سلسله سخنرانی های استاد رفیعی جلد 14

مشخصات کتاب

سرشناسه: حسینی نیشابوری سید علی اکبر، 1362 -

عنوان و نام پدیدآور: سلسله سخنرانی های استاد رفیعی [کتاب]/ تدوین و تحقیق سید علی اکبر حسینی نیشابوری

مشخصات نشر: قم : دار المبلغين ، 1393

مشخصات ظاهری: ج.

شابک: 1000000 ریال : ج. 3:4 - 71-7686-600-978

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت: کتاب حاضر توسط ناشرین مختلف در سال های متفاوت منتشر شده است

یادداشت: چاپ دهم

یادداشت: ج 5 ( چاپ اول: 1393) (فیپا).

یادداشت : ج 6 (چاپ اول: 1394).

یادداشت: ج. (چاپ پنجم: 1396).

مندرجات : ج. .1. عظمت ماه مبارک رمضان ..... ج 2 ویژگی های امام حسین علیه السلام.... ج. 3. فرصت های طلایی در

موضوع: رفیعی ،محمدی ،ناصر، 1344 -- وعظ

موضوع: اسلام -- مطالب گونه گون مقاله ها و خطابه ها

شناسه افزوده: رفیعی محمدی، ناصر، 1344-

رده بندی کنگره: /ر 7 س 581393 /10 BP

رده بندی دیویی: 08/ 297

شماره کتابشناسی ملی: 3634631

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم شهناز محققیان

ص: 1

اشاره

ص: 2

سلسله سخنرانی های استاد رفیعی

(جلد چهاردهم)

حجت الاسلام و المسلمین حسینی نیشابوری

ص: 3

سرشناسه: حسینی نیشابوری سید علی اکبر، 1362 -

عنوان و نام پدیدآور: سلسله سخنرانی های استاد رفیعی [کتاب]/ تدوین و تحقیق سید علی اکبر حسینی نیشابوری

مشخصات نشر: قم : دار المبلغين ، 1393

مشخصات ظاهری: ج.

شابک: 1000000 ریال : ج. 3:4 - 71-7686-600-978

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت: کتاب حاضر توسط ناشرین مختلف در سال های متفاوت منتشر شده است

یادداشت: چاپ دهم

یادداشت: ج 5 ( چاپ اول: 1393) (فیپا).

یادداشت : ج 6 (چاپ اول: 1394).

یادداشت: ج. (چاپ پنجم: 1396).

مندرجات : ج. .1. عظمت ماه مبارک رمضان ..... ج 2 ویژگی های امام حسین علیه السلام.... ج. 3. فرصت های طلایی در

موضوع: رفیعی ،محمدی ،ناصر، 1344 -- وعظ

موضوع: اسلام -- مطالب گونه گون مقاله ها و خطابه ها

شناسه افزوده: رفیعی محمدی، ناصر، 1344-

رده بندی کنگره: /ر 7 س 581393 /10 BP

رده بندی دیویی: 08/ 297

شماره کتابشناسی ملی: 3634631

نام کتاب....سلسله سخنرانی های استاد رفیعی (جلد چهاردهم)

مؤلف... حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر حسینی نیشابوری

انتشارات...دارالمبلغین

نوبت و سال انتشار...اول/1400

تیراژ: 2000

چاپ.... بوستان کتاب

قیمت....150000 تومان

شابک دوره....0- 72- 7686- 600- 978

شابک... 3- 71- 7686- 600- 978

مرکز پخش:

قم: خیابان ،ارم کوچه 16 (ارگ) جنب حسینیه ارگ انتشارات دارالمبلغین

(پخش برادران حسینی)

تماس: 09128794005 - 37838188-025

تمام حقوق این اثر متعلق به مؤلف می باشد

ص: 4

فهرست مطالب

سخن ناشر...17

ماه مبارک رمضان...19

مقدمه...19

تعلیم و تربیت، هدف رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله...20

ماه رمضان اول سال عبادی...21

ماه رمضان سفری آسان....22

امیرمؤمنان علیه السلام و ماه رمضان...23

امام سجاد علیه السلام و ماه رمضان...23

علما و ماه مبارک رمضان...24

1. امام خمینی...24

2. آیت الله العظمی گلپایگانی...24

3. علامه طباطبائی...24

سؤالات حضرت موسی علیه السلام از خداوند...25

1. پاداش نماز...25

2. پاداش اطعام فقرا...28

3. پاداش صله رحم...29

4. پاداش اذیت نکردن مردم...29

بدحجابی مصداق اذیت دیگران...30

5. پاداش صبر کردن در مقابل اذیت مردم...32

6. پاداش روزه دار...33

روزه داری و همنشینی با حضرت ابراهیم علیه السلام...33

غفلت...35

مقدمه...35

انسان ها دارای 6 منزل...37

معنای غفلت...39

خاطره ای عبرت آموز...39

فرق غفلت با جهل و نسيان...41

اقسام غفلت...42

داستان...43

شیوه های برخورد با غفلت...47

1. داشتن وصیت نامه...47

2. اقامه نماز در اول وقت...47

3. دائم الوضو بودن...48

مسکین واقعی...48

دشمن شناسی...51

مقدمه...51

دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله...52

حربه های دشمنان...53

1. جنگ نرم...53

ص: 5

نبرد صفین و جنگ نرم...54

داستان يونس بن عبد الرحمن...55

تعامل سقراط با سخن چین...57

2. هنجار شکنی...58

هنجار شکنی در زمان امام سجاد علیه السلام...59

3. اختلاف افکنی...60

داستان اوس و خزرج...61

4. تحریم اقتصادی...62

5. ایجاد رعب...63

اصول حاکم در برخورد با دشمن...64

1. شناختن دشمن...64

جنگ دفاعی در اسلام...66

داستان مسلم مجاشعی...66

2. مقابله به مثل...68

غزوه بنی نضیر...69

بهانه جویی...71

مقدمه...71

اشکالات مشرکان بر پیامبر...72

پیشنهادهای مشرکان به پیامبر..74

بهانه جویی ابوجهل...74

بهانه جویی گرگ...75

مراجعه کردن به اهل علم...76

معانى اهل الذكر...79

قاضی نور الله شوشتری و دفاع از اهل بيت علیهم السلام...79

مراجعه کردن به علما...81

رؤیای شیخ مفید...83

امام زمان و شيخ مفيد...84

عقلی بودن وجوب تقليد...85

امام هادی علیه السلام و احترام به عالم...86

امام سجاد علیه السلام و اهمیت علم...87

امداد و نصرت الهی...91

مقدمه...91

هلاک شدن شش قوم...96

شرایط بهره مند شدن از نصرت الهی...99

1. ایمان...99

2. استغاثه...100

استغاثه امام صادق علیه السلام...101

استغاثه مرحوم آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر...103

3. تقوا...105

4. تلاش در راه خدا...106

5. زیاد استغفار کردن...107

6. استقامت...108

اندیشیدن در آیات قرآن...109

مقدمه...109

ص: 6

مقصود از ذکر...110

ولید بن مغیره و نپذیرفتن حق...111

نجاشی و پذیرفتن حق...113

سه اثر مثبت قرآن خواندن در خانه...116

قرآن شفای بزرگ ترین دردها...122

اقسام دردها...122

کتاب جاذبه قرآن...124

تاثیر آیات قرآن...124

لجاجت نکردن در پذیرش حق ......127

ظلم...131

مقدمه...132

اقسام عذاب...133

دوری کردن از ظلم...135

انواع ظلم...135

1. ظلم به خداوند...135

2. ظلم به خود...136

3. ظلم به مردم...136

انواع ظلم به مردم...137

1. ظلم کارفرما به کارگر...137

داستان...137

2. ظلم به همسر...138

دوری کردن از ظلم به همسر...139

4. ظلم به فرزند و ظلم به والدین...139

حقوق اولاد بر والدین...139

الف) انتخاب نام نيكو...140

ب) تربيت نيكو...139

ج) آموزش قرآن...141

احترام گذاشتن به پدر عامل عاقبت به خیری...141

دوری کردن از داد زدن بر مادر...142

5. ظلم کارگزاران به مردم...142

دلایل ظلم کردن...145

1. خود خواهی...145

داستان آل برامکه

2. عقده های حقارت...147

3. خبث درونی...148

اهمیت یاری نکردن ظالم...149

عبرت گرفتن و رازهای موفقیت...151

مقدمه...151

عبرت گرفتن از گذشتگان...152

چهار مطلب مهم...155

1. هدف داشتن آفرینش...155

2. مقایسه نکردن هدف خداوند با اهداف دیگر...156

3. ناقص بودن تحلیل های انسان ها...157

4. خالق و فیاض بودن خداوند...158

ص: 7

رزق دادن حتی به پرنده نابینا...160

اهداف خلقت...161

1. آزمایش...161

2. عبادت خداوند...162

رازهای موفقیت در زندگی...166

1. هدف داشتن...166

2. اهم و مهم کردن امور زندگی...166

3. برنامه ریزی...168

4. استفاده کردن از تجربه دیگران...170

5. محاسبه...171

فرشتگان...175

مقدمه...175

ویژگی های فرشتگان...177

وجوب اعتقاد به ملائکه...178

بیش تر بودن فرشته ها از انسان ها...179

ملائکه موجوداتی باشعور...180

وظایف فرشتگان...180

سعد بن معاذ...182

غلام محب على علیه السلام...183

جاری کردن عقد توسط فرشته...184

تمثل فرشته ها به چهره انسان...186

تعجب فرشته ها در سه جا...187

توحید (1)...189

مقدمه...189

چهار دلیل بر اصل وجود خدا...190

1. حس...190

ابو شاکر دیصانی...191

2. عقل...191

3. دل...191

خداشناسی در دریا...191

4. خود خداوند...192

عبد الملک مصری...192

ابن ابی العوجاء...195

اقسام توحید...195

آثار توحید و یکتاپرستی...198

1. حس مسئولیت...198

داستان...198

قناعت اعضای بدن...199

دوری امام صادق علیه السلام از دوست ناسزاگو...200

2. فروتنی و عدم تكبر...201

داستان...201

3. مطیع بودن...203

4. شجاعت...204

5. توكل...205

6. برگشت انسان به خدا...205

ص: 8

7. هدفمندی...206

توحید (2)...207

مقدمه...207

هشت نشانه خداوند...208

1. جدا کردن آسمان و زمین...208

2. آب...209

3. كوه...210

4. راه های وسیع...210

5. آسمان...211

6. شب و روز...211

7. خورشید و ماه...212

8. حرکت کردن در مدار...212

نگاه توحیدی علی علیه السلام...213

نگاه توحیدی حضرت زینب علیها السلام....213

صلح حدیبیه...213

عابدترین مردم...215

متفاوت بودن نگاه حضرت خضر و موسی...215

نگاه توحیدی آیت الله گلپایگانی به داغ فرزند...216

نگاه زیبای امام حسن علیه السلام...216

متفاوت بودن نگاه...217

عاقبت به خیر شدن یکی از اراذل...217

نگاه شیخ شوشتری به بار کج...220

مرگ...225

مقدمه...225

مستی مرگ...226

سکرات مرگ در حالات علما...228

آیت الله خوانساری...228

آیت الله العظمی حجت...228

شیخ مرتضی زاهد...229

شیخ عباس قمی...230

عوامل آسان شدن سختی های مرگ...230

4. خواندن سوره زلزال...232

مرگ یک حقیقت انکار نشدنی...232

اثرات یاد مرگ...234

نفیسه خاتون...234

نداهای قبر...236

كتاب منازل الآخره...238

داستان...238

سفارش به انفاق قبل از مرگ...240

امتحان...241

مقدمه...241

مترادف های امتحان...242

امتحان حضرت داود...245

امتحان حضرت سلیمان...246

ص: 9

امتحان على علیه السلام...248

كتاب مسكن الفؤاد...251

هدف امتحان الهى...252

راه موفقیت در امتحان الهی...253

مسخره کردن...255

مقدمه...255

انواع تمسخر در قرآن...256

1. تمسخر پیامبران...256

تمسخر حضرت نوح...257

2. تمسخر وحی...257

اشعث بن قیس...259

3. تمسخر اعمال پیامبران...259

اذان گفتن بلال...260

4. تمسخر مؤمنان...260

انواع تمسخر در قرآن...261

حکم بن ابی العاص...261

تمسخر خداوند...261

حضرت صالح...263

تمسخر مسخره کنندگان در قیامت...264

تمسخر فرعون و پیروانش...265

تمسخر قارون...265

ریشه های تمسخر...266

1. جهل و نادانی...266

داستانی عبرت آموز...267

شوخی کردن...267

شوخی کردن با رسول خدا صلی الله علیه و آله...268

2. حسد...268

صفیه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله...268

3. كينه...269

4. ثروت...269

داستان...269

5. طمع...270

6. حقارت...270

عجله و شتاب...273

مقدمه...273

دوری کردن از چهار چیز...274

عجله حضرت داوود علیه السلام...275

عجله حضرت موسی علیه السلام...275

عجله حضرت یونس...276

عجله پیامبر...277

اقسام عجله...277

عجله های مثبت...278

داستان...279

عجله های منفی...279

1. عجله در گناه...279

2. عجله در قضاوت...280

ص: 10

داستان...280

3. عجله در کیفر دادن...281

داستان....281

4. عجله در قضاوت درباره گنهکار...282

5. عجله در روزی...283

6. عجله در گفتار...283

7. عجله در ظهور...283

اثرات عجله منفی...284

1. پشیمانی...284

2. هلاكت...284

عجله جعفر برمکی...284

3. طلب کردن بدی ها...286

طلب کردن دعای شر...287

داستان...288

درمان عجله...288

میزان در روز قیامت...289

مقدمه...291

انواع میزان...294

على علیه السلام الميزان اعمال...295

منظور از میزان در قیامت...295

بررسی دقیق در قیامت...296

داستان...296

عوامل سنگین کردن پرونده انسان...297

1. صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله... 298

2. حسن خلق...298

3. كلمه توحيد (لا اله الا الله)...299

4. دوستی اهل بیت...299

عوامل سبک کردن پرونده در قیامت...299

1. حق الناس...300

مفلس واقعی...300

حق الناس عامل گرفتاری در عالم برزخ....301

شیخ عباس قمی...302

2. زیبایی ظاهر بر باطن...303

3. حسادت...303

پیامبران...305

مقدمه...305

کم بودن اطلاعات ما درباره پیامبران...306

اهداف مشترک پیامبران...307

1. دعوت به توحید...307

2. دعوت به معاد...308

3. عدالت...308

4. تعلیم و تربیت...309

مُذكّر بودن پیامبران...310

5. تشکیل حکومت...310

6. مبارزه با ظلم...311

ص: 11

7. پرورش عقل...312

فرق نبی با رسول...312

پیامبر صلی الله علیه و آله و مبارزه با خرافات...313

حجت بیرونی و درونی...314

حضرت موسی علیه السلام...314

حضرت ابراهیم علیه السلام...321

مقدمه...321

ویژگی های حضرت ابراهیم...322

1. امت بودن...322

2. مطیع محض بودن...322

3. مخلص بودن...323

4. شرک نورزیدن...323

5. شکرگزار نعمات...323

جایزه های خداوند به حضرت ابراهیم علیه السلام...323

6. پدر معنوی امت...324

7. اولین مسلم...325

مراحل زندگی حضرت ابراهيم علیه السلام...326

1. کودکی و تولد...326

2. نبوت...326

3. هجرت به مصر...327

انواع رشد...328

1. رشد جسمی...328

2. رشد اقتصادی...328

3. رشد سیاسی...328

4. رشد عقلی...329

5. رشد اجتماعی...329

رشد معنوی...329

راهکارهای رشد معنوی...330

1. انس با قرآن...330

2. تفكر...331

3. مشورت...331

داستان...332

خانه تنگ و کوچک...335

ذبیح الله کیست؟...335

بت پرستی...337

مقدمه...337

تعامل حضرت ابراهیم علیه السلام و بت پرستان...338

اسامی 9 بت در قرآن...343

بت پرستی نوین...345

1. طاغوت...345

2. هوای نفس...345

سه چیز هلاک کننده...346

امام خمینی امیر برهوای نفسش...347

ص: 12

شیخ عباس قمی و مبارزه با هوای نفس...348

مرحوم فشارکی و مبارزه با هوای نفس...348

اهمیت و وجدان...350

بیدار شدن وجدان قاتل...351

بیدار کردن وجدان توسط پیامبر صلی الله علیه و آله...351

امام حسین و بیدار کردن وجدان ها...352

بیداری وجدان ها توسط حضرت زینب و امام سجاد...353

حضرت خدیجه علیها السلام...355

مقدمه...355

زندگینامه حضرت خدیجه علیها السلام...356

کتاب «دار سیده خديجه بنت خويلد في مكه المكرمه»...357

اولین بیعت در اسلام...359

احیای نام حضرت خدیجه...364

چهار زن نمونه در اسلام...365

کمال انسان در سه چیز...366

نقش همت در شرافت انسان...365

عوامل بلند همتی...365

1. شجاع بودن...368

2. قانع بودن...368

3. احسان کردن...369

ام سلیم همسر ابو طلحه...370

امام حسن علیه السلام...373

مقدمه...373

اذیت کردن امام حسن علیه السلام...374

امام حسن علیه السلام عابدترین و زاهدترین مردم...374

ارتباط محکم امام حسن علیه السلام و قرآن...375

تدبر در آیات قرآن...378

کاربردی بودن آیات قرآن...379

استشهادات قرآنی امام حسن علیه السلام...383

1. امر به معروف...383

2. اشکال نداشتن شیک پوشی...384

3. شریک بودن شیطان در انعقاد نطفه برخی ها...385

4. استغفار کردن زیاد عامل رفع گرفتاری ها...385

معنای حلم...387

امام حسن علیه السلام و داغ فرزندش...388

عوامل به وجود آوردن حلم...390

1. علم...390

2. تفکر و اندیشه...391

شکوه های امیرمؤمنان علی علیه السلام...393

مقدمه...393

ص: 13

امیرمؤمنان علی علیه السلام از منظر دانشمندان اهل سنت...394

دلایل مطرح کردن شکوه های امیرمؤمنان علیه السلام....395

شکوه های امیرمؤمنان على علیه السلام...396

1. جاهلانه زندگی کردن و گمراه مردن...396

2. اهمیت ندادن به قرآن...397

3. معروف بودن منکر...397

4. منکر بودن معروف...397

برخورد علی علیه السلام با منذر بن جارود...399

برخورد على علیه السلام با ابوالاسود...399

برخورد علی علیه السلام با یکی از فرماندارانش...399

برخورد علی علیه السلام با ابن هرمه...400

برخورد علی علیه السلام با عبد الله بن عباس...400

5. پیرو ولایت نبودن...401

6. نادیده گرفتن حق علی...403

راه های رشد و پیشرفت در قرآن و روایات (ویژه شب قدر)....407

مقدمه...407

غافل کردن مهم ترین سلاح شیطان...408

عوامل رشد دینی...410

1. قران...410

داستان...411

گفتمان قرآنی...413

2. دعا...414

ویژگی های و شرایط اجابت دعا...416

الف) ایمان و اخلاص...417

ب) جدی بودن نیت...417

ج) شناخت وسیله...418

د) رعایت انصاف...418

3. فکر و اندیشه...420

داستان...420

4. مشورت...421

فواید مشورت...422

روز قدس ...423

قراردادهای صلح بین اسراییل و برخی کشورهای عربی...424

اهمیت روز قدس...426

اعتراض بر یهودیان متجاوز...428

مشکلات یهودیان در قرآن...428

1. تحریف کردن...428

ص: 14

2. تکذیب پیامبران...430

3. تبعیض در احکام...431

4. خیانت اقتصادی...431

عيد سعيد فطر...435

مقدمه...435

عید فطر در کلام علی علیه السلام...436

روز عید در کلام علی علیه السلام...438

مهم قبول شدن عمل...438

حضرت ابراهیم...438

حضرت زینب...439

احمد بن هلال...439

برصیصای عابد...439

بلعم باعورا...440

مهم بودن اخلاص در عمل...441

شروط عمل مقبول...442

1. شرط اعتقادی...445

سید حمیری...447

2. شرط عبادی...447

3. شرط اقتصادی...447

4. شرط خانوادگی...448

5. شرط اخلاقی...450

اخلاص امام خمینی...450

ص: 15

ص: 16

سخن ناشر

درود و رحمت بیکران بر پیامبر رحمت و خاندان مطهرش علیهم السلام که باعث تعالی انسان ها به سوی قله های سعادت و نجات آن ها از هلاکت و بدبختی می باشند.

خداوند را شاکریم که ما را جزو خادمین این خاندان قرار داده که باعث کرامت ما در دنیا و آخرت خواهد بود.

در دنیای امروز با توجه به مشغله درسی و کاری بیش تر مبلغین عزیز اعم از: خطباء، گویندگان ،دینی، اساتید محترم آموزش و پرورش و مداحان عزیز اهل بیت علیهم السلام وقت لازم جهت بررسی مطالب مورد نیاز را نداشته اند و نیاز به مواد اولیه ای که ،مستند ،متقن، معقول و به صورت موضوعی ارائه شود دارند.

بنابراین تجارب ما و دوستان در دنیای تبلیغ ما را وادار کرد تا به اندازه توان، مواد اولیه تبلیغی عزیزان را فراهم کرده تا بتوانند در تمام رسانه های تبلیغی اعم از: منابر و مجالس اهل بیت علیهم السلام، تبلیغ چهره به چهره و دنیای مجازی به نحو احسن انجام وظیفه کنند.

کتبی که توسط انتشارات دارالمبلغین به چاپ می رسد دارای موارد ذیل می باشد:

1. از منابع و مآخذ معتبر و اصیل استفاده شده؛

2. از مطالب سست و واهی پرهیز شده؛

ص: 17

3. مطالبی که به تفکر و تعمق بالایی نیاز داشته آورده نشده یا لااقل تذکر داده شده که در هر محفلی گفته نشود.

ضمناً بسیاری از مطالب جهت محققین و اساتید عزیز فقط به خاطر تذکار و یادآوری نوشته شده است.

در پایان از جناب استاد ارجمند دکتر رفیعی (زید عزه) که با راهنمایی های ارزشمندشان باعث شدند این اثر به نحو شایسته ای انجام پذیرد، کمال تقدیر و تشکر را می نماییم و برای ایشان از درگاه خداوند متعال آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون را مسئلت دارم و همچنین از محققانی که زحمت بسیار زیادی را در رابطه با این اثر متحمل شدند کمال تقدیر و تشکر را داریم.

«و من الله التوفيق»

انتشارات دارالمبلغین

ص: 18

ماه مبارک رمضان

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّحِيم

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ

وَ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِي الْعَظِيم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمين والصلوه والسلام على سيدنا و نبينا حبيب اله العالمين ابى القاسم المصطفى محمد صلی الله علیه و آله و على آله الطيبين الطاهرين المنتجبين سيما بقية الله في الأرضين واللعن على اعدائهم اعداء الله اجمعین.

قال الله تبارك و تعالى: ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصّيامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ (1)

ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید

مقدمه

خدا را شاکریم که توفیق درک ماه مبارک رمضان را امسال هم به ما عنایت کرد. ماه رمضان، ماهی است که در میان دوازده ماه سال، تنها نام آن در قرآن کریم

ص: 19


1- بقره، 183

آمده است؛ ماهی که قرآن برای راهنمایی مردم و نشانه های هدایت و فرق میان حق و باطل در آن نازل شده است. (1)

ماهی که تمام کتب آسمانی در این ماه نازل شده اند: زبور ، تورات، انجیل، صحف و قرآن؛ هر کدام در یکی از روزهای ماه رمضان که در روایات زمان دقیق آن مشخص شده است. (2)

ماهی که ماه تعلیم و تربیت است.

تعلیم و تربیت، هدف رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله

قرآن کریم هدف رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را تربیت و تعلیم اعلام کرده و می فرماید:

﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ﴾ (3)

ص: 20


1- ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ ﴾ بقره ، 186.
2- «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَ جَلَّ - شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ إِنَّمَا أُنْزِلَ فِي عِشْرِينَ سَنَةٌ بَيْنَ أَوَّلِهِ وَ آخِرِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام نَزَلَ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ نَزَلَ فِي طُولِ عِشْرِينَ سَنَةً ثُمَّ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ الله صلى الله عليه و سلم نَزَلَتْ صُحُفُ إِبْرَاهِيمَ فِي أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرٍ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ لِسِيَّ مَضَيْنَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَ الْإِنْجِيلُ لِثَلَاثَ عَشْرَةَ لَيْلَةً خَلَتْ مِنْ شَهْرٍ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَ الزَّبُورُ لِثَمَانِيَةَ عَشَرَ خَلَوْنَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَ الْقُرْآنُ فِي ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ حفص بن غیاث :گوید از حضرت صادق علیه السلام درباره گفتار خدای عزو جل پرسیدم (که فرماید: «ماه رمضان که فرود شد در آن قرآن» سوره بقره آیه 185) با این که قرآن از اول تا آخر در ظرف مدت بیست سال نازل شده؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود: همه قرآن يك جا در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شده، سپس در طول بیست سال تدریجا نازل شد سپس پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: صحف ابراهیم در شب اول ماه رمضان نازل شد و تورات در شب ششم ماه رمضان نازل شد و انجیل در شب سیزدهم نازل شد و زبور در شب هیجدهم ماه رمضان و قرآن در بیست و سوم ماه رمضان نازل شده است. (الکافی، ج2، ص629؛ تفسير العياشي، ج1، ص80؛ بحار الانوار، ج94، ص25).
3- جمعه 2

و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن ها می خواند و آن ها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!

تزکیه تربیت و تعلیم چند چیز نیاز دارد. وقتی می گویند کسی را می خواهید تربیت کنید چند عامل و عنصر می خواهد:

1. مربی و معلم؛ چه کسی تعلیم بدهد و تربیت کند؟

2. کتاب و متن درسی؛ کدام متن را برای تربیت و خود سازی استفاده کند؟

3. مكان

4. زمان.

شما وقتی فرزندتان را در مدرسه ثبت نام می کنید آموزگارش معلوم ،است کتاب هایش معلوم است، زمان شروع هم معلوم است که مهر است و پایانش هم خرداد و مکان هم مدرسه است

مربی و معلم این راه خود پیامبر صلی الله علیه و آله است. قرآن می فرماید : او تزکیه می کند، او تعلیم می دهد کتابش هم قرآن است که کتاب هدایت، رحمت و شفاست و مکان تعلیم و تربیت مکان های عبادی است مسجد ، حرم، خانه خدا ، و زمان همه سال است اما اوج این زمان ماه مبارک رمضان است.

ماه رمضان اول سال عبادی

پس ماه مبارک رمضان بهترین زمان و اول سال تعلیم و تربیت است؛ سید ابن طاووس فرمود هر چیزی را مطابق با خودش اول سال می گذارند مثلا: مهر آغاز سال تحصیلی، بهار آغاز سال شمسی محرم آغاز سال قمری و رمضان آغاز سال عبادی است.

ص: 21

ماه رمضان سفری آسان

ماه رمضان، سفر با هواپیماست که تعبیر قشنگی راجع به ماه مبارک رمضان .است یک وقت شما می خواهید جایی بروید اما پیاده جاده خاکی باتلاق و... خیلی سخت و عبور مشکل است اما یک وقت جایی می خواهید بروید شما را به فرودگاه می برند سوار هواپیما می شوید و یک ساعت بعد می رسید؛ خیلی سفر شیرین است اصلا اذیت نمی شوید؛ ماه رمضان سفر با هواپیما است، یعنی امکانات بسیار عالی فراهم است

ماه رمضان سفری سهل و آسان است؛ چون تمام امکانات برای رفتن به یک سفر خوب فراهم شده است؛ بخوابی ،عبادت نفس بکشی تسبیح، (1) یک آیه قرآن

ص: 22


1- ﴿عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ لها أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ وَ تِلَاوَةِ كِتَابِهِ فَإِنَّ الشَّقِيَ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشَهُ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِكُمْ وَ مَسَاكِينِكُمْ﴾؛ علی بن ابی طالب گوید رسول خدا صلی الله علیه و آله يك روز این خطبه را برای ما خواند - آی مردم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است ماهی است که پیش خدا بهترین ماه است و روزهایش بهترین روزها و شب هایش بهترین شب ها و ساعاتش بهترین ساعات آن ماهی است که در آن دعوت شدید به مهمانی خدا و اهل کرامت خدائید در آن نفس های شما در آن تسبیح است و خواب شما در آن عبادت است کردارتان در آن پذیرفته و دعای تان مستجاب از خدا بخواهید با نیات درست و دل های پاک که شما را برای روزه در آن و خواندن قرآن موفق دارد بدبخت آن که از آمرزش خدا در این ماه محروم ،گردد به گرسنگی و تشنگی خود در آن گرسنگی و تشنگی روز قیامت را یاد کنید و بر فقراء و مساکین خود صدقه دهید. (فضائل الاشهر الثلاثه، ص 77؛ الامالى للصدوق، ص93؛ وسائل الشيعه، ج10، ص313).

بخوانی ثوابش ثواب ختم قرآن (1) و... بنابراین نباید کلاه سر کسی برود، باید این فرصت ها را مغتنم شمرد

امیرمؤمنان علیه السلام و ماه رمضان

در روایت داریم:

﴿كَانَ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ أَعْتَقَ كُلَّ أَسِيرٍ، وَ أَعْطَى كُلَّ سَائِل﴾ (2)

که چون ماه رمضان می شد (علی علیه السلام) هر اسیری را آزاد می کرد و به هر سائل عطا می داد.

امام سجاد علیه السلام و ماه رمضان

شما دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه را ببینید! بعضی از عزیزان این دعا را شرح کرده اند و چاپ شده کتابی به نام رمضان در صحیفه سجادیه است که شرح دعای مذکور است. امام سجاد علیه السلام از ورود به ماه مبارک رمضان بسیار خوشحال است و بعد چنین دارند چقدر سعادتمند است کسی که حرمت این ماه را حفظ کند ماهی است که خدا حرمت اش را حفظ کرده، آن وقت اگر کسی حرمت این ماه را بشکند با خدا در افتاده است. (3)

پیرمردی که نمی تواند روزه بگیرد یا فردی که مریض یا مسافر است، نباید در خیابان چیزی بخورد و در ماشین جلوی چشم مردم نوشیدنی سر بکشد.

ص: 23


1- ﴿قال الرضا: مَنْ قَرَأَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ كَانَ كَمَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ﴾؛ امام رضا علیه السلام فرمود: هر کسی در ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند، مثل این است که در ماه های دیگر قرآن را ختم کرده است. (فضائل الاشهر الثلاثه، ص97؛ بحارالانوار، ج 93، ص 341).
2- هدايه الأمه الى احكام الأئمه، ج4، ص 247
3- صحیفه سجادیه دعای 44 ص 186.

علما و ماه مبارک رمضان

1.امام خمینی

حضرت امام خمینی (قدس سره) رهبر کبیر انقلاب ایشان گاهی شعر می سرودند اما ماه رمضان شعر نمی سرود فقط به عبادت می پرداخت.

برنامه های عبادی زیادی در ماه مبارک داشتند؛ این سیره علما و بزرگان دین ماست

2.آیت الله العظمی گلپایگانی

مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی رحمه الله در ماه رمضان چندین بار ختم قرآن می کردند.

3.علامه طباطبائی

مرحوم علامه طباطبائی در طول عمرش تمام شب های ماه رمضان احیاء می گرفتند. شب های ماه رمضان دعای ابوحمزه ثمالی را با خانواده می خواندند.

زمانی که زمینه زیادی برای تقرب انسان به خداوند فراهم است چرا باید این زمینه ها را از دست بدهد؟!

مثال: اگر توی این بازار آشفته ،اقتصادی گرانی و تورم بگویند: به مدت ده روز تمام جنس ها نود درصد تخفیف دارد کدام انسان عاقل داخل خانه می ماند؟! نود درصد که خیلی زیاد است چند درصد هم که تخفیف بدهند مردم صف می کشند.

خداوند در ماه مبارک رمضان فرصت های بسیاری برای پیشرفت عبادی بندگانش فراهم کرده است مثلا دست شیطان را بسته، ابواب آسمان را باز کرده،

ص: 24

(1) ثواب اعمال عبادی را چند برابر کرده و ... این فرصت ها فقط برای روزه داران نیست؛ بلکه غیر روزه دار هم قرآن خواندنش عبادت است، افطاری دادنش ثواب ،دارد سحر بلند شدنش ثواب دارد و....

دو تا روایت براتون می خوانم:

روایت اول روایتی بسیار زیبایی است این روایت یک سلسله سؤال و جوابی است که بین حضرت موسی علیه السلام و خدا صورت گرفته است که شش موردش را می خوانم:

سؤالات حضرت موسی علیه السلام از خداوند

1.پاداش نماز

اولین سؤالی که حضرت موسی علیه السلام از خدا کرد این بود :

﴿إِلَى مَا جَزَاءُ مَنْ قَامَ بَينَ يَدَيكَ يُصَلى﴾؛ (2)

ص: 25


1- ﴿قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله إِذَا اسْتَهَلَّ رَمَضَانُ غُلِقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ وَفُتِحَتْ أَبْوَابُ الْجِنَانِ وَ صُفْدَتِ الشَّيَاطِينُ﴾؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چون هلال ماه رمضان ،پدید آید درهای دوزخ بسته و درهای بهشت باز می شود و شیاطین به زنجیر کشیده می شوند (مستدرک الوسائل، ج 7، ص426؛ بحار الانوار، ج7، ص426)
2- ﴿عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبِ علیه السلام قَالَ لَمَّا كَلَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ علیه السلام قَالَ مُوسَى إِلهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ قَامَ بَيْنَ يَدَيْكَ يُصَلِّي قَالَ يَا مُوسَى أُبَاهِي بِهِ مَلَائِكَتِي رَاكِعاً وَ سَاجِداً وَ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ مَنْ بَاهَيْتُ بِهِ مَلَائِكَتِي لَمْ أُعَذِّبْهُ قَالَ مُوسَى إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ أَطْعَمَ مِسْكِيناً ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ قَالَ يَا مُوسَى آمُرُ مُنَادِياً يُنَادِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ أَنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانِ مِنْ عُتَقَاءِ اللهِ مِنَ النَّارِ قَالَ مُوسَى إِلهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ وَصَلَ رَحِمَهُ قَالَ يَا مُوسَى أُنْسِي لَهُ أَجَلَهُ وَ أُهَوِنُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ يُنَادِيهِ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ هَلُمَّ إِلَيْنَا فَادْخُلْ مِنْ أَيِّ أَبْوَابِهَا شِئْتَ قَالَ مُوسَى إِلهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ كَفَّ أَذَاهُ عَنِ النَّاسِ وَ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ لَهُمْ قَالَ يَا مُوسَى يُنَادِيهِ النَّارُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا سَبِيلَ لِي عَلَيْكَ قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ ذَكَرَكَ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ قَالَ يَا مُوسَى أُظِلُّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِظِلَّ عَرْشِي وَ أَجْعَلُهُ فِي كَنَفِي قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ تَلَا حِكْمَتَكَ سِرّاً وَ جَهْراً قَالَ يَا مُوسَى يَمُرُّ عَلَى الصِّرَاطِ كَالْبَرْقِ قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَبَرَ عَلَى أَذَى النَّاسِ وَ شَتْمِهِمْ فِيكَ قَالَ أُعِينُهُ عَلَى أَهْوَالِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ مِنْ خَشْيَتِكَ قَالَ يَا مُوسَى أَقِي وَجْهَهُ مِنْ حَرِ النَّارِ وَ أُومِنُهُ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ تَرَكَ الْخِيَانَةَ حَيَاءً مِنْكَ قَالَ يَا مُوسَى لَهُ الْأَمَانُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ طَاعَتِكَ قَالَ يَا مُوسَى أَحَرِّمُهُ عَلَى نَارِي قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً قَالَ لَا أَنْظُرُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا أُقِيلُ عَشْرَتَهُ قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ دَعَا نَفْساً كَافِرَةٌ إِلَى الْإِسْلَام قَالَ يَا مُوسَى آذَنُ لَهُ فِي الشَّفَاعَةِ يَوْم الْقِيَامَةِ لِمَنْ يُرِيدُ قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَلَّى الصَّلَوَاتِ لِوَقْتِهَا قَالَ أُعْطِيهِ سُؤْلَهُ وَ أُبِيحُهُ جَنَّتِي قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ أَتَمَّ الْوُضُوءَ مِنْ خَشْيَتِكَ قَالَ أَبْعَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَهُ نُورٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ يَتَلَأُلَأُ قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَامَ شَهْرَ رَمَضَانَ لَكَ مُحْتَسِباً قَالَ يَا مُوسَى أُقِيمُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَقَامًا لَا يَخَافُ فِيهِ قَالَ إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَامَ شَهْرَ رَمَضَانَ يُرِيدُ بِهِ النَّاسَ قَالَ يَا مُوسَى ثَوَابُهُ كَثَوَابِ مَنْ لَمْ يَصُمْه﴾؛ امام دهم على بن محمد- در مصاحبه موسی با خدای عزوجل: س- معبودا پاداش کسی که برابرت بایستد و نماز بخواند چیست؟ ج- نزد فرشتگانم به او مباهات کنم در سجده و رکوع و قیام و قعودش و هر که چنین باشد او را عذاب نکنم س- پاداش کسی که مسکین را به خاطر تو اطعام کند چیست؟ ج- روز قیامت دستور دهم منادی جار کشد که فلانی پسر فلان از آزاد کرده های خداست از دوزخ س- معبودا پاداش کسی که صله رحم کند چیست؟ ج- عمرش را دراز کنم و سکرات موت را بر او آسان کنم و خازنان بهشت او را فریاد کنند به شتاب نزد ما و از هر در خواهی وارد شو. س -پاداش کسی که آزار خود را از مردم باز دارد و به آن ها خوبی کند چیست ؟ ج- دوزخ روز قیامت به او فریاد زند که به تو راهی ندارم س- پاداش کسی که تو را با زبان و دل یاد کند چیست؟ ج- او را روز قیامت در سایه عرشم پناه دهم و در حمایت خود گیرم. س- پاداش آن که حکمت تو را نهان و آشکار بخواند چیست؟ ج- چون برق بر صراط بگذرد. س- پاداش کسی که بر آزار و دشنام مردم به خاطر تو شکیبا شود چیست؟ ج- در ترس های روز قیامت به او كمك كنم س- پاداش کسی که چشمانش از ترس تو اشگین شود چیست؟ ج - چهره اش را از سوز آتش نگه دارم و از فزع اکبر آسوده اش سازم. معبودا - کسی که از شرم تو ترک خیانت کند چه پاداشی دارد؟ ج- روز قیامت در امانست معبودا- کیفر کسی که عمدا مؤمنی را بکشد چیست؟ ج- روز قیامت به او نظر کنم و از لغزشش در نگذرم معبودا -پاداش کسی که کافری را به اسلام دعوت کند چیست؟ ج- روز قیامت برای هر که خواهد به او اجازه شفاعت دهم. معبودا پاداش کسی که نمازها را به وقت بخواند چیست؟ هر چه درخواست کند به او دهم و بهشتم را بر او مباح کنم معبودا پاداش کسی که از ترست وضو را تمام گیرد چیست؟ روز قیامتش که مبعوث کنم نوری میان دو چشمش بدرخشد. معبودا- پاداش کسی که ماه رمضان را به خاطر تو روزه دارد چیست؟ روز قیامت به مقامی وادارمش که ترسی ندارد. معبودا- پاداش کسی که ماه رمضان را به خاطر مردم روزه دارد چیست؟ ثواب کسی دارد که آن را روزه نداشته (الامالی ،للصدوق، ص208؛ فضائل الاشهر الثلاثه ، ص88؛ بحار الانوار، ج13، ص327).

ص: 26

خدایا! پاداش کسی که برابرت بایستد و نماز بخواند چیست؟

از خواب شیرین صبح دست می کشد صورتش را می شوید و وضو می گیرد و نماز می خواند نه به خاطر پدر و مادرش و نه به خاطر این که می خواهد مثلا توی گزینش رأی بیاورد و قبول شود و کارمند شود و.... فقط به خاطر خدا بلند می شود، حالا می خواهد تنها باشد می خواهد در خوابگاه ،باشد می خواهد در سفر باشد، هوا سرد باشد یا گرم نماز صبح باشد نماز ظهر و عصر باشد و یا مغرب و عشا ،باشد خدایا جزایش چیست؟

خدا به حضرت موسی فرمود:

﴿أُبَاهِي بِهِمْ مَلَائِكَتِي﴾؛

من پیش ملائکه مباهات می کنم

می گویم: ببینید این به خاطر من بلند شده و نماز می خواند.

معلمی که تعدادی یا صد در صد شاگردانش در کنکور قبول می شوند، با افتخار

ص: 27

می گوید: این ها دانش آموزان من هستند. چیزی به این معلم نمی دهند و اگر هم نمی دهند قبول نمی شدند به او چیزی نمی دادند

خداوند زمانی که بنده اش به نماز می ایستد افتخار می کند و می فرماید: این بنده من است که برای او پیامبر فرستادم قرآن فرستادم و این همه سفارش کردم حالا دارد جواب می دهد. بعد فرمود: ای موسی! اگر من به کسی پیش ملائکه مباهات کردم:

﴿لَا أُعَذِّبُهُ﴾

عذابش نمی کنم.

2.پاداش اطعام فقرا

دومین سؤالی که حضرت موسی علیه السلام از خدا کرد این بود:

﴿إلَى مَا جَزَاءُ مَنْ أَطْعَمَ مِسْكِينَا ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ﴾؛

خدایا! کسی مسکینی را به خاطر تو اطعام کرد پاداشش چیست؟

فقط به خاطر تو کمک کرد جزایش چیست؟

برخی از انسان ها فقط به خاطر خدا کمک می کنند حتی به خود ما گاهی پول می دهند و می گویند به فقرا بدهید و اسمی از ما نبرید؛ این اخلاص در کارشان است.

حضرت موسی علیه السلام سؤال کرد: خدایا اگر کسی این طوری به یک فقیری کمک کرد پاداشش چیست؟

اگر کسی مسکینی را محترمانه کمک کرد جزایش چیست؟ فرمود:

﴿آمُرُ مُنَادِياً ينَادِى يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ مِنْ عُتَقَاءِ اللَّهِ مِنَ النَّارِ﴾؛

روز قیامت دستور دهم منادی جار کشد که فلانی پسر فلان از آزاد کرده های خداست از دوزخ.

ص: 28

او را از آتش جهنم نجات می دهم؛ چون خودش را از پول جدا کرد؛ این ها مبانی دینی ماست.

الحمد لله من و شما امسال ماه مبارک را درک کردیم، سعی کنیم در حد توان انفاق داشته باشیم انفاق اگر در غیر ماه رمضان هم صورت بگیرد خوب است اما در این ماه از ثواب بسیار زیادی برخوردار است.

3.پاداش صله رحم

سومین سؤالی که حضرت موسی علیه السلام از خدا کرد این بود:

﴿إلَى فَمَا جَزَاءُ مَنْ وَصَلَ رَحمَهُ﴾؛

خدایا! پاداش کسی که صله رحم کند چیست؟

خدایا! کسی که به فامیلاش برسد جزایش چیست؟ فرمود: ای موسی! دو تا جایزه به او می دهم: 1- عمرش را طولانی می کنم؛ حوادث ناگهانی و اتفاقاتی که پیش بینی نشده، برایش پیش نمی آید. 2- جان دادن را برایش آسان می کنم؛ چون او آسان گیر بود نگفت چون من بزرگترم و این کوچک تر نگفت نیامده به من سر بزند، نگفت: با من قهر است و رفت و... وظیفه اش را انجام داد.

بعضی ها سخت گیر و بهانه گیرند مثلا دعوت شده می گوید چرا دیر اطلاع داده؟ چرا زنگ نزده پیام داده؟ کسانی که این طورند بدانند خدا با آن ها سخت گیری می کند دعوتت کرده بروا به من دیر گفت و به او زود گفت این حرف ها را کنار بگذار اگر کسی در سرزدن به فامیل آسان بگیرد، خداوند می فرماید: از حوادث ناگهانی جلوگیری و مرگ را برایش آسان می کنم

4.پاداش اذیت نکردن مردم

چهارمین سؤالی که حضرت موسی علیه السلام از خدا کرد این بود:

﴿إِلَى فَمَا جَزَاءُ مَنْ كَفَّ أَذَاهُ عَنِ النَّاسِ وَ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ لَهُمْ﴾

ص: 29

خدایا پاداش کسی که آزار خود را از مردم باز دارد و به آن ها خوبی کند چیست؟

خدایا جزای آن کسی که سعی می کند آزارش به مردم نرسد، چیست؟

صدای بلندگوی ماشینش را بلند نمی کند موسیقی مبتذل حرام است. روضه گوش دادن ثواب دارد ولی نباید صدایش بلند باشد و باعث اذیت شود. بعضی ها مریض دارند و شب زود می خوابند، شما که ساعت دوازده و یک شب از همنشینی یا پارک بر می گردی و در درب منزل بوق می زنی و همسایه ات را از خواب بیدار می کنی این اذیت است. شما که بنایی ،داری نخاله ساختمانت را سر راه مردم قرار می دهی، این آزار دیگران است... کسی که مردم را اذیت نکند جزایش چیست؟

خداوند فرمود: روز قیامت آتش جهنم به او می گوید من با تو کاری ندارم؛ چون آتش باعث اذیت است و تو هم که مردم را اذیت نمی کردی پس نیاز به آتش نداری.

اذیت کردن مصادیق فراوانی دارد؛ آن چه باعث زحمت و آزار شود و خلاف شرع، عقل، قانون و عرف باشد، اذیت است.

بدحجابی مصداق اذیت دیگران

اشاره

خانم بدحجابی سؤال کرد: من در زندگی ام دچار استرس، ناراحتی و اضطراب شده ام به نظر شما مشکل چیست؟

گفتم: خانم تا حالا کسی را اذیت کرده ای ؟ گفت: نه، گفتم: من از شما سؤال می کنم: شما با این تیپ نامناسب و بد حجاب (که گاهی بدحجابی از بی حجابی بدتر است و تحریکش بیش تر است) با این روسری کوتاه و با این موهای بیرون و با این لباس تنگ به بیرون می آیی و آن جوان دبیرستانی و دانشگاهی که نمی تواند ازدواج کند نگاهش به شما بیفتد و تحریک شود و مرتکب حرام شود، شما مقصر

ص: 30

هستی و این مصداق اذیت و آزار است.

آن آقایی که با خانم چادریش در خیابان دارد می رود، اگر نگاهش به شما بیفتد از زن خودش زده شود و اختلاف بین شان ایجاد شود، شما زندگی شان را به هم ریختی گر چه فرقی بین خانم ایشان و شما نیست فقط لباس تان فرق می کند ولی مرد است فکر می کند تفاوت می کند و به هم می ریزد.

مادر شهیدی که بعد از چهار سال استخوان های جوانش را از سوریه آوردند و این روزها در دست گرفت و برایش لالایی خواند اگر شما را با این تیپ دید و دلش شکست و گفت: من تنها پسرم را از دست دادم و استخوان هایش را تحویل گرفتم که چراغ خانه ام ،بود آن وقت نتیجه اش این باشد که این طور بدحجاب بیرون ،بیایی دلش می سوزد و این مصداق اذیت دیگران است.

اذیت تنها از دیوار مردم بالا رفتن نیست یک بدحجاب به اشکال مختلفی دارد اطرافیانش را اذیت می کند.

حجاب طبق آیه قرآن واجب است. (1) من نمی خواهم آیه جلباب و خمار (2) را برای

ص: 31


1- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ وَ كَانَ اللهُ غَفُوراً رَحِيماً﴾ ؛ ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب ها [روسری های بلند] خود را بر خویش فرو افکنند این کار برای این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آن ها سرزده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است (احزاب ، 59).
2- ﴿وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾؛ و به آنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهران شان یا پدران شان یا پدر شوهران شان، یا پسران شان، یا پسران همسران شان یا ،برادران شان یا پسران برادران شان یا پسران خواهران شان یا زنان هم کیششان، یا بردگان شان [کنیزان شان] یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانی شان دانسته شود (و صدای خلخال که بر پا دارند به گوش رسد) و همگی بسوی خدا بازگردید ای ،مؤمنان تا رستگار شوید! (نور، 31)

شما بخوانم. من دارم اذیت های بدحجابی را بیان می کنم که چند موردش را شمردم

خدایا! جزای کسی که مردم را آزار ندهد چیست؟ آتش جهنم با او کاری ندارد.

5.پاداش صبر کردن در مقابل اذیت مردم

پنجمین سؤالی که حضرت موسی علیه السلام از خدا کرد این بود:

﴿قَالَ إلى فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَبَرَ عَلَى أَذَى النَّاسِ وَ شَتْمِهِمْ فِيكَ﴾؛

خدایا! پاداش کسی که بر آزار و دشنام مردم به خاطر تو شکیبا شود چیست؟

خدایا! جزای کسی که بر فحش و اذیت مردم صبر می کند، چیست؟

خانمی شوهری دارد که فحاش است اما صبر می کند با او درگیر نمی شود و تقاضای طلاق نمی دهد

شخصی صاحب کاری دارد که بد زبان است و فحش می دهد اما او صبر می کند.

شخصی در خیابان به آدم فحش می دهد اما در مقابل او صبر می شود و...

خدایا! جزای کسی که در مقابل اذیت دیگران صبر می کند چیست؟

خطاب شد: جناب موسی جزایش این است که در سختی های قیامت من

ص: 32

هم کمکش می کنم و نمی گذارم او اذیت شود.

6.پاداش روزه دار

ششمین سؤالی که حضرت موسی علیه السلام از خدا کرد این بود :

﴿قَالَ إِلَى فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَامَ شَهْرَ رَمَضَانَ يَرِيدُ بِهِ النَّاسَ﴾؛

خدایا! جزای کسی که ماه رمضان به خاطر مردم روزه می گیرد، چیست؟

برخی ها می گویند: حالا همه می گیرند ما نگیریم زشت است، طرف می خواهد کلاس بگذارد که من روزه می گیرم! انگیزه روزه گرفتن شخصی ممکن است ، ترس از پدرش ،باشد فشار خانواده اش ،باشد ممکن است شخصی بگوید سخت است اگر روزه نگیرم؛ چون چیزی گیرم نمی آید بخورم و... این انگیزه ها ارزش ندارد؛ باید روزه برای خدا باشد.

فرمود:

﴿يا مُوسَى ثَوَابُهُ كَتَوَابِ مَنْ لَمْ يَصُمْه﴾؛

ای موسی! ثواب کسی را دارد که آن را روزه نداشته

خدایا! اگر کسی به خاطر تو روزه می گیرد به خاطر تو حرمت ماه رمضان را حفظ می کند پاداشش چیست؟

خداوند فرمود جزایش بهشت است که اهمیت و جایگاه روزه را می رساند.

روزه داری و همنشینی با حضرت ابراهیم علیه السلام

روایت دوم: پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: اگر کسی روزه بگیرد و این کارها را انجام بدهد روز قیامت زانو به زانوی حضرت ابراهیم می نشیند

ما اگر کسی را خیلی دوست داشته باشیم می گوییم: بیا کنارم بنشین.

خداوند حضرت ابراهیم علیه السلام را خیلی دوست دارد. او به منزله یک انسان نیست؛

بلکه به منزله یک امت است. او پدر شماست:

ص: 33

﴿مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ﴾؛ (1) او شما را مسلمان نامید؛ اولین بار حضرت ابراهیم این تعبیر را به کار برد و فرمود: ﴿هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ﴾؛ (2) پیامبری که یک سوره در قرآن به نام اوست و 25 تا دعا در قرآن دارد.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره دینش سؤال می شد می فرمود دین من دین حضرت ابراهیم علیه السلام است. حضرت ابراهیم پیامبر بت شکن است.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿وَ مَنْ صَامَ شَهْرَ رَمَضَانَ فِي إِنْصَاتٍ وَ سُكُوتٍ وَ كَفَّ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ لِسَانَهُ وَ فَرْجَهُ وَ جَوَارِحَهُ مِنَ الْكَذِبِ وَ الْحَرَامِ وَ الْغِيبَةِ تَقَرُّباً (قَرَّبَهُ اللَّهُ مِنْهُ) حَتَّى تَمَسَّ رُكْبَتَاهُ رَكْبَتَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَنِ علیه السلام﴾؛ (3)

ثواب کسی که ماه رمضان را روزه داشته در خموشی و نگه داری گوش و چشم و زبان و فرج و همه اندامش از دروغ و حرام و غیبت برای تقرب به خدا متعال و خدا او را مقرب سازد تا هم زانوی ابراهیم خلیل علیه السلام گردد.

کسی در ماه رمضان روزه بگیرد و سعی کند سکوت کند و کم حرف بزند و آرامش داشته باشد و بد خلقی نکند داد نزند چشم گوش و زبان اش را از غیبت و حرام حفظ کند و مردم را اذیت نکند، روز قیامت نزدیک به حضرت ابراهیم علیه السلام می شود که زانوهایش به زانوی حضرت ابراهیم می رسد.

پس روزه داری که رعایت کند و فرصت ها را مغتنم بشمارد همجوار حضرت ابراهیم علیه السلام خواهد بود.

ص: 34


1- حج، 78.
2- همان.
3- ثواب الاعمال، ص291؛ وسائل الشیعة، ج 10، ص 164؛ بحارالانوار، ج73، ص371.

غفلت

قال الله تبارک و تعالی:

﴿و اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ﴾ (1)

حساب مردم به آنان نزديك شده، در حالی که در غفلتند و روی گردانند!

مقدمه

بحث امسال ما تفسیر آیات نورانی سوره مبارکه انبیاء است که داستان 16 پیامبر است و نام 16 پیامبر در آن آمده و از اسمش هم معلوم است یعنی سوره پیامبران؛ این سوره دارای 112 آیه می باشد که 30 الی 40 آیه آن را مورد بحث قرار می دهیم.

نکات اعتقادی اخلاقی و تربیتی مهمی در این سوره آمده؛ چون این سوره در مکه مکرمه نازل شده و سوره هایی که در مکه نازل شده غالبا مشتمل بر مباحث اعتقادی مثل معاد، توحید و نبوت است درباره فضیلت قرائت این سوره امام صادق علیه السلام می فرماید:

﴿مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْأَنْبِياءِ حُبّاً هَمَا كَانَ كَمَنْ رَافَقَ النَّبِيِّينَ أَجْمَعِينَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ وَ

ص: 35


1- انبیاء، 1

كَانَ مَهِيباً فِي أَعْينِ النَّاسِ حَياةَ الدُّنْيا﴾؛ (1)

هر کس سوره انبیاء را از روی علاقه و رغبت ،بخواند مانند کسی خواهد بود که (در بهشت) با همه پیامبران در «جنات النعيم» همدم و همنشین است و تا زمان حیات با هیبت و شکوه در نظر مردم جلوه می کند.

کسی سوره انبیا را از روی محبت به این سوره بخواند، (جالب است این ثواب هایی که برای سوره های قرآن آمده غالبا این کلمه «حُبّاً لهَا» را ندارد؛ کلمه مذکور مفعول له است یعنی علت و دلیل) دو تا اثر دارد: 1- همراه همه انبیا در بهشت می.شود خوب است انسان با انبیا رفیق و همراه باشد و این بهترین توفیق است.

2- در دنیا هم خدا به او عزت و ابهت می دهد پیش مردم، انسان بزرگی است و احترامش می کنند.

قرائت این سوره دو اثرش یکی در دنیا ،عزت، عظمت و اقتدار نزد مردم است و یکی هم در آخرت که همراهی با انبیا است اما کلمه «حُبّاً لها» چی می خواهد بگوید؟

ممکن است شخصی عادت کرده باشد ولی علاقه نداشته باشد دیگری می خواند که اشکال بر دیگران بگیرد مثلا بعضی ملحدین و بعضی منکرین خدا، قرآن هم می خوانند برای این که ایراد و اشکال بر دیگران بگیرند.

این سوره را هر کسی بخواند اثرات مذکور شامل حالش نمی شود. کسی که از روی دوستی بخواند دو اثر شامل حالش می شود.

از روایت مذکور استفاده می شود. این ثواب هایی که برای سوره های قرآن ذکر شده، صرف خواندن نیست؛ بلکه باید یک علاقه و یک ارتباط و یک فهمی از آن

ص: 36


1- وسائل الشيعه، ج 6، ص 252؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 108؛ بحارالانوار، ج89، ص285.

سوره در اختیار انسان باشد.

نخستین آیه این سوره مرتبط با بحث معاد است :

﴿اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ﴾ (1)

حساب مردم به آنان نزديك شده، در حالی که در غفلتند و روی گردانند!

«اقترب» از «قُرب» می آید ، یعنی نزدیک شده؛ منظور از این نزدیک شدن چیست؟ مفسرین دو تا معنی کرده اند: 1 منظور مرگ است ، یعنی مردم مرگ شما نزدیک شده است اما شما متوجه نیستید. 2-بسیاری از مفسرین گفته اند: منظور قیامت است؛ از نظر ما قیامت دور است ولی در روایات داریم هر چیزی که حتما می آید نزدیک است. پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود:

﴿كُلُّ مَا هُوَآتِ قَرِيبٌ﴾؛ (2)

هر چه آید نزديك است.

انسان ها دارای 6 منزل

مرحوم شیخ بهائی تعبیری دارند زیباست می گوید: انسان ها شش منزل دارند شش مکانی که در آن جا مستقر می شوند سه تا منزل همه تمام شده و سه تا منزل دیگر مانده البته بعضی ها منزل چهارم را هم رفته اند ولی ما نرفته ایم. سه منزلی که رفته ایم:

1. منزل صلب یعنی پدر ، قرآن می فرماید:

﴿يخْرُجُ مِنْ بَينِ الصُّلْبِ وَ التَّرَائِب ﴾ (3)

آبی که از میان پشت و سینه ها خارج می شود!

ص: 37


1- انبیاء، 1
2- الكافي، ج 8، ص82؛ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص403؛ دعوات الراوندي - سلوة الحزين، ص236
3- طارق، 7

تمام شما نطفه هایی بودید که از پشت پدر خارج شدید؛ این دیگر از ما گذشت

2. منزل ،رحم، قرآن می فرماید:

﴿هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِى الْأَرْحَامِ كَيفَ ُيشَاءُ لَا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴾. (1)

او کسی است که شما را در رحمِ (مادران)، آن چنان که می خواهد تصویر می کند. معبودی جز خداوند توانا و حکیم نیست.

خدا در این منزل تصویرها را نقاشی می کند ،زشت زیبا چاق، لاغر، سیاه و سفید که این منزل هم سپری شده

3. منزل دنیا؛ قرآن می فرماید:

﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴾ (2)

و خداوند شما را از شکم مادران تان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمی دانستید؛ و برای شما گوش و چشم و عقل قرار داد تا شکر نعمت او را به جا آورید!

از شکم مادر بیرون آمدید و در این دنیا هستید. ما الآن در منزل سوم هستیم که آرام آرام داریم به پایان می رسیم.

شیخ بهایی می گوید: سه تا منزل که مانده قبر، قیامت و بهشت و جهنم است قرآن می فرماید ،مرگ قیامت و حساب نزدیک است، اما متأسفانه انسان ها غافلند.

در آیات اول سوره انبیا چهارتا صفت منفی به انسان ها نسبت داده شده:

ص: 38


1- آل عمران 6
2- نحل، 78

1- غفلت 2-روی گردانی 3- لعب و بازی کردن 4-لهو. ریشه تمام این ها به همان اولی یعنی غفلت برمی گردد.

امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود:

﴿الْغَفْلَةُ أَضَرُّ الْأَعْدَاءِ﴾؛ (1)

غفلت بدترین دشمن است

معنای غفلت

غفلت دو معنی دارد:

1. غفلت یعنی بی توجهی و بی خبری؛ جایی غفلت برای انسان پیدا می شود به دلیل این که توجهش متوجه چیز دیگری می شود مثلا: در حین رانندگی موبایل راننده ای کف ماشین می افتد خم می شود که آن را بردارد، تصادف می کند؛ چون از ماشین جلو غافل شد. مثال دیگر بچه ها در ماشین اذیت می کنند، راننده سرش را بر می گرداند، تصادف می کند؛ تصادفات این طوری به وجود می آید.

کسی که تصادف کرده یادش نرفته بود که پشت ماشین بود و جاهل هم نبود که رانندگی بلد نیست، بلکه توجه او به چیزی دیگر او را از ماشین جلو غافل کرد؛ به این غفلت می گویند.

خاطره ای عبرت آموز

شخصی تصادف کرده بود و می گفت من از قم به تهران می آمدم، اتوبان خلوت بود دیدم ماشینی به نرده ها زده و گارد ریل های وسط جاده را جمع کرده پیش خودم گفتم این راننده یا مست بوده یا خواب یا دیوانه والا در این جاده خلوت آدم سالم به گارد ریل نمی زند می گفت : همین طور که داشتم تحلیل می کردم

ص: 39


1- غرر الحكم، ح5743

خودم به نرده ها کوبیدم. گفتم: من که نه مست بودم و نه خواب و نه دیوانه؛ پس یک قسم چهارمی هم داریم و آن غفلت است، او غافل شد.

داستانی عبرت آموز

مرغی می خواست کرمی را شکار کند حواسش به کرم بود و از گربه غافل شد.

مرغکی اندر شکار کرم بود *** گربه فرصت یافت او را در ربود

حواسش به این کرم بود که آن را بخورد، گربه پرید هم او را خورد و هم کرم را .

آکل و مأکول بود و بی خبر *** در شکار خود ز صیادی دگر (1)

کرم حواسش نبود؛ چون می خواست فرار کند و مرغ هم حواسش نبود؛ چون می خواست کرم را بگیرد؛ هر دو از گربه غافل بودند، نه این که مرغ نمی دانست گربه دشمن است و نه این که آگاه نبود و نه این که فراموش کرده بلکه توجه نداشت.

انسان اسیر دنیا شد قیامت یادش می رود؛ وقتی همه حواس آدمی به اولاد، زن، زندگی و پول بود از خدا معاد قیامت و حساب و کتاب غافل می شود.

2. هدر دادن استعدادها؛ شما استعدادهایی به نام گوش، حافظه، جوانی، ،بینایی بیان و.... دارید اگر این ها را صرف چیزهای بیهوده و لغو کنید، مثلا: شخصی ساعت ها حواسش به موبایل باشد و دو ساعت حواسش به صحنه ای مبتذل ،باشد دیگر فرصت برای خواندن قرآن و تدبر در آن و برای توجه به خود ندارد و این غفلت و هدر دادن استعدادها است. قرآن می فرماید:

﴿وَ لَقَدْ ذَرَأَنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يفْقَهُونَ بِهَا و لَهُمْ أَعْين لا يبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لا يسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾ (2)

به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آن ها دل ها

ص: 40


1- مثنوی معنوی دفتر پنجم بخش 35
2- اعراف، 170

عقل هایی] دارند که با آن (اندیشه نمی کنند و) نمی فهمند؛ و چشمانی که با آن نمی بینند؛ و گوش هایی که با آن نمی شنوند؛ آن ها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراه تر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)!

آیه می خواهد بگوید: قلب چشم و گوش یک سری توانمندی است که این ها، آن را هدر می دهند مناجات شعبانیه را ببینید:

﴿إِلَى إِنْ أَنَامَتْنِي الْغَفْلَةُ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِكَ فَقَدْ أَنْبَهَتْنِي الْمَعْرِفَةُ يَا سَيدِى بِكَرَمِ الاتِكَ﴾ (1)

خدایا! اگر بی خبری از آماده شدن برای دیدارت مرا به خواب فرو برده، ولی در عوض معرفت به بزرگی نعمت هایت مرا بیدار کرده

غفلت از استعداد لقاء ترا از من گرفته است. این عمری که می تواند نتیجه اش تربیت امثال علامه طباطبایی باشند این فرصت هایی که می شود نتیجه اش رشد و ترقی باشد اگر غفلت آن ها را فرا بگیرد نتیجه اش از بین رفتن این سرمایه ها است.

فرق غفلت با جهل و نسیان

غفلت غیر از جهل است؛ گاهی چیزی را انسان نمی داند، نمی گویند: او غافل است، بلکه می گویند: او جاهل است. غفلت غیر از نسیان است؛ یک چیزی را انسان فراموش می کند نمی گویند او غافل است بلکه می گویند: او فراموش کرد؛ مثلا من الآن دارم صحبت می کنم، یک دفعه داستان یادم می رود؛ این را می گویند فراموشی غفلت بی توجهی است ضد توجه و تفکر است. پرده ای است که بر حواس قرار می گیرد و مانع درک صحیح می شود انسان های غافل

ص: 41


1- المزار الكبير لابن المشهدى، ص 151؛ بحار الأنوار، ج91، ص99.

سطحی نگر و ظاهر بین هستند واقعیات را نمی بینند؛ غافل خود را به خواب زده؛ غفلت اختیاری است؛ به همین جهت در قرآن و روایات سرزنش شده است

قرآن می فرماید:

﴿وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُو و الْآصَالِ وَ لَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ﴾ (1)

پروردگارت را در دل خود از روی تضرع و ،خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن؛ و از غافلان مباش!

این آیه خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله است می فرماید: پیامبر! خدا را در دلت با خشوع خضوع و از روی ترس یاد کن داد نزن ،آهسته آهسته صبح و شب با خودت بگو: خدا خدا تا از غافلین نباشی

گاهی نوجوانان و جوان ها از ما سؤال می کنند: مسیحی ها هفته ای یکبار به کلیسا می روند و عبادت می کنند ما چرا هم ،صبح هم ظهر و عصر و هم مغرب و عشا باید نماز بخوانیم؟ به چه دلیل خدا عبادت را روزانه کرده و آن هم پنج مرتبه ؟

دلیلش این است که این توجه دائم باعث می شود غفلت که خیلی مرض سختی و خطرناکی است دامن گیر ما نشود

علی علیه السلام فرمود:

﴿الْغَفْلَةُ أَضَرُّ الْأَعْدَاءِ﴾؛ (2)

غفلت بدترین دشمن است

اقسام غفلت

غفلت دو نوع است: 1- قابل جبران -2 غیر قابل جبران. بعضی اوقات غفلت

ص: 42


1- اعراف، 205
2- غرر الحكم، ح 5743

قابل جبران نیست مثل ماشینی که ته دره رفته و تمام مسافرهایش از بین رفته اند حالا راننده داد بزند: ای زنم ای برادرم ... فایده ندارد، دیگر کسی زنده نمی شود. اما یک وقت ماشین به سمت دره و بیابان می رود شخصی او را متوجه می کند و دست روی شانه اش می گذارد و می گوید مواظب باش، راننده هم بلافاصله عکس العمل انجام می دهد و ماشین را در مسیر خودش قرار می دهد؛ این غفلت قابل جبران است.

داستان

1. هارون الرشید داشت رد می شد بهلول صدایش ،زد، گفت: هارون. به هارون برخورد گفت: او چه کسی است؟ گفتند بهلول .است گفت: بی ادب، هارون یعنی چی ؟ تو مرا نمی شناسی؟ گفت: اتفاقا خوب می شناسمت، تو کسی هستی که اگر در شرق مملکتت باشی اما در غرب مملکتت به کسی ظلم شود تو مسئولی و فردای قیامت جلویت را می گیرند و می گویند: تو در شرق بودی، در غرب به کسی ظلم شد چرا نفهمیدی؟ چرا جلوی ظلم را نگرفتی؟

هارون به گریه افتاد این غفلت قابل جبران است می توانست هارون الرشید از این فرصت استفاده کند اما نکرد

2. بهلول در زمانی دیگر وارد کاخ هارون شد و روی تخت هارون نشست. مأمورها گفتند: پایین بیا گفت: نمی آیم. گفتند این تخت خلیفه است، گفت: پایین نمی آیم او را کتک مفصلی زدند و از قصر بیرونش کردند.

هارون رسید، دید دارد گریه می کند گفت: چه شده است؟ گفت: مأمورانت مرا زدند، گفت: مگر چه کار کرده بودی؟ با آن ها برخورد می کنم. گفت: به خاطر این که مرا زدند گریه نمی کنم گریه من از این است که من پنج دقیقه روی این تخت نشستم این قدر مرا ،زدند تو که یک عمری است روی این تخت نشسته ای

ص: 43

فردای قیامت ترا چه قدر می زنند؟!

فردای قیامت باید جوابگوی اعمالت باشی که چرا ظلم کردی؟!

بهلول تذکر می داد که قابل پیگیری و فرصت جبران بود.

3. هارون الرشید برای سرکوب قیام هایی که در خراسان شده بود به ایران آمد مریض شد و بستری شد با خودش لشکری را از بغداد آورده بود. چند فرزند داشت مأمون امین و صالح گفت: مرا سوار اسب کنید تا نگاهی به این لشکری که از بغداد آورده ام بکنم.

سوارش کردند اما آن قدر مریض بود که نتوانست روی اسب .بنشیند زیر بغل هایش را گرفتند، یک نگاهی به لشکرش کرد داشت جان می داد، این آیه را خواند:

﴿مَا أَغْنَى عَنِّى مَالِيهُ هَلَكَ عَنِّى سُلْطَانِية﴾ (1)

مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد قدرت من نیز از دست رفت.

نه مال به دردم خورد و نه سلطنت و دار فانی را وداع گفت؛ (2) این دیگر قابل جبران نیست؛ چون فرصت گذشته است.

امام حسین علیه السلام در کربلا به حر تذکر داد. (3) او از غفلت بیرون آمد و نجات پیدا .کرد اما تذکر امام روی عمر سعد اثر نداشت رفع غفلت نیاز به تنبّه دارد.

بعضی وقت ها غفلت میآید و تا دم مرگ ادامه دارد و دیگر این قابل جبران نیست؛ قرآن کریم می فرماید:

﴿ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ﴾ (4)

ص: 44


1- الحاقه، 28
2- مجموعه ورام، ج1، ص282.
3- الارشاد، ج2، ص 100 ؛ اللهوف، ص 103؛ بحارالانوار، ج45، ص11.
4- انبیاء، 1

حساب مردم به آنان نزديك شده.

مردم قیامت نزدیک است و خیلی از شماها از مرگ و قیامت غافلید هر پیامی از سوی خدا می آید می شنوید اما به بازیچه و تمسخر می گیرید، قلب های شما در لهو و بی توجهی است.

خطبه ای 174 نهج البلاغه را ببینید؛ خطبه در مذمت آدم های غافل است. شروعش این است:

«أيها الغافلون» ، نمى فرمايد: «أيها الكافرون» و نمى فرمايد: «أيها المؤمنون». يكى از عزیزان شرحی بر این خطبه نوشته به نام پرده پندار که کتاب خوبی است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

﴿يأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَرْتَفِعُ فِيهِ الْفَاحِشَةُ وَ لَتُصَنَّعُ وَ يَنْتَهَكُ فِيهِ الْمَحَارِمُ وَ يَعْلَنُ فِيهِ الزِّنَا وَ يَسْتَحَلُّ فِيهِ أَمْوَالُ الْيَتَامَى وَ يُؤكَلُ فِيهِ الرِّبَا وَ يَطَفَّفُ فِي المُتَكَاييل و الْمَوَازِينِ وَ يَسْتَحَلُّ الخَمْرُ بِالنَّبِيذِ وَ الرّشْوَةُ بِالْحَدِيةِ وَ الْخِيانَةُ بِالْأَمَانَةِ وَ يَتَشَبَّهُ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ يَسْتَخَفُ بِحُدُودِ الصَّلَاةِ وَ يُحَجُّ فِيهِ لِغَيرِ اللَّهِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ الزَّمَانُ انْتَفَخَتِ الْأَهِلَّةُ تَارَةٌ حَتَّى يَرَى هِلَالُ لَيلَتَينِ وَ خَفِيتْ تَارَةً حَتَّى يفْطَرُ شَهْرُ رَمَضَانَ فِي أَوَّلِهِ وَ يصَامُ الْعِيدُ فِي آخِرِهِ فَالْحَذَرَ الْحَذَرَحِينَئِذٍ مِنْ أَخْذِ اللَّهِ عَلَى غَفْلَةٍ فَإِنَّ مِنْ وَرَاءِ ذَلِكَ مَوْتَ ذَرِيعٍ يَخْتَطِفُ النَّاسَ اخْتِطَافَاً حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ لَيصْبِحُ سَالِماً وَ يمْسِي دَفِيناً وَ يمْسِى حَياً وَ يصْبِحُ مَيت فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ الزَّمَانُ وَجَبَ التَّقَدُّمُ فِى الْوَصِيةِ قَبْلَ نُزُولِ الْبَلِيةِ وَ وَجَبَ تَقْدِيمُ الصَّلَاةِ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا خَشْيَةَ فَوْتِهَا فِي آخِرِ وَقْتِهَا فَمَنْ بَلَغَ مِنْكُمْ ذَلِكَ الزَّمَانَ فَلَا يبِينَنَّ لَيْلَةً إِلَّا عَلَى ظهرو آن قدر أَنْ لَا يَكُونَ فِي جَميع أَحْوَالِهِ إِلَّا طَاهِراً فَلْيَفْعَلْ﴾ (1)

زمانی فرا می رسد که در آن گناه و ظاهر سازی ارزش پیدا می کند و قبح و

ص: 45


1- فضائل الأشهر الثلاثه، ص 91؛ بحارالانوار، ج 93، ص303.

زشتی کارهای حرام از بین می رود و زنا آشکار می گردد، خوردن مال یتیم حلال شمرده می شود با خورده می شود و کم فروشی رایج می گردد، شراب را با نام ،نبیذ رشوه را با نام هدیه و خیانت را با عنوان امانت داری حلال می شمرند مردان شبیه به زنان می شوند و زنان شبیه به مردان، احکام نماز را سبک می شمارند و برای غیر خدا حج می روند؛ چون این زمان فرا رسید ماه نوگاهی آن قدر در بالای افق ظاهر می شود به طوری که در دو شب هلال دیده و گاهی مخفی می شود به طوری که مردم اول ماه رمضان را روزه نمی گیرند و در آخر ماه روز عید فطر را روزه می گیرند، پس در این هنگام بر حذر باشید از این که در حال غفلت و بی خبری عذاب و مجازات الهی شما را فرا بگیرد؛ زیرا در پس آن وضع مرگ فراگیر خواهد بود و مردم با سرعت و پی در پی ربوده می شوند به طوری که انسان هنگام صبح سالم و هنگام شب در زیر خاک مدفون و یا شب زنده و صبحگاهان مرده است. وقتی آن زمان فرا رسید، واجب است پیش از نزول بلا در وصیت پیش دستی کرد و واجب است نماز در اول وقت آن، (از بیم از دست دادن آن در پایان وقت) هر کس از شما به آن زمان ،رسید، شب را جز با طهارت سپری نکند و اگر می تواند در هر حالی با طهارت باشد این کار را انجام دهد.

مردم! زمانی می آید که کارهای زشت اوج می گیرد، زیاد می شود و ارتفاع پیدا می کند و چاپلوسی و تملق گویی گسترش پیدا می کند و روابط جنسی حرام علنی می شود و....

زمانی که صحبت از ازدواج موقت یا دائم می شود بعضی ها عیب می دانند اما راحت می گوید: ارتباط حرام .دارم راحت با خورده می شود و کم فروشی گسترش پیدا می کند و رسمی می شود و....

ص: 46

فرمود: در جامعه که خیانت رسمی،شود زن ها خودشان را به مردها شبیه می کنند و مردها خودشان را به زن ها شبیه می کنند ،مرد، صبح از خانه بیرون می ،آید شب دفنش می کنند یعنی تصادفات و حوادث زیاد می شود. حدیث مذکور اشاره به دوران ما دارد فرمود: اگر در یک چنین زمانی واقع شدید سه تا کار انجام بدهید:

به نظرم این سه توصیه غفلت را از بین می برد؛ یعنی شما در یک زمانی هستید که اختلاس خیانت کم فروشی زیاد است، در چنین زمانی:

شیوه های برخورد با غفلت

1.داشتن وصیت نامه

﴿وَجَبَ التَّقَدُّمُ فِى الْوَصِيةِ قَبْلَ نُزُولِ الْبَلِيةِ﴾؛

واجب است پیش از نزول بلا در وصیت پیش دستی کرد.

همه شما وصیت نامه داشته باشید ،جوان ،پیر زن و مرد رئیس و مرئوس حاكم و رعیت چه اشکالی دارد وصیت نامه داشته باشیم و بالایش هم بنویسیم: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾.

یاد مرگ بیفتیم خود وصیت نامه به من و شما توجه می دهد.

2.اقامه نماز در اول وقت

﴿وَ وَجَبَ تَقْدِيمُ الصَّلَاةِ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا خَشْيَةَ فَوْتِهَا فِي آخِرِ وَقْتِهَا﴾؛

و واجب است نماز در اول وقت آن از بیم از دست دادن آن در پایان وقت. به هیچ وجه نگذارید نمازتان از اول وقت عبور کند خود این اول وقت به شما توجه می دهد و غفلت را از بین می برد

ص: 47

3.دائم الوضو بودن

﴿فَمَنْ بَلَغَ مِنْكُمْ ذَلِكَ الزَّمَانَ فَلَا يبِيتَنَّ لَيْلَةً إِلَّا عَلَى ظُهْرِ وَ آن قدر أَنْ لَا يَكُونَ فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِ إِلَّا طَاهِراً فَلْيَفْعَلْ به﴾؛ (1)

هر کس از شما به آن زمان رسید شب را جز با طهارت سپری نکند و اگر می تواند در هر حالی با طهارت باشد این کار را انجام دهد.

