آیات الکریم فیما نزل فی بقیةالله فی الارضین جلد 1

مشخصات کتاب

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین / علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 3ج

شابک: 3-32-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

ص: 1

اشاره

سرشناسه: اکبری، علی اصغر؛ 1328-

عنوان و نام پدیدآورنده: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین (جلد اول) / علی اصغر اکبری

مشخصات نشر: تهران: دیبای دانش، 1400

مشخصات ظاهری: 686 ص

شابک: 3-32-6444-622-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. --- در قرآن

موضوع: Muhammad ibn Hasan, Imam XII- In the Quran

موضوع: تفاسیر شیعه- قرن 14/ Qur'an-Shiite hermeneutics- 20th century

موضوع: مهدویت- جنبه های قرآنی/ Mahdism-Qur'anic teaching

موضوع: مهدویت- انتظار- جنبه های قرآنی/ Mahdism-*Waiting-Qur'anic teaching

رده بندی کنگره: 104BP

رده بندی دیویی: 159/297

شماره کتابشناسی ملی: 7640121

عنوان: آیات الکریم فیما نزل فی بقیه الله فی الارضین (جلد اول)

گردآورنده: مهندس علی اصغر اکبری

ناشر: دیبای دانش

نوبت و تاریخ چاپ: دوم- 1400

شمارگان: 1000 نسخه

قیمت: 182000 تومان

تهران- میدان انقلاب- ابتدای کارگر جنوبی- کوچه رشتچی- پلاک 14- واحد 4.

02166922027

09124859564

www.Dibayedanesh.ir

Diba_Danesh10904@yahoo.com

Telegram.me/diba_danesh

Instagram.com/Dibayedaneshpub

حق چاپ این کتاب صرفاً به نشر دیبای دانش تعلق دارد و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند.

ص: 2

فهرست

سوره حمد

1. حمد 1 تا 7- تأویل سبعة المثانی امامان و در حال حاضر حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) هستند 10

2. حمد 6- حجة ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم است.. 14

3. حمد 7- وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نعمت الله است و خداوند این نعمت را به ایشان داده است. 22

4. حمد 7- کسانی که نسبت به امامان(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعتقاد نداشته باشند و ایشان را نشناسد، از ضالین هستند. 25

سوره بقره

5. بقره 2و3- غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مصاديق ايمان به غيب است 27

6. بقره 30- ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه الله 36

7. بقره 31- ائمه ی اطهار و امام زمان(عليهم السلام) اسماء اللّه هستند.. 64

8. بقره 34- هرکس امام غایب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در غیبتش انکار کند مثل ابلیس است که از سجده به آدم(عليه السلام) امتناع ورزید. 65

9. بقره 37- کلماتی که خداوند به آدم(عليه السلام) آموخت و توبه اش به خاطر آن کلمات پذیرفته شد که نام چهارده معصوم(عليهم السلام) را برد که اولشان حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) و اتمامش نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. 73

10. بقره 55و56- حضرت موسی(عليه السلام) برای زنده شدن قومش خداوند را به چهارده معصوم(عليهم السلام) که یکی از ایشان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است قسم داد.. 75

11. بقره 60- سنگی که حضرت موسی(عليه السلام) عصای خود را به آن زد و چشمه ها جاری شدند، همراه حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 80

12. بقره 114- حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مساجد روی کره ی زمین عظمت و جلال می بخشد 83

13. بقره 115- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه الله است.. 87

14. بقره 121- مؤمنین واقعی به خداوند، رسول الله(صلى الله عليه و آله) و قرآن کریم، امامان معصوم(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هستند... 89

15. بقره 124- شرط تكامل ايمان، ايمان به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 91

16. بقره 133- بعد از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر کس سؤال می شود که چه کسی را می پرستد؟ همه می گویند که خدا را می پرستند. 99

ص: 3

17. بقره 136- وحدت ادیان و وحدت انسان ها در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع می پیوندد 102

18. بقره 143 امام زمان(عليه السلام) بر كل انسان ها شاهد است.. 105

19. بقره 148- اصحاب قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)313 نفر هستند.. 110

20. بقره 155و156- امتحان مؤمنين قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 130

21. بقره 157- خداوند به یاران و دوستان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلوات می فرستد و آن ها مهتدون و مفلحون و فائزون هستند. 142

22. بقره 159- خداوند و رسول الله(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی الطاهرین(عليهم السلام) و همه ی موجودات عالم لعنت می کند هر کس که حقیقت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کتمان کند.. 146

23. بقره 160- کسانی که فضایل رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کتمان کرده اند، اگر توبه کنند و آن فضایل را بگویند خداوند توبه ی آن ها را می پذیرد.. 156

24. بقره 161و162- در قیامت جای منکرین الله، رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جهنم و هاویه است. 158

25. بقره 165- رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من الله هستند و غیر ایشان، برگزیدن من دون الله می باشد.. 161

26. بقره 167- دشمنان حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخلد در آتش جهنم خواهند بود. 166

27. بقره 173- حکم ثانویه درباره ی غاصبان و دشمنان امامان و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محقق نمی شود.. 171

28. بقره 189- قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باب الله است و هرکس بخواهد وارد شهر علم قرآن شود باید از این باب وارد شود.. 174

29. بقره 210- امر خداوند یک بار در شهر کوفه، پایتخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر آن حضرت(عليه السلام) نازل می شود 185

30. بقره 214- قبل از ظهور آن قدر بر مردم سخت خواهد شد که مردم فریاد بر می آورند که پس این نصرت و یاری خداوند کجاست؟. 188

31. بقره 243- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت.. 190

32. بقره 247- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای علم وهبی و قدرت وهبی الهی است 195

33. بقره 249- اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند اصحاب حضرت طالوت امتحان خواهند شد 199

34. بقره 251- حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در تبلیغ و تشکیل حکومت شبیه حضرت داود پیامبر(عليه السلام) است 205

ص: 4

35. بقره 253- یکی از شش خصلتی که برای رسول خدا و اهل بیت است و برای هیچ مخلوق دیگری نیست، وجود حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 212

36. بقره 259- مثل حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مثل عُزیر پیامبر(عليه السلام) است و طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اثبات می شود.. 219

37. بقره 261- مدينه ی فاضله در كل جهان فقط در عصر مهدويت صورت مى گيرد 224

38. بقره 269- حكمت شناخت و معرفت امام است و در حال حاضر شناخت امام زمان حکمت است 226

39. بقره 285- صحبت از مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در معراج رسول خدا(صلى الله عليه و آله).. 230

سوره آل عمران

آل عمران 28- مؤمن واقعی کسی است که ولایت و امامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بپذیرد 240

41. آل عمران 33و34- مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكى از برگزيدگان آل محمّد(عليه السلام) است 244

42. آل عمران37- برای قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و مریم عذرا غذای آسمانی می آید 248

43. آل عمران 46- حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) در ظهور حضرت مهدی فاطمه(عليهما السلام) به نفع آن حضرت سخن خواهد گفت. 251

44. آل عمران 55- خداوند حضرت عیسی(عليه السلام) را به آسمان برده است و در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را به زمین برمی گرداند. 255

45. آل عمران68- در حال حاضر اولی الناس به ابراهیم، حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 262

46. همه ی انبیاء مسلمان از امت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و از شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) بودند 265

47. آل عمران 81- انبیا(عليهم السلام) در رجعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری خواهند کرد و همچنین بعضی از پیامبران در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ایشان را یاری خواهند کرد 271

48. آل عمران97- هر کس با امام زمان بیعت کند و وارد آن شود به امنیت واقعی می رسد 282

49. آل عمران 103- حبل الله، ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 285

50. آل عمران 123- یاران قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیصد و سیزده نفر به تعداد 313 نفر مبارزین بدر هستند 290

51. آل عمران 125- ملائکه ای که در جنگ بدر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری کردند، همراه با پنج هزار فرشته ی دیگر در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را یاری می کند 294

52. آل عمران 140- در دولت حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) حق برای همیشه به پیروزی می رسد 297

53. آل عمران 142- یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در راه خداوند جهاد می کنند و در سختی ها صابر و پایدارند. 302

54. آل عمران 144- شهدا در زمان حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت خواهند داشت 303

سوره نساء

55. نساء 47- علايم قبل از ظهور از جمله خروج سفيانى (برگشتن صورت ها به پشت) 318

ص: 5

56. نساء 59- حضرت ولى امر حجه بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولى الامر است 323

57. نساء 69- بقيه اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حَسُنَ اوُلئِكَ رَفيقاً مى باشد.. 337

58. نساء 77- نصر و پيروزى حتمى در زمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 341

59. نساء 83- ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و اکنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عالمان به قرآن و مستنبط هستند 344

60. نساء 105- خداوند امر کتاب و دین را به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی معصومین(عليهم السلام) و در حال حاضر به حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفویض کرده است.. 347

61. نساء 117- به دستور قرآن فقط به حضرت علی بن ابیطالب(عليه السلام) امیرالمؤمنین گفته می شود حتی به حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امیرالمؤمنین نمی گویند.. 350

62. نساء 130- یکی از نام های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صدیق اکبر است با ایشان ذوالفقار، تابوت سکینه و عصای موسی(عليه السلام) است و هنگام ظهور به مکه و مدینه، کوفه و بصره می روند 353

63. نساء 157و158- حضرت مسیح(عليه السلام) را نه به قتل رسانیدند و نه به صلیب کشیدند، خداوند او را زنده و ذخیره برای یاری حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) قرار داده است 355

64. نساء 159- اهل كتاب در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن حضرت ايمان مى آورند 359

65. نساء 164- غایب بودن حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی است از پیامبران غایب(عليهم السلام) نظیر حضرت ابراهیم(عليه السلام) و حضرت موسی(عليه السلام) که غیبت داشتند.. 367

سوره مائده

66. مائده 3- در قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كفار مأيوس مى شوند.. 374

67. مائده 12- امامان دوازده نفرند، به تعداد نقبای بنی اسرائیل 376

68. مائده 14- مسيحيان به يارى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كنند.. 380

69. مائده 19- جانشینان پیامبر از طرف خداوند، به وسیله ی رسول خدا، امیرالمؤمنین، سپس ائمه طاهرین(عليهم السلام) تا حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعیین گردیده اند.. 383

70. مائده 20- خداوند نبوت را در رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امامت را در ذریّه ایشان قرار داد که در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلطنت آغاز می شود و در رجعت ادامه می یابد 386

71. مائده 41- خزی و عذاب و ذلت یهود در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و فتوحات جهانی آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 389

72. مائده 54- خداوند ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابشان را حفظ مى كند، اگرچه همه مرتد شوند 393

73. مائده 101- چرا امام غایب است و استفاده از ایشان در غیبت چگونه است؟ 396

74. مائده 118- مسیحیان در حکومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به توحید (واقعی) برمی گردند 401

سوره انعام

75. انعام 2- ظهور سفیانی از علائم محتوم و حتمی است و در ماه رجب است 406

ص: 6

76. انعام 19- در عصر حاضر رهنمایی و ترسانیدن بشریت از کفر و شرک به عهده ی حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 410

77. انعام 31- قبل از قيامت كبرى، قيام حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمى است 413

78. انعام 38و39- در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیاتی نظیر دابة الارض و دجال نزول عیسی(عليه السلام) و طلوع خورشید از مغرب به وقوع می پیوندد.. 420

79. انعام39- کسانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تکذیب می کنند کر و گنگ در تاریکی درونشان به سر می برند. 423

80. انعام40- ده علامت مهم قبل از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف). 425

81. انعام 44- سلطنت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه سلطنت ها خاتمه مى دهد.. 427

82. انعام 89- اصحاب امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مورد تأييد خداوند هستند.. 430

83. انعام 97- امامان(عليهم السلام) ستارگان هدایت بندگان خداوند هستند و در حال حاضر این اختر تابناک امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 431

84. انعام122- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوری است که هر کس به دنبال او رود هدایت میشود 446

85. انعام149- امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت بالغه ی خداوند است.. 450

86. انعام 153- حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم خداوند است 452

87. انعام 158- در ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آيات الهى ظاهر مى شوند.. 456

88. انعام 164- حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «طالب بدم المقتول بكربلا» مى باشد. 478

سوره اعراف

89. اعراف 1- ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حروف رمز يا حروف مقطعه قرآن است 480

90. اعراف 27- قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادی از آسمان به نام او و شیطان از زمینی به نام سفیانی ندا می کشد. 482

91. اعراف 29- بدون توجه به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبادات الهی هباءً منثوراً است 487

92. اعراف 30- حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولیای من الله است و شیطان و سایر بت ها من دون الله هستند 490

93. اعراف 31- یا بنی خذوا زینتکم عند کل مسجد یعنی الائمة/ خوشا به حال کسانی که با زینت در لباس و انجام غسل خدمت امام زمان می رسند. 493

94. اعراف 32- خداوند مالکیت هستی را به ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) تفویض کرده است و هم اکنون این تفویض متعلق به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.. 504

95. اعراف 34- حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ظلم و فساد شدید قیام می کند و مردم رحمت ظهور او را با تمام وجود حس می کنند.. 509

96. اعراف 43- هر كس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببيند بايد بگويد «الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا يهتدى».. 513

97. اعراف 46- يكى از مجوزهاى ورود به بهشت، معرفت اهل بيت و امام زمان(عليهم السلام) است 515

98. اعراف 48- اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعراف هستند 520

ص: 7

99. اعراف 53- بسيارى از آيات قرآن با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأويل مى شود 522

100. اعراف 71- خداوند هم در انتظار با منتظرين است.. 524

101. اعراف 73- مثل غیبت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مثل غیبت صالح پیامبر(صلى الله عليه و آله) است 526

102. اعراف 96- در قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چون مردم مؤمن می شوند، خداوند درهای برکاتش را از آسمان و زمین به روی آن ها می گشاید. 529

103. اعراف 107و108- عصای حضرت موسی(عليه السلام) را حضرت آدم(عليه السلام) از بهشت آورد و حضرت شعیب(عليه السلام) آن را به حضرت موسی(عليه السلام) داد و آن عصا با تمام معجزاتش در دست قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 531

104. اعراف 142- مثل غیبت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مثل غیبت موسی بن عمران(عليه السلام) است 538

105. اعراف 155- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) به این دنیا رجعت می کنند 557

106. اعراف 157- در انجيل و تورات نام رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است 560

107. اعراف 159- مهم ترين رجعت كنندگان در زمان ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 567

108. اعراف 180- رسول خدا و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و امام زمان(عليهما السلام) اسماءاللّه هستند 569

109. اعراف 181- ائمه ی طاهرين(عليهم السلام) «اُمّه يَهدُونَ بِالحَقّ» مى باشند و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عهده دار اين مقام است... 574

110. اعراف 187- وقت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عنداللّه است و كسى نمى داند 577

سوره انفال

111. انفال 5- خداوند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به سه وسيله يارى مى كند: ملائكه، مؤمنين و رعب 581

112. انفال 7و8- در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «یُحِقَ الحَقَّ»، حق ثابت می شود 585

113. انفال 25- به دنبال غير امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رفتن، «فتنه» است 588

114. انفال 27- وجود حضرت بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امانت الهى در نزد ماست 592

115. انفال 33- اگر حجت بر روی زمین نباشد، زمین اهلش را فرو می برد و وجود حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب سلامتی اهل زمین است.. 594

116. انفال 34- حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولياءاللّه است.. 599

117. انفال 39- در عصر مهدويت دين خداوند بر همه جا حاكم مى شود و فتنه ها ریشه کن می گردد 602

118. انفال 41- نزديك ترين «ذى القربى» به رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و خمس از آن ایشان است 612

119. انفال 75- امامت بعد از سيدالشهدا(عليه السلام) در نسل ايشان است 614

سوره توبه

120. توبه 3- در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امين وحى خداوند است 617

121. توبه 16- قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجاهد واقعى الى اللّه است.. 622

ص: 8

122. توبه 29- در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نواصب مانند اهل ذمه جزیه گرفته می شود 627

123. توبه 32- قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوراللّه است و بنی امیه و بنی عباس می خواستند مانند فرعون نور خدا را خاموش کنند. 630

124. توبه 33- حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام را جهانى خواهد كرد.. 633

125. توبه 34- در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صاحبان گنج، گنج های خود را تقدیم آن حضرت می کنند 645

126. توبه 36- امامان و خلفا بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دوازده نفرند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين آن هاست 647

127. توبه 36- در زمان حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسلمانان با هم عليه كفر متحد مى شوند 655

128. توبه 40- در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمه الله هی العلی بواقع محقق می شود 657

129. توبه 52- مسلمانان واقعی منتظر ظهورند که پیروزی نهایی آن هاست و کفار و منافقین منتظر عذاب الهی باشند. 659

130. توبه 105- رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد و حاضر بر اعمال بندگان هستند.. 669

منابع.... 675

ص: 9

1.تأویل سبعة المثانی امامان و در حال حاضر حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) هستند

سوره حمد

بسم الله الرحمن الرحیم(1) الحمدلله رب العالمین(2) الرحمن الرحیم(3) مالک یوم الدین(4) ایاک نعبد و ایاک نستعین(5) اهدنا الصراط المستقیم(6) صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضّالّین(7)

به نام الله که بخشنده ی خاص و عام و مهربان است(1) ستایش خداوند را که پروردگار همه ی عوالم و جهان ها است(2) خداوندی که بخشنده ی خاص و عام و مهربان است(3) او مالک و پادشاه روز قیامت است(4) تنها و فقط شما را عبادت می کنیم و تنها از شما استعانت و یاری می طلبیم(5) (خداوندا) تو ما را به راه راست هدایت فرما(6) راه کسانی که به آن ها انعام فرمودی (مانند انبیا و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام)) نه راه کسانی که بر آن ها خشم فرمودی و نه راه گمراهان(7)

ما در این کتاب درباره ی هر آیه با یک شماره بحث می کنیم و درباره ی بعضی آیات این سوره هم بحث خواهیم کرد. مطرح کردن سوره ی حمد در این قسمت فقط به خاطر نام این سوره است.

این سوره دارای پانزده اسم است:

اول: فاتحة الکتاب، چون قرآن با آن آغاز می شود.

دوم: سوره ی الحمد، چون مشتمل بر سپاسگزاری است و شروعش با الحمدلله رب العالمین است.

سوم: سوره ی الشکر، چون شکرگزاری از خداوند متعال است.

چهارم: سوره ی الدعاء، چون قسمتی از سوره، خواندن و دعا به درگاه خداوند است.

ص: 10

پنجم: ام القرآن، ام به معنی مادر و اصل است و این سوره اصل قرآن و جامع تمام آن است.

ششم: ام الکتاب، زیرا تمام علوم قرآن در آن خلاصه و جمع شده است.

هفتم: وافی، برای آن که قرائت آن در تمام نمازها واجب است: «لا صلوة الّا بفاتحة الکتاب»

هشتم: کافی، چون مستغنی از سوره های دیگر است و بقیه ی سور محتاج به آن هستند، لذا در نمازها در وقت ضرورت می توان به آن اکتفا نمود.

نهم: اساس، چون این سوره اساس بندگی است.

دهم: شفاء، زیرا خداوند می فرمایند: «وَ ننزل مِنَ القرآن ما هو شِفاءٌ وَ رَحمةٌ للمؤمنین وَ لا یَزیدُ الظالمینَ اِلّا خساراً»

قرآن شفاست. دو قرائت سوره ی حمد شفای هر درد است حتی دردهایی که بی درمان است.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در مجمع البیان مجلد 1 صفحه 17 فرمودند:

فاتحة الکتاب شفاءٌ مِن کُلِّ داء یعنی فاتحة الکتاب برای همه ی دردها شفاست.

یازدهم: تعلیم مسئله، به سبب آن که حق تعالی در آن به بندگان تعلیم سؤال نموده که ابتدا به ثنا، سپس تمجید، بعد خلوص و بعد به دعا می پردازد.

دوازدهم: سوره ی مناجات، برای آن که نمازگزار با خواندن این سوره مناجات می کند. «اَلمُصَلّی یُناجی رَبَّهُ»

سیزدهم: تفویض، به جهت آن که مشتمل بر استعانت و بندگی در تمام کارها و تفویض به ذات قادر پاک الله در کلیه امور است.

چهاردهم: رقیه، برای آن که تعویذ جمیع آلام و اسقام و حفظ از گزندگان و درندگان و ... می باشد.

پانزدهم: سبع المثانی، در تفسیر عیاشی مجلد2 صفحه 270 حدیث 40 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 354 آمده است:

عن السدی عمّن سمع علیاً(عليه السلام) یقول: سبعاً من المثانی فاتحة الکتاب

حضرت علی(عليه السلام) فرمودند: «سبع المثانی، فاتحة الکتاب است.»از جهات مختلف به این سوره سبع مثانی گفته شده است.

جهت اول: این سوره دارای هفت آیه است.

ص: 11

جهت دوم: دو بار در دو رکعت نماز خوانده می شود.

در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 33 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 18 صفحه 335 و مجلد 19 صفحه 58 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 42 نوشته شده است:

عن یونس بن عبدالرحمن عَمَّن رفعه قال: سألت اباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله تعالی «وَ لقد آتیناک سبعاً مِنَ المثانی وَ القرآن العظیم(1) قال: «هی سوره الحمد و هی سبع آیات، منها بسم الله الرحمن الرحیم و انما سمّیت المثانی لانها یثنّی فی الرکعتین.»

از یونس بن عبدالرحمن روایت شده است که از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی آیه87 سوره حجر فرمودند: سؤال کردند حضرت(عليه السلام) فرمودند: منظور از سبع مثانی سوره ی حمد است که هفت آیه دارد و بسم الله الرحمن الرحیم جزئی از آن ها است. چون دوبار در دو رکعت نماز خوانده می شود.

جهت سوم: تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 269 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 912 نوشته شده است:

عن محمدبن مسلم، عن احدهما قال: سألته عن قوله «وَ لَقَد آتیناک سَبعاً مِن المثانی» قال: فاتحة الکتاب یثنی فیها القول.»

جهت چهارم: ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) که قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن هاست.

1- در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 270 حدیث 37، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 354 و بحار الانوار مجلد 7 صفحه 115 نوشته شده است:

عن یونس بن عبدالرحمن عمّن ذکره رفعه قال: سألت اباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله عزوجل «وَ لقد آتیناک سبعاً مِنَ المثانی وَ القرآن العظیم» قال: «إنَّ ظاهرها الحمد و باطنها ولد الولد و سابع منها القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)»

از یونس بن عبدالرحمن روایت شده است که از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی آیه87 سوره حجر فرمودند: سؤال کردند حضرت(عليه السلام) فرمودند: ظاهر آن سوره ی حمد است. اما باطن آن (معصومین(عليهم السلام) هستند.) پسر پسر که هفتمین آن ها حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

2- در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 270 حدیث 38، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 354 و بحارالانوار مجلد 7 صفحه 115 نوشته شده است:

ص: 12


1- . سوره حجر آیه 87

قال حسان العامری سألت اباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله تعالی «وَ لقد آتیناک سبعاً مِنَ المثانی» نحن هم «وَ القرآن العظیم» ولد الولد.

حسان عامری گوید: از امام صادق(عليه السلام) درباره ی آیه 87 سوره حجر سؤال کردیم. فرمودند: ما (چهارده معصوم(عليهم السلام) هستیم) و قرآن عظیم پسر پسر است.

3- در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 270 حدیث 39، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 354، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 115 و اثبات الهداة مجلد 7 نوشته شده است:

عن القاسم بن عروة، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی قول الله «وَ لقد آتیناک سبعاً مِنَ المثانی وَ القرآن العظیم» قال: «سبعة الائمة و القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).»

4- در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 270 حدیث 39، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 354، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 115 و اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 52 نوشته شده است:

عن سماعة قال: قال ابوالحسن(عليه السلام) «وَ لقد آتیناک سبعاً مِنَ المثانی وَ القرآن العظیم» قال: لم یعط الانبیاء إلّا محمداً(صلى الله عليه و آله) و هم السبعة الائمة الذین یدورهم علیهم الفلک «وَ القرآن العظیم» محمد و آله(عليهم السلام).

ص: 13

2. حجه ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم است

اشاره

سوره فاتحه الكتاب آيه 6

اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِيم

خداوندا، ما را به راه راست هدايت فرما.

ابتدا قبل از ورود به احادیث، مختصراً درباره ی آیه 6 سوره ی مبارکه ی حمد به بحث می پردازیم:

«اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِيم»

الف) اهدنا: از ریشه ی هدی است. در قاموس قرآن مجلد 7 صفحه 145 آمده است:

هدی و هدایت به معنی ارشاد و راهنمایی از روی خیرخواهی است. در قاموس و در صحاح، در معنای هدی بضم اول نوشته شده است: الهدی: الرشاد و الدلاله یعنی هدی به معنی هدایت یافتن و هدایت به معنی ارشاد و راهنمایی از روی خیرخواهی است...

به طور کلی اهدنا از ریشه ی هدی و هد و هدایت به معنی ارشاد و راهنمایی از روی خیرخواهی است. همچنین ارشاد کردن و دلالت نمودن است.

ب) صراط: صحاح، قاموس قرآن و اقرب آن را طریق معنی کرده اند. طبرسی صراط را راه آشکار و وسیع گفته است. راغب اصفهانی در مفردات آن را راه راست گفته است. در المیزان صراط را سبیل و طریق قریب المغی گفته است.

پس به طور کلی صراط یعنی طریق، راه آشکار و وسیع و سبیل است. ما در نمازها از خداوند می خواهیم که او ما را به صراط و راه آشکار و سبیل الی الله هدایت، ارشاد و راهنمایی فرماید و می گوییم «اهدنا الصراط المستقیم» حالا سؤال می شود صراط مستقیم چیست؟ در تفاسیر بحث است که مصادیق این صراط مستقیم چیست؟

ص: 14

صراط مستقیم چیست؟

در آیات و روایات برای صراط مستقیم مصداق های مختلفی بیان کرده اند که مهم ترین مصادیق آن ها عبارت است از:

1. معرفت الله

2. دین مبین اسلام

3. قرآن مجید

4. طریق حق

5. دوام و مداومت در هدایت

6. نماز و عبادت

7. وجود نبی مکرم اسلام(صلى الله عليه و آله)

8. وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) تا حضرت بقیة الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

9. صراط محمد و آل محمد(صلى الله عليه و آله)

10. محبت محمد و آل محمد(صلى الله عليه و آله)

11. معرفت امام(عليه السلام)

12. حبل الله

13. صراط انبیا

14. صراط پلی است بین قیامت و بهشت که می گویند پل صراط به بهشت ختم می شود.

15. دوام در هدایت

16. به طورکلی در حال حاضر یکی از آشکارترین مصادیق صراط مستقیم، وجود اقدس اعلی حضرت قدر قدرت بلند همت کیهان مکنت عظیم شوکت، حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقیم است

ما شانزده مصداق برای صراط در این آیه بیان کردیم. حال سؤال می شود که این مصادیق چه ارتباطی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد؟ جواب این است که ما احادیثی داریم که صراط مستقیم را صراط محمد(صلى الله عليه و آله) و آل محمد (عليهم السلام)معرفی کرده اند. درباره ی آل محمد(عليهم السلام) سؤال می شود. در حال حاضر چه

ص: 15

کسی روی زمین به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک تر است؟ امام زمانی کی از سیزده معصومینی است که به ایشان آل محمد(عليهم السلام) گویند.

پس اگر بگوییم صراط، حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و آل محمد(عليهم السلام) است، در حال حاضر صراط حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. ایشان اکنون یکی از مهم ترین و بهترین مصادیق است. باز احادیثی داریم که صراط مستقیم را محبت حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و آل محمد(عليهم السلام) می داند. درباره ی محبت به آل محمد(عليه السلام) باز سؤال می شود که در حال حاضر چه کسی روی کره ی زمین به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک تر است؟ پس اگر بگوییم صراط مستقیم محبت حضرت محمد و آل محمد(صلى الله عليه و آله) است، در حال حاضر صراط، محبت به آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که بهترین مصداق هستند.

همچنین در احادیث داریم که صراط مستقیم معرفت امام است. سؤال می شود کدام امام(عليه السلام) امروز امام زمان و امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؟ کدام امروز ولی زمان است؟ پس بهترین مصداق آیه، درباره ی معرفت امام، معرفت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شناخت آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة میتة الکفر و النفاق(1)»

یکی دیگر از مصادیق صراط مستقیم حبل الله است و همه ی چهارده معصوم(عليهم السلام) حبل الله المتین هستند. امروزه از آن چهارده نور مقدس (عليهم السلام) فقط حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حبل الله المتین هستند که باید به دامن ایشان و به حبل ولایت ایشان چنگ زد. حال برای اثبات مطالب بالا مدارک زیر را می آوریم:

1. حاكم حسكانى كه مذهبش حنفى است و قاضى و محدث اهل سنت مى باشد، در كتاب شواهد التنزيل صفحه 57 حديث 86 مى گويد:

اخبرنا الحاکم الوالد ابومحمد عبدالله بن احمد (اخبرنا) ابوحفص عمربن احمد ابن عثمان الواعظ ببغداد قال: حدثنی أبی قال: حدثنی حامدبن سهل قال: حدثنی عبدالله بن محمد العجلی قال: (حدثنا) ابراهیم ابوجابر، عن مسلم بن حنان، عن ابی بریدة فی قول الله « اهدنا الصراط المستقیم» قال: صراط محمد و آله.

ص: 16


1- الجمع بین الصحیحین، کنزالعمال، ربیع الابرار، مسند حاکم نیشابوری، مسند احمد حنبل، الیواقیت و الجواهر، شرح تجرید العقائد، الاستبصار و الافهام.

خبر داد ما را پدرم حاكم ابومحمّد عبداللّه بن احمد، از ابوحفص عمربن احمدبن عثمان...، از ابى بريده درباره قول خداوند: «اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِيم» آن راه راست راه محمّد و آل محمّد(صلى الله عليه و آله) است.

2. حاكم حسكانى حنفى در شواهد التنزيل صفحه 57 حديث 87 مى گويد:

اخبرنا عقیل بن الحسین النسوی (اخبرنا) علی بن الحسین... حدثنا سفیان الثوری، عن السدی، عن أسباط و مجاهد عن ابن عباس فی قول الله تعالی «اهدنا الصراط المستقیم» قال: یقول: قولوا معاشر العباد: اهدنا الی حب النبی و اهل بیته.

خبر داد ما را عقيل بن حسين نسوى...، از ابن عباس در فرمايش خداوند: « اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِيم» فرمودند: بگوييد اى بندگان خدا، (خداوندا) ما را به دوستى نبى و اهل بيت(عليهم السلام) او رهنمون فرما.

3. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل صفحه 58 حديث 89 مى گويد:

و اخبرنا ایضاً ابوجعفر (عن) محمدبن علی العلوی، عن عمّه محمدبن ابی القاسم، عن محمدبن علی الکوفی، عن محمدبن سنان، عن المفضل عن جابربن یزید، عن ابی زبیر، عن جابربن عبدالله قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): «ان الله جعل علیاً و زوجته و أبناءه حجج الله علی خلقه و هم ابواب العلم فی امتی من اهتدی بهم هدی الی صراط المستقیم.»

خبر داد ما را ابوجعفر از محمّدبن على علوى... از مفضل از جابربن يزيد از ابى زبير و از جابربن عبداللّه گفت: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «خداوند قرار داد على(عليه السلام)، همسرش و پسرانش را حجت هاى خود بر آفريده هاى خويش و ايشان درهاى علم در امت من مى باشند. اگر كسى به ايشان هدايت شد، به راه راست راه يافته است.

همان طورى كه ملاحظه مى فرماييد خداوند در آيه مذكور اشاره دارد به اينكه همه هدايت ها در نزد اوست حتى، هدايت رسولش و امامان معصوم(عليهم السلام) اما، اراده خداوند بر اين قرار گرفته است كه اگر بندگانش بخواهند با او ارتباط برقرار كنند، بايد راهى صحيح و مستقيم پيش گيرند همان طورى كه خود ذات اقدس الهى در سوره فاتحه الكتاب به بندگان مى آموزد كه بگويند: «خداوندا، ما را به راه راستهدايت فرما.» حال سؤال مى شود اين راه راست چه راهى است؟ احاديث فوق به اين پرسش پاسخ مى گويند:

1. صراط محمّد(صلى الله عليه و آله) و آله(عليهم السلام)

ص: 17

2. حب النبى(صلى الله عليه و آله) و اهل بيته(عليهم السلام)

3. اميرالمؤمنين(عليه السلام)، همسر و فرزندانش(عليهم السلام) كه حجت هاى خداوند هستند صراط مستقيم حق مى باشند و امروزه بر روى كره زمين اين حجت مستقيم خداوند، حضرت حجه بن الحسن العسكری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. زيرا، ما يقين داريم كه ايشان از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) و اهل بيت رسول(صلى الله عليه و آله) و از فرزندان حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) مى باشد.

4. در كتاب معانى الاخبار صفحه 32 و ترجمه معانى الاخبار صفحه 29 حديث1، تفسير نورالثقلين مجلد 1 صفحه 21 حديث 92آمده است:

حدّثنا احمدبن الحسن القطّان، قال: حدّثنا عبدالرحمن بن محمّد الحسينى قال اخبرناابوجعفر احمدبن عيسى بن ابى مريم العجلى، قال حدّثنا محمّدبن احمدبن عبداللّه بن زياد العرزمى قال: حدّثنا على بن حاتم المنقرى عن مفضل بن عمر قال: سألت اباعبداللّه (عليه السلام) عن الصّراط. فقال: هو الطريق الى معرفة اللّه عزوجل و هما الصراطان: صراط فى الدنيا و صراط فى الآخرة و اما الصراط الذى فى الدنيا فهو الامام المفترض الطاعة، مَن عرفه فى الدنيا واقتدى بهداه مرَّ على الصراط الذى هو جسرجهنم فى الآخرة ومَن لم يعرفه فى الدنيا زلّت قدمه عن الصراط فى الآخرة فتردى فى نار جهنم.

مفضل بن عمر گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم صراط چيست؟ ايشان فرمودند: راهى به سوى شناختن خداى بزرگ است و صراط دو گونه است:

1. صراط در اين سرا

2. صراط در آن سرا

اما، صراط دنيا امام مى باشد كه فرمانبردارى از او واجب است. هر كه در دنيا او را شناخت و رهنمودهاى او را به كار بست، در آخرت از صراط كه پلى است بر روى جهنم خواهد گذشت و هر كس در اينجا امام خود را نشناخت هنگام گذشتن از صراط آخرت گامش خواهد لغزيد و در آتش دوزخ خواهد افتاد.

5. در كتاب مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 73 و در تفسير الثعلبى و كتاب ابن شاهين آمده است:عن رجاله، عن مسلم بن حيان، عن بريده فى قول اللّه : «اِهْدِنا الصِراطَ المُستَقِيم» قال: صراط محمّد و آله.

منظور از صراط، محمّد و آل او(صلى الله عليه و آله) است.

6. در كتاب معانى الاخبار شيخ صدوق مجلد 1 صفحه 76 حديث 5 آمده است:

ص: 18

حدّثنا ابى(رضی الله عنه) قال: حدّثنا على بن ابراهيم بن هاشم، عن ابيه، عن محمّدبن سنان، عن المفضل بن عمر قال: حدّثنى ثابت الثمالى، عن سيَّد العابدين على بن الحسين(عليهما السلام) قال: ليس بين اللّه و بين حجَّته حجابٌ فَلا للّه دون حجّته ستر، نحن ابواب اللّه و نحن الصراط المستقيم و نحن عيبة علمه و نحن تراجمة وحيه و نحن اركان توحيده ونحن موضع سرِّه.

ثابت ثمالى گويد: سيد و سالار عبادت كنندگان، حضرت على بن الحسين عليه السلام فرمود: ميان خدا و حجت او (كه امام هر زمان است) حجاب و مانعى وجود ندارد. پس، خداوند پيش روى حجت خود پوششى نيفكنده است. ما درهاى علم خداوند، راه مستقيم و كانون علم او و بازگو كننده و شرح دهنده وحى او و استوانه هاى اصلى كاخ توحيدش و جايگاه راز نهانى او هستيم.

7. در شواهد التنزیل نوشته ی حاکم حسکانی صفحه 61 حدیث 94 آمده است:

و قال (اخبرنا) محمدبن الحسن، عن الحسن بن خرزاد، عن البرقی، عن علی عن سعد عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: «آل محمد(صلى الله عليه و آله) الصراط الذی دل الله علیه.»

سعد از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: «صراط، آل محمد(صلى الله عليه و آله) است که خداوند (همه) را به آن دلالت فرموده است.»

8. در تفسیر نور الثقلین، مجلد 1 صفحه 21 حدیث 88 و تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل آیه 6 سوره حمد آمده است:

فی تفسیر علی بن ابراهیم فی المواثق عن ابی عبدالله(عليه السلام) اهدنا الصراط المستقیم قال: «الطریق و معرفت الامام.»

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «منظور از اهدنا الصراط المستقیم طریق و راه و معرفت امام است.»

در حال حاضر یکی از مصادیق صراط مستقیم شناخت و معرفت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

طبق این حدیث ما باید از خداوند بخواهیم تا معرفت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به ما عنایت بفرماید:اللهم عرفنی نفسک فإنّکَ اِن لَم تُعَرِفنی نَفسَک لَم اعرِف نبیَّک

اللهم عرفنی رسولَک فإنّکَ اِن لَم تُعَرِفنی رسولَک لَم اعرِف حجتک

اللهم عرفنی حجتک فإنّکَ اِن لَم تُعَرِفنی حجتک ضَلَلتُ عَن دینی

اللهم لا تَمِتنی مَیتَة الجاهلیة و لا تُزِغ قَلبی بعد إذ هَدَیتَنی(1)

خداوندا خودت را به من بشناسان. پس اگر تو خودت را به من نشناسانی من نمی توانم نبی تو را بشناسم.

ص: 19


1- . کافی مجلد 1 صفحه 337 حدیث 5

خداوندا رسولت را به من بشناسان. پس اگر رسولت را به من نشناسانی من حجت تو را نمی توانم بشناسم.

خداوندا حجت خود را به من بشناسان. پس اگر تو حجت خود را به من معرفی نکنی در دینم گمراه می شوم.

خداوندا مرا مانند کسانی که در جاهلیت مردند، نمیران و پس از این که مرا هدایت کردی، مگذار قلبم از دینت برگردد.

خدا نکند زمانی بیاید که من معرفت تو و معرفت نبی تو و امامان تو را نداشته باشم. خودم توانایی شناخت آن ها را ندارم پس مرا بر شناخت آن ها راهنمایی فرما.

9. در تفسیر نورالثقلین مجلد1 صفحه 22 حدیث 97 آمده است:

... محمدبن سنان عن المفضل بن عمر قال: حدثنی ثابت الثمالی عن سید العابدین علی بن الحسین(عليهما السلام) قال: «نحن ابواب الله و نحن الصراط المستقیم.»

محمدبن سنان از مفضل بن عمر روایت می کند و ایشان از ثابت الثمالی روایت می کند که حضرت سید العابدین علی بن الحسین(عليهما السلام) فرمودند: «ما باب های (معرفت) خدا هستیم و ما صراط مستقیم می باشیم.»

حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از این چهارده نفر(عليهم السلام) هستند.

10. در معانی الاخبار مجلد 1 صفحه 32 حدیث 1 و ترجمه ی آن صفحه 69 حدیث 1 در باب معنی صراط آمده است:

حدثنا احمدبن الحسن القطان قال: حدثنا عبدالرحمن بن محمد الحسن قال: اخبرنا ابوجعفر احمدبن عیسی بن ابی مریم العجلی قال: حدثنا محمدبن احمدبن عبدالله ابن زیاد العرزمی قال: حدثنا علی بن حاتم المنقری عن المفضل بن عمر قال: سألت اباعبدالله(عليه السلام) عن الصراط فقال: «هو الطریق الی معرفة الله عزوجل و هما صراطان: صراط فی الدنیا و صراط فی الاخرة. فاما الصراط الذی فی الدنیا فهو الامام المفترض الطاعة منعرفه فی الدنیا و اقتدی بهداه مر علی الصراط الذی هو جسر جهنم فی الاخرة و من لم یعرفه فی الدنیا زلت قدمه عن الصراط فی الاخرة فتردّی فی نار جهنم.»

مفضل بن عمر گفت: از امام صادق(عليه السلام) درباره ی صراط سؤال نمودم، حضرت(عليه السلام) فرمودند: «صراط عبارت است از طریق و راه معرفت الله عزوجل و آن دو طریق است، طریق و راهی در دنیا و راهی در آخرت. پس طریق و راه دنیا امامی است که اطاعت (و شناخت) او واجب است (هر فرد باید او را بشناسد و در تمام رفتار و گفتار و ... به او اقتدا کند و او را الگوی خود سازد و

ص: 20

به وسیله ی او هدایت شود.) طریق دیگر پلی است در آخرت که (داخل و یا بالای) جهنم زده شده (و همه ی انسان ها باید از آن عبور کنند) و هر کس در دنیا این امام را شناخت و به او اقتدا کرد از صراط در آخرت راحت رد می شود و اگر او را نشناخت قدم هایش در صراط آخرت می لغزد و در جهنم سقوط می کند.»

پس، امروز مجوز گذشتن از صراط آخرت فقط شناخت و معرفت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

11. در مناقب ابن شهر آشوب مجلد 3 صفحه 73 آمده است:

عن تفسیر وکیع بن الجراح عن سفیان الثوری عن السُّدی عن أسباط و مجاهد عن عبدالله ابن عباس فی قوله «اهدنا الصراط المستقیم» قال: قولوا معاشر العباد أرشدنا إلی حب النبی(صلى الله عليه و آله) و اهل بیته(عليهم السلام).»

ابن عباس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روایت کرد که درباره ی« اهدنا الصراط المستقیم» فرمودند: «بگویید ای مردم هدایت کن ما را به سوی حب محمد(صلى الله عليه و آله) و اهل بیت او(عليهم السلام).»

12. در معانی الاخبار مجلد 5 صفحه 35 و ترجمه ی آن صفحه 77 آمده است:

... حدثنا علی بن ابراهیم بن هاشم عن ابیه عن محمدبن سنان عن المفضل ابن عمر قال: حدثنی ثابت الثمالی عن سید العابدین علی بن الحسین(عليهما السلام) قال: «لیس بین الله و بین حجته حجاب و لا لله دون حجته ستر نحن أبواب الله و نحن الصراط المستقیم و نحن عیبة علمه و نحن تراجمة وحیه و نحن أرکان توحیده و نحن موضع سره.»

بار ديگر احاديث فوق را مرور نماييد. صراط مستقيم چنين تفسير شده است:

در بعضى از احاديث صراط مستقيم را محمّد و آل محمّد مى دانند، در بعضى دوستى اهل بيت شمرده اند ودر بعضى ديگر منظور از صراط مستقيم «امام مفترض الطاعة» آمده است.

از مجموع اين احاديث در حال حاضر فقط اين نتيجه را مى توان گرفت كه صراط مستقيم حضرت بقيه اللّه الاعظم حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد.

ص: 21

3. وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نعمت الله است و خداوند این نعمت را به ایشان داده است.

اشاره

سوره ی حمد آیه 7

صراط الذین انعمت علیهم

خداوندا مرا به راه مستقیم هدایت کن راه کسانی که (شما) به ایشان انعام فرموده اید.

ابتدا بنده از خداوند می خواهد که او را به صراط مستقیم که همان وجود مقدس نبی مکرم اسلام(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و صراط محمد و آل محمد(صلى الله عليه و آله) و محبت و معرفت نسبت به محمد و آل محمد(صلى الله عليه و آله) و معرفت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، راهنمایی و دلالت و ارشاد فرماید. سپس بنده از خداوند می خواهد او را به صراط مستقیم آنانی که خود خداوند به آن ها انعام فرموده است و نعمت هدایت و طریق طاعت خود را بر آنان انعام فرموده است، هدایت کند. مصداق اتمّ و کامل این افراد اوّل رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سپس حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و سپس ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. به زبان قرآن هدایت شوند به «من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً»(1) و خداوند به دعاکننده راهی عنایت فرماید که به این بزرگواران عنایت کرده است. این بزرگواران هم صراط مستقیمی هستند که بشر را به خداوند وصل می کنند و هم وجودشان نعمتی است که خداوند به آن ها انعام فرموده است.

1. در معانی الاخبار و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 23 حدیث 101 آمده است:

عن جعفربن محمد(عليهما السلام) قال: قول الله عزوجل فی الحمد «صراط الذین انعمت علیهم» یعنی محمداً و ذریته صلوات الله علیهم

ص: 22


1- . سوره نساء آیه69

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: فرموده ی خداوند در سوره ی حمد خداوندا مرا هدایت کن به راه کسانی که به آن ها نعمت داده است عبارتند از حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و ذریه ی پاک او(عليهم السلام) که صلوات و درود او بر همه آن ها باد.

پس یکی از ذریه محمد(صلى الله عليه و آله) در حال حاضر وجود مقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که باید از خداوند بخواهیم راه او را به ما انعام فرماید؛ یعنی محمداً و ذریته صلوات الله علیهم.

2. در کمال الدین و تمام النعمة و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 24 حدیث 104 آمده است:

... خیثمه الجعفی، عن ابی جعفر(عليه السلام) حدیث طویل و فیه یقول: «و نحن الطریق الواضح و الصراط المستقیم إلی الله عزوجل و نحن من نعمة الله علی خلقه.»

حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: «ما راه واضح و روشن خداوند هستیم و ما راه مستقیم به سوی خداوند می باشیم و ما از نعمت های خداوند به خلقش هستیم.»

پس، این بزرگواران هم الصراط المستقیم إلی الله عزوجل هستند و هم من نعمة الله علی خلقه.

3. در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 23 حدیث 102 آمده است:

حدثنا محمدبن القاسم الاسترآبادی المفسر قال: حدثنی یوسف بن محمدبن زیاد و علی بن محمدبن سیار، عن ابویهما، عن الحسن بن علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(عليهم السلام) فی قوله الله عزوجل «صراط الذین انعمت علیهم»(1) ای قولوا اهدنا صراط الذین انعمت علیهم بالتوفیق لدینک و طاعتک و هم الذین قال الله عزوجل «وَ مَن یُطع الله و الرسول فاولئِکَ مَعَ الذینَ انَعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النَبیّینَ وَ الصِدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصالحین وَ حَسُنَ اولئکَ رفیقاً»(2) و حکی هذا بعينه عن أميرالمؤمنين(عليه السلام) قال: ثم قال: ليس هؤلاء المنعم عليهم بالمال و صحة البدن و ان كان كل هذا نعمة من الله ظاهرة، الا ترون ان هؤلاء قد يكونون كفارا أو فساقا فما ندبتم الى ان تدعوا بان ترشدوا الى صراطهم و انما أمرتم بالدعاء بان ترشدوا الى صراط الذين أنعم عليهم بالايمان بالله و تصديق رسوله و بالولاية لمحمد و آله الطيبين، و أصحابه الخيرين المنتجبين، و بالتقية الحسنة التي يسلم بها من شر أعداء الله، و من الزيادة فيآثام أعداء الله و كفرهم، بان تداريهم و لا تغريهم بأذاك و أذى المؤمنين، و بالمعرفة بحقوق الاخوان من المؤمنين.»

ص: 23


1- . سوره حمد آیه 7
2- . سوره نساء آیه 69

یوسف بن محمد و علی بن محمد سیار به نقل از امام عسکری(عليه السلام) که ایشان از پدرانشان(عليهم السلام) نقل فرمودند که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) در تفسیر «صراط الذین انعمت علیهم» فرمودند: یعنی بگو ما را به راه کسانی راهنمایی فرما که آنان را به نعمت دین و فرمان برداری خودت کامیاب کرده ای و اینان همان کسانی هستند که خداوند عزوجل در حق آن ها فرموده است: «وَ مَن یُطع الله و الرسول فاولئِکَ مَعَ الذینَ انَعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النَبیّینَ وَ الصِدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصالحین وَ حَسُنَ اولئکَ رفیقاً» همین معنی بدون کم و زیاد از امیرالمؤمنین(عليه السلام) آمده است. سپس امام(عليه السلام) فرمودند: این نعمت ثروت دنیا یا تندرستی بدن نیست گرچه تمامی این ها از نعمت های ظاهری خدا هستند. آیا نمی بینید که آنان کافر و فاسق شدند؟ پس شما را نفرموده است که دعا کنید راه آنان را به شما نشان دهد؛ بلکه فقط دستور داده شده که دعاکنید تا به راه کسانی که نعمت ایمان به خدا و تصدیق پیامبرش و ولایت خاندان پاکیزه و اصحاب نیکوکار و منتجب او، به آنان عطا گشته است، هدایت شوید و به تقیه ی نیکی راهنماییتان کند که به وسیله ی آن از گزند دشمنان خدا و زیادی گناهان و کفرورزی دشمنان خدا در امان مانید؛ بدین گونه با آنان مدارا کنید و آن ها را به مرزی نکشانید که تحریک شده و به تو و مؤمنین آزار برسانند. همین طور از خداوند بخواهید که شما را به شناختن حقوق برادران مؤمنتان راهنمایی فرماید.

ص: 24

4. کسانی که نسبت به امامان(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعتقاد نداشته باشند و ایشان را نشناسد، از ضالین هستند

اشاره

سوره حمد آیه 7

غیر المغضوب علیهم و لا الضالین

خدایا به من نعمت قرار نگرفتن میان کسانی که به آن ها خشم کردی و یا گمراه شدند، عنایت فرما.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم، مجلد 1 صفحه 29 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 24 حدیث 107 آمده است:

عن ابن ابی عمیر، عن ابن آذینة، عن ابی عبدالله(عليه السلام): فی قوله غیر المغضوب علیهم و غیر الضالین قال المغضوب علیهم النصاب و الضالین الشکاک الذین لا یعرفون الامام.

ابن ابی عمیر از ابن آذینة و او از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت کرد که درباره ی این فرموده ی خداوند «نه راه کسانی که بر آنان خشم فرمودی و نه راه گمراهان عالم» فرمودند: «مغضوب علیهم» کسانی که بر آنان خشم فرمودی ناصبی ها هستند و گمراهان (عبارتند از) اهل شکوک و تردید که آن ها امام خودشان را نمی شناسند.

در حال حاضرامام زمان ما حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و هر کس او را نشناسد از ضالین است و برای این که از ضالین نباشیم باید امام زمان خود را بشناسیم و گرنه از ضالین خواهیم بود. اگر درباره ی آن حضرت(عليه السلام) شک کنیم از ضالین هستیم.

2. در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 23 حدیث 103 آمده است:

حدثنا الحسن بن محمدبن سعید الهاشمی قال: حدثنا فرات بن ابراهیم قال: حدثنی عبیدبن کثیر قال: حدثنا محمدبن مروان قال: حدثنا عبیدبن یحیی بن مهران العطار قال: حدثنا محمدبن الحسین عن ابیه عن جده قال:

ص: 25

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) فی قول الله عزوجل «صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین» قال: شیعة علی(عليه السلام) الذین انعمت علیهم بولایة علی بن ابی طالب(عليه السلام) لم یغضب علیهم و لم تضلوا.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره ی این فرموده ی خداوند «نه راه کسانی که بر آنان خشم فرمودی و نه راه گمراهان (عالم)» فرمودند: شیعه و پیروی حضرت علی(عليه السلام) کسانی هستند که خداوند به آن ها نعمت ولایت حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) را انعام فرموده است و خداوند بر ایشان غضب نمی کند و ایشان هرگز گمراه نمی شوند.

شیعیان واقعی حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) کسانی هستند که قول و فعل و تقریر حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) چراغ راه آن هاست. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) با تمام وجود فرزندش حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به همه معرفی کرده است. شیعه ی واقعی کسی است که به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معتقد باشد و او را به واقع بشناسد. الشیعة اتباع الرجل و انصاره

ص: 26

5. غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مصاديق ايمان به غيب است

اشاره

سوره بقره آيات 2 و 3

ذلِكَ الْكِتابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلمُتَّقِين (2) الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ وَ يُقِيمونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنْفِقُون(3)

اين همان كتابى است كه در آن هيچ گونه شك و ترديدى نيست و وسيله هدايت است براى متقين (متقين با اين كتاب هدايت مى شوند) و آنانند كه به غيب ايمان مى آورند و نماز به پا مى دارند و از آنچه روزيشان كرديم انفاق مى كنند.

آيات فوق و آيات پس از آن، حكايت از اين دارد كه قرآن هادى متقين است و خداوند در اين آيات شش صفت از صفات متقين را بيان مى فرمايد كه از جمله آن ها ايمان به غيب است كه خداوند آن را اولين صفت متقين مى شمرد.

غيب چيست؟

به هر چيزى كه پنهان و نهفته از حس باشد غيب گفته مى شود و يا به بيان ديگر به هر چيز پوشيده و پنهان غيب مى گويند. ارباب لغت گفته اند: «الغيب كلّ ما غابَ عَنك»؛ مثلاً، در قرآن كريم سوره بقره آيه 33 خداوند مى فرمايد: «إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَالأَرضِ» من نهان و غيب آسمان ها و زمين را مى دانم. و نيز در سوره هود آيه 49 آمده است: «تِلْكَ مِنْ أَنباءِ الغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ».

و آن از اخبار غيب و پنهان است كه به تو وحى و اعلام مى كنم. پس خداوند خبرهای پنهان و غیبش را به پیامبرش اعلام می کند و به هر کس که بخواهد غیبش را اعلام می کند.

پس مى توان گفت كه غيب ضد شهود و حضور است و امور غيبى يعنى امورى كه به واسطه قوانين ظاهرىادراك نشود و از نظر پنهان است و ايمان به غيب يعنى ايمان به امورى كه از راه

ص: 27

حواس ظاهرى يافت نشود بلكه با درون آدمى ارتباط دارد و فطرى است و انسان در عالم ذر اولى به آن ها ايمان آورده است.

مصاديق غيب

اگر در اسلام دقت كنيم، مصاديق غيبى زياد است. مانند:

1. ذات اقدس الهى كه غيب است و ايمان به او فطرى است.

2. وجود مقدس حضرت خاتم الانبياء(صلى الله عليه و آله) كه براى ما در حال حاضر غيب است ولى ايمان به وى فطرى است و با استدلال عقلى روشن مى شود.

3. ايمان به ملائكه كه ملائكة اللّه غايب مى باشند.

4. ايمان به قيامت، معاد، عالم برزخ، وادى السلام، برهوت، سؤال و جواب در قبر، فشار قبر، ايمان به برانگيخته شدن، صراط و ميزان و جهنم و بهشت و... كه همه از مصاديق غيب هستند.

5. ايمان به يازده امام از اميرالمؤمنين(عليه السلام) تا امام حسن عسكرى(عليه السلام) كه همه از نظر ظاهرى براى ما غيب هستند.

6. وجود اقدس بقيه اللّه الاعظم حجه بن الحسن العسكرى كه در دوران غيبت غايب از نظرها مى باشد و همه او را نمی بینند و دیدن او به اذن الله است و او به اذن الله نیز غایب است.

پس، اين آيه همه اين مصاديق را شامل مى شود و به زبان ديگر مى توان گفت: ايمان به غيب، ايمان به جميع عقايد حقه مى باشد.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكى از مصاديق غيب هستند

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 443 و 442 به نقل از كتاب مناقب احمد خوارزمى حنفى آورده است:

عن جابربن عبداللّه انصارى... قال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله):... طوبى للصابرين فى غيبته طوبى للمتقين على محبتهم اولئك الذين وصفهم اللّه فى كتابه و قال: «هُدًى لِلمُتَّقِين * الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در ضمن حديث مفصلى كه شرح آن را در زير مى آوريم مى فرمايند:

ص: 28

... خوشا به حال كسانى كه در غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صابرند و خوشا به حال متقين كه ایشان را دوست دارند. اين ها كسانى هستند كه خداوند در قرآن كريم آنان را چنين وصف مى كند: «هُدًى لِلمُتَّقِين * الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ».

شرح حديث فوق و اسامی دوازده امام و حضرت قائم آل محمد

در كتاب ينابيع المودة صفحه 442 آمده است كه در كتاب مناقب از واثلة بن الاصقع بن قرخاب از جابربن عبد اللّه انصارى روايت شده كه گويد: جندل بن جناده بن جبير اليهودى خدمت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مشرف شد و عرضه داشت: يا محمّد(صلى الله عليه و آله)، بفرما براى من از آنچه براى خداوند نيست و از آنچه در نزد خداوند نيست و از آنچه كه آن را خداوند نمى داند. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اما آنچه براى خداوند نيست شريك است كه خداوند شريك ندارد و آنچه در نزد خداوند نيست ظلم و ستم است كه بر بندگان خود روا ندارد. اما چيزى كه خداوند نمى داند، گفتار شما جماعت يهود است كه عزير را پسر خدا مى دانيد. خداوند او را فرزند خود نمى داند بلكه، عزير مخلوق اوست. آن گاه جندل گفت:

«اشهد ان لا اله الا اللّه وانّك رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) حقاً و صدقاً»

سپس، جندل گفت: من شب گذشته حضرت موسى(عليه السلام) را در خواب ديدم. ايشان به من فرمودند: اى جندل، برو و مسلمان شو به دست خاتم الانبياء(صلى الله عليه و آله) و تمسك جوى به اوصيا و جانشينان بعد از او عليهم السلام.

حال به من بفرماييد اوصياى پس از شما كيستند تا من به آن ها گرويده و به دامان آنان چنگ زنم؟

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند:

أوصيائى الاثنا عشر قال جندل هكذا وجدناهم فى التوراة و قال: يا رسول اللّه (صلى الله عليه و آله)، سمّهم لى فقال اَوَلهم سيد الاوصياء ابوالائمة علىّ ثم ابناه الحسن و الحسين فاستمسك بهم ولا يغرنّك جهل الجاهلين فإذا و لد علىّ بن الحسين زين العابدين يقضى اللّه عليك و يكون آخر زادك مِن الدنيا شربة لبن تشربه. فقال جندل وجدنا فى التوراة و فى كتب الانبياء، ايليا و شبراً و شبيراً فهذه اسم على و الحسن و الحسين فمن بعد الحسين وما اساميهم قال اذا انقضت مدة الحسين فالامام ابنه على و يلقب بزين العابدين فبعده ابنه محمّد يلقب بالباقرفبعده ابنه جعفر يدعى بالصادق فبعده ابنه موسى يدعى بالكاظم فبعده ابنه على يدعى بالرضا فبعده ابنه محمّد يدعى بالتقى والزكى فبعده ابنه على يدعى بالنقى والهادى فبعده ابنه الحسن يدعى بالعسكرى.

ص: 29

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اوصيا و جانشينان بعد از من دوازده نفر هستند. جندل گفت: آن را من در تورات يافته ام اما یا رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) ، نام ايشان را بفرماييد. حضرت فرمودند: اول ايشان سيد اوصياء، پدر امامان، على(عليه السلام) است و پس از او فرزندانش حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام). پس به ايشان متمسك شو و مواظب باش از مردم جاهل و نادان فريب نخورى. اى جندل، تو در زمان على بن الحسين(عليهما السلام) از دنيا خواهى رفت و آخرين غذايى كه در اين دنيا مى خورى شربتى از شير است. جندل گفت: در تورات و در كتب انبيا(عليهم السلام) نام هاى ايليا، شبر و شبير آمده كه نام على، حسن و حسين(عليهم السلام) باشد. آن گاه جندل پرسيد: بعد از حسين(عليه السلام) امام كيست و چه نام دارد؟

حضرت فرمودند: پس از حسين(عليه السلام) فرزند او على(عليه السلام) ملقب به زين العابدين است و پس از او امام محمّد(عليه السلام) است ملقب به باقر و بعد از ايشان جعفر(عليه السلام) ملقب به صادق سپس پسرش موسى(عليه السلام) كه كاظم خوانده مى شود و بعد از او فرزندش على(عليه السلام) كه ملقب به رضاست. پس از او فرزندش محمّد(عليه السلام) كه تقى زكى خوانده مى شود و بعد از او فرزندش على(عليه السلام) كه ملقب به نقى و هادى است. پس از ايشان فرزندش حسن(عليه السلام) كه عسكرى خوانده مى شود.

فبعده ابنه محمّد يدعى بالمهدى والقائم والحجة فيغيب ثم يخرج فاذا خرج يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما مُلئت جوراً و ظلماً طوبى للصابرين فى غيبته طوبى للمتقين على محبتهم اولئك الذين وصفهم اللّه فى كتابه و قال: «هُدًى لِلمُتَّقِين * الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ»(1) ثم قال اللّه تعالى «أُولئِك َ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ»(2) فقال جندل الحمد لله وفّقنى بمعرفتهم ثم عاش الى ان كانت ولادة على بن الحسين فخرج الى الطائف و مرض وشرب لبناً و قال اخبرنى رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) أن يكون آخر زادى مِن الدنيا شربة لبن و مات و دفن بالطائف بالموضع المعروف بالكوزارة.

پس از او فرزندش محمّد(عليه السلام) كه مهدى، قائم و حجت خوانده مى شود، غايب خواهد شد تا زمانى كه، بيرون آيد و زمين را كه پر از ظلم و جور شده، پر از عدلو داد كند. خوشا به حال صابران در غيبتش خوشا به حال كسانى كه او را دوست مى دارند. آن ها اشخاصى هستند كه خداوند در وصفشان در كتاب خود فرموده است:

«هُدًى لِلمُتَّقِين * الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ»

ص: 30


1- . سوره بقره آیات 2 و 3
2- . سوره مجادله آیه 22

و نيز خداوند در وصف آنان فرموده است:

«أُولئِك َ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ».

آن گاه جندل گفت: سپاس خداى را كه من را به شناخت آنان موفق ساخت. او تا زمان امام زين العابدين(عليه السلام) زنده بود. سپس، به طائف رفت و در آنجا بيمار شد و شربتى از شير نوشيد و گفت: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به من خبر داده بود كه آخرين غذاى تو از دنيا شير مى باشد و آن گاه از دنيا رفت. او را در طائف در محله اى معروف به «كوزاره» دفن كردند.

2. در كتاب تفسير الكبير و مفاتيح الغيب (مشهور به تفسير امام فخر رازى) مجلد 2 صفحه 31 آمده است:

قال بعض الشيعه: المراد بالغيب المهدى المنتظر الذى وعد اللّه تعالى به فى القرآن والخبر أما القرآن فقوله «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» و أما الخبر فقوله(صلى الله عليه و آله): «لولم يبق مِن الدنيا الا يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتى يخرج رجل من اهل بيتى يواطى إسمه إسمى و كنيته كنيتى يملأ الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت جوراً و ظلماً» واعلم أن تخصيص المطلق من غير الدليل باطل.

امام فخررازى در اينجا مى گويد: شيعيان مى گويند مراد از غيب (مهدى منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) است. او كسى است كه خداوند به وجودش در قرآن وعده داده است و نيز از احاديث آن را استدلال مى كنند.

در اينجا امام فخررازى مى گويد: شيعه در اثبات اين كه مراد از غيب، مهدى منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، آيه 55 از سوره نور را مى آورد كه خداوند مى فرمايد: «خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و اعمال نيكو انجام دهند، وعده داده است كه سرانجام آنان را خليفه، حاكم و جانشين خويش بر روى كره زمين مى گرداند همان طورى كه قبل از ايشان كسانى خليفهشدند.» آن گاه مى گويد: اما حديث و خبر، قول پيامبر(صلى الله عليه و آله) است كه فرمودند: «اگر باقى نماند از عمر دنيا مگر يك روز، خداوند آن روز را طولانى مى گرداند تا مردى از اهل بيت من خروج نمايد. اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است. خداوند به وسيله او زمين را پر از عدل و داد مى كند همان طورى كه پر از ظلم و جور شده است.» و مطلب ديگر اينكه شيعه نمى گويد كه منظور از «غيب» فقط غيبت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 31

امام فخر رازى دو دليل از زبان شيعيان آورد كه منظور از غيب، حضرت ولى عصر است. ما در اينجا از امام فخررازى اين سؤال را مى پرسيم طبق اين آیه كه خداوند مى فرمايد: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ» بايد اسلام جهانی شود. آيا مسلمانان در زمان خلفاى صدر اسلام، بنى اميه و يا بنى العباس و يا ساير حكومت ها خليفه روى زمين شده اند؟ پاسخ منفى است و تا به حال اسلام جهانی نشده است. فقط در زمان مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه ايشان خليفه اللّه فى الارض خواهند شد و آيات زيادى در قرآن در اين زمينه آمده است كه بايد روزى بيايد كه همه كره زمين مسلمان شوند و بر روى كره زمين حكومت اسلامى بر پا شود و شركى باقى نماند. آيا واقعاً اين مطالب را فقط شيعه مى گويد و اهل سنت به آن اعتقاد ندارند؟(1)

اما در مورد دليل دوم امام فخررازى كه حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آورده است، اين پرسش مطرح مى شود كه آيا اين حديث را فقط شيعه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) نقل كرده است؟ رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر یک روز از عمر جهان باقی نماند، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از اهل بیت من(عليهم السلام) قیام کند و جهان را پر از عدل و داد نماید.

ما از امام فخر رازى سؤال مى كنيم كه آيا ابوداود سجستانى در مجلد 2 صفحه 107 از كتاب سنن خود در قسمت كتاب المهدى اين حديث را نياوردهاست؟ و آيا ابى داود قسمتی از سنن خود را به نام «كتاب المهدى» قرار نداده است و در آنجا اين حديث نياورده است؟

قال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله): «لو لم يبقَ مِن الدّهر الاّ يوم لَبعث اللّه رجلاً مِن اَهلِ بيتى يملأها عدلاً كما مُلئت جوراً»

اين حديث را فقط شيعيان بيان نكرده اند بلكه:

* امام احمد حنبل اين حديث را در مسندش مجلد 1 صفحه 376 آورده است.

* سبط بن جوزى حنفى در تذكرة الخواص الامة صفحه 377 آن را نقل كرده است.

* ابن ماجه در سنن خود آن را آورده است.

* ترمذى اين حديث را در سنن خود در مجلد 4 صفحه 438 آورده است.

ص: 32


1- . در تفسیر این آیه اثبات خواهیم کرد که اهل سنت این آیه را در وصف حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می دانند.

* شبلنجى شافعى آن را در كتاب نور الانصار باب 2 صفحه 154 آورده است.

* حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در ينابيع المودة در قسمت هاى مختلف از جمله در صفحات 423 و 429 آورده است.

* حاكم نيشابورى در كتاب مستدرك الصحيحين در مجلد 4 صفحه 465 آن را آورده است. با انبوه مدارکی که در اهل سنت موجود است، چه می توان گفت؟ آیا امام فخر رازی از این مدارک بی اطلاع بوده است؟

3. در تفسير الدّر المنثور فى التفسير المأثور نوشته امام عبدالرحمن جلال الدين السيوطى مجلد اول صفحه 64 آمده است:

و أخرج عبدبن حميد و ابن جرير عن قتاده فى قوله: «الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» قال: آمنوا بالبعث بعد الموت، والحساب، والجنة والنار، و صدقوا بموعود اللّه الذى وعد فى هذا القرآن.

توجه مى فرماييد كه ايشان درباره ی غيب از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل می کند که: برانگيخته شدن پس از مرگ، حساب در قيامت، بهشت و جهنم... از مصاديق غيب هستند و (از جمله مصاديق غيب) تصديق نمودن موعودی از جانب خداوند است که در قرآن به آن وعده داده شده است.

در اين حديث رسول خدا(صلى الله عليه و آله) کليه ی مطالبی را که ما گفته ایم در جملاتی کوتاه بيان فرموده اند که قيامتو حساب و کتاب بهشت و جهنم و ظهور حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه از مصاديق غيب هستند.

4. در تفسير الميزان مجلد 1 صفحه 44 و كتاب آيات الولاية صفحه 18 و كتاب كمال الدين مجلد 2 صفحه 340 باب 33 آمده است:

عن الصادق(عليه السلام) فى قوله تعالى: «الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» قال: من آمن بقيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إنه حق.

درباره ی آيه «کسانی که به غيب ايمان داشته باشند.» امام صادق(عليه السلام) فرمودند: آن ها كسانى هستند كه ايمان به حقانيت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بياورند. (که در قيام و غيبت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مصاديق غيب است.)

5. در كتاب كمال الدين مجلد 2 صفحه 340 باب 33 حديث 20 آمده است:

حدثنا على بن احمدبن محمّد... الدّقاق رضى الله عنه قال: حدّثنا احمدبن ابى عبداللّه الكوفى قال: حدثنا موسى بن عمران النخعى، عن عمه الحسين بن يزيد، عن على بن أبى حمزة، عن يحيى بن أبى القاسم قال: سألت

ص: 33

الصادق(عليه السلام) عن قول اللّه عزّوجلّ: «الم * ذ لِكَ الْكِتابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلمُتَّقِين * الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» فقال: المتقون شيعة على(عليه السلام) والغيب فهو الحجة الغائب و شاهد ذلك قول اللّه عزّوجلّ: «وَيَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّما الغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ».

ابن بابويه گويد: حديث گفت ما را على بن احمدبن محمّد... از يحيى بن ابى القاسم كه گفت: از امام صادق(عليه السلام) درباره فرموده خداى عزوجل «الم. اين كتاب كه هيچ ترديدى در آن نيست، روشنگر راه پرهيزكاران است. آنان كه به غيب ايمان آوردند.» پرسيدم. حضرت فرمودند: متقيان شيعيان على عليه السلام هستند و غيب همان حجت غايب است و شاهد آن، فرموده خداى تعالى است: «و (كافران) گويند چرا آيتى از پروردگارش بر او نازل نمى شود؟ بگو همانا غيب مخصوص خداست. پس، منتظر باشيد كه ما نيز از منتظران هستيم.»

6. در كتاب كفاية الاثر صفحه 60 و كتاب المحجة فى ما انزل فى القائم الحجة صفحه 37 و كتاب كمال الدين، آمده است:و عنه بإسناده عن جابربن عبداللّه الأنصارى، عن رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) فى حديث يذكر فيه الأئمة الأثنى عشروَ فيهم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قال: قال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله): طوبى للصابرين فى غيبته، طوبى للمقيمين على محبتهم اولئك من وصفهم اللّه فى كتابه فقال: «الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» ثم قال: «أُولئِك َ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ»(1)

و از او (ابن بابويه) است كه: به سند خود از جابربن عبداللّه انصارى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در حديثى كه امامان دوازده گانه و در ميان آنان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ياد كرده چنين آمده: [جابر] گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمود: خوشا به حال صبركنندگان در زمان غيبت او، خوشا به حال كسانى كه در اين غيبت بر محبتشان پا برجا مى مانند، آن هايند كه خداوند در كتاب خويش چنين وصفشان فرموده: «آنان كه به غيب ايمان آورند.» سپس، فرمود: «آنان حزب خدايند. آگاه باشيد كه حزب خداوند پيروز است.»

7. در کتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 17 و مجلد 2 صفحه 340 حدیث 19، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 52 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 124 حدیث 314 آمده است:

ص: 34


1- . سوره مجادله آیه 22

عنه: قال: حدثنا محمّدبن موسى بن المتوكل قال: حدثنا محمّدبن يحيى العطار قال: حدثنا احمدبن محمّدبن عيسى، عن عمربن عبد العزيز، عن غير واحد من اصحابنا، عن داوودبن كثير الرّقى عن ابى عبداللّه (عليه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالغَيبِ» قال: مَن آمن [اقرَّ] بقيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، انّه حقّ.

و از او (ابن بابويه) است كه گويد: حديث آورد ما را محمّدبن موسی بن متوكل گويد: حديث گفت ما را محمّدبن يحيى عطار، وى گفت: حديث آورد ما را احمدبن محمّدبن عيسى از عمربن عبدالعزيز، از چند تن از اصحابمان، از داوودبن كثير رقى از حضرت ابى عبداللّه امام صادق(عليه السلام) درباره فرمايش خداوند عزوجل: «آنان كه به غيب ايمان آورند» فرمود: يعنى، هر كس ايمان آورد (اقرار كند) كه قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است.

ص: 35

6. ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و حضرت بقیه الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه الله

اشاره

سوره بقره آیه 30

وَ إذ قال ربک للملائکة إنّی جاعل فی الارض خلیفة قالوا اتجعلُ فیها من یُفسد فیها وَ یَسفکُ الدِّماءَ وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بُحَمدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قال إنّی أَعلَمُ ما لا تَعلَمون

معنی خلیفه

کلمه ی جاعل از ریشه ی جَعَلَ به معنی قرار دادن است. مثلاً خداوند در سوره ی رعد آیه 3 می فرمایند: وَ جَعَلَ فیها رواسِیَ وَ اَنهاراً یعنی (خداوند در زمین) کوه های ثابت و نهرهایی قرار داده است.

راغب اصفهانی در مفردات ذیل کلمه ی جعل و آیة الله سید علی اکبر قریشی در قاموس قرآن، مجلد 2 صفحه 39 نوشته اند: جعل لفظی است شامل تمام افعال و از فعل و صنع اعم است و بر پنج وجه به کار می رود:

اول: به معنی شروع است مثل جعل زید یقول یعنی زید شروع به سخن گفتن کرد.

دوم: در ایجاد شیء و آن وقت یک مفعول دارد مانند: «وَ جَعَلَ الظلمات و النور» (1)یعنی خداوند ظلمات و نور را ایجاد کرد.

سوم: ایجاد شیء از شیء مثل: «وَ جَعَلَ لَکُم مِن الجبال اکناناً» (2)

چهارم: تغییر شیء از حالتی به حالتی دیگر مثل: «جَعَلَ لَکُم الارض فِراشاً» (3)

پنجم: حکم بر چیزی (مثلاً بر شخصی یا پیامبری) مثل:«وَ یَجعَلون لله البنات» (4)

ص: 36


1- . سوره انعام آیه 1
2- . سوره نحل آیه 81
3- . سوره بقره آیه 22
4- . سوره نحل آیه 57

جعل خلیفه بر دو نوع است یکی جعل تکوینی که ایجاد خلیفه باشد (و خلقت خود خلیفه است) و دیگری جعل تشریعی که اعطای منصب خلافت باشد و آیه ی شریفه بر هر دو جعل دلالت دارد «إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة» یعنی خلق کنم کسی را که لیاقت اعطای منصب خلافت را داشته باشد و این منصب را به او عطا کنم. مراد از خلافت، خلافت الله است نه خلافت به معنای جایگزینی که بنی آدم جایگزین جن باشند یا تولید و تناسل که بعضی جای بعضی دیگر باشند و مانند آیه ی شریفه «فَخَلَفَ مِن بعدِهِم خَلفٌ» (1) چنان که عده ای از مفسرین گفته اند در معنی خلافت و خلیفه، که به معنای جانشین است و امری است ربطی بین جاعل خلیفه و مجعول له الخلافة و معنای خلافت اعطای منصب است به کسی در آن شغل و مقامی که معطی دارد.

مثلاً شما عالمی را در نظر بگیرید که مشاغل مختلف دارد: امامت جماعت، قضاوت و اصلاح کارهای مسلمین. اگر او کسی را که مورد اعتمادش باشد بر یکی از کارهای خود بگمارد، آن شخص خلیفه ی آن عالم است در آن کار؛ البته باید دانست که فقط در کارهایی اعطای منصب خلافت جایز است که شخص خلیفه از عهده ی آن کار برآید (و توانایی و قدرت و علمش را داشته باشد) در مثال بالا اگر شخص عالم در علوم دین اعلم باشد با وجوب تقلید اعلم، شخص دیگری در دادن فتوا نمی تواند جانشین عالم باشد.

از بحث بالا چند نکته استفاده می شود:

اول: مقام ربوبیت و افاضه ی وجود (بالاستقلال) خاص ذات حق است و قابل خلافت نیست.

دوم: معنای خلافت در آیه ی شریفه «إنی جاعل فی الارض خلیفة» امر مخصوصی شده است و اعطای ولایت است بر جمیع مخلوقات و وجوب اطاعت او در تمامی اوامر و نواهی چون لفظ مطلق است. (یعنی این خلیفه بر جمیع مخلوقات خلافت خواهد داشت و اطاعت از این خلیفه امری واجب است.)

سوم: باید خلیفه قابلیت این منصب را داشته باشد و از جمیع گناهان معصوم باشد. و حتی از سهو و نسیان و شک و شبه معصوم باشد. او باید دارای علمالهی و قدرت الهی باشد و به طور کلی به جمیع مصالح و مفاسد امور و خلاصه کلیه ی صفاتی که لازمه ی قابلیت خلیفة اللهی است، داشته باشد.

ص: 37


1- . سوره اعراف آیه 169 و سوره مریم آیه 59

چهارم: جاعل خلافت باید همان کسی باشد که منصب خلافت را اعطا می کند یعنی خلیفه ی خدا باید از طرف خدا به خلافت نصب شده باشد چنان که خداوند در سوره ی انعام آیه ی 124 می فرماید: «اللهُ اَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَه» یعنی خدا داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد (و این خلافت را به هر کسی نمی دهد.)

و در سوره ی بقره، آیه ی 124 درباره ی حضرت ابراهیم می فرماید: «إنّی جاعِلُکَ لِلنّاس اماماً» خداوند به حضرت ابراهیم(عليه السلام) می فرمایند: من تو را بر مردم خلیفه و جانشین خود قرار دادم.

و در سوره ی ص، آیه ی 26درباره ی حضرت داود می فرماید «إِنّا جَعَلناکَ خلیفة فی الارض» ای داود ما تو را خلیفه و جانشین خود بر روی زمین قرار دادیم.

در این آیه خداوند می فرماید: «و إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة» و با توجه به مطالب بالا بطلانِ مذاهبی که امامت و خلافت و جانشینی پیامبر(صلى الله عليه و آله) را به رأی مردم قرار دادند، واضح آشکار می گردد که امامت و خلافت جعلِ خداوند است و در اختیار کس دیگری نیست این خداست که خلیفه را تعیین می کند (اما متأسفانه پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عده ای بر خلاف قرآن عمل کرده و در سقیفه ی بنی ساعده جمع شدند و مشغول انتخاب خلیفه شدند. آیا آن ها از این آیات آگاهی نداشتند که انتخاب خلافت حقِ خداوند است و در این کتاب آسمانی خداوند جانشین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) قرار داده است و رسول الله(صلى الله عليه و آله) بارها و بارها حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را به عنوان خلیفه معرفی کردند؟)

دقت بفرمایید، قبل از اسلام، هیچ امتی را نداریم که پیامبرشان رحلت کرده باشد و آن ها جمع شوند و جانشین پیامبر(صلى الله عليه و آله) را انتخاب کنند. این فقط از ابداعات اصحاب سقیفه بوده است و جعل آن ها است.

مثلاً در کتاب شواهد التنزیل نوشته ی حاکم حسکانی در ذیل آیه ی 30 سوره ی بقره «وَ إذ قال ربُّکَ للملائکةإنّی جاعِلٌ فی الارض خلیفة» آورده است که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند که خداوند سه خلیفه و امام در قرآن مشخص کرده است:

ص: 38

اول: حضرت آدم(عليه السلام) که در قرآن آمده است: «و إذ قال ربّکَ للملائکة إنّی جاعل فی الارض خلیفة» (1)

«خداوند به ملائکه فرمودند: می خواهم بر روی زمین خلیفه قرار دهم.»

دوم: حضرت داود(عليه السلام) که خدا در قرآن می فرماید:« إنّا جعلناک خلیفة فی الارض» (2)

«ای داود من تو را بر روی زمین خلیفه قرار دادم.»

سوم: حضرت ابراهیم(عليه السلام) که می فرماید:« إنّی جاعلک للناس اماما» (3)

«ای ابراهیم من تو را بر مردم امام قرار دادم.»

چهارم: حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) است که در قرآن می فرماید: «وَعَدَ اللهُ الذین آمنوا مِنکُم وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فی الارضِ کَما استَخلَفَ الذّینَ مِن قَبلِهِم...» (4)

«خداوند وعده داده است به کسانی که ایمان آورده اند و اعمال نیکو انجام داده اند که آن ها را خلیفه بر روی زمین قرار بدهد. همان طور که قبلاً هم خلیفه قرار داده است.»

البته این آیه در مورد خلافت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) در رجعت است که حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باظهورشان این خلافت را هم از نظر تکوینی و هم از نظر تشریعی شروع می فرمایند.(5)

خلافت چه منصبی است؟

آورده اند که روزی عمربن خطاب در مسجد رسول(صلى الله عليه و آله) از سلمان، طلحه، کعب الاحبار و زبیر پرسید که فرق میان خلیفه و پادشاه چیست؟ طلحه و زبیر گفتند: ما نمی دانیم. سلمان گفت: من می دانم. الخلیفة هو الذی یعدل بالرعیة و یقسم بالسویة و یشفق علیهم شفقة الرجل علی اهله و

ص: 39


1- . سوره بقره آیه 30
2- . سوره ص آیه 26
3- . سوره بقره آیه 124
4- . سوره نور آیه 55
5- . نویسنده ی کتاب، کتاب دیگری درباره ی رجعت نوشته است که نام آن کتاب را امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت گذاشته است.

یقضی بکتاب الله یعنی خلیفه کسی است که میان مردم به عدالت رفتار کند و بیت المال را به سویه و مساوی تقسیم کند و بر مردم آن قدر مهربان باشد مثل مهربانی با اهل خانواده اش و او حکم به کتاب خداوند نماید یعنی اوامر و نواهی او بر وجهی که مورد نظر خداوند است بر مخلوقات برسد (بدون کم و زیاد) اما پادشاه این چنین نیست (خلیفه باید علمش الهی باشد «وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکتاب»(1) باشد.) کعب گفت: نیکو گفتی من ندانستم که کسی دیگر غیر از من معنی خلیفه دانسته باشد ولکن سلمان معنی آن را حکماً و علماً می داند و او را از این علم و حکمت پر کرده اند. عمر گفت: ای سلمان، من خلیفه ام یا پادشاه؟ سلمان گفت: اگر در همه ی عمر خود یک درهم یا کمتر از آن در جایی که غیر مصرف آن باشد، صرف کرده باشی پادشاهی نه خلیفه. عمر که این بشنید، شرمسار شد و از کثرت انفعال به گریه نشست.

(پس خلیفة الله هم باید علمش وهبی باشد هم معصوم از هر گناه، اشتباه، خطا و... باشد.) و چون که غرض از خلافت آن است که نایب مرتکب اموری شود که منصوب عنه ذات خود به آن اقدام نماید. پس باید که میان ایشان قرب معنوی باشد؛ نه آن که بینهما تباین و تباعد باشد فإیضاً و در عین حال، خلیفه ی خدا و رسول او باید که مظهر العجایب و مظهر الغرائب باشد و خلاصه ی عوالم جسمانی و روحانی و جامع حقایق علوی و سفلی و افضل از جمیع ادانی و اقاصی و شخص که جامع این صفات نباشد، لیاقت خلافت خدا و رسولرا نداشته باشد. (خلیفة الله اگر اشتباه کند نعوذ بالله مثل این است که خداوند اشتباه کرده است و خداوند او را چنان خلق می کند که اشتباه و خطا نمی کند و لهذا نصب خلافت از جانب خداست و نصب انبیا به اعلام وی؛ چنان که در حق آدم(عليه السلام) فرمود که «إنّی جاعل فی الارض خلیفة»(2) و در حق داود(عليه السلام) فرمود که «إنّا جَعَلناکَ خلیفة فی الارض(3)» و موسی(عليه السلام) به هارون فرمود که «اخلفنی فی قومی»(4) و در حق امیرالمؤمنین(عليه السلام)

ص: 40


1- . سوره رعد آیه 43
2- . سوره بقره آیه 30
3- . سوره ص آیه26
4- . سوره اعراف آیه 142

فرمودند که «إنّما ولیُّکُمُ الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» (1) و قوله «یا ایها الرسول بلِّغ ما انزل إلَیکَ مِن ربِّکَ وَ إن لَم تفعَل فما بلَّغتَ رسالته(2)» و در حق خلیفه ی بازپسین که صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است فرمودند که «لَیَستَخلِفَنَّهُم فی الارض»(3). حضرت رسالت(صلى الله عليه و آله) به فرموده ی او سبحانه در حق امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند که «مَن کُنتُ مولاه فعلی مَولاه وَ لِکُلِّ نبی وصی و وارث و إن وصیی و وارث علمی علی بن ابی طالب(عليه السلام) یا علی(عليه السلام)، أنتَ مِنِّی بِمَنزِلةِ هارونَ مِن موسی الّا أنَّهُ لا نبی بعدی وَ من کنت نبیه فعلی امیره و یا علی(عليه السلام)، أنت خلیفتی فی الدّنیا و الاخرة» (4) و غیر از آن احادیث متواتره که صریحاً دلالت می کند بر خلافت او از جانب حضرت رسالت(صلى الله عليه و آله) به فرموده ی حق سبحانه و به اذن الله نه اذن حاضرین سقیفه و همچنین هر یک از ائمه(عليهم السلام) به اعلام آن حضرت(صلى الله عليه و آله) یکدیگر را به خلافت امر کرده اند.

حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) خلیفة الله و خلیفة رسول الله(صلى الله عليه و آله) است

در تفسیر برهان، مجلد 1 صفحه 169 حدیث 14 آمده است:ابن شاذان: عن علي بن الحسين، عن أبيه(عليهما السلام): قال أمير المؤمنين(عليه السلام): «من لم يقل إني رابع الخلفاء الأربعة، فعليه لعنة الله».

قال الحسين بن زيد: فقلت لجعفربن محمد(عليهما السلام): قد رويتم غير هذا فإنكم لا تكذبون؟! قال(عليه السلام): «نعم؛ قال الله تعالى في محكم كتابه: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (5) فكان آدم أول خليفة الله و «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ» (6) فكان داود الثاني. و كان هارون خليفة موسى قوله تعالى: «اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ» (7) و هو خليفة محمد(صلى الله عليه و آله)، فلم لم يقل: إني رابع الخلفاء الأربعة یقل إنی رابع الخلفاء الاربعة فعلیه لعنة الله

ص: 41


1- . سوره مائده آیه 55
2- . سوره مائده آیه 67
3- . سوره نور آیه 55
4- . خطابه غدیر
5- . سوره بقره آیه 30
6- . سوره ص آیه 26.
7- . سوره أعراف آیه 142.

ابن شاذان روایت می کند از علی بن الحسین(عليهما السلام) و او از پدرشان امام حسین(عليه السلام) و آن حضرت از پدرشان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) که فرمودند: «هر کس نگوید من خلیفه ی چهارم (قرآن خلیفه ی اول را آدم(عليه السلام)، خلیفه ی دوم را ابراهیم(عليه السلام)، خلیفه ی سوم را داود(عليه السلام) و خلیفه ی چهارم را حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) می داند) هستم، خداوند او را لعنت کند.

حسن بن زید می گوید: به امام صادق(عليه السلام) گفتم یا بن رسول الله(صلى الله عليه و آله)، شما غیر از این روایت می کنید؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: بله خداوند در کتاب محکم خود می فرمایند: «و اذ قال ربک للملائکة إنی جاعلٌ فی الارض خلیفة» و این خلافت آدم است که او خلیفة الله بود و درباره ی اوست. «إنا جعلناک خلیفة فی الارض» و داود(عليه السلام) خلیفه ی دوم بود و هارون(عليه السلام) خلیفه ی موسی(عليه السلام) بود و امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) خلیفه ی محمد(صلى الله عليه و آله) بود و او خلیفه ی چهارم (قرآن است) و هر کس او را خلیفه ی چهارم قرآن نداند، خداوند او را لعنت کند.

در تفسیر نورالثقلین، مجلد1 صفحه 48 حدیث 73 آمده است:

فی عیون الاخبار حدثنا ابوالحسن محمدبن ابراهیم بن اسحاق رضی الله عنه قال حدثنا ابوسعید النسوی قال حدثنی ابراهیم بن محمدبن هارون قال حدثنا احمدبن الفضل البلخی قال حدثنی خالی یحیی بن سعید البلخیعن علی بن موسی الرضا(عليه السلام) عن ابیه عن آبائه عن علی(عليه السلام) قال: بینما أنا امشی مع النبی(صلى الله عليه و آله) فی بعض طرقات المدینة إذ لقینا شیخ طوال کث اللحیة بعید ما بین المنکبین، فسلم علی النبی و رحب به ثم التفت إلیّ فقال: السلام علیکَ یا رابع الخلفاء و رحمة الله و برکاته، الیس کذلک هو یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)؟ فقال له رسول الله(صلى الله عليه و آله): بلی. ثم مضی فقلت: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) ما هذا الذی قال لی هذا الشیخ و تصدیقک له؟ قال: أنت کذلک و الحمد لله، إن الله عزوجل قال فی کتابه «إنی جاعلک فی الارض خلیفة» (1) و الخلیفة المجعول فیها آدم(عليه السلام) و قال: عزوجل «یا داود إنا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق» (2) فهو الثانی و قال عزوجل حکایة عن موسی(عليه السلام) حین قال لهارون «اخلفنی فی قومی و اصلح» (3) فهو هارون إذا استخلفه موسی(عليه السلام) فی قومه و هو الثالث و قال عزوجل «و اذانٌ مِنَ الله وَ رَسوله إلی الناس یوم الحج الاکبر» (4) و کنت أنت المبلغ عن الله عزوجل و عن رسوله و أنت وصیی و وزیری و قاضی

ص: 42


1- . سوره بقره آیه 30
2- . سوره ص آیه 26
3- . سوره اعراف آیه 142
4- . سوره توبه آیه 3

دینی و المؤدی عنی و أنت مِنّی بِمَنزِلَة هارون مِن موسی إلّا انَّهُ لا نبیَ بَعدی، فأنت رابع الخلفاء کما سلم علیک الشیخ، او لا تدری من هو؟ قلت: لا. قال: ذاک أخوکَ الخضر فاعلم.

محمدبن ابراهیم بن اسحاق به سند خودش از یحیی بن سعید بلخی روایت کرده است که علی بن موسی(عليهما السلام) از پدرشان از پدرانشان از حضرت امیرمؤمنان(عليه السلام) نقل فرمودند: هنگامی که من به همراه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در کوچه های مدینه می رفتم، ناگاه پیرمردی بلندقامت و چهارشانه که ریش انبوهی داشت به ما برخورد کرد و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سلام کرد و رسم احترام را به جای آورد. آن گاه رو به من کرد و گفت: ای چهارمین خلفاء، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد. پس به پیامبر(صلى الله عليه و آله) رو کرده و گفت: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، آیا چنین نیست؟ حضرت فرمودند: آری همین گونه است، سپس آن مرد رفت و من به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عرض کردم این چه مطلبی بود که این پیرمرد به من گفت و شما آن را تصدیق کردید؟ حضرت فرمودند: تو همان گونه ای که او گفت - و خدا را سپاس- آری، خداوند در کتابش فرموده است «إنی جاعلک فی الارض خلیفة» و خلیفه ای که او قرار داد، در اینجا آدم است و نیز فرموده است « یا داود إنا جعلناک خلیفة فیالارض» و او دومین خلیفه است و باز خداوند از قول موسی که به برادرش گفت: «اخلفنی فی قومی و اصلح» و او هارون بود که خلیفه ی موسی در میان قوم شد و او سومی است و نیز خداوند عزوجل فرموده است «اذانٌ مِنَ الله وَ رَسوله إلی الناس یوم الحج الاکبر» (1) پس تو بودی که این آیه را از سوی خدا و رسولش رساندی و تو هستی وصی، وزیر من، اداکننده ی دین من، به جا آورنده وعده های من و تویی نسبت به من به منزله ی هارون(عليه السلام) نسبت به موسی(عليه السلام)، جز این که پیامبری پس از من نخواهد بود. پس تو چهارمین خلفایی همچنان که شیخ بر تو بدان عنوان سلام کرد. آیا می دانی او که بود؟ عرض کردم: خیر. فرمودند: او برادرت خضر(عليه السلام) بود. این را بدان.

ص: 43


1- . سوره توبه آیه 3

دوازده امام خلیفة الله هستند

1. در صحیح مسلم، مجلد 2 کتاب الامارة باب الناس تبع لقریش و الخلافة فی قریش، صفحه 191 (مسلم به سه طریق این حدیث را بیان کرده است.)، صحیح ابی داود مجلد 2 کتاب المهدی صفحه 207، مسند احمد حنبل مجلد 5 صفحه 106 ایشان این حدیث را از جابر به 34 طریق آورده است.) و کتاب تاریخ الخلفاء (سیوطی) فصل عدة الخلفاء صفحه 7 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): «إنَّ هذَا الاُمر لا یَنقَضی حتّی یَمضی فیهم اثنی عَشَرَ خَلیفَة قال: ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلامٍ خَفی عَلَیَّ فَقُلتَ لِأبی ما قالَ؟ قال: کُلُّهُم مِن قُرَیش.»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «دین اسلام به پایان نمی رسد مگر این که دوازده نفر خلیفه خواهند شد.» سپس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آهسته چیزی فرمودند که من نشنیدم. از پدرم سؤال کردم که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) چه فرمودند؟ پدرم گفت: (رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند:) «هر دوازده نفر از قریش هستند.»

2- در مسند احمد حنبل مجلد 1 صفحه 398 چنین آمده است:

مسروق می گوید: ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم و او برای ما قرآن می خواند. مردی به او گفت:

یا اباعبدالرحمن هَل سَأَلتُم رسول الله(صلى الله عليه و آله) کَم یَملک هذِهِ الأمة من خلیفة؟ فَقال عَبدالله بن مسعود ما سَألنی عنها اَحَدٌ مِنهُ قَدَمت العرق قَبلکَ ثُمَّ قال: نعم وَ لَقَد سَألَنا رسول الله فقال اثنی عَشَر کعدَة نقباء بنی اسرائیل.

مردی به ابن مسعود گفت: آیا شما از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سؤال نکردید که تعداد رهبران و خلفا بعد از آن حضرت(صلى الله عليه و آله) چند نفر هستند؟ عبدالله بن مسعود گفت: ... ما از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سؤال کردیم. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: تعداد خلفا، رهبران و امامان بعد از آن حضرت(صلى الله عليه و آله) دوازده نفر است، به تعداد نقبای بنی اسرائیل.

خلفاء از بنی هاشم هستند.

در کتاب مودة القربی قسمت دهم صفحه 258 و ینابیع المودة صفحه 445 آمده است:قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): «بعدی اثنی عشر خلیفة... کُلُّهُم مِن بنی هاشم.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «بعد از من دوازده نفر خلیفه می آیند که همه ی آن ها از بنی هاشم هستند.

ص: 44

اسامی خلفا یا دوازده امام

1. در کتاب فرائد السمطین مجلد 2 صفحه 312 حدیث 562 و ینابیع المودة باب 94 صفحه 487 آمده است:

عن ابن عباس قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): «إنَّ خُلَفائی و اوصیائی و حُجَجَ الله عَلَی الخَلق بَعدی الاثنی عَشَرَ وَ اوَّلَهُم أخی و آخرهُم وَلَدی. قیل یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) مَن أخوکَ؟ قال: عَلی.

2. در کتاب فرائدالسمطین مجلد 2 صفحه 319 حدیث 571 آمده است:

حدیث عَن ابی سلمی راعی (ابل) رسول الله(صلى الله عليه و آله) قال: سمعت رسول الله(صلى الله عليه و آله) یقول: لیلة اسری بی إلی السماء قال لی الجلیل جل جلاله: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» (1) قلت «وَ الْمُؤْمِنُونَ» (2) قال: صدقت یا محمد(صلى الله عليه و آله) من خلفت فی امّتک؟ قلت: خیرها. قال: علی بن ابی طالب؟ قلت: نعم یا رب. قال: یامحمد(صلى الله عليه و آله) إنی اطلعت الی الارض اطلاعة فاخترتک منها فشققت لک اسماء من اسمائی فلا اذکر فی موضع إلّا ذکرت معی فأنا المحمود و أنت محمد(صلى الله عليه و آله). ثم اطلعت الثانیة فأخترت علیّاً و شققتُ له اسماء من اسمائی فأنا الأعلی و هو علی(عليه السلام).

یا محمد(صلى الله عليه و آله) إنّی خلقتک و خلقت علیّاً و فاطمه و الحسن و الحسین و الائمة من ولده مِن شَبَحَ نوری (و) عرضت ولایتکم علی اهل السموات و أهل الأرض. فَمَن قَبِلَها کان عندی مِن المؤمنین و مَن جَحَدَها کان (عندی) مِنَ الکافرین.

یا محمد(صلى الله عليه و آله) لَو أنَّ عَبداً مِن عبیدی عَبَدَنی حتّی یَنقَطِعَ أو یصیر کالشن البالی ثُمَّ أتانی جاحداً لِولایتکم ما غفرت له حتّی یُقِرَّ بولایتکم.

یا محمد(صلى الله عليه و آله) (أ)تحبّ أَن تَراهُم؟ قُلتُ: نعم یا ربّ. فقال لی: إلتَفَت عن یمین العرش. فالتَفَت فإذا أنا بعلیٍّ و فاطمة و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و المهدی فی ضحضاح مِن نور قیاماً یُصلّون (و) هو فی وَسَطِهم-یعنی المهدی- کأنَّه کوکبٌ دُریّ و قال: یا محمد هؤلاء الحجج و هو الثائر مِن عترتک و عزتی و جلالی إنّه الحجة الواجبة لِأولیائی و المنتقم مِن اعدائی.

ص: 45


1- . سوره بقره آیه 285
2- . همان

حضرت امام رضا(عليه السلام)، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را با نام خلیفة الله دعا می فرمایند

قال الامام الرضا(عليه السلام): «اَللَّهُمَّ اَصلِح عَبدَکَ وَ خَلیفَتَک بِما اَصلَحتَ بِهِ اَنبیائَکَ وَ رُسُلَکَ وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ وَ اَیِّدهُ بِروحِ القُدُسِ مِن عِندِکَ وَ اسلُکهُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِهِ رَصَداً یَحفَظونَهُ مِن کُلِّ سوءٍ وَ اَبدِلهُ مِن بَعدِ خَوفِهِ اَمناً یَعبُدُکَ لا یُشرِکُ بِکَ شَیئاً وَ لا تَجعَل لِاَحَدٍ مِن خَلقِکَ عَلَی وَلیِّکَ سُلطاناً وَ ائذَن لَهُ فی جِهادِ عَدُوِّکَ وَ عَدُوُّهِ وَ اجعَلَنی مِن اَنصارِهِ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیئٍ قَدیرٌ.»(1)

بارالها، کار ظهور بنده ی شایسته و خلیفه ی راستینت (امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را سامانی نیکو بخش، همان گونه که کار پیامبران و فرستادگانت را اصلاح فرمودی و فرشتگانی نگاه بان اطراف وی بگمار و از سوی خویش با روح القدس او را یاری و پشتیبانی فرما و دیده بانانی از پیش رو و پشت سر همراه وی گردان تا از هر بدی نگاهش دارند و ترس و هراس او را به امن و امان دگرگون ساز او تو را می پرستد و هیچ چیز را همتا و همانند تو نمی پندارد. پس برای هیچ یک از آفریدگانت برتری و چیرگی نسبت به ولی خودت قرار مده و او را در جهاد با دشمنت و دشمنش اجازت فرما و مرا از یاران او قرار ده که همانا تو بر هر کاری توانایی.

خداوندا، آیا می شود این بخش از دعای مرا وَ اجعَلَنی مِن اَنصارِه مستجاب فرمایی و مرا در زمره ی انصار و یاران آن حضرت قرار دهی؟ خداوندا عاجزانه از شما تقاضا دارم مرا از یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده. وَ اجعَلَنی مِن اَنصارِه

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ظهورشان خود را خلیفة الله معرفی می فرمایند

در کتاب نور الابصار مناقب آل بیت النبی المختار(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باب 2 صفحه 155 چنین آمده است:

عن ابی جعفر رضی الله عنه قال: «... فإذا خرج اسنَد ظهره إلی الکعبه و اجتمع إلیه ثَلاثمِأة و ثلاثَه عَشر رَجلاً مِن اتباعِه، فَاول ما ینطِق بِه هذهِ الآیة «بقیت الله خَیرٌ لَکُم إن کنتُم مؤمنین»(2) ثُمَّ یَقولُ أنا بقیة اللهو خلیفة و حجة علیکم فلا یَسلِم علیه احد إلّا قال السلام علیکَ یا بقیة الله فی الارض فَإذا اجتمع عنده العقد عشر الاف رجل فَلا یَبقی یهودی و لا نصرانی و لا احد فَمَن یعبد غیر الله تعالی إلّا آمَن به و صَدَّقه و تکون الملَّة واحده ملّة الاسلام و کلّ ما کان فی الارض من معبود سوی الله تَنزیل علیه نار مِن السماء فَتحرقه.»

ص: 46


1- . بحارالانوار مجلد 86 صفحه 251، جمال الاسبوع صفحه 413
2- . سوره هود آیه 86

حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: «زمانی که (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند پشت خود را به دیوار کعبه می گذارد. 313 مرد از یاران و تابعانش دور تا دور او جمع می شوند. آن گاه حضرت آیه ی «بقیت الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین» را می خوانند و می فرمایند: أنا بقیة الله و خلیفته و حجة الله علیکم منم بقیة الله، منم خلیفه ی خدا و حجت او بر شما. هیچ کس تسلیم نمی گردد مگر این که می گوید: السلام علیک یا بقیة الله فی الارض. پس هنگامی که ده هزار نفر (سربازان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) نزد ایشان جمع شوند، هیچ یهودی و نصرانی باقی نمی ماند و یک نفر نمی ماند مگر این که همه خدا را عبادت می کنند و همه به او ایمان می آورند و همه او را تصدیق می نمایند و ملت اسلام یک ملت واحد می شود. تنها معبودی که پرستش می شود الله است و هرکس غیر از خدا کس دیگری را عبادت کند آتشی از آسمان می آید و او را می سوزاند.»(1)

وجوب وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان خلیفة الله فی الارض

در مقدمه ی کتاب کمال الدین و تمام النعمة آمده است:

اما بعد فانَّ الله تبارک و تعالی یقول فی محکم کتابه «وَ إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة» فبدأ عزَّوجَلَّ بالخلیفة قبل الخلقه فدلَّ ذلک علی أنَّ الحکمة فی الخلیفة أبلغ من الحکمة فی الخلیفة، فلذلک ابتدأ به لأنَّهُ سبحانه حکیم و الحکیم من یبدء بالأهمِّ و ذلک تصدیق قول الصادق جعفربن محمد(عليهما السلام) حیث یقول: «الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق» و لَو خلق الله عزَّوجَلَّ الخلیفة خلواً من الخلیفة لکان قد عرضهم للتلف و لم یردع السّفیه عن سفهه بالنوع الذّی توجب حکمته من اقامة الحدود و تقویم المفسد و اللّحظة الواحدة لا تسوِّغ الحکمة ضرب صفح عنها (یعنی عن اقامة الحدود) إنَّ الحکمة تعمُّ کما أنَّالطاعة تعمُّ و من زعم أنَّ الدُّنیا تخلو ساعة من إمام لزمه أن یصحّح مذهب البراهمة فی إبطالهم الرِّسالة و لو لا أنَّ القرآن نزل بأنَّ محمداً(صلى الله عليه و آله) خاتم الأنبیاء لوجب کون رسول فی کلِّ وقت، فلمّا صحّ ذلک لارتفع معنی کون الرَّسول بعده و بقیت الصّورة المستدعیة للخلیفة فی العقل و ذلک أنَّ الله تقدَّس ذکره لا یدعو إلی سبب إلّا بعد أن یصوِّر فی العقول حقائقه و إذا لم یصوِّر ذلک لم تتّسق الدَّعوة و لم تثبت الحجة و ذلک أنَّ الأشیاء تألف أشکالها و تنبو عن اضدادها، فلو کان فی العقل إنکار الرُّسل لما بعث الله عزَّوَجَلَّ نَبیّاً قطُّ.

مثال ذلک الطبیب یعالج المریض بما یوافق طباعه و لو عالجه بدواء یخالف طباعه أدّی ذلک إلی تلفه، فثبت أنَّ الله أحکم الحاکمین لا یدعوا إلی سبب إلّا و له فی العقول صورة ثابتة و بالخلیفة یستدلُّ علی المستخلف کما جرت به العادة فی العامّة و الخاصّة و فی المتعارف متی استخلف ملک ظالماً استدلَّ بظلم

ص: 47


1- . نویسنده ی این کتاب، کتاب دیگری نوشته است به نام امام مهدی نقطه ی مشترک وحدت اسلامی

خلیفته علی ظلم مستخلفه و إذا کان عادلاً استدلُّ بعدله علی عدل مستخلفه، فثبت أنَّ خلافة الله توجب العصمة و لا یکون الخلیفة إلّا معصوماً.

وجوب طاعة الخلیفة و لُمّا استخلف الله عزَّوَجَلَّ آدم فی الارض أوجب علی أهل السماوات الطاعة له فکیف الظنَّ بأهل الارض و لمّا أوجب الله عزَّوَجَلَّ علی الخلق الإیمان بملائکة الله و أوجب علی الملائکة السجود لخلیفة الله، ثُمَّ لمّا امتنع ممتنعٌ من الجنَّ عن السجود له أحلَّ الله به الذُّلَّ و الصّغار و الدَّمار و أخزاه و لعنه إلی یوم القیامة، علمنا بذلک رتبة الامام و فضله و إنَّ الله تبارک و تعالی لمّا أعلم الملائکة أنّه جاعل فی الارض خلیفة أشهدهم علی ذلک لأنَّ العلم شهادة فلزم من ادَّعی أنَّ الخلق یختار الخلیفة أن تشهد ملائکة الله کلّهم عن آخرهم علیه و الشهادة العظیمة تدلُّ علی الخطب العظیم کما جرت به العادة فی الشاهد فکیف و أنّی ینجو صاحب الاختیار من عذاب الله و قد شهدت علیه ملائکة الله أوَّلهم و آخرهم و کیف و أنّی یعذّب صاحب النصِّ و قد شهدت له ملائکة الله کلّهُم.

و له وجه آخر و هو أنَّ القضیّة فی الخلیفة باقیة إلی یوم القیامة و من زعم أنَّ الخلیفة أراد به النبوَّة فقد أخطأ من وجه و ذلک أنَّ الله عزَّوَجَلَّ و عد أن یستخلف من هذه الأمة [الفاضلة] خلفاء راشدین کما قال جلَّ و تقدَّس «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لَیَستَخلِفَنَّهُم فی الارض کما استَخلَفَ الذین من قبلهم وَ لیمکّننَّ لَهُم دینَهُم الذّی ارتضی لَهُم وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعد خوفِهِم أمناَ یعبدوننی لا یُشرکونَ بی شیئاً» (1) وَ لَو کانت قضیة الخلافة قضیّة النبوة أوجب حکم الآیة أن یبعث الله عزَّوجُلَّ نبیّاً بعد محمد(صلى الله عليه و آله) و ما صحَّ قوله: «وَ خاتَم النبییّن»(2) فثبت أنَّ الوَعد من الله عَزَّوجَلَّ ثابت من غیر النبوَّة وَ ثبت أنَّ الخلافة تخالف النبوَّة بِوَجه وَ قَد یَکون الخلیفة غیر نبیٍّ وَ لا یَکون النبیُّ إلّا خلیفة.

و آخر؛ هو أنّه عَزَّوجَلَّ أراد أن یظهر باستعباده الخلق بالسجود لآدم(عليه السلام) نفاق المنافق وَ إخلاص المخلص کما کشفت الأیّام وَ الخبر عن قناعیهما أعنی ملائکة الله وَ الشیطان وَ لَو و کل ذلک المعنی- من اختیار الامام- إلی من أضمر سوءً لما کشفت الأیّام عنه بالتعرُّض و ذلک أنّه یختار المنافق من سمحت نفسهبطاعته و السجود له، فَکیفَ وَ أنّی یوصل إلی ما فی الضمائر من النفاق وَ الإخلاص و الحسد و الدَّاء الدَّفین.

وَ وَجه آخر؛ وَ هوَ أنَّ الکلمة تتفاضل علی أقدار المخاطِب، فخطاب الرَّجل عبده یخالف خطاب سیّدة و المخاطِب کان الله عزَّوجَلَّ وَ المُخاطَبون ملائکة الله أوَّلهم و آخرهم، وَ الکلمة العموم لها مصلحة عموم کما أنَّ الکلمة الخصوص لها مصلحة خصوص، و المثوبة فی العموم أجلُّ من المثوبة فی الخصوص کالتوحید الذّی هو عموم علی عامّة خلق الله یخالف الحجَّ و الزَّکوة و سائر أبواب الشرع الذّی هو خصوص فقوله عَزَّوجَلَّ «وَ

ص: 48


1- . سوره نور آيه 55
2- . سوره احزاب آیه 40

إذ قال ربُّک للملائِکَة إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفة(1)» دلَّ علی أنَّ فیه معنی مِن مَعانی التوحید لما أخرجه مخرج العموم، و الکلمة إذا جاورت الکلمة فی معنی لزمها ما لزم أختها إذا جمعهما معنی واحد، و وجه ذلک إنَّ الله سبحانه علم أنَّ مِن خلقه مَن یوحّده و یأتمر لأمره، وَ أنَّ لهم أعداء یعیبونهم و یستبیحوا حریمهم، وَ لَو أنَّه عَزَّوجَلَّ قصر الأیدی عنهم جبراً وَ قهراً لبطلت الحکمة وَ ثبت الإجبار رأساً، وَ بطل الثواب و العقاب وَ العبادات، وَ لَمّا استحال ذلک وجب أن یدفع عن أولیائه یضرب من الضروب لا تبطل به و معه العبادات و المثوبات فکان الوجه فی ذلک إقامة الحدود کالقطع و الصلب وَ القتل و الحبس و التحصیل الحقوق کما قیل: «ما یزع السّلطان أکثر مِمّا یزع القرآن» وَ قَد نطق بِمِثله قوله عَزَّوجَلَّ «لأنتم أَشَدُّ رَهبَةً فی صُدورِهم مِن الله»(2) فوجب أن ینصب عَزَّوجَلَّ خلیفة یقصر من أیدی أعدائه عن أولیائه ما تصحُّ به و معه الولایة لأنَّه لا ولایة مع من أغفل الحقوق و ضیّع الواجبات و وجب خلعه فی العقول جَلَّ الله تعالی عن ذلک، و الخلیفة اسم مشترک لأنَّه لو أنَّ رجلاً بنی مسجداً و لم یؤذِّن فیه و نصب فیه مؤذِّناً کان مؤذِّنه، فأما إذا أذَّن فیه أیّاماً ثمَّ نصب فیه مؤذِّناً کان خلیفته، و کذلک الصورة فی العقول و المعارف متی قال البندار هذا خلیفتی کان خلیفته علی البندرة لا علی البرید و المظالم، فکذلک القول فی صاحبی البرید و المظالم، فَثبت أنَّ الخلیفة من الاسماء المشترکة، فکان من صفة الله تعالی ذکره الانتصاف لأولیائه من أعدائه، فوکل من ذلک معنی إلی خلیفته فلهذا الشأن استحقَّ معنی الخلیفة دون معنی أن یتّخذ شریکاً معبوداً مع الله سبحانه و لهذا من الشأن قال الله تبارک و تعالی لابلیس«یا إبلیس ما منعک أن تسجد لما خلقت»(3) ثمَّ قال عَزَّوجَلَّ «بیدیَّ أستکبرت»(4) و ذلک أنّه یقطع العذر و لا یوهم أنّه خلیفة شارک الله فی وحدته، فقال: بعد ما عرفت أنّه خلق الله ما منعک أن تسجد ثمَّ قال:«بیدیَّ أستکبرت» و الید فی اللّغة قد تکون بمعنی النعمة و قد کان لله عَزَّوجَلَّ علیه نعمتان حوتا نعماً کقوله عَزَّوجَلَّ «و أسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة»(5) و هما نعمتان حوتا نعماً لا تحصی، ثمَّ غلّظ علیه القول بقوله عَزَّوجَلَّ «بیدیَّأستکبرت» کقول القائل بسیفی تقاتلنی و برمحی تطاعننی، و هذا أبلغ فی القبح و أشنع، فقوله عزَّوَجَلَّ «وَ إذ قال ربُّک للملائکة إنّی جاعل فی الأرض خلیفة»(6) کانت کلمة متشابهة أحد وجوهها أنّه یتصوَّر عند الجاهل أنَّ الله عَزَّوَجَلَّ یستشیر خلقه فی معنی التبس علیه و یتصوَّر عند المستدلِّ إذا استدلَّ علی الله عَزَّوَجَلَّ بأفعاله المحکمة و جلالته الجلیلة أنّه جلَّ عن أن یلتبس علیه معنی أو یستعجم علیه حالٌ فانّه لا

ص: 49


1- . سوره بقره آيه 30
2- . سوره حشر آیه 13
3- . سوره ص آیه 75
4- . همان
5- . سوره لقمان آیه 20
6- . سوره بقره آیه 30

یعجزه شیء فی السماوات و الأرض و السبیل فی هذه الآیة المتشابهة کالسبیل فی أخواتها من الآیات المتشابهات أنّها تردُّ إلی المحکمات ممّا یقطع به و معه العذر للمتطرِّق إلی السفه و الإلحاد.

فقوله: و إذ قال ربک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفة یدلُّ علی معنی هدایتهم لطاعة جلیلة مقترنه بالتوحید، نافیة عن الله عَزَّوجَلَّ الخلع و الظلم و تضییع الحقوق و ما تصحُّ به و معه الولایة، فتکمل معه الحجَّة، و لا یبقی لأحد عذرٌ فی إغفال حقٍّ.

و اخری أنّه عَزَّوَجَلَّ إذا علم استقلال أحد من عباده لمعنی من معانی الطّاعات ندبه له حتّی تحصل له به عبادة و یستحقُّ معها مثوبة علی قدرها مالو أغفل ذلک جاز أن یغفل جمیع معانی حقوق خلقه أوَّلهم وآخرهم، جلَّ الله عن ذلک فللقوام بحقوق الله و حقوق خلقه مثوبة جلیلة متی فکّر فیها مفکّر عرف أجزاءها إذ لاوصول إلی کلّها لجلالتها و عظم قدرها و أحد معانیها و هو جزءٌ من أجزائها أنّه یسعد بالامام العادل النملة و البعوضة و الحیوان أوَّلهم و آخرهم بدلالة قوله تعالی «وَ ما أرسلناک إلّا رحمةً للعالمین»(1) و یدلُّ علی صحّة ذلک قوله عَزَّوَجَلَّ فی قصّة نوح(عليه السلام) فقلت «استغفروا ربّکم إنّه کان غفّاراً یرسل السَّماء علیکم مدراراً»(2) ثمَّ من المدرار ما ینتفع به الإنسان و سائر الحیوان و سبب ذلک الدُّعاة إلی دین الله و الهداة إلی حقِّ الله، فمثوبته علی أقداره و عقوبته علی من عانده بحسابه و لهذا نقول: إنَّ الامام یُحتاج إلیه لبقاء العالم علی صلاحه.

وَ قد أخرجت الأخبار الّتی رویتها فی هذا المعنی فی هذا الکتاب فی باب العلّة الّتی یحتاج من أجلها إلی الامام.

لیس لاحد أن یختار الخلیفة الّا الله عَزَّوَجَلَّ

و قول الله عَزَّوَجَلَّ «وَ إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة»(3) جاعل منوَّنٌ صفة الله الّتی وصف بها نفسه و میزانه قوله «إنّی خالقٌ بشراً من طین»(4) فنوَّنه و وصف به نفسه، فمن ادَّعی أنّه یختار الامام وجب أن یخلق بشراً من طین، فلمّا بطل هذا المعنی بطل الآخر إذ هما فی حیّز واحد.

و وجه آخر و هو أنَّ الملائکة فی فضلهم و عصمتهم لم یصلحوا الاختیار الامام حتّی تولّی الله ذلک بنفسه دونهم و احتجَّ به علی عامّة خلقه أنّه لا سبیل لهم إلی اختیاره لما لم یکن للملائکة سبیل إلیه مع صفائهم ووفائهم و عصمتهم و مدح الله إیّاهم فی آیات کثیرة مثل قوله سبحانه «بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون»(5) و کقوله عَزَّوَجَلَّ «لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون»(6) ثمَّ إِنَّ الإنسان بما

ص: 50


1- . سوره انبیاء آیه 107
2- . سوره نوح آیات 10 و 11
3- . سوره بقره آیه 30
4- . سوره ص آیه 71
5- . سوره انبیاء آیات 26 و 27
6- . سوره تحریم آیه 6

فیه من السّفه و الجهل کیف و أنّی یستتبَّ له ذلک فهذا و الأحکام دون الإمامة مثل الصّلاة و الزَّکاة و الحجِّ و غیر ذلک لم یکل الله عَزَّوَجَلَّ شیئاً من ذلک إلی خلقه فکیف وکل إلیهم الأهمَّ الجامع للأحکام کلّها و الحقائق بأسرها.

وجوب وحدة الخلیفة فی کل عصر

و فی قوله عَزَّوَجَلَّ «خلیفة» إشارة إلی خلیفة واحدة ثبت به معه إبطال قول من زعم أنَّه یجوز أن تکون فی وقت واحد أئمّة کثیرة و قد اقتصر الله عَزَّوَجَلَّ علی الواحد و لو کانت الحکمة ما قالوه و عبّروا عنه لم یقتصر الله عَزَّوَجَلَّ علی الواحد و دعوانا مُحاذٍ لدعواهم، ثمَّ إنَّ القرآن یرجّح قولنا دون قولهم و الکلمتان إذا تقابلنا ثمَّ رُجّح إحداهما علی الأخری بالقرآن، کان الرُّجحان أولی.

لزوم وجود الخلیفة

وَ لَقوله عَزَّوَجَلَّ «وَ إذ قال ربّک للملائکة» فی الخطاب الذّی خاطب الله عَزَّوَجَلَّ به نبیَّه(صلى الله عليه و آله) لمّا قال: «ربّک» من أصحّ الدَّلیل علی أنّه سبحانه یستعمل هذا المعنی فی اُمّته إلی یوم القیامة، فإنَّ الأرض لا تخلوا من حجّة له علیهم وَ لَو لا ذلک لما کان لقوله: «ربّک» حکمة و کان یجب أن یقول: «ربُّهم» و حکمة الله فی السّلف کحکمته فی الخلف لا یختلف فی مرِّ الأیّام و کرِّ الأعوام و ذلک أنّه عَزَّوَجَلَّ عدل حکیم لا یجمعه و أحد من خلقه نسبٌ جَلَّ الله عن ذلک.

وجوب عصمة الامام

وَ لِقوله عَزَّوَجَلَّ وَ إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة معنی و هو أنّه عَزَّوَجَلَّ لا یستخلف إلّا من له نقاء السریرة لیبعد عن الخیانة لأنَّه لو اختار من لا نقاء له فی السّریرة کان قد خان خلیفة لأنّه لَو أَنَّ دلّالّا قدَّم حمّالاً خائناً إلی تاجر فحمل له حملاً فخان فیه کان الدّلال خائناً، فکیف تجوز الخیانة علی الله عَزَّوَجَلَّ و هو یقول- و قوله الحق-: «إنَّ الله یهدی کید الخائنین»(1) وَ أدَّب محمّداً(صلى الله عليه و آله) بقوله عَزَّوَجَلَّ «و لا تکن للخائنین خصیماً»(2) فکیف وَ أنّی یجوز أن یأتی ما ینهی عنه و قدعیّر الیهود بسمة النفاق و قال: «أتأمرون النّاس بالبِّر وَ تَنسون أنفسکم و أنتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون»(3) و فی قول الله عَزَّوَجَلَّ «وَ إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفة» حجّة قویّة فی غیبة الامام(عليه السلام) و ذلک أنّه عَزَّوَجَلَّ لَمَّا قال: «إنّی جاعل فی الارض خلیفة» أوجب بهذا اللّفظ معنی و هو أن یعتقدوا طاعته فاعتقد عدوُّ الله إبلیس بهذه الکلمة نفاقاً و أضمره حتّی صاربه منافقاً و ذلک أنّه أضمر أنّه یخالفه متی استعبد بالطاعة له،فکان نفاقه أنکر النفاق لأنّه نفاق بظهر الغیب و لهذا من الشأن صار أخزی المنافقین کلّهم و لمّا عرَّف الله عَزَّوَجَلَّ ملائکته ذلک أضمروا الطاعة له و اشتاقوا إلیه فأضمروا نقیض ما أضمره الشیطان فصار لهم من الرُّتبة عشرة أضعاف ما استحقَّ عدوُّ الله من الخزی و الخسار، فالطاعة و الموالات بظهر الغیب أبلغ فی

ص: 51


1- . سوره یوسف آیه 52
2- . سوره نساء آیه 105
3- . سوره بقره آیه 44

الثواب و المدح لأنّه أبعد من الشبهة و المغالطه و لهذا روی عن النبیِّ أنّه قال: «من دعا لإخیه بظهر الغیب ناداه ملک من السماء و لک مثلاه.»

وَ أنَّ الله تبارک و تعالی أکّد دینه بالایمان بالغیب فقال: «هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب»(1) فالایمان بالغیب أعظم مثوبة لصاحبه لأنّه خلوٌ من کلِّ عیب و ریب لأنَّ بیعة الخلیفة وقت المشاهدة قدیتوهّم علی المبایع أنّه إنّما یطیع رغبة فی خیر أو مال، أو رهبةً من قتل أو غیر ذلک ممّا هو عادات أنباء الدُّنیا فی طاعة ملوکهم و إیمان الغیب مأمون من ذلک کلّه و محروسٌ من معایبه بأصله، یدلُّ علی ذلک قول الله عَزَّوَجَلَّ «فَلَمّا رأوا بأسنا قالوا آمنّا بالله وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین»(2) فلم یک ینفعهم إیمانهم لمّا رأوا بأسنا وَ لَمّا حصل للمتعبّد ما حصل من الایمان بالغیب لم یحرم الله عَزَّوَجَلَّ ذلک ملائکته فقد جاء فی الخبر إنَّ الله سبحانه قال هذه المقالة للملائکة قبل خلق آدم بسبع مائة عام و کان یحصل فی هذه المدَّة الطاعة لملائکة الله علی قدرها وَ لَو أنکر منکر هذا الخبر و الوقت و الأعوام لم یجد بدًّا من القول بالغیبة و لو ساعة واحدة و الساعة الواحدة لا تتعرَّی من حکمة ما و ما حصل من الحکمة فی الساعة الواحدة حصل فی الساعتین حکمتان و فی الساعات حِکمٌ و ما زاد فی الوقت إلّا زاد فی المثوبة و ما زاد فی المثوبة إلّا کشف عن الرّحمة و دلَّ علی الجلالة، فصحَّ الخبر أنَّ فیه تأیید الحکمة و تبلیغ الحجّة.

و فی قوله عَزَّوَجَلَّ «وَ إذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفة(3)» حجّة فی غیبة الامام(عليه السلام) من أوجه کثیرة: أحدها: أنَّ الغیبة قبل الوجود أبلغ الغیبات کلّها و ذلک أنَّ الملائکة ما شهدوا قبل ذلک خلیفة قطُّ و أمّا نحن فقد شاهدنا خلفاء کثیرین غیر واحد قد نطق به القرآن و تواترت به الأخبار حتّی صارت کالمشاهدة و الملائکة لم یشهدوا واحداً منهم، فکانت تلک الغیبة أبلغ و اخری: أنّها کانت غیبة من الله عَزَّوَجَلَّ و هذه الغیبة الّتی للإمام(عليه السلام) هی من قِبل أعداء الله تعالی، فإذا کان فی الغیبة الّتی هی من الله عَزَّوَجَلَّ عبادة لملائکة فما الظنُّ بالغیبة الّتی هی من أعداء الله و فی غیبة الامام عبادة مخلصة لم تکن فی تلک الغیبة و ذلک أنَّ الامام الغائب مقموعٌ مقهورٌ مزاحم فی حقّه، قد غُلب قهراً و جری علی شیعته [قسراً] من أعداء الله ما جری من سفک الدِّماء و نهب الأموال و إبطال الأحکام و الجور علی الأیتام و تبدیل الصدقات و غیر ذلک ممّا لاخفاء به و من اعتقد موالاته شارکه فی أجره و جهاد و تبرَّأ من أعدائه وَ کان َ لهُ فی براءة موالیه من أعدائه أجرٌ وَ فی ولایة أولیائه أجر یربو علی أجر ملائکة الله عَزَّوَجَلَّ علیالایمان بالامام المغیّب فی العدم و إنّما قصَّ الله عَزَّوَجَلَّ نبأه قبل وجوده توقیراً و تعظیماً له لیستعبدله الملائکة و یتشمّروا لطاعته.

وَ إنّما مثال ذلک تقدیم الملک فیما بیننا بکتاب أو رسول إلی أولیائه أنَّه قادم علیهم حتّی یتهیّؤوا لاستقباله و ارتیاد الهدایا له ما یقطع به و معه عذرهم فی تقصیر إن قصّروا فی خدمته کذلک بدأ الله عزَّوَجَلَّ بذکر نبائه

ص: 52


1- . سوره آیات 2و 3
2- . سوره غافر آیات 84 و 85
3- . سوره بقره آیه 30

إبانة عن جلالته و رتبته و کذلک قضیّته فی السّلف و الخلف، فما قبض خلیفة إلّا عرَّف خلقه الخلیفة الّذی یتلوه و تصدیق ذلک قوله عَزَّوَجَلَّ «أَفَمَن کانَ علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهدٌ منه»(1) وَ الَّذی علی بیّنة مِن رَبِّه محمّد(صلى الله عليه و آله) و الشّاهد الّذی یتلوه علیُّ بن أبی طالب أمیرالمؤمنین(عليه السلام). دلالته قوله عَزَّوَجَلَّ «وَ من قبله کتاب موسی إماماً و رحمة(2)» و الکلمة- من کتاب موسی المحاذیة لهذا المعنی حذوا النعل بالنعل و القذَّة بالقذَّة- قوله«وَ واعدنا موسی ثلاثین لیلة وَ أتممناها بعشرٍ فتَمَّ میقات رَبّه أربَعینَ لَیلة وَ قالَ موسی لِأخیه هارون اخلفنی فی قومی وَ أَصلِح وَ لا تَتَّبع سبیل المفسدین»(3)

اثبات پيدايش خلافت حقه الهيه

اما بعد- خداى تبارك و تعالى در كتاب محكم خود می فرمايد «و آنگاه كه پروردگارت به همه ی فرشتگان اعلام كرد كه محققاً من در زمين خليفه اى مي گذارم...» (4) خدا قبل از آفرینش خلیفه از خلیفه سخن می گوید خليفه آفريد و سپس خلق جهان را و اين خود دليل است كه حكمت وجود خليفه پا برجاتر است از وجود مردم از اين رو خدا بدان آغاز كرد زيرا كه خداى سبحان حكيم است و حكمت دار كسى است كه موضوع مهم تر را بر امر عمومى مقدم دارد و اين خود درستى فرمايش امام صادق جعفربن محمد(عليه السلام) را می رساند كه فرمود (حجت خدا پيش از خلق است و با خلق است و پس از خلق) اگر خدا مردمى بى خليفه و رهبر آفريند، آنان را در معرض تباهى افكنده و وسيله براى جلوگيرى بي خردان از كارهاى ناروا نيست به اعتبار دستوراتى كه حكمت او اقتضا مي كند از قبيل اقامه حدود بر تبهكاران و به راه آوردن تبهكاران در صورتى كه حكمت الهيه اجازه نمي دهد يك چشم بهم زدن از اصلاح مردم صرف نظر شود حكمت تدبير اجتماع در همه حال لازم است چنانچه طاعت حق در همه حال واجباست كسى كه گمان برد جهان يك ساعت بى امام مى ماند بايد به عقيده ی برهمنان گرايد كه بعثت پيغمبران را لازم نمي دانند بلكه زشت مي شمارند. اگر در قرآن آيه نيامده بود كه محمد(صلى الله عليه و آله) خاتم پيغمبران است، بايستى در هر زمانى پيغمبرى باشد ولى چون ختم نبوت به صحت پيوست يك صورت معقول براى اداره بشر

ص: 53


1- . سوره هود آیه 17
2- . سوره احقاف آیه 12
3- . سوره اعراف آیه 142
4- . سوره بقره آیه 30

مي ماند كه وجود خليفه حق باشد چون خداى تقدس ذكره وضعى را پيش نمى آورد مگر آن كه حقيقت عقل پسندى باشد و اگر وجود خليفه حق تصور نگردد دعوت الهيه پيوست نباشد و حجت بر بشر تمام نشود، هر چيزى با همانند خود الفت جويد و از مخالف خويش در گريز باشد، اگر (آن طور که براهمه گويند) عقل بعثت پيغمبران را زشت مي فهميد، خدا هرگز پيغمبرى نمى انگيخت. في المثل، طبيب بيمار را با دارویى كه به مزاجش بسازد درمان كند و اگر داروى ناسازش دهد او را به هلاكت رساند ثابت است كه خدا از همه حكيمان حكمت تر است و دعوتش طبق دستورات ثابت عقول است هميشه وضع خليفه دليل است بر خليفه گذار، همه مردم از خاص و عام بر اين شيوه اند در عرف مردم اگر پادشاهى قائم مقام ستمكارى به جاى خود مقرر كرد ظلم خليفه دليل است بر ظلم خليفه گذار و اگر خليفه عادل باشد دليل شود كه خليفه گذار وى عادل است، از اينجا است كه خلافت از طرف خدا ملازم مقام عصمت است و خليفه جز معصوم نشايد.

در وجوب اطاعت خليفه، حق و مقام او

چون خدا آدم را در زمين به خلافت خود برگزيد بر اهل آسمان ها طاعتش واجب شد تا چه رسد به اهل زمين و چون خدا واجب دانست ايمان به فرشتگان خود را و بر فرشتگان واجب دانست سجده بر خليفه خدا را و در اين ميان يك تن جن (شيطان) از سجده بر آدم سر باز زد و خدا، خوارى و پستى و راندگى بر او فرود آورد و رسوايش كرد و تا قيامت دچار لعنتش ساخت ما مرتبه امام و فضل او را دانستيم.

نصب خليفه با خدا است و باختيار مردم نيست .

چون خداى تبارك و تعالى به فرشتگان اعلام كرد كه خليفه در زمين مقرر مي دارد آن ها را گواه اين موضوع گرفت زيرا علم اساس گواهى است كسى كه مدعى است خليفه را مردم انتخاب مي كنند، بايست همه یفرشتگان حق گواه اين انتخاب باشند و به حكم عادت شهادت در گواه بزرگ براى كار بزرگ است، كسى كه به ناحق خليفه انتخاب كند چگونه از عذاب خدا وارهد، در صورتى كه همه ی فرشتگان گواه او باشند و چگونه كسى كه به نص خدا و پيغمبر خليفه حق را بشناسد و طاعت كند عذاب شود؟ با اين كه همه ی فرشتگان گواه او باشند.

ص: 54

دفع شبهه خلافت ائمه ی حق و حكمت امر به سجده بر آدم

بعضى گمان كرده اند مقصود از اين خليفه كه در آيه مباركه است همان مقام نبوت است، اين درست نيست از يك نظر و آن اين است كه خداى عزوجل در قرآن وعده داده كه از اين امت اسلامى خليفه هاى بر حقى انتخاب كند. چنانچه حضرتش جل و تقدس فرمايد (سوره نور آيه 55) «خدا وعده داده به آنان كه از ميان شما بگروند و كارهاى شايسته كنند كه آنها را در روى زمين به خلافت گمارد چنان كه آنان كه پيش از آنها بودند گماشت و پا برجا كند براى آنها همان كيشى را كه پسند او است و بجاى ترسى كه دارند امنيت خاطر به آن ها بخشد تا مرا بس بپرستند و با من هيچ چيزى را شريك نگيرند» و اگر مقصود از خلافت همان نبوت باشد لازم آيد به حكم اين آيه كه خداى عزوجل بعد از محمد(صلى الله عليه و آله) پيغمبرى فرستد و گفته او كه خاتم پيغمبران است درست نباشد از اينجا ثابت شد كه موضوع اين وعده ثابت است و منظور خلافت جدا از نبوت است و خلافت از نظرى غير از نبوت است و ممكن است خليفه مقام نبوت نداشته باشد اگر چه هر پيغمبرى مقام خلافت دارد.

مطلب ديگر اين است كه خدا خواست با دستور سجده بر آدم خلق خود را بيازمايد و نفاق منافق و اخلاص مخلصان را آشكار سازد؛ چنانچه گذشت روزگار و بررسى و اختبار، پرده از واقعيت آن ها برگرفت مقصودم امتياز ميان ملائكه و شيطان است و اگر خدا انتخاب امام را به اختيار بد دلان گذارد گذشت روزگار پرده از سوء نيت آنان بر ندارد زيرا مردم بى ايمان هم جنس خود را انتخاب كنند و با او بسازند و بر او سجده كنند در اين صورت چگونه بهباطن مردم از منافق و مؤمن پى توان برد و حسد و دردهاى درونى را توان شناخت .

پيوست امامت با توحيد و سر عصمت امامان بر حق (عليهم السلام)

بوجه ديگر سخن از نظر گويند و شنونده بسيار تفاوت كند: گفتار مرد با بنده خود غير از گفتار شخصى است با آقاى خود. اينجا گوينده خداى عزوجل است و شنونده فرشتگان خدا از اول تا آخر، سخنى كه بطور كلى و عموم باشد مصلحت كلى و عمومى دارد چنانچه سخن مخصوص به موردى مصلحت خصوصى دارد، ثواب كارهاى عمومى بزرگتر است از ثواب كارهاى خصوصى مثلاً توحيد و خداشناسى كه بر همه خلق خدا واجب است غير از حج و زكات و احكام

ص: 55

مخصوص ديگر است پس گفتار خداى عز و جل كه «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (1) دليل باشد كه سر توحيد در آن نهفته است چون به طور عموم ايراد شده، چون جمله اى در پى جمله آمد و منظور از هر دو يك مقصد است در لوازم معنا با هم مشترك باشند خدا مي دانست كه در ميان بندگانش كساني هستند كه او را يگانه مى شناسند و فرمانش را مي برند و دشمنانى دارند كه از آن ها عيب جویى كنند و هتك حرمت خاندان آنان كنند و اگر خدا با جبر و قهر جلوی دشمنان را بگيرد حكمت باطل شود و اختيار از ميان برود و ثواب و عقاب و عبادات بيهوده شود و به همين ملاحظه بايست خدا به وضعى از اولياء خود دفاع كند كه سبب بطلان عبادات و مثوبات نباشد و راه بى عيب دفاع كيفر بدكارانست چون قطع يد و دار زدن و قصاص و حبس و تحصيل حقوق حقه است چنانچه گفته اند (جلوگيري هاى سلطان بيشتر از جلوگيري هاى قرآن است) خدا هم به همين معنا (درآیه 13 سوره حشر) نطق فرموده «هر آينه از شما ترس بيشترى دارند تا از خدا»(2)پس لازم است بر خدا نصب خليفه كند تا شر دشمنانش را از دوستانش بگرداند، به شرط عدالت و صحت عمل كه ولايت امام بر آن متكى است نه ولايت و رياست كسى كه از حقوق غافل است و واجبات را ضايع مى نمايد و مخالفت بر كنار كردن او از نظر عقل لازم است، برتر است خداى تعالى از اين كار.

شرح ماهيت و حدود خلافت حقه

خليفه در كسى صادق آيد كه حائز مقام خليفه گذار و شغل او باشد از اين رو بايد گفت لفظى است كه در موارد مختلف اطلاق شود اگر كسى مسجدى بسازد و خود در آن اذان نگفته مؤذنى بر آن نصب كند اين شخص مؤذن مسجد ساز است و بس چون متصدى شغل او نشده ولى اگر خودش چند روز در آن مسجد اذان گويد و سپس كسى را مؤذن كند بر او صادق آيد كه خليفه او است و شغل او را متصدى است و از نظر عقل و عرف اگر گمركچى بگويد اين شخص خليفه من

ص: 56


1- . سوره بقره آیه 30
2- . اين آيه در شرح حال يهود است كه مي فرمايد يهود با اظهار خداپرستى از شما مسلمانان شمشير به دست بيشتر از خدا مي ترسند

است، فهميده شود كه در شغل گمرك خليفه ی او است نه در پست و رسيدگى به مظالم و همين طور است اگر پستچى يا حاكم مظالم خليفه معرفى كنند. از اينجا ثابت شد كه خليفه معانى مختلفى دارد و بايد فهميد كه خليفة اللَّه چه معنى مي دهد، چون يكى از صفات افعال الهى تعالى ذكره حق خواهى و انتقام براى دوستان خود است نسبت به دشمنانش باين اعتبار برگزيده خود را كه مقام نبوت يا امامت دارد خليفه خود خوانده است يعنى جانشين خدا در اجراى عدالت نه باين معنى كه شريك خداست در معبوديت به همين ملاحظه خداى تبارك و تعالى به ابليس عتاب كرد كه اى ابليس چه چیز تو را باز داشت كه برای آنچه آفريدم سجده كنى؟ سپس خداى عز و جل فرمود «بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ» (1) «به نعمت من تكبر ورزيدى» اين براى قطع عذر بود كه توهم نشود، آدم خليفه است، نسبت به مقام معبوديت و شريك خداست در مقام وحدت ذاتى و پس از آن كه او را آفريده خود معرفى كرد، فرمود چرا بر او سجده نكردى؟ سپس فرمود «بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ »(2) و يد در لغت عرب به معنى نعمت آفريده است و براى خداى عز و جلدو نعمت است كه نعمتهاى فراوانى در بر دارند چنانچه فرموده او است بر شما فرو باريد نعمت آشكار و نهان را و اين دو نعمت باشند كه نعمت هاى بي شمارى در بر دارند، سپس خدا عتاب را بر او سخت نمود فرمود «به نعمت خود من تكبر ورزيدى؟» چنانچه گوينده اى در مقام سرزنش خلاف كار گويد به شمشير خودم با من مي جنگى و نيزه خودم را به من فرو مي برى اين بيشتر زشت است و بدنماتر است پس گفته خداى عزوجل «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»(3)سخنى است مبهم و پر معنا يك معنايش اينست كه نادانى تصور مي كند که خداى عزوجل با خلق خود در موضوعى شور مي كند تا بر او كشف حقيقى شود! ولى شخص منطق منش از نظر بررسى كارهاى حكيمانه با عظمت و آشكار حق مي فهمد كه خدا برتر از آن است كه امرى بر او مشتبه شود يا وضعى پيش او تيره و نامعلوم باشد؛ زيرا هيچ چيزى در آسمان و زمين او را درمانده ننمايد. روش فهم اين آيه مبهم مانند آيات مبهم ديگر است كه بايد به وسيله ی آيات روشن قرآن حل بشود به

ص: 57


1- . سوره ص آیه 75
2- . سوره ص آیه 75
3- . سوره بقره آیه 30

طورى كه قطع عذر گردد و وسيله سفاهت و الحاد در مقام ربوبيت نشود و گفته ی وى كه «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» نظر دارد به اين كه جانشينى در زمين گذارد كه وسيله ی هدايت آنان باشد به يك اطاعت بلند پايه اى كه مقترن به مقام توحيد است و از حضرت حق شريك و ستمكارى و تضييع حقوق را بر كنار مي سازد و مقصود همانى است كه بوسيله او و با او مقام ولايت درست مى شود و حجت الهى كامل مي گردد و براى كسى عذرى در غفلت از حق باقى نمي ماند.

فایده ديگر نصب امام اين است كه چون آمادگى يكى از بندگان خود را براى يك نوع عبادتى در نظر گيرد، به وسيله خليفه خود او را بدان دعوت مي نمايد تا توفيق آن عبادت را دريابد و به اندازه آن مستحق ثواب گردد و اگر غفلت از آن روا باشد، رواست از همه حقوق خلق خود صرف نظر كند. خدا از آن بزرگوارتر است که چنین کند. پس برای قوام حقوق خدا و حقوق خلقش يك ثواب و فایده است كه چونمفكرى در آن انديشه كند جزیى از آن را درك نمايد زيرا نشايد همه را ادراك كرد از بس بزرگ است و پر از اندازه و يك جزئش اين است كه به وسيله ی امام عادل مورچه و پشه و هر جاندارى هم به سعادت مي رسد به دليل اينكه خداى عزوجل (در سوره انبياء آيه 107) فرمايد «ما نفرستاديم تو را مگر رحمت براى جهانيان» و دليل روشنتر آن گفتار خدا عزوجل است در داستان حضرت نوح(عليه السلام) (در سوره نوح آيه 10- 12) «گفتم آمرزش طلبيد از پروردگار خود كه او بسيار آمرزنده است، از آسمان باران پى در پى بر شما مي فرستد». از بركت باران پى در پى آن است كه انسان و هر حيوانى بدان بهره مند مي شوند و سببش داعيان دين خدا و هاديان به سوى حق مي باشند و ثوابش به اندازه ی آن است و عقابش بر معاندين از روى حساب است از اينجا است كه مي گویيم براى بقاء عالم نيازمند به وجود امام هستيم تا اصلاح جهان فراهم آيد و آنچه خبر در اين موضوع وارد است در ضمن همين كتاب در باب علت احتياج به وجود امام نقل كرده ام.

رياست عامه و خلافت در هر عصرى بانتخاب خدا است نه خلق

1. كلمه جاعل در آيه «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»(1)يعنى نصب خليفه

ص: 58


1- . سوره بقره آیه 30

را خدا به خود اختصاص داده به دليل آن كه آن را با تنوين آورده است (1) و هم وزن اين كلمه در دلالت بر صفت خاص به خدا گفته ديگر او است (در سوره ص آيه 71) «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ » «همانا من آفريننده بشرم از خاك» در اينجا هم كلمه خالق را با تنوين آورده و خود را بدان ستوده هر كس مدعى است كه اختيار تعيين امام با او است لازم است كه از خاك بشر بيافريند چون اين باطل است موضوع اختيار امام هم باطل مى شود، زيرا اين هر دو موضوع را قرآن در يك سياق تعليم داده.

2. فرشتگان حق با همه فضيلت و مقام عصمتى كه دارند شايسته نبودند كه امامى انتخاب كنند تا آن كه خدا بذات خود متصدى آن گرديد و به آن ها وانگذاشت و همين را حجت بر خلق نمود كه هيچ راهى براى انتخاب امام ندارند زيرا فرشتگان خدا اين حق را نداشتند با همه پاكدلى و وفادارى و مقام عصمت از خلاف كارى و مدحى كه خدا از آن ها در آيات بسيارى نموده چون

الف) در سوره انبياء آيه 26- 27 «بلكه بندگان گرامى هستند كه در گفتار به خدا سبقت نجويند و در كردار بفرمان اويند.»

ب) در سوره تحريم آيه 6 «خلاف خدا را در آنچه دستور فرمايد نكنند و آن چه فرمان دهد انجام دهند.»

در اين صورت انسان با همه بى خردى و نادانى از كجا و با چه صلاحيتى مى تواند امام انتخاب كند؟!

3. احكامى كه دون مقام امامت است، از نماز و زكات و حج و مسائل ديگر را خدا به هيچ وجه به خلق خود وانگذاشته پس چه طور اين موضوع مهم تر كه جامع همه ی احكام و حقايق است به دست آن ها مي سپارد.

ص: 59


1- . مقصود شيخ اين است كه اين جمله افاده حصر مي كند و معنايش اختصاص حق انتخاب خليفه است به خدا و اين اختصاص از تنوين كلمه جاعل فهم مى شود چنانچه در روايت كافى در باب وضوء وقتى محمد بن مسلم از امام پنجم(عليه السلام) مي پرسد از كجا دانستى كه مسح به بعضى از سر واجب شده امام مي فرمايد لمكان الباء في برؤسكم و با اين نشانه ی كليد فهم حكم را به دست او مي دهد و قانع مى شود در اينجا بايد فهميد كه استفاده اختصاص از اين تنوين از نظر قواعد ادبى مقرر در علم نحو و بلاغت است يا آنكه مرحوم شيخ از نظر قريحه و كسب الهام خصوصى اين استفاده را نموده زيرا مجرد تشبيه به جمله خلقت بشر از خاك به حسب ظاهر درست نمي آيد زيرا در اين جمله خود صنعت آفرينش قطع نظر از تنوين هم از صفات خاصه خدا است و ادله عقلى و نقلى ديگر بر اين اختصاص دلالت دارد.

خليفه ی نافذ در هر عصرى يكى است و قابل تعدد نيست

كلمه خليفة در گفته ی خداى عزوجل اشاره است به اين كه در هر عصرى رياست و خلافت الهيه با يكى است و گفته كسانى كه گمان كرده اند ممكن است در يك عصر خليفه هاى متعدد بر مردم حكومت كنند باطل است و خدا به يك خليفه اكتفاء كرده و اگر حكمت خدا اقتضاى خلفای متعدد داشت چنانچه اين طائفه گفته اند و تعبير كرده اند خدا اكتفاء به يك خليفه نمي كرد. ادعاى ما در برابر ادعاى آن ها است و قرآن گفتار ما را ترجيح مي دهد نه گفتار آن ها را و چون دو عقيده برابر هم باشند و قرآن يكى از آن دو را ترجيح دهد همان شايسته و درست باشد.

اثبات لزوم امام بر حق در هر عصرى تا روز قيامت

چون خدا در آيه «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ»(1) خطاب را متوجه پيغمبر ساخت و فرمود پروردگار تو به فرشتگان خود چنين اعلام كرد اين خود دليل بسيار روشنى است بر اينكه خداى سبحان تا روز قيامت كار خلافت را به نفع امت او ادامه خواهد داد زيرا زمين هيچ گاه خالى از حجت الهى نسبت به مردم نماند و اگر مقصود ادامه ی خلافت نباشد تعبير SربكR پروردگارت حكمتى نخواهد داشت و بايست ربهم گفته شود يعنى پروردگار ايشان به علاوه ی حكمت الهى در مردمان ديرين و اقوام سلف همان حكمت الهى است در آيندگان و در گذشت ايام و روش اعوام تفاوت پذير نيست براى آن كه خداى عزوجل عادل است و حكيم و با هيچ كدام از آفريدگان خود پيوند خويشاوندى و خصومت خاندانى ندارد برتر است از اين موضوع.

خليفه ی الهى بايد امين و پاكدل باشد

و براى گفته ی خداى عز و جل « وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة» مقصد ديگرى است و آن اين است كه خداى عزوجل به خلافت نمي گمارد مگر كسى را كه پاكدل و امين باشد تا از خيانت بر كنار باشد زيرا كه اگر شخص آلوده اى را كه وجدان پاكى ندارد به خلافت بر خلق خود اختيار كند نسبت به خلق خويش خيانتكار باشد زيرا اگر شخص دلالى يك حمال خيانتكارى را به شخص تاجرى معرفى كند و آن تاجر به وسيله ی آن حمال بارى حمل كند

ص: 60


1- . سوره بقره آیه 30

و حمال در آن خيانت نمايد آن دلال معرف هم خائن محسوب باشد و چگونه خيانت بر خداى عزوجل روا باشد؟ كه به درستى مي فرمايد (در سوره يوسف آيه 52) «به درستى كه خدا نيرنگ خيانتكاران را رهبرى نمي كند» و پيغمبر خود محمد(صلى الله عليه و آله) را ادب آموخته است به گفته خود (در سوره نساء آيه 105) «طرفدار خيانتكاران مباش» چگونه و از كجا رواست كه آنچه ديگران را از آن نهى كرده خود مرتكب شود با اين كه قوم يهود را به اين روش نكوهيده نفاق انگيز سرزنش نموده (در سوره بقره آيه 44) فرموده «آيا مردم را به نيكو كارى فرمان كنيد و خود را فراموش كنيد با آن كه كتابخوان و كتابدان باشيد آيا خردمندى نداريد؟»

سابقه غيبت امام عليه السلام از بدو آفرينش

در گفتار خداى عز و جل «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة» دليل نيرومندى است براى غيبت امام(عليه السلام) براى آنكه چون خداى عزوجل اعلام به نصب خليفه ی خود در روى زمين نمود، با اين جمله تكليفى به فرشتگان متوجه ساخت و آن اين است كه بايد عقيده مند به فرمانبرى آن خليفه باشند، در اين ميان ابليس پيرو اين سخن عقيده ی نفاقى اتخاذ كرد و آن را در دل گرفت و از همان هنگام اين خطاب، منافق شد. چون دل بر آن نهاد كه هنگام صدور فرمان به اطاعت خليفه حق، مخالفت او كند و اين زشت ترين نفاق است زيرا نفاق با يك فرمانده غائب است و از اين رو شيطان رسواتر از همه ی منافقان است و چون خداوند اين خليفه آينده را به فرشتگان خود معرفىكرد، طاعت وي را در دل گرفتند و مشتاق وى شدند و خلاف آنچه را شيطان تصميم گرفته بود، تصميم گرفتند و مستحق ده برابر درجه گرديدند، نسبت به آنچه دشمن خدا مستحق رسوایى و عذاب گرديد و البته طاعت و دوستى غایبانه ثواب بيشتر و مدح بيشترى دارد چون در معرض اشتباه كارى و نيرنگ نيست از اين رو از پيغمبر(صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمودند: هر كس در غياب برادر دينى خود در حق وى دعا كند، فرشته اى از آسمان آوازش دهد كه براى تو در برابر آن درخواست محقق باشد و خداوند تبارك و تعالى دين خود را به وسيله ايمان به غيب تاكيد فرمود: (در سوره بقره آيات 2 و 3) «هدايت براى پرهيزكاران است. آنان كه ايمان به غيب آرند» ايمان به غيب ثواب بزرگترى براى مؤمن به دنبال دارد چون از هر عيب و ريبى بر كنار است اگر كسى با خليفه حاضر دست بيعت دهد، اين گمان پيش آيد كه اظهار اطاعت

ص: 61

براى جلب منفعت و ثروت يا ترس از قتل و غارت است. چنانچه شيوه ی دنياپرستان است در اطاعت پادشاهان خود ولى ايمان به غيب از همه اين آلودگي ها بر كنار است و از همه اين عيوب محفوظ است و دليل بر اين گفته خداى عزوجل است (در سوره مؤمن آيه 84) «چون سختى عذاب ما را ديدند گفتند به خداى يگانه ايمان آورديم بدان چه شرك مي ورزيديم، كافر شديم و سودى از ايمان خود نبردند؛ چون عذاب را معاينه كردند» و چون پرستندگان حق حظ وافرى از ايمان به غيب دارند خدا فرشتگان خود را از اين ثواب بزرگ محروم نساخت. در خبر آمده است كه خداى سبحان هفتصد سال پيش از آفرينش آدم اين اعلام را به فرشتگان نمود و در اين مدت ثواب اين طاعت عايد آنان گرديد و اگر كسى اين خبر و اين مدت مديد را انكار كند به ناچار حتی اگر به اندازه يك ساعت هم باشد بايد اعلام را بر آفرينش آدم مقدم داند. همين يك ساعت هم بايد حكمتى داشته باشد و حكمت يك ساعت در ظرف دو ساعت دو حكمت است و در ساعت هاى متعدد حكمت هاى چند و هر چه مدت بيشتر باشد ثواب بيشتر است و كشف از مزيد رحمت است و دليل بر عظمت و درست آيد كه اين خبر مؤيد حكمت است و تبليغ حجت و در گفتهخداى عز و جل «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة» از جهات بسيارى به غيبت امام(عليه السلام) احتجاج مى شود:

1. غيبت پيش از وجود خليفه از همه انواع غيبت بليغ تر است زيرا فرشتگان در زمان اعلام اين خطاب هرگز خليفه اى نديده بودند ولى ما خلفاء بسيارى را مي دانيم كه قرآن خبر داده و اخبار متواتره در باره ی آن ها رسيده تا دانش ما به مرتبه ی شهود گرایيده و فرشتگان در آن هنگام از هيچ كدام اطلاعى نداشتند پس غيبت خليفه نسبت به آن ها بليغ تر بود.

2. غيبت خليفه نسبت به فرشتگان از طرف خداى عزوجل بود كه هنوز او را نيافريده بود ولى اين غيبت امام زمان(عليه السلام) از طرف دشمنان خداى تعالى است كه از او تمكين نمي كنند و قصد جان او دارند و در صورتى كه عزم بر طاعت در حال غيبتى كه از طرف خداى عزوجل است براى فرشتگان عبادت است پس چه گمان مي رود به حال غيبتى كه از طرف دشمنان خدا است؟ با اين كه در عزم طاعت امام غایب وجه اخلاص و ارادتى است كه در آن غيبت نبوده زيرا امام غایب(عليه السلام) رانده و مقهور است و حق وى از او دريغ شده و به دست دشمنان خدا سيل خون

ص: 62

شيعيانش روان شده و اموالشان به غارت رفته و بر احكام حقه خط بطلان كشيده شده و بر يتيمان ستم ها رسيده و وجوه بيت المال در غير مورد صرف گرديده و فجايع ديگرى به وقوع پيوسته كه بر اهل حق پوشيده نيست و با اين حال هر كس معتقد پيروى آن حضرت باشد، شريك ثواب و جهاد اوست و از دشمنانش بيزارى مي جويد و در كناره گيرى از دشمنانش و دوستى با دوستانش مزدي است كه بر مزد فرشتگان خداى عزوجل بر ايمان به امام غایب در کتم عدم برترى دارد خداى عزوجل از پيدايش آدم براى فرشتگان پيشگویى كرد براى احترام، تعظيم وى تا او را بشناسند و آماده فرمانبرى او گردند مثلا پادشاه نامه و پيكى نزد دوستانش مي فرستد و به آن ها خبر مي دهد كه فلان روز وارد مى شود تا براى استقبالش آماده شوند و هدايا فراهم سازند و اگر در تقديم خدمتش كوتاهى كردند، عذرى نداشته باشند. همچنينپيشگویى خداى عزوجل از پيدايش خليفه براى اظهار جلالت و مقام او است و در هر حجت سابقى نسبت به جانشين او اين پيشگویى را دارد هيچ خليفه اى نميرد، مگر آن كه خليفه ی آينده را به خلق خود معرفى كند. تصديق اين گفتار فرموده خداى عزوجل است (در سوره هود آيه 17) «آيا كسى كه استناد به بينه پروردگار خود دارد و گواهى از جانب خدا همراه او است» تا آخر آيه مقصود از كسى كه استناد ببينه پروردگار خود دارد محمد(صلى الله عليه و آله) است و گواهى كه همراه او است على بن ابى طالب امير المؤمنين(عليه السلام) ست و دليلش قول خداى عز و جل است دنبال آن و پيش از وى كتاب موسى پيشوا در حمت بود و آن كلمه از كتاب موسى كه تراز و مطابق اين موضوع بود خذوا النعل بالنعل گفتار او است در سوره اعراف آيه 142 با موسى وعده گذاشتيم سى شب و به ده شب ديگر آن را تمديد كرديم و وعده گاه پروردگارش چهل شب تمام شد و موسى به برادرش هارون فرمود در ميان قوم من خليفه من باش و اصلاح كن و پيروى از روش مفسدين مكن.

ص: 63

7. ائمه ی اطهار و امام زمان(عليهم السلام) اسماء اللّه هستند

سوره بقره آيه 31

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ كُلَّها

و خداوند همه نام ها را به آدم آموخت.

* در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 76 حضرت آيت اللّه العظمى فيض كاشانى آورده است:

و عن مولاناالصادق

عليه السلام: نحن و اللّه الاسماءالحسنى التى لا يقبل اللّه من العباد عملاً الاّ بمعرفتنا.

از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه فرمودند: قسم به خداوند ما اسماء الحسنى هستيم و خداوند از هيچ بنده اى عملى را قبول نمى نمايد مگر، آنكه آن بنده به مقام ما آشنا باشد.

چرا كه اگر بنده اى به مقام آنان آشنا گردد، آنان خداوند را به او معرفى كرده و حقاً مى شناسانند. همان گونه كه ملاحظه مى فرماييد ائمه طاهرين و در حال حاضر وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسماءاللّه مى باشند و خداوند هيچ عملى را از بندگان نمى پذيرد، مگر آنكه آن بنده در حال حاضر به مقام شامخ حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشنا شود.

در زيارت جامعه كبيره مى خوانيم:

«مَن اَرادَ اللّه بَدَءَ بكُم وَ مَن وَ حَّدَه قَبِلَ عَنكُم وَ مَن قصَدَه تَوَجّهَ بكُم... بِكُم فَتَحَ اللّه وَ بكُم يَختِم وَ بكُم يُنَزّلُ الغَيث...».

هر كس كه اراده خداشناسى و اشتياق به خدا در دل يافت، به پيروى شما يافت و هر كه خدا را به يگانگى شناخت، به تعليم شما پذيرفت و هر كس خدا طلب گرديد، توجه به شما گرديد... خداوند به شما افتتاح عالم نمود و به شما نيز ختم تاب آفرينش فرمود و به واسطه ی شما خداوند بر ما باران رحمت نازل كرد...

ص: 64

8. هرکس امام غایب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در غیبتش انکار کند مثل ابلیس است که از سجده به آدم(عليه السلام) امتناع ورزید

اشاره

سوره بقره آیه 34

وَ إذ قُلنا لِلمَلائکَةِ اسجدوا لِأدَمَ فَسَجَدوا إلّا إبلیسَ وَ أبی وَ استَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الکافرین

و به یاد آور هنگامی که به ملائکه گفتیم: برای آدم سجده کنید. همگی سجده کردند به جز ابلیس که سر باز زدند و تکبر ورزیدند و او از کافران گردید.

شیخ صدوق(رحمة الله) در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 1 از صفحه 26 تا 34 آورده است:

السر فی امره تعالی الملائکة بالسجود لآدم(عليه السلام): و استعبد الله عزَّوجَلَّ الملائکة بالسجود لآدم تعظیماً له لما غیّبه عن أبصارهم و ذلک أنّه عَزَّوجَلَّ إنّما أمرهم بالسجود لآدم لما أودع صلبه من أرواح حجج الله تعالی ذکره فکان ذلک السجود لله عَزَّوجَلَّ عبودیّة و لآدم طاعة وَ لما فی صلبه تعظیماً فأبی إبلیس أن یسجد لآدم حسداً إذ جعل صلبه مستودع أرواح حجج الله دون صلبه فکفر بحسده و تأبیّه وَ فسق عن أمر ربّه وَ طُرد عن جواره و لُعن و سمیّ رجیماً لأجل إنکاره للغیبة لأنَّه احتجَّ فی امتناعه من السجود لآدم بأن قال: «أنا خیرٌ منه خلقتنی من نار و خلقته من طین»(1) فجحد ما غیّب عن بصره و لم یوقع التّصدیق به و احتجَّ بالظاهر الّذی شاهده و هو جسد آدم و أنکر أن یکون یعلم لما فی صلبه و جوداً و لم یؤمن بأنَّ آدم إنّما جُعل قبله للملائکة و أمروا بالسجود له لتعظیم ما فی صلبه، فمثل من آمن بالقائم فی غیبته مثل الملائکة الذّین أطاعوا الله عَزَّوجَلَّ فی السجود لآدم و مَثَل من أنکر القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی غیبته مَثَل إبلیس فی امتناعه من السجود لآدم، کذلک روی عن الصادق جعفربن محمد(عليهما السلام) حدَّثنا بذلک محمدبن موسی بن المتوکّل-(رضی الله عنه)- قال: حدَّثنا محمدبن أبی عبدالله الکوفیّ، عن محمدبن إسماعیل برمکیّ، عن جعفربن عبدالله الکوفیّ، عن الحسن بن سعید، عن محمدبن زیاد، عن أیمن بن محرز، عن الصادق جعفربن محمد أنّ الله تبارک و تعالی علّم آدم أسماء حجج الله کلّها ثُمَّ عرضهم- و هم أرواح- علی الملائکة فقال: «أنبئونی بأسماء هؤلآء إن کنتم

ص: 65


1- . سوره اعراف آیه 12 و سوره ص آیه 76

صادقین»(1) بأنّکم أحقُّ بالخلافة الأرض لتسبیحکم و تقدیسکم من آدم «قالوا سبحانک لا علم لنا إلّا ما علّمتنا إنّک أنتالعلیم الحکیم»(2) قال الله تبارک و تعالی «یا آدم أنبئهم بأسمائهم فلمّا أنباءهم بأسمائهم»(3) وقفوا علی عظیم منزلتهم عند الله تعالی ذکره فعلموا أنّهم أحقُّ بأن یکونوا خلفاء الله فی أرضه و حججه علی بریّته ثُمَّ غیّبهم عن أبصارهم و استعبدهم بولایتهم و محبّتهم و قال لهم «ألم أقل لکم إنّی أعلم غیب السماوات و الأرض وَ أعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون»(4)

حدَّثنا بذلک احمدبن الحسن القطّان قال: حدَّثنا الحسین بن علیٍّ السکّریُّ قال: حدَّثنا محمدبن زکریّا الجوهریُّ قال: حدَّثنا جعفربن محمدبن عمارة، عن أبیه، عن الصادق جعفربن محمد(عليهما السلام).

و هذا استعباد الله عزَّوجَلَّ للملائکة بالغیبة و الآیة أوَّلها فی قصّة الخلیفة و إذا کان آخرها مثلها کان للکلام نظم و فی النظم حجّة، و منه یؤخذ وجه الإجماع لاُمّة محمد أوَّلهم و آخرهم، و ذلک أنّه سبحانه و تعالی إذا علّم آدم الأسماء کلّها علی ما قاله المخالفون فلا محالة أنَّ أسماء الأئمّة داخلة فی تلک الجملة، فصار ما قلناه فی ذلک باجماع الاُمّة، و من أصحَّ الدَّلیل علیه أنّه لا محالة لمّا دلَّ الملائکة علی السجود لآدم فانّه حصل لهم عبادة فلمّا حصل لهم عبادة أوجب باب الحکمة أن یحصل لهم ما هو فی حیّزه سواء کان فی وقت أوفی غیر وقت فانَّ الأوقات ما تغیّر الحکمة و لا تبدِّل الحجّة، أوّلها کآخرها و آخرها کأوَّلها، لا یجوز فی حکمة الله أن یحرمهم معنی من معانی المثوبة و لا أن یبخل بفضل من فضائل الأئمة لأنّهم کلّهم شِرعٌ واحدٌ، دلیل ذلک أنَّ الرُّسل متی آمن مؤمن بواحد منهم، أو بجماعة و أنکر واحداً منهم، لم یقبل منه إیمانه، کذلک القضیة فی الأئمة علیهم السلام أوَّلهم و آخرهم واحدٌ، و قد قال الصادق(عليه السلام): «المنکر لآخرنا کالمنکر لأوَّلنا» و قال: «من أنکر واحداً من الأحیاء فقد أنکر الأموات.»

و ساُخرج ذلک فی هذا الکتاب مسنداً فی موضعه أن شاء الله، فصحَّ أنَّ قوله عزَّوجلَّ و علّم آدم الأسماء کلّها أراد به الأسماء الأئمة علیهم السلام، و للأسماء معانٍ کثیرة و لیس أحد معانیها بأولی من الآخر، و للأسماء أوصاف و لیس أحد الأوصاف بأولی من الآخر، فمعنی الأسماء أنّه سبحانه علّم آدم أوصاف الأئمة کلّها أوَّلها و آخرها، و من أوصافهم العلم و الحلم و التقوی و الشجاعة و العصمة و السخاء و الوفاء، و قد نطق بمثله کتاب الله عزَّوجَلَّ فی أسماء الأنبیاء علیهم السلام کقوله عزَّوجَلَّ «وَ اذکُر فی الکتاب إبراهیم إنَّه کان صدِّیقاً نبیّاً»(5) «وَ اذکُر فی الکتاب إسماعیل إنَّه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیّاً و کان یأمر أهله

ص: 66


1- . سوره بقره آیه 31
2- . سوره بقره آیه 32
3- . سوره بقره آیه 33
4- . همان
5- . سوره مریم آیه 41

بالصلوة و الزّکوة و کان عند ربّه مرضیّاً وَ اذکُر فی الکتاب إدریس إنّه کان صدِّیقاً نبیّاً وَ رَفَعناه مَکاناً عَلیّاً»(1) و کقوله عزَّوجَلَّ «وَ اذکُر فی الکتاب موسی أنَّهُ کان مخلصاً و کان رسولاً نبیّاً وَ نادیناه من جانب الطّور الأیمن وَ قَرَّبناه نجیّاً وَ وَهَبنا لَهُ مِن رَحمَتِنا أخاهُ هارونَ نَبیّاً»(2) فوصف الرُّسل علیهم السلام و حمدهم بما کانفیهم من الشیم المرضیّة و الأخلاق الزکیّة، و کان ذلک أوصافهم و أسماءهم کذلک علّم الله عزَّوجَلَّ آدم الأسماء کلّها.

و الحکمة فی ذلک أیضاً أنّه لا وصول إلی الأسماء و وجوه الاستعبادات إلّا من طریق السّماع، العقل غیر متوجّه إلی ذلک، لأنّه لو أبصر عاقل شخصاً من بعید أو قریب لما توصّل إلی استخراج اسمه و لا سبیل إلیه إلّا من طریق السّماع فجعل الله عزَّوجَلَّ العمدة فی باب الخلیفة السّماع، وَ لمّا کان کذلک أبطل به باب الاختیار إذا الاختیار من طریق الآراء و قضیّة الخلیفة موضوعة علی الأسماء و الأسماء موضوعة علی السّماع، فصحَّ به و معه مذهبنا فی الامام أنّه یصحُّ بالنصِ و الاشارة، فأمّا باب الاشارة فمضمر فی قوله عزَّوجَلَّ «ثُمَّ عَرَضَهُم عَلیَ الملائکة»(3) فباب العرض مبنیٌّ عَلیَ الشَّخص وَ الاشارة، و باب الاسم مبنیٌّ عَلیَ السّمع، فصحَّ معنی الاشارة وَ النصِ جمیعاً. و للعرض الذّی قال الله عَزَّوَجَلَّ «ثُمَّ عَرَضَهُم عَلیَ المَلائکة» معنیان أحدهما عرض أشخاصهم و هیئاتهم کما رویناه فی باب أخبار أخذ المیثاق و الذَّرّ، و الوجه الآخر أن یکون عَزَّوَجَلَّ عرضهم عَلَیَ الملائکة من طریق الصّفة النّسبة کما یقوله قومٌ من مخالفینا، فمن کلا المعنیین یحصل استعباد الله عزَّوجَلَّ الملائکة بالإیمان بالغیبة.

وَ فی قوله عزَّوجَلَّ «أنبئونی بأسماء هؤلاء إن کنتم صادقین»(4) حکم کثیرة: أحدها أنَّ الله عزَّوجَلَّ أهّل آدم لتعلیم الملائکة أسماء الأئمة عن الله تعالی ذکره، و أهّل الملائکة لتعلّم أسمائهم عن آدم فالله عزَّوجَلَّ علَّم آدم و آدم علّم الملائکة فکان آدم فی حیّز المعلّم و کانوا فی حیّز المتعلّمین، هذا ما نصَّ علیه القرآن. و قول الملائکة «سبحانک لا علم لنا ما علَّمتنا إنّکَ أنت العلیم الحکیم»(5) فیه أصحُّ دلیل و أبین حجّة لنا أنّه لا یجوز لأحد أن یقول فی أسماء الأئمّة وَ أوصافهم علیهم السلام إلّا عن تعلیم الله جَلَّ جلاله، و لو جاز لأحد ذلک کان للملائکة أجوز، وَ لمّا سبّحوا الله دلَّ تسبیحهم علی أنَّ الشرع فیه ممّا ینافی التوحید، و ذلک أنَّ التسبیح تنزیه الله عزَّوجَلَّ و باب التنزیه لا یوجد فی القرآن إلّا عند قول جاحد أو ملحد أو متعرِّض لإبطال التوحید و القدح فیه، فلم یستنکفوا إذ لم یعلموا أن یقولوا لا علم لنا فمن تکلّف علم ما لا یعلم احتجَّ الله علیه بملائکة،

ص: 67


1- . سوره مریم آیات 54 تا56
2- . سوره مریم آیات 51 تا 53
3- . سوره بقره آیه 31
4- . همان
5- . سوره بقره آیه 32

و کانوا شهداء علیه فی الدُّنیا وَ الآخرة، وَ إنّما أهل الله الملائکة لإعلامهم علی لسان آدم عند اعترافهم بالعجز وَ أنّهُم لا یعلمون فقال عزَّوجَلَّ «یا آدم أنبئهُم بأسمائهم»(1).

خداوند فرشتگان را به عبادت خود واداشت به وسیله ی سجده بر آدم و آدم را به این وسیله تعظیم نمود برای آن که وی را از چشم آنان پنهان داشت از این رو که خدای عزوجل همانا فرمانشان کرد به سجده بر آدم برای آن که ارواح حجج الهی را در صلبش سپرده بود. این سجدهبرای خدا پرستش بود و برای آدم فرمانبری و برای آنچه در پشتش بود تعظیم و احترام.(2) ابلیس در این میان از روی حسد از سجده بر آدم سر باز زد زیرا ارواح حجج را خدا در صلب آدم نهاد و از صلب او دریغ کرد و به واسطه ی حسد و تمرّد کافر شد و از دستور خدا سرپیچی کرد و از جوار او رانده شد و ملعون گردید و رجیم نامیده شد به خاطر آن که منکر غیبت گردید چون دلیلش در امتناع از سجده بر آدم این بود که گفت من از آدم بهترم. مرا از آتش آفریدی وی را از خاک. آنچه از دیده اش پنهان بود انکار کرد و آن را باور نداشت و به همان که آشکار دید احتجاج کرد و آن تن خاکی آدم بود و منکر شد که در پشت وی چه سپرده شده و ایمان نیاورد به این که آدم به واسطه ی ارواح مکرمه ای که در صلب او است، قبله ی فرشتگان شده و دستور سجده به وی صادر گردیده است. کسانی که به حضرت امام غایب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال غیبتش ایمان داشته باشند مانند همان فرشتگانی هستند که خدای عزوجل را در سجده بر آدم اطاعت کردند و کسانی که در حال غیبت منکر امام غایب(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند مانند ابلیسند که از سجده بر آدم سر باز زد؛ چنانچه از امام صادق جعفربن محمد(عليهما السلام) روایت شده است. حدیث گفت ما را به این مطلب محمدبن موسی بن متوکل رضی الله عنه که حدیث گفت ما را محمدبن ابی عبدالله کوفی از محمدبن اسماعیل برمکی از جعفربن عبدالله کوفی از حسن بن سعید از محمدبن زیاد از ایمن بن محرز از امام صادق جعفربن محمد(عليهما السلام) که فرمودند: چون خدای تبارک و تعالی اسم های همه ی حجت های خود

ص: 68


1- . سوره بقره آیه 33
2- . در کمال الدین مجلد 1 صفحه 13 آمده است که ملائکه آدم را سجده نکردند بلکه نور معصومین(عليهم السلام) را که در صلب او بود سجده کردند و خداوند برای سجده ی خودش ایشان را قبله قرار داد.

را به حضرت آدم(عليه السلام) آموخت. پس از آن درحالی که ارواح بودند آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود مرا از نام اینان آگاه کنید، اگر شما راستگو هستید که به واسطه ی تقدیس و تسبیح خود به خلافت در روی زمین شایسته و سزاوارترید ازآدم(عليه السلام). عرض کردند: منزهی تو. ما را دانشی نیست جز آنچه تو به ما آموختی. به درستی که تو بسیار دانا و حکیمی. خدای تبارک و تعالی فرمود: ای آدم، خبر ده ایشان را به نام آنان. چون آدم(عليه السلام) از نام حجج به فرشتگان خبر داد، به مقام بزرگ آن ها در پیشگاه خدا واقف شدند و دانستند که آن ها سزاوارترند که در زمین خلیفه های خدا باشند و حجت بر آفریدگان او. چون که آن ها را از دیدگان ملائکه پنهان داشت و فرشتگان را به وسیله ی ولایت و محبتشان به پرستش خود فراخواند و به آن ها گفت: آیا به شما نگفتم من به غیب آسمان ها و زمین داناترم و می دانم آنچه شما آشکار کنید و آنچه را نهان دارید.

حدیث گفت ما را به این مطلب احمدبن الحسن القطان گفت حدیث گفت ما را حسین بن علی العسکری گفت حدیث گفت ما را محمدبن عماره از پدرش از امام صادق جعفربن محمد(عليهما السلام).

منظور از این دو حدیث این است که خدای عزوجل فرشتگان را به عقیده به یک امر غایب به عبادت خود وادشت و چون صدر آیه راجع به خلافت است دنبال آن هم باید راجع به خلیفه باشد تا نظم سخن برجا باشد و انتظام سخن دلیل بر مقصود می شود. بلکه از این نظر می توان مطلب را به اجماع همه ی مسلمانان از عامه و خاصه ثابت کرد زیرا مخالفین امامیه در تفسیر این آیه گویند: خدا همه ی اسماء را به آدم(عليه السلام) آموخت و بنابراین هم اسماء مخصوص ائمه در ضمن به آدم آموخته شده زیرا داخل در عموم اسماء می باشند. پس گفته ی ما مورد اجماع امت می شود.

دلیل بطلان قول انتخاب خلیفه به اختیار مردم

یک دلیل روشن بر این که مقصود از اسماء در آیه، اسماء ائمه(عليهم السلام) است این است که به طور حتم چون ملائکه به سجده بر آدم(عليه السلام) رهبری شدند، منظور این بود که عبادتی کرده باشند و باید در ضمن انجام این عبادت حداکثر فضیلت و ثوابی را که ممکن است در آن موضوع باشد، درک کنند، خواه با اعتبار همان وقت سجده باشد یا اوقات دیگر زیرا اختلاف اوقات سبب تغییرحکمت افاضه الهیه نمی شود و حجت عمومی را دگرگون نمی سازد. اول و آخرش یکی است و در حکمت

ص: 69

فیض بخشی خدا روا این است که هیچ ثوابی را از آنان دریغ ندارد و به هیچ فضیلتی در فضایل ائمه که وسیله ی سعادت آن ها می شود بخل نورزد زیرا ائمه همه یک روش دارند مانند رسولان. هر کس یکی یا جمعی از آن ها را قبول کند و یکی را رد کند ایمانش درست نیست. حکم ائمه(عليهم السلام) از اول تا آخر یکی است. امام صادق(عليه السلام) فرمودند: منکر آخر ما مانند منکر اول ما است و فرمودند: کسی که یکی از زنده ها را انکار کند گذشتگان را هم انکار کرده است. من اخبار این موضوع را با سند در همین کتاب در جای خودش بیرون نویس می کنم ان شاء الله. بنابر این درست باشد که گفته ی خدای عزوجل «علّم آدم الاسماء کلها»(1) مقصود از آن اسماء، ائمه(عليهم السلام) است. مقصود از اسماء، نمایشات ذات است و معانی بسیاری دارد که قرینه ای بر تعیین هیچ کدام به خصوص نیست و باید همه ی آن ها مقصود باشند. منظور از اسماء، نام های شخصی نیست بلکه مقصود، اوصاف است و دلیل بر تعیین مخصوصی نیست و باید همه ی آن ها منظور باشد و معنی تعلیم اسماء این است که خدای سبحان، همه ی اوصاف ائمه را از آغاز تا انجام به آدم(عليه السلام) آموخت، از جمله ی صفاتشان دانش، بردباری، تقوا، شجاعت، عصمت، سخاوت و وفاداری است. کتاب خدای عزوجل هم در اسماء پیغمبران به مانند آن گویا است. چون فرموده ی خدای عزوجل در سوره ی مریم آیه 41 «یاد آور در این کتاب، ابراهیم(عليه السلام) را که پیغمبری صدیق بود یاد آور در این کتاب، اسماعیل(عليه السلام) را که او صادق الوعد بود و رسول و پیغمبر بود. به خاندان خود دستور نماز و زکات می داد و نزد پروردگارش پسندیده بود. یاد کن در (این) کتاب ادریس(عليه السلام) را که او پیغمبر صدیقی بود. او را به جای بلندی بالا بردیم. یاد کن در کتاب موسی(عليه السلام) را که مخلص بود و رسول بود و پیغمبر. از سوی طور ایمن او را ندا کردیم و به خود نزدیکساختیم رازگو و مقام نبوت را به برادرش هارون بخشش او نمودیم» در این آیات رسولان خود را به شیوه های پسندیده و اخلاق پاکی که داشتند توصیف و تعریف کرده و هم این ها اوصاف و اسماء آن ها است. هم چنین خدای عزوجل همه ی اسماء را به آدم آموخت و نیز حکمتش این بود که هیچ راهی به درک اسماء امامت و روش های پرستش و اطاعت نیست مگر شنیدن آن از حق و عقل نمی تواند آن را درک

ص: 70


1- . سوره بقره آیه 31

کند، زیرا اگر شخصی از دور یا نزدیک دیده شود، دریافت نامش راهی ندارد و طریقی به آن نیست، مگر شنیدن و خداوند عمده ی مطلب را در موضوع خلیفه به شنیدن حواله کرده است و چون چنین است، مسلک اختیار و انتخاب مردم درباره ی امام باطل می شود. زیرا انتخاب به رأی گرفتن است و تعیین خلیفه مربوط به اوصاف کمالیه ی باطنی است که راهی به جز شنیدن از حق ندارد.

انحصار طریق تعیین امام به نص و اشاره و شرح آن

اینجاست که عقیده ی ما در تحقق امامت درست است که پایه ی آن نص است و اشاره؛ موضوع تعیین امام به اشاره مندرج است در فرموده ی خدای عزوجل که می فرماید «ثمَّ عَرَضَهُم علی الملائکة»(1) سپس عرضه کرد ایشان را بر فرشتگان. موضوع عرضه ی امامان این است که شخص آن ها را (نمایان) نموده و با ارائه ی شخصیت شایسته آن ها اشاره به امامت آن ها کرده است و موضوع نام بردن آنان این است که باید نص خلافت آن ها استماع شود. از اینجاست که نص و اشاره در تعیین امام هر دو صحیح است و عرض ائمه(عليهم السلام) بر فرشتگان که خدا فرموده است دو معنی دارد:

1. عرض اشخاص و هیاکل آن ها چنانچه در اخبار اخذ میثاق در عالم ذر روایات ما وارد شده است.(2)

2. آن که اوصاف و نژاد آن ها را خداوند به فرشتگان نمایانده باشد، چنانچه جمعی از مخالفان ما می گویند و به هر دو وجه خدای عزوجل به وسیله یایمان به غیب فرشتگان را به عبادت خویش واداشته است.

ذکر اسراری در آیه ی مبارکه 31 سوره بقره

فرموده ی خدای عزوجل «انبئونی باسماء هؤلاء إن کنتم صادقین»(3) خبر دهید به من از نام اینان اگر شما راستگو هستید حکمت های بسیاری است.

ص: 71


1- . سوره بقره آیه 31
2- . خداوند چهارده نور مقدس را در عالم ذر به همه ی انسان ها عرضه داشت و از همه ی آن ها عهد و پیمان گرفت.
3- . سوره بقره آیه 31

1. خدای عزوجل حضرت آدم(عليه السلام) را استاد شایسته ای معرفی کرد که نام های ائمه(عليهم السلام) را به فرشتگان بیاموز و فرشتگان را هم شاگردان شایسته ای نشان داد برای یادگرفتن نام های ایشان از آدم(عليه السلام). خدای عزوجل معلم آدم(عليه السلام) شد و آدم(عليه السلام) معلم فرشتگان، آدم در زمره ی استادان برآمد و فرشتگان در زمره ی شاگردان، این تصریح قرآن مجید است.

معرفی و توصیف ائمه(عليهم السلام) موقوف به نص است

گفتار فرشتگان در برابر خدا، «سبحانک لا علم لنا إلّا ما علّمتنا إنّک أنت العلیم الحکیم»(1) پاکی تو، ما ندانیم جز آنچه تو به ما آموختی زیرا بسیار دانا و حکیمی، دلیل روشن و حجت آشکاریست بر گفته ی ما که برای کسی جایز نیست که بدون آموزش از خدای جل جلاله بر ائمه(عليهم السلام) نامی نهد یا آن ها را به وصفی موصوف نماید و اگر برای کسی این امر جایز بود برای فرشتگان رواتر بود و چون در برابر پرستش خدا او را تسبیح گفتند خود دلیل این است بر این که اگر او از پیش خود ائمه(عليهم السلام) را توصیف می کردند، بسا سخنی مخالف توحید صادر می شد زیرا تسبیح، تنزیه خدای عزوجل است و موضوع تنزیه در قرآن مجید وارد شد، در برابر گفته ی منکر یا ملحد یا مخالف توحید و متعرض بدان و چون نمی دانستند چه بگویند بر آن ها ناهموار نبود که بگویند ما نمی دانیم هر کس علم ندانسته را به خود بندد خدا به فرشتگان خود بر او احتجاج کند و آن ها گواه وی باشند در دنیا و آخرت خدا همانا ملائکه را اهل دانست که به زبان آدم(عليه السلام) بهآن ها اعلام اسماء کند به واسطه ی همین اعتراف به عجز و نادانی و خطاب به آدم(عليه السلام) فرمود: ای آدم(عليه السلام)، خبر ده به آن ها از نامشان.

ص: 72


1- . سوره بقره آیه 32

9. کلماتی که خداوند به آدم(عليه السلام) آموخت و توبه اش به خاطر آن کلمات پذیرفته شد

که نام چهارده معصوم(عليهم السلام) را برد که اولشان حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) و اتمامش نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود.

سوره بقره آیه 37

فَتَلَقّی آدمُ مِن ربِّه کلماتٍ فَتابَ علیه إنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحیمُ

سپس خداوند کلماتی را به آدم القا نمود و به او آموخت. سپس توبه اش را پذیرفت زیرا خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.

در کتاب کمال الدّین و تمام النّعمه نوشته ی شیخ صدوق(رحمة الله) مجلد 2 صفحه 358 حدیث 57 و کتاب معانی الاخبار نوشته ی شیخ صدوق(رحمة الله) مجلد 1 صفحه 126 و بحارالانوار مجلد 11 صفحه 177 و مجلد 24 صفحه 177 چنین آمده است:

حَدَّثنا علیُّ بن احمدبن محمدبن عمران الدَّقّاق رضی الله عنه قال: حَدَّثَنا حمزة بن القاسم العلویُّ العباسیُّ قال: حَدَّثنا جعفربن محمدبن مالک الکوفیُّ الفزاریُّ قال: حدَّثنا محمدبن الحسین بن زید الزّیّات قال: حَدَّثنا محمدبن زیاد الأزدیُّ، عن المفضّل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد(عليهما السلام) قال: سألته عن قول الله عزَّوجَلَّ «وَ إذ ابتلی إبراهیم رَبَّه بِکَلمات فَأتمَّهُنَّ»(1) ما هذه الکلمات؟ قال: هی الکلمات الّتی تلقّاها آدم(عليه السلام) مِن رَبّه فَتابَ الله علیه وَ هُوَ أنَّه قال أسئلک بحقِّ محمّد(صلى الله عليه و آله) وَ عَلیّ(عليه السلام) وَ فاطمة(علیها السلام) وَ الحسن(عليه السلام) وَ الحسین(عليه السلام) إلّا تبت عَلیَّ فتاب الله علیه إنّه هُوَ التوّاب الرَّحیم فقلت له: یا ابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) فما یعنی عزَّوجَلَّ بقوله فأتمّهُنَّ؟ قال: یعنی فأتمّهُنَّ إلی القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اثنی عشر إماماً تسعة مِن وُلدِ الحسین(عليه السلام). قال المفضّل: فقلت: یا ابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) فأخبرنی عن قول الله عزَّوجَلَّ «وَجَعَلَها کَلِمَة باقیة فی عقبه»(2) قال: یعنی بذلک الإمامة جَعَلَها الله تعالی فی عقب الحسین(عليه السلام) إلی یوم القیامة. قال: فقلت له: یا ابن رسول الله(صلى الله عليه و آله)، فَکیفَ

ص: 73


1- . سوره بقره آیه 124
2- . سوره زخرف آیه 28

صارَت الإمامة فی ولد الحسین(عليه السلام) دون ولد الحسن(عليه السلام) وَ هُما جمیعاً ولدا رسول الله(صلى الله عليه و آله) و سبطاه و سیّدا شباب أهل الجنّة؟ فقال: إنَّ موسی و هارون(عليهما السلام) کانا نبیّین مرسلین وَ أخوین فجعل الله عزَّوجَلَّ النبوَّة فی صلب هارون دون صلب موسی(عليه السلام)، وَ لَم یکن لأحد أن یقول: لم فعل الله ذلک و إنَّ الإمامة خلافة الله فی أرضه وَ لیسَ لأحد أن یقول لِمَ جَعَله الله فی صلب الحسین(عليه السلام) دون صلب الحسن(عليه السلام)، لأنَّ الله تبارک و تَعالی هو الحکیم فی أفعاله «لا یسئل عَمّا یَفعَل وَ هُم یُسئَلون»(1).

مفضّل بن عمر گوید از امام صادق(عليه السلام) پرسیدم که در سوره بقره آیه 124 فرماید: «آن گاه که پروردگارش ابراهیم را کلماتی آموخت.» این کلمات چیست؟ فرمودند: همان کلماتی است که آدم از خدا دریافت و او توبه اش را پذیرفت. به راستی او گفت: خواهش می کنم از تو به حق محمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام) که بر من توبه پذیری و خدا توبه ی او را پذیرفت. به راستی او بسیار توبه پذیر و مهربان است. عرض کردم: یا ابن رسول الله این چه معنی دارد که می فرماید: آن ها را تمام کرد؟ فرمودند: یعنی آن ها را تمام کرد تا قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که دوازده امامند و نه تن از آنان از فرزندان [امام] حسین باشند. مفضّل گوید: عرض کردم ای پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، چگونه امامت اختصاص به فرزندان [امام] حسین(عليه السلام) یافت نه [امام] حسن(عليه السلام) با آن که هر دو فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و دو سبط او و دو سید جوانان اهل بهشت بودند؟ فرمودند: به راستی موسی(عليه السلام) و هارون(عليه السلام) هر دو پیامبر مرسل و دو برادر بودند و خدا نبوت را به صلب هارون اختصاص داد نه به صلب موسی(عليه السلام) و کسی را نرسد که گوید چرا خدا چنین کرد؟ امامت هم خلافت خداست در زمین و کسی را نرسد که گوید چرا خدا آن را در صلب امام حسین(عليه السلام) نهاد نه در صلب امام حسن(عليه السلام) زیرا خداست که در کارهای خود حکمت اندیش است و از آنچه کند بازخواست نشود و آن هایند که مسئولند.

ص: 74


1- . سوره انبیاء آیه 23

10. حضرت موسی(عليه السلام) برای زنده شدن قومش خداوند را به

چهارده معصوم(عليهم السلام) که یکی از ایشان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است قسم داد

سوره بقره آیات 55 و 56

وَ إذ قُلتُم یا موسی لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللهَ جَهرَةً فَاَخَذَتکُمُ الصّاعِقَةُ وَ اَنتُم تَنظُرونَ ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون

و یاد آورید وقتی که گفتید: ای موسی ما به تو ایمان نمی آوریم مگر آن که خدا را آشکارا ببینیم. پس صاعقه ی سوزان بر شما فرود آمد و آن را به چشم خود مشاهده کردید (و مردید) سپس شما را بعد از مرگ برانگیختیم باشد که سپاس گزار شوید)

در این آیه خداوند منّان داستان عده ای از قوم حضرت موسی(عليه السلام) را آورده است که به ایشان گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم تا خداوند را با چشم ظاهری ببینیم و در گفتار خود پافشاری کردند و تعلیمات حضرت موسی(عليه السلام) در آن ها اثر نکرد تا سرانجام در میقات حاضر شدند و صاعقه ای آن ها را فراگرفت و همه دسته جمعی مردند و خداوند پس از مردن آن ها را رجعت داد. این آیه اولاً مسئله ی رجعت را اثبات می کند. (قومی مردند سپس زنده شدند و به دنیا رجعت کردند.)

ثانیاً: آیات و روایاتی که حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت هستند را ثابت می کند. حالا به احادیث و روایات در این باره می پردازیم.

1. در تفسیر قمی نوشته ی علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 47 ذیل آیه 55 سوره بقره آمده است:

الآیة، فَهُم السبعون الذین اختارهم موسی لیسمعوا کلام الله، فلما سمعوا الکلام، قالوا: لن نُّؤمِن لک حَتّی نَرَی الله جَهرَةً فَبَعَث الله علیهم صاعقة فاحترقوا، ثم أحیاهم الله بعد ذلک و بعثهم أنبیاء، فهذا دلیل علی الرجعة فی أمة محمد(صلى الله عليه و آله) فإنه قال: لم یکن فی بنی اسرائیل شیء إلا و فی أُمتی مثله.

ص: 75

آن ها هفتاد نفر بودند که حضرت موسی(عليه السلام) ایشان را برگزیده و در میقات حاضر شدند و کلام خداوند را شنیدند. هنگامی که کلام خدا را شنیدند گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا وقتی که آشکارا خدا را با چشم های ظاهری ببینیم. خداوند صاعقه ای را فرستاد به صورت آتشی همه ی آن ها را سوزانید و همه مردند. پس از مرگ، آن ها را زنده کرد و بر آن ها پیامبرانی مبعوث فرمود و این دلیل است بر اصل مسئله ی رجعت (از قرآن) و این (فقط در امت موسی و بنی اسرائیل نیست) بلکه در امت حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) هم خواهد بود. سپس حضرت(عليه السلام) فرمودند: هیچ چیز در بنی اسرائیل صورت نگرفت مگر این که عین آن در امت [حضرت] محمد(صلى الله عليه و آله) صورت خواهد گرفت.

نویسنده ی کتابی که در دست دارید، کتابی تالیف کرده است به نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و در آن اولاً مسئله ی رجعت به اثبات رسیده است چه در امت اسلامی و چه در امت های قبل. ثانیاً: این نکته به اثبات رسیده است اوج تحقق مسئله ی رجعت در ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.

2. در تفسیر کشاف نوشته ی زمخشری، تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن محمدبن جریر طبری، تفسیر حافظ جلال الدین سیوطی، تفسیر ابن کثیر، تفسیر امام حسن عسکری(عليه السلام)، صفحات 226 تا 229، تفسیر برهان، مجلد 1 صفحه 100 حدیث 1، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 94 و در تأویل الآیات الظاهرة صفحه 65 و در کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت صفحات 27 و 28 آمده است:

قال: أسلافکم «فَاخَذَتکُمُ الصّاعِقَةُ» أخذت أسلافکم [الصّاعقة] «وَ أَنتُم تنظرون» إلیهم «ثُمَّ بَعَثناکُم» بَعَثنا أسلافکم «مِن بَعدِ مَوتِکُم» مِن بَعدِ موت أسلافکم «لَعَلَّکُم تشکرون» [الحیاة] أی لعلّ أسلافکم تشکرون الحیاة، التی فیها یتوبون و تفعلون، و إلی ربّهم ینیبون، لم یدم علیهم ذلک الموت فیکون إلی النار مصیرهم، و هم فیها خالدون قال [الامام]: وَ ذلک أن موسی لمّا اراد أن یأخذَ عَلیهم عهداً بالفرقان [فرّق] ما بین المحقّین و المبطلین لمحمّد بنبوّته و لِعَلیّ بِامامة و للأئمة الطاهرین بامامتهم قالوا «لَن نؤمن لک» إنَّ هذا أمر ربّک «حتَّی نَرَی الله جَهرَةً» عیناناً یخبرنا بذلک.

فأخذتهم الصاعقة معاینة و هم ینظرون إلی الصاعقة تنزل علیهم.

ص: 76

وَ قال الله عزَّوجلّ: یا موسی، إنّی أنا المکرم لأولیائی، المصدّقین بأصفیائی و لا أبالی. فقال موسی: للباقین الذین لم یصعقوا: ماذا تقولون، أتقبلون و تعترفون؟ و إلّا فأنتم بهؤلاء لاحقون. قالوا: یا موسی، لا ندری ما حلّ بهم و لماذا أصابتهم؟

کانت الصاعقة ما أصابتهم لأجلک، إلّا أنّها کانت نکبة من نکبات الدهر تصیب البرّ و الفاجر، فإن کانت إنّما أصابتهم لردّهم علیک فی أمر محمّد(صلى الله عليه و آله) و علیّ(عليه السلام) و آلهما فاسأل الله ربّک محمّد(صلى الله عليه و آله) و آله هؤلاء الذین تدعونا إلیهم أن یحیی هؤلاء المعصومین نسئلهم لماذا أصابهم [ما أصابهم].

فدعا الله عزوجل بهم موسی(عليه السلام) فأحیاهم الله عزّوجلّ.

فقال موسی(عليه السلام): سلوهم لماذا أصابهم؟ فسألوهم. فقالوا: یا بنی اسرائیل، أصابنا ما أصابنا لإبائنا اعتقاد إمامة علیّ بعد اعتقادنا بنبوّة محمّد(صلى الله عليه و آله) لقد رأینا بعد موتنا هذا ممالک ربنا من سماواته و حجبه و عرشه و کرسیّه و جنانه و نیرانه، فما رأینا أنفد امرا فی جمیع تلک الممالک و أعظم سلطاناً من محمّد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمة و الحسن(عليه السلام) و الحسین(عليه السلام)، و إنّا لمّا متنا بهذه الصاعقة ذهب نبا إلی النیران.

فناداهم محمّد(صلى الله عليه و آله) و علیّ(عليه السلام): کفّوا عن هؤلاء عذابکم، فهؤلاء یحیون بمسألة سائل [یسأل] ربنا عزّوجلّ بنا و بآلنا الطیّبین.

و ذلک حین لم یقذفونا [بعد] فی الهاویة، و أخّرونا إلی أن بعثنا بدعائک یا موسی بن عمران(عليه السلام) بمحمّد(صلى الله عليه و آله) و آله الطیِبین.

فقال الله عزّوجلّ لأهل عصر محمّد(صلى الله عليه و آله): فإذا کان بالدعاء بمحمّد(صلى الله عليه و آله) و آله الطیبین نشر ظلمة أسلافکم المعصوقین بظلمهم أفما یجب علیکم أن لا تتعرّضوا لمثل ما هلکوا به إلی أن أحیاهم الله عزّوجلّ.

هنگامی که موسی(عليه السلام) خواست از آنان پیمان جدایی و مفارقت دریافت کند بین کسانی که محقّ در حقّ پیامبری محمّد(صلى الله عليه و آله) و امامت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و امامان و پیشوایان (معصوم)(عليهم السلام) بودند و بین کسانی که مبطل این امر بودند جدایی می افکند آنان گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم چون این یک امر الهی است تا این که خداوند را عیان و آشکارا ببینیم تا به این امر به ما خبر دهد، پس صاعقة علناً آنان را فراگرفت. پس موسی(عليه السلام) به باقی ماندگان که هنوز صاعقه آنان را فرانگرفته بود فرمود: آیا قبول دارید و اعتراف می کنید؟ یا این که شما نیز به آنان ملحق می گردید؟ در پاسخ گفتند: ما نمی دانیم برای آنان چه پیش آمده است؟ اگر آنچه بر سر آنان آمد در اثر ردّنمودن امر محمّد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و امامان(عليهم السلام) از فرزندان ایشان بوده است،

ص: 77

لمحمّد(صلى الله عليه و آله) بنبوّته و لِعَلیّ(عليه السلام) بِامامة و للأئمة الطاهرین(عليهم السلام) بامامتهم... إنّما أصابتهم لردّهم علیک فی أمر محمّد(صلى الله عليه و آله) و علیّ(عليه السلام) و آلهما فاسأل الله ربّک محمّد(صلى الله عليه و آله) و آله هؤلاء الذین تدعونا إلیهم أن یحیی هؤلاء المعصومین نسئلهم لماذا أصابهم [ما أصابهم]. فدعا الله عزوجل بهم موسی(عليه السلام) فأحیاهم الله عزّوجلّ،

پس، از الله پروردگار خود بخواه به حق محمّد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و اولاد اطهار او(عليهم السلام) تا آنان را زنده سازد تا بپرسیم که آنچه بر سر آنان آمد در اثر چه بود؟ پس موسی(عليه السلام) از خداوند خواست تا آنان را زنده سازد و آنان زنده شدند و مورد سؤال قرار گرفتند و در پاسخ گفتند: آنچه به ما رسید در اثر امتناع ورزیدن به امامت حضرت علی(عليه السلام) بعد از نبوت حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) بود؛ ولی پس از مرگ ممالک آفریدگار خود را یافتیم. از آسمان ها و حجاب ها و عرش ها و کرسی ها و بهشت ها و نیز آتش جهنم را مشاهده نمودیم که در تمام ممالک و همه ی عوالم خداوند کسی را نیافتیم که عظمت سلطنتش و نفوذ و قدرتش بیشتر از سلطنت و نفوذ محمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام) باشد فما رأینا أنفد امرا فی جمیع تلک الممالک و أعظم سلطاناً من محمّد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمة(علیها السلام) و الحسن(عليه السلام) و الحسین(عليه السلام)

در زمانی که ما در اثر صاعقه مردیم، به آتش رفتیم ولی محمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و آتش را ندا دادند که عذاب خود را از اینان بردارید چون بار دیگر زنده خواهند شد و در اثر دعای کسی که خداوند را به حرمت ما و اولاد پاک و پاکیزه ی ما قسم خواهد داد و از خداوند می خواهد (که این ها زنده شوند.) خداوند متعال به مردم عصر حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) فرمودند: پس وقتی آنان در اثر دعا به حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و آل طیبین و طاهرین او زنده می شوند، خداوند ظلمت اسلاف و پیشینیان خودتان را که مورد صاعقه قرار گرفتند با ظلم آنان نشر داد. پس واجب است بر شما که تعرض نکنید به مانند آن چیزی که آنان در اثر ارتکاب آن به هلاکت رسیدند تا آن که خداوند آنان را زنده نمود.بار دیگر آیه و احادیث فوق را مطالعه کنید که نتیجه خواهید گرفت:

اولاً: حضرت موسی(عليه السلام) این چهارده نور مقدس(عليهم السلام) را که یکی از ایشان حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است به عنوان حق و حقیقت معرفی می کند و می فرماید: هر کس به ایشان اعتقاد داشته باشد

ص: 78

حق است و هر کس اعتقاد نداشته باشد باطل است. پس اعتقاد به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق و عدم اعتقاد به ایشان باطل است.

ثانیاً: در تمام اعصار و قرون و در تمام امت ها، چهارده معصوم(عليهم السلام)، از جمله امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی می شوند.

ثالثاً: توجه به چهارده معصوم(عليهم السلام) از جمله ی ایشان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موجب رضایت خداوند است و حضرت موسی(عليه السلام) که می خواهد قومش رجعت کند خداوند را به ایشان قسم می دهد و خداوند نیز می پذیرد و راضی می شود.

رابعاً: قوم حضرت موسی(عليه السلام) در عالم برزخ که عالم حقیقت و کشف و شهود است، عظمت و شکوه وجلال رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و حضرت فاطمة الزهرا(علیها السلام) و امام حسن مجتبی(عليه السلام) و امام حسین(عليه السلام) را مشاهده می کنند که خداوند عظمت و شکوه وجلال و سلطنتی به ایشان داده است که به هیچ کس دیگر عنایت نفرموده است.

ص: 79

11. سنگی که حضرت موسی(عليه السلام) عصای خود را به آن زد و

اشاره

چشمه ها جاری شدند، همراه حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره بقره آیه 60

وَ إِذا استسقی موسی لِقَومهِ فَقُلنا اضرِب بِعَصاک الحَجَر فَانفَجَرَت مِنهُ اثنتا عَشَرَةَ عیناً قَد عَلِمَ کُلُّ اُناسٍ مَشرَبَهُم کُلوا وَ اشربوا مِن رِزقِ اللهِ وَ لا تَعثَوا فِی الاَرضِ مُفسِدین

و به یاد آورید زمانی که موسی(عليه السلام) برای قوم خویش طلب آب کرد. به او گفتیم عصای خود را بر سنگ بزن. پس دوازده چشمه ی آب از آن سنگ جوشید و هر سبطی آبشخور خود را دانست (و گفتیم) از آنچه خداوند روزی شما ساخته بخورید و بیاشامید و در زمین به فتنه انگیزی و فساد نپردازید.

سنگ موسی(عليه السلام) در دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

در کتاب بصائر الدرجات باب 4 صفحه 188 حدیث 54، وافی مجلد 3 صفحه 566، اصول کافی مجلد 1، کتاب الحجة صفحه 231 حدیث 3، تفسیر صافی مجلد 8 صفحه 96، کمال الدین مجلد 2 صفحات 670 و 671 حدیث 17 و در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 84 حدیث 218 آمده است:

محمدبن یحیی، عن محمدبن الحسین، عن موسی بن سَعدان، عن عبدالله بن القاسم، عن أبی سعیدٍ الخُراسانیِّ، عن أبی عبدالله قال: قال أبوجعفر(عليه السلام) إِنَّ القائمَ إذا قام بِمَکّةَ وَ أَرادَ أَن یَتَوَجَّهَ إلی الکوفَةِ نُادَی مُنادِیه: أَلَا یَحمِل أَحَدٌ مِنکُم طَعاماً وَ شَراباً وَ یَحمِلُ حَجَرَ موسی بن عمران وَ هوَ وِقرُ بعیرٍ، فَلا یَنزِلُ مَنزِلاً إِلَّا انبَعَثَ عَینٌ مِنهُ، فَمَن کانَ جائعاً شَبِعَ وَ مَن کانَ ظلمآن رَوِیَ، فَهُوَ زادُهُم حَتَّی یَنزِلوا النَّجَفَ مِن ظَهرِ الکوفَةِ.

زمانی که امام عصر، قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مکه قیام کند منادی ندا می دهد: آگاه باشید که هیچ کس غذا و نوشیدنی برندارد و سنگ موسی بن عمران(عليهما السلام) با او حمل می شود، در حالی

ص: 80

که (آن سنگ) به اندازه یک بار شتر می باشد و در هیچ منزلی فرود نمی آید مگر این که از آن چشمه هایی شکافته و جاری می گردد. پس هر کس گرسنه باشد سیر می گردد و هر کس تشنه باشد سیراب می گردد و چهارپایانشان نیز سیراب می شوند تا این که به (شهر) نجف که پشت کوفه است برسند.

عصای حضرت موسی(صلى الله عليه و آله) در دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

در این آیه خداوند می فرماید «وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ» (1) یعنی بنی اسرائیل از موسی(عليه السلام) طلب آب کردند، خداوند به موسی دستور داد «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ»(2) با عصایت بزن. این عصا همان عصایی است که موسی(عليه السلام) به رود نیل زد و دوازده راه برای بنی اسرائیل باز کرد. همان عصایی است که در دست موسی(عليه السلام) اژدها شد.

در کتاب کافی کتاب الحجة باب ما عنده الائمة(عليهم السلام) من الآیات الانبیاء(عليهم السلام) آمده است که این عصا برای حضرت آدم(عليه السلام) از بهشت آورده شده است و این عصا از مواریث انبیا(عليهم السلام) است. این عصا به دست انبیا(عليهم السلام) یک یک چرخید تا سرانجام به شعیب پیامبر رسید. شعیب(عليه السلام) آن را به حضرت موسی(عليه السلام) سپرد. موسی آن را به سنگی زد و دوازده چشمه از آن جاری شد که آن سنگ نیز یک سنگ عادی نیست. «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ» این ال، ال معرفه است. این سنگ و عصا نزد حضرت موسی(عليه السلام) بوده است. در روایات داریم که آن سنگ و عصا نزد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بوده است و ایشان به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) دادند و ایشان به امام حسن(عليه السلام) دادند و ... میان ائمه(عليهم السلام) دست به دست شده و اکنون در دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هرجا با یارانشان می روند آن سنگ و عصا را با خود می برند. هرگاه یارانشان تشنه شوند از آن برای سیراب کردن آن ها استفاده می کنند.در تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 226 آمده است:

چون تشنگی بر بنی اسرائیل غالب شد، حضرت موسی(عليه السلام) دست به دعا برداشتند:

ص: 81


1- . سوره بقره آیه 60
2- . همان

إلهي بحق محمد سيد الأنبياء، و بحق علي سيد الأوصياء، و بحق فاطمة سيدة النساء، و بحق الحسن سيد الأولياء، و بحق الحسين أفضل الشهداء، و بحق عترتهم و خلفائهم سادة الأزكياء لما سقيت عبادك هؤلاء.

و از خداوند طلب آب کردند. خداوند به موسی فرمود «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً»(1) از سنگ دوازده چشمه جاری شد، به عدد اسباط بنی اسرائیل. قوم موسی که ششصد هزار نفر بودند از این چشمه ها آب نوشیدند.

ص: 82


1- . سوره بقره آیه 60

12. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مساجد روی کره ی زمین عظمت و جلال می بخشد

اشاره

سوره بقره آیه 114

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَ سَعى في خَرابِها أُولئِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ

و کیست ظالم تر و ستم کارتر از آن کس که مردم را از ذکر خداوند در مساجد منع کند و در خرابی آن اهتمام و کوشش ورزد؟ چنین گروهی در مساجد مسلمین درنمی آیند جز آن که بر (خود) ترسان باشند، این گروه را در دنیا ذلت و خواری نصیب است و در آخرت نیز عذابی بزرگ در انتظار آن هاست.

