موسوعة الامام الخمیني قدس سرة الشریف المجلد 50 دروس تفسیر سوره حمد جهاد اکبر یا مبارزه با نفس نامه های اخلاقی - عرفانی امام خمینی (س) جلد 2

مشخصات کتاب

عنوان و نام پديدآور : موسوعة الامام الخمیني قدس سرة الشریف المجلد 50 دروس تفسیر سوره حمد جهاد اکبر یا مبارزه با نفس نامه های اخلاقی - عرفانی امام خمینی (س)/ [روح الله خمینی].

مشخصات نشر : تهران : موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1392.

مشخصات ظاهری : 263 ص.

فروست : موسوعه امام خمینی؛ 42.

شابک : 180000ریال 9789642123568 :

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368. -- نامه ها

موضوع : تفاسیر (سوره فاتحه)

موضوع : خودسازی -- جنبه های مذهبی -- اسلام

اخلاق اسلامی

شناسه افزوده : موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

رده بندی کنگره : BP102/12/خ78ت7 1392

رده بندی دیویی : 297/18

شماره کتابشناسی ملی : 3421064

آدرس سایت : https://www.icpikw.ir

خیراندیش دیجیتالی : مرکز خدمات حوزه علمیه اصفهان

ویراستار:سید جلال الدین عمرانی

ص: 1

جهاد اکبر یا مبارزه با نفس

[سفارشبه حوزه هاى علمى]

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحيم

يك سال ديگر از عمر ما گذشت. شما جوانان رو به پيرى و ما پيران رو به مرگ پيش مى رويم. در اين يك سال تحصيلى شما به حدود تحصيلات و اندوخته هاى علمى خود واقفيد؛ مى دانيد چقدر تحصيل كرده و تا چه اندازه پايه هاى علمى خود را بالا برده ايد؛ ليكن راجع به تهذيب اخلاق، تحصيل آداب شرعيه، معارف الهيه و تزكيه نفس چه كرديد؟ و چه قدم مثبتى برداشتيد؟ هيچ به فكر تهذيب و اصلاح خود بوديد؟ و در اين زمينه برنامه اى داشتيد؟ متأسفانه بايد عرض كنم كار چشم گيرى نكرديد، و در جهت اصلاح و تهذيب خود قدم بلندى بر نداشتيد.

حوزه هاى علميه همزمان با فراگرفتن مسائل علمى، به تعليم و تعلم مسائل اخلاقى و علوم معنوى نيازمند است. راهنماى اخلاق و مربى قواى روحانى و مجالس پند و موعظه لازم دارد. برنامه هاى اخلاقى و اصلاحى، كلاس تربيت و تهذيب، آموختن معارف الهيه، كه مقصد اصلى بعثت انبيا - عليهم السلام - مى باشد، بايد در حوزه ها رايج و رسمى باشد. متأسفانه در مراكز علمى به اين گونه مسائل لازم و ضرورى كمتر توجه مى شود. علوم معنوى و روحانى رو

ص: 3

به كاهش مى رود، و بيم آن است كه حوزه هاى علميه در آتيه نتوانند علماى اخلاق، مربيان مهذّب و آراسته و مردان الهى تربيت كنند؛ و بحث و تحقيق در مسائل مقدماتى مجالى براى پرداختن به مسائل اصلى و اساسى، كه مورد عنايت قرآن كريم و نبى اعظم(ص) و ساير انبيا و اوليا - عليهم السلام - است، باقى نگذارد. خوب است فقهاى عظام و مدرسين عالى مقام - كه مورد توجه جامعۀ علميه مى باشند - در خلال درس و بحث به تربيت و تهذيب افراد همت گمارند و به مسائل معنوى و اخلاقى بيشتر بپردازند، محصلين حوزه ها نيز لازم است در كسب ملكات فاضله و تهذيب نفس كوشش كرده، به وظايف مهم و مسئوليت هاى خطيرى كه بر دوش آنان است، اهميت دهند.

[سفارش به طلاب]

شما كه امروز در اين حوزه ها تحصيل مى كنيد و مى خواهيد فردا رهبرى و هدايت جامعه را به عهده بگيريد، خيال نكنيد تنها وظيفۀ شما ياد گرفتن مشتى اصطلاحات مى باشد، وظيفه هاى ديگرى نيز داريد. شما بايد در اين حوزه ها خود را چنان بسازيد و تربيت كنيد كه وقتى به يك شهر يا ده رفتيد، بتوانيد اهالى آن جا را هدايت كنيد و مهذّب نماييد. از شما توقّع است كه وقتى از مركز فقه رفتيد، خودْ مهذّب و ساخته شده باشيد تا بتوانيد مردم را بسازيد و طبق آداب و دستورات اخلاقى - اسلامى، آنان را تربيت كنيد. اما اگر خداى نخواسته در مركز علم خود را اصلاح نكرديد، معنويات كسب ننموديد، به هر جا كه برويد - العياذ بالله - مردم را منحرف ساخته، به اسلام و روحانيت بدبين خواهيد كرد.

شما وظايف سنگينى داريد. اگر در حوزه ها به وظايف خود عمل نكنيد و

ص: 4

در صدد تهذيب خود نباشيد و فقط دنبال فرا گرفتن چند اصطلاح بوده مسائل اصولى و فقهى را درست كنيد، در آتيه خداى نخواسته براى اسلام و جامعۀ اسلامى مضر خواهيد بود؛ ممكن است - العياذ بالله - موجب انحراف و گمراهى مردم شويد. اگر به سبب اعمال و كردار و رفتار نارواى شما يك نفر گمراه شده از اسلام برگردد، مرتكب اعظم كبائر مى باشيد؛ و مشكل است توبۀ شما قبول گردد. چنان كه اگر يك نفر هدايت يابد، به حسب روايت «بهتر است از آنچه آفتاب بر آن مى تابد»(1).

مسئوليت شما خيلى سنگين است. وظايف شما غير از وظايف عامّه مردم مى باشد؛ چه بسا امورى كه براى عامّه مردم مباح است، براى شما جايز نيست، و ممكن است حرام باشد. مردم ارتكاب بسيارى از امور مباحه را از شما انتظار ندارند، چه رسد به اعمال پست نامشروع، كه اگر خداى نخواسته از شما سربزند، مردم را نسبت به اسلام و جامعۀ روحانيت بدبين مى سازد. درد اين جاست، اگر مردم از شما عملى كه بر خلاف انتظار است مشاهده كنند، از دين منحرف مى شوند؛ از روحانيت برمى گردند، نه از فرد. اى كاش از فرد برمى گشتند و به يك فرد بدبين مى شدند؛ ولى اگر از يك روحانى عملى ناشايست و برخلاف نزاكت ببينند، تجزيه و تحليل نمى كنند. همچنان كه در

ص: 5


1- قال رسُولُ اللّه صلى الله عليه و آله وسلم لِعلي عليه السلام: «لَأنْ يَهدِيَ اللّه ُ عَلى يَدَيك عَبْداً مِنْ عبادِ اللّه خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَتْ عَليه الشّمس». رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم به على عليه السلام فرمود: «اين كه خداوند بنده اى بندگان از خدا را به دست تو هدايت كند براى تو از آنچه خورشيد بر آن طلوع مى كند بهتر است». (مصباح الشريعة، ص 199، الباب الخامس والتسعون في الحكمة؛ بحار الأنوار، ج 1، ص 215، حديث 26)

ميان كسبه افراد نادرست و منحرف وجود دارد و در ميان ادارى ها اشخاص فاسد و زشت كار ديده مى شود، ممكن است در ميان روحانيون نيز يك يا چند نفر ناصالح و منحرف باشد؛ لذا اگر بقالى خلاف كند، مى گويند فلان بقال خلاف كار است. اگر يك عطار عمل زشتى مرتكب گردد، گفته مى شود فلان عطار زشت كار است. ليكن اگر آخوندى عمل ناشايسته اى انجام دهد، نمى گويند فلان آخوند منحرف است، گفته مى شود آخوندها بدند!

وظايف اهل علم خيلى سنگين است؛ مسئوليت علما بيش از ساير مردم مى باشد. اگر به اصول كافى(1)، كتاب وسائل(2)، به ابواب مربوط به وظايف علما مراجعه كنيد، مى بينيد تكاليف سنگين و مسئوليت هاى خطيرى براى اهل علم بيان شده است. در روايت است كه وقتى جان به حلقوم مى رسد، براى عالِمْ ديگر جاى توبه نيست و در آن حال، توبۀ وى پذيرفته نمى شود؛ زيرا خداوند از كسانى تا آخرين دقايق زندگى توبه مى پذيرد كه جاهل باشند(3). و در روايت

ص: 6


1- الكافي، ج 1، «كتاب فضل العلم»، أبواب: صفة العلماء، بذل العلم، النهي عن القول بغير علم، استعمال العلم، المستأكل بعلمه والمباهي به، لزوم الحجّة على العالم، «باب النوادر».
2- وسائل الشيعة، ج 27، ص 20 - 31 و 136 - 175، «كتاب القضاء»، «أبواب صفات القاضي»، باب 4، 11، 12.
3- عن جَميل بن درّاج قالَ سَمِعْتُ أبا عَبْداللّه عليه السلام يقول: «إذا بَلَغَتْ النَّفْس هاهُنا (وأشارَ بِيَدِهِ إلى حَلْقِه) لَمْ يَكُن لِلْعالِمْ تَوْبَة، ثُمّ قَرَأَ: «إنّمّا التَوبَةُ عَلَى اللّه ِ لِلّذينَ يَعْمَلونَ السُوءَ بِجَهالَة»». جميل بن دُرّاج گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: «هنگامى كه جان به اين جا رسد (و با دست خود به گلويش اشاره فرمود) براى عالم جاى توبه نمى ماند. سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: همانا توبه براى كسانى است كه از روى نادانى بدى مى كنند». (النساء (4): 17) (الكافي، ج 1، ص 47، «كتاب فضل العلم»، «باب لزوم الحجّة على العالم»، حديث 3)

ديگر آمده است كه هفتاد گناه از جاهل آمرزيده مى شود پيش از آن كه يك گناه از عالِم مورد آمرزش قرار گيرد(1). زيرا گناه عالِم براى اسلام و جامعۀ اسلامى خيلى ضرر دارد. عوام و جاهل اگر معصيتى مرتكب شود، فقط خود را بدبخت كرده، بر خويشتن ضرر وارد ساخته است؛ ليكن اگر عالِمى منحرف شود و به عمل زشتى دست زند، عالَمى را منحرف كرده، بر اسلام و علماى اسلام زيان وارد ساخته است(2). اين كه در روايت آمده كه اهل جهنم از بوى تعفّن عالمى كه به علم خود عمل نكرده، متأذّى مى شوند(3)، براى همين است كه در دنيا بين عالم

ص: 7


1- عَنْ حَفْص بن غياث، عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: «يا حَفْص، يُغْفَرُ لِلْجاهِل سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعالِم ذَنْبٌ وَاحِدّ». حفص بن غياث گويد امام صادق عليه السلام فرمود: اى حفص، براى جاهل هفتاد گناه آمرزيده مى شود پيش از آن كه يك گناه براى عالم آمرزيده شود. (الكافي، ج 1، ص 47، «كتاب فضل العلم»، «باب لزوم الحجّة على العالم...»، حديث 1)
2- قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم: صِنْفان مِنْ اُمّتي إذا صَلُحا، صَلُحَت اُمّتي؛ وَإذا فَسدا فَسَدت اُمّتى. قيل: ومن هم؟ قال صلى الله عليه و آله وسلم: العُلَماء وَالاُمَراء. رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: دو گروه از امت من باشند كه چون صالح شوند، امت صالح شود؛ و چون فاسد شوند، امت فاسد شود. گفته شد: آنها كيانند؟ فرمود: علما و زمامداران. (الخصال، ص 36، «باب الاثنين»، حديث 12؛ تحف العقول، ص 50)
3- عَنْ سُلَيم بن قيس الهلالي، قال سَمِعْتُ أميرَالمُؤمِنينَ عليه السلام يُحَدِّثُ عَنِ النبيّ صلى الله عليه و آله وسلمأنّه قالَ في كَلام لَهُ: «العُلَماءُ رَجلانِ: رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِه؛ فَهذا ناجٍ. وعالِمٌ تارك لِعِلْمِه؛ فَهذا هالِكٌ. وإنّ أهْلَ النّار لَيَتأذّونَ مِن ريحِ العالِم التارِك لِعِلْمِه». سليم بن قيس الهلالى گويد از حضرت امير المؤمنين عليه السلام شنيدم از پيامبر حديث مى كرد كه آن حضرت در كلامش فرمود: «علما بر دو گروهند: عالمى كه بر علم خود كار كرده؛ پس او نجات يافته است؛ و عالمى كه به علم خود عمل نكرده؛ پس او هلاك شده است؛ و بدرستى كه اهل دوزخ از بوى بد عالمى كه به علمش عمل نكرده است، متأذّى مى گردند». (الكافي، ج 1، ص 44، «كتاب فضل العلم»، «باب استعمال العلم»، حديث 1)

و جاهل در نفع و ضرر به اسلام و جامعۀ اسلامى فرق بسيار وجود دارد. اگر عالمى منحرف شد، ممكن است امتى را منحرف ساخته به عفونت بكشد. و اگر عالمى مهذّب باشد، اخلاق و آداب اسلامى را رعايت نمايد، جامعه را مهذّب و هدايت مى كند. در بعضى از شهرستان هايى كه تابستان ها به آن جا مى رفتم، مى ديدم اهالى آن بسيار مؤدب به آداب شرع بودند. نكته اش اين بود كه عالِم صالح و پرهيزكارى داشتند. اگر عالِمِ وَرِع و درستكارى در يك جامعه يا شهر و استانى زندگى كند، همان وجود او باعث تهذيب و هدايت مردم آن سامان مى گردد، اگر چه لفظاً تبليغ و ارشاد نكند(1). ما اشخاصى را ديده ايم كه وجود آنان مايۀ پند و عبرت بوده؛ صرف ديدن و نگاه به آنان باعث تنبه مى شد. هم اكنون در تهران - كه فى الجمله اطلاع دارم - محلات آن با هم فرق دارد. در محله اى كه عالم منزه و مهذّبى زيست مى كند، مردمان صالح با ايمانى دارد. در محلۀ ديگر كه يك نفر منحرف فاسد معمم شده، امام جماعت گرديده، دكان

ص: 8


1- امام صادق عليه السلام فرمود: «كُونُوا دُعاةً لِلنّاسِ بِالخَيرِ بِغَيرِ ألسِنَتِكُمْ، لِيَروا مِنكُمُ الاجتِهادَ وَالصِّدْقَ وَالوَرَعَ»؛ مردم را به نيكى دعوت كنيد؛ اما نه با زبان هايتان، چنان كه مردم در شما صواب جستن و راست گفتارى و پرهيزگارى ببينند. (الكافي، ج 2، ص 78، «كتاب الإيمان والكفر»، «باب الورع»، حديث 14)

درست كرده است، مى بينى طايفه اى را فريب داده، آلوده و منحرف ساخته است. همين آلودگى است كه از بوى تعفّن آن اهل جهنم اذيت مى شوند. اين تعفّنى است كه عالم سوء، عالم بى عمل، عالم منحرف، در همين دنيا به بار آورده، و بوى آن در جهان ديگر شامۀ اهل جهنم را مى آزارد نه اين كه در آن جا چيزى به او افزوده باشند؛ آنچه در عالم آخرت واقع مى شود، چيزى است كه در اين دنيا تهيه گرديده است. به ما چيزى خارج از عمل ما نمى دهند، وقتى بنا باشد عالمى مفسده جو و خبيث باشد، جامعه اى را به عفونت مى كشد؛ منتها در اين دنيا بوى تعفّن آن را شامه ها احساس نمى كند؛ ليكن در عالم آخرت، بوى تعفّن آن درك مى گردد؛ ولى يك نفر عوام نمى تواند چنين فساد و آلودگى در جامعه اسلامى به بار آورد. عوام هيچ گاه به خود اجازه نمى دهد كه داعيۀ امامت و مهدويت داشته باشد، ادعاى نبوت و الوهيت كند؛ اين عالم فاسد است كه دنيايى را به فساد مى كشاند: «إذا فَسَدَ العالِمُ، فَسَدَ العالَم»(1).

[اهميت تهذيب و تزكيۀ نفس]

آنان كه دين سازى كرده، باعث گمراهى و انحراف جمعيت انبوهى شده اند، بيشترشان اهل علم بوده اند؛ بعضى از آنان در مراكز علم تحصيل كرده رياضت ها كشيده اند(2). رئيس يكى از فرق باطله در همين حوزه هاى ما تحصيل كرده است؛ ليكن چون تحصيلاتش با تهذيب و تزكيه توأم نبوده، در راه خدا قدم

ص: 9


1- ر.ك: غرر الحكم ودرر الكلم، ص 391، حديث 28: «زلّةُ العَالِمِ تُفْسِدْ العَوَالِمَ».
2- از آن جمله: محمد بن عبدالوهّاب (مؤسس فرقه وهابيه) و شيخ احمد احسايى و سيد كاظم رشتى (مؤسسان فرقه شيخيه) و احمد كسروى، و غلام احمد (مؤسس قاديانيگرى)،... را مى توان نام برد.