قسمت سوم دو بخش است: شب با وضو بخوابید این تخفیف است، بعد :فرمود: اگر می توانید در تمام شبانه روز با وضو باشید.

این روایت در منابع ما آمده که در واقع حضرت دارد این توجه را به ما می دهد که چگونه با غفلت مبارزه کنیم.

مسكين واقعی

در روایت دیگری علی علیه السلام فرمود:

﴿مِسْكِينُ ابْنُ آدَمَ مَكْتُومُ الْأَجَلِ مَكْنُونُ الْعِلَلِ مَحْفُوظ الْعَمَل تولهُ الْبَقَةُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ﴾؛ (2)

بینوا فرزند آدم مرگش پوشیده است و بیماری اش پنهان کردارش نگاشته است و پشه ای او را آزار رساند جرعه ای آب او را می کشد و عرق تنش او را بدبو می کند.

وقتی انسان این روایت را می شنود باید گریه کند! فرمود: فرزند آدم ! مسکین واقعی تویی؛ چون شش تا چیز در زندگی ات وجود دارد: 1-مرگت معین شده است و تو خبر نداری. این خیلی درد است که آدم نداند کی می میرد. چقدر آدم قبل از ماه رمضان بودند و الان از دنیا رفتند. 2 - از مرض هایت هم خبر نداری، یک مرتبه

ص: 48


1- فضائل الاشهر الثلاثه، ص 91 ؛ بحار الانوار، ج 93 ، ص 303
2- نهج البلاغ، حکمت 411.

می گویند: سرطان و.... 3- همه کارهایی هم که می کنی حفظ می شود. 4- پشه ای تو را از پا در می آورد 5- یک جرعه آب در گلویت اشتباهی به جای مری توی نای ،برود خفه می شوی 6- بدنت یک خورده ،بماند بوی بدش آزارت می دهد.

قرآن می فرماید:

﴿يا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴾ (1)

ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟!

انسان به چه بنازد؟ یک پشه انسان را از پا در می آورد، چند روز حمام نرود بدنش بوی بد می گیرد و.... یکی از بهترین آثار این ماه رمضان همین موعظه هاست موعظه ها غفلت را می زداید

علی علیه السلام فرمود:

﴿الْمَوَاعِظُ صِقَالُ النُّفُوسِ﴾؛ (2)

اندرزها صيقل بخش جان هاست.

موعظه نفس انسان را صیقل می دهد.

خدایا! به آبروی قرآن که در محضرش هستیم قسمت می دهیم به ما حالت توجه و يقظه و انتباه عنایت بفرما.

ص: 49


1- انفطار، 6.
2- غرر الحکم، ح1354

ص: 50

دشمن شناسی

قال الله تبارک و تعالی:

﴿وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذَا إِلا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السّحْرَوَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ قَالَ رَبّى يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ (1)

ستمگران پنهانی نجوا کردند (و گفتند): «آیا جز این است که او بشری همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر می روید ، با این که (چشم دارید و) می بینید؟ (پیامبر) گفت: پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمین می داند؛ و او شنوا و داناست!.

مقدمه

بحث ما در آیات نورانی سوره مبارکه انبیاست پیشتر عرض کردیم که در آغاز این سوره به بیماری خطرناک غفلت اشاره شده است.

در ادامه آیات قبل این بحث مطرح است که دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله، برای این که زیر بار حق و اسلام ،نروند شروع به تهمت و شایعه پراکنی علیه پیامبر صلی الله علیه و اله کردند؛

ص: 51


1- انبيا، 3

آن جا که می فرماید:

این ها درگوشی با هم صحبت می کردند توطئه می کردند و سعی می کردند که حرف های شان مخفی بماند بعد می فرماید حرف هایی که با پیامبر صلی الله علیه و آله می زدند و شایعاتی که مطرح می کردند، این ها بود؛ چون پیش از این بیان کردیم که این آیات ، مکی است و هنوز صحبت از جنگ نظامی نیست حرف اول شان این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله هم یک بشر است؛ ما هم یک بشر؛ چرا او پیامبر باشد، ما نباشیم؟ چه کسی گفته او پیامبر است مگر او نامه و سند و مدرک آورده است؟

حرف دوم شان این است که ایشان ساحر است شما پیش یک جادوگر می روید. او کارهای خاصی برای شما انجام می دهد قرآن تعبیر معجزه می کند و مخالفان می گفتند: سحر.

حرف سوم شان که در این جا اشاره ای نشده و در آیات دیگر آمده این است که پیامبر صلی الله علیه و آله کاهن و شاعر است.

من می خواهم این آیات را بهانه ای قرار بدهم برای بحثی به نام دشمن شناسی.

دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر صلی الله علیه و آله سه دسته دشمن داشت 1- مشرکین که منکر خدا بودند، 2- منافقین که به دروغ می گفتند مسلمانیم، 3- يهود و اهل کتاب.

دشمن در زمان های مختلف فرق می کند زمان پیامبر صلی الله علیه و آله این سه دسته بودند؛ مشرک، منافق و اهل کتاب زمان امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت سه دشمن دیگر داشت ناکثین قاسطین و مارقين همه این سه گروه به ظاهر مسلمان بودند؛ اما عده ای پیمان شکن بودند(ناکثین)؛ گروهی خیانتکار بودند (قاسطین)؛ و عده ای نیز جزو خوارج بودند.

زمان امام حسین علیه السلام دشمن در لباس اسلام بود عمر سعد و سپاه یزید بودند که

ص: 52

به ظاهر نماز می خواندند و اظهار ایمان می کردند. (1) دشمن در طول تاریخ تفاوت می کند. گاهی مشرک است و گاه منافق اما ماهیت و هدف شان یکی است و حربه های آن ها ممکن است یکی باشد و ممکن است مختلف باشد.

من به پنج مورد از حربه های دشمنان اشاره می کنم؛ چون این بحث خیلی مهم است و مقام معظم رهبری دام ظله هم روی این بحث دشمن شناسی و فریب نخوردن از دشمن تأکید فراوانی دارند.

در ادامه راه های مقابله با دشمن را هم عرض می کنم

حربه های دشمنان

1.جنگ نرم

اولین حربه دشمن که در قرآن فراوان به آن اشاره شده است، جنگ نرم است که پیشتر به آن جنگ روانی و جنگ سرد می گفتند.

ما دو نوع جنگ داریم: 1- جنگ با اسلحه توپ تانک و موشک که این جنگ گرم و سخت است. 2- جنگی که ابزارش توپ و تفنگ نیست و به آن جنگ نرم می گویند.

در صدر اسلام با شعر، تهمت، شایعه پراکنی، خدعه و بد جلوه دادن شخصیت کسی را خراب می کردند جنگ نرم هر گونه اقدام روانی و تبلیغاتی است که فرد یا جامعه را هدف قرار می دهد؛ در جنگ نرم عقاید، فرهنگ، ،سیاست، احساسات و رفتارها مورد حمله قرار می گیرد؛ بدون آن که هیچ سلاحی در کار باشد جنگ نرم مسئله جدیدی نیست بلکه به بلندای تاریخ سابقه دارد. امروز فقط شیوه ها متنوع شده است. فضای مجازی به کمک آن آمده است. در جنگ نرم، با روش تدریجی و آرام جلو می روند.

ص: 53


1- وقعه الطف، ص193؛ الارشاد، ج2، ص 89؛ بحارالانوار، ج44، ص391.

نبرد صفین و جنگ نرم

در جنگ صفین یک بخش جنگ با شمشیر است که می گوییم جنگ سخت، اما یک بخش دیگری دارد که به آن جنگ نرم گفته می شود؛ عمرو عاص در جنگ مذکور می گوید قرآن ها را بالای نیزه کنید؛ جنگ نمی کند؛ شمشیر در کار نیست. قرآن ها بالای نیزه می رود. نتیجه این حرکت تبدل حکمیت و مجبور کردن امیرالمؤمنین علیه السلام به ترک جنگ و مبارزه است. عمروعاص می داند مسلمانان روی قرآن حساسیت دارند از همان حربه استفاده می کند.

تعبیر جدیدی داریم تحت عنوان انقلاب مخملی برخلاف انقلاب چدنی گاهی کشوری را با چدن و جنگ و اسلحه می گیرند و گاهی کار به این گونه نیست. به عنوان مثال کار در ونزوئلا به گونه ای است که یک کسی را بر سر کار می برند؛ حمایت می کنند و بعد شایعه علیه او می سازند یک حکومت را با همین روش زمین می زنند این روش انقلاب مخملی و رنگی است. انقلاب مخملی یعنی حرکتی برای تغییر حکومت بدون خشونت و خونریزی

در طول تاریخ مثلاً داستان افک در سوره احزاب آمده است . در سوره نور نیز پیش تر اشاره کردیم که شایعه ای برای همسر پیامبر صلی الله علیه و اله ساختند و پیامبر صلی الله علیه و اله را خانه نشین کردند.

امروزه با استفاده از فضاهای مجازی و اینترنت و شبکه های ماهواره ای به راحتی جریانی ایجاد می کنند؛ بدون این که ،بجنگند شمشیر دست بگیرند و خونی ریخته شود به عبارت دیگر جوسازی می کنند.

مشرکین مکه طی سیزده سال با پیامبر صلی الله علیه و اله این نوع جنگ را داشتند؛ نسبت ساحری کاهنی و شاعری به ایشان دادند شبهه های مانند این که چرا راه می رود و چرا غذا می خورد چرا فرشته ای به جای او نیامده است و ... . همان گونه که حضرت موسی علیه السلام را با این حرف ها اذیت کردند قرآن می فرماید:

ص: 54

﴿يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللهُ مِمَّا قَالُوا وَ كَانَ عِنْدَ اللهِ وَجِيها﴾ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید همانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند؛ و خداوند او را از آن چه در حق او می گفتند مبرا ساخت؛ و او نزد خداوند، آبرومند (و گران قدر) بود!

هارون، قبل از برادرش موسی علیه السلام از دنیا رفت یک شایعه گسترده ای ساختند و گفتند موسی علیه السلام او را کشته است. چنین شایعاتی را جنگ نرم می گویند که گاهی در زندگی اصحاب ائمه علیهم السلام هم می بینیم که با این شایعات و جوسازی ها آن ها را از صحنه خارج می کردند.

داستان يونس بن عبد الرحمن

یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام فردی به نام یونس بن عبدالرحمن است. ایشان بسیار مؤمن است. امام علیه السلام سه بار بهشت را برای وی تضمین کرده و او را به سلمان تشبیه کرده است. این فرد بعد از شهادت امام کاظم علیه السلام محکم ایستاد و از امام رضا علیه السلام دفاع کرد.

اما بعضی دل شان نمی خواست امام رضا علیه السلام به امامت برسد؛ مثل علی بن ابی حمزه بطائنی که وکیل امام کاظم علیه السلام بود و اموال امام پیش ایشان بود. بعد از شهادت امام کاظم علیه السلام قصد داشت اموال امام علیه السلام را تصرف کند و گفت: علی بن موسی، امام نیست.

یونس بن عبدالرحمن، در همه جا علیه او صحبت می کرد. به یونس پیغام دادند: ده هزار دینار حق السکوت به تو می دهیم که کاری نکنی و سکوت کنی. نیازی هم نیست که از ما دفاع کنی. ده هزار دینار به تو می دهیم تا نگویی علی بن

ص: 55


1- احزاب، 69

موسی، امام است.

گفت: من از مولایم امام صادق علیه السلام شنیده ام:

﴿إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَى الْعَالِم أن يظهِرَ عِلْمَهُ فَإِن لَم يَفْعَلْ سُلِبَ نُورَ الْإِيمَانِ﴾؛ (1)

هر گاه بدعتی ظاهر شد بر عالم است که علمش را آشکار کند و اگر چنین نکند نور ایمان از او سلب می شود.

اگر در جامعه بدعت گذاشته شد عالم باید فریاد بزند. من نه این پول را می گیرم و نه سکوت می کنم

وقتی با پول به نتیجه ای نرسیدند، بر علیه او شایعه کردند. همین قدر بگویم که دیگر حلال زاده گی اش را هم زیر سؤال بردند و او را یونس بن عبدالرحمن خطاب نمی کردند؛ بلکه یونس بن ابیه می خواندند؛ یعنی یونس پسر پدرش به این معنا که پدرش مشخص نیست

یک روز خدمت امام رضا علیه السلام نشسته بود فردی وارد شد و عرض کرد: یابن رسول الله ! گروهی از بصره برای ملاقات شما آمده اند. امام علیه السلام فوراً به یونس فرمود: داخل اتاق برو داخل اتاق رفت؛ اهل مجلس شروع به بدگویی از یونس بن عبدالرحمن کردند وقتی مجلس را ترک کردند یونس گریه کنان از اتاق بیرون آمد و عرض کرد آقا دیدید؟ جلو شما هم این حرف ها را می زنند.

حضرت فرمود: من از تو راضی ام (2) و اهل بهشتی. بگذار هر چه می خواهند بگویند.

شاید آن قدر جو سنگین بوده که امکان دفاع امام رضا علیه السلام هم نبوده است.

یکی از راهکارهای دشمن همین جنگ نرم است. امروز هم اگر خوب نگاه

ص: 56


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص 113؛ الغيبه للطوسی، ص 64؛ بحارالانوار، ج48، ص252.
2- مستدرك الوسائل، ج 12، ص 298؛ بحار الانوار، ج2، ص66

کنید، دشمن در حوزه های نظامی موفق نشده و می خواهد در فضای مجازی، در ،اعتقادات در اقتصاد در سیاست شایعه پراکنی کرده و ضربه خود را وارد کند.

انسان های عاقل نباید به هر خبر رسانه ای توجه کنند؛ امروز اخبار رسانه ای به شدت آلوده است.

تعامل سقراط با سخن چین

اشاره

جمله ای از سقراط حکیم دیدم که جالب و محل تأمل است. شخصی نزد سقراط! آمد و گفت: جناب سقراط پشت سر یکی از شاگردان شما یک چیزهایی می گویند و می خواهم برای شما بگویم.

سقراط به او گفت: سه سؤال من را جواب بده؛ بعد از آن اگر خواستی مطرح کن شاید هم پشیمان شدی و نگفتی.

گفت: اول این که پشت سر شاگرد من می گویند و توالآن می خواهی برای من ،بگویی مطمئنی؟ جواب داد نه من فقط شنیده ام و مطمئن نیستم.

دوم این که آن چه پشت سر شاگرد من می خواهی بگویی، خوبی اش است؟ گفت: نه؛ بدی اش است.

سوم این که الآن تو می خواهی مطرح کنی و می گویی شنیدی و خوبی او هم نیست به درد من می خورد و سودی برای من دارد؟ جواب داد نه سقراط :گفت بسیار خوب با این سه جواب منفی چرا می خواهی بگویی؟ فقط من را گرفتار یک گناه می کنی. آن مرد جواب داد: ببخشید من نمی گویم و دیگر هم نخواهم گفت.

پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند:

﴿أَلَا وَ إِنَّ أَعْقَلَ النّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَأَطاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ وَ عَرَفَ دَارَ

ص: 57

اِقامَتِهِ فَأَصْلَحَها وَ عَرَفَ سُرْعَةَ رَحيلِهِ فَتَزَوَّدَ لَهَا﴾؛ (1)

بدانید که عاقل ترین مردم کسی است که پروردگارش را بشناسد و از او پیروی کند؛ دشمنان خدا را بشناسد و از آنان نافرمانی کند؛ جایگاه ابدی خود را بشناسد و آن را آباد کند و بداند به زودی به آن جا سفر خواهد کرد و برای آن توشه بردارد.

2.هنجار شکنی

دومین حربه دشمن هنجار شکنی است یعنی امر به فحشاء و بدى خداوند متعال در سوره توبه می فرماید:

﴿الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ ينْهَوْنَ عَن الْمَعْرُوفِ وَ يقْبِضُونَ أَيدِيهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ (2)

مردان منافق و زنان منافق همه از یک گروهند آن ها امر به منکر، و نهی از معروف می کنند؛ و دست های شان را (از انفاق و بخشش) می بندند؛ خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آن ها را فراموش کرد (، و رحمتش را از آن ها قطع نمود)؛ به ،یقین منافقان همان فاسقانند!

دشمن این کارها را می کند؛ امر به منکر می کند یعنی امر به ابتذال و بدحجابی و شراب خواری و بر عکس از خوبی نهی می کند

این قدر بزرگان نسبت به سند 2030 حساسیت دارند؟ چون این سند برای دشمن سرباز تربیت می کند؛ نگذارید آموزش و پرورش با این سند اداره شود؛ نگذارید به بهانه نشاط در آموزش و پرورش ابتذال به مدرسه ها وارد شود و موسیقی

ص: 58


1- اعلام الدین ص 337؛ بحارالانوار، ج74، ص179.
2- توبه ، 67.

راه یابد. نگذارید به اسم نشاط و سرور منکر وارد شود. اتفاقاً مهم ترین جا برای ساختن شخصیت افراد آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش یک وزارت خانه مولّد است؛ مادر است.

در یک کلمه دشمن دومین حربه اش امر به بدی و فحشاست.

هنجار شکنی در زمان امام سجاد علیه السلام

اشاره

ابوالفرج اصفهانی در کتابش به نام مدینه الرسول می نویسد:

زمان امام سجاد علیه السلام، 50 یا 60 سال بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله کار به جایی رسیده بود که کارناوال های (1) موسیقی در خیابان ها می آمدند و مردم تماشا می کردند. جلسات مختلط زن و مرد برگزار می شد

مدینه جایی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله با صوت قرآنش مردم را زنده می کرد، اما مدتی بعد تبدیل به چنین فضایی شد که زمان عبدالملک مروان بود؛ این هنجارشکنی است و دشمن از این حربه استفاده می کند این که در شبکه های ماهواره ای این هنجارشکنی به وفور دیده می شود نباید ملاکی برای رسانه ما باشد. نمی گویم الگو گرفتن از دیگران همیشه بد است؛ نه؛ اما کسانی که می خواهند سریال، فیلم یا هر برنامه دیگری بسازند، گاهی الگو می گیرند از بعضی برنامه های خارجی که در جامعه و فرهنگ ما هنجار نیست؛ این ها باید به شکل صحیح بسازند؛ فکر نکنید هر چه آن ها ارائه می کنند درست است فکر نکنید هر چه آن ها تولید می کنند کارشناسی شده است.

دشمن گاهی صد راست می گوید و یک دروغ بینش قرار می دهد. برای همان یک دروغ صد راست می گوید.

ص: 59


1- اصل لغت فرانسوی است کاروان شادی. کاروانی که در ایام معینی از سال در ممالک مختلف برای تفریح حرکت دهند. این امر به تقلید از اروپا وارد ایران شد و سپس متروک شد. (لغتنامه دهخدا).

قرآن می گوید: منافقین پیش پیامبر صلی الله علیه و آله می آمدند و می گفتند:

﴿نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللهِ﴾ (1)

ما شهادت می دهیم که یقیناً تو رسول خدایی.

3.اختلاف افکنی

سومین حربه دشمن اختلاف افکنی است.

آمریکا و اسرائیل وضع اقتصادی بدی را ایجاد کرده اند و سنگین ترین تحریم ها را در طول تاریخ بر ایران تحمیل کرده اند اما مهم تر از آن ایجاد اختلاف بین جناح های سیاسی است. یک جا می گویند: مذاکره خوب است؛ جای دیگر می گویند: خوب نیست. یک جا می گویند: این جناح برود، خوب است؛ یک جا می گویند نظام ولایت فقیه برود، درست می شود. این اختلاف افکنی رویه دشمن بوده و هست قرآن می فرماید:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يوقِعَ بَينَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَن الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾ (2)

شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد آیا (با این همه زیان و فساد و با این نهی اکید) خودداری خواهید کرد؟

مسئولین باید خیلی حواس شان جمع باشد. شرایط امروز، شرایط اختلاف نیست؛ البته اوضاع خیلی بهتر شده و اختلافات کم تر شده است. رؤسای قوا و جناح های سیاسی باید مراقب این اختلاف افکنی ها باشند.

ص: 60


1- منافقون، 1
2- مائده، 91

داستان اوس و خزرج

اشاره

در مدینه دو قبیله به نام های اوس و خزرج بودند؛ به قول امروزی ها دو جناح سیاسی.

اختلاف جناح ها عیب ندارد. بالأخره هر کسی شیوه ای دارد. یکی اصلاح طلب است و دیگری اصول گرا. البته مبانی انقلاب را باید همه قبول داشته باشند. اوس و خزرج باهم جنگ های چند ده ساله داشتند. وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله مبعوث شد به مدینه آمد و این اختلاف ها را کنار گذاشتند. به این ها انصار؛ می گفتند اوس و خزرج؛ یعنی یک جبهه و یک گروه بودند.

خدا صهیونست ها را لعنت کند که همیشه به دنبال ایجاد اختلاف اند و این فکر را از قدیم داشتند؛ البته حساب مردم یهودی و مسیحی از حساب صهیونست جداست. بالأخره در همین کشور ایران کسانی را داریم که یهودی یا مسیحی اند؛ حتى بعضی از این ها در کشورهای اروپایی گاهی علیه اسرائیل، تظاهرات می کنند و بر علیه ظلم به پا می خیزند بحث ما رژیم حاکم بر اسرائیل است

در صدر اسلام پیرمردی یهودی به نام شاس بن قیس بود. این پیرمرد آمد جوانی را پیدا کرد. جوان، خوش زبان و خوش بیان بود پیرمرد گفت: برو بین اوس و خزرج بنشین و اختلاف ایجاد کن. مثلاً به اوسی ها بگو یادتان رفت جنگ های بعاث ؟ (جنگ های بعاث درگیری های قدیمی بین این دو قبیله بود). چقدر این ها از شما را کشتند؟ بعد برو بین خزرجی ها و بگو یادتان رفته چقدر اوسی ها از شما را کشتند؟ و او رفت و موفق هم شد.

کار به جایی رسید که یک مرتبه دو قبیله اوس و خزرج شمشیر به روی هم کشیدند و جنگ داشت آغاز می شد خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. فوراً خودشان را رساند و فرمود: شمشیرها را زمین بگذارید. خجالت بکشید.

دوباره به جاهلیت برگشتید؟ خلاصه پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه نداد ولی با رحلت

ص: 61

پیامبر صلی الله علیه و آله دوباره این اختلاف ها در سقیفه خودش را نشان داد من معتقدم دست های یهود در آن جا هم دخیل بود و این طور بین مسلمان ها تفرقه انداخت.

چرا باید نزدیک یک میلیارد و نیم مسلمان در دنیا، این گونه تحت سیطره دشمن باشد؟ چرا باید برنامه ریزشان دیگران باشند؟ چرا بین ما اتحاد نیست؟ ما همه در منطقه مسلمانیم افغانستان، پاکستان ،بحرین عربستان، کویت، ایران؛ این همه مسلمان دور هم جمع شده اند؛ به قول سید جمال الدین اسدآبادی، فقط در یک چیز باهم وحدت دارند و آن هم در تفرقه

4.تحریم اقتصادی

چهارمین حربه دشمن تحریم اقتصادی است.

قرآن کریم می فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ﴾ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید! آن ها از هر گونه شرّ و فسادی درباره شما کوتاهی نمی کنند آن ها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید (نشانه های) دشمنی از دهان (و کلام ) شان آشکار شده؛ و آن چه در دل های شان پنهان می دارند، از آن مهم تر است. ما آیات (و راه های پیشگیری از شرّ آن ها) را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید.

دشمن اگر توانست با تحریم اقتصادی و اگر توانست با ترور شخصیت ها قصد ضربه زدن دارد در اول انقلاب سراغ ترور شخصیت ها رفتند. یک روز صبح مردم

ص: 62


1- آل عمران 118

از خواب برمی خیزند؛ می بینند رئیس جمهور و نخست وزیر کشته شده است؛ روز دیگر رئیس دیوان عالی کشور و یک روز وزیر و وکیل پس از آن با جنگ هشت ساله به میدان آمدند. امروز هم از طریق فشار اقتصادی وارد عمل شده اند.

قرآن کریم می فرماید:

﴿قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَينَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴾ (1)

و آن چه در دل های شان پنهان می دارند از آن مهم تر است. ما آیات (و راه های پیشگیری از شرّ آن ها) را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید.

دشمن بغض و کینه از شما دارد کسی فکر نکند دشمنی دشمن یک حد توقف دارد؛ نه

5.ایجاد رعب

پنجمین حربه دشمن ایجاد رعب است. دشمن تلاش می کند بترساند. قرآن کریم می فرماید:

﴿يخَوَفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخَافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ (2)

این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بی اساس) می ترساند از آن ها نترسید و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید.

در اُحد بعد از شکست ظاهری مسلمانان و شهادت 70 نفر، دشمنان سعی کردند ایجاد رعب و ترس کنند. قرآن کریم می فرماید:

﴿قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ ﴾؛ (3)

ص: 63


1- آل عمران 118
2- آل عمران 175
3- آل عمران، 173

دشمنان اجتماع کرده اند به شما حمله کنند بترسید اما مسلمانان گفتند:

﴿حَسْبُنَا اللهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ﴾ (1)

خدا ما را کافی است و او خوب وکیلی است.

امروز هم دشمنان با ایجاد شبهه و رعب به دنبال نادیده گرفتن خدمات چهل ساله انقلاب هستند. متأسفانه افرادی هم در درون نظام گول خورده و تحت تأثیر قرار می گیرند دشمن بر طبل توخالی می کوبد قرآن کریم می فرماید: خدا در دل مؤمنان سکینه و آرامش قرار می دهد و در دل دشمن ترس و رعب می افکند: ﴿وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ﴾ (2) چگونه اسرائیل غاصب با گنبد آهنین از جوانان سنگ به دست فلسطین هراس دارد؛ از دشمن حتی با فزونی نفرات نباید ترسید.

این ها چند مورد از حربه های دشمن است که من اشاره کردم.

اما نکته آخر که باید بگویم این است که اصول حاکم در برخورد با دشمن چیست؟

اصول حاکم در برخورد با دشمن

1.شناختن دشمن

اولین اصل حاکم در برخورد با دشمن دشمن شناسی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

﴿أَلَا وَ إِنَّ أَعْقَلَ النَّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَأَطَاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهِ﴾؛ (3)

بدانید عاقل ترین مردم کسی است که پروردگارش را بشناسد و از او پیروی کند و دشمنان را بشاسد و با آنان مخالفت کند.

ص: 64


1- همان.
2- حشر، 2
3- اعلام الدین، ج1، ص 337

من جمله ای در عهدنامه مالک اشتر دیدم که خیلی جالب است. گویا برای امروز ما گفته شده است امیرالمؤمنین علیه السلام چهارده قرن پیش عهدنامه ای به مالک اشتر نوشته که اعلامیه حقوق بشر باید در برابرش زانو بزند این حرف من نیست.

جرج جرداق مسیحی می گوید: نامه امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر با اعلامیه حقوق بشر قابل مقایسه نیست آن اعلامیه را حقوقدان های دنیا نوشته اند و این نامه را یک نفر نوشته که خودش عامل .است حضرت می نویسند:

﴿وَ لَكِن الْحَذَرَ كُلَّ الحَذَرِ مِنْ عَدُوّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ﴾؛ (1)

زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتی کردن

بعد از پیمان هایی که با دشمن می بندی (بعد از صلح)، بعد از قراردادها بیش تر بترس؛ چون دورغ می گویند عمل نمی کنند؛ این کلام امیرالمؤمنین علیه السلام است؛ دشمن گاهی جلو می آید و طرح دوستی می ریزد تا نقاط ضعف شما را بشناسد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در صلح حدیبیه با مشرکین یک قرارداد ده ساله بست. مشرکین دو سال بعد آن را نقض کردند پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ از خود مفاد صلح صلح، استفاده کرد و به مکه حمله کرد.

اسلام هرگز شروع کننده جنگ نبود باید توجه داشت 13 سال در مکه هیچ جنگی نبود قرآن کریم به رسول خدا صلی الله علیه و اله می فرماید:

﴿وادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِي هِى أَحْسَنُ ﴾ (2)

روش حکمت و موعظه حسنه و جدال نیکو است اما اگر دشمن سرجنگ دارد مسلمانان نباید تسلیم شوند.

ص: 65


1- نهج البلاغه نامه 53
2- نحل، 125

جنگ دفاعی در اسلام

عده ای در جنگ صفین خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و اعتراض کردند که آقا ما خسته شده ایم. ما زندگی مان در کوفه است. شما ما را از عراق به شام آورده اید. در این سرزمین که ما نه با آب و هوایش آشناییم و نه بستگانی داریم؛ بیابان است و ما اسیر و معطل شده ایم جنگ را شروع نمی کنید؟ مگر ترسیدید یا سپاه دشمن را کافر نمی دانید؟ خودشان تحلیل کردند.

ابن ابی الحدید می گوید: امام علیه السلام لبخندی زد و فرمود: اما اول علی و ترس ؟ اگر قرار بود بترسم باید در جوانی می ترسیدم حالا که پیر شده ام و پیش از شصت سال دارم اگر قرار بود ترس داشته باشم در احد خندق و خیبر باید می ترسیدم. من و ترس ؟ هرگز.

دوم: می گویید دشمن را دشمن نمی دانم و مسلمان می دانم. من اگر قرار بود کسی را مسلمان بدانم با سپاه جمل نمی جنگیدم آن ها همه اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و این ها که سپاه معاویه اند و از شام آمده اند. این طور نیست. نه می ترسم و نه این ها را مسلمان می دانم می دانید چرا صبر می کنم و دست به دست می کنم؟ شاید با حرف و موعظه و نصیحت هدایت شوند شاید یکی از این ها نجات یابد من آغازکننده جنگ نیستم.

﴿عَسَى أَنْ يَهْتَدُوا أَوْ يَهْتَدِى فِيهِمْ طَائِفَة﴾؛ (1)

امام حسین علیه السلام در کربلا هم آغاز کننده جنگ نبود. اولین تیر را عمر سعد زد.

داستان مسلم مجاشعی

اشاره

در جنگ جمل هم امیرالمؤمنین علیه السلام خیلی سخنرانی کرد و در آخر، یک جوانی را به نام مسلم فرستاد و فرمود: تو برو برای این ها قرآن بخوان، شاید به راه بیایند.

ص: 66


1- نهج البلاغه، خطبه 54.

جوان سپاه عایشه و مردم بصره را به حکم قرآن دعوت کرد، دست راستش را قطع کردند، قرآن را به دست چپ گرفت دست چپش را نیز قطع کردند، قرآن را با دست های بریده به سینه چسبانید و خون بر آن جاری بود.

سپاه دشمن استقامت او را دیدند یک باره بر او حمله کردند و او را قطعه قطعه نمودند و شکمش را پاره کردند. (1)

این جوان نه جنگ می کرد و نه شمشیر به دست داشت؛ بلکه قرآن می خواند. در آن زمان امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: حالا بجنگید.

درست است که آغاز کننده جنگ نیستیم؛ اما امیرالمؤمنین علیه السلام در این نامه به مالک اشتر می فرماید: فریب صلح دشمن را نیز نخورید.

یکی از ویژگی های مؤمن طاغوت شناسی است که در قرآن هم آمده است:

﴿ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَ اللهُ سَمِيعٌ عَلِيم﴾ (2)

کسی که به طاغوت [ = بت و شیطان و هر موجود طغیان گر] کافر شود و به خدا ایمان آورد به دستگیره محکمی چنگ زده است که گسستن برای آن نیست و خداوند، شنوا و داناست.

اگر طاغوت را نشناسی ایمانت به خدا کامل نیست.

امام صادق علیه السلام فرمود: اشکال مردم زمان معاویه این بود که خدا را می شناختند، اما شرک را نمی شناختند؛ دین را می شناختند، اما طاغوت را نمی شناختند؛ از این رو معاویه نماز جمعه را چهارشنبه خواند و کسی چیزی نگفت.

دشمن شناسی یکی از مهم ترین ویژگی هاست این که می گویم دشمن شناسی،

ص: 67


1- طرف من الانباء والمناقب، ص478؛ ارشاد القلوب الى الصواب، ج 2، ص342؛ بحارالانوار، ج 28 ، ص 112
2- بقره، 256.

فقط دشمن خارجی نیست دشمن دو قسم است بیرونی و درونی دشمن های درونی: مانند نفس غضب و شهوت هستند این ها را هم باید شناخت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿أَعْدَى عَدُوّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَينَ جَنْبَيكَ﴾ (1)

دشمن ترین دشمنانت نفس توست که بین دو پهلویت قرار گرفته است.

2.مقابله به مثل

دومین اصل حاکم در برخورد با دشمن مقابله به مثل .است

قرآن می فرماید:

﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْل مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ وَاتَّقُوا الله و اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴾ (2)

هر کس به شما تجاوز کرد همانند آن بر او تعدّی کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روی ننمایید) و بدانید خدا با پرهیزکاران است

حرف تان را بزنید و نصیحت هم بکنید شروع کننده هم نباشید اما اگر دشمن یکی زد یکی بزنید و تجاوز هم نشود این سیره رسول خدا صلی الله علیه و اله بوده است. مقابله به مثل در برابر دشمن اصلی پذیرفته شده در اسلام است؛ قرآن کریم می فرماید:

﴿أذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾ (3)

کسانی که به آن ها ستم شده اجازه نبرد داده شده است.

قرآن کریم می فرماید:

ص: 68


1- مجموعه ورام، ج1، ص59؛ عده الداعى، ص 314؛ بحار الأنوار، ج 67، ص 64.
2- بقره، 194
3- نحل، 125

﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ ﴾ (1)

چرا با گروهی که سوگندهای خود را شکستند نمی جنگید.

غزوه بنی نضیر

شما سوره حشر را نگاه کنید. پنج آیه اول سوره حشر، درباره جنگ بنی نضیر است. پیامبر خدا صلی الله علیه و اله خودش شخصاً نزد قبیله بنی نضیر آمد. بنی نضیر قبیله ای یهودی بودند که ثروت زمین و امکانات فراوانی داشتند پیامبر صلی الله علیه و اله با این ها قرارداد بسته بود. حضرت در مقابل آن ها آمد تا صحبت کند (به علت کمی فرصت همه داستان را نمی گویم) کعب بن اشرف میان یهودیان بنی نضیر بود. گفت: فرصت خوبی است همین جا پیامبر صلی الله علیه و اله را ترور کنیم. کسی را پشت بام فرستادند سنگی را آماده کند و بر روی پیامبر صلی الله علیه و اله بیندازد تا پیامبر صلی الله علیه و اله کشته شود. بعد بگویند سنگ خودش افتاد.

پیک وحی رسول خدا صلی الله علیه و اله را با خبر کرد پیامبر صلی الله علیه و اله زودتر از این که اقدامی کنند متوجه شد و از آن جا دور شد به محض این که به مدینه رسید، لشکری آماده کرد و بنی نضیر را محاصره کرد همه شان را از مدینه بیرون کرد (2) سوره حشر درباره همین موضوع است حشر یعنی کوچ دادن؛ همه شان را از مدینه کوچ داد

دو اصل درباره دشمن شناسی بیان شد.

یک نکته عرض کنم از روزی که خلقت شروع شده است، دشمن هم بوده است. به عبارت دیگر تا خدا حضرت آدم را معرفی کرد، شیطان جلویش ایستاد. دشمنی شیطان همزمان با خلقت انسان بود و تا آخر هم خواهد بود و از بین نمی رود روزی که خداوند فرمود:

ص: 69


1- نحل، 125
2- تفسیر نمونه، ج 23، ص484

﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ (1)

من در روی زمین جانشینی [= نماینده ای] قرار خواهم داد.

ای آدم! ما تو را خلیفه خودمان قرار دادیم همان روز شیطان، مخالفت کرد و تكبر ورزيد.

بنابراین دشمن و دشمنی از ابتدا بوده و امروز هم است و تا آخر هم ادامه دارد، مثل یک رودخانه جاری است. حربه هایش هم همین هاست که عرض کردم مهره ها عوض می شوند یک روز ابوسفیان است و یک روز ابولهب یک روز ترامپ است و یک روز نتانیاهو خداوند نابودی همه شان را نزدیک کند.

ص: 70


1- بقره، 30

بهانه جویی

قال الله تبارک و تعالی:

﴿ لآهِيةٌ قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السَحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ﴾ (1)

این در حالی است که دل های شان در لهو و بی خبری فرو رفته است! و ستمگران پنهانی نجوا کردند (و گفتند): آیا جز این است که او بشری همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر می روید، با این که (چشم دارید و) می بینید؟

مقدمه

بحث ما در آیات نورانی سوره انبیاست عرض کردیم: در آغاز این سوره خداوند اشاره به تهمت ها و سخنان بی ربط می کند که مشرکین به پیامبر صلی الله علیه و آله می گفتند و آن حضرت را آزار می دادند.

سبک دشمن این است که همیشه سعی می کند با فضای روانی افراد را از صحنه حق دور کند و به پیروان حق ضربه بزند.

ص: 71


1- انبیا، 3

اگر به حادثه کربلا توجه کنید میبینید که قبل از حادثه کربلا، عده ای خروج امام حسین علیه السلام را از دین جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله شایع کردند. اگر جریان نهروان را نگاه کنید قبل از جنگ نهروان آمدند شایع کردند که امیرالمؤمنین علیه السلام کافر شده و از دین خدا خارج شده است؛ بنابراین در مقابل آن حضرت ایستادند و جنگ کردند؛ این سبک دشمن است و متأسفانه گاهی بعضی از افراد هم توجه ندارند تحت تأثیر این جوروانی قرار می گیرند سایت ها بعضی شایعات را ندانسته ترویج می کنند، مثلا: ناو آمده تا فلان کشور آرایش نظامی می کند می گویند: جنگ می شود و... برخی ها فضا را ملتهب می کنند؛ چون درآمد آن ها از این جو سازی هاست مثلا: قیمت دلار آن ها بالا برود قیمت طلای آن ها بالا برود جنس آن ها جابه جا شود و... یک عده ای آرامش را برای مردم نمی خواهند.

مؤمن باید حواسش جمع باشد ، مؤمن باید توکلاش بر خدا باشد قرآن در آغاز سوره انبیاء می فرماید مشرکان برای این که پیامبر صلی الله علیه و آله را طرد کنند شش تا تهمت و اشکال و شبهه را علیه ایشان مطرح کردند دو مورد را قبلا عرض کردیم و بقیه اش را هم امروز مطرح می کنیم.

اشکالات مشرکان بر پیامبر صلی الله علیه و آله

آن شش مورد این هاست:

1. ایشان یک بشر مثل ماست کی گفته ایشان پیامبر باشد و ما نباشیم؟ دلیلش چیست ؟ سنداش چیست؟

2. ایشان ساحر است، کارهای که انجام می دهد، مثلا: درخت را می گوید بیا و دوباره برگرد یا چشمه جاری می کند یا بیماری را شفا می دهد این کارها سحر و جادوگری است و از جادوگرها بر می آید.

3. این حرف های پیامبر صلی الله علیه و اله رؤیای پریشان است. ﴿اضغاث احلام﴾ یعنی

ص: 72

خواب های پریشان و رؤیاهای پراکنده بعضی وقت ها آدم، خواب هایی می بیند که بی حساب و کتاب است اما وقتی عزیز مصر خواب دید: هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را دارند می خورند خواب گذارها را که دعوت کرد، نتوانستند تعبیر کنند، :گفتند این ها رؤیاهای پریشان است که اهمیت ندارد در صورتی که خواب عزیز مصر این چنین نبود

مشرکان مکه در رابطه با حرف های پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند این حرف های پیامبر صلی الله علیه و آله رؤیاهای پریشان است که این چنین نبود.

4. «بل» برای ترقی است که در فارسی هم می گوییم: بلکه این طور؛ چهارمین تهمت این که این ها افتراء و دروغ است و از خودش درست کرده است.

5. ایشان شاعر است. شاعر کسی است که تبحر دارد الفاظ را کنار هم می چیند و به آن ها وزن می دهد.

قرآن کریم می فرماید:

﴿الرَّحْمَنُ عَلْمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ﴾ (1)

خداوند رحمان ، قرآن را تعلیم فرمود، انسان را آفرید، و به او «بیان» را آموخت.

این ها همه وزن و قافیه دارد و شعر نیست اما از منظر آن ها شعر بود و شعر از نظر آن ها خیال بافی و چیزهایی بود که توسط انسان ها ساخته می شود

6. اگر واقعا پیامبر است، معجزه هایی که ما می گوییم: بیاورد، نه آن هایی که خودش می آورد مثلا: به درخت امر می کند که از جایش جدا شود و به سمت او بیاید و برگردد یا درخت خشکی سبز شود.

ص: 73


1- الرحمن، 1-4

پیشنهادهای مشرکان به پیامبر صلی الله علیه و آله

یکی از پیشنهادهای مشرکان این بود که می گفتند: آسمان به زمین بچسبد. این چه پیشنهادی است؟ آسمان دود و هوا است. قرآن می فرماید:

﴿ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ﴾ (1)

سپس به آفرینش آسمان پرداخت در حالی که بصورت دود بود؛ به آن و به زمین دستور داد: «به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روی اطاعت و خواه اکراه!» آن ها گفتند: «ما از روی طاعت می آییم (و شکل می گیریم!».

آسمان چیزی جز این کرات نیست وکرات را هم نیروی جاذبه نگه داشته، اگر این پیشنهاد شما بخواهد عملی شود باید نیروی جاذبه این کرات از بین برود باید همه زندگی از بین برود؛ این چه درخواستی است که آسمان به زمین بچسبد؟ عالم نابود می شود

یکی دیگر از پیشنهادهای مشرکان این بود که می گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله روی هوا راه برود و اگر روی هوا راه برود ما به او ایمان می آوریم.

خداوند به پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: به حرف آن ها توجه نکن. اگر این درخواست ها را انجام دهی ایمان که نمی آورند، یک چیز دیگر می گویند.

بهانه جویی ابوجهل

مرحوم طبرسی در احتجاج نقل می کند: ابو جهل به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: اگر معجزات حضرت عیسی علیه السلام را مشاهده کنم، من به شما ایمان می آورم!

پیامبر صلی الله علیه و اله درخواست او را انجام داد: پرنده ای که بریان شده بود را زنده کرد و به زبان آورد و... ابوجهل رویش را برگرداند و گفت: این سحر، جدید است و قبول

ص: 74


1- فصلت، 11.

نکرد. (1)

مشرکان دنبال بهانه بودند که ایمان نیاورند دنبال حقیقت نبودند فرق است بین بهانه جو و حقیقت جو.

بهانه جویی گرگ

بره ای در برف راه می رفت، گرگ می خواست او را بخورد، گفت: گرد و خاک .نکن گفت: ببین اگر دنبال بهانه می گردی که من را بخوری بیا بخور والا برف که غبار ندارد.

خداوند یک مورد از این ها را جواب داده یعنی دیگر اهمیت برای این ها قائل نشده که بقیه اش را جواب بدهد و آن این است که شما می گویید: پیامبر صلی الله علیه و آله بشر است، سؤال: مگر انبیای قبلی فرشته بودند؟ مگر حضرت موسی علیه السلام فرشته بوده؟ مگر حضرت عیسی علیه السلام فرشته بوده؟

قرآن می فرماید:

﴿مَا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ ﴾ (2)

تمام آبادی هایی که پیش از این ها هلاک کردیم (تقاضای معجزات گوناگون کردند و خواسته آنان عملی شد ولی) هرگز ایمان نیاوردند؛ آیا این ها ایمان می آورند؟!

خیلی از پشینیان به خاطر همین اشکالات نابود شدند قرآن می فرماید:

﴿وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلا رِجَالاً نُوحِي إِلَيهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ (3)

ص: 75


1- الاحتجاج، ج1، ص 38 .
2- انبیاء، 6
3- انبیاء، 7

ما پیش از تو، جز مردانی که به آنان وحی می کردیم، نفرستادیم! (همه انسان بودند و از جنس بشر!) اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید

هر پیامبری فرستادیم انسان بود از حضرت آدم علیه السلام تا حضرت نبی خاتم علیه السلام فقط یک فرق با شما دارند و آن این که به آن ها وحی می شد ولی به شما وحی نمی شود.

در جایی دیگر خدا می فرماید: تازه اگر ما فرشته هم به عنوان پیامبر بفرستیم باید به چهره بشر در می آوردیم بالأخره پیامبر باید با شما بنشیند حرف بزند، باید چهره اش مثل انسان باشد

﴿وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً ﴾ (1)

اگر او را فرشته ای قرار می دادیم یقیناً وی را به شکل مردی در می آوردیم.

مراجعه کردن به اهل علم

بعد خداوند این جمله را می فرماید:

﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ﴾

ای مشرکین از اهل ذکر بروید سؤال کنید، یعنی علما و دانشمندان این آیه از آیات مهم قرآن است که در دو جای قرآن آمده است: نحل، 43؛ انبیاء، 17.

در این عالم هستی تمام ما نیازمند مراجعه به متخصص در هر فنی هستیم مثلاً بیمار می شویم باید پیش پزشک برویم خانه می خواهیم بسازیم باید به مهندس مراجعه کنیم ماشین خراب می شود باید به مکانیک مراجعه کنیم و...

انسان ها در مراجعه به این امور سه دسته هستند:

1. عالم یک نفر پیدا کنید که پزشک و متخصص است، در همان رشته تخصصی خود به پزشک دیگر مراجعه کند یا یک نفر که خودش مکانیک است،

ص: 76


1- انعام، 9.

ماشینش خراب شد چرا به مکانیک دیگر مراجعه کند؟ خودش درست می کند. هیچ کس نمی گوید: عالم و متخصص در یک علم در همان تخصص به دیگری مراجعه کند بله اگر پزشک پزشک اعصاب و روان است، زمانی که دندانش خراب شد باید به دندان پزشک مراجعه کند.

2. محتاط عالم نیست اما قدرتی دارد که می تواند برود تمام چیزها را تجربه کند و به دست بیاورد و احتیاط کند مثلا بیست تا کتاب پزشکی جلویش می گذارد و می گردد و از داخل آن ها درمانش را پیدا می کند؛ به این شخص محتاط می گویند. یعنی حداکثر مراعات را می کند

3. جاهل جاهل به معنی بی سواد نیست بلکه جهالت در این جا نسبی است یعنی بنده که این جا نشسته ام الآن در علم پزشکی جاهلم در مکانیکی جاهلم و... باید در آن علوم به عالم مراجعه کرد این را تقلید می گویند. تقلید مراجعه جاهل به عالم و یک چیز منطقی و عقلی است.

مراجع از آیه: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ﴾ جواز تقلید را در امور دین استفاده کرده اند. شما می خواهید: نماز بخوانید روزه بگیرید حج بروید، احکام را انجام بدهید باید از کسی که عالم و کارشناس در امور دین است تقلید کرد.

کسی که مجتهد است، نمی تواند از کسی تقلید کند. کسی هم که محتاط است کاربر او خیلی سخت است؛ چون باید تمام فتواها را بگردد و تمام روایات را نگاه کند و آن که مطابق احتیاط است را انجام بدهد.

آیه مذکور یک اصل کلی است.

یهودی ها و مسیحی ها هم پیامبر داشتند بروید پیش یک یهودی بنشینید و از او سؤال کنید که پیامبر شما فرشته بوده یا بشر؟ به شما می گوید بشر پیامبر شما شاعر بوده یا نبی؟ می گوید: نبی پیامبر شما ساحر بوده؟ می گوید: نه.

آيه ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ﴾ درباره مراجعه مشرکان به اهل کتاب یعنی یهود و

ص: 77

مسیحیت است

آیات قرآنی طبق قاعده جری و تطبیق فقط زمان نزول را شامل نمی شود بلکه زمان های دیگر را هم شامل می شود. چندین روایت از امام صادق و از امام باقر و اميرالمؤمنین علیهم السلام داریم که فرمود:

﴿نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ﴾؛ (1)

اهل ذکر ما اهل بیت هستیم.

حالا که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا ،رفت شما می خواهید بدانید که پیامبر صلی الله علیه و آله چطور نماز می خواند؟ الآن که دو نوع نماز می خوانند: 1- دست بسته، 2- دست باز. پیامبر صلی الله علیه و آله دو نوع نماز نخوانده قطعا یک نوع نماز خوانده، یا الآن دو نوع وضو می گیرند، پیامبر صلی الله علیه و آله قطعا یک نوع وضو می گرفته است. اذان یک اذان بوده، الان که خیلی تفاوت پیدا کرده بعضی اذان ها ﴿حَی عَلَی خَيرِ الْعَمَل﴾ دارد مثل اذان ما و بعضی ندارد و ﴿الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ﴾ دارد و برخی چیزها طبق برخی فتاوای اهل سنت حرام شده، مثل ازدواج موقت و چیزهایی کم شده است...

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفته و فیلم زندگی اش را هم کسی نگرفته است؛ شما می خواهید ببینید سنت پیامبر صلی الله علیه و آله چی بوده؟! اهل بیت علیهم السلام 250 سال تا امام زمان علیه السلام در میان مردم زندگی کرده اند، برخی نماز پیامبر صلی الله علیه و آله را ندیده اند ولی نماز امام صادق علیه السلام را که دیده اند، نماز امام رضا علیه السلام را که دیده اند، وضو گرفتن امام باقر علیه السلام را که دیده اند.

فرمود: از ما بیایید بپرسید اگر از ما نپرسیدید مجبورید سراغ تابعین بروید؛ یک کسی که فاصله زیادی با پیامبر صلی الله علیه و آله دارد، چیز دیگری می گوید و اختلاف به وجود می.آید مذاهب مختلف شکل می گیرد مذاهبی که در طول تاریخ دائم یکدیگر را

ص: 78


1- الکافی، ج1، ص210؛ وسائل الشیعه، ج 27، ص63؛ بحار الأنوار، ج9، ص125

تکفیر می کنند آب را باید از سرچشمه گرفت اهل بیت علیهم السلام سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را بهتر می شناسند امیرالمؤمنین علیه السلام بهتر سیره پیامبر را می شناسد، امام شناسی حضرت زهرا علیها السلام برای ما حجت است او نزدیک ترین فرد به رسول خداست

الآن در دنیا چندین مذهب: حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی و... وجود دارد.

ما می گوییم: امیرالمؤمنین علی علیه السلام که شبانه روز با پیامبر صلی الله علیه و آله بوده، او سنت را چنین نقل کرد بعد منتقل به فرزندش امام حسن و امام حسین علیها السلام شده و همین طور به دیگر امامان اگر امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله این طور وضو می گرفت شما نگویید امام صادق علیه السلام هم که صد سال بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله بوده؛ امام صادق می فرماید از پدرم امام باقر علیه السلام و امام باقر علیه السلام از پدرش امام سجاد علیه السلام و امام سجاد علیه السلام از پدرش امام حسین علیه السلام و امام حسین علیه السلام از پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام و امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام حدیث های ائمه علیهم السلام سندش همین طور است .

معانى اهل الذكر

یک معنای این آیه: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ﴾ این است که مشرکین سراغ یهودی ها و مسیحی ها بروید و از آن ها سؤال کنید: پیامبر آن ها فرشته بوده یا شاعر و ساحر بوده؟

معنای دوم این آیه همان طوری که در روایات داریم حتی در روایات اهل سنت هم آمده که منظور از ﴿أَهْلُ الذِّكْرِ﴾ ما اهل بیت علیهم السلام هستیم.

قاضی نور الله شوشتری و دفاع از اهل بیت علیهم السلام

مرحوم علامه حلی در حرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام دفن است و ضریح هم دارد. علامه حلی در دفاع از شیعه کتابی به نام نهج الحق نوشت که کتاب کلامی و مستدل و بسیار قوی در معرفی شیعه است.

ص: 79

سال ها بعد شخصی به نام فضل ابن روزبهان کتابی ضد کتاب علامه حلی نوشت و تمام حرف های علامه حلی را زیر سؤال برد و اسم کتابش را ابطال نهج الباطل گذاشت. علامه نهج الحق نوشته بود ولی وی اسمش را نهج الباطل گذاشت و گفت این کتاب باطل کننده کتاب علامه حلی است و این کتاب چاپ شد.

کتاب مذکور به دست قاضی نورالله شوشتری رسید که در زمان صفویه بود. این عالم بزرگوار در جواب فضل ابن روزبهان یک کتاب نوشت و حرف های علامه حلی را آورد و بعد قضاوت کرد و یک کتاب بسیار عالی و قوی به نام احقاق الحق .نوشت

این کتاب در فضای مجازی موجود است و می توانید آن را ببینید.

خدا مرحوم آیت الله مرعشی را رحمت کند که خیلی روی این کتاب تأکید داشتند و خودشان هم تحقیقاتی روی این کتاب انجام دادند.

قاضی نور الله شوشتری بعد از چاپ کتاب به هندوستان رفت؛ چون احساس کرد در آن زمان مردم نیاز به یک عالم دینی دارند. بعضی دانشمندان بی دین پیش قاضی رفتند و علیه او حرف زدند و حکم قتل او را از قاضی گرفتند و پیش شاه آوردند.

قاضی نوشت، آن قدر با شلاق او را بزنید تا زیر ضربه های شلاق از دنیا برود. شلاقی فراهم کردند که وقتی می زدند خون از بدنش بلند می شد. قاضی نور الله شوشتری را آن قدر با این شلاق زدند تا زیر این ضربه ها به شهادت رسید؛ بنابراین معروف به شهید ثالث شد. مقبره او در هندوستان و زیارت گاه است.

این شخصیت در کتاب احقاق الحق از 12 تا از تفاسیر اهل سنت حديث نقل می کند که ائمه فرمودند: ﴿نَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ ﴾؛ منظور از این آیه: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ

ص: 80

الذِكْرِ﴾ ما هستیم. (1)

مراجعه کردن به علما

از آیه مذکور ضرورت مراجعه کردن به علما و دین نیز استفاده می شود. در زمان ،غیبت، اهل بیت علیهم السلام نیستند وظیفه این است که باید به اهل علم و دانش مراجعه کرد در پزشکی اهل علم طبیب است. در مهندسی اهل علم مهندس است. در مکانیکی ، اهل علم مکانیک است در امور دین در دوران غیبت کبری که بعد از غیبت صغری آغاز شده اهل علم علما هستند؛ این را برای کسانی می گوییم که شبهه در تقلید می کنند که ما خودمان تشخیص می دهیم.

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حدود پنجاه توقیع دارد؛ توقیع غیر از حدیث است؛ توقیع نامه ای است که امام زمان در زمان غیبت صغری که 69 سال بود برای افراد نوشته مثلا: کسی سؤال داشته و خدمت نایب خاص امام زمان حسین بن روح رفته و گفته ما این سؤالات را داریم و او سؤالات را گرفته و خدمت امام زمان علیه السلام برده و آقا جواب داده

یکی از کسانی که چندین سؤال نوشت اسحاق ابن یعقوب است که خدمت نائب خاص امام زمان علیه السلام رفت.

الآن امام زمان علیه السلام نائب خاص ندارد، نایب خاص فقط چهار نفر بودند که قبورشان در بغداد است و شیخ عباس قمی هم شکوه می کند از کسانی که عتبات می روند اما سر قبور این نواب اربعه نمی روند

محمد بن عثمان نامه را از اسحاق ابن یعقوب گرفت و خدمت امام زمان علیه السلام رسید و نامه را به او داد آقا امام زمان علیه السلام سؤالات را جواب داد و نامه را به ایشان برگرداند.

ص: 81


1- احقاق الحق، ج3، ص482.

این نامه در کتاب های معتبری مثل «الغیبه» شیخ طوسی و «کمال الدین» شیخ صدوق و «احتجاج» طبرسی آمده است. یکی از سؤال ها این بود که مردم در زمان غیبت چه کنند؟ آقا فرمود:

﴿فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا﴾ (1)

به راویان احادیث ما مراجعه کنید.

چرا به علما مرجع می گویند؟ کلمه مرجع از این حدیث اخذ شده، «فَارْجِعُوا» یعنی مراجعه کنند وقتی من مراجعه می کنم مقلد می شوم و آن آقا که نظر می دهد مرجع تقلید شود.

مثل نامه مذکور از امام عسکری علیه السلام هم داریم و از وجود مقدس امام صادق علیه السلام هم داریم امام صادق علیه السلام فرمود علما مرزبانان در زمان غیبت می باشند. (2) دست مردم را در دست علما گذاشته اند؛ زیرا بدنه ما و مرجعیت سالم است؛ ممکن است دو تا عالم هم انحراف پیدا کنند.

برخی افراد که تعدادشان محدود است یک آیه را برمی دارند و می گویند: طبق این آیه خمس واجب نیست که حرف نادرستی است. یک مرجع تقلید می نشیند آیات و روایات زیادی را بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که خمس واجب است و فتوا می دهد شما با یک آیه و یا یک حدیث این حرف را می زنی این مثل این است که در داروخانه اسم یک دارو را ببینی و بعد برای مریض ها تجویز کنی. ،بله روی دارو نوشته: چرک خشک کن اما نوع عفونت را پزشک تشخیص می دهد

به محض این که شما مطلبی را پیدا کردی که خمس برای شیعه مباح است یا

ص: 82


1- كمال الدين، ج 2، ص484؛ الغیبه، ص291؛ الاحتجاج، ج2، ص470.
2- التفسير المنسوب الى الامام الحسن العسكرى علیه السلام ، ص 343؛ الاحتجاج ، ج1، ص 17؛ بحارالانوار، ج2، ص 5 .

در آیه خمس آمده:

﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَ الْيَتَامَىٰ وَ الْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ ۗ وَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (1)

بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذى القربى و يتيمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آن ها) است اگر به خدا و آن چه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (با ایمان و بی ایمان) [روز جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آورده اید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!.

بگویی: به عقل من می رسد که لازم نیست خمس بدهید ولی مرجع تقلید هیچ وقت نمی آید دین خودش را به خاطر دنیای شما بفروشد و چنین حرفی بزند؛ اگر می گوید خمس واجب است برداشت او از آیه و روایات است.

اولین مرجعیت شیعه از شیخ صدوق شروع شده و شیخ صدوق کسی است که به دعای امام زمان علیه السلام به دنیا آمده است. شیخ صدوق ابن بابویه ، قبرش در شهرری واقع شده و بعد از هزار سال وقتی بدن پیدا شد، بدنش سالم بود و پدرش در قم مدفون است. در گذشته رساله نبوده اما شیخ صدوق یک کتاب به منزله رساله به نام «من لا يحضره الفقيه» نوشت.

رؤیای شیخ مفید

شیخ مفید کسی است که در عالم رؤیا دید زهرای مرضیه علیها السلام دست امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را گرفته و می گوید: شیخ!

ص: 83


1- انفال، 43

﴿علّمهما الفقه﴾؛ (1)

به این دو تا فقه یاد بده

تعجب کرد! فردا صبح دید مادر سید مرتضی و سید رضی دست بچه هایش را گرفته و آمده و می گوید: شیخ به این ها فقه یاد بده.

امام زمان علیه السلام و شیخ مفید

شیخ مفید از کسانی است که از امام زمان علیه السلام توقیع .دارد. امام زمان علیه السلام در عزای شیخ مفید شعری گفته که بالای قبرش نوشته شده است:

لا صوت الناعي بفقدك إنه *** يوم على آل الرسول عظيم

صدای آن که خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد که مردن تو روزی است که بر آل رسول صلی الله علیه و آله مصیبت بزرگی است.

ان كنت قد غيبت فى جدث الثرى *** فالعدل و التوحید فیک مقیم

اگر در زیر خاک پنهان شده ای حقیقت علم و توحید در تو اقامت گزید.

والقائم المهدى يفرح كلما *** تلیت علیک من الدروس علوم (2)

مهدی قائم علیه السلام خوشحال می شود هر وقت که درس ها و علوم تو را برایش می خوانند (کتاب های تو را طالبان حقیقت مورد مطالعه و بحث قرار می دهند).

شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، علامه حلی تا رسیده امروز به مراجع فعلی تقلید از مرجعیت یعنی مراجعه به متخصص یک عالم دینی در صدور یک فتوا تأمل می کند شوخی نیست دین مردم است

ص: 84


1- مستدرك الوسائل، ج 3، ص214؛ التهذيب، ج1، ص 14؛ شرح نهج البلاغه، ج1، ص41.
2- التهذيب، ج1، ص42؛ الاحتجاج، ج2، ص496؛ بحارالأنوار، ج53، ص255.

عقلی بودن وجوب تقلید

یکی از دلایل وجوب تقلید حکم عقل است؛ عقل می گوید در مسئله ای که کارشناس نیستی به کارشناس مراجعه کن.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿سَيأْتِي زَمَانٌ عَلَى أُمَّتِي يَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ كَمَا يَفِرُّ الْغَلَمُ عَنِ الذِّنْبِ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ ابْتَلَاهُمُ اللهُ تَعَالَى بِثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ الْأَوَّلُ يَرْفَعُ الْبَرَكَةَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ الثَّانِي سَلَّطَ اللهُ عَلَيهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً وَ الثَّالِثُ يُخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيا بِلَا إِيمَانٍ﴾ (1)

به زودی زمانی برای مردم فرا رسد که از دانشمندان فرار می کنند چنان چه گوسفند از گرگ می.گریزد خداوند به سه چیز آنان را مبتلا می کند:

اول: برکت را از اموال شان بر می دارد دوم سلطانی ستمگر بر آنان مسلط می گرداند. سوم: بی ایمان از دنیا می روند.

زمانی می آید مردم از علما دوری می کنند در چنین زمانی سه مصیبت در میان مردم به وجود می آید سه تا مشکل در زندگی آن ها پیدا می شود:

1. ﴿يرْفَعُ الْبَرَكَةَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ﴾؛ برکت را از اموال شان بر می دارد. برخی ها خیلی زحمت می کشند اما زندگی آن ها بی برکت است، یک دلیلش دوری از علماست.

برخی افراد به بزرگان و مراجع ناسزا می گویند خیلی مواظب باشید، خودتان را مدیون نکنید رزق تان بی برکت می شود اولادتان بیبرکت می شود و...

توهین به علماء اندک اندک انسان را بی ایمان از دنیا خارج می کند چرا؟ چون پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام مقام علما را هم طراز انبیا دانسته اند، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿عُلَمَاءُ أُمَّتِي كَأَنْبِياءِ بَنِي إِسْرَائِيل﴾؛ (2)

ص: 85


1- مستدرک الوسائل، ج11، ص376؛ بحار الأنوار، ج22، ص453؛ جامع الاخبار، ص130.
2- مستدرک الوسائل، ج 17، ص320؛ کشف الیقین ، ص 113؛ بحار الأنوار، ج 2، ص22

علمای امت من همچون پیامبران بنی اسرائیلند.

علما وسیله امانند و مثل نجوم در سماء.اند فرمود: موت عالم برای شیطان خوشایندتر از موت هفتاد جاهل است یعنی هفتاد نفر آدم جاهل بمیرند، برابر با این است که یک عالم بمیرد

امام هادی علیه السلام و احترام به عالم

امام هادی علیه السلام نشسته بود که عالمی وارد شد و سید هم نبود سادات نشسته ،بودند ایشان بلند شد و او را آورد و کنار دست خودش نشاند یک خورده به این ها برخورد امام فرمود: ناراحت نشوید چرا اعتراض می کنید؟ من این را بالا نبردم خدا او را بالا برده: (1)

﴿ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذَا قِيلَ انْشُرُوا فَانْشُرُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾ (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به شما گفته شود: «مجلس را وسعت بخشید (و به تازه واردها جا دهید)»، وسعت بخشید، خداوند (بهشت را) برای شما وسعت می بخشد؛ و هنگامی که گفته شود: «برخیزید»، برخیزید؛ اگر چنین کنید خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی می بخشد؛ و خداوند به آن چه انجام می دهید آگاه است!.

ص: 86


1- التفسير المنسوب الى الامام الحسن العسكرى علیه السلام، ص351؛ الاحتجاج، ج2، ص454؛ بحارالانوار، ج 2، ص13.
2- مجادله ، 11

امام سجاد علیه السلام و اهمیت علم

شخصی خدمت امام سجاد علیه السلام رسید که پدرش به قتل رسیده بود. قاتل را آورده بودند، حکم قصاصش هم صادر شده بود به امام سجاد علیه السلام گفت: می خواهم ایشان را قصاص کنم امام فرمود: چرا؟ گفت: بابایم را کشته، امام سؤال کرد: حقی برگردنت ندارد؟!

گفت: حقی دارد اما این قدر مهم نیست که من از خون بابایم بگذرم.

امام فرمود: آن حق چیست؟ گفت: ایشان معلم من بوده، توحید، نبوت، امامت و ... را به من یاد داده است.

امام سجاد علیه السلام فرمود: عجب این صلاحیت را ندارد تو از او بگذری؟ اگر تمام کره زمین هم به قتل رسیده بودند این آموزش دین آن قدر ارزش دارد که تو از او بگذری! گفت: باشد از قصاصش می گذرم ولی دیه اش را باید بدهد.

او یک معلم بود از کجا صد تا شتر می آورد؟

امام سجاد علیه السلام فرمود: من دیه ات را می دهم به شرط این که ثواب آن چیزهایی که به این یاد دادی به من بدهی. گفت: آقا! مگر این قدر ارزش دارد؟! فرمود: بیش تر از این است.

در این کشاکش صاحب مقتول گفت: آقا ثوابش برای خودم و دیه هم نمی خواهم و بخشید؛ (1) این اهمیت عالم است، قرآن می فرماید:

﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتُ آنَاءَ اللَّيلِ سَاجِداً وَ قَائِماً يخذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ ﴾ (2)

ص: 87


1- التفسير المنسوب الى الامام الحسن العسكرى علیه السلام 596؛ الاحتجاج، ج2، ص319؛ وسائل الشیعه، ج29، ص 54.
2- زمر، 9

(آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می شوند!».

از همین جا بحث ولایت فقیه و ضرورت تصمیم گیری یک فقیه در امور کلان دین نمایان می شود که نمی شود چند فقیه در امور بزرگ تصمیم گیری کنند.

می شود صد تا مرجع باشد و هر کدام فتوای خودش را بدهد و مقلدین هم تقلید کنند اما وقتی کار به امور کلان کشیده شد مثل جنگ، صلح، تعطیل حج، برگزاری حج امور حکومتی و... این جا دیگر فقها باید یک فقیه را تعیین کنند که او حکم بدهد؛ این ولایت فقیه است تمام علما شیعه در طول تاریخ به ولایت فقیه قائل بودند فقها در میزان ولایت فقیه اختلاف دارند مثلا: امام خمینی، محقق ،کرکی صاحب جواهر قائل به ولایت فقیه مطلقه بودند و بعضی علما فعلی و گذشته قائل به ولایت فقیه مقیده بودند یعنی در بعضی امور فقیه این مقدار قدرت دارد اما اصل ولایت فقیه مورد انکار هیچ کدام از علما نبوده است؛ در طول تاریخ این اصل به عنوان اصل مسلم بوده است.

بعضی فکر می کنند ولایت فقیه را امام خمینی رحمه الله علیه آورد نه این طور نیست امام این اصل فراموش شده را احیاء کرد تبیین و نهادینه کرد کتاب نوشت بعد هم اجرا کرد. در جهان حکومت ها و نظام های موجود دنیا نظام ولایت فقیه بهترین شکل حکومت است؛ زیرا مبتنی بر فقاهت و علم است هیچ دیکتاتوری نظر شخصی در آن نیست؛ مبنای دینی دارد فقیه عادل عالم متدين شجاع حاکم جامعه می شود و با علم و بصیرت جامعه را اداره می کند نظام مردم سالاری دینی است.

2. ﴿سَلَّط اللهُ عَلَيهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً﴾؛ خداوند سلطانی ستمگر بر آن ها مسلط می کند. سلطان ناباب و جائر حاکم می شود و مدیریت جامعه را افراد ناباب می گیرند.

ص: 88

3 . ﴿يُخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيا بِلَا إِيمَان﴾؛ (1) بی ایمان از دنیا می روند.

خدایا ما را با اهل ذکر محشور بگردان.

خدایا! عاقبت ما را ختم بخیر بگردان.

ص: 89


1- مستدرک الوسائل، ج11، ص 376؛ بحار الأنوار، ج22، ص 453؛ جامع الاخبار، ص130.

ص: 90

امداد و نصرت الهی

قال الله تبارک و تعالی:

﴿ وَ مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لا يأكُلُونَ الطَّعَامَ وَ مَا كَانُوا خَالِدِينَ ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَ مَنْ نَشَاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ ﴾ (1)

آنان را پیکرهایی که غذا نخورند قرار ندادیم! عمر جاویدان هم نداشتند! سپس وعده ای را که به آنان داده بودیم وفا کردیم! آن ها و هر کس را که می خواستیم (از چنگ دشمنان شان) نجات دادیم؛ و مسرفان را هلاك نمودیم!

مقدمه

بحث ما درباره سوره مبارکه انبیا و تبیین و توضیح آیات نورانی آن بود. هفت آیه از این سوره را بحث کردیم. امروز آیه هشتم را بحث می کنیم همان طور که قبلاً عرض کردم این آیات درباره اشکالات و شبهاتی است که مشرکین بر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله روا می داشتند یکی از شبهات مشرکین این بود که چرا پیامبر صلی الله علیه و آله بشر است؟ چرا غذا می خورد؟ چرا عمرش محدود است و می میرد؟ چرا بیمار

ص: 91


1- انبیا، 9-8

می شود؟ چرا فقیر می شود؟ چرا گرسنه می شود؟ اگر کسی را خدا فرستاده است، (خدایی که به انبیا قدرت احیای اموات شفای بیماران و شکافتن دریا را می دهد) همین خدا برای این که مردم به این شخص ایمان بیاورند، می تواند کسی را بفرستد که نه غذا می خورد و نه می میرد و نه راه می رود. نه تنها روی زمین، بلکه روی هوا راه نمی رود. احساس فقر و گرسنگی نمی کند. اگر تمام چیزهایی را که در زندگی یک بشر عادی است، از پیامبرش بگیرد ما به چنین کسی ایمان می آوریم.

خداوند متعال در جواب می گوید: شما فکر کردید ما یک جسد فرستادیم؟ آن که نمی خورد و نمی آشامد و راه نمی رود، جسد است. ما پیامبر فرستادیم؛ پیامبری از جنس خودتان است که بشر است.

﴿وَ مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لا يأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَ مَا كَانُوا خَالِدِينَ ﴾ (1)

آنان را پیکرهایی که غذا نخورند قرار ندادیم. عمر جاویدان هم نداشتند.

آن ها هم مثل بقیه ، مردم از دنیا می روند شما پیرو عقل و خرد باشید. ببینید حرف های شان خوب است یا نه؟ این که ما یک پیامبری بفرستیم مثل جسد، ،نخورد نیاشامد نخوابد و راه نرود؛ این که پیامبر نمی شود پیامبر باید به خانه شما سر بزند؛ دیدن مریض بیاید؛ با شما دست بدهد؛ یعنی انبیا آن بعد بشری شان حفظ شده است.

خداوند متعال در این مورد جواب قاطع داده و می فرماید: قرار نیست هیچ پیامبری عمر جاویدان داشته باشد. هر پیامبری یک عمر محدودی دارد. یکی مثل حضرت نوح علیه السلام نزدیک دو هزار سال عمر داشت و یکی هم مثل پیامبر ما صلی الله علیه و اله ، شصت و سه سال مهم این است که خداوند می فرماید:

﴿ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَ مَنْ نَشَاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ ﴾ (2)

ص: 92


1- انبیاء ، 8.
2- انبیاء ، 9

سپس وعده ای را که به آنان داده بودیم وفا کردیم. آن ها و هر کس را که می خواستیم (از چنگ دشمنان شان) نجات دادیم؛ و مسرفان را هلاک نمودیم.

فقط این را بدانید که ما انبیا را کمک می کنیم وعده هایی که به آن ها دادیم انجام می دهیم تمام شان را نجات می دهیم آن مؤمنینی که با انبیا هستند نیز پیروز می شوند و تمام مخالفین انبیا و ظالمین را هم نابود می کنیم.

یک سؤال این جا مطرح می شود که منظور از این که ما انبیا را یاری می کنیم و وعده های مان را برای آن ها عملی می کنیم چیست؟ خیلی از انبیا مانند حضرت زکریا و حضرت یحیی علیهما السلام را به شهادت رساندند و ظاهراً ظالم های زمان شان پیروز شدند

یا خود امام حسین علیه السلام در روز عاشورا همه اصحاب و یارانش را از دست داد و سپاه عمر سعد هم به ظاهر با موفقیت از کربلا برگشت. منظور از این پیروزی چیست؟

در واقع پیروزی چیز دیگری است. منظور پیروزی فکر و اندیشه انبیاست. الان در دنیا فکر و اندیشه فرعون قارون و یزید زنده است یا فکر انبیا و امام حسین و اهل بیت علیهم السلام؟

منظور از پیروزی پیروزی هدف .است آیات فراوان در قرآن داریم که این ،پیروزی سنت خداست.

﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾ (1)

ما به طور مسلم رسولان خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان به پا می خیزند یاری می دهیم.

ص: 93


1- غافر، 51.

ما انبیا و مؤمنان را یاری می کنیم؛ هم در دنیا و هم در روز قیامت. ممکن است یک پیامبری هم شهید شود. ممکن است یک امام هم شهید شود. یک عده از مؤمنین قتل عام شوند ولی ما آن ها را یاری می کنیم؛ یعنی فکر و اندیشه شان باقی می ماند.

علامه شهید مطهری شهید شد اما فکرش مانده است؛ شهید صدر، شهید شد ولی اندیشه اش همیشگی است؛ این وعده خداوند است. هم مؤمن از دنیا می رود و هم كافر.

امروز امام خمینی رحمه الله در بین ما نیست صدام ملعون هم نیست. شما سال های 63-64 را به یاد بیاورید که امام بودند و آن گونه روشنگری می کردند. صدام هم آن گونه ظلم می کرد و با ما می جنگید اما امروز از فکر صدام به عنوان یک فکر مبغوض و خودش به عنوان یک آدم منفور و مطرود یاد می شود. از سوی دیگر نام امام هم در سراسر دنیا به عنوان یک اندیشمند و یک مجاهد تا ابد باقی است منظور از پیروزی این است

من نمونه دیگری را خدمت عزیزان عرض می کنم سپس چند مورد از راه های بهره مندی از نصرت الهی را برای تان می گویم.

یکی از سوره های قرآن سوره صاد .است در ابتدای سوره، خداوند شش قوم از قوم های بزرگ را نام می برد که پیامبران شان را خیلی اذیت کردند و هر شش قوم از بین رفتند. جالب است بدانید که می گویند چهار چیز ماده حیات است: 1- آب؛ اگر آب نباشد، بشر می میرد. 2- خاک؛ که اگر خاک نباشد، بشر، محل زندگی ندارد. 3- باد؛ اگر باد نباشد درختها لقاح ندارند، کشتی ها حرکت ندارند. 4- آتش؛ ذوب آهن ها و کارخانه ها آشپزخانه ها و خیلی جاها نیاز به آتش دارد. خداوند این نعمت ها را در قرآن نام برده است.

﴿وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَينَاكُمُوهُ وَ مَا أَنْتُمْ لَهُ

ص: 94

بِخَازِنِينَ ﴾ (1)

ما بادها را برای بارور ساختن (ابرها و گیاهان) فرستادیم؛ و از آسمان آبی نازل کردیم و شما را با آن سیراب ساختیم؛ در حالی که شما توانایی حفظ و نگه داری آن را نداشتید!

در آیه ای دیگر می فرماید:

﴿وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْراً بَينَ يَدَى رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُوراً﴾ (2)

او کسی است که بادها را بشارتگرانی پیش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبی پاک کننده نازل کردیم

واقعاً در زندگی امروز اگر این چهار عنصر را حذف کنید، بشر از بین می رود. وقتی افرادی ناسپاسی کردند خداوند همین ها را برای بشر تغییر می دهد علی علیه السلام در دعای کمیل فرمود:

﴿ اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ﴾ (3)

خدایا! بیامرز برایم آن گناهانی را که نعمت ها را تغییر دهد.

گاهی نعمت تغییر می کند؛ یعنی آب نعمت است برای بعضی ها نقمت می شود. باد نعمت است، برای بعضی ها نقمت می شود. خاک و آتش نعمت هستند برای بعضی ها به نقمت و عذاب و سختی بدل می شوند.

خداوند در اول سوره صاد شش تا قوم را نام می برد که با این چهار ماده از بین رفتند

در فارسی ضرب المثل داریم که: فلان چیز را می خواستم که قاتق (4) نانم باشد،

ص: 95


1- حجر، 22
2- فرقان، 48
3- المصباح للكفعمی، ص555؛ مصباح المتهجد، ج2، ص844.
4- قاتق: [ت ] (ترکی اِ) ماست دوغ در تداول عامیانه نانخورش

قاتل جانم شد. منظور استفاده و سودمندی از چیزی است که در برخی موارد تبدیل به ضرر و سختی می شود. این ها قاتق نان است اما شد قاتل جان قرآن می فرماید: چهار مورد وسیله حیات است: 1- آب 2 باد، 3- خاک، 4- آتش.

هلاک شدن شش قوم

1. قوم نوح قوم نوح پیامبرشان را تکذیب کردند و با آب از بین رفتند؛ سیل آمد.

2. قوم عاد ، قوم عاد که پیامبرشان حضرت هود است. قرآن کریم می فرماید:

﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً فى أَيام نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِرُى فى الحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أُخْرَى وَ هُمْ لَا يَنْصَرُونَ ﴾ (1)

سرانجام تندبادی شدید و هول انگیز و سرد و سخت در روزهایی شوم و پر غبار بر آن ها فرستادیم تا عذاب خوارکننده را در زندگی دنیا به آن ها بچشانیم؛ و عذاب آخرت از آن هم خوارکننده تر است و (از هیچ طرف) یاری نمی شوند!