1. در جامع البیان عن تأویل آی القرآن نوشته ی مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت، طبری مجلد 1 صفحه 399 و در چاپ دار الکفر مجلد 1 صفحه 501 و در کتاب مجمع البیان مجلد 1 صفحه 190 آمده است:

حدثنا موسی قال: حدثنا عمرو قال: حدثنا اسباط، عن السدی قوله «لهم فی الدنیا خزی» اما خزیهم فی الدنیا فانهم إذا قام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فتحت القسطنطنیة قتلهم، فذلک الخزیهم فی الدنیا.

سدی از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روایت می کند در مورد این فرموده ی خداوند «برای آن هاست خواری و ذلت در دنیا» اما خزی و ذلت و خواری در دنیا آن زمانی است که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نماید و قسطنطنیه را فتح کند و با آن ها بجنگد که این است ذلت و خواری آن ها در دنیا.

2. در تفسیر الدّر المنثور فی التفسیر المأثور مجلد 1 صفحه 264 نوشته ی الامام الحافظ عبدالرحمن جلال الدین سیوطی آمده است:

ص: 83

و فی قوله «لهم فی الدنیا خزی» قال: أما خزیهم فی الدنیا فإنَّه قام المهدی و فتحت القسطنطنیة قتلهم فذلک الخزی.

درباره ی فرموده ی خداوند که «برای آن ها ذلت و خواری در دنیا» رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اما ذلت و خواری آن ها در دنیا آن زمانی است که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود قیام کند و قسطنطنیة را فتح نماید با آن ها بجنگد و مبارزه کند و این است خزی و ذلت و خواری.

چه کسی ظالم تر است از کسانی که نمی گذارند در مساجد الهی نام او برده شود و سعی در خراب کردن این مساجد دارند، آیه از دو جهت مورد بررسی است جهت اول به مشرکین مکه برمی گردد که رسول خدا را از مکه و مسجدالحرام اخراج کردند و پس از فتح مکه و به ظاهر مسلمان شدنشان تلاش می کردند، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را به قتل برسانند و به اسلام و مساجد خاتمه بدهند و جهت دوم آن ضعیف کردن اسلام و مساجد تا ظهور و قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ظهور شریفشان به اسلام و قرآن و مساجد شکوه و جلال می بخشند.

3. در مجمع البیان مجلد 1 صفحه 190، تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 58، نورالثقلین صفحه 117 حدیث 316 ذیل همین آیه و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 79 آمده است:

روی عن ابی عبدالله(عليه السلام): إنّهم قریش حین منعوا رسول الله دخول مکه و المسجد الحرام.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: که آنان همان قریش بودند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را از داخل شدن به شهر مکه و مسجد الحرام بازداشتند و ورودش را منع کردند.

4. در مجمع البیان مجلد 1 صفحه 190، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 79 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 117 حدیث 317 آمده است:

روی عن زیدبن علی عن آبائه عن علی(عليه السلام) إنّه اراد جمیع الارض لقول النبی جعلت لی الارض مسجداً و ترابها طهوراً.

زیدبن علی بن الحسین(عليهما السلام) روایت می کند از پدارنش و همه از امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) که فرمودند: مراداز مساجد الله در آیه همه ی مؤمنین هستند. زیرا سخن پیامبر(صلى الله عليه و آله) که

ص: 84

فرمودند: جعلت فی الارض مسجداً و ترابها طهوراً. خداوند همه کره ی زمین را برای من مسجد و خاک آن ها را پاکیزه قرار داده است.

پس طبق این روایت هر مسجدی که بر روی کره ی زمین باشد و هر کس مانع از عبادت در آن و خرابی آن بکوشد می باشد که آن وقت است که به دست امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این مسجد آزاد می شوند و با شمشیر مقدس او این مساجد رونق پیدا می کند.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 75 حدیث 79 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 135 آمده است:

عن محمدبن یحیی فی قوله «ما کان لَهُم أَن یَدخُلُوها إِلاّ خائفین» یعنی الایمان لا یقبلونه إِلّا السّیف علی رئوسهم

محمدبن یحیی گفته است که منظور از «چنین گروه را نشاید که داخل در آن شوند مگر با ترس (و اضطراب از عدل و حکم نافذ الهی بر آنان.)» این است که ایمان را قبول نمی کنند، مگر با شمشیر بر بالای سرشان.

مرحوم آیة الله فیض کاشانی در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 75 می گوید: منظور امام عادل است، زیرا خداوند به مومنین وعده ی نجات و نصرت مساجد را از دست کفار داده است و وعده اش را برای مؤمنین آن عصر هنگام فتح مکه محقق ساخت اما به زودی برای همه ی مؤمنان با ظهور عدل و امام عادل محقق خواهد ساخت.

6. در تفسیر امام حسن عسکری(عليه السلام)، مجلد 1 صفحه 56 حدیث 79 وتفسیر صافی مجلد1 صفحه 182 آمده است:

قال علي بن الحسين(عليهما السلام): و لقد كان من المنافقين و الضعفاء أشباه المنافقين قصد إلى تخريب المساجد بالمدينة و تخريب مساجد الدنيا كلها بما همّوا به من قتل علي(عليه السلام) بالمدينة و قتل رسول اللَّه(صلى الله عليه و آله) في طريقهم إلى العقبة يعني في غزوة تبوك .

از امام علی بن الحسین(عليهما السلام) است که منافقین و ضعیفان، شبیه منافقین قصد تخریب مساجد مدینه را داشتند بلکه تخریب همه ی مساجد دنیا را می خواستند و بدین جهت عزمشان را جزم کرده بودند برای کشتن امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در مدینهو کشتن رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در راه عقبه یعنی در غزوه ی تبوک.

ص: 85

فتح قسطنطنیه در قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

7. علامه متقی هندی در کنزالعمال و در منتخب کنز العمال مجلد 6 صفحه 30 آورده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): لَو لَم یَبق مِن الدنیا إلّا یَومٌ لَطَوَّلَهُ الله تعالی حتی یَملِکَ رَجُلٌ مِن اَهل بیتی جَبَلَ الدّیلَم و القسطنطنیة.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر از عمر دنیا باقی نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را طولانی می گرداند تا مالک و حاکم و پادشاه بشود مردی از اهل بیت من بر کوه دیلم و قسطنطنیه.

8. در کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باب 7 صفحه 212 فی شرفه و عظیم منزلة آمده است:

عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) فی قصَّة المهدیّ، قالَ و لا یَترُکُ بِدعَةً إِلّا اَزالها و لا سُنَّةً إِلّا اَقامَها وَ یَفتحُ قُسطَنطَنیة و الصین و جبال الدَّیلم...

حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) فرمودند: در قصه ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ بدعتی ترک نمی شود مگر این که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را نابود می کند و هیچ سنت نیکویی نخواهد بود مگر این که آن را اقامه می کند و قسطنطنیه و چین و کوه های دیلم را او فتح خواهد کرد.

ص: 86

13. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجه الله است

سوره بقره، آیه 115

وَ لِلّهِ المَشرِقُ وَ المَغرِبُ فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ اِنَّ اللهَ واسعٌ عَلیمٌ

مشرق و مغرب ملک خداوند است. پس به هر طرف که روی آورید وجه الله است و علم خداوند وسیع است.

1. در کتاب شریف بحار الانوار مجلد 90 صفحه 118 و الاحتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحات 252 چنین نوشته شده است:

(شیخ طبرسی می گوید بعضی از زنادقه و کسانی که خداوند را قبول نداشتند خدمت حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) رسیدند و سؤالاتی مطرح کردند. حضرت علی(عليه السلام) جواب فرمودند تا این که درباره ی امامان(معصوم)(عليهم السلام) که اولی الامر هستند، پرسیدند:

قال السّائل: ما ذلک الأمر؟ قال علیٌّ(عليه السلام): الّذی تنزّل به الملائکة فی اللّیلةِ اَلَّتی یُفرَقُ فیها کُلُّ أمرٍ حَکیمٍ: مِن خَلقٍ و رزقٍ وَ أجَلٍ وَ عَمَلٍ وَ عُمرٍ وَ حَیاةٍ وَ مَوتٍ وَ عِلم غَیبِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ المُعجِزاتِ اَلَّتی لا تَنبغی إلّا للّهِ وَ اصفیائه وَ السَّفَرةِ بَینَهُ وَ بَینَ خَلقِهِ وَ هُم وَجه اللهِ الّذی قال: «فَأینَما توَلّوا فَثَمَّ وَجه الله»(1) هُم بقیَّةَ الله یعنی المهدیَّ الّذی یأتی عند انقضاء هذه النَّظِرَةِ، فَیَملأُ الأرض قسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئت ظُلماً وَ جوراً.

از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) درباره ی حجت های خداوند (یا امامان معصوم) سؤال کردند. فرمودند: آن ها وجه الله هستند. کسانی که خداوند درباره ی آن ها فرموده است: «فَأینَما توَلّوا فَثَمَّ وَجه الله»

ص: 87


1- . سوره بقره آیه 115

2. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 252، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 118 حدیث 323 آمده است:

عن امیرالمؤمنین(عليه السلام) حدیث طویل فیه قال السّائل: من هؤلاءِ الحجج؟ قال: هم رسول الله(صلى الله عليه و آله) وَ من حل محله من أصفیاء الله الّذین قال الله «فأینما تولوا فَثَمَّ وَجه الله» الّذین قرنهم الله بنفسه و برسوله و فرض علی العباد من طاعتهم مثل الّذی فرض علیهم منها لنفسه.

شخصی از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) سؤال کرد که این حجت های الهی (وجه الله) چه کسانی هستند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: «(مراد از وجه خداوند، همان حجت های او روی زمین هستند که) خداوند آن ها را بر خودش و رسولش نزدیک و مقرون ساخته است و اطاعت آنان را در کنار اطاعت خود و رسولش(صلى الله عليه و آله) قرار داده است. همچنین اطاعتشان را بر بندگان واجب شمرده است همان طور که اطاعت خود را بر آن ها واجب گردانیده است.»

3. در تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 118 حدیث 324 آمده است:

وَ فیه قال(عليه السلام) ایضاً فی الحجج و هم وجه الله الّذی قال: «فأینما تولوا فثم وجه الله»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: حجت های الهی همان وجه الله هستند که خداوند می فرمایند: به هر طرف که روی کنید وجه الله است.

4. و در کتاب مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 272 و تفسیر نور الثقلین، مجلد 1 صفحه 118 حدیث 325 آمده است:

ابوالمضاء عن الرضا(عليه السلام) قوله تعالی «فأینما تولوا فثم وجه الله» قال علیٌّ(عليه السلام).

حضرت رضا(عليه السلام) درباره ی این آیه که به هر طرف که رو کنید وجه الله است فرمودند: وجه الله حضرت علی(عليه السلام) است.

ص: 88

14. مؤمنین واقعی به خداوند، رسول الله(صلى الله عليه و آله) و قرآن کریم،

امامان معصوم(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هستند.

سوره بقره آیه 121

الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون

آن کسانی که ما به آن ها کتاب آسمانی را دادیم و آن ها تلاوت نمودند و حق تلاوت را هم به جای آوردند، آن ها به راستی مؤمن واقعی هستند و کسانی که (باز به آن ها کتاب داده شده است اما حقش را به جای نیاوردند) و به آن کافر شدند، از زیانکاران هستند.

1. در کافی مجلد 1 صفحه 215 حدیث 4 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 147 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ » قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(عليهم السلام).

محمدبن یحیی... از ابن محبوب و او از ابن ابی ولاد گفت: از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه سؤال کردند. حضرت(عليه السلام) فرمودند، منظور از کسانی که کلام خدا را به حق خواندند و به آن عمل نمودند و مؤمن واقعی هستند، امامان(عليهم السلام) می باشند.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 76 حدیث 83، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 147 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 18 صفحه 153، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 44 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحات 135تا 137 آمده است:

عن أبي ولاد قال سألت أباعبدالله(عليه السلام) عن قوله «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ » قال: فقال هم الأئمة(عليهم السلام).

دقت بفرمایید، اولاً: خداوند می فرمایند «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ» کسانی که به آن ها کتاب داده شد.ثانیاً: آن ها قرآن را تلاوت می کنند و تلاوتشان نیز حق است. «يَتْلُونَهُ حَقَ تِلاوَتِهِ »

ص: 89

ثالثاً: مؤمن واقعی هستند.

سؤال می شود که به جز رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) در گذشته، چه کسی امروز می تواند مصداق واقعی این آیه باشد؟ در حال حال حاضر حجة زنده ی خداوند حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصداق حقیقی این آیه هستند.

ص: 90

15. شرط تكامل ايمان، ايمان به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

سوره بقره آيه 124

وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ.

(ياد آر هنگامى كه) خداوند ابراهيم(عليه السلام) را به كلماتى امتحان نمود و ابراهيم از همه آن امتحانات موفق بيرون آمد. آن گاه خداوند، فرمود: اى ابراهيم، من تو را براى مردم امام قرار دادم. ابراهيم گفت: خداوندا، آيا آن را به فرزندان من نيز مى دهى؟ خداوند فرمود: عهد ما به ظالمين تعلق نمى گيرد.

1. در كتاب مناقب احمد خوارزمى حنفى و كتاب ينابيع المودة از خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 97 و تفسير نورالثقلين مجلد 1 صفحه 124 حديث 338 آمده است:

عن المفضل قال: سئلت جعفر الصادق(عليه السلام) عن قوله عزوجل: «وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» قال: ما هذه الکلمات؟ قال: هى الكلمات التى تلقاها آدم من ربّه فتاب عليه و هو انه قال: يا رب اسئلك بحق محمّد(صلى الله عليه و آله) و على(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و الحسن(عليه السلام) و الحسين(عليه السلام) الا تبت علىّ، فتاب اللّه عليه انه هو التواب الرحيم. فقلت له يا ابن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) فما يعنى بقوله (فأتمّهن) قال: يعنى أتمّهن الى القائم المهدى(عليه السلام) اثناعشر اماماً تسعة من وُلد الحسين(عليهم السلام).

مفضل گفت: از امام صادق(عليه السلام) درباره تفسير و بيان اين آيه سؤال كردم: «ياد آر، هنگامى را كه خداوند ابراهيم(عليه السلام) را به كلماتى امتحان نمود و ابراهيم(عليه السلام) از همه آن امتحانات موفق بيرون آمد.» حضرت فرمودند: آن كلماتى كه آدم(عليه السلام) از خداوند متعال آموخت و بر زبان جارى كرد (خداوند ابراهيم(عليه السلام) را به همان كلمات امتحان نمود.) آن گاه آدم(عليه السلام) انابه و توبه نمود وخداوند توبه اش را پذيرفت. آن كلمات اين است كه آدم(عليه السلام) عرضه داشت: خدايا از

ص: 91

تو مى خواهم به حق محمّد(صلى الله عليه و آله) و على(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) توبه مرا قبول فرما. خداوند توبه اش را قبول فرمود كه خدا بسيار توبه پذير و مهربان است. راوى مى گويد: عرضه داشتم يابن رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) مقصود از «فأتمهنّ» در آيه كريمه چيست؟ حضرت فرمودند: آن جناب تمام كرد آن ها را تا قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه همه ی آنان دوازده نفرند و نه نفر آنان از اولاد حسين(عليهم السلام) هستند (و نهمين آنان كه آخرين آن هاست و امامت به او تمام مى شود، مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

نكته قابل توجه اينجاست كه:

ايمان كامل كه قرآن از آن به «فأتمّهن» ياد مى كند، ايمان حضرت ابراهيم(عليه السلام) به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) و حضرات ائمه(عليهم السلام) از نسل حضرت اميرالمؤمنین(عليه السلام) و حضرت زهرا(علیها السلام) تا حضرت بقیة اللّه الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد و كسى كه تمام مراتب ايمان را داشته باشد، اما به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مؤمن نباشد، ايمانش ناقص است و آن را به اتمام نرسانيده است.

2. شيخ صدوق(رضی الله عنه) در كتاب كمال الدين مجلد 2 صفحه 358 حديث 57 آورده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ الْعَبَّاسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيُّ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ الزَّيَّاتُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ الْأَزْدِيُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليهما السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَ» مَا هَذِهِ الْكَلِمَاتُ؟ قَالَ هِيَ الْكَلِمَاتُ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ هُوَ أَنَّهُ قَالَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَيَّ فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا يَعْنِي عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ «فَأَتَمَّهُنَ » قَالَ يَعْنِي فَأَتَمَّهُنَّ إِلَى الْقَائِمِ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ » قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ الْإِمَامَةَ جَعَلَهَا اللَّهُ تَعَالَى فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَكَيْفَ صَارَتِ الْإِمَامَةُ فِي وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) دُونَ وُلْدِ الْحَسَنِ(عليه السلام) وَ هُمَا جَمِيعاً وَلَدَا رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ سِبْطَاهُ وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ(عليه السلام) إِنَّ مُوسَى وَ هَارُونَ كَانَا نَبِيَّيْنِ مُرْسَلَيْنِ وَ أَخَوَيْنِ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النُّبُوَّةَ فِي صُلْبِ هَارُونَ دُونَ صُلْبِ مُوسَى ع وَلَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ لِمَ فَعَلَ ذَلِكَ وَ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ لِمَ جَعَلَهُ اللَّهُ فِي صُلْبِ الْحُسَيْنِ دُونَ صُلْبِ الْحَسَنِ(عليهما السلام) لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هُوَ الْحَكِيمُ فِي أَفْعَالِهِ «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُون»

ص: 92

مفضل بن عمر گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم كه منظور از كلمات در آيه «آن گاه كه ابراهيم را پروردگارش به كلماتى آزمود» چيست؟ حضرت فرمودند: همان كلماتى است كه آدم از خدا دريافت نمود. همانا او گفت: به حق محمّد(صلى الله عليه و آله)، على(عليه السلام)، فاطمه(علیها السلام) و حسن و حسين(عليهما السلام) از تو مى خواهم كه توبه مرا بپذيرى. خدا توبه اش را پذيرفت. به راستى كه او بسيار توبه پذير و مهربان است. عرض كردم يابن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) اين چه معنى دارد كه مى فرمايد: «و كلمه باقيه را در پشتش قرار داد» فرمودند: اشاره به امامت دارد كه خداى تعالى تا روز قيامت در پُشت امام حسين(عليه السلام) قرار داد. مفضل گويد: عرض كردم: يابن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) چگونه امامت اختصاص به فرزندان حسين(عليه السلام) يافت؛ نه حسن(عليه السلام) با آنكه آنان هر دو فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و دو سبط و دو سيد جوانان اهل بهشت هستند؟ حضرت فرمودند: به راستى موسى(عليه السلام) و هارون هر دو پيغمبر مرسل و برادر بودند و خدا نبوت را به صلب هارون اختصاص داد نه صلب موسى(عليه السلام) و كسى را نرسد كه گويد چرا خدا چنين كرد؟ امامت نيز خلافت خدا در زمين است و كسى را نرسد كه گويد چرا خدا آن را در صلب حسين(عليه السلام) نهاد نه در صلب حسن(عليه السلام). زيرا خداوند در كارهاى خود حكمت انديش است و از آنچه كند مؤاخذه نشود و آن هايند كه مسئولند. «لايسئل عما يفعل و هم يسئلون» «کسی حق نداردکه خداوند را مورد سؤال قرار دهد. اين خداوند است که بايداز بندگان بپرسد.»

امامت بالاترین مقام

یکی از فرق های مهم بین شیعه و سنی این است که شیعه می گوید همان طور که نبوت جعل است و خدا پیامبر را تعیین می کند به همان نحو امام و خلیفه را هم خدا تعیین می کند. اهل سنت می گویند: اگر امتجمع شدند و شخصی را به نام امام و خلیفه برگزیدند او واجب الاطاعة و پیشوا و امام مسلمین است، اما شیعه با استنباط از آیات قرآنی می گوید: امام باید خصوصیاتی داشته باشد که این خصوصیات بی نظیر است. مانند خصوصیات پیامبران. ما در اینجا با اشاره به احادیث و روایات آن خصوصیات را می آوریم:

ص: 93

1. در کتاب بحارالانوار مجلد 25 صفحه 124 آمده است:

...الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَه...

1) امام یگانه ی همه ی زمان هاست.

2) هیچ کس با امام برابری نمی کند.

3) هیچ عالمی معادل او نیست.

4) بدلی مثل او پیدا نمی شود.

5) مِثل ندارد.

6) هیچ نظیری ندارد.

7) امام دارای فضل و کرامت مخصوص خدایی است و همه به او محتاج

هستند و او به هیچ کس محتاج نیست.

2. در معانی الاخبار مجلد 1 صفحه 35 و خصال شیخ صدوق مجلد 2 صفحه 106، بحارالانوار مجلد 25 صفحه 116، اثبات الهداه مجلد 7 صفحه 387 و عیون الاخبار الرضا(عليه السلام) مجلد 1 صفحات 218 و 219(با کمی اختلاف در الفاظ آمده است:

الطالقانی عن احمد الهمدانی عن عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليهما السلام) قَالَ: لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ يلد [يُولَدُ] مَخْتُوناً وَ يَكُونُ مُطَهَّراً وَ يَرَى مِنْ خَلْفِهِ كَمَا يَرَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لَا يَكُونُ لَهُ ظِلٌ وَ إِذَا وَقَعَ إِلَى الْأَرْضِ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَقَعَ عَلَى رَاحَتَيْهِ رَافِعاً صَوْتَهُ بِالشَّهَادَتَيْنِ وَ لَا يَحْتَلِمُ وَ يَنَامُ عَيْنُهُ وَ لَا يَنَامُ قَلْبُهُ وَ يَكُونُ مُحَدَّثاً وَ يَسْتَوِي عَلَيْهِ دِرْعُ رَسُولِ اللَّه وَ لَا يُرَى لَهُ بَوْلٌ وَ لَا غَائِطٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ وَكَّلَ الْأَرْضَ بِابْتِلَاعِ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ وَ يَكُونُ رَائِحَتُهُ أَطْيَبَ مِنْ رَائِحَةِ الْمِسْكِ وَ يَكُونُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ يَكُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَكُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا يَأْمُرُهُ بِهِ وَ أَكَفَّ النَّاسِ عَمَّا يَنْهَى عَنْهُ وَ يَكُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَةٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَيْنِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ سَيْفُهُ ذُو الْفَقَارِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ صَحِيفَةٌ فِيهَا أَسْمَاءُ شِيعَتِهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ صَحِيفَةٌ فِيهَا أَسْمَاءُ أَعْدَائِهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ الْجَامِعَةُ وَ هِيَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَذِرَاعاً فِيهَا جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ الْجَفْرُ الْأَكْبَرُ وَ الْأَصْغَرُ وَ إِهَابُ مَاعِزٍ وَ إِهَابُ كَبْشٍ فِيهِمَا جَمِيعُ الْعُلُومِ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ وَ حَتَّى الْجَلْدَةُ وَ نِصْفُ الْجَلْدَةِ وَ يَكُونُ عِنْدَهُ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ(علیها السلام)

1) امام اعلم الناس است.

2) حکیم ترین و حکم کننده ترین ناس است.

3) باتقواترین ناس است.

4) بردبارترین و حکیم ترین ناس است.

5) شجاع ترین مردم است.

6) سخاوتمندترین ناس است.

7) امام عابدترین ناس است.

8) امام مختون دنیا می آید.

ص: 94

9) امام پاک به دنیا می آید.

10) امام از پشت سرش می بیند همان طور که از جلو می بیند.

11) برای امام سایه وجود ندارد.

12) از رحم مادر با دو کف دست به دنیا و زمین می آید.

13) در هنگام تولد صدا بلند می کند به شهادتین

14) امام محتلم نمی شود.

15) چشمش می خوابد اما قلبش هرگز نمی خوابد.

16) با فرشتگان در ارتباط است.

17) زره رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بر قامت او موزون و اندازه است.

18) بوی خوبی مثل بوی مشک می دهد.

19) ولایت امام از خود مردم به مردم بیشتر است.

20) امام از پدر و مادر به مردم نزدیک تر و مهربان تر است.

21) امام متواضع ترین مردم در مقابل خداوند است.

22) امام امر الهی را قبل از این که مردم بگیرند، می گیرد.

23) آنچه را که خداوند نهی می کند و قبل از نهی شدن امام از آن آگاه است.

24) اگر امام به سنگ خارا دعا کند، آن سنگ نصف شود. (مستجاب الدعوة است.)

25) سلاح و شمشیر پیامبر(صلى الله عليه و آله)، ذوالفقار دست امام است.

پیامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی برای برادرم علی(عليه السلام) فضایلی قرار

داده است که کسی نمی تواند بشمارد از زیادی و اگر کسی بیان کند فضیلتی از فضایل او را و به آن فضیلت اقرار کند، برای او تمام گناهانی که او انجام داده و گناهانی که بعداً انجام می دهد را می بخشد و کسی که بنویسد یکی از فضایل حضرت علی(عليه السلام) را تازمانی که آن نوشته باقی باشد ملائکه برای نویسنده ی فضیلت، طلب استغفار می نماید. اگر کسی یکی از فضایل حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را گوش دهد

خدا تمام گناهانی که از طریق گوش انجام دهد می بخشد و نگاه کردن بر چهره ی حضرت

ص: 95

امیرالمؤمنین(عليه السلام) عبادت است و از حضرت علی(عليه السلام) یاد کردن عبادت است. خداوند نمی پذیرد ایمان را از هیچ کس مگر به ولایت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و برائت از دشمنانش.

26) نزد امام صحیفه ای است که اسامی تمام شیعیان و اتباع و یارانش تا قیامت در آن نوشته شده است.

27) و صحیفه ای است که در آن اسامی دشمنانشان نوشته شده است.

28) آن صحیفه ی حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) است که طولش هفتاد ذراع است و تمام آنچه

فرزندان آدم(عليه السلام) به آن احتیاج دارند، در آن است.

29) جفر اکبر و جفر اصغر نزد امام است... جمیع علوم در آن محفوظ است و در آن موجود می باشد حتی دیه ی خراشیدن پوست بدن انسان و نصف خراشیدگی پوست و ثلث پوست.

30) در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمة للعالمین گفته شده است. این لوح برای تهنیت تولد حضرت سیدالشهدا(عليه السلام) به حضرت زهرا(علیها السلام) داده شده است. (به آن لوح فاطمه(علیها السلام) یا لوح جابر نیز می گویند.)

31) در بحارالانوار مجلد 25 صفحه 117 و خصال شیخ صدوق و عیون الاخبار الرضا(عليه السلام) آمده است:

إِنَّ الْإِمَامَ مُؤَيَّدٌ بِرُوحِ الْقُدُس امام مؤید و یاری شونده از طرف روح القدس است. (روح القدس یار و یاور و مواظب امام است.)

32) امام هرگاه اراده کند، می تواند اعمال همه ی بندگان را ببیند. امام هم مقامات عرضی دارد و هم مقامات طولی. (که دریایی مطلب از این دو مقام در معارف الهی موجود است.)

اولین پله ی صعود مقام والای عبودیت است و پس از عبودیت مقام نبوت است و بعد از آن مقام خلیلیت و پس از آن مقام امامت است؛ ( مقامی بالاتر از امامت وجود ندارد، منتهی مقام امامت دارای مراتبی است.) چنان که

ص: 96

1. در اصول کافی، مجلد 1 صفحه 175 حدیث 425، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 121 حدیث 341 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): ... وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) نَبِيّاً وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ حَتَّى قَالَ اللَّهُ «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» فَقَالَ اللَّهُ «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاما

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: (حضرت) ابراهیم(عليه السلام) نبی بود و امام نبود تا آن که خداوند فرمودند: تو را بر مردم امام قرار دادم. ابراهیم(عليه السلام) عرض کرد: (خداوندا) آیا این مقام را به ذریّه ی من هم می دهی؟ خداوند فرمودند: (این مقام) عهدی است که این عهد را به ظالمین نمی دهم، کسی که بنده ی بت باشد و به ثنویت قائل باشد (برای خدا شریک فرض کند) هرگز به مقام امامت نمی رسد.

پس امامت عهد است و این عهد از عالم ذر اولی شروع شده است. (امام مثل پیامبر قبل از تولد امام است. در رحم مادر امام است. به دنیا می آید امام است. در برزخ و ... امام می باشد.)

2. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 175 حدیث 2 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 121 حدیث 342 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَقَالَ « إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ.

زید الشحام گفت: از امام صادق(عليه السلام) شنیدم که فرمودند: خداوند تبارک و تعالی ابراهیم(عليه السلام) را به عنوان عبد پذیرفت قبل از این که به مقام نبوت برسد و او را به مقام نبوت گرفت قبل از پذیرشش به مقام رسالت و او را به مقام رسالت پذیرفت قبل از مقام خلیلیت و او را به مقام خلیلیت پذیرفت قبل از این که او را امام قرار دهد. وقتی (به مقام امامت رسید و) همه ی مراتب در او جمع شد خداوند فرمودند تو را بر مردم امام قرار دادم این مقام در چشم ابراهیم(عليه السلام) بسیار عظیم آمد و گفت: پروردگارا آیا این مقام را به ذریه ی من هم می دهی؟ جواب آمد این مقام عهدی است که به ظالمین تعلق نمی گیرد. هرگز نادان و سفیه، امام با تقوا نمی شود.

ص: 97

حضرت ابراهیم(عليه السلام) مقام مطلقة الامامة داشت و

چهارده معصوم(عليهم السلام) و در حال حاضر، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امامت مطلق دارند

امامت مطلق: امامتی است که خداوند به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) عنایت فرموده است و این امامت محدود به زمان و مکان نیست.

مطلقة الامامة: محدود به زمان و مکان است. مثل امامت حضرت ابراهیم(عليه السلام) که محدود به زمان و مکان بود. زمانی که حضرت ابراهیم(عليه السلام) منصب های نبوت، رسالت، خلیلیت و امامت را داشتند، حضرت لوط(عليه السلام) نیز در قسمتی دیگر از جهان دارای مقام نبوت بود، اما امامت و نبوت مطلق، همیشگی است. امامان شیعه امامتشان محدود به زمان و مکان نیست. نبوت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نبوت مطلق است. ایشان برای همه ی زمان ها و مکان ها پیامبر و امام هستند اما نبوت حضرت عیسی(عليه السلام) مطلقة الامامة است؛ لذا حضرت مسیح(عليه السلام) در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از یاران و پیروان آن حضرت خواهد شد و در حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ایشان دیگر پیامبر نیستند.

ص: 98

16. بعد از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر کس

سؤال می شود که چه کسی را می پرستد؟ همه می گویند که خدا را می پرستند

سوره بقره، آیه 133

أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

شما کی و کجا حاضر بودید زمانی که مرگ حضرت یعقوب(عليه السلام) در رسید و به فرزندان خود گفت که شما پس از من که را می پرستید؟ گفتند: خدای تو را و خدای پدران تو ابراهیم(عليه السلام) و اسماعیل(عليه السلام) و اسحاق(عليه السلام) را که او معبودی یگانه است و ما مسلمان و مطیع فرمان او هستیم.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 61 حدیث 102، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 131،

اثباة الهداه مجلد 7 صفحه 93، تفسیر المیزان مجلد 1، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 142 و ترجمه ی آن، مجلد 1 صفحه 268 آمده است:

عن جابر عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: سَألته عن تفسیر هذه الآیة من قول الله «إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي - قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً» قال جرت فی القائم(عليه السلام).

جابر از امام محمد باقر(عليه السلام) نقل می کند درباره ی این آیه سؤال کردند که خداوند می فرماید: شما کی حاضر بودید هنگامی که مرگ حضرت یعقوب(عليه السلام) رسید، به فرزندانش گفت: شما پس از مرگ من که را می پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم(عليه السلام) و اسماعیل(عليه السلام) و اسحاق(عليه السلام) را که خداوند واحد است، پرستش خواهیم کرد. پس فرمودند: این آیه درباره ی (حضرت) قائم (آل محمد)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جاری شده است.

ص: 99

مرحوم ملّا محسن فیض کاشانی پس از نقل این حدیث نوشته است: فکلّ قائم منهم یقول حین الموت ذلک لبنیه و یجیبونه بما اجابوا به. شاید منظور امام محمد باقر(عليه السلام) این است که این آیه درباره ی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جاری شده است و هر امامی از آل محمد(صلى الله عليه و آله) بالقوه، قائم است و هر کدام هنگام مرگشان همان چیزی را به فرزندانش می گویند که یعقوب(عليه السلام) به فرزندانش گفت و فرزندان آن ها نیز همان حرف فرزندان یعقوب(عليه السلام) را خواهند زد.

اما منظور این نیست که مرحوم فیض فرمودند، زیرا در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی اهل زمین مسلمان خواهند شد، لا یبقی الارض الّا نودی بشهادة أن لا اله إلّا الله وَ أنَّ محمد رسول الله(عليه السلام). این آیه مربوط به زمان منصور آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که ایشان از هر کس می پرسند که شما که را می پرستید؟ آن ها جواب می دهند: «قالوا نعبد الهَکَ وَ الهَ آبائِکَ ابراهیم و اسماعیل و اسحاق» یعقوب(عليه السلام) از فرزندانش می پرسد، اما حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از همه می پرسند.

2. در اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 96 حدیث 551 آمده است:

وَ عَن رفاعة بن موسی قال: سمعت اباعبدالله(عليه السلام) یقول: «وَ لَهُ اسلَم من فی السماوات و الارض طوعاً و کرهاً»(1) قال إذا قام قائم(عليه السلام) لا یبقی أرض إلّا نودی فیها بشهادة أن لا اله الّا الله و أن محمداً رسول الله(صلى الله عليه و آله).

رفاعة بن موسی گفت: شنیدم از اباعبدالله جعفربن محمد الصادق(عليهما السلام) که درباره ی این فرموده ی خداوند: «و هر چه که در آسمان و زمین است از روی اختیار یا از روی اکراه در برابر (فرمان) او تسلیمند.» فرمودند: هنگامی که (حضرت) قائم(عليه السلام) قیام کند در زمین (هیچ کس) باقی نمی ماند، مگر این که ندا می دهد و شهادت می دهد بر این که هیچ معبودی برای پرستش جز خداوند وجود ندارد و همانا محمد(صلى الله عليه و آله) پیامبر و رسول و فرستاده ی خداست.پس در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ایمان به لا اله الّا الله و محمد رسول الله(صلى الله عليه و آله) می آورند. این فقط مخصوص عصر طلایی حکومت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

3. در اثبات الهداة مجلد 5 صفحه 173 حدیث 551 آمده است:

وَ عَن ابن بکیر قال: سألت ابالحسن(عليه السلام) عن قوله: «وَ له اسلم من فی السماوات و الأرض طوعاً و کرهاً وَ إلیه ترجعون» قال: انزلت فی القائم(عليه السلام) إذا خرج بالیهود و النصاری و الصابئین و الزنادقه و أهل الردة و

ص: 100


1- . سوره آل عمران آیه 83

الکفار فی شرق الأرض و غربها فعرض علیهم الاسلام فمن أسلم طوعاً أمره بالصلوة و الزکوة و ما یؤمر به المسلم و یجب لله علیه و من لم یسلم ضرب عنقه حتّی لا یبقی فی المشارق و المغارب احد الّا وحّد الله...

4. در اثبات الهداة مجلد 5 صفحه 174 حدیث 557 آمده است:

وَ عَن زرارة قال: قال ابوعبدالله(عليه السلام): سئل ابی عن قوله الله «و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنة و یکون الدّین کله لله»(1) فقال: لم یجیء تأویل هذه الآیة و لو قد قام قائمنا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعده سیری من یدرکه ما یکون من تأویل هذه الآیة...

زراره از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت کرد که ایشان درباره ی این سخن خداوند مبارزه و جهاد کند تا هیچ فتنه ای باقی نماند و دین فقط برای خداوند باشد همه خداوند را برای خدا پرستش کنند فرمودند: هنگامی که قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام کند آن وقت این آیه تأویل می شود.

5. در اثبات الهداة مجلد5 صفحه 174 حدیث 560 آمده است:

وَ عن سماعة عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قوله تعالی «هُوَ الّذی اَرسَلَ رسوله بِالهُدی وَ دین الحق لیظهره عَلیَ الدّین کُلِه وَ لو کره المشرکون»(2) قال: إذا خرج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لم یبق مشرک بالله العظیم و لا کافر الّا کره خروجه.

سماعه از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت کرد که درباره ی این سخن خدا که «(الله) او کسی است که فرستاد رسولش را با هدایت و دین حق ظفر یابد، (دینش بر همه ی ادیان (کله)) اگرچه مشرکین اکراه داشته باشند.» فرمودند: هنگامی که (حضرت) قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، مشرکی بالله العظیم وکافری باقی نمی ماند، مگر این که از خروج و قیام او اکراه دارد.

مشرکین و کافران از ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناخوشنودند و کراهت دارند. در مقابل، مؤمنین واقعی از این ظهور شادمان هستند.

ص: 101


1- . سوره بقره آیه 193
2- . سوره توبه آیه 33 و سوره صف آیه 9

17. وحدت ادیان و وحدت انسان ها در زمان حضرت قائم آل

اشاره

محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع می پیوندد

سوره بقره آیه 136

قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون

بگویید ما به خدا ایمان آوردیم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم(عليه السلام) و اسماعیل(عليه السلام) و اسحاق(عليه السلام) و یعقوب(عليه السلام) و پیامبران از فرزندان او نازل گردید (و همچنین) آنچه به موسی(عليه السلام) و عیسی(عليه السلام) و پیامبران (دیگر) از طرف خداوندشان داده شده است و در میان هیچ یک از آن ها جدایی قائل نمی شویم و ما در برابر فرمان خدا تسلیم و مسلمان هستیم.

1. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 81 حدیث 107، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 157، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 122، اصول کافی مجلد 1 صفحه 415 حدیث 19، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 143 و اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 44 آمده است:

عن سلام، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی قوله «آمنّا بالله وَ ما أنزل إلینا» قال إنّما عنی بذلک علیّاً و الحسن و الحسین و فاطمه و جرت بعدهم فی الائمة قال: ثُمَّ یرجع القول من الله فی الناس فقال: «فإن آمنوا» یعنی الناس «بمثل ما آمنتم به» یعنی علیّاً و فاطمة و الحسن و الحسین و الائمة من بعدهم «فَقَدِ اهتدوا وَ إن تَوَلّوا فَإنَّما هُم فِی شِقَاقٍ» (1)

حضرت امام باقر(عليه السلام) در مورد این فرموده ی خداوند «ما به خدا ایمان داریم و به آنچه بر ما نازلشده است» که منظور آنان حضرت علی(عليه السلام)، حضرت فاطمه(علیها السلام)، حضرت امام حسن(عليه السلام)،

ص: 102


1- . سوره بقره آیه 137

حضرت امام حسین(عليه السلام) و امامان هادی(عليهم السلام) بعد از ایشان هستند. سپس سخن خداوند به مردم برمی گردد که فرمودند «اگر مردم ایمان آوردند تا مثل شما که ایمان آورده اید» که منظور حضرت علی(عليه السلام)، حضرت فاطمه(علیها السلام)، امام حسن(عليه السلام)، امام حسین(عليه السلام) و امامان(عليهم السلام) بعد از ایشان است.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 80 حدیث 105، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 122، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 157 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 141 آمده است:

عن الفضل بن صالح، عن بعض اصحابه فی قوله «قولوا آمَنّا وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الاسباطَ»(1) أما قوله «قولوا» فهُم آل محمد(صلى الله عليه و آله) و قوله «فَإن آمَنُوا بِمثلِ ما آمَنتُم بِه فَقَدِ اهتدوا»(2) سائر الناس.

فضل بن صالح از عده ای از اصحاب نقل می کند در مورد این فرموده ی خداوند بگویید: ایمان آورده ایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم(عليه السلام) و اسماعیل(عليه السلام) و اسحاق(عليه السلام) و یعقوب(عليه السلام) و پیامبران از فرزندان او نازل گردید، اما این که فرموده است ایمان آوردیم منظور آل محمد(صلى الله عليه و آله) هستند.

ایمان کامل

ایمان کامل عبارت است از:

1. ایمان به خداوند قولوا ءَامنّا بِالله

2. ایمان به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و قرآن کریم وَ ما اُنزِلَ إلَینا

3. ایمان به همه ی انبیا(عليهم السلام) و کتب آسمانی قبل «وَ ما اُنزِلَ مِن قبلک»(3) از جمله ی آنان ایمان به آنچه که بر حضرت ابراهیم(عليه السلام) و حضرت اسماعیل(عليه السلام) و حضرت اسحاق(عليه السلام) و حضرت یعقوب(عليه السلام) و فرزندان آنان نازل شده است و ایمان داشتن بر آنچه به حضرت موسی(عليه السلام) وحضرت عیسی(عليه السلام) داده شده است و ایمان داشتن به آنچه که بر انبیا(عليهم السلام) از طرف خداوند نازل گردیده است.

ص: 103


1- . سوره بقره آیه 136
2- . سوره بقره آیه 137
3- . سوره بقره آیه 4

این ایمان کامل در زمان حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع می پیوندد و در آن زمان است که همه ی امت های قبل به آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان می آورند، زیرا آنچه بر پیامبران آنان نازل شده است در آن حضرت می بینند، لذا در عصر طلایی اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت بلند همت کیهان مکنت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان ها همه به وحدت می رسند و ادیان نیز به وحدت می رسند و دین خداوند یک دین می شود که همان اسلام است و همه می گویند «وَ نحنُ لَهُ مُسلمون» ما همه مسلمان هستیم. ما همه تسلیم امر و نهی خداوند هستیم.

این برنامه در دوران حکومت طلایی حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیاده خواهد شد. یهودیان واقعی به این درجه از آگاهی می رسند که می فهمند برنامه های حضرت کلیم الله (عليه السلام) به طور واقعی آن در پیروی از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. مسیحیان به این درجه از معرفت می رسند که می یابند برنامه های واقعی حضرت مسیح(عليه السلام) در برنامه های واقعی حضرت مسیح(عليه السلام) در برنامه های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. زرتشتی ها ایمان واقعی حضرت زرتشت(عليه السلام) را در برنامه های امام زمان(عليه السلام) می بینند. پس توجه فرمایید در حکومت طلایی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم انسان ها به وحدت می رسند و هم ادیان یکی می شود.

ص: 104

18. امام زمان(عليه السلام) بر كل انسان ها شاهد است

اشاره

سوره بقره آيه 143

وَكَذ لِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدا

به اين گونه ما شما را امتى وسط و عادل قرار داديم كه شما بر همه انسان ها شاهد و گواه باشيد و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نيز گواه بر شما باشد.

1. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 270 باب «فى إن الائمة شهداء اللّه عزوجل على خلقه» حديث 1 آمده است:

على بن محمّد، عن سهل بن زياد، عن يعقوب بن يزيد، عن زياد القندى، عن سماعة قال: قال ابوعبداللّه (عليه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنا بِكَ عَلى هؤلاءِ شَهِيداً(1)» قال نزلت فى امة محمّد(صلى الله عليه و آله) خاصّة، فى كل قرن مِنهم امام منا شاهد عليهم و محمّد(صلى الله عليه و آله) شاهد علينا.

امام صادق(عليه السلام) راجع به فرمايش خداوند: «پس، چطور باشد زمانى كه از هر امتى گواهى آوريم و تو را بر آن ها گواه آوريم.» فرمود: تنها درباره امت محمّد(صلى الله عليه و آله) نازل شده، در هر قرنى امامى از ما بر ايشان گواه و ناظر است و محمّد(صلى الله عليه و آله) گواه و ناظر بر ماست. (بر گفتار و كردار ايشان ناظر است و روز قيامت نزد خدا گواهى دهد. پس، مواظب باشيد و تقوا پيشه كنيد كه گواهان شما عادل و مقبولند.)

2. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 270 حديث 2 آمده است:

الحسين بن محمّد، عن معلى بن محمّد، عن الحسن بن على الوشّاء، عن احمدبن عائذ، عن عمربن اُذينة، عن بريد العجلّى قال: سألت اباعبداللّه (عليه السلام) عن قول اللّه عزوجل: «وَكَذ لِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النّاسِ» قال: نحن الامّة الوسطى و نحن شهداء اللّه على خلقه و حججه فى أرضه .

ص: 105


1- . سوره نساء آیه 41

بريد عجلى گويد: از امام صادق(عليه السلام) درباره قول خداى عزوجل: «و اين چنين شما را امت ميانه (عادل) قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد.» پرسيدم. فرمودند: ماييم امت واسط و ما گواهان خداوند بر خلقش و حجت هاى او در زمينش هستيم.

3. در اصول كافى مجلد 1 صفحه 271 حديث 4 آمده است:

على بن ابراهيم، عن ابيه، عن محمّدبن أ بى عمير، عن ابن اُذينة، عن بريد العجلى قال: قلت لأبى جعفر(عليه السلام) قول اللّه تبارك و تعالى: «وَكَذ لِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدا» قال: نحن الامّة الوسط و نحن شهداء اللّه تبارك و تعالى على خلقه و حججه فى أرضه .

برید عجلى گويد: از امام باقر(عليه السلام) درباره قول خداى تبارك و تعالى: «و اين چنين شما را امت ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد.» پرسيدم. فرمودند: ماييم امت وسط و ما گواهان خداوند تبارك و تعالى بر خلقش و حجت هاى او در زمينش هستيم.

پس بايد بر طبق اين آيه هميشه حجتى از جانب خداوند بر بشر گواه باشد و در عصر حاضر اين حجت، حضرت ولى عصر حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد.

معنی کلمه ی وسط

کلمه ی وسط دارای سه معنی است. اول: وسط بر وزن فلس در میان واقع شدن (وسط القوم و المکان وسطاً) در میان قوم و در میان مکان قرار گرفتن.

دوم: وسط به معنی معتدل و میانه. در صحاح گفته: وسط از هر چیز معتدل ترین آن است و گویند شئ وسط، میانه است نسبت به مرغوب و نامرغوب. واسطة القلاده گوهری است در وسط دانه های گردنبند و بهترین آن هاست.(1)

سوم: به معنی عدل و عدالت و عادل است.

آیه می فرماید: ما شما را امت وسط قرار دادیم که شما بر همه ی انسان ها شاهد و گواه باشید و رسول خدا نیز گواه و شاهد بر شما باشد. یکی از مهم ترین خصوصیت یک شاهد، عدالت اوست

ص: 106


1- . قاموس قرآن مجلد 7 صفحه 215 (معنی وسط)

که شاهد باید عادل باشد و این مقامی است که به ظالم داده نمی شود «ولا ینال عهدی الظالمین»(1) این عهد مخصوص امام عادل است این عدالت به طور مطلق در چهارده معصوم(عليهم السلام) است و منظور از امة وسط امامان(عليهم السلام) است که قرآن معرفی می کند که این ها شاهدند بر مردم و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نیز شاهد بر این هاست.

و امروز حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد عادل است بر همه ی مردم «شهداء علی الناس» و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نیز شاهد بر آن بزرگوار است.

4. ابن شهر آشوب در مناقب مجلد 4 صفحه 179 و در ترجمه تفسیر صافی مجلد1 صفحه 278 آمده است:

و گواهان بر مردم جز ائمه(عليهم السلام) و پیامبران(عليهم السلام) کسان دیگری نیستند، اما امة، جایز نیست که خداوند آنان را گواه فقرا قرار دهد زیرا در بین آنان کسانی هستند که گواهی آنان در دنیا به اندازه ی یک بند علف ارزش ندارد.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 82 حدیث 114، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 160 بحارالانوار، مجلد 7 صفحه 72 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 147 آمده است:

عن أبی عمرو الزبیری، عن أبی عبدالله(عليه السلام) قال: قال الله «و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرّسول علیکم شهیداً» فإن ظننت إن الله عنی بهذه الآیة جمیع اهل القبلة من الموحّدین أفتری أنَّ من لا یجوز شهادته فی الدنیا علی صاع من تمر یطلب الله شهادته یوم القیامة و یقبلها منه بحضرة جمیع الامم الماضیة؟ کلّاَ لم یعن الله مثل هذا من خلقه، یعنی الأمة التی وجبت لها دعوة ابراهیم(عليه السلام) کنتم خیر اُمّة اخرجت للناس و هم الامّة الوسطی و هم خیر امّة اخرجت للناس.

امام صادق(عليه السلام) درباره آیه 143 سوره بقره فرمودند: اگر گمان می کنی که خداوند در این آیه جمیع اهل قبله و مسلمانان را که یکتاپرست هستند، مورد نظر قرار داده است (اشتباه فکر کرده ای زیرا) کسی که در دنیا گواهی او بر یک صاع (حدود سه کیلو) خرما جایز نیست چه طور خداوند در روز قیامت گواهی او را درباره ی امت های دیگر قبول می کند؟ (و او را شاهد و حاضر بر امت ها قرار داده است) نه هرگز این طور نیست. خداوند چنین چیزی را از مخلوقاتش قصد نکرده

ص: 107


1- . سوره بقره آیه 124

است، (بلکه منظور خداوند) امتی است که به سبب آن دعای ابراهیم(عليه السلام) تحقق یابد «کنتم خیر امة اخرجت للناس»(1) بلکه آنان امامان وسطی هستند و هم ایشان بهترین گروهی هستند که برای مردم خارج شده اند یعنی الامّة التی وجبت لها دعوة ابراهیم(عليه السلام) «کنتم خیر امّة اخرجت للناس» و هم الامة الوسطی و هم «خیر امة اخرجت للناس»

پس شهدای واقعی که همیشه بر همه ی امت ها حضور دارند ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) هستند و امروز این شاهد عادل حاضر وجود اقدس حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که بزرگ مرد عدالت، عدل را بر سر تا سر گیتی گسترش می دهد به یملأ الله الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً. به وجود این بزرگواران خداوند زمین را پر از عدل و داد می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.

6. در بصائرالدرجات و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 133 حدیث 401 آمده است:

عبدالله بن محمد عن ابراهیم بن محمد الثقفی قال: فی کتاب بنداربن عاصم، عن الحلبی، عن هارون بن خارجة، عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قول الله تبارک و تعالی «وَ کذلکَ جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس»(2) قال: نحن الشهداء علی الناس بما عندهم من الحلال و الحرام و بما ضیعوا منه.

حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی آیه « وَ کذلکَ جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس» فرمودند: ما شاهد بر ناس یعنی همه ی مردم از حضرت آدم(عليه السلام) تا قیامت هستیم.

7. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 81 حدیث 110، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 147، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 71 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 160 آمده است:

عن بریدبن معاویة العجلی، عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: قلت له «و کذلک جعلناکم امةً وسطاً لتکونوا شهداء عَلَی الناس وَ یَکون الرّسول علیکم شهیدا» قال: نحن الامة الوسطی و نحن شهداء الله علی خلقه و حجته فی أرضه.حضرت امام محمدباقر(عليه السلام) درباره ی آیه « وَ کذلکَ جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس» فرمودند: منظور از امة وسط ما امامان هستیم و ما شهادت دهنده از طرف خداوند بر خلقش و شاهد بر مخلوقات و حجت خدا بر روی کره ی زمینش هستیم.

ص: 108


1- . سوره آل عمران آیه 110
2- . سوره بقره آیه 143

8. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 82 حدیث 112، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 160 و بحارالانوار مجلد 7 صفحه 72 آمده است:

و روی عمربن حنظلة عن أبی عبدالله(عليه السلام) قال: هم الائمة(عليهم السلام).

عمربن حنظلة از امام صادق(عليه السلام) روایت کرد که درباره ی آیه 143 سوره بقره فرمودند: منظور از امة وسط و شهدا بر مردم، امامان هستند.

ص: 109

19. اصحاب قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)313 نفر هستند

سوره بقره آيه 148

«فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً»

پس در خيرات بر يكديگر سبقت گيريد. هر كجا كه باشيد، خداوند همه شما را در يك نقطه جمع خواهد كرد.

اين آيه در وصف اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه آن ها در يك روز به امر الهى و با فرمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسجد الحرام گرد خواهند آمد و انقلاب جهانى خود را همراه با فرمانده بزرگوارشان حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع خواهند كرد وچه زيبا و باشكوه است آن روز.

1. در ينابيع المودة تأليف خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 421 باب 71آمده است:

عن ابى خالد الكابلى عن الامام جعفر الصادق عليه السلام فى قول اللّه عزوجل: «فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» قال يعنى اصحاب القائم الثلاثمائة و بضع عشرة و هم واللّه الامة المعدودة يجتمعون فى ساعة واحدة كقزع الخريف.

ابى خالد كابلى نقل مى كند از امام صادق(عليه السلام) درباره فرموده خداوند «در اعمال خير سبقت بگيريد. هر كجا كه باشيد، خداوند همه شما را در يك نقطه جمع مى كند.» آن حضرت فرمودند: مقصود سيصد و ده و اندى نفر از اصحاب قائم(عليه السلام) هستند. به خدا سوگند آن ها «امت معدوده» هستند، آن امت پاك و انتخاب شده و آن ها در يك مكان جمع مى شوند و اطراف آن حضرت را احاطه مى كنند مانند ابرهاى پراكنده پاييزى (كه يكباره در يك نقطه جمع مى شوند).

2. ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى كه در اهل سنت مشهور است، مفسرى است كه تفسير «جامع البيان عن تأويلآى القرآن» را نوشته و مورخى است كه «تاريخ الامم و الملوك» را به رشته

ص: 110

تحرير در آورده است. ايشان چهره اى جهانى دارد. كتابى دارد به نام دلائل الإمامة در صفحات 307 تا 320 اين كتاب در مسند فاطمه(علیها السلام) می گوید یاران حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)313 نفر هستند، همراه با نام شهرهايشان كه اين ها در زمان قائم آل محمِد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ياران آن حضرت هستند:

1. از طازبند شرقى يك نفر

2. از صامغان (طبرستان) دو نفر.

3. از فراغنه (يكى از شهرهاى ماوراء النهر) يك نفر

4. از ترمُد (از شهر بنى اسد) دو نفر

5. از ديلم چهار نفر

6. از مَروِ الرّووز (از شهرهاى خراسان) دو نفر

7. از مرو دوازده نفر

8. از بيروت نه نفر

9. از طوس پنج نفر

10. از قريات دو نفر

11. از سجستان سه نفر

12. از طالقان 24 نفر

13. از جبل الغرر هشت نفر

14. از نيشابور هيجده نفر

15. از هرات دوازده نفر

16. از يوشَنجِ چهار نفر

17. از رى هفت نفر

18. از طبرستان هفت (نُه) نفر

19. از قم هيجده نفر

20. از قَرمَسَ دو نفر

21. از جرجان دوازده نفر

ص: 111

22. از رِقَّه سه نفر

23. از رافقه دو نفر

24. از حلب سه نفر

25. از سلميه پنج نفر

26. از دمشق دو نفر

27. از فلسطين يك نفر

28. از بعلبك يك نفر29. از اُسوان يك نفر

30. از فسطاط چهار نفر

31. از قيروان آفريقا دو نفر

32. از كرمان سه نفر

33. از قزوين دو نفر

34. از همدان چهار نفر

35. از موقان (آذربايجان) يك نفر

36. از بَدو يك نفر

37. از خِلاط يك نفر

38. از حابرَوان سه نفر

39. از نسوى يك نفر

40. از سنجار (موصل) چهار نفر

41. از قالى قلا (ارمنستان) يك نفر

42. از سُمَيْساط (كنار رود فرات) يك نفر

43. از نصيبين (الجزاير) يك نفر

44. از شهر موصل يك نفر

45. از بارق (نزديك كوفه) دو نفر

ص: 112

46. از رُهاء (شهر بين موصل و شام) يك نفر

47. از حرّان دو نفر

48. از باغه (شهرى از اسپانيا) يك نفر

49. از قابس (شهرى از طرابلس) يك نفر

50. از صنعاء دو نفر

51. از قبه (در بحرين) يك نفر

52. از شهر طرابلس دو نفر

53. از قُلْزُم دو نفر

54. از عبثه يك نفر

55. از وادى القرى يك نفر

56. از خيبر يك نفر

57. از بَدا يك نفر

58. از جار (نزديك مدينه) يك نفر

59. از كوفه چهارده نفر

60. از شهر مدينه دو نفر

61. از تربذه يك نفر

62. از حيّون يك نفر

63. از كوش (كوثار) يك نفر64. از طهنى (طهر) يك نفر

65. از بَيرَم يك نفر

66. از اهواز دو نفر

67. از اصطخر (استان فارس) دو نفر

68. از موليان يك نفر (دو نفر)

69. از دُبيله يك نفر

ص: 113

70. از صيدائيل يك نفر

71. از مدائن هشت نفر

72. از عُكبرا (از شهرهاى عراق) يك نفر

73. از حُلوان (سر پل ذهاب) دو نفر

74. از بصره سه نفر

75. اصحاب كهف هفت نفر

76. دو تاجرى كه از عانه به انطاكيه مى روند و غلامشان كه سه تن مى باشند

77. مسلمانانى كه به روم پناهنده شدند كه يازده تن مى باشند

78. آن دو نفرى كه در سرنديب منزل مى كنند

79. از سمند چهار نفر

80. در سلاهط مردى كه از روى مركبش مفقود مى شود؛ يك نفر

81. از شيراز يا سيراف يك نفر

82. آن دو مردى كه از دره به سروانيه فرار مى كنند

83. مردى كه در صِقلِيَّه منزل مى گيرد

84. از يخشب يك نفر

85. آن كه از عشيره اش فرار مى كند؛ يك نفر

86. آن كه با كتاب خدا با ناصبى ها بحث مى كند؛ يك نفر

87. از سرخس يك نفر

كه مجموع آنان سيصد و سيزده نفر مى شود و اسامى آنان را نيز طبرى آورده است.

3. در كتاب غيبت نعمانى تأليف محمّدبن ابراهيم النعمانى باب بيستم صفحه312 و 313 حديث 3، تفسير عياشي مجلد 1 صفحه 67 حديث 118، اثبات الهداة مجلد 3 باب 32 فصل 28 صفحه 548 حديث 546 و تفسير برهان مجلد 1 صفحه 162 حدیث 696 آمده است:أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ وَ مُحَمَّدٌ ابْنَا عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ رَجُلٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) إِذَا أُذِنَ الْإِمَامُ

ص: 114

دَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الْعِبْرَانِيِّ فَأُتِيحَتْ لَهُ صَحَابَتُهُ (1) الثَّلَاثُمِائَةِ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ قَزَعٌ كَقَزَعِ الْخَرِيفِ فَهُمْ أَصْحَابُ الْأَلْوِيَةِ مِنْهُمْ مَنْ يُفْقَدُ مِنْ فِرَاشِهِ لَيْلًا فَيُصْبِحُ بِمَكَّةَ وَ مِنْهُمْ مَنْ يُرَى يَسِيرُ فِي السَّحَابِ نَهَاراً يُعْرَفُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ وَ حِلْيَتِهِ وَ نَسَبِهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّهُمْ أَعْظَمُ إِيمَاناً قَالَ الَّذِي يَسِيرُ فِي السَّحَابِ نَهَاراً وَ هُمُ الْمَفْقُودُونَ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ- أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً

مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هنگامى كه امام اذن داده شود، خداوند را به نام عبرانيش مى خواند. پس يارانش سيصد و سيزده نفر براى او آماده مى شوند. آنان پرچمدارانند. بعضى از آنان شبانگاه از بسترش مفقود مى شود و بامداد در مكه است و بعضى از آنان كه به نام خود، پدر، خصوصيات و نسبشان معروف هستند، ديده مى شود كه روز روشن در ميان ابر حركت مى كنند. عرض كردم: فدايت شوم كدام يك از اينان ايمانشان بيشتر است؟ فرمودند: كسى كه در ميان ابر در روز حركت مى كند. همگى آنان يكباره (از ميان مردم) گم مى شوند و اين آيه درباره ی آنان نازل شده است: «هر كجا كه باشيد، خداوند همه شما را در يك نقطه جمع خواهد كرد.»

4. در كتاب غيبت نعمانى باب 13 صفحه 241 حديث 36 آمده است:

حدثنا احمدبن محمّدبن سعيد قال حدثنا حميدبن زياد قال حدثنا على بن الصباح قال حدثنا ابوعلى الحسن بن محمّد الحضرمى قال حدثنا جعفربن محمّد سماعة عن ابراهيم بن عبد الحميد عن اسحاق بن عبد العزيز عن ابى عبداللّه (عليه السلام) فى قوله تعالى:«وَلَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ العَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» قال: العذاب خروج القائم(عليه السلام) و الامّة المعدودة عدة أهل بدر و اصحابه.

احمدبن محمّدبن سعيد، گفت: حميدبن زياد ما را حديث كرد، او گفت: حديث كرد ما را على بن الصباح، گفت: حديث كرد ما را ابوعلى الحسن بن محمّد الحضرمى، او گفت: حديث كرد ما را جعفربن محمّد سماعة از ابراهيم بن عبد الحميد از اسحاق بن عبد العزيز از ابى عبداللّه ، امام صادق(عليه السلام) در بيان آيه شريفه: «و اگر ما عذاب را از آنمنكران معاد تا وقت معين به تعويق اندازيم» حضرت فرمودند: عذاب؛ يعنى، خروج قائم(عليه السلام) و گروه شمرده شده (اُمّة معدودة، تعداد اهل بدر)، كه مى دانيم تعداد لشكريان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در جنگ بدر سيصد و سيزده نفر بوده است.)

ص: 115


1- . أي تهيأت له، و في بعض النسخ« انتجب له أصحابه» و في بعضها« فانتجب له صحابته».

5. در كتاب غيبت نعمانى نوشته محمّدبن ابراهيم النعمانى باب 14 صفحه 279تا 282 حديث 67 از امام باقر(عليه السلام) در حديثى طويل نشانه هاى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بيان مى فرمايد و در قسمتى از اين حديث اين چنين آمده است:

قال: فيجمع اللّه عليه أصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً ويجمعهم اللّه له على غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف و هى يا جابر الآية التى ذكرها اللّه فى كتابه: «أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» فيبايعونه بَين الرّكن و المقام و معه عهد مِن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) قد توارثته الأبناء من الآباء.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: پس، خداوند سيصد و سيزده نفر ياران آن حضرت (مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را بر او گرد مى آورد؛ همچون پاره هاى ابرهای پاييز كه به هم مى پيوندند. اى جابر اين همان آيه اى است كه خداوند در قرآنش فرموده است: «هر جا كه باشيد، خداوند همه شما را گرد مى آورد.» پس، در ميان ركن و مقام با او بيعت مى كنند و وصيت نامه اى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) همراه او خواهد بود كه به فرزندان از پدرانشان دست به دست به ارث رسيده است.

6. در كتاب غيبت نعمانى باب بيستم صفحه 313 حديث 4 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَبْدُالْوَاحِدِبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَوْ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: الْفُقَدَاءُ قَوْمٌ يُفْقَدُونَ مِنْ فُرُشِهِمْ فَيُصْبِحُونَ بِمَكَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ« أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» وَ هُمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

خبر داد ما را عبدالواحدبن عبداللّه بن يونس گفت: حديث كرد ما را محمّدبن جعفر القرشى گفت: حديث كرد ما را محمّدبن الحسين بن أبى الخطاب از محمّدبن سنان از ضريس از أبى خالد الكابلى از على بن الحسين(عليهما السلام) و يا از محمّدبن على(عليه السلام) كه فرمودند: گمشدگان گروهى هستند كه ازبسترهايشان گم مى شوند و صبح در مكه خواهند بود و آن است قول خدای عزوجل: «هر كجا كه باشيد، خداوند همه شما را در يك نقطه جمع خواهد كرد.» و آنان ياران قائمند.

7. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة نوشته شيخ صدوق (ابن بابويه قمى) مجلد2 باب 57 صفحه 654 حديث 21، فضل بن شاذان در علی ما فی کشف الحق و در منتخب الاثر صفحه 476 آمده است:

ص: 116

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) قَالَ: الْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ فَيُصْبِحُونَ بِمَكَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» وَ هُمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

8. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة نوشته شيخ صدوق(رضی الله عنه) (ابن بابويه قمى) مجلد 2 باب 58 صفحه 672 حديث 15 آمده است:

حدثنا محمّدبن على ماجيلويه رضى الله عنه قال: حدثنا عمّى محمّدبن ابى القاسم عن احمدبن ابى عبداللّه الكوفى عن ابيه عن محمّدبن سنان عن المفضل بن عمر قال: قال ابوعبداللّه (عليه السلام): لقد نزلت هذه الآية فى المفتقدين مِن اصحاب القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوله عزوجل: «أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» إنهم ليفتقدون عن فرشهم ليلاً فيصبحون بمكة و بعضهم يسير فى السحاب يعرف باسمه و اسم ابيه و حليته و نسبه. قال: قلت: جعلت فداك أيّهم أعظم ايماناً؟ قال: الذى يسير فى السحاب نهاراً.

مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: اين آيه درباره آن دسته از اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه مفقود مى شوند: «هر كجا كه باشيد، خداوند شما را در يك نقطه جمع مى كند.» آنان شبانگاه از بسترشان مفقود مى شوند و بامداد در مكه خواهند بود و بعضى كه به نام خود، پدر، خصوصيات و نسبشان معروف هستند و روز روشن در ميان ابر حركت مى كنند. عرض كردم: فدايت شوم كدام يك از اينان ايمانشان بيشتر است؟ فرمودند: كسى كه در ميان ابر در روز حركت مى كند.

9. در تفسير على بن ابراهيم قمى مجلد 2 صفحه 205 و كتاب المحجة فيما نزل فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الحجة نوشتهعلامه بزرگوار سيد هاشم بحرانى صفحات 18 و 19 آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره قال حدثنى أبى عن ابن ابى عمير عن منصوربن يوسف عن أبى خالدق كابلى قال: قال ابوجعفر(عليه السلام): وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ ثُمَّ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ ثُمَّ يَقُولُ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى بِاللَّهِ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي آدَمَ فَأَنَا أَوْلَى بِآدَمَ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي نُوحٍ فَأَنَا أَوْلَى بِنُوحٍ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي إِبْرَاهِيمَ فَأَنَا أَوْلَى بِإِبْرَاهِيمَ، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي مُوسَى فَأَنَا أَوْلَى بِمُوسَى، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي عِيسَى فَأَنَا أَوْلَى بِعِيسَى، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) فَأَنَا أَوْلَى بِمُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله)، أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي كِتَابِ اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى بِكِتَابِ اللَّهِ، ثُمَّ يَنْتَهِي إِلَى الْمَقَامِ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ يَنْشُدُ اللَّهَ حَقَّهُ، ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(عليه السلام): هُوَ وَ اللَّهِ الْمُضْطَرُّ فِي كِتَابِ اللَّهِ

ص: 117

فِي قَوْلِهِ «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ- وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ » (1) فَيَكُونُ أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُهُ جَبْرَئِيلَ ثُمَّ الثَّلَاثُمِائَةِ وَ الثَّلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا- فَمَنْ كَانَ ابْتُلِيَ بِالْمَسِيرِ وَافَاهُ- وَ مَنْ لَمْ يُبْتَلَ بِالْمَسِيرِ فُقِدَ عَنْ فِرَاشِهِ- وَ هُوَ قَوْلُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) هُمُ الْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ- وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ- أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً»(2) قَالَ: الْخَيْرَاتُ الْوَلَايَةُ وَ قَالَ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ»(3) وَ هُمْ وَ اللَّهِ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَجْتَمِعُونَ وَ اللَّهِ إِلَيْهِ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ، فَإِذَا جَاءَ إِلَى الْبَيْدَاءِ يَخْرُجُ إِلَيْهِ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ فَيَأْمُرُ اللَّهُ الْأَرْضَ فَتَأْخُذُ أَقْدَامَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ- وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ »(4) يَعْنِي بِالْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) «وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ»(5) إلى قوله «وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ »(6) يعني أن لا يعذبوا «كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ »(7) يعني من كان قبلهم من المكذبين هلكوا.

على بن ابراهيم در تفسيرش گويد: حديث آورد مرا پدرم از ابن ابى عمير از منصوربن يونس از ابوخالد كابلى كه گفت: امام باقر(عليه السلام) فرمودند: قسم به خدا، گويى قائم(عليه السلام) را مى نگرم در حالى كه به حجرالاسود تكيه زده، حق خويش را از خداوند مى خواهد. آن گاه مى گويد: اى مردم هر كس درباره خدا با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به خداوند هستم. اى مردم هر كس درباره آدم عليه السلام با من بحثكند پس بداند كه من نزديك ترين افراد به آدم(عليه السلام) هستم. اى مردم هر كس درباره نوح(عليه السلام) با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به نوح(عليه السلام) هستم. اى مردم هر كس درباره ابراهيم(عليه السلام) با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به ابراهيم(عليه السلام) هستم. اى مردم هر كس درباره موسى(عليه السلام) با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به موسى(عليه السلام) هستم. اى مردم هر كس درباره عيسى(عليه السلام) با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به عيسى(عليه السلام) هستم. اى

ص: 118


1- . سوره نمل آیه 62
2- . سوره بقره آیه 148
3- . سوره هود آیه 8
4- . سوره سباء آیه های 51 و 52
5- . سوره سباء آیه 52
6- . سوره سباء آیه 54
7- . سوره سباء آیه 54

مردم هر كس درباره رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به رسول خداوند، حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) هستم. اى مردم هر كس درباره كتاب خدا با من بحث كند، پس، بداند كه من نزديك ترين افراد به كتاب خداوند هستم. سپس به مقام ابراهيم(عليه السلام) خواهد رفت، دو ركعت نماز مى گذارد و حقش را از خداوند طلب مى كند. آن گاه حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: به خدا سوگند (اوست آن مضطرى كه در كتاب خدا ياد شده در) او فرموده: «چه كسى دعاى مضطر ناچار را به اجابت مى رساند و رنج و ناراحتى را برطرف مى سازد و شما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟» پس نخستين كسى كه با او بيعت كند جبرئيل است. سپس آن سيصد و سيزده نفر بيعت كنند و هر كدام از ايشان پيش از آن هنگام، بيرون از منزل بوده به مقصد (به آن حضرت) خواهد پيوست و هر كس كه در سفر نبوده از بستر خوابش مفقود خواهد شد (و همين است فرموده اميرالمؤمنين(عليه السلام): آنان مفقودشدگان از خوابگاه هايشان هستند.) و آن فرموده خداوند «پس به كارهاى نيك پيشى گيريد. هركجا كه باشيد، خداوند همه شما را گرد خواهد آورد.» فرمود: خيرات، ولايت است. و خداوند در جاى ديگر فرموده: «و چنانچه عذاب را از آنان تا هنگام معينى (افراد معدودى) به تعويق اندازيم.» و ايشان اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. به خدا سوگند در يك ساعت واحد نزد او جمع مى شوند. پس چونبه بيداء بيايد، لشكر سفيانى به سويش خروج كند كه خداوند امر فرمايد زمين را و زمين پاهايشان را مى گيرد و اين است (معناى) فرموده خداوند «و اگر (اى رسول ما) ببينى كافران را هنگامى كه هراسانند پس چيزى از عذابشان فوت و زايل نشود و از جايگاه نزديكى گرفته شوند.» و گويند به او ايمان آورديم. «به قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)» و با اين همه دورى كى توانند به آن مقام نايل شوند؟ تا آنجا كه فرموده: «و ميان آن ها و آرزوهايشان جدايى و مباينت افتاد.» يعنى اينكه عذاب شوند. همچنان كه نسبت به هم كيشان آن ها پيشتر چنين شد. «كسانى كه پيش از ايشان بودند از تكذيب كنندگانى كه هلاك گشتند.»

10. در كتاب روضه كافى صفحه 313 و كتاب المحجة فى ما نزل فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الحجة نوشته سيد هاشم بحرانى به نقل از كافى از محمّدبن يعقوب كلينى آمده است:

محمّدبن يعقوب عن على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن منصوربن يونس عن اسماعيل بن جابر عن ابى خالد عن ابى عبداللّه [عن ابى جعفر](عليه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ» قال: الخيرات: الولاية و قوله تبارك و تعالى: «أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً» یعنی اصحاب القائم عليه السلام الثلاثمائة

ص: 119

والبضعة عشر (رجلاً) قال: و هم واللّه الامة المعدودة قال: يجتمعون واللّه فى ساعة واحدة قزعاً كقزع الخريف.

محمّدبن يعقوب از على بن ابراهيم از پدرش از ابن ابى عمير از منصوربن يونس از اسماعيل بن جابر از ابى خالد از ابى عبداللّه ، امام صادق(عليه السلام) (از ابى جعفر، امام باقر(عليه السلام)) روايت كرده درباره فرموده خداوند عزوجل: «پس به كارهاى نيك پيشى گيريد.» فرمود: خيرات، ولايت است. و فرموده خداى تعالى: «و هر كجا كه باشيد خداوند همه شما را گرد خواهد آورد.» منظور اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سيصد و ده و چند [مرد] هستند. فرمود: و به خدا سوگند امت معدوده ايشانند. آن گاه فرمود: به خدا سوگند همچون ابرهاى پاييزى پى درپى در يك ساعت جمع خواهند شد.11. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 65 و در كتاب المحجة فى ما نزل فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الحجة نوشته سيد هاشم بحرانى صفحات 22 تا 25 آمده است:

عن جابر الجعفي عن أبي جعفر(عليه السلام) يقول الزم الأرض لا تحركن يدك و لا رجلك أبدا- حتى ترى علامات أذكرها لك في سنة، و ترى مناديا ينادي بدمشق، و خسف بقرية من قراها، و يسقط طائفة من مسجدها، فإذا رأيت الترك جازوها فأقبلت الترك حتى نزلت الجزيرة و أقبلت الروم حتى نزلت الرملة، و هي سنة اختلاف في كل أرض من أرض العرب، و إن أهل الشام يختلفون عند ذلك على ثلاث رايات الأصهب و الأبقع و السفياني، مع بني ذنب الحمار مضر، و مع السفياني أخواله من كلب فيظهر السفياني و من معه على بني ذنب الحمار حتى يقتلوا قتلا، لم يقتله شي ء قط و يحضر رجل بدمشق فيقتل هو و من معه قتلا لم يقتله شي ء قط- و هو من بني ذنب الحمار، و هي الآية التي يقول الله تبارك و تعالى «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ- فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ »(1) و يظهر السفياني و من معه- حتى لا يكون همه إلا آل محمد(صلى الله عليه و آله) و شيعتهم، فيبعث بعثا إلى الكوفة، فيصاب بأناس من شيعة آل محمد بالكوفة قتلا و صلبا- و تقبل راية من خراسان حتى تنزل ساحل دجلة يخرج رجل من الموالي ضعيف و من تبعه، فيصاب بظهر الكوفة، و يبعث بعثا إلى المدينة فيقتل بها رجلا و يهرب المهدي و المنصور منها، و يؤخذ آل محمد صغيرهم و كبيرهم لا يترك منهم أحد إلا حبس- و يخرج الجيش في طلب الرجلين- و يخرج المهدي منها على سنة موسى «خائِفاً يَتَرَقَّبُ» (2) حتى يقدم مكة و تقبل الجيش حتى إذا نزلوا البيداء و هو جيش الهملات خسف بهم- فلا يفلت منهم إلا مخبر- فيقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بين الركن و المقام فيصلي و ينصرف و معه وزيره،

ص: 120


1- . سوره مریم آیه 37
2- . سوره قصص آیه 18

فيقول: يا أيها الناس- إنا نستنصر الله على من ظلمنا و سلب حقنا- من يحاجنا في الله فأنا أولى بالله و من يحاجنا في آدم فأنا أولى الناس بآدم، و من حاجنا في نوح فأنا أولى الناس بنوح، و من حاجنا في إبراهيم فأنا «أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ »(1) و من حاجنا بمحمد فأنا أولى الناس بمحمد(صلى الله عليه و آله)، و من حاجنا في النبيين فنحن أولى الناس بالنبيين- و من حاجنا في كتاب الله فنحن أولى الناس ب كتاب الله، إنا نشهد و كل مسلم اليوم- إنا قد ظلمنا و طردنا و بغي علينا- و أخرجنا من ديارنا و أموالنا و أهالينا و قهرنا، ألا إنا نستنصر الله اليوم و كل مسلم- و يجي ء، و الله ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا فيهم خمسون امرأة- يجتمعون بمكة على غير ميعاد قزعا كقزع الخريف يتبع بعضهم بعضا- و هي الآية التي قال الله «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً- إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ»(2) فيقول رجل من آل محمد(صلى الله عليه و آله) و هي القرية الظالمة أهلها- ثم يخرج من مكة هو و من معه الثلاثمائة و بضعة عشر- يبايعونه بين الركن و المقام، و معه عهد نبي الله و رايته و سلاحه و وزيره معه،فينادي المنادي بمكة باسمه و أمره من السماء- حتى يسمعه أهل الأرض كلهم اسمه اسم نبي، ما أشكل عليكم فلم يشكل عليكم عهد نبي الله(صلى الله عليه و آله) و رايته و سلاحه و النفس الزكية من ولد الحسين(عليه السلام)، فإن أشكل عليكم هذا فلا يشكل عليكم الصوت من السماء باسمه و أمره و إياك و شذاذ من آل محمد(صلى الله عليه و آله)، فإن لآل محمد(صلى الله عليه و آله) و علي(عليه السلام) راية و لغيرهم رايات، فالزم الأرض و لا تتبع منهم رجلا أبدا- حتى ترى رجلا من ولد الحسين، معه عهد نبي الله و رايته و سلاحه- فإن عهد نبي الله صار عند علي بن الحسين(عليهما السلام)، ثم صار عند محمد بن علي (عليهما السلام) «وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ»(3) فالزم هؤلاء أبدا و إياك و من ذكرت لك- فإذا خرج رجل منهم معه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا- و معه راية رسول الله(صلى الله عليه و آله) عامدا إلى المدينة حتى يمر بالبيداء، حتى يقول هكذا مكان القوم الذين يخسف بهم- و هي الآية التي قال الله «أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ- أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ- أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ »(4) فإذا قدم المدينة أخرج محمد بن الشجري على سنة يوسف ثم يأتي الكوفة فيطيل بها المكث- ما شاء الله أن يمكث حتى يظهر عليها: ثم يسير حتى يأتي العذراء هو و من معه- و قد لحق به ناس كثير و السفياني يومئذ بوادي الرملة، حتى إذا التقوا و هم يوم الأبدال- يخرج أناس كانوا مع السفياني من شيعة آل محمد(صلى الله عليه و آله)، و يخرج ناس كانوا مع آل محمد(صلى الله عليه و آله) إلى السفياني فهم من شيعته حتى يلحقوا بهم- و يخرج كل ناس إلى رايتهم و هو يوم الأبدال.

قال أمير المؤمنين(عليه السلام): و يقتل يومئذ السفياني و من معه حتى لا يترك منهم مخبر- و الخائب يومئذ من خاب من غنيمة كلب، ثم يقبل إلى الكوفة فيكون منزله بها، فلا يترك عبدا مسلما إلا اشتراه و أعتقه، و لا غارما

ص: 121


1- . سوره آل عمران آیه 68
2- . سوره بقره آیه 148
3- . سوره ابراهیم آیه 27
4- . سوره نحل آیه های 45 و 46

إلا قضى دينه، و لا مظلمة لأحد من الناس إلا ردها، و لا يقتل منهم عبد إلا أدى ثمنه دية مسلمة إلى أهلها- و لا يقتل قتيل إلا قضى عنه دينه- و ألحق عياله في العطاء حتى يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا و عدوانا، و يسكنه هو و أهل بيته الرحبة و الرحبة إنما كانت مسكن نوح و هي أرض طيبة- و لا يسكن رجل من آل محمد(صلى الله عليه و آله) و لا يقتل إلا بأرض طيبة زاكية فهم الأوصياء الطيبون .

عياشى به سند خود از جابر جعفى از حضرت باقر(عليه السلام) آورده كه آن حضرت فرمودند: خانه نشين باش و البته ابداً دست و پايى مكن تا نشانه هايى را كه برايت ياد مى كنم در يك سال ببينى و بانگ زننده اى را بينى كه در دمشق ندا كند و فرو رفتنى در يكى از آبادى هاى آن، و قسمتى از مسجد آن فرو خواهد ريخت. پس هرگاه ديدى ترك ها از آن گذشتند و پيشروى كردند تا اينكه در جزيره فرود آمدند و روميان پيش آمدند تا دررمله فرود آمدند و آن سالى است كه در هر يك از سرزمين هاى عرب اختلاف خواهد بود و به راستى كه اهل شام در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف كنند اصهب، ابقع و سفيانى. با بنى ذنب الحمار از قبيله مضر اختلاف مى كنند. دايى هاى سفيانى كه همراهش هستند از قبيله كلب خواهند بود. پس سفيانى و هم دستانش بر بنى ذنب الحمار پيروز خواهند شد و چنان كشته شوند كه هيچ كشته اى به مانند آن نبوده است و مردى كه از بنى ذنب الحمار است به دمشق مى آيد. پس او و همراهانش طورى كشته مى شوند كه كسى را آن طور نكشته باشند و اين است معنى آيه اى كه خداى متعال مى فرمايد: «حزب ها از ميان خود اختلاف كردند. پس واى بر كافران از ديدن روزى بزرگ» و سفيانى و هم دستانش آشكار مى شوند و به طورى است كه مقصودى جز كشتن آل محمّد(صلى الله عليه و آله) و شيعيانشان ندارند. پس به خدا سوگند لشكرى به كوفه مى فرستد و عده اى از شيعيان آل محمّد(صلى الله عليه و آله) را در كوفه مى كشد و به دار مى آويزد و پرچمى از خراسان مى آيد تا اينكه در ساحل رودخانه دجله مستقر مى شود. مرد ضعيفى از شيعيان با پيروانش [براى سركوبى سفيانى] خروج مى كند، پس در بيرون كوفه مغلوب مى گردد. [سفيانى] لشكرى را به مدينه مى فرستد، پس مردى را در آنجا مى كشد و مهدى و منصور از آنجا كوچ مى كنند و كوچك و بزرگ فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دستگير مى شوند و همكيشان به زندان مى افتند و لشكر در پى آن دو تن (مهدى و منصور) بيرون

ص: 122

مى رود. و [مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)] به سان موسى [كه از مصر گريخت] هراسان و نگران از مدينه بيرون مى رود تا به مكه مى رسد و لشكر هم در پى او مى روند و چون در بيداء - كه لشكر هلاكت است _ منزل كنند، به زمين فرو روند وجز يك تن كه خبرشان را مى برد هيچ كدام جان سالم به در نمى برند. پس قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بين ركن و مقام به پا خيزد و نماز مى گذارد و در حالى كه وزيرش با اوست، روى برمى گرداند و مى گويد: اى مردم! ما خداوند را به يارىمى طلبيم بر هر كسى كه به ما ظلم كرده و حقمان را ربوده است. هر كه درباره خداوند با ما بحث دارد پس بداند كه من سزاوارترين افراد به خداوند هستم و هر كس درباره آدم با ما بحث دارد بداند كه من از همه به آدم نزديك ترم و هر كه درباره نوح گفتكو دارد پس من به نوح از همه نزديك ترم و هر كس درباره ابراهيم بحث دارد من از تمامى مردم به ابراهيم نزديك تر هستم و هر كه به نام محمّد(صلى الله عليه و آله) با ما بحث دارد پس من از همه مردم به محمّد(صلى الله عليه و آله) نزديك تر هستم و هر كه در مورد پيغمبران با ما گفتگو دارد، من از همه مردم به پيغمبران نزديك تر هستم و هر كه درباره كتاب خدا با ما گفتگو دارد بداند كه ما از تمامى افراد به كتاب خدا نزديك تر هستيم من [ما] و هر مسلمانى امروز گواهى دهيم كه همانا بر ما ظلم شده و آواره مان نموده اند و بر ما ستم كرده اند و از خانه و وطن و اموال و خاندان مان بيرون راندند و مقهور ساختند. مگر اينكه امروز از خداوند يارى مى خواهيم و هر مسلمانى را به يارى مى خوانيم و به خدا سوگند سيصد و سيزده مرد كه پنجاه زن نيز در ميان آن هاست، بدون وعده قبلى خواهند آمد و همچون ابرهاى پاييزى پى درپى در مكه جمع مى شوند و اين است آيه خداوند كه مى فرمايد: «هر جا كه باشيد، خداوند همه شما را گرد خواهد آورد. محققاً او بر هر چيز تواناست.» پس مردى از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) مى گويد: اين است آن آبادیی كه اهلش ستم پيشه اند. سپس، او با آن سيصد و ده و چند نفر كه بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند، در حالى كه عهد پيامبر و پرچم و سلاح آن حضرت با اوست، با وزيرش از مكه بيرون مى آيند و در مكه نام و فرمان آن جناب از سوى آسمان ندا مى شود به طورى كه تمامى اهل زمين آن را مى شنوند. اسم او اسم پيامبر است. هر چه بر شما مشكل

ص: 123

شود، پيمان پيغمبر(صلى الله عليه و آله) پرچم و سلاحش و نفس زكيه از فرزندان حسين(عليه السلام) بر شما مشتبه نخواهد شد و چنانچه اين امر بر شما مشتبه بماند، آن صداىآسمانى به نام و فرمان او و معدودى از فرزندان محمّد صلى الله عليه و آله (كه به عنوان برپايى عدل و داد و تشكيل دولت حق خروج مى كنند) بر شما پوشيده نخواهد ماند زيرا آل محمّد(صلى الله عليه و آله) را پرچم و دولت معينى است و ديگران به پرچم هايى وابسته مى شوند (ديگران دولت هايى دارند) پس خانه نشين باش و از هيچ كدام از اينان ابداً پيروى مكن تا اينكه مردى از فرزندان حسين(عليه السلام) را بنگرى كه پيمان پيغمبر خدا(صلى الله عليه و آله) و پرچم و سلاح او همراه وى است. زيرا عهد و پيمان پيغمبر خدا به على بن الحسين(عليهما السلام) رسيد. سپس، به محمّدبن على(عليهما السلام) [خود آن حضرت] رسيد و [بعد از اين] خدا آنچه را بخواهد انجام مى دهد. پس، هميشه با اينان باش و از آنهايى كه برايت ياد كردم جداً بپرهيز. پس، هرگاه مردى از ايشان كه سيصد و سيزده نفر با وى بود و پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را همراه داشت به پاخاست و عازم مدينه شد [با او همراهى كن] و چون از بيابان بيداء بگذرد مى گويد: اينجا، جاى كسانى است كه به زمين فرو خواهند شد و اين است آيه اى كه خداوند عزوجل فرموده: «آيا كسانى كه مرتكب زشتى مى شوند ايمن هستند از اينكه خدا آنان را در زمين فرو برد يا بدون اينكه متوجه باشند عذاب بر آن ها فرا رسد يا هنگامى كه سرگرم رفت و آمدها هستند به ناگاه آنان را به مؤاخذه سخت بگيرد و آنان نتوانند بر قدرت حق غالب آيند؟» و هنگامى كه وارد مدينه شود محمّد (ابن) شجرى را همچون يوسف از زندان آزاد سازد. سپس، به سوى كوفه مى رود و مدتى طولانى (هرقدر كه خدا خواهد) در آنجا مى ماند تا اينكه بر آن غالب مى شود. آن گاه درحالى كه مردمان بسيارى به آن حضرت ملحق شده باشند، باهمراهانش به سوى عذراء كوچ مى كند. سفيانى در آن موقع در وادى رمله است كه دو لشكر با هم برخورد مى كنند و آن روز تغيير و تبديل است. جمعى از شيعيان آل محمّد(صلى الله عليه و آله) كه با سفيانى بوده اند، از آن ها جدا مى شوند و عده اى كه باآل محمّد(صلى الله عليه و آله) بوده اند، به سوى سفيانى بيرون مى روند. آنان از پيروان سفيانى هستند بنابراين به آن ها مى پيوندند و هر مردمى به سوى پرچم خودشان رو مى كنند و آن،

ص: 124

روز تبديل است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: و آن روز، سفيانى و همراهانش كشته مى شوند به طورى كه خبرآورنده اى هم از آنان باقى نخواهد ماند و زيان بار در آن روز كسى است كه از غنيمت قبيله كلب بى بهره باشد. سپس آن حضرت به كوفه مى آيد و منزلش در آنجا خواهد بود و هيچ برده مسلمانى را وانگذارد مگر اينكه، آن را بخرد و آزاد كند و هيچ بدهكارى را مگر اينكه قرضش را ادا كند و هر كس مظلمه اى نسبت به كسى از مردمان داشته باشد، آن را مسترد مى دارد و هيچ بنده اى از آن ها كشته نشود مگر اينكه ديه كامل او را به خاندانش مى پردازد و از هر مقتولى وامش را ادا مى كند و به وضع عائله اش رسيدگى مى نمايد تا اينكه زمين را پر از قسط و عدل مى سازد همچنان كه آكنده از ظلم و تجاوز شده باشد و خود و خاندانش در رحبه سكونت خواهند كرد و رحبه، محل سكونت نوح بوده و سرزمين پاكيزه اى است (و هيچ يك از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) جز در سرزمين پاكيزه سكونت نكنند و كشته نشوند) كه آنان اوصياى پاكيزه پيغمبرند.

12. در كتاب اختصاص شيخ مفيد صفحه 256 و كتاب المحجه فيما نزل فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الحجة صفحه 53 تا 58 آمده است:

عَمْرُو بْنُ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُوجَعْفَرٍ(عليه السلام) يَا جَابِرُ الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّكْ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ إِنْ أَدْرَكْتَهَا أَوَّلُهَا اخْتِلَافُ وُلْدِ فُلَانٍ وَ مَا أَرَاكَ تُدْرِكُ ذَلِكَ وَ لَكِنْ حَدِّثْ بِهِ بَعْدِي وَ مُنَادٍ يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ يُخْسَفُ بِقَرْيَةٍ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِيَةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَنِ وَ مَارِقَةٌ تَمْرَقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْكِ وَ يَعْقُبُهَا مَرْجُ الرُّومِ وَ يَسْتَقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ حَتَّى يَنْزِلُوا الْجَزِيرَةَ وَ يَسْتَقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى تَنْزِلَ الرَّمْلَةَ فَتِلْكَ السُّنَّةُ يَا جَابِرُ فِيهَا اخْتِلَافٌ كَثِيرٌ فِي كُلِّ أَرْضٍ مِنْ نَاحِيَةِ الْمَغْرِبِ فَأَوَّلُ أَرْضِ الْمَغْرِبِ أَرْضٌ تَخْرَبُ الشَّامُ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِيِّ فَيَلْقَى السُّفْيَانِيُّ الْأَبْقَعَ فَيَقْتَتِلُونَ فَيَقْتُلُهُ وَ مَنْ مَعَهُ وَ يَقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا يَكُونُ هَمُّهُ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ وَ يَمُرُّ جَيْشُهُ بِقِرْقِيسَا فَيَقْتُلُونَ بِهَا مِائَةَ أَلْفِ رَجُلٍ مِنَالْجَبَّارِينَ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ جَيْشاً إِلَى الْكُوفَةِ وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفَ رَجُلٍ فَيُصِيبُونَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَتْلًا وَ صَلْباً وَ سَبْياً فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَايَاتٌ مِنْ نَاحِيَةِ خُرَاسَانَ تَطْوِي الْمَنَازِلَ طَيّاً حَثِيثاً وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِي أَهْلِ الْكُوفَةِ فَيَقْتُلُهُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ بَيْنَ الْحِيرَةِ وَ الْكُوفَةِ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَنْفِرُ الْمَهْدِيُّ مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ فَبَلَغَ أَمِيرَ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ أَنَّ الْمَهْدِيَّ قَدْ خَرَجَ مِنَ الْمَدِينَةِ فَيَبْعَثُ جَيْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا يُدْرِكُهُ حَتَّى يَدْخُلَ مَكَّةَ «خائِفاً يَتَرَقَّبُ» عَلَى سُنَّةِ مُوسَى بْنِ

ص: 125

عِمْرَانَ علیهما السلام وَ يَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ فَيُخْسِفُ بِهِمُ الْبَيْدَاءَ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةٌ يُحَوِّلُ اللَّهُ وُجُوهَهُمْ فِي أَقْفِيَتِهِمْ وَ هُمْ مِنْ كَلْبٍ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها» الْآيَةَ قَالَ وَ الْقَائِمُ يَوْمَئِذٍ بِمَكَّةَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْبَيْتِ الْحَرَامِ مُسْتَجِيراً بِهِ يُنَادِي يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا نَسْتَنْصِرُ اللَّهَ وَ مَنْ أَجَابَنَا مِنَ النَّاسِ فَإِنَّا أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ ص فَمَنْ حَاجَّنِي فِي آدَمَ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِآدَمَ وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي نُوحٍ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِنُوحٍ وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي إِبْرَاهِيمَ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ ع وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِمُحَمَّدٍ ص وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي النَّبِيِّينَ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّبِيِّينَ أَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ » فَأَنَا بَقِيَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ خِيَرَةٌ [ذَخِيرَةٌ] مِنْ نُوحٍ وَ مُصْطَفًى مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ صَفْوَةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ ص أَلَا وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي كِتَابِ اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى بِكِتَابِ اللَّهِ أَلَا وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ سِيرَتِهِ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ سِيرَتِهِ فَأَنْشُدُ اللَّهَ مَنْ سَمِعَ كَلَامِي الْيَوْمَ لَمَّا أَبْلَغَهُ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ وَ أَسْأَلُكُمْ بِحَقِّ اللَّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ حَقِّي فَإِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقَّ الْقُرْبَى بِرَسُولِ اللَّهِ لَمَّا أَعَنْتُمُونَا وَ مَنَعْتُمُونَا مِمَّنْ يَظْلِمُنَا فَقَدْ أُخِفْنَا وَ ظُلِمْنَا وَ طُرِدْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَ أَبْنَائِنَا وَ بُغِيَ عَلَيْنَا وَ دُفِعْنَا عَنْ حَقِّنَا وَ آثَرَ عَلَيْنَا أَهْلُ الْبَاطِلِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِينَا لَا تَخْذُلُونَا وَ انْصُرُونَا يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَيَجْمَعُ اللَّهُ لَهُ أَصْحَابَهُ ثَلَاثَ مِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَيَجْمَعُهُمُ اللَّهُ لَهُ عَلَى غَيْرِ مِيعَادٍ قُزَعَ كَقُزَعِ الْخَرِيفِ وَ هِيَ يَا جَابِرُ الْآيَةُ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ» فَيُبَايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ مَعَهُ عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) قَدْ تَوَارَثَهُ الْأَنْبِيَاءُ عَنِ الْآبَاءِ وَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَا جَابِرُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليهما السلام) يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ فَمَا أَشْكَلَ عَلَى النَّاسِ مِنْ ذَلِكَ يَا جَابِرُ وَ لَا يُشْكِلَنَّ عَلَيْهِمْ وِلَادَتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ وِرَاثَتُهُ الْعُلَمَاءَ عَالِماً بَعْدَ عَالِمٍ فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْهِمْ هَذَا كُلُّهُ فَإِنَّ الصَّوْتَ مِنَ السَّمَاءِ لَا يُشْكِلُ عَلَيْهِمْ إِذَا نُودِيَ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ وَ اسْمِ أُمِّه .

از عمروبن ابى المقدام از جابر جعفى آورده كه گفت: حضرت باقر(عليه السلام) به من فرمود: بر جايت بنشين و هيچ دست و پاى مكن تا آن گاه كه علامت هايى را كه برايت ياد مى كنم ببينى. اگر آن زمان را درك كنى، نخستين آن ها اختلاف فرزندان فلان استو من نمى بينم كه تو به آن روزگار برسى ولى پس از من اين حديث را بگوى. [و ديگر از علامت ها] منادى است كه از آسمان ندا مى كند و صدا از ناحيه دمشق بلند مى شود و نويد پيروزى مى دهد و در يكى از آبادى هاى شام كه جابيه نام دارد، فرورفتگى پديد مى آيد و بخشى از سمت راست مسجد دمشق فرو مى ريزد و گروهى از ترك ها شورش مى نمايند و در پى آن،

ص: 126

اوضاع روم آشفته مى شود و برادران ترك پيش مى آيند تا اينكه در جزيره، فرود مى آيند و شورشيان روم پيشروى نموده و در رمله منزل مى گيرند.

اى جابر، در آن سال در هر سرزمينى از ناحيه غرب اختلاف بسيار خواهد بود. پس نخستين سرزمينى كه از ناحيه غرب خراب مى شود، شام است. در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف مى نمايند، پرچمى سرخ و سفيد و پرچم ديگر سياه و سفيد و پرچم سفيانى. پس، سفيانى با پرچم سياه و سفيد برخورد مى كند و باهم به مقاتله و نبرد مى پردازند. آن پرچم دار و تمام همراهانش را به قتل مى رساند. سپس صاحب پرچم سرخ و سفيد را به قتل مى رساند. آن گاه، جز اين هدفى ندارد كه به سوى عراق پيشروى كند و لشكريانش از قرقيسا مى گذرند كه صد هزار تن از سركشان و ستمگران در آنجا به هلاكت مى رسند و سفيانى لشكرى به سوى كوفه مى فرستد كه تعداد آن ها هفتاد هزار مرد جنگى است. پس، آن ها به كشتن و دارزدن و اسيركردن اهل كوفه مى پردازند و در همين اثنا كه سرگرم اين فجايع هستند، پرچم هايى از ناحيه خراسان پيش مى آيد كه به سرعت منزل ها را پشت سر مى گذارند. با ايشان، چند تن از اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و مردى از موالى اهل كوفه خروج مى كند كه فرمانده لشكر سفيانى او را بين حيره و كوفه به قتل مى رساند. آن گاه، سفيانى عده اى را به مدينه مى فرستد. پس، حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنجا به سوى مكه مى رود. (كوچ مى كند). به فرمانده لشكر سفيانى خبر مى رسد كه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مدينه بيرون رفته، سپاهى در پى آن بزرگوار روانه مى سازد كه به او نمى رسد تا اينكه آنحضرت با ترس و هراس همچون موسى بن عمران(عليه السلام) داخل مكه مى شود و فرمانده سپاهيان سفيانى در بيابان بيداء فرود مى آيد. پس منادى از سوى آسمان بانگ مى زند: اى بيداء اين گروه را نابود كن. زمين بيداء آن ها را در كام خود فرو مى برد و جز سه تن كسى از آن ها باقى نمى ماند. خداوند صورت هاى آن سه تن را به پشت برمى گرداند و آنان از قبيله كلب مى باشند و درباره شان اين آيه نازل شده: «اى كسانى كه كتاب آسمانى به شما داده شده به آنچه ما نازل كرديم، كه آنچه نزد خود داريد را تصديق مى كند، ايمان آريد پيش از آنكه

ص: 127

صورت هايى را تغيير دهيم و آن ها را به پشت برگردانيم»(1) آن گاه حضرت فرمودند: و قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن روز در مكه است، به بيت اللّه الحرام تكيه زده و به آن پناهنده شده و ندا مى كند: (اى مردم) ما از خداوند و هر كس از مردم كه دعوتمان را اجابت كند يارى مى خواهيم كه ما خاندان پيغمبر شماييم و ما سزاوارترين و نزديك ترين مردم به خدا و رسولش هستيم. پس هر كس درباره آدم(عليه السلام) با من بحث دارد بداند كه من از همه به آدم(عليه السلام) نزديك تر هستم و هر كه درباره نوح(عليه السلام) گفتگو دارد پس من به نوح(عليه السلام) از همه نزديك تر هستم و هر كس درباره ابراهيم(عليه السلام) بحث دارد من از تمامى مردم به ابراهيم(عليه السلام) نزديك تر هستم و هر كه به نام محمّد(صلى الله عليه و آله) با من بحث دارد پس من از همه مردم به محمّد(صلى الله عليه و آله) نزديك تر هستم و هر كه در مورد پيغمبران با من احتجاج دارد، من از همه مردم به پيغمبران سزاوارترم. مگر نه اين است كه خداوند در كتاب محكم خويش مى فرمايد: «همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد، ذريه اى كه بعضى از بعضى ديگر پديد آمدند و خداوند شنوا و داناست.»(2) و من بازمانده آدم(عليه السلام) و ذخيره نوح(عليه السلام) وبرگزيده اى از ابراهيم(عليه السلام) و عصاره اى از محمّد(صلى الله عليه و آله) هستم. آگاه باشيد! هر كس درباره كتاب خدا با من بحث كند پس، بداند كه من از همه مردم به كتاب خدا نزديك تر هستم. هر كس درمورد سنت و سيرت رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) با من بحث دارد بداند كه من از تمامى مردم به سنت و سيرت پيامبر(صلى الله عليه و آله) خدا نزديك تر هستم. هر كس سخنم را امروز شنيد او را به خدا سوگند مى دهم كه حاضرانتان به غايبانتان برسانند و شما را به حق خدا و حق رسولش (و حق خودم) سوگند مى دهم (كه مرا بر شما خويشاوندى به رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) است) كه ما را يارى دهيد و ظلم كنندگان به حق ما را از ما دور سازيد كه همانا ما (خاندان پيامبر(صلى الله عليه و آله)) ترسانيده شده ايم و بر ما ظلم گرديده و از شهر و ديار و فرزندانمان آواره گشته ايم. به ما تعدى شده و ما را از حق خويش دور ساخته اند و اهل باطل را بر ما مقدم

ص: 128


1- . سوره نساء آیه 47
2- . سوره آل عمران آیات 33 و 34

داشتند. پس، خدا را خدا را درباره ما كه خوارمان مسازيد و ياريمان كنيد كه خداوند ياريتان خواهد كرد.

آن گاه، خداوند سيصد و سيزده مرد اصحابش را برايش جمع خواهد ساخت كه بدون قرار قبلى همچون قطعه هاى ابر پاييزى آن ها را گرد مى آورد و اين است اى جابر، معنى آيه اى كه خداوند مى فرمايد: «هرجا كه باشيد خداوند همه شما را گرد خواهد آورد. محققاً خدا بر همه چيز تواناست.»(1) پس بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند و عهدنامه اى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با اوست كه فرزندان [پيغمبر] آن را از پدرانشان به ارث برده اند. اى جابر و قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردى از فرزندان حسين(ابن على)(عليهما السلام) است. خداوند كار او را در يك شب برايش اصلاح مى فرمايد. پس اى جابر، هر چه بر مردم مشكل شود، اينكه او از فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و وارث علماست (عالمى پس از عالم ديگر) بر آن ها مشكل و مشتبه نشود و اگر همه اين ها بر آنان دشوار گردد، آن بانگ از سوی آسمان برايشان مشتبه نخواهد شد.آن گاه كه به نام او و نام پدرش و مادرش بانگ زده شود.

13. در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 140 حدیث 428، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 164 حدیث 11، تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 166 حدیث 117، مجمع البیان مجلد 1 صفحه 231، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 201، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 524، المحجة فیما نزل فی الحجة(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 25 و بحارالانوار مجلد 52 صفحه 291 آمده است:

في مجمع البيان قال الرضا(عليه السلام) و ذلك و الله ان لو قام قائمنا يجمع الله اليه جميع شيعتنا من جميع البلدان.

حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره ی آیه ی فوق فرمودند: (تأویل این آیه زمانی است که حضرت) قائم(عليه السلام) ما قیام نماید و همه ی شیعیان ما از همه ی شهرها به دور او جمع می شوند.

ص: 129


1- . سوره بقره آیه 148

20. امتحان مؤمنين قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

سوره بقره آيات 155 و 156

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الخَوْفِ وَالجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرِينَ(155) الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون(156)

يقيناً، شما را مى آزماييم و با ابتلا به بلا شما را آزمايش مى كنيم به چيزى از ترس و خوف و خشك سالى (كه نتيجه آن گرسنگى است) و كاهش و نقص در مال ها و جان ها و ثمرات شما و بشارت بده به صابران * همان كسانى كه چون بلا و آسيبى به آنان رسد گويند: ما مملوك خداييم و يقيناً به سوى او بازمى گرديم.

انسان همواره؛ يعنى، در هر لحظه، هر دقيقه، هر ساعت، هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال در حال امتحان شدن است. به ويژه امتحانات الهى كه قبل از قيام قائم آل محمّد(صلى الله عليه و آله) از بندگان گرفته مى شود. در آیات 155 و 156 سوره بقره قسمتى از اين امتحانات الهى را مشخص مى كند.

تنزیل آیات

تنزیل این آیات درباره ی همه ی انسان ها است اما تأویل آن درباره ی حضرت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و مخصوصاً درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

همان طور که گفتیم تنزیل آیه درباره ی همه ی انسان ها است و قرآن تذکر می دهد که همه انسان ها بدون استثنا در پیشگاه الهی مورد آزمایش و امتحان قرار می گیرند و همه باید آماده امتحان شدن باشند و انسان ها به پاره ای از سختی ها مانند ترس و خشک سالی و گرسنگی و نقص در اموال و نقص در انفس وجان آزمایش می شوند و کسانی در این آزمایش ها سرافراز بیرون

ص: 130

می آیند که مقاوم باشند و همیشه در بلاها بگویند «إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون» و صابر باشند. اگر چنین شوند آن وقت خداوند بر آن ها درود می فرستد «اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون» و خداوند رحمتش را شامل حال آن ها می کند و این رحمت، رحمت خاص خداوند است و اما رحمت عام خداوند شامل جماد و نبات و حیوان و انسان و ملائکة و ... همه می شود.

انواع بلاها و امتحانات

علما و دانشمندان بلاهایی را که بر انسان ها وارد می شود، به طور کلی به دو قسمت کرده اند:

1. بلاهای عقوبتی

2. بلاهای مثوبتی

اول: بلاهای عقوبتی در اثر گناهان حاصل می شود. گناهانی که خود انسان انجام می دهد، سبب می شود تا انسان مبتلا به عقوبت اعمالش شود.

دوم: بلاهای مثوبتی این بلاها و این امتحانات مخصوص انبیا(عليهم السلام) و اولیا و بندگان مقرب درگاه الهی است که در اثر این بلاها و امتحانات به درجات اعلی می رسند.

بلاهای عقوبتی

همان طور که گفتیم در اثر گناهان بر انسان بلاهایی وارد می شود شاید برگردند و توبه کنند و بخشنده و آمرزیده شوند. به زبان دیگر هر عملی را عکس العملی است. چنان که

در قرآن سوره شوری، آیه 30

وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير

هر چه از بلاها به شما می رسد (این بلاها) به دست خود شما است و به وسیله ی خود شما بر شما وارد می شود و خداوند آمرزنده است و بیشتر گناهان را می بخشد.

این جهان کوه است و فعل ما ندا *** سوی ما آید نداها را صدا

ای که بد کردی ز بد ایمن مباش *** ز آن که تخمش برویاند خداش

جرم خود را بر کس دیگر منه *** گوش و هوش خود بر این پاداش نه

جرم بر خود نه که تو خود کاشتی *** با جزا و عدل حق کن آشتی

توبه کن مردانه سر آور به ره *** که فمن یعمل بمثقال یره

ص: 131

مبتلا شدن به بلا برای توبه کردن

خداوند علاقه مند است بعضی از بندگانش را پس از مرگ وارد حضیرة القدس و وادی السلام نماید، لذا او را در دنیا به بلا مبتلا می کند تا به وسیله ی آن بلاها گناهانش آمرزیده می شود. چنان که در بحارالانوار، مجلد 6، صفحه 312 حدیث 14، اصول کافی مجلد 2 صفحه 444، علل الشرایع مجلد 1 صفحه 179 آمده است:

قال الصادق(عليه السلام): ان العبد اذا کثرت ذنوبه و لم یکن عنده من العمل ما یکفرها ابتلاه الله بالحزن لیکفرها

امام صادق(عليه السلام): هنگامی که بنده گناهانش زیاد شود و عمل صالحی هم نداشته باشد (که به وسیله ی آن اعمال نیکو گناهانش بخشیده شود) خداوند او را به غم و غصه و بلا دچار می کند تا گناهان او بخشیده شود.

این بلای دوست تطهیر شماست *** علم او بالای تدبیر شماست

چون که غم دیدی تو استغفار کن *** غم به امر خالق آید کار کن

حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در نهج البلاغه خطبه 143 (قسمت سوم) فرمودند:

إنَّ الله یَبتَلی عباده - عِندَ الاعمال السیِّئَةِ بِنَقصِ الثمرات و حبس البرکات - و اغلاق خَزائِنِ الخیرات - لِیتوبَ تائِبٌ و یُقلِعَ مُقلِع و یتذکر متذکرٌ - و یَزدَجِرَ مزدَجِرٌ.

خداوند متعال بندگان خود را که به کارهای ناشایسته مشغولند (به بلا مبتلا می کند نظیر) کم شدن میوه ها و ثمرات و حبس شدن برکات خود و بسته شدن خزینه های خیراتش (تا) توبه و بازگشت نماید و گناهان را از خود برانند و ترک گناهان نماید (و دیگر مرتکب نشوند) و از این بلاها پند بگیرند و از گناهان و زشتی ها) سرخورده و منزجر گردند.

چون خدا خواهد که غفاری کند *** میل بنده جانب زاری کند

آن که خواهد از بلایش وارهد *** جان او را در تضرع آورد

چون تضرع را بر حق قدرهاست *** آن بها کانجاست زاری را کجاست

با تضرع باش تا شادان شوی *** گریه کن تا بنده خندان شوی

کام تو موقوف زاری دل است *** بی تضرع کامیابی مشکل است

ص: 132

علامه محمدبن یعقوب کلینی در اصول کافی مجلد 3 صفحه 224 و ملا محسن فیض کاشانی در تفسیر صافی مجلد1 صفحه 153 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ يُصَابُ بِمُصِيبَةٍ فَيَسْتَرْجِعُ عِنْدَ ذِكْرِهِ الْمُصِيبَةَ وَ يَصْبِرُ حِينَ تَفْجَأُهُ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ كُلَّمَا ذَكَرَ مُصِيبَتَهُ فَاسْتَرْجَعَ عِنْدَ ذِكْرِ الْمُصِيبَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ ذَنْبٍ اكْتَسَبَ فِيمَا بَيْنَهُمَا

امام باقر(عليه السلام)فرمودند: هیچ بنده ای نیست که دچار مصیبت شود، پس استرجاع بگوید «إنّا لله وَ إنّا الیه الراجعون» هر زمانی که از آن مصیبت یاد می کند استرجاع بگوید و در هنگام مصیبت صبر کند خداوند متعال گناهان گذشته ی او را می بخشد و هر وقت آن مصیبت را به یاد آورد و باز استرجاع بگوید، خداوند متعال همه ی گناهانی که بین مصیبت و استرجاع انجام داده است را ببخشد و بیامرزد.

گر مراقب باشی و بیدار تو *** هر دمی بینی جزای کار تو

چون که از بد دل سیاه و تیره شد *** فهم کن کاین جا نیابد خیر و شر

با کمال تیرگی حق واقعات *** می نماید تا روی راه نجات

بلاهای مثوبتی

این بلاها مخصوص اولیای خداوند و بندگان مقرب خداست که در اثر مبتلا به بلا شدن و صبر در آن بلاها رشد یافته و مقرب درگاه الهی شوند. این آن بلایی است که فرموده اند مخصوص دوستان خداوند است

در بحارالانوار مجلد44 صفحه 276 و تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 377 آمده است:قال الصادق(عليه السلام): اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَسْتَغْفِرُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَخُصُّ أَوْلِيَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِيَأْجُرَهُمْ عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ .

خداوند مخصوص می گرداند برای دوستان و نزدیکان و اولیای خود، بلاهایی را که به آن ها اجر و مزد بدهد بدون آن که آن ها گناه کرده باشند.

هر بلا کاین قوم را حق داده است *** زیر آن گنج کرم بنهاده است

زین سبب بر انبیا رنج و شکست *** از همه خلق جهان افزون تر است

ص: 133

و خداوند در قرآن کریم، سوره انسان آیه 12 می فرمایند:

و جزاهم بما صبروا جنة و حریراً

به آن ها (در مقابل) صبری (که در دنیا) کردند، خداوند بهشت را با لباس های فاخر حریر عنایت فرماید

در بحارالانوار مجلد64 صفحه 237 آمده است:

قال الصادق(عليه السلام): وَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا يَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِي جَسَدِهِ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: در بهشت منزلت، درجه و مکانی است که هیچ بنده ای به آن نمی رسد مگر این که بلایی بر بدن او وارد شود.

در بحارالانوار مجلد 64 صفحه 212 و کافی مجلد 2 صفحه 255 حدیث 15 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ... عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) مَا أَلْقَى مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ كَانَ مِسْقَاماً فَقَالَ لِي: يَا عَبْدَاللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِي الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّى أَنَّهُ قُرِضَ بِالْمَقَارِيضِ .

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: اگر مؤمن بداند چه قدر ثواب و اجر دارد (در بلاها) هر آیینه تمنّا می کرد و می خواست و می گفت: ای کاش مرا با قیچی در دنیا ریز ریز می کردند.

زیر هر رنج است گنجی معتبر *** خار دیدی چشم بگشا گل نگر

حضرت سید الشهدا(عليه السلام) در مدینه سر قبر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پس از گریه کردن زیاد می فرمودند:

و إن لك في الجنان لدرجات لن تنالها إلا بالشهادة.(1)بهشت دارای درجاتی است که انسان به آن نمی رسد مگر به شهادت (مگر کشته شدن در راه خداوند)

نازپرورده تنعم نبرد راه کمال *** عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد

در بلاها می کشم من ناز او *** مات اویم مات اویم مات او

در تفسیر صافی، مجلد 1 صفحه 153 به نقل از تفسیر مجمع البیان مجلد 1 صفحه 204 آمده است:

ص: 134


1- . بحارالانوار مجلد 44 صفحه 328

و في المجمع: عن النبيّ(صلى الله عليه و آله) من استرجع عند المصيبة جبر اللَّه مصيبته و أحسن عقباه و جعل له خلفاً صالحاً يرضيه، و قال قال من أصيب بمصيبة فأحدث استرجاعاً و ان تقادم عهدها كتب اللَّه له من الأجر مثله يوم أصيب .

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: هر کس به هنگام روی دادن مصیبتی کلمه ی استرجاع (إنّا لله وَ إنّا إلَیهِ راجعون) را بگوید خداوند متعال مصیبت او را جبران می کند و عاقبتش را خیر می گرداند و برای او خَلَف صالحی قرار می دهد که خشنود باشد.

همچنین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: هر کس گرفتار مصیبتی شود و کلمه ی استرجاع را بگوید، اگرچه زمان مصیبت گذشته باشد خداوند متعال ثوابی به او می دهد مثل ثواب روزی که مصیبت تازه (بر او) وارد شده بود.

اصول کافی مجلد 3 صفحه 224 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 153 آمده است:

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَنْ ذَكَرَ مُصِيبَتَهُ وَ لَوْ بَعْدَ حِينٍ فَقَالَ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ »(1) وَ« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (2) اللَّهُمَّ آجِرْنِي عَلَى مُصِيبَتِي وَ أَخْلِفْ عَلَيَّ أَفْضَلَ مِنْهَا كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ مَا كَانَ عِنْدَ أَوَّلِ صَدْمَةٍ.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هرکس از مصیبتی یاد کند که قبلاً به آن مبتلا شده است، اگرچه مدتی از آن گذشته است و بگوید «إنّا لله وَ إنّا إلیهِ راجعون» و بگوید «الحمد لله ربِّ العالمین» و می گوید: اللَّهُمَّ آجِرْنِي عَلَى مُصِيبَتِي وَ أَخْلِفْ عَلَيَّ أَفْضَلَ مِنْهَا پروردگارا به من در این مصیبتی که بر ما وارد شده است اجر و ثواب بده و برای من اجر و مزدی بهتر از آن قرار بده؛ برای اجری مانند آن که در ابتدای اصابت آن صدمه این جملات را می گفت، هست.

در خصال شیخ صدوق(رحمة الله) باب 4 صفحه 229 حدیث 49، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 153 و تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 69 حدیث 128 آمده است:

عن أبي عبد الله(عليه السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) أربع من كن فيه كان في نور الله الأعظم: من كان عصمة أمره شهادة أن لا إله إلا الله- و أن محمدا رسول الله(صلى الله عليه و آله) و من إذا أصابته مصيبة قال: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ » و من إذا أصاب خيرا- قال: الحمد لله و من إذا أصاب خطيئة- قال: أستغفر الله و أتوب إليه

ص: 135


1- . سوره بقره آیه 156
2- . سوره حمد آیه 1

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: در هرکس چهار چیز باشد، او در بزرگترین نور الهی است: کسی که گواهی دهد به شهادت لا اله الا الله و شهادت بدهد که من رسول الله هستم و هرگاه مصیبتی برای او پیش آید بگوید «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ » و هنگامی که برای آن ها خیری پیش آید بگوید الحمدلله و اگر از آن ها خطایی سر زد بلافاصله بگوید أستغفر الله و أتوب إليه

بیداری و جدال و فطرة در بلایا

ما قدرت این را نداریم که خداوند را بشناسیم، بلکه خداوند در باب لطف و کرم و رحمت و فضل خودش را به ما می شناساند. ما خداوند را وجدان کرده و می یابیم و فطرة و وجدان مانند گل آتشی است که از بین نمی رود بلکه به وسیله ی خاکستر محجوب می شود. انبیا با تذکر این خاکسترها را از روی فطرة و وجدان دور می کنند و عهدی را که در عالم ذر و میثاق، او با خداوند بسته است به یادش می آورند. به یاد او می آورند که خداوند فرمودند: «ألَستِ بِرَبِّکُم»(1) آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آن ها جواب دادند: بلی. گفت و قبول کرد که الله، رب اوست. الله خالق اوست و اولی به تصرف اوست اما متأسفانه عده ای وقتی به این جهان می آیند، در دنیا غرق می شوند؛ عاشق جهان می شوند و خالق خود را فراموش می کنند « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّاكَفُوراً»(2) را از یاد می برند. از راه خارج شده و به بی راهه می روند. خداوند راه را در عالم ذر به آن ها نشان می دهد ولی آن ها به جای شاکر بودن، راه کفر را می پویند. در اینجا خداوند تفضل می کند زیرا که او «ذو الفضل العظیم»(3) است و او را به بلایا مبتلا می کند. او را مبتلا به خوف و ترس می کند. او را به جوع یا خشکسالی و گرسنگی دچار می نماید. او مبتلا به نقص مِن الاموال و الانفس می شود. بیمار می شود. گرفتار می گردد. در تنگنا قرار می گیرد. در اینجا و در بلا او به فطرتش برمی گردد و خداوند را وجدان می کند. او متوجه به قلب و روحش می شود. او می یابد قیوم دارد، خالق دارد، رازق دارد، گرداننده دارد و گاهی به زبانش می گوید یا اللهُ، یا اللهُ، یا الله...

ص: 136


1- . سوره اعراف آیه 172
2- . سوره انسان آیه 3
3- . سوره آل عمران آیه 74

اگر او لال باشد و زبان نداشته باشد با زبان بی زبانی می گوید یا الله یا الله یا الله. اگر یا الله را بلد نباشد، ای خدا می گوید.

هر کس به زبانی سخن از وصف تو گوید *** بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد *** یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

اینجا برای تکمیل بحث به چند آیه ی قرآن اشاره می کنیم:

1. سوره روم، آیه 33

وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنيبينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُون

مردم هرگاه به رنج و الم سخت مبتلا می شوند در آن حال خداوند را می خوانند و به درگاه او تضرع و زاری می کنند و با اخلاص به سوی او برمی گردند و پس از آن که خداوند از رحمت خود به آن ها چشانید (و آن ها را نجات داد) باز گروهی از آن ها به خداوند شرک می آورند.

2. سوره انعام، آیه 42

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُون ما به سوی امت هایی که پیش از تو بودند رسولانی را فرستادیم آن ها را به شدت رنج و ناراحتی مواجه ساختم شاید به تضرع درآیند (و در تضرع خداوند را بیابند).

3. سوره نحل، آیات 53 و 54

وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ (53) ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَريقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُون(54)

و آنچه از نعمت ها دارید، همه از سوی خداوند است و هنگامی که ناراحتی به شما می رسد، فقط او را می خوانید اما هنگامی که ناراحتی و رنج را از شما برطرف می سازد ناگاه گروهی از شما برای پروردگارشان همتا قائل می شوند.

4. سوره زمر، آیه 8

وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً

ص: 137

هنگامی که انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را می خواند و به سوی او بازمی گردد، اما هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را می خواند از یاد می برد و برای خداوند همتایی قرار می دهد.

این بلاها روشن کردن وجدان است و این زمانی است که هواهای نفسانی بر نفس اماره و عقل آدمی مسلط شده است و فطرت و وجدان را محجوب کرده است. این مبتلا به درد شدن یک وجهش حرکت به سمت خداوند و مقرب شدن است و وجه دیگرش بیدار شدن و دور نشدن از مسیر و سبیل توحید است.

و هر که او بیدارتر پر دردتر *** هر که او هشیارتر رخ زردتر

گریه و زاری که در بیماری است *** وقت بیماری همه بیداری است

پس بدان این اصل را ای اصل جو *** هر که را درد است او برده است بو

در بحار الانوار مجلد 11 صفحات 69 حدیث 29 آمده است:... عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ.

امام صادق فرمودند: به درستی که شدیدترین بلا بر انبیا است...

شخصی خدمت امام صادق(عليه السلام) آمد و اظهار کرد که من خدا را قبول ندارم. (ماتریالیست هستم.) حضرت فرمودند: تو چه کاره هستی؟ گفت: من ناخدای کشتی هستم. حضرت فرمودند: آیا تا به حال کشتی تو دچار طوفان شده است. گفت: آری. فرمودند: وقتی کشتی تو در معرض غرق شدن بود چه کردی و چه حالی داشتی؟ او گفت: به یک تکه چوب متوسل شدم و در آن حال امیدم را از دست ندادم بلکه به یک نیروی قوی ماوراء الطبیعی امیدوار بودم که می آید و مرا نجات می دهد. حضرت فرمودند: آن نیرو همان خداست که در دل ها جادارد. منتهی غفلت انسان را می گیرد و خدا را فراموش می کند و وقتی به بلا مبتلا شد، پرده ها کنار می رود و انسان می یابد که خدایی دارد.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 421 چنين آمده است:

ص: 138

و فى سوره ی البقرة:«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الخَوْفِ وَالجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرِينَ * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ و أُولئِكَ هُمُ المُهْتَدُونَ» (1) عن محمّدبن مسلم عن جعفر الصادق(عليه السلام) قال ان قدام قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) علامات بلوى من اللّه للمؤمنين قلت و ما هى قال هذه الآية قال تعالى «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الخَوْفِ» من تلقهم بالاسقام و الجوع بغلاء اسعارهم و نَقصٍ مِنَ الأَموالِ بالقحط وَ الأنفُسِ بموت ذايع وَ الثَّمَراتِ بعدم المطر «وَ بَشِّرِ االصّابِرين» عند ذلك ثم قال يا محمّد هذا تأويله «وَ ما يَعلَمُ تأويلَه الاّاللّه والرّاسخون فِى العِلم و نحن الراسخون فى العلم» (2)

محمّدبن مسلم از جعفر صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: قبل از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشانه هايى است از جانب خدا براى مؤمنين و آن ابتلا به بلاست. عرض كردم: يابن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) ، آن بلوا و امتحان كدام است؟ حضرت فرمودند: اين آيه «شما را آزمايش مى كنيم به چيزى از ترس» و الجوع ياگرسنگى به سبب گرانى نرخ ها و نقص در اموال، يعنى، كمى در مال و ثروت به وسيله قحطى، نقص در انفس (مرگ و مير شايع)، نقص در ثمرات به سبب نيامدن باران و بشارت بده به صابران در اين وقت. آن گاه فرمودند: اى محمّدبن مسلم، اين گفتار، تأويل اين آيه شريفه است: تأويل آن را فقط خدا و راسخان در علم مى دانند. و ما راسخان در علم هستيم.

همان طور که بارها متذکر شده ایم، قرآن دارای تنزیل و تأویل است که تأویلش را فقط راسخون فی العلم می دانند و راسخون فی العلم ائمه ی طاهرین یا چهارده معصوم(عليهم السلام) هستند و هر کس بخواهد از ظاهر گذر کرده و به باطن برسد، هر کس بخواهد از پوست به مغز برسد یک راه بیشتر ندارد و آن مراجعه به «راسخون فی العلم» و یا «و من عنده علم الکتاب» است. کسانی که علم به باطن دارند، کسانی که علم به تأویل دارند.

2. ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى مفسر، محقق و مورخ بزرگ اهل سنت در كتاب دلائل الامامة صفحه 259 در مسند فاطمه، غیبت نعمانی، صفحه 259 باب 14 حدیث 6، اثباة الهداة مجلد 3 صفحه 734، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 167 حدیث 2، بحار الانوار مجلد 52 صفحه 228 و منتخب الاثر صفحه 453 آورده است:

ص: 139


1- . سوره بقره آیه 155
2- . سوره آل عمران آیه 7

اخبرنى ابوالحسين محمّدبن هارون قال حدثنى ابى قال حدثنا على محمّدبن همّام قال حدثنا عبداللّه بن جعفر الحميرى قال حدثنا احمدبن هلال قال حدثنى الحسن بن محبوب عن على بن رئاب و ابوايوب الخزاز، عن محمّدبن مسلم عن ابى عبداللّه عليه السلام قال: إن لقيام قائمنا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) علامات... سنة تجوع فيها الناس و يُصيبهم خوف شديد مِن القتل و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و إن ذلك فى كتاب اللّه ثم تلا هذه الآية: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الخَوْفِ وَالجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرِينَ»

حسن بن محبوب از ابن رئاب و سرانجام از محمّدبن مسلم و ايشان از حضرت صادق(عليه السلام) روايت مى كند كه: پيش از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سالى كه در آن گرسنگى كشند و ترس شديد از جهت كشتار به آن ها مى رسد و كمبود در اموال و جان و ثمرات آن ها خواهد بود و اين است همان فرموده خداوند «يقيناً شما را مى آزماييم و با ابتلا به بلا. شما را آزمايشمى كنيم به چيزى از ترس خوف، خشك سالى (كه نتيجه آن گرسنگى است)، كاهش و نقص در مال ها، جان ها و ثمرات شما و بشارت بده به صابران.»

3. کمال الدین مجلد 2 صفحه 649، تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 142 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 153 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ عْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ وَ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ قُدَّامَ الْقَائِمِ عَلَامَاتٍ تَكُونُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ وَ مَا هِيَ جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ» يَعْنِي الْمُؤْمِنِينَ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (1) قَالَ يَبْلُوهُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ مِنْ مُلُوكِ بَنِي فُلَانٍ فِي آخِرِ سُلْطَانِهِمْ وَ الْجُوعِ بِغَلَاءِ أَسْعَارِهِمْ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ قَالَ كَسَادُ التِّجَارَاتِ وَ قِلَّةُ الْفَضْلِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَنْفُسِ قَالَ مَوْتٌ ذَرِيع وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ قَالَ قِلَّةُ رَيْعِ مَا يُزْرَعُ «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» عِنْدَ ذَلِكَ بِتَعْجِيلِ خُرُوجِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثُمَّ قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ(صلى الله عليه و آله) هَذَا تَأْوِيلُهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ » (2)

محمّدبن مسلم مى گويد: از امام ششم(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمودند: پيش از آمدن قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشانه هايى از طرف خداى عزوجل براى مؤمنان عيان شود. عرض كردم: خدا مرا به قربانت كند، آن نشانه ها چيست؟ فرمودند: آن فرموده خداوند است كه همانا شما را گرفتار كنيم مقصود از آن،

ص: 140


1- سوره بقرة آیه 155.
2- سوره آل عمران آیه 7

مؤمنان است پيش از ظهور قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به چيزى از ترس و گرسنگى و نقصان مال و جان و ثمرات و مژده بده صابران را. مى فرمايد شما را گرفتار كنيم به ترس از ياد پادشاهان بنى فلان در آخر سلطنت آن ها و گرسنگى به واسطه گرانى نرخ ها، نقصان اموال به واسطه كسادى تجارت، كمى سود و نقصان نفوس به واسطه مرگ و مير فراوان، نقصان ثمرات به واسطه كمى برداشت محصولات زراعتى و مژده بده صابران را در اين موقع به تعجيل ظهور قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سپس، فرمود: اى محمّد، اين است تأويل آن آيه كه خداوند مى فرمايد: تأويل آن را جز خدا و راسخان در علم كسى نمى داند.4. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 68 حدیث 125، بحارالانوار مجلد 13 صفحه 162 و مجلد 52 صفحه 229 باب 25 حدیث 94، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 168، اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 432، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 142 حدیث 446 و غیبة نعمانی صفحه 260 باب 14 حدیث 7 آمده است:

عن الثمالی قال: سألت أباجعفر(عليه السلام) عن قول الله «لَنَبلونّکُم بشیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجوعِ» قال: ذلک جوع خاص و جوع عام، فأمّا بالشّام فانه عام و أما الخاص بالکوفة یخصُّ و لا یعم ولکنه یخصّ بالکوفة أعداء آل محمد علیه الصلاة و السلام فیهلکهم الله بالجوع، و أما الخوف فإنّه عام بالشام و ذاک الخوفِ إذا قام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اما الجوع فقبل قیام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ذلک قوله «وَ لنبلونکم بشیءٍ من الخوف و الجوع...»

ابوحمزه ثمالی می گوید: از امام باقر(عليه السلام) از تفسیر آیه «لَنَبلونّکُم بشیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجوعِ»پرسیدم. فرمودند: این گرسنگی دو قسم است: عام و خاص. اما گرسنگی در سرزمین شام عمومی است و گرسنگی در شهر کوفه خاص است و شامل همه نمی گردد. فقط ویژه ی دشمنان آل محمد(صلى الله عليه و آله) است و خداوند آنان را به گرسنگی نابود می سازد. اما ترس در شام عمومی است و آن هنگامی است که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما ظهور کند و اما گرسنگی پیش از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و آن سخن خداوند است «لَنَبلونّکُم بشیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجوعِ»(1)

ص: 141


1- . سوره بقره آیه 155

21. خداوند به یاران و دوستان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلوات می فرستد

اشاره

و آن ها مهتدون و مفلحون و فائزون هستند

سوره بقره، آیه 157

أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ

این ها همان کسانی هستند که صلوات و درود و رحمت خداوند شامل حالشان شده است و آن ها هستند هدایت یافتگان

بررسی این آیه به دو آیه قبل برمی گردد که خداوند درباره ی امتحان بندگان می فرمایند: یقیناً شما را می آزماییم و با ابتلا به شما را آزمایش و امتحان می کنیم به چیزی از ترس، خشکسالی (که نتیجه ی آن گرسنگی است) و کاهش و نقص در مال ها و ثمرات شما و بشارت بده به بندگان صابر و بندگان صابر کسانی هستند که هرگاه مصیبتی بر آن ها وارد شد می گویند« إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون(1)

این ها همان هایی هستند که صلوات و درود و رحمت خداوند شامل حالشان شده است و آن ها هستند هدایت یافتگان.

تنزیل آیات (و اذکاری مهم)

تنزیل آیات می تواند درباره ی همه ی انسان ها باشند از آدم(عليه السلام) تا خاتم(صلى الله عليه و آله) و از خاتم(صلى الله عليه و آله) تا قیامت انسان های صابر و مقاوم و با بصیرت و با اندیشه های ناب اسلامی.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 88 حدیث 128، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 168، بحارالانوار مجلد 2 صفحه 16 آمده است:

ص: 142


1- . سوره بقره آیه 156

عن اسماعیل بن زیاد السکونی، عن جعفربن محمد، عن ابیه، عن آبائه(عليهم السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) أربع من کُنَّ فیه کتبه الله من اهل الجنة: من کانت عصمته شهادت ان لا اله الّا الله و من إذا انعم الله علیه النعمة قال: الحمد لله و من إذا أصاب ذنباً قال: استغفر الله و من إذا اصابته مصیبة قال:« إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون».

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: چهار چیز است که هر کس داشته باشد خداوند می نویسد نام او را از اهل بهشت کسی که شهادت به لا اله الّا الله بدهد و هنگامی که خداوند نعمتی را شامل حال او می گردد می گوید الحمد لله و هنگامی که گناهی از او سر می زند می گوید استغفر الله و هنگامی که مصیبتی بر او وارد می شود می گوید:« إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون» و چه قدر زندگی با روح و ریحان و آرامش می شود وقتی که:

اول: ذکر لا اله الا الله را زیاد بگوید.

دوم: وقتی نعمتی از طرف خداوند به او رسید الحمد لله بگوید.

سوم: اگر (خدای ناکرده) گناهی از او سربزند، نادم و پشیمان شود و استغفر الله می گوید.

چهارم: اگر مصیبتی به او وارد شود بگوید: «إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون»

آن وقت این بنده، بنده ی کاملی است. لذا اهل بهشت است. به تکاملی که اهل بهشت باید برسند تا بهشتی شوند، به آن تکامل رسیده است.

2. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 88، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 168، بحارالانوار مجلد 19 و مجلد 2 صفحه 16، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 153، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 143 حدیث 451 و خصال شیخ صدوق صفحه 229 باب 4 حدیث 49 آمده است:

عن ابی علی المهلبیّ، عن ابی عبدالله قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) اربع من کنَّ فیه کان فی نور الله الاعظم: من کان عصمة أمره شهادة ان لا اله الّا الله و أنَّ محمداً رسول الله(صلى الله عليه و آله) و من إذا أصابته مصیبة قال« إنّا لله وَ إنّا إلیه الراجعون» و من إذا أصاب خیراً قال الحمد لله و من إذا أصاب خطیئة قال: استغفر الله و اتوب إلیه.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: چهار خصلت است که اگر در وجود کسی باشد او در نور اعظم خداوند قرار دارد کسانی که می گویند: لا اله الّا الله و محمدرسول الله(صلى الله عليه و آله) و کسی که چون مصیبتی بر او وارد شود بگوید «إنّا لله و إنّا إلیه الراجعون» و کسی که چون خیری به او

ص: 143

رسد، بگوید الحمد الله رب العالمین و کسی که چون گناهی از او سر بزند بگوید استغفر الله و اتوب إلیه.

3. تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 144 حدیث 454 و اصول کافی مجلد 3 صفحه 224 آمده است:

علی عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن داودبن رزین، عن ابی عبدالله(عليه السلام) قال: من ذکر مصیبة و لو بعد حین فقال إنّا لله و إنّا إلیه الراجعون و الحمدلله رب العالمین اللهم اجرنی علی مصیبتی و اخلف علیّ افضل منها کان له من الاجر مثل ما کان عند اوّل صدمة.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هر کس مصیبتی را یاد کند اگر چه مدتی از آن گذشته باشد پس بگوید «إنّا لله و إنّا إلیه الراجعون» و بگوید الحمد لله رب العالمین حمد مخصوص خداوند عالمیان است. خداوندا مرا اجر و ثواب بده به این مصیبتم و عوضی بهتر از آن به من بده. اجر او مانند کسی است که نخستین بار دچار صدمه و حسادت شده است.

4. در اصول کافی مجلد 3 صفحه 224 و نور الثقلین مجلد 1 صفحه 144 حدیث 453 و تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است:

عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن عبدالله بن سنان، عن معروف بن خربوذ، عن أبی جعفر(عليه السلام) قال: ما من عبد یصاب بمصیبته فیسترجع عند ذکره المصیبته و یصبر حین تفجاه الا غفر الله له ما تقدم من ذنبه کلما ذکر مصیبة فاسترجع عند ذکره غفر الله له کل ذنب فیما بینهما.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: هیچ بنده ای نیست که دچار مصیبت شود و کلمه ی استرجاع بگوید إنّا لله و إنّا إلیه الراجعون و زمانی هم که آن مصیبت را به یاد می آورد و استرجاع بگوید، خداوند متعال هر گناهی را که ما بین مصیبت و استرجاع گفته است انجام داده است می بخشد.

5. در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 145 حدیث 459 آمده است:

و قال علیه السلام: من أصیب بمصیبة فأحدث استرجاعاً و ان تقادم عهدها کتب الله من الاجر مثل یوم أصیب.فرمودند: کسی که قبلاً به مصیبتی گرفتار گردیده و هرگاه به یادش آید و (بعد از مدتی طولانی) استرجاع کند و بگوید «إنّا لله و إنّا إلیه الراجعون» خداوند پاداش او را مثل همان اولی که مصیبت دیده به او می دهد.

ص: 144

6. در کتاب مقتضب الاثر صفحات 14 تا17، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 217 حدیث 19، اثبات الهداة مجلد1 صفحه 709 باب 9 فصل 18 حدیث 149 و کتاب العوالم مجلد 15 جزء 3 باب 5 صفحه 89 حدیث 1 آمده است:

و روی عن محمدبن احمدبن عبیدالله الهاشمی قال: اخبرنی به بسرّ من رأی سنة تسع و ثلاثین و ثلاث مائة قال: حدّثنی أبی موسی عن عیسی، عن الزبیربن بکار، عن عتیق بن یعقوب، عن عبدالله بن ربیعة رجل من اهل مکّة قال: قال لی أبی: إِنّی محدّثک الحدیث فاحفظه عنّی و اکنفه علی ما دمت حیّاً و یأذن الله فیه بما یشاء. کنت مع من عمل مع ابن الزبیر فی الکعبة حدّثنی باسم الاوّل لا نهایة له، القائم علی کلّ نفس بما کسبت کان عرشه علی الماء ... و جعلهم شعوباً وَ قبائل وَ بیوتاً ... و هم ولد عبدالمطلب حفظة هذا البیت و عمّاره و ولادته و سکّانه ثُمَّ اختار من ذلک البیت نبیاً یقال له محمد(صلى الله عليه و آله) ... و یعضده باخیه و ابن عمّه و صهره و زوج ابنته و وصیّه فی اُمّته من بعده و حجّة الله علی خلقه ... هو القائم من بعده و الامام و الخلیفة فی اُمّته فلا یزال مبغضاً ... ثُمَّ القائم من بعده ابنه الحسن(عليه السلام) ... ثُمَّ یکون بعده الحسین(عليه السلام) امام عدل ... ثُمَّ یکون القائم من بعده ابنه علی(عليه السلام) سیدالعابدین و سراج المؤمنین ... ثُمَّ یکون الامام القائم بعده المحمود فعاله محمد(عليه السلام) باقر العلم ... ثُمَّ یکون بعده الامام جعفر(عليه السلام) و هو الصادق بالحکمة ناطق ... ثُمَّ الامام بعده ... موسی بن جعفر(عليهما السلام) ... ثُمَّ القائم بعده ابنه الامام علی(عليه السلام) الرضا المرتضی لدین الله ... ثُمَّ القائم بعده ابنه علی(عليه السلام) ... ثُمَّ القائم بعده الحسن(عليه السلام) وارث علم النبوة ...

ثُمَّ المنتظر بعده اسمه اسم النبی یأمر بالعدل و یفعله و ینهی عن المنکر و یجتنبه یکشف الله به الظلم و یجلو به الشکّ و العمی، یرعی الذئب فی ایّامه مع الغنم و یرضی عنه ساکن السماء و الطیر فی الجوّ و الحیتان فی البحار یاله من عبد ما أکرمه علی الله طوبی لمن اطاعه و ویل لمن عصاه، طوبی لمن قاتل بین یدیه فقتل أو قتل أولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة و اولئک هُمُ المهتدون و اولئک هم المفلحون و اولئک هم الفائزون

ص: 145

22. خداوند و رسول الله(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی الطاهرین(عليهم السلام) و

اشاره

همه ی موجودات عالم لعنت می کند هر کس که حقیقت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کتمان کند

سوره بقره آیه 159

إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون

کسانی که کتمان کرده و پنهان می کنند آیات روشن و هدایت هایی را که ما فرستادیم و نازل نمودیم بعد از این که ما به طور روشن (حقایق) را برای مردم در کتاب بیان کردیم، آنان را خداوند و تمام لعنت کنند (از جن و انس و ملک) نیز لعن می کند.

به طور ساده می توان گفت: خداوند و لعنت کنندگان جن و انس و ملک همه لعنت می کنند کسانی را که پس از بیان آیات و نشانه های روشن خداوند برای مردم این آیات و نشانه ها را کتمان کرده و می پوشانند، اما حقیقت را می دانند، اما هواهای نفسانی سبب می شود که آن ها حقیقت را بپوشانند.

این آیه از دو جهت قابل بررسی است.

جهت اول: علما و دانشمندان قبل از اسلام و زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) که حقیقت محمدیه را انکار کردند.

جهت دوم: کسانی که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حقیقت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) را منکر شدند. این ها حقیقت را می دانستند اما انکار کردند.

جهت اول: علمای یهود و نصاری در کتب خود یعنی تورات و انجیل آیاتی در شأن رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و بعثت ایشان و جانشینان آن حضرت(صلى الله عليه و آله) یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و ائمه

ص: 146

طاهرین(عليهم السلام) دیده بودند و قبل از بعثت آن حضرت(صلى الله عليه و آله) منتظر ظهور ایشان بودند، اما وقتی آن حضرت(صلى الله عليه و آله) مبعوث به رسالت شدند، می دانستند که موعود همه ی کتب آسمانی همین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است، اما برای این که ریاست را از دست ندهند و به حُطام ناقابل دنیا برسند، آن حضرت(صلى الله عليه و آله) را کتمان کرده و منکر شدند (البته عده ای از علما و دانشمندان آن ها که در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) بودند با همین آیات راهنمایی شدند و ایمان آوردند اما متأسفانه عده ای از علمای یهود و نصاری می دانستند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) حق هستند اما ایمان نیاوردند و در حال حاضر نیز همین وضعیت ادامه دارد یعنی عده ای از علمای آنها می دانند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حق است اما ایمان نمی آورند و عده ای مثل باباخان عالم بزرگ یهودی که پس از مسلمان شدن کتاب منقول الرضاء(عليه السلام) یا اقامة الشهود فی ردّ الیهود را می نویسد و یا محمد صادق فخرالاسلام که از علمای دوره دیده در واتیکان بود و اساتیدی چون آبی تالو و کورکز را دیده بود پس از هدایت کتاب انیس الاعلام فی نصرة الاسلام را بنویسند.

وجه دوم: کسانی که پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آنچه در قرآن و بیانات رسول خدا آمده بود و با وجودی که می دانستند حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) حق است و پس از آن حضرت(صلى الله عليه و آله) امام و خلیفه و رهبر... اوست، اما در سقیفه ی بنی ساعده جمع شدند و با هوچی گری حقانیت حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) را منکر شدند، حتی عده ای آن قدر دنائت و پستی به خرج دادند مانند معاویة بن ابی سفیان و پیروان ناصبی او (نعوذ بالله) حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را لعن می کردند که قرآن می فرمایند« الذین یکتمون... یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون» پس تفسیر اصلی این آیه این است که خداوند لعنت می کند کسانی را که حقانیت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و درحال حاضر حقانیت حضرت بقیة الله الاعظم، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منکر شده و حقانیت آن ها را می پوشانند.

1. آیة الله العظمی علامه فیض کاشانی در تفسیر نفیس صافی مجلد 1 صفحه 206 فرمودند:

كأحبار اليهود الكاتمين للآيات الشاهدة على أمر محمد و علي عليهما السلام و نعتهما و حليتهما و كالنواصب الكاتمين لما نزل في فضل علي عليه السلام وَ الْهُدى و كل ما يهدي إلى وجوب اتباعهما و الايمان بهما «مِنْ

ص: 147

بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ» في التوراة و غيره «أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» أي الذين يتأتى منهم اللّعن عليهم من الملائكة و الثّقلين حتى أنفسهم فان الكافرين يقولون لعن اللَّه الكافرين.

کسانی که پنهان می کنند آنچه نازل کردیم از نشانه های حق (مانند علمای یهود که آیاتی را که در مورد حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و حضرت علی(عليه السلام) و وصف آن دو و خوبی هایشان را که در تورات آمده بود) کتمان کردند و مانند ناصبی ها که آنچه در فضیلت حضرت علی(عليه السلام) آمده بود انکار کردند و «و الهدی» و کتمان کردند، هر آنچه را که به سوی وجوب اطاعت از پیامبر(صلى الله عليه و آله) و حضرت علی(عليه السلام) و وجوب ایمان به آن دو هدایت می کرد.

«مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ» بعد از این که ما در تورات و کتاب های پیشین بر حقانیت آن دو و وجوب اطاعت از آن دو، نشانه هایی برای مردم بیان نموده بودیم.

«اولئک یلعنهم الله وَ یَلعَنَعُمُ اللاعِنون» کتمان کنندگان کسانی هستند که خداوند بر آنان لعن می کند و خودشان نیز لعن می کنند و ملائکه و انس و جن نیز بر آنان لعن می کنند و به راستی کافران نیز می گویند «لعن الله الکافرین» یعنی کافرین نیز می گویند بر کافران لعنت که کافران خودشان هستند.

دقت کنید دو طبقه لعن می شوند. طبقه ی اول اهل تورات و کتب دیگر که می دانستند این پیامبر همان موعود کتب آسمانی است اما منکر شدند و طبقه ی دوم کسانی که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می دانستند امیرالمؤمنین(عليه السلام) حق است اما منکر حقانیت ایشان شدند مثل ناصبی ها.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 142، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 271، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه155، بحارالانوار مجلد 1 صفحات 88 و 89 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 474 آمده است:

عن عبدالله بن بکیر، عَمَّن حَدَّثه عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قوله تعالی «اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون» قال: نحن هم و قد قالوا هو امّ الأرض.

عبدالله بن بکیر از امام صادق(عليه السلام) روایت کرد که درباره ی آیه آن ها کسانی هستند که خداوند و لعنت کنندگان ایشان را لعنت می کنند حضرت(عليه السلام) فرمودند: ما هستیم (که کافران را لعنت می کنیم) و برخی گفته اند که اللاعنون همه ی موجودات روی (کره ی) زمین هستند.

ص: 148

یعنی همه ی موجودات روی کره ی زمین کسانی که راه هدایت انبیاء و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) را می بندند، لعنت می کنند.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 137 آمده است:

عن ابن ابی عمیه عمَّن ذکره عن ابی عبدالله إنَّ الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی فی علی(عليه السلام).

ابن ابی عمیه از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند «کسانی که آنچه را که ما از دلایل و معجزات و بینات روشن نازل کردیم کتمان می کنند» فرمودند این آیه درباره ی حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) است. (که حقانیت آن حضرت(عليه السلام) را کتمان نمودند. همان طور که کشیش ها، خاخام ها و رهبان ها نگذاشتند اهل کتاب، شمس وجود خاتم الانبیاء(صلى الله عليه و آله) را قبول کنند. این ها نگذاشتند که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) به عنوان امام و خلیفه ی بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مردم را به خدا هدایت کنند.)

4. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 138، بحارالانوار مجلد 1 صفحه 88 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 474 آمده است:

عن حمران، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی قول الله «إن الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعده ما بیناه للناس فی الکتاب» یعنی بذلک نحن و الله المستعان

حمران از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند درباره ی این آیه «کسانی که آنچه را که ما ازدلایل و نشانه ها و آیات و هدایت را نازل کردیم، کتمان کردند، بعد از آن که در کتاب برای مردم روشن و بیان نمودیم» حضرت(عليه السلام) فرمودند آن آیه درباره ی ما (امامان و اهل بیت(عليهم السلام)) است به والله المستعان (که فضیلت ما را کتمان نمودند.)

همان طور که گفتیم این آیه درباره ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و امامان شیعه(عليهم السلام) و در حال حاضر درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هرکس منکر وجود آن حضرت بشود، ملعون است.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحات 90 و 91 حدیث 140 و اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 262، بحارالانوار مجلد 21 صفحه 88، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 170 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 475 آمده است:

ص: 149

عن بعض أصحابنا عن أبي عبد الله(عليه السلام) قال قلت له أخبرني عن قول الله«إِنَ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى - مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ» قال: نحن يعنى بها وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ ، إن الرجل منا إذا صارت إليه لم يكن له- أو لم يسعه إلا أن يبين للناس من يكون بعده.

از بعضی از اصحاب ما از امام صادق(عليه السلام) روایت است که از آن حضرت درمورد تفسیر آیه«إِنَ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى - مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ» سؤال کردم. فرمودند: مراد از نشانه ها و هدایت ما هستیم و خداوند یاری دهنده است. قطعاً وقتی به شخصی از خانواده ی ما امر امامت برسد، چاره ای ندارد جز این که امام بعد از خود را به مردم معرفی کند.

6. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل همین آیه صفحه 61 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 478 آمده است:

و اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون قال: کل من قد لعنة الله من الجن و الانس یلعنهم

کسانی که خداوند آن ها را لعنت می کند و لعنت کنندگان آن ها را لعنت می نماید حضرت(عليه السلام) فرمودند: همه او را لعنت می کنند خداوند و جن و انس همه او را لعنت می نمایند.7. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 91 حدیث 141، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1 صفحه 149 حدیث 476، بحارالانوار مجلد 21 صفحه 88 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 170 آمده است:

و رواه محمدبن مسلم قال: هم اهل الکتاب

محمدبن مسلم این آیه را درباره ی علمای اهل کتاب می داند. (که حقیقت محمدیه(صلى الله عليه و آله)، علویه(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) را کتمان کردند.)

8. در تفسیر لاهیجی مجلد 1 صفحه 141 آمده است: در تفسیر عیاشی به نقل از امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) روایت شده است که منظور این آیه وجود اقدس حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه معصومین(عليهم السلام) هستند که دشمنان سعی در کتمان نام آنان می کنند. (که برای چهار روز حطام ناقابل دنیا لعنت را پذیرفتند.)

9. در تفسیر اطیب البیان مجلد 2 صفحه 267 آمده است:

ص: 150

«مِن بعد ما بیّناهُ لِلناس» بعد از این که برای مردم بیان کردیم نبوت پیامبر اکرم(صلى الله عليه و آله) و خلافت و امامت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را اعلام کردیم (کتمان حقیقت کردند).

10. در تفسیر امام حسن عسکری(عليه السلام) در تفسیر آیه ی فوق صفحه 537 حدیث 333، تفسیر برهان مجلد1 صفحه 366 و بحارالانوار مجلد 36 باب 39 صفحه 107 حدیث 57 آمده است:

تفسير الإمام(عليه السلام) «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ- إِلَّا الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ »(1) قَالَ الْإِمَامُ(عليه السلام) قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ» فِي صِفَةِ مُحَمَّدٍ وَ صِفَةِ عَلِيٍّ وَ حِلْيَتِهِ «وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ» قَالَ وَ الَّذِي أَنْزَلْنَاهُ مِنَ الْهُدَى وَ هُوَ مَا أَظْهَرْنَاهُ مِنَ الْآيَاتِ عَلَى فَضْلِهِمْ وَ مَحَلِّهِمْ كَالْغَمَامَةِ الَّتِي كَانَتْ تُظِلُّ رَسُولَ اللَّهِ ص فِي أَسْفَارِهِ وَ الْمِيَاهِ الْأُجَاجَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْذُبُ فِي الْآبَارِ وَ الْمَوَارِدِ بِبُزَاقِهِ وَ الْأَشْجَارِ الَّتِي تَتَهَدَّلُ ثِمَارُهَا بِنُزُولِهِ تَحْتَهَا وَ الْعَاهَاتِ الَّتِي كَانَتْ تَزُولُ عَمَّنْ يَمْسَحُ يَدَهُ عَلَيْهِ أَوْ يَنْفُثُ بِبُزَاقِهِ فِيهَا وَ كَالْآيَاتِ الَّتِي ظَهَرَتْ عَلَى عَلِيٍّ ع مِنْ تَسْلِيمِ الْجِبَالِ وَ الصُّخُورِ وَالْأَشْجَارِ قَائِلَةً يَا وَلِيَّ اللَّهِ وَ يَا خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّهِ وَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ الَّتِي تَنَاوَلَهَا مَنْ سَمَّى بِاسْمِهِ عَلَيْهَا وَ لَمْ يُصِبْهُ بَلَاؤُهَا وَ الْأَفْعَالِ الْعَظِيمَةِ مِنَ التِّلَالِ وَ الْجِبَالِ الَّتِي اقْتَلَعَهَا وَ رَمَى بِهَا كَالْحَصَاةِ الصَّغِيرَةِ وَ كَالْعَاهَاتِ الَّتِي زَالَتْ بِدُعَائِهِ وَ الْآفَاتِ وَ الْبَلَايَا الَّتِي حَلَّتْ بِالْأَصِحَّاءِ بِدُعَائِهِ وَ سَائِرِ مَا خَصَّهُ بِهِ مِنْ فَضَائِلِهِ فَهَذَا مِنَ الْهُدَى الَّذِي بَيَّنَهُ اللَّهُ تَعَالَى لِلنَّاسِ فِي كِتَابِهِ ثُمَّ قَالَ «أُولئِكَ » الْكَاتِمُونَ لِهَذِهِ الصِّفَاتِ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مِنْ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا الْمُخْفُونَ لَهَا عَنْ طَالِبِيهَا الَّذِينَ يَلْزَمُهُمْ إِبْدَاؤُهَا لَهُمْ عِنْدَ زَوَالِ التَّقِيَّةِ «يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ » يَلْعَنُ الْكَاتِمِينَ «وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» وَ فِيهِ وُجُوهٌ مِنْهَا «يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ » أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مُحِقّاً كَانَ أَوْ مُبْطِلًا إِلَّا وَ هُوَ يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ الْكَاتِمِينَ لِلْحَقِّ لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ إِنَّ الظَّالِمَ الْكَاتِمَ لِلْحَقِّ ذَلِكَ يَقُولُ أَيْضاً لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ الْكَاتِمِينَ فَهُمْ عَلَى هَذَا الْمَعْنَى فِي لَعْنِ كُلِّ اللَّاعِنِينَ وَ فِي لَعْنِ أَنْفُسِهِمْ وَ مِنْهَا أَنَّ الِاثْنَيْنِ إِذَا ضَجِرَ بَعْضُهُمَا عَلَى بَعْضٍ وَ تَلَاعَنَا ارْتَفَعَتِ اللَّعْنَتَانِ فَاسْتَأْذَنَتَا رَبَّهُمَا فِي الْوُقُوعِ بِمَنْ بُعِثَتَا إِلَيْهِ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ انْظُرُوا فَإِنْ كَانَ اللَّاعِنُ أَهْلًا لِلَّعْنِ وَ لَيْسَ الْمَقْصُودُ بِهِ أَهْلًا فَأَنْزِلُوهُمَا جَمِيعاً بِاللَّاعِنِ وَ إِنْ كَانَ الْمُشَارُ إِلَيْهِ أَهْلًا وَ لَيْسَ اللَّاعِنُ أَهْلًا فَوَجِّهُوهُمَا إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ جَمِيعاً لَهُمَا أَهْلًا فَوَجِّهُوا لَعْنَ هَذَا إِلَى ذَلِكَ وَ وَجِّهُوا لَعْنَ ذَلِكَ إِلَى هَذَا وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ وَاحِدٌ مِنْهُمَا لَهَا أَهْلًا لِإِيمَانِهِمَا وَ إِنَّ الضَّجَرَ أَحْوَجَهُمَا إِلَى ذَلِكَ فَوَجِّهُوا اللَّعْنَتَيْنِ إِلَى الْيَهُودِ وَ الْكَاتِمِينَ نَعْتَ مُحَمَّدٍ وَ صِفَتَهُ وَ ذِكْرَ عَلِيٍّ وَ حِلْيَتَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ إِلَى النَّوَاصِبِ الْكَاتِمِينَ لِفَضْلِ عَلِيٍّ ع وَ الدَّافِعِينَ لِفَضْلِهِ

ص: 151


1- . سوره بقرة آیه 159 و 160.

بهترین علما و بدترین علما

علمایی که حقایق ولایت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان می کنند افضل ما خلق الله بعد از انبیا(عليهم السلام) هستند و آن ها که این ولایت را می پوشانند شر خلق الله هستند.

1. در کتاب الدمعة الساکبة، صفحه 82 و کتاب الامام علی بن ابی طالب(عليه السلام) نوشته ی استاد رحمانی همدانی، صفحه 35 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): لا یعذّب الله هذا الخلق إلّا بذنوب العلماء الذین تکتمون الحق من فضل علی و عترته(عليهم السلام) ألا إنَّهُ لم یمش فوق الارض بعد النبیین و المرسلین افضل من شیعة علی بن ابی طالب(عليه السلام) الذین یظهرون أمره و ینشرون فضله اولئک تغشاهم الرَّحمة و تستغفر لهم الملائکة الویل کلُّ الویل لعن یکتم فضله

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: خداوند مردم را عذاب نمی کند، مگر به گناه علما؛ کسانی که حق فضل علی بن ابی طالب(عليه السلام) و عترت آن بزرگوار آگاه باشند و این مسئله را بپوشانند. بعد از نبیین ومرسلین، بافضیلت تر از شیعیان حضرت علی(عليه السلام) کسی بر روی زمین راه نمی رود. کسانی که امر او را ظاهر می کنند و فضل آن حضرت(عليه السلام) را نشر می دهند. خداوند آن ها را در رحمتش غرق می کند و ملائکه برای آن ها طلب مغفرت می نمایند و وای و لعنت بر کسانی که فضل حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و عترت ایشان را می پوشانند.

2. در تفسیر امام حسن عسکری(عليه السلام)، صفحه 302 (و صفحه 275 نشر ذوی القربی) حدیث 144، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 155، احتجاج شیخ بحارالانوار مجلد 2 صفحه 86 حدیث 12 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 479 آمده است:

قال ابامحمد حسن بن علی العسکری(عليهم السلام) قیل لأمیرالمؤمنین(عليه السلام) من خیر خلق الله بعد ائمة الهدی و مصابیح الدجی؟ قال: العلماء إذا صلحوا. قیل: فمن شرّ خلق الله بعد ابلیس و فرعون و نمرود و بعد المتسمّین باسمائکم و المتلقّبین بألقابکم و الآخذ لأمکنتکم و المتأمّرین فی ممالککم؟ قال: العلماء إذا فسدوا و هم المظهرون للأباطیل الکاتمون للحقائق و فیهم قال الله عزّوجلّ «اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون إلّا الذین تابوا»(1)

ص: 152


1- . سوره بقره آیات 159 و 160

حضرت ابامحمد حسن بن علی العسکری(عليهم السلام) می فرمایند به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) گفتند که بهترین خلق خدا بعد از ائمه طاهرین(عليهم السلام) چه کسانی هستند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: علما، آن ها بهترین خلق خداوند هستند در صورتی که صالح باشند. سپس به حضرت(عليه السلام) گفتند: شرورترین خلق خداوند بعد از ابلیس و فرعون و نمرود و کسانی که خودشان را با اسم و لقب شما معرفی می کنند و از مقام و منزلت شما سوء استفاده می کنند چه کسانی هستند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: علما هستند زمانی که فاسد شوند و فساد کنند. چون وقتی فاسد شوند و فساد کنند و اباطیل را ظاهر کنند و حقایق را مخفی نگاه دارند و آن را بپوشانند و کتمان نمایند خداوند درباره ی آن ها فرموده اند «یَلعَنَهُم الله وَ یَلعَنَهُماللاعنون» خداوند آن ها را لعنت کند و لعنت کنندگان (هستی) آن ها را لعنت نمایند.

3. در تفسیر صافی مجلد1 صفحه 155، تفسیر مجمع البیان مجلد1 صفحه 159 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 149 حدیث 480 آمده است:

عن النبی(صلى الله عليه و آله) انّه قال: من سئل عن علم یعلمه فکتمه الجم یوم القیامة بلجام من النار

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر از کسی در مورد مسئله ی علمی سؤال شود و او آن مسئله ی علمی را بداند، اما آن را پنهان کنند و کتمان نماید و جواب ندهد، در روز قیامت لجامی از آتش به دهان او می زنند.

4. در تفسیر عیاشی مجلد1 صفحه 71 حدیث 138 (و مجلد 1 صفحه 90 حدیث 139 چاپ مؤسسه الاعمی- بیروت)، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 155، بحارالانوار مجلد 6 صفحه 235 حدیث 53 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 170 آمده است:

عن زید الشحام قال: سئل أبوعبدالله عن عذاب القبر. قال: إنَّ اباجعفر(عليه السلام) حدثنا ان رجلاً أتی سلمان الفارسی فقال: حدَّثنی فسکت عنه ثمَّ عاد فسکت فأدبر الرجل و هو یقول: و یتلو هذه الایة إنَّ الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب فقال له: أقبل إنّا لو وجدنا امینا لحدّثناه.

عیاشی از زید الشحام نقل می کند که شخصی از حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی عذاب قبر سؤال کرد. حضرت(عليه السلام) فرمودند: امام محمد باقر(عليه السلام) می فرمایند: مردی نزد سلمان فارسی آمد و گفت: حدیثی برایم نقل کن. سلمان سکوت کرد و چیزی نگفت. باز آن مرد گفت:

ص: 153

حدیثی برایم نقل کن. باز سلمان سکوت کرد. برای بار سوم از سلمان خواست تا برایش حدیثی نقل کند. باز سلمان سکوت کرد و چیزی نگفت. پس آن مرد پشت به سلمان کرده و از او دور می شد درحالی که این آیه را می خواند إنَّ الذین یکتمون ما انزلنا من البینات... کسانی که کتمان می کنند و می پوشانند آیاتی روشن که ما نازل کردیم... پس سلمان به او گفت: برگرد. او برگشت و سلمان گفت: اگر ما کسی را امین تشخیص دهیم برای او حدیث می خوانیم. (سلمان او رامی شناخته است که از نمامین بوده است و به دنبال حقیقت نبوده است.)

5. در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 155 به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی و بحارالانوار مجلد 2 صفحه 72 حدیث 35 آمده است:

و القمی مرفوعاً عن النبی(صلى الله عليه و آله): إذا ظهرت البدعة فی امَّتی فیظهر العالم علمه و من لم یفعل فعلیه لعنة الله

رسول خدا(صلى الله عليه و آله)فرمودند: زمانی که بدعت ها در امت من پدیدار شود بر صاحبان علم واجب است که علم خود را آشکار کنند و هر کس از علما آنچه را که از حقایق می داند آشکار نکند، لعنت خداوند بر او باد.

پس چقدر مشکل و سخت است روزگار کسانی که حقایق و حقانیت حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می دانند و بازگو نمی کنند و می پوشانند و خوشا به حال کسانی که مبلغ ایشان هستند. خوشا به حال کسانی که در حال حاضر حقیقت وجودی و معنوی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برای دیگران بیان می کنند که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و انبیاء عظام(عليهم السلام) این ها بهترین خلق خداوند هستند.

مُزد و اجر مبلغ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عظمت، خارج از تصور است

در کتاب احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 15 و کتاب مشایخ بزرگ حدیث در دَرَشت یا طرشت، صفحه 50 آمده است:

ص: 154

محمدبن احمد درشتی (طرشتی)(1) به سند خودش از ابی محمد الحسن العسکری و ایشان از جد بزرگوارش حضرت سیدالشهدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایت می کند که آن حضرت در محضر جمعی از شیعیان اثنا عشریه فرمودند:«هرگاه یتیمی از ایتام محبین اهل بیت طیبین و طاهرین(عليهم السلام) که در غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مصاحبت آن حضرت(عليه السلام) دور مانده اند و از فیض حضورش محرومند و (بنا به دلایلی) خدمت آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی رسند و نمی توانند مستقیماً به وسیله ی آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدایت شوند، در این زمان (غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) که رابطه ی این یتیم با امام زمانش(عليه السلام) قطع شده است، اگر عالمی باشد که او را تحت کفالت خود قرار دهد و او را از معارف ما آگاه سازد و از علوم ما آنچه به او رسیده است به این (یتیم آل محمد(صلى الله عليه و آله)) برساند و با او مواسات و احسان نماید تا آن که آن بنده مطیع به تعلیم وآداب شریعت دین مبین گردد و به احکام طریقت معصومین راهنمایی شود، در آن حال حضرت باری تعالی به آن بنده متفضل از روی فضل خودش می فرماید: «ای بنده مواسی کریم و ای لایق و سزاوار عطیه مهیمن قدیم، من اولی به کرم و اخری به اعطای جزا و نعم هستم، زیرا اکرم الاکرمینم و ارحم الراحمین هستم و از صفات کامله و نعوت شامله من است، آن گاه خداوند متعال به ملائکه جنان خطاب می کند که ای تسبیح کنندگان ملاء اعلی و ای مطیعیین اوامر ایزد متعال باید شما در منزل های خیر و محافل بهشت و رضوان الله الاکبر بر این بنده به عدد هریک حرفی که برای هدایت از دهانش بیرون آمده است که بندگان خدا را (در غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) هدایت کند، هزار هزار قصر دلنشین به جهت سکنی بدهید و سایر لوازماتی که او احتیاج دارد و شایستگی او را داشته باشد از نعمت های مختلف و از البسه و لباس های بهشتی و از اطعمه و اشربه های مختلف برای او مهیا سازید. بر حسب فرمان الهی ملائکه جنان جمیع آنچه را که خداوند فرموده است، در اختیار او قرار دهند و او در (جنات تجری من تحتها الانهار) مبتهج و شادمان و متنعم گردد.»

ص: 155


1- . محدبن احمد دوریستی یکی از علمای بزرگ شیعه است که معاصر شیخ صدوق بوده است و از روات بزرگ اسلام است. دوریست یا درشت یا طرشت، شهرکی قدیمی بوده است که سابقه از قبل از اسلام دارد و بعد از اسلام همه مردم آن مانند مردم قم شیعه بودند. مؤلف این کتاب، کتاب دیگری به نام مشایخ بزرگ شیعه در طرشت نوشته است. طرشت امروزه جزء تهران است که میدان آزادی تهران در آن واقع است.

23. کسانی که فضایل رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)،

ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کتمان کرده اند، اگر توبه کنند و آن فضایل را بگویند خداوند توبه ی آن ها را می پذیرد

سوره بقره، آیه 160

إلّا الذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا فاولئک أتوب عَلَیهِم وَ أنا التَّوّاب الرَّحیم

مگر آنان که توبه کردند (از کتمان حقایق درباره ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) و به اصلاح خود پرداختند و بیان کردند (آنچه را که کتمان کرده بودند) پس توبه ی این ها را می پذیریم که منم توبه پذیر و مهربان

این آیه در رابطه با آیه ی قبل است که خداوند فرمودند: کسانی که پنهان می کنند آنچه را که درباره ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به طور روشن نازل شده است و این ها که کتمان می کنند، خداوند و رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن ها را لعنت می کنند و همه جن و انس و همه ی موجودات عالم نیز این ها را لعن می نمایند.

در این آیه درباره ی توبه کردن این ها صحبت شده است که خداوند می فرمایند اگر این ها توبه کنند و خودشان را اصلاح کنند خداوند هم توبه پذیر است و توبه ی این ها را می پذیرد.

در آیه ی قبل، از تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 149 حدیث 477 آوردیم که حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: لاعنون و لعنت کنندگان ما هستیم.همچنین در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 137 حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: این آیه درباره ی فضیلت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) نازل شده است.

ص: 156

در همان تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 138 حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: یعنی بذلک نحن و الله المستعان یعنی این آیه در شأن ما اهل بیت(عليهم السلام) است که فضیلت ما را کتمان کردند.

به هر حال این آیه هم مانند آیه ی قبل در شأن رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

1. در تفسیر امام حسن عسکری(عليه السلام) صفحه 538 حدیث 333 و بحارالانوار مجلد 36 صفحه 107 حدیث 57 آمده است:

ثمَّ قال الله عزوجل «إلّا الذین تابوا» من کتمانه و «اصلحوا» اعمالهم و اصلحوا ما کانوا أفسدوه بسوء التأویل فجحدوا به فضل الفاضل و استحقاق المحق و «بَیَّنوا» ما ذکره الله تعالی من نعت محمد(صلى الله عليه و آله) و صفته و من ذکر علی(عليه السلام) و حلیته و ما ذکره رسول الله «فاولئک أتوب علیهم» أقبل توبتهم «و أنا التَّوّاب الرحیم»

2. در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 207 آمده است:

«إلّا الذین تابوا» عن الکتمان «وَ اصلحوا» ما افسدوا بالتّدارک وَ بینوا ما ذکره الله من نعت محمد(صلى الله عليه و آله) و صفته و ما ذکره رسول الله من فضل علیّ(عليه السلام) و ولایته لتتّم توبتهم «فَاولئک اَتوبُ علیهم» بالقبول و المغفرة «وَ أنا التَّوَّاب الرحیم» المبالغ فی قبول التوبة و افاضة الرحمة.

مگر کسانی که از کتمان حقایق توبه کرده باشند و اصلاح و جبران نمایند آنچه را که به وسیله ی فساد ایجاد نموده اند و آنچه را که خداوند از مدح و وصف رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ذکر کرده است، بیان کنند و آنچه را که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از فضایل حضرت علی(عليه السلام) و ولایت ایشان فرموده است بیان کنند؛ در این صورت توبه ی آن ها مورد قبول خداوند قرار می گیرد و پذیرفته می شود و خداوند توبه ی آن ها را قبول می کند چون خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان و افاضه کننده ی رحمت است. همان طور که قبلاً شرح دادیم، این آیات درباره ی کتمان کنندگان حق رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حقیقت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در 3- تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 90 حدیث 138 معصوم(عليه السلام) فرمودند: یعنی بذلک نحن و الله المستعانعیاشی به سند خود از معصوم نقل می کند که فرمودند: به الله سوگند که این آیه درباره ی ما ائمه است.

ص: 157

24. در قیامت جای منکرین الله، رسول خدا(صلى الله عليه و آله)،

ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جهنم و هاویه است

سوره بقره آیات 161 و 162

إنَّ الذین کَفروا و ما توا و هم کفارٌ اولئک علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین خالدین فیها لا یُخَفَّفُ عنهم العذاب و لا هم یُنظرون

کسانی که (به خاطر انکار نبوت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت بقیة الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) کافر شدند و اگر در این کفر بمیرند، خداوند و ملائکه و همه ی انسان ها بر آنان لعنت می فرستند و از

ص: 158

رحمت خداوند به دور هستند آن ها همیشه در لعنت ابدی الهی در جهنم هستند. (دیگر) به آن ها نه در عذابشان تخفیف داده می شود و نه دیگر به نظر رحمت به آن ها نظاره می شود (و از رحمت خداوند دور می گردند.)

(وقتی می گوییم فردی لعنت شده است، یعنی؛ او دیگر از رحمت خداوند دور است و رحمت خداوند به او نمی رسد. کسانی که محقق هستند، می دانند بدترین مرتبه برای یک انسان لعنت شدن است.)

1. در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 155 آمده است:

«إنَّ الذین کفروا» فی ردّهم نبوّة محمد(صلى الله عليه و آله) و ولایة علی(عليه السلام) «وَ ماتوا و هم کفار اولئک علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین» استقر علیهم البعد من الرحمة «خالدین فیها» فی اللّعنة فی نار جهنم لا یُخَفَّفُ عنهم العذاب یوماً و لا ساعة «و لا هم یُنظرونَ» یمهلون

کسانی که به خاطر انکار نبوت پیامبر(صلى الله عليه و آله) و ولایت حضرت علی(عليه السلام) کافر شدند و در همین کفر و با همین اعتقاد مردند، خداوند، ملائکه و همه ی انسان ها بر آنان لعنت می فرستند و ازرحمت خداوند به دور هستند. همیشه در لعن ابدی الهی درجهنم قرار دارند و یک روز و حتی یک لحظه از عذابشان کم نمی شود و به آنان مهلت نیز داده نمی شود و هرگز با نظر رحمت بر آن ها نگریسته نمی شود.

2. در تفسیر ابامحمد حسن ابن علی العسکری(عليهم السلام)، صفحه 539، حدیث 334 ذیل همین آیات آمده است:

قَالَ الْإِمَامُ(عليه السلام) قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا» بِاللَّهِ- فِي رَدِّهِمْ نُبُوَّةَ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله)، وَ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ عَلَى كُفْرِهِمْ «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ» يُوجِبُ اللَّهُ تَعَالَى لَهُمُ الْبُعْدَ مِنَ الرَّحْمَةِ، وَ السُّحْقَ مِنَ الثَّوَابِ وَ «الْمَلائِكَةِ» وَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ الْمَلَائِكَةِ يَلْعَنُونَهُمْ «وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ» وَ لَعْنَةُ النَّاسِ أَجْمَعِينَ كُلٌّ يَلْعَنُهُمْ- لِأَنَّ كُلَّ الْمَأْمُورِينَ الْمَنْهِيِّينَ يَلْعَنُونَ الْكَافِرِينَ، وَ الْكَافِرُونَ أَيْضاً يَقُولُونَ: لَعَنَ اللَّهُ الْكَافِرِين، فَهُمْ فِي لَعْنِ أَنْفُسِهِمْ أَيْضاً «خالِدِينَ فِيها» فِي اللَّعْنَةِ، فِي نَارِ جَهَنَّمَ «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ» يَوْماً وَ لَا سَاعَةً «وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» لَا يُؤَخَّرُونَ سَاعَةً، وَ لَا يُخَلُّ بِهِمُ الْعَذَابُ.

حضرت ابامحمد حسن ابن علی العسکری(عليهم السلام) فرمودند: خداوند متعال فرمودند: «آن کسانی که کافر شدند» به خداوند در رد کردن نبوت حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و ولایت حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) و در این کفر مردند و با اعتقاد به کفر از دنیا رفتند این ها کسانی هستند که خداوند این ها را لعنت می کند و بر خداوند است که پس از آن همه نعمت که به آن ها داده بود سختی شاملشان کنند و ملائکه این ها را لعنت می کنند و همه ی مردم آن ها را لعنت می کنند و هم کسانی که در خدمت خداوند هستند حتی کافران آن ها را لعنت می کنند (کافران خودشان، خودشان را لعنت می کنند و این ها «خالدین فیها» در این لعنت مخلد می شوند و در آتش جهنم برای همیشه می مانند «در عذاب آن ها تخفیف داده نمی شود» حتّی یک روز و یک لحظه به آن ها تخفیف داده نمی شود «به آن ها به رحمت نظر نمی شود» یک لحظه عذاب آن ها به تأخیر نمی افتد و از عذاب الهی دور نمی شوند.

3. در تفسیر ابامحمد، امام حسن عسکری(عليه السلام) صفحه 539 حدیث 335، بحارالانوار مجلد 6 صفحه 190 حدیث 33 وتفسیر برهان مجلد 1 صفحه 370 احادیث 1 و 2 آمده است:

... قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليهما السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) إِنَّ هَؤُلَاءِ الْكَاتِمِينَ لِصِفَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ الْجَاحِدِينَ لِحِلْيَةِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَلِيِّ اللَّهِ إِذَا أَتَاهُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ أَرْوَاحَهُمْ أَتَاهُمْ بِأَفْظَعِ الْمَنَاظِرِ وَ أَقْبَحِ الْوُجُوهِ فَيُحِيطُ بِهِمْ

ص: 159

عِنْدَ نَزْعِ أَرْوَاحِهِمْ مَرَدَةُ شَيَاطِينِهِمْ الَّذِينَ كَانُوا يَعْرِفُونَهُمْ ثُمَّ يَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ أَبْشِرِي أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْخَبِيثَةُ الْكَافِرَةُ بِرَبِّهَا بِجَحْدِ نُبُوَّةِ نَبِيِّه(صلى الله عليه و آله) وَ إِمَامَةِ عَلِيٍّ وَصِيِّهِ(عليه السلام) بِلَعْنَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ غَضَبٍ ثُمَّ يَقُولُ ارْفَعْ رَأْسَكَ وَ طَرْفَكَ وَ انْظُرْ فَيَرَى دُونَ الْعَرْشِ مُحَمَّداً(صلى الله عليه و آله) عَلَى سَرِيرٍ بَيْنَ يَدَيْ عَرْشِ الرَّحْمَنِ وَ يَرَى عَلِيّاً(عليه السلام) عَلَى كُرْسِيٍّ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ سَائِرَ الْأَئِمَّةِ(عليه السلام) عَلَى مَرَاتِبِهِمُ الشَّرِيفَةِ بِحَضْرَتِهِ ثُمَّ يَرَى الْجِنَانَ قَدْ فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَ يَرَى الْقُصُورَ وَ الدَّرَجَاتِ وَ الْمَنَازِلَ الَّتِي تَقْصُرُ عَنْهَا أَمَانِيُّ الْمُتَمَنِّينَ فَيَقُولُ لَهُ لَوْ كُنْتَ لِأَوْلِيَائِكَ مُوَالِياً كَانَتْ رُوحُكَ يُعْرَجُ بِهَا إِلَى حَضْرَتِهِمْ وَ كَانَ يَكُونُ مَأْوَاكَ فِي تِلْكَ الْجِنَانِ وَ كَانَتْ تَكُونُ مَنَازِلُكَ و ان کنت علی مخالفتهم فقد حرمت علی حضرتهم و منعت مجاورتهم و تلک منازلک و أُولَئِكَ مُجَاوِرُوكَ وَ مُقَارِبُوكَ فَانْظُرْ فَيُرْفَعُ حُجُبُ الْهَاوِيَةِ فَيَرَاهَا بِمَا فِيهَا مِنْ بَلَايَاهَا وَ دَوَاهِيهَا وَ عَقَارِبِهَا وَ حَيَّاتِهَا وَ أَفَاعِيهَا وَ ضروب عَذَابِهَا وَ انَكَالِهَا فَيُقَالُ لَهُ فَتِلْكَ إِذاً مَنَازِلُكَ ثُمَّ تَمَثَّلُ لَهُ شَيَاطِينُهُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَانُوا يُغْوُونَهُ وَ يَقْبَلُ مِنْهُمْ مُقَرَّنِينَ معه هُنَاكَ فِي تلک الْأَصْفَادِ وَ الْأَغْلَالِ فَيَكُونُ مَوْتُهُ بِأَشَدِّ حَسْرَةٍ وَ أَعْظَمِ أَسَفٍ.

حضرت امام سجاد(عليه السلام) فرمودند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: همانا این ها کسانی هستند که کتمان می کنند نبوت و برگزیدگی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را و پافشاری کرده و رد می کردند ولایت حضرت علی(عليه السلام) ولی الله را، هنگامی که ملک الموت این ها را قبض روح می کند، با بدترین و قبیح ترین شکل می آیند و ملک الموت هنگام جان دادن به آن ها می گوید: ای نفس خبیث و پست و کثیف و کافر به پروردگارت و کافر به نبوت پیامبر(صلى الله عليه و آله) او و امامت حضرت علی(عليه السلام) وصی او، من به تو بشارت می دهم به لعنت خداوند و غضب او. سپس می گوید: سرت را بلند کن و به بالای عرش بنگر که حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و حضرت علی(عليه السلام) بر روی دو تخت در مقابل عرش خداوند نشسته اند و امامان بر روی تخت هایی با شکوه و در مراتب شریف در حضور خداوند قرار دارند. سپس نگاه کنید به بهشت که درب های آن باز شده است و بنگرید به قصرهای بهشتی و درجات و منازلی که در آن ها وجود دارد. به آن ها گفته می شود اگر شما ولایت ایشان را قبول کرده بودید، روح شما عروج می کرد و خدمت آن هامی رسید و در این بهشت ها جای می گرفتید و این مقامات و منازل برای شما بود، اما چون شما ایشان را مخالفت کردید، حضور ایشان و مجاورتشان برای شما حرام شده است. حالا سرتان را بلند کنید و بنگرید هاویه و جهنم را و هر چه که در آن از بلاها، دردها و عذاب های آن است. مقام و منزل و مأوای شما در آن است. در آن هنگام آن ها شدیدترین حسرت و بزرگ ترین تأسف ها را می خورند.

ص: 160

25. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و

اشاره

ائمه طاهرین(عليهم السلام) و حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من الله هستند و غیر ایشان، برگزیدن من دون الله می باشد.

سوره بقره آیه 165

وَ مِن الناس مَن یَتَّخذ مِن دون اللهِ اَنداداً یِحبّونَهُم کَحُبِّ اللهِ وَ الذینَ امنوا اَشَدَّ حُبّاً للهِ وَ لَو یَری الذین ظَلَموا إذ یَرَونَ العذابَ اَنَّ القوةَ للهِ جَمیعاً وَ انَّ الله شدیدُ العذابِ

و عده ای از مردم می گیرند از غیر از خدا مانندها و آن ها را دوست می دارند مانند دوست داشتن خداوند.آن ها که ایمان آوردند شدیداً دوست می دانند خدا را اگر ببینند کسانی که ظلم کرده اند عذاب الهی را و مشاهده می کنند و قوت و قدرت الهی را که هر چه قدرت و قوت است فقط متعلق به خداست و باز ببینند که خداوند عذابش بسیار سخت است.

علت و ریشه ی بت پرستی

همیشه بشر معتقد بوده است که برای این هستی خالق و خداوندی وجود دارد و خداوند خالق اوست. خداوند رزاق اوست. خداوند رب اوست. حتی دانشمندان جدید می گویند در روح آدمی چهار حس وجود دارد: (حس علمی، حس زیبایی، حس نیکویی و حس مذهبی)

1. حس علمی: این حس سبب می شود انسان دست به اختراعات و اکتشافات بزند و مجهولات علمی را حل کند. زیباترین کلمه در این باره فرموده ی پیامبر(صلى الله عليه و آله) است: اطلبوا العلم من المهد ألی اللحد علم را از گهواره تا گور طلب کنید.

2. حس زیبایی: انسان زیبایی ها را دوست دارد و تلاش می کند همیشه زیبایی ها را به وجود آورد. إنَّ الله جمیل و یحب الجمال. خداوند زیباست و زیبایی ها را دوست می دارد.

ص: 161

3. حس نیکویی: انسان همیشه به نیکی ها و نیکوکاری علاقه مند بوده است. «إنَّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة(1)» آن ها که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام می دهند، بهترین مردم هستند.

4. حس مذهبی: استاد بزرگوار ما می فرمودند: «مرحوم ملا صدرا در تفسیر این آیه می گوید: «تا قبل از طوفان نوح و همچنین قسمتی از زمان نوح هیچ کس بت پرست نبود، منتهی بت پرستی از زمان نوح نبی الله شروع می شود که بت پرستان و کسانی که ماه و خورشید و ستارگان را می پرستیدند و خداوند در سوره نوح آیه 23 اسامی آن بت ها را می برد «وَ قالوا لا تَذَرُنَّ الِهَتکُم و لا تَذَرُنَّ وَدّاً و لا سُواعاَ و لا یَغوثَ و یعوقَ و َ نَسراً» که عبارتند از: ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر. این بت ها تندیس هایی از انسان یا حیوان بودند. قرآن در آیه 3 از سوره نوح درباره ی بت پرستان می فرماید که آن ها نمی گفتند که بت خداست و بت را به جای خدا نمی پرستیدند بلکه می گفتند بت یک نمونه و شمایلی از هیاکلی است که آن هیاکل نورانی در ماورای این جهان هستند و آن هیاکل نورانی و روحانی واسطه بین عابد و معبودند. بزرگان هم گفته اند که بشر نیز بت نمی پرستیده و نمی گفته که بت خداست بلکه بت را نماینده ی خداوند می دانست؛ حتی نام فرزندان خود را عبدالله می گذاشتند. آن ها می گفتند که ما لیاقت نداریم خداوند را مستقیماً بپرستیم.

همیشه باید یک واسطه بین خدا و انسان باشد. او می گفت که من به وسیله ی این بت خدای احد را می پرستم و می گفت آن موجود روحانی و نورانی در آسمان است و بت نماینده اوست.

این طرز تفکر یک طرز تفکری است که با روح انسان در ارتباط است و بشر می داند که اگر بخواهد با خدا ارتباط برقرار کند باید دستش را به دست اولیای خدا بدهد و او دستش را در دست خدا بگذارد. اما مشرکین سوء استفاده می کردند. اولیای خدا کسانیبودند که در نزد خدا مقرب هستند و بشر آن ها را بین خود و خدا وسیله قرار می دهد. «یا ایا الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا إلیه الوسیلة»(2) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا پیشه کنید و برای قرب خدا از وسیله استفاده

ص: 162


1- . سوره بینه آیه 7
2- . سوره مائده آیه 35

کنید، اما منحرفین از این طرز تفکر می گفتند چون آن روحانیون آسمانی از دیدگان ما و انظار مردم محجوب بودند برای آن ها یک هیکلی که به منزله ی بدن آن ها باشد باید ساخت. این ها می گفتند این بت ها هیاکل اولیه آن ستاره و آن موجودات روحانی اند که دارای نور و خاصیت های مختلف بودند و می گفتند آن ها از ما بالاتر هستند. می گفتند ستاره ها به منزله ی بدن آن روحانی اند که شب نمایان می شوند اما روز نیستند.

آن ها می گفتند 28 ستاره در 13 شب هستند و بقیه ی روزها و شب ها وجود ندارند. لذا می گفتند:364=13×28 لذا آن ها 364 بت می ساختند که باز این بت ها را هیاکل آن موجودات نورانی می دانستند و می ستیدند. به زبان دیگر این بت ها را نماینده ی آن موجودات نورانی می دانستند که در آسمانند و آن وجودهای نورانی واسطه ی فیض بین خداوند و خلق می باشند.

1. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 72 چاپ جدید صفحه 91 حدیث 143، تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 151 حدیث 486، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 363، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 172، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 156 و اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 262 و اصول کافی مجلد 1 صفحه 374 آمده است:

محمدبن یحیی عن احمدبن محمدبن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن عمروبن ثابت، عن جابر قال: سألت اباجعفر(عليه السلام) عن قول الله عزوجل «و من الناس من یتّخذ من دون الله انداداً یحبونهم کحب الله» قال: هم والله اولیاء فلان و فلان اتخذوهم ائمة(عليهم السلام) من دون الامام الذی جعله الله للناس اماما و کذلک قال «و لو یری الذین ظلموا إذ یرون العذاب ان القوة لله جمیعاً و ان الله شدید العذاب اذ تبرأ الذین اتبعوا من الذین اتبعوا و رأو العذاب و تقطعت بهم الاسباب و قال الذین اتبعوا لو انَّ لنا کرة فنتبرأ منهم کما تبرأوا منا کذلک یریهم اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار» ثم قال ابوجعفر(عليه السلام) هم و الله یا جابر، ائمة الظلمة و اشیاعهم.

در کافی از امام باقر(عليه السلام) و در تفسیر عیاشی از امام صادق(عليه السلام) درباره ی «و از مردم کسانی که برگزیدند امامانی که از طرف خداوند نبودند و آن ها را دوست داشتند مانند امامانی که خداوند تعیین کرده بود» سؤال کردند. حضرات(عليهما السلام) فرمودند: این ها به والله دوستداران فلانی و فلانی هستند که برگزیدند امامانی را که خداوند برای مردم برنگزیده بود و این فرموده ی خداوند است اگر

ص: 163

می دیدند این ها عذابی را که بر ظالمان وارد می شود که قوت و قدرت فقط از آن خداوند است. سپس فرمودند: این ها والله امامان ظالم و پیروان آن ها هستند.

پس کسانی که در اسلام بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به جای برگزیدن امامان منتصب خداوند امامان دیگر برگزیدند این ها مانند همان بت پرستان هستند که امامانشان آن ها را به جهنم هدایت می کنند.

2. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 91 حدیث 143، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 363، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 172، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 156 و اثباة الهداة مجلد 1 صفحه 262 آمده است:

عن جابر سئلت اباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله «و من الناس من یتخذ من دون الله انداداً یُحبّونهم کَحُبِّ الله» قال هم اولیاء فلان و فلان اتخذوهم ائمة من دون الامام الذی جعل الله للناس اماما فلذلک قال الله تبارک و تعالی «وَ لَو یری الذین ظَلموا إذ یَرَونَ العذابَ أنَّ القوَّةَ لله جمیعاً وَ اَنَّ الله شَدیدُ العذاب إذ تَبرَاَ الذین اتبعوا من الذین اتَّبعوا» إلی قوله «وَ ما هُم بِخارجینَ مِنَ النّار» قال: ثمَّ قال ابوجعفر(عليه السلام) و الله یا جابر، هم ائمة الظّلم و اشیاعهم.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 91 حدیث 144، تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 151، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 218، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 172 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 157 آمده است:

عن زرارة و حمران و محمدبن مسلم، عن ابی جعفر و اباعبدالله(عليهما السلام) قوله «وَ مَن الناسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دونِ اللهِ اَنداداً یُحبّونَّهُم کَحُبِّ اللهِ وَ الذین امنوا اَشدُّ حُبّاً لله» هُم آل محمد(صلى الله عليه و آله).

زراره و حمران و محمدبن مسلم از حضرت امام باقر(عليه السلام) و حضرت امام صادق(عليه السلام) نقل می کنند درباره ی کسانی که ایمان آوردند نسبت به خداوند حبشدید دارند فرمودند: این ها آل محمد(صلى الله عليه و آله) هستند (که نسبت به خداوند حب شدید دارند.)

توجه کنید

1. دقت بفرمایید بت پرستان نمی گفتند بت ها خداوند هستند بلکه بت را هیاکل موجودات نورانی می دانستند که در آسمان ها هستند و این موجودات واسطه بین خداوند و خلق می باشند. این ها آن موجودات نورانی را نماینده ی خداوند می دانستند. به جای قبول پیامبران و اوصیای آن ها و

ص: 164

اطاعت از آن ها مسیر غلط پیموده و منحرف شده بودند. پس بت ها من دون الله هستند و پیامبران الهی من الله هستند.

2. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) اوصیا، خلفا و امامان بعد از خود را که منصوب از طرف خداوند هستند، معرفی کردند؛ اما آن ها کسانی را که به وسیله ی رسول الله(صلى الله عليه و آله) تعیین شده را رها کردند و به دنبال فلان و فلان رفتند که آن کسانی را که قرآن و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) تعیین کرده اند من الله هستند و آن کسانی که خودشان از روی هواها و هوس های نفسانی برگزیدند من دون الله هستند.

3. کسانی که امامان من دون الله را برگزیدند دست خداوند را بسته دانستند و حق انتخاب وصی پیامبر را از آن خود می دانند و نمی دانند و نمی خواهند بدانند که إنَّ القوّة لله جمیعاً همه قوت ها و قدرت ها از آن خداوند است.

4. آن ها که امامان من دون الله را به جای رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امیرالمؤمنین(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزیدند این ها باید منتظر عذاب شدید الهی باشند که عذاب شدید الهی بسیار سخت و کمرشکن است.

5. متأسفانه میان امت های گذشته یعنی 124000 پیامبر هیچ امت و قومی را نداریم که بعد از شهادت یا رحلت پیامبرشان جمع شده باشند و وصی و خلیفه ی او را تعیین کرده باشند فقط مسلمانان صدراسلام در میان همه امت ها چیز جدیدی اختراع کردند و سقیفه بنی ساعده را تشکیل دادند.

ص: 165

26. دشمنان حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام)، ائمه طاهرین(عليهم السلام) و

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخلد در آتش جهنم خواهند بود

سوره بقره آیه 167

وَ قالَ الَّذينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنَ النَّارِ

و آن کسانی که تبعیت می کردند (من دون الله) کسانی را که از غیر خداوند بودند (پس از مرگ) می گویند: کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتیم و از اطاعت (انداداً من دون الله) بیزاری می جستیم. چنان که اینان از ما بیزاری می جویند. خداوند اعمال زشت آن ها را به آن ها نشان می دهد که آن اعمال مایه ی حسرت خوردن آن ها می شود ولی آنان از عذاب آتش جهنم بیرون شدنی نیستند.

خداوند در سه آیه 165، 166 و 167 صحبت از کسانی می کند که این ها در دنیا به جز خداوند و نمایندگانی که خداوند تعیین فرموده است، از بت ها و انسان های منحرف و دنیاپرست پیروی می کردند. آن ها به جای این که به سوی خداوند هدایت شوند، در مسیر انحراف قرار می گرفتند. آن ها در دنیا نمایندگان ساختگی را مانند خداوند دوست می داشتند و همان طور که به خداوند عشق می ورزیدند، بت ها و خدایان ساختگی را همان گونه دوست می داشتند و سرانجام با کفر و شرک از دنیا رفتند. اما پس از مرگ حقایق برای آن ها روشن می شود که دیگر دیر است. آن ها به آن بت ها و آدم های منحرف می گویند: شما ما را گمراه کردید. آن نمایندگان منحرف از این ها بیزاری می جویند لذا این ها می گویند کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتیم و از این (اندادها) بیزاری می جستیم همان طور که اینان از ما بیزاری می جویند. خداوند اعمال زشت آن ها را به

ص: 166

خودشان نشان می دهد و آن ها حسرت می خورند. اما دیگر بازگشتی وجود ندارد و حسرت خوردن سودی ندارد و آن ها مخلد در آتش جهنم می شوند.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 92 حدیث 146، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 173، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 128 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 151 آمده است:

عن منصوربن حازم قال: قلت لابی عبدالله(عليه السلام) «وَ ما هُم بخارجین من النار» قال: «أعداء علی(عليه السلام) هم المخلدون فی النار أبد الابدین و دهر الداهرین.»

منصور پسر حازم می گوید به امام صادق(عليه السلام) عرض کردم درباره ی آیه «وَ ما هُم بخارجین من النار»آن ها از عذاب آتش جهنم بیرون شدنی نیستند حضرت(عليه السلام) فرمودند: منظور دشمنان حضرت علی(عليه السلام) هستند و این ها مخلد در آتش جهنم باقی می مانند ابد در ابد... و دهر در دهر برای همیشه.

2. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 91 حدیث 143، بحارالانوار مجلد 8 صفحه 363، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 172، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 156 و اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 262 آمده است:

عن جابر قال سألت اباعبدالله(عليه السلام) فی قول الله «وَ من الناس من یتخذ من دون الله انداداً یحبونهم کحب الله» قال: فقال هم اولیاء فلان و فلان(1) اتّخذواهم ائمة مِن دون الامام الذی جعل الله للناس اماماً فلذلک قال الله تبارک و تعالی «وَ لَو یَری الذین ظَلَموا إذ یَرَون العذاب أن القوة لله جمیعاً و أنَّ الله شدید العذاب إذ تبرَّاءَ الذین اتّبعوا مِن الذین اتبعوا» إلی قوله قال ثم قال ابوجعفر(عليه السلام) و الله یا جابر، هم ائمة الظلم و اشیاعهم.

جابر می گوید از حضرت امام صادق(عليه السلام) در مورد این آیه « وَ مِنَ الناس من یتخذ من دون الله...» سؤال کردم. حضرت(عليه السلام) فرمودند: این ها دوستداران فلانی و فلانی هستند. این ها امامانی به غیر از امامان واقعی که خداوند برای مردم قرار داده بود، برگزیدند و خداوند می فرماید: «وَ لَو یری الذین ظَلَموا... وَ ما هم بخارجین من النار» که این ها هرگز از آتش

ص: 167


1- . در تفسیر صافی آمده است: هم والله أولیاء فلان

جهنم خارج نمی شوند (و مخلد در آتش جهنم می مانند.) حضرت امام محمد باقر(عليه السلام)فرمودند: ای جابر، والله این ها امامان ظلم هستند و کسانی که از آن ها تبعیت کردند

3. در تأویل الایات الظاهرة صفحه 88 و کتاب فرهنگ الله از دیدگاه قرآن صفحه 44 آمده است: «وَ قال الذین اتبعوا...» رهبران و رؤسای باطل هستند (که حق حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را غصب کردند.)

4. در تفسیر لاهیجی مجلد 1 صفحه 145 آمده است: حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: «وَ ما هم بخارجین من النار» این ها از آتش جهنم خارج نخواهند شد منظور این آیه دشمنان حضرت علی(عليه السلام) هستند که حق ایشان را غصب کردند.

در سه آیه 165، 166 و 167 سوره بقره درباره ی این مسئله صحبت می فرمایند که کسانی که نمایندگانی را که خدا تعیین نکرده باشد برگزیدند و آن ها را مانند خداوند دوست بدارند این ها به خودشان ظلم کردند و عذاب شدید خداوند ایشان را فراخواهد گرفت و در روز قیامت اعمال خود را می بینند و می گویند: این نمایندگان باطل ما را به این اعمال زشت وادار کردند و آن نمایندگان باطل از این ها تبری و بیزاری می جویند. به هر حال اعمال بد این ها سبب می شود که وارد جهنم شوند و خلاصی هم نخواهند داشت. از مجموعه ی این احادیث چنین نتیجه می گیریم که رهبران الهی

1. آل محمد(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) هستند.

2. و انداد فلان و فلان و یا ائمه الظلم و اشیاعهم می باشند.

3. کسانی که از آتش نجات نمی یابد دشمنان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) هستند.

و این مسئله ثابت شده است که هیچ کس بدون ولایت و حب حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) به بهشت نخواهد رفت و این در کتب اهل سنت نیز اثبات شده است که ما در اینجا بعضی از احادیث را می آوریم.

1. در مناقب اخطب الخطباء خوارزم صفحه 28 ( فضائل مخصوص حضرت امیرالمؤمنین صفحه)(1) آمده است:

ص: 168


1- . کتاب فضائل مخصوص حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، اثری از آثار نویسنده ی همین کتاب است.

عن علیٌ(عليه السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): یا علی((عليه السلام))، لو أنَّ عبداً عبدالله عزَّوجلَّ مثل ما قام نوح فی قومه و کان له مثل اُحد ذهباً فَاَنفقهُ فی سبیل الله و مدَّ فی عمره حتی حجَّ الف عام علی قدمیه ثُمَّ قتل بین الصَّفا و المروة مظلوماً وَ لَم یوالکَ یا علی لم یشمَّ رائحة الجنّة و لم یدخلها.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای علی اگر بنده ای به اندازه ی عمر حضرت نوح(عليه السلام) خدا را عبادت کند و به اندازه ی کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید؛ عمرش آن قدر طولانی شود که هزار حج پیاده انجام دهد و بین صفا و مروه او را مظلومانه شهید کنند، اما ولایت تو را نداشته باشد، هرگز بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و داخل بهشت نمی شود.

2. در ینابیع المودة صفحه 22 به نقل از جواهر العقدین و الشفاء و الاتحاف شبراوی صفحه 4 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): معرفة آل محمد(صلى الله عليه و آله) برائة من النّار و حبّ آل محمد(صلى الله عليه و آله) جواز علی الصراط و الولایة لآل محمد(صلى الله عليه و آله) أمان من العذاب.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: معرفت و شناخت آل محمد(صلى الله عليه و آله) برائت از آتش جهنم است و حب آل محمد(صلى الله عليه و آله) جواز گذشتن از صراط است و ولایت آل محمد(صلى الله عليه و آله) امان از عذاب خداوند است.

پس در حال حاضر شناختن حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، برائت و نجات از آتش جهنم و دوست داشتن آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجوز گذشتن از صراط است و پذیرش ولایت آن بزرگوار سبب می شود که انسان از آتش جهنم در امان باشد.

3. در تاریخ بغداد مجلد 3 صفحه 161 آمده است:

قال ابن عباس: قلت للنبی(صلى الله عليه و آله) للنار جواز؟ قال: نعم. قلت: و ما هو؟ قال: حب علی بن ابی طالب(عليه السلام).

ابن عباس می گوید: به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) گفتم: آیا گذشتن از آتش جهنم جواز می خواهد؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: بله. گفتم: جوازش چیست؟ فرمودند: دوست داشتن و حب حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام).

4. در ینابیع المودة صفحات 112 و 113 آمده است:

عن النبی(صلى الله عليه و آله) إذا کان یوم القیامة و نصب الصراط علی جهنم، لم یجز علیه إلّا من معه جواز فیه ولایة علی بن ابی طالب(عليه السلام).

ص: 169

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: زمانی که روز قیامت برپا می شود و پل را بر روی جهنم نصب می کنند، خارج نمی گردد از آن مگر کسی که با او جواز باشد و جواز آن ولایت حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) است.

5. در مناقب خوارزمی، صفحه 28 آمده است:

عن ابن عباس قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): لو اجتمع النّاس علی حبّ ابن ابی طالب(عليه السلام) لما خلق الله عزّوجلّ النّار.

ابن عباس می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر مردم (ناس) بر دوست داشتن حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) جمع می شدند، خداوند هرگز جهنم را خلق نمی کرد.

ص: 170

27. حکم ثانویه درباره ی غاصبان و دشمنان امامان و در حال حاضر

اشاره

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محقق نمی شود

سوره بقره آیه 173

إنّما حَرَّمَ عَلَیکُم المیتةَ وَ الدَّمَ وَ لَحمَ الخِنزیرِ وَ ما اُهِلَّ بِهِ لِغَیر الله فَمَنِ الضطُرَّ غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ فلا إثمَ عَلَیهِ إنَّ الله غَفورٌ رَحیم

به تحقیق خداوند حرام گردانید بر شما مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که به اسم غیر خداوند کشته شود. پس هرکس که بخوردن آنان محتاج و مضطر شود، در صورتی که باغی یا سرکش و عاد یا متجاوز نباشد، پس گناهی بر او نخواهد بود (که از آن مصرف کند) محققاً خداوند آمرزنده و مهربان است.

خداوند در این آیه خوردن چهار چیز را حرام اعلام می فرماید: اول: مردار، دوم: خون سوم: گوشت خوک چهارم: آنچه را که به رسم غیر خداوند بکشند.

سپس مسئله ی دیگری در آیه مطرح می شود و آن اضطرار یا حکم ثانویه است؛ یعنی اگر کسی در حالت اضطرار قرار گیرد، به طوری که اگر از آن ها استفاده نکند، می میرد و به طور طبیعی تمایلی به مصرف آن مواد ندارد ولی در موقعیت خاص قرار می گیرد که جانش در خطر است، اسلام خوردن آن را تحت شرایطی به اندازه ی سدّ جوع برای تلف نشدن شخص را جایز می داند، منتها باز حکم اضطرار را برای دو گروه قابل اجرا نمی داند و حرام کرده است.

گروه اول افراد باغی گروه دوم افراد عادی

باغی به کسی گفته می شود که بر علیه امام قیام و خروج نماید و عادی به هر قطاع الطریق و سارق و متجاوز به حقوق دیگران گفته می شود که برای این دو گروه مصرف آن چهار چیز در حال اضطرار نیز حرام است.

ص: 171

1. در تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 174 آمده است:

عن ابن بابویه، عن ابیه قال: حدثنا سعدبن عبدالله، عن احمدبن محمد، عن البزنطی عمن ذکره عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قول الله عزوجل «فمن اضطر غیر باغ و لا عادٍ» الباغی الذی یخرج علی الامام و العادی الذی یقطع الطریق لا تحل لهما المیتة و یروی العادی اللُّصّ و الباغی الذی یبغی الصید لا یجوز لهما التقصیر فی السفر و لا اکل المیتة فی حال الاضطرار.

بزنطی از حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی مضطر و باغی و عادی روایت می کند که حضرت(عليه السلام) فرمودند: باغی به کسی می گویند که بر علیه امام قیام و خروج نماید و عادی به قطاع الطریق گفته می شود که بر این دو گروه در حال اضطرار حکم ثانویه جاری نمی شود و آن ها در سفر باید (نمازشان را کامل بخوانند و شکسته نخوانند و روزه هایشان را نیز بگیرند) و بر آن ها در حال اضطرار خوردن آن چهار چیز نیز حرام است.

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 93، حدیث 152 آمده است و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 174، بحار الانوار، مجلد 14، صفحه 765 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 159 آمده است:

عن محمدبن سلیمان رفع إلی ابی عبدالله(عليه السلام) قوله «فَمَن الضطر غیر باغ و لا عادٍ» قال الباغی الظالم و العادی الغاصب

محمدبن سلیمان از حضرت امام صادق(عليه السلام) نقل می کند که آن حضرت(عليه السلام) درباره ی این آیه فَمَن الضطر غیر باغ و لا عادٍ فرمودند: باغی به ظالم گفته می شود و عادی به غاصب.

در اینجا می گوییم که هیچ ظالمی بالاتر از این نیست که شخصی بر علیه امام زمانش خروج کند که در اصل، او بر علیه پیامبر(صلى الله عليه و آله) و خدا خروج کرده است که در سوره توبه آیه 36 آمده است «فلا تظلموا فیهن انفسکم» درباره ی امامان دوازده گانه به خودتان ظلم نکنید. نپذیرفتن امام، ظلم به نفس است.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 93 حدیث 155، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 174 و بحار الانوار مجلد 14 صفحه 765 آمده است:عن حمادبن عثمان، عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قوله فمن اضطرّ غیر باغ و لا عادٍ قال الباغی الخارج علی الامام و العادی اللُّصّ.