برنمى داشته، خباثت را از خود دور نساخته بود، آن همه رسوايى به بار آورده است. اگر انسان خباثت را از نهادش بيرون نكند، هر چه درس بخواند و تحصيل نمايد نه تنها فايده اى بر آن مترتب نمى شود؛ بلكه ضررها دارد. علم وقتى در اين مركز خبيث وارد شد، شاخ و برگ خبيث به بار آورده، شجرۀ خبيثه مى شود. هر چه اين مفاهيم در قلب سياه و غير مهذّب انباشته گردد، حجاب زيادتر مى شود. در نفسى كه مهذّب نشده، علم، حجاب ظلمانى است: «العلمُ هو الحجابُ الأكبَر»(1)؛ لذا شرّ عالِم فاسد براى اسلام از همۀ شرور خطرناك تر و بيشتر است. علم، نور است؛ ولى در دل سياه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سياهى را گسترده تر مى سازد.

علمى كه انسان را به خدا نزديك مى كند، در نفس دنياطلب، باعث دورى بيشتر از درگاه ذى الجلال مى گردد. علم توحيد هم اگر براى غير خدا باشد، از حجب ظلمانى است؛ چون اشتغال بما سوى الله است. اگر كسى قرآن كريم را با چهارده قرائت لِما سوى الله حفظ باشد و بخواند، جز حجاب و دورى از حق تعالى چيزى عايد او نمى شود. اگر شما درس بخوانيد، زحمت بكشيد، ممكن است عالم شويد؛ ولى بايد بدانيد كه ميان «عالم» و «مهذّب» خيلى فاصله است. مرحوم شيخ، استاد ما(2) - رضوان الله تعالى عليه - مى فرمود اين كه

ص: 10


1- أسرار الحكم، سبزوارى، ص 234.
2- حضرت آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى (1276 - 1355 ق)، از فقيهان بزرگ و مراجع تقليد شيعه در قرن چهاردهم هجرى. در نجف و سامرا به درس استادانى چون: ميرزاى بزرگ شيرازى، ميرزا محمد تقى شيرازى، آخوند خراسانى، سيد كاظم يزدى، و سيد محمد اصفهانى فشاركى حاضر شد. در سال 1340 ق. به اصرار علماى قم و پس از استخاره در آن شهر رحل اقامت افكند و حوزه علميۀ قم را تشكيل داد. از آثار اوست: درر الفوائد، الصلوة، النكاح، الرضاع، المواريث.

مى گويند: «ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل» صحيح نيست. بايد گفت: ملا شدن چه مشكل، آدم شدن محال است!

كسب فضايل و مكارم انسانى و موازين آدميت از تكاليف بسيار مشكل و بزرگى است كه بر دوش شماست. گمان نكنيد اكنون كه مشغول تحصيل علوم شرعيه مى باشيد، و فقه كه اشرف علوم است مى آموزيد، ديگر راحتيد، و به وظايف و تكاليف خود عمل كرده ايد؛ اگر اخلاص و قصد قربت نباشد، اين علوم هيچ فايده اى ندارد. اگر تحصيلات شما - العياذ بالله - براى خدا نباشد و براى هواهاى نفسانيه، كسب مقام و مسند، عنوان و شخصيت در اين راه قدم گذاشته باشيد، براى خود وِزر و وبال اندوخته ايد. اين اصطلاحات اگر براى غير خدا باشد، وزر و وبال است.

اين اصطلاحات هر چه زيادتر شود، اگر با تهذيب و تقوا همراه نباشد، به ضرر دنيا و آخرت جامعۀ مسلمين تمام مى شود. تنها دانستن اين اصطلاحات اثرى ندارد. علم توحيد هم اگر با صفاى نفس توأم نباشد، وبال خواهد بود. چه بسا افرادى كه عالِم به علم توحيد بودند و طوايفى را منحرف كردند. چه بسا افرادى كه همين اطلاعات شما را به نحو بهترى دارا بودند؛ ليكن چون انحراف داشتند و اصلاح نشده بودند، وقتى وارد جامعه گرديدند بسيارى را گمراه و منحرف ساختند. اين اصطلاحات خشك اگر بدون تقوا و تهذيب نفس باشد، هر چه بيشتر در ذهن انباشته گردد، كبر و نخوت در دايره نفس بيشتر توسعه مى يابد؛ و عالم تيره بختى كه باد نخوت بر او چيره شده، نمى تواند خود و

ص: 11

جامعه را اصلاح نمايد، و جز زيان براى اسلام و مسلمين نتيجه اى به بار نمى آورد؛ و پس از سال ها تحصيل علوم و صرف وجوه شرعى، برخوردارى از حقوق و مزاياى اسلامى، سد راه پيشرفت اسلام و مسلمين مى گردد و ملت ها را گمراه و منحرف مى سازد؛ و ثمرۀ اين درس ها و بحث ها و بودن در حوزه ها اين مى شود كه نگذارد اسلام معرفى گردد، حقيقت قرآن به دنيا عرضه شود؛ بلكه وجود او ممكن است مانع معرفت جامعه نسبت به اسلام و روحانيت گردد.

من نمى گويم درس نخوانيد، تحصيل نكنيد؛ بايد توجه داشته باشيد كه اگر بخواهيد عضو مفيد و مؤثرى براى اسلام و جامعه باشيد، ملتى را رهبرى كرده به اسلام متوجه سازيد، از اساس اسلام دفاع كنيد، لازم است پايه فقاهت را تحكيم كرده، صاحب نظر باشيد؛ اگر خداى نخواسته درس نخوانيد حرام است در مدرسه بمانيد؛ نمى توانيد از حقوق شرعى محصلين علوم اسلامى استفاده كنيد؛ البته تحصيل علم لازم است؛ منتها همان طور كه در مسائل فقهى و اصولى زحمت مى كشيد، در راه اصلاح خود نيز كوشش كنيد. هر قدمى كه براى تحصيل علم برمى داريد، قدمى هم براى كوبيدن خواسته هاى نفسانى، تقويت قواى روحانى، كسب مكارم اخلاق، تحصيل معنويات و تقوا، برداريد.

تحصيل اين علوم در واقع مقدمۀ تهذيب نفس و تحصيل فضايل، آداب و معارف الهيه مى باشد؛ تا پايان عمر در مقدمه نمانيد كه نتيجه را رها سازيد. شما به منظور هدفى عالى و مقدس، كه عبارت از خداشناسى و تهذيب نفس مى باشد، اين علوم را فرا مى گيريد، و بايد در صدد به دست آوردن ثمره و نتيجۀ كار خود باشيد؛ براى رسيدن به مقصود اصلى و اساسى خود جديت كنيد.

شما وقتى وارد حوزه مى شويد، پيش از هر كار بايد در صدد اصلاح خود باشيد؛ و مادامى كه در حوزه به سر مى بريد، ضمن تحصيل بايد نفس خود را

ص: 12

تهذيب كنيد؛ تا آن گاه كه از حوزه بيرون رفتيد و در شهر و يا محلى رهبرى ملتى را بر عهده گرفتيد، مردم از اعمال و كردار شما، از فضايل اخلاقى شما، استفاده كنند، پند گيرند، اصلاح شوند. بكوشيد پيش از آن كه وارد جامعه گرديد خود را اصلاح كنيد، مهذّب سازيد. اگر اكنون كه فارغ البال مى باشيد در مقام اصلاح و تهذيب نفس برنياييد، آن روز كه اجتماع به شما روى آورد، ديگر نمى توانيد خود را اصلاح نماييد.

خيلى از چيزهاست كه انسان را بيچاره كرده، از تهذيب و تحصيل باز مى دارد. يكى از آنها براى بعضى، همين ريش و عمامه است! وقتى عمامه كمى بزرگ شد و ريش بلند گرديد اگر مهذّب نباشد، از تحصيل باز مى ماند؛ مقيد مى گردد؛ مشكل است بتواند نفس امّاره را زير پا گذارد و پاى درس كسى حاضر شود. شيخ طوسى(1) - عليه الرحمه - در سن پنجاه و دو سالگى درس مى رفته است، در صورتى كه در سن بين بيست و سى بعضى از اين كتاب ها را نوشته است! كتاب تهذيب را گويا در همين سن و سال به رشتۀ تحرير در آورده(2). و در

ص: 13


1- ابو جعفر، محمد بن حسن طوسى (385 - 460ق) ملقب به «شيخ الطائفه» از فحول دانشمندان اماميه. وى رئيس فقيهان و متكلمان زمان خود بود و در ادب و رجال و تفسير و حديث نيز دستى قوى داشت. اساتيد او شيخ مفيد، سيد مرتضى، ابن غضائرى، ابن عبدون بودند. شيخ، صاحب دو كتاب مشهور حديث شيعه، استبصار و تهذيب الأحكام است كه از كتب اربعۀ اماميه محسوب است. شيخ طوسى نجف را مركز علمى شيعه قرار داد.
2- شيخ طوسى كتاب تهذيب را كه شرح مقنعه شيخ مفيد است، در زمان حيات استاد خود شيخ مفيد (متوفى 413 ق) آغاز كرد. شيخ در اين زمان نزديك به 26 سال داشته است. (ر.ك: مقدمۀ تفسير التبيان، به قلم شيخ آقا بزرگ تهرانى)

52 سالگى در حوزۀ درس مرحوم سيد مرتضى(1) - عليه الرحمه - حاضر مى شده كه به آن مقام رسيده است. خدا نكند پيش از كسب ملكات فاضله و تقويت قواى روحانى، ريش انسان كمى سفيد و عمامه بزرگ گردد، كه از استفاده هاى علمى و معنوى و از تمام بركات باز مى ماند. تا ريش سفيد نشده كارى كنيد؛ تا مورد توجه مردم قرار نگرفته ايد، فكرى به حال خود نماييد. خدا نكند انسان پيش از آن كه خود را بسازد، جامعه به او روى آورد و در ميان مردم نفوذ و شخصيتى پيدا كند كه خود را مى بازد، خود را گم مى كند، قبل از آن كه عنان اختيار از كف شما ربوده شود خود را بسازيد و اصلاح كنيد. به اخلاق حسنه آراسته شويد؛ رذايل اخلاقى را از خود دور كنيد؛ در درس و بحث اخلاص داشته باشيد تا شما را به خدا نزديك سازد. اگر در كارها نيت خالص نباشد، انسان را از درگاه ربوبى دور مى كند. طورى نباشد كه پس از هفتاد سال وقتى نامۀ عمل شما را باز كنند ببينند - العياذ بالله - هفتاد سال از خداوند - عزّ وجلّ - دور شده ايد. قضيۀ آن «سنگ» را شنيده ايد كه به جهنم سرازير شد؟ پس از هفتاد سال صداى آن از قعر جهنم به گوش رسيد. به حسب نقلى حضرت رسول(ص) فرمود: پيرمرد هفتاد ساله اى بود كه مُرد، و در اين مدت هفتاد سال رو به جهنم مى رفت!(2) مواظب باشيد مبادا پنجاه سال، بيشتر يا كم تر، در حوزه ها، با كدِّ

ص: 14


1- على بن حسين بن موسى، معروف به «سيد مرتضى» و«علم الهدى» (355 - 436ق) از بزرگان علماى اسلام و تشيع. بسيارى از بزرگان اماميه، از جمله شيخ طوسى از درس او بهره گرفته اند. از آثار اوست: الأمالي، الذريعة إلى اُصول الشريعة، الناصريات، الانتصار، الشافي.
2- كلمات مكنونه، ص 139؛ علم اليقين، ج 2، ص 1002، المسند، أحمد بن حنبل، ج 9، ص 19، حديث 8825.

يمين و عرق جبين جهنم كسب نماييد! بايد به فكر باشيد. در زمينه تهذيب و تزكيه نفس و اصلاح اخلاق، برنامه تنظيم كنيد؛ استاد اخلاق براى خود معين نماييد؛ جلسۀ وعظ و خطابه، پند و نصيحت تشكيل دهيد. خودرو نمى توان مهذب شد.

اگر حوزه ها همين طور از داشتن مربى اخلاق و جلسات پند و اندرز خالى باشد، محكوم به فنا خواهد بود. چطور شد علم فقه و اصول به مدرّس نياز دارد! درس و بحث مى خواهد، براى هر علم و صنعتى در دنيا استاد و مدرس لازم است، كسى خودرو و خودسر در رشته اى متخصص نمى گردد، فقيه و عالم نمى شود؛ ليكن علوم معنوى و اخلاقى - كه هدف بعثت انبيا و از لطيف ترين و دقيق ترين علوم است - به تعليم و تعلم نيازى ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل مى گردد؟! كراراً شنيده ام سيد جليلى(1) معلم اخلاق و معنويات استاد فقه و اصول، مرحوم شيخ انصارى(2) بوده است.

ص: 15


1- سيد على بن سيد محمد (متوفّى 1283 ق) از بزرگان زهد و عرفان زمان خود از شيخ انصارى و سيد حسين، امام جمعه شوشتر، اجازه داشت. سيد مدت ها در شوشتر به شغل قضا و افتاء اشتغال داشت؛ سپس به نجف اشرف مهاجرت كرد، و در آن جا به درس فقه شيخ انصارى حاضر مى شد، و شيخ نيز در درس اخلاق او حضور مى يافت. وى وصىّ شيخ انصارى بود، و پس از وفات شيخ به جاى او بر كرسى تدريس نشست. مرحوم سيد على، استاد و مربى آخوند ملاحسينقلى همدانى است كه خود شاگردان بسيار داشت و به ارشاد آنان مى پرداخت و بزرگانى مانند ميرزا جواد ملكى تبريزى، سيد احمد كربلايى، شيخ محمد بهارى، سيد على قاضى تبريزى، علامه طباطبايى همه از راه يافتگان و تربيت شدگان مكتب او هستند.
2- شيخ مرتضى انصارى (1214 - 1281 ق) ملقب به «خاتم الفقهاء و المجتهدين» از نوادگان جابر بن عبداللّه انصارى، صحابى پيغمبر صلى الله عليه و آله وسلم وى يكى از نوابغ علم اصول است و تحولى بزرگ در اين فن به وجود آورد. برخى اساتيد وى عبارتند از: شيخ موسى كاشف الغطاء، ملا احمد نراقى و سيد محمد مجاهد. شيخ انصارى فقهايى بزرگ تربيت كرد كه از جمله آن ها مى توان از آخوند خراسانى، ميرزاى شيرازى، و ميرزا محمد حسن آشتيانى نام برد. از آثار او: فرائد الاُصول (معروف به رسائل) و مكاسب از كتب معروف درسى است.

انبياى خدا براى اين مبعوث شدند كه آدم تربيت كنند؛ انسان بسازند؛ بشر را از زشتى ها، پليدى ها، فسادها و رذايل اخلاقى دور سازند و با فضايل و آداب حسنه آشنا كنند: «بُعِثت لاُتمِّمَ مَكارِمَ الأخْلاقِ»(1). چنين علمى كه خداوند متعال نسبت به آن آن قدر اهتمام داشته كه انبيا را مبعوث فرموده است، اكنون در حوزه هاى ما رواجى ندارد، و كسى به طور شايسته به آن اهميت نمى دهد؛ و بر اثر كمبود علوم معنوى و معارف در حوزه ها كار به آن جا رسيده كه مسائل مادى و دنيوى در روحانيت رخنه كرده و بسيارى را از معنويت و روحانيت دور داشته است كه اصلاً نمى دانند روحانيت يعنى چه، يك نفر روحانى چه وظيفه اى دارد، چه برنامه اى بايد داشته باشد.

بعضى ها فقط در صددند چند كلمه ياد بگيرند و بروند در محل خود، يا جاى ديگر، دستگاه، جاه و مقامى به چنگ آورند و با ديگران دست و پنجه نرم كنند! مانند آن كه مى گفته: بگذار شرح لمعه را بخوانم، مى دانم با كدخدا چه كنم! طورى نباشد كه از اوّل، نظر و هدف شما از تحصيل، گرفتن فلان مسند و به دست آوردن فلان مقام باشد، و بخواهيد رئيس فلان شهر يا آقاى فلان ده

ص: 16


1- «برانگيخته شده ام تا منش هاى نيك را كامل گردانم». (إحياء علوم الدين، ج 2، ص 519؛ علم اليقين، ج 1، ص 439)

گرديد. ممكن است به اين خواسته هاى نفسانى و آرزوهاى شيطانى برسيد؛ ولى براى خود و جامعۀ اسلامى جز زيان و بدبختى چيزى كسب نكرده ايد. معاويه هم مدت مديدى رئيس بود؛ ولى براى خود جز لعن و نفرت و عذاب آخرت بهره و نتيجه اى نگرفت.

