرار خواهد گرفت كه از اين ها بهترين استفاده را خواهند كرد.

قصرها و کاخ هایی که از ظالمان به ظالمان و ستمگران گرفته می شود و به نفع بشریت مصادره می شود و دیگر ظالم ها نیستند که از آن ها استفاده کنند بلکه انسان ها از آن استفاده می نمایند.

4. گسترش عدالت در تمام ابعادش در کل عالم هستی

جهان ما در کُل تا به حال عدالت را در آغوش نگرفته است. ما زمان ها و مکان های محدودی داشته ایم که عدالت را دیده اند مثل کوفه که در زمان خلافت و حکومت حضرت امیرالمؤمنین عدالت را مشاهده کرده است اما کل جهان به معنی واقعی عدالت گسترده و تام را ندیده است. اما در زمان امام عادل امام قائم جهان فرشته ی عدالت را در آغوش خواهد گرفت.

سبط بن جوزی حنفی در تذکرة الخواص الامة صفحه 377 آورده است:

قال رسول الله: یخرج فی آخرالزمان رجل من وَلَدی اسمه کاسمی و کنیة ککنیتی یملاء الارض عدلاًَ کمی ملئت جوراً فذلک هُو المهدی.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: قیام می کنددر آخرالزمان مردی از فرزندان من اسم او اسم من است و کنیه ی او کنیه ی من است او زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همان طور که پر از ظلم و جور شده است و او همان مهدی (موعود) است.

در ینابیع المودة نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی صفحه 423 آمده است:

ص: 221

وَ عَن زرارة عَن الباقر رضی الله عنه قال: یُقاتلون حتّی یوحد والله و لا یشرک بِه شیئاً و تخرج العجوزة الصعیفة من المشرق تُرید المغرب لا یؤزیها احَدٌ.

زراره می گوید حضرت امام زمان (برای موحد کردن مردم) با مشرکین مبارزه می کند تا آن ها موحد شوند (که اگر موحد شوند دیگر جرم و جنایت از آن ها سر نخواهند زد.) و آن وقت پیرزنی عجوزه و ناتوان اگر اراده کند از مشرق (زمین) به مغرب برود، هیچ کس مزاحم او نمی شود.(1)

پس امام زمان برای برپایی این هدف ابتدا نیاز به یک مرکز جهانی مثلاً مثل سازمان ملل دارد. (البته نه این سازمان ملل که خودش ظالم است.) و باز هر کشور باید یک مرکز گسترش عدالت مخصوص به خودش داشته باشد زیر نظر آن مرکز جهانی باشد و هر استان از استان های آن کشور باید دارای چنین مرکزی باشند و هر شهر و هر بخش ... باید دارای چنین مراکزی باشند. امام زماندر ضمن فتوحات الهی خود با کمک مردم جهان این مراکز که قبلاً ظالمان از آن سوء استفاده می کردند، مصادره خواهند کرد تا بتواندعدالت را در جهان بگسترانند و این همان چیزی است که خداوند در سوره ابراهیم آیه 45 می فرمایند:

وَ سَكَنْتُمْ في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ

و مسکن گزیدند در مساکن کسانی که قبل از شما ظالم بودند و به این وسیله جهان پر از عدل و داد می شود که

در کتاب کمال الدین صفحه 336 و منتخب الاثر صفحه 480 از قول امام صادق آمده است:

یُظَهَّرَ الارض مِن کُلِّ جورٍ و ظُلمٍ

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مهدی پاک می کند کره ی زمین را از تمام ظلم و ستم ها (یعنی به تاریخ ظلم و ستم خاتمه می بخشد.)

در منتخب الاثر صفحه 310 و غیبت نعمانی آمده است:

یَملاءُ الارض قیسطاً و عدلاً و نوراً

ص: 222


1- . برای تحقیق بیشتر به کتاب امام مهدی نقطه مشترک وحدت اسلامی صفحه 101 مراجعه فرمایند.

امام زمان زمین را پر از عدل و داد و نور می کند. (نور ولایت خداوند و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و نور وجود آن حضرت کل جهان را فرامی گیرد. (جهان از وجود نورانی عزیزی که النور علی النور است، استفاده می کند.)

این عدالت همه ی بشریت را در برمی گیرد هم عباد الرحمن و هم فاجرها از این عدالت استفاده خواهند کرد چنان که در منتخب الاثر صفحه 310 و کتاب غیبت نعمانی از حضرت امام باقر(علیه السلام) روایت شده است:

وَ یَعدِلُ فی خلق الرّحمن البرِّ مِنهُم وَ الفجِر

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند: حضرت مهدی در میان همه ی خلق جهان از نیکان و بدان به عدالت رفتار می نمایند. (یعنی در حکومت او همه در مقابل قانون مساوی هستند.)(1)

6. امام مهدی کل عالم را عمران و آبادانی خواهند کرد.

عده ای چنین می پندارند که در نظام حکومتی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقط به مسائل روحانی و معنوی رسیدگی خواهند شد درحالی که امام زمان هم دنیای مردم را آبادانی خواهند کرد و هم آخرت آن ها را مطابق با قوانین اسلامی خواهند ساخت و کل کره ی زمین را عمران و آبادانی خواهند نمود چنان که در اسعاف الراغبین باب 2 صفحه 140 و صفحه 141 نوشته ی ابوالعرفان شیخ محمد صبان مصری شافعی آمده است:

و انّه یَبلغ سُلطانه المشرق و المغرب و تظهره لَهُ الکنوز و لا یبقی فی الارض خراب الّا یعمره.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: حکومت و سلطنت امام زمان مشرق و مغرب عالم را فرامی گیرد و در زمان او گنج ها هویدا خواهند شد و هیچ نقطه از کره ی زمین باقی نمی ماند که خراب شده باشد مگر این که به دست با کفایت ایشان عمران خواهند شد.

پس توجه بفرمایید عمران و آبادانی نمودن جهان کار ساده ای نیست آن هم اگر بر اساس اصول و ضوابط مهندسی صحیح اسلامی باشد که با نیاز به مراکز کشوری و مرکز استانی و شهری و بخشی دارد که نیاز به کاخ های متعدد در سرار جهان است و این همان است که گفتم خداوند در قرآن آیه 45 سوره ابراهیم می فرمایند:

ص: 223


1- . برای تحقیق بیشتر به کتاب انقلاب جهانی امام مهدی اثر نویسنده صفحات 61 و 62 و صفحه 116 مراجعه فرمایید.

وَ سَكَنْتُمْ في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ

یاران حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای اجرای حکومت جهانی الهی که شعار اصلیش البیعة لله است و هدفش لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً می باشد، از کاخ ها و قصرها و ... که متعلق به مردم است، به نفع مردم استفاده می کنند.

7. رونق صنعت کشاورزی و خودکفایی جهانی تغذیه(1)

ص: 224


1- . مراجعه کنید به کتاب انقلاب جهانی امام مهدی صفحه 120

184. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مكر بنى العباس و همه طاغوتيان را خنثى مى كند

اشاره

سوره ابراهيم آيه 46

وَ قد مکروا مکرهم عندالله مکرهم و إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبالُ

و آن ستمگران و ظالمان مکر و حیله کردند و منتهی درجه مکر خود را به کار بردند اما مکر آن ها در پیشگاه خداوند است (خداوند می داند آن ها چه می کنند) هر چند كه با فكر خود كوه ها را از جا بر كنند.

در این آیه خداوند می فرمایند: (ستمگران و ظالمان) مکر خود را هرچه سخت تر به کار زنند و تا آنجا که توانایی و قدرت داشته باشند به مکر و حیله و توطئه و شیطنت بپردازند و قد مکروهم منتهی درجه حیله و مکر را به کاربرند و در راه مقابله با اسلام و قرآن و اهل بیت و مسلمین به کار گیرند و دست به قتل و غارت آن ها زنند و با آن ها به جنگ های متعدد بپردازند و مسلمین را متهم کنند و شایعه سازی نمایند و هر کاری که بکنند و هر مکری که دارند به کار برند آن مکر و حیله در پیشگاه خداوند بسیار ناچیز است و خداوند می بیند و آگاه است که آن ها چه می کنند و چگونه می اندیشند و عند الله مکرهم و خداوند برای آن ها برنامه های سخت تر دارد که به دست حضرت قائم صورت می گیرد. لذا خداوند با پیامبرش سخن می گوید که ای رسول ما نگران نباش و غصه مخور که همه ی این کارها در تو اثری نخواهند گذاشت و ان کان مکرهم لتزول منه الجبال هرچند آن ها بتوانند با مکرشان کوه ها را از جای بکنند اما سرانجام با دست حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جواب مکر آن ها را خواهم داد و آن ها را ریشه کن خواهم کرد و مکر خداوند شدیدتر است.

ص: 225

معنی مکر

1. مکر یعنی تدبیر اعم از آن که در کار بد باشد و یا در کار خوب در مفردات و اقرب الموارد آمده است: مکر آن است که شخصی را به حیله ای از مقصودش منصرف کنی و آن دو نوع است محمود و مذموم. محمود آن است که از آن کار خوبی مراد باشد و مذموم بالعکس آن است. مثلاً در سوره انفال آیه 30 خداوند می فرمایند ویمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین یمکرون کار مشرکین است که قصد داشتند رسول خدا را یا بکشند و یا زندانی و تبعید نمایند اما یمکر الله مکر و تدبیر خداوند است که آن حضرت را حفظ فرمودند (به وسیله ی هجرت) و یا در سوره ی آل عمران آیه54 آمده است وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرين که مراد از مکر اول حیله و مکر و تدبیر یهودیان است درباره ی کشتن حضرت عیسی بن مریم و مکر الله تدبیر و مکر خداوند است که آن حضرت را از شر آن ها نجات داد. در سوره نمل آیه 50 و 51 خداوند می فرمایند وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (50)

فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعينَ

مکر اول مکر کفار درباره ی حضرت صالح(علیه السلام) است اما مکر دوم عذاب و هلاکت آن ها می باشد که همه نابود شدند که مکر خداوند همان دمّرهم و قومهم اجمعین است. پس مکر منافقین و مشرکین و کافرین مذموم است اما مکر خداوند ممدوح است.

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان دهنده به همه ی مکرهای مذوم است

همیشه منافقین و مشرکین و کافرین از مکر مذموم استفاده کرده و هم اکنون نیز می کنند و این در زمان همه ی انبیا و اوصیا بوده است. در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز این حیله ومکر ادامه داشت آن ها هرچه مکر با انبیا و مؤمنین می کردند با رسول خدا کردند و هرچه توانستند از سخریه و استهزا و اذیت و ظلم و جسارت و توهین و کلمات زشت مثل ساحر و مجنون و کذاب مفتر ... را به کار بردند ظالمان و مکاران مذموم پیامبران الهی را کشتند مثل ابراهیم را در آتش افکندند موسی را از مصر بیرون کردند می خواستند حضرت عیسی(علیه السلام) را به صلیب بکشند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هیچ پیامبری را به اندازه ی من اذیتنکردند. خداوند با این آیه پیامبرش را تسلی خاطر می دهد که ای پیامبر صبر کن من سرانجام به دست توانای یکی از فرزندان تو به جور

ص: 226

و ظلم و حیله و تزویر پایان خواهم داد. ای رسول ما ای حبیب ما، یکی از فرزندان تو قیام می کند و ما به دست او به حیله و تزویر همه خاتمه خواهیم داد. ما با مکر و تدبیر شایسته به ظلم خاتمه خواهیم داد.

1. درتفسير عياشى مجلد 2 صفحه 235، آمده است:

العياشى باسناده عن جميل بن دراج، قال: سمعت ابا عبداللّه(علیه السلام) يقول: «وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبالُ» و انّ مكر بنى العباس بالقائم(علیه السلام) لتزول منه قلوب الرجال.

عياشى به سند خود از جميل بن دراج آورده كه گفت: شنيدم حضرت ابوعبداللّه، امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: «هر چند كه با مكر خود كوه ها را از جاى بر كنند» و به درستى كه از مكر بنى العباس نسبت به قائم(علیه السلام)، دل هاى مردان از جاى كنده مى شود.

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 235، آمده است:

الشيخ فى مجالسه قال: اخبرنا الحسين بن ابراهيم القزوينى قال: اخبرنا [حدثنا] ابوعبداللّه محمّدبن وهبان قال: حدثنا ابوالقاسم على بن حبشى قال: حدّثنا ابوالفضل العباس بن محمّدبن الحسين قال: حدثنا ابى قال: حدثنا صفوان بن يحيى، عن الحسين بن ابى غندر، عن ابى بصير قال: سمعت ابا عبداللّه(علیه السلام) يقول: اتقوا اللّه و عليكم بالطاعة لائمتكم، قولوا ما يقولون و اصمتوا عمّا صمتوا، فانكم فى سلطان من قال اللّه تعالى: «وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبالُ» (يعنى بذلك ولد العباس) فاتقوا اللّه فانكم فى هُدنة [هذه] صلّوا فى عشايرهم و اشهدوا جنايزهم و ادّوا الامانة اليهم و عليكم بحجّ هذا البيت فادمنوه، فانّ فى ادمانكم الحج دفع مكاره الدنيا عنكم و اهوال يوم القيامة.

شيخ طوسىw در مجالس خود گويد: حسين بن ابراهيم قزوينى ما را خبر داد، گفت: ابوعبداللّه محمّدبن وهبان خبرمان [حديثمان] داد، گفت: ابوالقاسم على بن حبشى حديثمان داد، وى گفت: ابوالفضل عباس بن محمّدبن الحسين حديثمان داد، وى گفت: پدرم برايمان حديث آورد، گفت: صفوان بن يحيى، از حسن بن ابى غندر، از ابوبصير حديثمان داد، گفت: شنيدم حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) مى فرمود: تقوا پيشه كنيد [و از عذاب خداوند بپرهيزيد] و بر شما باد اطاعت و فرمانبردارى از امامانتان، آنچه مى گويند شما نيز همان را بگوييد و از آنچه لب بستند خاموش بمانيد، زيرا شما [امروزه ]تحت تسلط كسانى هستيد كه خداى تعالى فرموده: «هر چندكوه ها را با مكر خود از جاى بركنند» (منظور آن حضرت «بنى العباس» مى باشد). پس تقوا و خداترسى پيشه سازيد كه شما در حال هُدنه [تقيه و احتياط] هستيد». در اجتماعات آن ها

ص: 227

(مخالفين) نماز بگذاريد و در مراسم [تشييع و تدفين] جنازه هايشان شركت كنيد و امانت را به ايشان ادا نماييد. بر شما باد كه حج اين خانه را انجام دهيد و صحنه هاى هول انگيز روز قيامت از شما خواهد بود.

اين حديث برنامه هايى از زمان غيبت را مطرح مى كند كه منتظرين واقعى به وسيله آن مى توانند چنين خودسازى نمايند.

ص: 228

185. در زمان حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیطان

اشاره

185. در زمان حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیطان رجیم واقعی می شود (جمله فاستعذبالله چک شود از متن اصلی که کجا باید نوشته شود؟)

سوره حجر آیه 16 و 17

وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرينَ (16) وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجيم

در معانی الاخبار مجلد 1 صفحه 139 حدیث 1 و در بحار الانوار مجلد 63 صفحه 242 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاالْحَسَنِ عَلِيَّ ً بْنَ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيَّ(علیه السلام) يَقُولُ مَعْنَى الرَّجِيمِ أَنَّهُ مَرْجُومٌ بِاللَّعْنِ مَطْرُودٌ مِنْ مَوَاضِعِ الْخَيْرِ لَا يَذْكُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا لَعَنَهُ وَ إِنَّ فِي عِلْمِ اللَّهِ السَّابِقِ أَنَّهُ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ(علیه السلام) لَا يَبْقَى مُؤْمِنٌ فِي زَمَانِهِ إِلَّا رَجَمَهُ بِالْحِجَارَةِ كَمَا كَانَ قَبْلَ ذَلِكَ مَرْجُوماً بِاللَّعْنِ.

عبدالعظیم بن عبدالله حسنی گوید: از امام دهم شنیدم که می فرمودند: مفهوم رجیم (در آیات قرآن مانند مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ آل عمران 36 و پنج آیه در سوره های دیگر) آن است که شیطان به لعن از درگاه خدا رانده شده و از هرجای خیر و نیکی دور شده است. مؤمن او را یاد نکند جز بر او لعنت فرستد. به راستی در علم خداوند گذشته است که وقتی حضرت قائم آل محمد ظهور کند در زمان او مؤمنی نماند مگر این که شیطان را رجم کند و با سنگ او را از خود دور نماید چنانچه پیش از آن هم آماج لعن آنان بوده است.

پس اولاً: شیطان رانده شده از تمام نیکی ها و خیر است.

أَنَّهُ مَرْجُومٌ بِاللَّعْنِ مَطْرُودٌ مِنْ مَوَاضِعِ الْخَيْرِ

ثانیاً: مؤمن هرگاه او را یاد کند او را لعنت نماید. لَا يَذْكُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا لَعَنَهُثالثاً: در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مؤمنین شیطان را می بینند و او را رجم می کنند چنان که قبلاً هم او را لعن می کردند.

ص: 229

معنی رجم

رجم یعنی سنگ زدن، سنگسار نمودن رجمه رجماً رماه بالحجارة راغب اصفهانی در کتاب مفردات می گوید: رجام به معنی سنگ ها و رجم زدن با سنگ و مرجوم به معنی سنگ زده است. مثلاً در سوره هود آیه 91 خداوند می فرمایند وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناك اگر عشیره ی تو نبود تو را با سنگ ها می کشتیم. در سوره ی دخان آیه 20 حضرت موسی در مقابل فرعونیان می فرماید: وَ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُون

و خداوند در سوره ی نحل آیه 98 می فرمایند: وَ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُون

کلمه ی رجیم یکی از اوصاف شیطان است و جمعاً شش بار در قرآن آمده است و تحقق این رجیم در زمان ظهور حضرت قائم آل محمد است که شیطان به وسیله ی مؤمنین رجم شده و مؤمنین او را با سنگ می زنند.

سند رجم شیطان در ظهور حضرت مهدی موعود

همان طور که گفتیم شیطان در زمان حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجم می شود و همه ی مؤمنین او را سنگسار خواهند کرد و بسیاری از کتب احادیث و تفاسیر این موضوع را با سند و حدیث و روایت آورده اند، مثلاً

1. در کتاب بسیار نفیس معانی الاخبار مجلد 1صفحه 139 حدیث 1 از محمدبن احمد شیبانی و او از محمدبن ابی عبدالله کوفی و او از سهل بن زیاد و او از عبدالعظیم بن الحسنی و او از امام هادی(علیه السلام) حدیث بالا را نقل کرده اند.

2. در مجمع البحرین صفحه 472 مانند معانی الاخبار با جزئی تغییر آورده است.

3. در تفسیر برهان نوشته ی ملا هاشم بحرانی مجلد 1 صفحه 281 حدیث 5 مانند معانی الخبار از ابن بابویه قمی و با سند احمد السنانی یا الشیبانی آورده است و در مجلد 4 صفحه 66 حدیث 4 نیز آورده است.

4. در بحارالانوار مجلد 63 صفحه 242 باب 3 حدیث 91 مانند معانی الاخبار با سند محمدبن جعفر الاسلامی آورده است و در سندش محمدبن ابی عبدالله الکوفی نیست.

5. در تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 85 حدیث 227 مانند معانی الاخبار آورده است.

ص: 230

6. کتاب المعجم الاحادیث الامام مهدی صفحه 285 آمده است.

و همه آورده اند که شیطان در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وسیله ی مؤمنین رجم می گردد و مؤمنین او را سنگسار خواهند کرد البته همه ی این مطالب به استناد به آیه ی قرآن و روایت عبدالعظیم حسنی است.

این نکته را در آیات 36 تا 38 سوره ی حجر خواهیم گفت که سرانجام شیطان به دست امام زمان گردن زده می شود.

ص: 231

186. ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «يوم الوقت المعلوم» است و

186. ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «يوم الوقت المعلوم» است و شيطان به دست ايشان گردن زده مى شود

سوره الحجر آيه 36 تا 38

«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(36) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ(37) إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ(38)

(اين آيه درباره رانده شدن شيطان از درگاه الهى است، پس از اينكه شيطان از درگاه الهى رانده مى شود مى گويد) پروردگارا به من مهلت بده تا روز مبعوث شدن. (خداوند در جواب مى فرمايند) همانا تو را مهلت دادم و تو از مهلت داده شدگانى تا (يوم الوقت المعلوم) روز وقت معلوم.

پس به شيطان تا روز وقت معلوم مهلت داده شده است، حال سؤال مى شود اين روز، چه روزى است؟

1. در كتاب دلائل الامامه صفحه 240، آمده است:

ابوجعفر جرير الطبرى قال: اخبرنى ابوالحسن على العلوى قال: حدثنا المظفربن جعفربن المظفر العلوى قال: حدثنا جعفربن محمّدبن مسعود عن ابيه، عن على بن الحسن بن فضال قال: حدثنى (ثنا) العباس بن عامر عن وهب بن جميع، مولى اسحاق بن عمّار، قال: سألت أباعبداللّه(علیه السلام) عن ابليس قوله «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ» اى يوم هو؟ [قال يا وهب] اتحسب انه يوم يبعث اللّه تعالى الناس؟ [لا ]ولكن اللّه عزوجل انظره الى يوم يبعث اللّه عزوجل قائمنا. فاذا بعث اللّه عزوجل قائمنا فيأخذ بناصية و يضرب عنقه فذلك يوم الوقت المعلوم.ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى، مفسر و محدث و مورخ بزرگ اهل سنت، چنين نقل مى كند: خبر داد به من ابوالحسن على و خبر داد به او ابوجعفر... خبر داد وهب بن جميع آزاد شده اسحاق بن عمّار كه گفت: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره گفته ابليس كه گفت: «پروردگارا،

ص: 232

به من مهلت بده تا روزى كه خلايق برانگيخته مى شوند.»، خداوند فرمود: «البته تو از مهلت داده شدگانى تا به روز و هنگام معين و معلوم». پرسيدم كه روز وقت معلوم چه روزى است؟ حضرت فرمودند: وقت معلوم روز قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هرگاه خداوند قائم ما را برانگيزد، در مسجد كوفه، ابليس مى آيد در حالى كه بر زانوهايش راه مى رود و مى گويد: اى واى از اين روزگار، آن گاه قائم آل محمّد(عج) از پيشانيش مى گيرد و گردنش را مى زند، آن هنگام روز وقت معلوم است كه مدت او به پايان مى رسد (و شيطان به دست قائم آل محمّد(عج) كشته مى شود.)

2. محمّدبن ابراهيم الحموينى شافعى در كتاب فرائد السمطين مجلد 2، مى گويد:

عن الحسین بن خالد قال: قال على بن موسى الرضا5: إلی متی یابن رسول الله؟ قال: «إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ» و هو يوم خروج قائمنا. فقيل له: يا ابن رسول اللّه و من القائم منكم اهل البيت؟ قال: الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء، يطهر اللّه به الارض من كل جور و يقدسها من كل جرم و ظلم.

دانشمند شافعى محمّدبن ابراهيم الحموينى به اسناد مذكورش از حسن بن خالد روايت مى كند كه فرمودند: على بن موسى الرضا(علیه السلام) در ضمن حديثى درباره «إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ»، كه روز وقت معلوم چه روزى است، فرمودند: آن روز، روز قيام قائم ما است. آن گاه از آن حضرت پرسيدند: يابن رسول اللّه، قائم شما اهل بيت كيست؟ حضرت(علیه السلام) فرمودند: او چهارمين نفر از اولاد من و فرزند سروركنيزان (عالم) مى باشد، خداوند توسط او زمين را از هر جور و ستمى پاك مى كند و از هر جرم و ظلمى منزه مى سازد.

البته ما در مبحث رجعت رواياتى داريم كه شيطان به وسيله رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به قتل مى رسد. اين روايات با هم تناقض ندارد، زيرا در زمان رجعت، شيطان هم رجعت كرده و به دست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كشته مى شود.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحه 343 حديث شماره 6، آمده است:

عن وهب بن جميع موسى اسحاق بن عمّار قال: سئلت اباعبداللّه عليه السلام عن قول ابليس: «رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ»، قال له وهب: جعلت فداك، اى يوم هو؟ قال: يا وهب، اتحسب انه يوم يبعث اللّه فيه الناس ان اللّه انظره الى يوم يبعث فيه قائمنا فاذا بعث اللّه

ص: 233

قائمنا كان فى مسجد الكوفة و جاء ابليس حتى يحبثو بين يديه على ركبتيه فيقول: ياويله. فى هذا اليوم فياخذ بناصيته فيضرب عنقه فذلك اليوم الوقت المعلوم.

وهب مى گويد: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره اين آيه سؤال كردم كه ابليس مى گويد: «پروردگارا به من مهلت بده تا روز برانگيخته شدن. خداوند مى فرمايند: تو از وقت داده شدگان هستى تا روز وقت معلوم.» وهب مى گويد: آقاى من، جانم فداى شما شود، اين روز چه روزى است؟ حضرت فرمودند: اى وهب، مى پندارى كه آن روز، روز قيامت است كه خداوند همه را برمى انگيزد؟ اى وهب بنگر و مواظب باش روزى را كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند. در مسجد كوفه ابليس مى آيد در حالى كه روى دو پاى خود راه مى رود، حضرت موهاى جلوى سر او را مى گيرد و گردنش را مى زند؛ آن روز، روز قيام وقت معلوم است (كه شيطان به دست قائم آل محمّد(عج) كشته مى شود).

4. در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحه 343 حديث شماره 7، آمده است:

شرف الدين النجفى بحذف الاسناد مرفوعاً الى وهب بن جميع عن ابى عبداللّه عليه السلامقال: سئلته عن ابليس و قوله: «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومَ» اى يوم هو؟ قال: يا وهب، اتحسب انه يوم يبعث اللّه فيه الناس؟ و لكن اللّه عزّوجلّ انظره اى يوم يبعث قائمنا فياخذ بناصيته و يضرب عنقه فذلك اليوم هو الوقت المعلوم.

5. در المعجم الاحادیث امام مهدی صفحه 289 آمده است:

ص: 234

187. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از متوسّمين و از مطلعين اسرار الهى است

سوره حجر آيه 75

إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِين إنها لبسبیل مقیم

به درستى كه در اين داستان نشانه هايى براى افراد فهيم و با فراست و مطلع از اسرار الهى است.

متوسمین یعنی چه؟ وسم که جمع آن متوسم است یعنی بافراست و باهوش یعنی کسانی که از نشانه های (الهی) به حقایق پی می برند. سبیل مقیم یعنی بر سر راهی که دائم محل عبور است اقامت دارند.

خداوند در اين سوره، ابتدا داستان هايى از گذشته نقل مى كند؛ داستانى از حضرت آدم و حضرت ابراهيم(علیه السلام) و حضرت لوط پيامبر آن گاه مى فرمايد:

به درستى كه در اين داستان ها نشانه هايى براى افراد فهيم و با فراست و باهوش و مطلع از اسرار الهى است.

1. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 323، در ذيل داستانى مفصل از حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام)، چنين نقل مى كند:

«إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» فکان رسول الله هو المتوسم و أنا من بعده و الائمة من ذریتی بعدی هم المتوسمون»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اولين متوسم و نخستين فرد با فراست و فهيم است و پس از ايشان متوسم و فهيم و با فراست من هستم و پس از من ائمه و امامان از فرزندان من متوسم و فهیم هستند.

2. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحات 283 و 284 چنين نقل مى كند:حاكم حسكانى گويد: ابونصر عياشى گفت: ما را ابوالعباس پسر مغيره نقل حديث كرد كه (ابوالعباس گويد) نقل حديث كرد ما را فضل شاذان از پسر ابى عمير، از حماد، از خرم و ربعى، از

ص: 235

محمّدبن مسلم و از ابى جعفر امام محمّد باقر(علیه السلام) در فرموده خداوند متعال: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» فرمود: (ايشان صاحبان فراست و فهم و اطلاع به اسرار الهى هستند.) و منظور از متوسمين، امامان و جانشينان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: مواظب فراست مؤمن باشيد كه او به نور خداوند مى نگرد (و مى فهمد و فهيم است).

همان طورى كه از آيه و احاديث مشخص مى شود، منظور از متوسمين، حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و امامان جانشين آن ها(علیهم السلام) هستند. در حال حاضر سمبل متوسمين و مطلع به اسرار الهى حضرت بقية اللّه الاعظم(عج) مى باشد كه جانم فدايش شود (كه ناقابل است.)

3. در اختصاص صفحه 302، آمده است:

عن ابى بكربن محمّد الحضرمى، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: سمعته يقول: انه ليس من مخلوق الا بين عينيه مكتوب مؤمن او كافر، ذلك محجوب عنكم و ليس بمحجوب عن الائمه من آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، ثم ليس يدخل عليهم احد الا عرفوه مؤمن او كافر، ثم تلا هذه الاية: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» فهم المتوسمون .

از ابى بكربن محمّد حضرمى از امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: هيچ مخلوقى نيست مگر آنكه بين دو چشمش نوشته شده «مؤمن» يا «كافر» اين نوشته از شما پنهان است، ولى از نظر امامان از آل محمّد(علیهم السلام) پنهان نيست، بنابراين هيچ كس بر ايشان وارد نمى شود، مگر آنكه از همان برخورد اول او را مى شناسند كه مؤمن است يا كافر. آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ»، سپس فرمودند: مقصود از متوسّمين همين نشان دارانند .

4. باز در كتاب اختصاص صفحه 302، آمده است:

قال امير المؤمنين(علیه السلام) :... فكان رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) المتوسم، ثم انا من بعده و الائمة من ذريتى هم المتوسمون.

امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: متوسم رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، سپس من بعد از او هستم و همچنين امامان از ذريه من جزء متوسمون مى باشند.5. عبد الرحمن بن كثير نقل مى كند:

عن عبد الرحمن بن كثير قال: حججت مع ابى عبداللّه(علیه السلام) فانى معه فى بعض الطريق اذ صعد على جبل فنظر الى الناس فقال: ما اكثر الضجيج؟ فقال: له داودبن كثير الرقى: يابن رسول اللّه، هل يستجيب اللّه دعا

ص: 236

الجميع الذى ارى؟ فقال: ويحك يا ابا سليمان، ان اللّه لا يغفران يشرك به ان الجاحد لولايه على(علیه السلام) كعابد وثن، فقلت له: جعلت فداك، هل تعرضون محبيكم من مبغضيكم؟ فقال: ويحك يا اباسليمان، انه ليس من عبد يولد الا كتب بين عينيه مؤمن او كافر و ان الرجل ليدخل الينا يتولانا و يتبرء من عدونا فيرى مكتوبا بين عينيه مؤمن قال اللّه عزّوجلّ: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» فنحن نعرف عددنا من ولينا .

از عبد الرحمن بن كثير روايت شده كه گفت: با امام صادق(علیه السلام) همسفر حج بودم. در مسيرهايى كه با هم مى رفتيم، امام كوهى را بالا، رفت و از آن بالا مشرف بر جمعيت، مشغول نظاره حجاج شد، آن گاه فرمود: چقدر ضجه و شيون كننده زيادند! در اين بين، داودبن كثير الرقى عرض كرد: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، آيا خداوند دعاى همه اين مردم را كه مشاهده مى نماييد، مستجاب خواهد كرد؟ فرمود: واى بر تو اى اباسليمان، به تحقيق خداوند نمى بخشد گناه شرك را، هر كس منكر ولايت على(علیه السلام) باشد، در حكم عابد مشرك است. عرض كردم: فدايت شوم، آيا دوستان خود را از دشمنانتان تشخيص مى دهيد؟ فرمود: واى بر تو اى ابا سليمان، به تحقيق هيچ بنده اى متولد نمى شود مگر آن كه بر پيشانيش نوشته مؤمن يا كافر. هر كس در زمره ما و دوستان ما باشد و از دشمنان ما تبرى جويد، ديده مى شود كه در پيشانيش مؤمن نوشته شده، چنان كه پروردگار مى فرمايد: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ». آرى، ما هستيم كه دشمنانمان را از دوستانمان تشخيص مى دهيم.

6. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 218، آمده است:

عن محمّدبن مسلم، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله اللّه عزوجل: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» قال: هم الائمه عليهم السلام، قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اتتوا فراسه المؤمن فانه ينظر بنور اللّه عزوجل فى قول اللّه تعالى: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ».

از محمّدبن مسلم، از امام باقر(علیه السلام) در تفسير كلام خدا: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» روايت مى كند كه فرمود: مقصود، امامان(علیهم السلام) مى باشند. رسولخدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: بهراسيد از هوشيارى و زيركى مؤمن زيرا كه او با نور خداوندى بر مسائل نظر مى كند، همان طور كه در كلام خدا آمده: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ».

7. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 218، آمده است:

ص: 237

عن يحيى بن ابراهيم قال: حدثنى اسباط بن سالم قال: كنت عند الى عبداللّه، فدخل عليه رجل فى اهل هيت، فقال له: اصلحك اللّه ما تقول فى قول اللّه عزوجل: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» ؟ قال: نحن المتوسمون و السبيل فينا مقيم.

يحيى بن ابراهيم مى گويد: اسباط بن سالم حديث كرد كه ما در محضر امام صادق(علیه السلام) بوديم. مردى از ساكنين «هيت» وارد شد و خطاب به حضرت گفت: شما درباره اين كلام خدا: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» چه مى فرماييد ؟ فرمود: منظور از متوسمون ماييم و البته راه ما پايدار خواهد بود.

8. در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحه 351، آمده است:

ابن الفارسى، فى روضة الواعظين قال الصادق عليه السلام اذا قام قائم آل محمّد(عج) حكم بين الناس بحكم داود لا يحتاج الى بينة يلهمه تعالى فيحكم بعلمه و يخبر كل قوم بما استبطنوه و يعرف وليه من عدده بالتوسم قال اللّه تعالى «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِين و انها سبيل مقيم»

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامى كه قائم آل محمّد(عج) قيام نمايد مابين مردم حكم كند، مانند حكم كردن حضرت داود. او احتياج ندارد تا برايش دلائلى از خارج محكمه بياورند. ايشان به علم خودش براى همه اقوام حكم مى كند. او دوست را از دشمن مى شناسد، (حكم به باطن مى كند) چنان كه خداوند مى فرمايد: «إِنَّ فِي ذ لِكَ لاَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ».

9. در مناقب (معروف به ابن شهرآشوب) مجلد 4 صفحه 284 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 127 باب 42 حدیث 8 به نقل از مناقب آمده است:

أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُتَوَسِّمَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِي الْمُتَوَسِّمُونَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ فَذَلِكَ السَّبِيلُ الْمُقِيمُ هُوَ الْوَصِيُّ بَعْدَ النَّبِي 10. در کمال الدین صفحه 671 باب 58 حدیث 20، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 118 از کمالالدین، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 493 باب 32 فصل 5 حدیث 242 به نقل از کمال الدین، حلیة الابرار مجلد 5 باب 35 صفحه 315 و 316 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 52 باب 27 صفحه 325 حدیث 38 و تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 25 حدیث 90 آمده است:

عن الصادق(علیه السلام) إذا قام القائم عليه السلام لم يقم بين يديه أحد من خلق الرّحمن إلّا عرفه صالحٌ هو أم طالح و فيه آية للمتوسّمين و هو السبيل المقيم

ص: 238

11. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 386 باب 27 حدیث 202، اثبات الهداة مجلد 3 باب 32 فصل 59 صفحه 585 حدیث 791 و منتخب الانوار المضیئة آمده است:

عن ابی عبدالله قال: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ(علیه السلام) وَ أَصْحَابِهِ فِي نَجَفِ الْكُوفَةِ كَأَنَّ عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّيْرَ قَدْ فَنِيَتْ أَزْوَادُهُمْ وَ خَلُقَتْ ثِيَابُهُمْ قَدْ أَثَّرَ السُّجُودُ بِجِبَاهِهِمْ لُيُوثٌ بِالنَّهَارِ رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِيدِ يُعْطَى الرَّجُلُ مِنْهُمْ قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا لَا يَقْتُلُ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا كَافِرٌ أَوْ مُنَافِقٌ وَ قَدْ وَصَفَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِالتَّوَسُّمِ فِي كِتَابِهِ الْعَزِيزِ بِقَوْلِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ

12. در معجم صفحه 295 حدیث 1608 آمده است:

اولین شخصیت با فراست و باهوش و آینده نگر و دقیق حضرت خاتم الانبیا محمد(صلی الله علیه و آله) و بعد از ایشان حضرت علی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) هستند و سپس سبطین ایشان امام حسن و امام حسینC و ائمه ی دیگر امام زمان می باشد و هم اکنون سمبل متوسم شخصیت ابرقدرت قوی شوکت حضرت بقیة الله الاعظم است که در احادیث هم به 13 معصوم دیگر اشاره شده و بعضی از احادیث مستقیماً به امام زمان اشاره دارد و حتی در احادیث داریم که حضرات آن قدر باهوشند که به محض دیدن چهره ی کافر را از مؤمن تشخیص می دهند.

ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) از ظاهر می گذرند و به باطن توجه دارند با نگاه به چهره روح را می بینند.

13. در عیون الاخبار الرضا مجلد 2 صفحه 200 حدیث 1، تفسیر برهان ذیل همین آیه صفحه 356 حدیث 6192، الف آیات صفحه 177 آمده است:

حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ يَوْماً وَ عِنْدَهُ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا وَ قَدِ اجْتَمَعَ الْفُقَهَاءُ وَأَهْلُ الْكَلَامِ مِنَ الْفِرَقِ الْمُخْتَلِفَةِ فَسَأَلَهُ بَعْضُهُمْ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَيِّ شَيْ ءٍ تَصِحُّ الْإِمَامَةُ لِمُدَّعِيهَا قَالَ بِالنَّصِّ وَ الدَّلِيلِ قَالَ لَهُ فَدَلَالَةُ الْإِمَامِ فِيمَا هِيَ قَالَ فِي الْعِلْمِ وَ اسْتِجَابَةِ الدَّعْوَةِ قَالَ فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِكُمْ بِمَا يَكُونُ قَالَ ذَلِكَ بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَمَا وَجْهُ إِخْبَارِكُمْ بِمَا فِي قُلُوبِ النَّاسِ قَالَ ع لَهُ أَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ الرَّسُولِ اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ بَلَى قَالَ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ فِرَاسَةٌ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ مَبْلَغِ اسْتِبْصَارِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قَدْ جَمَعَ اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مِنَّا مَا فَرَّقَهُ فِي جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ فَأَوَّلُ الْمُتَوَسِّمِينَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ الْمَأْمُونُ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَاالْحَسَنِ زِدْنَا مِمَّا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ أَهْلَ الْبَيْت.

ص: 239

188. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راه محکم و استوار است

188. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راه محکم و استوار است که به نور خداوند بنگرد و نطق او از طرف خداوند است

سوره حجر آیه 76

وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ

به درستی که در این داستان نشانه هایی برای افراد فهیم و با فراست است. (آن ها مطلع از اسرار ائمه هستند.) و این بر سر راهی است مقیم و برقرار و پابرجا

1. در کافی مجلد 1 صفحه 218 حدیث 1، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 352 و بحارالانوار مجلد 7 صفحات 116 تا 118 آمده است:

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ أَخْبَرَنِي أَسْبَاطٌ بَيَّاعُ الزُّطِّيِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ قَالَ فَقَالَ نَحْنُ الْمُتَوَسِّمُونَ وَ السَّبِيلُ فِينَا مُقِيمٌ.

بیّاغ الزطی می گوید ما خدمت حضرت صادق بودیم. مردی از ایشان درباره ی این آیات سؤال کرد به درستی که در این (داستان ها) نشانه هایی برای افراد با فراست و فهیم است و این بر سر راهی است برقرار و پابرجا. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند (ما اهل بیت خاندان وحی) باریک بین و با فراست و زیرک هستیم و این راه در خاندان ما برقرار و ثابت و پابرجا می باشد.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 248 حدیث 31، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 352 و بحارالانوار مجلد 7 صفحه 118 آمده است:

عن أبي بصير عن أبي عبدالله(علیه السلام) أن في الإمام آية للمتوسمين، و هو السبيل المقيم ينظر بنور الله و ينطق عن الله- لا يعزب عليه [عنه] شي ء مما أرادعیاشی به سند خود از ابابصیر روایت کرده است که امام صادق(علیه السلام) (در ذیل این آیه) فرمودند:

ص: 240

راستی که امام (برحق) آیه و نشانه ای برای متوسمین می باشند و او راه محکم و استوار است که به نور خداوند می نگرد و نطق او از طرف خداوند است.

3. تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 352 (در ذیل آیه) آمده است:

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ- وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ قال نحن المتوسمون و السبيل فينا مقيم- و السبيل طريق الجنة

ما اهل بیت افرادی هستیم که از اسرار الهی مطلعیم و سبیل (الهی) در ما مقیم است و سبیل راه بهشت است.

4. در کتاب کافی مجلد 1 صفحه 438 حدیث 3، الف آیات صفحه 176، ترجمه ی تفسیر برهان مجلد صفحه 361

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِمَامِ فَوَّضَ اللَّهُ إِلَيْهِ كَمَا فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ نَعَمْ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُ فِيهَا وَ سَأَلَهُ آخَرُ عَنْ تِلْكَ الْمَسْأَلَةِ فَأَجَابَهُ بِغَيْرِ جَوَابِ الْأَوَّلِ ثُمَّ سَأَلَهُ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِغَيْرِ جَوَابِ الْأَوَّلَيْنِ ثُمَّ قَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَعْطِ بِغَيْرِ حِسابٍ وَ هَكَذَا هِيَ فِي قِرَاءَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَحِينَ أَجَابَهُمْ بِهَذَا الْجَوَابِ يَعْرِفُهُمُ الْإِمَامُ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ يَقُولُ- إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ لَا يَخْرُجُ مِنْهَا أَبَداً ثُمَّ قَالَ لِي نَعَمْ إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا أَبْصَرَ إِلَى الرَّجُلِ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ لَوْنَهُ وَ إِنْ سَمِعَ كَلَامَهُ مِنْ خَلْفِ حَائِطٍ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ مَا هُوَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ- وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ (1) وَ هُمُ الْعُلَمَاءُ فَلَيْسَ يَسْمَعُ شَيْئاً مِنَ الْأَمْرِ يَنْطِقُ بِهِ إِلَّا عَرَفَهُ نَاجٍ أَوْ هَالِكٌ فَلِذَلِكَ يُجِيبُهُمْ بِالَّذِي يُجِيبُهُمْ.

ص: 241


1- . سوره روم آیه 21

189. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «سبع مثانى و القرآن العظيم» است

سوره حجر آيه 87

وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِي وَ القُرْآنَ العَظِيمَ

(اى پيامبر) و ما سبع مثانى و قرآن عظيم را بر تو فرستاديم.

1. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 250 و تفسير برهان مجلد 2 صفحه 354 حديث 8، آمده است:

عياشى باسناده عن يونس بن عبدالرحمن، عن من رفعه قال: سالت اباعبداللّه عليه السلامعن قول اللّه تعالى: «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِي وَ القُرْآنَ العَظِيمَ» قال: انّ ظاهرها الحمد و باطنها ولد الولد و السابع منها القائم(علیه السلام).

عياشى به سند خود از يونس بن عبدالرحمن، از كسى كه آن را مرفوع نموده آورده است كه گفت: از حضرت ابوعبداللّه امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند: «(اى پيامبر) و ما هفت آيت مثانى و قرآن عظيم را بر تو فرستاديم.» پرسيدم، فرمود: «ظاهر آن سوره حمد است و باطن آن فرزند فرزند و هفتمين آن ها حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 250 و تفسير برهان مجلد 2 صفحه 354 حديث 10، آمده است:

وعنه باسناده عن القاسم بن عروة، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قول اللّه عزّوجلّ: «وَلَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِي وَ القُرْآنَ العَظِيمَ» قال: سبعة من الائمة [ائمةٍ] و القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

و از اوست (عياشى) به سند خود از قاسم بن عروة، از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) كه درباره قول خداى عزوجل: «(اى پيامبر) و ما هفت آيه مثانى و قرآن عظيم را بر توفرستاديم.»، فرمود: هفت تن از امامان و قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) [كه هفتمين آن ها قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.].

3. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 250 و تفسير برهان مجلد 2 صفحه 354 حديث 9، آمده است:

ص: 242

و عنه باسناده قال حسّان العابد [العامرى]: سألت اباجعفر(علیه السلام) عن قول اللّه: «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِي وَ القُرْآنَ العَظِيمَ» قال: ليس هكذا تنزيلها. انّما هى «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ المَثانِي وَ القُرْآنَ العَظِيمَ»، نحن هم «وَ القُرْآنَ العَظِيمَ»، ولد الولد.

و از اوست به سند خود آورده، گويد: حسّان عابد [عامرى] گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداوند: «(اى پيامبر) ما هفت آيت مثانى و قرآن عظيم را بر تو فرستاديم.»، پرسيدم. فرمود: همانا تنزيل آيه چنين است: «و ما هفت آيه مثانى بر تو فرستاديم». ماييم آن مثانى؛ «و قرآن عظيم»، فرزند فرزند است.

همان طورى كه از مجموعه احاديث بالا استنباط مى شود، قرآن كريم يك تنزيل دارد و يك تأويل كه تنزيلش براى عوام است.

4. در بحار الانوار مجلد 92 صفحه 103 حديث 78 و كتاب ميزان الحكمة مجلد 8 صفحه 94، آمده است:

قال الصادق(علیه السلام): كتاب اللّه عزوجل على اربعة اشياء على «العبارة» و «الاشارة» و «اللطائف» و «الحقايق»؛ فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولياء و الحقايق للانبياء.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: كتاب خداوند عزوجل بر چهار وجه نازل شده است؛ بر «عبارات»، «اشارات»، «لطائف» و «حقايق»؛ عباراتش براى عوام است، اشاراتش براى خواص است، لطائفش براى اوليا است و حقايقش براى انبيا است.

حال سؤال مى شود چه كسى مى داند عبارات و اشارات و لطائف و حقايق قرآن چيست و كدامند؟ خود قرآن در سوره رعد آيه 43، مى فرمايد:

«كَفى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» پس كسى مى داند كه «و من عنده علم الكتاب» باشد؛ يعنى، كسى كه علم كتاب در نزد اوست.

حال سؤال مى شود سبع مثانى و القرآن العظيم چيست؟

در تفسير عياشى و تفسير برهان: ان ظاهرها الحمد ولد الولد و السابع منها القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

فرزند فرزند هفتمين آن ها قائم آل محمّد است.باز در تفسير عياشى و تفسير برهان آمده است: ليس هكذا تنزيلها. انّما هى و لقد آتيناك سبعاً المثانى نحن هم، و القرآن العظيم ولد الولد.

ص: 243

190. حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مأمور به معرفى امامان و حجه

190. حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مأمور به معرفى امامان و حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند

سوره حجر آيه 92

فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ عَمّا كانُوا يَعْمَلُونَ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ المُشْرِكِينَ

پس به پروردگارت سوگند هر آينه از همه ايشان سؤال و پرسش و بازخواست خواهم كرد. از ايشان سؤال مى شود از آنچه کرده اند، پس تو به پاخيز به آنچه كه به تو دستور داده شده است.

در اين آيات ابتدا خداوند مى فرمايند: از همه سؤال خواهد شد. سپس، به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند: به آن چيزى كه به تو دستور داده شده است قيام كن و انجام بده و به همه برسان و از مشرکین اعراض کن.

1. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 325 نوشته است:

خبر داد ما را عقيل و عقيل مى گويد خبر داد ما را على و على از محمّدبن عبيداللّه... از سفيان و او از سدى درباره فرموده خداوند متعال: «فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» گفت: از ولايت على(علیه السلام) (سؤال و بازخواست و پرسش خواهد شد) «عَمّا كانُوا يَعْمَلُونَ» از ايشان درباره اعمالشان در دنيا و پيروى نكردن از دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله) در مورد ولايت علی(علیه السلام) و همچنين مخالفت با على سؤال مى گردد.

سپس خداوند فرمودند: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ» پس به پاخيز به آنچه دستور داده شدى، سدى گويد: ابوصالح گفت: ابن عباس گويد: خداوند به پيامبرش دستور فرمود كه قرآن را آشكار فرمايد وبرترى هاى اهل بيتش را نيز، همان طور كه قرآن را آشكار مى فرمايد، ظاهر سازد. توجه کنید، رسول خدا هم به امر الهی باید هم امر قرآن و هم امر امامت و ولایت و مقام اهل بیت را ظاهر کند.

ص: 244

حضرت مهدى حجه بن الحسن العسكرى(عج) يكى از اهل بيت(علیهم السلام) است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بهترين تعريف ها را درباره ايشان مى فرمايند و مقام و مرتبه و منزلت ايشان را تذكر داده اند. اين احاديث به وفور و به طور متواتر در كتب اهل سنت موجود است. مثلا:

شيخ الاسلام حميدى در «الجمع بين الصحيحين» و متقى هندى در كتاب «كنز العمال» و زمخشرى در «ربيع الابرار» و امام احمد حنبل در «مسند» و شعرانى مصرى شافعى در كتاب «اليواقيت و الجواهر» و ده ها كتاب ديگر نقل كرده اند:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله):... من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهلية، ميتة الكفر و النفاق.»

هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد (مانند كسى است كه در زمان) جاهليت مرده است و او در كفر و نفاق مرده است.

2. در فرائد السمطين نوشته شيخ الاسلام حموينى شافعى صفحه 448 و ينابيع المودة صفحه 494 و كتاب اليقين، آمده است:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): انّ عليّاً امام امتى من بعدى و من ولده القائم المنتظر.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: همانا بعد از من (يعنى بلافاصله بعد از من) على(علیه السلام) امام خواهد بود و قائم منتظر(عج) از فرزندان اوست.

3. على بن شهاب همدانى شافعى در كتاب مودة القربى باب 56 مودة دهم صفحه 258 و شيخ الاسلام الحموينى شافعى در كتاب فرائد السمطين مجلد 2 صفحه 313 حديث 564 آورده اند:

قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): انا سيد المرسلين و على بن ابى طالب سيد الوصين و انّ اوصياء لى بعدى اثنى عشر، اوّلهم على بن ابى طالب و آخرهم القائم.

على بن ابى طالب(علیه السلام) سيد اوصيا است و همانا اوصيا بعد از من دوازده نفرند، اول آن ها على بن ابى طالب(علیه السلام) و آخر آن ها قائم منتظر(عج) است.

4. در كتاب فرائد السمطين نوشته الحموينى شافعى، كتاب عرف الوردى فى اخبار المهدى نوشته حافظ جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، كتاب البرهان فى علامات المهدى آخرالزمان نوشته علاء الدين متقى هندى و ينابيع المودة باب 78 صفحه 448 نوشته حافظ قندوزى حنفى، آمده است:من انكر خروج المهدى فقد كفر بما انزل على محمّد(صلی الله علیه و آله).

ص: 245

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر كس خروج مهدى(عج) را منكر شود، به تحقيق كافر شده بر آنچه كه بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

5. در صحيح ابى داود مجلد 4 حديث 284 صفحه 207، آمده است:

عن ام سلمه قالت: سمعتُ رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): يقول المهدى مِن عترتى مِن ولد فاطمه.

ام سلمه مى گويد: شنيدم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه آن حضرت فرمودند: مهدى از عترت و از خانواده من است و او از اولاد فاطمه(علیها السلام) است.

به هر حال رسول خدا به مأموريتش درباره مهدى(عج) به نحو احسن عمل فرمودند و خداوند ان شاءاللّه ما را هم به انجام وظايفمان يارى فرمايد تا كوتاهى نكنيم و امام زمان(عج) را به جهانيان بشناسانيم كه از افضل اعمال است. شیعه ی واقعی کسی است که پا جای پای رسول خدا بگذارد یعنی از ایشان پیروی کند. خداوند به رسول الله دستور می دهد فاصدع بما تؤمر به همه برسان آنچه به تو امر شده است از حضرت سؤال می کند این چه امر مهمی است که به شما امر می شود حضرت می فرمایند: امره الله ان یظهر القرآن و ان یظهر فضائل اهل بیته به من امر شده است، قرآن را ظاهر سازم و معرفی کنم و تالی قرآن را هم ظاهر سازم یعنی اهل بیت را معرفی کنم. تالی قرآن یعنی اهل بیت و هم اکنون نیز این وظیفه به عهده ی همه ی ما است که فضیلت قرآن را ظاهر سازیم و فضایل اهل بیت را آشکار نماییم و در حال حاضر فضایل حضرت بقیة الله الاعظم را ظاهر کنیم.

ص: 246

191. قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جبرائيل فرياد مى زند: «أتى امرُاللّه فلا تستعجلوهُ»

سوره نحل آيه 1

أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ

امروز فرمان خداوند آمد. پس عجله و شتاب نكنيد و آن را زور مشماريد و منزه و پاك و برتر است او از آنچه به او شرك مى ورزند.

1. ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى، مفسر و محدث و مورخ بزرگ اهل سنت، در كتاب دلائل الامامه صفحه 472 حدیث 464 مى گويد:

وَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ يُونُسَ الْخَزَّازُ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ قِيَامَ الْقَائِمِ بَعَثَ جَبْرَئِيلَ فِي صُورَةِ طَائِرٍ أَبْيَضَ، فَيَضَعُ إِحْدَى رِجْلَيْهِ عَلَى الْكَعْبَةِ، وَ الْأُخْرَى عَلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ، ثُمَّ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ: أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ قَالَ: فَيَحْضُرُ الْقَائِمُ فَيُصَلِّي عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ يَنْصَرِفُ، وَ حَوَالَيْهِ أَصْحَابُهُ، وَ هُمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا، إِنَّ فِيهِمْ لَمَنْ يَسْرِي مِنْ فِرَاشِهِ لَيْلًا، فَيَخْرُجُ وَ مَعَهُ الْحَجَرُ، فَيُلْقِيهِ فَتَعْشُبُ الْأَرْض

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى مى گويد: خبر داد ابوالمفضل محمّدبن عبداللّه گفت: محمّدبن همّام خبرمان داد گفت: جعفربن محمّدبن مالك، از على بن يونس خرّاز، از اسماعيل بن عمربن ابان، از پدرش، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه فرمودند: هرگاه خداوند اراده فرمايد و بخواهد كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند، جبرئيل را به شكل پرنده سفيدى مى فرستد. پس، او يك پاى بر خانه كعبه و پاى ديگر بر بيت المقدس مى گذارد. سپس با صداى بلند بانگ مى زند: «أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ» امر الهى آمد، پس آن را زور مشماريد. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: پس حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حاضر مى شود و

ص: 247

در مقام ابراهيم دو ركعت نماز مى گذارد، سپس در حالى كه در پيرامون ايشان اصحابش كه 313 نفر هستند، باشند. به درستى كه اصحاب او كسانى هستند كه شبانه از رختخواب خود هجرت مى كنند (طى الارض مى نمايند) پس بيرون مى روند. سنگى مخصوص است كه چون آن را بيفكند از زمين گياه مى رويد.

2. در كمال الدين و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 671 حدیث 18 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُ الْقَائِمَ(علیه السلام) جَبْرَئِيلُ يَنْزِلُ فِي صُورَةِ طَيْرٍ أَبْيَضَ فَيُبَايِعُهُ ثُمَّ يَضَعُ رِجْلًا عَلَى بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ رِجْلًا عَلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ ثُمَّ يُنَادِي بِصَوْتٍ طَلِقٍ تَسْمَعُهُ الْخَلَائِقُ أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ

امام ششم فرمود: نخستين كسى كه با قائم(علیه السلام) بيعت كند جبرئيل باشد. به صورت پرنده سفيدى فرود آيد و با او بيعت كند. سپس، يك پاى خود را بر مسجد الحرام گذارد و پاى ديگر را بر بيت المقدس و به آواز رسايى كه همه مردم مى شنوند، فرياد كند: «أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ»، امر خدا آمد در آن شتاب نكنيد.

3. در غيبت نعمانى صفحه 198 حديث 9، آمده است:

على بن احمد، عن عبيد اللّه بن موسى العلوى، قال: حدثنا على بن الحسن عن على بن حسان، عن عبدالرحمن بن كثير، عن ابى عبداللّه عليه السلام فى قول اللّه عزوجل: «أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ» قال: هو امرنا، امرالله عزوجل ان لا تستعجل به حتى يؤیده [اللّه] بثلاثة [اجناد]: الملائكة و المؤمنين و الرعب و خروجه عليه السلام كخروج رسول اللّه صلى الله عليه و آله، و ذلك قوله تعالى: «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالحَقِّ».

4. در كتاب الغيبة صفحه 198، آمده است:

و رواه العياشى باسناده عن ابان بن تغلب، عن ابى عبداللّه(علیه السلام): انّ اول من يبايع القائم(علیه السلام) جبرائيل(علیه السلام) ينزل عليه فى صورة طيرٍ بيضٍ فيبايعه و ساق الحديث الى آخره.

عيّاشى آن را روايت كرده به سند خود از ابان بن تغلب، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) كه فرمودند: نخستين كسى كه با قائم(علیه السلام) بيعت مى كند جبرائيل(علیه السلام) است، به صورت پرنده سفيدى بر آن حضرت فرود مى آيد، پس با آن جناب بيعت مى نمايد، و حديث را تا به آخر آورده است. آن گاه عياشى در دنباله حديث گفته: و در روايت ديگرى از ابان از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) آمده است.

ص: 248

192. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حجه الله و خلیفه الله

192. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حجه الله و خلیفه الله و امین بر اسرار الهی و کلمه تقوی و عروه الوثقی برای هدایت بشریت به سوی حق است

سوره نحل آیه 15

وَ أَلْقى فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَميدَ بِكُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون

و نیز کوه های بزرگ را در زمین بنهاد تا این که زمین شما را نلرزاند و شما مضطرب نشوید و در آن نهرها جاری نمود و راه ها را پدیدار ساخت. شاید شما هدایت شوید.

دانشمندان پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیده اند که زمین از قطعات مختلف تشکیل شده است و کوه هایی که بر روی آن قرار دارند مانند میخ های محکم و استوار این قطعات را به هم وصل می کنند و از پراکندگی این قطعات جلوگیری می کنند و سبب آرامش انسان روی کره ی زمین می شوند. لذا خداوند در قرآن کریم سوره نباء آیات 6 و7 می فرمایند: أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً (6) وَ الْجِبالَ أَوْتاداً

آیا ما زمین را برای شما مهد آرامش و راحتی مانند (گاهواره) قرار ندادیم و کوه ها را مانند میخ های محکم قرار ندادیم (که این میخ ها آن قطعات را به هم وصل می کنند. پس کوه ها مایه ی آرامش و راحتی زمین و اهل زمین هستند. اما آن چیزی که کل عالم هستی را از نابود شدن جلوگیری می کند فیض الهی است که این فیض ابتدا وارد وجود حجةالله، بقیةالله و ... می شود سپس این فیض وارد وجود جماد و نبات و حیوان و انسان می گردد و نمی گذارد آن ها نابود شوند. این فیض است که هستی را نگاه می دارد.

1. در تفسیر شریف لاهیجی صفحه 704 مجلد 2 آمده است:وَ أَلْقى فِي الْأَرْضِ و افکند در زمین رَواسِيَ روایتی کوه های بلند را أَنْ تَميدَ بِكُمْ ای کراهة أَنْ تَميدَ بِكُمْ... یعنی تا آن زمین متحرک و مضطرب نگردد...

ص: 249

و در احادیث اهل بیت متکرر الورود است که خدای متعال ائمه ی هدی را ارکان ارض گردانیده تا آن که ارض به جای خود باشد و حرکت نکند. بنابراین مراد از رَواسِيَ ائمه ی معصومین(علیهم السلام) خواهند بود ...

2. در تفسیر صافی در ذیل این آیه چنین آورده است:

در کافی از امام صادق روایت کرده است که فرمودند: همانا خداوند ائمه ی معصومین(علیهم السلام) را ارکان و ستون های زمین قرار داده تا اهل زمین از اضطراب و لغزش های روحی در امان بمانند.(1)

و در کمال الدین از امام باقر روایت شده است که فرمودند: اگر امام یک لحظه در روی زمین وجود نداشته باشند زمین دچار تشویش و اضطراب می شود و تمام اهل خود را فرومی برد همان طور که دریا اهل خود را فروبرده و غرق می کند.(2)

3. در کمال الدین مجلد 1 باب 21 صفحه 201 حدیث 1 آمده است:

... عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ سَاعَةً لَسَاخَتْ.

ابی حمزه می گوید به حضرت امام صادق(علیه السلام) عرض کردم زمین می تواند بدون امام باقی بماند؟ حضرت فرمودند: اگر زمین یک لحظه بدون امام باشد (همه چیز را) در خود فرومی برد.

4. کمال الدین مجلد 1 باب 21 صفحه 202 حدیث 4 آمده است:

... عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ لَهُ فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ فِي آخِرِهِ وَ لَوْ لَا مَنْ عَلَى الْأَرْضِ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ لَنَفَضَتِ الْأَرْضُ مَا فِيهَا وَ أَلْقَتْ مَا عَلَيْهَا إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو سَاعَةً مِنَ الْحُجَّةِ.

حضرت صادق(علیه السلام) در ضمن حدیثی درباره ی امام حسین(علیه

السلام) و در پایان آن فرمودند: اگر حجت های خداوند بر روی زمین نباشد زمین هرچه را در آن است پرتابمی کند (بتکاند) و آنچه بر آن است بدور اندازد. به راستی زمین یک لحظه (ساعة) خالی از حجت نیست.

5. در کمال الدین مجلد 1 باب 21 صفحه 202 حدیث 6 آمده است:

ص: 250


1- . کافی مجلد 1 صفحه 197 احادیث 2 و 3
2- .[2] کمال الدین مجلد 1 باب 21 صفحه 202 حدیث 3

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ ... قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ خُلَفَاؤُهُ فِي عِبَادِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ نَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ وَ أَعْلَامُهُ فِي بَرِيَّتِهِ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ مِنَّا ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ وَ لَوْ خَلَتْ يَوْماً بِغَيْرِ حُجَّةٍ لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ.

حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: ما حجت ها خداوند در میان خلق او هستیم و ما خلفا و جانشین خداوند در میان بندگانش می باشیم و ما امنا و امینان بر اسرار او هستیم ما کلمه ی تقوای خداوندیم ما عروة الوثقی حضرت حق می باشیم. ما شاهدان الهی (بر بندگان) هستیم و نشانه ها و علامت های خداوند بر بندگانیم که آن ها به وسیله ی ما هدایت می شوند. (مانند علامتی که در یک بیابان راهنمای مردم باشد.) به ما خداوند زمین و آسمان را نگاه می دارد که فرونریخته و از جای خود دور نشوند باران (رحمت) خداوند ابتدا به ما نازل شده (سپس از ما) به خلق می بارد (رحمت خداوند ابتدا به ما نازل شده) پس از ما به سمت مخلوقات نشر پیدا می کند.

وَ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ مِنَّا ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ وَ لَوْ خَلَتْ يَوْماً بِغَيْرِ حُجَّةٍ زمین هرگز از خالی از حضرت قائم از ما نیست که او یا آشکار است یا پنهان. اگر زمین یک روز بدون حجت باشد اهلش را فرومی برد مانند موج دریا که اگر کسی روی آن باشد فرورفته و غرق می شود.

6. در کمال الدین مجلد 1 باب 21 صفحه 203 حدیث 10 آمده است:

... عَنْ حَمْزَةَ الطَّيَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة

حمزه طیار می گوید: شنیدم از حضرت صادق(علیه السلام) که فرمودند: اگر نماند از مردم زمین مگر دو نفر، یکی از آن دو حجة الله خواهد بود.

ص: 251

193. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از «علامات» است كه به وسيله آن راهنمايى مى شوند

سوره نحل آيه 16

وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ»

و ايشان (به وسيله) علامات و نشانه ها و (به وسيله) نجم و ستاره هدايت و راهنمايى مى شوند.

خداوند علامت و نجم را که ستاره باشد قرار داده است که به وسیله ی آن هدایت و راهنمایی شوند. این آیه دارای تنزیل آن خورشید و ماه و ستارگان هستند که انسان ها در دریا و بیابان ها و صحراها به وسیله ی آن ها هدایت می شوند و ستارگانی مانند ثریا و جَدی و بنات النعش فرقدین و شعرتین و سماکین و غیره که هنوز در دریاها و صحراها برای دریانوردان و صحرانوردان نقش دارند و ستاره ی جدی قبله را نشان می دهد. ابن عباس می گوید از رسول خدا پرسیدم. حضرت فرمودند: الجدی علامة قبلتکم و به یهتدون فی برّکم و بحرکم یعنی به وسیله ی جدی علامت قبله ی شماست که به وسیله ی آن در صحرا و دریا راه می یابید.

قتاده می گوید: ستارگان خلقشان برای سه چیز بوده است: الف) زینت آسمان ب) رُجوم شیاطین ج) علاماتی که به آن راه بیابند و به طوری کلی ستاره­­ها فصل ها را تعیین می کنند ماه ها را تعیین می کنند روز و شب ها را تعیین می کند دقت کنید که علامه مجلسی در توحید مفضل صفحه 132 از امام صادق آورده است که فرمودند: فکر کن در ستارگان که بعضی وقت ها ظاهر می شوند و بعضی وقت ها پنهان می شوند مانند شَعرا و جوزا و سهیل. زیرا اگر همگی در یک وقت ظاهر می شدند استدلال به ظهور هر یک بر فصول و احوال مختلف نتوان کرد. چنان که به طلوع بعضی استدلال کنند بر نَزَج میوه ها و به برخی برپاکردن شتران و به بعضی دخول فصل ها و احوال مختلفه نتوان نمود.

ص: 252

به هر حال ظاهر این آیه در مورد ستارگان است و راه یافتن انسان ها در بحر و بر می باشد اما باطن آن رسول خدا و ائمه ی اثنی عشر می باشند که يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاء(1) و وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها(2)

1. در کتاب شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 327 و در ترجمه ی آن صفحه 286 حدیث 454 آمده است: (در ص 287 کتاب ح1 ابتدا این حدیث نوشته شود سپس ترجمه ی از کتاب نوشته شود.)

فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي حُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ يُونُسَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ سَالِم عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ قَالَ النَّجْمُ مُحَمَّدٌ وَ الْعَلَامَاتُ الْأَوْصِيَاءُ(علیه السلام)

حاكم حسكانى مى گويد: فرات بن ابراهيم كوفى گفت: از حسين بن سعيد، از هشام ابن يونس، از حيان بن سرير، از سالم، از ابان بن تغلب كه ايشان گفت: به حضرت ابى جعفر محمّدبن على الباقر(علیه السلام) گفتم: (منظور خداوند از اين آيه چيست؟) «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ»، «و ايشان به وسيله علامات و نشانه ها و به وسيله نجم و ستاره هدايت و راهنمايى مى شوند». حضرت فرمودند: در اين آيه (منظور از) نجم محمّد صلى الله عليه و آله وسلم است و منظور از علامات و نشانه ها، جانشينان و خلفا (و امامان) آن حضرت مى باشند.

پس طبق اين حديث منظور از «علامات»، امامان اثنى عشر و جانشينان آن حضرت هستند. در حال حاضر، وجود اقدس ولى عصر(عج) از علامات خداوندى است كه مردم به وسيله آن راهنمايى مى شوند، فيض خداوند به وسيله او به بشر مى رسد و بشر به وسيله اين علامات به سوى خداوند هدايت مى گردد.

2. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 296 باب «الائمة(علیهم السلام) هم العلامات...»، آمده است:

الحسين بن محمّد الاشعرى، عن معليّبن محمّد، عن ابيداوود المسترق قال: حدثنا داوود الحصّاص قال: سمعت اباعبداللّه(علیه السلام) يقول: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» قال: النجم رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و العلامات هم الائمة(علیهم السلام).داوود حصّاص گويد: از امام صادق(علیه السلام) راجع به آيه 16 از سوره نحل: «و علاماتى گذاشت و به وسيله ستاره هدايت شوند.» پرسيدم. فرمود: ستاره رسول خدا است و علامات ائمه(علیهم السلام) مى باشند.

ص: 253


1- . سوره نور آیه 35
2- .[2] سوره زمر آیه 69

3. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 296 حديث 2 باب «الائمة(علیهم السلام) هم العلامات...»، آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن الوشاء، عن اسباط بن سالم قال: سأل الهيثم اباعبداللّه(علیه السلام) و انا عنده عن قول اللّه عزوجل: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» فقال(علیه السلام): رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) النجم و العلامات هم الائمة(علیهم السلام).

هيثم از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل: «و علاماتى گذاشت و به وسيله ستاره هدايت شوند.» پرسيدم. امام(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ستاره است و ائمه(علیهم السلام) علاماتند.

4. در منتخب الاثر باب 8 صفحه 100 حديث 3، آمده است:

كفاية الاثر، محمّدبن عبداللّه بن المطلب و احمدبن محمّدبن عبيد اللّه بن الحسن بن عياش الجوهرى، عن محمّدبن لاحق اليمانى، عن ادريس بن زياد السبيعى، عن اسرائيل بن يونس بن ابى اسحق السبيعى، عن جعفربن زبير، عن القاسم بن سليمان، عن سلمان الفارسىH قال: خطبنا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) فقال: معاشر الناس، انّى راحل عنكم عن قريب و منطلق الى المغيب اوصيكم فى عترتى خيراً و اياكم و البدع فانّ كل بدعة ضلالة و كلّ ضلالة و اهلها فى النار. معاشر الناس، مَن افتقد الشمس فليتمسك بالقمر و من افتقد القمر فليتمسك بالفرقدين و من افتقد الفرقدين فليتمسك (فاذا فقدتم الفرقدين فتمسكوا نخ) بالنجوم الزاهرة بعدى اقول قولى هذا و استغفر اللّه لى و لكم قال فلما نزل عن منبره (المنبر نخ) تبعته حتى دخل بيت عايشة. فدخلت عليه و قلت: بابى انت و امى يا رسول اللّه، سمعتك تقول إذا افتقدتم الشمس فتمسكوا بالقمر و اذا افتقدتم القمر فتمسكوا بالفرقدين و اذا افتقدتم الفرقدين فتمسكوا بالنجوم الزاهرة فما الشمس و ما القمر و ما الفرقدان و ما النجوم الزاهرة فقال اما الشمس فانا و اما القمر فَعَلى(علیه السلام) و اذا افتقدتمونى فتمسكوا به بعدى و اما الفرقدان فالحسن و الحسينC فاذا افتقدتم القمر فتمسكوا بهما و اما النجوم الزاهرة فا(فهم نخ) لائمة التسعة من صلب الحسين عليهم السلام و التاسع مهديهم ثم قال: انهم هم الاوصياء و الخلفاء بعدى ائمة ابرار عدد اسباط يعقوب(علیه السلام) و حوارى عيسی(علیه السلام). قلت: فسمّهم لى يا رسول اللّه. قال: اولهم و سيدهم على بن ابى طالب(علیه السلام) و سبطاى (و نخ)، بعدهما زين العابدين على بن الحسينC و بعده محمّدبن على باقر علم النبين و الصادق جعفربن محمّد و ابنه الكاظم سمى موسى بن عمران و الذى يقتل بأرض خراسان (غربة ابنه نخ) عليّ، ثم ابنه محمّد و الصادقان علي و الحسن و الحجة القائم المنتظر فى غيبته. فانهم عترتى من دمى و لحمى علمهم علمى و حكمهم حكمى من آذانى فيهم فلا اناله اللّه تعالى شفاعتى.سلمان فارسىw مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آخرين خطبه زندگيشان فرمودند: اى مردم، من به زودى از بين شما رحلت خواهم كرد. پس بشنويد و به هر كس كه غايب است برسانيد. من وصيت مى كنم شما را بر عترتم كه آن ها براى شما خير هستند و بپرهيزيد از هر گونه بدعت كه همه بدعت ها گمراهى است و همه گمراهى ها و اهل آن در آتش(جهنم) قرار خواهند گرفت.

ص: 254

سلمانw مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از منبر پايين آمدند و من با او آمدم. ايشان داخل خانه عايشه شدند، من هم با ايشان داخل شدم و به ايشان گفتم: يا رسول اللّه، پدر و مادرم فداى شما شود. من شنيدم كه شما فرموديد: هنگامى كه خورشيد از بين شما رفت به ماه تمسك جوئيد و هنگامى كه ماه از بين شما رفت به فرقدين چنگ بزنيد و هنگامى كه فرقدين از بين شما رفت به بقيه ستاره ها چنگ بزنيد، منظور از اين ها چه بود؟ حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اما خورشيد من هستم و ماه «قمر» على(علیه السلام) است. زمانى كه من از بين شما رفتم به او چنگ بزنيد. بعد از من. اما، فرقدان حسن و حسينC هستند، هنگامى كه ماه رفت به آنها چنگ بزنيد و اما ستاره هاى روشن، آن ها اوصيا و خلفاى بعد از من هستند. آن ها امامان نيكوكار كه تعدادشان به اندازه فرزندان يعقوب(علیه السلام) (دوازده پسر) و حواريون حضرت عيسى(علیه السلام) (دوازده حوارى) هستند. گفتم: يا رسول اللّه، نام هاى آن ها را بيان بفرماييد. حضرت صلى الله عليه و آله فرمودند: اول آن ها و آقاى آن ها على بن ابى طالب(علیه السلام) است و بعد از او دو پسرش(حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) هستند. بعد از اين دو نفر، زين العابدين على بن الحسين(علیه السلام) است و بعد از او محمّدبن على باقر علم النبين است و بعد از او جعفربن محمّد صادق است و بعد از او فرزندش كاظم است كه او را به اسم موسى بن عمران مى خوانند و بعد از او پسر اوست كه به نام على است و در سرزمين خراسان او را به قتل مى رسانند (در حال غربت). بعد از او پسرش محمّد است. بعد از او على (هادى) است. پس از او حسن (عسكرى) است و بعد از او حجة قائم منتظر است كه او غيبت دارد. اين ها عترت و خانواده من هستند. آن ها از خون من و از گوشت من هستند. علم آن ها، علم من است. حكم آن ها، حكم من است. هر كس اين ها را بيازارد، شفاعت من شامل حالش نمى شود.5. در تفسیر کوفی، صفحه 233 حدیث 311 آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّهْرِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ [قَالَ النَّجْمُ فَالنَّجْمُ] رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْعَلَامَاتُ الْوَصِيُّ بِهِ يَهْتَدُون

6. در تفسیر مجمع البیان در ذیل این آیه آمده است:

قال: ابوعبدالله: نحن العلامات و النجم رسول الله و قال: إنّ الله جعل النجوم أماناً لأهل السماء و جعل اهل بیتی أماناً لأهل الارض.

ص: 255

194. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر حتمی خداوند

194. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر حتمی خداوند است و برای کفار عذاب است

سوره نحل آیه 33 و 34

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (33) فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ(34)

آیا کسانی که به قیامت و عالم آخرت ایمان نداشتند، انتظار می کشند که ملائکه ای غیر از ملائکه عذاب برای قبض روح آن ها فرود آیند؟ و یا این که انتظار می کشند که امر خاص خداوند بیاید؟ همان طور که شرک ورزیدند و پیامبر را تکذیب می کنند همان گونه با آن ها رفتار خواهد شد و خداوند با هلاک نمودن آن ها به ایشان ظلم نکرده است بلکه خودشان (با کیفر) کفر ورزیدن و ارتکاب معاصی به هلاکت و نابودی رسیدند (هر عملی را عکس العملی است عکس عمل کفر ورزیدن و معاصی خداوند را انجام دادن نابودی است.

در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 384 و تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 134 و الایقاظ من الهجة صفحه 253 باب 9 حدیث 34 آمده است:

محمدبن مسلم از حضرت اباجعفر(علیه السلام) امام باقر درباره ی این آیه روایت می کند که آن حضرت فرمودند که قیام و انقلاب حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (یکی از مصادیق عام این آیه است و خداوند می فرمایند تا آن که به کیفر اعمال زشت خود رسیدند و آن عذابی که بر آن مسخره می کردند که به آن ها احاطه کرده و آن ها را فراگرفت و این عذاب در هنگام رجعت است.اگر در آیه ی مبارکه و حدیث شریف دقت کنید چند نکته مشاهده می کنید:

ص: 256

اول این که هر عملی را عکس العملی است و عکس العمل کفرورزیدن و معاصی حضرت حق کردن و نافرمانی و سرکشی کردن چیزی جز هلاکت و عذاب از چند جهت به وقوع بپیوندند.

دوم این که این هلاکت و عذاب از چند جهت به وقوع می پیوندد.

1. هنگام مردن و قبض روح شدن الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ(1)

هنگام مرگ ملائکه ی عذاب جان آن ها را به سختی می گیرند.

2. عذاب دیگر آن ها به دست حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ظهور آن حضرت برای آن ها عذاب است و آن ها را آن حضرت عذاب می کنند، اما این عذاب عکس العمل کفر خودشان می باشد.

3. عذاب دیگر در رجعت است(2) و افراد پست و فرومایه که ظالمان بزرگ هستند در هنگام انقلاب ایشان رجعت کرده و عذاب می شوند و در دوران رجعت رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) نیز این رجعت وجود دارد.

ص: 257


1- . سوره نحل آیات 28 و 29
2- . نویسنده کتابی به نام امام مهدی آغازگر رجعت نوشته است که برای تحقیق بیشتر می توانید به آن مراجعه کنید.

195. خروج سفيانى يكى از علامات ظهور است

سوره نحل آيه 38

«وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ»

و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد. بلى البته وعده الهى حق است، وليكن بيشتر مردمان نمى دانند.

1. ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى (مفسر، محدث و مورخ بزرگ اهل سنت) در كتاب دلائل الامامه صفحه 248، مى گويد:

اخبرنى ابوالحسن على بن عبداللّه هبة اللّه قال: حدثنا ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى عن فضيل بن يسار قال: قلت لأبى عبداللّه: خرج السفيانى ما تأمرنى؟ قال: اذا كان ذلك كتبت اليك قلت: اعلمنى آية كتابك (كيف اعلم انه كتابك) قال: اكتب اليك بعلامة كذا و كذا و قرأ آية من القرآن. قال: فقلت لفضيل: ما تلك الآية؟ قال: ما حدثت بها احداً غير بريد العجلى. قال زراره: انا احدثك بها هى: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً». قال: فسكت الفضيل و لم يقل لا و لا نعم.

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى گويد: ابوالحسن على بن عبداللّه هبه اللّه خبر كرد، گفت ابوجعفر محمّدبن على بن الحسين ابن موسى بابويه قمى خبر داد و گفت: پدرم از سعدبن عبداللّه براى ما نقل كرد و او گفت: يعقوب بن يزيد برايمان حديث آورد گفت: محمّدبن ابى عمير، از عمربن اُذينه، از فضيل بن يسار گفت: به حضرت ابى عبداللّه جعفربن محمّد الصادق(علیه السلام) گفتم چنانچه سفيانى خروج كند شما به من چه دستورى مى دهيد؟ حضرت(علیه السلام) فرمودند: هرگاه چنين شد، براى تو خواهم نوشت. عرض كردم: نشانه نامه خود را برايم بگوييد (كه من بدانم آن نامه از جانب شماست). حضرت(علیهالسلام) فرمودند: فلان علامت و فلان نشانه را براى تو خواهم نوشت و آن گاه حضرت آيه اى از قرآن خواندند. به

ص: 258

فضيل گفتم: آن آيه چيست؟ گفت: آن را جز بريد عجلى به هيچ كس ديگر نگفته ام، ولى زرارهw به من گفت: من برايت مى گويم آن آيه كدام است. آيه «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً» «وآنان با مبالغه وتأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد، پس از مرگ زنده، نخواهد كرد. بلى و البته وعده الهى حق است.» و فضيل ساكت ماند و آرى و نه نگفت.

2. در كتاب روضه كافى صفحه 50، آمده است:

محمّدبن يعقوب بالسناده عن سهل، عن محمّد، عن ابى بصير قال: قلت لأبى عبداللّه عليه السلام (قوله تبارك و تعالى): «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ» قال: فقال لى: يا ابا بصير، ما تقول فى هذه الآية؟ (قال:) قلتُ: انّ المشركين يزعمون و يحلفون لرسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم انّ اللّه لا يبعث الموتى. قال: فقال: تباً لمن قال هذا [سهلهم] هل كان المشركون يحلفون بالله ام بالّلات و العزى؟ قال قلتُ: جعلتُ فداك، فاوجدنيه، قال فقال: يا ابابصير، يوقد قام قائمنا بعث اللّه اليه قوماً من شيعتنا تباعُ سيوفهم على عوا تقهم فيبلغ ذلك قوماً من شيعتنا لم يموتوا فيقولون بعث فلانٌ و فلانٌ من قبورهم مع القائم(عج)، فَ [يَ] بْلُغُ ذلك قوماً من عدوّنا، فيقولون: يا معشر الشيعة: ما اكْذَبكُم؟ هذه دولتكم و انتم تقولون فيها الكذب، لاواللّه ماعاش هؤلاء ولا يعيشون الى يوم القيامة، قال: فحكى اللّه قولهم [فقال] :«وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ».

محمّدبن يعقوب به سند خود از سهل، از محمّد، از پدرش، از ابوبصير روايت كرده كه گفت: به حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) عرضه داشتم: اينكه خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد، بلى البته وعده الهى حق است وليكن بيشتر مردمان نمى دانند.» منظور چيست؟ فرمود: اى ابوبصير، در اين باره چه مى گويى (چه مى گويند)؟ عرض كردم: مشركين مى پندارند و سوگند مى خورند براى رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) كه خداوند هرگز مردگان را زنده نخواهد كرد. حضرت(علیه السلام) فرمودند: مرگ بر كسى كه چنين سخنى مى گويد، از آن ها بپرس كه آيا مشركين به اللّه قسم مى خوردند يا به لات وعزّى؟ ابوبصير مى گويد گفتم: فدايت شوم، پس برايم (معنى آيه را) بيان فرما. فرمود: اى ابوبصير، هنگامى كه قائم ما(عج) به پاخيزد، خداوند گروهى از شيعيان ما را براى او بر انگيزد و زندهكند كه گيره هاى

ص: 259

شمشيرهايشان بر روى شانه هايشان است، چون اين خبر به قومى از شيعيان ما كه نمرده باشند، برسد، به يكديگر گويند: فلان و فلان از قبرهايشان برانگيخته شدند و آن ها با قائم(عج) هستند. اين سخن به گوش گروهى از دشمنان ما برسد، آن ها گويند: اى گروه شيعيان، چقدر دروغگو هستيد! اين دولت و حكومت شماست و شما دروغ مى گوييد! نه واللّه، اين ها كه شما مى گوييد زنده نشده و نخواهند شد تا روز قيامت، پس خداوند گفتار آن ها را حكايت كرده (مى فرمايد): «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد، زنده نخواهد كرد.»

3. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 259، آمده است:

و رواه العياشى بالسناده عن ابى بصير، عن ابى عبداللّه فى قوله: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ» قال: ما يقولون فيها؟ قلتُ: يزعمون انّ المشركين كانوا يحلفون لرسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم انّ اللّه لا يبعث الموتى، قال: تبّا لمن قال: هذا ويلهم هل كان المشركين يحلفون بالله ام باللات و العزّى؟ قلتُ: جعلتُ فداك، فاَوجدنيه اعرفُهُ، قال: لو قام قائمنا بعث اللّه اليه قوماً من شيعتنا قبايع سيوفهم على عواتقهم فَ [يَ ]بلُغُ ذلك قوما من شيعتنا لم يموتوا فيقولون بعث فلانٌ و فلانٌ من قبورهم مع القائم(عج)، فبلغ ذلك قوما من اعدائنا فيقولون: يا معشر الشيعة، ما اكذبكم؟ هذه دولتكم و انتم تكذبون فيها، لا واللّه، عاشوا و لا يعيشون، الى يوم القيامة، فحكى اللّه قولهم: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ».

عيّاشى آن را به سند خود از ابوبصير، از حضرت ابى عبدالله امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه درباره فرموده خداوند «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد.»، فرمودند: درباره آن چه مى گويند؟ عرضه داشتم: مى پندارند كه مشركين براى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوگند ياد مى كردند كه خداوند مردگان را زنده نخواهد ساخت، (امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مرگ بر آنكه چنين بگويد. واى برآن ها. آيا مشركين به اللّه سوگند ياد مى نمودند يا به «لات» و «عزّى»؟ عرض كردم: فدايت گردم، پس آن را برايم روشن ساز تا بشناسم. فرمود: چون قائم(عج) به پاخيزد، خداوند قومى از شيعيانمان را برخواهد انگيخت كه گيره هاى شمشيرهايشان برروى شانه هايشان است، پس اين خبر به گروهى از شيعيانمان كه نمرده اند، مى رسد تا به يكديگر گويند: فلانى و فلانى از قبرهايشان برانگيخته شدند وايشان با حضرت قائم(عج) هستند.

ص: 260

چون اين سخن به گوش گروهى از دشمنانمان برسد، آن ها گويند: اى گروه شيعيان، شما چقدر دروغگو هستيد! اين دولت و حكومت شماست و دروغ مى گويند! نه واللّه، اين ها كه شما مى گوييد، زنده نشده و نخواهند شد تا روز قيامت. پس خداوند گفتار آن ها را حكايت فرموده كه: «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند.».

4. در كتاب تفسير عيّاشى مجلد 2 صفحه 259، آمده است:

عنه بالسناده عن (ابى) عبداللّه صالح بن ميثم قال: سألتُ ابا جعفر(علیه السلام) عن قوله: «و لهُ أسلمَ منْ فى السموات و الارض طوعاً و كرها» قال: ذلك (حين يقول على(علیه السلام) : انا اولى الناس) بهذه الآية: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَ عْداً عَلَيْهِ حَقّاً [وَلكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ] لِيُبَيِّنَ لَهُمْ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ».

و از اوست كه به سند خود از (ابو) عبداللّه صالح بن ميثم روايت كرده كه گفت: از حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره فرموده خداوند (متعال): «و حال آنكه هر كه در آسمان ها و زمين است، خواه و ناخواه، تسليم او شده است.»، پرسيدم. فرمود: آن (هنگامى است كه حضرت على(علیه السلام) فرمايد: من شايسته ترين افراد) به اين آيه هستم: «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد، بلى البته وعده الهى حق است [اما بيشتر مردمان نمى دانند] تا برايشان آنچه را كه در آن اختلاف مى كردند بيان سازد و كافران كاملاً به دروغگويى خودشان پى ببرند.».

5. در كتاب تفسير عيّاشى مجلد 2 صفحه 259، آمده است:

عنه بالسناده عن سيرين قال: كنتُ عند ابى عبداللّه عليه السلام اذ قال: ما يقول الناس فى هذه الآية: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ»؟ قال: يقولون لا قيامةٍ و لا بعث و لا نشورا، فقال: كذبوا وَاللهِ، انّما ذلك اذا قام القائمُ(عج) و كرّ معه المُكرّونَ، فقال اهل خلافكم: قد ظهرت دولتكم يا معشر الشيعة و هذا من كذبكم تقولونَ رجع فلان و فلان و فلان، لا واللّه لا يبعثُ اللهُ من يموت، الا ترى انّه قالَ (انّهم قالوا): «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ» كان المشركون اشدّ تعظيماً بالّلات والعُزّى مِن ان يُقسموا بغيرها، فقال اللّه عزّوجلّ: «بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ إِنَّما قَوْلُنا لِشَيءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ».و از اوست به سند خود ازسيرين آورده كه گفت: در محضر امام ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) شرفياب بودم كه آن جناب پرسيد: مردم درباره اين آيه: «و آنان با مبالغه و تأكيد به

ص: 261

خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد.» چه مى گويند ؟ گفته شد: (يعنى اينكه كافران) مى گويند: نه قيامتى هست و نه برانگيخته شدنى و نه نشرى. فرمود: به خدا سوگند دروغ گويند. همانا اين وقتى است كه قائم(عج) به پاخيزد و آنان كه اهل رجعت باشند، به خدمت آن حضرت بشتابند. مخالفان شما خواهند گفت: اى گروه شيعيان، دولت شما آشكار شد و اين از دروغ هاى شماست كه مى گوييد فلان و فلان و فلان باز گشته اند، نه قسم به خدا كه خداوند كسى را كه مُرد به اين دنيا باز نخواهد آورد. آيا نمى نگرى كه او فرمود (آنان گفتند): «و آنان با مبالغه وتأكيد به خداوند سوگند ياد كنند.» چون مشركان بيشترين تعظيم و احترامشان به لات و عزى اختصاص داشت، بيش از اينكه به غير آن ها سوگند ياد كنند. پس، خداى عزّوجلّ فرمود: «بلى، البته وعده الهى حق است تا براى آنان بيان سازد آنچه را كه در آن اختلاف مى كنند، تا آنان كه كفر ورزيده اند بدانند كه دروغگو بوده اند؛ همانا ما به امر نافذمان هرگاه چيزى را اراده كنيم گوييم موجود باش، همان لحظه موجود خواهد شد.»

6. در كتاب دلائل الامامة صفحه 248، آمده است:

العيّاشى بالسناده عَن الفضيل قالَ: قلتُ لابى عبداللّه(علیه السلام) : آيَة كتابكَ؟ قالَ: اكتبُ بعلامةِ كذا و كذا وَ قرأ آية مِنَ القرآنِ، قلتُ لِفُضيلَ: و ما تلك الآيةُ؟ قالَ: ما حدّثتُ بها احداً غير بريد. قال زرارةُ: انا اُحَدّثكّ بها: «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ» قال: فسكتَ الفضيلُ و لم يقلْ لا و لانعم.

عيّاشى به سند خود از فضيل آورده كه گفت: به حضرت ابى عبداللّه(علیه السلام) عرضه داشتم: نشانى نامه تان چيست؟ فرمود: فلان علامت را خواهم نوشت و آيه اى از قرآن را خواند. راوى گويد: به فضيل گفتم: آن آيه چيست؟ گفت: آن را جز به بريد نگفتم. زراره گفت: من برايت مى گويم: «و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوندهرگز كسى را كه بميرد زنده نخواهد كرد، بلى البته وعده الهى حق است، و ليكن بيشتر مردم نمى دانند.» فضيل ساكت ماند و هيچ پاسخ نداد.

ص: 262

196. قبل از قیامت کبری در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

196. قبل از قیامت کبری در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قیامت صغری است عده ای رجعت کرده به دنیا برمی گردند

سوره نحل آیه 39 و 40

لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذي يَخْتَلِفُونَ فيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبينَ (39) إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون(40)

تا در آن روز آنچه را که در آن اختلاف می کنند، آشکار گردد و کافران کاملاًبه دروغ و اندیشه ی غلط خود آگاه شوند. ما به امر نافذ خود هرچه را اراده کنیم همین که بگوییم موجود باش همان لحظه موجود خواهد شد.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 385، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 135، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 368 حدیث 2، تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 54 حدیث 84 و المعجم احادیث امام مهدی مجلد 7 صفحه 311 آمده است:

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِيهَا قَالَ يَقُولُونَ نَزَلَتْ فِي الْكُفَّارِ قَالَ إِنَّ الْكُفَّارَ كَانُوا لَا يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ- وَ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص قِيلَ لَهُمْ تُرْجَعُونَ بَعْدَ الْمَوْتِ قَبْلَ الْقِيَامَةِ- فَحَلَفُوا إِنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فَقَالَ لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ- وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ يَعْنِي فِي الرَّجْعَةِ يَرُدُّهُمْ فَيَقْتُلُهُمْ- وَ يَشْفِي صُدُورَ الْمُؤْمِنِينَ فِيهِم

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی روایت شده است که حضرت امام صادق فرمودند: مردم در مورد این آیه ی شریفه چه می گویند؟ فردی جواب داد می گویند: این آیه در مورد کفار نازل شده است. حضرت فرمودند: کفار که به خدا قسم نمی خورند بلکه این آیه در مورد قومی است از امت حضرت محمد که به آن ها گفته شد که شما بعد از مرگ و قبل از قیامت دوباره زنده شوید اما آن ها گفتند هرگز زنده نخواهند شد. لذا خداوند گفته ی آن ها را ردکرده و می فرمایند: تا بدانند آنان که در مورد رجعت اختلاف می کردند خداوند آنان را به دنیا برمی گرداند و دوباره آن ها را می میراند تا قلب های مؤمنین را شفا و آرامش بخشد.

ص: 263

197. در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق واقعى «اهل ذكر» است

سوره نحل آيه 43

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ»

و ما قبل از تو هيچ مردانى را نفرستاديم مگر اينكه با آنان وحى مى فرستاديم، پس ازاهل ذكر سؤال كنيد و بپرسيد، اگر نمى دانيد.

اولاً: این آیه دو بار در قرآن کریم نازل شده است. اول در سوره انبیا آیه 7 دوم در سوره نحل آیه 43.

ثانیاً: یکی از نکات مهم مطرح شده در آیه کلمه ی ذکر است که باید بدانیم ذکر یعنی چه؟ و اهل ذکر چه کسانی هستند که ما باید از اهل ذکر سؤال کنیم. اهل ذکر انسان های کامل الکاملی هستند که و من عنده علم الکتاب درباره ی ایشان نازل شده است.

ثالثاً: معنی ذکر چیست؟ در قاموس قرآن مجلد 3 صفحه 15 درذیل کلمه ی ذکر آمده است (به نقل از مفردات راغب اصفهانی) ذکر یاد کردن خواه با زبان باشد یا با قلب و هر دو خواه بعد از نسیان باشد یا از ادامه ی ذکر. در قاموس آمده: ذکر به کسر اوّل به معنی حفظ شیئ است در صحاح گفته ذکر و ذکری خلاف نسیان است طبرسی در ذیل آیه 40 سوره بقره فرموده است: ذکر، حفظ شیء و ضد آن نسیان است... تذکر از باب تفعل به معنی یادآوری است. ناگفته نماند معنای جامع همان یادآوری به قلب و به زبان است.

باز در قاموس قرآن مجلد 3 صفحه 17 آمده است:

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون(1)

ص: 264


1- .[1] سوره نحل آیه 43 و انبیاء آیه 7

ظاهر آیات و سیاق آن ها نشان می دهد که مراد از اهل ذکر اهل کتاب از یهود و نصاری هستند مشرکین مکه از این که بشر عادی پیغمبر شود تعجب می کردند و می گفتند سوره فرقان آیه 7

وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيرا قرآن مجید در آیات مورد بحث می خواهد اثبات کند که سنت خداوند بر آن قرار گرفته که پیامبران از جنس مردم باشند و می گوید: پیش از تو مردانی فرستادیم که مثل تو بشر بودند و ای مشرکین اگر این مطلب را باور ندارید و نمی دانید از اهل کتاب که به پیامبران گذشته عقیده دارند بپرسید. آن ها به شما خواهند گفت که رسولان گذشته همه از جنس بشر بوده اند در این صورت رسالت رسول ما چیزی خارق عادت نیست بلکه یک امر عادی و معمولی می باشد. هر دو آیه چنان که المیزان گفته به یک اصل عمومی عقلایی دلالت دارد در ان وجوب رجوع جاهل بر عالم است.

در بعضی از روایات آمده است که ائمه(علیهم السلام) فرمودند اهل ذکر ماییم مثلاً در تفسیر عیاشی ذیل آیه دوم محمدبن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل کرده است که با آن حضرت گفتم در نزد ما کسانی اند که گمان می کنند قول خدا فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون(1) آن ها یهود و نصاری هستند. فرمودند آن وقت شما را بدین خود دعوت می کنند. می گوید سپس امام به سینه ی خود اشاره کرده و فرمودند: ماییم اهل ذکر ماییم سؤال شدگان.

به طور کلی اگر بگوییم اهل ذکر یهود و نصاری هستند قرآن را محدود کرده ایم. ده سال اول بعثت که قریش می گفتند مگر می شود پیامبر از انسان ها باشد. قرآن هم می گوید: بروید از یهودیان و مسیحیان بپرسید و حضرت صادق(علیه السلام) این نظریه را رد می کند و می فرمایند. پس یهود و نصاری شما را دعوت به دین خودشان می کنند. پس شما باید دین آن ها قبول را کنید. سپس حضرت می فرمایند: ما هستیم اهل ذکر. و این تعریف کلیه ی نظریه هایی که می گوید آیه ی شریفه دال است بر وجوب تحصیل علم را تأیید می کند. زیرا امر فرمود باید درصورت نادانی پرسش از اهل دانایی را و رجوع جاهل به عالم فطری و جبلی و اخبار بسیار در وجوب تحصیل علم وارد شده چنانچه از جمله ی متواتر است. حدیث نبوی طلب العلم فریضة علی کل مسلم(2) و مراد علمدین می باشد نه

ص: 265


1- . همان
2- . اصول کافی مجلد 1 کتاب العلم صفحه 30 حدیث 1

هر علمی آن هم از اهلش سؤال نمایید لکن مراد از اهل ذکر در آیه شریفه ائمه ی هدی(علیهم السلام) هستند.

رابعاً: حال سؤال می شود خود ذکر چیست که ما باید درباره ی آن از اهلش سؤال کنیم؟

اول توحید و یاد خداوند است که می فرمایند: أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب(1) آگاه باشید که ذکر خداوند به قلوب اطمینان می دهد که باید درباره ی توحید از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) که اهل ذکر هستند. سؤال کنیم و معارف را از آن ها بگیرند که در حال حاضر اهل ذکر وجود مقدس حضرت قائم آل محمد است.

دوم: ذکر وجود اقدس پیامبر گرامی اسلام و مسئله ی نبوت است که در سوره طلاق آیه 10 خداوند می فرمایند: قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً (10) رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ

1. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 432 حدیث 459 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدَوَيْهِ بْنُ مُحَمَّدٍ بِشِيرَازَ قَالَ: حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ نُوحِ بْنِ يَحْيَى أَبُو الْحَسَنِ الْحُبَابِيُ قَالَ: حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى الْقَطَّانُ عَنْ وَكِيعٍ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنِ السُّدِّيِّ عَنِ الْحَارِثِ قَالَ سَأَلْتُ عَلِيّاً عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ فَقَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ، نَحْنُ أَهْلُ الْعِلْمِ، وَ نَحْنُ مَعْدِنُ التَّأْوِيلِ وَ التَّنْزِيلِ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِهِ مِنْ بَابِهِ.

سدی از حارث روایت می کند که از حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در مورد این آیه که از اهل ذکر سؤال کنید پرسیدند. حضرت فرمودند: ما اهل ذکر هستیم. ما اهل علم هستیم و ما معدن تأویل و تنزیل قرآن هستیم. به تحقیق از رسول خدا شنیدم که فرمودند: من شهر علم هستم و (حضرت) علی درب آن است و هرکس اراده کند که به علم دست بیابد باید از دربش وارد شود.

2. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 434 حدیث 460 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْحَرَشِيُّ [أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَاضِي] قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو مَنْصُورٍ الْأَزْهَرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ نَجْدَةَ بْنِ الْعُرْيَانِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَمَانٍ، عَنْ إِسْرَائِيلَ، عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ قَالَ: نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ.

ص: 266


1- . سوره رعد آیه 28

اسرائیل از جابر جحفی نخعی از حضرت باقر روایت می کند که حضرت در مورد این آیه کریمه که می فرماید بپرسید از اهل ذکر سؤال کردند. حضرت فرمودند: ما اهل ذکر هستیم.

3. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 435 حدیث 461 آمده است:

أخبرنا أبوسعد المعاذي قال: أخبرنا أبو الحسين الكهيلي قال: أخبرنا أبوجعفر الحضرمي قال: حدثنا إسماعيل بن أبي الحكم الثقفي قال: حدثنا يحيى بن يمان به لفظا سواء.

4. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 435 حدیث 462 آمده است:

و أخبرنا أبو الحسن الأهوازي قال: أخبرنا أبو بكر القاضي بن الجعابي (1) قال: حدثنا أبو بكر محمد بن أحمد بن هلال، قال: حدثنا أبو هشام، قال: حدثنا ابن يمان به لفظا سواء- و [رواه أيضا] سفيان بن وكيع، عن يحيى [كما] في [التفسير] العتيق.و [رواه أيضا] أبان بن تغلب عن أبي جعفر.

5. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 436 حدیث 463 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشِّيرَازِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْبَصْرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَمَّارٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عُثْمَانَ الْحَضْرَمِيُّ عَنْ جَابِر عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ عَلِيٌّ ع: نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ- الَّذِي عَنَانَا اللَّهُ جَلَّ وَ عَلَا فِي كِتَابِهِ (2)

موسی بن عثمان از جابر روایت می کند که گفت: حضرت امام باقر فرمودند: زمانی که این آیه نازل شد، حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: ما اهل ذکر هستیم کسانی که خداوند اعلام کرده است در کتابش.

6. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 436 حدیث 464 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ الْفَارِسِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو َكْرٍ الْفَارِسِيُّ بِبَيْضَاءِ فَارِسَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ [بْنُ مُحَمَّدِ] بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَابِسٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ [فِي قَوْلِهِ تَعَالَى]: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ قَالَ: نَحْنُ هُمْ.

ص: 267


1- . الظاهر أن هذا هو الصواب الموافق لظاهر رسم الخط كن النسخة اليمنية، و في النسخة الكرمانية:« ابن الجفاني».
2- . وَ رَوَاهُ الثَّعْلَبِيُّ أَيْضاً فِي تَفْسِيرِ الْآيَةِ الْكَرِيمَةِ مِنْ تَفْسِيرِ الْكَشْفِ وَ الْبَيَانِ كَمَا رَوَاهُ عَنْهُ ابْنُ الْبِطْرِيقِ فِي الْفَصْلِ:( 22) مِنْ كِتَابِ خَصَائِصِ الْوَحْيِ الْمُبِينِ ص 229 ط 2. وَ قَالَ الطَّبَرِيُّ فِي تَفْسِيرِ الْآيَةِ الْكَرِيمَةِ مِنْ تَفْسِيرِهِ: ج 14- 108: حَدَّثَنَا ابْنُ وَكِيعٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ يَمَانٍ، عَنْ إِسْرَائِيلَ، عَنْ جَابِرٍ. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ[ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى]: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُو قالَ: نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ.

علی بن عباس از جابر نقل می کند که حضرت امام باقر(علیه السلام) ذیل آیه سؤال کنید از اهل ذکر، فرمودند: ما از اهل ذکر هستیم.

7. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 436 حدیث 465 آمده است:

وَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ [أَخْبَرَنَا] أَبُو بَكْرٍ عَبْدُاللَّهِ بْنُ زَيْدَانَ، [أَخْبَرَنَا] مُحَمَّدُ بْنُ ثَوَابٍ الْهَبَّارِيُ [أَخْبَرَنَا] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَيْرِ [أَخْبَرَنَا] أَبُو مُوسَى، عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ [فِي قَوْلِهِ عَزَّ ذِكْرُهُ]: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ قَالَ: نَحْنُ هُمْ.

سعید الاسکاف روایت می کند از امام باقر در مورد این فرموده ی خداوند بپرسید از اهل ذکر حضرت فرمودند: ما از اهل ذکر هستیم.

8. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 437حدیث 466 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُوالْعَبَّاسِ الْفَرْغَانِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو زَيْدٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سَلَّامٍ الْأَسَدِيُّ بِالْمَرَاغَةِ، قَالَ: حَدَّثَنَا السَّرِيُّ بْنُ خُزَيْمَةَ الرَّازِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ [يَعْقُوبَ بْنِ] أَبِي نُوَيْرَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، [عَنِ] السُّدِّيِّ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ قَالَ: هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ عِتْرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص، وَ تَلَا وَ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا.

فضیل بن یسار روایت می کند از امام باقر(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند که این ها امامان (معصوم) هستند از عترت و خانواده ی رسول خدا. سپس حضرت آیه 10 سوره طلاق را خواندند که برای شما نازل کردیم ذکر و رسول (خودمان را).

بازهم این نکته را تذکر می دهیم که یکی از اسامی قرآن ذکر است. درباره ی ذکر باید از اهل ذکر سؤال کنیم و اهل ذکر باید دارای علم تفسیر و تأویل قرآن باشند و این ها هیچ کس به جز چهارده معصوم نیستند که علم کتاب می دانند مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب (1) و علم کتاب لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ(2) است و ایشان كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ(3) هستند.

مطابق آيه شريفه، در حال حاضر وجود اقدس امام زمان(عج) عظيم ترين مصداق «اهل ذكر» است.

ص: 268


1- . سوره رعد آیه 43
2- . سوره انعام آیه 59
3- . سوره يس آيه 12

2. در اصول كافى باب «ان اهل الذكر...» مجلد 1 صفحه 303 حديث 1، آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن الوشاء، عن عبداللّه بن عجلان، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قول اللّه عزّوجلّ: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم: الذكر انا و الأئمة اهل الذكر و قوله عزّوجلّ: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ لَسَوْفَ تُسْأَلُونَ» قال ابوجعفر عليه السلام: نحن قومه و نحن المسئولون.

امام باقر(علیه السلام) راجع به قول خداى عزّوجلّ (سوره نحل آيه 43:) «اگر خودتان نمى دانيد از اهل ذكر بپرسيد» از قول پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: مقصود از ذكر من هستم و امامان اهل ذكر مى باشند و راجع به قول خداى عزّوجلّ (سوره زخرف آيه 44) «همانا قرآن براى تو و قوم تو ذكر است و به زودى از آن بازخواست مى شويد.» خود امام فرمود: ماييم قوم او و ماييم بازخواست شدگان. (سؤال شوندگان)

3. در اصول كافى مجلد 1 باب «ان اهل الذكر الذين...» صفحه 304 حديث 2، آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن محمّدبن اورمة، عن على بن حسان، عن عمه عبدالرحمن بن كثير قال: قلت لابى عبداللّه(علیه السلام): «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قال: الذكر محمّد(صلی الله علیه و آله) و نحن اهله المسئولون. قال؛ قلت: قوله: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ لَسَوْفَ تُسْأَلُونَ» قال: ايّانا عنى و نحن اهل الذكر و نحن المسئولون.

ابن كثير گويد: از امام صادق(علیه السلام) آيه «اگر خودتان نمى دانيد، از اهل ذكر بپرسيد» را پرسيدم، فرمود: مقصود از ذكر محمّد(صلی الله علیه و آله) است و ما اهل او هستيم كه پرسيده مى شويم. به حضرت عرض كردم: خداى تعالى مى فرمايد: «قرآن ذكر است براى تو و قوم تو و به زودى از آن پرسيده مى شويد.» فرمود: تنها ما را قصد كرده، ماييم اهل ذكر و ماييم پرسش شوندگان.

4. در اصول كافى مجلد 1 باب «ان اهل الذكر الذين...» صفحه 304 حديث 3، آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن الوشاء قال: سألت الرضا(علیه السلام) فقلت له: جعلت فداك، «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» فقال: نحن اهل الذكر و نحن المسئولون؛ قلت: فأنتم المسئولون و نحن السائلون؟ قال: نعم. قلت: حقاً علينا أن نسألكم؟ قال: نعم. قلت: حقاً عليكم ام تجيبونا؟ قال: لا، ذاك إلينا إن شئنا فعلينا وإن شئنا لم نفعل؛ اما تسمع قول اللّه تبارك و تعالى: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ».

ص: 269

وشاء گويد به حضرت رضا(علیه السلام) عرض كردم: قربانت گردم، «اگر نمى دانيد از اهل ذكر بپرسيد» يعنى چه؟ فرمود: ماييم اهل ذكر و ماييم پرسش شوندگان؛ عرض كردم: شما پرسش شونده و ما پرسش كننده ايم؟ فرمود: آرى. عرض كردم، بر ماست كه از شما بپرسيم؟ فرمود: آرى. عرض كردم: بر شماست كه پاسخ دهيد؟ فرمود: نه، اختيار با ماست، اگر خواستيم پاسخ دهيم و اگر نخواستيم پاسخ ندهيم؛ مگر نمى شنوى قول خداى تبارك و تعالى را: (سوره ص آيه 29) «اين است بخشش بى حساب ما، خواهى ببخش يا نگهدار.»

5. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 305 حديث 4، آمده است:

عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمّد، عن الحسين بن سعد، عن النصربن سويد، عن عاصم بن حميد، عن ابى بصير، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزّوجلّ: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ لَسَوْفَ تُسْأَلُونَ» فرَسوُل اللّه(صلی الله علیه و آله) الذكر و اهل بيته(علیهم السلام) المسئولون و هم اهل الذكر.

و باز امام صادق(علیه السلام) درباره آيه (44 سوره زخرف) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذكر است و اهل بيتش(علیهم السلام) پرسش شوندگان و اهل ذكر باشند.

6. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 305 حديث 5، آمده است:

احمدبن محمّد، عن الحسين بن سعد، عن حمّاد، عن ربعى، عن الفضيل، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه تبارك و تعالى: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ لَسَوْفَ تُسْأَلُونَ» قال: الذكر القرآن و نحن قومه و نحن المسئولون.

و امام صادق(علیه السلام) راجع به همان آيه فرمودند: همانا مراد از ذكر قرآن است و ما هستيم قوم او و ما هستيم پرسش شوندگان.

7. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 305 حديث 6، آمده است:

محمّدبن يحيى، عن محمّدبن اسماعيل، عن منصوربن يونس، عن ابى بكر الحضرمى، قال: كنت عند ابى جعفر عليه السلام و دخل عليه الورد اخوالكميت، فقال: جعلنى اللّه فداك، اخترت لك سبعين مسألة ما تحضرنى منها مسألة واحدة، قال: و لا واحدة يا ورد؟ قال: بلى، قد حضرنى منها واحدة، قال و ما هى قال: قول اللّه تبارك وتعالى: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» مَن هم؟ قال: نحن قال: قلت: علينا ان نسألكم؟ قال: نعم، قلت: عليكم ان تجيبونا، قال: ذاك الينا.

ابوبكر حضرمى گويد: خدمت امام باقر(علیه السلام) شرفياب بودم كه وَرَد برادر كميت (كه از شعرا معروف عرب و مداح اهل بيت(علیهم السلام) است) وارد شد و عرض كرد: خدا مراقربانت كند،

ص: 270

هفتاد سؤال حاضر كرده بودم كه از شما بپرسم و اكنون يكى از آن ها را هم به خاطر ندارم. حضرت فرمود: اى وَرد يكى را هم به خاطر ندارى؟ عرض كردم: چرا يكى از آن ها به خاطرم آمد. فرمودند: آن چيست؟ عرض كردم قول خداوند تبارك و تعالى: «اگر نمى دانيد ازاهل ذكر بپرسيد.»، ايشان چه كسانى هستند؟ فرمود: ما هستيم. عرض كردم: بر ماست كه از شما بپرسيم؟ فرمود، آرى. عرض كردم: بر شماست كه به ما جواب گوييد؟ فرمود: اختيار با ماست.

8. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 306 حديث 7، آمده است:

محمّدبن يحيى، عن محمّدبن الحسين، عن صفوان بن يحيى، عن العلاءبن زرين، عن محمّدبن مسلم، عن ابى جعفر(علیه السلام) قال: ان من عندنا يزعمون ان قول اللّه عزّوجلّ: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»أنهم اليهود و النصارى، قال: اذا يدعونكم الى دينهم! قال: قال - بيده الى صدره - نحن اهل الذكر و نحن المسئولون.

محمّدبن مسلم به امام باقر(علیه السلام) عرض كرد: همشهريان ما گمان كنند، قول خداى عزّوجلّ «اگر نمى دانيد ازاهل ذكر بپرسيد.»، اهل ذكر، يهود و نصارى هستند. فرمود: بنابر اين آن ها شما را به دين خود دعوت كنند! سپس با دست به سينه اش اشاره كرد و فرمود: ما هستيم اهل ذكر و ما هستيم سؤال شوندگان.

ص: 271

198. سفيانى در سرزمين بيداء در زمين فرو خواهد رفت

اشاره

سوره نحل آيه 45

أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ العَذابُ مِنْ حَيْثُ لايَشْعُرُونَ

آيا كسانى كه بر كارهاى زشت مكرها مى كنند، ايمن هستند از اينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد يا عذاب آنان از آنجا كه پى نبرند، به سراغشان بيايد؟

خروج سفیانی

این آیه درباره خروج فردی به نام سفیانی قبل از ظهور حضرت قائم آل محمد و متصل به ظهور آن حضرت می باشد. علما و دانشمندان با استنباط از آیات و احادیث و روایات آورده اند که سفیانی در سالی که امام زمان ظهور می فرمایند و خروج او از علائم حتمی ظهور است او مردی چهار شانه و بد صورت و آبله رو و اَزرَق چشم که نامش عثمان بن عتبة بن ابی سفیان می باشد و نسب او به ابوسفیان پدر معاویة بن ابی سفیان و پدربزرگ یزیدبن معاویه می رسد. او در سالی که امام زمان قیام می کند خروج می نماید و خروج او در ماه رجب از شام است او با نیرنگ لشکری انبوه گرد می آورد و پس از جنگ های متعدد به سمت مدینه و مکه حرکت می کند. او شهر مکه و دمشق و حَمص و فلسطین و بسیاری از شهرهای دیگر را تصرف می نماید و به وسیله ی او سه هزار نفر از مؤمنین به درجه ی شهادت می رسند و گناهان در میان لشگریان او بسیار عادی است و قبحی ندارد مانند زنای با زنان محصنه و غیرمحصنه رواج دارد زمانی که او به کوفه می رسد به لشگریانش دستور می دهد و می گوید: هرکس سر یک شیعه ی (حضرت) علی بن ابی طالب(علیه السلام) را بیاورد من به او هزار درهم جایزه می دهم و برای رسیدن به این جایزه عده ی زیادی ازشیعیان به قتل می رسند و از آن ملعون جایزه می گیرند به هر حال از زمان خروج تا کشته شدنش پانزده ماه

ص: 272

طول می کشد که از این پانزده ماه شش ماهش را جنگ می کند و نه ماه سلطنت می نماید. همان طور که گفتم محل سلطنت او عبارت است از سرزمین های دمشق فلسطین حلب حمص و اردن و سرانجام به دست منتقم حقیقی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کشته می شود.

1. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 261، آمده است:

العياشى بالسناده عن ابراهيم بن عمر، عن من سمع ابا جعفر(علیه السلام) يقولُ: انّ عهد نبى اللّه(صلی الله علیه و آله) صار عند على بن الحسين(علیه السلام)، ثمّ صار عند محمّدبن على(علیه السلام) ثمّ يفعل اللّه ما يشاء، فالزم هؤلاء فاذا خرج رجلٌ منهم معه ثلاثمائة رجلٍ و معه رايةُ رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) عاملاً الى المدينة حتى يمّر بالبيداء، فيقول: هذا مكان القوم الّذين خسف بهم و هى الآية الّتى قال اللّه عزّوجلّ: «أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ العَذابُ مِنْ حَيْثُ لايَشْعُرُونَ أَوَ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ».

عياشى به سند خود از ابراهيم بن عمر، از كسى شنيده بود كه ابوجعفر باقر(علیه السلام) مى فرمايد: به درستى كه پيمان پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) نزد على بن الحسين(علیه السلام) سپرده شد، سپس به محمّدبن على(علیه السلام) (خود آن حضرت) رسيد و (پس از اين) خداوند آنچه را بخواهد انجام مى دهد. پس، هميشه با اينان باش و چون مردى از ايشان خروج نمود كه سيصد مرد همراهيش مى كردند و پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را با خود داشت كه به سوى مدينه روان شود و چون از بيابان «بيداء» بگذرد بگويد: اين جاى كسانى است كه به زمين فرو خواهند شد، و اين است آيه اى كه خداوند عزّوجلّ فرموده: «آيا كسانى كه بر كارهاى زشت مكرها مى كنند، ايمن هستند از اينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد يا عذاب آنان، از آنجا كه پى نبرند، به سراغشان بيايد يا اينكه هنگام آمد و شدشان به ناگاه آن ها را بگيرد و آنان توان مقابله با قدرت حق را ندارند.»

2. در كتاب تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 65، آمده است:

عنه بالسناده عن جابر الجعفى، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى حديث طويل قال له: و ايّاك و شذاذٌ من آل محمّد(علیهم السلام) فانّ لآل محمّد على رايةٍ و لغيرهم على رايةٍ، فالزمْ هؤلاء ابداً، ايّاك و من ذكرت لك فاذا خرج رجلٌ منهم معه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً و معه راية رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) عاملاً الى المدينة حتى يمّر «بالبيداء» حتّى يقول هذا مكان القوم الذين يخسف بهم و هى الآية التى قال اللّه عزّوجلّ:«أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ العَذابُ مِنْ حَيْثُ لايَشْعُرُونَ أَوَ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ».

ص: 273

و از اوست به سند خود از جابر جعفى آورده كه حضرت ابى جعفر باقر(علیه السلام) ضمن حديثى طولانى به او فرمود: و مبادا كه با معدود كسانى كه از فرزندان محمّد(علیهم السلام) [به عنوان برپايى عدل و داد و تشكيل دولت حق] خروج كنند، همراهى كنى زيرا كه براى آل محمّد و على پرچم] و دولتى خاص است و ديگران به پرچم هايى وابسته مى شوند [ديگران هم دولت هايى دارند]...، پس هميشه با اينان (امامان بر حق از آل محمّد(علیهم السلام) باش و از آن هايى كه برايت ياد كردم، جداً، بپرهيز. و هر گاه مردى از ايشان، كه 313 نفر با وى بوده و پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را همراه دارد، به پاخاست و عازم مدينه شد [با او همراهى كن]، و چون از بيابان «بيداء» بگذرد مى گويد: اينجا جاى كسانى است كه به زمين فرو خواهند رفت؛ اين است معنى آيه اى كه خداوند عزّوجلّ فرموده: «آيا كسانى كه بر كارهاى زشت مكرها مى كنند، ايمن هستند از اينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد يا عذاب آنان از آنجا كه پى نبرند به سراغشان بيايد يا آنكه هنگام آمد و شدشان، به ناگاه، آن ها را بگيرد و آنان توان مقابله با قدرت حق را ندارند.»

3. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 261، آمده است:

و عنه بالسناده عن ابن سنان، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) سئل عن قول اللّه عزّوجلّ: «أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ العَذابُ مِنْ حَيْثُ لايَشْعُرُونَ» قال: هم اعداءُ اللّه و هم يُمسخونَ و يُقذفونَ و يسيحونَ فى الارضِ.

و از اوست كه به سند خود از ابن سنان از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) آورده كه از آن حضرت راجع به قول خداوند عزّوجلّ: «آيا كسانى كه بر كارهاى زشت مكرها مى كنند، ايمن هستند از اينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد.» سؤال شد، در پاسخ فرمود: آنان دشمنان خدايند و آنان مسخ مى شوند و دچار پرتاب مى گردند و در زمين آواره مى شوند.

در اينجا خلاصه اى از خصوصيات سفيانى را مى آوريم:

1. سفيانى مردى از فرزندان عتبه بن ابى سفيان است.2. خروج سفيانى در ماه رجب است.

3. خروج او از علايم حتمى ظهور امام زمان(علیه السلام) است.

ص: 274

4. خروج سفيانى و ظهور امام زمان(علیه السلام) در يك سال است.

5. هم زمان با سفيانى، دو نفر ديگر به نام هاى خراسانى و يمانى خروج مى نمايند.

6. سفيانى و خراسانى و يمانى، هر سه، در يك سال و يك ماه و يك روز واحد قيام مى كنند.

7. خروج سفيانى در شام، يمانى از يمن و خراسانى از خراسان است.

8. هيچ پرچمى هدايتگرتر از يمانى نيست كه مردم را به حق دعوت مى كند.

9. قبل از سفيانى سه پرچم ديگر بلند مى شود؛ پرچم حسنيه، پرچم امويه و پرچم قيسيه.

10. سفيانى پرچم هاى حسنيه، امويه و قيسيه را، مانند كشاورزان كه محصول را درو مى كنند، از بين مى برد و كشتار عجيب و غريبى به راه مى اندازد.

11. مدت خروج سفيانى پانزده ماه طول مى كشد.

12. او شش ماه از اين پانزده ماه را مى جنگد.

13. در اين شش ماه بر پنج سرزمين دمشق، فلسطين، حلب، حمص و اردن مسلط مى شود.

14. كشته شدن سفيانى و قيام امام زمان(عج) در يك سال است.

15. سرانجام لشكر سفيانى به همراه فرمانده شان، در سرزمينى به نام «بيداء»، بين مكه و مدينه، فرو مى روند؛ اما خودش دراين فرو رفتن از بين نمى رود زيرا در آنجا نيست.

16. زمانى كه لشكريان سفيانى در «بيداء» فرو مى آيند، ندايى از آسمان بلند مى شود كه اى زمين «بيداء»، دشمنان خداوند را نابود ساز. زمين همه آن ها را در خود فرو مى برد. سه نفر مى مانند كه صورت هايشان از جلو به پشت برمى گردد و آن ها از طايفه كلب هستند.

17. پس از فتح نجف، حضرت(عج) به كوفه رفته و در مسجد ابراهيم(علیه السلام) دو ركعت نماز مى خواند. عده اى از لشكريان سفيانى از مرحبه خروج مى كنند و حضرت دستور مقابله با آن ها را مى دهد.

18. حضرت ابتدا او را به توحيد خداوند و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرا مى خواند، اما قبيله كلب كه دائى هاى او هستند نمى گذارند و او را تشويق به جنگ مى كنند. او با حضرتمى جنگد، اما حضرت باز او را دعوت به صلح مى كند. او راضى نمى شود. حضرت دستور مى دهد لشكريانش با او بجنگند. سرانجام او را شكست داده، دستگيرش مى كنند و به قتل مى رسانند.

ص: 275

19. عده اى از بنى اميه فرار كرده و به روم پناهنده مى شوند. حضرت قاصدى مى فرستد كه آن ها را باز گرداند. رومى ها را تحويل نمى دهند و قاصدان حضرت نزد ايشان مى آيند. حضرت لشكرى مجهز به سمت روم مى فرستد. رهبر رومى ها مى گويد، بنى اميه را به اين ها تحويل دهيد كه لشكرى مجهز دارند.

این آیه درباره ی خروج سفیانی است.

وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (سوره نحل آیه76)

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت بقیة الله فی الارضین سمبل عدل و عدالتند

چه کسی بر خلق به عدالت فرمان دهد و او خودش به راه مستقیم باشد.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 362 و تفسیر صافی مجلد 3 است:

و هذا الذي يأمر بالعدل أمير المؤمنين و الأئمة

منظور از مردی که به عدل فرمان می دهد امیرالمؤمنین است.

2. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 2 صفحه 107، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 24 حدیث 51 برهان مجلد 3 صفحه 440 تأویل الایات الظاهرة مجلد 1 صفحه 273 آمده است:

حَمْزَةُ بْنُ عَطَاءٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيم

حمزة بن عطا از امام باقر درباره ی این آیه سؤال کرد. حضرت فرمودند: کسی که به عدل امر می کند و در صراط مستقیم است، حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

3. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 10 و کشف المحجة صفحه 85 آمده است:

این حدیث مشهور است و البته در اکثر کتبی که درباره ی مهدویت نوشته شده، آمده است که رسول خدا فرمودند:

به یملاء الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً.

ص: 276

199. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین نعمت خداوند

199. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین نعمت خداوند برای همه ی مخلوقات هستند

سوره نحل آیه 83

يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُون

آن ها نعمت خداوند را می شناسند و می دانند (نعمت خداوند کیست) اما آن را انکار می کنند و اکثر اینان کافرند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 362 در ذیل آیه و تفسیر لاهیجی صفحه 744 آمده است:

و قوله: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها قال نعمة الله هم الأئمة و الدليل على أن الأئمة نعمة الله قول الله تعالى: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً» قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) نَحْنُ وَ اللَّهِ نِعْمَةُ اللَّهِ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ- وَ بِنَا فَازَ مَنْ فَاز

خداوند فرمودند: آن ها نعمت خداوند را می شناسند اما آن را انکار می کنند. حضرت فرمودند: نعمت خداوند (نعمت الله) امامان (معصوم هستند) و دلیل بر این که امامان نعمت خداوند هستند این فرموده ی خداوند (در سوره ابراهیم آیه 28) است که خداوند می فرمایند: «هیچ ندیدی حال کسانی که نعمت خداوند را به کفر مبدل ساختند» حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: والله ما هستیم آن نعمت الهی که خداوند به بندگان انعام فرموده است و به وسیله ی ما رستگاران رستگار می شوند.

آری امامان معصوم(علیهم السلام) نعمت های الهی هستند. عده ای می دانند که این بزرگواران نعمت الله هستند ولی با این وصف، منکر رهبریت، امامت و خلافت ایشان می شوند.

ص: 277

200. هر امت و گروهی در قیامت با امامشان برانگیخته می شوند و ما نیز با

200. هر امت و گروهی در قیامت با امامشان برانگیخته می شوند و ما نیز با حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برانگیخته می شویم.

سوره نحل آیه 84

وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ

و یاد کن روزی را که برانگیزانیم در آن روز از میان هر امت و گروهی شاهد و گواهی شاهد سپس به هیچ یک از کافران اجازه سخن گفتن و اعتذار داده نمی شود و دیگر در آن روز از آن ها توبه و عذری پذیرفته نمی شود و دیگر در آن روز از آن ها توبه و انابه و عذری پذیرفته نمی شود.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 362، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 273 آمده است:

و قوله: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً» قال لكل زمان و أمة إمام يبعث كل أمة مع إمامها

خداوند می فرمایند: و یاد کن روزی را که برانگیزانیم در آن روز از میان هر امت و گروهی شاهد و گواهی حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: برای هر زمان و هر امتی و گروهی در هر عصری امامی است و در روز قیامت هر گروهی با امامشان برانگیخته می شوند.

2. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 745 آمده است:

و یوم نبعث و یاد کن روزی را که برانگیزانیم در آن روز من کل امة از میان هر گروهی شهیداً گواهی برایمان و کفر ایشان در کتاب مناقب ابن شهرآشوب روایت از حضرت ابی جعفر الباقر(علیهما السلام) شده که آن حضرت فرمودند: نحن الشهود علی هذه الامة و در مجمع البیان گفته که قال الصادق(علیه السلام) لکل زمان و امة امام یبعث کل امة مع امامها اگرچه این حدیث درتفسیر علی بن ابراهیم نیز منقول است اما چون مصدّر به لفظ قال بود و تصریح نبود بر این که این مروی از

ص: 278

حضرت است لهذا از کتاب مجمع البیان نقل کردیم و از اینجا مستفاد می گردد که احادیثی که در تفسیر علی بن ابراهیم مصدّر به لفظ قال است قائل آن حضرت صادق(علیه السلام) است.

3. در مجمع البیان مجلد 6 صفحه 378، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 308، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 161 حدیث 247 آمده است:

وَ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) لِكُلِّ زَمَانٍ وَ أُمَّةٍ إِمَامٌ تُبْعَثُ كُلُّ أُمَّةٍ مَعَ إِمَامِهَا

ص: 279

201. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد بر اعمال ما می باشند

سوره نحل آیه 89

وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاءِ

و روزی که ما بر هر امتی از خودشان گواهی و شاهدی برانگیزانیم و تو را بر این امت گواه آوردیم.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 363، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 341 حدیث 18، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 443 حدیث 1 آمده است:

و قوله: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً» قال لكل زمان و أمة إمام يبعث كل أمة مع إمامها

خداوند فرمودند: روزی که از تمام امت ها و گروه ها گواه و شاهدی برانگیخته می شود.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: برای تمام امت ها امامی است که (در روز قیامت آن امت ها به وسیله ی امامشان برانگیخته می شوند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 388 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 274 آمده است:

«وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً» «عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» يعني من الأئمة(علیهم السلام) ثم قال لنبيه(صلی الله علیه و آله) «وَ جِئْنا بِكَ- يا محمد شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ» يعني على الأئمة(علیهم السلام) فرسول الله(صلی الله علیه و آله) شهيد على الأئمة(علیهم السلام) و هم شهداء على الناس

خداوند می فرمایند «روزی که برانگیزیم از هر امت گواه و شاهدی از خودشان و تو را بر این امت گواه آوریم.» منظور از این (شاهدان عادل) امامان معصوم(علیهم السلام) خواهند بود و ای محمد ما تو را بر این امت (یعنی بر این امامام) گواه قرار دادیم.یعنی امامان بر امت ­ها شاهد هستند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شاهد بر امامان هستند. پس در هر عصر و زمانی یک امام شاهد بر مردم است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شاهد بر آن امام است و در عصر حاضر

ص: 280

حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد بر اعمال ما هستند. ایشان به عنوان امام حی و زنده، ناظر بر ما حضور دارند.

3. در مجمع البیان مجلد 6 صفحه 584 و علامه بحرینی در الف آیة نزلت فی الامام علی(علیه السلام) صفحه 186 آمده است:

عن الصادق(علیه السلام) قال: لکلّ زمانٍ و امةٍ شهید یبعث کُلّ امةٍ مع امامها.

در تمام زمان ها و در میان امت ها (امامی) شاهد و حاضر است. خداوند (در قیامت) همه را همراه امام خودشان برمی انگیزاند.

ص: 281

202. هر کس مردم را به سوی غیر ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) دعوت کند «باغی» است

اشاره

سوره نحل آیه 90

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ

همانا خداوند امر می کند به عدل و احسان و نیکوکاری و بخشش و (پرداخت حق) نزدیکان و او شما راموعظه می کند شاید متذکر شوید و نهی می فرمایند از فحشا و کارهای زشت و ناپسند و شورش و طغیان و ستمکاری

تنزیل آیه

خداوند در این آیه به سه چیز امر می کند (عدل، احسان، پرداخت حقوق ذی القربی) و نهی می کند از سه چیز (فحشا، منکر، بغی، شورش و طغیان)

یکی از بزرگ ترین افتخارات ما این است که قرآن کریم کتاب آسمانی ما است. اگر از شما پرسیدند که آیا می توانید یک آیه از قرآن را مطرح کنید که جهان را به آرامش و راحتی برساند؟ جواب دهید: بله. این آیه « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ»

اگر انسان ها از فردا همه فقط به همین آیه عمل کنند؛ یعنی این سه کار را انجام دهند،

اول: اعمالشان بر اساس عدل و متعادل باشد و هر چیزی را در جای خودش بگذارند.

دوم: همه نیکوکار شدند و به هم کمک کنند.سوم: حق هر کس را ببرند و به او بدهند. (این جمله ای که می گویند حق گرفتنی است، به این شکل صحیح است که اگر کسی نخواست حقوق دیگران را بدهد، باید صاحب حق، حق خود

ص: 282

را از او بگیرد؛ اما اصل صحیح در ابتدا، آن است که وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى یعنی باید برویم و حق صاحب حق را بدهیم.)

اگر این سه چیز پیاده شود و همه انجام دهند، جهان گلستان می شود. آن گاه کسانی در پست ها قرار می گیرند که شایسته هستند. بیت المال بر اساس عدل تقسیم می شود. دادگستری و قضا بر اساس عدل کار می کنند.

خداوند در این آیه از سه چیز نهی می فرمایند:

اول: انجام ندادن فحشا و زشتی ها

دوم: انجام ندادن کارهای ناپسند و منکر

سوم: شورش و طغیان و ستمگری.

پس شش مورد در این آیه مطرح است. در سه مورد خداوند امر به انجام اعمالی می دهد و از سه عمل نهی می کند. این شش مورد، موعظه خداوند است که اگر بشریت انجام دهد، جهان در عدل و داد و خوشی به سر خواهد برد و صلح جهانی محقق خواهد گشت. این هنر این کتاب آسمانی یعنی قرآن است.

تأویل آیه

اما تأویل آیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و حضرت امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و نه امام از نسل سیدالشهدا(علیهم السلام) هستند. آن ها سمبل عدل الهی هستند آن ها نمونه احسان و نیکوکاری می باشند و ذی القربی پیامبر(صلی الله علیه و آله) خدایند. حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سمبل عدالت و اولین مجری عدالت است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ... به یملاء الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً

1. علامه حافظ شیخ یوسف بن یحیی مقدسی شافعی در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر باب اول صفحه 44 و نعیم بن حماد در کتاب الفتن صفحه 93 آورده اند که عمار یاسر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می کند:عن عمار یاسر قال: اذا قُتل النَّفسُ الزکیه و اَخوهُ بِمکة ضیعةً نادی مُنادٍ من السماء إنَّ اَمیرَکُم فلانٌ وَ ذلک المهدی الذی یملاء الارضَ حَقاً و عَدلاً

ص: 283

عمار یاسر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می کند که فرمودند: هنگامی که نفس زکیه به شهادت برسد و برادرش در مکه به قتل رسیده و از بین برود منادی در آسمان ندا کند که همانا امیر شما فلانی یعنی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است همان کسی که زمین را پر از حق و عدالت می کند.

المهدی الذی یملاء الارض حقاً و عدلاً

پس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقامه کننده حق و عدل است و او مجری عدل برای تمام کره زمین است. تنها ایشان می تواند صلح جهانی را محقق سازد و بشریت را از جنگ و خون ریزی و ناعدالتی ها رها سازد.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 290 حدیث 63، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 381، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 937، بحار الانوار مجلد 7 صفحه 130 آمده است:

و في رواية سعد الإسكاف عنه قال يا سعد «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» و هو محمد فمن أطاعه فقد عدل «وَ الْإِحْسانِ» علي فمن تولاه فقد أحسن و المحسن في الجنة «وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى» قرابتنا أمر الله العباد بمودتنا و إيتائنا و نهاهم عن الفحشاء و المنكر من بغى علينا أهل البيت و دعا إلى غيرنا

سعد از حضرت باقر(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: «الْعَدْلِ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد. پس هر کس از وی اطاعت و پیروی نماید به درستی که در مسیر عدل قرار گرفته و منظور از «الْإِحْسانِ» حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و هر کس وی را به ولایت برگزیند به درستی که احسان کرده و در بهشت از محسنین خواهد بود و منظور از « إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى» عبارت است از قرابت ما اهل بیت(علیهم السلام) است که خداوند بندگان خود را امر به دوستی و محبت و احسان به ما فرموده است. منظور از «الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ» کسی است که در حق ما اهل بیت(علیهم السلام) ظلم و تعدی نماید و مردم را به سوی غیر ما دعوت نماید. (گفتار، پندار، رفتار و عمل او یا فحشاء است یا منکر است و یا بغی.)دقت بفرمایید، امروز منظور از «إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى» که همان قرابت اهل بیت باشد حضرت بقیة الله الاعظم است که خداوند بندگان خود را امر به دوستی و محبت و احسان به ایشان فرموده است و منظور از« الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ» ظلم و تعدی در حق ایشان است مخصوصاً اگر کسی مردم را به سوی غیر ایشان دعوت کند، او در راه فحشا و منکر و بغی قرار گرفته است.

ص: 284

3. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 288 حدیث 59، برهان مجلد 2 صفحه 381، صافی مجلد 1 صفحه 937، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 130 آمده است:

عن سعد عن أبي جعفر(علیه السلام) «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» قال: يا سعد «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» و هو محمد(صلی الله علیه و آله)، «وَ الْإِحْسانِ» و هو علي(علیه السلام)، «وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى» و هو قرابتنا، أمر الله العباد بمودتنا و إيتائنا، و نهاهم عن الفحشاء و المنكر، من بغى على أهل البيت(علیهم السلام) و دعا إلى غيرنا

حضرت باقر(علیه السلام) به سعد فرمودند: ای سعد، «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» امر به عدل منظور حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) است «وَ الْإِحْسانِ» و منظور از احسان حضرت علی(علیه السلام) است «وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى» منظور قرابت ما اهل بیت(علیهم السلام) است که خداوند به بندگان امر می کند به دوستی و مودت و محبت ما و دادن حق ما به ما و خداوند نهی کرده است از فحشا و منکر و یعنی نسبت به ما و هر کس کس دیگری را به غیر ما بخواند او دعوت به فحشا و منکر و بغی کرده است.