به وسیله باد از بین رفتند.

3. قوم فرعون، قوم فرعون در مقابل حضرت موسی علیه السلام نافرمانی کردند. قرآن می فرماید:

﴿وَ إِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَ أَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴾ (2)

و (به خاطر بیاورید) هنگامی که دریا را برای شما شکافتیم؛ و شما را نجات دادیم؛ و فرعونیان را غرق ساختیم؛ در حالی که شما تماشا می کردید.

این ها هم با آب از بین رفتند.

4. قوم ثمود قوم ثمود که پیامبرشان حضرت صالح علیه السلام است. این ها با آتش

ص: 96


1- فصلت، 16
2- بقره، 50

صاعقه از بین رفتند.

5. قوم لوط ، قوم لوط با خاک نابود شدند. خاک سنگ شد و باران سنگ بر آن ها بارید.

6. قوم شعيب يا اصحاب الأيکه که با آتش نابود شدند.

چهار ماده حیاتی برای نابودی شان کافی است توپ و تانک هم نمی خواهد. این که در دعای کمیل می گوییم:

﴿ اللّهُمّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوب الّتِي تُغيرُ النِّعم﴾ (1)

خدایا! بیامرز برایم آن گناهانی را که نعمت ها را تغییر دهد.

نعمت هایی که آدم با آن ها زندگی می کند بعضی از اعمال ناشایسته باعث می شود که نقمت و وسیله نابودی انسان شود.

در آیه نهم سوره انبیا، خداوند فرمود:

﴿ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَ مَنْ نَشَاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ ﴾ (2)

سپس وعده ای را که به آنان داده بودیم وفا کردیم! آن ها و هر کس را که می خواستیم (از چنگ دشمنان شان) نجات دادیم؛ و مسرفان را هلاك نمودیم! .

ما یک وعده ای دادیم و آن وعده هم این است:

﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾ (3)

ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی که گواهان به پا می خیزند یاری می دهیم!

مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله ذیل این آیه می گوید: منظور از وعده الهی، امداد و

ص: 97

نصرت الهی است انبیا و مؤمنین را کمک می کنیم دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد. قرآن کریم می فرماید:

﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلاً إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُ و هُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ ﴾ (4)

و پیش از تو پیامبرانی را به سوی قوم شان فرستادیم؛ آن ها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولی (هنگامی که اندرزها سودی نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یاری کردیم)؛ و یاری مؤمنان همواره حقّی است بر عهده ما!

در واقع ما بر خودمان لازم می دانیم که مؤمن را یاری کنیم این وعده را خدا داد در مورد تمام انبیا همین طور است حضرت یوسف علیه السلام از زندان نجات پیدا کرد حضرت موسی علیه السلام از تهمت ها و رود نیل نجات پیدا کرد. حضرت ابراهیم علیه السلام از میان آتش نجات پیدا کرد شما یک ،دور، تاریخ انبیا را بخوانید.

در این سوره انبیا بیش ترین کلمه ﴿فَاسْتَجَبْنَا﴾ ، آمده است یعنی جواب دادیم. من نگاه کردم بیش ترین موردی که تکرار شده در سوره انبیا است.

در قرآن مرتب می گوید ﴿فَاسْتَجَبْنَا ، أَنْجَيْنَاهُمْ﴾ این وعده خداست؛ البته نمی فرماید: فقط انبیا؛ می گوید: ﴿مَنْ نَشَاءُ﴾ ؛ هر کس را که بخواهیم مؤمنین و پیروان انبیا. و نیز می گوید: ﴿وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ﴾. نگاه کنید بنی امیه نابود شد؛ بنی عباس نابود شد قوم نوح و لوط و صالح نابود شدند.

آقایان عزیز و خواهران گرامی اگر می خواهید از نصرت الهی بهره مند شوید، شرایطی دارد من چند مورد از این شرایط را برای تان می شمارم که آیات قران بر آن ها دلالت دارد

ص: 98


1- المصباح للكفعمی، ص555؛ مصباح المتهجد، ج2، ص844.
2- انبیا، 9.
3- غافر، 51.
4- روم ، 47

مرتب در دعاها داریم

﴿اللّهُمَ انْصُرْنَا﴾ ؛

خدایا! ما را یاری کن

چگونه یاری خدا شامل انسان می شود؟

شرایط بهره مند شدن از نصرت الهی

1.ایمان

اولین شرط بهره مند شدن از نصرت ،الهی ایمان است که این صریح قرآن است:

﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلاً إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَينَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كَانَ حَقًّاً عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (1)

و پیش از تو پیامبرانی را به سوی قوم شان فرستادیم؛ آن ها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولی (هنگامی که اندرزها سودی نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یاری کردیم)؛ و یاری مؤمنان همواره حقّی است بر عهده ما!.

ما بر خود لازم می دانیم که مؤمن را یاری کنیم؛ پس اگر کسی ایمان به خدا داشت خدا یاری اش می کند گاهی ما آن اندازه که به قرص سردرد اعتقاد داریم به خدا اعتقاد نداریم؛ یعنی می دانیم این را بخوریم سرمان خوب می شود. این قدر که به جاذبه باور داریم به هواشناسی باور داریم و ... ، به خدا باور نداریم. اعلان می کنند که فردا بارندگی است، مسافرت نروید؛ نمی رویم. خدا می فرماید: اگر بدخلقی کنید فشار قبر دارد و اگر غیبت کنید عذاب می شوید. اگر خدا باور ،باشیم خدا یاری مان می کند

ص: 99


1- روم، 47

2.استغاثه

دومین شرط بهره مند شدن از نصرت الهی استغاثه است یعنی طلب یاری. خداوند در سوره انفال می فرماید

﴿إذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنَّى مُمِدَّكُمْ بِأَلْفِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ﴾ (1)

(به خاطر بیاورید) زمانی را (که از شدت ناراحتی در میدان بدر) از پروردگارتان کمک می خواستید؛ و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود می آیند یاری می کنم.

این آیه قرآن درباره جنگ بدر است مسلمانانی که در احد شکست خوردید، می دانید چرا در جنگ بدر پیروز شدید؟ در بدر، استغاثه به خدا کردید، خدا هم جواب تان را داد و هزار فرشته فرستاد

فرشته در جنگ کارش جنگیدن نیست؛ فرشته شمشیر دست نمی گیرد؛ خودتان باید جنگ کنید اما فرشته می آید ترس در دل دشمن می اندازد و آرامش در دل شما برقرار می کند، قرآن می فرماید:

﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلا تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾ (2)

به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند فرشتگان بر آنان نازل می شوند که: نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!.

ص: 100


1- انفال، 9.
2- فصلت، 30

آن وقت بیست نفر از شما مقابل دویست نفر می ایستد.

بدترین ویژگی برای مؤمن ترسیدن از دشمن است.

قرآن می فرماید: استغاثه؛ چرا می گوییم:

﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ ﴾ (1)

آیا کسی که دعای مضطرّ را اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد.

در جواب این سؤال دو داستان را خدمت تان عرض کنم

استغاثه امام صادق علیه السلام

یکی از یاران وجود مقدس امام صادق علیه السلام، معلی بن خنیس است که آدم عالم و دانشمندی بود. وی همان کسی است که پیش امام صادق علیه السلام آمد و پرسید: حق مؤمن بر مؤمن چیست؟

حضرت فرمود: فراوان است گفت: چند موردش را برای من بگویید. امام علیه السلام هفت مورد را برایش نام برد. (2)

ص: 101


1- نمل، 62.
2- ﴿عَنْ مُعَلَّى بْنِ حُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ - قَالَ لَهُ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ - مَا مِنْهُنَّ حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ عَلَيْهِ وَاجِبٌ - إِنْ ضَيَّعَ مِنْهَا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ - وَ لَمْ يَكُنْ اللَّهِ فِيهِ مِنْ نَصِيبٍ - قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هِيَ - قَالَ يَا مُعَلَّى إِنِّي عَلَيْكَ شَفِيقٌ - أَخَافُ أَنْ تُضَيْعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ - قَالَ قُلْتُ لَهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ - قَالَ أَيْسَرُ حَقِّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ - وَ تَكْرَهَ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ - وَ الْحَقُّ الثَّانِي أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ - وَ تُطِيعَ أَمْرَهُ - وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِينَهُ بِنَفْسِكَ - وَ مَالِكَ وَ لِسَانِكَ وَ يَدِكَ وَ رِجْلِكَ وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَكُونَ عَيْنَهُ وَ دَلِيلَهُ وَ مِرْآتَهُ وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَا تَشْبَعَ وَ يَجُوعُ وَ لَا تَرْوَى وَ يَظْمَأُ وَلَا تَلْبَسَ وَ يَعْرَى وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ يَكُونَ لَكَ خَادِمٌ وَ لَيْسَ لِأَخِيكَ خَادِمٌ فَوَاجِبْ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَكَ فَيَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ يَمْهَدَ فِرَاشَهُ وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّقَسَمَهُ «1» وَ تُجِيبَ دَعْوَتَهُ وَ تَعُودَ مَرِيضَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةٌ تُبَادِرُهُ إِلَى قَضَائِهَا وَ لَا تُلْجِنُّهُ أَنْ يَسْأَلَكَهَا وَ لَكِنْ تُبَادِرُهُ مُبَادَرَةً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ وَ صَلْتَ وَلَايَتَكَ بِوَلَايَتِهِ وَ وَلَايَتَهُ بِوَلَايَتِكَ﴾ معلی بن خنیس که به امام ششم علیه السلام گفت: حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ فرمود: هفت حق لازم که هر کدام بر او واجبند و اگر یکی را هم نادیده گیرد از ولایت و طاعت خدا بدر شود، و خدا را از او بهره بندگی نباشد، گفتم قربانت آن ها چیستند؟ فرمود: ای معلی من بر تو نگرانم مي ترسم ناديده گيری و منظور نداری بدانی و بکار نبندی گفتم: لا قوه الا بالله . فرمود: کم ترین آن ها این که بخواهی برایش هر چه برای خود خواهی و بد داری برایش هر چه برای خود بد داری و حق دوم این که کناره کنی از خشم او و دنبال رضایش باشی و فرمانش را ببری. حق سوم این که با جان و مال و زبان و دست و پایت به او كمك كنی حق چهارم این که چشم او باشی رهنمای او باشی و آئینه ای نمودار او باشی حق پنجم این که سیر نباشی و او گرسنه و سیراب نباشی و او تشنه و تن پوشیده نباشی و و او برهنه حق ششم این که اگر خدمت کار داری و او ندارد باید خدمتکارت را بفرستی تا جامه اش را بشوید و خوراکش را بسازد و بسترش را بگسترد حق هفتم: این که سوگندش انجام دهی و دعوتش بپذیری و بیمار شد عیادتش کنی و بر سر مرده او حاضر شوی و چون بدانی نیازی دارد به انجام آن پیشدستی کنی و او را وانداری تا آن را از تو خواهش کند ولی زود پیشدستی کن و چون چنین کردی ولایت خود را به ولایت او وابستی و ولایت او را به ولایت خودت. (المومن)، ص40؛ الخصال، ج2، ص 350؛ بحارالانوار، ج71، ص224).

این همان کسی است که در جاهای زیادی در محضر امام صادق علیه السلام بوده است؛ مأموران حکومت دستگیرش کردند فرماندار ،مدینه یک آدم خبیثی به نام داوود بن علی بود که حکم اعدام این آقا را صادر کرد و سیرافی معلی بن خنیس را به شهادت رساند.

معتب که یکی از غلامان امام صادق علیه السلام است، می گوید: پس از کشته شدن معلی امام صادق علیه السلام شب تا صبح را نخوابید و به عبادت پرداخت و در آخر شب به سجده رفت و چنین گفت:

﴿اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِقُوَّتِكَ الْقَوِيةِ وَ بِجَلَالِكَ الشَّدِيدِ الَّذِي كُلُّ خَلْقِكَ لَهُ ذَلِيلٌ أَنْ تُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْل بَيتِهِ - وَ أَن تَأْخُذَهُ السَّاعَةَ السَّاعَةَ﴾! (1)

خدایا! تو را به نیروی نیرومندت (و به مکر شدیدت) و به آن عزتی که مخلوقاتت در برابر آن خوار و ذلیلند قسم می دهم که بر محمد و آلش درود

ص: 102


1- الكافي، ج 2، ص 513؛ بحار الانوار، ج 47، ص 209؛ مدينه معاجز الائمه الاثنی عشر، ج5، ص222.

فرستی و او را (قتل معلی) الآن بگیری

ما در دعاها یک چیزی می گوییم ولی با اضطرار باید خواست.

حضرت هنوز در سجده بود کسی آمد و گفت یا بن رسول الله ! صدای شیون از خانه داوود بن علی بلند شد.

استغاثه یکی از راه های بهره مندی از امداد و نصرت الهی است.

استغاثه مرحوم آیت الله العظمی سيد صدر الدين صدر

اشاره

مرحوم آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر رحمه الله یکی از سه قبر مسجد ،بالاسر برای ایشان است ایشان متولد کاظمین .است به مشهد رفت و بعد به دعوت آیت الله العظمی حائری به قم آمد. ایشان پدر مرحوم امام موسی صدر و مرحوم سید رضا صدر است که در مسجد امام نماز می خواندند و شب های جمعه درس تفسیر داشتند. بنده مرحوم سید رضا صدر را دیده بودم در سال 72 از دنیا .رفت داماد ایشان آیت الله سید محمد باقر صدر است که در عراق شهید شد. مرحوم آیت الله سلطانی که پدرخانم سید احمد آقا بود، داماد دیگرش است.

بعد از فوت آیت الله العظمی حائری مسئولیت شهریه حوزه به عهده مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر گذاشته شد. ایشان تعریف می کند من هیچی .نداشتم ماه اول را قرض کردم؛ حوزه را اداره کردم ماه دوم را هم قرض کردم و امور حوزه را رسیدگی کردم ماه سوم نه کسی بود که قرض کنم و نه می دانستم این پول را چطور برگردانم به اساتید و طلاب حوزه اعلام کردم که من دیگر خرج نمی دهم و ندارم .بدهم فرمود: خیلی خانواده های طلاب و اساتید ناراحت شدند؛ چون در این صورت حوزه تعطیل می شد. فرمود: خیلی ناراحت شدم. قبل از اذان صبح بلند شدم به حرم حضرت معصومه علیها السلام رفتم و آن قدر ناراحت بودم که مستقیم پای ضریح رفتم و گفتم: بانوی بزرگوار اگر نمی شود حوزه قم را اداره کرد، ما از قم برویم و

ص: 103

اگر این کار سخت است، شما از برادرت امام رضا علیه السلام بخواه؛ از پدرت امیر المؤمنین علیه السلام بخواه. اگر این طور باشد من قم را رها می کنم و می روم؛ زیرا من از طلاب خجالت می کشم فرمود با ناراحتی به خانه آمدم و نماز صبح را خواندم و مقداری استراحت کردم.

خادم خانه کربلایی محمد بود گفت: در می زنند. در را باز کرد و آمد گفت: یک آقایی کلاه شاپو دارد و ظاهری غیر مذهبی دارد با یک کیف سامسونت بزرگ، می گوید: می خواهم ایشان را ببینم آقا فرمود: چه کار دارد؟ خادم گفت: نمی گوید. می خواهد به خود شما بگوید. ممکن است ساواکی باشد و بخواهد شما را .دستگیر کند آقا فرمود: خدا کند این طور باشد؛ حداقل خجالت نمی کشم به زندان می روم.

در هر حال آن فرد آمد نشست و گفت: من از تجار اصفهان هستم؛ داشتم از اصفهان به تهران می رفتم در مسیر به حرم حضرت معصومه علیها السلام برای زیارت آمدم. قبل از اذان صبح یک لحظه به دلم خطور کرد که فلان آقای تاجر، آقای کارخانه دار! تو اگر از دنیا رفتی بچه هایت خمس اموالت را نمی دهند. خمس، جزء واجبات دین و واجبات شرعی است به دلم افتاد حالا که آمدم خمس اموالم را بپردازم.

مرحوم صدر می گوید: من وقتی فکر کردم دیدم همان لحظه ای که من در حضرت معصومه علیها السلام شکوه کردم همان موقع به دل ایشان افتاده است.

می گوید: به خادم های حرم گفتم: کجا بروم؟ شما را معرفی کردند کیفش را باز کرد و پول ها را داد. مرحوم صدر :گفت تمام آن دو ماه قرض را دادم و ماه های بعد هم توانستم حوزه را اداره کنم تا اوضاع خوب شد.

ص: 104

3.تقوا

سومین شرط بهره مند شدن از نصرت الهی تقواست.

استادی داشتیم خدا رحمتش کند به طلبه ها می فرمود: دو کلمه را در روز چند بار تکرار کنید و زمزمه نمایید آیه قرآن است:

﴿وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾ (1)

و سرانجام (نيك) برای پرهیزکاران است.

عاقبت بخیری برای آدم با تقواست؛ برای آدمی است که از خدا بترسد. چند بار در روز این را برای خودتان زمزمه کنید تا تقوا و عاقبت بخیری برای تان ملکه شود.

قرآن می فرماید:

﴿بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يَمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوّمِينَ ﴾ (2)

آری، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان که نشانه هایی با خود دارند، مدد خواهد داد!.

اگر صبور باشید و تقوا داشته باشید... آیه قبلی گفت: هزار فرشته، این آیه می گوید: خداوند پنج هزار فرشته را به کمک شما می فرستد.

در جنگ بدر وقتی که جنگ تمام شد و ابوسفیان به مکه برگشت، ابولهب جلویش را گرفت ابولهب به جنگ بدر نرفته بود و گفت: هان چه خبر؟ گفت: دست به دلم نگذار که خون است. پرسید: چرا؟ گفت: نفهمیدم؛ ما هزار نفر بودیم و آن ها 313 نفر چه طور روی سر ما ریختند و هفتاد نفرمان را کشتند و هفتاد نفر را

ص: 105


1- اعراف 128
2- آل عمران، 125

هم اسیر کردند ؟! ما هر چه شمشیر و اسلحه ، جا گذاشتیم و فرار کردیم

کار این شخص به کجا رسید (پیامبر صلی الله علیه و اله را می گفت) که یک روز در بین ما یتیم عبدالله بود و امروز در جنگ بدر این گونه ما را شکست داد تمام مرکب مسلمان ها 7 یا 8 اسب بیش تر نبود؛ خیلی ها چوب دستی داشتند و اسلحه هم نداشتند. نمی دانم چه شد؟

غلام عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و اله آن جا ایستاده بود و گفت: چرا می گویی نمی دانم چه شد؟ بگو خدا کمکش کرد؛ بگو ملائکه کمکش کردند. بگو فرشته ها آمدند که ناگهان ابولهب عصبانی شد و ضربه ای به سر غلام عباس زد و سرش شکست همسر عباس، ام فضل گفت: هان!! اربابش نیست؛ جرأت کردی و بر سرش می زنی؟ چون ،عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله هم در جنگ بدر اسیر شده بود، این غلام موحد بود.

4.تلاش در راه خدا

چهارمین شرط بهره مند شدن از نصرت الهی تلاش در راه خداست.

قرآن می فرماید:

﴿وَ الَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ﴾ (1)

و آن ها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه های خود، هدایت شان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

یک کلمه: در خانه اگر کس است یک حرف بس است. هر کس برای خدا تلاش کند خدا هم راهنمایی اش می کند این آیه را نیز خیلی با خودتان تکرار کنید:

﴿وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا﴾؛

ص: 106


1- عنکبوت، 69

نه به خاطر مردم و نه چشم و هم چشمی و نه ریا و نه دوربین ها. خداوند می فرماید: هر که برای خدا قدم برداشت جلویش راه می گذاریم.

چه کسی فکر می کرد امام خمینی رحمه الله رهبر کبیر انقلاب این طور بتواند رژیم شاه را سرنگون کند؟ در حالی که در ظاهر چیزی نداشت. چهار تا نوار و چهار تا .اعلامیه مگر اسلحه دست کسی بود؟

زمانی در دنیا می گفتند: دو تمدن بزرگ داریم تمدن شوروی و تمدن آمریکا. تفکر لیبرالیسم و کمونیسم اما امروز تمدن سومی قد برافراشته به نام تمدن اسلامی هر کجا می روی این تمدن و این اسلام خودش را نشان می دهد. این به برکت همین تلاش در راه خداست ممکن است سختی باشد؛ معنای این حرف های من این نیست که سختی نیست مگر امام حسین علیه السلام کم سختی دید؟ ممکن است مشکلات باشد ولی خدا می گوید: روزنه ای می گذاریم و راه را باز می کنیم.

5.زیاد استغفار کردن

پنجمین شرط بهره مند شدن از نصرت الهی استغفار زیاد است. قرآن می فرماید: اگر کسانی در زندگی شان توبه و استغفار ،باشد، خدای تبارک و تعالی بر آن ها لطف می کند:

﴿ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً ﴾ (1)

به آن ها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است. تا باران های پربرکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد

باران زیاد می شود نسل با برکت می شود

ص: 107


1- نوح، 10، 11.

6.استقامت

ششمین شرط بهره مند شدن از نصرت الهی استقامت است قرآن می فرماید:

﴿و إنّ الَّذِينَ قَالُوا رَبَّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُون ﴾ (1)

به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است»! سپس استقامت کردند فرشتگان بر آنان نازل می شوند که «نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد برشما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است»!

بله اگر صبر و مقاومت پیشه کنید و پرهیزکار باشید چون کافران بر سر شما شتابان بیایند خدا پنج هزار فرشته را با پرچمی که نشان مخصوص سپاه اسلام است به مدد شما می فرستد

این شش کلید واژه را که امروز عرض کردم دقت کنید: ایمان، استغاثه ، استغفار، استقامت، صبر و تقوا مواردی است که اگر مردم به آن ها تمسک کنند و معتقد باشند پیروز می شوند یکی از مشکلات ما این است که این واژه ها را لقلقه زبان می کنیم زیاد می گوییم تقوا، اما قدرت ترک گناه در ما ضعیف است. زیاد می گوییم: استقامت ولی زود خودمان را در حوادث می بازیم و...

خدایا! همه این صفات ارزشمند را به ما عنایت بفرما و عاقبت ما را ختم بخیر بگردان

ص: 108


1- آل عمران، 125

اندیشیدن در آیات قرآن

قال الله تبارک و تعالی:

﴿و لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴾ (1)

ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمی فهمید؟

مقدمه

بحث امروز ما در دهمین آیه از سوره مبارکه انبیاست پیش از این، به 9 آیه اول سوره اشاره کردیم و گفتیم در این 9 آیه اشکالات و شب هاتی که مشرکین به رسول خدا صلی الله علیه و اله داشتند، مطرح شده است. کسانی که پیامبر صلی الله علیه و اله را ساحر و شاعر می خواندند و وحی را رؤیا می دانستند. کسانی که به پیامبر صلی الله علیه و اله ایراد می گرفتند که چرا بشر است؟ چرا عمرش جاویدان نیست؟ چرا فرشته نیست؟ خداوند این ها را مطرح کرد. حالا در آیه دهم می خواهد گویا یک جواب کلی به همه آن مشرکین و معاندین و شبهه افکنان بدهد می فرماید:

ص: 109


1- انبیا، 10

﴿و لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾ (1)

ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمی فهمید؟

این قدر حاشیه نروید چرا پیامبر صلی الله علیه و آله بشر است و چرا عمرش جاویدان نیست؟ سحر است؛ این ها را کنار بگذارید. این قرآن بین ما و شما شفیع است. نگاه کنید به این قرآن کتابی به سوی شما فرستادیم ذکر و یاد شما در این است. حالا یعنی چه ؟ عرض می کنم.

مقصود از ذکر

منظور از ذکر را سه چیز گفته اند:

اول: همین آیات است. اگر در این آیات قرآن دقت کنید همه چیز را یاد می گیرید همه چیز در این قرآن است

دوم: بعضی مفسرین گفته اند: یعنی این قرآن باعث ذکر می شود. یعنی نام شما را بالا می برد یاد شما را جاویدان می.کند. اگر شما با این قرآن انس پیدا کنید باعث می شود نام تان سر زبان ها بیفتد و مطرح شوید. حرف برای گفتن داشته باشید.

سوم: بعضی دیگر می گویند: در قرآن ذکر شماست؛ ذکر یعنی نیازها؛ نیازهای اخلاقی شما نیازهای اجتماعی شما نیازهای مدیریتی شما این قرآن به شما یاد می دهد در اخلاق چگونه باشید؛ در همسرداری چگونه باشید؛ در تعامل با مردم چطور رفتار کنید البته ،قرآن، طب نیست؛ فیزیک و شیمی و ریاضی نیست کیهان و زیست شناسی نیست. ممکن است آیاتی در این زمینه ها داشته باشد.

ای مشرکین این قدر ایراد بی جا نگیرید؛ بهانه جویی نکنید قرآن را بخوانید.

ص: 110


1- همان

می بینید که هیچ اشکالی ندارد این کتاب باعث ذکر و یادآوری است.

﴿أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾

آیا نمی فهمید؟!

فکر نمی کنید و عقل تان را به کار نمی اندازید؟ البته کلمه عقل در قرآن نیامده اما فعلش آمده است چرا همیشه به دنبال فرار از مسؤلیت هستید؟ چرا همیشه می خواهید خدا و پیامبرش را زیر سوال ببرید؟ شما اگر کمی فکر کنید این قرآن را تأیید می کنید

ولید بن مغیره و نپذیرفتن حق

یکی از مشرکین سرسخت که خیلی رویش حساب کرده بودند ولید بن مغیره است. این شخص مثل ابوجهل است. او کسی است که خدا دو بار در قرآن درباره اش می گوید: مرگ بر او؛ در هیچ جای قرآن نداریم که خدا دو بار به کسی مرگ بگوید اما در سوره مدثر دو بار به این آدم می گوید:

﴿ فَقُتِلَ كَيفَ قَدَّرَ﴾ (1)

مرگ بر او باد! چگونه (برای مبارزه با حق) مطلب را آماده کرد!.

﴿ثُمَّ قُتِلَ كَيفَ قَدَّرَ﴾؛ (2)

باز هم مرگ بر او چگونه مطلب (و نقشه شیطانی خود را) آماده نمود!.

قبل از این که خدا این مرگ را به او بگوید، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: شما چه می گویید؟ حرف حساب تان چیست؟ حضرت صلی الله علیه و آله این آیه را برایش خواند:

﴿ و إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَ إِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ

ص: 111


1- مدثر، 19.
2- همان ، 20

الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْى يعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴾ (1)

خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد؛ و از فحشا و منکر و ستم نهی می کند؛ خداوند به شما اندرز می دهد، شاید متذكّر شوید!

﴿ فَقَالَ أَعِدْ فَأَعَادَ فَقَالَ وَ اَللَّهِ إِنَّ لَهُ لَحَلاَوَهً وَ إِنَّ عَلَیْهِ لَطُلاَوَهً إِنَّ أَعْلاَهُ لَمُثْمِرٌ وَ إِنَّ أَسْفَلَهُ لَمُعْذِقٌ وَ مَا یَقُولُ هَذَا بَشَرٌ ﴾ (2)

ولید عرض کرد: بار دیگر بخوان، حضرت دو مرتبه آیه را تکرار کرد، گفت:

به خدا قسم این کلام شیرینی و ملاحت و شیوائی و فصاحت فوق العاده ای دارد این کلام ریشه اش بسیار قوی بوده و میوه های خوبی خواهد ،داد و به این بلاغت بشر سخن نخواهد گفت.

این آیات طراوت و شادابی دارد و ثمر بخش است شروع کرد تعریف کردن. مشرکین هم نشسته بودند.

یک مرتبه ابوجهل و دیگران دورش را گرفتند و گفتند: تو که کار ما را خراب کردی؛ ما داریم با این شخص و کتابش می جنگیم؛ این حرف ها چیست؟ الآن اگر

همه جا بگویند که ولید بن مغیره یک شخصیت معاند در عین حال ادیب این طور از قرآن تعریف کرده است ما بیچاره می شویم. دورش را گرفتند؛ ولید گفت: خودم درستش می کنم نشست و فکر کرد که قرآن در این باره می گوید: مرگ بر فکرش فکر کرد که چه بگوید فردا آمد و گفت پیامبر ساحر است. من این ها را تعریف کردم ولی تعریف از سحر است. خدا در سوره مدثر چند آیه درباره این ولید نازل کرده و می فرماید:

ص: 112


1- نحل، 90
2- المناقب، ج1، ص 53؛ بحار الأنوار، ج 17، ص212؛ اعلام الوری، ص42

﴿كَلا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيداً﴾ (1)

هرگز چنین نخواهد شد؛ چرا که او نسبت به آیات ما دشمنی می ورزد! عناد ورزيد لجاجت کرد و گرنه می دانست قرآن حق است.

نجاشی و پذیرفتن حق

مسلمان ها نزد پادشاه حبشه نجاشی رفتند. او مسیحی است و از جایی خبر ندارد همین که جعفر بن ابی طالب و چند نفر دیگر آن جا رسیدند، ابوسفیان، عمرو عاص را با چند نفر فرستاد و گفت بروید سریع خود را به حبشه برسانید و به نجاشی بگویید این ها جوان های ما هستند و از راه بیرون شده اند. کسی پیدا شده و این ها را فاسد کرده است و عقاید این ها خراب شده است. شما این ها را دستگیر کنید تا ما به مکه برگردانیم و محاکمه کنیم.

جعفر بن ابی طالب به حبشه رسید که همان اتیوپی امروزی است. کاروان مشرکین هم رسیدند و با هم در یک جلسه بر نجاشی وارد شدند اتفاقاً رسم بود مقابل نجاشی، سجده می کردند جعفر سجده نکرد اما مشرکین سجده کردند و :گفتند این برگ برنده ماست اکنون نجاشی غضب می کند و مسلمانان را به خاطر بی ادبی شان تنبیه می کند ولی ما ادب کردیم.

نجاشی پرسید چرا شما سجده نکردید؟ گفتند سجده در مقابل خداست و سجده برای غیر خدا جایز نیست. ما خدای واحد را می پرستیم عمرو عاص خیلی خوشحال شد و گفت: الآن از این آب گل آلود می شود ماهی دلخواه را گرفت و شروع کرد به بدگویی از این ها و گفت جناب پادشاه کسی بین ما پیدا شده که جوان های ما را فاسد کرده است و نوجوان های ما را احمق کرده و عقل شان را دزدیده است. این ها هم از همان ها هستند شما زحمت نکشید این ها را به ما

ص: 113


1- مدثر، 16

بدهید ما به مکه می بریم و خودمان خدمت شان می رسیم.

نجاشی نگاهی به چهره جعفر و اطرافیانش کرد و گفت: بگذار ببینم که حرف شان چیست؟ گفت شما چه می گویید؟

گفت: ما می گوییم خدا واحد است و تثلیث را قبول نداریم. سه خدایی را نمی پذیریم ما معتقدیم شرک و بت پرستی جایز نیست و وحی بر پیامبر صلی الله علیه و آله ما می شود نجاشی گفت: قرآن شما درباره حضرت عیسی علیه السلام چه می گوید؟ جعفر شروع کرد با آن صوت زیبایش سوره مریم را خواند. خداوند، در این سوره حضرت مریم علیها السلام را خیلی زیبا معرفی کرده است:

﴿وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ (1)

و(به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برتری داده است.

مریم! خدا تو را برگزید و پاکیزه کرد.

اشک از چشمان نجاشی جاری شد و گفت: آن ها (مشرکان) را بیرون بیندازید و من به هیچ قیمت نمی گذارم این ها (مسلمانان) از این جا بروند. تکریم شان کرد و به آن ها جا داد و حسابی آن ها را تحویل گرفت. بعد سی نفر را از قسیس ها، بزرگان و کشیش ها را انتخاب کرد و گفت به مدینه بروید و گزارش کاملی از این پیامبر جدید برای من بیاورید.

او خودش باسواد بود و می دانست حضرت عیسی علیه السلام وعده داده که پیامبر آخر الزمان می آید.

گفت: از خوردنش خوابیدنش راه رفتنش و چهره اش گزارش دقیقی برای من

ص: 114


1- آل عمران، 42

بياوريد و البته حرف هایی که می زند.

آن سی نفر وقتی به مدینه آمدند خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند مدتی ماندند و تمام جزئیات زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله را گزارش کردند.

یک روز ،پیامبر ،آیه 110 سوره مائده را می خواند آن گروه حبشی بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند و پیامبر صلی الله علیه و آله این آیات را می خواند:

﴿ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا ۖ وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ ۖ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴾ (1)

(به خاطر بیاور) هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت: «یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم زمانی که تو را با» روح القدس «تقویت کردم؛ که در گاهواره و به هنگام بزرگی با مردم سخن می گفتی؛ و هنگامی که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامی که به فرمان من از گل چیزی به صورت پرنده می ساختی، و در آن می دمیدی، و به فرمان ،من پرنده ای می شد؛ و کور ،مادرزاد و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من شفا می دادی و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده می کردی و هنگامی که بنی اسرائیل را از آسیب رساندن به تو بازداشتم؛ در آن موقع که دلایل روشن برای آن ها آوردی ولی جمعی از کافران آن ها گفتند: این ها جز سحر آشکار نیست!».

ص: 115


1- مائده، 110

آن ها یک مرتبه شگفت زده شدند. این مسئله خیلی برای مسیحی ها مهم بود. تمام این سی نفر مسلمان شدند و به حبشه برگشتند و گزارش دادند. نجاشی پادشاهی است که وقتی از دنیا رفت پیامبر صلی الله علیه و آله از مدینه برایش نماز میت خواند. همان سال خدا به نجاشی فرزندی داد که نامش را محمد گذاشت؛ به نام رسول خدا صلی الله علیه و آله آن زمان رسم بود که هدایایی را برای افراد می فرستادند. گاهی کنیزو گاهی غلام اسلام کم کم طوری برخورد کرد که نظام برده داری برچیده شود ولی آن زمان هنوز مرسوم بود.

نجاشی، ماریه قبطیه را خدمت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرستاد. (1) ابراهیم، پسر پیامبر صلی الله علیه و آله که در مدینه دفن است و در 18 ماهگی از دنیا رفت ، (2) فرزند همین ماریه .است

این قرآن است که به دو نمونه یک مسیحی به نام نجاشی و یک مشرک به نام ولید اشاره می کند نجاشی عناد نداشت؛ حق را پذیرفت و ولید عناد داشت و نپذیرفت.

اگر باران به مزرعه گل برسد، بوی گل می دهد و اگر به چاه فاضلاب برسد، بوی گند می دهد باران همان باران است

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خانه ای که در آن قرآن خوانده می شود سه اثر دارد: (آقایان و خانم هایی که در خانه قرآن نمی خوانید یا در غیر رمضان نمی خوانید، ولو شده شب یک آیه به صورت مستمر قرائت کنید).

سه اثر مثبت قرآن خواندن در خانه

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر در خان های قرآن خوانده شود، سه اثر مثبت دارد:

ص: 116


1- تفسیر القمی، ج1، ص176؛ اعلام الوری ص 43؛ بحارالانوار، ج18، ص414.
2- الكافي، ج 3، ص262؛ من لا يحضره الفقيه، ج1، ص 177؛ اعلام الوری ص 141

1. خیرش زیاد می گردد؛

2. به اهل آن وسعت داده می شود؛

3. برای اهل آسمان نور می دهد همچنان که ستارگان آسمان برای اهل زمین نورافشانی می کنند. (1)

شما امیرالمؤمنین علیه السلام را چگونه تکریم می کنید؟ با نهج البلاغه اش و امام سجاد علیه السلام را چطور یاد می کنید؟ با صحیفه سجادیه اش. شما اگر بخواهید از یک شاعر تشکر کنید دیوانش را می خوانید و به بچه های تان می گویید: شعرهایش را بخوانید. کتاب سعدی را بخوانید تکریم از یک ،عالم، تکریم از نوشته اوست. خدا علیم است و این کتاب هم اثر اوست. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿فَمَنْ وَ قَرَّ القُرآنَ فَقَدْ وَ قَرَّ اللّه ﴾؛ (2)

پس هر که بزرگ دارد قرآن را بزرگ داشته خدای عزو جل را.

هر کس قرآن را تکریم ،کند، خدا را تکریم کرده است.

تکریم گاهی ظاهری است مثل این که ،انسان قرآن را زمین نگذارد و در جایی که قرآن است پایش را دراز نکند و با وضو باشد. گاهی هم تکریم با قرائت و عمل به قرآن است.

پدر برای پسر، چقدر عزیز است؟ در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله داریم:

﴿حُرْمَةُ الْقُرْآنِ عَلَى اللهِ كَحُرْمَةِ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ﴾؛ (3)

حرمت قرآن بر خدا چون حرمت پدر است بر فرزند.

قرآن برای خداوند این قدر عزیز است. شما جلوی پدرت بی احترامی می کنی؟ البته ممکن است کسی بی احترامی بکند که تبعات بدی هم دارد. به طور

ص: 117


1- الكافی، ج 2، ص610؛ وسائل الشيعه، ج 6، ص200؛ عده الداعی، ص286.
2- مستدرک الوسائل، ج4، ص236؛ بحارالأنوار، ج 89، ص19؛ جامع الأخبار، ص46.
3- جامع الاخبار، ص 40؛ مستدرك الوسائل، ج 4 ، ص 236 ؛ بحارالانوار، ج89، ص 19.

طبیعی، انسان پدرش را احترام می کند خواندن قرآن مخصوصاً توسط جوان بسیار با ارزش است؛ پیامبر صلی الله علیه و اله می فرماید:

﴿مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ هُوَ شَابٌ مُؤْمِنُ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مَعَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ وَ كَانَ الْقُرْآنُ حَجِيزاً عَنْهُ يوْمَ الْقِيَامَةِ يَقُولُ يا رَبِّ إِنَّ كُلَّ عَامِلٍ قَدْ أَصَابَ أَجْرَ عَمَلِهِ غَيْرَ عَامِلِي فَبَلِّغْ بِهِ أَكْرَمَ عَطَايَاكَ﴾؛ (1)

هر که در حال جوانی قرآن بخواند و با ایمان هم باشد قرآن با گوشت و خونش بیامیزد، و خدای عزو جل او را با فرشتگان پیغام برنده و نيك رفتارش رفیق ،کند و قرآن برای او در روز قیامت پرده و مانعی از آتش باشد و گوید: بار پروردگارا هر کارگری به مزد کار خویشتن رسیده جز کارگر من پس گرامی ترین عطاهای خود را به او برسان.

کسی که در جوانی قرآن ،بخواند قرآن با گوشت و خونش آغشته می شود و بعد می فرماید: جوانی که با قرآن انس داشته باشد با فرشته ها محشور می شود.

شما صحیفه سجادیه را ببینید؛ در دعای 42 صحیفه سجادیه که دعای ختم قرآن است و خوب است در این جلسات قرآن در آخر خوانده شود.

امام سجاد علیه السلام کاربرد قرآن را آورده و می فرماید:

﴿وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِي ظُلَمِ اللَّيالِي مُونِساً ، وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِسا﴾؛ (2)

و قرآن را برای ما در تاریکی های شب (که در آن وحشت و ترس پیش آید) مونس و آشنا و از تباهکاری های شیطان (برانگیختن او انسان را بر آن چه سزاوار نیست) و از در دل گذراندن اندیشه های بد حافظ و نگاه دارنده

ص: 118


1- الكافی، ج 2، ص 603؛ وسائل الشیعه، ج 6، ص 177؛ ثواب الاعمال، ص 100.
2- صحیفه سجادیه، دعای 42، ص 178

در تاریکی ها قرآن را مونس ما قرار بده.

امام سجاد علیه السلام فرمود: همه دنیا بمیرند اما یک قرآن با من باشد نمی ترسم. (1) کنارم می گذارم و می خوابم. قرآن در شب مونس است.

اگر همه دنیا بمیرند، خیلی وحشتناک است. آدم یک روز صبح از خواب بلند شود و ببیند همه مرده باشند و او باشد و این کره ،زمین از ترس سکته می کند؛ خیلی سخت است.

امام سجاد علیه السلام در این روایت می فرماید قرآن جلو وسوسه شیطان را می گیرد.

شخصی خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله آمد و گفت: من وسوسه فکری دارم خیلی ذهنم مشغول می شود؛ دست خودم هم نیست یک فکرهای بدی در ذهنم می آید. حضرت فرمود: این آیه را بخوان: (2)

﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِكُل شَيءٍ عَلِيمٌ ﴾ (3)

اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوست؛ و او به هر چیز داناست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمود: من آیه ای در قرآن می شناسم؛ اگر مردم بخوانند و عمل کنند، در زندگی شان گشایش ایجاد می.شود (4) آیه 2 و 3 سوره طلاق است:

ص: 119


1- ﴿قال على بن الحسين لَوْمَاتَ مَنْ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ يَكُونَ الْقُرْآنُ مَعِي ﴾؛ امام سجاد علیه السلام فرمود: اگر همه کسانی که در میان مشرق و مغرب هستند بمیرند وقتی قرآن با من باشد هراس نخواهم کرد. (الکافی، ج 2، ص 602 ؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 331؛ بحار الانوار، ج 46، ص 107).
2- ﴿قَالَ وَ رُوِيتُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ شَكَا إِلَيْهِ بَعْضُهُمُ الْوَسْوَسَةَ فَقَالَ إِذَا وَجَدْتَ فِي قَلْبِكَ شَيْئاً فَقُلْ هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِیم﴾ (مستدرک الوسائل، ج6، ص425).
3- حديد، 3.
4- ﴿وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم إِنِّي لَأَعْرِفُ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللهِ لَوْ أَخَذَ بِهَا جَمِيعُ النَّاسِ كَفَتْهُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هِيَ قَالَ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب﴾ (ارشاد القلوب، ج1، ص 38).

﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ﴾ (1)

و هر کس تقوای الهی پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند.

﴿وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُل شَيءٍ قَدْراً ﴾ (2)

و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند کفایت امرش را می کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است!

این قرآن در شب تاریک مونس است و از شیطان حارس است یعنی جلوی شیطان را می گیرد این قرآن جلو قدم آدم را می گیرد تا معصیت نکند. من مثال عرض می کنم: شما سوره فرقان را باز کنید و این آیه را ببیند:

﴿وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاماً ﴾ (3)

بندگان (خاص خداوند) رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّربر زمین راه می روند؛ و هنگامی که جاهلان آن ها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آن ها سلام می گویند (و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند).

خدا دوازده ویژگی در سوره فرقان برای عبادالرحمن و بندگان اهل بهشت گفته است. آدم این ها را یکی یکی در زندگی اش پیاده کند. خدا در سوره رعد آیه 19 هشت ویژگی را بر شمرده است و گفته این صفت اولوا الألباب و خردمندان است.

در یک جلسه ای که اساتید بودند گفتم این هشت مورد را می خوانم برای هر

ص: 120


1- طلاق، 2
2- همان، 3
3- فرقان، 63.

یک 2. 5 نمره به خودتان بدهید. ببینید چند می شوید؟! یک آقایی بعد از منبر آمد و گفت: من صفر شدم.

خدا آیت الله مشکینی را رحمت کند؛ می فرمود: من گاهی سوره مؤمنون را پیش روی خودم می گذارم تا ببینم مؤمنم یا نه؟ نمازم می خوانم، ولی خشوع که نیست. دومی و سومی و... . تمام که می شود گریه می کنم خدا در قرآن می گوید: مؤمن این است ولی من چقدر با این صفات فاصله دارم! البته ایشان تواضع می کرد.

آقایان عزیز! امروز در عالم هستی برای سنجش هر چیزی یک استاندارد دارند. الآن شما می خواهید قندتان را آزمایش کنید می گویند: مثلاً عددش زیر 100 باشد، 90 باشد. بالاتر ایراد دارد و پایین تر هم ایراد دارد باید در همین مرز باشد. آقا در فشار خون می گویند باید 12 باشد یا 13 ضربان قلب ضربان نبض همین طور.

به قول مفسری: خدا همه عالم را بر اساس عدد قرار داده است. به خاطر همین به عدد قسم خورده است:

﴿وَالشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ﴾ (1)

و به زوج و فرد.

﴿الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانِ﴾ (2)

خورشید و ماه با حساب منظمی می گردند.

همه عالم روی ملاک و حساب و کتاب است. برای مثال ماشین شما استاندارد دارد که هشت لیتر در 100 کیلومتر بنزین مصرف کند، اگر 10 شد، مشکل دارد. من می خواهم خودم را بسنجم توسط آزمایشگاه چربی، قند، فشار و ... را می توانم بسنجم الآن یک بررسی پزشکی می کنند بعضی جاها تمام صدر تا ذیل

ص: 121


1- فجر، 3
2- الرحمن، 5.

بدن را بررسی می کنند.

سؤال: من می خواهم خودم را بررسی دینی ،کنم چکار کنم؟ به اصطلاح چکاب دینی امام صادق علیه السلام راهش را نشان داده است. به جابر فرمود:

﴿يا جَابِرٍ... وَ لَكِنِ اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى كِتَابِ اللهِ فَإِنْ كُنْتَ سَالِكاً سَبِيلَهُ زَاهِداً فِي تَزْهِيدِهِ رَاغِباً فِي تَرْغِيبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِيفِهِ فَاثْبُت﴾؛ (1)

ای جابر... ولی نفس خود را بر کتاب خدا عرضه دار پس اگر پوینده راه قرآن، و در آن چه بی رغبتی خواسته زاهد بودی؛ و در آن چه به طمع انداخته آرزومند بودی؛ و از تهدیدش ترسان؛ در این صورت پابرجا باش

خودت را به قرآن عرضه کن سوره مؤمنون را باز کن ببین چند ویژگی را داری. این ها ویژگی های (عباد الرحمن) است این ها ویژگی های (اولوا الألباب) است. از این رو، قرآن ملاک و معیار است.

قرآن شفای بزرگ ترین دردها

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

﴿فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءٌ مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ﴾

همانا در قرآن شفای بزرگ ترین دردهاست.

اقسام دردها

اشاره

ما دو جور درد داریم: درد درجه یک که چهارتاست: 1-کفر؛ از کفر که بدتر نداریم. 2 - نفاق؛ نفاق هم خیلی بد است. دارندگان این ها را خدا در قرآن لعنت کرده است. خدا در قرآن انسان عصبانی را لعنت نکرده ولی آدم منافق را لعنت کرده است. 3- گمراهی؛ شما روزی ده بار در نماز می گویید: ﴿وَ لَا الضَّالِّینَ ﴾؛

ص: 122


1- تحف العقول، ص284؛ بحارالأنوار، ج75، ص163

4- غی؛ قرآن می فرماید:

﴿لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَى﴾ (1)

در قبول ،دین اکراهی نیست (زیرا) راه درست از راه انحرافی روشن شده است.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: چهار درد بزرگ ترین دردها هستند و قرآن این چهار درد را شفا می دهد

آدم حسود که کمی در سوره یوسف علیه السلام فکر کند، حسادتش از بین می رود یا آدم کینه ای مقداری به این سوره دقت کند کینه اش از بین می رود. چهل سال هر بلایی سر یوسف علیه السلام در آوردند، بخشیدشان.

آدم کم حوصله کمی درباره حضرت ایوب علیه السلام فکر کند، صبور می شود. هفت سال همه چیزش را از دست داد یک مرتبه شکوه نکرد.

اگر خانمی اندکی در داستان حضرت موسی و شعیب علیهما السلام دقت کند، با حیا می شود. قرآن درباره دختران شعیب می فرماید:

﴿فَجَاءَتْهُ إحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ﴾ (2)

ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام بر می داشت.

اگر انسان کمی در زندگی حضرت آدم و حوا علیهما السلام دقت کند، اهل توبه می شود. این ها دردهای درجه دو است. این ،قرآن به قول امیرالمؤمنین علیه السلام ، دردهای درجه یک را شفا می دهد:

﴿فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءٌ مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَالْغَى وَالضَّلال﴾ (3)

ص: 123


1- بقره، 256
2- قصص، 25
3- نهج البلاغه، خطبه .176

همانا در آن (قرآن) شفای بزرگترین دردها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است.

کتاب جاذبه قرآن

یکی از فضلا کتابی به نام جاذبه قرآن نوشته که دفتر تبلیغات چاپ کرده است؛ تمام این کتاب داستان های افرادی است که جذب قرآن شدند. این کتاب خیلی زیباست. کتاب کوچکی هم است. شاید دو ساعت وقت بگذارید، همه اش را بخوانید من این داستان را از این کتاب نقل می کنم.

تاثیر آیات قرآن

مورد اول: شخص عرب مشرکی از اطراف مدینه به مدینه آمد و خدمت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله رسید وقتی جلوی مسجد رسید پیامبر صلی الله علیه و اله این آیه را می خواند:

﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ (1)

خداوند از مؤمنان جان ها و اموال شان را خریداری کرده که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که) در راه خدا پیکار می کنند کشند و کشته می شوند؛ این وعده حقّی است بر او که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما به داد و ستدی که با خدا کرده اید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!

ص: 124


1- توبه 111

خدا می گوید: من جان مؤمن را می خرم ، مالش را می خرم ، بهشت را به او می دهم سه جا هم سند می زنم که محکم باشد در تورات و انجیل و قرآن کدام مؤمن ؟ مؤمنی که 9 ویژگی دارد:

﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴾ (1) توبه کنندگان ، عبادت کاران ، سپاسگویان، سیاحت کنندگان ، رکوع کنندگان، سجده آوران ، آمران به معروف نهی کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهای) الهی (مؤمنان حقیقی اند)؛ و بشارت ده به (این چنین) مؤمنان!

کمی این ها را گوش داد و داخل مسجد آمد و گفت: این ها چیست که که می خوانید؟ پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود این ها قرآن است که بر من نازل شده وحی .است گفت: عجب معامله پرسودی! خداوند جان انسان را می خرد بهشت می دهد

﴿أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ اشهد أَنَّك مُحَمَّد رَسُولُ الله﴾

مورد دوم: در یک آن، یک آیه می تواند اثرگذار باشد. در خانه اگر کس است، یک آیه بس .است

رسول خدا صلی الله علیه و اله وارد مسجد الحرام شد به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: علی جان! برو ببین کلید خانه خدا دست کیست پیدایش کن! کلید را بگیر. ما باید برویم داخل خانه خدا و بت ها را بشکنیم و شست و شو بدهیم.

حضرت امیر علیه السلام شروع به سؤال از این و آن کرد خبر دادند مشرکی به نام شیبه که بسیار بدقلق ،است کلید دست اوست.

کلیدداری خانه خدا یک مقام بود به این سادگی ها به کسی کلید نمی دادند.

ص: 125


1- توبه ، 112

در روایت دارد: کمی امیرالمؤمنین علیه السلام ناراحت و تند شد، فرمود: کلید را بده؛ ما در داخل کعبه کار داریم مکه فتح شده و تو هنوز در شرک خود استواری ؟

گفت: به شرط امانت می دهم .گفتند قبول است. به هر حال کلید را گرفتند و خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله تقدیم کردند. در را باز کردند. نبی خدا صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنين علیه السلام وارد کعبه شدند بعد از چند سال دوری حضرت، بت ها را از کعبه برداشتند و بیرون انداختند و کعبه را شست و شو دادند. محیط توحیدی شد. شروع کردند به خواندن:

﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ أَغْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أَعَزَّ جُنْدَهُ﴾ پایین آمدند؛ عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه و اله رسید. گفت: یا رسول الله ! الحمد لله، دیگر تمام شد و کعبه به دست ما افتاد. من کلید دار کعبه می شوم کلید را به من بدهید.

خواست از موقعیت پیامبر صلی الله علیه و آله سوء استفاده کند. حضرت فرمود: این کلید امانت است. عرض کردند که امانت نباید به مشرک برگردد. در این حال جبرئیل آمد و این آیه را آورد:

﴿إنَّ اللهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا ﴾ (1)

خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید!

ای پیامبر! امانت باید به اهلش برگردد و لو مشرک به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خودت برو کلید را به صاحبش بده.

حضرت علیه السلام کلید را گرفت (این جملات مال من است) ولی این مرتبه با لبخند و با چهره بشاش آمد که کلید را به صاحبش برگرداند شیبه یک نگاهی کرد و :گفت آن دفعه که کلید را از من گرفتی خیلی ناراحت بودی ولی الآن خیلی شاد هستی؟!

ص: 126


1- نساء، 58

على علیه السلام فرمود: بنده خدا! خداوند یک آیه درباره تو نازل کرده است. تو که نمی دانی چه شد یکی آمد کلید را از پیامبر صلی الله علیه و آله بگیرد این آیه نازل شد. (1) از ایشان خواست که بخواند و حضرت هم خواند:

﴿إِنَّ اللهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾ (2)

خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید!

قاری که امیرالمومنین علیه السلام باشد، سنگ را هم تکان می دهد. شیبه گفت: ﴿أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اشهِد أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ الله صلی الله علیه و اله﴾ با یک آیه مسلمان شد.

لجاجت نکردن در پذیرش حق

در یک کلمه، لجاجت نکنید. الآن هم ما این قصه را گفتیم؛ این که چه کسی کجا دفن است و سند چیست مورد بحث نیست

آقایان عزیز! این وحی و این قرآن است. حالا زیارتی سند دارد یا ندارد برای جهان اسلام هیچ اتفاقی نمی افتد این قبرسند دارد یا ندارد! شما اگر قبولداری برو زیارت و اگر نداری ،نرو اتفاقی نمی افتد. بعضی ها به جای این که اصول و مبانی را رعایت کنند ایرادهای کوچکی می گیرند اساس و اصول را زیر سؤال می برند مثل این که شما می خواهید خانه ای بخرید؛ سند و مدرک دارد؛ خانه محکم است؛ یک ایراد کوچک مثلا این که پایین در خانه زنگ زده است؛ این مشکل حل شدنی است. آیا زنگ زدگی در خانه این قدر مهم است؟ یا مثلاً شما بخواهید به خاطر یک شبهه، یک حقیقت کلی را انکار کنید شبهه در همه عالم وجود دارد. ما نمی گوییم هر چه در دین گفته می شود، جزء مسلمات است. مسلم، این قرآن است؛ احادیث ائمه علیهم السلام است. در خود احادیث هم گاهی ضعف وجود دارد.

ص: 127


1- الدر النظيم في مناقب الائمه علیهم السلام، ص 307؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 579
2- نساء ، 58

شیخ طوسی، کتاب استبصار را نوشت تا به روایات ضعیف جواب بدهد. در مقدمه استبصار نگاه کنید می گوید من رفیقی داشتم؛ چون نمی توانست بعضی روایات را بپذیرد، دست از اسلام برداشت من هم تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم و به این موارد جواب دهم

ما در تاریخ جاعل داشتیم؛ وضّاع داشتیم؛ دروغ گو داشتیم که برای احادیث پول می گرفتند و سند درست می کردند شان نزول آیات را جا به جا می کردند اما در قرآن کسی نتوانست ورود پیدا کند:

﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَلْنَا الذِكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴾ (1)

ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما به طور قطع نگه دار آنیم!

نتوانستند به این قرآن خدشه وارد کنند:

﴿لا يأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَينِ يَدَيهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ﴾ (2)

که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی آید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است!

این قرآنی است که ائمه علیهم السلام 250 سال مهر تأیید برآن زدند. علمای بزرگ ما امام رحمه الله، مرحوم خویی، شیخ صدوق و شیخ مفید، همه قائل به عدم تحریف قرآن بودند؛ البته ممکن است کسی بر اساس برداشت خودش حرفی زده باشد؛ اما بزرگان شیعه هیچ گاه خلاف این حرفی نزده اند. از این رو قرآن می فرماید: به جای این ،ایرادها در این قرآن دقت و تعقل کنید:

﴿و لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾ (3)

ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکر (و بیداری) شما در آن است آیا

ص: 128


1- حجر، 9
2- فصلت 42
3- انبیاء ، 15

نمی فهمید؟!.

امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿الْقُرْآنُ عَهْدُ اللهِ إِلَى خَلْقِهِ فَقَدْ يَنبَغِي لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَن ينظرَ فِى عَهْدِهِ وَ أَن يقْراً مِنْهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ خَمْسِينَ آيَةٌ﴾ (1)

قرآن پیمان و عهد خدا با مردم است پس سزاوار است هر فرد مسلمان به عهد و پیمان خود نگاه کند و هر روز پنجاه آیه از قرآن بخواند.

قرآن در ظلمانی ترین برهه تاریخ بشر یعنی جاهلیت ، درخشید و دریایی از رحمت و برکت و شفاء و پاکیزگی ایجاد کرد و باورها رفتارها و گفتارها را تطهیر کرد. همه باید در کلاس قرآن شرکت کنیم کلاسی پر از پاکی و کمال و معرفت.

ص: 129


1- الکافی، ج 2، ص 609

ص: 130

ظلم

قال الله تبارک و تعالی:

﴿وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَ أَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْماً آخَرِينَ فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَرْكُضُونَ لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ فَمَا زَالَتْ تِلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيداً حَامِدِينَ ﴾ (1)

چه بسیار آبادی های ستمگری را در هم شکستیم؛ و بعد از آن ها، قوم دیگری روی کار آوردیم!.

هنگامی که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند! (گفتیم:) فرار نکنید؛ و به زندگی پر ناز و نعمت، و به مسکن های پر زرق و برق تان بازگردید شاید (سائلان بیایند و) از شما تقاضا کنند(شما هم آنان را محروم بازگردانید)! گفتند: «ای وای بر ما! به یقین ما ستمگر بودیم!» و هم چنان این سخن را تکرار می کردند، تا آن ها را درو کرده و خاموش ساختیم!

ص: 131


1- انبیاء، 11-15

مقدمه

بحث ما در آیات نورانی سوره مبارکه انبیا است. امروز آیه 11 را بحث می کنیم. در این آیه و سه چهار آیه ،بعدش خداوند تبارک و تعالی، در واقع فرجام و عاقبت ستمگران را بیان می کند که چه عذابی در انتظارشان است. کسانی که به مردم و به خودشان ظلم می کنند.

پیامبر! به این مشرکان که حرف شما را گوش نمی دهند و تو را اذیت می کنند بگو کمی تاریخ بخوانند. ببینید چقدر اقوام و ملل در گذشته ظلم کردند و ما ریشه شان را کندیم «قصم» به معنای در هم شکستن است. مثلاً می گوییم: «الآن انقصم ظهری»؛ «کمرم شکست». «قصمنا»: «قاف» و «صاد» است. قاف وسین به معنای سوگند است. این جا یعنی شکستن خورد کردن و نابود کردن بروید تاریخ را نگاه کنید اقوام و ملت های گذشته قوم نوح قوم لوط ، قوم ثمود، را چطور نابود ، کردیم. علت هم این بود که ظلم کردند عاقبت ظلم بد است و خدا ظالم را نابود می کند و به جای آن ها ملت های دیگری می آورد.

خداوند می فرماید: ما که نمی گذاریم زمین بدون انسان باشد. جایگزین می.کنیم وقتی این اقوام ظالم گذشته می دیدند دارد عذاب می آید، می خواستند فرار کنند تا شاید از طوفان و صیحه آسمانی در امان باشند. خدا می فرماید:

﴿لا تَركُضُوا﴾

«فرار نکنید».

وقتی خدا تصمیم گرفت نمی شود فرار کرد همان گونه که قوم فرعون نتوانستند از رود نیل فرار کنند قوم لوط هم نتوانستند از باران سنگ ها بگریزند. یا لشکر ابرهه که نتوانست از آن پرنده های کوچک (سجیل) که سنگ روی سرشان می ریختند نجات یابند.

خداوند به حالت استهزاء می گوید: اگر می توانید به کاخ های تان برگردید و دوباره

ص: 132

ظلم کنید ولی باز هم اگر فقرا بیایند، از شما چیزی بخواهند، شما تحقیر می کنید و کمک شان نمی کنید. اما نمی توانید که برگردید. بعد می فرماید: این کسانی که ظلم می کنند یک حرف دارند. می گویند ای وای ما خودمان بد کردیم، خودمان ظلم کردیم.

عزیزان! زیر این آسمان ، جرمی بالاتر از ظلم نیست. خدا خیلی در قرآن با ظلم و ظالم شدید برخورد کرده است.

اقسام عذاب

گاهی عذاب عظیم و بزرگ است ، قرآن می فرماید:

﴿عَذَاباً عَظِيماً﴾ (1)

عذاب عظیمی

گاهی عذاب دردناک است قرآن می فرماید

﴿عَذَابٌ أَلِيم﴾؛ (2)

عذاب دردناک

ظالم عذابش دردناک است. قرآن می فرماید:

﴿يوْمَ لا ينْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار ﴾ (3)

روزی که عذر خواهی ظالمان سودی به حال شان نمی بخشد

خداوند بسیار تند برخورد کرده است روز قیامت عذرخواهی ظالم فایده ای .ندارد. در آیه دیگر می فرماید

﴿فَوَيلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا﴾ (4)

ص: 133


1- نساء ، 93
2- بقره، 10
3- غافر، 52
4- زخرف، 65.

وای بر کسانی که ستم کردند.

﴿فَوَيلٌ﴾ ویل، یعنی عذاب . ویل خیلی در قرآن نیامده است و جاهای خاصی به آن اشاره شده است خداوند می فرماید وای بر آن هایی که ظلم می کنند و در پایان سوره شعرا خداوند یک پیام تند به ستمگران داده است:

﴿سَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوااى مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ ﴾ (1)

آن ها که ستم کردند به زودی می دانند که بازگشت شان به کجاست!.

گاهی شما به کسی می گویی: اگر این کار را انجام دهی، شلاقت می زنم او هم می فهمد که اگر این کار را بکند شلاق می.خورد یا به کسی می گویی: اگر این کار را انجام دهی، تو را به زندان می اندازم و یا اعدامت می کنم اما گاهی می گویی: اگر این کار را انجام دهی خودت می دانی؛ چنان بلایی به سرت بیاورم که پشیمان شوی. این دیگر خیلی تهدید است. آدم نمی داند چیست. خدا نمی گوید: من چه کارت می کنم. می گوید:

﴿سَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا اى مُنْقَلَب ينْقَلِبُونَ ﴾ (2)

آن ها که ستم کردند به زودی می دانند که بازگشت شان به کجاست!.

حالا می فهمید چی بلایی به سرتان می آورم. از این رو علی علیه السلام فرمود:

﴿الظُّلْمُ فِي الدُّنْيا بَوَارٌوَ فِي الْآخِرَةِ دَمَارٌ﴾ (3)

ظلم در دنیا نابودی می آورد و در آخرت هلاکت و سقوط به همراه دارد.

ظلم و ستم در دنیا هلاکت است یعنی سبب آن شود و در آخرت نیز هلاك گردانیدن خود است.

ص: 134


1- شعراء، 227
2- شعراء، 227
3- غرر الحکم، ح10437.

دوری کردن از ظلم

شخصی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: من شنیده ام قیامت خیلی تاریک است. دلم می خواهد در نور محشور شوم. حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: یک راه بیش تر ندارد:

﴿اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّهُ ظُلُمَاتُ يوْمِ الْقِيَامَةِ﴾ (1)

خود را از ستم باز دارید که آن تاریکی روز قیامت است.

از ظلم بپرهیز؛ چون ظلم تاریکی های روز قیامت را به دنبال خودش دارد. مولا علی علیه السلام فرمود:

﴿بِالظُّلْمِ تَزُولُ اَلنِّعَمُ﴾ (2)

به سبب ظلم نعمت ها زایل می شود.

و در دعای کمیل می خوانیم:

﴿اللَّهُمَّ اغْفِرْلِي الذُّنُوبَ الَّتي تُغَيرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلآءَ﴾ (3)

خدایا! بیامرز برایم آن گناهانی را که نعمت ها را تغییر دهد، خدایا! بیامرز برایم آن گناهانی را که بلا نازل کند.

ظلم بلا می آورد ظلم نعمت ها را می گیرد ،ظلم، قلب ها را خراب می کند.

انواع ظلم

1.ظلم به خداوند

اولین نوع ،ظلم ظلم به خداوند است که از دو قسم دیگر بدتر است علی علیه السلام فرمود:

ص: 135


1- الكافي، ج 2، ص332؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 46؛ بحار الانوار، ج72، ص330.
2- غرر الحکم، 10413.
3- مصباح المتهجد، ج2، ص 844؛ اقبال الاعمال، ج2، ص707.

﴿فظُلْمٌ لَا يَغْفَرُ﴾؛

پس ظلمی که بخشیده نمی شود

قرآن می فرماید:

﴿إنَّ الشَّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾. (1)

كه شرك، ظلم بزرگی است.

شرک ظلمی است که خدا نمی بخشد.

2.ظلم به خود

دومین نوع ظلم ظلم به خود است ممکن است خدا ببخشد. (2) یکی دروغ می گوید؛ یکی شراب می خورد؛ یکی غیبت می کند؛ یکی تکبر می ورزد؛ یکی آبروی دیگری را می برد و ... این ها همه از مصادیق ظلم هستند.

3.ظلم به مردم

سومین نوع ظلم ظلم به مردم است ظلمی که خدا انسان را رها نمی کند چرا که این ظلم رهاشدنی نیست و آن حق الناس است و گناه بزرگی است. در روایات ما خیلی روی این مطلب تأکید شده است مواردش را ذکر می کنم و دو بحث را مطرح می کنم: 1- اقسام این ظلم را بازگو می کنم 2- ریشه ظلم را بررسی می کنم و این که چرا بعضی ها ظلم می کنند

ص: 136


1- لقمان، 13
2- ﴿ أَلَا وَ إِنَ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ: فَظُلْمٌ لَا يُغْفَرُ، وَ ظُلْمٌ لَا يُتْرَكُ، وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا يُطْلَبُ، فَأَمَّا الظُلْمُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَالشّرْكُ بِاللهِ تَعَالَى إِنَّ الشَّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً﴾ (نهج البلاغه، خطبه 176).

انواع ظلم به مردم

1.ظلم کارفرما به کارگر

اولین نوع ظلم به مردم ظلم کارفرما به کارگر است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿مَلْعُونٌ مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَتَهُ﴾؛ (1)

ملعون است کسی که به کارگری در مورد دستمزدش ستم روا دارد.

هر کار فرمایی که مزد کارگرش را کم بدهد و حقوقش را ندهد، ظالم است و خدا لعنتش کند.

متأسفانه در بعضی از مراکز خانم ها را با حقوق بسیار پایین و با ساعات بسیار زیاد و بدون بیمه استخدام می کنند بیکاری فراوان است و بانوان مجبورند والا انصاف نیست این گونه کار کردن ضمناً کار فرما اصرار هم می کند که خانم باشد، جوان باشد، مشتری یاب باشد و جاذبه داشته باشد. گاهی رسماً چنین می نویسند. در جای خودش باید جلوی این ها گرفته شود. سؤال: اگر دختر خودت سرکار برود این طور برخورد می کنی؟ بعضی از این شرکت ها و مراکز که ماهیانه حقوق کارگرشان را پرداخت نمی کنند مسؤلیت شرعی دارد. این ظلم ها، ظلم هایی نیست که با ﴿أَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّى وَ أَتُوبُ إِلَيه﴾ بشود درستش کرد

داستان

اشاره

پیرمردی خدمت امام باقر علیه السلام آمد و گفت: من در دربار بنی امیه بودم و خیلی مال مردم را حلال و حرام کردم خیلی اجحاف کردم. حالا پشیمان شدم. آمدم توبه کنم.

حضرت فرمود: توبه .ندارد چرا ندارد؟ فرمود:

ص: 137


1- دعائم الإسلام، ج 2، ص 74؛ مستدرک الوسائل، ج14، ص29

﴿لَا حَتَّى تُؤَدِّى إِلَى كُلِ ذِي حَقٍ حَقَّهُ﴾ (1)

نه تا به هر صاحب حقی حقش را بپردازی.

تمام حقوق مردم را بپردازی تا خداوند از تو بگذرد در روایت دارد: شهید با همه عظمتش اگر حق الناس برگردنش باشد، آمرزیده نمی شود. (2)

امام حسین علیه السلام با همه نیازی که صبح عاشورا به یاور داشت، فرمود: هر کسی دین و حق الناس به گردنش است، برگردد. (3)

2.ظلم به همسر

دومین نوع ظلم به مردم ظلم به همسر است کسی که ازدواج کرد و همسر اختیار کرد همسرش نوکر و اجیر او که نیست دست ،بزن تندی، زور، بدخلقی و بدقلقی از صفات بد در رفتار با همسر است. خودت دخترت را شوهر بدهی راضی هستی همسرش این طور با او برخورد کند؟ علی علیه السلام فرمود:

﴿ فَإِنَّ اَلْمَرْأَهَ رَیْحَانَهٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَهٍ﴾؛ (4)

پس همانا زن ریحانه است و قهرمان نیست

او لباس شماست شما لباستان را اتو می کنی و صاف می کنی و عطر می زنی و اگر کثیف شود تمیزش می کنی

﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ﴾. (5)

آن ها لباس شما هستند؛ و شما لباس آن ها.

ص: 138


1- الكافي، ج 2، ص331؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 52؛ بحار الانوار، ج72، ص329.
2- من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 183
3- عاشورا شناسی، ص290
4- الكافي، ج 5، ص 510؛ من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 556؛ نهج البلاغه، نامه31.
5- بقره، 187

﴿وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ (1)

و با آنان به طور شایسته رفتار کنید!

دوری کردن از ظلم به همسر

اشاره

امیرالمؤمنین علیه السلام در گرمای ظهر کوفه ،دیدند خانمی از خانه بیرون آمده، فرمود: چه شده؟ گفت: شوهرم مرا زده و از خانه بیرون کرده است. حضرت فرمود: نزد شوهرت برویم. آمدند و به آن جوان تذکر دادند. فرمود:

﴿يا عَبْدَ اللهِ اتَّقِ اللهَ﴾؛ (2)

ای بنده خدا از خدا بترس

این خانم همسر شماست، کنیز و خادم که انتخاب نکردی!

4.ظلم به فرزند و ظلم به والدین

چهارمین نوع ظلم به مردم ظلم به فرزند و ظلم به والدین است. ملاک و معیار این ظلم حقوق است شما رساله حقوق امام سجاد علیه السلام را ببینید!

حقوق اولاد بر والدین

الف)انتخاب نام نيكو

مولا علی علیه السلام فرمود اولین حق فرزند بر والدین، انتخاب نام نیکو است.

آقایی که اسم نامناسب و نامتعارف برای بچه ات می گذاری؛ این ظلم است این بچه که اختیاری ندارد این بچه در آینده در این جامعه وارد می شود و اسمی دارد که خودش هم نمی تواند بخواند. معلوم نیست ریشه اش از کجا است و یا

ص: 139


1- نساء ، 19
2- المناقب، ج2، ص106؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 337؛ بحارالانوار، ج41، ص57.

معنایش چیست چرا از فرهنگ اسلامی خودت دور می شوی؟ اسامی ائمه علیهم السلام ، اسم های خوب کم نیست ممکن است کسی بگوید از این اسامی خیلی است. اولاً که خیلی نیست.

امام حسین علیه السلام چند پسر دارد که همه را علی نامیده است. (1) امام کاظم علیه السلام چند دختر دارند به نام فاطمه (2) ولی خوب اسم های معادلش فراوان است. اسم های زیبا فراوان است. بعضاً ترجمه به فارسی هم می شود. برخی می گردند و یک اسمی را اختراع می کنند زمانی کسی اسمی را روی بچه اش گذاشته بود که من آن را به زبان نمی آورم؛ چون ممکن است بعضی اسم شان همین باشد و ناراحت شوند. پرسیدم می دانید معنی این اسم چیست؟! معنایش فلان چیز است و این قدر زشت است گفتم شما بالأخره فكر كن و تأمل كن . قرار نیست شما نام بد برای بچه ات بگذاری از همین جا شروع می شود.

ب)تربيت نيكو

مولا علی علیه السلام فرمود: دومین حق فرزند بر والدین تربیت نیکو است. آموختن آداب است. وقتی پدر مشاهده می کند فرزند نسبت به امور اخلاقی عبادی و معنوی بی اعتنایی می کند واکنش نشان دهد خوبی و بدی را تبیین کند دامنه تربیت دینی شامل حوزه اعتقادات اخلاق و روابط اجتماعی می شود.

امام صادق علیه السلام می فرماید: ما فرزندان مان را از 7 سالگی به روزه گرفتن توصیه می کنیم در حدی که بتوانند تا نصف روز یا کم تر هرگاه تشنه یا گرسنه شدند می گوییم افطار کنند برای این که به روزه عادت کنند. (3) روش عادت در نظام

ص: 140


1- الكافی، ج 6، ص19؛ وسائل الشيعه، ج21، ص 395؛ بحارالانوار، ج44، ص211.
2- بحار الانوار، ج 48، ص 317.
3- ميزان الحكمه ، ج 10، ص 722.

تربیت بسیار مهم است.

ج)آموزش قرآن

مولا علی علیه السلام فرمود: سومین حق فرزند بر والدین آموزش قرآن است. (1)

اگر خمس نمی دهی، زکات نمی دهی و رشوه و ربا در اموال توست در این فرزند اثر می گذارد. شما به عنوان پدر به فرزندت ظلم می کنی. فرق گذاشتن بین بچه هم ظلم است؛ در برخورد با فرزندان این ها باید رعایت شود. در محبت اشکالی ندارد؛ بالأخره انسان یکی را بیش تر دوست دارد و یکی را کم تر. اما در برخورد و رفتار باید تساوی و عدالت باشد

گاهی هم فرزند به پدرش ظلم می کند.

احترام گذاشتن به پدر عامل عاقبت به خیری

بچه ای در کوچه های مدینه به دست پدرش تکیه داده بود؛ یعنی وزنش را روی دست پدر انداخته بود و خودش را لوس می کرد

امام سجاد علیه السلام این قضیه را دید و خشمگین شد و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت. (2)

ائمه ما به این نوع برخوردها حساس بودند.

ص: 141


1- ﴿ وَ قَالَ علیه السلام إِنَّ [لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ] لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقَّاً وَ إِنَ [لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ] لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقًّا فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ يُطِيعَهُ فِي كُلِّ شَيْءٍ إِلَّا فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِنَ أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآن﴾ (نهج البلاغه، حکمت 399).
2- «عن ابي جعفر قَالَ: إِنَّ أَبِي نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ يَمْشِي وَ الِابْنُ مُتَّكِيٌّ عَلَى ذِرَاعِ الْأَبِ قَالَ فَمَا كَلَّمَهُ أبی علیه السلام مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا (الکافی، ج2، ص 349؛ وسائل الشيعه، ج21، ص502؛ بحارالانوار، ج 71 ، ص 64).

دوری کردن از داد زدن بر مادر

اشاره

ابراهیم بن مهزم خدمت امام صادق علیه السلام آمد. حضرت فرمود: مادرت بهترین شیره جانش که شیر است به تو داده خوردی 9 ماه در شکمش بودی و دامنش گهواره تو بوده است، حالا بر سرش داد می زنی و صدایت را بلند می کنی؟! (1) این ظلم است.

5.ظلم کارگزاران به مردم

پنجمین نوع ظل ، ظلم مسئولین و کارگزاران است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ يَحْتَاجُ النَّاسُ طُرّاً إِلَيْهَا﴾؛

سه چیز است که همه مردم به آن ها نیاز دارند:

﴿الْأَمْنُ وَ الْعَدْلُ وَ الْخِصْبُ﴾؛ (2)

امنیت و عدالت و فراوانی

1. امنیت؛ امنیت در هر کشوری ،نباشد مردم نمی توانند زندگی کنند. ایجاد امنیت جزو وظایف مسئولین است

2. عدالت؛ اگر قرار است جایی استخدامی انجام شود، باید برای همه یکسان باشد.

نکته: خداوند برای گروه هایی امتیازات خاصی قائل شده:

﴿يرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ (3)

خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنان داده شده

ص: 142


1- مستدرك الوسائل، ج 15، ص190؛ بصائر الدرجات، ج1، ص243؛ بحارالانوار، ج 47، ص72.
2- تحف العقول، ص320؛ بحار الأنوار، ج 75، ص 234؛ عوالم العلوم والمعارف، ج20، ص757.
3- مجادله، 11

درجات عظیمی می بخشد.

جوانی که پدرش را در راه دفاع از وطن از دست داده است با شهادت پدرش، یتیم شده است برای ورود به دانشگاه حقی دارد و این کار درستی است. شما یک شب پدرت بیمار می شود خسته و ناراحتی می شوی.

فرد دیگری دستش یا پایش را برای وطنش داده و سی سال روی تخت افتاده است فرزند او یا همسرش سختی می کشد باید امتیازی به او داده شود. این چیزی است که در صدر اسلام هم بوده است امتیاز برای کسانی که برای دین هزینه کرده اند من این موارد را کاری ندارم و حق هم هست اما تنها به این دلیل که پسر وزیرست پسر فلان وکیل و نماینده مجلس است یا رییس فلان بانک است پس از برخی قوانین معاف باشد را قبول ندارم؛ این ها مواردی نیست که استثناپذیر باشد. پس عدالت چیزی است که یک کشور به آن نیاز دارد.

3. رفاه به میزان توان؛ الآن بخش عمده ای از مشکلات درونی کشورمان در تورم و گرانی داخلی است میلیون ها دلار ارز به قیمت 4200 تومان به افرادی داده شد که چیزهای ضروری وارد کشور کنند اما موارد غیر ضروری تهیه و وارد کشور کردند و حالا هم نمی توانند آن را مدیریت کنند

سؤال: چرا میلیاردها دلار در اختیار فلان شخص قرار داده شده که موبایل وارد کرده یا کاغذ وارد کرده یا خوراک برای دام یا حیوانات وارد کرده است؟! گاهی خانواده ای بیماری دارد که یک کپسول یا قرص می خواهد باید در بازار بگردد و در آخر هم پیدا نشود و یا هزینه سنگینی داشته باشد. چرا کنترل نمی شود؟

سؤال دیگر: این جنسی که با این ارز وارد شده چرا با ارز سه برابر و چهار برابر فروخته شده است؟ این ها نظارت می خواهد رؤسای قوا باید برایش برنامه ریزی کنند. به همین شکل بقیه موارد.