لازم است خود را تهذيب كنيد، كه وقتى رئيس جامعه يا طايفه اى شديد، آنان را نيز تهذيب نماييد. براى اصلاح و ساختن جامعه قدم برداريد؛ هدف شما خدمت به اسلام و مسلمين باشد. اگر براى خدا قدم برداريد، خداوند متعال مقلب القلوب است، دل ها را به شما متوجه مى سازد: (إنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً)(1). شما در راه خدا زحمت بكشيد، فداكارى كنيد، خداوند شما را بى اجر نمى گذارد؛ اگر در اين دنيا نشد، در آخرت پاداش خواهد داد. اگر جزا و پاداش شما را در اين عالم نداد چه بهتر. دنيا چيزى نيست. اين هياهوها و شخصيت ها چند روز ديگر به پايان مى رسد، مانند خوابى از جلو چشم انسان مى گذرد، لكن اجر اخروى لا يتناهى و تمام نشدنى خواهد بود.

[هشدار به حوزه ها]

ممكن است دست هاى ناپاكى با سمپاشى ها و تبليغات سوء، برنامه هاى اخلاقى و اصلاحى را بى اهميت وانمود كرده، منبر رفتن براى پند و موعظه را با مقام علمى مغاير جلوه دهند، و با نسبت دادن «منبرى» به شخصيت هاى بزرگ علمى، كه در مقام اصلاح و تنظيم حوزه ها هستند، آنان را از كار باز دارند، امروز در بعضى حوزه ها شايد منبر رفتن و موعظه كردن را ننگ بدانند! غافل از اين كه

ص: 17


1- «همانا آنان كه ايمان آوردند و كار شايسته انجام دادند، خداى رحمان براى آنها محبت قرار خواهد داد». (مريم (19): 96)

حضرت امير - عليه السلام - منبرى بودند و در منابر مردم را نصيحت فرموده، آگاه، هوشيار و راهنمايى مى كردند. ساير ائمه - عليهم السلام - نيز چنين بودند.

شايد عناصر مرموزى اين تزريقات سوء را نمودند تا معنويات و اخلاقيات از حوزه ها رخت بربندد، و در نتيجه حوزه هاى ما فاسد و ساقط گردد؛ دسته بندى ها، خود خواهى ها، نفاق ها و اختلافات در داخل حوزه ها خداى نخواسته رخنه كند؛ افراد حوزه ها به جان هم افتند و در مقابل يكديگر صف بسته، همديگر را توهين و تكذيب نمايند، و در جامعۀ اسلامى بى آبرو شوند، تا اجانب و دشمنان اسلام بتوانند بر حوزه ها دست يابند و آن را از هم بپاشند. بدخواهان مى دانند كه حوزه ها از پشتيبانى ملت ها برخوردار است، و تا روزى كه ملت ها پشتيبان آن باشند، كوبيدن و از هم پاشاندن آن ممكن نيست.

ولى آن روز كه افراد حوزه ها، محصلين حوزه ها، فاقد مبانى اخلاقى و آداب اسلامى شده، به جان هم افتادند، اختلاف و چند دستگى درست كردند، مهذّب و منزّه نبودند، به كارهاى زشت و ناپسند دست زدند، قهراً ملت اسلام به حوزه ها و روحانيت بدبين شده از حمايت و پشتيبانى آنان دست مى كشد، و در نتيجه راه براى اِعمال قدرت و نفوذ دشمن باز مى گردد. اگر مى بينيد دولت ها از روحانى و مرجعى مى ترسند و حساب مى برند، براى اين است كه از پشتيبانى ملت ها برخوردار است؛ و در حقيقت از ملت ها مى ترسند؛ و احتمال مى دهند اگر اهانت، جسارت وتعرض به يك روحانى كردند، ملت ها بر آنان شوريده، عليه آنان به پا خيزند؛ ليكن اگر روحانيون با هم اختلاف كردند و يكديگر را بدنام نموده و به آداب و اخلاق اسلامى مؤدب نبودند، در جامعه ساقط شده، ملت هم از دستشان مى رود. ملت انتظار دارند كه شما روحانى و مؤدب به آداب اسلامى باشيد؛ حزب الله باشيد؛ از زرق و برق زندگى و جلوه هاى ساختگى آن

ص: 18

بپرهيزيد؛ در راه پيشبرد آرمان هاى اسلامى و خدمت به ملت اسلام از هيچ گونه فداكارى دريغ نورزيد؛ در راه خداى تعالى و براى رضايت خاطر او قدم برداريد، و جز به خالق يكتا به احدى توجه نداشته باشيد؛ امّا اگر بر خلاف انتظار ديدند به جاى توجه به ما وراء الطبيعه تمام همّ شما دنياست و همانند ديگران براى جلب منافع دنيوى و شخصى كوشش مى كنيد، با يكديگر بر سر دنيا و منافع پست آن دعوا داريد، اسلام و قرآن را - العياذ بالله - بازيچۀ خود قرار داده ايد، و براى رسيدن به مقاصد شوم و اغراض كثيف و ننگين دنيايى خود دين را به صورت دكانى در آورده ايد، منحرف مى گردند؛ بدبين مى شوند؛ و شما مسئول خواهيد بود. اگر بعضى معممين سربار حوزه ها روى غرض ورزى هاى شخصى و جلب منافع دنيوى به جان هم افتند، همديگر را هتك كنند، تفسيق نمايند، هياهو درست كنند، در تصدى بعضى امور با يكديگر رقابت نمايند، سر و صدا راه بيندازند، به اسلام و قرآن خيانت كرده اند؛ به امانات الهى خيانت ورزيده اند. خداى تبارك و تعالى دين مقدس اسلام را به عنوان امانت به دست ما سپرده است؛ اين قرآن كريم امانت بزرگ خداست؛ علما و روحانيون، امانت دار الهى هستند و وظيفه دارند اين امانت بزرگ را حفظ نموده، به آن خيانت نكنند؛ اين يك دندگى ها و اختلافات شخصى و دنيوى خيانت به اسلام و پيامبر بزرگ اسلام است.

من نمى دانم اين اختلافات، چند دستگى ها و جبهه بندى ها، براى چه مى باشد؟ اگر براى دنيا است، شما كه دنيا نداريد! تازه اگر از لذايذ و منافع دنيوى هم برخوردار بوديد جاى اختلافات نبود؛ مگر اين كه روحانى نباشيد و از روحانيت فقط عبا و عمامه اى به ارث برده باشيد. روحانى اى كه با ماوراء الطبيعه ارتباط دارد، روحانى اى كه از تعاليم زنده و صفات سازندۀ اسلام

ص: 19

برخوردار است، روحانى اى كه خود را پيرو و شيعۀ على بن ابى طالب - عليه السلام - مى داند، ممكن نيست به مشتهيات دنيا توجهى داشته باشد، چه رسد كه به خاطر آن اختلاف راه بيندازد! شما كه داعيه پيروى از حضرت اميرالمؤمنين(ع) داريد، لااقل در زندگى آن مرد بزرگ كمى مطالعه كنيد، ببينيد واقعاً هيچ گونه پيروى و مشايعتى از آن حضرت مى كنيد؟ آيا از زهد، تقوا، زندگى ساده و بى آلايش آن حضرت چيزى مى دانيد و به كار مى بنديد؟ آيا از مبارزات آن بزرگوار با ظلم و بيدادگرى و امتيازات طبقاتى، و دفاع و پشتيبانى بى دريغى كه از مظلومين و ستم ديدگان مى كرد و دستگيرى هايى كه از طبقات محروم و رنج ديدۀ اجتماع مى نمود، چيزى مى فهميد؟ و عمل مى كنيد؟ آيا معناى «شيعه» تنها داشتن زىّ ظاهرى اسلام است؟ بنابراين، فرق شما با ديگر مسلمانان، كه در داشتن اين امور خيلى از شيعه جلوتر و مفيدترند، چه مى باشد؟ چه امتيازى بر آنان داريد؟

آنهايى كه امروز قسمتى از جهان را به آتش و خون كشيده، كشت و كشتار به راه انداخته اند، براى اين است كه مى خواهند در چپاول ملت ها و بلعيدن سرمايه ها و دسترنج آنان بر يكديگر سبقت گيرند، و كشورهاى ضعيف و عقب افتاده را تحت سلطه و اسارت خود درآورند؛ لذا به اسم آزادى، عمران و آبادى، دفاع از استقلال و تماميت ارضى كشورها، و به عناوين فريبندۀ ديگر، هر روز در گوشه اى از جهان آتش جنگ را شعله ور ساخته، ميليون ها تُن بمب آتش زا بر سر ملت هاى بى پناه فرو مى ريزند. اين دعوا به حسب منطق اهل دنيا، با آن مغزهاى آلوده، صحيح و به جا مى نمايد، ليكن اختلاف شما طبق منطق آنان نيز جا ندارد. اگر بپرسند چرا دعوا داريد، مى گويند فلان مملكت را مى خواهيم بگيريم، سرمايه و منافع فلان كشور بايد از آن ما باشد؛ ولى اگر از شما سؤال شود براى

ص: 20

چه اختلاف داريد، بر سر چه دعوا مى كنيد، چه جواب خواهيد گفت؟ شما از دنيا چه بهره اى داريد كه بر سر آن دعوا داشته باشيد؟ درآمد ماهيانۀ شما، كه آقايان به اسم «شهريه» به شما مى دهند، از پول سيگار ديگران در هر ماه كمتر مى باشد! من در روزنامه يا مجله اى - كه درست يادم نيست - ديدم بودجه اى كه «واتيكان» براى يك كشيش در واشنگتن مى فرستد، يك قلم بسيار درشتى است. حساب كردم، ديدم از تمام بودجه هايى كه حوزه هاى شيعه دارند بيشتر مى باشد! آيا شما با اين زندگى و وضعى كه داريد، صحيح است با هم اختلاف و دوئيت داشته باشيد و در مقابل هم جبهه بگيريد؟

ريشۀ تمام اختلافاتى كه فاقد هدف مشخص و مقدسى باشد به حبّ دنيا برمى گردد؛ و اگر در ميان شما هم، چنين اختلافاتى وجود دارد، براى آن است كه حبّ دنيا را از دل بيرون نكرده ايد؛ و از آن جا كه منافع دنيا محدود مى باشد، هر يك براى به دست آوردن آن با ديگرى به رقابت برمى خيزد. شما خواهان فلان مقاميد، ديگرى نيز همان مقام را مى خواهد، قهراً منجر به حسادت و برخورد مى گردد؛ ليكن مردان خدا كه حبّ دنيا را از دل بيرون كرده اند، هدفى جز خدا ندارند، هيچ گاه با هم برخورد نداشته، چنين مصايب و مفاسدى به بار نمى آورند. اگر تمام پيامبران الهى امروز در يك شهر گرد آيند، هرگز با هم دوئيت و اختلاف نخواهند داشت؛ زيرا هدف و مقصد يكى است؛ دل ها همه متوجه به حق تعالى بوده، از حبّ دنيا خالى است.

اگر اعمال و كردار شما، وضع زندگى و سلوك شما، اين طور باشد كه اكنون مشاهده مى شود، بترسيد از اين كه خداى نخواسته از دنيا برويد و شيعۀ على بن ابى طالب(ع) نباشيد؛ بترسيد از اين كه موفق به توبه نگرديد، و از شفاعت آن حضرت بى نصيب بمانيد. پيش از آن كه فرصت از دست برود، چاره بينديشيد.

ص: 21

از اين اختلافات مبتذل و رسوا دست برداريد. اين جبهه گيرى ها و دوئيت ها غلط است. مگر شما اهل دو ملت هستيد؟ مگر مذهب شما شعب مختلف دارد؟ چرا متنبه نمى شويد؟ چرا با يكديگر صفا و صداقت و برادرى نداريد؟ آخر چرا؟

اين اختلافات خطرناك است، مفاسد جبران ناپذيرى بر آن مترتب مى گردد. حوزه ها را ساقط مى گرداند؛ شما را در جامعه ضايع و بى آبرو مى سازد. اين دسته بندى ها فقط به زيان شما تمام نمى شود، تنها براى شما آبروريزى بار نمى آورد؛ بلكه به ضرر آبرو و حيثيت يك جامعه، يك ملت، و به زيان اسلام تمام مى گردد. اختلافات شما اگر مفاسدى بر آن مترتب شود، گناهى نابخشودنى و در پيشگاه خداوند تبارك و تعالى از بسيارى معاصى اعظم است، براى اين كه جامعه را فاسد كرده، راه را براى نفوذ و سلطه دشمن هموار مى سازد. شايد دست هاى مرموزى براى برهم زدن حوزه هاى علميه نفاق و اختلاف ايجاد كند و به وسايط مختلف تخم نفاق و شقاق بپاشد، افكار را مسموم و اذهان را مشوب كرده، «تكليف شرعى» درست كند و با اين تكليف هاى شرعى در حوزه ها فساد برپا نمايد، تا بدين وسيله افرادى كه براى آتيۀ اسلام مفيدند، ساقط گردند و نتوانند در آينده به اسلام و جامعۀ اسلامى خدمت كنند. لازم است آگاه و هوشيار باشيد. خود را بازى ندهيد كه تكليف شرعى من چنين اقتضا مى كند، وظيفۀ شرعى من چنين و چنان است. گاهى شيطان براى انسان تكاليف و وظايفى تعيين مى نمايد؛ گاهى هواها و خواسته هاى نفسانى به اسم وظيفه شرعى، انسان را به كارهايى وا مى دارد. اين وظيفۀ شرعى نيست كه كسى نسبت به مسلمانى اهانت كند؛ از برادر دينى بدگويى نمايد. اين حبّ دنيا و حبّ نفس است؛ اين تلقينات شيطان است كه

ص: 22

انسان را به اين روز سياه مى نشاند؛ اين تخاصم، تخاصم اهل نار است: (إنَّ ذَلك لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أهْلِ النَّارِ)(1). در جهنم نزاع و خصومت وجود دارد؛ اهل جهنم نزاع و دعوا مى كنند، به هم پنجه مى زنند. اگر شما بر سر دنيا دعوا داريد، بدانيد كه براى خود جهنم تهيه مى كنيد و رو به جهنم مى رويد. امور اخروى دعوا ندارد. اهل آخرت با هم در صلح و صفا هستند؛ قلب هايشان مملو از محبت خدا و بندگان خداست. محبت به خدا موجب محبت به كسانى است كه به خدا ايمان دارند؛ محبت بندگان خدا، همان ظل محبت خداوند است؛ سايۀ محبت الله مى باشد.

شما با دست خويش آتش روشن نكنيد؛ آتش جهنم را شعله ور نسازيد؛ جهنم با اعمال و كردار زشت انسان روشن مى گردد؛ اين اعمال بشر چموش است كه آتش افروزى مى كند. فرمود: «جُزنا وَهِي خامِدَةٌ»(2). (از جهنم گذشتيم در حالى كه خاموش بود) اگر بشر با اعمال و كردار خويش آتش نيفروزد، جهنم خاموش است. باطن اين طبيعت جهنم است؛ اقبال به طبيعت، اقبال به جهنم است. وقتى انسان از اين جهان به جهان ديگر رخت بربندد و پرده ها پس برود، مى فهمد كه (ذلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ)(3) «وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً»(4) تمام اعمالى كه در اين دنيا از انسان سر مى زند در آن جهان ديده مى شود؛ در برابر وى مجسم مى گردد: (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً

ص: 23


1- «اين نزاع اهل آتش محقق و حتمى است». (ص (38): 64)
2- «ما از دوزخ گذشتيم و آن خاموش بود». تفسير القرآن الكريم (تأويلات ملاّعبدالرزّاق كاشانى)، ج 2، ص 24؛ تفسير القرآن الكريم، صدر المتألّهين، ج 5، ص 57 و 259.
3- «اين به سبب آن چيزى است كه پيش فرستاديد». (آل عمران (3): 182)
4- «و آنچه را عمل كرده اند حاضر مى بينند». (الكهف (18): 49)

يَرَهُ)(1). تمام اعمال و كردار و گفتار انسان در جهان ديگر منعكس مى گردد. گويى از زندگى ما فيلم بردارى مى شود و در آن جهان نشان داده خواهد شد و قابل انكار نخواهد بود. همۀ اعمال و حركات ما را علاوه بر شهادت اعضا و جوارح، به ما نشان خواهند داد: (قَالُوا أنْطَقَنَا الله الَّذِى أنْطَقَ كُلَّ شَى ءٍ)(2). در مقابل خداوند كه همه چيز را ناطق و گويا قرار داده، نمى توانيد اعمال زشت خود را انكار كنيد و پنهان نماييد.