حمادبن عثمان از امام صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه که می فرماید کسی که باغی یا عادی باشد حکم ثانویه درباره ی آن ها محقق نمی شود حضرت(عليه السلام) فرمودند: باغی به کسی می گویند که بر علیه امامش خروج کند و عادی به کسی

ص: 172

می گویند که قطاع الطریق یا غاصب باشد.

4. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 93 حدیث 156، تفسیر برهان مجلد 1 صفحات 373 و 374 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 155 حدیث 505 آمده است:

عن بعض اصحابنا قال اتت امرأة إلی عمر فقالت: یا امیرالمؤمنین، إنّی فجرت فاقم فی حدّ الله فامر برجمها و کان علی امیرالمؤمنین(عليه السلام) حاضراً قال فقال له سلها کیف فجرت؟ قالت: کنت فی فلاة من الارض اصابنی عطش شدید فرفعت لی خیمة فاتیتها فاصبت فیها رجلاً اعرابیاً فسئلته الماء فابی علی ان یسقینی الا ان امکّنه من نفسی فولیت عنه هاربة فاشتدبی العطش حتی غارت عینای و ذهب لسانی فلما بلغ ذلک منی اتیته فسقانی و وقع علی. فقال له علی(عليه السلام) هذه التی قال الله «فمن الضطر غیر باغ و لا عاد» هذه باغیة و لا عادیة. فخلی سبیلها فقال عمر لو لا علی(عليه السلام) لهک عمر.

زنی نزد عمر آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین(1)، من زنا کرده ام. دستور بده مرا رجم کنند. عمر امر کرد که او را سنگ باران کنند. حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در جلسه حاضر بودند و به زن فرمودند: شرح بده چگونه زنا کردی؟ زن گفت: در سرزمینی بدون آب گیر افتادم و عطش شدید بر من غلبه کرد. خیمه ای دیدم و به آنجا رفتم. مردی را داخل خیمه دیدم و از او آب خواستم. او به من آب نداد و گفت: اگر می خواهی به تو آب بدهم باید نسبت به من تمکین کنی. من قبول نکردم تا عطش بر من غلبه کرد. چشمانم کم سو شده بود و زبانم از سخن گفتن ایستاده بود. مجبور شدم تسلیم آن مرد شوم تا به من آب بدهد. حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) فرمودند: اینآیه از قرآن درباره ی این زن صدق می کند فمن اضطر غیر باغیة و لا عادیة او مضطر بوده است و در حال اضطرار زنا کرده است. حکم بر او جاری نمی شود. در این هنگام عمر گفت: اگر علی(عليه السلام) نبود عمر هلاک می شد.

ص: 173


1- . در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ابوبکر و تا سه سال زمان حکومت عمر، به کسی جز حضرت علی امیرالمؤمنین(عليه السلام) گفته نمی شد، اما عمروبن عاص برای خوش رقصی دربرابر خلیفه ی دوم، به او امیرالمؤمنین گفت و این بدعت متأسفانه ماند و هنوز هم ادامه دارد.

28. قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باب الله است و

اشاره

هرکس بخواهد وارد شهر علم قرآن شود باید از این باب وارد شود

سوره بقره آیه 189

وَ لَیسَ البِرُّ بِان تأتوا البیوتَ مِن ظهورها وَلکنَّ البِرَّ مَنِ اتقی و أتوا البیوتَ مِن ابوابها و اتَّقوا الله لَعَلَّکُم تُفلِحون

و کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید بلکه نیکی این است که ملکه ی تقوا را در وجود خود ایجاد نمایید و موقع ورود به خانه ها از درهای آن وارد شوید و ملکه ی تقوا را در خود ایجاد کنید، باشد که شما رستگار گردید.

قرآن کتابی است که جهانیان را به خود می خواند و می فرماید که مطالبش محکم و استوار و بدیع و ... علمی است. حالا شما در نظر بگیرید کتابی آمده است می گوید: «فأتوا بسوره ی من مثله»(1) اگر راست می گویند یک سوره مانند من را بیاورید این کتاب می فرماید: «لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله»(2) اگر جن و انس جمع شوند نمی توانند مانند این قرآن را بیاورند. حالا می گویند این قرآن چه آورده است. بگوییم شما وارد خانه می شوید از پشت خانه وارد نشوید از در وارد شوید، آن ها به ما نمی گویند که این کتاب به درد عصر جاهلیت می خورد چه کسی هست که نمی داند که برای ورود به خانه باید از درش وارد شوند. در جواب باید بگوییم تنزیل قرآن همین است اما تأویلش کلید استفاده از این کتاب آسمانی است که اگر کسی بخواهد از قرآن استفاده کند باید از درش وارد شود پس باید به تأویلش مراجعه

ص: 174


1- . سوره بقره آیه 23
2- . سوره اسرا آیه 88

کنیم که در تأویل آن فرموده اند: این خانه، منزل وحی است، معدن رسالت است. مهبط ملائکه است که باید از درش وارد شد و درش ابتدا رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سپس حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) (أنا مدینة العلم و علی بابها) و پس از ایشان بقیه ی ائمه ی طاهرین و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

1. در اصول کافی مجلد 1 صفحه 193 حدیث 2 آمده است:

محمدبن یعقوب عن الحسین بن محمد الأشعری، عن معلّی، عن محمدبن جمهور، عن سلیمان بن سماعة، عن عبدالله بن القاسم، عن ابی بصیر قال: قال ابوعبدالله(عليه السلام) الأوصیاء هم أبواب الله تبارک و تعالی علی خلقه.

ابابصیر از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: اوصیا (و جانشینان رسول خدا(صلى الله عليه و آله)) ابواب الله یا در های تقرب الهی هستند که (هرکس بخواهد وارد آن شود باید از آن درب ها وارد شود) و اگر این اوصیا (و امامان) نبودند خداوند شناخته نمی شد. خدا به وسیله ی ایشان حجت را بندگانش تمام می کند (و با خلقش احتجاج می کند).

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 105 حدیث 213، بحارالانوار مجلد 1 صفحه 97، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 190 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 171 آمده است:

قال ابوجعفر(عليه السلام) فی قوله لیس البر بأن تأتوا البیوت من ظهورها قال: البیوت الائمة(عليهم السلام) و الابواب ابوابها

حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) درباره ی این آیه «کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید» فرمودند: منظور از بیوت امامان(عليهم السلام) هستند.

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1 صفحه 105 حدیث 211، وسائل الشیعه مجلد 3، کتاب القضاء صفات القاضی باب 3، بحار الانوار مجلد 1 صفحه 97، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 189، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 171 و مجمع البیان مجلد 1 صفحه 284 آمده است:

عن سعد، عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: سألته عن هذه الآیه «لیس البر بان تأتوا البیوت من ظهورها ولکن البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوابها» فقال: آل محمد(صلى الله عليه و آله) ابواب الله و سبیله و الدعاة إلی الجنة و القادة إلیها و الأدلاء علیها إلی یوم القیامة

ص: 175

حضرت امام باقر(عليه السلام) درباره ی این آیه کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد خانه شوید بلکه نیکی این است که ملکه ی تقوا را در خود ایجاد کنید و موقع ورود به خانه ها از درب آن وارد شوید فرمودند: آل محمد(صلى الله عليه و آله) درب ها و راه های خداوند متعال و دعوت کنندگان و راهنمایان به بهشت و مردم را تا قیامت به سوی بهشت راهنمایی می کنند.

4. در کتاب بصائر الدرجات باب 3 صفحه 61 حدیث 1 آمده است:

محمدبن الحسن الصفار عن احمدبن محمدبن ابی نصر، عن محمدبن حمران، عن اسودبن سعید قال: کنت عند ابی جعفر(عليه السلام) فأنشاة یقول ابتداء من غیر أن أسأله نحن حجة الله و نحن باب الله و نحن لسان الله و نحن وجه الله و نحن عین الله فی خلقه و نحن ولاة امر الله فی عباده.

اسودبن سعید می گوید: خدمت امام باقر بودم. بدون این که من سؤال کنم حضرت فرمودند: ما (امامان) حجت الله هستیم. ما باب الله هستیم. ما لسان (ناطق) خداوند هستیم ما وجه الله می باشیم و ما چشم خداوند در میان خلقیم و ما ولاة امرالله (اولی الامر) میان بندگانش هستیم.

5. در احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 338 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 172 آمده است:

احمدبن علی بن ابی منصور فی الاحتجاج عن الأصبغ بن نباته قال: کنت جالساً عند امیرالمؤمنین(عليه السلام) فجاء ابن الکوّاء فقال: یا امیرالمؤمنین(عليه السلام)، من البیوت فی ما قول الله عزوجل ولیس البر بأن تأتوا البیوت من ظهورها ولکن البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوابها فقال(عليه السلام): نحن بیوت التی أمر الله بها أن تؤتی من ابوابها نحن باب الله و بیوته التی یؤتی منه فمن بایعنا و أقر بولایتنا فقد أتی البیوت من ابوابها و من خالفها و فضّل علینا غیرنا فقد أتی البیوت من ظهورها.

اصبغ بن نباته می گوید: ما در خدمت حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) بودیم. ابن الکوّا آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین(عليه السلام) کدام خانه ها هستند که خدا درباره ی آن ها فرموده است کار نیک آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید بلکه نیکی این است که ملکه ی تقوا را در خود ایجاد کنید و موقع ورود به خانه ها از در آن ها وارد شوید؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: ما خانه هایی هستیم که خداوند دستور داده است مردم از آن در خاص وارد شوندو ما درهای خانه های خداوند هستیم. هرکس از ما تبعیت کند و اقرار به ولایت ما کند، از در خود به این خانه وارد شده است و هرکس با ما مخالفت کند و دیگری را بر ما ترجیح دهد

ص: 176

از پشت خانه وارد شده است. خداوند اگر می خواست خودش را به مردم می شناساند تا از درش وارد شوند لکن ما را باب معرفتش و صراط و راه و در خودش قرار داده است که از آن وارد می شوند. سپس امام(عليه السلام) در ادامه فرمودند: پس هرکس از ولایت ما برگردد و دیگری را بر ما ترجیح دهد به تحقیق از پشت خانه وارد شده است و چنین افرادی از صراط مستقیم منحرف شده اند.

ان الله لو شاء عرّف الناس نفسه حتی یعرفونه و یأتونه من بابه ولکن جعلنا ابوابه و صراطه و سبیله و بابه الذی یؤتی منه قال فمن عدل عن ولایتنا و فضّل علینا غیرنا فقد اتی البیوت من ظهورها و إنَّهم عن الصراط لناکبون

6. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 86 حدیث 211، بحارالانوار مجلد 2 صفحه 104، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 190، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 171 مجمع البیان مجلد 1 صفحه 284 و محاسن برقی مجلد 1 صفحه 325 آمده است:

عن جابربن یزید، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی قوله لیس البر بان تأتوا البیوت من ظهورها الآیة قال: یعنی ان یأتی الا من وجهها أتی الأمور کان

از امام باقر(عليه السلام) درباره این آیه «نیکی این نیست که برای ورود به خانه از پشت خانه وارد شوید» پرسیدند. حضرت(عليه السلام) فرمودند: (شما) هر کاری را از راه خودش انجام دهید. هر نوع کاری که می خواهد باشد.

از جمله ی (کارها) آموختن علم و فراگیری احکام الهی و احکام دینی است که

7. در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 171 آمده است:

عن امیرالمؤمنین(عليه السلام) و عترته الطیبین لأنهم ابواب مدینة علم النبی(صلى الله عليه و آله) اجمعین کما قال أنا مدینة العلم و علی بابها و لا یؤتی المدینة إلّا من بابها

از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و عترت پاکشان روایت شده است که ایشان در های شهر علم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند همان طور که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: من شهرعلم هستم و علی(عليه السلام) در آن شهر است. پس وارد شهر نمی شوند جز از در مخصوصش.

8. در احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 369، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 171 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 177 حدیث 621 آمده است:

ص: 177

عن امیرالمؤمنین(عليه السلام): قد جعل الله للعلم اهلاً و فرض علی العباد طاعتهم بقوله و أتوا البیوت من ابوابها و البیوت هی بیوت العلم بیوت علم الذی استودعته الانبیاء و ابوابها اوصیائهم

از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) روایت شده است که فرمودند: خداوند برای علم (افرادی به نام) اهل علم را قرار داده است و بنده باید از آن ها اطاعت کند و اطاعت از آن ها واجب است و خداوند اطاعت آن ها را واجب کرده است چناچه می فرماید وَ أتوا البیوت من ابوابها وارد خانه ها شوید از درب هایش این خانه ها همان خانه های علم انبیاست و اوصیا (و یا جانشین انبیا) درب های آن علوم هستند.

بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال حاضر باب الله هستند

شرح دادیم که قرآن می فرماید: «اگر جن و انس جمع شوند مثل مرا بیاورند نمی توانند بیاورند»، اگر مردم دیگر مذاهب بپرسند که این قرآن چه آورده است که چنین ادعایی می کند؟ و ما در پاسخ بگوییم در قرآن آمده است: «وارد خانه ها که می شوید از دربش وارد شوید. از پشتش وارد نشوید» آن ها به ما می گویند این که چیز جدیدی نیست. پس باید برای اثبات برتری قرآن به تأویل قرآن تکیه کرد و بگوییم هل من مبارزطلبی قرآن بیشتر در تأویل آن است نه در تنزیل آن و این آیه کلید استفاده از قرآن است چنانکه

1. در این احادیث می خوانیم این بیوت، بیوت علم الهی و علم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است که خداوند به ایشان داده است و ابواب آن اوصیای آن حضرت(صلى الله عليه و آله) هستند.

2. در حدیث دیگر آمده است که این بیوت، بیوت علم الهی و علم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است و امامان ابواب اللههستند و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باب الله هستند.

3. در حدیث دیگر بیان شده است که منظور از ابواب، آل محمد(صلى الله عليه و آله) هستند که همان ائمه اثناعشریه(عليهم السلام) می باشند و هم اکنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین حجت آن ها می باشند.

4. از ائمه طاهرین(عليهم السلام) روایات زیادی داریم که فرموده اند: نحن باب الله و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جزء ایشان می باشند.

ص: 178

5. به هر حال این بیوت، بیوت علم الهی و علم نبوی(صلى الله عليه و آله) است که برای استفاده از آن ها باید از دربش وارد شوند در حال حاضر هر کس بخواهد از این علوم استفاده کند باید از حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استفاده نماید.

مبارزه با فتنه گران برای نابودی فتنه

تحقق این آیه کریمه در عصر طلایی قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. یعنی فقط در زمان ایشان کره ی زمین از شر فتنه گران نجات پیدا می کند و اسلام مذهب همه ی جهان می گردد. در آن عصر است که ظلم و جور، جنگ و خون ریزی، شرک و بت پرستی، نفاق و دورویی، خصومت و دشمنی، دنائت و پستی و به طور کلی فتنه و فته گری از بین می رود. حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای تحقق این هدف مبارزه می کنند. متأسفانه دشمنان اسلام در طول تاریخ، مخصوصاً در قرن اخیر تبلیغ می کنند که اسلام دین جنگ و جهاد و آدم کشی و خشونت است؛ درحالی که همه ی آیات الهی که در زمینه ی جهاد آمده است، این نکته را به اثبات می رساند که مبارزات اسلامی برای سلطه بر دیگران و یا گرفتن خاک کشورهای دیگر و تجاوز به آن ها نیست و اسلام با فتنه گران برای نابودی فتنه مبارزه می کند لذا در همین آیه خداوند می فرمایند «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة وَ یکون الدین لله فإن انتهوا فلا عُدوانَ عَلَی الظالمین»(1) مبارزه کنید تا فتنه ای باقی نماند و دین از آنخداوند گردد و زمانی که طرف مقابل شهادت از کید دیگران او را رها کنید مگر برای کسانی که با ظلم بازهم مقاومت می کنند.

جهاد اسلامی برای نابودی فتنه برای نجات خلق مظلوم است نه به سلطه درآوردن مظلومین جهان.

برای اثبات این مطلب نظر شما خواننده ی عزیز را به مسائل زیر جلب می کنم.

1. در آیه آمده است و قاتلوهم قتال جنگیدن است و قاتلو نیز جنگیدن می باشد. چنانکه خداوند در سوره انفال آیه 65 می فرمایند «یا ایها النبی حرّض المؤمنین علی القتال» ای پیامبر مؤمنین را به جنگ تشویق کن.

2. ما دو نوع قتال وجنگ داریم. نوع اول قتال و جنگ دفاعی است و نوع دوم جهاد ابتدایی

ص: 179


1- . سوره بقره آیه 193

اما جنگ دفاعی، در سوره ی بقره آیه 19 خداوند می فرمایند: «و قاتلوا فی سبیل الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا إنَّ الله لا یحب المعتدین» و مبارزه و جهاد در راه خداوند کنید با کسانی که با شما به جنگ و مبارزه می پردازند اما از حد تجاوز نکنید که خداوند تعدّی کنندگان را دوست نمی دارد.

پس، در اسلام جهاد و مبارزه اولاً حرکتی در راه خداوند است و جهاد برای جهان گشایی و تسلط بر دیگران و تجاوز به دیگران نیست. ثانیاً کسانی که با ما به جنگ می پردازند و بر حدود ما می تازند ما دفع تجاوز می کنیم که فتنه را از خود دور سازیم.

پس «قاتلوا» مبارزه کردن فی سبیل الله است و با کسانی مبارزه می کنیم که به ما تجاوز کنند « الذین یقاتلونکم » سپس می فرمایند و لا تعتدوا مطلقاً تعدی نکنید، خواه جنگ تعرضی و ابتدایی باشد خواه دفاعی، فرقی نمی کند. مسلمین در جهاد تعدی نمی کنند.

3. اگر کفار اهل صلح باشند، مسلمین با آن ها صلح خواهند کرد چنان که در سوره انفال آیه 61 آمده است «و إن جنحوا للسلّم فاجنح لها و توکل علی الله إنه هم السمیع العلیم» اگر کفار مایل بهمسالمت و صلح شدند تو هم با آن ها از در صلح درآی و مایل به صلح باش.

4. در سوره بقره آیه 194 خداوند می فرمایند « الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فَمَن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتّقوا الله وَ اَعلموا أن الله مع المتقین»

ماه حرام در برابر ماه حرام و تمام حرام ها (قابل) قصاص می باشد. (به طور کلی) هر کس به شما تجاوز کرد همانند آن را بر او تعدی کنید و از (مخالفت فرمان) خداوند بپرهیزید (و زیاده روی ننمایید) و بدانید خداوند با پرهیزکاران است. دقت کنید می فرمایند« فمن اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم» هر کس به شما تعدی و تجاوز کرد، شما همانند همان، مقابلش بایستید. توجه می فرمایید این آیات، آیات جهاد است. فقط اسلام می خواهد جلوی تجاوز به مردم را بگیرد. اسلام می گوید در مقابل فتنه گران بایستید «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة»(1) مبارزه کنید تا فتنه ریشه کن شود.

ص: 180


1- . سوره بقره آیه 193

5. خداوند در سوره ممتحنه آیه 8 می فرمایند «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين » خداوند شما را (از نیکی کردن و رعایت عدالت نمودن) نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمی کند. چرا که خداوند دوست می دارد کسانی را که عدالت را پیشه ی خود ساختند.

یک بار دیگر آیه را بخوانید کفاری که برای از بین بردن دین ما با ما جنگ نکرده و ما را از شهر و دیارمان بیرون نرانده اند این ها می توانند مورد عدالت و محبت مسلمانان قرار گیرند. در آیه دقت بفرمایید که اسلام چه قدر علاقه به صلح و زندگیمسالمت آمیز دارد و اسلام علاقه ای به جنگ ابتدایی ندارد.

6. در سوره بقره آیه 29 خداوند می فرمایند «قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون »

با کسانی که از اهل کتاب به خدا ایمان ندارند و مؤمن به روز قیامت نیستند و آنچه را که خداوند و رسولش حرام اعلام کرده اند حرام نمی دانند و آیین حق (یعنی اسلام) را نمی پذیرند. شما پیکار کنید تا زمانی که آن ها خاضع شده و تسلیم اسلام گردند و به دست خودشان جزیه بپردازند.

دقت کنید این آیه در مورد اهل کتاب است که در سرزمین های اسلامی زندگی می کنند. آن ها تا زمانی که فتنه گری نکنند و بر علیه مسلمین به جنگ نپردازند، می توانند در سرزمین های اسلامی کنار مسلمانان زندگی کنند. منتها مسلمین در پرداخت مالیات ها، خمس و زکوة می دهند آن ها باید جزیه بپردازند. مشاهده می کنید که اسلام دین خشونت نیست. اسلام می پذیرد در بلاد اسلامی کسانی که مسلمان نیستند تحت قوانین خاص با مسلمانان زندگی کنند. حتی کسانی که هم عقیده آن ها نیستند.

ص: 181

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام رحمت و عدالت

و صلح و برای هستی است نه امام جنگ و خشونت

متأسفانه دشمنان اسلام و قرآن اصل متعالی قائمیت تلاش می کنند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فردی جنگ جو و آدم کش، خشن و ضد بشریت جلوه دهند، درحالی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آورنده ی عدالت برای همه ی هستی است. و وجودشان رحمت است. زیرا:

1. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمة للعالمین است.

در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) که راوی آن جابربن عبدالله انصاری است و حدیثی قدسی می باشد و شیعه و سنی بیان کرده اند، که به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمة للعالمین خطاب شده است. خداوند در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) که در اصول کافی مجلد 2 صفحه 471 باب ما جاء فی الاثنی عشر و النص علیهم آمده است، فرموده اند:

و اکمل ذلک بابنه محمد رحمة للعالمین

پس امام زمان رحمة للعالمین است ایشان رحمت است برای همه ی عوالم. ایشان رحمت است برای همه ی مخلوقات خداوند. پس ایشان امام خشونت و کشتار نیستند بلکه امام رحمت هستند.

2. امام زمان امام عدالت گستری است

امام احمد حنبل در مسندش، مجلد 3 صفحه 37 آورده است:

مسنداً از ابوصدیق ناجی از ابوسعید خدری نقل می کند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند:

اُبشِّرکُم بِالمَهدی یَبعثُ فی اُمَّتی عَلَی اختلافٍ مِن الناس و زلازِل فَیَملأُ الارض قسطاً وَ عَدلاً کَما مُلئَت جوراً و ظُلماً یرضی عَنهُ ساکنُ السَّماءِ وَ ساکن الارض یَقسّمُ المالً صِحاحاً. فقال لَهُ رَجُلٌ: ما صِحاحاً. قال: بالسَّویه بین الناس...

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: بشارت می دهم شما را به (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که برانگیخته می شود در میان امت من درحالی که مردم همه در اختلاف هستند و زلزله های زیادی به وقوع می پیوندد. او زمین را پر از قسط و عدل می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. اهل آسمان و زمین از او راضی می باشند و او مال را بین مردم صحاحاً تقسیم می کند.

ص: 182

مردی از اصحاب گفت: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، معنیصحاحاً چیست؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: یعنی به طور مساوی بین مردم تقسیم می کند...

3. در احکام صادره از طرف صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ ظلم و عیبی وجود ندارد.

در کتاب عقد الدّرر فی اخبار الامام المنتظر باب 7 (فی شرفه و عظیم منزلته) صفحه 207 آمده است:

وَ عَن کعب الاخبار قال: إنّی لَاَجدُ المهدیَّ مَکتوباً فی اَسفارِ الانبیاء ما فی حُکمِه ظُلمٌ و لا عَیبٌ.

کعب الاخبار روایت می کند: من (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در حالی یافتم که در اسفار انبیا درباره ی او مطالبی نوشته شده بود که در حکم و فرمان مهدی نه ظلمی و نه عیبی هست.

4. حرکت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر اساس آرامش است نه خون ریزی و حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی خواهند حتی خوابیده ای بیدار شود.

در عقد الدّرر فی اخبار الامام المنتظر باب 7 صفحه 207 آمده است:

وَ عَن ابی هریرة قال: یُبایعُ لِلمَهدی بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ و لا یوقِظُ نائما و لا یهریقُ دَماً.

ابوهریره می گوید: با (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام بیعت می شود درحالی که نه خوابیده ای بیدار می شود و نه خونی ریخته می شود.

5. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای خداوند خاشع و فروتن است مانند پرنده ای که با آرامش بال می گشاید. نه خون ریز و آدم کش!

در عقد الدّرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 3 صفحه 65 آمده است:

وَ عَن کَعب الاخبار قال: اَلمَهدیُّ خاشِعٌ کَخُشوع النَّسرِ جَناحَهُ

کعب الاخبار می گوید: (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای خداوند فروتن و خاشع است مانند خشوع و فروتنی پرنده هنگامی که بال می گشاید.

در قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه فتنه ها از بين مى رود.

بشر همواره به اميد آن روزى به سر مى برد كه ديگر در جهان فتنه، جنگ، خونريزى، شرك، بت پرستى، نفاق و دورويى، خصومت، دشمنی، پستی و دنائت و به طور کلی دیگر در جهان فتنه ای نباشد. اين تنها بعد از انقلاب جهانى قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محقق مى شود. در آنعصر طلایی همه ی

ص: 183

این ها از بین می رود و کلاً هیچ فتنه ای باقی نمی ماند و فقط دین خداوند که اسلام باشد جهان گیر می شود.

خداوند در سوره بقره آيه 193 مى فرمايد:

وَقاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلى الظّالِمِينَ

با آنان جهاد و نبرد و مبارزه كنيد تا فتنه و آشوبى باقى نماند و دين از آن خداوند گردد (و همه دين الهى را بپذيرند). پس، اگر دست برداشتند همانا ستمى نيست مگر بر ستمكاران.

نابودی فتنه ها آن قدر مهم است که خداوند اين آيه را در سوره انفال آيه 38 نيز آورده است و خبر از زمانى مى دهد كه ديگر فتنه و آشوبى باقى نخواهد ماند و همه ی مردم، مسلمان و موحد خواهند شد و دین خدا یک دین خواهد شد.

* در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 423 چنين آمده است:

و عن محمّدبن مسلم قال قلت للباقر رضى الله عنه ما تأويل قوله تعالى فى الانفال «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ» قال: لم يجى تأويل هذه الآية فاذا جاء تأويلها يقتل المشركون حتى يوحدواللّه عزوجل و حتى لايكون شرك و ذلك فى قيام قائمنا.

حافظ قندوزى حنفى از محمّدبن مسلم (يكى از اصحاب حضرت باقر(عليه السلام)) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: تأويل قول خداوند متعال در سوره انفال «با آنان جهاد و نبرد و مبارزه كنيد تا فتنه و آشوبى باقى نماند و دين از آن خداوند گردد (و همه، دين الهى را بپذيرند.)» چيست؟ حضرت فرمودند: تأويل اين آيه هنوز نيامده است. زمانى كه تأويل آن بيايد، با همه مشركان جنگ و مبارزه خواهد شد تا وقتى كه آن ها موحد شوند و توحيد خداوند عزوجل را بپذيرند و ديگر شركى باقى نماند و اين در قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما خواهد بود.

و ما با اميد به آن روزى به سر مى بريم كه قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند و فتنه ها را ريشه كن سازد و ديگر فتنه اى باقى نماند. ان شاء اللّه

ص: 184

29. امر خداوند یک بار در شهر کوفه، پایتخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره

بر آن حضرت(عليه السلام) نازل می شود

سوره بقره آیه 210

هَل یَنظُرونَ إلّا اَن یَأتیَهُمُ اللهُ فی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ وَ المَلائکَةُ وَ قُضِیَ الاَمرُ وَ إلَی اللهِ تُرجَعُ الاُمورُ

آیا (کافران) جز این انتظار دارند که خداوند با ملائکه در پرده هایی از ابر (سفید) بر آنان فرود آید و قضا و امر خداوند فرارسد؟ و کارها همه به سوی خداوند باز می گردد.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 122 حدیث 302، تفسیر برهان مجلد 1 صفحات 208 و 209 حدیث 6، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 183 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 206 حدیث 771 آمده است:

العیاشی عن جابر قال: قال ابوجعفر(عليه السلام) فی قوله تعالی فی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ وَ المَلائکةُ وَ قُضِیَ الاَمرُ قال: ینزل فی سبع قباب من نور و لا یعلم فی ایها هم حین ینزل فی ظهر الکوفة فَهذا حین ینزل

عیاشی از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: (امر خداوند) در هفت قبه ی نور نازل می شود که معلوم نمی شود امر او در کدام یک از این هفت قبه است. زمانی که در پشت کوفه فرود می آید و آن زمانی است که امر خداوند فرود می آید. (و این امر نزول امر به مقام مهدویت است که در پشت مسجد کوفه فرود می آید و یک حکومت جهانی تشکیل می دهد و کوفه را مرکز و پایتخت حکومت قرار می دهد.)

2. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 122 حدیث 303، تفسیر برهان مجلد 1 صفحات 208 و 209، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 183 و اثبات الهداة مجلد 7 صفحه 95 آمده است:

ص: 185

عَن ابی حمزه، عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: قال یا اباحمزة کأنّی بقائم أهل بیتی قد علا نجفکم، فإذا علا فوق نجفکم نشر رایة رسول الله(صلى الله عليه و آله) فإذا نشرها انحطَّت علیه ملائکة بدر.

عیاشی از ابی حمزه و او از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: ای اباحمزه، (حضرت) قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بیت خود را می بینم که در نجف شما بلند می شود و هنگامی که در نجف شما قیام کرده و بلند شود، پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را برافراشته می کند و هنگامی که پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را برافراشت، ملائکه ای که در جنگ بدر (برای یاری رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نازل شده بودند) بر آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرود می آیند (تا او را یاری کنند).

3. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 122 حدیث 304، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 449، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 183 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 206 حدیث 773 آمده است:

و قال ابوجعفر(عليه السلام) إنّه نازل فی قباب من نور حین ینزل بظهر الکوفه علی الفاروق فهذا حین ینزل و أما «قُضِیَ الأَمرُ» فهو الوسم علی الخرطوم یوم یوسم الکافر.

عیاشی از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که آن حضرت(عليه السلام) فرمودند: امر خداوند نازل می شود در قبه هایی از نور زمانی که در پشت کوفه بر فاروق نازل می شود و آن زمانی است که امر الهی نازل می شود و اما قُضی الامر علامتی است هنگامی که بر بینی کافر نشانه گذاری می شود.

اگر در آیه و روایات دقت کنید به چند مطلب مهم برخورد می کنید. اول امر خداوند قرار است به قبه ای از نور نازل گردد. دوم: این قبه ی نور کوفه و اطراف کوفه و نجف اشرف است.

سوم: ملائکه ی بدر بر او نازل می شوند که آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری کنند.

چهارم: او بر بینی کافران و گردن کشان علامتی می گذارد تا همه ی اهل زمین، جانیان، ظالمان و رجاله ها را بشناسند.

اول امر خداوند بر بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل می شود که نورٌ علی نور است.

الف) خداوند در سوره توبه آیه 32 می فرمایند: کافران می خواهند نور خدا را با گفتار خویش خاموش کنند اما خداوند نمی خواهد (نورش خاموش شود) و خداوند می خواهد نورش آشکار شود هر چند کافران کراهت داشته باشند.

ص: 186

در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 230 به نقل از کمال الدین آورده است که یک مصداق این نور حضرت بقیة الله الاعظم(عليه السلام) است زیرا فرعون می خواست موسی به دنیا نیاید. او به دنیا آمد. بنی امیه و بنی العباس نیز می خواستند که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد نشود و نور او آشکار نگردد و قبل از تولد او را بکشند. (... فی الوصول إنی قتل القائم فابی الله أن یکشف امره لواحد فی الظلمة الا ان یتم نوره و لو کره المشرکون) خداوند در این آیه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را «نور خودش» می داند.

ب) در سوره نور آیه 35 خداوند می فرمایند: «یهدی الله لنوره مَن یشاءُ» خداوند به وسیله ی نورش هر که را بخواهد هدایت می فرمایند.

در تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 136 حدیث 16 آمده است:

... «یهدی الله لِنوره مَن یشاء» القائم المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

خداوند حضرت قائم مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نور خودش می داند.

ج) در سوره زمر آیه 69 خداوند می فرمایند «وَ اشرقت الارض بِنور رَبّها» و زمین به نور پروردگار خودش روشن می شود. در ینابیع المودة آمده است: فإذا اخرج «اشرقت الارض بنور ربها» هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، زمین به نور ربش روشن می شود و در دلائل الامامة آمده است: إن قائمنا إذا قام « اَشرقت الارض بنور ربها» و زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند. زمین به نور رب روشن می شود.

د) در تفسیر قمی مجلد 2 صفحه 253 آمده است:

«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» قَالَ رَبُّ الْأَرْضِ يُعْنَى إِمَامُ الْأَرْضِ. فَقُلْتُ: فَإِذَا خَرَجَ يَكُونُ مَا ذَا- قَالَ إِذاً يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ وَ يَجْتَزُونَ بِنُورِ الْإِمَامِ.حضرت درباره آیه «زمین به نور ربش روشن می شود» فرمودند: رب زمین یعنی امام زمین. هنگامی که خروج و قیام کند، مردم دیگر از نور خورشید و ماه استفاده نمی کنند، بلکه از نور امام بهره می برند.

این حدیث در زمان ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محقق می شود.

ص: 187

30. قبل از ظهور آن قدر بر مردم سخت خواهد شد که مردم فریاد بر می آورند

که پس این نصرت و یاری خداوند کجاست؟

سوره بقره آیه 214

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريبٌ

آیا شما گمان کرده اید داخل بهشت می شوید بی آن که حوادث گذشتگان به شما برسد؟ همانان که گرفتاری ها و ناراحتی ها به آن ها رسید و آنچنان ناراحت شدند که حتی پیامبر زمانشان و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: پس یاری خداوند کی خواهد بود؟ (به آن ها گفته شد) آگاه باشید یاری خداوند نزدیک است.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 105 حدیث 310، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 130، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 210 آمده است:

عن محمد بن سنان قال: حدثني المعافي بن إسماعيل قال لما قتل الوليد خرج من هذه العصابة نفر بحيث أحدث القوم قال: فدخلنا على أبي عبد الله ع فقال: ما الذي أخرجكم من غير الحج و العمرة قال: فقال القائل منهم الذي شتت الله من كلمة أهل الشام و قتلهم خليفتهم، و اختلافهم فيما بينهم- قال: قال ما تجدون أعينكم إليهم فأقبل يذكر حالاتهم- أ ليس الرجل منكم يخرج من بيته إلى سوقه فيقضي حوائجه- ثم يرجع لم يختلف إن كان لمن كان قبلكم- أتى هو على مثل ما أنتم عليه ليؤخذ الرجل منهم، فيقطع يديه و رجليه و ينشر بالمناشير و يصلب على جذع النخلة و لا يدع ما كان عليه، ثم ترك هذا الكلام ثم انصرف إلى آية من كتاب الله «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ- مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا- حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ- أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ »

عیاشی با سند خود از محمدبن سنان به نقل از معافی بن اسماعیل روایت کرده است که گفت: هنگامی که ولید کشته شد، عده ای از افراد حرکت کردند و (به عنوان این که آن

ص: 188

حاکمان بدعت ها و تغییراتی در دین به وجود آورده اند) به محضر امام صادق حضور یافتند. حضرت به ایشان فرمودند: چه برنامه ای شما را از رفتن به حج بازداشته است؟ یکی از ایشان اظهار داشت: همان چیزی که وحدت کلمه ی شامیان را برهم زده و خلیفه شان را کشته و بینشان اختلاف و درگیری به وجود آورده است. حضرت فرمودند: چه چیزی دیدگاه شما را نسبت به آن ها جلب کرده است؟ سپس برخی از برخوردهای آن ها را یادآور شدند: آیا فردی از شما برای تهیه ی آذوقه و دیگر کارهای خوداز منزل خود به سمت بازار بیرون نمی رود و چون کارهای خود را انجام داد بدون اختلاف و درگیری به منزل بازمی گردد. اگر وضعیت سابق پیش از شما بر شما حاکم می بود که افراد را می گرفتند و دست و پایشان را قطع می کردند، بدنشان را با ارّه می بریدند، بر شاخه های درخت آویزانشان می کردند و چیزی برایشان باقی نمی گذاشتند. (آیا چنین برنامه ای خوب بود؟) بعد از آن، حضرت این نوع مطالب را قطع نمودند و به وسیله ی آیه ای از آیات کتاب خدا توجه مرا جلب نمودند: «آیا گمان می کنید که وارد بهشت می شوید بدون آن که مشکلات پیشینیان را داشته باشید؟ تا جایی که آنان به همراه پیامبرشان بگویند: نصرت و یاری خداوند چه وقت فرامی رسد؟ توجه نمایید که نصرت خداوند نزدیک خواهد بود.»

ص: 189

31. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت

اشاره

31. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت(1)

سوره بقره آیه 243

اَلَم تَرَ إلَی الذین خَرَجوا مِن دیارِهِم وَ هُم اُلوفٌ حَذَرَ المَوتِ فَقالَ لَهُم اللهُ موتوا ثُمَّ اَحیاهُم إنَّ اللهَ لَذو فَضلٍ عَلَی الناسِ وَلکِنَّ اکثَرَ الناسِ لا یشکُرون

آیا ندیدید آن هایی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند که هزاران نفر بودند خداوند فرمودند: (همه) بمیرید (و همه مردند) سپس خداوند آن ها را زنده کرد زیرا خداوند را در حق بندگان فضل و کرم است لیکن بیشتر مردم سپاس گزار حق نیستند.

مسئله ی رجعت از اصول اساسی و ضروری اسلام است و ما معتقدیم که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امامان معصوم(عليهم السلام) ما باز به همین دنیا برمی گردند و امامت خواهند کرد و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نبوت خواهند نمود و انبیای عظام(عليهم السلام) نیز همراه این چهارده معصوم(عليهم السلام) رجعت خواهند داشت منتها نه دیگر با درجه نبوت بلکه در حالی برمی گردند که از امت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و از شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و از پیروان ائمه طاهرین(عليهم السلام) خواهند بود.

تنزیل آیه

این آیه درباره ی رجعت است، آن هم رجعت گروهی از بنی اسرائیل که حدود چهار هزار نفر بودند. آن ها ابتدا می میرند. سپس به دعای پیامبری زنده می شوند.

حال سؤال می شود که این آیه و این تفسیر چه ربطی به مهدویت دارد؟ جواب این است که اولاً: اگر به کتاب هایی که درباره ی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است و به مسئله ی رجعت نیز اشاره دارد دقت کنید، متوجهخواهید شد که امام زمان آغازگر رجعت است و نویسنده ی همین

ص: 190


1- . نویسنده کتابی دارد به نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت

کتاب کتابی به نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت نوشته است. در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بهترین و بدترین انسان ها رجعت خواهند کرد. بهترین ها در رجعت قسمتی از اجر اعمال خود را می گیرند و بدترین ها نیز در رجعت قسمتی از عذاب خود را می چشند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن ها را عذاب خواهند کرد.

بحث ما در اینجا دو قسمت است. قسمت اول بررسی آیه ی فوق در مسئله ی رجعت است و قسمت دوم رجعت انسان ها و ائمه طاهرین(عليهم السلام) که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) به آن استدلال می فرمایند.

قسمت اول: بررسی آیه ی فوق در مبحث رجعت

1. در تفسیر الدرالمنثور مجلد 1 صفحه 741 ( نوشته یکی از علمای بزرگ اهل سنت) در ذیل آیه ی مذکور چنین آمده است:

حافظ سیوطی شافعی می گوید که وکیع و فریانی و ابن جریر و ابن منذر و حاکم همه از طریق سعیدبن جبیر و ابن عباس روایت کرده اند در مورد این فرموده ی خداوند: آیا ندیدید کسانی را که از دیار خویش بیرون رفتند و هزاران نفر بودند و خداوند دستور داد و موت همه ی آن ها را گرفت این ها چهار هزار نفر بودند که از دست طاغوت زمان خویش فرار کردند و به محلی رفتند. این ها همه (به فرموده ی خداوند) مردند. بر این محل یکی از انبیا می گذشت. او دعا کرد که خداوند آن ها را زنده کند. این چهار هزار نفر همه زنده شدند و به عبادت مشغول شدند.

دقت بفرمایید که چهارهزار نفر مردند و به دعای یکی از انبیا، همه زنده شدند و به دنیا بازگشتند. به این واقعه رجعت می گوییم.

2. طبری (یکی از بزرگ ترین علمای اهل سنت) در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن مجلد 2 صفحه 586 نوشته است:

حَدَّثَنا ابن وکیع قال: حدثنا أبی و حدثنا عَمروبن علیّ قال: حدثنا وکیع قال حدثنا سفیان عن میسره النهدی عن المنهال بن عمرو عن سعیدبن جبیر عن ابن عباس فی قوله أَلَم تَرَ إلَی الَّذین خَرَجوا مِن دِیارِهم و هُم اُلوفٌ حَذَرَ المَوتِ کانوا أربعة آلاف خرجوا فرارا من الطاعون قالوا: نأتی أرضاً لیس فیها موت، حتّی إذا کانوابموضع کذا و کذا. قال لهم الله موتوا، فمرّ علیهم نبیّ مِنَ الأنبیاء فدعا ربَّه أن یحییهم، فأحیاهم، فتلا هذه الآیة «إنَّ اللهَ لَذو فَضلٍ عَلَی النّاسِ وَلکنَّ أکثَرَ النّاسِ لا یَشکُرونَ»

ص: 191

طبری در تفسیرش نقل می کند که این ها چهار هزار نفر بودند. برای فرار از دست طاعون از محل زندگی خویش خارج شدند. مرگ به اذن الله این ها را فراگرفت. از این محل یکی از انبیا می گذشت. او به سوی پروردگارش دعا کرد. آن ها همه زنده شدند. سپس ابن عباس این آیه را تلاوت کرد إنَّ اللهَ لَذو فَضلٍ عَلَی النّاسِ لا یَشکُرونَ همانا فضل و کرم و بزرگی خداوند بر بندگان بسیار زیاد است ولیکن بیشتر مردم شکرگذار (این نعمت الهی) نیستند.

3. تفسیر کشاف زمخشری مجلد 1 صفحه 286 و نیز در تفسیر بیضاوی( هر دو از علمای اهل سنت هستند.) آمده است:

گروهی از بنی اسرائیل که شمار آن ها چهار هزار نفر بود از ترس مرگ برای نرفتن به جهاد و یا ترس از طاعون شهر و دیار خود را ترک کرده و به سرزمین دیگری کوچ کرده بودند اما خداوند متعال با یک فرمان همه ی آن ها را میراند تا آن که پس از هشت روز پیامبری بر اجساد آن ها می گذشت. از خدا خواست تا آن ها را به دنیا بازگرداند و خداوند خواسته ی این پیامبر را اجابت کرد و همه زنده شدند.

در تاریخ آمده است که این شهر فلسطین بوده است و همان طور که گفته شد مرگ آن ها هشت روز به طول انجامید و پس از هشت روز همه ی آن ها زنده شدند و به دنیا رجعت کردند.

قسمت دوم: رجعت انسان ها و ... و ائمه(عليهم السلام) و استدلال امیرالمؤمنین(عليه السلام)

بحارالانوار مجلد 53 صفحه 118 حدیث 149 تفسیر نعمانی

فِيمَا رَوَاهُ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) قَالَ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَى مَنْ أَنْكَرَ الرَّجْعَةَ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «و یوم نحشر من کلِّ اُمّة فوجاً ممّن یکذِّب بآیاتنا فهم یوزعون»(1) أَيْ إِلَى الدُّنْيَا فَأَمَّا مَعْنَى حَشْرِ الْآخِرَةِ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَحشرناهم فلم نغادر منهم أحداً»(2) و قوله سبحانه «و حرام علی قریة أهلکناها أنّهم لا یرجعون»(3) فِي الرَّجْعَةِ فَأَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَهُمْ يَرْجِعُونَ وَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَى «و إذا أخذ الله میثاق النبییّن لما آتیتکم من کتاب و حکمة ثمَّ جاءکم رسول مصدِّق لما معکم لتؤمننَّ به و لتنصرنَّه»(4) وَ هَذَا لَا يَكُونُ إِلَّا فِي الرَّجْعَةِ وَ مِثْلُهُ مَا خَاطَبَ اللَّهُ

ص: 192


1- . سوره نمل آیه 83
2- . سوره کهف آیه 47
3- . سوره انبیاء آیه 95
4- . سوره آل عمران آیه 81

بِهِ الْأَئِمَّةَ وَ وَعَدَهُمْ مِنَ النَّصْرِ وَ الِانْتِقَامِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ فَقَالَ سُبْحَانَهُ « وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً»(1) وَ هَذَا إِنَّمَا يَكُونُ إِذَا رَجَعُوا إِلَى الدُّنْيَا وَ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَى «و نُریدُ أن نَمنَّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعَلَهم أئمّة و نجعَلهم الوارثین»(2) و قوله سبحانه«إنَّ الّذی فرض علیک القرآن لرادُّک إلی المعاد»(3) أَيْ رَجْعَةِ الدُّنْيَا وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ «ألم تر إلی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثمَّ أحیاهم»(4) و قوله عزَّوجلَّ «و اختار موسی قومه سبعین رجلاً لمیقاتنا»(5) فَرَدَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَى الدُّنْيَا وَ شَرِبُوا وَ نَكَحُوا وَ مِثْلُهُ خَبَرُ الْعُزَيْر

از حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) روایت کرده اند که آن ها در جواب کسانی که منکر رجعت بودند فرمودند: خداوند در سوره نمل، آیه 83 می فرمایند: روزی که از هر قومی یک دسته از تکذیب کنندگان را برمی انگیزیم و آن ها (برای سؤال) نگاه داشته خواهند شد این محشور شدن محشور شدن در دنیا است (چون در آخرت همه محشور می شوند نه یک عده) اما محشور شدن در آخرت (در سوره کهف آیه 47 است) که خداوند می فرمایند «ما در روز محشر همه را بدون استثنا برمی انگیزیم و یک نفر را هم فروگذار نخواهیم کرد.» باز خداوند در قرآن (سوره انبیاء آیه 95 ) می فرمایند «و حرام است بر هر اهل قریه و دیاری که ما هلاکشان کردیم که بازگشتنی به دنیا داشته باشند.» اما در قیامت همه برمی گردند. باز خداوند در سوره آل عمرانآیه 81 می فرمایند «و به یاد آور هنگامی که خداوند از همه ی پیامبران بدون استثنا عهد و پیمان گرفت که هرگاه کتاب و دانشی به شما دادیم، سپس پیامبری به سوی شما آید، (آن پیامبر) آنچه با شما است تصدیق خواهد کرد. پس شما به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید» (که پیامبران در رجعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را یاری خواهند کرد) این آیه تحقق پیدا نخواهد کرد مگر در رجعت و باز

ص: 193


1- . سوره نور آیه 55
2- . سوره قصص آیه 6
3- . سوره قصص آیه 85
4- . سوره بقره آیه 243
5- . سوره اعراف آیه 135

خداوند در قرآن خطاب به امامان می کنند که آن ها را یاری خواهد کرد در پیروزی بر دشمنانشان و انتقام گرفتن از آن ها (سوره نور آیه 55) «وعده داده است خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و اعمال نیکو انجام داده اند که آن ها را خلیفه بر روی زمین گرداند همان طور که قبلی ها را خلیفه کرده بود. دین آن ها (یعنی اسلام را) پایدار و استوار خواهد کرد که این دین را برای آن ها پسندیده است و ترس آن ها را به امنیت و آرامش تبدیل خواهد کرد فقط مرا خواهند پرستید و هیچ چیز دیگری را با من شریک نمی گردانند.» این آیه دلالت دارد بر رجعت و باز خداوند در سوره قصص آیه 6 می فرمایند: «ما اراده کرده ایم که بر مستضعفان روی زمین منت گذاریم و آن ها را با امامان(عليهم السلام) و وارثان روی زمین قرار دهیم» (باز این آیه درباره ی رجعت است که امامان(عليهم السلام) یعنی بعد از دیگری به جهان رجعت خواهند داشت.) و باز خداوند در سوره قصص آیه 85 می فرمایند: «(ای پیامبر) آن (خدایی که) قرآن را بر تو فرض کرده است تو را به جایگاهت برمی گرداند.» (این باز درباره رجعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در دنیا است و باز خداوند در سوره بقره آیه 243 می فرمایند: «آیا ندیدی کسانی که از شهرشان از ترس مرگ بیرون رفتند و آن ها هزاران نفر بودند. خداوند فرمود: بمیرید و همه مردند. سپس زنده شدند (که این باز در رجعت است.) و باز خداوند درقرآن سوره اعراف آیه 135 می فرمایند: « و اختیار کرد موسی هفتاد نفر از قومش را به میقات برد.» که همه مردند سپس خداوند آن ها را بعد از مرگ به دنیا برگرداند و نوشیدند و ازدواج کردند و مانند آن در ماجرای حضرت عزیر.

ص: 194

32. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای علم وهبی و قدرت وهبی الهی است

سوره بقره آیه 247

وَ قالَ لَهُم نبیُّهُم إنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالوت مَلِکاً قالوا اَنّی یکونُ لَهُ المُلکُ عَلَینا وَ نَحنُ اَحَقَّ بِالمُلکِ مِنهُ وَ لَم یؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ قالَ إنَّ اللهَ اصطَفاهُ عَلَیکُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ وَ اللهُ یُؤتی مُلکَهُ مَن یَشاءُ وَ اللهُ واسعٌ عَلیمٌ

و گفت به آن ها پیامبرشان که خداوند مبعوث کرده است طالوت را بر شما به پادشاهی. گفتند که از کجا او بر ما به پادشاهی روا باشد در صورتی که ما به پادشاهی از او شایسته تر هستیم و این که طالوت مال فراوان ندارد (از ثروتمندان بزرگ نیست. باید پیامبر از ثروتمندان باشد.) آن پیامبر نیز در جواب به آن ها فرمود: او از این رو به پادشاهی شایسته تر است که خداوند او را انتخاب کرده است برای شما و فزونی بخشیده است بر او دانش و علم و قدرت جسمانی را و خداوند حکومت و ملک را به هر که بخواهد می بخشد که همانا او توانگر و داناست. (و انتخاب پادشاهی و سلطنت الهی در ید قدرت خداوند است.)

یک بار دیگر آیه ی بالا را قرائت بفرمایید. خداوند می فرمایند به این دلیل طالوت شایستگی حکومت را دارد که ما به او دو چیز داده ایم. اول، علم وهبی. دوم، قدرت وهبی. دقت بفرمایید، اولاً: خداوند می فرمایند: «إنَّ اللهَ اصطفاه عَلَیکُم» خداوند او را انتخاب فرموده است. انتخاب خداوند شایسته و نیکو است و انتخاب نبی و رسول و خلیفه و امام الهی فقط از آن خداوند است.

ثانیاً: خداوند به او قدرت وهبی داده است.

ثالثاً: خداوند به او علم وهبی عنایت کرده است.

که این دو صفت از مهم ترین نشانه های انبیای الهی(عليهم السلام) و او صیا و امامان(عليهم السلام) است؛ یعنی هر پیامبر و امامی باید دارای علم وهبی و قدرت وهبی باشد که در انتهای آیه خداوند می فرمایند:

ص: 195

و زاد بسطةً فی العلم و الجسم و الله یؤتی مُلکَه و من یشاءُ و الله واسعٌ علیمٌ

خداوند به او علم وهبی و قدرت جسمانی وهبی داده است.

رابعاً: خداوند این پادشاهی و ملک را به هر که بخواهد می دهد «و الله یؤتی مُلکَهُ و من یشاء» و کسی هم حق ندارد به خدا اعتراض کند و یا از خداوند سؤال کند چنان که در قرآن کریم می فرماید: «لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون»(1) شما حقی ندارید از آن کارهایی که خداوند انجام می دهد سؤال کنید. این خداوند است که باید از شما سؤال کند. امام زمان اولین رهبر الهی است که به اراده ی الهی حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد و ایشان دارای این قدرت الهی و وهبی و علم الهی و وهبی هستند و ایشان به اذن الله با این علم و قدرت که خداوند به او داده است و او بالقوه دارای آن است آن را به فعل درآورده و جهان را برای برپایی یگانه پرستی تسخیر خواهند فرمود چنان که:

1. شیخ صدوق در کمال الدین، مجلد 2 صفحه 376 حدیث 7 نوشته است:

حدَّثَنا احمدبن زیادبن جعفر الهمدانیُّ رضی الله عنه قال: حدَّثَنا علیُّ ابن ابراهیم عن أبیه عن الرَّیان بن الصلت قال: قلت للرِّضا(عليه السلام): أنت صاحب هذا الأمر؟ فقال: أنا صاحب هذا الأمر ولکنّی لست بالّذی أملأها عدلاً کما ملئت جوراً و کیف أکون ذلک علی ما تری من ضعف بدنی و إنَّ القائم هو الّذی إذا خرج کان فی سنِّ الشیوخ و منظر الشبّان، قویّاً فی بدنه حتّی لو مدّ یده إلی أعظم شجرة علی وجه الأرض لقلعها و لو صاح بین الجبال لتدکدکت صخورها، یکون معه عصا موسی و خاتم سلیمان(عليه السلام). ذاک الرَّابع من ولدی یغیّبه الله فی ستره ما شاء ثُمَّ یظهره فیملأ [به] الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً.

احمدبن زیادبن جعفرهمدانی رحمة الله علیه روایت می کند از علی بن ابراهیم و او روایت می کند از پدرش و او روایت می کند از ریان بن صلت (یکی از اصحاب امام رضا(عليه السلام)) که می گوید: به آن حضرت گفتم شما صاحب این امر هستید؟ (یعنی شما صاحب الزمان و مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستید؟) حضرت(عليه السلام) فرمودند: من صاحب امر هستم (یعنی بالقوه صاحب الامرم) اما نیستم آن صاحب الامری (که آن را به فعل درمی آورد) و با آن زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود و چگونه من آن صاحب الامر باشم که تو می بینی ضعف بدن مرا و همانا آن قائم او کسی است که زمانی که خروج

ص: 196


1- . سوره انبیاء آیه 23

می کند سن او زیاد است اما منظری جوان دارد. بدنش قوی است تا آن حد که اگر دستش را دراز کند به بزرگ ترین درخت روی کره ی زمین را از جا در می آورد و اگر بین کوه ها فریاد کشید کوه ها از هم می باشند. عصای موسی با اوست و خاتم سلیمان همراه اوست. او چهارمین از فرزندان من است. خداوند او را از دیده ها غایب می کند و او را می پوشاند هر قدر که بخواهد. سپس او را ظاهر می سازد و به دست او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده است.

2. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 625 حدیث 12 نوشته است:

حدَّثنا محمدبن ابراهیم بن اسحاق الطالقانی رضی الله عنه قال: حدَّثنا احمدبن علیٍّ الانصاریُّ عن أبی الصلت الهرویِّ قال: قلت للرِّضا(عليه السلام): ما علامات القائم منکم إذا خرج؟ قال: علامته أن یکون شیخ السنِّ، شابَّ المنظر حتّی أنَّ الناظر إلیه لیحسبه ابن أربعین سنة أو دونها و إنَّ من علاماته أن لا یهرم بمرور الأیّام و اللّیالی علیه حتّی یأتیه أجله.

محمدبن ابراهیم بن اسحاق طالقانی رضوان الله تعالی علیه روایت می کند از احمدبن علی انصاری و او روایت می کند از ابی صلت هروی که می گوید: به حضرت امام رضا(عليه السلام) گفتم: علامات قائم (آل محمد(صلى الله عليه و آله)) که از شماست، هنگامی که قیام می فرماید، چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: (در هنگام خروج) علامات او این است که سن او سن شیخ کبیر است اما به صورت یک جوان است و زمانی که به او نگاه می کنند مانند یک جوان چهل ساله و یا کمتر از آن است و دیگر از علامات او این است که مرور زمان و شب و روز در او اثر نمی کند تا این که اجلش فرا برسد.

3. در کمال الدین مجلد 2 صفحه 675 حدیث 30 است:

حدَّثنا جعفربن محمدبن مسرور قال: حدَّثنا الحسین بن محمدبن عامر عن المعلّی بن محمد البصریِّ عن الحسن بن علیِّ الوشّاء عن مثنّی الحنّاط عن قتیبة الأعشی، عن ابن أبی یعفور، عن مولی لبنی شیبان، عن أبی جعفر [الباقر](عليه السلام) قال: إذا قام قائمنا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وضع یده علی رئوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها أحلامهم(1)

جعفربن محمدبن مسرور می گوید: حسین بن محمدبن عامر از معلی بن محمد البصری به من گفت و او روایت می کند از قتیبة بن الاعشی از ابی یعفور و او از بنی شیبان و او از امام محمد

ص: 197


1- . ای زادالله فی دماغهم فأکمل شعورهم و فکرهم بقدرته الکاملة و الخبر رواه الکلینی فی مجلد 1 صفحه 25 من الکافی

باقر(عليه السلام) روایتی می کند که آن حضرت(عليه السلام) فرمودند: زمانی که قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند دست خود را می گذارد بر سر بندگان و اثر دست او این است که همه ی عقل در او جمع می شود و او از نظر عقل و علم و دانش و شعور و فکر به اکملیت می رسد.

دقت بفرمایید؛ خداوند دو چیز به انبیا(عليهم السلام) و اوصیای آن ها و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) عنایت می کند که آن ها را بر دیگران ممتاز می گرداند. اول علم وهبی دوم قدرت وهبی است. خداوند در آیه ی فوق می فرمایند: هنگامی که خداوند طالوت را برای امر سلطنت برای بنی اسرائیل فرستاد، بنی اسرائیل گفتند: ما پادشاهی می خواهیم که از طبقه ی ثروتمندان باشد و حق ما این است که پیامبری که برای ما می آید وسعت مال داشته باشد. خداوند می فرمایند: اولاً: من طالوت را برگزیدم. ثانیاً: به او وسعت علمی دادم. ثالثاً: به او قوه و قدرت جسمانی عنایت فرمودم.

رابعاً: خداوند به هر کس بخواهد این حکومت را می دهد.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای همه ی شرایط الهی برای حکومت و امامت الهی است.

در آیات و روایات این چهار صفت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داده شده است.

اولاً: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خداوند انتخاب کرده است. «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»(1)ثانیاً: خداوند به او وسعت علمی بخشیده است وضع یده علی رئوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم

ثالثاً: به او قوه و قدرت داده است قویاً فی بدنه حتّی لو مَدَّ یده إلی اعظم شجرة علی وجه الارض لقلعها ...

رابعاً: خداوند این حکومت را به او داده است. «وَعَدَ اللهُ الَّذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض»(2)

ص: 198


1- . سوره قصص آیه 5
2- . سوره نور آیه 55

33. اصحاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند اصحاب

اشاره

حضرت طالوت امتحان خواهند شد

سوره بقره آيه 249

فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ

پس هنگامی که طالوت لشگر کشید، به سپاه خود گفت: خداوند شما را به نهر آبی آزمایش می کند، هر که از آن بیاشامد از من و هم آیین من نیست. هر کس هیچ نیاشامد یا کفی بیش از آن برنگیرد از من و هم آیین من خواهد بود. پس همه ی سپاه نوشیدند به جز تعدادی قلیل. پس طالوت و سپاه مؤمنش از آن نهر گذشتند.

همه از آب نهر نوشیدند مگر مقدار کمی که 313 نفر مرد بودند که اصلاً آب نخوردند و عده ای زیاد یک کف آب نوشیدند. پس هنگامی که طالوت و مؤمنان از نهر آب عبور کردند (همان تعدادی که آب ننوشیده بودند و کسانی که به اندازه ی کفی آب نوشیده بودند) تعداد لشگر جالوت را که دیدند، گفتند: ما را تاب مقاومت با جالوت و لشگریانش نیست، اما کسانی که یقین داشتند که خداوند را ملاقات خواهند کرد و آنان کسانی بودند که اصلاً آب ننوشیده بودند، گفتند: چه بسا گروه اندکی بر گروه بسیاری به فرمان خداوند غالب می شود و خداوند با صابرین است.

بار دیگر حدیث بالا را بخوانید و بدانید که

اولاً: قبل از قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیعیان امتحان می شوند مانند لشگریان و یاران طالوت.

ص: 199

ثانیاً: در این امتحان شاگردان اول همان 313 نفر اصحاب و شورای انقلاب آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

ثالثاً: این 313 نفر دارای ایمان کامل و معتقد واقعی به مبدأ و معاد و لقاء الله هستند و این ها می فرمایند:

كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ

چه بسا گروه اندکی بر گروه بسیاری به فرمان خداوند غالب می شوند و خداوند با صابرین است.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 134 حدیث 444 آمده است:

عن حماد بن عثمان قال: قال أبوعبدالله(عليه السلام) لا يخرج القائم(عليه السلام) في أقل من الفئة- و لا يكون الفئة أقل من عشرة آلاف

حمادبن عثمان از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت می کند که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نمی کند مگر این که اقل کسانی که با او قیام می کند حدود 4000 نفر است.

وقتی حضرت بقیة الله الاعظم قیام فرمایند، ابتدا 313 نفر از کل زمین در مدت 12 ساعت طی الارض کرده و به مسجدالحرام می روند و با ایشان بیعت می کنند که به این افراد، شورای انقلاب آن حضرت می گوییم. سپس از ده هزار تا صدهزار نفر در مدت 24 ساعت به مسجد الحرام می روند و گرداگرد حضرت جمع می شوند و انقلاب جهانی خود را آغاز خواهند کرد.

شرح داستان طالوت و جالوت و داود(عليه السلام)

سوره بقره آیات 246 به بعد داستان جالوت و طالوت است.

1. بنی اسرائیل پس از حضرت موسی(عليه السلام) به لهو و لعب مشغول شدند. (در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 81 آمده است:) حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: بنی اسرائیل دین موسی(عليه السلام) را رها کردند. خداوند بر آن ها پادشاه سفاکی به نام جالوت را مسلط کرد که از قبطیان یا فرعونیان بود. مردها را می کشت و زن ها را به کنیزی می گرفت. آن ها از سموئیل، پیامبرشان خواستند پادشاهی برای آن ها بفرستندتا با جالوت مقابله کند: «ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله» (بقره 246)

ص: 200

2. خداوند به پیامبر آن ها که اسمش اشموئیل بود، گفت به آن ها بگو خدا پادشاهی به نام طالوت مبعوث می کند«إن الله قد بعثَکُم طالوت ملکاً» در غضب شدند گفتند از کجا طالوت سلطنت دارد؟ «و نَحنُ اَحَقُ بِالملکَ مِنهُ» ما به پادشاهی سزاوارتریم زیرا فرزندان یهودا هستیم. او از فرزندان بنیامین است «وَ لَم یؤتَ سَعَةً فی العلم و الجسم» و زیادتی و افزونی عطا فرمود به او در علم و جسم (دو علامت پادشاهی) «وَ اللهُ یؤتی مُلکَهُ مَن یَشاءُ» خداوند به هرکس بخواهد سلطنت می دهد.

3. بنی اسرائیل گفتند: نشانه های طالوت چیست؟ اشموئیل گفت: «إنَّ آیَةَ مُلکهُ أن یأتیکمُ التابوتُ فیه سَکینَةٌ من ربّکُم و بقیة مما تَرَکَ آل موسی و آل هارون تَحمِلُهُ الملائکة» یکی از نشانه های او این است که او تابوت را می آورد که در آن سکونت و آرامش است از طرف خداوند و ارث آل موسی و آل هارون در آن است. تابوت جعبه ای بود که مادر حضرت موسی او را درآن نهاد و در رود نیل انداخت و سپس حضرت موسی نزدیک قومش زره و الواح و آیات نبوت را در آن گذاشت. بنی اسرائیل به آن تبرک می جستند. اما کم کم بازیچه شد و بچه ها با آن بازی می کردند. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، صفحه 81 آمده است: تابوت غیب شد. تا زمانی که آن تابوت بین آن ها بود،عزت داشتند. تابوت که رفت ذلیل شدند (در تابوت الواح، تعلیمی و عصا، لباس موسی، عمامه هارون پاره ی ترنجبین که در تیه نازل شد.)

4. پس فَلما فَصَلَ طالوت طالوت با هشتاد هزار جوان جنگ جو از شهر خارج شد. در بیابان به طالوت گفتند: از برای ما نهر آبی بخواه. طالوت گفت: «إنَّ الله مُبتَلیکِم بنهرٍ فمَن شَرِبَ منه وَ لَیس منی» خداوند شما را به نهر آب امتحان می کند. هر که از آن بیاشامد از من نیست «وَ مَن لَم یطعَمهُ فَإنَّهمِنی» هرکس از آب نهر نچشد از من است «إلّا مَن اغتَرَفَ غُرفَةً بیده» مگر آن که به دست بردارد یک کف آب به دست خود خداوند آب را ظاهر کرد «فَشَرِبوا مِنهُ إلّا قلیلاً مِنهُم» پس بیاشامیدند از آن زیاده مگر عده ای قلیل (تعدادی که نخوردند 313 نفر بودند.) ... نفر ماندند نتوانستند بروند. گفتند ما طاقت مبارزه نداریم. جالوت با چهار هزار نفر آمد و این ها ترسیدند. (اما آن ها که کم بودند« کَم من فئةٍ قَلیلَةٍ» ما مبارزه می کنیم. این عده گفتند:

ص: 201

«قالوا ربنا اَفرغ عَلَینا صبراً...» لشگر جالوت هشتاد هزار نفربود. .... طالوت عظیم الجثه بود. روی فیل سوار شد و تاجی بر سر و الماسی وسط پیشانی که نورش ساطع بود.

5. «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ»

علی بن ابراهیم در مجلد 1 صفحه 82 تفسیرش از حضرت امام صادق(عليه السلام) نقل کرده است که فرمودند: خداوند وحی کرد به اشموئیل که قتل جالوت به دست مرد شبانی است که زره موسی(عليه السلام) به قامت او می خورد. شخصی به نام آسی از فرزندان لاوی، ده پسر داشت. بر هر نه پسر زره را پوشاندند، نخورد. گفتند پسر دیگری داری؟ گفت جوانی است که گوسفند می چراند. او را آوردند. زره به او خورد. او داود(عليه السلام) بود. فلاخن داشت. سه سنگ اززمین برداشت که خود سنگ ها به زبان آمدند که ما را بردار. نزد جالوت آمد. جالوت گفت: تو می خواهی مرا بکشی؟ و داود را مسخره کرد. داود یک سنگ انداخت و گفت به نام خدای ابراهیم(عليه السلام). دومی را به نام خدای اسحاق(عليه السلام) سومی به نام خدای یعقوب(عليه السلام). خداوند هر سه را یکی نمود و مغز جالوت را متلاشی کرد.

6. هفت سال پس از مرگ جالوت، سلطنت به داود(عليه السلام) رسید.7. در اطیب البیان مجلد 2 صفحه 510 آمده است: حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: آن ها که آب ننوشیدند 313 نفر بودند.

در تفسیر اثنی عشری مجلد 1 صفحه 443 آمده است: کسانی که آب ننوشیدند 313 نفر بودند.

در تفسیر اثنی عشری، مجلد 1 صفحه 442 آمده است: لشگر طالوت هشتاد هزار نفر بودند.

در تفسیر اطیب البیان مجلد 2 صفحه 510 آمده است: لشگر طالوت شصت هزار نفر بودند.

به هرحال حضرت مهدی قیام خواهند کرد و یاران نزدیک و شورای انقلاب آن حضرت 313 نفر هستند. سربازان اولیه ی ایشان از ده هزار تا صد هزار نفر می باشند. تلاش ایشان این است که خون ریزی نشود. حتی زمانی که با لشگریان سفیانی رو به رو شوند، در چند مرحله عقب نشینی می کنند که کسی کشته نشود. ایشان رحمة للعالمین هستند. اما عده ای مثل ابوجهل ها و ابوسفیان ها که هرگز هدایت نمی شوند و سد راه حرکت هدایتی ایشان هستند را از سر راه خود برمی دارند و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه آن ها فتنه گرند. یاران حضرت این فتنه گرها را که تعدادشان زیاد نیست،

ص: 202

از سر راه انقلاب برمی دارند. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این باب حکم به باطن می فرمایند زیرا می دانند در وجود آنان به اندازه ی یک ذره و خردل هدایت وجود ندارد.

* در كتاب المحجه فيما نزل فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الحجة نوشته سيد هاشم بحرانى صفحه362 آمده است:

محمّدبن ابراهيم النعمانى فى الغيبة: حدثنا على بن الحسين قال: حدثنا محمّدبن يحيى العطار عن محمّدبن حسان الرازى عن محمّدبن على الكوفى قال: حدثنا عبد الرحمن بن ابى هاشم عن على بن حمزة عن ابى بصير عن ابى عبداللّه (عليه السلام) قال: إن اصحاب طالوت إبتلوا بالنهر الذى قال اللّه تعالى: «مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ» و إنّ اصحاب القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يُبتَلون بمثل ذلك.

محمّدبن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبه گويد: على بن الحسين گفت محمّدبن يحيى العطار از محمّدبن حسان الرازى از محمّدبن على الكوفى گفت:عبد الرحمن بن ابى هاشم از على بن حمزة از ابى بصير ما را حديث كرد از ابى عبداللّه ، امام صادق(عليه السلام) که فرمودند: اصحاب طالوت به نهر آبى آزمايش شدند كه قرآن مى فرمايد: «همانا خداوند شما را به نهر آبى آزمايش مى كند.» به راستى كه اصحاب قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز به مانند آن مبتلا و آزمايش خواهند شد.

2. در تفسیر صافی مجلد 1 در ذیل آیه 249 سوره بقره صفحه 208، تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 153 حدیث 444، بحارالانوار مجلد 5 صفحه 331، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 237، اصول کافی مجلد 8 صفحه 316 حدیث 498 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 251 حدیث 996 آمده است:

محمدبن يحيى عن احمدبن محمد عن محمدبن خالد و الحسين بن سعيد عن النضربن سويد عن يحيى الحلبي عن هارون بن خارجة عن ابى بصير عن ابى جعفر(عليهما السلام) في قول الله عز و جل «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ» قال، لم يكن من سبط النبوة و لا من سبط المملكة «اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ» و قال «إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ» فجاءت به الملئكة تحمله و قال الله جل ذكره «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي » فشربوا منه الا ثلثمائة و ثلثة عشر رجلا منهم من اغترف و منهم من لم يشرب فلما برزوا قال الذين اغترفوا، «لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ » و قال الذين لم يغترفوا «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» .

ص: 203

از ابوبصیر از امام باقر(عليه السلام) در تفسیر سخن خدا عزوجل فرمودند: طالوت نه پیامبرزاده بود نه شاهزاده. پیامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و فرمود: همانا نشانه ملکش این است که تابوتی برای شما می آید که آرامش دل از سوی پروردگارتان و بقایایی است از آنچه آل موسی و آل هارون به جا گذاشته اند و فرشته ها آن را آوردند و به دوش کشیدند و خداوند فرموده است: راستی که خداوند شما را گرفتار نهری می کند و هر که از آن بنوشد، از من نیست و هر که از آن نخورد، به راستی از من است و همه از آن نوشیدند جز 313 مرد. آنان که برخی از آنان مشتی برگرفتند و برخی هم ننوشیدند. چون برابر دشمن رسیدند آنان که مشتیبرگرفتند گفتند: برای ما هیچ تاب مقاومتی در برابر جالوت و لشکرش نیست و آنان که ننوشیده بودند، گفتند: بسا جمع اندکی که بر جمع بسیاری به اذن خدا پیروز و چیره گردند و خدا با صابران است.

ص: 204

34. حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در تبلیغ

اشاره

و تشکیل حکومت شبیه حضرت داود پیامبر(عليه السلام) است

سوره بقره آیه 251

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمين

پس به اذن و یاری خداوند داود(عليه السلام) امیر آن ها جالوت را شکست داد و کشت و خداوند به داود(عليه السلام) حکومت و علم را عطا فرمودند. آنچه را که می خواست و اگر خداوند بعضی از انسان ها را به وسیله ی بعضی دیگر دفع نمی کرد، فساد همه ی کره ی زمین را می گرفت و لیکن خداوند صاحب فضل و کرم (و بزرگواری) برای همه ی عالمین هستند.

باز در این آیه بیان شده است که خداوند علم وهبی و قدرت وهبی به حضرت داود(عليه السلام) عنایت می فرمایند: و این از فضل و کرم خداوند است. به هر که بخواهد می دهد و هر پیامبر و هر وصی و امام پیامبر باید از این دو برخوردار باشد و این دو نشان مهم درباره ی ارتباط با خداوند است.

تشابهات حضرت داود(عليه السلام) به حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

خداوند در قرآن سوره ص آیه 17 حضرت داود(عليه السلام) را بنده ی قدرتمند خود می داند و می فرمایند: ... «وَ اذکُر عَبدَنا داود ذَا الاید» و از بنده ی ما داود یاد کن که مردی بسیار قدرتمند بود. پس خلاصه خصوصیات حضرت داود(عليه السلام) را چنین می توانیم مختصراً بیان کنم.

1. داود بنده ی قدرتمند خداوند بود و یاران واقعیش 313 نفر بودند.

2. او بعد از طالوت به قدرت رسید هم مقام پیامبری داشت و هم سلطنت و پادشاهی.

3. خداوند زبور را بر او نازل فرمودند.

ص: 205

4. کوه ها و پرندگان... با او هم نوا بودند و وقتی زبور می خواند همه ی پرندگان و کوه ها با او هم نوا می شدند و وحوش گردش جمع می شدند. (او بر همه چیز ولایت داشت.)

5. بسیار زیبا و دارای حسن وجه بود.

6. شب ها را عبادت می کرد و روزها را روزه می گرفت.

7. او به بیت المقدس رفت و با بنی یهودانی که با آن ها سر ستیز داشتند جنگید و آن ها را شکست داد.

8. و تابوت سکینه را که بنی اسرائیلیان و در نبردهای پیشین از دست داده بودند به دست آورد.

9. داود(عليه السلام) با شمشیر جهاد می کرد و سلاح اصلیش همین شمشیر بود.

10. حکومت او بسیار وسیع بود. او فلسطین و دمشق و خلیج عقبه تا مرزهای ایران را تحت حکومت خویش قرار داده بود.

اما درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

1. حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار قدرتمند و اصحاب و نزدیکان او 313 نفر هستند:

در کتاب ینابیع المودة صفحه 424 و کتاب امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقطه ی مشترک وحدت اسلامی صفحه 91 چنین آمده است:

عن الصادق رضی الله عنه فی هذه الآیة «لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ» قال: قوة القائم و الرکن الشّدید اصحابه ثلثمأة و ثلثة عشر رجلاً.

حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی آیه «لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ» فرمودند. مراد از قوة حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و مراد از رکن الشدید اصحاب آن جنابند که 313 مرد هستند.

پس یکی از نام های حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوة است و این نام حضرت(عليه السلام) با مسمّی است.

2. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم امام و رهبر شریعت هستند و هم حاکم و دارای سلطنت:

در کتاب صحیح ابن ماجه فی جزء الثانی فی ابواب الفتن فی باب خروج المهدی صفحه 1367 حدیث 4088 وکتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان نوشته ی حافظ گنجی شافعی و کتاب منتخب کنز العمال مجلد 6 صفحه 29 نوشته ی متقی هندی چنین آمده است:

وَ عَن عبدالله بن حارث بن جَزءٍ الزَّبیدی قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) یَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرق (و المغرب) فَیُوَطِّئونَ لِلمهدیِّ یعنی سُلطانَهُ

ص: 206

از عبدالله بن حارث بن زبیدی نقل شده است که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اهل مشرق و مغرب عالم برای ملاقات با حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آیند یعنی همه سلطنت او را قبول می کنند.

او حکومت جهانی تشکیل می دهد و به اذن الله بر کل عالم برای برپایی پرچم توحید حکومت می کند. در حقیقت حکومت او حکومت الله است.

3. همه ی هستی از حکومت حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی و هم نوا با آن هستند.

الف) در مستدرک علی الصحیحین مجلد 5 صفحه 659 حدیث 8486، ینابیع المودة صفحه 431 و صواعق المحرقه آمده است:

عن ابی سعید خدری رضی الله عنه قال: قال النبی(صلى الله عليه و آله) یَنزل بِامّتی فی آخرالزمان بَلاءٌ شدیدٌ مِن سلطانهم لَم یسمع بَلاءٌ أَشدُّ مِنه حتی تَضیق عنهم الارض الرَّحبَةُ حتی یَملاءَ الارض جوراً وَ ظُلماً لا یَجد المؤمن ملجأ یَلتجیء إلیه مِن الظُلمِ فَیَبعثُ الله عزوجل رجلاً من عترتی فَیَملاء الارض قسطاً و عدلاً کما مُلئت ظلماً و جوراً یَرضی عنه ساکِنُ السَّماء و ساکِنُ الارض لا تَدَّخرُ الارضُ مِن بذرها شیئاً إلا اخرجتة و لا السَّماء مِن قطرها شیئاً إلّا صَبَّهُ الله علیهم مداراراً... تتمنی الاحیاءُ الأمواتَ ممّا صَنَعَ الله عزوجل بِاهل الارضِ مِن خیره.

ابی سعید خدری می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: نازل می شود بر امت من بلایی شدید از دست سلطان آن ها که هیچ گوشی شدیدتر از آن را نشنیده است، به حدی که زمین بر آن ها تنگ می شود و زمین پر از ظلم و جور می شود و مؤمنین ملجاء و پناهی نمی یابند. در این هنگام شدت خداوند مردی از اهل بیت(عليهم السلام) مرا به پا خواهد داشت که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. ساکنین آسمان ها و زمین از حکومت او راضی می شوند و زمین برکات و نعماتش را بیرون می دهد و آسمان همه ی قطراتبارانش را می باراند تا آنجا که زنده ها آرزو می کنند که ای کاش مرده های ما زنده می بودند.

ب) در کتاب ینابیع المودة صفحه 423 آمده است:

عَن المجاهد، عَن ابن عباس رضی الله عنهما فی هذه الآیة «هو الّذی ارسل رسوله بِالهُدی وَ دین الحق لیظهرَه علی الدین کُلّه و کفی بِالله شهیداً» قال: لا یبقی صاحب ملة الاصار إلی الاسلام حتی تأمن الشاة مِن الذئب و البقر من الاسد و الانسان مِن الحیة و حتی لا تَقرض الغائرة جراباً عِند قیام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ص: 207

از مجاهد، از ابن عباس نقل شده است که درباره ی آیه «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و کفی بالله شهیداً» گفت: باقی نمی ماند صاحب ملتی مگر آن که به اسلام می گراید تا جایی که گوسفند از گرگ و گاو از شیر و انسان از گزنده ایمن می شود تا جایی که موش انبانی را سوراخ نمی کند و آن زمان قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورتش همچون ستاره می درخشد:

در کتاب صواعق المحرقه، نور الابصار باب 2 صفحه 154و ینابیع المودة صفحه 469 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): المهدی مِن ولدی وجهَه کالکوکب الدّری اللون لون عربی و الجسم جسم اسرائیلی ای طویل یَملاء الارض عدلاً کما مُلئت جوراً یرضی لخِلافَته اهلَ السَّماء و اهل الارض و الطیر فی الجَو.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است. صورتش همچون ستاره درخشان و رنگش رنگ عربی، قامتش بلند و اسرائیلی است. زمین را از عدل و داد پر می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. راضی می شوند از ظهور و انقلاب او اهل و ساکنان آسمان ها و زمین و حتی مرغان و پرندگان در هوا.

بر باد داد زلف مجعد را *** دربند کرد عقل مجرد را

زاهد به خواب بیند اگر رویش *** بت خانه کرد خواهد معبد را

دور جهان به سلطنتش قائم *** تا کی کند قیام مجدد را

5. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناجی یهودی و مسیحی است:

در ینابیع المودة صفحه 422 آمده است:عن محمد الباقر(رضی الله عنه) فی قوله تعالی«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيداً»(1) قالَ: إنَّ عیسی یُنزل قبل یوم القیامة إلی الدُّنیا فلا یَبقی اهل مِلَّة یَهودی و لا غیره إلّا آمنوا بِه قَبل مَوتِهم و یُصلی عیسی(عليه السلام) خلفَ المَهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

امام محمد باقر(عليه السلام) درباره ی این آیه فرمودند: نمی ماند از اهل کتاب مگر این که قبل از مرگش به او ایمان می آورد و روز قیامت او بر آن ها گواه است فرمودند: عیسی(عليه السلام) (از

ص: 208


1- . سوره نساء آیه 159

آسمان) فرود می آید پیش از قیامت کبری به سوی دنیا، باقی نمی ماند از ملت یهود و نصاری و نه غیر آن ها مگر آن که ایمان می آورند به او قبل از مرگشان و نماز می خواند حضرت عیسی(عليه السلام) پشت سر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

6. حضرت عیسی بن مریم(عليهما السلام) پشت سر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز می خواند:

در کتاب تذکرة الخواص الامة صفحه 377 آمده است:

قالَ السدی: یَجتمع المهدی و عیسی بن مریم(عليهما السلام) فَیجیء، وقت الصلوة فَیَقول المَهدی(عليه السلام) لِعیسی(عليه السلام): تَقدَّمَ فیقول عیسی(عليه السلام) أنت اولی بِالصلوة فَیصلّی عیسی ورائه مأموماً.

سدی از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل می کند که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت عیسی بن مریم(عليهما السلام) در یک جا قرار خواهند گرفت، وقت نماز حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عیسی(عليه السلام) می فرمایند: شما امام جماعت شوید. حضرت عیسی(عليه السلام) در جواب می فرماید: شما اولی به نماز و امام جماعت شدن بر من هستید. سپس حضرت عیسی بن مریم(عليهما السلام) پشت سر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می ایستد و به صورت مأموم نماز می خواند و به ایشان اقتدا می کند.

7. تابوت سکینه را امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از غار انطاکیه خارج می کند.

در کتاب اسعاف الراغبین باب 2 صفحه 139 آمده است:

قالَ و جاءَ روایات انَّ عِند ظهوره یُنادی فوقَ رأسه ملک هذا المهدی خلیفة الله فَاتَّبعوه (إلی ان قال) و انَّ المهدی(عليه السلام) یستخرجُ تابوت السَکینة مِن غار انطاکیة و اسفار التوارة مِن جبل بِالشام یُحاج بِها الیَهود فَیسلم کثیر منهُم.ابوالعرفان شیخ محمد صبان مصری شافعی در کتابش نوشته است: بر اساس تحقیقاتی که من کرده ام و در روایات آمده است در هنگام ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ملکی در بالای سر او فریاد می زند: این حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفة الله است از او تبعیت کنید. همانا این (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خارج می کند تابوت سکینه را از غار انطاکیه و خارج می کند اسفار تورات را از کوه شام و همه ی یهودی ها به او محتاجند و بسیاری از آن ها تسلیم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می شوند.

8. در حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی دولت های باطل از بین می روند:

ص: 209

در کتاب منتخب الاثر صفحه 471 به نقل از کتاب روضة الکافی و کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)(1) صفحه 117 حدیث 6 آمده است:

علی بن محمد عن علی بن العباس، عن الحسن بن عبدالرحمن، عن عاصم، عن ابی حمزة، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی حدیث فی قوله تعالی «و قل جاء الحق و زهق الباطل» إذا قامَ القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذَهَبَ دَولَة الباطل.

امام محمد باقر(عليه السلام) درباره ی این آیه بگو حق آمد و باطل نابود شد فرمودند: هنگامی که حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پا خیزد، همه ی حکومت های باطل را از میان می برد. (و یک حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد.)

9. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شمشیر قیام می کند:

در کتاب کمال الدین صفحه 284 و کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 58 حدیث 2 آمده است:

امام محمد باقر(عليه السلام) فرمودند: وَ إنَّهُ یُنصَرُ بِالسَّیفِ وَ الرُّعبِ وَ إنَّهُ لا تُرَدُّ لَهُ رَایُهُ.

حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وسیله ی شمشیر و ترسی (که در دل دشمنان از جانب خداوند ایجاد می شود) یاری می شود و او پرچمش را برای مبارزه به هر کجا می فرستد پیروز می شوند و آن پرچم (به عنوان شکست) به سوی او برنمی گردد.در این حدیث شریف از دو وسیله برای یاری حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام برده شده است که یکی از قرار دادن ترس در دل دشمن و دیگری قدرت شمشیر آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. این دو وسیله برای رام کردن و یا به هلاکت رسانیدن کسانی که نصیحت آن ها را بیدار نکرده است به کار می رود زیرا برنامه ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ابتدا تبلیغ و بیداری و هوشیاری خلق است. عده ی زیادی راهنمایی می شوند. اما تعدادی می مانند که مانند ابوجهل هستند و این ها سر و کارشان با شمشیر آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. به این ها هیچ امید هدایت نمی رود و ذات این ها سد راه هدایت مردم است. مثل همان کسانی که نمی گذاشتند 124000 پیامبر، مردم را هدایت کنند.

10. در کتاب ینابیع المودة صفحه 421 آمده است:

ص: 210


1- . اثر مؤلف همین کتاب

وَ عَن رفاعة بن موسی قال سَمعتُ جعفر الصادق رضی الله عنه یقول فی قوله تعالی فی سوره ی آل عمران «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْها»(1) قال: إذا قام القائم المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لا یبقی ارض إلّا نودی فیها شهادة أن لا إله إلّا الله وَ أنَّ محمِداً رسول الله(صلى الله عليه و آله).

از رفاعة بن موسی از امام جعفر صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه از سوره آل عمران که خداوند می فرماید: «و تسلیم او می شوند هر آنچه در آسمان و زمین است چه بخواهند و چه نخواهند» چنین فرمودند: در زمان ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باقی نمی ماند هیچ نقطه ای از زمین مگر آن که در آن ها ندا می دهند و یا شهادت می دهند به لا اله الّا الله و محمد رسول الله(صلى الله عليه و آله).

دقت بفرمایید که چه قدر حکومت حضرت داود پیامبر(عليه السلام) شبیه حکومت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. این نکته را در نظر داشته باشید که حکومت داود محدود به زمان و مکان خاص خود بود ولی حکومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محدود به زمان و مکان نیست. از نظر مکانی کل عالم تحت رأفت و رحمت حضرت قرار می گیرند و همه مسلمان می شوند.

ص: 211


1- . سوره آل عمران آیه 83

35. یکی از شش خصلتی که برای رسول خدا و اهل بیت است و

اشاره

برای هیچ مخلوق دیگری نیست، وجود حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره بقره آیه 253

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريد

ما بعضی از این پیامبران را بر بعضی فضیلت و برتری دادیم. بعضی با خداوند سخن گفتند و بعضی را ترفیع مقام بخشیدیم و عیسی بن مریم را بینات و معجزات دادیم و او را به روح القدس یاریش کردیم و اگر خدا می خواست و مشیتش بر این قرار می گرفت پس از فرستادن پیامبران و معجزات آشکار مردم با یکدیگر در مقام خصومت و خونریزی برنمی آمدند لیکن آن ها برخلاف یکدیگر برخاستند که بعضی از آن ها ایمان آوردند و بعضی دیگر کافر شده و کفر ورزیدند اگر خداوند می خواست آن ها باهم بر سر جنگ و نزاع نبودند ولیکن خداوند بر اساس اراده و مصلحتش می داند چه می کند. « وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريد»

این آیه درباره ی فرشتگان و سفیران الهی صحبت می کند که خداوند بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده است و انسان را مختار آفریده است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»

سوره الشمس، آیه 8 خداوند باوهم شروهم خیر را الهام کرده است « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» خداوند او را هدایت به سبیل کرده است دیگر دست خود اوست که شاکر و موحد شود و یا کافرگردد و کفر بورزد او آزاد و مختار آفریده شده است.

ص: 212

افضل مخلوقات خداوند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است

در این که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) افضل ما خلق الله است و بعد از ایشان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) این افضلیت را دارد و پس از ایشان حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و یازده فرزند والاگهرشان بر همه ی ما خلق الله برتری دارند. هیچ شکی نیست و باز در این که در حال حاضر در عالم ناسوت هیچ کس افضلیت و اکملیت بر بقیة الله الاعظم را ندارد. امام حسن مجتبی(عليه السلام) و حضرت سید الشهدا(عليه السلام) و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از معنویت مخصوصی در بین خلق الله برخوردارند باز هیچ شکی نیست. حال به تحلیل مسئله در احادیث و روایات می پردازیم که این ها افضل ما خلق الله هستند.

1. دلائل الامامة صفحه 256، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 574، کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن نوشته ی علامه سعید ابومعاش صفحه 57 و نظیر این حدیث در اصول کافی مجلد 1 صفحه 450 و بحار الانوار مجلد 22 صفحه 282 حدیث 41 آمده است:

روی عن الاصبغ بن نباته قال: کُنّا مع عَلی بالبصرة و هو علی بغلة رسول الله(صلى الله عليه و آله) و قد اجتمع هو و اصحاب محمد فقال ألا أخبرنکم بأفضل خلق الله یوم یجمع الرّسل؟ قلنا: بلی یا امیرالمؤمنین(عليه السلام) قال: أفضل الرسل محمد(صلى الله عليه و آله) و إنَّ أفضل الخلق بعدهم الاوصیاء و أفضل الاوصیاء أنا و أفضل الناس بعد الرسل و الاوصیاء الاسباط و إنَّ خیر الاسباط سبطا نبیّکم یعنی الحسن و الحسین(عليهما السلام) و إنّ افضل الخلق بعد الأسباط الشهداء و إنَّ أفضل الشهداء حمزة بن عبدالمطلب قال ذلک النبی(عليه السلام) و جعفربن ابی طالب ذو الجناحین مُخضّبان، بکرامة خصّ الله عزوجل بها نبیکم و المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنّا فی آخرالزمان، لم یکن فی امةٍ من الامم مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یُنتظر غیره.

اصبغ بن نباته می گوید: ما با امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در بصره بودیم... حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: آیا شما را خبر دهم بر این که افضل ترین و برترین خلق خداوند در روزی که همه ی انبیا و رسل جمع می شوند کیست؟ گفتم: بله یا امیرالمؤمنین(عليه السلام). حضرت علی(عليه السلام) فرمودند: افضل ترین انبیا و رسل حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) و بعد از ایشان افضل مخلوقات اوصیا و انبیا ایشان هستند و افضل اوصیا من هستم و من افضل خلق خداوندبعد از ایشان می باشم. افضل مخلوقات بعد از رسل و اوصیا، اسباط می باشند و بهترین اسباط دو پسر پیامبر شما یعنی حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام)

ص: 213

هستند و همانا بعد از اسباط شهدا هستند همانا افضل شهدا حمزه فرزند عبدالمطلب و جعفربن ابی طالب هستند که دارای دو بالند. به کرامت خداوند (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست که در آخرالزمان (قیام می کند) و در میان هیچ امتی به جز امت ما مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست. (یعنی افتخار امت اسلامی و افتخار ائمه ی طاهرین وجود حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین ایشان است.)

2. در بحارالانوار، مجلد 22، صفحه 275، حدیث 24 و قرب الاسناد، صفحات 13 و 14 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ (عليه السلام) قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) مِنَّا سَبْعَةٌ خَلَقَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ فِي الْأَرْضِ مِثْلَهُمْ مِنَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله) سَيِّدُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ وَصِيُّهُ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ وَ سِبْطَاهُ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ حَسَناً(عليه السلام) وَ حُسَيْناً(عليه السلام) وَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ عَمُّهُ وَ مَنْ طَارَ مَعَ الْمَلَائِكَةِ جَعْفَرٌ وَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: برای ما هفت چیز است که برای هیچ کس نیست. خداوند عزوجل خلق کرد ما را و در روی زمین مثل ما را خلق نفرمود از ما است رسول خدا(صلى الله عليه و آله) که آقای اولین و آخرین و ختم کننده نبیین است و وصی او بهترین اوصیاء است و دو سبط ما بهترین اسباط است یعنی حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام) و آقای شهدا حمزه است که عموی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است و آن کس که همراه ملائکه (در عالم ملکوت) پرواز می کند جعفر طیار است و قائم (آل محمد(صلى الله عليه و آله)) از ما است.

3. علامه محب الدین طبری در کتاب ذخائر العقبی با اسناد خودش از علی بن هلال و ایشان از پدرش نقل می کند: عن علیّ بن الهلالی عن ابیه قال: دخلت علی رسول الله(صلى الله عليه و آله) فی الحالة الّتی قُبض فیها، فإذا فاطمه عند رأسه، فکبت حتی ارتفع صوتها فرفع طرفة إلیها فقال: حبیبتی فاطمه ما الّذی یُبکیک؟ فقالت: أَخشی الضیعة بعدک. فقال: یا حبیبتی أما علمک أنَّ اطَّلع علی اهل الارض اطّلاعة فاختار منها أباک فَبعثَه بِرسالته. ثمَّ اطّلع اطلاعة فاختار منهابعلک و اوحی إلیَّ أن أنکحک إیّاه، یا فاطمه و نحن اهل بیت قد اعطانا الله سبع خصال لم تعط أحداً قبلنا و لا تعطی أحد بعدنا و أنا خاتم النبیین و اکرمهم علی الله عزوجل و أحبّ مخلوقین إلی الله عزوجل وَ أنا ابوک و وصیی خیر الاوصیاء و أحبهم إلی الله عزوجل و هو بعلک و شهیدنا خیر الشهداء إلی الله عزوجل و هو حمزة بن عبدالمطلب عمّ ابیک و عَمّ بعلک و منّا لَه جناحان أخضران یطیربهما فی الجنة حیث یشاء الملائکة و هو ابن عمّ ابیک و أخو بعلک و منّا سبطا هذه الامة وَ

ص: 214

هما ابناک الحسن و الحسین وَ هُما سیّدا شباب اهل الجنة وَ ابوهما- و الّذی بعثنی بالحق- خیرمنهما، یا فاطمه و الّذی بعثنی بالحقّ انَّ منهما مهدی هذه الامة إذا صارت الدنیا هرجاً و مرجاً و تظاهرت الفتن و تقطّعت السبل و آغارَ بعضهُم، فلا کبیر یرحم الصغیر و لا صغیر یوقّر کبیراً، فیببعث الله عزوجل عند ذلک مَن یفتح حصون الضلالة و قلوباً غلفا یقوم بالدین فی آخرالزمان کما قمت به فی اول الزمان و یملأ الارض عَدلاً کما ملئت جوراً- أخرجه الحافظ ابوالعلاء الهمدانی فی أربعین حدیثاً فی المهدی.

علی بن هلال از پدرش روایت می کند که می گوید: ما خدمت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) رسیدیم در حالتی که آن حضرت(صلى الله عليه و آله) قبض روح شدند و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) بالای سر ایشان بودند و می گریستند تا صدایش بلند شد، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به سوی حضرت فاطمه(علیها السلام) توجه کرده و فرمودند: ای محبوبه ی من، فاطمه((علیها السلام)) چرا گریه می کنی؟ حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمود: من ناراحتم که پس از رحلت شما (چه کنم؟) حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای حبیبه ی من، آیا می دانی خداوند توجهی به اهل زمین کرد و از میان همه ی آن ها پدرت را برگزید و او را به رسالت مبعوث کرد. سپس توجهی به زمین کرده و از میان همه ی آن ها شوهرت را اختیار کرد و خداوند به من وحی کرد که تو را به عقد او درآورم. ای فاطمه((علیها السلام))، خداوند به ما اهل بیت(عليهم السلام) هفت چیز داده است که به هیچ کس به جز ما نداده است. من خاتم النبیین((صلى الله عليه و آله)) هستم و گرامی ترین پیامبرانم در نزد خداوند عزوجل و من محبوب ترین مخلوقات در نزد خداوندم که پدرتو هستم. وصی من بهترین اوصیاست و او محبوب ترین مخلوقات در نزد خداوند است و او شوهر تو است و شهدای ما بهترین شهدا و محبوب ترین شهدا نزد خداوند است و او حمزه پسر عبدالمطلب، عموی شوهر تو می باشد و کسی که در بهشت دارای دو بال است و همراه فرشتگان پرواز می کند، جعفر است و او پسر عموی پدرت و برادر شوهرت می باشد و دو سبط این امت فرزندان تو حسن و حسین(عليهما السلام) می باشند. آن ها آقای جوانان بهشت هستند و پدر آن ها به خدایی که مرا به رسالت مبعوث کرده است بر آن ها برتری دارد. ای فاطمه((علیها السلام)) قسم به خدایی که مرا به رسالت برگزید، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امت از ماست و زمانی که دنیا را هرج و مرج و

ص: 215

فتنه ها می گیرد و راه ها را می بندند، در آن زمان بزرگ بر کوچک رحم نمی کند و کوچک احترام بزرگ را نگاه نمی دارد. در آن هنگام خداوند برمی انگیزد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تا او قلعه های ضلالت را فتح می کند. او قیام می کند در آخرالزمان همان طور که ما در اول زمان قیام کردیم. زمین را پر از عدل می کند همان طور که پر از ظلم شده بود.

4. بحارالانوار مجلد 22 صفحه 280 حدیث 33 و خصال شیخ صدوق مجلد 1 صفحه 155 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الشَّاهِ ... عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَيْشٍ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَنَفِيَّةِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ فِينَا سِتُّ خِصَالٍ لَمْ تَكُنْ فِي أَحَدٍ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَنَا وَ لَا تَكُونُ فِي أَحَدٍ بَعْدَنَا مِنَّا مُحَمَّدٌ سَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الْمُزَيَّنُ بِالْجَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ حَيْثُ يَشَاءُ وَ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَم

زربن حبیش از محمدبن حنفیه (فرزند حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)) روایت می کند که او گفت: شش خصلت در ما هست که در هیچ کس قبل از ما نبوده است و بعد از ما هم هیچ کس دارای این خصلت نیست: 1. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از ماست که آقای مرسلین است. 2. و علی(عليه السلام) از ماست که آقای وصیین است.3. و حمزه سید الشهداء از ماست. 4. و حسن و حسین(عليهما السلام) آقایان جوانان اهل بهشت از ما هستند. 5. و جعفربن ابی طالب که مزینبه دو بال در ملکوت و بهشت است و همراه فرشتگان پرواز می کند از ماست و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امت کسی است که عیسی بن مریم(عليهما السلام) پشت سر او نماز می خواند از ماست.

5. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 67 حدیث 7 چنین آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي وَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ هِلَالٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ أَبِي عُمَيْرٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُبْنُ غَزْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ آبَائِهِ(عليهم السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ شَيْئاً اخْتَارَ مِنَ الْأَرْضِ مَكَّةَ وَ اخْتَارَ مِنْ مَكَّةَ الْمَسْجِدَ وَ اخْتَارَ مِنَ الْمَسْجِدِ الْمَوْضِعَ الَّذِي فِيهِ الْكَعْبَةُ وَ اخْتَارَ مِنَ الْأَنْعَامِ إِنَاثَهَا وَ مِنَ الْغَنَمِ الضَّأْنَ وَ اخْتَارَ مِنَ الْأَيَّامِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ اخْتَارَ مِنَ الشُّهُورِ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ مِنَ اللَّيَالِي لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ اخْتَارَ مِنَ النَّاسِ بَنِي هَاشِمٍ وَ اخْتَارَنِي وَ عَلِيّاً مِنْ بُنِي هَاشِمٍ وَ اخْتَارَ مِنِّي وَ مِنْ عَلِيٍّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (عليهم السلام) وَ يُكْمِلُهُ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) تَاسِعُهُمْ بَاطِنُهُمْ وَ هُوَ ظَاهِرُهُمْ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ وَ هُوَ قَائِمُهُم .

حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت می کند از پدرانش و همه از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) که فرمودند: خداوند متعال از هر چیزی، چیزی را برگزید، از کره ی زمین مکه را برگزید و از مکه مسجد

ص: 216

(الحرام) را برگزید و از مسجد (الحرام) محل کعبه را برگزید. از چهارپایان ماده هاشان را برگزید و از علف خواران گوسفندها را برگزید و از روزها جمعه را برگزید و از ماه ها ماه رمضان را انتخاب کرد و از شب ها شب قدر را انتخاب کرد و از مردم بنی هاشم را برگزید و از بنی هاشم من و حضرت علی(عليه السلام) را انتخاب کرد و از من و حضرت علی(عليه السلام) امام حسن و امام حسین(عليهما السلام) را برگزید و از اولاد حسین(عليهم السلام) دوازده امام را تکمیل می گرداند (تاسعهم باطنهم و هو ظاهرهم و هو افضلهم و هو قائمهم) نهمین فرزند از امام حسین(عليه السلام) باطن آن هاست و هم او ظاهر آن هاست. او با فضیلت ترین آن هاست و او قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنان است. عبدالله بن جعفر در حدیثش اضافه کرده است که آنان (یعنی دوازده امام(عليهم السلام)) قرآن را از تحریف و تندروی های باطل گویان و تأویل نادانان محفوظ می دارند.

6. در کتاب غیبت نعمانی صفحه 94 حدیث 25 آمده است:وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعِيدِبْنِ غَزْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: يَكُونُ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ بَعْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ.

خبر داد ما را محمدبن یعقوب کلینی او گفت: خبر داد به ما علی بن ابراهیم و او از پدرش و او از ابن ابی عمیر و او از سعیدبن غزوان و او از ابی بصیر و او از حضرت ابی جعفر امام باقر(عليه السلام) که فرمودند: پس از امام حسین(عليه السلام) نه امام از (فرزندان) او خواهند بود و نهمین آن ها قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن هاست.

7. در کتاب منتخب الاثر نوشته ی لطف الله صافی گلپایگانی صفحه 96 حدیث 35 آمده است:

ابوعبدالله احمدبن محمدبن عیّاش فی کتاب مقتضب الاثر عن ابی عبدالله محمدبن اسحاق بن عبدالعزیز الخراسانی العدل عن احمدبن عبیدبن ناصح عن ابراهیم بن الحسن بن یزید الهمدانی عن محمدبن آدم عن ابیه عن شهربن حوشب عن سلمان الفارسی قال کنّا مع رسول الله(صلى الله عليه و آله) و الحسین بن علی(عليهما السلام) علی فخذه إذ تفرّس فی وجهه و قال له یا اباعبدالله(عليه السلام) أنت سیّد من السادة و أنت امام من امام أبو أئمة تسعة تاسعهم قائمهم إمامهم اعلمهم احکمهم أفضلهُم.

سلمان فارسی می گوید با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بودیم و حضرت امام حسین(عليه السلام) بر روی زانوی آن حضرت(صلى الله عليه و آله) نشسته بود و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به صورت آن حضرت(عليه السلام) نگریسته و می فرمودند: ای اباعبدالله(عليه السلام)، تو آقای آقایان هستی و تو امام از امام هستی و تو پدر امامان نه گانه هستی که نهمین آن ها قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن ها، امام آن ها، اعلم آن ها و احکم آن هاست.

ص: 217

8. در بحارالانوار مجلد 51 صفحه 148 حدیث 23 از کتاب غیبت نعمانی صفحه 245 حدیث 46 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَلَّادِبْنِ قَصَّارٍ قَالَ سُئِلَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قَالَ لَا وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِي.

علی بن احمد نبدنیجی از عبیدالله بن موسی علوی و او از حسن بن معاویه و او از حسن بن محبوب و او از خلّاد صفّار که گفت: از حضرت ابوعبدالله (امام صادق(عليه السلام)) سؤال شد که آیا حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده است؟ آن حضرت فرمودند: نه و اگر من او را درک می کردم همه ی عمر خدمتش را می کردم.

ص: 218

36. مثل حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مثل عُزیر

اشاره

پیامبر(عليه السلام) است و طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اثبات می شود

سوره بقره آیه 259

اَو أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ

(عزیر پیامبر) به دهکده ای گذر کرد که آن دهکده خراب و ویران شده بود. (جنازه های زیادی روی زمین بود. او) گفت: به حیرتم که خداوند چگونه (پس از مرگ) آن ها را زنده خواهد کرد. پس خداوند او را یکصد سال میراند و سپس او را زنده کرد و به او فرمود که تو چه مدت است که درنگ کرده ای؟ او جواب داد: یک روز یا پاره ای از روز. خداوند فرمود: نه چنین نیست بلکه تو یکصد سال است (که درنگ کردی) نظر کن در غذا و طعامت و شراب و نوشیدنیت که هنوز تغییر نکرده است و الاغ خود را نیز بنگر تا بر تو معلوم شود و ما تو را حجت برای مخلوقات خود قرار دادیم. به استخوان های الاغت بنگر که چگونه درهمش پیوسته و گوشت بر آن پوشانیدیم. (و چون عُزیر) این ها را دید و حقیقت به او نشان داده شد، گفت: (اکنون به حقیقت و یقین می دانم که) الله بر همه چیز قادر و تواناست.

این آیه در مهدویت و قائمیت از چهار جهت مورد بررسی است. جهت اول، احادیثی است که در آن آمده است که مَثَلِ عُزیر پیامبر (عليه السلام) مثل حضرت قائم آل محمد است. جهت دوم، مسئله ی رجعت است که امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت است و اثبات رجعت می کند. جهت سوم، غیبت

ص: 219

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که عزیر پیامبر(عليه السلام) مانند قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غیبت داشته است. جهت چهارم مقایسه ی این داستان برای طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

جهت اول: مثل قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مثل عزیر پیامبر است.

احادیثی که در آن آمده است مَثَلِ صاحب الزمان مثل عزیر پیامبر است.

1. حدیث اول: در کتاب غیبت شیخ طوسی صفحه 260 آمده است:

روی الشیخ الطوسی باسناده عن ابی بصیر قال: سمعت اباجعفر(عليه السلام) یقول: مثل أمرنا فی کتاب الله مثل صاحب الحمار أماته الله مائة عام ثمَّ بعثه.

شیخ طوسی به اسناد خودش روایت می کند از ابابصیر (یکی از شاگردان امام باقر و امام صادق(عليهما السلام)) که ایشان می گوید: از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) شنیدم که آن حضرت(عليه السلام) می فرمودند: مَثَل امر ما در کتاب خداوند مَثَل صاحب حمار است که خداوند یک صد سال او را میراند (و او صد سال از مردمش غایب بود) سپس خداوند او را برانگیخت (و به میان مردمش برگشت). از این نظر به عزیر پیامبر صاحب حمار می گویند که او با حمارش صد سال مردند و سپس رجعت کنند و در این صد سال ایشان غیبت داشتند.

این حدیث از جهت غیبت داشتن حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) است.

2. حدیث دوم: در کتاب غیبت شیخ طوسی صفحه 260 آمده است:

و روی الطوسی باسناده عن علیّ بن خطاب، عن مُؤذّن مسجد الأحمر قال سألت اباعبدالله(عليه السلام) هل فی کتاب الله مَثَلَ للقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ فقال: نعم، آیة صاحب الحمار أماته الله مائة عام ثُمَّ بعثه.

شیخ طوسی به اسناد خودش از علی بن خطاب نقل می کند و او از مؤذن مسجد الاحمر روایت می کند که سؤال شد از حضرت امام صادق(عليه السلام) آیا در کتاب خداوند مثلی برای حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زده شده است؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: بله، آیه ی صاحب حمار است که او یک صد سال مُرد. سپس خداوند او را برانگیخت.

جهت دوم: عزیر(عليه السلام) رجعت می کند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت است

ما در کتاب امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت، این آیه را مورد بحث قرار داده ایم و در اینجا عین آن مطالب را می آوریم.

ص: 220

این که عزیر پیامبر(عليه السلام) می میرد و سپس زنده می شود و او صد سال مرده بوده است. هیچ شکی نیست زیرا خداوند در آیه ی مبارکه می فرمایند« فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ» خداوند او را یک صد سال میراند و سپس او را زنده کرد و به او گفت: چه مقدار درنگ کرده ای؟ گفت: یک روز یا بخشی از یک روز. خداوند فرمودند: نه بلکه یک صد سال درنگ کردی.

توجه کنید عزیر پیامبر(عليه السلام) یک صد سال می میرد و پس از یک صد سال زنده می شود و این زنده شدن همان رجعت است که ما آن را از ضروریات دین می دانیم.

3. در مجمع البیان شیخ طبرسی، مجلد 1 صفحه 370، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 222، تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 269 حدیث 1082 آمده است:

و روی عن علی(عليه السلام) ان عزیراً خرج من اهله و امرأته حامل و له خمسون سنة فأماته الله مأة سنة ثُمَّ بعثه فرجع إلی أهله ابن خمسین سنة و له مائة سنة فکان ابنه اکبر منه فذلک من آیات الله.

از حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) روایت کرده است: عزیر از میان اهل بیتش خارج شد درحالی که همسرش حامله بود و او خودش پنجاه ساله بود. خداوند عزیر را یک صد سال میراند. سپس او را برانگیخت و او به طرف خانواده اش برگشت درحالی که پنجاه ساله بود و پسرش یک صد سال داشت و پسرش از پدرش بزرگ تر بود و این آیات و نشانه های خداوند است. (یعنی پدر پنجاه ساله و پسر صد ساله)

4. در تفسیر عیاشی مجلد1 صفحه 141 حدیث 468، بحارالانوار مجلد 14 صفحه 374 حدیث 16، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 533، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 292 و تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 275 حدیث 1086 آمده است:أبوطاهر العلوي عن علي بن محمد العلوي عن علي بن مرزوق عن إبراهيم بن محمد قال ذكر جماعة من أهل العلم- إن ابن الكواء قال لعلي(عليه السلام): يا أميرالمؤمنين ما ولد أكبر من أبيه من أهل الدنيا قال: نعم أولئك ولد عزير حيث مر على قرية خربة، و قد جاء من ضيعة له تحته حمار- و معه شنة فيها تين و كوز فيه عصير- فمر على قرية خربة- ف «قالَ: أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ » فتوالد ولده و تناسلوا- ثم بعث الله إليه فأحياه في المولد الذي أماته فيه- فأولئك ولده أكبر من أبيهم

ص: 221

ابن کوّا به امیرالمؤمنین(عليه السلام) عرض کرد: ای امیرالمؤمنین(عليه السلام)، از اهل دنیا کدام فرزند از پدرش بزرگتر بوده است؟ و این از نشانه های پروردگار است. حضرت(عليه السلام) فرمودند: بلی، او فرزند عزیر بوده است، پدرش هنگامی که از روستای خراب شده ای عبور می کرد و از روستای آباد آمده بود و بر الاغی سوار بود و با او سبدی بود که در آن انجیر و کوزه ای از آب بود. در حال عبور از آن خرابه گفت: خداوندا پس از مرگ این انسان ها چگونه آن ها را زنده می کنی؟ (خداوند او را میراند و فرزندانش به دنیا آمدند و زیاد شدند. سپس خداوند او را زنده کرد در همان جایی که او را میرانده بود و آنان فرزندان عزیر هستند که از پدرشان بزرگتر می باشد.

5. زمخشری در کشاف مجلد 1 صفحه 307، بیضاوی در انوار التنزیل مجلد 1 صفحه 136 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 222 آمده است:

روایت شده است زمانی که او زنده شد، سوار بر الاغش بر قومش وارد شد و گفت عزیر هستم. (همه) او را تکذیب کردند. پس او تورات را از حفظ خواند، درحالی که کسی قبل از او تورات را حفظ نکرده بود و او را شناختند و گفتند او پسر خداست. «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ»(1)

البته این واقعه را هم برای ارمیا بیان کرده اند، هم برای عزیر پیامبر و این هیچ مشکلی پیش نمی آورد. زیرا برای هر کدامشان این اتفاق افتاده باشد فرق ندارد و هیچ متناقض نیست.

جهت سوم: طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نویسندگان کتب غیبت در مبحث طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با استفاده از این داستان قرآنی می گویند: با استفاده از مقایسه ی این داستان و طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می توانیم استدلال کنیم که طول عمر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از محالات نیست. زیرا در قرآن خداوند می فرمایند « فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّه»(2) یعنی نگاه کن به طعامت و نوشیدنیت که پس از صد سال تغییر نکرده است. غذای او یا انجیر بوده است و یا انگور و شراب او آب بوده است که غذای او پس از دو روز یا سه روز فاسد می شود اما در طول یک صد سال فاسد نشده است لَم یَتَسَنه زمان در او تغییر پیدا نکرده است. شما در نظر بگیرید غذایی که طی دو روز فاسد می شود، صد سال تغییر پیدا نمی کند.

ص: 222


1- . سوره توبه آیه 30
2- . سوره بقره آیه 259

اگر سال را 360 روز بگیریم و عمر متوسط یک انسان را هفتاد سال حساب کنیم. سپس چنین محاسبه کنیم، انجیر یا انگور ... عمرش دو روز بوده است اما یک صد سال تغییر پیدا نکرده است و فاسد نشده است و عمر کرده است یعنی عمرش 36000 روز شده است. (36000=100×360) با این تناسب عمر انسان می تواند (453600000) روز شود که اگر تقسیم بر 360 کنیم و روز را به سال تبدیل کنم می شود یک میلیون و دویست و شصت هزار سال یعنی با این تناسب انسان می تواند یک میلیون و دویست و شصت هزار سال عمر کند. عمر متوسط یک انسان می شود

25200= (روز یک سال) 360× 70 (سال، عمر متوسط انسان)

عمر انسان با تناسب عمر انجیر یا انگور 453600000=2÷(36000×25200)

انسان می تواند عمر کند 1260000=(روز یک سال) 360÷ 453600000

پس طبق این تناسب انسان می تواند یک میلیون و دویست و شصت هزار سال عمر کند و قرآن در رابطه با عزیر پیامبر می فرمایند وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ ما تو را حجت و دلیل و آیت برای همه ی مردم قرار دادیم و ما می دانیم که وجود اقدس حجة الله و بقیة الله و صاحبالزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت و آیت است برای کل امکان و می فرمایند: قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ همانا اکنون به حقیقت و یقین می دانیم که خداوند بر همه چیز قادر و توانا است.

ما نباید خودمان را در قراردادهای ساختگی ذهنمان اسیر کنیم و بگوییم که فقط آنچه ما می اندیشیم صحیح است. می دانیم انسان ها بعضی ها دو روز عمر می کنند، بعضی ها دو سال، بعضی ها بیست سال، بعضی ها هشتاد سال. پس اگر شنیدیم که کسی عمر 1200 ساله دارد، مخالف عقل و قرآن نیست.

جهت چهارم: مقایسه ی غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با غیبت عزیر نبی(عليه السلام)

عده ای بر این اندیشه اند که در میان انبیا و اوصیا و امامان، فقط امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای غیبت بوده است. درحالی که حضرت ابراهیم خلیل، حضرت موسی، حضرت یوسف و حضرت عزیر پیامبر(عليهم السلام) همه ی دارای غیبت بوده اند و این غیبت نبوت و امامت را ساقط نمی کند. قرآن می فرماید که عزیر پیامبر صد سال از قومش غایب شد و غیبت داشت و غیبت او نیز سبب ساقط شدن پیامبریش نبود.

ص: 223

37. مدينه ی فاضله در كل جهان فقط در عصر مهدويت صورت مى گيرد

سوره بقره آيه 261

«مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ»

مثل كسانى كه اموالشان را در راه خداوند انفاق مى كنند مثل يك دانه اى است كه (آن را بكارند)، هفت خوشه برداشت كنند و در هر خوشه صد دانه باشد (يك دانه هفتصد دانه شود) و خداوند از اين مقدار نيز بر هر كه بخواهد بيفزايد. چه خداوند را رحمت بى منتهاست و او بر همه چيز مسلط است و بر آن علم دارد.

* حافظ جمال الدين المقدسى السلمى الدمشقى (معروف به حافظ جمال الدين دمشقى) در كتاب نفيس و معروف عقد الدّرر صفحه 505، مى فرمايد:

عن على بن ابى طالب(عليه السلام) فى وصف الامام (المهدى) (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قال: فيبعث المهدى الى اُمرائه بسائر الامصار: بالعدل بين الناس... ويذهب الشر و يبقى الخير، يزرع مداً يخرج سبعمائة مد كما قال اللّه تعالى: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ».

اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) در وصف امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: پس مهدى اصحاب و انصارش را به شهرها مى فرستد و به آن ها مى فرمايد كه ميان مردم به عدل رفتار كنند... (و در زمان ايشان) شر و فساد ريشه كن مى شود و خير و صلاح جايگزين آن مى گردد. (در زمان مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) يك مدّ (ده سير) تخم كاشته مى شود و هفتصد مد برداشت مى گردد همان گونه كه خداوند متعال فرموده است: «مثل يك دانه اى است كه (آن را بكارند)، هفت خوشه برداشت كنند و در هر خوشه صد دانه باشد (يك دانه هفتصد دانه شود.)»

ص: 224

بار ديگر حديث فوق را مطالعه فرماييد. حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حكومتى تشكيل خواهد داد كه:

اولاً كارگزاران آن حكومت و امرا و فرماندهانش به امر رهبريت، به عدل رفتار مى كنند یعنی هم عادل هستند و هم مجری عدالتند.

ثانياً ديگر در روى كره زمين شر و فساد ريشه كن خواهد شد.

ثالثاً اساس آن حكومت بر اساس خير و صلاح آن امت است.

رابعاً بركات آن قدر زياد مى شود كه اگر يك مد گندم بكارند هفتصد مد برداشت مى كنند.

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 167، حدیث 480 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 282، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 253، حدیث 3 و اثباة الهدی، مجلد 7، صفحه 95 آمده است:

عن المفضل بن محمد الجعفي قال سألت أبا عبد الله ع عن قول الله «كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ » قال: الحبة فاطمة ص و السبع السنابل سبعة من ولدها سابعهم قائمهم، قلت: الحسن قال: إن الحسن إمام من الله مفترض طاعته- و لكن ليس من السنابل السبعة- أولهم الحسين و آخرهم القائم، فقلت: قوله «فِي كُلِ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» قال: يولد الرجل منهم في الكوفة مائة من صلبه- و ليس ذاك إلا هؤلاء السبعة.

از حضرت صادق(عليه السلام) سؤال شد فرمودند: آن دانه حضرت فاطمه است و هفت سنبل از فرزندان اوست که هفتمین آن ها قائم بر آن ها است. گفتم یابن رسول الله پس حسن چه می شود؟ فرمودند: حسن امامی از طرف خداوند است که خداوند طاعت او را واجب کرده است ولیکن از این هفت سنبل نیست و آن هفت سنبل اولشان (امام) حسین(عليه السلام) و آخر ایشان (حضرت) قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

مرحوم شیخ حر عاملی در اثبات الهداة بعد از ذکر این حدیث می گوید هؤلاء السبعة من جملة الاثنی عشر و لیس فیه اشعار بالحصر کمی هو واضح و لعل المراد السابع من الصادق لانه هو المتکلم بهذا الکلام.

ص: 225

38. حكمت شناخت و معرفت امام است و در حال حاضر شناخت امام زمان حکمت است

اشاره

سوره بقره آيه 269

«يُؤْتِي الحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَما يَذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا الأَلْبابِ»

خداوند حكمت را به هر كه خواهد دهد و هر كه را به حكمت رساند، به او خير فراوانى داده است و جز خردمندان، اندرز نگيرند

1. نعمت ها و برکات و رحمت های خداوند واسعه است و همه ی هستی را شامل می شود. جماد، نبات، حیوان، انسان، ملائکه و کلیه ی مخلوقات را دربر می گیرد و همه از آن استفاده می کنند. (هرچه که هست و مخلوق است، همه این نعمات و رحمت ها شامل حالشان می شود، هرچند ندانند.)

2. اما در بسیاری از و بر اساس قوانین تکوینی و تشریعی خداوند به عده ای عنایات و توجهات و فیوضات مخصوص و خاص می رساند که دیگر این نعمت و برکت و رحمت عمومی نیست. مخصوص خواص است. مانند علم و قدرت وهبی که به انبیا می دهد و عنایات مخصوصی که به اولیا می شود.

مثلاً در سوره بقره خداوند می فرماید ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین این کتاب هدایتی برای متقین است. سپس درباره ی متقین می فرمایند که اولاً ایمان به غیب داشته باشند. ثانیاً نماز به پا دارند. ثالثاً زکوة را از آنچه خداوند روزی آن ها کرده است، بپردازند. رابعاً به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و قرآن کریم ایمان داشته باشند. اگر این مراحل را داشتند اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون آن وقت نوبت هدایت از جانب خدا می رسد والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سُبلنا ابتدا باید جهاد و مجاهده کرد. سپس خداوند هدایت به راه کند.

و یا در سوره مجادله آیه 11 يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ

ص: 226

خداوند درجات را بالا می برد علم می دهد، اما باز شرط اصلیش ایمان است. اعمال صالح است.

3. حکمت چیست؟ خداوند حکمت را به هر که بخواهد می دهد یؤتی الحکمة مَن یَشاءُ وَ مَن یؤت الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً و ما یذکر الّا اولوا الالباب خداوند حکمت را به هر کس بخواهد می دهد و هر که را به حمکت رساند به او خیر زیادی رسانیده است خیراً کثیراً و جز خردمندان آن را نمی یابند. حال سؤال می شود که حکمت چیست؟ برای روشن شدن مطلب به احادیث و روایات مراجعه می کنیم.

حکیم کیست؟

4. تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 170، حدیث 497، بحار الانوار، مجلد 7، صفحه 108، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 254، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 227، تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 287، حدیث 1130 و کافی، مجلد 1، صفحه 151، حدیث 496 آمده است:

عَن ابی بصیر قال سألته عَن قول الله وَ مَن یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً. قال: هی طاعة الله و معرفة الامام.

ابی بصیر از حضرت رسول درباره ی این آیه به هر کس حکمت بدهد به او خیر کثیر داده است سؤال کرد. حضرت فرمودند: (منظور و مراد از) حکمت، اطاعت کردن از خداوند و شناخت امام است.

پس حکیم کسی است که خداوند را بشناسد و اطاعت از امر او کند و امام را بشناسد و نسبت به ائمه طاهرین و امام زمانش معرفت کامل داشته باشد.

5. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 151، حدیث 498، بحار الانوار، مجلد 7، صفحه 108، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 254 و تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 227، حدیث 1131 آمده است:

عن ابی بصیر قال: سمعت اباجعفر(عليه السلام) یقول و من یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً قال: معرفة الامام و اجتناب الکبائر التی اوجب الله علیها النار.

ابابصیر می گوید از امام باقر(عليه السلام) شنیدم که در باره ی این آیه به هر کس حکمت بدهد به او خیر کثیر داده است فرمودند: حکمت و معرفت امام و دوری ازگناهان کبیره ای است که خداوند آتش را بر آن ها واجب کرده است.

ص: 227

6. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 151، حدیث 499، بحار الانوار، مجلد 7، صفحه 108، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 256، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 228، تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 287، حدیث 1135 آمده است:

عن سلیمان بن خالد قال: سألت اباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله وَ مَن یؤتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً فقال: إنَّ الحکمة المعرفة و التفقه فی الدین، فمن فقه منکم فهو حکیم و ما من أحد یموت من المؤمنین أحب إلی إبلیس من فقیه.

سلیمان بن خالد می گوید از امام صادق(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خدا به هر کس حکمت بدهد به او خیر کثیر عنایت کرده است حضرت(عليه السلام) فرمودند: حکمت معرفت و تفقه در دین است و هر کس از شما فقیه در دین باشد، پس او حکیم است و نزد ابلیس مردن هیچ یک از مؤمنین محبوب تر از مردن فقیه نیست.

7. تفسیر علی بن ابراهیم، صفحه و تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 287، حدیث 1133 آمده است:

فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله یؤتی الحکمة من یشاء وَ مَن یؤت الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً قال الخیر الکثیرة معرفة امیرالمؤمنین(عليه السلام) و الائمة(عليهم السلام).

علی بن ابراهیم قمی از قول امام صادق(عليه السلام) نقل می کند که خیر کثیر معرفت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و (بقیه ی) امامان(عليهم السلام) است.

پس حکمت خیر کثیر است و خیر کثیر که حکمت است، شامل حال حکیم می شود و حکیم کسی است که

اولاً: نسبت به خداوند معرفت داشته باشد و اطاعت از امر و نهی خداوند نماید.

ثانیاً: رسول خدا و ائمه ی طاهرین را بشناسد و اطاعت از امر ایشان نماید.

ثالثاً: امام زمان را بشناسد و تابع امر و نهی آن حضرت باشد.

رابعاً: از گناهان مخصوصاً گناهان کبیره دوری نماید.

خامساً: فقیه در دین باشد. (فمن فقه منکم و هو حکیم)

ص: 228

8. معناى حكمت یعنی طاعت خداوند، معرفت امام و فقیه شدن است. البته اين مطلب در آيات، احاديث و روايات ديگر نيز آمده است. مثلاً، حضرت صادق (عليه السلام) تأكيد مى فرمايند كه ما در غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زياد اين دعا را بخوانيم: (كمال الدين شيخ صدوق رحمه الله)

اللهم عرّفنى نفسك فإنك إن لم تعرفنى نفسك لم أعرف نبيك

اللهم عرّفنى رسولك فإنك إن لم تعرفنى رسولك لم أعرف حجتك

اللهم عرّفنى حجتك فإنك إن لم تعرفنى حجتك ضللت عن دينى

اللهم لا تمتنى ميتة جاهلية و لا تزغ قلبى بعد إذ هديتنى

خداوندا، خودت را به من بشناسان چرا كه اگر خودت را به من نشناسانى من هرگز نمى توانم نبى تو را بشناسم.

خداوندا، رسولت را به من بشناسان كه اگر رسولت را به من نشناسانى، من هرگزنمى توانم حجت تو را بشناسم.

خداوندا، حجتت را به من بشناسان چرا كه اگر حجت خود را به من نشناسانى، من در دينم گمراه مى شوم.

خداوندا، من را نميران به مردن جاهليت و زمانى كه مرا هدايت فرمودى، قلب مرا از هدايت برمگردان.

پس، معرفت خداوند و رسولش و نيز معرفت و شناخت امام به دست خود خداوند است كه او بايد به ما بشناساند و اگر خداوند آن را به ما شناساند، اين حكمت است و امروز امام زنده و امام حق و خليفه اللّه فى الارض حضرت حجه بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه به هر كس بشناساند، به او حكمت عنايت فرموده است. پس، منظور از حكمت در آيه شريفه «يُؤْتِي الحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ» معرفت امام است و به هر كس كه اين حكمت داده شود، به خير كثير رسيده است.

ص: 229

39. صحبت از مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در معراج رسول خدا(صلى الله عليه و آله)

اشاره

سوره بقره آيه 285

«آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ»

رسول خدا به آنچه خدا بر او نازل كرد ايمان آورده و مؤمنان نيز همه به خدا و فرشتگان خدا و كتب و پيغمبران خدا ايمان آوردند.

* در كتاب فرائد السمطين نوشته شيخ الاسلام الحموينى شافعى مجلد 2 صفحه 319 حديث 571 و موفق بن احمد خوارزمى حنفى در كتاب مقتل الحسين مجلد 1 فصل 7 صفحه 96، حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 93 صفحه 487 و تأویل الآیات الظاهرة، صفحه 104 آمده است:

ابى سليمان يكى از خدمتگزاران رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند كه حضرت فرمودند:

سمعت رسول اللّه يقول: ليلة اسرى بى الى السماء قال لى الجليل جل جلاله: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» فقلت: «والمؤمنون» قال: صدقت قال: يا محمّد، انى اطلعت الى اهل الارض اطلاعة فاخترتك منهم فشققت لك اسماً من اسمائى فلا اذكر فى موضع الا ذكرت معى فانا المحمود و انت محمّد ثم اطلعت الثانية فاخترت منهم على فسمية يا سمى يا محمّد خلقتك و خلقت علياً و فاطمة و الحسن والحسين و الائمة من ولد الحسين من نورى و عرضت ولايتكم على اهل السموات والارض فمن قبلها كان عندى من امیرالمؤمنین و من جحدها كان عندى من الكافرين. يا محمّد، لو ان عبداً من عبيدى عبدنى حتى ينقطع او يصير كالشن البالى ثم جائنى جاحداً لولايتكم ما غفرت له يا محمّد تحب ان تراهم قلت نعم يا رب قال لى انظر لى الى يمين العرش فنظرت فاذا على و فاطمه و الحسن و الحسين و على بن الحسين و محمّدبن على و جعفربن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمّدبن على و على بن محمّد و الحسن بن على و محمّد المهدى بن الحسن كانه كوكب درى بينهم و قال يا محمّد هولاء حججى على عبادى و هم اوصيائك والمهدى منهم الثائر من قاتل عترتك و عزّتى و جلالى انه المنتقم من اعدائى و الممد لاوليائى.

ص: 230

ابى سليمان مى گويد: شنيدم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) كه فرمودند: شبى كه من به سوى آسمان سير داده شدم (در شب معراج) خداوند جل جلاله فرمودند: «رسول خدا به آنچه خدا بر او نازل كرد ايمان آورده» من عرضه داشتم: «و مؤمنان نيز ايمان آورده اند.» ندا رسيد درست گفتى، يا محمّد(صلى الله عليه و آله)، من توجه به سوى اهل زمين كردم و تو را از ميان همه انسان ها برگزيدم و اسمى از اسماء خودم را براى تومشتق نمودم. من در هيچ موضع و محلى ياد نمى شوم مگر اينكه تو با من ذكر و ياد مى شوى، من محمودم و تو محمّدى(صلى الله عليه و آله) باز به زمين توجه كردم اين بار از ميان اهل زمين على(عليه السلام) را برگزيدم. پس، او را به نام خويش ناميدم. اى محمّد(صلى الله عليه و آله) خلق كردم تو را و على(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و امامان از فرزندان حسين(عليهم السلام) را از نور خودم و ولايت شما را به اهل آسمان ها و زمين عرضه داشتم. هر كس پذيرفت، او نزد من از مؤمنين است و هر كه ولايت شما را نپذيرفت، از كفار است.

اى محمّد(صلى الله عليه و آله)، اگر بندگان من تا آنجا كه نفس دارند مرا عبادت كنند، (كه همچون سنگ هايى كه خرد مى شود) به ريگ و شن تبديل گردند و به سوى من آيند و مرا قبول كنند اما ولايت شما را منكر شوند، آن ها مشمول آمرزش من نخواهند شد. اى محمّد، دوست دارى اين ها را ببينى؟ عرضه داشتم بلى. خداوند فرمود: نظر كن به سوى عرش. ناگاه ديدم على(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) وعلى بن الحسين(عليه السلام) و محمّدبن على(عليه السلام) و جعفربن محمّد(عليه السلام) و موسى بن جعفر(عليه السلام) و على بن موسى(عليه السلام) و محمّدبن على(عليه السلام) و على بن محمّد(عليه السلام) و الحسن بن على(عليه السلام) و محمّد المهدى(عليه السلام) بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گويا او ستاره درخشنده اى بود ميان ايشان. خداوند فرمود: اى محمّد(صلى الله عليه و آله) ايشان حجج من هستند بر بندگانم و ايشان اوصياى تو هستند و مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ايشان است كه انتقام خون اين ها را (از قاتلانشان) مى گيرد. به عزت و جلالم كه اوست انتقام گيرنده از دشمنان من و مدددهنده به اولياى من.

ص: 231

سوره آل عمران آیه 7

تفسیر و تبیین قرآن فقط به وسیله ی چهارده معصوم امکان پذیر است

1. تفسیر و تبیین و تأویل قرآن خودش علمی است که خداوند آن علم را در صدور، ارواح و نفس های چهارده معصوم قرار داده است.

اراده ی خداوند که یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید است بر این قرار گرفته است که این علم را در ایشان قرار دهد و دیگران برای فهم و درک و ... به ایشان مراجعه کنند.

2. آیه 7 سوره آل عمران می فرماید: تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا

تأویل و تفسیر و باطن و ملکوت قرآن را نمی داند مگر الله و راسخون در علم. (همه ی تفاسیر روایی آورده اند که راسخون در علم، رسول خدا و ائمه ی طاهرین و در حال حاضر امام زمان هستند. نحن الراسخون فی العلم)

3. سوره عنکبوت آیه 49 می فرماید: بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُون

بلکه این آیات و بینات در سینه ی کسانی است که خداوند به آن ها علمش را داده است و به جز ستمگران و ظالمان کسی مجادله و انکار نمی کند. علم قرآن در سینه ی رسول خدا و ائمه ی طاهرین است.

4. سوره انعام آیه 59 می فرماید: ِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ

5. سوره رعد آیه 43 می فرماید: وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ

کسانی که کافر شده اند، می گویند که تو پیامبر نیستی. بگو کفایت می کند (در اثبات ولایت من) بین من و شما (اول) خدا (الله) (دوم) آن کسی که علم کتاب به او داده شده است.مفسرین آورده اند که منظور از و من عنده علم الکتاب ابتدا حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) وسپس بقیه ی امامان معصوم(عليهما السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

6. سوره یس آیه 12 می فرماید: ْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبين (کتاب امیرالمؤمنین حبل الله المتین صفحه 288)

ص: 232

7. سوره انعام آیه 38 می فرماید: ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ء

ما در کتاب هیچ چیزی را فروگذار نکردیم.

همه چیز در قرآن است اما این چهارده نور مقدس هستند که آن ها را استنباط می کنند.

8. سوره مریم آیه 97 می فرماید: فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا

چنین است و جز این نیست که این قرآن را به زبان تو آسان کردیم تا متقین را مژده دهی و آن گروهی را که در دشمنی و خصومت بسیار سخت هستند، بیم دهی.

قرآن به زبان رسول خدا و اهل بیت آسان است و ما باید از ایشان استفاده کنیم.

9. خداوند مقداری از وحی خود را در قرآن قرار داده است و مقداری در لسان پیامبر و ائمه ی طاهرین. لذا هرآنچه می گویند، وحی است.

* وجود رسول خدا و ائمه ی طاهرین که قرآن ناطق هستند به آیات الهی محقق شده است. لذا در جهان قبل از نزول ثانویه ی قرآن، آن ها به آیات قرآنی محقق بوده اند و می دانستند.

نزول اولیه: دفعی و در عالم ذر، در شب قدر، به سینه ی رسول خدا و از آنجا به سینه ی حضرت امیرالمؤمنین و دیگر ائمه ی طاهرین بوده است.

نزول ثانویه: در این جهان به صورت تدریجی بوده است.

10. رسول خدا قبل از نزول ثانویه ی قرآن، قرآن را می دانستند که خداوند در سوره قیامت آیات 16 و17 می فرمایند: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَه (17)

ای پیامبر زمانی که قرآن را به تو نازل می کند زبانت را به حرکت درنیاور و عجله نکن.11. سوره قیامت آیات 34 و 35 می فرمایند: أَوْلى لَكَ فَأَوْلى (34) ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى (35)

وای به عالم ذر وای به دنیایتان بعد وای به دوزختان و وای به قیامتتان

12. سوره نجم آیات 3 و 4 می فرمایند: وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى (4)

بر هوا صحبت نمی کند و هرچه می گوید وحی است.

13. وجود حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه ی طاهرین به قرآن محقق بوده است. لذا شیعه و سنی نوشته اند که ده سال یا سیزده سال قبل از بعثت رسول خدا در مکه و در مسجدالحرام حضرت امیرالمؤمنین هنگام تولد بر روی دستان پیامبر قرآن خواندند و سوره ی مؤمنون را قرائت فرمودند.

ص: 233

خداوند همیشه تجلی کرده است؛ اول به رسول خدا و سپس به ائمه ی طاهرین به وسیله ی آیات قرآنی.

14. قرآن کریم دارای ابعاد بسیار زیادی است. این ابعاد می رساند که به جز رسول خدا و آن کسانی که علم خدا در نزد آن هاست یعنی ائمه ی طاهرین نمی داند. ابعاد علمی و عملی قرآن نامحدود است. فقط این چهارده نور مقدس می توانند این ابعاد را استخراج کنند زیرا:

1. قرآن کریم دارای ظاهری انیق است.

2. قرآن کریم دارای باطنی عمیق است.

3. قرآن کریم دارای عجایبی است که تمام نشدنی است.

4. قرآن کریم دارای غرایبی است. (امیرالمؤمنین فرمودند: ظاهره انیق و باطنه عمیق)

5. قرآن دارای ناسخ و منسوخ است.

6. قرآن کریم دارای محکمات و متشابهات است.

7. قرآن کریم تنزیل دارد.

8. قرآن کریم تأویل دارد.

9. قرآن کریم اشارات دارد.

10. قرآن کریم تشبیهات دارد.

11. قرآن کریم کنایات دارد.

12. قرآن کریم شأن نزول دارد.

13. قرآن کریم تفسیر دارد.14. قرآن کریم دارای اسرار و رموز عجیب است.

15. قرآن کریم استعارات دارد.

16. قرآن کریم ضرب المثل دارد.

17. قرآن کریم دارای احکام کلی است. تعداد آیات الاحکام 530 آیه است. (فقط رسول خدا و اهل بیت می توانند از قرآن استنباط کنند.)

18. قرآن کریم دارای احکام جزئی است.

ص: 234

19. قرآن کریم دارای حدود و مجازات است.

20. قرآن کریم دارای حقایق است.

21. قرآن کریم دارای مَجازات است.

22. قرآن کریم دارای احکام عبادی است.

23. قرآن کریم دارای اخلاقیات است.

24. قرآن کریم دارای آیات اعتقادی است.

25. قرآن کریم دارای آیات تزکیه ی نفسانی است.

26. قرآن کریم دارای علوم روان شناسی و روان پزشکی و روان درمانی است.

27. قرآن کریم دارای مجملات است.

28. قرآن کریم دارای مبسوطات است.

29. قرآن کریم دارای کلیات است.

30. قرآن کریم دارای معضلات است.

31. قرآن کریم دارای مجهولات است.

32. قرآن دارای محسنات است. (علم معانی، بیان و بدیع)

33. قرآن دارای اعجازات علمی است.

34. قرآن کریم دارای علوم ریاضیات است.

35. قرآن کریم دارای علوم طبیعیات است.

36. قرآن کریم دارای علوم اقتصادی است.

37. قرآن کریم دارای علوم سیاسی است.

38. قرآن کریم دارای علوم قضایی است.

39. قرآن کریم دارای علوم شیمیایی است.

40. قرآن کریم دارای علوم پزشکی است.

41. قرآن کریم دارای آیاتی است که روابط فردی را مشخص می کند.

42. قرآن کریم دارای آیات روابط اجتماعی است.

ص: 235

43. قرآن کریم دارای آیات روابط بین الملل است.

44. قرآن کریم دارای آیات حکایات و قصص است.

45. قرآن کریم دارای علوم تغذیه است.

46. قرآن کریم دارای علوم غیبی و پیش گویی است.

47. قرآن کریم دارای علومی است که هنوز بشر به آن دست نیافته است و هم زمان با پیشرفت های علمی به آن مطالب علمی قرآن می رسد.

48. قرآن کریم دارای آیاتی درباره ی ملائکه است.

49. قرآن کریم دارای علومی است که شیاطین و ابلیس را مشخص می کند.

50. قرآن دارای علوم نجوم است.

51. قرآن دارای علوم تقدیرات است.

52. قرآن دارای علومی است که درباره ی قضا صحبت می کند.

53. قرآن دارای مقیدات است.

54. قرآن دارای علوم مطلق است.

55. قرآن دارای علوم قرائن است.

56. قرآن کریم دارای علومی است که از عقل صحبت می کند.

57. قرآن کریم دارای علومی است که مفصله ی عقلی است.

58. قرآن کریم دارای مفصله ی فرعی است.

59. قرآن کریم دارای علوم قبض و بسط است.

باز کردن این علوم از قدرت انسان های عادی خارج است. کسانی که بر قرآن مسلط هستند و خداوند درباره ی آن ها فرموده است و من عنده علم الکتاب علم کتاب نزد آن هاست و علم کتاب لارطب و لا یابس الا فی کتاب مبین است و خداوند این علوم را فی صدور الذین اوتوا العلم قرار داده است.

ص: 236

سوره آل عمران آیه 18

شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوالعلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم.

تفسير العياشي مجلد 1 صفحه 165 حدیث 18، تفسیر صافی مجلد1 صفحه250 و تفسیر برهان مجلد1 صفحه 604 آمده است:

عن جابر قال سألت أبا جعفر ع عن هذه الآية «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ- لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ » قال أبو جعفر: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فإن الله تبارك و تعالى يشهد بها لنفسه و هو كما قال، فأما قوله «وَ الْمَلائِكَةُ» فإنه أكرم الملائكة بالتسليم لربهم- و صدقوا و شهدوا كما شهد لنفسه و أما قوله «وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» فإن أولي العلم الأنبياء و الأوصياء و هم قيام بالقسط، و القسط هو العدل في الظاهر، و العدل في الباطن أمير المؤمنين

جابر می گوید از امام محمد باقر درباره ی این آیه که به جز او هیچ پرستش شونده ای نیست و ملائکه و اولوا العلم نیز بر آن شهادت می دهند که خداوند قائم به قسط است و پرستش شونده ای جز او که قادر و عزیز و حکیم است سؤال کردم. حضرت امام محمدباقر فرمودند: اما این که شهادت می دهد که خداوند جز او الهه و پرستش شونده ای نیست منظور ذات اقدس الله تبارک و تعالی است که او به نفس خودش شهادت می دهد (او خودش را معرفی می کند.) اما این که فرموده است و الملائکه خداوند ملائکه را کرامت بخشید که تسلیم پروردگارشان باشند و آن ها را راستگو و صدیق قرار داد و آن ها شاهدند همان طور که خداوند شاهد به نفس خویش است اما در مورد این که خداوند می فرمایند و صاحبان علم نیز شهادت به وحدانیت او می دهند و او قائم به قسط است همانا صاحبان علم و دانش انبیا و اوصیا هستند و آن ها هستند که قیام به قسط می کنند و قسط همان عدل است در ظاهر و عدل در باطن امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) است.

شهد الله= ان الله تبارک و تعالی به ذات خودش شهادت می دهد.

ملائکه= خداوند گرامی داشته ملائکه را... شهادت دادن که به جز او پرستش شونده ای نیست.و اولوا العلم= انبیا، اوصیا که قیام به قسط می کنند (ولقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط)

ص: 237

قسط= هو عدل فی الظاهر (قسط عدل در ظاهر است.)

عدل باطن= حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) (عدل عدالت در باطن است که او امیرالمؤمنین(عليه السلام) است.) (العدل یضع الامور مواضعها)

تفسير العياشي مجلد 1 صفحه 166، بحار الانوار مجلد 23 صفحه204، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه604 و تفسیر نورالثقلین مجلد1 صفحه 323 حدیث 67 آمده است:

عن مرزبان القمي قال سألت أبا الحسن ع عن قول الله «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ- وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» قال: هو الإمام

مرزبان قمی گوید: از حضرت ابی الحسن درباره ی این آیه به جز او هیچ پرستش شونده ای نیست و ملائکه و اولوا العلم شهادت دادند که او قائم به قسط است سؤال کردیم که اولوا العلم کیست؟ فرمودند: منظور امام (زمان) است.

تفسير نور الثقلين ج 1 ص322 حدیث 64 آمده است:

في أصول الكافي على بن محمد عن عبد الله بن اسحق العلوي عن محمد بن زيد الزرامى عن محمد بن سليمان الديلمي عن على بن ابى حمزة عن أبى بصير عن أبى عبد الله عليه السلام حديث طويل يذكر فيه مواليد الائمة صلوات الله عليهم و فيه يقول عليه السلام: و إذا وقع من بطن امه وقع واضعا يديه على الأرض، رافعا رأسه الى السماء فاما وضعه يديه على الأرض فانه يقبض كل علم الله أنزله من السماء الى الأرض و اما رفعه رأسه الى السماء فان مناديا ينادى به من بطنان العرش من قبل رب العزة من الأفق الأعلى باسمه و اسم أبيه يقول، يا فلان بن فلان اثبت تثبت، فلعظيم ما خلقتك أنت صفوتي من خلقي، و موضع سرى و عيبة علمي، و أمينى على و حيي، و خليفتي في أرضى، لك و لمن تولاك أوجبت رحمتي، و منحت جناني، و أحللت جواري، ثم و عزتي و جلالي لاصلين من عاداك أشد عذابي و ان وسعت عليه في دنياي من سعة رزقي، فاذا انقضى الصوت صوت المنادي أجابه و هو واضعا يديه رافعا رأسه الى السماء يقول: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ، وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» فاذا قال ذلك أعطاه الله العلم الاول و العلم الاخر، و استحق زيادة الروح في ليلة القدر.

ابابصیر از حضرت امام صادق در یک حدیث طویل نقل می کند که آن حضرت تولد امامان را که درود خداوند بر همه ی آن ها باد چنین نقل می نماید: هنگامی که امام از شکم مادر به دنیا می آید دست هایش را روی زمین قرار می دهد او کل علومی را که خداوند از آسمان به سوی زمین نازل می فرماید، قبض می کند و می گیرد و اما زمانی که سرش را به سوی بلند می کند یک منادی ندا می دهد از درون عرش و از طرف پروردگار عزیز در افق اعلی به

ص: 238

اسم آن امام و اسم پدر او و می گوید ای فلانی فرزند فلانی ثبت کن تثبیت می شود و می فرماید من عظیم تر از شما خلق نکردم تو برگزیده ی از میان خلق من هستی و تو محل اسرار منی و پوشاننده ی علم من هستی و امین وحی من هستی و خلیفتی فی ارضی تو جانشین من روی کره ی زمین هستی برای توست و برای هر کسی که ولایت و زعامت و دوستی تو را بپذیرد که رحمت من بر او واجب می شود و او در بهشت من قرار می گیرد (رضوان الله الاکبر) و حلال می گیرد هم جواری با خود من. پس به عزت و جلالم سوگند من انتقام می گیرم از دشمنان تو به شدیدترین عذاب و همانا وسیع می گردانم بر او در دنیا وسعت رزق را پس هنگامی که این ندا پایان می یابد و منادی ساکت می شود خداوند او را اجابت می کند (امام را) و او در حالی که قرار داده است دست هایش را و سرش را به سوی آسمان می گوید شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائماً بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم و هنگامی که امام این ذکر را می گوید اعطا می کند خداوند علم اولین و آخرین را به او و او را مستحق می داند که بر این علم بیفزاید به وسیله ی روح در لیلة القدر.

پس حضرت بقیة الله دارای علم اولین و آخرین است.

ص: 239

40. مؤمن واقعی کسی است که ولایت و امامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بپذیرد

سوره آل عمران، آیه 28

لا یَتَّخِذِ المؤمنونَ الکافرینَ اَولیاءَ مِن دونِ المؤمنینَ وَ مَن یفعُل ذلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللهِ فی شیءٍ اِلّا اَن تَتَّقوا مِنهُم تُقاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفسَه وَ إلَی اللهِ المصیرُ.

نباید مؤمنان کافران را دوست و ولی و رهبر خود قرار دهند و دیگر مؤمنان را واگذارند و هر کس چنین کند دیگر در پیش خداوند شما را از عقاب (عملتان) می ترساند. (بدانید) همه ی بازگشت ها به سوی خداوند است.

یکی از مسائلی که در این آیه مطرح است، قبول نکردن ولایت کافر به وسیله ی مؤمن است و مؤمن نباید ولایت کافر را بپذیرد که خداوند در سوره مائده آیه 53 می فرمایند:

إنّما ولیّکُم الله وَ رَسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون

همانا دوست و سرپرست و رهبر و ولی شما خداوند است و رسولش و آن شخصی که در هنگام نماز در هنگام رکوع زکوة پرداخته است. (آن هم حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) بوده است.)

اگر در آیه دقت بفرمایید بعد از ولایت رسول الله(صلى الله عليه و آله) (و الذین آمنوا الذین یقیمون ...) به صورت جمع آمده است به خاطر ولایت یازده ستاره ی درخشان از نسل امیرالمؤمنین(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) است که یکی بعد از دیگری امامت و ولایت دارند و پذیرش ولایت آن ها واجب است. (لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین) ولایت مطلقه ی الهی مختص این چهارده نفر است و هم اکنون حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای این ولایت است. اما در غیبت کبری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسئله فرق می کند. مثلاً در غیبت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امکان دارد که مؤمن در موقعیتی و شرایطی قرار بگیرد که بخواهد تقیه کند. این آیه تقیه را پذیرفته است. چنان که:

ص: 240

1. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 2، صفحه 358، کتاب اصول کافی، مجلد 1، صفحه 334، بحار الانوار، مجلد 52، صفحات 127 و 128 حدیث 20 آمده است:

حدثنا علی بن احمدبن محمدبن عمران الدَّقّاق رضی الله عنه قال: حدثنا حمزة بن القاسم العلوی العباسی قال: حدثنا جعفربن محمدبن مالک الکوفی الفزاری قال: حدثنا محمدبن الحسین بن زید الزَّیّات قال: حدثنا محمدبن زیاد الازدی، عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفربن محمد(عليهما السلام) قال: سألته عن قول الله عزوجل و إذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن ما هذه الکلمات؟ قال هی الکلمات التی تلقاها آدم من ربه فتاب الله علیه و هو أنَّه قال أسئلک بحق محمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و الحسن(عليه السلام) و الحسین(عليه السلام) إلّا تبت علیَّ فتاب الله علیه إنّه هو التوّاب الرحیم فقلت له: یا ابن رسول الله فما یعنی عزوجل بقوله فاتمهنّ؟ قال: یعنی فأتمهن إلی القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اثنی عشر اماماً تسعة من ولد الحسین(عليهم السلام).

قال المفضل: فقلت: یابن رسول الله فاخبرنی عن قول الله عزوجل «و جعلها کلمة باقیة فی عقبه» قال: یعنی بذلک الامامة، جعلها الله تعالی فی عقب الحسین إلی یوم القیامة. قال: فقلت له: یا ابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) فکیف صارت الامامة فی ولد الحسین(عليه السلام) دون ولد الحسن(عليه السلام) و هما جمیعاً ولداً رسول الله(صلى الله عليه و آله) و سبطاه و سیّدا شباب اهل الجنة؟ فقال(عليه السلام): إن موسی و هارون کانا نبیین مرسلین و أخوین فجعل الله عزوجل النبوة فی صلب هارون دون صلب موسی(عليهما السلام) و لم یکن لاحد ان یقول: لم فعل الله ذلک و إنَّ الامامة خلافة الله عزوجل فی ارضه و لیس لاحد ان یقول: لِمَ جعله الله فی صلب الحسین دون صلب الحسن(عليهما السلام) لأنَّ الله تبارک و تعالی هو الحکیم فی افعاله «لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون»

مفضل بن عمر از حضرت صادق (آل محمد(صلى الله عليه و آله)) روایت می کند که از آن حضرت سؤال کردند درباره ی این فرموده ی خداوند و خداوند ابراهیم را امتحان کرد به کلمات و او این امتحان را تماماً به اتمام رسانید که این کلمات چیست؟ حضرت فرمودند: این کلمات همان کلماتی است که خداوند به آدم القا فرمودند و پس از (این که آدم خداوند را به این کلمات قسم داد توبه اش پذیرفته شد و آدم به خداوند گفت: پروردگارا از تو می خواهیم به حق محمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام) توبه ی مرا بپذیری و سپس خداوند توبه ی او را پذیرفت که او توبه پذیر مهربان است. به آن حضرت(عليه السلام) گفته شد ای پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) چرا خداوند فرموده است فاتمهن. حضرت(عليه السلام)فرمودند او در امتحان (نبوت و امامت) تا پایان (قبول شد) یعنی تا قائم (آل محمد)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که ایشان دوازدهمین امام و نهمین امام از فرزندان امام حسین(عليه السلام) است. مفضل می گوید: گفتم ای پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله)

ص: 241

ما را خبر بده. در مورد این فرموده ی خداوند و جعلها کلمة باقیه فی عقبه. حضرت(عليه السلام) فرمودند: یعنی این امامت را خداوند متعال قرار داد از فرزند امام حسین(عليه السلام) تا روز قیامت سؤال شد چرا خداوند از فرزندان امام حسن(عليه السلام) قرار نداد درحالی که آن دو از فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند و آقایان جوانان اهل بهشتند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: حضرت موسی(عليه السلام) و حضرت هارون(عليه السلام) هر دو از انبیا و از مرسلین بودند و باهم برادر بودند. خداوند نبوت را در نسل هارون(عليه السلام) قرار داد و از نسل حضرت موسی(عليه السلام) قرار نداد و هیچ کس نمی تواند بگوید که چرا خداوند چنین کرده است. امامت، خلافت و جانشین خداوند بر روی زمین است. هیچ کس نمی تواند بگوید چرا خداوند نبوت را در نسل موسی(عليه السلام) قرار نداده است.

همین طور خلافت و امامت را خداوند در فرزند امام حسین(عليه السلام) قرار داده و در فرزندان امام حسن(عليه السلام) قرار نداده است و خداوند متعال او حکیم است. در تمام افعال خودش «هیچ کس نباید درباره فعل خداوند از او سؤال کند. این خداوند است که باید از بندگان سؤال نماید.

دقت کنید قرآن می فرماید شما حقی ندارید برای خودتان امام و خلیفه انتخاب کنید و انتخاب امام و خلیفه حق خداوند است. همان طور که او خلافت را در نسل امام حسین(عليه السلام) قرار داد و در نسل حضرت امام حسن(عليه السلام) قرار نداد و یا در نسل هارون(عليه السلام) قرار داد و در نسل موسی(عليه السلام) قرار نداد. انتخاب خلیفه حق خداوند است و باید مؤمنین آن را بدون هیچ بهانه ای بپذیرند و امر امامت در وجود اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عليه السلام) به عنوان آخرین بازمانده ی امامت از طرف خداوند تعیین شده است و همه بدون هیچ بهانه ایباید آن را بپذیرند. ایشان بقیة الله است. یدالله است. عین الله است...

2. در کتاب اختصاص شیخ مفید، صفحه 20 و بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 144، حدیث 62 آمده است:

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّمَا أَفْضَلُ نَحْنُ أَوْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ ع قَالَ فَقَالَ لِي أَنْتُمْ أَفْضَلُ ْمِن أَصْحَابِ الْقَائِمِ وَ ذَلِكَ أَنَّكُمْ تُمْسُونَ وَ تُصْبِحُونَ خَائِفِينَ عَلَى إِمَامِكُمْ وَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مِنْ أَئِمَّةِ الْجَوْرِ إِنْ صَلَّيْتُمْ فَصَلَاتُكُمْ فِي تَقِيَّةٍ وَ إِنْ صُمْتُمْ فَصِيَامُكُمْ فِي تَقِيَّةٍ وَ إِنْ الْعَدْلُ وَ يَأْمَنَ السُّبُلُ وَ حَجَجْتُمْ فَحَجُّكُمْ فِي تَقِيَّةٍ وَ إِنْ شَهِدْتُمْ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَتُكُمْ وَ عَدَّدَ أَشْيَاءَ مِنْ نَحْوِ هَذَا

ص: 242

مِثْلَ هَذِهِ فَقُلْتُ فَمَا نَتَمَنَّى الْقَائِمَ ع إِذَا كَانَ عَلَى هَذَا قَالَ فَقَالَ لِي سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تُحِبُّ أَنْ يَظْهَرَ يُنْصَفَ الْمَظْلُومُ.

شیخ مفید در کتاب اختصاص به اسناد خود از حسن بن احمدبن هلال او از امیة بن علب او از مردی روایت نموده که گفت: به خدمت حضرت صادق عرض کردم آیا ما افضلیم یا اصحاب حضرت قائم؟ فرمودند: شما از اصحاب قائم افضلید. زیرا شما روز و شب را به سر می برید درحالی که از سلاطین جور می ترسید که به شما و به امام شما آسیبی برسانند. اگر نماز بگزارید به طریق تقیه می گزارید و اگر روزه بگیرید به طریق تقیه می گیرید و اگر حج کنید با تقیه انجام می دهید و اگر در خصوص امری شهادت دهید، شهادت شما را از راه عداوت قبول نمی کنند و پاره ای از این قبیل شمردند. بعد عرض کردم که چون ما از ایشان افضل شدیم دیگر تمنای ظهور حضرت قائم نمی کنیم. وقتی حضرت صادق این سخن را از من شنیدند، فرمودند: سبحان الله آیا دوست نمی داری که عدالت ظاهر گردد و راه ها امن شود و داد مظلوم از ظالم گرفته گردد؟

ص: 243

41. مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يكى از برگزيدگان آل محمّد(صلى الله عليه و آله) است

سوره آل عمران آيات 33 و 34

«إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلى العالَمِينَ(33) ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(34)

خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را از اهل جهان برگزيد. نسل ابراهيم و عمران، بعضى از آن ها از بعضى ديگر است و خدا شنوا و داناست.

1. در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى از علماى قرن پنجم هجرى قمرى مجلد 1 صفحه 152، حدیث 165 آمده است:

- أَخْبَرَنَا أَبُوبَكْرِ بْنُ أَبِي الْحَسَنِ الْحَافِظُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عُمَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَيْنُ بْنُ مُخَارِقٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ شَقِيقٍ قَالَ قَرَأْتُ فِي مُصْحَفِ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ ابْنُ مَسْعُودٍ وَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَى الْعَالَمِينَ

ما را خبر داد ابوبكر پسر ابوالحسن حافظ مى گويد عمر پسر على بن مالك، وى مى گويد احمد بن حسن از ابى حصين پسر مخارق از اعمش از شقيق؛ ما را خبر داد او گفت: در قرآنى كه به خط عبداللّه بن مسعود بود خواندم: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ (و آلَ محمّد) عَلى العالَمِينَ» خداوند آدم(عليه السلام) و نوح(عليه السلام) و خاندان ابراهيم(عليهما السلام) و خاندان عمران(عليهما السلام) (و خاندان محمّد(صلى الله عليه و آله)) را از اهل جهان برگزيد.

2. در همان كتاب و همان مجلد و صفحه 152، حديث 166 حاكم آورده است:

[و أخبرناه أيضا عن أبي بكر محمد بن الحسين بن صالح ] السبيعي قال أخبرنا ابن عقدة، قال: حدثنا أحمد بن ميثم بن أبي نعيم [الفضل بن دكين ..] قال: حدثنا أبو جنادة السلولي عن الأعمش به سواء

ما نيز اين روايت را از سبيعى از ابن عقده از احمد پسر هشيم پسر ابونعيم خبر مى دهيم (احمد مى گويد) خبر داد ما را ابوجناده سلولى از اعمش به همان خبر.

ص: 244

3. در كتاب غاية المرام باب 13 صفحه 138، آمده است:

عن ابامحمد عبدالله بن قاضی... عن اعمش عن ابی وائل قال: قرَأت فی قرآن بخط عبئالله بن مسعود: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً و آل ابراهیم وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ أَحْمَدَ عَلَى الْعَالَمِينَ

ثعلبى در تفسيرش مى گويد: نقل حديث نمود براى ما ابومحمّد عبداللّه بن قاضى... براى ما ابوعباد سلولى از اعمش از ابى وائل گفت: خواندم در قرآنى كه به خط عبداللّه بن مسعود بود: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ (و آلَ محمّد) عَلى العالَمِينَ».

در شواهد التنزيل اين حديث به چند طريق ديگر نيز بيان شده است. پس آل محمّد كه دوازده معصومند، برگزيدگان خداوند هستند و در حال حاضر وجود اقدس بقيه اللّه الاعظم آخرين فرزند از سلسله عصمت و طهارت از آل محمّد (صلى الله عليه و آله) مى باشد.

4. در كتاب عيون الاخبارالرضا مجلد 2 صفحه 187، آمده است:

فى العيون فى حديث الرضا (عليه السلام) مع المأمون: فقال المأمون: هل فضل اللّه العترة على سائر الناس؟ فقال ابوالحسن: انّ اللّه ابان فضل العترة على سائر الناس فى محكم كتابه. فقال له المأمون: أين ذلك من كتاب اللّه ؟ فقال له الرضا عليه السلام: فى قوله: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلى العالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ».

در حديث حضرت رضا(عليه السلام) با مأمون نقل شده كه مأمون به حضرت گفت: آيا خدا عترت را بر ساير مردم فضيلت بخشيده است؟ حضرت فرمودند: خداوند فضيلت عترت پيامبر(صلى الله عليه و آله) را در محكم كتابش آشكار فرموده. مامون گفت: در كجاى قرآن؟ حضرت فرمودند: در اين آيه: «خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را از اهل جهان برگزيد.» «نسل ابراهيم و عمران، بعضى از آن ها از بعضى ديگر است.»

5. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 168، آمده است:

و فى تفسير العياشى عن الباقر(عليه السلام): انه تلا هذه الآية فقال: نحن منهم و نحن بقية تلك العترة.

از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه حضرت اين آيه را تلاوت فرمود و سپس فرمود: ما هم از آنان هستيم و ما باقيماندگان از آن عترتيم.

6. در كتاب معانى الاخبار صفحه 94، آمده است:

ص: 245

عن ابى بصير قال: قلت لابى عبداللّه (عليه السلام): من آل محمّد(صلى الله عليه و آله)؟ قال: ذريته. فقلت: اهل بيته؟ قال: الائمة الاوصياء. فقلت: من عترته؟ قال: اصحاب العباء. فقلت: من امته؟ قال: المومنون الذين صدقوا بما جاء به من عند اللّه عزوجل، المتمسكون بالثقلين الذين امروا بالتمسك بهما: كتاب اللّه عزوجل و عترته اهل بيته الذين اذهب اللّه عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا و هما الخليفتان على الامة بعده(عليه السلام).

ابى بصير مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم آل محمّد چه كسانى هستند؟ فرمود: ذريه او مى باشند. گفتم اهل بيت پيامبر(عليهما السلام) كدامند؟ فرمود: امامان و جانشينان آن حضرت. عرض كردم منظور از عترت چه كسانى هستند؟ فرمود: (پنج تن) اصحاب عبا. گفتم: امت پيامبر كدامند؟ فرمود: مؤمنينى كه آنچه از جانب پروردگار آمده تصديق كنند و به ثقلين كه امر به تمسّك جستن آن ها شده بگروند؛ يعنى، كتاب خداى بزرگ و عترت اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه و آله) و البته، همان اهل بيتى كه آيه تطهير در شأنشان نازل شده. آرى قرآن و عترت دو جانشين رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پس از وى مى باشند.

7. در معانى الاخبار صفحه 94، آمده است:

عن عبداللّه بن ميسره قال: قلت لابى عبداللّه (عليه السلام): انا نقول اللهم صل على محمّد و آل محمّد. فيقول قوم: نحن آل محمّد. فقال: انما آل محمّد من حرم اللّه عزوجل على محمّد نكاحه.

از عبداللّه بن ميسره نقل شده كه به حضرت صادق گفتم: ما مى گوييم اللهم صل على محمّد و آل محمّد. عده اى مى گويند كه ما آل محمّد هستيم. حضرت فرمود: آل محمّد كسانى هستند كه خداوند ازدواج با آن ها را براى حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) حرام كرده است.

8. شواهد التنزیل، مجلد 1، صفحه 153، حدیث 167 آمده است:

أَخْبَرَنَاهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشِّيرَازِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْجَرْجَرَائِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْبَصْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ الْخَطَّابِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ نُمَيْرِ بْنِ عَرِيبٍ أَنَّ ابْنَ مَسْعُودٍ كَانَ يَقْرَأُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً الْآيَةَ، يَقُولُ ابْنُ عَبَّاسٍ [كَذَا] وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ أَحْمَدَ عَلَى الْعَالَمِينَ

خبر داد ما را ابوعبدالله شیرازی و او خبر داد از ابوبکر جرجرائی و او خبر داد از ابواحمد بصری و او خبر داد از مغیرة بن محمدبنعبدالعزیزبن خطاب از عمروبن ثابت و او از اسحاق بن نمیربن عریب که عبدالله بن مسعود می خواند إنَّ الله اصطفی آدم و نوح و آل

ص: 246

عمران و آل احمد(صلى الله عليه و آله) علی العالمین (مانند روایت سابق و آل عمران و آل احمد(صلى الله عليه و آله) علی العالمین و ابن عباس می گفت و آل عمران و آل احمد(صلى الله عليه و آله) علی العالمین

9. در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن، مجلد 3، صفحه 234 و تفسیر الدر المنثور، مجلد 3، صفحه 179 آمده است:

اخرج ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم من طریق علی عن ابن عباس حدثنی المثنی قال: حدثنا عبدالله بن صالح قال: حدثنی معاویه عن علیّ(عليه السلام) عن ابن عباس قوله إنّ الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین قال هم المؤمنون من آل ابراهیم و آل یاسین و آل محمد(صلى الله عليه و آله) ...

ص: 247

42. برای قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و مریم عذرا غذای آسمانی می آید

اشاره

سوره آل عمران، آیه 37

فَتَقَبَّلها رَبُّها بِقبولٍ حسنٍ وَ اَنبَتَها نباتاً حَسَناً وَ َفَّلَها زَکَریّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیها زکَریَّا المحراب وَجَدَ عِندَها رِزقاً قالَ یا مریمُ اَنّی لَکِ هذا قالت هُوَ مِن عِند اللهِ اِنَّ اللهَ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حسابٍ

پس خداوند (مریم) را به نیکویی پذیرفت و او را نیکو رویانید (یعنی نیکو پرورش داد) و زکریا را برای کفالت و نگهبانی او قرار داد و هرگاه زکریا به محرابی که مریم در آن عبادت می کرد داخل می شد، می دید برای او رزق آماده شده است و می گفت: ای مریم، این رزق از کجا برای تو آمده است؟ او جواب می داد که از جانب خداوند است که خداوند به هرکس بخواهد رزق و روزی بی حساب عنایت می فرماید.

تنزیل این آیه در شأن حضرت مریم عذرا است اما تأویل آن در شأن حضرت فاطمة زهرا(علیها السلام) است که سرانجام این رزق بی حساب به حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ارث می رسد.

همان طور که برای مریم رزق بی حساب بود، برای حضرت فاطمة زهرا(علیها السلام) نیز رزق بی حساب است و آن به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رسد که رزق حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز إنَّ اللهَ یَرزُقُ مَن یَشاء بغیر حساب است. چنان که در تفسیرعیاشی، مجلد 1، صفحه 194، حدیث 41، بحار الانوار، مجلد 14، صفحه 197، باب 16، حدیث 4، مناقب ابن شهرآشوب، کشف الغمه، صفحه 496، امالی شیخ صدوق و کتاب تأویل الآیات الظاهره، مجلد 1، صفحه 110، حدیث 16، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 332، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 282، حدیث 9، مراة العقول،مجلد 5، صفحه 31 و تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 333، حدیث 11 آمده است:

ص: 248

عَنْ سَيْفٍ عَنْ نَجْمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ ع ضَمِنَتْ لِعَلِيٍّ ع عَمَلَ الْبَيْتِ وَ الْعَجِينَ وَ الْخُبْزَ وَ قَمَّ الْبَيْتِ وَ ضَمِنَ لَهَا عَلِيٌّ ع مَا كَانَ خَلْفَ الْبَابِ نَقْلَ الْحَطَبِ وَ أَنْ يَجِي ءَ بِالطَّعَامِ فَقَالَ لَهَا يَوْماً يَا فَاطِمَةُ هَلْ عِنْدَكِ شَيْ ءٌ قَالَتْ وَ الَّذِي عَظَّمَ حَقَّكَ مَا كَانَ عِنْدَنَا مُنْذُ ثَلَاثٍ إِلَّا شَيْ ءٌ آثَرْتُكَ بِهِ قَالَ أَ فَلَا أَخْبَرْتِنِي قَالَتْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَهَانِي أَنْ أَسْأَلَكَ شَيْئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِي ابْنَ عَمِّكِ شَيْئاً إِنْ جَاءَكِ بِشَيْ ءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِيهِ قَالَ فَخَرَجَ ع فَلَقِيَ رَجُلًا فَاسْتَقْرَضَ مِنْهُ دِينَاراً ثُمَّ أَقْبَلَ بِهِ وَ قَدْ أَمْسَى فَلَقِيَ الْمِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ فَقَالَ لِلْمِقْدَادِ مَا أَخْرَجَكَ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَ الْجُوعُ وَ الَّذِي عَظَّمَ حَقَّكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَهُوَ أَخْرَجَنِي وَ قَدِ اسْتَقْرَضْتُ دِينَاراً وَ سَأُؤْثِرُكَ بِهِ فَدَفَعَهُ إِلَيْهِ فَأَقْبَلَ فَوَجَدَ رَسُولَ اللَّهِ ص جَالِساً وَ فَاطِمَةَ تُصَلِّي وَ بَيْنَهُمَا شَيْ ءٌ مُغَطًّى فَلَمَّا فَرَغَتْ أَحْضَرَتْ ذَلِكَ الشَّيْ ءَ فَإِذَا جَفْنَةٌ مِنْ خُبْزٍ وَ لَحْمٍ قَالَ يَا فَاطِمَةُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِمَثَلِكَ وَ مَثَلِهَا قَالَ بَلَى قَالَ مَثَلُ زَكَرِيَّا إِذْ دَخَلَ عَلَى مَرْيَمَ الْمِحْرَابَ فَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ فَأَكَلُوا مِنْهَا شَهْراً وَ هِيَ الْجَفْنَةُ الَّتِي يَأْكُلُ مِنْهَا الْقَائِمُ ع وَ هُوَ عِنْدَه

حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) بین خود تقسیم کار کرده بودند که حضرت زهرا(علیها السلام) کارهای درون خانه نظیر آسیا کردن آرد و نان پختن و ... را انجام دهند و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) کارهای خارج از منزل را انجام دهند. نظیر آماده کردن هیزم برای پختن غذا و خریدن مایحتاج منزل و ... روزی حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) به منزل آمدند و به همسرشان فرمودند: ای فاطمه(علیها السلام) غذا در منزل چه داریم؟ حضرت فاطمه(علیها السلام) پاسخ دادند ما سه روز است که چیزی نداریم. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: چرا به من چیزی نفرمودید؟ حضرت فاطمه(علیها السلام) پاسخ دادند: پدرم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مرا نهی کرده است که از شما چیزی بخواهم (و من شرم می کنم از شما چیزی بخواهم) حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) برخاستند و به خارج از منزل رفتند و دیناری را از فردی قرض گرفتند و آهنگ خانه نمودند. (هوا بسیار گرم بود و کسی در کوچه ها دیده نمی شد. همه برای در امان ماندن از گرما به خانه ها پناه برده بودند.) حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) چشمشان به مقداد افتاد که (با حالتی آشفته و ناراحت در گوشه ای ایستاده است.) حضرت(عليه السلام) پس از سلام فرمودند: مقداد، در این هوای گرم در این وقتروز اینجا چه می کنی؟ مقداد گفت: (گرسنگی فرزندانم. ما در خانه چیزی نداشتیم و من طاقت دیدن آن ها را نداشتم.) حضرت(عليه السلام) آن دیناری که قرض کرده بود به مقداد دادند. به خانه آمدند و دیدند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در منزل

ص: 249

نشسته است و حضرت فاطمه(علیها السلام) نماز می خواند و بین آن ها ظرفی است که روی آن پوشیده شده است و چون روپوش را کنار زدند. ظرفی از گوشت به همراه نان بود. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) از آن سؤال کرد حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمودند «هو من عند الله إنَّ الله یرزق من یشاء بغیر حساب» این از طرف خداوند است. خداوند روزی می گرداند هرکس که بخواهد بغیر حساب رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: می خواهید مثل شما را بیان کنم؟ حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: بفرمایید. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: مثل شما مثل زکریا است که داخل محراب مریم شد. دید در آنجا روزی (و غذا) است. گفت: ای مریم، این از کجا برای تو آمده است؟ مریم جواب داد «هو من عند الله إنَّ الله یرزق من یشاء بغیر حساب» این غذا از طرف خداوند است به هرکس بخواهد به غیر حساب می دهد و آن ها یک ماه از آن غذا می خوردند و تمام نمی شود «و هی الجفنة التی یأکل منها القائم و هی عندنا» امام باقر(عليه السلام) فرمودند: آن ظرف الان نزد ماست و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن ظرف غذا میل خواهند کرد.

ظرفی که جبرئیل برای اهل بیت از بهشت غذا آوردند، نزد حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارث همه ی انبیا و اوصیا و رسول خدا و ائمه ی طاهرین هستند. لذا عصای حضرت آدم که جبرئیل از بهشت آورد و سرانجام به شعیب رسید و او به موسی داد، در دست آن حضرت است. پیراهنی که ابراهیم خلیل پوشید و آتش برایش برداً و سلاماً شد و به یوسف پیامبر داده شد، نزد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. تابوت سکینه، الواح موسی و انگشتری سلیمان در دستان با کفایت آن حضرت است. ذوالفقار رسول خدا که آن را به حضرت امیرالمؤمنین دادند وزره آن حضرت و همچنین ظرفی که جبرئیل برای حضرت فاطمه(علیها السلام) و اهل بیت از بهشت آورد و هر چه از آن میل می فرمودند آن غذا تمام نمی شد، در اختیار حضرت بقیة الله است. پیراهن حضرت سیدالشهدا که روز عاشورا پوشیدند و در آن به شهادت رسیدند، نزد حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 250

43. حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) در ظهور حضرت مهدی فاطمه(عليهما السلام)

اشاره

به نفع آن حضرت سخن خواهد گفت

سوره آل عمران، آیه 46

وَ یُکَلِّمُ الناسَ فی المَهدِ وَ کَهلاً وَ من الصّالحین

(عیسی بن مریم(عليه السلام)) با مردم در گاهواره و هنگام کهولت سخن خواهد گفت و او از شایستگان است.

1. در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن، مجلد 3، صفحه 273 آمده است:

حدثنی یونس قال أخبرنی ابن وهب قال سمعته: یعنی ابن زید یقول فی قوله «وَ یُکَلِّمُ الناسَ فی المَهدِ وَ کَهلاً» قال قد کلمهم عیسی(عليه السلام) فی المهد و یکلمهم إذا قتل الرجال و هو یومئذ کهل.

یونس می گوید: خبر داد به ما ابن وهب یعنی ابن زید گفت درباره ی این فرموده ی خداوند «عیسی بن مریم با مردم در گاهواره و هنگام کهولت سخن خواهند گفت و او از شایستگان است» حضرت(عليه السلام) فرمودند: حضرت عیسی(عليه السلام) در گاهواره با مردم سخن گفت و به زودی باز با مردم سخن خواهند گفت هنگامی که دجال کشته می شود و در آن موقع به سن کهولت رسیده است.

2. در تفسیر الدر المنثور، مجلد 2، آمده است:

و أخرج ابن جریر عن ابن زید فی الآیة قال: قد کلمهم عیسی فی المهد و یکلمهم إذا أقبل الدجال و هو یومئذ کهل

ابن زید روایت می کند از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره ی این آیه که آن حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: به تحقیق حضرت عیسی(عليه السلام) سخن می گوید در گاهواره و به زودی در هنگامی که با دجال روبه رو می شود در سن کهولت سخن خواهد گفت.

ص: 251

ما هم از این آیه و تفسیرش می توانیم نتیجه بگیریم که آیه دو بار سخن گفتن حضرت مسیح را مطرح می کند. قسمت اول سخن گفتن در گاهواره و قسمت دوم سخن گفتن در کهولت سن. بنابراین اگر حضرت مهدی فاطمه(عليهما السلام) در هنگام تولد سخن بگوید، مشکلی نیست.

سخن گفتن بار دوم حضرت عیسی بن مریم(عليهما السلام) در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام کشته شدن دجال

همان طور که ملاحظه فرمودید حضرت مسیح(عليه السلام) هنگام کشته شدن دجال که در ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است سخن خواهد گفت: چنان که

3. در تفسیر الدر المنثور، مجلد 3، صفحه 388 آمده است:

وَ اخرج ابن ابی شیبه و احمدبن حمید و مسلم و الترمذی و ابن جریر و ابن مردویه و البیهقی عن ابی هریرة عن النبی قال: ثلاث إذا خرجت لم ینفع نفساً ایماناً لم تکن آمنت من قبل الدجال و الدابة و طلوع الشمس من مغربها.

در این حدیث حضرت به سه علامت از علائم ظهور اشاره می فرمایند: دجال، طلوع خورشید از مغرب، خروج دابة الارض. سپس می فرمایند: اگر کسی قبل از این سه علامت ایمان نداشت، دیگر ایمانش بعد از آن برایش نفعی ندارد.

4. در تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن، مجلد 8، صفحه 103 آمده است:

حدثنا بشربن معاذ قال حدثنا معاویة بن عبدالکریم قال: حدثنا الحسن قال قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) با درِوا بالأعمال ستاً: طلوع الشمس من مغربها و الدجال و الدخان و َ دَابَّةَ الارضِ و خُوَیصته أحَدکُم و أمرَ العامَّةِ.

5. در تفسیر الدر المنثور، مجلد 6، صفحه 383 آمده است:

و أخرج نعیم عن وهب بن منبه قال: أول الایات الروم ثم الدجال و الثالثة یأجوج و مأجوج و الرابعة عیسی و الخامسة الدخان و السادسه الدابة.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره ی آیات و نشانه های ظهور شش شرط اصلی را چنین بیان می فرمایند: اول آیات و نشانه هایی از روم. دوم (خروج) دجال. سوم یأجوج و مأجوج. چهارم (نزول) عیسی(عليه السلام) پنجم دخان و دود و ششم خروج دابة الارض.

ص: 252

دقت بفرمایید همه ی این علائم درباره ی ظهور حضرت مهدی فاطمه(عليهما السلام) است که از جمله ی آن ها نزول حضرت عیسی ابن مریم(عليهما السلام) است و خروج دجال که در آن زمان عیسی بن مریم(عليهما السلام) در سن کهولت بر حقانیت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن خواهد گفت.

سخن گفتن حضرت مسیح(عليه السلام) در گاهواره و سخن گفتن قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

6. در کتاب ینابیع المودة، باب 79 (فی ذکر ولادة القائم المهدی(عليه السلام) و زایجة ولادته و زایجة عیسی(عليه السلام))، صفحه 449 آمده است:

و فی کتاب الغیبة للشیخ محمدبن علی بن الحسین قدس سره عن موسی بن محمدبن القاسم بن حمزة بن موسی الکاظم رضی الله عنهم قال: حدثنی حکیمة بنت الامام محمد التقی الجواد بعث إلی الامام ابومحمد الحسن العسکری فقال یا عمة اجعلی افطارک اللیلة عندنا فانها لیلة النصف من شعبان فإن الله تبارک و تعالی یظهر فی هذه اللیلة حجته و یسن فاضطربت نرجس فکشف الثوب عنها فإذاً به المولود ساجداً فنادی ابومحمد هلمی الی ابنی یا عمة فجئت به إلیه فوضع قدمیه علی صدره و ادخل لسانه فی فیه و امر یده علی عینیه و اُذنه و مفاصلة ثم قال تکلم یا بنی فقال اشهد ان لا اله إلّا الله وحده لا شریک له و اشهد أنَّ محمداً رسول الله(صلى الله عليه و آله) ثم صلی علی امیرالمؤمنین(عليه السلام) و علی الائمة إلی أن صلی علی ابیه ثم قال ابومحمد(عليه السلام) یا عمة إذهبی به إلی امه یسلم علیها و اتیین به فذهبت به فسلم علی امه ثم رددته فوضعته عنده.

در ذکر ولادت حضرت قائم مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و زایچه ی ولادت حضرت عیسی(عليه السلام)

شیخ محمدبن علی بن الحسین قدس سره در کتاب غیبت از موسی بن محمدبن قاسم بن حمزة بن موسی الکاظم رضی الله عنهم گوید: حدیث کرد برای من حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی (الجواد)(عليه السلام) که حضرت ابومحمد، حسن بن علی العسکری(عليهما السلام) فرستاد به دنبال من و مرا طلبید و فرمودند: ای عمه جان امشب افطار نزد ما بمانید. (آن شب هم پانزدهم شعبان بود) خداوند سبحان امشب حجت خود را در زمین ظاهر می فرماید. حکیمه می گوید: من رفتم و شب در آنجا ماندم و در همان جا خوابیدم. هنگام سحر بیدار شدم برای نرجس حالت اضطرابی پیش آمد من دو سوره الم سجده و یاسین را می خواندم. من پرده ای که او آویخته بود کنار زدم دیدم مولودی در حال سجده است. حضرت ابومحمد(عليه السلام) مراصدا زد. ای عمه، فرزندم را بیاور. من آمدم او را گرفتم. نزد آن حضرت بردم و او دو پای مولود مسعود را روی سینه ی خود قرار داد و زبان خود را در دهان او گذاشت. دست مبارکش را به چشم ها و گوش های و مفاصل او کشید. بعد فرمودند:

ص: 253

فرزندم سخن بگو. نوزاد جواب داد: اشهد أن لا اله إلّا الله وحده لا شریک له و اشهد أنَّ محمد رسول الله(صلى الله عليه و آله) و صلوات فرستاد بر حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و امامان(عليهم السلام) بعد از آن حضرت(عليه السلام) تا رسید به پدرش بعد حضرت عسکری(عليه السلام) فرمودند: ای عمه بیا این طفل را به نزد مادرش ببر که سلام بدهد. پس او را نزد من آور. من کودک را نزد نرجس بردم و او به مادرش سلام کرد. پس او را به نزد پدر گرامیش آوردم.

توجه می فرمایید که حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بدو تولد به حالت سجده می روند و شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت نبی مکرم اسلام حضرت محمدبن عبدالله(صلى الله عليه و آله) و امامت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و امامان دیگر(عليهم السلام) تا حضرت امام عسکری(عليه السلام) می دهد. اگر سؤال شود چگونه کودک در بدو تولد سخن می گوید می گوییم به همان دلیل که حضرت عیسی(عليه السلام) در مهد و گاهواره سخن گفتند و قرآن کریم آن را تأیید می فرمایند.حضرت امیرالمؤمنین در مسجدالحرام روی دستان رسول خدا هم بر آن حضرت سلام دادند و هم سوره ی مؤمنون را تلاوت فرمودند.

ص: 254

44. خداوند حضرت عیسی(عليه السلام) را به آسمان برده است و در

ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را به زمین برمی گرداند

سوره آل عمران، آیه 55

إذ قال الله یا عیسی إنّی مُتَوَفّیکَ وَ رافعُکَ إلَیَّ و مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذینَ کَفَروا وَ جاعِلُ الذَّینَ اتّبعوکَ فَوقَ الَّذینَ کَفَروا إلی یومِ القیامَةِ ثُمَّ إلَیَّ مَرجِعُکُم فَاَحکُمُ بَینَکُم فیما کُنتُم فیهِ تَختَلِفونَ

(ای پیامبر(صلى الله عليه و آله)) به یاد آور زمانی که خداوند فرمودند: ای عیسی من تو را توفی کرده و به طور کامل تحویل گرفتم و تو را بالا بردم به سوی خودم و تو را پاک و مطهر قرار دادم از کفر کافران و قرار دادم پیروان تو را برتر از کسانی که کافر شدند تا روز قیامت. پس آن گاه بازگشت شما به سوی من خواهد بود که من به حق حکم کنم بر آنچه که شما بین خودتان اختلاف داشتید.

در كتاب صحيح بخاري، مجلد 4، كتاب بدء الخلق، باب نزول عيسي بن مريم، صفحه 143 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا ابن بُكَيْرٍ، حَدَّثنا اللَّيث، عن يونس، عن ابن شهاب، عن نافع مولی أبی قتادة الأنصاري أنَّ أبا هريرة قال: قال رسول الله»: «كَيْفَ اَنْتُمْ إِذا نَزَل اِبْنَ مَرْيَمَ فيكُمْ وَ امامُكُمْ مِنْكُمْ.»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم(عليه السلام) بر شما نازل شود و اِمامِتان (حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) از خود شما خواهد بود.»

ابن حجر عسقلاني در كتاب فتح الباري بشرح البخاري، مجلد 6 (كتاب احاديث الانبياء)، باب 49 (باب نزول عيسي بن مريم(عليه السلام))، صفحه 611، حديث 3449 نوشته است:

وَ قال...الابُریُّ فی مناقب الشافعی: «تواتر الأخبار بأنّ المَهدِي من هذه الاُمة وَ إِنَّ عيسي يُصَلّي خَلْفه.»

ص: 255

در مناقب شافعي به صورت تواتر آمده است كه حضرت مهدي (موعود)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اين امت (اسلامي) است و عيسي(عليه السلام)، پشت سر او نماز مي خواند.

در كتاب التاج الجامع للأصول، مجلد 5، صفحه 358 آمده است:

«أنَّه الخليفة الذی يُنزل عيسي بن مريم في زمنه و هو المهدي.»

«همانا او خليفه اي است كه در زمانش حضرت عيسي بن مريم(عليه السلام) نازل مي شود و او همان حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

در كتاب فتح الباري بشرح صحيح البخاري، مجلد 6، صفحه 611 آمده است:

«و فی صلوة عيسی خَلْف رَجُل مِن هذه الاُمّة مع كونه فی آخرالزمان و قرب قيام الساعة دلالة للصحيح من الاقوال أنّ الأرض لا تخلو عن القائِم الله بحجة.»

در نماز عيسي بن مريم(عليه السلام) پشت مردي از اين امّت در آخرالزمان و نزديك برپايي قيامت دلالت صحيح دارد بر گفته ای كه همانا زمين از قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حجة الله(عليه السلام) خالي نمي ماند.

در اينجا استدلال به وجود حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي شود كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند كه مردي از اين امت در آخر الزمان (قبل از قيامت) قيام مي كند قبل از قيامت كه در حديث مي فرمايند: «بايد هميشه بر روي زمين يك حجت باشد.» زيرا «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها.»

در كتاب التاج الجامع للأصول فی احاديث الرسول نوشته ي منصور علي ناصف است:

و فی حديث احمد فاذاهم بعيسی فيقال: «تَقدّم يا روح الله.» فيقول: «ليتَقَدَمْ إمامُكُمْ فَلْيُصَلِّ بِكُمْ.»

هنگامي كه (حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي فرمايند، حضرت عيسي(عليه السلام) نيز از آسمان نازل مي شود. در هنگام نماز) حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عيسي بن مريم(عليه السلام) مي فرمايند: «جلو بايست اي روح الله.» حضرت مسيح(عليه السلام) مي فرمايند: «شما مقدم تر هستيد.» امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جلو مي ايستند و ایشان به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقتدا مي كند.در كتاب صحيح مسلم بشرح النّووي، مجلد 2، باب نزول عيسي بن مريم(عليه السلام)، صفحه 192 به روايت ابي هريره آمده است:

حَدَّثنی حَرْمَلَةُ بن يحيی، أخْبرنا ابن وَهب، أخْبرنی يُونُسُ، عن ابن شِهابٍ قال: أخبرنی نافع مُولی أبی قتادةَ الانصاری، أنَّ أبا هريره قال: قال رسول الله»: «كَيفَ اَنْتُمْ إِذا نَزَلَ ابن مريم(عليه السلام) فيكُمْ وَ إمامُكُمْ مِنكُمْ.»

ص: 256

ابو هريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم(عليه السلام) در (بين) شما نازل شود و امام شما از خود شما خواهد بود.»

در صحيح مسلم، مجلد 2، باب نزول عيسي بن مريم حاكماً بشريعة نبيّنا، صفحه 94 آمده است:

و حَدَّثنا زُهير بن حرب، حَدَّثني الوليد بن مُسْلِم، حَدَّثنا ابن ابی ذِنْبٍ، عَن شهاب، عن نافع مُولی ابی قتادة، عن ابی قتادة، عن ابی هُريره أن رسول الله» قال: «و كيف انتم إذا اَنزَلَ فيكم ابن مريم(عليه السلام) فامامكُم مِنكُم...»

ابي هريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم(عليه السلام) (از آسمان) در (بين) شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

در كتاب الفتن و الملاحم نوشته ي ابو عبد الله نُعيم بن حَمّاد مَرْوزي، صفحه 319 آمده است:

عبد الرزّاق عن مَعْمَرِ، عن الزُّهری، قال الزُّهری، عن نافع مَؤلی ابی قتادة، عن ابی هُرَيرة قال، قال رسول الله»: «كَيْفَ بِكُمْ إذا نَزَلَ بِكُمْ ابنُ مريم(عليه السلام) فَاَماكُمْ أو قال (إمامُكمْ مِنكُمْ)

ابو هريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم(عليه السلام) بر شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

در مسند امام احمد حنبل، مجلد 2، صفحه 272 و شرح احمد محمد شاكر، مجلد 14، صفحه 93، حديث 7666 آمده است:

حَدَّثناعبد الرزّاق، حدثنا مَعْمَرِ، عن الزُّهری، عن نافع مَولی أبی قتادة، عن ابی هُرَيرة قال، قال رسول الله»: «كَيْفَ بِكُمْ إذا نَزَلَ بِكُمْ ابنُ مريم فَامكم أو قال إمامكُمْ منكم.»

ابوهريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ا بن مريم(عليه السلام) در (بين) شما نازل شود و امام شما از خود شماست.»در مُسند احمد بن حنبل، مجلد 2، صفحه 336 آمده است:

حَدَّثنا عثمان بن عمر، حَدَّثنا ابن أبی ذِئْب، عن الزُّهری، عن نافع، مولی أبی قَتادة، عن أبی هريرة أنَّ النبی» قال: «كَيْفَ بِكُمْ إذا نَزَلَ فيكُمْ عيسی بن مريم(عليه السلام) و إمامُكُمْ منكُمْ.»

ابوهريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم(عليه السلام) بر شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

در الاحسان بترتيب صحيح ابن حَبّان (متوفای 354ه.ق) مجلد 8، صفحه 283 و 284، شماره 6764 آمده است:

ص: 257

اخبرنا عبدالله بن محمد بن مسلم، قال حَدَّثنا عبد الرحمن بن ابراهيم قال: حَدَّثنا الوليدُ بن مسلم، قال: حَدَّثنا الأوزاعِیُّ، عن ابن شهاب أنّ نافعَ بن ابی نافع مولی ابی قتاده اَخبِره ابا هُرَيره قال: قال رسول الله»: «كيف انتم إذا نَزَلَ ابن مريم فيكم وَ إمامُكم مِنكُم.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم(عليه السلام) در (بين) شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

در الأسماءِ و الصفات نوشته ي حافظ احمد بن حسين بن علي بيهقي، مجلد 2، صفحه 166 آمده است:

أخبرنا ابو عبدالله الحافظ، أخبرنا ابو بكر بن اسحاق، أخبرنا احمد بن ابراهيم، حَدَّثنا ابن بُكير، حَدَّثنی اللّيْث، عن يُونُس، عن ابن شِهابٍ، عَن نافعِ مولی ابن قتاده الانصاري قال: إنّ أبا هريرة قال، قال رسول الله»: «كيف أنْتُمْ إذا نَزَل ابن مريم مِنَ السماءِ فيكم وَ إمامُكُمْ مِنْكُمْ.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم(عليه السلام) از آسمان شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست (و بین شما خواهد بود).»

در صحيح مسلم بشرح النّووي، مجلد 2، باب نزول عيسي بن مريم(عليه السلام) حاكماً بشريعة نبيّنا، صفحه 95 به روايت جابر بن عبدالله انصاري آمده است:

حَدَّثنا الوَليدُ بن شجاعٍ و هارون بنُ عبداللهِ و حَجّاجُ بنُ الشّاعِر قالوا: حَدَّثنا حَجّاجُ (و هو ابن محمد)، عن ابن جُرَيحٍ قالَ: اَخْبَرَنی أبو الزُّبير، أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يَقولُ: سَمِعْتُ النَّبیّ» يَقولُ: «لا تَزالُ طائِفةٌ مِنْ اُمتی يُقاتلونَ عَلَی الْحَقّ ظاهِرينَ إِلی يَوْمِ القيامَهِ قال: فَينْزِلُ عيسی بن مَرْيَم(عليه السلام) فَيَقولُ أميرُهُمْ: تَعالَ صَلّ لَنا فَيَقُولُ: إنَّ بَعْضُكُمْ عَلی بَعْضٍ أمراءُ تَكْرِمَةَ الله هذِهِ الاُمَّة.»جابر بن عبدالله مي گويد: شنيدم از پيامبر(صلى الله عليه و آله) كه فرمودند: «از بين نمي روند عده اي از امت من كه به حق جهاد مي كنند تا قيامت. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «پس عيسي بن مريم(عليه السلام) نازل مي شود، پس اميرشان مي گويد: براي ما نماز بخوان. پس مي گويد: همانا بعضي از شما بر بعضي ديگر امير و فرمانروا است و اين كرامتي است كه خدا به اين امت كرده است.»

در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 345 به روايت جابر بن عبدالله انصاري آمده است:

حَدَّثنا موسی، حَدَّثنا ابنُ لَهيعَة، عَن أبی الزُّبَيْز، عَن جابِر، أنَّهُ سَمِع النبی» يَقول: «لا تَزالُ طائِفَةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرينَ اِلی يوم القيامةِ قال: فَيَنزِلُ عيسی بن مريم(عليه السلام) فَيَقولُ أميرُهُمْ تَعالَ صَلّ بِنا فَيَقُولُ: لا إنَّ بَعْضُكُمْ عَلی بَعْضٍ أميرٌ لِيُكْرِمَ الله هذه الاُمَّةَ.»

ص: 258

جابر بن عبدالله مي گويد: شنيدم از پيامبر(صلى الله عليه و آله) كه فرمودند: «از بين نمي روند طايفه اي از امت من كه به حق جهاد و مبارزه مي كنند تا روز قيامت. سپس حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «عيسي بن مريم(عليه السلام) از آسمان فرود مي آيد. همانا بعضي از شما بر بعضي ديگر امير و فرمانروا است و اين كرامتي است كه خدا به اين امت كرده است.»

در كتاب مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 384 به روايت جابر بن عبدالله آمده است:

حَدَّثنی حَجّاج قال: ابن جُريجِ: أخبِرني أبو الزُّبَيْر، أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يقول: سَمِعْتُ رسول الله» يَقولُ: «لا تَزالُ طائِفةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرين اِلی يوم القيامة.» قال: فَيَنزَلُ عيسی بنُ مَرْيَمَ». فَيَقولُ أَميرُهُمْ تعال صَلِّ بِنا. فَيَقولُ: لا، إنِّ بَعْضُكُمْ عَلَی بَعْضٍ أُمراءُ تَكْرِمَةَ الله عزّ و جَلَّ هذِهِ الاُمَّة.»

جابر بن عبدالله مي گويد: شنيدم از پيامبر(صلى الله عليه و آله) كه فرمودند: «از بين نمي روند طايفه اي از امت من كه به حق جهاد و مبارزه مي كنند تا روز قيامت. سپس حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «عيسي بن مريم(عليه السلام) از آسمان فرود مي آيد... همانا بعضي از شما بر بعضي ديگر امير و فرمانروا است و اين كرامتي است كه خدا به اين امت كرده است.»

در كتاب المَنارُ الْمُنيف فی الصحيح و الضَّعيف نوشته ي شمس الدين ابو عبدالله محمد بن ابو بكر حنبليدمشقي معروف به ابن قَيِّم جُوزِيّه، صفحه 147، حديث 338 آمده است:

قال الحارثُ بن أبی اُسامهَ فی "مُسْنده" حَدَّثنا اِسماعيلُ بن عبد الكريم، حَدَّثنا إبراهيم بن عَقيل، عَن أبيه، عَن وَهْب بن مُنَبّه، عن جابر بن عبدالله قال: قال رسول الله»: «يَنْزِلُ عيسی بنُ مريمَ(عليه السلام) فَيقولُ أميرُهُمْ المهدیُّ تَعالَ صَلِّ بِنا فَيقول: لا، إنَّ بَعْضَهُم أميرُ بِعضٍ، تَكْرِمَةً لِهذِهِ الاُمّة.»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: عيسي بن مريم(عليه السلام) فرود مي آيد و اميرشان مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي گويد كه جلو بايست و بر ما نماز بخوان (من به شما اقتدا كنم) و او مي گويد: نه همانا بعضي از شما امير بعضي ديگر است و اين كرامتي است بر اين امت (اسلامي).»

در مُسند أبي يَعْلي الموصلي، مجلد 4، صفحه 59، حديث 2078 آمده است:

حَدَّثنا حَفْصُ الحُلْواِنیُّ، حَدَّثنا بُهْلول بن مُوَرِّق الشامیِ، عن موسی بن عُبيْدةَ، عَن أخيه، عَن جابرٍ قال: قال رسول الله»:«لا تَزالُ اُمَّتي ظاهرينَ عَلَی الْحَقِّ حتّی يَنْزِلَ عيسی بن مريم(عليه السلام) فَيقول إمامُهُمْ، تَقَدَّم، فَيَقولُ: أنتُمْ أَحَقَّ بَعْضُكَمْ أُمَراءُ بَعضٍ، أمْرٌ أكْرَمَ الله بِهِ هذه الأُمَةَ.»

ص: 259

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «عيسي بن مريم(عليه السلام) فرود مي آيد و امامشان (حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) مي گويد كه جلو بايست (من به شما اقتدا كنم) پس او مي گويد: همانا بعضي از شما امير بعضي ديگر است و اين كرامتي است بر اين امت (اسلامي).»

در كتاب مسند ابي عَوانَه نوشته ي حافظ يَعقوب اسحاق اسفراينی، مجلد 1، صفحه 106 نوشته است:

حَدَّثنا يوسف بن مسلم و عباس الدُّورِی و محمد بن اسماعيل الصائِغ، قالوا حَدَّثنا حَجّاج بن محمد، عن ابن جُرَيْجٍ قال: أخبرنی ابو الزُّبَيْر أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يقول: سَمِعْتُ رسول الله» يقول: «لا تَزالُ طائِفةُ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرين اِلی يوم القيامة.» قال: فَيَنزَلُ عيسی بنُ مَرْيَمَ(عليه السلام). فَيَقولُ أَميرُهُمْ: تعالُ صَلِّ بِنا. فَيَقولُ: لا، إنِّ الله بَعْضُكُمْ عَلَی بَعْضٍ أُمراءُ تَكْرِمَةَ الله هذِهِ الاُمَّةً.»

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «... عيسي بن مريم(عليه السلام) فرود مي آيد و اميرشان (حضرت مهدي)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي گويد كه بيا بر ما نماز بخوان (من به شما اقتدا كنم) پس او مي گويد: نه، همانا بعضي از شما امير بعضي ديگر است و اين كرامتي است بر اين امت (اسلامي).»

در الاحسان بترتيب صحيح ابن حَبّان، مجلد 8، صفحه 289، حديث 6780 آمده است:أخبرنا محمد بن المُنذر بن سعيد قال: حَدَّثنا حَجَّاج، عن ابن جُرَيْج قال: أخْبرنی أبو الزبَيْر اَنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يقول: سَمِعتُ رسول الله» يقول: «لا تَزالُ طائِفةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الحَقِّ ظاهرين إلی يومِ القيامة فَيُنزلُ عيسی ابنُ مَرْيَمْ(عليه السلام). فَيَقولُ أميرُهُمْ: تعالَ صَلِّ لَنا. فَيَقولُ لا، إنَّ بَعْضُكُمْ علی بَعْضٍ أُمراءُ لِتكْرِمَةِ الله هذِهِ الْاُمَّة.»

در السُنن الكُبْری نوشته ي ابو بكر احمد بن حسين بن علي بيهقي، مجلد 9، صفحه 39 به روايت جابر بن عبدالله انصاري آمده است:

أخبرنا أبو عبدالله الحافظ و أبو بكر بن الحسن القاضی و أبو سعيد بن ابی عمرو، قالوا حَدَّثَنا أبو العباس محمد بن يعقوب، حَدَّثَنا محمد بن اسحاق الصِّغّانِیّ، حَدَّثنا حَجّاج بن محمد، عن أبی جُريج أخْبرنی ابو الزُّبَيْر أنَّهُ سمع جابر بن عبدالله يقول سمعت النبی» يقول: «لا تَزالُ طائفةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ علی الحقِّ ظاهِرين الی يوم القيامة. فَيُنزلُ عيسی ابنُ مَرْيَمْ(عليه السلام). فَيَقولُ أميرُهُمْ: تعالَ صَلِّ لَنا. فَيَقولُ لا، إنَّ بَعْضُكُمْ علی بَعْضٍ أُمراءُ لِتكْرِمَةِ الله هذِهِ الْاُمَّة.»

المنار المنيف في الصحيح و الضعيف نوشته ي شمس الدين ابو عبدالله محمد بن ابي بكر حنبلي دمشقي معروف به ابن قَيّم جَوزيّه، صفحه 147، حديث 337 آمده است:

و قال أبو نُعَيْم، حدّثنا أبو الفَرَج الاصفهانی، حدثنا احمد بن الحسين، حدثنا أبو جعفر بن طارق، عن الجيد بن نظيف، عن أبی نَضْرَة، عن أبی سعيد قال: قال رسول الله»: «مِنّا الذی يُصَلِّي عيسي بن مريم(عليه السلام) خَلْفَهُ.»

ص: 260

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «از ماست كسي كه عيسي بن مريم(عليه السلام) پشت سر او نماز مي خواند.»

تاریخ مَدينة دِمَشْق (معروف به تاريخ دمشق) نوشته ي حافظ ابو القاسم علي بن حسن بن هِبَة الله بن عبدالله شافعي (معروف به ابن عساكر)، مجلد 7، صفحه 341 از دو طريق نقل مي كند:

كتب إِلیّ أبو طالب الحسين بن محمد بن علی الزَّيْنَبیّ و حدّثنا أبو طاهر ابراهيم بن الحسن الفقيه عنه، حدثنا القاضی ابو القاسم علیُّ بنُ المُحَسَّن بن علی التَّنوُخِیُّ، ابو الحسين محمد بن المظفَّر بن موسی الحافظ _ من لفظه _ حدّثنا أبو بكرٍ احمد بن محمد بن عبيد الله الدِمَشْقیَّ، أخبرنی طاهرُ بن علیّ، حدّثنا علیّ بن هاشم، حدثنا ابن الهيثم، حدثنا محمد بن ابراهيم، أنّ امير المؤمنين أباجعفر حَدِّثه عَن ابيه، عَن ابن عباس، أنّ رَسولَ الله» قال: «كَيْفَ تُهْلِكُ اُمَّةٌ أنا أوَّلُها وَ عيسي فی آخرها وَ الْمَهْدِيُّ مِنْ أهل بَيْتي فی وَسَطِها.»

ابن عباس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روايت مي كند كه ايشان فرمودند: «چگونه اين امت هلاك شوند (يعني هلاك نمي شوند) درحالي كه من در اول آن ها، عيسي بنمريم(عليه السلام) در آخر آن ها و حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت من در وسط آن هاست.»

كنز العُمال، مجلد 14، صفحه 269، حديث 38682 به نقل از تاريخ مدينة دِمشق نوشته ي ابن عساكر آورده است:

... عَن ابن عباس قال رَسول الله»: «كَيْفَ تُهْلِكُ اُمَّةٌ أنا فی أوَّلُها وَ عيسی بنُ مَرْيَمْ فی آخِرِها وَ الْمَهْدِیُّ مِنْ أهل بَيْتی فی وَسَطِها.»

ابن عباس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روايت مي كند كه ايشان فرمودند: «چگونه هلاك خواهند شد امتی كه من در اول آن ها، عيسي بن مريم(عليه السلام) در آخر آن ها و مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت من در وسط آن هاست.»

در كتاب أخبار المَهْدي نوشته ي حافظ ابو نعيم اصفهاني و کنز العمال، مجلد14 صفحه 266، حديث 38671 آمده است:

«لَنْ تَهْلِكَ اُمَّةٌ أنا فی أوَّلُها وَ عيسی بن مَرْيَمْ فی آخِرِها وَ الْمَهْدِیُّ فی اوْسَطِها.»

ابن عباس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روايت مي كند كه فرمودند: «هرگز امتي كه من در اولشان و عيسي بن مريم(عليه السلام) در آخر آنها و حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وسط آن ها باشد، هلاك نمي شوند.»

ص: 261

45. در حال حاضر اولی الناس به ابراهیم، حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره آل عمران، آیه 68

إنَّ اَولی النّاس بِابراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبعوهُ و هذا النَّبیُّ وَ الَّذینَ ءامنوا وَ الله وَلیُّ المؤمنین

نزدیک ترین انسان ها به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی کنند و این پیامبر و کسانی که به او ایمان آورده اند، نزدیک ترین انسان ها به حضرت ابراهیم می باشند و الله دوست و ولی و رهبر مؤمنین است.

حال سؤال می شود نزدیک ترین انسان ها به حضرت ابراهیم(عليه السلام) چه کسانی هستند و دارای این صفات عالیه می باشند و همچنین در حال حاضر در میان انسان های در حال حیات چه کسی از همه نزدیک تر به حضرت ابراهیم(عليه السلام) است.

نزدیک ترین افراد به پیامبران الهی کسانی هستند که به آن ها ایمان آورده اند و از آن ها تبعیت می کنند، لذا آیه می فرماید اولی الناس نزدیک ترین افراد به حضرت ابراهیم کسانی هستند که از او تبعیت کرده و عامل باشند به آنچه که آن حضرت از طرف خداوند آورده است.