شما می دانید وابستگی ما به فروش نفت در کشور خیلی نیست. هفتاد و

ص: 143

هشتاد درصد کشور ما از داخل می چرخد. گندم ما داخلی است. میوه و برنج هم همین طور. کشور ما خودش تولیدکننده است. این طور نیست که تحریم ها عامل این اوضاع گران اقتصادی باشد بخش عمده اش ضعف مدیریتی است و مربوط به عدم کنترل است. به سادگی می شود این ها را کنترل کرد این هم ظلم به مردم .است.

امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:

﴿وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ﴾ (1)

این شغل (پست و مقام)، لقمه چرب و نرمی نیست که در اختیارت قرار گرفته باشد بلکه امانتی است که به دست تو سپرده اند.

باید این حدیث را تابلو کنند و در ادارات ما بزنند.

آقایی که الان مسئولیت داری و مسئولیت پذیرفتی! بدان این مسئولیت و این پست طعمه ای که پشت خودت و بچه ات و اقوامت را ببندی نیست؛ بلکه امانتی است برگردن تو؛ مسئول هستی که این کار را راه بیاندازی با مردم برخورد خوب داشته باشی گره بگشایی نه این که گره بزنی.

جوانی می خواهد سی میلیون وام بگیرد چقدر باید برود و بیاید! چقدر مدارک می خواهند اما شخص دیگری میلیاردها تومان وام گرفته است؛ این شخص مگر می تواند بدون پارتی دولتی این وام را بگیرد؟ مگر می تواند بدون وابستگی به بدنه ای محکم از یک قوه چنین وامی بگیرد؟ امکان ندارد. برای ده میلیون وام صد جور مدرک می گیرند همچینن در قاچاق با بیست لیتری که بنزینی قاچاق نمی شود گاهی تانکرهای بزرگ در حد میلیون ها لیتر قاچاق می شود. این امکان ندارد مگر این که همدستی باشد که مسئولیتی دارد؛ این ها را بروید پیدا کنید و

ص: 144


1- نهج البلاغه، نامه 5.

مورد مجازات قرار دهید!

خدا ظالم را زمین می زند. علی علیه السلام فرمود:

﴿اَلظُّلْمُ أَلْأَمُ اَلرَّذَائِلِ﴾ (1)

،ظلم، مادر رذائل و گرفتاری هاست.

کسانی که در مملکت مسئولیت می پذیرند باید تلاش کنند که این سه نیاز را برای مردم فراهم کنند و الا در مسئولیت آن ها ضعف است و باید آن مسئولیت را به دیگری تحویل دهند.

کارمندی که پشت میزش می نشیند می داند که دولت از بیت المال به او حقوق می دهد؛ پس باید مسئولیت کارش را قبول کند این سه نیاز اقل حقوق شهروندی است. آقایانی که امروز از حقوق شهروندی صحبت می کنند حداقل حقوق شهروندی این سه موردی است که عرض کردم؛ هر کجا در این سه مورد خللی ایجاد شود مسئول باید نگران باشد و خواب نداشته باشد تا آن ها را حل کند

دلایل ظلم کردن

اشاره

نکته دوم بیان ریشه و سبب ظلم و ستم است. چند سبب اصلی ظلم را متذکر می شویم:

1.خود خواهی

اولین دلیل ظلم کردن خود خواهی است افراد متکبر و خودبین، حقوق دیگران را نادیده گرفته و ستم می کنند از روی کبر و نخوت حاضر نیستند مراعات دیگران را بکنند همه چیز را در خدمت خود می خواهند؛ خود را تافته جدا بافته می دانند شخص متکبر در نفس خود احساس بزرگی و عظمت می کند. قرآن کریم

ص: 145


1- غررالحكم، ح 10379

می فرماید:

﴿إنَّ اللهَ لَا ُيحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾ ؛ (1)

همانا خداوند افراد خودپسند خیال پرداز را دوست ندارد.

داستان آل برامکه

اشاره

داستان آل برامکه را مطالعه کنید جد برامکه برمک خادم بیت النار بود یعنی خادم آتشکده. زردشتی بودند و به این ها برمک می گویند، چون در بیت النار خدمت می کردند. سلیمان بن عبدالملک، هفتمین خلیفه ،اموی یکی از این برمکی ها را پیش خودش آورد و گفت تو آدم عاقلی هستی، وزیر و مشاور من باش. این ها کم کم در دربار عباسیان نفوذ کردند یحیی، فضل، نوه های شان و نتیجه های شان مثل این آل سعود که الآن اگر بخواهند هیئت دولت تشکیل بدهند، باید عموها و دایی ها و فرزندان شان و ... گرد هم جمع شوند. همه با هم خویش اند و همه مسئولیت ها بین خودشان است.

آل برمک آن قدر در دربار بنی عباس نفوذ کرده بودند که عزل و نصب می کردند. زمانی محمد بن زید می گوید من به خانه فضل بن یحیی برمکی رفتم. خداوند به او پسری داده بود. به من گفت: شعری درباره این فرزند بگو. من هم شعری درباره پسر فضل .گفتم خیلی خوشش آمد یک بیت شعرش این است:

و يفرح بالمولود من آل برمکی *** و لا سيما ان كان من ولد الفضل

مردم شاد می شوند به سبب تازه مولودی از ،برمکیان، مخصوصا که او فرزند فضل باشد.

می گوید: آن قدر پول به من داد که من هم خانه هم باغ و هم مرکب خریدم؛ باز

ص: 146


1- لقمان 18

هم اضافه آمد.

مدتی گذشت بعد از سقوط برامکه که هارون الرشید به این ها غضب کرد، به مکه آمده بودند موسی بن جعفر علیه السلام ایستاده بود و فرمود: برامکه نمی دانند امسال چه بلایی به سرشان می آید بعد از مدتی همه شان سقوط کردند. محمد بن زید در ادامه می گوید حمام رفتم دیگر اوضاع خوبی داشت و دلاک مخصوص برایش می آمد. گفتم: یک دلاک بفرستید مرا بشوید. یک دلاک فرستادند. همین طور که کمر را می کشید من یاد همان شعرهای آن روز افتادم که برای تولد پسر فضل بن یحیی خوانده بودم. همین طور که مرا می شست آن شعر را خواندم ناگهان دیدم دلاک غش کرد. رییس حمام را صدا زدم گفتم: دلاکی که غش می کند برای من فرستادی؟ یک آدم سالم بفرست گفت: این آدم سالم است و جوان و سابقه غش ندارد

خلاصه به هوشش آوردیم و گفتم: چه شده؟ گفت: این اشعار را کجا گفتی؟ گفتم: برای تولد پسر فضل بن یحیی برمکی گفتم؛ گفت: او را می شناسی؟ :گفتم نه گفت فضل منم (1) کارم به دلاکی در حمام کشیده و مادرم به گدایی افتاده است. این طور ظالم در طول تاریخ خوار می شود.

زمان خودمان هم خیلی ها را دیدیم. صدام را دیدیم؛ قذافی را دیدیم؛ انور سادات را دیدیم؛ شاه را هم دیدیم خود خواهی و تکبر این گونه است. محمدرضا با آن همه جنایاتش چه شد؟ رضاخان با آن همه ظلمش کجاست؟

2.عقده های حقارت

دومین دلیل ظلم کردن عقده های حقارت است. آدم هایی که عقده هایی دارند، ظلم می کنند.

ص: 147


1- منتخب التواريخ، ص 518

در کودکی خیلی به حجاج بن یوسف ثقفى ظلم شده بود و او اذیت و تحقیر شده بود از این رو بعدها برای جبران این ،تحقیر ظلم می کرد

شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: من همسایه ای دارم که خیلی به ما ظلم می کند؛ فرزندانم می گویند: با او برخورد کن؛ ولی من کوتاه می آیم و چیزی به او نمی گویم آن ها به من می گویند: تو ذلیلی. حضرت فرمود:

﴿ إِنَّمَا اَلذَّلِیلُ اَلظَّالِمُ﴾. (1)

خوار و ذلیل کسی است که ظالم باشد.

آن که ظلم می کند ذلیل است نه تو.

بعضی از این مجرم ها را می گیرند و علت جرم را بررسی می کنند، مشخص می شود که در کودکی به او ظلم شده است.

3.خبث درونی

سومین دلیل ظلم کردن خبث درونی است. برخی آدم ها از درون ناپاک اند

قرآن می فرماید:

﴿وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةِ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ﴾ (2)

(همچنین) «کلمه خبیثه» (و سخن آلوده) را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از روی زمین برکنده شده و قرار و ثباتی ندارد.

متوکل عباسی چرا ظلم می کند؟ هارون الرشید چرا ظلم می کند؟ یکی از دلائلش خباثت درونی است و الا انسان سالم ظلم نمی کند ظلم و ستم عوامل دیگری هم دارد مانند جهل ،ترس حب دنیا، هوی و هوس خرافه پرستی، قانون

ص: 148


1- مجموعه ورام، ج1، ص 125؛ شرح تفسیر مكارم الخلاق محمد تقی فلسفی، ص64.
2- ابراهیم، 26.

گریزی و ضعف ایمان باید ریشه هر کدام را شناسایی کرد و با آن مبارزه کرد. در روایت داریم:

﴿ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيةِ وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يعِينُ الظَّلَمَة﴾؛ (1)

ستمگر سه نشانه دارد به بالاتر خود از طریق نافرمانی ستم می کند و با قهر و غلبه به زیردستان ستم می کند و پشتیبان ستمگرانند.

اهمیت یاری نکردن ظالم

همان طور که ظلم و ظالم بد است یاری کردن ظالم هم بد است. همان طور که ظلم بد است دفاع نکردن از مظلوم هم بد است. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود:

﴿مَنْ خَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ اَلظَّالِمِ کَانَ مَعِی فِی اَلْجَنَّهِ مُصَاحِباً ﴾؛ (2)

هر کس داد مظلوم را از ظالم بگیرد در بهشت با من یار و همنشین باشد.

اگر می بینید که ظلم می کنند شما برو و یک شعاری بده مثل شما که از مردم یمن دفاع می کنید؛ از فلسطین دفاع می کنید. اگر کسی از مظلوم دفاع کند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در بهشت همسایه من است چون خود پیامبر صلی الله علیه و آله مدافع مظلوم است. امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يعِينُ مُؤْمِناً مَظْلُوماً إِلَّا كَانَ أَفْضَلَ مِنْ صِیَامِ شَهْرٍ وَ اِعْتِکَافِهِ فِی اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرَامِ﴾ (3)

و مؤمنی نباشد که به مؤمن ستمديده كمك دهد برای رفع ستم او جز که بهتر باشد از روزه داشتن یک ماه با اعتکاف در مسجد الحرام.

اگر به مؤمنی ظلم شده لازم است جایی بروید و شهادت بدهید، حتما این کار

ص: 149


1- مستدرك نهج البلاغه حکمت 350
2- كنز الفوائد، ج 1، ص 135؛ اعلام الدین ص 184؛ بحار الانوار، ج 25 ، ص 359
3- وسائل الشيعه، ج 12، ص292؛ ثواب الاعمال، ص174؛ المومن، ص 47.

را انجام دهید تا حق مظلوم گرفته شود.

این کار ثواب یک ماه اعتکاف برایش در نظر گرفته می شود مظلوم منطقه خاصی ندارد مظلوم در ایران ،افغانستان ،پاکستان یمن و... زیراین آسمان هر کجا مظلومی هست باید از او دفاع کرد.

خدایا! ظالمین را سرنگون بگردان

ص: 150

عبرت گرفتن و رازهای موفقیت

قال الله تبارک و تعالی:

﴿وَ كَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَ أَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ﴾ (1)

چه بسیار آبادی های ستمگری را در هم شکستیم؛ و بعد از آن ها، قوم دیگری روی کار آوردیم!

مقدمه

در تفسیر سوره انبیاء اشاره شد که در آغاز این سوره مشرکین هجمه و مخالفت فراوانی با پیامبر صلی الله علیه و آله داشتند. شش تهمت به پیامبر صلی الله علیه و آله زدند و در اول سوره آمده است. او را بشر عادی می خواندند. او را ساحر و شاعر دانستند. گاهی می گفتند: حرف و کلمات این شخصیت «اضغاث احلام» است یعنی رؤیاهای پریشان است. خدای تبارک و تعالی ضمن دفاع از پیامبر صلی الله علیه و اله این مشرکین را به عذاب تهدید کرد که روزهای گذشته اشاره کردیم. فرمود:

ص: 151


1- انسا 11

نگاهی به تاریخ بیندازید! چطور ما گذشتگانی که انبیا را تکذیب کردند و آزار دادند، درهم شکستیم؛ از این ها اثری باقی نماند آن ها در پایان کارشان می گفتند:

﴿قَالُوا یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ ﴾ (1)

گفتند: «ای وای بر ما به یقین ما ستمگر بودیم!»

فهمیدند اشتباه کردند فرعون در رود نیل فهمید که اشتباه کرده است. قوم لوط و اقوام دیگر متوجه خطای شان شدند. اما دیگر دیر شده بود.

﴿فَمَا زَالَتْ تِلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيداً خَامِدِينَ﴾ (2)

و هم چنان این سخن را تکرار می کردند تا آن ها را درو کرده و خاموش ساختیم!

(حصید) به معنای درو شده و (خامدین) به معنای خاموش است. ببینید چطور تمدن ها و گروه ها و امت های گذشته فراموش و خاموش شدند؛ از صحنه روزگار دور شدند.

عبرت گرفتن از گذشتگان

امير المؤمنین علیه السلام از صفین که بر می گشت اصحابش را کنار قبرستان آورد؛ چون مقداری روحیه شان ضعیف شده بود آن حکمیت و اتفاقی که در صفین بود و خدعه ای که عمرو عاص کرد مقداری اصحاب را ناراحت کرده بود.

رفتن به قبرستان گاهی موجب می شود انسان تعادلی پیدا کند. گاهی انسان خیلی شاد است و گاهی خیلی غمگین است ائمه ما علیهم السلام گاهی در قبرستان حرف های شان را می زدند. امام کاظم علیه السلام کنار میت و قبر می آمدند، و نصیحت می کردند.

ص: 152


1- انبياء، 14
2- انبیاء، 15

حضرت امیر اصحاب شان را کنار قبرستان آوردند و فرمودند: اگر من بخواهم به این ها خبر بدهم سه تا خبر به آن ها می دهم:

1. می گویم: اموال تان تقسیم شد و دیگر چیزی به نام شما نیست.

2. در خانه های تان دیگران زندگی می کنند حالا یا فرزندان تان و یا مستأجر.

3. همسران تان ازدواج کردند و زندگی عادی شان را دارند.

سابقاً زنانی که همسرشان از دنیا می رفت، اکثرا ازدواج می کردند که کار صحیح و منطقی بود.

حضرت فرمود: اما ای یاران من! اگر این ها به زبان بیایند و بخواهند سخنی بگویند، می گویند: علی جان! ما تنها یک چیز می گوییم و آن این که این جا بهترین توشه تقوا بود.

﴿ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى﴾ (1)

بهترین زاد و توشه پرهیزکاری است! (2)

این ها نکات قابل توجهی است که انسان ها باید از تاریخ بیاموزند.

ص: 153


1- بقره، 197
2- ﴿وَ قَالَ علیه السلام: وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالِ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُمَا عِنْدَكُمْ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَمَا [وَ اللَّهِ] لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوی﴾؛ و چون از صفین باز می گشت به گورستان برون کوفه نگریست و فرمود: ای آرمیدگان خانه های هراسناك و محلت های تهی و گورهای تاریک و ای غنودگان در خاک ای بی کسان ای تنها خفتگان ای وحشت زدگان شما پیش از ما رفتید و ما بی شماییم و به شما رسندگان. اما خانه ها در آن ها ،آرمیدند اما ،زنان به زنی شان گزیدند امّا مال ها بخش گردیدند خبر ما جز این نیست خبری که نزد شماست چیست؟ [سپس به یاران خود نگریست و فرمود:] اگر آنان را رخصت می دادند که سخن گویند شما را خبر می دادند که بهترین توشه ها پرهیزگاری است (نهج البلاغه، حکمت، 130).

در ادامه آیات خداوند متعال موضوعی بسیار مهم و کلیدی و در عین حال مبتلا به را مطرح می کند که همان هدف از آفرینش و خلقت است.

خیلی از جوانان عزیز در دانشگاه ها و جاهای دیگر از ما سؤال می کنند. دانش آموزان و مردم عادی هم همین طور خداوند برای چه ما را آفریده است؟ خداوند در یک بیان کلی این گونه جواب می دهد:

﴿وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَينَهُمَا لَاعِبِينَ ﴾ (1)

ما آسمان و زمین و آن چه را در میان آن هاست از روی بازی نیافریدیم!

اولاً ما همانند کودکانی که چیزی را می سازند و بعد خرابش می کنند جهان را خلق نکردیم. این طور نبوده که آسمان و زمین را روی لعب و بازی بیافرینیم نه، تعدادی کرات و آسمان ها و انسان و موجودات مختلف را بیهوده و باطل خلق نکردیم. خداوند متعال العیاذ بالله بگوید من از این کار خوشم می آید. مانند کسانی که بازی می کنند. بازی به چیزی می گویند که هدف ندارد نه این گونه نبوده است. بر فرض محال اگر خداوند می خواست کار لهو و بازی انجام دهد، نیاز نبود از این روش استفاده کند از شیوه های دیگر هم می شد.

چرا این همه انسان و موجودات مختلف را خلق کند و این همه گرفتاری و مریضی و مرگ باشد؟ چرا این انسان باید داغ داشته باشد، دنبال روزی بدود و ... ؟ اگر قرار این طور بود راه های دیگر هم وجود داشت و فرشته ها هم می توانستند این کار را در عالم ماوراء الطبیعه انجام دهند نه هرگز این طور نبوده است.

﴿بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِل فَيدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيلُ مِمَّا تَصِفُونَ﴾ (2)

ص: 154


1- انبیاء، 16
2- انبیاء، 18

بلکه ما حق را بر سر باطل می کوبیم تا آن را هلاک سازد؛ و این گونه باطل محو و نابود می شود! امّا وای بر شما از توصیفی که (درباره خدا و هدف آفرینش) می کنید!

این آیه را توضیح میدهم و دو سه نکته خدمت شما عرض می کنم.

بحث هدف از خلقت و آفرینش، سؤالی است که خیلی ها دارند هم مسلمان ها هم دیگران درباره آن کتاب های فراوانی نوشته اند. در بازار ده ها کتاب تحت عنوان خلقت انسان و هدف آفرینش وجود دارد اما به چهار مطلب دقت و توجه داشته باشید.

چهار مطلب مهم

1.هدف داشتن آفرینش

آفرینش و خلقت مسلماً هدف دارد چه ما انسان ها آن را درک کنیم؛ چه نکنیم. مثلاً: فرض کنید فرماندهی مرتب به سربازش می گوید: بشین و پاشو. یا این که از او بخواهد شب نخوابد؛ در خوابگاه گاز اشک آور می زند؛ سربازش را می دواند. در نتیجه پای سرباز درد می گیرد و خسته و اذیت می شود سرباز اصلاً علتش را نمی فهمد. اما چون می داند که یک انسان ،پخته زبده و یک نظامی با تجربه دستور این کارها را می دهد، قبول می کند گویا این خشم شبانه و این گاز اشک آور و این شیلک ها و بشین و پاشوها دلیلی دارد هر چند آن سرباز هدف و علتش را نفهمد.

خداوند می فرماید:

﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَ أَنَّكُمْ إِلَينَا لَا تُرْجَعُونَ﴾ (1)

آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و این که شما به سوی ما بازگردانیده نمی شوید

ص: 155


1- مومنون، 115

پس این را مسلّم بدانید که خلقت هدف دارد هر چند بنده و شما درک نکنیم.

2.مقايسه نکردن هدف خداوند با اهداف دیگر

هدفی که خداوند ،دارد نباید با هدف کارهای ما مقایسه شود. هدف ما از کارها، جبران نقص و کمبود است. غذا می خوریم تا سیر شویم و می خوابیم تا خستگی مان در برود. درس می خوانیم تا باسواد شویم ورزش می کنیم تا بدن مان سالم باشد. حتی در معنویات هم همین طور نماز می خوانیم تا بهشت برویم. انفاق می کنیم تا به ما حور العین بدهند. ما همیشه در پی منافع و جبران نقص و کمبودهای خودمان هستیم. همواره در جست و جوی ثواب بیش تریم هیچ یک از این جبران نقص ها و این رفع کمبودها در خداوند بی نیاز نیست؛ چراکه هیچ نقص و کمبودی برای او تصور نمی شود در دعای جوشن او را علیم خبیرو می خوانیم تمام خوبی ها صفات و ارزش های والا در خدای تبارک و تعالی جمع است؛ در نتیجه مقایسه افعال خداوند متعال با افعال خودمان اشتباه است.

چرا می گویند: به غیر از دو ،فکر هر فکر دیگری آزاد است؟ همیشه تفکر کنید اما در مورد دو چیز فکر نکنید: 1- فکر در گناه؛ چرا که شما را به معصیت می کشاند. 2- فکر در ذات خدا. چرا به ما گفته اند در ذات خداوند فکر نکنیم؟ چون اصلاً درک نمی کنیم بشر در تحلیل خواب های خود مانده است.

چطور می شود که شخصی جسمش در این جا خوابیده باشد ولی در خواب ببیند که در دریا غرق می شود و فریاد می زند؟ یا خواب ببیند که می سوزد با این که بدنش نمی سوزد؟ بعد معلوم می شود که دو سه روز بعد چنین حادثه ای اتفاق می افتد و او این حادثه را در خواب دیده است.

ص: 156

عزیز مصر هفت سال قبل از قحطی، خواب می بیند و تعبیر هم می شود. (1)

حضرت یوسف علیه السلام چهل سال قبل از این که در مقابلش سجده کنند، خواب آن را می بیند. (2) این بشر هنوز در تحلیل روح خودش عاجز است.

﴿وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾ (3)

و درباره روح از تو می پرسند بگو روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است.

حال این بشر چگونه می تواند از خالق روح سر در بیاورد؟ شما هر کاری کنید آب دریا در ظرف 20 لیتری نمی گنجد تقصیر از آب نیست؛ علت نقص و ضعف و کوچکی ظرف است مانند آن شخصی که یک کاسه ماست برداشته بود و قاشق قاشق به دریا می زد. پرسیدند: چه کار می کنی؟ گفت: دوغ درست می کنم. گفتند: یک دریا با یک کاسه ماست؟! گفت: می دانم نمی شود ولی اگر درست شود، خیلی خوب می شود.

3.ناقص بودن تحلیل های انسان ها

تحلیل های ما ناقص است. نمی توانیم تحلیل درست و کاملی داشته باشیم. می گوییم خدا فلان چیز را خلق کرد برای این آن دیگر را برای آن. این مثل این

ص: 157


1- ﴿وَ قَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يَا بِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ﴾ ؛ پادشاه گفت: «من در خواب دیدم هفت گاو چاق را که هفت گاو لاغر آن ها را می خورند؛ و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده؛ (که خشکیده ها بر سبزها پیچیدند؛ و آن ها را از بین بردند) ای جمعیّت اشراف! درباره خواب من نظر دهید، اگر خواب را تعبیر می کنید!» (یوسف، 43).
2- ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ﴾ ؛ (به خاطر بیاور) هنگامی را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده می کنند!» (یوسف 4)
3- اسرا، 85

است که شما فرض کنید رباطی ساخته اید که هوشمند هم است. این رباط بخواهد از ابعاد وجودی شما سر در بیاورد رباط مخلوق شماست و شما خالق آن هستید. هرگز اندیشه مخلوق به پای اندیشه و علم خالق نمی رسد و بسیار محدودتر است.

4.خالق و فیاض بودن خداوند

هر کسی استعدادی دارد مجبورم در قالب الفاظ حرف بزنم و خیلی هم بحث را سنگین نکنم تا در حد منبر باشد. به هر حال این جا کلاس درس نیست منبر عمومی است. هر کسی ویژگی ای دارد و باید آن را بروز بدهد.

آقای قرائتی زمانی فرمود: من در جایی بودم و دور من هم دانشجویانی ایستاده بودند. دانشجویی آمد و گفت چرا خدا ما را آفریده است؟ آقای قرائتی گفت: من عمداً مقدارى من و من کردم و جوابی ندادم. دوباره گفت: حاج آقا! شما که آخوندی و درس حوزه خوانده اید من از شما می پرسم هدف از خلقت چیست ؟ چرا خدا ما را آفریده است؟ گفت: من دوباره از جواب دادن طفره رفتم. گفت: حاج آقا مسخره می کنی؟ بگو بلد نیستم شما درس خواندی؛ لباس پوشیدی و عمامه سرت گذاشتی و در حوزه بودی باید جواب این سؤال را بدهی گفتم چرا از من توقع داری جوابت را بدهم؟ گفت: برای این که شما طلبه ای من از پزشک و مهندس سؤال نمی کنم شما درس اعتقادات خوانده اید و کتاب توحید نوشته اید. :گفتم جوابت همین است تو از من توقع داری که الان جواب های خودم را ارائه بدهم؛ چون تصور تو این است که این ویژگی در من است.

جواب این سؤال را بلدم و باید جوابت را بدهم همان گونه که شما از یک شاعر توقع شعر داری از یک پزشک توقع معالجه و درمان داری. فرض کنید شما وسط بیابان باشید و شب تاریک و یک خانواده با زن و بچه و ماشین خراب مانده

ص: 158

باشند. شما هم مکانیکی می دانی باید آن را درست کنی و صنعت خود را بروز بدهی خداوند خالق و فیاض است. باید خلق کند و بیافریند. الآن ما در دنیا ده ها نوع مورچه داریم و ده ها نوع پشه هزاران نوع ماهی داریم و سر در نمی آوریم «برای» چیست. اگر شما به دریا بروید، مخصوصاً دریاهایی که مرجانی است، متعجب می.شوید انسان اگر زیر آب ،برود غوغاست و چیزهای عجیب و غریبی می بیند و البته سر در نمی آورد.

این همه کرات وجود دارد ما در زمین هستیم که یک کره هست هزاران کره داریم تازه این منظومه و کهکشان ماست خداوند فیض و خلقتش را بروز می دهد. شما نمی توانی به چشمه آب بگویی آب ندهد. شما نمی توانی به چراغ بگویی نور ندهد. او خالق است. خالقی که چون علیم و حکیم ،است باید خلقتش هدفدار هم باشد باید خلقتش بروز کند و این خلقت از تنوع فراوانی برخوردار است حیواناتی در دریا هستند که اصلاً غذای شان با ما قابل مقایسه نیست.

شخصی خدمت امام معصوم علیه السلام آمد و گفت خدا چطور این همه آدم را در روز قیامت حسابرسی می کند؟ خدایی که «اسرع الحاسبین» است. چند میلیارد انسان در روز قیامت وارد محشر می شوند و خدا خودش می خواهد به حساب همه برسد.

حضرت فرمود: خداوند الآن چگونه به چندین تریلیون موجود رزق می دهد؟

اگر ما بخواهیم یک مدرسه را به مدت دو هفته غذا بدهیم، نمی توانیم در همه جای دنیا در اسرائیل و آمریکا، کافر و مؤمن حتى حشرات ریز و کوچک دارند روزی می خورند چه کسی روزی آن ها را می دهد؟

ص: 159

رزق دادن حتی به پرنده نابینا

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله با اصحاب شان از محلی عبور می کردند؛ پرنده ای نابینا آواز می خواند. پیامبر صلی الله علیه و آله کلام پرندگان را می فهمد فقط حضرت سلیمان علیه السلام این ویژگی را نداشت. آن چه همه انبیا ،دارند رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد بلکه بیش تر. ایشان فرمود: می گوید:

﴿یا ربِّ اَذْهَبْتَ بَصَری وَ خَلَقْتَنی اَعْمی فَارْزُقْنی فَاِنّی جائِعٌ﴾؛

«پروردگارا! نور چشمم رو از من گرفتی و مرا کور آفریدی پس روزی ام ده، من گرسنه ام».

من که نمی توانم دانه بیابم؛ من نابینا هستم مانند دیگر حشرات نمی توانم در دانه و غذا باشم گرسنه ام ؛ ناگاه مورچه و یا ملخی عبور می کرد؛ خودش به منقار این پرنده خورد. پرنده هم او را گرفت و شروع کرد به خوردن و جویدن.

حضرت فرمود: اکنون می دانید چه می گوید؟ گفتند: یا رسول الله! آن زمان هم نمی دانستیم؛ حالا هم نمی دانیم.

حضرت فرمود: می گوید:

﴿ اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذی لا یَنْسی مَنْ ذَکَرَهُ﴾ (1)

«حمد و سپاس خداوندی را که یادآورنده اش را فراموش نمی کند».

خداوند این گونه روزی می دهد.

پس این نکته قابل توجه است که خداوند خالق است. انواع و اقسام مخلوقات .دارد. اطلاعات ما از جهان هستی خیلی کم است اطلاعات ما از عالم به اندازه یک برگ درخت در برابر جنگل است. یک جنگل چقدر درخت دارد؟ و هر درختی چقدر برگ دارد؟ اطلاعات بشر از عالم که معمولاً با افتخار از آن یاد

ص: 160


1- داستان ،دوستان ص 104؛ داستان هایی از یاد خدا ص 68

می کند و بر روی آن مانور هم می دهد، بسیار کم است. از این رو در روایت داریم: تمام علوم تا زمان ظهور حضرت حجت دوتاست و 25 علم دیگر در زمان ظهور ایشان آشکار می شود.

با این چهار نکته هدف خلقت را می توان تعریف کرد هدف خلقت را از خود خداوند سؤال می کنیم کسی که ساختمانی می سازد اطلاعات بهتر و بیش تری از آن ساختمان دارد. ما نیز از خود خداوند علیم می پرسیم که هدف از آفرینش چیست؟! خدایا! ما بندگان گستاخی هستیم. خودت مقداری برای ما توضیح بده ما قبول کرده ایم که لهو و لعب و بازی نیست با این مقدمه اهداف آفرینش را متذکر می شویم.

اهداف خلقت

1.آزمایش

اولین هدف خلقت انسان آزمایش است خداوند می فرماید:

﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيبْلُوَكُمْ أَيكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا﴾ (1)

همان که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدام تان نیکوکارتريد.

بحث ما هدف خلقت انسان است نه هدف خلقت مورچه و ماهی و دیگر موجودات. خدا هم قرآن را برای خلقت حشرات و وحوش و پرندگان نفرستاده است. می فرماید: من مرگ و زندگی را آفریدم تا معلوم شود چقدر می توانید از این فضا استفاده کنید. عقل به شما دادم؛ شهوت به شما دادم؛ غرایز مختلف به شما دادم. شما انسان ها با ملائکه فرق می کنید ملائکه شهوت و غریزه ندارند. شما با حيوانات هم فرق می کنید؛ چراکه آن ها عقل و خرد ندارند. شما موجودی جدید

ص: 161


1- ملک، 2

بودید که ملائکه به خلقت شما اعتراض می کردند. سؤال می کردند که چرا می خواهی چنین موجودی را خلق کنی؟ ما همیشه تو را عبادت می کنیم.

به تعبیر من خداوند می فرماید با همه قدرتم جلوی فرشته ها ایستادم و این موجود به نام انسان را خلق کردم (1) که نه شبیه فرشته است؛ چون شهوت دارد و نه شبیه حیوان؛ چون عقل دارد تا معلوم شود که چقدر می تواند خودش را نشان دهد. سلمان و ابوذر می شود یا ابوسفیان روز قیامت هم ادامه این حیات است. آن هایی که فقط زندگی را در همین دنیا می بینند در هدف خلقت دچار مشکل می شوند. این جا ممروپل است. (2) این جا مهمان سراست . اصل زندگی در آن عالم است. نمود و بروز در آن عالم است.

امام صادق علیه السلام ذیل این آیه: ﴿ليبلُوَكُمْ أَيكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا﴾، فرمود:

﴿لَيسَ يعْنِي أَكْثَرَكُمْ عَمَلًا، وَ لكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا﴾؛ (3)

مقصود بسیاری عمل نیست بلکه مقصود درست کاری است.

منظور این است کسانی که عمل درست انجام می دهند؛ نه کسانی که عمل بیش تری انجام می دهند.

2.عبادت خداوند

دومین هدف خلقت عبادت خداوند است. قرآن کریم می فرماید:

ص: 162


1- بقره، 30
2- ﴿وَ قَالَ علیه السلام الدُّنْيَا دَارُ مَمَر لَا دَارُ مَقَر وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ لا فَأَعْتَقَهَا﴾؛ دنیا خانه ای است که باید از آن عبور کرد و در جایی دیگر ثابت و مستقر شد، مردم در دنیا دو نفر بیش نیستند مردي که خود را فروخت و هلاک ساخت و مردی که جانش را خرید و آزاد نمود (نهج البلاغه حکمت 133)
3- الكافی، ج2، ص16؛ البرهان في تفسير القرآن، ج 3، ص80؛ الحياه، ج1، ص491.

﴿وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِيعْبُدُونِ﴾ (1)

و جنّ و انس را نیافریدم جز برای آن که مرا بپرستند.

خواستم این انسان عبودیتش را بروز بدهد؛ تکامل و رشد کند و به معنویت دست پیدا کند. از فضاهای دینی استفاده کند این اهداف را خود خداوند تبیین کرده است مثلاً فردی که مدرسه ای می سازد و دانش آموز جذب می کند و دروس را ارائه می کند از دانش آموزان می خواهد که خودشان را نشان دهند چه کسی قبول و کدام یک مردود می شوند.

خداوند می فرماید: من سفرهای انداختم. البته ممکن است شما بگویید ما نمی خواستیم سر این سفره بنشینیم درست است که نشستن سر این سفره جبر بوده است؛ به این معنا که ما به اختیار خودمان به دنیا نیامدیم؛ اما این آفرینش در نهایت به اختیار منجر می شود

﴿و إنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا﴾. (2)

ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس.

این مطلب که انسان از آغاز در واقع خلق شده برای شریا برای خیر به هیچ وجه درست نیست انسان به اختیار خودش راه شر و راه خیر را بر می گزیند؛ البته خداوند خبر دارد.

از امام کاظم علیه السلام پرسیدند: معنای این حدیث چیست:

﴿اَلشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ اَلسَّعِیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ﴾ (3)

ص: 163


1- ذاريات، 56
2- انسان 3.
3- ﴿سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیه اللام عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَقَالَ الشَّقِيُّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَيَعْمَلُ أَعْمَالَ الْأَشْقِيَاءِ وَ السَّعِيدُ مَنْ عَلِمَ اللهُ وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَيَعْمَلُ أَعْمَالَ السُّعَدَاءِ قُلْتُ لَهُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِهِ صِ اعْمَلُوا فَكُلُّ مُيَسَّرْ لِمَا خُلِقَ لَهُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِيَعْبُدُوهُ وَ لَمْ يَخْلُقُهُمْ لِيَعْصُوهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّوَ جَلَّ - وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ فَيَسَّرَ كُلَّا لِمَا خُلِقَ لَهُ فَالْوَيْلُ لِمَنِ اسْتَحَبَ الْعَمَى عَلَى الْهُدَى﴾ ، أبو الحسن حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام را سؤال کردم از معنی قول رسول خدا صلى الله عليه و سلم که الشقی من شقى في بطن امه والسعيد من سعد في بطن امه یعنی بدبخت کسی است که در شکم مادرش بدبخت شده و نيك بخت کسی است که در شکم مادرش نيک بخت شده و حضرت علیه السلام فرمود که بدبخت کسی است که خدا دانسته که او بزودی اعمال بدبختان را بعمل آورد و حال آن که او را در شکم مادرش باشد و نيك بخت کسی است که خدا دانسته که او بزودی اعمال نیک بختان را بعمل آورد و حال آن که او را در شکم مادرش باشد بآن حضرت عرض کردم که پس معنی قول پیغمبر صلی الله علیه و آله چیست که کار کنید چه هر يك آسان و توفیق داده شده از برای آن چه بجهت آن آفریده شده فرمود که خدای عزو جل جن و انس را آفرید از برای آن که او را بپرستند و ایشان را نیافرید از برای آن که او را نافرمانی کنند و این معنی قول خدای عزو جل است که ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ يعنى و نیافریدیم پریان و آدمیان را مگر بجهت آن که بپرستند مرا بر وجه اختیار نه بطریق اجبار پس هر يك را توفیق داده از برای آن چه او را بجهت آن آفریده پس وای بر کسی که کوری ضلالت و گمراهی را بر راه راست برگزید. (التوحيد للصدوق، ص 356؛ بحارالانوار، ج 5، ص 157؛ تفسیر نور الثقلين، ج2، ص396).

شقی و بدبخت در شکم مادر بدبخت است و سعید در شکم مادر خوشبخت

حضرت فرمود: این اشاره به علم خداست. یعنی خدا می داند که فردی شقی می شود و فرد دیگر سعید نه بدان معنا که خدا او را سعید و شقی قرار می دهد؛ همانند معلمی که در اول نگاهی که به دانش آموز می کند و چند سؤال می پرسد می فهمد که چه کسی قبول است و چه کسی مردود ولی به اختیار خودشان قبول یا مردود می شوند علم و اطلاع الهی از خوب یا بد بودن جبر نمی آورد.

به عنوان مثال شما جایی نشسته اید و یکی پشت بام عقب عقب می رود شما می گویید: الآن می افتد. اتفاقاً هم می افتد. آیا می توانند شما را به جرم انداختن آن شخص از پشت بام دستگیر کنند؟ به هیچ وجه شما فقط دیدید و زود باخبر

ص: 164

شدید علم الهی، علت فعل ما نیست ما فعلمان اختیاری است. الآن خود شما را کسی این جا آورده است؟

این که گویی این کنم یا آن کنم *** خود دلیل اختیار است ای صنم

مثل ما ، مثل کسی است که الان در آب قرار گرفته و می گوید چرا مرا میان آب آوردید؟ الآن در آب شنا نکنی غرق می شوی. اکنون شنا کن و نجات پیدا کن؛ بعداً برایت می گوییم چرا شما را در آب انداختیم می خواستیم شنا یاد بگیری می خواستیم پاکیزه شوی.

مثال دیگر: راننده ای را که وسط جاده اتوبان است در نظر بگیرید. پایش روی گاز است؛ ناگهان روی ترمز نمی زند تا بگوید چرا مرا در این جاده آورده اید؟ اگر ترمز کند، در جاده تصادف می کند. شما حرکت کن؛ روی این موضوع هم فکر و برنامه ریزی کن

یا کسی که در وسط دریای عمیق است می ایستد که فکر کند چرا مرا این جا قرار داده اید. شنا کن و تلاشت را نشان بده بعد که بیرون آمدی، برایت توضیح می دهند تا ترست از آب برطرف شود؛ تا شنا یاد بگیری. تا پاکیزه شوی؛ تا بفهمی که آب چقدر خوب و مفید است.

ما الآن در این دنیا مثل چنین آدمی هستیم؛ در دنیا زندگی می کنیم. عمرمان هم در حال تمام شدن است خیلی از ما محاسن مان سفید شده است. این که من یک گوشه بنشینم و نماز نخوانم و روزه نگیرم و هیچ تلاشی نکنم تا بفهمم چرا خدا ما را خلق کرده کار غلطی است.

من پنج نکته را فهرست وار خدمت تان می گویم:

برای موفقیت در این عالم چه باید کرد؟ ده ها کتاب از مسلمانان و غیر مسلمانان در این مورد نوشته شده است رمز و راز موفقیت رشد و ترقی چیست؟ این گونه کتاب ها خیلی هم خریدار دارند من پنج شش مورد از این راه ها را خدمت

ص: 165

شما در عرض چند دقیقه عرض می کنم.

رازهای موفقیت در زندگی

اشاره

در میان ده ها عاملی که ذکر شده چند مورد کلیدی را متذکر می شویم:

1.هدف داشتن

اولین راز موفقیت در زندگی هدف داشتن است.

دختر خانم هدف شما چیست؟ چرا ازدواج نمی کنی؟ چرا دائماً تشکیل زندگی را به مدرک لیسانس و دکترا موکول می کنی؟ سن شما بالا می رود اول هدف تان را مشخص کنید. چه زمانی قصد ازدواج داری؟ چقدر می خواهی درس بخوانی؟ بی هدفی یکی از خطرات جدی است که نسل جوان ما را تهدید می کند

2.اهم ومهم کردن امور زندگی

دومین راز موفقیت در زندگی اهم و مهم کردن امور زندگی است. هدف داری در زندگی از لوازم حیات سعادتمندانه است هدف یعنی آن چه مقصود و مطلوب است. هدف باید بر اساس منطق و عقل انتخاب شود نه احساس و جوزدگی، زندگی بدون هدف زندگی حقیقی نیست و به پوچی کشیده می شود. نکته مهم در میان اهداف مختلف انتخاب هدف برتر است. به عنوان مثال هدف از کار کردن می تواند خوردن وقت پر کردن و درآمد باشد، می تواند هدف عبادت .باشد هدف خدمت باشد. دو دسته مغبونند: 1-کسانی که هدف ندارند 2- افرادی که اهداف زودگذر و بی ارزش دارند. حرکت افراد بی هدف دورانی است دور خود می چرخند در انتخاب هدف از انسان های هدف مند می توان الگو گرفت

اميرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

ص: 166

﴿مَنِ اِشْتَغَلَ بِغَیْرِ اَلْمُهِمِّ (قَدْ) ضَیَّعَ اَلْأَهَمَّ﴾ (1)

هر کس که به کار غیر مهم بپردازد کار مهم تر را ضایع کرده است.

انسان، عمر محدودی دارد. این که هر شب ساعت ها در اینستاگرام تلگرام و دیگر فضاهای مجازی وقت را بگذرانیم آیا کار مهم و مفیدی است؟ آیا واقعاً مهم تر از این فضا فضای دیگری برای شما نیست؟ البته من نمی گویم حتماً پای سخنرانی بنشینید یا قرآن و تفسیر بخوانید هر کسی بسته به علاقه خودش. اما مطالعه هم داشته باشیم. داشته باشیم. مطالعه تاریخ رمان حرفه و کار (مشاغل خانگی)، موضوعاتی هستند که انجام آن ها مفید است. الآن در جامعه ما مشکل بیکاری داریم. بسیاری بانوان از این موضوع شکایت دارند.

من با کار خانم ها مخالف نیستم؛ اما باید در شأن شان باشد. بانو بودن و مدیریت خانواده مهم ترین کار یک زن در خانه است این کار کمی نیست.

بعضی از خانم ها اگر در خانه نیاز به خیاطی و دوختن قسمتی از لباس اعضای خانواده باشد، متاسفانه دچار مشکل هستند و مهارت لازم را ندارند.

بنده به عنوان مثال عرض می کنم: سابقاً می دیدیم خانم ها در خانه، در آخر تابستان و یا در شب های بلند زمستان کار بافتنی انجام می دادند. شال و کلاه و دیگر لباس ها را در خانه می بافتند خیاطی می کردند؛ گلدوزی می کردند. الآن دیگر همه این ها تعطیل شده است. همه مصرف کننده شدیم. با این شرایط خانمی می گوید چرا افسرده شدم؟

انتظار می رود انسان خودش را مشغول کند به دنبال میز کار و اداره .نباشید. شان بانوان این نیست. در اداره ای که پنج الی ده مرد کار می کنند مناسب نیست یک خانم جوان پشت میز بنشیند و در آن جا مشغول به کار شود.

ص: 167


1- غررالحكم، ح10944.

این کار اشتباه است کار برای خانمها خوب است، اما حساب شده.

سرانه مطالعه در کشور بسیار پایین است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: علی جان! هرگاه دیدی مردم به مستحبات می پردازند توبه کامل کردن واجبات بپرداز و هر گاه دیدی مردم به آراستن دنیا می پردازند تو به زینت دادن آخرت بپرداز. (1)

امروزه یک فرد خانه می سازد و به دنبال بهترین شکل برای تزیین و نمای خانه اش است. باید دید من چقدر نمازم را نما می دهم؛ چقدر به ظاهر عبادت می پردازم.

3.برنامه ریزی

سومین راز موفقیت در زندگی برنامه ریزی است. اسلام به این موضوع اهمیت زیادی می دهد

ص: 168


1- ﴿قالَ النّبیُّ صلی اللَّه علیه و آله: یا علیُّ ، تُریدُ سِتَّمِائهِ ألفِ شاهٍ ، أو سِتَّمِائهِ ألفِ دینارٍ ، أو ستَّمِائهِ ألفِ کَلِمهٍ ؟ قالَ : یا رسولَ اللَّهِ ، سِتَّمِائهِ ألفِ کَلِمَهٍ . فقالَ صلی اللَّه علیه و آله : أجمَعُ ستّمائه ألفِ کَلِمَهٍ فی سِتِّ کَلِماتٍ ؛ یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بعَمَلِ الآخِرَهِ ، و إذا رأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بِعُیوبِ الناسِ فاشتَغِلْ أنتَ بِعُیوبِ نفسِکَ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بتَزیینِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بتَزیینِ الآخِرَهِ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَهِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَهِ العَمَلِ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِقِ﴾، پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: ای علی! آیا شش صد هزار گوسفند می خواهی یا شش صد هزار دینار یا شش صد هزار کلمه ؟ علی علیه السلام کرد: ای رسول خدا! شش صد هزار کلمه پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: شش صد هزار کلمه را در شش کلمه جمع کن ای علی! هر گاه دیدی مردم به مستحبّات اشتغال دارند تو به کامل ساختن واجبات بپرداز و هر گاه دیدی مردم به کار دنیا مشغولند تو به کار آخرت مشغول شو و هر گاه دیدی مردم به عیب های دیگران پرداخته اند تو به عیب های خود بپرداز و هر گاه دیدی مردم به آراستن دنیا اشتغال دارند تو به آراستن آخرت مشغول شو و هر گاه دیدی مردم به عمل فراوان مشغولند تو به عمل خالص بپرداز و هر گاه دیدی مردم به خلق (خدا) توسل می جویند تو به خالق توسّل بجوى . (المواعظ العدديه، ص 293).

زمانی از آیت الله العظمی مکارم سؤال کردم رمز موفقیت شما چیست؟

ایشان فرمودند: عمده موفقیت من به خاطر برنامه و نظم است. هر گاه جلسه و همایشی داشته باشیم و دعوت شان کنیم می گوید: جلسه ساعت چند است؟ می گوییم: هشت و خورده ای می فرمایند: نه دقیق بگویید تا من وقتم را تنظیم کنم این تنظیم و این برنامه ریزی رمز موفقیت بزرگان ما بوده است.

این ها مواردی نیست که ما به راحتی از کنارشان عبور کنیم. این علمای بزرگ، عمرهای ویژه ای نداشتند همانند من و شما همین 70-80 سال عمر را داشته اند. اما مرحوم شيخ صدوق 300 جلد کتاب تألیف کرد. آقای شیخ عباس قمی 110 جلد کتاب دارد آقازاده ایشان آقا میرزا علی آقای محدث زاده می فرمود: پدرم تفریح هم که می رفت، با خودش کتاب می برد تمام دست هایش از نوشتن پینه زده بود برنامه منظمی داشت. برنامه شیخ آقا بزرگ تهرانی این بود که آثار شیعه را معرفی کند پنجاه هزار کتاب شیعه را در اثر گرانسنگ خود به نام الذریعه الی تصانیف الشیعه معرفی کرد، دست های ایشان رعشه داشت اما تألیف را ترک نکرد برنامه سید محسن امین این بود که اعیان و علما و شخصیت های شیعه را معرفی کند. او تا آخر عمرش قلم را زمین نگذاشت برنامه امام خمینی رحمه الله این بود که حکومت شاه را سرنگون کند در نجف درس حکومت اسلامی می داد پاریس و ترکیه رفت. زندانی شد و تبعید کشید. در نهایت هم به هدفش رسید. برنامه ریزی عامل بسیار مهمی است.

وجود مقدس ابی عبدالله علیه السلام نزد پدرشان امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و عرض کردند: پدر جان! «پیغمبر صلی الله علیه و آله را برای من توصیف کن».

یکی از فضلا این روایت را شرح کرده و به چاپ رسانده است. نام کتاب «پیامبر صلی الله علیه و اله به روایت امام رضا علیه السلام» است. چون ناقل حدیث امام رضا علیه السلام است.

ص: 169

کتاب خیلی جالبی است (1)

پنج سؤال امام حسین علیه السلام این ها بود پدر جان! پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه چگونه بود؟ خارج از خانه چگونه بود؟ با دوستانش چگونه بود؟ مجلسش چگونه بود؟ اميرالمؤمنین علیه السلام همه را توضیح داد و فرمود حسین جان! پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی وارد خانه می شد وقتش را به سه بخش تقسیم می کرد بخشی برای خدا، نماز و قرآن بخشی برای خانواده پیش همسرش می نشست و می گفت بیا با هم حرف بزنیم.

به همسرش می گفت: شما را دوست دارم آن چه وظیفه زن و مرد است، انجام می داد. بخشی هم برای خودش می گذاشت. (2)

برخی خانم ها گله می کنند که شوهر من همه وقتش برای خودش است. یا مشغول موبایل است یا مشغول تماشای تلویزیون است یا روزنامه می خواند و یا با دوستانش است. اصلاً فکر نمی کند که همسر و فرزند هم دارد. امیرالمومنین علیه السلام علی در مورد برنامه ریزی می فرماید:

﴿لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثَ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ ُينَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ يُخَلّي بَينَ نَفْسِهِ وَ بَينَ لَذَّاتِهَا فِيمَا يحِلُّ وَ يجْمُل﴾ (3)

سزاوار است مؤمن را که سه ساعت و برنامه داشته باشد: 1- زمانی که در آن با پروردگارش راز و نیاز می کند 2-زمانی که هزینه های زندگی را تأمین می کند 3-زمانی را به خوشی های حلال و زیبا اختصاص می دهد

4.استفاده کردن از تجربه دیگران

چهارمین راز موفقیت در زندگی استفاده از تجربه دیگران است.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

ص: 170


1- محمدرضا حكيمي
2- عيون خبار الرضا علیه السلام، ج1، ص 317؛ مکارم الخلاق، ص 13؛ بحار الانوار، ج16، ص150.
3- نهج البلاغه، حکمت 390

﴿ التَّجَارِبُ عِلْمٌ مُسْتَفَاد﴾؛ (1)

تجربه ها دانشی اکتسابی اند

در کلام دیگر می فرماید:

﴿ثَمَرَةُ التَّجْرِبَةِ حُسْنُ الاخْتِيار﴾؛ (2)

نتیجه و میوه تجربه گزینش نیکوست.

استفاده از تجربه دیگران ارزان بدست آوردن گران آن هاست. امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه 31 به فرزندش سفارش می کند که به استقبال آن چه دانشمندان تجربه کردن شتاب کن.

5.محاسبه

پنجمین راز موفقیت در زندگی محاسبه است. علی علیه السلام فرمود:

﴿مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبح﴾؛ (3)

آن که حساب نفس خود کرد سود برد.

خوب است انسان گاهی بنشیند و خودش را محاسبه کند یک برنامه ریزی و محاسبه ای نیاز است. قرآن می فرماید در صحرای محشر همه یک چیز را می گویند:

﴿يا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَاءَ

ص: 171


1- غرر الحکم، 1036
2- همان، 4617
3- ﴿وَ قَالَ علیه السلام مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِم﴾؛ کسی که حساب خود را داشته باشد سود می برد و کسی که از محاسبه غفلت کند زیانکار است کسی که در این جهان دارای حالت خوف و ترس باشد ایمنی یابد کسی که در صدد پند و عبرت گرفتن باشد بینائی و بصیرت یابد و کسی که بصیر شد فهم و درك يابد و کسی که فهم و درك داشته باشد علم و دانش بدست آورد. (نهج البلاغه، حکمت 208).

ما يزرُونَ﴾ (1)

«ای افسوس بر ما که درباره آن کوتاهی کردیم!» و آن ها (بار سنگین) گناهان شان را بر دوش می کشند؛ چه بد باری بر دوش خواهند داشت!

خداوند شیخ بهائی را رحمت کند. او می گوید: وقتی وصیتنامه پدرم را باز کردم، دیدم سه آیه برای من به عنوان نصیحت نوشته بود اول:

﴿أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَرَه﴾ (2)

آیا شما را به اندازه ای که هر کس اهل تذکّر است در آن متذکّر می شود عمر ندادیم.

قرآن در سوره زمر می فرماید همه یک چیز را می گویند: ﴿یا حَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللهِ﴾ چرا کوتاهی کردیم؟ جوان عزیز! مدرک گرفتن، شغل نیست. درست است که دولت نتوانسته بیکاری را ریشه کن کند اما در خانه نشستن مشکل شما را حل نمی کند شغل پدرت و اقوامت را می توانی ادامه بدهی. بالأخره خودت را مشغول کن این مهم است. یکی از ویژگی های پیامبر اکرم صلى الله عليه و سلم این بود که هر گاه می گفتند: فلانی بیکار است می فرمود:

﴿سَقَطَ مِنْ عَينِي﴾؛ (3)

از چشمم افتاد.

آری به دنبال هدف خلقت ،بودن عیب ندارد اما وسط آب بودن و شنا را رها کردن و فکر کردن به علت و چرایی خلقت کار اشتباه و بیهوده ای است. باید هدف را با تلاش خودمان بیابیم

ص: 172


1- انعام، 31
2- فاطر، 37
3- جامع الأخبار، ص 139؛ مستدرک الوسائل، ج 13، ص11؛ بحارالانوار، ج100، ص 9

﴿وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴾ (1)

و کسانی که در راه ما کوشیده اند به یقین راه های خود را بر آنان می نماییم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است.

ص: 173


1- عنكبوت، 69

ص: 174

فرشتگان

قال الله تبارک و تعالی:

﴿وَ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لاَ يسْتَحْسِرُونَ ﴾ (1)

از آن اوست آنان که در آسمان ها و زمینند! و آن ها که نزد اویند [فرشتگان] هیچ گاه از عبادتش استکبار نمی ورزند، و هرگز خسته نمی شوند.

مقدمه

در روزهای گذشته عرض کردم در آغاز سوره انبیا خداوند ادعاهای مشرکان را رد کرد؛ آن هایی که می گفتند: پیامبر کاهن و شاعر است، رؤیاهای پریشان نقل می کند و چرا بشر است؟ و بعضی مطالبی دیگر که اشاره شد.

امروز آیه 19 این سوره را مطرح می کنیم گویا قرآن در این آیه دارد به مشرکین جواب می دهد می فرماید: فکر نکنید که ما این قدر اصرار می کنیم شما ایمان بیاورید، خدا نیاز به نماز روزه و عبادت شما دارد ،نه خدا نیازی به عبادت شما ندارد مثل معلمی که اصرار می کند دانش آموزهای او درس بخوانند، احتیاج به

ص: 175


1- انبیاء، 19.

درس آن ها ندارد؛ بلکه می خواهد آن ها رشد کنند. می فرماید:

همه آسمان ها و زمین متعلق به خداست و همه این ها تسبیح خدا می گویند حتى آن گلبول های سفید و قرمز و آن اعضای بدن کسی که مشرک است تسبیح خدا می گویند.

جمله ی ذرات عالم در نهان *** با تو می گویند روزان و شبان

ما سميعیم و بصیریم و هشیم *** با شما نامحرمان ما خامشیم

چرا این قدر ناز می کنید که ما مسلمان نمی شویم، ایمان نمی آوریم و کفر می ورزیم؟ فکر کردید کفر شما به خدا لطمه ای می زند؟ شما نیاز به این عبادت دارید که رشد !کنید

در آیه مذکور اشاره به فرشته ها می کند؛ نکته قابل توجه این که آمار فرشته ها از ما بیش تر است فرشته ها میلیاردی اند و دائما خدا را عبادت می کنند و مرتکب گناه هم نمی شوند؛ چون شهوت در آن ها نیست خداوند می توانست انسان را مثل فرشته بیافریند اما برای انسانها عزت قائل شد و آن ها را مختار آفرید قرآن می فرماید:

﴿إِن تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ﴾ (1)

اگر (آیین) خدا را یاری کنید شما را یاری می.کند

﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ﴾ (2)

پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم

این تاج کرامت است که بر سر شما گذاشتیم به شما اختیار دادیم، حق انتخاب دادیم.

ص: 176


1- محمد، 7.
2- بقره، 152

﴿فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾ (1)

اگر خدا می خواست قطعاً همه شما را به طور جمعی هدایت می کرد.

قرآن می فرماید:

﴿إِنَّا هَدَينَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً ﴾ (2)

ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!

ویژگی های فرشتگان

قرآن می فرماید: فرشتگان ویژگی هایی دارند:

1. ﴿لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ﴾؛

هیچ گاه از عبادت خدا تکبر نمی ورزند.

دائم در حال عبادت اند.

2. ﴿وَ لَا يَسْتَحْسِرُونَ﴾؛

و هرگز خسته نمی شوند.

3. ﴿يسَبِّحُونَ اللَّيلَ وَ النَّهَارَ﴾؛

شب و روز را تسبیح می گویند.

ما گاهی یک «سبحان الله» و یا «لا اله الا الله» می گوییم، ولی آن ها شبانه روز ذکر خدا می گویند.

4. ﴿لا يفْتُرُونَ ﴾ (3)

و سست نمی گردند.

فرشته ها معصوم اند اما ممکن است برخی اعمالی را انجام دهند که گناه

ص: 177


1- انسان، 3.
2- انسان، 3
3- انبیاء، 20

محسوب نمی شود؛ چون قرآن می فرماید:

﴿لا يعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يؤْمَرُونَ ﴾ (1)

و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آن چه را فرمان داده شده اند (به طور کامل) اجرا می نمایند!

هیچ کدام از فرشته ها مرتکب معصیت نمی شوند. خدا را دائم عبادت می کنند و تسبیح او را می گویند هیچ کدام تکبر ندارند و هیچ وقت در عبادت خداوند سست نمی شوند آن وقت شما برای خدا تکبر می ورزید!

﴿أمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ ﴾ (2)

آیا آن ها خدایانی از زمین برگزیدند که (خلق می کنند و) منتشر می سازند؟!

شما در روی زمین برای خودتان خدا درست کرده اید؟ بت می پرستید ؟ این خداهای شما می توانند نشر داشته باشند و مرده ها را زنده کنند و می توانند عالم را احیاء کنند؟ این بت ها سنگ و چوب اند و کاری از آن ها بر نمی آید!

درباره فرشته ها مبحثی قرآنی و حدیثی را به عرض تان می رسانم و در آن چند مطلب را فهرست وار می گویم:

وجوب اعتقاد به ملائکه

اعتقاد به ملائکه مثل اعتقاد به خدا واجب است ، قرآن می فرماید:

﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ﴾. (3)

پیامبر صلی الله علیه و اله به آن چه از سوی پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است.

ص: 178


1- تحریم 6
2- انبیاء، 21.
3- بقره، 285

(واو، به تمام سخنان خود، کاملاً مؤمن می باشد. ) و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتاب ها و فرستادگانش، ایمان آورده اند.

ملائکه قبل از انبیاء آمده اند؛ انکار وجود ملائکه انکار ضروری دین و قرآن است و خدا در قرآن می فرماید:

﴿وَ لَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيين﴾ (1)

بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان، و کتاب(آسمانی) و پیامبران، ایمان آورده.

پس باید ایمان به موارد فوق داشته باشید! و لو سر در نیاوریم که آن ها چی اند و چه کار می کنند و کجا هستند و چه طوری آفریده شده اند؟

بیش تر بودن فرشته ها از انسان ها

تعداد فرشتگان از انسان ها بیش تر است (2) و خداوند این ها را واسطه کارهایش قرار داده مثل یک سلطان که ،وزیر ،وکیل ارتش و... دارد و هر کدام مسئول کاری است؛ فرشتگان هم همین طور یکی مسئول ،وحی دیگری قبض روح ، دیگری رزق و ... البته در قرآن فقط نام هشت تا فرشته بیش تر نیامده: 1- جبرئیل، (3) 2 - میکال ، (4) 3- ملک الموت، (5) 4 - مالک، (6) 5 - هاروت ، 6 - ماروت، (7) 7 - عتيد،

ص: 179


1- بقره، 177
2- ﴿ قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله مَا مِنْ شَيْءٍ مِمَّا خَلَقَ اللهُ أَكْثَرَ مِنَ الْمَلَائِكَة ﴾؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از چیزهایی که خدا خلق کرده چیزی فراوان تر از فرشتگان وجود ندارد (تفسیر القمی، ج2، ص 206؛ بحارالانوار، ج 56، ص 175 ؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص536).
3- بقره، 97، 98؛ تحریم، 4
4- بقره، 98
5- سجده، 11.
6- زخرف، 77
7- بقره، 102

8- رقيب (1)

البته در روایات، اسامی فرشتگان آمده است که اشاره خواهد شد. امام سجاد علیه السلام در دعای سوم صحیفه سجادیه تعدادی از فرشتگان را نام می برد و کارهای شان را بیان می کند فرشتگان حامل عرش فرشتگان ثبت کننده اعمال و...

ملائکه موجوداتی باشعور

ملائکه موجوداتی با شعور و درک ،بالا مصون از خطا، فرمان بر و دائم در حال عبادت و تسبیح اند و مطلقا در آن ها غرایز و شهوت نیست و دختر و پسر هم ندارند، قرآن می فرماید:

﴿لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى﴾ (2)

فرشتگان را دختر(خدا) نام گذاری می کنند!

مشرکان می گفتند: ملائکه ، دختران خدا هستند. قرآن می فرماید: این چه حرفی است؟ دختر و پسر مال بشر است ملائکه موجودات عالم ماده نیستند که مذکر و مونث داشته باشند. قرآن می فرماید: ملائکه تمام اوامر الهی را اطاعت می کنند و مطیع محض خدا هستند.

وظایف فرشتگان

حدود بیست مورد نوشته ام که همه را بیان نمی کنم.

برخی از فرشته ها حامل عرش الهی.اند

برخی از فرشته ها تدبیر امور به دست شان است

ص: 180


1- ق، 18
2- نجم، 27

﴿ فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً﴾ (1)

و آن ها که امور را تدبیر می کنند!

خداوند برنامه ریزی های عالم را به دست این فرشتگان واگذار کرده است.

برخی از فرشته ها مأمور گرفتن جان هستند؛ فقط عزرائیل جان انسان ها را نمی گیرد؛ زیرا در قرآن آمده که بعضی ها را فرشته ها قبض روح می کنند، نه خود عزرائيل.

برخی از فرشته ها مأمور روزی اند مثل میکال که فرشته های دیگر تحت فرمان او هستند.

برخی از فرشته ها مراقب اعمال اند، قرآن می فرماید:

﴿كِرَاماً كَاتِبِينَ﴾ (2)

والا مقام و نویسنده (اعمال نيك و بد شما).

در آیه دیگر قرآن می فرماید:

﴿مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلا لَدَيهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴾ (3)

انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد مگر این که همان دم، فرشته ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ضبط آن) است!

هر حرفی که می زنید دو تا فرشته مراقب اند که یکی رقیب و دیگری عتید می باشد. برخی از فرشته ها مأمور محافظت از انسان ها مخصوصا بچه های کوچک هستند. (4)

ص: 181


1- نازعات، 5
2- انفطار، 11
3- ق، 18
4- ﴿ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِكَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا يَرْكَعُونَ وَ رُكُوعٌ لَا يَنْتَصِبُونَ وَ صَافُونَ لَا يَتَزَايَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لا يَسْأَمُونَ لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ وَأَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ وَ السَّدَنَةُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَالْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ وَالْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ لَا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ وَلَا يَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاكِنِ وَ لَا يُشِيرُونَ إِلَيْهِ بِالنَّظَائِر﴾؛ سپس میان آسمان های زبرین را بگشود و از گونه گون فرشتگانش پر نمود: گروهی از آنان در سجده اند و رکوع نمی گزارند، و گروهی در رکوعند و یارای ایستادن ندارند. گروهی ایستاده و صف ناگسسته و گروهی بی هیچ ملالت لب از تسبیح .نابسته نه خواب دارند و نه بیهوشی نه سستی گیرند و نه ،فراموش ی و گروهی از آنان امینان وحی اویند که کلام خدا را به پیامبرانش می رسانند و قضای الاهی را بر مردمان می رانند، و گروهی نگاهبان بندگان اویند و دربانان درهای جنان ،او و گروهی از آنان پای هاشان پایدار در زمین است و گردن هاشان برگذشته از آسمان برین تنومندی و ستبری شان از حد برون است و دوش هاشان برای برداشتن عرش متناسب و موزون دیده ها از هیبت برهم و پرها به خود فراهم. در پس حجاب عزّت و پرده های قدرت مستور- و دست نامحرمان از ساحت قدس آنان دور- نه برای پروردگار در وهم خود صورتی ،انگارند و نه صفت های او را چون صفت های آفریدگان پندارند نه او را در مکانی دانند، و نه وی را همانندی شناسند و بدان اشارت رانند (نهج البلاغه، خطبه1).

برخی از فرشته ها به اذن خدا در تشییع جنازه مؤمن شرکت می کنند.

سعد بن معاذ

سعد ابن معاذ وقتی از دنیا رفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: هفتاد هزار فرشته در تشییع جنازه اش شرکت کردند.

فرشته ها جایی نمی گیرند که شلوغ شود.

بعد پیامبر صلی الله علیه و آله از جبرئیل پرسید: چرا این قدر فرشته در تشییع جنازه سعد آمده بود؟ پاسخ داد: چون ایشان سوره (قل هو الله) را زیاد می خواندند. (1)

ص: 182


1- الكافی، ج2، ص622؛ وسائل الشیعه، ج 6، ص222؛ بحارالانوار، ج22، ص109

غلام محب علی علیه السلام

جنازه غلامی را در مدینه چهار تا غلام حبشی غریبانه تشییع می کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام ایستاده بودند پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال کرد جنازه چه کسی است؟ گفتند: فلانی است از قبیله بنی ریاح.

امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا رسول الله! این شخص خیلی مرا دوست داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به تشییع جنازه برویم وقتی مردم پیامبر صلی الله علیه و آله را در این تشییع جنازه دیدند، آن ها هم شرکت کردند.

پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: هفتاد هزار ملک در این تشییع جنازه شرکت کردند.

پیامبر صلی الله علیه و اله بر او نماز خواندند و او را میان قبر گذاشتند و بندهای کفن را باز کردند وقتی از قبر بیرون آمدند فرمودند: علی جان! می دانی چرا این کارها را انجام دادم؟! چون محب تو بود؛

﴿وَ اَللَّهِ مَا نَالَ ذَلِکَ إِلاَّ بِحُبِّکَ یَا عَلِیُّ﴾ (1)

بخدا قسم کسی به این مقام جزء با محبت توای علی نخواهد رسید.

احدی به این مقام و به این جایگاه نمی رسد مگر به خاطر محبتی که به تو دارد. برخی از فرشته ها به جای دیگران اعمال عبادی انجام می دهند. در روایت داریم مؤمنی که از دنیا می رود مثلا هر روز حرم بوده ، خدا به فرشته ها می فرماید: این جایش حرم بوده حالا که نیست شما بروید جای او عبادت کنید و ثوابش را برای او بفرستید؛ چون اگر بود به حرم می رفت.

برخی از فرشته ها مأمورند اگر کسی یا جمعیتی نثار روح پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بفرستند ده ها و در برخی روایت صدها برابر این صلوات را به صاحبش برگرداند.

برخی از فرشته ها مأمورند در حرم ائمه علیهم السلام باشند؛ چهار هزار فرشته در کربلا

ص: 183


1- بحار الأنوار، ج 39، ص289؛ تاويل الآيات الظاهره، ص 829؛ تفسیر کنزالدقائق، ج14، ص523.

طواف می کنند

برخی از فرشته ها مأمورند، زائر امام حسین علیه السلام را که از خانه بیرون می آید مواظبت کنند و وقتی بر می گردد خوش آمد بگویند وقتی از دنیا می رود تشییع اش بیایند وقتی مریض است عیادتش بروند و پول های را که خرج کرده، برگردانند؛ این مطالب مفاد روایات ماست.

کسی که قبل از نمازش اذان و اقامه ،بگوید خداوند به فرشتگان می گوید: به اندازه دو صف بروید به او اقتدا کنید یعنی نماز جماعت دارد می خواند

جاری کردن عقد توسط فرشته

مرحوم شیخ صدوق رحمه الله می گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام به خواستگاری حضرت زهرا علیها السلام آمد؛ چون ایشان نه پدرشان در قید حیات بودند و نه مادرشان، خودشان ا سرشان را پائین انداختند و با حیاء از حضرت زهرا علیها السلام خواستگاری کردند.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بعدا به شما جواب میدهم! حضرت امیر علیه السلام خیلی ناراحت بود که یک وقت جواب نه نشنود. می گوید: به خانه آمدم. مدتی نگذشت که شخصی آمد گفت:

﴿أَجِبِ النَّبِي وَ أَسْرِع﴾؛

با شتاب بیا و پیامبر صلی الله علیه و اله اجابت کن.

علی جان! زود بیا، پیامبر صلی الله علیه و اله کارت دارد می گوید: سریع حرکت کردم و خود را رساندم، متوجه شدم حضرت در حجره ام سلمه است، وارد شدم و نشستم و از لبخند پیامبر صلی الله علیه و آله فهمیدم که جواب مثبت است.

حضرت فرمود: علی جان! می خواهم خطبه عقد را جاری کنم در این لحظه فرشته ای به نام راحیل ،آمد پیامبر صلی الله علیه و آله قبل از آن که خودش خطبه بخواند، رو به این فرشته کرد و فرمود: خطبه دخترم فاطمه علیها السلام و علی علیه السلام را تو بخوان!

ص: 184

﴿فَخَطَبَ بِخُطْبَةٍ لَم يَسْمَعْ مِثْلِهَا أَهْلُ السَّمَاءِ وَ لَا أَهْلُ الْأَرْضِ﴾؛

(راحیل) خطبه ای ایراد نمود که اهل آسمان ها و زمین نظیر آن را نشنیده بودند

بعد فرشته ندا داد:

﴿أَلَا يا مَلَائِكَتِي وَ سُكَّانَ جَنَّتِي بَارِكُوا عَلَى عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ حَبِيبٍ مُحَمَّدٍ وَ فَاطِمَةَ بنْتِ مُحَمَّدٍ فَقَدْ بَارَكْتُ عَلَيْهِمَا أَلَا إِنّى قَدْ زَوَّجْتُ أَحَبَّ النِّسَاءِ إِلَى مِنْ أَحَبَّ الرِّجَالِ إِلَى بَعْدَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ﴾؛

ای ملائکه و ساکنین بهشت ازدواج علی را که حبیب محمّد است با دختر محمّد صلی الله علیه و آله تبريك بگویید، زیرا من هم به ایشان تبريك گفته ام. آگاه و شاهد باشید که من بعد از پیامبران محبوب ترین زنان را برای محبوب ترین مردان تزویج نمودم.

بعد راحیل از خدا پرسید: خدایا! ثمره این ازدواج چیست؟

خدا فرمود:

﴿فَقَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ يا رَاحِيلُ إِن مِنْ بَرَكَى عَلَيْهِمَا أَنّى أَجْمعُهُمَا عَلَى محتى [مَحَبَّتى] وَ أَجْعَلُهُمَا حُجَّتى عَلَى خَلْقٍ وَ عِزَّى وَ جَلَالِي لأَخْلُقَنَ مِنْهُمَا خَلْقاً وَلَأُنْشِئَنَّ مِنْهُمَا ذُرِّية﴾؛ (1)

خدای متعال فرمود: ای راحیل! برکت بیشتری که به آن ها می دهم، این است که آنان با محبّت من زندگی خواهند کرد و آنان را برای خلق خود حجت و دلیل قرار می دهم به عزّت و جلالم سوگند، مخلوقی از آنان به وجود می آورم و از آن دو، نسلی ایجاد می کنم.

خطبه ای هم رسول خدا صلی الله علیه و آله خواندند.

ص: 185


1- الامالى للصدوق، ص 560؛ بحارالأنوار، ج43، ص 102 ؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص224

خداوند در قرآن می فرماید:

﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلاً أُولِى أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (1)

ستایش مخصوص خداوندی است آفریننده آسمان ها و زمین، که فرشتگان را رسولانی قرار داد دارای بال های دوگانه و سه گانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید و او بر هر چیزی تواناست!

مرحوم علامه طباطبائی می فرماید منظور از این ،بال ها، بال پرنده نیست؛ بلکه قدرت آن هاست یعنی قدرت بعضی از فرشته به اندازه دو تا بال و بعضی به اندازه سه بال و بعضی به اندازه چهار بال و....

تمثل فرشته ها به چهره انسان

مرحوم علامه طباطبائی می فرماید: فرشته ها تمثل هم دارند یعنی می توانند به چهره انسان در بیایند.

وقتی قرار شد عذاب بر قوم لوط نازل شود چند تا فرشته به شکل انسان آمدند مردم فکر کردند این ها انسان اند.

وقتی قرار شد خداوند به حضرت ابراهیم علیه السلام فرزند (اسحاق) بدهد، چند تا فرشته آمدند. حضرت ابراهیم علیه السلام نمی دانست، رفت برای آن ها گوشت سرخ کرد و غذا آورد. فرشته ها گفتند: ما انسان نیستیم بلکه فرشته هستیم

حضرت مریم علیها السلام زیر درخت تنها بود دید یک مرد دارد می آید این قدر عفیف است و این قدر حیا دارد گفت کجا می آیی؟ تقوا داشته باش من یک زن تنها هستم! گفت مریم نترس من بشر نیستم، فرشته ام.

در روایت داریم: سائل و فقیر وقتی می آید ردش نکنید؛ چون ممکن است خدا

ص: 186


1- فاطر، 1

فرشته ای را به چهره سائل در آورده باشد.

در روایت داریم: در مجالس معنوی و مجالسی که ذکر اهل بیت علیهم السلام می شود، گاهی فرشته به چهره انسان می آید کنار شما می نشیند.

در روایت داریم: کسی می خواسته حج برود، موانعی پیش آمده که نتوانسته برود خدا فرشته ای را به چهره او می آفریند تا حج را انجام دهد؛ البته از گردن این شخص ساقط نمی شود باید برود انجام دهد.

ممکن است شنیده باشید که طرف از مکه می آید و می گوید: من در عرفات شما را دیدم در صورتی که شما نرفتید.

کلمه تمثل یک بار در قرآن آمده است. گاهی فرشتگان به چهره انسان های مختلفی تمثل پیدا می کنند

تعجب فرشته ها در سه جا

پیامبر صلی الله علیه و اله از جبرئیل سؤال کرد: آیا ملائکه خنده و گریه هم دارند؟

جبرئیل :گفت بله فرشته ها در سه جا تعجب می کنند و در یه جا از روی ترحم گریه می کنند. اما جاهایی که تعجب می کنند:

1. جایی که کسی از صبح تا شب عمرش را بیهوده گذرانده است، آن وقت موقع نماز باز هم پا نمی شود ، تعجب می کنند که خسته شده است.

2. از زن بدحجاب که وقتی دارد دفن می شود و کفناش می کنند و محرم ها جلو بیایند و نامحرم ها عقب بروند می خواهند حالا حجاب را برایش رعایت کنند، فرشته ها خنده شان می گیرد این در دنیا خودش را نمی پوشانید حالا شما کفن رویش می اندازید و لحد می گذارید و می گویید: کنار بروید، محرم ها بیایند.

3. از کسی که زمین دارد حالا می خواهد یک مقداری (ده سانت) از زمین

ص: 187

بغلی اش بگیرد. (1)

پس فرشتگان هم طبق روایات گریه و هم خنده دارند.

در زیارت ناحیه مقدسه می خوانیم ملائکه آسمان از صبر امام حسین علیه السلام تعجب کردند ملائکه در عزای امام حسین علیه السلام گریه کردند.

وقتی کسی عزیزی را از دست می دهد ملائکه آسمان برای آن پدر و مادری که جوان از دست داده گریه می کنند.

یتیمی که مادر از دست می دهد و در دل شب بلند می شود و سراغ مادرش را می گیرد ملائکه آسمان برای او گریه می کنند یعنی تأثر ملائکه از این موارد در منابع ما آمده.

در زیارت امام حسین علیه السلام آمده:

﴿أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ عَلَيْهِ مَلَائِكَةُ السَّمَاء﴾؛ (2)

سلام بر آن آقائی که ملائکه آسمان برایش اشک ریختند.

در آیه 19 و 20 سوره انبیاء خداوند می فرماید مشرکین! شما که ایمان نمی آورید خدا فرشته هایی دارد از شما تعدادشان بیش تر است اصلا از عبادت او تکبر نمی ورزند، هرگز خسته نمی شوند، شب و روز تسبیح خدا می گویند و سست هم نمی شوند

خدایا! به همه ما توفیق عمل به کلمات نورانی قرآن را عنایت بفرما.