ص: 285

203. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)

203. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین بهترین رهبران و امامان هستند

سوره نحل آیات 91 و 92

وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (91) وَ لا تَكُونُوا كَالَّتي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُون (92)

به عهد خود وفا کنید، آن گاه که عهد و پیمان بستید و پیمان های خود را پس از تأکید آن نقض نکنید درحالی که شما خداوند را کفیل و شاهد و ناظر بر آن عهد و پیمانکرده اید خداوند آنچه را که شما انجام می دهید از نقض نمودن ایمان و عهد و پیمان خود می داند. او شاهد و نگهبان شما است و نباشید مانند زنی که رشته ی خود را محکم می تابد و می بافد (اما پس از بافتن) آن را رشته می کند و قسم های استوار و محکم خود را برای فریب دادن یکدیگر و فسادکاری به کار برید برای این که قومی بر قوم دیگر پیروز گردد و تفوق پیدا کندزیرا خداوند شما را به این عهد و قسم ها امتحان می کند و در روز قیامت (همه ی تقلب ها) و اختلافات شما را بر شما آشکار خواهد ساخت.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 389 آمده است:

وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا» فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) لَمَّا نَزَلَتِ الْوَلَايَةُ وَ كَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِغَدِيرِ خُمٍّ سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالُوا: أَ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؟ فَقَالَ لَهُمْ نَعَمْ حَقّاً مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، فَقَالَ إِنَّهُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَيُقْعِدُهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ فَيُدْخِلُ أَوْلِيَاءَهُ الْجَنَّةَ وَ يُدْخِلُ أَعْدَاءَهُ النَّارَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها»

ص: 286

علی بن ابراهیم قمی از پدرش روایت می کند که گفت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: بعد از آن که این آیه درباره ی ولایت (حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) نازل گردید و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خم فرمودند: شما با علی(علیه السلام) با عنوان امیرالمؤمنین سلام کنید. (بعضی) گفتند: آیا این امر (و این انتخاب از جانب خداوند است یا از جانب رسولش می باشد؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من خداوند را گواه می گیرم که این انتخاب از طرف خداوند و رسولش می باشد و سپس آن حضرت فرمودند: او امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امام متقین و او قائد و پیشوای (مؤمنان) پیشانی سفید است. و خداوند در قیامت او را بر صراط می نشاند و او اولیای خداوند را به بهشت هدایت کرده و می فرستد و دشمنان خداوند را به داخل جهنم هدایت می کند.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 268 حدیث 64، بحارالانوار مجلد 9 صفحه 111، برهان مجلد 2 صفحه 383، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 548 آمده است:

عن زيد بن الجهم عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: سمعته يقول لما سلموا على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) للأول: قم فسلم على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين فقال: أ من الله و من رسوله يا رسول الله فقال: نعم من الله و من رسوله، ثم قال لصاحبه: قم فسلم على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين، فقال: من الله و من رسوله قال: نعم من الله و من رسوله، ثم قال: يا مقداد قم فسلم على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين قال: فلم يقل ما قال صاحباه، ثم قال: قم يا اباذر فسلم على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين فقام و سلم ثم قال: قم يا سلمان و سلم على علي(علیه السلام) بإمرة المؤمنين، فقام و سلم حتى إذا خرجا و هما يقولان: لا و الله لا نسلم له ما قال أبدا فأنزل الله تبارك و تعالى على نبيه «وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا» بقولكم أ من الله و من رسوله، «إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ» أن تكون أئمة هي أزكى من أئمتكم» قال: قلت: جعلت فداك إنما نقرؤها «أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ» فقال: ويحك يا زيد و ما أربى أن يكون و الله كي أزكي من أئمتكم «إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ» يعني عليا

عیاشی با سند خودش از زیدبن جهم روایت کرده است که گفت: حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که به حضرت علی(علیه السلام) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کردند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اولی فرمودند: برخیز و بر علی(علیه السلام) بهعنوان امیرالمؤمنین سلام کن. او گفت: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیا (این امر و این برنامه) از طرف خداوند است و یا از طرف رسولش می باشد؟ حضرت فرمودند: بلی از طرف خداوند و رسولش می باشد سپس حضرت به دوست و

ص: 287

رفیقش فرمودند: برخیز و بر علی(علیه السلام) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کن او هم اظهار داشت: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیا (این امر و فرمان) از طرف خداوند است و یا از طرف رسولش می باشد؟ حضرت فرمودند: بلی از طرف خداوند و رسولش می باشد. سپس حضرت به مقداد فرمودند: ای مقداد برخیز و به علی(علیه السلام) با عنوان امیرالمؤمنین سلام کن. مقداد برخاست و سلام کرد بدون آن که گفته هایی را که آن دو نفر گفتند بیان کن. سپس حضرت فرمودند: ای اباذر برخیز و با (حضرت) علی(علیه السلام) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کن او هم برخاست و با عنوان امیرالمؤمنین بر آن حضرت سلام کرد. سپس حضرت به سلمان فرمودند: ای سلمان برخیز و بر (حضرت) علی(علیه السلام) با عنوان امیرالمؤمنین سلام کن. سلمان برخاست و با عنوان امیرالمؤمنین بر آن حضرت سلام کرد. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: و در نهایت آن دو نفر از مجلس بیرون رفتند و با یکدیگر می گفتند: نه به خداوند سوگند هرگز تسلیم او نخواهیم شد و بر او سلام نمی کنیم سپس خداوند تبارک و تعالی این آیه را «عهد و پیمانی را که با خداوند بسته اید بر آن وفادار باشید و چون سوگند اکید خوردید، آن را نشکنید که خداوند را کفیل خویش قرار داده اید او می داند که شما با گفتار خود چه می کند» (که آن ها گفتند ای پیامبر این فرمان از طرف خداوند است یا از طرف خودت می باشد؟) «و همانند آن زن که رشته ای را که محکم تافته بود از هم می گشود، نباشید تا سوگندهای خود را به وسیله ی فریب یکدیگر گردانید» را بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل نمود:«ان تکون ائمة هی ازکی من ائمتکم» که امامان ایشان و پیشوایانشان (منظور حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یازده امام دیگر) پاک تر از امامان و پیشوایان (باطل) شما هستند.راوی می گوید: عرض کردم آقای من جانم فدای شما شود ما این آیه را این چنین می خوانیم «ان تکون امة هی اربی من امةٍ» حضرت فرمودند: ای زید وای به حال تو اربی چیست؟ آیا امامان و پیشوایان ایشان پاک تر از پیشوایان شما هستند إنما یبلوکم الله به خداوند فقط به وسیله ی امامت و ولایت حضرت علی(علیه السلام) شما را امتحان و آزمایش می کند.

3. همین روایت در کافی مجلد 1 صفحه 292 حدیث 1 آمده است:

ص: 288

پس از این که امام صادق(علیه السلام) آیه را چنین قرأت می فرمایند: «أَنْ تَكُونَ» أَئِمَّةٌ هِيَ أَزْكَى مِنْ أَئِمَّتِكُمْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَئِمَّةٌ قَالَ إِي وَ اللَّهِ أَئِمَّةٌ قُلْتُ فَإِنَّا نَقْرَأُ «أَرْبى» فَقَالَ مَا أَرْبَى وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ فَطَرَحَهَا «إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ» يَعْنِي بِعَلِيٍّ(علیه السلام)

ص: 289

204. شیطان قدرت این را ندارد ولایت امامان(علیهم السلام) و حضرت بقیه

204. شیطان قدرت این را ندارد ولایت امامان(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از دل ها ببرد

سوره نحل آیات 98 تا 100

فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ(98) إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ(99) إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُون(100)

هنگامی که اراده ی تلاوت و قرأت قرآن نمودی از درگاه الهی بخواه که تو را از وسوسه های شیطان در امان نگه دارد زیرا شیطان هیچ تسلط و ولایتی ندارد بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می کنند بلکه (شیطان) بر کسانی تسلط می یابد که شیطان را دوست می دارند (ولایت شیطان را پذیرفته اند) و از او پیروی می کنند و برای خدا شریک قائلند.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 269 حدیث 66، بحارالانوار مجلد 14 صفحه 628، برهان مجلد 2 صفحه 384، صافی مجلد 1 صفحه 940، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 278 حدیث 21 آمده است:

عن أبي بصير عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال: سمعته يقول «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ * إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» قال: فقال: يا ابامحمد يسلط و الله المؤمنين على أبدانهم و لا يسلط على أديانهم، قد سلط على أيوب فشوه خلقه و لم يسلط على دينه و قوله: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» قال: الذين هم بالله مشركون، يسلط على أبدانهم و على أديانهم

ابی بصیر از حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت می کند که از آن حضرت شنیدم که آیات «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ * إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ

ص: 290

يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُون» را قرأت فرمودند سپس فرمودند: ای ابامحمد به خداوند سوگند شیطان بر بدن مؤمنین می تواند مسلط شود اما بر دین آن ها نمی تواند مسلط شود.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 270حدیث 69، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 384، بحارالانوار مجلد 14 صفحه 628، صافی مجلد 1 صفحه 940 آمده است:

عن حمادبن عيسى رفعه إلى أبي عبدالله قال سألته عن قول الله «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» قال: ليس له أن يزيلهم عن الولاية، فأما الذنوب و أشباه ذلك فإنه ينال منهم كما ينال من غيرهم.

حمادبن عیسی از طرف حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت می کند که از آن حضرت در مورد آیه شریفه « إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُون» سؤال کردند. حضرت فرمودند: شیطان این قدرت را ندارد که ولایت ما اهل بیت(علیهم السلام) را از دل مؤمنین سلب کند اما نسبت به گناهان و نظایر آن همان گونه که دیگران را وسوسه می کند، مؤمنین را نیز به گناه می کشاند.

3. در تفسیر قمی صفحه 390 و تفسیر صافی آمده است:

«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» قَالَ لَيْسُ لَهُ أَنْ يُزِيلَهُمْ عَنِ الْوَلَايَةِ فَأَمَّا الذُّنُوبُ فَإِنَّهُمْ يَنَالُونَ مِنْهُ كَمَا يَنَالُونَ مِنْ غَيْرِه

ص: 291

205. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه

205. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبیل الله هستند

سوره نحل آیه 125

ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ

(ای پیامبر(صلی الله علیه و آله) مردم را) بخوان و دعوت کن به سوی راه پروردگارت با حکمت و موعظه ی نیکو و با آن ها با بهترین طریق مجادله و مباحثه و مناظره کن.

1. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 773 آمده است:

«ادع» بخوان ای محمد(صلی الله علیه و آله) امت خود را «إلی سبیل ربّک» به سوی راه پروردگار خود که اسلام است و یا به سوی تبعیت امامان معصومین(علیهم السلام) چنانچه علی بن رئاب از حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که «والله نحن سبیل الذی أمرکم الله باتّباعه.» «بالحکمة» به گفتگوی صحیح و دلیل متین که مثبت حق و مزیل شبهات باشد... «هو اعلم بمن ضل عن سبیله» او داناتر است به آن کسی که او گمراه شد از راه او که اسلام است و بنا بر حدیث نحن سبیل محتمل است که مراد آیه این معنی باشد که پروردگار تو داناتر است بر احوال کسی که او گمراه شد از متابعت ائمه هدی(علیهم السلام) و «هو اعلم بالمهتدین» و خدای تعالی داناتر است به راه یافتگان.

2. در تفسیر قمی صفحه 209 د ذیل آیه 153 سوره انعام آمده است:

قال الصادق(علیه السلام): نحن السبیل فمن أبی فهذه السبیل فقد کفر.

ماییم سبیل و راه خداوند و هرکس روی بگرداند و قبول نکند بداند که راه های دیگر سبب کافرشدن او می شود.3. در تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 46 آمده است:

ص: 292

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ «عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ»

امام صادق(علیه السلام) فرمودند که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: اگر خداوند می خواست نفس خود را به مردم می شناسانید ولی ما را (ابوابه) باب ها و (صراطه) راه ها و (سبیله) سبیل و وجه وجه خودش قرار داد. بنابراین هرکس از ولایت ما روگرداند و یا دیگران را بر ما ترجیح دهد، از این راه راست روی گردانیده است. بنابراین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ابواب و صراط و سبیل خداوند هستند که هرکس بخواهد معرفت خداوند را بیابد و به دین واقعی داشته باشد باید از این طریق به سمت خدا برود. از این راه به کمال برسد و از اولیاء واقعی خداوند گردد.

ص: 293

206. هرکس سوره اسرا را هر شب جمعه بخواند نمیرد مگر این که امام زمان

206. هرکس سوره اسرا را هر شب جمعه بخواند نمیرد مگر این که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند و سرانجام از اصحاب او خواهد بود

سوره اسرا آیه 1

سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ

پاک و منزه است آن کس که در شبی مبارک بنده خود را از مسجدالحرام به مسجد الاقصی که پیرامونش را پر نعمت و مبارک ساختیم سیر داد تا این که آیات و نشانه ها و معجزاتش که در اسرار غیب اوست به او بنماید که او به حقیقت شنوا و بینا است.

در این آیه ی شریفه ابتدا ذات اقدس الهی را منزه از هر گناه و اشتباه و عیب و نقص شمرده و او را سبوح دانسته است. سپس در باره ی معراج صحبت می کند که خداوند این بنده ی خالص خود را از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر می دهد و هدف از این سیر را نشان دادن آیات و نشانه ها و اسرار خود می داند و ما در آیات و احادیث معراجیه حضور ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) را مشاهده می کنیم و مسئله ای که باید اینجا مطرح کنم این است که سوره ی اسرا و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) رابطه ای بسیار نزدیک و تنگاتنگ دارند. مثلاً:

1. در کتاب کشف الغمة مجلد 1 صفحه 106، بحارالانوار مجلد 18 صفحه 386 حدیث 94، تفسیر صافی ذیل همین آیه آمده است:

عده ای از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سؤال کردند که پروردگار تو در شب معراج با چه زبانی با تو سخن گفت و با چه زبانی تو را مورد خطاب قرار داد؟ حضرت فرمودند: به زبان (حضرت) علی(علیه السلام) با من تکلم می فرمود. پس به من الهام شد که بگویم خدایا تو مرامورد خطاب قرار دادی یا علی(علیه السلام)؟ جواب آمد که: ای احمد(صلی الله علیه و آله)، من شباهت به هیچ یک از اشیا ندارم و با هیچ مخلوقی

ص: 294

مقایسه نمی شوم و با اشیا نیز قابل توصیف نیستم. تو را از خودم آفریدم و علی(علیه السلام) را از نور تو خلق کردم و بر اسرار قلب تو آگاهم. می دانم که نزد تو هیچ کس از علی بن ابی طالب(علیه السلام) محبوب تر نیست لذا با لسان علی(علیه السلام) با تو سخن گفتم تا قلبت آرام گیرد.

2. در کتاب تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 276 حدیث 1، ثواب الاعمال شیخ صدوق، مجمع البیان شیخ طبرسی، تفسیر صافی نوشته ی ملا محسن فیض کاشانی مجلد 3 صفحه 229 آمده است:

عن الحسين بن علي بن أبي حمزة الثمالي عن الحسين بن أبي العلا عن أبي عبدالله(علیه السلام) قال من قرأ سوره ی بني إسرائيل في كل ليلة جمعة لم يمت حتى يدرك القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يكون من أصحابه.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکس سوره بنی اسرائیل را تمام شب های جمعه قرائت کند، نمی میرد مگر این که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را درک کند و سرانجام از اصحاب او می شود.

3. در غیبت نعمانی صفحه 108 آمده است:

روی هاشم ... عن ابن شهر عن جابر جعفی ... محمدبن علی الباقر(علیهما السلام) فی المکه و عند الحجر و یقول: سمعتُ ابی یقول سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول إنّ الله عزوجل اوحی إلی لیلة اسرا بی قال: یا محمد(صلی الله علیه و آله) أتُحبُ أن تَری اسماء الائمة من اهل بیتک؟ قلت: نعم. قال: تقدم امامک فتقدمت فی إذا علیٌ و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی(علیهم السلام) و الحجة القائمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کانَّهُ کوکبٌ دُریٌّ فی وسطهم فقلت یا رب من هولاء فقال: هولاء الائمة و السلام.

4. در کمال الدین مجلد 1 صفحات 254-256 حدیث 4 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْبُخَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي بَكْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُالسَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّي وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ(علیهم السلام) عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) وَ لِلْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِكَ فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُ(علیه السلام) «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» بِوَلَايَتِنَا يَاعَلِيُّ(علیه السلام) لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ كَيْفَ لَا يَكُونُ أَفْضَلَ

ص: 295

مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى التَّوْحِيدِ وَ مَعْرِفَةِ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَقْدِيسِهِ وَ تَهْلِيلِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اسْتَعْظَمُوا أُمُورَنَا فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ لِتَسْبِيحِنَا وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِيدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهَةٍ يَجِبُ أَنْ نُعْبَدَ مَعَهُ أَوْ دُونَهُ فَقَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَمَّا شَاهَدُوا كِبَرَ مَحَلِّنَا كَبَّرْنَا اللَّهَ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّ اللَّهَ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُنَالَ وَ أَنَّهُ عَظِيمُ الْمَحَلِّ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا جَعَلَ اللَّهُ لَنَا مِنَ الْعِزَّةِ وَ الْقُوَّةِ قُلْنَا لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْنَا وَ أَوْجَبَهُ لَنَا مِنْ فَرْضِ الطَّاعَةِ قُلْنَا الْحَمْدُ لِلَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ مَا يَحِقُّ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَيْنَا مِنَ الْحَمْدِ عَلَى نِعَمِهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَبِنَا اهْتَدَوْا إِلَى مَعْرِفَةِ تَوْحِيدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَحْمِيدِهِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ(علیه السلام) وَ أَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِيماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِيَّةً وَ لِآدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِي صُلْبِهِ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لِآدَمَ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ وَ أَنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَذَّنَ جَبْرَئِيلُ مَثْنَى مَثْنَى وَ أَقَامَ مَثْنَى مَثْنَى ثُمَّ قَالَ تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ أَتَقَدَّمُ عَلَيْكَ فَقَالَ نَعَمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اسْمُهُ فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ عَلَى مَلَائِكَتِهِ أَجْمَعِينَ وَ فَضَّلَكَ خَاصَّةً فَتَقَدَّمْتُ وَ صَلَّيْتُ بِهِمْ وَ لَا فَخْرَ فَلَمَّا انْتَهَيْنَا إِلَى حُجُبِ النُّورِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) وَ تَخَلَّفْ عَنِّي فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فِي مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ هَذَا انْتِهَاءُ حَدِّيَ الَّذِي وَضَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِي فِي هَذَا الْمَكَانِ فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ احْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِي لِتَعَدِّي حُدُودِ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ فَزُخَّ بِي زَخَّةً فِي النُّورِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى حَيْثُ مَا شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مَلَكُوتِهِ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) فَقُلْتُ لَبَّيْكَ رَبِّي وَ سَعْدَيْكَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِي وَ أَنَا رَبُّكَ فَإِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ فَإِنَّكَ نُورِي فِي عِبَادِي وَ رَسُولِي إِلَى خَلْقِي وَ حُجَّتِي فِي بَرِيَّتِي لِمَنْ تَبِعَكَ خَلَقْتُ جَنَّتِي وَ لِمَنْ خَالَفَكَ خَلَقْتُ نَارِي وَ لِأَوْصِيَائِكَ أَوْجَبْتُ كَرَامَتِي وَ لِشِيعَتِكَ أَوْجَبْتُ ثَوَابِي فَقُلْتُ يَا رَبِّ وَ مَنْ أَوْصِيَائِي فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ أَوْصِيَاءَكَ الْمَكْتُوبُونَ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَنَظَرْتُ وَ أَنَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّي إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَرَأَيْتُ اثْنَيْ عَشَرَ نُوراً فِي كُلِّ نُورٍ سَطْرٌ أَخْضَرُ مَكْتُوبٌ عَلَيْهِ اسْمُ كُلِّ وَصِيٍّ مِنْ أَوْصِيَائِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ آخِرُهُمْ مَهْدِيُّ أُمَّتِي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَ هَؤُلَاءِ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِي فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی

الله علیه و آله) هَؤُلَاءِ أَوْلِيَائِي وَ أَحِبَّائِي وَ أَصْفِيَائِي وَ حُجَجِي بَعْدَكَ عَلَى بَرِيَّتِي وَ هُمْ أَوْصِيَاؤُكَ وَ خُلَفَاؤُكَ وَ خَيْرُ خَلْقِي بَعْدَكَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُظْهِرَنَّ بِهِمْ دِينِي وَ لَأُعْلِيَنَّ بِهِمْ كَلِمَتِي وَ لَأُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ بِآخِرِهِمْ مِنْ أَعْدَائِي وَ لَأُمَلِّكَنَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ لَأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّيَاحَ وَ لَأُذَلِّلَنَّ لَهُ الرِّقَابَ الصِّعَابَ وَ لَأُرَقِّيَنَّهُ فِي الْأَسْبَابِ وَ لَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِي وَ لَأُمِدَّنَّهُ بِمَلَائِكَتِي حَتَّى يُعْلِنَ دَعْوَتِي وَ يَجْمَعَ الْخَلْقَ عَلَى تَوْحِيدِي ثُمَّ لَأُدِيمَنَّ مُلْكَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَيَّامَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ الصَّلَاةُ عَلَى نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً.

ص: 296

حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمودند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خدا خلقى كه بهتر از من باشد و نزد او گرامى تر از من باشد، نیافریده است. حضرت على(علیه السلام) فرمود عرض كردم: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) تو بهترى يا جبرئيل؟ فرمود خداى تبارك و تعالى پيغمبران مرسل خود را بر فرشتگان مقرب برترى داده و مرا بر همه پيغمبران و مرسلين برترى داده و پس از من اى على(علیه السلام) برترى از تو و امامان بعد از تو است زيرا كه فرشتگان خادمين ما و خدام دوستان ما هستند يا على(علیه السلام) آنان كه عرش و كسانى كه حول آنند حمل مي كنند تسبيح به حمد پروردگارشان گويند و آمرزش براى آنان كه گرويدند به ولايت ما جويند، اى على(علیه السلام) اگر ما نبوديم؟ خدا آدم و حوا و بهشت و دوزخ و آسمان و زمين را نمي آفريد و چگونه ما از فرشتگان برتر نباشيم با آنكه در خداشناسى و توحيد بر آن ها پيشى گرفتيم و در شناسایى پروردگار عزوجل و تسبيح او و تقديس او و تهليل او زيرا اول چيزى كه خداى عزوجل آفريد، ارواح ما بود. ما را به توحيد و تمجيد خود گويا كرد سپس فرشتگان را آفريد و چون ارواح ما را يك نور مشاهده كردند امور ما را بزرگ شمردند پس ما تسبيح گفتم تا ملائكه بدانند كه ما هم خلقى هستيم آفريده شده و خدا از صفات ما منزه است و ملائكه از تسبيح ما خدا را تسبيح گفتند و از صفات ما منزه دانستند و چون بزرگى مقام ما را مشاهده كردند ما تهليل گفتيم تا ملائكه بدانند كه نيست معبودى جز خداى يگانه و چون بزرگى مقام ما را مشاهده كردند ما تكبير گفتيم تا ملائكه بدانند خدا بزرگتر است از اينكه در دسترس باشد و موقعيت او بزرگ است و چون آن قدرت و نيرویى كه خدا به ما داده است مشاهده كردند ما گفتيم لا حول و لا قوة الا باللَّه- العلى العظيم تا ملائكه بدانند كه لا حول و لا قوة الا باللَّه چون مشاهده كردند آن نعمتى كه خدا بر ما داده و طاعت ما را واجب شمرده گفتيم الحمد للَّه تا به ملائكه بياموزيم آنچه را خداى تعالى ذكره به ما حق دارد از حمد بر نعمت هايش ملائكه هم گفتند الحمد للَّه ملائكه به وسيله ي ما به شناختن خداى تعالى ذكره و تسبيح و تهليل و حمد او راهنمايى شدندسپس خداى تعالى آدم را آفريد و ما را در پشت او قرار داد و ملائكه را دستور داد بر او

ص: 297

سجده كنند براى تعظيم و احترام ما و سجده آن ها براى خداى عز و جل بندگى بود و براى آدم احترام و طاعت بود براى آنكه ما در پشت او بوديم، چگونه ما از ملائكه بهتر نباشيم با آنكه همه و همه آن ها بر آدم سجده كردند و براى آنكه چون مرا به آسمان ها بالا بردند جبرئيل دو اذان گفت. سپس گفت: اى محمد(صلی الله علیه و آله) پيش بايست. گفتم: اى جبرئيل بر تو پيش باشم؟ گفت آرى زيرا خداى تبارك و تعالى اسمه تو را بر همه پيغمبران و فرشتگانش و به خصوص بر من برترى داده است. جلو ايستادم و براى آن ها نماز خواندم و افتخارى ندارد و چون به حجاب هاى نور رسيديم، جبرئيل به من گفت: اى محمد(صلی الله علیه و آله) پيش برو و دنبال سر من ماند، گفتم: اى جبرئيل در چنين جايى از من مفارقت ميكنى؟ گفت تا اينجا است كه خدا به من دستور داده اگر از آن بگذرم پرهايم مي سوزد، زيرا از حدود پروردگارم فراتر رفتم. خدا مرا در نور به طور ناگفتنى فرو برد تا به آن جاى ملكوت رسيدم كه خداى عز و جل خواست پس ندا رسيد: يا محمد(صلی الله علیه و آله) عرض كردم: لبيك ربى و سعديك تباركت و تعاليت. باز ندا شدم: يا محمد(صلی الله علیه و آله) تو بنده منى و من پروردگار تو ام فقط مرا عبادت كن و بر من توكل كن زيرا تو نور منى در بندگان من و رسول منى در خلق من و حجت منى در آفريدگان من، براى كسى كه تو را پيروى كند بهشتم را آفريدم براى كسى كه نافرمانى و مخالفت تو را كند دوزخم را آفريدم و كرامتم را براى اوصياء تو و ثوابم را براى شيعيان تو لازم كردم. عرض كردم: پروردگارا اوصياء من كيانند؟ ندا رسيد: اى محمد(صلی الله علیه و آله) اوصياء تو بر ساق عرش نوشته شدند. در پيشگاه پروردگار خود به ساق عرش نگريستم دوازده نور ديدم در هر نورى با يك سطر سبز نام يكى از اوصياء من نوشته است اول آنان على بن ابى طالب(علیه السلام) و آخرشان مهدى امت من(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. گفتم: پروردگارا آنان اوصياى پس از من هستند. ندا شدم: اى محمد(صلی الله علیه و آله) آنان اولياء و احباء و اصفياء و حجج من بعد از تو بر خلق من هستند وآنان اوصياء و خلفاء تواند و بهترين خلق بعد از تو هستند. به عزت و جلالم سوگند هر آينه دينم را به آن ها ظاهر مي كنم و كلمه خود را به آن ها بلند مي نمايم و زمين را با آخرين آن ها از دشمنانم پاك مي كنم و مشارق و مغارب زمين را ملك او مي نمايم و

ص: 298

بادها را براى او مسخر مي كنم و گردن هاى سخت را براى او رام مي سازم و او را به وسایل مسلط مي نمايم و به لشگر يارى مي كنم و به فرشتگانم مدد مي رسانم تا دعوت مرا بلند كند و همه خلق را بر توحيد من جمع آورى نمايد سپس ملك او را ادامه دهم و حكومت را به دست اولياء خودم دست به دست بچرخانم تا روز قيامت «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» و الصلاة على نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين و سلم تسليما.

5. در فرائدالسمطین مجلد 2 صفحه 77 حدیث 571 آمده است:

عن ابی سلمی راعی ابل رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول لیلة اُسری بي إلي السماء قال لی الجلیل جلّ جلاله «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» قلت: «الْمُؤْمِنُون» (1) قال: صدقت یا محمد(صلی الله علیه و آله) مَن خلَّفت فی أمّتک؟ قلت: خیرها. قال: علی بن ابی طالب(علیه السلام)؟ قلت: نعم یا رب. قال: یا محمد(صلی الله علیه و آله) إنی اطّلعت علی الارض اطّلاعة فأخترتُک منها فشققت لک اسمًا من أسمائی فلا اُذکر الّا ذکرتَ معی فأنا المحمود و أنت محمد(صلی الله علیه و آله) ثم اطلعت الثانیة فاخترت منها علیّا و شققتُ له اسماً من أسمائی فأنا الاعلی و هو علي(علیه السلام). یا محمد(صلی الله علیه و آله) إنّی خلقتُک و خلقت علیّاً و فاطمة و الحسن و الحسین و الائمة(علیهم السلام) من ولده من شبح نوری و عرضت ولایتکم علی أهل السموات و الارض فمن قبلها کان عندی من المؤمنین و من جحدها کان عندی من الکافرین. یا محمد(صلی الله علیه و آله) لو أنّ عبداً من عبیدی عبدنی حتّی ینقطع أو یصیر کالشنّ البالی ثمَّ أتانی جاحداً لولایتکم ما غفرت له حتّی یقرّ بولایتکم یا محمد(صلی الله علیه و آله) أتحبّ أن تراهم؟

قلتُ نعم یا رب. فقال لی: التفت عن یمین العرش. فالتفتُّ فإذا أنا بعلیّ و فاطمة و الحسن و الحسین و علیّ بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و المهدی(علیهم السلام) فی ضحضاح من نور قیاماً یصلّون و هو فی وسطهم یعنی المهدیّ کأنّه کوکب درّیّ. و قال یا محمد(صلی الله علیه و آله) هؤلاء الحجج و هو الثائر من عترتک و عزّتی و جلالی إنّه الحجة الواجبة لأولیائی و المنتقم من اعدائی.

6. در امالی شیخ صدوق صفحه 504 و بحارالانوار مجلد 18 صفحه 341 حدیث 49 آمده است:الأمالي للصدوق ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْأَسَدِيِّ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ مِنْهَا إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى وَ مِنَ السِّدْرَةِ إِلَى حُجُبِ النُّورِ نَادَانِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) أَنْتَ عَبْدِي وَ أَنَا رَبُّكَ فَلِي فَاخْضَعْ وَ إِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ وَ بِي فَثِقْ فَإِنِّي قَدْ رَضِيتُ بِكَ عَبْداً وَ حَبِيباً وَ رَسُولًا وَ نَبِيّاً وَ بِأَخِيكَ عَلِيٍّ خَلِيفَةً وَ بَاباً فَهُوَ حُجَّتِي عَلَى عِبَادِي وَ إِمَامٌ لِخَلْقِي بِهِ يُعْرَفُ

ص: 299


1- . سوره بقره آیه 285

أَوْلِيَائِي مِنْ أَعْدَائِي وَ بِهِ يُمَيَّزُ حِزْبُ الشَّيْطَانِ مِنْ حِزْبِي وَ بِهِ يُقَامُ دِينِي وَ تُحْفَظُ حُدُودِي وَ تُنْفَذُ أَحْكَامِي وَ بِكَ وَ بِهِ وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ أَرْحَمُ عِبَادِي وَ إِمَائِي وَ بِالْقَائِمِ مِنْكُمْ أَعْمُرُ أَرْضِي بِتَسْبِيحِي وَ تَقْدِيسِي وَ تحليلي [تَهْلِيلِي] وَ تَكْبِيرِي وَ تَمْجِيدِي وَ بِهِ أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُورِثُهَا أَوْلِيَائِي وَ بِهِ أَجْعَلُ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِيَ السُّفْلَى وَ كَلِمَتِيَ الْعُلْيَا وَ بِهِ أُحْيِي عِبَادِي وَ بِلَادِي بِعِلْمِي وَ لَهُ أُظْهِرُ الْكُنُوزَ وَ الذَّخَائِرَ بِمَشِيَّتِي وَ إِيَّاهُ أُظْهِرُ عَلَى الْأَسْرَارِ وَ الضَّمَائِرِ بِإِرَادَتِي وَ أَمُدُّهُ بِمَلَائِكَتِي لِتُؤَيِّدَهُ عَلَى إِنْفَاذِ أَمْرِي وَ إِعْلَانِ دِينِي ذَلِكَ وَلِيِّي حَقّاً وَ مَهْدِيُ عِبَادِي صِدْقاً

7. در کفایة الاثر صفحات 213 و 214 و بحارالانوار مجلد 36 صفحه 354 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ مَنْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ شَرِيكٍ عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ خُطْبَةَ اللُّؤْلُؤَةِ فَقَالَ فِيمَا قَالَ فِي آخِرِهَا أَلَا وَ إِنِّي ظَاعِنٌ عَنْ قَرِيبٍ وَ مُنْطَلِقٌ إِلَى الْمَغِيبِ فَارْتَقِبُوا الْفِتْنَةَ الْأُمَوِيَّةَ وَ الْمَمْلَكَةَ الْكَسْرَوِيَّةَ وَ إِمَاتَةَ مَا أَحْيَاهُ اللَّهُ وَ إِحْيَاءَ مَا أَمَاتَهُ اللَّهُ وَ اتَّخِذُوا صَوَامِعَكُمْ بُيُوتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى مِثْلِ جَمْرِ الْغَضَا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً فَذِكْرُهُ أَكْبَرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ثُمَّ قَالَ وَ تُبْنَى مَدِينَةٌ يُقَالُ لَهَا الزَّوْرَاءُ بَيْنَ دِجْلَةَ وَ دُجَيْلٍ وَ الْفُرَاتِ فَلَوْ رَأَيْتُمُوهَا مُشَيَّدَةً بِالْجِصِّ وَ الْآجُرِّ وَ مُزَخْرَفَةً بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ اللَّازْوَرْدِ الْمُسْتَسْقَى وَ الْمَرْمَرِ وَ الرُّخَامِ وَ أَبْوَابِ الْعَاجِ وَ الْآبْنُوسِ وَ الْخِيَمِ وَ الْقِبَابِ وَ السِّتَارَاتِ وَ قَدْ عُلِيَتْ بِالسَّاجِ وَ الْعَرْعَرِ وَ الصَّنَوْبَرِ وَ الشَّبِ وَ شُيِّدَتْ بِالْقُصُورِ وَ تَوَالَتْ عَلَيْهَا مُلُوكُ بَنِي الشَّيْصَبَانِ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مَلَكاً عَلَى عَدَدِ سِنِي الْكَدِيدِ فِيهِمُ السَّفَّاحُ وَ الْمِقْلَاصُ وَ الْجَمُوحُ وَ الْهَذُوعُ وَ الْمُظَفَّرُ وَ الْمُؤَنَّثُ وَ النَّزَارُ وَ الْكَبْشُ وَ الْمَهْتُورُ وَ الْعَيَّارُ وَ الْمُصْطَلَمُ وَ الْمُسْتَصْعَبُ وَ الْعَلَّامُ وَ الرَّهْبَانِيُّ وَ الْخَلِيعُ وَ السَّيَّارُ وَ الْمُتْرَفُ وَ الْكَدِيدُ وَ الْأَكْتَبُ وَ الْمُسْرِفُ وَ الْأَكْلَبُ وَ الْوَسِيمُ وَ الصَّيْلَامُ وَ الْعَيْنُوقُ وَ تُعْمَلُ الْقُبَّةُ الْغَبْرَاءُ ذَاتُ الْقُلَاةِ الْحَمْرَاءِ وَ فِي عَقِبِهَا قَائِمُ الْحَقِّ يُسْفِرُ عَنْ وَجْهِهِ بَيْنَ أَجْنِحَةِ الْأَقَالِيمِ كَالْقَمَرِ الْمُضِي ءِ بَيْنَ الْكَوَاكِبِ الدُّرِّيَّةِ أَلَا وَ إِنَّ لِخُرُوجِهِ عَلَامَاتٍ عَشَرَةً أَوَّلُهَا طُلُوعُ الْكَوْكَبِ ذِي الذَّنَبِ وَ يُقَارِبُ مِنَ الْحَادِي وَ يَقَعُ فِيهِ هَرْجٌ وَ مَرْجٌ وَ شَغَبٌ وَ تِلْكَ عَلَامَاتُ الْخِصْبِ وَ مِنَ الْعَلَامَةِ إِلَى الْعَلَامَةِ عَجَبٌ فَإِذَا انْقَضَتِ الْعَلَامَاتُ الْعَشَرَةُ إِذْ ذَاكَ يَظْهَرُ مِنَّا الْقَمَرُ الْأَزْهَرُ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ لِلَّهِ عَلَى التَّوْحِيدِ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ عَامِرُبْنُ كَثِيرٍ فَقَالَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لَقَدْ أَخْبَرْتَنَا عَنْ أَئِمَّةِ الْكُفْرِ وَ خُلَفَاءِ الْبَاطِلِ فَأَخْبِرْنَا عَنْ أَئِمَّةِ الْحَقِّ وَ أَلْسِنَةِ الصِّدْقِ بَعْدَكَ قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ لَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ وَ لَقَدْ قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَيَّدْتُهُبِعَلِيٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ وَ رَأَيْتُ اثْنَيْ عَشَرَ نُوراً فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَنْوَارُ مَنْ هَذِهِ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) هَذِهِ أَنْوَارُ الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَفَلَا تُسَمِّيهِمْ لِي قَالَ: نَعَمْ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي تَقْضِي دَيْنِي وَ تُنْجِزُ عِدَاتِي وَ بَعْدَكَ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ ابْنُهُ عَلِيٌّ زَيْنُ الْعَابِدِينَ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ يُدْعَى بِالْبَاقِرِ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ جَعْفَرٌ(علیهم السلام) يُدْعَى بِالصَّادِقِ وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ ابْنُهُ مُوسَى يُدْعَى بِالْكَاظِمِ وَ بَعْدَ مُوسَى ابْنُهُ عَلِيٌّ يُدْعَى بِالرِّضَا وَ بَعْدَ

ص: 300

عَلِيٍّ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ يُدْعَى بِالزَّكِيِّ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِيٌّ يُدْعَى بِالنَّقِيِّ وَ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ يُدْعَى بِالْأَمِينِ وَ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیهم السلام) سَمِيِّي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي يَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما

8. در تفسیر عیاشی مجلد صفحه، کفایة الاثر صفحه 25، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 348 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عُبَيْدِاللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَيَّاشِيُّ عَنْ جَدِّهِ عُبَيْدِاللَّهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ عَبْدِالْجَبَّارِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ الْمَخْزُومِيِّ عَنْ عُمَرَبْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ التَّمِيمِيِّ عَنْ أَبِي ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(علیهما السلام) لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ وَ رَأَيْتُ أَنْوَارَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ أَنْوَارَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیهم السلام) وَ رَأَيْتُ نُورَ الْحُجَّةِ يَتَلَأْلَأُ مِنْ بَيْنِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَذَا وَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) هَذَا نُورُ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ هَذَا نُورُ سِبْطَيْكَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ هَذِهِ أَنْوَارُ الْأَئِمَّةِ بَعْدَكَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(علیهم السلام) مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ هَذَا الْحُجَّةُ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلاً.

ص: 301

207. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش بسیار نیرومند و سخت کوش

207. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش بسیار نیرومند و سخت کوش هستند که پس از فساد زمین آن را پر از عدل و داد خواهند کرد

سوره اسرا آیه 5

فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولا

پس چون وقت انتقام اول فرا رسد بندگان سخت و مقاوم و جنگجو و نیرومند خود را بر شما برانگیزیم تا آنجا که در درون خانه ها شما نیز جستجو کنند و این وعده ی الهی حتمی است.

در این آیه خداوند از مردانی که بسیار سخت کوش و مقاوم هستند و از بندگان پاک خداوند می باشند صحبت می کند که این ها پس از فساد کردن بر روی زمین قیام خواهند کرد «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْض»(1) و این ها افراد فاسد را به سزای عملشان می رسانند و این افراد سخت کوش حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاران باوفای ایشان هستند چنان که

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 281 حدیث 21، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 407، بحارالانوار مجلد 13 صفحه 13، تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 959، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 102 آمده است:

عن حمران عن أبي جعفر(علیه السلام) قال كان يقرأ «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ» ثم قال: و هو القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و أصحابه أولي بأس شديد

ص: 302


1- . سوره اسرا آیه 4

حمران از امام محمد باقر(علیه السلام) روایت می کند که حضرت این آیه را قرأت فرمودند: «عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ» این بندگان مقاوم و جنگجو و نیرومند (که بندگان مخلص خداوند هستند) حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاران آن حضرت می باشند.

دقت بفرمایید خداوند این بندگان پاک و مطهر را بندگان خود می خواند «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا» برمی انگیزانیم بر شما عباد خودم را بندگان خود را و در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) و یا لوح جابر که در اصول کافی آمده است خداوند این گونه از اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یاد می کند فیذل اولیائی فی زمانه خوار و ذلیل می شوند دوستان من خداوند در زمان (قبل از ظهور) حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و باز در همین لوح می فرمایند اولئک اولیائی حقاً این ها دوستان حق من خداوند هستند در اینجا نیز می فرمایند: «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا» بندگان من خداوند

2. در كتاب كامل الزيارات صفحه 62 آمده است:

ابوالقاسم جعفربن محمّدبن قولويه فى كامل الزيارات قال: حدّثنى محمّدبن جعفرالقرشى الرزّاز قال: حدّثنى محمّدبن الحسين بن ابى الخطاب، عن موسى بن سعدان الحناط، عن عبداللّه بن قاسم الحضرمى، عن صالح بن سهل، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزّوجلّ «وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرضِ مَرَّتَيْنِ» قال: قتل اميرالمؤمنين(علیه السلام) و طعن الحسن بن عليٍ(علیه السلام) «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً» قال: قتل الحسين بن علي(علیهما السلام) «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» قال: اذا جآءَ نفر الحسين(علیه السلام) «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» قوماً يبعثهم اللّه قبل قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لا يدعون وتراً لآل محمّد(صلی الله علیه و آله) الاّ اَخَذوه، «وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً» قبل قیام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ابوالقاسم جعفربن محمّدبن قولويه در كتاب كامل الزيارات گويد: محمّدبن جعفر قرشى رزاز حديثم داد، گفت: محمّدبن الحسين بن ابى الخطاب حديثم گفت از موسى بن سعدان حنّاط، از عبداللّه بن قاسم حضرمى، از صالح بن سهل، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند عزّوجلّ «و به بنى اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دو بار در زمين فساد بزرگى خواهيد كرد.» فرمود: كشتن اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ضربت خوردن حسن بن على(علیه السلام) «و تسلط و سركشى سخت ظالمانه اى خواهيد داشت» فرمود: كشتن حسين بن على(علیهما السلام) «پس هرگاه نوبت نخستين انتقام فرا رسد» فرمود:هرگاه وقت پيروزى و نصرت حسين(علیه السلام) فرا رسيد «بندگان سخت جنگجوى خويش را بر شما خواهيم برانگيخت تا آنجا

ص: 303

كه درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند.» قومى را خداوند پيش از قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برانگيزد كه هيچ مسئول خونى از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را وانگذارد مگر اينكه او را بگيرند، «و اين وعده حتمى خواهد بود.» قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

3. در كتاب كامل الزيارات صفحه 64 آمده است:

عنه: قال حدّثنى محمّدبن جعفر الكوفى الرزّاز، عن محمّدبن الحسين بن ابى الخطّاب، عن موسى بن سعدان، (عن ابى عبداللّه، عن القاسم) الحضرمى، عن صالح بن سهل، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه تبارك و تعالى «وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرضِ مَرَّتَيْنِ» قال: قتل على(علیه السلام) و طعن الحسن(علیه السلام) «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً» قال: قتل الحسين(علیه السلام).

و از اوست كه گفت: محمّدبن جعفر كوفى رزاز حديثم داد از محمّدبن الحسين بن ابى الخطاب، از موسى بن سعدان، (از ابى عبداللّه، از قاسم) حضرمى، از صالح بن سهل، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداوند تبارك وتعالى «و به بنى اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دوبار در زمين فساد بزرگى خواهيد كرد.» فرمود: كشتن حضرت على(علیه السلام) و ضربت زدن به امام حسن(علیه السلام) «و تسلط و سركشى سخت ظالمانه اى خواهيد داشت.» فرمود: كشتن امام حسين(علیه السلام).

4. در كتاب روضه كافى صفحه 206 حدیث250 آمده است:

محمّدبن يعقوب عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» قَالَ قَتْلُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ طَعْنُ الْحَسَنِ(علیه السلام) «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً» قَالَ قَتْلُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» فَإِذَا جَاءَ نَصْرُ دَمِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» قَوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَلَا يَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) إِلَّا قَتَلُوهُ «وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا» خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ» خُرُوجُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فِي سَبْعِينَ مِنْ أَصْحَابِهِ عَلَيْهِمُ الْبَيْضُ الْمُذَهَّبُ لِكُلِّ بَيْضَةٍ وَجْهَانِ الْمُؤَدُّونَ إِلَى النَّاسِ أَنَّ هَذَا الْحُسَيْنَ(علیه السلام) قَدْ خَرَجَ حَتَّى لَا يَشُكَّ الْمُؤْمِنُونَ فِيهِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَيْطَانٍ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُالْحُسَيْنُ(علیه السلام) جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَيَكُونُ الَّذِي يُغَسِّلُهُ وَ يُكَفِّنُهُ وَ يُحَنِّطُهُ وَ يَلْحَدُهُ فِي حُفْرَتِهِ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام) وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِيُّ.

ص: 304

محمّدبن يعقوب از عدّه اى از اصحابمان، از سهل بن زياد، از محمّدبن الحسن بن شمّون، از عبداللّه بن عبدالرحمن اصّم، از عبداللّه بن القاسم بطل، از حضرت ابى عبداللّه(علیه السلام) روايت آورده كه آن حضرت درباره قول خداى تعالى «و به بنى اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دوبار در زمين فساد بزرگى خواهيد كرد.» فرمود: يكى كشتن على بن ابى طالب علي(علیه السلام) و دوم ضربت زدن به امام حسن(علیه السلام) «و تسلط و سركشى بسيار ظالمانه اى خواهيد داشت.» فرمود: كشته شدن امام حسين(علیه السلام) است، «پس هرگاه نوبت نخستين انتقام فرا رسد»؛ چون موعد يارى گرفتن و خونخواهى براى امام حسين(علیه السلام) فرا رسد «بندگان سخت جنگجوى خويش را بر شما خواهيم برانگيخت تا آنجا كه درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند.» قومى هستند كه خداوند آنان را پيش از قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برمى انگيزد، كه هيچ كس (مسئول) خونى از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) باقى نگذارند جز اين كه او را بكشند، «و اين وعده حتمى خواهد بود»؛ يعنى، آمدن حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وعده اى حتمى است». «سپس بار ديگر شما را برآنان تسلط مى دهيم» خروج امام حسين(علیه السلام) با هفتاد تن از اصحابش (در زمان رجعت) در حالى كه كلاه خودهاى زرّينى كه دو رو دارد برسردارند و اعلام كنندگانى به مردم برسانند: اين حسين است كه خارج شده، تا آنجا كه مؤمنان هيچ شك و ترديد درباره او نكنند و بدانند كه او دجّال و شيطان نيست. او حجّت قائم (به حق)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان شما است و چون معرفت پيدا كردند به اينكه آن حضرت همان حسين(علیه السلام) است در دل هاى شيعيان استقرار يافت، حضرت حجت را مرگ فرا مى رسد، و كسى كه آن جناب را غسل مى دهد و كفن و حنوط مى كند و به خاك مى سپارد همان حسين (بن على)(علیهما السلام) خواهد بود و جز وصى و امام هيچ كس متصدى (كار كفن و دفن) وصى نشود.

5. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 281 آمده است:عن صالح بن سهل عن أبي عبدالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) في قوله «وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» قتل علي(علیه السلام) و طعن الحسن(علیه السلام) «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً» قتل الحسين(علیه السلام) «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» إذا جاء نصر دم الحسين(علیه السلام) «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» قوم يبعثهم الله قبل خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لا يدعون وترا لآل محمد(صلی الله علیه و آله) إلا حرقوه «وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا» قبل قيام القائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 305

«ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً» خروج الحسين(علیه السلام) في الكرة سبعين رجلا من أصحابه الذين قتلوا معه، عليهم البيض المذهب لكل بيضة وجهان المؤدي إلى الناس إن الحسين(علیه السلام) قد خرج في أصحابه حتى لا يشك فيه المؤمنون و أنه ليس بدجال و لا شيطان، الإمام الذي بين أظهر الناس يومئذ، فإذا استقر عند المؤمن أنه الحسين(علیه السلام) لا يشكون فيه، و بلغ عن الحسين الحجة القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بين أظهر الناس و صدقه المؤمنون بذلك، جاء الحجة الموت فيكون الذي غسله، و كفنه و حنطه و إيلاجه في حفرته الحسين(علیه السلام) و لا يلي الوصي إلا الوصي.

و عياشى به سند خود از صالح بن سهل از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) روايت آورده راجع به فرموده خداوند «و به بنى اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دوبار در زمين فساد بزرگى خواهيد كرد.» كشتن حضرت على(علیه السلام) و كشتن حسن(علیه السلام) «و تسلط و سركشى سخت ظالمانه اى خواهيد داشت.» كشتن حضرت حسين(علیه السلام) «پس هرگاه نوبت نخستين انتقام فرا رسد» پس چون وقت يارى گرفتن و ظفر يافتن خون حسين(علیه السلام) فرا رسيد، «بندگان سخت جنگجوى خود را بر شما خواهيم فرستاد تا آنجا كه درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند» قومى هستند كه خداوند آن ها را پيش از خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر مى انگيزد كه هيچ جنايتكارى نسبت به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) وانگذارد مگر اينكه او را بسوزانند، «و اين وعده حتمى خواهد بود» (قبل) از قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «سپس بار ديگر شما را بر آن سلطه دهيم و به وسيله اموال و فرزندان مدد نماييم و تعداد افرادتان را بيشتر سازيم.» خروج امام حسين(علیه السلام) در رجعت با هفتاد مرد از اصحابش كه با او كشته شدند در حالى كه كلاه خودهاى زرينى بر سر دارند، كه دورو است، به مردم ابلاغ خواهد شد. حسين با اصحاب خود (از ستبر شهادت) بيرون آمده تا آنجا كهمؤمنان درباره اش هيچ شك نكنند و (بدانند) كه او دجّال و شيطان نيست، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان مردم است، پس چون در دل مؤمن اعتقاد به اين كه او حسين(علیه السلام) است استقرار يافت، درباره او شك نكنند و به حدى اين عقيده رسوخ مى يابد كه حضرت حسين(علیه السلام) را حجت قائم(علیه السلام) به امر امامت دادند و مؤمنان آن حضرت را اين چنين تصديق كنند. در اين هنگام، مرگ حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرا رسد، پس، امام حسين(علیه السلام) عهده دار غسل و كفن و حنوط او مى شود و او را در آرامگاهش

ص: 306

به خاك مى سپارد، كه وصّى را جز وصّى عهده دار نشود. و ابراهيم (يكى از راويان) در حديثش افزوده: سپس، امام حسين(علیه السلام) زمام امورشان را به دست مى گيرد تا آنجا كه ابروهايش بر روى چشم هايش مى افتد.

6. ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى مفسر، محدث و مورخ بزرگ اهل سنت در كتاب دلائل الامامه صفحه 296 (در ضمن حديثى طولانى) در مسند حضرت فاطمه(علیها السلام) مى گويد:

ابوعبداللّه محمّدبن سهل جلودى روايت نمود از ابوالحسين احمدبن محمّدبن جعفر طائى كوفى، در مسجد ابوابراهيم، موسى بن جعفر(علیهما السلام) به ما گفت: از محمّدبن الحسين ابن يحيى حارثى كه او گفت: على بن ابراهيم بن مهزيار اهوازى رحمه الله حديثمان داد كه گفت: در يكى از سالها به قصد حج به مدينه وارد شدم و در آن اقامت گزيدم و چند روزى درآنجا بودم (و شوق فراوانى داشتم كه امام زمان حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببينم)، بنابراين در جستجوى او بودم كه شايد در مدينه جدش او را بيابم، ولى، نه خبر از آن جناب به دستم رسيد و نه ديده ام به جمال شريفش روشن گرديد. بسيار اندوهگين شدم كه مبادا به آرزويم نرسم. سپس، از مدينه به مكه رفتم واعمال حج را به جا آوردم و در تمام اين مدت در جستجوى (حبيب و مقصد و مقصودم بودم) در همين حال كه به فكر فرو رفته بودم، ناگاه درب كعبه برايم آشكار شد كه شخصى را ديدم، گويى، شاخه درخت بان (درخت بان تنه اى راست و نرم دارد و از تخم آن روغنى خوشبو مى گيرند). آن مرد بُردى به كمر بسته بود و بُرد ديگرى زير بغل، بر روى گردن افكنده بود. دلم به ديدن او قرار گرفت و به سويش شتافتم. او نيز متوجه من شد و گفت:اهل كجا هستى؟ گفتم: اهل عراق. فرمود: كدام شهر؟ گفتم: اهواز. فرمود: تو ابن الخطيب را مى شناسى؟ گفتم: آرى. فرمود: خداوند او را رحمت كند كه شب هاى زيادى را به عبادت مى گذرانيد و چقدر اشك مى ريخت. آن گاه فرمود: ابن مهزيار كجاست؟ گفتم: خودم هستم. گفت: سلام خداوند بر تو باد اى ابوالحسن، آن گاه مرا به گرمى در آغوش گرفت و گفت: اى ابوالحسن، آن نشانى كه بين تو و امام ابومحمّد(علیه السلام) بود چه كردى؟ گفتم: همراه دارم، و دست بردم و انگشترى را كه بر آن نام محمّد و على(علیهما السلام) نقش بسته بود، از جيبم بيرون آوردم. چون بر آن نظر كرد گريست، تا آنجا كه آستينش تَر شد و گفت: اى ابومحمّد، خدايت رحمت كند كه به راستى زينت اُمّت هستى. خداوند به امامت تو را شرافت بخشيد و تاج

ص: 307

علم و معرفت بر تو عنايت فرمود، ما به سوى شما رهسپاريم. سپس براى بار دوم مرا در آغوش گرفت و گفت: اى ابوالحسن تو چه آرزويى دارى؟ گفتم: آرزوى من اين است كه امامى را كه محبوب و غايب است ملاقات كنم. گفت: او از شما مخفى نشده، ولى كارهاى بد شما او را مخفى داشته است. قُلتُ: الاِمام المحجوبٌ عنِ العالم، قال وَ ما هُوَ مَحجوبٌ عَنكُمْ و لكن حَجَبَهُ سوُءُ اعمالِكُمْ. حال برخيز و نزد مركبت برو و آماده ديدار حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باش كه چون جوزاء از نظرها غايب شد و ستارگان آسمان درخشان گشتند (بيا)؛ من بين ركن و صفا منتظر تو هستم.

خوشحال شدم و يقين داشتم كه خداوند اين فضيلت را به من داده است. پس لحظه شمارى مى كردم تا لحظه موعود فرا رسيد. برخاستم و مركب خود را سوار شدم. ناگاه صداى دوستم را شنيدم كه گفت: اى ابوالحسن به سوى من آى. به سوى او شتافتم و سلام كردم. گفت: بيا برويم برادر. پس حركت كرديم و از پستى ها و بلندى ها گذشتيم تا بر طائف مشرف شديم. به من گفت: فرود آى تا همين جا نمازهاى شب را به جا آوريم. پس فرود آمديم و در همان جا نماز واجب صبح را هم با او به جماعت خوانديم. گفتم: پس آن دو ركعت چطور؟ گفت: آن دو ركعت از نمازهاى شب مى باشد، آن ها و قنوت را كوتاه بخوان كه همه نمازهاى مستحبى را مى توانى كوتاه بخوانى. سپس گفت: برادر برويم. حركت كرديم تا سرانجام بر دشتى بزرگ كه همچون كافور سفيد بود، مشرف شديم. به ناگاه در آن چادرى ديدم كه از موى بافته شده بود و نورى از آن درخشيد. به منگفت: خوب نگاه كن. آيا چیزى مى بينى؟ گفتم: چادرى از مو مى بينم. گفت: همه اميد و سعادت در همين دشت است. در پى او رفتم تا به ميان دشت رسيديم. از مركبش پياده شد و آن را واگذارد. من نيز از مركبم پياده شدم (ومشغول بودم آن را ببندم). به من گفت: آن را رها كن. گفتم: اگر گم شود چطور؟ گفت: اين سرزمينى است كه جز مؤمن در آن داخل نمى شود و جز مؤمن از آن خارج نمى گردد. (به من گفت اينجا بايست رخصت بطلبم) و داخل چادر شد و به سرعت بيرون آمد و گفت: مژده ات باد كه اجازه ورود به تو داده شد داخل شدم و ديدم كه نور از آن مكان به آسمان كشيده مى شود.

ص: 308

فدَخَلتُ فَاذا بَيْتُ يَسْطَعُ مِنْ جانِبهِ النّورُ، فَسَلّمتُ عَلَيهِ بالامامَةِ، فقال: يا اباالحسن، كنّا نَتَوقّعك ليلاً وَ نَهاراً فَما الذّى اَبْطأ بِكَ عَلَينا؟

پس داخل شدم و بر آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام كردم، سلامى كه مخصوص امام است، آن گاه حضرت فرمودند: اى ابوالحسن، ما شب و روز انتظار داشتيم و متوقع بوديم كه تو به نزد ما بيايى. چه چيز باعث شد كه تو دير بيايى؟

عرض كردم: اى آقاى من، كسى را تا كنون نيافته بودم كه مرا راهنمايى كند. به من فرمودند: كسى را نيافتى كه راهنماييت كند! سپس انگشت خود را بر زمين زدند و فرمودند: [لا ولكنّكم كثرتم الاموال و تجبّرتم على ضعفاء المؤمنين وقطعتم الرّحم الذّى بينكم فأيُّ عذرٍ لكم (الآن) فقلت: التوبة و التوبة الا قالة]. هرگز، و ليكن اموالتان را زياد كرديد و بر ضعيفان مؤمنين ظلم نموديد، و صله رحم نكرديد و رحم خود را قطع نموديد پس حالا چه عذرى داريد؟ عرض كردم: توبه، توبه (اى آقاى من) درگذريد.

ثم قال يابن المهزيار و مدّ يَدهُ، اَلا اُنبّئك بالخبرِ انّهُ اذا قعد الصّبيُ و تحرّك المغربى و سارَ العمانيُّ و بويع السفياني يؤذنُ لي اللهُ فاخْرجُ بين الصفا و المروة في ثلاثمائةٍ و ثلاثة عشرَ رجلاً سواء، فاجى ءُ الَى الكوفة و اَهدمُ مسجدها و اَبنيةٍ على بنائِهِ الاوّل و اهدِمُ ما حولهُ مِنْ بناء الجبابرة و اخرجُ بالناس حجّة الاسلام اَجى ءُ الى يثربَ فاهدمُ الحجرةَ و أخرجُ مَن بِها و هما طرّيان آمُرُ بهما تَجاهَ البقيع و آمرَ بِخَشبتين يصلبان عليهما فتورقُ مِنْ تحتهما فيفتَتِنُالناسَ بهما اَشدَ مِنَ الفتنةِ الاولى فينادى منادٍ من السماءُ ابيدى و يا ارضُ خُذى.

اى پسر مهزيار (حضرت دستش را به سوى من دراز كردند و فرمودند)، آيا تو را از اخبارى آگاه نسازم؟ اى پسر مهزيار، بدان هرگاه كودك بنشيند و مغربى حركت كند وعمانى راه بيفتد و زمانى كه با سفيانى بيعت شود، آن گاه خداوند به من اجازه قيام مى دهد. پس من بين صفا و مروه با 313 مرد خروج مى كنم. به كوفه مى آيم و مسجد آن را منهدم مى سازم و براساس بناى نخستين. آن را بنا مى كنم وآنچه ازساختمان هاى جباران پيرامون آن هست نيز خراب مى كنم. با مردم حج اسلام را به جاى مى آورم و به يثرب مى روم پس حجره را خراب مى كنم. آنچه در آن است، بيرون مى آورم و آن دو را تازه بيرون مى آورم و دستور مى دهم در سمت بقيع بر دو چوب خشك آن ها را به دار آويزند. پس آن دو چوب خشك از زير آن ها برگ مى دهند. آن گاه مردم به فتنه اى شديدتر از فتنه اول دچار

ص: 309

مى گردند. پس منادى از آسمان صدا مى زند كه: اى آسمان، اينان را نابود ساز و اى زمين، اين ها را بگير.

فيومئذ لا يبقى على وجه الارض الاّ مؤمنٌ قد اَخلصَ قلبهُ للايمان قلتُ: يا سيدى ما يكون بَعدَ ذلك؟ قال: الْكرّةُ الرجعةُ الرجعة ثمَ تلاهذه الاية «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً».

سپس بر روى زمين باقى نمى ماند جز مؤمنى كه دلش را براى ايمان خالص كرده باشد. عرضه داشتم: اى آقاى من، پس از آن چه مى شود؟ فرمودند: بازگشت، بازگشت (رجعت، رجعت). سپس اين آيه را تلاوت كردند «سپس بار ديگر شما را بر آنان سلطه مى دهيم و به وسيله اموال و فرزندان مدد نماييم و تعداد (افراد شما) را بيشتر سازيم.»

ص: 310

208. در عصر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلمان فارسی رجعت

208. در عصر حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلمان فارسی رجعت کرده و از یاران آن حضرت می شود

سوره اسراء آیه 6

ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيراً

سپس شما را (به دنیا) برمی گردانیم و آن ها (دشمنان خداوند) غلبه می دهیم و شما را به مال و فرزندان نیرومند و قوی خواهیم کرد و عده ی شما را زیاد می کنیم.

1. در کتاب دلائل الامامة صفحه 237، بحارالانوار مجلد 53 صفحات 142 و 143، الهدایة الکبری، مقتصب الاثر صفحه 6، مصباح الشریعة صفحه 63 باب 28، صراط المستقیم مجلد 2 صفحه 142 باب 10 فصل 1، نوادر الاخبار صفحات 128-130، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 708 باب 9 فصل 18 حدیث 145، البرهان مجلد 2 صفحه 406 حدیث 2، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 358، بحارالانوار مجلد 25 صفحه 6 باب 1 حدیث 9، نفس الرحمن صفحه 94 باب 11، امام زمان آغازگر رجعت صفحات 155-161 آمده است:

وَ مِنْ كِتَابِ السَّيِّدِ حَسَنِ بْنِ كَبْشٍ، مِمَّا أَخَذَهُ مِنَ الْمُقْتَضَبِ وَ وَجَدْتُهُ فِي الْمُقْتَضَبِ أَيْضاً مُسْنَداً عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی

الله علیه و آله) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ يَا سَلْمَانُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا إِلَّا جَعَلَ لَهُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ ا للَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ عَرَفْتُ هَذَا مِنَ الْكِتَابَيْنِ قَالَ يَا سَلْمَانُ فَهَلْ عَلِمْتَ نُقَبَائِيَ الِاثْنَيْ عَشَرَ الَّذِينَ اخْتَارَهُمُ اللَّهُ لِلْإِمَامَةِ مِنْ بَعْدِي فَقُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ يَا سَلْمَانُ خَلَقَنِيَ اللَّهُ مِنْ صَفَاءِ نُورِهِ فَدَعَانِي فَأَطَعْتُهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي عَلِيّاً فَدَعَاهُ إِلَى طَاعَتِهِ فَأَطَاعَهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي وَ نُورِ عَلِيٍّ(علیه السلام) فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَدَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ وَ خَلَقَ مِنِّي وَ مِنْ عَلِيٍّ وَ مِنْ فَاطِمَةَ(علیهما السلام) الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(علیهما السلام) فَدَعَاهُمَا فَأَطَاعَاهُ فَسَمَّانَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِخَمْسَةِ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَائِهِ فَاللَّهُ الْمَحْمُودُ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ اللَّهُ الْعَلِيُّ وَ هَذَا عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ اللَّهُ فَاطِرٌ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ(علیها السلام) وَ اللَّهُ الْإِحْسَانُ وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ اللَّهُ الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ(علیه السلام) ثُمَّ خَلَقَ مِنْ نُورِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ سَمَاءًمَبْنِيَّةً أَوْ أَرْضاً مَدْحِيَّةً أَوْ هَوَاءً أَوْ مَاءً أَوْ مَلَكاً أَوْ بَشَراً وَ كُنَّا بِعِلْمِهِ أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِيعُ فَقَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ

ص: 311

يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مَا لِمَنْ عَرَفَ هَؤُلَاءِ فَقَالَ يَا سَلْمَانُ مَنْ عَرَفَهُمْ حَقَّ مَعْرِفَتِهِمْ وَ اقْتَدَى بِهِمْ فَوَالَى وَلِيَّهُمْ وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّهِمْ فَهُوَ وَ اللَّهِ مِنَّا يَرِدُ حَيْثُ نَرِدُ وَ يَسْكُنُ حَيْثُ نَسْكُنُ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَكُونُ إِيمَانٌ بِهِمْ بِغَيْرِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ أَسْمَائِهِمْ وَ أَنْسَابِهِمْ فَقَالَ: لَا يَا سَلْمَانُ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَأَنَّى لِي بِهِمْ قَالَ قَدْ عَرَفْتَ إِلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) ثُمَّ ابْنُهُ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) بَاقِرُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ ثُمَّ ابْنُهُ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) لِسَانُ اللَّهِ الصَّادِقُ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) الْكَاظِمُ غَيْظَهُ صَبْراً فِي اللَّهِ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیهما السلام) الرِّضَا لِأَمْرِ اللَّهِ ثُمَّ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) الْجَوَادُ الْمُخْتَارُ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) الْهَادِي إِلَى اللَّهِ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) الصَّامِتُ الْأَمِينُ الْعَسْكَرِيُّ ثُمَّ ابْنُهُ حُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ(علیهما السلام) الْمَهْدِيُّ النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ قَالَ: سَلْمَانُ فَسَكَتُّ ثُمَّ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ادْعُ اللَّهَ لِي بِإِدْرَاكِهِمْ قَالَ: يَا سَلْمَانُ إِنَّكَ مُدْرِكُهُمْ وَ أَمْثَالُكَ وَ مَنْ تَوَلَّاهُمْ بِحَقِيقَةِ الْمَعْرِفَةِ قَالَ سَلْمَانُ فَشَكَرْتُ اللَّهَ كَثِيراً ثُمَّ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مُؤَجَّلٌ فِيَّ إِلَى أَنْ أُدْرِكَهُمْ فَقَالَ: يَا سَلْمَانُ اقْرَأْ «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً» (1) قَالَ سَلْمَانُ فَاشْتَدَّ بُكَائِي وَ شَوْقِي فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِعَهْدٍ مِنْكَ فَقَالَ إِي وَ الَّذِي أَرْسَلَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) إِنَّهُ بِعَهْدٍ مِنِّي وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهم السلام) وَ تِسْعَةِ أَئِمَّةٍ(علیهم السلام) وَ كُلِّ مَنْ هُوَ مِنَّا وَ مَظْلُومٍ فِينَا إِي وَ اللَّهِ يَا سَلْمَانُ ثُمَّ لَيُحْضَرَنَّ إِبْلِيسُ وَ جُنُودُهُ وَ كُلُّ مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً حَتَّى يُؤْخَذَ بِالْقِصَاصِ وَ الأوثار [الْأَوْتَارِ] وَ التُّرَاثِ وَ لَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً وَ نَحْنُ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»(2) قَالَ سَلْمَانُ فَقُمْتُ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا يُبَالِي سَلْمَانُ مَتَى لَقِيَ الْمَوْتَ أَوْ لَقِيَه.

ص: 312


1- .[1] سوره اسراء آیات 5 و 6.
2- . سوره قصص آیات 5 و 6.

209. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابش از ظالمین انتقام خواهند گرفت

سوره اسراء آیه 7

إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً

و شما اگر نیکی و احسان کردید به خودتان احسان نموده اید و اگر بدی و ظلم و ستم کردید باز به خودتان ظلم کرده اید و آن گاه که وقت انتقام ظلوم دیگر شما فرارسید اثر ترس و وحشت و بیچارگی در چهره ی شما نمایان و ظاهر شود و مانند بار اول وارد مسجد گردند و به هر چه رسند مسلط می گردند.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 409 حدیث 1، بحارالانوار علامه بزرگوار مجلسی مجلد 51 صفحه 45 باب 5 حدیث 3، تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 140 حدیث 85 آمده است:

... «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» يَعْنِي الْقَائِمَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَصْحَابَهُ...

و شما اگر نیکی و احسان کردید به خودتان احسان نموده اید و اگر بدی و ظلم و ستم کردید باز به خودتان ظلم کرده اید تا زمانی فرارسد که از ظالم انتقام گرفته شود حضرت فرمودند: این انتقام گیرندگان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب بزرگوار آن حضرت هستند.

ص: 313

210. پيروزى واقعى مسلمين در زمان حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره اسراء آيه 8

عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ حَصيرًا

اميد است كه پروردگار شما باز بر شما مهربانى نمايد. ولى چنانچه باز شما (به عصيان و گناه برگرديد) ما باز به عقوبت شما بر مى گرديم و جهنم را زندان كافران فرار مى دهيم.

1. در تفسير قمی مجلد 2 صفحه 14 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 508 حديث 1 آمده است:

علي بن إبراهيم: في قوله تعالى «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» (1) يعني القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و أصحابه «لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ» (2) يعني: ليسودوا وجوهكم «وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ» (3) يعني: رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أصحابه و أميرالمؤمنين(علیه السلام) و أصحابه «وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً» (4) أي يعلوا عليكم و يقتلوكم، ثم عطف على آل محمد(صلی الله علیه و آله) فقال: «عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ»(5) أي ينصركم على عدوكم. ثم خاطب بني امية فقال:«وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا» (6) يعني: عدتم بالسفياني عدنا بالقائم من آل محمد(صلی الله علیه و آله) «وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً» (7) أي حبسا يحصرون فيه.

على بن ابراهيم در تفسيرش كه منسوب به امام صادق(علیه السلام) است گويد: ... «اميد است پروردگارتان باز بر شما مهربانى كند.» يعنى شما را بر دشمنانتان پيروز فرمايد: سپسبه بنی اميه خطاب كرد و فرمود: «و چنانچه باز(به عصيان و گناه) باز گرديد، ما هم به (عقوبت

شما) برمى گرديم.» يعنى به وسيله سفيانى باز گرديد و به وسيله حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باز گرديم «و جهنم را زندان كافران قرار دهيم (يعنى زندانى كه در آن محصور بمانند.»

ص: 314


1- . سوره اسرا آیه 7
2- . همان
3- . همان
4- . همان
5- .[5] سوره اسرا آیه 8
6- . همان
7- . همان

211. قرآن مردم را به سوى قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت مى كند

اشاره

سوره اسراء آيه 9

إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً

اين قرآن شما را به محكم تر، استوارتر و صواب تر هدايت مى كند و بشير است و مؤمنان را بشارت مى دهد.

معنی اقوم

اقوم از ماده ی قیام گرفته شده است همچنین استقامت و قیم نیز از همین ماده است.

قیام زمانی که انسان می خواهد فعالیت پیگیر داشته باشد و به نتیجه برسد، قیام می کند و به کار می پردازد که علاقه ی شدید لذا قیام کنایه از حسن انجام امور و آمادگی برای فعالیت است. قیم از همین ماده است به معنی پا بر جا و ثابت و استوار و صاف و مستقیم است. اقوم از صیغه افعل تفضیل است به معنی محکم تر، استوارتر، پابرجاتر،مستقیم تر و صاف تر. قرآن می فرماید « إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»

این قرآن هدایت می کند به محکم ترین، مستقیم ترین، صاف ترین، پابرجاترین، استوارترین و یکی از دلایل خاتمیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و آخرین کتاب الهی یعنی قرآن، همین آیه است؛ یعنی قرآن هدایت می کند به محکم ترین، مستقیم ترین، صاف ترین، پابرجاترین، بهترین ... پس دیگر جایی نمی ماند که کتاب دیگری بیاید زیرا اگر کتابی بیاید دیگر می خواهد به چه چیزی هدایت کند که این کتاب نمی کند. برای شما خواهیم گفت که عالی ترین و بهترین مصداق اقوم ولایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیه السلام) و امام زمان(عجل الله تعالیفرجه الشریف) است. همچنین بهترین مصداق آن مسئله ی امامت است. قرآن عالی ترین کتاب آسمانی است و مردم را هدایت می کند به امامت و ولایت که همان

ص: 315

کتاب الله و عترت است که عترت مبین و مفسر و بیان کننده ی قرآن هستند و این دو تا حوض کوثر از هم جدا نخواهند شد باز خود این مسئله استدلال بر خاتمیت است. قرآن مردم را هدایت به امام می کند و امام مردم را هدایت به قرآن می نماید. معتصم هم هستند؛ یعنی از هم جدا نیستند و هرکدام مکمل دیگری می باشند. قرآن به بهترین وجهی امامان را معرفی می کند و امامان به بهترین وجهی مبلغ، مبین، مفسر و معرفت قرآن هستند. قرآن عظمت چهارده معصوم(علیهم السلام) را می گوید و چهارده معصوم(علیهم السلام) عظمت قرآن را استدلال کرده و اثبات می کند. حال برای اثبات مسئله از احادیث و روایات استفاده می کنیم:

در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 216 حديث 2 باب ان القرآن يهدى للامام، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 311 آمده است: ( دقت بفرمایید یک باب از اصول کافی این است که قرآن مردم را به امام هدایت می کند.)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِالْحَمِيدِ عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ النُّمَيْرِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «إِنَ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» قَالَ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ.

امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى تعالى: «همانا اين قرآن به آنچه استوارتر است، راهنمايى مى كند.» فرمود: به سوى امام راهنمايى مى كند. آیا از امام و مسئله ی امامت احکم، استوارتر، مستقیم تر، صاف تر و پابرجاتر هم هست؟!

در اصول کافی باب قرآن مردم را به سوی ولایت امام زمان هدایت می کند موجود است که ما فقط به چهل نمونه از هدایت های قرآن به امام معصوم(علیه السلام) اشاره می کنیم:

1. قرآن می فرماید حضرت حجة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقیم است. فاتحة الکتاب آیه6

2. قرآن از غیب، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت می کند. بقره آیات 2و3

3. قرآن می فرماید ایمانی کامل است که اعتقاد به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن باشد. بقره آیه 124

4. قرآن می فرماید حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد بر کل عالم است بقره 1435. قرآن می فرماید قبل از قیام حضرت حجة(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم امتحان می شوند. بقره آیه 155

6. قرآن می فرماید حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی فتنه ها را از بین می برد. بقره 193

7. قرآن می فرماید مدینه ی فاضله در عصر طلایی مهدویت تشکیل می شود. بقره آیه 261

ص: 316

8. قرآن می فرماید هر کس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسد حکیم است. بقره 269

9. قرآن می فرماید در معراج رسول خدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت از حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شده است. بقره 285

10. قرآن می فرماید حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از برگزیدگان آل محمد(صلی الله علیه و آله) است. آل عمران 33

11. قرآن می فرماید در حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل آسمان ها و زمین تسلیم امر الهی هستند. آل عمران 83

12. قرآن می فرماید حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شمشیر قیام می کند و دشمنان خدا را نابود می سازد. آل عمران 85

13. قرآن می فرماید در عصر طلایی مهدویت همه ی اهل زمین مؤمنند. آل عمران 141

14. شعار مسلمین قبل از قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» است. آل عمران 200

15. خروج سفیانی از علائم ظهور است. نساء 47

16. حضرت ولی امر حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولی الامر هستند. نساء 59

17. حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقًا» است. نساء 69

18. نصر و پیروزی حتمی در زمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. نساء 77

19. اهل کتاب در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن حضرت ایمان می آورند. نساء 15920. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کفار به طور کل مأیوس می شوند. مائده 3

21. اولین امام حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و آخرین امام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. مائده 12

22. مسیحیان به یاری حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کنند. مائده 14

23. خداوند حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را حفظ می کند. مائده 54

24. قبل از قیامت کبری قیام حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است. انعام 31

25. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با بیان یک آیه ده علامت ظهور را می فرمایند. انعام 40

26. سلطنت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه ی سلطنت ها خاتمه می دهد. انعام 44

27. اصحاب امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مورد تأیید خداوند هستند. انعام 89

28. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمة الله و کلمة رب هستند. انعام 115

29. امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجة بالغه ی خداوند است. انعام 149

ص: 317

30. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقیم خداوند است. انعام 153

31. حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) طالب بدم المقتول بکربلا هستند. انعام 164

32. در ظهور ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیات الهی ظاهر می شود. انعام 158

33. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حروف رمز یا حروف مقطعه ی قرآن است. اعراف 1

34. هرکس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند باید بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ» اعراف 43

35. یکی از مجوزهای ورود به بهشت معرفت اهل بیت(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اعراف 46

36. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعراف هستند. اعراف 4837. بسیاری از آیات قرآن با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأویل می شود. اعراف 53

38. در عصر طلایی مهدویت همه ی کره ی زمین مسلمان خواهند شد. توبه 33

39. در عصر طلایی مهدویت همه ی مسلمانان و مؤمنین علیه کفر متفق شده و قیام می کنند. توبه 36

40. پیروان و اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولیاء الله هستند. یونس 63 و 64

2- در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 283حدیث 25، تفسیر صافی مجلد 1، صفحه 311 آمده است:

عن الفضيل بن يسار عن أبي جعفر(علیه السلام) «إِنَ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» قال: يهدي إلى الولاية.

از فضيل بن يسار از امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه در ذيل آيه «إِنَ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»

«إِنَ هذَا» فرمود: مقصود از« لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» ولايت است و به آن دعوت مى كند.

3. در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 311، معانی الاخبار صفحه 132 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ ... قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیهم السلام) قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَم»

ص: 318

امام سجاد(علیه السلام) فرمود: امام از ما اهل بيت(علیهم السلام) است و او حتماً، معصوم است و عصمت در ظاهر خلقت مشخص نمى شود. سؤال شد: يا بن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) پس معصوم چه كسى مى باشد؟ فرمود: آن كس كه به حبل اللّه اعتصام جويد به حبل الله چسبیده باشد و حبل اللّه، قرآن است. معصوم و قرآن تا روز قيامت از هم جدا نمى گردند. بنا بر اين، امام انسان را به قرآن هدايت مى نمايد و قرآن مردم را به امام هدایت می کند و اين همان كلام خداست كه مى فرمايد: «اين همان قرآن است كه به آنچه استوارتر است هدايت مى كند.»پس، قرآن ما را به امام هدايت مى كند (که قرآن از هر چیز محکم و استوارتر است و هیچ چیز به استواری و محکمی قرآن نمی رسد. قرآن انسان را به امام راهنمایی می کند. امام از هر چیز محکم تر و استوارتر است) و هر كس به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت شود، هدايت شده قرآن است. او به نصيحت و وصيت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عمل كرده است؛ يعنى. به «کتاب اللّه و عترتى» چنگ زده است.

ص: 319

212. «طائره» افتخار ولايت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر گردن ماست

اشاره

سوره اسراء آيه 13

وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ في عُنُقِهِ

و ما نتيجه اعمال نيك و بد هر انسانى را طوق گردن او ساختيم.

علامه فاضل، حافظ و محقق شيخ سليمان بن ابراهيم حنفى (معروف به خواجه كلان بلخى قندوزى) در كتاب ينابيع المودة صفحه 454 حديثى از مناقب نقل مى كند كه در بحار الانوار مجلد 51 صفحه 219 و غیبت نعمانی مجلد 2 باب 33 صفحه 352 حدیث 50 هم آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّ بْنِ حَاتِمٍ... عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُوبَصِيرٍ وَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَلَى مَوْلَانَا أَبِي عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) فَرَأَيْنَاهُ جَالِساً عَلَى التُّرَابِ (وَ عَلَيْهِ مِسْحٌ خَيْبَرِيٌّ مُطَوَّقٌ بِلَا جَيْبٍ مُقَصَّرُ الْكُمَّيْنِ) وَ هُوَ يَبْكِي بُكَاءَ (الْوَالِهِ الثَّكْلَى ذَاتِ الْكَبِدِ الْحَرَّى قَدْ نَالَ الْحُزْنُ مِنْ وَجْنَتَيْهِ وَ شَاعَ التَّغَيُّرُ فِي عَارِضَيْهِ وَ أَبْلَى الدُّمُوعُ مَحْجِرَيْهِ) وَ هُوَ يَقُولُ سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي (وَ ضَيَّقَتْ عَلَيَّ مِهَادِي) وَ أَسَرَتْ مِنِّي رَاحَةَ فُؤَادِي (سَيِّدِي غَيْبَتُكَ أَوْصَلَتْ مُصَابِي بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ وَ فَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ يُفْنِي الْجَمْعَ وَ الْعَدَدَ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَى مِنْ عَيْنِي وَ أَنِينٍ يَفْتُرُ مِنْ صَدْرِي عَنْ دَوَارِجِ الرَّزَايَا وَ سؤالفِ الْبَلَايَا إِلَّا مُثِّلَ لِعَيْنِي عَنْ عَوَائِرِ أَعْظَمِهَا وَ أَفْظَعِهَا وَ تَرَاقِي أَشَدِّهَا وَ أَنْكَرِهَا وَ نَوَائِبَ مَخْلُوطَةٍ بِغَضَبِكَ وَ نَوَازِلَ مَعْجُونَةٍ بِسَخَطِكَ) قَالَ سَدِيرٌ (فَاسْتَطَارَتْ عُقُولُنَا وَلَهاً) وَ تَصَدَّعَتْ قُلُوبُنَا جَزَعاً (عَنْ ذَلِكَ الْخَطْبِ الْهَائِلِ وَ الْحَادِثِ الْغَائِلِ وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ سِمَةٌ لِمَكْرُوهَةٍ قَارِعَةٍ أَوْ حَلَّتْ بِهِ مِنَ الدَّهْرِ بَائِقَةٌ) فَقُلْنَا لَا أَبْكَى اللَّهُ يَا ابْنَ خَيْرِ الْوَرَى عَيْنَيْكَ (مِنْ أَيِّ حَادِثَةٍ تَسْتَنْزِفُ دَمْعَتَكَ وَ تَسْتَمْطِرُ عَبْرَتَكَ وَ أَيَّةُ حَالَةٍ حَتَمَتْ عَلَيْكَ هَذَا الْمَأْتَمَ) قَالَ فَزَفَرَ الصَّادِقُ(علیه السلام) زَفْرَةً انْتَفَخَ مِنْهَا جَوْفُهُ وَ اشْتَدَّ مِنْهَا خَوْفُهُ (وَ قَالَ وَيْكُمْ إِنِّي) نَظَرْتُ فِي كِتَابِ الْجَفْرِ صَبِيحَةَ هَذَا الْيَوْمِ وَ هُوَ الْكِتَابُ الْمُشْتَمِلُ عَلَى (عِلْمِ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الرَّزَايَا) وَ عِلْمِ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الَّذِي خَصَّ اللَّهُ (تَقَدَّسَ اسْمُهُ) بِهِ مُحَمَّداً وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ وَ تَأَمَّلْتُ فِيهِ مَوْلِدَ قَائِمِنَا وَ غِيبَتَهُ (وَ إِبْطَاءَهُ) وَ طُولَ عُمُرِهِ وَ بَلْوَى الْمُؤْمِنِينَ (بِهِ مِنْ بَعْدِهِ) فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ وَ تَوَلُّدَ الشُّكُوكِ فِي قُلُوبِهِمْ مِنْ طُولِ غَيْبَتِهِ (وَ ارْتِدَادَ أَكْثَرِهِمْ عَنْ دِينِهِمْ وَ خَلْعَهُمْ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ أَعْنَاقِهِمُ الَّتِيقَالَ اللَّهُ تَقَدَّسَ ذِكْرُهُ «وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ» يَعْنِي الْوَلَايَةَ فَأَخَذَتْنِي الرِّقَّةُ وَ اسْتَوْلَتْ عَلَيَّ الْأَحْزَانُ (فَقُلْنَا يَا

ص: 320

ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) كَرِّمْنَا وَ شَرِّفْنَا بِإِشْرَاكِكَ إِيَّانَا فِي بَعْضِ مَا أَنْتَ تَعْلَمُهُ مِنْ عِلْمٍ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَدَارَ فِي الْقَائِمِ مِنَّا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثَلَاثَةً أَدَارَهَا فِي ثَلَاثَةٍ مِنَ الرُّسُلِ) قَدَّرَ مَوْلِدَهُ تَقْدِيرَ مَوْلِدِ مُوسَى(علیه السلام) وَ قَدَّرَ غَيْبَتَهُ تَقْدِيرَ غَيْبَةِ عِيسَى(علیه السلام) وَ قَدَّرَ إِبْطَاءَهُ تَقْدِيرَ إِبْطَاءِ نُوحٍ(علیه السلام) وَ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عُمُرَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ أَعْنِي الْخَضِرَ دَلِيلًا عَلَى عُمُرِهِ (فَقُلْتُ اكْشِفْ لَنَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ وُجُوهِ هَذِهِ الْمَعَانِي قَالَ) أَمَّا مَوْلِدُ مُوسَى(علیه السلام) فَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَمَّا وَقَفَ عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْكِهِ عَلَى يَدِهِ (أَمَرَ بِإِحْضَارِ الْكَهَنَةِ فَدَلُّوهُ عَلَى نَسَبِهِ وَ أَنَّهُ يَكُونُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَمْ يَزَلْ يَأْمُرُ أَصْحَابَهُ بِشَقِّ بُطُونِ الْحَوَامِلِ مِنْ نِسَاءِ) بَنِي إِسْرَائِيلَ حَتَّى قَتَلَ فِي طَلَبِهِ نَيِّفاً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ مَوْلُودٍ (وَ تَعَذَّرَ عَلَيْهِ الْوُصُولُ إِلَى قَتْلِ مُوسَى) لِحِفْظِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِيَّاهُ كَذَلِكَ بَنُوأُمَيَّةَ وَ بَنُوالْعَبَّاسِ لَمَّا وَقَفُوا عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْكِهِمْ وَ الْأُمَرَاءِ وَ الْجَبَابِرَةِ مِنْهُمْ عَلَى يَدِ الْقَائِمِ مِنَّا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (نَاصَبُونَا الْعَدَاوَةَ وَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ فِي قَتْلِ آلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ إِبَادَةِ نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ فِي الْوُصُولِ إِلَى قَتْلِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ يَأْبَى اللَّهُ أَنْ يَكْشِفَ أَمْرَهُ لِوَاحِدٍ مِنَ الظَّلَمَةِ إِلَى «أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ ... وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (1) وَ أَمَّا غَيْبَةُ عِيسَى(علیه السلام) فَإِنَّ الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى اتَّفَقَتْ عَلَى أَنَّهُ قُتِلَ وَ كَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» (2) كَذَلِكَ غَيْبَةُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَإِنَّ الْأُمَّةَ تُنْكِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ بِغَيْرِ هُدًى بِأَنَّهُ لَمْ يُولَدْ وَ قَائِلٍ يَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ وَ مَاتَ وَ قَائِلٍ يَكْفُرُ بِقَوْلِهِ إِنَّ حَادِيَ عَشَرَنَا كَانَ عَقِيماً وَ قَائِلٍ يَمْرُقُ بِقَوْلِهِ إِنَّهُ يَتَعَدَّى إِلَى ثَالِثَ عَشَرَ فَصَاعِداً وَ قَائِلٍ يَعْصِي اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ إِنَّ رُوحَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَنْطِقُ فِي هَيْكَلِ غَيْرِهِ...

در مناقب از سدير صيرفى گويد: من و مفضل بن عمر و ابوبصير و ابان بن تغلب بر مولا و آقايمان (حضرت صادق(علیه السلام) وارد شديم. مشاهده كرديم كه حضرت روى زمين نشسته است (و زار زار مى گريند) و مى فرمايند: اى آقاى من غيبت تو خواب را از چشمان من ربوده است (و من خواب ندارم) و راحتى را از قلب و دل و روح من دور كرده است.

سدير مى گويد عرض كردم: مولاى من گريه شديد شما قلوب ما را بسيار ناراحت (و غمگين) و پاره پاره كرده است، خداوند چشمان شما را نگرياند اى فرزند بهترين انسان ها. حضرت آهى عميق كشيدند و فرمودند: امروز صبح به كتاب «جفر جامع» نگاه مى كردم. آن كتابى است كه علم «ما كان و ما يكون تا روز قيامت» در آن است. اين كتاب همان كتابى است كه خداوند سبحان بهمحمّد و امامان(علیهم السلام) بعد از او اختصاص داده است. (من درآن كتاب ديدم) درباره تولد قائم ما مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و طول غيبت و درازى عمر او و بلاهايى كه بر مؤمنين در زمان غيبت مى رسد و اينكه

ص: 321


1- . سوره توبه آیه 33
2- . سوره نساء آیه 157

به واسطه طول غيبت و برگشت مردم از دايره اسلام و انداختن ريسمان ولايت از گردن خودشان، دردل هايشان شك و شبهه پيدا شود و اين فرموده خداوند عزّوجلّ است «طائر هر انسانى را در گردنش آويختيم.» يعنى، ولايت امام را بر گردن هر انسانى انداخته ايم. به اين جهت قلب من محزون و اندوهگين است. خداوند متعال تولد آن جناب را مانند مقدرات و تولد حضرت موسى(علیه السلام) و غيبت او را مانند غيبت حضرت عيسى(علیه السلام) قرار داده است و طول عمر شريف او را مانند عمر حضرت نوح(علیه السلام) قرارداده است. همچنين خداوند عمر عبد صالح حضرت خضر(علیه السلام) را دليل بر امكان طول عمر قرار داده است.

اما مقدرات تولد موسى(علیه السلام) هنگامى كه فرعون آگاه شد كه زوال پادشاهى و دولتش به دست نوزادى است كه از بنى اسرائيل است، دستور داد هر كس در بنى اسرائيل پسر به دنيا آورد او را بكشند. بيست هزار نوزاد پسر را كشتند ولى موسى(علیه السلام) متولد شد و خداوند او را حفظ كرد.

بر همين اساس بنواميه و بنى العباس مى دانستند (به وسيله آيات و روايات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنيده بودند كه از فرزندان امام يازدهم شيعه؛ يعنى، ابامحمّد حسن بن على العسكرى(علیهما السلام) فرزندى متولد مى شود) كه زوال ملك و دولت ستمكاران به دست قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و آن ها قصد كشتن آن جناب را داشتند. خداوند نور خود را نگهدارى نموده و او را از دشمنانش حفظ فرمود. و اما تقدير غيبت آن حضرت مانند غيبت حضرت عيسى(علیه السلام) از آن نظر است كه يهود و نصارى به اتفاق گفتند عيسى(علیه السلام) كشته شده است. خداوند گفته آن ها را رد كرده و فرمود: «نه كشته شده و نه به دار آويخته شده بلكه آن ها شخص ديگرى را كه شبيه به او بود كشتند، و آن شخص را به دار آويختند.» و همچنين غيبت قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب شده براى مردم نظراتى (باطل) پيدا شود، عده اى گفتند كه (قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنوز زائيده نشده است، عده اىگفتند او پس از تولد فوت كرده است و عده اى ديگر گفتند امام يازدهم (ابامحمّد حسن بن على العسكرى(علیهما السلام) عقيم وبدون فرزند بوده است. عده اى گفتند امام سيزدهم هم داريم و عده اى گفتند روح آن جناب در قلب (و كالبد) شخص ديگرى (حلول كرده) و در قلب ديگرى حرف مى زند؛ همه اين ها دروغ و كذب و باطل است.

به هر حال ما مى دانيم كه «طائره» عمل انسان، همان پرونده عمل اوست و مهم ترين چيزى كه بايد در آن باشد ولايت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنین(علیه السلام) وائمه طاهرين(علیهم السلام) و در حال حاضر

ص: 322

ولايت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هر كس اين طائره بر گردنش نباشد كافر از دنيا رفته است، همان طور كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية، ميتة الكفر ونفاق.

هر كسى امامى دارد كه تمام اعمال او از آن امام سرچشمه مى گيرد. امام ما ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هر كس مطابق ميل او رفتار كند طائره سفيد دارد و هر كس مخالف ميل او عمل نمايد طائره سياهى دارد. در زمان ما هر كس اقتدا به ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كند داراى طائره روشن و شفاف خواهد بود.

خلاصه بيوگرافى حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. حضرت بقية الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شب جمعه پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجرى قمرى (يا سال 256 ه.ق) در شهر سامره از پدرشان حضرت ابامحمّد حسن بن على عسكرى(علیهم السلام) و مادرشان مليكه(علیها السلام) (با القاب نرجس، سوسن، ريحانه، صيقل) به دنيا آمدند.

2. پس از تولد ايشان، امام حسن عسكرى(علیه السلام) دستور دادند چهل گوسفند عقيقه كنند و براى شيعيان خاص بفرستند و تولد فرزند را به ديگران بشارت دهند.

3. حضرت عسكرى(علیه السلام) فرزند را به بسيارى از شيعيان، نظير عثمان بن سعيد و احمدبن اسحاق قمى نشان دادند.

4. پس از فوت حضرت عسكرى(علیه السلام) يعنى، سال 260 (ه ق) ايشان به امامت رسيدند.

5. ايشان داراى دو غيبت هستند، يكى غيبت صغرى و ديگرى غيبت كبرى.6. غيبت صغرى امام زمان از سال 260 (ه ق) شروع مى شود و تا سال 329 (ه ق) ادامه مى يابد.

7. حضرت در اين مدت چهار نايب خاص داشتند. نايب اول عثمان بن سعيد عمروى، از سال 260 (ه ق) تا 265 (ه ق) نایب بودند. حضرت عسكرى(علیه السلام) قبل از شهادتش به مردم مى فرمايند كه عثمان بن سعيد نايب اول بين فرزندم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شيعيان است. نايب دوم محمّدبن عثمان عمروى است كه توسط نايب اول به مردم معرفى مى شود او به اذن الله به وسیله ی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتخاب می شود و نيابت ايشان چهل سال طول مى كشد يعنى از سال 265 (ه ق) تا سال 305 (ه ق) نیابت خاصه ی حضرت مهدی را داشته است. نايب سوم حسين بن روح نوبختى است كه به وسيله نايب دوم، به دستور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مردم معرفى مى شود و نيابت ايشان از سال 305 (ه ق) تا سال 326 (ه ق)؛ يعنى، 21 سال طول مى كشد. نايب چهارم

ص: 323

على بن محمّد السمرى است كه به وسيله نايب سوم به مردم معرفى مى شود و نيابت ايشان تا 329 (ه ق) ادامه مى يابد.

8. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شش روز قبل از رحلت نايب چهارم در توقيعى مى فرمايند: اى على بن محمّد السمرى، تو تا شش روز ديگر مى ميرى. براى خود جانشينى تعيين مكن، غيبت صغرى تمام شده و غيبت كبرى شروع شده است. از اين پس، هر كس ادعاى نيابت خاصّه داشته باشد كافر است.

9. حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم را از نيابت خاصه به نيابت عامه يا مراجع تقليد و فقهاى جامع الشرايط راهنمایی فرمودند كه از آن ها تقليد نمايند.

10. هم اكنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قيد حيات هستند و امسال كه سال 1441 (ه ق) است، از عمر آن بزرگوار 1186 سال مى گذرد.

ص: 324

213. در عصر ما حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

213. در عصر ما حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک ترین ذی القربی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند

سوره اسرا، آیه 26

وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً

1. در امالی شیخ صدوق صفحه 141 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 521 حدیث 3 آمده است:

حدثنا محمدبن إبراهيم بن إسحاقe، قال: حدثنا عبدالعزيزبن يحيى البصري، قال: حدثنا محمدبن زكريا، قال: حدثنا أحمدبن محمدبن يزيد، قال: حدثني أبونعيم، قال: حدثني حاجب عبيدالله بن زياد، عن علي بن الحسين(علیهما السلام) أنه قال لرجل من أهل الشام: أما قرأت «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»؟ قال: بلى. قال: فنحن أولئك.

شیخ صدوق با سند خود از ابونعیم روایت می کند که در دربار عبیدالله بن زیاد (به مرد شامی که اهل بیت(علیهم السلام) را نمی شناخت توهین می کرد، فرمودند) آیا تو آیه (ای پیامبر(صلی الله علیه و آله) حق نزدیکانت را بپرداز را (می دانی) او گفت: آری. حضرت فرمودند: ما (اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همان ذی القربی هستیم.

2. در تفسیر طبری مجلد 15 صفحه 53، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 522 حدیث 4 و تفسیر نورالثقلین آمده است:

و من طريق المخالفين: ما رواه الثعلبي، عن السدي، عن ابن الديلمي، قال: قال علي بن الحسين(علیهما السلام) لرجل من أهل الشام: أقرأت القرآن؟ قال: نعم، قال: فما قرأت في بني إسرائيل «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»؟ قال: و إنكم القرابة التي أمر الله تعالى أن يؤتى حقه؟ قال: نعم.از طریق مخالفین ثعلبی با سند خودش از ابن دیلمی روایت کرده است که گفت: امام سجاد(علیه السلام) به مردی از اهالی شام فرمودند: آیا قرآن خوانده ای؟ مرد شامی گفت: آری.

ص: 325

حضرت فرمودند: پس چرا این آیه را در سوره ی بنی اسرائیل (اسراء) نخوانده ای؟ مرد شامی جواب داد. آیا شما همان خویشاوندانی هستید که خداوند فرمان داده است که حق ایشان پرداخته شود؟ حضرت فرمودند: بلی (ما همان ذی القربی هستیم.)

ص: 326

214. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «ولى دم» سيدالشهدا(علیه السلام) است

اشاره

سوره اسراء آيه 33

وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُورا

و هر كس مظلوم كشته شود، پس براى ولى او (ولى دم او) تسلط و اختيار قرار داديم (تا ظلم را قصاص كند). پس نبايد در قتل زياده روى كند كه همانا او منصور است و يارى مى شود.

تنزیل آیه

آیه تنزیلش درباره ی یک مسئله ی حقوقی است در باب قتل که خداوند به صاحب دم تسلط می بخشد زیرا:

همه ی دانشمندان و همه ی متفکرین می گویند: هر انسانی به عنوان یکی از مخلوقات با ارزش خداوند دارای حقوقی است و در این جهان دارای سه حق است: اول حق حیات دوم حق کرامت انسانی سوم حق آزادی (در محدوده ی قوانین الهی)

متفکرین برای انسان و برای حق حیات او ارزش ویژه ای قائلند و همچنین برای هر موجود زنده می گویند: حیاتش قابل احترام است و نباید او را از بین برد مخصوصاً حیات انسان ها که از بااهمیت ترین و با استعدادترین موجودات عالم در ارتباط با اثر گذاشتن با هستی هستند. انسان را سمبل موجودات می دانند و ما اگر کمی درباره ی عقل بشر، علم بشر، وجدان بشر، تفکرات بشر، احساسات و اراده ی او، کمال گرایی او و عشق و ... و سازنده ی او بیاندیشیم به این اهمیت پی می بریم که انسان چه موجود باارزشی است و خداوند در خلقت او چه عظمت، شکوه و جلالی قرار داده است. اما متأسفانه زیاد بودن تعداد انسان ها که امروز سال1442 ه.ق و 1398 ه. شو2020 م است در جهان بیش از شش میلیارد جمعیت وجود دارد و انسان ها این جمعیت را همیشه

ص: 327

جلوی چشمانشان می بینند لذا به این نکته کمتر می اندیشند که این موجود چه قدر باارزش است و چه قدر اهمیت دارد و در جهان امروز نیز اگر در مورد او تحقیقاتی صورت می گیرد این تحقیقات خشک و مادی است لذا با این دید نمی توانند با واقعیت ها و شناخت عظمت و ارزش واقعی او پی ببرند. چون به انسان با دیده ی مادی صرف نگریسته می شود. حیات او را به خطر انداخته اند لذا نرون دیکتاتور معروف می گوید: ای کاش همه ی انسان ها یک گردن داشتند و من می توانستم با یک شمشیر گردن او را بزنم. نیچه متفکر اروپایی می گوید(1): آن چیزی خوب است که مرا ارضا کند باید اخلاق و شفقت و مهربانی را از بین برد و باید اقویا را بر ضعفا غلبه داد باید زیردستان را وسیله ی راحتی و آسایش اغنیا قرار داد اصلاً چرا انبیا از اخلاق سخن گفته اند و مردم را وادار به محبت کردند. اگر عواطف انسانی تحریک نمی شد و به زیردستان کمک نمی کردند همه ی آن ها از بین می رفتند و بقیه راحت می شدند.

ماکیاولی بنیان گذار مکتب ماکیاولیسم می گوید: باید به وسیله ی زر و زور بر همه مسلط شد و هر انسانی که زورمندتر است و با هر پلتیک (کلک و حقه) که می تواند بهتر دیگران را زیر نفوذ خود آورد، او سعادتمندتر است.(2)

چنگیزخان مغول و فرمانده های زیردست او در بعضی از شهرها مثل نیشابور دستور می دادند که این شهرها را با خاک یکسان کنید و هر موجود زنده مثل سگ و گربه و ... را بکشند.

فرد کثیفی مثل حجاج بن یوسف ثقفی هرگاه می خواست غذا بخورد دستور می داد سفره ی چرمی بزرگی می انداختند و دو نفر از محبین حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یا سادات را می آوردند و مقابل چشمان او سر می بریدند و او مشغول غذا خوردن می شد و از این جنایت لذت می برد.

منصور دوانقی خلیفه ی کثیف عباسی شیعیان و سادات را بدون هیچ جرمی گردن می زد و یا دستور می داد زنده زنده آن ها را در قصر و عمارة الحمراء در وسط دیوارها قرار دهند و بر رویآن ها مصالح بریزند تا بمیرند این ها ارزش یک انسان را نمی دانند که چه موجود باارزشی است. (که این گونه دستور به نابودی انسانی می دادند.)

ص: 328


1- . کتاب سیر حکمت در اروپا ج 3
2- . کتاب خداوندان اندیشه ی سیاسی ج2 صفحات 498-465

در اسلام حیات رحمت الهی است

پدیده ی حیات در نزد همه ی اندیشمندان و متفکرین واقعی و همه ی انسان هایی که دارای شعور و روان نرمال و پاک هستند محترم است و حیات را مطلوب مطلق می داند و شدیداً از این حق مطلوب الهی دفاع می کند و هرگز حیات خود را به جز برای آن مطلق کل که خداوند است فدا نمی کنند و همه ی انسان ها شدیدترین مبارزه و مقاومت را در دفع عوامل آسیب و مختل حیات راه می اندازند. اسلام حیات را رحمت الهی می داند. در سوره ی روم آیه 50 خداوند می فرمایند:

«فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» به آثار رحمت خداوند با دید عمیق (و علمی و عقلی) بنگرید که چگونه زمین را پس از مرگ و پژمردگیش زنده و احیا می کند (پس همه ی حیات ها رحمت الهی است) و همه ی حیات ها ارزش زیادی دارند.

در اسلام، انسان حق خودکشی ندارد

همان طور که گفتیم حیات یکی از عالی ترین رحمت های خداوند است و هیچ کس حق ندارد کس دیگری را از این حق محروم کند؛ حتی کسی حق ندارد خودکشی کند که خودکشی نیز کشتن یک نفر است و حیات خود را به مخاطره اندازد. خداوند در سوره ی نساء آیه 29 می فرمایند «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً» «و نکشید خودتان را و خداوند برای شما مهربان و دارای رحمت است.»

در وسائل الشیعه ج 29 صفحه 24 حدیث 2 آمده است که حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا قال الله عزوجل «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً» هر کس خودش را عمداً بکشد برای اوست آتش جهنم که خداوند فرموده است «مکشید خودتان را که خداوند بر شما مهربان و دارای رحمت است.»

همچنین در همان سند حدیث 3 آمده است: إِنَ الْمُؤْمِنَ يُبْتَلَى بِكُلِ بَلِيَّةٍ وَ يَمُوتُ بِكُلِّ مِيتَةٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ نَفْسَهُ. مؤمن به هر بلایی مبتلا می شود و با هرنوع مرگی می میرد ولی هرگز خودکشی نمی کند. در اسلام کشتن خود و کشتن دیگری رد شده است.

ص: 329

حق حیات آن قدر مهم است که سقط جنین در اسلام جرم است

اولاً حیات، رحمت خداوند است.

ثانیاً هیچ کس حق ندارد کسی را از این حق محروم کند.

ثالثاً انسان حق خودکشی هم ندارد.

رابعاً انسان حق ندارد نطفه ی منعقد شده را از بین ببرد و یا جنینی که در رحم مادر است سقط کند که اگر کند مجرم است.

در کتاب وسائل الشیعه مجلد 19 ابواب القصاص صفحه 15 آمده است:

قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) الْمَرْأَةُ تَخَافُ الْحَبَلَ وَ تَشْرَبُ الدَّوَاءَ فَتُلْقِي مَا فِي بَطْنِهَا. فَقَالَ: لَا. فَقُلْتُ: إِنَّمَا هِيَ نُطْفَةٌ. فَقَالَ(علیه السلام): إِنَّ أَوَّلَ مَا يُخْلَقُ النُّطْفَةُ

اسحاق بن عمار می گوید (به حضرت ابی الحسن) موسی بن جعفر(علیهما السلام) عرض کردم زنی از ترس باردارشدن دارویی می نوشد تا آنچه در شکم دارد سقط کند. (آیا این صحیح است؟) حضرت فرمودند: نه (صحیح نیست نباید بکند) عرض کرد: (چیزی که سقط می کند) هنوز در حالت نطفه است. (آیا جایز است بیاندازد؟) حضرت فرمودند: جایز نیست زیرا آغاز و ابتدای خلقت انسان از نطفه است و از آن شروع می شود.

در وسائل الشیعه مجلد 1 باب 19 ابواب دیات الاعضاء از حضرت امیرالمؤمنین آمده است:

1. اگر کسی نطفه را سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن بیست دینار است.

2. اگر کسی علقه را سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن چهل دینار است.

3. اگر کسی مضغه را سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن شصت دینار است.

4. اگر کسی جنینی که دارای استخوان است سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن هشتاد دینار است.

5. اگر کسی جنینی که گوشت و استخوان آن روییده است، سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن صد دینار است.

6. اگر کسی جنینی را که روح در آن دمیده شده است سقط کند (جزای دنیاییش و) دیه ی آن دیه ی یک انسان کامل، هزار دینار است.

البته این جریمه ی دنیایی اوست و جریمه ی اخروی آن جداگانه است که قتل نفس است که در سوره ی تکویر آیات 8 و 9 می خوانیم:

ص: 330

وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ * بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ

و هنگامی که از شما درباره ی کودکانی که کشته اید سؤال می شود که شما به چه گناهی آن ها را کشته اید.

و خداوند در سوره اسراء آیه 31 می فرمایند:

وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُم

فرزندان خود را از ترس بینوایی ( و تهی دستی) نکشید ما هم به شما و هم به آن ها روزی می دهیم.(1)

سقط جنین در اروپا و آمریکا

متأسفانه امروزه در اروپا و آمریکا برای حیات انسان ها هیچ ارزشی قائل نیستند و در هر سال تعداد سقط جنین های انجام شده بیشتر از تعداد متولدین است. غرب شعار حقوق بشر می دهد اما برای حقوق انسان ها ارزش قائل نیست.

در روزنامه ی اطلاعات سال 1342 شماره ی 1171 آمده است:

در فرانسه هر سال 1200000 کودک سقط می شوند و در بسیاری از موارد سقط جنین بیشتر از نوزادانی است که متولد می شوند. مثلاً در پاریس در هر سال 95000 کودک متولد می شوند و 150000 کودک سقط می شوند.

در آمریکا در هر سال 1500000 کودک به طور غیرقانونی سقط می گردد که در هر سال 5000 مادر نیز جان خود را از دست می دهند.

اسلام اولاً: حیات هر انسانی را یکی از بهترین رحمت های الهی می داند.

ثانیاً: هیچ کس حق ندارد کس دیگری را از این حقی که خداوند به او مرحمت کرده محروم کند.

ثالثاً: حتی انسان حق ندارد خودش را از این رحمتی که به او داده شده است، محروم کرده و خودکشی کند.

رابعاً: هیچ کس حق ندارد نطفه ی منعقد شده ای را سقط کند.

ص: 331


1- . برای تحقیقات بیشتر به سخنرانی استاد محمدتقی جعفری در سمینار حقوق بشر مراجعه کنید. (این جانب در آن سمینار به این سخنرانی گوش فرا دادم و حضور داشتم.)

خامساً: اگر کسی یک نفر را بکشد مثل این است که همه ی انسان ها را کشته است مثل این که جهانی را نابود کرده است که خداوند در قرآن سوره مائده آیه 32 می فرمایند:

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً»

هرکس نفس (محترمه ای) را بدون عنوان قصاص یا فساد روی زمین بکشد مانند این است که همه ی انسان ها را کشته است...

در سوره ی نساء آیه 93 آمده است:

«وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها»

و کسی که مؤمنی را عملاً بکشد پاداش او عذاب همیشگی جهنم است.

و در کتاب امالی شیخ طوسی آمده است:

نزول الدنیا ایسر علی الله من قتل المؤمن

برهم خوردن کل عالم و دنیا در نزد خداوند ساده تر است از این که یک مؤمنی به قتل برسد.

اَوّلُ ما یُقضی یومَ القیامةِ الدّماءُ

اولین پرونده ای که در روز قیامت به جریان می افتد پرونده قتل و خونریزی است.

ارزش خون حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) از کل عالم بیشتر است.

1. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: در شب معراج به عالم بالا رفتم از آسمان اول گذشتم وارد آسمان دوم شدم از آسمان دوم گذشتم و وارد آسمان سوم شدم از آسمان سوم گذشتم وارد آسمان چهارم شدم از آسمان چهارم گذشتم وارد آسمان پنجم شدم از آسمان پنجم گذشتم وارد آسمان ششم شدم و از آسمان ششم گذشتم وارد آسمان هفتم شدم ... از لوح گذشتم وارد عالم قلم شدم و از قلم گذشتم وارد کرسی شدم از هفتاد هزار قائمه ی عرش گذشتم ... سرانجام به منتهی المطالب و المقاصد رسیدم دیدم با خطی از نور نوشته شده است:

إن الحسین(علیه السلام) مصباح الهدی و سفینة النجاة

2. عالم بزرگ سنی ترمذی و ابن ماجه و حاکم نیشابوری و بخاری و امام احمد حنبل و ابن اثیر و ... همه نوشته اند:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) حسین(علیه السلام) منی و أنا من حسین(علیه السلام) أحب الله من أحب الحسینا(علیه السلام)

ص: 332

3. همه گفته و نوشته اند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با عده ای به میهمانی می رفتند. در کوچه امام حسین(علیه السلام) را دیدند که با بچه هابازی می کردند و در سن صباوت بودند. آن حضرت امام حسین(علیه السلام) را گرفتند یک دست پشت سر و یک دست زیر ذقنشان گذاشتند و لبانشان را بر روی لب های حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) گذاشته و بوسیدند و فرمودند: حسین منی و أنا من حسین(علیه السلام) أحب الله من أحب الحسینا(علیه السلام).

سه جمله است: حسین(علیه السلام) منی حسین(علیه السلام) از من است یعنی از نفس من است روح بلند امام حسین(علیه السلام) منشعب از آن روح لطیف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است ... امام حسین(علیه السلام) روحش از روح رسول خدا(علیه السلام) منشعب شده است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از چه منشعب شده است؟! آنجا دیگر همه ی قلم ها شکسته می شود و همه ی بیان ها از کار می افتد زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از نور عظمت الهی منشعب شده است. پس روشن می شود حقیقت حسینیه عین حقیقت محمدیه است و حقیقت محمدیه عین نقطه ی اول در بدو قوس نزول وجود و در منتهی سیر صعود است و آن وقت همه می توانند پی ببرند« اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ ...» اگر انسان این حقیقت را درک کند می فهمد آنچه در روز عاشورا بر آن بدن وارد شد بر بدن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شده است و آنچه بر شخص پیامبر وارد شده است بر نور عظمت خداوند وارد شده است و این مصیبت است که ثقلت فی السموات و الارض امام حسین(علیه السلام) ارکان الهدی است و شهادتش بر تمام عالم اثر گذاشت.

جمله ی دوم أنا من حسین(علیه السلام) باز می فرمایند: من از حسین(علیه السلام) هستم کسانی که اطلاعات در عقلیات دارند لا اقل توجه کنند که کلمه ی من، باز حاکی از این نیست که بگوییم این دست من است. این پای من است. این جسم من است ... آن «من» بازمی گردد به آن روح بلند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که آن هم از نور عظمت خداوند است.

جمله ی سوم می فرمایند: أحب الله من أحب الحسینا(علیه السلام) محب حسین(علیه السلام) محبوب خداوند است این چه غوغایی است که محب او منقلب شده به محبوب خداوند(1)

ص: 333


1- . به سخنرانی آیة الله العظمی وحید خراسانی در 24 ذی الحجة سال 1416 ه. ق مطابق با 24/2/76 مراجعه کنید.

امام حسین(علیه السلام) کیست؟

امام حسین(علیه السلام) کسی است که به زائر قبرش آن قدر بها داده شده است که وقتی امام حسین(علیه السلام) را زیارت کند، خداوند را در بالای عرش زیارت کرده است:

در مستدرک الوسائل مجلد 10 صفحه 250 به نقل از کامل الزیارات ابن قولویه آمده است:

عن الرضا(علیه السلام) قال: من زار الحسین(علیه السلام) بشط الفرات کان کمن زار الله فوق عرشه

در وسائل الشیعه مجلد 10 صفحه 333 آمده است:

اگر یکی از شما تمام عمرش را احرام ببندد، اما امام حسین(علیه السلام) را زیارت نکند، حقی از حقوق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ترک کرده است چرا که حق امام حسین(علیه السلام) فریضه ی الهی و بر هر مسلمانی واجب است لأن حق الحسین(علیه السلام) فریضة من الله تعالی واجبه علی کل مسلم

نتیجه

اگر عظمت و شکوه و جلال حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را درک کنیم به حقیقت این احادیث پی می بریم.

«و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه ساطاناً فلا یسرف فی القتل» قال نزلت فی الحسین(علیه السلام) لو قتل اهل الارض به ما کان مسرفاً

1. حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 424 آورده است:

عن عبدالسلام بن سالم بن صالح الهروى قال: قلت لعلى الرضابن موسى الكاظم رضى الله عنه: يابن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) ما تقول فى حديث روى عن جدك جعفر الصادق رضى الله عنه انه قال: اذا قام قائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قتل ذرارى قتله الحسين رضى الله عنه بفعال ابائهم. فقال: هو ذلك. قلت: فقواللّه عزّوجلّ «لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» ما معناه؟ فقال: صدق اللّه فى جميع اقواله لكن ذرارى قتله الحسين رضى الله عنه يرضون و يفتخرون بفعال ابائهم و من رضى شيئا كمن فعله و لو ان رجلاً قتل فى المشرق فرضى بقتله رجل فى المغرب لكان شريك القاتل، فقوله تعالى «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي القَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» نزل فى الحسين والمهدى(علیهما السلام) و عن جابر الجعفى و سلام بن المستنير هما عن الباقر رضى الله عنه فى هذه الآية قال: ان الحسين(علیه السلام) فيقتل من رضى بقتله حتى يقال قد اسرف فى القتل.

اين آيه درباره حسين و مهدى(علیهما السلام) نازل شده است. عبدالسلام بن سالم بن صالح هروى مى گويد: به امام رضا(علیه السلام) گفتم: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)چه مى فرماييد درباره اين حديث كه از جدّ شما امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است كه حضرت فرمودند: زمانى كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 334

قيام كند فرزندان كسانى كه امام حسين(علیه السلام) را كشته اند مى كشد، به خاطر اينكه پدرانشان امام حسين(علیه السلام) را كشته اند. حضرت(علیه السلام) در جواب فرمودند: خداوند در قرآن مى فرمايد «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» گفتم: پس معناى آن چيست؟ حضرت فرمودند: مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن دسته از فرزندان قاتلان سيد الشهدا(علیه السلام) را كه به اعمال پدرانشان راضى هستند و به آن افتخار مى كنند، مى كشد. كسى كه به چيزى راضى شود، مثل اين است كه آن كار را انجام داده است. اگر شخصى در مشرق باشد و به قتل كسى كه در مغرب است راضى شود، او در قتل شريك است همان طور كه خداوند فرمود «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي القَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» اين آيه درباره حسين(علیه السلام) و مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است. باز جابر جعفى و سلام بن مستنيراز امام محمّد باقر(علیه السلام) نقل كرده اند كه آن حضرت فرمودند: اين آيه درباره سيدالشهدا(علیه السلام) مى باشد.

در روايات ديگر آمده كه منظور در اين آيه مظلوم سيدالشهدا(علیه السلام) است و ظالم كسانى هستند كه آن حضرت را به قتل رساندند و «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه امر مى كند و قاتلان سيدالشهدا(علیه السلام) رجعت مى كنند، آن گاه حضرت از آن ها انتقام مى گيرند.

2. در كتاب كامل الزيارات صفحه 63 آمده است:

علامه ی بزرگوار، ابوالقاسم جعفربن محمّدبن قولويه فى كامل الزيارات قال: حدثّنى محمّدبن الحسن بن احمد، عن محمّدبن الحسن الصفار،عن العباس بن معروفٍ، عن محمّدبن سنانٍ، عن رجلٍ قال: سألت اباعبداللّه(علیه السلام) عن قوله تعالى «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي القَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» قال: ذلك قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) يخرج فیَقتُلُ بدم الحسين(علیه السلام) فلو قتل اهل الارض لم يكن مسرفاً و قوله: «فَلا يُسْرِفْ فِي القَتْلِ» لم يكنليصنع شيئاً يكون سَرفاً، ثم قال ابوعبداللّه(علیه السلام): يقتل واللّه ذَرارىَّ قتلة الحسين(علیه السلام) بفَعَالِ آبائها.

ابوالقاسم جعفربن محمّدبن قولويه در كتاب كامل الزيارات گويد: محمّدبن الحسن بن احمد، از محمّدبن حسن الصّفار، از عباس بن معروف، از محمّدبن سنان، از مردى برايم حديث آورد كه گفت: از حضرت امام ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) راجع به فرموده خداى تعالى «و هر آنكه مظلوم كشته شود پس البته كه ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم بر [قاتل ]پس مبادا در كشتن اسراف كند كه او

ص: 335

منصور است» پرسيدم، فرمود: آن قائم آل (بيت)محمّد(صلی الله علیه و آله) است، خروج مى كند و به (انتقام) خون حسين(علیه السلام) (دشمنان را) مى كشد، پس چنانچه اهل زمين را به قتل رساند مسرف نخواهد بود، و اينكه فرموده «پس مباد در كشتن اسراف كند» يعنى، كارى انجام نمى دهد كه به سبب آن اسراف كرده باشد. سپس حضرت ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند ذرارى و نوادگان كشندگان حسين(علیه السلام) را به سبب كارهاى پدرانشان به قتل مى رساند.

3. در كتاب عيون اخبارالرّضا(علیه السلام) مجلد 1 صفحه 273 حدیث 5 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ زِيَادِبْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي حَدِيثٍ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ(علیه السلام) قَتَلَ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) بِفِعَالِ آبَائِهِمْ فَقَالَ(علیه السلام) هُوَ كَذَلِكَ فَقُلْتُ وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» مَا مَعْنَاهُ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِي جَمِيعِ أَقْوَالِهِ وَ لَكِنْ ذَرَارِيُّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) يَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِ آبَائِهِمْ وَ يَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِي الْمَغْرِبِ لَكَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِيكَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا يَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ بِأَيِّ شَيْ ءٍ يَبْدَأُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْكُمْ إِذَا قَامَ قَالَ يَبْدَأُ بِبَنِي شَيْبَةَ فَيُقَاطِعُ أَيْدِيَهُمْ لِأَنَّهُمْ سُرَّاقُ بَيْتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

ابن بابويه گويد: احمدبن زيادبن جعفر همدانىE حديثمان داد، گفت: على بن ابراهيم بن هاشم ازپدرش، از عبدالسلام بن صالح هروى حديثمان داد كه گفت: به حضرت ابوالحسن على بن موسى الرضا(علیه السلام) عرض كردم: يابن رسول اللّه، چه مى فرماييد درباره حديثى كه از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه فرمود: هرگاه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام كند،ذرارى و نوادگان قاتلان امام حسين(علیه السلام) را به خاطر كارهاى پدرانشان به قتل خواهد رساند؟ فرمود: همين طور است. عرض كردم: پس قول خداى عزّوجلّ «و هيچ نفسى بار ديگرى را بر دوش نمى گيرد.» معنايش چيست؟ فرمود: خداوند در تمامى اقوالش راست گفته، ولى ذرارى كشندگان امام حسين(علیه السلام) به كرده پدرانشان راضى هستند و به آن جنايت ها افتخار مى كنند و هر كس به كارى راضى باشد، همچون كسى است كه آن را انجام داده است و چنانچه مردى در مشرق كشته شود و مرد ديگرى در مغرب به كشته شدن او راضى باشد، آن كه رضا داده، نزد خداى عزّوجلّ شريك قاتل خواهد بود. بنابر اين، تنها به اين جهت وقتى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج كند آن ها را

ص: 336

مى كشد كه از كردار پدرانشان راضى هستند. فرمود: از بنى شيبه آغاز مى نمايد، پس دست هايشان را قطع مى كند چون آن ها دزدان بيت اللّه عزوجل هستند.

4. در كتاب کافی مجلد 8 (روضه) صفحه 255 حدیث 364 آمده است:

عَنْهُ عَنْ صَالِحٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» قَالَ نَزَلَتْ فِي الْحُسَيْنِ(علیه السلام) لَوْ قُتِلَ أَهْلُ الْأَرْضِ بِهِ مَا كَانَ سَرَفاً.

محمّدبن يعقوب روايت آورده از على بن محمّدبن صالح، از حجّال، از بعض اصحابش، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) كه راوى گويد: از آن حضرت راجع به قول خداى عزوجل «و هر آنكه مظلوم كشته شود، پس البته كه ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم، پس مباد در كشتن اسراف كند.» پرسيدم، فرمود: درباره امام حسين(علیه السلام) نازل شد، اگر (حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خاطر آن حضرت همه اهل زمين را بكشد اسرافكار نخواهد بود.

5. در تفسير قمى مجلد 2 صفحه 19 آمده است:

و قال علي بن إبراهيم في قوله «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» أي سلطانا على القاتل «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» يعني ينصر ولد المقتول على القاتل.

و على بن ابراهيم از از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) آورده كه درباره قول خداى عزّوجلّ «و هر آنكه مظلوم كشته شود، البته ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم» یاتسلط دادیم بر قاتل«پس مباد در كشتن اسراف كند كه او منصور است.» فرمودند: فرزند مقتول را در برابر قاتل یاری می کند.

6. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 290 حدیث 67 آمده است:

عن سلام بن المستنير عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً * فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» قال: هو الحسين بن علي(علیهما السلام) قتل مظلوما و نحن أولياؤه و القائم منا إذا قام منا طلب بثار الحسين(علیه السلام)، فيقتل حتى يقال قد أسرف في القتل و قال: [المسى] المقتول الحسين(علیه السلام) و وليه القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و الإسراف في القتل أن يقتل غير قاتله «إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» فإنه لا يذهب من الدنيا حتى ينتصر برجل من آل رسول الله(صلی الله علیه و آله) يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما.

ص: 337

عياشى به سند خود از سلام بن المستنير، از حضرت امام ابوجعفر باقر(علیهما السلام) روايت كرده كه درباره ی فرموده خداوند «و هر آن كه مظلوم كشته شود پس البته كه ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم (بر قاتل) پس مباد در كشتن اسراف كند كه او منصور است.» فرمود: او حضرت حسين بن على(علیهما السلام) است كه مظلوم كشته شد و ماييم اولياى او و چون قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما به پاخيزد خون امام حسين(علیه السلام) را مطالبه مى نمايد؛ پس آن قدر مى كشد تا اينكه گفته مى شود در كشتن اسراف كرده فرمود: آن كه مقتول ناميده مى شود حسين(علیه السلام) است و ولى او حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، و اسراف در قتل آن است كه غير قاتلش را بكشد، «كه او منصور و مؤيّد است» كه همانا دنيا به پايان نرسد تا اينكه مردى از آل رسول (رسول خدا(صلی الله علیه و آله) يارى بگيرد كه زمين را از قسط و عدل آكنده سازد، همچنان كه از جور و ظلم پر شده است.

7. در كتاب تفسير عياشى مجلد 2 صفحه290 حدیث 65 آمده است:

عن جابر عن أبي جعفر(علیه السلام) قال نزلت هذه الآية في الحسين(علیه السلام) «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» قاتل الحسين(علیه السلام) «إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» قال الحسين(علیه السلام).

و از اوست كه به سند خود از جابر، از حضرت باقر(علیه السلام) آورده كه فرموده: اين آيه درباره حسين(علیه السلام) نازل گشت «و هر آنكه مظلوم كشته شود، پس البته كه ما براىولىّ او حكومت و تسلط داديم (بر قاتل) پس مباد در كشتن اسراف كند.» قاتل امام حسين(علیه السلام) كه منصور است فرموده (يعنى) امام حسين(علیه السلام) منصور است.

8. در كتاب تفسير عياشى مجلد2 صفحه 291 حدیث 69 آمده است:

عن حمران عن أبي جعفر(علیه السلام) قال قلت له: يا ابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) زعم ولد الحسن(علیه السلام) أن القائم منهم و أنهم أصحاب الأمر و يزعم ولد ابن الحنفية مثل ذلك، فقال: رحم الله عمي الحسن(علیه السلام) لقد غمد الحسن(علیه السلام) أربعين ألف سيف حين أصيب أميرالمؤمنين(علیه السلام) و أسلمها إلى معاوية و محمدبن علي سبعين ألف سيف قاتله، لو خطر عليهم خطر ما خرجوا منها حتى يموتوا جميعا، و خرج الحسين(علیه السلام) فعرض نفسه على الله في سبعين رجلا من أحق بدمه منا نحن و الله أصحاب الأمر و فينا القائم و منا السفاح و المنصور و قد قال الله «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» نحن أولياء الحسين بن علي(علیه السلام) و على دينه

ص: 338

و از اوست كه به سند خود از حمران، از حضرت باقر(علیه السلام) آورده كه حمران گويد: به آن حضرت(علیه السلام) عرضه داشتم: اى زاده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرزندان امام حسن(علیه السلام) چنين پنداشته اند كه قائم از ايشان است و صاحبان اين امر آنهايند، فرزندان (پسر) حنفيه نيز همين طور مى پندارند؟ فرمود: خداوند بر عمويم امام حسن(علیه السلام) رحمت آورد، همانا امام حسن(علیه السلام) تا هنگامى كه حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) ضربت خورد، چهل شمشير را در نيام كرد و آن را به معاويه تسليم نمود و محمّدبن على (منظور خود آن حضرت است) هفتاد هزار شمشير را به نيام برد كه چنانچه خطرى بر ايشان وارد مى شد تا پاى مرگ پايدارى مى كردند و امام حسين(علیه السلام) با هفتاد مرد خروج نمود و خود را بر خداوند عرضه داشت، چه كسى به خونخواهى او شايسته تر از ماست، به خدا سوگند صاحبان امر ماييم و در ميان ما دست قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سفاح و منصور از ما هستند. (ظاهراً مقصود از سفاح در اين گونه روايات اميرالمؤمنين(علیه السلام) است و مقصود از منصور، امام حسين(علیه السلام) است و اين مربوط به رجعت مى باشد.) و همانا خداوند فرمود«و هر آن كه مظلوم كشته شود، پس البته كه ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم.» ماييم اولياى حسين بن على(علیهما السلام) و اولياى دين او.9. در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 274 و حلية الابرار صفحه 678 آمده است:

كَمَا رَوَى الرِّجَالُ الثِّقَاتُ بِإِسْنَادِهِمْ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» قَالَ نَزَلَتْ فِي الْحُسَيْنِ(علیه السلام) لَوْ قَتَلَ وَلِيُّهُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِهِ مَا كَانَ مُسْرِفاً وَ وَلِيُّهُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بعضى از ثقات به سند خود روايت كرده (مردان مورد وثوق به سندهاى خود روايت كرده اند) از بعضى اصحابمان، از حضرت صادق(علیه السلام) كه راوى گويد: از آن جناب راجع به فرموده خداى عزوجل «و هر آنكه مظلوم كشته شود، پس البته ما براى ولى او حكومت و تسلط داديم (بر قاتل) پس مباد در كشتن اسراف كند كه او منصور است.» پرسيدم، فرمود: درباره امام حسين(علیه السلام) نازل گشت، اگر ولى او همه اهل زمين را (به خاطر او) بكشد، مسرف نخواهد بود و ولى او حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 339

215. در قيامت ما را با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى خوانند

سوره اسراء آيه 71

يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ

روزى كه همه انسان ها را به امامشان مى خوانند.

«يوم» به قسمتى از زمان گفته مى شود كه امكان دارد يك ثانيه باشد يا ممكن است به اندازه يك هزار سال يا پنجاه هزار سال از اين روزهايى باشد كه ما مى شماريم. به هر حال، «يوم» اشاره به قيامت است.

در «كُلَّ أُناسٍ» كلمه كل همه انسان ها را شامل مى شود، مخصوصاً، كلمه اناس از ريشه انس است. انس اسم نوع است و به هر كسى كه انسان گفته شود اطلاق مى گردد.«امامهم» امام يعنى پيشوا و رهبر، كسى كه جلودار است و ديگران به دنبال او حركت مى كنند.

حال با اين مقدمه، به بحث درباره اين آيه مى پردازيم:

1. حافظ عبدالرحمن جلال الدين سيوطى در مجلد 5 صفحه 317 كتاب الدّر المنثور فى التفسير المأثور مى گويد:

و اخرج ابن مردويه عن على رضى الله عنه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قال يدَّعى كل قوم بامام زمانهم و كتاب ربهم و سنة نبيهم.

همه اقوام را به امام زمانشان و كتاب پروردگارشان و سنت پيغمبرشان مى خوانند.

اين جا كه حافظ عبدالرحمن سيوطى از اميرالمؤمنين(علیه السلام) ايشان از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل مى كنند «به امام زمانشان»، مى رساند كه هر كس در هر زمانى يك امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخصوص دارد كه زنده است. طبق اين حديث و آن آيه درهر زمانى بايد يك امام زنده باشد كه مردم از او پيروى كنند. مردم او را رهبر قرار بدهند. در ميان تمام اديان و همچنين در ميان تمام مذاهب، تنها فرقه اى كه

ص: 340

اعتقاد به امام زمان زنده دارد شيعه اثنى عشريه است. نه مسيحى، نه يهودى، نه زرتشتى، نه شافعى، نه مالكى، نه حنفى و نه حنبلى، هيچ كدام، امام زمان زنده معرفى نمى كنند.

همان طورى كه از آيه مشخص مى شود كلمه «اُناس» جمع است و كلمه «امام زمانهم» نيز جمع مى باشد. يعنى، در هر عصر و زمانى يك امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد كه در قيامت هر كس را به آن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حىّ و حاضر و زنده مى خوانند و هر كس به دنبال آن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به راه مى افتد؛ همان طور كه سيوطى مى گويد و در سؤالات نكير و منكر نيز محفوظ است. نكير و منكر در قبر از انسان سؤال مى كنند: مَن ربّك؟ مَن نبيّك؟ و مَن اِمامك؟ كه هر كس بايد پاسخ بدهد امامش در دنيا كه بوده است.

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 302 حدیث 114 و تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 23 آمده است:

عن الفضيل قال سألت أباجعفر(علیه السلام) عن قول الله «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قال: يجي ء رسول الله(صلی الله علیه و آله) في قومه و علي في قومه و الحسن(علیه السلام) في قومه و الحسين(علیه السلام) في قومه و كل من مات بين ظهراني إمام جاء معه.

از فضيل روايت شده كه گفت: از حضرت باقر(علیه السلام) معناى آيه «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» را پرسيدم، فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن روز با قوم خود و على(علیه السلام) با قوم خود و حسن بن على(علیهما السلام) با قوم خود و حسين بن على(علیهما السلام) با قوم خود مى آيند و هر كسى كه در عصر هر امامى از دنيا رفته باشد، آن روز با آن امام محشور مى شود. و ما نيز با امام زمانمان قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محشور مى شويم (إن شاء اللّه).

3. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 313 حديث 1 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قَالَ الْمُسْلِمُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَ لَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ أَجْمَعِينَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ لَكِنْ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي(علیهم السلام) يَقُومُونَ فِي النَّاسِ فَيُكَذَّبُونَ وَ يَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ أَشْيَاعُهُمْ فَمَنْ وَالاهُمْ وَ اتَّبَعَهُمْ وَ صَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّي وَ مَعِي وَ سَيَلْقَانِي أَلَا وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ كَذَّبَهُمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَا مَعِي وَ أَنَا مِنْهُ بَرِي ءٌ.

ص: 341

امام باقر(علیه السلام) فرمود: چون آيه «روزى كه هر دسته از مردم را به امامشان خوانيم» نازل شد، مسلمين عرض كردند: اى فرستاده خدا، مگر شما امام همه مردم نيستيد؟ پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من از جانب خدا به سوى همه مردم فرستاده شده ام، ولى بعد از من امامانى از خاندانم بر مردم منصوب شوند، ايشان در ميان مردم قيام كنند و مردم آن ها را تكذيب كنند و امامان كفر و گمراهى و پيروانشان برايشان ستم كنند. هر كه آن ها را دوست داشته باشد و از آن ها پيروى كند و تصديقشان نمايد از من است و با من است و مرا ملاقات خواهد كرد و آگاه باشيد كسى كه به ايشان ستم كند و تكذيبشان نمايد از من نيست و با من نيست و من از او بيزارم.

4. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 189حديث 17 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِالْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ أَبْوَابُ الْخَيْرِ السَّامِعُ الْمُطِيعُ لَا حُجَّةَ عَلَيْهِ وَ السَّامِعُ الْعَاصِي لَا حُجَّةَ لَهُ وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ تَمَّتْ حُجَّتُهُ وَ احْتِجَاجُهُ يَوْمَ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»

عبدالاعلى گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: شنيدن و اطاعت نمودن از درهاى خير است، بركسى كه بشنود و فرمان برد حجتى نيست، و آن كه بشنود و نافرمانى كند حجت و عذرى ندارد و امام مسلمين روزى كه خداى عزّوجلّ را ملاقات كند حجت و احتجاجش تمام است (زيرا او امام به حق است و در تبليغ هم كوتاهى نكرده است)، سپس فرمود: خداى تبارك و تعالى مى فرمايد «روزى كه همه انسان ها را با امامشان مى خوانيم.» (يعنى روز قيامت گويند: شيعيان امام صادق(علیه السلام)، شيعيان ابوحنيفه! شيعيان مالك!)

5. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 371 حديث 2 آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» فَقَالَ يَا فُضَيْلُ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ قَالَ وَ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).

ص: 342

فضيل بن يسار گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره قول خداى تعالى «روزى كه هر دسته از مردم را به امامشان مى خوانيم» پرسيدم، فرمود: اى فضيل، تو امامت را بشناس، زيرا هرگاه امامت را شناختى، تقدم يا تأخر اين امر زيانت ندهد. كسى كه امامش را بشناسد و پيش از قيام صاحب الامر(علیه السلام) بميرد، مانند كسى است كه در لشكر آن حضرت بوده است، نه، بلكه مانند كسى است كه زير پرچم آن حضرت نشسته باشد. در اين جا يكى از اصحابش گفت: مانند كسى است كه در ركاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شهيد شده باشد.

6. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 372 حديث 7 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عُمَرَبْنِ أَبَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ اعْرِفِ الْعَلَامَةَ فَإِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» فَمَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ كَانَ كَمَنْ كَانَ فِي فُسْطَاطِ الْمُنْتَظَرِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

عمربن ابان گويد: شنيدم امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: علامت را بشناس (يعنى امامت را بشناس). چون او را شناختى، تقدم يا تاخر اين امر به تو زيانى نرساند، همانا خداوند عزوجل مى فرمايد «روزى كه هر دسته ازمردم را به امامشان (همراه امامشان) مى خوانيم.» پس هر كه امامش را بشناسد، مانند كسى است كه در خيمه امام منتظر باشد.

7. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 536 حديث 3 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قَالَ إِمَامِهِمُ الَّذِي بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ وَ هُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِه

عبداللّه بن سنان گويد به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: مقصود از آيه «روزى كه هر دسته ازمردم را به امامشان خوانيم.» چيست؟ فرمود: مقصود امامى است كه در ميان آن ها است و او قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل زمان خود است. (یعنی امام زنده ای که بین آن هاست و آن امام زنده، زندگی می کنند.)

ص: 343

216. بدترین کوری ها آن کوری است که انسان فضایل ائمه(علیهم السلام)

216. بدترین کوری ها آن کوری است که انسان فضایل ائمه(علیهم السلام) و حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نبیند

سوره اسرا آیه 72

وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً

در خصال شیخ صدوق مجلد2 صفحه 633 حدیث 10 باب 400 و در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 982 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 838 آمده است:

أَشَدُّ الْعَمَى مَنْ عَمِيَ عَنْ فَضْلِنَا وَ نَاصَبَنَا الْعَدَاوَةَ بِلَا ذَنْبٍ سَبَقَ إِلَيْهِ مِنَّا إِلَّا أَنَّا دَعَوْنَا إِلَى الْحَقِّ وَ دَعَاهُ مَنْ سِوَانَا إِلَى الْفِتْنَةِ وَ الدُّنْيَا فَأَتَاهُمَا وَ نَصَبَ الْبَرَاءَةَ مِنَّا وَ الْعَدَاوَةَ لَنَا

از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شده است که آن حضرت فرمودند بدترین کوری در مورد کسی صادق است که فضایل ما را نادیده بگیرد و بدون هیچ سابقه ی گناهی از سوی ما با ما به دشمنی برخیزد جز این که ما او را به مسیر حق و هدایت دعوت کردیم و غیر ما آنان را به فتنه و گمراهی و دل بستن به دنیا دعوت کرده اند و با قبول نمودن مسیر فتنه و دلبستگی به دنیا به برائت و دشمنی با ما اهل بیت(علیهم السلام) برخاستند.