ما معتقدیم که اساس همه ی ادیان الهی اسلام است و دین در نزد خداوند اسلام می باشد ان الدین عند الله الاسلام همانا دین، نزد خدا اسلام است. و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین هرکس غیر از اسلام دینی را بپذیرد از او پذیرفته نیست و او در قیامت از زیانکاران است ما عقیده داریم که قرآن در عالم ذر اولی یک جا بر سینه ی مبارک رسول خدا نازل شد و سپس در این جهان بر هر پیامبری چند آیه نازل می گیردید و آن پیامبر به امر الهی آن چند آیه را تفسیر و تبیین می فرمودند. لذا می فرمایند تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً

ص: 262

مبارک است کسی که این قرآن را نازل کرد بر بنده اش تا این که نذیر و ترساننده باشد برای تمام عوالم للعالمین. (عالم ناسوت، ملکوت، جبروت و لاهوت)

باز می گوییم این قرآن کتابی است برای همه ی انبیا است و ما ارسلناک الّا رحمة للعالمین ما تو را ارسال نکردیم برای همه ی عوالم مگر این که تو برای همه رحمت باشد. و ما ارسلناک الّا کافة للناس بشیرا و نذیرا تو برای انسان ها بشیر و نذیر هستی انبیا هم زیرمجموعه ناس قرار می دهد. وقتی می گوییم الناس از ریشه ی انس است و اسم نوع است یعنی همه ی انسان ها. همه ی انبیا انسان بودند، پس این قرآن برای آن ها هم بشیر و نذیر است.

1. در کتاب ینابیع المودة صفحه 243 آمده است:

ابوهریره قال: قالوا یا رسول الله متی وجبت لک النبوة قال وجبت لی و آدم بین الروح و الجسد.

ابوهریره می گوید: گفتند ای رسول خدا چه زمانی شما نبی شدید؟ فرمودند: آن زمانی که آدم میان روح و جسد بود، پیامبر شدم.

2. در کتاب ینابیع المودة صفحه 243 از قول انس آمده است:

و عن انس قال: قال رسول الله: انا اکثر الانبیاء اتباعاً

رسول خدا فرمودند: (قبل از امت من) انبیای الهی امت و تابع من بودند. (بهترین امت رسول خدا انبیایی چون حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت ابراهیم و حضرت نوح و ... هستند.)

این مطلب برمی گردد به عالم ذر اولی که همه ی انبیای الهی به ایشان ایمان آوردند.

3. در کتاب ینابیع المودة صفحه 248 آمده است:

عن ابوهریره قال: قیل یا رسول الله متی وجبت لک النبوة؟ قال: قبل ان یخلق الله آدم و نفخ الروح فیه و قال و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالت الارواح قالوا بلی قال الله تعالی أنا ربکم و محمد نبیکم و علی امیرکم.

ابوهریره می گوید: از رسول خدا پرسیدند: چه وقت و کی شما به نبوت رسیدید؟ حضرت فرمودند: پیش از آن که آدم خلق شود و روح در او دمیده شود.(سپس آدم و بقیه ی انسان ها خلق شدند.) سپس فرمودند: هنگامی که خداوند از بنی آدم و ذریه ی او یعنی همه ی انسان ها عهد و پیمان گرفت و نفس های آن ها را بر آن ها گواه گرفت و فرمودند آیا

ص: 263

من پروردگار شما نیستم؟ همه ی ارواح گفتند: بله (تو پروردگار ما هستی.) سپس خداوند فرمودند: من پروردگار شما هستم و (حضرت) محمد پیامبر شما است و (حضرت) علی امیر (و ولی و امام بر همه ی) شما است.

دقت کنید همه ی انبیا و اصفیا و ... در زمره ی پاسخ دهندگان بودند.

4. در کتاب انوار نعمانیه نوشته ی سید نعمت الله جزایری مجلد 1 صفحه 30 و کتاب الامام علی نوشته ی حضرت آیة الله رحمانی همدانی صفحه 86 درباره ی حضرت امیرالمؤمنین آمده است:

عن النبی إنه قال لعلی، یا علی، إن الله تعالی قال: یا محمد بعث علیاً مع الانبیاء باطناً و معک ظاهراً.

رسول خدا به حضرت علی فرمودند: ای علی، خداوند فرمودند: ای محمد، من علی را با پیامبران در باطن و خفا فرستادم و (او را) در ظاهر و آشکار با تو فرستادم. (یعنی امیرالمؤمنین با همه ی انبیا در باطن بودند اما با رسول خدا در ظاهر بودند.)

5. در المجلی ابن ابی جمهور صفحه 368 و کتاب الامام علی صفحه 86 آمده است:

قال رسول الله: ما من نبی الّا و بعث معه علی باطناً و معی ظاهراً.

هیچ پیامبری نبود مگر این که حضرت علی در باطن و خفا با او بود و با او مبعوث شد. اما با من در ظاهر و آشکار مبعوث گردید.

نذیر این احادیث در کتب زیر نیز آمده است:

6. شرح اسماء الحسنی نوشته ی حاج ملا هادی سبزواری، مجلد 1، صفحه 28

7. قصص الانبیا نوشته ی سید نعمت الله جزایری، صفحه 105 به نقل از المد سیات نوشته ی مکی از علمای اهل سنت.

احادیث در این زمینه زیاد است، فقط ما با نوشتن این احادیث می خواهیم بگوییم که رسول خدا بر همه ی انبیا پیامبر و حجت بود و حضرت امیرالمؤمنین علی بر همه ی انبیا امام و حجت بودند. پس دیگر جایی نمی ماند که بگویند خدای ناکرده رسول خدا پیروی حضرت ابراهیم بوده است بلکه باید عقیده داشتهباشیم که خلیل الرحمان از امت رسول خدا و از بهترین شیعیان حضرت امیرالمؤمنین بوده اند.

ص: 264

46. همه ی انبیاء مسلمان از امت رسول خدا صلی الله علیه وآله و از شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) بودند

اشاره

سوره آل عمران

همان طور که گفتیم همه ی انبیای الهی بهترین امت رسول خدا و بهترین شیعیان امیرالمؤمنین بودند و در یک کلام همه مسلمان واقعی بودند که مسلمانان امت رسول خدا هستند چنان که:

1. سوره آل عمران آیه 67 آمده است:

ما کان ابراهیم یهودیاً و لا نصرانیاً ولکن کان حنیفاً مسلماً و ما کان من المشرکین

(حضرت) ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه او مردی موحد و خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود.

اولی به ابراهیم رسول خدا و ائمه ی طاهرین و هم اکنون حضرت ولی عصر است

در زمان رسول خدا اهل کتاب هرکدام سعی داشتند بگویند که حضرت ابراهیم از آن هاست. مسیحی ها می گفتند ابراهیم از ما است. یهودیان می گفتند ابراهیم از ماست و هرکدام خودشان را نزدیک تر از دیگران به ابراهیم معرفی می کردند قرآن به همه ی این شعارهای بدون شعور پایان می دهد و می فرمایند: نزدیک ترین افراد به ابراهیم آن هایی هستند که از مکتب او پیروی کردند و نسبت به اهداف او وفادار بودند. چه کسانی که در زمان او زندگی می کردند ان اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و از او تبعیت می کردند و سپس اشاره می فرمایند و هذا النبی و الذین آمنوا و این پیامبر و کسانی که به او ایمان دارند و در احادیث ما داریم اولی الناس بابراهیم اولی الناس بابراهیم ابتدا رسول خدا و ائمه ی طاهرین و هم اکنون امام زمان است و هر مسلمانی که ایمان به رسول خدا و حضرت امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین و در حال حاضر به امام زمان داشته باشد در خط همین آیه است.

ص: 265

1. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 177 حدیث 62، اثبات الهداة مجلد 3 حدیث 46، بحارالانوار مجلد 15 صفحه 124، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 292 کافی مجلد 1 صفحه 416 حدیث 20 آمده است:

عن علي بن النعمان عن أبي عبد الله ع في قوله: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ » قال: هم الأئمة و اتباعهم

از امام صادق روایت کرده اند که فرمودند: ان اولی الناس این ها امامان و رهبرانی هستند و کسانی می باشند که از این ها تبعیت می کنند.

2. در کافی مجلد 1 صفحه 416 حدیث 20 آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- إِنَ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ ع وَ مَنِ اتَّبَعَهُمْ.

3. در عیاشی مجلد 1 صفحه 178 حدیث 63، بحار الانوار مجلد 15 صفحه 124، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 292 آمده است:

عن أبي الصباح الكناني قال: سمعت أبا عبد الله ع يقول في قول الله: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ- وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ » ثم قال علي و الله على دين إبراهيم و منهاجه- و أنتم أولى الناس به

4. در تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 105، تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 177 حدیث 61، تفسیر صافی در ذیل آیه آمده است:

ثم وصف الله عز و جل من أولى الناس بإبراهيم يحتج به، فقال إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ فَقُلْتُ مِنْ أَنْفُسِهِمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ نَعَمْ وَ اللَّهِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثَلَاثاً- ثُمَّ نَظَرَ إِلَيَّ وَ نَظَرْتُ إِلَيْهِ- فَقَالَ يَا عُمَرُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِين

قمی و عیاشی از عمربن یزید از امام صادق روایت کرده اند که فرمودند: به خدا سوگند شما از آل محمد هستید. پس گفتم فدایت گردم آیه از خود آنان؟ فرمودند: آری از خود آنان به خدا سوگند از خود آنان و این کلمه را سه بار فرمودند سپس به سوی من نگاه کرد و من

ص: 266

هم به سوی او نگاه کردم. فرمودند: ای عمر خداوند متعال در کتاب خود می فرمایند: سزاوارترین مردم بهابراهیم کسانی هستند که عامل به گفته ها و رهنمودهای آنان باشند.

5. در مجمع البیان در ذیل آیه و در تفسیر نورالثقلین آمده است:

إنّ اولی الناس بالانبیاء اعلمهم بما جائوا به، ثم تلا هذه الآیه و قال: إن ولی محمد من اطاع الله و إن بعدت لحمته و إنّ عدو محمد من عصی الله و ان قربت قرابته.

سزاوارترین مردم به پیامبران آن هایی هستند که به دستورات آن ها بیش از همه عمل می کنند، سپس آیه ی فوق را تلاوت فرمودند و فرمودند: ولی و دوست حضرت محمد کسی است که اطاعت از فرمان خداوند کند اگر چه نسبتش از او دور باشد و دشمن حضرت محمد کسی است که نافرمانی پیشه کند اگرچه قرابتش با پیامبر نزدیک باشد.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولی الناس به ابراهیم(عليه السلام) است

1. در تفسیر عیاشی، مجلد 2 صفحه 56

عن عبد الأعلى الجبلي [الحلبي ] قال:...ثم قال أبو جعفر: و الله لكأني أنظر إليه- و قد أسند ظهره إلى الحجر، ثم ينشد الله حقه ثم يقول: يا أيها الناس- من يحاجني في الله فأنا أولى الناس بالله - و من يحاجني في آدم فأنا أولى الناس بآدم، يا أيها الناس من يحاجني في نوح فأنا أولى الناس بنوح، يا أيها الناس من يحاجني في إبراهيم، فأنا أولى بإبراهيم ...

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: مثل این است که من می بینم که (قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) پشتش را به حجر الاسود در مسجد الحرام کنار کعبه گذاشته است. پس با مردم به بحث و مذاکره ی علمی می پردازد و مردم را به خدا برای حقانیت خودش سوگند می دهد و می فرمایند: ای مردم، هر کس می خواهد درباره ی خداوند با من بحث و مذاکره کند می داند که من نزدیک تر از هرکس به خداوند هستم و هرکس می خواهد درباره ی حضرت آدم(عليه السلام) با من بحث کند، من نزدیک تر از هرکس به حضرت آدم(عليه السلام) هستم و هرکس می خواهد با من درباره ی نوح(عليه السلام) بحث کند می داند که من از هرکس به حضرت نوح(عليه السلام) نزدیک ترم. ای مردم هرکس می خواهد درباره ی ابراهیم(عليه السلام) با من بحث کند می داند من از هرکس به حضرت ابراهیم(عليه السلام) نزدیک تر هستم.

ص: 267

حدیث بالا را بار دیگر بخوانید و بیاندیشید واقعاً از حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه کسی در روی کره ی زمین به حضرت ابراهیم(عليه السلام) نزدیک است؟ آن حضرت از بنی اسماعیل(عليه السلام) است و حضرت اسماعیل(عليه السلام) فرزند حضرت ابراهیم(عليه السلام) است. پس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر نظر از همه به حضرت ابراهیم(عليه السلام) نزدیک است.

در این حدیث دنیایی از مسائل علمی نهفته است. اولاً حضرت می فرمایند آینده را می بینند و قسم جلاله می خورند که بسیار حائز اهمیت است.

ثانیاً: حضرت برای حقانیت خود با مردم به مباحثه ی علمی پرداختند. پس دیگر انصاف نیست بگوییم حضرت مهدی که تشریف بیاورند، مانند جباران و ستمگران همه را می کشند و گردن می زنند. حضرت مهدی رحمة للعالمین هستند. از طرف خداوند برای نجات بشریت می آیند نه برای کشتن آن ها؛ اما چه کنیم که همان ستمگرانی که تبلیغات سوء کرده بودند که حضرت علی بن ابی طالب نماز نمی خوانند و وقتی ایشان در مسجد به شهادت رسیدند، گفتند: مگر علی نماز می خواند؟ همانان این شایعات را درباره ی حضرت مهدی منتشر می کنند. اعوذ بالله القوی من الشیطان الغوی.

امام زمان از هر پیامبری سنتی دارد و از حضرت ابراهیم(عليه السلام) مخفی بودن دلات و اعتزال است.

2. در کتاب کمال الدین، باب 31، صفحه 322 (و در ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 438) آمده است:

عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ ...عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) يَقُولُ فِي الْقَائِمِ مِنَّا سُنَنٌ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ سُنَّةٌ مِنْ أَبِينَا آدَمَ(عليه السلام) وَ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ سُنَّةٌ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ أَيُّوبَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَأَمَّا مِنْ آدَمَ وَ نُوحٍ فَطُولُ الْعُمُرِ وَ أَمَّا مِنْ إِبْرَاهِيمَ فَخَفَاءُ الْوِلَادَةِ وَ اعْتِزَالُ النَّاسِ وَ أَمَّا مِنْ مُوسَى فَالْخَوْفُ وَ الْغَيْبَةُ وَ أَمَّا مِنْ عِيسَى فَاخْتِلَافُ النَّاسِ فِيهِ وَ أَمَّا مِنْ أَيُّوبَ فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوَى وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَالْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ.

سعیدبن جبیر می گوید: من شنیدم از علی بن الحسین امام زین العابدین(عليهما السلام) که فرمودند: در قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما سنت هایی از انبیا(عليهم السلام) است. سنتی از آدم(عليه السلام)و سنتی از نوح(عليه السلام) و سنتی از

ص: 268

ابراهیم(عليه السلام) و سنتی از موسی(عليه السلام) و سنتی از عیسی(عليه السلام) و سنتی از ایوب(عليه السلام) و سنتی از محمد(صلى الله عليه و آله). اما سنت از آدم(عليه السلام) و نوح(عليه السلام) طول عمر است و اما سنت از ابراهیم(عليه السلام) مخفی بودن ولادتش و اعتزال از مردم است. اما سنت از موسی(عليه السلام) ترس (از مردم) است (و همان طور که موسی(عليه السلام) غیبت داشت) او هم غیبت خواهد داشت. اما سنت از عیسی(عليه السلام) درباره ی اختلاف مردم در مورد اوست و اما سنت از ایوب(عليه السلام) فرج بعد از بلوی می باشد و اما سنت از رسول خدا(عليه السلام) عبارت است از این که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند با شمشیر.

3. در کتاب کمال الدین، مجلد 1، باب 31، صفحه 321، حدیث 4 (و در ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 438 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَشَّارٍ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَرَجِ الْمُظَفَّرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) يَقُولُ فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ هُوَ طُولُ الْعُمُرِ.

سعیدبن جبیر می گوید از سید العابدین، حضرت علی بن حسین(عليهما السلام) (امام زین العابدین(عليه السلام)) شنیدم که فرمودند: در حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی از نوح پیامبر(عليه السلام) است و آن طول عمر است.

4. در کتاب کمال الدین، مجلد 1، باب 31، صفحه 321، حدیث 5 (و در ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 438 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الدَّقَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ هُوَ طُولُ الْعُمُرِ.

سعیدبن جبیر می گوید از سیدالعابدین، حضرت علی بن حسین(عليهما السلام) شنیدم که فرمودند: در حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی از نوح پیامبر(عليه السلام) است و آن طول عمر است.

5. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 201، حدیث 62 و اصول کافی، مجلد 1، صفحه 416، حدیث 20 آمده است:

عن علی بن النعمان، عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قوله إنَّ أولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین امنوا و الله ولی المؤمنین قال هم الائمة و اتباعهم

ص: 269

علی بن نعمان روایت می کند از حضرت امام صادق(عليه السلام) که درباره ی این آیه به تحقیق نزدیک ترین انسان ها به ابراهیم کسانی هستند که او تبعیت می کنند و این پیامبر و کسانی که مؤمن هستند و خداوند دوست، رفیق و ولی مؤمنین است فرمودند: (اولی ترین مردم به حضرت ابراهیم(عليه السلام)) امامان هستند و کسانی که از این امامان تبعیت می کند.

6. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 201، حدیث 63، بحار الانوار، مجلد 15 (و 1)، صفحه 124 و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 292 آمده است:

عن ابی الصباح الکنانی قال: سمعت اباعبدالله(عليه السلام) یقول فی قول الله إنَّ اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین امنوا و الله ولی المؤمنین ثمَّ قال: علی(عليه السلام) ولی الله علی دین ابراهیم(عليه السلام) و منهاجه و انتم اولی الناس به.

ابی صباح الکنانی می گوید: شنیدم از حضرت صادق(عليه السلام) که درباره ی این آیه إنَّ اولی الناس بابراهیم للذین... فرمودند: علی(عليه السلام) ولی الله بر دین ابراهیم(عليه السلام) است (هر کس حضرت علی(عليه السلام) را ولی خود قرار دهد). و شما نزدیک ترین انسان ها به او هستید.

ص: 270

47. انبیا(عليهم السلام) در رجعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)

اشاره

آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری خواهند کرد و همچنین بعضی از پیامبران در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ایشان را یاری خواهند کرد

سوره آل عمران، آیه 81

وَ إذ اخَذَ اللهُ میثاقَ النبییّنَ لَما ءاتَیتُکُم مِن کتاب وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکُم رَسولٌ مُصدِّقٌ لِما مَعَکُم لَتُؤمِنُنَّ بِه وَ لَتَنصُرُنَّه قال: ءاقرَرتُم وَ اخَذتُم عَلی ذلِکُم اِصری قالوا اَقرَرنا قال فَاشهدوا وَ أنا مَعَکُم مِنَ الشّاهِدینَ.

و چون خداوند از پیامبران پیمان گرفت هرگاه شما کتاب و حکمت بخشیدم و هنگامی که رسولی برای شما بیاید که شما را (و کتابتان را) تصدیق کند به او ایمان آورید و او را یاری کنید. خداوند فرمودند: (آیا پذیرفتید و قبول کردید که به آن پیامبر صادق) ایمان آورید و او را یاری نمایید. پیامبران در جواب گفتند ما (قبول کردیم) وبر این عهد و پیمان اقرار نمودیم. آن گاه خداوند فرمودند شما (بر این عهد و پیمان) شاهد باشید و من هم با شما شاهد خواهم بود.

آیه درباره ی عهد و پیمانی است که خداوند از همه ی پیامبران(عليهم السلام) در عالم ذر اولی گرفته است که اولاً: آن ها همه بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ایمان آوردند و سپس او و دینش را یاری کنند.

ما می دانیم از زمان ظهور رسول خدا(صلى الله عليه و آله) تا به حال هیچ پیامبری دین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری نکرده است. اما باید این آیه تحقق پیدا کند و این آیه و وعده در آینده تحقق پیدا کند.

اول: در رجعت حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) که همه ی پیامبران رجعت خواهند کرد و دین اسلام را که دین خداوند است، یاری خواهند کرد که این مصداق اتمّ ظهور این آیه است.

ص: 271

دوم: در ظهور ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که بعضی از پیامبران(عليهم السلام) ایشان را یاری خواهند کرد.

حال به تحلیل مسائل می پردازیم.

1. در کتاب امام زمان آغازگر رجعت، صفحات 134و 135 که نویسنده ی همین کتاب آن را تألیف نموده است، با استناد به بحار الانوار، مجلد 53، صفحه 41، حدیث 9 آمده است:

سعد عن ابی عیسی، عن محمدبن سنان، عن ابی مسکان، عن فیض بن ابی شیبة قال: سمعت اباعبدالله(عليه السلام) یقول: تلا هذه الآیة وَ إذ اخذ الله میثاق النبیین الآیة قال: لیؤمننَّ برسول الله(صلى الله عليه و آله) و لینصرنّ علیّاً امیرالمؤمنین(عليه السلام) [قلت: و لینصرنّ امیرالمؤمنین(عليه السلام)؟] قال(عليه السلام): نعم و الله من لدن آدم فهلمّ جرّاً فلم یبعث الله نبیّاً و لا رسولاً إلّا ردّ جمیعهم إلی الدّنیا حتّی یقاتلوا بین یدی علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین(عليه السلام)

فیض بن ابی شیبه می گوید: از حضرت امام صادق(عليه السلام) شنیدم که این آیه «وَ إذ اخَذَ اللهُ میثاقَ النبییّنَ لَما ءاتَیتُکُم مِن کتاب وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکُم رَسولٌ مُصدِّقٌ لِما مَعَکُم لَتُؤمِنُنَّ بِه وَ لَتَنصُرُنَّه» را تلاوت کردند و فرمودند: همه ی پیامبران ایمان آوردند به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و یاری می کنید علی امیرالمؤمنین(عليه السلام) را. باز حضرت(عليه السلام) فرمودند: به خدا سوگند همه ی پیامبران از آدم تا خاتم النبیین، همه را خداوند باز می گرداند و رجعت خواهند داشت تا همه ی آن ها در رکاب امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) آن حضرت(عليه السلام) را یاری کرده و همراه آن حضرت(عليه السلام) با دشمنان اسلام مبارزه کند.

در همان کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت، صفحه 135، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه، تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 181، حدیث 74، بحار الانوار، مجاد 53، صفحه 50، حدیث 23 آمده است:

أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً مِنْ لَدُنْ آدَمَ فَهَلُمَّ جَرّاً إِلَّا وَ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا وَ يَنْصُرُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ قَوْلُهُ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ (1) يَعْنِي بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَتَنْصُرُنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.

ابن مسکان می گوید: حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هیچ پیامبری مبعوث نشده است از زمان آدم (ابوالبشر)(عليه السلام) تا رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مگر این که درهنگام رجعت به دنیا برمی گردد و امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) را یاری می کند و این گفته ی خداوند متعال است (در سوره آل

ص: 272


1- . سوره آل عمران آیه81.

عمران، آیه 81) لتؤمنن به ایمان می آورند یعنی همه ی انبیا به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ایمان می آورند. ولتنصرن یعنی یاری می کنند امیرالمؤمنین(عليه السلام) را.

3. در کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت، صفحات 135 و 136 با استناد به بحارالانوار، مجلد 53، صفحه 70، حدیث 67 به نقل از تفسیر عیاشی، صفحه 205، حدیث 77 آمده است:

عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَقَدْ تَسَمَّوْا بِاسْمٍ مَا سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَحَداً إِلَّا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ مَا جَاءَ تَأْوِيلُهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَتَى يَجِي ءُ تَأْوِيلُهُ قَالَ إِذَا جَاءَتْ جَمَعَ اللَّهُ أَمَامَهُ النَّبِيِّينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ حَتَّى يَنْصُرُوهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ إِلَى قَوْلِهِ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (1) فَيَوْمَئِذٍ يَدْفَعُ رَسُولُ اللَّهِ ص اللِّوَاءَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَيَكُونُ أَمِيرَ الْخَلَائِقِ كُلِّهِمْ أَجْمَعِينَ يَكُونُ الْخَلَائِقُ كُلُّهُمْ تَحْتَ لِوَائِهِ وَ يَكُونُ هُوَ أَمِيرَهُمْ فَهَذَا تَأْوِيلُهُ.

4. بحارالانوار، مجلد 53، صفحات 46 تا 49، حدیث 20 و کتاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت، صفحه 81 آمده است:

عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(عليه السلام) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدٌ وَاحِدٌ تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ مُحَمَّداً ص وَ خَلَقَنِي وَ ذُرِّيَّتِي ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي ذَلِكَ النُّورِ وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَاتُهُ فَبِنَا احْتَجَّ عَلَى خَلْقِهِ فَمَا زِلْنَا فِي ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ حَيْثُ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ وَ لَا لَيْلَ وَ لَا نَهَارَ وَ لَا عَيْنَ تَطْرِفُ نَعْبُدُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُسَبِّحُهُ وَ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ وَ أَخَذَ مِيثَاقَ الْأَنْبِيَاءِ بِالْإِيمَانِ وَ النُّصْرَةِ لَنَا وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ -(2) يَعْنِي لَتُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ ص وَ لَتَنْصُرُنَّ وَصِيَّهُ وَ سَيَنْصُرُونَهُ جَمِيعاً وَ إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقِي مَعَ مِيثَاقِ مُحَمَّدٍ ص بِالنُّصْرَةِ بَعْضِنَا لِبَعْضٍ فَقَدْ نَصَرْتُ مُحَمَّداً وَ جَاهَدْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ قَتَلْتُ عَدُوَّهُ وَ وَفَيْتُ لِلَّهِ بِمَا أَخَذَ عَلَيَّ مِنَ الْمِيثَاقِ وَ الْعَهْدِ وَ النُّصْرَةِ لِمُحَمَّدٍ ص وَ لَمْ يَنْصُرْنِي أَحَدٌ مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ ذَلِكَ لِمَا قَبَضَهُمُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ سَوْفَ يَنْصُرُونَنِي وَ يَكُونُ لِي مَا بَيْنَ مَشْرِقِهَا إِلَى مَغْرِبِهَا وَ لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ أَحْيَاءً مِنْ آدَمَ إِلَى مُحَمَّدٍ ص كُلَّ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ يَضْرِبُونَ بَيْنَ يَدَيَّ بِالسَّيْفِ هَامَ الْأَمْوَاتِ وَ الْأَحْيَاءِ وَ الثَّقَلَيْنِ جَمِيعاً فَيَا عَجَبَا وَ كَيْفَ لَا أَعْجَبُ مِنْ أَمْوَاتٍ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ أَحْيَاءً يُلَبُّونَ زُمْرَةً زُمْرَةً بِالتَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ قَدْ تَخَلَّلُوا بِسِكَكِ الْكُوفَةِ قَدْشَهَرُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ لَيَضْرِبُونَ بِهَا هَامَ الْكَفَرَةِ وَ جَبَابِرَتِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ مِنْ جَبَّارَةِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ حَتَّى يُنْجِزَ اللَّهُ مَا وَعَدَهُمْ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا

ص: 273


1- همان
2- همان

يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً(1) أَيْ يَعْبُدُونَنِي آمِنِينَ لَا يَخَافُونَ أَحَداً مِنْ عِبَادِي لَيْسَ عِنْدَهُمْ تَقِيَّةٌ وَ إِنَّ لِي الْكَرَّةَ بَعْدَ الْكَرَّةِ وَ الرَّجْعَةَ بَعْدَ الرَّجْعَةِ وَ أَنَا صَاحِبُ الرَّجَعَاتِ وَ الْكَرَّاتِ وَ صَاحِبُ الصَّوْلَاتِ وَ النَّقِمَاتِ وَ الدُّولَاتِ الْعَجِيبَاتِ وَ أَنَا قَرْنٌ مِنْ حَدِيدٍ وَ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَا أَمِينُ اللَّهِ وَ خَازِنُهُ وَ عَيْبَةُ سِرِّهِ وَ حِجَابُهُ وَ وَجْهُهُ وَ صِرَاطُهُ وَ مِيزَانُهُ وَ أَنَا الْحَاشِرُ إِلَى اللَّهِ وَ أَنَا كَلِمَةُ اللَّهِ الَّتِي يَجْمَعُ بِهَا الْمُفْتَرِقَ وَ يُفَرِّقُ بِهَا الْمُجْتَمِعَ وَ أَنَا أَسْمَاءُ اللَّهِ الْحُسْنَى وَ أَمْثَالُهُ الْعُلْيَا وَ آيَاتُهُ الْكُبْرَى وَ أَنَا صَاحِبُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أُسْكِنُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أُسْكِنُ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ وَ إِلَيَّ تَزْوِيجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ إِلَيَّ عَذَابُ أَهْلِ النَّارِ وَ إِلَيَّ إِيَابُ الْخَلْقِ جَمِيعاً وَ أَنَا الْإِيَابُ الَّذِي يَئُوبُ إِلَيْهِ كُلُّ شَيْ ءٍ بَعْدَ الْقَضَاءِ وَ إِلَيَّ حِسَابُ الْخَلْقِ جَمِيعاً وَ أَنَا صَاحِبُ الْهِبَاتِ وَ أَنَا الْمُؤَذِّنُ عَلَى الْأَعْرَافِ- وَ أَنَا بَارِزُ الشَّمْسِ أَنَا دَابَّةُ الْأَرْضِ وَ أَنَا قَسِيمُ النَّارِ- وَ أَنَا خَازِنُ الْجِنَانِ وَ صَاحِبُ الْأَعْرَافِ- وَ أَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَعْسُوبُ الْمُتَّقِينَ وَ آيَةُ السَّابِقِينَ وَ لِسَانُ النَّاطِقِينَ وَ خَاتَمُ الْوَصِيِّينَ وَ وَارِثُ النَّبِيِّينَ وَ خَلِيفَةُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صِرَاطُ رَبِّيَ الْمُسْتَقِيمُ وَ فُسْطَاطُهُ وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَا فِيهِمَا وَ مَا بَيْنَهُمَا وَ أَنَا الَّذِي احْتَجَّ اللَّهُ بِهِ عَلَيْكُمْ فِي ابْتِدَاءِ خَلْقِكُمْ وَ أَنَا الشَّاهِدُ يَوْمَ الدِّينِ وَ أَنَا الَّذِي عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْقَضَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ الْأَنْسَابَ وَ اسْتُحْفِظْتُ آيَاتِ النَّبِيِّينَ الْمُسْتَخْفِينَ الْمُسْتَحْفَظِينَ وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ- وَ أَنَا الَّذِي سُخِّرَتْ لِيَ السَّحَابُ وَ الرَّعْدُ وَ الْبَرْقُ وَ الظُّلَمُ وَ الْأَنْوَارُ وَ الرِّيَاحُ وَ الْجِبَالُ وَ الْبِحَارُ وَ النُّجُومُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ أَنَا الْقَرْنُ الْحَدِيدُ وَ أَنَا فَارُوقُ الْأُمَّةِ وَ أَنَا الْهَادِي وَ أَنَا الَّذِي أَحْصَيْتُ كُلَّ شَيْ ءٍ عَدَداً بِعِلْمِ اللَّهِ الَّذِي أَوْدَعَنِيهِ وَ بِسِرِّهِ الَّذِي أَسَرَّهُ إِلَى مُحَمَّدٍ ص وَ أَسَرَّهُ النَّبِيُّ ص إِلَيَّ وَ أَنَا الَّذِي أَنْحَلَنِي رَبِّي اسْمَهُ وَ كَلِمَتَهُ وَ حِكْمَتَهُ وَ عِلْمَهُ وَ فَهْمَهُ يَا مَعْشَرَ النَّاسِ اسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ أَسْتَعْدِيكَ عَلَيْهِمْ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ مُتَّبِعِينَ أَمْرَهُ.

امام محمّدباقر(عليه السلام) می فرمايد: اميرالمؤمنين(عليه السلام) چنين فرموده است: خداوند تبارک و تعالی، احد و واحد و در وحدانيت خويش فرد بود. آن گاه کلمه ای را آفريد که آن کلمه، نور شد. سپس از آن، نور محمّد(صلى الله عليه و آله) و من و فرزندان مرا خلق کرد. پس از آن، کلمه ای را خلق کرد و آن کلمه، روح شد. آن روح را در آن نور قرار داد. آن گاه آن را در ابدان ما ساکن کرد. پس ما روح اللّه هستيم و ما كلمة اللّه هستيم. خداوند به وسيله ي ما بر مخلوقاتش احتجاج کرد و ما را در سايه سبز قرار داد. در آن زمان، نه خورشيدی بود و نهماه و نه روز و شب و نه لحظه ای، ما در آن زمان، خدا را عبادت می کرديم و تقديس و تسبيح می گفتيم و همة اينها قبل از خلقت مخلوقات و قبل از گرفتن ميثاق و عهد و پيمان از انبياء به نصرت ما بود و اين همان چيزی است که خدا در سوره ي آل عمران، آيه ي ٨١

ص: 274


1- . سوره نور آیه 55.

می فرمايد: «چون خداوند از پيامبران پيمان گرفت که هر گاه کتاب و حکمتی به شما دادم، پس برای هدايت شما اهل کتاب رسولی از جانب ما خواهد آمد، به او ايمان آوريد و او را ياری رسانيد.» اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) درباره ي اين آيه فرمودند: مقصود از آيه اين است که تمامی انبياء به حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) ايمان خواهند آورد و وصی او را ياری خواهند رساند که به زودی، زمان آن فرا خواهد رسيد. سپس حضرت در ادامه فرمودند: خداوند به همراه عهد و پيمانی که برای رسول خويش گرفت، از تمامی انبياء برای ياری رساندن به من نيز ميثاق گرفت. آنها پيامبر را ياری رساندند و در کنار او شمشير زدند. من هم پيامبر را ياری کردم و به همراه ايشان جهاد نمودم و دشمنانش را از دم تيغ گذراندم و به عهد خويش وفا کردم ولی تاکنون هيچ پيامبری مرا ياری نکرده است، زيرا آنها پيش از من از دنيا رفته اند. ولی به زودی زمان آن فرا خواهد رسيد که همه ي آنها مرا ياری رسانند. تمام زمين از مغرب تا مشرق از آنِ من خواهد بود. خداوند همه ي پيامبران مرسل از آدم تا خاتم(صلى الله عليه و آله) را زنده خواهد کرد و همه ي آنها در کنار من شمشير خواهند زد و گردن کشانِ جن و انس را از زنده و مرده گردن می زنند.

شگفتا! چگونه تعجب نکنم از مردگانی که خداوند آنها را بر می انگيزد و همگیِ آنها درحالی که ندای لبّيک يا داعی اللّه را سر می دهند، در کوچه هاي کوفه پراکنده می شوند. شمشيرهايشان را حائل می کنند و ياغيان و جبّاران و طاغوتيان را از اولين و آخرينشان گردن می زنند تا آنکه خداوند وعده اش را تحقق بخشد، همان طور که در سوره ي نور، آية ٥٥ فرموده است: «خدا به کسانی از شما که ايمانآورده اند و نيکوکاری کرده اند، وعده فرموده است که آنان را در زمين خلافت دهد هم چنان که پيشينيان را جانشين کرد. علاوه بر اين، دينشان را که برايشان پسنديده، برای آنان استوار سازد و سپس خوفشان را به امنيت و آرامش تبديل می سازد تا اينکه همه مرا بپرستند و هيچ چيزی را شريک من قرار ندهند.» آ ن گاه حضرت فرمودند که خداوند می فرمايد: طوری مرا عبادت کنيد که من می خواهم و زمانی که اين گونه عبادت کرديد، ديگر برای هيچ کس خوف و هراسی نخواهد بود و ديگر در آن زمان تقيّه وجود نخواهد داشت.

اميرالمؤمنين(عليه السلام) چنين ادامه می دهند:

ص: 275

برای من رجعتی پس از رجعتی و بازگشتی پس از بازگشت خواهد بود. من صاحب رجعت هاي متعدد هستم (إِنَّ لي الکرَّة بعد الکرَّة، و الرَّجعة بعد الرَّجعة، و أنا صاحب الرَّجعات و الکرّات). من حمله ها و انتقام هاي متعدد خواهم داشت. من صاحب حکومت هاي بسيار هستم. من دژ محکم از آهن هستم. من بنده ی خدا و برادر رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) هستم.

من امين و خزانه دار وحی الهی هستم. من پوشانندة سرّ الهی هستم. من حجاب خدايم. من وجه اللّه هستم. من صراط و ميزان اللّه هستم. من محشور کننده به سوی خدايم. من کلمة اللّه هستم که به وسيله ي من متفرّق ها دور من جمع می شوند و اجتماعات، پراکنده و متفرق می شوند.

من اسمُ اللّه حُسنی هستم. من مثل اعلی هستم. من معجزه و آيات کبری اويم. من صاحب بهشت و دوزخ هستم. اهل جنّت را در جنّت قرار می دهم و اهل دوزخ را در دوزخ ساکن می کنم. تزويج اهل جنّت به وسيله ی من انجام می گيرد و اهل جهنم توسط من عذاب می شوند. بازگشت همة خلايق به سوی من است و همه چيز پس از قضای حقيقی به سوی من باز می گردد. من به حساب خلق رسيدگی می کنم. من صاحب بخشش ها هستم. من مؤذّن اهل اعرافم. من در قرص خورشيد ظاهر می شوم. من دابَّة الأرض هستم. من تقسيم کنندة آتش به جهنميان هستم. من خازن بهشت و صاحب اعرافم. من اميرالمؤمنين، يعسوب المتّقين، آيات سابقة حق، لسان ناطق، ختم کننده ي اوصياء، وارث پيامبران، خليفه ي پروردگار عالم و صراط مستقيم هستم. من حجت و خيمه ای هستم بر اهل آسمان ها و اهل زمين ها و آنچه بين آنهاست و آنچه درون آنهاست. من همانم که خداوند در ابتدای خلقتِ شما، به وسيلة من بر شما حجت آورد. من شاهد روز جزا هستم. من به آرزوها، بلايا، قضايا و فصل الخطاب و الانساب عالِمَم. من آيات پيامبران را حفظ می کنم. من صاحب عصا و ميسم هستم. (توک: آهن گداخته ای بوده که در گذشته حيوانات و مجرمين را به وسيله ی آن داغ می کردند تا نشان دار باشند و اگر مفقود شد به راحتی پيدا شوند) من کسی هستم که خداوند ابرها، رعد و برق، سايه و نور، بادها، کوه ها، درياها، ستارگان، خورشيد و ماه را در تسخير من در آورده است (مسخر من کرده است). من دژ محکم آهنين خدايم. من جداکننده ي امت ها هستم. من هادی و راهنمايم. من کسی هستم که خداوند علم همه ي اشياء و

ص: 276

اعداد را در من به وديعه نهاد، و سرّی را که خداوند رسول خود را به آن مفتخر کرد، در وجود من نيز قرار دارد. خداوند اسم خود، کلمه اش، حکمت، علم و فهمش را در وجود من نهاد.

ای مردم، از من سؤال کنيد قبل از اينکه مرا از دست بدهيد. خداوندا، تو را شاهد می گيرم و از تو مساعدت می گيرم. هيچ حول و قوّه ای نيست جز حول و قوّة خدای عظيم، سپاس می گويم او را و از امر او اطاعت می کنم.»

در حكومت حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اهل آسمان ها و زمين تسليم امر الهى مى شوند.

زندگى كردن در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسيار زيبا و مسرت بخش و مطابق با فطرت و طبع بشر است زيرا در آن زمان همه موجودات سماوى و ارضى تسليم امر خداوند هستند و چون تسليم امر خدا هستند، آرامش و صلح همه جا را فرا مى گيرد و بر كل جهان يك قانون حاكم مى شود و آن هم قانون الهی است كه به دست با كفايت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اجرا مى گردد. چنان كه در سوره آل عمران آيه 83 آمده است:

«أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»

آيا جز دين خداى را مى جويند، در حالى كه هر آنكه در آسمان ها و زمين است، در مقابل اوتسليم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد و همه بازگشت ها به سوى اوست.

اين آيه خبر مى دهد زمانى فرا خواهد رسيد كه هستى چه با اجبار و چه با اختيار همه در مقابل ذات اقدس الهى تسليم خواهند شد و هم از نظر تكوين و هم از نظر تشريع تسليم امر خداوند مى شوند؛ يعنى، جماد و نبات و حيوان و انسان همه تسليم امر و نهى خداوند خواهند شد و اين در زمان حكومت الهى ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 71 صفحه 421، چنين آمده است:

و عن رفاعه بن موسى قال سمعت جعفر الصادق رضى الله عنه يقول فى قوله تعالى فى سوره ی آل عمران: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً» قال إذا قام القائم المهدى لا يبقى ارض الاّ نودى فيها شهادة ان لا اله الا اللّه و ان محمّداً رسول اللّه .

حافظ قندوزى حنفى مى گويد: رفاعه بن موسى از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند در مورد قول خداوند: «در مقابل او تسليم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد»

ص: 277

حضرت فرمودند: هنگامى كه مهدى قائم قيام نمايد، هيچ نقطه اى از زمين نمى ماند مگر اينكه شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پيامبر(صلى الله عليه و آله) خواهند داد.

پس، در زمان مهدى موعود همه مسلمان خواهند شد و حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) در معناى اسلام فرموده اند: «الاسلام هو التسليم» اسلام؛ يعنى، تسليم بودن (در مقابل امر و نهى خدا و در مقابل قدرت الهى)

2. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 207، حدیث 81، بحارالانوار، مجلد 3، صفحه 188، اثباة الهداة، مجلد 7، صفحه 96، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 296 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 276 آمده است:

باسناده عن رفاعه بن موسى، قال سمعت اباعبداللّه (عليه السلام) يقول: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» قال: اذا قام القائم عليه السلام لاتبقى ارض الا نودى فيها بشهادة ان لا اله الا اللّه و ان محمّداً رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم .عياشى به سند خود از رفاعه بن موسى آورده گويد شنيدم امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: «در مقابل او تسليم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد» حضرت فرمودند: هنگامى كه مهدى قائم قيام نمايد، هيچ نقطه اى از زمين نمى ماند مگر اينكه شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پيامبر(صلى الله عليه و آله) خواهد داد و بر اين كلمات ندا كند: لا اله الا الله محمد رسول الله

3. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 207، حدیث 82، (عياشى به سند خود از ابى بكير)، بحارالانوار، مجلد 3، صفحه 188، اثباة الهداة، مجلد 7، صفحه 96، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 296 و 267 آمده است:

عن ابى بكير قال: سألت اباالحسن عليه السلام عن قوله: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» قال: انزلت فى القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اذا خرج باليهود و النصارى و الصابئين و الزنادقة و اهل الردّه و الكفار فى شرق الارض و غربها فعرض عليهم الإسلام، فمن اسلم طوعاً اَمَره بالصلاة و الزكوة و ما يؤمر به المسلم و يجب لِلّه عليه، و مَن لم يسلم ضرب عنقه، حتى لا يبقى فى المشارق و المغارب احد الاّ وحّد اللّه . قلت جعلت فداك إن الخلق اكثر من ذلك... فقال: إن اللّه إذا اراد امراً قلَّل الكثير و كثَّر القليل.

ابى بكير مى گويد از حضرت ابالحسن(عليه السلام) درباره فرموده خداوند پرسيدم: «در مقابل او تسليم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد.» فرمود اين آيه درباره قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده، هرگاه به پاخيزد، بر يهود، نصارا، صابئين، زنادقه، اهل ارتداد و

ص: 278

كفار در شرق و غرب زمين، اسلام را عرضه كند. پس هر آنكه از روى ميل و رغبت و به دلخواه مسلمان شود، او را به نماز و زكات و ساير كارهايى كه يك مسلمان بايد انجام دهد و براى خداوند بر او واجب است، امر فرمايد و هر كس اسلام را نپذيرد، گردنش را مى زند تا آنجا كه در مشارق و مغارب زمين، هيچ كس نماند جز اينكه توحيد خدا گويد. عرضه داشتم فدايت گردم خلايق بيش از آنند! فرمود: همانا خدا اگر چيزى را بخواهد، بسيار را اندك و اندك را بسيار گرداند.

4. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 60، آمده است:العياشى عن عبد الأعلى الحلبى عن ابى جعفر عليه السلام فى حديث طويل يذكر فيه امر القائم عليه السلامإذا خرج، قال: و لا تبقى [ارض] فى الارض قرية الاّ نودى فيها بشهادة ان لا اله الا اللّه [وحده لا شريك له] و ان محمّد رسول(صلى الله عليه و آله) و هو قوله [تعالى]: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» و لا يقبل صاحب هذا الامر الجزية كما قبلها رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم و هو قول اللّه : «وَقاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ».

عياشى به سند خود از عبد الاعلى حلبى از حضرت باقر(عليه السلام) در حديثى طولانى آورده كه در آن برنامه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را چون به پا خيزد ياد كرده و فرموده: و روى زمين هيچ [سرزمينى ]آبادى اى باقى نمى ماند مگر اينكه در آن گواهى دادن به اينكه هيچ معبود حقى جز اللّه نيست [يكتاست كه هيچ شريكى ندارد] و اينكه محمّد(صلى الله عليه و آله) فرستاده خداست بانگ زده شود و اين است [معنى ]فرموده خداى [تعالى]: «در مقابل او تسليم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام را خواهند آورد.» و صاحب اين امر چنان كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) جزيه را مى پذيرفت، آن را نمى پذيرد و اين فرموده خداوند است كه: «و با آنان نبرد كنيد تا ديگر فتنه و فسادى بر جاى نماند و آيين همه دين خدا گردد.»

5. در الایقاظ من الهجعة، صفحه 289، باب 9، حدیث 111، بحارالانوار، مجلد 53، صفحه 77، باب 29، حدیث 86 و معجم احادیث الامام المهدی، مجلد 7، صفحه 81، حدیث 1481 آمده است:

الامام امیرالمؤمنین(عليه السلام) ....: وَ یُنادی مُنادٍ من شَهرِ رمضان.

6. الارشاد، صفحه 364، روضة الواعظین، مجلد 2، صفحه 265، اعلام الوری، صفحه 432، فصل 3، کشف الغمة، مجلد 3، صفحه 255، اثبات الهداة، مجلد 3، صفحه 528، باب 32، حدیث

ص: 279

438، بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 338، باب 27، حدیث 83، الانوار البهیة، صفحه 383، منتخب الاثر، صفحه 308، حدیث 1، المهدی، صفحه 378، معجم احادیث الامام المهدی، مجلد 7، صفحه 85، حدیث 1484 آمده است:

ابوعلی بن عقبة: إذا قام القائم حَکَمَ بالعدلقائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شمشير قيام مى كند و دشمنان خداوند را که قابل هدایت نیستند، نابود مى سازد.

خداوند در سوره آل عمران آيه 85، مى فرمايد:

«وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينَاً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِينَ»

هر كس غير از اسلام دينى اختيار كند هرگز از وى پذيرفته نيست و او در آخرت از زيان كاران است.

* در كتاب كمال الدين باب 51 در خطبه مفصلى از اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره دجال و علايم آخر الزمان و علايم ظهور، چنين آمده است:

هو (النبى) (صلى الله عليه و آله) صادق فى جميع اقواله مصيب فى جميع احواله و لا يصح ايمان عبد حتى لا يجد فى نفسه حرجا مما قضى و يسلم له فى جميع الامور تسليماً و لا يخالطه شك و لا ارتياب و هذا هو الاسلام و الاسلام هو الاستسلام و الانقياد «و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه وهو فى الآخرة من الخاسرين» و من اعجب العجايب أن مخالفنا يروون ان عيسى بن مريم(عليه السلام) مرّ بأرض كربلا فرأى عدة من الظباء هناك مجتمعة فاقبلت إليه و هى تبكى و انه جلس و جلس الحواريين فبكى و بكى الحواريون و هم لا يدرون لم جلس و لم بكى فقالوا يا روح اللّه و كلمته ما يبكيك؟ قال أتعلمون أى ارض هذه؟ قالوا لا قال هذه ارض يقتل فيها فرخ الرسول أحمد و فرخ الحرة الطاهرة البتول شبيهة اُمى و يلحد فيها اطيب من المسك لأنها طينة الفرخ المستشهد و هكذا يكون طينة الانبياء و اولاد الانبياء فهذه الظبا تكلمنى و تقول انها ترعى فى هذه الارض شوقاً الى تربة الفرخ المستشهد المبارك و زعمتُ انها امنة فى هذه الارض ثم ضرب بيده الى بعر تلك الظبا فشمها فقال اللهم ابقها ابدا حتى يشمها ابوه فتكون له عزاء و سلوة و انها بقيت على ايام اميرالمؤمنين عليه السلام حتى شمها و بكى و اخبر بقصتها لما مر بكربلا فيصدقون بانّ بعر تلك الظباء تبقى زيادة على خمسأئة سنة لمتغيره الازمان و الامطار و الرياح و مرور الايام و الليالى و الشمس عليه و لا يصدقون بان القائم من آل محمّد(صلى الله عليه و آله) يبقى حتى يخرج بالسيف فيبير اعداء اللّه عزوجل و يظهر دين اللّه مع الاخبار الواردة عن النبى و الائمة صلوات اللّه عليهم بالنص عليه باسمه و نسبه و غيبة المدة الطويلة و جرى سنن الاولين فيه بالتعمير هل هذا الاعناد و جحود للحق نعوذ بالله مِن الخُذلان سياق هذا الخبر على جهته فى نطقه و لفظه.

ص: 280

پيامبر(صلى الله عليه و آله) در همه ی گفتارش راستگو و صادق است و در همه ی اصولش درست رفتار است و ايمان هيچ بنده اى درست نباشد تا در دل خود ترديدى و حرجى نسبت به آنچه پيغمبر قضاوت كند راه دهد و در همه امور به درستى تسليم او باشد و شك و ترديد نداشته باشد. اسلام، اين است. اسلام، قبول وانقياد است. «هر كس جز اسلام دينى بجويد از او پذيرفته نيست و در آخرت از زيان كاران است» و از اعجب عجايب كه مخالفين ما روايت كرده اند اين است كه عيسى بن مريم(عليه السلام) به زمين كربلا عبور كرد. ديد جمعى آهو در آنجا جمع شده اند. به سوى آن ها رفت. آن آهوان مى گريستند. او نيز با حواريون خود نشست و گريست و گريستند و آن ها نمى دانستند كه چرا عيسى(عليه السلام) آنجا نشست و چرا گريست. عرض كردند: اى روح و كلمه خداوند، چه باعث گريه شماست؟ فرمود: مى دانيد اينجا چه سرزمينى است؟ گفتند: نه نمى دانيم. فرمود: اينجا زمينى است كه سبط رسول احمد(صلى الله عليه و آله) و جگر گوشه طاهره بتول(علیها السلام) (همانند مادرم) كشته مى شود و در تربتى خوشبوتر از مشك به خاك سپرده مى شود زيرا آن تربت سبط شهيد است و تربت پيغمبران هم چنين است. اين آهوان با من سخن گويند كه ما از شوق تربت سبط مبارك و شهيد در اين زمين مى چريم و به عقيده خود اينجا هر درنده و صيادى در امن هستند. سپس، پشك يكى از آن آهوان را برداشت و بوييد و فرمود: بار خدايا آن را هميشه باقى دار تا پدرش آن را ببويد و براى او تسليت و دل آرامى باشد و آن پشك تا روزگار اميرالمؤمنين(عليه السلام) به جا ماند و آن را بوييد و گريست و چون به كربلا عبور كرد داستان آن را نقل نمود، باور كنند كه مشك آن آهوان بيش از پانصد سال مى ماند و گذشت زمان و باد و باران و گذشت ايام و ليالى و تابش آفتاب آن را تغيير نمى دهد و باور ندارند كه قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى ماند تا با شمشير ظهور كند و دشمنان خداى عزوجل را نابود سازد و دين خدا را آشكار كند با همه اخبارى كه از پيغمبر و ائمه(عليهما السلام) در نص بر او به نام و نسب و غيبت طولانى وارد شده است و در اين كه روش گذشتگان از نظر طول عمر در او جارى شده است، اين جز عناد و انكار حق چيز ديگرى هست؟

ص: 281

48. هر کس با امام زمان بیعت کند و وارد آن شود به امنیت واقعی می رسد

آل عمران، آیه 97

فیه آیاتٌ بَیّناتٌ مَقامُ ابراهیمَ وَ مَن دَخَلَه کانَ ءامِنّا وَ اللهِ عَلَی النّاس حِجُّ البیتَ مَنِ استَطاعَ إلیهِ سَبیلاً وَ مَن کَفَرَ فَإنَّ اللهَ غَنیٌّ عنِ العالَمینَ

(در کعبه و خانه ی خدا) آیات و نشانه های الهی هویدا و آشکار است و در آن مقام ابراهیم(عليه السلام) است و هرکس داخل آن شود ایمن می گردد. (و در امنیت خواهد بود.) و برای مردم حج و زیارت بیت واجب است. (البته) بر هرکس که به توانایی و استطاعت رسیده باشد و بر آن راه یابد و هرکس کافر گردد (تنها به خودش ضرر می زند.) و خداوند از همه ی هستی بی نیاز است.

1. در تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 359، علل الشرایع، مجلد 1، صفحه 90، باب 81، حدیث 5 و بحارالانوار، مجلد 2، صفحه 293 آمده است:

في العلل عن الصادق عليه السلام أنّه قال لأبي حَنيفة أخبرني عن قول اللَّه عزّ و جل وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً أين ذلك من الأرض قال الكعبة قال أ فتعلم انّ الحجّاج بن يوسف حين وضع المنجنيق على ابن الزبير في الكعبة فقتله كان آمناً فيها قال فسكت فسئله عن الجواب فقال من بايع قائمنا و دخل معه و مسح على يده و دخل في عقدة أصحابه كانَ آمِناً.

از امام صادق(عليه السلام) روایت شده است که حضرت(عليه السلام) به ابی حنیفه درباره ی قول خداوند هرکس وارد آن شود ایمن گردد و در امنیت خواهد بود فرمودند: شما به من بگویید این محل کجای کره ی زمین است؟ ابی حنیفه گفت: این محل منظور کعبه است. حضرت(عليه السلام) فرمودند: آیا تو نمی دانی که وقتی حجاج بن یوسف ثقفی آمد مکه را فتح کند و عبدالله بن زبیر داخل آن بود، او با منجنیق به داخل آن سنگ پرتاب کرد و او را کشت. آیا او در

ص: 282

کعبه در امان بود؟ پس ابوحنیفه ساکت شد. پس از حضرت(عليه السلام) جواب سؤال را خواستند که این محل کجاست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: (این آیه تأویلش در زمان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما است.) هرکس با قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما بیعت کند و در گروه او وارد شود و با او باشد. او را امنیت سبز خواهد بود.

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 213، حدیث 107 و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 661 آمده است:

عن علي بن عبد العزيز قال قلت لأبي عبد الله ع جعلت فداك قول الله «آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» و قد يدخله المرجئ و القدري و الحروري و الزنديق الذي لا يؤمن بالله قال: لا و لا كرامة، قلت: فمن جعلت فداك قال: و من دخله و هو عارف بحقنا كما هو عارف له- خرج من ذنوبه و كفى هم الدنيا و الآخرة.

علی بن عبدالعزیز می گوید: به امام صادق(عليه السلام) گفتم: آقای من جانم فدایت شود خداوند می فرمایند آیات بینات... و من دخله کان امنا آیا هرکس وارد شود او کافر باشد و به خدا ایمان نداشته باشد در امنیت خواهد بود؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: این درست نیست. گفتیم: یابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) پس منظور این آیه چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: منظور این است که کسی که وارد مکه شود و عارف به حق ما (امامان و اهل بیت) باشد او خارج می شود از گناهانش و غم های دنیا و آخرتش کفایت می شود.

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 213، حدیث 106 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 280 آمده است:

عن عبدالخالق الصقیل قال: سألت أباعبدالله(عليه السلام) عن قول الله و من دخله کان امناً فقال: لقد سألتنی عن شیء ما سألنی عنه (احدظ) إلا ما شاء الله ثمَّ قال: إن من اَمَّ هذا البیت و هو یعلم أنّه البیت الذی امر الله به و عرفنا اهل البیت حقّ معرفتنا کان امناً فی الدنیا و الاخرة.

عبدالخالق الصیقل می گوید: به امام صادق(عليه السلام) عرض کردم درباره ی این فرموده ی خدا هرکس وارد آن شود در امان خواهد بود» تو سؤال کردی ... درباره ی چیزی که سؤال نکرد کسی از آن مگر آنچه که خداوند بخواهد. سپس فرمودند: به تحقیق هرکس به این خانه وارد شود و پناه به این خانه ببرد درحالی که می داند که این خانه ای است که خداوند

ص: 283

امر کرده است (که به آن واردشوند) و او عارف به حق ما اهل بیت باشد به حقیقت ما و بشناسد حق ما را او در دنیا و آخرت در امنیت خواهد بود.

این جانب در طول زندگی خود این مطلب را زیاد تجربه کردم که به اذن الله به حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پناه بردن انسان را از خطرهای ارضی و سماوی در امان نگاه می دارد و به طور کلی پناه بردن به اهل بیت(عليهم السلام) و مخصوصاً در حال حاضر به این بزرگوار(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان مصداق من دخله کان امنا می باشد. اعتقاد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قلب انسان سرور ایجاد می کند و غم های انسان را زایل می گرداند. دیگر نیاز به شادی های مصنوعی و زودگذر ندارد. کسی که عقیده به آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشد همیشه مسرور است. عقیده به ایشان به انسان قوت قلب می دهد. دیگر انسان حس بی کسی و تنهایی نمی کند و همیشه می داند که فردی بزرگوار با روحی بلند به قامت کوهی بلند پشتیبان او خواهد بود. اعتقاد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان را به آینده امیدوار می سازد و انسان به آینده با دیدی روشن نگاه می کند و این ها همه امنیت روحی برای انسان می آورد.

به هر حال اگر ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(عليهم السلام) و در حال حاضر ولایت آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته باشیم امنیت روانی پیدا خواهیم کرد که این سبب سلامت جسمانی است و در ظهور آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هرکس به او بپیوندد و با او بیعت کند و با او باشد در امنیت خواهد بود. من دخله کان امنا کسی که چنین اعتقادی داشته باشد اعتماد به نفس پیدا می کند و روحی قوی پیدا خواهد کرد. لذا دیگر استرس و الیناسیون یا الینیشن در او اثر ندارد.

ص: 284

49. حبل الله، ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره آل عمران، آیه 103

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَ اذکُروا نعمت الله علیکم إذ کُنتُم اَعداءً فَاَلَّفَ بین قُلوبِکُم فَاصبَحتُم بِنِعمَتِه اِخواناً وَ کُنتُم عَلیَ شفا حُفرَةٍ مِنَ النّار فَانقَذَکُم مِنها کَذلکَ یُبَیّنُ الله لَکُم ءایاتِه لَعَلَّکُم تهتدون.

و به یاد آورید نعمت های (بزرگی) را که خداوند شامل حال شما کرد که شما باهم دشمن بودید و خداوند در دل های شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف خداوند همه ی شما برادر دینی یکدیگر شدید، درحالی که شما در پرتگاه آتش و سقوط درآن بودید و خداوند شما را نجات داد. خداوند چنین آیاتش را برای شما بیان می فرماید، باشد که شما به مقام سعادت هدایت شوید.

این آیه از دو جهت قابل بررسی است. جهت اول این که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حبل الله هستند. جهت دوم ایجاد برادری که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در صدر اسلام بین اعراب ایجاد کردند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان ظهور ایجاد برادری خواهند کرد.

جهت اول: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حبل الله هستند

1. حبل الله توحید و ولایت است

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 104 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 285 آمده است:

و اعتصموا بحبل الله جمیعاً قال: التوحید و الولایة

ص: 285

همه ی شما به ریسمان مطمئن خداوندچنگ بزنید (امام صادق(عليه السلام)) فرمودند: (حبل الله) توحید و ولایت است.

2. حبل الله آل محمد(صلى الله عليه و آله) می باشند. (که منظور ولایت الله و رسول الله و ائمه ی طاهرین و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف))

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 217، حدیث 123، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 305، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 285، بحارالانوار، مجلد 7، صفحه 108، اثباة الهداه، مجلد 3، صفحه 45 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 377، حدیث 304 آمده است:

عن جابر عن ابی جعفر(عليه السلام) قال: آل محمد(عليهم السلام) هم حبل الله الذی أمرنا باعتصام به فقال و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: حبل الله یا ریسمان مطمئن خداوند که ذات اقدس الهی دستور داده است که به آن چنگ بزنید ما آل محمد(عليهم السلام) هستیم که خداوند فرموده است و به ریسمان مطمئن خداوند چنگ بزنید و متفرق مشوید

پس معلوم شد حبل الله قرآن کریم و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر وجود اقدس حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که امر شده است مسلمانان به وجود این بزرگوار چنگ بزنند.

3. در امالی شیخ طوسی، صفحه 272 و تفسیر نور الثقلین، مجلد 1، صفحه 377، حدیث 305 آمده است:

... عمربن راشد عن جعفربن محمد(عليهما السلام) فی قوله و اعتصموا بحبل الله جمیعاً قال نحن الحبل.

عمربن راشد از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت می کند که درباره ی این آیه وهمه ی شما به ریسمان مطمئن خداوند چنگ بزنید فرمودند: ما (امامان و اهل بیت(عليهم السلام)) ریسمان مطمئن خداوند هستیم.

4. یکی از دلایل بر این که امامان معصوم(عليهم السلام) حبل الله و ریسمان مطمئن خداوند هستند، عصمت آن بزرگواران است. چون معصوم هستند اشتباه نمی کنند. خطا انجام نمی دهند. گناه نمی کنند. پس ریسمان محکم و حبل مطمئن خداوند هستند. وقتی معصوم باشند،مردم با اطمینان به حبل ولایت آن ها بدون هیچ گونه دغدغه ای چنگ می زنند.

ص: 286

5. در معانی الاخبار، مجلد 1، صفحه 132، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 377، حدیث 306 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 285 آمده است:

... قال موسی بن جعفر(عليهما السلام) عن ابیه جعفربن محمد(عليهما السلام) عن ابیه محمدبن علی(عليهما السلام) عن ابیه علی بن حسین(عليهما السلام) قال: الامام منا لا یکون الّا معصوماً و لیست العصمة فی ظاهر الخلقه فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصاً فقیل له یابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) فما معنی المعصوم؟ فقال: هو معتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان إلی یوم القیامة و الامام یهدی إلی القرآن و القرآن یهدی إلی الامام و ذلک قول الله عزوجل إن هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم

امام کاظم(عليه السلام) از پدرشان امام صادق(عليه السلام) و ایشان از پدرشان حضرت باقر(عليه السلام) و ایشان از پدرشان حضرت سجاد(عليه السلام) روایت فرمودند که هیچ امامی نیست مگر این که معصوم باشد و عصمت در این آیه ظاهر خلقت نیست که معلوم و مشخص شود و آن فقط از طریق نصّ مشخص می گردد. به آن حضرت گفتند: ای پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) معنی عصمت چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: معصوم کسی است که به ریسمان خداوند چنگ زده است که آن ریسمان مطمئن و محکم خداوند است و آن قرآن است و امام و قرآن تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند. امام (مردم را) به قرآن هدایت می کند و قرآن مردم را به امام هدایت می نماید و این فرموده ی خداوند است این قرآن شما را هدایت می کند (به امامانی که) محکم و استوارند»

6. یکی از حبل های محکم خداوند حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) است.

در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 217، حدیث 122، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 285، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 377، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 305 و بحارالانوار، مجلد 8،صفحه 86 آمده است:

عن ابن یزید قال: سألت اباالحسن(عليه السلام) عن قوله تعالی و اعتصموا بحبل الله جمیعاً قال: علی بن ابی طالب(عليه السلام) حبل الله المتین.

از حضرت ابوالحسن، موسی بن جعفر(عليه السلام) سؤال کردند که حبل الله کیست؟ فرمودند: ریسمان محکم خداوند، حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام).

ص: 287

جهت دوم: وجود اقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کل کره ی زمین که متفرقند جمع خواهد کرد و همه برادر دینی خواهند شد. تحقق ایین آیه در زمان ظهور ایشان به وقوع می پیوندد که در عصر ایشان همه به ریسمان محکم خداوند چنگ می زنند.

6. در کتاب الفتن لإبن حمّاد، صفحه 102، المعجم الأوسط طبرانی، مجلد 1، صفحه 136، حدیث 157 آمده است:

روی علیّ بن حوشب قال: سمع مکحولاً یحدّث عن علی بن ابی طالب(عليه السلام) قال: قلت یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) المهدی منّا ائمة الهدی أم غیرنا؟ قال: بل منّا. بنا یختم الدین کما بنا یفتح و بنا یَستَنقَذون من ضلالة الفتنه کما استنقذوا من ضلالة الشرک و بنا یؤلف الله بین قلوبهم فی الدین بعد عداوة الفتنه کما ألَّف الله بین قلوبهم و دینهم بعد عداوة الشرک.

علی بن حوشب روایت می کند که شنیدم از حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) که به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، آیا مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما (امامان هدایت کننده) است؟ رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: بله او از ما می باشد. (ای علی(عليه السلام)) همان طور که دین به ما آغاز و افتتاح شد به ما نیز ختم می شود. به ما برطرف گردید ضلالت و فتنه و شرک و به ما قلب ها نزدیک خواهند شد در دین بعد از فتنه همان طور که (در ابتدای اسلام) خداوند بین قلب ها و دین مردن الفت ایجاد کرد بعد از دشمنی و شرک.

7. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 105 آمده است:

و لا تفرقوا قال الله تبارک و تعالی علم أنهم سیفترقون بعد بینهم و یختلفون فیها هم عن التفرق کما نهی من کان قبلهم فامرهم أن یجتمعوا علی ولایة آل محمد و لا یتفرقوا

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است: و لا تفرقوا متفرق نشوید خداوند متعال می دانست که (مسلمانان) بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) که پیامبرشان بود متفرق می شوند و بین خودشان اختلاف ایجاد می کنند. خداوند آن ها را نهی می کند از تفرقه و جدایی کما این که قبل از آن ها نیز نهی می کرد. لذا خداوند امر می کند که جمع شوند به دورولایت (و رهبر و امامت) آل محمد(صلى الله عليه و آله) و متفرق نشوند.

اما سرانجام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر روی کره ی زمین این کار را خواهند کرد و تفرقه ها را به اجتماع تبدیل می کنند. (ان شاء الله که آن روز هرچه زودتر برسد و ما هم آن روز باشیم.)

ص: 288

در همه ی تفاسیر آمده است که متأسفانه قبیله ی اوس و خزرج بیش از صد سال بر علیه هم شب و روز مبارزه می کردند تا رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آمدند. آن حضرت(صلى الله عليه و آله) آن ها را برادران دینی هم قرار دادند. این مسئله بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به جهت عکس حرکت کرد و تفرق بین مسلمان ایجاد کردند و در حال حاضر متأسفانه در میان مردم روی کره ی زمین اتحاد و وحدت وجود ندارد تا زمانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید باز نعمت اتحاد در دین اتحاد در توحید اتحاد در رهبریت را به کام بشر می چشاند و تفرقه ی ایشان را به وحدت و اتحاد تبدیل می فرماید و بشر شیرینی وحدت را می چشد.

ص: 289

50. یاران قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیصد و سیزده نفر به تعداد 313 نفر مبارزین بدر هستند

سوره آل عمران، آیه 123

وَ لَقَد نَصَرَکُمُ اللهُ بِبَدرٍ وَ أنتُم اَذّلةٌ فَاتَّقوا الله لَعَلَکُم تشکُرونَ إذ تَقولُ للمؤمنین اَلَن یکفیکُم اَن یُمَدَّکُم ربکم بثلاثَةِ الافٍ من الملائکةِ مُنزلین

و به تحقیق خداوند شما را در جنگ بدر یاری فرمود و پیروز نمود درحالی که شما از هر جهت در مقابل دشمن ضعیف بودید. پس ملکه ی تقوای خداوند را در وجود خودتان ایجاد کنید (که با ایجاد ملکه ی تقوا در نفس های خودتان) باشد که شکر خداوند و تشکر از او را نموده باشید. آن گاه که به مؤمنین گفتی آیا خداوند شما را یاری و مدد نکرد و سه هزار فرشته را به یاری شما نفرستاد.

یکی از جنگ هایی که مسلمانان در آن با قدرت پیروز شدند، جنگ بدر است که این پیروزی روحیه ی مسلمانان را بسیار بالا برد و در مقابل روحیه ی دشمن را بسیار ضعیف کرد. خداوند در جنگ بدر به مؤمنین نصرت عنایت کرد و آن ها را تقویت کرد و به قلوب مسلمانان قوت داد و به وسیله ی ملائکه آن ها را یاری نمود و در قلوب کفار القای رعب و ترس نمود و زمانی که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را از مکه بیرون نکردند روحیه ی مسلمین ضعیف شده بود و برای مهاجرین روحیه ای نمانده بود و مسلمانان خود را در مقابل کفار ذلیل و خوار می دانستند، اما جنگ بدر، نصرت الهی به قلوب و روحیه ی آن ها قوت بخشید.

1. در تفسیر منهج الصادقین، مجلد 2، صفحات 331 و 332 آمده است:

ص: 290

از ابن عباس روایت شده است که مهاجرین در روز بدر هفتاد و هفت نفر مرد بودند و از انصار نیز دویست و سی و شش مرد وجود داشتند که جمع آن ها 313 تن می شود. درحالی که مشرکان حدود یک هزار نفر مرد و یک صد اسب داشتند درحالی که مسلمانان فقط یک اسب داشتند و آن هم متعلق به مقدادبن اسود بود. مشرکان 750 نفر شتر داشتند درحالی که مسلمانان فقط سه نفر شتر داشتند مشرکان همه دارای سلاح های مدرن آن زمان بودند درحالی که مسلمانان اکثراً سلاح نداشتند (بعضی از آن ها فقط چوب دستی داشتند.)

در روایتی دیگر آمده است که کفار 750 نفر شتر و یک صد اسب و اکثراً دارای شمشیر و سپر و زره بودند. درحالی که مسلمانان اکثراً بی سلاح بودند و دارای هفتاد شتر و دو اسب و شش زره و هفت شمشیر بودند. لذا خداوند می فرمایند أنتم اَذِلة شما در منتها درجه ی ذلت و خواری قرار داشتند اما خداوند شما را یاری فرمودند و لقد نصرکم الله ببدرٍ و أنتم اذلةٌ در روایات ظهور حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) و تعداد یاران آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جنگ بدر تشبیه شده است زیرا اولاً: یاران مبارزین در جنگ بدر در رکاب رسول خدا(صلى الله عليه و آله) 313 رجال بودند. یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز 313 رجال خواهند بودند. ثانیاً: خداوند قلوب یاران آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مانند قلوب اصحاب بدر تقویت خواهد کرد. ثالثاً: در قلب دشمنان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رعب و ترس ایجاد خواهد کرد. رابعاً: ملائکة الله به اذن الله مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری خواهند کرد. چنان که در جنگ بدر مسلمین را یاری کردند.

2. در کتاب عقد الدرر فی علامات المهدی المنتظر، باب 4، فصل 2، صفحه 90 آمده است:

عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) قال تخیف ثلاث رایات رایة بالمغرب ویل لمصر و ما یحلّ بها منهم و رایة بالخریزة و رایة بالشام تدوم بینهم سنة ... فیجمع الله عزوجل اصحابه علیّ عدد اهل بدر و علی عدد اصحاب طالوت، ثلاثمائة عشر رجلاً کانهم لیوث خرجوا من غایة، قلوبهم مثل زُبُر الحدید، لو همّوا بازالة الجبال لأزالوها عن موضعها، الزّای واحد و اللباس واحد، کأننا آباؤهم اب واحد.

3. الفتن بن حماد، صفحه 90، عقد الدرر، باب 7، صفحه 145، تفسیر برهان، صفحه 141، حدیث 3 آمده است:

حدّثنا نعيم، حدّثنا سعيد أبو عثمان عن جابر عن أبي جعفر، قال: «ثم يظهر المهدي بمكّة عند العشاء، و معه راية رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم، و قميصه و سيفه و علامات و نور و بيان، فإذا صلّى العشاء نادى

ص: 291

بأعلى صوته يقول: اذكّركم اللّه أيّها الناس و مقامكم بين يدي ربّكم، فقد اتّخذ الحجّة، و بعث الأنبياء، و أنزل الكتاب، يأمركم أن لا تشركوا به شيئا، و أن تحافظوا على طاعته و طاعة رسوله صلّى اللّه عليه و سلّم، و أن تحيوا ما أحيى القرآن، و تميتوا ما أمات، و تكونوا أعوانا على الهدى و وزرا على التقوى، فإنّ الدنيا قد دنا فناؤها و زوالها، و أذنت بالوداع، و إنّي أدعوكم إلى اللّه و إلى رسوله صلّى اللّه عليه و سلّم، و العمل بكتابه، و إماتة الباطل، و إحياء سنّته، فيظهر في ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدّة أهل بدر على غير ميعاد قزعا كقزع الخريف ، رهبان بالليل، اسد بالنهار، فيفتح اللّه [للمهدي ] أرض الحجاز، و يستخرج من كان في السجن من بني هاشم، و تنزل الرايات السود الكوفة، فيبعث بالبيعة إلى المهدي، و يبعث المهدي جنوده إلى الآفاق، و يميت الجور و أهله، و تستقيم له البلدان، و يفتح اللّه على يديه القسطنطينية»

جابر از امام باقر(عليه السلام) روایت می کند که آن حضرت(عليه السلام) فرمودند: پس مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مکه ظاهر می شود در هنگام نماز عشا و با او است پرچم و پیراهن و شمشیر و علاماتی و نور و بیان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) پس از نماز عشا با مردم با صوت بلند صحبت می کند و می فرماید: ای مردم، من خداوند را به یاد شما می آورم و شما در پیشگاه خداوند قرار دارید. او برای شما حجت را تمام کرد و انبیای الهی را فرستاد و کتاب به آن ها (برای شما) نازل فرمود و امر کرد شما را که هیچ چیزی را با او شریک قرار ندهید و حفاظت کنید طاعت خداوند و طاعت رسول او را و زنده بدارید خود را با برنامه های قرآن و بمیرید با برنامه های قرآن و از یاری کنندگان هدایت و همراه تقوا باشید. بدانید دنیا پست است و فنا و نابودی را در پی دارد. من شما را به خداوند و رسول او می خوانم و شما را می خوانم به عمل به کتاب خداوند که باطل را بکشید و سنت پیامبر(صلى الله عليه و آله) را زنده کنید. و اطراف او 313 مرد به تعداد اهل بدر ظاهر می شوند. مانند جمع شدن ابرهای پراکنده در وقتی معین. آن ها (در عبادت و تحجد) راهیان و شب زنده دارانند و در روز (و در جنگ) مانند شیر (حمله می کنند.) خداوند بهوسیله ی آن ها حجاز را برای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فتح می کند. آن ها (درب های زندان های حجاز) را می گشایند و عده ای از بنی هاشم را که در آن زندانی هستند نجات می دهند. عده ای از مردم کوفه با پرچم های سیاه خدمت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آیند و با ایشان بیعت می کنند و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سربازان خود را به کل عالم

ص: 292

می فرستد. آن ها ظلم و جور را نابود کرده و خداوند به دست حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قسطنطنیه را فتح می کند.

3. در غیبت شیخ طوسی، صفحه 284 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 334، حدیث 64 آمده است:

الْفَضْلُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُقْبَةَ النَّهْمِيِّ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْبَنَّاءِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يُبَايِعُ الْقَائِمَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ نَيِّفٌ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ فِيهِمُ النُّجَبَاءُ مِنْ أَهْلِ مِصْر وَ الْأَبْدَالُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ الْأَخْيَارُ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ فَيُقِيمُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يُقِيمَ.

جابربن جعفی از حضرت باقر(عليه السلام) روایت می کند که آن حضرت(عليه السلام) فرمودند: بین رکن و مقام (مسجد الحرام) 313 نفر به تعداد (مبارازان) اهل بدر با قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می کنند و در میان آن ها نجبایی از اهل مصر و ابدال و بزرگانی از اهل شما و اخیار و برگزیدگانی از اهل عراق پس قیام می کنند برای هرچه که خداوند بخواهد در قیامشان.

4. بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 306، حدیث 80 آمده است:

وَ بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الْقَائِمَ يَنْتَظِرُ مِنْ يَوْمِهِ ذِي طُوًى فِي عِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا حَتَّى يُسْنِدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ يَهُزُّ الرَّايَةَ الْمِغْلَبَةَ- قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ وَ كِتَابٌ مَنْشُورٌ.

همانا قائم منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می ماند در روز ظهورش تا 313 نفر مرد که تعداد آن ها به تعداد اهل بدر است به او بپیوندند او پشتش را به حجر الاسود تکیه می دهد و پرچمش برافراشته می شود.

5. در کتاب غیبت شیخ طوسی، صفحه 283 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 291 آمده است:

الْفَضْلُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) إِنَّ الْقَائِمَ يَمْلِكُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ تِسْعَ سِنِينَ كَمَا لَبِثَ أَهْلُ الْكَهْفِ فِي كَهْفِهِمْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً وَ يَفْتَحُ اللَّهُ لَهُ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا وَ يُقْتَلُ النَّاسُ حَتَّى لَا يَبْقَى إِلَّا دِيْنُ مُحَمَّدٍ ص يَسِيرُ بِسِيرَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ

ابی جارود روایت می کند از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) که فرمودند: همانا حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 309 سال حکومت می کند به همان مقداری که اهل کهف (یا اصحاب کهف) در غارشان ماندند و او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. خداوند فتح می کند شرق و غرب عالم را (به دست او) و او مبارزه می کند تا آنجا که نماند مگر دین محمد(صلى الله عليه و آله) (یعنی اسلام) و حکومت کردن او به روش سلیمان بن داود(عليهما السلام) است.

ص: 293

51. ملائکه ای که در جنگ بدر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری کردند،

همراه با پنج هزار فرشته ی دیگر در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را یاری می کند

آل عمران، آیه 125

بَلی اِن تصبروا وَ تَتَّقوا و یأتوکُم مِن فَورِهِم هذا یُمدِدکُم ربّکُم بِخَمسةِ ءالافٍ مِنَ الملائکةِ مُسَوِّمین

بله اگر شما صبر و مقاومت و ایستادگی را روش خود سازید و تقوای را در نفس خویش ایجاد نمایید. هنگامی که دشمنان شما به سوی شما شتابان و خشمگین بیایند خداوند پنج هزار فرشته را به یاری شما می فرستد.

این آیه درباره ی فتح پیروزی در جنگ بدر است در منج الصادقین، مجلد 2، صفحه 337 آمده است که شعبی روایت می کند در روز بدر جابر نجاری در صدد آن شد که لشگری از اطراف و نواحی و ولایات گرد آورد و به یاری کفار بشتابد و زمانی که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از این قصد شیطانی او با خبر شد در دل محزون گردید حق تعالی فرمودند: اگر او با لشگریانش به مدد اهل شرک آید. من سه هزار فرشته را به مدد شما می فرستم و اگر اصحاب تو در طریق صبر و تقوا سلوک کنند. من پنج هزار فرشته را به یاری ایشان می فرستم باز حسن بصری است که این پنج هزار فرشته همیشه یاور مؤمنین یا قیامت خواهند بود.

به هر حال این ملائکه تا ظهور حضرت حجة(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روی زمین هستند تا آن حضرت قیام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرماید و آن ها به یاری حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشتابند چنان که:

1. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 22، حدیث 138، بحارالانوار، مجلد 19، صفحه 284، تفسیر برهان، مجلد1، 313، حدیث 5 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 388، حدیث 346 آمده است:

ص: 294

عَنْ ضُرَيْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: إِنَّ الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ نَصَرُوا مُحَمَّداً ص يَوْمَ بَدْرٍ فِي الْأَرْضِ مَا صَعِدُوا بَعْدُ وَ لَا يَصْعَدُونَ حَتَّى يَنْصُرُوا صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ وَ هُمْ خَمْسَةُ آلَاف

ضریس بن عبدالملک از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: همانا آن فرشته هایی که در روز بدر (در جنگ بدر) در روی کره ی زمین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری کردند آن ها (به اذن الله) دیگر به آسمان صعود ننمودند تا (قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند) و آن ها صاحب این امر را یاری کنند و تعداد آن ها پنج هزار فرشته است.

2. ارشاد شیخ مفید، صفحه 362 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحات 336 و 337، حدیث 75 آمده است:

الْحَجَّالُ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ كَأَنِّي بِالْقَائِمِ ع عَلَى نَجَفِ الْكُوفَةِ وَ قَدْ سَارَ إِلَيْهَا مِنْ مَكَّةَ فِي خَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهِ وَ مِيكَائِيلُ عَنْ شِمَالِهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُوَ يُفَرِّقُ الْجُنُودَ فِي الْبِلَادِ

حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: (مثل این است که می بینم) قائم در نجف کوفه است و پنج هزار فرشته از مکه به سوی ایشان حرکت می کنند که جبرئیل در سمت راست آن ها است و میکائیل در سمت چپ آن ها است و مؤمنین نیز در جلو آن ها حرکت می کنند و حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن ها را برای فتح کشورها و بلاد مختلف می فرستد.

3. در کتاب غیبت نعمانی، صفحه 195، حدیث 3 آمده است:

وَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ وَ مُحَمَّدٌ ابْنَا عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ ع يَقُولُ لَيْسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَحَدٌ يَدْفَعُ ضَيْماً وَ لَا يَدْعُو إِلَى حَقٍّ إِلَّا صَرَعَتْهُ الْبَلِيَّةُ حَتَّى تَقُومَ عِصَابَةٌ شَهِدَتْ بَدْراً لَا يُوَارَى قَتِيلُهَا وَ لَا يُدَاوَى جَرِيحُهَا قُلْتُ مَنْ عَنَى أَبُو جَعْفَرٍ ع بِذَلِكَ قَالَ الْمَلَائِكَةَ.

احمدبن محمدبن سعید روایت می کند از علی بن الحسن تیملی و او از حسن و محمد فرزندان علی بن یوسف و او از پدرشان و او از احمدبن علیّ حلبیّ و او از صالح بن ابی الاسود و او از ابی جارود که گفت شنید امام محمد باقر(عليه السلام) فرمودند: از ما اهل بیت نیست کسی که به منظور برطرف کردن ستم و یا عودت به حق قیام کند مگر آن که مرگ و گرفتاری دامن گیرشان شود تا آن گاهکه جمعیتی قیام کنند که در بدر با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بودند که کشتگان آن ها به خاک سپرده نشود و به خاک افتاده اشان برداشته نشود و

ص: 295

زخمی هایشان درمان نگردند. عرض کردم آن ها چه کسانی هستند؟ فرمودند: آن ها فرشتگان هستند.

علامه مجلسی در شرح این حدیث می گوید: (کشتگانشان به خاک سپرده شود) یعنی کسانی را که فرشتگان بکشند دفن نمی شوند و زخم هایشان درمان پذیر نیست.

4. در کتاب غیبت نعمانی، صفحه 308، حدیث 3 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 326 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا ثَابِتُ كَأَنِّي بِقَائِمِ أَهْلِ بَيْتِي قَدْ أَشْرَفَ عَلَى نَجَفِكُمْ هَذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى نَاحِيَةِ الْكُوفَةِ فَإِذَا هُوَ أَشْرَفَ عَلَى نَجَفِكُمْ نَشَرَ رَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِذَا هُوَ نَشَرَهَا انْحَطَّتْ عَلَيْهِ مَلَائِكَةُ بَدْرٍ قُلْتُ وَ مَا رَايَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ عَمُودُهَا مِنْ عُمُدِ عَرْشِ اللَّهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ سَائِرُهَا مِنْ نَصْرِ اللَّهِ لَا يَهْوِي بِهَا إِلَى شَيْ ءٍ إِلَّا أَهْلَكَهُ اللَّهُ قُلْتُ فَمَخْبُوَّةٌ عِنْدَكُمْ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع أَمْ يُؤْتَى بِهَا قَالَ لَا بَلْ يُؤْتَى بِهَا قُلْتُ مَنْ يَأْتِيهِ بِهَا قَالَ جَبْرَئِيل

حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) فرمودند: ای ثابت، گویی قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بیتم را می بینم که روی به این نجف شما می آورد. (حضرت باقر(عليه السلام) با دست اشاره به سمت نجف کردند.) و همین که روی به سمت نجف شما کند پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را باز می کند و چون آن را برافراشت، فرشتگان بدر بر او فرود می آیند. عرض کردم: پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: عمودش از عمودهای عرش خداوند و از رحمت اوست و بقیه اش از رحمت خداوند می باشد، هیچ چیز بر آن پرچم فرود نمی آید (که آن را از بین ببرد) مگر آن که هلاک می گردد. عرض کردم: پس آن پرچم نزد شما پنهان است تا آن که حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) قیام کند یا آن که در آن موقع آن پرچم را برای او می آورند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: نه بلکه برایش می آورند. عرض کردم: چه کسی برای آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آورند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: جبرئیل(عليه السلام).

در اینجا به این نکته اشاره می کنم که پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هم اکنون در دست حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است وآن در نزد هرکدام از ائمه بوده است و حضرت باقر(عليه السلام) محتمل است که توریه کرده اند تا حکام جابر بنی امیه آن را از حضرت(عليه السلام) مطالبه نکنند.

ص: 296

52. در دولت حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) حق برای همیشه به پیروزی می رسد

اشاره

سوره آل عمران، آیه 140

إن یَمسَسکُم قَرحٌ مِثلُهُ و تلک الایام نُداولُها بین الناس وَ یَعلَمَ الله الذین آمنوا و یتخذ منکم شُهَداءَ وَ الله لا یُحبُّ الظالمین

(اگر در میدان احد) به شما جراحات و زخم هایی رسید به آن جمعیت نیز در جنگ بدر جراحات و زخم هایی وارد گردید و ما این روزهای (پیروزی و شکست را) در میان مردم می گردانیم (و این متأسفانه خاصیت زندگی دنیا است) تا خداوند افرادی را که ایمان آورده اند بدانند (و شناخته شوند) و خداوند از میان شما شاهدانی بگیرد و خداوند ظالمان را دوست نمی دارد.

این آیه این حقیقت را بازگو می کند که همیشه جنگ بین حق و باطل ادامه دارد؛ گاهی حق پیروز می گردد مانند جنگ بدر و گاهی باطل به پیروزی می رسد مانند جنگ احد تا حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) قیام کند و در آن قیام، حق برای همیشه به پیروزی می رسد و باطل نابود می شود. جاء الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل کان زهوقاً به امید آن روز اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر. خداوندا به این بنده ی بی مقدارت این توفیق را بده تا در عصر طلایی مهدوی باشم و در کنار آن حضرت ایشان را یاری کنم. ان شاء الله.

در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 222، حدیث 145، اثبات الهداة، مجلد 1، باب 6، فصل 21، صفحات 135 و 136، حدیث 258، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 318، حدیث 2، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 395، حدیث 374، بحارالانوار، مجلد 1، باب 5، صفحه 54، حدیث 38 و مجلد 3، صفحه 130 آمده است:

ص: 297

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ قَالَ مَا زَالَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ دَوْلَةٌ لِلَّهِ وَ دَوْلَةٌ لِإِبْلِيسَ فَأَيْنَ دَوْلَةُ اللَّهِ أَمَا هُوَ قَائِمٌ وَاحِدٌ.

زرارة روایت می کند از حضرت امام صادق(عليه السلام) در مورد این آیه و ما این روزهای پیروزی و شکست را میان مردم می گردانیم فرمودند: از زمانی که آدم ابوالبشر خلق شده همیشه دو دولت بوده است. یکی دولت خداوند و دیگری دولت شیطان. فقط دولت حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که به پیروزی (نهایی) می رسد و برای همیشه باقی خواهد ماند.

در عصر مهدويت همه اهل زمين مؤمنند.

خداوند در سوره آل عمران آيه 141، مى فرمايد:

«وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الكافِرِينَ»

و براى اينكه خداوند متعال اهل ايمان را تصفيه نمايد كافران را نابود و محو سازد.

علت اصلی شکست انبیا الله و اولیای خداوند

هر پیامبری که می آمد، ابتدا صاحبان زر و زور و تزویر در مقابل او می ایستادند و با او مبارزه می کردند و نمی گذاشتند که او به پیروزی نهایی برسد، اما پس از این که نسیم موفقیت در برنامه های آن پیامبر می وزید، همین مشرکین به پیامبران ایمان می آوردند و با برنامه وارد اردوی او می شدند و ماسک شرک و کفر را از چهره می گرفتند و ماسک نفاق می زدند. قبلاً مستقیماً با دین مبارزه می کردند، اما در چهره ی جدید از درون برنامه های آن پیامبر را با مشکلات رو به رو می ساختند و درصدد نابودی دین او برمی آمدند نظیر ابوسفیان و معاویه و خالدبن ولید و ثمره ی این ها کسانی بودند که با رسول خدا جنگ ها کرده و با او مبارزه می کردند. افرادی مثل ابوسفیان و عباس عموی پیامبر تا فتح مکه با او مخالفت می کردند، اما پس از فتح مکه آن ها مسلمان شدند و سپس حکومت بنی امیه و بنی عباس را تشکیل دادند. قبلاً مستقیماً مسلمانان واقعی را می کشتند حالا در چهره نفاق باز به کشتار مسلمین مشغول شدند. معاویه شد خال المؤمنین و امیرالمؤمنین را کافر معرفی کردند و در حدود صد سال در خطبه های نمازهای جمعه نعوذ بالله حضرت امیرالمؤمنین را لعن می کردند. زمانی که حضرت امیرالمؤمنین در محراب مسجد کوفه شهید شدند، شامیان گفتند: مگر علی نماز می خواند؟! آن ها فقط حضرت امیرالمؤمنین، عمار یاسر، حجربن عدی، ابی ذر

ص: 298

غفاری و ... را نکشتند، بلکه فرزندان رسول خدا را نیز یا مستقیماً در صحرای کربلا کشتند و اهل بیت رسول خدا را به کوفه و شام به عنوان اسیر بردند و یا مانند امام حسن و بقیه ی ائمه زهر نوشانیدند و شهید کردند. خداوند می فرماید: وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الكافِرِينَ و برای این که خداوند متعال اهل ایمان را تصفیه نماید کافران را نابود و محو سازد این که گفته شده است امام زمان با شمشیر قیام می کند شمشیرش نه برای نابودی همه ی انسان ها است.بلکه ایشان رحمة للعالمین هستند. ایشان ابتدا مثل رسول خدا مردم را تبلیغ می کند و به دین راهنمایی می نماید. اگر هدایت نشدند افرادی مثل ابوسفیان و معاویه و یزید و حجاج بن یوسف ثقفی و ... را حکم به باطن می کنند و نابود می سازند. چون گفتیم در طول تاریخ انبیا افرادی مثل این ها نگذاشتند برنامه های انبیا موفق شود. امام زمان برای پیشرفت کارشان این ها را از بین می برند که تعدادشان زیاد نیست و انگشت شمار هستند.

اين آيه از زمانى صحبت مى كند كه اهل ايمان تصفيه مى شوند و كافران نابود مى گردند و در آن زمان ديگر كافر و مشركى نخواهد ماند و اين بشارت فقط در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع مى پيوندد که دیگر اثری از شرک باقی نمی ماند.

مفسرين در شأن نزول اين آيه و آيات قبل از آن گفته اند كه اين آيات در جنگ احد نازل شده است و اين آيات تجزيه و تحليل جنگ احد است، زيرا متأسفانه در جنگ احد مسلمين شكست سختى خوردند و مسلمانانى چون حمزه سيدالشهداء عموى رسول خدا و مصعب بن عمير، اين يار با وفاى پيامبر و حنظلة غسيل الملائكه و بزرگوارانى چون عبداللّه بن جحش همراه با هفتاد و شش مسلمان ديگر به شهادت رسيدند. علت شكست جنگ احد نافرمانى و عدم انضباط نظامى جمعى از سربازان اسلام بوده است. در اين جنگ مسلمانان علاوه بر شكست جانى و مالى، شكست روحى شديدى خورده بودند. در اينجا براى اينكه خداوند به مسلمين تسلىروحى دهد و روحيه آنان را قوى كند، بزرگترين بشارت را به آنان مى دهد. بشارتى كه روزى فرا خواهد رسيد كه كفار نابود خواهند شد و مسلمانان و مؤمنين واقعى در روى زمين به راحتى زندگى خواهند كرد و آن ظهور اعلا حضرت قدر قدرت قوى شوكت بلند همت كيهان مكنت بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.

ص: 299

البته، نظير اين بشارت را ما براى امت هاى قبل از اسلام نيز داريم كه هرگاه شكست مى خوردند و روحيه آن ها ضعيف مى شد، خداوند به آن ها بشارت يك انقلاب الهی را در آخرالزمان مى داد كه كفار نابود شوند و اهل ايمان، حاكمان زمين خواهند شد.

1. حافظ الحموينى شافعى در كتاب فرائد السمطين مجلد 2 و ابن خلدون در كتاب مقدمه ابن خلدون صفحه 269 و حافظ نور الدين على بن ابى بكر هيثمى در كتاب مجمع الفوائد و منبع الفوائد مجلد 7 صفحه 317 و حافظ نادرة الفلك محمّد نطنزى در كتاب اليقين و خواجه كلان قندوزى حنفى در ينابيع المودة، آورده اند:

ان علياً وصيى و من ولده (القائم ) المنتظر الذى يملأ به الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً والذى بعثنى بالحق بشيراً و نذيراً ان الثابتين على القول بامامته فى زمان غيبته لأعز من الكبريت الأحمر؛ فقام اليه جابربن عبداللّه الانصارى فقال: يا رسول اللّه و للقائم من ولدك غيبة؟ قال(صلى الله عليه و آله) أى و ربى «وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الكافِرِينَ» يا جابر، ان هذا الامر من امراللّه و سرّ من سراللّه من سرعلته مطوية عن عباده فاياك والشك فان الشك فى امر اللّه عزوجل كفر.

رسول خدا فرمودند: به درستى كه على(عليه السلام) وصى و جانشين من است و از فرزندان اوست آن قائم منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه به وسيله او زمين پر از عدل و داد مى شود همان طورى كه پر از ظلم و جور شده بود. قسم به آن كسى كه مرا به حق مبعوث كرده است (خداوند متعال) تا براى نيكان بشارت دهنده و براى بدان ترساننده باشم، كسانى كه در زمان امامت او (یعنی قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) ثابت و استوار بمانند و در دوران غيبتش اعتقادى محكم داشته باشند، آن ها از كبريت احمر گران قدرتر و عزيزترند.آن گاه، جابربن عبداللّه انصارى برمى خيزد و مى گويد: يا رسول اللّه مگر براى قائم از فرزندان شما غيبتى خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آرى، قسم به پروردگارم (در زمان او) «خداوند آنان را كه ايمان آورده اند تصفيه مى كند و كافران را نابود مى سازد.» اى جابر، به درستى كه اين امرى است از امور خداوند و سرى است از اسرار الهى و از رازهايى است كه علت آن بر بندگان پنهان و پوشيده است. پس بر حذر باش از شك و ترديد كه همانا شك و ترديد در آن شك در امر خداوندى است و هر كس در امر خداوند شك و ترديد كند، كافر است.

ص: 300

2. در تفسير نور الثقلين مجلد 1 صفحه 395 و در كتاب كمال الدين و تمام النعمة شيخ صدوق مجلد 2 صفحه 288، آمده است كه شيخ صدوق به سند خودش از ابن عباس نقل مى كند:

... ابن عباس قال: قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: ان على بن أبى طالب(عليه السلام) امام امتى و خليفتى عليها مِن بعدى و من ولده القائم المنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الذى يملأ اللّه به الارض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما و الذى بعثنى بالحق بشيرا و نذيرا ان الثابتين على القول به فى زمان غيبته لاعز من الكبريت الاحمر، فقام اليه جابربن عبداللّه الانصارى فقال: يا رسول اللّه و للقائم من ولدك غيبة؟ قال2 أى و ربى «وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الكافِرِين يا جابر، ان هذا الامر من امراللّه و سرّ من سراللّه مطوى عن عباد اللّه ، فاياك و الشك فيه فان الشك فى امراللّه عزوجل كفر.

نتیجه «آیه امیدواری»

نتیجه ای که می توان از این آیه گرفت عبارتست از:

1. وجود مقدس امام زمان موجب تثبیت قلوب امت های گذشته بوده است و هرگاه امت های گذشته با شکست رو به رو می شدند، خداوند تذکر به آمدن امام زمان می دهند و جهانی شدن دین را توضیح می دهد و امت های گذشته را امیدوار می کند.

2. وجود اقدس این بزرگوار ما برای امت اسلامی موجب امیدواری و دلگرمی است که در جنگ احد پس شکست سخت مسلمین خداوند به آمدن ایشان تذکر می دهد تا قلوب مسلمین را تثبیت کند.

3. و یا در روز عاشورا که سیدالشهدا به شهادت می رسند و ملائکه ضجه و ناله می کنند باز خداوند بهوسیله ی روح امام زمان بر قوت قلبی آن ها می افزاید و اقام الله له ظل القائم.

4. ما مسلمانان می توانیم از امیدوار بودن به وجود اقدس این بزرگوار قوت قلب بگیریم و بدانیم اعتقاد به امام زمان در انسان سرور ایجاد می کند. در انسان امیدواری ایجاد می کند در انسان اطمینان ایجاد می نماید کسی که به امام زمان امیدوار باشد همیشه پشتش به کوه قاف وصل است و همیشه می داند خداوند وجود اقدسی را قرار داده است و او هرگز تنها نیست. او هرگز ناامید نمی شود پوچ گرایی و نهیلیسم در او راه ندارد.

5. کسانی که در دوران غیبت در ایمان به آن حضرت استوار می مانند چون کبریت احمر هستند. ولایت حضرت، دوستی امام زمان اکسیر اعظم است کبریت احمر است و نفس آدمی اگر مس هم باشد طلا می کند.

ص: 301

53. یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در راه خداوند جهاد می کنند و در سختی ها صابر و پایدارند

سوره آل عمران، آیه 142

اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجنةَ وَ لَمّا یَعلَمِ اللهُ الذین جاهدوا منکم وَ یَعلَمَ الصابرین.

آیا گمان می کنید و می پندارید داخل بهشت می شوید (بدون تلاش و کوشش) خداوند می داند (و می شناسد) کسانی از شما را که در راهش جهاد و کوشش و تلاش نموده اند و در سختی ها صابر و مقاوم بوده اند.

این آیه درباره ی انسان هایی صحبت می کند که در راه خداوند هم مبارزه و جهاد می کنند و هم در مقابل ناملایمات و سختی ها چون کوه می ایستند و مقاومت می کنند و پایدارند و در مقابل سختی ها ضعف نشان نمی دهند. آن ها به آیه ی فاستقم کما اُمِرت عمل می کنند.

در قرب الاسناد (احمدبن ابی نصر)، صفحه 162 و بحارالانوار، مجلد 52، باب 21، صفحه 113، حدیث 25 آمده است:

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنِ ابْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ ابْنِ شَاذَانَ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَمَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ الَّذِي تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا وَ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ ثُمَّ تَلَا أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ .

ص: 302

54. شهدا در زمان حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت خواهند داشت

اشاره

سوره ی آل عمران، آیه 144

وَ ما مُحَمَّدٌ إلّا رَسول قَد خَلَت مِن قبلِهِ الرُّسلُ أفاِن ماتَ أو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اعقابکم وَ مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیهِ فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً و سَیَجزی اللهُ الشّاکرین

و نیست (حضرت) محمد(صلى الله عليه و آله) مگر رسولی از جانب خداوند و قبل از او نیز پیامبرانی از جانب خداوند بودند اگر او رحلت بفرماید و یا به شهادت برسد (شما باید) به عقب برگردید (و دین خداوند را رها کرده به جاهلیت بپیوندید؟) که اگر از دین برگردید هرگز به خداوند هیچ ضررو زیانی نمی رسد و خداوند به زودی شاکران را جزا و ثواب خواهد داد.

1. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 202، حدیث 160، مختصر بصائرالدرجات، صفحه 19، الرجعة، صفحه 41، حدیث 11، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 387، الایقاظ من الهجعة، باب 9، صفحه 273، حدیث 80، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 322، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 417، حدیث 464، بحارالانوار، مجلد 52، صفحه و مجلد 13، صفحه 216 آمده است:

عن زرارة قال كرهت أن أسأل أبا جعفر ع عن الرجعة و استخفيت ذلك، قلت: لأسألن مسألة لطيفة أبلغ فيها حاجتي، فقلت: أخبرني عمن قتل أ مات قال: لا، الموت موت، و القتل قتل، قلت: ما أحد يقتل إلا و قد مات فقال: قول الله أصدق من قولك، فرق بينهما في القرآن فقال: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ » و قال: «لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ » و ليس كما قلت يا زرارة الموت موت و القتل قتل، قلت: فإن الله يقول: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ » قال: من قتل لم يذق الموت، ثم قال: لا بد من أن يرجع حتى يذوق الموت

عیاشی در تفسیرش از حضرت امام محمدبن علی الباقر(عليهما السلام) روایت نموده است که از ایشان سؤال کردند: آیا کسی که کشته شده او مرده است؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: نه، مرگ، مرگ است و شهادت شهادت است. گفته شد: کسی که کشته نمی شود مگراینکه مرده است. حضرت(عليه السلام) فرمودند: فرموده ی خداوند از گفته ی تو صادق تر و محکم تر است که بین مردن

ص: 303

و شهادت فرق گذاشته است. خداوند در قرآن می فرماید: أفان ماتَ أو قُتِلَ پس اگر بمیرد یا کشته شود و باز خداوند می فرمایند: لدن متم أو قتلتم لإلی الله تحشرون اگر بمیرانیم شما را یا بکشیم به سوی خداوند محشور خواهید شد و این ماند حرفی که تو می گویی نیست. پس مرگ مرگ است و شهادت شهادت است. گفته شد: خداوند می فرماید کُلُّ نفسٍ ذائقة الموت حضرت(عليه السلام) فرمودند: کسی که کشته شود مرگ را نمی چشد و سپس فرمودند: ناچاراً باید رجعت کند تا مرگ را بچشد.

رشادت های حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در جنگ احد

2. در کتاب کافی از امام صادق(عليه السلام) روایت نقل شده است که فرمودند: هنگامی که در روز احد مردم از اطراف رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرار کردند، پیامبر به سوی آنان به صورت برگشتند درحالی که می فرمودند: من محمد(صلى الله عليه و آله) رسول خدایم!کشته نشده ام و نمرده ام! سپس فلانی و فلانی به سوی او متوجه شدند و گفتند: الان ما را مسخره می کند، چون ما هم فرار کردیم و حضرت علی(عليه السلام) و سمّاک بن خرشه و ابودجانه با او باقی ماندند. پیامبر(صلى الله عليه و آله) او را صدازدند و فرمودند: ای ابودجانه، برگرد تو از بیعت خود آزاد هستی. اما علی(عليه السلام)، پس او من هستم و من اویم. ابودجانه متحوّل گردید و پیش پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) قرار گرفت و گریه کرد و عرض نمود: نه یارسول الله(صلى الله عليه و آله). سرش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: نه هرگز نمی توانم خودم را در آسایش و آزادی قرار دهم. من با تو بیعت کرده ام. پس به کجا برگردم؟ آیا به سوی همسری که خواهد مرد یا به سوی فرزندی که خواهد مرد یا به سوی خانه ای که خراب خواهد شد یا مالی که از بین خواهد رفت؟ یا اجلی که هم اکنون نزدیک است مرا دریابد؟ پس پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) براو رقت کرد. او همچنان می جنگید تا این که جراحت ها او را از پای انداخت درحالی که او در یک طرف و حضرت علی(عليه السلام) در طرف دیگر می جنگید. هنگامی که ابودجانه به زمین افتاد حضرت علی(عليه السلام) بدن او را حمل نمودند و به نزدیک پیامبر(صلى الله عليه و آله) آوردند و در کنار ایشان نهادند.او با بدن نیمه جان عرض کرد: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) آیا به عهد خود وفا کردم؟ پیامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: آری به بهترین وجه ادای عهد نمودی. دشمن از هر طرف بر پیامبر(صلى الله عليه و آله) حمله ور بود. پس حضرت علی(عليه السلام) آنان را از پیامبر(صلى الله عليه و آله) دفع می نمود. هنگامی که میمنه را باز

ص: 304

می گشود از میسره حمله ور می شدند. حضرت علی(عليه السلام) همچنان مشغول دفاع از جان پیامبر بودند تا این که شمشیرشان از سه طرف شکست. پس به طرف پیامبر آمد و شمشیر شکسته ی خود را پیش آن حضرت گذاشت و عرض کرد: این شمشیر من شکست و قطعه قطعه شد. پس پیامبر شمشیر خود ذوالفقار را به حضرت علی(عليه السلام) داد. هنگامی که پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) ناراحتی پاهای خود را احساس کردند، رو به آسمان نموده و درحالی که می گریستند فرمودند: (خدایا) تو به من وعده دادی اگر خواستی دینت را یاری می دهی و اگر خواستی این امر تو را عاجز نمی کند. حضرت علی(عليه السلام) به سمت پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) آمد و فرمودند: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، من یک حرکت شدید و سر و صدای زیادی می شنوم و هیچ کس را یک شمشیر نمی زنم مگر این که قبل از آن که به زمین بیفتد مرده است. پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: این ها جبرئیل، میکائیل و اسرافیل هستند که در صفوف فرشتگان هستند. سپس جبرئیل به سوی پیامبر(صلى الله عليه و آله) آمد و در کنار پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) ایستاد و عرض کرد: یا محمد(صلى الله عليه و آله)، این است همان مواسات و ایثار. پیامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: (حضرت) علی(عليه السلام) از من است و من از علی(عليه السلام) هستم. پس جبرئیل گفت: من نیز از شمایم. پس مردم منهزم شدند. پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) به حضرت علی(عليه السلام) فرمودند: برو و با شمشیر خود با آنان معاوضه کن. اگر دیدی آنان به قلاص سوار شده اند و اسبان خود را نیز کنار گذاشته اند، پس آنان اراده ی مکه را نموده اند و اگر دیدی آنان سوار بر مرکب شده اند و قلاص را کنار می زنند پس مدیه را قصد کرده اند. حضرت علی(عليه السلام) به طرف آنان آمد. آنان به سمت فلاص بودند. ابوسفیان به حضرت علی(عليه السلام) گفت: چه می خواهی؟ ما اکنون می خواهیم به سمت مکه برویم. برگرد به سوی صاحب و بزرگت. پس جبرئیل آنان راتعقیب می نمود و هر وقت صدای گام های اسب او را می شنیدند، در سیر و راه رفتن گام های بلندتری برمی داشتند و جبرئیل آن ها را تعقیب می نمود. هنگامی که کوچ می کردند با اشاره می گفتند: این است سپاه (حضرت) محمد(صلى الله عليه و آله) و به سمت ما نهاده است. ابوسفیان داخل مکه شد و خبر را به آنان دادو چوپانان و هیزم شکنان آمدند و داخل مکه شدند و گفتند: اما ما سپاه خدا را دیدیم. هر مقدار که ابوسفیان گام برمی داشت، آنان جای پای ابوسفیان را پر می ساختند. سواری پشت بر سواری. آثار آنان را طلب می کرد. اهل مکه رو به ابوسفیان نهادند و او را توبیخ می کردند.

ص: 305

پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) از میدان به سوی مدینه کوچ کردند درحالی که پرچم با حضرت علی(عليه السلام) بود و او نیز پیش پای رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حرکت می کرد. هنگامی که پرچم نزدیک عقبه گردید، پشت سر مردم با صدای بلند فریاد کشید: این است (حضرت) محمد(صلى الله عليه و آله) کشته نشده است و زنده می باشد. آن مردی که می گفت: الان ما را مسخره می کند درحالی که فرار کردیم، این است علی و پرچم در دست او قرار دارد تا این که پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) بر آنان رو آورد و زنان انصار در آستانه های خانه ها و جلودری های خانه ها ایستاده بودند و مردان به طرف پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) پناهنده می شدند و توصیه به بازگشت می کردند. زنان انصار صورت های خود را لطمه می زدند و موهای خود را می کندند و سینه های خود را چاک می زدند هنگامی که پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) را دیدند، پیامبر بر آنان دعای خیر کرد و دستور داد خود را بپوشانند و داخل منازل خود گردند و فرمودند: خداوند به من وعده داده است که دین خود را پیروز گرداند و بر تمام ادیان غلبه نماید. خداوند متعال این آیه را نازل فرمودند: وَ مَا مُحَمَّد إلّا رَسول قَد خَلَت مِن قبلهِ الرُّسُل اَفان مات أو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اعقابکُم وَ مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبیه فَلَن یضرَّ اللهَ شَیئاً وَ سَیَجزِی اللهُ الشّاکرین

شعار مسلمين قبل از قيام امام زمان: إِصبروا - و صابروا - و رابطوا است

قبل از قيام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسلمين بايد در مقابل ناملايمات زندگى صابر باشند و در مقابل فتنه هاى دشمنان مقاوم و استوار و محكم بايستند و تلاش كنند با امام زمانشان ارتباط برقرار سازند كه اگر همه با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرتبط شوند، خودشان نيز با هم ارتباط خواهند داشت و در عصر ظهور، وجود اقدس ولى عصر محور اتحاد و وحدت جهانيان خواهد بود.

خداوند در سوره آل عمران آيه 200، مى فرمايد:

«يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحونَ»

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صابر باشيد و مقاومت كنيد و مرابط باشيد و در خود ملكه تقوا ايجاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

در اين آيه، خداوند از مؤمنين سه چيز مى خواهد:

صابربودن و مقاومت داشتن

ص: 306

ارتباط داشتن و مرابط بودن

در خود ملكه تقوا ايجادكردن

1. در كتاب ينابيع المودة اثر خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 421، آمده است:

فى سوره ی الانفال: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا» قال اصبروا على ادآء الفرائض و صابروا على اذية عدوكم و رابطوا امامكم المهدى المنتظر.

حافظ قندوزى حنفى از امام باقر عليه السلام درباره قول خداوند: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا» نقل مى كند كه حضرت فرمودند: صابر و مقاوم و استوار و محكم باشيد در برآوردن فرايض و واجبات و انجام اعمال مذهبى خود و استقامت ورزيد در مقابل اذيت و آزار دشمنانتان (و سعى و تلاش نماييد تا هميشه)، با امامتان مهدى منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارتباط داشته باشيد.

2. در شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى (حنفى مذهب) از علماى قرن پنجم، آيه 26 صفحه 122، آمده است:

... از ابن عباس در تفسيرش گفت: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَ رابِطُوا»بپرهيزيد از خلاف دوستى على بن ابى طالب(عليه السلام) و اولادش كه اين دوستى عين«رابطوا» و ربط و بستگى است كه در آيه به آن اشاره شده است.

3. محمّدبن ابراهيم النعمانى در كتاب الغيبة، آورده است:

قال اخبرنا على بن احمد (النيديحى) عن عبيداللّه بن موسى (العلوى العباسى) عن هارون بن مسلم عن القاسم بن عروة عن بريدبن معاويه العجلى عن ابى جعفر محمّدبن على الباقر(عليه السلام) فى قوله عزوجل: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا» فقال: إصبروا على اداء الفرائض و صابروا عدوكم و رابطوا امامكم (المنتظر).

خبر داد ما را على بن احمد (نيديحى) از عبيداللّه بن موسى (علوى عباسى) از هارون بن مسلم از قاسم بن عروة از بريدبن معاويه عجلى از ابى جعفر محمّدبن على الباقر(عليه السلام) درباره فرموده خداى عزوجل: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صابر باشيد و مقاومت كنيد و مرابط باشيد.» فرمود: صبر كنيد بر اداى فرايض و در مقابل دشمنانتان پايدارى كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مى كشيد) مرابطه نماييد.

ص: 307

4. و رَواه الشيخ المفيد فى الغيبة: بإسناده عن بُريدبن معاويه العجلى عن ابى جعفر(عليه السلام).

و شيخ مفيد اين حديث را در كتاب غيبت به سند خويش از بريدبن معاويه عجلى از حضرت باقر(عليه السلام) روايت نموده است.

روايات درباره اينكه اين آيه درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و امامان شيعه است، بسيار زياد است و سيد بحرانى رحمه الله آن را در تفسير برهان آورده است.

5. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 236، حدیث 198، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 335 و بحار الانوار، مجلد 7، صفحه 135 آمده است:

عن ابن ابی یعفور، عن ابی عبدالله(عليه السلام) فی قول الله یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا قال اصبروا علی الفرائض و صابروا علی المصائب و رابطوا علی الائمّة.

ابن ابی یعفور روایت می کند از امام صادق(عليه السلام) که درباره ی این آیه ای کسانی که ایمان آورده اید، صابر باشید و مقاومت کنید و رابط باشید فرمودند: صابر و مقاوم باشید در مقابل انجام فرایض مذهبی و مقاوم باشید. در مقابل مصائب و سختی ها (و مرابط باشید) یعنی با امامانتان(در هر عصری) ارتباط برقرار سازید که امروز آن امام حی حضرت بقیة الله الاعظم است.

6. در تفسیر عیاشی، مجلد1، صفحه 236، حدیث 199، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 721 و بحارالانوار، مجلد 7، صفحه 135 آمده است:

سعد بن عبد الله: عن يعقوب بن يزيد؛ و إبراهيم بن هاشم، عن الحسن بن محبوب، عن يعقوب السراج، قال: قلت لأبي عبد الله(عليه السلام): تخلوا الأرض من عالم منكم حي ظاهر يفزع إليه الناس في حلالهم و حرامهم؟ فقال: «لا يا أبا يوسف، و إن ذلك لشي ء في كتاب الله عز و جل قوله: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» اصبروا على دينكم، و صابروا على عدوكم، و رابطوا إمامكم فيما أمركم، و فرض عليكم»

یعقوب سراج روایت کرده است که: به امام صادق عرض کردم: آیا ممکن است زمین از دانشمندی زنده از شما (اهل بیت عصمت و طهارت) خالی باشد که مردم نتوانند در مسائل حلال و حرام به او پناه ببرند؟ فرمودند: نه ای ابایوسف، این مطلب چیزی است که در کتاب خدای عزوجل آشکار است آن جا که فرمودند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» ای اهل ایمان در کار دین، پایدار باشید و یکدیگر را به پایداری سفرش کنید و

ص: 308

مراقب یکدیگر باشید که نسبت به دین پایدار، بردبار و علیه دشمنتان قوی و ثابت باشید و نیز در رابطه با امام خویش این که نسبت به دستوراتش مواظب و (با عمل، بر خواسته ی آن ها) نگه دار باشید.

7. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 237، حدیث 200، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 722، بحارالانوار، مجلد 9، صفحه 101 و اثباة الهداة، مجلد 1، صفحه 263 آمده است:

و في رواية اخرى عنه «اصْبِرُوا على الأذى فينا» قلت: وَ صابِرُوا؟ قال: «على عدوكم مع وليكم» قلت: وَ رابِطُوا؟ قال: «المقام مع إمامكم»، وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ قلت: تنزيل؟ قال: «نعم».

و نیز در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است که فرمودند: اصْبِرُوا صبر و شکیبایی در برابر اذیت و آزار دشمنان در راه دفاع از ما (اهل بیت) است وَ صابِرُوا؟ و صبر و استقامت با پیشوایتان در مقابل دشمنان می باشد. (راوی گوید:) عرض کردم وَ رابِطُوا؟ (معنیش چیست؟) فرمودند: ثابت قدم بودن درهمراهی امام و پیشوا و رابطه داشتن و از او تخلف نکردن است. عرض کردم فرمایش خداوند وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ تنزیل و صریح آیه است؟(یا تأویل آن می باشد؟) فرمودند: بله صریح آیه است.

در کتاب قاموس قرآن نوشته ی آیة الله سید علی اکبر قریشی، مجلد 4، صفحه 105 در معنی صبر آمده است: صبر (یعنی) حبس، امساک و در اقرب آمده است صبر الدابة حبس ها بلاعف راغب امساک در تنگی گفته است.

صبر خویشتن داری و حبس نفس است بر چیزی که شرع و عقل از آن نهی می کند. به حسب اختلاف موارد نام آن فرق می کند. اگر خویشن داری در مصیبت باشد آن را صبر گویند ضدّ آن جزع است. اگر در جنگ باشد شجاعت نامد و ضد آن جبن است اگر در پیش آمد باشد آن را سعه ی صدر گویند، اگر در امساک از سخن باشد کتمان نامند (راغب) در اقرب از کلیات اضافه کرده است اگر در امساک نفس از فضول مال باشد. آن را عفت و قناعت گویند. در مجمع و مفردات گوید: در حدیث، ماه رمضان را شهر الصبر فرموده است که روزه نوعی حبس و منع نفس است...

ص: 309

فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل و لا تستعجل لهم (احقاف-35) این صبر همان سعه ی صدر و استقامت در راه حق است.

و الصابرین فی البأساء و الضّراء و حین البأس (بقره-177)

اصطبار خویشتن را وادار کردن به صبر است. فاعبده و اصطبر لعبادته (مریم-65)

مصابره: راغبه در صبر گفته اند (کشاف- اقرب) یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون (آل عمران-200)

گفته اند یعنی ای اهل ایمان در راه خدا صبر کنید و به دشمنان در صبر بر جهاد غلبه کنید و از آن ها صابرتر باشید و سرحدات خویش را حفظ کنید بنابر آن که رابطوا به معنی مرابطه باشد ولی معنی جامع و واسع آیه در ربط گذشت.

در تفسیر عیاشی از حضرت صادق(عليه السلام) نقل است: ... اصبروا علی الفرائض و صابروا علی المصائب و رابطوا علی الائمة روایات دیگری نیز در همان کتاب و مجمع و غیر نقل شده است. بار دیگر مطالب قاموس را بخوانید: صبر به معنی مقاومت است به معنیخویشتن داری است و در جنگ ها شجاعت است. سعه ی صدر و استقامت در راه خداوند است و اهل ایمان باید در راه خداوند صبر کنند و معنی رابطوا مرابطه با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و همه ی این ها در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهفته است. وسیله در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید صبر کند و خون بگرید و تنها شیعه نیست که در غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خون می بارد بلکه این سنت ائمه طاهرین(عليهم السلام) بوده است که در فراق آن موعود الهی و آن ذخیره ی خداوند اشک می ریختند.

صبر چیست؟

خداوند در این آیه ی مبارکه می فرمایند اصبروا و صابروا ای کسانی که ایمان آورده اید صابر باشید و مقاومت کنید. در احادیث آمده است و صابروا علی ادای فرایض و صابروا عدوکم و رابطوا امامکم المهدی المنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

متأسفانه عده ای صبر را نشستن و دست روی دست گذاردن و هیچ کاری نکردن معنی می کنند. می گویند: صابر کسی است که به کنج عزلت رود. فقط نظاره گر باشد و دست روی دست بگذارد و کاری نکند درحالی که این چنین نیست.

ص: 310

استاد آیة الله بزرگوار که مایه ی افتخار تشیع هستند، سید علی اکبر قریشی در کتاب قاموس قرآن، مجلد، صفحه درباره ی صبر چنین آورده است (صبر: حبس، امساک ... راغب امساک در تنگی گفته است صبر خویشن داری و حبس نفس است بر چیزی که عقل و شرع امر یا نهی می کند. اگر خویشتن داری در مصیبت باشد به آن صبر گویند و ضد آن جزع است. اگر خویشتن داری در جنگ باشد به آن شجاعت می گویند که ضد آن جبن و ترس است. اگر در پیش آمد باشد به آن سعه ی صدر گویند. اگر در امساک از سخن باشد آن را کتمان گویند. اگر امساک نفس از فضول مال باشد آن را عفت و قناعت گویند.

در مفردات گوید: شهر رمضان را شهر (و ماه) صدر گویند که روزه نوعی حبس نفس و منع است.

(در سوره احقاف، آیه 35 آمده است فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل و لا تستعجل این صبر همان سعه ی صدر و استقامت در راه حق است.در سوره بقره، آیه 177 خداوند می فرمایند الصابرین فی الباساء و الضرّاء و حین البأس به هنگام سختی ها صبور و مقاوم باشید و به وقت رنج و تعب صبر پیشه کنید.

اصطبار خویشتن را وادار به صبر کردن است. در سوره مریم، آیه 65 آمده است. فاعبدهُ وَ اصطبر لعبادَته عبادت (خداوند را بنمایم) و در راه عبادت او صبر و تحمل را پیشه ی خود ساز. مصابره را غلبه در صبر گفته اند کشاف اقرب یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا

صبابر: مبالغه است. شدید الصبر راغب می گوید: یکی می گویند که نوعی تکلف و مجاهدت (در صبر) داشته باشد. در سوره سبا، آیه 19 خداوند می فرمایند و مزقنا کل ممزّق ان فی ذلک لآیات لکل صبار شکور یعنی هر آن کس که دارای مجاهدت در صبر و بسیار حق شناس باشد. برای او در این گفتار و آیات عبرت هایی است. (بقره-175). در سوره بقره، آیه 45 خداوند می فرمایند و استعینوا بالصبر و الصلوة و انها لکبیرة الا علی الخاشعین یاری بطلبید از صبر و مقاومت و نماز بسیار بزرگ و عظیم است مگر برای خاشعین و بندگان خاشع خداوند. در سوره بقره، آیه 175 درباره ی اهل جهنم آمده است که این ها کسانی هستند که فروختند هدایت را به گمراه به جای لطف هدایت و برگزیدند عذاب خداوند را به جای آمرزش و مغفرت فَما اصبَرَهُم علی النار چه قدر بر آتش جهنم سخت جان و طاقت فرسا هستند. باز در سوره بقره، آیه 153 است

ص: 311

یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة إن الله مع الصابرین ای کسانی که ایمان آورده اید، ای مؤمنان یاری بخواهید از صبر و مقاومت و نماز که همانا خداوند با صابرین است.

نتیجه

به هر حال در غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زندگی کردن سخت است و این سختی را رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به ابن مسعود در کتاب مکارم الاخلاق و بحارالانوار مجلد 74 صفحه 98 چنین بیان می فرمایند:

1. يَا ابْنَ مَسْعُودٍ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ عَلَى دِينِهِ مِثْلُ الْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرَةِ بِكَفِّهِابن مسعود زمانی بر مردم می آید که هرکس در آن زمان بخواهد دینش را حفظ کند (الصابر فیه علی و بنه) در نگاه داشتن دینش مقاوم و محکم و سخت و صابر باشد مانند کسی است که آتش سرخ را در کف دستش نگاه دارد.

پس در آخر الزمان دین داری سخت است و دین داران باید مقاوم و پایدار و صابر باشند.

2. در کتاب جامع الاخبار و بحارالانوار مجلد 74 صفحه 102 از روایت شده است که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند:

يَا ابْنَ مَسْعُودٍ أُولَئِكَ يَظْلِمُونَ الْأَبْرَارَ وَ يُصَدِّقُونَ الْفُجَّارَ وَ الْفَسَقَةَ الْحَقُّ عِنْدَهُمْ بَاطِلٌ وَ الْبَاطِلُ عِنْدَهُمْ حَقٌّ هَذَا كُلُّهُ لِلدُّنْيَا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ عَلَى غَيْرِ الْحَقِّ وَ لَكِنْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ (1) رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ * أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ(2)

ای ابن مسعود (منافقین دوره ی آخرالزمان) به نیکان و ابرار ظلم می کنند و با فجار و بدان بسازند، حق در نزد ایشان باطل و باطل در نزد ایشان حق است. تمام این (اعمال) برای دنیا است و این ها می دانند که خودشان باطل و غیر حق هستند و لیکن (چنان که خداوند می فرماید: شیطان اعمال زشت این ها را بر ایشان زیبا جلوه می دهد و آن ها را از راه حق بازداشته است. پس ایشان هدایت نخواهند شد آن ها به زندگی دنیا دل خوش داشته اند و به

ص: 312


1- . سوره نمل آیه 24
2- . سوره یونس آیات 7 و 8

این سبب خاطرشان جمع شده است. این ها سرانجام جایشان جهنم است به خاطر اعمالی که انجام داده اند.

3. باز رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در کتاب جامع الاخبار و بحار الانوار مجلد 74 صفحه 102 فرمودند:

يَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِنَّهُمْ لَيَعِيبُونَ عَلَى مَنْ يَقْتَدِي بِسُنَّتِي فَرَائِضَ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ- إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ (1)

ای ابن مسعود، در آخرالزمان به کسانی که به دستورات الهی و سنت من عمل می کنند عیب می گیرند (و آن ها را مسخره می کنند) خداوند متعال می فرمایند: مؤمنین را مسخره کردید و به ایشان خندیدید تا آنکه شما را از یاد من بازداشت. امروز ما پاداش صبر و شکیبایی مؤمنین را می دهیم و آن ها پیروزند.

دقت بفرمایید در آخرالزمان مؤمنین را به خاطر ایمانشان به خاطر پای بند بودن به اصول مذهبشان مسخره می کنند. آن ها باید صبر پیشه کنند و این صبر یعنی مقاومت داشتن و ایستادگی بر روی اصول مذهبیشان و از بی دینان رنگ بی دینی نگرفتن که بسیار مشکل است. ان الله مع الصابرین خداوند با ماست و خداوند ما را در نگاه داشتن دینمان یاری می کند یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک.

4. در کتاب جامع الاخبار و بحارالانوار مجلد 53 صفحه 59 رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به ابن مسعود فرمودند:

یا بن مسعود إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ثُمَّ يَكُونُ مَا ذَا قَالَ ثُمَّ يَرْجِعُ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ الْخَبَرَ.

ای ابن مسعود اسلام در ابتدا غریب بود، بعداً هم غریب خواهد شد. خوشا به حال غربا و غریبان

5. در کتاب ملاحم و فتن سید رضی و مجموعه ورام بعد از این کلام از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می شود یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) غربا چه کسانی هستند؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: غربا کسانی هستند وقتی مردم فاسد شدند آن ها را اصلاح نمایند.

ص: 313


1- سوره مؤمنون آیات 112 و 113.

6. در کتاب تحف العقول، صفحه 54 از قول رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آورده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) أَقَلُّ مَا يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَخٌ يُوثَقُ بِهِ أَوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلَال

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: چیزی که در آخرالزمان خیلی کم است رفیقی است که مورد اعتماد باشد و پولی که از راه حلال کسب شده باشد.

7. در کتاب تحف العقول، صفحه 59 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) مِنْ أَشْرَاطِ السَّاعَةِ كَثْرَةُ الْقُرَّاءِ وَ قِلَّةُ الْفُقَهَاءِ وَ كَثْرَةُ الْأُمَرَاءِ وَ قِلَّةُ الْأُمَنَاءِ وَ كَثْرَةُ الْمَطَرِ وَ قِلَّةُ النَّبَاتِ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: یکی از علائم آخرالزمان این است که قراء زیاد می شوند اما فقها و مجتهدها کم می شوند امراء زیاد می شوند اما امینیان و افراد مورد اعتماد کم می گردند.باران زیاد می بارد اما ثمره و نباتش بسیار کم است.

8. در کتاب ارشاد القلوب دیلمی، صفحه 256 آمده است:

عن رسول الله(صلى الله عليه و آله) یأتی زمان یذوب فیه قلب المؤمن کما یذوب الملح فی الماء قیل بم ذلک قال انما یری من المنکر لا یستطع تغییره.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: زمانی می آید که دل مؤمن چون نمک آب می شود گفتند یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) برای چه؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: برای این که اعمال زشت را می بینند و نمی توانند از آن ها جلوگیری کند.

9. در کتاب سفینه بحار در باب لغت عرب آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) لیأتین علی الناس زمان لا یسلم الذی دین دینه الا من یفر من شاهق إلی شاهق و بن حجر إلی حجر کالثعلب باشباله.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هر آینه زمانی بر مردم خواهند آمد که دین هیچ متدینی سالم نماند مگر آن که از کوهی به کوهی و از غاری به غاری فرار کند مثل روباه با چشم هایش.

ثواب صابرین در آخرالزمان

1. در بحارالانوار، مجلد52 صفحه 13حدیث 26 آمده است:

ص: 314

الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَيَأْتِي قَوْمٌ مِنْ بَعْدِكُمْ الرَّجُلُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ لَهُ أَجْرُ خَمْسِينَ مِنْكُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ كُنَّا مَعَكَ بِبَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ حُنَيْنٍ وَ نَزَلَ فِينَا الْقُرْآنُ فَقَالَ إِنَّكُمْ لَوْ تَحَمَّلُوا لِمَا حُمِّلُوا لَمْ تَصْبِرُوا صَبْرَهُمْ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به صحابه فرمودند: زمانی بر مسلمانان بعد از شما می آید که یک نفر ثواب پنجاه نفر شما را می برد. اصحاب گفتند: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، ما با شما در جنگ بدر و احد و حنین شرکت کردیم و در زمان ما قرآن نازل شده است. (چگونه آن ها بر ما برترند؟) حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر شما به بلایی که آن ها مبتلا می شوند، مبتلا شوید صبر و تحمل نخواهید کرد.

در بحار الانوار مجلد 52 صفحه 123 حدیث 8 آمده است:

ابْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ اللَّهُمَّ لَقِّنِي إِخْوَانِي مَرَّتَيْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَ مَا نَحْنُ إِخْوَانَكَ يَارَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا إِنَّكُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ يَرَوْنِي لَقَدْ عَرَّفَنِيهِمُ اللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِيَّةً عَلَى دِينِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ أَوْ كَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى يُنْجِيهِمُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ.

حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در روزی که جماعتی از اصحاب خدمتش بودند دو بار فرمودند: پروردگارا برادرانم را به من بنمای. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) مگر ما برادران شما نیستیم؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: نه شما اصحاب من هستید. برادران من کسانی هستند در آخرالزمان که مرا ندیده اند ولی به من ایمان دارند. ایشان کسانی هستند که خداوند پیش از آن که از پشت های پدرانش و رحم های مادرانشان بیرون آیند با نام هایشان به من شناسانیده است. این در دین خود (بسیار سرسخت هستند و برای نگه داری دینشان) سختی های زیادی می کشند که سختی آن ها شدیدتر است از کسی که در شب ظلمانی خرط القتاده یک شاخه از شاخه های تیغ های بیابان را بگیرد و سپس کسی آن را بکشد (که دست را متلاشی می کند.) و یا برای نگاه داری دینشان آتش سرخ را در دستشان نگاه دارند. این ها چراغ های روشن در آن عصر تاریکی هستند و خداوند آن ها را از همه فتنه های شدید در آن ظلمات حفظ خواهد کرد.

ص: 315

در بحارالانوار، مجلد 72 صفحه 417حدیث 69 آمده است:

عَنِ النَّبِيِّ(صلى الله عليه و آله) قَالَ: سَتَكُونُ فِتَنٌ- لَا يَسْتَطِيعُ الْمُؤْمِنُ أَنْ يُغَيِّرَ فِيهَا بِيَدٍ وَ لَا لِسَانٍ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ فِيهِمْ يَوْمَئِذٍ مُؤْمِنُونَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَيَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ إِيمَانِهِمْ شَيْئاً قَالَ لَا إِلَّا كَمَا يَنْقُصُ الْقَطْرُ مِنَ الصَّفَا إِنَّهُمْ يَكْرَهُونَهُ بِقُلُوبِهِمْ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: به زودی برای مؤمنین امتحانات و فتنه هایی می آید که آن ها نمی توانند آن را با دست و زبانشان تغییر دهند. حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) فرمودند: (یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)) آیا در آن زمان مؤمنین ما بین آن ها هستند؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: بله هستند. باز حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) سؤال کرد: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، آیا نداشتن نیرو برای مؤمنین سبب می شود که چیزی از ایمانشان کمشود. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: نه همان طور که باران که می بارد بر روی کوه صفا اثر بر سنگ ها نمی گذارند. (بی ایمان دیگران نیز سبب بی ایمانی آن ها نخواهد شد.) به راستی مؤمنین در آن زمان (از آن اعمال زشت) قبلاً کراهت داشته و منزجرند.

ص: 316

55. علايم قبل از ظهور از جمله خروج سفيانى(برگشتن صورت ها به پشت)

اشاره

سوره نساء آيه 47

«يا أَيُّها الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها»

اى كسانى كه به شما كتاب داده شده است، ايمان آوريد به آنچه به شما نازل كرديم و تصديق كننده است آنچه با شماست، پيش از آنكه ما روى ها را واژگون كنيم و بر پشت هايشان برگردانيم.

1. در ينابيع المودة باب 71 صفحه 421، آمده است:

و عن جابر الجعفى عن محمّد الباقر رضى الله عنه فى قوله تعالى: «يا أَيُّها الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها» قال لا يفلت من جيش السفيانى الهالكين فى خسف البيداء الا ثلاثة نفر يحول اللّه وجوههم فى افقيهم و ذلك عند قيام القائم المهدى عليه السلام.

حافظ قندوزى حنفى از امام باقر عليه السلام درباره فرموده خداوند «اى كسانى كه به شما كتاب داده شده است، ايمان آوريد به آنچه به شما نازل كرديم و تصديق كننده است آنچه با شماست، پيش از آنكه ما روى ها را واژگون كنيم و بر پشت هايشان برگردانيم.» فرمودند: از سپاه سفيانى كه در خسف بيداء هلاك شده اند، جز سه تن كه خداوند چهره هاى آنان را به پشت مى گرداند كسى رهايى نيابد و اين به هنگام قيام (قائم مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) است كه روى خواهد داد.

يك وجه تأويل اين آيه درباره علايم قبل از ظهور مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه قبل از قيام صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولاً قلوب سخت مى شود. ثانياً زمين پر از ظلم و جور مى گردد و ثالثاً صيحه اى

ص: 317

بين آسمان و زمين شنيده خواهد شد. رابعاً شخصى به نام سفيانى قيام خواهدكرد و خونريزى فراوانى خواهد نمود و قتل و غارت خواهد كرد. سرانجام به زمينى بين مكه و مدينه به نام بيداء مى آيد و همه يارانش كشته مى شوند. فقط سه تن باقى مى مانند كه بروند به مردم اين شكست را اطلاع دهند.

2. در تفسير اثنى عشرى مجلد 2 صفحه 457، آمده است:

در تفسير گويد: دست و پا و شكم و پشت آن ها بر مواضع خود ثابت باشند و صورت آن ها در پشت سر بود و اين هيئت است در غايت زشتى و رسوايى و تعبير به اين صورت يا در آخرالزمان باشد يا در آخرت.

3. در تفسير نور الثقلين مجلد 1 صفحه 485 و بحارالانوار، مجلد 52، باب 25، صفحه 238 آمده است:

فى تفسير العياشى عن جابر الجعفى قال: قال لى ابوجعفر(عليه السلام) فى حديث له طويل: يا جابر اول الارض المغرب تخرب ارض الشام يختلفون عند ذلك على رايات ثلث راية الاصهب و راية الابقع و راية السفيانى فيلقى السفيانى الابقع فيقتله و من معه و راية الاصهب، ثم لا يكون لهم همّ الا الاقبال نحو العراق و من حبس بقرقيسا لا فيقتلون بها مائة الف من الجبارين و يبعث السفيانى جيشاً الى الكوفة و عدّتهم سبعون الفاً فيصيبون من اهل من ناحية خراسان تطوى المنازل طياً حثيثاً و معهم نفر مِن اصحاب القائم(عليه السلام) يخرج رجل مِن موالى اهل الكوفة و يبعث السفيانى بعثاً الى المدينة فيفر المهدى منها الى مكة فيبلغ امير جيش السفيانى إن المهدى قد خرج من المدينة فيبعث جيشاً على اثره فلا يدركه حتى يدخل مكة خائفاً يترقب على سنة موسى بن عمران عليه السلام قال و ينزل جيش امير السفيانى البيداء فينادى مناد مِن السماء يا بيدا بيدى بالقوم فيخسف بهم البيداء فلا يفلت منهم الا ثلثة نفر، يحوّل اللّه وجوههم فى اقفيتهم و هم من كلب و فيهم انزلت:«يا أَيُّها الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ آمِنُوا بِما اَنَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا» يعنى القائم «مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها»

آشنایی با سید حسنی و سرانجام سفیانی

عیاشی از جابربن جعفی و ایشان از حضرت امام(عليه السلام) چنین روایت می کند پس سفیانی عده ای را به مدینه می فرستد و مهدی از مدینه سمت مکه کوچ می کند به سپاهیان سفیانی خبر می رسد که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مکه کوچ کرده است، لشکری به تعقیب آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرستد ولی این لشگر به آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی رسند و حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خائف و ترسان وارد مکه می شود به همان روش

ص: 318

موسی بن عمران لشگری سفیانی در بیدا فرود می آید پس منادا از آسمان ندا می دهد که یا بَیداءُ أبیدی القُومَ ایبیداء این گروه را در خود فروببرد و نابود کن. پس زمین آن ها را فرومی برد. فقط سه نفر از آن لشگر باقی می ماند که خداوند صورت هایشان را به عقب برمی گرداند و آن ها از قبیله ی کلب هستند و درباره ی آنان نازل شده است «ای کسانی که به شما کتاب داده شده است، ایمان آوردید به آنچه به شما نازل کردیم تصدیق کننده است آنچه با شماست پیش از آن که ما روی ها را واژگون کنیم و بر پشت هایشان برگردانیم.»

لشگریان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سر سفیانی را جدا می کنند

در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 4، صفحه 126 آمده است:

عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) قال: ... اَلا فَهُوَ (اَی المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) اَشبه خَلَق اللهِ عزّوجلّ برسول الله(صلى الله عليه و آله) و اسمهُ و اسم ابیه علی اسم ابیه مِن وُلد فاطمة ابنة محمد(صلى الله عليه و آله) مِن وُلد الحسین(عليه السلام)، اَلا فمن توالی غَیرَهُ لَعَنَهُ الله.

ثمَّ قال(عليه السلام): فَیَجمَعُ الله عزّوجلّ اصحابه علی عدد اهل بدرٍ و علی عدد اصحاب طالوتَ ثلاثمأة و ثلثة عشر رجلاً... ثم قال امیرالمؤمنین(عليه السلام) و انّی لَاَعرِفُهُم و اَعرِفُ اسمائهم ثمّ سمّاهم و قال: ثم یَجمَعَهُمُ اللهُ عزوجل، مِن مَطلَعِ الشمس إلی مَغربها فی اَقَلَّ مِن نصف لیلةٍ فَیأتونَ مکةَ، فَیُشرِفُ علیهم اهلَ مکَّةَ فلا یعرفونهم، فَیقولونَ: کَبَسنا اصحاب السفیانی؛ فإذا تجلّی لهم الصبح یرونَهم طائعین مصلّین، فینکرونهم، فعند ذلک یُقَیَّضُ الله لهم من یُعَرِّفُهُم المهدی(عليه السلام) و هو مُختف، فیجتمعونَ إلیه فیَقولونَ لَه: أنت المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟ فیقول: أنا انصاریُّ و الله ما کذب و ذلک أنَّه ناصر الدین... و یلحَقُهُ هناک ابنُ عمه الحسنیُّ فی اثنی عشر الف فارس، فیقول الحسنیُّ هل لک من آیةٍ فَنُبایعک؟ فیؤمی المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إلی الطیر، فَتسقُط علی یده و یَغرسُ قضیباً فی بقعة من الارض، فَیَخضَرُّ و یورق، فیقول له الحسنیُّ: یابن عم هی لک و یُسلَّم إلیه جیشه، ... فیسیر المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بمن معه لا یُحدثُ فی بلد حادثة إلّا الاَمن و الامان و البشری و عن یمینه جبرئیل و عن شماله میکائیل و الناس یُلحقونه من الآفاقِ ... و یغضب الله عزوجل عَلَی السفیانی و جیشه و یغضبُ سائر خلقه علیهم حتّی الطیر فی السماءِ فترمیهم باجنحتها و انَّ الجبال لَتَرمیهم یصُبخورها، فتکون وقعةٌ یُهلک الله فیها جیشَ السفیانی و یمضی هارباً فیأخذهُ رجل من الموالی اسمه صباح، فیأتی به إلی المهدیّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ... و یکون السفیانی قد جعلت عمامته فی عنقه و سُحِب، فیوقفه بین یدیه فیقول السفیانی للمهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف): یابن عمی، مُنَّ علی بالحیاة اکونُ سیفاً بین یدیک و اُجاهد اعدائک و المهدی جالس بین اصحابه و هو احیی من عذراء فیقول: خلّوه. فیقول اصحاب المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف): یابن بنت رسول الله(صلى الله عليه و آله) تَمِنُّ علیه بالحیاة؟ و قد قتل اولاد رسول الله(صلى الله عليه و آله)، ما بضبر علی ذلک فیقول: شأنُکم و ایّاه اِصنَعوا به ما شِئتم، ... و یذبَحُهُ و

ص: 319

یأخُذُ رأسه و یأتیبه المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فینظر شیعته إلی الرأس فَیکَبِّرونَ و یُهَلَّلونَ و یحمدونَ الله تعالی علی ذلک، ثمَّ یأمُرُ المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بِدَفنِه ...

علامه یوسف بن یحیی گنجی از علمای بزرگ شافعی آورده است که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) فرمودند: ... بدانید و آگاه باشید که (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه ترین خلق خداوند به رسول الله(صلى الله عليه و آله) است. اسم او اسم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اسم پدر او مطابق اسم آن حضرت(صلى الله عليه و آله) است و او از فرزندان حضرت فاطمه (زهرا)(علیها السلام) دختر حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) است. او از فرزندان امام حسین(عليه السلام) است و آگاه باشید (در زمین امامت حضرت مهدی) هرکس غیر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را امام خود قرار دهد، خداوند او را لعنت فرماید. سپس فرمودند: خداوند عزوجل اصحاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را جمع می کند. آن ها به عدد (مبارزین و) مسلمانان جنگ بدر، به عدد اصحاب طالوتند که تعدادشان 313 نفر است. سپس فرمودند: من همه ی آن ها را می شناسم و نامشان را می دانم. آن گاه حضرت(عليه السلام) نام آن ها را ذکر فرموده و چنین ادامه دادند: خداوند عزوجل آن ها (یعنی 313 نفر) را از محل طلوع خورشید تا مغرب آن (از شرق و غرب عالم) را کمتر از یک نیمه شب جمع می کند. سپس همگی آن ها وارد (شهر) مکه می شوند و اهل مکه بر آن ها اشراف پیدا می کنند لیکن آن ها را نمی شناسند و می گویند: سپاه سفیانی بر ما فشار آورده اند. زمانی که صبح آشکار می گردد، اهالی مکه خواهند دید که اصحاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال نماز و اطاعت امر خداوند هستند اما آن ها را نمی شناسند. در این هنگام خداوند برای آن که آن ها را به مردم بشناساند، مردی را آماده می کند تا او حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به آن ها معرفی کند؛ در حال که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان آن ها مخفی است سپس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شناخته شده به سوی آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می روند و می گویند: آیا شما مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستی؟ حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جواب می فرمایند: من یاری کننده هستم. (أنت المهدی؟ فیقولُ: أنا انصاری) حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: و الله مهدی دروغ نمی گوید. او یاری کننده ی دین خداوند است. (در این زمان) سید حسنی، پسر عموی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (در مکه) به ایشان ملحق می شود درحالی که دوازده هزار رزمنده ی اسب سوار با او هستند. سید حسنی خدمت حضرت

ص: 320

مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیده و می گوید: آیا شما دلیل و نشانه ای داری که مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستی تا من با شما بیعت کنم؟ (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای اثبات مهدویت خود) به پرنده ای که در آسمان در حال پرواز است اشاره می کند (که به سمت او بیاید. پرنده پایین آمده و با محبت خاصی) روی دست حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می نشیند. (سپس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چوب خشکی برداشته) و آن چوب خشک را در زمین فرو می برد. آن چوب خشک فوراً سبز و خرم می شود و برگ می دهد. سپس سید حسنی به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه می دارد: ای پسرعمو همه ی این سپاه دوازده هزار نفری) در خدمت و اختیار شما است. آن گاه سپاه را به ایشان تسلیم می نماید... سپس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با تماس همراهانش حرکت کرده و به هر شهری که می رسند برای آن شهرها امان و امنیت را به ارمغان می آورند و به آن ها بشارت (ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می دهند.) درحالی که جبرئیل در سمت راست حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و میکائیل در سمت چپ آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود و مردم جهان گروه گروه به لشگریان آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پیوندند. هنگامی که سپاه حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سپاه سفیانی می رسند، به جنگ می پردازند. خداوند عزوجل به شخص سفیانی و سپاهش غضب می کند. تمام مخلوقات الهی علیه او می شوند حتی پرنده ی در آسمان با بال هایش بر آن ها حمله می کند و کوه ها سنگ های بزرگ خود را بر آن ها پرتاب می کنند و در این واقعه خداوند تمام سپاهیان او را هلاک می کند و سفیانی فراری می گردد. در میان دوستان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شخصی به نام صباح سفیانی را دستگیر می کند و او را نزد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می برد و ... درحالی که عمامه ی سفیانی را دور گردنش پیچیده اند و کشان کشان او را نزد آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حاضر می نمایند. سفیانی بهآن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید: ای پسرعمو بر من منت بگذار و اجازه بده تا زنده بمانم من همچون شمشیر تیزی در خدمت تو خواهم بود و با دشمنانت می جنگم. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برابر اصحاب که همه می شنوند می فرمایند: (اگر می خواهید) او را رها کنید اصحاب می گویند: ای پسر دختر رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، آیا شما بر او منت می گذارید و می خواهید او زنده بماند؟ او اولاد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را کشته است و ما

ص: 321

طاقت دیدن او را نداریم. سپس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: شما خودتان می دانید هرکاری می خواهید با او بکنید ... اصحاب آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سر سفیانی را از بدنش جدا کرده و نزد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می برند و .... بقیه ی یاران حضرت وقتی نعش سفیانی را می بینند فریاد لا اله الّا الله و الحمد لله سرمی دهند. سپس حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستور می دهند سفیانی را دفن کنند.

هنگام روبه رو شدن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با سفیانی ندای آسمانی،

حقانیت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را اعلام می کند

در کتاب عقد الدرر فی اخبار المنتظر، باب 4، فصل 3، صفحه 144 آمده است:

وَ عَن الزُّهری إذا التقی السُّفیانی و المهدی یَومَئذ یُسمَعُ صَوتٌ مِنَ السَّماء: ألا إنَّ اَولیاء الله اَصحاب فلانِ یعنی المهدی.

زهری می گوید: زمانی که سفیانی و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای مبارزه در مقابل هم قرار می گیرند، در این روز (منادی از آسمان ندا می دهد.) و همه این صدا را می شنوند که ای مردم آگاه باشید همانا اولیاء الله و دوستان خداوند اصحاب فلانی یعنی اصحاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

ص: 322

56. حضرت ولى امر حجه بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولى الامر است

اشاره

سوره نساء آيه 59

«يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُم فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً

اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و اولى الامر يا صاحبان امر خويش اطاعت نماييد...

خداوند در قرآن و رسول خدا می فرمایند که اولی الامر چه کسانی هستند

خداوند در قرآن کریم می فرمایند:

ای کسانی که ایمان آورده اید، از الله و رسول الله(صلى الله عليه و آله) و اولی الامر اطاعت کنید.

سپس می فرماید:

اگر درباره ی چیزی به نزاع پرداختند (قبل از نزاع) آن امر را به الله و رسولش مراجعه دهید، اگر شما مؤمن هستید بالله و روز قیامت، این برای شما خیر است و بهترین تأویل می باشد.

به آیه دقت کنید. مسلمین باید اطاعت کنند از الله و «رسولش» و «اولی الامرش» و این اطاعت، اطاعت طولی است نه عرضی. اطاعت از الله و اطاعت از رسول الله(صلى الله عليه و آله) در آیه مشخص است. اما باید اولی الامر مشخص شود چه کسانی هستند که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) باید از آن ها اطاعت شود. حق نداریم خودمان اولی الامر را مشخص کنیم. رسول خدا خودشان اولی الامر را معرفی کرده اند. به آیه دقت بفرمایید:

اولاً: خداوند دستور می دهد مسلمین از الله و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اولی الامر اطاعت کنند.

ثانیاً: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در احادیث اولی الامر را نیز مشخص کرده اند. مسئله ی مبهم نیست. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بیان می فرمایند که این اولی الامر دوازده نفر هستند و اسامی همه را مشخص می فرمایند.

ص: 323

ثالثاً: در فرائد السمطین آمده است که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند همان طور که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مسائل نماز و زکات و حج را مشخص کرده است. این اولی الامر را مشخص کرده است و اسم می برد.

رابعاً: خداوند می فرمایند که امت پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره ی اولی الامر به نزاع می پردازند و اختلاف می کنند، می فرمایند: فإن تنازعتم فی شیءٍ فَرَدُّهُ إلی الله و الرسول إن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر. اگر درباره ی چیزی نزاع و اختلاف کردید، به الله و رسولش مراجعه کنید که اگر امت اسلامی در صدر اسلام به قرآن و احادیث نبوی مراجعه می کردند، دیگر این همه اختلاف پیش نمی آمد.

خامساً: امروز اولی الامر وجود اقدس اعلی حضرت قَدَر قدرت کیهان مکنت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سادساً: ما نمی گوییم که مقام اولی الامر مثل مقام رسول خدا است، اما خداوند اولی الامر را پس از رسول خدا می آورد. پس این ها افرادی عادی نیستند و تالی تلو رسول خدا می باشند و آن ها فقط دوازده نفرند.

1. در فرائد السمطين اثر حافظ الحمويى شافعى در حديثى مشهور به نام حديث «مناشدة» (كه اين لفظ به معناى قسم دادن يا سوگند دادن است. چون در اين حديث چندگونه قسم دادن بيان شده، به آن حديث مناشدة گويند.)

به نقل از سليم بن قيس هلالى آمده است كه اميرالمؤمنين على(عليه السلام) در عهد عثمان بن عفان، خليفه سوم، دويست تن از صحابه و تابعين را جمع كردند و آن ها را سوگند دادند و در قسمتى از آن چنين فرمودند:

انشد كم اللّه أتعلمون حيث نزلت: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ» قال الناس: أخاصة فى بعض المومنين ام عامة لجميعهم؟ فأمر اللّه عزوجل نبيه(صلى الله عليه و آله) أن يعلمهم ولاة امرهم و أن يفسر لهم من الولاية ما فسر لهم من صلواتهم و زكوتهم و حجهم (إلى أن قال:)... «هم» علىّ أخي و وزيري و وارثي و وصيي و خليفتي في امتي وليّ كل مؤمن من بعدي، ثم ابنى الحسن ثم الحسين ثم تسعة من ولد الحسين واحداً واحداً القرآن معهم و هم مع القرآن، لا يفارقونه و لا يفارقهم حتى يردوا على الحوض فقالوا كلهم: نعم قد سمعنا ذلك و شهدنا كما قلت سواء.

ص: 324

شما را به خداوند سوگند مى دهم آيا شما مى دانيد آن زمانى را كه اين آيه نازل شد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و اولى الامر يا صاحبان امر خويش اطاعت نماييد.» مردم به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) گفتند: يا رسول اللّه ، آيا اين آيه مخصوص بعضى از مؤمنان است يا همه مؤمنان را شامل مى شود؟ پس خداوند پيامبرش را فرمان داد كه اولياى امر ايشان را به آن ها بشناساند همچنان كه نماز و زكات و حج را براى آنان تفسير نموده است (همان طور امامان و ولايت را نيز براى آنان تفسير كند)... تا آنجا كه مى فرمايد: آيا شما به ياد داريد كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمود اولياى امر (اولی الامر) من عبارتند از: على(عليه السلام) برادر و وزيرم و يار و پشتيبانم و وارثم و وصيم و خليفه ام در ميان امتم كه او ولى هر مؤمنى است پس از من، پس از او فرزندم حسن(عليهما السلام) و سپس حسين(عليه السلام) و سپس نه تن از فرزندان حسين(عليهما السلام)، يكى پس از ديگرى (امام و اولى الامر) خواهند بود و قرآن از آن ها جدا نمى شود (هر كجا اين دوازده نفر باشند، قرآن آنجاست.) تا آنكه در كنار حوض كوثر، بر من وارد گردند.

پس، در اين هنگام همه آن دويست نفر كه حضرت امير(عليه السلام) آنان را سوگند داده بود، گفتند: آرى ما اين حديث را از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) همان گونه كه شما فرموده ايد شنيده ايم و شاهد بوده ايم.

پس، اولى الامر دوازده نفرند. اول، حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) دوم، امام حسن مجتبى(عليه السلام) سوم، حضرت امام حسين(عليه السلام) و آن گاه نه تن از فرزندان امام حسين(عليه السلام) كه نهمين آن ها مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و اين مطلب در كتب اهل سنت زياد آمده است؛ مثلاً،

2. محمّد صالح الحسين الترمذى در المناقب مرتضويه باب 2 صفحه 139 و عبداللّه بسمل در ارجع المطالب فى مناقب اسداللّه الغالب صفحه 432 و موفق بن احمد خوارزمى حنفى در مقتل الحسين مجلد 1 صفحه 146 فصل7 و حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 54 صفحه 168، آورده اند:

عن سليم بن قيس الهلالى(رحمة الله) عن سلمان الفارسى(رحمة الله) قال دخلت على النبى(صلى الله عليه و آله) فاذا الحسين بن على على فخديه و هو يقبل خديه و يلثم فاه و يقول: انت سيد ابن سيد اخوسيد و انت امام ابن امام اخو امام و انت حجة ابن حجة و انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم.

ص: 325

سليم بن قيس(رحمة الله) از سلمان(رحمة الله) نقل مى كند كه خدمت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بودم. ديدم حسين بن على(عليهما السلام) روى زانوى آن حضرت نشسته است. حضرت چشم ها و دهان سيدالشهدا را بوسيدند. آن گاه فرمودند: اى حسين، تو آقا، فرزند آقا و برادر آقا مى باشى. تو امام، فرزند امام و برادر امامى. تو حجت، فرزند حجت و برادر حجت هستى. تو پدر حجت هاى نه گانه هستى كه نهمين آن ها قائم بر آن ها خواهد بود.

3. در مسند امام احمد حنبل و كتاب كشف اليقين، آمده است:

قال النبى(صلى الله عليه و آله): للحسين هذا ابنتى امام اخوامام ابوالائمة تسعة تاسعهم قائمهم.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره حسين(عليه السلام) فرمودند: اين فرزند من، امام برادر امام است و پدر امامان نه گانه است كه نهمين آن ها قائم بر آن ها مى باشد.

4. البته شيخ الاسلام حافظ الحموئى شافعى در فرائد السمطين مجلد 2 صفحه 319 حديث 571 و موفق بن احمد خوارزمى حنفى در مقتل الحسين مجلد 1 صفحه 96 و حافظ قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 93 صفحه 487 اسامى كل «اولى الامر» را مى آورند و ما حديث آن را ذيل آيه 28 سوره بقره آورده ايم.

5. شيخ الاسلام حافظ الحموئى شافعى در فرائد السمطين مجلد 2 صفحه 133 حديث 431 و مجلد 2 صفحه 321 حديث 572 اولى الامر را چنين معرفى مى كند:

على بن ابى طالب و حسن بن على و حسين بن على وعلى بن الحسين و محمّدبن على الباقر و جعفربن محمّد الصادق و موسى بن جعفرالكاظم و على بن موسى الرضا و محمّدبن على الجواد و على بن محمّد الهادى و الحسن بن على العسكرى و محمّدبن الحسن المهدى قائم المنتظر(عليه السلام).

6. در کمال الدین، مجلد 1، باب 23، صفحه 253، حدیث 3 آمده است:

ابن بابويه قال: حدثنا غير واحد من اصحابنا قالوا: حدثنا محمّدبن همام عن جعفربن محمّدبن مالك الفزارى عن [الفزارى قال حدثنا] الحسن بن محمّدبن سماعة عن احمدبن الح [ا]رث [قال حدثنى] المفضل بن عمر عن يونس بن ظبيان عن جابربن يزيد الجعفى قال: سمعت جابربن عبد اللّه الانصارى يقول: لما انزل اللّه عزوجل على نبيه محمّد: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ» قلت: يا رسول اللّه عرفنا اللّه و رسوله، فمن اولوا الامر الذين قرن اللّه طاعتهم بطاعتك؟ فقال عليه الصلاة و السلام: هم خلفائى يا جابر و ائمة المسلمين [من بعدى] اوّلهم على بن ابى طالب(عليه السلام) ثم الحسن(عليه السلام) ثم الحسين(عليه السلام) ثم على بن

ص: 326

الحسين(عليه السلام) ثم محمّدبن على(عليه السلام) المعروف فى التوراة بالباقر(عليه السلام)، ستدركه يا جابر فاذا لقيته فاقرئه منى السلام ثم الصادق جعفربن محمّد عليهماالسلام ثم موسى(عليه السلام) بن جعفر(عليه السلام) ثم على بن موسى(عليه السلام) ثم محمّدبن على(عليه السلام) ثم على بن محمّد(عليه السلام) ثم الحسن بن على(عليه السلام) ثم سمى و كنيى حجة اللّه فى ارضه و بقيّته فى عباده ابن الحسن بن على(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ذاك الذى يفتح اللّه تعالى ذكره [به] مشارق الارض [و مغاربها على يديه] ذاك الذى يغيب عن شيعته و اوليائه غيبة لا يثبت فيها على القول بامامته الا من امتحن اللّه قلبه للايمان. قال جابر فقلت له: يا رسول اللّه فهل يقع شيعته الانتفاع به فى غيبته؟ فقال عليه الصلاة و السلام: اى و الذى بعثنى بالنبوة انهم يستضيئون بنوره، و ينتفعون بولايته فى غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان تجلها سحاب. يا جابر هذا من مكنون سر اللّه و مخزون علمه فاكتمه الا مِن اهله.

ابن بابويه گويد: چندين نفر از اصحابمان برايمان حديث آوردند و گفتند: حديث آورد برايمان محمّدبن همام از جعفربن محمّدبن مالك الفزارى، او گفت: براى ما حديث آورد حسن بن محمّدبن سماعة از احمدبن حارث او گفت: براى ما حديث آورد مفضل بن عمر از يونس بن ظبيان از جابربن يزيد جعفى، گويد: شنيدم از جابربن عبد اللّه انصارى: هنگامى كه خداوند عزوجل بر پيامبرش حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) اين آيه را نازل كرد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و اولى الامر يا صاحبان امر خويش اطاعت نماييد.» عرض كردم يا رسول اللّه ، خدا و رسولش را شناختيم. اولوالامر كه خداوند طاعتشان را به طاعت شما مقرون ساخته چه كسانى هستند؟ آن حضرت فرمودند: آنان خلفاى من هستند و امامان مسلمين پس از من مى باشند. اولشان على بن ابى طالب(عليه السلام) سپس حسن(عليه السلام) سپس حسين(عليه السلام) سپس على بن الحسين(عليه السلام) سپس محمّدبن على(عليه السلام) كه در تورات به باقر معروف است و تو اى جابر، او را درك خواهى كرد. پس هرگاه، او را ملاقات كردى، سلام مرا به او برسان. سپس، جعفربن محمّد(صلى الله عليه و آله) و سپس موسى بن جعفر(عليه السلام) سپس على بن موسى(عليه السلام) سپس محمّدبن على(عليه السلام) سپس على بن محمّد(عليه السلام) و پس از وى حسن بن علی(عليه السلام) و سپس هم نام و هم كنيه ام حجت خدا در زمين و بقيه اللّه در بندگانش فرزند حسن بن على(عليه السلام)، آنكه خداى تعالى «به او» مشارق و مغارب زمين را فتح خواهد كرد. آنكه از شيعيان و دوستانش غيبتى خواهد داشت كه در زمان غيبتش كسى

ص: 327

بر اعتقاد به امامت ثابت نمى ماند مگر آنكه خداوند دلش را براى ايمان آزمايش كرده باشد. جابر گويد: عرضه داشتم يا رسول اللّه آيا براى شيعيانش نفعى از او در زمان غيبت هست؟ فرمودند: آرى، سوگند به آنكه مرا به پيغمبرى مبعوث ساخت، آن ها در عصر غيبت به نور او روشنايى مى گيرند و به ولايت او نفع مى برند. همچنان كه مردم از نور خورشيد سود مى برند هرچند كه ابرى آن را بپوشاند. اى جابر، اين از مكنون سر الهى و مخزون علم اوست. آن را جز از اهلش مخفى بدار.

لازم به ذکر است که روایت فوق در کتب زیر به نقل از کمال الدین آمده است:

کفایة الاثر، صفحه 53

تفسیر روح الجنان، مجلد 3، صفحه 423

قصص الانبیا، فصل 14، صفحه 436

مناقب ابن شهرآشوب، مجلد 1، صفحه 282

الدر النظیم، صفحه 792

کشف الغمة، مجلد 3، صفحه 299

العدد القویه، صفحه 85، حدیث 145

الامام مهدی فی القرآن و السنة، صفحه 86

الصراط المستقیم، مجلد 2، باب 10، صفحه 143

الاربعون شیخ بهایی، صفحه 431

تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 464

اثباة الهداة، مجلد 1، باب 9، فصل 6، صفحه 500، حدیث 212

نوادر الاخبار، صفحه 126، حدیث 22

تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 381، حدیث 1

حلیة الابرار، مجلد 3، باب 2، صفحه 357، حدیث 2

المحجة فیما نزل فی الحجة، صفحه 57

غایة المرام، مجلد 7، صفحه 123

ص: 328

بحارالانوار، مجلد 23، باب 142، صفحه 289، حدیث 4

بحارالانوار، مجلد 36، صفحه 249

نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 499

منتخب الاثر، باب 8، فصل 1، صفحه 101، حدیث 4

اعلام الوری، فصل 20، صفحه 375

تأویل الایات الظاهرة، مجلد 1، صفحه 135

معجم احادیث امام مهدی، مجلد 7، صفحه 97

- کمال الدین، مجلد 1 باب 31 صفحه 319 حدیث 2 آمده است:

حدثنا علی بن عبدالله الورّاق قال: حدثنا محمدبن هارون الصوفیُّ، عن عبدالله بن موسی، عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنیّ(رضی الله عنه) قال: حدَّثنی صفوان بن یحیی، عن ابراهیم ابن ابی زیاد، عن ابی حمزة الثّمالی، عن ابی خالد الکابلی قال: دخلت علیِّ بن الحسین، زین العابدین(عليهما السلام) فقلت له: یا ابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) أَخْبِرْنِي بِالَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ وَ أَوْجَبَ عَلَى عِبَادِهِ الِاقْتِدَاءَ بِهِمْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لِي يَا كَنْكَرُ(1) إِنَّ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَئِمَّةً لِلنَّاسِ وَ أَوْجَبَ عَلَيْهِمْ طَاعَتَهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ابْنَا عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا ثُمَّ سَكَتَ فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي رُوِيَ لَنَا عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ(عليه السلام) أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَى عِبَادِهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَكَ قَالَ ابْنِي مُحَمَّدٌ وَ اسْمُهُ فِي التَّوْرَاةِ بَاقِرٌ يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً هُوَ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ جَعْفَرٌ وَ اسْمُهُ عِنْدَ أَهْلِ السَّمَاءِ الصَّادِقُ فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي فَكَيْفَ صَارَ اسْمُهُ الصَّادِقَ وَ كُلُّكُمْ صَادِقُونَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِذَا وُلِدَ ابْنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَسَمُّوهُ الصَّادِقَ فَإِنَّ لِلْخَامِسِ مِنْ وُلْدِهِ وَلَداً اسْمُهُ جَعْفَرٌ يَدَّعِي الْإِمَامَةَ اجْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ وَ كَذِباً عَلَيْهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ جَعْفَرٌ الْكَذَّابُ الْمُفْتَرِي عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُدَّعِي لِمَا لَيْسَ لَهُ بِأَهْلٍ الْمُخَالِفُ عَلَى أَبِيهِ وَ الْحَاسِدُ لِأَخِيهِ ذَلِكَ الَّذِي يَرُومُ كَشْفَ سَتْرِ اللَّهِ عِنْدَ غَيْبَةِ وَلِيِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَ بَكَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ كَأَنِّي بِجَعْفَرٍ الْكَذَّابِ وَ قَدْ حَمَلَ طَاغِيَةَ زَمَانِهِ عَلَى تَفْتِيشِ أَمْرِ وَلِيِّ اللَّهِ وَ الْمُغَيَّبِ فِي حِفْظِ اللَّهِ وَ التَّوْكِيلِ بِحَرَمِ أَبِيهِ جَهْلًا مِنْهُ بِوِلَادَتِهِ وَ حِرْصاً مِنْهُ عَلَى قَتْلِهِ إِنْ ظَفِرَ بِهِ وَ طَمَعاً فِي مِيرَاثِهِ حَتَّى يَأْخُذَهُبِغَيْرِ حَقِّهِ قَالَ أَبُو خَالِدٍ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ إِنَّ ذَلِكَ لَكَائِنٌ فَقَالَ إِي وَ رَبِّي إِنَّ ذَلِكَ لَمَكْتُوبٌ عِنْدَنَا فِي الصَّحِيفَةِ الَّتِي فِيهَا ذِكْرُ الْمِحَنِ الَّتِي تَجْرِي عَلَيْنَا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ أَبُو خَالِدٍ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ يَكُونُ مَا ذَا قَالَ ثُمَّ تَمْتَدُّ الْغَيْبَةُ بِوَلِيِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الثَّانِي عَشَرَ مِنْ أَوْصِيَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ

ص: 329


1- . كنكر لقب لابى خالد.

أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّيْفِ أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ.

ابی خالد کابلی گوید به حضور آقایم حضرت علی بن الحسین، زین العابدین(عليهما السلام) شرفیاب شدم و عرض کردم از کسانی که خدای عزوجل طاعت و دوستی آن ها را واجب کرده و بر بندگانش لازم دانسته بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از آن ها پیروی کنند، به من خبر دهید. فرمودند: ای کابلی، به راستی آن اولی الامری که خدا آن ها را ائمه ی مردم نموده و طاعتشان را بر آن ها واجب کرده است، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) است. سپس امام حسن(عليه السلام)، سپس امام حسین(عليه السلام)، دو پسر حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام). سپس امر امامت به ما رسیده و بعد خاموش شد. عرض کردم: ای آقایم برای ما روایت شده است که به راستی حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرموده است: به راستی زمین از حجت خدا بر بندگانش خالی نمی ماند. حجت و امام بعد از شما کیست؟ فرمودند: پسرم محمد(عليه السلام) و نامش در تورات باقر(عليه السلام) است که علم را می شکافد شکافتنی. او حجت و امام بعد از من است و بعد از محمد(عليه السلام) به همه ی شما صادق و راست گوست. سپس فرمودند: پدرم از پدرش برای من حدیث کرد که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: چون فرزندم جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(عليهم السلام) متولد شود، او را صادق(عليه السلام) نامید زیرا پنجمین فرزندش به نام جعفر(عليه السلام) از روی تجری بر خدای عزوجل و دروغ بستن بر او ادعای امامت کند و او نزد خدا جعفر کذاب و مفتری بر خداست و مدعی مقامی است که اهل آن نیست و مخالف پدر خویش و حسود بر برادر خود است آن است که می خواهد سر خدا را کشف کند در وقت غیبت ولیخدای عزوجل سپس علی بن الحسین به سختی گریست و فرمودند: گویا جعفر کذاب را می بینم که سرکش زمان خود را وادار بر تفتیش امر ولی خدا و غایب در حفظ الهی و موکل بر حرم پدر خود از راه جهالت به ولادت او و حرص بر قتل او در صورت ظفر بر او برای طمع در ارث برادرش که به نا حق آن را اخذ کند ابوخالد گوید عرض

ص: 330

کردم: یابن رسول الله(صلى الله عليه و آله) این امور خواهد بود؟ فرمودند: آری. به پروردگارم به درستی که آن نوشته است نزد ما صحیفه ای که در آن محنت هایی است که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بر سر ما می آید. ابو خالد گوید: یابن رسول الله(صلى الله عليه و آله)، سپس چه خواهد شد؟ فرمودند: بعد از آن غیبت ولی خدا طولانی شود و او دوازدهم از اوصیای رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه بعد از اوست ای ابو خالد، مردم زمان غیبت او که معتقد به امامت او هستند و منتظر ظهورش می باشند. از مردم هر زمانی برترند زیرا خدای تبارک و تعالی عقل و فهم و معرفتی به آن ها عطا کرده است که غیبت نزد آن ها چون مشاهده است و آن ها را در این زمان به مانند مجاهد در رکاب رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با شمشیر قرار داده است آنان به حق مخلصان و به درستی شیعیان ما و داعیان به دین خدای عزوجل در پنهان و آشکار می باشند و فرمودند: انتظار فرج از بهترین اعمال است.

8. در کمال الدین، مجلد 1، باب 22، صفحه 222، حدیث 8، بحارالانوار، مجلد 23، باب 17، صفحه 288، حدیث 13، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 499، حدیث 330، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 383، حدیث 10، غایة المرام، مجلد 3، باب 59، صفحه 112، حدیث 8 و دلائل الامامة، صفحه 231 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ(علیها السلام) إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.

ابابصیر از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که درباره ی این آیه ای کسانی که ایمان آورده اید، از الله و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اولی الامر اطاعت کنید فرمودند: منظور از اولی الامر امامانی هستند از فرزندان حضرت علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) (که آن ها امامت می کنند) تا روز قیامت.

هم اکنون این امامت در وجود اعلی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 331

9. در بحارالانوار، مجلد 23، صفحه 289، حدیث 16، اعلام الوری، صفحات 375 و 376 و مناقب آل ابی طالب، مجلد 1، صفحه 242 آمده است:

جَابِرٌ الْجُعْفِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ ص عَنْ قَوْلِهِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِي الْأَمْرِ قَالَ هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ عَلَى الْقَوْلِ فِي إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ

جابربن جحفی از امام صادق و ایشان از پدرشان... از حضرت رسول روایت فرمودند که از رسول خدا درباره ی آیه پرسیدند که ما خدا و رسولش را شناختم اولی الامر چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: ای جابر، ایشان جانشینان و خلفای من، امامان و پیشوایان مسلمین بعد از من هستند. اول ایشان حضرت علی بن ابی طالب است. سپس حسن سپس حسین سپس علی بن حسین سپس محمدبن علی که در تورات معروف است به باقر (شکافنده ی علم) ای جابر تو را درک می کنی. پس اگر او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان سپس جعفربن محمد سپس موسی بن جعفر سپس علی بن موسی سپس محمدبن علی سپس علی بن محمد سپس حسن بن علی سپس کسی امام می شود که اسم او اسم من است و کنیه ی او کنیه ی من است حجة الله در زمین و بقیة الله میان بندگان خداوند است. او کسی است که خداوند به دست او مشرق ها و مغرب های زمین را فتح می کند. او کسی است که از شیعیان غیبت می کند و در این غیبت طولانی، در دین ثابت نمی ماند مگر کسی که خداوند قلب او را به ایمان امتحان کرده است.

10. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 251، حدیث 171، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 385، حدیث 22، بحارالانوار، مجلد 23، باب 17، صفحات 292 و 293، حدیث 26، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 500، حدیث 332 آمده است:

عَنْ أَبَانٍ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَقَالَ ذَلِكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ثُمَّ سَكَتَ فَلَمَّا طَالَ

ص: 332

سُكُوتُهُ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ الْحَسَنُ(عليه السلام) ثُمَّ سَكَتَ فَلَمَّا طَالَ سُكُوتُهُ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ الْحُسَيْنُ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ سَكَتَ فَلَمْ يَزَلْ يَسْكُتُ عَنْ كُلِّ وَاحِدٍ حَتَّى أُعِيدَ الْمَسْأَلَةَ فَيَقُولُ حَتَّى سَمَّاهُمْ إِلَى آخِرِهِمْ

از امام رضا در مورد این فرمایش خداوند سؤال کردم. فرمودند: درباره ی حضرت علی بن ابی طالب می باشد و حضرت سکوت نمود و چون سکوتش طولانی گردید، عرض کردم: پس از او چه کسی خواهد بود؟ فرمودند: حسن و سکوت نمود و چون سکوتش طولانی شد، عرض کردم: پس از او چه کسی است؟ فرمودند: حسین. عرض کردم: پس از او چه کسی می باشد؟ فرمودند: علی بن حسین و سکوت نمود تا من سؤال خود را تکرار کنم. تا تمامی آنان را نام برد.

11. در علل الشرایع، باب 103، صفحه 123، حدیث 1، بحارالانوار، مجلد 23، باب 1، صفحه 19، حدیث 14، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 501، حدیث 339، تفسیر کنزالدقائق، مجلد 2، صفحه 501، مناقب اهل البیت للشروانی، صفحه 176، مناقب الامام امیرالمؤمنین(عليه السلام)، مجلد 2، صفحه 133، حدیث 618، جامع الاحادیث قمی، صفحه 125، جامع الاخبار سبزواری، صفحه 61، حدیث 3176، معادن الحکمة، مجلد 2، صفحه 113 آمده است:

الطَّالَقَانِيُّ عَنِ الْجَلُودِيِّ عَنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ رَجَاءِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لِأَيِّ شَيْ ءٍ يُحْتَاجُ إِلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ (1) وَ قَالَ النَّبِيُّ ص النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ قَرَنَاللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (2) وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ يَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ يَعْمَرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَا يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ لَا يُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ .

ص: 333


1- . سوره أنفال آیه 33.
2- . سوره نساء آیه 59.

عمروبن شمر از جابربن یزید جعفی برای ما حدیث کرد و گفت: به حضرت امام باقر عرض کردم: به چه علت مردم احتیاج به پیامبر و امام دارند؟ فرمودند: برای بقا و نظم و اصلاح عالم. بقا و اصلاح عالم به وجود ایشان است. خداوند عذاب را از مردم دفع و رفع می نماید تا زمانی که پیامبر و امام بین ایشان باشند. چنان که در قرآن می فرماید «خداوند مردم را عذاب نخواهد کرد درحالی که تو ای پیامبر بین ایشان هستی» و رسول خدا فرمودند: ستارگان امانند برای اهل آسمان و اهل بیت من امانند برای اهل زمین و اگر ستارگان از آسمان فروریزند، می رسد به اهل آسمان آنچه را که دوست نمی دارند. (شاید هلاک و نابود شدن باشد.) همچنین اگر اهل بیت من از میان مردم بروند، به اهل زمین خواهد رسید آنچه را که مکروه می دارند. (و آن مرگ است.) و اهل بیت آن حضرت (دوازده نفر) ائمه می باشند که خداوند اطاعت آنان را با اطاعت خود و رسول خود برابر و مقرون فرموده است. چنان که می فرمایند «ای کسانی که ایمان (به خدا و رسول و قیامت) آورده اید، فرمان خدا و رسول و فرماندارن (از طرف خدا و رسول) را اطاعت کنید» و ایشان معصوم و پاک هستند. (از هر رجس و پلیدی و اعمال زشت) و مرتکب هیچ گونه گناهی نشده و نمی شوند و نافرمانی خدا را نمی کنند بلکه مؤید و مؤمن من عندالله و به راه طریق صواب و صلاح می باشند و به سبب ایشان خداوند بندگان خود را روزی می دهد و شهرهایشان را آباد می گرداند و به واسطه ی آنان باران از آسمان می بارد و (گیاه و محصولات که با آن توأم است.)برکات از زمین خارج می شود و به واسطه ی وجود ایشان است که به گناهکاران مهلت داده شده و تعجیل در عذاب و عقوبت ایشان نمی شود. (تا شاید بیدار و هوشیار شوند و توبه نمایند.) و روح قدسی هرگز از ایشان دقیقه و آنی جدا نمی گردد و ایشان از قرآن جدا نیستند و قرآن هم از ایشان جدا نیست.

12. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 246، حدیث 153، کافی، مجلد 1، صفحه 205، بحارالانوار، مجلد 23، صفحه 289، حدیث 17، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 497 آمده است:

ص: 334

عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ فَكَانَ جَوَابَهُ أَنْ قَالَ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا(1) يَقُولُ الْأَئِمَّةُ الضَّالَّةُ وَ الدُّعَاةُ إِلَى النَّارِ هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ أَوْلِيَائِهِمْ سَبِيلًا أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ يَعْنِي الْإِمَامَةَ وَ الْخِلَافَةَ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً نَحْنُ النَّاسُ الَّذِينَ عَنَى اللَّهُ وَ النَّقِيرُ النُّقْطَةُ الَّتِي رَأَيْتَ فِي وَسَطِ النَّوَاةِ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَنَحْنُ الْمَحْسُودُونَ عَلَى مَا آتَانَا اللَّهُ مِنَ الْإِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اللَّهِ جَمِيعاً فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً يَقُولُ فَجَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ بِذَلِكَ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً إِلَى قَوْلِهِ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً مَا الْمُلْكُ الْعَظِيمُ قَالَ أَنْ جَعَلَ مِنْهُمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ فَهُوَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ قَالَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها إِلَى سَمِيعاً بَصِيراً قَالَ إِيَّانَا عَنَى أَنْ يُؤَدِّيَ الْأَوَّلُ مِنَّا إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ الْكُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلَاحَ وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا فَجَمَعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي الْأَمْرِ فَارْجِعُوا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ هَكَذَا نَزَلَتْ وَ كَيْفَ يَأْمُرُهُمْ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ لَهُمْ فِي مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ- أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم

13. در اصول کافی، مجلد 2، صفحه 9، رجال کشی، صفحه 424، حدیث 799، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 463، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 383، حدیث 8، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 503، حدیث 345، تنقیحالمقال، مجلد 2، صفحه 360، بحارالانوار، مجلد 23، باب 4، صفحه 89، حدیث 35 آمده است:

جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي الْيَسَعِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) حَدِّثْنِي عَنْ دَعَائِمِ الْإِسْلَامِ الَّتِي بُنِيَ عَلَيْهَا وَ لَا يَسَعُ أَحَداً مِنَ النَّاسِ تَقْصِيرٌ فِي شَيْ ءٍ مِنْهَا الَّتِي مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ شَيْ ءٍ مِنْهَا كُتِبَ عَلَيْهِ ذَنْبُهُ وَ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ مَنْ عَرَفَهَا وَ عَمِلَ بِهَا صَلَحَ دِينُهُ وَ قُبِلَ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يُضِرَّ بِهِ مَا فِيهِ بِجَهْلِ شَيْ ءٍ مِنَ الْأُمُورِ جَهِلَهُ قَالَ فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْإِيمَانُ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ الزَّكَاةُ وَ الْوَلَايَةُ شَيْ ءٌ دُونَ شَيْ ءٍ فَضْلٌ يُعْرَفُ لِمَنْ أَخَذَ بِهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (2) وَ كَانَ عَلِيٌّ ع وَ قَالَ آخَرُونَ لَا بَلْ مُعَاوِيَةُ وَ كَانَ حَسَنٌ ثُمَّ كَانَ حُسَيْنٌ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ لَا

ص: 335


1- . سوره نساء آیه 51.
2- . سوره نساء آیه 95

سِوَاهُ ثُمَّ قَالَ أَزِيدُكُمْ قَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ زِدْهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) ثُمَّ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَهُ لَا يَعْرِفُونَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ إِلَّا مَا تَعَلَّمُوا مِنَ النَّاسِ حَتَّى كَانَ أَبُوجَعْفَرٍ ع فَفَتَحَ لَهُمْ وَ بَيَّنَ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ فَصَارُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ بَعْدَ مَا كَانُوا يَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمْ وَ الْأَمْرُ هَكَذَا يَكُونُ وَ الْأَرْضُ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ أَحْوَجُ مَا تَكُونُ إِلَى هَذَا إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُكَ هَذَا الْمَكَانَ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ وَ انْقَطَعْتَ مِنَ الدُّنْيَا تَقُولُ لَقَدْ كُنْتُ عَلَى رَأْيٍ حَسَنٍ قَالَ أَبُو الْيَسَعِ عِيسَى بْنُ السَّرِيِّ وَ كَانَ أَبُو حَمْزَةَ وَ كَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ أَنَّهُ قَالَ فِيمَا يَقُولُ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِمَاماً حَقَّ الْإِمَام

ابی الیسع گوید: به امام صادق گفتم به من از دعائم اسلام خبر بده. همان ها که روانیست احدی از معرفت چیزی از آن ها کوتاهی کند، دینش تباه می شود و خدا عملی از او نپذیرد و هر که آنان را بداند و بدان عمل کند، دینش شایسته باشد و عملش پذیرفته گردد و در آن روشی که دارد برای نادانی در هیچ امری کار بر او تنگ نشود. فرمودند: آن ها شهادت به یگانگی خدا و ایمان به رسالت حضرت محمد2 و اقرار به این امر است که هرچه از جانب خدا آورده، حق است و در عهده داشتن حقی در اکوال که زکات است و قبول ولایتی که خدا بدان فرمان داده یعنی ولایت حضرت محمد2. گوید به آن حضرت گفتم: آیا در ولایت شرط مخصوصی است و فضیلتی که مستحق آن بدان شناخته شود، وجود دارد؟ فرمودند: آری خداوند متعال فرماید: ای کسانی که که گرویده ای اطاعتکنید خدا را و اطاعت کنید رسول را و صاحب الامر خود را و رسول خدا فرموده است: هرکه بمیرد و نشناسد امام خود را او به مردن جاهلیت مرده است، رسول خدا امام بود و حضرت علی امام بود و دیگران در برابر او معاویه را امام دانستند. سپس امام حسن(عليه السلام) بود و سپس امام حسین(عليه السلام) و دیگران گفتند یزیدبن معاویه و حسین علی برابرند درحالی که در اینان برابری نبود. (علی کجا و معاویه کجا؟ حسین بن علی(عليه السلام) کجا و یزیدبن معاویه کجا؟)

ص: 336

57. بقيه اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حَسُنَ اوُلئِكَ رَفيقاً مى باشد

سوره نساء آيه 69

وَمَنْ يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً

و كسانى كه اطاعت كنند از خداوند و از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آن ها با كسانى هستند كه خداوند به آن ها لطف و عنايت زيادى فرموده است؛ يعنى، با پيامبران و صديقين و شهدا و صالحين و حسن اولئك رفيقا هستند.

1. در شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى صفحه 134 (آيه 31) (نسخه ی عربی صفحه 197، حدیث 207) چنين آمده است:

أخبرنا أبو سعيد محمد بن علي الحيري و أبوبكر محمد بن عبد العزيز الجوري، قالا: أخبرنا أبو سعيد عبد الله بن محمد الرازي قال: قرئ على أبي الحسن علي بن مهرويه القزويني بها في الجامع و أنا أسمع سنة تسع و ثلاثمائة قال: حدثنا أبو أحمد داود بن سليمان قال: حدثني علي بن موسى الرضا، قال: أخبرني أبي، عن أبيه جعفر، عن أبيه محمد، عن أبيه علي عن أبيه الحسين عن أبيه علي بن أبي طالب(عليه السلام) قال قال: رسول الله صلى الله عليه و آله في هذه الآية: فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قال: مِنَ النَّبِيِّينَ محمد، و من الصِّدِّيقِينَ علي بن أبي طالب(عليه السلام)، و من الشُّهَداءِ حمزة، و من الصَّالِحِينَ الحسن و الحسين وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً قال: القائم من آل محمد صلى الله عليه و آله. لفظا سواء

خبر داد ما را ابوسعيدبن على حبرى و ابوبكر محمّدبن عبدالعزيز جودى، هر دو گفتند: خبر داد ما را ابوسعيد عبداللّه بن محمّد رازى، او گفت: براى ابوالحسن بن على مهرويه قزوينى همان روايت را در جامع خواند و خودم در سال 309 هجرى قمرى شنيدم گفت: نقل حديث نمود براى ما ابواحمد داودبن سليمان گفت: نقل حديث نمود براى ما على بن موسى(عليه السلام) فرمود: خبر داد ما را پدرم از پدرش جعفر(عليه السلام) از پدرش محمّد و او از پدرش

ص: 337

على و او از پدرش حسين و او از پدرش على بن ابى طالب(عليه السلام) نقل كرد كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در اين آيه شريفه: «فَاُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ» فرمودند: «مِنَ النبيين» از پيامبران محمّد(صلى الله عليه و آله) «والصديقين» از صديقين على بن ابى طالب(عليه السلام) «والشهداء» از شهدا حمزه «والصالحين» از صالحين حسن و حسين(عليهما السلام) «وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» و ايشان از حيث رفاقت، خوب رفقايى هستند. فرمودند: منظور قائم از آل محمّد (عليهم السلام) است.

2. در شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى صفحه 135 (آيه 31) حديث 208 (متن عربی، صفحه 198، حدیث 208) آمده است:

أخبرنا محمد بن عبد الله بن عبيد الله قال: أخبرنا محمد بن أحمد بن يعقوب قال: حدثنا عبد العزيز بن يحيى الجلودي قال: حدثنا إبراهيم بن فهد قال: حدثنا محمد بن عقبة قال: حدثنا الحسين بن الحسن قال: أخبرنا عمرو بن ثابت، عن علي بن حزور عن أصبغ بن نباتة قال تلا ابن عباس هذه الآية فقال: مِنَ النَّبِيِّينَ محمد، و من الصِّدِّيقِينَ علي بن أبي طالب و من الشُّهَداءِ حمزة و جعفر، و من الصَّالِحِينَ الحسن و الحسين وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً فهو المهدي في زمانه.

خبر داد ما را محمّدبن عبداللّه بن عبيداللّه ... خبر داد ما را عمرو پسر ثابت از على بن حزور از اصبغ بن نباته گفت: ابن عباس اين آيه را خواند پس گفت: از نبيين محمّد(صلى الله عليه و آله) و از صديقين على بن ابى طالب(عليه السلام) و از شهدا حمزه1 و جعفر5 و از صالحين حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و «وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» مهدى(عليه السلام) در زمان خودش مى باشد.

3. در شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى صفحه 136 (آيه 31) حديث 209 (متن عربی، صفحه 155، حدیث 209) آمده است:

أخبرنا أبو العباس الفرغاني قال: أخبرنا أبو المفضل الشيباني قال: حدثنا أحمد بن مطرف بن سوار، أبو الحسين البستي قاضي الحرمين بمكة قال: حدثني يحيى بن محمد بن معاد بن شاه السنجري قال: حدثنا أحمد بن عبد الله بن أبي الصارم الهروي قال:حدثني مدركة بن عبد الرحمن العبدي عن أبان بن أبي عياش، عن سعيد بن جبير، عن سعد بن حذيفة عن أبيه حذيفة بن اليمان قال دخلت على النبي ص ذات يوم و قد نزلت عليه هذه الآية: [فَأُولئِكَ ] مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً فأقرأنيها ص فقلت: يا نبي الله فداك أبي و أمي من هؤلاء إني أجد الله بهم حفيا! قال: ياحذيفة أنا مِنَ النَّبِيِّينَ الذين أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ أنا أولهم في النبوة و آخرهم في البعث، و من الصِّدِّيقِينَ علي بن أبي طالب، و لما بعثني الله عز و جل برسالته كان أول من صدق بي، ثم من الشُّهَداءِ حمزة و جعفر، و من الصَّالِحِينَ الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة، وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً المهدي في زمانه

ص: 338

خبر داد ما را ابوالعباس فرغانى از ابوالفضل شيبانى... از سعيدبن جبير از سعدبن حذيفه از پدرش حذيفه بن يمان گفت: روزى بر پيامبر درآمدم و اين آيه نازل شده بود: «آن ها با كسانى هستند كه خداوند به آن ها لطف و عنايت زيادى فرموده است؛ يعنى، با پيامبران و صديقين و شهدا و صالحين و حسن اولئك رفيقا هستند.» پس، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آيه را براى من خواند. گفتم: اى پيامبر خدا، پدر و مادرم فدايت باد. اين ها چه كسانى هستند كه من خدا را به آن ها مهربان مى يابم؟

فرمود: اى حذيفه، از پيامبرانى كه خداوند بر ايشان نعمت فرموده است، من در نبوت نخستين آنان و در رسالت آخرين آنانم و از صديقين، على بن ابى طالب(عليه السلام) است. چون خداوند مرا به رسالت خودش برگزيد، على(عليه السلام) نخستين كسى بود كه مرا تصديق نمود. از شهدا حمزه و جعفر طيار و از صالحين حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) دو آقاى جوانان بهشت هستند و (حسن اولئك رفيقا) مهدى(عليه السلام) در زمان خودش مى باشد.

4. در تأویل الایات الظاهرة، مجلد 1، صفحه 139، حدیث 17، منهج الصادقین، مجلد 3، صفحه 166، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 393، بحارالانوار، مجلد 24، صفحه 31، حدیث 1، نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 516 آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره المنسوب للصادق(عليه السلام)، قال: النبيين رسول اللّه ، و الصديقين على(عليه السلام)، و الشهداء الحسن و الحسين(عليهما السلام)، و الصالحين الائمة(عليهم السلام)، و حسن اولئك رفيقا القائم من آل محمّد عليهم الصلاة و السلام.

على بن ابراهيم در تفسيرش كه منسوب به امام صادق(عليه السلام) است، گويد:

فرمود: (النبيين) رسول خدا (صلى الله عليه و آله) است. (و الصديقين) على(عليه السلام) و (الشهداء) حسن و حسين(عليهما السلام) و (الصالحين) ائمه(عليهم السلام)مى باشند و (حسن اولئك رفيقا: نيكو رفيقان) قائم از آل محمّد (صلى الله عليه و آله) است.

5. در مناقب آل ابی طالب، مجلد 1، صفحه 243 آمده است:

قیس بن ابی حازم عن ام سلمة قال: قال رسول الله فی قوله اولئک مع الذین انعم الله علیهم أنا و الصدیقین علیّ و الصالحین حمزة و حسن اولئک رفیقاً الائمة الاثنی عشر بعدی.

ص: 339

6. در مناقب آل ابی طالب، مجلد 1، صفحه 243، بحارالانوار، مجلد 23، صفحه 337، حدیث 5 آمده است:

عن الباقر: المراد بالنبیین المصطفی و بالصدیقین المرتضی و بالشهدا الحسن و الحسین و بالصالحین تسعة من اولاد الحسین حسن اولئک رفیقا المهدی

حضرت امام باقر فرمودند: مراد از نبییین حضرت محمد مصطفی است و مراد از صدیقیین حضرت مرتضی و مراد از شهدا امام حسن و امام حسین هستند. مراد از صالحین نه امام از اولاد امام حسین هستند و حسن اولئک رفیقاً حضرت مهدی است.

7. تفسیر فرات کوفی، صفحه 113، حدیث 114 آمده است:

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَزِيعٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَصْبَغَ [الْأَصْبَغِ ] بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: قَالَ [لِي إن ] عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَذْكُرَ حَدِيثاً [فَقَالَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ فَاذْكُرْهُ قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَذْكُرَ حَدِيثاً قَالَ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ قُلْتُ ] فَمَا يَمْنَعُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْ تَذْكُرَهُ فَقَالَ مَا قُلْتُ هَذَا إِلَّا وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَذْكُرَهُ ثُمَّ قَالَ إِذَا جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ كَانَ أَفْضَلُهُمْ سَبْعَةً مِنَّا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ الْأَنْبِيَاءُ أَكْرَمُ الْخَلْقِ [خَلْقِ اللَّهِ عَلَى اللَّهِ ] وَ نَبِيُّنَا أَفْضَلُ [أَكْرَمُ ] الْأَنْبِيَاءِ [ع ] ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ أَفْضَلُ الْأُمَمِ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ وَ وَصِيُّهُ أَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ [ع ] ثُمَّ الشُّهَدَاءُ أَفْضَلُ الْأُمَمِ بَعْدَ [الْأَنْبِيَاءِ] وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ جَعْفَرٌ ذُو الْجَنَاحَيْنِ يَطِيرُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ لَمْ يُنْحَلْهُ شَهِيدٌ قَطُّ قَبْلَهُ [قَبْلَهُمَا رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ ] وَ إِنَّمَا ذَلِكَ شَيْ ءٌ أَكْرَمَ اللَّهُ بِهِ وَجْهَ مُحَمَّدٍ ص ثُمَّ قَالَ أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً. ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَلِيماً ثُمَّ [وَ] السِّبْطَانِ حَسَناً وَ حُسَيْناً وَ الْمَهْدِيُّ [عَلَيْهِمْ السَّلَامُ وَ التَّحِيَّةُ وَ الْإِكْرَامُ ] جَعَلَهُ [جَعَلَهُمُ ] اللَّهُ مِمَّنْ يَشَاءُ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ.

8. در تفسیر فرات کوفی، صفحه 112 آمده است:

عبیدبن کثیر روایت می کند از اصبغ بن نباته در ضمن حدیث طویلی چنین روایت می کند ...

قال عمار یاسر(رضی الله عنه)سَمِّهِمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لِنَعْرِفَهُمْ قَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ [مُحَمَّدٌ] وَ إِنَّ مِنْ أَفْضَلِ الرُّسُلِ مُحَمَّداً (صلى الله عليه و آله) [ع ] ثُمَّ إِنَّ أَفْضَلَ كُلِّ أُمَّةٍ بَعْدَ نَبِيِّهَا وَصِيُّ نَبِيِّهَا حَتَّى يُدْرِكَهُ نَبِيٌّ وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْأَوْصِيَاءِ وَصِيُّ مُحَمَّدٍ [ع ] ثُمَّ إِنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ بَعْدَ الْأَوْصِيَاءِ الشُّهَدَاءُ وَ إِنَّ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ [حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ] وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ [رَحِمَهُ اللَّهُ ] ذَا [ذُو] الْجَنَاحَيْنِ [ذا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا] مَعَ الْمَلَائِكَةِ لَمْ يُحَلَّبِحِلْيَتِهِ أَحَدٌ مِنَ الْآدَمِيِّينَ فِي الْجَنَّةِ شَيْ ءٌ شَرَّفَهُ اللَّهُ بِهِ وَ السِّبْطَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ [الحسنين ] سيدي [سَيِّدَا] شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ [وَ] مَنْ وَلَدَتْ إِيَّاهُمَا [ولادته آباؤهما أمهما] وَ الْمَهْدِيُّ يَجْعَلُهُ [يجعل ] اللَّهُ مِنْ أَحَبِّ منا أَهْلِ الْبَيْتِ ثُمَّ قَالَ أَبْشِرُوا ثَلَاثاً مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَلِيماً.

ص: 340

58. نصر و پيروزى حتمى در زمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره نساء آيه 77

أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ القِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنا القِتالَ لَوْلا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَلا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً

آيا نديدى (و در شگفت نمى شوى) از كسانى كه به آن ها گفته شد (در حال حاضر و فعلاً حكم جهاد نيامده است) و شما با كسى مبارزه نكنيد و فعلاً (به خودسازى مشغول شويد) نماز را به پا داريد و زكات (اموال خود را) بپردازيد. (ولى آن ها ناراحت بودند كه چرا حكم جهاد داده نمى شود) اما هنگامى كه حكم جهاد آمد و به آن ها گفته شد جهاد كنيد عده اى از آنان از مردم مى ترسيدند همان طورى كه از خدا مى ترسند. بلكه، از مردم بيشتر از خدا مى ترسند و گفتند: خداوندا، چرا جهاد را بر ما مقرر كردى؟ و چرا اين فرمان را براى ما كمى به تأخير نينداختى؟ (اى پيامبر) به آن ها بگو سرمايه زندگى دنيا بسيار ناچيز است اما براى متقين زندگى آخرت بهتر است و كوچك ترين ستمى به شما نخواهد شد.

1. در روضه كافى صفحه 330 و تفسير نورالثقلين مجلد 1 صفحه 518، تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 258، حدیث 196، اثباة الهداة، مجلد 3، باب 32، فصل 28، صفحه 551، حدیث 565، المحجة، صفحه 61، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 349، بحارالانوار، مجلد 44، باب 18، صفحه 25، حدیث 9 آمده است:

محمّدبن يحيى عن احمدبن محمّد، عن محمّدبن سنان، عن ابى الصباح بن عبدالحميد، عن محمّد مسلم، عن ابى جعفر(عليه السلام) قال: و اللّه للذى صنعه الحسن بن على(عليه السلام) كان خيرا لهذه الامة مما طلعت عليه الشمس فو

ص: 341

اللّه لقد نزلت هذه الآية «أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ» انما هى طاعة الامام و طلبوا القتال «فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ القِتالُ»مع الحسين عليه السلام «وَقالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنا القِتالَ لَوْلا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ»نُجب دعوتك و نتبع الرسل ارادوا تأخير ذلك الى القائم عليه السلام.

محمّدبن مسلم از امام باقر(عليه السلام) روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: به خداوند سوگند آنچه كه امام حسن مجتبى(عليه السلام) براى اين امت انجام داد (ارزشش) بيشتر است از آنچه كه خورشيد به آن مى تابد و به خدا سوگند اين آيه درباره او نازل شده است كه خداوند مى فرمايد: «آيا نمى بينيد و آيا نمى انديشيد و آيا در شگفت نمى شويد به آنان كه به ايشان گفته شد در حال حاضر دست از جهاد برداريد و نماز به پا داريد و زكات بپردازيد» همانا اين اطاعت از امام است ولى آن ها اصرار داشتند كه فرمان جنگ و جهاد به آنان داده شود. اما هنگامى كه جنگ و مبارزه در ركاب سيدالشهدا حسين بن على(عليه السلام) بر آنان واجب شد، گفتند: خداوندا، چرا حكم جهاد را بر ما واجب فرمودى؟ چه مى شد كه عمر ما

ص: 342

را تا هنگام اجل مهلت مى دادى؟ ما دعوت تو را اجابت نموده و از رسولان پيروى كنيم. منظور آنان اين بود كه اين حكم تا قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تأخير افتد. (چه مى شد كه حكم جهاد را تا زمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تأخير مى انداختى.)

2. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 257 و تفسير نورالثقلين مجلد 1 صفحه 519، به نقل از تفسير عياشى، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 472، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 394، حدیث 4، بحارالانوار، مجلد 44، صفحه 217 آمده است:

عن ادريس مولى لعبداللّه بن جعفر عن ابى عبداللّه عليه السلام فى تفسير هذه الآية «أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ» مع الحسن «وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ القِتالُ» مع الحسين «وَقالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنا القِتالَ لَوْلا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ» الى خروج القائم عليه السلام فإن معه النصروا و الظفر «قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَلا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً».ادريس غلام آزاد شده عبداللّه بن جعفر از امام صادق(عليه السلام) در تفسير اين آيه كه «آيا نمى بينيد به آنان كه گفته شد فعلاً جنگ نكنيد» با امام حسن(عليه السلام) «و نماز را به پا داريد و زكات مال خود را بپردازيد اما زمانى كه دستور جنگ به آنان صادر شد» به امام حسين(عليه السلام) «گفتند: چرا حكم قتال و جنگ را بر ما واجب كردى؟ چه مى شد كه عمر ما را تا هنگام اجل قريب مهلت مى دادى» تا خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف). زيرا نصرت و پيروزى با آنان است. خداوند منان فرمود: «بگو كالاى دنيا اندك و ناچيز است و آخرت براى آنكه تقوا پيشه كند بهتر است.»

اگر توجه به انتهاى حديث كنيد ملاحظه خواهيد كرد كه آن ها گفتند: فَان معه النصروا و الظفر؛ يعنى، نصرت و پيروزى در خروج قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمى است. از اين حديث مى توان نتيجه گرفت كه:

اولاً قبل از تولد حضرت قائم موعود، اطلاعات مردم درباره مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زياد بوده است و آگاهى نسبت به آن حضرت داشته اند كه اين اصالت مهدويت را مى رساند.

ثانياً مى دانستند كه نصر و پيروزى حتمى، در زمان آن بزرگوار است.

در این آیه سه امام مطرح شده است کفوایدیکم از جنگ دست بردارید مع الحسن با امام حسن (در صلح با معاویه که چه کردند) کتب علیکم القتال یعنی جنگ بر شما واجب شد. مع الحسین با امام حسین با عبیدالله بن زیاد و یزید و اجلٌ اجلٌ قریب مع القائم فان معه النصروا و الظفر) این ظهور امام زمان است زیرا ظفر و پیروزی با آن هاست.

ص: 343

59. ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و اکنون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عالمان به قرآن و مستنبط هستند

سوره نساء آیه 83

... وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً

اگر آن را به رسول و (اولی الامر) یا صاحبان حکم و امر که خودشان هستند گزارش می دادند همانا آنان که اهل بصیرت هستند در آن استنباط و اصلاح اندیشی مناسبی می کردند و اگر نه این بود که فضل خداوند شامل حال شماست همانا به جز اندکی همه از شیطان پیروی می کردند.

اگر در آیه دقت کنید متوجه می شوید که صحبت در این است که کلیه ی امور را باید به رسول خدا و اولی الامر رجوع داد که آن ها صاحبان بصیرت و مستنبط هستند و خداوند از فضلش این ها را قرار داده است که این ها ما را راهنمایی و هدایت کنند. این ها عالمان کامل هستند و علم آن ها علم خداست و از بصیرت بالایی برخوردار هستند که می توانند استنباط کنند و حلال و حرام خداوند را بیان نمایند که قرآن آن ها را صاحبان امر خود می خواند یعنی امرالهی به اذن الله در اختیار آن هاست.

1. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 286 حدیث 205 تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 379 و بحارالانوار مجلد 7 صفحه 61 آمده است:

عن عبد الله بن عجلان عن أبي جعفر(عليه السلام) في قوله «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ » قال: هم الأئمة.

عیاشی با سند خود از عبدالله بن عجلان روایت کرده است که گفت: امام باقر درباره ی فرمایش خداوند فرمودند: اگر آن را به رسول خدا و یا اولی الامر و یا صاحبان دستور مراجعه می دادید فرمودند: منظور (از اولی الامر) امامان هستند.

ص: 344

2. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 287 حدیث 207، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 102 و مجلد 4 صفحه 104، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 398، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 374 آمده است:

عن زرارة عن أبي جعفر ع و حمران عن أبي عبد الله ع في قوله تعالى «لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ » قال فضل الله رسوله، و رحمته ولاية الأئمة(عليه السلام).

زراره از امام باقر و حمران از امام صادق روایت کردند که آن دو بزرگوار فرمودند: فضل خدا رسول خداست و رحمت بی منتهای خداوند، امامت و ولایت و زعامت امامان معصوم است.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 286 حدیث 206 و وسایل الشیعه مجلد 3 باب 12، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 61 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 397 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 374 آمده است:

عن عبد الله بن جندب قال كتب إلي أبو الحسن الرضا ع: ذكرت رحمك الله هؤلاء القوم الذين وصفت- أنهم كانوا بالأمس لكم إخوانا- و الذي صاروا إليه من الخلاف لكم- و العداوة لكم و البراءة منكم، و الذين تأفكوا به من حياة أبي صلوات الله عليه و رحمته، و ذكر في آخر الكتاب أن هؤلاء القوم سنح لهم شيطان اغترهم بالشبهة و لبس عليهم أمر دينهم، و ذلك لما ظهرت فريتهم- و اتفقت كلمتهم و كذبوا [نقموا] على عالمهم، و أرادوا الهدى من تلقاء أنفسهم، فقالوا لم و من و كيف فأتاهم الهلك من مأمن احتياطهم، و ذلك بما كسبت أيديهم وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ، و لم يكن ذلك لهم و لا عليهم بل كان الفرض عليهم، و الواجب لهم من ذلك الوقوف عند التحير، و رد ما جهلوه من ذلك إلى عالمه و مستنبطه، لأن الله يقول في محكم كتابه «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ - لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ » يعني آل محمد، و هم الذين يستنبطون من القرآن، و يعرفون الحلال و الحرام، و هم الحجة لله على خلقه.