خدایا! ما را مشمول دعای فرشتگان حامل عرش قرار بده

ص: 188


1- المواعظ العدديه ص 145؛ رهنمای سعادت، ج3، ص574
2- المزار الكبير لابن المشهدی ص498؛ بحار الانوار، ج 98، ص 235

توحید (1)

قال الله تبارک و تعالی:

﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةً إِلَّا اللهُ لَفَسَدَنَا فَسُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يصِفُونَ﴾ (1)

اگر در آن ها [= زمین و آسمان] جز خدا خدایانی [ دیگر] وجود داشت قطعا [زمین و آسمان] تباه می شد پس منزه است خدا پروردگار عرش از آن چه وصف می کنند

مقدمه

بحث ما درباره تفسیر آیات سوره مبارکه انبیا بود امروز آیه 22 این سوره را درباره توحید بحث می کنیم قرآن کریم در پاسخ به مشرکین و منکرین خدا و کسانی که معتقدند عالم به خودی خود ایجاد شده و خالق ندارد، می فرماید:

اگر چند خدا در این عالم بود و این عالم را اداره می کردند، فساد می شد و این نظم و ترتیبی که شما در برنامه های عالم هستی می بینید، از بین می رفت. در

ص: 189


1- انبیا 22

عالم خورشید و ماه هر کدام سر جای خودشان و در مدار خودشان در حرکت اند. این امر نشان می دهد که خالق یکی است و چند تا نیست؛ این یکی از مهم ترین دلیل ها برای توحید است.

اصل اول دین ،ما خداشناسی نیست؛ بلکه توحید .است چرا نگفتند یک فرد باید اول خدا را بشناسد بعد به یکی بودن این خدا اقرار کند؟ چرا خداشناسی جزء اصول دین نیست؟

پاسخ این است که در واقع خداشناسی به تعبیر قرآن، فطری است. هر کسی خدا را با فطرت خودش درک می کند خداوند آن قدر در عالم هستی نمود و بروز و آثار بی شمار دارد که انکارش بسیار سخت و نشدنی است.

چهار دلیل بر اصل وجود خدا

1.حس

متکلمین می گویند: چهار دلیل بر اصل وجود خدا در این عالم داریم که مورد اول آن حس است؛ مشاهدات ما در عالم هستی ما هیچ نبودیم و از هیچ خلق شدیم نظم عالم هستی را می بینیم.

﴿و إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الألْبَاب﴾ (1)

مسلما در آفرینش آسمان ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز برای خردمندان نشانه هایی [قانع کننده] است.

اگر کسی شب و روز و گردش سیارات را ببیند به وجود خداوند پی می برد. این حس مهم ترین راه خداشناسی .است

ص: 190


1- آل عمران، 19.

ابوشاکر دیصانی

اشاره

ابوشاکر از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: دلیل بر حدوث جهان چیست؟

امام دستور داد تخم مرغی آوردند آن را بر کف دست نهاد و فرمود: به همین تخم مرغ نگاه کن، خداشناس می شوی چه کسی این سفیدی و زردی را به این منظمی قرار داده است؟ پوست نازکی به دورش کشیده و مخلوط نمی شوند. (1)

2.عقل

دومین دلیل براصل وجود خدا عقل است؛ این عالم حرکت دارد؛ از این رو محرک می خواهد اگر این میز را من تکان بدهم می پرسید چه کسی دارد این کار را می کند؟ عالم در حرکت است؛ چگونه نیاز به محرک ندارد؟ همه ما فقیریم؛ وابسته ایم؛ نمی توانیم مانع درد و بیماری در خودمان شویم. برای مرگ درمانی نداریم نمی توانیم برنامه ریزی کنیم همه این وابستگی ها و فقرها و نیازها تنها به یک جاست و آن همان خدای یکتاست ،عقل از فقر ما به خدا پی می برد؛ از حرکت عالم به وجود خداوند اقرار می کند

3.دل

سومین دلیل بر اصل وجود خدا دل .است فطرت پاک انسان را به خدا رهنمون می کند

خداشناسی در دریا

اشاره

شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد خدا را برای من معرفی کن!

امام صادق علیه السلام فرمود آیا سوار کشتی شده ای؟

ص: 191


1- الامالى للصدوق، ص 351؛ التوحيد للصدوق، ص292؛ الاحتجاج، ج 2، ص 333.

گفت: بله فرمود: آیا کشتی شکسته است که مضطرب شوی و هیچ چاره ای برای نجات خود نداشته باشی؟ گفت بله فرمود: آیا در آن موقع فکر کردی که کسی هست که قادر به نجات تو است؟ گفت بله فرمود: همان خداست. (1)

کافر مطلق وقتی در خطر می افتد یک چیز را صدا می زند؛ زیرا می داند بقیه موجودات هم مثل خودش ضعیف اند در آن لحظه به دنبال کسی است که از همه بالاتر است و آن همان خداست.

4.خود خداوند

چهارمین دلیل براصل وجود خدا خود خداست آفتاب آمد دلیل آفتاب ما از خود خداوند نیز به وجودش پی می بریم یعنی همان معنای «بک عرفتک».

اگر شما بخواهید به کسی دریا را نشان دهید دستش را بگیرید و داخل دریا بیاندازید

دریا را می فهمد. اگر بخواهید به کسی بگویید روز است، او را جلوی آفتاب ببرید تا آفتاب را ببیند. خود آفتاب دلیل آفتاب است. اگر کسی کمی صیقل به خودش بدهد و جانش را پاکیزه کند ارتباط با خدا پیدا می کند و او را با تمام وجود درک می کند از این راه هم می شود به خدا پی برد.

این ها در روایات و کتاب های ما مطرح است.

عبد الملك مصرى

مرحوم طبرسی رحمه الله کتابی به نام «احتجاج» دارد که داستان های فراوانی را در آن آورده است. ایشان نقل می کند که شخصی به نام عبدالملک نزد امام صادق علیه السلام آمد. او منکر خدا بود و اهل مصر. شنیده بود که امام صادق علیه السلام شخصیت عالم

ص: 192


1- التوحيد للصدوق، ص 231؛ معانی الاخبار، ص 4؛ المناقب، ج1، ص 168.

متدین و عاقلی است. با زحمت به مدینه آمد تا امام صادق علیه السلام را پیدا کند و با او بحث کند.

گفتند: حضرت به مکه رفته است گفت من هم به مکه می روم. خودش را به مکه رسانید و سراغ امام صادق علیه السلام را گرفت. گفتند: در طواف است. او هم آمد و وارد طواف شد. در همان طواف :گفت من آمدم درباره خدا بحث کنم. حضرت سؤال کرد: اسمت چیست؟ :گفتم عبدالملک گفت: عبدالملک، یعنی بنده ملک؛ کدام ملک؟ ملکی که تو بنده اش هستی کیست؟ گفتم به این کار نداشته باشید. حضرت دوباره پرسیدند کنیه ات چیست؟ گفتم: ابوعبدالله . گفت: ابو عبدالله، یعنی پدر بنده خدا پسرت بنده کدام خداست؟ اندکی صبر کرد.

امام فرمود: برو گوشه ای بنشین؛ من طوافم تمام شود، می آیم.

حضرت طواف شان تمام شد و آمدند و گفتند خوب حالا بحث می کنیم.

در مورد کسی که منکر است اول باید انکارش را به شک تبدیل کرد یعنی انکار صد در صد را باید به پنجاه درصد تبدیل کرد و کم کم صفر کرد. امام صادق علیه السلام اول انکار وی را به شک تبدیل کرد. او می گفت: خدا نیست.

حضرت فرمود: از زیر زمین خبرداری که چه خبرست؟ گفت: نه، من تا حالا آن جا نرفته ام؛ ولی فکر نمی کنم چیزی باشد. امام فرمود: با گمان کار درست نمی شود.

﴿وَ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا﴾. (1)

در واقع گمان در [وصول به] حقیقت هیچ سودی نمی رساند.

قرآن می گوید: گمان فایده ای ندارد او گفت تو خودت خبر داری؟ امام فرمود:

ص: 193


1- نجم، 28

خیلی چیزها هست که تو خبر نداری؛ چیزهای زیادی در آن جا وجود دارد. حضرت دوباره پرسید: از آسمان خبر داری؟ گفت: نه، من فقط همین ماه و خورشید را دیده ام. فرمود مشرق رفتی؟ گفت نه مغرب رفتی؟ گفت نه امام فرمود: تو می توانی الآن انکار کنی و بگویی زیر زمین چیزی نیست؟ می توانی بگویی آسمان غیر از خورشید و ماه چیز دیگری ندارد؟ او جواب داد: به مشرق نرفته ام؛ ولی فکر نکنم چیزی باشد. در ادامه گفت نه من نمی توانم انکار کنم. من از زیر زمین خبر ندارم من از بالا خبر ندارم امام فرمود تو از زیر پایت خبر نداری. شاید الان زیر پایت در زمین گنج است. یا در آسمان همین طور. تو مطمئن هستی که هیچ خبری نیست؟ گفت نه فرمود: تو از بالا و پائین خبر نداری. از شرق و غرب هم خبر نداری. پس چطور می گویی خدایی نیست ؟ تو که همین ها را هم نمی توانی انکار کنی چطور خدا را انکار می کنی؟

امام برایش تردید ایجاد کرد اعتقادات سست او را به چالش کشید .. گفت: درست است؛ نمی شود محکم گفت: خدا نیست؛ زیرا نمی شود محکم :گفت زیر زمین چیزی نیست؛ یا بالای آسمان و یا زیر دریا چیزی نیست. در ادامه امام به آثار خدا در عالم هستی اشاره کرد.

عبدالملک گفت: قبول دارم که انکار خدا مشکل است و بلافاصله ایمان آورد. بعد آن عبدالملک درخواست معلم کرد که کسی را برای من بگذارید تا به من بیاموزد!

حضرت فرمود: ای هشام! برو احکام دین را به او یاد بده و عبدالملک مصری در این مناظره به یک موحد تبدیل شد. (1) البته باید زمینه اش در کسی باشد.

ص: 194


1- الكافي، ج1، ص72؛ التوحيد للصدوق، ص294؛ الاحتجاج، ج2، ص334

ابن ابی العوجاء

ابن ابی العوجاء منکر خدا بود و ابن مقفع هم همین طور. ابن ابی العوجاء به ابن مقفع :گفت امام صادق علیه السلام را می شناسی؟ گفت: بله؛ گفت: به من نشان بده تا بروم با او گفت و گو کنم. گفت: حریف او نمی شوی. او خیلی قوی است. ابن ابی العوجاء رفت و وقتی برگشت گفت: «ما هو ببشر»؛ «او بشر عادی نیست»

امام صادق علیه السلام با او بحث کرد و محکومش کرد؛ (1) اما او قبول نکرد و کافر هم از دنیا رفت. ممکن است کسی نپذیرد؛ برخی به تعبیر قرآن . مدتی هستند، زمینه پذیرش ندارند میثاق مهر خورده است.

اقسام توحید

توحید یعنی وحدت؛ خدا یکی است. ما به چهار توحید قائل هستیم

1. توحید ذاتی؛ یعنی ذات خدا یکی است و دو ندارد.

2. توحید صفاتی؛ ما بی سوادیم درس می خوانیم و باسواد می شویم وقتی پیر می شویم سواد ما هم می رود. یعنی علم جزء ما نیست. وقتی ما به دنیا می آییم علم نداریم. وقتی به دنیا می آییم نمی توانیم راه برویم. اول اصلاً نمی توانیم حرکت کنیم. نمی توانیم هیچ کاری انجام دهیم حال که بزرگ شدیم، راه می رویم و باسواد می شویم دوباره که پیر شدیم همین دست و پا از کار می افتد؛ پس قدرت جزء ذات ما نیست ولی در مورد خداوند چنین نیست قدرت، عین ذات اوست. مثل تر بودن برای آب آب بدون تری نداریم یا شیرینی برای شکر. شوری برای نمک نداریم این می شود توحید صفاتی یعنی صفات خدا عین ذات اوست.

3. توحید افعالی؛ یعنی علت تمام کارهای این عالم خداست. ممکن است میکائیل رزق بدهد یا عزرائیل جان را بگیرد؛ ممکن است به امام رضا علیه السلام توسل پیدا

ص: 195


1- الكافي، ج1، ص74؛ التوحيد للصدوق، ص126؛ بحارالانوار، ج3، ص 42.

کنی و بچه ات را شفا بدهد؛ ولی امام و پیامبر و فرشته به اذن خداوند این کارها را انجام می دهند. گویا این ها با سیمی به خدا وصلند. خالق و رازق و قادر فقط خداست. بدون خدا هیچ چیزی در این عالم اثرگذار نیست. حتی آن جا که شمر می خواهد با شمشیر سر ابا عبدالله علیه السلام را بزند، اگر خدا نخواهد شمر نمی تواند آن را جدا کند. درست است که شمر جنایت می کند و خدا هم راضی نیست؛ ولی به او اختیار داده است. به خاطر این کارش هم به جهنم می رود.

مگر خداوند حرارت را از آتش نگرفت؟ آتش بر حضرت ابراهیم علیه السلام سرد شد. یا مگر بریدن را از شمشیر ابراهیم علیه السلام نگرفت؟ مگر خدا دریا را برای موسی علیه السلام نشکافت و همان دریا را برای فرعون نبست؟ مگر خدا به مریم علیها السلام بدون همسر فرزند نداد؟ آری اگر کسی گناه کند به جهنم می رود ولی خداوند اختیار داده است. می تواند ثواب کند و بهشت برود. اختیار ثواب کردن یا انجام دادن گناه را هم خداوند داده .است این می شود توحید افعالی

4. توحید عبادی؛ یعنی پرستش مخصوص خداست. احدی حق ندارد در مقابل غیر خدا سجده کند؛ مگر این که خود خدا بگوید خداوند به شیطان فرمود: مقابل آدم سجده کن (1) یا خودش به برادران یوسف علیه السلام بگوید: مقابل یوسف علیه السلام سجده کنید.

سجده و رکوع، تسلیم و بندگی و پرستش برای غیر خدا جایز نیست. در ادعیه داریم:

﴿اللَّهُمَّ لَكَ سَجَدْتُ وَ لَكَ صَلَّيت﴾؛ (2)

«خدایا نماز و سجده ام برای توست».

ص: 196


1- اعراف، 11
2- اقبال الاعمال، ج 2، ص 663؛ فضائل شهر رجب، ص 507.

پس ذات خدا واحد و صفاتش عین ذات است و تمام امور عالم به خدا برمی گردد تمام عبادت ها برای خداست. قرآن می فرماید:

﴿وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ﴾ (1)

و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر این که به او وحی کردیم که خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید.

آیه ای که امروز مطرح کردیم درباره توحید ذاتی است. اگر دو یا چند خدا در عالم بود، فساد می شد.

من به یاد می آورم قدیم که در کلاس های مدرسه این آیه را می شنیدم، شبهه ای به ذهن من می آمد و آن این که اگر دو خدا با هم رفیق باشند، چه عیبی دارد؟ یکی مسئول آسمان باشد و دیگری مسئول .زمین یکی مسئول شب باشد و دیگری مسئول روز چرا این آیه می گوید اگر دو خدا بود، فساد می شد؟

جواب این شبهه این است که اگر دو خدا باشد باید با هم فرق داشته باشند واگر دقیقاً شبیه هم باشند، دیگر دو خدا نیست و یکی هستند. اگر خدایی بخشی را داشته باشد و بخشی دیگر را نداشته باشد این نقص است. خدای ناقص، دیگر خدا نیست. این مطلب با شراکت فرق می کند مثلاً: بگوییم امور فنی با یک نفر و مالی با دیگری یا شیفت صبح با یکی و شیفت شب با دیگری . اگر چنین باشد که خدای آسمان یکی باشد و خدای زمین دیگری، این دیگر خدا نیست. نقص به وجود می آید خدا یعنی کامل و دو کامل امکان ندارد. ممکن نیست شما دو رییس جمهور با اختیار صد در صد داشته باشید اگر قرار باشد چند استان مال یکی و چند استان دیگر مال دیگری باشد دیگر رییس کل کشور نیست. قرآن می فرماید:

ص: 197


1- انبیا 25

﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يصِفُونَ﴾ (1)

خدا منزه است از آن چه در وصف می آورند.

خدا منزه است. اگر کمی دقت شود، آثار خدا به چشم می آید.

به دریا بنگرم دریا تو بینم *** به صحرا بنگرم صحرا تو بینم

آثار خدا در عالم کاملاً نمایان است.

نکته: توحید و یکتاپرستی در زندگی آدم آثاری دارد که من هفت مورد را یادداشت کردم و بیان می کنم: این ها وجوه تفاوت یک موحد و کافر است.

آثار توحید و یکتاپرستی

1.حس مسئوليت

اولین اثر توحید و یکتاپرستی حس مسئولیت است اگر انسان به خدا معتقد شد این که او ناظر حاکم و شاهد است و ثبت می کند و می شنود، رفتارش عوض می شود. قرآن می فرماید:

﴿ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً﴾ (2)

زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

دیگر به هر چیزی نگاه نمی کند و به هر چیز گوش نمی دهد و به عبارتی کنترل اعضا دارد این مهم ترین اثر اعتقاد به خداست

داستان

شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: من گاهی به دست شویی که می روم ، صدای موسیقی همسایه مان را می شنوم او اهل موسیقی مبتذل است. من

ص: 198


1- صافات، 159.
2- اسرا، 36

برای شنیدن موسیقی به دست شویی نمی روم؛ ولی از صدایش خوشم می آید و مقداری کارم را طول می دهم که آن را هم گوش کنم این کار من چه حکمی دارد؟ با این که من نه وسیله موسیقی خریده ام و نه برای شنیدن موسیقی به خانه اش رفته ام.

حضرت فرمود: اشکال دارد؛ (1) چراکه دستشویی ات با نواختن موسیقی او هماهنگ می شود یعنی اگر کسی موحد شد به هر چیزی گوش نمی دهد. این گوش را کنترل می کند و به هر چیزی هم نگاه نمی کند.

قناعت اعضای بدن

شخصی نزد مرحوم آمیرزا آقا جواد ملکی که قبرش در شیخان است آمد و گفت: حاج آقا! من قبل از این که ازدواج کنم گناه چشم داشتم و شهوت ران بودم. با خود گفتم: زن می گیرم درست می شوم. زن گرفتم؛ بدتر شدم. هنوز نگاه می کنم چه کار کنم؟ یک راهکار به من بدهید.

ایشان فرمود: تا به حال کلمه قناعت را شنیدی؟ گفتم: بله؛ قناعت یعنی کم بخوری و کم خرج کنی فرمود نه قناعت برای اعضای انسان هم است برو چشمت را قانع کن. اگر چشمت قانع شد، به همین همسرت اکتفا می کنی. علت این که نمی توانی چشمت را کنترل کنی این است که چشمت حرص دارد. حرص که فقط برای شکم نیست. از خدا بخواه قناعت چشم بیابی والا اگر قناعت نباشد، پیرمرد نود ساله هم شوی با این که دیگر نیاز جنسی نداری، ولی باز ادای شهوت رانی در می آوری و به نامحرم نگاه می کنی

این همان اثر موحد بودن است مسئولیت اعضا موجب می شود هر چیزی

ص: 199


1- بحارالانوار، ج 76، ص246؛ مستدرک الوسائل، ج13، ص221؛ الفقه المنسوب الى الامام الرضا علیه السلام ص281.

نگوید و هر چیزی را نبیند. بیشتر گرفتاری های ما هم از همین اعضاست. روزه های مان به خاطر عدم مسئولیت اعضا کم ثواب می شود خیلی مواظبت می خواهد؛ مخصوصاً جوانان عزیز در شرایط امروز باید بیشتر مراقبت کنند.

دوری امام صادق علیه السلام از دوست ناسزاگو

اشاره

راوی می گوید: امام صادق علیه السلام دوستی داشت که با او خیلی رفیق بود و ما دیگر نام آن شخص را نمی بردیم؛ بلکه او را رفیق امام صادق علیه السلام صدا می کردیم. روزی این شخص در بازار با امام صادق علیه السلام حرکت می کردند و غلام این شخص هم پشت سرش بود او غلام را صدا زد؛ ولی جواب نداد دوباره صدایش کرد؛ باز جواب نداد. بار سوم و چهارم هم صدا کرد و جوابی نشنید ناگهان به مادر او ناسزا گفت. البته خیلی گستاخی کرد که در محضر امام صادق علیه السلام ناسزا بگوید.

ممکن است کسی اهل ناسزا گفتن باشد اما در محضر امام رضا علیه السلام یا حضرت ابا عبدالله علیه السلام این کار را نکند.

بالأخره از دهان آن شخص ناسزایی گفته شد حضرت ایستاد و فرمود: چه گفتی؟ من گمان می کردم تو دین داری و با تقوا هستی. آن شخص جواب داد: ناراحت نشوید. این ،غلام مادرش کافر بوده و اهل سند است.

امام فرمود: هر گروه و مسلکی برای خودشان ازدواج دارند مثلاً: یک زن و شوهر کافر که با هم زندگی می کنند، بر یکدیگر حرامند؟ ممکن است قواعد و دستورات اسلام را برای ازدواج نداشته باشند؛ ولی آن ها هم برای خودشان خواستگاری دارند؛ ازدواج دارند برای مثال در روسیه آن هایی که معتقد به خدا نیستند، یک گل برای مقبره یک سرباز گمنام می آورند. همین ازدواج آن هاست. هر کسی برای خودش ازدواج دارد.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداحافظ . راوی می گوید: من دیگر ندیدم که امام

ص: 200

صادق علیه السلام با آن شخص قدم بزند. امام از او جدا شد. (1)

2.فروتني و عدم تكبر

دومین اثر توحید و یکتاپرستی فروتنی و عدم تکبر است. کسی که عظمت خدا را می بیند می داند که غیر از خداوند همه فقیرند فقط اوست که غنی است. موسى بن عمران علیه السلام با آن عظمت می گوید:

﴿و رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَى مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ﴾ (2)

پروردگارا ، من به هر خیری که سویم بفرستی سخت نیازمندم.

خدایا! من هیچ ندارم فقیر فقیرم امیرالمؤمنین ﴿ با آن عظمتی که به همه . عالم می گوید: هر کسی هر چه می خواهد از من بپرسد، در دعای صباح می گوید:

﴿أَنْتَ الْعَالِم وَ أَنَا الْجَاهِلُ﴾ (3)

«توئی دانا و منم نادان»

یا امام حسین علیه السلام در دعای عرفه با آن همه عجز و نیاز به درگاه خداوند.

انسان موحد متکبر نیست برای خودش احساس استقلال نمی کند مثل قارون تکبر و منیت ندارد

داستان

اشاره

در سوره قلم آیه 17 داستانی است تحت عنوان اصحاب الجنه. حدود 17 آیه است تا آیه 33 و 34. منظور از جنت در سوره قلم بهشت نیست. یعنی اصحاب .باغ پدر مؤمنی بود اهل انفاق و اهل رسیدگی به فقرا که باغی داشت. وی از دنیا

ص: 201


1- الكافي، ج 2، ص290؛ وسائل الشيعه، ج 15، ص 340؛ بحارالانوار، ج69، ص107.
2- قصص، 24
3- بحار الانوار، ج 83 ، ص 333؛ الدروع الواقيه، ص164

رفت. وارث این باغ بچه هایش شدند. جلسه ای گرفتند و گفتند: پدرمان به فقرا کمک می کرد؛ ولی ما خودمان نیازمندیم و زن و بچه داریم. دیگر به احدی از فقرا کمک نمی کنیم از این پس میوه های باغ را می چینیم و شبانه به خانه می بریم و می فروشیم تا فقرا نتوانند گرد ما جمع نشوند.

پدرشان به سخاوت معروف بود و فقرا هم به کمک های او عادت داشتند.

این پدر اهل انفاق اگر این را می نوشت یا وقف می کرد و یا به عالمی می سپرد، از دست فرزندانش خارج می شد. قرآن کریم می فرماید:

﴿إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِ مُنَّهَا مُصْبِحِينَ ﴾ (1)

ما آنان را همان گونه که باغداران را آزمودیم مورد آزمایش قرار دادیم آن گاه که سوگند خوردند که صبح برخیزند و [میوه] آن [باغ] را حتما بچینند.

در این آیه خداوند می فرماید داستان اصحاب باغ را شنیدی؟ چطور مبتلای شان کردیم فردا صبح زمان چیدن میوه ها بود و برادران دست در دست هم آمدند و دیدند صاعقه زده و تمامش را سوزانده است. مانند خاکستر(صریم) شده است. البته این حرف شان بد بود که ما به فقرا کمک نمی کنیم؛ اما وقتی باغ شان را دیدند، طبق فرمایش قرآن چهار جمله :گفتند:

﴿إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴾

ما واقعا ستمگر بودیم.

﴿فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ ﴾

پس بعضی شان رو به بعضی دیگر آوردند و همدیگر را به نکوهش گرفتند.

﴿قالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ﴾

ص: 202


1- قلم، 17

گفتند ای وای بر ما که سرکش بوده ایم.

﴿عَسَى رَبُّنَا أَن يبْدِلَنَا خَيْرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ﴾ (1)

امید است که پروردگار ما بهتر از آن را به ما عوض دهد زیرا ما به پروردگارمان مشتاقیم.

وای بر ما که ما طغیان کردیم ما بد کردیم همدیگر را ملامت می کردند، هر یک گناه را گردن دیگری می انداخت.

سؤال: چرا خداوند این قصه را گفته است؟ برای این که ما هم مبتلا نشویم ای کسانی که دست تان می رسد! اعم از مسئولین و صاحبان ثروت به فقرا رسیدگی کنید و انفاق کنید این مال دنیا برای من و شما نیست احساس استقلال منیت نکنید قارون می گفت: این ها مال من است؛ ولی سلیمان می گفت:

﴿هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی﴾ (2)

«این ها از لطف پروردگار من است».

همه ما باید به فقرا مخصوصاً به خویشاوندان خود برسیم. قرآن کریم اول به اقوام و خویشان سفارش می کند. ﴿وَ إِیتاءِ ذِی اَلْقُرْبی﴾؛ (3) قربی یعنی اقوام و خویشان.

3.مطیع بودن

سومین اثر توحید و یکتاپرستی فرمان بری است. خداوند می فرماید:

﴿ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ﴾ (4)

خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید.

ص: 203


1- قلم، 29-32.
2- نمل، 40
3- نحل، 90.
4- انبیا 25

حال که خداوند پروردگار ماست پس ما وظایفی مثل نماز و روزه و حج داریم.

4.شجاعت

چهارمین اثر توحید و یکتاپرستی شجاعت است. اگر کسی احساس کند که به جای دیگری وابسته است از چیزی نمی ترسد اگر عظمت خداوند را درک ،کند دیگر از کسی نمی ترسد. قرآن می فرماید:

﴿وَ لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾. (1)

و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند و خدا برای حسابرسی کفایت می کند.

مقام معظم رهبری را ببینید چه شجاعانه در برابر تمام استکبار ایستاده است.

زمانی با مرحوم آیت الله آقا سید محمد حکیم خدمت مقام معظم رهبری بودیم. کمی قبل از پیروزی عراق بود و صدام در حال سرنگونی بود. آقا به ایشان فرمود: مراقب باشید الان که به عراق بر می گردید با آمریکایی ها دوستی نکنید آن ها شما را زمین می زنند

آقای سید محمد حکیم بعداً فرمود: ما کشوری بودیم که داشتیم تازه از دست صدام نجات پیدا می کردیم. بسیار از این حرف آقا تعجب کردم که با چه قاطعیتی این حرف را می زنند. این که ما اصلا سراغ آمریکا نرویم و روی پای خودمان بایستیم حرف بزرگی بود.

درست است که ما برای این استقلال و روی پای خود ایستادن، سختی زیادی کشیده ایم؛ اما اقتدار آمریکا و اسرائیل در دنیا واقعاً شکست. اگر به گذشته نگاه کنید می بینید که کسی جرئت نداشت حتی اسم اسرائیل را بیاورد امروز چهار صد موشک به طرف اسراییل پرتاب می.شود آن ها هرگز فکر نمی کردند که کار به این جا برسد. این ممکن نیست مگر از طرف انسانی که موحد باشد. خداوند می-

ص: 204


1- احزاب، 39

فرماید: ای پیامبر اگر همه دنیا به تو پشت کردند توکلت به من باشد. البته مسلمان با کسی سرجنگ ندارد.

ما با کسی جنگ نداریم؛ هیچ جنگی را تحمیلی را م ما آغاز نکردیم . صدام شروع کرد جنگ اقتصادی را هم آمریکا شروع کرده است. جنگ در کردستان را آن ها شروع کردند. در کربلا هم جنگ را دشمنان اباعبدالله شروع کردند. اولین تیر را عمر سعد پرتاب کرد. اما اگر شروع کردند، باید منتظر برخورد شدید باشند.

5.توكل

پنجمین اثر توحید و یکتاپرستی، توکل است. اگر کسی چنین خدای علیم حکیم، رفیق، شفیق، شافع و ستاری داشت (همان گونه که در دعای جوشن می خوانیمش)، دیگر چرا به آمریکا و دیگر مستکبرین توکل کند؟!

قرآن می فرماید:

﴿فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّ اللهَ ُيحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾ (1)

و در کار [ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد.

6.برگشت انسان به خدا

ششمین اثر توحید و یکتاپرستی برگشت انسان به خداست. قرآن می فرماید:

﴿يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ﴾ (2)

ای نفس مطمئنه !

ص: 205


1- آل عمران 159
2- فجر، 27

﴿اِرْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً﴾ (1)

خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد.

﴿يا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ﴾ (2)

ای انسان حقا که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.

معاد؛ بازگشت به خداست.

7.هدفمندی

هفتمین اثر توحید و یکتاپرستی هدفمندی است یک انسان موحد یله و رها نیست. نگویید این طور که سخت می شود؛ اگر همان کافر باشیم، راحت تر است. این مانند این است که به کسی بگوییم دانشگاه ثبت نام کن. باید بیایی و ثبت نام کنی و کتاب بخری و... .

او بگوید: این کار سخت است؛ اصلاً به دانشگاه نمی روم. اگر نرود، از دانش بی بهره است کافر در نهایت به جهنم می رود؛ چرا که خداوند کافر را طرد می کند.

اگر کسی در دایره توحید ،آمد نجات می یابد توحید انسان ساز است و در زندگی انسان مسئولیت دینی ایجاد می کند.

ان شاء الله باورهای ما به خداوند و معاد باورهای عمیقی باشد.

ص: 206


1- فجر، 28
2- انشقاق، 6.

توحید (2)

قال الله تبارک و تعالی:

﴿أَ وَلَمْ يرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَى أَفَلَا يُؤْمِنُونَ ﴾ (1)

آیا کسانی که کفر ورزیدند، ندانستند که آسمان ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم؟ آیا باز هم ایمان نمی آورند.

مقدمه

بحث ما در تفسیر آیات نورانی سوره انبیا است. آیات مورد بحث این جلسه آیات 30 به بعد این سوره است

خدای تبارک و تعالی در این آیات هشت نشانه خود را در روی زمین و آسمان ها بیان کرده و می فرماید: اگر کسانی منکر خدا و قدرت او هستند، این هشت نشانه را بنگرند. اگر کسی نگاه توحیدی و درس گرفتن داشته باشد، مفید است؛ نه نگاه بدبینانه همراه با بدگمانی و انکار و تمسخر.

ص: 207


1- انبیاء، 30

هشت نشانه خداوند

1.جدا کردن آسمان و زمین

اولین نشانه این است که آسمان ها و زمین به هم چسبیده بودند. ﴿کانَتَا رَتْقاً﴾ رتق، یعنی به هم چسبیده. ما این ها را از هم جدا کردیم. ما در فارسی می گوییم: رتق و فتق امور؛ رتق یعنی بسته بودن و فتق یعنی باز کردن.

ای کسانی که منکر خدایید یکی از نشانه های وجود خداوند متعال این است که آسمان ها و زمین به هم متصل بودند و ما این ها را باز کردیم. آیه مذکور تفاسیر متعددی شده است که سه تفسیر برای این آیه مناسب تر است:

1. به هم پیوستگی زمین و آسمان اشاره به آغاز خلقت است که طبق نظریات دانشمندان، مجموعه این جهان به صورت توده واحد عظیمی از گاز سوزان بود که براثر انفجارات درونی و حرکت به تدریج تجزیه شد و ستاره ها و و سیارات از جمله منظومه شمسی و کره زمین به وجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است. همین که علم امروز می گوید تمام این کرات به صورت توده ای بخار مانند به هم وصل بوده اند؛ سپس انفجار عظیمی صورت گرفت و این کرات ایجاد شدند. در این انفجار عظیم زمین از خورشید جدا شد و ماه و مریخ هم همین طور. البته این یک نظریه است و نمی توان خیلی روی آن حساب کرد. مخصوصاً این که مخاطب این قرآن در آن زمان مردم عرب مکه و مدینه بوده اند؛ آن ها از انفجار کرات چیزی نمی فهمیدند؛ مگر این که بگوییم این آیه این مطالب را برای آیندگان بیان کرده است.

2. منظور از پیوستگی یکنواخت بودن مواد جهان است؛ به طوری که همه در هم فرو رفته بود و به صورت ماده واحدی خودنمایی می کرد؛ اما با گذشت زمان مواد از هم جدا شدند و ترکیبات جدیدی پیدا کردند و انواع گیاهان و حیوانات و موجودات گوناگون دیگر در آسمان و زمین ظاهر شدند؛ موجوداتی که هر یک نظام

ص: 208

مخصوص و آثار و خواص ویژه ای دارد و هر کدام نشانه ای از عظمت پرودگار و علم و قدرت بی پایانش هستند.

3. منظور از به هم پیوستگی آسمان این است که در آغاز بارانی نمی بارید و از به هم پیوستگی زمین این که در آن زمان گیاهی نمی رویید؛ اما خدا هر دو را گشود: از آسمان باران نازل کرد و از زمین انواع گیاهان را رویاند روایات متعددی از اهل بیت علیه السلام به معنای اخیر و بعضی از آن ها به تفسیر نخست اشاره دارد (1)

2.آب

دومین نشانه خداوند این است که آب وجود دارد. قرآن می فرماید:

﴿وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَى﴾ (2)

هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم.

ای کسانی که منکر خدایید ببینید اگر آب ،نبود چه می کردید؟ همه زندگی و حیات با آب است. این آیه هم دو تفسیر دارد:

1. درباره نطفه است؛ اگر نطفه نبود تولدی هم نبود؛ نه انسانی و نه حیوانی.

2. منظور خود آب باشد که بیشتر وزن (در حدود هفتاد درصد) بدن انسان را تشکیل می دهد. بیشتر کره زمین را هم آب فراگرفته است. اگر این باران ها و دریاها نبود، حیات هم در این کره خاکی نبود. (3) قرآن در پایان سوره ملک می فرماید:

﴿إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يأْتِيكُمْ بِمَاء مَّعِين﴾ (4)

اگر آب های (سرزمین) شما در زمین فرو رود چه کسی آب روان برای تان

ص: 209


1- تفسیر نمونه، ج13، ص394.
2- انبیاء، 30
3- همان، ص296
4- ملک، 3

خواهد آورد.

از کجا آب می آورید؟ خشکسالی و بحران آب خیلی سخت است. با این دو نشانه ایمان نمی آورید؟

3.كوه

سومين نشانه خداوند این است که کوه وجود دارد. قرآن می فرماید:

﴿وَ جَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِى أَنْ تَمِيدَ بهِمْ وَ جَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ﴾ (1)

و در زمین کوه هایی استوار نهادیم تا مبادا [زمین] آنان [=مردم] را بجنباند و در آن راه هایی فراخ پدید آوردیم باشد که راه یابند

کوه را نگاه کنید؛ کوه با این محکمی که اگر نبود زمین لرزش و اضطراب داشت. این کوه ها مثل میخ زمین را محکم کرده اند عظمت کوه ها مد نظر است.

4.راه های وسیع

چهارمین نشانه خداوند این است که راه های وسیعی در کوه ها وجود دارد.

﴿وَ جَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ﴾ (2)

در آن راه هایی فراخ پدید آوردیم باشد که راه یابند.

اگر در کوه ها دقت کنید راه های وسیعی را می بینید از میان کوه جاده هایی است که به چشمه می رود و یا معادنی که در این راه ها یافت می شود

چه کسی این معدن ها چشمه ها و درخت ها را قرار داده است؟

ص: 210


1- انبیا، 31
2- انبیاء، 31

5.آسمان

پنجمین نشانه خداوند این است که آسمان وجود دارد قرآن می فرماید:

﴿وَ جَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفاً مَحْفُوظًا وَ هُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ ﴾ (1)

و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم و [لی] آنان از [مطالعه در] نشانه های آن اعراض می کنند

این آسمان را نگاه کنید آسمان دود و دخان است. قدیم گمان می کردند مثل یک تخته جسم است و در حقیقت ستاره ها را به آن کوبیده اند. قرآن از اول می فرماید: آسمان دود است و جسم نیست خداوند سقفی قرار داده است و کرات در آسمان معلق.اند یک جاذبه ای است که این ها را نگاه داشته است. اگر این جاذبه ،برود، این ها از هم جدا می شوند و از بین می روند. قرآن می فرماید:

﴿و إِذَا الشَّمْسُ كُوَرَتْ ﴾ (2)

در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود.

چه کسی این ها را آفریده است؟ شما به دقت به این ها نگاه نمی کنید و از این نشانه ها غافل شدید.

6.شب و روز

ششمین نشانه خداوند این است شب و روز را به وجود دارد. قرآن می فرماید:

﴿ وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ اللَّيلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾ (3)

و اوست آن کسی که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است هر کدام از این دو در مداری [معین] شناورند

ص: 211


1- انبیاء، 32
2- تكوير، 1
3- انبیاء، 33

خدایی که برای شما شب و روز آفرید. همه چیز منظم و درست آفریده شده است. تابستان و زمستان؛ شب و روز این ها همگی نشانه های خداوند هستند.

7.خورشید و ماه

هفتمین نشانه خداوند این است که خورشید و ماه را به وجود دارد خورشید را بنگرید که چقدر زیبا طلوع می کند و ماه که در شب تاریک درخشنده و پر نور است.

8.حرکت کردن در مدار

هشتمین نشانه خداوند این است که شب روز خورشید و ماه هر کدام در مداری در حرکتند. قرآن می فرماید:

﴿وَ كُلُّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾ (1)

و هر کدام در سپهری شناورند.

تمام این ها در عالم هستی شناورند. این ها نشانه های هشتگانه ای است که ما برای شما قرار دادیم، چرا عبرت نمی گیرید؟

نگاه، خیلی مهم است نگاه ها با هم فرق می کند، انسان مادی همه چیز را مادی نگاه می کند و انسان موحد به همه چیز توحیدی می نگرد. برای مثال اگر تصادفی رخ بدهد هر کسی با توجه به نگاه خودش نظر می دهد.

قرآن در این آیات می خواهد بگوید باید نگاه تان به عالم هستی، نگاه توحیدی باشد و از روی عبرت و مثبت اندیشی نگاه مادی و از روی تحقیر و تمسخر و دست انداختن مناسب و راه گشا نیست.

ص: 212


1- يس، 40

نگاه توحیدی علی علیه السلام

به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتند شما خدا را می بینی؟ فرمود:

﴿مَا رَأیْتُ شَیْئاً إلَّا رَأیتُ اللهَ مَعَهُ وَ قَبلَهُ﴾؛ (1)

من هر چی می بینم همراه و قبلش خدا را می بینم

یکی به دریا می رود، اما نگاهش به نامحرم است. یکی هم به دریا می رود؛ اما نگاهش نگاه توحیدی است.

نگاه توحیدی حضرت زینب علیها السلام

ببینید در حادثه کربلا به حضرت زینب علیها السلام می گویند ببین خداوند با تو و اهل تو چه کرد. به ظاهر ماجرا که نگاه می کنیم برادر «ارباً ارباً»، پسر برادر «ارباً ارباً»، سرها همه به روی نیزه و جنازه ها روی زمین ایشان در جواب می فرماید:

﴿مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلً﴾ (2)

من غير از زیبایی چیزی ندیدم.

نگاه حضرت زینب علیها السلام نگاه انسان موحد است؛ هر چند داغ و سختی دیده است.

صلح حدیبیه

سال ششم هجری صلح حدیبیه اتفاق افتاد هزار و چهارصد نفر از مدینه محرم شده بودند تا به مکه بروند و عمره انجام دهند نزدیک مکه که رسیدند، خالد بن ولید و مأمورهای مشرکین راه را بستند. گفتند: تحریم است و ما نمی گذاریم شما به مکه بروید و باید برگردید.

ص: 213


1- منهاج الصلاح، ص443؛ درخشان پرتوی از اصول کافی، ص305.
2- بحار الأنوار، ج45، ص116؛ اللهوف، ص160؛ مثیر الاحزان، ص90.

پیامبر صلی الله علیه و آله چند روز در این منطقه به همین شکل محرم مانده بودند و بالأخره قراردادی به نام صلح حدیبیه نوشتند و قرار شد مسلمان ها به مدینه بازگردند. خیلی سخت است که این همه جمعیت نتوانند به مکه بروند و مناسک شان را به جا آورند.

پیامبر صلی الله علیه و آله قربانی کردند و از لباس احرام بیرون آمدند و به مسلمانان فرمود: از احرام خارج شوید تا به مدینه برگردیم خیلی ها شروع به ملامت و اعتراض کردند. ما که هنوز کعبه را ندیدیم؛ ما محرم بودیم. اگر پیامبر صلی الله علیه و آله دانست که او را راه نمی دهند چرا اجازه داد محرم شویم؟ مگر او علم غیب نمی داند؟ این دیگر چه صلحی است؟ (1)

نگاه اول: گفتند: بد صلح و بد قراردادی است.

نگاه دوم که همان نگاه پیامبر صلی الله علیه و اله است: خوب فتحی است.

انسان ها در زندگی شان نگاه متفاوتی دارند وقتی شما حرم امام رضا علیه السلام می روید یکی را می بینید که می گوید عجب لوستر و فرش زیبایی! اما دیگری می گوید: عجب معنویت و حال خوبی! یکی فرش را می بیند و دیگری عرش را یکی مادی نگاه می کند و آن یک معنوی

انسان دو بخش دارد: جسمش متعلق به خاک است؛ اما روحش برای خداست. قرآن می فرماید:

﴿خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾ (2)

و او را از گل آفریده ای

﴿وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي﴾ (3)

ص: 214


1- تفسیر نمونه، ج22، ص 89.
2- اعراف، 12
3- حجر، 29

و در او از روح خود (يك روح شایسته و بزرگ) دمیدم.

نگاه شیطان نگاه اشتباهی بود؛ چرا که ﴿خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾ را دید؛ ولی ﴿وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِی﴾ را درک نکرد.

بنابراین اگر نگاه مان را درست کنیم مصیبت برای مان آسان می شود و از هر حادثه می شود درس توحید گرفت. در این صورت است که امید در زندگی می آید و بدبینی رخت بر می بندد.

عابدترین مردم

حضرت عیسی علیه السلام شخصی را دید که کور و فلج و مبتلی به مرض جذام و پیسی بود و دائم شکر خدا می کند تعجب کرد جلو آمد و سلام کرد و پرسید: شما شکر چه چیز را می کنی؟ نه خانه داری و نه چشم و نه پا گفت ای عیسی علیه السلام! آیا فقط این ها نعمت است؟ در این منطقه همه کافر و مشرک اند. از میان همه آن ها خداوند به من توفیق داده که موحد باشم و کافر نباشم این نعمت کمی است؟ مگر نعمت فقط گوش و دست و پاست؟ (1)

متفاوت بودن نگاه حضرت خضر و موسی

وقتی حضرت موسی و خضر علیهما السلام با هم همراه شدند هر کاری که خضر علیه السلام انجام می،داد حضرت موسی علیه السلام انتقاد می کرد حضرت موسی علیه السلام ظاهر کارها را می دید و خضر علیه السلام باطن را در نتیجه موسی علیه السلام نتوانست در همراهی حضرت خضر علیه السلام بماند و به او گفت: برو تو صبر نداری. (2) البته این بدان معنا نیست که حضرت موسی علیه السلام خطا کرده است. او پیامبر خداست. این در راستای متفاوت بودن نگاه معنا پیدا

ص: 215


1- اصول الکافی، ترجمه مصطفوی، ج 3، ص 153؛ کشکول شیخ بهایی، ص499
2- کهف، 66-78.

می کند.

نگاه توحیدی آیت الله گلپایگانی به داغ فرزند

کسی ممکن است در زندگی اش داغ ببیند. خدا مرحوم آقای گلپایگانی رحمه الله را رحمت کند فرزند جوان ایشان به طبس رفت تا به زلزله زده ها کمک کند تصادف کرد و از دنیا رفت به ایشان خبر دادند و عده ای از وعاظ و منبری های تهران آمدند تا تسلیت بگویند یکی از این ها به نمایندگی گفت: حضرت آیت الله ما خدمت شما تسلیت عرض می کنیم و دعا می کنیم خدا محبت این بچه را از دل تان کم کند و کم تر غصه بخورید.

با خودش فکر کرد که حرف زیبایی زده است. آقا فرمود: نه ، دعا کنید محبتش در دلم بیش تر شود تا از صبر بر این فقدان بیشتر ثواب ببریم. خدا مرا این گونه امتحان کرده است. این نوع نگاه به داغ فرزند هم می تواند نگاه درستی باشد. یک امتحان و امانت الهی است که خدا به ما داده است.

نگاه زیبای امام حسن علیه السلام

امام حسن مجتبی علیه السلام لباس زیبا و فاخری پوشیده بود و سوار بر اسب وارد کوچه های مدینه شد. شخصی نگاه کرد و گفت :

﴿إِنَ فِيكَ كِبْراً فَقَالَ كَلَّا الْكِبْرُ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَلَكِنْ فِي عِزَّةُ قَالَ اللهُ تَعَالَى وَ اللَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ (1)

در شما مقداری کبر وجود دارد فرمود ،هرگز کبریاء اختصاص به خدای یکتا دارد ولی در من عزت نفس است که خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ .

ص: 216


1- تاويل الآيات الظاهره ، ص 670؛ البرهان فى تفسير القرآن، ج5، ص389؛ بحارالأنوار، ج 24 ، ص 325

عزت و ابهت خدادادی است؛ تکبر نیست. تکبر، زشت و حرام است اما عزت را خدا می دهد آن فرد با چشمش کبر می بیند و امام با چشمش عزت می بیند

به خانواده نگاه مثبت داشته باشید به حوادث مثبت نگاه کنید. به انقلاب نگاه مثبت داشته باشید مثلاً اگر در یک خیابان چندین نفر روزه دار هستند و یک نفر در ماه مبارک سیگار می کشد بدین معنا نیست که حرمت ماه رمضان از میان رفته است.

متفاوت بودن نگاه

عالمی به شهری رفت. خداوند چشم بصیرتی به آن عالم داده بود. شب متوجه شد که عده ای در شهر می خواهند کار زشت و فحشا و زنا انجام دهند. خیلی ناراحت شد و به خادمش :گفت بیا از این جا برویم من در این شهر امشب فحشا و می بینم در چنین شهری نمی مانم. اتفاقاً خادم اهل دلی داشت. گفت: بمانید قبل از نماز صبح را هم ببینید؛ ده ها برابر هم برای نماز شب و عبادت بلند گناه می شوند

در حوادث بر روی نقاط ضعف خانواده تان تأکید و تمرکز نکنید.

عاقبت به خیر شدن یکی از اراذل

عالمی در تهران بود که دیگر نمی توانست مسجد برود یک گاری می گرفتند و او را برای نماز صبح می بردند. یک روز این عالم بیرون آمد و آن آقای گاری چی خواب مانده بود یکی از اراذل تهران در خیابان رد می شد و اتفاقاً این آقا را خیلی دوست داشت. گفت: آقا چه شده؟ گفت ما می خواهیم به مسجد برویم؛ آن گاری چی که قرار است ما را ببرد نیامده است گفت بیا بر پشت من خودم چاکر شما هستم و می برم تان آقا قبول نکرد از ایشان اصرار و از آقا انکار. بالاخره آقا را بر

ص: 217

پشت خود گرفت و تا جلو مسجد برد آقا گفت: این به دلیل احترام گذاشتن به عالم عاقبت بخیر می.شود اتفاقاً بعد از مدتی پیش ایشان آمد و توبه کرد.

ما اگر در کربلا بودیم، همان جا حکم اعدام حر را صادر می کردیم چرا که از نگاه ما راه امام حسین علیه السلام را بسته بود و امام حسین علیه السلام هم نفرینش کرده بود. (1) از این رو به صرف بی ادبی یک جوان نمی توان در مورد او قضاوت کرد، باید به اصلاح او امیدوار بود.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: حسنم! زود با نگاهت قضاوت نکن. بسیاری از انسان های شقی عاقبت بخیر شده اند. (2)

اگر شما پیرامون خودتان را نگاه کنید فراوان از این موارد وجود دارد.

ابو شاکر دیصانی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و پرسید: دلیل توحید چیست؟ فرمود: تخم مرغی بیاورید تخم را آوردند امام فرمود همین تخم مرغ را نگاه کن. چه کسی آن را به این زیبایی آفریده است؟ پوست نازک و پوست محکم؛ سفیدی و زردی (3)

رسول خدا صلی الله علیه و آله شب ها به آسمان نگاه می کرد و اشک می ریخت. این آیات را می خواند:

﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَّيلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾ (4)

مسلما در آفرینش آسمان ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز برای خردمندان نشانه هایی [قانع کننده] است.

ص: 218


1- الامالى للصدوق، ص159؛ بحار الانوار، ج44، ص 319.
2- تحرير مواعظ العدديه، ص 332.
3- الامالى للصدوق، ص 351؛ التوحيد للصدوق، ص292؛ الاحتجاج، ج2، ص 333.
4- آل عمران، 190

وقتی در زندگی بیمار می شوید بد برداشت نکنید شاید خداوند می خواهد با این بیماری گناه ما را پاک کند. شاید می خواهد امتحان کند که نمره ما چند می شود. یا اگر یک داغ در زندگی پیش می آید، نگاه منفی نداشته باشید. شاید خداوند با این روش می خواهد ثواب افزون شود. شاید خدا می خواهد این فرد را با نیکان در آن دنیا محشور کند بنابراین نگاه خیلی مهم است.

حدیث زیبایی از رسول خدا صلی الله علیه و آله است که فرمود:

﴿یا علیُّ ، تُریدُ سِتَّمِائهِ ألفِ شاهٍ ، أو سِتَّمِائهِ ألفِ دینارٍ ، أو ستَّمِائهِ ألفِ کَلِمهٍ ؟ قالَ : یا رسولَ اللَّهِ ، سِتَّمِائهِ ألفِ کَلِمَهٍ . فقالَ صلی اللَّه علیه و آله أجمَعُ ستمائه ألفِ کَلِمَهٍ فی سِتِّ کَلِماتٍ﴾؛ ای علی! آیا شش صد هزار گوسفند می خواهی یا شش صد هزار دیناریا ششصد هزار کلمه ؟ علی علیه السلام عرض کرد: ای رسول خدا! شش صد هزار کلمه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شش صد هزار کلمه را در شش کلمه جمع کن

فرمود: سومی را می خواهم.

این شش کلمه، شش نوع نگاه و برخورد است.

سگی افتاده بود و بوی تعفن گرفته بود. هر که رد می شد چیزی می گفت: یکی می گفت: نجس است و دیگری می گفت: بوی بد می دهد. حضرت عیسی علیه السلام فرمود: عجب دندان های سفید و زیبایی دارد.

اگر درست نگاه شود توحید قوت می یابد و بلاها راحت دفع می شود و خانواده ها با هم بیش تر انس می گیرند الان در جامعه بر عکس است. کسی که هفتاد سال خدمت کرده ولی یک خطایی از او سر زده است بر سر زبان ها می افتد و ممکن است آبرویش هم ریخته شود یا کسی چندین جلسه منبر رفته، ولی یک جا اشتباهی از زبان او کلمه ای در رفته است همین باعث می شود که به او نگاه بد و منفی ایجاد شود و همه جا او را با همین می شناسند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ص: 219

﴿یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ﴾؛

یا علی! چون ببینی مردم به مستحبات پردازند، تو به واجبات بپرداز.

اگر دیدی مردم به مستحبات خیلی اهمیت می دهند، تو به واجبات بپرداز.

برخی همین که اربعین می شود کربلا نماز شب صدقه و دیگر مستحبات را توجه می کنند. البته نه این که این ها نباید باشد؛ بلکه لازم اند. اما اگر دیدی به مستحبات اهمیت می دهند تو به واجبات اهمیت بده ببین مردم برای انفاق به فقرا چقدر تلاش می کنند؛ تو حداقل خمست را بده

دوم:

﴿وَ اِذا رَأَیتَ النّاسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدُّنیا فَاشتَغِل اَنتَ بِعَمَلِ الآخِرَةِ﴾؛

چون دیدی دگران به کار دنیا مشغول اند تو کار آخرت را دریاب

یکی خانه می سازد و یکی ماشین می خرد. آیا این قدر که مردم برای خانه ساختن می دوند من برای نماز و برای روشنایی شب اول قبر هم تلاش می کنم؟

نگاه شیخ شوشتری به بار کج

مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری به مشهد می رفت. در مسیر به یک مسجد نیم ساخته رسید. گفت: همین جا می مانم تا خستگی در بیاورم. این مسجد در حال ساخته شدن بود و بارهای شن و مصالح ساختمانی روی چهارپایان بود. هر کدام از این ها باری از این مصالح را حمل می کردند یکی از این ها مقداری از بارش کج شد خیلی مواظبت کرد که این بار زمین نریزد تا آمد جلو آن بنا و کارگرها .رسید کارگران مصالح را از روی او برداشتند و حیوان رفت در آفتاب دراز کشید. آقای شوشتری شروع کرد به گریه کردن گفت: می دانید این حیوان چه می گوید؟ می گوید: من بار اربابم را نگذاشتم بیفتد و سالم به مقصد رساندم. حالا استراحت می کنم. آیا ما بار خودمان را به مقصد رسانیم؟ نماز قضا، خمس و ... .

ص: 220

این نگاه زیبایی است که انسان حتی از حرکت یک حیوان درس بگیرد.

سوم :

﴿وَ اِذا رَأَیتَ النّاسَ یَشتَغِلُونَ بِتَزیینِ الدُّنیاء فَاشتَغِل اَنتَ بِتَزیینِ الاخِرَةِ﴾؛

وقتی که دیدی همه سرگرم تزیین دنیا هستند، توبه زینت آخرت پرداز.

اگر دیدی مردم به تزیین دنیا می پردازند، تو مشغول تزیین آخرت شو. یکی ساختمان ساخته است که نمای آن میلیاردها تومان هزینه داشته است چقدر چراغ و و سنگ و ... در آن بکار رفته است!! یا یک عروسی برگزار می کنند که هزینه فراوانی برای گل زدن ماشین و ... می دهند.

وقتی کسی می خواهد هدیه بدهد چقدر آن را در کاغذ می پیچد تزیین می کند و گل می زند!! و یا پلاستیک روی آن می کشد. ما هم می توانیم وقت نماز اذان و اقامه بگوییم یک جای آرام را برای نماز انتخاب کنیم. آن جا را تزیین کنیم این نماز در پرونده ما ثبت می شود

چهارم:

﴿وَ اِذا رَأَیتَ النّاسَ یَشْتَغِلُونَ بِعُیُوبِ النَّاسِ فَاشْتَغَلَ أَنْتَ بِعُیُوبِ نَفْسِکَ﴾؛

هنگامی که مردم را مشغول عیب جویی دیگران بینی، تو در فکر عیوب خود باش

اگر دیدی مردم به عیب های هم مشغول اند و مدام عیب جویی می کنند، تو به عیب خودت مشغول شو.

پنجم:

هر

﴿و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِقِ﴾؛ (1)

هر گاه بندگان به خلق متوسل شدند تو دست توسل به جانب خدا دراز

ص: 221


1- الحكم الزاهره، ص 749؛ تحرير المواعظ العددیه، ص 431

كن.

اگر دیدی مردم به هم متوسل می شوند، تو به خدا متوسل شو.

ششم:

﴿وإذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَهِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَهِ العَمَلِ﴾؛

زمانی که ببینی همتها همه در زیادی عمل صرف می شود تو به اخلاص در عمل همت گمار

اگر دیدی مردم به دنبال کثرت عمل اند توبه اخلاص عمل بپرداز در اسلام کثرت عمل مهم نیست؛ اخلاص عمل مهم است.

وقتی امام کاظم علیه السلام را به زندان انداختند امام فرمود: خدایا از تو سپاسگزارم. جای آرامی برای عبادت می خواستم که رفت و آمد نباشد و تو عنایت کردی. (1) نگاه به زندان نگاه به محلی برای عبادت است.

اول انقلاب، وقتی کارتر ایران را تحریم کرد اولین حرفی که امام زد، این بود: تشکر می کنیم که ما را تحریم کرد خودمان به فکر بیفتیم و تولید کنیم این نگاه نگاهی مثبت است. حتی زمان جنگ چندین استان درگیر شده بودند و امام رحمه الله فرمود دیوانه ای آمده و یک سنگی در چاه انداخته است.

خبر وفات پسر عالم و مجتهد ایشان (2) را به اودادند فرمود: این از الطاف خفیه الهی است و (3) همین طور هم شد. در همان مقطع زمانی، مرگ ایشان باعث انقلاب شد و نام ایشان سر زبان ها افتاد.

در حوادث اگر این را بفهمیم تمام کارها درست می شود. آن یک چیز این است

ص: 222


1- الارشاد، ج2، ص 240؛ کشف الغمه، ج2، ص232؛ حلیه الابرار، ج4، ص247
2- آقای سید مصطفی خمینی
3- صحیفه امام، ج 3، ص 234

که خدا حکیم و علیم و قادر است و می شنود باید نتیجه بگیریم که فلان اتفاق افتاد، حتماً باید حکمتی داشته باشد؛ پس بد تحلیل نکنیم

خدایا! نگاه های ما را اصلاح بفرما و در راستای توحید قرار بده

ص: 223

ص: 224

مرگ

قال الله تبارک و تعالی:

﴿وَ مَا جَعَلْنَا لِبَشَرِ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَ فَهُمُ الْخَالِدُونَ ﴾ (1)

پیش از تو (نیز) برای هیچ انسانی جاودانگی قرار ندادیم؛ (وانگهی آن ها که انتظار مرگ تو را می کشند) آیا اگر تو بمیری، آنان جاوید خواهند بود؟!

مقدمه

بحث ما درباره آیات نورانی سوره مبارکه انبیا است؛ امروز آیه 34 از سوره انبیا را بحث می کنیم.

خدای تبارک و تعالی در این آیه به یکی دیگر از ایرادهای مشرکین می پردازد و می فرماید این ها می گفتند این پیامبری که ادعای پیامبری کرده است، عمرش جاویدان نیست. بالاخره روزی می میرد. وقتی مرد همه چیز تمام می شود. دیگر دین و دعوت به توحید وجود ندارد خداوند به این ها دو جواب داده است:

ص: 225


1- انبیاء، 34

1- مگر خود شما باقی می مانید؟ شما هم می میرید. 2- تمام پیامبران و همه انسان های گذشته از دنیا رفته اند و مرگ برای همه است. خلود در ذات بشر نیست. این چه حرفی است که می زنید؟ اگر پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا برود، دین که محفوظ است.

ای پیامبر! هیچ بشری قبل از تو جاویدان نبوده است. سلیمان علیه السلام با آن عظمت مرد. ابراهیم علیه السلام با آن عظمت و پدرامت بودن از دنیا رفت. شیخ الأنبیا، حضرت نوح علیه السلام با آن عمر طولانی از دنیا رفت خلد، یعنی خالد بودن و جاویدان بودن هیچ بشری قبل از این پیامبر جاویدان نبود. اگر پیامبر صلی الله علیه و آله مرد، شما هم می میرید این استدلال برای کسی است که خودش نمیرد

سپس موضوع بسیار مهمی را اشاره می کند آیه ای که همه تان بارها شنیده ايد. خوب است که انسان هر روز این آیه را چندین بار بخواند و شب ها این آیه را با خودش زمزمه کند این آیه چهار کلمه بیشتر نیست:

﴿ كُل نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِ وَ الْخَيرِ فِتْنَةً وَ إِلَينَا تُرْجَعُونَ ﴾ (1)

هر انسانی طعم مرگ را می چشد و شما را با بدی ها و خوبی ها آزمایش می کنیم؛ و سرانجام به سوی ما بازگردانده می شوید!

نفس منظور نفس انسان است؛ نه خدا زیرا به خدا هم نفس گفته شده است. هر روح و هر جانی، طعم مرگ را می چشد. این شتری است که در خانه همه می خوابد البته ممکن است قیامت به نظر ما دور باشد. معلوم نیست چقدر تا قیامت باقی است ولی ،مرگ نزدیک .است

مستی مرگ

نکته موضوعی که قبل از مرگ در قرآن آمده است ﴿سَكْرَةُ الْمَوْتِ﴾ است؛

ص: 226


1- الأنبياء، 35

یعنی مستی مرگ که غیر از مرگ است:

﴿وَ جَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴾ (1)

و سرانجام، سکرات (و بیخودی در آستانه) مرگ به حق فرا می رسد (و به انسان گفته می شود): این همان چیزی است که تو از آن می گریختی!

همه انسان ها قبل از مردن حتی در تصادف و در یک لحظه و یک دقیقه هم حالتی به نام مستی موت دارند این حالت خیلی مهم است است و انسان باید خیلی به فکر این حالت باشد. این حالت نه دنیاست و نه مرگ است. حالتی بین این دنیا و آن دنیا. حالتی که حواس از این دنیا قطع شده و هنوز نمرده است. حالتی است که خیلی ائمه ما علیهم السلام و بزرگان به توجه به این حالت سفارش کردند.

هر کسی هر چه در درونش است در آن لحظه بیرون می ریزد. اگر به چیزی وابستگی داشته، آن لحظه اسیر است و اگر مثل حضرت سلیمان علیه السلام وارسته بوده، آن لحظه جان دادن راحت است. آن لحظه ، لحظه ای است که هم فرشته ها می آیند و هم شیطان می آید. خداوند در این باره می فرماید:

﴿تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلا تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴾ (2)

فرشتگان بر آنان نازل می شوند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!

مرحوم طبرسی رحمه الله در مجمع البیان می فرماید: این آیه در زمان جان دادن است. ملائکه با حالت پاکیزه می آیند ﴿سَلامُ عَلَیكُمْ ﴾ (3) می گویند. گاهی هم

ص: 227


1- ق، 19
2- فصلت، 30
3- رعد، 24

شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا می کنند.

﴿وَ إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيوحُونَ إِلَى أَوْلِياتِهِمْ ﴾ (1)

شیطانها به دوستان خود وسوسه می کنند.

در این لحظه است که ایمان سلب می شود و بعضی ها بدون ایمان از دنیا می روند بزرگان و علمای ما به این مسئله توجه ویژه ای داشتند.

سکرات مرگ در حالات علما

آیت الله خوانساری

مرحوم آیت الله خوانساری رحمه الله که در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام دفن هستند و بیش از 90 سال عمر کردند یک هفته به مرگ شان ذکر «لا اله الا الله» را زیاد می گفتند 12 هزار مرتبه «لا اله الا الله» گفت و جان داد. آن لحظه آخر دعای عدیله را نیز که مستحب است شخصاً خواند.

آیت الله العظمی حجت

مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضای حائری که من ایشان را مکرر دیده بودم، سال 1366 از دنیا رفت و در حرم حضرت معصومه علیها السلام ، پایین پای پدرشان دفن است، داماد مرحوم آیت الله حجت، پدر شهید است که در مدرسه حجتیه دفن هستند.

ایشان هم مرد خیلی بزرگ و از رجال الهی بودند وی کتابی نوشته به نام «سرّ دلبران» که در بازار موجود است. البته خودش ننوشته است؛ بلکه خاطراتش است و سرفصل و اجزای کامل کتاب را ندارد اما بسیار جالب است. ایشان می گوید: پدر خانمم آیت الله عظمای حجت دو سه روز به مرگش، مهرش را

ص: 228


1- انعام، 121

شکست تمام نامه ها و وجوهاتی را که نزدش بود، به آیت الله آقا سید احمد زنجانی، پدر آیت الله زنجانی سپرد که اکنون در این حرم نماز می خوانند. بنایی در خانه اش بود که او را هم مرخص کرد درس ها و برنامه هایش را جمع کرد و تمام کارهایش را خودش انجام داد سه روز بعد از آن ، وقتی کنارش آمدیم، دیدیم که به حالت احتضار است. دختر ایشان که خانم آقای حائری باشد، مقداری تربت امام حسین علیه السلام داخل آب ریختند و به پدرشان دادند. پدر پرسید: این چیست ؟ من چیزی نمی خورم جواب داد: تربت است. گفت: اگر تربت است، می خورم. قدری خوردند و بعد فرمودند: خدایا! شاهد باش.

﴿آخَرَ زَادِي مِنَ الدُّنْيَا تُرْبَةِ الْحُسَيْنُ علیه السلام﴾ (1)

آخرین چیزی که در این دنیا خوردم تربت امام حسین علیه السلام است.

دیگر هم با کسی حرف نزد.

مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری می گوید: آیت الله حجت لحظه آخر چشم هایش را باز کرد و شروع کرد به سلام دادن: «السلام علیک یا رسول الله صلی الله علیه و اله». به همه ائمه علیهم السلام حتی به حضرت زینب کبری علیها السلام سلام داد این سلام ها را هم به ترکی و هم عربی و هم فارسی گفت دیگر توجه به اطرافش نداشت و حالت سکره موتش با ارتباط با اهل بیت علیهم السلام تمام شد.

این حالت حالتی سنگین است و حالت سختی است.

شيخ مرتضی زاهد

خداوند آقای شیخ مرتضی زاهد را رحمت کند آقای مجتهدی می فرمود: شیخ مرتضی شبی در مسجد مسأله می گفت یک مسأله را اشتباه گفت به خانه آمد و به کتب مراجعه کرد و دید که اشتباه گفته است. برخاست و به در

ص: 229


1- کیمیای محبت ص 267

خانه تمام مسجدی های که می شناخت رفت. به آن ها گفت که من این مسأله را اشتباه گفته ام و درستش این است. شما هم این مطلب را به هر کس که امشب در مسجد بود برسانید و حلالیت بطلبید.

یکی از مسجدی ها گفت: می توانستی فردا شب در مسجد دوباره درستش را .بگویی جواب داد: نه اگر مرگ من امشب برسد فردای قیامت چه جواب بدهم؟

شیخ عباس قمی

مرحوم شیخ عباس قمی رحمه الله کتابی نوشته بود که خیلی دوست می داشت در طاقچه خانه گذاشته بود موقع احتضار به پسرش آقا میرزا علی آقای محدث زاده گفت پسرم این کتاب را بردار و برو گفت: چرا؟ گفت: من این کتاب را خیلی دوست دارم می ترسم شیطان با همین کتاب ایمان مرا بگیرد.

در نتیجه وابستگی ها ممکن است مانع باشند. اصلا مهم نیست که چه داریم. البته نمی خواهم بگویم که نباید چیزی داشته باشید؛ هیچ کس به اندازه حضرت سلیمان علیه السلام دارا نبوده است اما همین که سرش روی عصایش بود، عزرائیل آمد و جانش را گرفت. دیگر به همسر و خانه و قدرت وابسته نبود.

عوامل آسان شدن سختی های مرگ

اشاره

1و2. صله رحم و نیکی به پدر و مادر صله رحم و نیکی به پدر و مادر مرگ را برای انسان آسان می کند. امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿مَنْ أَحَبَ أَنْ يُخَفِّفَ اللهُ (عَزَّوَجَلَّ) عَنْهُ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ ، فَلْيَكُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولا وَ بِوَالِدَيهِ بَارّاً﴾ (1)

ص: 230


1- ﴿ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: مَنْ أَحَبَ أَنْ يُخَفِّفَ اللهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) عَنْهُ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ، فَلْيَكُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا وَ بِوَالِدَيْهِ بَارًا، فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ هَوَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ، وَ لَمْ يُصِبْهُ فِي حَيَاتِهِ فَقْرُ أَبَداً﴾ امام صادق علیه السلام فرمود هر که دوست دارد خدا سختی های جان کندن را بر او آسان کند باید صله رحم کند و بپدر و مادرش نیکی کند چون چنین باشد خدا جان کندن را بر او آسان کند و در زندگی دچار پریشانی و فقر نشود. (الامالي للصدوق، ص389؛ روضه الواعظین، ج2، ص 367؛ بحارالانوار، ج71، ص66).

هر که دوست دارد خدا سختب های جان کندن را بر او آسان ،کند باید صله رحم کند و به پدر و مادرش نیکی کند.

صله رحم شامل برطرف کردن مشکل اقتصادی، مشکل آبروی اقوام و باز کردن گره های ایشان است.

چرا در این روایت :نگفت به والدین انفاق کنید؟ چرا کلمه بر و احسان آمده است؟ در روایات داریم احسان و بربه والدین این است که قبل از آن که حاجت شان را به زبان بیاورند، کارشان را راه بیندازی (1) ولی اگر درخواست کرد، مانند سائل است.

ممکن است برخی بپرسند که از کجا بدانیم چه می خواهند. البته این پذیرفتنی نیست؛ کدام بچه است که نداند پدر و مادرش چه می خواهند؟ چه مشکلی در خانه دارند؟ البته پدر و مادرها هم نباید سطح توقع شان را بالا بیاورند. وظیفه در حد نفقه و در حد تأمین است.

همچنین در زیارت جامه کبیره داریم که ارتباط با اهل بیت علیهم السلام هم خیلی

ص: 231


1- ﴿سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» فقال: الْاءِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا ، وَ أَنْ لَا تُکَلِّفَهُمَا أَنْ یَسْأَلَاکَ شَیْئاً مِمَّا یَحْتَاجَانِ إِلَیْهِ، وَإِنْ کَانَا مُسْتَغْنِیَیْنِ﴾؛ امام صادق علیه السلم درباره آیه ﴿وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ﴾ فرمود: احسان این است که با آن ها نیکو معاشرت کنی و آن ها را را مجبور نکنی که چیزی را که احتیاج دارند از تو بخواهند، اگر چه بی نیاز باشند (بلکه باید اظهار نکرده وظیفه خود را انجام دهی). (الکافی، ج 2، ص 157 ؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 407؛ وسائل الشيعه، ج21، ص 487).

مؤثر است:

﴿وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ﴾؛ (1)

و به دوستی شما است که طاعت مفروض قبول می شود

یکی از ویژگی های اهل بیت علیهم السلام این است که رحمت موصوله خداوند هستند. امیرالمومنین علیه السلام به حارث همدانی فرمود: شما هنگام موت ما را می بینید؛ (2) از این رو انس با اهل بیت: و ارتباط با ایشان جان دادن را آسان می.کند

4.خواندن سوره زلزال

چهارمین عاملی که مرگ را آسان می کند خواندن سوره زلزال است. (3) فرد باید این سوره را مخصوصاً در نافله زیاد بخواند خواندن دعای عدیله، انس با قرآن و دعا هم در کنار محتضر سفارش شده است.

خداوند مرحوم آیت الله عظمای قمی را رحمت کند. در حالات ایشان نقل شده است که جامعه کبیره زیاد می خواند ایشان به نیابت از طرف حضرت عزرائیل جامعه می.خواند عزرائیل فرشته بزرگ و برگزیده خداوند است.

مرگ یک حقیقت انکار نشدنی

چند روایت هم از ائمه علیهم السلام بیان کنیم باید گفت که مرگ همزاد بشر است همه می میریم حتی آن هایی که می گفتند ما .خداییم در تاریخ برخی خدا را قبول نداشتند؛ ولی مرگ را قبول داشتند فرعون دستور می داد که برایش قبر بسازند.

ص: 232


1- من لا يحضره الفقیه، ج2، ص 616؛ التهذیب، ج 6، ص100؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص277.
2- بحارالانوار، ج 6، ص181؛ تفسیر الصافی، ج 4، ص 359؛ الخرائج، ج2، ص 812.
3- الكافي، ج 2، ص626؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 725؛ تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 648.

مرگ بخشی از زندگی بشر و یک حقیقت انکار نشدنی است. یک پایان و فرجام است که هرگز نمی توان آن را فراموش کرد چنین هم نیست که یاد مرگ بازدارنده انسان از اعمال و وظایف روزمره اش .باشد امیرمؤمنان علی علیه السلام بارها :فرمود:

﴿اسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ﴾؛ (1)

«برای مرگ آماده شوید».

البته نه این که کار نکنیم و پا رو به قبله دراز کنیم امیرالمؤمنین علیه السلام همواره به مردم رو می کرد و می فرمود:

﴿تَجَهَّرُوا رَحِمَكُمُ الله﴾؛

«آماده شوید خدا شما را رحمت کند»؛

﴿فَقَدْ نُودِى فِيكُمْ بِالرَّحِيل﴾؛ (2)

مرگ نزدیک است و دور نیست.

در جای دیگر می فرمود:

﴿أَسْمَعُوا دَعْوَةَ الْمَوْتِ آذَانَكُم﴾ (3)

با گوش های تان دعوت مرگ را بشنوید.

آن هایی که دزدی می کنند و نیرنگ می زنند باید به فکر مرگ باشند. مخصوصاً آن عده که سن و سالی هم از آن ها گذشته است. اگر کمی مرگ را باور داشته باشند، هرگز گناه نمی کنند.

ص: 233


1- نهج البلاغه، خطبه 64
2- نهج البلاغه، حکمت 204.
3- همان خطبه 113

اثرات یاد مرگ

امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿ذِكْرُ الْمَوْتِ یمِيتُ الشَّهَوَاتِ فِي النَّفْسِ وَ يَقْلَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَة﴾؛ (1)

ذکر مرگ شهوات را از بین می برد و ریشه های غفلت را از دل بر می کند.

یاد مرگ باعث می شود انسان معصیت نکند چیز بدی نیست؛ مثل دانش آموزی که به یاد امتحان است و درس می خواند یا راننده ای که در جاده به یاد پلیس است و خلاف نمی کند.

لذا روایاتی که درباره مرگ داریم خیلی هشدار دهنده هستند. هر یک از ما در جایی قبری داریم و نمی دانیم کجاست برخی قبری در خانه شان مهیا می کنند که توصیه نمی شود.

نفیسه خاتون

نفیسه خاتون در مصر نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است؛ قبر خودش را در منزلش کنده بود و می رفت در آن جا قرآن می خواند شش هزار ختم قرآن کرد. روز آخر هم که می خواست از دنیا برود روزه بود به او گفتند: در حال جان دادن هستی؛ برایت آب بیاوریم؟ گفت نه من یک عمر از خداوند خواسته ام روزه دار از دنیا بروم. در لحظات آخر عمر مشغول خواندن سوره مبارکه انعام بود. به این آیه رسید:

﴿لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾ (2)

برای آن ها (در بهشت) خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود. جان به جان آفرین تسلیم کرد. (3)

ص: 234


1- مصباح الشريعه، ص 171؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 133؛ مستدرک الوسائل، ج2، ص105.
2- انعام 127
3- سفينه البحار، ج2، ص604.

بعضی قبرها مشخص اند. امیرالمؤمنین علیه السلام قبل از مرگ محل قبرشان را مشخص کردند. قبری که حضرت نوح علیه السلام آماده کرده بود. (1) الآن هم وقتی به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام می روید، حضرت آدم و نوح علیهما السلام را هم زیارت می کنید و به آن ها سلام می دهید. همین طور امام حسین و امام هشتم علیما السلام قبر خودشان را مشخص کردند امام رضا علیه السلام فرمود:

﴿أَنَا وَ هارُونُ هَكَذَا وَ ضَمَّ بَينَ إِصْبَعَيه﴾؛ (2)

من و هارون چنین هستیم دو انگشت خود را بهم چسباند.

مردم تعجب کردند که منظور امام چیست. قبر هارون ملعون و امام رضا علیه السلام کنار یکدیگر است. از این رو مستحب است هنگام زیارت امام رضا علیه السلام، هارون را لعن کنید. این مطلب را مرحوم شیخ عباس قمی رحمه الله آورده اند.

خدا دعبل خزاعی را رحمت کند که :گفت

قَبْرَانِ فِي طُوسَ خَيرُ النَّاسِ كُلِّهِمْ *** وَ قَبْرُ شَرهِمْ هَذَا مِنَ الْعِبَر (3)

در طوس دو قبر قرار دارد یکی متعلق به بهترین مردم و دیگری به بدترین .مردم

دو تا قبر در طوس است یکی خیرالناس است و یکی هم شر الناس.

ص: 235


1- الخرائج ، ج1، ص 234؛ بحار الانوار، ج42، ص224؛ مدينه معاجز الائمه الثني عشر، ج3، ص212.
2- ﴿عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: أَخْبَرَنِي مَنْ سَمِعَ الرِّضَا علیه السلام وَ هُوَ يَنْظُرُ إِلَى هَارُونَ بِمِنِّي أَوْ بِعَرَفَاتٍ فَقَالَ أَنَا وَ هَارُونُ هَكَذَا وَضَمَّ بَيْنَ إِصْبَعَيْهِ ﴾، محمّد بن فضیل گفت: خبر داد بمن کسی که از حضرت رضا شنیده بود که آن جناب هارون را تماشا می کرد در منی و عرفات فرمود من و هارون چنین هستیم دو انگشت خود را بهم چسباند. (عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 226؛ اثباه الهداه بالنصوص و المعجزات، ج 4، ص 338؛ بحارالانوار، ج49، ص286).
3- الامالى للصدوق، ص661؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، 251؛ روضه الواعظین، ج1، ص236.

من و شما هم یک جایی دفن می شویم.