كمى فكر كنيد؛ دورانديش باشيد؛ عواقب امور را بسنجيد؛ عقبه هاى خطرناكى كه داريد به ياد آوريد؛ از فشار قبر، عالم برزخ، مشكلات و شدايدى كه به دنبال آن است غفلت نكنيد. اقلاً جهنم را باور داشته باشيد. اگر انسان واقعاً اين عقبات خطرناك را باور داشته باشد، روش خود را در زندگى عوض مى كند. شما اگر ايمان و يقين به اين امور داشته باشيد، اين گونه رها و آزاد نخواهيد زيست؛ قلم، قدم، و زبان خود را حفظ نموده براى اصلاح و تهذيب نفس خود كوشش خواهيد كرد.

[عنايات الهى]

خداوند تبارك و تعالى چون به بندگانش عنايت داشته، به آنان عقل داده؛ نيروى تهذيب و تزكيه عنايت فرموده؛ انبيا و اوليا فرستاده تا هدايت شوند و خود را اصلاح نمايند و دچار عذاب اليم جهنم نگردند؛ و اگر اين پيشگيرى ها مايۀ تنبّه و تهذيب انسان نگرديد، خداى مهربان از راه هاى ديگر او را متنبّه

ص: 24


1- «پس هر كه به وزن دانه اى خرد كار نيكى انجام دهد، آن را خواهد ديد؛ و هر كه به وزن دانه اى خرد كار بدى انجام دهد، آن را خواهد ديد». (الزلزلة (99): 7 - 8)
2- «گويند: خدايى كه هر چيز را به سخن در مى آورد ما را گويا كرد». (فصّلت (41): 21)

مى سازد: با گرفتارى هاى گوناگون، ابتلائات، فقر، مرض، آنان را متوجه مى نمايد. مانند يك طبيب حاذق، يك پرستار ماهر و مهربان مى كوشد كه اين بشر مريض را از بيمارى هاى خطرناك روحى علاج بخشد.

اگر بنده مورد عنايت حق باشد، اين ابتلائات برايش پيش مى آيد تا بر اثر آن به حق تعالى توجه پيدا كند و مهذب گردد. راه همين است و غير از اين راهى نيست؛ ولى انسان بايد با پاى خويش اين راه را بپيمايد تا نتيجه بگيرد؛ و اگر از اين راه هم نتيجه اى به دست نيامد و بشر گمراه معالجه نشد و استحقاق نعمت هاى بهشتى را نيافت، در موقع نزع و جان دادن، فشارهايى بر او وارد مى كند؛ بلكه برگردد و متوجه شود. باز هم اگر اثر نبخشيد، در قبر و عالم برزخ و در عقبات هولناك بعد از آن، فشارها و عذاب هايى وارد مى آورد تا پاك و منزه گردد و به جهنم نرود. تمام اين ها عناياتى است از جانب حق تعالى كه از جهنمى شدن انسان جلوگيرى نمايد. اگر با تمام اين عنايات و توجهات حقۀ بارى تعالى معالجه نشد چطور؟ ناچار نوبت آخرين علاج كه همانا داغ كردن است مى رسد. چه بسا كه انسان، مهذب و اصلاح نشود و اين معالجات مؤثر واقع نگردد، و محتاج باشد كه خداوند كريم مهربان بندۀ خود را به آتش اصلاح كند؛ همانند طلايى كه بايد در آتش، خالص و پاك گردد.

در ذيل آيه شريفۀ (لاَبِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً)(1) روايت شده كه اين «حُقْب» براى اهل هدايت و كسانى است كه اصل ايمانشان محفوظ باشد(2). براى من و

ص: 25


1- «در آن (جهنّم) روزگاران دراز درنگ كنند». (النبأ (78): 23) و حُقب يا حُقُب، زمان دراز.
2- و روى العيّاشي باسناده عن حمران، قال سألت أبا جعفر عليه السلام عن هذه الآية: «لاَبِثِينَ فِيهَا أَحْقاباً» فقال: «هذِهِ فِي الذينَ يَخْرُجُونَ مِنَ النار». عياشى با سند خود از حمران روايت مى كند كه از امام باقر عليه السلام در مورد آيه «در آن مدت ها درنگ مى كنند» پرسش كردم. حضرت فرمودند: «اين در مورد كسانى است كه از آتش خارج مى شوند». (مجمع البيان، ج 10، ص 643، ذيل آيۀ 23 سورۀ نبأ)

جنابعالى است اگر مؤمن باشيم. هر حُقْبش چند هزار سال است خدا مى داند. مبادا كار به جايى برسد كه ديگر اين علاج ها مفيد و مؤثر واقع نگردد و براى استحقاق و لياقت نعيم مقيم به آخرين دوا نياز باشد، و لازم شود كه خداى نخواسته انسان مدتى در جهنم برود و در آتش بسوزد تا از رذايل اخلاقى، آلودگى هاى روحى و صفات خبيث شيطانى پاك گردد، لياقت و استعداد بهره مندى از (جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ)(1) را بيابد. اين تازه مربوط به آن دسته از بندگانى است كه دامنۀ گناه و معصيت آنان تا آن درجه گسترده نشده باشد كه رحمت و عنايت حق تعالى از آنان به كلى سلب گردد، و هنوز لياقت ذاتى براى بهشت رفتن داشته باشند. خدا نكند كه انسان بر اثر كثرت معاصى از درگاه حضرت بارى تعالى رانده و مردود گردد و از رحمت الهى محروم شود، كه جز خلود در آتش جهنم، راه ديگرى نخواهد داشت. بترسيد از اين كه خداى نخواسته از رحمت و عنايت الهى محروم گرديد و مورد خشم و غضب و عذاب او واقع شويد. مبادا اعمال شما، كردار و گفتار شما، طورى باشد كه توفيقات را از شما سلب كند و جز خلود در نار براى شما راهى نباشد. شما الآن يك سنگ گرم را نمى توانيد دقيقه اى ميان كف دست نگه داريد؛ از آتش جهنم بپرهيزيد.

اين آتش ها را از حوزه ها، از جامعۀ روحانيت، بيرون بريزيد. اين اختلاف ها، نفاق ها را از قلب خود دور كنيد. با خلق خدا حسن سلوك داشته، نيكو معاشرت

ص: 26


1- «بهشت هايى كه از آنها نهرها جارى است». (المجادله (58): 22)

كنيد؛ و با نظر عطوفت و مهربانى به آنان بنگريد. البته با گناه كار به خاطر عصيان و طغيانش خوب نباشيد و كار زشت و نادرست او را به رخش بكشيد و او را از آن نهى كنيد؛ ولى از هرج و مرج، آشوب و بلوا خود را بر حذر داريد. با بندگان خوب و صالح خدا نيكى كنيد. آنان را كه عالمند به خاطر علمشان، كسانى را كه در صراط هدايتند به خاطر اعمال نيكشان و آنان را كه جاهل و نادانند چون بندگان خداى اند، احترام نماييد؛ خوشرفتارى كنيد؛ مهربان باشيد؛ صداقت و برادرى داشته باشيد. مهذب شويد. شما مى خواهيد جامعه اى را تهذيب و ارشاد كنيد، كسى كه نتواند خود را اصلاح و اداره كند چگونه مى خواهد و مى تواند ديگران را راهنمايى و اداره نمايد؟ اكنون از ماه شعبان چند روزى بيش نمانده است، بكوشيد در اين چند روز موفق به توبه و اصلاح نفس گرديد و با سلامت نفس وارد ماه مبارك رمضان شويد.

[نكاتى از مناجات شعبانيه]

در اين ماه شعبان با «مناجات شعبانيه»(1) - كه از اول تا آخر اين ماه دستور خواندن آن وارد شده - خداى تبارك و تعالى را هيچ مناجات كرديد؟

و از مضامين عالى و آموزندۀ آن در ايمان و معرفت بيشتر نسبت به مقام ربوبيت استفاده نموديد؟ دربارۀ اين دعا وارد شده كه اين مناجات حضرت امير - عليه السلام - و فرزندان آن حضرت است؛ و همۀ ائمۀ طاهرين - عليهم السلام - با آن خدا را مى خوانده اند(2)؛ و كمتر دعا و مناجاتى ديده شده كه درباره آن تعبير

ص: 27


1- إقبال الأعمال، اعمال ماه شعبان، ص 197؛ مصباح المتهجّد وسلاح المتعبّد، ص 374؛ بحار الأنوار، ج 91، ص 96 - 99، حديث 13.
2- همان.

شده باشد كه همۀ ائمه(ع) آن را مى خوانده اند و با آن خدا را مناجات مى كرده اند. اين مناجات در حقيقت مقدمه اى جهت تنبه و آمادگى انسان براى پذيرش وظايف ماه مبارك رمضان مى باشد؛ و شايد براى اين باشد كه به انسان آگاه ملتفت، انگيزۀ روزه و ثمرۀ پرارج آن را تذكر دهد.

ائمۀ طاهرين - عليهم السلام - بسيارى از مسائل را با لسان ادعيه بيان فرموده اند. لسان ادعيه با لسان هاى ديگرى كه آن بزرگواران داشتند و احكام را بيان مى فرمودند خيلى فرق دارد. اكثراً مسائل روحانى، مسائل ماوراء طبيعت، مسائل دقيق الهى و آنچه را مربوط به معرفة الله است، با لسان ادعيه بيان فرموده اند؛ ولى ما ادعيه را تا آخر مى خوانيم و متأسفانه به اين معانى توجه نداريم، و اصولاً نمى فهميم چه مى خواهند بفرمايند.

در اين مناجات مى خوانيم: «إلهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إلَيْكَ؛ وَأنِرْ أبصارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إليكَ، حَتّى تَخْرِقَ أبْصَارُ القُلُوبِ حُجُبَ النّورِ، فَتَصِلَ إلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وتَصِيرَ أرْوَاحُنَا مُعَلّقةً بِعزِّ قُدْسِك»(1).

اين جملۀ «إلهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إلَيْكَ» شايد بيانگر اين معنا باشد كه مردان آگاه الهى، بايد پيش از فرا رسيدن ماه مبارك رمضان خود را براى صومى كه در حقيقت انقطاع و اجتناب از لذات دنياست (و اين اجتناب، به طور كامل همان انقطاع الى الله مى باشد.) آماده و مهيا كنند. كمال انقطاع به اين سادگى حاصل نمى شود. احتياج فوق العاده به تمرين، زحمت، رياضت، استقامت و

ص: 28


1- «بار الها! گسستگى كامل از جهان و توجه به سوى خودت را ارزانى ام فرما، و چشم دل هايمان را با پرتو ديدار خودت روشن گردان تا ديدۀ دل ها پرده هاى نور را بدرد و به معدن عظمت و جلال برسد و جان هايمان به درگاه عزّ قدس تو تعلق گيرد».

ممارست دارد تا بتواند با تمام قوا از ما سوى الله منقطع گردد و به غير خداوند توجهى نداشته باشد. تمام صفات وارستۀ انسانى در انقطاع كامل الى الله نهفته است؛ و اگر كسى بدان دست يافت، به سعادت بزرگى نايل شده است؛ ليكن با كوچك ترين توجه به دنيا محال است انقطاع الى الله تحقق يابد؛ و كسى كه بخواهد روزۀ ماه مبارك رمضان را با آن آدابى كه از او خواسته اند انجام دهد، لازم است انقطاع كامل داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مهمانى را به جا آورد، و به مقام ميزبان تا آن جا كه ممكن است عارف گردد. طبق فرمايش حضرت رسول اكرم (ص)، (به حسب خطبه اى كه به آن حضرت منسوب است) همۀ بندگان در ماه مبارك رمضان به مهمانى خداوند تعالى دعوت شده اند و مهمان پروردگار خود مى باشند. آن جا كه مى فرمايد: «أيّهَا النّاسُ، إنَّه قَدْ أقْبَلَ إلَيْكُم شَهْرُ الله ... وَقَدْ دُعِيتُم فِيهِ إلَى ضِيَافَةِ الله»(1). شما در اين چند روزى كه به ماه مبارك رمضان مانده به فكر باشيد؛ خود را اصلاح كرده، توجه به حق تعالى پيدا نماييد؛ از كردار و رفتار ناشايستۀ خود استغفار كنيد؛ اگر خداى نخواسته گناهى مرتكب شده ايد، قبل از ورود به ماه مبارك رمضان توبه نماييد. زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهيد. مبادا در ماه مبارك رمضان از شما غيبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سربزند و در محضر ربوبى با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى آلوده به معاصى باشيد.

شما در اين ماه شريف به ضيافت حق تعالى دعوت شده ايد: «دُعِيتُم فِيهِ إلَى

ص: 29


1- «مردم، ماه خدا به سوى شما روى آورد... و شما در اين ماه به مهمانى خدا خوانده شديد». (وسائل الشيعة، ج 10، ص 313، «كتاب الصوم»، «أبواب أحكام شهر رمضان»، باب 18، حديث 20)

ضِيَافَةِ الله» خود را براى مهمانى باشكوه حضرت حق آماده سازيد. لا اقل به آداب صورى و ظاهرى روزه پايبند باشيد. (آداب حقيقى باب ديگرى است كه به زحمت و مراقبت دائم نياز دارد.) معناى روزه فقط خوددارى و امساك از خوردن و آشاميدن نمى باشد؛ از معاصى هم بايد خوددارى كرد. اين از آداب اوليه روزه مى باشد كه براى مبتدى هاست. (آداب روزه براى مردان الهى كه مى خواهند به معدن عظمت برسند، غير از اين مى باشد). شما اقلاً به آداب اوليۀ روزه عمل نماييد؛ و همان طور كه شكم را از خوردن و آشاميدن نگه مى داريد، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز داريد. از هم اكنون بنا بگذاريد كه زبان را از غيبت، تهمت، بدگويى و دروغ نگه داشته، كينه، حسد و ديگر صفات زشت شيطانى را از دل بيرون كنيد. اگر توانستيد، انقطاع الى الله حاصل نماييد؛ اعمال خود را خالص و بى ريا انجام دهيد؛ از شياطين انس و جن منقطع شويد؛ ليكن به حسب ظاهر، از رسيدن و دست يافتن به چنين سعادت ارزنده اى مأيوس مى باشيم؛ اقلاً سعى كنيد روزۀ شما مشفوع به محرمات نباشد.

در غير اين صورت اگر روزۀ شما صحيح شرعى باشد، مقبول الهى نبوده بالا نمى رود. بالا رفتن عمل و مقبوليت آن، با صحت شرعى خيلى تفاوت دارد. اگر با پايان يافتن ماه مبارك رمضان، در اعمال و كردار شما هيچ گونه تغييرى پديد نيامد و راه و روش شما با قبل از ماه صيام فرقى نكرد، معلوم مى شود روزه اى كه از شما خواسته اند، محقق نشده است؛ آنچه انجام داده ايد روزۀ عامۀ حيوانى بوده است.

در اين ماه شريف كه به مهمان سراى الهى دعوت شده ايد، اگر به حق تعالى معرفت پيدا نكرديد يا معرفت شما زيادتر نشد، بدانيد در ضيافة الله درست وارد نشديد و حق ضيافت را به جا نياورديد. نبايد فراموش كنيد كه در ماه

ص: 30

مبارك، كه «شهر الله» مى باشد و درهاى رحمت الهى به روى بندگان باز است و شياطين و اهريمنان - به حسب روايت -(1) در غل و زنجير به سر مى برند، اگر شما نتوانيد خود را اصلاح و مهذب نماييد، نفس اماره را تحت مراقبت و كنترل خود درآوريد، هواهاى نفسانيه را زير پا گذاشته، علاقه و ارتباط خويش را با دنيا و ماديت قطع كنيد، بعد از پايان يافتن شهر صيام مشكل است بتوانيد اين مسائل را به مرحلۀ عمل درآوريد؛ بنابراين از فرصت استفاده كنيد و پيش از آن كه اين فيض عظما سپرى گردد، در مقام اصلاح، تزكيه و تصفيۀ امور خود برآييد؛ خود را براى انجام وظايف ماه صيام آماده و مهيا سازيد. طورى نباشد كه پيش از فرارسيدن شهر رمضان، همانند ساعت به دست شيطان كوك شده در اين يك ماه كه شياطين در زنجيرند، شما به طور خودكار به معاصى و اعمال خلاف دستورات اسلام مشغول گرديد! گاهى انسان عاصى و گناهكار بر اثر دورى از حق و كثرت معصيت، آنچنان در تاريكى و نادانى فرو مى رود كه ديگر نيازى به وسوسه شيطان ندارد، خود به رنگ شيطان در مى آيد.