عیاشی با سند خود از عبدالله بن جندب روایت کرده است که امام رضا برای من نوشتند: خداوند تو را رحمت کند از گروهی یادآور شده ای که تا دیروز با شما برادر بودند و اکنون با شما مخالفند و با شما دشمنی می کنند. همچنین از شما برائت می جویند. اینان زنده بودن پدر مرا وسیله قرار داده اند و در آخر نامه نوشته بودند شیطانی بر آن ها ظاهر شده و آن ها را گمراه کرده و در امور دین آن ها را گرفتار شبهه کرده است. چون آن ها دروغ می گویند و ادعای باطل می کنند و بر عالم (و امام زمان خودشان) افترا بسته اند و می خواهند با استفادهاز نظریات خود هدایت شوند و بر همین اساس گفته اند به چه دلیل (حضرت موسی بن جعفر از دنیا رفته است) و امام بعد از ایشان چه کسی است؟ به چه دلیل حضرت رضا امام

ص: 345

است؟ (و برای اثبات آن به توجیهات و تأویلات باطل تمسک جسته اند) و به همین جهت در اثر همین احتیاط های بی جا و کارهای نادرست انجام می دهند خود را به هلاکت انداخته اند و پروردگار تو به بندگان هرگز ظلم نمی کند. این به آن ها ربطی نداشت بلکه لازم بود هنگام تحیر و چیزهایی را که نمی دانند به کسی که عالم و دارای قدرت استنباط است مراجعه کنند زیرا خداوند می فرمایند وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ - لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ منظور آل محمد است که علم قرآن را دارند و حلال و حرام را تشخیص می دهند و ایشان حجت خداوند بر مخلوقات هستند.

4. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 287 حدیث 208 بحارالانوار مجلد 9 صفحه 81 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 398 آمده است:

عن محمد بن الفضيل عن أبي الحسن(عليه السلام) في قوله: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ » قال: الفضل رسول الله ع و رحمته أمير المؤمنين(عليه السلام).

محمدبن فضیل از حضرت موسی بن جعفر نقل می کند که فضل، رسول خدا و رحمت خداوند حضرت امیرالمؤمنین علی است.

5. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 287 حدیث 209 و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 374 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 398 آمده است:

محمد بن الفضيل عن العبد الصالح قال الرحمة رسول الله ع و الفضل علي بن أبي طالب

ص: 346

60. خداوند امر کتاب و دین را به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی

معصومین(عليهم السلام) و در حال حاضر به حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفویض کرده است

سوره نساء آیه 105

إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنينَ خَصيماً

ای پیامبر ما به حق کتاب را به تو نازل کردیم تا حکم کنی بین همه ی انسان ها بر آنچه به تو ارائه کرده ایم و تو نباش دشمن خائنین.

در این آیه چند نکته ی مهم نهفته شده است:

اول: این که قرآن به حق به رسول خدا نازل شده است و این کتاب بر هیچ کس دیگر نازل نگردیده است. زیرا هیچ کس قابلیت آن را نداشته است. پس خودِ قرآن حق است و رسول خدا حق می باشد و قرآن بر این پیامبر به حق نازل شده است و همچنین هیچ کس قدرت این را نداشته است که قرآن بر او نازل شود، چه تکوینی چه تشریعی.

دوم: این که در این آیه آمده است: لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ تا تو حکم کنی بین ناس که ناس از ریشه ی انس است و اسم نوع است که شامل همه ی انسان ها از آدم ابوالبشر الی یوم القیامة می باشد و این آیه رسول خدا را خاتم الانبیا و قرآن را خاتم الکتب معرفی می کند.

سومین نکته این که در قرآن آمده است: أَراكَ اللَّهُ چیزهایی که بر تو نمایاندیم. چیزهایی که از عالم ملکوت و جبروت و لاهوت به تو نشان دادیم و تو عالم بر همه ی هستی شدی نه به صورت تئوری بلکه به صورت سمعی و بصری به شما ملکوت همه چیز را نشان دادیم.

چهارمین نکته این که می فرماید: وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنينَ خَصيماً و تو دشمن خائنین نباش. البته می دانیمرسول خدا رحمة للعالمین است و ایشان دشمن هیچ کس نبوده و نیستند و نخواهند بود بلکه

ص: 347

ایشان خیر همه را می خواستند و دلسوز همه بودند. آن حضرت حتی برای دشمنانشان که ایشان را با سنگ می زدند و خار بر سر راهشان می ریختند، دعا می کردند و می فرمودند: اللهم یهدی قومی خداوندا قوم مرا هدایت کن و این آیه بر اساس آیه قاعده ی ایاک اعنی و اسمعی یا جاره نازل شده است. من به تو می گویم تا همسایه گوش کند. این ضرب المثل ایرانی مشهور است که به در بگو دیوار گوش کند. پس مورد خطاب در همه ی قرآن، شخص رسول خدا است. مخاطب آن حضرت است اما باید مسلمین مانند رسول خدا که رحمة للعالمین بود برای مردم حتی خائنین رحمت باشند و با آن ها دشمنی نداشته باشند و در صدد هدایت آن ها باشند اما با در نظر گرفتن این که همیشه از نظر امنیتی مواظب دشمن باشند. حال به تأویل این آیه از احادیث نبوی و روایات معصومین می پردازیم:

1. در کافی مجلد 1 صفحه 267 حدیث 8 باب التفویض إلی رسول الله و إلی ائمة فی امر الدین و تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 496 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 413 و تفسیر شریف لاهیجی مجلد 1 صفحه 544 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ وَجَدْتُ فِي نَوَادِرِ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا وَ اللَّهِ مَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ إِلَّا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ (1) وَ هِيَ جَارِيَةٌ فِي الْأَوْصِيَاءِ ع.

امام صادق فرمودند: (چنین نیست که برخی فکر می کنند) به خداوند قسم، خداوند امر کتاب را به هیچ یک از مخلوقاتش (از آدم ابوالبشر تا قیامت) تفویض نکرده است مگر به رسول خدا و امامان از اهل بیت عصمت و طهارت چنان که خداوند می فرمایند ما نازل کردیم کتاب را به حق تا حکم کنی بین مردم بر اساس این کتاب و آنچه که بر تو نشان دادیم) و این تفویض پس از رسول خدا در اوصیای او (یعنی ائمه ی معصومین) جاری است.

2. در کافی مجلد 3 صفحه 487 حدیث 2 و بحارالانوار مجلد 43 صفحه 258 حدیث 41 آمده است:عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَبِيعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا عُرِجَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَزَلَ بِالصَّلَاةِ عَشْرَ رَكَعَاتٍ رَكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ فَلَمَّا وُلِدَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ زَادَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَبْعَ رَكَعَاتٍ شُكْراً لِلَّهِ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ...

ص: 348


1- . سوره نساء آیه 160

امام محمد باقر فرمودند: هنگامی که رسول خدا به معراج رفتند بر او نازل شد که نمازها ده رکعت باشد و همچنین دو رکعت دو رکعت باشد. (نماز صبح دو رکعت، ظهر دو رکعت، عصر دو رکعت، مغرب دو رکعت و عشاء دو رکعت) اما هنگامی که امام حسن و امام حسین متولد شدند رسول الله به شکرانه ی ولادت این دو هفت رکعت بر نمازها اضافه کردند. (دو رکعت به ظهر، دو رکعت به عصر، یک رکعت به مغرب و دو رکعت به عشاء اضافه نمودند.) و خداوند به او این اجازه را داد.

در اینجا این سؤال مطرح است که چرا در تولد امام حسن و امام حسین رسول الله این افعال را انجام می دهند؟ جواب این است که می خواهند به بشریت عظمت سیدالشهدا و امام مجتبی را تذکر دهند که ایشان دارای چه مقاماتی هستند. اگر جهان سیره و سنت این دو امام را نصب العین خود قرار دهد، به همه چیز می رسد. هم دنیایش ساخته می شود هم آخرتش.

ص: 349

61. به دستور قرآن فقط به حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام)

اشاره

امیرالمؤمنین گفته می شود حتی به حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امیرالمؤمنین نمی گویند

سوره نساء آیه 117

إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطاناً مَريداً لَعَنَهُ اللَّهُ

نمی خوانند مگر غیر از آنچه که غیر خداوند است (و آن ها می خوانند بت هایی که نام دختر بر آنان نهاده اند.) و این ها نمی خوانند مگر شیطان سرکش و خارج شده از درگاه الهی را که لعنت خدا بر او باد.

یک بنده ی واقعی خداوند انسانی است که هر چه خداوند می فرماید همان را بگوید و به همان عمل کند و تابع گفتار الهی باشد و بنده ای که غیر از این باشد یعنی آنچه را که خدا گفته است نگوید و آنچه خداوند گفته به آن عمل نکند او راه شیطان را در پیش گرفته و معلم و فرمانده او شیطان نمی گذارد به عمل به آنچه که خداوند گفته بنماید و شیطان تلاشش این است که همه انسان ها را اغوا نموده و از راه خدا دور نماید چنانچه در سوره حجر آیه 39 می گوید قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين من همه ی انسان ها را گمراه می کنم لذا این آیه هم همین را می گویند که نمی خوانند غیر از آنچه که غیر از خداوند است و آن ها می خوانند بت هایی که نام دختر بر آن نهاده اند و این ها نمی خوانند مگر شیطان سرکش و خارج شده از درگاه الهی که لعنت خدا بر او باد.

تنزیل آیه

شیخ طبرسی در مجمع البیان مجلد 3 صفحه 112 و بیضاوی در انوار التنزیل مجلد 1 صفحه 244 تفسیر ابی السعود مجلد 2 صفحه 233 و تفسیر نفیس صافی ملامحسن فیض کاشانی آمده است:

ص: 350

إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً مشرکان نمی خوانند غیر خداوند عالم آنچه را که مشرکان به آن دعوت می کنند و پرستش غیر خداوند نمی نمایند جز دخترانی را که منظور از آن دخترانی بود که بر آن مؤنث و دختر گذارده بودند مثل بت لاة و مناة و عزّی و نائلة و بت اساف که همه این ها نام مؤنث دارند و جالب اینجاست که هر شخصی یک بت داشت و آن را می پرستید و در هنگام نامگذاری برای بت می گفتند (انثی من فلان) یعنی بت فلان قبیله.

باز در مجمع البیان شیخ طبرسی مجلد 3 صفحه 113 تفسیر صافی مجلد 1 به نقل از تفسیر ابی حمزه ثمالی آمده است:

که در وجود هر بتی شیطانی بود که در نظر خادمان بتکده جلوه می کرد و از درون بت ها صداهایی خارج می شد و با آنان صحبت می کرد و این عمل شیطان بود و این مصداق شیطانی است که خداوند در آیه شریفه آن را ذکر نموده و مورد لعنت قرار داده است.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ص 146 و تفسیر برهان مجلد1 صفحه 415 حدیث 1 آمده است:

إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً لَعَنَهُ* اللَّهُ قال: قالت قريش: إن الملائكة هم بنات الله وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً* لَعَنَهُ اللَّهُ قال: كانوا يعبدون الجن. لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً يعني إبليس

نمی خوانند مگر از غیر خداوند را و می گفتند این بت ها دختران خداوند هستند حضرت فرمودند: همانا ملائکه دختران خداوند هستند و آن بت ها را می پرستیدند آن ها نمی پرستند مگر شیطان سرکشی حضرت فرمودند آن ها جن را می پرستیدند و شیطان می گفت: خداوندا من از بندگان تو سهم و قسمتی معین دارم حضرت فرمودند: یعنی ابلیس

1. کانوا یعبدون الجن زیرا شیطان از طایفه ی اجنه است کان من الجن شیطان نه از ملائکه. وقتی به او گفته شد: آدم را سجده کن، نمی کند فسجدوا الا ابلیس همه سجده کردند مگر ابلیس. او از ملائکه (من الملائکه) نبوده است بلکه (مع الملائکه) با فرشتگان بوده است.2. چرا به او شیطان می گویند؟ به هر جنبنده ی موذی شیطان می گویند. ابلیس جنبنده ای موذی است لذا به او شیطان می گویند.

3. یعنی ابلیس: اسم اصلی شیطان است. (پس اسم آن جنبنده ی موذی و ملعون ابلیس بوده است.)

ص: 351

این نکته مسلم است که لقب امیرالمؤمنین را خداوند به حضرت مولا علی بن ابی طالب عطا فرموده است و در زمان رسول خدا و در خلافت ابی بکر و تا قسمت هایی از زندگی و خلافت عمر فقط به آن حضرت امیرالمؤمنین می گفتند اما در زمان حکومت خلیفه دوم عمروبن عاص لعنة الله علیه به خلیفه دوم، امیرالمؤمنین گفت لذا از آن به بعد به غیر از آن حضرت امیرالمؤمنین گفتند که حضرت صادق می فرمایند: این بر خلاف فرموده ی خداوند متعال است و هرکس به غیر از ایشان امیرالمؤمنین بگوید. این آیه شامل حالش می شود: إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً

این ها خوانند مگر شیطان سرکش و خارج دین را

4. تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 302 حدیث 274 و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 416 آمده است:

عن محمد بن إسماعيل الرازي عن رجل سماه عن أبي عبد الله ع قال دخل رجل على أبي عبد الله فقال: السلام عليك يا أمير المؤمنين فقام على قدميه فقال: مه هذا اسم لا يصلح إلا لأمير المؤمنين ع، الله سماه به و لم يسم به أحد غيره فرضي به- إلا كان منكوحا و إن لم يكن به ابتلي به، و هو قول الله في كتابه «إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً» قال: قلت: فما ذا يدعى به قائمكم قال: يقال له السلام عليك يا بقية الله، السلام عليك يا ابن رسول الله

عیاشی با سند خودش از محمدبن اسماعیل رازی به نقل از مردی که نامش را مطرح نمود روایت کرد که مردی بر امام صادق وارد شد و اظهار داشت السلام علیک یا امیرالمؤمنین تا او امام صادق را با این خطاب خواند) حضرت از جای برخاست و فرمودند: ساکت شو این اسمی است که بر او گذاشته است و نباید کسی را غیر از ایشان او را با این نام صدا کرد و اگر به کسی گفتند: امیرالمؤمنین و او راضی و خوشحال شد او منکوح بوده است. مبتلای به آن می شود و این همان فرمایش خداوند در کتابش می باشد إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً یعنی مشرکان غیر از خداوند را نمی خواندند مگربت های بی روحی را که هیچ نفعی برای آن ها نداشت و به شیطان جواب و پاسخ می دادند که ویران گر بود. راوی می گوید: عرضه داشتم در زمان حضرت قائم آل محمد او را چگونه می خوانند؟ حضرت فرمودند: به ایشان گفته می شود: السلام علیک یا بقیة الله السلام علیک یا بن رسول الله

ص: 352

62. یکی از نام های امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صدیق اکبر است

با ایشان ذوالفقار، تابوت سکینه و عصای موسی(عليه السلام) است و هنگام ظهور به مکه و مدینه، کوفه و بصره می روند

سوره نساء، آیه 130

و ان یَتَفَرَّقاً یغن اللهُ کُلَّاً من سَعَتهِ وَ کانَ اللهُ واسعاً حَکیماً

اگر از یکدیگر جدا شدید خداوند به رحمت واسع خودش هرکدام از دیگری را بی نیاز می سازد که خداوند دارای رحمت بی انتهای می باشد و او دانای بر همه چیز است.

مختصر بصائر الدرجات، صفحه 473 و کتاب الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة نوشته ی سید ابومعاش، صفحه 99، حدیث 133 آمده است:

و من خطبة لمولانا امیرالمؤمنین تسمّی المخزون جاء فیها: وَ يَسِيرُ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ بِرَايَةِ الْهُدَى، وَ السَّيْفِ ذو [ذِي ] الْفَقَارِ وَ الْمِخْصَرَةِ، حَتَّى يَنْزِلَ أَرْضَ الْهِجْرَةِ مَرَّتَيْنِ وَ هِيَ الْكُوفَةُ، فَيَهْدِمُ مَسْجِدَهَا وَ يَبْنِيهِ عَلَى بِنَائِهِ الْأَوَّلِ، وَ يَهْدِمُ مَا دُونَهُ مِنْ دُورِ الْجَبَابِرَةِ. وَ يَسِيرُ إِلَى الْبَصْرَةِ حَتَّى يُشْرِفَ عَلَى بَحْرِهَا، وَ مَعَهُ التَّابُوتُ، وَ عَصَا مُوسَى ع، فَيَعْزِمُ عَلَيْهِ فَيَزْفِرُ فِي الْبَصْرَةِ زَفْرَةً فَتَصِيرُ بَحْراً لُجِّيّاً، لَا يَبْقَى فِيهَا غَيْرُ مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ السَّفِينَةِ عَلَى ظَهْرِ الْمَاءِ. ثُمَّ يَسِيرُ إِلَى حَرُورَاءَ(1) حَتَّى يُحْرِقَهَا، وَ يَسِيرُ مِنْ بَابِ بَنِي أَسَدٍ حَتَّى يَزْفِرَ زَفْرَةً فِي ثَقِيفٍ، وَ هُمْ زَرْعُ فِرْعَوْنَ. ثُمَّ يَسِيرُ إِلَى مِصْرَ فَيَعْلُو مِنْبَرَهُ، وَ يَخْطُبُ النَّاسَ فَتَسْتَبْشِرُ الْأَرْضُ بِالْعَدْلِ، وَ تُعْطِي السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الشَّجَرُ ثَمَرَهَا، وَ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا، وَ تَتَزَيَّنُ الْأَرْضُ لِأَهْلِهَا، وَ تَأْمَنُ الْوُحُوشُ حَتَّى تَرْتَعِيَ فِي طُرُقِ الْأَرْضِ كَأَنْعَامِهِمْ، وَ يُقْذَفُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ الْعِلْمَ، فَلَا يَحْتَاجُ مُؤْمِنٌ إِلَى مَا عِنْدَ أَخِيهِ مِنَ الْعِلْمِ، فَيَوْمَئِذٍ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِه

حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) در ضمن خطبه ای درباره ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند:

ص: 353


1- . حروراء: بفتحتين و سكون الواو، قرية بظاهر الكوفة، و قيل: موضع على ميلين من الكوفة نزل به الخوارج الّذين خالفوا عليّ بن أبي طالب ع. معجم البلدان 2: 283/ 3629.

صدیق اکبر (امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) با پرچم هدایت حرکت می کند (تا همه ی جهانیان را) هدایت کند و شمشیر ذوالفقار (تا به وسیله ی آن ابوجهل ها، ابوسفیان ها و ... را از سر راه خود بردارد که آن ها مانع پیشرفت بشریت هستند) تا فرود آید در سرزمین هجرة دوبار و آن کوفه است (و منزل حضرت کوفه پشت مسجد را می سازد مانند بنای اولش و هرچه را که جبارها بنا کرده بودند، خراب خواهد کرد. سپس به سوی بصره می رود تا مشرف بر دریای آن شود و تابوت (سکینه) و عصای حضرت موسی(عليه السلام) با اوست.

ص: 354

63. حضرت مسیح(عليه السلام) را نه به قتل رسانیدند و نه به صلیب کشیدند،

خداوند او را زنده و ذخیره برای یاری حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) قرار داده است

سوره نساء، آیات 157 و 158

وَ قَولِهِم إنّا قَتَلنا المسیحَ عیسیَ ابنَ مَریَمَ رسول اللهِ وَ ما قَتَلوهُ وَ ما صَلَبوهُ وَلکِن شُبِّهَ لَهُم وَ اِنَّ الَّذینَ اختَلَفوا فیه لَفی شکٍّ مِنهُ ما لَهُم بِه مِن عِلمٍ إلَّا اتّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلوهُ یَقیناً(157) بَل رَفَعَهُ اللهُ إلیهِ وَ کانَ اللهُ عَزیزاً حکیماً(158)

(آن ها گفتند) ما حضرت مسیح، عیسی بن مریم(عليهما السلام) را که رسول خداوند بود کشتیم درحالی که آن ها نه حضرت عیسی(عليه السلام) را کشتند و نه (به دار) و صلیب کشیدند، بلکه امر برای آن ها مشتبه شد. همانا آن هایی که درباره ی او اختلاف کردند، (و اظهار نظرهای مختلف نمودند) همه از روی شک و تردید بود و آن ها عالم به او نبودند جز آن که آن ها از پی گمان خود می رفتند و به طور یقین حضرت مسیح(عليه السلام) را نکشتند بلکه خداوند او را به سوی خودش بالا برد و خداوند مقتدر و کارش از روی حکمت است.

طبق آیات قرآنی و احادیث نبوی و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(عليهم السلام) یهود در زمان حضرت مسیح کمر به قتل آن حضرت بستند و کشتن انبیا یک سنت بد میان بنی اسرائیل شده بود مثلاً:

1. در کتاب کمال الدین شیخ صدوق(رحمة الله)، مجلد، صفحه آمده است:

یهود عنود تصمیم گرفت که آن حضرت(عليه السلام) را به صلیب کشیده و از بین ببرد همان کاری که بر سر بسیاری از پیامبران بنی اسرائیل آوردند و همان طور که بسیاری از امت ها پیامبرانشان را به ناحق کشتند،اما اراده ی خداوند بر این قرار داشت که حضرت مسیح(عليه السلام) را زنده نگاه دارد لذا امر

ص: 355

بر آن ها مشتبه شد و کسی که حضرت مسیح(عليه السلام) را به یهودیان فروخت و در دستگیری او به آن ها کمک کرد به نام یهودای اسخریوطی را گرفتند و به صلیب کشیدند. آن ها می پنداشتند که حضرت مسیح(عليه السلام) را به صلیب کشیده و کشته اند قرآن می فرمایند: و ما قتلوه و ما صَلَبوه ولکن شبّه لهم آن ها نه عیسی(عليه السلام) را کشتند و نه به دار و صلیب کشیدند بلکه امر برای آن ها مشتبه شد. سپس خداوند حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) را به آسمان بردند و هنگامی که حضرت قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) قیام کند. آن حضرت(عليه السلام) به زمین برگشته و آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری خواهد کرد.

2. در تفسیر قمی صفحه 146 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 569، حدیث 653 آمده است:

علي بن ابراهیم عن أَبِيه عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ عِيسَى ع وَعَدَ أَصْحَابَهُ لَيْلَةَ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ فَاجْتَمَعُوا إِلَيْهِ عِنْدَ الْمَسَاءِ وَ هُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا فَأَدْخَلَهُمْ بَيْتاً ثُمَّ خَرَجَ عَلَيْهِمْ مِنْ عَيْنٍ فِي زَاوِيَةِ الْبَيْتِ وَ يَنْفُضُ رَأْسَهُ مِنَ الْمَاءِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَيَّ أَنَّهُ رَافِعِي إِلَيْهِ السَّاعَةَ وَ مُطَهِّرِي مِنَ الْيَهُودِ فَأَيُّكُمْ يُلْقَى عَلَيْهِ شَبَحِي فَيُقْتَلَ وَ يُصْلَبَ وَ يَكُونَ مَعِي فِي دَرَجَتِي فَقَالَ شَابٌّ مِنْهُمْ أَنَا يَا رُوحَ اللَّهِ قَالَ فَأَنْتَ هُوَ ذَا فَقَالَ لَهُمْ عِيسَى أَمَا إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ يَكْفُرُ بِي قَبْلَ أَنْ يُصْبِحَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ كَفْرَةً فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْهُمْ أَنَا هُوَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ عِيسَى أَ تُحِسُّ بِذَلِكَ فِي نَفْسِكَ فَلْتَكُنْ هُوَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ عِيسَى ع أَمَا إِنَّكُمْ سَتَفْتَرِقُونَ بَعْدِي عَلَى ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَتَيْنِ مُفْتَرِيَتَيْنِ عَلَى اللَّهِ فِي النَّارِ وَ فِرْقَةٍ تَتْبَعُ شَمْعُونَ صَادِقَةً عَلَى اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ رَفَعَ اللَّهُ عِيسَى إِلَيْهِ مِنْ زَاوِيَةِ الْبَيْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ ع إِنَّ الْيَهُودَ جَاءَتْ فِي طَلَبِ عِيسَى مِنْ لَيْلَتِهِمْ فَأَخَذُوا الرَّجُلَ الَّذِي قَالَ لَهُ عِيسَى ع إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ يَكْفُرُ بِي قَبْلَ أَنْ يُصْبِحَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ كَفْرَةً وَ أَخَذُوا الشَّابَّ الَّذِي أُلْقِيَ عَلَيْهِ شَبَحُ عِيسَى فَقُتِلَ وَ صُلِبَ وَ كَفَرَ الَّذِي قَالَ لَهُ عِيسَى تَكْفُرُ قَبْلَ أَنْ تُصْبِحَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ كَفْرَة

امام محمدباقر(عليه السلام) فرمودند: همانا عیسی با یارانش شبی را وعده گذاشت و خداوند او را به آسمان برد. پس اصحابش که دوازده نفر بودند نزد او جمع شدند. پس آنان را به خانه ای داخل کرد. سپس به سوی آن ها از کنار خانه از چشمه ای آب بیرون آمد. او سرش را از آب می نشاند و گفت: خدای سبحان به من وحی فرمود که مرا به سوی خودش در این لحظه بالا می برد و مرا از یهود خلاص گرداند. پس شکل من به هر کدام از شما شباهت دارد، کشته و به دار آویخته می شود.او با من در بهشت است. پس جوانی از یاران گفت: من شبیه شما می باشم ای روح الله؟ عیسی گفت: شبیه من تو باش. عیسی به یاران خود گفت: آگاه باشید پاره ای از شما هر آینه پیش از آن که صبح شود دوازده بار کافر می شوند.

ص: 356

مردی از یاران گفت: من آن هستم ای پیامبر خدا؟ عیسی گفت: آیا آن را در خود حس می کنی؟ پس تو آن هستی. سپس عیسی گفت: پیروان بعد از من سه دسته می شوند. دو دسته بر خدا دروغ می بندند که در آتش دوزخ هستند و یک دسته پیروی شمعونند که درباره ی خدا راستگوست و آنان در بهشتند. خدای متعال نیز عیسی را از گوشه ی خانه ای بالا برد و یارانش به او می نگریستند. امام محمدباقر(عليه السلام) فرمودند: یهودیان در همان شب در جستجوی عیسی برآمدند و مردی را که عیسی به او گفته بود پیش از آن که داخل صبح شوی دوازده بار به من کافر شوی، کافر شد و جوانی را که شکل عیسی بر او افکنده شده بود، گرفته و کشتند و به دار کشیدند و آن که عیسی به او گفته بود پیش از صبح دوازده مرتبه کافر شوی کافر شد.

3. در من لایحضره الفقیه مجلد 1 صفحه 199 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 569 آمده است:

عن زيد بن على عن أبيه سيد العابدين عليه السلام حديث طويل و فيه يقول عليه السلام و ان لله تبارك و تعالى بقاعا في سمواته فمن عرج به الى بقعة منها فقد عرج به اليه، لا تسمع الله عز و جل يقول «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ»؟ و يقول عز و جل في قضية عيسى بن مريم عليهما السلام «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ».

همانا خدای متعال در آسمان ها نیز بقعه هایی دارد (همان گونه که در زمین بقعه هایی برای آدمیان مقرر ساخته است که او را در آن ها عبادت کنند.) پس کسی را که به یکی از آن بقعه ها ببرند، گویا در آسمان نزد خدای متعال برده اند. مگر نشنیده ای که خداوند متعال می فرمایند تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ و باز خداوند عزوجل در قصه ی عیسی بن مریم می فرمایند بلکه خداوند او (عیسی) را با جسم و جان به سوی قرب خود بالابرد.

4. در کمال الدین، مجلد2، صفحه 672 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 569، حدیث 655 آمده است:

أبي عبد الله عليه السلام حديث طويل يذكر فيه القائم عليه السلام و فيه فاذا نشر راية رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم انحط عليه ثلثة عشر الف ملك و ثلثة عشر ملكا كلهم ينظرون القائم عليه السلام و هم الذين كانوا مع نوح عليه السلام في السفينة، و الذين كانوا مع إبراهيم الخليل عليه السلام حيث القى في النار، و كانوا مع عيسى عليه السلام حين رفع.

ابان بن تغلب گوید که حضرت صادق در روایتی از حضرت قائم یاد کردند و فرمودند: و چون پرچم رسول خدا را بیافشاند، سیزده هزار فرشته از آسمان بر او فرود می آیند که همه

ص: 357

به حضرت قائم می نگرند تا چه فرماید و همان فرشته هایند که با نوح در کشتی بودند و با ابراهیم وقتی در آتش افکنده شد و با عیسی هنگامی که بالا برده شد، همراه بودند.

5. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 571، حدیث 660 آمده است:

حدثني الحسين بن عبد الله السكيني عن أبى سعيد البجلي عن عبد الملك ابن هارون عن أبى عبد الله عن الحسن بن على عليهما السلام و ذكر حديثا طويلا و فيه قال عليه السلام و قد ذكر عيسى بن مريم عليهما السلام: و كان عمره ثلث و ثلثون سنة ثم رفعه الله الى السماء و يهبط الى الأرض بدمشق و هو الذي يقتل الدجال.

فرمودند: و عمر عیسی سی و سه سال بود که خداوند او را به آسمان بالابرد و او را به زمین دمشق فرود می آورد و او است که دجال را می کشد.

6. الصراط المستقیم، مجلد 2، صفحه 227 و الامام مهدی فی القرآن و السنة، صفحه 100، حدیث 134 آمده است:

أسند الشيخ أبو جعفر محمد بن علي إلى سدير الصيرفي قال دخلت أنا و المفضل بن عمر و أبان بن تغلب على الصادق ع فقال إن الله تعالى إذا آن لقائمنا قدر ثلاثة لثلاثة قدر مولده بمولد موسى و غيبته بغيبة عيسى و إبطاءه بإبطاء نوح و جعل له بعد ذلك عمر العبد الصالح يعني الخضر دليلا على عمره ثم قال بعد ذلك و أما غيبة عيسى فإن الكتابيين اتفقوا على قتله فكذبهم الله بقوله وَ ما قَتَلُوهُ (1) و غيبة القائم تنكرها الأمة لطولها فمن قائل لم يولد و قائل ولد و مات و قائل إن حادي عشرنا كان عقيما و قائل يتعدى الأمر عن اثني عشر و قائل إن روح القائم تنطق في هيكل غيره

7. کمال الدین، مجلد 1، صفحه 161 آمده است:حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ بَيْنَ عِيسَى وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ ع خَمْسُمِائَةِ عَامٍ مِنْهَا مِائَتَانِ وَ خَمْسُونَ عَاماً لَيْسَ فِيهَا نَبِيٌّ وَ لَا عَالِمٌ ظَاهِرٌ قُلْتُ فَمَا كَانُوا قَالَ كَانُوا مُتَمَسِّكِينَ بِدِينِ عِيسَى ع قُلْتُ فَمَا كَانُوا قَالَ كَانُوا مُؤْمِنِينَ ثُمَّ قَالَ ع وَ لَا يَكُونُ الْأَرْضُ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ.

و كان ممن ضرب في الأرض لطلب الحجة سلمان الفارسي رضي الله عنه فلم يزل ينتقل من عالم إلى عالم و من فقيه إلى فقيه و يبحث عن الأسرار و يستدل بالأخبار منتظرا لقيام القائم سيد الأولين و الآخرين محمد ص أربعمائة سنة حتى بشر بولادته فلما أيقن بالفرج خرج يريد تهامة فسبي .

ص: 358


1- . سوره نساء آیه 156

64. اهل كتاب در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن حضرت ايمان مى آورند

اشاره

سوره نساء آيه 159

«وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ القِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدا»

و نيست از اهل كتاب جز آن كه ايمان آورد بدو قبل از مرگش و روز قيامت بر آنان گواه خواهد بود.

1. ظهور حضرت شبیه ظهور رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است.

2. در این انقلاب همه چیز طبیعی صورت می گیرد یعنی حضرت از نیروهای لاهوتی خود استفاده نمی کند.

3. از وسایل استفاده می کنند یکی از این وسیله ها عیسی بن مریم است. نه به عنوان پیامبر بلکه به عنوان یار امام زمان که مسیحیت زیاد هستند.

4. مقام امام زمان در همه ی پیامبران به جز رسول خدا بالاتر است که حضرت عیسی از پیامبران اولی العزم است.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 71 صفحه 422، آمده است:

و عن محمّدبن مسلم عن محمّد الباقر(عليه السلام) فى قوله تعالى «وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ القِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدا» قال ان عيسى(عليه السلام) ينزل قبل يوم القيامة الى الدنيا فلا يبقى اهل ملة يهودى و لا غيره الا آمنوا به قبل موتهم و يصلى عيسى خلف المهدى(عليه السلام).

محمّدبن مسلم از حضرت باقر(عليه السلام) درباره اين آيه:

«و نيست از اهل كتاب جز آنكه ايمان آورد بدو قبل از مرگش و روز قيامت بر آنان گواه خواهد بود.» نقل مى كند كه حضرت فرمودند: همانا عيسى(عليه السلام) قبل از قيامت فرود مى آيد به

ص: 359

دنيا. پس، پيروان هيچ دينى چه يهودى چه غير يهودى باقى نمى ماند مگر اينكه پيش از مرگش به او (مهدى(عليه السلام)) ايمان مى آورد و عيسى(عليه السلام) پشت سر مهدى نماز به جا مى آورد.

2. نظير اين حديث را حافظ علامه ابن صباغ مالكى در فصل 12 كتاب فصول المهمه، تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد1، صفحه 158 و بحارالانوار، مجلد 14، صفحه 349 آورده اند:

على بن ابراهيم قال حدثنى ابى عن القاسم بن محمّد عن سليمان بن داود المنقرى عن ابى حمزة عن شهربن جوشب قال لى الحجاج (يا شهر) آية فى كتاب اللّه قد اعتينى فقلت: ايها الامير أيّة آية هى؟ فقال قوله: «وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» واللّه انى لآمر باليهودى و النصرانى فيضرب عنقه ثم ارمقه بعينى فى اراه يحرك شفيته حتى يخمد فقلت: اصلح اللّه الامر ليس على ما [ت] اولت قال: كيف هو؟ قلت: ان عيسى عليه السلام ينزل قبل يوم القيامة الى الدنيا فلا يبقى اهل ملة يهودى و لا غيره [نصرانى] الا آمن به قبل موته و يصلى خلف المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف). قال: و يحك... انّى لك هذا و من اين جئت [به]؟ فقلت حدثنى به محمّدبن على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام فقال: جئت بها و اللّه من عين صافية.

على بن ابراهيم گويد: حديث گفت مرا پدرم از قاسم بن محمّد از سليمان بن داودالمنقرى از ابى حمزة از شهربن جوشب كه گفت: حجاج به من گفت: (اى شهر) آيه اى در كتاب خدا هست كه در آن مانده ام، گفتم اى امير، كدام آيه است؟ گفت: فرموده خداوند «و نيست از اهل كتاب جز آنكه ايمان آورد بدو قبل از مرگش و روز قيامت بر آنان گواه خواهد بود.» به خدا سوگند من دستور مى دهم يهودى و نصرانى را گردن زنند. سپس، چشم بر او مى دوزم و نمى بينم لب هايش را حركت دهد تا اين كه بى حركت گردد. گفتم: خداوند کار امير را اصلاح نمايد چنان كه تأويل كرده اند، نيست. گفت: چگونه است؟ گفتم همانا عيسى عليه السلامپيش از روز قيامت به دنيا فرود مى آيد، پس اصلاً هيچ، يهودى و غير آن [نصرانى] باقى نمى ماند مگر آنكه پيش از مردنش به او ايمان آورد و پشت سر حضرت مهدى(عليه السلام) نماز مى گذارد. گفت واى بر تو. اين را از كجا مى گويى و از كجا آورده اى؟ من گفتم: اين را محمّدبن على بن حسين بن على بن ابى طالب(عليهم السلام) برايمحديث فرمود. گفت: به خدا سوگند آن را از چشمه زلالى آورده ای.

در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنیم که در الملاحم و علائم ظهور، علائمی داریم که به آن ها علائم حتمی می گوییم که قبل از ظهور ان شاء الله واقع خواهند شد. مثل طلوع خورشید از

ص: 360

مغرب، خروج دجال، خروج دابة الارض، خروج یأجوج و مأجوج، نزول حضرت عیسی بن مریم از آسمان و خارج شدن آتش از قعر عدن.

کتاب

3. در تفسیر قمی، مجلد 1، صفحه 158 و چاپ جدید (موسسة الاعلمی)، مجلد 1، صفحه 151، بحارالانوار، مجلد 14، صفحه 349، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 571، حدیث 661 آمده است:

و قوله وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ- وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً فَإِنَّهُ رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص إِذَا رَجَعَ آمَنَ بِهِ النَّاسُ كُلُّهُم

خداوند می فرمایند: هیچ کس از اهل کتاب نمی ماند مگر این که قبل از موت به او ایمان می آورد و در روز قیامت او بر نیک و بد آن ها شهادت خواهد داد. روایت شده است هنگامی که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) رجعت فرمایند و به دنیا بیایند کل انسان ها به ایشان ایمان خواهند آورد. (حضرت مهدی(عليه السلام) آغازگر رجعت هستند.)

4. تفسیر طبری، مجلد 6، صفحه 14، تفسیر ابوالفتوح رازی، مجلد 4، صفحه 64 و الدرّ المنثور، مجلد 2، صفحه 241 آمده است:

عن ابن عباس و ابن زید و ابومالک و الحسن البصری إذا نزل عیسی بن مریم(عليه السلام) فقتل الدجال لم یبق یهودیٌ فی الارض إلّا آمن به. قال: ذلک حین لا ینفعهم الایمان.

پس از نزول عیسی بن مریم(عليه السلام) و کشته شدن دجال هیچ یهودی در روی زمین نمی ماند مگر این که به آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان می آورد و پس از این دیگر ایمان کسی برایش مفید نخواهد بود. (می دانیم که نزول حضرت مسیح از آسمان چهارم به زمین در ظهور اعلی حضرت قائم آل محمد خواهد بود.)

5. در تفسیر قرآن کریم سمرقندی، مجلد 2، صفحه 459 آمده است:عن مجاهد انه قال ما من احد من اهل الکتاب الّا یؤمن بعیسی(عليه السلام) قبل موته فقیل له: و إن غرق أو احترق أو اکله السبع یؤمن بعیسی(عليه السلام)؟ فقال: نعم.

از مجاهد روایت می کند که گفت: هیچ کس از اهل کتاب نمی ماند مگر این که قبل از مردنش به حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) ایمان می آورد. به او گفتند اگر کسی در آب غرق شده و یا

ص: 361

آتش گرفته باشد و یا حیوانات وحشی او را خورده باشند، باز به حضرت عیسی(عليه السلام) ایمان می آورد؟ او جواب داد: بله. (آن ها هنگام ظهور رجعت می کنند.)

6. تفسیر قمی مجلد 1 صفحه 158، مجمع البیان مجلد 2 صفحه 137، منهج الصادقین مجلد 3 صفحه 148، تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 519، الایقاظ من الهَجعة باب 10 صفحه 339 حدیث 64، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 426، المحجة صفحه 62، حلیة الابرار مجلد 5 باب 33 صفحه 305، حدیث 1، بحارالانوار مجلد 14 صفحه 349، نورالثقلین مجلد 1 صفحه 571، منتخب الاثر صفحه 479، فصل 7 باب 8 حدیث 1 آمده است:

أَبِي عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ قَالَ: قَالَ لِيَ الْحَجَّاجُ يَا شَهْرُ آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ قَدْ أَعْيَتْنِي فَقُلْتُ أَيُّهَا الْأَمِيرُ أَيَّةُ آيَةٍ هِيَ فَقَالَ قَوْلُهُ وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ اللَّهِ إِنِّي لَآمُرُ بِالْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ فَتُضْرَبُ عُنُقُهُ ثُمَّ أَرْمَقُهُ بِعَيْنِي فَمَا أَرَاهُ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ حَتَّى يَخْمُدَ فَقُلْتُ أَصْلَحَ اللَّهُ الْأَمِيرَ لَيْسَ عَلَى مَا تَأَوَّلْتَ قَالَ كَيْفَ هُوَ قُلْتُ إِنَّ عِيسَى ع يَنْزِلُ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِلَى الدُّنْيَا فَلَا يَبْقَى أَهْلُ مِلَّةٍ يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌ إِلَّا آمَنَ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يُصَلِّي خَلْفَ الْمَهْدِيِّ قَالَ وَيْحَكَ أَنَّى لَكَ هَذَا وَ مِنْ أَيْنَ جِئْتَ بِهِ فَقُلْتُ حَدَّثَنِي بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ جِئْتَ وَ اللَّهِ بِهَا مِنْ عَيْنٍ صَافِيَةٍ

عوامل علمی و انسانی که در پیروزی ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مؤثر است

اگر در این آیات و روایات دقت کنید. نتایج بسیار زیبا و جالبی می توانید بگیرید که این نتیجه جواب است بر کسانی که می گویند: در ظهور و حرکت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اصل اساسیش خشونت و آدم کشی و جنگ و تخریب است زیرا

اولاً: ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه ظهور به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است.در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 9 (فی فتوحاته و سیرته)، باب 3، صفحه 287 آمده است:

وَ عَن عَبدالله بن عَطاء قال: سَألتُ اباجعفر محمدبن علی الباقر(عليه السلام) فَقُلتُ: إذا خَرَجَ المهدیُّ بِاَیِّ سیرةِ یَسیرُ؟ قال: یَهدِمِ ما قَبلَهُ کما صَنَعَ رَسولُ اللهِ وَ یَستأنِفُ الاسلامَ جَدیداً.

عبدالله بن عطا از امام محمدباقر(عليه السلام) سؤال کرد که سیره ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهورش چگونه خواهد بود؟ حضرت(عليه السلام) در جواب فرمودند: سیره ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان سیره ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است. (همان طور که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با آگاه سازی مردم تلاش بر

ص: 362

نابودی بدعت های غلط نمودند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز با بدعت های غلط قبل از ظهور مبارزه می کنند و همه را نابود می سازد.) و دوباره اسلام را به صورت یک اسلام جدید بر پا می سازد.

پس روش امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان روش رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است که آن حضرت(صلى الله عليه و آله) سیزده سال در مکه برای هدایت مردم و ساختن انسان ها حتی به یارانش اجازه ی دفاع از خود را نمی داد برای روشن تر شدن بهتر در اینجا به یک درس تربیتی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در جنگ خیبر اشاره می کنیم.

یک درس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در جنگ خیبر

در جنگ خیبر محاصره ی قلعه ی خیبر سه روز پی در پی طول کشید و مسلمین شکست خوردند و روحیه ی مسلمین بسیار ضعیف شده بود. آن حضرت(صلى الله عليه و آله) برای تقویت روحیه ی مسلمین فرمودند: فردا پرچم را به دست کسی می دهم که خداوند او را دوست می دارد و من هم او را دوست می دارم. او نیز خداوند و مرا دوست می دارد. روز بعد همه ی مسلمین آماده بودند تا ببینند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پرچم را به دست چه کسی خواهد داد حتی عمربن خطاب می گوید: من خود را در معرض دید رسول خدا(صلى الله عليه و آله) قرار می دادم شاید پرچم را به من بدهد و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پرچم را به ایشان ندادند و پرچم را به دست حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) سپردند وعمرو عاص در مجلس معاویه این واقعه را یکی از فضائل حضرت امیرالمؤمنین می داند که هیچ کس به این فضیلت نائل نیاید. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) سوار بر مرکب شده و سرانجام قلعه ی خیبر را فتح کرد و شکست سه روز پیدر پی را جبران فرمودند و این یکی از بزرگترین پیروزی های مسلمین به شمار می رود.

در کتاب سفینة البحار، مجلد 2، صفحه 70 آمده است:

همه ی مسلمین در این فکر بودند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) برای حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) چه ثوابی بیان می فرمایند. حضرت(صلى الله عليه و آله) یک درس تربیتی را با کلام دُرربار خود چنین فرمودند:

یا علی(عليه السلام)، الا ان یهدی الله بک رجلاً خیرٌ لک من فی الدنیا و ما فیها یعنی ای علی(عليه السلام)، اگر خداوند به وسیله ی تو شخصی را هدایت کند برای تو از دنیا و آنچه در دنیا است بهتر است.

توجه بفرمایید حضرت(صلى الله عليه و آله) در چه محلی و در چه موقعیتی ثواب هدایت و تربیت را چگونه بیان می کنند. روش امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان روش رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است. روش حضرت(صلى الله عليه و آله) خونریزی نیست روش ایشان تربیت و هدایت مخلوقات است. منتهی ابوجهل ها و ابوسفیان ها و نمرودها و

ص: 363

شدّادها و فرعون ها و ... که نمی گذاشتند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و پیامبران الهی موفق شوند. همان ها سر راه حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار می گیرند و می خواهند همان فتنه هایی که قبلاً برپاکرده بودند، دوباره ایجاد کنند. در اینجا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باز ابتدا آن ها را نصیحت می کنند اگر هدایت شوند، حضرت آن ها را می بخشند؛ ولی اگر بخواهند مقاومت کنند و نگذارند برنامه های الهی ایشان پیاده شود، سر و کار آن ها با شمشیر حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. توجه کنید، حضرت برای هدایت خلق خدا آمده اند نه کشتن آن ها.

ثانیاً: حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای پیروزی و موفقیتش از نیروهای ماورای طبیعی و ملکوتی خود استفاده نمی کنند بلکه از نیروی طبیعی استفاده می نماید. همیشه نظر ایشان هدایت است، همان طور که لقبشان مهدی است.

ثالثاً: حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای پیشروی کارش از افراد مثل حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) استفاده می کند. مسیحی که به مرده می دمید و مرده زنده می شد، مسیحی که دست بر سر مریض های صعب العلاج می کشید و آن ها شفا پیدا می کردند و دست بر چشم نابینا می کشید آن ها شفا می یافتند. این عیسی بن مریم(عليه السلام) در خدمت حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

رابعاً: مقام والای رهبر انقلاب جهانی حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه مقامی است که بسیار محیرالعقول است که این عیسی(عليه السلام) با این عظمت و یصلی عیسی(عليه السلام) خلف المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پشت سر این بزرگوار نماز می خواند و در تکبیرة الاحرام گفتن و قرأت و رکوع و سجود و قنوت از آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تبعیت می نماید. ایشان امام عیسی بن مریم(عليه السلام) می شوند. عیسی(عليه السلام) پیامبری است که قبل از پیامبر خاتم(صلى الله عليه و آله) آمده است و او مقامی والا دارد. اما آن حضرت به قائم آل محمد می فرمایند که شما اولی از من هستید.

خامساً: چون حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) پشت سر حضرت مهدی فاطمه(عليهما السلام) نماز می خواند پس مقام آن حضرت(عليه السلام) از همه ی انبیا(عليهم السلام) بالاتر است.

حضرت موسی(عليه السلام) از خداوند می خواهند تا ایشان را قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار دهد

در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر باب 7، فی شرفه و عظیم منزلته، صفحه 212 آمده است:

ص: 364

وَ عَن سالم الاَشَل قالَ: سَمعتُ اباجعفر محمدبن علی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یقولَ نَظَرَ موسی فی السِفرِ الاَوَل إلی ما یعطی قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله) فقال موسی(عليه السلام): رَبِّ اجعلنی قائِم آل محمد(صلى الله عليه و آله) فَقیلَ لَه: إنَّ ذلک دین ذَریةِ اَحمدَ فَنَظَرَ فی السِّفر الثّانی، فَوَجَدَ فیه مِثل ذلِکَ فقال مِثلُ ذلکَ فَقیلَ لَهُ مُثلُ ذلِکَ ثُمَّ نَظَرَ فی السّفر الثالث فَرَای مِثلِهُ، فَقیلَ لَهُ مُثلُهُ.

امام محمدباقر(عليه السلام) فرمودند: حضرت موسی(عليه السلام) در سفر اول تورات نظر کرد و آنچه که به قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عطا می شود مشاهده کرد. پس گفت: پروردگارا مرا قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده به او گفته شد: همانا قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ذریه احمد است. سپس موسی در سفر دوم تورات نظر کرد و همان مقامی را که برای حضرت قائم آل محمد در سفر اول دیده بود مشاهده نمود. باز گفت پرورگارا مرا قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بده. باز به او گفته شد: این مقام مخصوص قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت احمد(صلى الله عليه و آله) است. پس نظر کرد در سفر سوم تورات باز همان مقامات را مشاهده کرد. بازاز خداوند خواست که او را قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بدهد. ندا آمد: ای موسی(عليه السلام)، این مقام مخصوص فرزند حضرت احمد(صلى الله عليه و آله) است.

حال دقت کنید که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای چه مقامی است که حضرت موسی(عليه السلام) از خداوند می خواهد به او این مقام عطا شود. این محیرالعقول است و عقل عقلا در برابر آن می ماند. حضرت موسی ای که دستش را بلند می کند، ید بیضا می شود و چون مشعلی درخشان می درخشد؛ عصای خود را می افکند اژدها می شود؛ با عصا به رود نیل می زند، رود را می شکافد، خداوند او را در قرآن کلیم الله خطاب می کند او از خدا می خواهد که قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد و ندا می آید که ای موسی(عليه السلام) این لباس برای قامت حضرت اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت کیهان مکنت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوخته شده است و تو را یارای پوشیدن آن نیست.

بار دیگر احادیث بالا را مطالعه کنید تا مقام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشخص شود. حضرت عیسی(عليه السلام)، روح الله پشت سر ایشان نماز می خواند و موسی(عليه السلام)، کلیم الله از خداوند می خواهد مقام ایشان را به او بدهد و هر دوی ایشان از بزرگ ترین پیامبران اولی العزم هستند. پس مقام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از همه ی پیامبران به جز رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حضرت محمد مصطفی(صلى الله عليه و آله) بالاتر است.

ص: 365

حضرت قائم آل محمد (مهدی)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صاحب پرچم محمدی(صلى الله عليه و آله) و دولت با عظمت احمدی(صلى الله عليه و آله) است

در کتاب ینابیع المودة نوشته خواجه کلان قندوزی حنفی، باب 68، صفحه 406 و الدرالمنظم شیخ کمال الدین (ابوسالم) محمدبن طلحه حلبی شافعی آمده است:

فقال یَسحرُ الراسخین وَ حَبرُ العارفین اَلاِمامُ الغالب علی بن ابی طالب کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ: یَظهَرُ صاحِبُ الرّایةِ المُحَمَّدیةِ و الدَّولَةِ الاَحمدیة القائِمُ بِالسَّیفِ وَ الحالُ الصادِقُ فِی المُقالِ یُمَهِّدُ الارضَ وَ یُحیی السنّةَ وَ الفرضَ.

خواجه کلان سلیمان بن ابراهیم حنفی از حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: (حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) صاحب پرچم محمدی(صلى الله عليه و آله) و پرچم احمدی(صلى الله عليه و آله) است. او با شمشیر قیام می کند. او در گفتارش راستگو می باشد. او زمین را آمادهمی سازد و سنت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و واجب و فرائض (از یاد رفته و مرده را) زنده می گرداند.

باردیگر حدیث بالا را بخوانید. این که پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در دستان با کفایت حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. مسئله ای بسیار مهم است. این پرچم همان پرچمی است که در جنگ های بدر و خیبر و خندق و ... و در فتح مکه در دستان با کفایت آن بزرگوار بوده است و ما در شهر مکه و در ابتدای سوق اللیل (که هم اکنون در توسعه ی حرم آن را از بین برده اند) مسجدی بود به نام مسجد رایة یا مسجد پرچم و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در فتح مکه این پرچم را در این محل برافراشتند. پس این پرچم، رایة فتح است. پرچم پیروزی از همه مهم تر نام رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بر روی آن پرچم است. اما مهم تر این که در حدیث آمده است و الدَّولَةِ الاحمدیه(صلى الله عليه و آله) ایشان صاحب دولت احمدیه(صلى الله عليه و آله) و یا محمدیه(صلى الله عليه و آله) است. این خود مقامی بس عظیم است که فقط در شأن و مقام حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به کار برده شده است.

ص: 366

65. غایب بودن حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی است از پیامبران غایب(عليهم السلام) نظیر

حضرت ابراهیم(عليه السلام) و حضرت موسی(عليه السلام) که غیبت داشتند

سوره نساء، آیه 164

وَ رُسُلاً قَد قَصَصناهُم عَلَیکَ مِن قَبلُ وَ رُسُلاً لَم نَقصُصهُم عَلَیکَ وَ کَلَّمَ اللهُ موسی تَکلیماً

رسولانی که قبلاً ما قصه ی زندگی آن ها را برای تو وحی نمودیم و رسولانی که قصه ی زندگی آن ها را بیان نکرده ایم و خداوند با موسی(عليه السلام) تکلم نمود.

1. کمال الدین، مجلد1، صفحه 21 آمده است:

حَدَّثَنَا بِهِ أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع يَا عَبْدَ الْحَمِيدِ إِنَّ لِلَّهِ رُسُلًا مُسْتَعْلِنِينَ وَ رُسُلًا مُسْتَخْفِينَ فَإِذَا سَأَلْتَهُ بِحَقِّ الْمُسْتَعْلِنِينَ فَسَلْهُ بِحَقِّ الْمُسْتَخْفِينَ ..

و تصديق ذلك من الكتاب قوله تعالى وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً(1) فكانت حجج الله تعالى كذلك من وقت وفاة آدم ع إلى وقت ظهور إبراهيم ع أوصياء مستعلنين و مستخفين فلما كان وقت كون إبراهيم ع ستر الله شخصه و أخفى ولادته لأن الإمكان في ظهور الحجة كان متعذرا في زمانه و كان إبراهيم ع في سلطان نمرود مستترا لأمره و كان غير مظهر نفسه و نمرود يقتل أولاد رعيته و أهل مملكته في طلبه إلى أن دلهم إبراهيم ع على نفسه و أظهر لهم أمره بعد أن بلغت الغيبة أمدها و وجب إظهار ما أظهره للذي أراده الله في إثبات حجته و إكمال دينه فلما كان وقت وفاة إبراهيم ع كان له أوصياء حججا لله عز و جل في أرضه يتوارثون الوصية كذلك مستعلنين و مستخفين إلى وقت كون موسى ع فكان فرعون يقتل أولاد بني إسرائيل في طلب موسى ع الذي قد شاع من ذكره و خبر كونه فستر الله ولادته ثم قذفت به أمه في اليم كما أخبر الله عز و جل في كتابه فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ (2) و كان موسى ع في حجر فرعون يربيه و هو لا يعرفه و فرعون يقتل أولاد بني إسرائيل في طلبه ثم كان من أمره

ص: 367


1- . سوره نساء آیه 164.
2- . سوره قصص آیه 7.

بعد أن أظهر دعوته و دلهم على نفسه ما قد قصّه الله عز و جل في كتابه فلمَّا كان وقت وفاة موسى ع كان له أوصياء حججا لله كذلك مستعلنين و مستخفين إلى وقت ظهور عيسى ع. فظهر عيسى ع في ولادته معلنا لدلائله مظهرا لشخصه شاهرا لبراهينه غير مخف لنفسه لأن زمانه كان زمان إمكان ظهور الحجة كذلك.

ثم كان له من بعده أوصياء حججا لله عز و جل كذلك مستعلنين و مستخفين إلى وقت ظهور نبينا ص فقال الله عز و جل له في الكتاب ما يُقالُ لَكَ إِلَّا ما قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ (1) ثم قال عز و جل سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا(2) قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا فكان مما قيل له و لزم من سنته على إيجاب سنن من تقدمه من الرسل إقامة الأوصياء له كإقامة من تقدمه لأوصيائهم فأقام رسول الله ص أوصياء كذلك و أخبر بكون المهدي خاتم الأئمة ع و أنه يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما نقلت الأمة ذلك بأجمعها عنه و أن عيسى ع ينزل في وقت ظهوره فيصلي خلفه فحفظت ولادات الأوصياء و مقاماتهم في مقام بعد مقام إلى وقت ولادة صاحب زماننا ع المنتظر للقسط و العدل كما أوجبت الحكمة باستقامة التدبير غيبة من ذكرنا من الحجج المتقدمة بالوجود.

وَ ذَلِكَ أَنَّ الْمَعْرُوفَ الْمُتَسَالَمَ بَيْنَ الْخَاصِّ وَ الْعَامِّ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْمِلَّةِ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَالِدَ صَاحِبِ زَمَانِنَا ع قَدْ كَانَ وَكَّلَ بِهِ طَاغِيَةُ زَمَانِهِ إِلَى وَقْتِ وَفَاتِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ ع وَكَّلَ بِحَاشِيَتِهِ وَ أَهْلِهِ وَ حُبِسَتْ جَوَارِيهِ وَ طُلِبَ مَوْلُودُهُ هَذَا أَشَدَّ الطَّلَبِ وَ كَانَ أَحَدَ الْمُتَوَلِّيَيْنِ عَلَيْهِ عَمُّهُ جَعْفَرٌ أَخُو الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ بِمَا ادَّعَاهُ لِنَفْسِهِ مِنَ الْإِمَامَةِ وَ رَجَا أَنْ يَتُمَّ لَهُ ذَلِكَ بِوُجُودِ ابْنِ أَخِيهِ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع.

فجرت السنة في غيبته بما جرى من سنن غيبة من ذكرنا من الحجج المتقدمة و لزم من حكمة غيبته ع ما لزم من حكمة غيبتهم.

عبدالحمیدبن ابی الدیلم می گوید حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: ای عبدالحمید برای خداوند رسولانی است که آشکار هستند و رسولانی دارد که مخفی و غایب می باشند. هرگاه از خداوند به حق رسولان آشکار درخواستی کردی به حق رسولان پنهان و غایب نیز درخواست کن و تصدیق این مطلب در قرآن است که خداوند می فرمایند رسولانی که قصه ی آن ها را از پیش برای تو گفتیم و رسولانی که قصه ی آن ها را نگفته ایم و خداوند با موسی(عليه السلام) به طور خاصی سخن گفت. حجت های خداوند از هنگام مرگ آدم(عليه السلام) تا پیدایش ابراهیم(عليه السلام) چنین بودند.اوصیایی عیان و آشکار بوده اند و اوصیایی نهان و غایب و پنهان. چون ابراهیم(عليه السلام) به دنیا آمد برای آن که ظهور حجت در آن وقت امکان نداشت خداوند به

ص: 368


1- . سوره فصّلت آیه 43.
2- . سوره أسراء آیه 77.

دنیا آمدن او را از دیده ی مردم نهان کرد (و ابراهیم(عليه السلام) از هنگام ولادت غایب بود) و در موقع تسلط ستمگران و ظالمان نمرود در پشت پرده ی غیبت بود و خود را با مقام نبوت ظاهر نمی کرد و سال های سال نمرود فرزندان معصوم مردم را به قتل می رساند که ابراهیم(عليه السلام) را بکشد (او می دانست ابراهیم(عليه السلام) به دنیا آمده است و سلطنت او را تهدید می کند.) تا این که سرانجام غیبت ابراهیم(عليه السلام) به پایان رسید و به امر الهی بر حضرت ابراهیم(عليه السلام) واجب گردید تا نبوت خود را اظهار نماید و آن حضرت(عليه السلام) مردم را به سوی خداوند دلالت می کرد و امر خود را ظاهر نمود و چون اراده ی خداوند بر این قرار گرفت تا حجت خود را بر مردم ثابت کند و دین خود را کامل نماید. از هنگام مرگ حضرت ابراهیم(عليه السلام) اوصیایی بودند که در روی زمین حجت های خداوند عزوجل به شمار می آیند و دنبال هم مقام وصایت را از یکدیگر ارث می برند و همچنان به صورت آشکار و نهان تا زمان حضرت موسی(عليه السلام) که نام او بلندآوازه شد و گفتند موسی(عليه السلام) به دنیا خواهد آمد. فرعون (بسیاری) از فرزندان بنی اسرائیل را بی رحمانه به قتل می رسانید تا حضرت موسی(عليه السلام) را به دست آورد. خداوند به دنیا آمدن حضرت موسی(عليه السلام) را پنهان ساخت و مادرش او را در دریا انداخت چنان که خداوند عزوجل در کتاب خود خبر داده است که خانواده ی فرعون او را از آب گرفتند. حضرت موسی(عليه السلام) در دامن فرعون بود و او را می پروراند ولی نمی شناخت (فکان موسی فی حجر فرعون یربیه و هؤلاء یعرفه) و باز هم در جستجوی او فرزندان معصوم مردم را می کشت تا این که حضرت موسی(عليه السلام) مأمور به دعوت خویش شد و خود را به مردم شناسانید. (ثم کان من امره بعد ان اظهره دعوته و دلهم علی نفسه) به صورتی که خداوند در کتابش داستان حضرت موسی(عليه السلام) را یاد کرده است و چون هنگام درگذشت حضرت موسی(عليه السلام) رسید، او هم اوصیایی داشت که حجت های خداوند بودند و همچنان در عیان بودند و درنهان تا زمان حضرت عیسی(عليه السلام). حضرت مسیح(عليه السلام) با دلایل روشن نبوت خود را آشکار کرد و تولد او معجزه ی نبوتش بود (و سخن گفتنش در گاهواره و اظهار نبوت کردن بزرگ ترین دلیل بود) و پس از آن حضرت(عليه السلام) نیز

ص: 369

اوصیایی نهان و آشکار بودند تا زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) (ثمَّ من بعده له اوصیاء حججا لله عزوجل کذلک مستعلنین و مستخفین إلی وقت ظهور نبینا)

لذا خداوند در سوره سجده، آیه 43 می فرمایند ما یقال لک الا ما قد قبل للرسل من قبلک به تو گفته نمی شود مگر همان چیزی هایی که به پیامبران قبل از تو گفته شده است. باز خداوند می فرمایند سنة من قد ارسلنا قبلک من رسلنا سنت و روش کسانی که پیش از تو از رسولان خود فرستادیم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) طبق دستور به روش پیامبران پیشین لازم بود اوصیای خویش را (به دستورات الهی) معین سازد (و امامان را یکی پس از دیگری معرفی کرد و فرمودند) حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان امامان(عليهم السلام) است. او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور گردیده است. همه ی امت به اجماع خود این خبر را از آن حضرت(صلى الله عليه و آله) نقل نمودند و همه گفتند که عیسی(عليه السلام) پس از ظهورش فرود می آید و پشت سر آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز می خواند. ولادت اوصیای او و مقامات آن ها هریک پس از دیگری ضبط شده است تا هنگام ولادت حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که همه منتظر او بودند برای برپایی عدل و داد و چنان که حکمت های الهی در دوره های گذشته اقتضای غیبت حجت های متعددی می نمود او را هم در پرده ی غیبت نهان ساخت. برای آن که نزد خاص و عام ملت اسلام معروف و مسلم است که خلیفه ی ناحق و سرکش معاصر امام حسن عسکری(عليه السلام) ناظران و پاسدارانی بر آن حضرت(عليه السلام) گماشته بود تا موقع وفات او را به دقت تحت نظر داشته باشند (که به این وسیله حضرت مهدی را بیابد.) و چون وفات کرد تمام خاندان و خدمتکاران ایشان را بازداشت نمود و زیر نظر گرفت. کنیزان آن حضرت(عليه السلام) را زندانی کرد و به دنبال فرزندان نوزاد او جستجو و بازرسی دقیقی انجام داد یکی از بازجویان او همان جعفر(کذاب) برادر خود امام حسن عسکری(عليه السلام) بود که هوای امامت در سر داشت و به دست آوردن برادرزاده ی خود را وسیله ی مؤثر در رسیدن به امامت می دانست (که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستگیر شود و او به امامت به ناحق برسد) و تلاش بسیاری می کرد اما روش غیبت درباره ی آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجری شد چنانچه در حجت های گذشته مجری گردید که ذکر آن ها را نمودیم.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی در ذیل این آیه و در تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 587 و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 434، حدیث 1 آمده است:

ص: 370

«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم» قال ذلک لما نزلت ولایة امیرالمؤمنین(عليه السلام).

امروز کسانی که بر دین شما کفر ورزیدند مأیوس گردیدند حضرت(عليه السلام) فرمودند: این آیه در مورد ولایت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) نازل شده است.

دقت بفرمایید، این آیه در محل غدیرخم و در معرفی امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) به عنوان وصی و جانشین و خلیفه و امام بعد از پیامبر(صلى الله عليه و آله) نازل شده است. عده ای هرگز به اسلام ایمان نداشتند الذین کفروا من دینکم و برنامه ریزی کرده بودند که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با یک کودتا جانشین رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را کنار زده و خود را به عنوان جانشین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) معرفی کنند (که چنین هم کردند.) اما در روز غدیرخم که امیرالمؤمنین(عليه السلام) معرفی شد آنان مأیوس شدند و در روز غدیرخم به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) بخ بخ گفته اما در همان لحظات باز برنامه ریزی می کردند و سرانجام در سقیفه بنی ساعده برنامه های خود را عمل کردند و چه ظلم هایی که بر پیامبر(صلى الله عليه و آله) و جانشین او و دختر و نوادگان او روا داشتند و این ادامه دارد تا قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که با ظهور او آیه الیوم یئس الذین کفروا من دینکم جامه ی عمل پوشیده و همه ی کفار مأیوس خواهند شد، لذا درباره ی این آیه و مصداقش چنین آمده است.

قال ذلک لما نزلت ولایة امیرالمؤمنین(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

این آیه درباره ی ولایت و امامت و زعامت حضرت امیرالمؤمنین علی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است.و در جای دیگر آمده است:

یوم یقوم القائم یَئِسَ بَنواُمَیَّةَ فَهُم الذین کفروا یَئسوا من آل محمد(صلى الله عليه و آله)

زمانی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند دیگر مأیوس شدن همگانی کافران است.

نتیجه از آیه

1. وجود اقدس و نازنین و محبوب حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان دهنده به همه ی یأس ها و ناامیدی ها و سرخوردگی های مسلمین است. اوست که وجودش مایه ی امید و برکت است. اوست که قلب را آرام می کند. اوست که همه ی ناامیدی ها را از بین می برد و اوست که همه ی دشمنان اهل بیت(عليهم السلام) را از کفرورزیدن مأیوس می کند.

ص: 371

2. در حال حاضر یعنی در غیبت کبری آن بزرگوار نیز هرکس تلاش کند به ایشان نزدیک تر شود وجود اقدس ایشان و اعتقاد به ایشان درخت امید را در دل ها می کارد و یأس و ناامیدی را از بین می برد. اعتقاد به ایشان در قلب و دل سرور و شادی ایجاد می کند و غم واندوه را از دل می زداید و زنگار قلب را نابود می سازد. زندگی کردن به اعتقاد به ایشان و با عطر دل آرای ایمان به ایشان به زندگی استحکام می بخشد. کسانی که به ایشان اعتقاد ندارند، زندگی واقعی ندارند. زندگی واقعی زندگی است اعتقاد به ایشان در دل باشد. اگر بود یأس دیگر در دل جایی ندارد.

3. یأس و ناامیدی آغاز همه ی بدبختی ها و بیماری های جسمی و روحی است و امید کلید همه ی خوشبختی ها است. این درسی است که قرآن کریم به ما می دهد. چه درس زیبایی است. وجود حضرت مهدی فاطمه امید است و پایان دهنده ی یأس و ناامیدی است.

به ماهاتما گاندی گفتند: چگونه شما پیروز شدید و هند را از چنگال انگلیسی ها نجات دادید؟ او گفت: من درسش را از قرآن و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) گرفتم. آن حضرت(صلى الله عليه و آله) را از مکه بیرون کرند. ایشان به مدینه آمدند. در مدینه نیز منافقین او را آرام نمی گذاشتند حتی به آنجا رسیدند که گفتند می خواهیم آن حضرت(صلى الله عليه و آله) را از مدینه اخراج کنیم. در این زمان خداوند این چنین به آن حضرت(صلى الله عليه و آله) امید می دهد:بسم الله الرحمن الرحیم إذا جاء نصر الله و الفتح و رأیت النّاس یدخلون فی دین الله افواجاً

و چون هنگام فتح و پیروزی از طرف خداوند و به یاری او بیاید در آن روز خواهی دید که مردم فوج فوج داخل در دین خداوند می شوند.

گاندی گفت: آن حضرت(صلى الله عليه و آله) را از مکه اخراج کردند و در مدینه نیز ایشان را آرام نمی گذاشتند و می خواستند اخراج کنند اما خداوند به او وعده می دهد که مردم فوج فوج داخل دین می شوند و دینش جهانی خواهد شد.

ص: 372

قرآن کریم به مردم همیشه امید می دهد. آنجا که می فرماید: نصر من الله و فتح قریب(1) و یا در مورد انقلاب جهانی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: وَعَدَ اللهُ الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات...(2) و باز در مورد قیام آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: وَ لَقَد کَتَبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون(3) و هم چنین می فرماید: انَّ الارض لله یورثها من یشاء و العاقبة للمتقین(4)

ص: 373


1- . سوره صف آیه 13
2- . سوره نور آیه 55
3- . سوره انبیاء آیه 105
4- . سوره اعراف آیه 128

66. در قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) كفار مأيوس مى شوند

سوره مائده آيه 3

«اليَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ»

امروز آنان كه كفر ورزيده اند از دين شما مأيوس شدند [و از اينكه بتوانند بر آن صدمه اى برسانند نااميد گشتند] پس شما از آنان بيمناك نباشيد و از من بترسيد.

1. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 292، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 434، حدیث 2، بحارالانوار، مجلد 51، صفحه 55 و نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 587 آمده است:

العياشى عن عمروبن شمر عن جابر قال: قال ابوجعفر(عليه السلام) فى هذه الآية «اليَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ» يوم يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) يَئِسَ بَنو اُمَيَّةَ فَهُم الذين كفروا يَئِسوا مِن آلِ محُمَّدٍ(صلى الله عليه و آله).

عياشى از عمروبن شمر از جابر آورده است كه گفت: حضرت باقر(عليه السلام) درباره اين آيه «امروز آنان كه كفر ورزيده اند از دين شما مأيوس شدند [و از اينكه بتوانند بر آن صدمه اى برسانند نااميد گشتند] پس شما از آنان بيمناك نباشيد و از من بترسيد.» فرمود: روزى كه امام قائم(عليه السلام) قيام كند بنى اميه مأيوس شوند كه آن هايند كسانى كه كافر شدند، از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) مأيوس شوند.

اگر در تفسير اين آيه به تفاسير مراجعه كنيد مشاهده خواهيد كرد كه، كفار يك جا در گذشته مأيوس شده اند و يك بار در آينده مأيوس خواهند شد و هر دو در رابطه با امامت است. اولين بار روز غدير خم در سرزمين جحفه مى باشد كه رسول خدا حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) را به يك صد و بيست هزار نفر به عنوان جانشين و خليفه بعد از خود معرفى كردند كه در آن روز كفار مأيوس شدند. اما بار دومى كه كفاربه يأس كلى مى رسند، روز قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه در حديث فوق

ص: 374

آمده است: «يوم يقوم القائم يئس بنو امية» و در آن روز ديگر حكومت عدل الهى و واقعى اسلام با رهبريت آن حضرت برپا مى گردد و دشمنان ديگر مأيوس خواهند شد.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1 صفحه 587، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 434 حدیث 1 آمده است:

الیوم یئس الذین کفروا من دینکم قال ذلک لما نزلت ولایة امیرالمؤمنین.

ص: 375

67. امامان دوازده نفرند، به تعداد نقبای بنی اسرائیل

اشاره

سوره مائده آيه 12

«وَلَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَبَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَي عَشَرَ نَقِيباً»

و همانا به تحقيق خداوند عهد و پيمان گرفت از بنى اسرائيل و از ميان ايشان دوازده نقيب يا رهبر و پيشوا را برانگيخت.

در احاديث و روايات به طور متواتر آمده است كه امامان و اوصيا و خلفا و جانشينان بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دوازده نفرند، به تعداد دوازده نقيب بنى اسرائيل و به تعداد دوازده حوارى حضرت مسيح(عليه السلام) و به تعداد دوازده پسر حضرت يعقوب(عليه السلام) و دوازده هيئت حضرت موسى(عليه السلام)؛ مثلاً،

1. در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 398، آمده است:

يكى از مسلمانان صدر اسلام به نام مسروق مى گويد ما نزد عبداللّه بن مسعود نشسته بوديم و او برايمان قرآن مى خواند. مردى به او گفت: يا اباعبد الرحمن هل سألتم رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم كم يملك هذه الامة من خلیفة؟ فقال عبدالله بن مسعود ما سألتنی عنها احدٌ منه قدمت العرق قبلك ثم قال: نعم و لقد سألنا رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) فقال: اثنى عشر كعدة نُقباء بنى اسرائيل.

مسروق مى گويد: به ابن مسعود گفتم آيا شما از پيامبر سؤال نكرديد كه تعداد رهبران و خلفاء بعد از آن حضرت چند نفرند؟ ابن مسعود گفت: ما از ايشان پرسيديم و ايشان فرمودند: تعداد (امامان و جانشينان و خلفا بعد از من) دوازده نفرند به تعداد نقيبان بنى اسرائيل.

2. در كتاب مناقب خوارزمى نوشته حافظ موفق بن احمد حنفى معروف به اخطب خوارزمى، آمده است:

ص: 376

فى حديث الاعمش عن الحسين بن على(عليه السلام) قال فاخبرنى يا رسول اللّه هل يكون بعدك نبى؟ فقال: لا أنا خاتم النبيين لكن يكون بعدى أئمة قوّامون بالقسط بعدد نُقباء بنى اسرائيل.

اعمش از حسين بن على نقل مى كند كه گفته شد به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) كه آيا بعد از شما پيامبرى خواهد بود؟ حضرت فرمودند: خير، بعد از من نبى نمى آيد چون من خاتم النبيين هستم اما پس از من دوازده امام هستند كه هر كدام برپاكننده عدل و داد مى باشند و تعداد آن ها به تعداد نقباى بنى اسرائيل است.

3. در كتاب ينابيع المودة صفحه 258، آمده است: (ايشان در اين صفحه باب دهم كتاب المودة القربى على بن شهاب الهمدانى را مى آورد و در پنجمين حديث) چنین آورده است:

عن سليم بن قيس الهلالى عن سلمان الفارسى0 عنه قال دخلت على النبى(صلى الله عليه و آله) فاذا الحسين عليه السلام على فخذيه و هو يقبل عينيه و يقبل فاه و يقول انت سيدبن سيد و انت امام بن امام و انت حجه بن حجة و انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم.

سلمان فارسى مى گويد: وارد شدم بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حسين(عليه السلام) روى زانوى آن حضرت نشسته بود و حضرت چشمان و دهان حسين(عليه السلام) را مى بوسيد و مى فرمود: تو آقايى و فرزند آقايى. تو امام و جانشين و فرزند امام و جانشين هستى. تو حجتى و فرزند حجت هستى. تو پدر حجج نه گانه هستى كه نهمين آن ها قائم بر ايشان است.

4. حافظ شيخ الاسلام ابراهيم الحموئى شافعى در كتاب فرائد السمطين مجلد 2 صفحه 313 حديث 564، مى گويد:

قال رسول اللّه : انا سيد المرسلين و على بن ابى طالب سيدالوصيين و ان اوصيائى بعدى اثنى عشر أولهم على بن ابى طالب و آخرهم القائم.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: من آقا و سيد و بزرگ انبياء مرسل هستم و على بن ابى طالب سيد و آقاى اوصيا است. همانا اوصيا و جانشينان من كه بعد از من مى آيند دوازده نفرند. اول آنان على بن ابى طالب و آخر آن ها قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

پس امامان و خلفاى بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دوازده نفر هستند به تعداد نقباى بنى اسرائيل كه اولين آن هااميرالمؤمنين على(عليه السلام) و آخرين آن ها حضرت قائم آل محمّد حجه بن الحسن العسكرى(عليه السلام) است.

ص: 377

بحث آزاد پیامبر با اصحاب در باب امامت و مهدویت

5. در کتاب مئة منقبة صفحه 71 منقبة 41، کتاب الاسستنضار کراجی صفحات 20 و 21، الیقین فی إمرة امیرالمؤمنین(عليه السلام)، باب 81 صفحه 60، بحارالانوار مجلد 36 باب 41 صفحه 263 حدیث 84، عوالم النصوص صفحه 125 حدیث 49، عوالم الامام الجواد(عليه السلام)، صفحه 33 حدیث 8، منتخب الاثر فصل 1 باب 4 صفحه 59، حدیث 5 و معجم احادیث الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مجلد 7 صفحه 129 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ مِنَ الْمِائَةِ الْحَدِيثِ الَّتِي جَمَعَهَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هِشَامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ مَعَاشِرَ النَّاسِ اعْلَمُوا أَنَّ لِلَّهِ بَاباً مَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنَ النَّارِ فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ اهْدِنَا إِلَى هَذَا الْبَابِ حَتَّى نَعْرِفَهُ قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ أَخُو رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَعْرِفَ الْحُجَّةَ بَعْدِي فَلْيَعْرِفْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَتَوَلَّى وَلَايَةَ اللَّهِ فَلْيَقْتَدِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِي فَإِنَّهُمْ خُزَّانُ عِلْمِي فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا عِدَّةُ الْأَئِمَّةِ فَقَالَ يَا جَابِرُ سَأَلْتَنِي رَحِمَكَ اللَّهُ عَنِ الْإِسْلَامِ بِأَجْمَعِهِ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الشُّهُورِ وَ هِيَ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الْعُيُونِ الَّتِي انْفَجَرَتْ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع حِينَ ضَرَبَ بِعَصَاهُ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً(1)- فَالْأَئِمَّةُ يَا جَابِرُ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ

ابن عباس می گوید رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای مردم بدانید خداوند برای شما دربی قرار داده است، هرکس از آن درآید و داخل آن شود ایمن می گردد. از آتش جهنم و از فزع و سختی بزرگ محشر ابوسعید خدری بلند شده و گفت: ای رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ما را هدایت بفرمایید تا این باب را بشناسیم. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند. آن باب علی بن ابی طالب(عليه السلام) است کهاو آقای اوصیا و امیر و فرمانده ی مؤمنین و برادر رسول رب العلمین(صلى الله عليه و آله) و جانشین خداوند بر همه ی انسان ها بدون استثنا می باشد.

ص: 378


1- . سوره مائدة آیه 12.

ای مردم آیا دوست دارید که به ریسمان محکم خداوند که هرگز گسستنی نیست چنگ بزنید. پس متمسک شوید و بچسبید به ولایت و امامت و زعامت علی بن ابی طالب(عليه السلام) را پس بدانید به تحقیق ولایت و رهبریت و امامت (و ولایت و رهبریت و امامت من است. اطاعت کردن از او اطاعت کردن از من می باشد.

ای مردم آیا دوست دارید سید حجت ها و دلیل پس از مرا بشناسید علی بن ابی طالب(عليه السلام) را که او حجت و دلیل و راه های پس از من است.

ای مردم هرکس اراده دوستی و ولایت خداوند و رسولش را دارد پس باید اقتدا کند به حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) پس از من و اقتدا کند به امامان از ذریه ی من و بدانید این امامان خزینه ها و مخزن علم الهی هستند.

سپس جابر برخاست و گفت: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) بفرمایید تعداد این امامان چند نفر هستند؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای جابر، خداوند تو را رحمت کند. سؤال کردی از من از اسلام با تمام و کاملش. عده ی ایشان به تعداد ماه ها(ی سال است) و آن در نزد خداوند دوازده ماه است. در نزد خداوند و در کتاب خداوند در روزی که خداوند آسمان ها و زمین را خلق کرد. (ایشان را امام و رهبر قرار داد) تعداد ایشان به تعداد دوازده چشمه ی بنی اسرائیل است که موسی عصای خود بلا به آن سنگ زد و دوازده چشمه جاری گردید و تعداد ایشان به تعداد نقبا و بزرگان بنی اسرائیل است که خداوند می فرمایند: وَ بَعَثنا مِنهُمُ اثنی عَشَرَ نَقیبا پس ای جابر امامان دوازده امام هستند. اول آن ها علی بن ابی طالب(عليه السلام) است و آخر آن ها حضرت قائم مهدی صلوات الله علیهم می باشد. (اولهم علی بن ابی طالب(عليه السلام) و آخرهم القائم المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف))

ص: 379

68. مسيحيان به يارى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كنند

سوره مائده آيه 14

و من الذین قالُوا إِنّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمّا ذُكِّرُوا بِه

از كسانى كه گفتند ما نصرانى (و از امت مسيح بن مريم) هستيم، پيمان گرفتيم اما آن ها پيمان خود را فراموش كردند و بهره اى را كه ما به آن ها يادآورى كرده بوديم، فراموش نمودند (و به اين بهره متذكر نشدند.)

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى صفحه 422 باب 71، آمده است:

و عن ابى ربيع الشامى عن جعفر الصادق4 فى قوله تعالى «وَمِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ» فى المائدة قال سيذكرون ذلك الحظو سيخرج مع القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنا عصابة منهم.

ابى ربيع شامى از حضرت صادق(عليه السلام) درباره اين آيه «از كسانى كه گفتند ما نصرانى (و از امت مسيح بن مريم(عليه السلام)) هستيم، پيمان گرفتيم اما آن ها پيمان خود را فراموش كردند و بهره اى را كه ما به آن ها يادآورى كرده بوديم، فراموش نمودند.» فرمودند: به زودى آن ها؛ يعنى، مسيحيان اين بهره را به ياد خواهند آورد و عده اى از آن ها هنگامى كه قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مى كند، قيام خواهند كرد.

اين مسئله كه حضرت مسيح (و ما قتلوا و ما صلبوا) نه كشته شده است و نه به صليب كشيده شده است، مورد اتفاق شيعه و سنى است و باز اين مسئله را فريقين قبول دارند كه در زمان ظهور قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت مسيح(عليه السلام) خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى رسد و پشت سر آن حضرت نماز مى خواند. همین مسئله سبب می شود که عده ای از مسیحیان به امام زمان ایمان آوردند و این بهره و حظ را به یاد آوردند.

2. مثلاً در كتاب «تذكرة الخواص الامة» نوشته سبط بن جوزى حنفى صفحه 377، آمده است:

ص: 380

قال السدى: يجتمع المهدى و عيسى بن مريم فيجى ء وقت الصلوة فيقول المهدى لعيسى: تقدم، فيقول عيسى: انت اولى بالصلوة فيصلى عيسى ورائه مأموماً.

سدى از پيامبر(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند كه: مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عيسى بن مريم(عليه السلام) در يك محل با يكديگر قرار خواهند گرفت و هنگامى كه وقت نماز مى شود حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عيسى عليهم السلام مى فرمايد: شما امام جماعت شويد. حضرت عيسى(عليه السلام) در جواب مى فرمايد: شما در اين باره بر من اولى هستيد بر آنكه امام جماعت شويد. سپس، حضرت مسيح(عليه السلام) پشت سر حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى ايستد و به ايشان اقتدا مى كند و به صورت مأموم نماز مى خواند. این مسئله، خود اثبات می کند مقام حضرت مهدی از همه ی انبیا بدون استثنا به جز رسول خدا بالاتر است و آن حضرت از همه ی انبیا جز رسول خدا افضل است.

3. در كتاب منتخب كنزالعمال نوشته متقى هندى مجلد 6 صفحه 30 و كتاب البيان فى اخبار المهدى صاحب الزمان نوشته حافظ گنجى شافعى و كتاب المهدى نوشته حافظ ابونعيم، آمده است: قال رسول اللّه : منّا الذى يصلى عيسى من خلفه.

رسول خدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: از ماست (مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف))، كسى كه عيسى(عليه السلام) پشت سر او نماز مى خواند.

4. در کافی، مجلد 5، صفحه 352، حدیث 2، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 601، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 454، حدیث 2، المحجة، صفحه 63، ملاذ الاخیار، مجلد 12، باب 13، صفحه 336، حدیث 29 و ینابیع المودة، صفحه 237 آمده است:

محمّدبن يعقوب: عن على بن ابراهيم عن اسماعيل بن محمّد المكى عن على بن الحسن عن عمروبن عثمان عن الحسين بن خالد عن من ذكره عن ابى الربيع الشامى قال:

قال لى ابوعبد اللّه(عليه السلام): لا تشته من السودان احداً، فان كان فلابد فمن النوبة فانهم من الذين قال اللّه عزوجل «قالُوا إِنّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ» [اما انهم ]سيذكرون ذلك الحظ و سيخرج مع القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منا عصابة منهم و لا تنكحوا من الاكراد احداً فانهم جنس من الجن كشف عنهم الغطاء.

محمّدبن يعقوب از على بن ابراهيم از اسماعيل بن محمّد المكى از على بن الحسن از عمروبن عثمان از الحسين بن خالد از كسى كه او را ياد كرد از ابى الربيع الشامى روايت كرده كه

ص: 381

گفت: حضرت ابوعبداللّه امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: از سودان كسى را خريدارى مكن وچنانچه ناگزير شدى از نوبه بگير كه ايشان از كسانى هستند كه خداى عزوجل فرموده «از كسانى كه گفتند ما نصرانى (و از امت مسيح بن مريم) هستيم، پيمان گرفتيم اما آن ها پيمان خود را فراموش كردند و بهره اى را كه ما به آن ها يادآورى كرده بوديم، فراموش نمودند.» و همانا ايشان آن نصيب و بهره را به ياد خواهند آورد و جمعى از ايشان با قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما خروج خواهند كرد و از اكراد كسى را نكاح نكنيد كه گونه اى از جن هستند كه پرده از رويشان برداشته شده است.

ص: 382

69. جانشینان پیامبر از طرف خداوند، به وسیله ی رسول خدا، امیرالمؤمنین،

سپس ائمه طاهرین(عليهم السلام) تا حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعیین گردیده اند

سوره مائده آیه 19

يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشيرٍ وَ لا نَذيرٍ فَقَدْ جاءَكُمْ بَشيرٌ وَ نَذيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ

ای صاحبان کتاب آمد به سوی شما رسول و پیامبر ما تا حقایق را برای شما بیان کند. پس از فاصله و فترتی که میان پیامبران و او افتاد تا مبادا روز قیامت بگویند که به سوی ما نه بشارت دهنده ای آمد و نه بیم دهنده ای. پس بشارت دهنده به سوی شما آمده و خداوند بر هر چیزی قادر است و توانایی دارد.

این آیه درباره ی بعثت نبی مکرم اسلام است. همیشه بر روی کره ی زمین پیامبران متعدد وجود داشتند اما از زمان حضرت عیسی به بعد تا زمان حضرت پیامبر اسلام، پیامبری نمی آید. این مسئله هم قابل درک است که هرگز نباید زمین از حجت خالی بماند. سؤال می شود پس در آن زمان حجت بر روی زمین چه کسانی بودند؟

جواب این است که زمین به وسیله ی اوصیای حضرت مسیح که همه به منزله ی امام در اسلام بودند، اداره می شد؛ یعنی حضرت مسیح جانشین خود را تعیین کرد و یکی بعد از دیگری جانشینان حضرت مسیح از طرف خداوند به دست اوصیای آن حضرت تعیین شدند.

در تفسیر شریف لاهیجی در ذیل آیه 19 سوره مائده آمده است:

قبل از این که حضرت مسیح به آسمان برود جانشین خود را تعیین کرد و جانشینان حضرت عیسی از طرف خداوند به وسیله ی اوصیای آن حضرت تعیین شدند و یکی پس از دیگری حجت خدا بودند. پس حضرت رسول خدابه حضرت علی فرمودند: ای علی، تو بعد از من حجت خدا

ص: 383

هستی و بعد از تو حجیت به فرزندت (امام) حسن(عليه السلام) می رسد. پس امام حسین(عليه السلام) حجت می گردد تا حضرت صاحب الزمان یکی بعد از دیگری حجت خدا خواهند بود.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی صفحه و تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 455 حدیث 2 به نقل از اصول کافی مجلد 8 صفحه 120 حدیث 93 آمده است:

محمد بن يعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن الحسن بن محبوب، عن أبي حمزة ثابت بن دينار الثمالي و أبي منصور، عن أبي الربيع، قال: حججنا مع أبي جعفر(عليه السلام) في السنة التي حج فيها هشام بن عبد الملك، و كان معه نافع مولى عمر بن الخطاب، فنظر نافع إلى أبي جعفر(عليه السلام) في ركن البيت، و قد اجتمع عليه الناس، فقال نافع: يا أمير المؤمنين، من هذا الذي قد تداك عليه الناس؟ فقال: هذا نبي أهل الكوفة، هذا محمد بن علي. فقال: اشهد لآتينه فلأسألنه عن مسائل لا يجيبني فيها إلا نبي، أو ابن نبي، أو وصي نبي. قال: فاذهب إليه و سله لعلك تخجله. فجاء نافع حتى اتكأ على الناس، ثم أشرف على أبي جعفر(عليه السلام)، فقال: يا محمد بن علي، إني قرأت التوراة و الإنجيل و الزبور و الفرقان، و قد عرفت حلالها و حرامها، و قد جئت أسألك عن مسائل، لا يجيب فيها إلا نبي، أو وصي نبي، أو ابن نبي. قال: فرفع أبو جعفر(عليه السلام) رأسه، فقال: «سل عما بدا لك». فقال: أخبرني كم بين عيسى و محمد من سنة؟ فقال: «أخبرك بقولي، أو بقولك؟» قال: أخبرني بالقولين جميعا. قال: «أما في قولي فخمس مائة سنة، و أما في قولك فست مائة سنة».

کلینی با سند خودش از ابوربیع شامی روایت می کند که در آن سالی که هشام به حج رفت ما نیز خدمت امام محمد باقر به حج رفته بودیم. هشام ابن عبدالملک با غلامش نافع به حج آمده بود. امام باقر در کنار رکن ایستاده بود و عده ای زیاد دور او حلقه زده بودند. این سبب حسادت هشام بن عبدالملک و نافع شده بود. نافع به امام محمد باقر نگریست که در رکن کعبه بود. مردم در اطراف او جمع شده بودند. نافع رو به هشام کرد و گفت: ای امیرالمؤمنین، این شخصی که مردم در اطراف او جمع شده اند و از ازدحام فشار می آورند تا به او دست بیابند، می دانی کیست؟ هشام اظهار داشت: این پیامبر اهل کوفه است. او محمدبن علی الباقر است. نافع (برای خودشیرینی) گفت من نزد او می روم و پرسش هایی از او می کنم که کسی جز پیامبران و یا جانشینان پیامبران نمی توانند پاسخ دهند. هشامگفت: برو از او سؤال کن شاید او را شرمنده کنی. نافع پیش امام رفت و به مردم فشار آورد و با فشار خود را به امام رسانید و گفت: ای محمدبن علی من تورات و انجیل و زبور را

ص: 384

خوانده ام و حلال و حرام این کتاب ها را می دانم و آمده ام از شما سؤالاتی کنم که کسی جز پیامبران و جانشینان پیامبران یا فرزندان پیامبران نمی تواند به آن ها پاسخ دهند. راوی گوید: امام محمدباقر(عليه السلام) سرشان را بالا کردن و فرمودند: هرچه می خواهی سؤال کن. نافع گفت: به من خبر بده که از زمان حضرت عیسی تا زمان حضرت محمد چند سال بوده است؟ حضرت فرمودند: جواب تو را به عقیده ی خودم بگویم یا بر اساس عقیده و باورهای تو جوابت را بدهم؟ نافع گفت: هر دو عقیده را بگو. حضرت فرمودند: به عقیده ی من پانصد سال و به نظر تو ششصد سال می باشد.

در کتاب کمال الدین و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 603 حدیث 100 آمده است:

و باسناده الى مقاتل بن سليمان بن دواك رووا عن أبى عبد الله عليه السلام عن النبي2 حديثا طويلا و في آخره يقول عليه السلام و سلم: و أوصى عيسى الى شمعون بن حمون الصفا، و أوصى شمعون الى يحيى بن زكريا، و أوصى يحيى بن زكريا الى منذر، و أوصى منذر الى سليمة: و أوصى سليمة الى بردة، ثم قال رسول الله عليه السلام: و دفعها الى بردة و أنا أدفعها إليك يا على.

شیخ صدوق نقل می کند از حضرت جعفر و ایشان از پیامبر حدیث طویلی را و در آخر می فرمایند که حضرت مسیح، شمعون بن حمون صفا (را جانشین خود قرار داد و شمعون یحیی بن زکریا را وصی خود قرار داد و یحیی بن زکریا حضرت منذر را خلیفه و امام و وصی خود ساخت و منذر سلیمه را وصی خود قرار داد و سلیمه وصیت کرد که بردة جانشین او باشد. سپس رسول خدا فرمودند: این عهد را برده به من واگذار کرد و ای علی من آن را به تو واگذار می کنم.

ص: 385

70. خداوند نبوت را در رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امامت را در ذریّه

ایشان قرار داد که در زمان قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلطنت آغاز می شود و در رجعت ادامه می یابد

سوره مائده، آیه 20

وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمين

(ای پیامبر(صلى الله عليه و آله) به یاد آور زمانی را که) موسی(عليه السلام) به قومش گفت: ای قوم نعمت های خداوند که به شما داده شده است به یاد آورید (و بیان کنید) هنگامی که در میان شما پیامبرانی را قرار دادیم و شما را پادشاه گردانیدیم و به شما عطا کردیم نعمت هایی که در عالم به هیچ کس دیگر ندادیم.

دقت بفرمایید:

اولاً: وجود اقدس انبیای الهی(عليهم السلام) بزرگترین نعمت برای بشریت و انبیای بنی اسرائیل عظیم ترین نعمت برای آن ها بودند.

ثانیاً: دومین نعمتی که خداوند به قوم موسی(عليه السلام) داد سلطنت و حکومت بود.

ثالثاً: سومین نعمت را خداوند نعمت هایی می داند که به هیچ یک از دیگر بندگان نداده است مانند شکافته شدن دریا و عبور بنی اسرائیل از آن است و نجات یافتن از ظلم فرعون و غرق شدن فرعون با فرعونیان در آن و سایه افکندن ابر بر سر آن ها و فرستادن غذاهایی مانند مرغ بریان و شربت های خوش گوار این ها همه تنزیل آیه است که برای بنی اسرائیل می باشد اما تأویل آن نعمت هایی است که خداوند برای همه ی آیت ها از آدم(عليه السلام) تا خاتم(صلى الله عليه و آله) و از حضرت خاتم(صلى الله عليه و آله) تا قیامت برای همه ی امت ها مخصوصاً امت اسلامی قرار داده است چنان که:

ص: 386

1. در مختصر بصائرالدرجات، صفحه 28، الرجعة، صفحه 60، حدیث 39، تفسیر برهان، مجلد1، صفحه 455، حدیث 2 و بحارالانوار، مجلد 53، صفحه 45، باب 29، حدیث 18 آمده است:

عَنْ جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ أَبِي عُثْمَانَ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ جَعَلَكُمْ أَنْبِيَاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً-(1) فَقَالَ الْأَنْبِيَاءُ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ إِسْمَاعِيلُ وَ ذُرِّيَّتُهُ وَ الْمُلُوكُ الْأَئِمَّةُ ع قَالَ فَقُلْتُ وَ أَيَّ مُلْكٍ أُعْطِيتُمْ فَقَالَ مُلْكَ الْجَنَّةِ وَ مُلْكَ الْكَرَّة

حضرت صادق(عليه السلام) در مورد این قول خداوند که می فرمایند هنگامی که قرار داد (خداوند) در میان شما انبیاء را قرار داد در شما پادشاهان و سلاطین را فرموند: منظور از انبیا رسول الله (محمد مصطفی)(صلى الله عليه و آله) و حضرت ابراهیم (خلیل)(عليه السلام) و حضرت اسماعیل(عليه السلام) و ذریه و فرزندان آن ها هستند و منظور از ملوک و پادشاهان امامان می باشند از آن حضرت سؤال کردند منظور از این که خداوند می فرمایند من به شما پادشاهی و سلطنت اعطا نمودم. این پادشاهی در چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: این سلطنت، سلطنت در رجعت و کرة است که سلطنت در عالم ملکوت است و سلطنت در رجعت زمانی است که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) یکی پس از دیگری به دنیا برمی گردند و سلطنت می کنند.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 164 و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 445، حدیث 1 آمده است:

قوله اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً يعني في بني إسرائيل لم يجمع الله لهم النبوة و الملك في بيت واحد، ثم جمع ذلك لنبيه

علی بن ابراهیم قمی می گوید: (حضرت صادق(عليه السلام)) فرمودند: خداوند در بنی اسرائیل در یک بیت و خانه ی واحد نبوت و سلطنت را جمع نکرده است. سپس خداوند جمع کرد (نبوت و سلطنت را) در پیامبر شما.

3. در تفسیر برهان، مجلد 2 صفحه 266 حدیث 2 آمده است:

سعد بن عبد الله، قال: حدثني جماعة من أصحابنا، عن الحسن بن علي بن أبي عثمان، و إبراهيم ابن إسحاق، عن محمد بن سليمان الديلمي، عن أبيه، قال: سألت أبا عبد الله(عليه السلام) عن قول الله عز و جل: إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ

ص: 387


1- . سوره مائدة آیه 20.

أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً، فقال: «الأنبياء: رسول الله(صلى الله عليه و آله)، و إبراهيم، و إسماعيل و ذريته، و الملوك: الأئمة(عليه السلام). قال: فقلت: و أي الملك أعطيتم؟ فقال: «ملك الجنة، و ملك النار».

محمدبن سلیمان دیلمی از پدرش روایت می کند که سؤال شد از حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند که قرار دادیم در میان شما نبوت را و قرار دادیم در میان شما سلطنت را حضرت(عليه السلام) فرمودند: انبیاء رسول الله(صلى الله عليه و آله) و حضرت ابراهیم(عليه السلام) و حضرت اسماعیل(عليه السلام) و ذریه و فرزندان آن ها هستند و سلاطین و ملوک امامان (جانشینان رسول خدا(صلى الله عليه و آله)) هستند گفته شد منظور از سلطنت عظیم چیست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: آن حکومت و سلطنت به بهشت و جهنم است که بهشت را خداوند خلق کرده است برای دوستان آن ها و جهنم را خلق کرده است برای دشمنان آن ها.

ص: 388

71. خزی و عذاب و ذلت یهود در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

اشاره

و فتوحات جهانی آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره مائده، آیه 41

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ

ای رسول((صلى الله عليه و آله)) محزون و غمگین مباش درباره ی کسانی که به سوی کفر می شتابند و به زبان اظهار ایمان می کنند اما در قلوبشان ایمان ندارند و غمگین و محزون مباش درباره ی آن دسته از یهودیانی که جاسوسی می کنند و کلمات حق تو را می شنوند اما پیش آن دسته از یهودیانی که از روی کبر پیش تو نمی آیند می روند و (به جای حق) حرف های فتنه انگیز می زنند و گفتار تو را تحریف می کنند و می گویند این که ما می گوییم همان گفتار و ایده های رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است شما بگیرید و قبول کنید و اگر قبول نمی کنید از آن بپرهیزید و هر کسی را که خداوند در امتحان و آزمایش قرار دهد و بخواهد رسوا کند تو نمی توانی او را از آن برهانی آن ها کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل هایشان از کفر و جهل پاک شود آن ها را در دنیا ذلت و خواری نصیب است و در آخرت عذاب عظیم منتظر آن هاست.

1. شیخ طوسی در تفسیر تبیان، مجلد 1، صفحه 420 و کتاب امام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی القرآن و السنة نوشته ی سعید ابومعاش آمده است:

ص: 389

عن السدّی فی قوله تعالی لهم فی الدنیا خِزیٌ وَ لَهُم فی الاخرة عذابٌ عظیم قال: خزیهم فی الدنیا أنّه إذا قام المهدی فَتحت قسطنطنیة قتلهم

سدی از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روایت می کند که آن حضرت(صلى الله عليه و آله) درباره ی این فرموده ی خداوند برای آن ها در دنیا ذلت و خواری است و در آخرت عذاب عظیم و بسیار بزرگ منتظر آن هاست فرمودند: ذلت و خواری آن ها در دنیا زمانی است که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند و به دست او قسطنطنیه فتح شود و آن ها را به قتل می رساند.

امام زمان به باطن حکم می کند

در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنیم که رسول خدا به باطن حکم نمی کردند، اما امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکم به باطن می فرمایند. توضیح بیشتر این که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می دانستند ابوسفیان و بسیاری از کسانی که به زبان می گفتند ایمان داریم در باطن و قلباً ایمان نداشتند و آن ها روی برنامه ریزی قبلی به زبان می گفتند ایمان دارند. این مطلب را رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می دانستند اما همین که آن ها می گفتند لا اله الّا الله و محمد رسول الله(صلى الله عليه و آله) رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می پذیرفتند و به باطن آن ها کاری نداشتند و حکمشان به ظاهر بود، اما امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به باطن حکم می کنند. این ها که هیچ زمینه ی هدایت در آن ها نیست و به جز فتنه گری کاری دیگر ندارند و برنامه شان این است که مخلوقات خداوند هدایت نشوند. اما حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائم آل محمد حکم به باطن کرده و آن ها را به قتل می رساند. لذا در حدیث آمده است خزیهم فی الدنیا أنّه إذا قام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فُتحت قسطنطنیه قتلهم خزی و خواری آن ها در دنیا هنگامی است که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کنند. ایشان قسطنطنیه را فتح می کنند و این دسته افراد پست و فرومایه و فتنه گر را به قتل می رسانند. پس همه ی انبیاء و امامان حکم به ظاهر می کردند اما امام زمان برای برپایی حکومت عدل الهی حکم به باطن می کنند.

فتح قسطنطنیه، بیت المقدس، چین، جبل، انطاکیه، هند و دیلم و نماز جماعت حضرت مهدی در بیت المقدس

2. حافظ یوسف بن یحیی گنجی شافعی در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 7 (فی شرفه و عظیم منزلته، صفحه 212 آورده است:

ص: 390

عَن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) فی قِصَّه المَهدیّ(عليه السلام) قال: لا یَترُکُ بِدعَةً إلّا ازالَها و لا سُنَّةٍ إلّا اَقامَها وَ یَفتحُ قسطنطنیه و الصّینِ و جبال الدّیلم، فَیَمکِثُ عَلَی ذلک سَبعَ سنین مِقدارُ کُلّ سَنَة عَشَرُ سینین من هذهِ ثُمَّ یَفعَلُ ما یَشاء.

حضرت امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(عليه السلام) درباره ی قصه ی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: هیچ بدعتی ترک نمی شود تا این که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را نابود سازد و هیچ سنتی اقامه نمی گردد مگر این که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را اقامه نماید. او قسطنطنیه و چین و کوه های دیلم را فتح خواهد کرد. سپس به همین منوال به مدت هفت سال درنگ خواهد نمود که مقدار هر سال از این هفت سال، ده سال از سال های شماست. سپس خداوند آنچه را که بخواهد انجام می دهد.

3. در منتخب کنزالعمال نوشته ی حسام الدین متقی هندی، مجلد 6، صفحه 30 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) لَو لَم یَبق مِنَ الدُّنیا یَومٌ لَطَوَّلَهُ الله تعالی حتّی یملک رَجُلٌ مِن اهل بیتی جَبَل الدّیلم و قسطنطنیه

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اگر از عمر دنیا باقی نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را آن قدر طولانی می کند تا مردی از اهل بیت(عليهم السلام) من بر کوه های دیلم و قسطنطنیه حکومت کند.

4. در عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 12 (فیما یجزی من الفتن فی ایامه و بعد انقضاء مُدَّته)، صفحه 346 آمده است:

وَ عَن امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(عليه السلام) ... وَ یَدخُلُ المَهدیُّ(عليه السلام) بَیت المقدّسِ وَ یُصَلّیَ بِالنّاسِ اماما، فإذا کانَ یَوم الجمعَة وَ قَد اُقیمَتِ الصَلوة نَزَلَ عیسی بن مریم(عليه السلام) ... فَیَلتَفت المَهدیّ فَیَنظُرُ عیسی(عليه السلام) فَیقولُ لعیسی(عليه السلام): یابنَ البَتول صَلِّ بِالنّاسِ فَیَقولُ: لَکَ اُقیمَتِ الصّلوةُ فَیَتَقَدَّمُ المهدی(عليه السلام) فَیُصَلّی بالنّاسِ وَ یُصَلّی عیسی(عليه السلام) خَلفَهُ و یبایعُهُ.

حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: ... حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارد بیت المقدس می شود و او امام جماعت مردم قرار خواهد گرفت. پس هنگامی که روز جمعه فرارسید نماز برپا می گردد و حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) نازل می گردد ... او به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) توجه می کند و نگاهی عمیق به ایشان می اندازد. در این هنگام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عیسی(عليه السلام) می فرمایند: ای فرزند بتول شما جلو رفته و به عنوان امام جماعت بر مردم نماز بگذارید.

ص: 391

حضرت عیسی(عليه السلام) می گویند نماز جماعت برای شما برپا گردیده است. (شما مقدم بر من هستید) در این هنگام حضرت مهدی(عليه السلام) جلو ایستاده و حضرت عیسی(عليه السلام) پشت سر ایشان نماز را به جماعت می خواند و با آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می نماید.

5. در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 9 (فی فتوحاته و سیرته) و باب 3، صفحه 282 آمده است:

عن حذیفة بن الیمان قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): لا یَفتَحُ بَلَنجَرُ وَ لا جبل الدّیلَم الّا عَلَی یَدَی رجُلٍ مِن آل محمد(صلى الله عليه و آله).

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: شهر بَلَنجَر و کوه های دیلم فتح نمی شوند مگر به دست مردی از آل محمد(صلى الله عليه و آله)

6. در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 3 (فی عَدله و حلیته) صفحه 67 آمده است:

عن کعب الاخبار قال: إنَّما سُمِیَ المهدی لانَّهُ یَهدی إلی اَمرٍ حَفیَ و یستخرجُ التوراة و الانجیل مِن اَرضٍ یُقالُ لها انطاکیَّهُ

کعب الاخبار می گوید: حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به این جهت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گویند که او به امری مخفی هدایت شده است و تورات و انجیل را از سرزمینی که به آن انطاکیه می گویند استخراج می کند.

7. در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، فصل 3، صفحه 277 و کتاب مهدی آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، صفحه 155، حدیث 20 آمده است:

عَن کعب الاخبار قال: یَبعَثُ مَلکُ بَیتِ المقدس یعنی المهدی جیشاً إلی الهند فَیَفتَحُها و یأخُذُ کُنوزُها فَتُجعَلُ حِلیَةً لِبَیتِ المقدس ... یُقیمُ ذلک الجیش فی الهند إلی خروج الدجال.

سلطان و ملک بیت المقدس یعنی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لشگری ره به سوی هند می فرستد. این لشگر هند را فتح می کند و گنج های آن را می گیرد و زیورآلات آن را برای بیت المقدس قرار می دهد... و این لشگر در هند خواهد ماند تا زمانی که دجّال خروج کند.

8. در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 7، صفحه 202 آمده است:

عن کعب الاحبار قال: قال قتادة: المهدی خیر الناس اهل نصرته و بیعته من اهل کوفان و الیمن و ابدال الشام مقدمته جبرئیل و ساقته میکائیل محبوب فی الخلایق یطفی الله تعالی به الفتنة العمیاء و تأمن الارض

ص: 392

72. خداوند ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابشان را حفظ مى كند، اگرچه همه مرتد شوند

سوره مائده آيه 54

يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذ لِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هر كس از شما مرتد شود (و از دين خويش دست بردارد، به خداوند هيچ زيانى نمى رساند) و به زودى خداوند گروهى را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آن ها نيز خداوند را دوست مى دارند، آن ها بر مؤمنين (فخر نمى فروشند) و فروتن هستند. اما بر كافران سخت مى گيرند. آن ها در راه خداوند جهاد مى كنند. از ملامت ملامت كنندگان و از سرزنش سرزنش كنندگان باكى ندارند و اين فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد آن را عطا مى فرمايد و خداوند بخشنده و داناست.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 71 صفحه 436، آمده است:

و عن سليمان بن هارون العجلى قال سمعت جعفر الصادق5 ان صاحب هذا الامر يعنى القائم المهدى محفوظ لو ذهب الناس جميعاً اتى اللّه باصحابه و هم الذين قال اللّه فيهم «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» و هم الذين قال اللّه فيهم «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الكافِرِينَ».

سليمان بن هارون عجلى مى گويد: شنيدم از امام صادق(عليه السلام) كه صاحب اين امر؛ يعنى، قائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محفوظ است. (و خداوند او را حفظ مى كند) اگرچه همه مردم از بين بروند (چنان كه خداوند تعالى فرموده است:) «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها

ص: 393

بِكافِرِينَ» (پس اگر شما کافر شوید، خداوند قومی را می آورد که آن ها هرگز کافر نمی شوند.) خداوند اصحاب آن حضرت را مى آورد و ايشان كسانى هستند كه در اين آيه نام برده شدند.

2. محمّدبن ابراهيم المعروف بابن ابى زينب النعمانى فى كتاب الغيبة، باب 20، صفحه 330، حدیث 12، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 478، بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 370، منتخب الاثر، فصل 7، باب 5، صفحه 475، حدیث 2 آمده است:

قال: اخبرنا احمدبن محمّدبن سعيدبن عقده قال حدثنا الحسن بن على [على بن الحسن ]بن فضال قال حدثنا محمّدبن عمرو و محمّدبن الوليد قال حدثنا محمّدبن حمزة و محمّدبن سعيد قالا حدثنا حمادبن عثمان عن سليمان بن هارون العجلى قال سمعت اباعبد اللّه يقول [قال ابوعبداللّه (عليه السلام)] ان صاحب هذا الامر محفوظ له [اصحابه] و لو ذهب الناس جميعاً اتى اللّه باصحابه و هم الذين قال اللّه عزوجل: «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» و هم الذين قال اللّه فيهم «فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الكافِرِينَ»

محمّدبن ابراهيم معروف به ابن ابى زينب نعمانى در كتاب الغيبة گويد: خبر داد احمدبن محمّدبن سعيدبن عقده ازحسن بن على [على بن حسن]بن فضال، او از محمّدبن عمرو و محمّدبن وليد، او از محمّدبن حمزة و محمّدبن سعيد، آنان از حمادبن عثمان از سليمان بن هارون عجلى گفت: شنيدم حضرت صادق(عليه السلام) مى فرمود: همانا [اصحاب و ياران] صاحب اين امر برايش محفوظ اند و اگر همه مردم از بين بروند، خداوند يارانش را خواهد آورد و ايشانند كه خداوند عزوجل فرموده: «پس اگر قوم به آن كفر ورزند همانا ما قومى را كه هرگز به آن كافر نشوند بر آن برگماريم» و ايشانند كه خداوند فرموده «و به زودى خداوند گروهى را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آن ها نيز خداوند را دوست مى دارند آن ها بر مؤمنين (فخر نمى فروشند) و فروتن هستند. اما بر كافران سخت مى گيرند.»

3. در تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 326، حدیث 135، بصائرالدرجات، باب 4، صفحه 174، حدیث 1، کافی، مجلد 1، صفحه 232، الارشاد، صفحه 274، اعلام الوری، صفحه 278، الاحتجاج، مجلد 2، صفحه 371، کشف الغمة،مجلد 2، صفحه 382، تفسیر برهان، مجلد 1،

ص: 394

صفحه 479، اثباة الهداة، مجلد 3، صفحه 440، بحار الانوار، مجلد 26، صفحه 201 آمده است:

العياشى: باسناده عن سليمان بن هارون قال: قلت له ان بعض هؤلاء العجلية يقول [العجليه يزعمون] ان سيف رسول اللّه صلى الله عليه و آله عند عبد اللّه بن الحسن !... فقال و اللّه ما رآه و لا ابوه بواحدة من يمينه، الا ان يكون رآه ابوه عند الحسين(عليه السلام) و ان صاحب هذا الامر محفوظ له، فلا تذهبن يميناً و لا شمالاً، فإن الامر و اللّه واضح، و اللّه لو ان اهل السماء و الارضاجتمعوا على ان يخولوا هذا الامر من موضعه الذى وضعه اللّه فيه ما استطاعوا و لو ان الناس كفروا جميعاً حتى لا يبقى احد لجاء اللّه لهذا الامر بأهل يكو [نو]ن من اهله، ثم قال: اما تسمع اللّه يقول: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الكافِرِينَ» حتى فرغ من الآية و قال فى آية اخرى: «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» ثم قال: ان [اهل ]هذه الآية هم اهل تلك الآية.

عياشى به سند خود از سليمان بن هارون آورده كه گويد: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از اين عجليان مى گويند [مى پندارند] كه شمشير رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نزد عبداللّه بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند نه او و نه پدرش به هيچ يك از دو چشمشان آن را نديده اند. مگر اينكه پدرش آن را نزد حسين(عليه السلام) ديده باشد و البته براى صاحب اين امر محفوظ است. پس، مبادا به راست و چپ روى آورى كه به خدا سوگند امر روشن است. به خدا قسم اگر اهل آسمان و زمين هم دست شوند كه اين امر را از جايگاهى كه خداوند آن را در وى قرار داده برطرف سازند، نخواهند توانست و چنانچه همه مردم كفر ورزند تا جايى كه هيچ كس باقى نماند، همانا خداوند براى اين امر كسانى را خواهد آورد كه از شايستگان آن باشند. سپس، فرمود آيا نمى شنوى كه خداوند مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هر كس از شما مرتد شود (و از دين خويش دست بردارد، به خداوند هيچ زيانى نمى رساند) و به زودى خداوند گروهى را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آن ها نيز خداوند را دوست مى دارند آن ها بر مؤمنين (فخر نمى فروشند) و فروتن هستند. اما بر كافران سخت مى گيرند.» تا آخر آيه را تلاوت فرمود و در آيه ديگرى فرموده: «پس، اگر قوم به آن كفر ورزندهمانا ما قومى را كه هرگز به آن كافر نشوند بر آن برگماريم» پس آن حضرت فرمود: همانا [اهل] اين آيه همان اهل آن آيه مى باشند.

ص: 395

73. چرا امام غایب است و استفاده از ایشان در غیبت چگونه است؟

اشاره

سوره مائده، آیه 101

یا ایها الذین آمنوا لا تَسألوا عَن اَشیاءَ إن تُبدَلَکُم تَسؤکم وَ إن تَسئَلوا عَنها حینَ یُنَزِّلُ القرآنُ تُبدَلَکُم عَفَا اللهُ عَنها وَ اللهُ غَفورٌ حَلیم

1. در احتجاج مجلد 2 صفحه 471، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 92 و کتاب غیبت شیخ طوسی، صفحه 72 آمده است:

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ أَنَّهُ وَرَدَ عَلَيْهِ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ عَلَى يَدِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ (1) إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِي إِلَّا وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ السُّؤَالِ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ وَ لَا تَتَكَلَّفُوا عَلَى مَا قَدْ كُفِيتُمْ وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ وَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِسْحَاقَ بْنَ يَعْقُوبَ وَ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى .

اسحاق بن یعقوب می گوید: در مورد برخی مسائل که برای من مشکل شده بود توسط جناب محمدبن عثمان عمروی (نایب دوم خاص حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) که خداوند از او و پدرش راضی باد، عریضه ای به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقدیم داشتم که جوابی از ناحیه ی مقدسه ی حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) واصل گردید از جمله این سؤال: اما در خصوص علت غیبت سؤال کرده بودید؛ خداوند متعال در قرآن کریمش می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، از چیزهایی که جواب آن ها را نمی توانید تحمّل کنید و ناراحت می شوید سؤال مکنید. و بدانید که هر کدام از پدران و اجداد من بیعت یکی از طاغوت های زمان

ص: 396


1- . سوره مائدة آیه 104.

خودش را به گردن داشتند ولی من بیعت هیچ یک از گردن کشان و طاغوت های زمان را بر گردن ندارم. اما استفاده و انتفاع از وجود من در زمان غیبت کبری همانند استفاده از خورشید در یک روز ابری است. (در روزهای ابری، خورشید در پس ابرهای متراکم پنهان است و نور کامل آن به زمین نمی رسد اما همان نوری که می رسد، روز را اعلام می کند و مردم از آن نور استفاده می کنند و دیگر آن روز مثل شب تار و تاریک نیست.) آگاه باشید که وجود من موجب بقای کره ی زمین و امان برای همه ی مخلوقات است هم چنان که ستارگان موجب امان اهل آسمانند. بنابراین درهای سؤال را برای آنچه برای شما سودی ندارد و آن را از شما نخواسته اند ببندید. برای تعجیل در امر ظهور و فرج ما بسیار دعا کنید که فرج شما در همین دعاکردن شماست. سلام بر تو ای اسحاق بن یعقوب و هرکس که طریق هدایت را در پیش گیرد.

این روایت مشهور است که حضرت(عليه السلام) می فرمایند: الامام کالکعبه

معنی الامام کالکعبه

امام مانند کعبه و بیت الله است که مردم باید به زیارتش به حجاز و به مکه و به مسجد الحرام بروند نه این که کعبه بیاید مردم او را از زیارت کنند.

پس امام مانند کعبه است. اگر مردم به سویش بروند و دور او را بگیرند و به او وعده ی نصرت و یاری بدهند. اما قیام می کند و حجت برای امام تمام می شود اما اگر مردم به سوی امام نیایند و دور امام را نگیرند به گوشه ای رفته یا در خانه اش می نشیند تا جانش در امان باشد، اما اگر امام احساس خطر جانی کند، خداوند او را در پرده ی غیبت می برد تا جان او را حفظ کند.

حضرت موسی بن عمران(عليه السلام) وقتی احساس خطر جانی می کند غیبت اختیار کرده و به مدین می رود و شعیب پیامبر(عليه السلام) او را پناه می دهد و زمانی که زمینه مساعد می شود برمی گردد. حضرت ابراهیم خلیل(عليه السلام) وقتی احساس خطر جانی می کند از بابل پایتخت نمرود به مصر رفته وغیبت اختیار می کند. زمانی که زمینه مساعد می شود باز قیام می فرماید. حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) پس از شهادت رسول خدا(عليه السلام) و واقعه ی سقیفه می بیند که مردم از گرداگرد او پراکنده می شوند. ایشان به کناری رفته و از همان جا نظارت می کند که اسلام را نابود نکنند. زمانی که عثمان به قتل

ص: 397

می رسد مردم به سوی ایشان می روند و می خواهند که رهبریت و امامت و خلافت آن ها را بپذیرد. ایشان قبول نمی فرمایند. (چون می دانستند دروغ می گویند.) مالک اشتر نخعی به آن ها می گوید چرا به دنبال حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) نمی روید؟ آن ها می گویند: رفتیم، قبول نمی کند. مالک اشتر می گوید: شما بروید و حجت را به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) تمام کنید و به ایشان بگویید ما آماده ی قیام در رکاب شما هستیم. در اینجا حضرت(عليه السلام) به آن ها می فرمایند: لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ....

اگر مردم حاضر نمی شدند و قیام نمی کردند که مرا یاری کنند و اگر نبود که خداوند از علما یا امامان عهد و پیمان گرفته است که وقتی مردم حاضر شدند وحجت تمام شد، باید قیام کنند. من افسار شتر حکومت را به گردنش می انداختم تا برود از همان آبشخوری که قبلاً آب می خورد، بخورد.

در مورد حضرت امام حسن مجتبی(عليه السلام)، ابتدای امامتشان مردم آمدند و گفتند شما را یاری می کنیم و حجت را بر آن حضرت تمام کردند. حضرت(عليه السلام) قیام فرمودند اما سرانجام طلاهای زرد معاویه آن ها را از دور آن حضرت(عليه السلام) پراکنده کرد لذا حضرت(عليه السلام) کناره گیری کردند.

پس از حضرت مجتبی(عليه السلام) ده سال امام حسین(عليه السلام) در حیات معاویه امام بودند و قیام نفرمودند اما زمانی که معاویه به درک واصل شد و یزید حاکم شد، قصد جان حضرت سید الشهدا(عليه السلام) را نمود. حضرت(عليه السلام) به مکه آمدند. زمانی که حضرت(عليه السلام) در مکه بودند،از کوفه هجده هزار نامه برای ایشان آمد که نوشته بودند ما قیام کرده و حاضریم در رکاب شما جان فشانی کنیم. ما نیازمند امامت شما هستیم شما تشریف بیاورید ما را راهنمایی بفرمایید. حضرت(عليه السلام) برای اینکه حجت برایشان تمام شود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستادند تاببیند آن ها در چه احوالی هستند. مسلم به حضرت(عليه السلام) نوشت هجده هزار شمشیرزن منتظر شما هستند تا در رکاب شما قیام کنند. حضرت(عليه السلام)، حجت برایشان تمام شد و به سمت کوفه حرکت کردند اما مردم به عهد خود وفا نکردند و ایشان را تنها گذاشتند و حضرت(عليه السلام) در صحرای کربلا مظلومانه به شهادت رسیدند.

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین بازمانده از سلاله ی نبوت و امامت و عصمت است. خداوند چهارده سفیر الهی فرستاد، سیزده نفرشان را به قتل رسانیدند به این آخرین یا چهاردهمین که رسید او را مخفی کرد تا دیگر او را به قتل نرسانند و یکی از علت های عمده ی غیبت همین است که اگر

ص: 398

حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر شوند، جانشان در خطر است تا زمانی که مردم به واقع و به باطن بخواهند نه به ظاهر و فقط به زبان حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کنند و منتظران واقعی باشند. هرگاه همه حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خواستند و به باطن کمر همت بسته تا حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری کنند خداوند ایشان را ظاهر خواهد کرد. اگر امروز حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غایب است برای این است که مردم حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نمی خواهند. شاید این که حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اسحاق بن یعقوب می فرمایند ... خداوند می فرمایند« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُم»(1) ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهایی که جواب آن ها را نمی توانید تحمل کنید و ناراحت می شوید، سؤال نکنید سؤال کردن و دانستن علت غیبت بر شرم و سرافکندگی ما می افزاید. حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوست ندارند که عرق شرم را در پیشانی ما ببینند زیرا اگر حقیقتاً همه باهم یک دل و جان شویم و حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بخواهیم، حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهند کرد.

اگر در مورد حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک دل می شدیم و گناه

نمی کردیم و منتظر واقعی بودیم حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کرد

یکی از یاران باوفای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شیخ مفید(رحمة الله) است که حضرت مهدی سلام الله علیه برای او سلام و درود می فرستند و او را دعا می کنند. اینجانب سه توقیعدیده ام که از طرف حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به افتخار او صادر شده است. در یکی از این توقیعات، حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از علت های غیبت خود را بیان می فرمایند که بی ربط با بحث ما نیست. حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: اگر شیعیان ما که خداوند آن ها را به طاعت و بندگی خویش موفق گرداند در وفای به عهد و پیمان الهی (که با ما در عالم ذر بستند) محترم می شمردند، سعادت ملاقات و دیدار ما و هم چنین ظهور ما به تأخیر نمی افتاد و آن ها زودتر از این ها سعادت دیدار ما را پیدا می کردند و اگر که می گویند ما را دوست دارند در این گفته صادق بودند هم ما را ملاقات می کردند هم ظهور نزدیک می شد.

2. در کتاب احتجاج شیخ طبرسی، مجلد 2، صفحه 499 آمده است:

ص: 399


1- . سوره مائده آیه 101

وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ

اگر شیعیان ما که خداوند آن ها را به اطاعت و بندگی خویش موفق گرداند، در وفای به عهد و پیمان الهی (که با ما در عالم ذر بسته بودند.) اتفاق و اتحاد داشتند و قلوبشان یکی می شد و این عهد و پیمان را متحد می شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد (لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا) و زودتر از این ها سعادت دیدار و ظهور ما را پیدا می کردند و در صورتی که بر اساس معرفت واقعی و راستگویی و صداقت آن ها نسبت به ما بود یعنی در محبت و دوستی ما همه صادق بودند زودتر ما را ملاقات می کردند.

آنچه که موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده و آنان را از دیدار ما محروم نموده است. گناهان و خطاهای آنان و بی اعتنایی آن ها نسبت به احکام الهی است.

ص: 400

74. مسیحیان در حکومت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به توحید (واقعی) برمی گردند

اشاره

سوره مائده، آیه 118

ان تُعَذِّبهُم فَانَّهُم عِبادکَ وَ اِن تَغفِرلَهُم فَإنَّکَ أنتَ العزیزُ الحکیم

اگر آنان را عذاب کنی پس همه آن ها بندگان تو هستند و اگر آن ها را ببخشی و بیامرزی پس تو قوی و حکیم هستی.

شأن نزول آیه (و آیات قبلی)

در تفسیر صافی قبل از این آیات حدیثی از سلمان فارسی آورده است که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: حضرت عیسی(عليه السلام) هیچ گفتار و یا کردار بد و زشتی را پیروی نکرد او هیچ یتیمی را از خود دور ننمود ... و هرگز کار بیهوده نکرد. حواریون از او در خواست غذای آسمانی کردند. او جامه ای پشمین به تن کرد و به درگاه الهی چنین ناله سر داد: خداوندا، پروردگارا مائده ای از آسمان بر ما نازل فرما. خداوند سفره ی قرمزی از میان دو ابر درحالی که همه ی آن ها می دیدند فروفرستاد. زمانی که این مائده ی آسمانی جلوه نازل شد عیسی بن مریم(عليه السلام) گریست و گفت: خداوندا ما را از شاکرین درگاهت قرار بده. خداوندا ما را برحمت کن و مثله و عقوبت مکن.

همه ی یهودیان با تعجب به چیزی که تا به حال ندیده بودند نگاه می کردند. این مائده آن قدر بوی خوشی داشت که تا به حال به شامه ی آن ها نرسیده بود. عیسی(عليه السلام) نمازی طولانی اقامه کرده و پس از آن پارچه ای که روی غذا بود، از روی آن برداشت و گفت به نام خداوندی که بهترین روزی دهندگان است. در سفره ماهی سرخ کرده ای بود که روغن از آن می چکید. کنار سر ماهی نمک و کنار دمش سرکه و اطراف آن سبزی بود. پنج قرص نان نیز وجود داشت. روی یک نان زیتون و روی دومی عسل و روی سومی روغن و روی چهارمی پنیر و روی پنجمی قطعه گوشتی بود. شمعون گفت: آیا از غذاهای دنیوی است یا از غذاهای آخرتی می باشد؟ عیسی(عليه السلام) فرمودند:

ص: 401

نه غذای دنیایی است و نه از غذای آخرتی. این غذایی است که خداوند قادر متعال آفریده است. پس شما از هرچه می خواهید بخورد که خداوند از فضلش به شما روزی داده است.

حواریون گفتند: تو معجزه ای دیگر برای ما بیاور تا به تو ایمان آوریم. عیسی(عليه السلام) فرمودند: ای ماهی به اذن خداوند زنده شو. ماهی بلافاصله زنده شد و آن ها به شدت ترسیدند. عیسی(عليه السلام) گفت: من از شما تعجب می کنم از من کاری می خواهید ولی بعد از آن پشیمان می شوید. ای ماهی به همان صورت قبلی برگرد. ماهی به صورت قبلی درآمد. حواریون گفتند: ای عیسی، تو اول بخور بعد ما می خوریم. عیسی(عليه السلام) فرمودند: به خداوند پناه می برم که من از آن بخورم. هرکس چنین درخواستی کرده باید از آن بخورد اما حواریون از روی ترس از آن نخوردند. حضرت عیسی(عليه السلام) بیماران و زمین گیران و مبتلایان را دعوت کرد و فرمودند: از این غذا بخورید که برای شما گوارا و برای دیگران بلا خواهد بود. از آن غذا مرد و زن فقیر خوردند و همه سیر شدند. اما از ماهی هیچ کم نشد و به همان شکل اول برگشت و در سفره قرار گرفت و ماهی پرواز کرده و به آسمان رفت تا از نظر آن ها پنهان شد در آن روز هر مریض و زمین گیر که از آن ماهی خورد شفا یافت و هیچ فقیری نبود که از آن بخورد، مگر این که تا آخر عمر غنی و ثروتمند شد. حواریون و کسانی که از آن نخورده بودند، سخت پشیمان شده بودند. ماهی پس از به آسمان رفتن یک روز در میان برمی گشت و فقرا می خوردند اما برای ثروتمندان هیچ بهره ای نداشت. ثروتمندان هم در این آیت الهی تشکیک کرده و مردم را به شک می انداختند. خداوند فرمودند: « قالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ»(1) من شرط کرده بودم هر آن که بعد از آمدن غذای آسمانی کافر شود چنان عذاب کنم که تا به حال احدی را آن گونه عذاب نکرده باشم.

عیسی(عليه السلام) گفت: « إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيم (2)» خداوندا اگر ایشان را عذاب کنی تو صاحب اختیار هستی زیرا این ها بندگان شما هستند و اگر ببخشی تو قوی و عزیز وشکست ناپذیر هستی (و کارهای تو بر اساس حکمت است.) و حکیمی ...

2. در تفسیر الدر المنثور، مجلد 2، صفحه 350 علامه حافظ سیوطی آورده است:

و اخرج ابوالشیخ عن ابن عباس فی قوله تعالی «اِنَّ تعذّبهم فإنّهُم عبادک» یقول: عبیدک قد استوجبوا العذاب بمقالیهم «و إن تغفرلهم» أی مَن ترکت منهم و مدّ عمره حتّی أهبط من السماء إلی الارض بقتل الدّجال فنزلوا عن مقالتهم و وحّدوک و أقرّوا إنّا عبید «و إن تغفرلهم» حیث رجعوا عن مقالتهم «فإنّک أنت العزیز الحکیم»

ص: 402


1- . سوره مائده آیه 115
2- . سوره مائده أيه 118

75. ظهور سفیانی از علائم محتوم و حتمی است و در ماه رجب است

اشاره

سوره انعام، آیه 2

هُوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن طینٍ ثُمَّ قَضی اَجَلاً وَ اَجَلٌ مُسَمّیً عِندَهُ ثُمَّ اَنتُم تَمتَرونَ

اوست خدایی که شما را از خاک خلق نمود. سپس حکم و قضا نمود اجل و مرگ را برای همه و اجل را بر هر کسی مسلط نمود و اجل و معین و مشخص در نزد اوست. پس باز شما شک در آیات و نشانه های او خواهید کرد.

1. در غیبت نعمانی، باب 18،صفحه 301، حدیث 5، اصول کافی، مجلد ،صفحه و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 704، حدیث 18 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ثُمَ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ فَقَالَ إِنَّهُمَا أَجَلَانِ أَجَلٌ مَحْتُومٌ وَ أَجَلٌ مَوْقُوفٌ فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ مَا الْمَحْتُومُ قَالَ الَّذِي لِلَّهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ قَالَ حُمْرَانُ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ أَجَلُ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْمَوْقُوفِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْمَحْتُومِ.

حمران ابن اعین از امام محمدباقر(عليه السلام) روایت کرده است که حضرت درباره ی این فرمایش خداوند متعال ثُمَّ قَضی اَجَلاً و اجلٌ مُسمی عنده سپس خداوند اجل و سرآمدی را مقرر فرموده است و اجلی دیگر در نزد اوست به نام اجل معین و مشخص (معلوم) فرمودند اجل دو گونه است اجل حتمی و اجلی موقوف. پس حمران عرض کرد محتوم چیست؟ فرمودند: آنچه را که خداوند آن را خواسته باشد. حمران گفت: من امیدوارم که اجل سفیانی از اجل موقوف باشد (غیر حتمی). حضرت(عليه السلام) فرمودند: به خدا سوگند آن از اسرار حتمی است.

ص: 403

2. در غیبت نعمانی، باب 18، صفحه 302، حدیث 7 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا خَلَّادٌ الصَّائِغُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: السُّفْيَانِيُّ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا فِي رَجَبٍ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِذَا خَرَجَ فَمَا حَالُنَا قَالَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَإِلَيْنَا

خلاد صائغ از امام صادق(عليه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: سفیانی را چاره و گریزی نباشد و خروج نمی کند مگر ماه رجب مردی به آن حضرت عرض کرد: ای اباعبدالله هنگامی که او خروج می کند حال و وضع ما چگونه خواهد بود؟ فرمودند: هنگامی که چنان شود شما به سوی ما روی می آورید.

3. در غیبت نعمانی، باب 18،صفحه 301، حدیث 4، بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 246 و اثبات الهداة، مجلد 3، باب 34، فصل 90، صفحه 739، حدیث 121 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَجَرَى ذِكْرُ الْقَائِمِ ع فَقُلْتُ لَهُ أَرْجُو أَنْ يَكُونَ عَاجِلًا وَ لَا يَكُونَ سُفْيَانِيٌّ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ.

عبدالملک بن اعین می گوید: خدمت حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) بودم و سخن از امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به میان آمد من با آن حضرت عرض کردم: امیدوارم که هر چه زودتر ظهور واقع شود و سفیانی در کار نباشد. حضرت فرمودند: نه به خدا سوگند، (ظهور سفیانی) از علائم و امور حتمی است که هرگز گریزی از آن نیست.

4. در غیبت نعمانی، باب 18، صفحه 301، حدیث 6 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَالِمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَزْدِيُّ مِنْ كِتَابِهِ فِي شَوَّالٍ سَنَةَ إِحْدَى وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدٍ الطَّوِيلُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ مِنَ الْأُمُورِ أُمُوراً مَوْقُوفَةً وَ أُمُوراً مَحْتُومَةً وَ إِنَّ السُّفْيَانِيَّ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ.

فضیل بن یسار از امام باقر(عليه السلام) روایت کرده است که فرمودند: از میان کارها اموری موقوف هستند واموری حتمی و سفیانی از جمله امور حتمی است که چاره و گریزی از آن نیست.

5. در غیبت نعمانی، باب 18، صفحه 299، حدیث 1 آمده است:

ص: 404

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسِ بْنِ رُمَّانَةَ مِنْ كِتَابِهِ فِي رَجَبٍ سَنَةَ خَمْسٍ وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَيْمُونٍ أَبُو إِسْحَاقَ عَنْ عِيسَى بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ وَ مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ يُقَاتِلُ فِيهَا فَإِذَا مَلَكَ الْكُوَرَ الْخَمْسَ مَلَكَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ يَزِدْ عَلَيْهَا يَوْماً.

عیسی بن اعین از امام صادق(عليه السلام) روایت کرده است که فرمودند: (خروج) سفیانی از حتمیات است و خروج او در ماه رجب خواهد بود و از ابتدای خروجش تا پایان آن پانزده ماه طول می کشد که شش ماه آن به جنگ و پیکار می پردازد و چون شهرهای پنجگانه را به تصرف درآورد نه ماه فرمانروایی خواهد کرد و یک روز هم بر آن افزوده نمی گردد.

نتیجه

آنچه که از آیات و احادیث به دست می آید:

1. ما دو اجل داریم. اولین اجل، اجل موقوف است و دومین اجل، اجل حتمی است که اجل موقوف قابل تغییر است اما اجل حتمی قابل تغییر نیست.

2. قیام سفیانی از اجل های حتمی است یعنی حتماً صورت خواهد گرفت. علائمی که درباره ی ظهور حضرت مهدی است دو دسته هستند. دسته ی اول اجل موقوف که قابل تغییر است و حتی امکان دارد بداء حاصل شود یعنی صورت نگیرد. دسته ی دوم اجل محتوم است و حتمی است که حتماً باید انجام شود و اجل سفیانی یا ظهور سفیانی از علائم حتمی می باشد.

3. قیام سفیانی در ماه رجب است و پانزده ماه طول می کشد که شش ماه آن در حال جنگ و خونریزی است و نه ماه دیگر را فرمانروایی می کند.

تا سرانجام لشگریانش در سرزمین بیداء فروخواهند رفت و خودش را دستگیر کرده و نزد امام می آورند. او از حضرت می خواهد که او را ببخشد. حضرت او را در اختیار یارانش قرار می دهند و یاران حضرت او را می کشند.

فهرستی از خصوصیات و بیوگرافی سفیانی و یارانش

اولین نشانه ای که از نظر تسلسل زمانی پیش از نشانه های دیگر واقع می شود و آن حتمی خروج سفیانی می باشد. خوشبختانه نشانه های سفیانی و ظهورش در احادیث و روایات به طور

ص: 405

دقیق و روشن بیان شده است که هیچ کس دیگر نمی تواند اولاً: سفیانی را انکار کند. ثانیاً: کس دیگری به جز خودش نمی تواند بگوید من سفیانی هستم. در اینجا تعدادی از خصوصیات او را از روایات استخراج کردیم که تیتروار بیان می کنیم.

1. سفیانی از تبار یزیدبن معاویة بن ابوسفیان است که ابی سفیان فرزند امیه و امیه فرزند عبدالشمس (غلام) عبدمناف بوده است. (در تاریخ به اشتباه او را پسر عبدمناف می دانند درحالی که او پسر خوانده ی عبد مناف بوده است.)

2. جده کبری او هند جگرخوار، همسر ابوسفیان است که جگر حضرت حمزه، سیدالشهدا را به دندان گرفت.

3. نام او عثمان است.

4. نام پدرش عتبة بن ابی سفیان است.

5. او دارای قامتی متوسط است.

6. صورتی بسیار وحشتناک، کریه و زشت دارد.

7. صورت او آبله رو است.

8. او کورنما می باشد.

9. دارای سری ستبر است.

10. او از وادی یابس خروج می کند. (در کتاب عقد الدرر، صفحه 72 آمده است که یابس یکی از نواحی دمشق است و در کتاب معجم البلدان نیز همین عقیده گفته شده است.)

11. او به سرزمین ذات قرار معین وارد می شود که قرآن در سوره مؤمنون، آیه 50 آن را بیان فرموده است و در تفسیر برهان، مجلد 7، صفحه 24 ذات قرار معین را نجف و کوفه می داند.

12. سفیانی سرخ روی می باشد.

13. دارای موی بور و زرد رنگ است.

14. چشمش زاغ است.

15. او مانند اجداد کثیف و خبیث و ملعونش هرگز خداوند را نمی پرستد و کافر است. همچون یزید ومعاویه و ابوسفیان و امیه و عبدالشمس لعنة الله علیهم اجمعین.

ص: 406

16. هرگز وارد مکه و مدینه نشده است.

17. همیشه ورد زبان او انتقام و خون و آتش است.

18. سفیانی ابتدا پنج ناحیه شام (دمشق)، حمص، فلسطین، حلب و اردن را فتح می کند.

19. در بعضی روایت آمده است که محل خروج او دمشق است که گفتم اگر از وادای یابس هم قیام کند از نواحی دمشق است.

20. او و یارانش شبیه و از تیره ی کلب و سگ هستند.

21. او در خون آشامی نظیر ندارد.

22. او شکم زنان را می درد و چنین آن ها را می کشد که سنگدل بودن او را اثبات می کند.

23. کودکان معصوم را از دم شمشیر می گذراند. (به هیچ کس رحم نمی کند.)

24. او در فتوحاتش سپاهی به مدینه می فرستد. این سپاه سه شبانه روز مدینه را محاصره کرده و سرانجام آنجا را فتح کرده و غارت می نماید.

25. لشگریان او پس از فتح مدینه برای دستگیری و کشتن امام زمان از مدینه به سمت مکه حرکت می کنند که بین راه مکه و مدینه در سرزمینی به نام بیداء زمین آن ها را در خود فرومی برد. (این حدیث را حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) نیز فرموده اند.)

26. سفیانی در روز جمعه در دمشق برای بیعت گرفتن از مردم به نام خودش بر فراز منبر می رود.

27. از مردم دمشق بیعت می گیرد که آن ها هرگز از وی نافرمانی نکنند.

28. در آسمان ها ملائکه او را لعن می کنند.

29. در زمین نیز مردم جهان او را لعن می نمایند.

30. همه می دانند و می گویند که او از شجره ی ملعونه است.

31. همه ی نیکان عالم بالاتفاق او را ملعون می دانند.

32. آن قدر ظلم و ستم می کنند که مردم می گویند در تاریخ چنین ستمگر و غداری نیامده است.

33. مدت فرمانروایی و خروجش پانزده ماه است که شش ماه آن را به مبارزه می پردازد و نه ماه همفرمانروایی می کند. (مدت حکومتش فقط نه ماه است.)

34. خروجش در ماه رجب است.

ص: 407

35. او همسر و زن خود را زنده به گور می کند تا جای زندگیش را به کسی نگوید.

36. یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سفیانی را دستگیر کرده و به نزد آن حضرت می آورند. او از آن حضرت می خواهد که او را ببخشند. یاران حضرت می خواهند که آن منبع رحمت او را نبخشد. حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سرنوشت او را در اختیار یارانشان قرار می دهد و یاران آن حضرت پس از محاکمه او را به قتل می رسانند.

37. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و کشته شدن سفیانی در یک سال است.

38. هم زمان با سفیانی دو نفر دیگر به نام های خراسانی و یمانی خروج می کنند.

39. سفیانی و خراسانی و یمانی، هر سه در یک سال واحد و یک ماه واحد و یک روز واحد خروج می کنند.

40. سفیانی در شام، یمانی در یمن و خراسانی در خراسان خروج می کنند.

41. یمانی مرد بزرگوار و هدایتگر است که مردم را به حق دعوت می کند.

42. قبل از سفیانی سه پرچم دیگر بلند می شود. پرچم حسنیه، پرچم امویه و پرچم قیسیه.

43. سفیانی پرچم های حسنیه و امویه و قیسیه را همراه طرفدارانشان، مانند کشاورزی که گندم را درو می کند، درو می نمایند و کشتارش بسیار عجیب و غریب است.

44. زمانی که لشگریان سفیانی در بیداء فرو می روند. ندایی از آسمان بلند می شود که ای سرزمین بیداء دشمنان خداوند را نابود ساز. زمین همه ی آن ها را در خود فرومی برد.

45. پس از فرورفتن لشگریان سفیانی در سرزمین بیداء، سه نفر از لشگریان او زنده می مانند درحالی که سرهایشان به پشت برگشته است و این ها قصه ی فرورفتن لشگریان سفیانی را برای دیگران می گویند.46. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از فتح مکه و مدینه، نجف و کوفه، در شهر کوفه در مسجد ابراهیم دو رکعت نماز به جا می آورند. عده ای از طرفداران سفیانی از مرحبه خروج می کنند و حضرت دستور مقابله با آن ها را می دهند.

47. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ابتدا او را به توحید خداوند و نبوت رسول خدا و امامت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرامی خوانند اما قبیله کلب مخصوصاً دایی های او مانع از پذیرش او

ص: 408

می شوند و او را باز به جنگ تشویق می کنند. او با لشگریان حضرت می جنگد. باز حضرت او را به صلاح دعوت می کنند. او باز قبول نمی کند. حضرت دستور می دهد تا لشگریانشان با او بجنگند. سرانجام دستگیری و کشته شدن اوست.

48. عده ای از بنی امیه به روم پناهنده می شوند. حضرت قاصدی می فرستند که آن ها را بازگرداند. رومی ها جواب رد می دهند. حضرت لشگری مجهز به سمت آن ها می فرستند. رهبر رومی ها به لشگریانش می گوید، بنی امیه را به این ها بدهید که لشگری مجهز دارند و ما را نابود خواهند کرد. لذا بنی امیه را به یاران حضرت تسلیم می کنند.

ص: 409

76. در عصر حاضر رهنمایی و ترسانیدن بشریت از کفر و شرک به

عهده ی حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره انعام، آیه 19

وَ اوحیَ إِلیَّ هَذا القُرآنُ لِاُنذِرکُم به وَ مَن بَلَغَ

خداوند وحی می کند به من آیات قرآن را تا به آن شما و هرکس که این آیات به او می رسد (راهنمایی کرده و از کفر و شرک و ... او را) بترسانم.

رسول خدا در زمان پر برکتشان به وسیله ی قرآن مردم را راهنمایی کرده و از عواقب کار شرک آلود و کفرآمیز آن ها را می ترسانید. پس از ایشان این مقام به عهده ی حضرت امیرالمؤمنین و دیگر امامان و جانشینان آن بزرگوار گذاشته شده است و هم اکنون این مقام به عهده ی حضرت قائم آل محمد است. چنان که:

1. محمدبن یعقوب کلینی در اصول کافی، مجلد 1، صفحه 416، حدیث 21 و سید بحرانی در کتاب 1000 آیه نزل فی الامام علی، صفحه 108، آیه 189 آمده است:

عن الحسین بن محمد، عن الوشّاء، عن احمدبن عائذ، عن ابن أذنیة، عن مالک الجهنی قال: قلت لابی عبدالله قول الله عزوجل «وَ اوحیَ إِلیَّ هَذا القُرآنُ لِاُنذِرکُم به وَ مَن بَلَغَ» قال: وَ مَن بَلَغ أن یکون اماماً من آل محمد و هو ینذر بالقرآن کمی أنذر بِه رسول الله

مالک جهنی می گوید به حضرت صادق گفتم درباره ی این فرموده ی خداوند «این قرآن به تو وحی شده است تا (مردم زمان خود را راهنمایی کنی و از عواقب و شرک و بت پرستی و کارهای زشت) بترسانی و همچنین این قرآن راهنما و ترساننده است برای هرکس که این قرآن به او برسد. حضرت فرمودند: این درباره ی امامی از آل محمد است که او می ترساند و راهنمایی می کند به وسیله ی قرآن همان طور که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مردم را انذار می کردند.

ص: 410

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 386، حدیث 12، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 519 و بحارالانوار، مجلد 4، صفحه 57 آمده است:

عن زرارة و حمران عن ابی جعفر و ابی عبدالله علیهما السلام فی قوله تعالی «وَ اوحیَ إِلیَّ هَذا القُرآنُ لِاُنذِرکُم به وَ مَن بَلَغَ» یعنی الائمة من بعده و هم ینذرون به الناس.

زراره و حمران هر دو از حضرت امام باقر و حضرت امام صادق(عليهما السلام) روایت می کنند این قرآن به من وحی شده است تا بترسانم به وسیله ی آن شما را و هرکس که این قرآن به او می رسد. فرمودند: منظور امامانی هستند که بعد از رسول خدا مردم را می ترسانند.

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 386، حدیث 13، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 519، بحارالانوار، مجلد 4، صفحه 57، اثبات الهداة، مجلد 3، صفحه 49، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 510 و مجمع البیان، مجلد 2، صفحه 282 آمده است:

عن ابی خالد الکابلی قال: قلت لابی جعفر(عليه السلام) «وَ اوحیَ إِلیَّ هَذا القُرآنُ لِاُنذِرکُم به وَ مَن بَلَغَ» حقیقة أی شیئٍ عنی بقوله و من بلغ قال: فقال: من بلغ أن یکون اماماً من ذریَّة الاوصیاء فهو ینذر بالقرآن کمی انذر به رسول الله.

زراره و حمران از حضرت امام محمد باقر و حضرت امام صادق(عليهما السلام) روایت می کند درباره ی این فرموده ی خداوند «این قرآن به من وحی شده است تا به وسیله ی آن برسانم شما را و هرکس که این قرآن به او می رسد» گفتم حقیقت این که این قرآن به هرکس برسد برای او ترسانیده است چیست؟ فرمودند: منظور از من بلغ هرکس (این قرآن به او برسد) آن امامی است از ذریه ی اوصیای رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و او می ترساند به وسیله ی قرآن همان طور که رسول خدا به وسیله ی قرآن مردم را می ترسانند. (پس امامت در امتداد نبوت است و جدای از نبوت نیست.)

4. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 386، حدیث 14، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 520 و اثبات الهداة، مجلد 3، صفحه 49 آمده است:

عن عبدالله بن بکیر عن محمد، عن ابی جعفر(عليه السلام) فی قوله الله «لأنذرکم به و من بلغ» قال علی(عليه السلام) فمن بلغ.حضرت امام باقر(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند«لأنذرکم به و من بلغ» حضرت(عليه السلام) فرمودند: کسی که به دیگران می رساند و آن ها را می ترساند حضرت علی(عليه السلام) است.

ص: 411

5. در کتاب مختصر بصائر الدرجات و کتاب 1000 آیة نزلت فی الامام علی(عليه السلام)، صفحات 108 و 109، آیه 189 آمده است:

سعدبن عبدالله عن محمدبن الحسین بن ابی الخطاب عن احمدبن النضر الخزاز عن عبدالرحمن بن ابی نجران عن ابی جمیله المفضل بن صالح الأسدی عن مالک الجهنی قال قلت لابی عبدالله«وَ اوحیَ إِلیَّ هَذا القُرآنُ لِاُنذِرکُم به وَ مَن بَلَغَ ائنکُم لَتَشهدون» قال الامام منا ینذر بالقرآن کمی انذر رسول الله(صلى الله عليه و آله).

مالک جهنی گوید: به امام صادق گفتم درباره ی این آیه این قرآن به من وحی شده است تا بترسانم مردم زمان خودم و هرکس را که این قرآن به او می رسد امام صادق فرمودند: بعد از پیامبر این مقام به امامی از ما می رسد تا بترساند مردم را همان طور که رسول خدا می ترساندند و انذار می کردند.

ص: 412

77. قبل از قيامت كبرى، قيام حجه بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمى است

اشاره

سوره انعام آيه 31

قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّهِ حَتّى إِذا جاءَتْهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى مافَرَّطْنا فِيها وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ

ضرر و زيان كردند كسانى كه لقاى خداوند را تكذيب نمودند تا زمانى كه ناگهان ساعت بر ايشان فرا رسيد. آن ها گفتند يا حسرتنا بر آنچه كه ما در آن كوتاهى كرديم و آنان بارهاى گناهان خود را بر پشت هاى خويش كشند و چه زشت است آنچه آن ها بر دوش دارند.

در اين آيه جمله «جاءَتْهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً» حايز اهميت است (كه ناگهان ساعت بر ايشان فرا رسيد) به قيامت از آن جهت «ساعة» گفته مى شود كه يك باره فرا خواهد رسيد. لذا عده اى گفته اند ما دو قيامت يا دو «ساعة» داريم. يكى قيامت و «ساعة» صغرى و ديگرى قيامت و «ساعة» كبرى.

قيامت صغرى ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه يك باره فرا مى رسد و قيامت كبرى همان قيامتى است كه در آن صراط و ميزان و بهشت و جهنم است. براى واضح شدن مطلب در اين مورد احاديثى مى آوريم:

1. در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 377 حديث 25 و همان مجلد صفحه 430 حديث 12، آمده است:

عن ابن مسعود قال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله): لا تنقضى الايام و لا يذهب الدهر حتى يملك العرب رجل من اهل بيتى يواطئ اسمى.

ابن مسعود مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: روزگاران و ايام به پايان نمى رسد مگر اينكه يكى از فرزندان من كه نام او نام من است، بر ملت عرب حكومت و فرمانروايى نمايد.

2. در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 376 حديث 11، آمده است:

ص: 413

عن رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): لا تقوم الساعة حتى يلى رجل من اهل بيتى يواطئ اسمه اسمى.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: رستاخيز بر پا نمى شود مگر اينكه مردى از اهل بيت(عليهم السلام) من ظاهر گردد و قيام كند كه اسم او اسم من است.

3. در مسند امام احمد حنبل صفحه 17 حديث 3، آمده است:

عن ابى سعيد قال قال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله): لا تقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى اجلى اقنى يملأ الارض عدلا كما ملئت قبله ظلما يكون سبع سنين.

ابى سعيد خدرى مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: قيامت بر پا نخواهد شد تا اينكه مردى از خانواده من (بر جهان) حكومت و فرمانروايى كند. (از مشخصات او اين است كه) پيشانيش گشاده باشد و بينى اش قلمى است. او عدالت را بر كل كره زمين مى گستراند، همان گونه كه قبل از او پر از ظلم و جور شده بود و مدت سلطنت او 7 سال خواهد بود.

البته روایاتی داریم که در آن ها فرموده اند: هر سال از این هفت برابر است با ده سال از سال های شما که این هفت سال می شود هفتاد سال(1)

علائم ظهور

4. در تفسير سيوطى، آمده است:

و اخرج البخارى عن ابى هريره ان اعرابياً سأل رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) فقال: متى الساعة؟ فقال(صلى الله عليه و آله): اذا ضيعت الامانة فانتظر الساعة. قال: يا رسول اللّه كيف اضاعتها؟ قال: اذا وسد الامر الى غير اهله فانتظر الساعة.

حافظ عبدالرحمن سيوطى در تفسير الدرالمنثور مى گويد: بخارى از ابوهريره روايت كرده است كه باديه نشينى از پيامبر(صلى الله عليه و آله) پرسيد ساعت كى است؟ حضرت فرمودند: هنگامى كه امانت ضايع گردد. هروقت ديدى امانت ضايع شد منتظر ساعت باش. اعرابى گفت: يا رسول اللّه چگونه امانت ضايع خواهد

ص: 414


1- در کتاب عقدالدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب 9 (فی فتوحاته و سیرته)، فصل 3، صفحه 283 آمده است: عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب فی قصّه المهدی قال: و لا یَترُکُ بدعةً الّا ازالها و لا سُنّةٌ الّا اقامها و یُفتح القسطنطنیه و الصین و جبال الدیلم فَیمکُثُ علی ذلک سَبعَ سنین مِقدارُ کُلُّ سنةٍ عَشرُ سنین مِن سِنینکُم هذِهِ یَفعلُ الله ما یشاء هیچ بدعتی ترک نمی شود مگر این که حضرت مهدی آن را نابود می کند و هیچ سنتی نخواهد بود مگر این که آن را اقامه می کند. او قسطنطنیه و چین و کوه های دیلم را فتح خواهد کرد. سپس به همین صورت هفت سال حکومت خواهد کرد که مقدار هر سالش ده سال از همین سال هایی است که شما دارید. سپس خداوند آنچه را بخواهد انجام می دهد.

شد؟ حضرت فرمودند: آن زمانى كه كار به كسانى كه اهليت ندارند داده مى شود و آن ها شايستگى آن را ندارند. پس در آن هنگام در انتظار ساعت يا قيامت باش.

5. در كتاب تحف العقول صفحه 59، آمده است:

قال رسول اللّه من اشراط الساعة كثر القراء و قلّة الفقهاء و كثرة الامراء و قلة الامناء و كثرة المطر و قلة النبات.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: از علايم «ساعت» و آخرالزمان زياد شدن باسوادها و كم شدن مجتهدها و زياد شدن اولياى امور و كم شدن امين ها و زيادشدن باران و كم شدن گياهان مى باشد.

6. در كتاب ارشاد القلوب ديلمى باب 16 «فى اشراط الساعة»، آمده است:

خطب رسول اللّه فقام اليه رجل و قال يا رسول اللّه متى الساعة. فقال ما المسئول باعلم بها من السائل، لا تأتيكم الا بغتة، فقال فاعلمنا اشراطها فقال لا تقوم الساعة حتى تفيض العلم و تكثر الزلزال و تكثر الفتن و يكثر الهرج و المرج و تكثر فيكم الاهواء و يخرب العامر و يعمر الخراب و يكون خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزيرة العرب و قطع الشمس من مغربيها و تخرج الدابة و يظهر الدجال و ينتشر يأجوج و مأجوج و ينزل عيسى بن مريم فهناك تأتى ريح من جهة اليمن الين من الحرير فلا قدع احداً فيه مثقال ذرة من الايمان الاّ قبضة.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) خطبه اى خوانده و بعد از آن فرمودند: صادق ترين گفتارها كتاب خداست و بهترين راهنمايى ها راهنمايى خداست و بدترين امور كارهاى نوظهور است و هر بدعتى (آيين اختراعى) گمراهى است. مردى برخاست. عرض كرد يا رسول اللّه ، ساعت و موقع ظهور كى مى شود؟ آن حضرت فرمودند: پرسش شده (خود رسول خدا(صلى الله عليه و آله)) از پرسش كننده در اين باره عالم تر نمى باشد (منظور پيامبر این بوده است که وقت ساعة را فقط خدا می داند) اما علايم ظهور را چنين بيان مى فرمايند: ساعت نرسد مگر آنكه ناگهانى باشد. بعد سؤال كننده مى گويد: اى رسول خدا، علايم و آثار ساعت و ظهور را بيان بفرماييد. حضرت مى فرمايند: ساعت فرا نمى رسد مگر آن كه 1. بساط علم دين برچيده شود و 2. زلزله زیاد می شود و 3. فتنه و آشوب و هرج و مرج نیز زیاد می گردد و 4. هواى نفس زياد گردد و 5. آبادى ها ويران و 6. ويرانى آباد گردد. 7. درشرق و غرب و جزيرة العرب در زمين فرو مى رود و 8. خورشيد از مغرب طلوع كند و 9. دابة الارض خروج كند و 10.

ص: 415

دجال ظهور نمايد و 11. يأجوج و مأجوج پراكنده شوند و 12. عيسى بن مريم(علیها السلام) فرود آيد. 13. در آن موقع بادى نرم تر از حرير از سمت يمن بيايد. هر كس را كه به قدر ذره اى ايمان داشته باشد مى گيرد.

(الى ان قال الرواء) فقالوا فمتى يكون يا رسول اللّه قال اذا داهن قرائكم امرائكم و عظمتم اغنياء و اهنتم فقرائكم و ظهر فيكم الغناء و فشا فيكم الزنا و علا البناء و تغنيم بالقرآن و ظهر اهل الباطل اهل الحق و قل الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و اضيعت الصلوات و اتبعت الشهوات و ميل مع الهوى و قدم امراء الجور فكانوا خونة و الوزراء فقه و ظهر الحرص فى القراء و النفاق فى العلماء فعتد ذلك نزل البلاء مع انه ما تقدست امة لا ينتصر لضعيفها مِن قويها.

(تا اين كه راوى گفت:) عرض كردم يا رسول اللّه اين ها چه وقت واقع مى شود؟ حضرت فرمودند: وقتى كه 14. گويندگان با اولياء امور بسازند و 15. ثروتمندان را احترام نمايند و 16. به فقرا اهانت كنند و 17. آواز شهوت انگيز در بين شما رواج پيدا كند و 18. زنا زياد شود و 19. ساختمان ها بلند گردد و 20. قرآن را با صوت غنا بخوانند و 21. اهل باطل بر اهل حق غالب شوند و 22. امر به معروف و نهى از منكر كم شود و 23. نمازها ضايع گردد و 24. از شهوات پيروى كنند و 25. به هواى نفس مايل شوند. 26. فرماندهان ستمگر پيش افتند. پس، 27. فرماندهان، خائن و 28. وزرا فاسق باشند و 29. حرص در قراء و 30. نفاق در علما پيدا شود. در آن موقع بلا بر ايشان نازل شود. علاوه بر اين اجتماعى كه داد ضعيف را از قوى نستاند اصلاح نخواهد شد.

تزخرف المساجد. تذهب المصاحف و تعلى المنابر و تكثر الصفوف و ترفع الضجات فى المساجد و تجتمع الاجساد و الالسن مختلفه و دين احدهم لعقه على لسانه ان اعطى شكر و ان منع كفر لا يرجمون صغيراً و لا يوقرون كبيراً يستأثرون انفسهم توطئى حريمهم و يجورون فى حكمهم يحكم عليهم العبير و تملكهم الصبيان و تدبر امورهم النساء تتحلى الذكور بالذهب و الفضة و يلبسون الحرير و الديباج و يسبون الجوارى و يقطعون الارحام، يحيفون السبيل و ينصبون العشارين و يجاهدون المسلمين و يسالمون الكافرين فهناك تكثر المطر و يقل النبات و تكثر النهرات و تقل العلماء و تكثر الامراء و تقل الامناء.

31. مساجد زينت شود و 32 . قرآن ها طلاكارى گردد. 33. بر منبرها بالا روند. 34. صف ها زياد شود و 35. ضجه و شيون در مساجد بلند گردد. 36. بدن ها مجتمع و زبان ها مختلف، 37. دين آن ها اظهار زبانى است. حقيقت ندارد. 38. اگر به او عطا شود شكر كند وگرنه كفران نمايد.

ص: 416

39. نه به صغير رحم كنند و نه به كبير احترام كنند. 40. آن ها خود خواهند و 41. به ناموسشان تجاوز شود. 42. در صدور حكم، ظلم و ستم نمايند. 43. عبير و بنده ها بر مردم حكومت نمايند و 44. اختيارشان به دست بچه ها افتد و 45. امورشان به تدبير زن ها باشد. 46. مردها به طلا و نقره خود را زينت كنند و 47. لباس حرير و ابريشم بپوشند. 48. دخترها را بربايند و 49. قطع رحم كنند و 50. راهزنى نمايند و 51. مأمورين براى گرفتن ماليات ها قرار دهند. 52. با مسلمان ها بجنگند و 53. با كافرها بسازند. 54. در آن زمان باران زياد ببارد ولى گياه كم رويد و 55. زن هاى رقاصه و خواننده و هرزه زياد گردد. 56. علما كم شوند و 57. اولياى امور بسيار 58. ولى امين كم باشد.

7. در كتاب ارشاد ديلمى، آمده است:

قال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله): و الذى نفسى بيده لا تقوم الساعة حتى يكون عليكم امراء فجرة و وزراء خونة و عرفاء ظلمه و قراء نفسه و عباد جهال، يفتح اللّه عليهم فتنة غبراء مظلم فيتهون فيها كما تاهت اليهود فح ينقص الاسلام عروة عروة حتى يكال اللّه اللّه .

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: سوگند به آن كسى كه جانم در دست اوست «ساعت» نشود تا اينكه اولياى امور 1. فاجر و 2. وزراء خائن و 3. كارآگاه هاى ظالم بر شما مسلط شوند و 4. قارى ها فاسق و 5. عبادت كنندگان نادان باشند. 6. خداوند آن ها را چنان در فتنه تيره و تارى افكند كه مانند يهود حيران و سرگردان بمانند. 7. در آن موقع از اساس اسلام دسته دسته كاسته گردد 8. تا اينكه صداى اللّه اللّه هاى مسلمانان بلند شود.8. در كتاب مختصر تذكره شعرانى صفحه 142، آمده است:

عن رسول اللّه (صلى الله عليه و آله): لا تقوم الساعة حتى تكون التسليم على الخاصة دون العامة و حتى تفشوا التجارة و تعيب المرأة زوجها على التجارة حتى تقطع الارحام و يفشوا الظلم.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «ساعت» نشود (و انقلاب جهانى مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پا نگردد) مگر وقتى كه 1. سلام كردن بر يك عده مخصوص باشد نه تمام مردم و 2. داد و ستد رواج يابد و 3. زن در خريد و فروش عيب جويى كند و 4. قطع رحم شود و 5. ظلم و تعدى شيوع پيدا كند.

9. در كتاب مختصر تذكره شعرانى صفحه 113، آمده است:

ص: 417

فى حديث مسلم ان رسول اللّه قال لا تقوم الساعة حتى تكون الفتن لقطع الليل المظلم يصبح الرجل مؤمنا و يمسى كافراً و يمسى مؤمناً و يصبح كافراً يبيع و فيه بعرض من الدنيا.

در حديث مسلم است كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «ساعت» نشود مگر آنكه 1. فتنه چون پاره هاى شب تار پيدا شود كه 2. مرد صبح مؤمن باشد و شب كافر شود و شب مؤمن باشد و صبح كافر شود و 3. دين خود را به مال دنيا بفروشد.

10. در تفسير على بن ابراهيم قمى (على بن ابراهيم بن هاشم ابوالحسن قمى) صفحه 627، آمده است:

عن عبداللّه بن عباس قال حججنا مع رسول اللّه حجة الوداع فاخة بحلقة باب الكعبه ثم اقبل علينا بوجهه فقال الا اخبركم باشراط الساعة و كان ادنى الناس يومئذ منه سلمان رحمة اللّه . فقال: بلى يا رسول اللّه . فقال ان من اشراط القيمة اضاعة الصلوات و اتباع الشهوات و الميل مع الاهواء وتعظيم اصحاب المال و بيع الدين بالدنيا فعندها بذاب قلب المومن فى جوفه كما يذوب الملح فى الماء مما يرى من المنكر فلا يستطيع ان يغيره قال سلمان و ان هذا الكائن يا رسول اللّه ؟ قال اى و الذى نفسى بيده.

ابن عباس گويد: حجة الوداع را با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به جا آورديم. آن گاه پيغمبر(صلى الله عليه و آله) حلقه در كعبه را گرفت و روى به ما نموده فرمود: آيا خبر ندهم شما را به علايم ساعت؟ در آن موقع نزديك ترين مردم به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سلمان فارسى بود. عرض كرد: بلى يا رسول اللّه ، حضرت فرمودند: از علايم آخرالزمان 1. نمازها را ضايع گزاردن و 2. ازشهوت ها پيروى كردن و 3. به هوا و هوس مايل شدن و 4. ثروتمندان را احترام كردن و 5. دين را به دنيا فروختن است. پس، آن موقع مؤمن از اعمال ناشايسته اى كه مشاهده مى كند و نمى تواند تغيير دهد دلش، مانند، نمك آب مى شود. سلمان عرض كرد: يا رسول اللّه ، اين طور خواهد شد؟ حضرت فرمودند: قسم به آن كسى كه جانم در دست قدرت اوست، آرى خواهد شد.

يا سلمان عندها امراء جوره و وزراء فسقه و عرفاء ظلمه و امناء خونة فقال سلمان و ان هذا الكائن يا رسول اللّه ؟ قال اى و الذى نفسى بيده.

اى سلمان، در آن زمان 7. امراى ستمكار و 8. وزراى تبهكار و 9. كارآگاه ها به ناحق گزارش دهند و 10. امين ها خائن باشند. سلمان عرض كرد: يا رسول اللّه ، اين هم خواهد شد؟ حضرت فرمودند: قسم به آن كسى كه جانم در دست قدرت اوست، آرى خواهد شد.

يا سلمان إن عندها يكون المنكر معروفاً و المعروف منكراً و يؤتمن الخائن و يخون الامين و بصدق الكاذب و يكذب الصادق قال سلمان و ان هذا الكائن يا رسول اللّه ؟ قال اى و الذى نفسى بيده.

اى سلمان، در آن زمان 11. كارهاى زشت را خوب و 12. خائن را امين و 13. امين را خائن و 14. دروغگو را راستگو و 15. راستگو را دروغگو قرار دهند. سلمان عرض كرد: يا رسول اللّه ، اين هم خواهد شد؟ حضرت فرمودند: قسم به آن كسى كه جانم در دست قدرت اوست، آرى خواهد شد.

يا سلمان فعندها امارة النساء و مشاورة الاماء و قعور الصبيان على المنابره و يكون الكذب طوفا و الزكوة معرما و الفيئى مغنما و يجفو الرجل والديه و يبر صديقه و يطلع الكوكب المذنب. قال سلمان و ان هذا الكائن يا رسول اللّه ؟ قال اى و الذى نفسى بيده.

ص: 418

ای سلمان در آن زمان زن ها فرمانروایی خواهند کرد و با زن ها مشورت خواهند کرد و بچه ها بر روی منبر می نشینند. دروغ دلچسب می شود و زکات را غرامت می شمرند و اموال عمومی (بیت المال) را غنیمت می شمرند با پدر و مادر جفا و با رفیق نیکی می کنند و ستاره ی دنباله دار ظاهر می شود. سلمان گفت: یا رسول الله، آیا این هم واقع خواهد شد. حضرت فرمودند: قسم به خدایی که جانم در ید قدرت اوست، این هم واقع می شود.

ص: 419

78. در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیاتی

نظیر دابه الارض و دجال نزول عیسی(عليه السلام) و طلوع خورشید از مغرب به وقوع می پیوندد.

سوره انعام، آیات 38 و 39

وَ قالوا لَو لا نُزِّلَ عَلَیهِ آیَةٌ مِن رَبِّه قُل إنَّ اللهَ قادِرٌ عَلَی أن یُنَزَّلَ آیَةً وَلکن اکثر الناس لا یعلمون(38) وَ ما مِن دابة فی الارض و لا طائر یطیر بجناحَیهِ الا اُمَمٌ اَمثالُکُم ما فَرَطنا فی الکتاب من شَئٍ ثُمَّ إلی ربهم یحشرون(39)

و (کافران گفتند) چرا بر او (پیامبر(صلى الله عليه و آله)) آیه و معجزه ای از طرف خداوند از آسمان فرود نیامد؟ بگو (ای پیامبر) خداوند قادر است که آیت، نشانه و معجزه ای از آسمان بفرستد ولیکن اکثر مردم علم و دانش و درک ندارند * محققاً بدانید که هر جنبنده ای در زمین و هر پرنده ای که با دو بال در آسمان پرواز می کند، همگی طایفه ای مثل نوع بشر هستند و ما در این کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردیم. آن گاه همه به سوی پروردگار خود محشور می شوند *

همیشه دشمنان انبیا که در حقیقت دشمنان خداوند بودند از آن ها می خواستند معجزه و نشانه ای بیاورند تا ایمان آورند و وقتی معجزه و نشانه از طرف خداوند می آوردند بهانه ای جدید ساز می کردند. مثلاً می گفتند این معجزه نیست بلکه این جادو و سحر و چشم بندی است مثلاً در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از حضرت(صلى الله عليه و آله) خواستند شق القمر کند وقتی رسول الله(صلى الله عليه و آله) شق القمر فرمودند، گفتند او عجب جادوگر بزرگی است.

قبل از عمل شق القمر همه ی مردم مکه و اطراف آن را دعوت کردند و گفتند بیایید محمد دروغش معلوم می شود ولی وقتی شق القمر صورت گرفت گفتند عجب جادوگر بزرگی است.)

ص: 420

در زمان حضرت حجة ابن الحسن العسکری(عليهما السلام) معجزات عجیبی صورت می گیرد که دیگر غیرقابل انکار است. مثل طلوع خورشید از مغرب و غروب گاهش و یا نزول حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) از آسمان و خروج دابة الارض و خارج شدن دابة الارض از دورن زمین است.

1. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 714 به نقل از تفسیر قمی و الایقاظ من الهَجعة، صفحه 340 و بحارالانوار، مجلد 17، صفحه 204، باب 1، حدیث 5 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً» وَ سَيُرِيكُمْ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آيَاتٍ، مِنْهَا دَابَّةٌ فِي الْأَرْضِ، وَ الدَّجَّالُ، وَ نُزُولُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا

در روایت ابی جارود از امام محمد باقر(عليه السلام) در مورد این آیه همانا خداوند قادر است تا نازل کند آیت و نشانه و معجزه از آسمان حضرت(عليه السلام) فرمودند: می بینی در آخرالزمان آیات و نشانه ها و معجزاتی را از جمله خروج دابة الارض و خروج دجال و نازل شدن حضرت عیسی بن مریم(عليه السلام) از آسمان و طلوع خورشید از مغرب می باشد.

2. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 198 و در چاپ جدید (مؤسسه الاعلمی) مجلد 1، صفحه 340، باب 10، حدیث 65، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 524، حدیث 3، بحارالانوار، مجلد 17، صفحه 204، باب 1، حدیث 5، نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 714، حدیث 64، تفسیر صافی، مجلد 2، صفحه 118، نوادر الاخبار، صفحه 260، حدیث 1 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً» وَ سَيُرِيكُمْ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آيَاتٍ، مِنْهَا دَابَّةٌ فِي الْأَرْضِ، وَ الدَّجَّالُ، وَ نُزُولُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا

و قوله وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ- وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ يعني خلق مثلكم، و قال كل شي ء مما خلق خلق مثلكم ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ أي ما تركنا ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ و قوله وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا- صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ يعني قد خفي عليهم ما تقوله مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ أي يعذبه وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ يعني يبين له و يوفقه حتى يهتدي إلى الطريق

در روایت ابی جارود از حضرت امام باقر(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند«إنَّ الله قادرٌ عَلَی أن یُنَزُّلَ آیةً» (بگو ای پیامبر(صلى الله عليه و آله)، خداوند قادر است تا از آسمان آیت و نشانه ای بفرستد.) و در آخرالزمان(و ظهور حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) آیاتی است نظیر دابة الارض جنبنده ی زمین (و خروج) دجال و نزول عیسی بن مریم(عليه السلام) از آسمان و طلوع خورشید از غروب گاهش و این فرموده خداوند است «وَ ما من دابة فی الارض و لا طائرٍ

ص: 421

یطیرُ بِجناحیه إلّا اُمَمٌّ امثالکم» یعنی خداوند خلق می کند مثل شما را و گفت خداوند خلق می کند هر چیزی را مثل شما «ما فَرَّطنا فِی الکتابِ من شَئ» ما در این کتاب الهی هیچ چیز را فروگذار نکردیم یعنی هیچ چیز نیست که ما در این کتاب ترک کرده باشیم «ثُمَّ إلی رَبّهم یَحشرونَ» سپس همه چیز به سوی پروردگار خود برمی گردند. خداوند می فرمایند «وَ الذین کذَّبوا بِایاتنا صُمٌ و بُکمٌ فی الظلماتِ» آنان که آیات ما را تکذیب کردند آن ها کر و گنگ در ظلمت فرو می روند یعنی به تحقیق آن ها در ظلمت خودشان فرو می روند و خداوند می فرمایند «من یَشاء الله یٌضلِلهُ» خداوند هر که را بخواهد گمراه می کند یعنی آن ها را عذاب می کند«وَ مَن یَشاء یَجعَله عَلَی صراطٍ مستقیم» و هر که را بخواهد او را در صراط مستقیم قرار می دهد یعنی او را قرار می دهد و راهنمایی می کند در توفیق و هدایت می کند در صراط مستقیم.

3. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 198 و چاپ جدید (المؤسسة الاعلمی) مجلد 1، صفحه 188 آمده است:

وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ أي هلا أنزل عليه آية، قال إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً- وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ قال لا يعلمون أن الآية إذا جاءت- و لم يؤمنوا بها ليهلكوا

حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه «و قالوا لو لا نزل علیه آیة ... لا یعلمون » فرمودند: آن ها نمی دانند هر آیه ای که به سوی آن ها بیاید و به آن ایمان نیاورند آن ها هلاک می شوند.

ص: 422

79. کسانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تکذیب

می کنند کر و گنگ در تاریکی درونشان به سر می برند

سوره انعام، آیه 39

و الذین کذبوا بایاتنا صُمٌّ و بکُمٌ فی الظلمات من یشاء الله یضلله و من یشاء نجعله علی صراط مستقیم

کسانی که آیات و نشانه های خداوند را تکذیب کردند، آن ها کر و گنگ در ظلمات (جهل درونی خودشان) به سر می برند و اراده و مشیت خداوند بر این قرارگرفته که هرکس را که بخواهد گمراه کند و هرکس را که بخواهد در صراط مستقیم قرار دهد.

آیات الهی بسیار زیاد است و قابل شمارش نیست. هر ذره ای که در عالم هستی است، آیت و نشانه ی خداوند است اما دو آیه از همه ی آیات الهی بالاتر است. یکی وجود مقدس نبی مکرّم اسلام، حضرت محمد مصطفی(صلى الله عليه و آله) و وجود حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و حضرت امام مجتبی(عليه السلام) حضرت سیدالشهدا(عليه السلام) و بقیه ی ائمه ی طاهرین(عليه السلام) و در حال حاضر حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روحی و ارواح العالمین له الفدا و دیگری کلام الله المجید، قرآن کریم است. پس مهم ترین آیت الهی ائمه طاهرین(عليهم السلام) و قرآن کریم می باشد و تکذیب این دو انسان را در وادی کفر و شرک ضلالت قرار می دهد و انسان کر و گنگ در ظلمت خود به سر خواهد برد. بر اساس آیه يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاء(1)

1. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 716، حدیث 75 و کتاب 1000 آیه فی الامام علی(عليه السلام)، صفحه 109 آمده است:

ص: 423


1- . سوره بقره آیه 105 و آل عمران 74

حدثنا جعفر بن أحمد قال: حدثنا عبد الكريم قال: حدثنا محمد بن على قال: حدثنا محمد بن الفضيل عن أبى حمزة قال: سألت أبا جعفر عليه السلام عن قول الله: «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ» الى قوله «صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» فقال ابو جعفر عليه السلام نزلت في الذين كذبوا الأوصياء هم صم و بكم، كما قال الله في الظلمات، من كان من ولد إبليس فانه لا يصدق بالأوصياء، و لا يؤمن بهم أبدا، و هم الذين أضلهم الله، و من كان من ولد آدم آمن بالأوصياء و هم على صراط مستقيم. قال و سمعته يقول: «كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها» في بطن القرآن ان كذبوا بالأوصياء كلهم.

محمدبن فضیل می گوید از حضرت امام محمدباقر(عليه السلام) درباره ی این آیه «کسانی که تکذیب کردند آیات و نشانه های ما را این ها کر و گنگ در ظلمات (جهل درونی) خودشان به سر می برند و اراده و مشیت خداوند بر این قرار گرفته است که هرکس را که بخواهد گمراه کند و هرکس را بخواهد در صراط مستقیم قرار دهد.» حضرت(عليه السلام) فرمودند: این آیه درباره ی کسانی نازل شده است که جانشینان و اوصیای رسول خدا(عليه السلام) را تکذیب کرده اند. این ها کر وگنگ هستند همان طور که خداوند می فرمایند این ها در ظلمت به سر می برند. هرکس که از فرزندان ابلیس باشد، او هرگز اوصیای پیامبر(عليهم السلام) را تصدیق نمی کند تا ابد و به آن ها ایمان نمی آورد و این ها کسانی هستند که خداوند این ها را گمراه کرده است اما اگر کسی از فرزندان آدم باشد به اوصیا(ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله)) ایمان می آورد و او در صراط مستقیم قرار دارد.

راوی می گوید «شنیدم که آن حضرت(عليه السلام) می فرمودند «و کذبوا بآیاتنا کلها» آن ها تکذیب همه ی آیات ما را در بطن و تأویل و درون قرآن و منظور در اوصیای همه ی اوصیا می باشند. عظمت و شکوه و جلال و کمال قرآن به بطن آن است که بطن آن همان تأویل آیات است.»

ص: 424

80. ده علامت مهم قبل از قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره انعام آیه 40

قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين

بگو: به من بگوييد اگر عذاب خداوند بر شما فرا رسد و يا ساعة شما را فرا گيرد، آيا (در آن وقت) غير خداوند را مى خوانيد؟ اگر راستگو هستيد.

کلمه الساعة یا ساعت در آیات مختلف قرآنی آمده است که در بسیاری از این آیات اشارع به دو قیامت یا دو ساعت است. اول ساعت صغری یا قیامت صغری که همان ظهور حضرت ولی الله الاعظم قائم آل محمد است. دوم: ساعت کبری یا قیامت کبری که همان قیامتی است که همه ی انسان ها بدون استثنا در محشر حاضر می شوند و این آیه از این گونه آیات است.

1. در تفسير الدر المنثور فى التفسير المأثور نوشته حافظ الامام عبدالرحمن سيوطى شافعى(1) مجلد 3 صفحه 395 آورده است:

وأخرج ابن أبي شيبة وأحمد وأبو داود والترمذي والنسائي وابن ماجة وابن مردويه والبيهقي في البعث عن حذيفة بن أسيد قال أشرف علينا رسول الله صلى الله عليه وسلم من علية ونحن نتذاكر فقال ماذا تذكرون قلنا نتذاكر الساعة قال فإنها لا تقوم حتى تروا قبلها عشر آيات الدخان والدجال وعيسى بن مريم ويأجوج ومأجوج والدابة وطلوع الشمس من مغربها وثلاثة خسوف خسف بالمشرق وخسف بالمغرب وخسف بجزيرة العرب وآخر ذلك نار تخرج من قعر عدن

رسول خدا در این حدیث شریف ده نشان و علامت برای برپایی قیامت صغری یا ساعة صغری یا ظهور حضرت ولی عصر بیان فرمودند: اول دخان دوم دجال سوم (نزول) حضرت عیسی بن مریم از آسمان چهارم یأجوج و مأجوج پنجم دابة الارض ششم طلوع خورشید

ص: 425


1- سیوطی از صفحه 389 تا 401 احادیث و ملاحم و نشانه های ظهور را آورده است.

از مغرب هفتم یک خسف در مشرق هشتم یک خسف در مغرب نهم یک خسف در جزیرة العرب و دهم خارج شدن آتش از قعر عدن یا یمن تا زمانی که این ده علامت به وقوع نپیوندد، امام زمان ظهور نمی کنند.

2. در الدرالمنثور فی تفسیر المأثور مجلد 3 صفحه 389 آمده است:

وأخرج عبدبن حميد وعبد الرزاق وأحمد والبخاري و مسلم و أبوداود و النسائي و ابن ماجة و ابن المنذر و أبوالشيخ و ابن مردويه و البيهقي في البعث عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لا تقوم الساعة حتى تطلع الشمس من مغربها فإذا طلعت ورآها الناس آمنوا أجمعون فذلك حين لا ينفع نفسا ايمانها ثم قرأ الآية

ابوهریره از رسول خدا روایت کرده است که قیامت صغری یا ساعة صغری یا ظهور امام زمان برپا نخواهد شد مگراین که خورشید از مغرب طلوع کند و بعد از آن مردم دسته جمعی ایمان می آورند و دیگر ایمان آوردن برای کسی نفعی ندارد.

ص: 426

81. سلطنت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه سلطنت ها خاتمه مى دهد

سوره انعام آيه 44

«فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيءٍ حَتّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»

زمانى كه (اندرزها سودى نبخشيد) و همه نصيحت ها را فراموش نمودند، ما درهاى همه چيز از نعمت هاى (خودمان) را بر روى آن ها گشوديم تا آن ها كاملاً خوشحال شدند و به آن ها دل بستند (اما) ناگهان آن ها را گرفتيم (و سخت مجازاتشان كرديم و به كيفر اعمالشان رسانيديم) در اين هنگام همه مأيوس شدند (و درهاى اميد بر روى آن ها بسته شد)

1. در کتاب الف آیاته نزلت فی الامام علی(عليه السلام)، صفحه 109، تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 398، حدیث 57، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 539، حدیث 540 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَال أُولئِكَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ (1) فَإِنَّهُ وَكَّلَ بِالْفُضَّلِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ- وَ الْإِخْوَانِ وَ الذُّرِّيَّةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنْ تَكْفُرْ بِهِ أُمَّتُكَ فَقَدْ وَكَّلْتُ أَهْلَ بَيْتِكَ بِالْإِيمَانِ الَّذِي أَرْسَلْتُكَ بِهِ فَلَا يَكْفُرُونَ بِهِ أَبَداً وَ لَا أُضِيعُ الْإِيمَانَ الَّذِي أَرْسَلْتُكَ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ مِنْ بَعْدِكَ عُلَمَاءِ أُمَّتِكَ وَ وُلَاةِ أَمْرِي بَعْدَكَ وَ أَهْلِ اسْتِنْبَاطِ الْعِلْمِ الَّذِي لَيْسَ فِيهِ كَذِبٌ وَ لَا إِثْمٌ وَ لَا زُورٌ وَ لَا بَطَرٌ وَ لَا رِيَاءٌ فَهَذَا بَيَانُ مَا يَنْتَهِي إِلَيْهِ أَمْرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ طَهَّرَ- أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ ع وَ سَأَلَهُمْ أَجْرَ الْمَوَدَّةِ وَ أَجْرَى لَهُمُ الْوَلَايَةَ وَ جَعَلَهُمْ أَوْصِيَاءَهُ وَ أَحِبَّاءَهُ ثَابِتَةً بَعْدَهُ فِي أُمَّتِهِ فَاعْتَبِرُوا يَا أَيُّهَا النَّاسُ فِيمَا قُلْتُ حَيْثُ وَضَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَايَتَهُ وَ طَاعَتَهُ وَ مَوَدَّتَهُ وَ اسْتِنْبَاطَ عِلْمِهِ وَ حُجَجَهُ فَإِيَّاهُ فَتَقَبَّلُوا وَ بِهِ فَاسْتَمْسِكُوا تَنْجُوا بِهِ وَ تَكُونُ لَكُمُ الْحُجَّةُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ طَرِيقُ رَبِّكُمْ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَا تَصِلُ وَلَايَةٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا بِهِمْ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَهُ وَ لَا يُعَذِّبَهُ وَ مَنْ يَأْتِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ مَا أَمَرَهُ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُذِلَّهُ وَ أَنْ يُعَذِّبَهُ.

ص: 427


1- . سوره انعام آیات 84 تا 87.

محمدبن یعقوب کلینی روایت می کند از علی بن ابراهیم قمی و ایشان از پدرش و ایشان از حسن بن محبوب و ایشان از محمد بن فضل و ایشان از ابی حمزه و او از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که آن حضرت(عليه السلام) در ذیل آیه «کسانی که به آن ها کتاب و حکم نبوت عطا کردیم پس اگر کافر شوند به آن ما قوم دیگری را می آوریم که به آن کافر نیستند» پس آن سپرده شده به اهل بیت و برادران و فرزندان و فضلی که به آن ها داده است.

2. در بصائرالدرجات، صفحه 78 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: وَ أَمَّا قَوْلُهُ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ (1) يَعْنِي قِيَامَ الْقَائِمِ.

امام محمد باقر درباره ی این آیه تا این که شاد شوند به خاطر آنچه که به آن ها دادیم و یک باره آن ها را خواهیم گرفت در حالی که سرافکنده هستند فرمودند: این در زمان قیام حضرت قائم آل محمد است که قبلش سرکشان شادند اما سرانجام سرافکنده می شوند..

- در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، صفحه 200، تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 718، حدیث 82، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 525، حدیث 1 و 2 آمده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَبْدِ الرَّحِيمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ- فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ ءٍ قَالَ أَمَّا قَوْلُهُ «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ » يَعْنِي فَلَمَّا تَرَكُوا وَلَايَةَ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ع وَ قَدْ أُمِرُوا بِهِ «فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ ءٍ» يَعْنِي دَوْلَتَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ مَا بُسِطَ لَهُمْ فِيهَا- وَ أَمَّا قَوْلُهُ «حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا- أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ » يَعْنِي بِذَلِكَ قِيَامَ الْقَائِمِ حَتَّى كَأَنَّهُمْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ سُلْطَانٌ قَطُّ، فَذَلِكَ قَوْلُهُ بَغْتَةً فَنَزَلَتْ بِخَبَرِهِ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص

ابی حمزه می گوید از امام محمدباقر(عليه السلام) درباره ی این آیه «زمانی که فراموش کردند چیزهایی که ما به آن ها گفته بودیم» سؤال شد. فرمودند: یعنی ترک کردن ولایت و امامت و زعامت حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) را ما امر کردیم و «درب های همه چیز را بر روی آن ها گشودیم» یعنی به آن هادولت و ثروت در دنیا دادیم. اما این فرموده که «تا آنجا شاد شدند به آنچه ما به آن ها دادیم آن ها را یک دفعه گرفتیم و آن ها یک باره مأیوس شدند.»

ص: 428


1- . سوره انعام آية 44

یعنی در هنگام قیام حضرت قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (که آن ها همه چیزشان را از دست می دهند.) مثل این که آن ها هرگز سلطنت و مکنت و ثروت نداشتند ... .

ص: 429

82. اصحاب امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مورد تأييد خداوند هستند

سوره انعام آيه 89

اولئک الذین آتیناهم الکتاب و الحکم و النبوة فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ»

...آن ها کسانی هستند که با آن ها کتاب و حکم و نبوت عطا کردیم، پس اگر اينان كافر شوند (و كفر بورزند و حقايق را بپوشانند) همانا قومى را (مى آوريم) و بدان مى گماريم كه آن ها بدان كافر نيستند.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى باب 71 صفحه 422، آمده است:

و عن سليمان بن هارون العجلى قال سمعت جعفر الصادق رضى الله عنه ان صاحب هذا الامر يعنى القائم المهدى محفوظ لو ذهب الناس جميعاً اتى اللّه باصحابه و هم الذين قال اللّه فيهم «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ و هم الذين قال اللّه فيهم «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الكافِرِينَ»

سليمان بن هارون عجلى مى گويد: شنيدم از امام صادق(عليه السلام) كه صاحب اين امر يعنى قائم المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محفوظ است. (و خداوند او را حفظ مى كند) اگرچه همه مردم از بين بروند (چنان كه خداوند تعالى فرموده است:) «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ» خداوند اصحاب آن حضرت را مى آورد و ايشان كسانى هستند كه در اين آيه نام برده شدند و باز اين ها كسانى هستند كه خداوند در قرآن درباره آن ها مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هر كس از شما مرتد شود (و از دين خويش دست بردارد، به خداوند هيچ زيانى نمى رساند) و به زودى خداوند گروهى را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آن ها نيز خداوند را دوست مى دارندآن ها بر مؤمنين (فخر نمى فروشند) و فروتن هستند. اما بر كافران سخت مى گيرند.»

ص: 430

83. امامان(عليهم السلام) ستارگان هدایت بندگان خداوند هستند و در

اشاره

حال حاضر این اختر تابناک امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره انعام، آیه 97

وَ هُوَ الذی جَعَلَ لَکُمُ النُّجومَ تَهتَدوا بِها فی ظُلمات البر و البحر قَد فَصّلنا الآیات لقومٍ یعلمون

و اوست خدایی که قرار داده است برای شما ستاره ها را که به وسیله ی آن ها هدایت شوید در تاریکی های خشکی و دریا. به تحقیق ما آیات و نشانه های خود را برای علما و دانشمندان و اهل فهم به تفصیل بیان کردیم.

تنزیل این آیه مشخص است که مردم در دریاها و بیابان ها در شب های تار و ظلمانی با استفاده از ستارگان می توانستند و می توانند هدایت شوند و از هلاکت نجات یابند.

براساس این آیات بود که در حوزه های علمیه نجوم، فضانوردی، فضاشناسی و ... تدریس می شد.

تأویل آیه

اما تأویل آیه ستارگانی که سبب نجات گمراهان می شوند و از هلاکت آن ها جلوگیری می کنند، این ستارگان درخشان پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) است و پس از ایشان یازده امام یکی پس از دیگری مانند ستاره ای درخشان سبب نجات گمراهان می شوند و هم اکنون حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این نقش عظیم را به عهده دارند. هرکس ایشان را هادی خود قرار دهد نجات یافته و از هلاکت و مرگ روحی نجات می یابد.

1. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 211 و کتاب الف آیة نزلت فی الامام علی(عليه السلام) آمده است:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ ... قال النجوم آل محمد

ص: 431

حضرت امام صادق(عليه السلام) می فرمایند: این ستارگان (پر نور و درخشان که سبب هدایت مخلوقات می شود آل محمد(صلى الله عليه و آله) هستند.

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 374، حدیث 82، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 551 و بحارالانوار، مجلد 7، صفحه 190 آمده است:

عن يونس بن ظبيان قال: سمعت أبا عبد الله ع يقول إن الإمام إذا أراد الله أن يحمل له بإمام- أتى بسبع ورقات من الجنة فأكلهن قبل أن يواقع، قال: فإذا وقع في الرحم سمع الكلام في بطن أمه، فإذا وضعته رفع له عمود من نور ما بين السماء و الأرض، يرى ما بين المشرق و المغرب، و كتب على عضده «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً(1)» قال أبو عبد الله ع قال: قال الوشاء حين مر هذا الحديث لا أروي لكم هذا لا تحدثوا عني

یونس بن ظبیان می گوید: از حضرت امام صادق(عليه السلام) شنیدم هنگامی که خداوند اراده فرماید امامی را از امامی دیگر به وجود آورد، هفت برگ از برگ های بهشت را برای امام می فرستد و او آن ها را می خورد (و آن در صلب امام(عليه السلام) نطفه می شود.) وقتی در رحم قرار می گیرد، صداها را در رحم مادرش می شنود و هنگامی که او متولد می شود نوری از وجود او بین آسمان و زمین ساطع می شود (و همه ی مردم) بین مشرق و مغرب زمین آن را می بینند و بر روی بازوی او (به طور طبیعی) نوشته شده است و تمام و کامل شد کلمات پروردگارت بر اساس صدق و راستی و عدالت که دیگر تبدیل کننده ای برای کلمات او نیست و او شنوا و داناست.

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 374، حدیث 83، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 551 و بحارالانوار، مجلد 7، صفحه 190 آمده است:

عن يونس بن ظبيان عن أبي عبد الله ع قال إذا أراد الله أن يقبض روح إمام و يخلق بعده إماما- أنزل قطرة من تحت العرش إلى الأرض- يلقيها على ثمرة أو بقلة، قال: فيأكل تلك الثمرة أو تلك البقلة الإمام- الذي يخلق الله منه نطفة الإمام الذي يقوم من بعده، قال: فيخلق الله من تلك القطرة نطفة في الصلب، ثم يصير إلى الرحم فيمكث فيه أربعين يوما، فإذا مضى له أربعون يوما سمع الصوت، فإذا مضى له أربعة أشهر كتب على عضده الأيمن «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ- وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ » فإذا خرج إلى الأرض أوتي الحكمة و زين بالحكم و الوقار، و ألبس الهيبة و جعل له مصباح من نور، فعرف به الضمير و يرى به أعمال العباد

ص: 432


1- . سوره انعام آیه 115

نکاتی درباره ی روح و بدن چهارده معصوم(عليهم السلام)

در کتاب ریحانه ی ملکوت، صفحه 18 چنین آمده است:

هر یک از ما دارای روحی و جسمی هستیم. حالا حقیقت روح چیست؟ حقیقت جسم چیست؟ نسبت بین جسم و روح چه نسبتی است؟ اجمالاً ما دارای روحی و بدنی هستیم. روح از عالمی غیر از این عالم ماده و مُدّه است. روح ما مولود و محصول این عالم ماده نیست ولی بدن ما مولود این عالم است یعنی از مواد این عالم حاصل شده است البته روحمان از نشئه ی امر است. از یک عالم بالاتر است وَ قُل الرُّوحُ مِن اَمرِ رَبّی

حالا به همین نسبت [است] پیغمبر و دوازده وصی او و خاصه این دختر او (حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)) ... چهارده معصوم(عليهم السلام) یعنی پیغمبر و دخترش، حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و دوازده وصی اش که اول آن ها حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و دوازدهمین آن ها حضرت بقیة الله فی الارضین(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. این ها هم دارای روح و بدن هستند ولی بدن آن ها از سنخ بدن ما (هم) هست و (هم) نیست. توجه کنید هم هست و هم نیست. اما هست زیرا معروض اعراض دنیویه است لذا کمّ و کیف و اضافه و وضع و فعل و انفعال این عالم را دارد مانند ما درد، بیماری، صحت، غم، نشاط، خواب و خوراک دارد. آنچه را که ما داریم آن ها هم دارند. از این جهت (ابدان آن ها) از سنخ بدن ما است اما از جهتی [ابدان آن ها] سنخ بدن ما نیست. ماده ی اولیه و آن حقیقت جوهریه مولود این عالم نیست یعنی ماده ی اولیه ی بدن پیغمبر که معروض عوارض و اعراض دنیوی شده از این نشئه نیست از این کره نیست از کره ماده نیست از این کرات آسمانی نیست از عالم دیگری است... آن ها از عالم ملکوتند، عالمی که روح ما از آن عالم است... روح ما از عالمی است که نام آن عالم عالم ملکوت است عالم امر است. آن عالم، غیر از عالم خواب و خوراک دنیوی است ماده ی اولیه ی بدن چهارده معصوم و بذر اولیه اش از آن عالم است، آن عالمی که عالم روح ما است. (آنجا) عالم بدن آن هاست. این چهارده نفر را می گویم نه غیر آن ها.توجه فرمودید؟ بدن آن ها در رتبه ی روح ما است. روح ما نورانی است بدن آن ها هم نورانی است. بدن آن ها قوی است. عیناً از آنچه روح ما ساخته و پرداخته شده است. آن عالم عالم نور است. آن عالم، عالم لطافت است. عالم سرعت است عالم قدرت است عالم دانایی است روح ما از آن عالم است ماده ی بدن این ها نیز از آن عالم

ص: 433

است. فقط همین چهارده نفر. آن گاه وقتی بدنشان از آن عالم بود در رتبه ی روح ما قرار می گیرد. معنای وَ اَجسادُکُم فی الاجساد وَ اَرواحُکُم فی الارواح یک عباراتی در زیارت جامعه ی کبیره به چشم می خورد این زیارت جامعه ی کبیره بسیار زیارت عالی است و شیعه باید آن را بخواند و مضامینش را بداند وَ اَسمائُکُم فی الاسماء وَ اجسادُکُم فی الاجساد و اَرواحُکُم فی الارواح وَ انفسکُم فِی النُّفوس و آثارُکم فی الآثار وَ قُبورُکُم فی القبور...(1) هیچ فکر کرده اید که این عبارات چه چیزی می خواهد بگوید؟ می خواهد بگوید روح شما میان روح ها است؟ نَفس شما میان نفوس است؟ جسم شما میان جسم ها است؟ اسم شما میان اسم ها است؟ این یعنی چه؟ جسم بنده هم میان جسم ها است. اسم بنده هم میان اسم ها است. روح بنده هم میان روح ها است. این چه چیزی می خواهد بگوید؟ این چه فضیلتی برای ایشان است؟ این چه مقامی برای معصومین است که در زیارت جامعه راجع به مقامات عالیه شان ذکر شده است؟ این یکی از آن مطالب عالیه ی رفیعه است که اگر به آن پی ببرید، عرفانتان (فوق العاده) کامل می شود.

معنای روح در بدن چیست؟

آقایان طلّاب، این فَیَویَّت، فَیَویَّت ظرف و مظروف نیست، از قبیل الماءُ فی الکُوز و زَیدٌ فی الدّار نیست. این فیویّتِ قیّومیّت است. این آن فیویّتی است که خدای متعال به خاتم النبیین و به اوصیای معصومش عطا کرده است و آن ها را به قیّومیّت خودش، قیّوم قرار داده است. این مثل آن فیویّتی است که می گوییم این آقا روح در بدن دارد، جان در تن دارد. حالا جان در تن و روح در بدن را می فهمید؟!

روح در بدن مثل آب در کوزه نیست؛ روح درون بدن نیست. اشتباه نکنید. مثال روح در بدن، مثال نوردر چراغ است. وقتی می گوییم نور در چراغ است، مانند آبِ در کوزه نیست که نور درون چراغ باشد. نه!نور چراغ، محیط به چراغ است. باطن، ظاهر، بالا و پایین این رشته سیمِ وسط چراغ، غرق در نور است. پس این که می گویند «نور توی لامپ است»؛ یعنی نور، ظاهر و باطن لامپ را احاطه کرده است.

ص: 434


1- . مفاتیح الجنان- زیارت جامعه کبیره

روح هم در بدن همین طور است. روح در جمجمه نیست. جمجمه، استخوان سر است. مغز درون آن است، روح درون آن نیست. روح درون دست نیست. این دست گوشت و پوست است. پس چگونه روح در بدن است؟ روح محیطِ بر بدن است. نگهبان بدن است. لذا وقتی که از امام صادق(عليه السلام) درباره ی روح و بدن پرسیدند، حضرت فرمودند: بحار الانوار، مجلد 58، صفحه 40، حدیث 11:

عَن ابی عبدالله(عليه السلام) قالَ: مَثَلُ روحِ المُؤمِنِ وَ بَدَنِهِ کَجَوهَرَةٍ فی صُندُوقٍ إذَا اُخرِجَتِ الجُوهَرَةُ مِنهُ طُرِحَ الصُّندوقُ وَ لَم یُعبَاً بِهِ وَ قال إنَّ الاَروَاحَ لا تُمازِجُ البَدَنَ وَ لا تُوَاکِلُهُ وَ إنّما هِیَ کِلَلٌ لِلبَدَنِ مُحیطَةٌ بِهِ

روح مانند قبّه ای است که بر بالای بدن باشد. آنی که اینجا نشسته بدن است. روح درون بدن نیست. روح محیط بر آن است. مثل نور چراغ که محیط بر آن سیم است. محیط بر آن (تنگستنِ) درون لامپ است. نه این که (نور) درون تنگستن باشد؛ نور اجلّ و اعظم و بزرگ تر از این است که درون آن سیم باشد، بلکه سیم درون نور است. سیم غرق در نور است. بدن نیز غرق در روح است و در وسط روح است. روح آن را احاطه کرده، نه این که روح در بدن باشد.

پس وقتی که می گویند اجسادکم فی الاجساد و ارواحکم فی الارواح فیویّتِ قیّومیّت است؛ یعنی جسد شما آل محمد بر جسدها قیّوم و محیط است. روح شما آل محمد، قیّوم روح هاست و محیط بر آن هاست. جسدشان که قیّوم جسد ماست در رتبه ی روح ما قرار می گیرد. روح ما محیط به بدنمان است؛ جسد آن ها هم محیط به بدن ماست. بدین رو جسد نورانی ملکوتی این بزرگواران (بر ابدان ما احاطه دارد)، زیرا ماده ی اولیه این جسدِ معروضِ اعراض دنیوی که بدن (دنیایی) این بزرگواران از آن ساخته شده است، (از عالم دیگری است و لذا بر ابدان ما فیویِت قیِومیه دارد.)رخش می باید تن رستم کشد.(1) بین روح و بدن باید مناسبت باشد، مثل مناسبتی که بین سوار و مرکوب است. بدن هم مرکوب روح است. بدن بنده، مرکوب روح پیغمبر نمی شود و بدن اصلی پیغمبر، مرکوب روح من نمی شود. رخش می باید تن رستم کشد. آن روحی که اوّل ما خلق الله است، آن روحی که مملو از جلال و عظمت حق متعال است، آن روحی که به یک جلوه ی او خدا

ص: 435


1- . پر دلی باید که بار غم کشد رخش می باید تن رستم کشد (ازفردوسی)

عالم را خلق کرده است، آن را بر بدنی سوار نمی کنند که مولود زردآلو و نان و پنیر و پیاز و برنج صدری این عالم است. آن را بر بدنی سوار می کنند که ماده ی اولیه ی آن، بدن و استخوان بندی اولیه ی آن، از همان عالم ارواح ما باشد. از عالمی که روح ما از آن عالم است. لذا وقتی که نگاه می کنیم در ولادت همه ی این چهارده معصوم(عليهم السلام) چیزهایی می بینیم.

ماده ی اولیه ی جسم حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) از عالم ملکوت بود

مثلاً در ولادت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) پدرش ابوطالب با مثرم بن دعیب بن شیتقام که از اولیا و از اوصیای انبیاست روبه رو می شود. مثرم از خدا خواست که خدا او را به یک ولیّ بزرگی برساند؛ به حضرت ابوطالب می رسد و می گوید که من از خدا درخواست کردم که مرا به یک ولیّ برساند و مرا به تو رسانده است. خدا به تو فرزند عجیبی خواهد داد.

حضرت ابوطالب به ایشان می فرماید نشانه ی راستی این حرف چیست؟ او می گوید: نشانه ی راستی اش این است که هر چه می خواهی بخواه تا من از خدا بخواهم حاضر شود. حضرت ابوطالب می گوید: خوراک بهشتی می خواهم.

مثرم می گوید: خوراک بهشتی می خواهی؟

حضرت ابوطالب می فرمایند: بله.

مثرم می گوید: خدایا، از خوراک های غیبی برای این ولیّت بفرست.

یک مرتبه دید یک بشقاب خوراکی حاضر شد. مقداری انار، انگور و رطب در طبقی آورده شد. حضرت ابوطالب انار را تناول کرد و از آن به فاطمه بنت اسد هم داد. هر دو خوردند و قِران سعدین گردید.نطفه ی جضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) بسته شد؛ نه نطفه ی جعفر، نه عقیل، نه طالب.

ابوطالب چهار پسر داشت. پسر اول، طالب، پسر دوم جعفر، پسر سوم عقیل، پسر چهارم حضرت علی(عليه السلام) بود. هر یک ده سال با یکدیگر فاصله داشتند. در مورد آن سه پسر، این خبرها نبود. درباره ی حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) خوراک ملکوتی آمد از عالم غیب خوراک آمد. ابوطالب آن خوراک را خورد، آورد به فاطمه بنت اسد هم داد. (البته با شرایطی) وقتی که به او داد، دوتایی خوردند و قران سعدین فرمودند. زهره و مشتری در مقارنه شدند. آن وقت کوکب سعد علی بن ابی طالب(عليه السلام) از مطلع الفجر رحم مادرش طالع شد. ماده ی بدن حضرت علی(عليه السلام) از

ص: 436

خوراک های دنیوی نبوده است. ماده ی اولیه اش از خوراک های غیبی ملکوتی بوده که به وسیله ی مثرم بن دعیب نوش جان کرد. به روایت نگاه کنید.