نداهای قبر

پیامبر اعظم صلى الله عليه و سلم فرمود:

﴿القَبرُ يُنادي بِخَمسِ كَلِماتٍ﴾

قبر (هر کسی) پنج ندا می دهد:

1. ﴿أنا بَيتُ الوَحدَةِ؛ فَاحمِلوا إلَيَّ أنيساً اَمَّا الْاَنِیسُ فَتِلَاوَۀُ الْقُرْآنِ﴾؛

من خانه تنهاییم انیسی با خود آورید اما هم راز تلاوت قرآن می باشد.

من خانه وحشت و تنهاییام با خودت مونسی بیاور انیس قرآن است انس با قرآن پیدا کنیم و قرآن را حفظ کنیم.

2. ﴿وَ اَنَا بَیْتُ الْحَیَّاتِ؛ فَاحْمِلُوا اِلَی تَرْیَاقاً وَ اَمَّا التَّرْیَاقُ فَالصَّدَقَۀُ﴾؛

من مرکز مارهایم تریاقی بیاورید و پادزهر آن صدقه است.

خانه گزندگان و مارها هستم با خودت پادزهر بیاور. پادزهر هم صدقه و بار از دوش دیگران برداشتن است.

3. ﴿و أنا بيت الظلم فاحملوا إلى سراجا و اما السراج فصلاه الليل﴾ ؛

من منزلى تاریکم چراغی تهیه کنید اما چراغ نماز شب است.

من خانه تاریکی ام با خود نوری بیاور. مخصوصاً نماز شب که ما توصیه داریم آن هایی که نمی خوانند، حداقل در ماه مبارک رمضان بخوانند.

4. ﴿و اَنَا بَیْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا اِلَی فِرَاشاً وَ اَمَّا الْفِرَاشُ فَعَمَلُ الصَّالِحِ﴾ ؛

من خانه خاکیم فرشی همراه آورید و اما فرش پس عمل نیک است.

من خانه خاکی هستم با خودت فرشی بیاور فرش هم فرمود: عمل صالح است.

ص: 236

5. ﴿و اَنَا بَیْتَ الْفَقْرِ فَاحْمِلُوا اِلَی کَنْزاً و اَمَّا الْکَنْزُ فَلَا اِلَهَ اِلَّا الله﴾ (1)

و من سرای فقرم گنجی بفرستید و اما گنج کلمه توحید و گفتن لا اله الا الله است.

من خانه فقرم؛ نه وسیله ای در آن است و نه فرش؛ پس با خودت گنجی بیاور.

سپس توضیح دادند که گنج «لااله الا الله و محمد رسول الله و على ولى الله» است. این کنز توحید نبوت و ولایت است مثلث سه ضلعی که اگر کسی در زندگی این سه را داشت، گنجی است که با خودش می برد.

شخصی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد:

﴿يا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ لِلْجَنَّةِ مِنْ ثَمَنٍ قَالَ نَعَمْ قَالَ مَا ثَتَنُهَا قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَقُوها الْعَبْدُ مُخلِصاً بِهَا قَالَ وَ مَا إِخْلَاصُهَا قَالَ الْعَمَلُ بِمَا بُعِثْتُ بِهِ فِي حَقِّهِ وَحُبُّ أَهْلِ بَيتِى﴾؛ (2)

ای رسول خدا! آیا بهشت قیمتی دارد که انسان بپردازد و آن را به او بدهند؟ حضرت پاسخ دادند بله قیمت دارد. پرسید: قیمت بهشت چیست؟ حضرت پاسخ دادند قیمت اصلی بهشت لا اله الا الله (توحید) است؛ البته به شرط این که بنده از روی اخلاص بگوید. اعرابی پرسید: اخلاص به چه معناست؟ حضرت فرمود: اخلاص به دو چیز است: یکی عمل به دستوراتی از طرف خدا آورده ام و دیگری محبت اهل بیتم.

یا رسول الله! قیمت بهشت چقدر است؟ حضرت فرمود: گفتن با اخلاص لا اله الا الله ، دوباره پرسید: اخلاصش چیست؟ فرمود: این که هر آن چه خدا فرموده

ص: 237


1- تحرير مواعظ العدديه، ص 391
2- بحار الأنوار، ج 3، ص 13؛ الامالي للطوسی، ص583؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص 359.

انجام بدهی و آن چه نهی کرده انجام ندهی.

کتاب منازل الآخره

شیخ عباس قمی رحمه الله هم کتابی به نام «منازل الأخره» دارد. من در حالت آیت الله سید احمد خوانساری دیدم که ایشان سالی دو سه مرتبه این کتاب منازل الأخره را می خواند کتاب خوب و مختصری است.

داستان

مرحوم حاجی نوری استاد شیخ عباس قمی رحمه الله کتابی به نام «دار السلام» .دارد همه کتاب درباره خواب های واقعی است مرحوم حاجی نوری در کتاب «دارالسلام» می نویسد: یکی از علمای ما حاج میرزا خلیل تهرانی است که به پزشک معروف بوده است. ایشان در مدرسه دارالشفای قم درس می خواند. وی می گوید یک شب هم غذایم تمام شده بود و هم سرمای شدیدی بود. مقداری پول داشتم که خواستم قدری ذغال و غذا تهیه کنم به خیابان آستانه قم آمدم و دیدم که یک خانم در سرمای شدید زمستان دو بچه در بغل دارد و می لرزد. جلو رفتم و فهمیدم این بچه ها یتیم هستند. این خانم همسر ندارد و جایی هم برای ماندن ندارد و در قم هم غریب است.

با خود گفتم: ما که تا امشب نه غذا داشتیم و نه ذغال امشب هم باشیم اتفاقی نمی افتد. آن ها را آوردم و جایی برایشان تهیه کردم و مقداری هم غذا تهیه کردم آن خانم دعایم کرد به حجره آمدم تا کمی استراحت کنم و آن سرما را تحمل کنم نیمه شب دیدم کسی در مدرسه راه می رود و به حجره ما آمد. او را نمی شناختم در را باز کردم و پرسیدم: چه شده است؟

گفت: ای شیخ! جوانم دارد از دست می رود و حالش بد است. گفتم: من که پزشک نیستم گفت: می دانم؛ بالأخره طلبه اید، دعا بخوانید. دارو جواب نداده نداشته

ص: 238

است. گفتم: چرا این جا آمدید ؟

گفت: دیدم شما بیدارید و در حجره تان باز است. به دنبالش راه افتادم و به خانه شان رفتم گفتم یک ظرف آب بیاور. چهل مرتبه سوره حمد خواندم و گفتم این آب را به او بدهید بخورد و به حجره آمدم. هنوز آفتاب طلوع نکرده بود، دیدم دوباره صدای در حجره آمد. با خود گفتم حتماً مرده است. در را باز کردم. آن شخص گفت مثل این که آب روی آتش بریزی، فرزندم خوب شده است و پول زیادی هم برای من آوردند که من با آن برای آن خانم خانه تهیه کردم. همان جا تصمیم گرفتم علاوه بر درس حوزه پزشکی هم بخوانم پزشکی آن زمان بسیار محدود بود و من بعد از آن به نجف رفتم و مطب زدم وقتی خدا می خواهد وسیله را فراهم کند، این طور می شود.

حاجی نوری نقل می کند یک شب در عالم رؤیا قصر بسیار زیبایی دیدم :گفتند حاج میرزا خلیل این همان باری است که شب از دوش همان بچه های یتیم برداشتی خداوند هم به تو علم پزشکی داد و هم فهم و درک این تازه پاداش دنیایی است.

امام مجتبی علیه السلام در بستر شهادت بود جناده آمد دید حال امام خیلی بد .است دارد جان می دهد.

جناده می گوید: از امام خواستم نصیحتی بفرمایید. فرمود:

﴿اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ ، وَ حَصِّل زادَكَ قَبلَ حُلُول أجَلِكَ﴾، (1)

مهیای مسافرت (آخرت) شو و توشه آن را پیش از رسیدن اجل فراهم نما

ص: 239


1- بحارالأنوار، ج44، ص139؛ كفايه الاثر، ص 227؛ الانصاف في النص على الائمه الاثنى عشر علیه السلام، ص 185.

قبل از این که سفر مرگ ،برسد آماده باشیم برای بعد مرگ نگذاریم.

سفارش به انفاق قبل از مرگ

کسی مرده بود و یک انبار خرما از خود گذاشته بود وصیت کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله برایش صدقه بدهد و حضرت هم این کار را کردند روز آخر که پیامبر صلی الله علیه و آله به انبار رفت دید یک دانه خرما کف انبار افتاده است یک دانه خرما را برداشت و :فرمود اگر این یک دانه خرما را تا زنده بود می داد بهتر از این انبار بود که من بعد مرگش دادم. (1)

زیرا بعد از مرگ دیگر نمی توانی استفاده کنی وقتی که انسان دیگر در این دنیا نیست این لباس را برای چه می خواهد؟ حال که می توانم استفاده کنم، اگر انفاق کنم، هنر است.

انسان در زمان حیاتش وابسته است اما بعد از مرگ دیگر ارتباطی ندارد

خدایا! منزل موت و مرگ و برزخ را بر ما آسان بگردان.

خدايا! توفیق کسب عمل صالح به همه ما عنایت بفرما.

ص: 240


1- لئالى الاخبار، ج3، ص101.

امتحان

قال الله تبارک و تعالی:

﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِ وَ الْخَيرِ فِتْنَةٌ وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ ﴾ (1)

هر انسانی طعم مرگ را می چشد و شما را با بدی ها و خوبی ها آزمایش می کنیم؛ و سرانجام به سوی ما بازگردانده می شوید!

مقدمه

بحث ما درباره تفسیر سوره انبیا بود. بخش اول آیه 35 را بحث کردیم، بخش دوم آن را امروز بیان خواهیم کرد. قرآن می فرماید:

هر انسانی مرگ را می چشد، اما بخش دوم که بسیار حرف دارد و کتاب های زیادی راجع به آن نوشته شده و چند تا پایان نامه نسبت به این موضوع نوشته شده، این است: مردم ما شما را آزمایش می کنیم؛ آزمایش های خدا هم از شما دو نوع است: شر و خير.

اگر کسی بگوید: مگر از خدا شر هم صادر می شود؟ هر چه از خدا صادر می شود خیر است؛ منظور از این ،شر امتحانات است که سختی دارد مثل داغ

ص: 241


1- انبیاء، 35

فرزند بیماری و... که ما فکر می کنیم شر است.

منظور از خیر امتحانات است که از منظر ما موارد مثبت است مثلا: پولی که به ما می رسد، اولادی که خدا به ما می دهد و....

گاهی خدا انسان را با فقر آزمایش می کند و گاهی با ثروت، ممکن است انسانی با دید ،خودش فقر را شر بداند؛ بنابراین قرآن می فرماید:

﴿وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ﴾

و شما را با بدی ها آزمایش می کنیم

حضرت سلیمان با ثروت فراوان امتحان می شود و حضرت ایوب با فقر .شدید مال سلیمان به نظر ما خیر است و مال ایوب شر ولید که داستانش در سوره مدثر آمده خداوند ده فرزند پسر به او داد و به حضرت سلیمان هم یک اولاد نداد

مطالبی را راجع به امتحانات الهی مطرح می کنم؛ زیرا بحثی است که ما با آن سر و کار داریم و در حقیقت موضوعی کاربردی است.

مترادف های امتحان

چهار تا کلمه در قرآن به معنای امتحان آمده است:

1. فتنه شصت بار این کلمه در قرآن آمده از جمله در همین آیه:

﴿أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ﴾ (1)

اموال و فرزندان تان فقط وسیله آزمایش شما هستند.

یعنی آزمایش

2. بلا؛ کلمه ﴿و نَبْلُوكُمْ﴾ 36 بار در قرآن آمده است.

3. امتحان؛ دوبار در قرآن در سوره ممتحنه آمده است.

ص: 242


1- انفال، 28

4. تمحیز؛ دوبار در قرآن آمده است.

مجموعه این آیات که درباره امتحانات الهی است صد و چند آیه است که به پنج دسته تقسیم می شود

1. آیاتی که می فرماید همه انسان ها امتحان می شوند؛ یکی از آن آیات این است :

﴿أحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يترَكُوا أَنْ يقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ ﴾ (1)

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟!

همه انسان ها امتحان می شوند

2. آیاتی که انواع امتحانات را بیان می کند؛ یکی از آن آیات، آیه مورد بحث است که می فرماید امتحان دو قسم است: خیر و شر

3. آیاتی که هدف امتحان را بیان می کند مثل این آیه که می فرماید:

﴿و لِيبْلُوَكُمْ أَيكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً﴾ (2)

تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید.

انسان ها امتحان می شوند تا معلوم شود چه کسی سلمان است و چه کسی ابوسفیان. یک معلم که به مدت یکسال با دانش آموزان است، می فهمد چه کسی قبول می شود و چه کسی مردود ولی به خاطر این که سر و صدای آن ها بالا نگیرد، از آن ها امتحان می گیرد.

خداوند همه بندگانش را می شناسد اما در اثر این امتحانات معلوم می شود چه کسی صابر است و چه کسی عجول و چه کسی جزع می کند و چه کسی

ص: 243


1- عنکبوت، 2.
2- ملک، 2

تأمل و و هر شخصی در چه رتبه ای قرار می گیرد

4. آیاتی که موارد امتحان شده را مثال می زند؛ یکی از آن آیات این آیه است:

﴿وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ﴾ (1)

(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود.

خداوند حضرت ابراهیم را با آتش و با سر بریدن فرزندش امتحان کرد. قرآن درباره قوم حضرت صالح می فرماید:

﴿إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةٌ لَهُمْ ﴾ (2)

ما «ناقه» را برای آزمایش آن ها می فرستیم.

ما قوم صالح را با شتر امتحان کردیم در خندق و جنگ احزاب مسلمان ها با کندن خندق امتحان شدند

5. آیاتی که ابزار امتحان را بیان کرده است یکی از این آیات این آیه است:

﴿وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾ (3)

قطعاً همه شما را با چیزی از ترس گرسنگی و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها آزمایش می کنیم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان!

در سوره مبارکه ص خدا داستان یک پدر و پسر را که هر دو پیامبرند، مطرح می کند؛ پدر حضرت داود است و پسر حضرت سلیمان قرآن وقتی داستان حضرت داود را بیان می کند ، در ابتدا ده تا ویژگی حضرت داود را ذکر می کند.

ص: 244


1- بقره، 124
2- قمر، 27.
3- بقره، 155

امتحان حضرت داود

در قرآن کم تر داریم که در رابطه با پیامبری چنین توصیف شده باشد. حضرت ادریس صدیق بوده (1) حضرت اسماعیل خوش قول بوده، (2) حضرت ابراهیم حلیم بوده (3) اما در سوره ص پشت سرهم خدای تبارک و تعالی ده 3 تعریف از حضرت داود می کند: 1- ابواب است 2 - حکمت دارد 3-قدرت مند است 4- فصل الخطاب دارد قاضی بی نظیر است و (4)...

بعد از ده تا تعریف این قصه را نقل می کند که حضرت داود در خانه اش نشسته بود که دو نفر از دیوار خانه پایین آمدند و وارد خانه شدند.

برخی از مفسرین می گویند: این دو برادر انسان بودند و با هم اختلاف داشتند ولى علامه طباطبائی می فرماید کسی جرأت نمی کرد از دیوار خانه حضرت داود (با توجه به این که حاکم و قاضی بوده و محافظ داشته) بالا برود، این دو فرشته بودند.

دو تا فرشته را خدا به چهره انسان درآورد و فرمود: سراسیمه پیش حضرت داود بروید! بر حضرت داود وارد شدند حضرت داود یک لحظه ترسید و جا خورد، فرمود: چه کار دارید؟

گفتند: ما دو تا برادر هستیم که دعوای مان شده است. یکی از برادرها گفت: من یک گوسفند دارم و برادرم نود و نه تا دارد و می خواهد آن یکی را از من بگیرد.

حضرت داود عصبانی شد برادر دیگر را خطاب قرار داد و فرمود: تو ظالم و تو ستم گری. پیک وحی آمد و فرمود: جناب داود! چرا این قدر زود قضاوت

ص: 245


1- مريم 56
2- همان، 54
3- توبه، 114
4- ص، 17

کردی؟! چرا حرف برادر دیگر را نشنیدی؟! خداوند حضرت داود را امتحان کرد

حد اقل قضاوت این است که قاضی حرف طرفین دعوا را بشنود قرآن می فرماید:

﴿فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعا وَ أَنَابَ﴾؛ (1)

از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.

سه تا کار کرد: 1- استغفار کرد، 2- به رکوع ،افتاد، 3- گفت: خدایا! اشتباه کردم؛ البته می دانید انبیاء الهی معصوم اند یعنی مرتکب گناه نمی شوند؛ به این کار «ترک اولی»گفته می شود یعنی بهتر بود این کار صورت نگیرد. مثل این که شما به شخصی می گویید بنشین بهتر بود بگویید: بفرما بنشین فحش نیست ولی بفرما قشنگ تر است. قضاوت حضرت داود اشتباه نبود اما چون سخنان طرف مقابل را گوش نکرده بود خداوند خواست او را متوجه اشتباهش بکند. (2)

برخی از مطالبی که در برخی از کتاب ها مثل تورات آمده صحت ندارد.

امتحان حضرت سلیمان

شخصیت دوم فرزند حضرت داود است قرآن می فرماید:

﴿وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَ أَلْقَينَا عَلَى كُرْسِيهِ جَسَداً ثُمَّ أَنَابَ﴾ (3)

ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم؛ سپس او به درگاه خداوند توبه کرد.

قرآن کریم مفسر می خواهد؛ انسان با خواندن ظاهر آیات که متوجه نمی شود.

ص: 246


1- ص، 24
2- تفسیر نمونه، ج 19، ص 244.
3- ص، 34

می فرماید: ما حضرت سلیمان را امتحان کردیم و یک جسدی را روی تختش انداختیم. «عرش» به تخت های پایه بلند که حاکم روی آن می نشیند و نظر می دهد و قضاوت می کند، اما کرسی آن تختی است که رویش استراحت می کنند و می خوابند

می فرماید: یک جسد روی کرسی اش انداختیم بعد توبه کرد، یعنی چی؟ شما و این آیه باشید چی می فهمید؟

ما سلیمان را آزمودیم و آن امتحان این بود که سلیمان خیلی ثروتمند و قدرتمند بود و همه چیز در اختیار او بود.

امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرماید: اگر قرار بود کسی در این عالم ،بماند، حضرت سلیمان می ماند؛ زیرا خدا ملکی به او داد که به هیچ کسی نداده است (1)

به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بالاتر از حضرت سلیمان داده خواهد شد.

سلیمان دارای همسران متعدد بود و با خود گفت: من از آن ها صاحب فرزندان متعددی می شوم تا در اداره کشور به ویژه در جهاد با دشمن به من کمک کنند ولی چون در این جا غفلت کرد و «ان شاء الله» نگفت که بیان گر اتکای انسان در همه حال است در آن زمان هیچ فرزندی از همسرانش تولد نیافت؛ جز فرزندی ناقص الخلقه همچون جسدی بی روح که آن را آوردند و بر تخت افکند

سلیمان سخت به فکر فرو رفت و ناراحت شد که چرا برای لحظه ای هم از خدا غافل شده و بر نیروی خود تکیه کرده است پس توبه کرد و از خدا آمرزش خواست. (2)

ص: 247


1- نهج البلاغه، خطبه 182.
2- تفسیر نمونه، ج 19، ص280

پس حضرت داود به قضاوت امتحان شد و حضرت سلیمان به فرزند و هر دو هم بعد از آن ترک اولی، توبه کردند.

امتحان علی علیه السلام

روایتی در خصال شیخ صدوق است که حدود 17 صفحه است، مقداری از آن را بیان کنم تا چشم مان به فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام روشن شود.

فردی یهودی که از بزرگان علما و دانشمندان یهود بود، نزد امیرالمؤمنین على علیه السلام آمد گفت: یا امیرالمؤمنین! من شنیده ام خدا همه را امتحان می کند مخصوصا انبیا و جانشینان انبیا را اگر شما جانشین پیامبر آخر الزمان هستید آیا خداوند شما را امتحان کرد یا نه؟

علی علیه السلام فرمود: بنشین و عده ای را هم بگو جمع شوند تا من برای تان بگویم. آن یهودی نشست و جماعتی از مردم هم جمع شدند. علی علیه السلام فرمود: ای شخص یهودی! خداوند من را در چهارده جا امتحان کرد که هفت مورد در زمان پیامبر صلی الله علیه و اله و هفت مورد بعد از پیامبر بود که از همه آن ها موفق بیرون آمدم.

وقتی علی علیه السلام این چهارده مورد را بیان کرد این فرد یهودی مسلمان شد. همین فرد یهودی که مسلمان شده بود زمانی که خبر ضربت خوردن امیرالمؤمنین علی علیه السلام را شنید با چشم های پر اشک خدمت امام حسن علیه السلام آمد و گفت: من یک خواهش از شما دارم و آن این که:

قاتل او را بکش؛ چون او بدتر از قابیل است که هابیل را به شهادت رسانید؛ او بدتر از کسی است که شتر صالح را پی کرد؛ (1) چون قاتل ولی خدا امیرالمؤمنین است آن کسی که وجودش برای جامعه مفید بوده است.

یهودی نشست و آقا امیرالمؤمنین علی علیه السلام شروع کرد صحبت کردن ، فرمود:

ص: 248


1- الخصال، ج2، ص382.

اما جاهای که خدا مرا در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله امتحان کرد:

1. «يوم الدار»؛ ده ساله بودم که پیامبر صلی الله علیه و آله بزرگان فامیل اش را جمع کرد و رسالت خودش را اعلام کرد. یکی از این ها بلند نشد دفاع کند، تنها کسی که بلند شد و دفاع کرد من بودم و همان جا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو جانشین منی.

جانشینی علی علیه السلام در غدیر نیست، غدیر رفراندوم است.

2. «لیلة المبيت»؛ پیامبر صلی الله علیه و آله شبانه به مدینه رفت و من در مکان او خوابیدم.

آیه نازل شد:

﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ الْعِبَادِ﴾ (1)

بعضی از مردم (با ایمان و فداکار همچون علی علیه السلام در «ليلة «المبيت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر صلی الله علیه و اله)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است

3. روز بدر؛ من سنی نداشتم، (تقریبا بیست و یک یا بیست و دو سالش بود) سران قریش عتبه شیبه و... به میدان آمده بودند اول کسی که در مقابل این ها قرار گرفت، من بودم.

4. در جنگ احزاب و خندق، همه می لرزیدند، بعضی ها بت همراه شان برداشته بودند و می گفتند: الآن اسلام از بین می رود و ما می گوییم که بت پرستیم؛ این ها کسانی بودند که نان به نرخ روز می خوردند. بعضی ها به پیامبر صلی الله علیه و اله می گفتند: آقا کوتاه بیایید! تنها کسی که در مقابل عمر بن عبدود قرار گرفت من بودم حضرت در آن زمان 23 ساله بود.

پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: همه اسلام در برابر همه کفر قرار گرفته است؛ زیرا اگر اميرالمؤمنین علیه السلام زمین می خورد فاتحه اسلام خوانده شده بود دشمنان اسلام با

ص: 249


1- بقره، 207.

پنج هزار نیروی که آورده بودند می خواستند کار اسلام را تمام کنند. خداوند با این جملات او را ستود:

﴿ لَا سَيفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَى إِلَّا عَلِى﴾ (1)

نیست شمشیری جز ذو الفقار و نیست جوانی جز علی

5. در احد؛ در جنگ احد همه فرار کردند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در شیار کوه با دندان شکسته و با پیشانی زخم خورده و حمزه بدنش روی زمین قرار گرفته بود و... هفتاد زخم برداشتم ولی نگذاشتم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از بین برود.

6. در خیبر؛ سه روز مسلمان ها حمله می کردند شکست می خوردند روز چهارم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فردا پرچم را دست کسی می دهم:

﴿يحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ ُيحِبُّهُ اللهُ وَ رَسُولُه﴾؛ (2)

خدا و پیامبرش او را دوست دارند و او خدا و پیامبرش را دوست دارد.

من درب خیبر را شکافتم نه با قدرت و زور بشری؛ بلکهبا قدرت الهی.

7. سوره توبه که اعلام بیزاری از مشرکین در آن است و بسم الله هم ندارد، قرار شد بروم این را برای مردم در مکه بخوانیم کسی جرأت نمی کرد که برود در مکه با صراحت بگوید خدا از مشرکین بیزار است، مشرکین نجس اند و... تنها کسی که این جرأت را پیدا کرد من بودم آمدم و سوره برائت را خواندم و آن جا هم قبول شدم.

اما جاهایی که بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله قبول شدم فهرست وار بیان می کنم:

1. بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و اله غائله به پا شد من صبر کردم

2. ثقیفه بود صبر کردم

ص: 250


1- الكافي، ج 8، ص 110
2- الكافي، ج 8، ص351

3. انتخاب خلیفه دوم بود که بی هیچ پشینه ای، با یک سفارش صورت ،گرفت صبر کردم

4. شورا بود؛ شورای شش نفره آن طور علیه من تنظیم شد، صبر کردم.

5. در جمل در مقابل آن افراد صبر کردم

6. در صفین در مقابل آن خدعه ها صبر کردم.

7. در نهروان

این فرد بعد از شنیدن این موارد گفت:

﴿أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَشْهَدُ مُحَمَّداً رَسُولُ الله وانک ولی الله﴾؛

شهادت می دهم که خدای جز الله نیست و محمد فرستاده اوست و تو ولی او هستی

این فرد از کسانی بوده که مثل امروز خدمت امام مجتبی علیه السلام رسیده و بر امیرالمؤمنین علیه السلام گریه کرده که در اول بحث مطرح کردم. (1)

بنابراین نمی شود گفت خدایا! مرا امتحان ،نکن بله می شود به خدا عرضه داشت در این موارد مرا امتحان نکن؛ همان طوری که یک دانش آموز هم می تواند به استادش بگوید از این فصل که نخوانده ام امتحان نگیر. ولی نمی تواند بگوید: اصلا امتحان نگیر.

در مورد خداوند هم می توان گفت:خدایا! مرا با داغ اولاد امتحان نکن.

کتاب مسكن الفؤاد

شهید ثانی یک کتابی به نام «مسکن الفؤاد» دارد؛ این کتاب خواندنی است. به فارسی هم چند ترجمه شده به نام «آرامش بخش دل های داغ دیده یا تسکین دهنده دل ها» کتاب سه بخش است: آیات صبر، روایات صبر و

ص: 251


1- الخصال، ج2، ص382.

داستان های صبر پایان کتابش یک جمله ای نوشت: خدایا این ها را من نوشتم و صبر هم می کنم ولی یک خواهشی ازت دارم دیگر مرا با داغ اولاد امتحان نکن.

در قرآن داریم:

﴿وَ لاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ ، وَ لَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْراً﴾ (1)

پروردگارا! آن چه طاقت تحمل آن را نداریم بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی

خدایا! امتحان ما را در دین قرار مده؛ بلکه امتحان در دنیای ما باشد در مال ما باشد.

در دعای عرفه می خوانیم خدایا! ما را وارث چشم و گوش مان قرار نده، (2) یعنی چشم و گوش ما از کار نیفتد و من زنده باشم.

امیرالمؤمنین در «نهج البلاغه» می فرماید: خدایا! اول چیزی که از من می گیری جانم باشد. (3)

وقتی جان گرفته شد بقیه هم گرفته می شود والا می شود انسان زنده باشد ولی چشمش نابینا باشد می توان این دعا را :کرد

خدایا! امتحان های ما را آسان قرار بده

خدایا! ما را با سختی ها آزمایش نکن

هدف امتحان الهی

هدف از آزمون های الهی برای این است که انسان بالنده شود برای این است که آدم صبر کند و ثواب ببرد برای این است که مسئولیت به آدم بدهند

ص: 252


1- بقره، 286
2- اقبال الاعمال، ج1، ص 342؛ بحارالانوار، ج94، ص317.
3- نهج البلاغه، خطبه 215

و ... حضرت ابراهیم اگر امتحان نمی شد که امام نمی شد، فقط پیامبر بود، قرآن می فرماید:

﴿وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيتى قَالَ لا ينالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ ﴾ (1)

(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایش ها .برآمد خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من به ستمکاران نمی رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم ،باشند، شایسته این مقامند)».

حضرت ابراهیم امتحان شد و قبول شد، خداوند فرمود: من تو را برای مردم امام قرار دادم.

گاهی برخی از آدم ها که با خدا قهر کرده اند، در اثر بیماری با خدا صلح می کنند؛ در اثر یک داغ، فامیل ها کنار هم جمع می شوند، یعنی اختلاف ها کنار می رود؛ گاهی یک تصادف باعث می شود که انسانی اهل دین شود.

نگویید چرا خدا امتحان می گیرد؟ برای رشد برای بالندگی برای پیشرفت برای ،ترقی برای مسئولیت دادن و برای بازگشت به سوی خداوند.

راه موفقیت در امتحان الهی

تنها راه موفقیت در امتحانات الهی یک کلمه است: صبر و بردباری قرآن می فرماید:

ص: 253


1- بقره، 124.

﴿وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾ (1)

و بشارت ده به استقامت کنندگان!

خدایا! همه ما را سرافراز در آزمونهایت قرار بده

خدایا! به مقربان درگاهت قسمت می دهیم همه ما را پیرو مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام مقرر بفرما.

ص: 254


1- بقره، 155

مسخره کردن

قال الله تبارک و تعالی:

﴿وَ إِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلا هُزُوا أَ هَذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَنَّكُمْ وَ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمَن هُمْ كَافِرُونَ ﴾ (1)

هنگامی که کافران تو را می بینند کاری جز استهزا کردن تو ندارند؛ (و می گویند:) آیا این همان کسی است که سخن از خدایان شما می گوید؟ در حالی که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار می کنند.

مقدمه

بحث ما در تفسیر آیات نورانی سوره انبیاست خداوند در آیه 36 از این سوره می فرماید: مشرکان و مخالفان وقتی تو را می بیند مسخره می کنند و به تو نگاه تحقیر آمیز می کنند. غالبا آدم هایی که استدلال ندارند و خود باخته اند، دست به مسخره کردن و استهزاء دیگران می زنند.

وقتی پیامبر صلی الله علیه و اله در کوچه های مکه راه می رود می گویند:

﴿هذَا الَّذِى يذْكُرُ آلِهَتَكُمْ﴾

ص: 255


1- انبیاء، 36

آیا این همان کسی است که سخن از خدایان شما می گوید؟!

این کسی است که بت های ما را مسخره می کند ؟!

فرعون می گفت: موسی با این لباس پشمینه و یک عصا آمده با من در بیفتد ؟! (1)

قرآن می فرماید: شما که اصل خدا را دارید انکار می کنید:

﴿وَ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمَن هُمْ كَافِرُونَ﴾

در حالی که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار می کنند.

اصل خدا را که رحمان و خالق هستی است منکر می شوید، آن وقت پیامبر صلی الله علیه و اله که دارد بت های چوبی و سنگی شما را نفی می کند مسخره اش می کنید.

راجع به تمسخر کردن مطالبی را بیان می کنم چهار نوع تمسخر و استهزاء در قرآن کریم آمده ممکن است شخصی بیش تر هم استخراج کند.

انواع تمسخر در قرآن

1.تمسخر پیامبران

اولین نوع تمسخر در قرآن مسخره کردن پیامبران است. قرآن می فرماید:

﴿وَ لَقَدِ اسْتَهْزِئَ بِرُسُلِ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ﴾ (2)

(اگر تو را استهزا کنند نگران نباش) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند؛ امّا سرانجام آن چه را استهزا می کردند دامان مسخره کنندگان را گرفت (و مجازات الهی آن ها را در هم کوبید)!

ص: 256


1- اعراف، 104 - 124
2- انبیاء، 41

پیامبر! اگر تو را مسخره می کنند ناراحت نباش؛ چون قبل از تو پیامبران دیگر را مسخره می کردند.

تمسخر حضرت نوح

اشاره

حضرت نوح را مسخره می کردند. هر کسی چیزی می گفت. (1)

نوح اندر بادیه کشتی بساخت

صد مثل گو از پی تسخیر بتاخت

در بیابانی که چاه و آب نیست

می کند کشتی چه نادان ابلهی است

آن یکی می گفت این کشتی بتاز

و آن یکی هم می گفت: پرش هم بساز

آن یکی هم می گفت: دنبالش کژ است

و آن یکی می گفت: پشتش گژمژ است

آن یکی می گفت: پالانش کجاست؟

و آن یکی می گفت: پایش گژ چراست؟

آن یکی می گفت کاین مشکی تهی است

و آن یکی می گفت این خر بهر کیست؟

آن یکی می گفت: جو چون می خورد؟

ورنه بارت کی به منزل می برد؟

ص: 257


1- هود، 38.

آن یکی می گفت: بیکاری مگر

یا شدی فرتوت و عقلت شد ز سر

او همی گفت: این به فرمان خداست

این بِچُربَک (1) ها نخواهد کشت کاست (2)

بیکاری کشتی می سازی ، آب از کجا می آوری؟ چرا چند طبقه می سازی؟ پیامبریت نگرفته نجاری می کنی؟ عقل از سرت پریده، روی شن و ماسه که نمی شود کشتی برد کشتی به این بزرگی آب می خواهد ؟! (3)

در سوره یاسین می فرماید:

﴿يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ ﴾ (4)

افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر این که او را استهزا می کردند!

هر کدام از پیامبران را به نوعی مسخره می کردند.

2.تمسخر وحى

دومین نوع تمسخر در قرآن ، مسخره کردن کلام پیامبران است. قرآن می فرماید:

﴿أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَ كَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِءُونَ﴾ (5)

آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!

ص: 258


1- متلک مسخرگی
2- دفتر سوم مثنوی، ص 287.
3- تاریخ انبیا، ص 55.
4- يس، 30
5- روم ، 15

این ها آیات الهی را تکذیب می کنند و می گویند این ها باعث تمسخر است و مسخره می کنند، مثلا: پیامبر صلی الله علیه و اله قرآن می خواند، داد و بیداد می کردند می گفتند: پس کو عذاب، کی می آید؟ بهشت و جهنم کجاست؟

اشعث بن قيس

اشاره

اشعث بن قیس آدم بدی بود. زمانی که در یکی از کوچه های کوفه سوسماری را نزد او آوردند گفت من با تو بیعت می کنم ولی با علی علیه السلام بیعت نمی کنم. حضرت امیر علی علیه السلام وقتی شنید این جمله را فرمود با همان سوسمار محشور می شود. (1)

3.تمسخر اعمال پیامبران

سومین نوع تمسخر در قرآن مسخره کردن اعمال پیامبران است. قرآن می فرماید:

﴿وَ إِذَا نَادَيتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمُ لاَ يعْقِلُونَ﴾ (2)

آن ها هنگامی که (اذان می گویید و مردم را) به نماز فرا می خوانید، آن را به مسخره و بازی می گیرند؛ این به خاطر آن است که آن ها جمعی نابخردند.

پیامبر! وقتی شما اذان می گویید، انسان های بی عقل مسخره می کنند، می گویند: این ها چیست؟

ص: 259


1- الخصال، ج2، ص 644؛ الاختصاص، ص 283؛ بحارالانوار، ج 33، ص 404.
2- مائده، 58

اذان گفتن بلال

اشاره

وقتی بلال برای اولین بار روی بام خانه خدا رفت و اذان گفت؛ یکی از همین مشرکین ایستاده بود به رفیقش گفت این چه کسی است که اذان می گوید؟ :گفت بلال ،است گفت این عبد سیاه بالای کعبه رفته، اذان می گوید، خوب شد پدران ما مردند و چنین روزی را ندیدند که آیه نازل شد: (1)

﴿إنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ﴾ (2)

گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.

اذان گفتن بلال را مسخره می کردند

4.تمسخر مؤمنان

چهارمین نوع تمسخر در قرآن مسخره کردن مؤمنان است. قرآن می فرماید:

﴿وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا﴾ (3)

از این رو افراد با ایمان را (که گاهی دست شان تهی است)، مسخره می کنند.

مؤمنان را دست می اندازند در فضاهای مجازی و شبکه های ماهواره ای گاهی تدین شما را مسخره می کنند مثلا: از نماز خواندن چی گیرد می آید که نماز می خوانی یا روزه می گیری؟ و گاهی جوک می سازند و متدینین را دست می اندازند.

ص: 260


1- روح البیان، ج9، ص190؛ تفسیر قرطبی، ج9، ص 6160 ؛ تفسیر نمونه، ج22، ص200.
2- حجرات، 13
3- بقره، 212

انواع تمسخر در قرآن

قرآن کریم می فرماید: مسخره کردن در قرآن دو نوع است: 1- گاهی صریح و با زبان است 2- گاهی با اشاره دست و چشم. قرآن می فرماید:

﴿إنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ﴾ (1)

بدکاران (در دنیا) پیوسته به مؤمنان می خندیدند

﴿وَ إِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ ﴾

و هنگامی که از کنارشان می گذشتند آنان را با اشاره تمسخر می کردند.

﴿يضْحَكُونَ ﴾ یعنی با زبان مسخره می کنند ﴿يتَغَامَزُونَ﴾ یعنی با اشاره مسخره می کنند.

حكم بن ابى العاص

حکم ابن ابی العاص پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله حرکت می کرد و شکلک در می آورد، مردم هم می خندیدند. عبا پیامبر صلی الله علیه و اله را می کشید و... پیامبر صلی الله علیه و آله خیلی تحملش کرد یکبار رسول خدا صلی الله علیه و آله برگشت دید دارد شکلک در می آورد فرمود:

﴿کن کذلک﴾؛

همین طوری بمان.

تا آخر عمرش رعشه گرفت. (2)

تمسخر خداوند

قرآن می فرماید:

ص: 261


1- مطففین، 29- 30.
2- شرح نهج البلاغه، ج 6، ص150؛ منهاج البرائه ، ج 16، ص 214؛ لسان العرب، ج2، ص 258.

﴿اللهُ يسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾ (1)

خداوند آنان را استهزا می کند؛ و آن ها را در طغیان شان نگه می دارد تا سرگردان شوند.

کسانی که دیگران را مسخره می کنند خداوند آن ها را مسخره می کند؛ این یک اصل کلی است.

در آیه دیگر می فرماید:

﴿وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ (2)

و (یهود و دشمنان مسیح برای نابودی او و آیینش) نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش) چاره جویی کرد؛ و خداوند بهترین چاره جویان است.

کسانی که مکر می کنند، خداوند با آن ها مکر می.کند در آیه دیگری می فرماید:

﴿إنَّ الْمُنَافِقِينَ ُيخَادِعُونَ اللهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ﴾ (3)

منافقان می خواهند خدا را فریب دهند؛ در حالی که او آن ها را فریب می دهد.

کسانی که خدعه می کنند خداوند با آن ها خدعه می کند.

شخصی از امام رضا علیه السلام سؤال کرد آیا خداوند مسخره، مکر و خدعه می کند؟

امام رضا علیه السلام فرمود:

﴿إِنَّ اللهَ لَا يَسْخَرُوَ لَا يَسْتَهْزِئُ وَ لَا يَمْكُرُ وَ لَا يُخَادِع﴾ (4)

ص: 262


1- بقره، 15
2- آل عمران 54
3- نساء، 142
4- التوحيد للصدوق، ص 163؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 1، ص126؛ الاحتجاج، ج 2، ص 411.

خداوند نه مسخره می کند و نه استهزاء و نه نیرنگ و فریب بکار می برد.

گفت: قرآن چه می گوید؟ امام رضا علیه السلام فرمود: یعنی این ها را به خودشان بر می گرداند.

مکررا به او بر می گرداند نه این که خدا مکر می کند، مثلا: شخصی چاله ای حفر کرده که فردی را داخلش بیاندازید خداوند چاله نمی کند که او را داخلش بیاندازد بلکه کاری می کند که او در این چاله خودش بیفتد

مکر خدا یعنی برگرداندن مکر بنده به خودش تمسخر خدا یعنی برگرداندن تمسخر خود بنده به خودش

کلاه گذاشتی ، کلاه سرت می رود نه این که خدا کلاه سرکسی می گذارد.

حضرت صالح

قرآن می فرماید:

﴿وَ كَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يَفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لَا يُصْلِحُونَ﴾ (1)

و در آن ،شهر نه گروهک بودند که در زمین فساد می کردند و اصلاح نمی کردند.

نه تا گروه بودند که حضرت صالح را اذیت می کردند. مسخره می کردند. آخرش به این نتیجه رسیدند که حضرت صالح را بکشند.

گفتند: شبانه او را می کشیم وقتی حضرت صالح می خواست به کوه برای عبادت برود و محافظ هم نداشت از هر قبیله یک نفر انتخاب می کنیم بالای کوه بروند و از آن بالا سنگی را هل بدهند که روی او بیفتد و او کشته شود. بعد هم به خانه های شان بروند. صبح شد می آییم گریه می کنیم که پیامبر خدا کشته شد

ص: 263


1- مل، 48

این نه نفری که مشخص شد زودتر آمدند که حضرت صالح نیامده باشد و بروند مخفی شوند. آمدن دیدن آن جایی که حضرت صالح می ایستد، اگر سنگ را بیندازند رویش می افتد یا نه؟ داشتند برآورد می کردند که یک مرتبه سنگ افتاد و نه نفر آن ها زیر سنگ زنده به گور شدند.

یک از جاهایی که خدا کلمه «مکر» را به کار برده این جاست:

﴿وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللهُ وَ اللهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ (1)

و (یهود و دشمنان مسیح برای نابودی او و آیینش) نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش)، چاره جویی کرد؛ و خداوند بهترین چاره جویان است.

آن ها مکر کردند و ما هم مکر کردیم ما چه کار کردیم؟ ما کار خودشان را به خودشان برگرداندیم.

خدا مکر ندارد، شما می خواستید این سنگ روی حضرت صالح بیفتد روی خودتان افتاد.

تمسخر مسخره کنندگان در قیامت

پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: در بهشت به روی یکی از مسخره کنندگان باز می گردد و به او گفته می شود .بیا. او با غم و اندوه جلو می رود و چون نزدیک شد، در به رویش بسته می شود سپس در دیگری به رویش گشاده می گردد این کار مرتبا تکرار می شود تا جایی که در به رویش باز می گردد و گفته می شود بیا بیا اما او دیگر جلو نمی رود. (2)

کسانی که مسخره می کنند روز قیامت آن ها را به طرف بهشت می برند در

ص: 264


1- آل عمران 54
2- محجة البيضاء ،ج 5، ص 236؛ کنز العمال، ح 8324.

بسته می شود و این حرکت چند مرتبه تکرار می شود این نتیجه تمسخر در دنیاست.

قرآن می فرماید:

﴿إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِءينَ ﴾ (1)

ما شرّ استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد.

ما جلوی کسانی که تو را مسخره می کنند می ایستیم.

تمسخر فرعون و پیروانش

حضرت موسی را مسخره کردند تهمت زدند گفتند برادرش را کشته :گفتند بدنش بیماری دارد و.....

روزی که در رود ،نیل فرعون و پیروانش غرق می شدند این ها ایستاده بودند و تماشای شان می کردند در نیل دست و پا می زدند اما دیگر فایده نداشت. (2)

تمسخر قارون

قارون از کاخش بیرون می آمد و مردم را مسخره می کرد که این ها نان ندارند در حالی که او تمام صندوقچه هایش پر از طلا بود و آن روزی که داشت در زمین فرو می رفت، این ها تماشایش می کردند. اول می گفتند:

﴿فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتى قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ﴾ (3)

(روزی قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آن ها که

ص: 265


1- حجر، 95
2- يونس، 90
3- قصص، 79

خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: «ای کاش همانند آن چه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستی که او بهره عظیمی دارد!»

ولی وقتی داشت فرو می رفت می گفتند خوب شد ما مثل او نبودیم الحمد لله .

قرآن کریم در سوره مؤمنون آیه 108 می فرماید:

﴿قَالَ اخْسَئوا فِيهَا وَ لَا تُكَلِّمُون﴾ (1)

(خداوند) می گوید: دور شوید در دوزخ، و با من سخن مگویید!

روز قیامت مسخره کنندگان در جهنم فریاد می زنند به دادمان برسید خطاب می شود هیچی نگویید می گویند: چه کار کردیم؟

﴿فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِياً﴾. (2)

امّا شما آن ها را به باد مسخره گرفتید.

شما دیگران را مسخره کردید تمسخر کردن کار بسیار زشتی است.

اگر کسی بنده ای را مسخره کند خدا را تمسخر کرده است.

ریشه های تمسخر

اشاره

ریشه های تمسخر را در هشت قسمت تبیین می کنم تا این بحث ریشه یابی شده و بدانیم چرا آدم ها دست به تمسخر می زنند؟

1.جهل و نادانی

اولین ریشه مسخره کردن جهل و نادانی است

ص: 266


1- مؤمنون 108
2- مؤمنون، 110

داستانی عبرت آموز

شخص ثروتمندی بهلول را می خواست مسخره کند بهلول فقیر بود گفت بهلول می دانی من و تو چه شباهتی با هم داریم؟ می خواست بگوید: من ثروتمندم و تو فقير.

بهلول گفت: خودم می گویم: من و تو از یک جهت به هم شباهت داریم گفت: جيب من و مخ تو مثل هم است گفت یعنی چه؟ گفت: جیب من خالی است و مخ توهم خالی است تو عقل نداری و من پول ندارم.

گاهی جهل و نادانی باعث مسخره کردن دیگران می شود.

شوخی کردن

شوخی کردن اشکال ندارد امام باقر علیه السلام فرمود:

﴿إِنَّ اللهَ ُيحِبُ المُدَاعِبَ فِي الْجَمَاعَةِ بِلَا رَفَث﴾ (1)

خداوند کسی را که با دوستان مزاح کند (البته بدون حرف زشت و ركيك) دوست دارد.

پیامبر صلی الله علیه و اله اهل مزاح بوده است. امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿كَانَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و سلم يَدَاعِبُ وَ لَا يَقُولُ إِلَّا حَقًا ﴾ (2)

رسول خدا صلى الله عليه و سلم مزاح می فرمود و جز مطالب حق، چیزی نمی گفت.

سر کار گذاشتن عیب دارد با هم خندیدن عیب ندارد ولی به هم خندیدن عیب دارد.

یکی را سوژه کردن: اسم فامیلش، شغلش، قدش و... که چنین است از داخلش تهمت در می آید، غیبت در می آید و...

ص: 267


1- المحاسن، ج1، ص293؛ الکافی، ج2، ص 663؛ من لایحضره الفقیه، ج1، ص 474.
2- مستدرك الوسائل، ج 8، ص 408

شوخی کردن با رسول خدا صلی الله علیه و اله

اشاره

کسانی در مدینه بودند که با رسول خدا صلی الله علیه و اله شوخی می کردند و حضرت را می خنداندند.

شخصی خدمت رسول خدا هدیه ای آورد و تعریف کرد. حضرت هدیه را قبول کرد در وقتی خداحافظی :گفت یا رسول الله! این کادو را از آن مغازه گرفتم، لطف کنید بروید پولش را بپردازید.

حضرت می خندید و دستور می داد که پولش پرداخت شود. این حدیث از امام باقر و امام صادق نقل شده است فرمود:

﴿كَثرَةُ المَزاح تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْه﴾ (1)

شوخی زیاد اعتبار آدمی را می برد.

شوخی های ناپسند آبروی انسان و شخصیت انسان را لکه دار می کند

2.حسد

دومین ریشه مسخره کردن حسد است. حسود است که مسخره می کند، مثلا: نمی تواند دارایی دیگری را تحمل کند دست به تمسخر می زند.

صفيه همسر پیامبر صلی الله علیه و اله

اشاره

صفیه همسر پیامبر خدا صلی الله علیه و اله پدرش یهودی بود خودش پیشنهاد داد با پیامبر ازدواج کرد که هم یهودیان به اسلام جذب شوند و هم یک زندگی با معنویت داشته باشد خیلی از ازدواج ها به خاطر ارتباط معنوی با رسول خدا صلی الله علیه و اله است و الا پیامبر صلی الله علیه و اله از بیست و پنج سالگی تا پنجاه سالکی با خدیجه کبری علیها السلام زندگی کرده اند.

ص: 268


1- الکافی، ج2، ص 665؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 117؛ بحارالانوار، ج 69، ص 259.

بعض از این زن ها به او حسادت می ورزیدند می گفتند یهودی زاده! باید روی صفات مثبت افراد تکیه کرد.

پیش پیامبر صلی الله علیه و اله آمد و شکایت کرد. حضرت فرمود: بگو: بابایم هارون پیامبر خداست و وزیر حضرت موسی و عمویم حضرت موسی پیامبر کلیم الله است شوهرم حضرت محمد صلى الله عليه و سلم خاتم پیامبران است. (1)

سه تا نقطه مثبت را نادیده گرفته اید.

3.كينه

سومین ریشه مسخره کردن کینه .است

4.ثروت

چهارمین ریشه مسخره کردن ثروت است. شخصی که ثروتمند است در مهمانی ها از فردی که وضع خوبی ندارد به عنوان نیروی کار استفاده می کند، با این که نسبت فامیلی هم با طرف دارد.

بیش از ده آیه در مذمت یک فرد ثروتمند در رابطه با یک فرد فقیر آمده است.

داستان

اشاره

نابینایی وارد مسجد شد و یک ثروتمند هم آن جا بود. رسول خدا صلی الله علیه و اله با شخصی ثروتمند صحبت می کرد شخص نابینا با پیامبر صلی الله علیه و اله شروع به صحبت کرد. فرد ثروتمند نگاهی کرد و چهره در هم کشید.

حالا سؤال این است کسی که چشم هایش نمی بیند چطور متوجه می شود

ص: 269


1- مجمع البیان، ذیل آیه؛ تفسیر الصافی، ج 5، ص52؛ بحارالانوار، ج 22، ص 197.

که طرف عبوس شده؟ خدا رسوایش کرد و یک سوره نازل شد. (1)

﴿عَبَسَ وَ تَوَلَّى﴾ (2)

چهره در هم کشید و روی برتافت.

﴿أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى﴾

از این که نابینایی به سراغ او آمده بود!

خداوند می فرماید: چهره در هم کشیدی و رویت را بر می گردانی ! خداوند این مورد به شدت برخورد کرد؛ زیرا با اشاره دیگری را مسخره کرد.

5.طمع

پنجمین ریشه مسخره کردن، طمع است.

6.حقارت

ششمین ریشه مسخره کردن حقارت و خود کم بینی است.

خداوند در قرآن می فرماید:

﴿وَ إِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلا هُزُواً﴾ (3)

هنگامی که کافران تو را می بینند کاری جز استهزا کردن تو ندارند.

خداوند این استهزاء را به خودشان برمی گرداند.

می بایست به مردم شخصیت .داد خدا به هر کسی یک چهره داده و هر کسی یک داشته هایی دارد؛ همه ما مخلوق خداییم؛ پس نباید کسی را مسخره کرد.

ص: 270


1- تفسير الميزان، ج 20، ص 222؛ تفسیر نمونه، ج 26، ص 123
2- عبس 1-2
3- انبیاء، 36

مزاح با مسخره کردن باید مرزش از هم جدا شود.

خدایا! به همه ما توفیق پرهیز از تمسخر و بیهوده گویی عنایت بفرما.

ص: 271

ص: 272

عجله و شتاب

قال الله تبارک و تعالی:

﴿خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِ فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ﴾ (1)

(آری) انسان از عجله آفریده شده؛ ولی عجله نکنید؛ به زودی آیاتم را به شما نشان خواهم داد!

مقدمه

بحث ما در تفسیر سوره مبارکه انبیا به آیه 38 رسید. قرآن کریم می فرماید: انسان از عجله و شتاب آفریده شده است ظاهر آیه این است که مشرکین به پیامبر صلی الله علیه و اله می گفتند: اگر شما پیامبر هستی و می گویی: کسی که ایمان نیاورد عذاب می شود پس عذاب کجاست؟ همین الآن ما را عذاب کنید قرآن می فرماید: عجله نکنید؛ عذاب یک زمانی دارد و آن زمان فرا می رسد.

اما کلیت این کلام که انسان از شتاب آفریده شده را توضیح می دهیم که یعنی چه

در جای دیگر می فرماید:

ص: 273


1- انبیاء، 37

﴿وَ كَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً﴾ (1)

و انسان همیشه عجول بوده است!

انسان در کارها شتاب می کند مثل این که در فارسی می گوییم: فلانی شش ماهه به دنیا آمده است؛ یعنی خیلی عجله می کند. این مثل این آیه است:

﴿و إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً﴾ (2)

به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است.

یعنی انسان حریص آفریده شده است به این حساب آیا خدا انسان را این گونه آفریده است؟ پاسخ منفی است. یعنی انسان ها اگر تربیت نشوند و از آن داشته های خود درست استفاده نکنند ،هلوع جزوع و عجول بار می آیند. منظور از این صفات منفی این نیست که خداوند چنین آفریده است. بله عجله باید باشد والا انسان تلاش نمی کند و دنبال روزی نمی رود اما اگر کسی از این نعمت الهی درست استفاده نکرد عجول می شود و عجول بودن بد است

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿وَ الْعَجَلَةُ مِنَ الشَّيْطَانِ﴾؛ (3)

«و عجله و شتاب از شیطان است».

خویشتن داری تحمل و صبر و شتاب نکردن از خداست. اما عجله از شیطان است.

دوری کردن از چهار چیز

على علیه السلام فرمود:

ص: 274


1- اسراء، 11
2- معارج، 19.
3- المحاسن، ج1، ص 215؛ تحف العقول، ص 43؛ وسائل الشيعه، ج 27 ، 169

﴿ مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَمْنَعَ نَفْسَهُ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشياء فَهُوَ خَلِيقٌ بِأَنْ لَا يَنزِلَ بِهِ مَكْرُوهُ أَبَداً قِيلَ وَ مَا هُنَّ قَالَ الْعَجَلَةُ وَالدَّجَاجَةُ وَ الْعُجْبُ وَالتَّوَانِى﴾؛ (1)

هر که بتواند خود را از چهار چیز نگه دارد باید هرگز دچار ناراحتی نشود. عرض کردند آن ها چیست؟ فرمود: 1- عجله و شتاب، 2- لجاجت و ستیزه جوئی، 3 - عجب و خودپسندی، 4- تنبلی و سستی.

اگر مردم از چهار مورد مذکور در زندگی شان دوری کنند، سالم می مانند.

ذکر دو نکته:

1. انبیای الهی معصوم اند و هیچ گاه گناه نمی کنند. اگر جایی در قرآن پیامبری از کاری نهی شده است منظور ترک اولی است؛ یعنی بهتر بود این کار را نمی کرد

2. اگر انبیای الهی گاهی در زندگی شان عجله بوده است، این عجله با عجله ما فرق می کند. عجله آن ها برای هدایت یا برای کسب علم است.

و اما نمونه های قرآنی:

عجله حضرت داوود علیه السلام

وقتی دو نفر برای قضاوت نزد حضرت داوود علیه السلام آمدند، زود قضاوت کرد. خداوند فرمود: چرا این را کار کردی؟ حضرت هم توبه کرد. (2) عجله ایشان برای کار شخصی نبود؛ می خواست کار مردم راه بیفتد.

عجله حضرت موسی علیه السلام

عجله حضرت موسی علیه السلام در کلاس حضرت خضر علیه السلام هم نوع دیگری است.

ص: 275


1- تحف العقول، ص 206؛ بحار الانوار، ج 75، ص 43؛ الحیاه، ج 5، ص494
2- تفسیر نمونه، ج 19، ص 244.

هر کاری که خضر می کرد موسی علیه السلام سؤال می کرد که چرا این کار را می کنی. خضر علیه السلام گفت: صبر کن من علت این ها را توضیح می دهم. وقتی سه بار اعتراض کرد خضر علیه السلام از او جدا شد و توضیح هم داد. (1)

این عجله هم منفی نبود موسی علیه السلام می خواست زودتر بفهمد. ولی در عین حال خداوند می فرماید: باید تحمل می کرد

عجله حضرت یونس علیه السلام

حضرت یونس علیه السلام، پیامبر خداست و سی سال تلاش و تبلیغ دین کرد ولی فقط دو نفر به او ایمان آوردند. یک عالم و یک عابد. عابد به او گفت: نفرین کن. عالم گفت: نفرین نکن نوح 950 سال فریاد زد. شما سی سال است که تبلیغ می کنی؛ صبر کن در هر حال نفرین کرد و از قومش جدا شد. البته عجله او هم برای هدایت بود و شخصی نبود

خداوند خطاب به پیامبر صلی الله علیه و اله می فرماید:

﴿وَ لَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَ هُوَ مَكْظُوم﴾ (2)

و مانند صاحب ماهی [یونس] مباش (که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولی شد) در آن زمان که با نهایت اندوه خدا را خواند.

لذا کار حضرت یونس علیه السلام هر چند معصیت نیست، ولی بهتر بود انجام نمی شد. به همین دلیل هم :گفت

﴿لا إلهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ (3)

ص: 276


1- کهف، 66-78
2- قلم، 48
3- انبیاء، 86

«(خداوندا!) جزتو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمکاران بودم!»

عجله پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در رأس همه انبیاست و آن چه خوبان همه دارند، او تنها دارد. وقتی جبرئیل می آمد و قرآن را برایشان نازل می کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله خیلی سریع بعد از جبرئیل تکرار می کرد. گاهی اوقات صبر می کرد تا کل آیه تمام شود، بعد می خواند. گاهی هم برای این که در ذهن بماند و به دلیل عطش و علاقه فراوان به قرآن بلافاصله آیات را می خواند آیه نازل شد:

﴿وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَقْضَى إِلَيْكَ وَحْيهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمَا﴾ (1)

و در [خواندن] قرآن پیش از آن که وحی آن بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزای.

در دو جا این آیه آمده است. در جای دیگر دارد:

﴿لا تُحَركَ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ﴾ (2)

زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن [= قرآن] حرکت مده.

تمام این چهار موردی که عرض کردم برای موارد مثبت است و برای هدایت و فهم علم . ولی در عین حال خدا می فرماید: عجله نکن در ادامه آیه می فرماید: ای پیامبر به جای این که تکرار کنی بلافاصله بگو خدایا بر دانشم بیفزای

اقسام عجله

ما دو نوع عجله داریم: منفی و مثبت.

ص: 277


1- طه، 114.
2- قیامت 16

جله های مثبت

در برخی جاها عجله خوب است: در انجام دادن کارهای خیر، مثل نماز اول وقت، کمک به فقیر، احترام گذاشتن به دیگران خدمت رسانی و... این ها را عجله نمی گوییم قرآن به این کارهای مثبت می گوید: سرعت، ﴿سارعوا﴾ (1) و ﴿فاستبقوا﴾ (2)

پس برای کارهای منفی بگوییم عجله و برای مثبت بگوییم سرعت و سبقت برای مثال دفن میت باید سریع باشد ازدواج دختر با رعایت تحقیق و بررسی شرایط باید سریع باشد. انفاق باید سریع باشد و نماز اول وقت هم همین طور در کار خیر و امر به معروف باید سریع بود.

علی علیه السلام فرمود:

﴿الْعَجَلَةُ مَذْمُومَةٌ فِي كُلِّ أَمْرٍ إِلَّا فِيمَا يدْفَعُ الشَّرَّ﴾؛ (3)

شتاب مذمّت کرده شده و نکوهیده است در هر کاری مگر در آن چه شرّ را دفع می کند.

آیه فرمود:

﴿خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ﴾ (4)

بعضی خلقت شان از روی شتاب زدگی است.

گاهی عجله می کنند که چرا عذاب نیامد عجله نکنید می آید. بعضی عجله می کنند که چرا قیامت نمی آید عجله نکنید قیامت یک مرتبه و در زمان خودش می آید.

ص: 278


1- آل عمران، 133.
2- بقره 148؛ مائده، 48.
3- غرر الحکم، ح 5803
4- انبیا، 37

داستان

حضرت موسی علیه السلام قرار بود برای عبادت با قومش به میقات بیایند عجله کرد و خودش تنهایی آمد و خداوند در سوره طه به او فرمود:

﴿وَ مَا أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يا مُوسَى﴾ (1)

ای موسی! چه چیز سبب شد که از قومت پیشی گیری و (برای آمدن به کوه طور) عجله کنی؟!

﴿قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَى أَثَرِى وَ عَجِلْتُ إِلَيكَ رَبِّ لِتَرْضَى ﴾ (2)

عرض کرد: «پروردگارا! آنان در پی منند؛ و من به سوی تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوی!»

چرا صبر نکردی که با قومت بیایی و زود آمدی؟ جواب داد: خدایا! طاقت نداشتم. خواستم زود بیایم تا با تو حرف بزنم دیگر خدا هم نفرمود چرا این کار را کردی.

عجله های منفی

اشاره

در برخی از موارد عجله کردن مذمت شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود

1.عجله در گناه

اولین مورد که جزوه عجله های منفی محسوب می شود، عجله در گناه است، قرآن می فرماید:

﴿وَ يسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ﴾ (3)

ص: 279


1- طه، 83
2- طه، 83-84.
3- رعد، 6

آن ها پیش از حسنه (و رحمت) از تو تقاضای شتاب در سیئه (و عذاب) می کنند.

ای پیامبر صلی الله علیه وآله بعضی تا کار بد وجود دارد کار خوب نمی کنند. به جای این که به تو ایمان بیاورند عجله می کنند؛ به توسنگ می زنند.

2.عجله در قضاوت

دومین مورد که جزوه عجله های منفی محسوب می شود عجله در قضاوت است؛ سعی کنید زود قضاوت نکنید صبر کنید و جوانب کار را بسنجید. همین که سایت و یا منبع خبری یک خبر را اعلام می کند، در مورد آن قضاوت نکنید در قیامت چه جواب می توانیم بدهیم؟

داستان

اشاره

شخصی خدمت امام کاظم علیه السلام آمد و گفت: از بغداد می آیم و شروع کرد به آه و ناله و شکایت حضرت فرمود چه شده است؟ گفت: یکی از اصحاب شما (همین هایی که به شما عرض ارادت می کنند) گفته است: امام من هارون الرشيد است؛ نه موسی بن جعفر علیهما السلام او این مطلب را در یکی از جلسه هایی که مربوط به دولت عباسی ،بود گفت. وقتی به او گفته شد که تو شیعه هستی؟ او گفت: امام من هارون است و موسی ابن جعفر پیشوای ما نیست.

امام علیه السلام فرمود: خوب حرفی زده است به این معنا که امام باطل و ظالم ما موسى بن جعفر علیهما السلام نیست

ما دو دسته امام داریم: امام النار و امام النور این شیعه بوده است. معلوم است که جایی گرفتار شده و تقیه کرده است چرا این قدر زود قضاوت می کنید؟

ص: 280

3.عجله در کیفر دادن

سومین مورد که جزوه عجله های منفی محسوب می شود، عجله در کیفر دادن است؛ زود کیفر ندهید.

داستان

اشاره

فردی به نام جریر خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: قصد دارم به مسافرت بروم. مرا نصیحتی کنید. ظاهراً به سفر حج می رفته است. حضرت فرمود: عجله نکن؛ در طول سفر هر کس هر چه گفت تو آرام باش.

گفت: مطلب دیگری هم بفرمایید آقا فرمود: همان که اول گفتم.

گفت: من این همه راه آمدم فقط برای این دو کلمه ؟ امام انسان شناس است و می داند گرفتاری چه خواهد بود.

ارزش کتاب که به حجم و وزن آن نیست سخنرانی را هم با مدت زمانش که نمی سنجند!

آن فرد تشکر کرد و رفت. پس از آن تعریف کرد که : ما سفرمان را شروع کردیم. یک نفر از اهل شام همراه ما شد و غالب شامیان مخالف علی علیه السلام بودند. جلسه اول که سفره انداختیم صحبت از شام و جمل و جنگ شد. آن فرد شامی شروع کرد به جسارت به کوفیان و بزرگان بارها مشتم را گره کردم و خواستم که بالا بیاورم. با خود می گفتم امام فرمود آرام باش، عجله نکن. یک بار می خواستم به دلیل ناسزایی که به مولا علی علیه السلام داد، او را بکشم. دوباره نصیحت امام صادق علیه السلام یادم می آمد.

امیر کبیر استاد ناصرالدین شاه بود و امور مملکت را اداره می کرد با این که شاه خیلی شهوت پرست و خودخواه بود خواهرش را به امیر داده بود. بالأخره در حالت مستی، حکم قتل امیر کبیر را از او گرفتند. بعد از قتل به دلیل این عجله

ص: 281

پشیمان شد.

4.عجله در قضاوت درباره گنه کار

چهارمین مورد که جزوه عجله های منفی محسوب می شود عجله در قضاوت درباره گنه کار است یکی بدحجاب است؛ پس حتماً به جهنم می رود؟ این گونه نیست. صبر کن ما وظیفه داریم به گناه کار تذکر بدهیم؛ اما قضاوت و حکم با ما نیست.

اگر کسی درباره حر (1) عجله می کرد همان جا حکم قتلش را صادر می کرد یا درباره ساحران فرعون (2) که توبه کردند.

امام علی علیه السلام می فرماید:

﴿يا عَبْدَ اللهِ لَا تَعْجَلْ فِي عَيبٍ أَحَدٍ﴾؛ (3)

ای بنده خدا در گفتن عیب کسی که گناهی کرده است شتاب مکن!

هر کسی عیبی در زندگی اش دارد. عجله نکن شاید آمرزیده شد. حتی شاید تو توفیق توبه پیدا نکردی؛ ولی او توفیق پیدا کرد.

این است که امام علی به امام حسن علیهما السلام می فرماید: پسرم هیچ سعادت مندی را حکم نکن که حتماً سعادتمند هم از دنیا می رود. (4)

مانند بلعم باعورا. (5) بر عکس؛ چه کسی فکر می کرد طیب حاج رضایی، این گونه عوض شود؟

ص: 282


1- الامالى للصدوق، ص 159؛ بحارالانوار، ج 44، ص 319.
2- اعراف، 121
3- نهج البلاغه، خطبه 140
4- تحرير مواعظ العدديه، ص 332.
5- اعراف، 176

5.عجله در روزی

پنجمین مورد که جزوه عجله های منفی محسوب می شود، عجله در روزی .است .اگر روزی تان گاهی تنگ است عجله نکنید باید صبر کرد. عجله آثار منفی زیادی در زندگی انسان دارد

6.عجله در گفتار

ششمین مورد که جزوه عجله های منفی محسوب می شود، عجله در گفتار است.

7.عجله در ظهور

هفتمین مورد که جزوه عجله های منفی محسوب می شود عجله در ظهور هفتمین مورد است. امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُون﴾ ؛ (1)

شتاب کنندگان هلاک شدند.

حال سؤال این جاست که ما داریم «عجل علی ظهورک»؛ این دعا است. «المستعجلون» در مورد کسانی است که وقت تعیین می کنند که حضرت حجت مثلاً: این جمعه می آید.

امام زمان در نامه آخرشان فرمود: ﴿هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُون﴾ ؛ آن هایی که تعیین وقت می کنند هلاک می شوند البته باید دعا کرد و در عین حال نباید کارمان به تعیین وقت منجر شود.

ص: 283


1- الكافي، ج 1، ص 367؛ الغيبه للنعمانی، ص 198؛ بحار الانوار، ج 52، ص 104.

اثرات عجله منفی

1.پشیمانی

اولین اثر عجله منفی پشیمانی است. امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿مَعَ التَّثبُّتِ تَكُونُ السَّلَامَةُ وَ مَعَ الْعَجَلَةِ تَكُونُ النَّدَامَة﴾؛ (1)

به همراه تأنی و مشورت سلامتی است و به دنبال شتاب زدگی پشیمانی.

ما یک عجله داریم و یک تثبت؛ عجله یعنی شتاب و تثبت یعنی وقار و سنگینی و آرامش

2.هلاکت

اولین اثر عجله منفی هلاکت است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿إِنَّمَا أَهْلَكَ النَّاسَ الْعَجَلة﴾ (2)

همانا عجله و شتاب مردم را به هلاکت می رساند.

این حدیث را باید برای راننده ها به صورت تابلو در آورند بسیاری از تصادفات به دلیل عجله است. ازدواج هایی که با عجله بوده، خانواده ها یک عمر باید هزینه آن را پرداخت کنند انسان باید با خودش تمرین کند و بگوید:

﴿إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴾ (3)

خدا با شکیبایان .است

در صدر اسلام مسلمان ها برای این که گرفتار عجله نشوند، بعد از سلام و احوال پرسی سوره ﴿والعصر﴾ را می خواندند.

ص: 284


1- الخصال، ج1، ص100؛ بحار الانوار، ج 68 ، ص 338؛ تفسیر کنز الدقائق، ج8، ص417
2- المحاسن، ج1، ص 215؛ وسائل الشيعه، ج 27 ، ص 169؛ بحارالانوار، ج 68، ص 340.
3- انفال، 46

عجله جعفر برمکی

اشاره

امام سجاد علیه السلام پسری به نام علی اصغر .دارد ایشان یکی از فرزندانش را به نام برادر شهیدش در کربلا نام گذاری کرده است. علی اصغر هم پسری به نام حسن دارد؛ یعنی نوه امام سجاد علیه السلام این حسن هم فرزندی به نام عبدالله دارد که به او عبدالله افطس می گویند. یعنی عبدالله نتیجه امام سجاد علیه السلام است . ایشان زمان هارون الرشید فردی سیاسی بود هنوز هم خانواده های افطس هستند.

به هارون گرفتند: عبدالله علیه حکومت اقدام می کند. دستور دارد تا دستگیرش کنند. سپس او را به یک زندان انفرادی و سخت فرستاد. عبدالله افطس نامه تندی به هارون الرشید نوشت با این مضمون که من از بنی هاشم هستم. مگر چه جرمی کرده ام؟ وقتی هارون نامه را نگاه کرد، جعفر برمکی را خواست و گفت: عبدالله این نامه را به من نوشته است. برو و جایش را عوض کن و به زندان عمومی ببر کمی هم به او آسان تر بگیرید تا از این وضعیت بیرون بیاید.

برامکه خیلی قدرت داشتند و همه کاره دستگاه بنی عباس بودند. جعفر برمکی به زندان رفت و عبدالله با او تندی کرد و عصبانی شد که چرا دیر رسیدگی کردید. جعفر برمکی دستور داد گردنش را بزنید و عبدالله افطس را به شهادت رسانید سر ایشان را روز عید نوروز برای هارون هدیه آوردند.

بنی عباس به نوروز اهمیت فراوانی می.دادند فرماندارها برای خلیفه هدیه می.آوردند. از جمله چیزهایی که آوردند یک طبق بود پرسید چه کسی این را فرستاده است؟ گفتند جعفر برمکی وقتی روپوش را برداشت، بسیار تعجب کرد و گفت چه کسی او را کشته است؟ خبر دادند که دستور جعفر بوده است. گفت: کار اشتباهی کرده است. من دستور چنین کاری نداده بودم

جعفر آمد و گفت: عبدالله توهین می کرد هارون گفت عیبی ندارد این ها

ص: 285

پسر عموهای من هستند. من فرمان قتل نداده بودم. بالاخره این کار را توجیه کرد و جلسه تمام شد. بعد از آن هارون حکم قتل جعفر را نوشت و به دست مسرور داد و گفت شب می روی و سرش را می زنی و برای من می آوری اگر جعفر پرسید چرا بگو به دلیل عجله ای که کردی و عبدالله افطس را به شهادت رساندی.

وقتی مسرور به خانه جعفر آمد اجازه نمی دادند که وارد شود؛ چراکه جعفر نخست وزیر بود گفت: حکم دارم در اتاق خواب جعفر آمد و گفت: حکم .دارم جعفر :گفت اشتباه می کنی؛ امکان ندارد. هارون بدون اجازه من آب نمی خورد حکم قتل مرا صادر نمی کند. جعفر گفت: برویم نزد هارون و از او بپرسیم مسرور قبول نکرد و جعفر را به قتل رسانید بعد از آن هارون آل برامکه را ریشه کن .کرد نتیجه عجله این است.

موارد منفی عجله مثال های ساده زیادی دارد در راه رفتن و رانندگی کردن و ... که بعضاً ژنتیکی است؛ منظور این ها نیستند و با تمرین برطرف می شوند. ولی مواردی که می گویم، بسیار کلیدی است و عجله در آن ها خطرناک است.

3.طلب کردن بدی ها

سومین اثر عجله ،منفی طلب کردن بدی ها .است بعضی در دعا کردن عجله می کنند:

﴿وَ يدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِ دُعَاءَهُ بِالْخَيرِ وَ كَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً﴾ (1)

انسان (بر اثر شتابزدگی) بدی ها را طلب می کند آن گونه که نیکی ها را می طلبد؛ و انسان همیشه عجول بوده است!

خداوند امتیازی به نام دعا به انسان داده است و می فرماید:

ص: 286


1- اسراء، 11

﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾ (1)

مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم

البته در دعا هم عجله نباید کرد گاهی مصلحت نیست؛ گاهی شرایط فراهم نیست. دو نوع دعا داریم دعای خیر و دعای شر. قرآن می فرماید: برخی عجله می کنند و به جای دعای خیر دعای شر می کنند. فرصتی که برای دعا کردن دارد، در شر استفاده می کند، مثلاً: بارها شنیده می شود که این فرزندم، اذیت می کند. درست است؛ اما خداوند جای حق نشسته است. تو برای فرزندت دعا کن تا ان شاء الله خداوند اصلاحش کند.

دعای بد و نفرین آثار وضعی دارد و در قرآن به صراحت آمده است.

طلب کردن دعای شر

پیامبر خدا صلی الله علیه و اله، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در روز غدیر به عنوان امام و خلیفه رسماً معرفی کرد. دستور خداوند بود و کار شخص پیامبر صلی الله علیه و اله نبود.

﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغَ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾ (2)

ای پیامبر آن چه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می دارد آری خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.

این مسئله خلافت اعلام شد و همه بیعت کردند و پیامبر صلی الله علیه و اله به مدینه آمد و خبر به شهرها رسید که پیامبر صلی الله علیه و اله جانشین خود را تعیین کرد

ص: 287


1- غافر، 60
2- مائده، 67

داستان

نعمان بن حارث خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله آمد و گفت: از ما خواستید که نماز بخوانیم ما هم اطاعت کردیم گفتید که جهاد کنید؛ ما هم قبول کردیم و به جنگ رفتیم. اما نمی توانیم قبول کنیم که شما پسر عمویت را به عنوان جانشین تعیین کنی

علت این بود که آن ها کینه داشتند حضرت با هر کس که با او دشمن بود می جنگید. می فرماید: در جنگ بدر من نگاه نمی کردم که مقابلم چه کسی است؛ در جنگ بدر بستگان و افراد خانواده در سپاه دشمن فراوان بود.

پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: حال چه کنم؟ گفت: یا رسول الله ! دعا کن که از آسمان سنگ بر من ببارد. سوره نازل شد:

﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِع﴾ (1)

پرسنده ای از عذاب واقع شونده ای پرسید.

یک سنگ بیاید که من بمیرم اما نبینم که علی علیه السلام جانشین شما شده است. (2)

پس در دعا برای مردم خیر بخواهید.

درمان عجله

درمان عجله کردن هم یک کلمه است؛ تمرین و باخود گفتن و تلقین کردن. ممارست و تمرین ،زیاد عجله را از انسان می زداید

ص: 288


1- معارج، 1
2- بحارالانوار، ج37 ، ص 175؛ تاويل الآيات، ص 697؛ تفسیر فرات، ص 505.

میزان در روز قیامت

قال الله تبارک و تعالی:

﴿ لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لا يكفُونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لَا عَنْ تورِهِمْ وَ لاَ هُمْ ُينْصَرُونَ ﴾ ، ﴿بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَ لَا هُمْ يَنْظُرُونَ ﴾ ﴿وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلِ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِعُونَ ﴾، ﴿قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ ﴾ ﴿أمْ لَهُمْ آلِهَةً تَمْنَعُهُم مِنْ دُونِنَا لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لاَ هُمْ مِنَّا يصْحَبُونَ ﴾، ﴿بَلْ مَتَّعْنَا هؤُلاء وَ آبَاءَهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَيهِمُ الْعُمُرُ أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتى الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ ﴾ ، ﴿قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحى وَ لا يَسْمَعُ الصُّمُ الدُّعَاءَ إِذَا مَا ينْذَرُونَ ﴾ ، ﴿وَ لَئِنْ مَسَتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴾، ﴿وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيئاً وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَى بِنَا

ص: 289

حاسِبينَ﴾ (1)

ولی اگر کافران می دانستند زمانی که (فرا می رسد) نمی توانند شعله های آتش را از صورت و از پشت های خود دور کنند، و هیچ کس آنان را یاری نمی کند (این قدر درباره قیامت شتاب نمی کردند)!

(آری این مجازات الهی بطور ناگهانی به سراغ شان می آید و مبهوت شان می کند؛ آن چنان که توانایی دفع آن را ندارند، و به آن ها مهلت داده نمی شود!

(اگر تو را استهزا ،کنند نگران نباش) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند؛ امّا سرانجام آن چه را استهزا می کردند دامان مسخره کنندگان را گرفت (و مجازات الهی آن ها را در هم کوبید)!

بگو: «چه کسی شما را در شب و روز از (مجازات) خداوند بخشنده نگاه می دارد؟!» ولی آنان از یاد پروردگارشان روی گردانند!

آیا آن ها خدایانی دارند که می توانند در برابر ما از آنان دفاع کنند؟! (این خدایان ،ساختگی حتّی نمی توانند خودشان را یاری دهند (تا چه رسد به دیگران)؛ و نه از ناحیه ما با نیرویی یاری می شوند!