صِبَغةَ الله (2)، مقابل صبغۀ شيطان است؛ و كسى كه دنبال هواى نفس رفت و از شيطان متابعت كرد، به تدريج به صبغۀ او درمى آيد. شما تصميم بگيريد لا اقل در اين يك ماه از خود مراقبت به عمل آوريد؛ از گفتار و كردارى كه خداوند تبارك و تعالى راضى نيست، اجتناب ورزيد. از هم اكنون در همين مجلس با خداى خود عهد ببنديد كه در ماه مبارك رمضان از غيبت، تهمت، و بدگويى

ص: 31


1- مراد بعضى از فقرات خطبه شعبانيه است. ر.ك: صفحه 29، پاورقى 1.
2- رنگ خدايى. برگرفته از آيه 138 سورۀ «بقره»: «صِبْغَةَ اللّه ِ وَمَنْ أحْسَنُ مِنَ اللّه ِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ».

نسبت به ديگران خوددارى كنيد. زبان، چشم، دست، گوش و ساير اعضا و جوارح را تحت ارادۀ خود درآوريد.

اعمال و اقوال خود را مراقبت نماييد، شايد همين عمل شايسته، موجب گردد كه خداوند تبارك و تعالى به شما توجه فرموده، توفيق عنايت كند؛ و پس از سپرى شدن شهر صيام - كه شياطين از زنجير رها مى گردند - شما اصلاح شده باشيد و ديگر فريب شيطان را نخوريد و مهذب گرديد. باز تكرار مى كنم تصميم بگيريد در اين سى روز ماه مبارك رمضان مراقب زبان، چشم، گوش، و همۀ اعضا و جوارح خود باشيد، و دائماً متوجه باشيد اين عملى كه مى خواهيد انجام دهيد، اين سخنى كه مى خواهيد بر زبان آوريد، اين مطلبى كه داريد استماع مى كنيد، از نظر شرع چه حكمى دارد؟ اين آداب اولى و ظاهرى صوم است؛ اقلاً به اين آداب ظاهرى صوم پابند باشيد. اگر ديديد كسى مى خواهد غيبت كند، جلوگيرى كنيد و به او بگوييد ما متعهد شده ايم كه در اين سى روز رمضان از امور محرّمه خوددارى ورزيم؛ و اگر نمى توانيد او را از غيبت باز داريد، از آن مجلس خارج شويد؛ ننشينيد و گوش كنيد. مسلمين بايد از شما در امان باشند. كسى كه ديگر مسلمانان از دست و زبان و چشم او در امان نباشند، در حقيقت مسلمان نيست(1)؛ مسلمان ظاهرى و صورى مى باشد؛ «لا إله إلاّ الله» صورى گفته است. اگر، خداى نخواسته، خواستيد به كسى جسارت كنيد، اهانت نماييد، مرتكب غيبت شويد، بدانيد كه در محضر ربوبى هستيد؛ مهمان خداى متعال مى باشيد و در حضور حق تعالى به بندگان او اسائۀ ادب مى كنيد؛

ص: 32


1- المحاسن، ص 285، حديث 426؛ الكافي، ج 2، ص 235، «كتاب الإيمان والكفر»، «باب المؤمن وعلاماته وصفاته»، حديث 19؛ كنز العمال، ج 1، ص 149، حديث 738.

و اهانت به بندۀ خدا اهانت به خداست. اينان بندگان خدا هستند؛ خصوصاً اگر اهل علم بوده، در صراط علم و تقوا باشند. گاهى مى بينى كه انسان به واسطۀ اين امور به جايى مى رسد كه در وقت مرگ خدا را تكذيب مى كند! آيات الهى را منكر مى گردد: (ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ الله وَكانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُنَ)(1) اين امور به تدريج واقع مى شود. امروز يك نظر غير صحيح، فردا يك كلمۀ غيبت و روز ديگر اهانتى به مسلمان و ... كم كم اين معاصى در قلب انباشته مى گردد و قلب را سياه كرده، انسان را از معرفة الله باز مى دارد؛ تا به آن جا

مى رسد كه همه چيز را انكار كرده، حقايق را تكذيب مى نمايد.

طبق بعضى آيات، به تفسير برخى از روايات، اعمال انسان به رسول خدا(ص) و ائمۀ طاهرين(ع) عرضه مى شود(2) و از نظر مبارك آنان مى گذرد.

ص: 33


1- «سپس سرانجام كار آنان كه كردار زشت مرتكب شدند اين شد كه آيات خدا را تكذيب كردند و بر آن فسوس كردند». (الروم (30): 10)
2- چنان كه آيۀ 105 سورۀ «توبه» اشاره دارد «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّه ُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ». اى پيغمبر بگو [هرچه مى خواهيد] انجام دهيد. خدا و رسول خدا و مؤمنين اعمال شما را مى بينند و به زودى برگردانده مى شويد به سوى خداى داناى پنهان و آشكار، پس خبر دهد شما را به آنچه مى كرديد. و ابوبصير از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: «تُعْرَضُ الأعْمالُ عَلَى رَسُولِ اللّه صلى الله عليه و آله وسلم اَعْمال العِبَادِ، كُلَّ صَبَاحٍ أبْرارُهَا وَفُجَّارُهَا فَاحْذَرُوهَا، وَهَوَ قَوْلُ اللّه ِ تَعالى: «إعمَلُوا فَسَيَرَى اللّه ُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ». اعمال بندگان، نيكوكار و بدكار، در هر بامداد بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم عرضه مى شود. پس بر حذر باشيد. همين است معناى كلام خداوند بلند مرتبه: «إعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّه ُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ». (ر.ك: بصائر الدرجات، ص 444 - 451، أبواب 4 و5 و6؛ الكافي، ج 1، ص 219 - 220، «كتاب الحجّة»، «باب عرض الأعمال على النبي والأئمّة»)

وقتى كه آن حضرت به اعمال شما نظر كنند و ببينند كه از خطا و گناه انباشته است، چقدر ناراحت و متأثر مى گردند؟ نخواهيد كه رسول خدا ناراحت و متأثر شوند؛ راضى نشويد كه قلب مبارك آن حضرت شكسته و محزون گردد، وقتى آن حضرت مشاهده كند كه صفحۀ اعمال شما مملو از غيبت و تهمت و بدگويى نسبت به مسلمان مى باشد و تمام توجه شما هم به دنيا و ماديت است و قلوب شما از بغض، حسد، كينه و بدبينى به يكديگر لبريز شده، ممكن است در حضور خداى تبارك و تعالى و ملائكة الله خجل گردد كه امت و پيروان او نسبت به نعم الهى ناسپاس بوده و اين گونه افسار گسيخته و بى پروا به امانات خداوند تبارك و تعالى خيانت مى كنند. فردى كه به انسان مربوط است، اگر چه نوكر انسان باشد، اگر خلافى مرتكب شد، مايۀ خجلت انسان مى گردد. شما مربوط به رسول الله(ص) هستيد، شما با ورود به حوزه هاى علميه خود را به فقه اسلام، رسول اكرم و قرآن كريم مرتبط ساخته ايد، اگر عمل زشتى مرتكب شديد، به آن حضرت برمى خورد، بر ايشان گران مى آيد؛ ممكن است خداى نخواسته شما را نفرين كند. راضى نشويد كه رسول خدا (ص) و ائمۀ اطهار - عليهم السلام - نگران و محزون گردند.

قلب انسان مانند آينه، صاف و روشن است و بر اثر توجه فوق العاده به دنيا و كثرت معاصى كدر مى شود؛ ولى اگر انسان لا اقل صوم را براى حق تعالى خالص و بى ريا انجام دهد (نمى گويم عبادات ديگر خالص نباشد، همۀ عبادات لازم است خالص و بى ريا انجام گيرد). اين عبادت را كه اِعراض از شهوات، اجتناب از لذات و انقطاع از غير خداست در اين يك ماه به خوبى انجام دهد، شايد تفضل الهى شامل حال او شده آينه قلبش از سياهى و كدورت زدوده گردد؛ و

ص: 34

اميد است كه او را از عالم طبيعت و لذات دنيوى منحرف و منصرف سازد؛ و آن گاه كه مى خواهد وارد «شب قدر» شود، نورانيت هايى كه در آن شب براى اوليا و مؤمنين حاصل مى شود به دست آورد.

و جزاى چنين روزه اى خداست؛ چنان كه فرموده است: «الصَّومُ لي وَأنَا أجْزِى بِهِ»(1). چيز ديگر نمى تواند پاداش چنين روزه اى باشد. جنات نعيم در مقابل روزۀ او بى ارزش بوده، نمى تواند پاداش آن به حساب آيد، ولى اگر بنا باشد كه انسان به اسم روزه دهان را از مطعومات ببندد و به غيبت مردم باز كند و شب هاى ماه مبارك رمضان - كه مجالس شب نشينى گرم و داير بوده - وقت و فرصت بيشترى است، با غيبت، تهمت و اهانت به مسلمانان به سحر انجامد، چيزى عايد او نمى شود و اثرى بر آن مترتب نمى گردد؛ بلكه چنين روزه دارى آداب مجلس مهمانى حق را رعايت نكرده، حق ولى نعمت خود را ضايع نموده است؛ ولى نعمتى كه پيش از آفرينش انسان، همه گونه وسايل زندگى و آسايش را براى او فراهم كرده؛ اسباب تكامل را تهيه ديده است؛ انبيا را براى هدايت فرستاده؛ كتاب هاى آسمانى نازل فرموده است؛ براى رسانيدن انسان به معدن عظمت و نور اَبْهج قدرت داده؛ عقل و ادراك عنايت كرده؛ كرامت ها فرموده است و اكنون از بندگانش دعوت به عمل آورده كه به مهمان خانۀ او وارد شده، بر خوان نعمت او بنشينند، و شكر و سپاس حضرتش را تا آن جا كه از دست و زبان آنان برمى آيد ادا نمايند. آيا صحيح است كه بندگان از خوان نعمت او بهره مند گردند، از وسايل و اسباب آسايشى كه در اختيار آنان قرار داده، استفاده

ص: 35


1- وسائل الشيعة، ج 10، ص 400، «كتاب الصوم»، «أبواب الصوم المندوب»، باب 1، حديث 15 و16؛ كنز العمال، ج 8، ص 582، حديث 24271.

كنند، و با مولى و ميزبان خود مخالفت ورزند و بر ضد او قيام نمايند؟

اسباب و وسايلى كه او به آنان ارزانى داشته، عليه او و بر خلاف خواست او به كار برند؟ آيا اين ناسپاسى و نمك ناشناسى نيست كه انسان سر سفرۀ مولاى خويش بنشيند و با اعمال و كردار گستاخانه و بى ادبانۀ خود نسبت به ميزبان محترم كه ولى نعمت او مى باشد اهانت و جسارت كند، كارهايى را كه نزد ميزبان زشت و قبيح است مرتكب گردد؟

مهمان بايد لا اقل ميزبان را بشناسد و به مقام او معرفت داشته باشد، و به آداب و رسوم مجلس آشنا بوده سعى كند عملى بر خلاف اخلاق و نزاكت از او سر نزند. مهمان خداوند متعال بايد به مقام خداوندى حضرت ذى الجلال عارف باشد، مقامى كه ائمه - عليهم السلام - و انبياى بزرگ الهى هميشه دنبال معرفت بيشتر و شناخت كامل آن بوده اند و آرزو داشتند كه به چنين معدن نور و عظمتى دست يابند. «وَأنِرْ أبْصَارَ قُلوبِنَا بِضِياءِ نَظَرِهَا إلَيْكَ، حَتّى تَخْرِقَ أبْصَارُ القُلُوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ إلى مَعْدِنِ العَظَمَةِ». ضيافة الله همان «معدن عظمت» است، خداوند تبارك و تعالى براى ورود به معدن نور و عظمت از بندگانش دعوت فرموده است؛ ليكن بنده اگر لايق نباشد نمى تواند به چنين مقام باشكوه و مجللى وارد گردد. خداوند تعالى بندگان را به همۀ خيرات و مبرّات و بسيارى از لذات معنوى و روحانى دعوت فرموده است؛ ولى اگر آنان براى حضور در چنين مقامات عاليه اى آمادگى نداشته باشند، نمى توانند وارد آن شوند. با آلودگى هاى روحى، رذايل اخلاقى، معاصى قلبيه و قالبيه، چگونه مى توان در محضر ربوبى حضور يافت و در مهمان سراى رب الارباب كه «معدن العظمة» مى باشد وارد شد؟

ص: 36

لياقت مى خواهد؛ آمادگى لازم است. با روسياهى ها و قلب هاى آلوده كه به حجاب هاى ظلمانى پوشيده شده است، اين معانى و حقايق روحانى را نمى توان درك كرد. بايد اين حجاب ها پاره گردد و اين پرده هاى تاريك و روشنى كه بر قلب ها كشيده شده و مانع وصال الى الله گرديده كنار رود، تا بتوان در مجلس نورانى و با شكوه الهى وارد شد.

[حجاب هاى انسان]

توجه به غير خدا، انسان را به حجاب هاى «ظلمانى» و «نورانى» محجوب نمايد. كليۀ امور دنيوى اگر موجب توجه انسان به دنيا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلمانى مى شود. تمام عوالم اجسام حجاب هاى ظلمانى مى باشد؛ و اگر دنيا وسيلۀ توجه به حق و رسيدن به دار آخرت، كه «دار التشريف» است، باشد، حجاب هاى ظلمانى به حجب نورانى مبدل مى گردد؛ و «كمال انقطاع» آن است كه تمام حجب ظلمانى و نورانى پاره و كنار زده شود، تا به مهمان سراى الهى كه «معدن عظمت» است بتوان وارد گرديد. لهذا در اين «مناجات» از خداوند متعال بينايى و نورانيت قلبى طلب مى كنند، تا بتوانند حجب نورانى را دريده به معدن عظمت برسند: «حَتّى تَخْرِقَ أبْصَارُ القُلُوبِ حُجُبَ النّورِ، فَتَصِلَ إلَى مَعْدِنِ العَظَمَةِ»(1).

ولى كسى كه هنوز حجاب هاى ظلمانى را پاره نكرده، كسى كه تمام توجه او به عالم طبيعت است و - العياذ بالله - منحرف عن الله مى باشد، و اصولاً از ماوراى دنيا و عالم روحانيت بى خبر بوده و منكوس الى الطبيعه است، و هيچ گاه در مقام [اين] برنيامده كه خود را تهذيب كند، حركت و نيروى روحانى و

ص: 37


1- ر.ك: صفحه 27، پاورقى 1.

معنوى در خويشتن ايجاد نمايد، و پرده هاى سياهى را كه روى قلب او سايه افكنده كنار زند، در اسفل سافلين كه آخرين حجب ظلمانى است قرار دارد: (ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ)(1). در صورتى كه خداوند عالم بشر را در عالى ترين مرتبه و مقام آفريده است: (لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءنْسَانَ فِى أَحْسَنِ تَقوِيمٍ)(2). كسى كه از هواى نفس پيروى مى كند و از روزى كه خود را شناخته به غير عالم ظلمانى طبيعت توجهى ندارد و هيچ گاه فكر نمى كند كه ممكن است غير از اين دنياى آلودۀ تاريك، جا و منزل ديگرى هم وجود داشته باشد، در حجاب ظلمانى فرو رفته، مصداق (أَخْلَدَ إلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ)(3) گرديده است. او با آن قلب آلوده به گناهى كه در پردۀ ظلمانى پوشيده شده و روح گرفته اى كه بر اثر كثرت گناه و معصيت از حق تعالى دور گشته، آن هواپرستى ها و دنياطلبى هايى كه عقل و چشم حقيقت بين او را كور كرده است، نمى تواند از حجاب هاى ظلمانى برهد، چه رسد اين كه حجب نورانى را پاره كرده، انقطاع الى الله حاصل نمايد. او خيلى معتقد باشد كه مقام اولياى خدا را منكر نشود، عوالم برزخ، صراط، معاد، قيامت، حساب، كتاب، بهشت و جهنم را افسانه نخواند. انسان بر اثر معاصى و دلبستگى به دنيا به تدريج اين حقايق را منكر مى گردد؛ مقامات اوليا را انكار مى كند، با اين كه مقامات اوليا بيش از اين چند جمله اى كه در دعا و مناجات وارد شده، نمى باشد.

ص: 38


1- «سپس او را به پايين ترين مراتب برمى گردانيم». (التين (95): 5)
2- «هر آينه انسان را در بهترين آفرينش آفريديم». (التين (95): 4)
3- «به سوى زمين گراييد (پستى طلبيد) و هواى نفس خويش را پيروى كرد». (الأعراف (7): 176)

[علم و ايمان]

گاهى مى بينى كه به اين واقعيات علم دارد؛ ليكن ايمان ندارد.