ص: 344

217. حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است

اشاره

سوره اسراء آيه 81

وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا

و بگو حق آمد و باطل نابود شد كه باطل نابود شدنى است.

معنی حق

حق یعنی ثابت و باقی

در کتاب قاموس قرآن مجلد 2 صفحه 158 آمده است: حق: ثابت ضد باطل

راغب اصفهانی در مفردات اصل حق را به معنی مطابقت و موافقت می داند و در قاموس حق را ضد باطل و صدق و وجود ثابت ... معنی کرده است.

یکی از اسماء ذات اقدس الهی حق است چنان که در سوره ی انعام آیه 62 آمده است:

«ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبين»

ذات اقدس الهی همیشه باقی است و غیر زوال است و باز امر خداوند نیز حق است و باطل در آن نیست یعنی همه ی آن ها مطابق واقع و در جای و موقع خویش است و هر چه که او بفرستد و هرچه که نزد او باشد حق است چون باقی است.

«ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»

هر چه در نزد شماست فانی است و هر چه در نزد اوست باقی است پس

اولاً: ذات اقدس الهی حق است و حق یکی از اسماء حسنی خداوند است.

ثانیاً: همه ی انبیای الهی حق هستند چون از جانب حق آمده اند.

ثالثاً: همه ی کتب آسمانی حق می باشند چون صادر شده از طرف حق هستند.

ص: 345

رابعاً: وجود اقدس نبی مکرم اسلام حضرت محمدبن عبدالله(صلی الله علیه و آله) حق است، چون از طرق حضرت حق است.

خامساً: وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا و حضرت امیرالمؤمنین(علیهما السلام) و دو سبط آن دو بزرگوار یعنی امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و نه امام از آن بزرگوار(علیهم السلام) همه حق هستند.

سادساً: وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است ...

2. ابن شهرآشوب ابوبکر شیرازی در نزول القرآن (در شأن حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) مجلد 2 صفحه 135، امام احمد حنبل در مسند ابویعلی در مسندش و خوارزمی در کتاب اربعین ابوبکر خطیب بغدادی در تاریخ بغدادی در تاریخ بغداد و محمدبن الصبان در فضائل و طبری در خصائص و در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 442 حدیث 4 آمده است:

أَبُوبَكْرٍ الشِّيرَازِيُّ فِي نُزُولِ الْقُرْآنِ فِي شَأْنِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَنْ قَتَادَةَ عَنِ ابْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ لِي جَابِرُبْنُ عَبْدِاللَّهِ دَخَلْنَا مَعَ النَّبِيِّ مَكَّةَ وَ فِي الْبَيْتِ وَ حَوْلَهُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ صَنَماً فَأَمَرَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ فَأُلْقِيَتْ كُلُّهَا لِوُجُوهِهَا وَ كَانَ عَلَى الْبَيْتِ صَنَمٌ طَوِيلٌ يُقَالُ لَهُ هُبَلُ فَنَظَرَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) إِلَى عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) تَرْكَبُ عَلَيَّ أَوْ أَرْكَبُ عَلَيْكَ لِأُلْقِيَ هُبَلَ عَنْ ظَهْرِ الْكَعْبَةِ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَلْ تَرْكَبُنِي فَلَمَّا جَلَسَ عَلَى ظَهْرِي لَمْ أَسْتَطِعْ حَمْلَهُ لِثِقَلِ الرِّسَالَةِ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَلْ أَرْكَبُكَ فَضَحِكَ وَ نَزَلَ وَ طَأْطَأَ لِي ظَهْرَهُ وَ اسْتَوَيْتُ عَلَيْهِ فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ أُمْسِكَ السَّمَاءَ لَأَمْسَكْتُهَا بِيَدِي فَأَلْقَيْتُ هُبَلَ عَنْ ظَهْرِ الْكَعْبَةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا»

جابر می گوید: با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد مکه شدیم در اطراف کعبه 360 بت نصب کرده بودند و بت بزرگ هبل را در سطح خانه ی خدا قرار داده بودند آن حضرت نظری به حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) انداختند و فرمودند: از شانه ی من بالا برو و بت هبل را سرنگون ساز و بیانداز. حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) با کمال ادب گفت: شما از شانه ی من بالاروید و وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بالارفتند، من تاب نیاوردم، به سبب سنگینی و عظمت رسالت. پس من بر کتف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بالا رفتم. به خدایی که دانه را شکافد و انسان را خلق فرماید، اگر می خواستم دستخود به آسمان برسانم می توانستم. هبل و بتان را انداختم، به طوری که دیوارها متزلزل گشت و آیه ی شریفه و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقاً نازل شد.

ص: 346

3. در تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 213 به نقل از امالی شیخ الطائفه شیخ طوسی آمده است:

باسناده الى سليمان بن خالد قال: حدثنا على بن موسى عن أبيه عن جعفر بن محمد عن أبيه عن آبائه قال: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ وَ الْأَصْنَامُ حَوْلَ الْكَعْبَةِ وَ كَانَتْ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّينَ صَنَماً، فَجَعَلَ يَطُفُّهَا بِمِخْصَرَةٍ(1) فِي يَدِهِ وَ يَقُولُ «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ، إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» «جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ» (2)فَجَعَلَتْ تَكَبَّبُ لِوُجُوهِهَا.

سلیمان بن خالد نقل می کند حضرت علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) و او از پدرش امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) و او از پدرش حضرت جعفربن محمد الصادق(علیهما السلام) و از پدرانشان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز فتح مکه وارد مسجد الحرام شدند و 360 بت در اطراف کعبه آویخته شده بود و آن حضرت با مخضره یا عصای خود آن ها را می انداخت و می فرمودند «جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقاً»

4. در تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 212 به نقل از احتجاج شیخ طبرسی آورده است:

في كتاب الاحتجاج للطبرسي6 باسناده الى محمد بن على الباقر عليه السلام حديث طويل يذكر فيه خطبة الرسول صلى الله عليه و آله يوم الغدير و فيها: معاشر الناس لا تضلوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته، فهو الذي يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه.

آیه «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» بر روی بازوی راست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

5. در کتاب الخرایج و الجرایح صفحه 247 حدیث 683 مجلس دوازدهم تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 213 حدیث 410 تفسیر اطیب البیان مجلد 7 صفحه 430 و تفسیر نمونه مجلد 12 صفحه 234 صافی آمده است:

عن حكيمة خبر طويل و فيه و لما ولد القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كان نظيفا مفروغا منه و على ذراعه الأيمن مكتوب «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»6. در کتاب منتهی الآمال نوشته ی محدث قمی صفحه 285 مجلد 2 در بیان ولادت با سعادت حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است و در روایت دیگر چنان است که (حکیمه می گوید:) چون حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شد نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید دید که از آسمان به زیر می آمدند و بال های خود را بر سر و روی و بدن آن

ص: 347


1- . المخضرة چیزی مثل عصا است که به آن تکیه می زنند.
2- . سوره سباء آیه 49

حضرت می مالیدند و پرواز می کردند. سپس حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) مرا آواز داد که عمه فرزند مرا برگیر و به نزد من بیاور چون برگرفتم او را ختنه کرده و ناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع راستش (بر بازوی راستش) نوشته شده بود «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» یعنی حق آمد و باطل مضمحل شده و محو گردید پی به درستی که باطل مضمحل شدنی است و ثبات و بقا ندارد پس حکیمه گفت که چون فرزند سعادتمند را به نزد آن حضرت بردم همین که نظرش بر پدرش افتاد سلام کرد. پس حضرت او را گرفت و زبان مبارک برد دو دیده اش مالید و در دهان و هر دو گوشش زبان گردانید و بر کف دست چپ او نشانید و دست بر سر او مالید و گفت: ای فرزند سخن بگو به قدرت الهی و صاحب الامر فرمودند:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُون

7. در كتاب مجموعه كافى مجلد 8 صفحه 287 آمده است:

عَنْ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَة عن أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام)... وَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(علیه السلام) ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْبَاطِلِ.

ابى حمزه نقل مى كند از امام محمّد باقر(علیه السلام) «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِل» بگو حق آمد و باطل نابود شد، حضرت فرمودند: هنگامى كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند دولت باطل از ميان مى رود.

8. در روضة الکافی صفحه 287، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 313، الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 240، حدیث 467 آمده است:بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»(1) قَالَ هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ»(2) قَالَ عِنْدَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ

ص: 348


1- . سوره ص آیات 86 و 87
2- .[2] سوره ص آیه 88

فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ»(1) قَالَ اخْتَلَفُوا كَمَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ فِي الْكِتَابِ وَ سَيَخْتَلِفُونَ فِي الْكِتَابِ الَّذِي مَعَ الْقَائِمِ الَّذِي يَأْتِيهِمْ بِهِ حَتَّى يُنْكِرَهُ نَاسٌ كَثِيرٌ فَيُقَدِّمَهُمْ فَيَضْرِبَ أَعْنَاقَهُمْ وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»(2) قَالَ لَوْ لَا مَا تَقَدَّمَ فِيهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ مَا أَبْقَى الْقَائِمُ مِنْهُمْ وَاحِداً وَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ»(3) قَالَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ»(4) قَالَ يَعْنُونَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»(5) قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْبَاطِلِ

9. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 313، الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 241 آمده است:

بيان علامه مجلسی: قوله تعالى «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ» (6) أي على القرآن أو على تبليغ الوحي. قوله تعالى «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ»(7) أي من المتصنعين بما لست من أهله على ما عرفتم من حالي فأنتحل النبوة و أتقول القرآن و على تفسيره فأقول في أميرالمؤمنين(علیه السلام) ما لم يوح إلي «إِنْ هُوَ»(8) أي القرآن و على ما فسره أميرالمؤمنين(علیه السلام) أو ما نزل من القرآن فيه صلوات الله عليه «إِلَّا ذِكْرٌ»(9) أي مذكر و موعظة «لِلْعالَمِينَ»(10) أي للثقلين «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ»(11) أي نبأ القرآن و هو ما فيه من الوعد و الوعيد أو صدقه أو نبأالرسول(صلی الله علیه و آله) و صدقه فيما أتى به و على تفسيره(علیه السلام) نبأ أميرالمؤمنين صلوات الله عليه و صدقه و علو شأنه أو نبأ القرآن و صدقه فيما أخبر به من فضله(علیه السلام) و جلالة شأنه «بَعْدَ حِينٍ»(12) أي بعد الموت أو يوم القيامة أو عند ظهور الإسلام و على تفسيره عند خروج القائم صلوات الله عليه.

ص: 349


1- .[3] سوره فصّلت آیه 45
2- .[4] سوره الشورى آیه 21
3- . سوره المعارج آیه 26
4- .[6] سوره الأنعام آیه 23
5- .[7] سوره الإسراء آیه 81
6- .[8] سوره ص آیه 86
7- .[9] همان
8- . سوره ص آیه 87
9- .[11] همان
10- .[12] همان
11- . سوره ص آیه 88
12- . همان

قوله تعالى «وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ»(1) قال البيضاوي القضاء السابق بتأجيل الجزاء أو العدة بأن الفصل يكون يوم القيامة «لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ»(2) بين الكافرين و المؤمنين أو المشركين و شركائهم.

قوله لو لا ما تقدم فيهم أي بأنه سيجزيهم يوم القيامة أو يولد منهم أولاد مؤمنون لقتلهم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) أجمعين و يحتمل أن يكون ما أبقى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيانا لما تقدم فيهم أي لو لا أن قدر الله أن يكون قتلهم على يد القائم لأهلكهم الله و عذبهم قبل ذلك و لم يمهلهم و لكن لا يخلو من بعد قوله ع بخروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعلم أن أكثر الآيات الواردة في القيامة الكبرى دالة بباطنها على الرجعة الصغرى و لما كان في زمن القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يرد بعض المشركين و المخالفين و المنافقين و يجازون ببعض أعمالهم فلذلك سمي بيوم الدين و قد يطلق اليوم على مقدار من الزمان و إن كانت أياما كثيرة و يحتمل أن يكون المراد يوم رجعتهم.

قوله ذهبت دولة الباطل فعلى تفسيره التعبير بصيغة الماضي للتأكيد وقوعه و بيان أنه لا ريب فيه فكأنه قد وقع

ص: 350


1- . سوره شوری آیه 21
2- . همان

218. اصحاب كهف، یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

سوره كهف آيه 9

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَبا

آيا پنداشته اى كه اصحاب كهف و اهل غار و رقيم در مقابل اين همه آيات ما، شگفت انگيز بوده اند؟

1. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 321 حدیث 5 و تفسیر صافی مجلد 1 ذیل همین آیه صفحه آمده است:

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف گروهی بودند که ناپدید شدند. لذا پادشاه آن دیار اسامی آنان را همراه اسم پدرانشان و همچنین قبیله ی آنان را در صحیفه ای از سرب نوشت و این مصداق فرموده ی خداوند است أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيم (1)

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 31 حدیث 15، تفسیر صافی مجلد 1 آمده است:

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف و رقیم در زمان پادشاهی زورگو و سرکش زندگی می کردند که مردم زیر سلطه اش را به پرستش بت ها دعوت می کرد و هر کس دستور او را عمل نمی کرد او را می کشت و اصحاب کهف گروهی بودند که فقط خداوند را می پرستیدند و به پروردگار ایمان داشتند و پادشاه در ورودی و خروجی شهر مأمور گمارده بود که هر کس وارد شهر می شود یا از آن خارج می گردد باید بت ها را سجده نماید و این گروه اندک خداپرست به قصد صید از شهر خارج شدند و در مسیر به چوپانی برخوردند و او را به توحید و همراهی با خود دعوت نمودند. چوپان ابتدا دعوت آن ها را قبول نکرد اما سگی داشت که با آنگروه به راه افتاد و با آنان رفت. سپس حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: از میان چهارپایان وارد بهشت نمی گردند

ص: 351


1- . کهف غاری بود که آن ها به آن غار پناه بردند و رقیم نزدیک ترین روستا به این راه بود.

مگر سه حیوان و آن سه حیوان عبارتند از: الاغ بلعم باعورا و گرگ داستان یوسف و سگ اصحاب کهف.

سپس اصحاب کهف به بهانه ی صید از شهر خارج شدند تا از دین پادشاه و دستور او فرار کرده باشند. هنگام شب وارد غار شدند درحالی که سگ هنوز همراه آن ها بود پس به امر خداوند خواب بر آن ها غلبه کرد چنان که خداوند می فرمایند و آن قدر خوابیدند که خداوند پادشاه و اهل آن سرزمین را نابود کرد و مردم دیگری جایگزین آنان شدند. پس از مدتی اصحاب کهف از خواب بیدار شدند و از یکدیگر سؤال می کردند چه مقدار خوابیده اند؟ پس نگاهی به خورشید کردند که بالا آمده بود گفتند: شاید یک روز یا یک نصف روز خوابیده ایم. سپس به یکی از همراهانشان گفتند: تو این پول را بردار و به گونه ای وارد شهر شو که کسی تو را نشناسد و طعامی را خریداری کن و مواظب باش کسی تو را نشناسد که اگر مردم ما را بشناسند و مخفیگاه ما را پیدا کنند (به پادشاه خبر خواهند داد.) ما را به قتل خواهند رساند و یا ما را مجبور به پرستش آئین خویش خواهند کرد. آن مرد(1) وارد شهر شد درحالی که چهره ی شهر تغییر پیدا کرده بود و شهر برایش آشنا نبود و او مردم را نمی شناخت. زبان مردم را نمی شناخت و حتی مردم با او صحبت می کردند نمی فهمید و نمی توانست با آن ها صحبت نماید. سپس مردم به او گفتند تو کیستی و از کجا آمدی؟ پس او مردم را از سرگذشت خودش آگاه کرد (او را نزد پادشاه بردند)(2) و پادشاه همراه مردم به طرف غار به حرکت درآمدند تا به غار رسیدند (او وارد غارشد) و مردم بیرون منتظر بیرون آمدن آن ها بودند. پس عده ای گفتند ایشان سه نفر هستند و چهارمین آن ها سگ آن هاست. گروهی گفتند: آن ها پنج نفر هستند و سگ آن ها ششمین آن هاست و گروهی گفتند این ها شش نفر بودند و سگشان هفتمین بود. پس خداوند ایشان را از مردم محفوظ نگاه داشت به نحوی که کسی جرأت ورود به غار را نداشت و فقط شخصی که به شهر فرستاده شده بود وارد غار شد اونیز وقتی وارد غار شد دید دوستانش ناراحت هستند و چنین می پندارند که این گروهی که با

ص: 352


1- . مردی که برای خریدن طعام به شهر آمد ماکسی مالیام وزیر و داماد پادشاه ستمگر بود. نام پادشاه ظالم دقیانوس بوده است.
2- . البته پادشاه جدید پس از 313 سال که مسیحی بود، پادشاه شده بود و اصحاب کهف نیز به دین حضرت عیسی(علیه السلام) بودند.

دوستشان آمدند از یاران و مأموران دقیانوس (ظالم) هستند و آن ها مخفیگاه آنان را پیدا کردند. پس آن مرد گفت شما نمی دانید ما مدت زیادی در اینجا به خواب رفته ایم و آن ها به آیت و معجزه و حقانیت برای مردم تبدیل شده اند. لذا همه زار گریستند و از خداوند خواستند که باز به حالت اولیه برگردند و به خواب فرو روند. پس پادشاه گفت: سزاوار است که در اینجا مسجدی بنا کنیم و آن را زیارتگاه قرار دهیم. زیرا این ها مؤمنان راستین هستند. پس برای ایشان هر سال دو حرکت وجود دارد که شش ماه به سمت راست می خوابند و شش ماه به سمت چپ قرار می گیرند و سگ نیز درحالی که دستانش را به دهانه ی غار دراز کرده است(1) با ایشان می باشند.(2)

3. در اصول کافی مجلد 8 صفحه 395 حدیث 595 و ترجمه ی تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 258 آمده است:

از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده است که به مردی فرمودند: از نظر شما به چه کسی فتی (جوان) می گویند؟ چون اصحاب کهف همه جوان نبودند خداوند به خاطر صفت ایمان آنان را فتی نامیده است.

4. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 34 آمده است:

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف همگی از کهول و پیران بودند اما هرکس به خداوند ایمان بیاورد و تقوا پیشه کند او فتی و جوان است.

البته بد نیست این نکته را تذکر دهم که یکی از معانی «فتی» جوانمرد و با فتوت است.

5. در کافی مجلد 1 صفحه 448 حدیث 28 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه است:

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا مثل ابوطالب همانند مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را مخفی کردند و بقیه خیال می کردند که مشرک هستند. پس خداوند اجر و ثواب آنان را دو مرتبه عنایت فرموده است.به هر حال هفت نفر از اصحاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اصحاب کهف هستند که در رکاب آن حضرت مبارزه خواهند کرد.

ص: 353


1- N .[1] كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدM (سوره کهف آیه 18)
2- .[2] در قرآن سوره کهف آیه 21 آمده استN قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداM

6. در تفسير الدّر المنثور مجلد 4 صفحه 212 آمده است:

اخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) اصحاب الكهف اعوان المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

سيوطى مى گويد ابن مردويه نقل كرده ازابن عباس كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اصحاب كهف ياران حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

7. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 251 آمده است:

في روضة الواعظين للمفيد6 قال الصادق(علیه السلام): يخرج مع القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ظهر الكعبة سبعة و عشرون رجلا، خمسة عشر من قوم موسى(علیه السلام)، الذين كانوا يهدون بالحق و به يعدلون و سبعة من أهل الكهف و يوشع بن نون و أبادجانة الأنصاري و مقداد و مالك الأشتر فيكونون بين يديه أنصارا و حكاما

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: قيام مى كند قائم (آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پشت كعبه و 27 نفر از قوم موسى(علیه السلام) با او هستند كه به حق هدايت مى يابند و با آن باز مى گردند، و هفت نفر از اصحاب كهف هستند و يوشع بن نون و ابودجانة انصارى و مقدادبن الاسود و مالك اشتر نخعى رحمه الله با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و به عنوان ياران حضرت حكم مى نمايند.

3. ابن مغازلی الشافعی در مناقب علی بن ابی طالب صفحه 232 حدیث 280 نوشته است:

خبر داد ما را ابوطاهر محمد فرزند علی فرزند ربیع بغدادی...عبدالرزاق فرزند همام صنعانی که نقل نمود به ما معمر از ابان از انس بن مالک که گفت: فرشی از بهندف (دهی از دهات شام) برای پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) هدیه آورده شد. به من فرمود: ای انس این را بگستر. من آن را گستردم. سپس فرمود: آن ده نفر را بخواه تا بیایند. من آنان را خواستم. هنگامی که وارد شدند به آن ها فرمودند: روی فرش بنشینید. بعد حضرت علی(علیه السلام) را خواست و با او مدت دراز رازگویی کرد. سپس علی(علیه السلام) برگشته روی فرش نشست بعد فرمود: ای باد ما را بردار و ببر. باد ما را برداشته و فرش ما را حرکت می داد. بعد فرمود: می دانید کجا هستید؟ گفتیم نه. فرمود:این جا مکان یاران کهف و رقیم است. به پاخاسته و برادرانتان را سلام گویید. گفت یک یک به پاخاسته و بر آنان سلام گفتیم جواب نگفتند. بعد حضرت علی(علیه السلام) به پاخاسته و فرمود: سلام بر شما ای گروه راستگویان و شهدا. گفت: گفتند: درود و رحمت خدا و برکات او بر تو باد. گفت: گفتم: چه شده بر آنان و سبب چیست که جواب تو را دادند و جواب ما را ندادند؟حضرت علی(علیه السلام) به آنان فرمود: بر شما چه شده که جواب برادران مرا نمی دهید؟ گفتند ما گروه راستگویان و شهدا بعد از مرگ جز با پیامبر

ص: 354

یا وصی او با کسی سخن نمی گوییم. فرمودند: ای باد ما را بردار. ما را برداشته و حرکت می داد حرکت دادنی. بعد فرمود: ای باد ما را بگذار. آن ها را گذاشت. در آن هنگام ما در حره بودیم. گفت: علی(علیه السلام) فرمودند: بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) در رکعت آخر نماز می رسیم و ما راه را پیمودیم تا رسیدیم. در آن وقت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در رکعت آخر این آیه را می خواند « أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَبا» یعنی آیا تو می پنداری که اصحاب کهف و رقیم از آیات ما تعجب داشتند؟

ص: 355

219. حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کل کره ی زمین

219. حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کل کره ی زمین 309 سال طول می کشد؛ به طول سال هایی است که اصحاب کهف در غار بودند

سوره کهف آیه 25

وَ لَبِثُوا في كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً

(اصحاب کهف) سیصد سال در غار ماندند و نه سال بر آن افزودند.

1. بحار الانوار مجلد 52 صفحه 390 و اثبات الهداة مجلد 2 صفحه 584 آمده است:

قَالَ يَمْلِكُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ يَزْدَادُ تِسْعاً كَمَا لَبِثَ أَهْلُ الْكَهْفِ فِي كَهْفِهِمْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً فَيَفْتَحُ اللَّهُ لَهُ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا وَ يَقْتُلُ النَّاسَ حَتَّى لَا يَبْقَى إِلَّا دِينُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ يَسِيرُ بِسِيرَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُد(علیهما السلام)

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند: مالک می گردد (حضرت) قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 309 سال همان طور که اهل کهف (309 سال در غار ماندند آن حضرت 309 سال حکومت می کند.) زمین را پر از عدل و قسط می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود و می گشاید خداوند به دست او (و یا فتح می کند خداوند به دست او) شرق و غرب زمین را (او با کفر و بی دینی) آن قدر مبارزه می کند که باقی نمی ماند دیگر مگر دین محمد(صلی الله علیه و آله) (اسلام) و او رفتارش و عملش مانند عمل سلیمان بن داود(علیهما السلام) است.

پس مدت 309 سال مدت حکومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است اما از بعضی روایات شاید بشود استنباط کرد که مدتی که حضرت برای گرفتن کره ی زمین وقت می گذارد هفت سال است و حضرت تلاش می کند با رحمت واسعه ی خودش و بدون خون ریزی دینخداوند را بر جهان حاکم کند و این مطلب را شیعه و سنی بیان کرده اند. (و کار حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خون ریزی و جهان گشایی نیست. کار حضرت تبلیغ و آدم سازی است.)

ص: 356

2. در سنن ابی داود مجلد 2 صفحه 422 کتاب المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:

حدثنا سَهل بن تَمّام بن بَزیع حدثنا عِمران القَطّان عن أبی نَضرَةَ عن ابی سعیدٍ الخُدریِّ قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): المهدیُّ مِنّی أَجلی الجَبهَةِ أقنی الأنفِ یَملَأُ الارضَ قسطاً وَ عَدلاً کَمی مُلِئَت ظُلماً وَ جوراً وَ یَملِکُ سَبعَ سِنین.

ابوسعید خدری از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت می کند که آن حضرت فرمودند: مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از من است. دارای پیشانی بلند است و بینی کشیده دارد. او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود و مالک شدن او بر روی کره ی زمین هفت سال طول می کشد.

نظیر این روایت در سنن ابی داود مجلد 2 صفحه 198 و در همان کتاب صفحه 211 نیز آمده است.

3. در مسند ابی یعلی موصلی مجلد 2 صفحه 367 حدیث 1128 آمده است:

عن ابی سعید الخدری عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: لَیقومَنَّ علی اُمَّتی مِن اهل بیتی أقنی أجلی یوسِعَ الأَرضَ عَدلاً کمی وَسِعَت ظُلماً و جوراً یَملِکُ سَبعَ سنین.

ابوسعید خدری می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: به پا می خیزد بر امت من مردی از اهل بیت من و او دارای پیشانی بلند است او عدل و داد را بر همه ی کره ی زمین توسعه می دهد، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. مالکیت او بر کره ی زمین هفت سال طول می کشد.

4. البته باز روایتی از ابوسعید نقل شده است که مدت گرفتن کره ی زمین به وسیله ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پنج سال و هفت سال و نه سال بیان می کند.

در سنن ترمذی مجلد 3 صفحه 343 حدیث 2333 باب ما جاء فی المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إنَّ فی اُمّتی المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یَخرُجُ یَعیشُ خمساً او سبعاً أو تسعاً.

یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان امت من است قیام می کند و پنج سال یا هفت سال یا نه سال طول می کشد تا کره ی زمین را فتح کند.5. در مسند امام احمد حنبل مجلد 3 صفحات 21 و 22 آمده است:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یخرُجُ المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی اُمتی خمساً أو سبعاً أو تسعاً زیدٌ الشابُّ قلت ای شئ؟ قال سنین.

ص: 357

220. هرکس منکر و کافر بر ائمه(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه

220. هرکس منکر و کافر بر ائمه(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شود، خداوند آتشی برای او مهیا کرده است

سوره کهف آیه 29

وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً

بگو حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد. پس هرکس می خواهد ایمان آورد و هرکس می خواهد کافر شود و ما برای کافران ستمکار آتشی آماده کرده ایم که شعله های آن اطراف آن ها را احاطه می کند و اگر شربت آبی درخواست کنند آبی مانند مس گداخته ی سوزان به آن ها می دهند.

1. در کافی مجلد 1 صفحه 424 حدیث 64، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 465 آمده است:

أَحْمَدُ عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ بِهَذِهِ الْآيَةِ هَكَذَا «فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ بِوَلَايَةِ عَلِيٍ إِلَّا كُفُوراً»(1) قَالَ وَ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) بِهَذِهِ الْآيَةِ هَكَذَا «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فِي وَلَايَةِ عَلِيٍ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ آلَ مُحَمَّدٍ ناراً» هکذا.

احمد به اسناد خود از عبدالعظیم و از محمدبن الفضیل و او از ابی حمزه و او از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت کرده است که حضرت فرمودند: جبرئیل این آیه را این چنین نازل کرد «بگو این سخن حق در مورد ولایت حضرت علی(علیه السلام) از جانب پروردگار شما می باشد هر که بخواهد ایمان بیاورد و هرکه بخواهد کافر شود. ما برستمگران نسبت به حق آل محمد(صلی الله علیه و آله) آتشی که شعله ی آن همه را فرامی گیرد آماده کردیم.»

ص: 358


1- . سوره إسراء آیه 89

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 292 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 466 حدیث 2 آمده است:

حدثنا محمدبن همام، عن محمدبن إسماعيل، عن عيسى بن داود، عن أبي الحسن موسى بن جعفر، عن أبيه صلوات الله عليهم أجمعين، في قوله تعالى «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ في ولاية علي(علیه السلام) فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ» و قرأ إلى قوله «أَحْسَنَ عَمَلًا». ثم قال: قيل للنبي(صلی الله علیه و آله) « فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ»(1) في أمر علي(علیه السلام)، أنه الحق من ربك، فمن شاء فليؤمن، و من شاء فليكفر، فجعل الله تركه معصية و كفرا. قال: ثم قرأ « إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ لآل محمد(صلی الله علیه و آله) ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها» ثم قرأ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا، يعني بهم آل محمد(صلی الله علیه و آله)

3. در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 466 حدیث 6 و تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 352 حدیث 38 آمده است:

عن أبي حمزة، عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: نزل جبرئيل بهذه الآية هكذا على محمد(صلی الله علیه و آله) فقال «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ آل محمد(صلی الله علیه و آله) حقهم ناراً»

عیاشی با سند خود از ابو حمزه و ایشان از حضرت امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است که حضرت فرمودند: این آیه را جبرئیل چنین نازل نمود «بگو این سخن حق در مورد ولایت علی(علیه السلام) از جانب پروردگار شما می باشد هرکه بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد کافر شود. ما برای ستمگران نسبت به حق آل محمد(صلی الله علیه و آله) آتشی که شعله ی آن همه را فرامی گیرد آماده کردیم.»

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه و در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 466 حدیث 7آمده است:

علي بن إبراهيم: في قوله «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ» قال: قال أبوعبدالله(علیه السلام): نزلت هذه الآية هكذا «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ يعني ولاية علي(علیه السلام) فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ آل محمد(صلی الله علیه و آله) حقهم ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ...»

علی بن ابراهیم به سند خودش از حضرت صادق(علیه السلام) نقل می کند که حضرت در مورداین آیه فرمودند که خداوند متعال می فرمایند«وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ» فرمودند: این آیه چنین نازل شده است «بگو حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد یعنی ولایتعلی(علیه السلام)

ص: 359


1- . سوره حجر آیه 94

پس هرکس می خواهد ایمان آورد و هرکس می خواهد کافر شود و ما در مورد کافرین حق آل محمد(صلی الله علیه و آله) که آن ها ظالم هستند. آتشی برای اطرافشان نازل کردیم آتشی که شعله ی آن همه ی کافران را فرامی گیرد و اگر آن ها آب بخواهند...»

ص: 360

221. حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و

221. حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و در همه ی آیات قرآن که درباره ی رجعت است، یک رکنش ایشان است

سوره کهف آیه 47

وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً

1. در کتاب المحکم و المتشابه مجلد 3 صفحه 57، کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 245 حدیث 472 و بحارالانوار مجلد 90 صفحه 86 آمده است:

روی عن النعمانى باسناده عن إسماعيل بن جابر قال: سمعت أباعبداللّه جعفربن محمّد الصادق(علیهما السلام) يقول: (فی حدیث طویل له عن انواع آیات القرآن روی فیه الامام الصادق(علیه السلام) مجموعة اسئلة لامیرالمؤمنین(علیه السلام) عن آیات القرآن و احکامه جاء فیها) قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): و أما الردّ على من أنكر الرجعة فقول اللّه عز و جل «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ» اى الى الدنيا و اما معنی حشر الآخرة فقوله عز و جل «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» و قوله تعالى «وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ» فى الرجعة فامّا في القيمة فانهم يرجعون و مثل قوله تعالى «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ» و هذا لا يكون الا في الرجعة و مثله ما خاطب اللّه به الائمة و وعدهم من النصر و الانتقام من أعدائهم فقال سبحانه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» و هذا يكون اذا رجعوا الى الدنيا و مثل قوله تعالى «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» و قوله سبحانه «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ» اى رجعة الدنيا و مثله قوله تعالى «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ» ثم ماتوا و قوله عز و جل «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا» فردهم اللّه بعد الموت الى الدنيا.2. در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 24، مختصر بصائرالدرجات صفحه 41، الایقاظ من الهجعة صفحه 246 باب 9 حدیث 22، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 39 و مجلد 2 صفحه 471 حدیث 1 و

ص: 361

مجلد 3 صفحه 210 حدیث 4، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 51 باب 29 حدیث 27 و نورالثقلین مجلد 4 صفحه 100 حدیث 121 آمده است:

قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»(1) قُلْتُ يَقُولُونَ إِنَّهَا فِي الْقِيَامَةِ قَالَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ إِنَّ ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ أَ يَحْشُرُ اللَّهُ فِي الْقِيَامَةِ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ يَدَعُ الْبَاقِينَ إِنَّمَا آيَةُ الْقِيَامَةِ قَوْلُهُ «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»

علی بن ابراهیم قمی با سند خودش از حمّاد روایت می کند که حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: مردم درباره ی این آیه روزی که از هر امتی یک گروه را محشور می نماییم چه می گویند؟ عرض کردم: می گویند: (این آیه) درباره ی قیامت است. حضرت فرمودند: آن طور که آن ها می گویند نمی باشد، بلکه منظور این آیه رجعت در همین دنیا است. (آقای حماد) آیا خداوند در قیامت از هر امت یک گروه را محشور می کند و بقیه را رها می فرمایند؟! (آقای حماد) خداوند می فرماید خداوند (در قیامت) همه را برای حساب محشور می فرمایند و یک تن از ایشان را رها نخواهند کرد.

ص: 362


1- . سوره نمل آیه 83

222. غیبت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت خضر نبی(علیه السلام)

222. غیبت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت خضر نبی(علیه السلام) است و رحمت خداوند به او این است که از یاران آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره کهف آیه 65

فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً

در آنجا بنده ای از بندگان خاص را یافتند که ما از نزد خودمان به او رحمت خاص عطاکردیم و ما به او علم را آموختیم.

1. کمال الدین مجلد 2 صفحه 481، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 91 و در ترجمه ی کمال الدین مجلد 2 صفحه 158 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَيْمَانَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِيُّ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) يَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ قَالَ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِيمَا أَتَاهُ الْخَضِرُ(علیه السلام) مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى(علیه السلام) إِلَى وَقْتِ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِف

عبيد اللَّه بن فضل هاشمى گويد از امام ششم(علیه السلام) شنيدم مى فرمود: صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غيبتى دارد كه از آن ناچار است. هر باطل جویى در آن به شك مى افتد. گفتم قربانت چرا؟ فرمود: براى علتى كه ما مأذون نيستيم آن را برایشما بيان كنيم؟ گفتم حكمت در غيبت او چيست؟ فرمود سبب حكمت در غيبت او همان سبب حكمت در غيبت كسانى از

ص: 363

حجت هاى خداست كه پيش از او بودند به درستى كه وجه حكمت در اين باره منكشف نشود مگر پس از ظهورش چنانچه وجه حكمت كارهاى خضر(علیه السلام) از شكستن كشتى و كشتن پسربچه و برپاداشتن ديوار شكسته به موسى(علیه السلام) هويدا نشد مگر بعد از آن كه از هم جدا شدند اى پسر فضل اين امر امريست از امور خداى تعالى و سري است از اسرار او و غيبتى است از غيوب او و چون دانستيم كه خداى عز و جل حكيم است، تصديق داريم كه همه افعال او حكيمانه است و اگر چه وجه آن براى ما منكشف نباشد.

2. در کتاب فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) از دیدگاه قرآن نوشته ی استاد عبدالصمد مالکی صفحه 268 آمده است:

«آتیناه رحمة من عندنا» از سوی خود به او رحمتی دادیم (زنده ماندن حضرت خضر(علیه السلام) تا ظهور امام زمان(علیه السلام) است چون او یکی از یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

ص: 364

223. غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت ذی القرنین

223. غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت ذی القرنین است و خداوند در حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی از ذوالقرنین قرار داده است

سوره کهف آیه 83

وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً

(ای پیامبر(صلی الله علیه و آله) از تو درباره ی ذی القرنین سؤال می کند به آن ها بگو من به زودی حکایت او را برای شما تذکر خواهم داد.

1. در کمال الدین مجلد 2 صفحه 394 حدیث 4 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 481 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُوطَالِبٍ الْمُظَفَّرُبْنُ جَعْفَرِبْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ نُصَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى عَنْ حَمَّادِبْنِ عِيسَى عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِبْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ جَابِرِبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ إِنَّ ذَا الْقَرْنَيْنِ كَانَ عَبْداً صَالِحاً جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حُجَّةً عَلَى عِبَادِهِ فَدَعَا قَوْمَهُ إِلَى اللَّهِ وَ أَمَرَهُمْ بِتَقْوَاهُ فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ فَغَابَ عَنْهُمْ زَمَاناً حَتَّى قِيلَ مَاتَ أَوْ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ ثُمَّ ظَهَرَ وَ رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ الْآخَرِ وَ فِيكُمْ مَنْ هُوَ عَلَى سُنَّتِهِ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَكَّنَ لِذِي الْقَرْنَيْنِ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ لَهُ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ سَبَباً وَ بَلَغَ الْمَغْرِبَ وَ الْمَشْرِقَ وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَجْرِى سُنَّتَهُ فِي الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ وُلْدِي فَيُبَلِّغُهُ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا حَتَّى لَا يَبْقَى منهلا [مَنْهَلٌ] وَ لَا موضعا [مَوْضِعٌ] مِنْ سَهْلٍ وَ لَا جَبَلٍ وَطِئَهُ ذُو الْقَرْنَيْنِ إِلَّا وَطِئَهُ وَ يُظْهِرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ كُنُوزَ الْأَرْضِ وَ مَعَادِنَهَا وَ يَنْصُرُهُ بِالرُّعْبِ فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ بِهِ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

جابربن عبداللَّه انصارى گويد شنيدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمود به درستى كه ذوالقرنين يك بنده شايسته اى بود كه خدا او را حجت بر بندگانش ساخت و قوم خود را به سوى خدا دعوت كرد و به تقوى دستور داد و بر يك طرف سرش ضربتى زدند ومدتى از آن ها نهان شد تا درباره ی او گفتند مُرد يا هلاك شد به كدام وادى گذر كرد؟ سپس نزد قومش

ص: 365

برگشت و بر سمت ديگرش ضربتى زدند و در ميان شما كسى است كه به روش و سنت او است و به درستى كه خداى عز و جل براى ذوالقرنين در زمين اقتدارى فراهم كرد و از هر چيز وسيله اى براى او قرار داد و تا مغرب و مشرق رسيد و به درستى كه خداى عز و جل روش او را در امام غایب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جریان می اندازد كه از فرزندان من است و او را به مشرق و غرب زمين مي رساند تا آن كه هيچ آب گاه و منزلى در كوه و بيابان نباشد كه ذوالقرنين بر آن گام نهاده باشد جز اين كه او هم گام نهد و خداى عز و جل براى او گنجها و معادن زمين را آشكار سازد با ترس در دل دشمن او را يارى دهد و زمين را به وسيله ی او پر از عدل و داد كند چنانچه پر از جور و ستم شده است.

2. در الخرائج و الجرائح الراوندی مجلد 2 صفحه 930 و کتاب الامام المهدی(علیه السلام) فی القرآن و السنة صفحه 247 حدیث 476 آمده است:

وَ عَنِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) أَنَّ ذَاالْقَرْنَيْنِ كَانَ عَبْداً صَالِحاً نَاصَحَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَنَاصَحَهُ فَسُخِّرَ لَهُ السَّحَابُ وَ طُوِيَتْ لَهُ الْأَرْضُ وَ بُسِطَ لَهُ فِي النُّورِ وَ كَانَ يُبْصِرُ بِاللَّيْلِ كَمَا يُبْصِرُ بِالنَّهَارِ وَ أَنَّ أَئِمَّةَ الْحَقِ كُلَّهُمْ قَدْ سَخَّرَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُمُ السَّحَابَ وَ كَانَ يَحْمِلُهُمْ إِلَى الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لِمَصَالِحِ الْمُسْلِمِينَ وَ لِإِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ. و على هذا حال المهدي(علیه السلام) و لذلك يسمى صاحب المرأى و المسمع فله نور يرى به الأشياء من بعيد كما يرى من قريب و يسمع من بعيد كما يسمع من قريب و أنه يسيح في الدنيا كلها على السحاب مرة و على الريح أخرى و تطوى له الأرض مرة فيدفع البلايا عن العباد و البلاد شرقا و غربا

3. در اختصاص صفحه 199 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 482 حدیث 15 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ هَارُونَ عَنْ أَبِي يَحْيَى سُهَيْلِ بْنِ زِيَادٍ الْوَاسِطِيِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَيَّرَ ذَا الْقَرْنَيْنِ السَّحَابَتَيْنِ الذَّلُولَ وَ الصَّعْبَ فَاخْتَارَ الذَّلُولَ وَ هُوَ مَا لَيْسَ فِيهِ بَرْقٌ وَ لَا رَعْدٌ وَ لَوِ اخْتَارَ الصَّعْبَ لَمْ يَكُنْ لَهُ ذَلِكَ لِأَنَّ اللَّهَ ادَّخَرَهُ لِلْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: به درستی که خداوند تبارک و تعالی ذوالقرنین را مخیر نمود که هریک از دو ابر مشکل و صعب و یا ابر ساکت و آرام را می خواهد برگزیند و لی او ابری را که رام بود برگزید و آن ابر رعد و برق نداشت و اگر او ابر مشکل و صعب را انتخاب می کرد (نمی توانست) از آن استفاده کند زیرا خداوند آن را برای حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذخیره کرده است.

ص: 366

4. در اختصاص صفحه 199 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 481 و بصائر الدرجات صفحه 378 حدیث 1 آمده است:

عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَبْدِالرَّحِيمِ الْقَصِيرِ قَالَ ابْتَدَأَنِي أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ أَمَا إِنَّ ذَاالْقَرْنَيْنِ خُيِّرَ السَّحَابَتَيْنِ فَاخْتَارَ الذَّلُولَ وَ ذُخِرَ لِصَاحِبِكُمُ الصَّعْبُ فَقُلْتُ وَ مَا الصَّعْبُ فَقَالَ مَا كَانَ مِنْ سَحَابٍ فِيهِ رَعْدٌ وَ صَاعِقَةٌ وَ بَرْقٌ فَصَاحِبُكُمْ يَرْكَبُهُ أَمَا إِنَّهُ سَيَرْكَبُ السَّحَابَ وَ يَرْقَى فِي الْأَسْبَابِ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ خَمْسٌ عَوَامِرُ وَ اثْنَتَانِ خَرَابَان

شیخ مفید از عبدالرحیم قصیر روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) در ابتدا (بدون آن که سؤالی مطرح کرده باشم) به من فرمودند: اما ذوالقرنین در انتخاب بین یکی از دو ابر مخیر شد که کدام را برگزیند ولی او ابری را که رام بود برگزید و آنچه مشکل و سخت بود برای صاحب شما (حضرت صاحب الزمان(علیه السلام) ذخیره گردید. عرض کردم: ابر صعب و مشکل کدام است؟ حضرت فرمودند: آن ابری است که دارای رعد و برق و صاعقه است. صاحب و امام زمان(علیه السلام) شما بر آن سوار می شود. آگاه باشید او به زودی سوار بر آن می شود و در اسباب بالا می رود. اسباب آسمان ها و زمین های هفتگانه را می پیماید که پنج زمین آن آباد است و دو زمینش خراب خواهد بود.

ص: 367

224. زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقیه برداشته می شود و آن حضرت

224. زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقیه برداشته می شود و آن حضرت از دشمنان خداوند انتقام می گیرد

سوره کهف آیه 98

قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا

گفت این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده ی پروردگار من فرارسد آن را زیر و رو کند و وعده ی پروردگار من حق است.

تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 377 حدیث 86، بحارالانوار مجلد 12 صفحه 207، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 265 تفسیر برهان مجلد 2 486 حدیث 32 نورالثقلین مجلد 3 صفحه 308 حدیث 235 معجم الاحادیث الامام مهدی(علیه السلام) مجلد 7 صفحه 342 آمده است:

عن المفضل قال سألت الصادق(علیه السلام) عن قوله «أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً»(1) قال: التقية «فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً»(2) قال ما استطاعوا له نقبا إذا عمل بالتقية لم يقدروا في ذلك على حيلة و هو الحصن الحصين و صار بينك و بين أعداء الله سدا لا يستطيعون له نقبا، قال: و سألته عن قوله «فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ»(3) قال: رفع التقية عند الكشف فينتقم من أعداء الله.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در مورد این فرموده ی خداوند «تا سدی محکم بسازم که مانع از دستبرد آن ها شود» حضرت فرمودند: (این سد) تقیه است. (خداوند می فرمایند) «از آن پس آن قوم هرگز برشکستن آن سد و بر بالای آن شدن توانایی نیافتند.» حضرت فرمودند: هرگاه به تقیه عمل کنی دیگران قدرت حیله و فریب تو را ندارند. تقیه حصن

ص: 368


1- . سوره کهف آیه 95
2- . سوره کهف آیه 97
3- . سوره کهف آیه 98

حصین و سدی بین تو و دشمنان الهی می باشد که هرگز نمی توانند در آن رسوخ کنند. درباره این آیه «آن گاه که وعده ی خداوند فرارسد آن سد متلاشی و پاره پاره گردد.» پرسیدم. حضرت فرمودند: آن گاه که (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند که منتقم حقیقی اوست) تقیه برداشته می شود و او از دشمنان خداوند انتقام می گیرد.

در عصر طلایی حکومت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دیگر مشرک و ظالمی نمی ماند که مؤمنین برای در امان ماندن تقیه کنند.

ص: 369

225. معرفت امامان و در حال حاضر حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمل صالح است.

اشاره

سوره كهف آيه 110

فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا

هر كس اميد دارد به پيشگاه پروردگار(نيكو) وارد شود، بايد عمل صالح و نيكو انجام دهد و هيچكس را در عبادت پروردگار خود شريك قرار ندهد.

در مفردات راغب اصفهانی صفحه 336 در ذیل کلمه رب آمده است:

ربّ: الرّبُّ فی الاصل: التربیه و هو إنشاء الشیء حالاً فحالاً إلی حَدّ التمام یقالُ ربَّهُ و ربّاه و ربَّبَهُ و قیل لأّن یَرُبَّنی رجلٌ من قریش اَحَبُّ إلیَّ مِن ان یَرُبَّنی رجلٌ من هَوَازِنَ فالرّب مصدر مستعار للفاعل و لا یقالُ الرَّبَّ مطلقاً الا الله تعالی المتکفّلُ بمصلحة الموجودات نحو قوله بَلَدةُ طَیّبهٌ و ربّ غَفورٌ(1) و علی هذا قوله تعالی «وَ لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً»(2)

أي: آلهة و تزعمون أنهم الباري مسبّب الأسباب و المتولّي لمصالح العباد و بالإضافة يقال له و لغيره، نحو قوله «رَبِ الْعالَمِينَ»(3) و «رَبُّكُمْ وَ رَبُ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ»(4) ويقال رَبُ الدّار و رَبُ الفرس لصاحبهما و على ذلك قول اللّه تعالى «اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ»(5)

ص: 370


1- . سوره سبأ آیه 15
2- . سوره آل عمران آیه 80
3- . سوره حمد آیه 1
4- . سوره صافات آیه 126
5- . سوره یوسف آیه 42

ربّ: در اصل به معنای تربیت و به کمال رساندن است این واژه به صورت مطلق فقط در مورد خداوند به کار می رود مانند بلدة طیبه و رب غفور و یا آیه «و هرگز خداوند به شما امر نمی کند که ملائکه و انبیا را رب و پروردگار خود گردید.» که به صورت مطلق آمده است اشاره به همین معنا را دارد که ملائکه و پیامبران را همچون خدا مپندارید و آن ها را در جهان هستی مسبب و عهده دار مصالح بندگان ندانید. ولی اگر رب به چیزی اضافه شود در مورد غیر خداوند و غیر او به کار می رود مانند یوسف پیامبر(علیه السلام) به آن فرد زندانی که قرار بود نجات پیدا کند می گوید «اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ»(1) به یاد من باش و حتی پیش سلطانت رفتی اینجا در مورد غیر خداوند است.

در کتاب قاموس قرآن نوشته ی سید علی اکبر قریشی مجلد 3 صفحه 42 آمده است:

رب تربیت کردن رب الصبی ربا رباه حتی ادرک یعنی بچه را تربیت کرد تا برسد. (اقرب) و اطلاق آن را بر فاعل یعنی ربی به طور استعاره است. راغب گوید: رب در اصل به معنی تربیت است... و بر فاعل به طور استعاره گفته می شود و رب به طور اطلاق فقط بر خداوند اطلاق می گردد که متکفل به اصلاح موجودات است... طبرسی می گوید... آن از تربیت مشتق است و این کلمه به طور اطلاق جز به خدا گفته نمی شود و در غیر خدا مقید می آید نحو: رب الدار رب الضیعة ... در بعضی از آیات رب بر غیر خدا اطلاق گردیده است مثل «وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني عِنْدَ رَبِّكَ»(2) یعنی یوسف به یکی از آن دو که گمان می کرد نجات خواهد یافت گفت مرا نزد رئیس خود یاد کن. پس توجه می فرمایید رب به طور مطلق ذات اقدس الهی است و خداوند رب الارباب و رب همه ی مخلوقات است، اما در میان مخلوقات خداوند. خداوند امرش را به بعضی از بندگان مخلص خود تفویض می کند که آن ها به اذن الله و با قدرت خداوند کارهایی انجام دهند و به مقام رب نائل آیند.

ص: 371


1- . همان
2- . سوره یوسف آیه 42

تجلی رب موسی(علیه السلام) در کوه طور یا تجلی ملک کروبی

در کتاب مجالس امیرالمؤمنین(علیه السلام) صفحه 180 آمده است:

یکی از آن احادیث این حدیث است که مرحوم فیض نیز در تفسیر صافی نقل کرده است حضرت موسی(علیه السلام) از خداوند درخواست کرد «رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْك»(1) «پروردگارا خودت را بنمایان تا من نظر کنم» خطاب آمد «لَنْ تَراني»(2) «موسی تو نمی توانی مرا ببینی» (لن برای نفی ابد است) هرگز تو مرا نمی بینی «وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني»(3) به کوه نگاه کن ما جلوه ای از جلوات را بر کوه می اندازیم اگر کوه توانست خودش را نگه دارد تو نیز می توانی در مقابل تجلیات ما خودت را نگه داری. حضرت موسی به کوه متوجه شد «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً»(4) وقتی رب موسی یا رب جبل تجلی کرد (نمی گوید فلما تجلی الله) ذات خداوند تجلی نکرده است بلکه می گوید ربه (و این ضمیر یا به موسی برمی گردد یا به جبل) رب (وقتی بر کوه تجلی کرد کوه تجلی کرد کوه از هم پاشید. این جلوه به قدری شدید بود که موسی نتوانست طاقت بیاورد. او پیامبر اولوالعزم است و در مورد عنایت تکلیم خدا نیز قرار گرفته است. «و کلم الله موسی تکلیما»(5) با تمام این مقامات موسی استعداد این که در مقابل این تجلی ربش طاقت بیاورد نداشت خر موسی صعقا موسی به حال انصعاق درآمد. یک مرتبه منصعق شد و افتاد و مُرد. در روایت دیگر آمده است ای مات موسی مُرد و به قول درویش ها خرقه تهی کرد یک مرتبه تعلق روح به بدن کنده شد وقتی که فشار زیادی بر کسی وارد شود تعلق روح به بدن ضعیف می شود. اگر شما در حال اضطراب و شدت عجیبی باشید تعلق روحتان به بدن کم می شود. به چه دلیل؟ اگر توجه شدید به یک مطلب پیدا کردید تعلق روح به بدن کم می شود. لذا حساسیت بدن از بین می رود و یا کم می شود. در آن حال اگر سوزن به بدنتان بزنندنمی فهمید. در

ص: 372


1- . سوره اعراف آیه 143
2- . همان
3- . همان
4- . همان
5- . سوره نساء آیه 164

آن حال اگر مِشگ را کنار بینی شما قرار دهند بوی خوش آن را احساس نمی کنید. حواس خمسه از کار می افتد زیرا تعلق نفس به بدن کنده می شود و انسان می میرد موسی(علیه السلام) این چنین شد. سپس موسی(علیه السلام) را خداوند زنده کرد و گفت: جناب موسی(علیه السلام) دیدی که طاقت نداشتی. در روایت دارد، به یکی از شیعیان کروبی حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) امر شد که بر کوه جلوه کند. آن شیعه ی کروبی بر کوه جلوه کرد. تجلی شیعه ی کروبی حضرت مولا(علیه السلام) چنان بود که کوه از هم پاشیده شد و موسی(علیه السلام) بر زمین افتاد.

در تفسیر صافی مجلد 1 قسمت دوم صفحه 235 و تفسیر اصفی مجلد 1 صفحه 400 و در کتاب بصائر الدرجات مجلد 1 صفحه 69 آمده است:

و في البصائر عن الصادق(علیه السلام) أن الكروبيين قوم من شيعتنا من الخلق الأوّل جعلهم اللَّه خَلْف العرش لو قسّم نور واحد منهم على أهل الأرض لكفاهم ثمّ قال انّ موسى(علیه السلام) لمّا سأل ربّه ما سأل أمر واحداً مِنَ الكروبيين فتجلى للجَبَل و «جَعَلَهُ دَكًّا»(1) قال في الجوامع و قيل في الآية وجه آخر و هو أن يكون المراد بقوله «أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ» عرفني نفسك تعريفاً واضحاً جَليّاً بإظهار بعض آيات الآخرة التي تضطر الخلق الى معرفتك «أَنْظُرْ إِلَيْكَ» أعرفك معرفة ضرورية كأنّي أنظر إليك كما جاء في الحديث سترون ربّكم كما ترون القمر ليلة البدر بمعنى ستعرفونه معرفة جليّة هو في الجلاء مثل أبصاركم القمر إذا امتلى و استوى بدراً «قالَ لَنْ تَرانِي» لن تطيق معرفتي على هذه الطريقة و لن تحتمل قوّتك تلك الآية «وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ» فانّي أورد عليه آية من تلك الآيات فان ثبت لتجلّيها و «اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ» تثبت بها و تطيقها «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ» فلما ظهرت «لِلْجَبَلِ» آية من آيات ربّه «جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً» لعظم ما رأى «فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ» مما اقترحت «وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» بعظمتك و جلالك.

و در بصائرالدرجات از امام صادق(علیه السلام) است که فرمودند: کروبیان قومی از شیعیان ما هستند از مخلوقات اولیه که خداوند آنان را پشت عرش قرار داده است اگر نور و روشنایی یکی از آن ها بر همه ی مردم روی زمین هستیم شده باشد هر آینه همه را کافی است. سپس حضرت فرمودند: هنگامی که موسی از خداوند درخواست نمود آنچه را که درخواست کرد یکی از کروبیان را دستور داد که او به کوه تجلی یافت و کوه را شن و خاک قرار گرفت.

1. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 353 و در تفسير صافى مجلد 2 صفحه 36 آمده است:

ص: 373


1- . سوره اعراف آیه 143

عن سماعة بن مهران قال سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله «فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» قال: العمل الصالح المعرفة بالأئمة «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» التسليم لعلي لا يشرك معه في الخلافة من ليس ذلك له و لا هو من أهله

سماعه بن مهران مى گويد: از امام صادق(علیه السلام) درباره تفسير آيه شريفه «بايد عمل صالح و نيكو انجام دهد و هيچ كس را در عبادت پروردگار خويش شريك قرار ندهد.» حضرت فرمودند: عمل صالح عبارت است از معرفت و شناخت امامان(علیهم السلام) و مقصود از«وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» در برابر حضرت علی(علیه السلام) تسلیم شدن است و ديگران را كه صلاحيت مقام خلافت و جانشينى پيامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بيتش(علیهم السلام) را ندارند، با او شريك و هم رديف قرار ندهد.

2. در تفسير قمى و در تفسير صافى مجلد 3 صفحه 270 آمده است:

و القمّي عن اباعبدالله(علیه السلام) «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» قال لا يتّخذ مع ولاية آل محمّد صلوات اللَّه عليهم غيرهم و ولايتهم العمل الصالح من أشرك بعبادة ربّه فقد أشرك بولايتنا و كفر بها و جحد امير المؤمنين(علیه السلام) حقّه و ولايته.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: «و هيچ كس را در عبادت پروردگار خود شريك قرار ندهيد» يعنى با ولايت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) ولايت غير آن ها را نگيريد. ولايت آن ها عمل صالح است و هر كس در عبادت پروردگار خود شريك قائل شود به تحقيق او در ولايت ما شريك قائل شده و كافر است و جحد نمودن در ولايت و حق اميرالمؤمنين(علیه السلام) شرك است.

پس شناخت امامان و در حال حاضر شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمل صالح است و بايد در ولايت امامان(علیهم السلام) شريك قرار ندهند و به جز آن ها براى خود امام ديگرى قرار ندهند كه در حال حاضر امام عالمين حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 374

226. تأویل کهیعص از زبان حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره مریم آیه 1

كهيعص.

1. کمال الدین مجلد 2 صفحه 461 حدیث 22 ترجمه ی کمره ای مجلد 2 صفحه 135 آمده است:

سعدبن عبدالله قمی از حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) درباره ی تأویل آیه «کهیعص» سؤال می کند در حالی که حضرت (به ظاهر) کودک بودند و بر زانوی حضرت عسکری(علیه السلام) نشسته بودند و این است قسمتی از حدیث ... قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ تَأْوِيلِ «كهيعص» قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ

سعدبن عبدالله قمی می گوید: من مردی علاقه مند به جمع کردن کتب علمی بودم و میل فراوان به دانستن مطالب غامض علمی داشتم و همیشه دنبال حل مسائل و حل مشکلات و معضلات در مباحث دینی بودم و نسبت به مذهب امامیه متعصب بودم و با کسانی که با این مذهب مخالف بودند به بحث می پرداختم در ضمن بحث هایی که با معاندین داشتم به شخصی برخوردم که مسائلی دینی را برایم مطرح کرد که من هرچه گفتم او رد می کرد من طوماری تهیه کردم و در آن چهل و چند مسئله ی دینی را نوشتم و می دانستم احمدبن اسحاق قمی خدمت حضرت امام ابامحمد حسن بن علی العسکری(علیهم السلام)، امام یازدهم می رسد. به درب خانه ی ایشان رفتم تا آن سؤالات را به ایشان بدهم و ایشان جوابش را از آن حضرت بپرسند و به من بدهند اما ایشان به سمت سر من رأی برای شرفیابی خدمت امام رفته بودند. من در پی ایشان کوچ کردم و در یکی از منازل بین راه به او رسیدم. چون باهم دست دادیم گفت: رسیدنت به من خیر است؟ گفتم: اولاً مشتاق دیدار شمابودم. ثانیاً: بر حسب عادت برای تقدیم سؤالاتی خدمت رسیدم. حال که شما خدمت مولا و آقایمان می روید من هم مشتاق به این ملاقات هستم و چه خوب است که خدمت آن حضرت برسم و

ص: 375

سؤالاتم را از ایشان بپرسم. فانها یقف بک علی صفة بحر لا ینقضی عجائبه و لا بغنی غرائبه و هو امامنا این رفاقت بسیار میمون است زیرا به وسیله ی آن به دریایی خواهی رسید که عجایبش تمام شدنی نیست و غرایبش فانی نمی شود و او امام ما است.

ما باهم وارد سرمن رأی شدیم و به در خانه ی آقایمان رسیدیم اجازه خواستیم. به ما اذن دخول دادند... سعد می گوید: چون خدمت مولایمان ابی محمد رسیدم پرتوی روی او همه ی ما را روشن کرد. ایشان آن قدر زیبا بودند که من فقط ایشان را جز به ماه شب چهاردهم به چیز دیگری نمی توانم تشبیه کنم و بر زانوی راست آن حضرت پسربچه ای بود که در خلقت و منظر شبیه ستاره ی مشتری بود یک خط فرقی بر سرش میان دو گیسوان وجود داشت چون الفی میان دو واو می نمود... احمدبن اسحاق انبانی داشت که در آن سکه های طلا و نقره بود که مردم خدمت حضرت فرستاده بودند امام به آن پسربچه نگاه کرد فرمودند: یا بنی فض الخاتم عن هذا یا شیعتک و موالیک یعنی ای فرزندم مهر را از هدایای شیعیان و دوستانت بردار. آن کودک گفت: ای مولای من رواست دست پاکی را به هدایای نجس و اموال ناپاکی که حلال و حرام آن درهم آمیخته است دراز کنم؟ فرمودند: ای پس اسحاق آنچه درون انبان است بیرون بریز تا حلال را از حرام جدا کند. احمد آنچه در کیسه بود بیرون ریخت. آن پسربچه گفت: این کیسه از آن فلان بن فلان است که اهل فلان محله ی قم است. در آن 62 اشرفی است. 45 اشرفیش بهای یک حجره است که صاحبش آن را از پدر خود ارث برده و 14 دینارش بهای نه جامه است که فروخته و سه دینارش وجه اجاره ی دکان ها است. حضرت فرمودند: صدقت یا بنی دل الرجل علی الحرام منها یعنی پسرجانم راست گفتی. اکنون این مرد را راهنمایی کن که کدامش حرام است...(و حضرت او را راهنمایی کردند.) سپس کیسه ای در آورد. آن کودک فرمود: این متعلق به فلان بن فلان است و اهل فلان محله ی قم است و در آن پنجاه اشرفی است.... (تمام مسائل آن را بیان فرمودند و سپس فرمودند: دست زدن بدان برای ما روا نیست.... به احمد فرمودند: همه را به صاحبش برگردان و سفارش کن به مستحقان بدهد...

سعد گوید سپس حضرت به من فرمودند: برای چه آمدی؟ عرض کردم: احمدبن اسحاق مرا به زیارت شما تشویق کرد و گفت خودت بیا و مسائلت را از امامت بپرس. حضرت به من فرمودند:

ص: 376

از پسرم بپرس. سعد مسائلش را از آن پسربچه پرسید که یکی از آن ها درباره ی تأویل آیه «کهیعص» بود.

قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ تَأْوِيلِ «كهيعص» قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَلِكَ أَنَّ زَكَرِيَّا(علیه السلام) سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَسْمَاءَ الْخَمْسَةِ فَأَهْبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ فَعَلَّمَهُ إِيَّاهَا فَكَانَ زَكَرِيَّا إِذَا ذَكَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ (علیهم السلام) سُرِّيَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى كَرْبُهُ وَ إِذَا ذَكَرَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ يَوْمٍ يَا إِلَهِي مَا بَالِي إِذَا ذَكَرْتُ أَرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّيْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِي وَ إِذَا ذَكَرْتُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) تَدْمَعُ عَيْنِي وَ تَثُورُ زَفْرَتِي فَأَنْبَأَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ وَ قَالَ «كهيعص» فَالْكَافُ اسْمُ كَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاكُ الْعِتْرَةِ وَ الْيَاءُ يَزِيدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ الْعَيْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ

سعدبن عبدالله قمی می گوید: گفتم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) مرا از تاويل «كهيعص» خبر دهید. حضرت فرمودند: اين حروف رمز اخبار غيبی است كه خداوند بنده ­ی خود زكريا را به وسیله ی آن مطلع ساخته و سپس شرحش را براى امت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) نقل كرده است و شرحش اين است كه زكريا(علیه السلام) از پروردگار خود خواست كه به او اسماء خمسه طيبه را بياموزد، جبرئيل فرود آمد و پنج تن آل عبا(علیهم السلام) را به وسیله ی همین حروف به آنها معرفی کرد. زمانی که زكريا از محمد و على و فاطمه و حسن(علیهم السلام) ياد مي کرد، غم و اندوه و مشکلاتش برطرف می شد اما زمانی که از امام حسين(علیه السلام) ياد مي كرد گريه گلويش را مي گرفت (و زار می گریست) و مبهوت مي گرديد. روزی عرض كرد: معبود من مرا چه مى شود كه چون (چهار نفر از خمسه طيبه) از محمد و علی و فاطمه و حسن(علیهم السلام) را ياد مي كنم غم من برطرف می شود اما چون از امام حسين(علیه السلام) ياد مي كنم (گریه گلویم را می گیرد) اشكم جاری می شود و ناله ام بلند مى شود خداى تبارك و تعالى او را از قصه امام حسين(علیه السلام) خبر داد و فرمود «كهيعص» كاف آن نام كربلا است و ها هلاكت عترت (طاهر) اوست و یا اشاره به يزيد لعنت الله علیه است كه او ظالم بر امام حسين(علیه السلام) است و عين عطش امام حسين(علیه السلام) است و صاد صبر او است. (در حقیقت جبرئیل روضه ی سیدالشهدا(علیه السلام) را خواند که در سرزمین کربلا حضرتسیدالشهدا(علیه السلام) به دست یزید و عوامل خبیث و ملعون او به قتل می رسد درحالی که لب های مبارکش از تشنگی خشک شده است

ص: 377

و فرزندان و برادران و یارانش همه به شهادت رسیده بودند و اهل بیت(علیهم السلام) او را به اسارت می بردند و او بر همه ی این امتحانات الهی صبر می کند) چون زکریا این مطلب را شنید نالان و غمگین گردید و تا سه روز از مسجد خویش بیرون نیامد (و درب مسجد را بر روی همگان بست) و اجازه نداد که مردم به دیدن او بیایند و او به گریه و ناله و زاری مشغول بود و در حال عزاداری چنین نوحه می خواند:

معبودا، من دل سوخته ام براى بهترى خلق تو (یعنی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) به خاطر فرزندش، آيا بلاى اين مصيبت در آستانش فرود مى آيد.

معبودا آيا جامه ی این مصیبت را بر تن علی و فاطمه(علیهما السلام) خواهی پوشید؟

گرفتارى و اين فاجعه در محيط زندگانى آن ها وارد مى شود؟

پروردگارا به من فرزندى روزى كن كه در سن پيرى چشمانم به او روشن شود و او را وارث و وصى من قرار ده و مقام او را نسبت به من چون مقام امام حسين(علیه السلام) قرار بده و چون او را به من دادى مرا فريفته دوستى او كن و به غم شهادت او گرفتارم كن چنان که حبيبت محمد(صلی الله علیه و آله) را به غم فرزندش گرفتار خواهی کرد. خدا يحیی(علیه السلام) را به او داد و او را به غم شهادت وى مبتلا كرد. دوره حمل يحيى(علیه السلام) شش ماه بود و دوره ی حمل امام حسين(علیه السلام) هم شش ماه بود.

ص: 378

227. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند یحیی نبی(علیه السلام) در صباوت به امامت رسید

سوره مریم آیه 12

يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا

ای یحیی کتاب الهی را به قوت بگیر و ما به (یحیی) در سن کودکی حکم (نبوت و عقل کامل) را عنایت کردیم.

1. درتفسیر برهان مجلد 3 صفحه 6 و تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 303 حدیث 6 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سُلَيْمَانَ الرَّازِيُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ حَكَمِ بْنِ أَيْمَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ وَ اللَّهِ لَقَدْ أُوتِيَ عَلِيٌّ(علیه السلام) الْحُكْمَ صَبِيّاً كَمَا أُوتِيَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّ(علیهما السلام)ا الْحُكْمَ صَبِيّا

محمدبن عباس روایت می کند... از حکم بن ایمن که گفت از حضرت باقر شنیدم که می فرمودند: به خداوند سوگند که به حضرت (امیرالمؤمنین) علی(علیه السلام) در کودکی حکم عطا گردید همچنان که به یحیی بن زکریا(علیهما السلام) در کودکی حکم عطا شد.

2. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 6 حدیث 2،تفسیر صافی مجلد 1 صفحه، کافی مجلد 8 صفحه 138 حدیث 103 و مجمع البیان مجلد 6 صفحه 408 آمده است:

العياشي: عن علي بن أسباط، قال: قدمت المدينة و أنا أريد مصر، فدخلت على أبي جعفر محمدبن علي الرضا(علیهما السلام)، و هو إذ ذاك خماسي، فجعلت أتأمله لأصفه لأصحابنا بمصر، فنظر إلي و قال: يا علي(علیه السلام)، إن الله قد أخذ في الإمامة كما أخذ في النبوة، فقال سبحانه عن يوسف(علیه السلام) «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً»(1) و قال عن يحيى(علیه السلام) «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»

ص: 379


1- . سوره يوسف آیه 22

عیاشی روایت کرده است که حضرت جواد(علیه السلام) به علی بن اسباط فرمودند: ای علی، خداوند تبارک و تعالی درباره ی امامت (از بندگان خودش عهد و پیمان گرفته است) همان طور که درباره ی نبوت از بندگانش عهد و پیمان گرفت. چنان که خداوند درباره ی یوسف پیامبر(علیه السلام) می فرمایند «و هنگامی که یوسف به بلوغ و قوت رسید ما حکم (نبوت) و علم (وهبی)(1) به او دادیم و ما این چنین بندگان نیکوکار خود را پاداش می دهیم» و خداوند درباره ی یحیی پیامبر(علیه السلام) می فرمایند «در دوران کودکی و طفولیت به او حکم عطا کردیم.»

3. در بصائرالدرجات صفحه 65، تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 200 حدیث 100 و بحارالانوار مجلد 25 صفحه 101 آمده است:

روی العياشي باسناده عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ فِي الْحَدَاثَةِ قَالَ وَ أَيَّ شَيْ ءٍ يَقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ اتَّبَعَهُ إِلَّا عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ هُوَ ابْنُ سَبْعِ سِنِينَ وَ مَضَى أَبِي وَ أَنَا ابْنُ تِسْعِ سِنِينَ فَمَا عَسَى أَنْ يَقُولُوا إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ ... وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً.»

علي بن اسباط از حضرت جواد(علیه السلام) نقل مي كند كه گفتم: مردم در مورد كوچكى سن حرف مي زنند فرمود: چه مي گويند؟ خداوند مي فرمايد «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» به خدا قسم پيروى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را در آن زمان كسى جز حضرت علی(علیه السلام) نكرد با اين كه در آن وقت هفت ساله بود و پدرم وقتى از دنيا رفت من نه ساله بودم چه مي خواهند بگويند خداوند مي فرمايد «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ ... وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً»

4. در بصائرالدرجات صفحه 65، کافی مجلد 1 صفحه 384، بحارالانوار مجلد 25 حدیث 100 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) قَدْ خَرَجَ عَلَيَّ فَأَحْدَدْتُ النَّظَرَ إِلَيْهِ وَ إِلَى رَأْسِهِ وَ إِلَى رِجْلِهِ لِأَصِفَ قَامَتَهُ لِأَصْحَابِنَا بِمِصْرَ فَخَرَّ سَاجِداً وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ احْتَجَّفِي الْإِمَامَةِ بِمِثْلِ

ص: 380


1- . خداوند به پیامبران الهی دو چیز بدون آن که آن ها زحمت بکشند می دهد اول علم الهی دوم قوت، نیرو و قدرت الهی که به اولی علم وهبی گفته می شود و به دومی قدرت وهبی.

مَا احْتَجَّ فِي النُّبُوَّةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»(1) وَ قَالَ اللَّهُ «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ»(2) «وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً»(3) فَقَدْ يَجُوزُ أَنْ يُؤْتَى الْحِكْمَةَ وَ هُوَ صَبِيٌّ وَ يَجُوزُ أَنْ يُؤْتَى وَ هُوَ ابْنُ أَرْبَعِينَ سَنَة.

علي بن اسباط گفت: حضرت جواد(علیه السلام) را ديدم مى آيد با دقت چشم به قد و بالاى آن جناب انداختم تا قامت ايشان را براى دوستان در مصر تعريف كنم. در اين موقع سجده رفت و گفت خداوند در مورد امامت همان استدلالى را مي كند كه در مورد نبوت كرده خداوند در قرآن مي فرمايد «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» و در اين آيه مي فرمايد: «و لما بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً» جايز است حكمت را عنايت كند در حال صباوت و جايز است در حال چهل سالگى بدهد.

ص: 381


1- . سوره مريم آیه 12.
2- . سوره يوسف آیه 22.
3- . سوره أحقاف آیه 14.

228. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند حضرت مسیح(علیه السلام) در صباوت سخن گفت

سوره مریم آیات 29 و 30

فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا(29) قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا(30)

مریم(علیها السلام) به طفل اشاره کرد (یعنی از او بپرسید) آن ها گفتند: ما چگونه با بچه ای که در گهواره است سخن بگوییم؟! (حضرت مسیح(علیه السلام) به سخن آمد و گفت:) همانا من بنده ی خاص خداوند هستم که خداوند به من کتاب داده است و مرا پیامبر قرار داده است.

مریم(علیها السلام) کودکش را به خانه می آورد. مردم اعتراض می کنند که تو این بچه را از کجا آورده ای؟ مریم به گهواره اشاره می کند که از خودش بپرسید. آن ها ناراحت شده می گویند: ما چگونه با بچه ای که در گهواره است سخن بگوییم؟ اما (به قدرت خداوند) کودک به سخن آمده و می فرماید «من عبد خاص خدایم. خداوند به من کتاب داده است و مرا پیامبر خود قرار داده است.» لذا ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) در تقابل اعتراضات معاندین که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چگونه در کودکی سخن گفته است؟ جواب داده اند همان طور که عیسی بن مریم(علیهما السلام) در گاهواره سخن گفته است.

1. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 432 حدیث 11 و ترجمه ی آن باب 45 صفحه 106 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْمُنْذِرِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ أَبِي الْفَتْحِ قَالَ: جَاءَنِي يَوْماً فَقَالَ لِيَ الْبِشَارَةُ وُلِدَ الْبَارِحَةَفِي الدَّارِ مَوْلُودٌ لِأَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ أَمَرَ بِكِتْمَانِهِ قُلْتُ وَ مَا اسْمُهُ قَالَ سُمِّيَ بِمُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ كُنِّيَ بِجَعْفَرٍ

حسن بن ابى المنذر گويد: روزى حمزة بن ابى الفتح نزد من آمد و گفت: مژده باد ديشب در خانه براى (حضرت) ابى محمد (امام يازدهم)(علیهما السلام) مولودى متولد شد و دستور داد او را پنهان كنند و دستور داد سيصد گوسفند براى او عقيقه كنند گفتم نامش چيست؟ گفت محمد(علیه السلام)

ص: 382

است و از او به جعفر كنيه آورند.

2. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 430 حدیث 5 و ترجمه ی آن باب 45 صفحه 104 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ النَّيْسَابُورِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) عَنِ السَّيَّارِيِّ قَالَ حَدَّثَتْنِي نَسِيمُ وَ مَارِيَةُ قَالَتَا إِنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ(علیه السلام) مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ جَاثِياً عَلَى رُكْبَتَيْهِ رَافِعاً سَبَّابَتَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللَّهِ دَاحِضَةٌ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِي الْكَلَامِ لَزَالَ الشَّك

سيارى گويد نسيم و مارية براى من بازگو كردند كه چون صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شكم مادرش به دنیا آمد، بر سر دو زانو بر زمين تكيه داد و دو انگشت سبابه خود را به آسمان بلند كرد و عطسه زد و فرمود حمد از آن خداى پروردگار جهانيان است و رحمت خدا بر محمد(صلی الله علیه و آله) و خاندانش ستمكاران كمان كردند كه حجت خدا از ميان رفته است و اگر براى ما اذن در سخن بود شك بر طرف مي شد، ابراهيم بن محمدبن عبداللَّه گويد نسيم خادمه ابی محمد (امام يازدهم)(علیهما السلام) گفت كه صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يك شب پس از ولادتش هنگامى كه نزد او وارد شدم عطسه زدم به من فرمود: رحمك اللَّه. گفت: من از اين دعا خرسند شدم. به من فرمود: نمي خواهى تو را راجع به عطسه مژده دهم؟ گفتم: چرا اى مولاى من. فرمودند: عطسه امان از مرگ است تا سه روز.

3. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 433 حدیث 13 و ترجمه ی آن باب 45 صفحه 107 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا بِمَدِينَةِ السَّلَامِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوعَبْدِاللَّهِ مُحَمَّدُبْنُ خَلِيلَانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ أَسِيدٍ قَالَ شَهِدْتُ مُحَمَّدَبْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ يَقُولُ لَمَّا وُلِدَ الْخَلَفُ الْمَهْدِيُّ(علیه السلام) سَطَعَ نُورٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ إِلَى أَعْنَانِ السَّمَاءِ ثُمَّ سَقَطَ لِوَجْهِهِ سَاجِداً لِرَبِّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ هُوَ يَقُولُ «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» قَالَ وَ كَانَ مَوْلِدُهُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ.

ص: 383

غياث بن اسيد گويد از محمد بن عثمان عمرى شنيدم مى گفت: چون خلف مهدى(علیه السلام) متولد شد از بالاى سرش نورى تا عنان آسمان ساطع شد. سپس به رو افتاد و براى پروردگار خود تعالى ذكره سجده كرد. سپس سر برداشت و مى گفت «خدا گواه است كه جز او معبودى نيست و فرشتگان و دانشمندان او قائم است به عدالت. نيست معبودى جز او كه دانا و حكيم است. به درستى كه دين خدا اسلام است» گفت: ولادتش روز جمعه بود و در ضمن روايت ديگر گفت: سيد ختنه شده متولد شد و از حكيمه شنيدم مي گفت به مادرش خون زایيدن نديدم و روش مادران ائمه(علیهم السلام) چنين است.

4. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 433 حدیث 16 و ترجمه ی آن باب 45 صفحه 107 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُوالْعَبَّاسِ أَحْمَدُبْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ الْآبِيُّ الْأَزْدِيُّ الْعَرُوضِيُ بِمَرْوَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِسْحَاقَ الْقُمِّيُ قَالَ: لَمَّا وُلِدَ الْخَلَفُ الصَّالِحُ(علیه السلام) وَرَدَ عَنْ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) إِلَى جَدِّي أَحْمَدَبْنِ إِسْحَاقَ كِتَابٌ فَإِذَا فِيهِ مَكْتُوبٌ بِخَطِّ يَدِهِ الَّذِي كَانَ تَرِدُ بِهِ التَّوْقِيعَاتُ عَلَيْهِ وَ فِيهِ وُلِدَ لَنَا مَوْلُودٌ فَلْيَكُنْ عِنْدَكَ مَسْتُوراً وَ عَنْ جَمِيعِ النَّاسِ مَكْتُوماً فَإِنَّا لَمْ نُظْهِرْ عَلَيْهِ إِلَّا الْأَقْرَبَ لِقَرَابَتِهِ وَ الْوَلِيَّ لِوَلَايَتِهِ أَحْبَبْنَا إِعْلَامَكَ لِيَسُرَّكَ اللَّهُ لَهُ مِثْلَ مَا سَرَّنَا بِهِ وَ السَّلَامُ.

احمد بن حسن بن اسحق قمى گويد چون خلف صالح متولد شد از مولايم امام حسن عسكرى(علیه السلام) به جدم احمدبن اسحق نامه اى رسيد و به خط خود در آن نوشته بود همان خطى كه توقيعات با آن صادر مي شد كه براى ما فرزندى متولد شده نزد تو مستور بماند و از همه مردم پنهان باشد، زيرا ما از آن مطلع نكنيم مگر خويشان محرم يا دوستان صميمى شما را به آن اعلام كرديم تا خدا تو را به آن شاد كند چنانچه ما را به آن شاد كرد والسلام.

5. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 434 حدیث 1 و ترجمه ی آن باب 46 صفحه 108 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَبْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ الْكَرْخِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ الْعَبَّاسِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوالْفَضْلِ الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْعَلَوِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَهَنَّأْتُهُ بِوِلَادَةِ ابْنِهِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ابوالفضل حسن بن حسين علوى گويد در سر من رأى خدمت ابى محمد حسن بن على(علیه السلام) رسيدم و او را به ولادت پسرش قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تهنيت گفتم.

ص: 384

6. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 436 حدیث 5 و ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 78 و بحارالانوار مجلد52 صفحه 25 حدیث 17 آمده است:

حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ مَنْقُوشٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى دُكَّانٍ فِي الدَّارِ وَ عَنْ يَمِينِهِ بَيْتٌ وَ عَلَيْهِ سَتْرٌ مُسْبَلٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي مَنْ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ ارْفَعِ السِّتْرَ فَرَفَعْتُهُ فَخَرَجَ إِلَيْنَا غُلَامٌ خُمَاسِيٌّ لَهُ عَشْرٌ أَوْ ثَمَانٌ أَوْ نَحْوُ ذَلِكَ وَاضِحُ الْجَبِينِ أَبْيَضُ الْوَجْهِ دُرِّيُّ الْمُقْلَتَيْنِ شَثْنُ الْكَفَّيْنِ مَعْطُوفُ الرُّكْبَتَيْنِ فِي خَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَالٌ وَ فِي رَأْسِهِ ذُؤَابَةٌ فَجَلَسَ عَلَى فَخِذِ أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ لِي هَذَا هُوَ صَاحِبُكُمْ ثُمَّ وَثَبَ فَقَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ ادْخُلْ إِلَى الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ فَدَخَلَ الْبَيْتَ وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا يَعْقُوبُ انْظُرْ إِلَى مَنْ فِي الْبَيْتِ فَدَخَلْتُ فَمَا رَأَيْتُ أَحَداً.

يعقوب بن منقوش گويد خدمت امام يازدهم حسن عسكرى(علیه السلام) وارد شدم درون حياط بر سكویى نشسته بود و سمت راستش اطاقى بود و بر آن پرده اى آويخته بود. عرض كردم: اى سيد من صاحب امر امامت بعد از شما كيست؟ فرمود: اين پرده را بالا بزن. آن را بالا زدم يك پسر بچه به قامت پنج شبر كه در حدود هشت الى ده سال داشت بيرون آمد با پيشانى درخشان و روى سفيد و دو چشم براق و دو كف ستبر و دو زانوى برگشته. در گونه راستش خالى بود و در سرش گيسوانى. بر زانوى پدر خود ابى محمد(علیه السلام) نشست. سپس به من فرمود: اين است صاحب الامر شما. سپس از جا برجست. امام به او فرمود: فرزند جانم برو درون خانه تا موعد معين. درون خانه رفت و من به او نگاه مي كردم. سپس فرمود: اى يعقوب در ميان خانه نگاه كن. درون خانه رفتم و كسي را نديدم.

7. موسى بن جعفربن وهب بغدادى روايت كند كه از ابى محمد(علیه السلام) دستخطى به من رسيد به اين مضمون: گمان برند كه مي خواهند مرا بكشند. اين نسل را قطع كنند و خدا گفتار آنان را دروغ شمرد، خدا را حمد.8. رازى گويد يكى از اصحاب ما به من خبر داد كه چون كنيز امام حسن عسكرى(علیه السلام) آبستن شد به او فرمود: محققا تو به پسرى آبستنى و نامش محمد است و او است قائم بعد از من.

9. على بن احمد رازى گويد يكى از برادران شهر رى من بعد از وفات امام حسن عسكرى(علیه السلام) رفته بود كه تفحص از امام كند. در اين ميان كه در مسجد كوفه انديشناك و اندوهگين بود براى مقصدى كه دنبالش آمده بود با دست خود زير حصير مسجد را كاوش مي كرد و يك

ص: 385

ريگى براى او آشكار شد كه در آن نوشته بود محمد(علیه السلام) آن مرد گويد نگريستم در آن نوشته برجسته خدایى بود نقش نبود.

10. ابى غانم گويد از امام عسكرى(علیه السلام) شنيدم مى فرمود: در سال 260 شيعه من متفرق مي شوند و در آن سال امام فوت شد و شيعه و انصارش متفرق شدند يك دسته خود را به جعفر بستند، يك دسته گمراه شدند. يك دسته در شك افتادند و به شك ماندند و يك دسته به توفيق خداى عز و جل بر دين خود ثابت ماندند.

11. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحات 454 تا 465 حدیث 21 و ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 128 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ حَاتِمٍ النَّوْفَلِيُّ الْمَعْرُوفُ بِالْكِرْمَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوالْعَبَّاسِ أَحْمَدُبْنُ عِيسَى الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ طَاهِرٍ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ بَحْرِبْنِ سَهْلٍ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مَسْرُورٍ عَنْ سَعْدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْقُمِّيِّ قَالَ: كُنْتُ امْرَأً لَهِجاً بِجَمْعِ الْكُتُبِ الْمُشْتَمِلَةِ عَلَى غَوَامِضِ الْعُلُومِ وَ دَقَائِقِهَا كَلِفاً بِاسْتِظْهَارِ مَا يَصِحُّ لِي مِنْ حَقَائِقِهَا مُغْرَماً بِحِفْظِ مُشْتَبَهِهَا وَ مُسْتَغْلَقِهَا شَحِيحاً عَلَى مَا أَظْفَرُ بِهِ مِنْ مُعْضَلَاتِهَا وَ مُشْكِلَاتِهَا مُتَعَصِّباً لِمَذْهَبِ الْإِمَامِيَّةِ رَاغِباً عَنِ الْأَمْنِ وَ السَّلَامَةِ فِي انْتِظَارِ التَّنَازُعِ وَ التَّخَاصُمِ وَ التَّعَدِّي إِلَى التَّبَاغُضِ وَ التَّشَاتُمِ مُعَيِّباً لِلْفِرَقِ ذَوِي الْخِلَافِ كَاشِفاً عَنْ مَثَالِبِ أَئِمَّتِهِمْ هَتَّاكاً لِحُجُبِ قَادَتِهِمْ إِلَى أَنْ بُلِيتُ بِأَشَدِّ النَّوَاصِبِ مُنَازَعَةً وَ أَطْوَلِهِمْ مُخَاصَمَةً وَ أَكْثَرِهِمْ جَدَلًا وَ أَشْنَعِهِمْ سُؤَالًا وَ أَثْبَتِهِمْ عَلَى الْبَاطِلِ قَدَماً فَقَالَ ذَاتَ يَوْمٍ وَ أَنَا أُنَاظِرُهُ تَبّاً لَكَ وَ لِأَصْحَابِكَ يَا سَعْدُ إِنَّكُمْ مَعَاشِرَ الرَّافِضَةِ تَقْصِدُونَ عَلَى الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ بِالطَّعْنِ عَلَيْهِمَا وَ تَجْحَدُونَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَلَايَتَهُمَا وَ إِمَامَتَهُمَا هَذَا الصِّدِّيقَ الَّذِي فَاقَ جَمِيعَ الصَّحَابَةِ بِشَرَفِ سَابِقَتِهِ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ مَا أَخْرَجَهُ مَعَ نَفْسِهِ إِلَى الْغَارِ إِلَّا عِلْماً مِنْهُ أَنَّ الْخِلَافَةَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّهُ هُوَ الْمُقَلَّدُ لِأَمْرِ التَّأْوِيلِ وَ الْمُلْقَى إِلَيْهِ أَزِمَّةُ الْأُمَّةِ وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ فِي شَعْبِ الصَّدْعِ وَ لَمِّ الشَّعَثِ وَ سَدِّ الْخَلَلِ وَ إِقَامَةِ الْحُدُودِ وَ تَسْرِيبِ الْجُيُوشِ لِفَتْحِ بِلَادِ الشِّرْكِ وَ كَمَا أَشْفَقَ عَلَى نُبُوَّتِهِ أَشْفَقَ عَلَى خِلَافَتِهِ إِذْ لَيْسَ مِنْ حُكْمِ الِاسْتِتَارِ وَ التَّوَارِي أَنْ يَرُومَ الْهَارِبُ مِنَ الشَّرِّ مُسَاعَدَةً إِلَى مَكَانٍ يَسْتَخْفِي فِيهِوَ لَمَّا رَأَيْنَا النَّبِيَّ مُتَوَجِّهاً إِلَى الِانْجِحَارِ وَ لَمْ تَكُنِ الْحَالُ تُوجِبُ اسْتِدْعَاءَ الْمُسَاعَدَةِ مِنْ أَحَدٍ اسْتَبَانَ لَنَا قَصْدُ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي بَكْرٍ لِلْغَارِ لِلْعِلَّةِ الَّتِي شَرَحْنَاهَا وَ إِنَّمَا أَبَاتَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَى فِرَاشِهِ لِمَا لَمْ يَكُنْ يَكْتَرِثُ بِهِ وَ لَمْ يَحْفِلْ بِهِ لِاسْتِثْقَالِهِ وَ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهُ إِنْ قُتِلَ لَمْ يَتَعَذَّرْ عَلَيْهِ نَصْبُ غَيْرِهِ مَكَانَهُ لِلْخُطُوبِ الَّتِي كَانَ يَصْلُحُ لَهَا قَالَ سَعْدٌ فَأَوْرَدْتُ عَلَيْهِ أَجْوِبَةً شَتَّى فَمَا زَالَ يُعَقِّبُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهَا بِالنَّقْضِ وَ الرَّدِّ عَلَيَّ ثُمَّ قَالَ يَا سَعْدُ وَ دُونَكَهَا أُخْرَى بِمِثْلِهَا تُخْطَمُ أُنُوفُ الرَّوَافِضِ أَ لَسْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّ الصِّدِّيقَ الْمُبَرَّأَ مِنْ دَنَسِ الشُّكُوكِ وَ الْفَارُوقَ الْمُحَامِيَ عَنْ بَيْضَةِ الْإِسْلَامِ كَانَا يُسِرَّانِ النِّفَاقَ وَ اسْتَدْلَلْتُمْ بِلَيْلَةِ الْعَقَبَةِ أَخْبِرْنِي عَنِ الصِّدِّيقِ وَ الْفَارُوقِ أَسْلَمَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَ سَعْدٌ فَاحْتَلْتُ لِدَفْعِ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ عَنِّي خَوْفاً مِنَ الْإِلْزَامِ وَ حَذَراً مِنْ أَنِّي إِنْ أَقْرَرْتُ لَهُ بِطَوْعِهِمَ ا لِلْإِسْلَامِ

ص: 386

احْتَجَّ بِأَنَّ بَدْءَ النِّفَاقِ وَ نَشْأَهُ فِي الْقَلْبِ لَا يَكُونُ إِلَّا عِنْدَ هُبُوبِ رَوَائِحِ الْقَهْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ إِظْهَارِ الْبَأْسِ الشَّدِيدِ فِي حَمْلِ الْمَرْءِ عَلَى مَنْ لَيْسَ يَنْقَادُ إِلَيْهِ قَلْبُهُ نَحْوُ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا»(1) وَ إِنْ قُلْتُ أَسْلَمَا كَرْهاً كَانَ يَقْصِدُنِي بِالطَّعْنِ إِذْ لَمْ تَكُنْ ثَمَّةَ سُيُوفٌ مُنْتَضَاةٌ كَانَتْ تُرِيهِمَا الْبَأْسَ قَالَ سَعْدٌ فَصَدَرْتُ عَنْهُ مُزْوَرّاً قَدِ انْتَفَخَتْ أَحْشَائِي مِنَ الْغَضَبِ وَ تَقَطَّعَ كَبِدِي مِنَ الْكَرْبِ وَ كُنْتُ قَدِ اتَّخَذْتُ طُومَاراً وَ أَثْبَتُّ فِيهِ نَيِّفاً وَ أَرْبَعِينَ مَسْأَلَةً مِنْ صِعَابِ الْمَسَائِلِ لَمْ أَجِدْ لَهَا مُجِيباً عَلَى أَنْ أَسْأَلَ عَنْهَا خَبِيرَ أَهْلِ بَلَدِي أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ صَاحِبَ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَارْتَحَلْتُ خَلْفَهُ وَ قَدْ كَانَ خَرَجَ قَاصِداً نَحْوَ مَوْلَانَا بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَلَحِقْتُهُ فِي بَعْضِ الْمَنَازِلِ فَلَمَّا تَصَافَحْنَا قَالَ بِخَيْرٍ لِحَاقُكَ بِي قُلْتُ الشَّوْقُ ثُمَّ الْعَادَةُ فِي الْأَسْئِلَةِ قَالَ قَدْ تَكَافَيْنَا عَلَى هَذِهِ الْخُطَّةِ الْوَاحِدَةِ فَقَدْ بَرِحَ بِيَ الْقَرَمُ إِلَى لِقَاءِ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ مَعَاضِلَ فِي التَّأْوِيلِ وَ مَشَاكِلَ فِي التَّنْزِيلِ فَدُونَكَهَا الصُّحْبَةَ الْمُبَارَكَةَ فَإِنَّهَا تَقِفُ بِكَ عَلَى ضَفَّةِ بَحْرٍ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ وَ لَا تَفْنَى غَرَائِبُهُ وَ هُوَ إِمَامُنَا فَوَرَدْنَا سُرَّ مَنْ رَأَى فَانْتَهَيْنَا مِنْهَا إِلَى بَابِ سَيِّدِنَا فَاسْتَأْذَنَّا فَخَرَجَ عَلَيْنَا الْإِذْنُ بِالدُّخُولِ عَلَيْهِ وَ كَانَ عَلَى عَاتِقِ أَحْمَدَبْنِ إِسْحَاقَ جِرَابٌ قَدْ غَطَّاهُ بِكِسَاءٍ طَبَرِيٍّ فِيهِ مِائَةٌ وَ سِتُّونَ صُرَّةً مِنَ الدَّنَانِيرِ وَ الدَّرَاهِمِ عَلَى كُلِّ صُرَّةٍ مِنْهَا خَتْمُ صَاحِبِهَا قَالَ سَعْدٌ فَمَا شَبَّهْتُ وَجْهَ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) حِينَ غَشِيَنَا نُورُ وَجْهِهِ إِلَّا بِبَدْرٍ قَدِ اسْتَوْفَى مِنْ لَيَالِيهِ أَرْبَعاً بَعْدَ عَشْرٍ وَ عَلَى فَخِذِهِ الْأَيْمَنِ غُلَامٌ يُنَاسِبُ الْمُشْتَرِيَ فِي الْخِلْقَةِ وَ الْمَنْظَرِ عَلَى رَأْسِهِ فَرْقٌ بَيْنَ وَفْرَتَيْنِ كَأَنَّهُ أَلِفٌ بَيْنَ وَاوَيْنِ وَ بَيْنَ يَدَيْ مَوْلَانَا رُمَّانَةٌ ذَهَبِيَّةٌ تَلْمَعُ بَدَائِعُ نُقُوشِهَا وَسَطَ غَرَائِبِ الْفُصُوصِ الْمُرَكَّبَةِ عَلَيْهَا قَدْ كَانَ أَهْدَاهَا إِلَيْهِ بَعْضُ رُؤَسَاءِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ بِيَدِهِ قَلَمٌ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَسْطُرَ بِهِ عَلَى الْبَيَاضِ شَيْئاً قَبَضَ الْغُلَامُ عَلَى أَصَابِعِهِ فَكَانَ مَوْلَانَا يُدَحْرِجُ الرُّمَّانَةَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ يَشْغَلُهُ بِرَدِّهَا كَيْ لَا يَصُدَّهُ عَنْ كِتَابَةِ مَا أَرَادَ فَسَلَّمْنَا عَلَيْهِ فَأَلْطَفَ فِي الْجَوَابِ وَ أَوْمَأَ إِلَيْنَا بِالْجُلُوسِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ كِتْبَةِ الْبَيَاضِ الَّذِي كَانَ بِيَدِهِ أَخْرَجَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ جِرَابَهُ مِنْ طَيِّ كِسَائِهِ فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَنَظَرَ الْهَادِي(علیه السلام) إِلَى الْغُلَامِ وَ قَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ فُضَّ الْخَاتَمَ عَنْ هَدَايَا شِيعَتِكَ وَ مَوَالِيكَ فَقَالَ يَا مَوْلَايَ أَ يَجُوزُ أَنْ أَمُدَّ يَداً طَاهِرَةً إِلَى هَدَايَا نَجِسَةٍ وَ أَمْوَالٍ رَجِسَةٍ قَدْ شِيبَ أَحَلُّهَا بِأَحْرَمِهَا فَقَالَ مَوْلَايَ يَا ابْنَ إِسْحَاقَ اسْتَخْرِجْ مَا فِي الْجِرَابِ لِيُمَيَّزَ مَا بَيْنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ مِنْهَا فَأَوَّلُ صُرَّةٍ بَدَأَ أَحْمَدُ بِإِخْرَاجِهَا قَالَ الْغُلَامُ هَذِهِلِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِنْ مَحَلَّةِ كَذَا بِقُمَّ تَشْتَمِلُ عَلَى اثْنَيْنِ وَ سِتِّينَ دِينَاراً فِيهَا مِنْ ثَمَنِ حَجِيرَةٍ بَاعَهَا صَاحِبُهَا وَ كَانَتْ إِرْثاً لَهُ عَنْ أَبِيهِ خَمْسَةٌ وَ أَرْبَعُونَ دِينَاراً وَ مِنْ أَثْمَانِ تِسْعَةِ أَثْوَابٍ أَرْبَعَةَ عَشَرَ دِينَاراً وَ فِيهَا مِنْ أُجْرَةِ الْحَوَانِيتِ ثَلَاثَةَ دَنَانِيرَ فَقَالَ مَوْلَانَا صَدَقْتَ يَا بُنَيَّ دُلَّ الرَّجُلَ عَلَى الْحَرَامِ مِنْهَا فَقَالَ ع فَتِّشْ عَنْ دِينَارٍ رَازِيِّ السِّكَّةِ تَأْرِيخُهُ سَنَةُ كَذَا قَدِ انْطَمَسَ مِنْ نِصْفِ إِحْدَى صَفْحَتَيْهِ نَقْشُهُ وَ قُرَاضَةٍ آمُلِيَّةٍ وَزْنُهَا رُبُعُ دِينَارٍ وَ الْعِلَّةُ فِي تَحْرِيمِهَا أَنَّ صَاحِبَ هَذَا الصُّرَّةِ وَزَنَ فِي شَهْرِ كَذَا مِنْ سَنَةِ كَذَا عَلَى حَائِكٍ مِنْ جِيرَانِهِ مِنَ الْغَزْلِ مَنّاً وَ رُبُعَ مَنٍّ فَأَتَتْ عَلَى ذَلِكَ مُدَّةٌ وَ فِي انْتِهَائِهَا قَيَّضَ لِذَلِكَ الْغَزْلِ سَارِقٌ فَأَخْبَرَ بِهِ الْحَائِكُ صَاحِبَهُ فَكَذَّبَهُ وَ اسْتَرَدَّ مِنْهُ بَدَلَ ذَلِكَ مَنّاً وَ نِصْفَ مَنٍّ غَزْلًا أَدَقَّ مِمَّا كَانَ دَفَعَهُ إِلَيْهِ وَ اتَّخَذَ مِنْ ذَلِكَ

ص: 387


1- . سوره مؤمن، آیه 85.

ثَوْباً كَانَ هَذَا الدِّينَارُ مَعَ الْقُرَاضَةِ ثَمَنَهُ فَلَمَّا فَتَحَ رَأْسَ الصُّرَّةِ صَادَفَ رُقْعَةً فِي وَسْطِ الدَّنَانِيرِ بِاسْمِ مَنْ أَخْبَرَ عَنْهُ وَ بِمِقْدَارِهَا عَلَى حَسَبِ مَا قَالَ وَ اسْتَخْرَجَ الدِّينَارَ وَ الْقُرَاضَةَ بِتِلْكَ الْعَلَامَةِ ثُمَّ أَخْرَجَ صُرَّةً أُخْرَى فَقَالَ الْغُلَامُ هَذِهِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِنْ مَحَلَّةِ كَذَا بِقُمَّ تَشْتَمِلُ عَلَى خَمْسِينَ دِينَاراً لَا يَحِلُّ لَنَا لَمْسُهَا قَالَ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّهَا مِنْ ثَمَنِ حِنْطَةٍ حَافَ صَاحِبُهَا عَلَى أَكَّارِهِ فِي الْمُقَاسَمَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قَبَضَ حِصَّتَهُ مِنْهَا بِكَيْلٍ وَافٍ وَ كَانَ مَا حَصَّ الْأَكَّارَ بِكَيْلٍ بَخْسٍ فَقَالَ مَوْلَانَا صَدَقْتَ يَا بُنَيَّ ثُمَّ قَالَ يَا أَحْمَدَبْنَ إِسْحَاقَ احْمِلْهَا بِأَجْمَعِهَا لِتَرُدَّهَا أَوْ تُوصِيَ بِرَدِّهَا عَلَى أَرْبَابِهَا فَلَا حَاجَةَ لَنَا فِي شَيْ ءٍ مِنْهَا وَ ائْتِنَا بِثَوْبِ الْعَجُوزِ قَالَ أَحْمَدُ وَ كَانَ ذَلِكَ الثَّوْبُ فِي حَقِيبَةٍ لِي فَنَسِيتُهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ لِيَأْتِيَهُ بِالثَّوْبِ نَظَرَ إِلَيَّ مَوْلَانَا أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَقَالَ مَا جَاءَ بِكَ يَا سَعْدُ فَقُلْتُ شَوَّقَنِي أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ عَلَى لِقَاءِ مَوْلَانَا قَالَ وَ الْمَسَائِلُ الَّتِي أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَهُ عَنْهَا قُلْتُ عَلَى حَالِهَا يَا مَوْلَايَ قَالَ فَسَلْ قُرَّةَ عَيْنِي وَ أَوْمَأَ إِلَى الْغُلَامِ فَقَالَ لِيَ الْغُلَامُ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ مِنْهَا فَقُلْتُ لَهُ مَوْلَانَا وَ ابْنَ مَوْلَانَا إِنَّا رُوِّينَا عَنْكُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) جَعَلَ طَلَاقَ نِسَائِهِ بِيَدِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) حَتَّى أَرْسَلَ يَوْمَ الْجَمَلِ إِلَى عَائِشَةَ أَنَّكِ قَدْ أَرْهَجْتِ عَلَى الْإِسْلَامِ وَ أَهْلِهِ بِفِتْنَتِكِ وَ أَوْرَدْتِ بَنِيكِ حِيَاضَ الْهَلَاكِ بِجَهْلِكِ فَإِنْ كَفَفْتِ عَنِّي غَرْبَكِ وَ إِلَّا طَلَّقْتُكِ وَ نِسَاءُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ كَانَ طَلَاقُهُنَّ وَفَاتَهُ قَالَ مَا الطَّلَاقُ قُلْتُ تَخْلِيَةُ السَّبِيلِ قَالَ فَإِذَا كَانَ طَلَاقُهُنَّ وَفَاةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ خُلِّيَتْ لَهُنَّ السَّبِيلُ فَلِمَ لَا يَحِلُّ لَهُنَّ الْأَزْوَاجُ قُلْتُ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَرَّمَ الْأَزْوَاجَ عَلَيْهِنَّ قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ خَلَّى الْمَوْتُ سَبِيلَهُنَّ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ مَوْلَايَ عَنْ مَعْنَى الطَّلَاقِ الَّذِي فَوَّضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حُكْمَهُ إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَقَدَّسَ اسْمُهُ عَظَّمَ شَأْنَ نِسَاءِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَخَصَّهُنَّ بِشَرَفِ الْأُمَّهَاتِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا أَبَاالْحَسَنِ إِنَّ هَذَا الشَّرَفَ بَاقٍ لَهُنَّ مَا دُمْنَ لِلَّهِ عَلَى الطَّاعَةِ فَأَيَّتُهُنَّ عَصَتِ اللَّهَ بَعْدِي بِالْخُرُوجِ عَلَيْكَ فَأَطْلِقْ لَهَا فِي الْأَزْوَاجِ وَ أَسْقِطْهَا مِنْ شَرَفِ أُمُومَةِ الْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْفَاحِشَةِ الْمُبَيِّنَةِ الَّتِي إِذَا أَتَتِ الْمَرْأَةُ بِهَا فِي عِدَّتِهَا حَلَّ لِلزَّوْجِ أَنْ يُخْرِجَهَا مِنْ بَيْتِهِ قَالَ الْفَاحِشَةُ الْمُبَيِّنَةُ هِيَ السَّحْقُ دُونَ الزِّنَاءِ فَإِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا زَنَتْ وَ أُقِيمَ عَلَيْهَا الْحَدُّ لَيْسَ لِمَنْ أَرَادَهَا أَنْ يَمْتَنِعَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنَ التَّزَوُّجِ بِهَا لِأَجْلِ الْحَدِّ وَ إِذَا سَحَقَتْ وَجَبَ عَلَيْهَا الرَّجْمُ وَ الرَّجْمُ خِزْيٌ وَ مَنْ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ بِرَجْمِهِ فَقَدْ أَخْزَاهُ وَ مَنْ أَخْزَاهُ فَقَدْ أَبْعَدَهُ وَ مَنْ أَبْعَدَهُ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَقْرَبَهُ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی اللهعلیه و آله) عَنْ أَمْرِ اللَّهِ لِنَبِيِّهِ مُوسَى(علیه السلام) «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»(1) فَإِنَّ فُقَهَاءَ الْفَرِيقَيْنِ يَزْعُمُونَ أَنَّهَا كَانَتْ مِنْ إِهَابِ الْمَيْتَةِ فَقَالَ(علیه السلام) مَنْ قَالَ ذَلِكَ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى مُوسَى(علیه السلام) وَ اسْتَجْهَلَهُ فِي نُبُوَّتِهِ لِأَنَّهُ مَا خَلَا الْأَمْرُ فِيهَا مِنْ خَطِيئَتَيْنِ إِمَّا أَنْ تَكُونَ صَلَاةُ مُوسَى(علیه السلام) فِيهِمَا جَائِزَةً أَوْ غَيْرَ جَائِزَةٍ فَإِنْ كَانَتْ صَلَاتُهُ جَائِزَةً جَازَ لَهُ لُبْسُهُمَا فِي تِلْكَ الْبُقْعَةِ وَ إِنْ كَانَتْ مُقَدَّسَةً مُطَهَّرَةً فَلَيْسَتْ بِأَقْدَسَ وَ أَطْهَرَ مِنَ الصَّلَاةِ وَ إِنْ كَانَتْ صَلَاتُهُ غَيْرَ جَائِزَةٍ فِيهِمَا فَقَدْ أَوْجَبَ عَلَى مُوسَى(علیه السلام) أَنَّهُ لَمْ يَعْرِفِ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ وَ مَا عَلِمَ مَا تَجُوزُ فِيهِ الصَّلَاةُ وَ مَا لَمْ تَجُزْ وَ هَذَا كُفْرٌ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ عَنِ التَّأْوِيلِ فِيهِمَا قَالَ إِنَّ مُوسَى نَاجَى رَبَّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ فَقَالَ يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ أَخْلَصْتُ لَكَ الْمَحَبَّةَ مِنِّي وَ غَسَلْتُ قَلْبِي عَمَّنْ سِوَاكَ وَ كَانَ شَدِيدَ الْحُبِّ لِأَهْلِهِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى

ص: 388


1- . سوره طه آیه 12.

«فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» أَيْ انْزِعْ حُبَّ أَهْلِكَ مِنْ قَلْبِكَ إِنْ كَانَتْ مَحَبَّتُكَ لِي خَالِصَةً وَ قَلْبَكَ مِنَ الْمَيْلِ إِلَى مَنْ سِوَايَ مَغْسُولًا قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ تَأْوِيلِ «كهيعص» قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَلِكَ أَنَّ زَكَرِيَّا سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَسْمَاءَ الْخَمْسَةِ فَأَهْبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ فَعَلَّمَهُ إِيَّاهَا فَكَانَ زَكَرِيَّ(علیه السلام)ا إِذَا ذَكَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ(علیهم السلام) سُرِّيَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى كَرْبُهُ وَ إِذَا ذَكَرَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ يَوْمٍ يَا إِلَهِي مَا بَالِي إِذَا ذَكَرْتُ أَرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّيْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِي وَ إِذَا ذَكَرْتُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) تَدْمَعُ عَيْنِي وَ تَثُورُ زَفْرَتِي فَأَنْبَأَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ وَ قَالَ «كهيعص» فَالْكَافُ اسْمُ كَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاكُ الْعِتْرَةِ وَ الْيَاءُ يَزِيدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ الْعَيْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ زَكَرِيَّا لَمْ يُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ مَنَعَ فِيهَا النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَيْهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى الْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ كَانَتْ نُدْبَتُهُ إِلَهِي أَ تُفَجِّعُ خَيْرَ خَلْقِكَ بِوَلَدِهِ إِلَهِي أَ تُنْزِلُ بَلْوَى هَذِهِ الرَّزِيَّةِ بِفِنَائِهِ إِلَهِي أَ تُلْبِسُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ ثِيَابَ هَذِهِ الْمُصِيبَةِ إِلَهِي أَ تُحِلُّ كُرْبَةَ هَذِهِ الْفَجِيعَةِ بِسَاحَتِهِمَا ثُمَّ كَانَ يَقُولُ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَيْنِي عَلَى الْكِبَرِ وَ اجْعَلْهُ وَارِثاً وَصِيّاً وَ اجْعَلْ مَحَلَّهُ مِنِّي مَحَلَّ الْحُسَيْنِ فَإِذَا رَزَقْتَنِيهِ فَافْتِنِّي بِحُبِّهِ ثُمَّ فَجِّعْنِي بِهِ كَمَا تُفَجِّعُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) حَبِيبَكَ بِوَلَدِهِ فَرَزَقَهُ اللَّهُ يَحْيَى وَ فَجَّعَهُ بِهِ وَ كَانَ حَمْلُ يَحْيَى سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ حَمْلُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) كَذَلِكَ وَ لَهُ قِصَّةٌ طَوِيلَةٌ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِي تَمْنَعُ الْقَوْمَ مِنِ اخْتِيَارِ إِمَامٍ لِأَنْفُسِهِمْ قَالَ مُصْلِحٍ أَوْ مُفْسِدٍ قُلْتُ مُصْلِحٍ قَالَ فَهَلْ يَجُوزُ أَنْ تَقَعَ خِيَرَتُهُمْ عَلَى الْمُفْسِدِ بَعْدَ أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مَا يَخْطُرُ بِبَالِ غَيْرِهِ مِنْ صَلَاحٍ أَوْ فَسَادٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهِيَ الْعِلَّةُ وَ أُورِدُهَا لَكَ بِبُرْهَانٍ يَنْقَادُ لَهُ عَقْلُكَ أَخْبِرْنِي عَنِ الرُّسُلِ الَّذِينَ اصْطَفَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِمُ الْكِتَابَ وَ أَيَّدَهُمْ بِالْوَحْيِ وَ الْعِصْمَةِ إِذْ هُمْ أَعْلَامُ الْأُمَمِ وَ أَهْدَى إِلَى الِاخْتِيَارِ مِنْهُمْ مِثْلُ مُوسَى وَ عِيسَى(علیهما السلام) هَلْ يَجُوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِمَا وَ كَمَالِ عِلْمِهِمَا إِذَا هَمَّا بِالاخْتِيَارِ أَنْ يَقَعَ خِيَرَتُهُمَا عَلَى الْمُنَافِقِ وَ هُمَا يَظُنَّانِ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ قُلْتُ لَا فَقَالَ هَذَا مُوسَى(علیه السلام) كَلِيمُ اللَّهِ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ وَ كَمَالِ عِلْمِهِ وَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِ اخْتَارَ مِنْ أَعْيَانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْكَرِهِ لِمِيقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِينَ رَجُلًا مِمَّنْ لَا يَشُكُّ فِي إِيمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ فَوَقَعَتْ خِيَرَتُهُ عَلَى الْمُنَافِقِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ اخْتارَمُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا... لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ»(1) فَلَمَّا وَجَدْنَا اخْتِيَارَ مَنْ قَدِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ لِلنُّبُوَّةِ وَاقِعاً عَلَى الْأَفْسَدِ دُونَ الْأَصْلَحِ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ الْأَصْلَحُ دُونَ الْأَفْسَدِ عَلِمْنَا أَنْ لَا اخْتِيَارَ إِلَّا لِمَنْ يَعْلَمُ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ وَ مَا تَكِنُّ الضَّمَائِرُ وَ تَتَصَرَّفُ عَلَيْهِ السَّرَائِرُ وَ أَنْ لَا خَطَرَ لِاخْتِيَارِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ بَعْدَ وُقُوعِ خِيَرَةِ الْأَنْبِيَاءِ عَلَى ذَوِي الْفَسَادِ لَمَّا أَرَادُوا أَهْلَ الصَّلَاحِ.

ثُمَّ قَالَ مَوْلَانَا يَا سَعْدُ وَ حِينَ ادَّعَى خَصْمُكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لما [مَا] أَخْرَجَ مَعَ نَفْسِهِ مُخْتَارَ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَى الْغَارِ إِلَّا عِلْماً مِنْهُ أَنَّ الْخِلَافَةَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّهُ هُوَ الْمُقَلَّدُ أُمُورَ التَّأْوِيلِ وَ الْمُلْقَى إِلَيْهِ أَزِمَّةُ الْأُمَّةِ وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ فِي لَمِّ الشَّعَثِ وَ سَدِّ الْخَلَلِ وَ إِقَامَةِ الْحُدُودِ وَ تَسْرِيبِ الْجُيُوشِ لِفَتْحِ بِلَادِ الْكُفْرِ فَكَمَا أَشْفَقَ عَلَى نُبُوَّتِهِ أَشْفَقَ عَلَى خِلَافَتِهِ إِذْ لَمْ يَكُنْ مِنْ حُكْمِ الِاسْتِتَارِ وَ التَّوَارِي أَنْ يَرُومَ الْهَارِبُ مِنَ الشَّرِّ مُسَاعَدَةً مِنْ غَيْرِهِ

ص: 389


1- .[1] سوره اعراف آیه 155.

إِلَى مَكَانٍ يَسْتَخْفِي فِيهِ وَ إِنَّمَا أَبَاتَ عَلِيّاً(علیه السلام) عَلَى فِرَاشِهِ لِمَا لَمْ يَكُنْ يَكْتَرِثُ لَهُ وَ لَمْ يَحْفِلْ بِهِ لِاسْتِثْقَالِهِ إِيَّاهُ وَ عِلْمِهِ أَنَّهُ إِنْ قُتِلَ لَمْ يَتَعَذَّرْ عَلَيْهِ نَصْبُ غَيْرِهِ مَكَانَهُ لِلْخُطُوبِ الَّتِي كَانَ يَصْلُحُ لَهَا فَهَلَّا نَقَضْتَ عَلَيْهِ دَعْوَاهُ بِقَوْلِكَ أَ لَيْسَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی

الله علیه و آله) الْخِلَافَةُ بَعْدِي ثَلَاثُونَ سَنَةً فَجَعَلَ هَذِهِ مَوْقُوفَةً عَلَى أَعْمَارِ الْأَرْبَعَةِ الَّذِينَ هُمُ الْخُلَفَاءُ الرَّاشِدُونَ فِي مَذْهَبِكُمْ فَكَانَ لَا يَجِدُ بُدّاً مِنْ قَوْلِهِ لَكَ بَلَى قُلْتَ فَكَيْفَ تَقُولُ حِينَئِذٍ أَ لَيْسَ كَمَا عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَّ الْخِلَافَةَ مِنْ بَعْدِهِ لِأَبِي بَكْرٍ عَلِمَ أَنَّهَا مِنْ بَعْدِ أَبِي بَكْرٍ لِعُمَرَ وَ مِنْ بَعْدِ عُمَرَ لِعُثْمَانَ وَ مِنْ بَعْدِ عُثْمَانَ لِعَلِيٍّ فَكَانَ أَيْضاً لَا يَجِدُ بُدّاً مِنْ قَوْلِهِ لَكَ نَعَمْ ثُمَّ كُنْتَ تَقُولُ لَهُ فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ يُخْرِجَهُمْ جَمِيعاً عَلَى التَّرْتِيبِ إِلَى الْغَارِ وَ يُشْفِقَ عَلَيْهِمْ كَمَا أَشْفَقَ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ لَا يَسْتَخِفَّ بِقَدْرِ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةِ بِتَرْكِهِ إِيَّاهُمْ وَ تَخْصِيصِهِ أَبَابَكْرٍ وَ إِخْرَاجِهِ مَعَ نَفْسِهِ دُونَهُمْ وَ لَمَّا قَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ الصِّدِّيقِ وَ الْفَارُوقِ أَسْلَمَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لِمَ لَمْ تَقُلْ لَهُ بَلْ أَسْلَمَا طَمَعاً وَ ذَلِكَ بِأَنَّهُمَا كَانَا يُجَالِسَانِ الْيَهُودَ وَ يَسْتَخْبِرَانِهِمْ عَمَّا كَانُوا يَجِدُونَ فِي التَّوْرَاةِ وَ فِي سَائِرِ الْكُتُبِ الْمُتَقَدِّمَةِ النَّاطِقَةِ بِالْمَلَاحِمِ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ مِنْ قِصَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ مِنْ عَوَاقِبِ أَمْرِهِ فَكَانَتِ الْيَهُودُ تَذْكُرُ أَنَّ مُحَمَّداً يُسَلَّطُ عَلَى الْعَرَبِ كَمَا كَانَ بُخْتَ نَصَّرُ سُلِّطَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنَ الظَّفَرِ بِالْعَرَبِ كَمَا ظَفِرَ بُخْتَ نَصَّرُ بِبَنِي إِسْرَائِيلَ غَيْرَ أَنَّهُ كَاذِبٌ فِي دَعْوَاهُ أَنَّهُ نَبِيٌّ فَأَتَيَا مُحَمَّداً فَسَاعَدَاهُ عَلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ بَايَعَاهُ طَمَعاً فِي أَنْ يَنَالَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِنْ جِهَتِهِ وَلَايَةَ بَلَدٍ إِذَا اسْتَقَامَتْ أُمُورُهُ وَ اسْتَتَبَّتْ أَحْوَالُهُ فَلَمَّا أَيِسَا مِنْ ذَلِكَ تَلَثَّمَا وَ صَعِدَا الْعَقَبَةَ مَعَ عِدَّةٍ مِنْ أَمْثَالِهِمَا مِنَ الْمُنَافِقِينَ عَلَى أَنْ يَقْتُلُوهُ فَدَفَعَ اللَّهُ تَعَالَى كَيْدَهُمْ وَ رَدَّهُمْ «بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنالُوا خَيْراً»(1) كَمَا أَتَى طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ عَلِيّاً(علیه السلام) فَبَايَعَاهُ وَ طَمَعَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَنْ يَنَالَ مِنْ جِهَتِهِ وَلَايَةَ بَلَدٍ فَلَمَّا أَيِسَا نَكَثَا بَيْعَتَهُ وَ خَرَجَا عَلَيْهِ فَصَرَعَ اللَّهُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مَصْرَعَ أَشْبَاهِهِمَا مِنَ النَّاكِثِينَ قَالَ سَعْدٌ ثُمَّ قَامَ مَوْلَانَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْهَادِی(علیهما السلام) لِلصَّلَاةِ مَعَ الْغُلَامِ فَانْصَرَفْتُ عَنْهُمَا وَ طَلَبْتُ أَثَرَ أَحْمَدَبْنِ إِسْحَاقَ فَاسْتَقْبَلَنِي بَاكِياً فَقُلْتُ مَا أَبْطَأَكَ وَ أَبْكَاكَ قَالَ قَدْ فَقَدْتُ الثَّوْبَ الَّذِي سَأَلَنِي مَوْلَايَ إِحْضَارَهُ قُلْتُ لَا عَلَيْكَ فَأَخْبِرْهُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ مُسْرِعاً وَ انْصَرَفَ مِنْ عِنْدِهِ مُتَبَسِّماً وَ هُوَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَقُلْتُ مَا الْخَبَرُ قَالَ وَجَدْتُ الثَّوْبَ مَبْسُوطاً تَحْتَ قَدَمَيْ مَوْلَانَا يُصَلِّي عَلَيْهِ قَالَ سَعْدٌ فَحَمِدْنَا اللَّهَ تَعَالَى عَلَى ذَلِكَ وَ جَعَلْنَا نَخْتَلِفُ بَعْدَ ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَى مَنْزِلِ مَوْلَانَا أَيَّاماً فَلَا نَرَى الْغُلَامَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ الْوَدَاعِ دَخَلْتُ أَنَا وَ أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ وَ كَهْلَانِ مِنْ أَهْلِ بَلَدِنَا وَ انْتَصَبَ أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ بَيْنَ يَدَيْهِ قَائِماً وَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ دَنَتِ الرِّحْلَةُ وَ اشْتَدَّ الْمِحْنَةُ فَنَحْنُ نَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى الْمُصْطَفَى(صلی الله علیه و آله) جَدِّكَ وَ عَلَى الْمُرْتَضَى(علیه السلام) أَبِيكَ وَ عَلَى سَيِّدَةِ النِّسَاءِ أُمِّكَ وَ عَلَى سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ عَمِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ مِنْ بَعْدِهِمَا آبَائِكَ وَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْكَ وَ عَلَى وُلْدِكَ وَ نَرْغَبُ إِلَى اللَّهِ أَنْ يُعْلِيَ كَعْبَكَ وَ يَكْبِتَ عَدُوَّكَ وَ لَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا آخِرَ عَهِدْنَا مِنْ لِقَائِكَ قَالَ فَلَمَّا قَالَ هَذِهِ الْكَلِمَاتِ اسْتَعْبَرَ مَوْلَانَا حَتَّى اسْتَهَلَّتْ دُمُوعُهُ وَ تَقَاطَرَتْ عَبَرَاتُهُ ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ إِسْحَاقَ لَا تُكَلِّفْ فِي دُعَائِكَ شَطَطاً فَإِنَّكَ مُلَاقِ اللَّهِ تَعَالَى فِي صَدْرِكَ هَذَا فَخَرَّ أَحْمَدُ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سَأَلْتُكَ بِاللَّهِ وَ بِحُرْمَةِ جَدِّكَ إِلَّا شَرَّفْتَنِي بِخِرْقَةٍ

ص: 390


1- . سوره احزاب آیه 25

أَجْعَلُهَا كَفَناً فَأَدْخَلَ مَوْلَانَا يَدَهُ تَحْتَ الْبِسَاطِ فَأَخْرَجَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ دِرْهَماً فَقَالَ خُذْهَا وَ لَا تُنْفِقْ عَلَى نَفْسِكَ غَيْرَهَا فَإِنَّكَ لَنْ تَعْدَمَ مَا سَأَلْتَ وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَنْ يَضِيعَ «أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا» (1) قَالَ سَعْدٌ فَلَمَّا انْصَرَفْنَا بَعْدَ مُنْصَرَفِنَا مِنْ حَضْرَةِ مَوْلَانَا مِنْ حُلْوَانَ عَلَى ثَلَاثَةِ فَرَاسِخَ حُمَّ أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ وَ ثَارَتْ بِهِ عِلَّةٌ صَعْبَةٌ أَيِسَ مِنْ حَيَاتِهِ فِيهَا فَلَمَّا وَرَدْنَا حُلْوَانَ وَ نَزَلْنَا فِي بَعْضِ الْخَانَاتِ دَعَا أَحْمَدُبْنُ إِسْحَاقَ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَلَدِهِ كَانَ قَاطِناً بِهَا ثُمَّ قَالَ تَفَرَّقُوا عَنِّي هَذِهِ اللَّيْلَةَ وَ اتْرُكُونِي وَحْدِي فَانْصَرَفْنَا عَنْهُ وَ رَجَعَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا إِلَى مَرْقَدِهِ قَالَ سَعْدٌ فَلَمَّا حَانَ أَنْ يَنْكَشِفَ اللَّيْلُ عَنِ الصُّبْحِ أَصَابَتْنِي فِكْرَةٌ فَفَتَحْتُ عَيْنِي فَإِذَا أَنَا بِكَافُورٍ الْخَادِمِ خَادِمِ مَوْلَانَا أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ هُوَ يَقُولُ أَحْسَنَ اللَّهُ بِالْخَيْرِ عَزَاكُمْ وَ جَبَرَ بِالْمَحْبُوبِ رَزِيَّتَكُمْ قَدْ فَرَغْنَا مِنْ غُسْلِ صَاحِبِكُمْ وَ مِنْ تَكْفِينِهِ فَقُومُوا لِدَفْنِهِ فَإِنَّهُ مِنْ أَكْرَمِكُمْ مَحَلًّا عِنْدَ سَيِّدِكُمْ ثُمَّ غَابَ عَنْ أَعْيُنِنَا فَاجْتَمَعْنَا عَلَى رَأْسِهِ بِالْبُكَاءِ وَ الْعَوِيلِ حَتَّى قَضَيْنَا حَقَّهُ وَ فَرَغْنَا مِنْ أَمْرِهِ رَحِمَهُ اللَّهُ.

سعدبن عبداللَّه قمى گويد: من مرد علاقمندى بودم به جمع آورى كتبى كه داراى غوامض و دقایق علوم بود و حريص بودم به درك كردن حقایق درست دانش و آزمند حفظ موارد اشتباه و نامفهوم آن بودم و بر آنچه از مشكلات و معضلات مسائل علمى دست مي يافتم به آسانى به كسى نمي گفتم و در عين حال نسبت به مذهب اماميه تعصب داشتم شخص ناراحتى بودم. از امن و سلامتى در پى نزاع و خصومت مي گريختم و دنبال كينه ورزى و بد گفتن و بد شنیدن مي گشتم و به آواز بلند فرقه هاى مخالف اماميه را نكوهش مى كردم و معايب پيشوايان آنها را برملا مي كردم و آبروى پيشروان آنها را مي بردم تا گرفتار يكناكس و بدجنسی شدم كه از همه ستيزه جوتر و در خصومت دنبال كن تر و در جدل زبردست تر و در پرسش و طرح سؤال مبرزتر بود و بر مذهب باطل خود پابرجاتر. يك روز كه من با او مناظره مي كردم گفت: اى سعيد براى تو و اصحاب رافضى تو شمشير برنده لازم است .زبان به طعن مهاجر و انصار مي گشایيد و ولايت و امامت آنها را از طرف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انكار مي كنيد، اين ابوبكر صديق است كه بر همه صحابه به شرف سابقه در ايمان برترى دارد تو نمي دانى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را با خود به غار نبرد مگر براى آن كه مي دانست خلافت بعد از او از آن اوست و او است كه امر تاويل به او سپرده است و زمام امت اسلامى به او واگذار شده و در جمع آورى تفرقه و جبران شكست ها به او اعتماد شده

ص: 391


1- . سوره کهف، آیه 30

است و در سد خلل و اقامه حدود و لشكركشى براى فتح كشورهاى مشركين به او تكيه گرديده است و چنانچه پيغمبر بر نبوت خود مي ترسيد بر خلافت خود هم مي ترسيد زيرا شخص گريزان كه خود را پنهان مى كند و از دست دشمن متواري است، معمولاً در مقام كمك و مساعدت از ديگرى بر نمي آيد و او را به مخفي گاه خود راه نمي دهد و چون ما مي دانيم كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) در اين هجرت قصد كناره گيرى و گريز داشت و وضعيت مقتضى كمك و مساعدت از احدى نبود مقصود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از اينكه ابوبكر را با خود در غار برد روشن مى شود و علتش همان است كه شرح داديم و همانا حضرت على(علیه السلام) را در فراش خود خوابانيد چون به او اعتنایى نداشت و با او همسفر نشد چون با او خوش نداشت و مي دانست كه اگر كشته شود مي تواند ديگرى را براى مشكلاتى كه در عهده او است به جاى او انتخاب كند، سعد گويد من در جوابش بيانات متعددى كردم و او هر يك را نقض كرد و مردود دانست سپس گفت اى سعد يك ايراد ديگرى مانند آن دارم كه بينى رافضيان را مهار مي زند آيا شما گمان نداريد كه صديق مبرى از آلودگى شك و فاروق حمايت كننده جامعه اسلام منافق بودند و بي دينى خود را پنهان مي كردند و به پيش آمد شب عقبه استدلال مي كنيد به من بگو صديق و فاروق از روى رغبت و دلخواه اسلام آوردند يا بهزور و اكراه؟ سعد گويد من حيله كردم كه اين سؤال را از خود بگردانم براى ترس از آنكه ملزم شوم چون اگر اعتراف مي كردم كه به دلخواه اسلام آوردند حجت مى آورد كه آغاز نفاق و پرورش آن در دل در زمينه قهر و غلبه بر انسانست و در صورتيست كه شخص دچار قدرت سختى باشد در پذيرش آنچه از دل معتقد آن نيست مانند گفتار خداى عز و جل (در سوره غافر آيه 84) چون عذاب ما را ديدند گفتند به خداى يگانه ايمان آورديم و به آن چه به آن ها شرك ورزيديم كافر شديم و ايمان آنان كه در موقع معاينه عذاب ما بود براى آن ها سودى نداشت و اگر مي گفتم به زور و اكراه ايمان آوردند به من طعن مي زد زيرا در موقع ايمان آنها پيغمبر شمشير كشيده اى نداشت كه قدرتى به آن ها بنمايد، سعد گويد: من با تزوير خود را از او كنار كشيدم ولى از خشم

ص: 392

روده هايم باد كرده بود و جگرم داشت پاره پاره مي شد من طومارى تهيه كرده بودم و در آن چهل و چند مسئله مشكل كه كسى جواب آنها را نمي داد ثبت كرده بودم تا آن ها را از بهترين همشهريانم احمدبن اسحق صاحب مولاى خود ابى محمد امام يازدهم(علیه السلام) بپرسم او به قصد سرمن راى براى شرفيابى حضور امام(علیه السلام) از قم بيرون رفته بود من هم دنبالش كوچ كردم و در يكى از منازل به او رسيدم چون باهم دست داديم گفت: رسيدنت به من خير است؟ گفتم: اولاً: مشتاق ديدار بودم. ثانياً: بر حسب عادت تقديم سؤالات. گفت: ما در اين مورد هم عقيده هستيم. من هم از شدت اشتياق ملاقات مولايم ابى محمد(علیه السلام) جگر سوخته هستم و مي خواهم مشكلاتى در تأويل و معضلاتى در تنزيل از حضرت او بپرسم. اين رفاقت بسيار ميمون است زيرا به وسيله آن به دريایى خواهى رسيد كه عجایبش تمام شدنى نيست و غرایبش فانى نمي شود و او امام ما است ما با هم وارد سر من راى شديم و به در خانه سيد خود رسيديم اجازه خواستيم اذن دخول براى ما صادر شد، بر شانه احمدبن اسحق يك انبانى بود كه آن را زير يك عباى طبرى پنهان كرده بود و در آن يك صد و شصت كيسه اشرفى و پول نقره بود و بر سر هر كيسه مهر صاحبش زده بود. سعد گويد: چون حضور مولاى خود ابى محمد(علیه السلام) رسيدم و پرتو رويش ما را فراگرفت بهچيزى جز ماه شب چهاردهم خود مانند نبود و بر زانوى راستش پسر بچه اى بود كه در خلقت و منظر به ستاره مشترى مناسب بود. يك خط فرقى بر سرش ميان دو گيسوان وجود داشت چون الفى ميان دو واو مي نمود جلو آن حضرت يك انارك طلایى بود كه نقش هاى بديعش در ميانه دانه هاى قيمتى كه بر آن سوار شده بود مي درخشيد كه يكى از رؤسای اهل بصره آن را تقديم حضرت كرده بود و در دستش قلمى بود كه چون مي خواست با آن بر صفحه سپيد بنگارد، آن پسر بچه انگشتانش را مي گرفت و مولاى ما آن انارك طلایى را جلوش مي چرخانيد و او را با آن سرگرم مي كرد تا او را از نوشتن مقصود خود باز ندارد. به آن حضرت سلام كرديم و جواب ملاطفت آميزى داد و اشاره كرد. نشستيم چون از نوشتن صفحه سپيدى كه در دست داشت فارغ شد. احمدبن اسحق انبانش را از زير عبايش بيرون

ص: 393

آورد و خدمت او نهاد. امام به آن پسر بچه نگاه كرد. فرمود: پسر جانم مهر را از هداياى شيعيان و دوستانت بردار. عرض كرد: اى مولايم روا است دست پاكى را به هداياى نجس و اموال ناپاكى كه حلال و حرامش درهم آميخته است دراز كنم؟ امام فرمود: يا ابن اسحق آنچه در ميان انبان است بيرون بريز تا حلال را از حرام جدا كند اول كيسه اى كه احمد از انبان در آورد آن پسر بچه گفت اين كيسه از آن فلان بن فلانست از فلان محله قم در آن شصت و دو اشرفى است چهل و پنج اشرفيش بهاى يك حجره است كه صاحبش آن را از پدر خود ارث برده و چهارده دينارش بهاى نه جامه است كه فروخته و سه دينارش وجه اجاره دكان ها است امام فرمود: پسر جان راست گفتى اكنون اين مرد را رهنمایى كن كه كدامش حرامست، گفت در ميان اينها وارسى كن از يك اشرفى كه سكه رى دارد و تاريخ فلان سال دارد و نقش نصف يك روى آن پاك شده و يك قطعه طلاى آملى كه به وزن چهار اشرفى است.

سبب حرمتش اين است كه صاحب اشرفي ها در فلان ماه از فلان سال يك من و يك چارك ريسمان به همسايه جولاى خود داده است و مدتى گذشته و آن ريسمان به دزدى رفته است و آن جولا به صاحبش گزارش دزدى را داده و صاحب ريسمان او را تكذيب كرده است و به عوض آنريسمان يك من و نيم ريسمان باريك تر از او دريافت كرده و از آن جامه اى بافته كه اين اشرفى و پاره آن بهاى آن است چون سر كيسه را باز كرد در ميان آن نوشته اى بود كه نام صاحب آن اشرفى ها و مقدار آن در آن بود و آن اشرفي ها با آن تكه اشرفى به همان نشانه بيرون آمد. سپس كيسه ديگرى در آورد و آن كودك فرمود: اين از فلان پسر فلان ساكن فلان محله قم است و در آن پنجاه اشرفى است كه دست زدن به آن براى ما روا نيست. گفت براى چه؟ گفت چون بهاى گندمى است كه صاحبش بر زارع خود در قسمت آن ستم كرده براى آن كه سهم خود را با كيل تمام برداشته و سهم زارع را با كيل ناتمام داده. مولاى ما فرمود: پسر جانم راست گفتى. رو به احمدبن اسحق كرد و فرمود: همه را به صاحبش برگردان و سفارش كن به مستحقان آن برساند و ما را در آن حاجتى نيست و جامه آن پيره زن را بياور، احمد گويد: آن جامه در جامه دانى بود كه من فراموشش كرده بودم. چون احمدبن اسحق برگشت تا آن جامه را بياورد مولايم ابومحمد(علیه السلام)

ص: 394

به من نظر كرد و فرمود براى چه آمدى؟ عرض كردم احمدبن اسحق مرا به ديدار مولاى خود تشويق كرد، فرمود آن مسائلى كه مي خواستى بپرسى چه شد؟ عرض كردم: آقا برحال خود مانده اند. فرمود آنها را از نور چشمم بپرس و اشاره به آن پسر بچه كرد و او فرمود: هر چه خواهى بپرس عرض كردم: اى آقا و آقازاده من 1- به ما از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت رسيده است كه طلاق زنان خود را به دست حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) واگذاشت و آن حضرت در روز جنگ جمل به عایشه فرمود: تو در محيط اسلام غبار ستيزه انگيختى و فتنه برپا كردى و فرزندان خود را از روى نادانى به پرتگاه نابودى كشاندى. اگر دست از من باز ندارى تو را طلاق مي دهم با آن كه زنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با وفات او از وى جدا و مطلقه شدند؟ فرمود: طلاق چيست؟ گفتم آزادى و رهایى در كار خود. فرمود اگر زنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به وفات او آزاد و رها شدند، چرا براى آنها روا نبود كه شوهر كنند؟ گفتم: چون خداى تبارك و تعالى شوهر را بر آنها حرام كرده بود. فرمود: چگونه با آن كه مرگ راه را براى آنها باز كرده بود؟ عرض كردم: پس به من خبرده اى مولاى من، از آن طلاقى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حكمش را به حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) واگذار كرد. فرمود: خداى تقدس اسمه شأن زنان پيغمبر را بزرگ كرد و آنها را به شرافت مادرى امت مخصوص كرد. رسولخدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: يا ابا الحسن(علیه السلام) اين شرافت تا وقتى براى آنها باقي است كه به طاعت خدا باشند. هر كدام خدا را نافرمانى كردند بعد از من و بر تو خروج كردند از ميان زن هاى من او را جدا كن و از رتبه شرافت مادرى امت ساقط كن.

2. به من خبردهید از معنى فاحشه مبينه كه چون زن در زمان عده مرتكب شود براى شوهرش رواست كه او را از خانه اش بيرون كند؟ فرمود: مقصود از فاحشه مبينه در اينجا سحق است نه زنا. زيرا چون زنى زنا كند و حد بر او اقامه شود كسى كه مي خواهد او را تزويج كند، براى اقامه حد بر او نبايد از او صرف نظر كند ولى اگر مساحقه كرد لازم است سنگسار شود و سنگسارى رسوایي است و هر كه را خدا دستور رجم داده، او را رسوا كرده و هر كسی را رسوا كرد از خود دور كرده و هر كسی را خدا از خود دور كرد نبايد كسى به او نزديك شود.

3. عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) به من خبر ده از دستورى كه خدا به پيغمبرش موسى داد كه «نعلين خود را بكن زيرا در وادى مقدسى هستى» چون فقهاى فريقين گمان كردند كه از

ص: 395

پوست مردار بوده؟ فرمود: هر كس چنين گفته افتراء به موسى(علیه السلام) بسته و او را در مقام نبوت خود نادان شمرده زيرا از دو حال بيرون نيست يا نماز موسى(علیه السلام) در آن روا بوده يا نبوده. اگر نمازش در آنها درست بوده كه جايز بوده است با آنها در آن بقعه برود زيرا اگر آن بقعه مقدس نبود كه واضح است و اگر هم مقدس بود و پاك ديگر از نماز مقدس تر و پاك تر نبود و اگر نمازش در آن درست نبوده لازم آيد كه حضرت موسى(علیه السلام) حلال و حرام را ندانسته باشد و آنچه را نماز در آن صحيح هست و صحيح نيست نفهميده باشد و اين كفر است. عرض كردم: پس بفرمایید تاويل آن چيست؟ فرمود حضرت موسى(علیه السلام) در وادى مقدس با پروردگار خود راز گفت. عرض كرد: پروردگارا من دوستى خالصانه تو را دارم و هر چه جز تو است از دلم شسته ام با آن كه خانواده خود را بسيار دوست مي داشت خداى تعالى به او فرمود: نعلين خود را درآور. يعنى اگر مي خواهى محبت محض براى من باشد و دلت از محبت ديگران بر كنار باشد محبت خانواده را از دل بيرون كن.4. يا ابن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) مرا از تاويل كهيعص خبر ده، فرمود اين حروف رمز اخبار غيبت است كه خدابنده اش زكريا را به آن مطلع ساخته و سپس براى محمد(صلی الله علیه و آله) نقل كرده و شرحش اينست كه زكريا(علیه السلام) از پروردگار خود خواست كه به او اسماء خمسه طيبه را بياموزد، جبرئيل فرود شد، آنها را به وى آموخت زكريا(علیه السلام) چون محمد و على و فاطمه و حسن(علیهم السلام) را ياد مي كرد همش برطرف مي شد و گرفتاريش زائل می گرديد و چون حسين(علیه السلام) را ياد مي كرد گريه گلويش را مي گرفت و مبهوت مي گرديد يك روز عرض كرد معبود من مرا چه مى شود كه چون چهار نفر از خمسه طيبه را ياد مي كنم به ياد آنان از غم هاى خود آرام مي شوم و چون امام حسين(علیه السلام) را ياد مي كنم چشمم اشك مي ريزد و ناله ام بلند مى شود خداى تبارك و تعالى او را از قصه امام حسين(علیه السلام) خبر داد و فرمود «كهيعص» كاف نام كربلا است و يا هلاك عترت است و یا يزيد عليه اللعنه است كه او ظالم بر امام حسين(علیه السلام) است عين عطش امام حسين(علیه السلام) است و ص صبر او است، چون زكريا(علیه السلام) اين مطلب را شنيد نالان و غمگين گرديد و تا سه روز از مسجد خود بيرون نيامد و به مردم اجازه نداد در آنجا نزد او بروند و گريه و ناله سرداد و به اين عبارات نوحه خوانى مي كرد معبودا من دل سوخته ام براى بهترین خلق تو

ص: 396

به واسطه فرزندش، آيا بلاى اين مصيبت در آستانش فرود مى آيد معبودا آيا جامه اين مصيبت را به تن حضرت على و حضرت فاطمه(علیهما السلام) خواهى پوشاند؟ معبودا آيا گرفتارى اين فاجعه در محيط زندگانى آنها وارد مى شود؟ سپس عرض كرد معبودا به من فرزندى عطا كن كه در پيرى چشمم به او روشن شود و او را وارث و وصى من قرار ده و مقام او را نسبت به من چون مقام امام حسين(علیه السلام) قرار بده و چون او را به من دادى مرا فريفته دوستى او كن و به غم شهادت او گرفتار كن چنانچه حبيبت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) را به غم فرزندش گرفتار مي كنى. خدا يحيى(علیه السلام) را به او داد و او را به غم شهادت وى گرفتار كرد. دوره حمل يحيى(علیه السلام) شش ماه بود و ايام حمل امام حسين(علیه السلام) هم شش ماه بود و براى او داستان طولاني است.5. عرض كردم به من خبر ده اى مولاى من از علت اين كه مردم از اختيار امام براى خود ممنوع شدند؟ فرمود: پيشواى مصلح را بتوانند انتخاب كنند يا مفسد را؟ عرض كردم: مصلح را، فرمود ممكن است اشتباه كنند و به جاى مصلح مفسد را انتخاب كنند؛ چون كسى از درون ديگرى باخبر نيست كه صلاح طلب است يا فسادجو. فرمود علت همين است و من براى تو برهانى مى آورم كه عقلت آن را بپذيرد، به من بگو رسولانى كه خدا آنها را فرستاده است و كتاب به آنها نازل كرده و به وحى و عصمت آنها تاييد كرده و پيشوايان امم باشند به حسن انتخاب راهبرترند مانند موسى و عيسى(علیهما السلام) آيا ممكن است كه با وفور عقل و كمال علم در موقع انتخاب شخص منافقى را اختيار كنند به گمان اينكه مؤمن و معتقد است؟ گفتم: نه. فرمود: اين موسى كليم اللّه(علیه السلام) است كه با وفور عقل و كمال علم و نزول وحى بر او از اعيان قوم و وجوه لشكر خود براى ميقات پروردگار خويش هفتاد نفر را انتخاب كرد و در ايمان و اخلاص آنها شكى و ترديدى نداشت و انتخاب او به يك دسته منافق اصابت كرد. خداى عز و جل (در سوره اعراف آيه 155) فرمايد«موسى از قوم خود هفتاد مرد براى ميقات ما انتخاب كرد... ما به تو ايمان نياوريم تا خدا را آشكار ببينيم و صاعقه به واسطه ظلمشان آنها را گرفت» چون ملاحظه كنيم كه انتخاب برگزيده خدا به افسد اصابت مي كند نه اصلح با اين كه گمان مي برد او اصلح است نه افسد، دانستيم انتخاب امام مخصوص كسى است كه مي داند ما في الصدور و آنچه در درون مردم نهان است و باطن مردم بر او آشكار است و مي دانيم كه اختيار مهاجر و

ص: 397

انصار هيچ ارزشى ندارد در صورتى كه انتساب پيغمبران(علیهم السلام) بر اهل فساد اصابت مي كند با آنكه مقصودشان انتخاب صالح بوده است. سپس مولايم فرمود: اى سعد طرف تو مدعى شده است علت آن كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مختار اين امت را با خود به غار برده اين است كه پس از وى خلافت از آن بوده است و بايد در تاويل از او پيروى شود و زمام امر امت در دست او باشد و او در ايجاد اتحاد و سد خلل و اقامه حدود و بعث قشون و فتح ممالك مورد اعتماد باشد و چون پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بر نبوت خود ترسيد بر خلافت خود هم ترسيد او را با خود برد و گرنه شخص متوارى كه قصد گريز از آسيب دارد نبايد از ديگرى كمك خواهد و او را به مخفى گاه خود برد و همانا حضرتعلى(علیه السلام) را به جاى خود در بستر خود خوابانيد چون به او اعتنایى نداشت و او را با خود نبرد چون وجود او را گران مى شمرد و مي دانست كه اگر كشته شود براى كارهایى كه در عهده او است به آسانى مي تواند ديگرى را به جاى او بگمارد. چرا در جوابش نگفتى مگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نفرموده است بعد از من سى سال دوران خلافت است و اين سى سال مدت عمر چهار خليفه راشدين است به عقيده شما و چاره نداشت جز آن كه تصديق كند پس مي گفتى چنانچه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مي دانست كه خلافت پس از او از آن ابی بكر است آيا مي دانست كه پس از ابى بكر از آن عمر است و بعد از آن عثمانست و بعد از عثمان از آن حضرت على(علیه السلام) است به ناچار مي گفت آرى چون اين مطلب تصديق مي كرد مي گفتى پس بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) لازم بود كه همه اين چهار نفر را به ترتيب به غار برد و بر آن سه نفر ديگر هم بترسد چنان كه بر ابوبكر ترسيد و قدر اين سه را خوار نكند به واسطه واگذاشتن آنها و امتياز ابوبكر ببردن او با خود اين كه گفت بگو بدانم صديق و فاروق به دلخواه اسلام آوردند يا به اكراه چرا نگفتى از روى طمع اسلام آوردند زيرا آنها با يهود نشست و برخاست داشتند و با آنها از تورات و ساير كتب گذشته كه پيشگویى از ظهور پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و عواقب كار او را متعرض بوده اند خبر گرفته بودند كه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) بر عرب مسلط شود چنانچه بخت نصر بر بنى اسرائيل مسلط شد و به ناچار محمد(صلی الله علیه و آله) بر عرب پيروز شود چنانچه بخت نصر بر بنى اسرائيل پيروز شد و مقصودشان اين بود كه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) جنبه سلطنت دارد و در دعواى نبوت خود كاذب است اين دو آمدند حضور حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و با او در اداى كلمه اشهد ان

ص: 398

لا اله الا اللَّه همراهى كردند و با او بيعت كردند به طمع آن كه چون كار او استقرار يافت و به مقامى رسيد هر كدام حاكم شهرستانی شوند و چون بعد از تسلط پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از رسيدن به اين مقصد نااميد شدند نقاب بر چهره افكندند با عده ای از همگنان منافق خود بالاى گردنه معروف رفتند تا پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را بكشند و خداى عز و جل كينه آنها را دفع كرد و خشمگين برگشتند و به خيرى نرسيدند چنانچه طلحه و زبير هم آمدند خدمت حضرت على(علیه السلام) و با او به طمع آنكههر كدام والى شهرستانى شوند بيعت كردند و چون نااميد شدند بيعت او را شكستند و بر او شوريدند و خدا هر كدام را به سرنوشت بيعت شكنان ديگر به خاك افكند.

سعد گويد: سپس مولايم حضرت حسن بن على(علیه السلام) با آن پسرك براى نماز برخاستند و من از خدمت آنها برگشتم و در جستجوى احمدبن اسحق برآمدم گريه كنان پيشواز من آمد گفتم چه تو را تاخير انداخت و چرا گريه مي كنى؟ گفت من جامه اى را كه مولايم دستور احضارش را داد گم كرده ام. عرض كردم: باكى بر تو نيست به آن حضرت اطلاع بده، شتابانه خدمت آن حضرت رفت خنده كنان برگشت و صلوات بر محمد و آلش مى فرستاد. گفتم: خبر چيست؟ گفت: من آن جامه را زير پاى مولايم ديدم كه پهن بود و بر آن نماز مي خواند، سعد گويد خدا را بر اين پيش آمد حمد گفتيم و پس از آن روز تا چند روز به منزل مولاى خود رفت و آمد كرديم و آن پسر را نزد او نديديم و چون به قصد وداع من و احمدبن اسحق و دو مرد كامل ديگر از همشهريان خود خدمت او رفتيم احمدبن اسحق خدمتش ايستاد عرض كرد: يا ابن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) كوچ نزديك است و غم و اندوه سخت ما از خدا خواستاريم كه بر جدت مصطفى(صلی الله علیه و آله) و پدرت مرتضى و بر سيده زنان مادرت و بر دو سيده جوانان اهل بهشت عمويت و پدرت و بر ائمه طاهرين پدرانت(علیهم السلام) رحمت فرستد و ما براى تو و فرزندت طلب رحمت كنيم و از خداوند خواستاريم كه تو را برترى دهد و دشمنت را سركوب كند و اين ملاقات را آخرين ملاقات ما با شما قرار ندهد و چون اين سخنان را ادا كرد. مولاى ما اشك در ديده گردانيد تا آن كه اشكش بر گونه مباركش جارى شد و بر زمين چكيد و فرمود: اى پسر اسحاق بيش در دعاى خود باطل مخواه زيرا تو در همين سفر خدا را ملاقات خواهى كرد. احمد از اين خبر افتاد و بيهوش گرديد و چون بهوش آمد عرض كرد: تو را به خدا و حرمت جدت قسم مي دهم كه يك پارچه به من لطف كنى تا در آن كفن شوم. مولا(علیه السلام)

ص: 399

دست زير مسند كرد و سيزده درهم بيرون آورد و به او داد و فرمود جز اين را هزينه مكن كه تو از آنچه خواستى تجاوز نكنى و به درستى كه خداى تبارك و تعالى اجر نيكوكاران را ضايع نكند. سعد گويد: در بازگشت از خدمت مولاى خود سه فرسخ به شهر حلوان احمدبن اسحق تب كرد و چون وارد حلوان شديم و در يكى از كاروانسراهاى آن فرود آمديم احمدبن اسحق يكى از همشهريان خود را كه در آنجامتوطن بود خواست. سپس فرمود: امشب از نزد من بيرون رويد و مرا تنها بگذاريد ما از نزد او برگشتيم و هر كدام به آسايشگاه خود رفتيم سعد گويد نزديك صبح كه شد فكرى به سر من افتاد و چون چشم گشودم كافور، خادمِ مولاى خود ابی محمد(علیهما السلام) را ديدم كه مي گفت: أَحْسَنَ اللَّهُ بِالْخَيْرِ عَزَاكُمْ وَ جَبَرَ بِالْمَحْبُوبِ رَزِيَّتَكُمْ. ما از غسل و كفن رفيق شما فارغ شديم. براى دفن برخيزيد زيرا او مقامش نزد آقاى شما از همه شما گرامى تر است سپس از چشم ما غايب شد و ما با گريه و ناله بر بالين او حاضر شديم و حق او را ادا كرديم و از كارش فارغ شديم.

ص: 400

229. طوایف و احزاب از میان مردم به جان هم می افتند پس وای بر کافری که در آن

229. طوایف و احزاب از میان مردم به جان هم می افتند پس وای بر کافری که در آن روز عظیم و بزرگ در آن جنگ شرکت می کنند.

سوره مریم آیه 37

فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظيمٍ

1. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 64 آمده است:

عن جابر الجعفي عن أبي جعفر(علیه السلام) يقول الزم الأرض لا تحركن يدك و لا رجلك أبدا حتى ترى علامات أذكرها لك في سنة و ترى مناديا ينادي بدمشق و خسف بقرية من قراها و يسقط طائفة من مسجدها، فإذا رأيت الترك جازوها فأقبلت الترك حتى نزلت الجزيرة و أقبلت الروم حتى نزلت الرملة و هي سنة اختلاف في كل أرض من أرض العرب و إن أهل الشام يختلفون عند ذلك على ثلاث رايات الأصهب و الأبقع و السفياني مع بني ذنب الحمار مضر و مع السفياني أخواله من كلب فيظهر السفياني و من معه على بني ذنب الحمار حتى يقتلوا قتلا، لم يقتله شي ء قط و يحضر رجل بدمشق فيقتل هو و من معه قتلا لم يقتله شي ء قط و هو من بني ذنب الحمار و هي الآية التي يقول الله تبارك و تعالى «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ»

عياشى به سند خود از جابر جعفى، از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: خانه نشين باش و ابداً دست و پايى مكن تا نشانه هايى را که در يك سال ببينى برايت ياد كنم؛ بانگ زننده اى را بنگرى كه در دمشق ندا كند و فرو رفتنى در يكى از آبادى هاى آن، و قسمتى از مسجد آن فرو خواهد ريخت، پس هرگاه ديدى ترك ها از آن گذشتند و پيشروى كردند تا اين كه در جزيره فرود آمدند و روميان پيش آمدند تا اينكه در رمله فرود آيند، و آن سالى است كه در هر يك از سرزمين هاى عرب اختلافخواهد بود و به راستى كه اهل شام در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف كنند؛ اصهب، ابقع و سفيانى با

ص: 401

بنى ذنب الحمار از قبيله مصر اختلاف مى نمايد، همراهان سفيانى دایى هايش از قبيله كلب خواهند بود، پس سفيانى و هم دستانش بر بنى ذنب الحمار پيروز خواهند شد و چنان كشته شوند كه هيچ كشته به مانند آن نبوده است. مردى كه از بنى ذنب الحمار است به دمشق مى آيد. پس او و همراهانش به طورى كشته شوند كه كسى را آن طور نكشته باشند، و اين است [معنى] آيه اى كه خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد «حزب ها در ميان خود اختلاف كنند، پس واى بر كافران از ديدن روزى بزرگ».

2. در غیبت نعمانی باب 14 صفحه 251 حدیث 8 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَيْمُونٍ عَنْ مَعْمَرِبْنِ يَحْيَى عَنْ دَاوُدَ الدِّجَاجِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) قَالَ: سُئِلَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ» فَقَالَ انْتَظِرُوا الْفَرَجَ مِنْ ثَلَاثٍ فَقِيلَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مَا هُنَّ فَقَالَ اخْتِلَافُ أَهْلِ الشَّامِ بَيْنَهُمْ وَ الرَّايَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ وَ الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقِيلَ وَ مَا الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ: أَوَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْآنِ « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»(1) هِيَ آيَةٌ تُخْرِجُ الْفَتَاة مِنْ خِدْرِهَا وَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْيَقْظَانَ.

داود دجاجىّ از حضرت امام باقر(علیه السلام) كه فرمود: از حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) معناى آيه شريفه «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ» رسيده شد فرمود: از سه چيز به انتظار فرج باشيد. عرض شد: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام) آن سه چيز كدامند؟ فرمود: اختلاف داخلى كه ميان شاميان افتد و پرچم هاى سياه از خراسان و وحشتى در ماه رمضان، عرض شد وحشت در ماه رمضان چيست؟ فرمود: مگر نشنيده ايد فرمايش خداى تعالى را در قرآن «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» آن همان نشانه اى است كه دوشيزگان را از پس پرده هاشان بيرون مي كشد و خفتگان را بيدار و بيدار را به وحشت اندازد.

سفیانی و پیروانش خروج کرده و هدفی به جز آزار و اذیت و کشتن ذریه ی و فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و شیعیان آن ها را ندارند. به خدا سوگند او یک لشگر به سوی کوفه (وعراق) می فرستد و عده ای از شیعیان آنجا را به قتل می رساند و عده ای دیگر را به دار می آویزد. سپس لشگری از

ص: 402


1- . سوره شعراء، آیه 4.

سوی خراسان می آیند و در ساحل رود دجله فرود می آیند. مرد ضعیفی از شیعیان و محبین اهل بیت(علیهم السلام) با طرفداران و یارانش (برای مقابله با سفیانی) به بیرون کوفه می روند و مغلوب می گردد. سپس سفیانی لشگر دیگری را به مدینه می فرستد و مردی در آنجا کشته می شود. سپس مهدی و منصور از آنجا فرار می کنند. سپس سفیانی بزرگ و کوچک و ذریه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) را گرفته و تمامی آنان را زندانی می کند. سپس او لشگری را برای پیدا کردن مهدی و منصور می فرستد. حضرت مهدی(علیه السلام) چون موسی بن عمران(علیه السلام) (که هراسان از مصر خارج گردید) هراسان و نگران از مدینه بیرون می رود تا این که وارد مکه شود و لشگری که به دنبال وی آمده اند به دنبال او حرکت می کنند. (تا بین مکه و مدینه) و در سرزمین بیداء همه در زمین فرومی روند و هلاک می شوند. فقط یک نفر باقی می ماند که خبر آن را گزارش دهد.

حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام (در مسجدالحرام) می ایستند و نماز می خوانند و پس از ادای نماز در حالی که وزیرش با اوست چنین سخنرانی می کند: ای مردم من از خداوند می خواهم که مرا بر آن هایی که بر آل محمد(صلی الله علیه و آله) ظلم کرده اند و حق ما را گرفته اند نصرت و یاری بخشم. هرکسی که درباره ی خداوند متعال با ما گفتگو و احتجاجی دارد (با ما بگوید که) ما از هرکس دیگری به خدا نزدیک تر هستیم ای مردم هرکسی درباره ی آدم(علیه السلام) با ما گفتگویی دارد بگوید. ما از هرکس دیگر به آدم(علیه السلام) نزدیک تریم. هر کس درباره ی نوح(علیه السلام) می خواهد با ما احتجاج کند بگوید ما از هرکس دیگر به نوح(علیه السلام) نزدیک تر هستیم هرکس درباره ی ابراهیم(علیه السلام) صحبتی دارد، گفتگو نماید که ما از هر کس دیگر به ابراهیم(علیه السلام) نزدیک تریم. هرکس می خواهد درباره ی حضرت عیسی(علیه السلام) سخنی دارد، با ما احتجاج کند. هر کس درباره حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) گفتگویی دارد با ما بگوید که ما از هرکس دیگر به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) نزدیک تر هستیم و هرکس می خواهد درباره ی پیامبران دیگر(علیهم السلام) محاجه و گفتگو کند با ما گفتگو و بحث نماید که ما از هر کس دیگر به پیامبران(علیهم السلام) نزدیک تر هستیم و هرکس می خواهد درباره ی کتاب خداوند (قرآن) مطلبی بگوید با ما گفتگو نماید. ما از هرکس دیگر به کتاب خداوند نزدیک تر و سزاوارتر می باشیم. ما و هر مسلمان دیگری امروز گواهی می دهیم که بر ما (خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) ستم کرده اند. ظالمان، ما را آواره کردند و از خانه و دیار بیرون راندند. اموال ما را چپاول و ضبط کردند. ما را از خانواده های خودمان

ص: 403

جداکردند ما را از همه چیز محروم و مقهور کردند. ای مردم، توجه کنید ما اکنون از خداوند و از هر مسلمانی کمک و یاری می طلبیم. سپس حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند 313 مرد که در بین ایشان نیز پنجاه زن هستند همانند قطعات ابر در فصل پاییز و در غیر موسم حج در مکه گرد می آیند همچنان که خداوند می فرمایند «شما هر کجا باشید خداوند همگی شما را گرد خواهد آورد و خداوند بر هر چیز توانا می باشد.» پس در این هنگام مردی از خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گوید: از این شهر بیرون برو که شهر مکه مردمی ظالم و ستمگر دارد.

سپس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حالی که عهد و علم و بیرق و پرچم و سلاح و وزارت رسول خدا، حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) با اوست. به همراه 313 نفر خروج می نماید و در بین رکن و مقام (حضرت ابراهیم(علیه السلام) با آن حضرت بیعت می کنند. سپس منادی در شهر مکه آن حضرت را از آسمان با نام صدا می زند و مردم صدای او را می شنوند (و از ظهور ایشان) مطلع می گردند و نام آن حضرت را می شنوند که هم نام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.

پس اگر (شناخت و نام) او برای شما مشکل می باشد، عهد و پرچم و سلاح پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) با اوست که این خود گواه است که آن شخص حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. دارای دلی پاک می باشد و از فرزندان امام حسین(علیه السلام) است. آن ها دیگر اشتباه و اشکال نخواهند داشت. اگر بازهم مردم اشتباه کردند، آن صدای آسمانی که او را با نام و ظاهر شدنش صدا می زند دیگر اشتباهی نخواهند کرد.

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمودند: ای جابر مبادا که به تعدادی اندک از سادات که ادعای مهدویت می کنند اعتنا کنی و روی نشان دهی زیرا عَلَم و بیرق آل محمد و علی(علیهم

السلام) جدای از دیگران است. پس خودداری کن و مواظب باش که این افراد دروغگو و مدعی کاذب پیرویننمایی تا هنگامی که مردی از فرزندان امام حسین(علیهم السلام) را ببینی که عهد پیامبر(صلی الله علیه و آله) و عَلَم و سلاح آن حضرت(صلی الله علیه و آله) با اوست.

زیرا عهدنامه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی بن حسین(علیهما السلام) رسید. بعد از او به حضرت محمدبن علی(علیهما السلام) (الباقر که خود حضرت باشند) رسیده است. بعد هم خداوند هرچه بخواهد انجام می دهد. بنا براین همیشه با این افراد باش و از آنان خود را جدا ندان. پس هنگامی که مردی از آل محمد(صلی الله علیه و آله) که عَلَم و بیرق پیامبر(صلی الله علیه و آله) با اوست و همراهان او 313 نفر هستند، قیام و خروج کرد و

ص: 404

به سوی مدینه حرکت کرد (و از مدینه به سوی مکه حرکت کرد) و به بیابان بیداء رسید و گفت: اینجا جایگاه کسانی است که زمین آن ها را فروخواهد برد. همان طور که خداوند می فرماید در سوره نحل آیات 45 و 46 «آیا مکاران و حیله گران زشتکار که کارهای خلاف انجام داده اند خود را در امان می دانند که خداوند آن ها را در زمین فرو ببرد با عذابی که بر آن ها وارد شود که آن ها هیچ وقت انتظار آن را نمی کشیدند یا در هنگامی که رفت و آمد می کنند عذاب شوند و ناتوان از فرار باشند.» هنگامی که وارد مدینه گردد، محمدبن شجری را مانند یوسف (پیامبر) (علیه السلام)که در زندان بود آزاد خواهند کرد. سپس به کوفه می آید و مدتی طولانی را که خداوند اراده نماید در آنجا توقف می نماید و بر کوفه غلبه می نماید پس از آن با همراه خودش به عذراء(1) می رود و در آنجا عده ی زیادی به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پیوندند و سفیانی در آن هنگام در رمله است و با لشگریان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخورد می کند و آن روز روز تبدیل و تحول است که جمعی از لشگریان سفیانی به اصحاب و شیعیان آل محمد(صلی الله علیه و آله) ملحق می شوند و جمعی از کسانی که همراه آل محمد(صلی الله علیه و آله) بوده اند به سفیانی می پیوندند و از پیروان سفیانی می شوند. در این هنگام هر کس به صف واقعی خودش می پیوندد چنان روزی روز تبدیل و تحول است. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: در آن روز سفیانی با تمام پیروانش کشته می شوند به طوری که حتی یک نفر هم باقی نمی ماند که خبر و گزارش آن ها را بیان کند. بدبخت وبیچاره کسی است که در آن روز قبیله ی کلب از غنیمت بی نصیب بماند. آن گاه حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سمت کوفه حرکت کند که آنجا جایگاه (و پایتخت) حکومتی ایشان است.

پس از آن آن حضرت هر مسلمانی را که به بردگی فروخته باشند، می خرد و آزاد می کند هرجا قرض داری باشد قرض او را می پردازد و هر کس مظلمه یا حق الناس به گردنش باشد آن را ادا می کند. اگر یک نفر از ایشان کشته شود دیه مسلم او را به ولی دم می پردازد. همچنین اگر فردی کشته شود و قرض داشته باشد قرض او را ادا می نماید و به خانواده اش کمک های لازم را می کند تا جایی که زمین را پر از عدل و داد می شود چنان که پر از ظلم و جور و دشمنی ها شده باشد.

ص: 405


1- . در معجم البلدان مجلد 4 صفحه 191 آمده است عذراء قریه ای است نزدیکی دمشق که مرقد شهید حجربن عدی در آنجاست.

حضرت و خانواده شان در رحبه سکونت می نمایند که رحبه قبلاً محل سکونت حضرت نوح(علیه السلام) بوده است و سرزمین پاک بوده است و ذریه ی آل محمد(صلی الله علیه و آله) در محلی سکونت نمی کنند و به شهادت نمی رسند مگر در زمین هایی که پاک و پاکیزه بوده باشد زیرا که ایشان جانشینان پاک سرشت پیامبران(علیهم السلام) خواهند بود.

ص: 406

230. غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه غیبت حضرت ابراهیم(علیه السلام) است

اشاره

سوره مریم آیات 49 و 50

فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا(49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا(50)

(هنگامی که ابراهیم) از آن گروه (کافر) و آنچه که غیر خداوند می پرستیدند کناره گیری کرد، ما به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و آن ها را پیامبرانی بزرگ قرار دادیم و بخشیدیم از رحمت خود به آنان و برای آن ها لسان صادق علی قرار دادیم.

1. در کمال الدین مجلد 1 صفحه 138 و 139 حدیث 7، کافی مجلد 8 صفحه 558 و ترجمه کما الدین مجلد 1 صفحه 239 باب 5 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: كَانَ أَبُوإِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) مُنَجِّماً لِنُمْرُودَبْنِ كَنْعَانَ وَ كَانَ نُمْرُودُ لَا يَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْيِهِ فَنَظَرَ فِي النُّجُومِ لَيْلَةً مِنَ اللَّيَالِي فَأَصْبَحَ فَقَالَ لَقَدْ رَأَيْتُ فِي لَيْلَتِي هَذِهِ عَجَباً فَقَالَ لَهُ نُمْرُودُ وَ مَا هُوَ فَقَالَ رَأَيْتُ مَوْلُوداً يُولَدُ فِي أَرْضِنَا هَذِهِ فَيَكُونُ هَلَاكُنَا عَلَى يَدَيْهِ وَ لَا يَلْبَثُ إِلَّا قَلِيلًا حَتَّى يُحْمَلَ بِهِ فَعَجِبَ مِنْ ذَلِكَ نُمْرُودُ وَ قَالَ لَهُ هَلْ حَمَلَتْ بِهِ النِّسَاءُ فَقَالَ لَا وَ كَانَ فِيمَا أُوتِيَ بِهِ مِنَ الْعِلْمِ أَنَّهُ سَيُحْرَقُ بِالنَّارِ وَ لَمْ يَكُنْ أُوتِيَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَيُنْجِيهِ قَالَ فَحَجَبَ النِّسَاءَ عَنِ الرِّجَالِ فَلَمْ يَتْرُكْ امْرَأَةً إِلَّا جُعِلَتْ بِالْمَدِينَةِ حَتَّى لَا يَخْلُصَ إِلَيْهِنَّ الرِّجَالُ قَالَ وَ وَقَعَ أَبُو إِبْرَاهِيمَ عَلَى امْرَأَتِهِ فَحَمَلَتْ بِهِ وَ ظَنَّ أَنَّهُ صَاحِبُهُ فَأَرْسَلَ إِلَى نِسَاءٍ مِنَ الْقَوَابِلِ لَا يَكُونُ فِي الْبَطْنِ شَيْ ءٌ إِلَّا عَلِمْنَ بِهِ فَنَظَرْنَ إِلَى أُمِّ إِبْرَاهِيمَ فَأَلْزَمَ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ مَا فِي الرَّحِمِ الظَّهْرَ فَقُلْنَ مَا نَرَى شَيْئاً فِي بَطْنِهَا فَلَمَّا وَضَعَتْ أُمُّ إِبْرَاهِيمَ بِهِ أَرَادَ أَبُوهُ أَنْ يَذْهَبَ بِهِ إِلَى نُمْرُودَ فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ لَا تَذْهَبْ بِابْنِكَ إِلَى نُمْرُودَ فَيَقْتُلَهُ دَعْنِي أَذْهَبْ بِهِ إِلَى بَعْضِ الْغِيرَانِ أَجْعَلْهُ فِيهِ حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيْهِ أَجَلُهُ وَ لَا تَكُونَ أَنْتَ تَقْتُلُ ابْنَكَ فَقَالَ لَهَا فَاذْهَبِي بِهِ فَذَهَبَتْ بِهِ إِلَى غَارٍ ثُمَّ أَرْضَعَتْهُ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى بَابِ الْغَارِ صَخْرَةً ثُمَّ انْصَرَفَتْ عَنْهُ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رِزْقَهُ فِي إِبْهَامِهِ فَجَعَلَ يَمُصُّهَافَيَشْرَبُ لَبَناً وَ جَعَلَ يَشِبُّ فِي الْيَوْمِ كَمَا يَشِبُّ غَيْرُهُ فِي الْجُمْعَةِ وَ يَشِبُّ فِي الْجُمْعَةِ كَمَا يَشِبُّ غَيْرُهُ فِي الشَّهْرِ وَ يَشِبُّ فِي الشَّهْرِ كَمَا يَشِبُّ

ص: 407

غَيْرُهُ فِي السَّنَةِ فَمَكَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَمْكُثَ ثُمَّ إِنَّ أُمَّهُ قَالَتْ لِأَبِيهِ لَوْ أَذِنْتَ لِي حَتَّى أَذْهَبَ إِلَى ذَلِكَ الصَّبِيِّ فَأَرَاهُ فَعَلْتُ قَالَ فَافْعَلِي فَأَتَتِ الْغَارَ فَإِذَا هِيَ بِإِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) وَ إِذَا عَيْنَاهُ تَزْهَرَانِ كَأَنَّهُمَا سِرَاجَانِ فَأَخَذَتْهُ وَ ضَمَّتْهُ إِلَى صَدْرِهَا وَ أَرْضَعَتْهُ ثُمَّ انْصَرَفَتْ عَنْهُ فَسَأَلَهَا أَبُوهُ عَنِ الصَّبِيِّ فَقَالَتْ لَهُ قَدْ وَارَيْتُهُ فِي التُّرَابِ فَمَكَثَتْ تَعْتَلُّ وَ تَخْرُجُ فِي الْحَاجَةِ وَ تَذْهَبُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) فَتَضُمُّهُ إِلَيْهَا وَ تُرْضِعُهُ ثُمَّ تَنْصَرِفُ فَلَمَّا تَحَرَّكَ أَتَتْهُ أُمُّهُ كَمَا كَانَتْ تَأْتِيهِ وَ صَنَعَتْ كَمَا كَانَتْ تَصْنَعُ فَلَمَّا أَرَادَتِ الِانْصِرَافَ أَخَذَ بِثَوْبِهَا فَقَالَتْ لَهُ مَا لَكَ فَقَالَ لَهَا اذْهَبِي بِي مَعَكِ فَقَالَتْ لَهُ حَتَّى أَسْتَأْمِرَ أَبَاكَ فَلَمْ يَزَلْ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) فِي الْغَيْبَةِ مَخْفِيّاً لِشَخْصِهِ كَاتِماً لِأَمْرِهِ حَتَّى ظَهَرَ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ أَظْهَرَ اللَّهُ قُدْرَتَهُ فِيهِ ثُمَّ غَابَ(علیه السلام) الْغَيْبَةَ الثَّانِيَةَ وَ ذَلِكَ حِينَ نَفَاهُ الطَّاغُوتُ عَنْ مِصْرَ فَقَالَ «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى أَلَّا أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا» قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنا نَبِيًّا وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» يَعْنِى بِهِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) لِأَنَّ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) قَدْ كَانَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَجْعَلَ لَهُ «لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ»(1) فَجَعَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ وَ لِإِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّاً.

فَأَخْبَرَ عَلِيٌّ(علیه السلام) بِأَنَّ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هُوَ الْحَادِي عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ وَ أَنَّهُ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ أَنَّهُ تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ وَ أَنَّ هَذَا كَائِنٌ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ. وَ أَخْبَرَ (علیه السلام) فِي حَدِيثِ كُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِ أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ قَائِمٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ خَافٍ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ ..

و قد أخرجت هذين الخبرين في هذا الكتاب بإسنادهما في باب ما أخبر به أمير المؤمنين(علیه السلام) من وقوع الغيبة و كررت ذكرهما للاحتياج إليه على أثر ما ذكرت من قصة إبراهيم(علیه السلام). و لإبراهيم(علیه السلام) غيبة أخرى سار فيها في البلاد وحده للاعتبار

امام صادق(علیه السلام) فرمود پدر حضرت ابراهيم(علیه السلام) منجم نمرودبن كنعان بود، نمرود بی نظر او كارى نمي كرد. شبى از شب ها در ستاره ها نظر كرد و صبح گفت امشب وضع شگفت انگيزى ديدم. نمرود گفت چه بود؟ گفت نوازدى را در همين كشور خود ديدم كه هلاكت ما همه به دست او است و به همين نزديكى مادرش به او آبستن مى شود، نمرود از اين خبر تعجب كرد، گفت زن ها به او آبستن شده اند؟ گفت نه، در علم خود يافته بود كه آن مولود را با آتش مى سوزانند ولى درك نكرده بود كه خداى تعالى او را نجات مي دهد. نمرود فرمان داد زنان را از مردان ممنوع كردند و همه زن ها را در ميان شهر بازداشت نمودتا مردى نتواند با زنى آميزش كند. در همين ميان پدر ابراهيم(علیه السلام) با زنش مواقعه كرد و به او آبستن شد و

ص: 408


1- . سوره شعرا، آیه 84

گمان برد كه اين همان مولود است. فرستاد چند زن قابله را كه هر چه در شكم بود تشخيص مي دادند آورد و مادر ابراهيم(علیه السلام) را بازرسى كردند. خداى تعالى آنچه را در رحم بود به پشت چسبانيد و قابله ها گفتند ما چيزى در شكم او نمى بينيم و چون مادر ابراهيم(علیه السلام) او را زائيد پدرش مي خواست او را پيش نمرود برد. زنش گفت نوزادت را نزد نمرود مبر كه او را بكشد بگذار من او را به يكى از اين غارها ببرم و آنجا بگذارم تا بميرد و تو به دست خود بچه ات را نكشته باشی. گفت او را ببر. او را در غارى برد و شير داد و در آنجا گذاشت و در غار را با قطعه سنگى بست و برگشت خداى عز و جل روزى او را در انگشت بزرگش نهاد و از آن شير مي مكيد و در هر روز به اندازه يك هفته و در يك هفته به اندازه يك ماه و در يك ماه باندازه يك سال بزرگ مى شد. تا خدا خواست در آنجا ماند و يك روز مادرش به پدرش گفت كاش اجازه مي دادى سر وقت آن كودك مي رفتم و به خاك مي سپردمش، گفت برو مادر ابراهيم به غار آمد و بر خلاف انتظار ديد كه دو چشم او چون دو چراغ مي درخشند او را برگرفت و به سينه خود چسبانيد و شيرش داد و برگشت، پدرش از حال كودك پرسش كرد، گفت به خاك سپردمش و مدتى به بهانه حاجت بيرون مي رفت و خود را به ابراهيم(علیه السلام) مي رسانيد و او را در آغوش مي كشيد و شيرش مي داد و برمي گشت، چون راه رو شد، به شيوه ديرين مادرش آمد و با او كار هميشه را نمود و چون خواست برگردد جامه او را گرفت. مادر گفت چه مي خواهى؟ گفت مرا با خود ببر. گفت بگذار از پدرت اجازه بگيرم، هميشه ابراهيم(علیه السلام) در پنهانى بود و خود را نهان مي داشت و كار خود را زير پرده داشت تا آنگاه كه ظهور كرد و فرمان خداى تعالى ذكره را به گوش مردم آشكار كرد و خدا نيروى خود را در باره او آشكار ساخت. سپس دوباره غایب شد و آن موقعى بود كه پادشاه سركش او را از شهر بيرون كرد و فرمود از شما و آنچه جز خدا مي خوانيد كناره گیری كنم و پروردگار خود را بخوانم و اميدوارم به خواندن پروردگارم بدبخت نباشم،خداى عز و جل در سوره مريم آيات 49 تا 51 فرمايد «چون از آنها و آنچه جز خدا مي پرستيدند كناره گرفت، ما اسحاق و يعقوب(علیهما السلام) را به او

ص: 409

بخشيديم و همه را پيغمبر قرار داديم و از رحمت خود به ایشان بخشيديم و براى آنها زبان راستگویى كه على بود قرار داديم» مقصود حضرت علی بن ابى طالب(علیه السلام) است زيرا ابراهيم(علیه السلام) از خداى عز و جل خواسته بود كه برايش در ميان پسينيان زبان راستگویى قرار دهد و خداى تبارك و تعالى براى او و اسحاق و يعقوب(علیهما السلام) زبان راستگوى على(علیه السلام) را قرار داد كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان يازدهمين فرزند او است و او است مهدى(علیه السلام) كه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از جور و ظلم شده است و براى او يك غيبت و سرگردانى است كه در آن مردمانى گمراه شوند و ديگرانى هدايت يابند و اين امر باشد چنانچه او آفريده شده است و على(علیه السلام) در حديث كميل بن زياد نخعى خبر داد كه زمين بى حجت نماند آن حجت يا ظاهر و مشهور باشد يا نهان و مستور براى آن كه حجت هاى خدا و نشانه هاى او از ميان نروند و من اين دو خبر را با سند آن ها در همين كتاب در باب نقل اخبارى كه راجع به وقوع غيبت از اميرالمؤمنين(علیه السلام) نقل شده بيرون نويس كرده ام و در اينجا آن ها را مكرر كردم، براى آنكه در تتميم داستان ابراهيم(علیه السلام) به ذكر آن ها حاجت بود.

کتاب کمال الدین و تمام النعمة به دستور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شد.

حضرت آیة الله العظمی شیخ بزرگوار ابوجعفر محمدبن علی بن حسین بن موسی بن بابویه معروف به شیخ صدوق در مقدمه ی این کتاب کمال الدین و تمام النعمة علت نوشتن این کتاب را چنین بیان کرده است: خداوند به من توفیق زیارت مولایم حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله و سلامه علیه را داد و من به مشهد مقدس مشرف شدم در بازگشت از مشهد در نیشابور اقامت کردم در این شهر بسیاری از شیعیان به نزد من رفت و آمد می کردند دیدم مردم در موضوع غیبت (امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حیرانند و در امر امام قائم(عجل الله تعالیفرجه الشریف) در اشتباه هستند و آنها از راه راست به رأی و قیاس برگشته اند من تلاش زیاد کردم آنها را به راه راست و حق ارشاد نمایم و به راه مستقیم برگردانم و برای رسیدن به هدفم تمسک به احادیث نبوی(صلی الله علیه و آله) و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) تمسک جستم تا این که شیخ بزرگواری که از دانشمندان قم که اهل فضل و علم و شخصیتی بود او از بخارا مراجعت کرده و در نیشابور بر من وارد شد که من از دیر زمانی آرزوی ملاقات او را در دل داشتم و شیفته ی دیدار او بودم برای این که او مردی دین دار و درست نظر و

ص: 410

دارای عقیده ی خوبی بود و او شیخ نجم الدین ابوسعید محمدبن حسن بن محمدبن احمدبن علی بن صلت روح الله روحه رضی الله عنه بود و پدر من رضی الله عنه از جدش محمدبن احمد ... روایت می کرد و شاگردی او را داشت و علم و عمل و زهد و فضل و عبادت او را می ستود... من خداوند را سپاس می گفتم که به ملاقات این بزرگوار موفق شده بودم او به من گفت: در شهر بخارا یکی از بزرگان فلاسفه و منطق را ملاقات کردم و درباره ی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخنانی از او شنیدم که مرا سرگردان کرده است که درباره ی غیبت و بی خبری از او مرا به شک انداخته است.

من در اثبات قائمیت و وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند فصل به او تذکر دادم و درباره ی غیبت و مهدویت از اخبار و روایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) بیان کردم و او با شنیدن آن روایات خاطرش آرام شد و از شک و تردید و شبهه ای که در دلش ایجاد شده بیرون آمد و همه را از من پذیرفت و از من خواست در این زمینه کتابی تألیف کنم من خواهش او را پذیرفتم و گفتم ان شاء الله چون به شهرم شهر ری برگشتم در این زمینه کتابی بنویسم.

در این بین شبی (غربت به سراغم آمد) و به خانواده و فرزندانم و برادرانم و زندگی پرنعمتی که در شهر ری داشتم فکر می کردم به ناگاه خواب بر من غلبه کرد در رویای صادق یک باره دیدم که در شهر مکه و در مسجدالحرام هستم و گرد خانه ی محترم خداوند طواف می کنم و در دور هفتم طواف نزد حجرالاسود آمدم و آن را لمس کرده و می بوسیدم و این ذکر را می گفتم:

امانتی ادیتها و میثاقی تعاهدته لتشهد لی بالموافاتدر این هنگام چشمانم به جمال دل آرای مولایم حضرت قائم، صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) افتاد که ایشان بر در خانه ی کعبه ایستاده بود و من دل باخته و پریشان خاطر بودم به ایشان نزدیک شدم آن حضرت از رخساره من به فراست خود راز درونم را دانست. بر او سلام کردم و ایشان جواب سلام دادند و فرمودند:

قال لی: لم لا تصنیف کتاباً فی الغیبة تکفی ما قد همک فقلت له یا بن رسول الله قد صنفت فی الغیبة اشیاء فقال لیس علی ذلک السبیل آمرک ان تصنف ولکن صنف الان کتابا فی الغیبة و اذکر فیه غیبات الانبیاء(علیهم السلام) ثم مضی صلوات الله علیه فانتبهت فزعا إلی الدعا و البکاء و البث و الشکوی إلی وقت طلوع الفجر فلما اصبحت ابتدأت فی تألیف هذا الکتاب ممتثلاً لامر ولی الله و

ص: 411

حجته مستعینا بالله و متوکلا علیه و مستغفراً من التقصیر و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و إلیه انیب(1)

حضرت به من فرمودند چرا درباره ی غیبت کتابی (مستقل) تألیف نمی کنی تا غم و پریشان خاطری تو را ببرد؟ عرض کردم: یابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) من درباره ی غیبت چیزهایی تألیف کرده ام. حضرت فرمودند: آن ها مطلوب نیست. تو کتابی مستقل بنویس به این طریقی که من می گویم در آن غیبت پیامبران را بنویس. سپس آن حضرت رفتند و من از خواب برخاستم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و زاری و درد دل کردن و شکایت نمودن به درگاه پروردگار گذرانیدم و چون صبح شد آغاز به تألیف این کتاب کردم برای امتثال به امر ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و از خداوند می خواستم مرا در این امر یاری فرماید و بر او توکل کردم و از تقصیرات خود آمرزش خواستم و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.

ص: 412


1- . سوره هود آیه 88

231. هر كس به سوى حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

231. هر كس به سوى حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت شود، خداوند بر اين هدايت مى افزايد

سوره مريم آيات 73 تا 76

وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَريقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا (73) وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً (74) قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً (75) وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا (76)

و چون آيات و نشانه هاى ما به روشنى بر آنان خوانده مى شود، كسانى كه كفر ورزيدند به آنان كه ايمان آوردند مى گوييد: كدام يك از دو گروه (ما و شما) مقام بهتر و جايگاه خوب ترى دارند؟ پيش از ايشان چه نسل هايى را هلاك كرديم (از امت هاى گذشته) كه آن نسل ها اثاث و زندگانى جالب تر و بهترى داشتند. بگو هر كس به راه ضلالت رفت، خداوند رحمان او را مهلت و تمكين مى دهد تا آن گاه كه وعده (عذاب) را به چشم خود ببينند كه يا (به كشته شدن و عقوبت) عذاب دنيا است و يا فرا رسيدن ساعت مقرر، به زودى خواهند داشت كه كدام يك (از مؤمنان و كافران) جايگاهش بدتر و سپاهش ضعيف تر است و خدا هدايت يافتگان را بر هدايت مى افزايد و اعمال صالحى كه اجرش نعمت ابدى است، نزد پروردگار تو بهتر است.

در اصول كافى مجلد 2 صفحات 308، 309 و 310 حديث 90 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 332 آمده است:

ص: 413

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَبْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا» قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) دَعَا قُرَيْشاً إِلَى وَلَايَتِنَا فَنَفَرُوا وَ أَنْكَرُوا فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قُرَيْشٍ لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ أَقَرُّوا لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) «أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا» تَعْيِيراً مِنْهُمْ فَقَالَ اللَّهُ رَدّاً عَلَيْهِمْ «وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ» مِنَ الْأُمَمِ السَّالِفَةِ «هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً» قُلْتُ قَوْلُهُ «مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا» قَالَ كُلُّهُمْ كَانُوا فِي الضَّلَالَةِ لَا يُؤْمِنُونَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ لَا بِوَلَايَتِنَا فَكَانُوا ضَالِّينَ مُضِلِّينَ فَيَمُدُّ لَهُمْ فِي ضَلَالَتِهِمْ وَ طُغْيَانِهِمْ حَتَّى يَمُوتُوا فَيُصَيِّرُهُمُ اللَّهُ شَرّاً مَكَاناً وَ أَضْعَفَ جُنْداً قُلْتُ قَوْلُهُ «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً» قَالَ أَمَّا قَوْلُهُ «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ» فَهُوَ خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ هُوَ السَّاعَةُ فَسَيَعْلَمُونَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ مَا نَزَلَ بِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلَى يَدَيْ قَائِمِهِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ «مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً» يَعْنِي عِنْدَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ أَضْعَفُ جُنْداً» قُلْتُ قَوْلُهُ «وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً» قَالَ يَزِيدُهُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ هُدًى عَلَى هُدًى بِاتِّبَاعِهِمُ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حَيْثُ لَا يَجْحَدُونَهُ وَ لَا يُنْكِرُونَهُ قُلْتُ قَوْلُهُ «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» قَالَ إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ(علیهم السلام) فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ قَوْلُهُ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»(1) قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) هِيَ الْوُدُّ الَّذِي قَالَ اللَّهُ قُلْتُ «فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا»(2) قَالَ إِنَّمَا يَسَّرَهُ اللَّهُ عَلَى لِسَانِهِ حِينَ أَقَامَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَلَماً فَبَشَّرَ بِهِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْذَرَ بِهِ الْكَافِرِينَ وَ هُمُ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ (3) «لُدًّا» أَيْ كُفَّاراً وَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»(4) قَالَ لِتُنْذِرَ الْقَوْمَ الَّذِي أَنْتَ فِيهِمْ كَمَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ وَعِيدِهِ «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ»(5) مِمَّنْ لَا يُقِرُّونَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ «فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»(6) بِإِمَامَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ(علیهم السلام) فَلَمَّا لَمْ يُقِرُّوا كَانَتْ عُقُوبَتُهُمْ مَا ذَكَرَ اللَّهُ «إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَإِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ»(7) فِي نَارِ جَهَنَّمَ ثُمَّ قَالَ «وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا

ص: 414


1- . سوره مریم آیه 96
2- . سوره مریم آیه 97
3- . سوره مريم آیات 74 تا 97
4- . سوره یس آیه 6
5- . سوره یس آیه 7
6- . سوره یس آیه 7
7- . سوره یس آیه 8

يُبْصِرُونَ»(1) عُقُوبَةً مِنْهُ لَهُمْ حَيْثُ أَنْكَرُوا وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ(علیهم السلام) هَذَا فِي الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ مُقْمَحُونَ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) «وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»(2) بِاللَّهِ وَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ قَالَ «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ»(3) يَعْنِي أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) «وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ (يَا مُحَمَّدُ(علیه السلام) بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ»(4).

ابوبصيرگويد: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل «و چون آيه هاى روشن ما را بر آن ها بخوانند، كسانى كه كافرند به كسانى كه مؤمن هستند گويند: كدام يك از دو دسته مقام بهتر و مجلس آراسته ترى دارند؟» فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قريش را به ولايت ما دعوت كرد. آن ها دورى گزيدند و انكار كردند، پس كفار قريش به اهل ايمانى كه به حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) وبه خانواده اقرار كرده بودند، از راه سرزنش گفتند: «كدام يك از اين دو دسته مقام بهتر و مجلس آراسته ترى دارند؟» خدا براى رد ايشان فرمود: «پيش از ايشان چه نسل هايى را (از امت هاى گذشته) هلاك كرده ايم كه اثاث و جلوه زندگى بهترى داشتند» عرض كردم: خدا مى فرمايد «هر كه در گمراهى باشد، خداى رحمانش مى كشاند.» فرمود: همه آنها در گمراهى بودند، نه به ولايت اميرالمونين(علیه السلام) ايمان آوردند و نه به ولايت ما. گمراه بودند و گمراه كننده. خدا ايشان را در گمراهى و طغيان كشيد تا بمردند و خدا ايشان را به بدترين جايگاه و ناتوان ترين سپاه رسانيد. عرض كردم: خدا مى فرمايد «تا چون موعود خويش يا عذاب و يا رستاخيز را ببينيد، خواهيد دانست كيست كه مكانش بدتر و سپاهش ناتوان تر است.» فرمود: امّا اينكه فرمايد «تا چون موعود خويش را ببينيد» آن خروج حضرت قائم(عجلالله تعالی فرجه الشریف) و رستاخيز است، در آن روز خواهند دانست آنچه را كه به دست قائمش بر آنها فرود آورد. اين است كه مى فرمايد «كيست كه مكانش بدتر (نزد قائم) و سپاهش ناتوان تر است.» عرض كردم. خدا فرمايد «خدا هدايت شدگان را بيفزايد.»

ص: 415


1- . سوره یس آیه 9
2- . سوره یس آیه 10
3- . سوره یس آیه 11
4- . سوره یس آیه 11

فرمود: خدا درآن روز آن هايى را كه هدايت شده اند به سبب پيرويشان از حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت بر هدايت افزايد، زيرا او را رد نكنند و منكر نشوند. عرض كردم: خدا مى فرمايد «اختيار شفاعت ندارد مگر كسى كه نزد خداى رحمان پيمان بسته باشد.» فرمود: يعنى، كسى كه با ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه بعد(علیهم السلام) ديندارى خدا كند؛ اين است پيمان نزد خدا. عرض كردم: خدا مى فرمايد «كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردند، خداى رحمان براى آن ها محبتى قرار خواهد داد.» فرمود: آن محبتى كه خداى تعالى مى فرمايد دوستى اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. عرض كردم «ما تنها اين قرآن را به زبان تو روان كرده ايم تا پرهيزكاران را بشارت دهى و گروه سرسخت را بدان بيم دهى.» فرمود: خدا قرآن را به زبان او روان كرد، زمانى كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) را به راهنمايى منصوب كرد، پس مؤمنان را بشارت داد و كافران را به آن بيم داد و اين كافران همان كسانى هستند كه خدا در كتابش آن ها را سرسخت، يعنى كافر ناميده. باز از آن حضرت درباره اين قول خدا پرسيدم «تا بيم دهى گروهى كه پدرانشان بيم نيافته و خودشان بى خبرند.» فرمود: يعنى تا بيم دهى گروهى را كه تو درميان ايشان هست، چنان كه پدرانشان بيم داده شده اند؛ زيرا، اين ها از خدا و پيغمبر و تهديدش بى خبرند، گفتار خدا درباره بيشتر آن ها ثابت شده (يعنى درباره كسانى كه به ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان بعد از ایشان(علیهم السلام) اقرار نياورند) و آن ها ايمان نمى آورند به امامت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اوصيا بعد از ایشان(علیهم السلام)، و چون اقرار نياوردند، كيفرشان همان است كه خدا فرمايد «به گردن هايشان غل و زنجير بگذاريم كه تا چانه آن ها برسد و سرشان بى حركت ماند.» در ميان آتش دوزخ، سپس فرمايد «و پيش رويشان سدى قرار دهيم و پشت سرشان سدى ديگر و آن ها را بپوشانيمكه جايى را نبينند»؛ اين عمل كيفرى است از جانب خدا براى ايشان كه ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان بعد از ایشان(علیهم السلام) را انكار كردند. اين كيفر دنياى آنهاست و در آخرت در آتش دوزخ (به وسيله غل و زنجير) سرشان بى حركت ماند سپس خدا مى فرمايد «اى محمّد، بيمشان دهى يا بيمشان ندهى براى آن ها يكسان است، اين مردم ايمان نياورند.» به خدا و به

ص: 416

ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و جانشينان ایشان، سپس فرمايد «فقط تو كسى را بيم دهى كه از ذكر (يعنى اميرالمؤمنين(علیه السلام) پيروى كند و از خداى رحمان نبايد ترسيد، او را بشارت ده (اى محمّد(صلی الله علیه و آله) به آمرزش و پاداشى ارزشمند.

ص: 417

232. شرط شفاعت، ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان معصوم

232. شرط شفاعت، ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر ولايت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره مريم آيه 87

لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا

شفاعتى ندارند مگر آنكه از خداوند رحمان عهد و پيمانى گرفته باشند.

1. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 736 آمده است:

قال الصادق(علیه السلام): إلا من أذن له بولاية علي أميرالمؤمنين و الأئمة(علیهم السلام) من بعده، فهو العهد عند الله.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مگر آنكه از خداوند رحمان به خاطر ولايت على(علیه السلام) و امامان بعد از ايشان اذن داده شده اند.

آرى، ولايت حضرت اميرالمؤمنين و امامان بعد از ايشان(علیهم السلام) در پيشگاه خداوند همان عهدى است كه در آيه ذكر شده است.

2. در اصول كافى مجلد 2 صفحه 412 آمده است:

قَوْلُهُ «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا» قَالَ: إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ و الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ، فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّهِ.

ابابصير از حضرت صادق(علیه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: شفاعتى ندارند مگر آنكه از خداوند رحمان عهد و پيمانى گرفته باشند. مگر كسى كه خود را مديون و موظف به ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و امامان بعد از ایشان(علیهم السلام) دانسته باشد و اين همان عهد و پيمان مورد نظر پروردگار است (واين عهد در نزد خداوند است.)

ص: 418

233. مودت و محبت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اهل بيت(علیهم السلام)

233. مودت و محبت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و اهل بيت(علیهم السلام) و حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قلوب، فطرى است.

سوره مريم آيه 96

إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا

به درستى كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند زود است كه خداوند رحمان آنان را در نظر خلق محبوب مى گرداند.

1. شواهد التنزیل مجلد1 صفحه 464

عَنْ جَابِرِبْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ: يَا عَلِيُّ قُلْ رَبِّ اقْذِفْ لِيَ الْمَوَدَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ، رَبِّ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ عَهْداً، رَبِّ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ وُدّاً. فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» فَلَا تَلْقَى مُؤْمِناً وَ لَا مُؤْمِنَةً إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ وُدٌّ لِأَهْلِ الْبَيْت

از جابربن عبداللّه رحمه الله كه گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمودند: يا على، بگو پروردگارا، قرار بده براى من در سينه هاى مؤمنين دوستيم را؛ پروردگارا، قرار بده براى من نزد خودت عهدى را؛ پروردگارا قرار بده براى من نزد خودت دوستى را. پس خداوند تعالى نازل فرمود«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» پس برخورد نمى كنى با مرد يا زنِ با ايمانى، مگر اينكه در دلش دوستى اهل بيت(علیهم السلام) باشد.

2. شواهدالتنزیل مجلد1 صفحه 475حدیث 505

حَدَّثَنِي أَبُوعُمَرَ مَوْلَى بِشْرِبْنِ عَاصِمٍ: عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحَنَفِيَّةِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» قَالَ: لَا تَلْقَى مُؤْمِناً إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ مَوَدَّةٌ لِعَلِيٍّ وَ ذُرِّيَّتِه

ص: 419

حاكم حسكانى گويد: خبرداد ما را ابوالحسن محمّدبن احمد... نقل حديث كرد مرا ابوعمر، غلام بشر پسر عاصم، از محمّدبن حنفيه در فرموده خداوند«سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» گفت: برخورد نمى كنى به مؤمنى، مگر اينكه در دلش دوستى على(علیه السلام) و ذريه او باشد.

3. شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 475 حدیث 506

عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ فِي قَوْلِهِ: «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» قَالَ: لَا يَلْقَى مُؤْمِنٌ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ وُدٌّ لِعَلِيٍّ

حاكم حسكانى گويد: خبرداد ما را ابوسعيد حافظ... از محمّد پسر مرزوق، از حسين، از مندل گفت: يا على(علیه السلام)، برخورد نمى كنى به مؤمنى، مگر اينكه در دلش دوستى تو و ذريه تو باشد.

حاكم حسكانى حنفى در ذيل اين آيه شريفه، 21 روايت آورده است كه 16 روايت آن را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند اين آيه درباره ی حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام) است و در پنج روايت ديگر آمده است كه اين آيه درباره ی اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) و اهل بيت(علیهم السلام) او و ذريه اش مى باشد يكى از ذريه او و يكى از اهل بيتش، شخصيت با عظمت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه خداوند دوستى او را فرض قرار داده است و دوستى اين بزرگوار فطرى است.

4. در كتاب الدّر المنثور سيوطى مجلد 5 صفحه 544 آمده است:

اخرج ابن مردويه و الديلمى عن البراء قال قال: رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) لعلى(علیه السلام) قل: اللهم اجعل لى عندك عهداً و اجعل لى عندك ودّا و اجعل لى فى صدور المؤمنين مودة، فانزل اللّه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» قال: فنزلت فى على(علیه السلام).

ابن مردويه و ديلمى از براء روايت كردند كه گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) فرمود: بگو اللهم اجعل لى عندك عهدا واجعل لى عندك ودّا واجعل لى فى صدور المؤمنين مودة. بعد از اين جريان خداى تعالى اين آيه«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» را فرستاد: آن گاه اضافه كرد كه اين آيه در حق على(علیه السلام) نازل شده است.

5. در كتاب مجمع البيان مجلد 6 صفحه 532 آمده است:عن ابن عباس و فى تفسير ابى حمزه الثمالى، حدثنى ابوجعفر الباقر(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) لعلى(علیه السلام) فقل: اللهم اجعل لى عندك عهدا و اجعل لى فى قلوب المؤمنين ودّا؛ فقالهما فنزلت هذه الآية.

ص: 420

از ابن عباس و در تفسير ابى حمزه ثمالى آمده كه امام محمّد باقر(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برايم روايت كرده كه به على(علیه السلام) فرمود: بگو اللهم اجعل لى عندك عهدا و اجعل لى فى قلوب المؤمنين ودّا حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) اين دعا را خواند، به دنبال آن خداوند اين آيه را نازل كرد.

6. در كتاب مجمع البيان مجلد 6 صفحه 532 آمده است:

عن اميرالمؤمنين(علیه السلام) انه قال: لو ضربت خيشوم المؤمن بسيفى هذا على ان ليبغضنى و لو صبيت الدنيا بجملتها على المنافق على ان يحبنى ما احبنى.

اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: اگر با اين شمشير بر بينى مؤمن بكوبم كه بغض من در دل گيرد، با من دشمن نخواهد شد، ولى اگر تمام دنيا را بر سر منافق بريزم تا مرا دوست داشته باشد، به من علاقه مند نخواهد شد.

ص: 421

234. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت موسی(علیه السلام)

234. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت موسی(علیه السلام) هر دو به صورت مخفی متولد شدند

سوره طه آیات 38 و 39

إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى(38) أَنِ اقْذِفيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْني(39)

(ای موسی(علیه السلام) آن زمانی که به مادرت وحی کردیم آنچه لازم بود (گفتیم) او را در صندوقی بگذار و آن صندوق را به دریا بیانداز تا دریا آن را به ساحل افکند و دشمن من و دشمن او آن را برگیرد و من دوستی و محبت خودم را در تو قرار دادم تا تو در برابر من ساخته شوی.

این آیات در مورد ولادت حضرت موسی بن عمران(علیه السلام) است که ولادتش از دیدگان مخفی بود و فرعون و دژخیمان زمان در پی قتل او بودند. کودکان زیادی را کشتند تا او متولد نشود اما اراده ی الهی بر این قرار داشت تا آن حضرت به دنیا بیاید. تولد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین بود. خلفای جابر بنی العباس، حضرت امام هادی(علیه السلام) را از مدینه به سامرا آوردند تا امام دهم و یازدهم تحت نظر آن ها باشند که حضرت مهدی(علیه السلام) متولد نشود اما اراده ی الهی بر این قرار گرفت که حضرت مهدی(علیه السلام) متولد شوند. چنین هم شد و همه ی کتب آسمانی، قرآن کریم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و همه ی ائمه درباره ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت کرده بودند و در این باره مدارک کامل است. لذا آن ها می دانستند حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل امام هادی و امام عسکری(علیهم السلام) است به همین دلیل ایشان را به سامره آوردند کهتحت نظر باشند و هرگاه حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شدند، ایشان را به قتل برسانند.

ص: 422

1. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 42 صفحات 426 تا 428 حدیث 2 و در ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 99 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 265 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَبْنِ إِدْرِيسَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ الطُّهَوِيُ قَالَ: قَصَدْتُ حَكِيمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) بَعْدَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) أَسْأَلُهَا عَنِ الْحُجَّةِ وَ مَا قَدِ اخْتَلَفَ فِيهِ النَّاسُ مِنَ الْحَيْرَةِ الَّتِي هُمْ فِيهَا فَقَالَتْ لِي اجْلِسْ فَجَلَسْتُ ثُمَّ قَالَتْ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُخْلِي الْأَرْضَ مِنْ حُجَّةٍ نَاطِقَةٍ أَوْ صَامِتَةٍ وَ لَمْ يَجْعَلْهَا فِي أَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) تَفْضِيلًا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) وَ تَنْزِيهاً لَهُمَا أَنْ يَكُونَ فِي الْأَرْضِ عَدِيلُهُمَا إِلَّا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَصَّ وُلْدَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) بِالْفَضْلِ عَلَى وُلْدِ الْحَسَنِ(علیه السلام) كَمَا خَصَّ وُلْدَ هَارُونَ عَلَى وُلْدِ مُوسَى(علیه السلام) وَ إِنْ كَانَ مُوسَى حُجَّةً عَلَى هَارُونَ وَ الْفَضْلُ لِوُلْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ لَا بُدَّ لِلْأُمَّةِ مِنْ حَيْرَةٍ يَرْتَابُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَخْلُصُ فِيهَا الْمُحِقُّونَ كَيْ لَا يَكُونَ لِلْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ وَ إِنَّ الْحَيْرَةَ لَا بُدَّ وَاقِعَةٌ بَعْدَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ(علیه السلام) فَقُلْتُ يَا مَوْلَاتِي هَلْ كَانَ لِلْحَسَنِ(علیه السلام) وَلَدٌ فَتَبَسَّمَتْ ثُمَّ قَالَتْ إِذَا لَمْ يَكُنْ لِلْحَسَنِ(علیه السلام) عَقِبٌ فَمَنِ الْحُجَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ قَدْ أَخْبَرْتُكَ أَنَّهُ لَا إِمَامَةَ لِأَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) فَقُلْتُ يَا سَيِّدَتِي حَدِّثِينِي بِوِلَادَةِ مَوْلَايَ وَ غَيْبَتِهِ(علیه السلام) قَالَتْ نَعَمْ كَانَتْ لِي جَارِيَةٌ يُقَالُ لَهَا نَرْجِسُ فَزَارَنِي ابْنُ أَخِي فَأَقْبَلَ يَحْدِقُ النَّظَرَ إِلَيْهَا فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي لَعَلَّكَ هَوِيتَهَا فَأُرْسِلُهَا إِلَيْكَ فَقَالَ لَهَا لَا يَا عَمَّةِ وَ لَكِنِّي أَتَعَجَّبُ مِنْهَا فَقُلْتُ وَ مَا أَعْجَبَكَ مِنْهَا فَقَالَ(علیه السلام) سَيَخْرُجُ مِنْهَا وَلَدٌ كَرِيمٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِي يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً فَقُلْتُ فَأُرْسِلُهَا إِلَيْكَ يَا سَيِّدِي فَقَالَ اسْتَأْذِنِي فِي ذَلِكَ أَبِي(علیه السلام) قَالَتْ فَلَبِسْتُ ثِيَابِي وَ أَتَيْتُ مَنْزِلَ أَبِي الْحَسَنِ(علیه السلام) فَسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ فَبَدَأَنِي(علیه السلام) وَ قَالَ يَا حَكِيمَةُ ابْعَثِي نَرْجِسَ إِلَى ابْنِي أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَتْ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي عَلَى هَذَا قَصَدْتُكَ عَلَى أَنْ أَسْتَأْذِنَكَ فِي ذَلِكَ فَقَالَ لِي يَا مُبَارَكَةُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَبَّ أَنْ يُشْرِكَكِ فِي الْأَجْرِ وَ يَجْعَلَ لَكِ فِي الْخَيْرِ نَصِيباً قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ رَجَعْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَ زَيَّنْتُهَا وَ وَهَبْتُهَا لِأَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ جَمَعْتُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا فِي مَنْزِلِي فَأَقَامَ عِنْدِي أَيَّاماً ثُمَّ مَضَى إِلَى وَالِدِهِ(علیه السلام) وَ وَجَّهْتُ بِهَا مَعَهُ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَمَضَى أَبُوالْحَسَنِ(علیه السلام) وَ جَلَسَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) مَكَانَ وَالِدِهِ وَ كُنْتُ أَزُورُهُ كَمَا كُنْتُ أَزُورُ وَالِدَهُ فَجَاءَتْنِي نَرْجِسُ يَوْماً تَخْلَعُ خُفِّي فَقَالَتْ يَا مَوْلَاتِي نَاوِلِينِي خُفَّكِ فَقُلْتُ بَلْ أَنْتِ سَيِّدَتِي وَ مَوْلَاتِي وَ اللَّهِ لَا أَدْفَعُ إِلَيْكِ خُفِّي لِتَخْلَعِيهِ وَ لَا لِتَخْدُمِينِي بَلْ أَنَا أَخْدُمُكِ عَلَى بَصَرِي فَسَمِعَ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) ذَلِكَ فَقَالَ جَزَاكِ اللَّهُ يَا عَمَّةِ خَيْراً فَجَلَسْتُ عِنْدَهُ إِلَى وَقْتِ غُرُوبِ الشَّمْسِ فَصِحْتُ بِالْجَارِيَةِ وَ قُلْتُ نَاوِلِينِي ثِيَابِي لِأَنْصَرِفَ فَقَالَ(علیه السلام) لَا يَا عَمَّتَا بِيتِيَ اللَّيْلَةَ عِنْدَنَا فَإِنَّهُ سَيُولَدُ اللَّيْلَةَ الْمَوْلُودُ الْكَرِيمُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِي يُحْيِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها فَقُلْتُ مِمَّنْ يَا سَيِّدِي وَ لَسْتُ أَرَى بِنَرْجِسَ شَيْئاً مِنْ أَثَرِ الْحَبَلِ فَقَالَ مِنْ نَرْجِسَ لَا مِنْ غَيْرِهَا قَالَتْفَوَثَبْتُ إِلَيْهَا فَقَلَبْتُهَا ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَرَ بِهَا أَثَرَ حَبَلٍ فَعُدْتُ

ص: 423

إِلَيْهِ (علیه السلام) فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا فَعَلْتُ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ لِي إِذَا كَانَ وَقْتُ الْفَجْرِ يَظْهَرُ لَكِ بِهَا الْحَبَلُ لِأَنَّ مَثَلَهَا مَثَلُ أُمِّ مُوسَى(علیه السلام) لَمْ يَظْهَرْ بِهَا الْحَبَلُ وَ لَمْ يَعْلَمْ بِهَا أَحَدٌ إِلَى وَقْتِ وِلَادَتِهَا لِأَنَّ فِرْعَوْنَ كَانَ يَشُقُّ بُطُونَ الْحُبَالَي فِي طَلَبِ مُوسَى(علیه السلام) وَ هَذَا نَظِيرُ مُوسَى(علیه السلام) قَالَتْ حَكِيمَةُ فَعُدْتُ إِلَيْهَا فَأَخْبَرْتُهَا بِمَا قَالَ وَ سَأَلْتُهَا عَنْ حَالِهَا فَقَالَتْ يَا مَوْلَاتِي مَا أَرَى بِي شَيْئاً مِنْ هَذَا قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمْ أَزَلْ أَرْقُبُهَا إِلَى وَقْتِ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ هِيَ نَائِمَةٌ بَيْنَ يَدَيَّ لَا تَقْلِبُ جَنْباً إِلَى جَنْبٍ حَتَّى إِذَا كَانَ آخِرُ اللَّيْلِ وَقْتُ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَثَبَتْ فَزِعَةً فَضَمَمْتُهَا إِلَى صَدْرِي وَ سَمَّيْتُ عَلَيْهَا فَصَاحَ إِلَيَّ أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ قَالَ اقْرَئِي عَلَيْهَا إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَأَقْبَلْتُ أَقْرَأُ عَلَيْهَا وَ قُلْتُ لَهَا مَا حَالُكِ قَالَتْ ظَهَرَ بِيَ الْأَمْرُ الَّذِي أَخْبَرَكِ بِهِ مَوْلَايَ فَأَقْبَلْتُ أَقْرَأُ عَلَيْهَا كَمَا أَمَرَنِي فَأَجَابَنِي الْجَنِينُ مِنْ بَطْنِهَا يَقْرَأُ مِثْلَ مَا أَقْرَأُ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَفَزِعْتُ لِمَا سَمِعْتُ فَصَاحَ بِي أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) لَا تَعْجَبِي مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُنْطِقُنَا بِالْحِكْمَةِ صِغَاراً وَ يَجْعَلُنَا حُجَّةً فِي أَرْضِهِ كِبَاراً فَلَمْ يَسْتَتِمَّ الْكَلَامَ حَتَّى غِيبَتْ عَنِّي نَرْجِسُ فَلَمْ أَرَهَا كَأَنَّهُ ضُرِبَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا حِجَابٌ فَعَدَوْتُ نَحْوَ أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ أَنَا صَارِخَةٌ فَقَالَ لِي ارْجِعِي يَا عَمَّةِ فَإِنَّكِ سَتَجِدِيهَا فِي مَكَانِهَا قَالَتْ فَرَجَعْتُ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ كُشِفَ الْغِطَاءُ الَّذِي كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا وَ إِذَا أَنَا بِهَا وَ عَلَيْهَا مِنْ أَثَرِ النُّورِ مَا غَشِيَ بَصَرِي وَ إِذَا أَنَا بِالصَّبِيِّ(علیه السلام) سَاجِداً لِوَجْهِهِ جَاثِياً عَلَى رُكْبَتَيْهِ رَافِعاً سَبَّابَتَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّي مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَنَّ أَبِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) ثُمَّ عَدَّ إِمَاماً إِمَاماً إِلَى أَنْ بَلَغَ إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ امْلَإِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً فَصَاحَ بِي أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) فَقَالَ يَا عَمَّةِ تَنَاوَلِيهِ وَ هَاتِيهِ فَتَنَاوَلْتُهُ وَ أَتَيْتُ بِهِ نَحْوَهُ فَلَمَّا مَثَلْتُ بَيْنَ يَدَيْ أَبِيهِ وَ هُوَ عَلَى يَدَيَّ سَلَّمَ عَلَى أَبِيهِ فَتَنَاوَلَهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) مِنِّي وَ الطَّيْرُ تُرَفْرِفُ عَلَى رَأْسِهِ وَ نَاوَلَهُ لِسَانَهُ فَشَرِبَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ امْضِي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِتُرْضِعَهُ وَ رُدِّيهِ إِلَيَّ قَالَتْ فَتَنَاوَلْتُهُ أُمَّهُ فَأَرْضَعَتْهُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ الطَّيْرُ تُرَفْرِفُ عَلَى رَأْسِهِ...

محمدبن عبداللَّه مطهرى گويد رفتم خدمت حكيمه دختر محمد (امام نهم)(علیه السلام) بعد از وفات امام حسن عسكرى(علیه السلام) تا از او راجع به امام و اختلاف و سرگردانى كه مردم را در باره آن فرا گرفته بپرسم. مرا اذن جلوس داد و فرمود اى محمد بدرستى خداى تبارك و تعالى خالى نگذارد زمين را از حجتى گويا يا خاموش و امامت را بعد از حسن و حسين(علیهما السلام) در دو برادر ننهاده و اين شرافت را مخصوص حسن و حسين(علیهما السلام) ساخته و آن ها را از عديل و نظيرى در روى زمين به اين فضيلت بر كنار داشته و به درستى كه خداوند تبارك و تعالى فضل امامت را خاص فرزندان امام حسين(علیه السلام) نموده نه امام حسن(علیه السلام) چنانچه فرزندان هارون را به فضل نبوت بر فرزندانموسى(علیه السلام) ترجيح داده و اگر چه خود موسى(علیه السلام) حجت بر هارون بوده ولى فضل نبوت تا روز قيامت در اولاد هارون است و به ناچار بايد امت

ص: 424

يك سرگردانى و امتحانى بكشند تا مبطلان از مخلصان جدا گردند و از براى مردم بر خدا حجتى نباشد و اكنون بعد از وفات حسن عسكرى(علیه السلام) دوره حيرت رسيده است. عرض كردم: اى سيده من، از براى امام حسن(علیه السلام) پسرى بود؟ تبسمى كرد و فرمود اگر امام حسن(علیه السلام) پسر نداشت، امام بعد از او چه كسى بود با آن كه من به تو خبر دادم كه بعد از امام حسن و امام حسين(علیهما السلام) امامت در دو برادر نيست.

عرض كردم: اى سيده من، براى من ولادت مولايم و غيبت او را بازگو. فرمود: آرى من كنيزى داشتم به نام نرجس برادرزاده ام به ديدن من آمد و تيز به او نگريست، گفتم: اى آقاى من شايد به او تمایل دارى؟ فرمود: نه عمه جان ولى از او خوشم آمد. گفتم: از براى چه از او خوشت آمد؟ فرمود: به زودى پسرى از او پديد آيد كه نزد خدا گرامى است و خدا به او زمين را پر از عدل و داد كند، چنانچه پر از جور و ظلم شده، گفتم او را خدمت شما بفرستم؟ فرمود از پدرم در اين باره كسب اجازه كن. گفت: جامه پوشيدم و خدمت امام على النقى(علیه السلام) رسيدم و سلام كردم و نشستم و او آغاز سخن كرد و فرمود اى حكيمه، نرجس را نزد پسرم ابى محمد(علیه السلام) بفرست. عرض كردم: اى سيد من براى همين خدمت شما رسيدم كه در اين موضوع اذن بگيرم. فرمود: خداى تبارك و تعالى دوست داشته است كه تو را در اجر اين كار شريك كند و بهره از نيكى به تو دهد. حكيمه گفت بي درنگ به منزل برگشتم و او را آرايش كردم به ابومحمد بخشيدم و در منزل خودم حجله آنها را فراهم كردم و چند روزى در منزل من بود و سپس نزد پدر رفت او را با وى فرستادم. حكيمه گفت: ابوالحسن(علیه السلام) درگذشت و ابومحمد(علیه السلام) به جاى پدرش نشست و من چنانکه به ديدن پدرش مي رفتم به ديدن او مي رفتم. يك روز نرجس آمد كفش مرا بيرون آورد، گفت اى خانم من كفش خود را به من بده. گفتم تو سيده و خانم منى به خدا من كفش خود را به تو نمي دهم كه درآورى و خدمت مرا نبايد بكنى بلكه من روى چشمم خادمه تو هستم ابومحمد(علیه السلام) اين سخن مرا شنيد و فرمود: عمه جان خدا جزاى خيرت دهد تا هنگام غروب آفتاب نزد او نشستم و به كنيزكى گفتم جامه مرا بياور تا بروم. آن حضرتفرمودند: امشب را نزد ما باش زيرا محققا امشب متولد مى شود آن مولودى كه نزد خداى عزوجل كريم است و خدا به او زمين را پس از مردنش زنده كند. عرض كردم: از كه اى آقايم و من در نرجس اثر آبستنى نبينم. فرمود: از همان نرجس نه از

ص: 425

ديگرى. گويد نزد او هستم او را از پس و پيش وارسى كردم و در او اثر آبستنى نديدم و خدمت او برگشتم و به او خبر دادم حضرت تبسم كرد و فرمود در هنگام فجر اثر آبستنى او بر تو نمايان شود زيرا مثل او مثل مادر موسى(علیه السلام) است كه اثر آبستنى در او نمايان نشد و كسى آن را تا هنگام زايش ندانست؛ زيرا فرعون براى جستجوى موسى(علیه السلام) شكم زنان آبستن را مي دريد و اين نظير موسى(علیه السلام) است حكيمه گويد نزد نرجس برگشتم و سخن امام را به او گفتم. گفت: اى خانم من چيزى در خود احساس نمي كنم. حكيمه گويد من تا طلوع فجر مراقب او بودم و او هم پيش من خوابيده بود و پهلو به پهلو نمى گرديد تا چون آخر شب هنگام فجر رسيد هراسان از جا جست. او را به سينه چسبانيدم و نام خدا بر او بردم. ابومحمد به من فرياد زد كه سوره قدر را بر او بخوان. من شروع كردم بر او خواندم و گفتم حالت چگونه است؟ گفت همان امرى كه آقايم خبر داد در من نمايان شده است. من شروع كردم و چنانکه به من دستور داده بود بر او قرائت مي كردم و جنين در شكم او به من جواب داد، مانند من قرائت مي كرد و بر من سلام كرد. حكيمه گويد من ترسيدم، ابومحمد(علیه السلام) فرياد كرد از امر خدا تعجب مكن زيرا خداى عزوجل از كودكى ما را به حكمت گويا كند و در بزرگى ما را حجت خود در زمين سازد. سخن او تمام نشده بود كه نرجس از ديده ام نهان شد و گويا ميان من و او پرده اي­ است. من خدمت ابى محمد(علیه السلام) دويدم فرياد كشيدم. فرمود: عمه جان برگرد محققا او را خواهى ديد در جاى خودش. گويد برگشتم و طولى نكشيد كه پرده ميان من و او كنار شد و ديدم نورى نرجس را در خود گرفته است كه چشمم را تار مي كند و كودك را ديدم كه در حال سجده است و بر دو زانو تكيه كرده است و دو انگشت سبابه را بلند كرده و ميگويد اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان جدى محمدا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و ان ابى اميرالمؤمنين(علیه السلام) سپس امامان را يك يك شمرد تا به خودش رسيد و سپس فرمود بار خدايا به من آنچه وعده دادى انجام ده و كارم را تمام كن و قدمم را استوار دار و زمين را به من پر از عدل و داد فرما. ابومحمد(علیه السلام) فرياد كرد عمه جان او را بياور. او رابرگرفتم نزد او آوردم و چون روی دست خود او را برابر پدرش نگه داشتم بر پدر سلام كرد. امام حسن(علیه السلام) او را از من گرفت و زبان خود را در دهان او گذاشت و از آن نوشيد و فرمود او را نزد مادرش ببر تا شيرش بدهد و به من برگردان. او

ص: 426

را به مادرش دادم شيرش داد و نزد ابی محمد(علیه السلام) برگردانیدم و مرغانى بالاى سرش در طيران بودند. (همین مرغان امام زمان(علیه السلام) را به معراج بردند.)

2. دنباله ی حدیث بالا در کمال الدین کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 باب 42 صفحه 428 تا 430 و در ترجمه ی آن مجلد 2 صفحه 102 و غیبت شیخ طوسی صفحه 140 آمده است:

وَ نَاوَلَهُ لِسَانَهُ فَشَرِبَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ امْضِي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِتُرْضِعَهُ وَ رُدِّيهِ إِلَيَّ قَالَتْ فَتَنَاوَلْتُهُ أُمَّهُ فَأَرْضَعَتْهُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ الطَّيْرُ تُرَفْرِفُ عَلَى رَأْسِهِ فَصَاحَ بِطَيْرٍ مِنْهَا فَقَالَ لَهُ احْمِلْهُ وَ احْفَظْهُ وَ رُدَّهُ إِلَيْنَا فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَتَنَاوَلَهُ الطَّيْرُ وَ طَارَ بِهِ فِي جَوِّ السَّمَاءِ وَ اتَّبَعَهُ سَائِرُ الطَّيْرِ فَسَمِعْتُ أَبَامُحَمَّدٍ(علیه السلام) يَقُولُ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ الَّذِي أَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَى(علیه السلام) فَبَكَتْ نَرْجِسُ فَقَالَ لَهَا اسْكُتِي فَإِنَّ الرَّضَاعَ مُحَرَّمٌ عَلَيْهِ إِلَّا مِنْ ثَدْيِكِ وَ سَيُعَادُ إِلَيْكِ كَمَا رُدَّ مُوسَى(علیه السلام) إِلَى أُمِّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ (1) قَالَتْ حَكِيمَةُ فَقُلْتُ وَ مَا هَذَا الطَّيْرُ قَالَ هَذَا رُوحُ الْقُدُسِ الْمُوَكَّلُ بِالْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) يُوَفِّقُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ وَ يُرَبِّيهِمْ بِالْعِلْمِ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ أَرْبَعِينَ يَوْماً رُدَّ الْغُلَامُ وَ وُجِّهَ إِلَى ابْنِ أَخِي فَدَعَانِي فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَإِذَا أَنَا بِالصَّبِيِّ مُتَحَرِّكٌ يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي هَذَا ابْنُ سَنَتَيْنِ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ إِذَا كَانُوا أَئِمَّةً يَنْشَئُونَ بِخِلَافِ مَا يَنْشَأُ غَيْرُهُمْ وَ إِنَّ الصَّبِيَّ مِنَّا إِذَا كَانَ أَتَى عَلَيْهِ شَهْرٌ كَانَ كَمَنْ أَتَى عَلَيْهِ سَنَةٌ وَ إِنَّ الصَّبِيَّ مِنَّا لَيَتَكَلَّمُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ يَعْبُدُ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِنْدَ الرَّضَاعِ تُطِيعُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَنْزِلُ عَلَيْهِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمْ أَزَلْ أَرَى ذَلِكَ الصَّبِيَّ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِلَى أَنْ رَأَيْتُهُ رَجُلًا قَبْلَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ(علیه السلام) بِأَيَّامٍ قَلَائِلَ فَلَمْ أَعْرِفْهُ فَقُلْتُ لِابْنِ أَخِي مَنْ هَذَا الَّذِي تَأْمُرُنِي أَنْ أَجْلِسَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ لِي هَذَا ابْنُ نَرْجِسَ وَ هَذَا خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي وَ عَنْ قَلِيلٍ تَفْقِدُونِّي فَاسْمَعِي لَهُ وَ أَطِيعِي قَالَتْ حَكِيمَةُ فَمَضَى أَبُومُحَمَّدٍ(علیه السلام) بَعْدَ ذَلِكَ بِأَيَّامٍ قَلَائِلَ وَ افْتَرَقَ النَّاسُ كَمَا تَرَى وَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاهُ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ إِنَّهُ لَيُنْبِئُنِي عَمَّا تَسْأَلُونَ عَنْهُ فَأُخْبِرُكُمْ وَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الشَّيْ ءِ فَيَبْدَأُنِي بِهِ وَ إِنَّهُ لَيَرُدُّ عَلَيَّ الْأَمْرَ فَيَخْرُجُ إِلَيَّ مِنْهُ جَوَابُهُ مِنْ سَاعَتِهِ مِنْ غَيْرِ مَسْأَلَتِي وَ قَدْ أَخْبَرَنِي الْبَارِحَةَ بِمَجِيئِكَ إِلَيَّ وَ أَمَرَنِي أَنْ أُخْبِرَكَ بِالْحَقّ قَالَ مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ أَخْبَرَتْنِي حَكِيمَةُ بِأَشْيَاءَ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهَا أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَعَلِمْتُ أَنَّ ذَلِكَ صِدْقٌ وَ عَدْلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَطْلَعَهُ عَلَى مَا لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ.امام حسن(علیه السلام) زبان خود را در دهان او گذاشت و از آن نوشيد و فرمود او را نزد مادرش ببر تا شيرش بدهد و به من برگردان. او را به مادرش دادم شيرش داد و نزد ابی محمد(علیه السلام) برگردانيدم و مرغانى بالاى سرش در طيران بودند. به يكى از آنها فرياد زد و فرمود او را بگير و نگه دار و در هر چهل روز يك بار به ما برگردان آن مرغ او را گرفت و به آسمان

ص: 427


1- . قصص آیه 13

پرواز كرد و مرغان ديگر دنبال او رفتند و شنيدم ابى محمد(علیه السلام) مى فرمود من تو را امانت سپردم بدان كه مادر موسى(علیه السلام) امين خود كرد. نرجس گريست فرمود ساكت باش شير خوردن از غير پستان تو بر او قدغن است و به زودى نزد تو برگردد چنانکه موسى(علیه السلام) به مادرش برگشت و اين گفتار خداى عزوجل است «او را به مادرش برگردانيديم تا چشمش روشن شود و اندوه نخورد» حكيمه گويد گفتم: اين مرغ چه بود؟ فرمود روح القدس است كه موكل امامان(علیهم السلام) است آن ها را موفق و مسدد مي دارد و دانش به آنها مى آموزد.

حكيمه گويد پس از چهل روز آن بچه را برگردانيدند و برادرزاده ام مرا خواست و خدمتش رسيدم ديدم آن بچه جلویش راه مي رود، گفتم اى آقايم اين كودك دو ساله است؛ تبسم كرد و فرمود: زادگان انبياء و اوصياء هرگاه مقام امامت داشته باشند بر خلاف ديگران نشو و نما دارند، كودك ما در يك ماه چون كودك يك ساله باشد و در شكم مادر سخن گويد و قرآن خواند و پروردگار عز و جلش را از دوران شيرخوارگى عبادت كند و فرشتگان از او اطاعت كنند و صبح و شام نزد او آيند. حكيمه گويد هميشه در سر هر چهل روز آن كودك را مي ديدم تا آن كه چند روز پيش از وفات ابومحمد(علیه السلام) ديدم مردى شده است و او را نشناختم به برادرزاده ام گفتم اين مردى كه دستور مي دهى جلو او بنشينم كيست؟ فرمود اين پسر نرجس است. اين خليفه من است بعد از من. به زودى من از نزد شما مي روم. از او بشنو و او را اطاعت كن، حكيمه گفت: چند روز گذشت ابومحمد(علیه السلام) درگذشت و كار مردم چنان است كه مى بينى و به خدا من هر صبح و شام او را مى بينم و از هر چه مى پرسيد به من خبر مي دهد و من به شما خبر مي دهم به خدا گاهى مي خواهم چيزى از او بپرسم او نپرسيده به من مي گويد، امرى به من وارد مى شود و پرسش نكرده همان ساعت جوابش را صادر مي كند، شب گذشته از آمدن تو به من خبر داد و دستور داد كه تو رابه حق مطلع سازم. محمدبن عبداللَّه گويد: به خدا حكيمه از چيزهایی به من خبر داد كه جز خدا كسى آنها را نمي دانست و دانستم كه اين امر درست است و راست است از طرف خداى تبارك و تعالى زيرا خدا آنها را بر آنچه مطلع ساخته است كه احدى از خلق خود را مطلع نساخته است.

ص: 428

3. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 باب 42 صفحات 147 تا 152 حدیث 13 و در ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 250 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحات 268 تا 270 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَبْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ وَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ وَ مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ وَ أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ جَمِيعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ يُوسُفَ بْنَ يَعْقُوبَ(علیهما السلام) حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ جَمَعَ آلَ يَعْقُوبَ وَ هُمْ ثَمَانُونَ رَجُلًا فَقَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْقِبْطَ سَيَظْهَرُونَ عَلَيْكُمْ وَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ إِنَّمَا يُنْجِيكُمُ اللَّهُ مِنْ أَيْدِيهِمْ بِرَجُلٍ مِنْ وُلْدِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ اسْمُهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(علیه السلام) غُلَامٌ طُوَالٌ جَعْدٌ آدَمُ فَجَعَلَ الرَّجُلُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ يُسَمِّي ابْنَهُ عِمْرَانَ وَ يُسَمِّي عِمْرَانُ ابْنَهُ مُوسَى(علیه السلام).

فَذَكَرَ أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: مَا خَرَجَ مُوسَى حَتَّى خَرَجَ قَبْلَهُ خَمْسُونَ كَذَّاباً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كُلُّهُمْ يَدَّعِي أَنَّهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ فَبَلَغَ فِرْعَوْنَ أَنَّهُمْ يُرْجِفُونَ بِهِ وَ يَطْلُبُونَ هَذَا الْغُلَامَ وَ قَالَ لَهُ كَهَنَتُهُ وَ سَحَرَتُهُ إِنَّ هَلَاكَ دِينِكَ وَ قَوْمِكَ عَلَى يَدَيْ هَذَا الْغُلَامِ الَّذِي يُولَدُ الْعَامَ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَوَضَعَ الْقَوَابِلَ عَلَى النِّسَاءِ وَ قَالَ لَا يُولَدُ الْعَامَ وَلَدٌ إِلَّا ذُبِحَ وَ وَضَعَ عَلَى أُمِّ مُوسَى(علیه السلام) قَابِلَةً فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ بَنُو إِسْرَائِيلَ قَالُوا إِذَا ذُبِحَ الْغِلْمَانُ وَ اسْتُحْيِيَ النِّسَاءُ هَلَكْنَا فَلَمْ نَبْقَ فَتَعَالَوْا لَا نَقْرَبِ النِّسَاءَ فَقَالَ عِمْرَانُ أَبُومُوسَى(علیه السلام) بَلْ بَاشِرُوهُنَّ فَإِنَّ أَمْرَ اللَّهِ وَاقِعٌ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ اللَّهُمَّ مَنْ حَرَّمَهُ فَإِنِّي لَا أُحَرِّمُهُ وَ مَنْ تَرَكَهُ فَإِنِّي لَا أَتْرُكُهُ وَ وَقَعَ عَلَى أُمِّ مُوسَى(علیه السلام) فَحَمَلَتْ فَوَضَعَ عَلَى أُمِّ مُوسَى(علیه السلام) قَابِلَةً تَحْرُسُهَا فَإِذَا قَامَتْ قَامَتْ وَ إِذَا قَعَدَتْ قَعَدَتْ فَلَمَّا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَقَعَتْ عَلَيْهَا الْمَحَبَّةُ وَ كَذَلِكَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالَتْ لَهَا الْقَابِلَةُ مَا لَكِ يَا بُنَيَّةُ تَصْفَرِّينَ وَ تَذُوبِينَ قَالَتْ لَا تَلُومِينِي فَإِنِّي إِذَا وَلَدْتُ أُخِذَ وَلَدِي فَذُبِحَ قَالَتْ لَا تَحْزَنِي فَإِنِّي سَوْفَ أَكْتُمُ عَلَيْكِ فَلَمْ تُصَدِّقْهَا فَلَمَّا أَنْ وَلَدَتْ الْتَفَتَتْ إِلَيْهَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ فَقَالَتْ مَا شَاءَ اللَّهُ فَقَالَتْ لَهَا أَ لَمْ أَقُلْ إِنِّي سَوْفَ أَكْتُمُ عَلَيْكِ ثُمَّ حَمَلَتْهُ فَأَدْخَلَتْهُ الْمِخْدَعَ وَ أَصْلَحَتْ أَمْرَهُ ثُمَّ خَرَجَتْ إِلَى الْحَرَسِ فَقَالَتِ انْصَرِفُوا وَ كَانُوا عَلَى الْبَابِ فَإِنَّمَا خَرَجَ دَمٌ مُنْقَطِعٌ فَانْصَرَفُوا فَأَرْضَعَتْهُ فَلَمَّا خَافَتْ عَلَيْهِ الصَّوْتَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهَا أَنِ اعْمَلِي التَّابُوتَ ثُمَّ اجْعَلِيهِ فِيهِ ثُمَّ أَخْرِجِيهِ لَيْلًا فَاطْرَحِيهِ فِي نِيلِ مِصْرَ فَوَضَعَتْهُ فِي التَّابُوتِ ثُمَّ دَفَعَتْهُ فِي الْيَمِّ فَجَعَلَ يَرْجِعُ إِلَيْهَا وَ جَعَلَتْ تَدْفَعُهُ فِي الْغَمْرِ وَ إِنَّ الرِّيحَ ضَرَبَتْهُ فَانْطَلَقَتْ بِهِ فَلَمَّا رَأَتْهُ قَدْ ذَهَبَ بِهِ الْمَاءُ هَمَّتْ أَنْ تَصِيحَ فَرَبَطَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهَا قَالَ وَ كَانَتِ الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ هِيَ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَتْ لِ فِرْعَوْنَ إِنَّهَا أَيَّامُ الرَّبِيعِ فَأَخْرِجْنِي وَ اضْرِبْ لِي قُبَّةً عَلَى شَطِّ النِّيلِ حَتَّى أَتَنَزَّهَ هَذِهِالْأَيَّامَ فَضُرِبَتْ لَهَا قُبَّةٌ عَلَى شَطِّ النِّيلِ إِذْ أَقْبَلَ التَّابُوتُ يُرِيدُهَا فَقَالَتْ هَلْ تَرَوْنَ مَا أَرَى عَلَى الْمَاءِ قَالُوا إِي وَ اللَّهِ يَا سَيِّدَتَنَا إِنَّا لَنَرَى شَيْئاً فَلَمَّا دَنَا مِنْهَا ثَارَتْ إِلَى الْمَاءِ فَتَنَاوَلَتْهُ بِيَدِهَا وَ كَادَ الْمَاءُ يَغْمُرُهَا حَتَّى تَصَايَحُوا عَلَيْهَا فَجَذَبَتْهُ وَ أَخْرَجَتْهُ مِنَ الْمَاءِ فَأَخَذَتْهُ فَوَضَعَتْهُ فِي حَجْرِهَا فَإِذَا هُوَ غُلَامٌ أَجْمَلُ النَّاسِ وَ أَسْتَرُهُمْ فَوَقَعَتْ عَلَيْهِ مِنْهَا مَحَبَّةٌ فَوَضَعَتْهُ فِي حَجْرِهَا وَ قَالَتْ

ص: 429

هَذَا ابْنِي فَقَالُوا إِي وَ اللَّهِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ اللَّهِ مَا لَكِ وَلَدٌ وَ لَا لِلْمَلِكِ فَاتَّخِذِي هَذَا وَلَداً فَقَامَتْ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ قَالَتْ إِنِّي أَصَبْتُ غُلَاماً طَيِّباً حُلْواً نَتَّخِذُهُ وَلَداً فَيَكُونُ قُرَّةَ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ فَلَا تَقْتُلْهُ قَالَ وَ مِنْ أَيْنَ هَذَا الْغُلَامُ قَالَتْ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي إِلَّا أَنَّ الْمَاءَ جَاءَ بِهِ فَلَمْ تَزَلْ بِهِ حَتَّى رَضِيَ فَلَمَّا سَمِعَ النَّاسُ أَنَّ الْمَلِكَ قَدْ تَبَنَّى ابْناً لَمْ يَبْقَ أَحَدٌ مِنْ رُءُوسِ مَنْ كَانَ مَعَ فِرْعَوْنَ إِلَّا بَعَثَ إِلَيْهِ امْرَأَتَهُ لِتَكُونَ لَهُ ظِئْراً أَوْ تَحْضُنَهُ فَأَبَى أَنْ يَأْخُذَ مِنِ امْرَأَةٍ مِنْهُنَّ ثَدْياً قَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ اطْلُبُوا لِابْنِي ظِئْراً وَ لَا تُحَقِّرُوا أَحَداً فَجَعَلَ لَا يَقْبَلُ مِنِ امْرَأَةٍ مِنْهُنَّ فَقَالَتْ أُمُّ مُوسَى(علیه السلام)« لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ»(1) انْظُرِي أَ تَرَيْنَ لَهُ أَثَراً فَانْطَلَقَتْ حَتَّى أَتَتْ بَابَ الْمَلِكِ فَقَالَتْ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَطْلُبُونَ ظِئْراً وَ هَاهُنَا امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ تَأْخُذُ وَلَدَكُمْ وَ تَكْفُلُهُ لَكُمْ فَقَالَتْ أَدْخِلُوهَا فَلَمَّا دَخَلَتْ قَالَتْ لَهَا امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ مِمَّنْ أَنْتِ قَالَتْ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَتِ اذْهَبِي يَا بُنَيَّةِ فَلَيْسَ لَنَا فِيكِ حَاجَةٌ فَقُلْنَ لَهَا النِّسَاءُ انْظُرِي عَافَاكِ اللَّهُ يَقْبَلُ أَوْ لَا يَقْبَلُ فَقَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ أَ رَأَيْتُمْ لَوْ قَبِلَ هَلْ يَرْضَى فِرْعَوْنُ أَنْ يَكُونَ الْغُلَامُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ الْمَرْأَةُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ يَعْنِي الظِّئْرَ فَلَا يَرْضَى قُلْنَ فَانْظُرِي يَقْبَلُ أَوْ لَا يَقْبَلُ قَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ فَاذْهَبِي فَادْعِيهَا فَجَاءَتْ إِلَى أُمِّهَا وَ قَالَتْ إِنَّ امْرَأَةَ الْمَلِكِ تَدْعُوكِ فَدَخَلَتْ عَلَيْهَا فَدُفِعَ إِلَيْهَا مُوسَى(علیه السلام) فَوَضَعَتْهُ فِي حَجْرِهَا ثُمَّ أَلْقَمَتْهُ ثَدْيَهَا فَازْدَحَمَ اللَّبَنُ فِي حَلْقِهِ فَلَمَّا رَأَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ أَنَّ ابْنَهَا قَدْ قَبِلَ قَامَتْ إِلَى فِرْعَوْنَ فَقَالَتْ إِنِّي قَدْ أَصَبْتُ لِابْنِي ظِئْراً وَ قَدْ قَبِلَ مِنْهَا فَقَالَ مِمَّنْ هِيَ قَالَتْ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ فِرْعَوْنُ هَذَا مِمَّا لَا يَكُونُ أَبَداً الْغُلَامُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ الظِّئْرُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمْ تَزَلْ تُكَلِّمُهُ فِيهِ وَ تَقُولُ مَا تَخَافُ مِنْ هَذَا الْغُلَامِ إِنَّمَا هُوَ ابْنُكَ يَنْشَأُ فِي حَجْرِكَ حَتَّى قَلَبَتْهُ عَنْ رَأْيِهِ وَ رَضِيَ فَنَشَأَ مُوسَى(علیه السلام) فِي آلِ فِرْعَوْنَ وَ كَتَمَتْ أُمُّهُ خَبَرَهُ وَ أُخْتُهُ وَ الْقَابِلَةُ حَتَّى هَلَكَتْ أُمُّهُ وَ الْقَابِلَةُ الَّتِي قَبِلَتْهُ فَنَشَأَ لَا يَعْلَمُ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ قَالَ وَ كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَطْلُبُهُ وَ تَسْأَلُ عَنْهُ فَيَعْمَى عَلَيْهِمْ خَبَرُهُ قَالَ فَبَلَغَ فِرْعَوْنَ أَنَّهُمْ يَطْلُبُونَهُ وَ يَسْأَلُونَ عَنْهُ فَأَرْسَلَ إِلَيْهِمْ فَزَادَ فِي الْعَذَابِ عَلَيْهِمْ وَ فَرَّقَ بَيْنَهُمْ وَ نَهَاهُمْ عَنِ الْإِخْبَارِ بِهِ وَ السُّؤَالِ عَنْهُ قَالَ فَخَرَجَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ ذَاتَ لَيْلَةٍ مُقْمِرَةٍ إِلَى شَيْخٍ لَهُمْ عِنْدَهُ عِلْمٌ فَقَالُوا قَدْ كُنَّا نَسْتَرِيحُ إِلَى الْأَحَادِيثِ فَحَتَّى مَتَى وَ إِلَى مَتَى نَحْنُ فِي هَذَا الْبَلَاءِ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّكُمْ لَا تَزَالُونَ فِيهِ حَتَّى يَجِي ءَ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِغُلَامٍ مِنْ وُلْدِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ(علیه السلام) اسْمُهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(علیه السلام) غُلَامٌ طُوَالٌ جَعْدٌ فَبَيْنَمَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ مُوسَى(علیه السلام) يَسِيرُ عَلَى بَغْلَةٍ حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِمْ فَرَفَعَ الشَّيْخُ رَأْسَهُ فَعَرَفَهُ بِالصِّفَةِ فَقَالَ لَهُ مَا اسْمُكَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ قَالَ مُوسَى قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ عِمْرَانَ قَالَ فَوَثَبَ إِلَيْهِ الشَّيْخُ فَأَخَذَ بِيَدِهِ فَقَبَّلَهَا وَ ثَارُوا إِلَى رِجْلِهِ فَقَبَّلُوهَا فَعَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ اتَّخَذَ شِيعَةً فَمَكَثَ بَعْدَ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ خَرَجَ فَدَخَلَ مَدِينَةً لِفِرْعَوْنَ فِيهَا رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِهِ يُقَاتِلُ رَجُلًا مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ مِنَ الْقِبْطِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ الْقِبْطِيِّ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ وَ كَانَ مُوسَى(علیه السلام) قَدْ أُعْطِيَ بَسْطَةًفِي الْجِسْمِ وَ شِدَّةً فِي الْبَطْشِ فَذَكَرَهُ النَّاسُ وَ شَاعَ أَمْرُهُ وَ قَالُوا إِنَّ مُوسَى(علیه السلام) قَتَلَ رَجُلًا مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ «فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ»(2) فَلَمَّا أَصْبَحُوا مِنَ الْغَدِ إِذَا الرَّجُلُ «الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ

ص: 430


1- . سوره قصص آیه 11
2- . سوره قصص آیه 18

يَسْتَصْرِخُهُ»(1) عَلَى آخَرَ فَ«قالَ لَهُ مُوسى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ»(2) بِالْأَمْسِ رَجُلٌ وَ الْيَوْمَ رَجُلٌ «فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ»(3) فَخَرَجَ مِنْ مِصْرَ بِغَيْرِ ظَهْرٍ وَ لَا دَابَّةٍ وَ لَا خَادِمٍ تَخْفِضُهُ أَرْضٌ وَ تَرْفَعُهُ أُخْرَى حَتَّى انْتَهَى إِلَى أَرْضِ مَدْيَنَ فَانْتَهَى إِلَى أَصْلِ شَجَرَةٍ فَنَزَلَ فَإِذَا تَحْتَهَا بِئْرٌ وَ إِذَا عِنْدَهَا أُمَّةٌ مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ إِذَا جَارِيَتَانِ ضَعِيفَتَانِ وَ إِذَا مَعَهُمَا غُنَيْمَةٌ لَهُمَا قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا أَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ نَحْنُ جَارِيَتَانِ ضَعِيفَتَانِ لَا نَقْدِرُ أَنْ نُزَاحِمَ الرِّجَالَ فَإِذَا سَقَى النَّاسُ سَقَيْنَا فَرَحِمَهُمَا مُوسَى(علیه السلام) فَأَخَذَ دَلْوَهُمَا وَ قَالَ لَهُمَا قَدِّمَا غَنَمَكُمَا فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ رَجَعَتَا بُكْرَةً قَبْلَ النَّاسِ ثُمَّ تَوَلَّى مُوسَى(علیه السلام) إِلَى الشَّجَرَةِ فَجَلَسَ تَحْتَهَا «فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ»(4) فَرُوِيَ أَنَّهُ قَالَ ذَلِكَ وَ هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَى شِقِّ تَمْرَةٍ فَلَمَّا رَجَعَتَا إِلَى أَبِيهِمَا قَالَ مَا أَعْجَلَكُمَا فِي هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَتَا وَجَدْنَا رَجُلًا صَالِحاً رَحِمَنَا فَسَقَى لَنَا فَقَالَ لِإِحْدَاهُمَا اذْهَبِي فَادْعِيهِ لِي فَجَاءَتْهُ «تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا»(5) فَرُوِيَ أَنَّ مُوسَى(علیه السلام) قَالَ لَهَا وَجِّهِينِي إِلَى الطَّرِيقِ وَ امْشِي خَلْفِي فَإِنَّا بَنُو يَعْقُوبَ لَا نَنْظُرُ فِي أَعْجَازِ النِّسَاءِ «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ».(6)

فَرُوِيَ أَنَّهُ قَضَى أَتَمَّهُمَا لِأَنَّ الْأَنْبِيَاءَ(علیهم السلام) لَا يَأْخُذُونَ إِلَّا بِالْفَضْلِ وَ التَّمَامِ «فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ»(7) نَحْوَ بَيْتِ الْمَقْدِسِ أَخْطَأَ عَنِ الطَّرِيقِ لَيْلًا فَرَأَى نَاراً «فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ»(8) أَوْ بِخَبَرٍ مِنَ الطَّرِيقِ فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى النَّارِ إِذَا شَجَرَةٌ تَضْطَرِمُ مِنْ أَسْفَلِهَا إِلَى أَعْلَاهَا فَلَمَّا دَنَامِنْهَا تَأَخَّرَتْ عَنْهُ فَرَجَعَ وَ أَوْجَسَ «فِي نَفْسِهِ خِيفَةً»(9) ثُمَّ دَنَتْ مِنْهُ الشَّجَرَةُ فَنُودِيَ «مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي

ص: 431


1- . همان
2- . همان
3- . سوره قصص آیات 19 الى 21.
4- . سوره قصص آیه 24
5- . سوره قصص آیه 25
6- . سوره قصص آیات 25 و 26 و 27
7- .[8] سوره قصص آیه 29
8- . سوره طه آیه 10
9- .[1] سوره طه 67

الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ»(1) فَإِذَا حَيَّةٌ مِثْلُ الْجِذْعِ لِأَسْنَانِهَا صَرِيرٌ يَخْرُجُ مِنْهَا مِثْلُ لَهَبِ النَّارِ فَوَلَّى مُوسَى(علیه السلام) مُدْبِراً فَقَالَ لَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ارْجِعْ فَرَجَعَ وَ هُوَ يَرْتَعِدُ وَ رُكْبَتَاهُ تَصْطَكَّانِ فَقَالَ يَا إِلَهِي هَذَا الْكَلَامُ الَّذِي أَسْمَعُ كَلَامُكَ قَالَ نَعَمْ فَلَا تَخَفْ فَوَقَعَ عَلَيْهِ الْأَمَانُ فَوَضَعَ رِجْلَهُ عَلَى ذَنَبِهَا ثُمَّ تَنَاوَلَ لَحْيَيْهَا فَإِذَا يَدُهُ فِي شُعْبَةِ الْعَصَا قَدْ عَادَتْ عَصًا وَ قِيلَ لَهُ «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً.»(2) فَرُوِيَ أَنَّهُ أُمِرَ بِخَلْعِهِمَا لِأَنَّهُمَا كَانَتَا مِنْ جِلْدِ حِمَارٍ مَيِّتٍ ... وَ رُوِيَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ»(3) أَيْ خَوْفَيْكَ خَوْفَكَ مِنْ ضِيَاعِ أَهْلِكَ وَ خَوْفَكَ مِنْ فِرْعَوْنَ ثُمَّ أَرْسَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ بِآيَتَيْنِ بِيَدِهِ وَ الْعَصَا ..

فَرُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى ­بْنَ عِمْرَانَ(علیه السلام) خَرَجَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ إِلَيْهِمْ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِيٌّ فَأَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَ عَبْدِهِ وَ نَبِيِّهِ مُوسَى(علیه السلام) فِي لَيْلَةٍ وَ هَكَذَا يَفْعَلُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْقَائِمِ الثَّانِيَ عَشَرَ مِنَ الْأَئِمَّةِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَصْلُحُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ نَبِيِّهِ مُوسَى(علیه السلام) وَ يُخْرِجُهُ مِنَ الْحَيْرَةِ وَ الْغَيْبَةِ إِلَى نُورِ الْفَرَجِ وَ الظُّهُورِ.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: چون وفات يوسف بن يعقوب(علیه السلام) رسيد خاندان يعقوب را كه هشتاد مرد بودند، جمع كرد و گفت كه اين قبطيان به زودى بر شما مسلط شوند و بدترين عذاب را به شما بچشانند و همانا خدا شما را به دست مردى از فرزندان لاوى بن يعقوب(علیه السلام) به نام موسى بن عمران(علیه السلام) نجات بخشد و او پسري است بلند بالا و پيچيده مو و گندم گون و هر مردى از بنى اسرائيل پسرش را عمران نام مي كرد و او هم نام پسرش را موسى مي گذاشت. امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند: موسى(علیه السلام) ظاهر نشد تا آنكه پنجاه دروغ گو در بنى اسرائيل قيام كرد و هر كدام مدعى بودند كه موسى بن عمران(علیه السلام) موعود هستند، خبر به فرعون رسيد كه بنى اسرائيل به موسى بن عمران(علیه السلام) توجه دارند و او را مي جويند و غيب گويان وجادوگران دربار وى هم به او گفتند هلاكت دين و قوم تو به دست پسر بچه اي است كه در اين سال زائيده شود از بنى اسرائيل فرعون بر زنان آن ها قابله ها گماشت و دستور داد امسال پسرى زایيده نشود جز آنكه بايد سرش را بريد يك قابله هم بر مادر موسى(علیه السلام) گماشت، چون

ص: 432


1- . سوره قصص آیات 30 و 31
2- . سوره طه آیه 12
3- . سوره طه آیه 12

بنى اسرائيل چنين ديدند گفتند اگر پسرها را بكشند و دخترها را نگه دارند ما هلاك مي شويم و باقى نمانيم بيایيد قرار بگذاريم كه نزديكى به زنان نكنيم. عمران پدر موسى(علیه السلام) گفت با آنها بيامی زيد تقدير الهى محقق شود اگر چه مشركان بد داشته باشند. بار خدايا هر كس آن را حرام داند، من حرام ندانم و هر كه آن را ترك كند من آن را ترك نكنم و با مادر موسى(علیه السلام) درآميخت و آبستن شد. قابله اى بر سر او گماشتند كه با او برمي خاست و با او مى نشست و چون مادرش به موسى(علیه السلام) آبستن شد به وى محبت شديدى احساس كرد و چنين اند حجج خدا بر خلقش. قابله ی وى گفت: دختر جان چرا رنگت زرد مى شود و گوشت تنت آب مى شود؟ گفت مرا سرزنش مكن زيرا چون بزايم سر پسرم بريده شود، گفت غم مخور من او را كتمان مي كنم از او باور نكرد و چون زایيد به او توجه كرد و او را بوسيد و گفت ما شاء اللَّه و به مادرش گفت نگفتم او را مخفى مي كنم. سپس او را برداشت ميان رختخواب پنهان كرد و كار او را اصلاح كرد و از خانه بيرون رفت و به پاسبانان فرعون كه بر در خانه بودند گفت برگرديد فقط يك قطعه خون بريده خارج شد آنها هم برگشتند و مادرش او را شير داد و چون ترسيد كه به آواز گريه او او را تعقيب كنند خدا به او وحى كرد كه يك تابوت بسازد و او را در آن بگذارد و شبانه او را ببرد ميان نهر نيل مصر بيافكند. او را در تابوتى گذاشت و در دريا انداخت و تابوت به طرف او برمي گشت و او آن را به دم موج مي داد تا باد او را زد و به ميان نيل برد، چون ديد آب او را مي برد خواست فرياد بكشد، خدا دلش را نگه داشت. گويد: زن صالح فرعون از بنى اسرائيل بود به فرعون گفت بهار است. مرا از تنگناى قصر بيرون ببر و يك چادرى بر كنار شط بر پا كن تا در اين چند روزه تفريح كنم. چادرى كنار رود نيل براى او زدند و به ناگاه تابوت به سوى او آمد به كنيزان خود گفتآنچه من مى بينم شما هم مى بينيد كه روى آب است؟ گفتند اى خانم. به خدا آرى و چون نزديك او رسيد به دست خود آن را از آب گرفت و نزديك بود آب او را فرو برد و فرياد همه بلند شد، آن را كشيد و بيرون آورد و گشود و بچه را در دامن خود گرفت ديد يك پسر بسيار زيبا و خوش چهره است كه كسى مانند او

ص: 433

نديده. محبت او در دلش افتاد و او را در دامن گرفت و گفت اين پسر من است، گفتند آرى به خدا اى خانم، تو فرزند ندارى و ملك مصر جانشينى ندارد او را فرزند خود قرار بده برخاست نزد فرعون رفت و گفت من يك پسر بچه پاكيزه شيرينى از رود نيل گرفتم او را به فرزندى بپذيريم و چشم روشنى من و تو باشد. او را مكش. گفت اين پسر بچه از كجاست؟ گفت به خدا نمي دانم هم اكنون آب او را آورده است. از او درخواست كرد تا او را راضى كرد، چون مردم شنيدند پادشاه يك پسرى اتخاذ كرده هيچ كدام از سران نبود، مگر آنكه زنش را فرستاد تا دايه او باشد و او را نگه دارى كند و آن بچه از پستان هيچ كدام شير نخورد. زن فرعون گفت براى پسرم دايه بجویيد و هيچ كس را ناقابل به حساب نياوريد و موسى پستان هيچ زنى را نمي گرفت. مادر موسى(علیه السلام) به خواهرش گفت: برو دنبال او جستجو كن ببين اثرى از او به دست مى آورى؟ رفت تا به در خانه پادشاه رسيد و گفت شنيدم شما دايه مي خواهيد در اينجا يك زن پاكدامنى هست كه پسر شما را مي گيرد و كفالت مي كند. زن فرعون گفت: او را بياوريد. چون وارد شد گفت: از چه خاندانى هستى؟ گفت از بنى اسرائيل. گفت: اى دخترك برو پى كارت ما به تو حاجت نداريم زن ها گفتند: خدايت عافيت دهد ببين پستانش را قبول مي كند يا نه؟ زن فرعون گفت: به عقيده ی شما اگر قبول كند فرعون راضى مى شود كه پسر از بنى اسرائيل باشد و دايه هم از بنى اسرائيل؟ او راضى نمي شود. گفتند: ببين پستانش را مي گيرد يا نه؟ زن فرعون به خواهر موسى(علیه السلام) گفت: برو آن دايه را بياور. آمد پيش مادرش و گفت زن پادشاه تو را مي خواهد. نزد او وارد شد و موسى(علیه السلام) را به او داد و او را در دامن گرفت و پستان در دهانش گذاشت و شير در حلقومش سرازير شد. چون زن فرعون ديد كه پسرش پستان او را گرفت نزد فرعونرفت و گفت من براى پسرم يك دايه يافتم و پستان او را گرفت،گفت از چه خاندانى است؟ گفت از بنى اسرائيل فرعون گفت اين كار هرگز نمي شود. بچه از بنى اسرائيل و دايه از بنی اسرائيل و به او اصرار فراوانى كرد. گفت: از اين بچه چه ترسى دارى چون پسرى در دامن تو بزرگ مى شود. به هر نحوى بود او را از رأيش برگردانيد و

ص: 434

راضى كرد. موسى(علیه السلام) در ميان خاندان فرعون بزرگ شد، مادر و خواهر و قابله هم درباره ی او چيزى اظهار نكردند تا مادر و قابله هر دو مردند و موسى(علیه السلام) بزرگ شد و بنى اسرائيل هيچ اطلاعى از او نداشتند. بنى اسرائيل او را مي جستند و از او مي پرسيدند و بى اطلاع بودند. گويد: به فرعون خبر رسيد كه بنى اسرائيل در جستجوى موسى(علیه السلام) هستند و از او پرسش مي كنند. نزد آن ها فرستاد و بر آن ها عذاب بيشترى مقرر كرد و زن و مرد آن ها را از هم جدا كرد و آن ها را از خبر گرفتن از موسى(علیه السلام) و پرسش از او باز داشت. فرمود يك شب مهتاب، بنى اسرائيل نزد يكى از مشايخ خود كه دانشمند بود جمع شدند و گفتند ما با ذكر احاديث خوش دليم تا كى و تا چند در انتظار باشيم و در گرفتارى به سر بريم، گفت به خدا در اين رنج خواهيد بود تا خداى تعالى پسرى از خاندان لاوى به نام موسى بن عمران(علیه السلام) بلند قامت و پيچيده موى بياورد و شما را نجات دهد. در اين گفتگو بودند كه موسى(علیه السلام) سوار بر استرى آمد و نزد آن ها توقف كرد. آن شيخ سربلند كرد و با نشان ها كه داشت او را شناخت به او گفت: نامت چيست؟ گفت: موسى(علیه السلام). پسر كيستى؟ گفت: عمران گويد. پريد جلو دست او را بوسيد و همه روى پايش افتادند به آن بوسه دادند آن ها را شناخت و پيروانى يافت و مدتى كه مي خواست، بر او گذشت و بيرون رفت و در شهرى از شهرهاى فرعون وارد شد كه يكى از پيروانش در آنجا بود و با يك مرد فرعونى قبطى در كشت و كشتار بود. آنكه از پيروانش بود، عليه دشمن قبطى از او كمك خواست. موسى(علیه السلام) مشتى به آن قبطى زد و او درگذشت. موسى(علیه السلام) بسيار تنومند و نيرومند بود. مردم سخن او را گفتند و كار او شيوع يافت و معروف شد كه موسى(علیه السلام) يك تن ازبستگان فرعون را كشته و موسى(علیه السلام) آن شب را در ترس و انتظار تعقيب در آن شهر به سر برد، چون صبح شد به ناگاه مردي كه ديروز از او يارى خواسته بود با ديگرى در آويخته و از او عليه وى كمك مي خواست. موسى به وى گفت: تو مرد آشوبگرى هستى. ديروز با مردى در افتادى و امروز با ديگرى. چون خواست به دشمن خود و او مشت زند، گفت: اى موسى(علیه السلام) مي خواهى مرا بكشى چنان كه ديروز آدمى كشتى. تو نمي خواهى جز

ص: 435

آنكه در زمين يك زورگو باشى و نمي خواهى از مصلحان باشى. مردى هم از جاى دور شهر آمد و شتاب مي كرد گفت اى موسى(علیه السلام) به راستى اشراف درباره ی تو شور كردند و حكم قتل تو را دادند. بيرون برو به راستى من از خيرخواهان توام. با ترس و انتظار تعقيب از مصر خارج شد. نه پشتى داشت، نه مركبى و نه خدمتكارى به زمينى سرازير مي شد و از ديگر بالا مي رفت تا به زمين مدين رسيد و زير درختى آرميد. ديد پاى آن درخت چاهى است و گرد آن گروهى از مردم آب مي كشند به ناگاه چشمش بر دو دختر بيچاره افتاد كه چند گوسفند همراه داشتند، گفت چه كار داريد؟ گفتند: پدر پيرى داريم و ما دو دختر بيچاره هستيم و نمي توانيم با مردها در افتيم و بايد بمانيم بعد از مردم، گوسفندان خود را آب بدهيم. موسى(علیه السلام) بر آن ها دلسوزى كرد و دلو آنها را گرفت و گفت گوسفندان خود را پيش برانيد و گوسفندان آنها را آب داد آن روز صبح آن دو دختر پيش از مردم سر چاه آمدند. موسى زير درخت برگشت و نشست و گفت: «پروردگارا به راستى من براى آنچه به من فرستى محتاجم» روايت شده كه اين را در وقتى گفت كه نيازمند يك نيمه خرما بود و چون دختران نزد پدر برگشتند، گفت: چه زود آمديد؟! گفتند يك مرد خوبى يافتيم دلش به ما سوخت و گوسفندان ما را سيراب كرد. به يكى از آن ها گفت برو او را نزد من دعوت كن.

آن دختر با شرم نزد موسى(علیه السلام) آمد و گفت پدرم شما را خواسته تا مزد آب كشى را به تو بدهد. روايت شده كه موسى(علیه السلام) به او گفت راه را به من نشان بده و از پشت سر من بيا زيرا ما فرزندان يعقوب نگاه به دنباله زن ها نمي كنيم، چون نزد او آمد و داستان خود را براى اوگفت فرمود: نترس از مردم ستمكار نجات يافتى يكى از دختران گفت: پدر جان او را اجير كن. بهترين اجير براى تو مرد نيرومند درستكار است. گفت: من مي خواهم يكى از اين دو دختر مرا به تو به زنى دهم كه تا هشت سال اجير من باشى و تا آخر ده سال اختيار با تو است. روايت شده كه مدت ده سال را خدمت كرد؛ زيرا پيغمبران بهتر را عمل كنند و تمام تر را. چون موسى(علیه السلام) مدت را تمام كرد و خاندان خود را به سوى بيت المقدس مي برد. شب راه را گم كرد و آتشى ديد و به خانواده ی خود گفت اينجا من يك آتشى به نظر آوردم شايد يك تكه از آن آتش براى شما بياورم و يا خبرى از راه بگيرم. چون به آتش رسيد ديد درختى از بن تا شاخه فروزانست. چون به آن نزديك

ص: 436

شد، آتش از او واپس رفت برگشت و در خود احساس ترسى كرد سپس آن درخت به وى نزديك شد و از كنار وادى ايمن كه در زمين با بركتى بود از آن درخت فريادى برخاست كه اى موسى(علیه السلام) من همان خداى پرورنده جهانيانم و اينك عصاى خود را به زمين افكن. چون ديد كه آن عصا مانند مار جنى به جنبش آمد، پشت كرد و به عقب برگشت. ناگاه مارى شد مانند تنه خرما كه دندان هايش آواز قلم نويسندگى مي كرد و از دهانش شراره آتش مي جهيد. موسى(علیه السلام) پشت كرده دور مي شد پروردگار عز و جلش فرمود برگرد. برگشت و به خود مي لرزيد و زانوهايش به هم مي خورد. عرض كرد اى معبود من اين سخنى كه مي شنوم سخن تو است؟ فرمود: آرى نترس. آسوده شد و پاى خود را بر دم آن مار نهاد و زير گلويش را گرفت. به ناگاه دستش بر قبضه عصا بود و به صورت عصا برگشت و به او گفته شد: «نعلين خود را درآور زيرا تو در وادى مقدس راه می روى» روايت شده كه منظور از نعلين خوف از تباه شدن خانواده و خوف از فرعون است.

سپس خدا او را به رسالت نزد فرعون و اعوانش فرستاد با دو معجزه: يد بيضا و عصا و از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه به يكى از اصحابشان فرمودند: بدان چه نااميدى از آنچه اميدوارى اميدوارتر باش زيرا موسی بن عمران(علیه السلام) رفت يك تكه آتش براى خانواده اش بياورد و با مقام رسالت و نبوت نزد آن ها برگشت. خداى تبارك و تعالى كار بنده و پيغمبرش موسى(علیه السلام) را در يك شب اصلاح كرد و چنين كند با امام قائم(عجل الله تعالی فرجهالشریف) دوازدهمين ائمه(علیهم السلام) در يك شب كارش را درست كند چنانکه كار موسى(علیه السلام) را درست كرد و او را از حيرت و غيبت به روشنایى فرج و ظهور بكشاند.

4. در کتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 152 حدیث 14 و ترجمه ی آن مجلد 1 صفحه 256 و کتاب الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة صفحه 270 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ جُمْهُورٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي الْقَائِمِ(علیه السلام) سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) فَقُلْتُ وَ مَا سُنَّتُهُ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) قَالَ خَفَاءُ مَوْلِدِهِ وَ غَيْبَتُهُ عَنْ قَوْمِهِ فَقُلْتُ وَ كَمْ غَابَ مُوسَى(علیه السلام) عَنْ أَهْلِهِ وَ قَوْمِهِ فَقَالَ ثماني [ثَمَانٍ] وَ عِشْرِينَ سَنَةً.

ص: 437

عبد اللَّه بن سنان گويد از امام صادق(علیه السلام) شنيدم فرمود: در حضرت قائم(علیه السلام) روشى است از موسى بن عمران(علیه السلام) عرض كردم چه روشى؟ فرمود: پنهانى ولادت او و غيبت او از قوم خود. عرض كردم موسى(علیه السلام) چند از اهلش غایب شد؟ فرمود بيست سال.

5. در کتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 152 حدیث 15 آمده است:

وَ حَدَّثَنَا أَبُوالْعَبَّاسِ مُحَمَّدُبْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْمُكَتِّبُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ هَارُونَ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُوالْحُسَيْنِ أَحْمَدُبْنُ سُلَيْمَانَ الرُّهَاوِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُبْنُ هِشَامٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ الْحَنَفِيَّةِ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمَهْدِيُّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ ..وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى يُصْلِحُهُ اللَّهُ فِي لَيْلَةٍ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خدا كار مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما را در يك شب درست مي كند و در روايت ديگر است كه او را در يك شب اصلاح مي كند.

6. در کتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 152 حدیث 16 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ أَرْبَعُ سُنَنٍ مِنْ أَرْبَعَةِ أَنْبِيَاءَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى(علیه السلام) وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى(علیه السلام) وَ سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ(علیه السلام) وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ فَأَمَّا مِنْ مُوسَى(علیه

السلام) فَخَائِفٌ يَتَرَقَّبُ وَ أَمَّا مِنْ يُوسُفَ(علیه السلام)فَالسِّجْنُ وَ أَمَّا مِنْ عِيسَى(علیه السلام) فَيُقَالُ لَهُ إِنَّهُ مَاتَ وَ لَمْ يَمُتْ وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَالسَّيْف

ابى بصير گويد از امام باقر(علیه السلام) شنيدم فرمودند: در صاحب اين امر چهار سنت است از چهار پيغمبر يك روش ازموسی(علیه السلام)، یک روش از عيسى(علیه السلام)، يك روش از يوسف(علیه السلام) و يك روش از محمد(صلی الله علیه و آله). از موسى(علیه السلام)، ترس است و انتظار مي برد و اما از يوسف زندان است و از عیسى(علیه السلام) اين است كه مردم مي گويند مرده است و او نمرده است و اما از محمد(صلی الله علیه و آله) شمشير است.

ص: 438

235. مصداق واقعی خردمندان، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه

235. مصداق واقعی خردمندان، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره طه آیه 54

إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى

به درستی که (در این امور) آیات و نشانه هایی است برای خردمندان

1. تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 416، تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 314 حدیث 7 و مختصر بصائرالدرجات صفحه 66 آمده است:

و أما قوله «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» قَالَ: نَحْنُ وَ اللَّهِ أُولُو النُّهَى فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا مَعْنَى أُولِي النُّهَى قَالَ مَا أَخْبَرَ اللَّهُ بِهِ رَسُولَهُ مِمَّا يَكُونُ بَعْدَهُ مِنِ ادِّعَاءِ فُلَانٍ الْخِلَافَةَ وَ الْقِيَامِ بِهَا وَ الْآخَرِ مِنْ بَعْدِهِ وَ الثَّالِثِ مِنْ بَعْدِهِمَا وَ بَنِي أُمَيَّةَ فَأَخْبَرَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ كَانَ ذَلِكَ كَمَا أَخْبَرَ اللَّهُ بِهِ نَبِيَّهُ وَ كَمَا أَخْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيّاً وَ كَمَا انْتَهَى إِلَيْنَا مِنْ عَلِيٍّ فِيمَا يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ مِنَ الْمُلْكِ فِي بَنِي أُمَيَّةَ وَ غَيْرِهِمْ فَهَذِهِ الْآيَةُ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ فِي الْكِتَابِ: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» الَّذِي انْتَهَى إِلَيْنَا عِلْمُ هَذَا كُلِّهِ فَصَبَرْنَا لِأَمْرِ اللَّهِ فَنَحْنُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَى دِينِهِ نَخْزُنُهُ وَ نُسِرُّهُ وَ نَكْتَتِمُ بِهِ مِنْ عَدُوِّنَا كَمَا اكْتَتَمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَتَّى أَذِنَ اللَّهُ لَهُ فِي الْهِجْرَةِ وَ جَاهَدَ الْمُشْرِكِينَ فَنَحْنُ عَلَى مِنْهَاجِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَنَا فِي إِظْهَارِ دِينِهِ بِالسَّيْفِ وَ نَدْعُو النَّاسَ إِلَيْهِ فَنَضْرِبُهُمْ عَلَيْهِ عَوْداً كَمَا ضَرَبَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَدْءاً.

علی بن ابراهیم با سند خودش از حسن بن محبوب و سرانجام از مروان و ایشان روایت می کند از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردند درباره ی این فرموده ی خداوند (به درستی که آیات و نشانه هایی است برای خردمندان) حضرت فرمودند: و الله صاحبان خرد و اولی النهی ما هستیم.

ص: 439

عرض کردم: فدایت کردم: معنای اولی النهی چیست؟ حضرت فرمودند: همان مطالبی است که خداوند به رسولش اطلاع داده است که بعد از او چه کسی ادعای خلافت و جانشینی می کند اولی و دومی و بعد از آن دو نفر سومی و سپس بنی امیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همه ی این وقایع را به حضرت علی(علیه السلام) اطلاع داده است و تمامی جریانات مطابق فرموده ی خداوند و رسولش و آنچه را که حضرت علی(علیه السلام) به ما فرموده بود واقع گردید که خلافت را بعد از او چه کسانی از بنی امیه و سپس دیگران می گیرند این است تفسیر این آیه «به درستی که آیات و نشانه هایی برای خردمندان» که خداوند در قرآن بیان نموده است و ما اهل بیت اولی الانهی هستیم که تمامی علوم این جریان ها به ما رسیده و طبق فرمان خداوند صبر کرده ایم. پس ما ارکان خداوند در بین مردم و نگهبانان دین او هستیم که احکام الهی را حفظ می کنیم و آن را از دشمنان پنهان می داریم همان طور که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پنهان می داشت تا اجازه ی هجرت به آن حضرت داده شد و با مشرکین جهاد کردند و ما پیروی راه آن حضرت هستیم هنگامی که خداوند به ما اجازه دهد، ما با شمشیر دین را ظاهر می سازیم و مردم را به دین دعوت می کنیم و در این راه با شمشیر (قیام) می کنیم همچنان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در ابتدای اسلام با شمشیر کار کرد.

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 320 حدیث 19 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 38 ص766 حدیث 4 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا محمدبن همام، عن محمدبن إسماعيل العلوي، عن عيسى بن داود النجار، عن أبي الحسن موسى بن جعفر(علیه السلام) في قوله تعالى: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى». قال: هم الأئمة من آل محمد(صلی الله علیه و آله) و ما كان في القرآن مثلها.

محمدبن عباس با سند خود از عیسی بن داود نجار روایت کرده است که گفت: امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) درباره ی فرمایش خداوند متعال در این امور آیات و نشانه هایی است برای خردمندان حضرت فرمودند: ایشان امامان از آل محمد هستند و آنچه در قرآن مثل آن باشد منظور ایشان می باشند.

خداوند توبه ی کسانی را می پذیرد که به ولایت و امامت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر ولایت حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بپذیرند.

ص: 440

236. شرط غفاريت خداوند در توبه، ولاء اهل بيت(علیهم السلام) و حجه بن

236. شرط غفاريت خداوند در توبه، ولاء اهل بيت(علیهم السلام) و حجه بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره طه آيه 82

وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى

و من می آمرزم کسی را که توبه کند و مؤمن شود و عمل صالح انجام دهد و سپس هدایت گردد.

دقت بفرمایید شروط توبه اول ایمان آوردن است و دوم انجام عمل صالح است و سپس هدایت شدن است که تأویل آیه هدایت به ولایت اهل بیت به عصمت و طهارت(علیهم السلام) و هم اکنون به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و شرط پذیرش توبه هدایت به سمت امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر امامت و ولایت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

1. در کتاب بصائرالدرجات باب 10 صفحه 89 حدیث 6 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 770 حدیث 2 آمده است:

محمدبن الحسن الصفار: عن محمدبن عيسى، عن صفوان، عن يعقوب بن شعيب، قال: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله تبارك و تعالى «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قال: من تاب من ظلم، و آمن من كفر و عمل صالحا، ثم اهتدى إلى ولايتنا؛ و أومأ بيده إلى صدره

یعقوب بن شعیب می گوید: از حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند سؤال کردند: حضرت فرمودند: کسی که توبه کند و ایمان آورد و اعمال صالح و شایسته انجام دهد سپس به وسیله ی ولایت ما هدایت یابد (آن گاه حضرت) با دست خود به سینه اش اشاره فرمودند (یعنی به وسیله ی ولایت ما اهل بیت(علیهم السلام)2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 316 حدیث 11 شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 375 احادیث 518 و 519 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 771 حدیث 5 آمده است:

ص: 441

محمدبن العباس، قال: حدثنا علي بن العباس البجلي، قال: حدثنا عبادبن يعقوب، عن علي بن هاشم، عن جابربن الحر، عن جابر الجعفي، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قوله تعالى «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قال: إلى ولايتنا.

محمد بن عباس با سند خود از جابر جعفی روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) درباره ی فرمایش خداوند متعال: فرمودند (کسی که) به وسیله ی ولایت ما هدایت یافته باشد.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 417 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 770 حدیث 4 آمده است:

حدثنا أحمدبن علي، قال: حدثنا الحسن بن عبدالله، عن السندي بن محمد، عن أبان، عن الحارث بن يحيى، عن أبي جعفرفي قول الله «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قال: ألا ترى كيف اشترط و لم تنفعه التوبة و لا الإيمان و العمل الصالح حتى اهتدى. و الله، لو جهد أن يعمل بعمل، ما قبل منه حتى يهتدي. قال: قلت: إلى من، جعلني الله فداك؟ قال: إلينا.

علی بن ابراهیم با اسناد خود از حارث بن یحیی روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) درباره ی فرمایش خداوند: فرمودند: آیا می دانی که چگونه خداوند شرط نموده است به طوری که توبه ایمان و عمل صالح و شایسته برای انسان سودی نخواهد داشت مگرآن که هدایت یافته باشد به خدا سوگند چنان چه تلاش کند و (بهترین) اعمال را انجام دهد تا زمانی که هدایت نیابد پذیرفته نمی شود.

جابر جعفی می گوید: عرض کردم: (آقای من) فدایت شوم چگونه و به سمت چه کسی هدایت یابد؟ حضرت فرمودند: به وسیله ی ولایت ما (امامان)(علیهم السلام) هدایت یابد.

4. شیخ طوسی در امالی مجلد 1 باب 10 صفحه 265 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 771 حدیث 8 آمده است:

أخبرنا أبوعمر عبدالواحدبن محمدبن عبدالله بن محمدبن مهدي، قال: أخبرنا أحمد، قال: أخبرنا الحسن بن علي بن بزيع، قال: حدثنا القاسم بن الضحاك، قال: أخبرنا شهربن حوشب أخو العوام، عن أبي سعيد الهمداني، عن أبي جعفر(علیه السلام): «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»(1). قال: و الله، لو أنه تاب و آمن و عمل صالحا، و لم يهتد إلى ولايتنا و مودتنا و معرفة فضلنا، ما أغنى ذلك عنه شيئا.