ما آن ها و پدران شان را (از نعمت ها) بهره مند ساختیم، تا آن جا که عمر طولانی پیدا کردند (و مایه غرور و طغیان شان شد)؛ آیا نمی بینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده و از آن (و اهلش) می کاهیم؟! آیا آن ها غالبند (یا ما)؟!

بگو: «من تنها به وسیله وحی شما را انذار می کنم!» ولی آن ها که گوش های شان کر است، هنگامی که انذار می شوند، سخنان را

ص: 290


1- انبیاء، 39-47

نمی شنوند!

اگر کم ترین عذاب پروردگارت به آنان برسد فریادشان بلند می شود که: «ای وای بر ما! ما همگی ستمگر بودیم!»

ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا می کنیم؛ پس به هیچ کس کم ترین ستمی نمی شود؛ و اگر به مقدار سنگینی يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد، ما آن را حاضر می کنیم؛ و کافی است که ما حساب کننده باشیم!

مقدمه

آیه 39 سوره انبیا را بحث کردیم. در چند آیه چند مطلب آمده است که آن ها را بیان می کنیم سپس یکی از نکته ها را بیش تر توضیح می دهیم. در این آیات خطاب به ،مشرکین کفار و مخالفین چند مطلب بیان شده که بعضی تهدید است و بعضی دلداری به پیامبر صلی الله علیه و اله

خداوند در در آیه 39 که به نوعی تهدید است می فرماید: کافرها بدانند که نمی توانند جلوی آتش جهنم را بگیرند، آتشی که هم به چهره شان است، هم به پشت شان و همه وجودشان را احاطه کرده است کسی آن ها را یاری نمی کند و این بت هایی که می پرستند به دردشان نمی خورد آن ها پیوسته سؤال می کنند چه وقت قیامت می شود؟ قیامت ناگهان می آید؛ همانند سیل یا زلزله ای که پیش بینی نکرده اند. قیامت به گونه ای می آید که بهت زده می شوید. نه به شما مهلت می دهیم و نه می توانید آن را از خود دور کنید.

مطلب دیگر دلداری به پیامبر صلی الله علیه و آله است. ای پیامبر! اگر تو را مسخره می کنند پیامبران قبل از تو را نیز مسخره می کردند عذاب آن ها را گرفت و همین تمسخرها دامن گیرشان شد. اگر شما را تمسخر می کنند و به شما ساحر می گویند پیش از این هم چنین می کردند و خدا پیامبرانش را حفظ می کند.

ص: 291

مطلب سوم: از مشرکین دو سؤال می کند. ای پیامبر صلی الله علیه و اله به آن ها بگو: اکنون چه کسی از شما حفاظت می کند؟ اگر خداوند آسمان را حفاظت نکند و جورا نگه ندارد سنگ های آسمانی شما را تکه تکه می کنند. اگر جاذبه روی زمین نبود، شما نمی توانستید راه بروید. اگر آب و هوا ،نباشد همه موجودات می میرند.

اکنون چه کسی شما را مدیریت می کند؟ چه کسی شما را تأمین می کند؟ شما از این خدایی که همه وجود شما به او وابسته است، روی می گردانید.

سؤال دیگر: این بت هایی که شما برایشان قربانی می کنید و در مقابل شان تعظیم می کنید نمی توانند برای شما کاری انجام دهند. این ها حتی برای خودشان هم نمی توانند کاری کنند و حتی اگر بشکنند، نمی توانند خودشان را درست کنند.

شما چه چیزی را می پرستید؟ چوب و سنگی که نمی توانند خودشان را حفظ کنند!؟

این ها بت هایی هستند که شما می پرستید و از جانب خدا هیچ یاری نمی شوند.

مطلب چهارم: تاریخ گذشتگان را به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله یادآوری می کند ای پیامبر! به این ها بگو: ما به پدران شما هم عمر طولانی دادیم رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: اکثر عمر امت من بین شصت و هفتاد است. (1) ولی در گذشته عمرهای 1000 ساله و کم تر و بیش تر بودند.

هر روز از این جمعیت ها کاسته می شود و گروه فراونی از دنیا می روند. حال

ص: 292


1- ﴿قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و سلم أَعْمَارُ أُمَّتِی بَیْنَ اَلسِّتِّینَ إِلَی اَلسَّبْعِینَ وَ قَلَّ مَنْ یَتَجَاوَزُهَا﴾؛ پیغمبر صلى الله عليه و سلم فرمود: عمرهای امت من ما بین شصت و هفتاد است و کم است که کسی از هفتاد بیش تر شود. (ارشاد القلوب، ج1، ص40).

شما می خواهید گروه غالب باشید و در مقابل خداوند بایستید ؟!

مطلب پنجم ای پیامبر! خیلی خودت را اذیت نکن. این ها حرف تو را گوش نمی دهند.

به آن ها بگو من فقط وحی را برای شما می گویم کسی که خود را به ناشنوایی زده است هرگز نمی شنود اما کسی که ناشنواست می توان با علامت و اشاره چیزی را به او فهماند.

ای پیامبر! وقتی این ها را انذار می کنی گوش نمی دهند صبر کن و ببین آن روزی که عذاب می آید همگی پشیمان می شوند و می گویند: پیامبر صلی الله علیه و اله راست می گفت این بت ها سودی ندارند. او راست می گفت که عذاب می آید و قیامت می.شود

به راستی چرا خداوند این مطالب را نقل می کند؟ این ها تذکری است که خدا به شما نعمت داده است و شما توجهی نمی کنید و یک روز هم پشیمان می شوید.

مطلب ششم: ای پیامبر! به این ها بگو: روز قیامت میزان و ترازو داریم. اعمال تمام مردم دقیق و حساب شده وزن می شود درست همانند کشاورزانی که گندم می کارند و در فصل درو برداشت می کنند به اندازه وزن محصول خود پول می گیرند.

تمام اعمال شما روز قیامت وزن می شود و به هیچ کس کوچک ترین ظلمی نمی شود. عمل هر کس حتی به اندازه یک مثقال هم که باشد، (1) سنجیده شده و مزدش داده می شود

ص: 293


1- ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ﴾؛ پس هر کس هموزن ذره ای کار خیر انجام دهد آن را می بیند! ﴿وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ ﴾؛ و هر کس هموزن ذرّه ای کار بد کرده آن را می بیند! (زلزله، 7-8 )

انواع میزان

ما چهار نوع میزان داریم:

1. میزان در عالم هستی؛ قرآن در سوره الرحمن می فرماید:

﴿وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ﴾ (1)

و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت

این عالم بر اساس میزان بنا شده است فاصله خورشید تا ماه معلوم است فاصله زمین تا ماه هم همین طور این که خورشید و ماه چه زمانی می گیرند و یا زمین چقدر باید دور خورشید بچرخد همه بر روی حساب و کتاب است.

2. میزان در خرید و فروش؛ اگر می خواهید چیزی را به مردم بفروشید، باید میزانی داشته باشید. در قدیم کیل بوده است. در قرآن داریم وای بر کم فروشان.

(2) میزان در عالم به معنای همین نظم است و در خرید و فروش همان ترازوست.

3. میزان در عالم دین؛ قرآن می فرماید:

﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ (3)

ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آن ها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند

ما هر پیامبری ،فرستادیم هم به او کتاب دادیم و هم میزان میزان یعنی دین. هر دینی برای خود میزانی دارد

4. میزان در روز قیامت که آیه مورد بحث ماست؛ منظور از میزان در روز

ص: 294


1- رحمن، 7
2- مطففین 1
3- حدید، 25

قیامت ترازو نیست. الآن در هر رشته ای وسیله ای برای سنجش وجود دارد. مثلا: برای فاصله بین دو شهر یا مکان از کیلومتر استفاده می کنند. برای مثال از قم تا تهران 139 کیلومتر است. برای تشخیص هوا از دماسنج استفاده می کنیم. برای طلا و جواهر از عیار و برای مایعات از لیتر برای خرید و فروش خانه از مترو... . هر چیزی یک وسیله سنجشی دارد میزان روز قیامت چیست؟

روز قیامت یک نماز کاملی داریم که صد در صد درست و بدون اشکال است. مثلاً نمره صد را برای آن قرار می دهند و نماز ما را با آن می سنجند. ممکن است نماز من برای مثال در مقابل آن 20 یا 15 بشود این هم میزان روز قیامت است میزان یعنی حق و عدل یعنی نمره کامل اعمال

علی علیه السلام میزان اعمال

علی علیه السلام میزان اعمال است. در زیارت نامه اش هم همین را می گوییم:

﴿السَّلَامُ عَلَيكَ يا مِيزَانَ يَوْمِ الْحِسَاب﴾؛ (1)

این بدان معناست که حج و نماز و بقیه اعمال علی علیه السلام و یا پیامبر صلی الله علیه و اله را به عنوان میزان قرار می دهند و بقیه را با آن می سنجند.

الآن در کلاس درس برگه دانش آموزان را تصحیح می کنند. اگر یک نفر 20 شود، بقیه برگه ها را نسبت به آن تصحیح می کنند.

منظور از میزان در قیامت

منظور از میزان سنجیدن اعمال ناقص با یک عمل کامل است مثل سنجیدن برگه های دیگر با آن برگه ای که نمره عالی و اول را کسب کرده است. این میزان برای همه است.

ص: 295


1- المزار الكبير لابن المشهدى، ص 207؛ اقبال الاعمال، ج2، ص 609؛ بحارالأنوار، ج 97، ص 374

﴿وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ﴾ (1)

و ترازوهای داد را در روز رستاخیز می نهیم.

روز قیامت عیار هر عملی را می سنجند. این که هر نمازی چقدر اخلاص دارد بررسی می شود. بعضی افراد حتی شهید و عالم را روز قیامت می آورند و مشخص می شود که عمل او برای خدا نبوده است.

بررسی دقیق در قیامت

آقا سید احمد آقا نقل می کرد که امام خمینی رحمه الله، رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران را در خواب دیدند که فرمود: این جا از همه چیز سؤال می شود حتی از حرکت دست که آیا برای خدا بوده یا نه.

ضمناً آن که این ها را می سنجد، بسیار دقیق است. اگر میزان اعمال کسی سنگین بود خوش به سعادتش

﴿فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ﴾ (2)

اما هر که اعمالش سنگین برآید.

داستان

یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و اله به سلمان :گفت پدرت کیست و اهل کجایی؟ می خواست سلمان را تحقیر کند گفت: به پدرم چه کار داری؟ من شناسنامه ای به تو معرفی می کنم که هم اسم من در آن باشد و هم اسم تو در ابتدا من و تو یک نطفه بودیم انتهای کار من و تو و همه مردم یک مرده متعفن است.

اگر عزیزترین اهل خانواده و یا فرزندمان از دنیا برود، حتی یک شب هم

ص: 296


1- انبیاء، 47
2- قارعه، 6

نگهش نمی داریم و به سرعت به سردخانه می بریم.

سلمان ادامه داد: اما می خواهی بدانی من بالاتر هستم یا تو؟

﴿فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَهُوَ﴾؛

هر کس اعمال خیرش سنگین شد او بزرگوار است.

این آیه نیست؛ بلکه کلام سلمان است که از آیه استفاده کرده است.

﴿وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَهُوَ اللَّئيم﴾؛ (1)

و هر کس کارهای شرش سنگین گردید او پست خواهد شد.

هر کس پرونده اش سنگین تر است، کریم است. قرآن می فرماید:

﴿فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ . فَهُوَ فِى عِيشَةٍ رَاضِيةٍ﴾ (2)

امّا کسی که (در آن روز) ترازوهای اعمالش سنگین است. در يك زندگی خشنود کننده خواهد بود!

عوامل سنگین کردن پرونده انسان

اشاره

چه چیز پرونده انسان و به عبارتی میزان را سنگین می کند و چه چیز آن را سبک می کند؟

ص: 297


1- ﴿وَ رَوَى الْمُفَضَّلُ عَنِ الصَّادِقِ أَنَّهُ قَالَ وَقَعَ بَيْنَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ بَيْنَ رَجُلٍ خُصُومَةٌ لَا فَقَالَ الرَّجُلُ لِسَلْمَانَ مَنْ أَنْتَ وَ مَا أَنْتَ فَقَالَ سَلْمَانُ أَمَّا أَوَّلِي وَ أَوَّلُكَ فَنُطْفَةٌ قَذِرَةٌ وَ أَمَّا آخِرِي وَ آخِرُكَ فَجِيفَةٌ مُنْتِنَةٌ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ نُصِبَتِ الْمَوَازِينُ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَهُوَ الْكَرِيمُ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَهُوَ اللَّئيم﴾ حضرت صادق علیه السلام فرمود: بین سلمان فارسی و مردی نزاعی روی داد، آن مرد به سلمان گفت تو که هستی و چه قدرتی داری سلمان :گفت اما اول زندگی من و تو يك نطفه بیش نیست، در پایان زندگی هم مرداری گندیده خواهیم بود روز قیامت که ترازوها نصب گردند هر کس اعمال خیرش سنگین شد او بزرگوار است و هر کس کارهای شرش سنگین گردید او پست خواهد شد. (من لا يحضره الفقیه، ج 4، ص404؛ الوافی، ج26، ص 398؛ تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص660).
2- قارعه 6-7

1.صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و اله

اولین عاملی که پرونده انسان را سنگین می کند، صلوات بر محمد و آل محمد .است رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود:

﴿مَا فِي الْمِيزَانِ شَيءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَتُوضَعُ أَعْمَالُهُ فِي الْمِيزَانِ فَتَمِيلُ بِهِ فَيخْرِجُ ص الصَّلَاةَ عَلَيْهِ فَيضَعُهَا فِي مِيزَانِهِ فَيرْجَحُ بِهِ﴾ (1)

چیزی سنگین تر از درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آلش نیست، کسانی هستند که اعمال شان را در ترازوی سنجش عمل می گذارند، سبک و ناچیز است سپس صلوات بر آن حضرت را بیرون آورده و برآن می نهند سنگینی می کند و برتری می یابد

2.حسن خلق

دومین عاملی که پرونده انسان را سنگین می کند حسن خلق است پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود:

﴿مَا يوضَعُ فِي مِيزَانِ امْرِئ - يوْمَ الْقِيامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الخُلُقِ﴾؛ (2)

روز قیامت بهترین چیزی که در میزان آدم گذشته می شود، حسن خلق می باشد.

هیچ چیز در پرونده انسان سنگین تر و زیباتر از حسن خلق و خوش اخلاقی نیست خوش اخلاقی عبادت بی مالیات و بی هزینه است.

رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: می خواهید به شما بگویم چه کسی شبیه ترین شما به من است؟

ص: 298


1- الكافی، ج 2، ص 494؛ عده الداعى، ص 165؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص192.
2- الكافي، ج 2، ص 99؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 151؛ بحارالانوار، ج 7، ص 249.

﴿وَ إِنَّ أَشْبَهَكُمْ بي أَحْسَنُكُمْ خُلُقا﴾ (1)

شبیه ترین شما به من خوش اخلاق ترین شماست.

آیا به شما بگویم چه کسی روز قیامت به من نزدیک است؟ آن که خوش اخلاق است. (2)

خوش خلقی مهم ترین عاملی است که زن و مرد را به هم جلب و جذب می کند

3.كلمه توحيد (لا اله الا الله)

سومین عاملی که پرونده انسان را سنگین می کند، کلمه توحید (3) است. چیزی زیباتر از این کلمه در پرونده مؤمن نیست.

4.دوستی اهل بیت:

چهارمین عاملی که پرونده انسان را سنگین می کند، محبت اهل بیت علیهم السلام است.

عوامل سبک کردن پرونده در قیامت

اشاره

عواملی هم این پرونده را سبک می کند، قرآن می فرماید:

ص: 299


1- الامالي للصدوق، ص271؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج2، ص50؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص152.
2- ﴿قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و سلم أَقْرَبُكُمْ مِنِّي مَجْلِساً يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ﴾؛ نزديك ترين شما به من روز قیامت کسانی هستند که خلق نيك داشته باشند و با خاندان خود به نیکی رفتار نمایند. (عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 2، ص 38؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 153؛ بحارالانوار، ج 68، ص 387) .
3- ﴿عَنْ مَوْلَانَا جَعْفَرِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: وَ طَلَبْتُ ثِقْلَ الْمِيزَانِ فَوَجَدْتُهُ فِي شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ﴾؛ هر گاه جویای سنگینی ترازوی اعمال شدم آن را در گواهی به لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، يابيدم (مستدرك الوسائل، ج 12، ص 173).

﴿وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ ﴾ (1)

و امّا کسی که ترازوهایش سبک است

1.حق الناس

اولین عاملی که پرونده انسان را سبک می کند، حق الناس است.

مفلس واقعی

روایتی در این مورد داریم که بسیار تکان دهنده است، پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود:

﴿أَتَدْرُونَ مَا الْمُفْلِسُ فَقِيلَ الْمُفْلِسُ فِينَا مَنْ لَا دِرْهَمَ لَهُ وَ لَا مَتَاعَ لَهُ فَقَالَ المُفْلِسُ مِنْ أُمَّتى مَنْ يأتى يوْمَ الْقِيامَةِ بِصَلَاةٍ وَ صِيام وَ زَكَاةٍ و يأتى قَدْ شَتَم وَ قَذَفَ هَذَا وَ أَكَلَ مَالَ هَذَا وَ سَفَكَ دَمَ هَذَا وَ ضَرَبَ هَذَا فَيعْطَى هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ وَ هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ فَإِنْ فَنِيتْ حَسَنَاتُهُ قَبْلَ أَنْ يَقْضَى- مَا عَلَيْهِ أُخِذَ مِنْ خَطَايَاهُمْ فَطْرِحَتْ عَلَيْهِ ثُمَّ طُرِحَ فِي النَّارِ﴾؛ (2)

آیا می دانید مفلس کیست؟ پس یکی گفت مفلس نزد ما کسی است که پول و مال دنیا ندارد پس آن حضرت فرمود مفلس از امت من کسی است که روز قیامت به نماز و روزه و زکات بیاید ولی از طرفی با خودش شتم و دشنام دادن به این و قذف و تهمت زدن به آن و خوردن مال این و آن و ریختن خون این و زدن آن را هم بیاورد که از حسنات او یکی یکی بگیرند و به ازای بدی های او به دیگران بدهند و وقتی هم که حسنات او به پایان رسید و هنوز دیگران برگردن او حق دارند از گناه آن طلبکاران بگیرند و بر این شخص و برگناهان او افزوده کنند آن گاه او را به آتش بیاندازند

ص: 300


1- قارعه ، 8
2- بحار الأنوار، ج 69، ص 6

روزی پیامبر صلی الله علیه و اله در مسجد به مردم رو کرد و فرمود: می دانید مفلس و ورشکسته چه کسی است؟ گفتند کسی که هیچ مالی ندارد. پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: فقیر یا بیکار ممکن است کار پیدا کند یا قرض کند و پولدار شود مفلس واقعی کسی است که ضرر کند و نتواند جبران کند اگر کسی مغازه اش بسوزد، دوباره کار جدیدی را شروع می کند.

شخصی را در صحرای محشر می آورند که پرونده سنگین و پرعملی دارد و حكم بهشت را به او می دهند. وقتی می خواهد به بهشت برود، عده ای اطراف او را می گیرند. یکی می گوید تو یک روز به من ناسزا گفتی دیگری می گوید من همانم که به من تهمت زدی فرد دیگری می گوید مال مرا .خوردی آن دیگری می گوید خون من را ریختی

می گوید: خدایا با این ها چه کنم؟ خداوند می فرماید: خودت می دانی.

می گوید: من بهشتی هستم با شما چه کار کنم؟ جواب می دهند: پرونده ات پر از اعمال خوب است. یکی می گوید روزه ات را به من بده دیگری می گوید: نمازت را به من بده و به همین شکل تمام اعمالش از دستش می رود و پرونده اش خالی می شود به ناچار باید به جهنم .برود این مفلس واقعی است.

در قرآن داریم: روز قیامت انسان از پدرش و فرزندانش فرار می کند. (1) صاحب تفسیر مجمع البیان نوشته است دلیل این فرار این است که هر کسی می ترسد که حق الناسی به گردنش باشد و به دلایل مختلف جلوی او را بگیرند.

حق الناس عامل گرفتاری در عالم برزخ

خدا مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی رحمه الله را رحمت کند. که سال ها در

ص: 301


1- ﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ﴾ در آن روز که انسان از برادر خود می گریزد. ﴿وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ﴾ ؛ و از مادر و پدرش. (عبس، 34-36).

این حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام اقامه نماز جماعت کردند. ایشان نقل می کند 14 سال پدرم را در خواب ندیدم آن هایی که حق الناس به گردن شان نیست زود به خواب می آیند.

ایشان می گوید: به سید الشهدا علیه السلام متوسل شدم تا پدرم را در خواب ببینم بالأخره بعد از 14 سال پدرم را در خواب دیدم گفتم: پدر! خیلی دلم برای شما تنگ شده است. گفت پسرم گرفتارم گفتم برای چه؟ گفت: 700 دینار به مشهدی محمد یزدی، بقال نجف بدهکارم برو او را پیدا کن

می گوید: از خواب بیدار شدم؛ در حالی که در ایران بودم ویزا گرفتم و مشهدی را پیدا کردم دیدم یک مغازه نامنظمی است که همه چیز در مغازه اش پیدا می شود. گفتم: 14 سال پیش سیدی که پدر من است، به شما بدهکار بود. جایی نوشته ای؟ گفت: من از شب گذشته خودم هم یادم نیست پرسیدم شما دفتری برای ثبت بدهی مردم نداری؟ گفت: در کاغذهای کوچکی می نویسم و بالای طاقچه می گذارم. دو ساعت جستجو کردیم و یک کاغذ کوچک پیدا کردیم که نوشته بود: سید محمود 700 دینار. داستان را برای او گفتم گفت: وظيفه من نبوده است. او باید وصیت می کرده است.

مقداری اضافه تر از طلبش به او دادم و پدرم از زیر بار دین او بیرون آوردم. این حساسیت حق الناس است

اگر طلبکار را هم نمی شناسید رد مظالم بدهید این رد مظالم مواردی را که آدم نمی شناسد، جبران می کند حق الناس قابل گذشت نیست و پرونده انسان را زود خالی می کند. در قیامت کسی رحم نمی کند؛ زیرا آن جا همه نیاز دارند.

شیخ عباس قمی

اشاره

آقازاده شیخ عباس قمی رحمه الله، آقا میرزا علی آقا محدث زاده گفت: پدرم به

ص: 302

خوابم آمد و گفت: جلد 13 بحار را از کسی قرض گرفتم و در طاقچه منزل است. این جا به خاطر همین یک جلد مشکل دارم بروید این کتاب را به صاحبش بازگردانید.

بعضی مردم حق الناس را جدی نمی گیرند و خیلی راحت و عادی برخورد می کنند.

2.زیبایی ظاهر بر باطن

دومین عاملی که پرونده انسان را سبک می کند زیبایی ظاهر بر باطن .است امام باقر علیه السلام فرمود:

﴿مَنْ كَانَ ظَاهِرُهُ أَرْجَحَ مِنْ بَاطِنِهِ خَفَّ مِيزَانُهُ﴾؛ (1)

هر که را برون بر درون ،بچربد میزان او سبك است

این مطلب هم درباره آیه ﴿فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ﴾ (2) است. هر که ظاهرش از باطنش زیباتر باشد یعنی در ظاهر حضور قلب دارد و ظاهرش بین مردم مذهبی است؛ اما در باطن و پشت پرده عملش به گونه ای دیگر است، در قیامت جزو کسانی است که پرونده شان خالی است

3.حسادت

سومین عاملی که پرونده انسان را سبک می کند حسادت است. حسادت خیلی زود و همانند یخ که آب می شود پرونده را سبک می کند و از بین می برد. (3)

ص: 303


1- من لا يحضره الفقیه، ج 4، ص 404؛ الامالی للصدوق، ص 492؛ الوافی، ج 5، ص 857.
2- قارعه، 6.
3- ﴿قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و سلم إِيَّاكُمْ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْحَسَنَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَب؛ پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از حسادت بپرهیزید؛ زیرا حسنات و نیکی ها را فرو می خورد همچنان که آتش هیزم را (بحارالانوار، ج 70 ، ص 255؛ جامع الاخبار، ص 159).

ان شاء الله خداوند توفیق بندگی به همه عنایت بفرماید و همه ما را با امیرمؤمنان علیه السلام محشور بگرداند.

ص: 304

پیامبران

قال الله تبارک و تعالی

﴿وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَ هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِياءٌ وَذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيب وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ﴾ (1)

ما به موسى و هارون، «فرقان» [وسیله جدا کردن حق از باطل] و نور، و آن چه مایه یادآوری برای پرهیزگاران است، دادیم. همان هایی که از پروردگارشان در نهان می ترسند و از قیامت بیم دارند!

مقدمه

در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان و در آستانه عید سعید فطر قرار داریم. ان شاءالله خداوند روزه و عبادات ما را به احسن وجه بپذیرد و ذخیره آخرت ما قرار دهد و ان شاء الله این ماه ،رمضان ماه رمضان آخر عمر ما نباشد.

بحث ما در تبیین و توضیح آیات نورانی سوره مبارکه انبیا بود. آیاتی که امروز

و روزهای بعد بحث می کنیم به داستان انبیا مربوط اند. نام سوره هم انبیاست. تا کنون هر چه صحبت کردیم کلیات بود؛ یعنی درباره توحید، معاد، میزان و

ص: 305


1- انبیا 48، 49

قیامت.

اکنون می خواهیم وارد بحث انبیا شویم. داستان 16 پیامبر پشت سرهم در این سوره آمده است و به همین جهت هم این سوره انبیاست. سوره انبیا از حضرت موسی علیه السلام شروع کرده بعد حضرت ابراهیم علیه السلام و یک یک انبیای دیگر را بحث می کند.

کم بودن اطلاعات ما درباره پیامبران

خداوند 124 هزار پیامبر فرستاده و کم تر از یک درصد درباره آن ها اطلاعات نداریم زیرا فقط داستان 25 پیامبر در قرآن آمده است. فقط این را می دانیم که قرآن می فرماید:

﴿وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ﴾ (1)

و هیچ امتی نبوده مگر این که در آن هشداردهنده ای گذشته است.

هر امتی پیامبر داشته است. این که الآن بعضی سؤال می کنند چرا انبیا در منطقه فلسطین و بابل و عراق و مصر و ... ظهور کرده اند؟ نه این گونه نیست. ما خبر نداریم؛ در جای دیگر می فرماید:

﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَى﴾ (2)

باز فرستادگان خود را پیاپی روانه کردیم.

«تتری» یعنی پشت سرهم از حضرت آدم علیه السلام شروع کردیم تا حضرت خاتم. انبیا را یکی یکی فرستادیم اما چه زمانی و کجا نمی دانیم

در روایات هم اگر بگردیم صد مورد دیگر هم می توان اضافه کرد. فقط می دانیم که قرآن می فرماید برای هر امتی پیامبری برانگیختیم. حال پیامبر

ص: 306


1- فاطر، 24
2- مؤمنون 44

چین چه کسی بود؟ نمی دانیم.

اگر قرار بود داستان همه این ها در قرآن ،بیاید قرآن کریم صدها جلد می شد.

قرآن فقط آن هایی را ذکر کرده که مبتلابه بوده.اند یکی از دلایل می تواند این باشد که چون پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با مسیحی های زمان خودش درگیر و در ارتباط بوده و می خواسته برای این ها نماینده بفرستد می بایست مسلمان ها اطلاعات خوب و و جامعی از داستان حضرت عیسی علیه السلام داشته باشند.

اهداف مشترک پیامبران

اشاره

تمام انبیا اهداف مشترکی داشتند. شاید نماز ما با نماز قوم حضرت عیسی علیه السلام متفاوت بوده یا روزه ما با روزه یهودی ها متفاوت باشد شاید خمس در میان باشد و در میان آن ها نباشد یا زکات به همین شکل باشد اما تمام انبیا هفت چیز مشترک بین شان بوده است:

1.دعوت به توحید

اولین هدف مشترک پیامبران دعوت به توحید است. قرآن می فرماید:

﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلّ أُمَّةٍ رَسُولاً﴾ (1)

ما در هر امتی رسولی برانگیختیم.

هیچ پیامبری از دو خدا سخن نگفت آن چه که ابراهیم علیه السلام گفت با آن چه نوح علیه السلام درباره یکانگی خداوند گفته اند یکی است.

از این رو رهبر انقلاب، حضرت امام خمینی رحمه الله می فرمود: اگر همه انبیا یک جا جمع شوند، با هم اختلاف نمی کنند. (2) هیچ کدام هم همدیگر را نفی

ص: 307


1- نحل، 36.
2- صحیفه امام، ج 12، ص214؛ ج 20، ص 224.

نکردند. به علاوه وعده آمدن همدیگر را هم می دادند.

حضرت ابراهیم علیه السلام با آن جایگاه ویژه ای که دارد، خداوند در قرآن حساب ویژه ای برای او باز کرده و او را پدر خوانده است ایشان وقتی در مکه خانه خدا را ساخت فرمود: خدایا! پیامبر آخر الزمان را بفرست:

﴿رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ﴾ (1)

پروردگارا! در میان آن ها پیامبری از خودشان برانگیز

2.دعوت به معاد

دومین هدف مشترک پیامبران دعوت به معاد است. تمام انبیا بدون استثنا دعوت به روز بازپسین کرده اند. قرآن می فرماید:

﴿و لِينْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ﴾ (2)

تا [ مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند.

«تلاق» یعنی ملاقات یکی از اسم های روز قیامت روز تلاق است؛ یعنی روز ملاقات.

همه انبیا درباره معاد و روز بازگشت انسان می گفتند. ممکن است یک پیامبر توضیحش به گونه ای دیگر باشد اما همه اصل معاد را قبول داشتند.

3.عدالت

سومين هدف مشترک پیامبران دعوت به عدالت است. قرآن می فرماید:

﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ

ص: 308


1- بقره، 129
2- غافر، 15

النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ (1)

ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آن ها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.

همه انبیا آمدند تا عدالت را در جامعه ایجاد کنند اما این که چقدر در این کار موفق بودند، مورد بحث ما نیست.

حضرت یونس علیه السلام سی سال تبلیغ کرد و دو نفر بیش تر به او ایمان نیاوردند. حضرت نوح علیه السلام 950 سال تبلیغ کرد؛ اما به اندازه یک کشتی به او ایمان آوردند. کشتی که یک طبقه آن موجودات دیگر بودند. اما تمام این پیامبران آمدند تا عدالت در جامعه برقرار شود.

4.تعليم و تربيت

چهارمین هدف مشترک پیامبران دعوت به تعلیم و تربیت و اخلاق است.

قرآن می فرماید:

﴿وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ﴾ (2)

و آن ها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!

تعلیم و تربیت وجه مشترک همه انبیاست از این رو امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

ص: 309


1- حدید، 25
2- جمعه، 2.

انبیا کاری نداشتند جز این که فطرت انسان را بیدار کنند. (1)

انسان فطرتی دارد که همین فطرت می گوید: دروغ نگو، خدای واحد را بپرست و....

مُذكّر بودن پیامبران

اشاره

انبيا مؤسس نیستند بلکه یادآوری کننده اند تفاوت این دو این است که مؤسس چیزی را ایجاد می کند ،مذکر چیزی را یادآوری می کند. اگر مردم سراغ فطرت شان بروند، این فطرت به آن ها می گوید خدا یکی است. اما این موضوع یادشان رفته است ای پیامبر! تو یادآوری کن

وقتی پیامبر اکرم صلى الله عليه و سلم می فرماید: یکدیگر را مسخره نکنید، غیبت نکنید، این امور را فطرت انسان هم می گوید انبیا آمدند تا فطرت ها را بیدار کنند آن ها آمدند تا مردم پاک شوند و یاد بگیرند. البته امت ها با هم متفاوتند. انبیا هم با هم فرق می کرده اند. سطح تعالیم شان فرق می کند یکی دین را آورده و دیگری آن را تبلیغ می کرد

بعضی انبیا برای منطقه ای خاص هستند مثلاً به یک پیامبر گفته اند: هدایت مصر با شماست. بعضی پیامبران جهانی اند؛ مانند حضرت نوح و عیسی علیهما السلام و حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله.

5.تشکیل حکومت

پنجمین هدف مشترک پیامبران تشکیل حکومت است. تمام انبیا وظیفه داشتند حکومت تشکیل بدهند و ظالمان را از بین ببرند قرآن می فرماید:

ص: 310


1- نهج البلاغه، خطبه 1.

﴿وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا لِيطَاعَ بِإِذْنِ اللهِ﴾ (1)

ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود.

خداوند می فرماید: ما هر پیامبری را فرستادیم به مردم گفتیم: فقط حرف او را گوش بدهید. لازمه این که همه مردم حرف کسی را گوش دهند، این است که حکومت داشته باشد البته پیامبران مثل حضرت سلیمان و حضرت موسی علیه السلام تشکیل حکومت دادند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله هم حکومت تشکیل دادند ولی همه انبیا به این کار موفق نشدند.

6.مبارزه با ظلم

ششمین هدف مشترک ،پیامبران مبارزه با ظلم و طاغوت است. قرآن می فرماید:

﴿وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾ (2)

و از طاغوت [ = فریب گر] بپرهیزید.

هیچ پیامبری با هیچ ظالمی دست همکاری نداد از این رو یا کشته شدند یا به زندان رفتند در تاریخ پیامبری بوده که اسمش زکریا است، او را دنبال کردند که به قتل برسانند داخل شکاف درخت ،رفت، آن ها درخت را اره کردند (3) حضرت یحیی علیه السلام را سر بریدند به این خاطر است که امام حسین علیه السلام از حضرت یحیی علیه السلام یاد می کردند (4) حاکم وقت می خواست مرتکب فحشا و زنای

ص: 311


1- نساء .46
2- نحل، 36.
3- بحار الانوار، ج 14، ص 189.
4- اعلام الورى، ص 219؛ المناقب، ج 4، ص 85؛ بحار الانوار، ج 45، ص 298.

با محارم خود شود و حضرت یحیی علیه السلام جلوی او ایستاد. (1)

انبیا الهی هرگز زیر بار هیچ ظالمی نرفتند کشته شدند و به زندان رفتند و شکنجه شدند. هر چند برخی از پیامبران موفق نشدند آن ظالم را سرنگون کنند، ولی با ظلم کنار نیامده اند.

7.پرورش عقل

هفتمین هدف مشترک پیامبران پرورش عقل است پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:

﴿وَ لَا بَعَثَ اللهُ رَسُولًا وَ لَا نَبِيا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْل﴾؛ (2)

هیچ پیغمبری از طرف خداوند به رسالت یا نبوّت مبعوث نشد مگر آن که واجد عقل کامل بود.

فرق نبی با رسول

نبی کسی است که به او وحی شده است. اما اگر مأمور شود که حرف هایش را به مردم برساند، رسول است. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وقتی در غار حرا بر او وحی شد، نبی شد. اما وقتی به خانه آمد و از او خواسته شد که پیام را ابلاغ کن رسول شد. قرآن می فرماید:

﴿يا أيهَا الْمُدَّثِرُ﴾ (3)

ای جامۀ خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده)!

﴿قُمْ فَأَنْذِرُ﴾؛ (4)

برخیز و انذار کن (و عالمیان را بیم ده)

ص: 312


1- تفسیر القمی، ج1، ص88؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص531؛ بحارالانوار، ج14، ص 357.
2- المحاسن، ج1، ص193؛ بحار الانوار، ج 1 ، ص91؛ تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص480.
3- مدثر، 1
4- همان، 2

نبی وحی را دریافت می کند و ممکن است حق بازگویی آن را نداشته باشد و مأمور به ابلاغ نباشد. حضرت عیسی علیه السلام در گهواره می گفت: من نبی هستم.

﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ أَتَانِي الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِياً﴾ (1)

ناگهان عیسی علیه السلام زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است!

اما در آن زمان رسول نبود از بچگی مأمور به ابلاغ نبود. در سی سالگی رسول شد از این رو هر رسولی نبی است ولی هر نبی رسول نیست.

پیامبران آمده اند تا عقل مردم را تکمیل کنند و آن ها را از جهل و خرافات نجات دهند.

پیامبر صلی الله علیه و اله و مبارزه با خرافات

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله بچه بود و مادر رضاعی شان حلیمه سعدیه بودند. پیامبر صلی الله علیه و اله خیلی به او احترام می گذاشت. جلو پای ایشان بلند می شد و عبایش را زیر پای او پهن می کرد (2) و خودش بدن حلیمه را در قبر گذاشت. حلیمه سعدیه وقتی پیامبر صلی الله علیه و اله کودک بود مهره هایی را به گردن پیامبر صلی الله علیه و اله بست تا حضرت زخم چشم نخورد. پیامبر صلی الله علیه و اله مهره را باز کرد و گفت:

﴿فَإِنَّ مَعِي مَن يَحفَظَنِي﴾؛ (3)

پس همانا با من کسی است که حافظ و نگهبان من است

از همان اول وقتی هنوز پیامبر هم نشده بود با این خرافات مخالف بود. با چیزهایی که خلاف عقل است مبارزه کرد

ص: 313


1- مريم، 30
2- پیغمبر و یاران، ج2، ص 287.
3- بحارالانوار، ج 15، ص392

حجت بیرونی و درونی

یکی از افتخارات ادیان الهی پرورش عقل است افتخار تمام انبیا این بوده که می گفتند: خداوند دو حجت دارد حجت باطنی و حجت ظاهری و بیرونی (1) ما پیامبران حجت بیرونی هستیم و حجت درونی عقل است. همانند دو ریل راه آهن عقل و انبیا کنار هم هستند نه عقل خلاف شرع حرف می زند و نه شرع در مقابل عقل حکم می کند البته ممکن است در جایی عقل قدرت تشخيص نداشته باشد به عنوان مثال شاید عقل نتواند بفهمد چرا نماز صبح دو رکعت است. عقل در این جزئیات ورود نمی کند به همین صورت است فشار قبر که برای عقل قابل توجیه نیست. اما اصل معاد و توحید را خود عقل هم تأیید می کند

﴿کُلَّما حَکَمَ بِهِ الشَّرْعُ حَکَمَ بِهِ العَقْلُ﴾؛

«هر آن چه که عقل به آن حکم می کند شرع نیز به همان حکم می کند».

البته منظور از عقل عقل فردی نیست خرد کلی و عقل نوعی مراد است. تمام این ها را قرآن کریم در یک کلمه جمع کرده است. قرآن می فرماید: انبیا آمده اند تا شما را از ظلمت به نور بیاورند و به مسیر هدایت راهنمایی کنند

حضرت موسی علیه السلام

خداوند از این پیامبر در قرآن کریم بسیار تعریف کرده است. بنی اسراییل

ص: 314


1- ﴿يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول﴾؛ امام كاظم علیه السلام فرمود: ای هشام خداوند در برابر مردم دو حجت قرار داد: حجت ظاهری و حجت باطنی؛ اما حجت ظاهری همان رسولان و انبیا و ائمه علیهم السلام است و حجت باطنی همان عقل هاست. (الکافی، ج1، ص16؛ تحف العقول، ص 386؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 207).

حضرت موسی علیه السلام و برادرش هارون را بسیار اذیت کردند. آن قدر اذیت کردند که خداوند به مسلمان ها می فرماید شما دیگر با پیامبر خود این گونه رفتار نکنید.

﴿يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَى﴾ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید همانند کسانی نباشید که موسی را آزار .دادند

چنین پیامبری که این همه برای توحید زحمت کشید و به میقات رفت.

بعد از 40 روز آمد و دید 600 هزار نفر گوساله پرست شدند موسی علیه السلام ده روز در بازگشت از میقات دیرتر آمد؛ چرا که قرار بود سی روز برود؛ اما خداوند 10 روز تمدید کرد (2) که به نوعی امتحان بود. شاید اگر سر سی روز بر می گشت، چنین اتفاقی نمی افتاد.

موسی علیه السلام قوم خود را از رود نیل عبور داد و بنی اسراییل دیدند که رود نیل شکافت برخی معاندان که می خواهند معجزه را انکار کنند و به خیال خودشان روشن فکرند می گویند این کار حضرت موسی علیه السلام معجزه نبود. او با دریا آشنا بود و می دانست چه وقت جزر و مد رخ می دهد. وقتی جزر شد خودش از دریا گذشت و وقتی از آب عبور کرد مد اتفاق افتاد. با معجزه پیامبر خدا نمی توان بازی کرد. این موضوع صریح قرآن است:

﴿ فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ ﴾ (3)

و به دنبال آن به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن!» (عصایش را

ص: 315


1- احزاب، 69
2- اعراف، 142
3- شعراء، 63

به دریا زد و دریا از هم شکافته شد و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود!

با عصا به دریازد و شکافت. جزر و مد چیست؟

موسى علیه السلام قومش را از دریا عبور داد و قوم فرعون غرق شدند بنی اسراییل این معجزه را دیدند و تا مدتی در بیابان نه مکانی داشتند و نه غذایی از آسمان برایشان مرغ بریان و غذای بهشتی می آمد این قوم آمدند تا در مسیر به یک روستا رسیدند. قرآن می فرماید:

﴿وَ جَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهاً كَمَا لَهُمْ آلِهَةً قَالَ إِنَّكُمْ قَوْم تَجْهَلُونَ﴾. (1) و بنی اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم؛ (ناگاه) در راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بت های شان با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند (در این ،هنگام، بنی اسرائیل) به موسی علیه السلام گفتند: «تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان گونه که آن ها معبودان (و خدایانی) دارند!» گفت: «شما جمعیتی جاهل و نادان هستید»!

مردم آن روستا بت پرست بودند. این قوم نادان اطراف موسی علیه السلام را گرفتند و گفتند: یک بتی هم برای ما درست کن.

این داستان قوم بنی اسراییل مانند این مثل معروف است که شما شب تا صبح قصه لیلی و مجنون را برای عده ای تعریف کنی و در آخر کار از شما بپرسند لیلی مرد بود یا زن

حضرت موسی علیه السلام عصبانی شد و گفت: شما خیلی جاهل و نادانید.

وقتی برادر موسی علیه السلام هارون قبل از موسی علیه السلام از دنیا رفت گفتند:

ص: 316


1- اعراف 138

موسی علیه السلام برادرش را کشته است یا به خاطر این که موسی علیه السلام و هارون با هم گاهی کنار آب می رفتند، گفتند موسی علیه السلام سر برادر را زیر آب کرد.

آن قدر از این حرف ها زدند که خدا می فرماید ما موسی علیه السلام را از این تهمت ها بری کردیم و در مقابل آن ها ایستادیم؛ چرا که خداوند از مظلوم دفاع می کند و خودش این را ضمانت کرده است

خداوند مرحوم شهید بهشتی را رحمت کند به ایشان گفتند: خیلی علیه شما حرف می زنند یک دفاعی از خودتان بکنید فرموده: بود خدا نگفته است که خودت دفاع کن بلکه گفته شما کارت را انجام بده من دفاع می کنم:

﴿وَ إِنَّ اللَّهَ يَدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ﴾ (1)

قطعا خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند.

به همین دلیل خداوند در سوره مبارکه صافات از حضرت موسی و هارون علیهما السلام، حدود ده آیه تعریف کرده است:

﴿وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَ هَارُونَ﴾ (2)

ما به موسى و هارون نعمت بخشیدیم!

ما بر موسى و هارون علیهما السلام منت گذاشتیم منت از کلمه «من» می آید؛ همان که در فارسی هم می گوییم: دو من و سه من. یعنی به این ها وزن و جایگاه دادیم.

﴿وَ نَجَّيْنَاهُمَا وَ قَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ العَظِيمِ﴾ (3)

و آن دو و قوم شان را از اندوه بزرگ نجات دادیم!

ما هر دو را از مشکلات نجات دادیم!

﴿وَ نَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ﴾ (4)

ص: 317


1- حج، 38.
2- صافات، 114
3- همان، 115
4- همان 116

و آن ها را یاری کردیم تا بر دشمنان خود پیروز شدند!

﴿وَ آتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ ﴾ (1)

ما به آن دو، کتاب روشنگر دادیم.

ما به آن ها کتاب تورات دادیم

﴿وَ هَدَينَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ﴾ (2)

و آن دو را به راه راست هدایت نمودیم!

﴿وَ تَرَكْنَا عَلَيهِمَا فِي الْآخِرِينَ﴾ (3)

و نام نیک شان را در اقوام بعد باقی گذاردیم!

ما این دو نفر را بر سر زبان ها به عنوان افراد نیکو قرار دادیم.

﴿سَلامُ عَلَى مُوسَى وَ هَارُونَ ﴾ (4)

سلام بر موسى و هارون!

خداوند دو پیامبر را وجیه و آبرومند خوانده است؛ در زیارت عاشورا می گوییم:

﴿اللَّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَين﴾ (5)

و خدایا مرا به سبب حسین به نزد خویش آبرومند قرار بده

«وجیه» یعنی آبرومند. دو پیامبر: یکی حضرت عیسی و دیگری حضرت موسى را وجیه قرارداده است. آیات 48 به بعد در این سوره درباره این دو پیامبر است.

ص: 318


1- همان، 117.
2- همان، 118.
3- همان، 119
4- همان، 120.
5- بحارالأنوار، ج 98، ص 292

بنابراین پیامبران اهداف مشترکی داشته و قرآن کریم در جاهای مختلف از جمله این سوره جایگاه این دو پیامبر به ویژه حضرت موسی علیه السلام را بیان می کند.

خداوند می فرماید:

﴿وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَ هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ﴾ (1)

ما به موسى و هارون، «فرقان» [وسیله جدا کردن حق از باطل] و نور، و آن چه مایه یادآوری برای پرهیزگاران است دادیم.

به حضرت موسی و هارون علیهما السلام سه چیز دادیم:

اول: فرقان وسلیه جدا کردن حق از باطل دوم نور سوم: ذكر.

اگر انسان بخواهد جاده ای را طی کند مثلاً تهران برود سه چیز نیاز دارد: اول، جاده خوب و راه خوب؛ دوم چراغ و نور کافی؛ سوم، هشدار به همراه علامت های مشخص برای راهنمایی

خداوند می فرماید: ما به موسی و هارون علیهما السلام سه چیز دادیم: فرقان که همان راه است. نور هم دادیم؛ ذکر و علامت هشدار و تذکر هم دادیم.

مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله می گوید: این سه توصیف تورات است. تورات هم فرقان است؛ هم نور است و هم ذکر است بعضی می گویند: منظور از فرقان عصای حضرت موسی علیه السلام است که به دریا زد و آن را شکافت به قرآن کریم هم فرقان گفته شده است. معجزه را هم فرقان گفته اند. مثلاً: خداوند روز جنگ بدر را يوم الفرقان نامیده است.

این سه چیزی که خداوند به موسی و هارون علیهما السلام داده است، برای کسانی است که به غیب و خدا ایمان آوردند و از قیامت می ترسیدند. یعنی معجزات

ص: 319


1- انبیاء، 48

حضرت موسی و هارون علیهما السلام و تورات و در کل حرف انبیا برای کسی اثر دارد که دو چیز را قبول داشته باشد یکی خدا و دیگری معاد و گرنه اگر کسی خدا و معاد را نپذیرد، نبوت را هم قبول ندارد.

آیه 50 هم به مسلمان ها تذکر می دهد:

﴿وَ هذَا ذِكْرٌ مُبَارَكَ أَنْزَلْنَاهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ ﴾ (1)

و این (قرآن) ذکر مبارکی است که (بر شما) نازل کردیم؛ آیا شما آن را انکار می کنید؟!

خداوند اشاره می کند که ما به حضرت موسی علیه السلام فرقان و ذکر دادیم. اما بالاتر از آن را به شما دادیم کلمه مبارک در این جا اضافه شده است. این قرآن یک ذکر با برکت است تورات هم ذکر است؛ اما قرآن ذکری مبارک است. زیرا تورات امروز از بین رفته است؛ اما قرآن مانده است. مبارک آن چیزی است که ادامه و برکت دارد.

ای مسلمان ها نگویید: خوش به حال آن ها که فرقان داشتند. قرآن شما که ذکر مبارک است. در صورتی که شما این قرآن را انکار می کنید.

خدایا! همه ما را پیرو دین و انبیا به ویژه خاتم الانبیا، رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار بده.

ص: 320


1- انبیا، 50

حضرت ابراهیم علیه السلام

قال الله تبارک و تعالی:

﴿وَ لَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عَالِمِينَ ﴾ (1)

ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم؛ و از (شایستگی) او آگاه بودیم.

مقدمه

بحث ما درباره سوره مبارکه انبیاست اشاره کردیم که در این سوره داستان 16 پیامبر مطرح شده است. شروع آن ها از داستان حضرت ابراهیم علیه السلام است.

خداوند از آیه 51 به بعد گوشه ای از زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام را مطرح کرده است. داستان حضرت ابراهیم علیه السلام در 25 سوره از قرآن آمده است و این آمار بالایی هست خداوند حدود هفتاد مرتبه از ایشان در قرآن نام برده است. 195 آیه در قرآن درباره ایشان است.

حضرت ابراهیم علیه السلام سه هزار سال بعد از حضرت آدم علیه السلام بوده است. ایشان از نوادگان حضرت نوح علیه السلام و دومین پیامبر اولوا العزم است. ایشان هم چنین پدر

ص: 321


1- انبیاء ، 51

تاریخ نام دارند شخصیت ایشان بسیار ویژه است و در قرآن مدح شده است.

به بعضی آیات که از ایشان تعریف شده اشاره می کنیم تا به آیه مورد نظر برسیم. خداوند در سوره نحل 5 تعریف از ایشان دارد و 4 مقام به ایشان داده است. یعنی این آیه و آیه بعدی حدود 9 مطلب از حضرت ابراهیم علیه السلام آورده است.

ویژگی های حضرت ابراهیم علیه السلام

1.امت بودن

اولین ویژگی حضرت ابراهیم علیه السلام امت بودن اوست. قرآن می فرماید:

﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴾ (1)

ابراهیم (به تنهایی) امتی بود مطیع فرمان خدا؛ خالی از هر گونه انحراف؛ و از مشرکان نبود.

قرآن می گوید: ایشان یک فرد نبود بلکه یک امت بود. کسی که نقشی کلیدی دارد و تنها کسی است که در میان مشرکین فریاد توحید سر می دهد به راستی یک امت است.

زمانی به کسی امت می گویند که نقشش بسیار کلیدی و حساس است. مثلاً می گویند فلانی دریاست؛ یک کشور است

2.مطیع محض بودن

دومین ویژگی حضرت ابراهیم علیه السلام مطیع بودن اوست. قرآن می فرماید:

﴿قانتا لله﴾ ؛ ابراهیم در مقابل خدا خاضع و مطیع محض بود.

ص: 322


1- نحل، 120

3.مخلص بودن

سومین ویژگی حضرت ابراهیم علیه السلام مخلص بودن اوست. قرآن می فرماید:

﴿حَنیفاً﴾ خالی از هر گونه انحراف و در خط مستقیم و خط الهي قرار داشت

4.شرک نورزیدن

چهارمین ویژگی حضرت ابراهیم علیه السلام مخلص بودن اوست. قرآن می فرماید:

﴿وَ لَمْ يكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾

و از مشرکان نبود

با این که عمویش بت تراش بود و بت خانه داشت لحظه ای شرک در زندگی او نیامد.

5.شکرگزار نعمات

پنجمین ویژگی حضرت ابراهیم علیه السلام شکرگزاری از نعمت های خداوند بود.

قرآن می فرماید:

﴿شَاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَ هَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ (1)

شکرگزار نعمت های پروردگار بود؛ خدا او را برگزید؛ و به راهی راست هدایت نمود!

جایزه های خداوند به حضرت ابراهیم علیه السلام

اشاره

خداوند می فرماید: ما چهار جایزه به ابراهیم علیه السلام دادیم.

اول: او را برگزیدیم.

ص: 323


1- همان، 121

دوم: او را در راه مستقیم قرار دادیم.

سوم: در دنیا به او حسنه حسنه دادیم. قرآن می فرماید:

﴿وَ آتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةٌ ﴾ (1)

ما در دنیا به او (همّت) نیکویی دادیم؛

چهارم: در آخرت هم از صالحین است. قرآن می فرماید:

﴿وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾ ؛

و در آخرت از نیکان !است

همین دعایی که ما می خوانیم:

﴿ربَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً و في الآخره حَسَنَةً﴾ ؛ (2)

پروردگارا در این دنیا به ما نیکی و در آخرت [نیز] نیکی عطا کن.

6.پدر معنوی امت

ششمین ویژگی حضرت ابراهیم علیه السلام پدر معنوی امت بود. قرآن می فرماید:

﴿مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ﴾

از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید.

می فرماید: ابراهیم علیه السلام پدر شماست. فکر نکنید که فقط حضرت آدم علیه السلام پدر شماست. حضرت آدم علیه السلام پدر جسمی ماست؛ یعنی نسل همگی ما به او بر می گردد. ایشان پدر دینی ماست. همه ما توحیدمان را مدیون حضرت ابراهیم علیه السلام هستیم. او پیامبری بود که در مقابل بت ها ایستاد

ص: 324


1- همان، 122
2- بقره ، 201

7.اولین مسلم

هفتمین ویژگی حضرت ابراهیم علیه السلام اولین مسلمان بود. قرآن می فرماید:

﴿هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هَذَا﴾ (1)

خداوند شما را در کتاب های پیشین و در این کتاب آسمانی «مسلمان» نامید.

اگر امروز به ما مسلمان می گویند به دلیل نامگذاری حضرت ابراهیمی علیه السلام است. او اول بار از خداوند خواست که او را مسلمان قرار دهد.

بعضی مفسرین گفته اند هو یعنی خداوند ما را مسلمان نامید. ولی بسیاری از مفسرین گفته اند: ضمیر هو به ابراهیم علیه السلام بر می گردد.

خداوند دوبار در قرآن می فرماید: ابراهیم اسوه نیکویی است. (2) این مطلب فقط درباره دو پیامبر در قرآن آمده است. یکی رسول خدا صلی الله علیه و اله:

﴿و لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فى رَسُولِ اللهِ أَسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ (3)

قطعا برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست.

و دیگری درباره حضرت ابراهیم علیه السلام است که خداوند روش او را اسوه حسنه معرفی کرده است. قرآن کریم هم چنین می فرماید: او صدیق بود. (4) در جای دیگر ی فرماید حلیم و بردبار بود. (5) منیب و اواه بود. (6) 25 دعا از او در قرآن نقل شده است که بیش ترین دعاست.

ص: 325


1- حج، 78
2- ممتحنه، 6،4
3- احزاب، 21
4- مريم، 41.
5- توبه، 114
6- همان.

مراحل زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام

اشاره

زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام سه مرحله دارد:

1.كودكى وتولد

ایشان در زمان نمرود بود نمرود شنیده بود که پسری متولد می شود که او را از بین می برد از این رو پسران قوم خود را از بین می برد.

لذا مادر حضرت ابراهیم علیه السلام بسیار پنهانی این بچه را به دنیا آورد. چرا که اگر مأمورها می فهمیدند، فوراً او را می کشتند. مادر او را در یک غار گذاشت که جایی است در ترکیه و من آن جا را دیده ام. البته الان آن جا را تعمیر و بازسازی کرده اند و مرکز زیارتی شده است که به آن «شانلی اورفا» ترکیه گفته می شود. بسیاری از مردم به آن جا می روند و موزه و دریاچه ای دارد که منسوب به حضرت ابراهیم علیه السلام است. ولی آن چه از تاریخ استفاده می شود این است که ایشان در منطقه بابل عراق متولد شده است. (1)

مادرش او را در غاری قرار داد ابراهیم علیه السلام سیزده سال در آن جا مخفیانه رشد کرد. مادر گاهی می آمد و به او سر می زد بعد از سیزده سال اجازه پیدا کرد که به شهر برود.

2.نبوت

ایشان به پیامبری رسید آن هم در جامعه ای که حتی عمویش جزو بت پرستان بود قرآن می فرماید:

﴿وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْنَامَاً آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾ (2)

ص: 326


1- بحار الانوار، ج 12؛ قصص الانبیاء، ص151 به بعد.
2- انعام، 74

(به خاطر بیاورید) هنگامی را که ابراهیم به پدرش [ عمویش] «آزر» گفت:

«آیا بت هایی را معبودان خود انتخاب می کنی؟! من تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می بینم. »

کلمه «اب» به معنای ،پدر ،جد عمو ناپدری و بزرگ خانواده است اما کلمه «والد» تنها برای پدر حقیقی به کار رفته است. (1) آذر عمویش بوده است؛ چرا که اب به عمو هم گفته می شود. تمام بستگانش ابراهیم علیه السلام مشرک و بت پرست بودند.

3.هجرت به مصر

این سه مرحله از زندگی ایشان است که داستان های فراوانی دارد.

ساختن کعبه، ذبح فرزند، در آتش افتادن ازدواج باهاجر، به دنیا آمدن اسماعیل علیه السلام تولد اسحاق علیه السلام که از ساره بود حضرت ابراهیم علیه السلام دو همسر دارد. ساره که اسحاق را به دنیا آورد و جد یهود است و هاجر که اسماعیل را به دنیا آورد و جد پیامبر خاتم صلی الله علیه و اله است.

ابراهیم علیه السلام چهار مرحله مناظره و بحث دارد که در قرآن آمده است: یکی با عمویش؛ (2) یکی با نمرود؛(3) یکی با خورشید پرست ها؛ (4) یکی هم با بت پرست هایی که بت های شان را شکست و تبر را به دوش بت بزرگ انداخت. (5)

ص: 327


1- قصه های ،قرآن ص 167
2- مريم 46-44
3- بقره ، 258
4- انعام، 74-79.
5- انبیاء، 59-65

آن چه در این آیه مورد بحث است مناظره ابراهیم علیه السلام با عمویش و کسانی است که بت می پرستیدند قرآن می فرماید ما به ابراهیم علیه السلام رشد دادیم.

انواع رشد

اشاره

ما چند نوع رشد داریم:

1.رشد جسمی

اولین نوع رشد رشد جسمی است. به بچه هایی که متولد می شوند، بهداشت نمودار رشد می دهد که نشان دهنده قد و وزن آن ها و استاندارد مورد نظر است. این کار کار پزشک است.

2.رشد اقتصادی

دومین نوع رشد، رشد اقتصادی است دولت یا هر سازمان و شرکت خصوصی، پایان هر سال، نموداری از تورم رشد خالص و ناخالص را ترسیم می کند.

3.رشد سیاسی

سومین نوع رشد رشد سیاسی است. در جامعه رشد سیاسی به این معناست که هر فرد بتواند تشخیص بدهد که به چه کسی باید رأی بدهد؛ زمامدار نادرستی را انتخاب نکند و به صورت کلی در مسائل سیاسی کشور وارد شود. الان مشکل مردم در کشورهای عربی این است که رشد سیاسی ندارند. اصلا مردم نمی دانند که مسئولین چه می کنند. از استکبار و عملکرد آن بی اطلاعند.

ص: 328

4.رشد عقلی

چهارمین نوع رشد رشد عقلی است. قرآن می فرماید:

﴿وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمْ﴾ (1)

و اموال خود را که خداوند آن را وسیله قوام [ زندگی] شما قرار داده به سفیهان مدهيد.

پول یتیم را وقتی که رشید شد و به سن تشخیص رسید، بدهید. انسان نادان و مجنون هرچند 50 ساله نمی توان پولش را داد.

5.رشد اجتماعی

پنجمین نوع ،رشد رشد اجتماعی .است

رشد معنوی

منظور از آیه مورد بحث هیچ کدام از این رشدها نیست. منظور رشد معنوی است. مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله می فرماید این همان رشدی است که خدا در آیة الکرسی فرمود:

﴿لا إِكْرَاة في الدّينِ قَدْ تَبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَى﴾ (2)

در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است ما یک رشد داریم و یک غی. به عبارت دیگر، یک انحراف داریم و یک هدایت در این جا رشد یعنی ما ابراهیم علیه السلام را قبل از موسی علیه السلام ارشد دادیم و هدایت کردیم. او موحد بود و بت پرست نبود.

ص: 329


1- نساء، 5
2- بقره ، 256

راهکارهای رشد معنوی

اشاره

اگر بخواهیم در زندگی از نظر معنوی و دینی رشید باشیم، چند راه دارد:

1.انس با قرآن

اولین راهکار رشد معنوی انس با قرآن است. قرآن می فرماید: اگر کسی همراه این کتاب باشد رشد و ترقی می کند در ابتدای سوره جن اشاره می کند به این که روزی که جن ها خدمت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله آمدند، حضرت فرمود: بنشینید من برای شما قرآن بخوانم و مقداری قرآن برایشان خواند.

امروزه مسجد جن در مکه مشخص است و سوره جن آن جا نازل شد. پیامبر صلی الله علیه و آله کمی قرآن خواند. جن ها هم مؤمن و کافر دارند. آن هایی که خوب بودند، به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان

﴿قُلْ أُوحِى إِلَى أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجَباً ﴾ (1)

بگو: به من وحی شده است که جمعی از جن به سخنانم گوش فرا داده اند سپس گفته اند: «ما قرآن عجیبی شنیده ایم».

این قرآن خیلی بی نظیر است

﴿يهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَداً﴾ (2)

که به راه راست هدایت می کند پس ما به آن ایمان آورده ایم و هرگز کسی را شريك پروردگارمان قرار نمی دهیم!

این کتاب به ما رشد می دهد. جن ها فوراً مسلمان شدند. (3) اگر کسی با قرآن مأنوس باشد کسی را مسخره نمی کند و بد اخلاقی ندارد ربا نمی خورد به مردم کمک می کند و اهل قرض دادن .است

ص: 330


1- جن، 1
2- همان ، 2
3- تفسیر نمونه، ج 21، ص 365.

2.تفکر

دومین راهکار رشد معنوی تفکر است امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

﴿الْفِكْرُ رُشدٌ﴾ (1)

فکر و اندیشه، عامل رشد است.

در کارهای تان فکر کنید تا رشد کنید بدون فکر چیزی نخرید بدون فکر دختر را شوهر ندهید.

3.مشورت

سومین راهکار رشد معنوی مشورت است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود

﴿مُشَاوَرَةُ الْعَاقِلِ النَّاصِحِ رُشْد﴾ (2)

مشورت با خردمند خیرخواه رشد است.

در هر کاری باید با فردی خردمند و فهیم مشورت کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: گران دیگران را ارزان به دست بیاورید. پرسیدند: یعنی چه؟ فرمود: تجربه (3) پیش کسوت ها را احترام کنیم. پیامبر صلی الله علیه و اله در جنگ احد مشورت کرد:

ص: 331


1- غرر الحكم، ح581
2- ﴿ قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و سلم مُشَاوَرَةُ الْعَاقِلِ النَّاصِحِ رُشْدٌ وَ يُمْنٌ وَ تَوْفِيقٌ مِنَ اللَّهِ - فَإِذَا أَشَارَ عَلَيْكَ النَّاصِحُ الْعَاقِلُ فَإِيَّاكَ وَ الْخِلَافَ - فَإِنَّ فِي ذَلِكَ الْعَطَبَ﴾ ؛ رسول خدا صلى الله عليه و سلم که فرمود: مشورت با خردمند خیرخواه رشد و میمنت و توفیق از خداست و بپرهیز از این که با گفته خردمند خیرخواه مخالفت کنی که هلاکت .در آنست. (المحاسن، ج 2، ص 602 ؛ مكارم الاخلاق، ص319؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 42 )
3- « قال: عليك بمجالسة اصحاب التجارب فانّها تقوم عليهم باغلى الغلاء و تأخذها منهم بارخص الرّخص»؛ على علیه السلام فرموده است با مردان آزموده و صاحب تجارب همنشین باش، چه اینان متاع پر ارج تجربه های خود را به گران ترین بها یعنی فدا کردن عمر خود تهیه کرده اند و تو آن متاع گران قدر را با ارزان ترین قیمت یعنی با صرف چند دقیقه وقت بدست می آوری. (شرح نهج البلاغه، ج20، ص 335)

﴿وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ﴾ (1)

در کارها مشورت کن.

از امام مجتبی علیه السلام پرسیدند: چرا خداوند به پیامبری صلی الله علیه و اله که عقل کل است دستور مشورت می دهد؟ مشورت برای کسی است که تشخیص ندهد و نیازمند مشورت است. پیامبر صلی الله علیه و اله با چه کسی مشورت کند؟ همه انسان ها از او پایین ترند. امام مجتبی علیه السلام فرمود: برای این که این کار سنت شود و مردم یاد بگیرند. و گرنه او به مشورت نیاز ندارد.

امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:

﴿فِي خِلَافِ النَّفْس رُشْدُهَا﴾ (2)

مخالفت با نفس موجب رشد آن است.

هر چه نفس می گوید، خلافش را انجام بده نفس امرکننده به بدی است. از این رو می فرماید: هر کجا مؤمن خلاف نفس عمل کند، رشد و ترقی می کند.

قران کریم می فرماید: ابراهیم علیه السلام رشید بود و ما از قبل او را می شناختیم برخی می گویند: چرا فلانی پیامبر می شود، ولی ما نمی شویم؟ به چه دلیل خداوند پیامبر صلی الله علیه و اله را انتخاب می کند؟ ذکر یک داستان در این جا پاسخ این سؤال است.

داستان

نقل می کنند که روزی ابوعلی سینا همراه شاگردش در زمستان جایی رفته بودند. شاگرد به ابو علی گفت تو می توانی با این همه علم و سواد و فلسفه ادعای پیامبری کنی

ص: 332


1- آل عمران، 159
2- غرر الحکم، ح 4805

ابوعلی جوابش را نداد نیمه شب به شاگرد :گفت برو کمی آب برای من بیاور. شاگرد گفت: آقا آب ها همه جا یخ زده است. برای آب آوردن باید آن طرف تپه بروی. آن جا برکه و چشمه ای است. الان هم هوا سرد است. شاگرد بهانه آورد و نرفت. بوعلی باز هم چیزی نگفت موقع نماز صبح، صدای اذان بلند شد. مؤذنی آمده بود و نام رسول خدا صلی الله علیه و اله را در اذان با صدای بلند فریاد می زد بوعلی به شاگردش :گفت آن عاملی که این آقا را به مسجد کشانده تا در این وقت صبح در این سرما اذان بگوید چیست؟ تو که شاگرد من هستی، به حرف من گوش نمی دهی و برای آوردن آب بهانه می آوری بیش از هزار سال از زمان پیامبر صلی الله علیه و اله می گذرد، و این آقا در این شرایط می آید و اذان می گوید. ضمن این که اذان عمل مستحبی است. پس پیامبری کار هر کسی نیست و باید از جانب خداوند تعیین شود. (1)

قرآن می فرماید: ما به ابراهیم علیه السلام عالم بودیم او زمینه این رشد را داشت. مشرکین هم می گفتند: چرا این قرآن بر یک انسان پول دار نازل نشده است؟ امامت هم همین طور است. موسی بن جعفر علیهما السلام 18 پسر دارد چرا امام رضا جانشین ایشان می شود؟ امام صادق علیه السلام هم چندین پسر دارد چرا امام کاظم امامت را بر عهده می گیرد؟ همه این ها انتخاب الهی است

آیه بعد اولین مناظره و احتجاج حضرت ابراهیم علیه السلام با مشرکین را نقل می کند:

﴿إذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ﴾ (2)

آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «این مجسمه های بی روح چیست که شما همواره آن ها را پرستش می کنید؟!»

ص: 333


1- مجموعه آثار شهید مطهری، ج 26، ص90.
2- انبياء، 52

هر فردی باید تبلیغ را از خانواده خودش شروع کند. ابراهیم علیه السلام به عمویش می گوید: ابی. اگر بگوید: والد به معنای پدر است. پیامبر صلی الله علیه و اله می فرماید:

﴿أَنَا وَ عَلى أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ﴾ (1)

من و علی دو پدر این امت هستیم.

پدر فقط به کسی که فرزند را به وجود آورده نمی گویند. هر کسی که سرپرستی دیگری را بر عهده دارد، پدر خوانده می شود.

حضرت ابراهیم علیه السلام به عمو و قومش با حالتی تحقیرآمیز گفت: این بت ها چیست که شما به دورشان می چرخید و احترام می گذارید ؟

من در بعضی از معبدهای هندوها رفته ام. واقعاً مصداق این آیه را باید آن جا دید در یک معبد چند تا جوان 21 مرتبه دور یک بت چرخیدند؛ بعد هم خم شدند و لباس های شان را مالیدند. گمان نکنید این آیه فقط برای زمان حضرت ابراهیم علیه السلام است . من سال گذشته در مالزی بودم بزرگ ترین بت خانه ها در مالزی است. در عصر جدید هنوز عده ای بت می پرستند؛ بت هایی ساخته خودشان. جواب دادند:

﴿قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ﴾ (2)

گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آن ها را عبادت می کنند. »

گفتند: پدران ما این ها را می پرستیدند ما هم فرزندان همان پدران .هستیم قرآن می فرماید: اگر اجداد شما اشتباه کرده اند شما هم باید اشتباه کنید؟

کسی نمی تواند بگوید ما مسلمانیم؛ چون پدرمان مسلمان بوده است. یا مسیحی هستیم؛ چون پدران مان مسیحی بوده اند در اسلام موظفیم بعد از بلوغ

ص: 334


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 85 ؛ علل الشارئع، ج1، ص 127؛ بحارالأنوار، ج 66، ص 343 .
2- انبیاء ، 53

تحقیق کنیم که خدا کیست دین چیست دین به هیچ عنوان تقلیدی نیست.

خانه تنگ و کوچک

امام باقر علیه السلام منزلی خریدند و به غلام خود که خانه تنگ و کوچکی داشت، :فرمود برو در این منزل بنشین! گفت: یادگار پدرم است. حضرت فرمود: شاید پدرت از روی ناچاری یا نادانی خانه تنگ و کوچک اختیار کرده، تو نباید در خانه تنگ و کوچک زندگی کنی. (1) این حرف نادرستی است! خانه را عوض کن

قرآن می فرماید:

﴿قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آبَاؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ﴾ (2)

گفت: «مسلّماً هم شما و هم پدران تان در گمراهی آشکاری بوده اید!» ابراهیم علیه السلام گفت: هم شما و هم پدران تان اشتباه کرده اید.

ذبیح الله کیست؟

یکی از مأموریت های سنگین حضرت ابراهیم علیه السلام ذبح فرزندش بود. البته قرآن نمی گوید اسماعیل می گوید: فرزند یهودی ها می گویند: این فرزند اسحاق علیه السلام بوده است؛ نه اسماعیل علیه السلام آن ها می خواهند این امتیاز را به خودشان بدهند که پیامبرشان به مذبح .رفت چراکه اسحاق علیه السلام، پدر یعقوب علیه السلام است و از یعقوب علیه السلام هم اسرائیل و جد یهود آمده است.

ص: 335


1- المحاسن، ج2، ص611؛ الکافی، ج 6، ص 525؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 302 .
2- همان، 54

ولی قرآن کریم و روایات ما این را تأیید نمی کنند. این حضرت اسماعیل علیه السلام بود که به قربانگاه .رفت به ویژه که پیامبر ما صلی الله علیه و اله فرمود:

﴿أَنَا ابْنُ الذَّبِيحَين﴾؛ (1)

من پسر دو ذبیحم.

دو نفری که قرار بود ذبح شوند و نشدند یکی حضرت اسماعیل علیه السلام و دیگری حضرت عبدالله پدر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله است. جد پیامبر صلی الله علیه و اله نذر کرده بود یکی از فرزندانش را قربانی .کند اتفاقاً عبدالله را انتخاب کرد. ایشان ده فرزند داشت و یک داستانی پیش آمد و قرار شد یکی را قربانی کند. قرعه به نام عبد الله علیه السلام ، پدر پیامبر ما افتاد. عبدالله را برای قربانی کردن آورد که از او خواستند این کار را نکند و به جایش شتر قربانی کند او هم همین کار را کرد. یک قرعه انداخت به نام عبدالله درآمد؛ دو قرعه هم همین طور. سه و چهار و ... ده. هر چه قرعه می انداخت به نام عبدالله در می آمد؛ تا رسید به صد شتر و آن جا قرعه به نام صد شتر در آمد و ایشان آن ها را قربانی کرد الان هم دیه صد شتر برای هر نفر به همین علت است. حضرت عبدالله ذبح نشد.

پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: من پسر دو ذبیحم یکی عبدالله که به جایش شتر ذبح شد و یکی هم حضرت اسماعیل علیه السلام که به جایش خداوند قوچی فرستاد و آن را ذبح کردند.

از این روست که از نظر ما حضرت اسماعیل علیه السلام به قربانگاه رفت.

خداوندا! به همه ما شناخت قرآن و انبیا را عنایت بفرما.

ص: 336


1- الخصال، ج1، ص 55؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص210؛ مستدرک الوسائل، ج 16، ص 98.

بت پرستی

قال الله تبارک و تعالی:

﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ ﴾ (1)

گفتند: «آیا مطلب حقّی برای ما آورده ای یا شوخی می کنی؟!»

مقدمه

بحث ما در آیه 52 و 53 به بعد از سوره انبیا بود چهارده آیه از این سوره به یکی از داستان های حضرت ابراهیم علیه السلام اختصاص دارد. قبلا عرض کردیم که وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام قومش را به توحید و خدا پرستی و کنار گذاشتن شرک دعوت کرد کمی در آن ها شک و تردید پیدا شد. آن ها دلیلی بر بت پرستی نداشتند، جز این که پدران شان بت پرست بودند ابراهیم علیه السلام هم به ایشان گفت: آیا احتمال نمی دهید پدران تان اشتباه کرده باشند؟ قرآن می فرماید کمی تردید در این ها ایجاد شد

به حضرت ابراهیم علیه السلام گفتند: آیا واقعاً این گونه است که می گویی؟ آیا واقعاً بت ها سودی ندارند؟ یا می خواهی با ما شوخی کنی؟ می خواهی سر به سر ما

ص: 337


1- انبیاء ، 55

بگذاری؟ آن قدر آن ها به بت پرستی عادت داشتند که فکر می کردند حضرت ابراهیم علیه السلام قصد دارد با آن ها شوخی و مزاح کند. حضرت ابراهیم فرمود:

﴿ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلَى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾ (1)

گفت: (کاملاً حقّ آورده ام) پروردگار شما همان پروردگار آسمان ها و زمین است که آن ها را ایجاد کرده؛ و من براین امر از گواهانم!

حضرت ابراهیم علیه السلام آن ها را به تفکر در فطرت و سرشت دعوت کرد. خداوند پروردگار آسمان ها و زمین است و شما را او آفریده است. بت های چوبی و سنگی را شما ساخته اید چیزی که محصول دست شماست که نمی تواند خدای شما باشد. من هم یک شاهدم بر خدا پرستی. حضرت نوح علیه السلام و انبیای دیگر و هم چنین عقل این را گفته اند.

در مسائل دینی نباید عجله کرد

تعامل حضرت ابراهیم علیه السلام و بت پرستان

حضرت ابراهیم علیه السلام اول با این ها صحبت کرد کمی تردید در آن ها ایجاد کرد. آن ها هم مقداری از موضع خود عقب نشینی کردند. سپس فرمود: حال صبر کنید تا به شما نشان دهم:

﴿وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ ﴾ (2)

و به خدا سوگند، در غیاب ،شما نقشه ای برای نابودی بت های تان می کشم!

به خداوند سوگند! من نقشه ای برای بت های تان دارم. البته نگفت چه

ص: 338


1- همان ، 56
2- انبیاء، 57

نقشه ای. کید در این جا به معنای کار سری و مخفیانه است. بعضی مفسرین گفته اند: حضرت ابراهیم علیه السلام این را در دلش گفت. اگر بلند می گفت، آن ها عکس العمل نشان می دادند (1) وقتی شما نیستید و از شهر بیرون می روید من برنامه ای برای بت ها دارم.

مردم زمان ابراهیم علیه السلام روز عیدی داشتند و همه در آن روز از شهر بیرون می.رفتند. بعد از ظهر که برگشتند مهمان بت خانه بودند. یعنی متولی بت خانه و آن بزرگان بت خانه مهمانی بزرگی در آن جا می گرفتند، معلوم می شود بت خانه، محل بزرگی داشته و همه را در آن جا غذا می دادند. این غذا در واقع بیرون از شهر طبخ می شد و در آن جا پذیرایی می شد مردم از شهر خارج شدند و شهر خالی شد. به ابراهیم علیه السلام هم گفتند: تو هم با ما بیا گفت: من بیمارم. البته دروغ توهم ما .نگفت. او از کار بت پرستان و رفتارشان بیمار بود. (2)

وقتی همه از شهر بیرون رفتند ابراهیم علیه السلام دست به کار شد. قرآن کریم می فرماید:

﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إلا كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيهِ يَرْجِعُونَ ﴾ (3)

سرانجام (با استفاده از يك فرصت مناسب)، همه آن ها -جز بت بزرگ شان -را قطعه قطعه کرد؛ شاید سراغ او بیایند (و او حقایق را بازگو کند!)

ابراهیم علیه السلام تمام بت ها را قطعه قطعه کرد و تبر را روی دوش بت بزرگ قرار داد؛ «جذاذ» از جذ است به معنای قطعه قطعه بلکه برگردند؛ یعنی به سوی ابراهیم علیه السلام برگردند یا به سوی خدا برگردند یا به سوی بت بزرگ برگردند و ببینند

ص: 339


1- تفسير الميزان، ج 14، ص300.
2- تفسیر نمونه، ج 13، ص 438.
3- انبياء، 58 .

که بت شان نتوانسته هیچ کاری بکند.