مرده شوى از مرده نمى ترسد؛ زيرا يقين دارد كه مرده قدرت اذيت و آزار ندارد؛ آن وقت كه زنده بود و روح در بدن داشت، كارى از او ساخته نبود چه رسد اكنون كه قالب تهى كرده است؛ ولى آنان كه از مرده مى ترسند براى اين است كه به اين حقيقت ايمان ندارند. فقط علم دارند. به خدا و روز جزا عالمند؛ ولى يقين ندارند؛ از آنچه عقل درك كرده، قلب بى خبر است. طبق برهان مى دانند خدايى است و معاد و قيامتى در كار است؛ ولى همين برهان عقلى ممكن است حجاب قلب شده، نگذارد نور ايمان بر قلب بتابد؛ تا خداوند متعال او را از ظلمات و تاريكى ها خارج كرده، به عالم نور و روشنايى وارد سازد: (الله وَلِىُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ)(1) و آن كه خداوند تبارك و تعالى ولىّ او بوده و او را از ظلمات خارج ساخته است، ديگر مرتكب گناه نمى شود؛ غيبت نمى كند؛ تهمت نمى زند؛ به برادر ايمانى كينه و حسد نمى ورزد؛ و در قلب خويش احساس نورانيت كرده، به دنيا و ما فيها ارج نمى دهد. چنان كه حضرت امير (علیه السلام) فرمود: اگر تمام دنيا و ما فيها را به من بدهند كه پوست جوى از دهان مورچه اى جابرانه و بر خلاف عدالت بگيرم، هرگز نمى پذيرم(2).

ص: 39


1- «خداوند سرپرست مؤمنان است؛ آنان را از تاريكى ها بيرون آورد و در نور وارد سازد». (البقرة (2): 257)
2- «وَاللّه ِ لَوْ اُعطِيتُ الأقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أفْلاكِهَا عَلَى أن أعْصِيَ اللّه َ فِي نَمْلَةٍ أسلُبُها جُلْبَ شَعِيرَةٍ، مَا فَعَلْتُهُ». (نهج البلاغة، ص 347، خطبۀ 224)

ولى بعضى از شماها همه چيز را پايمال مى كنيد؛ از بزرگان اسلام غيبت مى نماييد. اگر ديگران نسبت به بقال و عطار سر كوچه بدگويى و غيبت مى كنند اينان به علماى اسلام نسبت هاى ناروا داده، اهانت و جسارت مى نمايند؛ زيرا ايمان، راسخ نشده و كيفر اعمال و كردار خود را باور ندارند.

و «عصمت» غير از ايمان كامل نمى باشد؛ معناى عصمت انبيا و اوليا اين نيست كه مثلاً جبرئيل دست آنان را بگيرد؛ البته اگر جبرئيل دست شمر را هم بگيرد؛ هرگز مرتكب گناه نمى شود! بلكه عصمت، زاييدۀ ايمان است. اگر انسان به حق تعالى ايمان داشته باشد و با چشم قلب، خداوند متعال را مانند خورشيد ببيند، امكان ندارد مرتكب گناه و معصيت گردد.

چنان كه در مقابل يك مقتدر مسلح «عصمت» پديد مى آيد. اين خوفِ از اعتقادِ به حضور است كه انسان را از وقوع در گناه حفظ مى كند.

معصومين - عليهم السلام - بعد از خلقت از طينت پاك، بر اثر رياضت و كسب نورانيت و ملكات فاضله همواره خود را در محضر خداوند تعالى - كه همه چيز را مى داند و به همۀ امور احاطه دارد - مشاهده مى كنند؛ و به معناى لا إله إلاّ الله ايمان داشته، باور دارند كه غير از خدا همه كس و همه چيز فانى بوده، در سرنوشت انسان نمى تواند نقش داشته باشد: (كُلُّ شَىْ ءٍ هَالِكٌ إلاّ وَجْهَهُ)(1). اگر انسان يقين كند و ايمان بياورد كه تمام عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبى است و حق تعالى در همه جا حاضر و ناظر است، با حضور حق و نعمت حق امكان ندارد مرتكب گناه شود. انسان در مقابل يك بچۀ مميز گناه نمى كند، كشف عورت نمى نمايد، چطور شد كه در مقابل حق تعالى و در محضر ربوبيت

ص: 40


1- «جز وجه او همه چيز نابود شونده است». (القصص (28): 88)

كشف عورات مى كند! از هيچ جنايتى واهمه و مضايقه ندارد. براى اين است كه به حضور كودك ايمان دارد؛ ولى به محضر ربوبيت اگر علم داشته باشد، ايمان ندارد؛ بلكه بر اثر كثرت معاصى كه قلب او تاريك و سياه شده، اين گونه مسائل و حقايق را اصلاً نمى تواند بپذيرد؛ احتمال صحت و واقعيت آن را هم شايد نمى دهد. واقعاً اگر انسان احتمال بدهد - لازم نيست يقين داشته باشد - كه اين خبرهايى كه در قرآن كريم آمده، وعده ها، وعيدهايى كه داده شده، راست است، در اعمال و كردار خود تجديد نظر نموده، اين طور افسار گسيخته و بى پروا پيش نمى تازد. شما اگر احتمال بدهيد كه در مسيرى درنده اى وجود دارد و ممكن است اذيتى به شما برساند، يا شخص مسلحى ايستاده كه شايد متعرض شما گردد، از پيمودن آن راه خوددارى ورزيده توقف مى كنيد، و در مقام تحقيق و صحت و سقم آن برمى آييد.

آيا ممكن است كسى وجود جهنم و خلود در نار را احتمال دهد، مع الوصف مرتكب خلاف شود؟ آيا مى توان گفت كسى خداوند متعال را حاضر و ناظر دانسته خود را در محضر ربوبى مشاهده كند و احتمال دهد كه براى گفتار و كردار او جزايى باشد، حساب و عقابى باشد و در اين دنيا هر كلمه اى كه مى گويد، هر قدمى كه برمى دارد، هر عملى كه مرتكب مى شود، ثبت و ضبط گرديده، ملائكة الله كه «رقيب» و «عتيد»ند(1) مراقب او هستند و تمام اقوال و اعمال او را ثبت مى كنند، و در عين حال از ارتكاب اعمال خلاف باكى نداشته باشد؟ درد اين جاست كه احتمال وقوع اين حقايق هم داده نمى شود. از راه و

ص: 41


1- «مَا يَلْفَظُ مِنْ قَوْلٍ إلاّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»؛ سخنى بر زبان نياورد، مگر آن كه هماندم رقيب و عتيد بر [ثبت] آن آماده اند. (ق (51): 18)

روش و كيفيت سلوك بعضى ها به دست مى آيد كه احتمال وجود عالم ماوراى طبيعت را نمى دهند. چون صرف احتمال كافى است كه انسان را از خيلى امور ناشايسته باز دارد.

[قدم اوّل در تهذيب]

تا كى مى خواهيد در خواب غفلت به سر بريد، و در فساد و تباهى غوطه ور باشيد؟ از خدا بترسيد؛ از عواقب امور بپرهيزيد؛ از خواب غفلت بيدار شويد. شما هنوز بيدار نشده ايد؛ هنوز قدم اول را برنداشته ايد. قدم اول در سلوك «يَقظه»(1) است؛ ولى شما در خواب به سر مى بريد؛ چشم ها باز و دل ها در خواب فرو رفته است. اگر دل ها خواب آلود و قلب ها بر اثر گناه سياه و زنگ زده نمى بود، اين طور آسوده خاطر و بى تفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمى داديد. اگر قدرى در امور اخروى و عقبات هولناك آن فكر مى كرديد، به تكاليف و مسئوليت هاى سنگينى كه بر دوش شماست، بيشتر اهميت مى داديد.

شما عالم ديگرى هم داريد؛ معاد و قيامتى نيز براى شما هست (مثل ساير موجودات كه عود و رجعت ندارند، نمى باشيد.) چرا عبرت نمى گيريد؟ چرا بيدار و هوشيار نمى شويد؟ چرا اين قدر با خاطر آسوده به غيبت و بدگويى نسبت به برادران مسلمان خود مى پردازيد، و يا استماع مى كنيد؟ هيچ مى دانيد اين زبانى كه براى غيبت دراز مى شود در قيامت زير پاى ديگران كوبيده

ص: 42


1- ر.ك: منازل السائرين، ص 35، باب اليقظة؛ شرح منازل السائرين، كاشانى، ص 34 - 41، باب اليقظة.

مى گردد؟ آيا خبر داريد كه «الغِيْبَةُ إدَامُ كِلابِ النّارِ»(1).

هيچ فكر كرده ايد كه اين اختلافات، عداوت ها، حسدها، بدبينى ها، خودخواهى ها و غرور و تكبر چه عواقب سوئى دارد؟ آيا مى دانيد عاقبت اين اعمال رذيله و محرّمه، جهنم بوده، ممكن است خداى نخواسته به خلود در نار منجر شود؟

خدا نكند انسان به امراض بى درد مبتلا گردد. مرض هايى كه درد دارد انسان را وادار مى كند كه در مقام علاج برآيد؛ به دكتر و بيمارستان مراجعه كند؛ ليكن مرضى كه بى درد است و احساس نمى شود، بسيار خطرناك مى باشد. وقتى انسان خبردار مى گردد كه كار از كار گذشته است.

مرض هاى روانى اگر درد داشت باز جاى شكر بود. بالاخره انسان را به معالجه و درمان وامى داشت؛ ولى چه توان كرد كه اين امراض خطرناك، درد ندارد. مرض غرور و خودخواهى بى درد است. معاصى ديگر بدون ايجاد درد، قلب و روح را فاسد مى سازد. اين مرض ها نه تنها درد ندارد؛ بلكه ظاهر لذت بخشى نيز دارد. مجالس و محافلى كه به غيبت مى گذرد خيلى گرم و شيرين است! حب نفس و حب دنيا كه ريشۀ همۀ گناهان است(2) لذت بخش

ص: 43


1- در مواعظ امير المؤمنين عليه السلام به نوف البكالى است: «اجْتَنِبْ الغِيْبَةَ فإنَّها إدامُ كِلابِ النَّارِ»؛ «از غيبت دورى كن، زيرا كه آن خورش سگان دوزخ است». (الأمالي، صدوق، ص 174، حديث 9، مجلس 37؛ وسائل الشيعة، ج 12، ص 283، «كتاب الحجّ»، «أبواب أحكام العشرة»، باب 152، حديث 16)
2- عن أبى عبداللّه عليه السلام قال: «رَأسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ حُبُّ الدُّنيَا». (الكافي، ج 2، ص 315، «كتاب الإيمان والكفر»، باب حبّ الدنيا والحرص عليها»، حديث 1؛ بحار الأنوار، ج 70، ص 7، حديث 1)

مى باشد. مستسقى(1) از آب تلف مى شود؛ ولى تا آخرين نفس از آشاميدن آن لذت مى برد؛ و قهراً اگر انسان از مرضى لذت برد و درد هم نداشت، دنبال معالجه نخواهد رفت؛ و هر چه به او اعلام خطر كنند كه اين كشنده است، باور نخواهد كرد. اگر انسان به مرض دنياپرستى و هواخواهى مبتلا شد، محبت دنيا قلب او را فراگرفت، از غير دنيا و ما فيها بيزار مى شود - العياذ بالله - نسبت به خدا و بندگان خدا و به پيامبران و اولياى الهى و ملائكة الله دشمنى مى ورزد، و احساس حقد و كينه مى كند؛ و آن گاه كه فرشتگان به امر خداى سبحان براى گرفتن جان او مى آيند، سخت احساس تنفر و انزجار مى كند؛ زيرا مى بيند كه خداوند و ملائكة الله مى خواهند او را از محبوبش (دنيا و امور دنيوى) جدا سازند؛ و ممكن است با عداوت و دشمنى حضرت حق تعالى از دنيا برود. يكى از بزرگان قزوين - رحمه الله تعالى - نقل مى كرد كه [ به ] بالين مردى كه در حال احتضار بود حاضر شدم. در آخرين دقايق زندگى چشم باز كرد و گفت: ظلمى كه خدا به من كرد، هيچ كس نكرده است! زيرا با چه خون جگرى اين بچه ها را پرورش داده بزرگ كرده ام؛ اكنون مى خواهد مرا از آنان جدا سازد! آيا ظلمى بالاتر از اين مى شود؟ اگر انسان خود را مهذب نكند و از دنيا منصرف نسازد و حبّ آن را از دل بيرون ننمايد، بيم آن مى رود كه هنگام مرگ با قلبى لبريز از بغض و كينه نسبت به خداوند و اولياى او جان سپرد. با چنين سرنوشت شومى دست به گريبان است. آيا اين بشر افسار گسيخته اشرف مخلوقات است، يا در حقيقت شرّ مخلوقات مى باشد؟ (وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإنْسانَ لَفِى خُسْر * إلاَّ الَّذينَ

ص: 44


1- مستسقى: كسى كه به مرض استسقاء مبتلا است. و «استقساء» نام مرضى است كه بيمار آب بسيار خواهد. فرهنگ معين ذيل كلمۀ «مستسقى» و «استسقاء».

آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ)(1) در اين سوره فقط «مؤمنين» را كه داراى عمل صالحند استثنا فرموده است، و «عمل صالح» عملى است كه با روح، سازش داشته باشد؛ ولى مى بينى كه بسيارى از اعمال انسان با جسم سازش دارد. «تواصى» هم در كار نيست. اگر بنا باشد حبّ دنيا و حبّ نفس بر شما غلبه كند و نگذارد حقايق و واقعيات را درك كنيد، عمل خود را براى خدا خالص گردانيد، شما را از تواصى به حق و تواصى به صبر باز دارد، سدّ راه هدايت شما گردد، در خسران قرار گرفته ايد، خَسِرَ الدُّنيا و الآخره هستيد؛ زيرا جوانى را داده ايد، از نعمت هاى جنت و مزاياى اخروى نيز محروم مانده ايد، و دنيايى هم نداريد. ديگران اگر به بهشت الهى راه ندارند، درهاى رحمت خداوندى به روى آنان بسته شده و در آتش جهنم مخلد خواهند بود، اقلاً دنيايى دارند؛ از مزاياى دنيوى برخوردارند؛ ولى شما ... .

بپرهيزيد از اين كه خداى نخواسته حبّ دنيا و حبّ نفس به تدريج در شما رو به فزونى نهد، و كار به آن جا رسد كه شيطان بتواند ايمان شما را بگيرد.

گفته مى شود تمام كوشش شيطان براى ربودن ايمان است. تمام وسايل و جدّيت هاى شبانه روزى او براى اين است كه ايمان انسان را بربايد.

كسى سند نداده كه ايمان شما ثابت بماند. شايد ايمان «مستودع» باشد(2)، و

ص: 45


1- «سوگند به عصر كه همانا انسان در زيانكارى است، مگر كسانى كه ايمان آوردند و اعمال شايسته انجام دادند و يكديگر را به حق و پايدارى سفارش كردند». (العصر (103): 1 - 3)
2- در روايات منقول از اهل بيت عليهم السلام در ذيل آيۀ 98 سورۀ «انعام»: «فَمُسْتَقَرٌ وَمُسْتَوْدَعٌ»ايمان افراد به دو نوع ثابت و عاريتى تقسيم شده است. مانند روايت محمد بن الفضيل از موسى بن جعفر عليه السلام كه فرمود: «ماكَانَ مِنَ الإيْمَانِ المُسْتَقَرّ، فَمُسْتَقَرّ إلَى يَوْمِ القِيامَةِ [أو أبداً]؛ وَمَا كَانَ مُسْتَوْدَعاً سَلَبَهُ اللّه ُ قَبْلَ المَمَاتِ». آنچه از «ايمان مستقرّ» باشد، تا روز قيامت ثابت مى ماند. آنچه از «ايمان مستودع» باشد، خداوند آن را پيش از مرگ مى گيرد. (تفسير العياشي، ج 1، ص 371، حديث 72) در نهج البلاغة نيز آمده است: «فَمِنَ الإيْمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتَاً مُسْتَقَرّاً فِي القُلُوبِ؛ وَمَا يَكُونُ عَواري بَيْنَ القُلُوبِ وَالصُّدُورِ إِلَى أجْلٍ مَعْلُومٍ». قسمى از ايمان در دل ها ثابت است؛ و قسمى ديگر در ميان قلب ها و سينه ها عاريت است تا هنگامى كه مرگ در رسد. (نهج البلاغة، ص 279، خطبۀ 189)

آخر كار شيطان از شما بگيرد، و با عداوت خداوند تبارك و تعالى و اولياى او از دنيا برويد. يك عمر از نعمت هاى الهى استفاده كرده، سر سفرۀ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشسته و آخر كار خداى نخواسته بى ايمان و با دشمنى با ولى نعمت خود جان بسپريد.