ص: 442


1- . سوره مريم آیه 60

شیخ طوسی با سند خود از ابوسعید همدانی روایت می کند که حضرت امام باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی: «مگر کسی که توبه نماید و ایمان آورده باشد و کارشایسته انجام داده باشد» والله کسی که به وسیله ی ولایت و مودت ما اهل بیت(علیهم السلام) هدایت نیافته و معرفت نداشته باشد نسبت به آن هیچ سودی نخواهد داشت.

5. در محاسن برقی صفحه 142 حدیث 35 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 771 حدیث 9 آمده است:

أحمدبن محمدبن خالد البرقي، عن أبيه، عن حمادبن عيسى- فيما أعلم- عن يعقوب بن شعيب، قال: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله عز و جل «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قال: إلى ولايتنا و الله، أما ترى كيف اشترط الله عز و جل.

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه 82 سوره طه سؤال کردم. فرمودند: به خداوند سوگند منظور هدایت به وسیله ی ولایت ما می باشد. آیا توجه نداری که خداوند چگونه برای چه (برای قبولی اعمال) شرط قرار داده است.

6. ابوعلی الطبرسی در مجمع البیان مجلد 7 صفحه 45 و در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 40 حدیث 10 آمده است:

قال أبوجعفر الباقر(علیه السلام): ثم اهتدى إلى ولايتنا أهل البيت(علیهم السلام). فو الله، لو أن رجلا عبد الله عمره ما بين الركن و المقام، ثم مات و لم يجي ء بولايتنا، لأكبه الله في النار على وجهه.

شیخ طبرسی می گوید: منظور از سپس هدایت گردد منظور ولایت و امامت و رهبری ما اهل بیت(علیهم السلام) است به الله سوگند اگر مردی تمام عمرش را ما بین رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم(علیه السلام) عبادت کند تا بمیرد اما او عارف به ولایت و امامت ما نباشد و آن را نپذیرد (در روز قیامت) او را با صورت در آتش خواهند افکند.

7. شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 491 حدیث 518 آمده است:

أخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْحَارِثِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوالشَّيْخِ الْأَصْبَهَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ الْفَيْضِ قَالَ: حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْفَضْلِ قَالَ: حَدَّثَنَا شِمْلَالُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ: إِلَى وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام)

جابربن یزید جعفی نخعی از حضرت باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «ثُمَّ اهْتَدى» روایت کرده است که فرمودند: منظور هدایت به سوی ولایت ماست.

ص: 443

8. شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 375 حدیث 519 آمده است:أَخْبَرَنَاهُ أَبُوالْحَسَنِ الْأَهْوَازِيُ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْبَيْضَاوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادُبْنُ يَعْقُوبَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ جَابِرِبْنِ الْحَسَنِ، عَنْ جَابِرٍعَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ: إِلَى وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام)

جابربن یزید جعفی نخعی از حضرت باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» روایت کرد که فرمودند: هدایت به سوی ولایت ماست.

9. شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 375 حدیث 520 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَ الْفَقِيهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ هَارُونَ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُوسَى [الْفَزَارِيُ] قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُبْنُ شَاكِرٍ الْبَصْرِيُ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِ فِي قَوْلِهِ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ: إِلَى وَلَايَةِ أَهْلِ بَيْتِهِ(علیهم السلام)

ثابت بن بنانی از حضرت باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» روایت کرد که فرمودند: آن هدایت به سوی ولایت ما اهل بیت(علیهم السلام) است.

10. شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 375 حدیث 522 آمده است:

فرات بن إبراهيم قال: حدثنا محمدبن القاسم بن عبيد، قال: حدثنا الحسن بن جعفربن إسماعيل الأفطس، قال: حدثنا الحسين بن محمد به سواء قَالَ: [وَ] أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ الْحَنْظَلِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالرَّزَّاقِ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ زَيْدِبْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي ذَرٍّ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ...» قَالَ: [لِمَنْ] آمَنَ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ، وَ أَدَّى الْفَرَائِضَ «ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ: اهْتَدَى إِلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّد(صلی الله علیه و آله)

ابی ذر درباره ی این فرموده­­ی خداوند «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ» روایت کرد که هدایت می شوند به آنجا که بر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) نازل شده است و ادای فرائض و واجبات و سپس هدایت به سوی حب آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.

11. در كتاب مجمع البيان مجلد 7 صفحه 32 و تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 314 آمده است:

عن الباقر(علیه السلام) قال «ثُمَّ اهْتَدى» الى ولايتنا اهل البيت فو اللَّه لو انّ رجلًا عبد اللَّه عمره ما بين الركن و المقام ثمّ مات و لم يجي ء بولايتنا لأكبّه اللَّه في النار على وجهه.

ص: 444

حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: منظور از «اهتدى» اين است كه به ولايت اهل بيت(علیهم السلام) نائل آيد. به خدا قسم اگر مردى تمام عمر در ميان ركن و مقامابراهيم(علیه السلام) خدا را عبادت كند، آن گاه بميرد و از ولايت ما دور باشد، خداوند او را بر پيشانى در جهنم ساقط مى كند.

توجه مى فرماييد كه شرط اصلى پذيرش توبه از طرف خداوند پس از ايمان آوردن و عمل صالح انجام­ دادن، ولايت و امامت و رهبريت امامان معصوم(علیهم السلام) است و در حال حاضر امام حيّ، حضرت بقية اللّه الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روحى و ارواح العالمين له الفداء مى باشد که اگر هرکس تمام مراتب توبه را انجام دهد اما ولایت ایشان را نداشته باشد، توبه اش پذیرفته نمی شود.

ص: 445

237. قيام امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در علم و قدرت الهى است

اشاره

سوره طه آيه 110

يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطُونَ بِهِ عِلْما

خداوند بر آنچه بر خلايق گذشته و آنچه در آينده بر آنان خواهد آمد آگاه است و هيچ كس را به او آگاهى و احاطه نيست.

شرحی مختصر بر آیه و حدیث

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 62 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 44 تفسیر صافی مجلد 1 صفحه آمده است:

«يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً» قال ما بين أيديهم ما مضى من أخبار الأنبياء و ما خلفهم من أخبار القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش از حضرت امام صادق(علیه السلام) چنین روایت می کند خداوند می داند و عالم است بر آنچه بر خلایق گذشته است و آنچه در آینده بر آنان خواهد آمد و هیچ کس را به او آگاهی و احاطه نیست. حضرت فرمودند آنچه از گذشته آنچه از اخبار و جریانات پیامبران گذشته است و آنچه در آینده بر آنان خواهد آمد آن از اخبار قیام و انقلاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. در این آیه خداوند چند نکته را تذکر می دهد که این نکته بسیار مهم است و خواننده قرآن باید در آن تدبر و تفکر و تعقل نماید.

اول علم الهی «یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون به» علما می داند آنچه که در گذشته است و می داند آنچه را که در آینده خواهد آمد که خداوند علمش محیط است بر همه وهیچ کس را محیط بر علم او نیست و این محیط بودن هم مفهومی است و هم شهودی چنان که در

ص: 446

آیة الکرسی نیز می فرمایند: «یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشئ من علمه الا بما شاء» خداوند می داند آنچه را که بر بندگان گذشته است و آنچه را که بر آن ها خواهد آمد هیچ کس بر علم او محیط نمی شود و آگاهی پیدا نمی کند مگر به مقداری که او بخواهد. پس علم خداوند محیط است بر هستی. این نکته ی مهم اول است.

دوم: او می داند آنچه را که بر بشر گذشته است «یعلم ما بین ایدیهم» تمام اخبار گذشته را می داند. حضرت امام صادق(علیه السلام) می فرمایند این علم مهم که بر بشر گذشته است قال ما بین ایدیهم ما مضی من اخبار الانبیا او می داند تاریخ همه ی انبیا(علیهم السلام) را و آنچه که بر آن ها گذشته بر آدم بر نوح بر ابراهیم بر موسی بر عیسی(علیهم السلام) چه گذشته است و این نکته ی مهم تاریخ بشریت است.

سوم: او می داند آنچه را که بر بشر در آینده خواهد گذشت و ما خلفهم حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند و ما خلفهم من اخبار القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف). آن اخبار، قیام و انقلاب حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

نتیجه ی محیرالعقول

نتیجه ی محیرالعقول است از عقل بشر خارج است که حضرت صادق آل محمد(علیهم السلام) اخبار گذشته را اخبار همه ی انبیای عظام می داند و اخبار آینده را اخبار حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می داند. آن ها 124000 نفرند و ایشان یک نفر است این آیه و این حدیث عظمت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را آشکار می سازد که خداوند بشریت را یکی به تاریخ 124000 پیامبر توجه می دهد و یک قسمت را فقط به تاریخ قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) توجه می دهد که محیرالعقول است که این قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کیست؟

در اینجاست که انسان به ضعف خودش پی می برد «یعلم ما بین ایدیهم» اخبار 124000پیامبر «و ما خلفهم» اخبار آینده درباره ی اخبار حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تنهایی!!!

ص: 447

238. حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تذكر و يادآورى

نوينى پديد مى آورد

سوره طه آيه 113

وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فيهِ مِنَ الْوَعيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً

و ما اين گونه اين قرآن را با فصاحت عربى نازل كرديم و در آن از هشدارها بسيار آورده ايم تا شايد تقوا پيشه سازند و تذكر نوينى را پديد آورند.

در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 65 و در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 45 آمده است:

و أما قوله « أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً» يعني ما يحدث من أمر القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و السفياني

يا پند وتذكر نوينى را پديد آورد؛ يعنى، آنچه از امر و ماجراى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سفيانى پديدار مى شود.

پس قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تذكر و يادآورى نوينى پديد مى آورد و سفيانى در همان سال خروج آن حضرت خروج مى كند و به دست مبارك آن حضرت از بين مى رود.

ص: 448

239. يكى از شروط اولى العزم شدن پيامبران الهى، اقرار به ولايت چهارده معصوم

239. يكى از شروط اولى العزم شدن پيامبران الهى، اقرار به ولايت چهارده معصوم(علیهم السلام)، مخصوصاً امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره طه آيه 115

وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً

و پیش از این ما از این ما از آدم عهد و پیمان گرفتیم اما او این عهد و بیان را فراموش کرد و برایش عزم و تصمیم پایداری نیافتم.

1. در كتاب اصول كافى مجلد 1صفحه 416 حديث 22، بصائرالدرجات، باب 7 صفحه 104 حدیث 1 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قَالَ عَهِدْنَا إِلَيْهِ فِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ فَتَرَكَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ عَزْمٌ أَنَّهُمْ هَكَذَا وَ إِنَّمَا سُمِّيَ أُولُو الْعَزْمِ أُوْلِي الْعَزْمِ لِأَنَّهُ عَهِدَ إِلَيْهِمْ فِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ(علیهم السلام) وَ الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ سِيرَتِهِ وَ أَجْمَعَ عَزْمُهُمْ عَلَى أَنَّ ذَلِكَ كَذَلِكَ وَ الْإِقْرَارِ بِهِ.

امام باقر(علیه السلام) درباره قول خداى عزوجل که می فرمایند «ما از پيش از آدم عهد و پیمان گرفتيم، او این عهد و پیمان را فراموش كرد و برايش آهنگ پايدارى نديديم.» فرمود: درباره حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و امامان بعد از او از آدم عهد و پیمان گرفتیم، او فراموش نمود و پایداری ننمود كه ايشان چنانند و پيامبران اولوالعزم(علیهم السلام) ناميده شدند از اين جهت است كه خدا درباره محمّد(صلی الله علیه و آله) و اوصياء بعد از او،خصوصاً درباره حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و روش او، به ايشان سفارش فرمود و آن ها تصميم خود را استوار كردند كه مطلب چنين است و اعتراف كردند.

2. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 416 حديث شماره 23، بصائر الدرجات باب 7 صفحه 105 حدیث 4 آمده است:

ص: 449

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عُبَيْدِاللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى الْقُمِّيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ» كَلِمَاتٍ فِي مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ «فَنَسِيَ» هَكَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَتْ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله).

امام صادق(علیه السلام) راجع به این قول خداى متعال از پيش با آدم عهد بستيم و كلماتى را درباره محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين و امامان از نسل ايشان(علیهم السلام) و او فراموش كرده)، به خدا اين چنين بر محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شد.

3. در كتاب بصائرالدرجات صفحه 70، كتاب علل الشرايع شيخ صدوق و تفسير صافى مجلد 2 صفحه 80 آمده است:

حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ الْعِجْلِيِّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: ... قَالَ ثُمَّ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى النَّبِيِّينَ فَقَالَ «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» (1) ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ هَذَا عَلِيٌّ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ قَالُوا بَلَى فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى أُولِي الْعَزْمِ أَلَا إِنِّي رَبُّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) رَسُولِي وَ عَلِيٌّ(علیه السلام) أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ(علیهم السلام) وُلَاةُ أَمْرِي وَ خُزَّانُ عِلْمِي وَ إِنَّ الْمَهْدِيَّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِي وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِي وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا وَ شَهِدْنَا يَا رَبِّ وَ لَمْ يَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ يُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِيمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِي الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ لَمْ يَكُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (2)

به سند خود از حمران بن اعين، از ابوحمزه، از امام ابوجعفر باقر(علیه السلام) آورده كه آن حضرت فرمود: خداوند از پيغمبران پيمان گرفت و فرمود «آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: بلی» و اينكه اين محمّد(صلی الله علیه و آله) رسول من است و اينكه حضرت على(علیه السلام) اميرالمؤمنين است و جانشينان پس از او(علیهم السلام) واليان امر من و خزان علم من هستند، و اينكه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كسى است كه به وسيله او براى دينم يارى گيرم و دولتم را به او آشكار سازم و به وسيله او ازدشمنانم انتقام گيرم و به او به اطاعت يا كراهت عبادت شوم. گفتند: پروردگارا، اقرار كرديم وشهادت داديم، ولى آدم نه انكار كرد و نه اقرار نمود، پس منصب اولواالعزمى براى آن پنج تن - از جهت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) - ثابت شد و براى آدم عزمى بر اقرار به آن نبود و اين

ص: 450


1- . سوره اعراف آیه 172
2- . سوره طه آیه 115

است قول خداى تبارك و تعالی «و به راستى كه ما از پيش به آدم سفارشى كرديم، پس او فراموش كرد و برايش عزم و تصميم پايدارى نيافتيم.»

توجه مى فرماييد شرط اولوالعزمى پيامبران(علیهم السلام) عبارتست از:

الف) «الست بربكم قالوا بلى» ربوبيت پروردگار عالم (دیدند و با درنگ پذیرفتند.)

ب) و ان هذا محمّداً(صلی الله علیه و آله) رسولى وان علياً(علیه السلام) اميرالمؤمنين و الاوصياء من بعده(علیهم السلام) ولاة امرى و خزّان علمى: اين محمّد(صلی الله علیه و آله) رسول من است و اين على(علیه السلام) اميرمؤمنان من است و اوصياء بعد از ايشان، يعنى، يازده امام، ولاة امر من و مخزن علم من هستند.(بدون درنگ پذیرفتند.)

ج) وَ ان المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتصر به لدينى و اظهر به دولتى و انتقم به من اعدائى. و اين مهدى كسى است كه به وسيله او براى دينم يارى گيرم و ولايت و دوستيم را به او آشكار سازم و به وسيله او از دشمنانم انتقام گيرم و به وسيله او عبادت شوم (چه كفار بخواهند، چه نخواهند.) (بدون درنگ پذیرفتند.)

پس پیامبران اولواالعزم(علیهم السلام) پیامبرانی هستند که بدون درنگ ربوبیت الله، نبوت رسول الله(صلی الله علیه و آله)، ولایت امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین(علیهم السلام) تا ولایت عهدی را بدون درنگ قبول کردند.

د) آدم از پیامبرانی بود که در پذیرش ولایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) کمی درنگ کرد و از اولواالعزم نشد.

ص: 451

240. خداوند در ابتدای خلقت از راه لطف به بشر قول داده است برای همیشه برای بشر

اشاره

240. خداوند در ابتدای خلقت از راه لطف به بشر قول داده است برای همیشه برای بشر هادیانی بفرستد و هم اکنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هادی است.

سوره طه آیه 123

قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى

سپس خداوند به آن ها (آدم و حوا و شیطان) فرمودند: (از این رتبه ی عالی) فرود روید که برخی از شما با برخی دیگر دشمن است تا از طرف ما هادیانی بیایند. پس هرکس از این هادیان پیروی کند، هرگز گمراه نمی شود و به راه بدبختی و شقاوت نمی رود.

در کتاب اصول کافی مجلد 1 صفحه 414 حدیث 10 بصائرالدرجات صفحه 14 حدیث 2 تأویل الآیات الظاهرة مجلد1 صفحه 321 حدیث 20 الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 272 حدیث 509 صافی مجلد 3 صفحه 325 بحارالانوار مجلد 2 صفحه 93 برهان مجلد 3 صفحه 47 نورالثقلین مجلد 3 صفحه 405 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُ وَ لا يَشْقى» قَالَ مَنْ قَالَ بِالْأَئِمَّةِ وَ اتَّبَعَ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ يَجُزْ طَاعَتَهُمْ.

مردی سؤال می کند در مورد این فرموده ی خداوند که پس هرکس تبعیت از این هادیان الهی کند هرگز گمراهی برای او نیست و او هرگز بدبخت و شقی نخواهد شد. حضرت جواب دادند: این درباره ی امامانی است که هر کس از آن ها و دستورات آن ها تبعیت کند (و امر آن ها را آویزه ی گوش خود سازد) و از آن ها اطاعت کند به خوشبختی رسیده است و گمراه نمی شود و هیچ کس مجاز نیست که از ایشان اطاعت نکند.

ص: 452

خداوند در ابتدای خلقت از راه لطف قول داده است همیشه برای بشر هادیانی بفرستد

خداوند در سور و آیات متعدد داستان آدم و حوا را بیان کردند؛ مخصوصاً در سوره های بقره و اعراف و طه بحث مفصل تر است. مثلاً در سوره ی طه از آیه 115 به بعد خداوند از داستان آدم و حوا یاد می کند که ما با آدم عهد بستیم اما آدم عهدش را فراموش کرد، اما او را ثابت قدم نیافتیم. هنگامی که به ملائکه گفتیم آدم را سجده کنید پس سجده کردند مگر ابلیس و او امتناع ورزید پس گفتیم ای آدم این ابلیس دشمن تو و همسرت است. مواظب باشید که او شما را از بهشت بیرون نیاورد و شما را به بدبختی و شقاوت گرفتار نکند در این بهشت شما هرگز نه گرسنه می شوید و نه عریان می گردید و هرگز شما تشنه نمی شوید و گرمای خورشید شما را آزار نمی دهد اما شیطان او را وسوسه کرد و گفت ای آدم من می خواهم تو را به درختی هدایت کنم که اگر از آن میوه بخورید برای همیشه مخلد در بهشت می شوید. پس از وسوسه های شیطان آدم و حوا از میوه ی آن درخت می خورند. آن ها یافتند که عریان هستند و خود را با برگ درخت پوشانیدند و آدم نافرمانی کرد و گمراه شد (سپس آدم توبه کرد) و خداوند توبه ی او را پذیرفت و او را هدایت کرد.

سپس خداوند به آدم و حوا و شیطان گفت: از این مقامی که هستید فرو روید که بعضی از شما نسبت به بعضی دیگر دشمن است «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» تا این که راهنمایان و هادیانی از طرف من بیایند. پس هر کس از آن ها تبعیت کند، او گمراه نمی گردد و بدبخت هم نمی شود.

در سوره اعراف آیه 35 می فرمایند «يا بَني آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتي فَمَنِ اتَّقى وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»

در سوره بقره آیه 38 می فرمایند «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»

این هادیان تا زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انبیا و رسل(علیهم السلام) بودند. پس از ایشان امامان هادی بشرند و امروز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هادی است.

ص: 453

در سه آیه ی بالا دقت کنید. در سوره ی اعراف آیه 36 می فرمایند «البته می فرستیم رسولانی از خود شما» و خداوند به این لطفش عمل کرد و 124000 پیامبر از آدم تا خاتم(علیهم السلام) فرستادند در دو آیه ی دیگر کلمه ی هادی به کار رفته است مثلاً در سوره ی بقره آیه 38 آمده است «البته من برای شما هادیانی می فرستم» و در سوره ی طه آیه 123 آمده است «البته من برای شما هادیانی می فرستم» که این هادیان هم انبیا و رسل(علیهم السلام) را شامل می شود و هم امامان و اوصیا(علیهم السلام) و جانشینان پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را و این لطف در سوره ی رعد آیه 7 به گونه ای دیگر بیان شده است که خداوند می فرمایند «ای پیامبر تو منذر و ترساننده هستی و ما برای هر قومی هادی قرار داده ایم.»

این هادیان، امامان معصوم(علیهم السلام) هستند

چنانکه در بحارالانوار مجلد 23 صفحه 4 به نقل از بصائرالدرجات صفحه 10 حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند رسول الله(صلی الله علیه و آله) المنذر و علی(علیه السلام) الهادی. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منذر است و علی(علیه السلام) هادی است.

1. در تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 405 حدیث 166 آمده است:

في أصول الكافي الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن السياري عن على بن عبدالله قال: سأله رجل عن قوله تعالى «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» قال: من قال بالأئمة و اتبع أمرهم و لم يجز طاعتهم.

2. بحارالانوار مجلد 2 صفحه 93 باب 14 حدیث 25 (به نقل از بصائرالدرجات) آمده است:

بصائر الدرجات الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» قَالَ مَنْ قَالَ بِالْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) وَ اتَّبَعَ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ يَجُزْ طَاعَتَهُمْ

دقت کنید، همیشه خداوند بر اساس حکمتش شیطان را آزاد گذارده است اما بر اساس لطفش پیامبران عظام(علیهم السلام) و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر برای ما وجود اقدس اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را قرار داده است که ما برای در امان ماندن از وساوس و شر ابلیس و خناس و شیاطین به این بزرگوار پناه ببریم که اگر در پناه ایشانقرار بگیریم این نیروهای اهریمنی هرگز نمی توانند لمعات کثیف شیطانی را وارد روح ما سازند.

ص: 454

241. هرکس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت

241. هرکس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فراموش کند اولاً زندگی پرفشار خواهد داشت. ثانیاً در قیامت در آتش خواهد سوخت. ثالثاً این ها آیات خداوند هستند

سوره طه آیه 124

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى

1. تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 65، مختصر بصائرالدرجات صفحه 18، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 325، الرجعة صفحه 40 حدیث 9، الایقاظ من الهجعة صفحه 255 باب 9 حدیث 37، نوادر الاخبار صفحه 285 حدیث 18، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 47 حدیث 5، غایة المرام مجلد 4 صفحه 215 باب 28 حدیث 5، بحار الانوار مجلد 53 صفحه 51 باب 29 حدیث 28، نورالثقلین مجلد 3 صفحه 405 حدیث 168 آمده است:

و قوله «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قال فيما نهاه عنه أكل الشجرة و قد روي فيه غير هذا و قوله «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» أي ضيقة أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَبْنِ عَبْدِالْعَزِيزِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ النُّصَّابُ، قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ رَأَيْنَاهُمْ دَهْرَهُمُ الْأَطْوَلَ فِي كِفَايَةٍ حَتَّى مَاتُوا، قَالَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ فِي الرَّجْعَةِ يَأْكُلُونَ الْعَذَرَةَ.

علی بن ابراهیم با سند خودش از معاویة بن عمار روایت کرده است که گفت: به امام صادق عرض کردیم، منظور خداوند که می فرمایند (پس هست برای او زندگی پر از فشار) چیست؟ حضرت فرمودند: به خدا سوگند این آیه در رابطه با ناصبی ها (نازل شده است)عرض کردم: ما در زمان های زیادی آن ها را مشاهده کرده ایم که آن ها در گشایش و آسایش به سر می بردند. حضرت فرمودند: به خدا سوگند این آیه درباره ی رجعت است.

ص: 455

(آن ها در زمان رجعت ائمه به دنیا برمی گردند.) زندگی پر از سختی و فشار خواهند داشت و در آن زمان آن ها نجاست خواهند خورد.

2. مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 97، شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 380، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 47 آمده است:

أَبُو صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» أَيْ مَنْ تَرَكَ وَلَايَةَ عَلِيٍّ(علیه السلام) أَعْمَاهُ اللَّهُ وَ أَصَمَّهُ عَنِ الْهُدَى

ابن شهرآشوب با سند خود از ابن شهرآشوب روایت می کند: در مورد فرمایش خداوند متعال هر کس از ذکر ما اعراض کند یا روی برگرداند. پس برای او زندگی پر از فشار خواهد بود و او در روز قیامت کور محشور می شود گفته است کسی که ولایت (امیرالمؤمنین(علیه السلام) را رها نماید، خداوند او را نابینا و ناشنوا می نماید.

3. در کافی مجلد 1 صفحه 361 حدیث 92، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 47 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَبْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» (1) قَالَ يَعْنِي بِهِ وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» قَالَ يَعْنِي أَعْمَى الْبَصَرِ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ وَ هُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي الْقِيَامَةِ يَقُولُ «لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيرا قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها» قَالَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ(علیه السلام) «فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» يَعْنِي تَرَكْتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُتْرَكُ فِي النَّارِ كَمَا تَرَكْتَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُمْ قُلْتُ «وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى» قَالَ يَعْنِي مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) غَيْرَهُ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَ تَرَكَ الْأَئِمَّةَ مُعَانَدَةً فَلَمْ يَتَّبِعْ آثَارَهُمْ وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمْ قُلْتُ «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ»(2) قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

محمدبن یعقوب با سند خودش از ابابصیر روایت می کند که گفت: حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند عزوجل (هر کس از ذکر و یاد ما روی بگرداند زندگی پر از فشار خواهد داشت.) حضرت فرمودند: مقصود از (روی گرداندند از ذکر ما) روی گردانی

ص: 456


1- . سوره حجّ آیه 124.
2- . سوره فصّلت آیه 18.

از ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. عرض کردم منظور از(او در روز قیامت کور محشور می شود) چیست؟ حضرت فرمودند: یعنی در قیامت او کور و نابینا است زیرا او در دنیا نسبت به ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) کوردل بود (و روح او کور بود) می گوید: گفتم: منظور از این که او می گوید: (پروردگارا چرا مرا کور و نابینا محشور کردی درحالی که من در دنیا بینا بودم؟) خداوند می فرمایند: (هم چنان که آیات ما سوی تو آمد ولی آن ها را فراموش کردی پس امروز فراموش خواهی شد. حضرت فرمودند: منظور از آیاتنا آیات ما حضرات امامان (معصوم)(علیهم السلام) هستند که تو آن ها را فراموش کردی یعنی هم چنان که ایشان را رها کردی امروز در آتش رها می شوی هم چنان که ایشان را (در دنیا) رها کردی و فرمان ایشان را اطاعت نکردی و گفتارشان را گوش ندادی. راوی می گوید: عرض کردم منظور از «و هر کسی که اسراف و زیاده روی کرده و به آیات پروردگار ایمان نیاورده باشد این چنین جزا می دهیم و همانا جزای آخرت سخت تر و پایدارتر است» چیست؟ حضرت فرمودند: کسی که در ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دیگری را شریک قرار دهد و به آیات پروردگار ایمان نیاورد و امامان را از روی دشمنی رها کند و از آثار آن ها پیروی نکند و ولایت و امامت ایشان را نپذیرد. عرض کردم منظور از «الله لطیف بعباده یرزق من یشاء» چیست؟ حضرت فرمودند: منظور ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

ص: 457

242. ايمان به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب خوشبختى دنيا و آخرت مى شود

سوره طه آيات 125 تا 127

قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً قالَ كَذ لِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذ لِكَ اليَوْمَ تُنْسى وَ كَذ لِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يَؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى

او مى گويد (خداوندا) چرا مرا كه بينا بودم كور محشور كردى؟ (خداوند مى فرمايد:) زيرا آيات ما به سوى تو آمد و آن ها را فراموش كردى، حال كه شما در دنيا آن ها را فراموش كرديد، امروز هم تو فراموش مى شوى. (خداوند مى فرمايد:) اين چنين جزا مى دهم هر كسى را كه زياده روى كند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد، همانا عذاب آخرت سخت تر و پايدارتر است.

1. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 495 شماره 524 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُويَحْيَى الْحَيْكَانِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا يُوسُفُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّيْدَلَانِيُّ بِمَكَّةَ ... قَالَ: حَدَّثَنَا جَابِرُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً.

خبر داد ما را ابويحيى حيكانى، خبر داد ما را يوسف ابن احمد... نقل كرد از جابربن عبداللّه او گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای ما خطبه خواند. پس شنيدم مى فرمايد: هر كس اهل بیت(علیهم السلام) را دشمن دارد، خداوند روز قيامت او را يهودى محشور مى فرمايد.

2. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 435 حديث 92 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَبْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» قَالَ يَعْنِي بِهِوَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» قَالَ يَعْنِي أَعْمَى الْبَصَرِ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ وَ هُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي الْقِيَامَةِ يَقُولُ «لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيرا قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها» قَالَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) «فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» يَعْنِي تَرَكْتَهَا وَ كَذَلِكَ

ص: 458

الْيَوْمَ تُتْرَكُ فِي النَّارِ كَمَا تَرَكْتَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُمْ قُلْتُ «وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى» قَالَ يَعْنِي مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) غَيْرَهُ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَ تَرَكَ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) مُعَانَدَةً فَلَمْ يَتَّبِعْ آثَارَهُمْ وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمْ قُلْتُ «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ» (1) قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ «مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ» (2) قَالَ مَعْرِفَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) «نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ» (3) قَالَ نَزِيدُهُ مِنْهَا قَالَ يَسْتَوْفِي نَصِيبَهُ مِنْ دَوْلَتِهِمْ «وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» (4) قَالَ لَيْسَ لَهُ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ مَعَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نَصِيبٌ.

ابوبصيرگويد: امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل «هر كه از ياد من رو بگرداند زندگى اش تنگ است.» فرمود: مقصود از آن (ياد یا ذکر من) اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. عرض كردم: «او را روز قيامت كور محشور كنيم.» فرمود: يعنى كورديده در آخرت، كوردل در دنيا از ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) است و او در قيامت سرگردان است و مى گويد: چرا مرا كه بينا بودم، كور محشور كردى؟ گويد: آن چنان كه آيات ما سوى تو آمد و آن ها را فراموش كردى. حضرت فرمودند: آيات، ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند كه تو آن ها را فراموش كردى فراموش می شوی؛ يعنى، همچنان كه آن ها را رها كردى، امروز در آتش رها مى شوى، چنان كه ائمه(علیهم السلام) را رها كردى و امرشان را اطاعت نكردى و گفتارشان را نشنيدى. عرض كردم Nو اين چنين جزا مى دهيم هر كس را كه زياده روى كرده و به آيه هاى پروردگارش ايمان نياورده، همانا عذاب آخرت سخت تر و پايدارتر است.M فرمود: يعنى كسى كه در ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) ديگرى را شريك كند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد و ائمه(علیهم السلام) را از روى دشمنى رها كند و از آثارشان پيروى نكند و دوستشان ندارد. عرض كردم: «خداوند به كار بندگان خود دقيق تر (مهربان تر) است، هر كه را خواهد روزى دهد.» فرمود: يعنى ولايتاميرالمؤمنين(علیه السلام). عرض كردم: «هر كس كشت آخرت خواهد.» فرمود: يعنى معرفت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) «در كشتش بيفزاييم» معرفتش را بيفزایيم تا بهره

ص: 459


1- . سوره شوری آیه 19
2- . سوره شوری آیه 20
3- . همان
4- . همان

خود را از دولت ائمه(علیهم السلام) دريافت كند. عرض كردم: «و هر كه كشت دنيا خواهد، از دنيا به او دهيم و در آخرت او را بهره اى نيست.» فرمود: براى او از دولت حق با امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهره اى نيست.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 2 صفحه 65 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَبْنِ عَبْدِالْعَزِيزِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ مُعَاوِيَةَبْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» قَالَ هِيَ وَ اللَّه النُّصَّابُ، قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ رَأَيْنَاهُمْ دَهْرَهُمُ الْأَطْوَلَ فِي كِفَايَةٍ حَتَّى مَاتُوا، قَالَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ فِي الرَّجْعَةِ يَأْكُلُونَ الْعَذَرَةَ.

4. در شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 378 حدیث 523 آمده است:

حدثني أبوالحسن الصيدلاني ... عن أبان بن تغلب، عن أبي جعفر، عن علي بن الحسين عن أبيه عن علي(علیه السلام) قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) للمهاجرين و الأنصار: أحبوا عليا لحبي و أكرموه لكرامتي، و الله ما قلت لكم هذا من قبلي و لكن الله تعالى أمرني بذلك، و يا معشر العرب من أبغض عليا من بعدي حشره الله يوم القيامة أعمى ليس له حجة

حضرت علی بن حسین(علیهما السلام) از پدرشان و ایشان از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت می کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مهاجرین و انصار فرمودند: دوست بدارید علی(علیه السلام) را به حب و دوستی من و گرامی بدارید ایشان را به گرامی داشتن من و الله من قبلاً این را برای شما نگفتم اما خداوند امر کرده است مرا بر این (پیغام) ای گروه عرب هر کس علی(علیه السلام) را بعد از من دشمن بدارد خداوند او را در روز قیامت کور محشور می کند و او هیچ حجتی ندارد.

5. در شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 379 و تفسیر فرات کوفی صفحه 93 حدیث 328 آمده است:

فُرَاتٌ­بن ابراهیم الکوفی قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ الْأَوْدِيُّ... عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ [قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى] «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» إِنَّ [مَنْ] تَرَكَ وَلَايَةَ [أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ] عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)] أَعْمَاهُ اللَّهُ [تَعَالَى] وَ أَصَمَّه

ص: 460

243. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

243. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط السوی و راه خوشبختی و سعادتند

سوره طه آیه 135

قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى

بگو شما مترصد و منتظر باشید که به زودی خواهید دانست کدام یک از ما و شما به راه راست رفته ایم و در طریق (سعادت) هدایت شده ایم.

1. مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 73 شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 499 حدیث 527 آمده است:

الْأَعْمَشُ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِ» هُوَ وَ اللَّهِ مُحَمَّدٌ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ(علیهم السلام) «وَ مَنِ اهْتَدى» فَهُمْ أَصْحَابُ مُحَمَّد(صلی الله علیه و آله).

اعمش از ابی صالح و ایشان از ابن عباس روایت می کند درباره این فرموده ی خداوند (به زودی خواهید دانست کدام یک از ما و شما به راه راست رفته ایم) (کسانی که در راه راست رفته اند) والله سوگند آن ها اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) او هستند (کدام یک از ما در طریق سعادت، هدایت شده ایم) آن ها اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله) هستند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 422 است:

و أما قوله «قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا» أي انتظروا أمرا «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى» فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) نَحْنُ وَ اللَّهِ سَبِيلُ اللَّهِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ بِاتِّبَاعِهِ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ بِطَاعَتِهِمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيَأْخُذْ هُنَا وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَأْخُذْ مِنْ هُنَاكَ لَا يَجِدُونَ وَ اللَّهِ عَنَّا مَحِيصاً.

ص: 461

3. در تأویل ما نزل فی القرآن فی النبی و آله صفحه 149 حدیث 67، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 323 حدیث 26، برهان مجلد 3 صفحه 50 حدیث 10، المحجة صفحه 137، غایة المرام مجلد 4 باب 130 صفحه 217 حدیث 5، بحارالانوار مجلد 24 باب 45 صفحه 150 حدیث 34 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيِّ عَنْ عِيسَى بْنِ دَاوُدَ النَّجَّارِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) قَالَ سَأَلْتُ أَبِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى» قَالَ الصِّرَاطُ السَّوِيُّ هُوَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ الْمَهْدِيُّ مَنِ اهْتَدَى إِلَى طَاعَتِهِ وَ مِثْلُهَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» قَالَ إِلَى وَلَايَتِنَا

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 323 حدیث 24 و الف آیات صفحه 211 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَشَّارٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى» قَالَ عَلِيٌّ صَاحِبُ الصِّرَاطِ السَّوِيِ «وَ مَنِ اهْتَدى» أَيْ إِلَى وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْت

پس هیچ شکی باقی نمی ماند «الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى» صراط السوی قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و هرکس به سوی او هدایت شود و«وَ مَنِ اهْتَدى» او واقعاً هدایت یافته است.

ص: 462

244. یکی از مصادیق ظلم، شبهه افکنی درباره ی حضرت بقیه الله الاعظم

244. یکی از مصادیق ظلم، شبهه افکنی درباره ی حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره انبیا آیه 3

لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُون

دل هایشان به لهو و بازی متوجه است و ظالمان و مردم ستمکار پنهان و آهسته با یکدیگر می گویند، آیا این شخص جز آن که بشری مانند شما است؟ چرا شما که مردمی دانا هستید سحرهای او را معجزه شمرده اید؟

همیشه در مقابل انبیا و امامان(علیهم السلام)، صاحبان زر و زور و تزویر می ایستند و تلاش می کنند که مردم را از دنباله روی آن ها و تبعیت از آن ها بازدارند که تبعیت از آن ها قرب الی الله است.

آیه نیز بیانگر همین مطلب است که ظالمان که در دنیا به لهو و لعب مشغولند پنهان و آهسته به گوش دیگران می خوانند که این پیامبر بشری مانند ماست. او بر ما امتیازی ندارد. اگر معجزه ای هم از او سرمی زند این سحر و جادو است و حقیقت ندارد و همین موضوع پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) تکرار شده است و هم اکنون نیز در جهان ظالمانی داریم که به وسیله ی نوشتن کتاب و از طریق رادیوها و سایت های اینترنتی تلاش می کنند در مسئله ی مهدویت و قائمیت شبهه افکنی کرده و مردم را از امامان زمانشان دور کنند چنان که

1. تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 324 حدیث 1، الف آیات صفحه 212 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 52 حدیث 1 آمده است:قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَمَّادٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا» قَالَ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) حَقَّهُمْ.

ص: 463

محمدبن عباس از جابر روایت کرده است که امام صادق(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند (آن ظالمان و ستمکاران سر در گوش یکدیگر نهاده و درگوشی سخن می گفتند) حضرت فرمودند: منظور از آن ستمگران و ظالمانی هستند که نسبت به حقوق آل محمد(صلی الله علیه و آله) ستم کرده اند. (و این ستم ادامه دارد تا ظهور منجی عالم بشریت، حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف).)

ص: 464

245. اهل ذکر، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و هم اکنون

245. اهل ذکر، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و هم اکنون حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

سوره انبیا آیه 7

فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

(درباره هر چه که نمی دانید) از اهل ذکر سؤال کنید.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 424 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 52 آمده است:

و قوله: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قال آل محمد(صلی الله علیه و آله) هم أهل الذكر

بپرسید از اهل ذکر درباره ی هر چه که نمی دانید: حضرت فرمودند: (اهل ذکر) همان آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند. (ذکر نام قرآن است و اهل ذکر، اهل بیت و امامان شیعه(علیهم السلام) هستند که آگاه به قرآن می باشند.)

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 424 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 52 و کتاب الف آیات سید بحرینی صفحه 212 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي دَاوُدَ [عَنْ] سُلَيْمَانَ بْنِ سُفْيَانَ عَنْ ثَعْلَبَةَ [تَغْلِبَةَ] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» مَنِ المعنون [الْمَعْنِيُّونُ] بِذَلِكَ فَقَالَ: نَحْنُ وَ اللَّهِ، فَقُلْتُ فَأَنْتُمُ الْمَسْئُولُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ نَحْنُ السَّائِلُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَعَلَيْنَا أَنْ نَسْأَلَكُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ عَلَيْكُمْ أَنْ تُجِيبُونَا قَالَ لَا ذَلِكَ إِلَيْنَا إِنْ شِئْنَا فَعَلْنَا وَ إِنْ شِئْنَا تَرَكْنَا ثُمَّ قَالَ: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب»

از امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ی فرمایش خداوند (بپرسید از اهل ذکر درباره ی هر چه که نمی دانید) سؤال شد که در آیه مقصود از اهل ذکر چه کسانی هستند؟ حضرتفرمودند: به الله سوگند اهل ذکر ما (اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هستیم. عرض کردم: آیا شما

ص: 465

سؤال شدگان هستید؟ حضرت فرمودند: بله ما هستیم. عرض کردم: و ما (دوستان شما) سؤال کنندگان هستیم. حضرت فرمودند: بله. عرض کردم: پس بر ما واجب است که از شما سؤال کنیم؟ فرمودند: بلی. عرض کردم: آیا بر شما واجب است که به سؤالات ما پاسخ دهید؟ حضرت فرمودند: نه این موضوع مربوط به خود ما می باشد اگر صلاح دانستیم پاسخ می دهیم و اگر مصلحت ندانستیم جواب نمی دهیم. سپس حضرت (آیه 39 سوره ص را قرائت) فرمودند: «این بخشش و عطایی است که از ما به تو شده است پس اگر خواستی تو ببخش و اگر هم خواستی امساک کن نگه داری کن بدون آن که محاسبه ای درکار باشد.»

3. در تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 324 حدیث 2، ینابیع المودة صفحه 119 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 52 حدیث 2 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ سَعْدِبْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْر

محمدبن عباس با سند خود از اصبغ بن نباته روایت کرده است که گفت: حضرت علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند بپرسید از اهل ذکر درباره ی هر چه که نمی دانید حضرت فرمودند: منظور از اهل ذکر ما (اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هستیم.

4. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 324 حدیث 3 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 803 حدیث 4 آمده است:

عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنِ الْعَلَاءِبْنِ رَزِينٍ الْقَلَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیهم السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ مَنْ عِنْدَنَا يَزْعُمُونَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» أَنَّهُمْ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى قَالَ إِذَنْ يَدْعُونَكُمْ إِلَى دِينِهِمْ قَالَ ثُمَّ أَوْمَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ و للذكر معنيان النبي(صلی الله علیه و آله) فقد سمي ذكرا لقوله تعالى «ذِكْراً رَسُولًا»(1) و القرآن لقوله «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»(2) و هم صلوات الله علیهم أهل القرآن و أهل النبي(صلی الله علیه و آله).

ص: 466


1- . سوره طلاق آیه 10
2- . سوره حجرآیه 9

محمدبن مسلم از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت می کند که حضرت فرمودند: بعضی افراد در اطراف ما هستند که آن ها می گویند: منظور از این گفته ی خداوند بپرسید از اهل ذکر در مورد هر چه که نمی دانید یهودیان و نصرانیان هستند. حضرت فرمودند: بنابراین آن ها شما را به دین خودشان (یهودیت و مسیحیت) دعوت می کنند. سپس حضرت با دست به سینه ی (مبارکشان) اشاره کرده و فرمودند: ما (اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) اهل ذکر هستیم. ما هستیم که باید از ما سؤال کنند. سپس حضرت فرمودند: ذکر دارای دو معنی است یکی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است که قرآن از ایشان با نام ذکر یاد می کند و دوم قرآن است که می فرمایند: «ما خودمان ذکر (قرآن) را نازل نمودیم و خودمان هم آن را نگاه داری می کنیم.» پس اهل ذکر که صلوات و درود خداوند بر آن ها باد اهل قرآن و اهل پیامبر(صلی الله علیه و آله) هستند.

ص: 467

246. در هنگام ظهور عده ای از شام به روم پناهنده می شوند؛ یاران حضرت آن ها را برمی گرداند.

سوره انبیا آیات 12 و 13

فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ(12) لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ(13)

چون عذاب ما را احساس کردند ناگاه از آن مکان می گریختند نگریزید به خانه های خویش و در نعمت های خود بازگردید که چه بسا مورد بازخواست قرار گیرد.

یکی از القاب مهم حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمة للعالمین است و ایشان برای همه ی هستی رحمت است و این لقب را خداوند در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) به ایشان عنایت فرموده است البته دشمنان دین سعی دارند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یک موجود خشن و آدم کش معرفی کنند که چنین نیست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از قیامش همراه یاران با وفایش و همچنین انسان های پاک کره ی زمین دست به کار شده وبا تدبیر و تبلیغ بر کره ی زمین مسلط می شوند البته در این ضمن کسانی هستند مانند نمرود برای حضرت ابراهیم(علیه السلام) و فرعون برای حضرت موسی(علیه السلام) و یهودیان مکار برای حضرت عیسی(علیه السلام) و کفار قریش برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که این ها سد راه فتوحات می شوند لذا حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ابتدا تبلیغ می کنند اگر با تبلیغ به راه نیامدند و قصد شیطنت داشتند یاران حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به این ها امان نمی دهند و این ها را که تعدادشان چندان زیاد نیست یا بازداشت می کنند و اگر کسی را به قتل برساند، آن ها را قصاص می فرماید.در تبیین و تفسیر این آیه از ائمه ی معصومین(علیهم السلام) رسیده است زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند گروهی را می فرستند تا بنی امیه را از (سوریه یا) شام به حضورشان بیاورند اما این ها که رهبریت دارند. (پس از شکست) به روم فرار می کنند. اهل روم به آن ها می گویند اگر بخواهید

ص: 468

داخل کشور ما شوید باید مسیحی شوید. آن ها قبول می کنند و صلیب به گردن می آویزند زمانی که یاران صاحب الزمان(صلی الله علیه و آله) وارد روم می شوند، رومیان از در صلح وارد شده و از آن ها امان می خواهند. اصحاب حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: به شما امان نمی دهیم مگر این که شما بنی امیه ی فراری را به ما تسلیم کنید. رومیان آن ها را تسلیم می کنند. آن ها را به شام می آورند و محاکمه می کنند و از آن ها می خواهند گنج هایی که مخفی کرده اند تسلیم یاران حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمایند در یک جا جمع می کنند تا آتش فتنه ها مهار شود.

1. در کافی مجلد 8 صفحه 51 حدیث 15، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 326 حدیث 8، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 332، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 377 باب 27 حدیث 180، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 405 باب 32 حدیث 55 المحجة صفحه 138 برهان مجلد 3 صفحه 53 حدیث 1 نورالثقلین مجلد 3 صفحه 414 حدیث 14 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ بَدْرِبْنِ الْخَلِيلِ الْأَسَدِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ»(1) قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ بَعَثَ إِلَى بَنِي أُمَيَّةَ بِالشَّامِ فَهَرَبُوا إِلَى الرُّومِ فَيَقُولُ لَهُمُ الرُّومُ لَا نُدْخِلَنَّكُمْ حَتَّى تَتَنَصَّرُوا فَيُعَلِّقُونَ فِي أَعْنَاقِهِمُ الصُّلْبَانَ فَيُدْخِلُونَهُمْ فَإِذَا نَزَلَ بِحَضْرَتِهِمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) طَلَبُوا الْأَمَانَ وَ الصُّلْحَ فَيَقُولُ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لَا نَفْعَلُ حَتَّى تَدْفَعُوا إِلَيْنَا مَنْ قِبَلَكُمْ مِنَّا قَالَ فَيَدْفَعُونَهُمْ إِلَيْهِمْ فَذَلِكَ قَوْلُهُ «لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ» قَالَ يَسْأَلُهُمُ الْكُنُوزَ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِهَا قَالَ فَيَقُولُونَ «يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ»(2) بِالسَّيْفِ.

محمدبن یعقوب با سند خود از بدربن خلیل اسدی روایت کرده است که گفت: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که درباره ی فرمایش خداوند عزوجل چون عذاب ما را احساس می کردند به ناگاه از آن مکان گریختند نگریزید به خانه های خویش و در نعمت های خود بازگردید که چه بسا مورد بازخواست قرار گیرید می فرمودند: زمانی که حضرت قائم آلمحمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور و قیام فرماید به سمت بنی امیه در شام (لشگری را) بفرستند آن ها به روم می گریزند و رومیان به آن ها می گویند ما به شما اجازه ورود به روم را نمی دهیم مگرآن که مسیحی

ص: 469


1- . انبياء آیه 12
2- . انبياء آیه 14 و 15

شوید. پس آن ها صلیب را به گردن انداخته و مسیحی می شوند و وارد روم می گردند. سپس اصحاب حضرت قائم(علیه السلام) (پس از فتوحات) به روم می آیند. رومیان از آن ها امان می خواهند که صلح کنند. اصحاب آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جواب می گویند درخواست شما پذیرفته نیست مگر افرادی را که به شما پناهنده شده بودند به ما تحویل دهید و این همان فرموده ی خداوند است که «از آن ها سؤال می کنند که گنج هایی که شما پنهان کرده اید کجاست؟» (با اینکه خودشان اطلاع کافی دارند) و آن ها در جواب می گویند «وای بر ما ستمکار بوده ایم و همواره سخنشان این بوده تا آن که همه آن ها را جمع می کنند در یک مکان تا آتش (فتنه) خاموش گردد» و این امر به وسیله شمشیر انجام می گردد.

2. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 326 حدیث 6، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 562 باب 32 ف 39 حدیث 636 المحجة صفحه 138 تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 53 حدیث 2 آمده است:

محمّدبن العباس قال: حدثني علي بن عبداللّه بن أسد عن إبراهيم بن محمّد الثقفي عن إسماعيل بن بشار عن علي بن جعفر الحضرمي عن جابر قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول اللّه عز و جل «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ»(1) قال: ذلك عند قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

محمدبن عباس با اسناد خودش روایت می کند ... از جابر که گفت: از حضرت امام باقر(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند سؤال کردند «چون عذاب ما را احساس کردند گاه گاه از آن مکان می گریختند» حضرت فرمودند: این جریان (فرار و گریز) زمان ظهور و قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در آن زمان صورت می گیرد.

3. در تأویل ما نزل من فی القرآن فی النبی و آله صفحه 153 حدیث 73، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 326 حدیث اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 563 باب 32 فصل 39 حدیث 638 المحجة صفحه 139، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 53 حدیث 3 آمده است:محمدبن العباس قال حدثنا الحسين بن أحمد عن محمّدبن عيسى عن يونس عن منصور عن إسماعيل بن جابر عن أبي عبداللّه(علیه السلام) في قول اللّه عز و جل «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا» يعني خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ» قال الكنوز التي كانوا يكنزون، «قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً بالسيف خامِدِينَ»(2) لا تبقى منهم عين تطرف

ص: 470


1- . سوره انبياء آیه 12
2- . سوره انبياء آیه 14

محمدبن عباس با اسناد خودش از اسماعیل بن جابر روایت کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «چون عذاب ما را احساس کردند گاه گاه از آن مکان می گریختند» فرمودند: این واقعه (و این احساس ترس) در زمان ظهور و قیام و انقلاب حضرت قائم (آل محمد)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت خواهد گرفت آن ها به سمت گنج ها و ذخیره های پنهان می گریزند) و سپس می گویند وای بر ما از ظالمین بودیم و همواره سخنان آن ها این بوده تا آن که همه ی آن ها را جمع کنیم تا آتش فتنه خاموش گردد که این برنامه به وسیله ی شمشیر به شکلی انجام می شودکه دیگر اثری از چشمی نیست که پلک بزند.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 425 آمده است:

«فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا» يَعْنِي بَنِي أُمَيَّةَ إِذَا أَحَسُّوا بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ» يَعْنِي الْكُنُوزَ الَّتِي كَنَزُوهَا قَالَ فَيَدْخُلُ بَنُوأُمَيَّةَ إِلَى الرُّومِ إِذَا طَلَبَهُمُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثُمَّ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الرُّومِ وَ يُطَالِبُهُمْ بِالْكُنُوزِ الَّتِي كَنَزُوهَا فيقولوا [فَيَقُولُونَ] كَمَا حَكَى اللَّهُ «يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ * فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ» قَالَ بِالسَّيْفِ وَ تَحْتَ ظِلَالِ السُّيُوفِ و هذا كله مما ذكرناه مما تأويله بعد تنزيله

حضرت صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: (چون عذاب ما را احساس می کردند ناگاه از آن مکان گریختند) این آیه درباره ی بنی امیه است (هنگامی که) حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند فرار می کنند به سمت گنج ها و طلاها و جواهراتی که مخفی کرده اند (لشگریان امام به دنبال آن ها می روند) آن ها به روم می گریزند (و به آنجا پناهنده می شوند) آن ها بنی امیه را طلب می کنند و آن ها را تحویل می گیرند از آن ها می پرسند درباره ی گنج هایی که پنهان کرده اند آن ها می گویند: وای بر ما، ماستمکار بوده ایم و همواره سخنشان این بوده تا آن که همه ی آن ها را جمع می کند در یک مکان تا آتش فتنه خاموش گردد) آن ها را در سایه ی شمشیر ها جمع می کنند این ها همگی از مواردی است که لفظش ماضی است ولی معنایش در آینده و مستقبل است و در آینده صورت می گیرد و این یکی از همان مواردی است که گفتیم تأویل (تحقق خارجی) آن ها بعد از زمان نزول است.

ص: 471

247. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منکران امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین

247. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منکران امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به سزای عملشان می رساند

سوره انبیا آیه 18

بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُون

بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و پیروز می گردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و باطل بی درنگ نابود می شود و وای (ویل) بر شما از آنچه خداوند را به آن توصیف می کنید به چیزهایی که برای او امکان ندارد.

1. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 54 حدیث 2، محاسن برقی صفحه 226 حدیث 152 و کافی مجلد 8 صفحه 242 حدیث 334 آمده است:

أحمدبن محمدبن خالد البرقي: عن أبيه، عن يونس بن عبدالرحمن، رفعه، قال: قال أبوعبدالله(علیه السلام): ليس من باطل يقوم بإزاء الحق إلا غلب الحق الباطل و ذلك قوله تعالى: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»

احمدبن محمدبن خالد برقی با سند خود از یونس بن عبدالرحمن به طور مرفوع روایت می کند که گفت: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هیچ باطلی نیست که در برابر حق بایستد مگر آن که حق بر باطل چیره و غالب گردد و دلیل بر آن فرمایش خداوند متعال است که می فرمایند بلکه حق را بر سر باطل می زنیم تا آن را درهم بکوبد و نابودش سازد.

2. در کتاب فرهنگ ائمه(علیهم السلام) از دیدگاه قرآن صفحه 290 آمده است:«فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ» پس آن را درهم می شکند و به ناگاه آن ها نابود می گردد. یعنی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دشمنان منکر ولایت حضرت علی(علیه السلام) را هلاک خواهد کرد.(1)

ص: 472


1- . تأویل الآیات الظاهرة صفحه 321

248. صابرین در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

248. صابرین در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند کسانی هستند که با شمشیر در مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جهاد می کنند

انبیا آیه 38

وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين

در کمال الدین مجلد 1 صفحه 317 حدیث 3 و بحارالانوار مجلد 51 صفحه 133 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ زِيَادِبْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَكِيعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ «بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» وَ يُظْهِرُ بِهِ دِيْنَ الْحَقِ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الدِّينِ آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

سليط گويد حضرت حسين بن على بن ابى طالب(علیهما السلام) فرمودند: ما دوازده مهدى داريم اول آنها حضرت اميرالمؤمنين علی بن ابى طالب(علیه السلام) است و آخر آنها نهمين فرزند من است و او است امام قائم بحق كه خدا به او زمين را پس از مردگى زنده كند و دين را آشكار كند و بر همه اينها پيروز نمايد و اگر چه مشركان را بد آيد براى او غيبتى است طولانى كه جمعى در آن از دين بيرون روند و ديگران بر دين پا برجا بمانند و آزار كشند و به آنها گفته شود اين وعده چه وقت عملى شود اگر شما راست گويانيد آگاه باشيدكه صبركنندگان در غيبت او بر آزار و تكذيب، مانند جهادكنندگان با شمشيرند در ركاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله).

ص: 473

249. حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفتمين فرزند از نسل امام محمّد باقر(علیه السلام) است

سوره انبياء آيه 73

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدين

و ما آن ها را پيشوايان و امامان قرار داديم كه آن ها به فرمان ما امامت و رهبرى كنند و به آن ها وحى كرديم كارهاى نيك انجام دهند و نماز را برپا دارند و زكوة را بپردازند و آن ها عابدان و عبادت كنندگان ما باشند.

1. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 828 حديث 3 آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا أبو المفضل (رحمه الله) ... عن زيدبن علي(علیه السلام) قال: كنت عند أبي علي بن الحسين(علیهما السلام) إذ دخل عليه جابربن عبدالله الأنصاري ... و يقول: إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال لي يوما: «يا جابر، إذا أدركت ولدي محمدا فأقرئه مني السلام، أما أنه سميي و أشبه الناس بي، علمه علمي و حكمه حكمي، سبعة من ولده أمناء معصومون، أئمة أبرار و السابع منهم: مهديهم الذي يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما». ثم تلا رسول الله(صلی الله علیه و آله) «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ.»

جابربن عبداللّه انصارى مى گويد: روزى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: اى جابر، هرگاه فرزند من محمّد (امام محمّد باقر(علیه السلام) را زيارت كردى، سلام مرا به او برسان. او هم نام من و شبيه ترين مردم به من است. علم او علم من و حكمت او حكمت من است و پس از او هفت فرزند او نسل اندر نسل (يعنى فرزند يكى پس از ديگرى) امامان معصوم هستند و هفتمين نسل ايشان، مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،از آنهاست. او همان كسى است كه زمين را پر از عدل و داد مى كند پس از اينكه پر از ظلم وجور شده باشد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اين آيه را تلاوت

ص: 474

فرمودند:« وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ.»

2. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه829 حديث 3 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا...عن محمدبن الفضيل، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر(علیه السلام)، في قوله عز و جل: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» قال أبوجعفر(علیه السلام) يعني الأئمة من ولد فاطمه(علیهم السلام) يوحى إليهم بالروح في صدورهم، ثم ذكر ما أكرمهم الله به فقال: «فِعْلَ الْخَيْراتِ»

ابى حمزه از امام محمّد باقر(علیه السلام) در تفسير آيه«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» روايت مى كند كه حضرت فرمودند: يعنى، امامان و ائمه(علیهم السلام) از فرزندان فاطمه(علیها السلام) هستند كه توسط روح به قلوب آن ها وحى و الهام مى شود. آن گاه حضرت مى فرمايند كه خداوند كرامت هاى فراوانى نسبت به انسان مى فرمايند، ايشان را گرامى مى دارد و آن گاه تلاوت فرمودند: «فِعْلَ الْخَيْراتِ»

3. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 216 حديث 2 باب «ان الائمة فى كتاب اللّه امامان»، آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى ... عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» (1) يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: ائمه در كتاب خداى عزوجل دو دسته اند: 1) خداى تبارك و تعالى فرمايد: «و آن ها را امامانى قرار داديم كه به امر ما هدايت كنند.» نه به امر مردم، امر خدا را بر امر مردم مقدم دارند و حكم خدا را پيش از حكم مردم دانند و 2) باز فرموده است «آن ها را امامانى قرار داديم كه به سوى دوزخ بخوانند.» ايشان امر مردم را بر امر خدا مقدم دارند و حكم مردم را پيش از حكم خدا دانند و برخلاف آنچه در كتاب خداى عزوجل است، طبق هوس خويش رفتار كنند.توجه مى فرماييد كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفتمين فرزند و از نسل امام باقر(علیه السلام) است. او جهان را پر از عدل و داد مى كند، پس از اينكه پر از ظلم و جور شده است.

ص: 475


1- . سوره قصص آیه 41

250. حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و محقق کننده رجعت هستند

سوره انبیا آیه 95

وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُون

و اهل هر دیاری را که (ما) هلاک گردانیم دیگر زندگانی برای آن ها در دنیا حرام می شود و آن ها هرگز به دنیا باز نخواهند گشت.

دقت بفرمایید خداوند می فرمایند: اهل هر دیاری که با بلایی از دنیا بروند بازگشت آن ها به دنیا غیرممکن خواهد بود و زندگی دوباره برای آن ها وجود ندارد و در مقابل انسان هایی که با بلاهای الهی ازدنیا نرفته اند بازگشت آن ها به دنیا ممکن است چنان که

1. در تفسیر نفیس علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 75 ذیل آیه ی شریفه آمده است:

فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ وَ أَبِي جَعْفَرٍ(علیهما السلام) قَالا كُلُّ قَرْيَةٍ أَهْلَكَ اللَّهُ أَهْلَهَا بِالْعَذَابِ لَا يَرْجِعُونَ فِي الرَّجْعَةِ

فهذه الآية من أعظم الدلالة في الرجعة لأن أحدا من أهل الإسلام لا ينكر أن الناس كلهم يرجعون إلى القيامة من هلك- و من لم يهلك- قوله «لا يَرْجِعُونَ» أيضا عنى في الرجعة فأما إلى القيامة فيرجعون حتى يدخلوا النار

حضرت امام باقر و حضرت امام صادق(علیهما السلام) فرمودند: تمام قریه هایی که خداوند آن ها را به عذاب هلاک نماید، اهل آن قریه ها هرگز به دنیا برای زندگی دوباره برنمی گردند و همه ی مسلمانان منکر این نیستند که همه ی انسان ها (الناس) بدون استثنا در قیامت برمی گردند و محشور می شوند چه آن ها که هلاک شده باشند چه آن ها که هلاک نشدهباشند و این فرموده ی خداوند است که «آن ها برنمی گردند» این آیه درباره ی رجعت است اما در قیامت

ص: 476

همه برمی گردند و محشور می شوند و آن ها که هلاک شده اند به عذاب الهی وارد جهنم شوند.

لازم به ذکر است که این حدیث از تفسیر علی بن ابراهیم قمی را مجمع البیان مجلد 4 صفحه 63 و نوادر الاخبار صفحه 282 حدیث 6 و کتاب الایقاظ من الهجعة صفحه 255 باب 9 حدیث 38 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 71 حدیث 1، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 52 باب 29 حدیث 29 و تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 458 حدیث 165 نیز آورده اند و همه بیان می کنند که این آیه از اعظم دلایل بر مسئله ی رجعت است.

2. در تفسیر انوارالتنزیل بیضاوی مجلد 2 صفحه 81 و جوامع الجامع مجلد 3 صفحه 28 آمده است:

بازگشت کسانی که در دنیا به عذاب الهی هلاک شده اند حتی با توبه غیرممکن است.

3. در کتاب تفسیر نعمانی المحکم و المتشابه 3 صفحه 112 و کتاب الامام مهدی(علیه السلام) فی القرآن و السنة صفحه 290 حدیث 543 آمده است:

روی النُّعْمَانِيِّ رحمة الله بالاسناد عن اسماعیل بن جابر قال: سمعت اباعبدالله جعفربن محمد الصادق(علیه السلام) فی حدیث طویل مجموعة اسئلة امیرالمؤمنین(علیه السلام) عن آیات القرآن و احکامه جاء فیه قال أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَى مَنْ أَنْكَرَ الرَّجْعَةَ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ»(1) أَيْ إِلَى الدُّنْيَا فَأَمَّا مَعْنَى حَشْرِ الْآخِرَةِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»(2) وَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ «وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ»(3) فِي الرَّجْعَةِ فَأَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَانّهُمْ يَرْجِعُونَ وَ مِثْلُهُ مَا خَاطَبَ اللَّهُ بِهِ الْأَئِمَّةَ(علیهم السلام) وَ وَعَدَهُمْ مِنَ النَّصْرِ وَ الِانْتِقَامِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ فَقَالَ سُبْحَانَهُ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» إِلَى قَوْلِهِ «لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً»(4) وَ هَذَا إِنَّمَا يَكُونُ إِذَا رَجَعُوا إِلَى الدُّنْيَا وَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»(5) وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»(6) أَيْ رَجْعَةِ الدُّنْيَا وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ

ص: 477


1- . سوره نمل آیه 83.
2- . سوره كهف آیه 48.
3- . سوره انبیا آیه 95
4- . سوره نور آیه 55.
5- . سوره قصص آیه 6.
6- .[6] سوره قصص آیه 85.

خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّأَحْياهُمْ»(1) وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا»(2) فَرَدَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَى الدُّنْيَا

اسماعیل بن جابر روایت می کند از حضرت جعفربن محمد الصادق(علیهما السلام) (در حدیثی طولانی از انواع آیات قرآنی) که امام صادق(علیه السلام) نقل می فرمایند که از حضرت امیرالؤمنین علی(علیه السلام) سؤال کردند درباره ی آیات قرآنی و احکام آن که در آن آمده است.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند: اما بر رد کسانی که منکر رجعت هستند خداوند می فرمایند: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ» یعنی «روزی که محشور می گردند از تمام امتها عده ای را که آیات خداوند را تکذیب کرده اند و آن ها باز داشته می شوند»(3) این معنی بازگشت مردم به دنیا است اما معنی محشور شدن در آخرت این آیه است «و محشور می شوند همه در قیامت، یک نفر هم نیست کخ محشور نشود»(4) و باز خداوند می فرمایند «حرام کردیم بر اهل هر قریه ای که برای زندگی به دنیا برگردند»(5) این درباره ی رجعت است اما در قیامت همه برمی گردند و مانند خطاب خداوند به امامان است و وعده ی نصر و پیروزی و انتقام از دشمنانشان داده است و خداوند می فرمایند «وعده داده است خداوند به کسانی که ایمان آوردند و عمل نیکو انجام دادند تا آن ها را روی زمین خلیفه قرار دهد همان طور که افراد قبل تر را خلیفه قرار داده بود و دین آن ها که اسلام باشد، روی زمین تمکین دهد. دینی که خداوند از آن راضی است و ترس و وحشت آن ها را به امنیت تبدیل نماید. دیگر هیچ کس به جز من پرستش نشود و هیچ کس مشرک نباشد.»(6) این آیه نیز درباره ی کسانی است که به دنیا برمی گردند و باز مانندفرموده ی خداوند «و اراده کرده است و منت نهاده بر کسانی که روی کره ی زمین مستضعف

ص: 478


1- .[1] سوره بقرة آیه 243.
2- .[2] سوره أعراف آیه 155.
3- .[3] سوره نمل آیه 83
4- .[4] سوره کهف آیه 48
5- .[5] سوره انبیا آیه 95
6- . سوره نور آیه 55

شده اند که آن ها را روی زمین امامان قرار دهد و آن ها را وارثان کره ی زمین قرار دادیم.»(1) و باز فرموده خداوند که می فرمایند «آن کسی که قرآن را به تو نازل کرد تو را باز به جای اولت برمی گردند.»(2) باز این آیه درباره ی رجعت به دنیا می باشد. «آیا ندیدی کسانی که خارج شدند از دیار خودشان و هزاران نفر بودند و خداوند فرمود: بمیرید. همه مردند. سپس خداوند آن ها را زنده کرد. زیرا فضل و کرم خداوند بر بندگانش بسیار زیاد است. لیکن عده ی زیادی از مردم سپاسگزار نیستند.»(3) و باز خداوند می فرمایند «و برگزید موسی از قومش هفتاد مرد را برای بردن به میقات»(4) و خداوند بعد از مرگ آن ها را به دنیا برگردانید.

ص: 479


1- . سوره قصص آیه 5
2- . سوره قصص آیه 85
3- . سوره بقره آیه 263
4- . سوره اعراف آیه 155

251. ولايت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

251. ولايت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بهشت است، بلكه از بهشت بهتر است

سوره انبياء آيه 100 تا 103

لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَ هُمْ فيها لا يَسْمَعُونَ(100) إِنَّ الَّذينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ(101) لا يَسْمَعُونَ حَسيسَها وَ هُمْ في مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ(102) لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ(103)

آن کافران در دوزخ فقط زفیر آتش را می شوند (که ناله ای دردناک است) و به جز آن هیچ سخنی نمی شنوند (اما مؤمنان) و البته مؤمنان آنان كه توفيق وعده نيكوى ما شامل حالشان شده است، از دوزخ دورند. آن ها هرگز نفير جهنم را نخواهند شنيد و به آنچه مايل هستند در بهشت تا ابد به آن متنعم خواهند شد و هیچ گاه فزع اکبر و هنگامه ی سخت قیامت آن ها را محزون نمی کند.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد1 صفحه 384 حدیث 530، تفسیر بیضاوی مجلد 2 صفحه 79 و الف آیه نزلت فی امام علی(علیه السلام) صفحه 214 مى گويد:

وَ حَدَّثُونَا عَنِ ابْنِ بَكْرٍ السَّبِيعِيِّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِالْجَبَّارِ الصُّوفِيُ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَ الْقَوَارِيرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبِي يَزِيدَ الْهَمْدَانِيُ قَالَ: أَخْبَرَنَا لَيْثُ بْنُ أَبِي سُلَيْمان عَنْ أَبِي عُمَرَ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ وَ كَانَ مِنْ سُمَّارِ عَلِيٍّ(علیه السلام) قَالَ: تَلَا عَلِيٌّ [(علیه السلام)] لَيْلَةً هَذِهِ الْآيَةَ «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى [أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ]» قَالَ: أَنَا مِنْهُمْ وَ أَبُوبَكْرٍ مِنْهُمْ وَ عُمَرُ مِنْهُمْ وَ عُثْمَانُ مِنْهُمْ وَ طَلْحَةُ مِنْهُمْ وَ الزُّبَيْرُ مِنْهُمْ وَ سَعْدٌ مِنْهُمْ وَ عَبْدُالرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ مِنْهُمْ. قَالَ: ثُمَّ أُقِيمَتِ الصَّلَاةُ فَقَامَ عَلِيٌّ(علیه السلام) وَ هُوَ يَقُولُ: «لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها»

ص: 480

از ابى بكر سبيعى از احمدبن حسن بن عبدالجبار صوفى از سلمان از ابى عمر نعمان بن بشير از سمار على(علیه السلام) ... و او مى گفت: «لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها»(1) نمى شنوند نفير آتش را، (اين آيه) درباره اهل بيت(علیهم السلام) مى باشد.

2. در تفسير الميزان مجلد 14 صفحه 367، امالی شیخ صدوق صفحه 562 حدیث 2 آمده است:

عن النبی(صلی الله علیه و آله): يَا عَلِيُّ(علیه السلام) أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ عَلَى الْحَوْضِ تُسْقُونَ مَنْ أَحْبَبْتُمْ وَ تَمْنَعُونَ مَنْ كَرِهْتُمْ وَ أَنْتُمُ الْآمِنُونَ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ فِي ظِلِّ الْعَرْشِ يَفْزَعُ النَّاسُ وَ لَا تَفْزَعُونَ وَ يَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا تَحْزَنُونَ فِيكُمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ وَ فِيكُمْ نَزَلَتْ لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُون»

در امالى شیخ صدوق از رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) روايت آورده كه در ضمن حديثى به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: تو و شيعيانت كنار حوض هستيد و دوستانتان را آب مى دهيد و دشمنانتان را از آن منع مى كنيد. شما ايمنان در روز فزع الاكبر هستيد، شما در زير سايه عرش هستيد. مردم همه در فزعند و شما فزعى نداريد. مردم همه اندوهناك هستند و شما اندوهى نداريد. درباره شما بود آيات 101 تا 103 سوره انبیاء.

دقت بفرمایید این آیات وضعیت دو طبقه را در روز قیامت بیان می کند. طبقه کافران که ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را ندارند و طبقه شیعیان را که رعایت آن ها را دارند.

پس خوشا به حال كسانى كه ولايت اين خاندان، مخصوصاً، در حال حاضر ولايت آخرين دردانه اين بيت را دارند كه اين ولايت آنان را به بهشت مى برد و از جهنم دور مى سازد. نزديكى به امام زمان(علیه السلام) از بهشت بهتر است. دقت بفرمایید شیعیان در بهشت متنعم هستند و در مقابل کافران فقط زفیر آتش جهنم را دارند.

روز

محشر عاشقان را با قيامت كار نيست *** كار عاشق جز تمناى رخ دلدار نيست

از سر كويش اگر سوى بهشتم مى برند *** پاى ننهم گر در آنجا وعده ديدار نيست

3. در شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 384 حدیث 528 آمده است:

ص: 481


1- . سوره انبیا آیه 102

حَدَّثَنِي أَبُوالْحَسَنِ الْفَارِسِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ الْفَقِيهُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): يَا عَلِيُّ(علیه السلام) فِيكُمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ»

حضرت صادق(علیه السلام) از پدرشان و ایشان از پدرشان و سرانجام می رسد به حضرت علی(علیه السلام) که فرمودند حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: ای علی(علیه السلام) این آیه درباره ی شما (اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده است البته آنان که توفیق وعده بسیار خوب ما شامل حالشان می شود آن ها (برای همیشه) از آتش دوزخ دور هستند.

4. در شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 384 حدیث 529 آمده است:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) فِيكُمْ نَزَلَتْ «لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ» [أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ] تُطْلَبُونَ فِي الْمَوْقِفِ وَ أَنْتُمْ فِي الْجِنَانِ تَتَنَعَّمُونَ.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای علی(علیه السلام) این آیه درباره ی شما نازل شده است و آن ها از فزع اکبر محزون نمی شوند در آن مواقف سخت قیامت مردم طالب بهشت هستند و سختی می کشند و شما (اهل بیت(علیهم السلام) در بهشت خداوند متنعم نعمت های الهی هستند.

دقت بفرمایید ولایت و محبت و زعامت و امامت این بزرگواران این نتیجه را در بر دارد که هم خودشان و هم شیعیانشان از فزع اکبر در امان خواهند بود و امروزه ولی زنده، حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که غلامی در خانه ی ایشان هم مشکلات دنیایی را حل می کند و هم اخروی را.

ص: 482

252. در زبور داوود(علیه السلام) به حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت داده شده است

سوره انبياء آيه 105

وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون

و همانا ما نوشته ايم در زبور (حضرت داوود) كه پس از (يك سلسله يادآورى ها) كه سرانجام زمين را بندگان صالح به ارث خواهند برد.

زبور كتاب آسمانى است كه بر حضرت داوود پيامبر(علیه السلام) نازل شده است و ذكر را مفسرين دو گونه بيان كرده اند. عده اى مى گويند منظور از ذكر تورات است كه زبور بعد از ذكر آمده است و عده اى مى گويند كه دو باب از زبور داوود به ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اختصاص دارد و شرح مفصل داده شده است. البته در جاهای مختلف زبور به ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره شده است.

اگر نظريه اول را در نظر بگيريم بايد بگوييم «همانا نوشته ايم در زبور حضرت داوود(علیه السلام) بعد از تورات كه زمين را عباد صالح به ارث مى برند» اما، اگر نظريه دوم را در نظر بگيريم بايد بگوييم «همانا نوشته ايم در زبور حضرت داوود(علیه السلام) پس از يك سلسله يادآورى ها كه زمين را سرانجام بندگان صالح به ارث خواهند برد.»

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 425 آمده است:

عن الباقرE و الصادقE فى قوله تعالى «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ» قال: لا هم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابه.

حضرت باقر(علیه السلام) و حضرت صادق(علیه السلام) درباره اين فرمايش خداوند كه مى فرمايد: «همانا ما نوشتيم در زبور داوود پس از يك سلسله يادآورى ها كه زمين راسرانجام بندگان صالح به ارث خواهند برد.» فرمودند: اين عباد صالح حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و اصحاب و ياران ايشانند كه سرانجام زمين را به ارث خواهند برد.

ص: 483

2. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 77 آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره قال الصادق(علیه السلام) قال الكتب كلها ذكر «أَنَ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» قال: القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و أصحابه

على بن ابراهيم در تفسيرش می گوید حضرت امام صادق(علیه السلام) در معنى اين آيه فرمودند: تمام كتاب هاى آسمانى ذكر (خداوند) است «البته بندگان صالح من زمين را به ارث خواهند برد.» فرمود: حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب اويند.

3. در تأويل الآيات الظاهرة صفحه 326 باب 32 و تأویل ما نزل من القرآن الکریم فی النبی و آله صفحه 158 حدیث 84 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» هُمْ أَصْحَابُ الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِي آخِرِ الزَّمَانِ.

احمدبن محمّدبن الحسن (از پدرش) از حسين بن محمّدبن عبداللّه بن الحسن، از پدرش، از حضرت امام باقر(علیه السلام) برايمان حديث گفت كه آن بزرگوار فرمود: اين كه خداى عزوجل فرموده «البته بندگان صالح من زمين را به ارث خواهند برد.» آنان اصحاب حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان مى باشند.

4. در تفسير مجمع البيان مجلد 7 صفحه 66 آمده است:

عن ابی جعفر قال: «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» هم اصحاب المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فى آخرالزمان.

طبرسى آورده است: حضرت ابوجعفر امام باقر(علیهما السلام) فرمود: آنان اصحاب حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان هستند.

ص: 484

253. زبور داوود(علیه السلام) و بشارت به موعود

سوره ص آیه 26

داوود(علیه السلام) يكى از پيامبران الهى است كه قرآن كريم نام او را به عظمت و شكوه برده است. خداوند در قرآن كريم او را خليفة فى الارض مى خواند و در قرآن مى خوانيم:

يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَق

اى داود، ما تو را خليفه و نماينده خود بر روى زمين قرار داديم تا آنكه در ميان مردم به حق داورى نمايى.

از اين پيامبر الهى كتابى به جاى مانده است به نام زبور. در اين كتاب آسمانى (كتاب مزامير يا زبور داود باب 37 صفحه 856) چنين مى خوانيم:

از شريران رنجيده مشو و بر بدكاران حسد مبر، زيرا كه مثل علف زود بريده مى شوند و مثل گياه سبز پژمرده مى گردند. به خداوند متوكل و به نيكويى مشغول باش تا در زمين ساكن بوده و به حقيقت پرورش يابى... . او صداقت را مثل نور و حكمت را مثل نصف النهار بيرون خواهد آورد.... متوكلان به خداوند وارث زمين خواهند شد و اندك است كه شرير نيست مى شود كه هر چند مكانش را استفسار نمايى ناپيدا خواهد بود، اما متواضعان وارث زمين شده، از كثرت سلامتى متلذذ خواهند شد... . زيرا منتظران خداوند وارث زمين خواهند شد و ملعونان وى منقطع خواهند شد. خداوند قدم هاى انسان را مستحكم مى كند و راهش متبهج است. از بدى برگرد و به نيكوئى مشغول شو تا پيوسته ساكن شوى زيرا كه خداوند عدالت را دوست دارد و مقدسان خود را وا نمى گذارد. تا ابد محفوظ مى شوند، در حالى كه ذريه شريران منقطع است، صديقان وارث زمين شده و در آن ساكن خواهند بود... . به خداوند پناه برده، راهش را نگاه دارد كه تو را به وراثت

ص: 485

زمين برافروزد و در وقت منقطع شدن شريران آن را خواهى ديد. (21)

به اميد آن روز به سر مى بريم كه اين گفته خداوند در زبور داود تحقق پذيرد كه مفسدان و شريران و جانيان و استعمارگران و استثمارگران نيست و نابود شوند و مانند علف زود بريده گردند و در مقابل متوكلان به خدا و مستضعفين جهان وارث زمين شوند. به اميد آن روز به سرمى بريم كه نسل ملعونان از روى زمين منقطع شود و بى دينى به اتمام برسد و جامعه توحيدى و الهى حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برپا شود. به اميد آن روز به سر مى بريم كه آن مرد خدا از سلاله پاك اجداد طاهرينش قيام كند و با قيام دليرانه خودش به بى عدالتى ها پايان دهد، چه زيباست آن روز.

باز در كتاب زبور داود مزمور 27 آمده است: (البته اين جملات دعاهايى است كه به وسيله داود پيامبر(علیه السلام) بيان شده است) «اى خدا احكام خود را به ملكه زاده عطا فرما تا آن كه قوم تو را به عدالت و فقراى تو را به انصاف حكم نمايند...، فقيران قوم را حكم نمايد و پسران مسكينان را نجات دهد و ظالم را بشكند...، در روزهايش صديقان شكوفه خواهند نمود و زيادتى سلامتى تا باقى ماندن ماه (خواهد بود)، از دريا تا دريا و از شهر تا اقصى نقاط زمين سلطنت خواهند نمود... بلكه، تمامى ملوك به او كرنش خواهند نمود و تمام امم او را بندگى خواهند كرد، زيرا كه فقير را وقتى كه فرياد مى كند و مسكين كه نصرت كننده ندارد، خلاصى خواهد داد و به ذليل و محتاج ترحم خواهد فرمود و جان هاى مسكينان را نجات خواهد داد، جان ايشان را از ستم و ظلم نجات خواهد داد و هم در نظرش خون ايشان قيمتى خواهد بود و زنده مانده زرشب به او بخشيده خواهد شد...:

اسم او ابدى بماند و دشمنى مثل آفتاب باقى بماند، در او مردمان بركت خواهند يافت و تمامى قبايل او را خجسته خواهند گفت:... بلكه اسم ذوالجلالش ابدى مبارك باد، تمام زمين از جلالش پرشود، آمين و آمين؛ دعاهاى داود پسر يشى تمام شد.توجه مى فرماييد كه در اين كتاب آسمانى باز از ظلم، عدل و قسط، نيكى و بدى، پاكى و ناپاكى... . سخن رفته است و به اين نكته اشاره شده است كه سرانجام فردى قيام خواهد كرد و ظلم و جور و بدى را به عدل و قسط و نيكى تبديل خواهد كرد.

ص: 486

254. رجعت با ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع مى شود

سوره حج آيه 7

وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ

به تحقيق ساعت (يا قيامت) فرا مى رسد و در آن هيچ شك و ريب و ترديدى نيست و خداوند برمى انگيزد از قبرها. (انسان ها را)

همان طورى كه قبلاً اشاره كرديم ما دو قيامت داريم؛ يكى قيامت كبرى و ديگرى قيامت صغرى. در قيامت كبرى كه همان يوم الاخرة است، انسان هاى اولين و آخرين در آن روز مبعوث شده و از قبرها بيرون مى آيند، اما قيامت صغرى، قيام و انقلاب حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه در آن نيز عده اى به عنوان «رجعت» از قبرها برانگيخته مى شوند و در به وقوع پيوستن اين دو قيامت هيچ شك و ترديدى نيست. اهل سنت نيز با ما هم عقيده هستند چنان كه: آن ها هم در کتب خود از هر دو قیامت آیات و روایات آورده اند.

1. حافظ عبدالرحمن بن ابى بكر سيوطى شافعى فقيه و مفسر بزرگ اهل سنت در تفسير الدّرالمنثور به نقل از سنن ابى داوود و به روايت ابوسعيد خدرى يكى از صحابه رسول خدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنين نقل مى كند:

عن ابى سعيد الخدرى رضى الله عنه قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): لا تقوم الساعة حتى يملك إلأرض (المهدى) منّى، أجلى الجبهة، اُقنيٍ الأنف، يملأ الارض قسطاً و عدلاً، كمى مُلئت قبله ظلماً و جوراً.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ساعت بر پا نشود تا زمانى كه (مهدى) از من (و از فرزندان من)، در روى زمين به حكومت برسد. (مشخصات او چنين است) پيشانيش گشاده و بلند وبينى اش كشيده است. او زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، همان گونه كه پيش از او پر از ظلم و جور شده است. 2. باز حافظ سيوطى در تفسير الدرالمنثور مجلد 6 صفحه 50 به نقل از امام احمد حنبل (رهبر حنبلى ها) چنين نقل مى كند:

ص: 487

و أخرج احمد (ابن حنبل) عن ابى سعيد الخدرى رضى الله عنه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): اُبِشركُمْ بالمهدى يبعثه اللّه فى امتى على اختلاف من الزمان و زلازل، فملأ الأرض قسطاً و عدلاً كمى ملئت جوراً و ظلماً، و يرضى عنه ساكنوا السماء و ساكنوا الارض، ليقسم المال صحاحاً فقال له رجل: ماصحاحاً؟ قال(صلی الله علیه و آله) بالسوية بين الناس و يملا قلوب امة محمّد(صلی الله علیه و آله) غنى، ويسعهم عدله، حتى يأمر منادى ينادى يقول: من كانت له فى مال جاجة؟ فما يقوم من المسلمين الا رجل واحد، فيقول اتت السادن (يعنى الخازن) فقل له: ان المهدى يأمرك أن تعطينى مالاً، فيقول له: احث حتى إذا جعله فى حجره و ابرزه ندم فيقول: كنت أجشع امة محمّد(صلی الله علیه و آله) نفساً اذا عجز عنى ما وسعهم قال(صلی الله علیه و آله): فيرد فلا يقبل منه، فيقال له: إنا لا نأخذ شيئاً اعطيناه.

امام احمد حنبل از ابوسعيد خدرى روايت كرده است كه: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من شما را به حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت مى دهم، خداوند او را زمانى بر مى انگيزاند كه مردم در اختلاف شديد به سر مى برند و زمين لرزه و زلزله زياد است، پس حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمين را پر از عدل و داد مى كند همان طورى كه پر از ظلم و جور شده است، (هنگامى كه او ظهور مى كند) ساكنان آسمان و زمين از او و ظهورش خشنود و خوشحال هستند او مال و ثروت را به طور صحيح تقسيم مى كند، در اين هنگام فردى سئوال كرد: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، مقصود از تقسيم مال صحيح چيست؟ حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: يعنى به طور مساوى ميان مردم تقسيم مى نمايد (بدون تبعيض) او دل هاى امت محمّد(صلی الله علیه و آله) را از غنا آكنده مى كند و عدل او آنان را فرا مى گيرد تا آنجا كه او دستور مى دهد (منادى يا سخنگوى او اعلام كند) و مى گويد: اى مردم، چه كسى احتياج به مال و ثروت دارد؟ به دنبال اين ندا و اين اعلام، فقط يك نفر برمى خيزد، پس آن حضرت مى فرمايد: تو نزد خزانه دار برو و به او بگو: (حضرت)مهدى(علیه السلام) به تو امر مى كند تا از ثروت ما به تو عطا كند. (او نزد خزانه دار مى رود و پيغام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مى رساند.) خزانه دار به او مى گويد: مشت هاى خود را باز كن و هرچه مى خواهى بردار، او مشت هاى خود را باز مى كند و اموال را در دامن خود مى ريزد، سپس پشيمان مى شود ومى گويد: من حريص ترين امت محمّد(صلی الله علیه و آله) بودم، زيرا از آنچه آنان قادر بودند ناتوان شدم.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند: پس، آن مرد آن مال را برمى گرداند، اما از او پذيرفته نمى شود و به او گفته مى شود، ما چيزى را كه عطا كرديم ديگر پس نمى گيريم.

ص: 488

255. شيعيان و ياران حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «مخبتين» هستند

سوره حج آيات 34 و 35

...وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ(34) الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرينَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقيمِي الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون(35)

اى پيامبر به مخبتين بشارت بده، آنان كه مطمئن است قلوب آن ها به ياد و ذكر خداوند، (و اگر در حضور آنان) نامى از خداوند به ميان بيايد، قلوبشان را (در اثر علم به عظمت خداوند) بيم و ترس فرا خواهد گرفت، و اگر مصائب و سختى ها به آن ها روى آورد، آن ها در آن مصيبت صابرند و نماز به پا مى دارند، و از آنچه كه خداوند به آن ها عطا كرده و روزيشان نموده است، انفاق مى كنند.

1. حاكم حسكانى شافعى در كتاب شواهد تنزيل مجلد1 صفحه 519 حديث 550 آورده است:

حَدَّثُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ صَالِحٍ السَّبِيعِيِّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوعَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ عُفَيْرٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَجَّاجُ بْنُ يُوسُفَ قَالَ: حَدَّثَنَا بِشْرُبْنُ الْحُسَيْنِ، عَنِ الزُّبَيْرِبْنِ عَدِيٍّ عَنِ الضَّحَّاكِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام).

حاكم حسكانى نقل حديث كرد از ابى بكر محمّدبن حسين بن صالح سبيعى، از او ابوعبداللّه حسين بن على بن محمّدبن عفير انصارى و او از حجاج بن يوسف و او از بشربن حسين و او از زبيربن عدى و او از ضحاك بن عباس و او از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» یعنی «و مژده بده به عبادت كنندگان». اين عبادت كنندگان كه بايد به آنان مژده داده شود در شأن اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و شيعيان آن حضرت نازل شده است.

ص: 489

2. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 884 حديث 1، تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 337 حدیث 11 الف آیه نزلت فی الامام علی، کنزالفوائد صفحه 171، بحار مجلد 24 صفحه 402 و غایة المرام مجلد 4 باب 193 صفحه 307 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا محمدبن همام، عن محمدبن إسماعيل العلوي، عن عيسى بن داود، قال: قال موسى بن جعفر(علیهما السلام): سألت أبي عن قول الله عز و جل: «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» الآية، قال: نزلت فينا خاصة.

محمّدبن العباس روايت مى كند از محمّدبن همام و او روايت مى كند از محمّدبن اسماعيل، او مى گويد عيسى بن داوود گفت كه موسى بن جعفر(علیهما السلام) فرمودند: از پدرم (يعنى امام صادق(علیه السلام) سؤال كردم منظور از كلام خداوند كه مى فرمايند «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» تا آخر آيه (چيست)؟ حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: (مخبتين ما هستيم) و اين آيه مخصوصاً در شأن ما (اهل بيت(علیهم السلام) نازل شده است. مخبتين (خَبْت) به كسانى گفته مى شود كه براى اطاعت خداوند منقادند و از غير خداوند بريده اند.

3. در تفسیر اثنی عشری مجلد 9 صفحه 53 آمده است:

«وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» یعنی 1- و بشارت و مژده بده ای پیامبر فروتنان را که به ذکر خداوند آرمیده و مطمئنند به انجاح و عیش مرغوب در دنیا و عقبی.

2. مژده بده مخلصان را چه اطمینان از صفت ایشان است.

3. مخبتین کسانی هستند که ظلم نکنند و اگر برایشان ظلم کنند انتقام نکشند و مطمئن باشند تا روز قیامت.

4. علی بن ابراهیم قمی فرماید: مراد عابدین هستند.

5. تفسیر برهان علی بن عیسی سؤال نماید از حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) از قوله تعالی«وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» حضرت فرماید: درباره ما به طور خاص نازل شده

بنابراین ظاهر آیه عام و باطن آن خاص ائمه ی هدی(علیهم السلام) است.

مصداق واقعى اين ها اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هستند، و در حال حاضر حضرت ولى عصر حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق واقعى اين آيه است.

ص: 490

و كسانى كه منتظران ظهور اين بزرگوار هستند بايد اين خصوصيات را در وجود خود تقويت نمايند و برنامه هاى خودسازى را فراموش نكنند، زيرا منتظر واقعى كسى است كه:

اولاً: خودسازى نمايد.

ثانياً: زمينه سازى كند.

ثالثاً ديگرسازى را فراموش نكند.

تا ظهور به وقوع بپيوندد. (ان شاء اللّه)

ص: 491

256. بزرگ ترين مدافعِ حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداى عزوجل است.

سوره حج آيه 38

إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُور

خداوند از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند.

1. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 887، تأویل الآیات الطاهره مجلد 1 صفحه 337 حدیث 12

آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا محمدبن الحسن بن علي، قال: حدثني أبي، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن منصوربن يونس، عن إسحاق بن عمار، قال: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن قول الله عز و جل: «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا» قال: نحن الذين آمنوا، و الله يدافع عنا ما أذاعت عنا شيعتنا.

اسحق بن عمار مى گويد از امام صادق(علیه السلام) درباره تفسير كلام خداوند كه مى فرمايند: «خداوند از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند» پرسيدم. حضرت فرمودند: ماييم كسانى كه خداوند از آن ها دفاع مى كند تا شيعيان ما به آن خوشحال و مسرور گردند.

سمبل این آیه چهارده معصوم(علیهم السلام) هستند که خداوند از آن ها دفاع می کند و بعد از چهارده معصوم(علیهم السلام) نوبت به انبیا(علیهم السلام) و امت های مؤمن واقعی می رسد که خداوند همه ی آن ها را دوست می دارد و از آن ها دفاع می کند و باز از آن ها دفع بلا می نماید البته باواسطه ی این چهارده نور مقدس. بازهم این نکته قابل ذکر است که دفاع کردن خدا از غیر این چهارده نفر(علیهم السلام) با واسطه ی این چهارده نور مقدس می باشد. چنان که حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند.1. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 181 آمده است:

و إِنِّي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ یعنی من امان هستم برای اهل زمین.

ص: 492

این امان بودن ایشان همان فیض خداوند به وسیله ی ایشان در کل عالم مؤثر است و جماد و نبات و حیوان و انسان ها همه به خاطر وجود ایشان در امنیت به سرمی برند.

2. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 30 حدیث 25 آمده است که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند:

... بِي يَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي.

خداوند به وسیله ی من دفع بلا می کند از اهل و خانواده ام و شیعیانم.

دقت بفرمایید این حدیث با حدیث قبلی فرقش این است که آنجا که حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: من امانم بر کل زمین این امنیت برای کل عالم است مانند باران که می آید هم به گل می بارد و هم به علف های هرز و خارها اما حدیث دوم می فرماید خداوند دفع بلا می کند به وسیله ی من از اهل بیتم و از شیعیانم. اینجا مطلب به صورت خاص درمی آید یعنی این دفع بلا شامل امت و اهل بیت آن حضرت است؛ اما آنجا که می فرماید من امانم برای اهل ارض، هم شیعیان را شامل می گردد هم مسلمانان و هم بقیه ی انسان ها. به صورت عام جماد و نبات و حیوان و انسان را شامل می شود که شیعیان هم جزئی از آنند اما به صورت خاصش برای اهل بیت و شیعیانشان می باشد.

3. نکته ی دیگری که باید توضیح دهیم این است که در اصول کافی آمده است که لو لا الحجة لساخت الارض باهلها یعنی اگر حجت بر روی زمین نباشد زمین اهلش را فرو می کشد پس آثار وجودیه بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به صورت عام و به صورت خاص مطرح است. یک قدم بالاتر برویم و آن این است که اگر انسان درباره ی امام تحقیق کند، امام را بشناسد، از امام آگاهی داشته باشد، امام محبوب او شود، همیشه به یاد امام باشد، زبانش از امام حرف بزند و همیشه گوشش آماده باشد تا وصف امام را بشنود، او به آنجا می رسد که حضرت می فرمایند: من شما را فراموش نمی کنم و من مراعات حال شما کوتاهی نمی نمایم.

انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم.

ص: 493

257. نصرت نهايى اسلام به دست حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

سوره حج آيه 39

أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ

و خداوند اذن داد به مؤمنين (آن ها كه مورد ظلم واقع شدند) براى مبارزه و جنگ نمودن با مشركين و خداوند بر يارى نمودن آن ها قادر و توانا است.

1. حاكم حسكانى شافعى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 520 حديث 551 مى گويد:

أَخْبَرَنَا أَبُوالْحَسَنِ الْأَهْوَازِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرٍ الْبَيْضَاوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ زِيَادٍ الْمَدِينِيِّ عَنْ زَيْدِبْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) [أَنَّهُ قَرَأَ]: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» الْآيَةَ، [وَ] قَالَ: نَزَلَتْ فِينَا

حاكم حسكانى گويد: خبر داد به ما ابوالحسن اهوازى و او از ابوبكر بيضاوى... و از زياد مدينى و او از زيدبن على بن الحسين(علیهما السلام) نقل مى كند كه آن بزرگوار فرمودند: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» اين آيه درباره ما (اهل بيت(علیهم السلام) نازل شده است.

2. در تاويل الآيات الظاهرة صفحه 331، تفسير برهان مجلد 3 صفحه 93 حديث 4، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 227 باب 58 حدیث 23، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 338 حدیث 16، المحجة صفحه 142 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَالْمَالِكِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ الْمُثَنَّى عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» قَالَ هِيَ فِي الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَصْحَابِهِ

محمّدبن العباس گويد: حسين بن احمد ملكى [مالكى] از محمّدبن عيسى، از يونس، از مثنى حناط، از عبداللّه بن عجلان، از حضرت ابوجعفر امام باقر(علیهما السلام) حديثمان داد كهآن جناب درباره فرموده خداى عزوجل: «به كسانى كه با آنان نبرد مى شود اجازه جنگ داده شده به

ص: 494

خاطر اين كه به آن ها ستم شده و خداوند بر يارى آنان تواناست.» فرمودند: درباره حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب اوست.

3. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 84 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 94 حديث 10 آمده است:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ...» قَالَ: إِنَّ الْعَامَّةَ يَقُولُونَ نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا أَخْرَجَتْهُ قُرَيْشٌ مِنْ مَكَّةَ وَ إِنَّمَا هِيَ لِلْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا خَرَجَ يَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ هُوَ قَوْلُهُ: نَحْنُ أَوْلِيَاءُ الدَّمِ وَ طُلَّابُ الدِّيَة

على بن ابراهيم گويد: پدرم از ابن ابى عمير، از ابن مسكان، از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) برايم حديث گفته كه آن حضرت راجع به فرموده خداوند «به كسانى كه با آنان نبرد مى شود اجازه جنگ داده شده به خاطر اين كه به آن ها ستم شده و خداوند بر يارى آنان تواناست.» فرمود: اهل سنت مى گويند اين آيه درباره پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد هنگامى كه كفار قريش آن حضرت را از مكه بيرون كردند و حال آن كه او قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه چون خروج كند براى حسين(علیه السلام) خون خواهى نمايد و اين است فرمايش او كه ما اولياى خون و طالبان ديه هستيم.

4. در تفسير صافى صفحه 364 آمده است:

عن الصادق(علیه السلام) ان العامه يقولون نزلت فى رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) لما اخرجته قريش من مكه و انما هوالقائم اذا خرج يطلب دم الحسينC و هو يقول نحن اولياء الدم و طلاب الثره.

امام صادق(علیه السلام) مى فرمايند: عامه مى گويند كه اين آيه در شأن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) نازل شده در آن هنگام كه قريش باعث خروج آن حضرت از مكه شدند. ولى (ما مى گوييم) منظور آيه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، هنگامى كه براى طلب خون حسين(علیه السلام) قيام مى كند و مى گويد ماييم ولى دم و طلب كنندگان خون حسين بن على(علیه السلام).

دقت بفرمایید اولین تأویل آیه­ درباره ی رسول خدا است که تا قبل از هجرت آن حضرت به اصحابش حتی اجازه ی دفاع هم نمی دادند. اما بعد از هجرت خداوند به آن حضرت و اصحابشاناجازه ی جهاد و مبارزه را دادند، همان طور که در حدیث آمده است. دومین تأویل، ائمه ی طاهرین

ص: 495

هستند که اجازه ی مقاتله به ایشان داده شده است و حضرت امیرالمؤمنین و حضرت امام حسن و حضرت سیدالشهدا از این حکم استفاده کردند و بقیه ی ائمه نیز در رجعت آن را عمل خواهند کرد. تأویل سوم این که گفته شده است آیه درباره ی حضرت قائم آل محمد است. آن حضرت با اجازه ی خداوند در این آیه بر علیه کفر قیام و مجاهده خواهد کرد و درباره ی آن حضرت است که یقوم بالسیفه اما این نکته را تذکر می دهیم که آن حضرت خون ریز نیستند، در مقابل کسانی که نمی گذارند برنامه های الهی ایشان پیاده شود، قیام می کنند.

امام زمان رحمه للعالمین است و خون ریز نیست

متأسفانه عده ای وقتی به این آیات و روایاتی نظیر آیات برخورد می کنند، تلاش می کنند که بگویند امام زمان که بیاید دست به قتل و کشتار عمومی می زند درحالی که این گونه نیست قیام انقلابی حضرت حجة قیامی است در درجه ی اول دینی و فرهنگی و هدف آن حضرت هدایت خلق است و نام او مهدی و مهدی است او به وسیله ی خداوند هدایت شده است و کار او هدایت کردن خلق است و او اصلاح گر است نه خونریز.

امام زمان اصلاح گر است

1. سید علی همدانی شافعی در کتاب مودة القربی و خواجه کلان قندوزی حنفی در ینابیع المودة صفحه 445 آورده است:

عن ابن عباس قال: قال رسول الله: إنَّ الله فَتَحَ هذا الدین بعلیٍ و إذا قُتِلَ فسد الدین و لا یصححه الّا المهدی.

ابن عباس می گوید رسول خدا فرمودند: خداوند این دین را به علی پیروز گردانید و زمانی که امیرالمؤمنین علی به شهادت برسد دین را فاسد می کنند و دیگر اصلاح نمی شود تا مهدی بیاید (و آن را اصلاح کند)

پس مهدی اصلاح گر است نه قاتل و خون ریز و مفسد.

2. در کتاب الفتن و الملاحم نوشته ی ابونعیم بن حماد (متوفی 228ق) باب سیرة المهدی و عدله صفحه 201 و کتاب عقد الدرر فی علامات المهدی المنتظر باب 7 صفحه 207 آمده است:عن ابی هریره قال: (رسول الله) یُبایَعُ لِلمَهدی بَینَ الرّکن وَ المَقامِ لا یوقِظُ نائِماً وَ لا یُریقُ دَماً.

ص: 496

ابوهریره می گوید: رسول خدا فرمودند: (مردم) با مهدی ما بین رکن (حجر الاسود در مسجدالحرام) و مقام (ابراهیم) بیعت می کنند درحالی که هیچ خوابیده ای بیدار نمی شود و هیچ خونی ریخته نمی شود.

بار دیگر حدیث فوق را بخوانید امام زمان در قیامش هیچ گونه ظلمی واقع نمی شود حتی خوابیده ای را پیدا نمی کنند که بیدار کردن خوابیده حداقل ظلم است و در ظهور آن حضرت خونریز نمی شود.

3. در حکم الهی مهدی که از طرف خداوند داده شده است ظلم و عیب وجود ندارد.

4. در کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر باب هفتم فی شرفه و عدله صفحه 207 آمده است:

وَ عَن کَعبِ الاخبار قال: إنی لَاَجِدُ المَهدی مکَتوباً فی اَسفار الانبیاء ما فی حُکمه ظُلمٌ وَ لا عَیبٌ.

کعب الاخبار می گوید: (رسول خدا فرمودند): من مهدی را یافتم درحالی که اسفار (و کتب انبیای الهی) درباره ی او مطالبی نوشته شده بود درحکم و فرمان (الهی) مهدی نه ظلمی وجود دارد نه عیبی.

مهدی موعود طالب خون سیدالشهدا

این آیه اثبات می کند که مهدی موعود طالب خون سیدالشهدا است و یکی از شعارهای معروف یاران آن حضرت یا لثارات الحسین است.

در تفسیر قمی صفحه 441، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 380، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 47، تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 501 حدیث 152، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 94، المحجه صفحه 142 و اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 552 آمده است:

عن علی بن ابراهیم حدثنی أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ...» قَالَ: إِنَّ الْعَامَّةَ يَقُولُونَ نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا أَخْرَجَتْهُ قُرَيْشٌ مِنْ مَكَّةَ وَ إِنَّمَا هِيَ لِلْقَائِمِ ع إِذَا خَرَجَ يَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ ع وَ هُوَ قَوْلُهُ: نَحْنُ أَوْلِيَاءُ الدَّمِ وَ طُلَّابُ الدِّيَة

ابن مسکان از حضرت صادق در مورد این فرموده ی خداوند (به کسانی که جنگ بر سرشان آورده اند و مورد ستم قرار گرفته اند اجازه داده است (که در مقابل کفار مبارزه کنند) و خداوند هم آن ها را پیروز خواهد کرد) حضرت فرمودند: عامه (اهل سنت) می گوینداین

ص: 497

آیه در مورد رسول خدا نازل گردیده است. هنگامی که قریش ایشان را از شهر مکه اخراج کردند نازل شده است ولیکن این آیه در رابطه با حضرت قائم آل محمد می باشد که آن حضرت برای طلب خون امام حسین قیام می کند و می فرمایند: ما اولیای خون (سیدالشهدا) و طالب و درخواست کننده ی خون آن حضرت هستیم.

ص: 498

258. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كل جهان را تسخير مى كند

سوره حج آيه 41

«الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ»

آنان كه ما اگر آنان را در زمين تمكين دهيم (و در زمين استقرار) پيدا كنند، نماز را برپا مى دارند و زكوة خود را مى پردازند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و عاقبت همه كارها براى خداوند است.

1. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل صفحه 400 حديث 554 مى گويد:

فرات بن إبراهيم، قال: حدثني الحسين بن سعيد، قال: حدثنا محمد بن ثواب الهباري قال: حدثنا محمد بن خداش، عن أبان بن تغلب: عن أبي جعفر محمد بن علي ع في قوله تعالى: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ الآية قال: فينا و الله نزلت هذه الآيه

براى من بيان كرد فرات بن ابراهيم و او از حسين بن سعيد نقل كرد و او از ابى جعفر امام محمّد باقر(علیه السلام) نقل كرده است كه ايشان فرمودند: خداوند تعالى مى فرمايند: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ...» فرمودند: به خدا سوگند (اين آيه) درباره ما نازل شده است.

2. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهدالتنزيل صفحه 338 حديث 554 مى گويد:

فرات قال: حدثني أحمد بن القاسم بن عبيد، قال: أخبرنا جعفر بن محمد الجمال، قال: حدثنا يحيى بن هاشم قال: حدثنا أبو منصور، عن أبي خليفة قالدخلت أنا و أبو عبيدة الحذاء على أبي جعفر فقال: يا جارية هلمي بمرفقة. قلت: بل نجلس. قال: يا [أ] با خليفة لا ترد الكرامة، إن الكرامة لا يردها إلا حمار. فقلت له: كيف لنا بصاحب هذا الأمر حتى نعرفه فقال: قول الله تعالى: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ إذا رأيت هذا الرجل منا فاتبعه فإنه هو صاحبه

ص: 499

فرات نقل كرد از احمدبن قاسم و او از جعفربن محمّد جمال و او از يحيى بن هاشم و او از ابومنصور كه ابى خليفه براى ما نقل حديث كرد كه به كنيزى فرمودند: اى كنيز، فرش مناسبى را بياور... .

پس به حضرت(علیه السلام) گفتم: (يابن رسول اللّه) ما چگونه امام و صاحب امر (يا مهدى موعود) را بشناسيم؟ حضرت فرمودند: خداوند فرمودند: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ» اگر آنان را مستولى گردانيم در زمين و مانع را بر ايشان برطرف نماييم نماز را برپا مى دارند و زكوات مى دهند و امر به معروف و نهى از منكر مى نمايند. اگر چنين مردى از ما را ديدى پس پيروى او كن. به درستى كه او صاحب امر است.

3. در كتاب شواهد التنزيل صفحه 401 حديث 556، تفسیر فرات صفحه 100، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 567، بحار الانوار مجلد 52 صفحه 373 آمده است:

فرات قال: حدثني الحسين بن علي بن زريع قال: حدثنا إسماعيل بن أبان عن فضيل بن الزبير، عن زيد بن علي قال إذا قام القائم من آل محمد يقول: يا أيها الناس نحن الذين وعدكم الله في كتابه: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ الآية

حاكم حسكانى گويد فرات گفت: نقل حديث كرد مرا حسين بن على بن زريع، از اسماعيل بن ابان، از فضيل بن زبير، از پدرش كه على(علیه السلام) فرمود: هنگامى كه قائم آل محمّدعجل اللّه تعالى فرجه الشريف ظاهر شود مى فرمايند: اى مردم، ماييم كسانى كه خداوند وعده داد شما را در كتابش و فرمودند: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ...»

4. خواجه كلان قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة صفحه 425 مى گويد:

و قوله تعالى فى سوره الحج «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ» عن ابى الجارود عن الباقر رضى الله عنه قال: هذه الآية نزلت فى المهدى و اصحابه يملكهم اللّه مشارق الارض و مغاربها و يظهر اللّه بهم الدّين حتى لا يرى اثر من الظلم و البدع.

از ابى جارود از امام باقر(علیه السلام) كه آن حضرت فرمودند: اين آيه نزولش در شأن مهدى و اصحاب اوست كه مالك شوند شرق و غرب زمين را و ظاهر مى كند خداوند دينرا به

ص: 500

وسيله ايشان تا آنجا كه باقى نمى ماند اثرى از ظلم و بدعت؛ از امام صادق(علیه السلام) نيز مثل آن روايت شده است.

5. در كتاب تاويل الآيات الظاهره صفحه 343، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 563 باب 32 فصل 39 حدیث 641، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 96 حدیث 4، بحار الانوار مجلد 24 صفحه 165 باب 48 حدیث 9 آمده است:

محمّدبن العباس قال: حدثنا محمّدبن الحسين بن حميد، عن جعفربن عبداللّه (الكوفى)، عن كثيربن عياش، عن ابى الجارود، عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله عزوجل «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ» قال: هذه لآل محمّد المهدى عليه السلام و اصحابه يملكُهمُ اللّه مشارق الارض و مغاربها و يظهر الدين و يميت اللّه عزوجل به و باصحابه البدع و الباطل كما امات السفهة الحق حتى لايرى اثرٌ من الظلم و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر «وَلِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ».

محمّدبن عباس گويد: محمّدبن الحسين بن حميد، از جعفربن عبداللّه (كوفى)، از كثيربن عياش، از ابوالجارود، از امام ابوجعفر باقر(علیه السلام) برايمان حديث آورد كه آن جناب درباره فرموده خداى عزوجل: «كسانى كه اگر در زمين به آنان توانايى دهيم نماز را به پا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهى كنند و عاقبت كارها به دست خداوند است.»، فرمود: اين براى محمّد و آل است مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب او است، خداوند متعال مشارق و مغارب زمين را به تصرف آن ها در آورد و دين را آشكار سازد، و خداوند متعال به وسيله او و يارانش بدعت ها و باطل را از بين مى برد، همچنان كه سفيهان، حق را ميرانده باشند، تا جايى كه اثرى از ظلم ديده نشود و امر به معروف و نهى از منكر خواهند نمود «و آخر كارها به دست خدا است.».

6. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 87 و تفسير صافى صفحه 365، تفسیر صافی مجلد 3 صفحه 382 و المحجة صفحه 143 نورالثقلین مجلد 3 صفحه 506 و منتخب الاثر صفحه 470 فصل 70 باب 1 حدیث 1 آمده است:

على بن ابراهيم قال: فى رواية ابى الجارود عن ابى جعفر(علیه

السلام) (فى قوله): «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ » هذه (الاية) لآل محمّد عليه السلامالى آخر الاية و المهدى(علیه السلام) و اصحابهيملكُهمُ اللّه

ص: 501

مشارق الارض و مغاربها و يظهر الدين و يميت اللّه به وَ [بِ] اصحابه البدع و الباطل كما امات السفهة الحق حتى لايرى اثر الظلم «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ المُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ».

على بن ابراهيم گويد: در روايت ابوالجارود است از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام (درباره قول خداوند) «كسانى كه اگر در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز را به پا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده» كه اين (آيه) براى آل محمّد(علیهم السلام) است تا آخر آيه. خداوند حضرت مهدى(عج) و اصحابش را مالك و مسلط بر مشارق و مغارب زمين خواهد ساخت و دين را آشكار و غالب خواهد فرمود و خداوند به او و (به دست) اصحابش بدعتها و باطل را از بين خواهد برد، همچنان كه سفيهان حق را ميرانده باشند تا جايى كه اثرى از ظلم ديده نشود (و امر به معروف و نهى از منكر نمايند.).

از مجموعه ی احادیث چنین برمی آید که صراط السوی و یا راه سعادت و خوشبختی رسول خدا و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند و هم اکنون که زمان زعامت و ولایت و امامت حضرت بقیةالله است ایشان صاحب این مقام رفیع هستند که نزدیکی به ایشان و تبعیت از ایشان، رسیدن به سعادت و خوشبختی است.

ص: 502

259. بئر معطله ی امام صامت است و قصر مشید امام ناطق

اشاره

سوره حج آیه 45

فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ

چه بسیاری از شهرها و آبادی ها که آن ها را نابود و هلاک گردانیدیم درحالی که آن ها ستمگر بودند.

به گونه ای که بر سقف های خود فرو ریختند (ابتدا سقف ها ویران گشت و بعد دیوارها به روی سقف ها ریختند) و چه بسیار چاه آب که بی صاحب ماند و چه بسیار قصرهای محکم و مرتفع بی صاحب و با استفاده ماندند.

تنزیل آیه

در آیات قبل خداوند اشاره می کند به مشکلات طاقت فرسایی که دشمنان برای پیامبر و مؤمنین فراهم می ساختند و آن ها را اذیت و آزار می کردند لذا آن ها مجبور شدند از خانه هایشان به جرم توحید و یکتاپرستی آواره شوند.

در آیات فوق از یک سو به پیامبر ص دلداری می دهد و از سوی دیگر عاقبت کار کافران را که پستی است بیان می کند. مثلاً در آیه 43 (و ان یکذبوک فقد کذبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود) خداوند می فرماید: ای پیامبر تو را تکذیب می کنند غمگین مباش زیرا پیش از تو قوم نوح، عاد و ثمود پیامبرانشان را تکذیب می کردند.

سپس می فرمایند: قوم ابراهیم و قوم لوط هم پیامبرانشان را تکذیب کردند (و قوم ابراهیم و قوم لوط) و سپس می فرمایند: مردم سرزمین مدین به تکذیب شعیب برخاستند و حضرت موسی از سوی فرعون و فرعونیان تکذیب گردید. (و اصحاب مدین و کذب موسی)

ص: 503

این آیات پیامبر را دلداری می دهد. سپس خداوند می فرماید که این قوم کافر بدسرانجامی دارند. (فاملیت للکافرین ثم اخذتهم فکیف کان نکیر) دیدید چگونه آن ها را زیر ضربات سخت مجازات گرفتیم و زشتی کار آن ها را نشان دادیم. سپس خداوند این آیه را مطرح می کند که بسیار شهرها و آبادی ها که ما آن-ها را هلاک کردیم درحالی که آن ها به ظلم و ستم ادامه می دادند. آن ها را زیر سقف ها نابود کردیم. یعنی شدت حادثه آن قدر قوی بود که ابتدا سقف ها بر سر آن ها آمد و سپس دیوارها و بئر معطلة چه بسیار چاه های پر از آب که بی صاحب ماند و قصر مشید و چه قصرهای پرشکوه و کاخ های بر آسمان کشیده که به صورت زیبا گچ کاری شده بود بی صاحب ماند.

تأویل آیه

در روایات ما داریم که از این بئر معطله یا چاه های پر آب به ائمه ی طاهرین تأویل شده است که کسی نباشد از آن ها استفاده کند لذا در بعضی از روایات داریم که آمده است (البئر المعطلة الامام الصامت) و از قصر مشید به امام ناطق تأویل شده است که در این زمینه ما روایاتی از حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) و حضرت صادق(علیه السلام) و از حضرت امیر(علیه السلام) و سائر ائمه(علیهم السلام) داریم البته در قرآن کریم از وجود امام زمان به ماء معین نیز تأویل شده است که می فرمایند من اصبح مائکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین یعنی اگر شما شبی را صبح کنید و ببینید آب شما در زمین فرو رفته است دیگر چه کسی می تواند آن آب معین را به شما برگرداند. ماء معین امام زمان است که در غیبت فرو می رود و سپس خداوند او را بازمی گرداند ان شاء الله. اللهم عجل لولیک الفرج.

پس وجود امام زمان یک آب جاری بسیار مفید است که همه چیز به وجود او زنده است البته از نظر تکوینی همه استفاده می کنند اما در ظهور آن بزرگوار که حضرت در تخت حکومتی قرار می گیرند همه از ایشان استفاده می کنند اما در حال حاضر همگان از این نعمت الهی محرومند و خوشا به حال کسانی که از وجود ایشان استفاده می کنند.

علی بن جعفر روایت می کند از برادرش موسی بن جعفر(علیه السلام) که روایت می کند که چه چاه های آبی که معطل مانده اند و چه قصرهای زیبا و سر به فلک کشیده و عالی که بی صاحب ماندند. حضرت فرمودند آن چاه هایی که معطل ماندند و کسی از آن ها استفاده نمی کند امامی است کهخاموش مانده است و قصر سر به فلک کشیده امامان ناطقی هستند که کسی از آن ها استفاده نمی کنند.

ص: 504

با تعریفی که کردیم بئر معطله حضرت صاحب الزمان است که از او استفاده نمی کند جز اندکی در غیبت البته این نکته را شرح می دهیم که از نظر تکوینی همه ی انسان ها بدئن استثنا از امام زمان استفاده می کنند و حیات آن ها بستگی به وجود امام زمان دارند اما استفاده از آن ماه پنهان مریدانش اندک است و قصر مشید بقیه ی ائمه هستند که آن ها را می دیدند اما استفاده نمی کردند.

6. در کتاب تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 85 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 101 الف آیات نزلت فی الامام علی از تألیفات آیة الله العظمی سید بحرانی صفحه 224 آمده است:

و أما قَوْلُهُ: وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ قَالَ هُوَ مَثَلٌ لِآلِ مُحَمَّدٍ ص قَوْلُهُ: بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ هِيَ الَّتِي لَا يَسْتَسْقِى مِنْهَا- وَ هُوَ الْإِمَامُ الَّذِي قَدْ غَابَ فَلَا يُقْتَبَسُ مِنْهُ الْعِلْمُ- وَ الْقَصْرُ الْمَشِيدُ» هُوَ الْمُرْتَفَعُ وَ هُوَ مَثَلٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ الْأَئِمَّةِ وَ فَضَائِلِهِمُ الْمُشْرِفَةِ عَلَى الدُّنْيَا- وَ هُوَ قَوْلُهُ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ و قال الشاعر في ذلك: (محمدبن الحسن بن ابی خالد الاشعری المقلب بشُنبولة)

بئر معطلة و قصرٌ مشرفُ *** مثل لآل محمد مُستَطرف َََُُُُِِ

فالقصر مجدهم الذي لا يرتقى *** و البئر علمهم الذي لا ينزف

(فالناطِق القصر المشید هم منهم و الصامتُ البِئرُ التی لا تُنرفَ)

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: چاه های آبی که معطل مانده اند و قصر مشید که از آن استفاده نمی شود آن مَثَل آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و این گفته ی خداوند است که (چاه های معطل مانده که کسی از آن استفاده نمی کند) آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که کسی نمی آید از آن سیراب شود و آن امامی است که غایب می شود (یعنی امام زمان) و مردم از علم او اقتباس و استفاده نمی کنند و قصر رفیع و مرتفع وجود حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان (بعد از ایشان و فضایل آن ها است که این ها در دنیا هستند و از آن ها استفاده نمی گردد و این گفته ی خداوند است که (آن ها بر همه ی ادیان ظفر پیدا خواهند کرد و شاعر می گوید: مثل آل محمد مثل چاه معطل مانده و قصر مشید است و قصر محمد و بزرگواری آن ها که کسی استفاده نمی کند و چاه علم آن هاست که کسی از آن استفاده نمی کند.7. در معانی الاخبار مجلد 1 صفحه 111 آمده است:

ص: 505

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ اللَّيْثِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ(1) قَالَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ الْإِمَامُ الصَّامِتُ وَ الْقَصْرُ الْمَشِيدُ الْإِمَامُ النَّاطِقُ.

8. در معانی الاخبار صفحه 111 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ قَالَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ الْإِمَامُ الصَّامِتُ وَ الْقَصْرُ الْمَشِيدُ الْإِمَامُ النَّاطِقُ.

نصربن قابوس گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی فرموده ی خداوند یعنی بئر معطله و قصر مشید پرسیدم. فرمودند: بئر معطله یا چاه پر آب امام صامت است و منظور از قصر مشید امام ناطق است.

9. در معانی الاخبار مجلد 1 صفحه 111 حدیث 3 آمده است:

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ أَنَّهُ قَالَ: أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) هُوَ الْقَصْرُ الْمَشِيدُ وَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ فَاطِمَةُ وَ وُلْدُهَا مُعَطَّلِينَ مِنَ الْمُلْكِ.

ص: 506


1- . سوره حج آیه 44.

260. ظهور و قیام حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است

سوره حج آیه 47

وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون

یک روز به نزد پروردگارت مانند هزار سال از سال هایی است که شماره می کنید (می شمارید).

1. در ترجمه خصال مجلد 2 باب اثنی عشر صفحه 558 حدیث35، عیون الاخبار الرضا مجلد 1 باب 6 حدیث 16، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 240، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه473 فصل 4 حدیث 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا الْوَلِيدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ عَمْرٍو عَنْ شُرَيْحِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ عَمْرٍو الْبَكَّائِيِّ عَنْ كَعْبِ الْأَحْبَارِ قَالَ فِي الْخُلَفَاءِ هُمُ اثْنَا عَشَرَ فَإِذَا كَانَ عِنْدَ انْقِضَائِهِمْ وَ أَتَى طَبَقَةٌ صَالِحَةٌ مَدَّ اللَّهُ لَهُمْ فِي الْعُمُرِ كَذَلِكَ وَعَدَ اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ ثُمَّ قَرَأَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَالَ وَ كَذَلِكَ فَعَلَ اللَّهُ بِبَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَيْسَتْ بِعَزِيزٍ أَنْ تَجْمَعَ هَذِهِ الْأُمَّةَ يَوْماً أَوْ نِصْفَ يَوْمٍ وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون

کعب الاحبار درباره (خلفای پس از رسول خدا) می گوید: آنان دوازده نفر هستند. همین که به پایان رسیدند و طبقه ی شایسته ای روی کار آمد. خداوند عمر آنان را طولانی کنید که خداوند به این امت اینچنین وعده فرموده است. سپس آیه 55 سوره نور را قرائت کرد که خداوند می فرمایند: خداوند به آنان که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام می دهند وعده فرموده است که حتماً و به طور مسلم آنان را خلیفه روی زمین قرار دهد همچنان که خلیفه قرار کسانی پیش از آنان بودند و کعب گفت: خداوند با بنی اسرائیل این چنین کرد و کار دشوارینیست که این امت روزی را یا نصف روزی را گرد هم آیند و باهم اتفاق داشته باشند (و یک روز در نزد پروردگارت مانند هزار سال از سال هایی است که شماره می کنید.

ص: 507

261. آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یعنی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام)

261. آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یعنی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بهترین مصداق آمنو و عملوا الصالحات هستند.

سوره حج آیات 50 و 51

فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ(50) وَ الَّذينَ سَعَوْا في آياتِنا مُعاجِزينَ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحيم(51)

پس کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند برای آن هاست مغفرت و آمرزش و رزق کریم و آنان که در رد و انکار آیات ما سعی و تلاش می کنند و کوشش کردند تا ما را عاجز کرده و به زانو درآوردند، آن ها اهل جهنم هستند.

1. در کتاب تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 345حدیث 29، الف آیات نزلت فی امام علی صفحه 225 آنده است:

محمد بن العباس، قال: حدثنا محمد بن همام، عن محمد بن إسماعيل العلوي، عن عيسى بن داود، عن الإمام موسى بن جعفر، عن أبيه (عليهما السلام)، في قوله عز و جل: فَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ. قال: «أولئك آل محمد (صلوات الله عليهم أجمعين)، و الذين سعوا في قطع مودة آل محمد (عليهم السلام) معاجزين أولئك أصحاب الجحيم- قال- هم الأربعة نفر: التيمي، و العدوي، و الأمويان».

عیسی بن داود روایت می کند از حضرت امام موسی بن جعفر(علیه السلام) و ایشان از پدرشان (حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند (پس کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند برای آن هاست (در نزد خداوند) آمرزش و بخشش و رزق کریم) حضرت فرمودند: این ها آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و کسانی که تلاش می کنند مودة و دوستی آل محمد را قطع کنند این ها اصحاب جهنمهستند پس فرمودند این ها چهار نفرند (که تلاش می کنند مودة آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را قطع کنند) و آن ها عبارتند از: التَّیمیّ، عَدَوِی و امویین.

ص: 508

در این آیات خداوند به دو گروه از انسان ها اشاره می فرمایند. اول کسانی که ایمان آورده اند و اعمال نیکو انجام می دهند که پاداش ایشان مغفرت، گذشت و آمرزش پروردگار است و از این ها بالاتر رزق کریم است همه روزی خور پروردگارند. در تمام عوالم، هم در ناسوت، هم در ملکوت، هم در جبروت و هم در لاهوت. اما این که در اینجا می فرمایند و رزق کریم این رزق، عمومی نیست. این رزق، یختص برحمة من یشاء است. مصداق عالی کسانی که از این رزق برخوردار می شوند، رسول خدا و حضرت فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین و حضرت مجتبی و حضرت سیدالشهدا و دیگر ائمه ی طاهرین و حضرت بقیة الله الاعظم هستند. سپس نوبت به شیعیان واقعی ایشان می رسد که از این رزق کریم و لطف و کرامت خاصه ی حضرت حق برخوردار می شوند.

یکی از مواردی که اگر خداوند را به آن قسم دهید، خزینه ی کرامت خداوند را به جوش در می آورید، وجه کرم خداوند است. چنان که در دعای عهد می گوییم: اللهم انی اسئلک بوجهک الکریم و در دعای کمیل چنین سرمی دهیم: یا کریم یا رب و در تعقیبات نمازها مخصوصاً اگر در سجده گفته شود، مؤثرتر است: اللهم انی اسئلک بوجهک الکریم و باسمک العظیم و بملکک القدیم ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تغفرلی ذنبی العظیم.

اما دسته ی دوم کسانی هستند که هم و غم و تلاش و کوشش آن ها این است که در انکار آیات الهی که یک وجهش اهل بیت عصمت و طهارتند و آیات الکبری هستند انکار کرده و مردم را نیز به این انکار وادار سازند. خداوند می فرمایند اولئک اصحاب الجحیم. این ها مصاحب و یاران جحیم هستند.

ص: 509

262. كافران در ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عذاب هستند

سوره حج آيه 55

«وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتّى تَأْتِيَهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ»

كسانى كه كفر ورزيدند، آن ها هميشه در شك به سر مى برند تا زمانى كه ساعت ناگهان آن ها را فراگيرد يا تا زمانى كه عذاب روز عقيم براى آن ها بيايد.

همان طور که بارها بیان کردیم هدف از خلقت عبادت خداوند است که می فرمایند و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ما جن و انس را خلق نکردیم مگر این که ما را عبادت کنند پس هدف از خلقت عبادت خداوند است.

خداوند نیاز به عبادت ما ندارد ما به وسیله ی عبادت رشد پیدا می کنیم یهدی الی الرشد و پس از رشد پیدا کردن به خدا نزدیک می شویم. لذا همه ی عبادات ما باید به قصدقربت باشد اما متأسفانه عده ای در این جهان به جای حرکت به قرب الهی منحرف می شوند و کفر می ورزند حقایق را می پوشانند و همیشه در شک و تردید به سر می برند. یکی از استفاده های حرکت در خط توحید ثبات روحی پیدا کردن است. یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیوة الدنیا و الآخرة و این تثبیت قلب و استقامت روحی هم در حیات دنیا و هم در حیات آخرت لذا حضرت امام صادق در دعای فرج غریق به راوی فرمودند که در عصر غیبت این دعا را زیاد بخوانید: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک و این حدیث معروف است که می فرمایند: المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکه الاواصف مؤمن مثل کوه استوار است و بادها مؤمن را به این طرف و آن طرف نمی برد.

شاعر گوید:

ص: 510

به هر بادی مجنب از جای چون بید *** به تمکین باش همچون ماه و خورشید

و شاعر دیگری گوید:

مرد آن است که در کشاکش دهر *** سنگ زیرین آسیا باشد

مؤمن همیشه محکم و استوار است اما متأسفانه کفار همیشه در شک و تردید به سر می برند و این شک و تردید ثبات روحی را از بین می برد و همیشه به هر بادی به جانبی متمایل می شوند. مؤمن روحش همیشه محکم و استوار است و در مقابل کفار از ثبات روحی بی بهره اند. در وجود مؤمن بیماری هایی مثل استرس، الینیشن و ... راهی ندارد. مؤمن غمگین می شود اما هرگز افسرده نمی شود.

این جانب در کلاس های درسم می گویم برای مؤمن مغموم شدن هست اما افسردگی هرگز در او وجود ندارد. نماز، دعا و عبادات نمی گذارد مؤمن افسرده شود. عبادت افسردگی را نابود می کند و به انسان ثبات روحی می بخشد.

در ظهور حضرت ولی عصر هدف اصلی خلقت جامه ی عمل می پوشد یعنی دنیا دنیای عباد و عبادت کنندگان می شود چنان که خداوند در قرآن می فرمایند « یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا» یعنی در عصر مهدویت فقط خدا پرستیده می شود و هیچ مشرکی وجود نخواهد داشت و یک بعد تأویل آیه ی کریمه این است که کفار تا زمان حضرت ولی عصر در شک و تردید به سر می برند اما در عصر رحمت مهدویت کفر ریشه کن می شود و شک و تردید هم از بین می رود و همه در مقابل دین الهی اسلام سرتسلیم فرود می آورند و از یاران حضرت ولی عصر می شوند. ان شاءالله.

1. در تفسير الدّرالمنثور مجلد 6 صفحه 61 نوشته حافظ عبدالرحمن سيوطى مفسر و فقيه شافعى، آمده است:

أخرج الحاكم و صححه عن عقبه بن عامر5: سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) يقول: لاتزل عصابة من امتى يقاتلون على أمر اللّه ظاهرين على العدو لا يضرهم من خالفهم حتى تأتيهم الساعة و هم على ذلك.

فقال عبداللّه بن عمر: و يبعث اللّه ريحاً ريحها المسك، و مسها مس الحرير، فلا تترك نفساً فى قلبه مثقال حبة من الايمان الاقبضته، ثم يبقى شرار الناس عليهم تقوم الساعة.

ص: 511

حاكم نيشابورى (صاحب كتاب المستدرك على الصحيحين) اين روايت را صحيح دانسته و از عقبه بن عامر نقل كرده است كه: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنيدم كه مى فرمود:همواره گروهى از امت من در راه خداوند پيكار كرده و بر دشمن غالب مى شوند و كسى كه با آن ها مخالفت كند به آنان زيانى نرساند، تا اينكه ساعت بر آن ها فرا برسد و آنان در همين وضع باشند.

پس عبداللّه بن عمر گفت: و خداوند بادى را كه بوى مشك مى دهد و چون حرير نرم است برمى انگيزد، پس، هيچ كس را كه به اندازه ذره اى ايمان در قلبش باشد باقى نمى گذارد و جان او گرفته مى شود. سپس، بدترين مردم باقى مى مانند و ساعت بر آن ها پايدار مى شود.

2. در کتاب الف آیات فی علی بن ابی طالب صفحه 225 و تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 85 آمده است:

علی بن ابراهیم قمی قال وَ أَمَّا الْخَاصَّةُ فَإِنَّهُ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَصَابَهُ خَصَاصَةٌ- فَجَاءَ إِلَى رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ لَهُ: هَلْ عِنْدَكَ مِنْ طَعَامٍ فَقَالَ: نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَبَحَ لَهُ عَنَاقاً وَ شَوَاهُ فَلَمَّا أَدْنَاهُ مِنْهُ- تَمَنَّى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ يَكُونَ مَعَهُ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهم السلام) فَجَاءَ مُنَافِقَانِ ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ بَعْدَهُمَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِي ذَلِكَ «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍ وَ لَا مُحَدَّثٍ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ يَعْنِي فُلَاناً وَ فُلَاناً فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ» يَعْنِي لَمَّا جَاءَ عَلِيٌّ(علیه السلام) بَعْدَهُمَا ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ يَعْنِي يَنْصُرُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

علی بن ابراهیم قمی از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل می کند که فردی از انصار بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شد و گفت: نزد شما غذا هست؟ حضرت فرمودند: بله و قربانی کردند و قربانی را کباب کردند. یک کنقداری از آن ماند رسول خدا فرمودند: کاش (حضرت) علی، (حضرت) فاطمه، (امام) حسن و (امام) حسین(علیهم

السلام) بودند. در این حال ابوبکر و عمر وارد شدند. سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از آن ها آمدند و خداوند برای آن ها این آیه را نازل کرد و ما پیش از تو هیچ رسول و پیامبری نفرستادیم جز آن که چون آیاتی برای هدایت خلق تلاوت می کردند شیاطین جن و انس در آن آیه شک و تردید می انداختند و دسیسه می کردند. (اینجا رسول خدا حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به پیامبران تشبیه کردند و عمر و ابی بکر را به شیاطین و فرمودند: یعنی فلان و فلان سپس حضرت فرمودند: فینسخ الله ما یلقی الشیطان. یعنی خداوند آنچه شیطان وحی می کند نابود می سازد. سپس خداوند

ص: 512

می فرمایند ثم یحکم الله آیاته خداوند محکم می کندآیاتش را یعنی به نصر امیرالمؤمنین(علیه السلام) یعنی به یاری امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن گاه حضرت می فرمایند:

لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً يَعْنِي فُلَاناً وَ فُلَاناً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ- إِلَى قَوْلِهِ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ يَعْنِي إِلَى الْإِمَامِ الْمُسْتَقِيمِ ثم قال: وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ أي في شك من أميرالمؤمنين(علیه السلام) حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ قال العقيم الذي لا مثل له في الأيام

لیجعل ما یلقی الشیطان فتنه (حج53) یعنی خداوند قرار می دهد کسانی را که با القائات شیطان یعنی فلان و فلان الذین فی قلوبهم مرض در دل های کسانی که نفاق و شک و مرض است قال الشک و القاسیه فی قلوبهم یعنی شک و قساوت قلبی الی قوله الی صراط مستقیم یعنی الی الامام المستقیم ثم قال و لا یزال الذین کفروا فی ... و این شک در امیرالمؤمنین(علیه السلام) تا زمانی که ساعت فرا برسد. قال: العقیم الذی لا مثل له فی الایام.

ص: 513

263. مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم حقيقى است

اشاره

سوره حج آيه 60

«ذ لِكَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»

و هر كس عقوبت كند و انتقام بگيرد به مانند آنچه كه به او ظلم شده است و سپس باز بر او ستم شود، هرآينه خداوند او را يارى كند، و همانا خداوند عفوكننده و آمرزنده است

1. خط ایمان و کفر در تاریخ اسلام

ما در تاریخ انبیا از بدو مبعوث شدن هر پیامبر دو خط مشاهده می کنیم: یک خط خط ایمان و خط دیگر خط کفر می باشد. خط ایمان خط پیامبران و یاران آن ها می باشد و خط کفر خط کسانی است که ابتدا در مقابل پیامبران می ایستند اگر قدرت داشته باشند به ناحق پیامبران را می کشند اگر قدرت نداشته باشند و مغلوب پیامبران گردند و راه پیروزی را در مقابل پیامبران را بر روی خود مسدود ببینند ابتدا به ظاهر و بر خلاف باطنشان به آن پیامبر ایمان می آورند و همیشه تلاش می کنند در لباس کفر و نفاق به آن پیامبران الهی و یارانشان لطمه بزنند و یا پس از مرگ آن پیامبران در لباس ایمان و با نقاب ایمان درحالی که چهره ی کریه کفر و نفاق را پوشانیده اند رهبریت آن دین الهی را به عهده بگیرند و از درون آن را نابود سازند. در تاریخ اسلام نیز ما همین دو خط را مشاهده می کنیم و می بینیم از بدو مبعوث شدن رسول خدا حضرت محمد مصطفی(علیه السلام) ابوسفیان و همه ی مکه به جز چند نفر در مقابل ایشان می ایستند و اذیت و آزارها به آن حضرت می رساندند کم کم بر یاران آن حضرت اضافه می شود اما یاران آن حضرت آن قدر نبودند که بتوانند در مقابل کفار که رهبریش با ابوسفیان بود بایستند. لذا پیامبر برای این که اصحابش کشته نشوند به فرمان الهی به یارانش دستور به مهاجرت به حبشه را می دهند و سپس برای این که او را در مکه به قتل نرسانند آن حضرت مکه را به قصد یثرب (که بعداً مدینة النبی نامیده شد.) ترک کردند و

ص: 514

کفار فهمیدند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مکه را به سمت مدینه ترک کرده است به قصد به قتل رسانیدن ایشان در پی ایشان برآمدند. آن حضرت در غار ثور مخفی شد و با عنایات و کمک خداوند آن حضرت مکه را به سمت مدینه ترک کردند. حال به آیه کریمه مراجعه کنید در آیه چند نکته مورد اهمیت است. اول عُوقِبَ دوم عاقب سوم بغی چهارم لَیَنصُرنه که نصر و یاری خداوند اما

اول، عُوقِبَ. آن ظلم ها و ستم ها و اذیت و آزارهایی است که خط کفر به ریاست ابوسفیان بر رسول خدا وارد کردند و این ظلم ها را به انجام رسانیدند که خواستند آن حضرت و یارانش را به قتل برسانند لذا حضرت برای حفظ جان یارانش دستور داد مسلمانان به سرپرستی حضرت جعفربن ابی طالب(علیه السلام) (معروف به جعفر طیار برادر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به حبشه مهاجرت کنند. کفار برای اعمال ستم و ظلم به تعقیب آن ها پرداخته و تا کاخ نجاشی در حبشه رفتند. سپس رسول خدا برای حفظ جانش در لیلة المبیت از مکه خارج شد و ابوسفیان و یارانش برای به قتل رسانیدن ایشان تا درب غار در کوه ثور پیش رفتند و خداوند آن حضرت را حفظ کرد و ایشان به عون و یاری خداوند خودشان را به مدینه رسانیدند.