متن حدیث ملکوتی بودن جسم حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)

قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) عَنْ مِيلَادِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقَالَ آهِ آهِ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ خَيْرِ مَوْلُودٍ وُلِدَ بَعْدِي عَلَى سُنَّةِ الْمَسِيحِ(عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ عَلِيّاً(عليه السلام) مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ- قَبْلَ أَنْ خَلَقَ الْخَلْقَ بِخَمْسِمِائَةِ أَلْفِ عَامٍ فَكُنَّا نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ قَذَفَ بِنَا فِي صُلْبِهِ وَ اسْتَقْرَرْتُ أَنَا فِي جَنْبِهِ الْأَيْمَنِ وَ عَلِيٌّ فِي الْأَيْسَرِ ثُمَّ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِهِ فِي الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَاتِ إِلَى الْأَرْحَامِ الطَّيِّبَةِ فَلَمْ نَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى أَطْلَعَنِيَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ ظَهْرٍ طَاهِرٍ وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاسْتَوْدَعَنِي خَيْرَ رَحِمٍ وَ هِيَ آمِنَةُ ثُمَّ أَطْلَعَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلِيّاً مِنْ ظَهْرٍ طَاهِرٍ وَ هُوَ أَبُو طَالِبٍ وَ اسْتَوْدَعَهُ خَيْرَ رَحِمٍ وَ هِيَ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ وَ مِنْ قَبْلِ أَنْ وَقَعَ عَلِيٌّ فِي بَطْنِ أُمِّهِ كَانَ فِي زَمَانِهِ رَجُلٌ عَابِدٌ رَاهِبٌ يُقَالُ لَهُ المثرم بْنُ دعيب بْنِ الشيقتام وَ كَانَ مَذْكُوراً فِي الْعِبَادَةِ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ مِائَةً وَ تِسْعِينَ سَنَةً وَ لَمْ يَسْأَلْهُ حَاجَةً فَسَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُرِيَهُ وَلِيّاً لَهُ فَبَعَثَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِأَبِي طَالِبٍ إِلَيْهِ فَلَمَّا أَنْ بَصُرَ بِهِ المثرم قَامَ إِلَيْهِ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ أَجْلَسَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ قَالَ رَجُلٌ مِنْ تِهَامَةَ فَقَالَ مِنْ أَيِّ تِهَامَةَ قَالَ مِنْ مَكَّةَ قَالَ مِمَّنْ قَالَ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ قَالَ مِنْ أَيِّ عَبْدِ مَنَافٍ قَالَ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَوَثَبَ إِلَيْهِ الرَّاهِبُ وَ قَبَّلَ رَأْسَهُ ثَانِياً وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَعْطَانِي مَسْأَلَتِي وَ لَمْ يُمِتْنِي حَتَّى أَرَانِي وَلِيَّهُ ثُمَّ قَالَ أَبْشِرْ يَا هَذَا فَإِنَّ الْعَلِيَّ الْأَعْلَى قَدْ أَلْهَمَنِي إِلْهَاماً فِيهِ بِشَارَتُكَ قَالَ أَبُو طَالِبٍ وَ مَا هُوَ قَالَ وَلَدٌ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ هُوَ وَلِيُّ اللَّهِ تَبَارَكَ اسْمُهُ وَ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ هُوَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ وَصِيُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَإِنْ أَدْرَكْتَ ذَلِكَ الْوَلَدَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنَّ المثرم يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ وَ هُوَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّكَ وَصِيُّهُ حَقّاً- بِمُحَمَّدٍ يَتِمُّ النُّبُوَّةُ وَ بِكَ يَتِمُّ الْوَصِيَّةُ قَالَ فَبَكَى أَبُو طَالِبٍ وَ قَالَلَهُ مَا اسْمُ هَذَا الْمَوْلُودِ قَالَ اسْمُهُ عَلِيٌّ فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ إِنِّي لَا أَعْلَمُ حَقِيقَةَ مَا تَقُولُهُ إِلَّا بِبُرْهَانٍ بَيِّنٍ وَ دَلَالَةٍ وَاضِحَةٍ قَالَ المثرم فَمَا تُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَ اللَّهَ لَكَ أَنْ يُعْطِيَكَ فِي مَكَانِكَ مَا يَكُونُ دَلَالَةً لَكَ قَالَ أَبُو طَالِبٍ أُرِيدُ طَعَاماً مِنَ الْجَنَّةِ فِي وَقْتِي هَذَا فَدَعَا الرَّاهِبُ بِذَلِكَ فَمَا اسْتَتَمَّ دُعَاؤُهُ حَتَّى أُتِيَ بِطَبَقٍ عَلَيْهِ مِنْ فَاكِهَةِ الْجَنَّةِ رُطَبَةٌ وَ عِنَبَةٌ وَ رُمَّانٌ فَتَنَاوَلَ أَبُو طَالِبٍ مِنْهُ رُمَّانَةً وَ نَهَضَ فَرِحاً مِنْ سَاعَتِهِ حَتَّى رَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَأَكَلَهَا فَتَحَوَّلَتْ مَاءً فِي صُلْبِهِ فَجَامَعَ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ فَحَمَلَتْ بِعَلِيٍّ ع ...

ابدان چهارده معصوم(عليهم السلام) از عالم ملکوت است

هر امامی که می خواهد به دنیا و به رحم مادرش بیاید، یک قطره از آب های بهشتی در غذای پدرش می چکد و می خورد بعد نطفه او در رحم مادرش منعقد می شود. این ها روایت است از

ص: 437

خودم چیزی نمی بافم. آن وقت همان قطره ی بهشتی، همان میوه ی بهشتی، همان مائده ی ملکوتی ماده ی بدنی آن ها است.

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمَدَانِيِّ وَ غَيْرِهِ رَوَاهُ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَقْبِضَ رُوحَ إِمَامٍ وَ يَخْلُقَ مِنْ بَعْدِهِ إِمَاماً أَنْزَلَ قَطْرَةً مِنْ مَاءٍ تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى الْأَرْضِ فَيُلْقِيهَا عَلَى ثَمَرَةٍ أَوْ عَلَى بَقْلَةٍ فَيَأْكُلُ تِلْكَ الثَّمَرَةَ أَوْ تِلْكَ الْبَقْلَةَ الْإِمَامُ الَّذِي يَخْلُقُ اللَّهُ مِنْهُ نُطْفَةَ الْإِمَامِ الَّذِي يَقُومُ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَيَخْلُقُ اللَّهُ مِنْ تِلْكَ الْقَطْرَةِ نُطْفَةً فِي الصُّلْبِ ثُمَّ يَصِيرُ إِلَى الرَّحِمِ فَيَمْكُثُ فِيهَا أَرْبَعِينَ لَيْلَةً فَإِذَا مَضَى لَهُ أَرْبَعُونَ لَيْلَةً سَمِعَ الصَّوْتَ فَإِذَا مَضَى لَهُ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ كُتِبَ عَلَى عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ فَإِذَا خَرَجَ إِلَى الْأَرْضِ أُوتِيَ الْحِكْمَةَ وَ زُيِّنَ بِالْعِلْمِ وَ الْوَقَارِ وَ أُلْبِسَ الْهَيْبَةَ وَ جُعِلَ لَهُ مِصْبَاحٌ مِنْ نُورٍ يَعْرِفُ بِهِ الضَّمِيرَ وَ يَرَى بِهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ.(1)

عظمت ماده ی اولیه ی بدن حضرت فاطمه(علیها السلام)

ماده ی اولیه ی آن ذات مقدس (حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)) آن قدر قوی است، آن قدر پرجوهر است که در یک نوبت به این عالم تنزلش نمی دهند بلکه در نوبت های متعدد آن را به این عالم تنزل می دهند، اما در یک نوبت پیغمبر را بالا می برند زیرا وقتی ظرف کوچک شد، دریا را نمی شود در ظرف ریخت؛ قزوین را نمی شود درون مسجد شاه جمع کرد، ایران را نمی شود درون قزوین گنجانید بلکه باید قزوین را مستهلکش کنند و ببرند در جای دیگر ایران مثلاً به پایتخت ببرند، اما پایتخت درون قزوین نمی آید، قزوین مستهلک در پایتخت می شود. مثال دیگر بزنم: بالا، پایین نمی آید، پایین را باید بالا آورد چون پایین کوچک است. بالا بزرگ است. پیغمبر را در یک نوبت برای گرفتنماده ی بدنی حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) بالا بردند، چون این عالم استعداد و ظرفیت و لیاقت آن را ندارد که آن ماده بیاید توی این عالم. لذا پیغمبر را پای درخت طوبی بالا بردند. به خدا من راجع به روح حضرت زهرا(علیها السلام) هیچ چیز نخواهم گفت... حضرت زهرا آن قدر قوی بود که میسّر نبود او را درون این نشئه بیاورند. پیغمبر را پای آن درخت بردند. پیغمبر آنجا تناول کرد چون پیغمبر اقیانوس اعظم است همه ی گوهرها را در درونش می گیرد لذا پیغمبر را به آنجا بردند. آنجا یک تکه از ماده ی بدنی را در وعاء وجود پیغمبر وارد کردند تکه های دیگر را مختلف وارد کردند.

ص: 438


1- . بحارالانوار مجلد 25 صفحه 39 حدیث 8

در بحار الانوار، مجلد 43، صفحه 18، حدیث 17 آمده است:

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدْرُونَ لِمَا خُلِقَتْ فَاطِمَةُ قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ خُلِقَتْ فَاطِمَةُ حَوْرَاءَ إِنْسِيَّةً لَا إِنْسِيَّةٌ وَ قَالَ خُلِقَتْ مِنْ عَرَقِ جَبْرَئِيلَ وَ مِنْ زَغَبِهِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ اسْتَشْكَلَ ذَلِكَ عَلَيْنَا تَقُولُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ لَا إِنْسِيَّةٌ ثُمَّ تَقُولُ مِنْ عَرَقِ جَبْرَئِيلَ وَ مِنْ زَغَبِهِ قَالَ إِذاً أُنَبِّئُكُمْ أَهْدَى إِلَيَّ رَبِّي تُفَّاحَةً مِنَ الْجَنَّةِ أَتَانِي بِهَا جَبْرَئِيلُ ع فَضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ فَعَرِقَ جَبْرَئِيلُ ع وَ عَرِقَتِ التُّفَّاحَةُ فَصَارَ عَرَقُهُمَا شَيْئاً وَاحِداً ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ قُلْتُ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ أَهْدَى إِلَيْكَ تُفَّاحَةً مِنَ الْجَنَّةِ فَأَخَذْتُهَا وَ قَبَّلْتُهَا وَ وَضَعْتُهَا عَلَى عَيْنِي وَ ضَمَمْتُهَا إِلَى صَدْرِي ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ كُلْهَا قُلْتُ يَا حَبِيبِي يَا جَبْرَئِيلُ هَدِيَّةُ رَبِّي تُؤْكَلُ قَالَ نَعَمْ قَدْ أُمِرْتَ بِأَكْلِهَا فَأَفْلَقْتُهَا فَرَأَيْتُ مِنْهَا نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ قَالَ كُلْ فَإِنَّ ذَلِكَ نُورُ الْمَنْصُورَةِ فَاطِمَةَ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَنِ الْمَنْصُورَةُ قَالَ جَارِيَةٌ تَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ وَ اسْمُهَا فِي السَّمَاءِ مَنْصُورَةُ وَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةُ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ لِمَ سُمِّيَتْ فِي السَّمَاءِ مَنْصُورَةَ وَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ قَالَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ فِي الْأَرْضِ لِأَنَّهُ فَطَمَتْ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمُوا أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ (1) بِنَصْرِ فَاطِمَةَ(علیها السلام)

یک روز پیغمبر نشسته بودند. جبرئیل شرفیاب حضور مبارکشان شد. از راه رسید سلام کرد و یک دانه سیب به پیغمبر داد اما نه از این سیب ها از آن سیب هایی که چشم عالم ماده ندیده است. سیب عرق آلود هم هست. سیب سنگین است با آن که نزول و سیر نزولی و از بالا به پایین آمدن زحمت ندارد از پایین به بالا رفتن زحمت داردمثلاً اگر دو من بار را روی دوشت بگیری و از اینجا بخواهی بروی پشت بام مسجد، به نفس نفس می افتی ولی اگر ده من بار را روی دوشت بگذارند که پایین بیایی خسته نمی شوی مگر بار خیلی سنگین باشد... جبرئیل در نزول است از آن نشئه به این نشئه می آید اما آن قدر این سیب سنگینی معنوی دارد که جبرئیل به عرق می آید و عرق های پَرِ جبرئیل به این سیب می رسد. این ها روایت است. جبرئیل جسم است، چرت و پرت های عرفا و متصوفه را که جبرئیل و فرشته را از قوای نفسی گرفته اند به آب بریزید. آن ها حرف مفت است. جبرئیل جسم است. جبرئیل پر و بال دارد. در قرآن می فرماید:

ص: 439


1- . سوره روم آیات 4 و 5

أولی اَجنِحَةٍ مَثنی و ثُلاثَ وَ رُباعَ(1)

ملائکه پر دارند و دو تایی و سه تایی. بلکه چهار تایی. جبرئیل هم پر دارد.

بر پیشانی او با خط نور نوشته شده است لا اله الّا الله. خدایا همه ی ما را با اقرار بر این جمله از دنیا ببر. محمد رسول الله علی امیرالمؤمنین این بر پیشانی جبرئیل نوشته شده است.

در بحارالانوار، مجلد 27، صفحه 1، حدیث 1 آمده است:

رُوِيَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) هَؤُلَاءِ يَرْوُونَ حَدِيثاً فِي مِعْرَاجِهِمْ أَنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) رَأَى عَلَى الْعَرْشِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَيَّرُوا كُلَّ شَيْ ءٍ حَتَّى هَذَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْعَرْشَ كَتَبَ عَلَى قَوَائِمِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَاءَ كَتَبَ فِي مَجْرَاهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْكُرْسِيَّ كَتَبَ عَلَى قَوَائِمِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اللَّوْحَ كَتَبَ فِيهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِسْرَافِيلَ كَتَبَ عَلَى جَبْهَتِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَبْرَئِيلَ كَتَبَ عَلَى جَنَاحِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ كَتَبَ فِي أَكْنَافِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرَضِينَ كَتَبَ فِي أَطْبَاقِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجِبَالَ كَتَبَ فِي رُءُوسِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّالشَّمْسَ كَتَبَ عَلَيْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَمَرَ كَتَبَ عَلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ السَّوَادُ الَّذِي تَرَوْنَهُ فِي الْقَمَرِ فَإِذَا قَالَ أَحَدُكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَلْيَقُلْ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيُّ اللَّه

به هر جهت جبرئیل جسم است و سیر، سیر نزولی است، اما بار خیلی سنگین است. جبرئیل به عرق آمده است. عرق هایش به این سیب چسبیده سیب را آورد خدمت پیغمبر تقدیم کرد. پیغمبر گرفتند و بو کشیدند. به به! عجب بویی دارد. نکهتی دارد که دل را به حال می آورد و جان می بخشد.

- جبرئیل هدیه ی دوست است؟

- بله بله هدیه ی دوست را بخور.

ص: 440


1- . سوره فاطر آیه 1

- بخورم؟

- بله آقا آورده ام برای خوردن. بله بخور. تناول فرما.

پیغمبر این سیب را شکافت یک نوری از این سیب متلألی شد که پیغمبر تکان خورد. این چه نوری است؟

عرض کرد: یا رسول الله، تکان نخور این نور فاطمه زهرا است.

مسلم این نور روحانی نیست... این نور جسمانی است. پیغمبر در رتبه ی جسمانی اش به فزع می آید. البته پیغمبر در رتبه ی ملکوتی اش هزار درجه بالاتر از این است ولی پیغمبر در این شأن جسمانی و در این رتبه ی ملکی اشان از نورانیت حضرت زهرا(علیها السلام) تکان می خورد. یک تکه را در سیب گذاشته اند و به ایشان دادند و در دادن تکه ی دیگر پیغمبر را بالا برده اند. می خواهند همه ی بدنی که کاملاً ماده ی ملکوتی است و همه ی خمیرمایه ی اصلی آن از ماده ی ملکوت است بیاورند در صلب پیغمبر که از آنجا به خزانه دار یعنی حضرت خدیجه بدهند و بعد در صندوق مثل امروز گشوده شود و این لؤلؤ لالا و این گوهر والا در اقیانوس دنیا به ظهور بیاید چه کار کرده اند؟!

انعقاد نطفه ی حضرت زهرا(علیها السلام)

اولاً پیغمبر مقدس و منزه است پیغمبر پاک است پیغمبر پاک و طیب و طاهر است. پیغمبر در جمیع شئونش از همه ی پلیدی ها است. در پیغمبر کوچک ترین پلیدی و کوچک ترین نقطه ی تاریک وجود ندارد ولی با این حال چون می خواهند گوهر والا و آن لؤلؤ لا لا رادر صُلب اطهر او بگذارند به پیامبر دستور ریاضت می دهند. پیغمبر با امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و حمزه و جعفر و ابوبکر و چند نفر دیگر نشسته بودند یک مرتبه جبرئیل آمد و به پیغمبر سلام کرد. (رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند:) کجا بودی جبرئیل؟

گفت: مأمورم از قِبَلِ خدای متعال به شما عرض کنم که از این ساعت شما حق رفتن نزد خدیجه را ندارید. آنجا تشریف نبرید. بروید یک جای دیگر تا دستور جدید به شما برسد.

پیغمبر هم به غیر خانه ی ابوطالب جای دیگری که دلش گرم بشود نداشت چون هم به ابوطالب عمویش و هم به زن عمویش فاطمه بنت اسد خیلی انس داشت. فاطمه بنت اسد راستی راستی مانند مادر با پیغمبر رفتار می کرد، بلکه بچه هایش را قربان او می کرد.

ص: 441

(در کتاب بحارالانوار، مجلد 16، صفحه 78، حدیث 80 آمده است:) پیغمبر از جا حرکت کرد. به وسیله ی عماربن یاسر به حضرت خدیجه پیغام داد: خدیجه، خداوند متعال مرا نهی کرده از این که پیش تو بیایم ولی بدان این نه از بابت غضب بر توست. تو کار خلافی نکرده ای که مستوجب عقوبت شوی بلکه حکمتی و خیری در این کار بر ما مقدّر شده است. شب ها وقت خواب نمازت را بخوان، تغشی ات را بکن، در راببند و بخواب.

خدیجه در فراق پیغمبر نالان و در هجران او متأثر است ولی امر خدا است چاره ای به جز رضا و تسلیم نیست. شب ها نمازش را می خواند در را می بست و می خوابید. پیغمبر هم در خانه ی ابوطالب بودند و روزه می گرفتند. چهل روز در خانه ی فاطمه بنت اسد ماندند. این عدد چهل هم یک اثر عجیبی دارد.

اَتمَمناها بِعَشرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اَربعین لَیلة(1)

در اربعین یک خاصیتی است. حافظ خوب می گوید:

شنیدم رهروی در سرزمینی *** همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آن گه شود صاف *** که در شیشه بماند اربعینی

اربعین یک خاصیت هایی دارد که منبر مفصلی دارد چهل روز پیغمبر را صیقل دادند با این که او آینه ی متجلّی است با این که او آینه پاک و صاف است مع ذلک او را صیقل دادند به چیزی او را صیقل دادند؟ به امساک از حیوانی (دیگر) به چه (چیزی)؟ به انعزال (دیگر) به چه (چیز)؟

به جلو گرفتن از اِعمال، اعمال نفسانی، خوب پیغمبر صاف و متجلی تر از آنچه که بود، شد. آن وقت در شب چهلم، پیغمبر نشسته بود جبرئیل با میکائیل که طبقی روی سرش بود خدمت پیغمبر آمدند:

- سلام سلام سلام

- علیکم السلام و رحمةالله

- نزدیک افطار است.

طبق را گذاشتند روی زمین.

ص: 442


1- . سوره اعراف آیه 142

یا رسول الله امشب کسی با شما نباید در این خوراک شریک گردد. شب های دیگر موقع افطار پیغمبر به امیرالمؤمنین می فرمودند: پسر عمو، یک کسی را هم بگو بیاید. چون تنها غذا خوردن لذت و کیفی ندارد. ید الله مع الجماعة(1) پیغمبر همیشه دلش می خواست دستش که در سفره می رود با دست بندگان خدا همراه باشد. آن شب جبرئیل عرض کرد: غیر شما کسی حق خوردن این غذا را ندارد. لذا فرمودند: در را ببند امشب هیچ کس را راه نده. ... در آنجا مقداری انگور و خرما و آب بود و شاید مقداری انار پیغمبر دست ها را بالا زدند و شروع کردند به خوردن آدم روزه دار و غذای غیبی و گفته اند که یک نفره بخور. (آن حضرت آن غذا را) خورد و روی آن هم آب. نوش جان فرمودند. چه آبی؟ آب حیات است. چه انگوری!

وَ فاکِهَةٍ مِمّا یَتَخیّرَونَ وَ لَحم طَیرٍ مما یشتهونَ(2)

از آن فاکهه های بهشتی. خدایا، به حق فاطمه ی زهرا(علیها السلام) امشب به هر کس که به عنوان بی بی در این مسجد آمده است از آن فاکهه ی بهشتی نصیب فرما. به هر حال پیغمبر سیر و ممتلی شدند. طَبَق را آوردند هنوز ته آن یک چیزی باقی مانده بود. در این هم سرّبزرگ عرفانی است که حالا دیگر آن را فاش نمی کنم که چرا یک مقدار باقی مانده پیغمبر خوردند و نوش جان کردند و سیر شدند از آن آب ها هم نوشیدند ... همان آن پیش از اقامه ی نماز، حقیقت نماز را در کسوت جسمانیّت درآورد. همان شب همان ساعت حضرت خدیجه دریافت که دارای لؤلؤ لالایی شده است. بدن فاطمه ی زهرا(علیها السلام) که از مادّه های ملکوتی گرفته شده در خزانه ی وجود خدیجه جایگزین گردید. خدیجه روح تازه ای پیدا کرد. گوش می داد از رحمش ذکر خدا را می شنید از رَحِمش تسبیح حق تعالی می شنید.(3) و (4)

ص: 443


1- . ظاهر در روایت یدالله علی الجماعة می باشد نه مع الجماعة: قال امیرالمؤمنین ... و الزموا السواد الاعظم فإن یدالله علی الجماعة.
2- . سوره واقعه آیات 20 و 21
3- . بحارالانوار مجلد 43 صفحه 2 حدیث 1 و مجلد 16 صفحه 80
4- . کلیه مطالب این بخش از کتاب ریحانه ی ملکوت است.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال حاضر كلمة ربّك و کلمة الله است

در هر زمانى (حجة الهى) «كلمة رب» و يا «كلمة اللّه » است كه اگر اين حجت نباشد، «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها» و اين حجت بايد هميشه باشد كه مى فرمايند: «الحجة قبل الخلق و الحجة مع الخلق و الحجة بعد الخلق(1)» و در حال حاضر اين حجت وجود اقدس اعلى حضرت بقية اللّه الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

خداوند در سوره انعام آيه 115، مى فرمايد:

«وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلاً لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ»

تمام و كامل شد كلمه پروردگارت بر اساس صدق و راستى و عدالت كه ديگر تبديل كننده اى براى كلمات او نيست و او شنوا و داناست.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى باب 82 صفحه 462، آمده است:

و عن الحسين بن حمدان الحضيبى عن هارون بن مسلم و سعدان جعفر جميعاً سمعوا عدة من المشايخ الثقات الذين كانوا مجاورين للامامين سيدنا على الهادى و ابى محمّد الحسن العسكرى قالوا سمعناهما يقولان ان اللّه تبارك و تعالى اذا اراد ان يخلق الامام انزل قطرة من ماء الجنة فى ماء المزن فتسقط فى ثمار الارض و بقلتها فياكلها ابو الامام و تكونت نطفته منها فاذا استقرت النطفة فى الرحم فيمضى لها اربعة اشهر يسمع الصوت و كتب على عضده «وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلاً لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ» فاذا ولد قام بامر اللّه و رفع له عمود من نور ينظر منه الخلايق و اعمالهم و سرائرهم و العمود نصبت بين عينه حيث تولى و نظر و قالوا قال ابومحمّد الحسن العسكرى قصة هبة عمة نرجس له نحو ما تقدم.

حسين بن حمدان الحضيبى از هارون بن مسلم و سعدان بصرى و او از محمّدبن احمد بغدادى و او از احمدبن اسحاق و او از سهل بن زياد و او از عبداللّه بن جعفر و همگى شنيده اند از مشايخ و بزرگان ثقه كه آن ها مجاور بودند با دو امام؛ يعنى، امام هادى عليه السلام و امام عسكرى(عليه السلام)، گفتند: شنيديم كه آن دو بزرگوار مى فرمودند: خداوند زمانى كه اراده كند امامى را خلق نمايد قطره اى از آب بهشت را در آبى مى ريزد كه آن آب از ابرى (پاك گرفته شده است) و آن آب را در ميوه ها و سبزى هاى (پاك مى ريزد) سپس، پدر امام از آن آب مى خورد (و آن آب و آن قطره بهشتى) سرانجام به نطفه تبديل مى شود و در رحمى

ص: 444


1- . کتاب کافی مجلد1 صفحه 177

(پاك) قرار مى گيرد كه پس از چهار ماه صداى طفل از درون رحم مادر شنيده مى شود و بر بازوى او نوشته مى شود: «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ» و زمانى كه امام متولد شود به امر الهى مى ايستد و عمودى از نور بين دو چشم او ظاهر مى شود كه به وسيله آن نور، خلايق و اعمالشان و (ظاهر) و باطنشان را مى بيند و هر چيز را كه بخواهد و نظر كند (ظاهر و باطن) آن را مى بيند. گفته اند ابومحمّد امام عسكرى(عليه السلام) فرموده قصه بخشش عمه آن حضرت نرجس(علیها السلام) را به او از قبيل نصب و ظاهر شدن عمود نور است. در قرآن يكى «كلمة رب» آمده است مانند همين آيه و در جايى مثل سوره توبه آيه 40 «كلمة اللّه » آمده است كه مى فرمايد: «كلمة اللّه هى العليا» سؤال مى شود كه منظور از كلمة رب و كلمة اللّه چيست؟ براى پاسخ به اين سؤال بايد به آيه 171 از سوره نساء توجه شود كه خداوند مى فرمايد: «إِنَّما المَسِيحُ عِيسى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقها إِلى مَرْيَمَ». ما كلمه را به مريم(علیها السلام) القا كرديم. اين كلمه حجت الهى عيسى بن مريم است. پس از آنچه كه گفتيممى توانيم نتيجه بگيريم «كلمة رب» و «كلمة اللّه » هم مى تواند گفتار و آيات الهى باشد و هم مى تواند قرآن باشد و هم مى تواند حجة الهى باشد كه انبيا و اوصيا و اولياى الهى كلمة رب و كلمة اللّه هستند و حديث بالا همين مطلب را تبيين فرموده است. در اخبار زيادى بالغ بر بيش از ده حديث داريم كه اين آيه شريفه بين دو چشم هر امامى يا بر عضد هر امامى و يا مابين كتفين امام، على الاختلاف الاخبار نوشته شده و نيز در اخبار بسيارى در باب زيارات و خطب و غير اين ها اطلاق كلمات اللّه بر ائمه(عليهم السلام) شده: «نحن الكلمات التامات» و اين آيه شريفه شامل جميع اطلاق مى شود زيرا به جميع اطلاقات صدق مى كند. اما قرآن كه در آن چيزى فروگذار نشده است و نقصانى در او نيست و دين مقدس الهى اسلام از هر جهت تام و تمام و اتم از تمام اديان است و اما هر عصرى و زمانى از انبيا و حجج از آدم تا حضرت بقية اللّه(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خالى نبوده و نخواهد بود. (لو خلت الارض عن الحجة لساخت باهلها و لماجت باهلها)

ص: 445

84. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوری است که هر

اشاره

کس به دنبال او رود هدایت می شود

سوره انعام، آیه 122

أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُون

آیا کسی که مرده باشد و ما او را زنده نماییم و برای او نوری قرار دهیم که به وسیله ی آن در بین مردم راه برود همانند کسی است که در تاریکی ها راه می رود (و او غرق در تاریکی است) و از تاریکی ها بیرون نمی رود؟ آری اعمال کافران در نظرشان چنین زینت یافته است. (که اعمال پست خود را نیکو می بینند.)

خداوند در این آیات دو چهره را مشخص می فرمایند. چهره ی اول چهره ای که ابتدا مرده است و خداوند او را زنده کرده است و برای هدایت نوری قرار داده است که به وسیله ی آن نور در این عالم و ما بین مردم رفت و آمد کند و به وسیله ی این نور گمراه نمی شود.

و چهره ی دوم کسی است که با اختیار خودش از این نور مفارقت گرفته و وارد عالم ظلمانی شده است و دیگر نمی خواهد از این ظلمات خارج گردد و تازه کافران این اعمال که آن ها را با این تاریکی ها کشانیده است در نظرشان نیکو زینت داده شده است. ( اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات(1) چهره ی اول خودش ظلمت را رها کرده و به نور می پیوندد اما چهره ی دوم با نور وداع نموده و ظلمت را پسندیده است.)

ص: 446


1- . سوره بقره آیه 257

1. محمدبن یعقوب کلینی در کافی، مجلد 1، صفحه 185، حدیث 13 باب معرفة الامام و الرّاد الیه و تفسیر صافی در ذیل همین آیه آمده است:

عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعيل، عن منصور بن يونس، عن بريد، قال: سمعت أبا جعفر (عليه السلام) يقول في قول الله تبارك و تعالى: أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ فقال: «ميته لا يعرف شيئا نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ إماما يأتم به كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها- قال- الذي لا يعرف الإمام».

در کافی از امام محمد باقر(عليه السلام) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: منظور از میتاً یا مرده کسی است که معرفت و شناخت از چیزی ندارد و جاهل است. منظور از نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ خداوند نوری قرار داده است که به وسیله ی آن هدایت شود منظور امامی است که امامت او را بپذیرند و به وسیله ی آن نور یا امام هدایت شوند و منظور از كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ کسی است که امام را نشناسد.

پس در آیه امام نور است که هرکس به سمت این نور برود هدایت می یابد و هرکس از امام دور شود به سمت ظلمت می رود. نزدیک شدن به امام نزدیک شدن به نور است و دور شدن از امام دور شدن از نور است.

2. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 375، حدیث 89، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 552 و بحارالانوار، مجلد 11، صفحه 290 آمده است:

و في رواية أخرى عن بريد العجلي قال سألت أبا جعفر ع عن قول الله «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ- وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ » قال: الميت الذي لا يعرف هذا الشأن، يعني هذا الأمر «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً» إماما يأتم به يعني علي بن أبي طالب، قلت: فقوله: «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها» فقال بيده هكذا هذا الخلق الذي لا يعرفون شيئا.

عیاشی از امام محمد باقر(عليه السلام) روایت می کند که فرمودند: میت کسی است که این امر را نشناسد (و با امر امامت آشنایی و معرفت نداشته باشد.) و منظور از وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً قرار دادیم برای او نوری که هدایت شوند. منظور امامی است که امامت او یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) را پذیرفته باشد (که او هدایت شده است.)و منظور از كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ مانند کسی است که در تاریکی است این گروه کسانی هستند که (از امر ولایت و امامت) چیزی نمی شناسند.

ص: 447

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 375، حدیث 88 (و چاپ اعلمی بیروت صفحه 405)، بحار الانوار، مجلد 9، صفحه 76 و تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 552 آمده است:

العياشي: عن بريد العجلي، عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: قال: أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ ، قال: «الميت: الذي لا يعرف هذا الشأن- قال- أ تدري ما يعني مَيْتاً؟» قال: قلت: جعلت فداك، لا. قال: «الميت: الذي لا يعرف شيئا فَأَحْيَيْناهُ بهذا الأمر وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ - قال- إماما يأتم به » قال: كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها، قال: «كمثل هذا الخلق الذی لا یعرفون الامام.

باز عیاشی نقل می کند که منظور از میت و مرده (در این آیه) کسی است که این شأن (و امر ولایت و امامت را نشناخته است) حضرت فرمودند: آیا دانستی میت و مرده کیست؟ گفتم: آقای من جانم فدای شما شود؛ خیر. حضرت فرمودند: مرده کسی است که چیزی نمی داند و او زنده می شود و به این امر این که خداوند می فرمایند قراردادیم برای او نوری را که به وسیله ی او هدایت شود و این که خداوند می فرمایند: مانند کسی است که در تاریکی است و به خارج هیچ راهی ندارد و مانند این مردم است که امام را نمی شناسند.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 215 (و چاپ مؤسسه اعلمی، صفحه 203) آمده است:

أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ قال: جاهلاً عن الحق و الولایة فهدیناه الیها وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ قال النور الولایة كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها یعنی فی الولایة غیر الائمة(عليهم السلام)

علی بن ابراهیم قمی روایت می کند که میت و مرده کسی است که از حق ولایت جاهل و نادان باشد. پس او را به سوی آن هدایت و راهنمایی کردیم و منظور از النور نور ولایت است و منظور از فی الظلمات یعنی ولایت غیر ائمه ی طاهرین.

نتیجه

بار دیگر آیات و روایات نوشته شده را بخوانید که ببینید می گوید:1. مرده مَيْتاً کسی است که لا يعرف شيئا شناخت و آگاهی نسبت به امام زمانش ندارد و او جاهل به امر الهی و وجود اقدس بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 448

2. وجود مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوری است که خداوند او را قرار داده است که مردم از او پیروی کنند و پیروی از ایشان هدایت است و این نور مقدس در او اثر کرد و با این نور در میان مردم حرکت می کند. وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ

3. هر کس امام زمانش را نشناسد و از او پیروی نکند نور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در او نخواهد بود و او در ظلمت و تاریکی به سر خواهد برد و هدایت نخواهد شد. كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها

ص: 449

85. امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حجت بالغه ی خداوند است

اشاره

سوره انعام آيه 149

«قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ البالِغَةُ فَلو شاء لَهَداکم اجمعین

(اى پيامبر) بگو براى خداوند است حجة بالغه اگر او می خواست می توانست همه ی شما را (به جبر) هدایت کند

در اینجا خداوند می فرمایند که هدایت به صورت جبری نیست و اگر خداوند می خواست، می توانست هدایت اجباری بنماید، اما می فرماید که حجت های بالغه ی او سبب هدایت می شوند. در آیه ی دیگر سوره انسان آیه 3 می فرمایند: إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً باز در تکمیل آیه انسان از خداوند می خواهد که او را به صراط مستقیم هدایت کند اهدنا الصراط المستقیم قال رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى (1)

1. در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 555 به نقل از اصول كافى در ذيل تفسير اين آيه، آمده است:

و فى الكافى عن الكاظم(عليه السلام) ان اللّه على الناس حجتين حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسل و الانبياء و الائمة و اما الباطنة فالعقول و عن الباقر(عليه السلام) نحن الحجة البالغة على من دون السماء و فوق الارض و العياشى عنه(عليه السلام) مثله.

حضرت كاظم(عليه السلام) فرمودند: خداوند براى مردم دو حجت قرار داده است؛ يكى حجت ظاهر و آشكار و ديگرى حجت باطنى و مخفى. اما، حجت ظاهر و آشكار انبيا و رسل و امامان هستند و اما حجت باطنى و مخفى عقول انسان ها است. حضرت باقر(عليه السلام) مى فرمايند: ما (امامان) حجت بالغه خداوند بر همه آسمان ها و زمين هستيم و در تفسير عياشى نظير همين حديث آمده است.

ص: 450


1- . سوره طه آیه 50

2. در آيات الولاية صفحه 118، آمده است:

عن الباقر(عليه السلام): نحن الحجة البالغة على من دون السماء و فوق الارض.

حضرت باقر(عليه السلام) مى فرمايند: ما (امامان) حجت بالغه خداوند بر همه آسمان ها و زمين هستيم.

خداوند برای هدایت بشر دو گروه هادی فرستاده است. دسته ی اول انبیا، رسل و چهارده معصوم هستند و دسته ی دوم عقول بشری می باشند. پس از یک منبع پیام دو دسته پیامبر آمده است. دسته ی اول انبیا و دسته ی دوم عقول. امکان ندارد که این دو دسته باهم مخالف باشند و یا ضد هم باشند یعنی شرع و دین هرگز با عقل مخالف نیستند زیرا هر دو از یک چشمه و از یک منبع جدا شده اند.

الف) در کتاب غرر الحکم و درر الحکم، مجلد 1، صفحه 362 آمده است:

امیرالمؤمنین فرمودند: ثلاثٌ مَن کِنَّ فیه فقد کَمُلَ ایمانه العقل و العلم و الحلم

سه چیز است که در هر کس باشد ایمانش کامل است عقل علم و حلم.

پس ایمان و دین کامل بر اساس عقل و علم و حلم است و ایمان کامل مخالفت با عقل ندارد.

ب) در یک قاعده ی کلی در فقه مطرح است که می فرمایند: ما حکم به العقل حکم به الشرع و ما حکم به الشرع حکم به العقل هر چه را که عقل به آن حکم کند شرع هم به آن حکم می نماید و هر چه را که شرع به آن حکم کند عقل هم به آن حکم می کند. منابع فقه، کتاب، سنت، عقل و اجماع است.

حکومت امام زمان بر اساس عقل است

در کتاب منتخب الاثر فصل 7 باب 12 صفحه 483 و کتاب انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 121 آمده است:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَكْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُمْ.

هنگامی که حضرت قائم ما قیام و انقلاب نماید خداوند دست او را بر سر بندگان قرار می دهد و عقل و اخلاق مردم را تکامل می بخشد.

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 383 حدیث 122، تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 560 آمده است:الحسين قال سمعت أبا طالب القمي يروي عن سدير عن أبي عبد الله ع قال نحن الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ على من دون السماء و فوق الأرض

ص: 451

86. حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صراط مستقيم خداوند است

سوره انعام آيه 153

وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

اين راه من است که مستقيم است. پس پيرو آن شويد و به راه هاى ديگر مرويد كه شما را از راه وى پراكنده می کند. این است وصیت خداوند به شما شاید ملکه ی تقوا را در خود ایجاد کنید.

1. در كتاب آيات الولاية صفحه 118، آمده است:

عن النبى(صلى الله عليه و آله) فى خطبة الغدير:

معاشر الناس، ان اللّه قد امرنى و نهانى و قد امرت علياً و نهيته، فعلم الامر و النهى من ربه عزوجل، فاسمعوا لامره تسلموا، اطيعوه تهتدوا وانتهوا لنهيه ترشدوا و صيروا الى مراده و لا تتفرق بكم السبل عن سبيله. معاشر الناس انا صراط اللّه المستقيم الذى امركم باتباعه ثم علىّ من بعدي ثم ولدي من صلبه ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون ثم قراء الحمدللّه رب العالمين.

رسول اللّه 2 در خطبه غدير فرمودند:

اى مردم، همان طور كه خداوند يك سلسله امر و نهى را به من داده، به على بن ابى طالب نيز اين سلسله امر و نهى را داده است. على(عليه السلام) كاملاً به امر و نهى الهى آگاه است. بنابراين، امر او را بشنويد و تسليم او شويد و وى را اطاعت كنيد تا هدايت گرديد. از آنچه شما را نهى مى كند اجتناب نماييد تا در نتيجه، ارشاد شويد و بكوشيد بر وفق مراد او عمل كنيد و به راه هاى گوناگون نرويد جز راه على بن ابى طالب(عليه السلام). اى مردم، من صراط مستقيم خدا هستم كه در قرآن خداوند شما را امر به پيروى از آن نموده و بعد از من على(عليه السلام) و سپس امامان از نسل اويند كه شمارا به سوى حق هدايت مى كنند. سپس، حضرت فرمود: الحمدللّه رب العالمين.

ص: 452

2. در كتاب آيات الولاية صفحه 119، تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 413، حدیث 124 آمده است:

و فى العياشى عن الباقر(عليه السلام) انه قال لِبريد العجلى اتدرى ما يعنى بصراطى مستقيما قال قلت لا قال ولاية على و الاوصياء(عليه السلام) قال و تدرى ما يعنى و لا تتبعوا السبل قال قلت لا قال ولاية فلان و فلان و اللّه قال و تدرى ما يعنى، فتفرق بكم عن سبيله قال قلت: لا قال يعنى، سبيل على(عليه السلام).

امام باقر(عليه السلام) به بريد عجلى فرمودند: آيا معناى «صِراطِي مُسْتَقِيماً» را مى دانى؟ بريد گفت: عرض كردم خير. فرمود: صراط مستقيم ولايت على(عليه السلام) و امامان بعد از اوست. سپس فرمود: آيا معناى «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» و از راه های دیگر تبعیت نکنید را مى دانى؟ عرض كردم: خير.فرمود: به خدا سوگند منظور ولايت، زعامت و خلافت فلان و فلان است. فرمود: آيا معناى «فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» را مى دانى؟ عرض كردم: خير. فرمود: يعنى، راه على (که اگر در راه های دیگر بروید از را علی گمراه می شوید.)

3. در كتاب آيات الولاية صفحه 119 آمده است:

و فى تفسير القمى، اخبرنا الحسن بن على عن ابيه، عن الحسين بن سعيد، عن محمّدبن سنان، عن ابى خالد القماط، عن ابى بصير، عن ابى جعفر عليه السلام فى قوله: «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» قال: نحن السبيل فمن ابى فهذه السبل فقد كفر.

حسن بن على از پدرش، از حسين بن سعيد، از محمّدبن سنان، از ابى خالد قماط، از ابى بصير از ابى جعفرامام باقر(عليه السلام) روايت كرده كه آن حضرت در ذيل آيه «اين راه من مستقيم است. پس، پيرو آن شويد و به راه هاى ديگر مرويد كه شما را از راه وى پراكنده كند.» فرمود: ماييم اين راه كه خدا فرموده و هر كه زير بار آن نرود بايد بداند كه راه هاى ديگر سبب كفر او مى شود.

دقت بفرمایید اگر در راهی غیر از راه حضرت امیرالمؤمنین و بقیه ی ائمه بروید در راه کفر هستید.

4. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل همین آیه، صفحه 208 آمده است:

و قوله وَ أَنَ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ قال الصراط المستقيم الإمام فاتبعوه وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ يعني غير الإمام فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ يعني لا تفرقوا و لا تختلفوا في الإمام إن تختلفوا في الإمام تضلوا عن سبيلهحضرت صادق(عليه السلام) ذیل آیه «این را ه مستقیم من است پس از آن تبعیت کنید» فرمودند: صراط مستقیم امام است. پس از (امام) تبعیت کنید و منظور از این که خداوند می فرمایند «تبعیت

ص: 453

نکنید از راه های دیگر» این است که از غیر امام تبعیت نکنید. «پس اگر به راه دیگر بروید شما را از راه راست پراکنده می کند» یعنی هرگز متفرق نشوند و اختلاف نکنید درباره ی امام که اگر درباره ی امام اختلاف کنید از راه خداوند گمراه شده اید.

پس مواظب باشید امام عصر، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است به راه غیر او رفتن گمراهی است و اختلاف درباره ی ایشان و تفرق درباره ی ایشان کشیده شدن به راه های گمراهی است.

5. در بصائر الدرجات نوشته ی محمدبن حسن الصفار، صفحه 79، حدیث 9 آمده است:

عن عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تبارک و تعالی أَنَ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيٌّ(عليه السلام) هُوَ وَ اللَّهِ الصِّرَاطُ وَ الْمِيزَانُ.

ابی حمزه روایت می کند که از امام صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه سؤال کردند این راه مستقیم من است پس از آن تبعیت کنید. حضرت فرمودند: (والله) به خدا سوگند که این راه مستقیم حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) است والله او راه مستقیم و میزان (عدل الهی) است.

6. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 384، حدیث 126 و چاپ الاعلمی بیروت، مجلد 1، صفحه

آمده است:

عن سعد عن أبي جعفر(عليه السلام) «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ » قال:آل محمد(عليهم السلام) الصراط الذي دل عليه

حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) درباره ی این آیه همانا این صراط مستقیم من است پس از آن تبعیت کنید حضرت(عليه السلام) فرمودند: این صراط مستقیم آل محمد هستند. هر کس از آن پیروی کند هدایت شده است و خداوند شما را به آن دلالت می کند.

7. در مناقب ابن شهرآشوب، مجلد 3، صفحه 74 آمده است:عن ابْنُ عَبَّاسٍ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَحْكُمُ وَ عَلِيٌّ(عليه السلام) بَيْنَ يَدَيْهِ مُقَابَلَتَهُ وَ رَجُلٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ رَجُلٌ عَنْ شِمَالِهِ فَقَالَ الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْمُسْتَوِي الْجَادَّةُ ثُمَّ أَشَارَ بِيَدِهِ وَ أنَّ هَذَا صِرَاطی مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوه

ابن عباس می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ایستاده بودند و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) در مقابل ایشان قرار داشتند. مردی در سمت راست ایشان بود و مردی در سمت چپشان. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: راست و چپ گمراهی است و طریق صاف و مستوی و مستقیم که مقابل من

ص: 454

است، جاده و طریق واقعی است. سپس اشاره به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) کرده و فرمودند: همانا این راه، راه مستقیم من است. پس از آن تبعیت کنید.

8. در مناقب ابن شهرآشوب، مجلد 3، صفحه 74 و الف آیات، صفحه 113 آمده است:

عن جَابِرُبْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ النَّبِيَّ(صلى الله عليه و آله) هَيَّأَ أَصْحَابَهُ عِنْدَهُ إِذْ قَالَ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) و قال: هَذَا صِرَاطی مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوه

جابربن عبدالله می گوید: همانا اصحاب در نزد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بودند و آن حضرت(صلى الله عليه و آله) با دست مبارکشان به حضرت علی(عليه السلام) اشاره کردند و فرمودند:این صراط مستقیم است پس از او تبعیت کنید.

به هر حال امروز صراط مستقیم خداوند حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و تبعیت از ایشان واجب است. زیرا امام زمان هم صراط مستقیم است و هم در صراط مستقیم است. نزدیک شدن به ایشان، نزدیک شدن به صراط مستقیم و در صراط مستقیم قرار گرفتن می باشد. صراط مستقیم انسان را به خداوند وصل می کند. این است که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم من اراد الله بداء بکم.

ص: 455

87. در ظهور ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آيات الهى ظاهر مى شوند

اشاره

سوره انعام آيه 158

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ المَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ

روزى كه بعضى از نشانه ها و معجزات و آيات پروردگارت بيايد، كسى را كه پيش از آن ايمان نياورده و يا در ايمانش خيرى كسب نكرده است، ايمان او سودى برايش نخواهد داشت. بگو منتظر باشيد. ما نيز از منتظران هستيم.

1. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السيوطى (شافعى) مجلد 3 صفحه 389، آمده است:

اخرج احمد و عبدبن حميد فى سَنَده و الترمذى و ابويعلى و ابن ابى حاتم و ابوالشيخ و ابن مردويه عن ابى سعيد الخدرى عن النبى فى قوله: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ» قال: طلوع الشمس من مغربها.

امام احمد حنبل در مسندش و ترمذى و ديگران از ابى سعيد خدرى و او از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند درباره اين آيه «روزى كه بعضى از نشانه ها و معجزات و آيات پروردگارت بيايد.» حضرت فرمودند: آن روز، روزى است كه خورشيد (بر خلاف هميشه) از غرب طلوع خواهد كرد.

2. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السيوطى (شافعى) مجلد 3 صفحه 389، در ذيل همين آيه نظير اين حديث را كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: «طلوع الشمس من مغربها»، در بيش از ده مورد، نقل مى كند.

ص: 456

3. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السيوطى (شافعى) مجلد 3 صفحه 389، آمده است:

اخرج عبدبن حميد و عبد الرزاق و احمد و البخارى و مسلم و ابوداود و النسائى و ابن ماجه و ابن المنذر و ابوالشيخ و ابن مردويه و البيهقى فى البعث عن ابى هريره قال: قال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله): لا تقوم الساعة حتى تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت ورآها الناس آمنوا اجمعون فذلك حين لا ينفع نفساً ايمانها ثم قراء الآية.

بخارى و مسلم و ابوداود و نسائى و ابن ماجه و ابن المنذر و ابوالشيخ و ابن مردويه و بيهقى از ابوهريره نقل مى كنند كه حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ساعة بر پا نمى شود تا زمانى كه خورشيد از مغرب طلوع كند و زمانى كه چنين شود و مردم خورشيد را بالاى سر خود مى بينند، همه ايمان مى آورند و بعد از اين آيه و اين نشانه كه مردم ديدند، اگر ايمان نياورند ديگر ايمان آن ها سودى ندارد.

ما مى دانيم كه قبل از قيامت اين نظام مادى دنيا از هم مى پاشد و نابود مى شود چنان كه در سوره تكوير از آيات 1 به بعد آمده است:

«إِذا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ إِذا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ وَ إِذا الجِبالُ سُيِّرَتْ وَ إِذا العِشارُ عُطِّلَتْ

وَ إِذا الوُحُوشُ حُشِرَتْ وَ إِذا البِحارُ سُجِّرَتْ وَ إِذا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ...».

هنگامى كه آفتاب تابان تاريك شود و ستارگان درخشانِ آسمان تيره و تار شوند و زمانى كه كوه ها از جاى خود جدا شده و پرت مى شوند و زمانى كه شتران عشار خود را زمين مى گذارند و زمانى كه وحوش محشور مى شوند و آن گاه كه درياها آتش مى گيرند...

پس ديگر در قيامت، خورشيد اين دنيا وجود ندارد كه از مغرب طلوع كند و مردم ببينند و ايمان بياورند. براى اينكه كاملاً مشخص شود كه در آيه و حديث مذكور منظور از «ساعة» ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، به حديث زير توجه بفرماييد:

4. در تفسير الدر المنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السيوطى (شافعى) مجلد 3 صفحه 389، آمده است:و اخرج ابن ابى شيبه و احمد و عبدبن حميد و مسلم و الترمذى و ابن جرير و ابن مردويه و البيهقى عن ابى هريره، عن النبى(صلى الله عليه و آله) قال: ثلاث اذا خرجت «لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ» الدجال و الدابة و طلوع الشمس من مغربها.

ص: 457

ابن ابى شيبه وامام احمد حنبل و عبدبن حميد و مسلم نيشابورى (صاحب صحيح) و ترمذى (صاحب صحيح) و ابن جرير و ابن مردويه و بيهقى از ابى هريره از پيامبر(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند: زمانى آيات خداوند ظاهر مى شود كه سه علامت در آن است:

اول خروج دجال

دوم دابة الارض

سوم طلوع خورشيد از مغرب

همه اين ها از علامات ظهور مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

5. به هرحال سيوطى در الدر المنثور از صفحه 388 تا 401، احاديثى را در ذيل اين آيه مى آورد و نشانه هايى نقل مى كند كه شيعه و سنى همه معتقدند اين نشانه ها قبل از قيام قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، نظير:

1. طلوع الشمس من مغربها

2. الدجال

3. الدابة

4. الدخان

5. دابةالارض

6. خويصة احدكم و امرالعامه

7. فيفزعون الى المساجد

8. فضج الناس ضجة واحدة

9. يأجوج و مأجوج

10. الصور

11. نزول عيسى بن مريم(عليه السلام)

12. ثلاثة خسوف (خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزيرة العرب)

13. نار تخرج من قعر عدن او اليمن

همه مى دانند كه اين علايم قبل از قيام قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع مى پيوندد.

ص: 458

اين نكته قابل ذكر است كه آيات قرآنى داراى ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل و... است. آيات قرآنى مصاديق مختلفى دارد و مصاديق آن را هم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرين(عليهم السلام) مشخص مى كنند. ما منكر اين نكته نيستيم كه اين آيه درباره قيامت كبرى نيز هست، زيرا يكى از علايم قيامت كبرى ظهور مهدى موعود است، اما علايم فوق قبل از قيام قائم است و يا به زبان ديگر علايم فوق، علايم ظهور قيامت صغرى است.

6. صاحب كتاب ينابيع المودة، باب 88، اين كتاب را ذكر احاديث وارده در طلوع خورشيد از مغرب اختصاص داده و در صفحه 476 اين كتاب آورده است:

ابوهريره: رفعه لا تقوم الساعة حتى تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت آمن الناس كلهم اجمعون فيومئذ «لا ينْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسبتْ فِي إِيمانِها خَيْراً» للشيخين و ابى داود.

حافظ قندوزى حنفى از ابوهريره نقل مى كند كه گفت: ساعت پيش نخواهد آمد تا زمانى كه خورشيد از محل غروب خود طلوع كند. پس زمانى كه چنين شد، مردم همه ايمان مى آورند و در آن روز كسى كه قبلش ايمان نياورده است، ديگر ايمانش سودى برايش نمى دهد. آن گاه مؤلف مى گويد: للشيخين و ابى داود؛ يعنى، اين روايت را شيخين؛ يعنى، بخارى و مسلم (صاحبان صحيح) و ابى داود (صاحب صحيح) نقل كرده اند.

7. در ينابيع المودة، صفحه 422، کمال الدین، مجلد 2، صفحه 336 و نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 876، حدیث 356 آمده است:

عن على بن رباب عن جعفر الصادق رضى الله عنه فى قوله تعالى: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ» قال: الايات الائمة من اهل البيت وبعض آيات ربك القائم المنتظر عليه السلام فلا ينفع نفساً ايمانها لم تكن آمنت من قبل عند قيامة بالسيف و ان آمنت بمن تقدمه من آبائه عليهم السلام.

على بن رباب از امام جعفر صادق(عليه السلام) درباره اين فرموده خداوند «روزى كه بعضى از نشانه ها و معجزات و آيات پروردگارت بيايد، كسى كه پيش از آن ايمان نياورده و يا در ايمانش خيرى كسب نكرده است، ايمان او سودى برايش نخواهد داشت. بگو منتظر باشيد. ما نيز از منتظران هستيم.»آورده است كه منظور از آيات، ائمه از اهل بيت هستند و منظور از «بعض آيات ربك» قائم منتظر(عليه السلام) است. زمان قيام آن امام، كه با شمشير قيام مى كند،

ص: 459

ايمان آن هايى كه پيش از قيام او ايمان نياورده اند فايده نمى بخشد، گرچه به امامان قبل از او ايمان آورده باشند.

8. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 149 و کمال الدین، مجلد 2، صفحه 357 آمده است:

حدثنا المظفربن جعفربن المظفر العمرى السمرقندى رضا قال حدثنا محمّدبن جعفربن مسعود و حيدربن محمّدبن نعيم السمرقندى، جميعاً، عن محمّدبن عيسى، عن يونس بن عبد الرحمن، عن على بن ابى حمزة، عن ابى بصير قال:

قال الصادق جعفر(عليه السلام) فى قول اللّه عزوجل: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً»؛ يعنى، خروج القائم المنتظر منّا. ثم قال(عليه السلام): يا ابابصير، طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته و المطيعين له فى ظهوره. اولئك اولياء اللّه الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.

امام صادق(عليه السلام) در تفسير قول خداوند «روزى كه بعضى از نشانه ها و معجزات و آيات پروردگارت بيايد، كسى را كه پيش از آن ايمان نياورده يا در ايمانش خيرى كسب نكرده است، ايمان او سودى برايش نخواهد داشت.» فرمودند: مقصود خروج قائم منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست. سپس، فرمودند: اى ابابصير، خوشا به حال شيعيان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما كه در حال غيبتش انتظار ظهورش را دارند و در حال ظهورش او را فرمانبردارند. آنانند دوستان خدا كه نه ترسى دارند و نه اندوهگين مى شوند.

9. در سنن ترمذی، مجلد 5، صفحه 265، حدیث 3072 و مصابیح السنة نوشته بغوی، مجلد 3، صفحه 494، حدیث 4221

عن ابی هریرة قال رسول الله ثلاث إذا خرجن لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت مِن قبل: طلوع الشمس من مغربها و الدخان و الدابة

ابوهریره می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: سه چیز است اگر خروج کند دیگر ایمان کسی که قبل از آن ایمان نیاورده است برایش نفعی ندارد طلوع خورشید از مغرب و آمدن آتش (در آسمان) و خروج دابةالارض.این علائم، هرسه از نشانه های قبل از ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

10. در تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 384، حدیث 128، کافی، مجلد 5، صفحه 10، حدیث 2، تفسیر صافی، مجلد 2، صفحه 173، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 565، حدیث 6، بحار

ص: 460

الانوار، مجلد 6، صفحه 312، باب 1، حدیث 13 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 781، حدیث 351 آمده است:

(الامامان الباقر و الصادق(عليهما السلام)) عن زرارة و حمران و محمد بن مسلم عن أبي جعفر و أبي عبد الله(عليهما السلام) في قوله: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ- لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها» قال: طلوع الشمس من المغرب، و خروج الدابة و الدجال، و الرجل يكون مصرا و لم يعمل على الإيمان ثم تجي ء الآيات فلا ينفعه إيمانه

حضرت امام محمد باقر و حضرت جعفربن محمد الصادق(عليهما السلام) فرمودند: آیه یعنی طلوع خورشید از طرف مغرب و خارج شدن دابة الارض و خروج دجال و دودو آتش و مردم اصرار و پافشاری دارند درحالی که هیچ کار ایمانی انجام نمی دهند. آن گاه است که آیات الهی ظاهر می شود و می آید و دیگر ایمان مردم به حالشان نفع و خیری ندارد.

11. در کتاب کمال الدین، مجلد 4، صفحه 18 (در مقدمه) و مجلد 1، صفحه 30 و ثواب الاعمال و تفسیر صافی، مجلد 2، صفحه 173، حلیة الابرار، مجلد 5، صفحه 420، باب 51، حدیث 3، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 564، حدیث 3، المحجة، صفحه 69، بحار الانوار، مجلد 51، صفحه 51، حدیث 25، نورالثقلین، مجلد1، صفحه 781، حدیث356، منتخب الاثر، صفحه 302، فصل 2، باب 39، حدیث 1 و ینابیع المودة، صفحه 238 آمده است:

حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ فَقَالَ الْآيَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الْآيَةُ الْمُنْتَظَرَةُ هُوَ الْقَائِمُ ع فَيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلِ قِيَامِهِ بِالسَّيْفِ وَ إِنْ آمَنَتْ بِمَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبَائِهِ(عليهم السلام)

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: آیات، ائمه ی طاهرین و امامان معصوم هستند و منظور از آیه حضرت مهدیمنتظر قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در آن روز ایمان هیچ کس نفع و سودی نخواهد بخشید.

12. در کتاب تفسیر قمی، مجلد 2، صفحه 320 و چاپ جدید مؤسسه الاعلمی، مجلد 1، صفحه 209 و بحارالانوار، مجلد 78، صفحه 166 آمده است:

فإنه حدثنی أَبِي عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قَالَ نَزَلَ أَوِ اكْتَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ قَالَ إِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا فَكُلُّ مَنْ آمَنَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ لَا يَنْفَعُهُ إِيمَانُهُ.

ص: 461

ابی هریره می گوید: حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی این آیه روزی که می آید بعضی آیات و نشانه های الهی دیگر ایمان آوردن آن ها برایشان نفعی نخواهد داشت و اگر آن ها قبل از این نشانه ها ایمان نداشته باشند دیگر ایمان آوردن برای آن ها نفعی ندارد. فرمودند: ... هنگامی که خورشید طلوع کند از مغرب دیگر ایمان آوردن در آن روز برایشان خیری ندارد و خداوند می فرمایند: منتظر باشید، ما هم از منتظران هستیم.

13. المستدرک علی الصحیحین، مجلد 4، صفحه 545 و کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة، صفحه 120 آمده است:

روی ابن حماد باسناده عن ابی هریرة، قال رسول الله: خمساً إذا خرجن «لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیراً» طلوع الشمس من مغربها و الدجال و یأجوج و مأجوج و الدخان و الدابّة.

حماد روایت می کند با سند خودش از ابی هریره که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: پنج چیز است زمانی که خارج گردند دیگر ایمان کسانی که قبلاً بی ایمان باشند و بخواهند ایمان بیاورند، نفعی ندارد. اول طلوع خورشید از مغرب. دوم خروج دجال سوم یأجوج و مأجوج چهارم ظاهر شدن آتش پنجم خروج دابة الارض.

14. در تفسیر قمی، مجلد 2، صفحه 320،کافی، مجلد 5، صفحه 10، حدیث 2، خصال شیخ صدوق، مجلد 1، صفحه 274، باب 5، حدیث 18، تحف العقول، صفحه 388، تهذیب الاحکام، مجلد 4، صفحه 114، باب 31، وسائل الشیعه، مجلد 11، صفحه 16، باب 5، حدیث 2، بحار الانوار،مجلد 19، صفحه 181، باب 8، حدیث 30، تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 414، حدیث 128 آمده است:

عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ جعفربن محمد(عليه السلام) قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ عَنْ حُرُوبِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ كَانَ السَّائِلُ مِنْ مُحِبِّينَا قال: فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص بِخَمْسَةِ أَسْيَافٍ، ثَلَاثَةٌ مِنْهَا شَاهِرَةٌ لَا تُغْمَدُ إِلَى أَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها وَ لَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا آمَنَ النَّاسُ كُلُّهُمْ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ، فَيَوْمَئِذٍ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً، وَ سَيْفٌ مِنْهَا مَلْفُوفٌ وَ سَيْفٌ مِنْهَا مَغْمُودٌ- سَلُّهُ إِلَى غَيْرِنَا وَ حُكْمُهُ إِلَيْنَا

ص: 462

15. الفتن بن حماد، مجلد 2، صفحه 653، حدیث 1839 (به نقل از ابوهریره) و کتاب مصنّف نوشته ی ابن ابی شیبه، مجلد 15، صفحه 65، حدیث 19130، تفسیر طبری، مجلد 8، صفحه 74 به روایت ابن مسعود، مستدرک الحاکم، مجلد 4، صفحه 545 و کتاب القناعة، صفحه 14 آمده است:

حدثنا سویدبن عبدالعزیز، عن اسحاق بن ابی فروه عن یزیدبن أبی عتاب سمع اباهریره یقول قال رسول الله: خمساً (کذا) لا أدری اَیَّتُهُنَّ اوّل مِن الایات وَ أَیَّتُهُنَّ (إذا) جاءَت «لَم یَنفَع نفساً ایمانها لَم تکن آمنت مِن قَبلُ أو کَسَبَت فی ایمانها خیراً» طُلوع الشمس مِن مغربها و الدّجال و یأجوج و مأجوج و الدّجال و الدّابة.

ابوهریره می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: پنج چیز است هنگامی که بیاید دیگر ایمان کسی که قبلاً ایمان نداشت برایش نفعی ندارد: اول طلوع خورشید از مغرب دوم خروج دجال سوم یأجوج و مأجوج چهارم ظاهر شدن آتش در آسمان پنجم خروج دابة الارض.

16. در کتاب عقد الدرر فی علامات امام المنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، صفحه 402، باب 12، فصل 7 و ملحقات احقاق الحق، مجلد 9، صفحه 580 آمده است:

عَن امیرالمؤمنین(عليه السلام): ألا تکونُ النّاسُ بَعد طُلوع الشمس مِن مَغربها کَیَومِهِم هذا یَطلُبون النَّسلَ و الوَلَدَ یَلقی الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَیقُولُ: مَتی وُلِدت؟ فَیَقُولُ: مِن طُلوعِ الشّمس مِن المَغرِبِ و ترفَعُ التّوبَةُ، فلا یَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَم تَکُن آمَنتَ مِن قَبلُ أو کَسَبَت فی ایمانها خیراً هو التوبة

منتظران و شیعیان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولیای خداوند هستند

17. در کتاب کمال الدین، مجلد 2، صفحه 357، باب 33، حدیث 54، اثبات الهداة، مجلد 3، صفحه 475، باب 32، باب 50، حدیث 163، حلیة الابرار، مجلد 5، صفحه 420، باب 51، حدیث 4، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 564،حدیث 4، المحجة، صفحه 69، بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 149، باب 22، حدیث 76، نورالثقلین، مجلد 1، صفحه 781، حدیث 357، منتخب الاثر، صفحه 54، فصل 10، باب 5، حدیث 6، ینابیع المودة، صفحه 238، باب 71، حدیث 10 آمده است:

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قال: يَعْنِي

ص: 463

خُرُوجَ الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ مِنَّا ثُمَّ قَالَ ع يَا أَبَا بَصِيرٍ طُوبَى لِشِيعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ فِي غَيْبَتِهِ وَ الْمُطِيعِينَ لَهُ فِي ظُهُورِهِ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ الَّذِينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون

علی بن ابی حمزه روایت می کند از ابابصیر و ایشان از صادق آل محمد(صلى الله عليه و آله) درباره ی این آیه فرمودند: یعنی خروج قائم المنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت(عليهم السلام) سپس فرمودند: ای ابابصیر خوشا به حال شیعیان قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما کسانی که منتظر ظهور ایشان در غیبت ایشان هستند و در هنگام ظهور مطیع ایشان می باشید این ها اولیای خداوند هستند کسانی که بر آن ها هیچ خوف و ترس و حزن و اندوهی نیست.

انتظار یعنی حیات

قل انتظروا إنا منتظرون بگو منتظر باشید و ما هم منتظر هستیم

در طول تاریخ همیشه تشیع تحت ظلم ها و شکنجه ها و بی عدالتی ها و ... بوده است اما آنچه که او را زنده نگاه داشته است، انتظار است زمانی که حجاج بن یوسف ثقفی، منصور دوانیقی، هارون الرشید و مأمون عباسی ... شیعیان را به قتل می رساندند و انواع و اقسام بی عدالتی ها را در حق آن ها روا می دانستند. شیعه همیشه به انتظار یک دولت کریمه بوده است که بیاید و عدالت را بر سر تا سر گیتی بگستراند و خلافت الهی را بر روی کره ی زمین بگستراند و خوف و ترس و وحشت را به امنیت و عدالت مبدل سازد و دین خداوند را بر روی زمین استوار گرداند و شرک و پرستش غیر از خداوند را براندازد و کره ی زمین یک دهکده ی توحیدی گردد و همه ی انسان ها بندگان واقعیخداوند گردند. شیعه در طول تاریخ همیشه فشار دست های طاغیان و یاغیان و جباران را بر گردن و گلوی خویش داشته است اما در زیر این شکنجه ها چشم امید به مصلح طلایی دوخته است که پس از ظلمت و ستم از راه خواهد رسید. پس انتظار کشیدن به او حیات بخشیده است لذا در این آیه خداوند مسئله ی انتظار را مطرح می سازد و در تبیین و تشریح و تفسیر آیه ائمه ی طاهرین و امامان معصوم درباره ی مسئله ی انتظار بیاناتی بسیار عالی بیان فرموده اند.

منتظران فرج برادران رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند

19. کتاب بحار الانوار، مجلد 52، صفحات 123 و 124، حدیث 8 و کتاب بصائر الدرجات آمده است:

ص: 464

ابْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِه: اللَّهُمَ لَقِّنِي إِخْوَانِي مَرَّتَيْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَمَا نَحْنُ إِخْوَانَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا إِنَّكُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ يَرَوْنِي لَقَدْ عَرَّفَنِيهِمُ اللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِيَّةً عَلَى دِينِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ أَوْ كَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى يُنْجِيهِمُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با عده ای از اصحاب نشسته بودند دو بار فرمودند اللهم لقنی اخوانی و برادرانش را دعا فرمودند. اصحاب گفتند: یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) مگر ما برادران شما نیستیم؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: شما اصحاب من هستید اما برادران من در آخرالزمان هستند. آن ها قومی هستند که مرا ندیده اند اما به من ایمان دارند و خداوند آن ها را به من شناسانیده است به اسم خودشان و اسماء پدرانشان. قبل از این که از پشت پدرانشان و ارحام مادرانشان خارج گردند. آن ها برای این که دینشان را نگاه دارند. آن قدر سختی می کشند مثل این که (من خرط قتاد فی لیلة الضماء) یک شاخه ی تیغ بیابانی که بسیار سخت است و خارهایش بسیار تیز است، با دست ها روی آن تیغ بکشند و یا برای نگاه داری دینشان آن قدر سختی می کشند مثل کسی که یک گُل آتش سرخ شده را در دستش نگاه دارد. آن ها چراغ های هدایت و نجات هستندخداوند آن ها را از همه ی فتنه های شب های ظلمانی نجات می دهد.

20. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 132، حدیث 36، تفسیر الدر المنثور، مجلد 1، صفحه 66 مجالس آیت الله علامه شیخ مفید:

عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِيسَى بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي يَشْكُرَ الْبَلْخِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عُبَيْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَعْبٍ الْقُرَظِيِّ عَنْ عَوْفِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ يَا لَيْتَنِي قَدْ لَقِيتُ إِخْوَانِي فَقَالَ لَهُ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ أَ وَ لَسْنَا إِخْوَانَكَ آمَنَّا بِكَ وَ هَاجَرْنَا مَعَكَ قَالَ قَدْ آمَنْتُمْ وَ هَاجَرْتُمْ وَ يَا لَيْتَنِي قَدْ لَقِيتُ إِخْوَانِي فَأَعَادَ الْقَوْلَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْتُمْ أَصْحَابِي وَ لَكِنْ إِخْوَانِي الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِكُمْ يُؤْمِنُونَ بِي وَ يُحِبُّونِّي وَ يَنْصُرُونِّي وَ يُصَدِّقُونِّي وَ مَا رَأَوْنِي فَيَا لَيْتَنِي قَدْ لَقِيتُ إِخْوَانِي.

عوف بن مالک می گوید روزی خدمت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بودیم و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از ته دل درباره ی برادرانش صحبت می کرد و می فرمودند: من شوق دارم آن ها را ببینم ابوبکر و عمر

ص: 465

گفتند یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) مگر ما برادران شما نیستیم ما به شما ایمان آورده ایم و با شما مهاجرت کرده ایم باز برادران شما نیستیم؟ حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: شما به من ایمان آورده اید و با من مهاجرت کرده اید. اما من شوق دارم برادرانم را ببینم آن ها باز گفته ی خود را تکرار کردند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: شما اصحاب من هستید اما برادران من کسانی هستند که بعد از شما می آیند به من ایمان می آورند و مرا دوست می دارند و مرا یاری می کنند و مرا تصدیق می فرمایند درحالی که مرا ندیده اند ای کاش من آن ها را ببینم.

انتظار فرج افضل اعمال است.

21. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 122، حدیث 2 و کتاب عیون الاخبار الرضا(عليه السلام) آمده است:

بِالْأَسَانِيدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ فَرَجِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

حضرت رضا از پدرانشان روایت میفرمایند تا می رسد به رسول خدا که آن حضرت فرمودند: پر فضیلت ترین اعمال امت من انتظار کشیدن فرج (حضرت صاحب الامر است.)22. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 125، حدیث 11 و کتاب کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق آمده است:

ابن عبدوس عن ابن قتیبة عن حمدان بن سلیمان عن ابن بزیع عن صالح بن عقبة عن ابیه عن الباقر(عليه السلام) عن آبائه قال: قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): أفضل العبادة انتظار الفرج.

حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) از پدرانشان روایت فرمودند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: پر فضیلت ترین و بهترین و برترین عبادات انتظار فرج حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

انتظار فرج عبادت است.

23. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 122، حدیث 3 و امالی شیخ طوسی آمده است:

ابْنُ حَمَّوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَكْرٍ عَنِ ابْنِ مُقْبِلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَبِيبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَرَوِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْقَلِيلِ مِنَ الْعَمَلِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ عِبَادَةٌ.

ص: 466

حضرت سجاد(عليه السلام) از پدرشان امام حسین و ایشان از پدرشان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ایشان از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روایت فرمودند: کسی که از خداوند به روزی و رزق کم راضی باشد، خداوند از او به عمل کمش راضی می شود و انتظار فرج کشیدن عبادت است.

محبوب ترین اعمال نزد خداوند انتظار فرج است.

24. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 123، حدیث 7 و کتاب خصال شیخ صدوق آمده است:

الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) انْتَظَرُوا الْفَرَجَ وَ لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ.

منتظر فرج (حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) باشید و از رحمت و روح و ریحان و یاری خداوند مأیوس نشوید و بدانید دوست داشتنی ترین اعمال به سوی خداوند انتظار فرج کشیدن است.

25. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 128 حدیث 21 و کمال الدینالْمُظَفَّرُ الْعَلَوِيُّ عَنِ ابْنِ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) قَالَ أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.

حضرت ابی الحسن(عليه السلام) نقل می کند از پدرشان تا می رسد به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) که فرمودند: با فضیلت ترین و بالاترین اعمال انتظار فرج کشیدن است که از سوی خداوند گشاده شود.

26. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 145، حدیث 65 و دعوات الراوندی آمده است:

قَالَ النَّبِيُّ(صلى الله عليه و آله) انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ عِبَادَةٌ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: انتظار فرج همراه با صبر، پایداری و مقاومت، عبادت است.

27. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 131، حدیث 33 و محاسن برقی آمده است:

النَّوْفَلِيُّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ قَالَ أَفْضَلُ عِبَادَةِ الْمُؤْمِنِ انْتِظَارُ فَرَجِ اللَّهِ.

حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: بالاترین و بهترین و با فضیلت ترین عبادت مؤمن انتظار فرج (حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را از طرف خداوند کشیدن است.

ص: 467

منتظران فرج و ثابتین به ولایت در غیبت، اجر شهدای بدر و حنین و احد را دارند

28. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 125، حدیث 13 به نقل از کمال الدین شیخ صدوق آمده است:

الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بِسْطَامَ بْنِ مُرَّةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ قَالَ قَالَ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ(عليه السلام) مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلَايَتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ.

حضرت سجاد(عليه السلام) فرمودند: هرکس در غیبت قائم ما به ولایت ثابت بماند، خداوند به او اجر هزار شهید از شهدای بدر و احد را عطا میکند.

29. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 130، حدیث 26 آمده است:الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَيَأْتِي قَوْمٌ مِنْ بَعْدِكُمْ الرَّجُلُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ لَهُ أَجْرُ خَمْسِينَ مِنْكُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ كُنَّا مَعَكَ بِبَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ حُنَيْنٍ وَ نَزَلَ فِينَا الْقُرْآنُ فَقَالَ إِنَّكُمْ لَوْ تَحَمَّلُوا لِمَا حُمِّلُوا لَمْ تَصْبِرُوا صَبْرَهُمْ.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به اصحابشان فرمودند: می بینیم قومی را که بعد از شما می آیند. یک نفر از آن ها اجر و مزد پنجاه نفر از شما را می برد. گفتند: یا رسول الله ما با شما در جنگ های بدر و احد و حنین بودیم. قرآن در میان ما نازل شده است. حضرت فرمودند: شما سختی هایی را که آن ها تحمل می کنند، تحمل نمی کنید و در مقابل شدائدی که بر آن ها وارد می شود، صبر و پایداری نمی کنید و آن ها صبر می کنند. (آن ها در مقابل همه ی شدائد صابر، مقاوم و استوارند.)

اگر منتظر قبل از ظهور رحلت کند مثل این است که در چادر

حضرت قائم و در کنار رسول خدا بوده است

30. بحار الانوار، مجلد52، صفحه 125، حدیث 14 و کتاب محاسن صفحات 172 و 174 آمده است:

ابی جعفر احمدبن ابی عبدالله محمد بن خالد البرقی عن جدّه قال: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَا تَقُولُ فِيمَنْ مَاتَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مُنْتَظِراً لَهُ قَالَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ ثُمَّ سَكَتَ هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ هُوَ كَمَنْ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله).

ص: 468

خالد البرقی از جدش روایت می کند که به حضرت صادق(عليه السلام) گفتم: شما چه می فرمایید درباره ی کسی که در این امر در حال انتظار فرج حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بمیرد و از دنیا برود؟ حضرت فرمودند: هر کس منتظر فرج باشد و بمیرد مانند کسی است که با حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در چادر او بوده باشد. حضرت مقداری سکوت کردند و سپس فرمودند: (منتظران فرج حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) مانند کسی است که با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) باشد.

31. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 125، حدیث 15 و کتاب محاسن آمده است:

ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُوسَى النُّمَيْرِيِّ عَنْ عَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مُنْتَظِراً لَهُ كَانَ كَمَنْ كَانَ فِي فُسْطَاطِ الْقَائِمِ.حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: هر کس از شما بمیرد و در این امر منتظر ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد مانند کسی است که در چادر قائم و در کنار حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد مرده است (یعنی انتظار فرج کشیدن و در آن مردن مثل این است که انسان کنار حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.)

32. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 126، حدیث 18 و کتاب محاسن آمده است:

عَلِيُّ بْنُ النُّعْمَانِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ غَيْرِهِ عَنِ الْفَيْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهَذَا الْأَمْرِ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ لَا بَلْ كَمَنْ قَارَعَ مَعَهُ بِسَيْفِهِ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ.

فیض ابن مختار می گوید شنیدم از حضرت صادق(عليه السلام) که فرمودند: هر کس از شما بمیرد درحالی که منتظر ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد او مانند کسی است که در چادری مرده است که آن متعلق به قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. سپس حضرت متفکرانه سکوت کرده و بعد فرمودند: نه بلکه به الله سوگند مانند کسی است که با شمشیرش آن حضرت را یاری کرده است. سپس فرمودند: نه به الله سوگند او مانند کسی است که (در یکی از غزوات) با رسول خدا به شهادت رسیده است.

33. بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 131، حدیث 30 و غیبت شیخ طوسی آمده است:

ص: 469

الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَرَى هَذَا الْأَمْرَ ثُمَّ خَرَجَ الْقَائِمُ (عليه السلام) كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ

بشناس امام (زمان خودت را) اگر او را بشناسی ضرر نخواهی کرد و هر کس امام زمانش را بشناسد. سپس بمیرد قبل از این که (حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) ظهور کند و سپس آن حضرت ظهور فرماید اجر و ثواب او مانند کسی است در چادر امام زمان و در کنار امام زمان قرار داشته است.

34. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 131، حدیث 31 و غیبت شیخ طوسی آمده است:الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ مَنْ عَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ ع كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ قُتِلَ مَعَهُ .

عبدالله بن عجلان می گوید: حضرت صادق فرمودند: هر کس این امر را بشناسد (و به امر دین، به امر تشیع به امر صاحب الزمان شناخت پیدا کند) سپس بمیرد او مانند کسی است که در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند و همراه آن حضرت به شهادت برسد.

35. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 141، حدیث 31 و غیبت نعمانی آمده است:

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (1) فَقَالَ يَا فُضَيْلُ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَف اِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً تَحْتَ لِوَائِه

فضیل بن یسار می گوید: از حضرت صادق(عليه السلام) درباره ی این فرموده ی خداوند که روزی که همه ی مردم به امامشان خوانده می شوند فرمودند: ای فضیل، بشناس امام (زمان) خودت را پس بدان اگر امام زمانت را بشناسی ضرر نخواهی کرد. هر کس بشناسد امام زمان خودش را و با این معرفت بمیرد قبل از این که حضرت صاحب این امر قیام کند هستی مانند کسی که در ظهور آن حضرت ایستاده است در میان سربازان آن مولا نه بلکه هستی مانند کسی که در زیر پرچم او قرار داشته است. (و از دنیا رفته است.)

ص: 470


1- . سوره أسرا آیه 73.

36. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 142، حدیث 56 و غیبت نعمانی آمده است:

الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِي فُسْطَاطِهِ.

فضیل بن یسار می گوید: از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) شنیدم که فرمودند: هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد (و به امامی معتقد نباشد) مانندکسی است که در جاهلیت (در کفر و نفاق) مرده است و هر کس بمیرد و امام (زمانش را) بشناسد، او ضرر نمی کند. هر کس بمیرد و امام زمان خودش را بشناسد مانند کسی است که در چادر و محل فرماندهی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دنیا رفته است.

منتظر مانند شهید در حضور رسول خدا و در چادر حضرت مهدی است.

37. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 146، حدیث 69 و کمال الدین آمده است:

قَالَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ(عليهما السلام) يَقُولُ مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ كَانَ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِي فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ كَانَ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(عليه السلام) بِالسَّيْفِ.

مفضل بن عمر می گوید: از حضرت صادق(عليه السلام) شنیدم که آن حضرت(عليه السلام) فرمودند: هر کس منتظر این امر و یا منتظر قیام (حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) باشد و بمیرد مانند کسی است که با حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و در چادر فرماندهی او قرار دارد نه بلکه مانند کسی است که همراه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با شمشیر به جهاد او پرداخته است.

منتظرین افضلند بر سربازان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) در نهروان

38. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 131، حدیث 32 و محاسن برقی آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِوبْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الصَّبَّاحِ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُيَيْنَةَ قَالَ لَمَّا قَتَلَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) الْخَوَارِجَ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) طُوبَى لَنَا إِذْ شَهِدْنَا مَعَكَ هَذَا الْمَوْقِفَ وَ قَتَلْنَا مَعَكَ هَؤُلَاءِ الْخَوَارِجَ فَقَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي هَذَا الْمَوْقِفِ أُنَاسٌ لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ آبَاءَهُمْ وَ لَا أَجْدَادَهُمْ بَعْدُ فَقَالَ الرَّجُلُ وَ كَيْفَ يَشْهَدُنَا قَوْمٌ لَمْ يُخْلَقُوا قَالَ بَلَى قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ يَشْرَكُونَنَا فِيمَا نَحْنُ فِيهِ وَ يُسَلِّمُونَ لَنَا فَأُولَئِكَ شُرَكَاؤُنَا فِيمَا كُنَّا فِيهِ حَقّاً حَقّاً.

ص: 471

حکم بن عیینه می گوید: زمانی که حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) به جهاد و مبارزه با خوارج در نهروان بودند، مردی برخاست و گفت: ای امیرالمؤمنین(عليه السلام) خوشا به حال ما هنگامی کههمراه شما در این محل به شهادت برسیم و با این خوارج به مبارزه بپردازیم. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند: قسم به آن کسی که دانه را می شکافد، می بینم کسانی را که در این مکان (حضور خواهند یافت) و خداوند هنوز پدرانشان و اجدادشان را خلق نکرده است و سپس خلق خواهند شد. آن مرد گفت: چگونه شما آن ها را می بینید درحالی که آن ها خلق نشده اند؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: بله من قومی را می بینیم در آخر الزمان که آن ها با ما شریک می شوند. مانند این که در بین ما هستند (و مانند این که با ما در حال مبارزه اند.) آن ها تسلیم (امر و نهی ما هستند) و مسلماً آن ها شرکای ما هستند در بین ما و ..... آن ها به حقیقت.

سختی انتظار

39. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 135

مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنِ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَالِحِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يَمَانٍ التَّمَّارِ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّكُ فِيهَا بِدِينِهِ كَالْخَارِطِ لِشَوْكِ الْقَتَادِ بِيَدِهِ ثُمَّ أَوْمَأَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) بِيَدِهِ هَكَذَا قَالَ فَأَيُّكُمْ تُمْسِكُ شَوْكَ الْقَتَادِ بِيَدِهِ

حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: برای صاحب این امر غیبتی است هر کس متمسک و متوسل باشد (به آن) مانند کسی که یک شاخه از خارهای سخت بیابان را بگیرند و او در دست داشته باشد و یک بار بکشند (که دست بسیار مجروح می شود.)

40. در الدر المنثور سیوطی، مجلد 1، صفحه 66 آمده است:

وأخرج الطبراني عن ابن عباس قال أصبح رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما فقال ما من ماء ما من ماء؟ قالوا لا قال فهل من شن فجاؤوا بالشن فوضع بين يدي رسول الله صلى الله عليه وسلم ووضع يده عليه ثم فرق أصابعه فنبع الماء مثل عصا موسى من بين أصابع رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال يا بلال اهتف بالناس بالوضوء فاقبلوا يتوضؤن من بين أصابع رسول الله صلى الله عليه وسلم وكانت همة ابن مسعود الشرب فلما توضؤا صلى بهم الصبح ثم قعد للناس فقال يا أيها الناس من أعجب الخلق ايمانا قالوا الملائكة قال وكيف لا تؤمن الملائكة وهم يعاينون الامر قالوا فالنبيون يا رسول الله قال وكيف لا يؤمن النبيون ولوحي ينزل عليهم من السماء قالوا فأصحابك يا رسول الله فقال وكيف لا تؤمن أصحابي وهم يرون ما يرون ولكن أعجب الناس ايمانا قوم يجيؤن بعدي يؤمنون بي ولم يروني ويصدقوني ولم يروني أولئك إخواني.

ص: 472

پناه بردن به قرآن در فتنه های آخر الزمان

41. درتفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 3، حدیث 2 (چاپ مؤسسه اعلمی) آمده است:

عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ رَفَعَهُ إِلَى الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) فَقُلْتُ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ سَمِعْنَا الَّذِي نَسُدُّ بِهِ دِينَنَا وَ إِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ سَمِعْنَا أَشْيَاءَ مُخْتَلِفَةً مَغْمُوسَةً لَا نَدْرِي مَا هِيَ قَالَ أَ وَ قَدْ فَعَلُوهَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ سَيَكُونُ فِي أُمَّتِكَ فِتْنَةٌ قُلْتُ فَمَا الْمَخْرَجُ مِنْهَا فَقَالَ كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ بَيَانُ مَا قَبْلَكُمْ مِنْ خَيْرٍ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ مَنْ وَلِيَهُ مِنْ جَبَّارٍ فَعَمِلَ بِغَيْرِهِ قَصَمَهُ اللَّهُ وَ مَنِ الْتَمَسَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ هُوَ الذِّكْرُ الْحَكِيمُ وَ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ لَا تُزَيِّفُهُ الْأَهْوَاءُ وَ لَا تُلَبِّسُهُ الْأَلْسِنَةُ وَ لَا يَخْلُقُ عَنِ الرَّدِّ وَ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ وَ لَا يَشْبَعُ مِنْهُ الْعُلَمَاءُ هُوَ الَّذِي لَمْ تُكِنَّهُ الْجِنُّ إِذَ سَمِعَهُ أَنْ قَالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ(1) مَنْ قَالَ بِهِ صُدِّقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ أُجِرَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (2) هُوَ الْكِتَابُ الْعَزِيزُ الَّذِي لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ(3).

42. در الدر المنثور سیوطی، مجلد 1، صفحه 66، حدیث 2 آمده است:

وأخرج الإسماعيلي في معجمه عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أي شئ أعجب ايمانا قيل الملائكة فقال كيف وهم في السماء يرون من الله مالا ترون قيل فالأنبياء قال كيف وهم يأتيهم الوحي قالوا فنحن قال كيف وأنتم تتلى عليكم آيات الله وفيكم رسوله ولكن قوم يأتون من بعدي يؤمنون بي ولم يروني أولئك أعجب ايمانا وأولئك إخواني وأنتم أصحابي

پناه بردن به اهل بیت در فتنه های آخر الزمان

43. در سنن ترمذی، مجلد 5، صفحه 663 آمده است:

التزام به دعاهای مخصوص فتنه های آخرالزمان

44. در کمال الدین و تمام النعمة، صفحه 141 و بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 146، حدیث 70 آمده است:

العطار عن سعد عن ابن عیسی عن خالدبن نَجِيحٍ عن زُرَارَةَ قال: سمعت اباعبدالله(عليه السلام) یقول: إِنَ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ.

ص: 473


1- . سوره جن آیات 1و 2
2- . سوره آل عمران آیه 101
3- . سوره فصلت آیه 42

45. در کمال الدین، مجلد 2، صفحات 351 و 352، حدیث 49 آمده است:عن محمدبن مسعود قال: وجدت بخط جبرئیل بن احمد: حدثنی العبیدی محمدبن عیسی عن یونس بن عبدالرحمن عن عبدالله بن سنان قال: قال ابوعبدالله: ستصببکم شبهة فتبقون بلا علم یری، و لا امام هدی و لا ینجوا منها إلا من دعا بدعاء الغریق قلت: کیف دعاء الغریق؟ قال: یقول یا الله ثبّت قلبی علی دینک فقلت: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبی علی دینک. قال: إنَّ الله عزوجل مقلب القلوب و الابصار ولکن قل کما أقول لک: یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک.

خروج دجال و ظهور دابة الارض

46. در کتاب کمال الدین و تمام النعمة مجلد 2 صفحه 525 باب 47 حدیث 1 و تفسیر صافی ذیل آیه فوق آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا قَيْسُ بْنُ حَفْصٍ قَالَ حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ أَرْقَمَ عَنْ أَبِي سَيَّارٍ الشَّيْبَانِيِّ عَنِ الضَّحَاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنِ النَّزَّالِ بْنِ سَبْرَةَ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع فَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ سَلُونِي أَيُّهَا النَّاسُ قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي ثَلَاثاً فَقَامَ إِلَيْهِ صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحَانَ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَتَى يَخْرُجُ الدَّجَّالُ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) اقْعُدْ فَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ كَلَامَكَ وَ عَلِمَ مَا أَرَدْتَ وَ اللَّهِ مَا الْمَسْئُولُ عَنْهُ بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ وَ لَكِنْ لِذَلِكَ عَلَامَاتٌ وَ هَيَئَاتٌ يَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً كَحَذْوِ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْبَأْتُكَ بِهَا قَالَ نَعَمْ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع احْفَظْ فَإِنَّ عَلَامَةَ ذَلِكَ إِذَا أَمَاتَ النَّاسُ الصَّلَاةَ وَ أَضَاعُوا الْأَمَانَةَ وَ اسْتَحَلُّوا الْكَذِبَ وَ أَكَلُوا الرِّبَا وَ أَخَذُوا الرِّشَا وَ شَيَّدُوا الْبُنْيَانَ وَ بَاعُوا الدِّينَ بِالدُّنْيَا وَ اسْتَعْمَلُوا السُّفَهَاءَ وَ شَاوَرُوا النِّسَاءَ وَ قَطَعُوا الْأَرْحَامَ وَ اتَّبَعُوا الْأَهْوَاءَ وَ اسْتَخَفُّوا بِالدِّمَاءِ وَ كَانَ الْحِلْمُ ضَعْفاً وَ الظُّلْمُ فَخْراً وَ كَانَتِ الْأُمَرَاءُ فَجَرَةً وَ الْوُزَرَاءُ ظَلَمَةً وَ الْعُرَفَاءُ خَوَنَةً وَ الْقُرَّاءُ فَسَقَةً وَ ظَهَرَتْ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ اسْتُعْلِنَ الْفُجُورُ وَ قَوْلُ الْبُهْتَانِ وَ الْإِثْمُ وَ الطُّغْيَانُ وَ حُلِّيَتِ الْمَصَاحِفُ وَ زُخْرِفَتِ الْمَسَاجِدُ وَ طُوِّلَتِ الْمَنَارَاتُ وَ أُكْرِمَتِ الْأَشْرَارُ وَ ازْدَحَمَتِ الصُّفُوفُ وَ اخْتَلَفَتِ الْقُلُوبُ وَ نُقِضَتِ الْعُهُودُ وَ اقْتَرَبَ الْمَوْعُودُ وَ شَارَكَ النِّسَاءُ أَزْوَاجَهُنَّ فِي التِّجَارَةِ حِرْصاً عَلَى الدُّنْيَا وَ عَلَتْ أَصْوَاتُ الْفُسَّاقِ وَ اسْتُمِعَ مِنْهُمْ وَ كَانَ زَعِيمُ الْقَوْمِ أَرْذَلَهُمْ وَ اتُّقِيَ الْفَاجِرُ مَخَافَةَ شَرِّهِ وَ صُدِّقَ الْكَاذِبُ وَ اؤْتُمِنَ الْخَائِنُ وَ اتُّخِذَتِ الْقِيَانُ وَ الْمَعَازِفُ وَ لَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَوَّلَهَا وَ رَكِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ وَ تَشَبَّهَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ شَهِدَ الشَّاهِدُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُسْتَشْهَدَ وَ شَهِدَ الْآخَرُ قَضَاءً لِذِمَامٍ بِغَيْرِ حَقٍّ عَرَفَهُ وَ تُفُقِّهَ لِغَيْرِ الدِّينِ وَ آثَرُوا عَمَلَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَ لَبِسُوا جُلُودَ الضَّأْنِ عَلَى قُلُوبِ الذِّئَابِ وَ قُلُوبُهُمْ أَنْتَنُ مِنَ الْجِيَفِ وَ أَمَرُّ مِنَ الصَّبِرِ فَعِنْدَ ذَلِكَ الْوَحَا الْوَحَا ثُمَّ الْعَجَلَ الْعَجَلَ خَيْرُ الْمَسَاكِنِ يَوْمَئِذٍ بَيْتُ الْمَقْدِسِ وَ لَيَأْتِيَنَّ عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَتَمَنَّى أَحَدُهُمْ أَنَّهُ مِنْ سُكَّانِهِ فَقَامَ إِلَيْهِ الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَنِ الدَّجَّالُ فَقَالَ أَلَا إِنَّ الدَّجَّالَ صَائِدُ بْنُ الصَّيْدِ فَالشَّقِيُّ مَنْ صَدَّقَهُ وَ السَّعِيدُ مَنْ كَذَّبَهُ يَخْرُجُ مِنْ بَلْدَةٍ يُقَالُ لَهَا أَصْفَهَانُ مِنْ قَرْيَةٍ تُعْرَفُ بِالْيَهُودِيَّةِ عَيْنُهُ الْيُمْنَى

ص: 474

مَمْسُوحَةٌ وَ الْعَيْنُ الْأُخْرَى فِي جَبْهَتِهِ تُضِي ءُ كَأَنَّهَا كَوْكَبُ الصُّبْحِ فِيهَا عَلَقَةٌ كَأَنَّهَا مَمْزُوجَةٌ بِالدَّمِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مَكْتُوبٌ كَافِرٌ يَقْرَؤُهُ كُلُّ كَاتِبٍ وَ أُمِّيٍّ يَخُوضُ الْبِحَارَ وَ تَسِيرُ مَعَهُ الشَّمْسُ بَيْنَ يَدَيْهِ جَبَلٌ مِنْ دُخَانٍ وَ خَلْفَهُجَبَلٌ أَبْيَضُ يَرَى النَّاسُ أَنَّهُ طَعَامٌ يَخْرُجُ حِينَ يَخْرُجُ فِي قَحْطٍ شَدِيدٍ تَحْتَهُ حِمَارٌ أَقْمَرُ خُطْوَةُ حِمَارِهِ مِيْلٌ تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ مَنْهَلًا مَنْهَلًا لَا يَمُرُّ بِمَاءٍ إِلَّا غَارَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَسْمَعُ مَا بَيْنَ الْخَافِقَيْنِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّيَاطِينِ يَقُولُ إِلَيَّ أَوْلِيَائِي أَنَا الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ قَدَّرَ فَهَدى أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى وَ كَذَبَ عَدُوُّ اللَّهِ إِنَّهُ أَعْوَرُ يَطْعَمُ الطَّعَامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ وَ إِنَّ رَبَّكُمْ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَ بِأَعْوَرَ وَ لَا يَطْعَمُ وَ لَا يَمْشِي وَ لَا يَزُولُ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً أَلَا وَ إِنَّ أَكْثَرَ أَتْبَاعِهِ يَوْمَئِذٍ أَوْلَادُ الزِّنَا وَ أَصْحَابُ الطَّيَالِسَةِ الْخُضْرِ يَقْتُلُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالشَّامِ عَلَى عَقَبَةٍ تُعْرَفُ بِعَقَبَةِ أَفِيقٍ لِثَلَاثِ سَاعَاتٍ مَضَتْ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ عَلَى يَدِ مَنْ يُصَلِّي الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع خَلْفَهُ أَلَا إِنَّ بَعْدَ ذَلِكَ الطَّامَّةَ الْكُبْرَى قُلْنَا وَ مَا ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ خُرُوجُ دَابَّةٍ مِنَ الْأَرْضِ مِنْ عِنْدِ الصَّفَا مَعَهَا خَاتَمُ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ عَصَا مُوسَى(عليه السلام) يَضَعُ الْخَاتَمَ عَلَى وَجْهِ كُلِّ مُؤْمِنٍ فَيَنْطَبِعُ فِيهِ هَذَا مُؤْمِنٌ حَقّاً وَ يَضَعُهُ عَلَى وَجْهِ كُلِّ كَافِرٍ فَيَنْكَتِبُ هَذَا كَافِرٌ حَقّاً حَتَّى إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُنَادِي الْوَيْلُ لَكَ يَا كَافِرُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ يُنَادِي طُوبَى لَكَ يَا مُؤْمِنُ وَدِدْتُ أَنِّي الْيَوْمَ كُنْتُ مِثْلَكَ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً ثُمَّ تَرْفَعُ الدَّابَّةُ رَأْسَهَا فَيَرَاهَا مَنْ بَيْنَ الْخَافِقَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا فَعِنْدَ ذَلِكَ تُرْفَعُ التَّوْبَةُ فَلَا تَوْبَةٌ تُقْبَلُ وَ لَا عَمَلٌ يُرْفَعُ وَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً ثُمَّ قَالَ ع لَا تَسْأَلُونِّي عَمَّا يَكُونُ بَعْدَ هَذَا فَإِنَّهُ عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) أَنْ لَا أُخْبِرَ بِهِ غَيْرَ عِتْرَتِي قَالَ النَّزَّالُ بْنُ سَبْرَةَ فَقُلْتُ لِصَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَانَ يَا صَعْصَعَةُ مَا عَنَى أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِهَذَا فَقَالَ صَعْصَعَةُ يَا ابْنَ سَبْرَةَ إِنَّ الَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(عليه السلام) هُوَ الثَّانِي عَشَرَ مِنَ الْعِتْرَةِ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ هُوَ الشَّمْسُ الطَّالِعَةُ مِنْ مَغْرِبِهَا يَظْهَرُ عِنْدَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَيُطَهِّرُ الْأَرْضَ وَ يَضَعُ مِيزَانَ الْعَدْلِ فَلَا يَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَداً فَأَخْبَرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) أَنَّ حَبِيبَهُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) عَهِدَ إِلَيْهِ أَنْ لَا يُخْبِرَ بِمَا يَكُونُ بَعْدَ ذَلِكَ غَيْرَ عِتْرَتِهِ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.

47. در کتاب محاسن، مجلد 1، باب 21، صفحه 236، حدیث 202، بصائر الدرجات، باب 10، صفحه 484، حدیث 1 (منشورات طلیعه ی نور، صفحه 634)، کمال الدین، مجلد 1، باب 22، صفحه 229، حدیث 24، دلائل الامامة، صفحه 229، حلیة الابرار، باب 51، مجلد 5، صفحه 419، حدیث 1، تفسیر برهان، مجلد 1، صفحه 564، حدیث 5، نوادر الاخبار، صفحه 116، بحار الانوار، مجلد 6، باب 20، صفحه 18، حدیث 1 آمده است:

احمدبن خالد البرقی عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ وَ لِلَّهِ فِيهَا حُجَّةٌ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَنْقَطِعُ الْحُجَّةُ مِنَ الْأَرْضِ إِلَّا أَرْبَعِينَ يَوْماً قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِذَا رُفِعَتِ الْحُجَّةُ أُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَةِ وَ لَمْ يَنْفَعْ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَنْ تُرْفَعَ الْحُجَّةُ وَ أُولَئِكَ شِرَارُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ وَ هُمُ الَّذِينَ يَقُومُ عَلَيْهِمُ الْقِيَامَةُ.

ص: 475

9. سنن ترمذی، مجلد 5، صفحه 265، حدیث 3072، مصابیح السنة للبغوی، مجلد 3، صفحه 496، حدیث 4221 و الامام مهدی، صفحه 120، حدیث170 آمده است:

روی بالاسناد عن ابی هریره قال رسول الله2: ثلاث إذا خرجن لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ طلوع الشمس من مغربعا و الدجال و الدابّة.

10. الفتن لابن حماد، صفحه 183، المستدرک علی الصحیحین، مجلد 4، صفحه 545 و الامام مهدی، صفحه 120 آمده است:

روی ابن حماد باسناده عن زیدبن ابی عتاب سمع اباهریره یقول: قال رسول الله2: خمساً لا ادری أیتهنّ أوّل الآیات و أیتهنّ إذا جائت لم يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً طلوع الشمس من مغربها و الدجال و یأجوج و مأجوج و الدخان و الدابّة.

11. تفسیر فرات، صفحه 139، حدیث 166، بحارالانوار، مجلد 24، صفحه 338 و الامام مهدی، صفحه 121، حدیث 172 آمده است:

تفسير فرات بن إبراهيم جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها إِلَى آخِرِ الْآيَةِ قَالَ يَعْنِي مَوَدَّتَنَا وَ نُصْرَتَنَا قُلْتُ أيما [إِنَّمَا] قَدَّرَ اللَّهُ مِنْهُ بِاللِّسَانِ وَ الْيَدَيْنِ وَ الْقَلْبِ قَالَ يَا خَيْثَمَةُ نُصْرَتُنَا بِاللِّسَانِ كَنُصْرَتِنَا بِالسَّيْفِ وَ نُصْرَتُنَا بِالْيَدَيْنِ أَفْضَلُ يَا خَيْثَمَةُ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَتْ أَثْلَاثاً فَثُلُثٌ فِينَا وَ ثُلُثٌ فِي عَدُوِّنَا وَ ثُلُثٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ وَ لَوْ أَنَّ آيَةً نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ ثُمَّ مَاتُوا أُولَئِكَ مَاتَتِ الْآيَةُ إِذاً مَا بَقِيَ مِنَ الْقُرْآنِ شَيْ ءٌ إِنَّ الْقُرْآنَ يَجْرِي مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ فَلِكُلِّ قَوْمٍ آيَةٌ يَتْلُونَهَا يَا خَيْثَمَةُ إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ يَا خَيْثَمَةُ سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَعْرِفُونَ اللَّهَ مَا هُوَ وَ التَّوْحِيدَ حَتَّى يَكُونَ خُرُوجُ الدَّجَّالِ وَ حَتَّى يَنْزِلَ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ عَلَيْهِمَا الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ مِنَ السَّمَاءِ وَ يَقْتُلَ اللَّهُ الدَّجَّالَ عَلَى يَدَيْهِ وَ يُصَلِّيَ بِهِمْ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَ لَا تَرَى أَنَّ عِيسَى يُصَلِّي خَلْفَنَا وَ هُوَ نَبِيٌّ أَلَا وَ نَحْنُ أَفْضَلُ مِنه

12. تفسیر قمی، مجلد 2، صفحه 320، بحارالانوار، مجلد 78، صفحه 166 و الامام مهدی، صفحه 121 آمده است:

قالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ عَنْ حُرُوبِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ كَانَ السَّائِلُ مِنْ مُحِبِّينَا- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام): بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص بِخَمْسَةِ أَسْيَافٍ، ثَلَاثَةٌ مِنْهَا شَاهِرَةٌ- لَا تُغْمَدُ إِلَى أَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها وَ لَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا- فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا- آمَنَ النَّاسُ كُلُّهُمْ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ، فَيَوْمَئِذٍ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ- أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً، وَ سَيْفٌ مِنْهَا مَلْفُوفٌ وَ سَيْفٌ مِنْهَا مَغْمُودٌ- سَلُّهُ إِلَى غَيْرِنَا وَ حُكْمُهُ إِلَيْنَا، فَأَمَّا السُّيُوفُ الثَّلَاثَةُ الشَّاهِرَةُ.

ص: 476

13. تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 384، حدیث 128 و تفسیر الصافی، مجلد 2، صفحه 173 آمده است:

عن زرارة و حمران و محمد بن مسلم عن أبي جعفر و أبي عبدالله(عليه السلام) في قوله: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ- لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها» قال: طلوع الشمس من المغرب، و خروج الدابة و الدجال، و الرجل يكون مصرا و لم يعمل على الإيمان- ثم تجي ء الآيات فلا ينفعه إيمانه

14. المحاسن البرقی، صفحه 236، حدیث 202 و بحار الانوار، مجلد 23، صفحه 41 آمده است:

عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ وَ لِلَّهِ فِيهَا حُجَّةٌ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَنْقَطِعُ الْحُجَّةُ مِنَ الْأَرْضِ إِلَّا أَرْبَعِينَ يَوْماً قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِذَا رُفِعَتِ الْحُجَّةُ أُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَةِ وَ لَمْ يَنْفَعْ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَنْ تُرْفَعَ الْحُجَّةُ وَ أُولَئِكَ شِرَارُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ وَ هُمُ الَّذِينَ يَقُومُ عَلَيْهِمُ الْقِيَامَةُ

ص: 477

88. حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «طالب بدم المقتول بكربلا» مى باشد.

سوره انعام آيه 164

«وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى»

هيچ كس بار گناه ديگرى را (بر دوش) بر نخواهد داشت.

1. در كتاب ينابيع المودة باب 71 صفحه 424، آمده است:

عن عبد السلام بن صالح الهروى قال: قلت لعلى الرضابن موسى الكاظم5: يابن رسول اللّه ، ما تقول فى حديث روى جدك جعفر الصادق5 انه قال اذا قام قائمنا المهدى قتل ذرارى قتلة الحسين(رضی الله عنهما) بفعال ابائهم. فقال هو ذلك قلت فقول اللّه عزوجل: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» ما معناه؟ فقال: صدق اللّه فى جميع اقواله لكن ذرارى قتلة الحسين(رضی الله عنهما) يرضون و يفتخرون بفعال ابائهم و من رضى شيئاً كمن فعله و لو ان رجلاً قتل فى المشرق فرضى بقتله رجل فى المغرب لكان شريك القاتل.

از عبدالسلام هروى كه او گويد: خدمت حضرت على بن موسى الرضا(عليه السلام) عرض كردم يابن رسول اللّه ، شما چه مى فرماييد در حديثى كه روايت شده از جد شما امام صادق(عليه السلام) كه فرمودند: هنگامى كه قائم ما قيام كند، تمام فرزندان و ذرارى كشندگان امام حسين(عليه السلام) را به سبب كردار بد پدرانشان خواهد كشت. حضرت فرمودند: اين حديث درست است و جد ما فرمودند. عرض كردم: پس معناى قول خداوند كه مى فرمايد: «هيچ كس بار گناه ديگرى را (بر دوش) بر نخواهد داشت.» چه مى شود؟ حضرت فرمودند: خداوند متعال تمام و كامل فرمودند و صدق اللّه . آن گاه حضرت فرمودند: فرزندان و ذرار قاتلان حسين(عليه السلام) كه به اعمال پدرانشان راضى بودند و نيز به اعمال آبا و اجدادشان افتخار مى كردند آن ها را قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى كشد.

ص: 478

آن كس كه راضى باشد به اعمال قومى، مثل آن است كه آن عمل را به جاى آورده باشد. اگر مردى در مشرق كشته شود و مرد ديگرى در مغرب از اين عمل او راضى باشد و خشنود شود، او شريك قاتل شمرده مى شود.

2. در بحار الانوار نوشته علامه بزرگوار مجلسى مجلد 10 صفحه 150، آمده است:

القائم منّا اذا قام طلب بثار الحسين(عليه السلام).

قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست و هنگامى كه قيام كند او طالب خون سيدالشهدا حسين بن على(عليه السلام) است.

3. در كتاب دلائل الامامة طبرى صفحه 239، آمده است:

و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً فلا يسرف فى القتل.

حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: درباره آيه بالا، هر كس مظلوم كشته شود، خداوند براى ولى دم او حاكميت حق قرار داده است. حضرت(عليه السلام) فرمودند: مقصود از «من قتل مظلوماً» حسين بن على(عليه السلام) است كه مظلوم كشته شد و ما اولياى دم او هستيم. چون قائم ماقيام كند، در طلب انتقام خون حسين(عليه السلام) برمى آيد... مقتول حسين(عليه السلام) است و ولى او قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. در كتاب مصباح المتهجد نوشته ی شیخ طوسی و كتاب مفاتيح الجنان نوشته ی علامه ی محدث بزرگ حاج شیخ عباس قمی، آمده است:

حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: در روز عاشورا به يكديگر اين گونه تعزيت و تسليت بگوييد:

اعظم اللّه اجورنا بمصابنا بالحسين و جعلنا و اياكم من الطالبين بثاره مع وليه الامام المهدى من آل محمّد(صلى الله عليه و آله).

خداوند اجر ما و شما را در مصيبت حسين(عليه السلام) بزرگ گرداند و ما و شما را از كسانى قرار دهد كه به همراه وليش امام مهدى از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) طلب خون آن حضرت كرده، به خون خواهى او برخيزيم.

5. در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی، صفحه 801 و مصباح شیخ ابوجعفر طوسی تحت عنوان زیارت عاشورا آمده است:

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعاً.

ص: 479

89. ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حروف رمز يا حروف مقطعه قرآن است

سوره اعراف آيه 1

«المص»

المص (حروف مقطعه قرآن يا حروف نورانى، حروفى است كه دنيايى از اسرار در آن نهفته است.)

در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 3، تفسیر برهان، مجلد 3، صفحه 223، بحارالانوار، مجلد 19، صفحه 92، تفسیر صافی، مجلد 1 صفحه 90 آمده است:

العياشى بإسناده عن خثيمه عن ابى لبيد المخزومى قال: قال ابوجعفر(عليه السلام): يا ابالبيد، انه يملك من ولد العباس اثنا عشر يقتل بعد الثامن منهم اربعة فتصيب احدهم الذبحة فتدبحه فئة قصيرة اعمارهم، قليلة مدّتهم، خبيثة سيرتهم، منهم الفُويسق الملقب بالهادى و الناطق و الغاوى.

يا أبالبيد انّ فى حروف [القرآن] المقطعة لَعلماً جمّاً، ان اللّه تبارك و تعالى انزل: [الم ذلك الكتاب] فقام محمّد(صلى الله عليه و آله) حتى ظهر نوره و ثبت كلمته و وُلد يوم ولد و قد مضى من الالف السابع مأة سنة و ثلاث سنين ثم قال: و تبيانه فى كتاب اللّه فى الحروف المقطعة اذا عددتها مِن غير تكرار و ليس من حروف المقطعة حرف ينقضى [ال ]ايام الاّ و قائم مِن بنى هاشم عند انقضائه.

ثم [قال]: الالف واحد واللام ثلاثون و الميم اربعون والصاد تسعون فذلك مأة و إحدى و ستون، ثم كان بدؤ خروج الحسين بن على(عليه السلام) [الم اللّه ] فلما بلغت مدّته قام قائم وُلد العباس عند المص و يقوم قائمنا عند انقضائها بالراء(1)، فافهَم ذلك وعه و اكتمه.

عياشى به سند خود از خثيمه از ابولبيد مخزومى آورده كه گفت: امام باقر(عليه السلام) فرمودند: اى ابولبيد، همانا از فرزندان عباس دوازده تن زمامدار مى شوند كه پس از هشتمين تن آن ها چهار تن كشته خواهند شد. پس يكى از ايشان را سر مى برند. گروهى كه عمرشان كوتاه،

ص: 480


1- . منظور حروف مقطعه الر است.

مدت زمامداريشان اندك و شيوه شان پليد مى باشد، از جمله آن ها آن فاسقى است كه ملقب به هادى است و ناطق و غاوى. (منظور هادی عباسی است.)

اى ابولبيد، همانا در حروف مقطعه [قرآن] علم بسيارى هست. همانا خداى تبارك و تعالى نازل فرموده: [الم ذلك الكتاب] پس، حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) به پا خاست تا اينكه نورش آشكار شد و سخنش در دل ها نشست و روز ولادتش 103 از هزاره هفتم گذشته بود.

سپس، فرمود: و نشانه اين در كتاب خداوند در حروف مقطعه است، هرگاه آن ها را بدون تكرار شماره كنى. هيچ يك از حروف مقطعه نيست مگر اينكه چون مدتش بگذرد يكى از فرزندان هاشم پس از گذشت آن به پا خواهد خاست.

سپس فرمود: الف يكى و لام سى و ميم چهل و صاد نود و (جمع) آن 161 مى شود. آن گاه آغاز خروج حسين بن على(عليه السلام): [الم اللّه ] بود و چون مدتش به آخر رسيد قائم از فرزندان عباس هنگام [المص] قيام كند و قائم ما هنگام منقضى شدن آن در «الر» به پا خواهد خاست. پس اين را بفهم و خوب تدبر و حفظ كن و آن را از (نا اهل) مخفى بدار.

ص: 481

90. قبل از قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادی از

آسمان به نام او و شیطان از زمینی به نام سفیانی ندا می کشد

سوره اعراف آیه 27

یا بَنی آدَمَ لا یَفتِنَنَّکُم الشَّیطانُ کَما اَخرَجَ اَبَوَیکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزعُ عَنهُما لباسَهُما لِیُریَهُما سَوءاتِهِما اِنَّهُ یراکُم هُوَ و قَلیلُهُ من حیثُ لا تَرَونَهُم اِنّا جَعَلنا الشَّیاطینَ اَولیاءُ للَّذین لا یُؤمنون

ای فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را فریب دهد همان طور که پدر و مادر شما (آدم و حوا) را فریب داد و او سبب شد تا آن ها را از بهشت خارج کنند و لباس های آن ها از تن خارج شود و زشتی های آن ها هویدا گردد. (بدانید شیطان و) وابستگانش شما را می بینند اما شما آن ها را نمی بینید و ما شیاطین را دوستان و اولیای کسانی که ایمان نمی آورند قرار دادیم.

خداوند قصه هایی که درقرآن آورده است، نظیر داستان حضرت نوح و حضرت یوسف و حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت عیسی. پس از بیان داستان ها از مسلمانان می خواهد که از سرنوشت گذشتگان درس بگیرند بیاندیشند و تدبر کنند چگونه آن ها پیروز شدند. چگونه بعضی امت ها شکست خوردند و هر قصه ای از قصه های قرآن مجلداتی از پند و اندرز و راه گشای بشریت است.

در اینجا داستان حضرت آدم و حوا و فریب دادن شیطان آن دو را می آورد که شیطان سبب شد آن دو از بهشت خارج شوند. این تنزیل و ظاهر قرآن است اما در درون این تنزیل تأویل، تفسیر و تبیین دیگری است و در درون این ظاهر باطنی است که این باطن را راسخون در علم می دانند. این را کسانی می دانند که وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکتاب درباره ی آن ها صادق است. لذا معصومین در تأویل و تفسیر و تبیین این آیه می فرمایند: پس از این که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غایب شدشیطان دست به کار می شود و در مردم شک و دو دلی ایجاد می نماید. آن ها را فریب

ص: 482

می دهد: عده ای می گویند ما احتیاج به آل محمد و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نداریم. عده ای می گویند او متولد نشده است. عده ای در طول عمر او شک می کنند و ... شیطان تلاش می کند، همان طور که حضرت آدم و حوا را فریب داد مسلمین را نیز درباره ی حضرت قائم آل محمد فریب دهد. لذا به امت اسلامی و شیعیان می فرمایند شما در چنین زمانی به دین خودتان بچسبید و مواظب باشید شیطان شما را از دینتان خارج نکند. چنان که:

1. در کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، صفحه 51 و منتخب الاثر، فصل 2، باب 27، صفحه 262، حدیث 17 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ0 قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ قَالَ النَّبِيُّ(صلى الله عليه و آله) وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَيَغِيبَنَّ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ وُلْدِي بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْهِ مِنِّي حَتَّى يَقُولَ أَكْثَرُ النَّاسِ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) حَاجَةٌ وَ يَشُكُّ آخَرُونَ فِي وِلَادَتِهِ فَمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ فَلْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ وَ لَا يَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ إِلَيْهِ سَبِيلًا بِشَكِّهِ فَيُزِيلَهُ عَنْ مِلَّتِي وَ يُخْرِجَهُ مِنْ دِينِي فَقَدْ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُون

محمدبن موسی متوکل0 روایت می کند از علی بن ابراهیم و ایشان روایت می کند از پدرش و ایشان از عبدالسلام هروی (معروف به اباصلت هروی) از علی بن موسی الرضا(عليه السلام) و ایشان از پدرانشان تا می رسد به حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و ایشان از حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) نقل کردند که فرمودند: به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرد و مرا به حق بشیر قرار داد هر آینه امام قائم از فرزندان من طبق دستور مشخصی غایب خواهد شد تا آن که بیشتر مردم می گویند دیگر خداوند به خاندان محمد احتیاج ندارد و در اصل ولادت او شک می کنند. هر کس زمان او را درک کند باید به دین او متمسک شود و مواظب باشد شیطان به او مسلط نشده و شیطان را در درونش راه ندهد تا این که شیطان او را به وسوسه نیندازد و از مردم امت من دور کند. (شما باید بدانید شیطان) پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و خداوندشیطان را ولی کسانی قرار داده است که ایمان ندارند. (شیطان رهبر و دوست آن هاست).

2. در کمال لدین و تمام النعمة، مجلد 1، صفحه 323، حدیث 17 آمده است:

ص: 483

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ0 قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بِسْطَامِ بْنِ مُرَّةَ عَنْ عَمْرِوبْنِ ثَابِتٍ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ(عليه السلام) مَنْ ثَبَتَ عَلَى مُوَالاتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ.

عمروبن ثابت روایت می کند از حضرت سید العابدین، علی بن الحسین(عليهما السلام) که فرمودند: هر کس در ولایت و امامت و دوستی و زعامت ما در غیبت حضرت قائم ما ثابت بماند، خداوند به او اجر هزار شهید مانند شهدای بدر و احد عطا می کند.

پروردگارا از شما می خواهم مرا از منتظرین ظهورش قرار بدهید، آن هم منتظر واقعی که این حدیث شریف شامل حال من نیز شود. ان شا الله

3. در کمال لدین و تمام النعمة، مجلد 2، صفحه 650، حدیث 4 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَبْنِ الْوَلِيدِ0 قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِبْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ الْبَصْرِيِّ عَنْ مَيْمُونٍ الْبَانِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي فُسْطَاطِهِ فَرَفَعَ جَانِبَ الْفُسْطَاطِ فَقَالَ إِنَّ أَمْرَنَا قَدْ كَانَ أَبْيَنَ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ ثُمَّ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ هُوَ الْإِمَامُ بِاسْمِهِ وَ يُنَادِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْأَرْضِ كَمَا نَادَى بِرَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) لَيْلَةَ الْعَقَبَةِ.

میمون بن باز می گوید: من در خیمه ی امام پنجم نشسته بودم. آن حضرت دامن خیمه را بالا زدند و فرمودند: (ای ابان) امر ما از این خورشید روشن تر است. سپس فرمودند: منادی از طرف آسمان فریاد می زند امام (شما) فلانی پسر فلانی است و نام او را می برد و منادی از طرف ابلیس از زمین همان را ندا می کند که در شب (و مردم را منحرف می کند.) همان طور که در شب عقبه بر رسول خدا ندا کرد.

4. در کمال لدین و تمام النعمة، مجلد 2، صفحه 650، حدیث 8 آمده است:حَدَّثَنَا أَبِي0 قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ بَشِيرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: يُنَادِي مُنَادٍ بِاسْمِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قُلْتُ خَاصٌّ أَوْ عَامٌّ قَالَ عَامٌّ يَسْمَعُ كُلُّ قَوْمٍ بِلِسَانِهِمْ قُلْتُ فَمَنْ يُخَالِفُ الْقَائِمَ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ قَدْ نُودِيَ بِاسْمِهِ قَالَ لايَدَعُهُمْ إِبْلِيسُ حَتَّى يُنَادِيَ [فِي آخِرِ اللَّيْلِ ] وَ يُشَكِّكَ النَّاسَ.

ص: 484

زراره می گوید: از امام ششم شنیدم که آن حضرت فرمودند: یک منادی به نام امام قائم فریاد می کشد. گفتم (یا بن رسول الله(صلى الله عليه و آله)) ندای او خصوصی است یا عمومی؟ حضرت فرمودند: این ندا عمومی است و همه ی ملت ها این ندا را می شنوند و به زبان خود می فهمند. گفتم در صورتی که این منادی به نام حضرت قائم دعوت می کند پس کیست که دیگر با حضرت قائم مخالفت کند؟ حضرت فرمودند: ابلیس (با او مخالفت می کند و نمی گذارد مردم به سوی او بروند) لذا در آخر شب فریاد می کشد (و با فریادش مردم را گمراه می نماید) و مردم دچار تردید می شوند.

5. در کمال لدین و تمام النعمة، مجلد 2، صفحه 652، حدیث 13 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ0 عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: صَوْتُ جَبْرَئِيلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ صَوْتُ إِبْلِيسَ مِنَ الْأَرْضِ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْأَخِيرَ أَنْ تَفْتَتِنُوا بِهِ.

معلی بن خنیس از حضرت صادق روایت می کند که فرمودند: (در قیام قائم موعود) جبرئیل از آسمان فریاد می زند و ابلیس از زمین ندا می دهد و شما ندای اول را (که از جبرئیل است) پیروی نمایید و از ندای دوم بپرهیزید و مواظب باشید و فریفته ی آن نشوید.

6. در کمال لدین و تمام النعمة، مجلد 2، صفحه 652، حدیث 14 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ0 قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) إِنَّ أَبَاجَعْفَرٍ (عليه السلام) كَانَ يَقُولُ إِنَ خُرُوجَ السُّفْيَانِيِ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ قَالَ لِي نَعَمْ وَ اخْتِلَافُ وُلْدِ الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَكُونُ ذَلِكَ النِّدَاءُ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّالْحَقَّ فِي عَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ ثُمَّ يُنَادِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي آخِرِ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي السُّفْيَانِيِّ وَ شِيعَتِهِ فَيَرْتَابُ عِنْدَ ذَلِكَ الْمُبْطِلُونَ.

ابوحمزه ثمالی می گوید: به امام ششم عرض کردم (که پدر شما) ابوجعفر امام محمد باقر(عليهما السلام) می فرمودند: خروج سفیانی حتمی است. حضرت(عليه السلام) فرمودند: آری. گفتم آیا حتمی است؟ فرمودند: بله حتمی است و اختلاف بنی العباس هم حتمی است. کشته شدن نفس زکیه هم حتمی است. ظهور حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم حتمی است. عرض کردم: این ندا چگونه است؟

ص: 485

حضرت(عليه السلام) فرمودند: یک منادی اول روز از آسمان فریاد می کشد و می گوید: آگاه باشید حق با حضرت علی(عليه السلام) و شیعیان حضرت علی(عليه السلام) است و در آخر همان روز ابلیس ملعون فریاد می کند که حق با سفیانی و طرفداران او است و کسانی که دنبال باطل هستند به این ندا فریفته می شوند.

علائم ظهور حضرت مهدی را می توان به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته علائمی که حتمی هستند و حتماً به وقوع می پیوندند. دسته ی دوم علائم غیرحتمی که امکان دارد درباره ی آن ها بداء حاصل شود و صورت نگیرند. در این احادیث به چند علامت حتمی اشاره شده است. اول: خروج سفیانی. دوم: اختلاف بنی العباس. سوم: کشته شدن نفس زکیه. چهارم: ندای آسمانی به اسم حضرت قائم به وسیله ی جبرئیل. پنجم: ندای شیطان به نام سفیانی و منحرف کردن مردم.

ص: 486

91. بدون توجه به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبادات الهی هباءً منثوراً است

سوره اعراف، آیه 29

قل امر ربی بالقسط و اَقیموا وُجوهَکُم عِندَ کُلِّ مسجدٍ وَ ادعُوهُ مُخلصینَ لَهُ الدین کما بَدَأَکُم تَعُودُون

ای پیامبر بگو پروردگار من شما را امر می کند به عدل و قسط و در هر مسجدی روی به حضرت او آورید و او را از سر اخلاص در دین بخوانید همان طور که شما را در ابتدا آفرید و دیگر بار در محشر به سوی او برگردید.

1. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 16، حدیث 17، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 571، بحار الانوار، مجلد 18، صفحه 152، تفسیر برهان، مجلد 2،صفحه 8، تفسیر لاهیجی، مجلد 2، صفحه 26، الف آیات، نوشته ی سید هاشم بحرانی، صفحه 115، حدیث 202 آمده است:

عن أبي بصير عن أحدهما في قول الله «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِ مَسْجِدٍ» قال: هو إلى القبلة.

حضرت صادق فرمودند: بگو ... چهره های خود را به عبادت او متوجه سازید که مستقیم باشد این امر در مورد قبله است.

2. در کتاب تهذیب الاحکام نوشته ی شیخ طوسی، مجلد 2، باب القبله، صفحه 43، تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 16، حدیث 19 آمده است:

عن زرارة و حمران و محمدبن مسلم عن أبي جعفر و أبي عبد الله(عليهما السلام) عن قوله: «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِ مَسْجِدٍ» قال: مساجد محدثة، فأمروا أن يقيموا وجوههم شطر المسجد الحرام.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: مساجد به تازگی احداث شده اند. پس مأمور شده اند که وجوه خود را به سوی مسجد الحرام اقامه نمایند.

ص: 487

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 16، حدیث 18، تفسیر برهان، مجلد 2، صفحه 8، بحار الانوار، مجلد 18، صفحه 152، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 571 آمده است:

عن الحسين بن مهران عن أبي عبد الله(عليه السلام) في قوله: «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِ مَسْجِدٍ» قال: يعني الأئمة.

حضرت امام صادق درباره ی این آیه فرمودند: این امر در مورد امامان (شیعه) که همان خلفای رسول خدا می باشند، است.

4. در تفسیر لاهیجی، مجلد 2، صفحه 26 آمده است:

و فی تفسیر عیاشی عن الحسين بن مهران عن أبي عبد الله(عليه السلام) في قوله: «وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِ مَسْجِدٍ» قال: يعني الأئمة.

حاصل کلام آن که مراد از «کلّ» ائمه ی معصومیند، زیرا که توجه به ایشان و اطاعت ایشان مصداق سجده برای رب العالمین است. چنانچه عن قریب خواهی شنید و ادعُوهُ و بخوانید خدای را یعنی عبادت کنید. او را مُخلَصین در حالتی که خالص گردانیده باشند لَهُ الدین از برای او اطاعت را یعنی بعد از توجه به ائمه ی دین و اقرار به ولایت ایشان به اخلاص عبادت پروردگار خود کنید تا آن که مستوجب ثواب عظیم و اجر جسم گردید که بدون توجه به ائمه ی هدی عبادت شما هباءً منثورا است ...

5. در زیارت جامعه ی کبیره که در مفاتیح الجنان، صفحه 953، من لا یحضره الفقیه و عیون الاخبار الرضا موجود است، درباره ی ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) آمده است:

تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِهِ

شما ترجمه کنندگان و حی خداوند هستند و شما ارکان توحید خداوند می باشد.

6. در فرازی دیگر از زیارت جامعه ی کبیره آمده است:

مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ

هر کس اراده ی الله کند باید به شما آغاز کند و هر کس توحید او را بخواهد باید شما را قبول کند و هر کس قصد خداوند کند باید به شما توجه کند.پس امروز ما باید برای قرب الی الله توجهات خود را به امام زمان قرار دهیم و امروز در این عالم ناسوت از میان ائمه فقط حضرت بقیة الله الاعظم وجود دارند که منظور قرآن است که ایشان مبین و مفسر وحی خداوند و ارکان توحید اوست و هر کس بخواهد اراده ی خداوند نماید باید از

ص: 488

این امام زنده حرکتش را آغاز کند و هر کس بخواهد موحد واقعی باشد برای رسیدن به توحید خداوند از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز کرده و به ایشان توجه کند.

در سجده به آدم ملائکه نور رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه را قبله قرار دادند.

کمال الدین مجلد 1 صفحات 13 تا 16 آمده است:

... إنما جُعل قِبلَةً للملائکة و أمروا بالسجود لَه لتعظیم ما فی صلبه فَمَثَلَ مَن آمَنَ بالقائم فی غیبته مَثَلُ الملائکة ... و مَثَلَ مَن اَنکَرَ القائم مَثَلَ ابلیس.

همانا خداوند ما را قبله قرار داد و امر کرد که آدم را سجده کنند که ما در پشتش بودیم. آن ها که در پشت آدم بود سجده کردند و مَثَل آدم در این عصر مثل مؤمنین به قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غیبتش است. آن ها به ایشان مؤمنند مثل ملائکه هستند و آن ها که منکر قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، مثل ابلیس هستند.

ص: 489

92. حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولیای من الله

اشاره

است و شیطان و سایر بت ها من دون الله هستند

سوره اعراف، آیه 30

فریقاً هَدی وَ فَریقاً حَقَّ عَلَیهمُ الضَّلالَةَ إِنَّهُم اَتَّخَذُ و الشیاطین اَولیاءَ مِن دون الله و یَحسَنونَ إنَّهُم مهتَدون

عده ای هدایت شدند و عده ای در ضلالت و گمراهی افتادند و در گمراهی خود ثابت و استوار ماندند آن ها شیاطین را اولیا پنداشتند. (اولیای من دون الله را قبول کردند و اولیا من الله را رها نمودند) و می پنداشتند که هدایت شده اند.

1. درتفسیر نور الثقلین، مجلد 2، صفحه 18، حدیث 59 به نقل از کتاب علل الشرایع آمده است:

في كتاب علل الشرائع باسناده الى أبي اسحق الليثي عن الباقر(عليه السلام) حديث طويل يقول فيه عليه السلام في آخره «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» يعني أئمة دون أئمة الحق «وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ».

حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) (در انتهای حدیثی طویل) فرمودند: آنان شیاطین را امام و رهبر و دوست و ولی خود گرفتند. (شیاطینی که من عندالله نبودند.) و (امامان و ائمه ی طاهرین) را که (از طرف خداوند من الله) به امامت و پیشوایی فرستاده بودند رها کردند. (آن ها شیاطین را امامان و رهبران خود قرار دادند که من دون الله بودند) و امامان و ائمه ی طاهرین که من الله و از طرف خداوند بودند، رها کردند.

شرح اولیای من الله و اولیای من دون الله

مرحوم صدرالمتألهین در تفسیر آیه و الذین اتخذوا من دونه اولیاء ما نعبدهم الّا لقربونا إلی الله زلفی اما آنان که (اولیا از طرف غیر خداوند را رهبر و دوست و امام خود برگزیدند و آن ها را

ص: 490

پرستش کردند) می گویند: ما آن ها را نمی پرستیم مگر برای این که ما را به درگاه خداوند هدایت کنند.

اگر در آیه دقت کنید، می فهمید که بت پرست ها و ستاره پرست ها و خورشید پرست ها این عناصر را خدا نمی دانستند بلکه می گفتند این ها یک نمونه و نشانه و آیتی بوده است از یک هیکلی که آن هیکل نشانه ی روحانیتی بوده و آن روحانیت واسطه بین عابد و معبود بوده است. بسیاری از دانشمندان این عقیده را بیان کرده اند زیرا بشر همیشه خداوند را می پرستیده است اما خودش را قابل و لایق نمی دانست که بتواند بدون واسطه با خداوند تماس برقرار کند و بدون واسطه او را بپرستد. لذا برای تقرب خود به خداوند به دنبال واسطه ها و وسیله ها می گشت که به وسیله ی او به خداوند نزدیک گردد. آن ها معتقد شدند که در آسمان هیاکل روحانی وجود دارد که به وسیله ی آن ها به خداوند نزدیک می شوند و این موجودات روحانی از دیدگان محجوب و پنهان هستند لذا برای او هیکلی در زمین می ساختند و آن ها را بدن آن هیکل آسمانی می دانستند. حالا این بدن یا بت بود یا ستاره یا خورشید یا چیزی دیگر که این ها را بدن آن هیاکل روحی می دانستند (و به آن هیکل علت اولی می گفتند.) یا هیکل نفس کلی یا هیکل عقل ...

به همین دلیل برای آن که در موقع عبادت وجهه ای از این هیاکل آسمانی داشته باشند، بت می تراشیدند و جلوی چشم خود می گذاشتند و می گفتند این بت ها آینه و مظهر آن هیاکل غیبی است. آن ها بت را خدا نمی دانستند بلکه بت را آینه و مظهر آن واسطه ای که خودش پنهان است و بدنش ستاره های آسمان ها است و یا این بت است قلمداد می کردند. آن ها به خداوند معتقد بودند اما برای ارتباط با خداوند این عناصر را واسطه قرار می دادند و به جای این که به دنبال انبیا حرکت کنند به دنبال این اشیا بودند.

لذا قرآن به این اشا می گوید من دون الله یعنی از طرف غیر خداوند و به انبیای عظام و امامان معصوم می فرماید من الله یعنی از طرف خداوند.

قبل از ظهور حضرت ولی عصر نیز مردم به جای این که به دنبال حضرت باشند که ایشان من الله هستند، به دنبال شیاطین راه می افتند که من دون الله هستند. به همین دلیل در حدیثی از کتاب نور الثقلین و علل الشرایع آوردیم آمده است:

اتَّخَذُوا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ يعني أئمة دون أئمة الحق «وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

ص: 491

قبل از حضرت ولی عصر عده ی زیادی به دنبال شیاطین حرکت کرده و می پندارند من الله است درحالی که شیاطین من دون الله هستند و از ولی خداوند که خلیفه ی بر حق پیامبر و خلیفة الله فی الارض است غافل می شوند و او را رها می کنند.

ص: 492

93. یا بنی خذوا زینتکم عند کل مسجد یعنی الائمة/ خوشا به حال

کسانی که با زینت در لباس و انجام غسل خدمت امام زمان می رسند

سوره اعراف آیه 31

يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد

ای فرزندان آدم زیورها و زینت های خود را در تمام مساجد (در مقام هر عبادت) به خود برگیرید

این حکم کلی برای همه ی فرزندان آدم ابوالبشر است. (چون در این قسمت از آیه خداوند داستان آدم ابوالبشر را مطرح می کند.) در اینجا یک حکم کلی برای همه ی انسان ها صادر می شود و آن این است که هر انسانی باید با برداشتن زیورآلات وارد هر عبادتگاه شود. این حکم مبین این نکته است که هر انسانی به هر عبادتگاهی می رود باید مرتب بوده و زیورهای خود را بردارد.

آنچه از ظاهر آیه مشخص می شود این است که مسلمانان برای عبادت هم باید تمیز باشد و هم بهترین لباس های شایسته ی عبادت بر تن داشته باشند که این بعد ظاهری آیه است. (در عبادات ظاهری طهارت داشته باشند و طهارت بدن را سکوی پرواز روح سازند.)

1. تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 18، حدیث 61 و تفسیر قمی، مجلد 1، صفحه 229، تفسیر قمی (چاپ جدید)، صفحه 214 و (چاپ قدیم)، مجلد 1، صفحه 329، تفسیر صافی، مجلد 2، صفحه 189 و اصول کافی، مجلد 3، صفحه 423 آمده است:

في تفسير على بن إبراهيم قوله: يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قال: في العيدين و الجمعة يغتسل و يلبس ثيابا بياضا و روى أيضا المشط عند كل صلوة.مقصود عیدین فطر و قربان و روزهای جمعه است که (مؤمنین) غسل می کنند و لباس های (تمیز) و سفید می پوشند و در تمام نمازها شانه می زنند.

2. تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 19، حدیث 62 آمده است:

ص: 493

في من لا يحضره الفقيه و سئل أبوالحسن الرضا(عليه السلام) عن قول الله عز و جل: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قال: من ذلك التمشط عند كل صلوة.

حضرت رضا(عليه السلام) فرمودند: منظور از گرفتن زینت ها در تمام مساجد منظور شانه زدن در تمام مواقع نماز است.

3. تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 19، حدیث 63، تفسیر قمی، مجلد 1ف صفحه 229:

في مجمع البيان «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» اى خذوا ثيابكم التي تتزينون بها للصلوة في الجمعات و الأعياد عن أبي جعفر الباقر(عليه السلام).

در مجمع البیان آمده است که منظور از این که زینت های خود را در تمام نمازها بردارید این است که خود را با لباس های تمیز در نمازهای جماعت و در اعیاد زینت کنید.

در کتاب فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن، صفحه 150 آمده است:

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: منظور از این آیه ائمه ی معصومین هستند زیرا توجه به ائمه ی معصومین و اطاعت ایشان مصداق سجده برای رب العالمین است لذا بعد از توجه به ائمه ی اطهار و اقرار به ولایت ایشان می توان خالصانه خداوند را عبادت کرد تا آن که آن عبادت مستوجب ثواب و اجر عظیم گردد چرا که عبادت بدون توجه به آن ها اثر وجودی ندارد و مانند چیزی که در هوا پراکنده می شود و اثری از آن باقی نمی ماند. پس نتیجه می گیریم که برای قبولی عبادات ائمه ی معصومین علیهم السلام را به عنوان اولیا و رهبران الهی خود باید اتخاذ کرد و برای اثبات این موضوع احادیث زیر را یادآور می شویم.

4. تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 19، حدیث 69 و اصول کافی، مجلد، صفحه آمده است:

في أصول الكافي عدة من أصحابنا عن أحمدبن محمدبن خالد عن أبيه عمن ذكره عن محمدبن عبدالرحمن بن أبي ليلى عن أبيه عن أبي عبدالله(عليه السلام) انه قال: و صل الله طاعة ولى أمره بطاعة رسوله، و طاعة رسوله بطاعته، فمن ترك طاعة ولاة امره لم يطع الله و لا رسوله، و هو الإقرار بما أنزل من عند الله عز و جل: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» و التمسوا البيوت التي اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه، فانه أخبركم انهم «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» و الحديث طويل أخذنا منه موضع الحاجة.عبدالرحمن بن ابی لیلی از پدرش از امام صادق روایت کرده است که فرمودند: خداوند طاعت ولی امرش را به طاعت رسولش پیوسته و پیروی رسولش را به پیروی از خودش.

ص: 494

هر که سر از اطاعت والیان امر بپیچد، نه خدا را اطاعت کرده و نه رسولش را و این همان اقرار بدان چیزی است که از سوی خدای عزوجل فروفرستاده شده و فرموده است خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ و در پی خانه هایی باشید که خدا اجازه داده است برقرار بوده و پاداش در آن ها برده شود. خداوند شما را آگاه ساخته که آنان رادمردانی هستند که بازرگانی و دادو ستد آن ها را از ذکر خدا و از به پاداشتن نماز و دادن زکات بازنمی دارد. از روزی که دل ها و دیده ها در آن زیر و رو می شود، می ترسند.

5. تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 19، حدیث 66، تهذیب، مجلد 6، صفحه 110، حدیث 197 و تفسیر عیاشی، مجلد 1، صفحه 16 آمده است:

عن الحسين بن مهران عن أبي عبدالله(عليه السلام) في قول الله عز و جل: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» قال: يعنى الائمة.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: درباره ی این آیه زینت های خود را در تمام مساجد بردارید مقصود در ملاقات با هر امام است.

ای کاش خداوند به ما توفیق ملاقات با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را عنایت کند و ما با عمل به این آیه خدمت آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسیم.

6. در اینجا بحث و سخنرانی حضرت آیة الله العظمی وحید خراسانی که در شب میلاد امام زمان و در درس خارج فقه فرموده اند به صورت خلاصه و منظم شده می آوریم.(1)

در مورد تولد ایشان در دعای شب نیمه ی شعبان گفته شده است جل مولوده جلالت مولود امشب این جلالت از این حدیث مشخص می شود.حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: در شبی که آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد می شود هر مولودی که متولد شود در شرق، یا غرب یا شمال یا جنوب زمین، چه در کشورهای اسلامی و چه در بلاد کفر و شرک همه مؤمن می شوند.

حضرت(عليه السلام) در ذیل روایت می فرمایند اگر در اقصی بلاد مولودی متولد شود، خداوند آن مولود را به بلاد اسلام منتقل می کند تا وقتی که می میرد به اسلام متولد شده باشد.

ص: 495


1- . برای درک بهتر مطالب گهربار حضرت آیة الله العظمی وحید خراسانی، سخنان ایشان را شماره بندی کرده ایم.

این روایت فوق تصور ماست و ما از درک مطلب قاصر هستیم.

1. فقه کلمات اهل بیت(عليهم السلام) یک ذوق خاصی می خواهد که آن ذوق افاضی است نه حقیقی تا بتواند مطالب را جمع بندی کند. مثلاً شما به زیارت آل یس مراجعه کنید که از ناحیه ی مقدسه در غیبت صغری در ضمن توقیعی به جناب محمدبن عبدالله حمیری می نویسند که این زیارت در احتجاج شیخ طبرسی، مجلد 2، صفحه 492، بحار الانوار، مجلد53، صفحه 171 و مجلد 94، صفحه 2 و مجلد 102، صفحه 81 و مفاتیح الجنان، صفحه 523 آمده است و بزرگان به مواظبت و مداومت بر آن مخصوصاً در روزهای دوشنبه و پنج شنبه توصیه و تأکید فراوان نموده اند. در ابتدا حضرت(عليه السلام) می فرمایند:

بسم الله الرحمن الرحیم لا لأمره تعقلون و لا من اولیائه تقلبون. حکمةٌ بالغةٌ تُغنِی النُّذُرُ عن قوم لا یؤمنون السلام عَلَینا و علی عباد الله الصالحین إذا اَرَدتُمُ التَوَجَّهَ بِنا إلی الله و إلینا فقولوا کما قال الله تعالی سلام علی آل یس.

نه در فرمان خداوند اندیشه می کنند و نه از اولیای او می پذیرید این حکمتی بالغه است اما هشدارها مردم بی ایمان را سود نمی بخشد. سلام بر ما و بندگان شایسته ی خداوند. هرگاه خواستید به وسیله ی ما و از راه ما به سوی خداوند توجه کنید، پس همان گونه که خداوند فرمودند بگویید سلامٌ علی آل یس

حضرت(عليه السلام) می فرمایند: لا لأمره تعقلون و لا من اولیائه تقلبون نه در فرمان خداوند اندیشه می کنند و نه از اولیای او می پذیرند.شما به آیه 37 سوره ق توجه کنید إِنَّ في ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيد همانا این ذکر است برای کسی که دارای قلب و گوش شنوا است و گوش می دهد که او شهید است و شاهد.

اما این آیه را در دو جمله لا لأمره تعقلون و لا من اولیائه تقلبون بیان می فرمایند حضرت(عليه السلام) می فرمایند اگر می خواهید به ما برسید دو راه دارید اول یا باید به سرحد لامره تعقلون برسید یا دوم به اولیائه تقلبون برسید.

2. آن گاه می فرمایند إذا اردتم التوجه بنا إلی الله و إلینا

ص: 496

یک: بنا و دو: إلی الله. اول بنا بعد إلی الله و بعد باز إلینا توجه به سوی خداوند إلی و توجه به سوی ما بنا در توجه به سوی ما و به خود ما فقولوا کما قال الله تعالی سلام علی یس.

3. در قرآن آمده است: ادعونی استجب لکم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را خداوند در قولش تخلف نمی کند پس چرا این همه دعاها که ما می کنیم مستجاب نمی شود. سرّش چیست؟ سرش این است که دعاهای ما ادعونی نیست و سرش در آیه 62 سوره نمل أمَّن یُجیبُ المضطر إذا دعاه وَ یَکشفُ السوء چه کسی اجابت می کند مضطر و بیچاره را زمانی که خواندش و بگشاید رنجش را. این آیه شرح آیه ی اول است: همه ی دعاها خداوند نیست. حجاب ها نمی گذارد اگر دعا، دعا باشد باید خرق حجاب کند و زمانی که دعا خرق حجاب کرد تمام است و تمام می شود مگر با اضطراب. اگر کسی موفق شود اضطراب را محقق می کند، دعایش مستجاب می شود پس دو راه وجود دارد: اول خرق حجب دوم: اضطراب و خواندن واقعی خداوند.

4. خداوند را به اسم اعظمش بخوانید. اسم اعظم خداوند تمام است و تامه است و زیارت آل یس می خوانید: و کلمتک التّامةِ فی اَرضِکَ

اسم اعظم و کلمات تامة حجة ابن حسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است او مثل اعلی خداوند است که مسلم است و ضروری است که هر کس در صحرا درمانده شود و بیچاره شود از همه جا منقطع شود چه نصرانی چه سنی و چه شیعه هیچ فرقی ندارد اگر بگوید یا اباصالح المهدیادرکنی به طور قطع حصول می شود. چون در آن حالت دعوت، دعوت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. منبع الوجود است که گفته اند. منبع الوجود هو السبیل. دعوت او که محقق شود اجابت می شود.

5. مضطر گاهی مضطر مقام است. گاهی مضطر مال است. گاهی مضطر آخرت است. گاهی مضطر دنیا است. هر مضطری اگر دعا کند محقق می شود عده ای مضطر می شوند اما نه مضطر دنیا نه مضطر عقبی بلکه مضطر خداوند اگر مضطر خداوند شوند. حضرت سیدالشهدا(عليه السلام) می فرمایند: هر کس تو را یافت چه گم کرده است و هرکس تو را گم کرد چه یافته است. به هر حال اگر کسی مضطر شود از صحرا نجات می یابد راه را به او نشان می دهند اگر مضطر درد شد شفایش می دهند. این نخود و کشمش است برای گول زدن بچه ها اما مضطر واقعی خود حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 497

است خوشا به حال کسانی که مضطر حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که به خود حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسند لَیتَ شِعری أین استقرت بِکَ النَّوی و یا ماذا فقد من وجد که انسان خود او را بخواهد.

6. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسم اعظم است اکسیر اعظم است که اکسیر اعظم به هرکس بخورد کبریت احمر می شود و کبریت احمر به هرکس بخورد طلای ناب و خالص می شود إذا اردتم التوجه بنا إلی الله و إلینا فقولوا کما قال الله تعالی سلام علی آل یس.

قرآن قلبش سوره یس است و قلب سوره یس سلام قولٌ من الرب الرحیم است و قلب قلب در سلام دیگری است و آن سلام علی آل یس است و در این سلام در سین است. یکی سین سلام است و یکی سین یس است.

حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) است: اول اذان الله الاکبر است و آخرش لا اله الا الله است. الله اکبر به الله افتتاح می شود و لا اله الا الله به الله ختم می شود. پس ابتدا الله است و انتهایش الله است.

حال توجه کن إذا اردتم التوجه بنا إلی الله و إلینا ... فقولوا سلام علی آل یس. سین سلام نام خداوند است و سین یس که یس نام رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است. اما از سین یس گرفته شده است که یوم لا ینفع مالٌ و لا بنون إلا مَن اتی الله بقلب سلیم. اگر قلب سلیم شود و بگوید سلام علی آل یس به همه چیز رسیده است. اگرقلب سلیم شود بنا به یک جمله ختم می شود سلام علی آل یس.

- در تفسیر قمی، مجلد 1، صفحه 228 و در چاپ جدید صفحه 214 و در تفسیر صافی:

خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ فإن أناسا كانوا يطوفون عراتا بالبيت الرجال بالنهار و النساء بالليل، فأمرهم الله بلبس الثياب

عده ای از کفار دور کعبه با بدن های عریان طواف می نمودند. (مردان روزها و زنان شب ها) پس خداوند متعال امر فرمودند که لباس بپوشند.

اما تأویل آیه

1. در تهذیب الاحکام نوشته ی آیة الله العظمی شیخ طوسی، مجلد 6، صفحه 110، حدیث 197، تفسیر صافی، مجلد، صفحه و الف آیات، صفحه 115، حدیث 203 آمده است:

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: مقصود شست و شو و غسل به هنگام ملاقات هر امامی می باشد.

ص: 498

به هر حال امروز مصداق واقعی این آیه حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و باز برای فهم بهتر آیه چند فراز از زیارت جامعه کبیره را می آوریم.

2. در زیارت جامعه ی کبیره (در مفاتیح الجنان و من لا یحضره الفقیه مجلد 2 صفحه 612 و عیون الاخبار) آمده است:

وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَكُمْ وَ آيَاتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِيكُمْ وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ وَ أَمْرُهُ إِلَيْكُمْ مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ

3. بصائر الدرجات، باب 16 (باب فی الائمة انهم الذین ذکرهم الله یعرفون اهل الجنة و النار) صفحه 648 حدیث 1 و کتاب الف آیات صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ عَنِ الْهِلْقَامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ نَحْنُ أُولَئِكَ الرِّجَالُ الْأَئِمَّةُ مِنَّا يَعْرِفُونَ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ وَ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ كَمَا تُعْرَفُونَ فِي قَبَائِلِكُمْ الرَّجُلُ مِنْكُمْ يَعْرِفُ مَنْ فِيهَا مِنْ صَالِحٍ أَوْ طَالِحٍ.4. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 2 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) وَ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.

5. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 3 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِي زَيْدٍ عَنِ الْهِلْقَامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ مَا يَعْنِي بِقَوْلِهِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ قَالَ أَ لَسْتُمْ تُعَرِّفُونَ عَلَيْكُمْ عَرِيفاً عَلَى قَبَائِلِكُمْ لِتَعْرِفُوا مَنْ فِيهَا مِنْ صَالِحٍ أَوْ طَالِحٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَنَحْنُ أُولَئِكَ الرِّجَالُ الَّذِينَ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ .

6. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 4 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا الْمُنَبِّهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ يَا سَعْدُ آلُ مُحَمَّدٍ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ وَ أَعْرَافٌ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ.

ص: 499

7. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 5 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ أُنْزِلَتْ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الرِّجَالُ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ قُلْتُ فَالْأَعْرَافُ قَالَ صِرَاطٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَمَنْ شَفَعَ لَهُ الْأَئِمَّةُ مِنَّا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الْمُذْنِبِينَ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَشْفَعُوا لَهُ هَوَى.

8. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 6 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) جَالِساً فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) الْأَعْرافُ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ نَحْنُ الْأَعْرَافُ نَحْنُ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِينَ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ نُوقَفُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ وَ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ النَّاسَ حَتَّى يَعْرِفُوهُ وَ يُوَحِّدُوهُ وَ يَأْتُوهُ مِنْ بَابِهِ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ بَابَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ.

9. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 7 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَنَانٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَ إِلَى الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ قَالَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ هُوَ يَقُولُ لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ بَعْدِي أَوْ قَالَ مِنْ بَعْدِكَ أَعْرَافٌ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِكُمْ وَ أَعْرَافٌ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ.

10. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 8 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُقَرِّنٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ جَاءَ ابْنُ الْكَوَّاءِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِيمَاهُمْ وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِينَ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا عَلَى الصِّرَاطِ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفْنَاهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ وَ لَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَ لَا سَوَاءٌ مَنْ ذَهَبَ حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عَيْنٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي بِأُمُورٍ لَا نَفَادَلَهَا وَ لَا انْقِطَاعَ.

11. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 9 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُوالْفَضْلِ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ مِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ رَزِينِ بْنِ حُبَيْشٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا دَخَلَ حُفْرَتَهُ أَتَاهُ مَلَكَانِ اسْمُهُمَا

ص: 500

مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ فَأَوَّلُ مَنْ يَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ ثُمَّ عَنْ نَبِيِّهِ ثُمَّ عَنْ وَلِيِّهِ فَإِنْ أَجَابَ نَجَا وَ إِنْ عَجَزَ عَذَّبَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ [مَا] لِمَنْ عَرَفَ رَبَّهُ وَ نَبِيَّهُ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلِيَّهُ فَقَالَ مُذَبْذَبٌ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا ذَلِكَ لَا سَبِيلَ لَهُ وَ قَدْ قِيلَ لِلنَّبِيِّ2 مَنِ الْوَلِيُّ يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ وَلِيُّكُمْ فِي هَذَا الزَّمَانِ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ مِنْ بَعْدِهِ وَصِيُّهُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ عَالِمٌ يَحْتَجُّ اللَّهُ بِهِ لِئَلَّا يَكُونَ كَمَا قَالَ الضُّلَّالُ قَبْلَهُمْ حِينَ فَارَقَتْهُمْ أَنْبِيَاؤُهُمْ رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى تَمَامُ ضَلَالَتِهِمْ جَهَالَتُهُمْ بِالْآيَاتِ وَ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى فَإِنَّمَا كَانَ تَرَبُّصُهُمْ أَنْ قَالُوا نَحْنُ فِي سَعَةٍ عَنْ مَعْرِفَةِ الْأَوْصِيَاءِ حَتَّى نَعْرِفَ إِمَاماً فَعَرَّفَهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ وَ الْأَوْصِيَاءُ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ وُقُوفٌ عَلَيْهِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ لِأَنَّهُمْ عُرَفَاءُ اللَّهِ عَرَّفَهُمْ عَلَيْهِمْ عِنْدَ أَخْذِ الْمَوَاثِيقِ عَلَيْهِمْ وَ وَصَفَهُمْ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ هُمُ الشُّهَدَاءُ عَلَى أَوْلِيَائِهِمْ وَ النَّبِيُّ الشَّهِيدُ عَلَيْهِمْ أَخَذَ لَهُمْ مَوَاثِيقَ الْعِبَادِ بِالطَّاعَةِ وَ أَخَذَ النَّبِيُّ(صلى الله عليه و آله) عَلَيْهِمُ الْمَوَاثِيقَ بِالطَّاعَةِ فَجَرَتْ نُبُوَّتُهُ عَلَيْهِمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً.12. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 10 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ نَصْرٍ الْعَطَّارِ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ أُقْسِمُ أَنَّهُنَّ حَقٌّ إِنَّكَ وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ بَعْدِكَ عُرَفَاءُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِكُمْ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ.

13. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 11 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ يَا سَعْدُ إِنَّهَا أَعْرَافٌ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ أَعْرَافٌ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ وَ أَعْرَافٌ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ فَلَا سَوَاءٌ مَا اعْتَصَمَتْ بِهِ الْمُعْتَصِمَةُ وَ مَنْ ذَهَبَ مَذْهَبَ النَّاسِ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عَيْنٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ مَنْ أَتَى آلَ مُحَمَّدٍ أَتَى عَيْناً صَافِيَةً تَجْرِي بِعِلْمِ اللَّهِ لَيْسَ لَهَا نَفَادٌ وَ لَا انْقِطَاعَ ذَلِكَ وَ إِنَّ اللَّهَ لَوْ شَاءَ لَأَرَاهُمْ شَخْصَهُ حَتَّى يَأْتُوهُ مِنْ بَابِهِ لَكِنْ جَعَلَ اللَّهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْأَبْوَابَ الَّتِي تُؤْتَى مِنْهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها.

14. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 12 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ نَصْرٍ الْعَطَّارِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ(عليه السلام) ثَلَاثٌ أُقْسِمُ أَنَّهُنَّ حَقٌّ إِنَّكَ وَ الْأَوْصِيَاءُ عُرَفَاءُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِكُمْ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ وَ عُرَفَاءُ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ.

ص: 501

15. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 13 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا الْحَجَّالُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عُيَيْنَةَ بَيَّاعِ الْقَصَبِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ نَحْنُ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ فَمَنْ عَرَفْنَاهُ كَانَ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ مِنَّا كَانَ فِي الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَنْكَرْنَاهُ فِي النَّارِ.

16. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 14 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ سَعْدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ الْأَئِمَّةُ يَا سَعْدُ.

17. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 15 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَنْبَسَةَ الْقَضْبَانِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ نَحْنُ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ فَمَنْ عَرَفَنَا كَانَ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ مِنَّا كَانَ فِي الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ فِي النَّارِ.

18. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 16 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخَّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَعْرَافِ مَا هُمْ قَالَ هُمْ أَكْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ.

19. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 17 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله.

20. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 18 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) مِنْ هَذِهِ الْآيَةِ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَقَالَ هُمْ يَا سَعْدُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله.

21. بصائر الدرجات، باب 16، صفحه 648، حدیث 19 و کتاب الف آیات، صفحه 118 آمده است:

حَدَّثَنَا بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي بَابٍ مِنْ يَاقُوتٍ أَحْمَرَ عَلَى سُورِ الْجَنَّةِ يَعْرِفُ كُلُّ إِمَامٍ مِنَّا مَا يَلِيهِ قَالَ رَجُلٌ مَا مَعْنَى مَا يَلِيهِ قَالَ مِنَ الْقَرْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِ إِلَى الْقَرْنِ الَّذِي كَانَ.

22. کفایة الاثر، صفحه 194 مناقب ابن شهر آشوب، مجلد 1، صفحه 294، اثبات الهداة، مجلد 1، صفحه 597، باب 9، فصل 27، حدیث 563، بحار الانوار، مجلد 36، صفحه 351، باب 41، حدیث 220، معجم الاحادیث الامام مهدی، مجلد 7، صفحه 165 آمد است:

ص: 502

عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ فَاطِمَةَ(علیها السلام) تَقُولُ سَأَلْتُ أَبِي(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَلِيٌّ وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ هُمْ رِجَالُ الْأَعْرَافِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ يَعْرِفُهُمْ وَ يَعْرِفُونَهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ يُنْكِرُونَهُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ.

23. کفایة الاثر، صفحه 52، مناقب ابن شهر آشوب، مجلد 3، صفحه 233، عوالم النصوص علی الائمة الاثناعشر،صفحه 16، حدیث 8، بحارالانوار، مجلد 24، صفحه 252، حدیث 13، معجم احادیث الامام مهدی، مجلد 7، صفحه 166 آمده است:

عَنْ أَبَانِ بْنِ عُمَرَ خَتَنِ آلِ مِيثَمٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) فَدَخَلَ عَلَيْهِ سُفْيَانُ بْنُ مُصْعَبٍ الْعَبْدِيُّ فَقَالَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ الْآيَةَ قَالَ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ الِاثْنَا عَشَرَ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ قَالَ فَمَا الْأَعْرَافُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ كَثَائِبُ مِنْ مِسْكٍ عَلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْأَوْصِيَاءُ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ

ص: 503

94. خداوند مالکیت هستی را به ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) تفویض

کرده است و هم اکنون این تفویض متعلق به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

سوره اعراف، آیه 32

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

بگو ای پیامبر چه کسی زینت های خداوند را که برای بندگان خودش آفریده است حرام کرده است و چه کسی استفاده از رزق حلال، طیب و پاک را برای بندگان حرام نموده است. بگو این نعمت های در دنیا متعلق به اهل ایمان است و خالص تر و نیکوتر از این ها را نیز (خداوند) در آخرت برای آن ها قرار خواهد داد و ما آیات و نشانه های خود را برای اهل ایمان چنین مفصل و روشن بیان می کنیم.

ظاهر و تنزیل آیه مشخص است که خداوند استفاده از طیبات را برای مؤمنین حلال و طیب قرار داده است و به آن ها اجازه داده است که از آن نعمت ها استفاده ی شایسته بنمایند. اما بحث دیگری در آیه مطرح است و آن این است که خداوند می فرمایند: ِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا (1) آن ها در دنیا به مؤمنین تعلق دارد. می دانیم که عالی ترین مصداق نعمت های خداوند برای مؤمنین وجود اقدس حضرات چهارده معصوم هستند و هر چه که خداوند آفریده است، برای ایشان آفریده است. این ها مؤمنین واقعی به ذات اقدس الهی هستند و همچنین در عالم خلقت نعمتی بالاتر از این وجودات مقدس نیست.

1. در بحار الانوار، مجلد 25، صفحه 169 آمده است:

ص: 504


1- . سوره اعراف آیه 32

عن ابوجعفر: يَا جَابِرُ كَانَ اللَّهُ وَ لَا شَيْ ءَ غَيْرُهُ وَ لَا مَعْلُومَ وَ لَا مَجْهُولَ فَأَوَّلُ مَا ابْتَدَأَ مِنْ خَلْقٍ خَلَقَهُ أَنْ خَلَقَ مُحَمَّداً2 وَ خَلَقَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ عَظَمَتِه ... ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ(علیه السلام) مِنْ أَدِيمِ الْأَرْض ... ثُمَّ قَالَ لِمُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عُلُوِّ شَأْنِي لَوْلَاكَ وَ لَوْ لَا عَلِيٌ وَ عِتْرَتُكُمَا الْهَادُونَ الْمَهْدِيُّونَ الرَّاشِدُونَ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ لَا الْمَكَانَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْمَلَائِكَةَ وَ لَا خَلْقاً يَعْبُدُنِي يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ خَلِيلِي وَ حَبِيبِي وَ صَفِيِّي وَ خِيَرَتِي مِنْ خَلْقِي أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَيَّ وَ أَوَّلُ مَنِ ابْتَدَأْتُ إِخْرَاجَهُ مِنْ خَلْقِي

جابربن عبدالله انصاری می گوید: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای جابر خداوند بود و هیچ چیز دیگر غیر از او وجود نداشت. نه معلومی و نه مجهولی. خداوند خلقت را با خلق نمودن نور (حضرت) محمد2 آغاز فرمودند و خلق نمود ما اهل بیت را با او و از نور عظمت خودش. سپس خداوند آدم ابوالبشر را از ظاهر زمین آفرید... سپس خداوند متعال به پیامبرش (حضرت) محمد2 فرمودند: ای محمد سوگند به عزت و جلالم و سوگند به برتری و علّو شأنم که اگر علی نبود و اگر ذریه و عترت شما نبودند که همه راهنمایان، راه یافتگان، هدایت کنندگان، محکم و استوار و با استقامت هستند (من هیچ چیزی را نمی آفریدم) هر آیینه بهشت و جهنم را خلق نمی کردم و زمین و آسمان و اشکال را نمی آفریدم و ملائکه را به وجود نمی آوردم. هیچ مخلوقی را خلق نمی کردم که مرا عبادت کند. ای محمد، تو یار من، دوست و حبیب من و بهترین برگزیده ی من از خلقم هستی. محبوب ترین و عزیزترین خلق من می باشی و من خلقت را با خلق تو آغاز کردم.

از این مصداق روایات زیاد داریم که خداوند هستی را برای این بزرگواران خلق کرده است و مالک هستی در درجه ی اول مالک حقیقی خداوند است. سپس خداوند مالکیت خود را به ایشان تفویض نموده است و هم اکنون به اذن ذات اقدس الهی حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مالک کل عالم هستند با املکیت خداوند و به اذن و اجازه ی او چنان که:

2. در اصول کافی مجلد 6، صفحه 409، حدیث 5 باب ان الارض کلها للامام و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 574 و ترجمه ی تفسیر صافی، مجلد 3، صفحه 27 و 28 آمده است:في الكافي عن الصادق(عليه السلام) بعد أن ذكر أنهار الأرض فما سقت و استقت فهو لنا و ما كان لنا فهو لشيعتنا و ليس لعدوّنا منه شي ء إلّا ما غصب عليه و انّ وليّنا لفي أوسع فيما بين ذه و ذه يعني فيما بين السّماءِ و الأرض ثم تلا هذه الآية قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا المغصوبين عليها خالِصَةً لهم يَوْمَ الْقِيامَةِ بلا غصب.

ص: 505

حضرت امام صادق(عليه السلام) پس از ذکر نهرهای زمین فرمودند: هر آنچه آب ها که جاری می شوند یا مورد سقایت قرار می گیرند همه به ما تعلق دارد و هر آنچه که به ما تعلق دارد مخصوص شیعیان ما می باشد و دشمنان ما سهمی از آن ندارند مگر آن که آن ها مغضوب هستند و ولی ما دستش بازتر از این و آن است یعنی آسمان و زمین. پس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: قل هی للذین امنوا فی الحیوة الدنیا و آن ها هم که مغضوب شده اند در روز قیامت خالص برای آنان می شود بدون غضب.

3. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 24، حدیث 86 به نقل از اصول کافی مجلد 1 صفحه 409 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ صَالِحِ بْنِ حَمْزَةَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ مُصْعَبٍ، عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ، أَوِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام): مَا لَكُمْ مِنْ هذِهِ الْأَرْضِ ؟ فَتَبَسَّمَ، ثُمَ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ و تَعَالى - بَعَثَ جَبْرَئِيلَ عليه السلام، و أَمَرَهُ أَنْ يَخْرِق بِإِبْهَامِهِ ثَمَانِيَةَ أَنْهَارٍ فِي الْأَرْضِ: مِنْهَا سَيْحَانُ، و جَيْحَانُ- و هُوَ نَهَرُ بَلْخَ- و الْخشوع - و هُوَ نَهَرُ الشَّاشِ (1)- و مِهْرَانُ- و هُوَ نَهَرُ الْهِنْدِ- و نِيلُ مِصْرَ، و دِجْلَةُ، و الْفُرَاتُ ، فَمَا سَقَتْ أَوِ اسْتَقَتْ فَهُوَ لَنَا، و مَا كَانَ لَنَا فَهُوَ لِشِيعَتِنَا، و لَيْسَ لِعَدُوِّنَا مِنْهُ شَيْ ءٌ إِلَّا مَا غَصَبَ عَلَيْهِ، و إِنَّ و لِيَّنَا لَفِي أَوْسَعَ مِمَّا بَيْنَ ذِهْ إِلى ذِهْ» يَعْنِي بَيْنَ السَّمَاءِ و الْأَرْضِ، ثُمَّ تَلَا هذِهِ الْآيَةَ: « «قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» الْمَغْصُوبِينَ عَلَيْهَا «خالِصَةً» لَهُمْ «يَوْمَ الْقِيامَةِ»: بِلَا غَصْب .

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: خداوند فرستاد جبرئیل را بر روی زمین و به او امر کرد با انگشت ابهام خود هشت نهر در آن بکشد یکی رود سیحان دیگری جیحان دیگری نهر بلخ دیگری رود مهران و رود هند و رود دجله و فرات و رود نیل مصر است و همه ی این ها متعلق به ما است و مال ما برای شیعیان ما است. پس برای دشمنان ما هیچ چیزی نیست مگر این که از روی ظلم غصب کرده باشند که در حقیقت برای آن ها حرام است و ولیما دستش بازتر از این ها است و آسمان و زمین در ید قدرت اوست. سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا و آن ها هم که مغضوب شده اند خالِصَةً لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ در روز قیامت خالص برای آنان می شود بدون غصب.

ص: 506


1- . «شاش»: بلد بماوراء النهر، و قد يُمنَع. القاموس المحيط، ج 1، ص 812 (شوش).

4. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 25، حدیث 89 و اصول کافی مجلد1 صفحه 374 آمده است:

عدة من أصحابنا عن احمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن ابى وهب عن محمد بن منصور قال: سئلت أبا عبد الله عليه السلام عن قول الله عز و جل: قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ قال: فقال: ان القرآن له ظهر و بطن، فجميع ما حرم القرآن من ذلك أئمة الجور، و جميع ما أحل الله تعالى في الكتاب هو الظاهر و الباطن من ذلك أئمة الحق.

5. در تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 25، حدیث 90 و تفسیر علی بن ابراهیم قمی، مجلد 1، صفحه 215 آمده است:

في تفسير على بن إبراهيم «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» قال: من ذلك أئمة الجور.

در تأویل الایات الظاهرة، صفحه 176 و کتاب فرهنگ ائمه از دیدگاه قرآن، صفحه 150 آمده است:

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: خداوند جبرئیل را به زمین فرستاد تا با انگشت ابهام خود هشت رود در آن جاری ساخت که عبارتند از رود سیحون و جیحون رود بلخ رود مهران رود هند رود نیل رود دجله و فرات. حضرت سپس فرمودند: مالکیت این رودها متعلق به ما است و هر چه ملک ما است ملک شیعیان ما هم هست و دشمنان ما را بهره ای از آن نیست مگر آن که از روی ستم غصب کرده باشند که در حقیقت بر آن ها حرام است. سپس حضرت این ایه را تلاوت فرمودند: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ یعنی بگو ای پیامبر چه کسی زینت هایی که خدا برای بندگان خود آفریده و رزق حلال و پاکیزه را حرام نموده است؟ بگو این نعمت ها در دنیا برای اهل ایمان است و در آخرت هم نیکوتر از آن ها برای آنان خواهد بود. سپس حضرت در ادامه ی فرمایشات خود فرمودند: بنا بر این رودها زینت خداونددر روی زمین برای کلیه ی بندگان خوب و بد است اما پیروانما به صورت حلال و دشمنان ما به صورت حرام از این رودها تناول می کنند و منظور از للذین امنوا یعنی کسانی که مؤمن هستند، ائمه و شیعیان هستند و معنی فی الحیاة الدنیا (در زندگی دنیا) یعنی مالکیت و استحقاق این رودها مختص ما و شیعیان ما است مگر امور غصب شده که بر حسب ظاهر از مالکیت ما و شیعیان ما بیرون رفته است. پس بگو ای رسول الله زینت و روزی های پاکیزه که

ص: 507

خداوند به قدرت کامله ی خود ایجاد کرده در دنیا تنها مختص ائمه و شیعیان است و در روز قیامت کاملاً در اختیار آن ها خواهد بود زیرا که در آن عالم دیگر هیچ غصب و تسلطی نیست.

دقت بفرمایید کل عالم هستی متعلق به خداوند است قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء ملک و هستی مالکیت و حکومتش از آن خداوند است، به هر کس که بخواهد آن را می دهد و خداوند آن را به چهارده نور مقدس تفویض کرده است و امروز کل عالم هستی متعلق به حضرت بقیة الله الاعظم است با املکیت خداوند متعال و این مالکیت به طور روشن در زمان ظهور آن حضرت حقیقت خودش را نشان خواهد داد.

ص: 508

95. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ظلم و فساد

شدید قیام می کند و مردم رحمت ظهور او را با تمام وجود حس می کنند

سوره اعراف آیه 34

وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون

در کتاب کافی مجلد 8 صفحه 37 حدیث 7، کتاب بشارة الاسلام، صفحات 125 تا 130، باب 7 و کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة، صفحه 131، حدیث 214 نوشته ی علامه سعید ابومعاش آمده است:

روی ثقة الاسلام الکلینی باسناده عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ وَ ذُكِرَ هَؤُلَاءِ عِنْدَهُ وَ سُوءُ حَالِ الشِّيعَةِ عِنْدَهُمْ فَقَالَ إِنِّي سِرْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ خَيْلٌ وَ مِنْ خَلْفِهِ خَيْلٌ وَ أَنَا عَلَى حِمَارٍ إِلَى جَانِبِهِ فَقَالَ لِي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَدْ كَانَ فَيَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَفْرَحَ بِمَا أَعْطَانَا اللَّهُ مِنَ الْقُوَّةِ وَ فَتَحَ لَنَا مِنَ الْعِزِّ- وَ لَا تُخْبِرَ النَّاسَ أَنَّكَ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنَّا وَ أَهْلَ بَيْتِكَ فَتُغْرِيَنَا بِكَ وَ بِهِمْ قَالَ فَقُلْتُ وَ مَنْ رَفَعَ هَذَا إِلَيْكَ عَنِّي فَقَدْ كَذَبَ فَقَالَ لِي أَ تَحْلِفُ عَلَى مَا تَقُولُ قَالَ فَقُلْتُ إِنَ النَّاسَ سَحَرَةٌ يَعْنِي يُحِبُّونَ أَنْ يُفْسِدُوا قَلْبَكَ عَلَيَّ فَلَا تُمَكِّنْهُمْ مِنْ سَمْعِكَ فَإِنَّا إِلَيْكَ أَحْوَجُ مِنْكَ إِلَيْنَا فَقَالَ لِي تَذْكُرُ يَوْمَ سَأَلْتُكَ هَلْ لَنَا مُلْكٌ فَقُلْتَ نَعَمْ طَوِيلٌ عَرِيضٌ شَدِيدٌ فَلَا تَزَالُونَ فِي مُهْلَةٍ مِنْ أَمْرِكُمْ وَ فُسْحَةٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ حَتَّى تُصِيبُوا مِنَّا دَماً حَرَاماً فِي شَهْرٍ حَرَامٍ فِي بَلَدٍ حَرَامٍ فَعَرَفْتُ أَنَّهُ قَدْ حَفِظَ الْحَدِيثَ فَقُلْتُ لَعَلَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكْفِيَكَ فَإِنِّي لَمْ أَخُصَّكَ بِهَذَا وَ إِنَّمَا هُوَ حَدِيثٌ رَوَيْتُهُ ثُمَّ لَعَلَّ غَيْرَكَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ يَتَوَلَّى ذَلِكَ فَسَكَتَ عَنِّي فَلَمَّا رَجَعْتُ إِلَى مَنْزِلِي أَتَانِي بَعْضُ مَوَالِينَا فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُكَ فِي مَوْكِبِ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَنْتَ عَلَى حِمَارٍ وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَيْكَ يُكَلِّمُكَ كَأَنَّكَ تَحْتَهُ فَقُلْتُ بَيْنِي وَ بَيْنَ نَفْسِي هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ وَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِي يُقْتَدَى بِهِ وَ هَذَا الْآخَرُ يَعْمَلُ بِالْجَوْرِ وَ يَقْتُلُ أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ فِي الْأَرْضِ بِمَا لَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ وَ أَنْتَ عَلَى حِمَارٍ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ شَكٌّ حَتَّى خِفْتُ عَلَى دِينِي وَ نَفْسِي قَالَ فَقُلْتُ لَوْ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ حَوْلِي وَ بَيْنَ يَدَيَّ وَ مِنْ خَلْفِي وَ عَنْ يَمِينِي وَ عَنْ شِمَالِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَاحْتَقَرْتَهُ وَ احْتَقَرْتَ مَا هُوَ فِيهِ فَقَالَ الْآنَ سَكَنَ قَلْبِي ثُمَّ قَالَ إِلَى مَتَى هَؤُلَاءِ يَمْلِكُونَ أَوْ مَتَى الرَّاحَةُ مِنْهُمْ فَقُلْتُ أَ لَيْسَ تَعْلَمُ أَنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ مُدَّةً قَالَ بَلَى فَقُلْتُ هَلْ يَنْفَعُكَ عِلْمُكَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ إِذَا جَاءَ كَانَ أَسْرَعَ مِنْ

ص: 509

طَرْفَةِ الْعَيْنِ إِنَّكَ لَوْ تَعْلَمُ حَالَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَيْفَ هِيَ كُنْتَ لَهُمْ أَشَدَّ بُغْضاً وَ لَوْ جَهَدْتَ أَوْ جَهَدَ أَهْلُ الْأَرْضِ أَنْ يُدْخِلُوهُمْ فِي أَشَدِّ مَا هُمْ فِيهِمْ مِنَ الْإِثْمِ لَمْ يَقْدِرُوا فَلَا يَسْتَفِزَّنَّكَ الشَّيْطَانُ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا يَرَى مِنَ الْأَذَى وَ الْخَوْفِ هُوَ غَداً فِي زُمْرَتِنَا فَإِذَا رَأَيْتَ الْحَقَّ قَدْ مَاتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ وَ رَأَيْتَ الْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ الْبِلَادَ وَ رَأَيْتَ الْقُرْآنَ قَدْ خَلُقَ وَ أُحْدِثَ فِيهِ مَا لَيْسَ فِيهِ وَ وُجِّهَ عَلَى الْأَهْوَاءِ وَ رَأَيْتَ الدِّينَ قَدِ انْكَفَأَ كَمَا يَنْكَفِئ الْمَاءُ وَ رَأَيْتَ أَهْلَ الْبَاطِلِ قَدِ اسْتَعْلَوْا عَلَى أَهْلِ الْحَقِّ وَ رَأَيْتَ الشَّرَّ ظَاهِراً لَا يُنْهَى عَنْهُ وَ يُعْذَرُ أَصْحَابُهُ وَ رَأَيْتَ الْفِسْقَ قَدْ ظَهَرَ وَ اكْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ رَأَيْتَ الْمُؤْمِنَ صَامِتاً لَا يُقْبَلُ قَوْلُهُ وَ رَأَيْتَ الْفَاسِقَ يَكْذِبُ وَ لَا يُرَدُّ عَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ فِرْيَتُهُ وَ رَأَيْتَ الصَّغِيرَ يَسْتَحْقِرُ بِالْكَبِيرِ وَ رَأَيْتَ الْأَرْحَامَ قَدْ تَقَطَّعَتْ وَ رَأَيْتَ مَنْ يَمْتَدِحُ بِالْفِسْقِ يَضْحَكُ مِنْهُ وَ لَا يُرَدُّ عَلَيْهِ قَوْلُهُ وَ رَأَيْتَ الْغُلَامَ يُعْطِي مَا تُعْطِي الْمَرْأَةُ وَ رَأَيْتَ النِّسَاءَ يَتَزَوَّجْنَ النِّسَاءَ وَ رَأَيْتَ الثَّنَاءَ قَدْ كَثُرَ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُنْفِقُ الْمَالَ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَلَا يُنْهَى وَ لَا يُؤْخَذُ عَلَى يَدَيْهِ وَ رَأَيْتَ النَّاظِرَ يَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِمَّا يَرَى الْمُؤْمِنَ فِيهِ مِنَ الِاجْتِهَادِ وَ رَأَيْتَ الْجَارَ يُؤْذِي جَارَهُ وَ لَيْسَ لَهُ مَانِعٌ وَ رَأَيْتَ الْكَافِرَ فَرِحاً لِمَا يَرَى فِي الْمُؤْمِنِ مَرِحاً لِمَا يَرَى فِي الْأَرْضِ مِنَ الْفَسَادِ وَ رَأَيْتَ الْخُمُورَ تُشْرَبُ عَلَانِيَةً وَ يَجْتَمِعُ عَلَيْهَا مَنْ لَا يَخَافُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَأَيْتَ الْآمِرَ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِيلًا وَ رَأَيْتَ الْفَاسِقَ فِيمَا لَا يُحِبُّ اللَّهُ قَوِيّاً مَحْمُوداً وَ رَأَيْتَ أَصْحَابَ الْآيَاتِ يُحْتَقَرُونَ وَ يُحْتَقَرُ مَنْ يُحِبُّهُمْ وَ رَأَيْتَ سَبِيلَ الْخَيْرِ مُنْقَطِعاً وَ سَبِيلَ الشَّرِّ مَسْلُوكاً وَ رَأَيْتَ بَيْتَ اللَّهِ قَدْ عُطِّلَ وَ يُؤْمَرُ بِتَرْكِهِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُهُ وَ رَأَيْتَ الرِّجَالَ يَتَسَمَّنُونَ لِلرِّجَالِ وَ النِّسَاءَ لِلنِّسَاءِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ مَعِيشَتُهُ مِنْ دُبُرِهِ وَ مَعِيشَةُ الْمَرْأَةِ مِنْ فَرْجِهَا وَ رَأَيْتَ النِّسَاءَ يَتَّخِذْنَ الْمَجَالِسَ كَمَا يَتَّخِذُهَا الرِّجَالُ وَ رَأَيْتَ التَّأْنِيثَ فِي وُلْدِ الْعَبَّاسِ قَدْ ظَهَرَ وَ أَظْهَرُوا الْخِضَابَ وَ امْتَشَطُوا كَمَا تَمْتَشِطُ الْمَرْأَةُ لِزَوْجِهَا وَ أَعْطَوُا الرِّجَالَ الْأَمْوَالَ عَلَى فُرُوجِهِمْ وَ تُنُوفِسَ فِي الرَّجُلِ وَ تَغَايَرَ عَلَيْهِ الرِّجَالُ وَ كَانَ صَاحِبُ الْمَالِ أَعَزَّ مِنَ الْمُؤْمِنِ وَ كَانَ الرِّبَا ظَاهِراً لَا يُعَيَّرُ وَ كَانَ الزِّنَا تُمْتَدَحُ بِهِ النِّسَاءُ وَ رَأَيْتَ الْمَرْأَةَ تُصَانِعُ زَوْجَهَا عَلَى نِكَاحِ الرِّجَالِ وَ رَأَيْتَ أَكْثَرَ النَّاسِ وَ خَيْرَ بَيْتٍ مَنْ يُسَاعِدُ النِّسَاءَ عَلَى فِسْقِهِنَّ وَ رَأَيْتَ الْمُؤْمِنَ مَحْزُوناً مُحْتَقَراً ذَلِيلًا وَ رَأَيْتَ الْبِدَعَ وَ الزِّنَا قَدْ ظَهَرَ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَعْتَدُّونَ بِشَاهِدِ الزُّورِ وَ رَأَيْتَ الْحَرَامَ يُحَلَّلُ وَ رَأَيْتَ الْحَلَالَ يُحَرَّمُ وَ رَأَيْتَ الدِّينِ بِالرَّأْيِ وَ عُطِّلَ الْكِتَابُ وَ أَحْكَامُهُ وَ رَأَيْتَ اللَّيْلَ لَا يُسْتَخْفَى بِهِ مِنَ الْجُرْأَةِ عَلَى اللَّهِ وَ رَأَيْتَ الْمُؤْمِنَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُنْكِرَ إِلَّا بِقَلْبِهِ وَ رَأَيْتَ الْعَظِيمَ مِنَ الْمَالِ يُنْفَقُ فِي سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَأَيْتَ الْوُلَاةَ يُقَرِّبُونَ أَهْلَ الْكُفْرِ وَ يُبَاعِدُونَ أَهْلَ الْخَيْرِ وَ رَأَيْتَ الْوُلَاةَ يَرْتَشُونَ فِي الْحُكْمِ وَ رَأَيْتَ الْوِلَايَةَ قَبَالَةً لِمَنْ زَادَ وَ رَأَيْتَ ذَوَاتِ الْأَرْحَامِ يُنْكَحْنَ وَ يُكْتَفَى بِهِنَّ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُقْتَلُ عَلَى التُّهَمَةِ وَ عَلَى الظِّنَّةِ وَ يَتَغَايَرُ عَلَى الرَّجُلِ الذَّكَرِ فَيَبْذُلُ لَهُ نَفْسَهُ وَ مَالَهُ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُعَيَّرُ عَلَى إِتْيَانِ النِّسَاءِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَأْكُلُ مِنْ كَسْبِ امْرَأَتِهِ مِنَ الْفُجُورِ يَعْلَمُ ذَلِكَ وَ يُقِيمُ عَلَيْهِ وَ رَأَيْتَ الْمَرْأَةَ تَقْهَرُ زَوْجَهَا وَ تَعْمَلُ مَا لَا يَشْتَهِي وَ تُنْفِقُ عَلَى زَوْجِهَا وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُكْرِي امْرَأَتَهُ وَ جَارِيَتَهُ وَ يَرْضَى بِالدَّنِيِّ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ رَأَيْتَ الْأَيْمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيرَةً عَلَى الزُّورِ وَ رَأَيْتَ الْقِمَارَ قَدْ ظَهَرَ وَ رَأَيْتَ الشَّرَابَ يُبَاعُ ظَاهِراً لَيْسَ لَهُ مَانِعٌ وَ رَأَيْتَ النِّسَاءَ يَبْذُلْنَ أَنْفُسَهُنَّ لِأَهْلِ الْكُفْرِ وَ رَأَيْتَ الْمَلَاهِيَ قَدْ ظَهَرَتْ يُمَرُّ بِهَا لَا يَمْنَعُهَا أَحَدٌ أَحَداً وَ لَا يَجْتَرِئُ أَحَدٌ عَلَى مَنْعِهَا وَ رَأَيْتَ الشَّرِيفَ يَسْتَذِلُّهُ الَّذِي يُخَافُ سُلْطَانُهُ وَ رَأَيْتَ أَقْرَبَ

ص: 510

النَّاسِ مِنَ الْوُلَاةِ مَنْ يَمْتَدِحُ بِشَتْمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَأَيْتَ مَنْ يُحِبُّنَا يُزَوَّرُ وَ لَا تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ وَ رَأَيْتَ الزُّورَ مِنَ الْقَوْلِ يُتَنَافَسُ فِيهِ وَ رَأَيْتَ الْقُرْآنَ قَدْ ثَقُلَ عَلَى النَّاسِ اسْتِمَاعُهُ وَ خَفَّ عَلَى النَّاسِ اسْتِمَاع الْبَاطِلِ وَ رَأَيْتَ الْجَارَ يُكْرِمُ الْجَارَ خَوْفاً مِنْ لِسَانِهِ وَ رَأَيْتَ الْحُدُودَ قَدْ عُطِّلَتْ وَ عُمِلَ فِيهَا بِالْأَهْوَاءِ وَ رَأَيْتَ الْمَسَاجِدَ قَدْ زُخْرِفَتْ وَ رَأَيْتَ أَصْدَقَ النَّاسِ عِنْدَ النَّاسِ الْمُفْتَرِيَ الْكَذِبَ وَ رَأَيْتَ الشَّرَّ قَدْ ظَهَرَ وَ السَّعْيَ بِالنَّمِيمَةِ وَ رَأَيْتَ الْبَغْيَ قَدْ فَشَا وَ رَأَيْتَ الْغِيبَةَ تُسْتَمْلَحُ وَ يُبَشِّرُ بِهَا النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ رَأَيْتَ طَلَبَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ لِغَيْرِ اللَّهِ وَ رَأَيْتَ السُّلْطَانَ يُذِلُّ لِلْكَافِرِ الْمُؤْمِنَ وَ رَأَيْتَ الْخَرَابَ قَدْ أُدِيلَ مِنَ الْعُمْرَانِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ مَعِيشَتُهُ مِنْ بَخْسِ الْمِكْيَالِ وَ الْمِيزَانِ وَ رَأَيْتَ سَفْكَ الدِّمَاءِ يُسْتَخَفُّ بِهَا وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَطْلُبُ الرِّئَاسَةَ لِعَرَضِ الدُّنْيَا وَ يَشْهَرُ نَفْسَهُ بِخُبْثِ اللِّسَانِ لِيُتَّقَى وَ تُسْنَدَ إِلَيْهِ الْأُمُورُ وَ رَأَيْتَ الصَّلَاةَ قَدِ اسْتُخِفَّ بِهَا وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ عِنْدَهُ الْمَالُ الْكَثِيرُ ثُمَّ لَمْ يُزَكِّهِ مُنْذُ مَلَكَهُ وَ رَأَيْتَ الْمَيِّتَ يُنْبَشُ مِنْ قَبْرِهِ وَ يُؤْذَى وَ تُبَاعُ أَكْفَانُهُ وَ رَأَيْتَ الْهَرْجَ قَدْ كَثُرَ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُمْسِي نَشْوَانَ وَ يُصْبِحُ سَكْرَانَ لَا يَهْتَمُّ بِمَا النَّاسُ فِيهِ وَ رَأَيْتَ الْبَهَائِمَ تُنْكَحُ وَ رَأَيْتَ الْبَهَائِمَ يَفْرِسُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَخْرُجُ إِلَى مُصَلَّاهُ وَ يَرْجِعُ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ مِنْ ثِيَابِهِ وَ رَأَيْتَ قُلُوبَ النَّاسِ قَدْ قَسَتْ وَ جَمَدَتْ أَعْيُنُهُمْ وَ ثَقُلَ الذِّكْرُ عَلَيْهِمْ وَ رَأَيْتَ السُّحْتَ قَدْ ظَهَرَ يُتَنَافَسُ فِيهِ وَ رَأَيْتَ الْمُصَلِّيَ إِنَّمَا يُصَلِّي لِيَرَاهُ النَّاسُ وَ رَأَيْتَ الْفَقِيهَ يَتَفَقَّهُ لِغَيْرِ الدِّينِ يَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الرِّئَاسَةَ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ مَعَ مَنْ غَلَبَ وَ رَأَيْتَ طَالِبَ الْحَلَالِ يُذَمُّ وَ يُعَيَّرُ وَ طَالِبَ الْحَرَامِ يُمْدَحُ وَ يُعَظَّمُ وَ رَأَيْتَ الْحَرَمَيْنِ يُعْمَلُ فِيهِمَا بِمَا لَا يُحِبُّ اللَّهُ لَا يَمْنَعُهُمْ مَانِعٌ وَ لَا يَحُولُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْعَمَلِ الْقَبِيحِ أَحَدٌ وَ رَأَيْتَ الْمَعَازِفَ ظَاهِرَةً فِي الْحَرَمَيْنِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَتَكَلَّمُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْحَقِّ وَ يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ فَيَقُومُ إِلَيْهِ مَنْ يَنْصَحُهُ فِي نَفْسِهِ فَيَقُولُ هَذَا عَنْكَ مَوْضُوعٌ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ يَقْتَدُونَ بِأَهْلِ الشُّرُورِ وَ رَأَيْتَ مَسْلَكَ الْخَيْرِ وَ طَرِيقَهُ خَالِياً لَا يَسْلُكُهُ أَحَدٌ وَ رَأَيْتَ الْمَيِّتَ يُهْزَأُ بِهِ فَلَا يَفْزَعُ لَهُ أَحَدٌ وَ رَأَيْتَ كُلَّ عَامٍ يَحْدُثُ فِيهِ مِنَ الشَّرِّ وَ الْبِدْعَةِ أَكْثَرُ مِمَّا كَانَ وَ رَأَيْتَ الْخَلْقَ وَ الْمَجَالِسَ لَا يُتَابِعُونَ إِلَّا الْأَغْنِيَاءَ وَ رَأَيْتَ الْمُحْتَاجَ يُعْطَى عَلَى الضَّحِكِ بِهِ وَ يُرْحَمُ لِغَيْرِ وَجْهِ اللَّهِ وَ رَأَيْتَ الْآيَاتِ فِي السَّمَاءِ لَا يَفْزَعُ لَهَا أَحَدٌ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَتَسَافَدُونَ كَمَا يَتَسَافَدُ الْبَهَائِمُ لَا يُنْكِرُ أَحَدٌ مُنْكَراً تَخَوُّفاً مِن النَّاسِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُنْفِقُ الْكَثِيرَ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يَمْنَعُ الْيَسِيرَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ رَأَيْتَ الْعُقُوقَ قَدْ ظَهَرَ وَ اسْتُخِفَّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ كَانَا مِنْ أَسْوَإِ النَّاسِ حَالًا عِنْدَ الْوَلَدِ وَ يَفْرَحُ بِأَنْ يَفْتَرِيَ عَلَيْهِمَا وَ رَأَيْتَ النِّسَاءَ وَ قَدْ غَلَبْنَ عَلَى الْمُلْكِ وَ غَلَبْنَ عَلَى كُلِّ أَمْرٍ لَا يُؤْتَى إِلَّا مَا لَهُنَّ فِيهِ هَوًى وَ رَأَيْتَ ابْنَ الرَّجُلِ يَفْتَرِي عَلَى أَبِيهِ وَ يَدْعُو عَلَى وَالِدَيْهِ وَ يَفْرَحُ بِمَوْتِهِمَا وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ إِذَا مَرَّ بِهِ يَوْمٌ وَ لَمْ يَكْسِبْ فِيهِ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ مِنْ فُجُورٍ أَوْ بَخْسِ مِكْيَالٍ أَوْ مِيزَانٍ أَوْ غِشْيَانِ حَرَامٍ أَوْ شُرْبِ مُسْكِرٍ كَئِيباً حَزِيناً يَحْسَبُ أَنَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ عَلَيْهِ وَضِيعَةٌ مِنْ عُمُرِهِ وَ رَأَيْتَ السُّلْطَانَ يَحْتَكِرُ الطَّعَامَ وَ رَأَيْتَ أَمْوَالَ ذَوِي الْقُرْبَى تُقْسَمُ فِي الزُّورِ وَ يُتَقَامَرُ بِهَا وَ تُشْرَبُ بِهَا الْخُمُورُ وَ رَأَيْتَ الْخَمْرَ يُتَدَاوَى بِهَا وَ يُوصَفُ لِلْمَرِيضِ وَ يُسْتَشْفَى بِهَا وَ رَأَيْتَ النَّاسَ قَدِ اسْتَوَوْا فِي تَرْكِ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَرْكِ التَّدَيُّنِ بِهِ وَ رَأَيْتَ رِيَاحَ الْمُنَافِقِينَ وَ أَهْلِ النِّفَاقِ قَائِمَةً وَ رِيَاحَ أَهْلِ الْحَقِّ لَا تَحَرَّكُ وَ رَأَيْتَ الْأَذَانَ بِالْأَجْرِ وَ الصَّلَاةَ بِالْأَجْرِ وَ رَأَيْتَ الْمَسَاجِدَ مُحْتَشِيَةً مِمَّنْ لَا يَخَافُ اللَّهَ- مُجْتَمِعُونَ فِيهَا لِلْغِيبَةِ وَ أَكْلِ لُحُومِ أَهْلِ الْحَقِّ وَ يَتَوَاصَفُونَ فِيهَا شَرَابَ الْمُسْكِرِ وَ رَأَيْتَ السَّكْرَانَ يُصَلِّي بِالنَّاسِ وَ هُوَ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يُشَانُ بِالسُّكْرِ وَ إِذَا

ص: 511

سَكِرَ أُكْرِمَ وَ اتُّقِيَ وَ خِيفَ وَ تُرِكَ لَا يُعَاقَبُ وَ يُعْذَرُ بِسُكْرِهِ وَ رَأَيْتَ مَنْ أَكَلَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى يُحْمَدُ بِصَلَاحِهِ وَ رَأَيْتَ الْقُضَاةَ يَقْضُونَ بِخِلَافِ مَا أَمَرَ اللَّهُ وَ رَأَيْتَ الْوُلَاةَ يَأْتَمِنُونَ الْخَوَنَةَ لِلطَّمَعِ وَ رَأَيْتَ الْمِيرَاثَ قَدْ وَضَعَتْهُ الْوُلَاةُ لِأَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْجُرْأَةِ عَلَى اللَّهِ يَأْخُذُونَ مِنْهُمْ وَ يُخَلُّونَهُمْ وَ مَا يَشْتَهُونَ وَ رَأَيْتَ الْمَنَابِرَ يُؤْمَرُ عَلَيْهَا بِالتَّقْوَى وَ لَا يَعْمَلُ الْقَائِلُ بِمَا يَأْمُرُ وَ رَأَيْتَ الصَّلَاةَ قَدِ اسْتُخِفَّ بِأَوْقَاتِهَا وَ رَأَيْتَ الصَّدَقَةَ بِالشَّفَاعَةِ لَا يُرَادُ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ وَ يُعْطَى لِطَلَبِ النَّاسِ وَ رَأَيْت النَّاسَ هَمُّهُمْ بُطُونُهُمْ وَ فُرُوجُهُمْ لَا يُبَالُونَ بِمَا أَكَلُوا وَ مَا نَكَحُوا وَ رَأَيْتَ الدُّنْيَا مُقْبِلَةً عَلَيْهِمْ وَ رَأَيْتَ أَعْلَامَ الْحَقِّ قَدْ دَرَسَتْ فَكُنْ عَلَى حَذَرٍ وَ اطْلُبْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ النَّجَاةَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّاسَ فِي سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا يُمْهِلُهُمْ لِأَمْرٍ يُرَادُ بِهِمْ فَكُنْ مُتَرَقِّباً وَ اجْتَهِدْ لِيَرَاكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي خِلَافِ مَا هُمْ عَلَيْهِ فَإِنْ نَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ وَ كُنْتَ فِيهِمْ عَجَّلْتَ إِلَى رَحْمَةِ اللَّهِ وَ إِنْ أُخِّرْتَ ابْتُلُوا وَ كُنْتَ قَدْ خَرَجْتَ مِمَّا هُمْ فِيهِ مِنَ الْجُرْأَةِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمْ أَنَ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ وَ أَنَ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ .

ص: 512

96. هر كس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببيند بايد

بگويد «الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا يهتدى»

سوره اعراف آيه 43

«وَ قالُوا الحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانا اللّهُ»

ستايش خدايى را كه ما را به اين (نعمت) رهبرى كرد كه اگر خدايمان ما را رهبرى نكرده بود، هدايت نمى شويم.

در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 193، کافی، مجلد 1، صفحه 418، حدیث 33 و كتاب آيات الولاية صفحه 123، آمده است:

عن الصادق(عليه السلام) فى هذه الآية: اذا كان يوم القيامة دعى بالنبى(صلى الله عليه و آله) و باميرالمؤمنين(صلى الله عليه و آله) و بالائمة(عليهم السلام) فينصبون للناس فاذا راتهم شيعتهم «وَقَالُوا الحَمدُ لِلّهِ الَّذِى هَدينَا لِهذَا وَ ما كُنّا لِنَهتَدِيَ لَولاَ أن هَدينَا اللهُ».

از حضرت صادق(عليه السلام) در تفسير اين آيه روايت شده كه فرمودند: هنگامى كه قيامت بر پا مى شود، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) و امامان(عليهم السلام) به صحنه قيامت دعوت مى شوند. همين كه چشم شيعيان آن بزرگواران به آن ها مى افتد همگى مى گويند: ستايش خدايى را كه ما را به اين (نعمت) رهبرى كرد كه اگر خدايمان ما را رهبرى نكرده بود، هدايت نمى شويم.

همان طورى كه ملاحظه مى فرماييد ذكر «وَ قالُوا الحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانا اللّهُ» ذكر شيعيان واقعى در قيامت است، آن گاه كه چشم آن ها به پيامبر(صلى الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) و يازده امام از فرزندان اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى افتد براى سپاس از درگاه الهى اين ذكر را مى گويند. ما بايد ازخداوند بخواهيم كه از شيعيان واقعى اهل بيت باشيم و در حال حاضر

ص: 513

اين مقصود حاصل نمى شود مگر اينكه از شيعيان و دوستان و محبين واقعى امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشيم. این حب است که ما را به ایشان می رساند و یکی از شروط دیدن امام زمان همین حب است و چه زیباست وقتی انسان امام زمانش را می بیند، بگوید: الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا أن هدانا الله

ص: 514

97. يكى از مجوزهاى ورود به بهشت، معرفت اهل بيت و امام زمان(عليهم السلام) است

سوره اعراف آيه 46

«وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلى الأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ»

ميان جهنميان و بهشتيان حائلى است و بالاى آن مردمانند كه همه را به علائمشان مى شناسند و اهل بهشت ندا دهند كه سلام بر شما. اينان به بهشت درنيامده اند اما علاقه و طمع دارند كه وارد بهشت شوند.

1. در كتاب مجمع البيان مجلد 4 صفحه 423، تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 22، حدیث 45، بحارالانوار، مجلد 3، صفحه 389، تفسیر برهان، مجلد 2، صفحه 20، تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 579 آمده است:

عن سعدبن طریف عن ابی جعفر فی هذه الآیه و علی الاعراف ... قال: سعدهم آل محمد لا يدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه و لا يدخل النار الا من انكرهم و انكروه.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: آن ها آل محمّد(عليه السلام) هستند كه هر كس آن ها را بشناسد و آن ها او را بشناسند وارد بهشت مى شود و هر كس آن ها را منكر باشد و آن ها منكر وى باشند داخل دوزخ مى شود.

2. در كتاب الميزان مجلد 8 صفحه 147، آمده است:

عن ابى بصير عن ابى عبداللّه (عليه السلام): «وَ عَلَى الأعرافِ رِجَالٌ يَعرِفوُنَ كُلّاً بِسيمَاهُم»، قال: نحن الاعراف من عرفنا فم آله الى الجنة و من انكرنا فم آله الى النار.

ص: 515

ابابصير از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده در تفسير آيه «وَ عَلى الأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيماهُمْ» فرموده: ما اصحاب اعراف هستيم. چرا كه هر كس ما را بشناسد، بازگشتش به سوى بهشت و هر كه ما را انكار كند سرانجام كارش به سوى دوزخ خواهد بود.

3. در تفسير صافى، صفحه 579، مجمع البیان، مجلد 3، صفحه 423 و جوامع الجامع، مجلد 1، صفحه 440 آمده است:

فى الكافى عن اميرالمؤمنين(عليه السلام) فى هذه الآية نحن على الاعراف تعرف انصارنا بسيماهم و نحن الاعراف الذى لا يعرف اللّه عزوجل الا بسبيل معرفتنا و نحن الاعراف يوقفنا اللّه عزوجل يوم القيامة بين الجنة و النار.

اميرالمؤمنين(عليه السلام) در تفسير اين آيه فرمودند: ما بر اعراف هستيم كه ياران خود را به سيمايشان مى شناسيم و ما هستيم اعرافى كه توسط معرفت ما خداوند شناخته خواهد شد و ما هستيم اعرافى كه خداوند ما را بين بهشت و جهنم متوقف مى سازد.

4. در تفسير صافى صفحه 579، آمده است:

عن الباقر(عليه السلام): الرجال هم الائمة من آل محمّد عليهم السلام و الاعراف صراط بين الجنة والنار. فمن شفع له الائمة منا من المؤمنين المذنبين نجا و من لم يشفعوا له هوى فيه.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: منظور از رجال در آيه، ائمه از آل محمّد(عليه السلام) هستند و منظور از اعراف پل و راه بين بهشت و جهنم است. هر كس شفاعت ما شامل حالش شود نجات خواهد يافت و هر كس را ما شفاعت نكنيم در آتش دوزخ خواهد افتاد.

5. در تفسير صافى صفحه 579، آمده است:

عن سلمان قال سمعت رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول لعلى(عليه السلام) اكثرمِن عشر مرّات يا على انك و الاوصياء من بعدك اعراف بين الجنة و النار و لا يدخل الجنة الا من عرفكم و عرفتموه و لا يدخل النار الا من انكركم و انكرتموه.

سلمان فارسى مى گويد متجاوز از ده بار از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) شنيده كه به على(عليه السلام) خطاب فرموده: به درستى كه تو و جانشينان بعد از تو اعراف بين بهشت و جهنم هستيد. هر كس شما را بشناسد و شما او را بشناسيد وارد بهشت مى شود و هر كه شما را نشناسد و انكار كند و شما او را نشناسيد، داخل دوزخ مى شود.

ص: 516

توجه مى فرماييد كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مى فرمايند: تو و جانشينان تو بر اعراف هستيد و اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايند: «نحن على الاعراف» امام باقر(عليه السلام) مى فرمايند: «الرجال هم الائمة من آل محمّد(عليه السلام) و الاعراف صراط بين الجنة و النار».

پس قبل از بهشت، اعراف است و در اينجا ائمه طاهرين(عليهم السلام) قرار دارند. كسانى وارد بهشت مى شوند كه اين ها را بشناسند و ما در حال حاضر وظيفه داريم كه اين ها را خوب بشناسيم. مخصوصاً حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درباره ايشان فرمودند:

«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية مات ميتة الكفر و النفاق.»

6. در تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 579 و بصائر الدرجات، مجلد 1، باب 16، صفحات 515 و 516 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ عَنِ الْهِلْقَامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ قَالَ نَحْنُ أُولَئِكَ الرِّجَالُ الْأَئِمَّةُ مِنَّا يَعْرِفُونَ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ وَ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ كَمَا تُعْرَفُونَ فِي قَبَائِلِكُمْ الرَّجُلُ مِنْكُمْ يَعْرِفُ مَنْ فِيهَا مِنْ صَالِحٍ أَوْ طَالِحٍ .

ما همان رجال پیشوایان هستیم از ما آنانی را که داخل آتش می گردند و همچنین کسانی را که داخل بهشت می شوند، می شناسند؛ آنچنان که شما در میان قبایل خودتان کسانی را که صالح یا ناصالح هستند، می شناسید.

7. در تفسیر قمی، مجلد 2، صفحه 384 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 580 آمده است:

قال الصادق (عليه السلام): فانّهما يدلان على أنه يكون عَلَى الْأَعْرافِ الأئمة مع مذنبي أهل زمانهم من شيعتهم و الوجه في اطلاق لفظ الأعراف على الأئمّة كما ورد في عدة من الأخبار

این دو آیه (یعنی 47 و 48 اعراف) دلالت دارند که در اعراف امامان هر زمانی همراه شیعیان گناهکارشان خواهند بود و دلیل اطلاق اعراف بر پیشوایان و امامان بر اساس آن چیزی است که تعدادی از اخبار گذشته وارد شده است.

8. در تفسیر قمی، مجلد 2، صفحه 384 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 580 آمده است:قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) كُلُّ أُمَّةٍ يُحَاسِبَهَا إِمَامُ زَمَانِهَا- وَ يَعْرِفُ الْأَئِمَّةُ أَوْلِيَاءَهُمْ وَ أَعْدَاءَهُمْ بِسِيمَاهُمْ- وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى:«وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ » وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ «يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ » فَيُعْطُونَ أَوْلِيَاءَهُمْ كِتَابَهُمْ بِيَمِينِهِمْ- فَيَمُرُّونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِلَا حِسَابٍ- وَ يُعْطُونَ أَعْدَاءَهُمْ كِتَابَهُمْ بِشِمَالِهِمْ فَيَمُرُّونَ إِلَى النَّارِ بِلَا حِسَاب .

ص: 517

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هر امتی را امام زمان خودش حسابرسی می نماید و امامان، اولیا و دوستان خود و دشمنانشان را از چهره هایشان می شناسند. پس نامه ی عمل و کتاب دوستانشان را به دست راست آن ها می دهند و آن ها بدون حساب به سوی بهشت می روند و کتاب و نامه ی عمل دشمنانشان را به دست چپشان می دهند. پس بدون حساب داخل جهنم می شوند.

9. در تفسير القمي، مجلد 1، صفحه 231 آمده است:

وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ بُرَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ الْأَعْرَافُ كُثْبَانٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، و الرجال الأئمة صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ، يقفون على الأعراف مع شيعتهم و قد سيق المؤمنون إلى الجنة بلا حساب، فيقول الأئمة لشيعتهم من أصحاب الذنوب- انظروا إلى إخوانكم في الجنة قد سيقوا [سبقوا] إليها بلاحساب، و هو قوله تبارك و تعالى سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ ثم يقال لهم انظروا إلى أعدائكم في النار

10. در کتاب بصائرالدرجات و تفسیر علی بن ابراهیم قمی و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 580 آمده است:

و في البصائر و القمّي عن الباقر(عليه السلام) أنه سئل عن أصحاب الأعراف فقال انّهم قوم استوت حسناتهم و سيئاتهم فقصرت بهم الأعمال و أنّهم لَكَما قال اللَّه عزّ و جل.

از امام باقر روایت شده است و درباره ی اصحاب اعراف سؤال گردیده حضرت فرمودند: آن ها کسانی هستند که حسناتشان با گناهانشان مساوی است و اعمال آن ها کوتاه است. (این گروه قاصرند نه مقصر. کسانی که مقصرند در جهنم سقوط می کنند اما کسانی که قاصرند مورد لطف خداوند قرار می گیرند.)