بكوشيد اگر علقه، ارتباط و محبتى به دنيا داريد، قطع نماييد. اين دنيا با تمام زرق و برق ظاهرى اش ناچيزتر از آن است كه قابل محبت باشد، چه رسد كه انسان از همين مظاهر زندگى هم محروم باشد، شما از دنيا چه داريد كه به آن دل ببنديد؟ شماييد و اين مسجد و محراب و مدرسه و يا كنج خانه؛ آيا صحيح است كه بر سر مسجد و محراب با يكديگر رقابت كرده، ايجاد اختلاف نماييد و جامعه را فاسد كنيد؟ و تازه اگر همانند اهل دنيا داراى زندگى مرفه و مجللى باشيد و خداى نخواسته عمر خود را با عيش و نوش سپرى سازيد، پس از پايان عمر مى بينيد كه همانند خواب خوشى گذشته است؛ ولى عقوبات و مسئولياتش هميشه گريبان گير شما خواهد بود. اين زندگى زودگذر به ظاهر شيرين (بنابر اين كه خيلى شيرين بگذرد) در مقابل عذاب غير متناهى چه

ص: 46

ارزشى دارد؟ عذاب اهل دنيا گاهى نامتناهى است. تازه اهل دنيا كه خيال مى كنند به دنيا دست يافته و از تمام مزايا و منافع آن بهره مندند، دچار غفلت و اشتباه مى باشند هر كسى دنيا را از دريچۀ محيط و محل زيست خود مى نگرد و خيال مى كند دنيا همان است كه او دارد. اين عالم اجسام وسيع تر از آن است كه بشر تصور كرده بر آن دست يافته، و آن را كشف و سير مى نمايد. اين دنيا با تمام اين ابزار و وسايل در روايت وارد شده كه «ما نَظَرَ إلَيها نَظَرَ رَحْمَةٍ»(1) بنابراين بايد ديد عالم ديگر، كه خداوند تبارك و تعالى به آن نظر رحمت فرموده، چگونه مى باشد. «معدن عظمت» كه انسان را به آن فرا مى خواند چيست و چگونه است. بشر كوچك تر از آن است كه بفهمد معدن عظمت چه مى باشد.

شما اگر نيت خود را خالص كنيد، عمل خود را صالح نماييد، حبّ نفس و حبّ جاه را از دل بيرون كنيد، مقامات عاليه و درجات رفيعه براى شما تهيه و آماده مى باشد. مقامى كه براى بندگان صالح خدا در نظر گرفته شده، تمام دنيا و مافيها، با آن جلوه هاى ساختگى، در مقابل آن به قدر پشيزى ارزش ندارد. بكوشيد به چنين مقامات عاليه برسيد؛ و اگر توانستيد، خود را بسازيد و ترقى دهيد تا آن جا كه به اين مقامات عاليه و درجات رفيعه هم بى اعتنا باشيد؛ و خدا را براى رسيدن به اين امور، عبادت نكنيد؛ بلكه چون سزاوار عبادت و كبريايى

ص: 47


1- متن روايت چنين است: «فَمَا لَها عِنْدَاللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ قَدرٌ وَلا وَزْنٌ؛ وَلاَ خَلْقٌ فِيمَا بَلَغَنَا خَلْقاً أبْغَضَ إلَيهِ مِنْهَا؛ وَلاَ نَظَرَ إلَيْهَا مُذ خَلَقَهَا». نزد خداوند عزّ وجلّ دنيا را ارج و بهايى نيست؛ و خداى تعالى بين موجوداتى كه آفريده، و خبر آن به ما رسيده، موجودى نيافريده است كه پيش او از دنيا مبغوض تر باشد؛ و خداوند از وقتى كه دنيا را آفريده در او نظر رحمت نكرده است. (بحار الأنوار، ج 70، ص 110، حديث 109؛ كنز العمّال، ج 3، ص 190، حديث 6102)

است، او را بخوانيد(1) و در مقابل او سجده كرده، سر به خاك بساييد. آن وقت است كه «حجب نور» را پاره كرده به «معدن عظمت» دست يافته ايد. آيا شما با اين اعمال و كردارى كه داريد، با اين راهى كه مى رويد، به چنين مقامى مى توانيد دست يابيد؟

آيا نجات از عقوبات الهى و گريز از عقبات هولناك و آتش جهنم به آسانى ممكن خواهد بود؟ شما خيال مى كنيد گريه هاى ائمۀ طاهرين و ناله هاى حضرت سجاد (ع) براى تعليم بوده و مى خواسته اند به ديگران بياموزند؟

آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخى كه داشتند از خوف خدا مى گريستند؛ و مى دانستند راهى كه در پيش دارند، پيمودنش چقدر مشكل و خطرناك است. از مشكلات، سختى ها، ناهموارى هاى عبور از صراط (كه يك طرف آن دنيا و طرف ديگرش آخرت مى باشد و از ميان جهنم مى گذرد)، خبر داشتند؛ از عوالم قبر، برزخ، قيامت، و عقبات هولناك آن، آگاه بودند؛ از اين روى هيچ گاه آرام نداشته، همواره از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مى بردند.

ص: 48


1- از امام صادق عليه السلام روايت شده: «العِبَادُ ثَلاَثَةٌ: قَوْمٌ عَبَدُوا اللّه َ عَزَّ وَجَلَّ خَوْفَاً؛ فَتِلْكَ عِبَادَةُ العَبِيدِ. وَقَوْمٌ عَبَدُوا اللّه َ تَبَارَكَ وَتَعَالى طَلَبَ الثَّوابِ؛ فَتِلْكَ عِبادَةُ الاُجَرَاءِ. وَقَوْمٌ عَبَدوُا اللّه َ عَزَّ وَجَلَّ حُبّاً؛ فَتِلْكَ عِبادَةُ الأحْرَارِ. وَهِيَ أفْضَلُ العِبَادَةِ»؛ عبادت كنندگان سه گونه اند: گروهى خداوند عزّ وجلّ را از ترس مى پرستند؛ و اين پرستش بندگان است. گروهى خداوند تبارك و تعالى را براى رسيدن به پاداش مى پرستند؛ و اين پرستش مزدوران است. و گروهى خداوند عزّ وجلّ را از روى محبّت مى پرستند؛ و اين پرستش آزادگان است. و اين از همه پرستش ها برتر است. (الكافي، ج 2، ص 84، «كتاب الإيمان والكفر»، «باب عبادت»، حديث 5؛ بحار الأنوار، ج 67، ص 255، حديث 12)

شما براى اين عقبات هولناك توان فرسا چه فكرى كرده و چه راه نجاتى يافته ايد؟ چه وقت مى خواهيد در مقام اصلاح و تهذيب خود برآييد؟ شما كه اكنون جوانيد، نيروى جوانى داريد، بر قواى خود مسلط مى باشيد و هنوز ضعف جسمى بر شما چيره نشده است، اگر به فكر تزكيه و ساختن خويش نباشيد، هنگام پيرى كه ضعف، سستى، رخوت و سردى بر جسم و جان شما چيره شد و نيروى اراده، تصميم و مقاومت را از دست داديد و بار گناه و معصيت، قلب را سياه تر ساخت، چگونه مى توانيد خود را بسازيد و مهذب كنيد؟ هر نفسى كه مى كشيد، هر قدمى كه برمى داريد و هر لحظه اى كه از عمر شما مى گذرد، اصلاح مشكل تر گرديده، ممكن است ظلمت و تباهى بيشتر شود. هر چه سن بالا رود، اين امور منافى با سعادت انسان زيادتر شده، قدرت كمتر مى گردد؛ پس به پيرى كه رسيديد ديگر مشكل است موفق به تهذيب و كسب فضيلت و تقوا شويد؛ نمى توانيد توبه كنيد زيرا توبه با لفظ أتوب إلى الله تحقّق نمى يابد؛ بلكه ندامت و عزم بر ترك لازم است(1). پشيمانى و عزم بر ترك گناه براى كسانى كه پنجاه سال يا هفتاد سال غيبت و دروغ مرتكب شده، ريش خود را در گناه و معصيت سفيد كرده اند، حاصل نمى شود. چنين كسانى تا پايان عمر مبتلايند.

ص: 49


1- از امير مؤمنان است كه فرمود: «إنّ الاسْتِغْفَارَ دَرَجَةُ العِلِّيِّينَ. وَهُوَ اسْمٌ واقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ: أوّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَىَ. وَالثّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَركِ الْعَوْدِ إِلَيهِ أبَداً...»؛ همانا استغفار درجۀ علّيين است. و آن اسمى است كه واقع مى شود بر شش معنى. اوّل آنها پشيمانى برگذشته است. دوم، عزم بر باز نگشتن به سوى آن الى الابد... . (نهج البلاغة، ص 549، حكمت 417. و براى اطلاع بيشتر دربارۀ توبه ر.ك: شرح چهل حديث (اربعين حديث)، امام خمينى قدس سره، ص 299، حديث 17)

جوانان ننشينند كه گرد پيرى سر و روى آنان را سفيد كند. (ما به پيرى رسيده ايم و به مصايب و مشكلات آن واقفيم) شما تا جوان هستيد مى توانيد كارى انجام دهيد؛ تا نيرو و ارادۀ جوانى داريد مى توانيد هواهاى نفسانى، مشتهيات دنيايى، و خواسته هاى حيوانى، را از خود دور سازيد؛ ولى اگر در جوانى به فكر اصلاح و ساختن خود نباشيد، ديگر در پيرى كار از كار گذشته است. تا جوانيد فكرى كنيد؛ نگذاريد پير و فرسوده شويد.

قلب جوان، لطيف و ملكوتى است و انگيزه هاى فساد در آن ضعيف مى باشد؛ ليكن هر چه سن بالا رود ريشۀ گناه در قلب قوى تر و محكم تر مى گردد؛ تا جايى كه كندن آن از دل ممكن نيست. چنان كه در روايت است: قلب انسان ابتدا مانند آينه، صاف و نورانى است، و هر گناهى كه از انسان سربزند، يك نقطۀ سياه بر روى قلب فزونى مى يابد(1)، تا جايى كه قلب را سياه كرده، ممكن است شب و روزى، بدون معصيت پروردگار بر او نگذرد؛ و به پيرى كه رسيد، مشكل است قلب را به صورت و حالت اول باز گرداند. شما اگر خداى نخواسته خود را اصلاح نكرديد و با قلب هاى سياه، چشم ها، گوش ها، و

ص: 50


1- از امام باقر عليه السلام روايت شده: «مَا مِنْ عَبْدٍ إلاّ وَفِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ بِيْضَاءُ؛ فإذا أذْنَبَ ذَنْبَاً، خَرَجَ فِي النُكْتَةِ نُكْتَةِ سَوْدَاء؛ فَإنْ تَابَ، ذَهَبَ ذَلِكَ السَّوَادُ. وَإنْ تَمَادَى فِي الذُّنُوبِ، زَادَ ذَلِكَ السَّوَادُ حَتّى يُغَطِّىَ البَياضَ؛ فإذَا تُغَطِّىَ البَياضَ، لَمْ يَرْجِعْ صَاحِبُهُ إلَى خَيْرٍ أبَداً...». هيچ بنده اى نيست مگر آن كه در قلب او نقطۀ سفيدى است. چون گناهى انجام داد، نقطۀ سياهى در آن پيدا شود. پس اگر توبه كند، آن سياهى از بين مى رود؛ و اگر به گناه ادامه دهد، بر آن سياهى افزدوده شود چندان كه سفيدى را بپوشاند. و چون سفيدى پوشيده شد، صاحب آن قلب هرگز به نيكى و خوبى باز نمى گردد... . (الكافي، ج 2، ص 273، «كتاب الإيمان والكفر»، «باب الذنوب»، حديث 20)

زبان هاى آلوده به گناه از دنيا رفتيد، خدا را چگونه ملاقات خواهيد كرد؟ اين امانات الهى را كه با كمال طهارت و پاكى به شما سپرده شده، چگونه با آلودگى و رذالت مسترد خواهيد داشت؟

اين چشم و گوش كه در اختيار شماست، اين دست و زبانى كه تحت فرمان شماست، اين اعضا و جوارحى كه با آن زيست مى كنيد - همه امانات خداوند متعال مى باشد كه با كمال پاكى و درستى به شما داده شده است - اگر ابتلا به معاصى پيدا كرد، آلوده مى گردد؛ خداى نخواسته اگر به محرمات آلوده شود، رذالت پيدا مى كند؛ و آن گاه كه بخواهيد اين امانات را مسترد داريد، ممكن است از شما بپرسند كه راه و رسم امانت دارى اين گونه است؟ ما اين امانت را اين طور در اختيار شما گذاشتيم؟ قلبى كه به شما داديم چنين بود؟ چشمى كه به شما سپرديم اين گونه بود؟ ديگر اعضا و جوارحى كه در اختيار شما قرار داديم چنين آلوده و كثيف بود؟ در مقابل اين سؤال ها چه جواب خواهيد داد؟ خداى خود را با اين خيانت هايى كه به امانت هاى او كرده ايد چگونه ملاقات خواهيد كرد؟

شما جوانيد؛ جوانى خود را در اين راه گذاشته ايد، در صورتى كه از نظر دنيوى براى شما چندان نفعى ندارد؛ اگر اين اوقات گران بها و بهار جوانى را در راه خدا و هدفى مقدس و مشخص به كار اندازيد، ضرر نكرده ايد؛ بلكه دنيا و آخرت شما تأمين است؛ ليكن اگر وضع شما به همين منوال باشد كه اكنون مشاهده مى گردد، جوانى خود را تلف كرده و لباب عمر شما بيهوده سپرى شده است؛ و در عالم ديگر، در پيشگاه خدا سخت مسئول و مؤاخذ خواهيد بود؛ در صورتى كه كيفر اين اعمال و كردار مفسده انگيز شما تنها به عالم ديگر محدود نمى گردد؛ در اين دنيا نيز با مشكلات، مصايب و گرفتارى هاى شديد و گوناگون دست به گريبان بوده در گرداب بلا و تيره بختى خواهيد افتاد.

ص: 51

[هشدار ديگر]

آتيۀ شما تاريك است، دشمنان زيادى از هر طرف و هر طبقه پيرامون شما گرد آمده اند؛ نقشه هاى اهريمنانۀ خطرناكى براى نابودى شما و حوزه هاى علميه در دست اجرا مى باشد؛ ايادى استعمار خواب هاى خيلى عميق براى شما ديده اند؛ خواب هاى خيلى عميق براى اسلام و مسلمانان ديده اند؛ با تظاهر به اسلام نقشه هاى خطرناكى براى شما كشيده اند. شما فقط در سايۀ تهذيب، تجهيز و نظم و ترتيب صحيح، مى توانيد اين مفاسد و مشكلات را از سر راه خود برداريد، و نقشه هاى استعمارى آنان را خنثى كنيد. من اكنون روزهاى آخر عمرم را مى گذرانم و دير يا زود از ميان شما مى روم؛ ولى آيندۀ تاريك و روزهاى سياهى براى شما پيش بينى مى كنم. اگر خود را اصلاح نكنيد، مجهز نگرديد، نظم و انضباط در امور درسى و زندگى خود حكم فرما نسازيد، در آتيه خداى نخواسته محكوم به فنا خواهيد بود. تا فرصت از دست نرفته، تا دشمن بر همۀ شؤون دينى و علمى شما دست نيافته، فكرى كنيد؛ بيدار شويد؛ به پا خيزيد. در مرحلۀ اول، در مقام تهذيب و تزكيۀ نفس و اصلاح خود برآييد؛ مجهز و منظم شويد؛ در حوزه هاى علميه نظم و انضباط برقرار سازيد؛ نگذاريد ديگران بيايند حوزه ها را منظم كنند؛ اجازه ندهيد دشمنان، به بهانۀ اين كه اينان لايق نيستند، كارى از آنان ساخته نيست و مشتى بيكاره در حوزه ها گرد آمده اند، به حوزه هاى علميه، دست بيندازند، و به اسم نظم و اصلاحات، حوزه ها را فاسد سازند و شما را تحت سلطۀ خود درآورند. بهانه دست آنان ندهيد. اگر شما منظّم و مهذّب شويد، همۀ جهات شما تحت نظم و ترتيب باشد، ديگران به شما طمع نمى كنند؛ راه ندارند كه در حوزه هاى علميه و جامعۀ روحانيت

ص: 52

نفوذ كنند. شما خود را مجهّز و مهذّب كنيد؛ براى جلوگيرى از مفاسدى كه مى خواهد پيش بيايد مهيا شويد؛ حوزه هاى خود را براى مقاومت در برابر حوادثى كه مى خواهد پيش بيايد آماده سازيد.

شما خداى نخواسته روزهاى سياهى در پيش داريد؛ اين طور كه زمينه است، روزهاى بدى خواهيد ديد. ايادى استعمار مى خواهند تمام حيثيات اسلام را از بين ببرند، و شما بايد در مقابل ايستادگى كنيد؛ و با حبّ نفس و حبّ جاه و كبر و غرور نمى توان مقاومت كرد. عالِم سوء، عالم متوجه به دنيا، عالمى كه در فكر حفظ مسند و رياست باشد، نمى تواند با دشمنان اسلام مبارزه نمايد؛ و ضررش از ديگران بيشتر است. قدم را الهى كنيد، حبّ دنيا را از دل بيرون نماييد، آن وقت مى توانيد مبارزه كنيد. از هم اكنون اين نكته را در قلب خود بپرورانيد و تربيت كنيد كه من بايد يك سرباز مسلح و اسلامى باشم و براى اسلام فدا شوم؛ من بايد براى اسلام كار كنم تا از بين بروم. براى خود بهانه درست نكنيد كه امروز مقتضى نيست. كوشش كنيد تا براى آتيۀ اسلام به درد بخوريد، و خلاصه يك انسان باشيد. ايادى استعمار از انسان مى ترسند؛ از آدم مى ترسند. استعمارگران كه مى خواهند همه چيز ما را به يغما ببرند، نمى گذارند در دانشگاه هاى دينى و علمى ما آدم تربيت شود. از آدم مى ترسند. اگر يك آدم در مملكتى پيدا شد، مزاحم آنان مى شود و منافع آنها را به خطر مى اندازد.