دوم، عاقب یا عقوبت کردن. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن ها را به اذن الله که خداوند به ایشان دستور داده بود در جنگ بدر عقوبت کردند و در این جنگ عتبة بن ربیعه (پدر هند جگرخوار، همسر ابوسفیان) شیبة بن ربیعه (عموی هند جگرخوار) ولیدبن عتبه (برادر هند جگرخوار) حنظلة بن ابی سفیان (فرزند ابوسفیان و برادر معاویه و عموی یزید) و ابوجهل و عده ای دیگر به قتل رسیدند.

سوم، بغی. این ها تا فتح مکه بر علیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودند و در فتح مکه به ظاهر ایمان آوردند اما پس از رسول خدا دختر آن حضرت را شهید کردند و محسن نوه ی آن بزرگوار را کشتند و از اطاعت جانشین آن حضرت سرباز زدند و آن حضرت را خانه نشین کردند و معاویه و عده ای جنگ صفین و جمل و نهروان را به راه انداختند و سرانجام آن حضرت را شهید کردند و پس از ایشان جانشین آن حضرت امام مجتبی را شهید کردند و پس از امام مجتبی یزیدبن معاویه حضرت سیدالشهدا را به قتل رسانید و این بغی و شورش علیه امامان معصوم ادامه داشت و این ظلم ادامه دارد تا قیام حضرت قائم آل محمد. اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمدو

ص: 515

آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعاً.

چهارم، لَیَنصُرَنَّهُ الله. چهارمین مطلب نصر و یاری خداوند است به وسیله ی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف). حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان رسول خدا است که خداوند او را مبعوث می کند.

لو لم یبق من الدنیا الّا یوم الواحد لطول الله عزوجل حتی تبعث الله رجل من عترتی اهل بیتی و او را از طرف خداوند در تداوم اسلام و برای یاری اسلام و رسول خدا و ائمه ی طاهرین به پا می خیزند و به یملأ الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً

او جهانی که پر از ظلم و جور شده است پر از عدل و داد می کند. همه ی آمال و آرزوهای انبیای الهی و رسول خدا و ائمه ی طاهرین را تحقق می بخشد و این همان نصر الهی است که خداوند می فرماید لینصرنه الله خداوند وعده ی پیروزی می دهد و خودش برای این پیروزی قائم آل محمد را یاری می کند.

چه روز زیبایی است روز ظهور و چه عصر پربرکت و طلایی است، عصر ظهور. در آن عصر دیگر از ظلم چیزی نیست و همه چیز جهان بر مبنای عدالت است و از شرک خبری نیست و دیگر مشرک وجود ندارد. بشر به آرامش روحی و روانی و جسمی واقعی می رسد.

2. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 425، آمده است:

و قوله تعالى: «ذ لِكَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» عن جعفرالصادق رضى الله عنه قال فى تفسير هذه الاية ان رسول اللّه صلى الله عليه و آله لما اخرجته قريش من مكة و هرب منهم الى الغار و طلبوه ليقتلوه فعوقب ثم فى بدر عاقب لانه قتل «عتبه بن ربيعة» و «شيبه بن ربيعه» و «الوليدبن عتبه» و «حنظله بن ابى سفيان» و «ابوجهل» و غيرهم فلما قبض رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم بغى عليه «ابن هند بنت عتبه بن ربيعة» بخروجه عن طاعة اميرالمؤمنين عليه السلام و بقتل ابنه «يزيد» «الامام الحسين عليه السلام» «بغياً و عدواناً» ... . ثم قال تعالى: «لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ»؛ يعنى، بالقائم المهدى من ولده صلى الله عليه و آله .

حافظ قندوزى حنفى به اسناد خود از سلام بن مستنير از امام جعفر صادق(علیه السلام) در مورد فرموده خداوند متعال: «ذ لِكَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُإِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» روايت نموده است كه فرمودند: هنگامى كه قريش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از مكه

ص: 516

بيرون كردند و آن حضرت به غار رفتند و قريش در جستجوى او شدند تا او را پيدا كرده و به قتل برسانند «فعوقب» (پس به آن حضرت ظلم كردند). سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر آن ها را عقاب نمودند «عاقب» (و از آن ها انتقام گرفتند) و در اين جنگ عتبه بن ربيعه، شيبه بن ربيعه، وليدبن عتبه، حنظله بن ابى سفيان، ابوجهل و برخى ديگر از آنان را به قتل رسانيدند. سپس هنگامى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رحلت نمود فرزند هند، دختر عتبه بن ربيعه (يعنى همسر معاوية بن ابى سفيان) با بيرون رفتن از تحت اطاعت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و با قتل فرزندش يزيد، امام حسين(علیه السلام) را از روى ستم و دشمنى (بر آن حضرت، يعنى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، سركشى و ستمگرى كردند.)، سپس خداوند متعال فرمودند: «لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ» (همانا خداوند او را يارى مى كند.)؛ يعنى، توسط قائم مهدى، از فرزندانش، او را نصرت خواهد نمود.

2. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 82 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 102، تفسیر صافی مجلد 1 آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره: فهو رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) لَمّا اَخرجته قريش من مكة و هرب منهم الى الغار و طَلِبوهُ ليقتلوه فعاقبهم اللّه يوم بدر فقتل عتبة و شيبة و الوليد و ابا جهل و حنظله بن ابى سفيان و غيرهم، فلما قبض رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) طلب بدمائهم فقتل الحسين(علیه السلام) و آل محمّد(علیهم السلام) بغيا و عدواناً و هو قول يزيد حين تمثل بهذا الشعر:

ليت اشياخى ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل

لَأ هلّوا و اسْتَهلوا فرحا

ثم قالوا يا يزيد لاتشل

ليست من خندق ان لم انتقم

من نبى احمد ما كان فعل

قد قتلنا القوم من ساداتهم

وعَدَلناهُ ببدر فاعتدلو قال الشاعر فى مثل ذلك (شعراً):

و كذالك الشيخ اوصانى به

ص: 517

فاتبعتُ الشيخ فيما قد سأل

و قال يزيداً ايضاً (شعراً):

نقول و الراس مطروح تُقَلِّبُه

يا ليت اشياخنا الماضين بالحَضر

حتى يقيسوا قياساً لايقاس به

ايام بعد لكان الوزن بالقدر

فقال اللّه تبارك و تعالى: «و من عاقب»؛ يعنى، رسول اللّه «بمثل ماعوقب به»؛ يعنى، حسيناً ارادوا ان يقتلوه. «ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ»؛ يعنى، بالقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ولده.

على بن ابراهيم در تفسيرش گويد: او رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، هنگامى كه قريش آن حضرت را از مكه بيرون (آواره) كردند و آن جناب از (دست) آن ها به سوى غار گريخت. آن ها به جستجويش پرداختند تا حضرت را بكشند. پس، خداوند آن ها را روز بدر عقوبت كرد كه عتبه و شيبه و وليد و ابوجهل و حنظله بن ابى سفيان و غيرهم كشته شدند. پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، آن نابكاران به خونخواهى مقتولين خود پرداختند و امام حسين(علیه السلام) و آل محمّد(علیهم السلام) را از راه ظلم و تعدى كشتند؛ اين است (معنى) قول يزيد كه به اين شعر تمثيل زد: اى كاش هم اكنون بزرگان قوم من كه در بَدر كشته شدند، مى بودند و شاهد ناله و اندوه خزرجيان از فرود آمدن شمشيرها و نيزه ها (بر پيكر پيشوايانشان) مى شدند كه از شادى و خوشحالى به هم تبريك گفته و سپس فرياد برمى آوردند: اى يزيد، دستت بريده مباد، از تيره خندق نيستم اگر از فرزندان احمد به خاطر آن چه او كرد انتقام نكشم. ما بزرگان اين قوم را كشتيم و با بدر آن را همتا و برابر ساختيم. شاعر همانند اين معنى را (از زبان يزيد پليد) در قالب (شعرى) گفته: و اين گونه شيخ (خليفه) به من توصيه كرد، پس آن چه را خواسته بود به جاى آوردم.

هم چنين يزيد، در حالى كه سر مطهر در برابر او بود، چنين (شعر) گفت:

ص: 518

در حالى كه اين سر افتاده و ما آن را زير و رو مى كنيم چنين مى گوييم: اى كاش هم اكنون بزرگان پيشين ما حاضر بودند تا بين اين جريان با روزهاى بدر مقايسه مى كردند، مقايسه اى بى نظير كه وزن آن برابر مى شد.

پس خداى تبارك و تعالى فرموده: «و هر كس عقوبت شده»؛ يعنى، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) (به مانند جريانى كه به آن عقوبت شده)، مقصود هنگامى است كه خواستند آن حضرت را بكشند «سپس بر او ستم شد خداوند او را يارى مى كند.»؛ يعنى، به وسيله قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان او.

سیاهی گذشته و نورانیت آینده

زمانى كه انسان تاريخ اسلام را مطالعه مى كند، خون مى گريد و هنگامى كه به آينده و ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چشم مى دوزد، لبخند مى زند.

چه ظلم هايى كه كفار قريش به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نكردند؛ قبل از هجرت سرِ راهش خار مى ريختند قبل از هجرت سر راهش خار و بر سرش آتش و خاكستر مى ريختند، و در مسجدالحرام هنگامى كه حضرت در حال سجده بودند. سيرابى شتر و محتويات داخلش را روى سر حضرت مى ريختند، يارانش را مى كشتند و... سرانجام آن حضرت مجبور شدند به امر الهى هجرت كنند. در جنگ بدر حضرت انتقام خوبى گرفتند، در اين جنگ عتبه بن ربيعه، شيبه بن ربيعه، وليدبن عتبه، حنظلة ابن ابى سفيان و ابوجهل و... را به قتل رساندند.

آن ها (به دروغ) ايمان آوردند، اما پس از رحلت آن حضرت بنى اميه و بنى العباس و ديگران دخترش را كشتند، اميرالمؤمنين على(علیه السلام) را به قتل رساندند، امام حسن(علیه السلام) را مسموم نمودند و سيدالشهدا(علیه السلام) را با عده اى از بنى هاشم و ياران آن حضرت به قتل رساندند، زن و بچه آن ها را اسير كردند و شهر به شهر مى چرخاندند و... و فرزندان اميرالمؤمنين(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) را، يكى پس از ديگرى، به قتل رساندند. اين گذشته، دردناك است اما آينده زيبايى در پيش خواهيم داشت. آن آينده زيبا را حديث چنين بيان مى فرمايد:ثم قال تعالى: «لَيَنْصُرَنَّهُ اللّهُ»؛ يعنى، بالقائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ولده(صلی الله علیه و آله).

سپس، خداوند متعال فرمودند: «خداوند همانا او را يارى مى كند.»؛ يعنى، توسط قائم مهدى از فرزندانش او را نصرت خواهد كرد.

ص: 519

و چه زيباست روز قيام

و چه زيباست روز خروج

وچه زيباست روز انقلاب

وچه زيباست روز بقيه اللّه الاعظم روحى فداك

اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه... ان شاء اللّه.

ص: 520

264. ثبات كل عالم، به اذن اللّه، به وسيله امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره حج آيه 65

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ وَ الْفُلْكَ تَجْري فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ

آیا ندیدی که خداوند رام کرد و در اختیار تو قرار داد آنچه که بر روی زمین است و کشتی بر روی آب حرکت می کند به امر او و او آسمان را نگاه می دارد از این که بیافتد از جایش بر روی زمین و این ها همه به اذن و فرمان اوست و خداوند با مردم مهربان و رحیم و رئوف است.

1. فرائدالسمطین مجلد 1 صفحه 45 آمده است:

اخبرنا ابوجعفرابن بابویه قال: انبئنا محمد سمنانی قال: أنبأنا احمدبن یحیی زکریا القطان قال: انبانا بکربن عبدالله بن حبیب قال: انبانا فضل بن صقرالعبدی قال: انبانا معاویة عن سلیمان بن مهران الاعمش عن الصادق: عن ابیه محمدبن علی عن علی بن حسین قال: السِّنَانِيُّ عَنِ ابْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانِ عَنِ ابْنِ حَبِيبٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ الصَّقْرِ عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَالَ: نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ سَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ مَوَالِي الْمُؤْمِنِينَ وَ نَحْنُ أَمَانُ لأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُمْسِكُ اللَّهُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِنَا يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِنَا يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) وَ لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْبَدِ اللَّه قَالَ سُلَيْمَانُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ(علیه السلام) فَكَيْفَ يَنْتَفِعُ النَّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغَائِبِ الْمَسْتُورِ قَالَ(علیه السلام) كَمَا يَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَابُ.حضرت امام چهارم فرمودند: ما (14 معصوم) امامان مسلمانان هستیم و حجت های خدا برای تمام عوالم هستیم و آقا و سادات مؤمنان هستیم و قائد و رهبر کسانی هستیم که

ص: 521

روسفید هستند و ما مولای اهل ایمان هستیم. ما برای زمین امان هستیم چنان که ستارگان برای اهل آسمان ها امان هستند. ماییم که خداوند به ما آسمان را نگه داشت تا بر زمین نیافتد مگر به اذن او و به ما زمین نگاه داشته شده است که اهلش را نلرزاند و باران را خدا به ما می فرستد و رحمت از طریق ما منتشر می گردد و برکات زمین بر ما خارج می شود و اگر حجت ما بر زمین نباشد زمین اهلش را فرو می برد. سپس حضرت فرمودند: از روزی که خداوند آدم را آفرید زمین از حجتش خالی نیست که این حجت یا ظاهر و مشهور است و یا غایب و مستور و تا روز قیامت عالم از حجت خالی نیست و اگر نه این بود خداوند عبادت نمی شد. سلیمان گفت: به حضرت صادق گفتیم: چگونه مردم از حجت خدا استفاده می کنند زمانی که او غایب است؟ حضرت صادق فرمودند: استفاده می کنند از امام زمان همان طور که استفاده می کنند از خورشید زمانی که (در ) ابر مستور می شود.

نتایجی که از این حدیث می گیریم:

اولاً: ائمه ی طاهرین که امام زمان یکی از آن هاست امامان همه ی مسلمین هستند. (و از نظر تکوین و امان بر اهل زمین، امام تکوینی همه هستند.)

ثانیاً: بر تمام عوالم حجت هستند.

ثالثاً: این ها از تمام مؤمنین بالاتر هستند.

رابعاً: این ها رهبران و زعیم های مؤمنین هستند.

خامساً: این ها امامان هستند برای کل مخلوقات خدا (جماد، نبات، حیوان، انسان، ملائکه و ...)

سادساً: به این هاست که آسمان ها بر روی زمین نمی ریزند. به این ها باران می بارد به این ها اهل زمین به حیات ادامه می دهند و به این ها رحمت نازل می گردد و به این ها زمین برکاتش را خارج می کند یعنی فیض باران فیض ایستایی کل عالم امکان فیض رزق و ... ابتدا به این هاست بعد به سایر مخلوقات.

سابعاً: به این هاست که زمین اهلش را فرونمی برد.

ثامناً: از زمان حضرت آدم تا حضرت خاتم از حضرت خاتم تا قیامت این 14 نفر یا به صورت ظاهراً مشهور و یا غائباً مستور بودند.

ص: 522

تاسعاً: به این ها خدا عبادت می شود و این ها با عبادت های خودشان هدف خلقت را جامه ی عمل می پوشاند.

عاشراً: در غیبت حضرت ولی عصر و هر حجت غایبی استفاده از حضرت ولی عصر و آن حجت مانند استفاده از خورشید در روزهای ابری است.

در كتاب غاية المرام صفحه 692، نوشته علامه بزرگوار آيت اللّه سيد هاشم بحرانى، آمده است:

رُوِىَ العلامة البحرانى، عن ابى الحسن الفقيه محمّدبن احمدبن شاذان من طريق العامة بحذف الاسناد عن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): حدثنى جبرئيل عن رب العزة جل جلاله أنه قال: «من علم ان لا اله الا انا وحدى و انّ محمّداً عبدى و رسولى، و أنّ على بن ابى طالب(علیه السلام) خليفتى، و انّ الائمة من ولده حجتى ادخلته الجنة برحمتى و نجيته من النار بعفوى.» الى ان قال الراوى: فقام جابربن عبداللّه انصارى، فقال: يا رسول اللّه و من الائمة من ولد على بن ابى طالب(علیه السلام)؟ قال(صلی الله علیه و آله) الحسن و الحسينC سيدا شباب اهل الجنة، ثم سيد العابدين فى زمانه على بن الحسينC، ثم الباقر محمّدبن علىC و ستدركه يا جابر، أدركته فاقرأه منى السلام، ثم الصادق جعفربن محمّدC، ثم الكاظم موسى بن جعفرC، ثم الرضا على بن موسى عليهماالسلام، ثم التقى محمّدبن علىC ثم النقى على بن محمّدC ثم الزكى الحسن العسكرىC، ثم ابنه (القائم) بالحق (مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امتى الذى يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جورا، هؤلاء يا جابر، خلفائى و اوصيائى و اولادى و عترتى؛ من اطاعهم فقد اطاعنى، من عصاهم فقد عصانى و من انكرهم او انكروا احدا منهم فقد انكرنى (وجهم يمسك اللّه السماء ان تقع على الارض) و بهم يحفظ اللّه الارض من ان تميد بأهلها.

اقول ذكر النبى(صلی الله علیه و آله) هذه الاية الكريمة فى هذا المجال دليل ترولها فى الائمة الاثنى عشر(علیهم السلام) و لو تأويلاً الذى هو حقيقة القرآن و روح الوحى.

علامه بحرانى از ابوالحسن فقيه، محمّدبن احمدبن شاذان، از طريق اهل سنت با حذف اسناد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل كرده است كه فرمود: جبرئيل از رب العزة جل جلاله مرا حديث كرد كه خدا فرمود: هر كس بداند كه خدايى نيست مگر من به تنهايى و اين كه محمّد(صلی الله علیه و آله) بنده و رسول من است و على بن ابى طالب(علیه السلام) خليفه من است و امامان(علیهم السلام) از اولاد او حجت هاى من مى باشند، وى را به رحمت خويش در بهشت وارد سازم و به عفو خود از آتش برهانم.»، تا آن جا كه راوى گويد: در اين هنگام جابربن عبداللّه انصارىw برخاست و عرض كرد اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، امامان از اولاد على بن ابى طالب(علیه السلام) كى هستند؟

ص: 523

فرمود: حسن و حسينC دو سرور جوانان اهل بهشت، سپس سرور عابدان در زمان خويش على بن حسينC، سپس باقر(علیه السلام)، محمّدبن علىC، كه تو اى جابر به زودى زمان او را درك خواهى كرد. پس، هنگامى كه او را ديدى سلام مرا به او برسان. سپس صادق جعفربن محمّد پس كاظم موسى بن جعفرC، سپس رضا على بن موسىC، سپس تقى محمّدبن علىC، سپس نقى على بن محمّدC، سپس زكى حسن بن عسكرىC، سپس فرزند او «قائم» به حق (مهدى امت من(عج)، آن كه زمين را از قسط و عدل پر مى سازد، همان گونه كه از ظلم و جور آكنده گشته است. اينان اى جابر، جانشينان من و اوصيايم و اولاد و عترتم مى باشند. هر كس از آنان اطاعت كند، مرا اطاعت كرده است و هر كه نافرمانى ايشان كند، مرا نافرمانى كرده است؛ هر كس آنان را و يا يكى از ايشان را انكار كند، مرا انكار كرده است و به واسطه ايشان است كه «خدا آسمان را از اين كه بر زمين فرود آيد، نگاه مى دارد.» و به واسطه آن هاست كه خدا زمين را، از اين كه ساكنينش را فرو برد حفظ مى كند.

مؤلف: ياد كردن پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اين آيه را در اين مقام، دليلى است بر نزول آن در شأن ائمه دوازده گانه(علیهم السلام)، اگر چه از نظر تأويل باشد كه حقيقت قرآن و روح وحى است.

ص: 524

265. در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين عبد صالح خداوند است

سوره حج آيات 77 و 78

يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(77) وَ جاهِدُوا فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمّاكُمُ المُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ المَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ(78)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، ركوع كنيد و به سجده برويد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك كنيد كه رستگار شويد و در راه خدا آن چنان كه شايسته است، جهاد كنيد. او شما را برگزيد و بر شما در دين حرجى قرار نداده دين پدرتان ابراهيم. او شما را از قبل و در اين قرآن مسلمين ناميد تا رسول بر شما شاهد باشد و شما بر مردم شاهدانى باشيد. پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به خدا معتصم شويد. او مولاى شماست، پس چه خوب مولايى است و چه خوب يارى است.

یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید رکوع کنید و به سجده بروید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید شاید اهل فلاح و نجات باشید و جهاد کنید در راه خدا آنچنان که شایسته است که او شما را برگزیده است و به شما در دین حرجی قرار نداده. دین پدرتان ابراهیم که ابراهیم از قبل شما را مسلمان نامیده است و الان نیز مسلمانید و پیامبر شاهد و ناظر و حاضر به شماست و شما شاهد و ناظر به همه ی مردم هستید. نماز به پادارید و زکات دهید و معتصم به خداوند شوید که او مولی شماست و او مولی و آقای خوبی است.

ص: 525

این آیه از دو جهت مورد بررسی است:

اول: از جهت تنزیل دوم: از جهت تأویل که هر کدام در آیات و روایات حجت داریم.

جهت اول از جهت تنزیل آیه: اگر دقت کنید ما در آیه راه و روش تکاملی خود را می یابیم که اگر یک انسانی بخواهد خود را کامل کند باید چه کند؟ در آیه آمده است.

1. ایمان آوردن (یا ایها الذین آمنوا)

2. رکوع کنید (و ارکعوا)

3. خداوند را سجده کنید (و اسجدوا)

4. پروردگارت را بندگی و اطاعت و عبادت کنید. (و اعبدوا ربکم)

5. انجام همه ی کارهای خیر که در رأس آن ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر ولایت حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

6. جهاد کنید، جهاد شایسته

7. نماز به پا دارید.

8. زکات مالتان را بپردازید.

9. و به خداوند بپیوندید و به او چنگ بزنید او را مولی و آقا و فرمانروای خود بدانید.

10. که او مولا و آقا و ولی نعمت بسیار خوبی است.

11. و او بهترین یاری کننده است.

آنچه را که گفتیم در روایات نیز آمده است. مثلاً

3- کتاب کافی مجلد 2 صفحه 34 حدیث 1 آمده است:

قال الصادق: لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَرَضَ الْإِيمَانَ عَلَى جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ وَ قَسَّمَهُ عَلَيْهَا وَ فَرَّقَهُ فِيهَا .... وَ فَرَضَ عَلَى الْوَجْهِ السُّجُودَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فِي مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ فَقَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (1) فَهَذِهِ فَرِيضَةٌ جَامِعَةٌ عَلَى الْوَجْهِ وَ الْيَدَيْنِ وَ الرِّجْلَيْن خداوند تبارک و تعالی ایمان را بر اعضا و بدن فرزند آدم واجب نمود و بر آن ها تقسیم نمود و در بین آن ها گستراند و برای صورت سجده را در شب و روز در مواقع نماز. پس

ص: 526


1- . سوره حجّ آیه 77.

فرمود ای کسانی که ایمان آورده اید رکوع کنید و سجده کنید و این فریضه ی جامع است بر صورت و دست ها و پاها و در حدیثی دیگر فرمودند خداوند تمام خیر در یک خانه قرار داده است و کلید آن را زهد در دنیا قرار داده است.

4. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 190، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه ذیل آیه و الف آیه نزلت فی الامام علی آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ (1) قَالَ نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ قَالَ إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً- هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ فِي الْكُتُبِ الَّتِي مَضَتْ وَ فِي هَذَا الْقُرْآنِ- لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ (2) فَرَسُولُ اللَّهِ ص الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ صَدَّقْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: آیین پدر شما ابراهیم این فقط مخصوص ما (اهل بیت است که ما فرزندان آل ابراهیم هستیم و این که می فرماید هو سماکم المسلمین من قبل و فی هذا یعنی در کتب قبل و در این قرآن آمده است و این که می فرمایند لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهدا علی الناس یعنی رسول خدا شاهد و ناظر و حاضر بر شما (اهل بیت) است و شما نیز شاهد بر همه ی انسان ها هستند این برای این است که از طرف خداوند متعال بما مطالبی ابلاغ گردیده است و ما هستیم شاهد بر همه مردم هرکس ما را تصدیق نماید ما هم در روز قیامت او را تصدیق خواهیم کرد و هر کس ما را تکذیب کند ما هم او را در روز قیامت تکذیب خواهیم کرد.

5. در اصول كافى مجلد 1 كتاب الحجة صفحه 271، آمده است:علامه بزرگوار محمّدبن يعقوب كلينى به نقل از على بن ابراهيم قمى و ايشان از پدرش و ايشان از محمّدبن ابى عمير، و او از ابن اُذينة و او از بريد العجلى (در ضمن حديثى) نقل مى كند كه به امام محمّد باقر(علیه السلام) گفتم: ...قلت: قوله تعالى «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ

ص: 527


1- . سوره بقره آیه 138.
2- . سوره حجّ آیه 78

جاهِدُوا فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ» قال إيّانا عنيّ و نحن المجتبون و لم يجعل اللّه تبارك و تعالى فى الدين «من ضيق» فالحرج أشَّدُ من الضيق «ملة أبيكم ابراهيم» إيّانا عنى خاصة و «سمّا كم المسلمين» اللّه سمّانا المسلمين «من قبل» فى الكتب التى مضت «و فى هذا» القرآن «لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النّاسِ» فمن صدَّق يوم القيامة صدَّقناه و من كذّب كذَّبناه.

به امام باقر(علیه السلام) گفتم خداوند مى فرمايند: «اى اهل ايمان ركوع كنيد و سجده كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و نيكى كنيد، شايد رستگار گرديد و در راه خداوند كار زار كنيد چنان كه سزاوار كار زار كردن براى اوست. او شما را برگزيد.»

حضرت(علیه السلام) فرمودند: خداوند ما (اهل بيت) را در نظر گرفته، ماييم برگزيدگان او خداوند در زمين حرجى قرار نداده، حرج از تنگ گرفتن سخت تر است و اينكه مى فرمايند: «ملة ابيكم ابراهيم» ملت پدرتان ابراهيم، «ايّانا عنى خاصّه» تنها ما را در نظر گرفته (و ملت ابراهيم ما اهل بيت هستيم.)

«و سمّاكم المسلمين» و شما را مسلمان ناميده، خداوند (ما اهل بيت(علیهم السلام) را مسلمان ناميده از پيش از اين ها در كتاب هاى آسمانى قبل (نظير انجيل و تورات و زبور و صحف و...) و اين كتاب؛ يعنى، قرآن.

«لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النّاسِ»

تا پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد،

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گواه بر ما است نسبت به آنچه از جانب خداوند تبارك و تعالى تبليغ نموده ايم و ما تا روز قيامت بر مردم گواهيم. هر كه ما را تصديق كند تصديقش كنيم و هر كه تكذيب كند تكذيبش كنيم.

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل همین آیه مجلد 2 صفحه 87 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه

السلام) فِي قَوْلِهِ: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ- أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» وَ هَذِهِ الْآيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ(علیه

السلام) إِلَى آخِرِ الْآيَةِ- وَ الْمَهْدِيُّ وَ أَصْحَابُهُ يُمَلِّكُهُمُ اللَّهُ مَشَارِقَالْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا- وَ يُظْهِرُ الدِّينَ- وَ يُمِيتُ اللَّهُ بِهِ وَ أَصْحَابِهِ الْبِدَعَ الْبَاطِلَ- كَمَا أَمَاتَ السَّفَهُ الْحَقَّ حَتَّى لَا يُرَى أَثَرٌ لِلظُّلْم

7. در غاية المرام صفحه 264 و 265، نوشته علامه بزرگوار سيد هاشم بحرانى آمده است:

ص: 528

روى العلامة السيد هاشم بحرانى فى كتابه (غاية المرام) عن العالم الشافعى ابراهيم بن محمّد الحموينى، باسناده المذكور عن سليم بن قيس هلالى فى حديث طويل قال: اقسم على بن ابى طالب(علیه السلام) اكثر من مأتى رجل من اصحاب رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و التابعين، و كانوا مجتمعين فى مجلس واحد، ناشدهم بالله على امور و قال فيما قال: أنشدكم اللّه أتعلمون أن اللّه انزل فى سوره ی الحج «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الخَيْرَ» الى آخر السوره ی، فقام سلمان فقال: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، من هؤلاء الذين انت عليهم شهيد و هم شهداء على الناس الذين اجتباهم اللّه و لم يجعل عليهم فى الدين من حرج، ملته ابراهيم؟ قال(صلی الله علیه و آله): «عنى بذلك ثلاثه عشر رجلاً خاصة دون هذه الامة.» قال سلمانw: بيّنهم لنا يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله). قال(صلی الله علیه و آله): «انا و اخى على و أحد عشر من ولدى.» قالوا: [اى اصحاب و التابعين تصديقاً لعلى بن ابى طالب(علیه السلام)] اللهم، نعم.

اقول و الاحد عشر من ولد النبى(صلی الله علیه و آله) كما نص عليهم الرسول نفسه فى موارد اخرى، منها فى الاية السابقة (الحج 65)، هم الحسن بن علىC، و الحسين بن علىC و على بن الحسينC و محمّدبن على الباقر عليهماالسلام و جعفربن محمّد الصادقC و موسى بن جعفر موسى الكاظمC و على بن موسى الرضاC و محمّدبن على الجوادC و على بن محمّد الهادى النقىC والحسن بن على النقى العسكرىC والحجه بن الحسن المهدى المنتظر صلوات اللّه عليهم اجمعين فهذه الاية الكريمة تشمل - بتفسيرها- الامام المهدى(علیه السلام).

علامه سيد هاشم بحرانى، در كتاب خويش، غاية المرام، از عالم شافعى ابراهيم بن محمّد حموينى به اسناد مذكورش، از سليم بن قيس هلالى - در حديثى طولانى - چنين نقل مى كند: على بن ابى طالب(علیه السلام)، بيش از 200 تن از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و تابعين را، در حالى كه همگى در يك مجلس گرد آمده بودند، سوگند داد. آن ها را در چندين مورد قسم داد و از جمله فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا مى دانيد كه خدا در سوره حج نازل فرمود: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الخَيْرَ» (تا پايان سوره) و آن گاه سلمانw برخاست، عرض كرد؛ اى رسول خدا، چه كسانى هستند اينان كه تو بر آن ها گواهى و آنان بر مردم گواهان باشند. اينان كه خداوند آن ها را برگزيد و بر آنان در دين، كه همان آئين ابراهيم است، حرجى قرار نداده است؟ آنحضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود: مقصود از اين افراد سيزده مرد به طور خاص مى باشد و نه تمامى اين امت. سلمانw گفت: اى رسول خدا، آنان را براى ما بيان فرما. فرمود: من و برادرم على و يازده تن از اولاد من(علیهم السلام)، (در اين هنگام اصحاب و تابعين به عنوان تصديق حضرت على ابن ابى طالب(علیه السلام) گفتند: بار خدايا، آرى.

ص: 529

مؤلف: اين يازده تن از اولاد پيامبر(صلی الله علیه و آله) همان گونه كه در مواردى ديگر، مانند آيه گذشته (سوره حج، آيه 65)، خود حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) از آن ها آشكارا نام برده است. حسن بن على، حسين بن على، على بن الحسين، محمّدبن على باقر، جعفربن محمّد الصادق، موسى بن جعفر كاظم، على بن موسى الرضا، محمّدبن على جواد، على بن محمّد الهادى نقى، حسن بن على نقى عسكرى، حجه بن الحسن مهدى منتظر صلوات اللّه عليهم اجمعين مى باشند. پس اين آيه كريمه بر حسب تفسير آن، شامل امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى شود.

هم اكنون روى كره زمين، بهترين بنده برگزيده خداوند حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و او بهترين ركوع كننده و بهترين سجده كننده؛ او بهترين عبادت كننده خداوند متعال است. او يك ملت است. او مسلمان واقعى است و خداوند در تمام كتب آسمانى قبل از او سخن گفته و به او بشارت داده است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شاهد بر اوست و او شاهد بر «ناس» يا كل انسان ها است. هر كس او را تصديق كند، در روز قيامت تصديق مى شود و هر كس اين بزرگوار را تكذيب كند، روز قيامت تكذيبش مى كنند.

ص: 530

266. صفات مؤمنین در چهارده معصوم(علیهم السلام) و هم اکنون در

266. صفات مؤمنین در چهارده معصوم(علیهم السلام) و هم اکنون در حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره مؤمنون آیات 1 تا 11

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ «1» الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ «2» وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ «3» وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ «4» وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ «5» إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ «6» فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ «7» وَالَّذِینَ هُمْ لأمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ «8» وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ «9» أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ «10» الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ «11»

همانا مؤمنون به پیروزی رسیدند آن هایی که در نمازشان خاضع و خاشع و فروتن اند. آن ها کسانی هستند که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز می کنند. آن ها کسانی هستند که فاعل و اهل عمل در زکات دادنند. آن ها کسانی هستند که اندام خود را از اعمال حرام باز می دارند مگر بر همسرانشان و یا کنیزان ملکی متصرفی آن ها هیچ گونه ملامت و سرزنشی در مباشرت این زنان بر آن ها نیست و کسانی که به حرام زنان نامحرم را به مباشرت بطلبند این ها ستمکار و متعدی خواهند بود. آنان کسانی هستند که به اماناتشان و عهد و پیمانشان کاملاً وفادارند. آن ها کسانی هستند که تمام ابعاد نمازشان را محافظت می کنند. این ها وارثون هستند که بهشت فردوس از آن خوبان و منزلگاه ابدی آن ها خواهد بود.

این آیات از سه جهت قابل بررسی است. جهت اول تنزیل آیات است که ما می توانیم به وسیله ی این آیات خودسازی کنیم. جهت دوم در روایات آمده است که مصداق این آیات پنج تنآل عبا هستند و جهت سوم درباره ی همه ی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر درباره ی امام زمان است.

ص: 531

1. تنزیل آیات که درباره ی همه ی مؤمنین واقعی صدق می کند و کسانی که بخواهند خودسازی کنند می توانند از این آیات برای خودسازی خود استفاده کنند. مسئله ی دیگر این است که این آیات در دو تصویر نشان می دهد:

الف) تصویر مؤمنین واقعی که باید این خصوصیات را داشته باشند.

ب) این که هر کس این صفات را نداشت مؤمن نیست.

خداوند صفات مؤمنین را در این یازده آیه آورده است. آیه ی اول می فرماید قد افلح المؤمنون مؤمن اهل رستگاری و پیروزی اند.

آیه ی دوم می فرماید الذین هم فی صلاتهم خاشعون اولین صفت مؤمنین اقامه ی نماز و خشوع در نماز است. مؤمن واقعی در مقابل خدا سجده می کند بنده ی خدا می شود و بندهای بردگی و اسارت را می گسلد.

آیه ی سوم می فرماید: آن ها کسانی هستند که از گفتن لغو و سخنان باطل احتراز می کنند.

صفت چهارم مؤمنین این است که آن ها در زکات اهل حرف و فقط سخن نیستند بلکه زکاتشان را می پردازند.

صفت پنجم آن ها اهل زنا و اعمال زشت نیستند.

صفت ششم و گرم بودن زندگی با همسران خود و زنانی که با آن ها محرمند و اگر آن ها در ازدواج کوشا باشند مورد تشویق اسلامند اما اگر پارا از گلیم عفاف بیرون بگذارند آن ها دیگر مؤمن نیستند.

صفت هفتم و کسانی که دارای تعهد در اماناتند و به عهد و پیمان خود کاملاً وفادارند.

صفت هشتم آن ها نماز را در تمام ابعادش حفاظت می کنند.

صفت نهم این ها وارث بلندمرتبه ی بهشتند و در فردوس همیشه جاویدان می مانند.

وجه دوم این آیات که گفتیم درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است.

این که می گوییم وجه دوم این بزرگواران هستند علتش این است که این ها مصداق واقعی این آیاتند و این ها عامل به این آیات می باشند چنانچه

1. در تفسیر تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 352 حدیث 1 آمده است:محمدبن عباس قال حدثنا ... عن محمدبن اسماعیل عن عیسی بن داود عن الامام موسی الکاظم عن ابیه فی قول الله تعالی قد افلح المؤمنون... هم فیها خالدون قال نزلت فی رسول الله و فی امیرالمؤمنین و فاطمه و الحسن و الحسین صلوات الله علیهم اجمعین.

ص: 532

2. در عیون الاخبار الرضا مجلد 2 صفحه 65 حدیث 288 آمده است:

ابن بابویه حدثنا محمدبن عمر الحافظ... حدثنی سیدی علی بن موسی الرضا عن ابیه ... عن علی8 قال و السابقون السابقون اولئک المقربون فی نزلت و قال8 فی قوله تعالی اولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون فی نزلت

حضرت امیرالمؤمنین8 فرمودند السابقون السابقون اولئک المقربون در شأن ما نازل شد و آیه اولئک هم الوارثون در شأن ما نازل شده است.

3. در دلائل الامامة صفحه 290 تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 120 حدیث 6 المحجة فی ما نزل فی الحجة صفحه 146 آمده است:

اخبرنی اباالحسن عن ابیه ... سمعت ابی الحسن موسی بن جعفر إنَّ الله تبارک و تعالی خلق الارواح قبل الابدان بالفی عام ثم خلق الابدان بعد ذلک فما تعارف منها فی السماء تعارف فی الارض و ما تناکر منها فی السماء تناکر فی الارض فإذا قام القائم ورث الاخ فی الدین و لم یورث الاخ فی الولاة و ذلک قول الله فی کتابه قد افلح المؤمنون فإذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون.

حضرت امام موسی کاظم8 فرمودند خداوند تبارک و تعالی خلق فرمودند ارواح را قبل از بدن ها و خلقت ارواح هزار سال قبل از بدن ها بوده است. سپس خداوند خلق کرد بدن ها را و در ان زمان در آسمان ها و زمین نبود هیچ معروفی در آسمان ها مگر آن که آن معروف در زمین بود و هیچ منکری نبود در آسمان ها مگر آن که آن منکر در زمین بود تا هنگامی که قائم قیام کند آن وقت برادر دینی از برادر دینی ارث می برد در آن زمان ارث بردن از راه ولادت نیست بلکه از راه دین است و این گفته ی خداوند است که می فرماید: قد افلح المؤمنون یعنی مؤمنین رستگار شدند زمانی که در صور می دمند دیگر نسبتی به این افراد نیست موقعی که از همدیگر سؤال نمی کنند (از نسب سؤال نمی شود.)

4. در برهان مجلد 4 صفحات 12 تا 14 حدیث 8، بحار الانوار مجلد 35 صفحه 36 حدیث 37 و امالی شیخ طوسی صفحات 706 تا 709 آمده است:

قَالَ ابْنُ شَاذَانَ: وَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَلِيٍّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍC، عَنْ آبَائِهِC، قَالَ: كَانَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ يَزِيدُ بْنُ قَعْنَبٍ جَالِسَيْنِ مَا بَيْنَ فَرِيقِ بَنِي هَاشِمٍ إِلَى فَرِيقِ عَبْدِ الْعُزَّىبِإِزَاءِ بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ، إِذْ أَتَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمٍ أُمِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ8، وَ كَانَتْ حَامِلَةً بِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ8 لِتِسْعَةِ أَشْهُرٍ، وَ كَانَ يَوْمَ التَّمَامِ، قَالَ: فَوَقَفَتْ بِإِزَاءِ الْبَيْتِ الْحَرَامِ، وَ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ، فَرَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ السَّمَاءِ، وَ قَالَتْ: أَيْ رَبِّ، إِنِّي مُؤْمِنَةٌ بِكَ، وَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِكَ الرَّسُولُ، وَ بِكُلِّ نَبِيٍّ

ص: 533

مِنْ أَنْبِيَائِكَ، وَ بِكُلِّ كِتَابٍ أَنْزَلْتَهُ، وَ إِنِّي مُصَدِّقَةٌ بِكَلَامٍ جَدِّي إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ، وَ إِنَّهُ بَنَى بَيْتَكَ الْعَتِيقَ، فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْبَيْتِ وَ مَنْ بَنَاهُ، وَ بِهَذَا الْمَوْلُودِ الَّذِي فِي أَحْشَائِي الَّذِي يُكَلِّمُنِي وَ يُؤْنِسُنِي بِحَدِيثِهِ، وَ أَنَا مُوقِنَةٌ أَنَّهُ إِحْدَى آيَاتِكَ وَ دَلَائِلِكَ لَمَّا يَسَّرْتَ عَلَيَّ وِلَادَتِي.

قَالَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ يَزِيدُ بْنُ قَعْنَبٍ: لَمَّا تَكَلَّمَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ وَ دَعَتْ بِهَذَا الدُّعَاءِ، رَأَيْنَا الْبَيْتَ قَدِ انْفَتَحَ مِنْ ظَهْرِهِ، وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِيهِ، وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا، ثُمَّ عَادَتِ الْفَتْحَةُ وَ الْتَزَقَتْ بِإِذْنِ اللَّهِ (تَعَالَى)، فَرُمْنَا أَنْ نَفْتَحَ الْبَابَ لِيَصِلَ إِلَيْهَا بَعْضُ نِسَائِنَا، فَلَمْ يَنْفَتِحِ الْبَابُ، فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ (تَعَالَى)، وَ بَقِيَتْ فَاطِمَةُ فِي الْبَيْتِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ. قَالَ: وَ أَهْلُ مَكَّةَ يَتَحَدَّثُونَ بِذَلِكَ فِي أَفْوَاهِ السِّكَكِ، وَ تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّرَاتُ فِي خُدُورِهِنَّ.

قَالَ: فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ انْفَتَحَ الْبَيْتُ مِنَ الْمَوْضِعِ الَّذِي كَانَتْ دَخَلَتْ فِيهِ، فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلِيٌّ8 عَلَى يَدَيْهَا، ثُمَّ قَالَتْ: مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) اخْتَارَنِي مِنْ خَلْقِهِ، وَ فَضَّلَنِي عَلَى الْمُخْتَارَاتِ مِمَّنْ مَضَى قَبْلِي، وَ قَدِ اخْتَارَ اللَّهُ آسِيَةَ بِنْتَ مُزَاحِمٍ فَإِنَّهَا عَبَدَتِ اللَّهَ سِرّاً فِي مَوْضِعٍ لَا يُحَبُّ أَنْ يُعْبَدَ اللَّهُ فِيهِ إِلَّا اضْطِرَاراً، وَ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ حَيْثُ اخْتَارَهَا اللَّهُ، وَ يَسَّرَ عَلَيْهَا وِلَادَةَ عِيسَى، فَهَزَّتِ الْجِذْعَ الْيَابِسَ مِنَ النَّخْلَةِ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ حَتَّى تُسَاقِطَ عَلَيْهَا رُطَباً جَنِيًّا، وَ إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) اخْتَارَنِي وَ فَضَّلَنِي عَلَيْهِمَا، وَ عَلَى كُلِّ مَنْ مَضَى قَبْلِي مِنْ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، لِأَنِّي وَلَدْتُ فِي بَيْتِهِ الْعَتِيقِ، وَ بَقِيتُ فِيهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ آكُلُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَ أَوْرَاقِهَا، فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ وَ وَلَدِي عَلَى يَدَيَّ هَتَفَ بِي هَاتِفٌ وَ قَالَ: يَا فَاطِمَةُ، سَمِّيهِ عَلِيّاً، فَأَنَا الْعَلِيُّ الْأَعْلَى، وَ إِنِّي خَلَقْتُهُ مِنْ قُدْرَتِي، وَ عِزِّ جَلَالِي، وَ قِسْطِ عَدْلِي، وَ اشْتَقَقْتُ اسْمَهُ مِنْ اسْمِي، وَ أَدَّبْتُهُ بِأَدَبِي، وَ فَوَّضْتُ إِلَيْهِ أَمْرِي، وَ وَقَّفْتُهُ عَلَى غَامِضِ عِلْمِي، وَ وُلِدَ فِي بَيْتِي، وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ يُؤَذِّنُ فَوْقَ بَيْتِي، وَ يَكْسِرُ الْأَصْنَامَ وَ يَرْمِيهَا عَلَى وَجْهِهَا، وَ يُعَظِّمُنِي وَ يُمَجِّدُنِي وَ يُهَلِّلُنِي، وَ هُوَ الْإِمَامُ بَعْدَ حَبِيبِي وَ نَبِيِّي وَ خِيَرَتِي مِنْ خَلْقِي مُحَمَّدٍ رَسُولِي، وَ وَصِيُّهُ، فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ وَ نَصَرَهُ، وَ الْوَيْلُ لِمَنْ عَصَاهُ وَ خَذَلَهُ وَ جَحَدَ حَقَّهُ. قَالَ: فَلَمَّا رَآهُ أَبُو طَالِبٍ سَرَّهُ وَ قَالَ عَلِيٌّ8: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَتِ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

قَالَ: ثُمَّ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، فَلَمَّا دَخَلَ اهْتَزَّ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ8 وَ ضَحِكَ فِي وَجْهِهِ، وَ قَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

قَالَ: ثُمَّ تَنَحْنَحَ بِإِذْنِ اللَّهِ (تَعَالَى)، وَ قَالَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ- الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» إِلَى آخِرِ الْآيَاتِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّه(صلی الله علیه و آله): قَدْ أَفْلَحُوا بِكَ، وَ قَرَأَ تَمَامَ الْآيَاتِ إِلَى قَوْلِهِ: «أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ- الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ»(1) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): أَنْتَ وَ اللَّهِ أَمِيرُهُمْ، تَمِيرُهُمْ مِنْ عُلُومِكَ فَيَمْتَارُونَ، وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ دَلِيلُهُمُ وَ بِكَ يَهْتَدُونَ.ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِفَاطِمَةَ: اذْهَبِي إِلَى عَمِّهِ حَمْزَةَ فَبَشِّرِيهِ بِهِ.

ص: 534


1- . سوره المؤمنون آیه 12- 11.

فَقَالَتْ: فَإِذَا خَرَجْتُ أَنَا، فَمَنْ يُرَوِّيهِ قَالَ: أَنَا أُرَوِّيهِ. فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: أَنْتَ تُرَوِّيهِ قَالَ: نَعَمْ، فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِسَانَهُ فِي فِيهِ، فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً، قَالَ: فَسُمِّيَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ، فَلَمَّا أَنْ رَجَعَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ رَأَتْ نُوراً قَدِ ارْتَفَعَ مِنْ عَلِيٍّ8 إِلَى عَنَانِ السَّمَاءِ.

قَالَ: ثُمَّ شَدَّتْهُ وَ قَمَّطَتْهُ بِقِمَاطٍ فَبَتَرَ الْقِمَاطَ، قَالَ: فَأَخَذَتْ فَاطِمَةُ قِمَاطاً جَيِّداً فَشَدَّتْهُ بِهِ فَبَتَرَ الْقِمَاطَ، ثُمَّ جَعَلَتْهُ فِي قِمَاطَيْنِ فَبَتَرَهُمَا، فَجَعَلَتْهُ ثَلَاثَةً فَبَتَرَهَا، فَجَعَلَتْهُ أَرْبَعَةَ أَقْمِطَةٍ مِنْ رَقِّ مِصْرَ لِصَلَابَتِهِ فَبَتَرَهَا، فَجَعَلَتْهُ خَمْسَةَ أَقْمِطَةِ دِيبَاجٍ لِصَلَابَتِهِ فَبَتَرَهَا كُلَّهَا، فَجَعَلَتْهُ سِتَّةً مِنْ دِيبَاجٍ وَ وَاحِداً مِنَ الْأَدَمِ فَتَمَطَّى فِيهَا فَقَطَعَهَا كُلَّهَا بِإِذْنِ اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ بَعْدَ ذَلِكَ: يَا أُمَّهْ لَا تَشُدِّي يَدَيَّ، فَإِنِّي أَحْتَاجُ إِلَى أَنْ أُبَصْبِصَ لِرَبِّي بِإِصْبَعِي.

قَالَ: فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ عِنْدَ ذَلِكَ: إِنَّهُ سَيَكُونُ لَهُ شَأْنٌ وَ نَبَأٌ. قَالَ: فَلَمَّا كَانَ مِنْ غَدٍ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَى فَاطِمَةَ، فَلَمَّا بَصُرَ عَلِيٌّ8 بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَلَّمَ عَلَيْهِ، وَ ضَحِكَ فِي وَجْهِهِ، وَ أَشَارَ إِلَيْهِ أَنْ خُذْنِي إِلَيْكَ وَ اسْقِنِي مِمَّا سَقَيْتَنِي بِالْأَمْسِ. قَالَ: فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: عَرَفَهُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ. قَالَ: فَلِكَلَامِ فَاطِمَةَ، سُمِّيَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ عَرَفَةَ- يَعْنِي أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ8 عَرَفَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)- فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ، وَ كَانَ الْعَاشِرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ، أَذَّنَ أَبُو طَالِبٍ فِي النَّاسِ أَذَاناً جَامِعاً، وَ قَالَ: هَلُمُّوا إِلَى وَلِيمَةِ ابْنِي عَلِيٍّ. قَالَ: وَ نَحَرَ ثَلَاثَ مِائَةٍ مِنَ الْإِبِلِ وَ أَلْفَ رَأْسٍ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ، وَ اتَّخَذَ وَلِيمَةً عَظِيمَةً، وَ قَالَ: مَعَاشِرَ النَّاسِ، أَلَا مَنْ أَرَادَ مِنْ طَعَامِ عَلِيٍّ وَلَدِي فَهَلُمُّوا وَ طُوفُوا بِالْبَيْتِ سَبْعاً، وَ ادْخُلُوا وَ سَلِّمُوا عَلَى وَلَدِي عَلِيٍّ فَإِنَّ اللَّهَ شَرَّفَهُ، وَ لِفِعْلِ أَبِي طَالِبٍ شُرِّفَ يَوْمُ النَّحْرِ.

عباس بن عبدالمطلب و یزیدبن قعنب بین عده ای از بنی هاشم و عده ای از طایفه ی عبدالعزی در نزدیک بیت الله الحرام نشسته بودند. آن ها دیدند که فاطمه بنت اسد و فرزند هاشم مادر حضرت امیرالمؤمنین که او حامله بود به حضرت امیرالمؤمنین نه ماه و نه روز تمام شده بود. او ایستاد در مقابل بیت الحرام و پرده ی کعبه را گرفت و دست های خود را به سوی آسمان بلند کرد و چنین با خدا راز و نیاز می کرد فاطمه می گوید یا رب من مؤمنم به تو و ایمان دارم به پیامبری که نزد شماست به تمام پیغمبران از پیامبرانت من مؤمنم به تمام کتاب هایی که نازل کردی خدایا من تصدیق می کنم کلمات جدم ابراهیم را و او بنا نهاد بیت عتیق تو را (کعبه را) پس می خواهم به حق این خانه و کسی که بنیاد نهاد و به این مولودی که بطن من است. این آقایی که از درون رحم با من حرف می زند و مونس من است با گفته هایش. من یقین دارم که این بچه یکی از آیات توست. پس ولادت او را بر من آسان گردان عباس بن عبدالمطلب و یزیدبن قعنب می گویند بعد از اینکه فاطمه با خدا راز و نیاز کرد و این دعا را خواند. دیوار خانه شکاف برداشت و داخل شد فاطمه در آن و ازچشمان

ص: 535

ما محو شد. این دو راوی می گویند سپس دیوار بسته شد به اذن خدا و ما دویدیم که آن را باز کنیم باز نشد ما فهمیدیم که خداوند می خواهد به ما درس بدهد که این امر از اوامر خداوند است و فاطمه در خانه ماند سه روز و اهل مکه داستان را برای یکدیگر نقل می کردند و زن ها درون خانه ها از آن سخن می گفتند و بعد از سه روز درب خانه باز شد (بعد از سه روز دیوار باز شد از همان جایی که فاطمه داخل شده بود. خارج شد فاطمه درحالی که علی روی دستش بود فاطمه می گوید ای مردم خداوند من را از تمام مخلوقات اختیار کرده (برگزیده) و فضیلت داده بر خانم هایی که قبلا انتخاب شده اند و من افضلم بر آسیه بنت مزاحم او خدا را عبادت می کرد به صورت مخفی من افضلم بر مریم بنت عمران. آسان کرد خدا برای او تولد عیسی(علیه السلام) را و بر من فضیلت داد بر زن هایی که قبلاً آمدند خداوند بچه ی من رو در بیت عتیق به دنیا آورد و من را سه روز در آنجا نگه داشت و به غذا می دادند از میوه ها و رزق های بهشتی. موقعی که اراده کردم خارج شوم و علی بر روی دستانم بود هاتفی صدا زد و گفت ای فاطمه اسمش را علی بگذار. من علی اعلی هستم من او را خلق کردم با قدرت خودم و عزت و جلالم و اسمش مشتق شده از اسم من و معلمش خودم بودم. تفویض کردم امر خود را به این آقا. من او را در غامض علم خود نگه داشتم و در خانه ی خودم متولدش کردم و این آقا اول کسی است که بالای کعبه می رود و اذان می گوید. این اول کسی است که بت ها را می شکند و پایین می ریزد و در جیب هایش سنگ می ریزد و می آید به صورت این بت ها می زند. او مرا عظیم می دارد و می گویدلا اله الّا الله و این آقا امام بعد حبیب من و نبی من است و اختیار کردم از مخلوقاتم محمد رسولم و جانشینش را. خوشا به حال کسی که این دو را دوست بدارد و این پیامبر را یاری کند و وای بر کسی که بر علیه او عصیان کند و وقتی که ابوطالب حاج خانم را دید با بچه و گفت علی السلام علیک ای پدرم. در این زمان پیامبر داخل شد. زمانی آمد که بچه روی دست های فاطمه بنت اسد بود و خندید در صورتش و به پیامبر هم سلام کرد تهنیت گفت به اذن خدا و گفت بسم الله الرحمن الرحیم تا آخر آیات پس گفت رسول الله خداوند تو را رستگار کرد و تمام آیات را خواند. ...

ص: 536

267. امت واحده چهارده معصوم و هم اکنون حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند

سوره مؤمنون آیه 52

وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُون

و همانا این امت امت واحده هستند و من پروردگار (یگانه ی) شما هستم. پس در روح خود ملکه ی تقوا ایجاد کنید.

بحث در این آیه درباره ی توحید و نبوت و امامت است که خدا یکی است و امت او هم یکی است و پیامبر او هم یکی است و امامان او نیز یکی هستند.

منظور از امت واحده چهارده نور مقدس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمه زهراB و حضرت امیرالمؤمنین8 و یازده فرزند آن حضرت هستند. چنان که

1. در کتاب تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 352 حدیث 2 چنین آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ وَ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ8 فِي قَوْلِهِ وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً قَالَ آلُ مُحَمَّدٍ8

ابی جارود از امام محمدباقر نقل می کند در مورد این آیه که همانا این امت .... امت واحده است که پیامبر فرمودند: شما آل محمد امتید و هم اکنون از این امت واحد در این عالم ناسوت فقط حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانده است و ایشان امت واحده ی قرآن هستید.

2. در کتاب تأویل الآیات الظاهره صفحه 350 چنین آمده است (شرف الدین سید علی حسینی استرآبادی)قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ وَ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ8 فِي قَوْلِهِ وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً قَالَ آلُ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

فعلى هذا يكون الخطاب بقوله أُمَّتُكُمْ لآل محمد ص و قوله أُمَّةً واحِدَةً أي غير متفرقة لا في الأقوال و لا في الأفعال بل على طريقة واحدة لا تفترق و لا تختلف أبدا و لو كان المعني بها أمة محمد(صلی الله علیه و آله) جميعا لما قال

ص: 537

واحدة لِأَنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ الْبَاقِي فِي النَّارِ و الفرقة الناجية هي الأمة الواحدة و هم آل محمد و شيعتهم.

حضرت امام محمدباقر8 فرمودند: منظور از امتکم اهل بیت عصمت و طهارت هستند و امت واحده امتکم یعنی شیعیان هستند که امت واحده می باشند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: امت من به 73 فرقه تقسیم می شوند و تنها یک فرقه که پیروی حضرت علی8 و فرزندان گرامیش هستند اهل نجات هستند و بقیه اهل عذاب می باشند.

در حال حاضر از امتکم حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و منظور از امت واحده شیعیان حضرت علی8 هستند. آن ها که طبق تعریف شیعه که گفته شده است الشیعة اتباع الرجل و انصاره یعنی شیعه کسی است که از شخصی تبعیت و پیروی کند و او را یاری نماید و امروزه شیعه واقعی کسی است که از امام زمان تبعیت کند و ایشان را یاری کند. اللهم وفقنا

ص: 538

268. یاران حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای بهترین صفات هستند

سوره مؤمنون آیات 57 تا 61

إِنَّ الَّذينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (57) وَ الَّذينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ (58) وَ الَّذينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ (59) وَ الَّذينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ (60) أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ

همانا آن مؤمنانی که از خوف خدا ترسانند و آنان که به آیات پروردگارشان هستند و آنانی که هرگز به پروردگارشان شرک نمی آورند. آنان که آنچه که وظیفه ی بندگی و ایمان به خداوند است به جای می آورند و از روز بازگشت به سوی خداوند قلوبشان ترسان است آن ها کسانی هستند که در کارهای خیر تعجیل دارند و آن ها سابقون هستند.

کسانی که از خشیت پروردگارشان در هراسند کسانی که به آیات پروردگارشان ایمان دارند کسانی که هرگز به خدا شرک نمی آورند کسانی که هنگامی که آیات الهی را می شنوند قلوب آن ها به تپش درمی آید. آن ها در حال خشوع و ترسند در حال بازگشت به سمت خدا. این ها کسانی هستند کخ به سوی انجام کارهای نیک می شتابند و آن ها در انجام کارهای نیک سبقت می گیرند. دقت کنید اینها صفات عبادالرحمن است کسانی که همیشه در حال خشوع و خضوعند. کسانی که به مقام آیات خداوند مؤمنند. کسانی که هرگز به خدا شرک نمی آورند. کسانی که از آنچه که می پردازند قلب های آن ها برای بازگشت به خدا به هراس می افتد. کسانی که برای انجام کارهای نیک می شتابند و بر یکدیگر سبقت می گیرند ابتدا چهارده معصومند. چنان که

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 353 حدیث 4 و کتاب الف آیات صفحه 233 آمده است:

ص: 539

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عِيسَى بْنِ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْإِمَامُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ8 قَالَ نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ8 وَ وُلْدِهِ إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُون

حضرت فرمودند: این آیات نازل شده است درباره حضرت امیرالمؤمنین8 و فرزندانش (که حضرات ائمه ی معصومین(علیهم السلام) هستند و هم اکنون حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

2. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 92 و الف آیات صفحه 234 آمده است:

فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ8 فِي قَوْلِهِ: أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع لَمْ يَسْبِقْهُ أَحَد

حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) درباره این آیه «این ها کسانی هستند که برای کارهای نیک بر یکدیگر می شتابند و سبقت می گیرند» فرمودند: او حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که هیچ احدی بر او سبقت نگرفت (در هیچ مسئله ای).

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در عالم ذر اولی اول شخصی بودند که در امر اقرار به توحید و نبوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سبقت گرفتند و بعد از ایشان دوازده معصوم دیگر(علیهم السلام) عامل به آن بودند و در دنیا نیز به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایمان آورد. پس بدانید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سبقت گرفت و بعد از ایشان انوار مقدس سیزده معصوم دیگر(علیهم السلام) است که این ها اسبقند انبیاء عظام سابقند. ان شاءالله خداوند ما را از لاحقین به ایشان قرار دهد.

3. در تفسیر نورالثقلین مجلد 3 صفحه 547 آمده است:

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: این آیات در شأن حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) نازل شده است.

پس دقت کنید این آیات در درجه ی اول در شأن حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است در درجه ی دوم درباره ی فرزندان این بزرگوار است که این ها در کارهای خیر مخصوصاً هدایت امت از هم پیشی می گیرند و امروز از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) کسی نزدیک تر به آنحضرت، از حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست. حضرت بقیة الله قلبش مالامال از توحید است. حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان به خداوند و قرآن و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) دارد ایشان مانند جدش حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) لم

ص: 540

یشرک به شیئاً هستند و هرگز به خدا شرک نمی آورد و خود قهرمان مبارزه با شرک هستند و اعمال اسلامی را مو به مو انجام می دهند و یاد بازگشت به خدا، قلب ایشان را دگرگون می سازد. ایشان در کار خیر همیشه با شتابند و کسی وجود ندارد که در این باره از ایشان سبقت بگیرد زیرا ایشان از فرزندان حضرت فاطمه و حضرت علی(علیهما السلام) هستند. در حال حاضر این آیات زیبنده ی قامت دلربای حضرت مهدی فاطمه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد.

ص: 541

269. صراطِ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم است

سوره مؤمنون آيات 73 و 74

وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (73) وَ إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ (74)

حقيقتاً تو آن ها را به راهى راست هدايت مى نمایی؛ اما آن كسانى كه اعتقاد به عالم آخرت ندارند، از اين راه راست روى گردانند.

1. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 31، ابن شهرآشوب در خصائص الوحی صفحه 110 حدیث 79 آمده است:

قال: حدثنا علي بن العباس، عن جعفر الرماني، عن الحسين بن علوان، عن سعد بن طريف، عن الأصبغ بن نباتة، عن علي(علیه السلام) قال: قوله عز و جل «وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ»- قال- عن ولايتنا.

اصبغ بن نباته مى گويد: حضرت اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) در تفسير اين آيه «آن ها كه به عالم آخرت ايمان ندارند، از اين راه راست روى گردانند.» فرمودند: آن ها از ولايت ما (كه راه راست است) روى گردانند.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را به ولايت و راه راست هدايت فرمودند، اما كسانى كه معتقد به قيامت نيستند از راه ولايت خارج مى شوند.

2. در تفسير صافى مجلد 3 صفحه 405 و تفسیر علی بن ابراهیم صفحه 450 آمده است:

«وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُون» القمّي قال عن الإِمام لحادّون.

3. در تفسير صافى مجلد 3 صفحه 406 تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 117 آمده است:و في الكافي عن الصادق(علیه السلام) قال قال اميرالمؤمنين(علیه السلام) انّ اللَّه تبارك و تعالى لَو شاء لعرّف العباد نفسه و لكن جعلنا أبوابه و صراطه و سبيله و الوجه الذي يؤتى منه فمن عدل عن ولايتنا و فضّل علينا غيرنا فَانَّهُمْ «عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُون»

ص: 542

در كتاب كافى محمّدبن يقوب كلينى نقل مى كند از امام صادق(علیه السلام) كه آن حضرت فرمودند: اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: اگر خداوند مى خواست، نفس خود را به مردم مى شناسانيد، ولى ما را باب ها و درهاى معرفت خود قرار داده و وجه خويش نموده، بنابراين، هر كس از ولايت ما رو گرداند و يا ديگران را بر ما ترجيح دهد «عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُون» از اين راه راست روى گردانيده اند. اين ها باب اللّه هستند، هر كس بخواهد خداوند را بشناسد بايد از اين درها وارد معرفت الهى شود.

4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 30، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 353، الف آیات سید بحرینی صفحه 234 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا أحمدبن الفضل الأهوازي، عن بكربن محمدبن إبراهيم غلام الخليل، قال: حدثنا زيدبن موسى، عن أبيه موسى، عن أبيه جعفر، عن أبيه محمد، عن أبيه علي بن الحسين، عن أبيه الحسين، عن أبيه علي بن أبي طالب(علیه السلام) في قول الله عز و جل «وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ» قال: عن ولايتنا أهل البيت.

محمّدبن عباس نقل مى كند از احمدبن مفضل اهوازى و او از بكربن محمّدبن ابراهيم و او از زيدبن موسى و او از پدرش موسى(علیه السلام) و حضرت از پدرش جعفر(علیه السلام) و ايشان از پدرش محمّد(علیه السلام) و او از پدرش على بن الحسين(علیه السلام) و حضرت از پدرش حسين بن على(علیهما السلام) و او از پدرش على بن ابى طالب(علیه السلام) درباره اين آيه كه خداوند مى فرمايند: «كسانى كه به قيامت ايمان نياورده اند از اين راه راست روى گردانيدند.» فرمود: اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: (اين ها) از ولايت ما اهل بيت(علیهم السلام) روى مى گردانند.

5. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 31، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 355 حدیث 7 آمده است:

قال: حدثنا علي بن العباس، عن جعفر الرماني، عن الحسين بن علوان، عن سعدبن طريف، عن الأصبغ بن نباتة، عن علي(علیه السلام) قال: قوله عز و جل «وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ»- قال- عن ولايتنا.

در اين حديث نيز اصبغ بن نباته از اميرالمؤمنين(علیه السلام) درباره همين آيه نقل مى كند كه حضرت مى فرمايند اين راه راست ولايت ما مى باشد.پس كسانى كه معتقد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و در مسير و صراط او حركت مى كنند، در صراط مستقيم هستند و كسانى كه اعتقاد به ايشان ندارند در صراط هاى ديگر، كه غير مستقيم است، قرار دارند و به قيامت عقيده ندارند.

ص: 543

270. ظهور حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با صداى آسمانى

270. ظهور حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با صداى آسمانى همراه است و در آن ظهور، مؤمنين برادر واقعى يكديگر هستند و از هم ارث می برند

سوره مؤمنون آيه 101

فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ

پس چون در صور دميده شود در آن روز هيچ نَسبى بين آنان نيست و پرسيده نشوند.

1. در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 37 و المحجه آمده و اَبوجعفر محمّدبن جرير طبرى مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت در كتاب دلائل الامامه صفحه 260 آورده است:

أبوجعفر محمدبن جرير الطبري في مسند فاطمة(علیها السلام)، قال: أخبرني أبو الحسين، عن أبيه، عن ابن همام، قال: حدثنا سعدان بن مسلم، عن جهم بن أبي جهمة، قال: سمعت أبا الحسن موسى(علیه السلام) يقول: إن الله تبارك و تعالى خلق الأرواح قبل الأبدان بألفي عام، ثم خلق الأبدان بعد ذلك، فما تعارف منها في السماء تعارف في الأرض و ما تناكر منها في السماء تناكر في الأرض، فإذا قام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ورث الأخ في الدين و لم يورث الأخ في الولادة و ذلك قول الله عز و جل في كتابه «فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ»

ابوجعفر محمّدبن جريرطبرى مى گويد: ابوالحسين از پدرش از ابن همام برايم خبر داد كه گفت: سعدان بن مسلم از جهم بن ابى جهمه برايمان حديث گفت كه: شنيدم حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر(علیهما السلام) مى فرمودند: خداوند تبارك و تعالى ارواح را دو هزار سال قبل از ابدان (بدن ها) خلق كرده، ابتدا ارواح را خلق كرد و بعد از دو هزار سال بدن ها را خلق نمود. پس هر كدام در آسمان با يكديگر ناشناس بودند، در زمين نيز با يكديگر ناشناس خواهند بود. پس چون قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پا خيزد،برادر دينى از برادر دينى خود ارث خواهد برد، اما برادرانى كه از يك پدر و يك مادر بوده اند از يكديگر ارث نمى برند. اين

ص: 544

است فرموده خداوند عزوجل در كتابش كه مى فرمايند «همانا اهل ايمان به پيروزى و رستگارى رسيدند. پس چون در صور دميده شود در آن روز هيچ نسبى بين آنان نيست و پرسيده نشوند.»

2. اين حديث را علامه بزرگوار آيت اللّه سيد هاشم بحرانى در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 120 نيز آورده است:

طبق اين دو حديث آيه «انّما المؤمنونَ اخوة» (1) در زمان حكومت جهانى ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جامه عمل به خود مى پوشد.

این نکته را متذکر می شوم که ارواح انسان ها دوهزار سال قبل از بدنشان خلق شده است.

ص: 545


1- . سوره حجرات آیه 10

271. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال

اشاره

271. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فضل و رحمت خداوند هستند.

سوره نور آيه 10

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكيم

اگر فضل و رحمت خداوند شامل حال شما نمى شد (چه مى شد) كه خداوند توبه پذير و حكيم است.

در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) و یا لوح جابر که این لوح حدیث قدسی است و جبرئیل از طرف خداوند در تبریک و سلامتی دادن و آرام کردن ملکه ی عالم، حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) در تولد حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) آورده است؛ در این لوح خداوند اسماء دوازده امام که یکی حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می باشند و یازده امام دیگر از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) است آورده است و خصوصیات آن ها را بیان می فرمایند. پس از خصوصیات حضرت ابامحمد امام حسن عسکری(علیه السلام)، درباره ی امام زمان حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: و اکمل ذلک بابنه م ح م د رحمة للعالمین علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب... و کامل می گردد در (همه ی برنامه ها) به وسیله ی پسر امام حسن(علیه السلام) که نامش م ح م د است که او رحمة للعالمین است. در این لوح حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را رحمة للعالمین دانسته و او را دارای همه ی کمالات حضرت کلیم الله موسی بن عمران(علیه السلام) و همه ی ارزش های حضرت عیسی(علیه السلام) و دارای صبر ایوب(علیه السلام) می داند. پس دقت بفرمایید حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم فضل خداوند است و هم رحمت خداوند زیرا1. آن حضرت رحمت است در وجود هستی ما.

ص: 546

در احتجاج شیخ طبرسی مجلد 2 صفحه 284 از توقیعات ناحیه ی مقدسه و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 31 آمده است: نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا ما ساخته شده دست خدا هستیم و مخلوقات بعد از ما ساخته شده ی دست ما (به اذن و قدرت الهی) هستند.

در نهج البلاغه نامه ی 28 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 32 آمده است: نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا

در سوره ی یس آیه 71 آمده است:

أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُون

آیا ندیدند برای ایشان از آنچه با دست هایمان ساختیم پس به آن ها مالک شدند.

2. رحمت بودن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای بقای ما در این دنیا

در اصول کافی مجلد 1 صفحه 179 حدیث 10 و مکیال المکارم به نقل از اصول کافی آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ.

ابی حمزه گفت: به حضرت صادق(علیه السلام) گفتم: آیا زمین بدون وجود امام باقی می ماند؟ حضرت فرمودند: اگر زمین بدون وجود امام بماند از هم می پاشد.

البته در حدیث دیگری آمده است: لو لا الحجة لساخت الارض باهلها اگر حجت الله نباشد زمین اهلش را در خود فرو می برد. این مفهوم در بسیاری از احادیث اصول کافی و دیگر کتب شیعه و سنی آمده است.

3. رحمت حق واسطه بودن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کلیه ی فیوضات الهی هر فیضی که خداوند برای بشر بخواهد بفرستد.

البته به سوی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرستد سپس به بشر می رسد، زیرا انسان ها قدرت گرفتن فیض مستقیم را ندارند. مانند رسیدن برق سد به داخل خانه ها که ابتدا به ترانس های قوی می رسد و پس از ضعیف شدن، خانه ها از آن استفاده می کنند. امکان ندارد برق سد مستقیماً به لامپ منازل برسد. بدون وجود ترانس های قوی هر فیضی هم که از جانب حق بخواهد به مخلوقات برسد (جماد، نبات، حیوان و انسان) ابتدا باید به حجت خدا برسد. چنان که دردعای ندبه آمده است: أین السبب

ص: 547

المتصل بین الارض و السماء کجاست آن وسیله ای که فیوضات آسمان ها و عالم بالا را به اهل زمین می رساند.

در اصول کافی مجلد 1 باب نوادرصفحه 144 حدیث 5 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 33 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ بَكْرِبْنِ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ صَبَّاحٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَيْنَهُ فِي عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِي خَلْقِهِ وَ يَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ وَ خُزَّانَهُ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ بِنَا يَنْزِلُ غَيْثُ السَّمَاءِ وَ يَنْبُتُ عُشْبُ الْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَاللَّهُ وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَاللَّهُ.

خداوند ما را خلق کرد و نیکو خلق نمود و ما را صورتگری نمود و بسیارنیکو صورتگری کرد و ما را چشمان خود در میان بندگانش قرار داد (تا شاهد و ناظر اعمال و رفتار آنان باشیم.) و ما را زبان ناطق خودش در میان بندگانش قرار داد (ما زبان خداوندیم خداوند به وسیله ی ما با بندگانش صحبت می کند) و ما را دست رحمت و رأفت خود که بر سر بندگانش گسترده است، قرار داد. ما را وجه خودش که به وسیله ی ما بندگانش به سوی او توجه کنند و باب و دربی که بندگان اگر بخواهند به علم و ایمان و اطاعت برسند (باید از ما وارد شوند.) و به وسیله ی آن به علم و ایمان و اطاعت برسند قرار داد و ما را گنج های (علم و معرفت و رحمت خودش) در آسمان ها و زمینش قرار داد به برکت وجود ما درخت ها بارور می گردند و میوه ها می رسند و نهرهای جاری می شوند و باران از آسمان می بارد و گیاهان از زمین می رویند و به عبادت ما خداوند عبادت می گردند و اگر ما نبودیم خداوند پرستش نمی شد.

4. رحمت اولی بانفس بودن ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای ما برای روشن شدن اولی بالانفس مثال هایی می زنیم. شما آتش و حرارت را در نظر بگیرید، وجود حرارت به آتش بستگی دارد آتش اولی بر حرارت است. اگر آتش نباشد حرارت وجود نخواهد داشت. وجود و بودن حرارت به وجود آتش بستگی دارد. (پس آتش اولی بر حرارت است.) یا روح و جسم را درنظر بگیرید زنده بودن جسم به روح بستگی دارد تا زمانی که روح، جسم راتحت سلطه ی خود بگیرد،

ص: 548

جسم ادامه ی حیات می دهد. زمانی که روح، جسم را رها کند، جسم دیگر مرده است. دیگر نمی بیند نمی شنود حرکت نمی کند حرف نمی زند. در اثر گذشت زمان بو می گیرد. از بین می رود و فاسد می شود.

در غد یرخم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مردم فرمودند: الست اولی بانفسکم منکم آیا ما اولی بانفس شما نیستیم؟ آیا وجود من از خود شما به شما مقدم نیست؟ آیا من از خود شما به نفس های شما اولی نیستم. همه گفتند بلی یا رسول الله(صلی الله علیه و آله). آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: من کنت مولی فهذا علی مولاه هرکه را که من اولی بانفس او هستم بعد از من این علی(علیه السلام) اولی بانفس اوست یعنی علی(علیه السلام) اولی بر شما از خود شماست. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) مقدم است بر شما از شما بر خودتان.

در کتاب کفایة الاثر صفحه 311 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 39 از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین روایت شده است:

عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ النَّحْوِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ السُّكَّرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیها السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِيٍّ(علیه السلام) أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَنْتَ يَا عَلِيُ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَكَ الْحَسَنُ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ بَعْدَهُ جَعْفَرٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُوسَى(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ هُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ.

عطا از حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) روایت می کند که فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: من به مؤمنان از نفس هایشان بر خودشان اولی هستم. سپس تو ای علی(علیه السلام) بر مؤمنان از نفس هایشان بر خودشان اولی هستی. بعد از تو حسن(علیه السلام) و بعد از او حسین(علیه السلام) و بعد از او علی(علیه السلام) و بعد از او محمد(علیه السلام) و بعد از او جعفر(علیه السلام) و بعد از اوموسی(علیه السلام) و بعد از او علی(علیه السلام) و بعد از او محمد(علیه السلام) و بعد از او علی(علیه السلام) و بعد از او حسن(علیه السلام) و بعد از او حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر مؤمنان از نفس هایشان بر ایشان اولی هستید. ائمه ی ابرار(علیهم السلام) که آن ها با حق هستند و حق با ایشان است.

ص: 549

5. دعا به وسیله ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مستجاب می شود.

در کتاب بصائرالدرجات صفحه 167 حدیث 12 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 43 و در ترجمه ی آن صفحه 105 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِبْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) اكْتُبْ مَا أُمْلِي عَلَيْكَ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) يَا نَبِيَّ اللَّهِ وَ تَخَافُ النِّسْيَانَ قَالَ لَسْتُ أَخَافُ عَلَيْكَ النِّسْيَانَ وَ قَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ لَكَ أَنْ يَحْفَظَكَ فَلَا يَنْسَاكَ لَكِنِ اكْتُبْ لِشُرَكَائِكَ قَالَ قُلْتُ وَ مَنْ شُرَكَائِي يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) مِنْ وُلْدِكَ بِهِمْ يُسْقَى أُمَّتِي الْغَيْثَ وَ بِهِمْ يُسْتَجَابُ دُعَاؤُهُمْ وَ بِهِمْ يُصْرَفُ الْبَلَاءُ عَنْهُمْ وَ بِهِمْ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ مِنَ السَّمَاءِ وَ هَذَا أَوَّلُهُمْ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْحَسَنِ(علیه السلام) ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) مِنْ وُلْدِكَ.

صفارe در بصائرالدرجات به سند خود از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: ای علی(علیه السلام) آنچه را برای تو املا می کنم بنویس. حضرت علی(علیه السلام) عرضه داشتند: یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) آیا می ترسی فراموش کنم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: نمی ترسم که تو فراموش کنی. من از خداوند خواسته ام که تو را حفظ کند و فراموشت ننماید؛ ولی برای شریکانت بنویس. حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: (یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) شرکای من چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: امامان از فرزندان خودت که خداوند بر آنان باران می فرستد و امت من (از آن باران سیراب می شوند.) وَ بِهِمْ يُسْتَجَابُ دُعَاؤُهُمْ و به آن ها دعای امت را مستجاب می فرماید و به آن ها بلا را از امت دور می سازد وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الرَّحْمَةَ و به آن ها رحمت خداوند نازل می شود (و مردم از آن استفاده می نمایند.) سپس حضرت اشارهبه امام حسن(علیه السلام) کرده و فرمودند: این اولین آنان است و بعد به امام حسین(علیه السلام) اشاره کرده و فرمودند: (بقیه) امامان از فرزند تو هستند.

دقت بفرمایید هر امامی در هر عصری وسیله ی پذیرش دعا و استجابت خلق است و امروزه نیز حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این (شأن) مستجیب بهم را به عهده دارند.

در زیارت جامعه کبیره آمده است: يَا وَلِيَ اللَّهِ إِنَ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ ای ولی خدا همانا بین من و خداوند گناهانی است که تا شما راضی نشوید، خدا آن ها را محو نخواهد کرد.

ص: 550

6. توبه به وسیله ی هدایت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مستجاب می شود.

تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 771 حدیث 8 از امالی شیخ طوسی

قال: أخبرنا أبوعمر عبدالواحدبن محمدبن عبدالله بن محمدبن مهدي، قال: أخبرنا أحمد، قال: أخبرنا الحسن بن علي بن بزيع، قال: حدثنا القاسم بن الضحاك، قال: أخبرنا شهربن حوشب أخو العوام، عن أبي سعيد الهمداني، عن أبي جعفر(علیه السلام): «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»(1). قال: «و الله، لو أنه تاب و آمن و عمل صالحا، و لم يهتد إلى ولايتنا و مودتنا و معرفة فضلنا، ما أغنى ذلك عنه شيئا».

حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: به خدا قسم اگر کسی توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد اما هدایت به ولایت ما نشود و دوستی و مودت ما را نداشته باشد و ما را نشناسد توبه ی او پذیرفته نمی شود.

7. بلاها به وسیله ی حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دفع می گردد و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای اهل زمین امان هستند.

در سوره انفال آیه 33 آمده است:

وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون

ای پیامبر تا تو در میان آن ها هستی آنان را عذاب نخواهم کرد و نیز مادامی که به درگاه تو توبه و استغفار کنند آن ها را عذاب نکند.خداوند به وجود اقدس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امت اسلامی دو چیز عنایت فرموده است. اول: برداشتن عذاب عمومی که برای امت های قبل به صورت دسته جمعی می آمد مثل قوم لوط و نوح و... دوم: توسعه ی دامنه ی استغفار که اگر امت های قبل استغفار می کردند، معلوم نبود توبه ی آن ها پذیرفته شود اما به وجود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توبه ی امت اسلامی پذیرفته می شود و بلاهای دسته جمعی برای امت اسلامی نخواهد بود.

این عنایت حضرت حق بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در وجود اوصیای آن حضرت نهاده شده است. هم اکنون این عنایت در وجود حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که با وجود ایشان دیگر عذاب دسته جمعی برای امت اسلامی نیست و توبه ی ایشان نیز پذیرفته می شود.

ص: 551


1- . سوره مریم آیه 60

در همین باب وجود حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای یک امنیت عام برای کل عالم است. از جماد و نبات و حیوان و انسان و یک امنیت خصوصی است مخصوص اهل بیت آن حضرت(علیه السلام) و شیعیان خاص ایشان چنان که

الف) در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 181 آمده است:

قال حجة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف): وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْض: همانا من برای مردم کره ی زمین امان و امنیت هستم. (اگر من نباشم اهل زمین امنیت نخواهند داشت.)

ب) در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 30 آمده است:

قَالَ (الحجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) أَنَا خَاتِمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي.

حضرت حجة بن الحسن می فرمایند: من ختم کننده ی اوصیای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستم و خداوند به سبب من بلا را از اهل بیتم و خانواده ام و شیعیانم دور می سازد.

8. حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ولی نعمت ما هستند (و هستی که ما از آن استفاده می کنیم از آن اوست. هرچه بتوانید به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک شوید، از این نعمت ویژه استفاده خواهید کرد. چون ایشان امنیت و امان برای اهل بیت و شیعیانشان هستند و خداوند بلا را به وسیله ی ایشان از اهل بیتشان و شیعیانشان دور می کند.)الف) در اصول کافی مجلد 1 صفحه 408 باب ان الارض کلها للامام حدیث 2 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 37 حدیث 41 آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنِي أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللَّهِ عَمَّنْ رَوَاهُ قَالَ: الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ لِرَسُولِهِ وَ لَنَا فَمَنْ غَلَبَ عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَلْيَتَّقِ اللَّهَ وَ لْيُؤَدِّ حَقَّ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ لْيَبَرَّ إِخْوَانَهُ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَاللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَحْنُ بُرَآءُ مِنْهُ.

دنیا و هرچه هست از آن خداوند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ما (ائمه(علیهم السلام) است. پس هرکس به چیزی از آن دست یافت تقوای خداوند را پیشه کند و حق خداوند را ادا نماید و به برادران ایمانی خود احسان نماید و اگر چنین نکند خداوند و رسولش و ما اهل بیت از او بیزاریم.

ب) در اصول کافی مجلد 1 صفحه 409 حدیث 7 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 37 حدیث 40 آمده است:

ص: 552

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ أَقْطَعَهُ الدُّنْيَا قَطِيعَةً فَمَا كَانَ لآِدَمَ(علیه السلام) فَلِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ فَهُوَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله).

حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند آدم را خلق کرد و زمین را به او واگذار کرد. پس هرچه را خداوند در اختیار آدم قرار داده بود متعلق به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و هرچه که متعلق به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است از آن ائمه(علیهم السلام) است.

پس در حال حاضر هستی به ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفویض و بخشیده شده است و این که دیگران از آن استفاده کنند در لسان علمی به آن اباحه و یا اجازه ی تصرف می گویند که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حقوق خود را اجازه می دهند در دست ما باشد.

ج) در بصائرالدرجات مجلد 1 صفحه 343 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 37 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِالْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ صَالِحٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) وَ ... يَا أَبَاحَمْزَةَ لَا تَنَامَنَّ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنِّي أَكْرَهُهَا لَكَ إِنَّ اللَّهَ يُقَسِّمُ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ أَرْزَاقَ الْعِبَادِ وَ عَلَى أَيْدِينَا يُجْرِيهَا.حضرت سجاد(علیه السلام) به ابوحمزه ثمالی فرمودند: ای ابوحمزه، پیش از طلوع آفتاب هرگز مخواب که برایت خوش ندارم. به تحقیق که خداوند در آن وقت روزی های بندگان را تقسیم می کند (و این تقسیم را) به دست ما برای آن ها جاری می سازد.

9. مراعات حال شیعه که اگر رحمت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نبود، شیعه از پای درمی آمد.

الف) در احتجاج شیخ طبرسی مجلد 2 صفحه 497 و مکیال المکارم مجلد 1 صفحه 44 حدیث 61 و در ترجمه ی آن صفحه 107 آمده است:

إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ

ما نظر خود را از شما برنمی گردانیم (که به حال خود وابمانید) و هرگز شما را فراموش نمی کنیم که اگر چنین نبود، گرفتاری ها شما را از پای می انداخت و دشمنان شما را ازبین می بردند.

ب) امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند پدری مهربان شیعه را دعا می کند.

در کتاب تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 35 تحت عنوان شنیدن مناجات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جنة المأوی حکایت 55 و نجم الثاقب حکایت 19 آمده است:

ص: 553

شنیدن مناجات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

علامه مجلسی از ملحقات کتاب انیس العابدین نقل می فرماید که سیدبن طاووس فرمودند: در یک سحرگاه در سرداب مطهر از حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه این مناجات را شنیده اند:

اللَّهُمَّ إِنَّ شِيعَتَنَا خُلِقَتْ مِنْ شُعَاعِ أَنْوَارِنَا وَ بَقِيَّةِ طِينَتِنَا وَ قَدْ فَعَلُوا ذُنُوباً كَثِيرَةً اتِّكَالًا عَلَى حُبِّنَا وَ وَلَايَتِنَا فَإِنْ كَانَتْ ذُنُوبُهُمْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَاصْفَحْ عَنْهُمْ فَقَدْ رَضِينَا وَ مَا كَانَ مِنْهَا فِيمَا بَيْنَهُمْ فَأَصْلِحْ بَيْنَهُمْ وَ قَاصَّ بِهَا عَنْ خُمُسِنَا وَ أَدْخِلْهُمُ الْجَنَّةَ وَ زَحْزِحْهُمْ عَنِ النَّارِ وَ لَا تَجْمَعْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَعْدَائِنَا فِي سَخَطِكَ

اگر جز همین عبارات مبارکه عبارات دیگری از جانب مولایمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر نشده بود، همین ها بر جوشندگی دریای عطوفت و مهر و کرامت این پدر بزرگوار امت و امام مهربان شریعت کفایت می نمود.ج) ایران شیعه خانه ی ماست. ما نمی گذاریم سقوط کند. ما نگهش می داریم. (تشرف آیة الله نائینی در عالم مکاشفه)

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 54 تحت عنوان عنایات خاصه حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ایران آمده است:

آیة الله العظمی میرزا محمد حسین نائینی (1355-1277ه.ق) معروف به میرزای نائینی از فحول علما و فقها و مراجع تقلید مسلمین در بسیاری از بلاد اسلامی و صاحب کتاب معروف تنبیه الامة و تنزیه الملة می باشند. مراتب تحصیلشان را نزد بزرگوارانی چون میرزای شیرازی و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی در عراق به پایان برده و همگام با علمای بزرگوار آن دیار به مبارزه علیه انگلیس همراهی نمود تا اینکه به فتوای جهاد مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی علیه سلطه ی انگلیس انجامید. در مخاطراتی که در ضمن جنگ جهانی اول برای وطن ما پیش آمد، مجتهدی کوشنده بود و نیز درباره ی تحریم شرکت در انتخابات عراق در زمان اشغال این کشور فتوا صادر فرمودند. آن بزرگوار استاد بسیاری از مراجع تقلید عصر حاضر بوده اند که غالب آن ها تقریرات درس اصول ایشان را نوشته و عده ای هم آن را به چاپ رسانیده اند.

ایشان توجه به مولا و مقتدا و صاحب واقعی شریعت و توسل به ساحت مقدس ایشان را کمتر از یاد می بردند. از جمله از ایشان نقل شده است:

ص: 554

در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط قوای انگلیس و روس که حملات و هجوم ها به ملت شیعه اوج گرفته بود، مرحوم نائینی خیلی پریشان بودند و نگران از اینکه این وضع به کجا خواهد انجامید؟ نکند که این کشور محب و دوستدار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از بین برود و سقوط کند. در همین زمان ها شبی به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متوسل می شود و در حال توسل و گریه و ناراحتی به خواب می روند و خواب می بینند که دیواری است به شکل نقشه ی ایران و این دیوار شکست برداشته و خم شده و در حال افتادن است. در زیر این دیوار یک عده زن و بچه نشسته اند و دیوار دارد روی سر این ها خراب می شود.

مرحوم میرزا وقتی این صحنه را دیدند، به قدری نگران شدند که فریاد زدند و گفتند: خدایا این وضع به کجا خواهد انجامید؟ در این حالت دیدند حضرت امام عصر(عجل الله تعالی فرجهالشریف) ارواحنا فداه تشریف آورده و انگشت مبارکشان را به طرف دیواری که خم شده و در حال افتادن بود گرفتند و آن را بلند کردند و دو مرتبه سرجایش قرار دادند و بعد فرمودند:

(اینجا شیعه خانه ی ماست. می شکند، خم می شود، خطر هست ولی ما نمی گذاریم سقوط کند. ما نگهش می داریم.)

پیداست این جمع مشتاقان و این کشور محبان اهل بیت(علیهم السلام) با آن همه تساهلی که در حق آن بزرگوار می کند اما همواره مورد لطف و کرامت های ایشان است و این جلالت ایشان را می رساند نه فضیلت ما را.

10. رحمت برانگیختن حجت ها و راهنمایان و مراجع تقلید برای شیعیان (انتخاب شیخ انصاری به عنوان مرجع تقلید و تشرف در نجف اشرف)

در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 2 صفحه 478 (توقیع مبارکه) و کمال الدین مجلد 2 صفحه 483 آمده است:

وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ

و اما در حوادث و پدیده هایی که برای شما رخ می دهد پس به راویان حدیث ما مراجعه کنید به درستی که آنان حجت من بر شما هستند و من حجت الله بر آن ها هستم.

ص: 555

حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد از فوت آیت الله شیخ حسن صاحب جواهر، شیخ انصاری را به عنوان مرجع تقلید تعیین فرمودند.

در کتاب گنجینه ی دانشمندان مجلد 8 و کتاب ملاقات با امام زمان مجلد 1 صفحه 197 آمده است:

بعد از فوت مرحوم صاحب جواهر آیة الله العظمی حاج شیخ محمد حسن، مردم به شیخ انصاری مراجعه کردند و از ایشان رساله ی عملیه خواستند. شیخ انصاری فرمودند که عالم عادل اعلم سیدالعلما مازندرانی است. شیخ نامه ای به بابل و به سیدالعلما نوشتند و گفتند شما عالم عادل اعلم هستید. به نجف مشرف شوید و زعامت حوزه ی علمیه و مرجعیت را به عهده بگیرید. سیدالعلما در جواب نوشتند: زمانی که در نجف بودم و با شما مباحثه می کردم از شما اعلم بودم؛ اما الان سال های سال است که به بابل آمده ام و جلسه ی بحثی ندارم. من شما را از خود اعلم می دانم. شیخ انصاری گفت: اگر مولا و آقایم صاحب الزمان مرا به مرجعیت انتخاب کند قبول می کنم.روزی شیخ درس خارج فقه داشت. یکباره شاگردان دیدند شخصی با عظمت و جلال وارد جلسه شد و شیخ انصاری به او احترام بیش از حد گذاشت. آن بزرگوار به شیخ انصاری فرمودند: نظر شما درباره ی زنی که شوهرش مسخ شده است، چیست؟ (این مسئله قبل از این مجلس هیچ جا مطرح نبوده است.) شیخ گفت: چون این مسئله در کتاب ها مطرح نشده است، نمی توانم نظر بدهم. آن بزرگوار فرمودند: حالا اگر بر فرض این مسئله صورت گیرد نظر شما چیست؟ شیخ جواب داد: اگر شوهرش به صورت حیوان مسخ شود، باید عده ی طلاق بگیرد و سپس اگر می خواهد ازدواج کند، آزاد است. چون مرد زنده است و روح دارد. اما اگر شوهر به صورت جماد مسخ شود، باید زن عده ی فوت بگیرد. چون مرد به صورت مرگ درآمده است؛ سپس آزاد است ازدواج کند. آن مرد بزرگوار سه بار فرمودند: أنت المجتهد أنت المجتهد أنت المجتهد. تو مجتهد هستی. تو مجتهد هستی. تو مجتهد هستی. سپس از جلسه بیرون رفتند. شیخ فریاد زد: این آقا، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند. شاگردان همه بیرون آمدند ولی کسی را ندیدند. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این شیخ را به عنوان مجتهد و مرجع تقلید پذیرفته و به همه معرفی کردند.

11. رحمت زیر نظر داشتن مراجع تقلید از اشتباهات علمی (تشرف آیة الله العظمی مقدس اردبیلی با راهنمایی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)

ص: 556

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 39 تحت عنوان فرزندم مهدی(علیه السلام) در مسجد کوفه است، ریحانة الادب مجلد 5 صفحه 366، فوائد الرضویه صفحه 23، مقدمه ی حدیقة الشیعة و روضات الجنات مجلد 1 صفحه 79 آمده است:

از جمله کسانی که به فیض ملاقات حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه نائل آمده و پاسخ اشکالات علمیش را از آن وجود مقدس دریافت کرده است، عالم بزرگوار مقدس اردبیلی (متوفی 993ه.ق) رضوان الله تعالی علیه است. رادمرد بزرگی که در تقوا و عبادت به مقامی رسیده بود که هر که را بخواهند در قدس و تقوا مثال زنند به او تشبیه می کنند. مشهور است که گاهی در بعضی مسائل دشواری که برایش پیش می آمده که از حل آن عاجز می گشته، خود را به کنار ضریح مقدس حضرتامیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می رسانیده و از آن حضرت سؤال می نموده و آن حضرت نیز پاسخش را می دادند. شگفتا از چنین یقینی در دین نسبت به امامت و چنان رتبه ای در تقوا و زهادت!

یکی از شاگردان خاص آن مرحوم که از دانشمندان زمان خویش بوده و بر اسرار زندگی استاد نیز واقف بوده است، می گوید: یکی از شب ها در صحن مطهر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، درحالی که شب از نیمه گذشته بود و خسته از مطالعات علمی قدم می زدم. ناگهان در آن فضای نورانی شبحی را دیدم که به سوی حرم شریف روان است درحالی که همه ی درهای حرم مطهر قفل بودند. با کنجکاوی او را تعقیب کردم. دیدم که چون به در حرم نزدیک شد قفل ها باز شدند و در حرم گشوده گشت. او به هر دری که دست می گذارد، باز می شد تا اینکه با کمال وقار و سنگینی کنار حرم مطهر حضرت امیر(علیه السلام) ایستاد و سلام نمود. من جواب سلام او را شنیدم و چیزی نگذشته بود که آن مرد خارج شد و از شهر بیرون رفت و به سوی مسجد کوفه سرازیر شد. من نیز به لحاظ کنجکاوی او را تعقیب کردم. او آنجا در مسجد داخل محراب گردید و با کسی گفتگو را آغاز نمود. سخنانش که به اتمام رسید از مسجد خارج گردید و به سوی شهرمراجعت نمود. نزدیک دروازه ی نجف که رسید تازه سپیده ی صبح دمیده بود و خفتگان آرام آرام سر از بستر برمی داشتند و آماده ی نیایش سحرگاهی می شدند. ناگهان در طول راه مرا عطسه فراگرفت که نتوانستم جلوی آن را بگیرم و آن مرد متوجه من شد و برگشت. چون به چهره اش نگریستم، دیدم استادم آیةالله مرحوم مقدس اردبیلیe است.

ص: 557

پس از سلام و انجام مراحل ادب به ایشان عرض کردم که من در طول شب از لحظه ی ورود به حرم مطهر تاکنون همراه شما بوده ام لطفا بفرمایید که در حرم مطهر و در محراب مسجد کوفه با چه کسی سخن می گفتید؟

مرحوم مقدس اردبیلیe ابتدا از من قول گرفتند که این راز را تا زمانی که ایشان در قید حیات هستند فاش نکنم. سپس فرمودند: فرزندم، گاه می شود که حل مسائل بر من دشوار می گردد و چون از گشودن آن عاجز می شوم، خدمت حلال مشکلات حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) شرفیاب شده و جواب آن را از مولا می گیرم. اما شب گذشته حضرت امیر مرا به سوی حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راهنمایی کرد و فرمودند: فرزندممهدی(علیه السلام)، در مسجد کوفه است. او امام زمان توست. نزد او برو و مسائلت را از وی فراگیر.

و من به امر آن حضرت(علیه السلام) داخل مسجد کوفه شدم و از حضرتش که در محراب ایستاده بودند یعنی از مولایم حضرت مهدی ارواح العالمین له الفدا مشکلاتم را پرسیدم.

12. کمک های مادی از مراجع تقلید ( تشرف علامه بحرالعلوم در مکه مکرمه)

حضرت بقیة الله علامه بحرالعلوم را زمانی که در مکه حوزه علمیه داشتند کمک مادی می کند.

در کتاب ملاقات با امام زمان صفحه 140، فرازهایی از تجلیات امام عصر صفحه 46 تحت عنوان عنایت حضرت ولی عصر به آن جناب، نجم الثاقب حکایت 76، جنة المأوی حکایت 12 و فوائدالرضویه صفحه 680 آمده است:

زمانی که علامه بحرالعلوم در مکه معظمه سکونت داشت، با وجود اینکه از بستگان و ارادتمندان به دور بود ولی از هرگونه بذل و بخشش به مستمندان و محتاجان و نیز تأمین مایحتاج طلاب فروگذار نمی کرد.(1)

روزی پیشکار آن بزرگ به ایشان خبر می دهد که دیگر دینار و درهمی اندوخته باقی نمانده و باید فکری کرد. اینک دنباله ی ماجرا را از زبان این شخص می شنویم:

ص: 558


1- . تا قبل از روی کار آمدن حکومت وهابی های سعودی در مکه، شیعه در مکه و مدینه هم حوزه ی علمی داشت و هم در مسجدالحرام مقامی بود که شیعیان برای خودشان نماز جماعت داشتند تا قبل از روی کار آمدن این شجره ی ملعونه در مسجد الحرام پنج مقام وجود داشت: مقام حنبلی، مقام حنفی، مقام شافعی، مقام مالکی و مقام جعفری. علامه بحرالعلوم یکی از امامان جماعت مقام جعفری و رئیس حوزه علمیه بوده است.

سید به این گفته ی من پاسخی نفرمود. عادت ایشان در مکه چنین بود که هر صبحگاه پس از نماز صبح به طواف کعبه مشرف می شد و پس از آن مراجعت فرموده در اتاق مخصوص خود اندکی استراحت می نمود و سپس به اتاق دیگر می رفت تا به تدریس بپردازد. فردای آن روز، چون از طواف برگشت، ناگهان صدای درآمد. سید به شدت مضطرب گردید و با سرعت همانند پیش خدمتان به سوی در شتافت و آن را گشود.

مرد جلیل القدری که به زی اعراب بود، داخل گردید و در اتاق مخصوص سید نشست و سید هم با کمال ادب و کوچکی نزدیک در اتاق نشست. آن دو ساعتی باهم خلوت کردند و با یکدیگرگفتگو داشتند و چون آن بزرگوار برخاست، سید نیز با شتاب در را گشود و دست آن شخص را بوسه زد و سپس او را بر شتری که آنجا خوابانیده بود، سوار کرد. مهمان رفت و سید بازگشت اما رنگ چهره اش تغییر کرده بود. در همان حال حواله ای را که دردست داشت به من داد و فرمود: این حواله را نزد فلان مرد صراف که در کوه صفا دکان دارد ببر و هرچه داد بگیر و بیاور. من حواله را گرفته، نزد شخص معهود رفتم. او چون آن را دید، بوسید و گفت: چند نفر باربر حاضرکن. من چهار نفر حاضر کردم و آن مرد صراف به اندازه ای که آنان قدرت داشتند، ریال ها را در کیسه ها ریخت و باربرها بر دوش کشیده و به منزل رفتیم.

یکی از روزها تصمیم گرفتم نزد آن صراف بروم تا از احوال او جویا گردم و نیز از صاحب حواله اطلاعی حاصل کنم. اما چون به صفا رسیدم مغازه ای ندیدم و از شخصی جویای آن صراف شدم. پاسخ گفت: در این مکان تاکنون چنین صرافی که می گویی دیده نشده... دانستم که این نیز یکی دیگر از اسرار الهی و عنایات و الطاف حضرتش بوده است.

آن بزرگوار آنچنان حجاب های حائل بین خود و مولا را با تهذیب نفس و تقوا و عبادت برکنار زده بود که گویی با آن مولای مهربان زندگی می کند و هم دل و همراز است. لذا حضرتش نیز در هنگامه ای که هرکس در تارهای عنکبوتی خویش اسیر و زندانی شده است، بر وجودی چون او که وارسته شده است بذل محبت ها دارد.

13. کمک حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مراجع تقلید در مبارزه با دشمنان (تشرف علامه حلیe)

ص: 559

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 36 تحت عنوان حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کتاب را به پایان می رساند، جنة المأوی حکایت 22 و نجم الثاقب حکایت 15 آمده است:

علامه حلی (726-648ه.ق) رضوان الله تعالی علیه یکی دیگر از مفاخر تاریخ شیعه است که از لحاظ مرتبت علمی و عظمت نفس و تقوا و فضیلت در روزگار خویش بی نظیر بوده و نامش در میان انبوه دانشمندان اسلامی پیوسته درخشان و آراء فقهی و اصولی و نظرات کلامی و فلسفی و منطقی وی در کتب علمی موج می زند. درباره ی آن بزرگوار و عنایات حضرت ولی عصر(عجل اللهتعالی فرجه الشریف) به ایشان حکایتی است که بین خاص و عام شهرت به سزایی یافته است و ما آن داستان را از قول عالم شهید قاضی نورالله شوشتری در کتاب مجالس المؤمنین می آوریم:

از جمله مقاماتی که علامه به آن ممتاز است، آن است که در زمان او یکی از مخالفان مذهب، کتابی در رد طریقه ی تشیع نگاشته و در مجالس عمومی و خصوصی خویش از آن بهره گرفته، افراد زیادی را نسبت به طریقه ی امامیه بدبین و گمراه می نمود. از طرفی کتاب را هم در اختیار کسی نمی گذاشته تا در دست دانشمندان شیعه قرار نگیرد و جوابی بر آن ننویسند و ایرادی وارد نکنند.

علامه حلی با آن عظمت قدر و جلال علمی به دنبال وسیله ای برای به دست آوردن آن کتاب، به مجلس درس آن مخالف می رود و برای حفظ ظاهر، خود را شاگرد او می خواند و بعد از مدتی علاقه و رابطه ی استاد و شاگردی را بهانه می کند و تقاضای دریافت آن کتاب را می نماید.

آن شخص در یک حالت عاطفی قرار می گیرد و چون نمی تواند دست رد بر سینه ی او بزند، لاجرم می گوید: من نذر کرده ام که کتاب را جز یک شب به کسی واگذار نکنم.

علامه به ناچار می پذیرد و همان یک شب را غنیمت می شمرد. آن شب با یک دنیا شعف و خرسندی به رونویسی کتاب می پردازد. نظر او این بود که هر چه مقدور شد، از آن کتاب یادداشت نموده و سپس در فرصتی به پاسخش اقدام نماید. اما همین که شب به نیمه رسید، او را خواب فراگرفت. در همین هنگام مهمانی جلیل القدر داخل اتاق او شد و با او هم صحبت شد و پس از صحبت هایی فرمودند: علامه تو بخواب و نوشتن را به من واگذار.

ص: 560

علامه بی چون و چرا اطاعت می کند و به خواب عمیقی فرو می رود. چون از خواب برمی خیزد، از مهمان نورانیش اثری نمی بیند. چون به سراغ نوشته اش می رود، کتاب را می بیند که به صورت تمام و کمال نوشته شده است و در پایان آن، نقشی را به عنوان امضا چنین مشاهده می کند:

کَتَبَهُ الحُجَّة حجت خدا آن را نگاشت.

آری پاسداران حریم مقدس امامت این چنین مورد عنایت مولایشان قرار می گیرند و به توجهات مخصوص آن حضرت مفتخر می گردند. جای آن است که از خود بپرسیم: آیا ما چنین پاسداری از حریم مقدسشان نموده ایم تا به این گونه عنایات نائل گردیم؟آنچه که تاریخ ضبط کرده است این است که یک بار دیگر جناب حضرتش علامه حلی را به عنایات دیگری مورد لطف قرار داده و سؤالات علمی وی را که برایش لاینحل مانده بود، پاسخ فرمودند.

میرزای بزرگ شیرازی و حکم تحریم تنباکو با نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 50 تحت عنوان فتوای تحریم امتیاز تنباکو و فوائدالرضویه صفحه 482 آمده است:

آیةالله العظمی میرزا محمدحسن شیرازی (1312-1230ه.ق) مرجع بزرگوار تقلید و صاحب فتوای مشهور تحریم تنباکو که با آن یک بار دیگر جبروت روحانیت آگاه تشیع را آشکار ساخت و پشت استعمارگران خون خوار شرق و غرب را بر خاک مذلت سایید.

زمانی که تشکیل بانک و تأسیس راه آهن و تراموا و دخانیات و اخراج معادن وقطع درختان از جنگل ها و ... را به انحصار بیگانه درمی آوردند و باز هم در پی دادن امتیازات بیشتری بودند، زمانی که راه سیاست مکارانه و پیروز کمپانی های هند شرقی را با زبونی خویش به ایران هم می کشاندند؛ زمانی که وقیحانه تلاش داشتند تا با گرفتن رشوه های بیشتر از کمپانی های بیگانه خون ملت را مکیده و آن ها را برده ی بی اراده ی آن ها بنمایند؛ زمانی که بی شرمانه امتیاز خرید و فروش تنباکو و کنترل ارباب مدارانه آن را در برابر ثمن بخس به انگلیس می دهند و یکی از راه های ارتزاق ملت رنج کشیده را می بندند؛ پیکار آغاز می شود و علما برمی خیزند و شهرها آشفته می شود و مردم به خروش می آیند و مرجع آگاه و زمان شناس و با تقوا رهبری را بر دوش می گیرند و با

ص: 561

عنایات حضرت بقیة الله ارواحنا فداه حکم تاریخی خویش را صادر می فرمایند: بسم الله الرحمن الرحیم الیوم استعمال تنباکو بِأیّ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

با این جمله ی کوتاه و مؤثر و این فرمان تاریخی که مزین به نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، خنجری بر قلب دشمن و مرهمی بر قلب های رنج دیده ی ملت قرار می دهند و درسی را به دشمن (هم انگلیس و هم روس که حامی دربار خائن بود.) می دهند که از عظمت آن مدت ها برگوشه ی خود خزیده و اگر خواب ملت نبود، جرأت حمله های مجددشان نمی بود.14. به مراجع تقلید دستور می دهند که چه کارهایی بکنند. (تشرف شیخ صدوق و نوشتن کتاب بسیار نفیس کمال الدین)

به شیخ صدوق دستور دادند کتاب کمال الدین و تمام النعمة را بنویسد.

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 27 تحت عنوان به دستور امام عصر کتاب می نویسد و مقدمه کتاب کمال الدین آمده است:

خود آن بزرگوار (شیخ صدوق) داستان را در مقدمه ی کتاب (کمال الدین) چنین نقل می کند:

آنچه باعث شد که من این کتاب را تألیف نمودم، این است که چون توفیق زیارت بارگاه مولایم حضرت امام ابوالحسن الرضا صلوات الله و سلامه علیه را یافتم، به هنگام بازگشت در نیشابور اقامت کردم. در آنجا بسیاری از شیعیان را که نزد من رفت و آمد می کردند، دیدم در موضوع غیبت حیرانند و در امر امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که هزار سلام بر او باد در اشتباهند و از راه راست به رأی و قیاس برگشته اند. در آنجا من تلاش فراوان کردم که آن ها را به حق ارشاد کنم و به راه راست بازگردانم. در این باره نیز به اخبار صحیحه که از پیامبر و خاندان معصومش رسیده بود متمسک می شدم تا اینکه در این میانه شبی که درباره ی خانواده و فرزندان و برادران و زندگی پرنعمتی که در موطنم (شهرری) باز گذارده بودم، اندیشه می کردم. به ناگاه خواب بر من غلبه کرد. در خواب دیدم که گویا در مکه ام و گرد خانه ی پر حرمت خداوند طواف می کنم و در دور هفتم است که نزد حجرالاسود آمده ام و آن را می سایم و می بوسم و می گویم: این امانتی است که می پردازم و پیمانی است که ادا می کنم تا تو به وفاداری من گواهی دهی. در این وقت مولای خود حضرت قائم صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که بر در خانه ی کعبه ایستاده است. من دلباخته و

ص: 562

پریشان خاطر به ایشان نزدیک شدم. آن حضرت از چهره ی من به فراست خویش راز درونم را دانست. بر او سلام نمودم. آن حضرت جواب دادند و فرمودند: چرا درباره ی غیبت کتابی تألیف نمی کنی تا اندوه دلت را زایل کند؟ عرض کردم: یا بن رسول الله(صلی الله علیه و آله) درباره ی غیبت چیزهایی تألیف کرده ام. فرمودند: آن ها بدین روشی که من دستورمی دهم مطلوب نیستند. اکنون مستقلاً کتابی در غیبت تألیف کن و غیبت هایی را که پیامبران داشته اند در آن درج نما.(1)

سپس آن حضرت صلوات الله علیه تشریف بردند و من هراسان از خواب برخاستم و تا طلوع فجر و دمیدن سپیده دم به دعا و گریه و درددل کردن و شکایت نمودن به درگاه خدا گذرانیدم و چون صبح شد، شروع به نوشتن این کتاب نمودم تا امر ولی خدا و حجت او را اطاعت کرده باشم. درحالی که از خدا کمک می خواستم و بر او توکل نمودم و از تقصیرات خود آمرزش می خواستم «وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيب»

آنچه که برای ما در این میان درس آموز است، روح التجا و خواستاری و توسل به آستان آن حضرت و پناه بردن به ساحتش هنگام شداید و تلاش در راه معرفی آن حضرت به همگان و رفع مشکلات و شبهات مردم در این زمینه به ویژه با بیان مؤثر و قلم است.

به علامه ملا محمدتقی مجلسیe صحیفه ی کامله ی سجادیه را هدیه می دهند.

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 41 تحت عنوان هدیه ی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فوائد الرضویه صفحه 442 و نجم الثاقب حکایت 64 صفحه 335 آمده است:

علامه محمدتقی مجلسی (1070-1003ه.ق) رضوان الله تعالی علیه صاحب فضائل علمی و صفات ملکوتی و والد شیخ بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی قدس الله سره بوده است. آن بزرگوار در ایام حیاتش همواره مشغول ریاضت ها و مجاهدات و تهذیب اخلاق و عبادت و ترویج احادیث

ص: 563


1- . خداوند بزرگ را سپاس می گویم که به این بنده ی ناقابل بی سر و پا توفیق داد تا کتاب های زیر را درباره ی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تألیف کنم: 1. انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)/ 2. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقطه ی مشترک امت اسلامی/ 3. اثبات قائمیت به وسیله ی اهل سنت/ 4. آیات الکریم فیما نزل فی بقیة الله فی الارضین/ 5. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت/ 6. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود کل ادیان/ 7. حج با امیرالحاج

اهل بیت(علیهم السلام) بوده تا آنجا که فرزند فضیلت مدارش علامه محمدباقرمجلسیe درباره ی او می نویسد: نردبان عروج من به درجات عالیه و وسیله ی سلوکم به طریقه ی منوّر هدایت بعد از ائمه ی اطهار(علیهم السلام)، ایشان بودند... ( یعنی بعد از ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) پدرش را نردبان ترقی خود می دانسته است.)

این عالم بزرگوار و با تقوا و وارسته، خود در شرح من لا یحضره الفقیه در جلد چهارم در شرح حال متوکل بن عمیر که راوی صحیفه ی کامله ی سجادیه است، شرح کرامت دیگری از آن محبوب قلب های شیفته ی ولایت و یوسف گم گشته ی امت و شریعت، پدر غم خوار و مهربان امت نقل می فرمایند:

در آنجا در ضمن رویای صادقه ی خویش اشاره می کند به اینکه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه در عالم رویا ایشان را که در زندگی جز رضای آن حضرت را نمی طلبید و جز به ذکرشان قراری نداشت، فرامی خوانند و مشکلات علمی او را پاسخ می گویند و ایشان را به خواندن نماز شب امر می کنند و در پی درخواست او مبنی بر اعطای کتابی که پیوسته بر خواندن آن مداومت کند به صحیفه ی کامله ی سجادیه راهنمایی می کنند و می فرمایند که در نزد فلان کس و فلان مکان آن کتاب را برای تو گذاشته ایم. برو و آن را بگیر که اعطای ما به توست.

او در همان عالم رویا به آن مکان می رود و آن کتاب را که هدیه ی مولای بزرگوارش بوده دریافت می کند. از خواب که برمی خیزد به همان مکانی که حضرتش فرموده بودند می رود و کتاب را می گیرد و در هاله ای از شوق و اشک، یاد مولا را در قلب زنده می دارد و از آن پس به برکت آقا و سرورش با جمله جمله ی آن ادعیه ی ارزشمند به بارگاه قدس الهی تقرب می جوید و آن نسخه را در همه جا می پراکند، به طوری که همچون آفتاب در هر خانه درخشیدن می گیرد و بسیاری از رهروان را از صلحا و اخیار می گرداند و این همه به برکت معجزه ی حضرت صاحب الامر و اعطای آن صحیفه ی مبارکه بود.

شیفتگان کوی حضرتش از این تشرف و آن توصیه ها درس ها فرامی گیرند: راز و نیاز با خدای بی همتا در دل شب ها، خواندن نماز شب، انس با ادعیه و فرازهای زیبای نیایش از زبان امام سجاد8 در صحیفه ی سجادیه، چشم داشت عنایات بی حد مولای دل ها...

15. نامه های حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مراجع تقلید (توقیعات)

ص: 564

توقیع و نامه های حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیخ مفید

در کتاب فرازهایی از تجلیات امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 29 تحت عنوان ستایش از پیروی راستین و احتجاج علامه طبرسی صفحه 322 آمده است:

اکنون سخن از عالم و فقیه و مرجعی والامقام است که امام عصر ارواحنا فداه او را ستود و درباره اش فرمودند: سلام بر تو ای دوست مخلِص در دین... سلام بر تو ای یاری کننده ی حق، ای دعوتگر مردم به سوی حق با کلمه ی صدق...ای دوست با اخلاص، ایها المُلهَم بحق...

آری سخن از شیخ مفید (413-339ه.ق) رضوان الله تعالی علیه است. آن بزرگوار کسی است که حضرتش او را به فرستادن توقیع و ابلاغ دستورات مستقیم از طریق نامه مفتخر فرموده اند.

توقیعاتی که به افتخار او صادر گشت

تا آنجا که در تاریخ ثبت است، حضرت مهدی ارواحنا فداه در سه نوبت نامه هایی برای آن بزرگوار به خط خویش فرستادند که مضامین آن ها همانند دریاها معنا و رأفت است که از وجود مقدس امام(علیه السلام) جوشیده است و هرکس که به دیدار آن ها موفق می شود باید با مهر و ولایت خویش به آستان آن امام مهربان به تفسیر آن کلمات ارزنده بپردازد:

این مکتوبی است برای برادر باایمان و دوست رشید ابی عبدالله محمدبن محمدبن نعمان شیخ مفید ادام الله اعزازه که از جمله پیمان هایی است که به ودیعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گردیده است. بسم الله الرحمن الرحیم سلام برتو ای دوست با اخلاص در دین که در اعتقاد به ما از روی علم و یقین امتیاز داری. ما شکر وجود تو را به پیشگاه خداوندی که جز او خدایی نیست برده و از ذات بی زوالش مسئلت می نماییم که رحمت پیاپی خود را بر آقا و مولا و پیغمبر ما محمد و اولاد طاهرین او(علیهم السلام) فرستد و به تو که پروردگار توفیقاتت را برای یاری حق مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانی که از جانب ما می گویی با صداقت افزون تر دارد. اعلام می داریم که به ما اجازه داده شده که تو را به شرافت مکاتبه مفتخر سازیم و موظف بداریم که آنچه به تو می نویسیم به دوستان ما که نزد تو می باشند برسانی.

خداوند آن ها را به طاعت خود عزیز بدارد و با حفظ و عنایت خود مشکلات آن ها را برطرف سازد...

هرفردی از شما باید به آنچه که به وسیله ی دوستی ما به آن تقرب می جوید عمل کند و از آنچه که مقام او را پست می گرداند و خوشایند ما نیست اجتناب نماید. زیرا خداوند به طور ناگهانی انسان ها را مبعوث می کند آن هم در وقتی که توبه سودی ندارد و پشیمانی او از کیفر نجاتش نمی بخشد. خداوند تو را به رشد و کمال الهام بخشد و با لطف خود به رحمت واسعه ی خود توفیق دهد. این

ص: 565

نوشته ی ماست به سوی تو ای برادر دوست دار و مخلص باصفای در مودت ما و یاور با وفای ما. خداوند تو را به چشم عنایت خویش که هرگز آن را خواب نگیرد محافظت فرماید...

تعمق در این فرازهای دلنواز وروح افزا قلب های شیفتگان را به وجد و شگفتی و تلاطم درمی آورد: از سویی درس پیروی راستین از امام را می آموزد و از سویی دیگر توجه همیشگی داشتن به عنایات آن حضرت را که امت جد خویش را فراموش نمی کنند متذکر می سازد و اینکه عالمان وارسته و منتظران صدیق چگونه به مقام والایی که امامشان برای آن ها خواسته رسیده اند. خداوندا توفیق چنین راهروی را بر ما عنایات فرما.

16. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غیبت به بسیاری از افراد دعاها و صلوات هایی می آموزند که آن ها آن را به دیگران بیاموزند.

در مکیال المکارم بخش 5 و مکارم الاخلاق شیخ طبرسی صفحه 284 و جنة الامان (مصباح کفعمی) صفحه 24 آمده است:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرکس این دعا را بعد از هرنماز بخواند و برآن مواظبت نماید آن قدر زنده بماند که از زندگی ملول گردد و به دیدار حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف گردد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنَّ رسولک الصَّادِقَ الْمصدق صلواتک عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّكَ قُلْتَ مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَيْ ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي فِي قَبْضِ رُوحِ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ و أناَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِاوَلِيِائكَ الْفَرَجَ وَ النَّصْرَ وَ الْعَافِيَةَ وَ لَا تَسُؤْنِي فِي نَفْسِي وَ لَا فِي فلان

17. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرض مؤمنین را ادا می کند.

در اصول کافی مجلد 1 صفحه 407 و بحارالانوار مجلد 27 باب حق الامام علی رعیته صفحه 249 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَيُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْ مُسْلِمٍ مَاتَ وَ تَرَكَ دَيْناً لَمْ يَكُنْ فِي فَسَادٍ وَ لَا إِسْرَافٍ فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْضِيَهُ فَإِنْ لَمْ يَقْضِهِ فَعَلَيْهِ إِثْمُ ذَلِكَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ» الْآيَةَ(1) فَهُوَ مِنَ الْغَارِمِينَ وَ لَهُ سَهْمٌ عِنْدَ الْإِمَامِ فَإِنْ حَبَسَهُ فَإِثْمُهُ عَلَيْهِ.حضرت صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت کردند که ایشان فرمودند: هر مؤمن یا مسلمانی از دنیا برود و قرضی بعد از خودش ترک گوید که در راه فساد یا اسراف نباشد، بر امام است که آن را ادا کند. پس اگر ادا نکند گناه آن بر اوست.

ص: 566


1- . سوره توبه آیه 60.

272. «يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» حضرت قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

سوره نور آيه 35

اللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكوةٍ فِيها مِصْباحٌ المِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثالَ لِلنّاسِ وَ اللّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ

خداوند نور (هادى) آسمان ها و زمين است، مَثَل و داستان نورش به مشكاتى ماند كه در آن روشن چراغى باشد، آن چراغ در ميان شيشه اى، آن شيشه همچون ستاره درخشانى تلألؤ كند، از درخت مبارك زيتون روشن باشد كه با آنكه شرقى و غربى نيست، شرق و غرب گيتى بدان فروزان است و بى آنكه آتشى زيت آن را برافروزد، خود به خود جهانى را روشنى بخشد كه پرتو آن نور حقيقت بر نور معرفت قرار گرفته و خداوند هر كه را خواهد به نور خويش هدايت فرمايد و اين مثل ها را خداوند براى مردم مى زند و خداوند به همه امور داناست.

ضرب المثل های قرآن

یک باب از معجزات قرآن و از عظمت و شکوه این کتاب آسمانی، ضرب المثل هایی است که خداوند به عنوان ضرب المثل می آورد و این آیه ی مبارکه که یکی از آیاتی است که خداوند در دو جا به کلمه « مَثَلُ نُورِهِ» و «يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثالَ» اشاره می نماید که می فهمیم خداوند می خواهد با ضرب المثل حقایقی را به بشر بفهماند.

ص: 567

اول می فرماید: « اللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ » نور به چیزی می گویند که اولاً به خودی خود نمایان است یعنی خودش را نشان می دهد. ثانیاً به وسیله ی نور اشیا دیده می شوند. توجه کنید چراغ هایی که در این سالن است هم با نورش خودش را می نمایاند و هم همه چیز را نشان می دهد یعنی سایر اشیا را نیز ما به وسیله ی این نورها می بینم اگر این انوار نباشد ما یکدیگر را نمی توانیم ببینیم. نور چراغ نور خورشید نور ماه نور ستارگان هرکدام می توانند هم خود را بنمایانند و هم اشیای دیگر را بنمایانند.(1) ذات اقدس الهی چنین است. خداوند ظاهرٌ بذات است. چیز دیگری خدا را نمی نمایاند بلکه خودش خودش را می نمایاند که در دعای افتتاح می خوانیم: بک عرفتک و أنت دللتنی علیک و لو لا انت لم أدر ما أنت. همه ی هستی به خدا نمایان می گردد. خداوند هستی را از عدم آفریده است و به آن ها لباس هستی داده است. پس خدا نور آسمان ها و زمین است در اینجا خدا ضرب المثل می زند. شما می دانید وقتی انسان بخواهد ضرب المثل بزند به کسی یا چیزی مثل می زند که اعلای آن باشد. مثلاً اگر بخواهند بگویند کسی زیباست چون مردم کسی را زیباتر از ماه نمی دانند می گویند فلانی مثل قرص ماه است و اگر کسی بخواهد زیبایی محبوبش را مثال بزند او را به قرص ماه تشبیه می کند یا اگر چیزی خوشبو باشد برای مثالش می گویند مثل مشک می ماند زیرا از مشک چیزی را خوشبوتر نمی دانند. حال در نظر بگیرید خداوند می خواهد برای نور خود مَثَل بزند مثلش در درجه ی اول نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و ائمه طاهرین(علیهم السلام) می باشد دقت کنید در آیه آمده است «خداوند نور آسمان و زمین است مَثل نورش مانند مشکاة است» مشکاة یعنی چراغدان. آنجایی است که چراغ را می گذارند. سپس می فرماید«كَمِشْكوةٍ فِيها مِصْباحٌ» که آن چراغ درون شیشه ای باشد. به هر حال این شیشه چیزی است که شیشه ای روی چراغ می گذارند که خاموش نشود که عرب به آن زجاجة می گویند یعنی همان شیشه که حافظ چراغ است خداوند نور خودش را به چراغدانی که در آن چراغدان چراغ باشد و چراغ هم دارای شیشه باشد مثل می زند و آن شیشه مثل ستاره ای فروزان می درخشد. حال با این وصف احادیثی در این زمینه مطرح می کنیم.

ص: 568


1- . البته نور با نار فرق دارد و باهم قابل مقایسه نیستند.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 195 حدیث 5 آمده است:

قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ»(1) فَاطِمَةُ(علیها السلام) «فِيها مِصْباحٌ» الْحَسَنُ «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ» الْحُسَيْنُ «الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ» فَاطِمَةُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ» إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) «زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ» لَا يَهُودِيَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِيَّةٍ «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ» يَكَادُ الْعِلْمُ يَنْفَجِرُ بِهَا «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ» إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» يَهْدِي اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ يَشَاءُ «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ»

2. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 280، عوالم النصوص علی الائمه اثنی عشر صفحه 22 حدیث 14 آمده است:

أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) النُّورُ اسْمِي وَ الْمِشْكَاةُ أَنْتَ يَا عَلِيُ(علیه السلام) «مِصْباحٌ الْمِصْباحُ» الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) «الزُّجاجَةُ» عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) «كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ» مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍ(علیهما السلام) «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ» جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) «مُبارَكَةٍ» مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) «زَيْتُونَةٍ» عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(علیهما السلام) «لا شَرْقِيَّةٍ» مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍ(علیهما السلام) «وَ لا غَرْبِيَّةٍ» عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) «يَكادُ زَيْتُها» الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍ(علیهما السلام) «يُضِي ءُ» الْقَائِمُ الْمَهْدِي(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 72 حديث 17، بحارالانوار مجلد 93 باب 128، عوالم النصوص علی الائمة اثنی عشر صفحه 121 حدیث 13 و غایة المرام صفحه 317 آمده است:

روي عن جابربن عبدالله الأنصاري قال: دخلت إلى مسجد الكوفة و أميرالمؤمنين(علیه السلام) يكتب بإصبعه و يتبسم، فقلت له: يا أميرالمؤمنين(علیه السلام)، ما الذي يضحكك؟ فقال: عجبت لمن يقرأ هذه الآية و لم يعرفها حق معرفتها. فقلت له: أي آية يا أميرالمؤمنين(علیه السلام)؟ فقال: قوله تعالى: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ» المشكاة: محمد(صلی الله علیه و آله) «فِيها مِصْباحٌ» أنا المصباح. «فِي زُجاجَةٍ» الزجاجة الحسن و الحسين(علیهما السلام) «كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ» و هو علي بن الحسين(علیهما السلام) «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ» محمدبن علي(علیهما السلام) «زَيْتُونَةٍ» جعفربن محمد(علیهما السلام) «لا شَرْقِيَّةٍ» موسى بن جعفر(علیهما السلام) «وَ لا غَرْبِيَّةٍ» علي بن موسى(علیهما السلام) «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ» محمدبن علي(علیه السلام) «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» علي بن محمد(علیهما السلام) «نُورٌ عَلى نُورٍ» الحسن ابن علی(علیهما السلام) «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» القائم المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ»

از جابربن عبداللّه انصارى روايت شده كه گويد: به مسجد كوفه داخل شدم. ديدم حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) با انگشت چيزى مى نويسد و تبسّم مى كند. گفتم: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام)، چه چيزى موجب خنده شما شده؟ فرمود: در شگفتم از كسى كهاين آيه را مى خواند ولى

ص: 569


1- . سوره نور آیه 35.

آن طور كه شايسته است به معنى آن معرفت ندارد. عرض كردم: حضرت فرمود: آن طور فرموده خداوند«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ» المشكاة حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است،«فِيها مِصْباحٌ» مصباح من هستم، «فِي زُجاجَةٍ» زجاجه: حسن و حسين(علیهما السلام) مى باشند، «كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ» و او علىّ بن الحسين(علیهما السلام) است، «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ» محمّدبن علىّ(علیهما السلام) است،«زَيْتُونَةٍ» جعفربن محمّد(علیهما السلام) است، «لا شَرْقِيَّةٍ» موسى بن جعفر(علیهما السلام) است، «وَ لا غَرْبِيَّةٍ» على بن موسى (الرضا)(علیهما السلام) است، «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ» محمّدبن على(علیهما السلام) است، «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» علىّ بن محمّد(علیهما السلام) است، «نُورٌ عَلى نُورٍ» الحسن بن على(علیهما السلام) است،«يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه درود بر آنان باد، «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ»

4. بحارالانوار مجلد 90 صفحه 21 و تفسیر نعمانی المحکم و امتشابه صفحه 4 و معجم احادیث الامام المهدی مجلد 7 صفحه 389 آمده است

قال ابوعبدالله محمدبن ابراهیم بن جعفر ... سمعت ابوعبدالله جعفربن محمد، الصادق(علیهما السلام) ... عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) النور القرآن و النور اسم من اسماء الله تعالی و النور النوریةٌ و النور ضوء القمر و النور ضوء المؤمن و هو الموالاة التی یلبس له نوراً یوم القیامة و النور فی مواضع من التوراة و الانجیل و القرآن حجة الله علی عباده و هو المعصوم فقال تعالی و التبع نو الذی انزل معه اولئک هم المفلحون فَالنُّورُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ هُوَ الْقُرْآنُ وَ مِثْلُهُ فِي سوره ی التَّغَابُنِ قَوْلُهُ تَعَالَى «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا»(1) يَعْنِي سُبْحَانَهُ الْقُرْآنَ وَ جَمِيعَ الْأَوْصِيَاءِ الْمَعْصُومِينَ حَمَلَةَ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَزَنَتَهُ وَ تَرَاجِمَتَهُ الَّذِينَ نَعَتَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»(2) وَ هُمُ الْمَنْعُوتُونَ الَّذِينَ أَنَارَ اللَّهُ بِهِمُ الْبِلَادَ وَ هَدَى بِهِمُ الْعِبَادَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي سوره ی النُّورِ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ»(3) إِلَى آخِرِ الْآيَةِ فَالْمِشْكَاةُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الْمِصْبَاحُ الْوَصِيُّ وَ الْأَوْصِيَاءُ(علیهم السلام) وَ الزُّجَاجَةُ فَاطِمَةُ وَالشَّجَرَةُ الْمُبَارَكَةُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا.

ص: 570


1- . سوره تغابن آیه 8.
2- . سوره آل عمران آیه 7.
3- . سوره نور آیه 35.

5. کتاب التوحید باب 15 صفحه 158حدیث 4 و مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 280 مجمع البیان مجلد 4 صفحه 143 تأویل الآیات الظاهره مجلد 1 صفحه 358 حدیث 3 برهان مجلد 3 صفحه 134 حدیث 5 المعجم احادیث الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجلد 7 آمده است:

عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ» قَالَ نُورُ الْعِلْمِ فِي صَدْرِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ» صَدْرُ عَلِيٍّ صَارَ عِلْمُ النَّبِيِّ إِلَى صَدْرِ عَلِيٍّ عَلَّمَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) عَلِيّاً «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ» نُورُ الْعِلْمِ «لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ» لَا يَهُودِيَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِيَّةٍ «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» قَالَ يَكَادُ الْعَالِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) يَتَكَلَّمُ بِالْعِلْمِ قَبْلَ أَنْ يُسْأَلَ «نُورٌ عَلى نُورٍ» أَيْ إِمَامٌ مُؤَيَّدٌ بِنُورِ الْعِلْمِ وَ الْحِكْمَةِ فِي أَثَرِ إِمَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَاكَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ فَهَؤُلَاءِ الْأَوْصِيَاءُ الَّذِينَ جَعَلَهُمُ اللَّهُ خُلَفَاءَهُ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجَهُ عَلَى خَلْقِهِ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ فِي كُلِّ عَصْرٍ مِنْ وَاحِدٍ مِنْهُم

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از اعاظم و بزرگان قرن سوم صفحه 461 (ج 2 ص 104 ) آمده است:

قال علي بن إبراهيم في قوله «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» إلى قوله «وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ» فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَسْأَلُ عَنْ تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ فَكَتَبَ إِلَيَّ الْجَوَابَ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ. فَلَمَّا قُبِضَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ. فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ مَا مِنْ فِئَةٍ تَضِلُّ مِائَةٌ بِهِ وَ تَهْدِي مِائَةٌ بِهِ إِلَّا وَ نَحْنُ نَعْرِفُ سَائِقَهَا وَ قَائِدَهَا وَ نَاعِقَهَا وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ يَرِدُونَ مَوْرِدَنَا وَ يَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ الْإِسْلَامِ غَيْرُنَا وَ غَيْرُهُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ نَبِيُّنَا آخِذٌ بِحُجْزَةِ رَبِّنَا وَ الْحُجْزَةُ النُّورُ وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا، مَنْ فَارَقَنَا هَلَكَ وَ مَنْ تَبِعَنَا نَجَا وَ الْمُفَارِقُ لَنَا وَ الْجَاحِدُ لِوَلَايَتِنَا كَافِرٌ وَ مُتَّبِعُنَا وَ تَابِعُ أَوْلِيَائِنَا مُؤْمِنٌ، لَا يُحِبُّنَا كَافِرٌ وَ لَا يُبْغِضُنَا مُؤْمِنٌ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ يُحِبُّنَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَبْعَثَهُ مَعَنَا، نَحْنُ نُورٌ لِمَنْ تَبِعَنَا، وَ هُدًى لِمَنِ اهْتَدَى بِنَا وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ مِنَّا فَلَيْسَ مِنَ الْإِسْلَامِ فِي شَيْ ءٍ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ الدِّينَ وَ بِنَا يَخْتِمُهُ، وَ بِنَا أَطْعَمَكُمُ اللَّهُ عُشْبَ الْأَرْضِ، وَ بِنَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَطْرَ السَّمَاءِ، وَ بِنَا آمَنَكُمُ اللَّهُ مِنَ الْغَرَقِ فِي بَحْرِكُمْ وَ مِنَ الْخَسْفِ فِي بَرِّكُمْ وَ بِنَا نَفَعَكُمُ اللَّهُ فِي حَيَاتِكُمْ وَ فِي قُبُورِكُمْ وَ فِي مَحْشَرِكُمْ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ دُخُولِكُمُ الْجِنَانَ، مَثَلُنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ كَمَثَلِ مِشْكَاةٍ وَ الْمِشْكَاةُ فِي الْقِنْدِيلِ فَنَحْنُ الْمِشْكَاةُ فِيهَا مِصْبَاحٌ، الْمِصْبَاحُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)«الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ» مِنْ عُنْصُرَةٍ طَاهِرَةٍ «الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ» لَا دَعِيَّةٍ وَ لَا مُنْكِرَةٍ «يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» الْقُرْآنُ «نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ» فَالنُّورُ عَلِيٌّ(علیه السلام) يَهْدِي اللَّهُ لِوَلَايَتِنَا مَنْ أَحَبَّ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ

ص: 571

يَبْعَثَ وَلِيَّنَا مُشْرِقاً وَجْهُهُ مُنِيراً بُرْهَانُهُ ظَاهِرَةً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُهُ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يَجْعَلَ أَوْلِيَاءَنَا الْمُتَّقِينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءَ وَ الصَّالِحِينَ «وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» فَشُهَدَاؤُنَا لَهُمْ فَضْلٌ عَلَى الشُّهَدَاءِ بِعَشْرِ دَرَجَاتٍ وَ لِشَهِيدِ شِيعَتِنَا فَضْلٌ عَلَى كُلِّ شَهِيدٍ غَيْرِنَا بِتِسْعِ دَرَجَاتٍ نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ نَحْنُ أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَوْلَادُ الْأَوْصِيَاءِ وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ اللَّهُ لَنَا دِينَهُ فَقَالَ فِي كِتَابِهِ «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ» يَا مُحَمَّدُ(صلی الله علیه و آله) «وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى» قَدْ عَلِمْنَا وَ بَلَّغْنَا مَا عَلِمْنَا وَ اسْتَوْدَعْنَا عِلْمَهُمْ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعِلْمِ وَ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» كَمَا قَالَ اللَّهُ «وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ وَ إِنْ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ مِنَ الشِّرْكِ مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه السلام) »

ص: 572

273. در بيوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرين(علیهم السلام)

اشاره

273. در بيوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرين(علیهم السلام) و حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام خداوند بلند است

سوره نور آيات 36 و 37

في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (36) رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37)

در خانه هايى كه اجازه داده تا او را ارجمند دارند و هر بامدادان و شامگاهان او را ياد كنند.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نور خداوند است.

حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء به کلی مورد غفلت واقع شده و معیشت ضنک(1) ما هم چه از نظر فردی و چه اجتماعی ناشی از غفلت از آن حضرت است و بلا تردید باید برگردیم به او چنان که حق برگشت به اوست و حق برگشت به او خیلی عظیم است. زیرا اولاً مشکل ما این است که در معرفت حضرت کوتاهی کرده ایم. نه قاصریم، بلکه مقصریم و معیشت ضنک ما عمده ناشی از تقصیر در معرفت او است.