11. در اصول کافی، مجلد 2، باب اصناف الناس، صفحه 381، حدیث 51 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 580 آمده است:

و في الكافي عن الصادق عليه السلام أنّه سئل عنهم قَالَ: قَوْمٌ اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُمْ وَ سَيِّئَاتُهُمْ فَإِنْ أَدْخَلَهُمُ النَّارَ فَبِذُنُوبِهِمْ وَ إِنْ أَدْخَلَهُمُ الْجَنَّةَ فَبِرَحْمَتِهِ.امام صادق(عليه السلام) فرمودند: در مورد اصحاب اعراف حضرت پاسخ دادند آن ها کسانی هستند که حسناتشان با گناهانشان مساوی است. اگر وارد آتش شوند به خاطر گناهانشان (به آن ها ظلم نشده) و اگر وارد بهشت کنند در اثر رحمت خداوند است.

ص: 518

12. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 18، حدیث 46 و تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 580 آمده است:

و في رواية العياشي و ان أدخلهم اللَّه الجنّة فبرحمته و ان عذّبهم لم يظلمهم.

اگر خداوند آن ها را داخل بهشت می نماید پس در سایه ی رحمت خودش می باشد و اگر عذاب کند ایشان را (داخل جهنم کند و به آن ها غضب نماید) در حق آنان ظلمی نکرده است.

صاحب تفسیر صافی می فرمایند روایات در این زمینه بسیار زیاد است. در برخی از روایات آمده است که ائمه ی طاهرین عارف به بندگان هستند و خداوند بندگانش را به آنان شناسنده و هنگامی که از آنان عهد و پیمان می گرفت که در فرمان او باشند آن زمان آنان را به ائمه شناسانید. لذا در این آیه اشاره می کند و علی الاعراف رجال یعرفون... و آنان بر بندگان شهادت می دهند و پیامبر به آنان شهادت می دهد که این شهادت به عالم ذر برمی گردد.

ص: 519

98. اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و در حال حاضر امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعراف هستند

سوره اعراف آيه 48

«وَ نادى أَصْحابُ الأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ»

و اصحاب و ياران اعراف ندا دادند كسانى را كه به سيمايشان مى شناسند و گفتند: جمعتان و استكبارتان شما را بى نياز نكرد.

حافظ قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة، مى گويد:

عن سلمان الفارسى(رضی الله عنه) قال سمعت رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) يقول لعلى(علیه السلام) اكثر مِن عشر مرّات: يا على انك و الاوصياء من ولدك اعراف بين الجنة و النار و لا يدخل الجنة الا من عرفكم و عرفتموه و لا يدخل النار الا من انكركم و انكرتموه.

سلمان فارسى(رضی الله عنه) مى گويد متجاوز از ده بار از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) شنيده كه به على(عليه السلام) خطاب فرموده: به درستى كه تو و جانشينان بعد از تو كه همه از فرزندان من هستند، اعراف بين بهشت و جهنم هستيد. هر كس شما را بشناسد و شما او را بشناسيد (به عنوان شيعيان خودتان) وارد بهشت مى شود و هر كه شما را نشناسد و انكار كند و شما او را نشناسيد (به پيروى از خود) داخل دوزخ مى شود. در اين حديث اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و اوصياء ايشان كه همه از اولاد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند و تعدادشان دوازده نفر است، همه بر اعراف بين بهشت و جهنم هستند و امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين نفر از آن ها است كه خداوند انشاءاللّه قلب مقدس اين بزرگوار را از ما راضى گرداند و از خداوند بخواهد به ما معرفت عنايت فرمايد كه حضرت صادق(عليه السلام) مى فرمايند: اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى

ص: 520

نفسك لم أعرف نبيك. اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك لم اعرف حجتك. اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضللتُ عن دينى. اللهم لا تمتنى ميتة الجاهلية و لا تزغ قلبى بعد إذ هَدَيتَنى(1).

که آن حضرت هم در این دنیا به ما توجهات خاصه داشته باشند و هم در جهان دیگر به ما عنایت مخصوص فرمایند که ان شا الله از رستگاران باشیم.

ص: 521


1- . کمال الدین وتمام النعمة شیخ صدوق، اصول کافی

99. بسيارى از آيات قرآن با ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأويل مى شود

سوره اعراف آيه 53

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ

آيا (كافران) انتظار مى كشند تا تأويل (آياتى كه منكر آن بودند) فرا رسد؟ منتظر تأويل آيات و تحقق آن روز موعود هستند؟ روزى كه در آن آيات الهى تأويل شود فرا خواهد رسيد.

1. در تفسیر قمی مجلد 1، صفحه 235، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 203، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 38 حدیث 149، تفسير برهان مجلد 2 صفحه 23، تفسير عياشى مجلد 1 صفحه 235 و كتاب المحجه فى ما انزل فى القائم الحجة صفحه 129، آمده است:

على بن ابراهيم فى تفسيره المنصوب الى الصادق(عليه السلام) قال فهو من الآيات التى تأويلها بعد تنزيلها [قال] قال: ذلك فى [يوم] القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يوم القيامة: «يقول الذينَ نَسوهُ من قبل» اى تركوه: «قد جائت رُسُل ربّنا بالحق فهَل لَنا مِن شُفعاء فيشفعوا لَنا» قال: قال هذا يوم القيامة: «او نُردّ فنعمل غير الذى كُنّا نعمل قد خسروا انفسهم و اضلّ عنهم» أى بطل عنهم «ما كانوا يفترون».

على بن ابراهيم در تفسيرش از حضرت امام صادق(عليه السلام) آورده كه فرمود: اين از آياتى است كه تأويل آن ها بعد از تنزيلش مى باشد [گويد] فرمود: آن در [دوران] حضرت قائم(عليه السلام) است و روز قيامت «آنان كه از پيش آن را فراموش كرده اند» يعنى ترك گفته اند. «[گويند] همانا رسولان پروردگارمان حق را برايمان بيان داشتند [اى كاش مخالفت نمى كرديم] يا آيا [امروز] شفيعانى داريم كه به شفاعت ما برخيزند؟» گويد: فرمود: اين روز قيامت است: «[آنان گويند] اى كاش بار ديگر به دنيا باز مى گشتيم كه غير از اعمال زشتى كه مى كرديم اعمال خوبى انجام دهيم. به راستى كه كافران به خود زيان كرده اند و ازايشان گم شد»؛ يعنى، باطل شد «آنچه را كه در دنيا افترا مى زدند.»

ص: 522

توجه بفرماييد كه انسان مؤمن و متقى و باهوش سعى مى كند قبل از قيام قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را بشناسد كه اين شناسايى موجب فلاح و رستگارى اوست.

فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّه

پس انواع نعمت های خداوند را به یاد آورید و متذکر شوید.

این آیه در دو بخش از سوره ی اعراف آمده است: یکی آیه 69 و دیگری درآیه 74.

در آیه ی 69 خداوند به خلفا بعد از قوم نوح می فرمایند فاذکروا الاء الله لعلکم تفلحون و در آیه ی 74 خطاب به خلفا از قوم عاد می فرمایند فاذکروا الاء الله و لا تعثوا فی الارض مفسدین. حال سؤال می شود این نعمت خداوند که باید متذکر شویم، چیست؟ جواب این است که نعمت های خداوند قابل شمارش نیست و هر نعمتی که به ما می رسد، باید شکر آن نعمت را به جای آوریم، اما بزرگ ترین و بهترین نعمت خداوند ولایت ائمه ی طاهرین است و در حال حاضر آن نعمت، وجود اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت بلند همت کیهان مکنت بقیة الله الاعظم می باشد. نعمتی از این بالاتر نیست بزرگ ترین نعمت وجود رسول خدا و ائمه طاهرین و در حال حاضر نعمت وجود آن حضرت است چنان که

در اصول کافی، مجلد 1، صفحه 217، حدیث 3 و تفسیر نورالثقلین، مجلد 2، صفحه 44، حدیث 178، تفسیر صافی، مجلد 1، ذیل همین آیه و تأویل الایات الظاهره، صفحه 183 آمده است:

الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ أَبِي يُوسُفَ الْبَزَّازِ قَالَ تَلَا أَبُوعَبْدِ اللَّهِ هَذِهِ الْآيَةَ فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ قَالَ أَ تَدْرِي مَا آلَاءُ اللَّهِ قُلْتُ لَا قَالَ هِيَ أَعْظَمُ نِعَمِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ هِيَ وَلَايَتُنَا.

حضرت امام صادق(عليه السلام) ابتدا این آیه را تلاوت فرمودند نعمت های خداوند را به یاد آورید. سپس فرمودند آیا می دانید که این آلا و نعمت های الهی چیست؟ راوی گوید: نه نمی دانم حضرت فرمودند:

هی اعظم نعم الله علی خلقه و هی ولایتنا

آگاه باشید عظیم ترین و بزرگ ترین نعمت های الهی عبارت است از ولایت ما پس ولایت اهل بیت بزرگ ترین نعمت است و امروز ولایت حضرت بقیة الله بزرگ ترین نعمتالهی است. خداوندا از تو می خواهیم ما را قدردان این وجود مقدس بفرما که کفران نکنیم و به نحو شایسته ای از این نعمت الهی استفاده ی نیکو بنماییم.

ص: 523

100. خداوند هم در انتظار با منتظرين است

سوره اعراف آيه 71

فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ

انتظار (ظهور مهدى را) بكشيد كه من هم با شما از منتظرين هستم.

1. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 23و كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 59 صفحه 358، آمده است:

العياشى عن احمدبن محمّد عن ابى الحسن الرضا(عليه السلام) قال سمعته يقول ما احسن الصبر و انتظار الفرج أما سمعت قول اللّه عزوجل «وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ»«فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ».

عياشى نقل مى كند از احمدبن محمّد و... از ابى الحسن الرضا(عليه السلام) كه فرمودند: چقدر صبر و انتظار فرج خوب است. آيا نشنيده اى كه خداوند مى فرمايد: «انتظار كشيد كه من با شما از منتظرين هستم و شما صبر كنيد زيرا فرج در نااميدى مى آيد و هر آينه كسانى كه پيش از شما بودند، از شما صابرتر بودند.»

2. در كتاب كمال الدين مجلد 2 باب 59 صفحه 358 حديث 4 آمده است:

عن محمّدبن عبد الحميد عن محمّدبن فضيل عن ابى الحسن الرضا(عليه السلام) قال سألته عن الفرج قال ان اللّه عزوجل يقول «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ»

محمّدبن فضيل مى گويد از حضرت رضا(عليه السلام) از فرج و ظهور (امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) پرسش كردم. حضرت فرمودند: همانا خداوند عزوجل فرموده است: «انتظار كشيد كه من با شما از منتظرين هستم.»

3. در بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 110 حدیث 17 و کتاب الامام المهدی، صفحه 122 حدیث 176 آمده است:

قرب الإسناد بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا(عليه السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أَصْحَابَنَا رَوَوْا عَنْ شِهَابٍ- عَنْ جَدِّكَ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ أَبَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُمَلِّكَ أَحَداً مَا مَلَّكَ رَسُولَ اللَّهِ ص ثَلَاثاً وَ عِشْرِينَ سَنَةً قَالَ إِنْ كَانَ أَبُو

ص: 524

عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَهُ جَاءَ كَمَا قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيَّ شَيْ ءٍ تَقُولُ أَنْتَ فَقَالَ مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ وَ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا يَجِي ءُ الْفَرَجُ عَلَى الْيَأْسِ وَ قَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ وَ قَدْ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عليه السلام) هِيَ وَ اللَّهِ السُّنَنُ الْقُذَّةَ بِالْقُذَّةِ وَ مِشْكَاةً بِمِشْكَاةٍ وَ لَا بُدَّ أَنْ يَكُونَ فِيكُمْ مَا كَانَ فِي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ لَوْ كُنْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ كُنْتُمْ عَلَى غَيْرِ سُنَّةِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ لَوْ أَنَّ الْعُلَمَاءَ وَجَدُوا مَنْ يُحَدِّثُونَهُمْ وَ يَكْتُمُ سِرَّهُمْ لَحَدَّثُوا وَ لَبَثُّوا الْحِكْمَةَ وَ لَكِنْ قَدِ ابْتَلَاكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْإِذَاعَةِ وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ يُخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُمْ وَ اللَّهِ مَا يَسْتَوِي اخْتِلَافُ أَصْحَابِكَ وَ لِهَذَا أُسِرَّ عَلَى صَاحِبِكُمْ لِيُقَالَ مُخْتَلِفِينَ مَا لَكُمْ لَا تَمْلِكُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تَصْبِرُونَ حَتَّى يَجِي ءَ اللَّهُ تَبَارَك وَ تَعَالَى بِالَّذِي تُرِيدُونَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ يَجِي ءُ عَلَى مَا تُرِيدُ النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ أَمْرُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ قَضَاؤُهُ وَ الصَّبْرُ وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْت ...

4. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 20، حدیث 52 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 129 حدیث 23، کمال الدین مجلد 2، باب 55 صفحه 645 حدیث 5، برهان مجلد 2، صفحه 23 حدیث 1 تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 44 منتخب الاثر فصل 10 باب 2 صفحه 496 حدیث 6 آمده است:

عن أحمد بن محمد عن أبي الحسن الرضا: قال: سمعته يقول ما أحسن الصبر و انتظار الفرج، أ ما سمعت قول العبد الصالح «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ ».

5. تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 138 (چاپ اعلمی صفحه 146) حدیث 50، کمال الدین مجلد 2 صفحه 645 باب 55 حدیث 4، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 181 حدیث 3 برهان مجلد 2 صفحه 181 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 128، معجم الاحادیث امام مهدی، مجلد 7 صفحه 169، الامام مهدی فی القرآن و سنة، صفحه 123 حدیث 178 آمده است:

عن محمد بن الفضيل عن أبي الحسن الرضا ع قال سألته عن شي ء في الفرج، فقال: أ و ليس تعلم أن انتظار الفرج من الفرج- إن الله يقول: «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِين

محمدبن فضیل می گوید از حضرت رضا درباره ی فرج سؤال کردیم. فرمودند: آیا نمی دانید انتظار فرج خودش نوعی فرج است چنان که خداوند فرمودند: منتظر باشید من هم با شما از منتظران هستم

ص: 525

101. مثل غیبت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

مثل غیبت صالح پیامبر(صلى الله عليه و آله) است

سوره اعراف آیه 73

وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ في أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ أَليم

و بر قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم گفت: ای قوم، خداوند یکتا را بپرستید که جز او شما را خداوندی نیست اکنون معجزه ای واضح و آشکار از طرف خدایتان آمده است (و آن) این ناقه است و برای شما آیت و معجزه ای است بزرگ او را رها کنید تا در زمین خداوند به چرا مشغول شود و قصد سوئی درباره ی او نکنید که به عذاب دردناک مبتلا می شوید.

در کتاب کمال الدین شیخ بزرگوار صدوق با بیان آیات و روایات از پیامبرانی نام می برد که این ها قبل از حضرت بقیة الله الاعظم دارای غیبت بوده اند. مثلاً:

در باب اول شرح غیبت حضرت ادریس پیامبر(صلى الله عليه و آله) را بیان می کند.

در باب دوم شرح غیبت حضرت نوح نبی الله(عليه السلام) را بیان کرده و استدلال می کند.

در باب سوم شرح غیبت حضرت صالح(عليه السلام) را به رشته ی تحریر آورده است.

در باب چهارم از غیبت حضرت ابراهیم خلیل الله(عليه السلام) صحبت کرده است.

در باب پنجم شرح غیبت حضرت یوسف نبی الله(عليه السلام) سخن می گوید.

در باب ششم شرح غیبت حضرت موسی(عليه السلام) بیاناتی دارد

در باب هفتم نیز به شرح غیبت می پردازد و مباحث بسیار جالبی طرح می کند. مثلاً:

1. در کتاب کمال الدین، مجلد 1، صفحه 136 باب ذکر غیبة صالح النبی، حدیث 6 آمده است:

ص: 526

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ صَالِحاً(عليه السلام) غَابَ عَنْ قَوْمِهِ زَمَاناً وَ كَانَ يَوْمَ غَابَ عَنْهُمْ كَهْلًا مُبْدَحَ الْبَطْنِ حَسَنَ الْجِسْمِ وَافِرَ اللِّحْيَةِ خَمِيصَ الْبَطْنِ خَفِيفَ الْعَارِضَيْنِ مُجْتَمِعاً رَبْعَةً مِنَ الرِّجَالِ فَلَمَّا رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ لَمْ يَعْرِفُوهُ بِصُورَتِهِ فَرَجَعَ إِلَيْهِمْ وَ هُمْ عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ طَبَقَةٌ جَاحِدَةٌ لَا تَرْجِعُ أَبَداً وَ أُخْرَى شَاكَّةٌ فِيهِ وَ أُخْرَى عَلَى يَقِينٍ فَبَدَأَ(عليه السلام) حَيْثُ رَجَعَ بِالطَّبَقَةِ الشَّاكَّةِ فَقَالَ لَهُمْ أَنَا صَالِحٌ فَكَذَّبُوه وَ شَتَمُوهُ وَ زَجَرُوهُ وَ قَالُوا بَرِئَ اللَّهُ مِنْكَ إِنَّ صَالِحاً كَانَ فِي غَيْرِ صَورَتِكَ قَالَ فَأَتَى الْجُحَّادَ فَلَمْ يَسْمَعُوا مِنْهُ الْقَوْلَ وَ نَفَرُوا مِنْهُ أَشَدَّ النُّفُورِ ثُمَّ انْطَلَقَ إِلَى الطَّبَقَةِ الثَّالِثَةِ وَ هُمْ أَهْلُ الْيَقِينِ فَقَالَ لَهُمْ أَنَا صَالِحٌ فَقَالُوا أَخْبِرْنَا خَبَراً لَا نَشُكُ فِيكَ مَعَهُ أَنَّكَ صَالِحٌ فَإِنَّا لَا نَمْتَرِي أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْخَالِقُ يَنْقُلُ وَ يُحَوِّلُ فِي أَيِّ صُورَةٍ شَاءَ وَ قَدْ أَخْبَرَنَا وَ تَدَارَسْنَا فِيمَا بَيْنَنَا بِعَلَامَاتِ الْقَائِمِ إِذَا جَاءَ وَ إِنَّمَا يَصِحُّ عِنْدَنَا إِذَا أَتَى الْخَبَرُ مِنَ السَّمَاءِ فَقَالَ لَهُمْ صَالِحٌ أَنَا صَالِحٌ الَّذِي أَتَيْتُكُمْ بِالنَّاقَةِ فَقَالُوا صَدَقْتَ وَ هِيَ الَّتِي نَتَدَارَسُ فَمَا عَلَامَتُهَا فَقَالَ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِمَا جِئْتَنَا بِهِ فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ فَقَالَ أَهْلُ الْيَقِينِ إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا وَ هُمُ الشُّكَّاكُ وَ الْجُحَّادُ إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ قُلْتُ هَلْ كَانَ فِيهِمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ عَالِمٌ بِهِ قَالَ اللَّهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِلَا عَالِمٍ يَدُلُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَقَدْ مَكَثَ الْقَوْمُ بَعْدَ خُرُوجِ صَالِحٍ سَبْعَةَ أَيَّامٍ عَلَى فَتْرَةٍ لَا يَعْرِفُونَ إِمَاماً غَيْرَ أَنَّهُمْ عَلَى مَا فِي أَيْدِيهِمْ مِنْ دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَلِمَتُهُمْ وَاحِدَةٌ فَلَمَّا ظَهَرَ صَالِحٌ(عليه السلام) اجْتَمَعُوا عَلَيْهِ وَ إِنَّمَا مَثَلُ الْقَائِمِ(عليه السلام) مَثَلُ صَالِحٍ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: صالح مدتی از میان قوم خود غیبت کرد و روزی که غایب گردید مردی کامل و خوش اندام بود. او ریش پرپشت و انبوه داشت و شکمش خفته بود و گونه هایش متناسب بود و در میان مردان بلند بالا بود اما وقتی که تغییر شکل داده بود و مردم او را نشناختند لذا قومش هنگام بازگشت او سه دسته شدند. دسته اول کسانی که سرسختانه منکر او شدندو هرگز باز نمی گشتند. دسته دوم کسانی که در شک و تردید به سر می بردند. (نه او را رد می کردند و نه قبول می نمودند.) دسته سوم کسانی که در دین خود ثابت قدم مانده و به آن حضرت ایمان و یقین داشتند. حضرت صالح به تبلیغ و دعوت دسته ی دوم یعنی آن ها که در شک بودند پرداخت و به آن ها گفت من صالح پیامبر هستم اما او را تکذیب کردند و دشنام می دادند و از خود می راندند و می گفتند خداوند از گفتار تو بیزار است زیرا صالح پیامبر شکل تو نبود. سپس نزد طبقه ی اول یعنی منکران آمدند و به تبلیغ پرداختند اما آن ها به سختی او را از خود راندند و تکذیب نمودند. سپس نزد طبقه یا

ص: 527

دسته سوم آمد که اهل ایمان و یقین بودند به آن ها گفت ما صالح هستم آن ها گفتند تو نشانه و خبری بده تا ما بفهمیم تو صالح هستی زیرا ما خداوند را خالق توانا می دانیم که او می تواند هر کس را به هر شکلی که بخواهد در آورد ما در میان خود نشانه های قائم (خود را) به هم خبر داده ایم و بررسی کردیم که وقتی او بیاید معلوم باشد و صحت آن به وسیله ی یک خبر آسمانی بر ما محقق شود.

صالح گفت: من همان کسی هستم که برای شما شتر را (از دل کوه بیرون) آوردم. گفتند: راست کفتی ما هم همین موضوع را بررسی می کردیم. بگو ببینیم آن شتر چه نشانه هایی داشت؟ گفت: آن شتر یک روز آب را می نوشید و یک روز هم شما می نوشیدید. گفتند: ما به خدا و آنچه از طرف او آوردی ایمان داریم. اینجاست که خداوند می فرماید: به درستی که صالح از طرف خداوندش فرستاده شده است و ما به آنچه فرستاده شده است ایمان داریم که خداوند فرمود ان صالحا مرسل من ربه به درستی که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شد و ما بدانچه فرستاده شده است یقین داریم و ما آنانی که خود را بزرگ می شمردند و اهل شک هستند و همچنین منکران را که به آنچه شما آورده اند ایمان ندارند قبول نداریم. راوی می گوید: گفتم: آیا آن روز در میان آن ها عالمی به صالح بود: هل کان فیهم ذلک الیوم عالم به. حضرت فرمودند: خداوند از آن عادل تر است که زمین را بدون عالم بگذارد که او مردم را به خدای عزوجل رهبری کند. آن مردم بعد از خروج صالح فقط هفت روز در حال بلاتکلیفی به سر بردند زیرا که امامی را نمی شناختند ولی به همان دین خداوند عزوجل که در دست داشتند عمل می کردند و باهم متحد بودند و هنگامی که صالح ظاهر گردید، دور او جمع شدند و انما مثل القائم مثل صالح همانا مثل حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مثل صالح است.

ص: 528

102. در قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چون مردم

مؤمن می شوند، خداوند درهای برکاتش را از آسمان و زمین به روی آن ها می گشاید

سوره اعراف آیه 96

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ

اگر اهل شهر و قریه ها ایمان می آوردند و ملکه ی تقوای در خود ایجاد می کردند، ما درهای برکات آسمان و زمین را (به روی آن ها) می گشودیم و لیکن آن ها تکذیب کردند. لذا ما هم آن ها را به خاطر اعمال زشتشان به کیفر رسانیدیم.

در کتاب الخرائج و الجرائح، مجلد 2، صفحه 848، حدیث 63 و کتاب مختصر بصائرالدرجات، صفحه 36 و کتاب الرجعة، صفحه 67، حدیث 43 و کتاب نوادر الاخبار، صفحه 286، حدیث 5 و بحار الانوار، مجلد 45، صفحه 80، باب 37، حدیث 6 و مجلد 53، صفحه 61، باب 29، حدیث 52 و کتاب العوالمف مجلد 17، صفحه 344، باب 5، حدیث 2 آمده است:

وَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَيْلٍ حَدَّثَنَا سَعْدٌ الْجَلَّابُ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ يُقْتَلَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّكَ سَتُسَاقُ إِلَى الْعِرَاقِ وَ هِيَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَى بِهَا النَّبِيُّونَ وَ أَوْصِيَاءُ النَّبِيِّينَ وَ هِيَ أَرْضٌ تُدْعَى عَمُورَا وَ إِنَّكَ تُسْتَشْهَدُ بِهَا وَ يُسْتَشْهَدُ مَعَكَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ لَا يَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِيدِ وَ تَلَا قُلْنا يا نارُكُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ (1) تَكُونُ الْحَرْبُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِيِّنَا ثُمَّ أَمْكُثُ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ فَأَخْرُجُ خَرْجَةً يُوَافِقُ ذَلِكَ خَرْجَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ قِيَامَ قَائِمِنَا وَ حَيَاةَ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ لَيَنْزِلَنَّ عَلَيَّ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لَمْ يَنْزِلُوا إِلَى الْأَرْضِ قَطُّ وَ لَيَنْزِلَنَّ

ص: 529


1- . (5) سورة الأنبياء: 69.

إِلَيَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ وَ جُنُودٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ لَيَنْزِلَنَّ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ أَنَا وَ أَخِي وَ جَمِيعُ مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي حَمُولَات مِنْ حَمُولَاتِ الرَّبِّ خَيْلٍ بُلْقٍ مِنْ نُورٍ لَمْ يَرْكَبْهَا مَخْلُوقٌ ثُمَّ لَيَهُزَّنَّ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه و آله) لِوَاءَهُ وَ لَيَدْفَعَنَّهُ إِلَى قَائِمِنَا مَعَ سَيْفِهِ ثُمَّ إِنَّا نَمْكُثُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ يَخْرُجُ مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ عَيْناً مِنْ دُهْنٍ وَ عَيْناً مِنْ لَبَنٍ وَ عَيْناً مِنْ مَاءٍ ثُمَّ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَدْفَعُ إِلَيَّ سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) ص فَيَبْعَثُنِي إِلَى الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ وَ لَا آتِي عَلَى عَدُوٍّ إِلَّا أَهْرَقْتُ دَمَهُ وَ لَا أَدَعُ صَنَماً إِلَّا أَحْرَقْتُهُ حَتَّى أَقَعَ إِلَى الْهِنْدِ فَأَفْتَحَهَا وَ إِنَّ دَانِيَالَ وَ يُونُسَ يَخْرُجَانِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولَانِ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يَبْعَثُ مَعَهُمَا إِلَى الْبَصْرَةِ سَبْعِينَ رَجُلًا فَيَقْتُلُونَ مُقَاتِلَتَهُمْ وَ يَبْعَثُ بَعْثاً إِلَى الرُّومِ فَيَفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ ثُمَّ لَأَقْتُلَنَّ كُلَّ دَابَّةٍ حَرَّمَ اللَّهُ لَحْمَهَا حَتَّى لَا يَكُونَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا الطَّيِّبُ وَ أَعْرِضُ عَلَى الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ سَائِرِ الْمِلَلِ وَ لَأُخَيِّرَنَّهُمْ بَيْنَ الْإِسْلَامِ وَ السَّيْفِ فَمَنْ أَسْلَمَ مَنَنْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ كَرِهَ الْإِسْلَامَ أَهْرَقَ اللَّهُ دَمَهُ وَ لَا يَبْقَى رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِنَا إِلَّا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً يَمْسَحُ عَنْ وَجْهِهِ التُّرَابَ وَ يُعَرِّفُهُ أَزْوَاجَهُ وَ مَنَازِلَهُ فِي الْجَنَّةِ وَ لَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَعْمَى وَ لَا مُقْعَدٌ وَ لَا مُبْتَلًى إِلَّا كَشَفَ اللَّهُ عَنْهُ بَلَاءَهُ بِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ لَتَنْزِلَنَّ الْبَرَكَةُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ حَتَّى إِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقْصِفُ بِمَا يُرِيد اللَّهُ فِيهَا مِنَ الثَّمَرِ وَ لَيُؤْكَلَنَّ ثَمَرَةُ الشِّتَاءِ فِي الصَّيْفِ وَ ثَمَرَةُ الصَّيْفِ فِي الشِّتَاءِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ لَيَهَبُ لِشِيعَتِنَا كَرَامَةً لَا يَخْفَى عَلَيْهِمْ شَيْ ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ فِيهَا حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُرِيدُ أَنْ يَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَيُخْبِرَهُمْ بِعِلْمِ مَا يَعْلَمُون

ص: 530

103. عصای حضرت موسی(عليه السلام) را حضرت آدم(عليه السلام)

اشاره

از بهشت آورد و حضرت شعیب(عليه السلام) آن را به حضرت موسی(عليه السلام) داد و آن عصا با تمام معجزاتش در دست قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

سوره اعراف آیات 107 و 108

فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ(107) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرين(108)

(فرعون به موسی می گوید: ای موسی، اگر برای ادعای نبوت خود دلیل صادقی داری، بیاور.) موسی هم عصای خود را بیفکند. بناگاه آن عصا تبدیل به یک اژدهای بزرگ شد و دست خود را از جیب برآورد. ناگهان تبدیل به یک (خورشید) درخشنده شد که بینندگان (مات و مبهوت) شدند.

عصا، معجزه ی حضرت موسی(عليه السلام)

در تفسیر اثنی عشری، مجلد 4، صفحه 156 و تفسیر منهج الصادقین، مجلد 4، صفحه 78 چنین آمده است:

در تفاسیر آمده است: هنگامی که موسی عصا را انداخت تبدیل به یک اژدهای عظیم ظاهر و هویدا شد و دهان گشاد و بسیار ترسناک بود. روی به جانب تخت فرعون آورد. فرعون با ملازمان پای به فرار گذاشتند و هنگام فرار عده ی زیادی زیردست و پا هلاک شدند. فرعون نعره زد: ای موسی، تو را سوگند می دهم به آن خدایی که تو فرستاده ی او هستی که عصای خود را بگیر تا من به تو ایمان بیاورم و بنی اسرائیل را به تو واگذارم و موسی قفای ثعبان یا اژدها را گرفت به حالت اول برگشت و عصا شد.

ص: 531

ید بیضا معجزه ی دیگر حضرت موسی(عليه السلام)

در تفسیر منهج الصادقین، مجلد 4، صفحه 79 و تفسیر اثنی عشری، مجلد 4، صفحه 157 و 158 آمده است: حضرت موسی(عليه السلام) دستش را بیرون آورد، مانند خورشیدی درخشنده، می درخشید و همه به دور آن جمع شدند و به آن از روی تعجب می نگریستند.

در تفاسیر آمده است: حضرت موسی دست خود را ابتدا به فرعون نشان داد (تا بعداً نگویند او جادوگر و ساحر یا چشم بند است.) بعد در بغل برد و سپس خارج نمود. باز مانند خورشیدی می درخشید. سپس به زیر بغل برد، بعد بیرون آورد به حالت عادی برگشت و نور آن همه آسمان و زمین را روشن نمود. فرعون چون معجزه ی عصا و ید بیضا را دید می خواست ایمان بیاورد. اما متأسفانه هامان، یکی از وزیران او برخاست و گفت: ای فرعون مدتی است دعوی خدایی می کنی و أنا ربکم الاعلی می گویی و عالمی را مسخر خودت کرده ای و همه تو را عبادت می کنند. حال می خواهی به بنده ای ایمان آوری؟! سپس فرعون به موسی گفت: مرا تا فردا مهلت بده. حضرت موسی به او مهلت داد و از قصر بیرون آمد. حق تعالی به موسی وحی کرد که به فرعون بگو اگر به من ایمان آوری پادشاهی را به تو مسلم دارم و نیروی جوانی و قوت به تو می دهم. حضرت موسی این پیغام را به فرعون رسانید. فرعون، هامان، وزیرش را طلبید و پیغام حضرت موسی را به او بیان کرد. هامان گفت: ای فرعون موسی ساحر و جادوگر است و این کار را در حق تو می کند. اما بدان اگر من این قوم یک روز تو را خدا بدانند و عبادت کنند، ارزشش به همه ی ملک دنیا می ارزد من هم می توانم تو را جوان کنم امر کرد برای او وسمه آوردند و هامان سر فرعون را به وسیله ی آن خضاب کرد و موسی سرش به وسیله ی آن سیاه شد و او بدین وسیله فریب خورد ... لذا باز به موسی ایمان نیاورد.

عصای موسی، عصای آدم بود.

در منهج الصادقین، مجلد 4، صفحه 79 آمده است:

... و اکثراً برآنند که عصای حضرت موسی، همان عصای حضرت آدم است که از بهشت آورده بود و اینعصا در میان فرزندان آدم بود تا به حضرت شعیب رسید. حضرت شعیب با چهل عصای دیگر که از آبا و اجدادش به او به ارث رسیده بود، در محلی گذاشته بود. زمانی که حضرت موسی

ص: 532

قرار بست تا برای شعیب کار کند شعیب به او گفت: یکی از این عصاها را بردار. در آن 41 عصا یک بار عصای حضرت آدم به دستش آمد. شعیب گفت آن را بگذار و عصای دیگری بگیر. حضرت موسی آن را میان عصاها گذاشت و مخلوط کرد. باز دست برد و آن عصا به دستش آمد تا چهار بار تکرار شد و هر چهار بار آن عصا به دست آن حضرت می آمد. شعیب دانست که در این کار حکمتی است، لذا او را به حضرت موسی داد. آن حضرت به مصر که می رفت، در وسط راه آتشی افروخته دید. به سوی آتش حرکت کرد. آتش از میان درختی بیرون می آید. یک باره موسی شنید که من جانب الشجر از طرف درخت ندا آمد: یا موسی إنی أنا الله و حق سبحانه و تعالی به او امر فرمودند که عصایت را بیانداز. حضرت موسی عصا را انداخت اژدهایی بزرگ شد. موسی ترسید و گریخت. باز ندا آمد ای موسی مترس و عصا را بگیر. او عصا را گرفت و به حالت اول برگشت و به موسی امر شد تا با این عصا و ید بیضا به جانب فرعون حرکت کن. حضرت موسی با همین عصا به جنگ فرعون رفت.

عصای موسی از مواریث امام زمان است

حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که عصاره ی وجود همه ی انبیا است. از هر پیامبری ارثی دارد و از حضرت موسی عصای حضرت را دارند و در تفسیر این آیه از درختان بهشت بود که وقتی خواست به سوی مدین برود حضرت جبرئیل آن را برایش آورد و آن عصا با تابوت حضرت آدم در دریاچه طبریه است و نه می پوسد و نه تغییر می یابد تا آن که اعلی حضرت قدر قدرت کیهان مکنت بلند همت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند. آن حضرت هر دوی آن ها را بیرون می آورد و در ظهور و قیام و انقلابش از آن استفاده می کند. همان استفاده ای که موسی برای اثبات نبوتش می کرد. حال روایات در این باره را می آوریم.

1. غیبت شیخ اجل ابن ابی زینب، محمدبن ابراهیم نعمانی مشهور به غیبت نعمانی، باب 13، حدیث 27،صفحه 238 و ترجمه ی آن صفحه 277، حدیث 27 و کتاب بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 351، حدیث 104 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ وَ سَعْدَانُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِيدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيُّ قَالُوا جَمِيعاً حَدَّثَنَا الْحَسَنُ

ص: 533

بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يَقُولُ عَصَا مُوسَى قَضِيبُ آسٍ مِنْ غَرْسِ الْجَنَّةِ أَتَاهُ بِهَا جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ وَ هِيَ وَ تَابُوتُ آدَمَ فِي بُحَيْرَةِ طَبَرِيَّةَ وَ لَنْ يَبْلَيَا وَ لَنْ يَتَغَيَّرَا حَتَّى يُخْرِجَهُمَا الْقَائِمُ(عليه السلام) إِذَا قَامَ.

عبدالله بن سنان می گوید: شنیدم امام صادق فرمودند: عصای موسی از چوب آس از درختان بهشتی بود. هنگامی موسی رو به سوی مدین نمود جبرئیل آن را برایش آورد و آن عصا همراه با تابوت آدم در دریاچه طبریّه است و هرگز آن دو نمی پوسند (و از بین نمی روند) و تغییر (ماهیت هم) نمی یابد تا زمانی حضرت قائم قیام کند. آن دو را (از دریاچه طبریه) بیرون می آورد.

2. غیبت نعمانی، باب 13، حدیث 28، صفحه 238 و ترجمه ی آن صفحه 278، حدیث 28 و کتاب بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 351، حدیث 105 آمده است:

أَخْبَرَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْجَارُودِ زِيَادُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) إِذَا ظَهَرَ الْقَائِمُ(عليه السلام) ظَهَرَ بِرَايَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَاتَمِ سُلَيْمَانَ وَ حَجَرِ مُوسَى وَ عَصَاهُ ثُمَّ يَأْمُرُ مُنَادِيَهُ فَيُنَادِي أَلَا لَا يَحْمِلَنَّ رَجُلٌ مِنْكُمْ طَعَاماً وَ لَا شَرَاباً وَ لَا عَلَفاً فَيَقُولُ أَصْحَابُهُ إِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَقْتُلَنَا وَ يَقْتُلَ دَوَابَّنَا مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ فَيَسِيرُ وَ يَسِيرُونَ مَعَهُ فَأَوَّلُ مَنْزِلٍ يَنْزِلُهُ يَضْرِبُ الْحَجَرَ فَيَنْبُعُ مِنْهُ طَعَامٌ وَ شَرَابٌ وَ عَلَفٌ فَيَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ وَ دَوَابَّهُمْ حَتَّى يَنْزِلُوا النَّجَفَ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ.

ابوجارود زیادبن منذر گفت: امام باقر(عليه السلام) فرمودند: هنگامی که حضرت قائم (آل محمد)(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند با پرچم رسول خدا و انگشتری سلیمان و سنگ و عصای موسی ظهور خواهد کرد. سپس آن حضرت منادی خود را دستور می دهد که (ای مردم) توجه کنید: هیچ کس از شما هرگز غذا و آشامیدنی و علوفه (برای حیوانات) به همراه خود برندارد. همراهان آن حضرت خواهند گفت: (ای مردم بدانید) او حتماً می خواهد ما و چهارپایانمان را از گرسنگی و تشنگی هلاک کند.پس او به آن ها حرکت می کند و آن هم به دنبال آن حضرت راه می افتند. پس به نخستین منزلی که می رسند و فرود می آیند حضرت ضربه ای به سنگ (حضرت موسی) می زند و طعام و خوراک و آشامیدنی و علوفه برای خودشان و حیواناتشان بیرون می آید و آب جریان پیدا می کند. خودشان و چهارپایانشان می خورند و می آشامند تا سرانجام همه در نجف بیرون کوفه بیرون می آید.

ص: 534

3. در بصائرالدرجات، صفحه 183، باب 4، حدیث36 و بحارالانوار، مجلد 52، صفحه 318، حدیث 19 آمده است:

حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَنِيعِ بْنِ الْحَجَّاجِ الْبَصْرِيِّ عَنْ مُجَاشِعٍ عَنْ مُعَلًّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَيْضِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: كَانَ عَصَى مُوسَى لآِدَمَ فَصَارَتْ إِلَى شُعَيْبٍ ثُمَّ صَارَتْ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ وَ إِنَّهَا لَعِنْدَنَا وَ إِنَّ عَهْدِي بِهَا آنِفاً وَ هِيَ خَضْرَاءُ كَهَيْئَتِهَا حِينَ انْتُزِعَتْ مِنْ شَجَرِهَا وَ إِنَّهَا لَتَنْطِقُ إِذَا اسْتُنْطِقَتْ أُعِدَّتْ لِقَائِمِنَا لِيَصْنَعَ كَمَا كَانَ مُوسَى يَصْنَعُ بِهَا وَ إِنَّهَا لَتَرُوعُ وَ تَلْقَفُ ما تأفكون تفتح لها شفتان إحداهما في الأرض و الأخرى في السقف و بينهما أربعون ذراعا و تلقف ما يأفكون بلسانها.

4. در اثباة الهداة، مجلد 3، صفحه 700، حدیث 137 و اربعین آیة الله خاتون آبادی، صفحه 67، حدیث 13 آمده است:

زمین از آن خداوند است. هر آنچه متعلق به الله است به رسول الله داده شده است و هم اکنون به امام زمان تعلق دارد و حکومت آن نیز با ایشان است.

خداوند در سوره اعراف آيه 128، مى فرمايد:

«قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ العاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»

حضرت موسى(عليه السلام) به قوم خود فرمود: (اى قوم) از خداوند يارى بخواهيد و صبر كنيد. به درستى كه زمين از آنِ خداست. او به هر كس از بندگانش كه بخواهد آن را واگذار خواهد كرد و سرانجام (زمين) از آنِ متقين خواهد بود.

1. در كتاب كافى مجلد 2 صفحه 266، استبصار مجلد 3 صفحه 108 حدیث 5، تهذیب مجلد 7 صفحه 152 حدیث 674، تفسیر صافی مجلد 2، صفحه 227، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 454، وسائل الشیعه مجلد 17 صفحه 329، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 27، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 390 و تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 56 آمده است:

محمّدبن يعقوب بإسناده عن احمدبن محمّد [بن عيسى]، عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم، عن ابى خالد الكابلى، عن ابى جعفر(عليه السلام) قال: وجدنا فى كتاب على(علیه السلام): «إنَّ الأرضَ لِلّهِ يوُرِثُهَا مَن يَشآءُ مِن عِبادِهِ وَ العَاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ» أنا و اهل بيتى الذين اورثنا [اللّه ] الارض و نحن المتقون و الارض كلها لنا فمن احيا ارضاً من المسلمين فليعمرها و ليؤدّ خراجها الى الامام من اهل بيتى و له ما اكل منها [فان تركها او اخربها و اخذها رجل من المسلمين من بعده فعمرها و احياها فهو احق بها من الذى تركها يؤدى خراجها الى الامام من اهل بيتى و له ما يأكل منها ]حتى يظهر القائم(علیه السلام) فى اهل بيتى بالسيف فيحويها و يمنعها و يخرجهم منها

ص: 535

كما حواها رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) و منعها الا من كان فى ايدى شيعتنا، يقاطعهم على ما فى ايديهم و يترك الارض فى ايديهم.

محمّد بن يعقوب به سند خود از احمدبن محمّد [بن عيسى]، از ابن محبوب، از هشام بن سالم، از ابى خالد كابلى، از ابى جعفر امام باقر(عليه السلام) آورده كه فرمودند: در كتاب حضرت على(عليه السلام) يافتيم [فرمود]: «به درستى كه زمين از آنِ خداست. او به هر كس از بندگانش كه بخواهد آن را واگذار خواهد كرد و سرانجام (زمين) از آنِ متقين خواهد بود.» من و خاندانم هستيم، آنان كه [خداوند] زمين را به ما واگذارده و ماييم متقيان و همه زمين براى ماست. پس، هر كه از مسلمانان زمينى را احيا نمود بايد آن را معمور بدارد و خراج آن را به امام از اهل بيت من بپردازد و هر چه از آن برداشت نمايد براى او خواهد بود [پس چنانچه آن را رها سازد يا خراب كند و مردى از مسلمانان پس از] اعراض [او، آن را بگيرد و معمور بدارد و احيا سازد، نسبت به آن زمين شايسته تر از كسى است كه آن را ترك گفته باشد. خراجش را به امام از خاندان من بپردازد و آنچه از آن به دست مى آورد از آن او خواهد بود تا آن گاه كه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خاندانم با شمشير به پا خيزد. پس آن زمين ها را تصرف نمايد و از متصرفين جلوگيرى كند و آن ها را از آن زمين ها اخراج نمايد. همچنان كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) زمين ها را تصرف فرمود و از متصرفين جلوگيرى كرد مگر زمين هايى كه در اختيار شيعيان ما باشد كه ]حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) [با خود ايشان قرارداد بندد و زمين را در دستشان باقى گذارد.

2. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 25، حدیث 66 آمده است:

و رواه العياشى فى تفسيره بإسناده عن ابى خالد الكابلى عن ابى جعفر قال: وجدنا فی کتاب علي(عليه السلام) إِنَ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ - وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ، و أنا و أهل بيتي الذين أورثنا [الله ] الأرض، و نحن المتقون و الأرض كلها لنا، فمن أحيا أرضا من المسلمين فعمرها فليؤد خراجها إلى الإمام من أهل بيتي، و له ما أكل منها- فإن تركها و أخربها بعد ما عمرها، فأخذها رجل من المسلمين. بعده فعمرها و أحياها- فهو أحق به من الذي تركها فليؤد خراجها إلى الإمام من أهل بيتي، و له ما أكل منها حتى يظهر القائم من أهل بيتي بالسيف، فيحوزها و يمنعها و يخرجهم عنها- كما حواها رسول الله ص و منعها- إلا ما كان في أيدي شيعتنا فإنه يقاطعهم و يترك الأرض في أيديهم

ص: 536

3. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 25، حدیث 65، بحارالانوار، مجلد 97، صفحه 58، حدیث 1، تفسیر برهان، مجلد 2، صفحه 28 حدیث 3، تفسیر صافی، مجلد 2، صفحه 227 آمده است:

عن عمّار الساباطی قال سمعت اباعبدالله یقول: أنّ الارض لله یورثها من یشاء من عباده قال: فما کان لله فهو لرسوله و ما کان لرسول الله فهو للامام بعد رسول الله.

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: زمین از آن خداوند است و آن را بین بندگانی که می خواهد ارث قرار می دهد پس هر آنچه از آن خداوند است از آن رسولش است و آن رسول اوست از آن امام بعد از رسول خواهد بود.

4. در غیبت شیخ طوسی صفحه 472 حدیث493، غیبت فضل بن شاذان، منتخب الانوار المضیئه صفحه 194 باب 12 اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 516 باب 32 فصل 12 حدیث396، الایقاظ من الهجعة صفحه 357، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 322 آمده است:

الْفَضْلُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سُفْيَانَ الْجَرِيرِيِّ عَنْ أَبِي صَادِقٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَنْ يَبْقَى أَهْلُ بَيْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مَلَكُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا يَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِيرَتَنَا إِذَا مَلِكْنَا سِرْنَا مِثْلَ سِيرَةِ هَؤُلَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ .

مالکیت زمین از آن خداوند است قل اللهم مالک الملک... آن را تنفیض به رسول خدا نموده است و رسول آن را به امامان تا امام زمان هر کس شیعه ی این بزرگواران نباشد و زمین را در اختیار بگیرد غاصب است. امام زمان که بیایند مالکیت همه را باطل می کنند ... و روز قیامت هم در صور دوم کهدمیده می شوند ندا می آید لمن الملک الیوم و اهل بیت جواب می دهند لله الواحد القهار.

ص: 537

104. مثل غیبت حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،

اشاره

مثل غیبت موسی بن عمران(عليه السلام) است

اعراف آیه 142

وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ

و ما با موسی سی شب وعده کردیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آن که زمان وعده ی پروردگارش به چهل شب تکمیل شد و موسی به برادر خود هارون گفت: تو اکنون جانشین من در میان قوم من باش و راه اصلاح را پیش گیر و از راه اهل فساد پیروی مکن.

1. در تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه و ترجمه ی آن مجلد 3، صفحه 101 آمده است:

و ما به موسی سی شب وعده دادیم و آن ماه ذی القعده بوده است و با ده روز از ذی الحجة الحرام آن را به اتمام رسانیدیم. پس میقات پروردگار او در چهل شب به اتمام رسید. موسی به برادرش هارون گفت تو در میان قوم من به نیابت و خلافت من باقی بمان و اصلاح انجام بده و هرگز از راه افسادگران پیروی منما.

2. در تفسیر منهج الصادقین، مجلد 4، صفحه 96 آمده است:

در آیه دلالت است بر آن که منزلت امامت منفصل است از نبوت و در آن داخل نیست. زیرا که هارون پیغمبر بود. پس اگر خلافت مستلزم نبوت می بود موسی را احتیاج نمی بود که استخلاف او کند و او را قائم مقام خود گرداند و از جمله ی عجایب آن است که اهل خلاف با آن که قائلند که موسی در غیبت چهل روزه هارون را خلیفه و وصی خود گردانید تا امر امت اومختل نشود و می گویند که حضرت رسالت (محمد)(صلى الله عليه و آله) وصیت نفرمود و هیچ کس را خلیفه نگردانید و کار امت

ص: 538

خود را تا قیامت هرج و مرج بگذاشت. (آیا .......... بگوییم حضرت موسی برای سی یا چهل روز برای خود خلافت قرار داد اما حضرت محمد2 برای تا قیامت خلیفه تعیین نفرمود؟!)

نتایجی که از این آیه می توان گرفت

اولاً موسی در غیبت خود خلیفه ی خود را به اذن الله انتخاب می کند و موسی را با کلمه (و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی) خلیفه را خود تعیین می کند و نمی فرماید که مردم بروند در سقیفه ی بنی ساعده خودشان امام و خلیفه ی خود را تعیین کنند و این کار را رسول خدا در حدیث یوم الدار و حدیث سفینه و حدیث ثقلین و صدها حدیث دیگر که فرمودند: إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی کتاب الله و عترت را قرار دادند، اما مسلمانان صدر اسلام نه به کتاب الله عمل کردند و نه به طرف اهل بیت رفتند.

ثانیاً: همان طور که قوم موسی بعد از موسی گوساله پرست شدند، (البته تا سی روز ذی القعده را صبر کردند و سی روز به انتظار نشستند در ده روز آخر سامری گوساله ساخت اما بعضی از مسلمانان صدر اسلام هنوز جنازه ی رسول خدا را دفن نکرده بودند که به سراغ انتخاب خلیفه به سقیفه ی بنی ساعده رفتند همان طور که قوم موسی توجهی به خلیفه ی او نکردند (البته بعد از سی روز) مسلمانان نیز توجه به خلیفه ی رسول خدا ننمودند. البته از لحظه ی شهادت رسول خدا.

ثالثاً: موسی چهل شبانه روز دارای غیبت بود و امام مسلمین حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال حاضر در غیبت کبری به سر می برند لذا غیبت ایشان شبیه حضرت موسی است.

کمال الدین به دستور امام زمان در غیبت انبیا نوشته شد.

در اینجا لازم دیدم از کتاب بسیار نفیس کمال الدین و تمام النعمة از تألیفات با ارزش شیخ الطائفه حضرت شیخ صدوق غیبت حضرت موسی را بیاورم زیرا شیخ صدوق در مقدمه ی این کتاب می فرمایند که این کتاب را به دستور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته ام. ایشان می گوید حضرت به من دستور دادند: ...آمرک أن تصنف ولکن صنف الان کتاباً فی الغیبة و اذکر فیه غیبات الانبیا(عليهم السلام)... من به تو دستور می دهم اکنون مستقلاً کتابی درباره ی غیبت تألیف کن و غیبت پیغمبران را در آن درج کن. سپس آن حضرت صلوات الله علیه رفتند ... بر همین اساس لازم دیدم

ص: 539

از زحمات بسیار با ارزش شیخ صدوق در این باره استفاده کرده و باب هفتم و هشتم این کتاب را که درباره ی غیبت حضرت موسی است بیاورم.

3. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 7، صفحه 145 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 248 آمده است:

فَإِنَّهُ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ الْآدَمِيُّ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ آدَمَ النَّسَائِيُ عَنْ أَبِيهِ آدَمَ بْنِ أَبِي إِيَاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُبَارَكُ بْنُ فَضَالَةَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(عليه السلام) لَمَّا حَضَرَتْ يُوسُفَ(عليه السلام) الْوَفَاةُ جَمَعَ شِيعَتَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ حَدَّثَهُمْ بِشِدَّةٍ تَنَالُهُمْ يُقْتَلُ فِيهَا الرِّجَالُ وَ تُشَقُّ بُطُونُ الْحَبَالَى وَ تُذْبَحُ الْأَطْفَالُ حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ الْحَقَّ فِي الْقَائِمِ مِنْ وُلْدِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ وَ هُوَ رَجُلٌ أَسْمَرُ طُوَالُ وَ نَعَتَهُ لَهُمْ بِنَعْتِهِ فَتَمَسَّكُوا بِذَلِكَ وَ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ وَ الشِّدَّةُ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ هُمْ مُنْتَظِرُونَ قِيَامَ الْقَائِمِ أَرْبَعَ مِائَةِ سَنَةٍ حَتَّى إِذَا بُشِّرُوا بِوِلَادَتِهِ وَ رَأَوْا عَلَامَاتِ ظُهُورِهِ وَ اشْتَدَّتْ عَلَيْهِمُ الْبَلْوَى وَ حُمِلَ عَلَيْهِمْ بِالْخَشَبِ وَ الْحِجَارَةِ وَ طُلِبَ الْفَقِيهُ الَّذِي كَانُوا يَسْتَرِيحُونَ إِلَى أَحَادِيثِهِ فَاسْتَتَرَ وَ رَاسَلُوهُ فَقَالُوا كُنَّا مَعَ الشِّدَّةِ نَسْتَرِيحُ إِلَى حَدِيثِكَ فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى بَعْضِ الصَّحَارِي وَ جَلَسَ يُحَدِّثُهُمْ حَدِيثَ الْقَائِمِ وَ نَعْتَهُ وَ قُرْبَ الْأَمْرِ وَ كَانَتْ لَيْلَةً قَمْرَاءَ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ طَلَعَ عَلَيْهِمْ مُوسَى(عليه السلام) وَ كَانَ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ حَدِيثَ السِّنِّ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ دَارِ فِرْعَوْنَ يُظْهِرُ النُّزْهَةَ فَعَدَلَ عَنْ مَوْكِبِهِ وَ أَقْبَلَ إِلَيْهِمْ وَ تَحْتَهُ بَغْلَةٌ وَ عَلَيْهِ طَيْلَسَانُ خَزٍّ فَلَمَّا رَآهُ الْفَقِيهُ عَرَفَهُ بِالنَّعْتِ فَقَامَ إِلَيْهِ وَ انْكَبَّ عَلَى قَدَمَيْهِ فَقَبَّلَهُمَا ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُمِتْنِي حَتَّى أَرَانِيَكَ فَلَمَّا رَأَى الشِّيعَةُ ذَلِكَ عَلِمُوا أَنَّهُ صَاحِبُهُمْ فَأَكَبُّوا عَلَى الْأَرْضِ شُكْراً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمْ يَزِدْهُمْ عَلَى أَنْ قَالَ أَرْجُو أَنْ يُعَجِّلَ اللَّهُ فَرَجَكُمْ ثُمَّ غَابَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ خَرَجَ إِلَى مَدِينَةِ مَدْيَنَ فَأَقَامَ عِنْدَ شُعَيْبٍ مَا أَقَامَ فَكَانَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ أَشَدَّ عَلَيْهِمْ مِنَ الْأُولَى وَ كَانَتْ نَيِّفاً وَ خَمْسِينَ سَنَةً وَ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَى عَلَيْهِمْ وَ اسْتَتَرَ الْفَقِيهُ فَبَعَثُوا إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا صَبْرَ لَنَا عَلَى اسْتِتَارِكَ عَنَّا فَخَرَجَ إِلَى بَعْضِ الصَّحَارِي وَ اسْتَدْعَاهُمْ وَ طَيَّبَ نُفُوسَهُمْ وَ أَعْلَمَهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَيْهِ أَنَّهُ مُفَرِّجٌ عَنْهُمْ بَعْدَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فَقَالُوا بِأَجْمَعِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ قَدْ جَعَلْتُهَا ثَلَاثِينَ سَنَةً لِقَوْلِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَالُوا كُلُّ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ قَدْ جَعَلْتُهَا عِشْرِينَ سَنَةً فَقَالُوا لَا يَأْتِي بِالْخَيْرِ إِلَّا اللَّهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ قَدْ جَعَلْتُهَا عَشْراً فَقَالُوا لَا يَصْرِفُ السُّوءَ إِلَّا اللَّهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ قُلْ لَهُمْ لَا تَبْرَحُوا فَقَدْ أَذِنْتُ لَكُمْ فِي فَرَجِكُمْ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ طَلَعَ مُوسَى(عليه السلام) رَاكِباً حِمَاراً فَأَرَادَ الْفَقِيهُ أَنْ يُعَرِّفَ الشِّيعَةَ مَا يَسْتَبْصِرُونَ بِهِفِيهِ وَ جَاءَ مُوسَى حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِمْ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ لَهُ الْفَقِيهُ مَا اسْمُكَ فَقَالَ مُوسَى قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ عِمْرَانَ قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ قَاهِثِ بْنِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ بِمَا ذَا جِئْتَ قَالَ جِئْتُ بِالرِّسَالَةِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَقَامَ إِلَيْهِ فَقَبَّلَ يَدَهُ ثُمَّ جَلَسَ بَيْنَهُمْ فَطَيَّبَ نُفُوسَهُمْ وَ أَمَرَهُمْ أَمْرَهُ ثُمَّ فَرَّقَهُمْ فَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ الْوَقْتِ وَ بَيْنَ فَرَجِهِمْ بِغَرْقِ فِرْعَوْنَ أَرْبَعُونَ سَنَةً.

ص: 540

رسول خدا فرمود چون مرگ يوسف رسيد شيعيان و خاندان خود را جمع كرد و حمد و ثناى الهى گفت و سپس آن ها را از سختى آينده آنان خبر داد و گفت در اين سختى مردان را بكشند و شكم زنان آبستن را بدرند و كودكان را سر ببرند تا خدا حق را در قائم از فرزندان لاوى بن يعقوب ظاهر كند و او مردى گندم گون و بلند قامت است و صفات او را برشمرد و سفارش كرد كه باين وصيت من متمسك باشيد، دوره غيبت و سختى بنى اسرائيل فرا رسيد و مدت چهار صد سال در انتظار قيام قائم بسر بردند تا آن گاه كه مژده تولد او را دريافتند و نشانه هاى ظهورش را ديدند و گرفتارى سخت تر شد و با سنگ به آن ها حمله شد و دانشمند و عالمى كه مردم باحاديث او آرامش ميگرفتند تحت تعقيب قرار گرفت او هم پنهان شد و آن ها را واگذاشت به او گفتند مادر هنگام سختى بگفته هاى تو دل خوش بوديم آن ها را در يك بيابانى برد و نشست و حديث قائم و اوصاف و مژده نزديك بودن ظهور او را به آن ها مي گفت شب مهتابى بود و در همين ميان موسى(عليه السلام) بر آن ها وارد شد، در اين وقت تازه جوانى بود و از خانه فرعون بيرون آمده و سیاحت مي كرد از ميان موكب خود كناره گرفته و سوار بر استری شد و طيلسان خزى بدوش داشت و نزد آن ها آمد، چون آن دانشمند او را ديد از صفات او وي را شناخت، برخاست و خود را به پاى او انداخت و بوسه زد و گفت حمد خدا را كه نمردم تا تو را ديدم چون پيروانش چنين ديدند دانستند كه او ناجى آن ها است همه بشكرانه ی خداى عز و جل بر زمين افتادند موسى جز اين كلمه نگفت كه اميدوارم خداى عز و جل فرج شما را زود برساند سپس غائب شد و رفت به شهر مدين و نزد شعيب مدت ها ماند، اين غيبت دوم براى آنها سخت تر ازاولى بود و پنجاه و چند سال طول كشيد و گرفتارى آن ها سخت شد و دانشمند و عالم هم پنهان شد، فرستادند خدمت او كه ما بر پنهانى تو صبر نتوانيم رفت به يك بيابانى و آن ها را خواست و با گفته هاى خود خوش دل ساخت و به آن ها اعلام کرد که خدای عزوجل به او وحی کرده است که بعد از چهل سال فرج بدهد. همه گفتند: الحمدلله. خدا به او وحی کرد به آن ها بگو آن را تا بیست سال تخفیف دادم. گفتند: کسی

ص: 541

خبر نیاورد جز خدا. خدا به او وحی کرد که آن را تا ده سال کم کردم. گفتند: جلوی بدی را نگیرد جز خدا. به او خطاب رسید که به آن ها بگو از جای خود حرکت نکنید اکنون اجازه ی فرج شما را دادم. در این میانه موسی نمودار شد سوار بر الاغی بود و دانشمند می خواست وظایف شیعه را نسبت به او شرح دهد موسی آمد تا نزد آن ها توقف کرد و بر آن ها سلام داد. دانشمند به او گفت چه نام داری؟ گفت موسی گفت نام پدرت چیست؟ گفت عمران پدر او کیست؟ فاهث بن لاوی بن یعقوب؟ برای چه آمدی؟ به رسالت از طرف خدای عزوجل دانشمند برخاست و دست او را بوسید و سپس با آن ها نشست و آن ها را خوشدل کرد و دستورات خود را به آن ها داد و آن ها را متفرق ساخت و از این وقت تا غرق فرعون و فرج آن ها چهل سال طول کشید.

دقت کنید در این حدیث برای حضرت موسی دو غیبت قائل است. اول زمانی است که حضرت موسی در کاخ فرعون بود. غیبت دوم زمانی است که فرعون از ظلم فرعون از ظلم فرعون و فرعونیان به مدین و نزد حضرت شعیب رفت. در غیبت اول همه موسی را می دیدند یعنی شخص موسی رؤیت می کردند. اما شخصیت موسی از آن ها غایب بود. لذا یک بعد از غیبت حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همین است که مردم ایشان را می بیند اما شخصیتش برای آن ها غایب است. آن ها او را می دیدند ولی نمی دانستند که او آن موعودیت که حضرت یعقوب او را معرفی کرده است. حضرت جعفر صادق(عليه السلام) فرمودند: حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین شما رفت و آمد دارند و در جلسات شما رفت و آمد می کند و بر روی فرش های شمامی نشیند و میان بازارهای شما راه می رود. اما شما ایشان را نمی شناسید یعنی شخص او را می بیند اما شخصیت ایشان غایب است. البته مواردی هم هست که شخصیت حضرت نیز غایب است.

مطلب دیگری که باید بیان کنیم این است که وقتی در غیبت دوم حضرت موسی(عليه السلام) را دیدند قرار بود مدت غیبت چهل سال باشد. اما چون مردم دعا کردند و از خداوند موسی(عليه السلام) را خواستند به بیست سال تقلیل یافت. وقتی باز دعا کردند و در کمال مضطر شدن ظهور را خواستند. به ده سال تبدیل شد. سرانجام موسی ظاهر گردید. ما شیعیان نیز باید درباره ی فرج مولایمان دعا

ص: 542

کنیم که اگر از روی اضطرار باشد خداوند حضرت را ظاهر می کند لذا آن حضرت می فرمایند و اکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم.

4. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 6، صفحه 147، حدیث 13 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 250 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ جَمِيعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ يُوسُفَ بْنَ يَعْقُوبَ(عليه السلام) حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ جَمَعَ آلَ يَعْقُوبَ وَ هُمْ ثَمَانُونَ رَجُلًا فَقَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْقِبْطَ سَيَظْهَرُونَ عَلَيْكُمْ وَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ إِنَّمَا يُنْجِيكُمُ اللَّهُ مِنْ أَيْدِيهِمْ بِرَجُلٍ مِنْ وُلْدِ لَاوَى بْنِ يَعْقُوبَ اسْمُهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(عليه السلام) غُلَامٌ طُوَالٌ جَعْدٌ آدَمُ فَجَعَلَ الرَّجُلُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ يُسَمِّي ابْنَهُ عِمْرَانَ وَ يُسَمِّي عِمْرَانُ ابْنَهُ مُوسَى.

امام ششم(عليه السلام) فرمودند: چون وفات يوسف بن يعقوب رسيد خاندان يعقوب را كه هشتاد مرد بودند جمع كرد و گفت كه اين قبطيان به زودى بر شما مسلط شوند و بدترين عذاب را بشما بچشانند و همانا خدا شما را به دست مردى از فرزندان لاوى بن يعقوب به نام موسى بن عمران نجات بخشد و او پسريست بلند بالا و پيچيده مو و گندم گون و هر مردى از بنى اسرائيل پسرش را عمران نام مي كرد و او هم نام پسرش را موسى مي گذاشت.

دقت کنید حضرت یعقوب دقیقا شمائل حضرت موسی را 400 سال قبل از ظهور موسی بیان می فرمایند که او بلند بالا است و دارای موی مجعد و پیچیده است. چهره اش گندمگون ما عین همین مطالب و نشانی رادرباره حضرت مهدی موعود داریم و یا حضرت یعقوب از ملاحم سخن می گوید به زودی برای قبطیان بر شما مسلط می شوند و بدترین عذاب ها را در مورد شما به کار می برند و سرانجام موسی ... خواهد کرد. باز عین این ملاحم درباره حضرت مهدی موعود است.

5. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 6، صفحه 152، حدیث 14 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 256 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي الْقَائِمِ(عليه السلام) سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى

ص: 543

بْنِ عِمْرَانَ(عليه السلام) فَقُلْتُ وَ مَا سُنَّتُهُ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ قَالَ خَفَاءُ مَوْلِدِهِ وَ غَيْبَتُهُ عَنْ قَوْمِهِ فَقُلْتُ وَ كَمْ غَابَ مُوسَى عَنْ أَهْلِهِ وَ قَوْمِهِ فَقَالَ ثماني [ثَمَانٍ ] وَ عِشْرِينَ سَنَةً.

عبد اللَّه بن سنان گويد از امام ششم شنيدم که مي فرمودند: در قائم روشى است از موسى بن عمران(عليه السلام) عرض كردم چه روشى از موسى بن عمران؟ فرمود پنهانى ولادت او و غيبت او از قوم خود. عرض كردم موسى چند از اهلش غائب شد؟ فرمودند: بيست سال.

6. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 6، صفحه 152، حدیث 15 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 256 آمده است:

وَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْمُكَتِّبُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ أَحْمَدُ بْنُ سُلَيْمَانَ الرُّهَاوِيُ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(عليه السلام) الْمَهْدِيُّ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى يُصْلِحُهُ اللَّهُ فِي لَيْلَةٍ.

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمود: خدا كار مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما را در يك شب درست مي كند و در روايت ديگر است كه (امر) او را در يك شب اصلاح مي كند.

7. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 6، صفحه 152، حدیث 15 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 256 آمده است:حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ أَرْبَعُ سُنَنٍ مِنْ أَرْبَعَةِ أَنْبِيَاءَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ عِيسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ فَأَمَّا مِنْ مُوسَى فَخَائِفٌ يَتَرَقَّبُ وَ أَمَّا مِنْ يُوسُفَ فَالسِّجْنُ وَ أَمَّا مِنْ عِيسَى فَيُقَالُ لَهُ إِنَّهُ مَاتَ وَ لَمْ يَمُتْ وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) فَالسَّيْفُ.

ابى بصير گويد از امام پنجم شنيدم مي فرمودند: در صاحب اين امر چهار سنت است از چهار پيغمبر يك روش از موسی و یک روش از عيسى(عليه السلام) و يك روش از يوسف و يك روش از محمد(صلى الله عليه و آله) اما از موسى(عليه السلام) خائف است و انتظار مي برد و اما از يوسف(عليه السلام) زندان است و از عیسى(عليه السلام) اين است كه مردم مي گويند مرده است و او نمرده است و اما از محمد(صلى الله عليه و آله) شمشير است.

ص: 544

درباره ی حضرت مهدی نیز در روایات یکی از علت هایی که آن حضرت خائف یترقب هستند این است که همان طور که مردم 13 معصوم دیگر را به شهادت رسانیدند، خداوند ایشان را غایب از انظار قرار داده است که جانشان حفظ شود. اما سنتی که از عیسی است این است که درباره ی امام زمان غیبت طول می کشد عده ای می گویند که اصلاً امام عسکری فرزندی نداشته است. عده ای می گویند او پس از تولد مرده است. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا اللهم الرزقنا لما تحب و ترضی.

8. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 7، صفحه 153، حدیث 17 (ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 257 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ السُّكَّرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) أَخْبِرْنِي بِوَفَاةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(عليه السلام) فَقَالَ إِنَّهُ لَمَّا أَتَاهُ أَجَلُهُ وَ اسْتَوْفَى مُدَّتَهُ وَ انْقَطَعَ أُكُلُهُ أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ(عليه السلام) فَقَالَ لَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا كَلِيمَ اللَّهِ فَقَالَ مُوسَى وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ أَنَا مَلَكُ الْمَوْتِ قَالَ مَا الَّذِي جَاءَ بِكَ قَالَ جِئْتُ لِأَقْبِضَ رُوحَكَ فَقَالَ لَهُ مُوسَى(عليه السلام) مِنْ أَيْنَ تَقْبِضُ رُوحِي قَالَ مِنْ فَمِكَ قَالَ مُوسَى(عليه السلام) كَيْفَ وَ قَدْ كَلَّمْتُ بِهِ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ قَالَ فَمِنْ يَدَيْكَ قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ حَمَلْتُ بِهِمَا التَّوْرَاةَ قَالَ فَمِنْ رِجْلَيْكَ قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ وَطِئْتُ بِهِمَا طُورَ سَيْنَاءَ قَالَ فَمِنْ عَيْنِكَ قَالَ كَيْفَ وَ لَمْ تَزَلْ إِلَى رَبِّي بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةً قَالَ فَمِنْ أُذُنَيْكَ قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ سَمِعْتُ بِهِمَا كَلَامَ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مَلَكِ الْمَوْتِ لَا تَقْبِضْ رُوحَهُ حَتَّى يَكُونَهُوَ الَّذِي يُرِيدُ ذَلِكَ وَ خَرَجَ مَلَكُ الْمَوْتِ فَمَكَثَ مُوسَى(عليه السلام) مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَمْكُثَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ دَعَا يُوشَعَ بْنَ نُونٍ فَأَوْصَى إِلَيْهِ وَ أَمَرَهُ بِكِتْمَانِ أَمْرِهِ وَ بِأَنْ يُوصِيَ بَعْدَهُ إِلَى مَنْ يَقُومُ بِالْأَمْرِ وَ غَابَ مُوسَى(عليه السلام) عَنْ قَوْمِهِ فَمَرَّ فِي غَيْبَتِهِ بِرَجُلٍ وَ هُوَ يَحْفِرُ قَبْراً فَقَالَ لَهُ أَ لَا أُعِينُكَ عَلَى حَفْرِ هَذَا الْقَبْرِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ بَلَى فَأَعَانَهُ حَتَّى حَفَرَ الْقَبْرَ وَ سَوَّى اللَّحْدَ ثُمَّ اضْطَجَعَ فِيهِ مُوسَى لِيَنْظُرَ كَيْفَ هُوَ فَكَشَفَ اللَّهُ لَهُ الْغِطَاءَ فَرَأَى مَكَانَهُ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ يَا رَبِّ اقْبِضْنِي إِلَيْكَ فَقَبَضَ مَلَكُ الْمَوْتِ رُوحَهُ مَكَانَهُ وَ دَفَنَهُ فِي الْقَبْرِ وَ سَوَّى عَلَيْهِ التُّرَابَ وَ كَانَ الَّذِي يَحْفِرُ الْقَبْرَ مَلَكُ الْمَوْتِ فِي صُورَةِ آدَمِيٍّ وَ كَانَ ذَلِكَ فِي التِّيهِ فَصَاحَ صَائِحٌ مِنَ السَّمَاءِ مَاتَ مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ وَ أَيُّ نَفْسٍ لَا تَمُوتُ.

محمد بن عماره از پدرش بازگو كرده است گويد به امام صادق جعفربن محمد(عليه السلام) عرض كردم مرا از وفات موسى بن عمران(عليه السلام) خبر ده؟ فرمود چون مرگش در رسيد و مدت عمرش تمام شد و روزيش بريد ملك الموت نزد او آمد و عرض كرد السلام عليك يا كليم اللَّه موسى گفت و عليك السلام كيستى گفت من ملك الموتم، فرمود براى چه آمدى؟ عرض كرد آمدم جانت را بگيرم موسى گفت از كجا جانم را مي گيرى گفت از دهانت

ص: 545

موسى گفت چگونه از دهانم با آن كه با اين دهان با پروردگارم جل جلاله سخن گفتم، فرمود از دستت، گفت چگونه با آن كه با اين دست تورات را برداشتم گفت از پايت فرمود چگونه با آن كه با پايم طور سينا را گام زدم، گفت از دو چشمت، گفت چگونه با آن كه هميشه دو چشمم اميدوار به پروردگارم بوده است. گفت از دو گوشت، گفت چگونه با آنكه با آن ها سخن پروردگارم عز و جل را شنيدم، فرمود خداى تبارك و تعالى به ملك الموت وحى كرد جانش را نگير تا خودش درخواست كند ملك الموت بيرون شد و موسى عليه السلام تا خدا خواست زنده بود بعد از آن يوشع بن نون را خواست و به او وصيت كرد و دستور داد سِرّ او را نگه دارد و بعد از خود به كسى كه شايسته است وصيت نمايد و از ميان قوم خود غائب شد در دوران غيبتش به مردى برخورد كه گورى مي كند به او گفت مي خواهى در كندن اين گور به تو كمك دهم آن مرد گفت آرى كمكش كرد تا گور را كند و لحد را پرداخت سپس موسى در آن خوابيد تا بنگرد چگونه است خدا پرده از چشمش برداشت و جاى خود را در بهشت ديدو عرض كرد خدايا مرا نزد خود بخوان و جانم را بگير ملك الموت همان گاه در آنجا جانش را گرفت و در آن قبر به خاكش سپرد و آنكه گور را مي كند همان ملك الموت بود كه به صورت آدم در آمده بود و اين در صحراى تيه بود و يك فريادكننده اى از آسمان فرياد كرد كه موسى كليم اللَّه مرد و چه كس است كه نميرد؟

این که خداوند به ملک الموت می فرمایند موسی را رها کن تا زمانی که او خودش بخواهد بمیرد. به این مرگ، مرگ اختیاری گویند. مسئله ی دیگری که می فرمایند: موسی در قبر وقتی جایگاه خود را در عالم ملکوت دید از خداوند طلب مرگ کرد. درباره ی شهدا نیز چنین است که شهید هنگام شهادت جایگاه خود در عالم ملکوت را می بیند. لذا به او شهید و شاهد می گویند. این که حفرکننده ی قبر خود ملک الموت بوده است درحالی که ملک الموت فرشته است علتش این است که ملک می تواند به هر شکلی که بخواهد به اذن الله درمی آید. یتشکل بکل الاشیاء. بارها جبرئیل خدمت رسول خدا می رسید درحالی که به شکل برادر رضاعی رسول خدا در می آمد.

9. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 7، صفحه 154 و در ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 258 آمده است:

ص: 546

فَحَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ(عليه السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنْ قَبْرِ مُوسَى أَيْنَ هُوَ فَقَالَ هُوَ عِنْدَ الطَّرِيقِ الْأَعْظَمِ عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ ثُمَّ إِنَّ يُوشَعَ بْنَ نُونٍ(عليه السلام) قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَ مُوسَى(عليه السلام) صَابِراً مِنَ الطَّوَاغِيتِ عَلَى اللَّأْوَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْجَهْدِ وَ الْبَلَاءِ حَتَّى مَضَى مِنْهُمْ ثَلَاثُ طَوَاغِيتَ فَقَوِيَ بَعْدَهُمْ أَمْرُهُ فَخَرَجَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ مِنْ مُنَافِقِي قَوْمِ مُوسَى(عليه السلام) بِصَفْرَاءَ بِنْتِ شُعَيْبٍ امْرَأَةِ مُوسَى(عليه السلام) فِي مِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ فَقَاتَلُوا يُوشَعَ بْنَ نُونٍ(عليه السلام) فَقَتَلَهُمْ وَ قَتَلَ مِنْهُمْ مَقْتَلَةً عَظِيمَةً وَ هَزَمَ الْبَاقِينَ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ أَسَرَ صَفْرَاءَ بِنْتَ شُعَيْبٍ وَ قَالَ لَهَا قَدْ عَفَوْتُ عَنْكِ فِي الدُّنْيَا إِلَى أَنْ أَلْقَى نَبِيَّ اللَّهِ مُوسَى(عليه السلام) فَأَشْكُوَ إِلَيْهِ مَا لَقِيتُ مِنْكِ وَ مِنْ قَوْمِكِ فَقَالَتْ صَفْرَاءُ وَا وَيْلَاهْ وَ اللَّهِ لَوْ أُبِيحَتْ لِيَ الْجَنَّةُ لَاسْتَحْيَيْتُ أَنْ أَرَى فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ وَ قَدْ هَتَكْتُ حِجَابَهُ وَ خَرَجْتُ عَلَى وَصِيِّهِ بَعْدَهُ فَاسْتَتَرَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَ يُوشَعَ بْنِ نُونٍ إِلَى زَمَانِ دَاوُدَ(عليه السلام) أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ وَ كَانُوا أَحَدَ عَشَرَ وَ كَانَ قَوْمُ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ يَخْتَلِفُونَ إِلَيْهِ فِي وَقْتِهِ وَ يَأْخُذُونَ عَنْهُ مَعَالِمَ دِينِهِمْ حَتَّى انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَى آخِرِهِمْ فَغَابَ عَنْهُمْ ثُمَّ ظَهَرَ لَهُمْ فَبَشَّرَهُمْ بِدَاوُدَ(عليه السلام) وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّ دَاوُدَ(عليه السلام) هُوَ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ جَالُوتَ وَ جُنُودِهِ وَ يَكُونُ فَرَجُهُمْ فِي ظُهُورِهِ فَكَانُوا يَنْتَظِرُونَهُ فَلَمَّا كَانَ زَمَانُ دَاوُدَ(عليه السلام) كَانَ لَهُ أَرْبَعَةُ إِخْوَةٍ وَ لَهُمْ أَبٌ شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ كَانَ دَاوُدُ ع مِنْبَيْنِهِمْ حامل [خَامِلَ ] الذِّكْرِ وَ كَانَ أَصْغَرَ إِخْوَتِهِ لَا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ دَاوُدُ النَّبِيُّ الْمُنْتَظَرُ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ جَالُوتَ وَ جُنُودِهِ وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ قَدْ وُلِدَ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ كَانُوا يَرَوْنَهُ وَ يُشَاهِدُونَهُ وَ لَا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ هُوَ فَخَرَجَ دَاوُدُ(علیه السلام) وَ إِخْوَتُهُ وَ أَبُوهُمْ لَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ وَ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ دَاوُدُ وَ قَالَ مَا يُصْنَعُ بِي فِي هَذَا الْوَجْهِ فَاسْتَهَانَ بِهِ إِخْوَتُهُ وَ أَبُوهُ وَ أَقَامَ فِي غَنَمِ أَبِيهِ يَرْعَاهَا فَاشْتَدَّ الْحَرْبُ وَ أَصَابَ النَّاسَ جَهْدٌ فَرَجَعَ أَبُوهُ وَ قَالَ لِدَاوُدَ احْمِلْ إِلَى إِخْوَتِكَ طَعَاماً يَتَقَوَّوْنَ بِهِ عَلَى الْعَدُوِّ وَ كَانَ(علیه السلام) رَجُلًا قَصِيراً قَلِيلَ الشَّعْرِ طَاهِرَ الْقَلْبِ أَخْلَاقُهُ نَقِيَّةٌ فَخَرَجَ وَ الْقَوْمُ مُتَقَارِبُونَ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ قَدْ رَجَعَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ إِلَى مَرْكَزِهِ فَمَرَّ دَاوُدُ(علیه السلام) عَلَى حَجَرٍ فَقَالَ الْحَجَرُ لَهُ بِنِدَاءٍ رَفِيعٍ يَا دَاوُدُ خُذْنِي فَاقْتُلْ بِي جَالُوتَ فَإِنِّي إِنَّمَا خُلِقْتُ لِقَتْلِهِ فَأَخَذَهُ وَ وَضَعَهُ فِي مِخْلَاتِهِ الَّتِي كَانَتْ تَكُونُ فِيهَا حِجَارَتُهُ الَّتِي كَانَ يَرْمِي بِهَا غَنَمَهُ فَلَمَّا دَخَلَ الْعَسْكَرَ سَمِعَهُمْ يُعَظِّمُونَ أَمْرَ جَالُوتَ فَقَالَ لَهُمْ مَا تُعَظِّمُونَ مِنْ أَمْرِهِ فَوَ اللَّهِ لَئِنْ عَايَنْتُهُ لَأَقْتُلَنَّهُ فَتَحَدَّثُوا بِخَبَرِهِ حَتَّى أُدْخِلَ عَلَى طَالُوتَ فَقَالَ لَهُ يَا فَتَى مَا عِنْدَكَ مِنَ الْقُوَّةِ وَ مَا جَرَّبْتَ مِنْ نَفْسِكَ قَالَ قَدْ كَانَ الْأَسَدُ يَعْدُو عَلَى الشَّاةِ مِنْ غَنَمِي فَأُدْرِكُهُ فَآخُذُ بِرَأْسِهِ وَ أَفُكُّ لَحْيَيْهِ عَنْهَا فَآخُذُهَا مِنْ فِيهِ وَ كَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى [الله ] إِلَى طَالُوتَ أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ جَالُوتَ إِلَّا مَنْ لَبِسَ دِرْعَكَ فَمَلَأَهَا فَدَعَا بِدِرْعِهِ فَلَبِسَهَا دَاوُدُ(عليه السلام) فَاسْتَوَتْ عَلَيْهِ فَرَاعَ ذَلِكَ طَالُوتَ وَ مَنْ حَضَرَهُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَقْتُلَ بِهِ جَالُوتَ فَلَمَّا أَصْبَحُوا وَ الْتَقَى النَّاسُ قَالَ دَاوُدُ(علیه السلام) أَرُونِي جَالُوتَ فَلَمَّا رَآهُ أَخَذَ الْحَجَرَ فَرَمَاهُ بِهِ فَصَكَّ بِهِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ فَدَمَغَهُ وَ تَنَكَّسَ عَنْ دَابَّتِهِ فَقَالَ النَّاسُ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ مَلَّكَهُ النَّاسُ حَتَّى لَمْ يَكُنْ يُسْمَعُ لِطَالُوتَ ذِكْرٌ وَ اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيْهِ الزَّبُورَ وَ عَلَّمَهُ صَنْعَةَ الْحَدِيدِ فَلَيَّنَهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْجِبَالَ وَ الطَّيْرَ أَنْ تُسَبِّحَ مَعَهُ وَ أَعْطَاهُ صَوْتاً لَمْ يُسْمَعْ بِمِثْلِهِ حُسْناً وَ أَعْطَاهُ قُوَّةً فِي الْعِبَادَةِ وَ أَقَامَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ نَبِيّاً وَ هَكَذَا يَكُونُ سَبِيلُ الْقَائِمِ(عليه السلام) لَهُ عَلَمٌ إِذَا حَانَ وَقْتُ خُرُوجِهِ انْتَشَرَ ذَلِكَ الْعَلَمُ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَنَادَاهُ اخْرُجْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَاقْتُلْ أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ لَهُ سَيْفٌ مُغْمَدٌ إِذَا حَانَ وَقْتُ خُرُوجِهِ اقْتَلَعَ

ص: 547

ذَلِكَ السَّيْفُ مِنْ غِمْدِهِ وَ أَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَنَادَاهُ السَّيْفُ اخْرُجْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَلَا يَحِلُّ لَكَ أَنْ تَقْعُدَ عَنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَيَخْرُجُ(عليه السلام) وَ يَقْتُلُ أَعْدَاءَ اللَّهِ حَيْثُ ثَقِفَهُمْ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَحْكُمُ بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

فرمود پدرم از جدم از پدرش روايت كرده كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از قبر موسى پرسش شد فرمودند: آن نزد راه بزرگى است پهلوى تل سرخ، سپس يوشع بن نون بعد از موسى(عليه السلام) قيام به امر نبوت و خلافت كرد و بر آزار و زيان و سختى و گرفتارى سركشان صبر كرد تا سه تن از آن ها مردند و پس از آن ها كارش بالا گرفت و نيرومند شد ولى دو تن از منافقان قوم خودش صفورا دختر شعيب زن موسى را به شورش واداشتند و با صد هزار كس مخالفت او نمودند و جنگيدند و يوشع با آن ها نبرد كرد و جمع بسيارى از آن ها را كشت و باقىگريختند به اذن خداى تعالى ذكره و صفورا دختر شعيب اسير شد و يوشع او را بخشيد و گفت تو را در دنيا بخشيدم تا پيغمبر خدا موسى را ملاقات كنم و آنچه از دست تو و طرفدارانت كشيدم به او شكايت كنم و صفورا گفت واى واى به خدا اگر بهشت را بر من ارزانى دارند شرمم آيد كه رسول خدا را در آن ملاقات كنم با آن كه هتك حرمت او كردم و بر وصى او شوريدم بعد از يوشع تا زمان داود ائمه پنهان بودند در مدت چهار صد سال و آن ها يازده تن بودند و در هر زمانى پيروان هر يك از آن ها با آن ها رفت و آمد داشتند و معالم دين خود را از آن ها اخذ مي كردند تا كار امامت به آخرين نفر آن ها رسيد و غايب شد و سپس ظاهر گرديد و مژده ی طلوع داود را به آن ها خبر داد كه داود عليه السلام همان كسى است كه زمين را از جالوت و لشكريانش پاك مي كند و فرج آن ها در ظهور او است و در انتظار او بودند و چون زمان داود(عليه السلام) شد براى او چهار برادر بود كه پدر پيرى داشتند و داود در ميان آن ها نامى نداشت و از همه كوچك تر بود و نمي دانستند كه او همان داودى است كه انتظار او را مي كشند و بايد زمين را از جالوت و قشونش پاك كند با آن كه شيعه مي دانستند كه او زائيده شده و به سن نيرومندى رسيده او را مي ديدند و مشاهده مى كردند و نمي دانستند او است، داود و برادران و پدرشان با طالوت جبهه ی جنگ رفته بودند ولى داود به جا مانده بود و مي گفت در اين جبهه چه كارى از من مى آيد و پدر و برادرانش هم او را سست مي شمردند او سر گوسفندان پدر مانده بود و آن ها را مي چرانيد،

ص: 548

هراس مردم از جالوت سخت شد و در گرفتارى افتادند. پدرش از جبهه برگشت و به داود گفت خوراك به برادرانت برسان تا در برابر دشمن تقويت شوند داود مردى كوتاه قد كم مو و پاك دل و خوش اخلاق بود به جبهه رفت و ديد لشكر گرد هم جمع شده و هر دسته اى به مركز خود موضع گرفته اند داود به سنگى گذشت و سنگ به وى آواز داد و فرياد كرد كه اى داود مرا بردار و جالوت را با من بكش براستى من براى كشتن اوآفريده شده ام. آن سنگ را برداشت و در توبره ی خود نهاد كه سنگ هایى براى پرتاب به گوسفندان خود در آن جمع مي كرد، چون ميان لشكر رسيد شنيد كه كار جالوت را بزرگ مي شمارند گفت چه عظمتى دارد به خدا اگر چشم به او بيفتد او را مي كشم گفته ی او را به هم رسانيدند تا به گوش طالوت رسيد او را خواست و به او گفت اى جوان چه اندازه نيرو دارى و چه تجربه اى آموختى؟ گفت بسا بوده كه شير بر گوسفندى در كله ام مي پريده او را مي گرفتم سرش را مي چسبيدم و دو كامش را از هم مي گشودم و گوسفند را از دهانش بيرون مى آورم، خداى تبارك و تعالى به طالوت وحى كرده بود كه قاتل جالوت كسى است كه زره تو بر تنش رسا باشد زره خود را خواست و داود پوشيد بر او رسا بود طالوت و حاضرين از اين پيش آمد به هراس افتادند و گفت اميد است خداوند به دست او جالوت را بكشد، چون صبح شد و دو لشكر به هم برآمدند داود(عليه السلام) گفت جالوت را به من نشان بدهيد چون او را ديد آن سنگ را به سمت او پرتاب كرد و ميان دو چشمش را با آن شكافت تا به مغز سرش نشست و از مركب سرنگون شد مردم فرياد كردند داود جالوت را كشت و او را به پادشاهى برداشتند و نامى از طالوت نبردند و بنى اسرائيل دور او جمع شدند و خدا زبور را بر او فرستاد و صنعت آهن را به او آموخت و آن را براى او نرم ساخت و كوه ها و پرنده ها را دستور داد با او در تسبيح هم آواز شوند و آوازى خوش به او عطا كرد كه مانند آن شنيده نشده بود و در عبادت نيرومندى به وى عطا كرد و در ميان بنى اسرائيل به نبوت قيام كرد و همچنين است روش قائم(عليه السلام) وقتى ظهور او برسد، او خود داند و خدا او را گويا كند و به او آواز دهد اى ولى خدا بيرون شو و دشمنان خدا را بكش

ص: 549

يك شمشير غلاف كرده دارد كه چون وقت خروجش رسد از غلاف خود به در آيد و خدا او را گويا كند و آن شمشير فرياد زند اى ولى خدا بيرون شو ديگر روا نيست از دشمنان خدا تقاعد كنى بيرون آيد و دشمنان خدا را هر جا بيابدبكشد و حدود خدا را بر پا دارد و بحكم خداى عز و جل حكم كند.

به این حدیث دقت کنید و آن را با حدیث منزلت تطبیق دهید که حضرت می فرمایند: انت منی بمنزلة هارون من موسی. چقدر زندگی حضرت موسی و جانشینش با حضرت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) شبیه است. یوشع جانشین موسی است و صفورا همسر موسی با جانشین موسی به جنگ پرداخت و در جنگ شکست می خورد و یوشع او را می بخشد انسان را به یاد جنگ جمل می اندازد که عایشه با جانشین رسول خدا(صلى الله عليه و آله) اینجا امیرالمؤمنین به جنگ پرداخت و از آن حضرت شکست می خورد و حضرت امیر او را بخشیدند.

حیات اشیا و نطق اشیاء

یکی دیگر از مسائلی که در این حدیث مطرح است، نطق اشیاء است در اینجا باید بگوییم نظر قرآن:

اولاً همه ی اشیاء زنده هستند که خداوند می فرمایند و من الماء کل شیء حی قرآن همه چیز را حی و زنده می داند کل شیء حی.

ثانیاً: خداوند می فرمایند انطق الله انطق کل شیء به اذن خداوند همه چیز به نطق درمی آیند.

ثالثاً: خداوند می فرمایند: بیده ملکوت کل شی پس ملکوت و باطن هرچه در دست خداوند است چون ملکوت هر چیز نزد خداوند است. پس به اذن الله انطق کل شیء و به اذن الله کل شیء حی و به اذن الله سنگی که در دست داود است به سخن می آید و جالوت را می کشد و به اذن الله زمانی که وقت ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شود، شمشیر آن حضرت از نیام بیرون می آید و فریاد می زند اخرج یا ولی الله وقت قیام است ای ولی خداوند به پا خیز.

10. کتاب کمال الدین و تمام النعمة، مجلد 1، باب 7، صفحه 154 و در ترجمه ی آیة الله کمره ای، مجلد 1، صفحه 258 آمده است:

ص: 550

حدثني بذلك أبو الحسن أحمد بن ثابت الدواليني بمدينة السلام عن محمد بن الفضل النحوي عن محمد بن علي بن عبد الصمد الكوفي عن علي بن عاصم عن محمد بن علي بن موسى عن أبيه عن آبائه عن الحسين بن علي(عليه السلام) عن رسول الله صلى الله عليه و آله في آخر حديث طويل قد أخرجته في هذا الكتاب في باب ما روي عن النبي صلى الله عليه و آله من النص على القائم(عليه السلام) و أنه الثاني عشر من الأئمةثُمَ إِنَّ دَاوُدَ ع أَرَادَ أَنْ يَسْتَخْلِفَ سُلَيْمَانَ(عليه السلام) لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَيْهِ يَأْمُرُهُ بِذَلِكَ فَلَمَّا أَخْبَرَ بَنِي إِسْرَائِيلَ ضَجُّوا مِنْ ذَلِكَ وَ قَالُوا يَسْتَخْلِفُ عَلَيْنَا حَدَثاً وَ فِينَا مَنْ هُوَ أَكْبَرُ مِنْهُ فَدَعَا أَسْبَاطَ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ لَهُمْ قَدْ بَلَغَنِي مَقَالَتُكُمْ فَأَرُونِي عِصِيَّكُمْ فَأَيُّ عَصًا أَثْمَرَتْ فَصَاحِبُهَا وَلِيُّ الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِي فَقَالُوا رَضِينَا فَقَالَ لِيَكْتُبْ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْكُمُ اسْمَهُ عَلَى عَصَاهُ فَكَتَبُوهُ ثُمَّ جَاءَ سُلَيْمَانُ(عليه السلام) بِعَصَاهُ فَكَتَبَ عَلَيْهَا اسْمَهُ ثُمَّ أُدْخِلَتْ بَيْتاً وَ أُغْلِقَ الْبَابُ وَ حَرَسَتْهُ رُءُوسُ أَسْبَاطِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمَّا أَصْبَحَ صَلَّى بِهِمُ الْغَدَاةَ ثُمَّ أَقْبَلَ فَفَتَحَ الْبَابَ فَأَخْرَجَ عِصِيَّهُمْ وَ قَدْ أَوْرَقَتْ وَ عَصَا سُلَيْمَانَ قَدْ أَثْمَرَتْ فَسَلَّمُوا ذَلِكَ لِدَاوُدَ(عليه السلام) فَاخْتَبَرَهُ بِحَضْرَةِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ أَيُّ شَيْ ءٍ أَبْرَدُ قَالَ عَفْوُ اللَّهِ عَنِ النَّاسِ وَ عَفْوُ النَّاسِ بَعْضُهُمْ عَنْ بَعْضٍ قَالَ يَا بُنَيَّ فَأَيُّ شَيْ ءٍ أَحْلَى قَالَ الْمَحَبَّةُ وَ هُوَ رَوْحُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ فَافْتَرَّ دَاوُدُ ضَاحِكاً فَسَارَ بِهِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ هَذَا خَلِيفَتِي فِيكُمْ مِنْ بَعْدِي ثُمَّ أَخْفَى سُلَيْمَانُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرَهُ وَ تَزَوَّجَ بِامْرَأَةٍ وَ اسْتَتَرَ مِنْ شِيعَتِهِ مَاشَاءَاللَّهُ أَنْ يَسْتَتِرَ ثُمَّ إِنَ امْرَأَتَهُ قَالَتْ لَهُ ذَاتَ يَوْمٍ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مَا أَكْمَلَ خِصَالَكَ وَ أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ لَا أَعْلَمُ لَكَ خَصْلَةً أَكْرَهُهَا إِلَّا أَنَّكَ فِي مَئُونَةِ أَبِي فَلَوْ دَخَلْتَ السُّوقَ فَتَعَرَّضْتَ لِرِزْقِ اللَّهِ رَجَوْتُ أَنْ لَا يُخَيِّبَكَ فَقَالَ لَهَا سُلَيْمَانُ(عليه السلام) إِنِّي وَ اللَّهِ مَا عَمِلْتُ عَمَلًا قَطُّ وَ لَا أُحْسِنُهُ فَدَخَلَ السُّوقَ فَجَالَ يَوْمَهُ ذَلِكَ ثُمَّ رَجَعَ فَلَمْ يُصِبْ شَيْئاً فَقَالَ لَهَا مَا أَصَبْتُ شَيْئاً قَالَتْ لَا عَلَيْكَ إِنْ لَمْ يَكُنِ الْيَوْمَ كَانَ غَداً فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ خَرَجَ إِلَى السُّوقِ فَجَالَ يَوْمَهُ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَى شَيْ ءٍ وَ رَجَعَ فَأَخْبَرَهَا فَقَالَتْ لَهُ يَكُونُ غَداً ان شاءاللَّه فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْيَوْمِ الثَّالِثِ مَضَى حَتَّى انْتَهَى إِلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ فَإِذَا هُوَ بِصَيَّادٍ فَقَالَ لَهُ هَلْ لَكَ أَنْ أُعِينَكَ وَ تُعْطِيَنَا شَيْئاً قَالَ نَعَمْ فَأَعَانَهُ فَلَمَّا فَرَغَ أَعْطَاهُ الصَّيَّادُ سَمَكَتَيْنِ فَأَخَذَهُمَا وَ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ إِنَّهُ شَقَّ بَطْنَ إِحْدَاهُمَا فَإِذَا هُوَ بِخَاتَمٍ فِي بَطْنِهَا فَأَخَذَهُ فَصَرَّهُ فِي ثَوْبِهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَصْلَحَ السَّمَكَتَيْنِ وَ جَاءَ بِهِمَا إِلَى مَنْزِلِهِ فَفَرِحَتِ امْرَأَتُهُ بِذَلِكَ وَ قَالَتْ لَهُ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَدْعُوَ أَبَوَيَّ حَتَّى يَعْلَمَا أَنَّكَ قَدْ كَسَبْتَ فَدَعَاهُمَا فَأَكَلَا مَعَهُ فَلَمَّا فَرَغُوا قَالَ لَهُمْ هَلْ تَعْرِفُونِّي قَالُوا لَا وَ اللَّهِ إِلَّا أَنَّا لَمْ نَرَ إِلَّا خَيْراً مِنْكَ قَالَ فَأَخْرَجَ خَاتَمَهُ فَلَبِسَهُ فَحَنَّ عَلَيْهِ الطَّيْرُ وَ الرِّيحُ وَ غَشِيَهُ الْمُلْكُ وَ حَمَلَ الْجَارِيَةَ وَ أَبَوَيْهَا إِلَى بِلَادِ إِصْطَخْرَ وَ اجْتَمَعَتْ إِلَيْهِ الشِّيعَةُ وَ اسْتَبْشَرُوا بِهِ فَفَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُمْ مِمَّا كَانُوا فِيهِ مِنْ حَيْرَةِ غَيْبَتِهِ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ أَوْصَى إِلَى آصَفَ بْنِ بَرْخِيَا بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَلَمْ يَزَلْ بَيْنَهُمْ تَخْتَلِفُ إِلَيْهِ الشِّيعَةُ وَ يَأْخُذُونَ عَنْهُ مَعَالِمَ دِينِهِمْ ثُمَّ غَيَّبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى آصَفَ غَيْبَةً طَالَ أَمَدُهَا ثُمَّ ظَهَرَ لَهُمْ فَبَقِيَ بَيْنَ قَوْمِهِ مَاشَاءَاللَّهُ ثُمَّ إِنَّهُ وَدَّعَهُمْ فَقَالُوا لَهُ أَيْنَ الْمُلْتَقَى قَالَ عَلَى الصِّرَاطِ وَ غَابَ عَنْهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ فَاشْتَدَّتِ الْبَلْوَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِغَيْبَتِهِ وَ تَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ بُخْتَ نَصَّرُ فَجَعَلَ يَقْتُلُ مَنْ يَظْفَرُ بِهِ مِنْهُمْ وَ يَطْلُبُ مَنْ يَهْرُبُ وَ يَسْبِي ذَرَارِيَّهُمْ فَاصْطَفَى مِنَ السَّبْيِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ يَهُودَا أَرْبَعَةَ نَفَرٍ فِيهِمْ دَانِيَالُ وَ اصْطَفَى مِنْ وُلْدِ هَارُونَ عُزَيْراً وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ صِبْيَةٌ صِغَارٌ فَمَكَثُوا فِي يَدِهِ وَ بَنُو إِسْرَائِيلَ فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ وَ الْحُجَّةُ دَانِيَالُ(عليه السلام) أَسِيرٌ فِي يَدِ بُخْتَ نَصَّرَ

ص: 551

تِسْعِينَ سَنَةً فَلَمَّا عَرَفَ فَضْلَهُ وَ سَمِعَ أَنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ يَنْتَظِرُونَ خُرُوجَهُ- وَ يَرْجُونَ الْفَرَجَ فِي ظُهُورِهِ وَ عَلَى يَدِهِ أَمَرَ أَنْ يُجْعَلَ فِي جُبٍّ عَظِيمٍ وَاسِعٍ وَ يُجْعَلَ مَعَهُ الْأَسَدُ لِيَأْكُلَهُ فَلَمْ يَقْرَبْهُ وَ أَمَرَ أَنْ لَا يُطْعَمَ فَكَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَأْتِيهِ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ عَلَى يَدِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِهِ فَكَانَ دَانِيَالُ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يُفْطِرُ بِاللَّيْلِ عَلَى مَا يُدْلَى إِلَيْهِ مِنَ الطَّعَامِ فَاشْتَدَّتِ الْبَلْوَى عَلَى شِيعَتِهِ وَ قَوْمِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لَهُ وَ لِظُهُورِهِ وَ شَكَّ أَكْثَرُهُمْ فِي الدِّينِلِطُولِ الْأَمَدِ فَلَمَّا تَنَاهَى الْبَلَاءُ بِدَانِيَالَ(عليه السلام) وَ بِقَوْمِهِ رَأَى بُخْتَ نَصَّرُ فِي الْمَنَامِ كَأَنَّ مَلَائِكَةً مِنَ السَّمَاءِ قَدْ هَبَطَتْ إِلَى الْأَرْضِ أَفْوَاجاً إِلَى الْجُبِّ الَّذِي فِيهِ دَانِيَالُ مُسَلِّمِينَ عَلَيْهِ يُبَشِّرُونَهُ بِالْفَرَجِ فَلَمَّا أَصْبَحَ نَدِمَ عَلَى مَا أَتَى إِلَى دَانِيَالَ فَأَمَرَ بِأَنْ يُخْرَجَ مِنَ الْجُبِّ فَلَمَّا أُخْرِجَ اعْتَذَرَ إِلَيْهِ مِمَّا ارْتَكَبَ مِنْهُ مِنَ التَّعْذِيبِ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ النَّظَرَ فِي أُمُورِ مَمَالِكِهِ وَ الْقَضَاءَ بَيْنَ النَّاسِ فَظَهَرَ مَنْ كَانَ مُسْتَتِراً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ رَفَعُوا رُءُوسَهُمْ وَ اجْتَمَعُوا إِلَى دَانِيَالَ(عليه السلام) مُوقِنِينَ بِالْفَرَجِ فَلَمْ يَلْبَثْ إِلَّا الْقَلِيلَ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ حَتَّى مَاتَ وَ أَفْضَى الْأَمْرُ بَعْدَهُ إِلَى عُزَيْرٍ(عليه السلام) فَكَانُوا يَجْتَمِعُونَ إِلَيْهِ وَ يَأْنَسُونَ بِهِ وَ يَأْخُذُونَ عَنْهُ مَعَالِمَ دِينِهِمْ فَغَيَّبَ اللَّهُ عَنْهُمْ شَخْصَهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ وَ غَابَتِ الْحُجَجُ بَعْدَهُ وَ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ حَتَّى وُلِدَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا(عليه السلام) وَ تَرَعْرَعَ فَظَهَرَ وَ لَهُ سَبْعُ سِنِينَ فَقَامَ فِي النَّاسِ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَّرَهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّ مِحَنَ الصَّالِحِينَ إِنَّمَا كَانَتْ لِذُنُوبِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ وَ وَعَدَهُمُ الْفَرْجَ بِقِيَامِ الْمَسِيحِ ع بَعْدَ نَيِّفٍ وَ عِشْرِينَ سَنَةً مِنْ هَذَا الْقَوْلِ فَلَمَّا وُلِدَ الْمَسِيحُ(عليه السلام) أَخْفَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وِلَادَتَهُ وَ غَيَّبَ شَخْصَهُ لِأَنَّ مَرْيَمَ(علیها السلام) لَمَّا حَمَلَتْهُ انْتَبَذَتْ بِهِ مَكَاناً قَصِيّاً ثُمَّ إِنَّ زَكَرِيَّا وَ خَالَتَهَا أَقْبَلَا يَقُصَّانِ أَثَرَهَا حَتَّى هَجَمَا عَلَيْهَا وَ قَدْ وَضَعَتْ مَا فِي بَطْنِهَا وَ هِيَ تَقُولُ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا فَأَطْلَقَ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ لِسَانَهُ بِعُذْرِهَا وَ إِظْهَارِ حُجَّتِهَا فَلَمَّا ظَهَرَتْ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَى وَ الطَّلَبُ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَكَبَّ الْجَبَابِرَةُ وَ الطَّوَاغِيتُ عَلَيْهِمْ حَتَّى كَانَ مِنْ أَمْرِ الْمَسِيحِ مَا قَدْ أَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ اسْتَتَرَ شَمْعُونُ بْنُ حَمُّونَ وَ الشِّيعَةُ حَتَّى أَفْضَى بِهِمُ الِاسْتِتَارُ إِلَى جَزِيرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ فَأَقَامُوا بِهَا فَفَجَّرَ اللَّهُ لَهُمُ الْعُيُونَ الْعَذْبَةَ وَ أَخْرَجَ لَهُمْ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ جَعَلَ لَهُمْ فِيهَا الْمَاشِيَةَ- وَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ سَمَكَةً تُدْعَى الْقُمُدَّ لَا لَحْمٌ لَهَا وَ لَا عَظْمٌ وَ إِنَّمَا هِيَ جِلْدٌ وَ دَمٌ فَخَرَجَتْ مِنَ الْبَحْرِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى النَّحْلِ أَنْ تَرْكَبَهَا فَرَكِبَتْهَا فَأَتَتِ النَّحْلُ إِلَى تِلْكَ الْجَزِيرَةِ وَ نَهَضَ النَّحْلُ وَ تَعَلَّقَ بِالشَّجَرِ فَعَرَشَ وَ بَنَى وَ كَثُرَ الْعَسَلُ وَ لَمْ يَكُونُوا يَفْقِدُونَ شَيْئاً مِنْ أَخْبَارِ الْمَسِيحِ(عليه السلام).

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در آخر حديث طولانى خود كه در اين كتاب در ضمن اخبارى كه در باب نص بر قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين امامان بعد از پيغمبر(صلى الله عليه و آله) روايت شده نقل كردم مي فرمايد: سپس داود خواست سليمان را خليفه ی خود كند چون خداى عز و جل به او وحى كرده بود و در باره ی او دستور داده بود، چون اين موضوع را به بنى اسرائيل اعلام كرد از اين موضوع ناليدند و گفتند مي خواهد جوانى نورس را بر ما خليفه كند و در ميان ما بزرگ تر از او هست داود همه ی

ص: 552

خاندان هاى بنى اسرائيل را دعوت كرد و گفت گفتار اعتراض آميز شما به من رسيد، برويد عصاهاى خود را بياوريد هر عصا كه سبز شد و ميوه آورد صاحب آن بعد از من ولى امر است، گفتند پذيرفتيم فرمود هر كس نام خود را بر عصايش بنويسد، نوشتند، سليمان هم عصاى خود را آورد و نام خود را بر آن نوشت سپس همه را دراطاقى گذاردند و درش را بستند و سران بنى اسرائيل را به پاسبانى آن گماشتند بامدادان نماز صبح را با آن ها خواند و آمد در را باز كرد و عصاها را بيرون آورد همه برگ آورده بودند و تنها عصاى سليمان از ميان ميوه آورده بود و اين وصيت را از داود پذيرفتند. داود سليمان را در حضور بنى اسرائيل امتحان كرد و به او گفت اى پسر جان كدام چيز خنک كننده تر است؟ گفت گذشت خدا از مردم و گذشت مردم از يك ديگر. پسر جان كدام چيز شيرين تر است؟ گفت دوستى كه روح خداست در بندگانش، داود از خشنودى خنديد تا دندانهايش نمودار شد و سليمان را ميان بنى اسرائيل گردش داد و او را به خلافت خود معرفى كرد، سپس سليمان امر خود را پنهان داشت و زنى گرفت از شيعيان خود مستور شد تا وقتى كه خدا مي خواست سپس يك روز زنش به او گفت پدر و مادرم قربانت بى اندازه نيكو خصال و خوشبویى و هيچ بدى در تو نمي دانم جز آن كه هزينه ی تو از مال پدر من است. اگر به بازار بروى در صدد تحصيل روزى از خدا بر آیى اميدوارم كه تو را نوميد نسازد. سليمان به او گفت من هرگز كارى نكرده ام و صنعتى نمي دانم آن روز را به بازار رفت گرديد و برگشت و چيزى بهره نبرد آمد گفت چيزى به دستم نيامد زنش گفت چيزى بر تو نيست اگر امروز نبود فردا هست چون فردا شد به بازار رفت و همه روز را گردش كرد و بر چيزى دست نيافت در برگشت به زن خود خبر داده زن گفت فردا خواهد بود ان شاءاللَّه چون روز سوم شد رفت تا به كناره ی دريا رسيد به ناگاه يك شكارچى ديد، به او گفت حاضرى به تو كمك كنم و چيزى به من بدهى؟ گفت آرى. او را كمك كرد و چون فارغ شدند صياد دو ماهى به او بهره داد آن ها را گرفت و حمد خدا گفت و شكم يكى را شكافت ناگاه انگشترى در شكم آن يافت آن را گرفت و در جامه ی خود بست و دو ماهى را شست و به خانه آورد و زنش بدين موضوع شاد شد و گفت مي خواهم پدر و مادرم را دعوت كنم تا بدانند كه تو كسبى كردى آن ها را به خوراك ماهى دعوت كرد و با او خوردند و چون فارغ شدند، گفت شما مرا مي شناسيد؟ گفتند نه به خدا ما همين قدر مي دانيم كه از تو جز نيكى نديديم

ص: 553

گويد انگشتر خود را در آورد و به دست كرد پرنده و باد در برابر او به خاك افتادند وشاهى او را فرا گرفت و آن دختر را با پدر و مادرش به بلاد اصطخر منتقل كرد و شيعيانش دور او جمع شدند و به وجود او خوش دل گرديدند و خدا به وجود او سرگردانى غيبت آن ها را برطرف ساخت و چون وفاتش رسيد به دستور خداى تعالى ذكره به آصف بن برخيا وصيت كرد و او در ميان آنها بود و شيعه نزد او رفت و آمد مي كردند و معالم دين خود را از او اخذ مي كردند سپس خداى تبارك و تعالى آصف را مدت مديدى غايب ساخت و سپس ظهور كرد و ميان قوم خود بود تا خدا خواست و با آن ها باز وداع كرد، گفتند كجا ملاقات مي كنيم، گفت بر صراط و تا مدتى كه خدا خواست از آن ها غائب بود گرفتارى بنى اسرائيل سخت شد به واسطه ی غيبت او و بخت النصر بر آن ها تسلط يافت و هر كس را مي گرفت، مي كشت. هر كس فرار مي كرد دنبال مي نمود و فرزندان آن ها را اسير مي گرفت و از اسيران خاندان يهودا چهار تن برگزيد كه دانيال در ميان آن ها بود و از فرزندان هرون، عزيز را برگزيد و اين ها كودكان كوچكى بودند و زير دست او بزرگ شدند و بنى اسرائيل در شكنجه ی جوركننده به سر مي بردند و دانيال كه حجت وقت بود نود سال در دست بخت نصر اسير بود و چون فضل او را ديد و شنيد كه بنى اسرائيل انتظار خروج او را دارند و اميد فرج را از ظهور او و به دست او مي جويند دستور داد او را در چاه وسيعى انداختند و شيرى با او همراه كردند تا او را بخورد ولى شير نزديك او نرفت و دستور داد به او خوراك ندهند ولى خداى تبارك و تعالى به دست يكى از پيغمبران خود خوردنى و نوشيدنى به او مي رسانيد و دانيال روزها روزه بود و شب با خوراكى كه براى او ريخته مي شد افطار مي كرد گرفتارى براى شيعيان و قومش سخت شد. و كسانى كه انتظار او را و ظهورش را داشتند و بيشترشان بر اثر طول غيبت او در دين شك كردند و چون گرفتارى دانيال عليه السلام و قومش به نهايت رسيد بخت النصر در خواب ديد كه افواجى از فرشتگان آسمان به چاهى كه دانيال در آن بود فرود آمدند و به او مژده ی فرج مي دادند، چون صبح شد از آنچه به دانيال كرده بود پشيمان شد و دستور داد او را از چاه برآوردند و چون بيرون آمد از شكنجه اى كه به او داده بود عذر خواست و او را ناظر كارهاى كشور و قاضى مردمساخت و هر كس از بنى اسرائيل پنهان بود عيان شد و سر بلند كردند و دور دانيال عليه السلام را گرفتند و يقين به فرج كردند و اندكى بر اين وضع گذشت كه دانيال وفات كرد و بعد

ص: 554

از او كار به عزير واگذار شد بنى اسرائيل نزد او جمع شدند و با او انس گرفتند و معالم دين خود را از او اخذ مي كردند و خدا شخص او را صد سال غایب ساخت و حجت هاى بعد از او هم غایب شدند و گرفتارى بنى اسرائيل سخت شد تا يحيى بن زكريا متولد و بزرگ شد. در سن هفت سالگى ظهور كرد و در ميان مردم ايستاد و خطبه خواند حمد و ثناى خدا نمود و روزگار وى را به آن ها يادآورى كرد و گفت رنج نيكان به سبب گناه بدكاران بنى اسرائيل است و به راستى سرانجام نيك براى پرهيزكاران است و به آن ها وعده داد كه با قيام مسيح فرج آيد بعد از بيست و چند سال از وقت اين گفتار و چون مسيح عليه السلام زایيده شد خدا ولادتش را پنهان داشت و شخصش را ناپديد كرد زيرا چون مريم عليه السلام به او آبستن شد به جاى دورى او را كشانيد، سپس زكريا و خاله اش دنبال او گرديدند و وقتى بر سر او رسيدند كه وضع حمل كرده بود و مي گفت كاش پيش از اين مرده بودم و نامم فراموش شده بود خداى تعالى ذكره زبان عيسى را گشود تا عذر او را خواست و حجتش را اظهار كرد و چون ظاهر شد گرفتارى و تعقيب بنى اسرائيل سخت شد و سركشان و طاغوتان بر آن ها فشار آوردند تا كار مسيح به آنجا كشيد كه خدا از آن خبر داده و شمعون بن حمون و پيروانش پنهان شدند و اين گريز و پنهانى آن ها را به يكى از جزيره هاى دريا كشانيد و در آن اقامت كردند و خدا چشمه هاى خوش گوار براى آن ها برآورد و از هر گونه ميوه براى آن ها آفريد و گاو و گوسفند فراوانى نصيب آن ها كرد و يك نوع ماهى به نام قمد به سوى آن ها راند كه نه گوشت داشت و نه استخوان و همان پوست بود و خون، از دريا بيرون افتاد و خدا به زنبور عسل دستور داد كه بر آن بنشيند و به اين وسيله زنبوران عسل به آن جزيره آمدند و به درختان نشستند و براى خود مأوى ساختند و عسل فراوانى به وجود آمد و در اين جزيره هموار اطلاعى از اخبار مسيح داشتند.

غیبت های انبیاء بنی اسرائیل

آغازگر انبیاء بنی اسرائیل حضرت موسی است که خود غیبت اختیار کرده و به مدین می رود. پیامبر دیگری که غیبت اختیار می کند به اذن الله حضرت سلیمان است که می فرمایند ثم أخفی سلیمان بعد ذلک امره و تزوج بامرأة و در غیبتش با زنی ازدواج می کند که داستانش آمده است که در این غیبت عده ای از شیعیانش به شک و حیرت می افتند. (من حیرة غیبته) و پس از او آصف بن

ص: 555

برخیا حجت و جانشین است او هم غیبت اختیار می کند (ثم غیبت الله تبارک و تعالی آصف غیبة طال امرها ثم ظهر) در غیبت آصف بخت النصر بر آن ها مسلط شد و 400 سال بر آن ها ظلم می کند. پس از آصف دانیال حجت خدا می شود که او از فرزندان یهودا بود باز دانیال غیبت اختیار می کند و 90 سال در زندان بخت النصر به سر می برده است. بازهم مسئله ی شک و تردید درباره ی او در غیبتش پیش می آید. پس از دانیال عزیر از فرزندان هارون حجت خدا می شود و به گفته ی حدیث و آیه ی قرآن او نیز صد سال غایب می شود و پس از او انبیاء بنی اسرائیل همه یکی بعد از دیگری از شر بنی اسرائیل غایب می شوند که حدیث می فرمایند (ثم بعث و غابت الحجج بعده) یا نوبت به آخرین پیامبر بنی اسرائیل مسیح باشد می رسد. او را حاضر می کنند تا به صلیب کشند اما خداوند او را نجات داد و به آسمان چهارم می برد و در حال حاضر غایب است تا در ظهور حضرت قائم آل محمد ظاهر گردد. ان شاءالله.

ص: 556

105. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت و

ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) به این دنیا رجعت می کنند

سوره اعراف، آیه 155

وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرين

موسی 70 مرد از قوم خود را برای وعده گاه و میقات انتخاب کرد. آن ها را صاعقه قهر درگرفت. موسی گفت: پروردگارا، اگر مشیت نافذت تعلق گرفته بود که همه ی آن ها و مرا هلاک کنی پیش تر از وعده می کردی. آیا ما را به فعل سفیهان هلاک خواهی کرد؟ این کار جز فتنه و امتحان تو نیست که در این امتحان هر که را خواهی گمراه و هر که را خواهی هدایت می کنی. تویی مولای ما پس بر ما ببخش و ترحم کن که تو بهترین آمرزندگان عالم هستی.

متأسفانه قوم حضرت موسی در غیبت آن بزرگوار گوساله پرست شدند. برای آن ها مجازات فاقتلوا انفسکم ذلکم خیر لکم عند بارئکم دین بکشید نفس های یکدیگر را که این برای شما خیر است که اگر نفس های یکدیگر را بکشید توبه های شما پذیرفته می شود. (در نظر گرفته شد.) متأسفانه آن ها مرتد شدند و حکم مرتد هم قتل است. حکم صادر شده که عده ای عده ی دیگر را بکشند. مفسرین می گویند بنی اسرائیل پس از آن قتل به توحید روی آوردند. اما باز به سوی کفر برگشتند و گفتند: ای موسی ما زمانی به تو ایمان می آوریم که تو خدایت را به ما نشان دهی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرةً حضرت موسی از میان هفتصد هزار نفر آن ها هفتاد هزار نفر و از میان این هفتاد هزار نفر، هفت هزار نفر و از میان این هفت هزار نفر هفتصد نفر و از میان این

ص: 557

هفتصد نفر هفتاد نفر را اختیار فرمودند (و اختار موسی قومه سبعین رجلاً) این هفتاد نفر بهترین افراد بنی اسرائیل بودند.

حضرت موسی(عليه السلام) این ها را به میقات بردند تا با خداوند صحبت کنند و صدای خداوند را بشنوند همه همراه حضرت موسی به میقات رفتند آن ها پایین کوه مانده و حضرت موسی(عليه السلام) بالا رفت. خداوند تولید صدا فرمودند آن ها این صدا را شنیدند. باز ایمان نیاوردند گفتند ما حتماً باید خدا را ببینیم که صاعقه ای آمد همه ی آن ها را بسوزانید. سپس خداوند به دعای حضرت موسی آن ها را به دنیا برگردانید و رجعت کردند.

1. در تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 615 و 616 و ترجمه ی آن مجلد 3، صفحه 117 و در توحید شیخ صدوق، صفحه 424، باب 65، حدیث 1 آمده است:

في التوحيد عن الرضا عليه السلام أنّ السبعين لما صاروا معه الى الجبل قالوا له إنّك قد رأيت اللَّه سبحانه فأرناه كما رأيته فقال إنّي لم أره فقالوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ و احترقوا عن آخرهم و بقي موسى وحيداً فقال يا ربّ اخترت سبعين رجلًا من بني إسرائيل فجئت بهم و ارجع وحدي فكيف يصدقني قومي بما أخبرتهم به ف لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا فأحياهم اللَّه بعد موتهم.

در کتاب توحید شیخ صدوق از امام رضا روایت شده است که حضرت فرمودند: این هفتاد نفر وقتی همراه موسی به کوه طور رهسپار شدند، به موسی گفتند: تو خدا را دیده ای پس او را به ما نیز نشان بده آنچنان که دیده ای. موسی گفت: من خداوند را ندیده ام. آنان گفتند پس ما به تو ایمان نمی آوریم مگر آن که خدا را به ما نشان دهی پس صاعقه آنان را فراگرفت و همگی آتش گرفتند و سوخته شدند و موسی یک تنه و تنها باقی ماند و گفت: خداوندا من هفتاد تن از بنی اسرائیل را برگزیدم و آنان را همراه خود آوردم و اکنون تنهای تنها برمی گردم. پس قوم من چگونه مرا به آنچه به آن ها خبر می دهم تصدیق خواهند نمود؟ لو شئت اهلکتهم من قبل و ایای اتهلکنا بما فعل السفها منا اگر می خواستی آنان را قبل از این به هلاکت می رساندی.آیا ما را هلاک می کنی در اثر آنچه نادانان ما انجام داده اند؟

2. در تفسیر صافی، مجلد 1، صفحه 616 و ترجمه ی آن مجلد 3، صفحه 117 و عیون الاخبار الرضا، مجلد 1، صفحه 160 و 161، باب 12، حدیث 1 آمده است:

ص: 558

و في العيون ما يقرب منه كما مرّ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ ابتلاؤك حين اسمعتهم كلامك حتى طمعوا في الرّؤية تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا القائم بأمرنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ تغفر السيئة و تبدلها بالحسنة.

این نیست جز امتحان و آزمایش خود تو گمراه می سازی هر آن کسی را که می خواهی و هدایت نمایی هر آن کس را که خود می خواهی. تو قائم مایی پس ما را ببخش و مورد رحمت خود قرار بده. تو بهترین بخشنده ها هستی. نارواها را می بخشی و آن ها را به حسنه تبدیل می نمایی.

و در کتاب عیون الاخبار الرضا روایتی نزدیک به همین معنی نیز آمده است و آن روایت شبیه روایت بالا است.

3. المحکم و المتشابه، مجلد 3، صفحه 112 و 113 و کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة، صفحه 139 و 140 آمده است:

روی ابوعبدالله محمدبن ابراهیم بن حفص النعمانی فی کتابه فی تفسیر القرآن باسناده عن اسماعیل بن جابر قال: سمعت اباعبدالله یقول (فی حدیث طویل له عن انواع آیات القرآن روی فیه الامام الصادق مجموعة أسئلة یجیب عنها امیرالمؤمنین عن آیات القرآن و احکامه، جاء فیها): و اما الردّ علی من انکر الرجعة فقول الله عزوجل وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُون أی إلی الدنیا و امّا معنی حشر الاخرة فقوله عزوجل وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا و قوله سبحانه وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُون فی الرجعة، فامّا فی القیامة فهم یرجعون و مثل قوله تعالی وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّه و هذا لا یکون إلّا فی الرجعة و مثله ما خاطب الله به الائمة و وعدهم من النصر و الانتقام من اعدائهم فقال سبحانه وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْقَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئا و هذا إنّما یکون إذا رجعوا إلی الدنیا و مثل قوله تعالی وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين و قوله سبحانه إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعاد أی رجعة الدنیا و مثل قوله أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُم و قوله عزوجل وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا فردّهم الله تعالی بعد الموت إلی الدنیا.

ص: 559

106. در انجيل و تورات نام رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و امام

اشاره

قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است

سوره اعراف آيه 157

«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَالاْءِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالمَعْرُوفِ وَيَنْهاهُمْ عَنِ المُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ اُولئِك َ هُمُ المُفْلِحُونَ»

آنان كه پيروى كنند از رسول و پيامبر امى درس ناخوانده حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) در تورات و انجيلى كه نزد آنان است [نام او و اوصافش] نگاشته يابند [كه آن رسول] آن ها را امر به معروف و نهى از منكر خواهد كرد و چيزهاى پاكيزه را برايشان حلال و پليدى ها را حرام مى گرداند و بار سنگين و غل و زنجيرهايى كه بر گردنشان بود، از آن ها برگيرد. پس كسانى كه ايمان آورند و او را گرامى داشته و يارى نموده و از آن نورى كه همراه وى نازل گشت پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.

در اصول كافى مجلد 1 صفحه 429، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 178 حدیث 16، صافی مجلد 2، صفحه 410، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 539، بحار الانوار مجلد 24 صفحه 353 تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 83 اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 447 آمده است:

محمّدبن يعقوب عن عدة من اصحابنا عن احمدبن محمّدبن ابى نصر عن حمادبن عثمان عن ابى عبيدة الحذاء قال سألت اباجعفر علیه السلام عن الاستطاعة و قول الناس. قال و تلا هذه الآية «وَلا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَإِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذ لِكَ خَلَقَهُمْ(1) يا اباعبيدة، الناس مختلفون فى اصابة القول و

ص: 560


1- . سوره هود، آیات 118 و 119

كلهم هالك قال: قلت قوله «إِلاّ مَنْ رَحِمَ» قال: هم شيعتنا و لرحمته خلقهم و هو قوله: «وَلِذ لِكَ خَلَقَهُمْ» يقول عزوجل بطاعة الامام الرّحمة التى يقول «وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيءٍ» يقول علم الامام و وسع علمه الذى هو مِن علمه: «كُلَّ شَيءٍ» هو شيعتنا. ثم قال: «فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ»؛ يعنى، ولاية غير الامام و طاعته ثم قال: «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَالاْءِنْجِيلِ»؛ يعنى، النبى(صلى الله عليه و آله) و الوصى و القائم(عليهم السلام) «يَأْمُرُهُمْ بِالمَعْرُوفِ»اذا قام و «وَيَنْهاهُمْ عَنِ المُنْكَرِ»و المنكر من انكر فضل الامام و جحده «وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ»اخذ العلم من اهله «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الخَبائِثَ» و الخبائث قول من خالف «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ» و هى الذنوب التى كانوا فيها قبل معرفتهم فضل الامام «وَالأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ» و الاغلال ما كانوا يقولون مما لم يكونوا امروا به من ترك فضل الامام. فلما عرفوا فضل الامام وضع عنهم إصرهم و الإصر الذنوب و هى الآصار، ثم نسبهم فقال: «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ»؛ يعنى، بالامام «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ اُولئِك َ هُمُ المُفْلِحُونَ»؛ يعنى، الذين اجتنبوا الجبت و الطاغوت ان يعبدوها و الجبت و الطاغوت فلان و فلان و العبادة طاعة الناس لهم ثم قال: «وَ أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ» ثم جزاهم فقال: «لَهُمُ البشرى فى الحَياة الدنيا وَ فى الآخرة» و الامام يبشرهم بقيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و بظهوره و بقتل اعدائهم و بالنجاة فى الآخرة و الورود على محمّد(صلى الله عليه و آله) و الصادقين على الحوض.)

محمّدبن يعقوب از عده اى از اصحابمان از احمدبن محمّدبن ابى نصر از حمادبن عثمان از ابى عبيدة حذاء آورده كه گفت: از حضرت باقر(عليه السلام) درباره استطاعت و سخنان مردم پرسيدم. آن حضرت در حالى كه اين آيه را تلاوت كرد «مردم همواره (از لحاظ عقيده) مختلف خواهند بود مگر آن را كه پروردگار تو رحم فرمايد [و به راه حق هدايت كند ] و براى همين آنان را آفريد.» فرمود: اى ابوعبيده، مردم در رسيدن به قول [حق] در اختلافند و همگى در معرض هلاكند. راوى گويد عرضه داشتم فرموده خداوند «مگر آن را كه پروردگارتو رحم فرمايد» آن حضرت فرمود: آنان شيعيان مايند و براى رحمت [خاص ]خود ايشان را آفريده و همين است كه فرموده «و براى همين آنان را آفريد» خداى عزوجل مى فرمايد: براى اطاعت امام آن رحمتى كه فرموده «و رحمت من همه چيز را فرا گرفته» منظورِ خداوند علم امام است كه از علم خداوند سرچشمه مى گيرد و «همه چيز» را فراگرفته، ايشان شيعيان مايند. سپس، [امام باقر(عليه السلام)] فرمود: «[آن رحمت] را براى

ص: 561

كسانى كه پرهيز مى كنند خواهم نوشت»؛ يعنى، از ولايت و اطاعت غير امام پرهيز مى كنند. سپس، فرمود: او «را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى يابند» منظور از «او» پيغمبر2 و وصى و قائم عليه السلام مى باشد. «آنان را به معروف امر مى كند» هرگاه به پا خيزد «و از منكر ايشان را باز مى دارد» و منكر كسى است كه برترى و فضيلت امام را انكار نمايد و رد كند «و چيزهاى پاكيزه را برايشان حلال مى نمايد» [يعنى ]گرفتن علم از اهل آن «و پليدى ها را بر آنان حرام مى دارد [«پليدى ها] گفتار مخالفين است.» و بار سنگين را از گردنشان برگيرد «و آن گناهانى است كه پيش از شناخت فضيلت امام در آن ها بودند» و غل و زنجيرهايى كه بر آن ها بود «و غل ها همان حرف هايى است كه بر زبان مى راندند در ترك فضيلت امام، در صورتى كه به آن امر نشده بودند. پس، چون فضل امام را شناختند بارشان را از دوششان كنار گذاشت و «اصر» همان گناه است و گناهان بارهاى سنگينند. آن گاه خداوند آنان را معرفى كرد و فرمود: «آنان كه به او ايمان آوردند»؛ يعنى، به امام «و او را گرامى داشته و يارى نموده و از آن نورى كه همراه وى نازل گشت پيروى كردند، آنان همان رستگارانند»؛ يعنى، كسانى كه دورى گزيدند از عبادت جبت و طاغوت و منظور از جبت و طاغوت فلان و فلان است و عبادت، همان اطاعت مردم از ايشان مى باشد. سپس، فرمود: «و به درگاه خداوند توبه و انابه كنيد و تسليم امر او شويد (پيش از آنكه...)» سپس، ايشان را پاداش داده و فرمايد: «براى آنان مژدگانى و بشارت در زندگى دنيا و آخرت خواهد بود» و امام آنان را به قيام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ظهور او و كشته شدن دشمنانشانو نجات در آخرت و وارد شدن بر حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) و امامان راستين(عليهم السلام) كنار حوض [كوثر] بشارت مى دهد.

چه کسانی اهل نجات و رستگاری هستند

اگر به آیات دقت شود کسانی اهل نجاتند که اولاً: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را بشناسند.

ثانیاً: آن ها بدانند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) برای چه آمده اند.

ثالثاً: آن ها رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری کنند.

رابعاً: ایمان آورند و یاری کنند آن حضرت و و صی او و امامان پس از ایشان را تا حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف). اگر چنین کردند اهل نجات می باشند.

ص: 562

معرفی رسول خدا در این آیه

الف) رسول خدا نبی مرسل و امام رحمة للعالمین است.

ب) او امی است یعنی در نزد کسی درس نخوانده است. (هم علمش الهی است و هم قدرتش) که پیامبران و امامان باید هم علمشان الهی باشد و هم قدرتشان و دارای علم و قدرت وهبی باشند. (یعنی اکتسابی نباشد.)

ج) نامش و اوصافش در تورات و انجیل آمده است که یهودی ها و مسیحیان آسان تر از بقیه می توانند به آن مراجعه کنند و هم اکنون نام مبارک ایشان در کتب آسمانی قبل موجود است.

کارهایی که به وسیله ی آن حضرت صورت می گیرد

الف) ایشان به اذن الله آمر بالمعروف هستند.

ب) به اذن الله نهی از منکر می فرمایند.

ج) ایشان حلال خداوند که طیب و طاهر است، حلال اعلام می فرمایند.

د) حرام خداوند که خبائث است حرام اعلام می کنند.

ه) بار سنگین گناهان را از مؤمنین به دینش برمی دارد.

و) آزادی را برای مؤمنین به ارمغان می آورد و غل و زنجیر بردگی را از گردن آن ها می گشاید.

وظیفه ی انسان ها در برابر آن حضرت

الف) ایمان آوردن به او و به دین او.ب) کمک و یاری کردن آن حضرت در همه ی زمینه ها و یاری کردن اوصیای او و هم اکنون یاری کردن آخرین وصیش، حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ج) تبعیت کردن از نوری که با آن حضرت نازل شده است که یک مصداق آن حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و سپس امامان معصوم از صلب ایشان تا حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

اگر چنین کردند اولئک هم المفلحون این ها اهل نجات و رستگاری هستند.

معارفی که در بطن آیه و حدیث شریف است

اولاً: حدیث در اصول کافی آمده است که یکی از کتب اربعه ی شیعه است.

ص: 563

ثانیاً: مردم در عقیده متحد نیستند و در عقیده با یکدیگر اختلاف دارند. فقط یک دسته هستند که اهل نجات هستند إلّا مَن رَحِمَ مگر کسانی که پروردگار به آن ها رحم کرده و رحمت خداوند شمامل حالشان شده و از هلاکت نجات می یابند.

ثالثاً: خداوند هم رحمن و هم رحیم است که صفت رحمن رحمت عام اوست و صفت رحیم رحمت خاص اوست و صفت خاص خداوند فقط برای شیعیان است و آن ها برای همین خلق شده اند که وَ لِذلکَ خَلَقَهُم خداوند آن ها را برای همین خلق کرده است و شیعه ی واقعی کسی است که اطاعت کامل از امام بنماید.

رابعاً: این رحمت علم امامت است «وَ رَحمَتی وَسِعَت کُلّ شیء»(1) که علم خداوند همه ی هستی را فراگرفته است و این معلوم است در قرآن درباره ی علم امام گفته شده است «وَ عِندَهُ عِلمُ الکِتاب»(2) و در نزد امام است علم کتاب حال سؤال می شود که علم الکتاب چیست؟ در جواب باید گفته شود «لا رَطبٍ وَ لا یابِسٍ إلّا فی کتابٍ مُبین»(3) هیچ تر و خشکی نیست مگر این که در قرآن است. پس علم اولین و آخرین در قرآن است و امام دارای علم اولین و آخرین است و رحمت خاص خداوند علم امام است که فقطشامل شیعیان می شود که شیعه از علوم غیر امام پرهیز می کند.

خامساً: خداوند نام و صفات رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و وصی او حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و امامان از نسل آن حضرت تا حضرت قائم آل محمد(عليه السلام) را در تورات و انجیل آورده است. چنان که حضرت می فرمایند «یتخذونه مَکتوباً عندهم فی التوراة و الانجیل»(4) یعنی النبی(صلى الله عليه و آله) و الوصی(عليه السلام) و القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ص: 564


1- . سوره اعراف آیه 156
2- سوره رعد آیه 43
3- . سوره انعام آیه 59
4- . سوره اعراف آیه 157

سادساً: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و دیگر ائمه ی طاهرین(عليهم السلام)، همه امر به معروف و نهی از منکر می فرمودند. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که قیام فرمایند امر به معروف و نهی از منکر را به نحو اکمل اقامه خواهند فرمود.

سابعاً: مصداق واقعی منکر انکار فضل امام است «وَ یَنهاهُم»(1)

امت های گذشته به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معتقد بوده و خواستار شرکت در ظهور آن حضرت بوده اند

همان طور که ملاحظه می فرمایید خداوند علی اعلی به اهل کتاب که تورات و انجیل در دست آن هاست می فرماید: شما باید به آن پیامبری که در آینده می آید ایمان بیاورید و او را عزیز بدارید و او را یاری کنید و تبعیت کنید از نوری که با او نازل شده است که عرض کردیم نوری که با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نازل شده است در ابتدای خلقت و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) بوده اند و امت های گذشته هم به پیامبر(صلى الله عليه و آله) معتقد بوده اند و هم به دوازده امام(عليهم السلام) و هم به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لذا عده ای از این ها از خداوند می خواهند که در ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت کنند و در رکاب آن حضرت باشند و در ظهور او زندگی کنند؛ لذا عده ای از این ها که در این باره شوقی شدید داشتند موفق می شوند چنان که:1. در تفسیر عیاشی، مجلد 2، صفحه 32، حدیث 90 و دلائل الامامة، صفحه 247 و ارشاد، صفحه 365 آمده است:

عن المفضل بن عمر عن أبي عبد الله ع قال إذا قام قائم آل محمد استخرج من ظهر الكعبة سبعة و عشرين رجلا- خمسة عشر من قوم موسى الذين يقضون بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ ، و سبعة من أصحاب الكهف، و يوشع وصي موسى و مؤمن آل فرعون، و سلمان الفارسي، و أبا دجانة الأنصاري، و مالك الأشتر

هنگامی که قائم قیام کند ظاهر می شوند در پشت کعبه 27 نفر که 15 نفر آن ها از قوم حضرت موسی هستند و هفت نفر از اصحاب کهف هستند و یوشع، وصی موسی و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسی و ابودجانه انصاری و مالک اشتر

2. در کتاب ارشاد شیخ مفید، صفحه 365 از قول مفضل بن عمر از حضرت صادق(عليه السلام) آمده است:

ص: 565


1- . همان

وَ رَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ يُخْرِجُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ ظَهْرِ الْكُوفَةِ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى(عليه السلام) الَّذِينَ كَانُوا «يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» وَ سَبْعَةً مِنْ أَهْلِ الْكَهْفِ وَ يُوشَعَ بْنَ نُونٍ وَ سَلْمَانَ وَ أَبَادُجَانَةَ الْأَنْصَارِيَّ وَ الْمِقْدَادَ وَ مَالِكَ الْأَشْتَرِ فَيَكُونُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ أَنْصَاراً وَ حُكَّاماً.

خارج می شوند با حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از پشت کوفه 27 مرد و 15 نفر از قوم موسی، کسانی که با او هدایت شدند و عدالت ورزیدند و 7 نفر از اصحاب کهف و یوشع بن نون، سلمان، ابودجانه انصاری، مقداد و مالک اشتر بودند.آن ها از انصار و حُکما.

ص: 566

107. مهم ترين رجعت كنندگان در زمان ظهور قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سوره اعراف آيه 159

وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُون

و جماعتى از قوم موسى عده اى را به حق هدايت مى نمايند و به آن بازمى گردند. (یعنی مردم را به دین اسلام دعوت می کند.)

هنگامى كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسجد الحرام قيام مى فرمايند، عده اى از مؤمنين به حضرت موسى(عليه السلام) و هفت تن از اصحاب كهف و يوشع بن نون وصى حضرت موسى(عليه السلام)، مؤمن آل فرعون، سلمان، ابودجانه انصارى، مالك اشتر و مقدادبن اسود رجعت مى كنند.

1. در كتاب دلائل الامامة صفحه 463 آمده است:

وَ حَدَّثَنِي أَبُوعَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَرَمِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُومُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوعَلِيٍّ مُحَمَّدُبْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ مَالِكٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِبْرَاهِيمَ الْغَزَالِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي عِمْرَانُ الزَّعْفَرَانِيُّ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام): إِذَا ظَهَرَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ ظَهْرِ هَذَا الْبَيْتِ، بَعَثَ اللَّهُ مَعَهُ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا، مِنْهُمْ أَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ قَوْمِ مُوسَى(عليه السلام) وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ (تَعَالَى): «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ » وَ أَصْحَابُ الْكَهْفِ سَبعةٌ، وَ الْمِقْدَادُ وَ جَابِرٌ الْأَنْصَارِيُّ، وَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ، وَ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَصِيُّ مُوسَى(عليهما السلام)

ابوجعفر محمّدبن جرير طبرى در كتابش گويد: براى من حديث گفت ابوعبداللّه حسين بن عبداللّه حرمی ... وى از عمران زعفرانى، از مفضل بن عمر كه گفت: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: هرگاه قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از پشت اين بيت (خانه كعبه) ظاهر شود، خداوند با او 27 مرد برانگيزد. آن ها چهارده تن از قوم موسى(عليه السلام) هستند و ايشانند كه [خداى تعالى] فرموده: «و جماعتى از قوم موسى(عليه السلام) عده اى را به حق هدايت مى نمايند و به آن بازمى گردند.» و اصحاب كهف هفت تن و مقداد وجابر انصارى و مؤمن [آل فرعون] و يوشع بن نون وصى موسى(عليهما السلام).

ص: 567

2. در كتاب روضة الواعظين مجلد2 صفحه 265 آمده است:

وَ قَالَ الصَّادِقُ(عليه السلام) يَخْرُجُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ ظَهْرِ الْكَعْبَةِ مَعَ سَبْعَةٍ وَ عِشْرِينَ رَجُلًا خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى(عليه السلام) الَّذِينَ كَانُوا «يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» وَ سَبْعَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكَهْفِ وَ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيُّ وَ الْمِقْدَادُ وَ مَالِكٌ الْأَشْتَرُ فَيَكُونُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ أَنْصَاراً أَوْ حُكَّاماً.

ابن الفارسى فى روضة الواعظين: قال الصادق(عليه السلام) يخرج [ل] لقائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من ظَهر الكعبة سبعة و عشرون رجلاً، [خمسة عشر] من قوم موسى الذين كانوا يهدون بالحق و به يعدلون و سبعة من اصحاب الكهف و يوشع بن نون و سلمان و ابودجانة الانصارى و المقداد [بن الاسود] و مالك الاشتر فيكونون بين يديه انصاراً و حكاماً.

ابن فارسى در روضة الواعظين آورده كه امام صادق(عليه السلام) فرمودند: براى[يارى] حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از پشت كعبه بيست و هفت مرد بيرون مى آيند

[پانزده تن] از قوم موسى آنان كه به حق هدايت مى كرده و به آن باز مى گشتند و هفت نفر از اصحاب كهف و يوشع بن نون و سلمان و ابودجانه انصارى و مقداد [بن الاسود ]و مالك اشتر. پس، در پيشگاه آن حضرت ياران و حاكمانى خواهند بود.

3. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 32، دلائل الامامة صفحه 247، ارشاد القلوب صفحه 365، مجمع البیان مجلد 2 صفحه 489، اعلام الوری صفحه 433، کشف الغمة مجلد 3 صفحه 256، برهان مجلد 2 صفحه 41 حدیث 2، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 303، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 346، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 85 آمده است:

و الذى رواه العياشى فى تفسيره بإسناده عن المفضل بن عمر، عن ابى عبداللّه قال: اذا قام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استخرج من ظهر الكعبة سبعة و عشرين رجلاً، خمسة عشر من قوم موسى الذين يقضون بالحق و به يعدلون و سبعة من اصحاب الكهف و يوشع وصى موسى و مؤمن آل فرعون و سلمان الفارسى و ابادجانة الانصارى و مالك الاشتر.

عياشى در تفسير خود آن را به سند خود از مفضل بن عمر، از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده كه فرمودند: هرگاه، قائم آل محمّد(عليه السلام) به پا خيزد، از پشت كعبه 27 مرد را بيرون مى آورد؛ پانزده تن از قوم موسى، آنان كه به حق قضاوت نموده و به آن باز مى گردند، هفت تن از اصحاب كهف، يوشعوصى حضرت موسى(عليه السلام)، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسى، ابودجانه انصارى و مالك اشتر.

ص: 568

108. رسول خدا و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و امام زمان(عليهما السلام) اسماءاللّه هستند

اشاره

سوره اعراف آيه 180

وَ لِلّهِ الأَسْماءُ الحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ

خداوند را نام هاى بسيار نيكويى است. شما وى را بدان نام ها بخوانيد و كسانى كه در نام هاى وى كجروى مى كنند، شما آن ها را واگذاريد و آن ها به زودى سزاى اعمال (بدشان) را خواهند ديد.

1. در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 628، آمده است:

قال ابوعبداللّه (عليه السلام): نحن واللّه الاسماء الحسنى الذى لا يقبل من احد طاعة الا بمعرفتنا قال فادعوه بها.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: به خدا سوگند ماييم اسماء حسناى الهى كه بدون معرفت ما از احدى عبادت قبول نگردد. بنابراين، خداوند را با اسماء حسنايش (كه ما باشيم) بخوانيد.

2. در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 628 و كتاب اختصاص شيخ مفيد صفحه 252، آمده است:

و العياشى عن الرضا(عليه السلام) قال: اذا نزلت بكم شدة فاستعينوا بنا على اللّه و هو قول اللّه «وَ لِلّهِ الأَسْماءُ الحُسْنى فَادْعُوهُ بِها».

در تفسير عياشى حضرت رضا(عليه السلام) فرمودند: هرگاه، گرفتارى ها و مشكلات شديد به شما روى آورد، با واسطه قرار دادن ما خداوند را بخوانيد. چنان كه خداوند مى فرمايد: «خداوند را نام هاى بسيار نيكويى است. شما وى را به آن نام ها بخوانيد.»

ما معتقديم كه همه چيز از آنِ خداوند است. همه قدرت ها همه نيروها، همه عظمت ها، همه شكوه ها و جلال ها... همه متعلق به اوست و او بر اساس رحمت و فيض خويش به بندگانش، هر

ص: 569

چه بخواهد و هر قدر كه بخواهد، مى بخشد و بندگان هر چه دارند از اوست و خودشان به خودى خود هيچ چيز ندارند.

خداوند عده اى را بسيار قوى و با عظمت و شكوه خلق كرده است. چيزهايى به آن ها داده است كه به ديگران نداده است تا اين ها واسطه بين خودش و همه مخلوقاتش باشند. اين واسطه ها رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرين(عليهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. اين ها اسماءاللّه مى باشند و اين مقام را ذات اقدس الهى به آن ها تفويض فرموده است. خداوند كلامش را در دهان ايشان گذاشته و با دهان اين ها با بشر صحبت مى كند. اين ها آينه تجلى خداوند هستند و خود خداوند ايشان را اسماءاللّه ناميده است. اين ها «مِثل» خداوند نيستند، زيرا خداوند «ليس كمِثله شى ء» است؛ يعنى هيچ چيز مثل او نيست، بلكه اين ها «مَثَل» خداوند هستند: «و المَثَلُ الأعلى».(1)

اگر اين ها اسماءاللّه گشته اند، خود خداوند آنان را اسماءاللّه كرده است.

ما همه شيران ولى شير عَلَم

حمله مان از باد باشد دم به دم

حمله مان از باد و ناپيداست باد

جان فداى آنكه ناپيداست باد

اسم چیست؟ اسم عبارت است از حرفی که فرد با آن شناخته می شود مثلاً شخصی نامش احمد است و احمد از حروف احمد تشکیل شده است. هر شخصی به اسمش شناخته می شود اما او آن حروف نیست احمد یک شخصیت مستقل است که به این نام نامیده می شود ولی او احمد نیست او به این نام شناخته می شود.

اسامی خداوند چیست؟

در سوره ی اعلی آیه 1 می خوانیم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى

اسم خدای تو سبوح است تا چه رسد به خود خداوند. تو اسم خدایت را تسبیح کن.

ص: 570


1- . زیارت جامعه کبیره

سؤال این است که گفته شده تو اسم خدایت را تسبیح کن یعنی چه؟ یعنی اسماء الهیه را منزه تر از آنچه به فکر خودت می رسد، بدان.

اسامی لفظی خداوند چیست؟

یک دسته از اسامی خداوند لفظی است مانند لفظ الله و الرحمن و الرحیم و علی و حکیم و مجید ... که تا هزار و یک اسم او را ما می شناسیم این ها اسامی لفظی خداوند است که به زبان جاری می شود و این اسامی نشانه ی خداوند است و خداوند به این اسامی شناخته می شود.

اسامی تکوینی خداوند

باز خداوند یک دسته اسامی که باز به آن اسامی شناخته می شود مثلاً اولیا و انبیا و صلحا این ها اسم اعظم خداوند هستند. وجود مقدس امیرالمؤمنین و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) اسم اعظم اعظم خداوند هستند. وجود مقدس حضرت خاتم الانبیا2 اسم اعظم اعظم اعظم خداوند است.

ما در کتاب اقبال سیدبن طاووس صفحه 177 در دعایی از امام صادق می خوانیم:

... و بالاسم الاکبر الاکبر الاکبر و بالاسم الاعظم الاعظم الاعظم المحیط بملکوت السماوات و الارض...

این که سه مرتبه در دعا آمده است الاعظم الاعظم الاعظم این بیان تکرار و تأکید نیست اسم خداوند عظیم است و هیچ یک از اسامی خداوند صغیر نیست. ما هم از جهتی از اسامی صغیر تکوینی خداوند هستیم یعنی نشانه ای از ذات اقدس او می باشیم اما عظیم نیستیم در دعای کمیل می خوانیم:

وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ

ما مخلوق خدا هستیم نشانه ی خلقت او می باشیم اما عظیم نیستیم. اسامی خداوند عظیم کبیر و علی است چنان که در دعای سحر می خوانیم:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ أَسْمَائِكَ بِأَكْبَرِهَا وَ كُلُ أَسْمَائِكَ كَبِيرَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ كُلِّهَا

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) الاعظم الاعظم الاعظم است. ایشان حجاب اکبر خداوند است. حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) الاعظم الاعظم هستند. خداوند به ایشان شناخته می شود و به ایشان به اثبات می رسد که او یکی است. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حجاب اکبر خداوند استو حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) حجاب ذات اقدس الهی هستند.

ص: 571

در اصول کافی مجلد 1 صفحه 145 باب النوادر حدیث 10، مفتاح الکتب الاربعه مجلد 5 صفحه 386 آمده است:

بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى

حضرت خاتم الانبیا2 حجاب اعظم هستند. آن حجاب نوری خداوند حجاب نوری خداوند حجاب نوری یعنی چه؟ نور هر چراغی جلوی چشم آدمی را می گیرد و نمی گذارد که ماورای آن را ببینیم. نور چرا از چراغ است اما این نور واسطه و فاصله می شود بین چشم آدمی ماورای نور چراغ که چراغ نورش از آن ماورای آن است این نور حجاب است ما دو نوع حجاب و پرده داریم. یکی حجاب ظلمانی مثل ظلمت شب که حجاب است که از دیدن ماورا مانع می شود یعنی تاریکی نمی گذارد که ما مبصرات و مرئیات را ببینیم. این حجاب ظلمانی است. اما حجاب های نورانی هم داریم چنان که در مناجات شعبانیه می خوانیم:

إلهي فهبني أفضل ما سألك به أحد من مسئلة شريفة مستجابة غير مخيّبة، و أفضل ما سئلت به، و أفضل ما أنت مسئوله، إلهى هب لي كمال الانقطاع إليك و أنر أبصار قلوبنا بضياء نظرها إليك، حتى تخرق أبصار القلوب حجب النور، فتصل إلى معدن العظمة، و تصير أرواحنا معلّقة بعزّ قدسك.

و یا در کتاب مهج الدعوات و منهج العبادات صفحه 76 (چاپ جدید صفحه 102) در دعای احتجاب آمده است:

يَا مَنِ احْتَجَبَ بِشُعَاعِ نُورِهِ عَنْ نَوَاظِرِ خَلْقِهِ

مثال چراغ را زدیم که نور چراغ حجاب نوری در مقابل چشم من است. مثال دیگری می زنیم چشم ما قدرت ندارد در درون خورشید را ببیند اما نور خورشید که همه جا را پر می کند حجاب خورشید می شود و ما نور خورشید را می بینیم(1). پس اولیا و انبیا(عليهم السلام) و اصفیا حجاب خداوندند حجاب اعظم خداوند هستند و امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) حجاب الاعظم و الاعظم هستند و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) حجاب الاعظم الاعظم الاعظم هستند. ایشان اسم اعظم خداوند می باشند.خداوند در قرآن سوره اعلی آیه 1 می فرمایند: «نام پروردگارت بلندمرتبه ات را تسبیح کن» اسم خدا را تسبیح کن و یا به زبان دیگر اسم خداوند، سبوح است. اسم خداوند بزرگ تر از این

ص: 572


1- . اگر با دستگاه هم بخواهید خورشید را ببینید باز قدرت ندارد با دستگاه نورهای نزدیک خورشید را می بینید.

است که تو بتوانی به آن احاطه یابی. اسم خداوند منزه تر از آن است که در فهم و وهم و فکر و خیال و عقل تو وارد شود. اگر تا ابد الابد همه ی افکار بشر به این متوجه شود که بخواهد مقام نورانیت حضرت خاتم الانبیا(صلى الله عليه و آله) را بیابد، محال است که موفق شود. اسم خداوند، سبوح است. اما خود خداوند سبوح سبوح سبوح سبوح سبوح سبوح سبوح سبوح است. خود خداوند قدوس قدوس قدوس قدوس قدوس قدوس قدوس است. خود خداوند سبوح قدوس است. او مقدس و پاک تر است از آنچه در فکر و وهم و عقل و ما خطور کند. خداوند در سبوحیتش قدوس است و در قدوسیتش سبوح است چنان که

در اقبال سیدبن طاووس صفحه 208 و در بحارالانوار مجلد 95 صفحه 162 حدیث 5 آمده است:

عن رسول الله(صلى الله عليه و آله) و هو دعاء ليلة ثلاث و عشرين سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الْعَرْشِ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ يُسَبِّحُ لَهُ الْحِيتَانُ وَ الْهَوَامُّ وَ السِّبَاعُ وَ الْآكَامُ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ سَبَّحَتْ لَهُ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ عَلَا فَقَهَرَ وَ خَلَقَ فَقَدَرَ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي وَ تَرْحَمَنِي فَإِنَّكَ أَنْتَ الْأَحَدُ الصَّمَدُ.

ص: 573

109. ائمه ی طاهرين(عليهم السلام) «اُمّه يَهدُونَ بِالحَقّ» مى باشند

و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عهده دار اين مقام است.

سوره اعراف آيه 181

وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ

و از كسانى كه آفريديم (و از مخلوقاتى كه خلق كرديم) گروهى هستند كه مردم را به حق راهنمايى و هدايت مى نمايند و به حق، حكومت عادلانه مى نمايند و به حق، مردم را تعديل مى نمايند.

1. در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى مجلد 1 صفحه 269حدیث 266 آمده است:

أَخْبَرَنَا عَقِيلُ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ عُبَيْدِاللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوبَكْرٍ مُحَمَّدُبْنُ سُلَيْمَانَ بِالْبَصْرَةِ قَالَ: حَدَّثَنَا [أَحْمَدُبْنُ عَبْدِالْجَبَّارِ أَبُوعُمَرَ] الْعُطَارِدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُومُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ:« وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» قَالَ: يَعْنِي مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) أُمَّةٌ، يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ «يَهْدُونَ بِالْحَقِ» يَعْنِي يَدْعُونَ بَعْدَكَ يَا مُحَمَّدُ(صلى الله عليه و آله) إِلَى الْحَقِ «وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» فِي الْخِلَافَةِ بَعْدَكَ، وَ مَعْنَى الْأُمَّةِ: الْعَلَمُ فِي الْخَيْرِ، نَظِيرُهَا: «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً» يَعْنِي عَلَماً فِي الْخَيْرِ، مُعَلِّماً لِلْخَيْرِ.

خبر داد ما را عقيل بن حسن... ابوبكر محمّدبن سليمان عطاردى در بصره، ابوبكر گويد: خبر داد ما را ابومعاويه از اعمش و از مجاهد، از ابن عباس در فرموده خداوند عزوجل«وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ »یعنی «از كسانى كه خلق كرديم امتى يا گروهى را» رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: منظور از گروه؛ يعنى، از گروه محمّد، معلم در خيرات قرار داديم. معلم در خيرات، على بن ابى طالب(عليه السلام) است. «يَهْدُونَ بِالْحَقِ» «مردمان را به حق هدايت مى نمايند»؛ يعنى، اى محمّد(صلى الله عليه و آله)، پس از تو مردمان را به حق مى خوانند«وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» و مردم بعد از تو از خلافت حقه على(عليه السلام) روى برمى گردانند.

ص: 574

منظور از امت در آيه «نشانه و علمدار خير» است. نظير آن در آيه«إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً» پرچمدار خير و نشان دهنده خير و معلم امور نيك آمده است.

2. در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى مجلد 1 صفحه 269 در حديث 267، آمده است:

وَ فِي كِتَابِ فَهْمِ الْقُرْآنِ عَنِ [الْإِمَامِ ] جَعْفَرٍ الصَّادِقِ فِي مَعْنَى قَوْلِهِ: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» قَالَ: هَذِهِ الْآيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) [و هكذا وجدت ] بخط أبي سعدبن دوست في أصله

در كتاب فهم القرآن از امام جعفر صادق(عليه السلام) در معنى فرموده خداوند متعال فرمودند: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» اين آيه براى آل محمّد(صلى الله عليه و آله) است، (زيرا آن ها راهنماى به حق و دلايل حق و معدل به حق و موصل به آخرين مرتبه تقرب به ساحت قدس حق هستند.) همچنين يافتم اين حديث را به خط ابى سعد اين دوست در دفترش.

3. در تفسير الدر المنثور نوشته ی حافظ عبد الرحمن سيوطى مجلد 3 صفحه 617 آمده است:

و اخرج ابن ابى حاتم عن الربيع فى قوله «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» قال: قال رسول اللّه (صلى الله عليه و آله): ان من امتى قوماً على الحق حتى ينزل عيسى بن مريم متى نزل.

در اين حديث پيامبر(صلى الله عليه و آله) در ذيل آيه«وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» می فرمايند: همانا از ميان امت من تا نزول عيسی(عليه السلام) گروهى هستند كه مردم را به حق دعوت مى كنند و در احاديث ديگر آمده است اين امت، آل محمّد(صلى الله عليه و آله) هستند و ما مى دانيم كه حضرت مسيح(عليه السلام) در زمان قائم آل محمّد(صلى الله عليه و آله) از آسمان نازل مى گردد. پس، از مجموعه اين احاديث مى توان نتيجه گرفت كه «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» آل محمّد(صلى الله عليه و آله) و ائمه بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند كه به حق حكم خواهند كرد و به حق حكومت عدل بر پا خواهند نمود. در حال حاضر نيز وجود اقدس حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراى اين مأموريت الهىاست، همان طور كه خداوند مى فرمايد: « يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاء»(1) او نور خداوند است.

4. در مناقب ابن شهرآشوب مجلد 4 صفحه 400 و معجم الاحادیث امام مهدی مجلد 7 صفحه 189 آمده است:

ص: 575


1- . سوره نور آیه 35

عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله عن قوله «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»(1) هم الائمةُ وَ إنَّ الله تعالی جَعَلَ عَلی عَهده الاُمَّةَ شهداءَ قال «وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِم »(2) و قال فی النّبیّ(صلى الله عليه و آله) « لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا»(3) و فی علی(عليه السلام) « وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْه »(4) و فی الائمة «و تکونوا شهداء»(5) آل محمد یکونون «شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ»(6) بَعد النبی(صلى الله عليه و آله)

ص: 576


1- . سوره اعراف آیه 181
2- . سوره مائده آیه 117
3- . سوره حج آیه 78
4- . سوره هود آیه 17
5- . سوره حج آیه 78
6- . همان

110. وقت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عنداللّه است و كسى نمى داند

سوره اعراف آیه 187

يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون

ای پیامبر(صلى الله عليه و آله) از تو درباره ی ساعة (قیامت) سؤال می کنند که چه وقت خواهد بود. به آن ها بگو که علم آن نزد خداوند است و کسی جز او آن وقت را ظاهر و آشکار و روشن نتواند کرد و آن بر آسمان ها و زمین بسیار سنگین و عظیم خواهد بود و یکباره (ناگهان) و شما را فرا می گیرد. از تو می پرسند ای پیامبر(صلى الله عليه و آله) که آیا تو کاملاً بدان آگاهی؟ بگو علم آن محققاً در نزد خداوند است ولی اکثر مردم نسبت به آن آگاهی و علم ندارند.

گفتیم که دو قیامت داریم اول قیامت صغری که قیام حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و دوم قیامت کبری که همه ی انسان ها یک جا در برابر خداوند حاضر می شوند و این دو قیامت شباهت هایی به هم دارند؛ از جمله ی شباهت های آن معلوم نبودن وقت آن است. مثلاً در آیه فوق درباره ی قیامت کبری آمده است «قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي» بگو علم آن در نزد خداوند است و باز آمده است: «قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ» بگو علم آن در نزد خداوند است. پس وقت قیامت را کسی نمی داند و یکباره انسان ها را فرا می گیرد «لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً» درباره ی قیامت صغری یا قیام حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین است. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در تأویل و تفسیر همین آیه در جواب سؤال کننده ای که می گوید: متی یقوم الحق فیکم متییقوم مهدیکم الثانی ... حضرت(صلى الله عليه و آله) می فرمایند: إنَّما مَثَلُهُ کَمَثَلَ الساعة «لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً» مَثَلِ قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مَثَلِ قیامت کبری است که

ص: 577

یکباره می آید و همه را فرامی گیرد. امام صادق(عليه السلام) درباره ی وقت ظهور فرمودند: کذّب الوقّاتون. کسانی که وقت ظهور را تعیین می کنند، دروغگو هستند.

حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیعی که برای علی بن محمد السَّمری فرستادند، مرقوم فرمودند:

فَقَد وَقَعَتَ الغیبةُ التّامَّةُ فَلا ظُهورَ بَعد إذن الله تعالی ذکره

به درستی که غیبت کبری فرارسیده و واقع گردیده است و برای من ظهوری نیست مگر به اذن خداوند متعال.

پس یعنی قیامت کبری و ظهور امام زمان تشابهاتی دارند از جمله فرارسیدن یکباره ی ظهور.

اين حديث مشهور است كه فرموده اند: هر كس براى قيام قائم موعود وقت تعيين كند دروغگوست و قيام قائم موعود به طور ناگهانى «بَغْتَةً» بر پا مى شود.

1. حافظ قندوزى حنفى در كتاب ينابيع المودة آورده است:

قال: روى المفضل بن عمر عن الصادق(عليه السلام) انه قال: ساعة قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قريب.

مفضل بن عمر از حضرت صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمودند: منظور از «ساعة» قيام نزدیک قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

همان طورى كه قبلاً گفتيم، در آيات الهى و احاديث نبوى دو قيامت يا دو «ساعة» مطرح است: اول قيامت صغرى دوم قيامت كبرى. قيامت صغرى قيام قائم آل محمّد(صلى الله عليه و آله) است و قيامت كبرى همان قيامت موعود است كه پس از بر هم خوردن اين نظام ظاهرى بر پا مى شود كه جز خداوند كس ديگرى وقت هر دو قيامت را نمى داند؛ يعنى، وقت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فقط خدا مى داند و هر دو قيامت ناگهان بر پا مى شوند و قيام مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز اين گونه است.

2. در کمال الدین مجلد 2 صفحه 372 حدیث 6، عیون الأخبار الرضا(عليه السلام) مجلد 2 صفحه 265 حدیث 35 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ زِيَادِبْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِالسَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ بْنَ عَلِيٍّ الْخُزَاعِيَّ يَقُولُ أَنْشَدْتُ مَوْلَايَ الرِّضَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى(عليه السلام) قَصِيدَتِيَ الَّتِي أَوَّلُهَا-

مَدَارِسُ آيَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ *** وَ مَنْزِلُ وَحْيٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ

فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى قَوْلِي-

ص: 578

خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ *** يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَكَاتِ

يُمَيِّزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ *** وَ يُجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ

- بَكَى الرِّضَا(عليه السلام) بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا خُزَاعِيُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى لِسَانِكَ بِهَذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ فَهَلْ تَدْرِي مَنْ هَذَا الْإِمَامُ وَ مَتَى يَقُومُ فَقُلْتُ لَا يَا مَوْلَايَ إِلَّا أَنِّي سَمِعْتُ بِخُرُوجِ إِمَامٍ مِنْكُمْ يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنَ الْفَسَادِ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً فَقَالَ يَا دِعْبِلُ الْإِمَامُ بَعْدِي مُحَمَّدٌ ابْنِي وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِيٌّ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وَ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ فِي غَيْبَتِهِ الْمُطَاعُ فِي ظُهُورِهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلأ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ أَمَّا مَتَى فَإِخْبَارٌ عَنِ الْوَقْتِ فَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ(عليه السلام) أَنَّ النَّبِيَّ(صلى الله عليه و آله) قِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) مَتَى يَخْرُجُ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ ذُرِّيَّتِكَ فَقَالَ(عليه السلام) مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ الَّتِي «لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَة»

3. در کفایة الاثر صفحات 248 تا 250 و الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 144 حدیث 233 آمده است:

حَدَّثَنَا أَبُوالْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ أَحْمَدَبْنِ نَهِيلٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُبْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ عُمَرَبْنِ يَزِيدَ عَنِ الْوَرْدِبْنِ الْكُمَيْتِ عَنْ أَبِيهِ الْكُمَيْتِ بْنِ أَبِي الْمُسْتَهِلِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(عليهما السلام) فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) إِنِّي قَدْ قُلْتُ فِيكُمْ أَبْيَاتاً أَ فَتَأْذَنُ لِي فِي إِنْشَادِهَا فَقَالَ إِنَّهَا أَيَّامُ الْبَيْضِ قُلْتُ فَهُوَ فِيكُمْ خَاصَّةً قَالَ هَاتِ فَأَنْشَأْتُ أَقُولُ

أَضْحَكَنِي الدَّهْرُ وَ أَبْكَانِي *** وَ الدَّهْرُ ذُو صَرْفٍ وَ أَلْوَانٍ

لِتِسْعَةٍ بِالطَّفِّ قَدْ غُودِرُوا *** صَارُوا جَمِيعاً رَهْنَ أَكْفَانٍ

فَبَكَى(عليه السلام) وَ بَكَى أَبُوعَبْدِاللَّهِ وَ سَمِعْتُ جَارِيَةً تَبْكِي مِنْ وَرَاءِ الْخِبَاءِ فَلَمَّا بَلَغْتُ إِلَى قَوْلِي

وَ سِتَّةٌ لَايُتَجَارَى بِهِمْ *** بَنُو عَقِيلٍ خَيْرُ فِتْيَانٍ

ثُمَّ عَلِيُّ الْخَيْرِ مَوْلَاكُمْ *** ذِكْرُهُمْ هَيَّجَ أَحْزَانِي

فَبَكَى ثُمَّ قَالَ(عليه السلام) مَا مِنْ رَجُلٍ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنَيْهِ مَاءٌ وَ لَوْ قَدْرَ مِثْلِ جَنَاحِ الْبَعُوضَةِ إِلَّا بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ جَعَلَ ذَلِكَ حِجَاباً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّارِ فَلَمَّا بَلَغْتُ إِلَى قَوْلِي

مَنْ كَانَ مَسْرُوراً بِمَا مَسَّكُمْ *** أَوْ شَامِتاً يَوْماً مِنَ الْآنِ

فَقَدْ ذَلَلْتُمْ بَعْدَ عِزٍّ فَمَا *** أَدْفَعُ ضَيْماً حِينَ يَغْشَانِي

أَخَذَ بِيَدِي وَ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْكُمَيْتِ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ فَلَمَّا بَلَغْتُ إِلَى قَوْلِي

مَتَى يَقُومُ الْحَقُّ فِيكُمْ مَتَى *** يَقُومُ مَهْدِيُّكُمُ الثَّانِي

قَالَ سَرِيعاً ان شاءاللَّه سَرِيعاً ثُمَّ قَالَ يَا أَبَاالْمُسْتَهِلِّ إِنَّ قَائِمَنَا هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) لِأَنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) اثْنَا عَشَرَ وَ هُوَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قُلْتُ يَا سَيِّدِي فَمَنْ هَؤُلَاءِ الِاثْنَا عَشَرَ قَالَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ الْحُسَيْنُ(عليه السلام) وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليهما السلام) وَ أَنَا ثُمَّ بَعْدِي هَذَا وَ وَضَعَ يَدَهُ

ص: 579

عَلَى كَتِفِ جَعْفَرٍ(عليه السلام) قُلْتُ فَمَنْ بَعْدَ هَذَا قَالَ ابْنُهُ مُوسَى(عليه السلام) وَ بَعْدَ مُوسَى(عليه السلام) ابْنُهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ بَعْدَ عَلِيٍّ(عليه السلام) ابْنُهُ مُحَمَّدٌ(عليه السلام) وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(عليه السلام) ابْنُهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ بَعْدَ عَلِيٍّ(عليه السلام) ابْنُهُ الْحَسَنُ(عليه السلام) وَ هُوَ أَبُوالْقَائِمِ الَّذِي يَخْرُجُ فَيَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يَشْفِي صُدُورَ شِيعَتِنَا قُلْتُ فَمَتَى يَخْرُجُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) قَالَ لَقَدْ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّمَا مَثَلُهُ كَمَثَلِ السَّاعَةِ «لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً».

4. در کفایة الاثر صفحه 22، بحارالانوار مجلد 52 حدیث 103 و مجلد 36 حدیث 391، الامام مهدی(عليه السلام) صفحه 146 مانند حدیث بالا آمده است.

5. در غیبت نعمانی صفحه 289 حدیث 3 و بحارالانوار مجلد52 صفحه 117 آمده است:

روی النعمانی باسناده عن محمدبن مسلم قال: قال ابوعبدالله: یا محمد، مَن أخبَرَکَ عَنّا تَوقیتاً فَلا تَهابَنَّ أن تُکَذِّبَهُ، فإنّا لا نُوَقّتُ لِأحَدٍ وَقتاً.

محمدبن مسلم گوید: امام صادق فرمودند: ای محمد، هرکس به روایت از ما تعیین وقتی را به تو خبر داد هرگز از این که او را تکذیب کنی هراس نداشته باش که ما برای هیچ کس زمانی را تعیین نمی کنیم.

6. بشارة المصطفی صفحه 282، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 103، الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 146 حدیث 236 آمده است:

روی الفضل بن شاذان باسناده عن منذر الجواز عن ابی عبدالله قال: کذب الموقّتون ما وقَّتنا فیما مضی و لا نوقّت فیما یستقبل.

7. در کافی مجلد 1 صفحه 368 حدیث 3، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 117، الامام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 146 حدیث 237 آمده است:

روی ثقة الاسلام الکلینی باسناده عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله قال: سألته عن القائم فقال: کذب الوقّاتون، إنّا أهل بیت لا نوقّت.

8. در کافی مجلد 1 صفحه 368 حدیث 2 آمده است:و روی ثقة الاسلام باسناده عن عبدالرحمن بن کثیر قال: کنت عند ابی عبدالله(عليه السلام)، إذ دخل علیه مهزم فقال له: جعلت فداک، أخبرنی عن هذا الأمر الّذی ننتظر، متی هذا؟ فقال: یا مهزم کذب الوقّاتون(المتمنّون) و هلک المستعجلون و نجا المسلّمون (و إلینا یصیرون).

ص: 580

111. خداوند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به سه وسيله

اشاره

يارى مى كند: ملائكه، مؤمنين و رعب

سوره انفال آيه 5

كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُونَ

چنانچه خداوند تو را از خانه خود به حق (در جنگ بدر) بيرون آورد و گروهى از مؤمنان سخت رأى خلاف و كراهت اظهار كردند. (پيرو امر خداوند باش و از خلق انديشه مدار.)

در كتاب غيبت نعمانى صفحه 198 حديث 9 آمده است:

على بن احمد... عن عبد الرحمن بن كثير، عن ابى عبداللّه (عليه السلام) فى قول اللّه عزوجل «أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» قال هو امرنا امر اللّه عزوجل أن لا تستعجل به حتى يؤیده (اللّه ) بثلاثة (اجناد) الملائكة و المؤمنين و الرّعب و خروجه

عليه السلام كخروج رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) و ذلك قوله تعالى «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالحَقِّ».

على بن احمد از عبداللّه بن موسى علوى نقل مى كند... و او از عبد الرحمن بن كثير و او از ابى عبداللّه ، امام صادق عليه السلام كه آن حضرت در تفسير آيه شريفه«أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» یعنی «امر خداوند فرا رسيد، پس در آن شتاب نکنید.»

فرمود: امر خدا همان امر ماست (قيام قائم آل محمّد(عليه السلام)) كه خداوند عزوجل فرموده است كه در اين باره عجله و شتاب نشود تا آنكه خداوند او(امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را به سه وسيله يارى فرمايد: (اول) فرشتگان، (دوم) مؤمنين و (سوم) رعب. خروج آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند خروج رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است، آنجا كه خداوند مى فرمايد: «چنانچه خداوند تو را از خانه خود به حق بيرون آورد و گروهى از مؤمنان سخت رأى خلاف و كراهت اظهاركردند. پيرو امر خداوند باش و از خلق انديشه مدار.»

ص: 581

شأن نزول این آیه درباره ی جنگ بدر است

1. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحه 170 آمده است:

کاروان قریش که ابوسفیان و عمروبن عاص از جمله ی ایشان بودند؛ با خزاین وافر و امتعه ی متکاثر از سفر شام مراجعت کردند. این معنی به وساطت جبرئیل به عرض حضرت رسالت پناه(صلى الله عليه و آله) رسید و حضرت(صلى الله عليه و آله) با سیصد و سیزده کس از اصحاب متوجه قافله ی قریش شدند و چون نزدیک بدر رسیدند ابوسفیان از این مقدمه مخبر شده کس به طلب قریش به مکه فرستادند که تا ایشان آمده اصحاب حضرت(صلى الله عليه و آله) را نگذارند که دست درازی در اموال قافله نمایند و در این هنگام اهل قافله ی خود را از محل خطر برکنار کشیده بودند و حضرت(صلى الله عليه و آله) به اصحاب فرمودند که حق سبحانه و تعالی مرا به تسخیر یکی از این دو طایفه کاروان یا مشرکان بشارت داده و این هنگام که قافله گریختند، با کفار قریش جهاد باید کرد که نصرت و ظفر با ما است و اصحاب به جهت آن که کما ینبغی ساز حرب آماده نکرده بودند؛ خائف و مضطرب شدند. پس حضرت(صلى الله عليه و آله) در باب رفتن به سر قافله و یا جنگ با قریش آغاز مشورت نمودند. ابوبکر به غلبه ی خوف و جبن که جبلی او است برخاسته به عرض حضرت(صلى الله عليه و آله) رسانید که این جماعت قریش اند و تکبر و تجبر ایشان معلوم همگان است و هرگز ایمان نیاوردند و تا عزت یافته اند خواری ندیده اند. حرب با ایشان مصلحت نیست و بعد از او عمر خائف و خاسر برخاست به مانند سخن او گویا شد. حضرت(صلى الله عليه و آله) از سخن ایشان آزرده خاطر شده حکم به جلوس ایشان کرد. پس مقدادبن الاسود الکندی و سعدبن معاذ انصاری از جمله ی مهاجرین و انصاریان زبان فصاحت بیان گشوده و گفتند که ما می دانیم آنچه تو آورده ای حق و صدق است. به خدا سوگند که اگر حکم کنی ما را که به آتش رویم و یا به دریا افتیم که هر آیینه انقیاد امر تو خواهیم کرد و با اعداء تو مقاتله خواهیم نمود و مانند بنی اسرائیل نخواهیم گفت فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون (1) بلکه ما می گوییم کهاذهب أنت و ربّک فقاتلا إنّا معکما مقاتلون(2). حضرت(صلى الله عليه و آله) در سخن ایشان خوش وقت شده فرمودند که حق تعالی شما را جزای خیر دهد گویا که می بینم کشته ابوجهل و عتبه و شیبه و فلان و فلان را. در اول

ص: 582


1- . سوره مائده آیه 24 (ای موسی) تو با پروردگارت (با کفار) مبارزه و جنگ کن و ما در اینجا می مانیم.
2- . تو با پروردگارت (به جنگ کفار) برو و ما هم با شما (با کفار) مبارزه خواهیم کرد.

جنگ عتبه با برادر خود شیبه و با پسر خود ولید به ضرب ذوالفقار (حضرت) علی مرتضی صلوات الله علیه به خاک بوار افتادند و ابوجهل نیز کشته شد.

2. محمدبن جریر طبری در تاریخ الرّسل و الملوک صفحه 954 می نویسد:

... خبر آمد که قریشیان برای حفظ کاروان آمده اند. پیامبر(صلى الله عليه و آله) با کسان مشورت کرد و خبر آمدن قریش را بگفت و ابوبکر برخاست و سخن گفت و نکو گفت. پس از آن عمربن خطاب برخاست و سخن گفت و نکو سخن گفت. پس از آن مقدادبن عمرو برخاست و گفت: ای پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) آنچه را خدای فرمان داده کاربند که ما با توییم و چون بنی اسرائیل که به موسی(عليه السلام) گفتند، نخواهیم گفت که برو همراه خدایت جنگ کن که ما اینجا نشسته ایم بلکه می گوییم برو همراه خدایت جنگ کن که ما همراه شما جنگ می کنیم. قسم به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده اگر ما را تا برک الغماد یعنی حبشه ببری در مقابل آن پیکار کنیم تا بدان دست یابی و پیامبر(صلى الله عليه و آله) سخن خوش گفت و برای او دعای خیر کرد.

3. طبری در مجلد 3 تاریخ طبری صفحه 955 آورده است:

عبدالله بن مسعود گوید: مقداد را در وضعی دیدم که به جای وی بودن را از داشتن همه ی جهان بیشتر دوست داشتم وی مردی دلیر بود و گونه های پیامبر(صلى الله عليه و آله) از خشم سرخ شده بود که مقداد پیش وی آمد و گفت: ای پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) خوش دل باش که ما چنان که بنی اسرائیل به موسی(عليه السلام) گفتند به تو نخواهیم گفت برو همراه خدایت جنگ کن که ما اینجا نشسته ایم بلکه قسم به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده پیش رو و پشت سر و راست و چپ تو هستیم تا فیروز شوی.

رابطه ی این آیه با جنگ بدر و حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

سؤال است که این آیه با قیام حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه ارتباطی دارد؟ در جواب باید بگوییم:

اولاً: در آیه و روایت آمده است که«كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالحَقِّ» بیرون رفتن رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از مدینه به سمت بدر و مبارزه ی آنان با اراده ی خداوند بوده است و خروج و ظهور حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با اراده ی خداوند می باشد که در حدیث آمده است و خروجه کخروج رسول الله و ذلک قوله تعالی «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالحَقِّ». در روایت دیگر آمده است: هو امرنا أمر الله.

ص: 583

ثانیاً: یاران و ارتش رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در جنگ بدر 313 نفر بودند، فرماندهان و کارگزاران و یاران همراه حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز 313 نفر هستند. المفقودون عن فرشهم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً عدة اهل بدر فیصبحون بمکه و هو قول الله عزوجل « أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً»(1) و هم اصحاب القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)(2)

دقت بفرمایید تعداد یاران حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را عدة اهل بدر یعنی 313 نفر می دانند.

ثالثاً: همان طور که در آیه آمده است «فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُونَ»(3) عده ای از کسانی که جزء مؤمنین هستند با ترس و وحشت از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می خواهند که بر علیه قریش قیام نکند اما عده ای هم مثل مقدادبن اسود کندی و سعدبن عباده پهلوانانی هستند که خود را تابع امر و نهی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می دانند و اراده ی خود را فانی در اراده ی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دانسته و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می گویند: هر چه شما بفرمایید. در ظهور امام زمان(عليه السلام) نیز چنین است، عده ای از مؤمنین از روی ترس و وحشت در مقابل آنحضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می ایستند اما در مقابل، این 313 نفر اراده ی خود را فانی در اراده ی آن حضرت کرده و هر چه حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بگویند حلقه ی گوش خود کرده و تابع آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند. ( جالب اینجاست که پس از شهادت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) همان هایی که در جنگ بدر مخالف اوامر آن حضرت(صلى الله عليه و آله) بودند، سقیفه را تشکیل دادند و بر خلاف سنت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عمل کردند اما همان هایی که می گفتند یا رسول الله(صلى الله عليه و آله) هرچه شما بفرمایید، عمل می کنیم و مانند قوم یهود نیستیم؛ این ها پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نیز محکم ایستادند مثل مقدادبن اسود و سعدبن عباده.)

رابعاً: خداوند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را به وسیله ی ملائکه و مؤمنین واقعی مانند حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) و رعب و ایجاد ترس در دل کفار پیروز کرد. حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز سه عامل عمده در پیروزیشان دخالت دارد. اول: نصرت ملائکه. دوم: یاری مؤمنین واقعی. سوم: ایجاد رعب و ترس در دل کفار به وسیله ی خداوند.

ص: 584


1- . سوره بقره آیه 148
2- . کمال الدین مجلد 2 باب 57 صفحه 654 حدیث 21 روایت امام سجاد(عليه السلام)
3- . سوره انفال آیه 5

112. در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «یُحِقَ الحَقَّ»، حق ثابت می شود

اشاره

سوره انفال آیات 7 و 8

وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ(7) لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ(8)

به یاد آور زمانی را که خداوند به شما وعده ی پیروزی به یکی از دو طایفه را داد و شما مایل بودید که طایفه ای که شوکت و سلاح ندارد، اموالش نصیب شما گردد و خداوند می خواست صدق کلمات حق را به اثبات برساند و از بیخ و بن ریشه ی کافران را بر کند تا حق دین (اسلام) را محقق و پایدار سازد و باطل را محو و نابود نماید. هر چند مجرمان و بدکاران کراهت داشته و خوششان نیاید.

این آیات نیز درباره ی جنگ بدر است که عده ای از مسلمانان کراهت داشتند که به قتال و جنگ بپردازند و با اهل مکه مبارزه کنند. می خواستند به طایفه ی دوم یعنی اهل کاروان که سلاحِ جنگ ندارند را مسخر خود سازند. اما خداوند می خواست با اراده ی خویش لِيُحِقَّ الْحَقَّ بکلماته صدق کلمات حق را به اثبات برساند.

1. در تفسیر لاهیجی مجلد 2 صفحه 172 آمده است:

در تفسیر عیاشی از حضرت امام صادق(عليه السلام) روایت کرده اند که آن حضرت فرمودند: الشَّوْكَةِ التي فيها القتال يُرِيدُ اللَّهُ و می خواهد خدای تعالی أَنْ يُحِقَّ الْحَقَ این که ثابت گرداند. دین اسلام را به اولیاء خود، چنانچه در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مروی است که مراد از کلمات ائمه(عليهم السلام) هستند و به این معنی که می خواهد خدای تعالی که در زمان حضرت رسالت پناه(صلى الله عليه و آله) احقاق حق بهوسیله ی حضرت مرتضی علی(عليه السلام) کند و بعد از او به سبب یازده فرزند او از ائمه ی کرام(عليهم السلام) و

ص: 585

مروی است که در جنگ بدر، بیست و هفت کس از شجاعان قریش به دست صاحب ذوالفقار به خاک مذلت و بوار افتادند.

پس خداوند می خواست حق را به وسیله ی اولیائش به اثبات برساند که در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و در جنگ بدر این احقاق حق به وسیله ی حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) صورت می گیرد و در جنگ بدر بیست و هفت نفر از شجاعان قریش به وسیله ی شمشیر آن حضرت به هلاکت رسیدند و این احقاق حق به وسیله ی یازده فرزند ایشان که بقیه ی ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) هستند، تداوم می یابد تا این که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حقیقت را برای همیشه آشکار می سازند و باطل را نابود می گردانند که در روایت داریم:«لِيُحِقَّ الْحَقَ» فإنه يعني ليحق حق آل محمد حين يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (1) پس احقاق حق در ابتدا به وسیله ی حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) است و سرانجام به حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رسد.

2. در تفسير العياشي مجلد 2 صفحه 50 حدیث 24 آمده است:

عن جابر قال سألت أباجعفر(عليه السلام) عن تفسير هذه الآية- في قول الله: «يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ- وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ » قال أبوجعفر(عليه السلام): تفسيرها في الباطن يريد الله، فإنه شي ء يريده- و لم يفعله بعد، و أما قوله «يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ » فإنه يعني يحق حق آل محمد(صلى الله عليه و آله)، و أما قوله: «بِكَلِماتِهِ » قال: كلماته في الباطن علي هو كلمة الله في الباطن و أما قوله: «وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ » فهم بنو أمية، هم الكافرون يقطع الله دابرهم، و أما قوله: «لِيُحِقَّ الْحَقَ » فإنه يعني ليحق حق آل محمد(صلى الله عليه و آله) حين يقوم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و أما قوله: «وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ » يعني القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فإذا قام يبطل باطل بني أمية، و ذلك قوله: «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ- وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُون»

جابر روایت می کند که از حضرت امام باقر(عليه السلام) در مورد تفسیر این آیه که خداوند اراده فرموده است که ثابت گرداند حق را به کلماتش و کافرین را ریشه کن فرماید سؤال کردم. حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: تفسیر آن در باطن اراده ی خداوند است و آن چیزی است که او اراده کرده است اما هنوزبه فعل در نیاورده است (بلکه در زمان خلافت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به فعل درخواهد آورد.) اما منظور از این فرمایش که «خداوند به وسیله ی کلماتش حق را پیروز گرداند» یعنی حق آل محمد را

ص: 586


1- . تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 50

ثابت و پیروز گرداند و منظور از بکلماته کلمات باطنی حق تعالی است و حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) کلمه خداوند متعال در باطن است و این که خداوند می فرمایند ریشه ی کفار را برخواهد کند آن بنی امیه هستند و آن ها کافر هستند و آن ها به خداوند و رسولش ایمان نیاوردند و خداوند ریشه و بنیاد آن ها را قطع خواهد کرد و اما قول خداوند«لِيُحِقَّ الْحَقَ » خداوند حق آل محمد(صلى الله عليه و آله) را هنگامی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، به اثبات می رساند. اما فرمایش خداوند: «وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ » به دست توانای حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باطل بنی امیه نابود خواهد شد، اگرچه کافران نخواهند.

این حدیث را علامه ی مجلسی در بحارالانوار مجلد 24 صفحه 178 باب 50 حدیث 10، علامه آیة الله سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 68 حدیث 3، علامه عبدالعلی هویزی در تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 136 حدیث 28، کتاب اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 550 باب 32 فصل 28 حدیث 557، معجم احادیث الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجلد 7 صفحه 195، تفسیر لاهیجی مجلد 2 صفحه 172 و 173 و کتاب الف آیه نزلت فی الامام علی(عليه السلام) نوشته ی سید بحرانی آورده اند.

دقت در آیه حدیث

در آیه ی مبارکه دو بار جمله ی «لِيُحِقَّ الْحَقَ » آمده است:

در تفسیر لاهیجی مجلد 2 صفحه 173 آمده است:

و چون احقاق حق آل محمد(صلى الله عليه و آله) در اول آیه «لِيُحِقَّ الْحَقَ » بکلماته به حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و به خلافت آن حضرت(عليه السلام) (و در «لِيُحِقَّ الْحَقَ » دوم) به حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است پس تکراری نیست.باز در آیه ابتدا آمده است «وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ » که در اینجا منظور بنی امیه است و در آیه دوم آمده است «وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُون» که فاعل یبطل الباطل حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

پس زمانی که حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام فرمایند، حق به وسیله ی ایشان ظاهر می گردد و خداوند به دست توانای ایشان بطلان باطل می فرمایند.

ص: 587

113. به دنبال غير امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رفتن، «فتنه» است

اشاره

سوره انفال آيه 25

وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ

از فتنه اى كه فقط به ستمگران شما نمى رسد بترسيد و بدانيد كه خداوند سنگين مجازات مى كند.

1. در تفسیر عياشى مجلد 2 صفحه 53 و در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 656 آمده است:

و فى العياشى عن الصادق(عليه السلام) فى هذه الآية، قال: اصابت الناس فتنة بعد ما قبض اللّه نبيه(صلى الله عليه و آله) حتى تركوا علياً(عليه السلام) و بايعوا غيره و هى الفتنة التى فتنوا بها و قد امرهم رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) باتباع علی(عليه السلام) و الاوصياء من آل محمّد صلوات اللّه عليهم اجمعين.

از امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه ی مذکور روايت شده آمده است كه فرمود: بعد از رحلت حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) مردم گرفتار فتنه شدند و على بن ابى طالب(عليه السلام) را ترك كردند و با غير او روى آوردند. اين فتنه اى بود كه به آن مبتلا گرديدند و حال آن كه رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) به آن ها امر كرده بود تا از على(عليه السلام) و امامان بعد از او از آل محمّد(عليهم السلام) پيروى كنند.

2. در كتاب مجمع البيان مجلد 4 صفحه 534 آمده است:

عن الحاكم باسناده عن قتاده، عن سعيدبن المسيب، عن ابن عباس قال: لما نزلت هذه الآية: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً» قال النبى(صلى الله عليه و آله) من ظلم علياً مقعدى هذا بعد وفاتى فكانما جحد نبوتى و نبوة الانبياء من قبلى.

از ابن عباس روايت شده است كه وقتى اين آيه نازل شد «از فتنه بترسيد» پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرمود: هر كس پس از وفات من به على(عليه السلام) ظلم كند، گويا نبوت من و انبياء پيشين را انكار كرده است.

فتنه به معنی امتحان است و در مجمع آمده است: فتنه امتحان اختیار نظیر انداختن فتنت الذهب فی النار آنوقت گویند که طلا را در آتش برای خالص بودن آن امتحان کنی و در قرآن

ص: 588

سوره انفال آیه 28 آمده است: « وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ» بدانید که اموال و اولاد شما امتحانی است که شما و آن ها امتحان کرده می شوید تا بد و خوبتان روشن شود.

در المیزان آمده است: فتنه آن است که به وسیله ی آن چیزی امتحان شود. به خود امتحان و ملازم امتحان که شدت و عذاب است و به ضلال و مشرک که سبب عذابند اطلاق می شود در قرآن در همه ی این معانی به کار رفته است.

در تفسیر عیاشی حضرت امام صادق(عليه السلام) درباره ی فتنه های پس از رحلت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) صحبت می فرمایند که در این فتنه ها حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) را از حق مسلمش محروم می کنند و با دیگری بیعت می نمایند. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) تبعیت از حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و اوصیای آن حضرت(عليه السلام) را تنها راه نجات اسلام دانسته و گرایش به جز حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) پس از خودشان را فتنه می خوانند. حضرت(صلى الله عليه و آله) می فرمایند: حتی ترکوا علیاً و بایعوا غیره و هی الفتنه این فتنه وحدت امت اسلامی را به هم می زند. این فتنه مسلمین را از صراط مستقیم باز می دارد. این فتنه نمی گذارد که خداوند آن طور که باید عبادت شود، عبادت گردد. در سوره انفال آیه 39 خداوند می فرمایند «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّه»

فتنه های فتنه گران در عصر علوی و فتنه های آن ها در عصر مهدوی

این آیه درباره ی فتنه هایی است که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در میان امت اسلامی پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به وقوع می پیوندد و امام و وصی و خلیفه و جانشین او را کنار گذاشته و فتنه ها برپا می کنند و این فتنه ها تا زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه دارد اما رسول خدا(صلى الله عليه و آله) قبل از شهادت خودشان امت اسلامی را از این فتنه ها که برپا می شود و حضرت علی(عليه السلام) را کنار می گذارند می فرمایند: شما بیدار باشید و فقط به دنبال امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) بروید. مثلاً رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بهعمار یاسر فرمودند: ای عمار اگر تمام مردم عالم در یک جا جمع شدند (و گفتند حقیم) و در راهی رفتند و حضرت علی(عليه السلام) از راه دیگری رفت و در جای دیگر تنها ایستاده بود، تو به راهی برو که حضرت علی(عليه السلام) تنها در آن رفته است و این حدیث را شیعه و سنی نقل کرده است چنان که در ینابیع المودة صفحه 128، فرائد السمطین مجلد 1 صفحه 178 و تاریخ بغداد مجلد 13 صفحه 187، اللئالی المصنوعه مجلد 1 صفحه 213 و کنزالعمال مجلد 11 صفحه 613 و

ص: 589

تاریخ دمشق مجلد 3 صفحه 170، ارجح المطالب صفحه 624، مناقب المرتضویه صفحه 203، مناقب خوارزمی صفحه 57 و اسدالغابه مجلد 5 صفحه 287، مجمع الزوائد مجلد 7 صفحه 236 آمده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) یا عمار ان یسلک الناس کلهم وادیاً و یسلک علی((عليه السلام)) وادیاً فاسلک وادی علی بن ابی طالب((عليه السلام)) و خَلَ الناس (ودع النّاس)

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به عمار یاسر که یکی از صحابه و نزدیکان آن حضرت(صلى الله عليه و آله) بود فرمودند: ای عمار اگر تمام مردم به راهی رفتند (و راهی را برای خود برگزیدند) و علی(عليه السلام) تنها به راهی دیگر (بر خلاف راه همه ی مردم رفت)، تو راهی را که حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) به آن رفته است، برو. (وخَلَ الناس) و یا (ودع الناس) تو همه ی مردم را رها کن و به راهی که حضرت علی(عليه السلام) رفته است، برو.

و در آیه نیز آمده است «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً» و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) می فرمایند: این فتنه من ظلم علياً مقعدى هذا بعد وفاتى این فتنه بعد از وفات من است که به حضرت علی(عليه السلام) درباره ی جانشینی من ظلم می شود و این فتنه ها ادامه دارد تا ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اوست که این فتنه ها را ریشه کن می کند و حق رابر کرسی می نشاند و باطل را نابود می سازد. لذا در تفسیر عیاشی (محمدبن مسعود عیاشی) مجلد 3 صفحه 53 حدیث40 آمده است:

و هی الفتنه التی فتنوا بها و قد امرهم رسول الله باتباع علی(عليه السلام) و الاوصیا من آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین

پس به دنبال آل محمد(صلى الله عليه و آله) و حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رفتن دوری از فتنه است و انسان در این تمسک وتوسل به امنیت می رسد و دوری از ایشان از امام اول(عليه السلام) تا حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فتنه است. این یک دستور الهی است که در قرآن آمده است « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّه» (1) مسلمین موظفند برای ریشه کن کردن فتنه همیشه مبارزه کنند، اما این آرزوی بزرگ را که باید زمانی بیاید که بر روی زمین دیگر فتنه نباشد، خداوند با دست توانای حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جامه ی عمل می پوشاند.

ص: 590


1- . سوره انفال آیه 39

دوری از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز فتنه است

همان طور که پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عده ای از مسلمانان حضرت امیرالمؤمنین علی(عليه السلام) را تنها گذاردند و به راه فتنه رفتند، اگر امروز ما نیز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تنها بگذاریم و به جای پیروی از امام زمانمان به راه های دیگر برویم راه فتنه را پیموده ایم. ما معتقدیم که امام زمان در سال 255 ه. ق در سامرا به دنیا آمده است و با شهادت حضرت ابامحمد، امام حسن عسکری(عليهما السلام) در سال 260 ه.ق ایشان به امامت، زعامت و خلافت رسیدند و ایشان زنده هستند و زندگی می کنند و در لباس مادی تن قرار دارند. فراموش کردن ایشان و یاد نکردن از ایشان و تبلیغ ننمودن از ایشان همه و همه از مصادیق بی توجهی به ایشان است و وای از زمانی که ما به راه های دیگر برویم که این همان راه فتنه است که امت اسلامی پس از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به آن راه رفتند.

یکی از ظلم های بزرگ به نفس در عصر ما، دوری از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و کسی که از امام زمانش دور بماند، بزرگترین ظلم را به نفس خود کرده است که این «ظلم عظیم» است پس بیاییم مواظب باشیم که از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دور نشویم. زیرا که خود این دور شدن، فتنه است.

پس همیشه باید با فتنه مبارزه کرد تا کل عالم در وحدت دین اسلام درآید و این وعده ی الهی تا به حال به وقوع نپیوسته است که «وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُلِلَّه»(1) بلکه باید چشم بدوزیم تا آن عزیز وآن محبوب ظهور کند. آن وقت است که دیگر فتنه ها ازبین می رود و با ندای « بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ» جهان یک کشور واحد توحیدی می شود و با وجود ایشان فتنه ها ریشه کن می گردد.(2)

ص: 591


1- . سوره انفال آیه 39
2- . به قاموس قرآن مراجعه کنید.

114. وجود حضرت بقيه اللّه الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امانت الهى در نزد ماست

سوره انفال آيه 27

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به خداوند و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) خيانت نكنيد و در امانت هايى (كه در اختيارتان مى گذارند) خيانت نكنيد. در حالی که می دانید. (خیانت، عمل بسیار زشت است.

در اين آيه انديشه كنيد كه چه اماناتى خداوند و رسولش در اختيار ما گذارده اند؛ مثلاً، جسم و جان ما اماناتى است كه خداوند در اختيار ما قرار داده است. اين همه نعمت ها، نعمت بينايى، شنوايى و... همه امانت است. قرآن كريم نيز از امانات است و از همه اين ها بالاتر در حال حاضر ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امانتى است كه خداوند او را نعمت بسيار بزرگ و امانت براى ما قرار داده است كه بايد در اين امانت، خيانت نكنيم.

در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى مجلد 1 صفحه 270 حدیث 268 و ترجمه ی آن صفحه 108 آمده است:

[وَ] فِي [التَّفْسِيرِ] الْعَتِيقِ: رُوِيَ عَنْ يُونُسَ بْنِ بَكَّارٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍ ((عليهما السلام)) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ فِي آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» .

حاكم مى گويد: در عتيق روايت شده از يونس بن بكار و او از پدرش و او از حضرت ابى جعفر محمّدبن على الباقر(عليهما السلام) روايت كرده است که فرمودند: خداوند بزرگ فرموده است: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ فى آل محمّد وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ »: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به خداوند و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) خيانت نكنيد و در امانت هايتان (كه خدا و رسولش و بندگان در اختيارتان مى گذارند) درآل محمّد و شما مى دانيد، خيانت نكنيد. (در حالى كه مى دانيد آل رسول(صلى الله عليه و آله) و اهل بيت آن حضرت(عليهم السلام) از امانت هاى الهى هستند، به آنان خيانت نكنيد.)

ص: 592

اين حديث، آل محمّد(صلى الله عليه و آله) را امانت در نزد ما مى داند كه ما بايد در حفظ و حراست از ایشان كوشا باشيم و در حال حاضر هيچ كس به عنوان آل محمّد(صلى الله عليه و آله) از ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولى نيست و ایشان نزديك ترين فرزند رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) هستند و در اين عالم ناسوت هيچ كس نزديك تر از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) نمى باشد و اين بزرگوار امانت خداوند و امانت رسولش در نزد ماست.

ص: 593

115. اگر حجت بر روی زمین نباشد، زمین اهلش را فرو می برد و وجود

حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب سلامتی اهل زمین است

سوره انفال آیه 33

وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون

(ای پیامبر) تا زمانی که تو در میان آن ها هستی، خداوند آن ها راعذاب نخواهد کرد و نیز تا زمانی که از نافرمانی خداوند پشیمان شوند و استغفار کنند و توبه نمایند، آن ها را عذاب نخواهد کرد.

آیه می فرماید دو چیز سبب می شود که آن ها عذاب نشوند اول وجود اقدس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و دوم استغفار و طلب توبه و مغفرت نمودن که توبه ی آن ها به خاطر وجود تو پذیرفته می شود و یا به زبان دیگر دو چیز سبب می شود که عذاب از ایشان دور شود: اول وجود حجت خداوند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حجت خداوند بودند و دوم طلب استغفار نمودن. در آیه 32 این سوره آمده است که کفار گفتند: «خداوندا اگر این قرآن از جانب تو است، پس بر سرمان سنگی از آسمان بباران تا ما را به عذابی دردناک گرفتار سازد.»(1) در آیه ی 33 می فرمایند: تا زمانی که پیامبر(صلى الله عليه و آله) در میان شماست خداوند شما را عذاب نخواهد کرد.

1. در تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 150 در ذیل آیه 33 آمده است:

في روضة الكافي عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن محمد بن سليمان عن أبيه عن ابى بصير قال: بينا رسول الله(صلى الله عليه و آله) جالسا و ذكر كلاما طويلا في فضل على(عليه السلام) الى ان قال: فغضب الحارث بن عمرو الفهريفقال: «اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ»(2) ان بنى هاشم يتوارثون هرقلا بعد هرقل (3) «فأرسل عَلَيْنا

ص: 594


1- . «وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَليمٍ»
2- . سوره انفال آیه 32
3- . هرقل: اسم ملك الروم، أراد أن بنى هاشم يتوارثون ملك بعد ملك.

حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ»(1) فأنزل الله عليه مقالة الحارث و نزلت هذه الآية «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»(2) ثم قال له: يا ابن عمرو اما تبت و اما رحلت؟ فدعى براحلته فركبها، فلما صار بظهر المدينة أتته جندلة فرضت هامته فقال رسول الله(صلى الله عليه و آله) لمن حوله من المنافقين انطلقوا الى صاحبكم فقد أتاه ما استفتح به، قال الله عز و جل: «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ» (3)

در روضه کافی آمده است: ابوبصیر گفت: روزی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نشسته بودند و سخن مفصلی در توصیف حضرت علی(عليه السلام) نقل کردند. سخنشان به جایی رسید که حارث بن عمرو فهری به خشم آمد و گفت: خدایا اگر جایگاه او نزد تو چنین است که بنی هاشم وارث ملک روم می شوند، پس سنگی از آسمان بر ما ببار یا ما را به عذابی دردناک دچار ساز. پس خداوند در مقابل گفته ی حارث این آیه را نازل فرمود: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» سپس پیامبر(صلى الله عليه و آله) به او فرمودند: ای عمرو، یا توبه کن یا کوچ کن. او نیز مرکب سواری خود را خواست و بدان سوار شد. چون به پشت مدینه رسید؛ تکه سنگی بر سر او خورد و سرش را در هم کوفت. پس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به منافقانی که گرد او بودند فرمودند: در پی رفیق خود بروید که آنچه را خود خواسته بود، بدو رسید. خداوند عزوجل فرمود: «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ» (4)

2. در تفسير العياشي مجلد 2 صفحه 54 حدیث 44 آمده است:

عن عبدالله بن محمد الجعفي قال: سمعت أباجعفر(عليه السلام) يقول كان رسول الله(صلى الله عليه و آله) و الاستغفار- حصنين لكم من العذاب، فمضى أكبر الحصنين و بقي الاستغفار، فأكثروا منه فإنه منجاة للذنوب، و إن شئتم فاقرءوا «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ- وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ »

به طور کلی خداوند به سبب حضور حجت در میان خلق، آن ها را به طور عمومی عذاب نمی کند وگرنه اگر حجتنباشد، زمین اهلش را فروخواهد برد چنانچه در احادیث زیر آمده است:

ص: 595


1- . سوره انفال آیه 32
2- . سوره انفال آیه 33
3- . سوره ابراهیم آیه 15
4- . سوره ابراهیم آیه 15

3. در غیبت نعمانی باب 8 صفحه 138 حدیث 8 آمده است:

عن ابی حمزه قال: قلت لابی عبدالله(عليه السلام) أتبقی الأرض بغیر امام؟ فقال: لو بقیت الأرض بغیر امام لساخت.

ابی حمزه گوید به حضرت صادق(عليه السلام) گفتم: آیا زمین بدون حجت باقی می ماند؟ فرمودند: اگر زمین بدون امام بماند فرومی رود.

4. در غیبت نعمانی باب 8 صفحه 139 حدیث 9 آمده است:

على بن ابراهيم، عن محمدبن عيسى، عن محمدبن الفضيل، عن ابى الحسن الرضا(عليه السلام) قال: قلت له: اتبقى الارض بغير امام ؟ قال: لا، قلت: فانا نروى عن ابى عبد اللّه(عليه السلام) انها لا تبقى بغير امام الا ان يسخط اللّه تعالى على اهل الارض او على العباد، فقال: لا، لا تبقى اذا لساخت.

محمدبن فضیل گوید به امام رضا(عليه السلام) گفتم: آیا زمین بی امام می ماند؟ فرمودند: نه. عرض کردم: از حضرت ابی عبدالله(عليه السلام) به ما روایت رسیده است که زمین بی امام باقی نمی ماند مگر آن که خداوند بر اهل زمین (یا بندگان) خشم کند. فرمودند: باقی نمی ماند (زمین بدون امام و اگر باقی بماند) فرومی رود.

5. در غیبت نعمانی باب 8 صفحه 139 حدیث 10 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنْ أَبِي هَرَاسَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَ مَاجَتْ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ.

6. در غیبت نعمانی باب 8 صفحه 139 حدیث 11 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا(عليه السلام) هَلْ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ إِنَّا نُرَوَّى أَنَّهَا لَا تَبْقَى إِلَّا أَنْ يَسْخَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ قَالَ لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَتْ.

محمدبن یعقوب کلینی از حسین بن محمد و او از معلی بن محمد و او از وشاء که گفت: از امام رضا(عليه السلام) پرسیدم: آیا زمین بی امام می ماند؟ فرمودند: نه. عرض کردم: به ما روایت رسیده است که آن بدون امام نمی ماند مگر آن که خدای عزوجل بر بندگانش خشم کند. فرمودند: نمی ماند؛ هنگامی که- بی امام باشد_ فرومی رود.

به طور کلی ثبات عالم امکان به خاطر حجت خداوند است و امروزه اگر کل عالم امکان برپاست به میمنتوجود حضرت اعلی حضرت قدر قدرت کیهان مکنت بلند همت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است:

ص: 596

7. در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 181 و احتجاج طبرسی مجلد 2 صفحه 471 آمده است:

وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ.

حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: استفاده بردن از من در غیبتم، مانند استفاده از خورشید در روزهای ابری است (که خورشید دیده نمی شود اما نفع می رساند) و من امان برای همه ی اهل زمین هستم، همان طور که ستاره ها برای اهل آسمان ها امانند.