شما موظفيد خود را بسازيد؛ انسان كامل شويد؛ و در مقابل نقشه هاى شوم دشمنان اسلام ايستادگى كنيد. اگر منظم و مجهز نگرديد و به مقاومت و مبارزه عليه ضرباتى كه هر روز بر پيكر اسلام وارد مى آيد نپردازيد، هم خود از بين مى رويد و هم احكام و قوانين اسلام را فانى مى سازيد؛ و شما مسئول خواهيد بود. شما علما، شما اهل علم، و شما مسلمانان، مسئول مى باشيد. شما علما و

ص: 53

طلاب در رأس، و ديگر مسلمانان پس از شما مسئولند: «كُلُّكُمْ راعٍ وكُلُّكُم مسؤولٌ عَنْ رَعِيَّتِه»(1). شما جوان ها بايد ارادۀ خود را قوى كنيد تا در مقابل هر ظلم و بيدادگرى ايستادگى نماييد؛ و جز اين چاره اى نداريد. حيثيت شما، حيثيت اسلام و حيثيت ممالك اسلامى، بسته به اين است كه ايستادگى و مقاومت نماييد. خداوند متعال، اسلام، مسلمين، و كشورهاى اسلامى را از شرّ اجانب حفظ فرمايد. دست استعمار و خائنين به اسلام را از بلاد اسلامى و حوزه هاى علميه كوتاه كند. علماى اسلام و مراجع عظام را در دفاع از قوانين مقدسۀ قرآن كريم و پيشبرد آرمان هاى مقدس اسلامى موفق و مؤيد بدارد. روحانيون اسلام را به وظايف سنگين و مسئوليت هاى خطير آنان در عصر كنونى آگاه و آشنا سازد. حوزه هاى علميه و مراكز روحانيت را از دستبرد و نفوذ دشمنان اسلام و ايادى استعمار مصون و محفوظ بدارد. به نسل جوان روحانى و دانشگاهى و به عموم مسلمانان توفيق خودسازى، تهذيب و تزكيۀ نفس عنايت فرمايد. ملت اسلام را از خواب غفلت، سستى و رخوت و جمود فكرى برهاند، تا با الهام از تعاليم نورانى و انقلابى قرآن به خود آيند؛ به پا خيزند و در سايۀ اتحاد و يگانگى، دست استعمار و دشمنان ديرينۀ اسلام را از كشورهاى اسلامى قطع نمايند، و به آزادى، استقلال و مجد و عظمت از دست رفتۀ خود نايل گردند؛ (ربَّنَا أَفْرِغْ عَلَينَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقوْمِ الْكَافِرِينَ)(2)، (رَبَّنا وتَقَبَّلْ دُعاءِ)(3).

ص: 54


1- عوالي اللآلي، ج 1، ص 129، حديث 3؛ بحار الأنوار، ج 72، ص 38، ذيل حديث 36؛ كنز العمال، ج 11، ص 311، حديث 31598.
2- «پروردگارا، به ما صبر و استوارى عطا فرما و ما را ثابت قدم بدار و ما را بر گروه كافران يارى فرما». (البقرة (2): 250)
3- إبراهيم (14): 40.

فهارس

[1 - فهرست آيات كريمه]

1 - آيات كريمه

2 - احاديث شريفه

3 - اسماء المعصومين عليهم السلام

4 - اعلام

5 - كتب وارده در متن

6 - منابع تحقيق

7 - موضوعات

ص: 55

ص: 56

آيه رقم آيه صفحه

البقرة (2)

(ربَّنا أَفْرِغْ عَلَينَا صَبْراً وَثَبِّتْ أقْدامَنا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقوْمِ الكافِرِينَ) 250 54

(الله وَلِىُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ)257 39

آل عمران (3)

(ذلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ) 182 23

الأعراف (7)

(أَخْلَدَ إلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ) 176 38

إبراهيم (14)

(رَبَّنا وتَقَبَّلْ دُعاءِ) 40 54

الكهف (18)

(وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً) 49 23

ص: 57

آيه رقم آيه صفحه

مريم (19)

(إنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً) 96 17

القصص (28)

(كُلُّ شَىْ ءٍ هَالِكٌ إِلاّ وَجْهَهُ) 88 40

الروم (30) 10

(ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الّذِينَ أَسَاؤُا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ الله وَكانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُنَ) 10 33

ص (38)

(إنَّ ذَلك لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ) 64 23

فصّلت (41)

(قَالُوا أَنْطَقَنَا الله الَّذِى أَنْطَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ) 21 24

المجادلة (58)

(جَنّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ) 22 26

النبأ (78)

(لاَبِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً) 23 25

ص: 58

آيه رقم آيه صفحه

التين (95)

(لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءنْسَانَ فِى أَحْسَنِ تَقوِيمٍ) 4 38

(ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ) 5 38

الزلزلة (99)

(فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ) 21 23

العصر (103)

(وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإنْسانَ لَفِى خُسْرٍ * إلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِوَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ) 1 - 3 45

ص: 59

ص: 60

2 -

[2 - فهرست احايث شريفه]

إذا فَسَدَ العالِمُ، فَسَدَ العالَم ... 9

إلهي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إلَيْكَ؛ وَأنِرْ أبصارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إليكَ ... 28

أيّهَا النّاسُ، إنَّه قَدْ أقْبَلَ إلَيْكُم شَهْرُ الله ... وَقَدْ دُعِيتُم فِيهِ إلَى ضِيَافَةِ اللّة ... 29

بُعِثت لاُتمِّمَ مَكارِمَ الأخْلاقِ ... 16

جُزنا وَهِي خامِدَة ... 23

حَتّى تَخْرِقَ أبْصَارُ القُلُوبِ حُجُبَ النورِ، فَتَصِلَ إلَى مَعْدِنِ العَظَمَة ... 37

دُعِيتُم فِيهِ إلَى ضِيَافَةِ الله ... 29

الصَّومُ لي وَأنَا أجْزِي بِة ... 35

العلمُ هو الحجابُ الأكبَر ... 10

الغِيْبَةَ إدَامُ كِلابِ النّارِ ... 43

كُلُّكُمْ راعٍ وكُلُّكُم مسؤولٌ عَنْ رَعِيَّتِة ... 54

ما نَظَرَ إلَيها نَظَرَ رَحْمَةٍ ... 47

وَأنِرْ أبْصَارَ قُلوبِنَا بِضِياءِ نَظَرِهَا إلَيْكَ، حَتّى تَخْرِقَ أبْصَارُ القُلُوبِ حُجُبَ النّورِ ... 36

ص: 61

ص: 62

[3 - فهرست اسماء المعصومين عليهم السلام ]

حضرت رسول اكرم، نبى اعظم، رسول الله، رسول خدا، حضرت رسول صلى الله عليه و آله ‘محمّد بن عبدالله صلى الله عليه و آله، پيامبر اسلام محمّد بن عبدالله صلى الله عليه و آله، پيامبر اسلام 4، 14، 29، 33، 34

على بن ابى طالب، حضرت امير، اميرالمؤمنين عليه السلام ‘ على بن ابى طالب عليه السلام، امام اوّل على بن ابى طالب عليه السلام، امام اوّل 18، 20، 21، 27، 39

حضرت سجاد ‘ على بن حسين عليهماالسلام، امام چهارم على بن حسين عليهماالسلام، امام چهارم 48

امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشريف)، امام دوازدهم 46

4 -

[4 - فهرست اعلام ]

انصارى، مرتضى بن محمد امين 15

جبرئيل 40

حائرى، عبدالكريم 10

سيّد جليل ‘ شوشترى، سيّد على بن سيّد محمّد

سيّد مرتضى ‘ علم الهدى، على بن حسين

شوشترى، سيّد على بن سيّد محمّد 15

شيخ انصارى ‘ انصارى، مرتضى بن محمّد امين

شيخ طوسى ‘ طوسى، محمّد بن حسن

شيطان 22، 31، 32، 45

طوسى، محمّد بن حسن 13

عبدالكريم حائرى يزدى ‘ حائرى، عبدالكريم

علم الهدى، على بن حسين 14

[5 - فهرست كتب وارده در متن ]

تهذيب الأحكام 13

الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقية 16

الكافي 6

وسائل الشيعة 6

ص: 63

ص: 64

[6 - فهرست منابع تحقيق]

«القرآن الكريم» .

«أ»

1 - إحياء علوم الدين . أبو حامد محمّد بن محمّد الغزالي (م 505) ، الطبعة المحقّقة الاُولى ، 5 مجلّدات + الفهارس ، بيروت ، دار الهادي ، 1412 ق / 1992 م .

2 - أسرار الحكم. المولى هادي بن مهديّ السبزواري (1212 - 1289) ، تصحيح كريم فيضى، قم، چاپ اوّل، انتشارات مطبوعات دينى، 1383 ش.

3 - إقبال الأعمال. السيّد رضي الدين علي بن موسى بن جعفر بن طاووس (589 - 664)، بيروت، مؤسّسة الأعلمي، 1417 ق.

4 - الأمالي أو المجالس . أبو جعفر محمّد بن علي بن الحسين القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (م 381) ، الطبعة الخامسة، بيروت ، مؤسّسة الأعلمي للمطبوعات ، 1400 ق .

«ب»

5 - بحار الأنوار الجامعة لدُرر أخبار الأئمّة الأطهار . العلاّمة محمّد باقر بن محمّدتقيّ المجلسي (1037 - 1110) ، الطبعة الثانية ، إعداد عدّة من العلماء ، 110 مجلدٍ ( إلاّ

6 مجلّدات ، من المجلّد 29 - 34) + المدخل ، بيروت ، دار إحياء التراث العربي ، 1403 ق / 1983 م .

6 - بصائر الدرجات . أبو جعفر محمّد بن الحسن بن فرّوخ الصفّار (م 290) ، تصحيح الميرزا محسن كوچه باغي ، قم ، مكتبة آية الله المرعشي ، 1404 ق .

ص: 65

«ت»

7 - تحف العقول عن آل الرسول . أبو محمّد بن الحسن بن علي بن الحسين بن شعبة الحرّاني (م 381) ، تصحيح علي أكبر الغفّاري ، الطبعة الثانية ، قم ، مؤسّسة النشر الإسلامي ، 1404 ق .

8 - تفسير العيّاشي . أبو النضر محمّد بن مسعود بن محمّد بن عيّاش السمرقندي (أواخر قرن الثالث) ، تصحيح السيّد هاشم الرسولي المحلاّتي ، مجلّدان ، طهران ، المكتبة العلمية الإسلامية .

9 - تفسير القرآن الكريم. صدر المتألهين محمّد بن إبراهيم الشيرازي (م 1050)، تصحيح محمّد خواجوي، الطبعة الثانية، قم، انتشارات بيدار، 1366 ش.

10 - تفسير القرآن الكريم (تأويلات عبدالرزاق الكاشاني). محيي الدين بن عربي (م638)، تحقيق مصطفى غالب، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1368 ش.

«خ»

11 - الخصال . أبو جعفر محمّد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (م 381) ، تصحيح علي أكبر الغفّاري ، الطبعة الثانية ، جزءان في مجلّد واحد ،قم ، مؤسّسة النشر الإسلامي ، 1403 ق .

«ش»

12 - شرح چهل حديث (اربعين حديث)، ضمن «موسوعة الإمام الخميني قدس سره». ‘ موسوعة الإمام الخميني قدس سره.

13 - شرح منازل السائرين. كمال الدين عبدالرزّاق الكاشاني (م 736)، تحقيق محسن بيدارفر، الطبعة الاُولى، قم، منشورات بيدار، 1372 ش.

«ع»

14 - علم اليقين. محمّد بن المرتضى المولى محسن فيض الكاشاني (1006 - 1091) ، قم، انتشارات بيدار، 1385 ش.

ص: 66

«غ»

15 - غرر الحكم ودرر الكلم . عبد الواحد بن محمّد التميمي الآمدي (من علماء القرن الخامس) ، تصحيح السيّد مهديّ الرجائي ، قم ، دار الكتاب الإسلامي ، 1410 ق / 1990 م .

«ك»

16 - الكافي . ثقة الإسلام أبو جعفر محمّد بن يعقوب بن إسحاق الكليني الرازي (م 329) ، تحقيق علي أكبر الغفّاري ، الطبعة الخامسة ، 8 مجلّدات ، طهران ، دار الكتب الإسلامية ، 1363 ش .

17 - كلمات مكنونه. محمّد بن المرتضى المولى محسن فيض الكاشاني (1006 - 1091) ، تصحيح وتعليق: عزيز الله عطاردي قوچاني، قم، انتشارات فراهانى، 1360 ش.

18 - كنز العمّال في سنن الأقوال والأفعال . علاء الدين علي المتّقي بن حسام الدين الهندي (888 - 975) ، إعداد بكري حيّاني وصفوة السقا ، الطبعة الثالثة ، 16 مجلّداً + الفهرس ، بيروت ، مؤسّسة الرسالة ، 1409 ق / 1989 م .

«م»

19 - مجمع البيان في تفسير القرآن . أبو علي أمين الإسلام الفضل بن الحسن الطبرسي (حوالي 470 - 548) ، تحقيق وتصحيح السيّد هاشم الرسولي المحلاّتي والسيّد فضل الله اليزدي الطباطبائي ، الطبعة الاُولى ، 10 أجزاء في 5 مجلّدات ، بيروت ، دار المعرفة للطباعة والنشر .

20 - المحاسن . أبو جعفر أحمد بن محمّد بن خالد البرقي (م 274 أو 280) ، تحقيق جلال الدين الحسيني الاُرموي ، الطبعة الثانية ، قم ، دار الكتب الإسلامية .

21 - المسند . أحمد بن محمّد بن حنبل (164 - 241) ، إعداد أحمد محمّد شاكر وحمزة أحمد الزين ، الطبعة الاُولى ، 20 مجلّداً ، القاهرة ، دار الحديث ، 1416 ق .

22 - مصباح الشريعة . المنسوب إلى الإمام الصادق عليه السلام ، الطبعة الثالثة ، بيروت ، مؤسّسة الأعلمى للمطبوعات ، 1413 ق / 1992 م .

ص: 67

23 - مصباح المتهجّد وسلاح المتعبّد . أبو جعفر شيخ الطائفة محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (385 - 460) ، تحقيق الشيخ حسين الأعلمي ، الطبعة الاُولى ، بيروت ، مؤسّسة الأعلمي للمطبوعات ، 1418 ق / 1998 م .

24 - منازل السائرين. الخواجه أبو إسماعيل عبدالله بن أبي منصور محمّد الأنصاري (396 - 481)، إعداد علي الشيرواني، الطبعة الاُولى، بيروت، دار العلم، 1417 ق.

«ن»

25 - نهج البلاغة ، من كلام مولانا أمير المؤمنين عليه السلام . جمعه الشريف الرضي ، محمّد بن الحسين (359 - 406) ، إعداد الدكتور صبحي الصالح ، انتشارات الهجرة ، قم ، 1395 ق «بالاُفست عن طبعة بيروت 1387 ق» .

«و»

26 - وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة. الشيخ محمّد بن الحسن الحرّ العاملي (1033 - 1104) ، تحقيق مؤسّسة آل البيت عليهم السلاملإحياء التراث ، الطبعة الاُولى ، 30 مجلّداً ، قم ، مؤسّسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ، 1409 ق .

ص: 68

[7 - فهرست موضوعات ]

جهاد اكبر يا مبارزه با نفس

سفارش به حوزه هاى علمى و طلاب ... 3

اهميت تهذيب و تزكيۀ نفس ... 9

هشدار به حوزه ها ... 17

عنايات الهى ... 24

نكاتى از مناجات شعبانيه ... 27

حجاب هاى انسان ... 37

علم و ايمان ... 39

قدم اوّل در تهذيب ... 42

هشدار ديگر ... 52

فهارس

1 - فهرست آيات كريمه ... 57

2 - فهرست احاديث شريفه ... 61

3 - فهرست اسماء المعصومين عليهم السلام ... 63

4 - فهرست اعلام ... 63

5 - فهرست كتب وارده در متن ... 63

6 - فهرست منابع تحقيق ... 65

7 - فهرست موضوعات ... 69

ص: 69

ص: 70

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109