قهراً وقتی انسان موضوعی را نشناخت کما هو حقه نه از جهت قلبی انجام می دهد و نه از جهت بدنی و اگر شناخت و چنان که باید و شاید معرفت پیدا کرد هم از جهت قلبی انجام وظیفهمی کند و هم از جهت بدنی. این که خداوند می فرماید « إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ(2)» سخن بسیار عجیبی است اولاً بدانید که به قرآن و حدیث خیلی باید اهمیت دهید زیرا هرچه هست در

ص: 573


1- . سوره طه آیه 124 Nوَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً M
2- .[1]سوره فاطر آیه 28

این دوتا است. منتها وقتی انسان به این حقیقت پی می برد که متأسفانه فرصت ها گذشته است و شما از هم اکنون که هنوز وقتتان نگذشته این واقعیت را بفهمید که از نور و هدایت و حکمت هیچ نیست الّا فی الکتاب و السنة ( شرّقاً و غرّباً فلا تجدان علماً صحیحاً الّا شیئاً خرج من عندنا) و هر چه غیر از این دو منبع است یا به کلی نجس است و یا متنجس. از این دو حال خارج نیست. از غیر این خانواده و این بیت یعنی اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین. هرچه درآید امّا نجسٌ و امّا متنجسٌ. علاوه بر روایات فراوان، قرآن نیز بر این مطلب قائم است. لذا در هر مطلبی باید مرجعتان کتاب و سنت باشد حتی در معرفت خود امام و چون مقام قدّیس حضرت حجت سلام الله علیه فوق این حرف هاست به بیان مختصری درباره ی دو روایت در ذیل دو آیه قناعت می کنیم. یکی آیه «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها(1)» و دیگری آیه ی نور است و تتمّه ی آن که می فرماید: «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ(2)» در این دو آیه روایاتی است که درباره ی «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» فرموده: این در شأن امام زمان علیه السلام و برای ظهور آن حضرت است و در آیه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» فرمودند: حضرت حجة بن الحسن است. عمده دقت در این دو کلمه است و باید عمیق مطلب را فهمید. پی بردن به این سخن احتیاج دارد به این مقدمه: اسماء ذات اقدس الهی ابواب معارفش می باشد یعنی کلید خداشناسی، اسامی پروردگار است «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها(3)» اگر آن اسم را بشناسی و به آن شناخت اسم، خدا را بخوانی و دعا کنی این همان چیزی است که مقصود در آیه است. یک اسم از اسماء خداوند حاکی است از منتهای غیب الغیوبی و استتار مطلق. آن اسم مقدس هو است. یک اسم هم حاکی است از کمال ظهور و کمال عنایت و شمول لطف حضرت رب العزة جل جلاله و آن اسم رب است این دو اسم در دو نقطه ی مقابل یکدیگر است: اسم هو و اسم رب. لذا باید خیلی در قرآن دقت کرد «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»(4)

اعظم اسماء الهی الله است. بین اسامی پروردگار اسم جلاله

ص: 574


1- . سوره زمر آیه 69
2- . سوره نور آیه 35
3- . سوره اعراف آیه 180
4- . سوره محمد آیه 24

الله است که توحید هم بستگی به این اسم دارد. اگر کسی بگوید لا اله الا الرحمن الرحیم لا یصیر مسلماً فایده ندارد و مسلمان نمی شود. حالا این چه سری است که در توحید اسم جلاله الله معتبر است و غیر آن اعتبار ندارد بحثی مفصل است که شرح آن فرصت دیگری می خواهد. اجمالاً عظمت اسم جلاله را از اینجا درک کنید اینک بنگرید که با وجود این عظمت برای اسم جلاله الله در سوره اخلاص آمده «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد(1)» اول هو است بعد می رسد به الله زیرا هو اسمی است که از الله مستترتر است. بعد به همین مراتب می آید تا می رسد به اسم رب. یکی از فضلای درس، خوب به این نکته ی دقیق ملتفت شده بود و می گفت: من در قرآن استقصا کرده ام. هیچ اسمی بیشتر از اسم رب ذکر نشده است. به هر حال این کثرت اسم رب در قرآن حکمتش این است که آن اسمی است که مرحله ی ظهور عنایت خداوند است، اسم رب است. رب العالمین است رب نسبت به همه جا گفته می شود «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ»(2) جهت ظهورش هم این است که جهت پرورش خدا را نشان می دهد و جهت پرورش پروردگار جهت مخصوص است. آن وقت اسم هو به قدری غیب الغیوب است که هیچ چیز آنجا نیست. نه اشاره ای نه حدی نه وصفش هیچ و اسم رب به قدری نزدیک است که هرچه هست تربیت او است. همه ی عالم اثر رب و ظهور تربیت او است. لذا این اسم اوسع و اظهر اسماء و اسم مقدس هو اخفای اسماء الهی است. حالا اعجاز قرآن و روایت را در اینجا دقت کنید: در ذیل آیه ی «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(3) حدیث می فرمایند: نور الرب، حجة بن الحسن است. آن ظهور کامل اسم رب به نور الرب در وقت ظهور آن حضرت است. در ذیل آیه ی مبارکه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»(4)

نیز می فرماید. امام زمان است. بنا بر این امام عصر هم می شود نور الرب و هم می شود نوره این وجود مقدس نوری است که هم مضاف است به اسم هو و هم مضاف است به اسم رب و اضافه این نور به اسم هو و به اسم رب محیر العقول است نه عقل من و شما بلکه محیرالعقول اولیا است. «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»

ص: 575


1- . سوره توحید آیه 1
2- .[2] سوره بقره آیه 21
3- .[3] سوره زمر آیه 69
4- .[4] سوره نور آیه 35

درآیه با دقت و تدبر بنگرید زمین به این نور روشن می شود تمام زمین سهلها جبلها رطبها یابسها هرچه باشد و هر که باشد در زمین «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» اما در آیه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» جایی است که اوج می گیرد در آیه«أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» جایی است که تنزل می کنند و در این آیه اوج می گیرد هر دو آیه درباره ی حضرت حجت است هم نور ربها و هم نوره کلام خدا قابل قیاس با هیچ کلامی نیست وقتی می فرماید «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ» باید هرچه در هو است پیدا کنیم وقتی می فرماید «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» باید هرچه در رب است بفهمیم. وقتی امام تفسیر می کند که این برای ظهور حضرت حجت است نشان می دهد که عصر غیبت امام زمان در «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» مندرج است و عصر ظهورش در «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» مندرج است یعنی در عصر ظهور حضرت همه ی شروط القا می شود «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» همه از خار و ازگل باید از این نور استفاده کنند اما در عصر غیبت این گونه نیست بلکه «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» در این زمان باید کاری کرد که رمز من یشائی پیدا شود. بعد هم خداوند به این مطلب تکیه کرده و فرموده «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاس (1)» این مطلب بسیار مهمی است زیرا در آیات شریفه ی قرآن هرجا خداوند برای تفکر و تعقل عمیق می فرماید «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاس» جاهای مخصوصی است همه جا نیست آیات آخر سوره حشر را بخوانید: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون (2)» آیه 35 سوره نور را هم بخوانید که می فرماید:

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ»

بنابراین یکی از مواردی که ضرب امثال را للناس دارد در آیات آخر سوره ی حشر است که بسیار مهم است و بحث اسماء الهیه است با آن خصوصیاتی که آنجاست و یکی هم در اینجا یعنی در آیه ی نور است که فرموده «يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاس» بنابراین «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»

ص: 576


1- . سوره ابراهيم آیه 25
2- .[2] سوره حشر آیه 21

مربوط به این زمان است که وقت غیبت اوست و در این عصر امام زمان در مرحله ی نوره است اما در دوران ظهورش در مرحله نور الرب است. منشاء این مطالبی که بیان شد، قرآن و روایات است لذا گفتیم باید معارف را تنها از قرآن و اخبار اتخاذ کرد. در چنین زمانی که ایام غیبت است و به«يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» اختصاص دارد. با توجه به این که من یشاء خدا خیلی دقت دارد. اگر کسی بخواهد واقعاً از الطاف حضرت حجت استفاده کند باید قدری از این عالم ترحّل پیدا کند. رسیدن به کلمه هو چقدر عجیب است رسیدن به کلمه ی نورهم همین طور است که در مرتبه ی بعد از او است. لذا است که الان باب به کلی منسد نیست و در عین انسداد مفتوح است. منتهی مفتوح است به یک شرط بسیار مشکل و آن شرط هم این است که بتواند من یشاء شود. وقتی ما کلماتی را که راجع به حضرت حجت است نگاه می کنیم باید حساب کنیم که رابطه ی ما با آن حضرت هم از نظر معرفت باید چگونه باشد و هم از نظر عمل زیرا مقام او مقامی است که خدا نسبت به او اطلاق کرده انه نور الرب و بر او اطلاق کرده انه نوره مقام حضرت یک چنین مقامی است. شما با دقت روی القابی که برای امام زمان در روایات آمده مطالعه کنید؛ خود این کلمات نشان دهنده ی این است که از چه مصدری صادر شده است: السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ(1) همه به صیغه ی اسم مفعول آمده است و فاعلش معلوم است که کیست السلام علیک ایها العلم المنصوب علمی است که ناصبش خدا است الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ حضرت حجت است علم مصبوب است نه آن که عالِم باشد این نشام می دهد که چه جور شده که او سراپا نور است سراپا ظهور است پس توجه کنید که موقعیت ما نسبت به امام زمان که چنین وجودی است با این خصوصیات آن هم در عصر خفا چگونه است.

امر ما دائر بین دو مطلب است یا باید به کلی بیگانه باشیم یا باید کمی آشنایی پیدا کنیم اما به کلی بیگانگی که باید گفت: «يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فيها»(2) پس کمی آشنایی لازم است و آن آشنایی اندک خیلی خصوصیات می خواهد اجمالاً دو مطلب را خاطر نشان می سازیم یکی از خصوصیاتی که برای آشنایی با آن مقام پرعظمت لازم است ذکر و توجه به آن حضرت است. یعنی

ص: 577


1- . احتجاج مجلد2 صفحه 493
2- . سوره انعام آیه 31

زیاد باید توجه کرد و این یک امری است که اثر قطعی دارد زیرا مسلّم است که اگر شما روح را به یک طرف متوجه کردید ممکن نیست رابطه برقرار نشود عالم حساب دارد و کل شئ عنده به مقدار اگر شما توجهتان را نسبت به امام زیاد کردید خود کثرت توجه مقابله ی روحی ایجاب می کند البته با حفظ استعداد و با حفظ ظرفیت و شرایط چون شرایط محفوظ است اما خواه نا خواه اثر قهری دارد و تأکید روایات هم روی همین حساب است. .... این ها برای فضل و عنایت نسبت به ما است. توجه به امام زمان خیلی مؤثر است زیرا قهراً رابطه توجهی بین المتوجّه و المتوجه الیه محقق می شود و خواه ناخواه به مرور زمان زیادتر می شود و اثر می کند و حتماً باید شما از امروز بر این کار تمرین کنید یعنی لااقل دو موعد شبانه روز یکی صبح و یکی شب به حضرت بقیة الله توجه کنید و این ها همه اسرار و خصوصیاتی دارد السَّلَامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ إِذا يَغْشى وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى همه ی این ها درس است و بیان راه است و معرفت یکی هنگام صبح که دستور بعد از سلام نماز صبح خواندن دعای عهد است و یکی هنگام شب بعد از خواندن نماز مغرب و عشا تا السَّلَامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ إِذا يَغْشى وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى محقق شود.

خصوصیت دوم هم عبارت از این است که بالاخره انسان باید کاری انجام دهد و بجنبد و یک تحرک و تحولی در وجودش ایجاد کند البته مسلم است که به قدر آن تحولی که در وجودش ایجاد کرده اثر می گیرد و قطعاًَ اثر در این عالم بی حساب نیست.(1)

ذات اقدس الهی در این آیه می فرمایند: خداوند اذن داده است در خانه ها و بیوتی که دارای رفعت و شرافت هستند ذکر او شود و از او یاد گردد و او را تسبیح بگویند در هر صبح و شام. مفسرین درباره ی این بیوت گفته اند مراد از این بیوت و خانه ها

1. مساجد و عبادتگاه مسلمین است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: (بحار الأنوار مجلد23 صفحه 326)

قال النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) الْمَسَاجِدُ بُيُوتُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ هِيَ تُضِي ءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا تُضِي ءُ النُّجُومُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ.همانا مساجد بیوت و خانه های خداوند است در زمین و از آن نور متصاعد می شود برای اهل آسمان ها همان طور که ستاره ها نور می فرستند برای اهل زمین و مسلمانان به همه ی عبادتگاه های خود مسجد می گویند.(2)

ص: 578


1- . سخنرانی حضرت آیةالله العظمی وحید خراسانی
2- . اطیب البیان مجلد 9 صفحه 532

2. در قرآن کریم سوره بقره آیه 125 آمده است:

«أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»

ای ابراهیم، پاک و طاهر کن خانه ی مرا برای طواف کنندگان و معتکفین و کسانی که رکوع و سجود می کنند.

و می گویند منظور از این بیوت (مسجدالحرام) است.

3. عده ای می گویند منظور چهار مسجد است: اول مسجد الحرام دوم مسجدالاقصی سوم مسجدالنبی چهارم مسجد قبا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را بنا کردند.

4. مصداق اتم و اکمل بیوت، خانه های ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است زیرا معتقدیم که خداوند در همه ی صفاتش و در الوهیتش کامل الکامل ... الکامل است و او باید عبادت کامل الکامل شود و این از عهده ی هیچ کس برنمی آید مگر چهارده نور مقدس که اول ما خلق الله هستند؛ نور علی نور هستند. عبادات عجیب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت سجاد(علیه السلام) و بقیه ی ائمه ی دیگر شاهد همین مدعاست. هم اکنون بر روی کره ی زمین هیچ کس به طور اکمل و اتم نمی تواند خداوند را مانند امام زمان(علیه السلام) عبادت کند و این بیت هم اکنون بیت آن حضرت است.

شیخ حسن عراقی یکی از کسانی است که خدمت حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسید و یک هفته شبانه روز در خدمت آن حضرت بود. ایشان گفته است: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر شب حدود پانصد رکعت نماز می خواندند.

خداوند در الوهیتش کامل است باید عبادت کامل شود

ما می دانیم هر نازی را نیازی است. یعنی هر مرحمتی که به کسی می شود در مقابلش شکر و سپاس گزاری مخصوص باید بشود. مثلاً عنایتی که استاد و معلم به ما می­­کند و از او به ما نعمتمی رسد تشکری مخصوص خودش لازم است که ما می دانیم علما، دانشمندان و معلمین به گردن ما حق دارند. ما را از ضلالت جهل به علم و دانش هدایت می کنند و انسان قبل از تعلیم کور و لال و ناشنوا است. اگر کسی بتواند کور و لال و ناشنوای جسمانی را شفا دهد کار مهمی کرده است اما کار بسیار عمده این است که کسی که سخن حق را نمی شنود را شنوا کند. کوری را که حق را نمی بیند بینا و زبانی را که به حق باز نمی شود گویا نماید او پهلوان، معلم و استاد واقعی است و حق عظیمی بر شاگردش دارد. فرق کسی که کور و لال و ناشنوای جسمانی را خوب می کند با

ص: 579

کسی که کور و لال و ناشنوای باطنی را بینا و گویا و شنوا می کند مانند فرق روح و جسم است. پس معلم حق عظیمی بر گردن متعلم دارد که امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای روشن شدن این مطلب می فرمایند: من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا هر کس به من یک حرف بیاموزد به تحقیق مرا بنده و عبد خود گردانیده است. پس معلم حق بزرگی دارد. حق او را با سلام کردن. صدا مقابل او بلند نکردن و قبل از او در کلاس درس حاضر شدن در راه رفتن با او عقب تر رفتن و صدا را از او بلندتر نکردن که اینها جز است، اصلش این است که شاگرد در مقابل معلم باید خودش را مانند عبد در مقابل مولا بداند. اراده ی خود را در مقابل اراده ی او نابود سازد. روحش را در اختیار او قرار بدهد چون معلم حق حیات روحانی بر انسان دارد.

حق والدین: پدر و مادر حق بزرگی بر انسان دارند که قابل وصف نیست آن ها عمرشان را روی تربیت فرزندان و حفظ و نگه داری آن ها می گذارند و فرزند را بزرگ می کنند. شیر و نان می دهند، شب ها نمی خوابند تا فرزندشان بخوابد. سختی می کشند تا آن ها در آسایش باشند. در مقابل حقوق این ها ما باید نیازها و نازهای مخصوص را در نظر بگیریم.

همسایه نیز به گردن ما حق دارد رفیق مهربان به گردن ما حق دارد که در مقابل هرکدام از این ها یک ادای حق مخصوص داریم. به زبانی ساده تر شما احترامی که استاد دارد معلم دارد پدر و مادر دارد همسایه دارد همسر دارد در مقابل هر کدام از این ها (که هر کدامش نازی است) باید نیازی برآورده شود.

خداوند علی اعلی هزار و یک صفتش را می شناسیم که در مقابل هر کدام از این ها که ناز است باید نیازی باشد مثال دیگری می زنیم. شما در مقابل یک افسر ارشد ارتش یک نوع احترام می گذارید و در مقابل یک آیةالله العظمی طوری دیگر احترام می گذارید.

طبع دعاها فرق دارد

طبع دعاها مختلف است. یکی طبع رفاقت دارد که خدا بهترین رفیق است یکی طبع ترس دارد یکی طبع امید دارد. یکی طبع حق شناسی دارد یکی طبع گدایی. سر اختلاف دعاها این است که در مقابل هر نازی نیاز مخصوصی است.(1)

أَنْتَ الَّذِي أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِي قُلُوبِ أَوْلِيَائِكَ حَتَّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ(2)

ص: 580


1- . کتاب مجالس
2- . اقبال الاعمال ج1 ص 349

حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ(1)

اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ...(2)

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبد کامل خداوند است. در هدف از خلقت قرآن می فرماید «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» «من خلق نکردم جن و انس را مگر این که مرا عبادت کنند.» همیشه باید یک عبد کامل خداوند باشد تا تقابل قطبین برقرار شود یعنی ما می دانیم خداوند متعال در الوهیتش غیرمتناهی است و در عنایات و الطافش حد ندارد (حد و عد) خداوند در تجلیات جمال و جلالش بی نهایت بی نهایت است. پس برای هر جلوه ای از جلوات جمال و جلال خداوند یک سپاس و تشکر و عبودیت خاص لازم است. باید همیشه بنده ی کامل الکاملی باشد که اولاً جلوات جمال و جلال خداوند را بداند تمام تجلیات را بشناسد و بدانید مقابل هر نازش چه نیازی است این عبد کامل خدا باید آشنایی کامل به خدا داشته و تجلیات او را بشناسد.

ثانیاً: قدرت عمل آن را نیز داشته باشد و بتواند آن را انجام دهد. امروز در روی کره ی زمین این عبد کامل الکامل در عبودیت حضرت حجة­­بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. او خلیفة الله است. حجة الله است ولی الله است. او همان شخصی است که در زبان پهلوی به او کدبانوی جهان گفته شده است و عرفان اشراقی او را حکیمه ی قدسیه الهی می دانند و فلاسفه مشاء او را عقل عاشر عالم می دانند و دین به او حجة الله می گوید. امروز او زنده و در قالب بدن است. او همه ی عبادات را دارد و در مقابل خداوند تجلیاتی که به او داده می شود او عباداتی مخصوص می کند. امروز حضرت حجة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه نوع عباداترا دارد. هم عبادت تعلیم و تربیت را دارد که خدا او را تعلیم و تربیت می دهد و این عبادت امام زمان(علیه السلام) عبادت کامل است. امام زمان(علیه السلام) می داند که خداوند در الوهیتش کامل است. لذا عبادت او نیز کامل است. امام زمان(علیه السلام) به معارف و مواقف جمال و جلال حق متعال عارف است. جز او استعداد و شایستگی این که در مقابل هر جلوه ی جمال و جلال یک نوع خضوع داشته باشد، ندارد. لذا امروز بر روی کره ی زمین هیچ کس نیست که این آیه درباره ی بیت او صدق کند.

ص: 581


1- . سوره انفال آیه 40
2- . دعای قنوت نماز عید فطر

1. در تفسير الدرالمنثور حافظ عبدالرحمن سيوطى مجلد 6 صفحه 203 آورده است:

اخرج ابن مردويه عن انس بن مالك و بريدة قال: قرأ رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) هذه الايه «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ» فقام إليه رجل فقال اى بيوت هذه يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)؟ قال: بيوت الانبياء فقام إليه ابوبكر فقال: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) هذا البيت منها؟ البيت على و فاطمه(علیهما السلام). قال: نعم من افاضلها.

ابن مردويه از انس بن مالك و بريده گفت: وقتى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آيه«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ» را خواندند، مردى برخاست و گفت: اين كدام بيوت است؟ حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: بيوت پيامبران(علیهم السلام). ابوبكر برخاست و گفت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اين بيت نيز از آنهاست (و اشاره كرد به خانه اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا(علیهما السلام)، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: آرى، بلكه اين بيت از بهترين آن ها است (قال نعم من افاضلها).

2. حاكم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل صفحات 346 و 347 احاديث شماره 566 و 567 مى آورد كه نظير گفته حافظ سيوطى است.

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 76 حديث 9 آمده است:

عنه قال حدثنا محمّدبن الحسن بن على عن ابيه، قال: حدثنا ابى عن محمّدبن عبدالحميد، عن محمّدبن الفضيل قال: سئلت اباالحسن(علیه السلام) عن قول اللّه عزوجل «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذكَرَ فِيها اسْمُهُ» قال: بيوت محمّد(صلی الله علیه و آله) ثم بيوت على(علیه السلام)

محمّدبن الحسن بن على روايت مى كند از پدرش و او نقل مى كند و او هم از پدرش روايت مى كند و او از محمّدبن عبدالحميد و او از محمّدبن فضيل كه مى گويد سؤال كردم از اباالحسن(علیه السلام) درباره اين قولخداوند«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذكَرَ فِيها اسْمُهُ» حضرت(علیه السلام) فرمودند: منزل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و منزل على(علیه السلام) است.

4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 76 حديث 10 آمده است:

عن محمدبن همام، عن محمدبن إسماعيل، عن عيسى بن داود، قال: حدثنا الإمام موسى بن جعفر، عن أبيه(علیهما السلام) في قول الله عز و جل «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» قال: بيوت آل محمد، بيت علي و فاطمة و الحسن و الحسين و حمزة و جعفر(علیهم السلام) قلت «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»؟ قال: الصلاة في أوقاتها قال: ثم وصفهم الله عز و جل، فقال «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» قال: هم الرجال، لم يخلط الله معهم

ص: 582

غيرهم. ثم قال «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(1) قال: ما اختصهم به من المودة و الطاعة المفروضة و صير مأواهم الجنة «وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ».

حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) در مورد اين فرموده خداوند «در خانه هايى كه نامش را ارجمند مى دارند...» فرمودند: اين بيوت، بيوت آل محمّد و بيت على و فاطمه و حسن و حسين و حمزه و جعفر صلوات اللّه عليهم اجمعين است. راوى مى گويد گفتم: هر صبح و شام؟ حضرت فرمودند: در هنگام نمازها و در وقتشان. حضرت فرمودند: پس خداوند عزوجل ايشان را چنين وصف كرده است: «مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آن ها را از ياد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زكوة غافل نمى كند و از روزى كه دلها و ديده ها در آن دگرگون مى شود بيم دارند تا خداوند بهتر از آنچه انجام داده اند جزا دهد»

از مجموعه احاديث استنباط مى شود كه اين بيوت، بيوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) و يازده امام(علیهم السلام) بعد از آنهاست و در حال حاضر اين بيت، بيت حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

5. در کافی مجلد 8 صفحه 119 حدیث 92، کمال الدین مجلد 1 صفحه 218 حدیث 2 باب 22، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 171 آمده است:...عن ابی حمزه الثمالی عن ابی جعفر محمدبن علی الباقر ... فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»(2) وَ هِيَ بُيُوتَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْحُكَمَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى فَهَذَا بَيَانُ عُرْوَةِ الْإِيمَانِ الَّتِي نَجَا بِهَا مَنْ نَجَا قَبْلَكُمْ وَ بِهَا يَنْجُو مَنْ يَتَّبِعُ الْأَئِمَّة

حضرت باقر(علیه السلام) درباره این آیه فرمودند: آن ها خانه ها و بیوت انبیا و رسولان و حکما و ائمه ی هدی(علیهم السلام) می باشد.

و امروز این بیت، بیت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 461، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 171 آمده است:

ص: 583


1- . سوره نور آیه 38
2- . سوره نورآیه 36

حضرت باقر(علیه السلام) می فرمایند: آن ها خانه های انبیا و رسولان(علیهم السلام) است و خانه حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نیز از جمله ی آن هاست.

7. در تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 171 و در کافی مجلد 6 صفحه 256 آمده است:

و في الكافي عنه(علیه السلام) انّ قتادة قال له و اللَّه لقد جلست بين يدي فقهاء و قدّامهم فما اضطرب قلبي قدّام واحد منهم ما اضطرب قدّامك فقال له ا تدري اين انت بين يدي «بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ» الى آخر الآية فأنت ثمّة و نحن أولئك فقال له قتادة صدقت و اللّه جعلني اللّه فداك و اللّه ما هي بيوت حجارة و لا طين.

امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است که قتاده به او عرض کرد به خدا قسم من پیش فقها و پیشوایان فراوانی نشسته ام و هرگز قلب من مضطرب نشده است آن قدری که در پیشگاه شما مضطرب شده است. امام فرمودند: می دانی تو در کجا قرار گرفته ای؟ تو در خانه هایی قرار گرفته ای که خداوند اذن داده است که ذکر او در آن خانه ها بلند شود. پس تو در چنین جایگاهی هستی و ما هم اهل بیت(علیهم السلام) یا اهل همان خانه هستیم. قتاده گفت راست گفتی خداوند مرا فدای تو کند به خدا آن ها خانه های سنگی و گلی نیستند.

خداوندا ما هم علاقه مندیم مثل قتاده، محمدبن مسلم، حسن بن محبوب، جابربن حیان، جابربن یزیدجحفی نخعی و ... خدمت امام زمانمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسیم و از خرمن پربارش خوشه بچینیم و از فیوضاتش بهره مند شویم. ان شاالله.

ص: 584

274. یاران حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخلصانه در خدمت اسلام

274. یاران حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخلصانه در خدمت اسلام و آن حضرت هستند و روی پرچمشان نوشته شده البیعه لله عزوجل

سوره نور آیه 53

وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ

آن ها (با نهایت تأکید) قسم یادکرده اند که اگر به آن ها فرمان دهی از خانه و اموال خویش بیرون می روند و جان خود را در طبق اخلاص می گذارند بگو سوگند یاد می کند و به آنچه می گویند مخلصانه عمل کنید و خداوند آگاه است که شما چه می کنید.

1. در کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 654 حدیث 22، در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 305 باب 26 حدیث 76، نوادرالاخبار صفحه 264 حدیث 4، العدد القویه صفحه 66 حدیث 94، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 582 حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 351 و نورالثقلین مجلد 3 صفحه 616 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْدَلٍ عَنْ بَكَّارِبْنِ أَبِي بَكْرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ: ذَكَرْنَا خُرُوجَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ لَنَا أَنْ نَعْلَمَ ذَلِكَ فَقَالَ يُصْبِحُ أَحَدُكُمْ وَ تَحْتَ رَأْسِهِ صَحِيفَةٌ عَلَيْهَا مَكْتُوبٌ «طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ» وَ رُوِيَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي رَايَةِ الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الْبَيْعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

عبدالله بن عجلان گوید: ما در خدمت امام صادق(علیه السلام) ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یادآور شدیم، به ایشان عرض کردیم از کجا برای ما فراهم شود که این موضوع را بدانیم؟ فرمودند: نشانه این است که هر کدام از شما صبح از خواببرخاستید در زیر بالین خود نامه ای دریابید که بر آن نوشته است «طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ» (فرمانبری افتخارآمیز) و روایت شده

ص: 585

است که بر روی پرچم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقش است که بیعت برای خداوند عزوجل است. (و بر روی پرچم پیروزمندانه ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است البیعة لله عزوجل)

2. در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 364 و فرهنگ ائمه(علیه السلام) از دیدگاه قرآن صفحه 319 آمده است:

اصحاب و یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور نامه ای زیر سر خود می یابند که در آن نوشته شده است«طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ» یعنی امر به جهاد نوشته شده است.

ص: 586

275. خداوند به ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و خلافت او وعده داده است

اشاره

سوره نور آيه 55

وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذ لِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الفاسِقُونَ

خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده كه (در ظهور امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمين خلافت دهد چنانچه كه امت هاى صالح پيامبران گذشته را جانشين پيشينيان خود ساخت و دين پسنديده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ايمنى كامل عطا فرمايد كه مرا عبادت كرده، هيچ به من شرك نورزند و هر كه بعد از آن (وعده) كافر شود پس آن كرده همان فاسقان تبهكارند.

آینده ی جهان از نظر قرآن و اسلام

اگر در آیه ی مبارکه دقت کنید متوجه می شوید که

اولاً: «وَعَدَ اللَّهُ» وعده دهنده و بشارت دهنده الله است.

ثانیاً: « الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» این بشارت برای مؤمنینی است که اعمال و کردار آن ها صالح است.

ثالثاً: محتوای وعده و بشارت الف) «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» که این ها را جانشین و خلیفه ی خدا روی زمین سازد. (سلطان و حاکم روی زمین بشوند.)ب) «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى» تمکین بخشد دینی که آن ها از آن راضی هستند (اسلام) دین واحد در کل جهان می شود و همه روی زمین مسلمان می شوند. (وحدت دین)

ص: 587

ج) «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» آن حکومت جهانی با دین اسلام خوف و ترس را که همیشه بر بشر سلطه داشته است به آرامش و امنیت تبدیل می سازد.

رابعاً: نتیجه ی همه ی این ها «يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً» هدف از خلقت این است که فقط خداوند را بپرستند.

خامساً: بعد از این هر کس کافر شود فاسق است.

خلفا و جانشینان خداوند در روی زمین چه کسانی خواهند بود؟

در اینجا این سؤال پیش می آید خلفا و رهبران و گردانندگان این حکومت جهانی چه کسانی خواهند بود که کاری که در طول تاریخ بشریت از زمان آدم(علیه السلام) تا به حال صورت نگرفته است، را این ها صورت خواهند داد؟ تشکیل حکومت اسلامی بر روی کره ی زمین تبدیل کردن خوف به امنیت است که فقط از مردان الهی برمی آید و بس که آن ها فقط به خدا فکر می کنند و همّ و غمشان این است که همه ی مؤمنین با خدا و باتقوا شوند. آن ها منفعت مردم را می خواهند. آنچه که از روایات برمی آید رهبریت حکومت جهانی در سال های مختلف به انسان های الهی مختلف واگذار می شود که عبارتند از:

1. و فی القائم حکومت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

2. و فی القائم و اصحابه رهبریت و حکومت برای قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و اصحاب و یارانش است.

3. فی علی بن ابی طالب(علیهم السلام) و الائمة من ولده(علیهم السلام) رهبریت حکومت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان(علیهم السلام) از فرزندان اوست. (رجعت)

4. شیعتنا اهل البیت(علیهم السلام) شیعیان و پیروان راستین اهل بیت(علیهم السلام) رهبریت را دارند.

5. رهبریت با محبین اهل بیت(علیهم السلام) است.

6. رجعت یاران و دوستان و اصحاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

7. روایاتی داریم ذیل این آیه که می گوید قیام امام المهدی الحق قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است و طبق این آیه باید صورت بگیرد.8. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ائمه ی طاهرین، اولیا و انبیا(علیهم السلام) همیشه دعا می کردند که این قیام هرچه زودتر صورت گیرد. النبی و الملائکة و الائمة یطلبون انجاز الوعد

ص: 588

اول) ینابیع المودة صفحه 425

و قوله تعالى «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» عن اسحق بن عبداللّه عن الامام زين العابدين رضى الله عنه قال هذه الاية نزلت فى القائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

از امام سجاد(علیه السلام) روایت شده است که این آیه درباره ی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است.

دوم) حاکم نیشابوری مجلد 1 در تفسیر آیه 3 سوره بقره « الذین یؤمنون بالغیب» قال المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) المنتظر الذی وعد الله به فی القرآن بقوله «وعد الله الذین آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» و ما ورد عنه(صلی الله علیه و آله): لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من امتی یواطی اسمه اسمی و کنیة کنیتی یملاء الارض قسطاً و عدلاً کمی ملئت جورا و ظلماً.

خداوند وعده داد در سوره ی نور آیه 55 که اگر نماند از عمر دنیا یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از فرزندان من مبعوث شود.

سوم) ینابیع المودة صفحه 426 از امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) فى قوله تعالى «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ...» قالا نزلت فى القائم(صلی الله علیه و آله) و اصحابه.

حضرت امام باقر و حضرت امام صادق(علیهما السلام) فرمودند: این آیه درباره ی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب ایشان است.

9. در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عده ی زیادی از اصحاب پیامبر رجعت می کنند.

4. در كتاب ينابيع المودة صفحه 426 آمده است:

و فى تفسير العياشى ان على بن الحسين رضى الله عنه قرء آية: «...لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ...» قال: واللّه هم محبينا اهل البيت يفعل اللّه ذلك بهم على يد رجل منا و هو مهدى هذه الامة. قال رسول اللّه(صلی

الله علیه وآله): لو لم يبق فى الدنيا الا يوم لطول اللّه ذلك اليوم حتى يأتى رجل من عترتى اسمه اسمى. يملأ الارض قسطاً و عدلاً كمى ملئت ظلماً و جوراً.

در تفسير عياشى آورده است كه على بن الحسين(علیهما السلام) آيه«...لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ...» قرائت كردند و گفتند: قسم به خداوند ايشان دوستان ما اهل بيت(علیهم السلام) هستند، خداوند

(تأويل اين آيه را) به دست مردى از ما اهل بيت(علیهم السلام). به جاى مى آورد او مهدى اين امت

ص: 589

است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ايشان فرمودند: اگر از عمر دنيا باقى نماند مگر يك روز، خداوند آن روز را طولانى گرداند تا در آن روز قيام كند و بيايد مردى از عترت ما كه اسم او اسم من است. او زمين را پر از عدل و داد مى كند، همان طور كه از ظلم و جور پر شده است.

5. در كتاب الغيبة النعمانی صفحه 240 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ الْجُعْفِيُّ أَبُوالْحَسَنِ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» قَالَ نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَصْحَابِهِ.

محمّدبن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبة گويد: احمدبن محمّدبن سعيدبن عقده حديثمان داد و گفت: حديثم داد احمدبن يوسف بن يعقوب جعفى از كتاب خود كه گفت: برايمان حديث كرد اسماعيل بن مهران گفت: على بن ابى حمزه از پدرش و از وهيب، از ابوبصير از امام ابوعبداللّه صادق(علیه السلام) برايمان حديث گفت كه آن حضرت درباره فرموده خداوند «خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده كه (در ظهور امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمين خلافت دهد. چنانچه كه امت هاى صالح پيامبران گذشته را جانشين پيشينيان خود ساخت و دين پسنديده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ايمنى كامل عطا فرمايد كه مرا عبادت كرده، هيچ به من شرك نورزند...» فرمود: درباره حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب او نازل گشت.6. در كتاب تأويل الايات الظاهره صفحه 365 و كتاب كافى مجلد 1 صفحه 193 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ رَحِمَهُ اللَّهِ رَوَى الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ(علیهم السلام) «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» قَالَ عَنَى بِهِ ظُهُورَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

محمّدبن العباس از حسين بن محمّد، از معلى بن محمّد، از وشّاء از عبداللّه بن سنان روايت آورده كه گويد: از حضرت ابوعبداللّه امام صادق(علیه السلام) درباره فرموده خداى عزوجل «خداوند به كسانى از

ص: 590

شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده كه (در ظهور امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمين خلافت دهد، چنانچه كه امت هاى صالح پيامبران گذشته را جانشين پيشينيان خود ساخت و دين پسنديده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ايمنى كامل عطا فرمايد كه مرا عبادت كرده، هيچ به من شرك نورزند.» فرمود: منظور از آن ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

7. در كتاب كفاية الاثر صفحه 56 و كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 90 آمده است:

ابن بابويه، قال: حدثنا أبوالمفضل محمدبن عبدالله بن عبدالمطلب الشيباني (رحمه الله) قال: حدثنا أبومزاحم موسى بن عبدالله بن يحيى بن خاقان المقرئ ببغداد، قال: حدثنا أبوبكر محمدبن عبدالله بن إبراهيم الشافعي، قال: حدثنا محمدبن حمادبن ماهان الدباغ أبوجعفر، قال: حدثنا عيسى بن إبراهيم، قال: حدثنا الحارث بن نبهان، قال: حدثنا عتبة بن يقظان، عن أبي سعيد، عن مكحول، عن واثلة بن الأسقع بن أبي قرصافة، عن جابربن عبدالله الأنصاري، قال: دخل جندل بن جنادة اليهودي من خيبر على رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: يا محمد، أخبرني عما ليس لله و عما ليس عند الله و عما لا يعمله الله. فقال رسول الله(صلی

الله علیه و آله): أما ما ليس لله، فليس لله شريك و أما ما ليس عند الله، فليس عند الله ظلم للعباد و أما ما لا يعلمه الله، فذلك قولكم- يا معشر اليهود-: إن عزيرا ابن الله، و الله لا يعلم له ولدا. فقال جندل: أشهد أن لا إله إلا الله، و أنك رسول الله حقا. ثم قال: يا رسول الله، إني رأيت البارحة في النوم موسى بن عمران(علیه السلام) فقال لي: يا جندل، أسلم على يد محمد(صلی الله علیه و آله) و استمسك بالأوصياء من بعده، فقد أسلمت، و رزقني الله ذلك، فأخبرني بالأوصياء بعدك، لأتمسك بهم. فقال: يا جندل، أوصيائي من بعدي بعدد نقباء بني إسرائيل. فقال: يا رسول الله(صلی

الله علیه و آله)، إنهم كانوا اثني عشر، هكذا وجدناهم في التوراة، قال: نعم، الأئمة بعدي اثنا عشر. فقال: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، كلهم في زمن واحد؟ قال: لا، و لكن خلف بعد خلف، و إنك لن تدرك منهم إلا ثلاثة. قال: فسمهم لي، يا رسول الله(صلی الله علیهو آله)، قال: نعم، إنك تدرك سيد الأوصياء، و وارث الأنبياء، و أبا الأئمة علي بن أبي طالب بعدي، ثم ابنه الحسن، ثم الحسين، فاستمسك بهم من بعدي، و لا يغرنك جهل الجاهلين، فإذا كان وقت ولادة ابنه علي بن الحسين سيد العابدين، يقضي الله عليك، و يكون آخر زادك من الدنيا شربة من لبن تشربه. فقال: يا رسول الله، هكذا وجدت في التوراة: إليايقطو شبرا و شبيرا، فلم أعرف أسماءهم، فكم بعد الحسين من الأوصياء، و ما أساميهم؟ فقال: تسعة من صلب الحسين، و المهدي منهم، فإذا انقضت مدة الحسين، قام بالأمر من بعده علي ابنه، و يلقب بزين العابدين، فإذا انقضت مدة علي، قام بالأمر من بعده محمد ابنه، و يدعى بالباقر، فإذا انقضت مدة محمد قام بالأمر بعده ابنه جعفر، يدعى بالصادق، فإذا انقضت مدة جعفر، قام بالأمر من بعده ابنه موسى، و يدعى بالكاظم، ثم إذا انقضت مدة موسى، قام بالأمر من بعده علي ابنه، يدعى بالرضا، فإذا انقضت مدة علي، قام بالأمر بعده محمد ابنه، يدعى بالزكي، فإذا انقضت مدة محمد، قام بالأمر بعده علي ابنه، يدعى بالنقي، فإذا انقضت مدة علي، قام بالأمر من بعده ابنه الحسن، يدعى بالأمين،

ص: 591

ثم يغيب عنهم إمامهم. قال: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، هو الحسن يغيب عنهم؟ قال: لا، و لكن ابنه الحجة. قال: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فما اسمه؟ قال: لا يسمى حتى يظهر. فقال: جندل: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، قد وجدنا ذكرهم في التوراة، و قد بشرنا موسى بن عمران بك، و بالأوصياء من ذريتك. ثم تلا رسول الله(صلی الله علیه و آله) «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» فقال جندل: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فما خوفهم؟ قال: يا جندل، في زمن كل واحد منهم سلطان يعتريه و يؤذيه، فإذا عجل الله خروج قائمنا، يملأ الأرض قسطا و عدلا، كما ملئت جورا و ظلما ثم قال(علیه السلام) طوبى للصابرين في غيبته، طوبى للمقيمين على محجتهم، أولئك وصفهم الله في كتابه، فقال: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»(1)، و قال: «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(2). قال ابن الأسقع: ثم عاش جندل إلى أيام الحسين بن علي(علیهما السلام) ثم خرج إلى الطائف، فحدثني نعيم بن أبي قيس، قال: دخلت عليه بالطائف و هو عليل، ثم إنه دعى بشربة من لبن فشربه، و قال: هكذا عهد الي رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن يكون آخر زادي من الدنيا شربة من لبن، ثم مات (رحمه الله)، و دفن بالطائف، بالموضع المعروف بالكوراء.

ابن بابويه گويد: حديثمان داد ابوالمفضل محمّدبن عبداللّه بن عبدالمطلب شيبانیe ...از جابربن عبداللّه انصارى حديثمان داد، كه جابر گفت: جندل بن جنادة از خیبر به محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شرفياب شد و گفت: اى محمّد(صلی الله علیه و آله)، مرا خبر ده از آنچه براى خداوند نيست و از آنچه نزد خداوند نيست و از آنچه خداوندنمى داند؟ آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اما آنچه براى خداوند نيست؛ خداوند را شريكى نيست و اما آنچه نزد خداوند نيست، پس نزد خداوند ظلمى نسبت به بندگان نيست و اما آنچه خداوند نمى داند؛ آن گفتار شما گروه يهود است كه عزير پسر خداست و خداوند فرزندى براى خود نمى داند. پس جندل عرض نمود: گواهى مى دهم كه هيچ خدايى جز اللّه نيست و به حق، تو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستى. پس عرض نمود: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، من ديشب در خواب موسى بن عمران(علیه السلام) را ديدم كه به من فرمود: اى جندل، به دست محمّد(صلی الله علیه و آله) مسلمان شو و به جانشينان بعد از او دست بياويز. پس، من مسلمان شدم و خداوند اين نعمت را به من روزى فرمود. اكنون مرا از جانشينان بعد از خودت خبر ده تا به آنان متمسك گردم.

ص: 592


1- . سوره بقرة آیه 3
2- . سوره مجادلة آیه 22

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى جابر، اوصياى پس از من به شماره نقباى بنى اسرائيل مى باشند. گفت: آن ها دوازده تن بوده اند، همچنان كه در تورات يافته ام. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آرى، امامان بعد از من دوازده تن مى باشند. گفت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آيا همگى آن ها در يك زمان خواهند بود؟ فرمودند: نه، بلكه جانشينى پس از جانشين ديگر؛ البته تو جز سه تن از آن ها را درك نخواهى كرد. عرضه داشت: پس اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، نامشان را برايم بگو. فرمود: آرى، به درستى كه تو سيد اوصيا و وارث پيغمبران و پدر امامان، على بن ابى طالب(علیه السلام) را بعد از من خواهى ديد، سپس فرزندش حسن(علیه السلام) و سپس حسين(علیه السلام) را، به آن ها پس از من متمسك شو و نادانى جاهلان تو را نفريبد. پس چون هنگام ولادت فرزندش على بن الحسين سيد العابدين(علیهما السلام) شود، خداوند عمر تو را به سر خواهد آورد و آخرين برخورداريت از دنيا جرعه اى از شير خواهد بود. جندل گفت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همچنين در تورات يافتم: اليا يقطو بشراً و بشيراً، ولى نامهايشان را نشناختم. بعد از حسين(علیه السلام) چند وصى هست و نامشان چيست؟رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: نُه تن از فرزندان حسين(علیه السلام) مى باشند و مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنهاست. چون مدت حسين(علیه السلام) سپرى گشت، بعد از او پسرش على(علیه السلام) امر امامت را بعهده مى گيرد كه لقبش زين العابدين است و چون مدت على(علیه السلام) سپرى شد امر امامت را بعد از او پسرش (محمّد(علیه السلام) به عهده مى گيرد كه باقر خوانده مى شود. چون دوران محمّد(علیه السلام) پايان مى يابد، بعد از او جعفر(علیه السلام) كه صادق ناميده مى شود مسئوليت امامت را بر عهده مى گيرد پس هنگامى كه دوران جعفر(علیه السلام) تمام مى گردد، بعد از او موسى(علیه السلام) كه كاظم خوانده مي شود اين امر را به عهده مى گيرد. سپس چون مدت موسى(علیه السلام) منقضى شود، پس از او پسرش على(علیه السلام) اين امر را به عهده مى گيرد كه رضا خوانده مى شود و هرگاه كه دوران على(علیه السلام) سپرى گردد، بعد از او فرزندش محمّد(علیه السلام) به امر امامت قيام كند كه زكى خوانده مى شود. پس چون مدت محمّد(علیه السلام) منقضى شود، امر امامت را بعد از وى پسرش على(علیه السلام) كه نقى خوانده مي شود خواهد داشت و چون مدت على(علیه السلام) به سر آيد، امر امامت را بعد از او

ص: 593

حسن(علیه السلام)، پسرش، خواهد داشت كه امين خوانده مى شود. سپس امام مردم از آن ها غايب خواهد گشت.

جندل عرضه داشت: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، او حسن(علیه السلام) است كه از آن ها غايب خواهد شد؟ فرمود: نه، فرزندش حجت است، گفت: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، پس اسم او چيست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: نامش برده نمى شود تا اينكه خداوند او را آشكار كند. جندل عرض نمود: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ما ياد آن ها را در تورات يافته ايم و البته موسى بن عمران(صلی الله علیه و آله) به تو و جانشينان بعد از تو از خاندانت، به ما، مژده داده است. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اين آيه را تلاوت كردند: «خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرموده كه (در ظهور امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمين خلافتدهد، چنانچه كه امت هاى صالح پيامبران گذشته را جانشين پيشينيان خود ساخت و دين پسنديده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند و بر همه مؤمنان پس از ترس و هراس از دشمنان، ايمنى كامل عطا فرمايد.» آن گاه جندل عرض كرد: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ترس آن ها چيست؟ فرمودند: اى جندل، در زمان هريك از آنان كسى هست كه معترض او شود و اذيتش كند، پس هر گاه خداوند خروج ما را تعجيل فرمايد، زمين را پر از قسط و عدل سازد همچنان كه از ستم و ظلم آكنده باشد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خوشا به حال صبر كنندگان در زمان غيبت او. خوشا به حال كسانى كه بر شيوه آنان پايدار بمانند. آنهايند كه خداوند در كتابش آنان را وصف نموده و فرموده: «و آنان كه به غيب ايمان دارند» سپس فرموده: «آن ها حزب خدايند توجه كنيد كه البته حزب خداوند رستگارانند.»

ابن الاسقع گويد: سپس جندل بن جناده تا زمان حضرت حسين بن على(علیهما السلام) زندگى كرد. آن گاه به طائف رفت. پس از آن نعيم بن ابى قيس برايم گفت: در طائف بر او وارد شدم، در حالى كه بيمار بود. سپس شير درخواست كرد و آن را آشاميد و گفت اين چنين رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من وعده فرمود كه: آخرين توشه او از دنيا آشاميدن شير باشد. آن گاه در گذشت. خداى تعالى رحمتش كند. او در طائف در جايى كه به كوراء معروف است، دفن شد.

ص: 594

8. در كتاب تفسير برهان مجلد 4 صفحه 96 روایات 10،11 و 12 آمده است:

الطبرسي: اختلف في الآية، و ذكر الأقوال، إلى أن قال: و المروي عن أهل البيت(علیهم السلام): أنها في المهدي من آل محمد(صلی الله علیه و آله). ثم قال: و روى العياشي بإسناده عن علي بن الحسين(علیهما السلام) أنه قرأ الآية و قال: هم و الله شيعتنا أهل البيت، يفعل الله ذلك بهم على يدي رجل منا و هو مهدي هذه الامة و هو الذي قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد، لطول الله ذلك اليوم حتى يلي رجل من عترتي، اسمه اسمي، يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا. ثم قال الطبرسي: و روي مثل ذلك عن أبي جعفر و أبي عبدالله(علیهما السلام).

شيخ ابوعلى طبرسى گويد: درباره اين آيه اختلاف شده و اقوال را ذكر كرده تا آنجا كه گفته: و آنچه از اهل بيت(علیهم السلام) روايت شده آن است كه: درباره مهدى(عجل اللهتعالی فرجه الشریف) (از آْل محمّد(صلی الله علیه و آله) است. وى افزوده: و عياشى به سند خود از حضرت على بن الحسين(علیهما السلام) روايت آورده كه آن حضرت اين آيه را تلاوت كرد (و فرمود): به خدا سوگند آن ها شيعيان ما اهل بيت هستند. (خداوند) اين كار را به دست مردى از ما انجام خواهد داد و اوست مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين امت و هم اوست كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) (درباره اش) فرمود: چنانچه جز يك روز از دنيا باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى خواهد كرد تا مردى از عترت من كه نامش نام من است، بيايد (زمام امور را به دست گيرد) زمين را پر از عدل و قسط مى كند، همچنان كه از ظلم و جور پر شده است. سپس طبرسى گويد: و مانند همين معنى از حضرت ابوجعفر باقر و حضرت ابوعبداللّه صادق(علیهما السلام) نيز روايت شده است.

9. کتاب بصائر الدرجات کتاب مدینة المعاجز و کتاب بحارالانوار و کتاب رجعت صفحه 63 حدیث 42، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 352، تفسیر برهان مجلد 5 صفحه 419 بحار الانوار مجلد 15 صفحه 9 حدیث 10 بحار الانوار مجلد 53 صفحه 47 آمده است:

... فيا عجبا و كيف لا أعجب من أموات يبعثهم اللَّه أحياء يلبّون زمرة زمرة بالتلبية لبيك لبيك يا داعي اللَّه قد اظلوا بسكك الكوفة قد شهروا سيوفهم على عواتقهم يضربون بها هام الكفرة و جبابرتهم و اتباعهم من جبابرة الأولين و الآخرين حتى ينجز اللَّه ما وعدهم في قوله عز و جل «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» اي يعبدونني آمنين لا يخافون احداً في عبادتي ليس عندهم تقيّة و إن لي الكرة بعد الكرة و الرجعة بعد الرجعة و انا صاحب الرجعات و الكرات و صاحب الصولات و النقمات و الدولات العجيبات و انا قرن من حديد و أنا عبدالله و اخو رسول الله(صلی الله علیه و آله).

ص: 595

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: پس تعجب می کنم و چگونه تعجب نکنم از اموات و مردگان که خداوند این ها را مبعوث می کند و زنده می شوند و دسته دسته از خاک بیرون می آیند و تلبیه می گویند و می گویند لبیک لبیک یا داعی الله و این ها حرکت می کنند به پشت کوفه می آیند درحالی که شمشیرهایشان را حمایل خود کرده اند و همچنین شمشیر را برهنه نموده و بر روی کتف دارند تا با آن همه ی کفار را بزنند و همه ی جبارها و ظالمین را و همه ی کسانی که از جابرها تبعیت کردند از این اولین و آخرین ها تا خدا جزا بدهد به کسانی که به آن ها وعده داده است.سپس حضرت این آیه 55 سوره نور را خواندند. تعجب می کنم چگونه خداوند با امنیت عبادت می شود و از کسی از بندگان من نترسند و دیگر برای آن ها تقیه نباشد. پس به تحقیق برای من برگشتن بعد از برگشتن و رجعت بعد از رجعت هست و من هستم صاحب رجعت ها و صاحب بزرگی و نغمه ها و دولت های متعدد عجیب و من قرینه ی حدید هستم و من بنده ی خدا هستم و من برادر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشم.

10. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) همه از خدا می خواستند که این وعده ی الهی جامه ی عمل بپوشند.

اثباة الهداة مجلد 3 صفحه 581 بحارالانوار مجلد 51 صفحه 64 آمده است:

عن صفوان عن أبي عبداللّه(علیه السلام) و ذكر حديثا يقول فيه: اللهم أنجز لنا ما وعدتنا إنك لا تخلف الميعاد، قال: قلت: يا سيدي فأين وعد اللّه؟ قال: قول اللّه عز و جل «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند وعده ای که به ما داده ای به اجابت برسان که تو هرگز خلف وعده نمی کنی گفتند: ای آقای من کجاست آن وعده ی خدا؟ حضرت فرمودند: آن وعده این است «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»

ص: 596

276. هر سال دوازده ماه، هر شب و هر روز دوازده ساعت و امامان دوازده نفرند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام دوازدهم هستند.

276. هر سال دوازده ماه، هر شب و هر روز دوازده ساعت و امامان دوازده نفرند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام دوازدهم هستند.

سوره فرقان آيه 11

بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعيراً

بلكه كافران آن ساعت را تكذيب كردند و ما براى كسانى كه آن ساعت را تكذيب كنند آتش دوزخ را مهيا ساختيم.

1. در كتاب الغيبة نوشته علامه شيخ محمّدبن ابراهيم نعمانى باب 4 صفحه 84 حديث 13،تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 157 و بحارالانوار مجلد 36 صفحه 398 آمده است:

أَخْبَرَنَاعَبْدُالْوَاحِدِبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ يُونُسَ الْمَوْصِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ رَبَاحٍ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِالْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) مَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً» قَالَ لِي إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّنَةَ اثْنَيْ عَشَرَ شَهْراً وَ جَعَلَ اللَّيْلَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ جَعَلَ النَّهَارَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ مِنَّا اثْنَيْ عَشَرَ مُحَدَّثاً وَ كَانَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) مِنْ تِلْكَ السَّاعَاتِ.

خبر داد ما را عبدالواحدبن عبداللّه بن يونس موصلى، او گفت: حديث كرد مارا احمدبن محمّد رباح زهرى، او گفت: حديث كرد ما را از احمدبن على حميرى، او گفت: حديث كرد ما را حسن بن ايوب از عبد الكريم بن عمرو خثعمى و او از مفضل بن عمر كه گفت خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض كردم معناى اين آيه«بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً» یعنی «بلكه ساعت را دروغ پنداشتند و ما آتش فروزان را براى كسى كه ساعت را دروغ پندارد آماده كرده ايم» چيست؟ حضرت به من فرمودند: خداوند سال رادوازده ماه آفريد و شب را دوازده ساعت كرد و روز را دوازده ساعت كرد و از ما دوازده نفر هستند

ص: 597

كه با فرشتگان حديث مى كنند و اميرالمؤمنين(علیه السلام) يكى از آن ساعت هاست. در اين آيه و در اين حديث «ساعة» به دوازده امام تفسير شده است كه حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين آن هاست.

2. در كتاب الغيبة باب 4 صفحه 85 حديث 15 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عُمَرَبْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي السَّائِبِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) اللَّيْلُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ النَّهَارُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ الشُّهُورُ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً وَ الْأَئِمَّةُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ النُّقَبَاءُ اثْنَا عَشَرَ نَقِيباً وَ إِنَّ عَلِيّاً سَاعَةٌ مِنَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرا»

عبدالواحدبن عبداللّه ما را خبر داد ...او از ابى السائب كه گفت: ابوعبداللّه جعفربن محمّد عليه السلام فرمود: شب دوازده ساعت است و روز دوازده ساعت و ماه ها دوازده ماه هستند و ائمه دوازده امام و نقبا دوازده نقیب هستند و حضرت على(علیه السلام) ساعتى از دوازده ساعت است و اوست كه خداوند درباره اش مى فرمايد « بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرا» و امام زمان(علیه السلام) ساعتى از دوازده ساعت است.

3. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 112 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 157 حديث 3، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 399 و تفسیرنوراثقلین مجلد4 صفحه 7 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ هِلَالٍ عَنْ عُمَرَ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) أَشْرَفُ سَاعَةٍ مِنِ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً»

على بن ابراهيم روايت مى كند از احمدبن على و ايشان حديث مى كند از حسين بن احمد و نقل مى كند از احمدبن هلال و ايشان از عمر الكلبى و ايشان از اباصامت نقل مى كند كه حضرت جعفربن محمّد الصادق(علیه السلام) فرمودند: همانا شب دوازده ساعت و روز نيز دوازده ساعت است و حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) اشرف ساعات است در ميان دوازده ساعت و اين قول خداوند متعال است كه فرمود «بلكه آن كافران آن ساعت را تكذيب كردند و ما براى كسانى كه ساعت را تكذيب كردند آتش دوزخ را مهيا ساختيم.»

ص: 598

4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 115 آمده است:

ابن شهر آشوب: عن علي بن حاتم، في كتاب (الأخبار) لأبي الفرج بن شاذان، أنه نزل قوله تعالى «بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ» يعني كذبوا بولاية علي(علیه السلام)، قال: و هو المروي عن الرضا(علیه السلام).

پس به طوركلى ساعات ائمه اثنى عشر(علیهم السلام) هستند و هر كدام از ائمه(علیهم السلام) يك ساعت هستند. در حال حاضر وجود اقدس قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكى از ساعات است.

ص: 599

277. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقط خداوند عبادت خواهد شد

سوره فرقان آيه 26

الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرينَ عَسيراً

فرمانروايى حق در آن روز از آن خداوند رحمان است و آن روز بر كافران بسيار سخت خواهد بود.

در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 124، كتاب تأويل الايات الظاهره صفحه 327 و كتاب المحجة فى ما نزل فى القائم الحجة صفحه 275، الزام الناصب مجلد1 صفحه 79 و منتخب الاثر صفحه 471 آمده است:

محمدبن العباس، قال: حدثنا محمدبن الحسن بن علي، عن أبيه الحسن، عن أبيه، عن علي بن أسباط، قال: روى أصحابنا في قول الله عز و جل «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ» قال: إن الملك للرحمن اليوم و قبل اليوم و بعد اليوم و لكن إذا قام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لم يعبد إلا الله عز و جل بالطاعة.

محمّدبن عباس مى گويد: حديث كرد ما را محمّدبن الحسن بن على از پدرش حسن و او از پدرش على بن اسباط كه گفت: اصحابمان روايت كرده اند درباره قول خداوند تعالی «فرمانروايى حق در آن روز از آن خداوند رحمان است و آن روز بر كافران بسيار سخت خواهد بود.» كه فرمود: همانا فرمانروايى امروز، فرمانروايى پيش از امروز و فرمانروايى بعد از امروز از آن خداوند رحمان است، ولى چون حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پاخيزد جز خداوند عزوجل عبادت نخواهد شد.

آرى، هميشه ملك از آن خداوند است و مالكيت و ملك حقيقى هميشه از اوست و بقيه مالكيت ها و ملكيت ها اعتبارى است. منتهى، بعضى انسان ها فكر مى كنند كه مالكيت ها و ملكيتاعتبارى آن ها حقيقى است تا زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود همه ی کتب آسمانی قیام کند.

ص: 600

اذا قام القائم ذهب دولة الباطل.

زمانى كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام فرمايد، همه دولت هاى باطل از بين مى روند و حكومت هاى حاكمان پوشالى نابود مى شود، در آن موقع حكومت حقِ حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پا مى شود. در قيامت كبرى نيز همه مالكيت هاى اعتبارى از بين مى رود و سلطنت هاى پوشالى ديگر وجود نخواهد داشت.

ص: 601

278. و هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا

اشاره

و صهرا و کان ربک قدیرا

سوره فرقان آیه 54

وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَديراً

او خالق و پروردگاری است که از آب بشر را خلق کرد و بین آن ها خویشاوندی و نسب و ازدواج و داماد قرار داد و پروردگار تو و خالق تو بر هر چیزی قادر و تواناست.

ابعاد نزول این آیه

این آیه از سه جهت قابل بررسی است:

1. این آیه می تواند در مورد همه ی انسان ها باشد و همه ی آن ها را فرابگیرد. چنان که در کافی مجلد 5 صفحه 442 حدیث 9 و در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 114 و تفسیر صافی ذیل این آیه آمده است که از حضرت امام صادق(علیه السلام) این سؤال را کردند. حضرت فرمودند: خداوند متعال آدم را از آب شیرین خلق کرد و همسرش حوا را نیز از سنخ آن آفرید. پس او را از اسفل اضلاع آفرید. پس به این ترتیب با این ضلع (دنده) بین آن دو نسب و سبب به وجود آمد. پس حوا را به تزویج آدم درآورد. پس بدین گونه بین آن دو مشاجرت به وجود آورد و این است قول خداوند متعال «فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» پس نسب توسط رجال و صهر توسط زنان به وجود می آید.

2. این آیه یک بعد تأویلش در مورد حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه(علیها السلام) می باشد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همه ی خواستگاران حضرت فاطمه(علیهاالسلام)، که ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و ... جزء آن ها بودند، رد کردند و حضرت فاطمه(علیها السلام) را به عقد آن ها درنیاوردند و ایشان به اذن الله

ص: 602

به تزویج حضرت امیرالمؤمنین درآوردند و ما در احادیث زیادی داریم که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به این ازدواج افتخار می کردند و خود را داماد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قلمداد می کردند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمودند: ای علی، تو افتخاراتی داری که من ندارم از جمله ی آن ها این که پدرزنی مثل من داری که من ندارم.

اگر محققانه به تاریخ بنگریم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فقط یک دختر باقی می ماند و آن هم حضرت فاطمه(علیها السلام) بوده است و تنها داماد آن حضرت، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می باشد. آیه که می فرماید «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً» برای انسان ها همان نطفه است اما برای ائمه معصومین(علیهم السلام) که آیه تطهیر در شأن آن هاست «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»

نطفه نمی تواند باشد. این همان ماء معین است.

البته محققین شیعه به استناد به کتب اهل سنت اثبات کرده اند که از میان دختران پیامبر(صلی الله علیه و آله) یک دختر شوهرکرده است آن هم حضرت فاطمه(علیها السلام) بوده است.

3. در ظهور حضرت ولی الله الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که درباره ی آن بحث خواهیم کرد:

حدیث1: در تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 140

محمدبن العباس، قال: حدثنا علي بن عبدالله بن أسد، عن إبراهيم بن محمد الثقفي، عن أحمد ابن معمر الأسدي، عن الحسن بن محمد الأسدي، عن الحكم بن ظهير، عن السدي، عن أبي مالك، عن ابن عباس قال: قوله عز و جل «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» نزلت في النبي(صلی الله علیه و آله) و علي(علیه السلام) زوج النبي(صلی الله علیه و آله) عليا(علیه السلام) ابنته و هو ابن عمه، فكان له نسبا و صهرا.

ابن عباس می گوید: خداوند عزوجل می فرماید «اوست پروردگاری که خلق کرد از آب بشر را پس قرار داد نسب و داماد را» درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله) و حضرت علی(علیه السلام) نازل شد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) دخترش حضرت فاطمه(علیها السلام) را به ازدواج و عقد حضرت علی(علیه السلام) درآورد. او پسر عموی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بود. پس برای او قرار داد نسب و دامادی را.

2. در تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 20 و معانی الاخبار صفحه 59 حدیث 9 آمده است:عن الباقر عن امير المؤمنين(علیهما السلام) قال ألا و انيّ مخصوص في القرآن بأسماء احذروا ان تغلبوا عليها فتضلّوا في دينكم انا الصّهر يقول اللَّه عزّ و جل «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً.»

ص: 603

امام محمدباقر(علیه السلام) از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرده اند که فرمودند: آگاه باشید من در قرآن به اسمائی مخصوص گشته ام (یعنی خداوند اسمائی را در قرآن مخصوص من قرار داده) بر حذر باشید که شما به آن ها غلبه پیدا کنید (اگر چنین کنید) در دینتان گمراه می شوید. من همان صهر و داماد هستم که خداوند در قرآن فرموده است «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً»

لازم به ذکر است اگر رسول خدا به جز حضرت امیرالمؤمنین داماد دیگری داشتند، آن ها به این افتخار حضرت امیرالمؤمنین اعتراض می کردند.

3. در کتاب مجمع البیان مجلد 7 صفحه 175 تفسیر صافی مجلد 1 صفحه و شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 414 حدیث 573 آمده است:

أَخْبَرُونَا عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مَنْصُورٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ عَبْدِالرَّحْمَنِ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ فَرْقَدٍ الْأَسَدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ ظُهَيْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا السُّدِّيُ [فِي] قَوْلِهِ «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً» قَالَ: نَزَلَتْ فِي النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِيٍّ(علیه السلام)، زَوَّجَ فَاطِمَةَ عَلِيّاً(علیهما السلام) وَ هُوَ ابْنُ عَمِّهِ وَ زَوْجُ ابْنَتِهِ، كَانَ نَسَباً وَ كَانَ صِهْراً.

در مجمع البیان و شواهد التنزیل از سدی آمده است که این آیه در شأن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حضرت فاطمه(علیها السلام) را به تزویج حضرت علی(علیه السلام) درآورد درحالی که پسرعموی اوست و دخترش را به او تزویج نمود. پس هم نسب و هم صهر و مصاهرت در آن دو جمع گردید.

4. در کتاب شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 414 حدیث 574 آمده است:

وَ أَخْبَرُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ السَّبِيعِيِّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمُقَانِعِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَمْرٍو قَالَ: حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ الْأَشْقَرُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوقُتَيْبَةَ التَّيْمِيُ قَالَ سَمِعْتُ ابْنَ سِيرِينَ يَقُولُ «فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» قَالَ: هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)در این حدیث ابوقتیبه التیمی می گوید: شنید ابن سینا می گفت آیه«فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» در شأن حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) نازل شده است (که داماد پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود.)

ص: 604

279. عبدالرحمن، رسول خدا و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام)

اشاره

279. عبدالرحمن، رسول خدا و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) هستند که اراده آن ها فانی در اراده خداوند است

سوره فرقان آیات 63 به بعد

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً (64) وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (65) إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (67) وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68) يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً (70) وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً (71) وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً (72) وَ الَّذينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً (73) وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً (74) أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً (75) خالِدينَ فيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (76) قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً

بندگان پاک خدای رحمان آن ها بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه می روند و هنگامی که جاهلان آن ها را مورد خطاب (و عتاب) قرار می دهند آن ها با سلامت نفس و زبان خوش به آن ها پاسخ می دهند. آنان کسانی هستند که شب را با نماز و سجده و قیام به سر می آورند. آن ها کسانی هستند که به تضرع و زاری می گویند: خداوندا عذاب جهنم را از ما دور کن که عذاب جهنم مهلک و دائمی است و جهنم بد قرارگاه و منزلگاهی است. آنانکسانی هستند که هنگام انفاق اسراف نمی کنند و بخل نمی ورزند بلکه در احسان میانه رو و

ص: 605

متعادل هستند. آن ها کسانی هستند که برای خدا شریک قائل نیستند و کسی را کنار خدا قرار نمی دهند. آن ها خون ریز و آدمکش نیستند و نفوس محترم را نمی کشند و هرگز گرد عمل زنا نمی گردند که هرکس این عمل را انجام دهد به کیفرش خواهد رسید و عذابش در قیامت دو برابر خواهد بود و مخلد در آتش جهنم است مگر آن کسانی که توبه کنند از گناهی که انجام داده ­اند و برای قبولی توبه عمل صالح انجام دهند. آن گاه خداوند گناهان آن ها را به حسنات تبدیل می کند که خداوند بخشنده و رحیم است و هرکس توبه کند و نیکوکار گردد البته به درگاه خدا خواهد رسید. آن ها کسانی هستند که به ناحق شهادت نمی دهند و هرگاه به عمل لغوی بگذرند از کنار آن بزرگوارانه رد می شوند. آن ها کسانی هستند که هرگاه متذکر آیات خداوند خود شوند نسبت به آن آیاتکر و کور نمی گردند. آن ها کسانی هستند که می گویند پروردگارا ما را از همسرانمان فرزندانی عنایت کن که آن ها خلف صالح و مایه ی روشنی چشم ما باشند و برای ما امامی اهل تقوا قرار بده. این ها کسانی هستند که خداوند به آن ها اجر می دهد و اجر آن ها قصرهایی است در بهشت که آن ها با تحیّت و سلام وارد آن قصرها می شوند و در آن خالد و جاوید می مانند و در آن مستقر می شوند. ای پیامبر به آن ها بگو که اگر دعای شما نبود خداوند به شما توجهی نمی داشت که شما ایات خدا را تکذیب کردید و به زودی به کیفر آن خواهید رسید.

این آیات را ما از دو نظر می توانیم مورد استفاده و بهره وری قرار دهیم. نظر اول: هر انسانی می تواند به وسیله ی این آیات و عمل به آن خود را کامل کند و انسان کامل گردد. (به اندازه ی وسع و توانایی شان.)

نظر دوم: سمبل این آیات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هستند و آن ها به نحو اَتَمّ و اکمل به آن عمل می کنند. لذا انسان کامل الکامل می گرددو بعضی از این آیات در حیطه ی قدرت آن هاست با عنایت حضرت حق و رحمتی که خداوند شامل حال آن ها کرده است.« يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ»(1)

ص: 606


1- .[1] سوره بقره آیه 105 و سوره آل عمران آیه 74

برنامه ی انسان کامل شدن

هرکس می تواند با عمل به این آیات و جلب رضای خداوند به انسان کامل تبدیل شود که ما در این جا به صورت تیتر مطالب را بسیار خلاصه بیان می کنیم.

1. انسان های کامل قیامشان، قعودشان، حرکتشان و هر عملشان بر اساس تواضع است. (انسان کامل خط مشی اش در زمین بر اساس تواضع و فروتنی است.

2. آن ها برای ساختن دیگران در مقابل جاهلان که آن ها را مورد خطاب و عتاب قرار می دهند بزرگوارانه به آن ها سلام کرده و جواب خوش به آن ها می دهند که این خود یکی از عناصر و اساس تربیتی است. همان کاری که ائمه(علیهم السلام) در مقابل جاهلان می کردند.

3. آن ها انسان هایی نمازشب خوان هستند و شب را بیتوته کرده و به سجده و قیام به پایان می رسانند. آن ها رفقا و دوستان شب هستند و تبعیت از حضرت امیرالمؤمنین و ائمه(علیهم السلام) می کنند.

4. آن ها انسان هایی دعاخوان هستند و همیشه خدا را مورد خطاب قرار می دهند و می گویند: خدایا عذاب جهنم را از ما دور کن که عذاب جهنم جاودان است. مخصوصاً اگر دعای جوشن کبیر بخوانند و صد مرتبه بگویند: سبحانک یا لا اله الا أنت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب.

5. آن ها در دعا خدا را می خوانند و برای جلب رضای خدا انفاق می کنند و در انفاق اسراف نکرده و بخل نمی ورزند. آن ها بین اسراف و تبذیر میانه رو هستند.

6. آن ها هرگز شرک نمی ورزند و کسی را در کنار خدا قرار نمی دهند.

7. آن ها آدمکش نیستند و برای جان انسان ها ارزش قائل می شوند.

8. آن ها هرگز گرد عمل زنا نمی گردند و اگر زنا کنند مخلد در آتش جهنم می مانند و عذابشان دو برابر است.

9. آن ها تواب هستند. اگر عمل زشتی مثل زنا انجام بدهند، توبه می کنند و برای قبولی توبه شان اعمال صالح انجام می دهند و خداوند نیز سیئات آن ها را تبدیل به حسنات می کند.

10. آن ها به ناحق شهادت نمی دهند.

11. اولاً عمل لغو انجام نمی دهند و اگر از کنار عمل لغوی بگذرند بزرگوارانه از کنارش رد می شوند.

ص: 607

12. آن ها به صورت کر و کور و بدون علم و دانش به آیات خداوندی نمی نگرند. اینجانب در کلاس های درس به شاگردانم تذکر می دهم که اسلام می خواهد مسلمان عالم و دانشمند باشد. اسلام به مسلمان عالم افتخار می کند و جهل و نادانی را تأیید نمی کند.

13. آن ها از خداوند فرزند خوب می خواهند.

14. این ها به خاطر صبری که در دنیا کرده اند خداوند قصرهایی در بهشت به آن ها عنایت می کند که در آن مخلد بمانند و در آن ها با تحیت و سلام همدیگر را ملاقات می کنند.

15. سپس خداوند می فرمایند: که ای پیامبر به امت بگو که اگر دعای شما نبود خدا به شما چه توجهی داشت؟ که شما آیات خدا را تکذیب کردید و به خاطر این تکذیبتان به کیفر عمل زشت خود خواهید رسید.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیة الله(علیه السلام) معصوم از هر گناهند.

ص: 608

280. کامل ترین مصداق عبادالرحمن امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر

280. کامل ترین مصداق عبادالرحمن امامان معصوم(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ایشان

انسان کامل الکامل هستند.

سوره فرقان آیه 63

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً

بندگان پاک خداوند رحمان آن هایی هستند که وقتی بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه می روند و هنگامی که جاهلان آن ها را خطاب (و عتاب) کنند آن ها با سلامت نفس و زبان خوش به آن ها پاسخ می دهند.

1. بحارالانوار مجلد 24 صفحه 136 حدیث 10 و تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 398 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 173 حدیث 4 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ فُضَيْلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ وَ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» قال هذه الآیات للاوصیاء إلی أن تبلغوا «حسنت مستقراً و مقاماً»

محمدبن عباس با اسناد خود از زراره، حمران و محمدبن مسلم روایت می کند که امام باقر(علیه السلام) درباره ی این آیه (63 سوره فرقان) فرمودند: در مورد اوصیا است تا آنجا که خداوند می فرمایند «به قرارگاه و مقامی خوب و بسیار نیکو برسند.»

پس مصداق حقیقی این آیات که درباره ی انسان های کامل است، اوصیای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یعنی ائمه ی اثنی عشر هستند.2. تفسیر قمی صفحه 473 (ذیل آیه) و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 23 آمده است:

ص: 609

في قوله «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» قال نزلت في الأئمة(علیهم السلام)

این آیه درباره ی ما و امامان (اوصیا) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

3. در تفسیر قمی صفحه 473 (ذیل آیه) و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 23 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» قَالَ الْأَئِمَّةُ «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» خَوْفاً مِنْ عَدُوِّهِم

زراره از امام محمد باقر(علیه السلام) روایت می کند در مورد این فرموده ی خداوند (عباد رحمان و بندگان واقعی خداوند کسانی هستند که در روی زمین با خضوع و خشوع گام برمی دارند.) حضرت فرمودند: آنان امامان و پیشوایان (معصوم) هستند که (همیشه مراقب دشمن هستند) و از روی خوف از دشمن (آگاهانه) با خضوع و خشوع راه می روند.

فقط این چهارده نور مقدس هستند که فکرشان، ذکرشان، حرکاتشان، سکنات و همه ی اعمالشان حساب شده است. حتی ترک اولی نمی کنند، چه برسد به گناه و معصیت. ایشان با عنایات خداوند دارای عصمت مطلق هستند و امروز در این عالم ناچیز این بنده ی پاک و برگزیده ی خداوند، حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که جانم فدایش شود.

طبق این حدیث معنی «هونا» فقط با خضوع و خشوع نیست بلکه یک معنی دیگرش مراقبت از خود و باهوش بودن در مقابل دشمن است و سمبل این مراقبت از خود امروز حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. تفسیر قمی صفحه 473 تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 23 آمده است:

عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً» قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) يَتَّقُونَ فِي مَشْيِهِم

سلیمان بن جعفر می گوید: وقتی درباره ی این آیات از حضرت اباالحسن موسی بن جعفر(علیهما السلام) سؤال شد حضرت فرمودند:آن ها ائمه(علیهم السلام) هستند که راه رفتنشان بر اساس تقوای آن ها می باشد.یعنی مشی ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) بر اساس تقوا و مراقبت است و امروز سمبل این بیان و مشی حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 610

5. در کافی مجلد 1 صفحه 427 حدیث 78، الف آیات صفحه 254 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَلَّامٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»(1) قَالَ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ مَخَافَةِ عَدُوِّهِمْ

سَلّام می گوید: از حضرت اباجعفر امام محمدباقر(علیهما السلام) در مورد این آیه سؤال شد «آنان کسانی هستند که با تواضع و فروتنی بر روی زمین راه می روند» حضرت فرمودند: این ها اوصیای (رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند که از طرف خداوند برگزیده شده اند) و آن ها از ترس دشمن (عاقلانه و حساب شده) راه می روند.

ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هم با تواضع مشی می فرمایند و هم دشمنانشان را تحت نظر دارند.

6. در تأویل الآیات الظاهره صفحه 399، بحارالانوار مجلد 69 صفحه 26، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 147 حدیث 5 آمده است:

و معنى قوله «و عبادالرحمن» هذه اضافة تخصیص و تشریف المراد أفاضل عباده «الذین يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» ای بالسکینة و الوقار و الطاعة غیر أشرین و لا مرجین و لا متکبرین و لا مفسدین و قال أبوعبدالله(علیه السلام): هو الرجل يمشي بسجيته التي جبل عليها و لا يتكلف، و لا يتبختر و هذه الصفة و ما بعدها من الصفات فی هذه الآیات لا توجد الّا فی الائمة الهداة علیهم افضل الصلاة و أکمل التّحیات.

در حال حاضر مصداق واقعی عبادالرحمن، حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

«بندگان خاص خداوند رحمن آن هایی هستند که با آرامش و نرمی و بی تکبر در زمین راه می روند.»

هون مصدر است و به معنی نرمش و آرامش و عدم تکبر می باشد و استعمال مصدر در معنی اسم فاعل در اینجا برای تأکید است یعنی آن ها آن چنانند که گویی عین آرامش و نفی و تکبرند.(2)در واقع نخستین توصیفی که از عبادالرحمن شده است نفی کبر و غرور و خودخواهی آن هاست آن ها تمام اعمال و رفتار و گفتار و کردار و پندارشان براساس تواضع و فروتنی است. از یک آرامش مخصوصی برخوردارند که در کل زندگیشان این آرامش دیده می شود که سمبل آن اوصیای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند. لذا در روایات داریم:

ص: 611


1- . سوره فرقان آیه 62
2- .[2] تفسیر نمونه مجلد 15 صفحه 147

1. هذه الآیات للاوصیا این آیات درباره ی اوصیا و جانشینان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.

2. نزلت فی الائمة(علیهم السلام) این آیات درباره ی ائمه(علیهم السلام) نازل شده است.

3. الائمة یمشون علی الارض هونا خوفاً من عدوهم امامان با تواضع و حساب شده در زمین مشی می کنند (در حالی که) از دشمنانشان خوف و ترس دارند.

4. هم الائمة یتقون یعنی این آیات درباره ی امامان است که ملکه تقوا در وجود آن هاست.

5. هم الاوصیاء من مخافة عدوهم

دقت بفرمایید شما این صفات را مصداق واقعیش را در امامان معصوم(علیهم السلام) می بینند و در حال حاضر سمبل آن حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

البته نفی نمی کنیم که هرکس می تواند به اندازه ی راه کمالی که می پیماید خودش را بسازد و با این آیات وفق بدهد و به کمال برسد.

ص: 612

281. رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام)

281. رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین و حضرت بقیه الله(علیهم السلام) معصوم و دارای مقام عصمت هستند

سوره فرقان آیات 68 و 69

وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68) يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهاناً (69)

آنان که با خداوند متعال را شریک نمی خوانند و نفس (محترمی را که خداوند (کشتنش) را حرام دانسته جز به حق به قتل نمی رسانند. آن ها هرگز گرد زنا نمی گردند که اگر هر یک از این اعمال را انجام دهد کیفر گناهش را خواهد دید و عذابش در قیامت مضاعف می شود و با ذلت و خواری در دوزخ مخلد گردد.

در محاسن برقی مجلد 1 صفحه 170 حدیث 136 و الف آیات صفحه 255 آمده است:

عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: كُنْتُ فِي مَحْمِلٍ أَقْرَأُ إِذْ نَادَانِي أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) اقْرَأْ يَا سُلَيْمَانُ وَ أَنَا فِي هَذِهِ الْآيَاتِ الَّتِي فِي آخِرِ تَبَارَكَ «وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً يُضاعَفْ» فَقَالَ هَذِهِ فِينَا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ وَعَظَنَا وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّا لَا نَزْنِي

احمدبن محمدبن خالد برقی با سند خود از سلیمان بن خالد روایت می کند: درون محمل و کجاوه ای (بر روی شتر) بودم و قرآن می خواندم که حضرت صادق(علیه السلام) مرا صدا زدند و فرمودند: ای سلیمان ادامه بده و من این آیات «وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً يُضاعَفْ» را خواندم. حضرت فرمودند: این آیه درباره ی ما (ائمه و امامان(علیهم السلام) است به والله سوگنداما (دشمنان) ما را موعظه می کنند آن ها می دانند که ما (هرگز گناه) و زنا نمی کنیم (و هرگز زانی نمی شویم).

ص: 613

282. شرط پذیرش توبه، پذیرش ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله

282. شرط پذیرش توبه، پذیرش ولایت ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ولایت آن ها حسنات است

سوره فرقان آیه 70

إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً

مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح و شایسته انجام دهند. خداوند سیئات آنان را به حسنات تبدیل می کند و او بخشنده و مهربان است.

1. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 399 آمده است:

معناه « إِلاَّ مَنْ تابَ» من ذنبه و آمن بربه و عمل صالح الأعمال و هي ولاية أهل البيت(علیهم السلام) لما يأتي في بيانه و التبديل محو السيئة و إثبات الحسنة بدلها

معنای« إِلاَّ مَنْ تابَ» مگر کسانی که توبه کنند یعنی از گناهانشان توبه کنند و به پروردگار خود ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند و آن ولایت اهل بیت(علیهم السلام) است (و آن ها با توبه و عمل صالح) و روی آوردن به ولایت اهل بیت با محو سیئاتشان تبدیل و اثبات به حسنات می کنند.

2. در امالی طوسی صفحه 72 حدیث 14، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 261 حدیث 12 و مجلد 68 صفحه 100، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 150 حدیث 3، امالی شیخ مفید صفحه 298 حدیث 4 و تفسیر صافی آمده است:أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُوغَالِبٍ أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عَمِّي أَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ الْجَهْمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوعَبْدِاللَّهِ مُحَمَّدُبْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْعَلَاءُبْنُ رَزِينٍ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ مُحَمَّدَبْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ

ص: 614

حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»(1). فَقَالَ(علیه السلام): يُؤْتَى بِالْمُؤْمِنِ الْمُذْنِبِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُقَامَ بِمَوْقِفِ الْحِسَابِ، فَيَكُونُ اللَّهُ (تَعَالَى) هُوَ الَّذِي يَتَوَلَّى حِسَابَهُ، لَا يُطْلِعُ عَلَى حِسَابِهِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ، فَيُعَرِّفُهُ ذُنُوبَهُ حَتَّى إِذَا أَقَرَّ بِسَيِّئَاتِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ: بَدِّلُوهَا حَسَنَاتٍ وَ أَظْهِرُوهَا لِلنَّاسِ. فَيَقُولُ النَّاسُ حِينَئِذٍ: مَا كَانَ لِهَذَا الْعَبْدِ سَيِّئَةٌ وَاحِدَةٌ، ثُمَّ يَأْمُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ، فَهَذَا تَأْوِيلُ الْآيَةِ وَ هِيَ فِي الْمُذْنِبِينَ مِنْ شِيعَتِنَا خَاصَّةً.

از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) در مورد این آیه که خداوند فرمودند: پرسیدم. حضرت فرمودند: گناهکار در روز قیامت آورده می شود تا این که او را در جایگاه حساب نگه می دارند. خداوند متعال خودش از مردم حساب می کشد و احدی از حساب و کتاب مؤمن اطلاع ندارد و خداوند معرفی می کند گناهانی که او انجام داده است. آن بنده اقرار به گناهان خود می کند. خداوند متعال به نویسندگان دستور می دهد، آن ها را به حسنات تبدیل کنند و آن حسنات را برای مردم ظاهر و آشکار سازند. پس در آن هنگام به یکدیگر می گویند این بنده را جز یکی وسیله نبود سپس خداوند متعال او را امر می کند که به بهشت رو، این است تأویل آنچه در گناهکاران از شیعیان ما بخصوص انجام گیرد.

دقت کنید حضرت می فرمایند وَ هِيَ فِي الْمُذْنِبِينَ مِنْ شِيعَتِنَا خَاصَّةً. این تبدیل سیئات به حسنات برای شیعیان خاص ما است. پس این لطف پروردگار شامل شیعیان خاص و در حال حاضر درباره ی شیعیان امام زمان(علیه السلام) است و شیعه ی واقعی عارف و آگاه و منتظر ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

3. در کافی مجلد 1 صفحه 443 حدیث 15، برهان مجلد 4 صفحه 151 حدیث 6، بحارالانوار مجلد 17 صفحه 154 حدیث 60 و در صفحه 153 حدیث 59 و بصائرالدرجات مجلد 1 صفحه 171 نورالثقلین مجلد 5 صفحه 221 حدیث 12 وافی مجلد 3 صفحه 14 حدیث 17 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ مَثَّلَ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءَهُمْ كُلَّهَا كَمَا «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»فَمَرَّ بِي

ص: 615


1- . سوره فرقان آیه 70.

أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ إِنَّ رَبِّي وَعَدَنِي فِي شِيعَةِ عَلِيٍّ خَصْلَةً قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هِيَ قَالَ الْمَغْفِرَةُ مِنْهُمْ لِمَنْ آمَنَ وَ اتَّقَى لَا يُغَادِرُ مِنْهُمْ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً وَ لَهُمْ تُبَدَّلُ السَّيِّئَاتُ حَسَنَاتٍ.

کلینی با سند خود از محمد حلبی روایت می کند که او گفت: حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: به درستی که خداوند امت مرا در عالم ذر اولی ( و عالم طینت) و عالم مثال به من نشان داد و نام همه ی آن ها را به من آموخت همان طور که نام ها را (به حضرت) آدم آموخت. آن گاه پرچم داران (خلفا) از مقابل من عبور کردند و من برای (امیرالمؤمنین) علی(علیه السلام) و شیعه ی او درخواست (علو و مقام) و مغفرت کردم. پروردگار من برای شیعیان علی(علیه السلام) به من وعده ای (مخصوص) داد. (اصحاب گفتند:) آن وعده چیست ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)؟ حضرت فرمودند: آمرزش برای کسانی که ایمان آورده اند و خداوند گناهان صغیره و کبیره ای برای آنان باقی نمی گذارد و سیئات آن ها را تبدیل به حسنات می کند.

4. در امالی شیخ طوسی صفحه 164 حدیث 26، بحارالانوار مجلد 68 صفحه 100 حدیث 5، برهان مجلد 4 صفحه 152 حدیث 8، نورالثقلین مجلد 5 صفحه 221 حدیث 121 آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَصْرِيُّ الْبَزَّازُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوعَلِيٍّ أَحْمَدُبْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى(علیهما السلام)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ آبَائِهِ(علیهم السلام)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُكَفِّرُ الذُّنُوبَ، وَ يُضَاعِفُ الْحَسَنَاتِ، وَ إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) لَيَتَحَمَّلُ عَنْ مُحِبِّينَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ مَظَالِمِ الْعِبَادِ، إِلَّا مَا كَانَ مِنْهُمْ فِيهَا عَلَى إِصْرَارٍ وَ ظُلْمٍ لِلْمُؤْمِنِينَ، فَيَقُولُ لِلسَّيِّئَاتِ: كُونِي حَسَنَاتٍ.

حضرت رضا(علیه السلام) روایت می کند از پدرانش و اجداد طاهرینش(علیهم السلام) تا برسد به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که آن حضرت فرمودند: حب و محبت و دوستی ما اهل بیت گناهان را می پوشاند و حسنات و نیکی ها را چندین برابر می کند. خداوند متعال از دوستان اهل بیت(علیهم السلام) مظالم عباد را تحمل می کند مگر این که آنچه از آنان به عنوان اصرار صادر شده است. خودشان به دیگری می باشد (حق الناس) و از روی ظلم به مؤمنین بوده باشد جز در این صورت به سیئات گفته می شود که به حسنات تبدیل گردند.دقت بفرمایید حب اهل بیت(علیهم السلام) و در حال حاضر حب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیئات را به حسنات تبدیل می کند مگراین که آن سیئه حق الناس باشد.

ص: 616

5. در تفسیر قمی صفحه 474 آمده است:

وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَعْفَرٍ وَ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَوْقَفَ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَرَضَ عَلَيْهِ عَمَلَهُ فَيَنْظُرُ فِي صَحِيفَتِهِ فَأَوَّلُ مَا يَرَى سَيِّئَاتِهِ فَيَتَغَيَّرُ لِذَلِكَ لَوْنُهُ وَ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهُ ثُمَّ تُعْرَضُ عَلَيْهِ حَسَنَاتُهُ فَتَفْرَحُ لِذَلِكَ نَفْسُهُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَدَّلُوا سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ أَظْهَرُوهَا لِلنَّاسِ فَيُبَدِّلُ اللَّهُ لَهُمْ فَيَقُولُ النَّاسُ أَ مَا كَانَ لِهَؤُلَاءِ سَيِّئَةٌ وَاحِدَةٌ وَ هُوَ قَوْلُهُ «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات»

از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده است که هنگامی که روز قیامت گردد خداوند متعال مؤمن را در پیشگاه عدل خود نگاه می دارد و عمل او را به او عرضه می دارد. پس او به صحیفه ی اعمالش نگاه می کند نخست عمل سیئه اش را می بیند. از دیدن اعمال بدش رنگش تغییر می کند و رگ هایش مرتعش می گردد. آن گاه حسنات و کارهای نیکش به او عرضه می شود. در این وقت خوشحال می شود. خداوند متعال دستور می دهد که گناهان و سیئات او را به حسنات تبدیل کنند. مردم می گویند: آیا در اعمال او یک عمل گناه هم نبوده است؟ و این است قول خداوند متعال «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» خداوند گناهان آن ها را به حسنات تبدیل می کند. ان شاءالله ما شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و محبین حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این لطف شامل حالمان شود.

6. در کتاب عیون الاخبار الرضا(علیه السلام) مجلد 2 صفحه 33 حدیث 57 باب 31 و تفسیر صافی مجلد صفحه و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 3 صفحه 399 آمده است:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِذَا كَانَ «يَوْمُ الْقِيَامَةِ تَجَلَّى اللَّهُ» عَزَّ وَ جَلَّ لِعَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ فَيُوقِفُهُ عَلَى ذُنُوبِهِ ذَنْباً ذَنْباً ثُمَّ يَغْفِرُ اللَّهُ لَهُ لَا يُطْلِعُ اللَّهُ عَلَى ذَلِكَ مَلَكاً مُقَرَّباً وَ لَا نَبِيّاً مُرْسَلًا وَ يَسْتُرُ عَلَيْهِ مَا يَكْرَهُ أَنْ يَقِفَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ثُمَّ يَقُولُ لِسَيِّئَاتِهِ كُونِي حَسَنَاتٍ.

هرگاه روز قیامت برپا شود خداوند تجلی می کند به بنده ی مؤمن خود پس واقف می گرداند او را بر یک یک گناهان خودش. پس می آمرزد او را و در این گذشتن از گناهان آگاه و مطلع نمی گردد هیچ فرشته ی مقربی و نه نبی مرسلی. خداوند می پوشاند برای آن بنده ی مؤمن آن چیزی را که او از آن کراهت دارد و نمی خواهد احدی از آن مطلع شود. پسخداوند خطاب می کند به گناهان او و می فرمایند کونی حسنات به حسنات تبدیل شوید و آن ها نیز به حسنات تبدیل می شوند.

ص: 617

283. خداوند حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به طور خاص و ائمه(علیهم السلام) و

283. خداوند حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به طور خاص و ائمه(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به طور عام بر متقین امام قرار داده است

سوره فرقان آيه 74

وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً

پروردگارا ببخش به ما از همسرانمان و فرزندانمان روشنايى چشم و ما را پيشواى اهل تقوا قرار ده.

1. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 539، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 133، آیات الولایة صفحه 270، تفسیر برهان مجلد4 صفحه 156، تفسیر فرات صفحه 294 آورده اند:

فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ حُمْدُونٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ قَالَ: عَلِيُّ بْنُ يَزِيدَ، عَنْ جَرِيرٍ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ وَهْبٍ، عَنْ أَبِي هَارُونَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «هَبْ لَنا» الْآيَةَ، قَالَ: [قَالَ] النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) قُلْتُ: يَا جَبْرَئِيلُ «مِنْ أَزْواجِنا» قَالَ: خَدِيجَةُ. قَالَ: وَ [مِنْ] «ذُرِّيَّاتِنا» قَالَ: فَاطِمَةُ(علیها السلام). وَ «قُرَّةَ أَعْيُنٍ» قَالَ: الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام). قَالَ: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» قَالَ: عَلِيٌّ(علیه السلام).

ابى سعيد خدرى در تفسير كلام خداوند «وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً» از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت مى كند كه به جبرئيل گفتم: ازواج ما كيست؟ جبرئيل گفت: خديجه. گفتم: ذريات ما كيست؟ (جبرئيل) گفت: فاطمه(علیها السلام). گفتم: قرة اعين كيست؟ جبرئيل گفت: حسن و حسين(علیهما السلام) گفتم «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» کیست؟ گفت: اميرالمؤمنين(علیه السلام).2. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 202 حديث 575 آورده است:

ص: 618

ابان بن تغلب گفت: از جعفر بن محمد(علیه السلام) در توضيح كلام رحمان «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» سؤال كردم. آن جناب فرمود: ما اهل بيت مصطفى(صلی الله علیه و آله) هستيم كه مورد تقاضا قرار گرفتيم تا امام و پيشواى متقين شويم.

3. در بحار الانوار مجلد 24 صفحه 134 و آیات الولایة صفحه 270 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ حُرَيْثِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَارِثِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَوْلُهُ «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا» الْآيَةَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

ابی مالک از ابن عباس نقل مى كند كه گفت: آیه 74 سوره فرقان در شأن حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) نازل گرديده است.

4. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه135، آیات الولایة صفحه 270 و تفسیربرهان مجلد 4 صفحه 156 حدیث 5 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْمُحَمَّدِيِّ عَنْ كَثِيرِبْنِ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا إِلَى قَوْلِهِ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» أَيْ هُدَاةً يُهْتَدَى بِنَا وَ هَذِهِ لآِلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) خَاصَّة

امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمودند: منظور از آیه 74 سوره فرقان يعنى هدايت شوندگانى كه توسط ما هدايت مى شوند و اين مخصوص آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است.

پس در اين آيه «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» عبارتند از «لآل محمّد(صلی الله علیه و آله) خاصه» و آن ها نيز دوازده امام و دوازده كوكب درّى و دوازده نجم ثاقب مى باشند كه حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكى از آنهاست.

8. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 474 و تفسیر صافی مجلد 1 آمده است:

قَالَ وَ قُرِئَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» فَقَالَ قَدْ سَأَلُوا اللَّهَ عَظِيماً أَنْ يَجْعَلَهُمْ لِلْمُتَّقِينَ أَئِمَّةً(علیهم السلام)! فَقِيلَ لَهُ كَيْفَ هَذَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنَّمَا أَنْزَلَ اللَّهُ «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْ لَنَا مِنَ الْمُتَّقِينَ إِمَاماً»خدمت امام صادق(علیه السلام) آیه قرائت شد. حضرت فرمودند: چیز مهمی درخواست نموده اند که آنان را امامان و پیشوایان با تقوا قرار دهد. گفتند: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چگونه

ص: 619

می شود؟ فرمودند: خداوند متعال نازل فرموده است «کسانی که می گویند پروردگار ما ما را همسران و فرزندانی قرار ده که مایه ی روشنی چشم ما باشند و ما را امامان و پیشوایان اهل تقوا قرار بده.»

10. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 474 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» قَالَ نَحْنُ هُمْ أَهْلَ الْبَيْت(علیهم السلام)

ابان بن تغلب می گوید: سؤال شد از امام صادق(علیه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند حضرت فرمودند: این فرموده ی خداوند عزوجل درباره ی ما اهل بیت(علیهم السلام) است (که ما را بر متقین امام قرار داده است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر همه ی مخلوقات امام متقین است.)

11. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 474 آمده است:

أَنَّ «أَزْواجِنا» خَدِيجَةُ(علیها السلام) «وَ ذُرِّيَّاتِنا» فَاطِمَةُ(علیها السلام) «وَ قُرَّةَ أَعْيُنٍ» الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(علیهما السلام) «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)

منظور از«أَزْواجِنا» همسران ما، حضرت خدیجه کبری(علیها السلام) (مادر حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و منظور از«وَ ذُرِّيَّاتِنا» فرزندان حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) (دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و «قُرَّةَ أَعْيُنٍ» نور چشمان حضرت امام حسن و حضرت امام حسین(علیهما السلام) است و «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» ما را امام و پیشوایان متقین قرار بده منظور (وجود اقدس حضرت امیرالمؤمنین) علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که یکی از القاب مهم ایشان امام المتقین است.

12. در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 135 حدیث 8، برهان مجلد 4 صفحه 156، تأویل الایات الظاهرة مجلد 1 صفحه 385 حدیث 27 آمده است:عن محمدبن جمهور، عن الحسين بن محبوب، عن أبي أيوب الخزاز، عن أبي بصير، قال: قلت لأبي عبدالله(علیه السلام): «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» قال: لقد سألت ربك عظيما، إنما هي«وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» و إيانا عنى بذلك. فعلى هذا التأويل تكون القراءة الاولى و اجعلنا للمتقين يعني الشيعة إماما، أن القائلين هم الأئمة و القراءة الثانية و هي قوله و اجعل لنا من المتقين و هم الأئمة(علیه السلام) «إِماماً» فأتم به فيكون القائل و الداعي هم الشيعة

ص: 620

الإمامية و قد استجاب الله سبحانه من أئمتهم و منهم بأن جعلهم أئمة لهم في الباطن و الظاهر و في الدنيا و في اليوم الآخر.

ابوبصیر می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم در مورد این فرموده ی خداوند ما را امام و زعیم و رهبر متقین قرار بده مقصود از آن کیست؟ حضرت فرمودند: تو سؤال مهم و بزرگی مطرح کردی به درستی که آن آیه (چنین نازل شده است) «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» (خداوندا) قرار بده برای ما از متقین امام و رهبر و منظور از آیه ما (امامان و اهل بیت) هستیم. بنابراین تأویل آن طبق قرائت اول (مشهور) «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» یعنی ما اهل بیت(علیهم السلام) امام باشیم برای شیعیان و اماماً آن هایی هستند که ادعا می کنند که از امامان می باشند.

ص: 621

284. در ظهور حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردنكشان تسليم آن حضرت مى شوند

سوره شعرا آيه 4

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعين

ما اگر بخواهيم از آسمان آيتى فرود آوريم تا آن ها بر آن گردن نهند.

1. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 426 آورده است:

و فى سوره ی الشعراء « إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعين» عن عمربن حنظلة قال: سئلت جعفر الصادق(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عن علامات قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قال: خمس علامات قبل قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ الصيحة و خروج السفيانى و الخسف و قتل النفس الزكية و اليمانى. قال: فتلوت هذه الاية. فقلت له: اهى الصيحة؟ قال: نعم، لو كانت الصيحة خضعت اعناق اعداء اللّه عزوجل وعن ابى بصير و ابى الورد هما عن الباقر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قال: هذه الاية نزلت فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ينادى مناد باسمه ابيه من السماء.

از عمربن حنظله روايت شده است كه مى گويد از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره علامات قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسيدند، حضرت فرمودند: براى قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پنج نشانه است، پيش از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ اول: صيحه دوم: خروج و قيام سفيانى، سوم: فرو رفتن سفيانى در زمين، چهارم: قتل نفس زكيه و پنجم: قتل يمانى. عمربن حنظله مى گويد: من آيه 4 سوره شعرا را خواندم و عرض كردم: آيا اين آيه همان صيحه است؟ حضرت فرمودند: بله، هرگاه ظاهرشود، گردن دشمنان خداوند خاضع و خاشع شود.باز ابى بصير و ابى الورد هر دو از امام باقر(علیه السلام) نقل مى كنند كه حضرت فرمودند: نازل شده اين آيه درباره قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (و هر گاه او قيام نمايد)؛ منادى از آسمان به اسم او و به اسم پدر او ندا دهد.

ص: 622

2. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد1 صفحه 540 حدیث 577 و ترجمه آن صفحه 351 حديث 577 مى فرمايد:

حَدَّثَنِي ابْنُ فَنْجَوَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ حِبَّانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُوحَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي الْكَلْبِيُّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ مَوْلَى أُمِّ هَانِئٍ: أَنَّ عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِينَا وَ فِي بَنِي أُمَيَّةَ، سَيَكُونُ لَنَا عَلَيْهِمُ الدَّوْلَةُ فَتَذِلُّ لَنَا أَعْنَاقُهُمْ بَعْدَ صُعُوبَةٍ وَ هَوَانٍ بَعْدَ عِزَّةٍ [كَذَا] [ثُمَّ قَرَأَ] «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»

حاكم حسكانى گويد: نقل حديث كرد مرا پسر فنجويه و پسر فنجويه نقل حديث كرد... از ابوحمزه ثمالى، از كلبى، از ابى صالح غلام ام هانى كه عبداللّه بن عباس گفت: اين آيه درباره ما و بنى اميه نازل شده است و زود باشد كه حكومت ما بر آن ها بيايد پس گردن هاى آنان فرو رفته مى گردد پس از سختى و پستى، پس از عزت، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند«إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»

3. در روضه كافى مجلد2 صفحه 141 حديث 483 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ عُمَرَبْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) يَقُولُ خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الصَّيْحَةُ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْيَمَانِيُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ تَلَوْتُ هَذِهِ الْآيَةَ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فَقُلْتُ لَهُ أَ هِيَ الصَّيْحَةُ فَقَالَ أَمَا لَوْ كَانَتْ خَضَعَتْ أَعْنَاقُ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.

عمربن حنظله گويد: شنيدم از امام صادق(علیه السلام) كه مى فرمايد: پنج نشانه پيش از قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت خواهد گرفت: صيحه آسمانى، خروج سفيانى، فرو رفتن (لشكر سفيانى در بيداء)، كشته شدن نفس زكيه و خروج يمانى. من عرض كردم: قربانت گردم، اگر يكى از خاندان شما پيش از وقوع اين نشانه ها خروج كند، با او خروج كنيم؟ فرمود: نه. چون فردا شد اين آيه را براى آن حضرت خواندم «اگر بخواهيم برايشان آيه و نشانه اى از آسمان نازل كنيم كه گردن هايشان در مقابل آن خاضع گردد.» و به او عرض كردم: آيا اين نشانه همان صيحه آسمانى است؟ فرمود: آگاه باش كه اگر آن باشد گردن دشمنان خدا در برابرش خاضع گردد.

ص: 623

4. در غيبت نعمانى باب 14 صفحه 251 حديث 8 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَيْمُونٍ عَنْ مَعْمَرِبْنِ يَحْيَى عَنْ دَاوُدَ الدِّجَاجِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) قَالَ: سُئِلَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ»(1) فَقَالَ انْتَظِرُوا الْفَرَجَ مِنْ ثَلَاثٍ فَقِيلَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مَا هُنَّ فَقَالَ اخْتِلَافُ أَهْلِ الشَّامِ بَيْنَهُمْ وَ الرَّايَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ وَ الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقِيلَ وَ مَا الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ أَ وَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْآنِ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»(2) هِيَ آيَةٌ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا وَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْيَقْظَانَ.

خبر داد ما را احمدبن سعيد، او گفت: حديث كرد ما را محمّد ابن مفضل بن ابراهيم بن قيس، او گفت: حديث كرد ما را حسن بن على بن فضال، او گفت: حديث كرد ما را ثعلبه بن ميمون از معمربن يحيى و او از داوود دجاجى و او از ابى جعفر امام باقر(علیه السلام) كه فرمود: از اميرالمؤمنين(علیه السلام) معناى آيه شريفه: «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ» پرسيده شد، فرمودند: از سه چيز به انتظار فرج باشيد. عرض شد: يا اميرالمؤمنين(علیه السلام)، آن سه چيز كدامند؟ فرمودند: اختلاف داخلى كه ميان شاميان افتد و پرچم هاى سياه از خراسان و وحشتى در ماه رمضان. عرض شد: وحشت در ماه رمضان چيست؟ فرمود: مگر نشنيده ايد فرمايش خداى تعالى را در قرآن: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» آن همان نشانه اى است كه دوشيزگان را از پس پرده هاشان بيرون مى كشد و خفتگان را بيدار و بيدار را به وحشت مى اندازد.

5. در غيبت نعمانى باب14 صفحه 263 حديث 23 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ فُضَيْلِ بْنِ مُحَمَّدٍ مَوْلَى مُحَمَّدِبْنِ رَاشِدٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: أَمَا إِنَّ النِّدَاءَ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَبَيِّنٌ فَقُلْتُ فَأَيْنَ هُوَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَقَالَ فِي «طسم تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ

ص: 624


1- . سوره مريم آیه 37.
2- . سوره الشعراء آیه 4.

الْمُبِينِ» قَوْلِهِ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قَالَ إِذَا سَمِعُوا الصَّوْتَ أَصْبَحُوا وَ كَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّيْرُ.خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، او گفت: حديث كرد ما را على بن حسن از پدرش و او از احمدبن عمر حلبى و او از حسين موسى و او از فضيل بن محمّد مولاى محمّدبن راشد بجلى و او از ابى عبداللّه(علیه السلام) كه فرمود: آوازى كه از آسمان به نام قائم داده خواهد شد در كتاب خدا روشن است. عرض كردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد در كجاست؟ فرمود: در«طسم تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ» آن جا كه فرمايد: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فرمود: آن گاه كه صدا را بشنويد، همچون كسانى كه پرنده بر سرشان نشسته باشد بى حركت مى ايستيد.

6. در غيبت نعمانى باب 14 صفحه 261 حديث 20 آمده است:

قَالَ وَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْسُ بْنُ هِشَامٍ النَّاشِرِيُّ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَبْدِالصَّمَدِبْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) وَ قَدْ سَأَلَهُ عُمَارَةُ الْهَمْدَانِيُّ فَقَالَ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ نَاساً يُعَيِّرُونَّا وَ يَقُولُونَ إِنَّكُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّهُ سَيَكُونُ صَوْتٌ مِنَ السَّمَاءِ فَقَالَ لَهُ لَا تَرْوِ عَنِّي وَ ارْوِهِ عَنْ أَبِي كَانَ أَبِي يَقُولُ هُوَ فِي كِتَابِ اللَّهِ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» فَيُؤْمِنُ أَهْلُ الْأَرْضِ جَمِيعاً لِلصَّوْتِ الْأَوَّلِ فَإِذَا كَانَ مِنَ الْغَدِ صَعِدَ إِبْلِيسُ اللَّعِينُ حَتَّى يَتَوَارَى مِنَ الْأَرْضِ فِي جَوِّ السَّمَاءِ ثُمَّ يُنَادِي أَلَا إِنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً فَاطْلُبُوا بِدَمِهِ فَيَرْجِعُ مَنْ أَرَادَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سُوءاً وَ يَقُولُونَ هَذَا سِحْرُ الشِّيعَةِ وَ حَتَّى يَتَنَاوَلُونَا وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ سِحْرِهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

او گفت: و حديث كرد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، او گفت: حديث كرد ما را قاسم بن محمّدبن حسن بن حازم، او گفت: حديث كرد ما را عبيس بن هشام ناشرى از عبداللّه بن جبله و او از عبد الصمدبن بشير و او از ابى عبداللّه جعفربن محمّد(علیهما السلام) نقل كرد كه عماره همدانى از آن حضرت پرسيد: خدا حال شما را اصلاح فرمايد، مردمى ما را سرزنش مى كنند و مى گويند: شما چنين مى پنداريد كه به زودى آوازى از آسمان پديد خواهد شد. حضرت به او فرمودند: از من بازگو مكن، ولى از پدرم آن را بازگو كن كه پدرم مى فرمودند: اين مطلب در كتاب خداست: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ

ص: 625

أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» پس همه مردم روى زمين به آواز نخستين ايمان آوردند. چون فردا شود ابليس ملعون بالا رود تا آنجا كه در هوا از ديدگاه زمين پنهان گردد. سپس آوازمى دهد: توجه كنيد همانا عثمان مظلوم كشته شد، خونش را بخواهيد. پس هر كس که خدا برای او بد خواسته باشد، به شك مى افتد و مى گويند اين سحر شيعيان است تا جایی که یتناولونا و می گویند این از سحر آنهاست و خداى عزوجل مى فرمايد: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

7. در غيبت نعمانى باب 14 صفحه 260 حديث 19 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُوبْنُ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فَسَمِعْتُ رَجُلًا مِنْ هَمْدَانَ يَقُولُ لَهُ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْعَامَّةَ يُعَيِّرُونَّا وَ يَقُولُونَ لَنَا إِنَّكُمْ تَزْعُمُونَ أَنَّ مُنَادِياً يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَغَضِبَ وَ جَلَسَ ثُمَّ قَالَ لَا تَرْوُوهُ عَنِّي وَ ارْوُوهُ عَنْ أَبِي وَ لَا حَرَجَ عَلَيْكُمْ فِي ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنِّي قَدْ سَمِعْتُ أَبِي(علیه السلام) يَقُولُ وَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَبَيِّنٌ حَيْثُ يَقُولُ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»(1) فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ أَحَدٌ إِلَّا خَضَعَ وَ ذَلَّتْ رَقَبَتُهُ لَهَا فَيُؤْمِنُ أَهْلُ الْأَرْضِ إِذَا سَمِعُوا الصَّوْتَ مِنَ السَّمَاءِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَ شِيعَتِهِ قَالَ فَإِذَا كَانَ مِنَ الْغَدِ صَعِدَ إِبْلِيسُ فِي الْهَوَاءِ حَتَّى يَتَوَارَى عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ ثُمَّ يُنَادِي أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ شِيعَتِهِ فَإِنَّهُ قُتِلَ مَظْلُوماً فَاطْلُبُوا بِدَمِهِ قَالَ فَ«يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ» عَلَى الْحَقِّ وَ هُوَ النِّدَاءُ الْأَوَّلُ وَ يَرْتَابُ يَوْمَئِذٍ «الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» وَ الْمَرَضُ وَ اللَّهِ عَدَاوَتُنَا فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَبَرَّءُونَ مِنَّا وَ يَتَنَاوَلُونَّا فَيَقُولُونَ إِنَّ الْمُنَادِيَ الْأَوَّلَ سِحْرٌ مِنْ سِحْرِ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ ثُمَّ تَلَا أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

وَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ وَ سَعْدَانُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِيدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيُّ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ مِثْلَهُ سَوَاءً بِلَفْظِهِ.

خبر داد ما را احمدبن محمّدبن سعيد ... از حسن بن محبوب و او از عبداللّه بن سنان گفت: در محضر ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) بودم. شنيدم كه مردى از همدان به آن حضرت عرض مى كند: اين ها ما را سرزنش مى كنند و به ما مى گويند شما چنين مى پنداريد كه

ص: 626


1- . سوره شعراء آیه 3.

آوازدهنده اى از آسمان به نام صاحب اين امر آواز خواهد داد. آن حضرت تكيه داده بود، خشمگين شد و بنشست. سپس، فرمودند: اين سخن را از من نقل نكنيد و از پدرم نقلكنيد و هيچ اشكالى براى شما نخواهد داشت. من گواهى مى دهم كه از پدرم شنيدم كه مى فرمودند: به خدا قسم كه اين مطلب در كتاب خدا كاملاً روشن است آن جا كه مى فرمايد «اگر ما بخواهيم، نشانه اى از آسمان بر آنان فرو فرستيم كه گردن هايشان در برابر آن خضوع كند.» آن روز در روى زمين كسى نماند مگر آن كه در مقابل آن نشانه كج خواهد كرد. همه مردم روى زمين چون بشنوند كه صدايى از آسمان بلند است: «توجه كنيد كه حق در على بن ابى طالب(علیه السلام) و شيعيان او است.» ايمان آورند. فرمودند: چون فردا شود شيطان بر هوا بلند شود تا آن حد كه از ديد زمينيان پنهان شود. سپس آواز دهد: «توجه كنيد كه حق در عثمان بن عفان و شيعيان او است زيرا او مظلوم كشته شد، خونش را مطالبه كنيد.» فرمودند: در آن هنگام خداوند مردم با ايمان را به گفتار ثابت برحق، ثابت نگه مى دارد و گفتار ثابت بر حق همان نداى نخستين است، ولى آنان كه در دل هايشان بيمارى هست به شك مى افتند؛ به خدا قسم بيمارى دل كينه ما است كه آن هنگام از ما دورى جويند و ما را ناسزا گويند و مى گويند كه آواز دهنده نخستين سحرى بود از سحرهاى اين خاندان. سپس حضرت ابوعبداللّه(علیه السلام) اين آيه شريفه را تلاوت فرمودند: «اگر آيه اى را ببينند رو گردان شده و گويند كه سحر سابقه دارى است.» و گفت حديث كرد ما را احمدبن محمّدبن سعيد، او گفت: حديث كرد ما را محمّدبن مفضل بن ابراهيم، سعد ابن اسحاق بن سعيد، احمدبن حسين بن عبد الملك و محمّدبن احمدبن حسن قطوانى، همگى از حسن بن محبوب و او از عبداللّه بن سنان همين حديث را عيناً با الفاظش.

8. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 383 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قَالَ نَزَلَتْ فِي قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يُنَادَى بِاسْمِهِ مِنْ السَّمَاءِ.

ص: 627

محمّدبن العباس گويد: احمدبن الحسن بن على حديثمان داد، وى گفت: پدرم برايمان حديث گفت از پدرش، از محمّدبن اسماعيل، از حنان بن سدير، [از ابوبصير] از حضرت ابوجعفر باقر(علیه السلام) كه راوى گويد: از آن جناب راجع به قول خداى عزوجل «اگر بخواهيماز آسمان آيتى فرود آوريم، پس بر آن گردن نهند» پرسيدم. فرمودند: درباره قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل گشته و اسم او از سوى آسمان اعلام خواهد شد.

9. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة 383 آمده است:

قَالَ مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُعَمَّرٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ فُضَيْلٍ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قَالَ هَذِهِ نَزَلَتْ فِينَا وَ فِي بَنِي أُمَيَّةَ تَكُونُ لَنَا دَوْلَةٌ تُذِلُّ أَعْنَاقَهُمْ لَنَا بَعْدَ صُعُوبَةٍ وَ هَوَانٍ بَعْدَ عِزٍّ.

على بن عبداللّه اسد از ابراهيم بن محمّد [از احمد] بن معمر اسدى، از محمّدبن فضيل، از كلبى، از ابوصباح، از ابن عباس درباره قول خداى عزوجل: «اگر بخواهيم، از آسمان آيتى فرو آوريم پس برآن گردن نهند» فرمودند: اين آيه درباره ما و راجع به بنى اميه نازل شده، براى ما دولتى خواهد بود كه گردن هايشان را خوار مى سازد پس از سختى و گردن كشى آن ها، و پس از عزت، آن ها را به پستى مى كشاند.

10. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة 384 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قَالَ يَخْضَعُ لَهَا رِقَابُ بَنِي أُمَيَّةَ قَالَ ذَلِكَ بَارِزُ الشَّمْسِ قَالَ وَ ذَاكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يَبْرُزُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ وَ تُرِكَتِ الشَّمْسُ عَلَى رُءُوسِ النَّاسِ سَاعَةً حَتَّى يَبْرُزَ وَجْهُهُ وَ يَعْرِفَ النَّاسُ حَسَبَهُ وَ نَسَبَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَيَخْتَبِي الرَّجُلُ مِنْهُمْ إِلَى جَنْبِ شَجَرَةٍ فَتَقُولُ خَلْفِي رَجُلٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ فَاقْتُلُوهُ.

محمّدبن العباس گويد: حديثمان داد حسين بن محمّد [احمد] از احمدبن عيسى، از يونس، از بعض اصحابمان، از حضرت باقر(علیه السلام) كه راوى گويد: از آن جناب راجع به قول خداى عزوجل: «اگر بخواهيم، از آسمان آيتى فرو آوريم، پس بر آن گردن نهند.» پرسيدم، فرمودند: گردن هاى بنى اميه براى آن خوار مى شود. حضرت افزودند: آن آيت از خورشيد

ص: 628

آشكار مى گردد، فرمودند: و او على بن ابى طالب(علیه السلام) است كه هنگام زوال خورشيد و تابش آفتاب ساعتى بالاى سر مردم آشكار شود، تا آن جا كه صورتش ظاهر گردد و مردم حسب و نسبش را بشناسد. سپس فرمودند: همانا بنى اميه كارشان بهجايى مى رسد كه هر كدام از آنان پشت درختى پنهان شود. آن درخت گويد: پشت من مردى از بنى اميه است، او را بكشيد.

11. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة 384 آمده است:

وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) انْتَظِرُوا الْفَرَجَ فِي ثَلَاثٍ قِيلَ وَ مَا هِيَ قَالَ اخْتِلَافُ أَهْلِ الشَّامِ بَيْنَهُمْ وَ الرَّايَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ وَ الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا الْفَزْعَةُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ أَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْآنِ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قَالَ إِنَّهُ يَخْرُجُ الْفَتَاةُ مِنْ خِدْرِهَا وَ يَسْتَيْقِظُ النَّائِمُ وَ يَفْزَعُ الْيَقْظَانُ.

و محمّدبن عباس گفت كه حسين بن احمد حديثمان داد از محمّدبن عيسى، از يونس كه گفت: صفوان بن يحيى حديثمان داد از ابوعثمان، از معلى بن خنيس، از حضرت ابى عبداللّه صادق(علیه السلام) فرمودند: فرج را در [ظاهر شدن] سه چيز بخواهيد. عرض شد: آن ها چه چيزى هستند؟ فرمودند: اختلاف اهل شام در بين خودشان، پرچم هاى سياه از خراسان و [آيت] ترسناك در ماه رمضان، گفته شد: آن [آيت] ترسناك در ماه رمضان چيست؟ فرمودند: آيا قول خداى عزوجل را در قرآن را نشنيده ايد كه: «اگر بخواهيم، از آسمان آيتى فرو آوريم، پس بر آن گردن نهند.» فرمودند: [اين آيت] دوشيزه را از پرده اش بيرون مى كشد، خفته بيدار مى شود و بيدار به هراس مى افتد.

12. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة آمده است:

محمّدبن العباس قال: و روى بالاسناده عن ابى الورد عن ابى جعفر(علیه السلام) فى قوله «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ» قال: النداء باسم رجل و اسم ابيه.

و به طور مستند از ابوالورد از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) روايت شده كه درباره قول خداوند: «اگر بخواهيم، از آسمان آيتى فرود آوريم، پس بر آن گردن نهند.» فرمودند: ندا به نام مردى و به نام پدرش مى باشد.

ص: 629

285. غیبت حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نظیر غیبت حضرت موسی

اشاره

285. غیبت حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نظیر غیبت حضرت موسی(علیه السلام) است و خداوند روز به روز بر حکمت ایشان می افزاید و به وسیله ی غیبت جانشان حفظ می شود.

سوره شعرا آیه 21

فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَني مِنَ الْمُرْسَلين

پس هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم. خداوند به من در ازای این سختی و مشقت حکمت و دانش بخشید و مرا از مرسلین قرار داد.

شأن نزول آیه درباره ی حضرت موسی(علیه السلام) است که بعد از این که شناسایی شد و مأموران نظامی و امنیتی فرعون به دنبالش بودند، از مصر بیرون رفت و وارد مدین، قبیله شعیب شد و در این مدت او از چشم های مردم مصر غایب بود.

تأویل آیه درباره ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که حضرت پس از قیام همین آیه را می خوانند. این دلیل است بر این که یکی از دلایل غیبت های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ترس از کشته شدن است.

حجت خدا به سوی مردم می آید؛ اگر مردم او را پذیرفتند، قیام می کند. اگر نپذیرفتند به منزل رفته و در خانه می نشیند تا جانش حفظ شود. اگر ببیند جانش در خطر است، غیبت اختیار می کند. همان کاری که حضرت موسی(علیه السلام) کرد.

درباره ی حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) نیز ما این مسئله را داریم. زمانی که بنی امیه قصد جان حضرت را کردند ایشان از مدینه به مکه رفتند و هنگام خروج از مدینه آیه 20 سوره قصصرا می خواندند. یعنی «خارج شد از آنجا از ترس و می گفت: خداوندا مرا از قوم ظالم نجات بخش.» (این آیه نیز درباره ی خروج حضرت موسی(علیه السلام) از مصر به سوی مدین است.)

ص: 630

تمام مقاتل نوشته اند که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در سال 61 ه.ق به هنگام حج به عرفات آمد، از عرفات به سوی کوفه حرکت کرد. حضرت دلیل آن را نیز حفظ جان بیان فرمودند. همه ی مقاتل نوشته اند که عمربن سعدبن عاص با سی نفر مأمور بود که امام را در حال طواف ترور کند.

طریحی نوشته است: سی نفر از شیاطین بنی امیه مأمور بودند حضرت را به قتل برسانند. شیعه و سنی نوشته اند که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در نامه ای به ابن عباس علت خروجشان از مکه را چنین مرقوم فرمودند: مرا در مکه آرام نمی گذارند و از جوار حرم الهی مجبور به خروج می کنند.

باز در مقاتل نوشته اند که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در هنگام خروج از مکه نیز همین آیه «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَني مِنَ الْمُرْسَلينَ» را خواندند.

شیخ مفید در ارشاد صفحه 218 نوشته است: لم يتمكّن من تمام الحج، مخافة أن يقبض عليه بمكّة فينفذ به إلى يزيد بن معاوية

و نتوانست حج خود را تمام کند می ترسید او را دستگیر کرده و به یزیدبن معاویه تحویل دهند. پس بدانید امام مانند کعبه است الامام کالکعبة مردم باید به سوی او بروند نه این که او به سوی مردم بیاید. اگر از او استقبال کردند قیام می کند. اگر استقبال نکردند، به خانه می رود و اگر جانش در خطر بود برای حفظ جانش غیبت اختیار می کند که جانش حفظ شود. یکی از علت های غیبت امام زمان(علیه السلام) همین خائف بودن حضرت است لذا ما در اینجا به احادیثی اشاره می کنیم:

1. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 174 حدیث 11، غیبة شیخ مفید، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 388، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 292 و برهان مجلد 3 صفحه 183 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِبْنِ سَمَاعَةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ الْحَارِثِ الْأَنْمَاطِيُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُم»

مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: هنگامى كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند اين آيه را تلاوت مى نمايد: «چون از شما بيمناك بودم از نزدتان گريختم»2. در کتاب تأویل الآیات الظاهره فی فضائل عترة الطاهرة مجلد 1 صفحه 405 آمده است:

تأويله مَا ذَكَرَهُ الشَّيْخُ الْمُفِيدُ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ الْغَيْبَةِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ مُخَاطِباً لِلنَّاسِ «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي

ص: 631

حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ» فمعنى قوله «فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً» فذلك حقيقة لأن الله تعالى وهب له حكما عاما في الدنيا لم يهبه لأحد قبله و لا لأحد بعده و عليه تقوم الساعة و قوله «وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ» على سبيل المجاز أي جعلني من أوصياء سيد المرسلين و خاتم أوصياء خاتم النبيين(صلی الله علیه و آله)

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: زمانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند، این آیه را می خواند: «من از شما گریختم زمانی که از شما ترسیدم. پروردگارم به من علم و دانش عطا فرمود.»

پس صاحب کتاب تأویل الآیات الظاهرة می گوید: معنی این فرموده ی خدا به من بخشید حکمت را حقیقتش این است که خداوند تبارک و تعالی به او علم و حکمت و دانش آموخت. چون خدا در دنیا به او آن چنان حکم طولانی داده که به هیچ کس نداده (حتی پیامبر عظیم الشأن(صلی الله علیه و آله) و در آینده نیز به هیچ کس نخواهد داد تا روز قیامت. لذا خدا می فرمایند «وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ» این در راه مجاز است قرار داد او را از اولیای سیدالمرسلین و آخرین وصی پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله).

3. در غیبت نعمانی صفحات 174 و 175 حدیث 12، کمال الدین مجلد 1 صفحه 328 باب 32 حدیث 10، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 49، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 468، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 273، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 281 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ رَبَاحٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُبْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِالْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ الْحَارِثِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَعْنِي أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(علیه السلام) إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قَالَ «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِين»

حدیث کرد ما را عبدالوهاب بن یوسف او گفت حدیث کرد ما را احمدبن محمدبن رباح او گفت حدیث کرد احمدبن علی حمیری از حسن بن یعقوب و او از عبدالکریم بن عمر خثعمی و او از احمد بن حارث از فضل بن عمر که شنیدم از امام جعفر صادق(علیه السلام) که پدرمامام باقر(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند چون از شما بیمناک شدم گریختم. پروردگارم به من حکمت و دانش و حکومت عطا کرد.

ص: 632

مقام منیع قائمیت

امام زمان(علیه السلام) دارای مقامی است که این مقام را با زبان قاصر و علم اندک و ظرفیت کم نمی شود بیان کرد. مقامی را که در کتاب تأویل الآیات الظاهرة آمده لم یهبه لاحدٍ من قبله و لا لاحدٍ بعده مقامی که تا به حال قبل از او به هیچ کس نداده و بعد از او نیز به هیچ کس نخواهد داد. مقامی که در دعای ندبه می خوانیم: بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ عَقِيدِ عِزٍّ لَا يُسَامَى. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که جانم فدایت شود خداوند برای تو پرچمی برافراشته که برای هیچ کس نیافراشته است. مقامی که امام صادق(علیه السلام) درباره اش می فرمایند: لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی اگر او را درک کنم تمام عمر خدمتگزارش می شوم. مقامی که ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) هرگاه نامش را می شنیدند با کلمه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جای بلند شده رو به قبله می ایستادند و برای فرجش دعا می کردند که از جمله ی آن ها حضرت موسی الکاظم و حضرت رضا(علیهما السلام) بودند. مقامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: پدر و مادرم فدای فرزند کنیزی که آن کنیز، سیده ی همه ی کنیزان عالم است.

ص: 633

286. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) لسان صدق الآخرین است وحضرت مهدی

286. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) لسان صدق الآخرین است وحضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائم موعود از فرزندان اوست

سوره شعرا آیات 83 و 84

رَبِّ هَبْ لي حُكْماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ(83) وَ اجْعَلْ لي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرين(84)

پروردگارا به من حکم را ببخش و مرا به صالحین ملحق فرما و برای من (لسان صدق الآخرین) زبان راستگویی والا قرار بده.

این آیات دعای حضرت ابراهیم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند: هنگامی که خداوند ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی و امامان (معصوم(علیهم السلام) از ذریه ی او را) به حضرت ابراهیم(علیه السلام) اطلاع داد (و حضرت ابراهیم(علیه السلام) عظمت این بزرگواران را دید) از خداوند درخواست کرد که این ها را در ذریه ی او قرار دهند و خداوند هم دعای او را پذیرفت و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در ذیل این آیه می فرمایند که قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یازدهمین فرزند من است.

1. در کمال الدین مجلد 1 صفحه 138 حدیث 7 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 184 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فی حدیث غیبة ابراهیم إلی ان قال: ثُمَّ غَابَ(علیه السلام) الْغَيْبَةَ الثَّانِيَةَ وَ ذَلِكَ حِينَ نَفَاهُ الطَّاغُوتُ عَنْ مِصْرَ فَقَالَ «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى أَلَّا أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا»(1) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِاللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنا نَبِيًّا وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا»(2) يَعْنِى بِهِ

ص: 634


1- . سوره مریم آیه 48
2- . سوره مريم آیات 49- 50

عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) لِأَنَّ إِبْرَاهِيمَ(علیه السلام) قَدْ كَانَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَجْعَلَ لَهُ لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ فَجَعَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ وَ لِإِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّاً. فَأَخْبَرَ عَلِيٌّ(علیه السلام) بِأَنَّ الْقَائِمَ هُوَ الْحَادِي عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ وَ أَنَّهُ الْمَهْدِيُّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ أَنَّهُ تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ وَ أَنَّ هَذَا كَائِنٌ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ.

ابن بابویه از پدرش با سند خود از ابوبصیر روایت کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام) در ضمن داستان غیبت حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: سپس حضرت ابراهیم در دومین مرحله غایب شد و این غیبت زمانی بود که حضرت ابراهیم(علیه السلام) را پادشاه طغیانگر از شهر بیرون نمود. حضرت ابراهیم(علیه السلام) چنین فرمودند «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا» «من از شما و از آنچه که شما به غیر خداوند می خوانید کناره گیری می کنم و پروردگار خودم را می خوانم و امیدوارم با خواندن پروردگارم (مثل شما) بدبخت نباشم» و خداوند متعال فرمودند «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا * وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» «چون از آن ها و آنچه که (به غیر از خداوند) می پرستیدند کناره گرفت، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و همه را پیامبر خداوند قرار دادیم و از رحمت خود بر آن ها بخشیدیم و برای ایشان لسان صدق والا (علی) را قرار دادیم» که مقصود حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است زیرا ابراهیم(علیه السلام) از خداوند عزوجل درخواست کرده بود که در میان آیندگان زبان راستگویی برایش قرار دهد و خداوند تبارک و تعالی برای او و نیز برای اسحاق و یعقوب (لسان صدق علی) را قرار داد و حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) خبر داد که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یازدهمین فرزند از فرزندان او می باشد و او همان مهدی (موعود)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که گروه هایی در آن زمان گمراه می شوند و گروه های دیگر هدایت می یابند و این امر واقع خواهد شد همچنان که او آفریده شده است.

ص: 635

287. ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى ظالمان عذاب است

سوره شعرا آيات 205 تا 207

أَفَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنينَ(205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ(206) ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ(207)

[اى رسول ما] تو خواهى ديد كه ما چندين سال آنان را متنعم سازيم، سپس عذاب وعده داده شده به آنان رسد و آنچه [از دنيا] برخوردار بوده اند به آنان هيچ سودى نبخشد و عذابى از آن ها دور نكند.

در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 392، تفسیر برهان مجلد3 صفحه 189، بحارالانوار مجلد24 صفحه 327 حدیث 96 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ ثُمَ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ» قَالَ خُرُوجُ الْقَائِمِ «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» قَالَ هُمْ بَنُوأُمَيَّةَ الَّذِينَ مُتِّعُوا فِي دُنْيَاهُمْ.

محمّدبن عباس مى گويد: حديث كرد ما را حسين بن احمد از محمّدبن عيسی ...از معلى بن خنيس، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه آن جناب درباره قول خداوند «[اى رسول ما] خواهى ديد كه چنانچه چندين سال هم آنان را متنعم سازيم، سپس عذاب موعود به آنان رسد» فرمود: خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «آنچه [از دنيا] برخوردار بوده اند به آنان هيچ سودى نبخشد و عذابى از آن ها دور ننمايد.» فرمود: آن ها بنى اميه هستند كه به دنيا [در دنيا] بهره مند بوده اند.البته اين نكته قابل ذكر است كه هم سفيانى و يارانش از بنى اميه هستند و هم اينكه در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت هايى صورت مى گيرد كه در آن قاتلان شهداى كربلا نيز رجعت مى كنند و حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتقام خون سيدالشهدا(علیه السلام) و يارانش را از آنان مى گيرد.

ص: 636

2. در کافی مجلد 4 صفحه 159 حدیث 10، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه آمده است:

أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْوَلِيدِ وَ مُحَمَّدِبْنِ أَحْمَدَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى الْقَمَّاطِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: رَأَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِي مَنَامِهِ بَنِي أُمَيَّةَ يَصْعَدُونَ عَلَى مِنْبَرِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ يُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَأَصْبَحَ كَئِيباً حَزِيناً قَالَ فَهَبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً قَالَ يَا جَبْرَئِيلُ إِنِّي رَأَيْتُ بَنِي أُمَيَّةَ فِي لَيْلَتِي هَذِهِ يَصْعَدُونَ مِنْبَرِي مِنْ بَعْدِي وَ يُضِلُّونَ النَّاسَ عَنِ الصِّرَاطِ الْقَهْقَرَى فَقَالَ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ هَذَا شَيْ ءٌ مَا اطَّلَعْتُ عَلَيْهِ فَعَرَجَ إِلَى السَّمَاءِ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ نَزَلَ عَلَيْهِ بِآيٍ مِنَ الْقُرْآنِ يُؤْنِسُهُ بِهَا قَالَ «أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ « إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ لِنَبِيِّهِ(صلی الله علیه و آله) «خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» مُلْكِ بَنِي أُمَيَّةَ

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: در خواب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمایانده شد که بنی امیه بعد از رحلت ایشان از منبرشان بالا می روند و مردم را از راه راست گمراه می کنند و به گذشته بازمی گردانند. شب را به صبح رساند درحالی که آشفته و ناراحت بود. پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد چه شده است که من شما را درهم و ناراحت می بینم؟ فرمودند: ای جبرئیل شب گذشته بنی امیه را در خواب دیدم که بر منبر من بالا می روند و مردم را از صراط مستقیم گمراه می کنند و بازمی گردانند. جبرئیل گفت: به خدایی که تو را به حق به پیامبری برانگیخته من از این مطلب چیزی آگاهی ندارم. سپس جبرئیل به آسمان عروج کرد. طولی نکشید که آیه ای از قرآن را نازل کرد «أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» و آیات سوره ی قدر« إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» امام فرمودند: خداوند شب قدر را برای پیامبرش بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیه قرار داده است.(1)

از این دو حدیث می توان چنین نتیجه گرفت که بنیان گذاران فتنه و شر در اسلام، بنی امیه بوده که جنگ هایی نظیر بدر احد خیبر و ... علیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انجام دادند و یکلحظه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را آرام نگذاشتند. در رأس آن ها ابوسفیان بوده است که آن ها قبل از فتح مکه با نام مشرک و کافر مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایستادند و پس از شهادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مقابل وصی ایشان، حضرت

ص: 637


1- . اصول کافی مجلد 4 صفحه 159 حدیث 10

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) با نام منافق ایستادند و قبل از هجرت و بعد از هجرت برای اسلام و مسلمین مزاحمت های زیادی ایجاد نمودند و پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز ام الفتنه ابوسفیان و بنی امیه بودند و آن ها عده ای بازیچه را در مقابل حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) قرار دادند و سرانجام حکومت بنی امیه به دست معاویه در شام تأسیس شد. (البته دیگر در لباس نفاق بود.) حکومت بنی امیه هزار ماه طول کشید که قرآن می فرماید: یک شب قدر ارزشش از هزار ماه بیشتر است اما ظلم ادامه دارد تا عصر طلایی حکومت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که آن حضرت ظلم را ریشه کن می کند و عدالت را می گستراند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

به یملاء الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً

خداوند به او کل زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.

و در آیه ی فوق می فرمایند «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» در آن زمان دیگر مال و ثروت و قدرتی که آن ها از آن بهره مند می شدند دیگر برایشان سودی ندارد و حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند: «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» خروج قائم. در خروج حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که دیگر ثروت و قدرت و ... چیزهایی که از آن استفاده می کردند، دیگر برای آن ها سودی ندارد.

ص: 638

288. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ساجدین هستند

سوره شعرا آیات 217 تا 219

وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزيزِ الرَّحيمِ(217) الَّذي يَراكَ حينَ تَقُومُ(218) وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدين(219)

و توکل بر آن خدای مقتدر و مهربان و بخشنده کن. خداوندی که هرگاه بپاخیزی (برای نماز) تو را می بیند و هرگاه نماز بگزاری و سجده کنی تو را می بیند با سجده کنندگان.

در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 396 حدیث 23 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 193 حدیث 4 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ الْخَثْعَمِيُّ عَنْ عَبَّادِبْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ» قَالَ فِي عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين.

محمدبن حسین با سند خود از ابوجارود روایت کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام) درباره ی فرمایش خداوند عزوجل«وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدين» و نماز خواندن تو را و سجده کردنت را با دیگر سجده کنندگان می بیند حضرت فرمودند منظور از سجده کنندگان و نمازگزاران حضرت علی، حضرت فاطمه، حضرت امام مجتبی حسن بن علی و حضرت سیدالشهدا حسین بن علی و دیگر اهل بیت(علیهم السلام) (یا امامان) هستند.

ص: 639

289. اطاعت از قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اطاعت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است

سوره شعرا آيه 227

وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

آنان که ظلم کردند، به زودى خواهند دانست كه به چه كيفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مى كنند.

1. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 194 حديث 5 و كتاب كمال الدين و تمام النعمة، اثر شيخ صدوق مجلد 1 صفحه 260 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَسَّكَ بِدِينِي وَ يَرْكَبَ سَفِينَةَ النَّجَاةِ بَعْدِي فَلْيَقْتَدِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيُوَالِ وَلِيَّهُ فَإِنَّهُ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ وَفَاتِي وَ هُوَ إِمَامُ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ أَمِيرُ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي قَوْلُهُ قَوْلِي وَ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ نَهْيُهُ نَهْيِي وَ تَابِعُهُ تَابِعِي وَ نَاصِرُهُ نَاصِرِي وَ خَاذِلُهُ خَاذِلِي ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً بَعْدِي لَمْ يَرَنِي وَ لَمْ أَرَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ خَالَفَ عَلِيّاً حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ جَعَلَ مَأْوَاهُ النَّارَ «وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ» وَ مَنْ خَذَلَ عَلِيّاً خَذَلَهُ اللَّهُ يَوْمَ يُعْرَضُ عَلَيْهِ وَ مَنْ نَصَرَ عَلِيّاً نَصَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ لَقَّنَهُ حُجَّتَهُ عِنْدَ الْمُسَاءَلَةِ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَا أُمَّتِي بَعْدَ أَبِيهِمَا وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أُمُّهُمَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ أَبُوهُمَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ تَاسِعُهُمُ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي طَاعَتُهُمْ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَتِي إِلَى اللَّهِ أَشْكُو الْمُنْكِرِينَ لِفَضْلِهِمْ وَ الْمُضِيعِينَ لِحُرْمَتِهِمْ بَعْدِي «وَ كَفى بِاللَّهِ وَلِيًّا» وَ نَاصِراً لِعِتْرَتِي وَ أَئِمَّةِ أُمَّتِي وَ مُنْتَقِماً مِنَ الْجَاحِدِينَ لِحَقِّهِمْ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون»

ابن بابويه گويد: محمّدبن على ماجيلويهE حديث كرد مرا از على بن ابراهيم از پدرش، از على بن معيد، از حسين بن خالد، از على بن موسى الرضا(علیه السلام) از پدرش و ايشان از پدرانشان(علیه السلام) كه فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس دوستدارد به دين من دست يابد و پس از من بر كشتى نجات قرار گيرد، بايد به على بن ابى طالب(علیه السلام) اقتدا نمايد. با دشمن او دشمنى و با دوست او دوستى نمايد، زيرا او (خليفه من) وصى من و جانشينم بر امتم، در

ص: 640

زندگانيم و پس از وفاتم مى باشد و اوست امير(امام) همه مسلمانان و امير همه مؤمنان بعد از من. گفته اش گفته من، امرش امر من و نهى او نهى من است. پيرو او پيرو من، يارى كننده اش ياور من و خوار كننده علی(علیه السلام) خوار كننده من است.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس بعد از من از على(علیه السلام) جدا شود روز قيامت مرا نخواهد ديد و من نيز او را نخواهم ديد و هر كه با على(علیه السلام) مخالفت نمايد، خداوند بهشت را بر وى حرام كند و عاقبتش را جهنم قرار دهد [و بد جايگاهى است] هر آنكه على(علیه السلام) را خوار نمايد، خداوند او را خوار سازد، روزى كه او بر خداوند عرضه شود. هر كس على(علیه السلام) را نصرت دهد. خداوند او را نصرت فرمايد، روزى كه او را ملاقات كند و به هنگام سؤال و جواب، دليلش را به وى تلقين نمايد.

آن گاه حضرت(علیه السلام) فرمود: حسن و حسين(علیهما السلام) دو امام امت من بعد از پدرشان و دو سيد جوانان اهل بهشت اند و مادرشان بهترين زنان عالميان مى باشد و پدرشان سيد اوصياست. از فرزندان حسين نُه امام خواهد بود كه نهمينشان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است از فرزندان من. اطاعتشان اطاعت از من و معصيتشان معصيت من است. به خداوند شِكوه مى كنم از منكران فضيلت ايشان و تضييع كنندگان حق [حرمت] آنان پس از من و خداوند بس است كه ولى و ياور عزت من و امامان امتم باشد و از منكران حق ايشان انتقام كشد «به زودى خواهند دانست كه به چه كيفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مى كنند.»

2. در تفسیر اطیب البیان مجلد 10 صفحه 101 آمده است:

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: این ها همان ظالمین و غصب کنندگان حق حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فرزندان گرامیش هستند.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 125 و تفسیر صافی و تفسیر جوامع الجامع مجلد 3 صفحه 175 آمده است:

ثُمَّ ذَكَرَ آلَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ شِيعَتَهُمُ الْمُهْتَدِينَ فَقَالَ: «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا» ثُمَّ ذَكَرَ أَعْدَاءَهُمْ وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ فَقَالَ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ أَيَ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» هَكَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَت

ص: 641

290. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارث همه انبیاء و رسول خدا

اشاره

290. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارث همه انبیاء و رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) است

سوره نمل آیه 15

وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي فَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ

به تحقیق ما به داود و سلیمان علم (وهبی) عطا کردیم (و آن ها پس از عطای این رحمت خداوند) گفتند: سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش فضیلت و برتری عطا فرمود.

1. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 126 آمده است:

أعطى داود و سليمان ما لم يعط أحدا من أنبياء الله من الآيات علمهما مَنْطِقَ الطَّيْرِ و ألان لهما الحديد و الصفر من غير نار و جعلت الجبال يسبحن مع داود و أنزل الله عليه الزبور فيه توحيد و تمجيد و دعاء و أخبار رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أميرالمؤمنين(علیه السلام) و الأئمة(علیهم السلام) من ذريتهما(علیهما السلام) و أخبار الرجعة و القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لقوله «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون»

اعطا شد به داود و سلیمان چیزی که به هیچ یک از انبیای خداوند از آیات عطا نشده است. (و آن علم بود) خداوند به آن ها این علم را داد که با پرندگان صحبت می کردند و به آن ها بخشید آهن را (حدید) که از آن بدون حرارت دادن زره می ساختند. خداوند قرار داد با داود که کوه ها با او به تسبیح گفتن مشغول می شدند. خداوند بر او نازل کرد زبور را که در آن توحید و تمجید و دعا و همچنین در آن قرار داد اخبار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان از ذریه ی آن ها را و همچنین در آن اخبار رجعت (قیام و انقلاب) حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را قرار داد که خداوند در قرآنمی فرمایند به تحقیق ما نوشتیم در زبور بعد از یک سلسله مسائل و شرح دادن که همانا زمین را عباد صالح به ارث خواهند برد.

ص: 642

این حدیث شریف حضرت صادق(علیه السلام) در تبیین و تفسیر آیه ی فوق که خداوند می فرمایند: ما به آن ها علم عطا کردیم این علوم را چنین بیان می فرمایند.

1. علم فهمیدن نطق پرندگان

2. نرم کردن آهن در دست آن ها و مسئله ی صنایع فلزی و زره سازی به دست آن ها.

3. خداوند چنین قرار داد که کوه ها با حضرت داود به تسبیح می پرداختند.

4. خداوند بر داود(علیه السلام) زبور را نازل فرمود که در آن علوم توحید و تمجید و دعا و نیایش قرار دارد.

5. همچنین در زبور داود(علیه السلام)، اخبار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) را قرار داد.

6. خداوند در زبور داود(علیه السلام) از اخبار حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان می فرماید که در سوره ی انبیا آیه 105 می فرمایند «به تحقیق ما نوشتیم در زبور بعد از شرح مسائلی که زمین را عباد صالح به ارث خواهند برد.»

مهدویت در کتاب آسمانی زبور

دقت بفرمایید در این آیه خداوند می فرمایند «وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً» خداوند به داود و سلیمان علم عطا فرمودند که قسمتی از این علوم علم مهدویت و قائمیت است. لذا در آیه 105 سوره انبیا می فرمایند « أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون» که سرانجام بندگان صالح خداوند وارث زمین خواهند شد و حکومت واحد جهانی تشکیل می دهند که اولین حاکم و اولین سلطان کره ی زمین حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و پس از ایشان یکی پس از دیگری ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) به این جهان آمده و حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد. چنان که:

1. در عهد عتیق (تورات) کتاب مزامیر داود مزمور 37

آیات 9 و 10: زیرا که شریران منقطع خواهند شد * و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند بود.

آیات 28 و 29: اما نسل شریر منقطع خواهد شد * صالحان وارث زمین خواهند بود.

آیه 34: منتظر خداوند باش و طریق او را نگاه دار تا تو را به وراثت زمین برافروزد.آیات 29 و 30: صالحان وارث زمین خواهند بود * و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود. * دهان صالحان حکمت را بیان می کند.

ما در اینجا چند آیه از زبور را آوردیم درحالی که در زبور داود به صورت مبسوط شرح داده شده است.

ص: 643

291. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

291. ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیده ی خداوند و بهترین خلق خداوند هستند

سوره نمل آیه 59

قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذينَ اصْطَفى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ

بگو حمد و سپاس مخصوص الله خداوند است و سلام و درود و تهنیت بر بندگانی باد که آنان پاک و خالص و برگزیده ی (خداوند هستند) (حالا) آیا خداوند بهتر و نیکوتر است یا آن چیزهایی که شما شریک خداوند قرار می دهید.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 487، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 419، جمع الجامع مجلد 3 صفحه 196، تفسیر صافی، بحارالانوار مجلد 23 صفحه 222 حدیث 27، برهان مجلد 4 صفحه 223 حدیث 4 آمده است:

و أما قوله «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى» قال: هم آل محمد(صلی الله علیه و آله)

علی بن ابراهیم از قول امام صادق(علیه السلام) می گوید: حضرت فرمودند: درود و سلام بر عباد خالص و پاک و برگزیده ی خداوند این بندگان مخلص آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند. (که یکی از ایشان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که منتخب خداوند هستند.)

2. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 380 آمده است:

أَبُوصَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى» قَالَ هُمْ أَهْلُ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ أَوْلَادُهُمْ(علیهم السلام) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ هُمْ صَفْوَةُ اللَّهِ وَ خِيَرَتُهُ مِنْ خَلْقِه ابوصالح از ابن عباس روایت می کند درباره ی این فرموده ی خداوند حمد مخصوص خداوند است و درود بر بندگان خالص خدا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: این بندگان پاک و مخلص اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند (و ایشان عبارتند از) حضرت علی بن ابی طالب و

ص: 644

حضرت فاطمه (زهرا) و امام حسن (مجتبی) و حضرت حسین (سیدالشهدا)(علیهم السلام) و اولاد و فرزندان آن ها(علیهم السلام) تا قیامت و این ها هستند بندگان خالص و پاک و برگزیده ی خداوند و این ها بهترین خلق خداوند هستند.

3. در تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 397 آمده است:

معناه أن الله تبارك و تعالى أمر نبيه(صلی الله علیه و آله) أن يحمده فقال له «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى» قال علي بن إبراهيم رحمه الله فهم آل محمد(صلی الله علیه و آله).

خداوند در این آیه به رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) سلام و درود می فرستند.

البته در آیات مختلف قرآنی ما این سلام و صلوات را می بینیم و خداوند دستور می دهد که مردم هم همه به ایشان صلوات بفرستند که امام شافعی در شعری می گویند، هرکس در نماز به آل محمد صلوات نفرستد، نمازش صحیح نیست و ما می گوییم: السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِيِّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عزوجل بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَ بِهِ الشَّعْثَ وَ يَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِينَ

از این احادیث معلوم می شود که

اولاً: معنی کلمه ی اصطفی یعنی خالص گردانیدن که خداوند این ها را خالص کرده است از هر پلیدی و از هر گناه و از هر اشتباه و خطا که می فرمایند:

«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»

و معنی دیگر اصطفی که همان صفا باشد که معنی خلوص را می دهد. این که به کوه صفا، صفا گفته می شود به این اعتبار است که سنگ خالص است و خاک در آن وجود ندارد «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»

این 14 نور مقدس خالص هستند از هر ناخالصی و پلیدی و زشتی. اگر گفته می شود عسل خالص یعنی عسلی که چیزی به آن اضافه نشده است. خداوند ایشان را مصفای از هر پلیدی، سستی، دنائت و اشتباه قرار داده است.

ص: 645

مسئله ی دیگر این است که در حدیث گفته شده است. این ها امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا امام حسن و امام حسین و اولاد آن ها(علیهم السلام) تا روز قیامت هستند و این به مانند این است که حضرت می فرمایند: إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ... و ما بین این دو جدایی نمی افتد تا این که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. این دلیل است بر زنده بودن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد از امام عسکری(علیه السلام) زیرا همیشه باید عترت کنار کتاب الله باشد. آن هم عترت زنده، معصوم و مصفا.

سلام بر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از زیباترین سلام های بر مهدی فاطمه(علیهما السلام). این سلام است که مرحوم محدث قمی که در انتهای کتاب منتهی الآمال آورده است: السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عزوجل بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَ بِهِ الشَّعْثَ وَ يَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِينَ

سلام، درود و صلوات بر او باد که خداوند او را مصفا قرار داده است و سپس او را برگزیده است که روی کره ی زمین فقط یکی است.

البته اگر خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدید و خواستید به ایشان سلام کنید (طبق دستور معصومین(علیهم السلام) به ایشان بگویید: السلام علیک یا بقیة الله فی الارضین.

ص: 646

292. مضطر حقيقى حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و ایشان مستجاب الدعوه هستند

سوره نمل آيه 62

أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَليلاً ما تَذَكَّرُون

(آيا خدايى جز خداى يكتا هست ؟ ولى اندک هستند از شما که متذكر اين حقيقت شوند.) آيا آن كيست كه دعاى مضطر و ناچارى را به اجابت مى رساند و رنج و غم را برطرف مى سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟

1. این آیه مصداق واقعی اش ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که هم امام باقر(علیه السلام) و هم امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:

نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)، هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ ...(1)

این آیه درباره ی قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و او مضطر حقیقی است.

2. قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شهر مکه و از مرکز مسجدالحرام بین رکن و حجرالاسود و مقام ابراهیم(علیه السلام) است.

3. همان طور که در کتب آسمانی آمده است که گفته شده است به جای تاج عمامه دارد. حضرت عمامه ی جدش رسول الله(صلی الله علیه و آله) را به سر دارد و معمم است.

ص: 647


1- .[1]الغيبة نعماني 182 و تفسير القمي مجلد 2 صفحه129

4. پرچم و رایت حضرت، پرچم پیروزی است و 7 سال طول می کشد تا کره ی زمین را تسخیر کند و در این هفت سال که پرچمش را به سوی یارانش برای مبارزه می فرستد، با شکست برنمی گردد و لشکر او لشکر همیشه پیروز است.

5. یاران مخصوص امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 313 نفر هستند که ظرف 12 ساعت با طی الارض وارد مسجدالحرام می شوند که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: هم المفقودون من فروشهم ایشان مفقودشدگان از جایگاهشان می باشند.

6. مسئله ی تضرع و زاری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و مسئله ی دعاکردن آن حضرت می باشد که همه نیاز به دعا داریم. حتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز دعا می کنند و در ضمن دعا تضرع و زاری دارند و آن قدر گریه می کنند که بر روی زمین می افتند.

7. همه ی انبیای الهی و امامان شیعه(علیهم السلام) هنگام دعا کردن دست ها را به سوی آسمان بلند می کردند. لذا درباره ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است: یرفع یده إلی السماء حضرت برای دعا کردن دست های مبارکشان را به سمت آسمان بلند می کنند و این می تواند درسی برای خود ما باشد که در هنگام دعاکردن دست های خودمان را به سمت آسمان بلند کنیم و با خدا راز و نیاز نماییم.

8. این آیه و روایات عظمت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مشخص می کند که حضرت می فرمایند: هرکس درباره ی خدا با من بحث می کند من اولی به خداوند هستم هرکس درباره ی آدم(علیه السلام) با من بحث می کند من اولی به حضرت آدم(علیه السلام) هستم. ای مردم هرکس درباره ی ابراهیم(علیه السلام) با من بحث کند من به ابراهیم(علیه السلام) اولی هستم. ای مردم هر کس درباره ی موسی(علیه السلام) با من بحث کند من از همه به موسی(علیه السلام) اولی هستم. ای مردم هرکس درباره ی عیسی(علیه السلام) با من بحث می کند من از همه به عیسی(علیه السلام) نزدیک تر هستم. هرکس درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با من بحث می کند من از همه به رسول الله(صلی الله علیه و آله) نزدیک تر هستم. ای مردم هرکس درباره ی کتاب خدا با من بحث می کند من از همه به کتاب خدا اولی هستم.9. اولین کسی که به اذن الله با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می کند حضرت جبرئیل(علیه السلام) است. سپس 313 نفر از یاران نزدیکش یعنی همان: المفقودون من فروشهم

ص: 648

10. کلامی است که محیرالعقول است که امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ ثُمَّ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ (1)

به الله سوگند مثل این است که من حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می بینم که او پشت خودش را به حجرالاسود داده است و از خداوند حقش را مطالبه می کند.

1. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة صفحه 399 آمده است:

وَ هُوَ مَا رَوَاهُ أَيْضاً مُحَمَّدُبْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ حُمَيْدِبْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ سَمَاعَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِالْحَمِيدِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِذَا خَرَجَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَيَسْتَقْبِلُ الْكَعْبَةَ وَ يَجْعَلُ ظَهْرَهُ إِلَى الْمَقَامِ ثُمَّ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ يَقُومُ فَيَقُولُ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِآدَمَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِإِسْمَاعِيلَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ يَرْفَعُ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ فَيَدْعُو وَ يَتَضَرَّعُ حَتَّى يَقَعَ عَلَى وَجْهِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ»

محمّدبن عباس از حميدبن زياد، از حسين بن محمّدبن سماعة، از ابراهيم بن عبد الحميد، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) آورده كه آن جناب فرمود: هرگاه قائم(علیه السلام) خروج كند، به مسجدالحرام داخل مى گردد. پس روى به قبله [كعبه] نموده و پشت به مقام مى كند. سپس دو ركعت نماز مى گذارد. آن گاه به پا مى خيزد و مى گويد:

اى مردم، من نزديك ترين مردمان به آدم(علیه السلام) هستم. اى مردم، من نزديك ترين مردمان به ابراهيم(علیه السلام) هستم. اى مردم، من نزديك ترين مردمان به اسماعيل(علیه السلام) هستم. اى مردم، من نزديك ترين مردمان به محمّد(صلی الله علیه و آله) هستم. سپس دست هايش را به سوى آسمان برمى دارد و دعا و تضرع مى كند تا اينكه بر روى خود مى افتد و اين است [معناى] فرموده خداوند: «آن كيست كه دعاى مضطر و ناچارى را به اجابت مى رساند و رنج و غم رابرطرف مى سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟ آيا خدايى جز خداى يكتا هست؟ (هرگز نيست) ولى اندكى از شما متذكر اين حقيقت شوند.»

1. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 225 حديث 6 آمده است:

ص: 649


1- . تفسير القمي مجلد 2 صفحه 205 و غیبت نعمانی صفحه 182

عنه: بالإسناد، عن إبراهيم بن عبدالحميد، عن محمدبن مسلم، عن أبي جعفر(علیه السلام) في قول الله عز و جل: أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ، قال: هذه الآية نزلت في القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إذا خرج تعمم، و صلى عند المقام، و تضرع إلى ربه، فلا ترد له راية أبدا».

و از اوست به سند خود از(ابراهيم) بن عبد الحميد، از محمّدبن مسلم، از ابى جعفر امام باقر [ابى عبداللّه امام صادق](علیهما السلام) درباره قول خداوند: «آن كيست كه دعاى مضطر و ناچارى را به اجابت مى رساند و رنج و غم را برطرف مى سازد؟» فرمود: اين (آيه) درباره قائم از آل محمّد(علیهم السلام) نازل شده است. هرگاه خروج كند معمم شود و در كنار مقام نماز مى گذارد و به درگاه پروردگارش تضرع مى نمايد. پس، هيچ پرچمى از او رد نشود (و همیشه او پیروز است) پرچم او پرچم همیشه پیروز است. دیگر صاحبان زر و زور و تزویر که در مقابل پیامبران الهی و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) می ایستادند و نمی گذاشتند ایشان پیروز شوند، دیگر حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بینی آن ها را به خاک می مالند.

3. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 225 حديث 9 آمده است:

علي بن إبراهيم، قال: حدثني أبي، عن الحسن بن علي بن فضال، عن صالح بن عقبة، عن أبي عبدالله(علیه السلام)، قال: نزلت في القائم من آل محمد (علیهم السلام) هو و الله المضطر، إذا صلى في المقام ركعتين، و دعا الله فأجابه، و يكشف السوء، و يجعله خليفة في الأرض و هذا مما ذكرنا أن تأويله بعد تنزيله.

على بن ابراهيم گويد: حديث كرد مرا پدرم ازحسن بن على بن فضّال، از صالح بن عقبة، از ابى عبداللّه امام صادق(علیه السلام) كه فرمود: (این آیه) درباره قائم از آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شد. به خدا سوگند اوست آن مضطر، هنگامى كه در مقام (ابراهيم) دو ركعت نماز گذارد و (به سوى) خداوند دعا كند. پس او را اجابت نمايد و ناراحتى را برطرف سازد و او را خليفه در زمين قرار دهد.

و اين از جمله امورى است كه تأويلش بعد از تنزيلش مى باشد.4. در تفسير برهان مجلد 4 صفحه 225 حديث 10 آمده است:

محمدبن إبراهيم النعماني، قال: أخبرنا أحمدبن محمدبن سعيد، قال: حدثني محمدبن علي التيملي، عن محمدبن إسماعيل بن بزيع، قال: حدثني غير واحد، عن منصوربن يونس بزرج، عن إسماعيل ابن جابر، عن أبي جعفر محمدبن علي(علیهما السلام) أنه قال: يكون لصاحب هذا الأمر غيبة في بعض هذه الشعاب و أومأ بيده إلى ناحية ذي طوى حتى إذا كان قبل خروجه انتهى المولى الذي معه حتى يلقى بعض أصحابه، فيقول كم أنتم هاهنا؟

ص: 650

فيقولون: نحوا من أربعين رجلا. فيقول: كيف أنتم لو رأيتم صاحبكم؟ فيقولون: و الله لو ناوأ الجبال لنا و أناها معه. ثم يأتيهم من القابلة، فيقول: أشيروا إلى رؤسائكم، أو خياركم عشرة، فيشيرون له إليهم، فينطلق بهم حتى يلقوا صاحبهم، و يعدهم الليلة التي تليها. ثم قال أبوجعفر(علیه السلام) و الله، لكأني أنظر إليه و قد أسند ظهره إلى الحجر، فينشد الله حقه، ثم يقول: يا أيها الناس، من يحاجني في الله، فأنا أولى الناس بالله، أيها الناس، من يحاجني في آدم، فأنا أولى الناس بآدم. أيها الناس، من يحاجني في نوح، فأنا أولى الناس بنوح، أيها الناس، من يحاجني في إبراهيم. فأنا أولى الناس بإبراهيم. أيها الناس، من يحاجني في موسى، فأنا أولى الناس بموسى، أيها الناس، من يحاجني بعيسى. فأنا أولى الناس بعيسى، أيها الناس، من يحاجني بمحمد فأنا أولى الناس بمحمد(صلی الله علیه و آله). أيها الناس، من يحاجني بكتاب الله فأنا أولى الناس بكتاب الله. ثم ينتهي إلى المقام، فيصلي عنده ركعتين، و ينشد الله حقه. ثم قال أبوجعفر(علیه السلام): و هو و الله المضطر الذي يقول الله فيه: «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» فيه نزلت و لد

محمّدبن ابراهيم نعمانى گويد: خبرمان داد احمدبن محمّدبن سعيد، وى از محمّدبن على تيملى، از محمّدبن اسماعيل بن بزيع و نيز چندين نفر از منصوربن يونس بن بزرج، وى از اسماعيل بن جابر، از ابى جعفر محمّدبن على باقر(علیهما السلام) كه فرمود: براى صاحب اين امر در يكى از اين دره ها - و با دست به سوى ذى طوى اشاره كرد- غيبتى خواهد بود تا هنگامى كه خروجش نزديك باشد، خدمتكار مخصوصش مى آيد تا بعضى از اصحاب آن حضرت را ملاقات نمايد. مى گويد: شما در اينجا چند نفريد؟ مى گويند: حدود چهل مرد. مى گويد: چنانچه صاحبتان را ببينيد چه خواهيد كرد؟ گويند: به خدا سوگند اگر (ما را) به از جاى كندن كوهها فرا خواند با او همراهى مى نماييم. سپس فرداى آن روز (سال بعد) به نزدشان مى آيد و مى گويد: از بزرگان و نيكانتان ده نفر را برگزينيد. پس ده نفر را انتخاب مى كنند و او آنان را همراه خود مى برد تا اينكه صاحبشان را مى بينند و آن ها را به شب بعد وعده مى دهد.سپس حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند گويى او (قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مى بينم، در حالى كه پشت خود را به حجرالاسود تكيه داده و از خداوند حقش را مطالبه مى كند. سپس مى گويد:

اى مردم، هر كس درباره خداوند با من گفتگو دارد، پس منم اولى به خداوند.

اى مردم هر كس درباره آدم(علیه السلام) با من بحث دارد پس منم نزديك ترين كسان به آدم(علیه السلام).

اى مردم هر كس درباره نوح(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به نوح(علیه السلام).

ص: 651

اى مردم هر كس درباره ابراهيم(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به ابراهيم(علیه السلام).

اى مردم هر كس درباره موسى(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به موسى(علیه السلام).

اى مردم هر كس درباره عيسى(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به عيسى(علیه السلام).

اى مردم هر كس درباره محمّد(صلی الله علیه و آله) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به محمّد(صلی الله علیه و آله).

اى مردم هر كس درباره كتاب خداوند با من گفتگو دارد، پس منم اولى به كتاب خدا.

سپس به سوى مقام ابراهيم(علیه السلام) مى رود و در آنجا دو ركعت نماز مى گذارد و حق خود را از خداوند مى طلبد.

آن گاه امام باقر(علیه السلام) فرمود: و به خدا سوگند اوست مضطرى كه خداوند (درباره اش) مى فرمايد «آن كيست كه دعاى مضطر و ناچارى را به اجابت مى رساند و رنج و غم را برطرف مى سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟» درباره او نازل گشت.

5. در كتاب تفسير قمى مجلد 2 صفحه 205 آمده است:

أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِبْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ ثُمَّ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ ثُمَّ يَقُولُ: يَاأَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى بِاللَّهِ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي آدَمَ فَأَنَا أَوْلَى بِآدَمَ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي نُوحٍ فَأَنَا أَوْلَى بِنُوحٍ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي إِبْرَاهِيمَ فَأَنَا أَوْلَى بِإِبْرَاهِيمَ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي مُوسَى فَأَنَا أَوْلَى بِمُوسَى، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي عِيسَى فَأَنَا أَوْلَى بِعِيسَى، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَأَنَا أَوْلَى بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي كِتَابِ اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى بِكِتَابِ اللَّهِ، ثُمَّ يَنْتَهِي إِلَى الْمَقَامِ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ، ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام): هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ فِي كِتَابِ اللَّهِ فِي قَوْلِهِ «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»(1) فَيَكُونُ أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُهُ جَبْرَئِيلَ ثُمَّ الثَّلَاثُمِائَةِ وَ الثَّلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَمَنْ كَانَ ابْتُلِيَ بِالْمَسِيرِ وَافَاهُ وَ مَنْ لَمْ يُبْتَلَ بِالْمَسِيرِ فُقِدَ عَنْ فِرَاشِهِ وَ هُوَ قَوْلُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) هُمُ الْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» (2) قَالَ: الْخَيْرَاتُ الْوَلَايَةُ

ص: 652


1- . سوره نمل آیه 62
2- . سوره بقره آیه 148

وَ قَالَ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ»(1) وَ هُمْ وَ اللَّهِ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَجْتَمِعُونَ وَ اللَّهِ إِلَيْهِ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ، فَإِذَا جَاءَ إِلَى الْبَيْدَاءِ يَخْرُجُ إِلَيْهِ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ فَيَأْمُرُ اللَّهُ الْأَرْضَ فَتَأْخُذُ أَقْدَامَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ»(2) يَعْنِي بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ»(3) إلى قوله «وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ»(4) يعني أن لا يعذبوا «كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ»(5) يعني من كان قبلهم من المكذبين هلكوا «إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ»(6).

على بن ابراهيم گويد: پدرم مرا حديث كرد از ابن ابى عمير، از منصوربن يونس، از ابى خالد كابلى كه وى از ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) روايت كرده كه حضرت فرمود: به خدا سوگند گويى قائم(علیه السلام) را مى بينم درحالى كه پشت خود را به حجرالاسود تكيه داده و از خداوند حقش را مطالبه مى كند. سپس مى گويد:

اى مردم، هر كس درباره خداوند با من گفتگو دارد، پس منم اولى به خداوند.اى مردم، هر كس درباره آدم(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين كسان به آدم(علیه السلام).

اى مردم، هر كس درباره نوح(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به نوح(علیه السلام).

اى مردم هر كس درباره ابراهيم(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به ابراهيم(علیه السلام).

اى مردم، هر كس درباره موسى(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به موسى(علیه السلام).

اى مردم، هر كس درباره عيسى(علیه السلام) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به عيسى(علیه السلام).

اى مردم، هر كس درباره رسول خدا محمّد(صلی الله علیه و آله) با من بحث دارد، پس منم نزديك ترين افراد به رسول خدا حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله).

اى مردم هر كس درباره كتاب خداوند با من گفتگو دارد، پس منم اولى به كتاب خدا.

ص: 653


1- . سوره هود آیه 8
2- . سوره سباء آیه 51-52
3- . سوره سباء آیه 52
4- . سوره سباء آیه 54
5- . همان
6- . همان

سپس به سوى مقام ابراهيم(علیه السلام) مى رود و در آنجا دو ركعت نماز مى گذارد و حق خود را از خداوند خواستار مى شود.

آن گاه امام باقر(علیه السلام) فرمود: و به خدا سوگند اوست مضطرى كه خداوند (درباره اش) مى فرمايد «آن كيست كه دعاى مضطر و ناچارى را به اجابت مى رساند و رنج و غم را برطرف مى سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟» پس نخستين كسى كه با او بيعت مى كند جبرئيل است. سپس آن 313 مرد كه هر كدامشان پيش از آن هنگام بيرون ازمنزل بوده به مقصد، (به خدمت آن حضرت) خواهد رفت و هر كس دچار سفر نبوده از بستر خوابش ربوده خواهد شد و اين است قول اميرالمؤمنين(علیه السلام): «آنان مفقودشدگان از خوابگاه هايشان مى باشند.» و آن فرموده خداوند است «پس به كارهاى نيك سبقت و پيشى گيريد. هر كجا باشيد خداوند همه شما را خواهد آورد.» فرمود: خيرات ولايت است و (خداوند) در جاى ديگر فرموده «چنانچه عذاب راتا به امت معدوده (افراد معينى) به تعويق افكنيم» آن ها (به خدا سوگند) اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. (به خدا قسم) در يك ساعت براى او جمع خواهند شد.

پس چون به بيداء بيايد، لشكر سفيانى در پى آن حضرت خارج گردد كه خداوند زمين را امر مى فرمايد پاهايشان را بگيرد و اين است (معنى) قول او «و اگر (اى رسول ما) كافران را بنگرى، هنگامى كه هراسانند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود و از جايگاهى نزديك گرفته شوند و گويند به او ايمان آورديم.» يعنى، به قائم از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) «و با اين همه دورى كى توانند به آن مقام نايل شوند و ميان ايشان و آرزويشان جدايى افتاد.» يعنى، (آرزو داشتند كه) عذاب نشوند، «همچنان كه نسبت به هم كيشانشان پيش تر چنين شد.» يعنى، كسانى از تكذيب كنندگانى كه پيش از ايشان بودند، هلاك گشتند.

ص: 654

293. علامات ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

293. علامات ظهور حضرت قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج دجال و نزول حضرت مسيح(علیه السلام) از آسمان است

سوره نمل آيه 82

وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ

و آن گاه كه قول (و يا وعده الهى) بر آن ها واقع گردد، ما جنبنده اى را از زمين بيرون مى آوريم كه با آنان سخن بگويد به تحقيق مردم به آيات ما يقين نمى كردند.

1. حافظ عبد الرحمن سيوطى شافعى در تفسير الدر المنثور مجلد 6 صفحه 383 ذيل اين آيه آورده است:

و اخرج ابن جرير (الطبرى) عن حذيفه بن يمان قال: ذكر رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) الدابّة فقال حذيفة: يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله)، من أين تخرج؟ قال(صلی الله علیه و آله): من اعظم المساجد حرمة على اللّه (يعنى: المسجد الحرام) بينما عيسى (بن مريم) يطوف بالبيت معه المسلمون اذ تضطرب الارض من تحتهم تحرك القنديل و تشق الصفا ما يلى المسعى و تخرج الدابة من الصفا، اول ما يبدو رأسها ملمعة ذات وبر و ريش لن يدركها طالب و لن يفوتها هارب، ثم تعمم الناس مؤمن و كافر اما المؤمن فيرى وجهه كانه كوكب درّى و تكتب بين عينيه (مؤمن) و اما الكافر فتنكت بين عينيه نكته سوداء (كافر).

محمّدبن جرير طبرى (مفسر بزرگ اهل سنت) از حذيفه بن يمان نقل مى كند كه گفت: (پس از اينكه اين آيه نازل شد به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض كرديم) اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، (اين جنبنده) از كجا بيرون مى آيد؟ حضرت فرمود: از مسجدى بيرون مى آيد كه حرمتش در نزد خداوند از تمامى مساجد بيشتر است (و آن مسجد الحرام است.)، در هنگامى كه حضرت عيسى بن مريم(علیهما السلام) طواف خانه خدا مى كند و مسلمانان با ايشان هستند. در آن هنگام زمين زير پاى آنان مانند قنديل به اضطراب لرزهدر مى آيد و آن قسمت از صفا كه بعد از محل سعى است، شكافته مى شود و دابه الارض از آنجا بيرون مى آيد. اولين چيزى كه از او آشكار

ص: 655

مى گردد، سرش مى باشد كه مى درخشد و داراى مويى پرپشت است. هرگز كسى نمى تواند به او رسد و هيچ فرار كننده اى نمى تواند از او بگريزد. سپس بندى بر سر كافران و مؤمنان مى نهد. اما مؤمن، پس چهره او مانند ستاره اى درخشان مى درخشد و ميان دو چشم او نوشته مى شود (مؤمن) و اما كافر، ميان دو چشمان او نقطه سياهى ظاهر مى شود و با خط سياه نقش مى بندد (كافر).

2. در تفسیر الدر المنثور مجلد6 صفحه 383 آمده است:

و اخرج ابونعیم بن وهب بن منبه قال: أول الآیات الروم ثم الدجال و الثالثه یأجوج و مأجوج و الرابعة عیسی و الخامسة الدخان.

ابونعيم از وهب بن منبه روايت كرده كه گفت: اولين نشانه، روم است. سپس دجال و سومين علامت آن يأجوج و مأجوج هستند. چهارمين علامت (نزول) عيسى بن مريم(علیهما السلام) است. پنجمين نشان آن دخان و دود است و ششمين نشانه دابة الارض است.

3. حافظ عبد الرحمن سيوطى شافعى در تفسير الدرالمنثور مجلد 5 صفحه 116 آورده است:

اخرج سعيدبن منصور و عبدبن حميد و ابن المنذر و البيهقى فى البعث عن ابى عمر انه قال: و ساق حديث الدابة الى ان قال فتقول اى الدابة: «أَنَّ النّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ»

سعيدبن منصور و عبدبن حميد و ابن منذر و بيهقى در بعث از عبداللّه بن عمر روايت كرده اند كه او گفت:... و حديث دابة به اين جا مى رسد دابة مى گويد: «أَنَّ النّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ»

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 488 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 74 آمده است:

عن علی بن ابراهیم قمی حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ انْتَهَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ هُوَ نَائِمٌ فِي الْمَسْجِدِ قَدْ جَمَعَ رَمْلًا وَ وَضَعَ رَأْسَهُ عَلَيْهِ فَحَرَّكَهُ بِرِجْلِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: قُمْ يَا دَابَّةَ اللَّهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَ يُسَمِّي بَعْضُنَا بَعْضاً بِهَذَا الِاسْمِ فَقَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا لَهُ خَاصَّةً وَ هُوَ الدَّابَّةُ الَّتِي ذَكَرَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ(علیه السلام) إِذَا كَانَ آخِرُ الزَّمَانِ أَخْرَجَكَ اللَّهُ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ مَعَكَ مِيسَمٌ تَسِمُ بِهِ أَعْدَاءَكَ، فَقَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام): إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ هَذِهِ الدَّابَّةُ إِنَّمَا تَكْلِمُهُمْ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) كَلَمَهُمُ اللَّهُ فِي نَارِ جَهَنَّمَ إِنَّمَا هُوَ يُكَلِّمُهُمْ مِنَ الْكَلَامِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ هَذَا فِي الرَّجْعَةِ قَوْلُهُ «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»

ص: 656

علی بن ابراهیم از پدرش و او از ابن عمیر و او از ابی بصیر روایت کردند که حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برخورد کردند درحالی که آن حضرت در مسجد خوابیده بود و مقداری از شن های آن را جمع کرده و زیر خود به عنوان متکا قرار داده بود. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را تکان دادند. آن گاه به ایشان فرمودند: ای دابة الارض (ای جنبنده ای از زمین) بلند شو. فردی از اصحاب سؤال کرد: بعضی از ما هم می توانیم به هم دابة الارض بگوییم؟ حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) فرمودند: به خدا قسم این نام به جز برای حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای هیچ کس دیگر نیست و او جنبنده ای است که خدا در کتابش فرموده است «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» آن گاه حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای علی(علیه السلام) وقتی آخرالزمان فرارسد، خداوند تو را در بهترین صورت از زمین خارج می کند و همراه تو وسیله ای است که با آن علامت گذاری می شود. مردی به امام صادق(علیه السلام) گفت: مردم می گویند این جنبنده با آنان سخن می گوید. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند آن ها را به تکلم وادار می کند.

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه 489، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 210 حدیث 5، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 74، مجمع البیان مجلد 7 صفحه 234، الرجعه صفحه 81 حدیث 52، الایقاظ من الهجعة صفحه 336 باب 1 حدیث 59، بحارالانوار مجلد 39 صفحه 242 باب 86 حدیث 30، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 98 حدیث 105 آمده است:

قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ رَجُلٌ لِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ يَا أَبَاالْيَقْظَانِ آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ قَدْ أَفْسَدَتْ قَلْبِي وَ شَكَّكَتْنِي قَالَ عَمَّارٌ وَ أَيُّ آيَةٍ هِيَ؟ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ» الْآيَةَ فَأَيُّ دَابَّةٍ هِيَ قَالَ عَمَّارٌ وَ اللَّهِ مَا أَجْلِسُ وَ لَا آكُلُ وَ لَا أَشْرَبُ حَتَّى أُرِيَكَهَا: فَجَاءَ عَمَّارٌ مَعَ الرَّجُلِ إِلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ هُوَ يَأْكُلُ تَمْراً وَ زَبَداً، فَقَالَ لَهُ يَا أَبَاالْيَقْظَانِ هَلُمَّ فَجَلَسَ عَمَّارٌ وَ أَقْبَلَ يَأْكُلُ مَعَهُ، فَتَعَجَّبَ الرَّجُلُ مِنْهُ، فَلَمَّا قَامَ عَمَّارٌ قَالَ لَهُ الرَّجُلُ سُبْحَانَ اللَّهِ يَا أَبَا الْيَقْظَانِ حَلَفْتَ أَنَّكَ لَا تَأْكُلُ وَ لَا تَشْرَبُ وَ لَا تَجْلِسُ حَتَّى تُرِيَنِيهَا، قَالَ عَمَّارٌ قَدْ أَرَيْتُكَهَا إِنْ كُنْتَ تَعْقِل از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: فردی به عمار یاسر گفت: ای ابایقظان، آیه ای در کتاب خداوند است که قلب مرا فاسد کرده است و مرا به شک و تردید انداخته

ص: 657

است. عمار گفت: آن چه آیه ای است؟ گفت: قول خداوند است «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ» پس چه جنبنده ای در این آیه مقصود است؟ عمار گفت: به خدا قسم من نمی نشینم و هیچ چیز نمی خورم و نمی آشامم تا او را به تو نشان دهم. پس عمار او را نزد حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آورد. درحالی که آن حضرت خرما و کره می خوردند و به عمار فرمودند: جلو بیا ای عمار. پس عمار قبول کرد و با آن حضرت نشست و همراه ایشان شروع به خوردن کرد. مرد از این عمل او تعجب کرد. هنگامی که عمار برخاست. آن مرد به او گفت: سبحان الله، تو قسم یاد کردی که نخوری و نیاشامی و ننشینی تا آن جنبنده ی آیه را به من نشان دهی. عمار گفت: اگر می فهمیدی او را به تو نشان داده ام.

دقت بفرمایید عمار یاسر وقتی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را می بیند هم می خورد و هم می نشیند که آن فرد بفهمد دابة الارض حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

6. در مختصر بصائر الدرجات صفحه 208، تأویل ما نزل من القرآن فی النبی و آله صفحه 212 حدیث 166، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 404 حدیث 9، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 112 باب 29 حدیث 11، الرجعه صفحه 166 حدیث 95، الایقاظ من الهجعة صفحه 384 باب 10 حدیث 156 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 210 حدیث 8 آمده است:

قال: حدثنا أحمد بن محمدبن الحسن الفقیه، عن أحمدبن عبيدبن ناصح، عن الحسين بن علوان، عن سعدبن طريف، عن الأصبغ بن نباتة، قال: دخلت على أميرالمؤمنين(علیه السلام) و هو يأكل خبزا و خلا و زيتا، فقلت: يا أميرالمؤمنين(علیه السلام)، قال الله عز و جل «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» فما هذه الدابة؟ قال: هي دابة تأكل خبزا و خلا و زيتا.

سعدبن ظریف می گوید: اصبغ بن نباته گفت: من بر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) وارد شدم و ایشان نان و روغن می خوردند. به ایشان عرض کردم: ای امیرالمؤمنین(علیه السلام) خداوند می فرمایند: «هنگامی که وعده ی گفته شده برای کافران واضح شود و جنبنده ای اززمین بیرون آریم که با آنان تکلم کند که مردم به آیات ما (بعد از این) از روی یقین ایمان آورند» این جنبنده چیست؟ حضرت فرمودند: این جنبنده کسی است که در حال خوردن نان و روغن است.

منظور حضرت(علیه السلام)، خودشان بودند که نان و روغن میل می فرمودند.

ص: 658

294. در ظهور حضور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر امتى گروهى رجعت مى كنند

سوره نمل آيه 83

وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً

و روزى كه از هر امت و قومى، فوج و دسته اى را محشور گردانيم.

1. حافظ عبدالرحمن سيوطى شافعى در تفسير الدرالمنثور مجلد 5 صفحه 117 ذيل اين آيه آورده است:

و اخرج عبدبن حميد و ابن جرير و ابن المنذر و ابن ابى حاتم عن مجاهد فى قوله تعالى «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» قال: زمرة.

عبدبن حميد و ابن جرير طبرى و ابن منذر و ابن ابى حاتم، از مجاهد درباره قول خداوند تعالی «و روزى كه از هر امت و قومى، فوج و دسته اى را محشور گردانيم.» گفت كه حضرت فرمودند: «زمرة» (يعنى مقصود از فوج، گروه و دسته اى از هر امت مى باشد.).

قبلاً گفتيم كه يك قيامت كبرى داريم و يك قيامت صغرى، در قيامت كبرى، انسان هاى اولين و آخرين، همه محشور مى شوند همان طور كه خداوند در سوره كهف آيه 47 مى فرمايد «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» «آنان را محشور ساختيم و احدى را باقى نگذاشتيم.» پس در حشر قيامت انسان هاى اولين و آخرين جمع مى شوند.

اما در قيامت صغرى که ظهور حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، از هر قومى و از هر امتى فقط دسته اى رجعت كرده و محشور مى شوند خداوند مى فرمايد: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» «در آن روز از هر امتى، قوم و دسته اى محشور مى شوند.» و اين قيام قائم موعود(علیه السلام) است كه از هر امّت فقط عده اى محشور مى شوند كه در اين زمينه روايات زيادى از شيعه و سنى رسيده است.2. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 210 حدیث 4 و تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 11 آمده است:

ص: 659

قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» قُلْتُ يَقُولُونَ إِنَّهَا فِي الْقِيَامَةِ قَالَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ إِنَّ ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ أَ يَحْشُرُ اللَّهُ فِي الْقِيَامَةِ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ يَدَعُ الْبَاقِينَ إِنَّمَا آيَةُ الْقِيَامَةِ قَوْلُهُ «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»

علی بن ابراهیم قمی از پدرش و ایشان از ابی عمیر و ایشان از حماد نقل می کند که امام صادق(علیه السلام) این آیه را خواندند «روزی که محشور می شوند و یا برمی گردند از تمام امت ها گروهی.» حضرت فرمودند: مردم درباره ی این آیه چه می گویند؟ گفتم: می گویند درباره ی قیامت است. حضرت فرمودند: نه این آیه درباره ی قیامت نیست و حرف آن ها درست نیست بلکه این آیه درباره ی رجعت می باشد. آیا در قیامت خدا از هر امتی گروهی را محشور می کند و بقیه را رها می سازد؟ (این آیه درباره ی رجعت است.) اما آنجایی که خداوند می فرمایند«وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»(1) «و گرد می آیند همه و یک نفر نمی ماند که محشور نشود» این آیه درباره ی قیامت است.

بار دیگر حدیث را مطالعه کنید. حضرت آیه 83 سوره ی نمل را می خواند و می فرمایند: این آیه درباره ی رجعت است؛ زیرا در رجعت از هر امتی گروهی محشور می شود اما در قیامت همه ی انسان ها بدون استثنا محشور می گردند. آن آیه 47 سوره کهف است.

3. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 210 حدیث 5، تفسیر تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 409 حدیث 15، تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 121 در ذیل همین آیه و کتاب مختصر بصائرالدرجات صفحه 25، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 53 حدیث 30 و تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 100 حدیث 112 آمده است:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» قَالَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ قُتِلَ إِلَّا يَرْجِعُ حَتَّى يَمُوتَ وَ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً وَ مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً.

فضل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که حضرت درباره ی این آیه و زمانی که محشور می شوند از هر امتی دسته ای فرمودند: هیچ مؤمنی نمی ماند که به شهادت برسدمگر این که

ص: 660


1- . سوره کهف آیه 47

در زمان رجعت برمی گردد. آن قدر می ماند تا بمیرد و کسی رجعت نمی کند مگر آن که ایمانش خالص باشد و یا این که او کفر محض باشد.

در این حدیث شریف چند نکته ی ظریف است. اول این که شهدا در زمان ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جهان برمی گردند. زمانی که حضرت ظهور کند به آن ها گفته می شود که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده است. اگر بخواهید می توانید به دنیا برگردید. البته عده ای معتقدند که جوانی که بیست ساله بوده و شهید شده است و اجل او در شصت سالگی بوده است به او گفته می شود به دنیا برگرد و بقیه ی عمرت را در دنیا باش.

دوم این که دو دسته برمی گردند: یک دسته آن هایی که دارای ایمان محض هستند و دسته ی دیگر آن هایی که دارای کفر محض هستند. آن ها که مؤمن محض هستند برمی گردند که به خاطر اعمالشان متنعم نعمت های الهی شوند و آن ها که کافر محض هستند برمی گردند که به قسمتی از سزای اعمال بدشان برسند.

4. در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 211 و مختصر بصائر الدرجات صفحات 36 و 64 آمده است:

عن يعقوب بن يزيد، و محمدبن الحسين بن أبي الخطاب و محمدبن عيسى بن عبيد، عن إبراهيم بن محمد، عن ابن أبي عمير، عن عمربن أذينة قال: حدثنا محمدبن الطيار، عن أبي عبدالله(علیه السلام)، في قول الله عز و جل «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» فقال: ليس أحد من المؤمنين قتل إلا سيرجع حتى يموت و لا أحد من المؤمنين مات إلا سيرجع حتى يقتل.

محمدبن طیار از حضرت صادق(علیه السلام) نقل می کند درباره ی این آیه «زمانی که محشور می شوند و یا برمی گردند از تمام امت ها یک دسته ای» حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هیچ یک از مؤمنین نیست که شهید گردد، مگر این که او را به دنیا برمی گردانند تا بمیرد و هیچ مؤمنی از مؤمنان نیست که بمیرد مگر این که در هنگام ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را به دنیا برمی گردانند تا به شهادت برسانند.

ص: 661

295. «حسنه» ولايت و محبت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر

295. «حسنه» ولايت و محبت اهل بيت(علیهم السلام) و ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و «سيّئه» انكار ایشان است.

سوره نمل آيات 89 و 90

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون(89) وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون(90)

اگر كسى نيكى بياورد البته براى او بهتر از آن است نزد خداوند و ايشان از ترس شديد قيامت در امانند و اگر كسى بدى بياورد، از رو و از صورت در آتش جهنم افكنده مى شود.

1. حاكم حسكانى حنفى، از علماى قرن پنجم هجرى قمرى، در كتاب شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 548 حديث 581 آورده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُالْعَزِيزِبْنُ يَحْيَى بْنِ أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُبْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ زَيْدٍ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ يَقُولُ دَخَلَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ الْجَدَلِيُّ عَلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ لَهُ: يَا [أَبَا] عَبْدِاللَّهِ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِقَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ» إِلَى قَوْلِهِ «تَعْمَلُونَ» قَالَ: بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ. قَالَ: الْحَسَنَةُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(علیهم السلام) وَ السَّيِّئَةُ بُغْضُنَا. ثُمَّ قَرَأَ الْآيَةَ.

خبر داد ما را احمدبن عبد اللّه بن احمد... از محمّدبن زيد از پدرش گفت: شنيدم حضرت ابى جعفر(علیه السلام) مى فرمود: ابوعبداللّه جدلى بر اميرالمؤمنين(علیه السلام) وارد گرديد، پس حضرت به او فرمود: اى اباعبداللّه، آيا تو را به فرموده خداوند «اگر كسى نيكى بياورد البته براى او بهتر از آن است نزد خداوند؟» او گفت: بله اى اميرالمؤمنين(علیه السلام)، جانم فداى شما گردد. آن گاه حضرت فرمود: «حسنه» معرفت و شناخت ولايت و حب ودوستى ما اهل بيت(علیهم السلام) است و «سيئه» انكار ولايت ما و بغض ما اهل بيت(علیهم السلام) مى باشد.

ص: 662

2. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهدالتنزيل مجلد 1 صفحه 549 حديث 583 آورده است:

أَخْبَرَنَا أَبُوعُثْمَانَ سَعِيدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحِيرِيُّ [أَخْبَرَنَا] جَدِّي أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ الْحِيرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَهْلٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو زُرْعَةَ وَ عُثْمَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُرَشِيُّ قَالا: أَخْبَرَنَا ابْنُ لَهِيعَةَ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ(علیه السلام) لَوْ أَنَّ أُمَّتِي صَامُوا حَتَّى صَارُوا كَالْأَوْتَادِ، وَ صَلَّوْا حَتَّى صَارُوا كَالْحَنَايَا، ثُمَّ أَبْغَضُوكَ لَأَكَبَّهُمُ اللَّهُ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ.

حاكم نقل مى كند از ابوعثمان سعيدبن محمّد حيرى... از ابى زبير، از جابربن عبداللّه که گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: يا على(علیه السلام)، اگر امت من آن قدر روزه بگيرند كه همانند ميخ شوند (از لاغرى) و آن قدر نماز بخوانند كه قد آن ها خميده (منحنی) گردد ولى بغض تو را در دل داشته باشند، خداوند آن ها را با صورت به آتش جهنم خواهد افكند.

3. حاكم حسكانى حنفى در كتاب شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 550 حديث 584 نقل مى كند:

أَخْبَرَنَا أَبُورُشَيْدٍ مُحَمَّدُبْنُ أَحْمَدَبْنِ الْحَسَنِ الْمُقْرِئُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوالْحُسَيْنِ أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ جَعْفَرٍ الْبُحَيْرِيُّ إِمْلَاءً، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُوعَمْرٍو أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ الْحَرَشِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْبَغَوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا دَاوُدُبْنُ عَبْدِالْحَمِيدِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُوبْنُ قَيْسٍ، عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ، قَالَ قُتِلَ قَتِيلٌ بِالْمَدِينَةِ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ خَطِيباً وَ قَالَ: وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يُبْغِضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَحَدٌ إِلَّا أَكَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي النَّارِ عَلَى وَجْهِهِ.

خبر داد ما را ابورشيد محمّد... از عطيه، از ابى سعيد گفت: در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شخصى كشته شد. پس، پيامبر به منبر رفتند و خطبه خواندند و فرمودند: به آن كسى كه جان محمّد(صلی الله علیه و آله) به دست اوست «وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ»؛ ما اهل بيت(علیهم السلام) را كسى دشمن نمى دارد، مگر اينكه خداوند عزوجل او را به رو در آتش افكند.

4. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 212 آمده است:

عن عبد الرحمن بن كثير، عن ابى عبداللّه 8 قال: قال ابوجعفر8: دخل ابوعبداللّه الجدلى عَلى اميرالمؤمنين عليه السلام فقال عليه السلام له: يا اباعبداللّه، الا اخبرك بقول اللّه عزوجل: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها»قال: بلى يا اميرالمؤمنين، جعلت فداك. فقال: الحسنة معرفة الولاية و حبنا اهل البيت و السيئة انكار الولاية و بغضنا اهل البيت.عبدالرحمن بن كثير از امام صادق8 نقل مى كند كه آن حضرت از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده كه مى فرمايد: ابوعبداللّه جدلى بر اميرالمؤمنين8 وارد گرديد، پس حضرت به او فرمود: اى اباعبداللّه، آيا تو را به فرموده خداوند «اگر كسى نيكى بياورد، البته براى او بهتر از آن است نزد خداوند» او گفت: اى

ص: 663

اميرالمؤمنين، جانم فداى شما گردد. آن گاه حضرت فرمود: «حسنه» معرفت و شناخت ولايت و حب و دوستى ما اهل بيت(علیهم السلام) است و «سيئه» انكار ولايت و زعامت و امامات ما و بغض ما اهل بيت(علیهم السلام) مى باشد.

5. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 213، آمده است:

عن جابر الجعفى انه سأل اباجعفر8 عن قول اللّه عزوجل: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ

وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النّارِ» قال الحسنة ولاية على8 و السيئة عداوته و بغضه.

جابر جعفى از امام باقر8 نقل مى كند كه شخصى از حضرت درباره كلام خدا: «اگر كسى نيكى بياورد. البته براى او بهتر از آن است نزد خداوند و ايشان از ترس شديد قيامت در امانند و اگر كسى بدى بياورد، از رو و از صورت در آتش جهنم افكنده مى شود.» سؤال كرد. حضرت8 فرمود: مقصود از «حسنه» ولايت، زعامت و امامت حضرت على8 و «سيئه» دشمنى و بغض آن حضرت است.

6. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 213، آمده است:

عن جابربن عبداللّه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): يا على، لو ان امتى صاموا حتى صاروا كالاوتاد و صلوا حتى صاروا كالحنايا ثم ابغضوك لاكبهم اللّه على مناخرهم فى النار.

جابربن عبداللّه مى گويد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: يا على، اگر امت من آن قدر روزه بگيرند كه همانند ميخ شوند (از لاغرى) و آن قدر نماز بخوانند كه قد آن ها خميده گردد ولى بغض تو را در دل داشته باشند، خداوند آن ها را با صورت به آتش جهنم خواهد افكند.

7. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 212حديث 2، آمده است:

على بن ابراهيم قال: حدثنا محمّدبن سلمة قال: حدثنا يحيى بن زكريا المؤؤ، عن على بن حسان، عن عبدالرحمن بن كثير عن ابى عبداللّه فى قوله: «من جاء بالحسنة فله عشر امثال ها» قال: هى للمسلمين عامة و الحسنة الولاية فمن عمل من حسنة كتب له عشر، فان لم يكن ولاية دفع عنه بما عمل من حسنة فى الدنيا و ما له فى الآخرة من خلاق.هر كس نيكى بياورد پس براى او 10 برابر مثل آن داده مى شود. پس گفته شد نيكى براى همه مسلمانان است و مراد از نيكى ولايت اهل بيت مى باشد. پس هر كس انجام داد براى

ص: 664

او 10 برابر نوشته مى شود و اگر ولايت نداشته باشد از او نيكى دفع مى شود لذا آنچه كه در دنيا انجام مى دهد و در آخرت بهره از خير نمى بينند.

8. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 212حديث 5، آمده است:

محمّدبن عباس قال: حدثنا المنذربن محمّد، عن ابيه، عن الحسين بن سعيد، عن ابيه، عن ابان بن تغلب، عن فضيل الذمى، عن ابى داود السبيعى، عن ابى عبداللّه الجدلى قال: قال لى اميرالمؤمنين8: يا اباعبداللّه، هل تدرى ما الحسنة التى «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النّارِ» قلت: لا قال: الحسنة مودتنا اهل البيت و السيئة عداوتنا اهل البيت. الحسنة، مودت و محبت ما به اهل بيت(علیهم السلام) است و السيئة دشمنى با ما اهل بيت(علیهم السلام) است.

9. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 213حديث 7، آمده است:

عنه قال: حدثنا احمدبن ادريس عن احمدبن محمّدبن عيسى، عن الحسن بن محبوب، عن هشام بن سالم، عن عمار الساباطى قال: كنت عند ابى عبداللّه 8 و سئله عبداللّه بن ابى يعفور عن قول اللّه عزوجل: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» فقال و هل تدرى ما الحسنة؟ انما الحسنة معرفة الامام و طاعته و طاعته من طاعة اللّه.

هر كس نيكى كند از آن نيكى خير مى بيند و از ترس و هراس روز قيامت امن مى باشد. و آيا مى دانى الحسنه چيست ؟ الحسنه يعنى شناخت و معرفت به امام و اطاعت از او و اطاعت از امام اطاعت از خداوند است.

ص: 665

296. اگر شکر نعمت های خداوند کنید، خداوند آیاتش که یکی از مصادیقش ائمه ی طاهرین

296. اگر شکر نعمت های خداوند کنید، خداوند آیاتش که یکی از مصادیقش ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است به شما نشان می دهد و می شناساند.

سوره نمل آیه 93

وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُريكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

بگو (الحمدلله) سپاس و شکر مخصوص خداست. او آیات و نشانه های خود را به شما نشان خواهد داد تا شما آن ها را بشناسید و خداوند هرکاری را که انجام می دهید از آن غافل و بی خبر نیست.

1. در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 132، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 79، تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 16، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 214 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 23 صفحه 207 باب 11 حدیث 5 آمده است:

قال الآيات أمير المؤمنين و الأئمة ع إذا رجعوا يعرفهم أعداؤهم إذا رأوهم، و الدليل على أن الآيات هم الأئمة قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ اللَّهِ مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي، فإذا رجعوا إلى الدنيا- يعرفهم أعداؤهم إذا رأوهم في الدنيا.

امام صادق8 فرمودند: مراد از آیات حضرت امیرالمؤمنین و امامان می باشند. هنگامی که آنان به دنیا بازمی گردند، مردم آنان را می شناسند و دشمنانشان هنگامی که در دنیا (رجعت می کنند) آنان را ببینند و دلیل بر این که آیات ائمه طاهرین(علیهم السلام) هستند قول خود حضرت امیرالمؤمنین8 است که فرمودند: و الله و الله آیه ای بزرگ تر و با عظمت تر و عظیم تر از من برای خداوند نیست.

ص: 666

2. در اصول کافی مجلد صفحه و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 214 حدیث 2 آمده است:

محمد بن يعقوب: عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن أبي عمير، أو غيره، عن محمد بن الفضيل، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر8، قال: قلت له: جعلت فداك، إن الشيعة يسألونك عن تفسير هذه الآية: عَمَّ يَتَساءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (1)، قال: «ذلك إلي، إن شئت أخبرتهم، و إن شئت لم أخبرهم- ثم قال- لكني أخبرك بتفسيرها». قلت: عم يتساءلون؟ قال: فقال: «هي في أمير المؤمنين (صلوات الله عليه)، كان أمير المؤمنين (صلوات الله عليه) يقول: ما لله عز و جل آية هي أكبر مني، و لا لله من نبأ أعظم مني».

و تقدم تفسير الآيات بالأئمة(علیهم السلام)، في قوله تعالى: قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ(2) من سوره ی يونس.

کلینی با اسناد خودش از ابوحمزه روایت می کند که گفت به امام باقر عرض کردم: آقای من جانم فدایت شود، همانا شیعیان در مورد تفسیر این آیات (از چه چیزی سؤال می کنید از خبر و حادثه ای بسیار بزرگ از شما سؤال می کنند (که شما نظر خود را بفرمایید) حضرت باقر فرمودند: این مطلب مربوط به خودم می باشد اگر خواستم و صلاح دیدم جواب می دهم و گرنه جواب نخواهم داد ولیکن تو را در جریان تفسیر آن قرار می دهم. عرض کردم در رابطه با عم یتسائلون فرمودند: این آیه درباره ی حضرت امیرالمؤمنین8 می باشد برای خداوند آیت و معجزه ای بزرگ تر از من وجود ندارد و نیز خبر و حادثه ای از من عظیم تر نخواهد بود.

3. در تفسیر قمی صفحه 188 و کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 334 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ8 فِي قَوْلِهِ «إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً(3)» وَ سَيُرِيكُمْ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آيَاتٍ، مِنْهَا دَابَّةٌ فِي الْأَرْضِ، وَ الدَّجَّالُ، وَ نُزُولُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا.

در روایت ابی جارود از امام باقر در مورد این فرموده ی خداوند که «خداوند قادر استکه آیه ای نازل فرماید حضرت فرمودند در آخرالزمان آیات زیادی ظاهر می شود از جمله دابة الارض و دجال و نزول عیسی بن مریم از آسمان و طلوع خورشید از مغرب است.

ص: 667


1- . سوره نبأ آیات 1 و 2
2- .[2] سوره يونس آیه 101
3- .[3] سوره انعام آیه 37

297. اراده ی خداوند بر اين قرار گرفته است تا مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يارانش

اشاره

297. اراده ی خداوند بر اين قرار گرفته است تا مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يارانش را خليفه اللّه فى الارض گرداند

سوره قصص آيه 5

«نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ نُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»

و ما اراده كرديم بر آنان كه در زمين مستضعف شدند، منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم و در زمين قدرتشان دهيم و به فرعون و هامان و سپاهيانشان چيزى را كه از آن حذر داشتند، نشان دهيم.

1. در كتاب كشف البيان محمدبن الحسن الشيبانى عالم و دانشمند بزرگ حنفى، حلیلة الابرار مجلد 5 صفحه 279 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 220 حدیث 12 چنين آمده است:

عن ابى جعفر0 و ابى عبداللّه 0 قالا: ان هذه الآية مخصوصة بصاحب الامر الذى يظهر فى آخر الزمان و يبيد الجبابرة و الفراعنة و يملك الارض شرقاً و غرباً فيملأها عدلاً كما ملئت جوراً.

از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام روايت شده كه آن دو بزرگوار فرمودند: همانا اين آيه مخصوص صاحب الامر8 (نازل شده است) كه او در آخرالزمان ظهور خواهد كرد و فرعونيان و جباران را هلاك خواهد كرد و (همه كره زمين) شرق و غرب عالم را به تصرف خود در مى آورد (و همه كره زمين در يد قدرت باكفايت او قرار خواهد گرفت) و زمين را پر از عدل و داد مى كند، همان طورى كه پر از ظلم و جور شده بود.

2. حافظ قندوزی حنفی از صفحه 449 شرح تولد حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را آورده است و سپس می گوید: پس از این که امام زمان متولد شدند حضرت امامعسکری8 به حکیمه دختر امام محمدتقی الجواد8 می فرمایند: عمه جان فرزندم را بیاور و پس از مراسمی حضرت

ص: 668

عسکری8 فرمودند: ای فرزندم با من سخن بگو و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بدو تولد این آیه را بر روی دست پدر خواندند.

در ينابيع المودة صفحه 450 باب 79، خواجه كلان قندوزى حنفى آورده است:

و قال: تكلم يا بُنَىَّ فشهد الشهادتين و صلى على آبائه واحداً بعد واحد ثم تلا: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ».

حضرت امام حسن عسكرى8 به فرزندشان حضرت م ح م د فرمودند: اى فرزندم، سخن بگو و او ابتدا شهادتين را بر زبان جارى نمود و سپس صلوات بر اجداد بزرگوارش، يكى بعد از ديگرى، فرستاد، آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: «و ما اراده كرديم بر آنان كه در زمين مستضعف شدند، منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.»

قرائت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولاً: عالم ذر را اثبات می کند.

ثانیاً: آگاه بودن آن ها به قرآن قبل از تولد را اثبات می کند.

ثالثاً: حجت ما بر این قضیه سخن گفتن حضرت مسیح8 در بدو تولد بالاترین حجت است که فرمودند: قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا(1)

3) در كتاب شواهد التنزيل، حاكم حسكانى حنفى در ذيل اين آيه، هشت حديث مى آورد و در تمام اين احاديث مى خواهد ثابت كند كه ضعيف شدگان اين امت، ائمه طاهرين(علیهم السلام) هستند و ايشان امامان اين كره خاكى مى باشند.

4) در كتاب دلائل الامامة صفحه 237، کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 335 حدیث 652 آمده است:

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى فى مسند فاطمةB قال: اخبرنا ابوالمفضل قال حدثنى على بن الحسين المنقرى الكوفى قال: حدثنى احمدبن زيد الدهّان عن المحول [مكحول] بن ابراهيم، عن رشدم [رستم]بن عبداللّه بن خالد المخزومى، عن سليمان الاعمش، عن محمّدبن خلف الطاهرى، عن زاذان عن سلمان رحمه الله قال: قال لى رسول اللّه(صلی

الله علیه و آله): ان اللّه تبارك و تعالى لم يبعث نبياً و لا رسولاً الاّ جعل له اثنى عشر نقيباً، فقلت: يا رسول اللّه، لقد عرفت هذا من اهل الكتابين، فقال: (يا سلمان) هل علمتَ مَن نقبائى (و مَن) الاثنا عشر الذين اختارهم اللّه للامّة من بعدى؟ فقلت: اللّه و رسوله اعلم، فقال: يا سلمان، خلقنىاللّه من

ص: 669


1- . سوره مریم آیه 30

صفوة نوره و دعانى فأطعته و خلق من نورى «علياً8» و دعاه فأطاعه و خلق (منّى) و من نور على8 «فاطمةB» فدعاها فاطاعته و خلق منّى و من على8 و فاطمةB «الحسن8»، فدعاه فأطاعه و خلق منّى و من على8 و فاطمةB «الحسين8»، فدعاه فأطاعه.

ثم «سمّانا بخمسة اسماء من اسمائه، فالله المحمود و انا محمّد و اللّه العلى، فهذا عليّ8 و اللّه الفاطر فهذه فاطمةB و اللّه [ذو] الاحسان و هذا الحسن8 و اللّه المحسن و هذا الحسين8، ثم خلق منّا و من نور الحسين8 تسعة ائمة(علیهم السلام)، فدعاهم فاطاعوه قبل ان خلق اللّه [يخلق] سماءً مبنية و لا ارضاً مدحيّة و لا ملكاً و لا بشراً (دوننا) [و كنّا] نوراً فسبح اللّه [ثم] تسمع [له] و نطيع.

[قال سلمان]: فقلت: يا رسول اللّه، بِاَبى انت و امى، فما لمن عرف هؤلاء؟ فقال: يا سلمان، مَن عرفهم حق معرفتهم و اقتدى بهم و واليه وليّهم و تبرّا من عدوهم فهو و اللّه منّا يرد حيث نرد و يسكن حيث نسكن، فقلت: يا رسول اللّه، فهل يمكن ايمان بهم بغير معرفة باسمائهم و انسابهم؟ فقال: لا [يا سلمان] فقلت: يا رسول اللّه، فانى لى بهم و قد عرفت الى الحسين8؟ قال: ثم سيد العابدين على بن الحسين8 ثم ابنه محمّدبن على باقر8 علم الاولين و الآخرين من النبيين و المرسلين ثم [ابنه] جعفربن محمّد لسان اللّه الصادق8 ثم [ابنه] موسى بن جعفر8 الكاظم غيظه فى سبيل اللّه عزوجل [صبراً فى اللّه]، ثم [ابنه] على بن موسى الرضا لامر اللّه 8، ثم [ابنه ]محمّدبن على8 المختار من خلق اللّه، ثم [ابنه] على بن محمّد الهادى الى اللّه، ثم الحسن بن على8، الصّامت الامين لسرّ اللّه، ثم ابنه محمّدبن الحسن (الهادى) المهدى (الناطق) القائم بحق اللّه [بامر اللّه]8.

ثم قال صلى الله عليه و آله: يا سلمان، انّك مدركه و من كان مثلك و من تولاّه بحقيقة المعرفة. قال سلمان: فشكرت اللّه (كثيراً) ثم قلت: (يا رسول اللّه) و انى مؤّل الى عهده؟ قال: يا سلمان، اقرأ [فقرأ قوله تعالى]: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَ عْداً مَفْعُولاً ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَجَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً» قال سلمان: فاشتدّ بكائى و شوقى ثم قلت: يا رسول اللّه ابعهدٍ منك؟ فقال: اى و اللّه الذى ارسل محمّداً [ارسلنى] بالحق منّى و من على و فاطمة و الحسن و الحسين و التسعة و كلّ من هو منا [و معنا] و فصام فينا، اى و اللّه (يا سلمان) ليحضرنّ ابليس [له] و جنوده و كل من محض الايمان محضاً و محض الكفر محضاً حتى يؤذ بالقصاص و الوتار (و الاثوار) و لا يظلم ربك احداً، و يحقق [و ذلك] تأويل هذه الآية: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَنُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ» قال سلمان: فقمتُ من بين يدى رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و ما يبالى سلمان متى لقى الموت او الموت لقاه [فقمت من بين يديه و ما ابالى لقيت الموت او لقينى.]

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى در كتاب مسند فاطمهB گويد: ابوالمفضل نقل مى كند ازعلى بن الحسين منقرى كوفى، وى از احمدبن زيد دهّان، او از المحول [مكحول] بن

ص: 670

ابراهيم، از رشدم [رستم]بن عبداللّه بن خالد مخزومى از سليمان اعمش از محمّدبن خلف طاهرى، از زاذان، از سلمان كه گفت: رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: خداوند تبارك و تعالى هيچ پيامبر و امامى را مبعوث نفرمود مگر اينكه دوازده نقيب برايش قرار داد. عرض كردم: يا رسول اللّه، اين را از اهل دو كتاب (تورات و انجيل) دانسته بودم. فرمود: (اى سلمان) آيا دانسته اى كه نقباى من چه كسانى هستند؟ و آن دوازده تنى كه خداوند آنان را براى امت پس از من برگزيده چه كسانى هستند؟ عرضه داشتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: اى سلمان، خداوند مرا از برگزيده نورش آفريد و مرا دعوت كرد پس او را اطاعت نمودم. و از نور من على8 را آفريد و دعوتش فرمود. پس على8 او را اطاعت كرد و (از من) و از نور على8 فاطمهB را خلق فرمود و او را دعوت نمود و او نيز اطاعت كرد و از نور من و على8 و فاطمهB، حسن8 را آفريد. پس دعوتش كرد و او اطاعت نمود و از نور من و على8 و فاطمهB، حسين8 را آفريد. پس دعوتش كرد و او اطاعت نمود.

سپس، ما را به پنج اسم از اسماء خود ناميد كه خداوند محمود است و من محمّد و خداوند على است و اين هم على بن ابى طالب8 و خداوند فاطر است و اين فاطمهB و خداوند صاحب احسان است و اين حسن8 و خداوند محسن است و اين هم حسين8. آن گاه [خداوند] از ما و از نور حسين8 نُه امام آفريد و ايشان را دعوت فرمود كه اطاعتش كردند پيش از آنكه خداوند آسمانى ساخته باشد و زمينى پهن كرده باشد و فرشته اى و بشرى (غير از ما) خلق كند. نورى بوديم و خداى را تسبيح مى گفتيم و از او مى شنيديم و اطاعت مى نموديم. [سلمان گويد]: عرضه داشتم اى رسول خدا، پدر و مادرم فدايت باد. براى كسى كه ايشان را بشناسد چه پاداشى خواهد بود؟ فرمود: اى سلمان، هر كس آنان را به راستى بشناسد و ايشان را الگوى خود قرار دهد و دوستانشان را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزارى جويد، چنين كسى به خدا سوگند از ما خواهد بود. هركجا وارد شويم، او نيز وارد خواهد شد و هركجا مسكن كنيم، او هم سكنى يابد. عرض كردم: اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آيا مى توان بدون شناخت نام ها و نسب هايشان به آنان ايمان داشت؟ فرمود: نه [اى سلمان]عرضه داشتم: يا رسول اللّه، چگونه به شناخت ايشاندست يابم درحالى كه تاحسين8 را شناخته ام؟ فرمود: پس از او سيد العابدين على بن الحسين8 است. سپس پسرش

ص: 671

محمّدبن على8 شكافنده (باقر) علم اولين و آخرين از پيغمبران و رسولان، سپس [پسرش] جعفربن محمّد8 زبان صادق و راستگوى خداوند، سپس [پسرش موسى بن جعفر8 آن فرو نشاننده خشم خود در راه خداوند عزوجل ]از جهت صبر براى خدا [سپس ]پسرش] على بن موسى8 آن راضى به امر خداوند، سپس پسرش محمّدبن على8 آن برگزيده خلق خداوند سپس [پسرش] على بن محمّد8 آن هدايت كننده به سوى خداوند، سپس حسن بن على8 آن صامت امين سرّ خدا، سپس پسرش محمّدبن حسن (هادى) المهدى (ناطق) آن قائم به حق خدا [به امر خدا] 8 آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى سلمان، تو او را درك خواهى كرد و هر كس مانند تو باشد و نيز هر كس كه با معرفت راستين از او پيروى نمايد او را درك خواهد كرد.

سلمان گويد: پس شكر خداى را (بسيار) نمودم. سپس گفتم: (يا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) آيا من تا عهد و زمان او خواهم بود؟ فرمود: اى سلمان، بخوان [پس قول خداى تعالى را خواند]: «پس چون هنگام انتقام اول فرارسيد بندگان بسيار جنگجوى خويش را بر شما برانگيزيم تا درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند و اين وعده حتماً تحقق خواهد يافت سپس بار ديگر شما را بر آن ها مسلّط گردانيم و به وسيله مال و فرزند مدد نماييم و تعدادتان را افزايش دهيم» سلمان گويد: در اين هنگام گريه و اشتياقم شدّت يافت. آن گاه عرض كردم: يا رسول اللّه، آيا اين جريان در زمان شما خواهد بود؟ فرمود: آرى سوگند به خداوندى كه مرا به حق فرستاد، من و على8 و فاطمهB و حسن8 و حسين8 و آن نُه [معصوم ديگر(علیهم السلام)] و هر كسى كه از ماست [و با ما] و در راه ما ستم ديده، آرى به خدا قسم (اى سلمان،) ابليس [براى مقابله با او] لشكريانش را جمع مى سازد و تمامى آنان كه ايمانشان خالص بوده و نيز همه كافران حقيقى آورده مى شوند تا از يكديگر قصاص كشند و خونخواهى كنند و پروردگار تو بر احدى ظلم نمى كند و تأويل اين آيه تحقق مى يابد كه: «و ما اراده كرديم بر آنان كه در زمين مستضعف شدند منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم. و در زمين قدرتشان دهيم و به فرعون و هامان و سپاهيانشان چيزى را كه از آن حذر داشتند نشان دهيم.»سلمان گويد: پس از محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برخاستم درحالى كه اهميّت نمى دهم كه چه وقت به آغوش مرگ مى روم يا مرگ مرا به كامش بركشد.

ص: 672

5. در كتاب منتخب الاثر باب 1 فصل 2 حديث 92 صفحه 171، غیبت شیخ طوسی صفحه 184 حدیث 143، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 503، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 54، نورالثقلین مجلد 4 صفحه 110 و منتخب الانوار المضیئه صفحه 17 آمده است:

غيبة الشيخ: محمّدبن على بن الحسين بن محمّد القطعى، عن على بن حاتم، عن محمّدبن مروان، عن عبيدبن يحيى، عن محمّدبن الحسين، عن ابيه، عن جده، عن على8 فى قوله تعالى: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ» قال: هم آل محمّد يبعث اللّه مهديهم بعد جهدهم فيعزّهم و يذل عدوهم و قال: فى التبيان فى تفسير هذه الآية: و روى قوم من اصحابنا انّ الآية نزلت فى شأن المهدى.

حضرت اميرالمؤمنين8 درباره اين فرموده خداوند «و ما اراده كرديم بر آنان كه در زمين مستضعف شدند منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.» فرمودند: اين آيه در شأن آل محمّد نازل شده است و مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ميان اين ها قيام خواهد كرد و به آنان عزت مى دهد و دشمنان آن ها را ذليل مى كند. سپس مى افزايد: در تفسير التبيان درباره تفسير اين آيه آمده است: عده اى از اصحاب گفته اند كه اين آيه در شأن حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است.

6. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 218 حديث 6، آمده است:

السيد الرضى باسناده عن سهل بن كهيل، عن ابيه فى قول اللّه عزوجل: «وَ وَصَّيْنا الإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ» قال احد الوالدين على بن ابى طالب و قال: قال ابوعبداللّه جعفربن محمّد الصادق: قال اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه: لتعطفن علينا الدنيا بعد شماسها عطف الفروس على ولدها ثم قرأ: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ»

سيد رضى در كتاب «الخصائص» با سند خودش آورده است از سهل بن كهيل و او از پدرش درباره اين قول خداوند: «وَ وَصَّيْنا الإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ» حضرت فرمودند: يكى از والدين انسان على بن ابى طالب است و آن گاه گفت حضرت صادق8 فرمودند كه اميرالمؤمنين8 فرمودند: دنيا پس از پشت كردن به ما روزى به ما روى خواهد كرد. آن گاه حضرت اينآيه را قرائت فرمودند: «و ما اراده كرديم بر آنان كه در زمين مستضعف شدند منت گذاريم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم. و در زمين قدرتشان دهيم.»

ص: 673

7. در تفسير برهان مجلد 3 صفحه 218 حديث 7، خصائص الائمه صفحه 70 نهج البلاغه صفحه 506 حکمت 209، شواهد التنزیل مجلد 1 صفحه 431 حدیث 590، مجمع البیان مجلد 4 صفحه 239 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 167 آمده است:

الطبرسى قال صحت الرواية عن اميرالمؤمنين على8 (انه قال و الذى خلق الجنة و برء النسمة لتعطفن علينا الدنيا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها و تلا عقيب) ذلك: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ».

8. در تفسير عیاشی و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 219 حديث 10، آمده است:

محمّدبن العباس، عن على بن عبد اللّه بن اسد، عن ابراهيم بن محمّد، عن يونس بن كليب المسعودى، عن عمروبن عبد الغفار باسناده، عن ربيعه بن ناجد قال: سمعت علياً فى هذه الآية و قراها قوله عزوجل: «نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ» و قال: لتعطفن هذه الدنيا على اهل البيت(علیهم السلام) كما تعطف الفروس على ولدها.

ملايمت مى كند اين دنيا به اهل بيت(علیهم السلام) همان طور كه انسان بر فرزندش ملايمت و مهربانى مى كند.

9. در عیون المعجزات 142، مسعودی در اثبات الوصیة صفحه 219، کتاب الامام مهدی فی القرآن و السنة صفحه 341 حدیث 664 آمده است:

روی المحدث الجلیل الشیخ حسین بن عبدالوهاب من علماء القرن الخامس قال: و قرأت فی کتاب الوصایا و غیره بأن جماعة من الشیوخ العلماء منهُمْ غَيْلَانُ الْكِلَابِيُّ، وَ مُوسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّازِيُّ، وَ أَحْمَدُ بْنُ جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ و محمد رووا بأسانیدهم ان حَكِيمَةَ بنت ابی جعفر عمة ابی محمد8، قَالَت: و كنت ادعوا الله له أن یرزقه ولداً فدعوت له کما کنت أدعوا فقال8: یا عمة أما أنّه یولد فی هذه اللیلة وَ كَانَتْ لَيْلَةَ الْنصف مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ خمس وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ- المولود الذی کنّا نتوقع فَاجْعَلِي إِفْطَارَكِ عِنْدَنَا و کانت لیلة الجمعه. فَقَالَتْ حکیمة: مما يَكُونُ هَذَا الْموَلود یا سیدی؟ قَالَ: من نَرْجِسَ. قَالَتْ: و لم یکن فی الجواری أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْهَا و لا أخفّ علی قلبی و کنت إذا دخلت الدار تتلقّانی و تقبّل یدی و تنزع خفّی بیدها فلمّا دَخَلْتُ عَلَيْهَا فَعَلْتُ بی ما كَانَتْ تَفْعَل فَانْكَبَبْتُ عَلَى يَدَيْهَا فَقَبَّلْتُهَا و منعتها مما کانت تفعله فخاطبتنی بالسیادة فخاطبتها بمثلها فأنکرت ذلک فقلت لها: لاتنکری ما فعلت فَإِنَّ اللَّهَ تعالی سَيَهَبُ لَكِ فی لیلتنا هَذِهِ غلامًا سَيِّداً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة فَاسْتَحْيَتْ. قالت حکیمة: فتعجبت و قُلْتُ لأَبِي مُحَمَّدٍ8 لست أَرَى بهَا أَثَرَ الحَمْلٍ فَتَبَسَّمَ وَ قَالَ لی: إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَوْصِيَاءِ لَا نُحْمَلُ فِي الْبُطُونِ وَلکنّا نُحْمَلُ فِي الْجُيُوبِ و فی هذه اللیلة مع الفجر یولد المولودالکریم علی الله إن شاءالله تعالی. قَالَتْ حَكِيمَةُ: وَ نِمْتُ بِالْقُرْبِ مِنْ الجاریة وَ بَاتَ أَبُو مُحَمَّدٍ8 فِي صف فَلَمَّا کان وَقْتُ صَلَاةِ اللَّيْلِ قُمْتُ إلی الصلاة وَ الجاریة نَائِمَةٌ مَا بِهَا أَثَرُ ولادة فَأَخَذْتُ فِي صَلَاتِي ثُمَّ أَوْتَرْتُ فَأَنَا فِي الْوَتْرِ فَوَقَعَ فِي نَفْسِي أَنَّ الْفَجْرَ قَدْ ظهر وَ دَخَلَ فی قَلْبِي شَيْ ءٌ فَصَاحَ أَبُومُحَمَّدٍ8 مِنَ الصف لَمْ يَطْلُعِ الْفَجْرُ يَا عَمَّةُ فَأَسْرَعْتُ فِي الصَّلَاةِ وَ تَحَرَّكَتْ الجاریة فَدَنَوْتُ مِنْهَا ضَمَمْتُهَا إِلَيَّ وَ سَمَّيْتُ عَلَيْهَا، ثُمَّ قُلْتُ لَهَا: هَلْ

ص: 674

تَحُسِّينَ؟ قَالَتْ نَعَمْ، فَوَقَعَ عَلَيَّ سُبَاتٌ لَمْ أَتَمَالَكْ مَعَهُ أَنْ نِمْتُ وَ وَقَعَ عَلَى الجاریة، مِثْلُ ذَلِكَ فنامت و هی قاعدة فَلَمْ تنْتَبِهْ إِلَّا بِحِسِّ سَيِّدِيَ تحتها وَ إذا بصوت أَبِي مُحَمَّدٍ و هو يَقُولُ يَا عَمَّةُ هَاتِي ابْنِي إِلَيَّ فَكَشَفْتُ عَنْ مولاي و إِذَا هُوَ سَاجِدٌ وَ عَلَى ذِرَاعِهِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوبٌ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً فَضَمَمْتُهُ إِلَيَّ فَوَجَدْتُهُ مُفروغًا منه مطهر الختانة فحمَلْتُهُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ8 فَأَقْعَدَهُ عَلَى رَاحَتِهِ الْيُسْرَى وَ جَعْل یدهُ الْيُمْنَى عَلَى ظَهْرِهِ ثم أَدْخَلَ السبّابةُ فِي فِيهِ وَ أمَرَّ يَدُهُ عَلَى عینیهِ وَ سَمْعِهِ ثُمَّ قَالَ: تَكَلَّمْ يَا بُنَيَّ فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ولی الله ثم لَمْ يَزَلْ يَعُدُّ السادة الاوصیاء إلی أن بَلَغَ إِلَى نَفْسِهِ وَ دَعَا لِأَوْلِيَائِهِ عَلَى يَدِهِ بِالْفَرَجِ ثُمَّ صمت فَقَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ8: يَا عَمَّةُ اذْهَبِي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِتُسَلِّمَ عَلَيْها وردّیه إلیّ، فَمَضَیتْ بِهِ إِلَيْهَا و سَلَّمَتْ عَلَيْها وَ رَدَّتْه و وَقَعَ بَيْنِي وَ بَيْنَه شیء كَالْحِجَابِ فَلَمْ أَرَ سَيِّدِي و مولای. فَقُلْتُ لِأَبِي مُحَمَّدٍ: يَا سَيِّدِي أَيْنَ مَوْلَايَ فَقَالَ: أَخَذَهُ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنْكِ و منا فَلما كَانَ فِي الْيَوْمِ السَّابِعِ جئت فسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ لِي8 ائتنی إلیّ بابْنِي فَجِئْتُ بسَيِّدِي وَ هُوَ فِي ثِيَابٍ صُفْرٍ فَفَعَلَ بِهِ كَفِعالِهِ الْأَوَّلِ. ثُمَّ قَالَ: تَكَلَّمْ يَا بُنَيَّ فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَثْنَى بِالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ حَتَّى وَقَفَ عَلَى أَبِيهِ، ثُمَّ قَرَأَ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ فخرجت من عندهم ثم غدوت فافتقدته فلم اره فقلت لأبی محمد: یا سیدی ما فعلت بمولانا؟ فقال یا عمة استودعناه الذی استودعته ام موسی.

10. در معانی الاخبار صفحه 79 حدیث 1 تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 217 حدیث 2 بحارالانوار مجلد 24 صفحه 168 باب 49 حدیث 1 تفسیر نورالثقلین مجلد 4 صفحه 14 شواهدالتنزیل مجلد 1 صفحه 430 حدیث 589 آمده است:

الْعِجْلِيُّ عَنِ ابْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانِ عَنِ ابْنِ حَبِيبٍ عَنِ ابْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ8 يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَظَرَ إِلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(علیهم السلام) فَبَكَى وَ قَالَ أَنْتُمُ الْمُسْتَضْعَفُونَ بَعْدِي قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ لَهُ مَا مَعْنَى ذَلِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ مَعْنَاهُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ فَهَذِهِ الْآيَةُ جَارِيَةٌ فِينَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

مفضل بن عمر می گوید شنیدم از حضرت صادق8 که (زمانی) رسول خدا به سوی حضرت امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین نظر انداخته و سپس به گریه افتادند وفرمودند: شما بعد از من مستضعف خواهید شد. مفضل گوید: گفتم، یا بن رسول الله معنی مستضعف چیست؟ حضرت فرمودند: یعنی شما امامان و رهبران و زعیم های بعد از من هستید. به درستی که خداوند می فرمایند: و نرید ان نمن ما اراده کردیم که بر مستضعفین

ص: 675

روی زمین منت گذاریم تا آنان را امامان و زعمای بر روی کره زمین قرار دهیم و ایشان را وارثان زمین گردانیم.

چند نکته درباره آیه

اولاً: و نرید از عالم امر است ما اراده کردیم که هیمنیت خداوند را نشان می دهد مثل إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ(1) مثلُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً(2) مثل يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون (3)

ثانیاً: خداوند برای چیزهای عادی بر بشر منت نمی گذارد. امامت منصبی است که خداوند منت گذارده است.

ثالثاً: امامت و خلافت و ولایت مطلقه ی ائمه ی طاهرین و مطلقة الولایة انبیای قبل، همه جعل است یعنی فقط خداوند قرار می دهد و دست بشر نیست. هیچ یک از امت های انبیای گذشته، قبل جمع نشدندتا برای پیامبرشان جانشین تعیین کنند مگر عده ای از امت اسلامی.

رابعاً: سرانجام این امامان وارث زمین خواهند شد و سرانجام حکومت عدل الهی برپامی شود.

خامساً: آغازگر امامت و خلافت روی زمین امام زمان است اما اگر دقت کنید تمام قسمت های آیه جمع است. مثل: الَّذِينَ، اسْتُضْعِفُوا، نَجْعَلَهُمْ، الْوارِثِينَ همه جمع است. علتش این است که ائمه ی طاهرین بعد از حضرت صاحب الزمان به دنیا رجعت کرده و خلافت خواهند کرد.

ص: 676


1- . سوره یس آیه 82
2- . سوره احزاب آیه 33
3- . سوره سجده آیه 5

298. وجود اقدس حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلی بخش

298. وجود اقدس حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلی بخش قلب مقدس حضرت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) است

سوره قصص آيه 6

«وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ نُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»

و آنان را بر روى زمين تمكن خواهيم بخشيد و از جانب آن ها به فرعون و هامان و لشكريان آن دو آنچه را كه مى ترسيدند و مى هراسيدند نشان خواهيم داد.

1. عالم بزرگ حنفى شيبانى در كتاب كشف البيان، تفسیر برهان مجلد3 صفحه 203 حدیث 1، المحجة فیما نزل فی الحجة صفحه 168 در ذيل اين آيه، آورده اند:

روى عن الباقر0 و الصادق0 انهما قالا: ان فرعون و هامان هنا شخصان من جبابرة قريش يحييهما اللّه تعالى عند قيام (القائم) من آل محمّد فى آخرالزمان فينتقم منهما بما اسلفا.

روايت شده است از حضرت باقر و حضرت صادقC كه آن دو بزرگوار در ذيل اين آيه فرمودند: همانا فرعون و هامان دونفر از جباران و زورگويان قريش هستند كه خداوند متعال به هنگام قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان آن دو نفر را زنده مى كند و از آن ها به خاطر آنچه انجام داده اند انتقام مى گيرد.

2. مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر قمی صفحه492 (مجلد2 صفحه 132) مطلبی آورده است که مرحوم ملامحسن فیض کاشانی آن را آورده است. البته صاحب تفسیر صافی با ارائه ی مدارکی دیگر چنین گفته است:در مجالس امیرالمؤمنین قاضی نورالله شوشتری از امام صادق روایت شده است که در مورد این آیه فرمودند: این آیه برای ماست یا در مورد ماست.(1)

ص: 677


1- . امالی شیخ صدوق صفحه 387 مجلس 72حدیث 26، کمال الدین صفحه 425 باب 42حدیث 1، غیبت شیخ طوسی ص 142

و هم الذين غصبوا آل محمد حقهم- و قوله مِنْهُمْ أي من آل محمد ما كانُوا يَحْذَرُونَ أي من القتل و العذاب- و لو كانت هذه الآية نزلت في موسى و فرعون لقال- و نري فرعون و هامان و جنودهما منه- ما كانوا يحذرون- أي من موسى و لم يقل منهم- فلما تقدم قوله «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ- وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» علمنا أن المخاطبة للنبي ص و ما وعد الله به رسوله فإنما يكون بعده و الأئمة يكونون من ولده- و إنما ضرب الله هذا المثل لهم في موسى و بني إسرائيل و في أعدائهم بفرعون و هامان و جنودهما- فقال: إن فرعون قتل بني إسرائيل و ظلم من ظلمهم- فأظفر الله موسى بفرعون و أصحابه حتى أهلكهم الله- و كذلك أهل بيت رسول الله(صلی الله علیه و آله) أصابهم من أعدائهم القتل و الغصب- ثم يردهم الله و يرد أعداءهم إلى الدنيا حتى يقتلوهم.

آمده است که حضرت فرمودند: هنگامی که حضرت حجت متولد شدند، این آیه را تلاوت فرمودند. قمی می گوید: خداوند به پیامبرش (حضرت محمد) به آنچه به موسی8 و یارانش از فرعون رسیده بود از قتل و ستم خبر داد تا دل تسلی داشته باشد. برای او آنچه از مصیبت به او می رسد در مورد اهل بیت از جانب امتش پس از دل تسلی دادن به او بشارت می دهد که بر او تفضل خواهند نمود و آنان را جانشینان در روی زمین قرار داده و امامان امتش قرار خواهد داد و به دنیا بازگردانده می شود به همراه دشمنانشان تا از آن ها انتقام بگیرند فرمود: و نرید فرمود قول خداوند می فرمایند: ونری فرعون و هامان و جنودهما کسانی که حق آل محمد را غصب کرده اند و مراد از منهم آل محمد است و مراد از ما کانوا یحذرون آنچه از عذاب و قتل می ترسیدند.

وجود اقدس بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای شیعه در طول تاریخ تسلی دهنده بوده است. مثل این شعر حافظ

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور *** کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

و شاعر دیگر می گوید:

آن قدر بر پروردگار خویش تن امیدوارم *** که شفابخش دل امیدوارن خواهند آمد

مرحوم ملامحسن فیض از تفسیر قمی می آورد، اگر این آیه درباره ی حضرت موسی8 و فرعون نازل شده بود، می فرمودند: و نری فرعون و هامان و جنودهما منه ما کانوا یحذرون یعنی از موسی8 می ترسیدند و نمی گفت منهم و چون آیه شریفه و نرید قبل از این آیه قرار دارد می فهمیم که مخاطب آیه پیامبر هم می باشد و در حدیث اول خواندیم:إنّهما قالا إن فرعون و هامان هما شخصان مِن جَبابرة القریش.

ص: 678

299. در هر عصر و زمانی باید حجت زنده در روی کره ی زمین باشد و امروز حضرت

299. در هر عصر و زمانی باید حجت زنده در روی کره ی زمین باشد و امروز حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت زنده خداوند است

سوره قصص آیه 50

فَإِنْ لَمْ يَسْتَجيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ

(ای پیامبر) اگر تو را اجابت ننمودند (و قبولت نکردند) بدان آن ها به دنبال هواهای نفسانی خویش می روند و چه کسی گمراه تر است از آن کسی که او بدون آن که هدایت گری از طرف خداوند او را هدایت کند به دنبال هوای نفس خویش می رود؟ زیرا خداوند ظالمین و قوم ستمکار را هدایت نمی کند.

این آیه ی شریفه ما را به یاد آیه 7 از سوره رعد می اندازد که خداوند به رسول خدا می فرمایند: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد همانا تو منذر و راهنماکننده و ترساننده از عذاب الهی و اعمال زشت انسان ها هستی و برای هر قومی هادی است. خداوند برای هر امتی هادی قرار می دهد و هیچ زمان نمی شود که بشر روی زمین باشد و حجت و هادی نداشته باشد.

باز خداوند در ابتدای خلقت به بشریت قول می دهد که همیشه برای او هادی و راهنما بفرستد. سوره بقره آیه 38 قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون گفتیم هبوط کنید پایین روید همه ی شما تا این که از طرف من برای شما هادی و راهنمایی فرستاده شود. پس هرکس تبعیت کند از این هادی و راهنمای من دیگر (در دنیا و آخرت) برای او هیچ گونه ترس و خوف و حزن و اندوهی نخواهد بود.

در سوره ی طه آیه 123 آمده است:قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى

ص: 679

آن گاه خداوند فرمودند: هبوط کنید و پایین روید که برخی از شما دشمن برخی دیگر از خودتان هستید تا از جانب من برای شما هادیان و هدایتگرانی بفرستم پس هرکس از آن ها تبعیت کند او هرگز گمراه نمی شود و شقی و بدبخت نخواهد شد.

پس خداوند به بشریت وعده داده است برای بشریت هادیانی بفرستد تا این هادیان بشریت را هدایت کنند؛ لذا خداوند می فرمایند: انما انت منذر و لکل قوم هاد و در این آیه به پیامبرش می فرمایند: و هرکس از تو تبعیت نکرد به دنبال هواهای نفسانی خودش رفته است و چه کسی گمراه تر است از کسی که از هواهای نفسانی خودش تبعیت می کند و از هادیان و امامان معصوم تبعیت نمی کند.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 306 حدیث 1، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 229 حدیث 1 و تفسیر صافی آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ8 فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ أَضَلُ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ قَالَ يَعْنِي مَنِ اتَّخَذَ دِينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى.

محمدبن یعقوب کلینی با اسناد خودش از امام موسی کاظم8 نقل می کند که در مورد این فرمایش خداوند: هرکسی که رأی و نظر خود را دین خود قرار دهد بدون متابعت و پیروی از امام هدایتگر از امامان معصوم(علیهم السلام) (او گمراه ترین انسان هاست)

این آیه زمانی تحقق پیدا می کند که روی کره ی زمین حجت زنده باشد و امروز این حجت حی حضرت بقیةالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

البته این حدیث در غیبت نعمانی صفحه 30 آمده است.

2. در بصائرالدرجات صفحه 31 حدیث 1 باب 8 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 229 حدیث 2 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ8 فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ (1) يَعْنِي مَنْ يَتَّخِذُ دِينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ هُدَى أَئِمَّةٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى.

ص: 680


1- . سوره قصص آیه 4

محمدبن صفار با اسناد خودش از معلی بن خنیس روایت می کند که گفت: حضرت صادق8 در مورد این فرموده ی خداوند چه کسی گمراه تر است از کسی که بدون آن که راهنمایی از خدا خواهد تبعیت می کند از هواهای نفسانی خودش. حضرت صادق8 فرمودند: هر کسی که رأی و نظر خود را دین خودش قرار بدهد بدون متابعت و پیروی از امامی از ائمه ی اطهار (او گمراه ترین فرد است و او گمراه شده است.)

3. در بصائرالدرجات صفحه 31 حدیث 5 باب 8 و تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 229 حدیث 3 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ يَعْنِي اتَّخَذَ دِينَهُ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى

محمدبن صفار روایت می کند از سعدبن سعد و ایشان از محمدبن فضیل و ایشان از موسی بن جعفر8 درباره ی این فرموده ی خداوند که چه کسی گمراه تر است از کسی که از هواهای نفسانی اش تبعیت کند. بدون آن که راهنمایی از خدا خواهد حضرت فرمودند: این آیه این معنا را دارد هرکس که رأی و نظر خود را دین خود قرار دهد بدون متابعت از امامی که هدایتگر باشد (از ائمه ی هدی)

ص: 681

300. حضرت بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قول خداوند هستند

سوره قصص آيه 51

«وَلَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»

به تحقیق و یقین برای ایشان قول را وصل کردیم، شاید آن ها هدایت شوند.

عقل می گوید این عالم زمین و زمان و این نشئه ی کون و مکان دائما و ابداً یک عقل مدبر لازم دارد. یک روح و روانی که در ارض و سماء فرمان روایی کند و جود او از نظر رتبه بر همه چیز و همه کس تقدم دارد یعنی اگر با دقت و نظر عقل مطالعه کنیم در رتبه ی مقدم (نه در زمان مقدم) بر مرتبه ی هستی این آب و خاک و بسائط و مرکبات و زمین و آسمان باید یک انسان کاملی باشد که به حسب جوهره ی ذاتش از همه ی مخلوقات و از همه ی انسان ها ممتاز باشد و نسبت او با سایر انسان ها از نظر تعقل و تفکر و علم و دانش و قدرت نسبت به او سایر انسان ها مانند نسبت انسان ها به سایر موجودات است و یا به زبان دیگر هیچ موجودی چه در رتبه ی جمادی و چه در رتبه ی نباتی و چه در رتبه ی حیوانی و چه در رتبه ی انسانی و چه در رتبه ی انسان کاملی به این برگزیده ی خدا نمی رسد که انسان کامل الکامل الکامل است. یک چنین انسان کاملی باید در رتبه ی مقدم بر جماد و نبات و حیوان و انسان و انسان کامل الکامل وجود داشته باشد که حتی قول خدا به او برسد. در روایات شیعه و سنی آمده است این قول به دو چیز تعبیر شده است:

1. امامان برگزیده ی خداوند بعد از پیامبر که این ها هم خودشان از نظر رتبه بالا هستند که متصل به هم هستند و گفتار او تفسیر و تأویل و تبیین قرآن است. ما نمی گوییم که امام شریعت جدیدمی آورد. امام مفسر و مبیین و تأویل کننده ی قرآن است، اما از طریق خداوند به او الهام هم می شود. امام در این الهامات قول خدا را می یرد و به بشر می رساند لذا با وجود امام هم

ص: 682

حجت ها به هم وصل هستند و هم کلمات خدا به هم متصل هستند. ما در زیارت جامعه ی کبیره داریم که می فرماید یا اهل بیت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة و مهبط الوحی ای اهل بیت نبوت و رسالت و معدن همه ی رسالت های انبیا ای خانه ای که ملائکه در شما رفت و آمد می کنند و خانه های شما و خود شما محل هبوط وحی است.

و باز می فرماید: و ما عندکم ما نزلت به رسله و هبطت به الملائکة یعنی در نزد شماست هرچه که به پیامبران نازل شده است و شما محل هبوط ملائکه ی خداوند هستید. در این جا بد نیست که فرمایشاتی از حضرت ولی عصر بیاوریم که این فرمایشات همان تنزیل قرآن است.

1. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 181 آمده است:

قال ابوالقاسم المهدی: ...وَ أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللَّهِ وَ كَذَبَ الْوَقَّاتُون...

و اما ظهور فرج به اراده ی خداوند متعال بستگی دارد و کسانی که وقتی برای ظهور تعیین کنن دروغگو هستند.

این جمله ی حضرت بقیة الله الاعظم نکات زیر را به اثبات می رساند:

اولاً: ظهور و قیام امام زمان به اراده ی خداوند است حتی در اراده ی خود امام زمان نیست.

ثانیاً: ما دو ظهور داریم یک ظهور اکبر و کلی که حضرت قیام می کنند و همه ایشان را می بینند و دوم ظهور اصغر و خاص که برای بعضی از افراد است و در غیبت صغری و کبری است که آن نیز به اراده ی خداوند است. چنانکه در دعای عهد آمده است: اللهم ارنی الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیدة و مسئله ی دیگری.

ثالثاً: که در این فرموده ی امام زمان است و حضرت صادق و دیگر ائمه فرموده اند عبارت کذب الوقاتون است که دروغگوست هرکس که وقت ظهور را تعیین کند.

2. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه 30 آمده است:

قال ابوالقاسم المهدی: ... وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي.

خداوند به سبب وجود من بلا را دور می گرداند از خانواده ام و شیعیانم.

از این حدیث شریف چند نکته قابل درک است:

ص: 683

اولاً: به وجود امام زمان بلاها دفع می شود و این نکته را باید در اینجا بگوییم فیوضاتی به وسیله ی امام زمان به بشرمی رسد که این فیوضات عام هستند. من امان و امنیت و آسایشم برای اهل زمین. اما در این حدیث این فیض مخصوص خانواده ی حضرت و شیعیان است و این عنایات خاص حضرت است.

ثانیاً: در این حدیث می فرماید: خدا بلا را دور می کند از اهل بیت من و شیعیانم.

3. بحارالانوار مجلد 53 صفحه 175آمده است:

قال حجة بن الحسن العسکری: ... فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُم...

پس ما محیط هستیم با علم خودمان و مسلط و محیطیم با علممان به همه ی اخبار شما (ما اوضاع و احوال شما را می دانیم) و هیچ چیز از احوالات شما بر ما پوشیده نیست.

این فرمایش حضرت بقیة الله یکی از خصوصیات هر امامی را مطرح می کند که علم امام احاطه دارد بر کل هستی و امام آگاه است بر ما فی الضمیر هرکس و هر چیز و هیچ چیز از زندگی انسان ها و احوالات آن ها و ما فی الضمیر آن ها مخصوصا شیعیانشان پوشیده نیست و این عقیده در انسان سرور ایجاد می کند و به انسان قوت قلب می دهد که همیشه کسی مواظب اوست. مخصوصاً باعث دیگری برای شیعیان خاص حضرت بقیة الله است که آن ها همیشه پشتشان به آقایی وصل است که هیچ کس دیگری نمی تواند با آن ها دلگرمی را بدهد.

4. در بحارالانوار مجلد 53 باب31 صفحه 175 در نامه ای به شیخ مفید می فرمایند:

... إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ ...

ما در رسیدگی به احوالات شما کوتاهی نمی کنیم اهمال نمی ورزیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم اگر این چنین نبود (یاد شما را از خاطر می بردیم) سختی های شدیدی بر شما وارد می شد و دشمنان شما را ریشه کن می ساختند.

یک شیعه ی واقعی همیشه این عقیده را دارد که امام زمانش هرگز او را فراموش نمی کند و مراعات حالش را می نماید و عقیده دارد که همیشه امام زمانش مراقب اوست و امام زمانش در مقابل اعداء او را یاری می کند.

ص: 684

خداوندا در این غیبت کبری ولایت شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی را ظل توجهات حضرت بقیة الله حفظ کن.

5. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 191 آمده است:

قال حجة بن الحسن العسکری: ... أَنَّ الْحَقَّ مَعَنَا وَ فِينَا لَا يَقُولُ ذَلِكَ سِوَانَا إِلَّا كَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ لَا يَدَّعِيهِ غَيْرُنَا إِلَّا ضَالٌ غَوِيٌ

به راستی که حق با ماست و حق در ماست و به جز ما هر کس این ادعا را بر زبان آورد دروغگو و افترازننده است. او گمراه کننده و اغواکننده می باشد.

اگر کسی معنی واقعی حق را بداند پی خواهد برد که حق الیقین چهارده معصوم هستند و امروز حق واقعی حضرت بقیه الله الاعظم است.

6. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 181 آمده است:

قال حجة بن الحسن العسکری ... وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي ...

من قیام می کنم و هنگام قیامم بیعت هیچ کس بر گردن من نیست (بیعت هیچ طاغوتی به گردنم نیست.)

7. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 176 آمده است:

قال حجة بن الحسن العسکری: ... فَيَعْمَلُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ مَا يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا ...

عمل کنید به هر کاری که (مورد رضایت ماست) و به وسیله ی آن به دوستی ما شما را نزدیک تر می گرداند.

در تفسیر اطیب البیان مجلد دهم صفحه 250 آمده است:

و هر آینه وصل کردیم یعنی یکی بعد از دیگری بدون فاصله که هیچ فترت بین آن ها نباشد. قول را از بیان هدایت و ارشاد و دلالت و بشارات و انذار و احکام که هیچ گونه فترت نداشته باشد که آن ها متذکر شوند.

اخبار بسیاری از کافی شیخ کلینی و تفسیر علی بن ابراهیم و امالی شیخ طوسی از حضرت صادق و حضرت کاظمC در کلمه ی ولقد وصلنا سؤال کردند: فرمودند: امام بعد از امام و مکرر گفته ایم که تفاسیر ائمه نوعاً بیان مصداق است منافاتی با آیات ندارد و مراد این است که زمین

ص: 685

خالی از حجت نبوده و از زمان آدم ابوالبشر تا فنای دنیا یعنی از زمانی که انسان به وجود آمد تا آخرین فردی از افراد انسان که فانی می شود که بر طبقش ادله ی عقلیه و نقلیه و کتابیه و سنتیه مکرر بیان شده است.

آنچه از آیات و روایات در این باره آمده است این قول همان کلمات الله است. همان آیات کبری است و به زبان ساده این قول ائمه ی معصومین(علیهم السلام) هستند و در حال حاضر حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این قول الهی است. زیرا اولا زمین از حجت هیچ وقت خالی نیست و عالم همیشه نیازمند حجت است که وجود حجت خدا در عالم در این تن مادی واجب است همیشه باشد که اگر نباشد لو لا الحجة لساخت الارض باهلها. این حجت همان قول است که باید همیشه باشد الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ.(1)

ثانیاً: این حجةالله که هم اکنون حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است باید با این تن مادی باشد زیرا طبق نظریه صدرالمتألهین در کتاب شرح بر اصول کافی طبق نظریه ی سهروردیدر کتاب حکمت الاشراق تمام فیوضات خداوند ابتدا به این حجت می رسد و سپس در عالم به مردم می رسد وجوب وجود حجةالله امری واجب است باید باشد اگر نباشد عالم نخواهد بود، لذا آخرین نفری که از دنیا رود حجةالله است و یک لحظه هم بدون حجت نمی ماند.

ثالثاً: حجت خداوند که قول خداست او هر کلمه ای که می گوید وحی است که قرآن درباره ی رسول خدا می فرمایند: ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی لذا علما و دانشمندان می فرمایند: خداوند قسمتی از وحی را در قرآن قرار داده است و قسمتی را در لسان و وجود ائمه ی طاهرین که ایشان و من عنده علم الکتاب و علوم ایشان لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین است بنا بر این دانشمندان بر اساس آیات و احادیث و روایات می گویند: آنچه را که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه ی طاهرین(علیهم السلام) بیان می کنند که تفسیر و تبیین و ... قرآن است، همه وحی است یا به زبان دیگر احادیث و روایات تنزیل قرآن هستند و قرآن ترفیع احادیث است. خداوندا سینه ی ما را پر از معارف قرآن و اهل بیت بفرما تا گمراه نشویم.

ص: 686


1- . اصول کافی مجلد 1 صفحه 177

1. دركتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 229 و اصول كافى مجلد 2 صفحه 281 حديث 1097، آمده است:

محمّدبن يعقوب، عن الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن محمّدبن جمهور، عن حمادبن عيسى، عن عبداللّه بن جندب، قال سئلت اباالحسن(علیه السلام)، عن قول اللّه «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»قال امام الى امام.

عبداللّه بن جندب مى گويد: حضرت ابوالحسن(علیه السلام) راجع به قول خداوند عزوجل و «مااين قول را براى ايشان پى در پى و متصل كرديم شايد متذكر شوند» حضرت فرمودند: منظور امامى بعد از امام ديگراست كه امامى پس از امام ديگر و متصل به هم مى آيند تا زمين از حجت خالى نماند.

2. در كتاب تفسیر قمی صفحه 499 و تفسير برهان مجلد 3 صفحه 229 حديث شماره 2 آمده است:

على بن ابراهيم، قال حدثنا احمدبن ادريس، عن احمدبن محمّد، عن معاويه بن حكيم، عن احمدبن محمّد، عن يونس بن يعقوب، عن ابى عبداللّه(علیه السلام)، فى قول اللّه: «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» قال امام بعد امام.

على بن ابراهيم قمى نقل مى كند از احمدبن ادريس و او از احمدبن محمّد و او از معويه بن حكيم و او از احمدبن محمّد و ايشان نقل مى كند از يونس بن يعقوب و او روايت مى كند، از امام صادق(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند متعال كه: «اين قول را بر ايشان پى در پى و متصل كرديم شايد متذكر شوند.» حضرت فرمودند: اين قول امام بعد از امام است كه امامان متصل به هم هستند.

3. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 229 حديث شماره 3، آمده است:

سعدبن عبداللّه، عن على بن عيسى، و احمد، عن الحسين بن سعيد، عن حمادبن عيسى، عن بعض اصحابه، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول اللّه عزوجل «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» قال فى امام بعد امام.

سعدبن عبداللّه نقل مى كند از على بن عيسى و احمد، از محمّدبن سعيد و از حمادبن عيسى و از عده اى از اصحاب كه حضرت صادق(علیه السلام) درباره اين قول خداوند «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» حضرت فرمودند: اين قول امام بعد از امام است.

4. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 229 حديث شماره 4، آمده است:الشيخ فى اماليه باسناده قال: قال الصادق(علیه السلام) «وَ لَقَدْ وَ صَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»قال امام بعد امام.

ص: 687

شيخ در اماليش به اسناد خودش نقل مى كند از حضرت صادق(علیه السلام) درباره اين فرموده خداوند «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» حضرت فرمودند: اين قول متصل و پيوسته امام بعد از امام است.

5. در كتاب تفسير برهان مجلد 3 صفحه 229 حديث شماره 5، آمده است:

ابن شهرآشوب، عن عبداللّه بن جندب، قال سئلت ابالحسن(علیه السلام) عن قوله تعالى: «وَلَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» قال امام بعد امام.

باز ابن شهرآشوب اين حديث را از طريق عبداللّه بن جندب بيان مى كند.

6. در كتاب تفسير برهان مجلد3 صفحه 229 حديث شماره 6، آمده است:

محمّدبن العباس، قال حدثنا الحسين بن احمد، عن يعقوب بن يزيد، عن محمّدبن ابى عمير، عن عمربن اذينة، عن حمران، عن ابى عبداللّه(علیه السلام) فى قول عزوجل: «وَلَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» قال امام بعد امام.

حمران از امام صادق(علیه السلام) نقل مى كند كه حضرت در تفسير آيه مى فرمايند اين قول امام بعد از امام است.

در ذيل اين آيه و اين احاديث اشاره به چند نكته لازم است:

اولاً خداوند قسمتى از وحى خودش را در كلام اللّه مجيد قرار داده است؛ و قسمتى از قول خودش را در سينه و روح رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) و دوازده معصوم(علیهم السلام) ديگر قرار داده است؛ بنابراين آنچه مى فرمايند وحى است، ما معتقديم كه احاديث تنزل قرآن و قرآن ترفيع احاديث است.

بنابراين در جنگ صفين حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) مى فرمايند: منم قرآن ناطق.

ثانياً رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى فرمايند:

«انى تارك فيكم ثقلين كتاب اللّه و عترتى اهلبيتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا فانهما لن يفترقا حتى يردّ على الحوض».من از بين شما مى روم و دو چيز ما بين شما مى گذارم كتاب اللّه و عترتم كه اهل بيت من باشند مى باشند اگر به اين دو تمسك جويند هرگز گمراه نمى شوند و اين ها از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر و در قيامت به من بپيوندند.

ص: 688

توجه مى فرماييد كتاب اللّه و امامان لازم و ملزوم يكديگرهستند و امامان قول ناطق خداوند متعال هستند. در حال حاضر اين كار بسيار مهم به عهده اعلى حضرت بقية اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه هر چه ايشان مى فرمايند همان قول خداوند است و ايشان قول متصل حق هستند.

ص: 689

ص: 690

فهرست منابع:

1. قرآن كريم

2. نهج البلاغه

3. أئمةالهدى، محمد عبدالغفار الهاشمي الحنفي، قاهره، بی تا.

4. الإتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، بی جا، دارالندوه، بی تا.

5. اثبات تواتر حدیث الغدیر، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی الشافعي، بی جا، بی تا.

6. أحكام القرآن، أبوبكر أحمد بن علي الرازي الجصاص، بيروت، دارالكتب العلمية، 1994 م.

7. اخبار اصفهان، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، لیدن، 1931 م.

8. أخبار الدول وآثار الاول في التاريخ، أحمد بن يوسف القرماني، بيروت، عالم الكتب، چاپ اول، 1992م.

9. الأربعین حدیثاً فی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، ابی الفوارس الرازی، محمد بن ابی مسلم، بی جا، 1379 ش.

10. أرجح المطالب، عبيد اللّه الحنفي الأمر تسرى، لاهور، بی نا، بی تا.

11. اسباب النزول، واحدي نيشابوري، تهران، نشر نی، 1383 ش.

12. الإستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412 ق/1992 م.

13. أُسد الغابة في معرفة الصّحابة، عزّ الدين بن الاثير ابي الحسن علي بن محمد الجزري، بيروت، دار الفكر، 1988 م.

14. إسعاف االراغبين في سيرة المصطفى، محمّد بن علي الصبّان، بيروت، دار الفكر، بی تا.

15. أسنى المطالب في مناقب سيّدنا علي بن أبي طالب، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی شافعي، اصفهان، مكتبة الامام أميرالمؤمنين العامّة، بی تا.

16. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415 ق / 1995 م.

ص: 691

17. الإمامة والسياسة، أبي محمد عبدالله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بيروت، مؤسسة الوفاء، چاپ سوم، 1981 م.

18. انباء نجباء الابناء، برهان الدين محمّد بن محمّد مکي، بی جا، دار الآفاق الجدیدة، بی تا.

19. أنساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، بیروت، دارالفکر، 1417 ق/1996 م .

20. أهل البیت، توفیق ابو علم، قاهره، مطبعة السعادة، بی تا.

21. الإیضاح، عبد الغنی، بی جا، بی تا .

22. البحرالمحیط فی التفسیر، ابوحیان اندلسی، بیروت، دارالفکر العربی، 1420ق.

23. البداية والنهاية، اسماعيل بن كثير الدمشقي، تحقيق مكتب تحقيق التراث، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1993 م.

24. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، بیروت، دار الفکر، 1408 ق/1988 م .

25. تاريخ ابى الفداء، ابي الفداء عمادالدین دمشقی، بيروت، دارالمعرفه، بي تا .

26. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

27. تاريخ الخلفاء، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، قم، منشورات رضی، 1411 ق .

28. تاریخ الخمیس، حسین دیار بکری، بیروت، دار الصادر، بی تا .

29. تاريخ تمدن الاسلامي، جرجي زيدان، ترجمه علي جواهر كلام، اميركبير، تهران، 1386 ش.

30. تاريخ الطبري (تاريخ الامم والملوك)، ابي جعفر محمّد ابن جرير الطبري، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ سوم، 1988 م .

31. تاريخ مدينة دمشق، علي بن الحسين بن هبة الله (ابن عساكر)، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1996م.

32. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، بیروت، دار صادر، بی تا .

33. تجهيز الجيش، المولى حسن بن المولوي أمان الله الدهلوي، هند، بی نا، بی تا.

34. تحفة إثنی عشریة، شاه عبدالعزیز دهلوی، تحقیق محب الدین خطیب، قاهره، المکتبة السلفیة، بی تا.

35. تحفة المحبین بمناقب الخلفاءالراشدین، بدخشی، محمد بن رستم، بی جا، 1125 ق.

ص: 692

36. تذكرة خواص الامة بذکر خصائص الائمة، سبط ابن الجوزي، قم، نشر الشريف الرضي، 1376 ش.

37. تذکرة الحفاظ، شمس الدين محمد بن احمد ذهبي، دکن، مجلس دائرةالمعارف النظاميه، 1333 ق.

38. التسهیل لعلوم التنزیل، الغرناطی الکلبی،محمد بن احمد بن جزی، لبنان، دارالکتاب العربی، چاپ چهارم، 1403 ق/ 1983 م .

39. تفسیر الجلالین، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، 1416 ق.

40. تفسيرالسائر الدائر، نظام الدين نيشابوري، حسن بن محمد، بی جا، بی نا، بی تا.

41. تفسير فرات الکوفي، فرات کوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تحقيق محمد کاظم محمودي، چاپ اول، انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1410 ق .

42. تفسیر عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود عیاشی، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1380ق .

43. تفسير القرآن االعظيم، ابن كثير الدمشقي، بيروت، دارالمعرفة، چاپ اول، 1986م.

44. تفسير المنار، محمد رشيد رضا، بی جا، بی نا، چاپ دوم، 1366 ق/ 1947 م.

45. تلخیص المستدرک، شمس الدین ذهبی، دکن، مطبعة دائرةالمعارف العثمانیة، 1342 ق.

46. توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل، سید شهاب الدین احمد شافعی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

47. تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1984 م.

48. الثاقب فی المناقب فیالمعجزات الباهرات للنبی و الائمة المعصومین الهداة، محمد بن علی بن حمزه طوسی، قم، انصاریان، 1370 ش .

49. جامع الاصول من احاديث الرسول، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1403 ق .

50. الجامع لأحكام القرآن (تفسیر قرطبی)، ابو عبدالله محمد قرطبى، بيروت، دارالفکر، 1422 ق .

51. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، چاپ اول، دار المعرفة، بيروت، 1412 ق .

52. الجامع الصحيح، مسلم بن الحجاج قشيري نيشابوري، چاپ دوم، بيروت، دار الفکر، 1398 ق.

ص: 693

53. الجامع الصحيح (سنن الترمذي)، محمّد بن عيسى بن سورة الترمذي، بيروت، دارالكتب العلميّة، 1987م.

54. الجامع الصغیر، جلال الدين سيوطي شافعي، چاپ اول، دار الکتب، بيروت، بي تا.

55. الجمع بين الصحاح السته، ابوالحسن رزین العبدری الاندلسی، بی جا، بی تا. ( مخطوط )

56. الجمع بين الصحيحين، محمد بن فتوح الحميدي، بیروت، دار النشر، 1423 ق / 2002 م .

57. جمع الجوامع، جلال الدين سيوطي شافعي، بیروت، چاپ خالد عبدالفتاح شبل، 1421 ق/2000 م .

58. جواهر العقدين في فضل الشرفين، نورالدین سمهودی شافعي، علي بن عبدالله الحسني، مطبعة العاني، بغداد، 1987م .

59. جواهر المطالب في مناقب الإمام علي بن أبي طالب، شمس الدين أبو البركات محمّد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1415 ق.

60. جواهر الولاية، محمد علي كاظميني بروجردي، بي جا، بروفيه، 1384 ش.

61. حبیب السیر، خواندمیر، غیاث الدین، تهران، مطبعة الحیدری، بی تا.

62. حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، أحمد بن عبدالله الاصفهاني أبونعيم، بيروت، دار الكتب العلميّة، 1985م.

63. حياة محمّد، حسنين هيکل، محمّد، قاهره، بی نا، 1354 ق.

64. الخصائص الکبری، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، بيروت، بی نا، 1405ق/1985م .

65. خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (خصائص العلویة)، النسائي، مصر، مطبعة النیل، 1326 ق.

66. خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، السمهودي، السيد نور الدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، مدینه، محمدامین محمد محمود احمد الجكینی، 1998م.

67. خطبة الغدیر، ابوغالب احمد بن محمد الرازی، بی جا، بی تا.

68. درّ بحر المناقب، جمال الدين محمد بن أحمد الحنفي الموصلي، بی جا، بی تا. (مخطوط)

ص: 694

69. الدرر الکامنة في أعيان المائة الثامنة، احمد ابن حجر عسقلاني، هند، دائرةالمعارف العثمانية، 1392 ق.

70. الدر المنثور في تفسير المأثور، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، بيروت، دارالکتب، 1983م .

71. الدراية في حديث الولاية، ابوسعيد مسعود بن ناصر سجستاني، بی جا، بی تا.

72. دعاء الهداة إلي اداء حق الموالاة، ابن حداد حسکاني، بی جا، بی تا.

73. ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، أحمد بن محمّد الطبري المكّي، جدّة، مكتبة الصحابة، 1985م .

74. ذيل اللئالي، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، لکهنو، بی تا.

75. ربيع الأبرار و فصوص الاخیار، جار الله محمود بن عمر الخوارزمي الزمخشري، عراق، وزارة الاوقاف و الشئون الدینیة، 1976 م .

76. رسالة الإعتقاد، ابوبکر بن مومن شیرازی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

77. رَشفة الصّادی، سید ابوبکر بن شهاب الدین حضرمی شافعی، مصر، المطبعة الاعلامیة، 1303 ق.

78. الرقائق، عبد الله الحنفی الشافعي المصري، قاهره، بی تا.

79. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، سيد محمود آلوسي، تحقيق علي عبدالباري عطية، چاپ اول، بيروت، دار الکتب العلمية، 1415 ق.

80. الروح في الكلام على أرواح الأموات والأحياء بالدلائل من الكتاب والسنة، أبي عبدالله الشيخ شمس الدين محمد بن قيم الجوزية، بيروت، دار الكتب العلمية، 1395 ق / 1975 م .

81. روضة الاحباب، الهروی، سید جمال الدین عطاء الله، بی جا، بی تا. (مخطوط)

82. الرياض النضرة، محب الدين أحمد بن عبدالله الطبري الشافعي، مصر، دارالتألیف، 1372 ق/1953 م.

83. الزینة، ابوحاتم سجستانی، بی جا، بی تا.

84. السبعین فی فضائل امیرالمؤمنین، سید علی بن شهاب الدین شافعی همدانی، بی جا، بی تا.

ص: 695

85. السلافة في امرالخلافة، عبدالله مراغي مصري، کتاب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود است. (مخطوط)

86. سنن ابن ابی شیبه ( المصنف)، ابن ابی شیبه، عبدالدین محمد، بیروت، دارالفکر، 1409/1989م.

87. سنن ابن ماجه، محمّد بن يزيد القزويني، بيروت، داراحياء التراث، 1975 م.

88. سنن أبي داود، سليمان بن الاشعث السجستاني الازدي، بيروت، دار الفكر، بی تا.

89. السنن الكبرى، أحمد بن شعيب النسائي أبي عبدالرحمن، بيروت، دار الكتب العلميّة، چاپ اول، 1991م.

90. السيرة الحلبيّة في سيرة الامين المأمون، علي بن برهان الدين الحلبي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

91. السيرة النبويّة، ابن هشام، بيروت، دار الكتاب العربي، چاپ دوم، 1989 م.

92. السيرة النبوية، السيدأحمد بن زيني دحلان، بیروت، داراحیاء التراث، 1995 م.

93. شرح الجامع الصغیر (فيض القدير)، عبد الرؤوف مناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

94. شرح الشفاء، شهاب الدین خفاجی حنفی، بی جا، بی تا.

95. شرح المقاصد في علم الکلام، سعد الدين تفتازانى، چاپ اول، قم، منشورات الرضي، 1409 ق.

96. شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، عزّ الدین أبی حامد عبدالحمید بن هبة الله المدائنی، بیروت، دار احياء الكتب العربية، چاپ دوم، 1967 م.

97. الشفاء بتعريف حقوق المصطفي، قاضي عياض، بیروت، دار الفکر، 1409 ق / 1988 م.

98. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ابوالقاسم ابن حدّاد الحسكاني، بیروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1393 ق.

99. شهادت ثالثه، محمد بن ابراهیم مظفری قزوینی، بی جا، بی تا.

100. شهادت ثالثه (نداي حق)، سيد علي اكبر واعظ موسوي، چاپ اول، تهران، نشر منير، 1381 ش.

101. الشهيد الخالد الحسين بن علي، حسن احمد لطفي، مصر، دار الهلال، 1947 م.

ص: 696

102. صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، چاپ اول، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

103. صفة الصفوة، أبوالفرج ابن الجوزي، بيروت، دار المعرفة، بی تا.

104. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أحمد بن محمّد بن حجر الهيثمي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1997م.

105. الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق/1990 م.

106. طرق حديث الغدير، دارقطنی بغدادی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

107. طرق حديث الغدير، عبيدالله بن احمد بن زياد الانباري، بی جا، بی تا.

108. طرق حديث الولاية، شمس الدين ذهبي، بی جا، بی تا.

109. طرق خبر الولاية، علي بن عبدالرحمن قناتي، بی جا، بی تا.

110. الطيوريّات، حافظ سلفي، بی جا، بی تا.

111. عبقریة الامام علی، عباس محمود العقاد، بیروت، مکتبة العصریه، 1286/ 1967م .

112. العقد الفريد، ابي عمر احمد بن محمد بن عبد ربه الاندلسي، بيروت، دار الكتاب العربي، 1986 م.

113. علّموا اولادکم محبة آل بيت النبي، محمّد عبده يماني مکي، بیروت، موسسة الكتب الثقافیه، 1998 م.

114. علی بن أبی طالب إمام المتقین، عبدالرحمن شرقاوی، لندن، ابراهیم الحاج ارزوقی، بی تا.

115. العمدة، شمس الدین ابن بطريق، تبریز، بی نا، 1311 ق.

116. عمدة الطالب في أنساب آل أبي طالب، أحمد بن علي الحسيني (ابن عنبة)، قم، مؤسسة أنصاریان، 1996 م.

117. عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، بدرالدین حنفی، بیروت، دارالفکر، بی تا.

118. غرائب القرآن (تفسير نيشابوري)، حسن بن محمد بن حسین (نظام الدین نیشابوری)، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1416 ق.

119. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

120. فتح القدير، شوکاني، محمد بن علی بن محمد، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1350 ق.

ص: 697

121. الفتح الکبیر، یوسف النبهانی، مصر، بی تا.

122. فتوحات المکية، ابن العربي، محيي الدين، چاپ اول، دارالکتب العلمية، بيروت، 1420 ق.

123. فرائد السمطين، إبراهيم بن محمّد الحمويني الخراساني، بيروت، مؤسسة المحمودي، 1980 م.

124. فردوس الأخبار، شیرویه بن شهردار دیلمی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق.

125. فصل الخطاب، خواجه محمد پارسا بخاری، بی جا، بی تا.

126. الفصول المهمة في معرفة أحوال الائمّة، علي بن محمّد بن أحمد المالكي (ابن الصبّاغ)، نجف، مطبعة العدل، بی تا.

127. فضائل الصحابة (معرفة الصحابة)، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

128. فيض القدير شرح الجامع الصغير، عبد الرؤوف المناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

129. قصة إسلام الطفیل، ابوالحسن احمد بن عبدالله بن محمد البکری، بی جا، بی تا.

130. الكامل في التاريخ، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، بيروت، دار صادر، 1979 م.

131. الكشاف عن حقائق التنزیل، ابي القاسم جارالله محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

132. الكشف والبيان عن تفسير القرآن، ثعلبى نيشابورى، ابواسحاق احمد بن محمد، بيروت، دارإحياء التراث العربي، 1422 ق.

133. كفاية الطالب، محمد بن يوسف بن محمد القرشي الكنجي الشافعي، نجف اشرف، مطبعة الغري، 1351 ق.

134. الكفاية في علم الرواية، أبو أحمد بن علي (الخطيب البغدادي)، بیروت، دارالكتاب العربي، 1985 م.

135. كنز العمّال في سنن الاقوال والافعال، علاء الدين المتّقي بن حسام الدين الهندي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1985 م.

136. كنوز الحقائق، زين الدين عبد الرؤوف المناوي القاهري الشافعي، بمبئی، بی نا، بی تا.

137. کنوز الدقائق، همو، بی جا، بی نا، بی تا.

138. الکوکب الدري، جمال الدین الأسنوی، اردن، دار عمان، بی تا .

ص: 698

139. اللئالی المصنوعة، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، مصر، المطبعة الأدبیة، 1317 ق .

140. لباب التأويل في معاني التنزيل (تفسير الخازن)، علي بن محمّد بن إبراهيم البغدادي (مشهور به خازن)، بيروت، دارالكتب العلميّة، چاپ اول، 1995 م.

141. لباب النقول فی أسباب النزول، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، بیروت، دار احیاء العلوم، بی تا.

142. لسان العرب، ابن منظور، ابی الفضل جمال الدین محمد، قم، نشر ادب الحوزة، 1405 ق.

143. لسان الميزان، ابن حجرالعسقلاني، دکن، مجلس دائرة المعارف النظامیه، 1329 ق .

144. ما نُزّل من القرآن في امیرالمومنین علی، ابونعيم اصفهاني، بی جا، بی تا.

145. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نورالدین الهيثمي، بیروت، دارالكتاب العربي، چاپ سوم، 1982 م.

146. محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، توفيق الحکيم، بی جا، بی نا، 1936 م.

147. مدارج النبوة، عبد الحق دهلوی، بی جا، بی تا.

148. مدینة المعاجز، سید هاشم بحرانی، موسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1413 ق.

149. المستدرک علي الصحيحين، ابو عبدالله محمد بن عبدالله نيشابوري، دکن، دائرةالمعارف العثمانيه، 1334 ق.

150. مسند أبي داود الطيالسي، سليمان بن داود بن الجارود الفارسي البصري (أبي داود الطيالسي)، بيروت، دار الحديث، بی تا.

151. مسند أبي يعلى الموصلي، أحمد بن علي بن المثنى التميمي، دمشق، دار المأمون للتراث، بی تا.

152. مسند الامام ابی حنیفه (جامع مسانید ابی حنیفه)، ابوالمؤید محمد خوارزمی، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف، 1332 ق.

153. مسند أحمد بن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمّد، بيروت، دار صادر، بی تا.

154. مسند البزار، ابوبكر البزار، بیروت، مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم، چاپ اول، 1409ق.

155. مسند، رافعی، بی جا، بی تا.

ص: 699

156. مسند فاطمه علیها السلام، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، حیدرآباد هند، المطبعة العزیزیة، 1406 ق.

157. مشکل آلاثار، ابوجعفر طحاوي حنفي، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف النظامیة، 1333 ق.

158. مصابيح السنة، بغوي، حسين بن مسعود، بيروت، يوسف عبدالرحمان مرعشلي و محمد سليم ابراهيم، 1987 م.

159. مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، محمّد بن طلحة بن محمّد بن الحسن الشافعي، نجف اشرف، دار الكتب التجاريّة، بی تا.

160. مطالع الانظار، قاضي بيضاوي، بی جا، بی تا.

161. معارج العلی فی مناقب المرتضی، محمد صدر عالم، بی جا، بی تا.

162. معالم التنزيل فى تفسير القرآن، بغوى، حسين بن مسعود، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1420 ق.

163. المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، أبي محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بی جا، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405 ق.

164. معجم الصحابة، بغوی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد، بی جا، بی تا.

165. المعجم الصغیر، طبرانی، سليمان بن احمد، هند، طبع الانصاری، بی تا.

166. المعجم الکبیر، طبرانی، سليمان بن احمد، چاپ دوم، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1406 ق.

167. معجم الادباء، ياقوت حموي رومي، بیروت، دار صادر، بی تا.

168. المعين في طبقات المحدثين، ذهبي، شمس الدین محمد، لبنان، دار الكتب العلمية للنشر، 1998 م .

169. مفاتیح الغیب (التفسير الكبير)، فخر الدين الرازي، بيروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق.

170. مفتاح النجاء في مناقب آل العباء، بدخشي، میرزا محمد خان بن رستم، قم، نسخه خطی در کتابخانه آیت اللّه مرعشی موجود است . (مخطوط)

171. مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الاصفهاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي، چاپ دوم، 1987 م.

ص: 700

172. مقاصد الطالب، دارقطنی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

173. مقتل الحسین، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، نجف، الزهراء، 1367ق.

174. من روي حديث غديرخم، ابوبکر محمّد بن عمر بن تسيمي بغدادي (جعابي)، بی جا، بی تا.

175. من روي حديث غديرخم، ابوالفضل شيباني، محمّد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

176. مناقب الإمام أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، محمّد بن سليمان الكوفي القاضي، قم، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1412 ق.

177. مناقب امام علی، العینی الحیدرآبادی، پاریس، اعلم، بی تا.

178. المناقب، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417ق.

179. مناقب علي بن أبي طالب، علي بن محمّد الواسطي (ابن المغازلي)، بيروت، دار مكتبة الحياة، بی تا.

180. مناقب علی والحسنین وامّهما فاطمة الزهرا، عبدالمعطی امین قلعجی، بی جا، بی تا.

181. مناقب علي بن أبي طالب، ابن مردويه، ابوبکر احمد بن موسي اصفهانی، چاپ دوم، دارالحديث، قم، 1424 ق / 1382 ش.

182. مناقب العشرة، النقشبندی، بی جا، بی تا.

183. المناقب المرتضوية، الکشفي الصالح الترمذي، بمبئی، بی نا، بی تا.

184. منتخب کنزالعمال، علاءالدين علي بن حسام الدين متقي هندي، مصر، المطبعة المیمنیة، 1313ق.

185. المنتقی فی سیرة المصطفی، سعید الدین محمد بن مسعود الکازرونی، بی جا، بی تا.

186. منهاج السنة، ابن تيميه حرّانی، مصر، بولاق، 1321 ق.

187. المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، مقريزي، تقی الدین احمد بن علی، قاهره، نیل، 1324 ق.

188. المواقف في علم الکلام، الإيجي، بيروت، دارالجيل، 1997 م.

189. مودة القربی، سيد علي الحسينی الهمداني شافعي، بی جا، بی نا، بی تا.

190. الموطّأ، مالك بن انس، بیروت، دار احياء الكتب العلميّة، 1951م.

ص: 701

191. ميزان الاعتدال، الذهبي، بيروت، دارالمعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1963 م.

192. نجاشي، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، قم، جامعه مدرسین، 1411 ق.

193. نُزُل الأبرار، محمد بدخشي، بمبئی، بی نا، 1880 م.

194. نُزهة المجالس، عبدالرحمن الصَفوري، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1372 ق.

195. نسخة، ابو احمد الفرضی، بی جا، بی تا.

196. نسیم الریاض فی شرح الشفاء للقاضی عیاض، شهاب الدین احمد الخفاجی، بیروت، بی نا، بی تا.

197. نظم درر السمطين في فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطين، جمال الدين محمّد بن يوسف بن الحسن بن محمّد الزرندي الحنفي المدني، بی جا، بی نا، 1958 م.

198. نقض العثمانيه، ابوجعفراسکافي، بی جا، بی تا.

199. نورالابصار في مناقب اهل بيت النبي المختار، مؤمن بن حسن الشبلنجي، بيروت، دار الكتب العلمية، 1978م.

200. النهاية فی غریب الحدیث، ابن اثیر، مبارک بن احمد جزری، مصر، المطبعة الخیریة، 1323 ق.

201. وسيلة المآل في عدّ مناقب الآل، حضرمی، احمد مکی بن شهاب الدین ، مکه، 1027 ق.

202. وفاء الوفا فی أخبار دارالمصطفی، السمهودي، السيد نورالدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، المطبعة الآداب، مصر، 1326 ق.

203. الولاية في جمع طرق حديث الغدير، محمّد بن جرير الطبري، بی جا، بی تا.

204. الولاية في طرق حديث الغدير، احمد بن محمّد بن سعيد همداني (ابن عقده)، بی جا، بی تا.

205. ينابيع المودّة، سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي، قم، مکتبة المحمدی، چاپ هشتم، 1385ق.

ص: 702

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109