البته فیوضاتی که از طرف خداوند به حجتش می رسد و از طریق حجة الله، کل عالم امکان را فرامی گیرد، می توان به دو قسمت تقسیم کرد: یک قسمت فیضی که کل عالم را فرامی گیرد که جماد و نبات و حیوان و انسان و ملائکة الله را شامل می شود و قسمت دوم فیضی است که به صورت خاص شامل حال نزدیکان حضرت می شود. چنان که در احادیث آمده است:

8. بحارالانوار مجلد52 صفحه 30 حدیث 25 و کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 441 آمده است:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي ظَرِيفٌ أَبُونَصْرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَقَالَ عَلَيَّ بِالصَّنْدَلِ الْأَحْمَرِ فَأَتَيْتُهُ بِهِ ثُمَّ قَالَ أَ تَعْرِفُنِي؟ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ مَنْ أَنَا؟ فَقُلْتُ أَنْتَ سَيِّدِي وَ ابْنُ سَيِّدِي فَقَالَ لَيْسَ عَنْ هَذَا سَأَلْتُكَ قَالَ ظَرِيفٌ فَقُلْتُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَبَيِّنْ لِي قَالَ أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي.

ظریف ابونصر گوید: به خدمت حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدم... فرمودند: من کیستم؟ گفتم: آقای من و زاده ی آقای من. فرمودند: از این نپرسیدم. ظریف گوید: عرض کردم: خدا مرا قربانت کند. پس شما برایم بفرمایید. فرمودند: من خاتم اوصیا و جانشینان هستم و خدای عزوجل به وسیله ی من از خاندانم و شیعیانم دفع بلا کند.

9. در علل الشرایع مجلد 1 صفحه 425 باب 103 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 23 صفحه 19 باب 1 آمده است:

الطَّالَقَانِيُّ عَنِ الْجَلُودِيِّ عَنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ رَجَاءِ بْنِ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لِأَيِّ شَيْ ءٍ يُحْتَاجُ إِلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُالْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ» وَ قَالَ النَّبِيُّ(صلى الله عليه و آله) النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ. فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ

ص: 597

عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ. فَقَالَ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ. بِهِمْ يَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ يَعْمَرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَا يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ لَا يُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.

محمّد بن ابراهيم بن اسحاق طالقانى(رضی الله عنه) مى گويد: عبد العزيز بن يحيى از مغيرة بن محمّد از رجاء بن سلمه، از عمرو بن شمر، از جابر بن يزيد جعفى، وى مى گويد: محضر ابى جعفر محمّد بن على الباقر(عليهما السلام) عرض كردم: براى چه به نبىّ و امام(عليهما السلام) نياز هست؟ حضرت(عليه السلام) فرمودند: براى اين كه عالم بر صلاح باقى باشد؛ چه آن كه خداوند عزّ و جلّ تا مادامى كه نبىّ يا امام در بين مردم مى باشند، عذاب را از اهل زمين بر مى دارد و شاهد بر اين كلام فرموده حقّ عزّ و جلّ در قرآن كريم است: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ» (تا تو در ميان آنها هستى حقّ تعالى آنها را عذاب نمى كند).

و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نيز فرمودند: ستارگان امان براى اهل آسمان بوده و اهل بيت من امان براى اهل زمين هستند، هنگامى كه ستارگان زائل شوند، به اهل آسمان مكروه وارد آيد و زمانى كه اهل بيت من نباشند، به اهل زمين مكروه مى رسد. مقصود از «اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه و آله)» ائمّه(عليهم السلام) هستند كه حقّ تعالى طاعت ايشان را مقرون با طاعت خود قرار داده و فرموده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (اى اهل ايمان، خدا و رسول و صاحبان امر ولايت را اطاعت كنيد).

و مقصود از صاحبان امر حضرات ائمّه معصومين(عليهم السلام) بوده كه از هر آلودگى پاك هستند، مرتكب هيچ گناهى نمى شوند و اساساً كوچكترين عصيانى از ایشان سرنمى زند ومورد تأييد خدا بوده و حقّ عزّ و جلّ به ایشان توفيق مى دهد و به واسطه ايشان بندگان روزى خورده و بلادشان آباد گشته و قطرات باران از آسمان مى بارد و نيز ايشان واسطه روييدن و خارج شدن بركات از زمين هستند و به بركت ايشان خدا به اهل معاصى مهلت داده و در عقوبتشان تعجيل نمى كند، روح القدس از ايشان جدا نمى شود و ايشان نيز از او مفارقت نمى كنند، از قرآن جدا نبوده و قرآن نيز از آن حضرت سلام اللَّه عليهم اجمعين جدا نمى باشد.

ص: 598

116. حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اولياءاللّه است

اشاره

سوره انفال آيه 34

وَ ما لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون

و آن ها چه کردند که خداوند عذابشان نکند در صورتی که راه مسجدالحرام را (به روی بندگان خدا) می بندند و آن ها اولیا و سرپرستان مسجدالحرام نبودند.( آن ها دوستان و اولياى خداوند نیستند) همانا اوليا و دوست او نيستند مگر متقين. ولی اکثرشان نمی دانند.

شأن نزول آیه

1. مفسرین در شأن نزول این آیه دو قول آورده اند:

قول اول: این است که کفار مانع ورود مسلمین به مسجدالحرام شدند. در سالی که مسلمانان همراه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به حدیبیه رسیدند و صلح نامه امضا کردند و مانع شدند که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و مسلمین وارد مسجدالحرام شوند که خداوند می فرمایند: «هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ» به کفار مکه گفته شده شما اولیا و سرپرست مسجدالحرام نیستید بلکه اهل تقوا، اولیا و سرپرست مسجدالحرام هستند.

قول دوم: گفته می شود شأن نزول آیه زمانی است که کافران قریش قصد کشتن و به قتل رسانیدن رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را کردند و سرانجام رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عزم هجرت فرمودند. به هر حال آن ها مانع ماندن رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در مکه و ورود آن حضرت(صلى الله عليه و آله) به مسجدالحرام شدند. خداوند به قریش می فرمایند «وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ» و ما کانوا اولیائه شما اولیا وسرپرست مسجدالحرام نیستید بلکه فقط متقون و اهل تقوا سرپرست مسجدالحرام هستند.

ص: 599

در احادیث درباره ی این متقون دو قول آمده است:

2. قول اول: در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 277 و شواهد التنزیل حاکم حسکانی صفحه 186

وَ أَخْرَجُوهُ مِنْ مَكَّةَ قَالَ اللَّهُ «وَ ما لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ - وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ» يَعْنِي قُرَيْشاً مَا كَانُوا أَوْلِيَاءَ مَكَّةَ «إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ » أَنْتَ وَ أَصْحَابُكَ يَا مُحَمَّدُ.

...«کسانی که اولیا و سرپرست مسجدالحرام نیستند»، کفار قریش می باشند. آن ها به مکه هم ولایت ندارند و رهبر و زعیم و ولی مسجدالحرام و مکه، تو هستی ای پیامبر(صلى الله عليه و آله) و اصحاب و یاران تو.

3. قول دوم: حاکم حسکانی در شواهد التنزیل ذیل همین آیه صفحه 185

خبر داد ما را عقیل پسر حسین خبر داد ما را علی پسر حسین ... از عبدالله بن عباس در قول خداوند تعالی «وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ» و ما کانوا اولیائه یعنی کفار مکه دوستان خدا نبودند اولیای خداوند نیستند مگر متقون یعنی کسانی که پرهیزکنندگان از شرک و گناهان کبیره هستند مقصود (حضرت) علی بن ابی طالب(عليه السلام)، حمزه و عقیل است. ایشانند دوستان خدا اما بیشتر مردم (به ولایت ایشان) نادان و جاهلند.

4. ابن مغازلی در کتاب المناقب صفحات 65 و 104 آورده است:

قال رسول الله(صلى الله عليه و آله): یا علی((عليه السلام)) إنّکَ امام المتقین.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: ای علی((عليه السلام))، تو امام، رهبر و پیشوای متقین هستی.

5. در ینابیع المودة نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی صفحات 442 و 443 به نقل از مناقب خوارزمی حنفی آورده است:

عن جابربن عبدالله الانصاری ... قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) ... طوبی للصابرین فی غیبة طوبی للمتقین علی محبتهم اولئک الذین وصفهم الله فی کتابه و قال «هُدىً لِلْمُتَّقينَ * الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» ثم قال تعالی «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون »

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ضمن حدیث مفصلی فرمودند: خوشا به حال صبرکنندگان در غیبتش. خوشا به حال کسانیکه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محبوب آن هاست و آن ها محبت او را در سینه دارند. ایشان کسانی هستند که خداوند در قرآن در وصف آن ها فرموده است«هُدىً لِلْمُتَّقينَ * الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» و فرموده ی خداست که«أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون »

ص: 600

6. در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 340 باب 33 حدیث 20 آمده است:

قال الصادق(عليه السلام) ... فَقَالَ الْمُتَّقُونَ شِيعَةُ عَلِيٍّ(عليه السلام) وَ الْغَيْبُ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِبُ .

متقین و پرهیزکاران، شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) هستند و غیب، مخصوصِ حضرت حجتِ غایب است.

بیاییم همه دعا کنیم ظهور آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک شود و ببینیم مسجدالحرام و کعبه و ملائکه، همه در اختیار آن حضرت و یاران و اصحاب ایشان است و در مسجدالحرام خداوند به بهترین نحوی پرستش شود و عبادت همه مرضی رضای خداوند باشد و مردم آن طوری خدا را عبادت کنند که خداوند به رسولش و ایشان به امامش دستور داده است. در آن زمان انجام حج و عمره و نماز و ... بسیار زیباست؛ مخصوصاً زمانی که از گل دسته های مسجد الحرام ندا بلند شود اشهد أن امیرالمؤمنین علیاً ولی الله شنیدنش لذت بخش است، عاشق هرگاه نام معشوق را بشنود لذت می برد. اذانی که در آن اشهد ان علیاً ولی الله نداشته باشد. لذت بخش نیست.

در كتاب شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكانى حنفى مجلد 1 صفحه 283 حدیث 290 آمده است:

أَخْبَرَنَا مَنْصُورُ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ يَزِيدَ الْمَوْصِلِيُّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ، عَنْ أَبِي هُرْمُزَ [نَافِعِ بْنِ هُرْمُزَ] عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ عَنِ النَّبِيِّ(صلى الله عليه و آله) قَالَ : آلُ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) كُلُّ تَقِيٍ

حاكم مى گويد: خبر داد ما را منصوربن حسين از محمّدبن جعفر، از ابراهيم بن اسحاق و او از قاسم بن يزيد موصلى و او از ابى على و او از ابى هارون و وى از انس بن مالك و او از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نقل مى كند كه حضرت در ذيل اين آيه «وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُون» فرمودند: آل محمّد(صلى الله عليه و آله) تمامى (ايشان) متقی هستند.اين كه آل محمّد(صلى الله عليه و آله) گفته مى شود، منظور ائمه اثنى عشر(عليهم السلام) است كه همه آل محمّد(صلى الله عليه و آله) هستند و حضرت صاحب الزمان(عليه السلام) از اين دوازده نفرند و ايشان از متقين هستند و قبلاً، اين آيه را مطرح كرديم كه خداوند مى فرمايد: «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»(1) و گفته شد که اين آيه درباره ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و ما در حال حاضر کسی را در میان اولیای خداوند از حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با عظمت تر نمی شناسیم.

ص: 601


1- . سوره اعراف آیه 128

117. در عصر مهدويت دين خداوند بر همه جا حاكم مى شود و فتنه ها ریشه کن می گردد

اشاره

سوره انفال آيه 39

وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصيرٌ

و مبارزه و جنگ و جهاد كنيد تا هيچ فتنه اى باقى نماند و دين فقط براى خداوند باشد. پس اگر دست برداشتند، خداوند به آنچه مى كنند بصير و بيناست.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته حافظ قندوزى حنفى صفحه 423 آمده است:

و عن محمّدبن مسلم قال: قلت للباقر(رضی الله عنه) ما تأويل قوله تعالى فى الانفال « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصيرٌ» قال: يجى ء تأويل هذه الآية فإذا جاء تأويلها يقتل المشركون حتى يوحدوا اللّه عزوجل و حتى لا يكون شرك و ذلك فى قيام قائمنا.

حافظ قندوزى حنفى از محمّدبن مسلم روايت كرده است كه به خدمت امام باقر(عليه السلام) عرض كردم تأويل اين آيه سوره انفال كه خداوند عزوجل مى فرمايد: «و مبارزه و جنگ و جهاد كنيد تا هيچ فتنه اى باقى نماند و دين فقط براى خداوند باشد» چيست؟ حضرت فرمودند: تأويل اين آيه هنوز نيامده است. پس هنگامى كه تأويل آن بيايد، با مشركان پيكار خواهد شد تا زمانى كه توحيد خداوند را بپذيرند و مشركى ديگر باقى نماند و اين در قيام قائم ما خواهد بود.

2. در تفسير مجمع البيان مجلد 4 صفحه 543، تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 56 حدیث 48، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 203، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 181 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 55 باب 5 حدیث 41، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 155 حدیث 96، تفسیر المیزان مجلد 9 صفحه 87، منتخب الاثر صفحه 294، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 24 آمده است:

ص: 602

الطبرسى فى مجمع البيان قال روى زرارة و غيره عن ابى عبداللّه (عليه السلام) قال: انّه لم يجى ء تأويل هذه الآية و لو قد قام قائمنا بعد سيري من يدرکه ما يكون من تأويل هذه الآية ليبلغن دين محمّد(صلى الله عليه و آله) ما بلغ الليل حتى لا يكون [م]شرك على ظهر الارض.

شيخ طبرسى در مجمع البيان گويد: زراره و غير او روايت كرده اند كه حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: هنوز تأويل اين آيه نيامده و چنانچه قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پا خيزد، هر كس آن زمان را درك كند، آنچه از تأويل اين آيه انجام مى شود را خواهد ديد. همانا دين حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) تا هر كجا كه شب رسيده، خواهد رسيد تا آنجا كه هيچ مشركى بر روى زمين نخواهد ماند.

خلاصه برنامه های حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

3. در تفسير عياشى مجلد 2 صفحه 56 تا 61 حدیث 49 آمده است:

عن عبد الأعلى الجبلي [الحلبي ] قال: قال أبو جعفر(عليه السلام) يكون لصاحب هذا الأمر غيبة في بعض هذه الشعاب، ثم أومأ بيده إلى ناحية ذي طوى، حتى إذا كان قبل خروجه بليلتين- انتهى المولى الذي يكون بين يديه- حتى يلقى بعض أصحابه، فيقول: كم أنتم هاهنا فيقولون نحو من أربعين رجلا، فيقول: كيف أنتم لو قد رأيتم صاحبكم فيقولون: و الله لو يأوي بنا الجبال لآويناها معه، ثم يأتيهم من القابلة [القابل ] فيقول لهم- أشيروا إلى ذوي أسنانكم و أخياركم عشيرة- فيشيرون له إليهم فينطلق بهم حتى يأتون صاحبهم، و يعدهم إلى الليلة التي تليها. ثم قال أبو جعفر: و الله لكأني أنظر إليه- و قد أسند ظهره إلى الحجر، ثم ينشد الله حقه ثم يقول: يا أيها الناس- من يحاجني في الله فأنا أولى الناس بالله- و من يحاجني في آدم فأنا أولى الناس بآدم، يا أيها الناس من يحاجني في نوح فأنا أولى الناس بنوح، يا أيها الناس من يحاجني في إبراهيم، فأنا أولى بإبراهيم يا أيها الناس من يحاجني في موسى فأنا أولى الناس بموسى، يا أيها الناس من يحاجني في عيسى فأنا أولى الناس بعيسى يا أيها الناس من يحاجني في محمد(صلى الله عليه و آله) فأنا أولى الناس بمحمد(صلى الله عليه و آله)، يا أيها الناس من يحاجني في كتاب الله فأنا أولى الناس بكتاب الله، ثم ينتهي إلى المقام فيصلي [عنده ] ركعتين، ثم ينشد الله حقه. قال أبوجعفر(عليه السلام): هو و الله المضطر في كتاب الله، و هو قول الله: «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ- وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» (1) و جبرئيل على الميزاب في صورة طائر أبيض- فيكون أول خلق الله يبايعه جبرئيل، و يبايعه الثلاثمائة و البضعة العشر رجلا، قال: قال أبوجعفر(عليه السلام): فمن ابتلي في المسير وافاه في تلك الساعة، و من لم يبتل بالمسير فقد عن فراشه، ثم قال: هو و الله قول علي بن أبيطالب(عليه السلام):

ص: 603


1- . سوره نمل آیه 62

المفقودون عن فرشهم، و هو قول الله: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً»(1) أصحاب القائم الثلاثمائة و بضعة عشر رجلا، قال: هم و الله الأمة المعدودة التي قال الله في كتابه: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ»(2) قال: يجمعون في ساعة واحدة قزعا كقزع الخريف فيصبح بمكة فيدعو الناس إلى كتاب الله و سنة نبيه(صلى الله عليه و آله)، فيجيبه نفر يسير و يستعمل على مكة، ثم يسير فيبلغه أن قد قتل عامله، فيرجع إليهم- فيقتل المقاتلة لا يزيد على ذلك شيئا يعني السبي، ثم ينطلق فيدعو الناس إلى كتاب الله و سنة نبيه(صلى الله عليه و آله)، و الولاية لعلي بن أبي طالب(عليه السلام)، و البراءة من عدوه و لا يسمي أحدا حتى ينتهي إلى البيداء، فيخرج إليه جيش السفياني فيأمر الله الأرض فيأخذهم من تحت أقدامهم، و هو قول الله: «وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ »(3) يعني بقائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ »(4) يعني بقائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) إلى آخر السوره ی، و لا يبقى منهم إلا رجلان- يقال لهما وتر و وتير من مراد: وجوههما في أقفيتهما يمشيان القهقرى، يخبران الناس بما فعل بأصحابهما، ثم يدخل المدينة فتغيب عنهم عند ذلك قريش و هو قول علي بن أبي طالب(عليه السلام): و الله لودت قريش أي عندها موقفا واحدا جزر جزور بكل ما ملكت و كل ما طلعت عليه الشمس أو غربت، ثم يحدث حدثا فإذا هو فعل ذلك، قالت: قريش اخرجوا بنا إلى هذه الطاغية، فو الله أن لو كان محمديا ما فعل، و لو كان علويا ما فعل، و لو كان فاطميا ما فعل، فيمنحه الله أكتافهم، فيقتل المقاتلة و يسبي الذرية، ثم ينطلق حتى ينزل الشقرة فيبلغه أنهم قد قتلوا عامله فيرجع إليهم فيقتلهم مقتله ليس قتل الحرة إليها بشي ء، ثم ينطلق يدعو الناس إلى كتاب الله و سنة نبيه و الولاية لعلي بن أبي طالب(عليه السلام) و البراءة من عدوه، حتى إذا بلغ إلى الثعلبية قام إليه رجل من صلب أبيه و هو من أشد الناس ببدنه و أشجعهم بقلبه، ما خلا صاحب هذا الأمر، فيقول: يا هذا ما تصنع فو الله إنك لتجفل الناس إجفال النعم أ فبعهد من رسول الله(صلى الله عليه و آله) أم بما ذا فيقول المولى الذي ولي البيعة: و الله لتسكنن أو لأضربن الذي فيه عيناك، فيقول له القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف): اسكت يا فلان، إي و الله إن معي عهدا من رسول الله(صلى الله عليه و آله)، هات لي يا فلان العيبة أو الطيبة أو الزنفليجة فيأتيه بها فيقرؤه العهد من رسول الله(صلى الله عليه و آله)، فيقول: جعلني الله فداك أعطني رأسك أقبله فيعطيه رأسه فيقبله بين عينيه ثم يقول: جعلني الله فداك جدد لنا بيعة، فيجدد لهم بيعة قال أبوجعفر(عليه السلام): لكأني أنظر إليهم- مصعدين من نجف الكوفة ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا، كان قلوبهم زبر الحديد، جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره يسير الرعب أمامه شهرا و خلفه شهرا، أمده الله «بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِينَ» (5) حتى إذا صعد النجف، قال

ص: 604


1- . سوره بقره آیه 148
2- . سوره هود آیه 8
3- . سوره سباء آیات51 و 52
4- . سوره سباء آیه 53
5- . سوره آل عمران آیه 125

لأصحابه: تعبدوا ليلتكم هذه فيبيتونبين راكع و ساجد يتضرعون إلى الله حتى إذا أصبح، قال: خذوا بنا طريق النخيلة و على الكوفة جند مجند قلت: جند مجند قال: إي و الله حتى ينتهي إلى مسجد إبراهيم(عليه السلام) بالنخيلة، فيصلي فيه ركعتين. فيخرج إليه من كان بالكوفة من مرجئها و غيرهم من جيش السفياني، فيقول لأصحابه: استطردوا لهم ثم يقول كروا عليهم. قال أبوجعفر(عليه السلام): و لا يجوزوا لله الخندق منهم مخبر- ثم يدخل الكوفة فلا يبقى مؤمن إلا كان فيها أو حن إليها و هو قول أميرالمؤمنين علي(عليه السلام) ثم يقول لأصحابه سيروا إلى هذه الطاغية، فيدعوه إلى كتاب الله و سنة نبيه(صلى الله عليه و آله) فيعطيه، السفياني من البيعة سلما فيقول له كلب: و هم أخواله [ما] هذا ما صنعت و الله ما نبايعك على هذا أبدا، فيقول: ما أصنع فيقولون: استقبله فيستقبله، ثم يقول له القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف): خذ حذرك فإنني أديت إليك و أنا مقاتلك، فيصبح فيقاتلهم فيمنحه الله أكتافهم. و يأخذ السفياني أسيرا، فينطلق به و يذبحه بيده، ثم يرسل جريدة خيل إلى الروم فيستحضرون بقية بني أمية، فإذا انتهوا إلى الروم قالوا: أخرجوا إلينا أهل ملتنا عندكم، فيأبون و يقولون و الله لا نفعل، فيقول الجريدة: و الله لو أمرنا لقاتلناكم، ثم ينطلقون إلى صاحبهم فيعرضون ذلك عليه، فيقول: انطلقوا فأخرجوا إليهم أصحابهم، فإن هؤلاء قد أتوا بسلطان [عظيم ] و هو قول الله: «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ * لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ »(1) قال: يعني الكنوز التي كنتم تكنزون، «قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ * فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ »(2) لا يبقى منهم مخبر. ثم يرجع إلى الكوفة فيبعث الثلاثمائة و البضعة عشر رجلا إلى الآفاق كلها، فيمسح بين أكتافهم و على صدورهم، فلا يتعايون في فضاء و لا تبقى أرض إلا نودي فيها شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له و أن محمدا رسول الله(صلى الله عليه و آله)، و هو قوله: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ »(3) و لا يقبل صاحب هذا الأمر الجزية كما قبلها رسول الله(صلى الله عليه و آله) و هو قول الله: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ »(4). قال أبوجعفر(عليه السلام): يقاتلون و الله حتى يوحد الله و لا يشرك به شيئا و حتى تخرج العجوز الضعيفة من المشرق تريد المغرب و لا ينهاها أحد، و يخرج الله من الأرض بذرها، و ينزل من السماء قطرها، و يخرج الناس خراجهم على رقابهم إلى المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و يوسع الله على شيعتنا و لولاه ما يدركهم [ينجز لهم ]. من السعادة لبغوا، فبينا صاحب هذا الأمر قد حكم ببعض الأحكام و تكلم ببعض السنن، إذ خرجت خارجة من المسجد يريدون الخروج عليه، فيقول لأصحابه: انطلقوا فتلحقوا بهم في التمارين فيأتونه بهم أسرى ليأمر بهم فيذبحون و هي آخر خارجة تخرج على قائم آل محمد(صلى الله عليه و آله).

ص: 605


1- . سوره انبیاء آیات 12 و 13
2- . سوره انبیاء آیات 14 و 15
3- . سوره آل عمران آیه 83
4- . سوره انفال آیه 39

عياشى به سند خود از عبدالاعلى حلبى آورده كه گفت: حضرت ابوجعفر امام باقر(عليه السلام) فرمودند:به ناچار صاحب اين امر را در يكى از اين دره ها غيبتى خواهد بود_ و با دست خود به سوى ذى طوى اشاره فرمود_ تا آن گاه كه دو شب، به خروجش مانده خدمتكار مخصوصش مى آيد و بعضى از اصحاب آن حضرت را مى بيند و مى پرسد: شما در اينجا چند نفريد؟ مى گويند: حدود چهل مرد، مى گويد: اگر صاحب خويش را ببينيد چگونه خواهيد بود؟ گويند: به خدا سوگند اگر دستور دهد كه كوه ها را از جاى بركنيم، خواهيم كند [اگر فرمان دهد به سوى كوه ها روى بريم در خدمت آن حضرت روى خواهيم نمود.]

سپس، فرداى آن شب به نزدشان مى آيد و مى گويد: از بزرگان و نيكان خودتان ده تن را تعيين نماييد. آن ها را تعيين مى كنند. پس او ايشان را با خود مى برد تا اينكه به خدمت صاحبشان شرف ياب مى شوند و براى فرداى آن شب به ايشان وعده مى دهد.

آن گاه حضرت ابوجعفر(عليه السلام) فرمود: [به خدا سوگند] گويا او را مى بينم در حالى كه به حجر تكيه داده و خداوند را به حق خودش قسم مى دهد. سپس، مى گويد: اى مردم، هر كس درباره خداوند با من بحث كند [بداند كه] من از همه [مردم] به خداوند سزاوارترم و هر كس درباره آدم(عليه السلام) با من بحث كند [بداند كه] من از همه [مردم] به آدم(عليه السلام) سزاوارترم، اى مردم هر كس درباره نوح(عليه السلام) با من بحث كند من از همه به نوح(عليه السلام) نزديك ترم، اى مردم هر كس درباره ابراهيم(عليه السلام) با من بحث كند [بداند كه] من از همه به ابراهيم(عليه السلام) نزديك ترم. اى مردم، هر كس درباره موسى(عليه السلام) با من بحث دارد [بداند كه] من از همه به موسی(عليه السلام) نزديك ترم. اى مردم هر كس درباره عيسى(عليه السلام) با من بحث دارد [بداند كه] من از همه به عيسی(عليه السلام) نزديك ترم. اى مردم هر كس درباره حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) با من بحث دارد [بداند كه] من از همه به محمّد(عليه السلام) نزديك ترم. اى مردم هر كس درباره كتاب خدا با من بحث دارد [بداند كه ]من از همه به كتاب خدا سزاوارترم.

سپس، به مقام (پشت مقام حضرت ابراهیم(عليه السلام)) تشريف مى برد و در آنجا دو ركعت نماز مى گذارد. آن گاه خداوند را به حق خودش مى خواند. آن گاه امام باقر(عليه السلام)فرمود: به خدا سوگند اوست همان مضطرى كه خداوند درباره اش مى فرمايد: «آیا كيست آنكه به مضطر پاسخ دهد و

ص: 606

بدى را از ميان بردارد و شما را جانشينان روى زمين قرار دهد؟» و جبرئيل بر ناودان به صورت پرنده سفيدى قرار دارد. پس، نخستين خلق خدا كه با او بيعت خواهد كرد جبرئيل است و آن 313 مرد با او بيعت مى كنند. راوى گويد: حضرت باقر(عليه السلام) فرمودند: پس هر آنكه پيش از آن هنگام بيرون از خانه بوده در آن ساعت به آن حضرت خواهد رسيد و هر آنكه دچار سفر نبوده از رختخوابش مفقود مى شود. سپس فرمود: اين است به خدا سوگند فرموده على(عليه السلام): «مفقود شوندگان از رختخواب هايشان» و اين است معنى قول خداوند «پس به كارهاى نيك سبقت و پيشى گيريد. هر كجا باشيد خداوند همه شما را خواهد آورد.» اصحاب حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن سيصد و ده و چند مرد، فرمود: آن ها هستند كه به خدا سوگند آن امت معدوده اى كه خداوند در كتابش فرموده: «و چنانچه عذاب را از آنان تا هنگام معينى [افراد معدودى] به تعويق اندازيم» فرمود: در يك ساعت جمع خواهند شد، همچون قطره هاى ابر پاييزى، پس آن جناب در مكه صبح خواهد كرد و مردم را به كتاب خدا و سنت پيغمبرش دعوت مى نمايد كه افراد كمى دعوتش را اجابت مى كنند و بر مكه كسى را مى گمارد. سپس، از آنجا كوچ مى نمايد. به او گزارش مى رسد كه کارگزارش را به قتل رسانده اند، پس به سوى آنان باز مى گردد و قاتلان را مى كشد و بر كشتن چيزى نمى افزايد، يعنى، بر اسارت كسى اقدام نمى كند.

آن گاه رهسپار شده و مردم را به كتاب خدا و سنت پيغمبر(صلى الله عليه و آله) و ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) و بيزارى از دشمنش دعوت مى كند و نام كسى را نمى برد تا اينكه به بيداء مى رسد كه ارتش سفيانى به مقابله با آن حضرت بيرون مى آيند. پس، خداوند به زمين امر مى فرمايد كه آن ها را از زير پاهايشان بگير و اين است [معنى] قول خداوند: «و چنانچه كافران را ببينى كه هراسان هستند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود و از جايگاه نزديكى گرفته شوند و گويند بهاو ايمان آورديم»؛ يعنى، به قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا آخر سوره.

پس، كسى از آن ها باقى نمى ماند مگر دو مرد كه به آن ها وتر و وتير[ه] گفته مى شود، از قبيله مراد؛ صورت هايشان در پشتشان است كه به عقب راه مى روند. به مردم خبر مى دهند كه چه بر سر همراهانشان آمد. سپس، آن حضرت به مدينه داخل مى شود كه در آن هنگام قريش از سپاهيان آن جناب گريخته و پنهان مى گردند و اين است معنى قول على بن ابى طالب(عليه السلام) كه فرموده: به خدا

ص: 607

سوگند دوست دارم [قريش در آن هنگام دوست دارند و آرزو مى كنند] كه تمام اموال و دارايى هايشان و همه آنچه خورشيد بر آن مى تابد (همه دنيا) را بدهند و مخفيگاهى بگيرند كه به قدر سر بريدن شتر در آن پنهان شوند. سپس، آن جناب حادثه اى پديد مى آورد كه در اين وقت قريش گويند: بياييد تا بر اين سركش خروج نماييم كه به خدا سوگند اگر اين از اولاد حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) بود، اين كار را نمى كرد و اگر از فرزندان على(عليه السلام) هم بود اين كار را نمى كرد و اگر از اولاد حضرت فاطمه(علیها السلام) بود چنين عملى انجام نمى داد. آن گاه با آن بزرگوار مى جنگند كه خداوند او را بر ايشان پيروز مى گرداند كه جنگجويانشان را مى كشد و ذريه شان را به اسارت درمى آورد. بعد از آنجا بيرون مى رود تا اينكه در شقره فرود مى آيد (شقره يكى از نقاط حجاز است). در آنجا خبر مى رسد كه گماشته آن حضرت در مدينه به قتل رسيده [آن ها او را كشته اند ]پس برمى گردد و آنچنان كشتارى نسبت به آنان مى كند كه واقعه حرّه در برابر آن ناچيز مى نمايد. سپس، درحالى كه مردم را به كتاب خدا و سنت پيغمبر او و ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) و بيزارى از دشمنش فرا مى خواند، از آنجا بيرون رفته تا به ثعلبيه مى رسد. (ثعلبيه از منزلگاه هاى بين راه مكه تا كوفه است.)

در آنجا، مردى از بستگان نزديك او_ كه از صلب پدرش مى باشد _ و به استثناى صاحب اين امر از همه مردمان نيرومندتر و قوى دل تر است، به پا مى خيزد و به آن جناب عرضه مى دارد: اى مرد، چه مى كنى؟ تو دارى مردم را فرارى مى دهى، آيا اين كارها بر اساس عهدنامه اى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است يا خير؟ پس، آنخدمتكارى كه متصدى امر بيعت است، بر او بانگ مى زند كه: در جايت بنشين وگرنه سر از بدنت جدا مى كنم. ولى حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او مى فرمايد: فلانى، ساكت باش. آرى به خدا سوگند عهدنامه اى از رسول خدا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه من است. [بعد صدا مى زند]: فلانى آن خورجين يا كيف را به نزديكم بياور. پس آن را مى آورند و عهدنامه را به نظر آن شخص مى رساند. در اين موقع آن مرد عرضه مى كند: خداوند مرا فداى تو گرداند. سر مباركت را نزديك بياور تا بر آن بوسه زنم. پس آن جناب سر مبارك خويش را پيش مى آورد و آن مرد پيشانى حضرتش را مى بوسد. سپس، مى گويد: خداوند مرا فداى تو سازد. بار ديگر از ما بيعت بگير كه آن حضرت بيعت خود را تجديد مى كند.

ص: 608

امام باقر(عليه السلام) فرمود: گويى آنان را مى نگرم كه بر فراز نجف كوفه بالا مى آيند، سيصد و ده و چند مرد، انگار دل هايشان پاره هاى آهن است. جبرئيل از سمت راستش، ميكائيل از سمت چپش و رعب به مسافت يك ماه پيش رو و يك ماه پشت سر آن حضرت مى باشد. خداوند او را به وسيله پنج هزار فرشته ی نشاندار مدد مى دهد تا وقتى كه به نجف مى رسد، به اصحابش مى فرمايد: امشب را به عبادت بگذرانيد. پس ايشان آن شب را بين ركوع و سجود و تضرع به درگاه خداوند به صبح مى آورند. صبحگاهان حضرت دستور مى دهد: راه نخيله را پيش گيريد، در حالى كه در كوفه ارتش مجهز [اطراف كوفه خندقى عميق] هست. راوى پرسيد: ارتش مجهز؟ [خندقى عميق؟] فرمود: آرى به خدا سوگند، پس آن حضرت به سوى نخيله توجه مى كند تا در نخيله به مسجد ابراهيم(عليه السلام) مى رسد. در آن دو ركعت نماز مى گذارد. در آن هنگام سپاهيان سفيانى از مرجئه و غير آن ها از كوفه خروج مى كنند كه آن حضرت به اصحاب خود فرمايد: بر آن ها حمله كنيد. سپس، فرمايد: با آن ها بجنگيد.

امام باقر(عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند احدى از آنان از خندق نمى گذرد كه خبر ببرد. سپس، آن حضرت داخل كوفه مى شود، پس هيچ مؤمنى باقى نمى ماند مگر اينكه در آنجا باشد يا شوق آن را در سر دارد و اين قول اميرالمؤمنين(عليه السلام) است. سپس، به اصحاب خويش فرمايد: براى [نابودى] اين طاغوت، يعنى، سفيانى بسيج شويدو او را به كتاب خدا و سنت پيغمبر دعوت مى كند. سفيانى ابتدا به تسليم می شود و قول صلح مى دهد ولى قبيله كلب كه دايى هاى او هستند، به او مى گويند: اين چه كارى بود؟! به خدا قسم كه ما به هيچ وجه بر اين كار با تو بيعت نمى كنيم. مى گويد: چه كار كنيم؟ گويند: با او؛ يعنى، امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جنگ كن. پس، او براى جنگيدن با آن حضرت مى رود. آن جناب او را نصيحت مى كند و مى فرمايد: [از عاقبت كارت] بترس. من آنچه شرط بلاغ بود به تو گفتم و [اينك] با تو مى جنگم. پس، فرداى آن روز امام(عليه السلام) با آنان جنگ مى كند و خداوندِ عالم او را بر آنان غالب مى سازد و سفيانى اسير مى گردد كه آن جناب او را با دست خود سر مى برد.

بعد از آن قسمتى از سپاهيان سواره خود را به روم مى فرستد كه بازماندگان از بنى اميه را طلب نمايند و چون ايشان به روم رسند به اهل آنجا گويند: هم كيشان ما را كه نزد شمايند بياوريد ولى آن ها از اين كار خوددارى مى ورزند و مى گويند: به خدا چنين كارى نمى كنيم. سپاهيان گويند: به

ص: 609

خدا اگر مأمور بوديم با شما مى جنگيديم. آن گاه به نزد صاحبشان بازمى گردند و جريان را به عرض مى رسانند. آن حضرت فرمايد: برويد با ايشان بجنگيد تا بنى اميه را از ايشان بگيريد. پس، بزرگ روميان گويد: برويد بنى اميه را به دست ايشان بسپاريد كه با قدرت تمام آمده اند و اين است [معنى] قول خداوند: «پس چون عذاب ما را احساس نمودند از آن گريزان شدند، نگريزيد و به آنچه از خوش گذرانى ها و لذت ها و مساكن بوده ايد باز گرديد.»؛ يعنى، گنجينه هايى كه انباشته مى كرديد [در آن هنگام ستمكاران] گویند واى بر ما كه سخت ظالم و ستمكار بوديم. پس، همواره اين سخن بر زبانشان باشد تا اينكه همچون كشته از درو شده اى آنان را خاموش كرديم [و به كام مرگ فرو برديم] كه هيچ خبر دهنده اى از آنان باقى نماند. سپس آن حضرت به كوفه باز مى گردد و آن سيصد و ده و چند نفر را به تمامى جاها مى فرستد. پس بين شانه ها و بر روى سينه هاى ايشان دست مى كشد كه در هيچ حكمى درمانده و عاجز نمى شوند و هيچ آباديى بر پهنه زمين نماند مگراينكه در آن بانگ شهادت به لا اله الا اللّه لا شريك له و انّ محمّداً رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) بلند باشد و اين است معنى قول خداوند: «و هر آنكه در آسمان ها و زمين است خواه و ناخواه مطيع فرمان خداست و به سوى او بازگردانده خواهد شد.»

و صاحب اين امر جزيه را نمى پذيرد آنچنان كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) قبول می فرمود و اين است كه خداوند فرموده: «و با كافران قتال كنيد تا هيچ فتنه اى باقى نماند و آيين همه خداپرستى شود.» امام باقر(عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند جنگ خواهند كرد تا اينكه توحيد خدا برقرار شود و هيچ گونه به او شرك نورزند و تا آنجا كه حتى پيرزن ضعيف هم از شرق به سوى مغرب رود و كسى از او جلوگيرى نمى نمايد و خداوند [در آن روزگار تمامى] بذرهاى زمين را مى روياند و باران آسمان را [به طور كامل] فرو مى ريزد و مردم خراجشان را بر گردن نهاده و به پيشگاه حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى برند و خداوند بر شيعيانمان وسعت مى دهد [به طورى كه] چنان چه سعادت و نيكبختى آنان را در نيابد طغيان كنند. پس در همان حال كه صاحب اين امر بعضى از احكام را صادر فرمايد و برخى از سنت ها را باز گويد، گروهى از مسجد بيرون مى روند و در پى خروج و سركشى عليه آن حضرت بر مى آيند كه آن جناب به اصحاب خود امر فرمايد به مقابله ی آنان بروند. در تمارين به

ص: 610

آنان مى رسند، اسيرشان كرده و به خدمت آن حضرت مى برند. دستور مى دهد آنان را مى كشند و اين آخرين گروهى است كه بر قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج مى كند.

4. در روضه کافی مجلد 8 صفحه 201 حدیث 243، صافی مجلد 2 صفحه 303 المحجة صفحه 78، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 81 حدیث 1، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 154 حدیث 95، المیزان مجلد 9 صفحه 87، منتخب الاثر صفحه 290 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَبْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ »(1) فَقَالَ لَمْ يَجِئْ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ بَعْدُ إِنَّرَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) رَخَّصَ لَهُمْ لِحَاجَتِهِ وَ حَاجَةِ أَصْحَابِهِ فَلَوْ قَدْ جَاءَ تَأْوِيلُهَا لَمْ يَقْبَلْ مِنْهُمْ لَكِنَّهُمْ يُقْتَلُونَ حَتَّى يُوَحَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَتَّى لَا يَكُونَ شِرْكٌ.

ص: 611


1- . سوره انفال آیه 39

118. نزديك ترين «ذى القربى» به رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، امام

زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و خمس از آن ایشان است

سوره انفال آيه 41

وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ

بدانيد كه هر چه غنيمت گيريد، يك پنجم آن از خدا و پيغمبر و خويشان او و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان است.

1. در كتاب اصول كافى مجلد 1 صفحه 539 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 83 حدیث 1 آمده است:

عن محمّدبن مسلم عن ابى جعفر(عليه السلام) فى قول اللّه تعالى: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى» قال: هم قرابة رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) الخمس لله و للرسول و لنا.

محمّدبن مسلم از امام باقر(عليه السلام) در تفسير آيه و خمس روايت مى كند كه منظور از «ذى القربى» در آيه نزديكان رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) است و خمس متعلق به خدا و رسول(صلى الله عليه و آله) و ما اهل بيت(عليهم السلام) مى باشد.

2. در كتاب الميزان مجلد 9 صفحه 105 آمده است:

عن زكريابن مالك الجعفى عن ابى عبداللّه(عليه السلام) انه سئل عن قول اللّه فقال: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى» خمس اللّه عزوجل للامام و خمس الرسول للامام و خمس ذى القربى لقرابه الرسول للامام و اليتامى آل الرسول و المساكين منهم و ابناء السبيل منهم فلا يخرج منهم اى غيرهم.

زكريابن مالك جعفى از ابى عبداللّه امام صادق(عليه السلام) روايت كرده كه: شخصى از آن حضرت از معناى آيه «بدانيد كه هر چه غنيمت گيريد، يك پنجم آن از خدا و پيغمبر و خويشان او

ص: 612

و يتيمان و مسكينان و درراه ماندگان است.» سؤال كرد. حضرت فرمود:خمس خداى عزوجل و خمس رسول(صلى الله عليه و آله) و خمس ذى القربى كه به ملاك خويشاوندى رسول(صلى الله عليه و آله) مى برد، همه براى امام و يتيمان و مسكينان و درماندگان در سفر از ذى القربى و از آل پیامبر(صلى الله عليه و آله) است، سهم هيچ يك از ايشان به غير ايشان داده نمى شود.

3. در كتاب وسائل الشيعه مجلد 4 صفحه 375 آمده است:

عن احمدبن المثنى عن محمّدبن زيد الطبرى قال: كتب رجل من تجار فارس من بعض موالى ابوالحسن الرضا(عليه السلام) يسأله الإذن فى الخمس فكتب اليه: بسم اللّه الرحمن الرحيم ان اللّه واسع الكريم،ضمن على العمل الثواب و على الضيق الهمّ، لا يحل مال الا من وجه احله اللّه ، ان الخمس عوننا على ديننا و على عيالنا و على موالينا.

احمدبن مثنى از محمّدبن زيد طبرى گفت: مردى از تجار فارس و از مواليان امام رضا(عليه السلام) از حضرت كسب تكليف نمود كه امام اجازه مصرف خمس را به او بدهند. امام رضا(عليه السلام) براى وى نوشتند:

به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند صاحب كرامت و وسعت نظر است. او برای هر عملی ثوابی قرار داده و در تنگناها راه حل معین نموده. بنابراین هیچ مالی حلال نیست، مگر آن که خداوند آن را حلال فرموده باشد. بدان که خمس آن مال و ثروتی است که باید برای کمک ب آیین ما و عیالات و دوستان ما اهل بیت مصرف گردد.

4. در تفسير صافى صفحه 221 آمده است:

و فى التهذيب عن اميرالمؤمنين(عليه السلام): نحن و اللّه عنى بذى القربى الذين قرنهم اللّه بنفسه و برسوله فقال:« فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبی وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» منا خاصة قال و لم يجعل لنا فى سهم الصدقه نصيبا اكرم اللّه نبيه و اكرمنا ان يطعمنا اوساخ ايدى الناس.

در كتاب تهذيب از اميرالمؤمنين(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: قسم به خدا كه منظور از ذى القربى كه خداوند در كنار خود و رسولش قرار داده ما هستيم. سپس فرمود: خداوند از سهم صدقه چيزى را براى ما جايز ندانست، اما پيامبر(صلى الله عليه و آله) و ما را از بسيارى از اموال مردم بهره مند نمود.

به هر حال در این زمینه احادیث و روایات زیاد است و ما به همین چند نمونه بسنده می کنیم اما این نکته را تذکر می دهیم که:اولاً: نزدیک ترین فرد ذی القربی هم اکنون به رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ثانیاً: حق خداوند و حق رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از آنِ حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ص: 613

119. امامت بعد از سيدالشهدا(صلى الله عليه و آله) در نسل ايشان است

سوره انفال آيه 75

وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ

و خويشاوندان در كتاب خدا (در كار ميراث) به يكديگر سزاوارترند كه خدا به همه چيز داناست.

1. در كتاب صافى صفحه 225 آمده است:

عن الصادق(عليه السلام): لا تعود الامامة فى اخوين بعد الحسن و الحسين(عليهما السلام) ابدا انما جرت من على بن الحسين(عليهما السلام) كما قال اللّه «وَ أُولُوا الأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ» فلا يكون بعد على بن الحسين(عليهما السلام) الا فى الاعقاب و اعقاب الاعقاب.

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: بعد از امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) امامت در (هيچ) دو برادر (ديگرى) واقع نمی شود. بعد از حسين بن على(عليه السلام) امامت به امام سجاد، على بن الحسين(عليه السلام) منتقل گرديد. همان طور كه پروردگار مى فرمايد:«و خويشاوندان در كتاب خدا (در كار ميراث) به يكديگر سزاوارترند.» و بعد از على بن الحسين(عليهما السلام) امامت نسل به نسل استمرار پيدا كرد.

پس، امامت نسل در نسل است تا نهمين نسل امام حسين(عليه السلام) كه هم اكنون قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عهده دار اين مقام عظمى مى باشد.

2. در كتاب كفاية الاثر و منتخب الاثر باب دهم فصل دوم صفحه 204 آمده است:

قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): (القائم) هو الامام التاسع من صلب الحسين(عليه السلام).

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: (قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) او امام نهم از صلب امام حسين(عليه السلام) است.

3. در كتاب كفايه الاثر و منتخب الاثر صفحه 204 آمده است:

قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): هو التاسع من صلب الحسين(عليه السلام).

ص: 614

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: (قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) او امام نهم از پشت امام حسين(عليه السلام) است.

4. در كتاب كفايه الاثر و منتخب الاثر صفحه 204 و 205 آمده است:

قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله): يا عمّار، اعلم ان اللّه تبارك و تعالى عهد اليّ انه يخرج من صلب الحسين(عليه السلام) ائمة تسعة و التاسع من ولده يغيب عنهم.

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به عمار فرمودند: اى عمار، بدان عهد خداوند بر اين قرار گرفته است كه نه امام از صلب امام حسين(عليه السلام) باشند و نهمين آن ها (مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه) غايب مى شود.

5. در كتاب كفايه الاثر صفحه 205 آمده است:

قال الحسين بن على(عليه السلام): منّا اثنى عشر أولهم اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) و آخرهم التاسع من ولدى و هو القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بالحق.

حضرت سيد الشهداء(عليه السلام) فرمودند: دوازده امام از ما هستند. اول آن ها اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) است و آخر آن ها حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حق است كه او نهمين فرزند من است.

صاحب منتخب الاثر مى فرمايد: در 148 حديث ذكر شده كه حضرت مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهمين فرزند امام حسين(عليه السلام) است.

6. در کفایة الاثر صفحات 175 و 176و کتاب الامام مهدی صفحه 153 حدیث 247 آمده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبَانِيُّ(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ أَبُوبَكْرِبْنُ هَارُونَ الدِّينَوَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمِصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْغِفَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَرِيزُبْنُ عَبْدِاللَّهِ الْحَذَّاءُ قَالَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذِهِ الْآيَةَ «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ» سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) عَنْ تَأْوِيلِهَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عَنَى غَيْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ أُولُو الْأَرْحَامِ فَإِذَا مِتُّ فَأَبُوكَ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوْلَى بِي وَ بِمَكَانِي فَإِذَا مَضَى أَبُوكَ فَأَخُوكَ الْحَسَنُ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ(عليه السلام) فَأَنْتَ أَوْلَى بِهِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) فَمَنْ بَعْدِي أَوْلَى بِي فَقَالَ ابْنُكَ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوْلَى بِكَ مِنْ بَعْدِكَ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه و آله) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ جَعْفَرٌ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ بِمَكَانِهِ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ(عليه السلام) فَابْنُهُ مُوسَى(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى مُوسَى(عليه السلام) فَابْنُهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ(عليه السلام) فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ(عليه السلام) فَابْنُهُ عَلِيٌّ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ(عليه السلام) فَابْنُهُ الْحَسَنُ(عليه السلام) أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِهِفَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ(عليه السلام) وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ فِي التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِكَ فَهَذِهِ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِكَ أَعْطَاهُمْ عِلْمِي وَ فَهْمِي طِينَتُهُمْ مِنْ طِينَتِي مَا لِقَوْمٍ يُؤْذُونِّي فِيهِمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.

ص: 615

7. در کتاب کمال الدین مجلد 1 صفحه 323 باب 31 حدیث 8، تفسیر صافی مجلد 4 صفحه 387، تفسیر برهان مجلد 3 صفحه 293 حدیث 14، المحجة صفحه 200، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 134 باب 4 حدیث 1، نورالثقلین مجلد 1 صفحه 511، نوادر الاخبار صفحه 227 آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْكُلَيْنِيُّ(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيٍّ الْقَزْوِينِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ ثَابِتٍ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليهم السلام) أَنَّهُ قَالَ: فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» وَ فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ» وَ الْإِمَامَةُ فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليهم السلام) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّ لِلْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِينَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِع عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.

ص: 616

120. در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امين وحى خداوند است

اشاره

سوره توبه آيه 3

وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَري ءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ

و اعلام است از خداوند و رسولش بر همه مردم، در روز حج اكبر كه خداوند بيزار است از مشركين.

1. در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 2 و در مسند ابى بكر آمده است:

عن ابى بكر ان النبى(صلى الله عليه و آله) بعثه ببرائة لاهل مكه لا يحج بعد العام مشرك و لا يطوف بالبيت عريان و لا يدخل الجنة الا نفس مسلمة من كان بينه و بين رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) مدة فأجله الى مدته اللّهَ بَرِيءٌ مِنَ المُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ قال: فساربها ثلاثا ثم قال لعلى(رضی الله عنه) الحقه ورد على ابابكر بلغها انت قال ففعل قال: فلما قدم على النبى(صلى الله عليه و آله) ابوبكر بكى قال: يا رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) ، حدث فيّ شيء قال: ما حدث فيك الاخير ولكن امرت ان لا يبلغه الا أنا أو رجل مِنّى.

ابى بكر مى گويد: پيامبر(صلى الله عليه و آله) مرا مأمور كرد تا سوره برائت را به مكه ببرم وبراى آنان تلاوت كنم واين مطالب را به گوش آن ها برسانم كه بعد از امسال مشركين نبايد به دورِ خانه خداوند طواف نمايند، افراد عريان اجازه ندارند دور خانه خداوند طواف نمايند، غير از مسلمانان كس ديگرى وارد بهشت نخواهد شد و افرادى كه با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پيمان بسته اند، آن عهد و پيمان به قوت خودش باقى است تا مدت آن پايان پذيرد. خداوند و رسولش از مشركان بيزارند و در پايان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اين مطالب را سه بار براى آن ها تكرار كن. (من سوره ی برائت را گرفتم و رفتم.) بعد از رفتن من رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به على(عليه السلام) دستور داد كه خود را به او رسانيده و سوره را از او بگير و خودت اين مأموريت را انجام بده، اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) اين چنين كردند و خود را به ابى بكر رسانيد و سوره برائت را از او گرفتند.ابوبكر با نگرانى خاصى درحالى كه مى گریست، مراجعت كرده به

ص: 617

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) گفت: يا رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) جريان بدى اتفاق افتاد! (چرا مرا برگردانديد؟) رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: من مأموريت داشتم اين كار را يا خودم انجام دهم و يا مردى ازخاندان من كه از اهل بيت من باشد.

2. حاكم حسكانى حنفى دركتاب شواهد التنزيل مجلد 1 صفحه 304 آورده است:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليهما السلام) قَالَ إِنَّ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) أَسْمَاءً فِي كِتَابِ اللَّهِ لَا يَعْلَمُهُ النَّاسُ. قُلْتُ: وَ مَا هُوَ قَالَ: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ » عَلِيٌّ(عليه السلام) وَ اللَّهِ هُوَ الْأَذَانُ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَر

حاكم حسكانى مى گويد: خبرداد ما را ابوعبد الرحمن محمّدبن احمد... از حكيم بن جبير از على بن الحسين(عليهما السلام): یقینا براى على بن ابى طالب(عليه السلام) نام هايى است در قرآن مجيد كه مردمان نمى دانند (كه نام اوست) گفتم و آن كدام است؟ فرمودند: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ » به خداوند سوگند كه حضرت على(عليه السلام) اذان روز حج اكبر است.

به هرحال در اين احاديث رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به ابى بكر مى فرمايند: (...ولكن امرت ان لا يبلغه الا أنا أو رجل مِنّى.) به من امر شده است كه اين كار را خودم و يا كسى از من انجام دهد.

3. حاكم حسكانى و ديگران روايت هاى مختلفى نقل كرده اند كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند به من امرشده است كه اين ابلاغ را يا خود انجام دهم (الاّ انا) و يا مردى از اهل بيتم (رجل من اهل بيتى).

در اينجا صحبت از ابلاغ ساده نيست، چون اگر ابلاغ ساده بود ابى بكر انجام مى داد. اينجا صحبت از امين وحى است، كسى بايد سوره ی برائت را ببرد كه امين وحى باشد و آن شخص حضرت على(عليه السلام) است و بعد از او يازده فرزند آن بزرگوار هستند كه همه امين وحى هستند، و اينكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مى فرمايند: (من اهل بيتى) اشاره به يازده امام از نسل اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) است كه آخرين ایشان حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

4. در كتاب تفسيرعياشى مجلد 2 صفحه 76 آمده است:العياشى: عن جابر، عن [جعفربن محمّد] و ابى جعفر(عليهما السلام) فى قوله عزّوجلّ «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ» قال: خروج القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اذان دعوته الى نفسه.

ص: 618

عياشى از جابر، از [حضرت جعفربن محمّد] و حضرت ابوجعفر باقر(عليهما السلام) آورده راجع به قول خداى عزوجل «و در بزرگ ترين روز حج و از سوى خداوند و رسول او به مردم اعلام مى دارند.» فرمودند: خروج حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (و اعلام) دعوت به خودش مى باشد.

شأن نزول آیه

همان طور که امام احمد حنبل و حاکم حسکانی نقل کرده اند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ابتدا سوره ی برائت را به ابوبکر دادند و فرمودند: برو و برای اهل مکه تلاوت کن. سپس حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) را فرستادند که برو و سوره را از ابی بکر بگیر و ابوبکر را برگردان و خودت برو و آن را برای اهل مکه تلاوت کن. ابوبکر گریان برگشت و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) گفت: جریان بدی اتفاق افتاد. حضرت فرمودند: (...ولكن امرت ان لا يبلغه الا أنا أو رجل مِنّى.) به من امر شده است که این کار را خودم و یا کسی از من انجام دهد. این شأن نزول آیه است. نتایجی که از شأن نزول آیه می گیریم:

اولاً: یکی از اسامی حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) در قرآن اذان است.

ثانیاً: طبق فرموده ی خداوند که یا خودت برو و تلاوت کن و یا یکی از اهل تو، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است، اما ابوبکر از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نیست.

تأویل آیه

طبق حدیث عیاشی (مجلد 2 صفحه 76 حدیث 15) تأویل این آیه درباره ی حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

(خروج القائم و اذان دعوته إلی نفسه) جالب این است که این دعوت در مکه در مسجدالحرام صورت می گیرد.

5. در کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر باب 9 صفحه 286 و باب 7 صفحه 207 آمده است:عن ابی هریره(رضی الله عنه) قال: یبایع للمهدی بین الرکن و المقام، لایوقظ نائماً ولا یریق دماً.

ابوهریره می گوید (رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند) با مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام بیعت می شود، درحالی که نه خوابی بیدار می شود و نه خونی ریخته می شود.

ص: 619

دقت بفرمایید متأسفانه عده ای از دشمنان اسلام و تشیع اصرار دارند که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ظالم و خون ریز معرفی کنند و می گویند او که بیاید همه را می کشد. آخر چگونه می شود شخصی که خداوند او را به لقب رحمة للعالمین(1) مفتخر کرده است، و او رحمت است برای عالمیان، خون ریز باشد؟ چگونه ممکن است شخصی را که در احادیث متواتر هم خداوند و هم رسولش(صلى الله عليه و آله) و هم امامان شیعه این گونه توصیف کرده اند: به یملاء الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً یعنی می آید تا عدالت را استوار سازد، خودش ظالم باشد؟!

6. در کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر باب 7 صفحه 195 و کتاب الفتن نوشته ابوعبدالله نعیم بن حماد صفحه 95 در باب اجتماع الناس بمکه و بیعتهم للمهدی فیها به روایت حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) آمده است:

یَظهَرُ المَهدیّ بِمَکَّه عِندَ العِشاء وَ مَعَهُ رایَةُ رسول الله وَ قَمِیصُهُ وَ سَیفُهُ وَ علاماتٌ وَ نورٌ وَ بَیانٌ فإذا صَلَّی العشاءَ نادی بِاَعلی صُوتهِ یَقول: اُذَکِّرکُم الله اَیُّهُا النّاسُ وَ مُقامَکُم بین یَدَی رَبَّکُم ... وَ إنّی اَدعُوکُم إلی الله وَ إلی رَسولِهِ و العَمَلِ بکتابِهِ وَ اماتَةِ الباطِل وَ احیاءِ سُنَّةِ.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند: حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مکه به هنگام عشا ظهور خواهد کرد و پرچم و پیراهن و شمشیر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را به همراه خود دارد. از نشانه های او این است که دارای نور است ( و وجودش نورانی است.) و سخنانش روشن و آشکار است. (همه می فهمند که ایشان چه می فرمایند.) پس زمانی که نماز عشا را اقامه فرمودند با صدای بلند ندا می کنند و می فرمایند: ای مردم خداوند را به یاد آورید، زمانی که در برابراو می ایستید ... همانا من شما را به سوی خداوند و رسولش و عمل به کتاب خدا دعوت می کنم. من شما را به نابود کردن باطل و زنده کردن سنت های خداوند فرامی خوانم.

پس دقت کنید مردی ملکوتی قیام می کند. پرچم رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را به دست دارد و پیراهن آن حضرت را پوشیده است و شمشیر آن حضرت را به دست گرفته است. چون خورشید می درخشد. سخنان او را همه می فهمند و به دل می شنوند. او مردم را به خودش دعوت نمی کند بلکه به خداوند

ص: 620


1- . در لوح حضرت فاطمه(علیها السلام) یا لوح جابر که در تولد سیدالشهداء(عليه السلام) جبرئیل از طرف حضرت حق آوردند. (اصول کافی مجلد 2 باب آنچه از نص درباره ی دوازده امام آمده است. حدیث 3)

و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و کتاب خدا می خواند و از مردم می خواهد که او را در نابودی باطل و احیای سنت های الهی یاری کنند. چه منظره ی زیبایی است!

7. در کتاب اسرار العقاید مجلد 2 صفحه 101 (سیمای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته ی آیة الله تاج لنگرودی و بحارالانوار مجلد 53 صفحه 9 از امام صادق(عليه السلام) آمده است:

وَ سَیّدُنا القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مُسندٌ ظَهرهُ إلی الکعبه و یقولُ: یا مَعشَرَ الخَلائِق اَلا وَ مَن اَرادَ أن ینظر إلی آدم و شیث فَها أنا آدَمٌ و شَیثٌ ...

آقای ما حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تکیه به خانه کعبه می زند و می فرمایند: ای گروه انسان ها بدانید هر کس بخواهد به سوی آدم و شیث نظر کند اینک منم آدم و شیث ...

دقت بفرمایید اولاً: حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیامشان را از مسجدالحرام و مکه شروع می کنند.

ثانیاً: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای چه مقامی است که حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: سیدنا القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آقای ما قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

ص: 621

121. قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجاهد واقعى الى اللّه است

سوره توبه آيه 16

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ

آيا فكر مى كنيد كه رها شويد، در حالى كه هنوز خداوند كسانى را كه از شما در راه خداوند جهاد كرده اند، و براى خود غير از خداوند و رسولش و مؤمنين ولى و دوستى قرار ندادند، از ديگران متمايز نساخته است، و خداوند به آنچه شما مى كنيد، خبیر و آگاه است.

1. حافظ شيخ الاسلام ابراهيم بن محمّد الحموينى از سليم بن قيس الهلالى در حديث مفصلی از اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) در حديث «مناشدة» نقل مى كند كه حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) دويست نفر از صحابه را سوگند مى دهند و مى فرمايند:

... انشدكم اللّه الا تعلمون حيث نزلت «وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لا المُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً» قال الناس: أخاصة فى بعض المؤمنين ام عامة لحسيعهم، فامراللّه بينه ان يعلمهم، ولاة امرهم، و أن يفسرلهم من الولاية ما فسرلهم من صلاتهم و زكوتهم و حجهم... فقال ابوبكر وعمر فقالا: يا رسول اللّه (صلى الله عليه و آله)، هذه الايات خاصة فى على(عليه السلام)؟ قال(صلى الله عليه و آله): بلى فيه و فى اوصيائى الى يوم القيامة. قالا: يا رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) ، بَيّنهم لنا؟ قال(صلى الله عليه و آله): على اخى و وزيرى و وارثى و وصيى وخليفتى فى امتى و ولى كل مؤمن من بعدى، ثم ابنى الحسن(عليه السلام)، ثم الحسين(عليه السلام)، ثم تسعة من ولد ابنى الحسين(عليه السلام) واحدا بعد واحد.

شما را به خداوند سوگند مى دهم آيا نمى دانيد آن زمانى كه آيه«وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً» نازل شد مردم گفتند: آيا اين آيه مخصوص بعضى از مؤمنين است يا درباره ی همه ی مؤمنين نازل شده است؟ پس، خداوند پيامبرش را امر فرمود كه اولياىامرشان را به آنان بشناساند، همان طورى كه نماز، زکات و حج را برايشان

ص: 622

بيان فرموده و تفسير كرده اند. (رهبريت، ولايت و امامت مرا نيز براى آن ها تفسير كند)... پس ابوبكر و عمر برخاستند و گفتند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، اين آيات به طور خاص در مورد على(عليه السلام) نازل شده است؟ آن حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: آرى، در شأن اوصياى من تا روز قيامت (بيان شده است). عمر و ابوبكر گفتند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، آن ها را به ما معرفى كن. حضرت(صلى الله عليه و آله) فرمودند: على(عليه السلام) برادرم و وزيرم و وارثم و وصى ام و خليفه ام در ميان امتم و ولى هر مؤمنى پس از من است. سپس، فرزندم حسن(عليه السلام)، و بعد فرزندم حسين(عليه السلام) و سپس نُه نفر از فرزندان حسين(عليه السلام)، يكى پس از ديگرى، (امام و رهبر و خليفه) خواهند بود.

همان طورى كه در آيات گذشته بیان شد، امامان دوازده نفرند و دوازدهمين آن ها حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه براى خداوند قيام مى كند و براى خداوند جهاد مى نمايد. اين امت هرگز رها شده نيستند و به حكم آيه « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ(1)» هميشه هادى دارند و در عصر حاضر هادى حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد.

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 83، بحارالانوار مجلد 7 صفحه 141 تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 109 آمده است:

عن أبي الصباح الكناني قال: قال أبوجعفر(عليه السلام) يا أباالصباح إياكم و الولائج- فإن كل وليجة دوننا فهي طاغوت [أو قال ند].

حضرت امام باقر(عليه السلام) به اباصباح فرمودند: از گرفتن دوست نهانی بپرهیز. به درستی که هر کس دوست نهانی به جز ما و به غیر از ما (اهل بیت و ائمه(عليهم السلام)) بگیرد، آن دوست نهان طاغوت است. (یا فرمودند: آن دوستان نهانی ند و انداد است.)

3. در غیبت شیخ طوسی صفحه 336 حدیث 283، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 510 باب 32 فصل 12 حدیث 330، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 113 باب 21 حدیث 24، منتخب الاثر صفحه 315 فصل 2 باب 47 حدیث 4 و معجم احادیث الامام مهدی مجلد 7 صفحه 204 آمده است:

ص: 623


1- . سوره رعد آیه 43

أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ قَالَ أَبُوالْحَسَنِ(عليه السلام) أَمَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ الَّذِي تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا أَوْ تُمَحَّصُوا حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ ثُمَّ تَلَا «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِين»

احمدبن محمدبن ابی نصر می گوید: حضرت ابوالحسن امام رضا(عليه السلام) فرمودند: بدانید که به خدا قسم آنچه را که چشم هایتان را به سمت آن کشیده اید، واقع نمی شود تا زمانی که شما تصفیه شوید و خوب و بدتان از هم جدا شوند تا زمانی که (فقط) عده ای کم از شما به دین و عقیده (اسلام) ثابت قدم می مانند پس حضرت(صلى الله عليه و آله) این آیه را تلاوت فرمودند: آیا چنین می پندارید که شما را (بدون آزمایش و امتحان) به حال خود رها می کنند؟ درصورتی که هنوز خداوند معلوم نگردانیده که از شما چه کسانی اهل جهاد هستند و خداوند می داند که چه کسانی از شما صابر و ثابت قدم و محکم و استوار هستند.

این واقعه قبل از قیام حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت می گیرد.

4. در کافی مجلد 1 صفحه 508 حدیث 9 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُبْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّخَعِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي سُفْيَانُ بْنُ مُحَمَّدٍ الضُّبَعِيُّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ(عليه السلام) أَسْأَلُهُ عَنِ الْوَلِيجَةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى «وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً» قُلْتُ فِي نَفْسِي لَا فِي الْكِتَابِ مَنْ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ هَاهُنَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ الْوَلِيجَةُ الَّذِي يُقَامُ دُونَ وَلِيِ الْأَمْرِ وَ حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ هُمْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فَهُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ عَلَى اللَّهِ فَيُجِيزُ أَمَانَهُمْ.

5. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 283 آمده است:

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ «وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً» يَعْنِي بِالْمُؤْمِنِينَ آلَ مُحَمَّدٍ(عليهم السلام) وَ الْوَلِيجَةُ الْبِطَانَةُ.

6. در کافی مجلد 1 صفحه 415 حدیث 15، الف آیة نزلت فی الامام علی صفحه 132 آمده است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى « أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً» يَعْنِي بِالْمُؤْمِنِينَ الْأَئِمَّةَ(عليه السلام) لَمْ يَتَّخِذُوا الْوَلَائِجَ مِنْ دُونِهِمْ.

دقت بفرمایید در آیات و احادیث و روایات دیگر هم هست که در آخرالزمان مردم به وجود حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امتحان می شوند و خوب ها از بدها و خالص ها از ناخالص ها

ص: 624

جدا می گردند. مخصوصاً افراد خالصی مثل 313 نفر از یاران بزرگوار آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دیگر انصارش که خداوند در لوح حضرت فاطمه(عليهم السلام) یا لوح جابر در اصول کافی درباره ی آن ها می فرمایند: یذل اولیائی فی زمانه یعنی خداوند می فرمایند اولیای من در زمان او خوار می شوند و می فرمایند: اولئک اولیائی حقاً ایشان یقیناً دوستان من هستند.

1. در کتاب اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 510 حدیث 330، منتخب الاثر صفحه 315 حدیث 4 و غیبة شیخ طوسی صفحه 336 آمده است:

أَحْمَدُبْنُ إِدْرِيسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قَالَ أَبُوالْحَسَنِ(عليه السلام) أَمَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ الَّذِي تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا أَوْ تُمَحَّصُوا حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ ثُمَّ تَلَا «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ» (1)

2. در کتاب غیبة شیخ طوسی صفحه 339 آمده است:

رَوَى مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِبْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ [وَ اللَّهِ ] لَتُمَحَّصُنَ يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَخِيضِ الْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ لِأَنَّ صَاحِبَ الْكُحْلِ يَعْلَمُ مَتَى يَقَعُ فِي الْعَيْنِ وَ لَا يَعْلَمُ مَتَى يَذْهَبُ فَيُصْبِحُ أَحَدُكُمْ وَ هُوَ يَرَى أَنَّهُ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا فَيُمْسِي وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا وَ يُمْسِي وَ هُوَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا فَيُصْبِحُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا

3. در کتاب غیبة شیخ طوسی صفحه 336 آمده است:

سَعْدُبْنُ عَبْدِاللَّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عِيسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(عليهما السلام) قَالَ إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِي أَدْيَانِكُمْ لَا يُزِيلَنَّكُمْ عَنْهَا أَحَدٌ يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ كَانَ يَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ امْتَحَنَ [اللَّهُ تَعَالَى ] بِهَا خَلْقَه

4. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه112 آمده است:

أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ الْأَصَمِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُخْتَارٍ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا بَقِيتُمْ بِلَا إِمَامٍ هُدًى وَ لَا عَلَمٍ يَبْرَأُ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍفَعِنْدَ ذَلِكَ تُمَيَّزُونَ وَ تُمَحَّصُونَ وَ تُغَرْبَلُونَ وَ عِنْدَ ذَلِكَ اخْتِلَافُ السِّنِينَ وَ إِمَارَةٌ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ وَ قَتْلٌ وَ قَطْعٌ فِي آخِرِ النَّهَارِ.

5. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه113 حدیث 31 آمده است:

ص: 625


1- . سوره توبه آیه 16

الغيبة للنعماني: عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحَسَنِ الرَّازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ وَيْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ قَالَ شَيْ ءٌ يَسِيرٌ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ يَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَكَثِيرٌ فَقَالَ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ يُمَحَّصُوا وَ يُمَيَّزُوا وَ يُغَرْبَلُوا وَ يَخْرُجُ فِي الْغِرْبَالِ خَلْقٌ كَثِيرٌ.

6. در بحارالانوار مجلد 52 صفحه113 حدیث 33 آمده است:

الغيبة للنعماني: ابْنُ عُقْدَةَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنِ ابْنِ جَبَلَةَ عَنْ مِسْكِينٍ الرَّحَّالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَمِيرَةَ بِنْتِ نُفَيْلٍ قَالَتْ سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(عليه السلام) يَقُولُ لَا يَكُونُ الْأَمْرُ الَّذِي تَنْتَظِرُونَ حَتَّى يَبْرَأَ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ يَتْفُلَ بَعْضُكُمْ فِي وُجُوهِ بَعْضٍ وَ حَتَّى يَلْعَنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ حَتَّى يُسَمِّيَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً كَذَّابِينَ.

ص: 626

122. در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نواصب مانند اهل ذمه جزیه گرفته می شود

سوره توبه آیه 29

قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ

با هر کس که به خداوند و روز قیامت ایمان نیاورده (ازاهل کتاب) و آنچه را که خداوند و رسولش حرام دانسته اند، حرام نمی دانند و به دین حق نمی گرون، مبارزه و کارزار کنید تا آن که خودشان با ذلت و تواضع جزیه بپردازند.

1. در کافی مجلد 5 صفحه 11 حدیث 2، تهذیب الاحکام مجلد 6 صفحه 136 حدیث 1 باب 59، تفسیر صافی مجلد 1 در ذیل آیه 29 توبه، تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 85 حدیث 42، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 201 حدیث 97 آمده است:

على بن إبراهيم عن أبيه و على بن محمد القاساني جميعا عن القاسم بن محمد عن سليمان بن داود المنقري عن الفضيل بن عياض الى ان قال: و باسناده عن المنقري عن حفص بن غياث عن ابى عبدالله(عليه السلام) قال: سأل رجل ابى عن حروب أميرالمؤمنين(عليه السلام) و كان السائل من محبينا فقال له ابوجعفر(عليه السلام): بعث الله محمدا(صلى الله عليه و آله) بخمسة أسياف ثلثة منها شاهرة فلا تغمد «حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»(1) و لن تضع الحرب أوزارها حتى تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت من مغربها آمن الناس كلهم في ذلك اليوم الى قوله(عليه السلام) و السيف الثاني على أهل الذمة لشمس قال الله تعالى: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»(2) ثم نسخها قوله تعالى: «قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ » فمن كان منهم في دار الإسلام فلن يقبل منهم الا الجزية أو القتل و ما لهم في ذراريهم سبى فاذا قبلوا الجزية على أنفسهم حرم علينا سبيهم و حرمت أموالهم و حلت

ص: 627


1- . سوره محمد آیه 4
2- . سوره بقره آیه 83

لنا مناكحتهم، و من كان منهم في دار الحرب حل لنا سبيهم و أموالهم، و لم تحل لنا مناكحتهم و لم يقبل منهم الا الدخول في دار السلام أو الجزية أو القتل.

حفص بن غیاث از امام صادق(عليه السلام) چنین نقل کرده است که فرمودند: مردی از پدرم امام محمدباقر(عليه السلام) درباره ی جنگ های حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) سؤال کرد و سؤال کننده از محبین ما بود. پدرم چنین فرمودند: خداوند متعال پیامبر خود را با پنج شمشیر مبعوث فرمود... شمشیر دوم برگرده ی اهل ذمه است. خداوند فرمودند: «به مردم گفتار و قول حسن و نیکو بگویید.» این آیه در مورد اهل ذمه نازل شده است. سپس این آیه را با آیه ی دیگری که می فرمایند: «با کسانی که به خداوند و روز معاد اعتقاد نمی ورزند، مقاتله کنید...» پس هر آن کس که از آنان در دارالاسلام باشند، از آنان پذیرفته نمی شود جز جزیه (اگر جزیه ندادند) جان و مال آن ها مباح است و نسل و ذریه ی آنان اسیر می شوند. پس وقتی جزیه را قبول نمودند اسیر نمودن آن ها حرام می شود و اموال آنان محترم می گردد و ازدواج با آنان حلال می شود و هریک از آنان سر جنگ داشته باشند، اسیر کردن ایشان و مصادره اموالشان برای ما حلال است و ازدواجمان با ایشان حلال نیست و از آن ها پذیرفته نمی شود، مگر ورود به اسلام یا جزیه دادن یا کشتن ایشان (که عملی خواهد بود.)

2. در روضه ی کافی صفحه 227، بحارالانوار مجلد 52 صفحه375 حدیث 175 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(عليه السلام) يُحَدِّثُ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عَرَضَ الْإِيمَانَ عَلَى كُلِّ نَاصِبٍ فَإِنْ دَخَلَ فِيهِ بِحَقِيقَةٍ وَ إِلَّا ضَرَبَ عُنُقَهُ أَوْ يُؤَدِّيَ الْجِزْيَةَ كَمَا يُؤَدِّيهَا الْيَوْمَ أَهْلُ الذِّمَّةِ... .

آیة الله العظمی محمدبن یعقوب کلینی روایت کرده اند از ... سلام بن المستنیر که می گوید: از امام محمد باقر(عليه السلام) شنیدم که فرمودند: هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند ایمان واقعی را به تمام نواصب عرضه می کند. پس اگر آنان حقیقت را بپذیرند (دیگر آزاد هستند.) و اگر نپذیرندگردن آن ها را می زند و یا این که آن ها باید مانند اهل ذمه (یعنی صاحبان کتاب) جزیه بدهند.

ص: 628

3. در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 288، بحارالانوار مجلد 97 صفحه 64، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 757، تفسیر نوراثقلین مجلد 1 صفحه 203، من لا یحضره الفقیه مجلد 2 صفحه 51 حدیث 1670 و تفسیر قمی صفحه 264 آمده است:

مُحَمَّدُبْنُ عَمْرٍو عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بنِ سَهْلٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) مَا حَدُّ الْجِزْيَةِ عَلَى أَهْلِ الْكِتَابِ وَ هَلْ عَلَيْهِمْ فِي ذَلِكَ شَيْ ءٌ يُوصَفُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَجُوزَ إِلَى غَيْرِهِ فَقَالَ ذَلِكَ إِلَى الْإِمَامِ يَأْخُذُ مِنْ كُلِّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ مَا شَاءَ عَلَى قَدْرِ مَالِهِ وَ مَا يُطِيقُ إِنَّمَا هُمْ قَوْمٌ فَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْ أَنْ يُسْتَعْبَدُوا أَوْ يُقْتَلُوا فَالْجِزْيَةُ تُؤْخَذُ مِنْهُمْ عَلَى قَدْرِ مَا يُطِيقُونَ لَهُ أَنْ يَأْخُذَ مِنْهُمْ بِهَا حَتَّى يُسْلِمُوا فَإِنَّ اللَّهَ قَالَ «حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» قُلْتُ وَ كَيْفَ يَكُونُ صَاغِراً وَ هُوَ لَا يَكْتَرِثُ لِمَا يُؤْخَذُ مِنْهُ قَالَ لَا حَتَّى يَجِدَ ذُلًّا لِمَا أُخِذَ مِنْهُ وَ يَأْلَمَ لِذَلِكَ فَيُسْلِمَ

از امام صادق(عليه السلام) روایت کرده اند که از حد و حدود جزیه بر اهل کتاب سؤال شد که مقدار آن چه قدر است و آیا حد محدودی است که نتوان از آن گذشت؟ حضرت فرمودند: این امر به نظر امام بستگی دارد که امام از هر فردی آن مقدار که بخواهد می تواند از مال و ثروت او بردارد البته (امام در نظر می گیرد) که او توان پرداختنش چه قدر است زیرا آنان قومی هستند که از طرف نفس خود جزیه می دهند که مبادا عبد و بنده گردند یا این که کشته شوند پس (امام) جزیه می گیرد از آنان به مقدار توان و طاقت آن هاتا زمانی که مسلمان شوند. (هر وقت مسلمان شدند دیگر از آن ها جزیه نمی گیرند.) خداوند متعال می فرمایند «حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» آنان چگونه صاغر، صغیر و کوچک می شوند؛ درحالی که اعتنا ندارند بلکه آن مقدار لازم است تا در نفس خود نوعی احساس ذلت و خواری در برابر پرداخت خویش بنماید و به این ترتیب متألم شود تا اسلام آورد.

ص: 629

123. قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوراللّه است و بنی امیه و

بنی عباس می خواستند مانند فرعون نور خدا را خاموش کنند

سوره توبه آيه 32

يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون

(كافران) مى خواهند نور خدا را با گفتار خويش خاموش كنند و خدا نمى خواهد جز آنكه نور خويش را آشكار كند و هر چند كه كافران كراهت داشته باشند.

1. در تفسير صافى مجلد 1 صفحه 230 و کمال الدین مجلد 2 صفحه 354 باب 33 حدیث51 آمده است:

عن الصادق(عليه السلام) و قد ذكر شق فرعون بطون الحوامل فی طلب موسى كذلك بنواميه و بنوالعباس لما ان وقفوا على ان زوال ملك الامراء و الجبابره منهم على يد القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناصبونا العداوه و وضعوا سيوفهم فى قتل اهل بيت رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) و اباده نسله طمعا منهم فى الوصول الى قتل القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فأبى اللّه أن يكشف امره لواحد فى الظّلمه «إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون »

از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمودند: همان طور كه فرعون براى به دست آوردن موسى شكم زنان باردار را دريد تا موسى را از بين ببرد. بنى اميه و بنى عباس در پى از بين بردن حضرت قائم آل محمّد(صلى الله عليه و آله) بودند زيرا اين را مى دانستند كه نابودى ستمگران و زورمندان به دست ايشان است. بنى اميه و بنى عباس همه ی دشمنى و عداوتشان نسبت به ما و كشيدن شمشير به روى اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه و آله) و كشتن آن ها به اين منظور بود كه در ميان اهل بيت رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) قائم موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بكشند تا آنچه درباره آن حضرت شنيده بودند واقع نگردد، اما خداوند امر او را به احدى از ستمگران فاش نفرمود: « إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَالْكافِرُون » جز آنكه نورش را كامل كند اگرچه مشركان كراهت داشته باشند.

ص: 630

2. در كافی مجلد 8 صفحه 227 حدیث 288 آمده است:

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(عليه السلام) يُحَدِّثُ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عَرَضَ الْإِيمَانَ عَلَى كُلِّ نَاصِبٍ فَإِنْ دَخَلَ فِيهِ بِحَقِيقَةٍ وَ إِلَّا ضَرَبَ عُنُقَهُ أَوْ يُؤَدِّيَ الْجِزْيَةَ كَمَا يُؤَدِّيهَا الْيَوْمَ أَهْلُ الذِّمَّةِ.

سلام بن المستنیر که می گوید: از امام محمد باقر(عليه السلام) شنیدم که فرمودند: هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند ایمان واقعی را به تمام نواصب عرضه می کند. پس اگر آنان حقیقت را بپذیرند (دیگر آزاد هستند.) و اگر نپذیرند گردن آن ها را می زند و یا این که آن ها باید مانند اهل ذمه (یعنی صاحبان کتاب) جزیه بدهند.

3. در احتجاج شیخ طبرسی مجلد 1 صفحه 55، الصراط المستقیم مجلد 1 صفحه 303 باب 9، بحارالانوار مجلد 37 صفحه 201، عوالم الامام علی صفحات 186 تا 191، معجم احادیث الامام مهدی مجلد 7 صفحه 206 آمده است:

-مَعَاشِرَ النَّاسِ النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيَّ مَسْلُوكٌ ثُمَّ فِي عَلِيٍّ- ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذِي يَأْخُذُ بِحَقِ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنَا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرِينَ وَ الْمُعَانِدِينَ وَ الْمُخَالِفِينَ وَ الْخَائِنِينَ وَ الْآثِمِينَ وَ الظَّالِمِينَ (و الغاصبین) مِنْ جَمِيعِ الْعَالَمِين ... أَلَا إِنَ خَاتَمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِيُ أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّينِ-أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِينَ أَلَا إِنَّهُ فَاتِحُ الْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا أَلَا إِنَّهُ قَاتِلُ كُلِّ قَبِيلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ أَلَا إِنَّهُ مُدْرِكٌ بِكُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِينِ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ فِي بَحْرٍ عَمِيقٍ أَلَا إِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذِي فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذِي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ أَلَا إِنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتَارُهُ أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحِيطُ بِهِ أَلَا إِنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُنَبِّهُ بِأَمْرِ إِيمَانِهِ أَلَا إِنَّهُ الرَّشِيدُ السَّدِيدُ أَلَا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَيْهِ أَلَا إِنَّهُ قَدْ بُشِّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ بَيْنَ يَدَيْهِ- أَلَا إِنَّهُ الْبَاقِي حُجَّةً وَ لَا حُجَّةَ بَعْدَهُ وَ لَا حَقَّ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا نُورَ إِلَّا عِنْدَهُ أَلَا إِنَّهُ لَا غَالِبَ لَهُ وَ لَا مَنْصُورَ عَلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حَكَمُهُ فِي خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ فِي سِرِّهِ وَ عَلَانِيَتِه ... أَلَا إِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِيَهُمَا وَ أُعَرِّفَهُمَا فَآمُرَ بِالْحَلَالِ وَ أَنْهَى عَنِ الْحَرَامِ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ مَا جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذِينَ هُمْ مِنِّي وَ مِنْهُ أَئِمَّةٌ قَائِمَةٌ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الَّذِي يَقْضِي بِالْحَقِّ.

4. در کافی مجلد 1 صفحه 432 حدیث 91، مناقب ابن شهرآشوب مجلد 3 صفحه 82، صراط المستقیم مجلد 2 صفحه 74 باب 9 فصل 13 حدیث 3، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه338، الایقاظ فی الهجعة صفحه 320 باب 10 حدیث 25، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 448 باب 32 حدیث 45،المحجة صفحه 87، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 363، برهان مجلد 4 صفحه 328،

ص: 631

بحار الانوار مجلد 23 صفحه 318 باب 18 حدیث 29، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 212 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي(عليه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ» (1) قَالَ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ » قَالَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا» فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ قُلْتُ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ» (2) قَالَ هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَقِّ قُلْتُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» قَالَ يُظْهِرُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَدْيَانِ عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قَالَ يَقُولُ اللَّهُ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ » وَلَايَةِ الْقَائِمِ «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ » بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ أَمَّا هَذَا الْحَرْفُ فَتَنْزِيلٌ وَ أَمَّا غَيْرُهُ فَتَأْوِيل...

ص: 632


1- . سوره صف آیه 8.
2- . سوره صف آیه 9

124. حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام را جهانى خواهد كرد

سوره توبه آيه 33

هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

و اوست (خداوندى) كه رسول خودش را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر تمامى اديان چيره گرداند، اگر چه مشركان كراهت داشته باشند (و خوششان نيايد).

خداوند تبارك و تعالى در این آیه ابتدا هدف از فرستادن رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله) را بيان مى فرمايد، سپس به دين اسلام اشاره مى فرمايد كه دينى الهى است و اين دين الهى بر حق است و اين دين حق مى تواند نجات بشريت را برعهده گيرد. سپس به اين نكته مهم اشاره مى شود كه اين دين بايد در سطح جهان استقرار يابد وانسان ها را به وحدت و يگانگى واقعى برساند. و به طور كلى از آيه ی بالا چند نتيجه مهم گرفته مى شود:

اولاً: رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از طرف خداوند مأمور است تا همه جهان را هدايت كند.

ثانياً: دين او يعنى اسلام، دين حق و حقيقت است كه مى تواند جهان را از تمام مشكلات برهاند و انسان را به سعادت دنيوى و اخروى برساند.

ثالثاً: اين دين بايد جهانى شود و روزى فرا خواهد رسيد كه همه ی جهان مسلمان خواهند شد، اگر چه مشركان كراهت داشته باشند و نخواهند.

مى دانيم كه اين وعده ی الهى يعنى، وحدت اديان و يكى شدن جهان بينى و ايدئولوژى در سطح جهان و مسلمان شدن همه ی عالم در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و خلفای راشدين و بقيه خلفا بعد از آنها تا به حال به وقوع نپيوسته است و مى دانيم كه در زمان يازده ائمه شيعه از اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) تا حضرت امام حسنعسكری(عليه السلام) تا به حال رخ نداده و اسلام جهانى نگرديده است. اين سؤالات مطرح مى شود كه:

ص: 633

آيا اسلام مى بايست در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) جهانى مى شد؟

آيا بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) اين وعده بايد به وقوع بپيوندد؟

مسلمان شدن جهانيان به چه صورت خواهد بود؟

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) به همه ی این سؤالات در احادیث و روایات پاسخ داده اند.

1. در كتاب ينابيع المودة نوشته خواجه كلان قندوزى حنفى باب 71 صفحه 423، تفسیر فرات کوفی صفحه 184، کمال الدین مجلد 2 صفحه 670 باب 58 حدیث 16، تفسیر ابوالفتوح مجلد 10 صفحه 233، العده القویة صفحه 61 حدیث 104، تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 688 حدیث 7 و منهج الصادقین مجلد 8 صفحه 395 آمده است:

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ تَأْوِيلُهَا بَعْدُ وَ لَا يَنْزِلُ تَأْوِيلُهَا حَتَّى يَخْرُجَ الْقَائِمُ(عليه السلام) فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ(عليه السلام) لَمْ يَبْقَ كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لَا مُشْرِكٌ بِالْإِمَامِ إِلَّا كَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّى أَنْ لَوْ كَانَ كَافِراً أَوْ مُشْرِكاً فِي بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتْ يَا مُؤْمِنُ فِي بَطْنِي كَافِرٌ فَاكْسِرْنِي وَ اقْتُلْه

و از ابى بصير و سماعه هر دو از امام صادق(عليه السلام) روایت کرده اند که ایشان فرمودند: به خداوند سوگند كه تأويل اين آيه محقق نمى شود تا مهدى قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيرون آيد (و خروج و انقلاب نمايد). زمانى كه او ظاهر شود، هيچ مشركى باقى نخواهد ماند. مگر آنكه از قيام و انقلاب او كراهت دارد، (هيچ مشركى از انقلاب او رضايت ندارد) و هيچ مشركى باقى نمى ماند مگر آنكه (در مصاف با او) كشته مى شود تا جايى كه اگر كافر در شكم سنگ سختى باشد آن سنگ به مؤمن، مى گويد: اى مؤمن در شكم من كافرى مخفى شده است بيا و مرا بشكن و او را به قتل برسان. (و جهان را از لوث کثیف او پاک کن تا جهان، جهان توحید شود.)

البته، اين آيه در دو سوره ی ديگر يكى در سوره صف آيه 9 و ديگرى در سوره فتح نیز آمده است. طبق اين آيه:

الف) رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از طرف خداوند مأمور است تا همه ی جهانيان را هدايت نمايد و تنها دينى كه براى همه بشريت آمده است همين دين است.

ص: 634

ب) دين او كه اسلام باشد دين حق و حقيقت است كه مى تواند جهان را از تمام مشكلات برهاند و انسان را به كمال و انسانيت واقعی برساند.

ج) اين دين بايد جهانى شود و تمام جمعيت زمين يك روز مسلمان شوند، اگر چه مشركين نخواهند. مشرکین که در مقابل برنامه های همه ی انبیا ایستادند و پیامبران الهی را به ناحق به قتل رسانیدند، دیگر در ظهور حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی توانند به برنامه های پلیدشان ادامه دهند. آنان دو راه بیشتر ندارند: یا دست از مبارزه با دین الهی و خوشبختی مردم بردارند یا این که هلاکت را بپذیرند تا بشریت به آن کمالی که باید برسد.

د) اين وعده ی الهى يعنى، وحدت اديان و يكى شدن جهان بينى و ايدئولوژى بشريت در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) و... به وقوع نپيوسته است، و اسلام جهانى نشده است.

اين سؤال پيش مى آيد كه اسلام چه زمانى جهانى خواهد شد؟

2. در كتاب صحيح ابن ماجه جزء الثانى فى ابواب الفتن فى باب خروج المهدى، كتاب البيان فى اخبار صاحب الزمان (حافظ گنجى شافعى)، كتاب منتخب كنز العمال مجلد 6 صفحه 29 (متقى هندى) و كتاب ينابيع المودة صفحه 437 (خواجه كلان قندوزى حنفى) آمده است:

عن عبداللّه بن الحارث بن جزء الزبيدى قال: قال رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) يخرج الناس من اهل المشرق و المغرب فيوطئون للمهدى عينى سلطانه.

از عبداللّه بن حارث بن جزء زبيدى نقل شده است كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمودند: اهل مشرق و مغرب عالم براى ملاقات با حضرت مهدى(عليه السلام) بيرون مى آيند و همه سلطنت او را قبول مى كنند.

دقت بفرمایید اکثریت انسان های روی کره ی زمین از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) استقبال خواهند کرد. آنان به قدری ظلمو ستم دیده اند که بسیار انتظار امام را می کشند و وقتی ایشان تشریف بیاورند، با تمام توان به استقبال ایشان می روند.

3. در تاريخ ابن عساكر صفحه 62، صواعق المحرقه نوشته ابن هجر شافعى و ينابيع المودة صفحه 433 آمده است:

و عن علی(رضی الله عنه) عنه قال: اذا قام القائم آل محمّد(صلى الله عليه و آله) جمع اللّه له اهل المشرق و اهل المغرب فيجتمعون كمى يجتمع فزع الخريف.

ص: 635

از علی(عليه السلام) آمده است كه آن حضرت فرمودند: زمان قيام قائم آل محمّد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداوند همه ی مردم شرق و غرب عالم را به دور او جمع مى كند، مانند جمع شدن پاره هاى پراکنده ی ابر در فصل پاييز.

(در پاییز ابرهای پراکنده جمع می شوند و با قدرت فراوان حرکت کرده و با قدرت می بارند.)

4. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 121 آمده است:

عن ابى بصير قال ابوعبداللّه (عليه السلام) فى قوله عزّوجلّ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» فقال ما نزل تأويلها بعد و لا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم فاذا خرج القائم لم يبق كافر بالله و لا مشرك بالامام الا كره خروجه حتى لو كان كافر فى بطن صخره قالت: يا مؤمن، فى بطنى كافر فاكسرنى و اقتله.

از ابى بصير روايت شده كه گفت: حضرت صادق(عليه السلام) در تفسير آيه«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» فرمودند: هنوز تأويل اين آيه نازل نشده و نخواهد شد تا آنكه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج كند، وقتى او خروج كرد ديگر هيچ كافر به خدا و منكر امامى نمى ماند، مگر اينكه از خروج آن جناب ناراحت مى شود (زيرا آن جناب عرصه را بر آنان چنان تنگ مى گيرد كه راه گريزى نمى يابند.) حتى اگر كافرى در دل سنگى پنهان شود، آن سنگ مى گويد اى مؤمن، در شكم من كافرى پنهان شده مرا بشكن و او را بيرون بياور و به قتل برسان.

5. در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 121 آمده است:

عن سماعه، عن ابى عبداللّه (عليه السلام): «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المَشْرِكُونَ» قال اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم و لا كافر الاّ كره خروجه.از سماعه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده در بيان آیه 33 سوره توبه فرمودند: هنگامى كه حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج مى نمايد هيچ مشرك به خدا و هيچ كافرى باقى نمى ماند، مگر اينكه از خروج آن جناب ناراحت مى شود.

6. در كتاب مجمع البيان مجلد 5 صفحه 25، تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 92 حدیث 50، منهج الصادقین مجلد 4 صفحه 251، صافی مجلد 2 صفحه 238، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 524،

ص: 636

المحجة صفحه 87، بحارالانوار مجلد 52 صفحه 346، تفسیر شبر صفحه 203 منتخب الاثر صفحه 161 آمده است:

و قال ابوجعفر(عليه السلام) ان ذلك يكون عند خروج المهدى من آل محمّد(صلى الله عليه و آله) فلا يبقى احد الا اقر بمحمد.

امام محمّد باقر(عليه السلام) فرمودند: اين جريان در زمان ظهور حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آل محمّد(صلى الله عليه و آله) است كه احدى روى زمين باقى نمى ماند، مگر آنكه به نبوت محمّد(صلى الله عليه و آله) اعتراف كند.

7. در كتاب تفسير صافى صفحه 230 آمده است:

عن الكاظم(عليه السلام) فى هذه الاية هو الذى امر رسوله بالولاية لوصيه و الولاية هى دين الحق ليظهره على جميع الاديان عند قيام القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یقول اللّه

«والله متم نوره»(1) ولاية القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و لو كره الكافرون بولاية على(عليه السلام).

از امام موسى كاظم در بيان اين آيه روايت شده كه فرمودند: خداوند امر كرد رسولش را به ولايت وصيش على بن ابى طالب(عليه السلام) و البته ولايت همان دين است تا هنگامى كه قيام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر جميع اديان غالب آيد و خداست كامل كننده ولايت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اگر چه كافران از ولايت علی(عليه السلام) كراهت داشته باشند.

8. درتفسير صافى صفحه 230، احتجاج مجلد 1 صفحه 256، بحارالانوار مجلد 93 صفحه 125 باب 129، نورالثقلین مجلد صفحه 212 حدیث 126 آمده است:عن اميرالمؤمنين(عليه السلام): ... وَ غَابَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِإِيضَاحِ الْغَدْرِ لَهُ فِي ذَلِكَ لِاشْتِمَالِ الْفِتْنَةِ عَلَى الْقُلُوبِ حَتَّى يَكُونَ أَقْرَبُ النَّاسِ إِلَيْهِ أَشَدَّهُمْ عَدَاوَةً لَهُ وَ عِنْدَ ذَلِكَ يُؤَيِّدُهُ اللَّهُ «بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها» وَ يُظْهِرُ دِيْنَ نَبِيِّهِ(صلى الله عليه و آله) عَلَى يَدَيْهِ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»

حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى فرمايد: صاحب الامر غائب شد زيرا كه خدعه و نيرنگ هاى مردم به آن حضرت از حد گذشت، آن ها نسبت به ايشان به قدرى كينه و عداوت در دل مى گيرند كه نزديك ترين افراد به آن حضرت دشمن ترين خواهد بود. در اين هنگام خداوند با لشكريان مخفى و غيبى خود او را يارى مى كند تا دين جدش

ص: 637


1- . سوره صف آیه 8

رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را به دست با كفايت خويش بر همه ی اديان جهان غلبه دهد، اگر چه مشركان كراهت داشته باشند.

9. در تفسير صافى صفحه 231، تفسیر عیاشی، مجمع البیان مجلد 15 صفحه 280، تأویل الآیات الظاهره مجلد 2 صفحه 689 حدیث 8، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 365 باب 45 حدیث 10، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 329، المحجة صفحه 86، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 60 باب 5 حدیث 59، ینابیع المودة مجلد 3 صفحه 240 آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ...عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ أَنَّهُ سَمِعَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَقُولُ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ » الْآيَةَ أَ ظَهَرَ ذَلِكَ بَعْدُ كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّى لَا يَبْقَى قَرْيَةٌ إِلَّا وَ نُودِيَ فِيهَا بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ بُكْرَةً وَ عَشِيّاً

اميرالمؤمنين(عليه السلام) در تفسير آیه 33 سوره توبه مى فرمود: اين ظهور در هنگامى است كه و عده اى به عنوان تصديق ظاهرى به امام(عليه السلام) مى گويند پذيرفتيم، ولى خطاب مى شوند، ساكت باشيد. به آن خدايى كه جان على در دست اوست در آن هنگام هيچ روستايى و سرزمينى باقى نمى ماند مگر آنكه نداى «اشهد ان لا اله الاّ اللّه و محمّد رسول الله(صلى الله عليه و آله)» هر صبح و شام در آن طنين انداز شود.

10. در كتاب مجمع البيان مجلد 5 صفحه 25 آمده است:

و قال المقدادبن الاسود سمعت رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) يقول لا يبقى على الارض بيت مدر و لا وبر الا ادخله اللّه كلمة الإسلام امّا بعز عزيز و امّا بذل ذليل امّا يعزهم فيجعلهم اللّه من اهله فيعزوا به و امّا يذلهم فيدينون له.مقدادبن اسود گويد: شنيدم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) كه مى فرمود: هيچ خانه گلى و موئى بر روى زمين به جا نماند جز آن كه كلمه اسلام در آن داخل گردد، يا با عزت و يا با خوارى، يا اينكه اسلام آنان را عزيز گرداند و خدا آنان را اهل اين دين گرداند و در نتيجه به وسيله ی آن عزيز گردند يا خوارشان گرداند و به خوارى تحت اطاعت اسلام درآيند.

11. در کمال الدین مجلد 1 صفحه 317 باب 30 حدیث 3، عیون الأخبار الرضا مجلد 1 صفحه 68 باب 6 حدیث 36، کفایة الاثر صفحات 231 و 232، إعلام الوری صفحه 384 فصل 2، الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 111، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 479 باب 9 فصل 4 صفحه 134، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 385 باب 43 حدیث 6 و مجلد 51 صفحه 133، العوالم

ص: 638

مجلد 15 صفحه 257، کشف الاستار صفحه 109، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 212، منتخب الاثر صفحه 62، فصل 1 باب 4 حدیث 11 آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ زِيَادِبْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ(رضی الله عنه) قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَكِيعٌ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليهم السلام) مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ يُحْيِي اللَّهُ تَعَالَى بِهِ «الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» (1) وَ يُظْهِرُ بِهِ دِيْنَ الْحَقِ «عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (2) لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا قَوْمٌ وَ يَثْبُتُ عَلَى الدِّينِ فِيهَا آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ فَيُقَالُ لَهُمْ «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» (3) أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله).

سلیط گوید: حسین بن علی بن ابی طالب(عليه السلام) فرمودند: ما دوازده مهدی داریم. اول آن ها امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) است و آخر آن ها نهمین فرزند من است و او امام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حق است که خدا بدو زمین را پس از مردگی زنده کند و دین را آشکار کند و بر همه ی دین ها پیروز نماید و اگرچه مشرکان را بدآید. برای او غیبتی است طولانی که جمعی در آن از دین بیرون روند و دیگران بردین پابرجا بمانند و آزار کشند و به آن ها گفته شود این وعده چه وقت عملی شود اگر شما راست گویانید؟ آگاه باشید که صبرکنندگان بر آزار و تکذیب در غیبت او به مانند جهادکنندگان با شمشیر در رکاب رسول خدا(صلى الله عليه و آله) هستند.

12. در الهدایة الکبری صفحه 74، مختصر بصائر الدرجات صفحه 178، الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 257، اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 523، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 371، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 1 باب 25، معجم احادیث الامام مهدی مجلد 7 صفحه 215 (حدیثی است طویل که این قسمت در بحارالانوار مجلد 53 صفحه 33) آمده است:

قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ فَقَوْلُهُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ » مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص ظَهَرَ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ قَالَ يَا مُفَضَّلُ لَوْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص ظَهَرَ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ مَا كَانَتْ مَجُوسِيَّةٌ وَ لَا يَهُودِيَّةٌ وَ لَا صَابِئِيًةٌ وَ لَا نَصْرَانِيَّةٌ وَ لَا فُرْقَةٌ وَ لَا خِلَافٌ وَ لَا شَكٌ وَ لَا شِرْكٌ وَ لَا عَبَدَةُ أَصْنَامٍ وَ لَا أَوْثَانٍ وَ لَا اللَّاتِ وَ الْعُزَّى وَ لَا عَبَدَةُ

ص: 639


1- . سوره بقره آیه 164
2- . سوره توبه آيه 33
3- . سوره يونس آيه 48

الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ لَا النُّجُومِ وَ لَا النَّارِ وَ لَا الْحِجَارَةِ وَ إِنَّمَا قَوْلُهُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ » فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ هَذَا الْمَهْدِيُّ وَ هَذِهِ الرَّجْعَة

13. در مختصر بصائرالدرجات صفحه 121، الایقاظ من الهجعة صفحه 289 باب 9 حدیث 94، برهان مجلد 2 صفحه 408 حدیث 15، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 366، بحارالانوار مجلد 53 صفحه 74 آمده است:

سَعْدٌ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْيَقْطِينِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُفْيَانَ عَنْ عَمْرِوبْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِبْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ إِنَّ لِعَلِيٍّ(عليه السلام) فِي الْأَرْضِ كَرَّةً مَعَ الْحُسَيْنِ ابْنِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا يُقْبِلُ بِرَايَتِهِ حَتَّى يَنْتَقِمَ لَهُ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ آلِ مُعَاوِيَةَ وَ مَنْ شَهِدَ حَرْبَهُ ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ بِأَنْصَارِهِ يَوْمَئِذٍ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ ثَلَاثِينَ أَلْفاً وَ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ سَبْعِينَ أَلْفاً فَيَلْقَاهُمْ بِصِفِّينَ مِثْلَ الْمَرَّةِ الْأُولَى حَتَّى يَقْتُلَهُمْ وَ لَا يَبْقَى مِنْهُمْ مُخْبِراً ثُمَّ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُدْخِلُهُمْ أَشَدَّ عَذَابِهِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ ثُمَّ كَرَّةً أُخْرَى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) حَتَّى يَكُونَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ وَ تَكُونَ الْأَئِمَّةُ(عليه السلام) عُمَّالَهُ وَ حَتَّى يَبْعَثَهُ اللَّهُ عَلَانِيَةً فَتَكُونَ عِبَادَتُهُ عَلَانِيَةً فِي الْأَرْضِ كَمَا عَبَدَ اللَّهَ سِرّاً فِي الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ أَضْعَافَ ذَلِكَ ثُمَّ عَقَدَ بِيَدِهِ أَضْعَافاً يُعْطِي اللَّهُ نَبِيَّهُ(صلى الله عليه و آله) مُلْكَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مُنْذُ يَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ الدُّنْيَا إِلَى يَوْمِ يُفْنِيهَا حَتَّى يُنْجِزَ لَهُ مَوْعُودَهُ فِي كِتَابِهِ كَمَا قَالَ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (1).امام صادق(عليه السلام) فرمودند: یقیناً برای حضرت علی(عليه السلام) در زمین بازگشتی است که به همراه فرزندش امام حسین(عليه السلام) انجام می شود و با بیرق و پرچم خود حرکت می کنند تا از بنی امیه و معاویه و آل معاویه و هر کسی که در جنگ با ایشان مشارکت داشته، انتقام خود (و ذریه شان) را بستانند و از اهالی کوفه سی هزار نفر و از دیگر اقشار مردم هفتاد هزار نفر به یاری آن حضرت خواهند آمد و در محل صفین – همانند مرحله ی اول- به هم ملاقات و برخورد می کنند و تمامی آن ها (ستمگران و تجاوزگران) را به قتل می رسانند و حتی یک نفر هم به عنوان خبررسان برای آن ها باقی نخواهد ماند. سپس خداوند آن ها را (در قیامت) مبعوث می گرداند و به همراه فرعون و آل فرعون با سخت ترین عذاب مجازات می نماید. بعد از آن رجعت، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) رجعتی دیگر خواهد داشت و حضرت علی(عليه السلام) خلیفه (حاکم و پادشاه) می باشد و دیگر امامان کارگزاران و مدیران ایشان خواهند بود تا آن که

ص: 640


1- . سوره توبه آیه 34

خداوند او (حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را آشکارا مبعوث گرداند و خداوند بر زمین آشکارا عبادت و پرستش شود، همان طور که پیشتر پنهانی عبادت می شد. سپس فرمودند: آری به خدا سوگند و چندین برابر آن (چه بیان شد) واقع می شود و حضرت(عليه السلام) با بند انگشتان خود چندین بار اشاره نمودند_ و خداوند به مقدار تمام عمر دنیا_ از روزی که آفریده شده تا پایان آن را_ به پیامبرش حکومت عطا می نماید تا جایی که تمام آنچه را که در کتابش (قرآن) وعده داده است، تحقق بخشد. همچنان که فرموده است «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » تا آن که خداوند او را بر تمام ادیان و مذاهب ظاهر و پیروز گرداند. هرچند که مشرکان خوش نداشته باشند.

14. در الدر المنثور مجلد 4 صفحه 176 ذیل آیه، جامع البیان عن تأویل آی القرآن ذیل آیه33 سوره توبه، سنن البیهقی مجلد 9 صفحه 180 آمده است:و اخرج عبدبن حمید و ابوالشیخ عن ابی هریره فی قوله تعالی «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » قال خروج عیسی بن مریم علیه الصلوة و السلام

15. در سنن بیهقی مجلد 9 صفحه 180 آمده است:

و أخبرنا ابوالحسن علی بن محمدبن علی الاسفرائینی ابن السقاء أنبأنا ابوعبدالله محمدبن احمدبن بطة حدثنا عبدالله بن محمد بن زکریا حدثنا سعیدبن یحیی بن سعید الاموی حدثنا مسلم بن خالد عن ابن ابی نجیح عن مجاهد فی قوله«لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » قال اذا نزل عیسی بن مریم لم یکن فی الارض الّا الاسلام «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»

16. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 1 صفحه 289 و بحارالانوار مجلد 51 صفحه 50 آمده است:

قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هو الذي ذكرناه مما تأويله بعد تنزيله

علی بن ابراهیم قمی پس از نقل آیه آورده است این آیه درباره ی حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است و او امامی است که خداوند او را بر همه ی ادیان ظفر می دهد (و به وسیله ی او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.) تأویل این آیه بعد از تنزیلش می باشد.

ص: 641

17. بحارالانوار مجلد 51 صفحه 85 به نقل از کشف الغمة و او از شیخ ابوعبدالله محمدبن یوسف بن محمد گنجی شافعی در کفایة الطالب (حدیثی طویل تا می رسد به صفحه 98 بحارالانوار)، کتاب کشف الغمه مجلد 3 صفحه 280، کتاب زهرة المقول صفحه 70، حلیة الابرار مجلد 6 صفحه 497 باب 53، منتخب الاثر صفحه 150 فصل 2 باب 1 صفحه 25 و نورالابصار صفحه 186 همه از گنجی شافعی نقل می کنند:

و أمّا بقاء المهديّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقد جاء في الكتاب و السنّة. أمّا الكتاب فقد قال سعيدبن جبير في تفسير قوله تعالى: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (1) قال: هو المهديّ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من عترة فاطمة(علیها السلام). و أمّا من قال: إنّه عيسى(عليه السلام) فلا تنافي بين القولين إذ هو مساعد للإمام عليه السلام على ما تقدّم .

دلیل بقا و زنده بودن امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کتاب خداوند و سنت نبوی آمده است؛ اما در کتابخدا، سعیدبن جبیر در تفسیر این آیه« لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون » (از قول رسول خدا(صلى الله عليه و آله)) آورده است که او مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت حضرت فاطمه(علیها السلام) است اما (بعضی گفته اند) که او حضرت عیسی (بن مریم(عليهما السلام)) است. این دو قول باهم منافات و تضادی ندارد زیرا (هنگامی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند عیسی ابن مریم(عليهما السلام) به اذن خدا از آسمان چهارم نزول می کند) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در این امر یاری می نماید.

حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرچم حقیقی این حرکت است و عیسی بن مریم(عليهما السلام) همراه پیامبرانی می آیند که آن ها در آن زمان مسئولیت نبوت و رسالت ندارند، بلکه از یاران حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حساب می آیند.

18. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 317، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 338، تفسیر برهان مجلد 4 صفحه 200 حدیث 1، المحجة صفحه 87، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 50 باب 5 حدیث 21 و نور الثقلین مجلد 5 صفحه 76 آمده است:

«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » إِنَّهَا نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و آله) وَ هُوَ الْإِمَامُ الَّذِي يُظْهِرُهُ اللَّهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ هَذَا مِمَّا ذَكَرْنَا أَنَّ تَأْوِيلَهُ بَعْدَ تَنْزِيلِهِ.

ص: 642


1- . سوره توبه آیه 33

منظور همان ایامی است که خداوند او را بر تمامی ادیان و مذاهب ظفر خواهد داد. او همه روی زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. همچنان که پر از ظلم و جور شده بود و این از مواردی است که تأویلش بعد از تنزیلش می باشد.

19. تفسیر کبیر امام فخررازی مجلد 16 صفحه 42 به نقل از ابی هریره، الکشف البیان مجلد 5 صفحه 36 به نقل از سدی، تفسیر غرائب القرآن مجلد 3 صفحه 58، تفسیر ابوالفتوح رازی مجلد 6 صفحه 16، بحارالانوار مجلد 17 صفحه 182 (همه از تفسیر امام فخررازی و به روایت ابوهریره نقل می کنند؛ فقط کشف البیان از سدی نقل کرده است. ما از تفسیر الکبیر نقل می کنیم.)روی عن ابی هریره انه قال هذا وعد من الله بأنه تعالی یجعل الاسلام غالبا علی جمیع الادیان و تمام هذا إنما یحصل عند خروج عیسی و قال السدی: ذلک عند خروج المهدی لا یبقی أحد إلا دخل فی الاسلام أو أدی الخراج.

از ابوهریره روایت شده است که این وعده و بشارتی از طرف خداوند متعال است که اسلام قرار می گیرد و بر تمام ادیان ظفر پیدا می کند و تمام این ها هنگام خروج حضرت مسیح حاصل می شود و سدی گفت: این وعده در هنگام خروج حضرت مهدی حاصل می شود و در آن وقت یک نفر هم نمی ماند مگراینکه وارد اسلام شود و اگر نه باید خراج یا جزیه بپردازد.

20. در تأویل ما نزل من القرآن الکریم فی النبی و آله صفحه 383 حدیث 436، تأویل الآیات مجلد 2 صفحه 689 حدیث 9، المحجة صفحه 86، حلیة الابرار مجلد 5 صفحه 366 باب 45 حدیث 11، برهان مجلد 4 صفحه 329 حدیث 2، بحارالانوار مجلد 51 صفحه 61، منتخب الاثر، صفحه 295 فصل 2 باب 35 حدیث 10، سیوطی در کتاب الدر المنثور مجلد 3 صفحه 231 اثبات الهداة مجلد 3 صفحه 566 باب 32 فصل 39 حدیث 568 آمده است:

اخرج سعیدبن منصور و ابن المنذر و البیهقی فی سننه عن جابر فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» قَالَ لَا يَكُونُ ذَلِكَ حَتَّى لَا يَبْقَى يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌّ وَ لَا صَاحِبُ مِلَّةٍ إِلَّا دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ حَتَّى يَأْمَنَ الشَّاةُ وَ الذِّئْبُ وَ الْبَقَرَةُ وَ الْأَسَدُ وَ الْإِنْسَانُ وَ الْحَيَّةُ وَ حَتَّى لَا تَقْرِضَ فَأْرَةٌ جِرَاباً وَ حَتَّى تُوضَعَ الْجِزْيَةُ وَ يُكْسَرَ الصَّلِيبُ وَ يُقْتَلَ الْخِنْزِيرُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» وَ ذَلِكَ يَكُونُ عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 643

جابر درباره ی فرمایش خداوند گفته است: چنین حالتی انجام نخواهد شد مگر آن که هیچ یهودی و نصرانی و صاحب آئینی باقی نماند جز این که به اسلام گرایش یافته است تا جایی که گوسفند و گرگ، گاو و شیر و انسان و مار از یکدیگر در امان باشند و موشی انبان و جوالی را نجود و پاره نکند و جزیه تعیین و قراد داده شود و صلیب شکسته گردد و خوک کشته شود و این هنگام نزو حضرت عیسی(عليه السلام) و ظهور و قیام حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) (آل محمد(صلى الله عليه و آله)) خواهد شد.21. در معجم احادیث الامام المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجلد 7 صفحه 227 آمده است:

(جابر و ابن عباس و مجاهد) یعنی حتّی ینزل عیسی بن مریم فیسلم کُلُّ یهودیّ و کلُّ نصرانیِّ کُلُّ صاحب ملّة و تأمن الشاةُ الذئب و لا تقرض فأرةٌ جرابًا و تذهب العداوة من الاشیاءِ کُلّها و ذلک ظهور الإسلام علی الدّین کلّه.

جابر و ابن عباس و مجاهد گفته اند: هنگامی که حضرت عیسی(عليه السلام) (از آسمان چهارم) فرود آید، همه ی یهود و نصارا و صاحب هر آئینی مسلمان می شوند تا جایی که گوسفند از (شر) گرگ در امان باشد و موشی انبان و جوالی را نجود و پاره نکند دشمنی بین اشیاء از بین می رود و این ظهور (و غلبه) اسلام بر تمام ادیان است.

ص: 644

125. در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صاحبان گنج،

گنج های خود را تقدیم آن حضرت می کنند

سوره توبه آیه 34

وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ

کسانی که طلا و نقره را به صورت گنجینه ذخیره می کنند و در راه خداوند انفاق نمی نمایند، آن ها را به عذابی دردناک بشارت بده.

این آیه ی مبارکه درباره ی صاحبان گنج و همچنین برخورد آن ها با گنج ها در تمام ازمنه است. اگر به احادیث و روایات مراجعه کنیم می بینیم که این آیه هم در مورد اهل کتاب نازل شده است و هم درباره ی مسلمین و هم درباره ی مردمی که در عصر ظهور حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زندگی خواهند کرد. مثلاً:

1. در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 1 صفحه 264 آمده است:

مخفی نماند که بعضی الذین را به اهل کتاب تفسیر کرده اند، بنابر آن که آیه ی سابق نیز بیان احوال ایشان است، اما حق آن است که مراد از آن مطلق اهل کتاب و مسلمانان باشد.

چنان که زیدبن وهب می گوید که وقتی مرا گذر به ربذه که مسکن ابوذر بود افتاد و به خدمت ابوذر رفتم و به او گفتم که چه چیز تو را به این بلاد انداخته است؟ ابوذر فرمود: وقتی که مرا (به شام تبعید کردند) و من در شام بودم آیه «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ» را می خواندم. معاویه که مصداق این آیه بود گفت: مراد از این آیت اهل کتاب هستند نه مسلمانان. پس من گفتم: چنین نیست که تو گمان کرده ای بلکه در حکم این آیت هم ما و هم اهل کتاب داخلیم و این سخن حق که باعث وحشت آنان ناحق گردید و به عثمان شکوه ی من نوشت و عثمان در جواب نوشت که او را نزد من روانه کن و چون من به مدینه آمدم

ص: 645

چنان عثمانیان را بر خود متنفر دیدم که گویا هرگز ایشان مرا ندیده بودند و من این تنفر را به عثمان گفتم. عثمان گفت: از شهر ما دور شو من گفتم: کجا بروم؟ هرجا که باشم از تکرار این کلام حق خود را معزول نخواهم داشت. پس لاعلاج به ربذه آمدم.

پس دقت بفرمایید این آیه همه را شامل می شود. اما در زمان حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی صاحبان گنج، گنج های خود را خدمت آن حضرت می آورند تا آن حضرت از آن طلاها و نقره ها در جهت اهداف الهی خود استفاده کند چنان که:

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 87 حدیث 54، تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 699 و کافی مجلد 4 صفحه 61 آمده است:

عن معاذ بن كثير صاحب الأكسية قال: سمعت أبا عبد الله(عليه السلام) قال موسع على شيعتنا أن ينفقوا مما في أيديهم بالمعروف، فإذا قام قائمنا حرم على كل ذي كنز كنزه- حتى يأتيه فيستعين به على عدوه و ذلك قول الله: «الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ- فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ »

حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: توسعه داده شده است بر شیعیان ما که آنچه در اختیار دارند در راه خداوند انفاق نمایند. پس آن گاه که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام کند، حرام می گردد بر هر صاحب گنجی گنج او تا این که به محضر قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاورد تا این که آن حضرت توسط آن گنج ها بر دشمنان خودش (که دشمنان خداوند هستند.) ظفر یابد و این همان فرموده ی خداوند است «کسانی که ثروت خود را مانند گنج طلا و نقره انباشته می کنند و از آن انفاق نمی نماید (ای پیامبر) به آن ها عذاب بسیار دردناک را بشارت بده.»

3. تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 87 حدیث 55 و بحارالانوار مجلد 15 صفحه 102 تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 122 آمده است:

عن الحسين بن علوان عمن ذكره عن أبي عبد الله(عليه السلام) قال المؤمن كان عنده من ذلك شي ء- ينفقه على عياله ما شاء- ثم إذا قام القائم فيحمل إليه ما عنده، فما بقي من ذلك يستعين به على أمره- فقد أدى ما يجب عليه

البته در ذیل سوره الزلزلة و آیه «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها» شرح خواهیم داد که در زمان ظهور حضرت قائمآل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمین همه ی گنج هایش را بیرون خواهد ریخت و همه ی گنج ها در اختیار حضرت قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار خواهد گرفت و ایشان در پیشبرد انقلاب جهانی خود و برپایی عدالت از آن ها استفاده خواهند کرد.

ص: 646

126. امامان و خلفا بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دوازده نفرند و

اشاره

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين آن هاست

سوره توبه آيه 36

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ...

شماره ماه ها نزد خداوند دوازده ماه است، در كتاب خدا آن روز كه آسمان ها و زمين را بيافريد از آن جمله چهارماه حرام است، اين طريقه درست است. در اين ماه ها به خودتان ستم مكنيد.

اسرار عدد دوازده

در قرآن کریم و در خلقت عالم هستی عدد دوازده از ویژگی مقدس و خاصی برخوردار است که خلاصه می توان گفت خالق هستی، عالم را بر روی اعداد چهارده (چهارده معصوم(عليهم السلام)) و عدد پنج (پنج تن از اهل بیت(عليهم السلام) در حدیث کساء) و دوازده (که منظور دوازده امام(عليهم السلام) باشند) استوار کرده است که ما در این جا به گوشه هایی از آن اشاره می کنیم.

1. تعداد ماه های خداوند دوازده ماه است.

2. ساعات شب دوازده ساعت است.

3. ساعات روز دوازده ساعت است. (و یا یک شبانه روز 24 ساعت است که دو 12 ساعت است.)

4. نقبای بنی اسرائیل دوازده نقیب بودند.

5. حواریون حضرت مسیح دوازده حواری بودند.

6. فرزندان حضرت یعقوب دوازده پسر بودند.

ص: 647

7. تعداد حروف لا اله الا الله دوازده حرف است. ( ل ا ا ل ه ا ل ا ا ل ل ه)

8. تعداد حروف محمد رسول الله دوازده حرف است. (م ح م د ر س و ل ا ل ل ه)

9. النبی المصطفی دوازده حرف دارد.

10. الصادق الامین دوازده حرف دارد.

11. امیرالمؤمنین دوازده حرف دارد. (ا م ی ر ا ل م ؤ م ن ی ن)

12. امام المؤمنین دوازده حرف دارد.

13. امام المسلمین دوازده حرف دارد.

14. فاطمة امة الله دوازده حرف دارد.

15. البتول الزهرا دوازده حرف دارد.

16. ورثة النبیین دوازده حرف دارد.

17. الامام الثالث دوازده حرف دارد.

18. خلیفة النبیین دوازده حرف دارد.

19. الامام الرابع دوازده حرف دارد.

20. الامام السجاد دوازده حرف دارد.

21. الامام الباقر دوازده حرف دارد.

22. هو الباقر العلوم دوازده حرف دارد.

23. الامام السادس دوازده حرف دارد.

24. الامام الصادق دوازده حرف دارد.

25. هو جعفربن محمد دوازده حرف دارد.

26. قُدوَةُ الصدیقین دوازده حرف دارد.

27. الامام السابع دوازده حرف دارد.

28.الامام الکاظم دوازده حرف دارد.

29. هو موسی بن جعفر دوازده حرف دارد.

30. الامام الثامن دوازده حرف دارد.

ص: 648

31. الرضا المرتضی دوازده حرف دارد.

32. الامام التاسع دوازده حرف دارد.

33. الامام الجواد دوازده حرف دارد.

34. نجل المنتجبین دوازده حرف دارد.

35. الامام العاشر دوازده حرف دارد.

36. الامام الهادی دوازده حرف دارد.

37. الحسن العسکری دوازده حرف دارد.

38. الامام الخاتم دوازده حرف دارد.39. القائم المهدی دوازده حرف دارد.

40. الامام المهدی دوازده حرف دارد.

41. منصور المنتظر دوازده حرف دارد.

42. خلیفة المنتظر دوازده حرف دارد.

43. ولی الثانی العشر دوازده حرف دارد.

1. در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحه 123 آمده است:

عن داود بن كثير قال: قال جعفر بن محمّد(عليه السلام): « إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» اميرالمؤمنين على بن ابى طالب، الحسن بن على، الحسين بن على، على بن الحسين، محمّدبن على، جعفربن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّدبن على، على بن محمّد، الحسن بن على، الخلف الحجة(عليهم السلام).

داودبن كثير از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: منظور از « إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» اميرالمؤمنين على بن ابى طالب، حسن بن على، حسين بن على، على بن حسين، محمّدبن على، جعفربن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّدبن على، على بن محمّد، حسن بن على، امام عصر حضرت مهدی(عليهم السلام) (اين ها دوازده ماه مكتوب خداوند) هستند.

2. در كتاب بحارالانوار مجلد 36 صفحه 371، كتاب الاختصاص شيخ صدوق صفحه 224 و كتاب منتخب الاثر صفحه 60 آمده است که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در بيان امامان بعد از خودشان مى فرمايند:

ص: 649

أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ حَقّاً وَ خُلَفَائِي صِدْقاً عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الشُّهُورِ وَ هِيَ «اثْنا عَشَرَ شَهْراً» وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ نُقَبَاءِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ... أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ وَ آخِرُهُمْ الْمَهْدِيُّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين

يعنى این ها، اوليا حق خداوند هستند و جانشينان وخلفاء صدق من هستند كه عده آن ها به تعداد ماه هاى سال است و آن دوازده ماه است و آن ها دوازده نفر هستند به تعداد نقباء بنى اسرائيل... اول آن ها حضرت على(عليه السلام) است و آخر آن ها حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد.

استدلال های امام باقر(عليه السلام) که اثنی عشر شهراً امامان دوازدگانه هستند

3. در كتاب غيبت نعمانى باب چهارم حديث 17 صفحه 86 آمده است:

اخبرنا على بن الحسين قال: حدثنا محمّدبن يحيى العطار، قال: حدثنا محمّدبن حسان الرازى، عن محمّدبن على الكوفى، عن ابراهيم بن محمّدبن يوسف، عن محمّدبن عيسى، عن عبد الرزاق، عن محمّد سنان، عن فضل الرسّان، عن ابى حمزه الثمالى قال: و كنت عند ابى جعفر محمّدبن على الباقر(عليه السلام) ذات يوم فلما تفرق من كان عنده قال لى: يا اباحمزه، من المحتوم الذى لا تبديل له عند اللّه قيام قائمنا، فمن شكّ فيما أقول لقى اللّه (سبحانه) و هو به كافر وله جاحد ثم قال: بابى وامّى المسمّى باسمى و المكنّى بكنيتى، السابع من بعدى بابى من يملأ الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا، ثم قال: يا اباحمزه، من أدركه فلم يسلم له فما سلّم لمحمد(صلى الله عليه و آله) و علی(عليه السلام) و قد حرّم اللّه عليه الجنة و مأواه النّار و بئس مثوى الظالمين.

و اوضح من هذا بحمد اللّه و أنور و أبين و أزهر لمن هداه اللّه و أحسن اليه قول اللّه عزّوجلّ فى محكم كتابه «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الأَرضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذ لِكَ الدِّينُ القَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ» و معرفة الشهور المحرم و صفر و ربيع و ما بعده و الحرم منها هى رجب و ذوالقعده و ذوالحجة و المحرم لا تكون دينا قيما لأن اليهود و النصارى و المجوس و سائر الملل و الناس جميعا من الموافقين و المخالفين يعرفون هذه الشهور و يعدونها بأسمائها و انما هم الائمة(عليهم السلام) و القوامون بدين اللّه و الحرم منها اميرالمؤمنين على الذى اشتق اللّه تعالى له اسماً من اسمه العلى كما اشتق برسوله(صلى الله عليه و آله) أسما من اسمه المحمود وثلاثة من ولده أسماؤهم على، على بن الحسين و على بن موسى و على بن محمّد، فصار لهذا الاسم المشتق من اسم اللّه عزّوجلّ حرمة به و صلوات اللّه على محمّد و آله المكرمين المتحرّمين به.

خبر داد ما را على بن حسين و او گفت: حديث كرد ما را احمدبن يحيى عطار او گفت: حديث كرد ما را محمّدبن حسّان رازى از محمّدبن على كوفى و او از ابراهيم بن محمّدبن يوسف و او از محمّدبن عيسى و او از عبد الزراق واو از محمّدبن سنان و او از فضل رسّان و او از ابوحمزه ثمالى كه گفت: روزى در محضر ابى جعفر محمّدبن على امام باقر(عليه السلام) بوديم

ص: 650

چون حاضرين پراكنده شدند مرا فرمودند: اى اباحمزه، از كارهاى حتمى كه تغيير و تبديلى در نزد خداوند نخواهد يافت قيام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هر كس در اين كه مى گويم شك كند با حالتى كه كافر است و خداوند سبحان را انكار مى كند او را ملاقات خواهد كرد. سپس، فرمودند: پدر و مادرم به فداى كسى كه هم نام من وهم كنيه با من است. هفتمين نفر بعد ازمن، پدرم به قربانش كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، همان طورى كه از ظلم وجور پر شده باشد. سپس فرمودند: اى اباحمزه، كسى كه او را درك كند و تسليم او نشود تسليم حضرت محمّد(صلى الله عليه و آله) و على(عليه السلام) هم نشده است و خداوند بهشت را بر او حرام كرده است و جايگاه او آتش جهنم است و چه بد جايگاهى براى ستمكاران است.

سپاس خداوندى را كه از همه اين روايات روشن تر و واضح تر و درخشان تر است براى كسى كه خدا هدايتش كرده و درباره او احسان فرموده است. آيه «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الأَرضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذ لِكَ الدِّينُ القَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ» «همانا شماره ماه ها نزد خداوند دوازده ماه است. در كتاب خداوند از روزى كه آسمان ها و زمين را خلق كرده است، چهار ماه از آن ها حرام اند و آن دينى كه محكم است همين است، بر خود در آن ها ستم مكنيد.»

و شناختن ماه هاى محرم و صفر و ربيع و ماه هاى بعدى وماه هاى حرام كه رجب و ذى القعده و ذى الحجه و محرم است كه دين محكم نمى تواند باشد زيرا يهود و نصارى و مجوس و ساير اديان و همه مردم، از موافق و مخالف اين ماه ها را مى شناسند و آن ها را به نام مى شمارند بلكه آنان امامان اند و برپادارندگان دين خداوند هستند و محترم ترين آنان يكى امیرالمؤمنين على(عليه السلام) است كه خداوند نام او را از نام خود؛ يعنى، علىّ مشتق كرد؛ همچنان كه براى رسول خودش(صلى الله عليه و آله) نامى از نام خود، محمود مشتق كرد و سه نفر ديگر از فرزندان او كه نام هايشان على است؛ يعنى، على بن الحسين(عليهما السلام) و على بن موسى(عليهما السلام) و على بن محمّد(عليهما السلام) و احترام اين نام ها از آن رو است كه آنان مشتق از نام خداوند است، درودهاى خداوند بر محمّد و فرزندان او كه به خاطر انتساب به او عزيز و محترم اند.

4. در كتاب غيبت نعمانى باب 4 صفحه 87 حديث 18، غیبت شیخ مفید، مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 307، تأویل الآیات الظاهرة مجلد 1 صفحه 203 حدیث 12،اثبات الهداة مجلد

ص: 651

1 صفحه 711، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 123، المحجة صفحه 91، عوالم علی النصوص علی الائمة اثنی عشر، بحارالانوار مجلد 36 صفحه 400 حدیث 10 و مجلد 38 صفحه 46 و مجلد 46 صفحه 173 و مجلد 47 صفحه 141 و مجلد 24 صفحه 243 آمده است:

سَلَامَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ الْمَعْرُوفِ بِالْحَاجِي عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ الْعَلَوِيِّ الْعَبَّاسِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي أَحْمَدَبْنِ مُوسَى عَنْ دَاوُدَبْنِ كَثِيرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) الْمَدِينَةَ فَقَالَ لِي مَا الَّذِي أَبْطَأَ بِكَ يَا دَاوُدُ عَنَّا فَقُلْتُ حَاجَةٌ عَرَضَتْ بِالْكُوفَةِ. فَقَالَ مَنْ خَلَّفْتَ بِهَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ خَلَّفْتُ بِهَا عَمَّكَ زَيْداًتَرَكْتُهُ رَاكِباً عَلَى فَرَسٍ مُتَقَلِّداً سَيْفاًيُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ سَلُونِي سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فِي جَوَانِحِي عِلْمٌ جَمٌّ قَدْ عَرَفْتُ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ وَ«الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ » وَ إِنِّي الْعَلَمُ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَكُمْ فَقَالَ لِي يَا دَاوُدُ لَقَدْ ذَهَبَتْ بِكَ الْمَذَاهِبُ.ثُمَّ نَادَى يَا سَمَاعَةَ بْنَ مِهْرَانَ ايتِنِي بِسَلَّةِ الرُّطَبِ. فَأَتَاهُ بِسَلَّةٍ فِيهَا رُطَبٌ فَتَنَاوَلَ مِنْهَا رُطَبَةً. فَأَكَلَهَا وَ اسْتَخْرَجَ النَّوَاةَ مِنْ فَمِهِ فَغَرَسَهَا فِي أَرْضٍ فَفَلَقَتْ وَ أَنْبَتَتْ وَ أَطْلَعَتْ وَ أَعْذَقَتْ فَضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى بُسْرَةٍ مِنْ عِذْقٍ فَشَقَّهَا وَ اسْتَخْرَجَ مِنْهَا رِقّاً أَبْيَضَ فَفَضَّهُ وَ دَفَعَهُ إِلَيَّ وَ قَالَ اقْرَأْهُ فَقَرَأْتُهُ وَ إِذَا فِيهِ سَطْرَانِ. السَّطْرُ الْأَوَّلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ الثَّانِي « إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ » أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)، الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليهما السلام)، الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليهما السلام)، عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليهما السلام)، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليهما السلام)، جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليهما السلام)، مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(عليهما السلام)، عَلِيُّ بْنُ مُوسَى(عليهما السلام)، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(عليهما السلام)، عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(عليهما السلام)، الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(عليهما السلام) الْخَلَفُ الْحُجَّةُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثُمَّ قَالَ(عليه السلام) يَا دَاوُدُ أَ تَدْرِي مَتَى كُتِبَ هَذَا فِي هَذَا. قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنْتُمْ. قَالَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ .

خبر داد ما را سلامه بن محمّد او گفت: حديث كرد ما را ابوالحسن على بن عمر معروف به حاجى او گفت: حديث كرد ما را حمزة بن قاسم علوى عباسى رازى او گفت: حديث كرد ما را جعفربن محمّد حسنى او گفت: حديث كرد ما را عبيدبن كثير او گفت حديث كرد ما را ابواحمدبن موسى اسدى از داود، رقّى، داود رقّى مى گويد: در مدينه خدمت ابى عبداللّه جعفربن محمّد(عليهما السلام) رسيدم مرا فرمودند: اى داود، خيلى وقت است نزد ما نيامده اى؟ عرض كردم در كوفه كارى برايم پيش آمده بود، حضرت فرمودند: وقتى از كوفه بيرون آمدى چه كسى آنجا بود؟ عرض كردم جانم فداى شما شود وقتى از كوفه بيرون مى آمدم عموى شما زيد را ديدم كه سوار بر اسبىبود و قرآنى به گردنش انداخته بود و با صداى بلند فرياد مى زد «سلونى قبل ان تفقدونى» از من هر چه مى خواهيد بپرسيد، قبل از اينكه مرا از دست

ص: 652

بدهيد كه در اندرون سينه من دانش فراوانى است من ناسخ را از منسوخ شناخته ام و قرآن عظيم را مى دانم و منم آن نشانه اى كه در ميان خداوند و شما هستم.

سپس، حضرت فرمودند: اى داود، تو خودت را به اين و آن باخته اى، سپس صدا زدند: اى سماعه بن مهران، يك ظرف خرماى تازه بياور. سماعة ظرفى را كه خرماى تازه در آن بود آورد. حضرت يك دانه از آن خرما را برداشتند وميل فرمودند و هسته آن را از دهان خود بيرون آوردند و در زمين كاشتند. زمين فوراً شكافته شد و هسته خرما از زمين روييد و طالع شد و خرما شد. حضرت دست زدند و يك دانه خرماى نارس از خوشه چيدند و آن را شكافتند و از ميانش پوست نازك و سفيدى بيرون آوردند و باز كردند و به دست من دادند و فرمودند: بخوان. خواندم و ديدم دو سطر نوشته شده است:

سطر اول «لا اله الاّ اللّه »

سطر دوم «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَالأَرضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ القَيِّمُ» اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام)، الحسن بن علی(عليهما السلام)، الحسين بن على(عليهما السلام)، على بن الحسين(عليهما السلام)، محمّدبن على(عليهما السلام)، جعفربن محمّد(عليهما السلام)، موسى بن جعفر(عليهما السلام)، على بن موسى(عليهما السلام)، محمّدبن على(عليهما السلام)، على بن محمّد(عليهما السلام)، الحسن بن على(عليهما السلام)، الخلف الحجة(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

سپس فرمودند: اى داود، آيا مى دانى اين نوشته چه زمانى نگاشته شده است؟ گفتم: خداوند و رسولش وشما بهتر مى دانید. فرمودند: دو هزار سال پيش از آنكه آدم آفريده شود.

5. در كتاب منتخب الاثر فصل 1 باب 8 صفحه 137، غیبت شیخ طوسی صفحه 149 حدیث 110، مناقب ابن شهرآشوب مجلد 1 صفحه 284، اثبات الهداة مجلد 1 صفحه 549،برهان مجلد 2 صفحه 123، المحجة صفحه 93، بحارالانوار مجلد 24 صفحه 240، عوالم النصوص علی الائمة اثنی عشر صفحه 18 حدیث 10، نورالثقلین مجلد 2 صفحه 215 آمده است:

الغيبة للشيخ الطوسي وَ رَوَى جَابِرٌ الْجُعْفِيُّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(عليه السلام) عَنْ تَأْوِيلِ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ « إِنَ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ

ص: 653

الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَ أَنْفُسَكُمْ» قَالَ فَتَنَفَّسَ سَيِّدِيَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ أَمَّا السُّنَّةُ فَهِيَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ شُهُورُهَا اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فَهُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ إِلَيَّ وَ إِلَى ابْنِي جَعْفَرٍ وَ ابْنِهِ مُوسَى وَ ابْنِهِ عَلِيٍّ وَ ابْنِهِ مُحَمَّدٍ وَ ابْنِهِ عَلِيٍّ وَ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ وَ إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْهَادِي الْمَهْدِيِّ(عليهم السلام) اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ عِلْمِهِ وَ الْأَرْبَعَةُ الْحُرُمُ الَّذِينَ هُمُ الدِّينُ الْقَيِّمُ أَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ يَخْرُجُونَ بِاسْمٍ وَاحِدٍ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) وَ أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ فَالْإِقْرَارُ بِهَؤُلَاءِ هُوَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِمْ أَنْفُسَكُمْ أَيْ قُولُوا بِهِمْ جَمِيعاً تَهْتَدُوا

جابربن جعفى نخعى مى گويد: سؤال كردم از اباجعفر محمّدبن على الباقر(عليهما السلام) درباره تفسير تأويل اين آيه كه فرموده خداوند متعال است: « إِنَ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَ أَنْفُسَكُمْ» حضرت فرمودند: اى جابر، اما «السنة» سال، جد من رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است و ماه هاى آن كه دوازده ماه است عبارت است از: اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام)، امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)، على بن الحسين(عليهما السلام) و من و فرزندم جعفر(عليه السلام) و فرزند او موسى(عليه السلام) و فرزند او على(عليه السلام) و فرزند او محمّد(عليه السلام) و فرزند او على(عليه السلام) و فرزند او حسن(عليه السلام) و فرزند او محمّدالهادى المهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «اثنا عشر اماما» دوازده امام، دوازده حجت خدا بر خلق و امينان وحى و علم خداوند هستند. چهار نفر از اين ها محترم هستند و ايشان دين قيم خداوند هستند و اين چهار نفر داراى يك اسم واحد هستند و آن ها عبارتند از على اميرالمؤمنين(عليه السلام) و پدرم على بن الحسين(عليهما السلام) و على بن موسى الرضا(عليهما السلام) و على بن محمّد(عليهما السلام)، اقرار كردن به اين ها اقرار بر دينپا برجاست، درباره ی اين ها به خودتان ظلم مكنيد؛ يعنى، به وسيله ی آن ها هدايت مى شويد.

ص: 654

127. در زمان حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسلمانان با هم عليه كفر متحد مى شوند

اشاره

سوره توبه آيه 36

وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ

همه با هم و به اتفاق با مشركان مبارزه وجهاد كنيد، همان گونه كه آن ها با هم و با اتفاق با شما مبارزه مى كنند و بدانيد خداوند (هميشه) با متقين است.

1. در كتاب ينابيع المودة صفحه 423 آمده است:

و عن زرارة قال سئل الباقر(رضی الله عنه) عن قول اللّه تعالى «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ» قال: لم يجى تأويل هذه الآية و اذا قام قائمنا بعد يرى من يدركه ما يكون من تأويل هذه الآية و ليبلغن دين محمّد(صلى الله عليه و آله) ما بلغ الليل و النهار حتى لا يكون شرك على ظهر الارض كما قال اللّه عزّوجلّ.

زراره مى گويد: از حضرت امام محمّد باقر(عليه السلام) سؤال كردند درباره ی اين فرموده ی خداوند متعال: «همه با هم و به اتفاق با مشركان مبارزه وجهاد كنيد، همان گونه كه آن ها با هم و با اتفاق با شما مبارزه مى كنند» حضرت فرمودند: زمان تأويل اين آيه نرسيده است و هنگامى كه قائم ما قيام كند، تأويل اين آيه مى رسد و كسى كه آن بزرگوار را ببيند، تأويل اين آيه را درك خواهد كرد. در آن زمان است كه دين محمّد(صلى الله عليه و آله) به آنجا مى رسد (كه همه به آن ايمان مى آورند) و در آن زمان شب و روزى نمى گذرد، مگر اينكه ديگر مشركى در روى زمين پيدا نخواهد شد و اين است معنى فرموده ی خداوند متعال.

نتيجه اى كه از اين آيه و روايت مى گيريم اين است كه:اول. تأويل اين آيه در زمان ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

دوم. در آن زمان همه ی مسلمانان با هم عليه كفار متحد ومتفق خواهند شد.

ص: 655

سوم. در آن عصر ديگر مشركى روى زمين نخواهد ماند.

چهارم. دين رسول خدا(صلى الله عليه و آله) بر همه اديان ديگر ظفر پيدا خواهد كرد.

پنجم. هر آیه ی قرآنی دارای تنزیل و تأویل است که حضرت تأویل آیه را می فرمایند.

2. نظير حديث فوق در بحارالانوار، تفسير عياشى و منتخب الاثر فصل 2 صفحه 294 باب 35 حديث 7 هم آمده است. لازم به ذکر است که این آیه قسمتی از آیه ی 36 سوره ی توبه است که درباره ی آن بحث شد.

مبارزه ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) علیه ظلمی است که همه ی کره ی زمین را گرفته است.

متأسفانه عده ای در تلاشند که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مانند دیکتاتورها و جهانگشایان و مستکبران معرفی کنند که آن حضرت قیام می کند و با ظلم جهان را تحت سلطه ی خود در می آورد. اما از این مطلب یا غافلند و یا عمداً می خواهند علیه مهدویت تبلیغ کنند که اولاً: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمانی قیام می فرمایند که کل کره ی زمین را ظلم گرفته است و دنیا به دو قطب تقسیم شده است، قطبی ظالم و قطبی مظلوم.

ثانیاً: مظلومان عالم همه منتظر یک منجی عادل هستند که همه ی آن ها را نجات دهد. آن ها تشنه ی عدالت هستند. آن ها واقعاً منتظر یک نجات دهنده هستند.

ثالثاً: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه مظلومان زجرکشیده ای که تشنه ی عدالتند، علیه ظلم جهانی قیام می فرمایند.

رابعاً: آن حضرت پیروز در این میدان است. حضرت جهانی را که در ظلم فرورفته است و یا زمینی که پر از ظلم و جور شده است، پر از عدل و داد خواهد کرد. پس قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه به جهانگشایی قلدران، مستکبران، ظالمان و جانیان نیست بلکه حضرت(عليه السلام) منادی عدالت هستند و مردم هم از ایشان استقبال می کنند. چنان که:

1. در کتاب الیواقیت و الجواهر، مجلد 2، مبحث 65 نوشته ی عبدالوهاب شعرانی مصری شافعی و محمدبن صباغ شافعی در کتاب اسعاف الراغبین (که درحاشیه ی نورالابصار شبلنجی، صفحه 141 چاپ دار الفکر، صفحه 154 و حمراوی مالکی در مشارق الانوار فصل 2، صفحه 112 همه از کتاب فتوحات مکیه محی الدین عربی چنین آورده اند:

اعلموا أنّه لابد من خروج المهدی(عليه السلام) لکن لا یخرج حتی تمتلیء الارض جوراً و ظلماً فَیملؤها قسطاً و عدلاً و هو من عترة رسول الله(صلى الله عليه و آله) من ولد فاطمه رضی الله تعالی عنها...

ص: 656

128. در ظهور قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمه

الله هی العلی بواقع محقق می شود

سوره توبه آیه 40

وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفْلى وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيم

خداوند کلمه کسانی که کافر شده اند، پست (و پایین) قرار داد، اما کلمة الله را بلندمرتبه (و در مقام بالا) قرار دارد و الله بر هر چیزی قادر و توانا و دانا و حکیم است.

1. در کتاب الصراط المستقیم مجلد 2 صفحه 225 و کتاب الامام المهدی فی القرآن و السنة نوشته ی علامه سعید ابومعاش صفحه 168 حدیث 294 آمده است:

روی العلامة البیاضی قدس سره قال: أخرج أبو نعيم في كتاب الفتن قول أبي جعفر(عليه السلام): و يظهر المهدي بمكة عند العشاء و معه راية رسول الله و قميصه و سيفه و علامات و نور و بيان و ينادى من السماء إن الحق في آل محمد و آخر من الأرض إن الحق في آل عيسى. قال أبو عبد الله إذا سمعتم ذلك فاعلموا أن كلمة اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا و كلمة الشيطان هي السفلى قال فهذه كتبهم تشهد بأنّ قول من يقول المهدي هو المسيح قول الشيطان.

حضرت امام محمدباقر(عليه السلام) فرمودند: حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شهر مکه در هنگام نماز عشا ظاهر خواهد شد و همراه اوست پرچم و پیراهن و شمشیر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و با او علامات و نشانه هایی است و دارای نور است و سخنانش آشکار و روشن است و در آن هنگام منادی از آسمان صدا می زند. همانا حق در آل محمد(صلى الله عليه و آله) است. (ندای دیگری بلند می شود که شیطان است و می گوید: ) تا پایان جهان حق در آل عیسی(عليه السلام) است. حضرت امام باقر(عليه السلام) فرمودند: هنگامی که این ندا را شنیدید پس بدانید «کلمة الله هی العلیا» کلمة الله در مقام اعلی و بالا قرار دارد و کلمه ی شیطان دارای مقام پست و پایین است و این قول شیطان است که می گوید مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان مسیح(عليه السلام) است.

ص: 657

2. حافظ ابوالقاسم طبرانی در معجم و حافظ ابونعیم اصفهانی در مناقب المهدی و حافظ ابوعبدالله نعیم بن حماد در الفتن باب آخر از علامات المهدی صفحه 92 و گنجی شافعی در عقدالدرر باب 6 صفحه 184 و کتاب مهدی آل محمد نوشته ی آقای مهدی عامری صفحه 87 حدیث 14 آمده است:

عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام) قال: اذا نادی مُنادٍ مِنَ السماءِ: إنَّ الحَقَّ فی آل محمد(صلى الله عليه و آله) فعند ذلک یَظهرُ المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

هنگامی که منادی در آسمان ندا سر دهد، یقیناً حق با آل محمد است. در این هنگام حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور خواهند کرد.

ص: 658

129. مسلمانان واقعی منتظر ظهورند که پیروزی نهایی آن هاست

اشاره

و کفار و منافقین منتظر عذاب الهی باشند

سوره توبه آیه 52

قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدينا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ

بگو که شما منافقان جز یکی از دو نیکویی (پیروزی و یا شهادت) چیز (دیگری) برای ما می توانید انتظار داشته باشید (ما یا پیروز می شویم و یا به شهادت می رسیم که هر دو پیروزی است) ولی ما درباره ی شما منتظریم که از جانب خداوند به عذاب سخت گرفتار شوید و یا به دست ما به هلاکت برسید. بنابراین شما منتظر باشید و ما هم مترصد و منتظر کار شما خواهیم بود.

در کافی (روضه کافی) مجلد 8 صفحه 285 حدیث 431، تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 225 حدیث 178، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 133 حدیث 1، تفسیر صافی مجلد 2 صفحه 348 و بحارالانوار مجلد 24 صفحه 311 حدیث 17 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) فی حدیث إلی أن قَالَ: قُلْتُ قوله «هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» قَالَ إِمَّا مَوْتٌ فِي طَاعَةِ اللَّهِ أَوْ إِدْرَاكُ ظُهُورِ إِمَامٍ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِهِمْ مَعَ مَا نَحْنُ فِيهِ مِنَ الشِّدَّةِ أَنْ يُصِيبَهُمُ «اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ » قَالَ هُوَ الْمَسْخُ أَوْ بِأَيْدِينَا وَ هُوَ الْقَتْلُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل لِنَبِيِّهِ ص «قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ» وَ التَّرَبُّصُ انْتِظَارُ وُقُوعِ الْبَلَاءِ بِأَعْدَائِهِمْ.

ص: 659

حضرت امام باقر(عليه السلام) درباره ی « إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» دو نیکویی فرمودند: (آن دو عبارتند از) 1. یا مرگ در اطاعت خداوند است 2. یا درک ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ما نیز منتظرانیم که از ناحیه ی او شدتی از عذاب الهی به آنان برسد و فرمودند: و آن عذاب یا مسخ شدن است یا کشته شدن با دستان ما و فرمودند تربّص انتظار کشیدن وقوع بلا به دشمنان اهل بیت(عليهم السلام) است.

1. ترجمه ی سیره ی ابن هشام صفحه 96 و ترجمه ی تاریخ طبری مجلد 1022 آمده است:

... علی(عليه السلام) به میدان آمده گفت منم ابوالقصم. (یعنی پدر شکستن) سعدبن ابی طلحه که پرچم مشرکین را در دست داشت پیش آمده گفت: ای ابوالقصم حاضری باهم بجنگیم؟ حضرت علی(عليه السلام) فرمودند: آری و به دنبال آن به جلو رفت. آن دو میان هر دو لشگر باهم در آویختند و حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) او را با ضربتی به زمین انداخته ولی به همان حال رهایش کرد اصحاب از او پرسیدند چرا نیمه جانش را نگرفتی (و سرش را جدا نکردی)؟ فرمودند: همین که جلو رفتم عورتش را نمایان کرد...

... مردی به نام ابوسعدبن ابی طلحه از میان لشکر قریش بیرون آمد و مبارز طلبید. لیکن کسی به جنگ او نرفت. فریاد زد: ای یاران محمد(صلى الله عليه و آله) شما عقیده دارید که کشتگانتان به بهشت می روند و کشتگان ما رهسپار دوزخ می شوند. سوگند به لات که دروغ می گویند و اگر عقیده به این سخن داشتید یکی از شما به جنگ من می آمد. در این هنگام حضرت علی(عليه السلام) به سوی او رفت و با ضربتی او را از پای درآورد...

2. ترجمه ی سیره ابن هشام صفحه 104 آمده است:

... عتبة بن ابی وقاص سنگی به سوی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) پرتاب کرد که دندان آن حضرت را شکست و لب پایین را مجروح کرد... و عبدالله بن شهاب زهری صورت آن حضرت را مجروح کرد و ابن قمئه سنگی بر گونه اش زد که دو حلقه از حلقه های زره را در گونه ی آن حضرت فرو برد و این هنگام بود که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در یکی از گودی هایی که ابوعامر سر راه مسلمانان کنده بود افتاد ولیحضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) او را گرفته و طلحه نیز کمک کرده او را از جا بلند کردند.

3. در تاریخ طبری مجلد 3 صفحه 1026، کامل ابن اثیر مجلد 2 صفحه 58 و سیره ابن هشام مجلد 2 صفحه 100 آمده است:

ص: 660

ابورافع گوید وقتی (حضرت) علی بن ابی طالب پرچمداران را بکشت. پیامبر(صلى الله عليه و آله) گروهی از مشرکان قریش را بدید که به سویش می آیند و به (حضرت) علی(عليه السلام) فرمود به آن ها حمله کن و (حضرت) علی(عليه السلام) حمله برد و آن ها را پراکنده کرد و عمروبن عبدالله جمحی را بکشت. گوید: پس از آن، پیامبر(صلى الله عليه و آله) گروه دیگری از مشرکان قریش را بدید و به (حضرت) علی(عليه السلام) فرمود به آن ها حمله کن و (حضرت) علی(عليه السلام) حمله برد و جمع آن ها را متفرق کرد و شیبة بن مالک را که از قبیله بنی عامر بود بکشت. در آن حال جبرئیل گفت: ای پیامبر خدا(صلى الله عليه و آله) از خودگذشتگی این است. پیامبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: إنّه منّی و أنا منه او از من است و من از او هستم. جبرئیل گفت: من نیز از شمایم.

پس در این وقت بانگی برآمد که شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانمردی جز (حضرت) علی(عليه السلام) نمی باشد.

لا سیف الّا ذوالفقار لا فتی الّا علی(عليه السلام)

4. در تاریخ طبری مجلد 3 صفحه 1026، سیرة الحلبیة مجلد 2 صفحه 240، کامل ابن اثیر مجلد 2 صفحه 60 آمده است:

هنگامی که شایع شد (حضرت) محمد(صلى الله عليه و آله) کشته شده ... لشگر اسلام به سه دسته تقسیم شدند. گروهی فرار را بر قرار ترجیح دادند و بلادرنگ رو به هزیمت نهادند و تا سه روز هم معلوم نبود که به کجا فرار کرده اند مانند عثمان بن عفوان و ولیدبن عقبة و حارثة بن زید و چون پس از سه روز به مدینه آمدند رسول خدا بدآنها فرمودند خیلی راه رفتید و گروهی مانند عمربن خطاب و طلحة بن عبید الله به پشت جبهه رفتند و در آنجا منتظر بودند تا ببینید چه خواهد شد... دسته ی سوم کسانی بودند که در آن موقع فداکاری بی سابق ای از خود نشان دادند. (زمانی که گفتند رسول خدا کشته شده است) و پروانه وار دور رسول خدا راگرفته بودند و مانع آزار و حمله ی دشمنی به آن حضرت می شدند از آن جمله (حضرت) علی بن ابی طالب(عليه السلام)، ابودجانه انصاری و سهل بن حنیف و سعدبن ابی وقاص و طلحة بن زید بوده اند.

5. در تاریخ طبری مجلد 3 صفحه 1030 و صفحه 110 و سیره ی ابن هشام مجلد 2 آمده است:

و چون پیامبر به دهانه ی دره رسید (حضرت) علی بن ابی طالب(عليه السلام) برفت و سپر خویش را از سنگاب آب کرد و پیش پیامبر آورد که از آن بنوشند ...

ص: 661

6. در سیره ی قاضی دجلان حاشیه ی سیرة الحلبیة مجلد 2 صفحه 40 آمده است:

حضرت علی(عليه السلام) می گوید: در آن حال به اطراف نگریستم و رسول خدا را ندیدم ... از این رو من هم تا کشته شوم و روی همین تصمیم غلاف شمشیرم را شکستم و شروع کردم به جنگیدن . دشمن که چنان دید راه جلوی مرا باز کردند ناگاه چشمم به رسول خدا افتاد که در جای خود روبه روی سپاه قریش ایستاده است.

7. زمخشری در خصائص عشره و پاورقی سیره ابن هشام صفحه 107، سیرة الحلبیة مجلد 2 صفحه 149 آمده است:

بیشتر مشرکین را علی کرم الله وجهه از پای درآورد و فتح به دست او شد و خود آن حضرت می فرمایند: شانزده ضربت در آن روز به من خورد که چهار بار به زمین افتادم و در هر بار مردی خوش صورت و خوش بو می آمد و بازوی مرا می گرفت و از زمین بلند می کرد و می گفت: پیش برو و در پیروی از خدا و رسول او شمشیر بزن که آن دو از تو خشنود هستند ... رسول خدا فرمودند او جبرئیل بوده است.

8. در تاریخ طبری مجلد 3 صفحه 1035 و سیره ابن هشام مجلد 2 صفحه 117 آمده است: آن گاه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) (حضرت) علی بن ابی طالب(عليه السلام) را فرستاد و گفت به دنبال قریشیان برو ببین چه می کنند و قصد کجا دارند اگر اسبان را یدک کشیدند و بر شتر نشستند قصد مکه دارند و اگر بر اسبان نشستند و شتران را راندند قصد مدینه دارند. به خدایی که جانم به فرمان اوست اگر سوی مدینه روند آنجا روم و با آن ها بجنگم علی گوید به دنبال قوم رفتم کهببینم چه می کنند و چون اسبان را یدک کشدیدند و بر شتران نشستند رو سوی مکه داشتند ...

9. در تاریخ طبری مجلد 3 صفحه 1040 آمده است:

ابوجعفر گوید: وقتی رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به خانه بازگشت شمشیر خود را به فاطمه داد و گفت خون آن را بشوی و علی نیز شمشیرش را بدو داد و گفت این را بشوی که امروز به خوبی کار کرده. رسول خدا فرمودند: تو خوب جنگیدی و سهل بن حنیف و ابودجانه نیز خوب جنگیدند. گویند: وقتی (حضرت) علی(عليه السلام) شمشیرش را به فاطمه می داد شعری خواند که مضمونش چنین است:

فاطمه این شمشیری نکوست.

ص: 662

و من در دوستی احمد و اطاعت خدای خویش جنگیده ام.

شمشیرم چون شهاب در کفم می لرزید.

و همچنان بریدم و شکستم

تا جمع دشمن پراکنده شد و دل ها خنک شد.

10. در سیره ابن هشام مجلد 2 صفحه 123 آمده است:

ابن هشام می گوید: از ابن نجیح روایت شده که در جنگ احد مردم شنیدند کسی را که ندا می کرد:

لا سیف الّا ذوالفقار و لا فتی الّا علی

11. د رتاریخ یعقوبی مجلد 1 صفحه 407 آمده است:

پس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) به همراه مسلمانان که هزار مرد به شمار آمدند بیرون رفت تا به احد آمدند و مشرکان هم رسیدند و نبردی سخت کردند. پس حمزة بن عبدالمطلب شیرخدا و شیر رسولش کشته شد. وحشی غلام جبیربن مطعم زوبینی به او انداخت و حمزه افتاد و هند دختر عتبة بن ربیعه او را مثله کرد و جگرش را شکافت و پاره ای از آن را گرفت و جوید و بینی حمزه را نیز برید. پس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) سخت بر او بی تابی کرد و گفت: لن اصابک بمثلک ... مسلمانان به هزیمت رفتند (یعنی فرار را بر قرار ترجیح دادند.) چنان که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) تنها ماند و جز سه نفر یعنی (حضرت) علی(عليه السلام)، طلحه و زبیر با او باقی نماندند و منافقان گفتند (حضرت) محمد(صلى الله عليه و آله) کشته شده و عبدالله بن قمئه بدو سنگ انداخت که در روی او اثر کرد و خالدبن ولید که فرمانده ی میسره ی سپاه مشرکان بود ناگهان از شکاف کوه تاخت آورد و عبدالله بن جبیر را با گروهی ازتیراندازان مسلمان که رسول خدا(صلى الله عليه و آله) آنان را بر آن شکاف گماشته بود کشت و میان لشگر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) درآمد و شکست مسلمین از همین بود. خداوند در سوره آل عمران آیه 153 می فرمایند « إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ في أُخْراكُم » هنگامی که سخت پا به فرار نهادید و به هیچ کس توجه نمی کردید و رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از پشت سر شما را می خواند و خداوند در آیه هایی از کتاب خود مسلمانان را مورد ملامت قرار داد شصت و هشت مرد از مسلمانان و بیست و دو مرد از مشرکان کشته شدند.

12. ام عماره زنی که در احد رسول خدا(صلى الله عليه و آله) را یاری کرد.

ص: 663

در سیره ابن هشام مجلد 2 صفحه 105 آمده است:

ام عماره زنی که از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) دفاع کرد.

در میان انصار زنی بود به نام ام عمارة که در جنگ احد حاضر شده بود. او برای ام سعد تعریف کرد که در روز شنبه به طرف احد رفتیم تا ببینیم مردم چه می کنند. در ابتدا پیروزی بهره ی مسلمانان شد ولی ناگهان وضع عوض شد و سپاه اسلام رو به هزیمت نهادند. من در آن حال خود را به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) رسانیدم و با گروهی از مسلمانان چون مصعب بن عمیر و دیگران شروع به دفاع از آن حضرت(صلى الله عليه و آله) کردیم تا این که من مجروح شده روی زمین افتادم. ام سعد می گوید: در آن حال پیراهنش را پس زد و زخمی گران که گود شده بود، روی شانه اش بود. پرسیدم: این زخم را که بر شانه ات زد؟ گفت: ابن قمئه، من هم ضربت هایی با شمشیر به او زدم ولی چون دو زره بر تن داشت به او کارگر نشد.

ص: 664

130. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام)

اشاره

و حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد و حاضر بر اعمال بندگان هستند.

سوره توبه آیه 105

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ

بگو خداوند و پیامبر او(صلى الله عليه و آله) و مؤمنین اعمال شما را می بینند.

در قرآن کریم و احادیث نبوی(صلى الله عليه و آله) و روایات اهل بیت(عليهم السلام) داریم که اراده ی خداوند بر این قرار گرفته است که همیشه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاهد و حاضر بر اعمال بندگان هستند. امروز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم اعمال نیک ما را می بیند و هم اعمال بد ما را و باز در قرآن کریم آیه «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً»(1) امت وسط ائمه ی معصومین(عليهم السلام) هستند که آن ها شاهد بر همه ی ناس یا همه ی بندگان خداوند هستند؛ مثلاً در حال حاضر ما هر کجا باشیم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حاضر و ناظر بر ما و اعمالمان هستند و این قدرت را خدا به ایشان عنایت فرموده است. اگر ما در هر نقطه ی جهان آرام بگوییم السلام علیک یا صاحب الزمان، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می شنوند. سلام کردن مستحب است و جواب سلام واجب است و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جواب می دهند. حال در این زمینه احادیث و روایاتی می آوریم:

1. محمدبن حسن الصفار در بصائرالدرجات صفحه 426 حدیث 16 آمده است:حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُوسَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْهُ(عليه السلام) قَالَ: تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ يَوْمَ الْخَمِيسِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ(عليه السلام).

ص: 665


1- . سوره بقره آیه 143

یعنی اعمال بندگان در روز پنجشنبه به رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و بر امامان معصوم(عليهم السلام) عرضه می شود.

وای بر ما اگر اعمال زشت داشته باشیم که به امام زمانمان عرضه شود. «اللهم الرزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیة»

2. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 109 حدیث 124 آمده است:

باسناد [عن زرارة] عن بريد العجلي قال قلت لأبي جعفر(عليه السلام): في قول الله: «اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ » فقال: ما من مؤمن يموت و لا كافر يوضع في قبره حتى يعرض عمله على رسول الله(صلى الله عليه و آله) و علي(عليه السلام)، فهلم إلى آخر من فرض الله طاعته على العباد.

هیچ مؤمنی وجود ندارد که بمیرد و هیچ کافری نیست که او را در قبرش قرار دهند مگر این که اعمال او در معرض و در حضور رسول خداوند(صلى الله عليه و آله) است.

3. در بصائرالدرجات و الف آیات صفحه 142 و مدينة معاجز الائمة الاثني عشر مجلد 3 صفحه 88 حدیث 746 آمده است:

عن أحمدبن موسى، عن الحسن بن عليّ بن فضّال، عن عبدالرحمن بن كثير، عن أبي عبداللّه(عليه السلام) في قوله: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قال: ما من مؤمن يموت، و لا كافر فيوضع في قبره حتّى يعرض عمله على رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) و على عليّ(عليه السلام) فهلمّ جرّا إلى آخر من يفرض اللّه طاعته على العباد.

4. در کافی مجلد 1 صفحه 219 حدیث 4، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 157 حدیث 4 آمده است:

عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الزَّيَّاتِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّيَّاتِ وَ كَانَ مَكِيناً عِنْدَالرِّضَا(عليه السلام) قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(عليه السلام) ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَقَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ قَالَ فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ فَقَالَ لِي أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام)

عبدالله بن ابان زیّات که او نزد حضرت رضا(عليه السلام) اعتبار تام داشت گوید: من به حضرت رضا(عليه السلام) التماس دعا برای خودم و برای اهل بیتم گفتم. حضرت فرمودند: بدون استدعایت، من تو را دعا می کنم. به خدا قسم که اعمال شما در هر شب و روز بر من عرضه می شود. عبدالله گفت: من این کلام حضرت را بسیار عظیم دانستم. پس حضرت(عليه السلام) فرمودند: آیا تو کتاب خداوند متعال را نخوانده ای که فرمودند:«بگو خداوند و پیامبر و مؤمنین اعمال شما را می بینند.» بعد از این فرمودند: و هو والله علی بن ابی طالب(عليه السلام) که مراد این است که در

ص: 666

رأس همه ی مؤمنین حضرت علی بن ابی طالب(عليه السلام) است. سپس یازده امام دیگر از نسل آن حضرت(عليه السلام).

- در کافی مجلد 1 صفحه 220 حدیث 5 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 839 حدیث 4696 و کتاب بحارالانوار مجلد 7 باب 17 صفحه 331 حدیث 10 تفسیر نورالثقلین مجلد 2 صفحه 264 حدیث 328 آمده است:

اَحْمَدُبْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) الصَّامِتِ عَنْ يَحْيَى بْنِ مُسَاوِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) أَنَّهُ ذَكَرَ هَذِهِ الْآيَةَ ﴿فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ﴾ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(عليه السلام) .

از حضرت باقر(عليه السلام) روایت شده که همانا ایشان این آیه را یاد کرده (پس خدا و رسولش و مؤمنین عمل شما را می بینند) فرمود [مومنون] و به خدا قسم که علی بن ابیطالب(عليه السلام) است.

6. در بصائرالدرجات مجلد 1 باب 4 صفحه 424 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 23 باب 20 صفحه 343 حدیث 29 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 158 حدیث 10 آمده است:

محمدبن الحسن الصفار: حَدَّثَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدٍ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ الْأَعْمَالَ تُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ خَمِيسٍ فَإِذَا كَانَ الْهِلَالُ أُكْمِلَتْ فَإِذَا كَانَ النِّصْفُ مِنْ شَعْبَانَ عُرِضَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه و آله) وَ عَلَى عَلِيٍّ(عليه السلام) ثُمَّ يُنْسَخُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند که اعمال در هر پنجشنبه هنگامی که هلال کامل شود بر من عرضه می شود، هنگامی که نیمه شعبان باشد بر پیامبر اکرم(صلى الله عليه و آله) و بر علی مرتضی(عليه السلام) عرضه می گردد سپس در ذکر حکیم نسخه برداری می شود.

7. در بصائرالدرجات مجلد 1 باب 5 صفحه 427 حدیث 1 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 841 حدیث 4707 و بحارالانوار مجلد 23 باب 20 صفحه 339 حدیث 10 آمده است:

بحَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَيْنِ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام) فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ » قَالَ إِيَّانَا عَنَى.

بصائر برید عجلی می گوید که نزد حضرت صادق(عليه السلام) بودم پس از ایشان درباره فرموده خداوند متعال﴿انجام بدهید پس خدا و رسولش و مؤمنین عمل شما را می بینند﴾ سؤال کردم، ایشان فرمودند که خداوند فقط ما را قصد کرده است[ یعنی مؤمنون که در آیه ذکر شده است همان ائمه معصومین(عليهم السلام) هستند]

ص: 667

8. در امالی شیخ طوسی صفحه 409 حدیث 66 آمده است:

عن إِبْرَاهِيمُ الْأَحْمَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْحُسَيْنِ وَ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ وَ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ وَ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ وَ مَنْصُورٍ وَ أَيُّوبَ وَ الْقَاسِمِ وَ مُحَمَّدُبْنُ عِيسَى وَ مُحَمَّدُبْنُ خَالِدٍ وَ غَيْرُهُمْ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(عليه السلام)، فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ): «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قَالَ: إِيَّانَا عَنَى.

ابن اذینه گوید: من خدمت امام صادق(عليه السلام) بودم به آن حضرت گفتم: آقای من که جانم فدایت شود به من خبر دهید درباره ی این آیه ﴿بگو عمل کنید یقیناً خدا و پیامبرش و مؤمنین اعمال شما را می بینند﴾ حضرت فرمودند: در این آیه منظور خداوند و اراده ی او، ما (اهل بیت(عليهم السلام)) هستیم.

9. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 109 حدیث 125، اصول کافی مجلد 1 باب 29 صفحه 544 حدیث 584، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 839 حدیث 4693 و بحارالانوار مجلد 23 باب 20 صفحه 353 حدیث 73 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ، عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ، عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ، قَالَ:سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ﴾ قَالَ: «هُمُ الْأَئِمَّةُ»

حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: منظور از مؤمنون در این آیه امامان(عليهم السلام) (دوازده گانه) هستند.

10. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 110 حدیث 127 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 844 حدیث 4726 آمده است:

عن محمدبن حسان الكوفي عن محمدبن جعفر عن أبيه(عليه السلام) قال إذا كان يوم القيمة نصب منبر عن يمين العرش- له أربع و عشرون مرقاة و يجي ء علي بن أبي طالب(عليه السلام) و بيده لواء الحمد- فيرتقيه و يركبه و تعرض الخلائق عليه، فمن عرفه دخل الجنة و من أنكره دخل النار و تفسير ذلك في كتاب الله «قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ » قال: هو و الله أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب(عليه السلام)

حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: هنگامی که قیامت برپا شود منبری در سمت راست عرش نصب خواهد شد که بیست وچهار پله دارد و علی بن ابیطالب(عليه السلام) می آید و در دست او پرچم حمد الهی است، پس [ از آن منبر] بالارفته و بر آن می نشیند و خلائق بر او عرضه می شوند، پس هرکسی که او را بشناسد داخل بهشت می شود و هرکس او را انکار کند داخل در آتش می شود و این تفسیر

ص: 668

آن چیزی است که در کتاب خداوند است ﴿بگو عمل کنید یقینا خدا و پیامبرش و مؤمنین اعمال شما را می بینند﴾ به خدا قسم که او [الْمُؤْمِنُونَ] امیرالمؤنین علی بن ابیطالب(عليه السلام) است.

11. در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 108 حدیث 121 آمده است:

عن يحيى بن مساور [الحلبي ] عن أبي عبدالله(عليه السلام) قلت: حدثني في علي حديثا- فقال: أشرحه لك أم أجمعه قلت بل اجمعه، فقال: علي باب هدى من تقدمه كان كافرا- و من تخلف عنه كان كافرا، قلت: زدني، قال: إذا كان يوم القيامة نصب منبر عن يمين العرش له أربع و عشرون مرقاة- فيأتي علي و بيده اللواء حتى [يرتقيه و] يركبه- و يعرض الخلق عليه، فمن عرفه دخل الجنة، و من أنكره دخل النار، قلت له: توجد فيه من كتاب الله قال: نعم، ما يقول في هذه الآية يقول تبارك و تعالى: ﴿ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ هو و الله علي بن أبي طالب (عليه السلام)

یحیی بن مساور از حضرت صادق(عليه السلام) نقل می کند که گفتم مرا در مورد حضرت علی(عليه السلام) حدیثی بفرمایید، پس ایشان فرمودند که آیا آنرا برایت شرح بدهم یا آن را جمع کنم، گفتم که جمع بفرمایید، پس امام فرمودند: علی(عليه السلام) در هدایت است هرکسی که از او پیشی بگیرد کافر است و هرکس که از او تخلف کند کافر می باشد، گفتم بیشتر توضیح دهید، فرمودند: هنگامی که قیامت برپا شود منبری در سمت راست عرش نصب خواهد شد که بیست و چهار پله دارد و علی بن ابیطالب(عليه السلام) می آید و در دست او پرچم حمد الهی است، پس [ از آن منبر] بالارفته و بر آن می نشیند و خلائق بر او عرضه می شوند، پس هرکسی که او را بشناسد داخل بهشت می شود و هرکس او را انکار کند داخل در آتش می شود، گفتم درباره این [مطالب بیان شده توسط امام] از کتاب خدا آیه ای یافت می شود؟ فرمودند: بله آنچه که خداوند متعال در این آیه می فرمایند ﴿بگو عمل کنید یقینا خدا و پیامبرشو مؤمنین اعمال شما را می بینند﴾ به خدا قسم که او [الْمُؤْمِنُونَ] امیرالمؤنین علی بن ابیطالب(عليه السلام) است.

12. در کافی مجلد 1صفحه 388 حدیث 6 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 840 حدیث 3632، بصائر الدرجات مجلد 1 باب 9 صفحه 435 حدیث 1 و بحارالانوار مجلد 26 باب 8 صفحه 133 حدیث 3 آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ رَوَى لِی غَيْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّهُ قَالَ: لَا تَتَكَلَّمُوا فِي الْإِمَامِ فَإِنَّ الْإِمَامَ يَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا وَضَعَتْهُ كَتَبَ الْمَلَكُ بَيْنَ

ص: 669

عَيْنَيْهِ- ﴿وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴾ فَإِذَا قَامَ بِالْأَمْرِ رُفِعَ لَهُ فِي كُلِّ بَلْدَةٍ مِنْ نَورٌ يَنْظُرُ مِنْهُ إِلَى أَعْمَالِ الْعِبَادِ.

حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: درباره امام سخن نکنید، زیرا امام وقتی در شکم مادر است، سخن را می شنود و چون مادر او را به زمین گذارد [به دنیا بیاورد]، ملک بین دو چشم او می نویسد (و سخن پروردگارت از روی راستی و عدالت به کمال رسید تبدیل کننده ای برای کلمات او نیست و او شنوا و دانا است) پس هنگامی که به امر امامت قیام کند برای او در شهری نوری افراشته گردد که به وسیله آن کردار مردم را بنگرد.

13. در کافی مجلد 1 صفحه 424 حدیث 62، تفسیر نور الثقلین مجلد 2 صفحه 263 حدیث 324 و بحارالانوار مجلد 23 باب 20 صفحه352 حدیث 70، تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 840 حدیث 7 آمده است:

أَحْمَدُ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مَيَّاحٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ قَالَ: قَرَأَ رَجُلٌ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ﴾ فَقَالَ لَيْسَ هَكَذَا هِيَ إِنَّمَا هِيَ وَ الْمَأْمُونُونَ فَنَحْنُ الْمَأْمُونُونَ.

14. در کتاب فرهنگ از دیدگاه قرآن صفحه 193 به نقل از اصول کافی مجلد 1 صفحه 219 آمده است:

امام محمد باقر(عليه السلام) فرمودند: منظور از مؤمن، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه ی معصومین(عليهم السلام) هستند که بعد از خداوند و پیامبر(صلى الله عليه و آله) ناظر بر اعمال بندگان می باشند و هیچ مؤمن یا کافری نیست مگر اینکه وقتی او را داخل قبر می گذارند، اعمالش را بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) وحضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) عرضه می دارند و در دنیا اعمال بندگان بر امام زمان(عليه السلام) عرضه می گردد.

خلاصه بحث از تفسیر شریف لاهیجی

در تفسیر شریف لاهیجی مجلد 2 صفحات 320 و 321 چنین آمده است:

«و قل اعملوا» و بگو ای محمد مکلفین را که عمل کنید آنچه را که خدای تعالی شما را به آن امر کرده مانند عمل کسی که اعتقاد به جزای اخروی داشته باشد «فسیری الله عملکم» پس به یقین و تحقیق ببیند و بداند خدای تعالی عمل شما را بعد از آن که موجود شود، چنان چه می دید و می دانست قبل از وجود و رسوله و ببیند فرستاده ی او «و المؤمنون» و ببینند گرویدگان به خدا و رسول(صلى الله عليه و آله). صاحب مجمع البیان گوید که نزد اصحاب ما مراد از مؤمنین ائمه ی معصومین(عليهم السلام) هستند. در اصول کافی از یعقوب بن شعیب روایت کند که او گفت: من از حضرت صادق(عليه السلام)

ص: 670

تفسیر «و المؤمنون» را که در این آیه است، سؤال کردم. فرمودند: هم الائمة یعنی مراد از مؤمنون در این آیه ائمه ی معصومین(عليهم السلام) هستند و در امالی شیخ طوسی از حضرت صادق(عليه السلام) روایت است که آن حضرت فرمودند: حق تعالی از مؤمنون، ما را که ائمه ی معصومیم، اراده کرده است. در اصول کافی از بعضی از اصحاب روایت کرده که شخصی نزد حضرت صادق(عليه السلام) آیه «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» را خواند. حضرت فرمودند: لیس هکذا هی انّما هی و المأمونون و نحن المأمونون یعنی این آیه این چنین که تو خواندی نیست، بلکه در این آیه والمأمونون بدل و «المؤمنون» نازل شده و ماییم مأمونون یعنی امین کرده شده...

حیات طیبه در دنیا و آخرت با صادقین بودن است

بار دیگر مجموعه ی آیات و روایات را قرائت بفرمایید. از مجموعه ی آیات و روایات می توانیم چنین نتیجه بگیریم:اولاً: صادقین رسول خدا(صلى الله عليه و آله)، حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام)، حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و دیگر ائمه ی طاهرین(عليهم السلام) و در حال حاضر وجود مقدس و مطهر حضرت بقیة الله الاعظم است. کسانی که با این بزرگواران باشند مع الصادقین از ایشان اطاعت کامل می کنند زیرا اطاعت از ایشان دستور قرآن است. « أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(1) و این دستور خداوند است که باز از آن ها اطاعت شود.

ثانیاً: در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 170 آمده است که حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند:« كُونُوا مَعَ الصَّادِقين » (2)حضرات معصومین علی(عليه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسین(عليه السلام) و ذریه طاهر آن ها(عليهم السلام) هستند تا روز قیامت. پس همیشه باید یکی از این صادقین باشند و هم اکنون آن وجود اقدس حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

ثالثاً: با صادقین بودن و در حال حاضر با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودن سبب می شود(اصول کافی مجلد 1 باب "ما فرض الله و رسوله" صفحه 208 حدیث3 و ... ):

ص: 671


1- . سوره نساء آیه 59
2- . سوره توبه آیه 119

1. تشبه حیاة الانبیاء: حیات و زندگی انسان شبیه حیات و زندگی انبیاء(عليهم السلام) می شود.

2. یموت میته تشبه میتة الشهداء: عشق به امام زمان(عليه السلام) مرگ آدمی را شبیه به مرگ شهدا می کند.

3. یسکن الجناة التی غرسها الرحمن: در آخرت او در بهشتی قرار می گیرد که خالق او یعنی خداوند، درخت های آن را غرس کرده است.

4. لا ینالهم شفاعتی: اگر با صادقین و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نباشیم گمراه شده و شفاعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) شامل حال ما نمی شود.

5. ان الروح: هرکس مع الصادقین و با حضرت ولی عصر(عليه السلام) شود و اعتقادش را درباره ی ایشان زیاد کند روحی ملکوتی و پاک و شفاف خواهد داشت.

6. الراحة: او در دنیا و آخرت راحت خواهد بود.7. الفلاح: اعتقاد و نزدیکی به اهل بیت(عليهم السلام) و ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سرانجامش فلاح و رستگاری است.

8. العون: با حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودن انسان را از پوچی و هیچی می رهاند که انسان همیشه پشتش به یک نیروی الهی وصل است و او شخص را به اذن الله یاری می کند.

9. النجاح: محب ولی عصر به برکت وجود آن حضرت همیشه پیروز است چون به تکلیف عمل می کند.

10. و البرکة: وجود ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خودش برکت است. با حضرت بودن و به یاد ایشان زندگی کردن به انسان برکت می بخشد.

11. و الکرامة: با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بون سبب می شود که روح آدمی ملکوتی شود و انسان دارای کرامت نفس شود و به منزل « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكمُ»(1) رسد و کرامت نفس پیدا کند. کرامت نفس است که انسان را بین مخلوقات در دنیا و آخرت عزیز می سازد.

12. المغفرة: اعتقاد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با حضرت بودن انسان را آماده می کند که گناه نکند و به واجبات عمل کند و از محرمات بپرهیزد. در این صورت است که مورد مغفرت خداوند قرار می گیرد.

13. و الیسر: اعتقاد به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تمسک به حبل ولای آن حضرت(عليه السلام) در دنیا و آخرت زندگی را آسان و سهل می کند.

ص: 672


1- . سوره حجرات آیه 13

14. و البشری: شناخت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اعتقاد به این انسان کامل الکامل درون انسان را روشن می کند و همیشه انسان را مسرور می سازد و این شادی و سرور بهترین بشارت برای او در دنیا و آخرت است.

15. و الرضوان: بهشت درجات و طبقاتی دارد و هرکس بر اساس رتبه اش در درجه و مقامی قرار می گیرد و بالاترین درجه و مقام بهشت رضوان الله الاکبر است و ولایت حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) و ائمه طاهرین(عليهم السلام) و امام زمان(عليه السلام) انسان را تا رضوان الله الاکبر بالا می برد.16. و القرب: و این ولایت انسان را به قرب الهی نزدیک می سازد. که مقام و مکان بسیار والایی است.

17. و النصر: یکی از پاداش های داشتن ولایت این عزیزان(عليهم السلام) نصرتی است که از طرف خداوند به وسیله ی ایشان و در حال حاضر از طریق حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیعه ی ایشان می رسد.

18. و التمکن: اینها به تمکن و تسلط می رسند. همان تمکنی که خداوند در سوره نور آیه 55 می فرمایند: «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى»

19. و الرجاء: امیدواری در همه ی حال از صفات یاران صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) است و این امید و رجای شیعه را در طول تاریخ زنده نگاه داشته است و در عصر حاضر امید به ظهور ولی خداوند شیعه را امیدوار می سازد.

20. و المحبة من الله: محبت از خداوند بزرگ شیعه ی واقعی و منتظر حقیقی خداوند را دوست می دارد و خداوند عشق خودش را در دل او قرار داده است و باز او محبوب خداوند می شود. « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (1)

21. شیعه ی واقعی که امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محبوب اوست کسی است که دوست می دارد هرکس خداوند و اهل بیت(عليهم السلام) را دوست می دارد و دشمن می دارد هرکس را که ایشان را دشمن می دارد سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم

22. این افراد در قیامت کبری مورد شفاعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) واقع می شوند و خداوند شفاعت آن حضرت درباره ی آن ها را قبول می کند.

ص: 673


1- . سوره مریم آیه 96

ص: 674

فهرست منابع:

1. قرآن كريم

2. نهج البلاغه

3. أئمةالهدى، محمد عبدالغفار الهاشمي الحنفي، قاهره، بی تا.

4. الإتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، بی جا، دارالندوه، بی تا.

5. اثبات تواتر حدیث الغدیر، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی الشافعي، بی جا، بی تا.

6. أحكام القرآن، أبوبكر أحمد بن علي الرازي الجصاص، بيروت، دارالكتب العلمية، 1994 م.

7. اخبار اصفهان، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، لیدن، 1931 م.

8. أخبار الدول وآثار الاول في التاريخ، أحمد بن يوسف القرماني، بيروت، عالم الكتب، چاپ اول، 1992م.

9. الأربعین حدیثاً فی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، ابی الفوارس الرازی، محمد بن ابی مسلم، بی جا، 1379 ش.

10. أرجح المطالب، عبيد اللّه الحنفي الأمر تسرى، لاهور، بی نا، بی تا.

11. اسباب النزول، واحدي نيشابوري، تهران، نشر نی، 1383 ش.

12. الإستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412 ق/1992 م.

13. أُسد الغابة في معرفة الصّحابة، عزّ الدين بن الاثير ابي الحسن علي بن محمد الجزري،

بيروت، دار الفكر، 1988 م.

14. إسعاف االراغبين في سيرة المصطفى، محمّد بن علي الصبّان، بيروت، دار الفكر، بی تا.

15. أسنى المطالب في مناقب سيّدنا علي بن أبي طالب، محمّد بن محمّد الجزري الدمشقی شافعي، اصفهان، مكتبة الامام أميرالمؤمنين العامّة، بی تا.

16. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415 ق / 1995 م.

ص: 675

17. الإمامة والسياسة، أبي محمد عبدالله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بيروت، مؤسسة الوفاء، چاپ سوم، 1981 م.

18. انباء نجباء الابناء، برهان الدين محمّد بن محمّد مکي، بی جا، دار الآفاق الجدیدة، بی تا.

19. أنساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، بیروت، دارالفکر، 1417 ق/1996 م .

20. أهل البیت، توفیق ابو علم، قاهره، مطبعة السعادة، بی تا.

21. الإیضاح، عبد الغنی، بی جا، بی تا .

22. البحرالمحیط فی التفسیر، ابوحیان اندلسی، بیروت، دارالفکر العربی، 1420ق.

23. البداية والنهاية، اسماعيل بن كثير الدمشقي، تحقيق مكتب تحقيق التراث، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1993 م.

24. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، بیروت، دار الفکر، 1408 ق/1988 م .

25. تاريخ ابى الفداء، ابي الفداء عمادالدین دمشقی، بيروت، دارالمعرفه، بي تا .

26. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

27. تاريخ الخلفاء، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، قم، منشورات رضی، 1411 ق .

28. تاریخ الخمیس، حسین دیار بکری، بیروت، دار الصادر، بی تا .

29. تاريخ تمدن الاسلامي، جرجي زيدان، ترجمه علي جواهر كلام، اميركبير، تهران، 1386 ش.

30. تاريخ الطبري (تاريخ الامم والملوك)، ابي جعفر محمّد ابن جرير الطبري، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ سوم، 1988 م .

31. تاريخ مدينة دمشق، علي بن الحسين بن هبة الله (ابن عساكر)، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1996م.

32. تاریخ یعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، بیروت، دار صادر، بی تا .

33. تجهيز الجيش، المولى حسن بن المولوي أمان الله الدهلوي، هند، بی نا، بی تا.

34. تحفة إثنی عشریة، شاه عبدالعزیز دهلوی، تحقیق محب الدین خطیب، قاهره، المکتبة السلفیة، بی تا.

35. تحفة المحبین بمناقب الخلفاءالراشدین، بدخشی، محمد بن رستم، بی جا، 1125 ق.

ص: 676

36. تذكرة خواص الامة بذکر خصائص الائمة، سبط ابن الجوزي، قم، نشر الشريف الرضي، 1376 ش.

37. تذکرة الحفاظ، شمس الدين محمد بن احمد ذهبي، دکن، مجلس دائرةالمعارف النظاميه، 1333 ق.

38. التسهیل لعلوم التنزیل، الغرناطی الکلبی،محمد بن احمد بن جزی، لبنان، دارالکتاب العربی، چاپ چهارم، 1403 ق/ 1983 م .

39. تفسیر الجلالین، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، 1416 ق.

40. تفسيرالسائر الدائر، نظام الدين نيشابوري، حسن بن محمد، بی جا، بی نا، بی تا.

41. تفسير فرات الکوفي، فرات کوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تحقيق محمد کاظم محمودي، چاپ اول، انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1410 ق .

42. تفسیر عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود عیاشی، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1380ق .

43. تفسير القرآن االعظيم، ابن كثير الدمشقي، بيروت، دارالمعرفة، چاپ اول، 1986م.

44. تفسير المنار، محمد رشيد رضا، بی جا، بی نا، چاپ دوم، 1366 ق/ 1947 م.

45. تلخیص المستدرک، شمس الدین ذهبی، دکن، مطبعة دائرةالمعارف العثمانیة، 1342 ق.

46. توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل، سید شهاب الدین احمد شافعی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

47. تهذيب التهذيب، ابن حجر العسقلاني، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1984 م.

48. الثاقب فی المناقب فیالمعجزات الباهرات للنبی و الائمة المعصومین الهداة، محمد بن علی بن حمزه طوسی، قم، انصاریان، 1370 ش .

49. جامع الاصول من احاديث الرسول، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1403 ق .

50. الجامع لأحكام القرآن (تفسیر قرطبی)، ابو عبدالله محمد قرطبى ، بيروت ، دارالفکر، 1422 ق .

51. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، چاپ اول، دار المعرفة، بيروت، 1412 ق .

52. الجامع الصحيح، مسلم بن الحجاج قشيري نيشابوري، چاپ دوم، بيروت، دار الفکر، 1398 ق.

ص: 677

53. الجامع الصحيح (سنن الترمذي)، محمّد بن عيسى بن سورة الترمذي، بيروت، دارالكتب العلميّة، 1987م.

54. الجامع الصغیر، جلال الدين سيوطي شافعي، چاپ اول، دار الکتب، بيروت، بي تا.

55. الجمع بين الصحاح السته، ابوالحسن رزین العبدری الاندلسی، بی جا، بی تا. ( مخطوط )

56. الجمع بين الصحيحين، محمد بن فتوح الحميدي، بیروت، دار النشر، 1423 ق / 2002 م .

57. جمع الجوامع، جلال الدين سيوطي شافعي، بیروت، چاپ خالد عبدالفتاح شبل، 1421 ق/2000 م .

58. جواهر العقدين في فضل الشرفين، نورالدین سمهودی شافعي، علي بن عبدالله الحسني، مطبعة العاني، بغداد، 1987م .

59. جواهر المطالب في مناقب الإمام علي بن أبي طالب، شمس الدين أبو البركات محمّد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1415 ق.

60. جواهر الولاية، محمد علي كاظميني بروجردي، بي جا، بروفيه، 1384 ش.

61. حبیب السیر، خواندمیر، غیاث الدین، تهران، مطبعة الحیدری، بی تا.

62. حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، أحمد بن عبدالله الاصفهاني أبونعيم، بيروت، دار الكتب العلميّة، 1985م.

63. حياة محمّد، حسنين هيکل، محمّد، قاهره، بی نا، 1354 ق.

64. الخصائص الکبری، السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن الشافعي، بيروت، بی نا، 1405ق/1985م .

65. خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (خصائص العلویة)، النسائي، مصر، مطبعة النیل، 1326 ق.

66. خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، السمهودي، السيد نور الدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، مدینه، محمدامین محمد محمود احمد الجكینی، 1998م.

67. خطبة الغدیر، ابوغالب احمد بن محمد الرازی، بی جا، بی تا.

68. درّ بحر المناقب، جمال الدين محمد بن أحمد الحنفي الموصلي، بی جا، بی تا. (مخطوط)

ص: 678

69. الدرر الکامنة في أعيان المائة الثامنة، احمد ابن حجر عسقلاني، هند، دائرةالمعارف العثمانية، 1392 ق.

70. الدر المنثور في تفسير المأثور، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي ، بيروت ، دارالکتب، 1983م .

71. الدراية في حديث الولاية، ابوسعيد مسعود بن ناصر سجستاني، بی جا، بی تا.

72. دعاء الهداة إلي اداء حق الموالاة، ابن حداد حسکاني، بی جا، بی تا.

73. ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، أحمد بن محمّد الطبري المكّي، جدّة، مكتبة الصحابة، 1985م .

74. ذيل اللئالي، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، لکهنو، بی تا.

75. ربيع الأبرار و فصوص الاخیار، جار الله محمود بن عمر الخوارزمي الزمخشري، عراق، وزارة الاوقاف و الشئون الدینیة، 1976 م .

76. رسالة الإعتقاد، ابوبکر بن مومن شیرازی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

77. رَشفة الصّادی، سید ابوبکر بن شهاب الدین حضرمی شافعی، مصر، المطبعة الاعلامیة، 1303 ق.

78. الرقائق، عبد الله الحنفی الشافعي المصري، قاهره، بی تا.

79. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، سيد محمود آلوسي، تحقيق علي عبدالباري عطية، چاپ اول، بيروت، دار الکتب العلمية، 1415 ق.

80. الروح في الكلام على أرواح الأموات والأحياء بالدلائل من الكتاب والسنة، أبي عبدالله الشيخ شمس الدين محمد بن قيم الجوزية، بيروت، دار الكتب العلمية، 1395 ق / 1975 م .

81. روضة الاحباب، الهروی، سید جمال الدین عطاء الله، بی جا، بی تا. (مخطوط)

82. الرياض النضرة، محب الدين أحمد بن عبدالله الطبري الشافعي، مصر، دارالتألیف، 1372 ق/1953 م.

83. الزینة، ابوحاتم سجستانی، بی جا، بی تا.

84. السبعین فی فضائل امیرالمؤمنین، سید علی بن شهاب الدین شافعی همدانی، بی جا، بی تا.

85. السلافة في امرالخلافة، عبدالله مراغي مصري، کتاب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود است. (مخطوط)

ص: 679

86. سنن ابن ابی شیبه ( المصنف)، ابن ابی شیبه، عبدالدین محمد، بیروت، دارالفکر، 1409/1989م.

87. سنن ابن ماجه، محمّد بن يزيد القزويني، بيروت، داراحياء التراث، 1975 م.

88. سنن أبي داود، سليمان بن الاشعث السجستاني الازدي، بيروت، دار الفكر، بی تا.

89. السنن الكبرى، أحمد بن شعيب النسائي أبي عبدالرحمن، بيروت، دار الكتب العلميّة، چاپ اول، 1991م.

90. السيرة الحلبيّة في سيرة الامين المأمون، علي بن برهان الدين الحلبي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

91. السيرة النبويّة، ابن هشام، بيروت، دار الكتاب العربي، چاپ دوم، 1989 م.

92. السيرة النبوية، السيدأحمد بن زيني دحلان، بیروت، داراحیاء التراث، 1995 م.

93. شرح الجامع الصغیر (فيض القدير)، عبد الرؤوف مناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

94. شرح الشفاء، شهاب الدین خفاجی حنفی، بی جا، بی تا.

95. شرح المقاصد في علم الکلام، سعد الدين تفتازانى، چاپ اول، قم، منشورات الرضي، 1409 ق.

96. شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، عزّ الدین أبی حامد عبدالحمید بن هبة الله المدائنی، بیروت، دار احياء الكتب العربية، چاپ دوم، 1967 م.

97. الشفاء بتعريف حقوق المصطفي، قاضي عياض، بیروت، دار الفکر، 1409 ق / 1988 م.

98. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ابوالقاسم ابن حدّاد الحسكاني، بیروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1393 ق.

99. شهادت ثالثه، محمد بن ابراهیم مظفری قزوینی، بی جا، بی تا.

100. شهادت ثالثه (نداي حق)، سيد علي اكبر واعظ موسوي، چاپ اول، تهران، نشر منير، 1381 ش.

101. الشهيد الخالد الحسين بن علي، حسن احمد لطفي، مصر، دار الهلال، 1947 م.

102. صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، چاپ اول، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

103. صفة الصفوة، أبوالفرج ابن الجوزي، بيروت، دار المعرفة، بی تا.

ص: 680

104. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أحمد بن محمّد بن حجر الهيثمي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1997م.

105. الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق/1990 م.

106. طرق حديث الغدير، دارقطنی بغدادی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

107. طرق حديث الغدير، عبيدالله بن احمد بن زياد الانباري، بی جا، بی تا.

108. طرق حديث الولاية، شمس الدين ذهبي، بی جا، بی تا.

109. طرق خبر الولاية، علي بن عبدالرحمن قناتي، بی جا، بی تا.

110. الطيوريّات، حافظ سلفي، بی جا، بی تا.

111. عبقریة الامام علی، عباس محمود العقاد، بیروت، مکتبة العصریه، 1286/ 1967م .

112. العقد الفريد، ابي عمر احمد بن محمد بن عبد ربه الاندلسي، بيروت، دار الكتاب العربي، 1986 م.

113. علّموا اولادکم محبة آل بيت النبي، محمّد عبده يماني مکي، بیروت، موسسة الكتب الثقافیه، 1998 م.

114. علی بن أبی طالب إمام المتقین، عبدالرحمن شرقاوی، لندن، ابراهیم الحاج ارزوقی، بی تا.

115. العمدة، شمس الدین ابن بطريق، تبریز، بی نا، 1311 ق.

116. عمدة الطالب في أنساب آل أبي طالب، أحمد بن علي الحسيني (ابن عنبة)، قم، مؤسسة أنصاریان، 1996 م.

117. عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، بدرالدین حنفی، بیروت، دارالفکر، بی تا.

118. غرائب القرآن (تفسير نيشابوري)، حسن بن محمد بن حسین (نظام الدین نیشابوری)، بيروت، دارالكتب العلميه ، چاپ اول، 1416 ق.

119. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الكتاب العربي، بی تا.

120. فتح القدير، شوکاني، محمد بن علی بن محمد، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1350 ق.

121. الفتح الکبیر، یوسف النبهانی، مصر، بی تا.

122. فتوحات المکية، ابن العربي، محيي الدين، چاپ اول، دارالکتب العلمية، بيروت، 1420 ق.

123. فرائد السمطين، إبراهيم بن محمّد الحمويني الخراساني، بيروت، مؤسسة المحمودي، 1980 م.

ص: 681

124. فردوس الأخبار، شیرویه بن شهردار دیلمی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق.

125. فصل الخطاب، خواجه محمد پارسا بخاری، بی جا، بی تا.

126. الفصول المهمة في معرفة أحوال الائمّة، علي بن محمّد بن أحمد المالكي (ابن الصبّاغ)، نجف، مطبعة العدل، بی تا.

127. فضائل الصحابة (معرفة الصحابة)، ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

128. فيض القدير شرح الجامع الصغير، عبد الرؤوف المناوي، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1391 ق.

129. قصة إسلام الطفیل، ابوالحسن احمد بن عبدالله بن محمد البکری، بی جا، بی تا.

130. الكامل في التاريخ، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، بيروت، دار صادر، 1979 م.

131. الكشاف عن حقائق التنزیل، ابي القاسم جارالله محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

132. الكشف والبيان عن تفسير القرآن، ثعلبى نيشابورى، ابواسحاق احمد بن محمد، بيروت، دارإحياء التراث العربي، 1422 ق.

133. كفاية الطالب، محمد بن يوسف بن محمد القرشي الكنجي الشافعي، نجف اشرف، مطبعة الغري، 1351 ق.

134. الكفاية في علم الرواية، أبو أحمد بن علي (الخطيب البغدادي)، بیروت، دارالكتاب العربي، 1985 م.

135. كنز العمّال في سنن الاقوال والافعال، علاء الدين المتّقي بن حسام الدين الهندي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1985 م.

136. كنوز الحقائق، زين الدين عبد الرؤوف المناوي القاهري الشافعي، بمبئی، بی نا، بی تا.

137. کنوز الدقائق، همو، بی جا، بی نا، بی تا.

138. الکوکب الدري، جمال الدین الأسنوی، اردن، دار عمان، بی تا .

139. اللئالی المصنوعة، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، مصر، المطبعة الأدبیة، 1317 ق .

140. لباب التأويل في معاني التنزيل (تفسير الخازن)، علي بن محمّد بن إبراهيم البغدادي (مشهور به خازن)، بيروت، دارالكتب العلميّة، چاپ اول، 1995 م.

ص: 682

141. لباب النقول فی أسباب النزول، جلال الدين عبد الرحمان السيوطي، بیروت، دار احیاء العلوم، بی تا.

142. لسان العرب، ابن منظور، ابی الفضل جمال الدین محمد، قم، نشر ادب الحوزة، 1405 ق.

143. لسان الميزان، ابن حجرالعسقلاني، دکن، مجلس دائرة المعارف النظامیه، 1329 ق .

144. ما نُزّل من القرآن في امیرالمومنین علی، ابونعيم اصفهاني، بی جا، بی تا.

145. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نورالدین الهيثمي، بیروت، دارالكتاب العربي، چاپ سوم، 1982 م.

146. محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، توفيق الحکيم، بی جا، بی نا، 1936 م.

147. مدارج النبوة، عبد الحق دهلوی، بی جا، بی تا.

148. مدینة المعاجز، سید هاشم بحرانی، موسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1413 ق.

149. المستدرک علي الصحيحين، ابو عبدالله محمد بن عبدالله نيشابوري، دکن، دائرةالمعارف العثمانيه، 1334 ق.

150. مسند أبي داود الطيالسي، سليمان بن داود بن الجارود الفارسي البصري (أبي داود الطيالسي)، بيروت، دار الحديث، بی تا.

151. مسند أبي يعلى الموصلي، أحمد بن علي بن المثنى التميمي، دمشق، دار المأمون للتراث، بی تا.

152. مسند الامام ابی حنیفه (جامع مسانید ابی حنیفه)، ابوالمؤید محمد خوارزمی، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف، 1332 ق.

153. مسند أحمد بن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمّد، بيروت، دار صادر، بی تا.

154. مسند البزار، ابوبكر البزار، بیروت، مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم، چاپ اول، 1409ق.

155. مسند، رافعی، بی جا، بی تا.

156. مسند فاطمه علیها السلام، سیوطی، جلال الدين عبدالرحمن الشافعي، حیدرآباد هند، المطبعة العزیزیة، 1406 ق.

157. مشکل آلاثار، ابوجعفر طحاوي حنفي، دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف النظامیة، 1333 ق.

ص: 683

158. مصابيح السنة، بغوي، حسين بن مسعود، بيروت، يوسف عبدالرحمان مرعشلي و محمد سليم ابراهيم، 1987 م.

159. مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، محمّد بن طلحة بن محمّد بن الحسن الشافعي، نجف اشرف، دار الكتب التجاريّة، بی تا.

160. مطالع الانظار، قاضي بيضاوي، بی جا، بی تا.

161. معارج العلی فی مناقب المرتضی، محمد صدر عالم، بی جا، بی تا.

162. معالم التنزيل فى تفسير القرآن، بغوى، حسين بن مسعود، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1420 ق.

163. المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، أبي محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبة الدينوري، بی جا، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1405 ق.

164. معجم الصحابة، بغوی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد، بی جا، بی تا.

165. المعجم الصغیر، طبرانی، سليمان بن احمد، هند، طبع الانصاری، بی تا.

166. المعجم الکبیر، طبرانی، سليمان بن احمد، چاپ دوم، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1406 ق.

167. معجم الادباء، ياقوت حموي رومي، بیروت، دار صادر، بی تا.

168. المعين في طبقات المحدثين، ذهبي، شمس الدین محمد، لبنان، دار الكتب العلمية للنشر، 1998 م .

169. مفاتیح الغیب (التفسير الكبير)، فخر الدين الرازي، بيروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق.

170. مفتاح النجاء في مناقب آل العباء، بدخشي، میرزا محمد خان بن رستم، قم، نسخه خطی در کتابخانه آیت اللّه مرعشی موجود است . (مخطوط)

171. مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الاصفهاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي، چاپ دوم، 1987 م.

172. مقاصد الطالب، دارقطنی، علی بن عمر، بی جا، بی تا.

173. مقتل الحسین، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، نجف، الزهراء، 1367ق.

174. من روي حديث غديرخم، ابوبکر محمّد بن عمر بن تسيمي بغدادي (جعابي)، بی جا، بی تا.

ص: 684

175. من روي حديث غديرخم، ابوالفضل شيباني، محمّد بن عبدالله، بی جا، بی تا.

176. مناقب الإمام أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب، محمّد بن سليمان الكوفي القاضي، قم، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1412 ق.

177. مناقب امام علی، العینی الحیدرآبادی، پاریس، اعلم، بی تا.

178. المناقب، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417ق.

179. مناقب علي بن أبي طالب، علي بن محمّد الواسطي (ابن المغازلي)، بيروت، دار مكتبة الحياة، بی تا.

180. مناقب علی والحسنین وامّهما فاطمة الزهرا، عبدالمعطی امین قلعجی، بی جا، بی تا.

181. مناقب علي بن أبي طالب، ابن مردويه، ابوبکر احمد بن موسي اصفهانی، چاپ دوم، دارالحديث، قم، 1424 ق / 1382 ش.

182. مناقب العشرة، النقشبندی، بی جا، بی تا.

183. المناقب المرتضوية، الکشفي الصالح الترمذي، بمبئی، بی نا، بی تا.

184. منتخب کنزالعمال، علاءالدين علي بن حسام الدين متقي هندي، مصر، المطبعة المیمنیة، 1313ق.

185. المنتقی فی سیرة المصطفی، سعید الدین محمد بن مسعود الکازرونی، بی جا، بی تا.

186. منهاج السنة، ابن تيميه حرّانی، مصر، بولاق، 1321 ق.

187. المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، مقريزي، تقی الدین احمد بن علی، قاهره، نیل، 1324 ق.

188. المواقف في علم الکلام، الإيجي، بيروت، دارالجيل، 1997 م.

189. مودة القربی، سيد علي الحسينی الهمداني شافعي، بی جا، بی نا، بی تا.

190. الموطّأ، مالك بن انس، بیروت، دار احياء الكتب العلميّة، 1951م.

191. ميزان الاعتدال، الذهبي، بيروت، دارالمعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1963 م.

192. نجاشي، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، قم، جامعه مدرسین، 1411 ق.

193. نُزُل الأبرار، محمد بدخشي، بمبئی، بی نا، 1880 م.

ص: 685

194. نُزهة المجالس، عبدالرحمن الصَفوري، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1372 ق.

195. نسخة، ابو احمد الفرضی، بی جا، بی تا.

196. نسیم الریاض فی شرح الشفاء للقاضی عیاض، شهاب الدین احمد الخفاجی، بیروت، بی نا، بی تا.

197. نظم درر السمطين في فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطين، جمال الدين محمّد بن يوسف بن الحسن بن محمّد الزرندي الحنفي المدني، بی جا، بی نا، 1958 م.

198. نقض العثمانيه، ابوجعفراسکافي، بی جا، بی تا.

199. نورالابصار في مناقب اهل بيت النبي المختار، مؤمن بن حسن الشبلنجي، بيروت، دار الكتب العلمية، 1978م.

200. النهاية فی غریب الحدیث، ابن اثیر، مبارک بن احمد جزری، مصر، المطبعة الخیریة، 1323 ق.

201. وسيلة المآل في عدّ مناقب الآل، حضرمی، احمد مکی بن شهاب الدین ، مکه، 1027 ق.

202. وفاء الوفا فی أخبار دارالمصطفی، السمهودي، السيد نورالدين علي بن عبدالله بن احمد الحسینی، المطبعة الآداب، مصر، 1326 ق.

203. الولاية في جمع طرق حديث الغدير، محمّد بن جرير الطبري، بی جا، بی تا.

204. الولاية في طرق حديث الغدير، احمد بن محمّد بن سعيد همداني (ابن عقده)، بی جا، بی تا.

205. ينابيع المودّة، سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي، قم، مکتبة المحمدی، چاپ هشتم، 1385ق.

ص: 686

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109