قرآن کریم دیگر وارد جزئیات نمی شود و کلی می فرماید. مردم شهر برگشتند و دیدند بت های شان خورد شده و خیلی عصبانی شدند گفتند:

﴿قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴾ (1)

(هنگامی که منظره بت ها را دیدند) گفتند: «هر کس با خدایان ما چنین کرده قطعاً از ستمگران است (و باید کیفر سخت ببیند)!»

گفتند: چه کسی این بلا را سر خدایان در آورده است؟ هر کسی این کار را کرده، ستمگرست. عده ای آن جا بودند؛ گفتند: یادتان است قبل از این که برویم ابراهیم علیه السلام چیزی درباره بت ها گفت؟ به جشن ما هم نیامد و در شهر ماند. این کار کار خود اوست خودش :گفت برنامه ای برای بت های تان دارم ما شنیدیم یک جوانی (ایشان 16 سالش بوده) پشت سر بت ها حرف می زند.

﴿قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ﴾ (2)

(گروهی) گفتند: «شنیدیم نوجوانی از (مخالفت با) بت ها سخن می گفت که او را ابراهیم می گویند. »

به او ابراهیم می گویند کلمه ابراهیم به معنای پدر مهربان (اب، رحیم، که روی هم می شود ابراهیم) است. گفتند: بروید او را بیاورید در مقابل چشم مردم تا شهادت دهند که او این حرف را زده است

﴿قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْين النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يشْهَدُونَ ﴾ (3)

(جمعیت) گفتند: «او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، تا گواهی دهند!» البته مردم ادب را رعایت کردند که این خودش مهم است. در قرآن آمده

ص: 340


1- همان، 59 .
2- همان، 60
3- همان، 61

است که از اول حکم نکردند که تو این کار را کردی. هر کسی که ادعایی دارد باید اول از مجرم بپرسد نه این که از ابتدا بگوید تو این کار را کردی این نشان می دهد که آن ها مردم مؤدبی بوده اند. (نه این که بریزند بر سر او و بزنند و . . ).

﴿قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذَا بِآلِهَتِنَا يا إِبْرَاهِيمُ﴾ (1)

(هنگامی که ابراهیم علیه السلام را حاضر کردند،) گفتند: «تو این کار را با خدایان ما کرده ای، ای ابراهیم؟!»

گفتند: تو این بلا را سر بت های ما در آوردی؟

﴿قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ﴾ (2)

گفت: «بلکه این کار را بزرگ شان کرده است از آن ها بپرسید اگر سخن می گویند!»

این بت بزرگ انجام داده است بروید از او بپرسید که بت های دیگر را از بین برده و این ها را قطعه قطعه کرده است؛ البته اگر می تواند حرف بزند.

دروغ نگفت سخنش را مشروط کرد اگر می تواند حرف بزند، بپرسید. به ،این برنامه ریزی استدلالی می گویند.

قرآن هم گاهی سؤال می کند که اگر آب ها فرو برود، شما می توانید آن را بالا بياوريد؟ (3)

ابراهیم علیه السلام تیر خلاص را زد مردم شهر به وجدان خود بازگشتند کار ابراهیم علیه السلام بیدار کردن وجدان ها بود پیش از آن به ابراهیم علیه السلام می گفتند: تو ظالمی؛ ولی حالا خودشان به خودشان گفتند: ما ظالمیم و اشتباه کردیم.

ص: 341


1- انباء 62
2- همان، 63
3- ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾؛ بگو: «به من خبر دهید اگر آب های (سرزمین) شما در زمین فرو رود چه کسی می تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!» (ملک، 30).

﴿فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ ﴾ (1)

آن ها به و جدان خویش بازگشتند؛ و (به خود) گفتند: «حقّا که شما ستمگرید!»

﴿ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هؤلاء ينْطِقُونَ ﴾ (2)

سپس بر سرهای شان واژگونه شدند؛ (و حکم و جدان را بکلّی فراموش کردند و گفتند:) تو می دانی که این ها سخن نمی گویند!

از شرمندگی سرشان را پایین انداختند در تفسیر مجمع البیان و بعضی دیگر آمده است که تعداد کمی از آن ها ایمان آوردند عده ای گفتند: تو که می دانی این بت ها حرف نمی زنند. ابراهیم علیه السلام در جواب گفت: اگر کاری از آن ها بر نمی،آید چطور انتظار دارید حاجت شما را برآورده کنند؟

﴿قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا ينْفَعُكُمْ شَيئاً و لا يضُرُّكُمْ ﴾ (3)

(ابراهیم) گفت: «آیا جز خدا چیزی را می پرستید که نه کم ترین سودی برای شما دارد و نه زیانی به شما می رساند! (نه امیدی به سودشان دارید و نه ترسی از زیان شان!)

پس چرا چیزی را می پرستید که نه نفعی دارد و نه ضرری ؟

بعد آن ها را نفرین کرد:

﴿أُفٍ لَكُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴾ (4)

اف بر شما و بر آن چه جز خدا می پرستید! آیا اندیشه نمی کنید (و عقل ندارید) ؟!

ص: 342


1- انسا، 64
2- همان، 65
3- همان، 66
4- همان، 67

از اول با آن ها تندی نکرد اول با آن ها سخن گفت. سپس متقاعدشان کرد که اشتباه می کرده.اند سپس نفرین شان کرد

اسامی 9 بت در قرآن

در قرآن کریم اسامی تعدادی از بت ها آمده است. مثلاً: زمان حضرت نوح علیه السلام پنج بت بزرگ بود که اسامی آن ها اسامی افراد بوده است. بعضی می گویند که این اسامی اسم فرزندان آدم بوده است. آن ها پنج تمثال و مجسمه در خانه های خود نگه می داشتند مانند ما که در خانه های خود عکس می گذاریم. آهسته آهسته این مجسمه ها به قطب های مقدس و مورد پرستش تبدیل شدند. وقتی حضرت نوح علیه السلام آمد با پنج نوع بت مواجه شد.

قرآن کریم در سوره نوح می فرماید (نام بت های شان ود، سواع، يغوث، يعوق و نسر بود (1) در تفاسیر نوشته اند: ود بت مذکر و نماد مرد بود. سواع، نماد زن، يغوث نماد شیر (به شکل شیر هم بوده ) یعوق به شکل اسب، و نسر به شکل بازشکاری. در قرآن اسم 9 بت آمده است پنج بت درسوره نوح آمده است.

یکی از دلایلی که در اسلام، (جدای از فتوای مراجع در این باره) مجسمه سازی ، ممنوع است همین است. اصل این هنر اگر جنبه هنری جنبه هنری داشته باشد، اشکالی ندارد اما اگر مجسمه سازی به بت پرستی منجر شود، ممنوع است.

قرآن کریم از بت دیگری به نام «بعل» نام می برد:

﴿أتَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ ﴾ (2)

ص: 343


1- ﴿وَ قَالُوا لاَ تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لا سُواعاً وَ لاَ يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً﴾ ؛ و گفتند: دست از خدایان و بت های خود بر ندارید (به خصوص) بت های «وَد»، «سواع»، «يغوث»، «یعوق» و«نسر» را رها نکنید! (نوح، 23).
2- صافات، 125

آیا بت «بعل» را می خوانید و بهترین آفریدگارها را رها می سازید؟!

این هم بتی بوده است که در زمان یکی از انبیا پرستیده می شده است.

خداوند سه بت را در زمان پیامبر اسلام صلى الله عليه و سلم نام می برد: لات، عزی و منات.

آیه در این مورد این است:

﴿أَفَرَأَيْتُمُ اللّاَتَ وَالْعُزَّى﴾

به من خبر دهید آیا بت های «لات» و «عزّی»

﴿وَ مَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى﴾ (1)

و «منات» که سوّمین آن هاست (دختران خدا هستند)؟!

این ها بت های بزرگی بوده اند. البته «هبل» هم بوده است؛ ولی در قرآن این 9 بت نام برده شده است یک بت در صفا بوده و بتی در مروه. بتی که در صفا بوده مرد بوده و بتی که در مروه قرار داشته زن بوده .است وقتی مسلمان ها سال هفتم هجری اولین بار بعد از هفت سال به مکه آمدند تا اعمال انجام دهند، بت ها در صفا و مروه بودند مسلمان ها گفتند ما چگونه بین صفا و مروه حرکت کنیم؟ آن زمان هنوز بت ها را برنداشته بودند بت ها را سال بعد پیامبر صلی الله علیه و اله خراب کرد مسلمانان اعتراض کردند که ما بین این دو بت بدویم؟ آیه نازل شد:

﴿إنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ البَيت أوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيراً فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ ﴾ (2)

«صفا» و «مروه» از شعائر (و نشانه های) خداست بنا براین کسانی که حج خانه خدا و یا عمره انجام می دهند مانعی نیست که بر آن دو طواف کنند؛ (و سعي صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بی رویه

ص: 344


1- نجم، 19-20
2- بقره، 158

مشرکان که بت هایی بر این دو کوه نصب کرده بودند، از موقعیت این دو مکان مقدّس نمی کاهد!) و کسی که فرمان خدا را در انجام کارهای نيك اطاعت كند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار، و (از افعال وی) آگاه است.

صفا و مروه شعائر خداوند هستند. هر کس طواف انجام می دهد، به این بت ها توجهی نکند. امروز هم زیباترین معبدها را در لندن و اروپا و کشورهای اسلامی مثل مالزی و هند داریم که بت های شان به اشکال مختلف ساخته می شوند.

بت پرستی نوین

1.طاغوت

اولین بت پرستی نوین خضوع و تسلیم در برابر طاغوت است که مصداق بارز آن آمریکا است. در این بت پرستی مردم سنگ نمی پرستند؛ بلکه مسلمان،اند قرآن هم می خوانند؛ اما در مقابل آمریکا خاضع و تسلیم اند. این همان طاغوت و بت پرستی است. امروز بت پرستی نوین در عربستان است. کسانی که به سادگی به آمریکا میدان می.دهند مگر قرآن نمی گوید: از طاغوت بپرهیزید؟! بت که فقط سنگ و چوب نیست.

خداوند بر علو درجات حضرت امام خمینی رحمه الله رهبر کبیر انقلاب بیفزاید. همیشه تأکید میکردند که روحیه مبارزه با استکبار و روحیه دشمن ستیزی باید زنده باشد.

2.هواى نفس

دومین بت پرستی نوین هوای نفس است. این صریح قرآن است:

ص: 345

﴿أفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ ﴾ (1)

آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده.

وای بر آن کسی که هوای نفس بت او شود جمله معروفی است:

«کُلُّما شَغَلَکَ عَنِ اللّهِ فَهُوَ صَنَمُکَ»؛

هر چیزی که تو را از یاد خدا بازدارد بت توست

ممکن است بت کسی همسرش باشد بت دیگری ویلایش و آن دیگری ماشین و خانه بدترین ،بت هوای نفس است که باعث هلاکت انسان می.شود (2)

هوای نفس به معنای سقوط است؛ در مقابل تقوا که به معنای رشد است. اگر انسان تابع میل و نفسش شد، به هوای نفس تبدیل می شود. نفس بد نیست، هوای نفس بد است یعنی میل و توجه به آن چه که ما را از خدا باز دارد.

سه چیز هلاک کننده

این که رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و اله به امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: سه چیز انسان را هلاک می کند: 1- هوای نفس است. (3) بلعم باعورا،

ص: 346


1- جاثیه، 23
2- الخصال، ج1، ص 85؛ بحارالانوار، ج 67، ص6.
3- ﴿أَنَّهُ قَالَ فِي وَصِيَّتِهِ لَهُ يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ دَرَجَاتٌ وَ ثَلَاثٌ كَفَّارَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُهْلِكَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُنْجِيَاتٌ فَأَمَّا الدَّرَجَاتُ فَإِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِي السَّبَرَاتِ وَ انْتِظَارُ الصَّلَاةِ بَعْدَ الصَّلَاةِ وَ الْمَشْيُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الْجَمَاعَاتِ وَ أَمَّا الْكَفَّارَاتُ فَإِفْشَاءُ السَّلَامِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ التَّهَجُدُ بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ وَ أَمَّا الْمُهْلِكَاتُ فَشُح مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ وَ أَمَّا الْمُنْجِيَاتُ فَخَوْفُ اللَّهِ فِي السِّرِّوَ الْعَلَانِيَةِ وَالْقَصْدُ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ وَ كَلِمَةُ الْعَدْلِ فِي الرِّضَا وَ السَّخَطِ﴾ ؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و اله در وصیّتی به علی علیه السلام فرمود: یا علی! سه چیز باعث رفع درجه و سه چیز کفّاره گناهان و سه چیز هلاك كننده و سه چیز نجات دهنده است: امّا چیزهایی که باعث رفع درجه است عبارت است از: وضو گرفتن کامل در هوای سرد و انتظار نماز بعد از نماز و رفتن شبانه روز به نماز جماعت ها و امّا کفّاره گناهان آشکار کردن نماز و دادن طعام و شب زنده داری برای عبادت در حالی که مردم در خوابند و امّا هلاك كننده ها عبارتند از: بخلی که صاحب آن از آن فرمان برد و هوای نفسی که صاحب آن از آن پیروی کند و خودخواهی انسان و اما نجات دهنده ها عبارتند از: ترس از خدا در نهان و آشکار و میانه روی در حال غنی بودن و فقر و سخن عادلانه به هنگام خوشنودی و خشم (الخصال، ج1، ص 85 ؛ بحار الانوار، ج 67 ، ص6).

مستجاب الدعوه بود. او از بستگان حضرت موسی علیه السلام و اهل عبادت بود، قرآن کریم در سوره اعراف آیه 176 می فرماید:

﴿وَاتَّبَعَ هَوَاهُ﴾ (1)

پیرو هوای نفس شد.

با پیروی از نفسش سقوط کرد و نابود شد. 2- این که انسان به خودش مغرور .شود 3- بخل پس دومین بت پرستی ،نوین پرستیدن هوای نفس است

امام خمینی امیر بر هوای نفسش

مهم ترین ویژگی رهبر کبیر انقلاب این بود که امیر هوای نفسش بود. یک ذره احساس ریاست در او نبود. وقتی در فرودگاه در پاریس خبرنگار به او عرض کرد: شما چه احساسی دارید که بعد از 15 سال به تهران بر می گردید ،فرمود: هیچ ایشان واقعاً این گونه بود اقبال و ادبار دنیا برایشان اثر نداشت.

این مبارزه با هوای نفس است. یعنی آن جایی که نفس به شما امر می کند، شما با نفست مقابله کنی تسلیم نشوی یکی از ثمرات ماه رمضان این است که هوای نفس ضعیف می شود هم چنین از اثرات موعظه و پند این است که هوای نفس ضعیف می شود. بنابراین کنترل همیشگی لازم است.

ص: 347


1- اعراف ، 176.

شیخ عباس قمی و مبارزه با هوای نفس

1. مرحوم شیخ عباس قمی رحمه الله مدتی به مسجد گوهرشاد مشهد آمد. ایشان هر جا می رفت و نماز جماعت را شروع می کرد آهسته آهسته نمازهای دیگر تعطیل می شد روزی یک نماز را خواند و نماز دوم را رها کرد و خارج شد.

پرسیدند: نماز بعدی را نمی خوانید؟ جواب داد شنیدم که کسی از دور فریاد می زند یا الله یا الله؛ فهمیدم افراد زیادی پشت سرم نماز می خوانند. یک لحظه با خود گفتم چه جمعیت کثیری پشت سرت جمع شده!!!

به همین دلیل و برای مبارزه با هوای نفس نماز را رها کرد

2. گاه پای منبر ایشان اشک می ریختند زمانی دید که شیخی به نام ملا عباس تربتی در گوشه ای نشسته است. وی مرد بسیار بزرگی بوده است. پسر ایشان ملا عباس یک کتاب درباره او نوشته است. شیخ عباس قمی رحمه الله از منبر پایین آمد و گفت: جایی که شما هستید، من صحبت نمی کنم

مرحوم فشارکی و مبارزه با هوای نفس

میرزای شیرازی رحمه الله از دنیا رفت. همه گمان می کردند که مرحوم آیت الله سید محمد فشارکی رحمه الله رییس حوزه و مرجع على الأطلاق خواهد شد. زيرا ایشان شاگرد خاص شیرازی بود و استاد شیخ عبدالکریم حائری ، وقتی به خانه اش ریختند دست هایش را به درگاه در بست و گفت:

﴿ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لا يريدُونَ عُلُوا فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَاداً وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾ (1)

(آری) این سرای آخر تو را (تنها) برای کسانی قرار می دهیم که اراده

ص: 348


1- قصص، 83

برتری جویی در زمین و فساد را ندارند؛ و عاقبت نيك برای پرهیزگاران است!

در قیامت کسی موفق است که در زندگیش برتری جویی نباشد.

مرحوم فشارکی رحمه الله می گوید وقتی میرزا از دنیا رفت دلم چیزی می گفت: اکنون تو رییس می شوی به همین دلیل هم این مسئولیت را نپذیرفت.

پس اگر ما درباره حضرت ابراهیم علیه السلام صحبت کردیم، باید خودمان هم بت نفس مان را بشکنیم. ما در بت ها نفس انسان است

مادر بت ها بت نفس شماست *** زان که آن بت مار و این بت اژدهاست

قرآن می فرماید:

﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَاراً وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلاَئِكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصُونَ اللهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يؤْمَرُونَ﴾ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آن چه را فرمان داده شده اند (به طور کامل) اجرا می نمایند!

انسان باید مراقب باشد که نفس بر او حاکم نشود و گرنه نفس کاری می کند که فرد به هر کس بخواهد نگاه کند و هر چه بخواهد به زبان جاری کند و....

ص: 349


1- تحريم، 6

اهمیت وجدان

از این سوره اهمیت وجدان مشخص می شود. ما در وجودمان نیرویی به نام وجدان داریم وجدان شاخه ای از عقل است کار وجدان این است که قبل از جرم انسان را از انجام آن نهی می کند و بعد از جرم سرزنش می کند. اگر کسی قبل از جرم از درونش هیچ ندایی نمی شنود و بعد از جرم هم هیچ ملامتی نمی شود بداند که وجدان ندارد

در اندرون من خسته دل ندانم کیست *** که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

قرآن می فرماید:

﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا﴾ (1)

سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است.

خداوند می فرماید: ما در درون شما نیرویی گذارده ایم که وقتی قصد کار زشتی دارید شما را از آن نهی می کند این نیرو وجدان است. هم چنین نیروی دیگری است که شما را به انجام کار زشت ترغیب می کند. این غریزه و شهوت است.

در همه ما این جنگ وجود دارد.

عمر سعد خیلی تلاش کرد که با اباعبدالله علیه السلام نجنگد؛ اما نتوانست (2) اما حر توانست. (3) این آیه می فرماید: بت پرست ها به وجدان خود بازگشتند. آیه دیگر هم می فرماید:

ص: 350


1- شمس، 8.
2- الفتوح، ج 5، ص92؛ مقتل الحسين للخوارزمی، ج1، ص245؛ بحارالانوار، ج44، ص388.
3- الامالى للصدوق، ص159؛ بحار الانوار، ج 44، ص 319.

﴿و لا أُقْسِمُ بِيوْمِ الْقِيامَةِ﴾ (1)

سوگند به روز قیامت.

﴿وَ لاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴾

و سوگند به نفس لوّامه و وجدان بیدار و ملامتگر(که رستاخیز حقّ است)!

نفس لوامه یعنی نفس ملامت گر، یعنی وجدان.

بیدار شدن وجدان قاتل

در روزنامه ها نوشتند: فردی به کلانتری یکی از شهرها آمده و بعد از شب های قدر اعتراف کرده که من هجده سال پیش شخصی را در باغم به ضرب سنگ .کشتم. بعد هم کاغذ و بنزین ریختم و او را آتش زدم و کسی هم متوجه نشد. شب قدر سخنران درباره توبه صحبت کرد و به خودم آمدم. پشیمان شدم و آمدم اعتراف کنم.

این همان بیدار شدن وجدان است که موعظه، اثر فراوانی بر آن دارد.

بیدار کردن وجدان توسط پیامبر صلی الله علیه و اله

جوانی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و گفت: من دوست دارم مرتکب فحشا شوم. حضرت نگاهی به او کرد و گفت: اگر کس دیگری هم این حرف را بزند و منظورش خواهر و مادر تو باشد، آیا اجازه می دهی؟ پیامبر صلی الله علیه و اله ادامه داد: تو نیز با هر که بخواهی مرتکب فحشا شوى، بالأخره دختر یا خواهر کس دیگری است. چطور حاضر نیستی و اجازه نمی دهی کسی این فکر و حرف را درباره ناموس تو داشته باشد؟

ص: 351


1- قیامت، 1-2

جوان گفت: درست می فرمایید و آن کار را کنار گذاشت. پیامبر صلى الله عليه و اله روی سینه جوان گذاشت و فرمود:

﴿اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبَه﴾ (1)

خدايا! قلب او را پاکیزه کن

و دیگر آن صفت از بین رفت.

امام حسین علیه السلام و بیدار کردن وجدان ها

امام حسین علیه السلام از این حربه در روز عاشورا استفاده کرد. او مکرر خطبه می خواند و می فرمود: به وجدان تان مراجعه کنید. مگر من پسر پیامبرتان نیستم؟ من چه کردم؟ آیا بدعتی در دین نهادم؟

قرآن کریم می فرماید: وقتی خداوند انسان را آفرید، در درونش حس دوست داشتن خوبی و تقوا و بد داشتن زشتی و گناه را قرار داد. اگر جز این اتفاق افتاد نشانه بیماری است. قرآن می فرماید:

﴿وَ لَكِنَّ اللهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَ زَينَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّة إليكُمُ الْكُفْرَ و الْفُسُوق وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ﴾ (2)

ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دل های تان زینت بخشیده و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است؛ کسانی که دارای این صفاتند هدایت یافتگانند!

گاهی وجدان دیر بیدار می شود مانند آن شخص که جوان مردم را کشته و بعد از 18 سال آمده و اعتراف می کند البته خود این هم خوب است ولی دیر است.

ص: 352


1- امتاع الاسماع، ج 2، ص 242؛ تفسير المنار، ج 4، ص 33.
2- حجرات، 7

عبید الله بن حرجعفی، بعد از شهادت امام حسین علیه السلام وجدانش بیدار شد. (1) دیگر فایده نداشت. خود یزید بعد از شهادت امام حسین علیه السلام اظهار پشیمانی کرد.

مواظب باشیم این وجدان دیر بیدار نشود و کار از کار نگذرد.

از این آیه در می یابیم که یک از چیزهایی که حضرت ابراهیم علیه السلام استفاده کرد، وجدان بود.

زلیخا بعد از آن که یوسف علیه السلام زندان افتاد و آن همه سختی و بیچارگی کشید گفت:

﴿الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ﴾ (2)

الان حقیقت آشکار شد.

اگر وجدان انسان قبل از ارتکاب جرم بیدار باشد که خیلی خوب است. اگر بعد از انجام هم بیدار شود و توبه کند و ادامه ندهد باز سودمند است. البته هزینه فراوانی باید بپردازد

بیداری وجدان ها توسط حضرت زینب علیها السلام و امام سجاد علیه السلام

یکی از کارهایی که حضرت زینب علیها السلام در کوفه و امام سجاد علیه السلام در شام انجام دادند همین بود. از وجدان های مردم استفاده کردند. حضرت زینب علیها السلام در آن خطبه معروف در کوفه فرمود: گریه کنید گریه سزاوار شماست. می دانید چه جگری از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله سوزاندید؟ به گونه ای سخن گفت که بعد از لحظاتی شیون از مردم کوفه بلند شد. همه یکدیگر را سرزنش می کردند. فردی برخاست و گفت:

ص: 353


1- الامالى للصدوق، ص 219؛ بحار الانوار، ج 44، ص 315
2- يوسف، 51

﴿بِأَبِي وَ أُمِّى كُهُولهُمْ خَيْرُ الْكُهُولِ وَ شَبَابُهُمْ خَيْرُ شَبَابٍ وَ نَسْلُهُمْ نَسْلٌ كَرِيمٌ وَ فَضْلُهُمْ فَضْلٌ عَظِيم﴾ (1)

پدر و مادرم فدای شما باد کهول شما بهترین کهول و جوانان شما بهترین جوانان و نسل شما کریم و فضل شما عظیم است.

این کار بیدار کردن وجدان بود.

ص: 354


1- بحارالأنوار، ج 45 ، ص 164

حضرت خدیجه علیها السلام

قال الله تبارک و تعالی:

﴿ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِينَّهُ حَيَاةٌ طَيبَةٌ وَ لَنَجْزِينَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ (1)

هر کس کار شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می داریم؛ و پاداش آن ها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند، خواهیم داد.

مقدمه

روز دهم ماه مبارک رمضان است. روز حزن و اندوه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سالروز وفات همسر بزرگوارشان حضرت خدیجه علیها السلام است؛ حضرت خدیجه علیها السلام اولین همسر پیامبر صلی الله علیه و اله اولین زن مؤمنه اولین ایثار کننده اموال در راه اسلام اولین حامی و مدافع پیامبر صلی الله علیه و اله (2) و اولین زنی است که پیامبر صلی الله علیه و آله تا او زنده بود زن

ص: 355


1- نحل، 97.
2- «ثُمَّ قَالَ خَدِيجَةُ وَ أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ وَ وَازَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ أُبَشِّرَ خَدِيجَةَ بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصب»؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمود: خدیجه و مثل خدیجه کجاست؟ هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند او مرا تصدیق کرد؛ او مرا بردین خدا یاری رساند و با دارایی اش به من کمک کرد تا دین را ابلاغ کنم. (کشف الغمه، ج1، ص360؛ بحار الانوار، ج43، ص 131؛ عوالم العلوم، ج11، ص421).

دیگری اختیار نکرد.

حضرت خدیجه کبری علیها السلام بانوی بزرگواری است که همه جهان اسلام مدیون او و تلاش او هستند و مردم وظیفه دارند خیلی بیشتر راجع به این بانو انجام وظیفه کنند بانوی بزرگواری که همه چیزش (آبرویش اموالش وعمرش) را در طبق اخلاص برای اسلام گذاشت (1) و در نهایت خود را فدا کرد، جا دارد بیش از این در جهان اسلام تکریم و تجلیل شود.

در ابتدا مقداری از زندگینامه حضرت خدیجه کبری علیها السلام را بیان می کنم به فضل خدا هشت جلد کتاب درباره آن بانوی بزرگوار چاپ کردیم و انتشارات جامعه المصطفی صلى الله عليه و سلم نشر داد که کتاب های بسیار جذاب و خواندنی است.

زندگینامه حضرت خدیجه علیها السلام

خدیجه کبری علیها السلام پدرش را بیست سال قبل از ازدواج از دست داده بود اسم پدرش خویلد و اسم مادرش فاطمه است و اسم دخترش هم فاطمه علیها السلام است. خدیجه کبری علیها السلام چهار برادر دارد ،عوام حزام نوفل و عدی؛ نکته قابل توجه اولین برادرش ،عوام پدر زبیر است. زبیر ابن عوام که در اسلام معروف است و در جنگ جمل کشته شد (2) خدیجه کبری علیها السلام عمه زبیر است؛ ایشان سه خواهر هم دارد: هاله رقیقه و .خالده یک خانواده چند نفره که در حجاز قبل از اسلام معروف بودند.

ص: 356


1- همان.
2- پیغمبر و یاران، ج 3، ص 36.

درباره سن ازدواج حضرت خدیجه علیها السلام و دوشیزه بودن ایشان اختلاف است.

حضرت آیت الله العظمی مکارم در همایشی که دو سال پیش برگزار شد سخنرانی کرد و ما آن را چاپ کردیم بیست و هشت سال بودن حضرت خدیجه علیها السلام و دوشیزه بودن ایشان را مطرح کردند و ادله ای هم ذکر کردند؛ البته بحث مهمی نیست؛ زیرا سن و مسائل دیگر فقط مسائل جانبی است، خواستم بدانید که این موضوع چهل سالگی و ازدواج حضرت خدیجه علیها السلام قبل از پیامبر صلی الله علیه و اله موضوع اتفاقی نیست.

کتاب «دار سیده خدیجه بنت خويلد في مكه المكرمه»

آقای زکی یمانی کتابی درباره حضرت خدیجه علیها السلام به نام «دار سیده خدیجه بنت خويلد في مكه المكرمه» نوشت. در اوائل انقلاب ایشان وزیر نفت عربستان بود. آدم محققی و معتدلی است. یکی از دوستان گفت: من بررسی کردم، ایشان سید هم است البته وهابی است و در عربستان زندگی می کند. یک دوره از کتاب هایی که چاپ کرده بود برای کتابخانه آیت الله مرعشی رحمه الله فرستاد. ایشان موسسه ای در عربستان به نام موسسه «الفرقان» دارد.

کتابی که آقای زکی یمانی درباره حضرت خدیجه علیها السلام نوشته بسیار خواندنی است البته عربی است؛ این کتاب راجع به خانه حضرت خدیجه علیها السلام در مکه است؛ وی می گوید: سال 1344 این خانه را وهابی ها خراب کردند اما من بعدها رفتم از آن خرابه ها عکس و فیلم گرفتم و مفصل راجع به این خانه بحث می کند.

ابن بطوطه جهانگرد مراکشی است که کتابش چاپ شده است. آقای زکی یمانی مطالبی را از او در کتابش می آورد که یک موردش این است: من به خانه حضرت خدیجه علیها السلام رفتم اتاقی به نام «قبة الوحی» بود یعنی مکانی که بر

ص: 357

پیامبر علیها السلام وحی می شد و اتاقی به نام «مولد الفاطمه» یعنی جایی که حضرت زهرا علیها السلام در آن جا متولد شد و...

خانه ای که در آن وحی نازل می شد وهابی های عربستان خراب کردند؛ سوره مدثر در خانه مذکور نازل شد.

خانه ای که امیرالمؤمنین علی علیه السلام شب در مکان پیامبر صلی الله علیه و اله خوابید و این آیه نازل شد: (1)

﴿مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾ (2)

بعضی از مردم (با ایمان و فداکار همچون علی علیه السلام در «ليلة «المبيت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر صلی الله علیه و اله)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.

خانه ای که فاطمه زهرا علیها السلام در آن به دنیا آمد و پنج سال در آن زندگی کرد وهابی های عربستان خراب کردند

خانه ای که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در آن بزرگ شد وهابی های عربستان خراب کردند.

کتابی را که آقای زکی یمانی درباره حضرت خدیجه علیها السلام با ده نفر از محققین نوشته است خیلی رویش کار کرده اند و عکس و تصویر تمام جهان گردان که رفته اند و خانه حضرت را دیده اند گزارش کرده اند آورده است. از محققین میخواهم که این کتاب را ترجمه کنند.

خانه ای که پیامبر صلی الله علیه و اله در آن زندگی کرده بود وهابی های عربستان خراب کردند و در آن مکان ساختمان درست کردند و الآن اثری از آن نیست.

ص: 358


1- الارشاد، ج1، ص 53؛ غرر الاخبار، ص 139؛ كشف الغمه، ج1، ص 427.
2- بقره، 207

خانه مذکور رو به روی باب السلام و صفا و مروه بود؛ بیست و هشت سال پیامبر صلی الله علیه و اله در آن زندگی کرده است پانزده سال قبل از اسلام و سیزده سال هم بعد از اسلام در این خانه بوده است و این خیلی مهم است؛ این خانه باید حفظ می شد و محل زیارت مؤمنان می گردید؛ فقط برای این که بدانید این خانه چقدر مهم بوده و چقدر آل سعود با خراب کردن این خانه خیانت کرده است.

مدتی قبل در امارات منبر می رفتم هتلی است که خیلی شیک است، می گفتند: کرایه یک اتاق در این هتل مثلا شبی پانصد دلار است ولی اتاقی دارد که کرایه آن شبی ده هزار دلار است یعنی چندین برابر

گفتم: مگر این اتاق چی دارد؟ گفتند: لوی چندم ، یا فلان رئیس جمهور فرانسه یک شب این جا خوابیده؛ به این خاطر کرایه این اتاق چندین برابر است. ماشین ها یا صندلی ها که مال فلان پادشاه است، چقدر خرید و فروش می شود؟

آن وقت آدم های احمق و نادان، خانه ای که بیست و هشت سال پیامبر صلی الله علیه و اله در آن زندگی کرده است، خراب کردند.

روحانیون کاروان به مکه که می روند مکانش را نشان می دهند. حدود یک قرن پیش در تخریب هایی که وهابی ها داشته اند یکی از جاهایی را که خراب کرده اند خانه حضرت خدیجه علیها السلام است.

اولین بیعت در اسلام

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

﴿سَأَلْتُ عَنْ بَدْءِ الْإِسْلَامِ﴾؛ (1)

ص: 359


1- ﴿عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُ عَنْ بَدْءِ الْإِسْلَامِ كَيْفَ أَسْلَمَ عَلِيٌّ وَ كَيْفَ أَسْلَمَتْ خَدِيجَةُ فَقَالَ تَأْبَى إِلَّا أَنْ تَظلُّبَ أُصُولَ الْعِلْمِ وَ مُبْتَدَأَهُ أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّكَ لَتَسْأَلُ تَفَقُهَا ثُمَّ قَالَ سَأَلْتُ أَبِي علیه السلام عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لِي لَمَّا دَعَاهُمَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و اله قَالَ يَا عَلِيُّ وَ يَا خَدِيجَةُ أَسْلَمْتُمَا للَّهِ وَ سَلَّمْتُمَا لَهُ وَ قَالَ إِنَّ صلى الله عليه و سلم وَيَا جَبْرَئِيلَ عِنْدِي يَدْعُوكُمَا إِلَى بَيْعَةِ الْإِسْلَامِ فَأَسْلِمَا تَسْلَمَا وَ أَطِيعَا تَهْدِيَا فَقَالَا فَعَلْنَا وَ أَطَعْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ عِنْدِي يَقُولُ لَكُمَا إِنَّ لِلْإِسْلَامِ شُرُوطاً وَ عُهُوداً وَ مَوَاثِيقَ فَابْتَدِئَاهُ بِمَا شَرَطَ اللَّهُ عَلَيْكُمَا لِنَفْسِهِ وَ لِرَسُولِهِ أَنْ تَقُولَا نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ فِي مُلْكِهِ لَمْ يَتَّخِذُ وَلَداً وَ لَمْ يَتَّخِذُ صَاحِبَةً إِلَها وَاحِداً مُخْلِصاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً بَيْنَ يَدَيِ السَّاعَةِ وَ نَشْهَدُ أَنَّ اللهَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ يَرْفَعُ وَ يَضَعُ وَ يُغْنِي وَ يُفْقِرُ وَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ وَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ قَالَا شَهِدْنَا قَالَ وَ إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ عَلَى الْمَكَارِهِ وَ غَسْلُ الْوَجْهِ وَ الْيَديْنِ وَ الذِرَاعَيْنِ وَ مَسْحُ الرَّأْسِ وَ الرِّجْلَيْنِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ فِي الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ أَخْذُ الزَّكَاةِ مِنْ حِلْهَا وَ وَضْعِهَا فِي أَهْلِهَا وَ حِجُ الْبَيْتِ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَبِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَصِلَةُ الرَّحِمِ وَ الْعَدْلُ فِي الرَّعِيَّةِ وَ اللَّهِ الْقَسْمُ بِالسَّوِيَّةِ وَ الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ رَفْعُهَا إِلَى الْإِمَامِ فَإِنَّهُ لَا شُبْهَةٌ عِنْدَهُ وَطَاعَةُ وَلِي الْأَمْرِ بَعْدِي وَ مَعْرِفَتُهُ فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ وَ مُوَالاةُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ مُعَادَاةُ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ حِزْبِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْأَحْزَابِ تَيْمِ وَعَدِةٍ وَ أُمَيَّةَ وَ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ الْحَيَاةُ عَلَى دِينِي وَ سُنَّتِي وَ دِينِ وَصِتِي وَ سُنَّتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْمَوْتُ عَلَى مِثْلِ ذَلِكَ وَ تَرْكُ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ مُلَاحَاةُ النَّاسِ يَا خَدِيجَةُ فَهِمْتِ مَا شَرَطَ رَبُّكِ عَلَيْكِ قَالَتْ نَعَمْ وَ آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ رَضِيتُ وَ سَلَّمْتُ قَالَ عَلِيٌّ وَ أَنَا عَلَى ذَلِكَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ تُبَايِعُنِي عَلَى مَا شَرَطْتُ عَلَيْكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَبَسَطَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله كَفَّهُ وَ وَضَعَ كَفَّ عَلِي علیه السلام فِي كَفِّهِ وَ قَالَ بَايِعْنِي يَا عَلِيُّ علیه السلام مَا شَرَطْتُ عَلَيْكَ وَ أَنْ تَمْنَعَنِي مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَكَ فَبَكَى عَلِيٌّ لا وَ قَالَ بِأَبِي وَ أُمِّي لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم اهْتَدَيْتَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ وَ رَشَدْتَ وَ وُفِّقْتَ أَرْشَدَكَ اللَّهُ يَا خَدِيجَةُ ضَعِي يَدَكَ فَوْقَ يَدِ عَلِقٍ فَبَايِعِي لَهُ فَبَايَعَتْ عَلَى مِثْلِ مَا بَايَعَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام عَلَى أَنَّهُ لَا جِهَادَ عَلَيْهَا ثُمَّ قَالَ يَا خَدِيجَةُ هَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاكِ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُهُمْ بَعْدِي قَالَتْ صَدَقْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بَايَعْتُهُ عَلَى مَا قُلْتَ أُشْهِدُ اللهَ وَ أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً عَلِيماً﴾؛ موسى بن جعفر علیه السلام فرمود: از پدرم حضرت صادق علیه السلام آغاز اسلام را پرسیدم که علی و خدیجه چگونه مسلمان شدند؟ فرمود: چون پیامبر خدا صلی الله علیه و اله آن دو را دعوت کرد و فرمودای علی وای ،خدیجه جبرئیل نزد من است و شما را بسوی بیعت به اسلام مي خواند مسلمان شوید تا سالم مانید و پیروی کنید تا راه یابید آن دو عرض کردند پذیرفتیم و فرمان بریم یا رسول الله فرمود جبرئیل نزد من است و مي گويد: اسلام شرائط و عهدها و پیمان ها ،دارد و آن ها را آغاز کنید بدان چه خداوند برای خود و پیامبرش بر شما شرط کرده این که بگوئید گواهی می دهیم که خدائی نیست جز آن خدای یگانه که در حکومتش شریکی نیست و زائیده نشده و پدری ندارد و نیز همسری برای او نیست خدائیست یگانه و خالص و این که محمّد صلی الله علیه و اله بنده و فرستاده اوست او را به سوی همه مردم تا روز قیامت گسیل فرمود و گواهی دهیم که خداست که مي ميراند و زنده مي کند و بالا می برد و فرود می آورد، و غنى مي سازد و فقير مي كند، و انجام دهد هر چه را بخواهد و مردگان را از گورها بر می انگیزد آن دو عرض کردند گواهیم و گواهی می دهیم فرمود و کامل گرفتن وضوء بر هر ناخواهی شستن صورت و دو دست و دو ساعد و مسح سر و دو پا تا کعب و غسل جنابت در گرما و سرما و به پاداشتن نماز و گرفتن زکوه از مواردی که روا باشد و به مصرف رساندن آن و زیارت خانه کعبه و روزه ماه ،رمضان و جهاد در راه خدا و نیکی به پدر و مادر و صله رحم و دادگری در رعیت و بخش کردن ،برابر و توقف در موارد اشتباه تا رسیدن به امام چون نزد امام اشتباهی نیست و پیروی از ولی امر بعد از من و شناختن او در زندگی و بعد از مرگ من و پیشوایان بعد از او یکی یکی و دوستی اولیاء خدا و دشمنی دشمنان خدا، و بیزاری از شیطان رانده شده و باند و پیروانش و بیزاری از باندهای تیم و عدی و امیه و دوستان و پیروان آن ها و زنده بودن بر کیش و روش من و کیش و روش وصی من تا روز قیامت، و مردن بر همین عقيده و ترك شرب خمر و ستیزه با مردم ای خدیجه فهمیدی آن چه را پروردگارت بر تو شرط نموده؟ عرض کرد آری و ایمان آوردم و باور کردم و پسندیدم و تسلیم شدم علی علیه السّلام عرض كرد من هم بر این عقیده ام. فرمود: ای علی بیعت می کنی برای اسلام بر آن چه با تو شرط کردم؟ عرض کرد: آری آن گاه رسول خدا دستش را گشوده و در دست علی علیه السّلام نهاد و فرمود یا علی با من بیعت کن بر آن چه با تو شرط نمودم و این که از من دور کنی و بازداری آن چه را که خویشتن را از آن باز مي دارى، علی علیه السلام گریست و عرض کرد پدر و مادرم قربانت هیچ حرکت و نیروئی نیست مگر بخدا، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سوگند به پروردگار کعبه راهنمائی شدی و رشد یافتی و توفیق پیدا کردی، و خدا ترا ارشاد نماید. ای خدیجه دستت را روی دست علی بگذار و با او بیعت کن و او بیعت کرد با همان شرایطی که علی بن ابی طالب علیه السلام بیعت کرد با توجه به این که جهاد بر او نیست. سپس فرمود: ای خدیجه این علی مولای تو و سرور همه مؤمنان است و امام آن ها بعد از من خدیجه عرض کرد: راست مي فرمائی ای رسول خدا من هم بر آن چه فرمودی با او بیعت کردم، و خدا و ترابر این عقیده گواه می گیرم و تنها گواهی خدا بس است چه او گواهی داناست. (بحار، ج 18 ص 232).

ص: 360

از پدرم امام صادق علیه السلام پرسیدم: اولین بیعتی که در اسلام واقع شده کجا

ص: 361

بوده است؟

﴿كَيفَ أَسْلَمَ عَلِي وَ كَيفَ أَسْلَمَتْ خَدِيجَةُ ؟﴾؛

چگونه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و خدیجه کبری اسلام علیها السلام آوردند؟

امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یک روز نشسته بودند و علی علیه السلام و خدیجه کبری علیها السلام جلوی شان.

در آن زمان هیچ موحدی بمعنی پذیرش اسلام نبود؛ اوج بت پرستی بود. من فکر می کنم این حدیث می خواهد یک بیعت رسمی را بیان کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿يا عَلى وَ يَا خَدِيجَةُ ... قَالَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ عِنْدِي يَدْعُوكُمَا إِلَى بَيعَةِ الْإِسْلَام ﴾؛

ای علی وای خدیجه! این جبرئیل نزد من است شما را به سوی بیعت به اسلام می خواند.

می گوید: شما دو تا بیایید با پیامبر صلی الله علیه و اله بیعت کنید؛ اولین بیعت در اسلام اسمش: «بیعت الاسلام» است؛ این بیعتی است که اولین بار امیرالمؤمنین علی علیه السلام و خدیجه کبری علیها اللام با رسول خدا صلی الله علیه و اله بستند. بعد حضرت شروع کرد شروط این بیعت را بیان کردن

در این روایت پیامبر صلی الله علیه و اله خلاصه اسلام را برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام و خدیجه کبری علیها السلام بیان کرد: روزه، حج، وضو، نماز و... این ها را بیان کرد فرمود هیچ کسی الآن مسلمان نیست، شما می خواهید اسلام بیاورید شرایطش این هاست.

پیامبر صلی الله علیه و اله بعد از بیان شرایط رو به حضرت خدیجه کبری علیها السلام کرد و فرمود:

﴿يا خَدِيجَةُ فَهِمْتِ مَا شَرَط رَبُّكِ عَلَيكِ قَالَتْ نَعَمْ﴾؛

ای خدیجه! آن چه شرط پروردگارت بر تو بود فهمیدی؟ عرض کرد: بله یا رسول الله !

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: حالا چه میگویید؟ عظمت این بانو را ببینید! گفت:

ص: 362

﴿وَ آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ رَضِيتُ وَ سَلَّمْتُ﴾؛

ای رسول خدا! ایمان آوردم و قبول کردم و راضیم و تسلیمم.

بالاترین صفت یک مؤمن صفت رضا و تسلیم است؛ همین جمله ای که حضرت خدیجه علیها السلام بیان کرد.

یک زن در یک جامعه ای مشرک بدون این که هیچ اعتراضی داشته باشد، می:فرماید

﴿آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ رَضِيتُ وَ سَلَّمْتُ﴾؛

ایمان آوردم و قبول کردم و راضیم و تسلیمم

وقتی این مقام را از خودش نشان داد پیامبر اکرم صلى الله عليه و سلم فرمود: یک مطلب دیگر بگویم:

﴿يا خَدِيجَةُ هَذَا عَلِى مَوْلَاكِ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُهُمْ بَعْدِي﴾؛

ای خدیجه! این علی مولای تو و مولای همه مؤمنین و امام شما بعد از من است.

هنوز غدیری در کار نیست هنوز یوم الانذاری در کار نیست، پیامبر صلی الله علیه و اله فامیل هایش را دعوت نکرده، روز اول اسلام است. تا این مطلب را گفت، خدیجه کبری علیها السلام عرضه داشت:

﴿صَدَقْتَ يا رَسُولَ اللهِ﴾؛

ای رسول خدا! تصدیق کردم

من ولایت علی علیه السلام را پذیرفتم.

﴿قَدْ بَايِعْتُهُ عَلَى مَا قُلْتَ﴾؛ (1)

و به تحقیق بر آن چه گفتید بیعت کردم

ص: 363


1- طرف من الانباء والمناقب، ص115؛ بحار الانوار، ج 18، ص232.

همه این هایی را که شما فرمودید من بر اساس این ها بیعت کردم این مطالبی که بیان شد چیزی نیست که کسی بتواند نادیده بگیرد آن حضرت در جامعه ای که گله واری دنبال بت پرستی ،بودند موحد بود هرگز در برابر بت سجده نکرده . او یک زن کامل از نظر عقلی و مدیر از نظر اجتماعی بود. خدیجه کبری 25 سال شرافت همسری رسول خدا صلی الله علیه و آله را دارد، او در سختی ها با پیامبر بود یاور و همراه و مدافع پیامبر بود. حضرت خدیجه مادر 12 امام است 11 امام که معلوم است اما امیرالمؤمنین علی علیه السلام را هم حضرت خدیجه علیها السلام بزرگ کرد و در دامن او رشد کرد

احیای نام حضرت خدیجه علیها السلام

حضرت آیت الله العظمی صافی فرمود جهان اسلام در مقابل حضرت خدیجه علیها السلام کوتاهی کرده است.

هر شهری باید خیابانی به نام حضرت خدیجه علیها السلام داشته باشد که ما در قم این کار را کردیم حداقل یک مسجد در هر شهری به نام حضرت خدیجه کبری علیها السلام اختصاص یابد حداقل در هر شهری یک مدرسه به نام خدیجه کبری علیها السلام اختصاص یابد هر کسی هر کاری می تواند در این راه انجام بدهد کوتاهی نکند.

من چند سال پیش عرض کردم یک فیلم و یک سریال برای حضرت خديجه علیها السلام مثل سریال حضرت یوسف و امیرالمؤمنین علی علیه السلام ساخته شود و زندگی این بانوی بزرگوار به تصویر کشیده شود، خیلی ثمره دارد.

شما الآن در کشور دارید از مشکل طلاق داد می زنید از مشکل ازدواج دارید فریاد می زنید از مشکل و اختلاف خانواده ها صدای همه در آمده است؛ خدیجه کبری علیها السلام یک الگوی همسرداری و یک الگوی اقتصادی و یک الگوی

ص: 364

زندگی محکم است، الگوی صبر و تلاش است، شما این فیلم را اگر میلیاردها هزینه کنید ارزش دارد؛ زیرا کارفرهنگی است. نقش فیلم خیلی مهم است.

شخصی نقل کرد فیلمی در هالیوود ساخته شد که صحنه های مبتذل داشت داستان دختری بود که در زندگی اش دچار شکست شده بود. آن کسانی که این فیلم ها را می سازند انواع و اقسام جاذبیت های جنسی را در این فیلم ها لحاظ می کنند.

یکی از صحنه ای فیلم آن جایی است که این دختر تصمیم می گیرد خودکشی کند بالای یک بلندی می آید تا خود را پرت کند، یک مرتبه صدای ناقوس کلیسا می آید و این دختر پشیمان می شود و برمی گردد؛ این صحنه بیشترین تأثیر را در تبلیغ مسیحیت در دنیا خواهد داشت که این هنر یک کارگردان است.

به خاطر تهیه این فیلم از طرف واتیکان کارگردان را خواستند و پول قابل توجهی به او دادند.

شما هم می توانید از زندگی حضرت خدیجه علیها السلام صحنه قوام زندگی و صحنه قوام اقتصادی و صحنه زندگی مطلوب دینی را بیرون بیاورید و به صورت فیلم تقدیم مردم کنید تمام زندگی او الگوست، همسر نمونه ، مادر نمونه، مدیر ،نمونه ثروتمند ،نمونه ، مجاهد نمونه و ....

چهار زن نمونه در اسلام

پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: ای علی! بهترین زنان دو عالم چهار نفر می باشند: 1- خدیجه کبری علیها السلام 2 - فاطمه زهرا علیها السلام 3- حضرت آسیه 4-حضرت مریم. (1) تمام زن هایی که در تاریخ آمده اند از مادران ائمه علیها السلام و از زن های خود

ص: 365


1- ﴿أَنَ رَسُولَ اللَّهِ قَرَأَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ الْآيَةَ فَقَالَ يَا عَلِيٌّ خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ أَرْبَعٌ مَرْيَمَ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ آسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِم﴾ ؛ رسول الله صلى الله عليه و سلم آيه إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ - : خداوند تو را انتخاب و تطهیر -نمود را قرائت نمود و به من فرمود: ای علی! بهترین زنان دو عالم چهار نفر می باشند 1- مریم دختر عمران 2- خدیجه دختر خویلد 3- فاطمه دختر محمّد صلی الله علیه و اله 4- آسیه دختر مزاحم، (المناقب، ج 3، ص322؛ بحار الانوار، ج3، ص 36؛ عوالم العلوم، ج11، ص124).

پیامبر صلی الله علیه و اله هیچ کدام به پای این چهار زن نمی رسند که یکی از آن ها حضرت خدیجه علیها السلام است.

کمال انسان در سه چیز

علی علیه السلام می فرماید: کمال به سه چیز است - من این حدیث را بیان کنم و بعد در زندگی حضرت خدیجه علیها السلام پیاده کنم- فرمود:

﴿كَمَالُ الرَّجُلِ بِسِتِ خِصَالٍ بِأَصْغَرَيهِ وَ أَكْبَرَيهِ وَ هَيئَتَيْهِ فَأَمَّا أَصْغَرَاهُ فَقَلْبُهُ وَ لِسَانُهُ إِنْ قَاتَلَ قَاتَلَ بِجِنَانٍ وَ إِنْ تَكَلَّمَ تَكَلَّمَ بِبَيانٍ وَ أَمَّا أَكْبَرَاهُ فَعَقْلُهُ وَ هِمَّتُهُ وَ أَمَّا هَيْئَتَاهُ فَالُهُ وَ جَمَالُهُ﴾ ؛ (1)

کمال انسان به شش خصلت است با دو عضو كوچك بدن و با دو قسمت بزرگ از انسان و با دو چیزی که مربوط به هیئت و ظاهر انسان است اما آن دو عضو كوچك عبارت از قلب و زبان او است که اگر جنگ می رود با دلی قوی و پاك بجنگد و اگر سخن می گوید با زبانی بلیغ و رسا سخن گوید و اما آن دو چیز بزرگ عبارت است از اندیشه و فکر صحیح و روشن و دیگر همت بلند و اما آن دو چیز که مربوط به شکل و ظاهر انسان است عبارت از مال و چهره زیبا است.

من که سه تا گفتم برای این بود که هر دو مورد یکی می شود، 1- «باصغریه»؛

ص: 366


1- خصال، ج1، ص338؛ بحارالأنوار، ج 67، ص4؛ معانی الاخبار، ص150.

دو چیز کوچک در بدن مان ، 2- «وَ أَكْبَرَیهِ »؛ دو چیز بزرگ، 3 - «وَ هَیئَتَيهِ»؛ دو هیئت و شمائل؛ پس سه تا شد

فرمود: شخصیت هر انسانی با این شش تا شکل می گیرد اما آن دو عضو کوچک: «فَقَلْبُهُ وَ لِسَانُهُ»؛ یکی زبان و دیگری قلب است. همه پیشرفت ها و همه پس رفت ها و همه خوشبختی ها و همه بدبختی ها مال همین دو مورد است؛ یکی زبان است که اگر انسان مواظبت نکند آدم را بیچاره می کند و دیگری قلب است که این قلب می تواند کانون محبت خدا باشد یا کانون محبت شیطان؛ البته منظور از قلب روح است. اما دو چیز بزرگ: «فَعَقْلُهُ وَ هِمَّتُهُ»؛ یکی عقل و دیگری همت است؛ بدترین نعمت این است که کسی عقلش کم باشد و برترین نعمت این است که عقل انسان زیاد باشد و همت هم همین طور اما آن دو چیز که شکلی است: «فَمَالُهُ وَ جَمَالُهُ »؛ یکی ثروت و دیگری قیافه است.

در زندگی حضرت خدیجه علیها السلام این چند مورد موج میزند بسیار زیبا حرف می زد و اشعار زیبایی می سرود؛ قلبش کانون محبت خدا و کانون عشق به پیامبر صلی الله علیه و اله بود؛ ابن جوزی که یکی از عالمان اهل سنت است در کتاب «تذکره الخواص» می گوید:

﴿كان رسول الله صلى الله عليه و سلم یودها و يحترم ها و يشاورها في اموره كلها﴾ (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حضرت خدیجه علیها السلام را دوست می داشت و به او احترام می نهاد و در همه کارها از او مشورت می گرفت.

در گزارشی دیگر آمده است:

﴿وَ كَانَتْ لَهُ وَزِيرَةَ صِدْقٍ عَلَى الْإِسْلَامِ﴾ ؛ (2)

ص: 367


1- موسوعه المصطفى والعتره فاطمه الزهراء علیها السلام، ص 28
2- اعلام الوری ص 53؛ کشف الغمه، ج1، ص511؛ بحارالانوار، ج16، ص11.

خدیجه علیها السلام وزیر و همراه راستین پیامبر صلی الله علیه و اله در اسلام بود.

﴿وَ كَانَ يَسْكُنُ إِلَيْهَا﴾؛ (1)

پیامبر صلی الله علیه و اله با خدیجه آرامش می یافت.

پیامبر علیها السلام با گفت و گوی با خدیجه علیها السلام آرام می شد.

عقل و همت از این بالاتر که پیامبر صلی الله علیه و اله در کنار او آرامش پیدا می کند.

نقش همت در شرافت انسان

على علیه السلام فرمود:

﴿قَدْرُ الرَّجُل عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه﴾ (2)

ارزش هر انسانی به مقدار همت او است.

از کجا می فهمید که شخصی همتش بلند است؟!

عوامل بلند همتی

1.شجاع بودن

اولین عامل بلند همتی شجاعت است مولا علی علیه السلام فرمود:

﴿شَجَاعَةُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ غَيْرَتُه عَلَى قَدْرِ حَمِيتِه﴾؛ (3)

شجاعت مرد بر اندازه همت اوست و غیرت او بر اندازه حمیت اوست. آدم های بلندهمت، شجاع اند.

2.قانع بودن

دومین عامل بلند همتی قانع بودن است. علی علیه السلام فرمود:

ص: 368


1- همان.
2- نهج البلاغه، ص 473
3- غرر الحکم، ح 10267.

﴿مِنْ شَرَفِ الهِمَّةِ لُزُومُ الْقَنَاعَةِ﴾ (1)

پایبندی به ،قناعت از والایی همت است.

امام باقر علیه السلام فرمود:

﴿وَ اسْتَجْلِبْ عِزَّ الْيأْسِ بِبُعْدِ الهِمَّة﴾ (2)

عزت، طمع نداشتن را با بلند همتی به دست آور.

آدمهای بلند همت اهل قناعت اند.

3.احسان کردن

سومین عامل بلند همتی احسان کردن است. علی علیه السلام فرمود:

﴿مِنْ شَرَفِ الْهِمَّةِ بَذْلُ الْإِحْسَانِ﴾؛ (3)

احسان کردن از والایی همت است

آدمهای بلند همت اهل احسان اند.

همه این موارد در خدیجه کبری علیها السلام جمع بود.

در روایت داریم:

﴿ کانتْ مِنْ أحْسَنِ النّساءِ جَمالاً و أکْمَلُهُنَّ عَقْلاً وَ أتَمُهُنَّ رَأیاً﴾ (4)

حضرت خدیجه علیها السلام از زیباترین زنان از نظر چهره و از کامل ترین زنان از منظر عقل و تمام رأى ترین زنان از نظر رأی بود.

جا دارد راجع به نقش زنان در شکل گیری اسلام کتاب هایی نوشته شود؛ البته «دانش نامه های زنان مسلمان» دارد نوشته می شود. در تاریخ زن های

ص: 369


1- غرر الحكم، ح 8999
2- مستدرك الوسائل، ج 12، ص 69؛ تحف العقول، ص 286؛ بحار الانوار، ج 75، ص 4
3- غرر الحكم، ح 8728
4- صحیح بخاری، ص 205؛ ریاحین الشریعه، ص 204

زیادی داشتیم که باعث ایمان شوهرشان شده اند باعث شدند همسرشان و یا فرزندشان به جبهه بروند و به درجه رفیع شهادت برسند.

ام سلیم همسر ابوطلحه

یکی از کسانی که باعث ایمان همسرش شد خانمی به نام ام سلیم بود که وقتی ابوطلحه از او خاستگاری کرد و گفت مهریه ات چه مقدار می باشد؟

او زنی معروف بوده و خواستگار زیاد داشته است گفت شما مشرکی و من ،مسلمان، مهریه من این است که مسلمان شوی ابو طلحه مسلمان شد و ام سلیم که نام او سهله است با او ازدواج کرد.

این همان زنی است که اولین اولادش پسری به نام عبدالله بود. این پسر بزرگ شد و راه افتاد اما یک روز مریض شد و از دنیا رفت ابوطلحه خیلی این پسر را دوست داشت وقتی به خانه آمد همسرش غذا آماده کرده بود و خیلی او را تحویل گرفت و بعد :گفت سؤال دارم اگر کسی چیزی به ما امانت بدهد و بعد بیاید بگوید: امانت ما را بده ناراحت می شوی ؟ گفت نه.

گفت: ناراحت نمی شوی؟ گفت نه گفت: عبدالله امانت بود ، مال ما که ،نبود خدا امانتش را پس گرفت همسرش هم آرام شد.

وقتی این خبر به پیامبر صلی الله علیه و اله رسید از این برخورد خیلی خوشحال شد.

خدا به آن ها پسر دیگری داد پیش پیامبر صلی الله علیه و اله آوردند، حضرت فرمود: اسم این را هم عبدالله بگذارید و دعا کردند که با برکت شود. (1)

ممکن است خدا یکی از فرزندان شما را بگیرد اما در نسل و اولاد شما فرزند بابرکتی قرار دهد.

ص: 370


1- پیغمبر و یاران، ج1، ص 113.

حنظله در جنگ احد شهید شد و خداوند یک پسر به نام عبد الله به او داد. (1)

در تاریخ نوشته شده که خداوند به این عبدالله هفت پسر داد که همه قاری و حافظ قرآن بودند. ام سلیم بر داغ فرزند صبر کرد خدا این طوری پاداشش را عطا کرد.

در این عالم همه چیز روی حساب است. متأسفانه باورهای ما کمی ضعیف است؛ چون ضعیف است گاهی اعتمادمان به افراد بیش از خداست.

من اگر یک ماه رمضان می توانستم بیاییم و فقط راجع به ایشان صحبت کنم این کار را می کردم؛ چون واقعا بیش از این باید این شخصیت به جهان اسلام معرفی شود.

شخصیتی که خداوند پیش ملائکه به وجود او مباهات می.کند پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود:

﴿فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيبَاهِي بِكِ كِرَامَ مَلَائِكَتِهِ كُلَّ يَوْمٍ مِرَاراً﴾؛ (2)

خداوند عزوجل هر روز چند بار بر فرشتگان گرامی اش به تو مباهات می ورزد

خدایا! به این شخصیت که شما پیش ملائکه ها به او مباهات می کنید قسمت می دهیم مشکلات ازدواج دختر و پسرهای ما را حل بفرما.

خدایا! قلب های خانواده ها را به هم مهربان بگردان.

خدایا! عاقبت ما را ختم بخیر بگردان.

ص: 371


1- مستدرک الوسائل، ج 2، ص196؛ بحارالانوار، ج20، ص 57؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 685
2- الدر النظيم، ص 452؛ العدد القويه، ص 220؛ بحار الانوار، ج 16، ص 78.

ص: 372

امام حسن علیه السلام

مقدمه

سالروز میلاد با سعادت و با برکت کریم اهل بیت سبط اکبر، اولین مولود خاندان امیرالمؤمنین علیه السلام و زهرای مرضیه علیها السلام حضرت امام حسن مجتبی علیه السلم است این میلاد را محضر همه عزیزان تبریک عرض می کنیم؛ روز بسیار فرخنده ای است؛ روز میلاد مظهر حلم، سخاوت، صبر، شجاعت، تقوا و عبودیت است.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿الْحَسَنُ وَ الْحُسَينُ خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ بَعْدِى وَ بَعْدَ أَبِيهِمَا وَ أُمُّهُمَا أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الأرض﴾ (1)

حسن و حسین بعد از من و بعد از پدر خود بهترین اهل زمین هستند و مادر ایشان افضل است از زنان اهل زمین.

بارها فرمود:

﴿اللَّهُمَ إِنِّي أُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ﴾؛ (2)

ص: 373


1- عیون اخبار الرضا، ج 2، ص62؛ بحار الأنوار، ج26، ص272؛ اثباه الهداه، ج2، ص57.
2- الأمالي للصدوق، ص249؛ بحارالأنوار، ج37، ص 73؛ کشف الیقین، ص306.

پروردگارا! من حسن را دوست دارم تو نیز او را دوست داشته باش.

اذیت کردن امام حسن علیه السلام

طبرانی از دانشمندان اهل سنت است که در قرن سوم و چهارم زندگی می کرده و متولد 260 است یعنی دوران غیبت صغری؛ کتابی به نام المعجم الکبیر دارد. این دانشمند اهل سنت این روایت را نقل کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و اله روی زمین خوابیده بودند امام حسن علیه السلام بچه بود آمد و روی سینه پیامبر صلی الله علیه و آله رفت. انس ابن مالک می گوید: من رفتم این فرزند را بردارم که باعث اذیت پیامبر صلی الله علیه و آله نشود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿ويحك يا أنس دع ابنى و ثمرة فؤادى فان من آذى هذا فقد آذاني، و من آذاني فقد آذانی الله﴾ (1)

وای بر تو ای !انس مرا با فرزندم که میوه دل من است و ابگذار هر کسی که حسن را اذیت ،کند مرا اذیت کرده است و کسی که مرا اذیت کند خدا را آزرده ساخته است.

امام حسن علیه السلام عابدترین و زاهدترین مردم

امام صادق علیه السلام از قول و پدرشان امام باقر علیه السلام نقل کردند که فرمود:

﴿كَانَ أَعْبَدَ النَّاسِ فِي زَمَانِهِ وَ أَزْهَدَهُمْ وَ أَفْضَلَهُمْ وَ كَانَ إِذَا حَجَّ حَجَّ مَاشِياً وَ رُبَّمَا مَشَى حَافِياً وَ كَانَ إِذَا ذَكَرَ الْمُوْتَ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْقَبْرَ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْبَعْثَ وَ النُّشُورَ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْمَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ بَكَى وَ إِذَا ذَكَرَ الْعَرْضَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً يُغْشَى عَلَيْهِ مِنْهَا﴾ ؛ (2)

ص: 374


1- فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج 3 ، ص251
2- الامالي للصدوق، ص178؛ بحار الأنوار، ج43، ص331؛ فلاح السائل، ص 268

حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام عابدترین و زاهدترین و فاضل ترین اهل زمانش بود و همیشه پیاده به حج می رفت و بسا با پاهای برهنه بود و همیشه چون یاد مرگ می کرد می گریست و چون یاد قبر می کرد می گریست و چون یاد قیامت و نشور می کرد می گریست و چون یاد گذشت بر صراط می کرد می گریست و چون یاد ملاقات با خدا می کرد ناله ای می زد که از آن بیهوش می شد.

در طول سال درباره فضائل و کمالات امام حسن علیه السلام علیه السلام کم تر صحبت می شود. غالبا 28 صفر تحت شعاع رحلت پیامبر صلی الله علیه و اله قرار می گیرد. میلاد ایشان هم در ماه رمضان واقع می شود که کم تر زمینه صحبت فراهم می.شود. من دو تا نکته را امروز از زندگی امام حسن علیه السلام برای شما عرض کنم: 1- ارتباط محکم امام حسن علیه السلام با قرآن ، 2 - حلم امام حسن علیه السلام.

ارتباط محکم امام حسن علیه السلام و قرآن

اولین نکته ارتباط محکم بین امام حسن علیه السلام و قرآن است. چندین آیه قرآن در شان نزولش امام حسن علیه السلام آمده که یک موردش آیه تطهیر است:

﴿إِنَّمَا ُيرِيدُ اللهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَ يُطَهَرَكُمْ تَظهيراً!﴾ (1)

خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت علیهم السلام دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

منظور از اهل بیت علیهم السلام امیر المؤمنين علیه السلام زهرا مرضیه علیها السلام امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام است؛ (2) پس یکی از مصادیق این آیه امام حسن علیه السلام است.

مورد دوم آیه مباهله .است خداوند در قرآن به پیامبر صلی الله علیه و اله می فرماید:

ص: 375


1- احزاب، 33
2- پیام قرآن، ج 9، ص 37.

﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ﴾ (1)

هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند به آن ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

منظور از «ابناء» در آیه ،مذکور شیعه و سنی نوشته اند: امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام است. (2)

مورد سوم سوره هل أتی است که در این سوره 18 آیه راجع به روزه و نذر اهل بیت علیهم السلام نقل شده است:

﴿يوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يخَافُونَ يَوْماً كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرا﴾ (3)

آن ها به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شرّ و عذابش گسترده است می ترسند.

آن ها که به نذرشان وفا کردند امیرالمؤمنین حضرت زهرا امام حسن و امام حسین علیهم السلام بودند. (4)

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (حفظه الله) راجع به امام حسن علیه السلام قصیده ای طولانی دارند که تمام این فضائل را در این قصیده آورده است:

ص: 376


1- آل عمران، 61
2- تفسير المزان ، ج 3، ص 264.
3- انسان، 7
4- تفسیر نمونه، ج 25، ص 343.

آن که حریمش حرم کبریاست *** خاک درش کعبه اهل وفا است

اسوه حلم است و مدارا و صبر*** مظهر بخشایش و صلح و صفا است

عین کمالات وخصال نکو *** معدن ایثار و گذشت و حیا است

آیه تطهیر و فمن حاجک *** سوره ای از منقبتش هل أتی است

عارف اسماء وصفات خدا *** وارث علم نبی مصطفی است

شبه نبی شبل على شير حق *** زاده نیک اختر خیر النساء است

ای کرم و لطف و عطایت عميم *** خاک درت چشم مرا توتیا است

ائمه علیهم السلام بر محوریت قرآن تأکید داشتند، امام باقر علیه السلام فرمود:

﴿ إِذَا حَدَّثهُمْ بِشَىءٍ فَسَلُونِي مِنْ كِتَابِ الله ﴾ (1)

هر گاه به شما چیزی گفتیم بپرسید کجای قرآن است؟

اگر کسی چیزی از ما نقل کرد و خلاف و ضد قرآن بود باطل است.

امام مجتبی علیه السلام می فرماید:

﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يجيء يوْمَ الْقِيَامَةِ قَائِداً وَ سَائِقاً يقودُ قَوْماً إلَى الجَنَّةِ أَحَلُّوا حَلالَهُ و حَرَّمُوا حَرَامَهُ وَ آمَنُوا بِمُتَشَابِهِهِ وَ يَسُوقُ قَوْماً إِلَى النَّارِ ضَيعُوا حُدُودَهُ وَ أَحْكَامَهُ وَ اسْتَحَلُوا مَحارِمَه﴾ (2)

همانا این قرآن روز قیامت می آید گروهی را به سوی بهشت می کشاند که حلال قرآن را حلال و حرامش را حرام دانسته اند و ایمان به آیات متشابه قرآن آورده اند و نیز گروهی را به سوی دوزخ می کشاند که حدود و احکام قرآن را ضایع کرده اند و محرماتش را حلال شمردند.

ص: 377


1- فقه القرآن، ج 2، ص 54.
2- ارشاد القلوب الى الصواب، ج1، ص 79.

یک مرکبی که راه می رود کسی که جلو او را می کشد به او «قائد» می گویند و کسی که از پشت سر او را هل می دهد به او «سائق» می گویند، مثلا: یک تعداد زیاد شتر یا گوسفند در بیابان است آن که جلو این ها حرکت می کند به او «قائد» می گویند و آن که پشت سر این ها حرکت می کند تا این ها را جمع کند به او «سائق» می گویند.

امام می فرماید: این قرآن هم قائد است و هم سائق، چطور؟ یک عده ای را راهنمائی به بهشت می کند همین قرآن در قیامت عده را بهشتی می کند، چه کسانی را؟ آن هایی که به حلال و حرام قرآن عمل کنند؛ قرآن می فرماید: ربا حرام، ،دروغ ،غیبت، تهمت و.... حرام است یا ،نماز، روزه، حج و... واجب است.

چه کسی روز قیامت قرآن قائد اوست؟ یعنی او را به بهشت می برد. کسی که حلال و حرام قرآن را رعایت کند.

قرآن یک عده ای را هم به طرف آتش سوق می دهد این ها چه کسانی هستند؟ کسانی که حلال قرآن را حرام کنند قرآن می فرماید حجاب لازم است، این بگوید: نه و...

بنابراین قرآن دو تا نقش دارد: 1-قائد که به بهشت می برد، 2- سائق که به جهنم می کشاند ملاکش هم یک کلمه است؛ هر کسی رعایت حلال و حرام از قرآن را کرد، قرآن قائد اوست والا سائق به جهنم است؛ زیرا حلال قرآن را حرام و حرام قرآن را حلال کرده است.

تدبر در آیات قرآن

قرآن خواندن ثواب دارد اما علاوه بر خواندن خودش می فرماید:

﴿أَفَلا يتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾ (1)

ص: 378


1- محمد، 24

آیا آن ها در قرآن تدبّر نمی کنند یا بر دل های شان قفل نهاده شده است؟!

می فرماید: در آیات قرآن تدبر کنید. در آیه دیگری می فرماید:

﴿وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ﴾ (1)

ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟!

ما این قرآن را آسانش کردیم. در آیه دیگری می فرماید:

﴿إنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِي أَقْوَمُ.﴾ (2)

این ،قرآن به راهی که استوارترین راه هاست، هدایت می کند.

قرآن کتاب هدایت است. حالا سؤال این است چه زمانی قرآن می تواند انسان را هدایت کند؟ زمانی که بفهمد و بتواند به آن استناد کند

کاربردی بودن آیات قرآن

آیات قرآن کاربردی است. برخی از ضرب المثل هایی که داریم اشتباه است، مثلا: جواب کلوخ انداز سنگ است که این خلاف قرآن است، قرآن می فرماید:

﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يصِفُونَ ﴾ (3)

بدی را به بهترین راه و روش دفع کن (و پاسخ بدی را به نیکی ده)! ما به آن چه توصیف می کنند آگاه تریم!.

اگر کسی به تو بدی کرد تو خوبی کن

مثال دیگر: سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند، قرآن می فرماید:

﴿خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾ (4)

ص: 379


1- قمر، 17
2- اسراء، 9.
3- مومنون، 96
4- اعراف، 199

(به هر حال) با آن ها مدارا کن و عذرشان را بپذیر و به نیکی ها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن)!

مثال دیگر: دیگی که برای من نجوشد نمی خواهم چیز دیگر در او بجوشد، اما قرآن می فرماید:

﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِي يَوْمُ لَا بَيعُ فِيهِ وَ لَا خُلَهُ وَ لا شَفَاعَةُ وَ الْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴾ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از آن چه به شما روزی داده ایم، انفاق کنید! پیش از آن که روزی فرا رسد که در آن نه خرید و فروش است (تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را برای خود خریداری کنید) و نه دوستی (و رفاقت های مادی سودی دارد) و نه شفاعت؛ (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود. ) و کافران خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم می می کنند، هم به دیگران ).

خداوند در آیه دیگر می فرماید:

﴿مَثَلُ الَّذِينَ يَنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُل سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴾ (2)

کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه یک صد دانه باشد؛ و خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایستگی داشته باشد) دو یا چند برابر می کند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت ) وسیع و (به همه چیز) داناست.

سال گذشته پیشنهادی کردم که آیات کوتاه قرآن حفظ شود و در برخوردهای

ص: 380


1- بقره، 254
2- بقره، 261

اجتماعی از آن ها استفاده شود مثلا در جلسه ای که غیبت می شود، این آیه خوانده شود:

﴿وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَيحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابُ رَحِيمُ ﴾ (1)

و هيچ يك از شما دیگری را غیبت نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است!.

یا کسی که به دیگری بدگمان شده، این آیه خوانده شود:

﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمُ ﴾ (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است.

یا کسی که دیگری را دست می اندازد و سر کارش می گذارد، این آیه خوانده شود.

﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمُ مِنْ قَوْمٍ﴾ (3)

ای کسانی که ایمان آورده اید! نباید گروهی از مردان ،شما گروه دیگر را مسخره کنند.

یا کسی که جنسی را می فروشد و کم فروشی می کند، این آیه خوانده شود:

﴿وَيلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ﴾ (4)

وای بر کم فروشان!.

ص: 381


1- حجرات، 12.
2- همان.
3- حجرات، 11.
4- مطففين 1

یا کسی که دنبال عیب های مردم می گردد، این آیه خوانده شود:

﴿وَيلٌ لِكُلّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ﴾ (1)

وای بر هر عیب جوی مسخره کننده ای!

گاهی به دوستان می گویم آیات قرآن را به صورت موضوعی حفظ کنید؛ زیرا چنین حفظی مؤثرتر و کاربردی تر است مثلا: در جلسه ای نشسته اند و صدای اذان بلند می شود، این آیه را بخوانید:

﴿وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِى﴾ (2)

و نماز را برای یاد من بپادار!

یا کسی دارد حرف های بی ربط می زند این آیه خوانده شود:

﴿يا أيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً﴾ (3)

ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید. یا کسی با زنش بداخلاقی می کند این آیه را بخوانید:

﴿وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ (4)

و با آنان به طور شایسته رفتار کنید!

با زنت مهربان باش

یا کسی که بچه اش را رها کرده این آیه را بخوانید:

﴿يا أَيّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَاراً وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ﴾ (5)

ص: 382


1- همزه، 1.
2- طه، 14.
3- احزاب، 70
4- نساء، 19
5- تحریم، 6.

ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سخت گیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آن چه را فرمان داده شده اند (به طور کامل) اجرا می نمایند!

یا کسی که پدر و مادرش را تحویل نمی گیرد این آیه را بخوانید

﴿وَ بِالْوَالِدَينِ إِحْسَاناً﴾ (1)

و به پدر و مادر نیکی کنید

فضه خادمه تا آخر عمرش با قرآن حرف می زد؛ (2) بنابراین آیات قرآن باید در زندگی ما کاربردی باشد. روایات متعددی از امام مجتبی علیه السلام در استناد به آیات قرآن کریم داریم.

استشهادات قرآنی امام حسن علیه السلام

اشاره

امام حسن مجتبی علیه السلام بسیار زیبا از آیات قرآن استفاده کرده و در حقیقت یک کار هدایتی و تربیتی انجام داده است.

1.امربه معروف

امام مجتبی علیه السلام روز عید فطری دیدند چند تا جوان با هم دارند شوخی های زشت می کنند.

عید فطر عید عبادت است، روز جایزه است، روز لغو و بیهودگی نیست، روز انجام فعل حرام نیست.

امام مجتبی علیه السلام جلو آمد و فرمود: قرآن بلدید؟ می دانید آن آیه ای که می فرماید:

ص: 383


1- بقره، 83
2- بحار الانوار، ج 43 ، ص 86 ؛ المناقب، ج 3، ص 343؛ رياض الابرار، ج1، ص 40 .

همه جهنم را می بینند گفتند: بله! آیه این است:

﴿وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِياً﴾ (1)

و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم می شوید؛ این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت !

مردم همه شما وارد جهنم می شوید. هر کسی بهشت هم برود از جهنم عبور می کند. امام مجتبی علیه اللام فرمود: بقیه آیه را هم بلدید؟ قرآن می فرماید:

﴿ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِياً﴾ (2)

سپس آن ها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی می بخشیم؛ و ظالمان را در حالی که (از ضعف و ذلّت) به زانو درآمده اند- در آن رها می سازیم.

فقط کسانی که تقوا دارند و حرمت ها را نمی شکنند نجات پیدا می کنند آقا فرمود: شما که قرآن بلدید چرا این کارهای بیهوده را انجام می دهید؟ به گریه افتادند و عذر خواهی کردند.

امام حسن علیه السلام با یک آیه قرآن اصلاح شان کرد.

2.اشكال نداشتن شیک پوشی

امام حسن علیه السلام لباس شیک پوشیده بود و موها را شانه زده بود سوار اسب شده بود و عده ای از رفقا هم دورش وارد کوچه های مدینه شدند.

بعضی ها فکر می کنند که ژولیده گی و بهم و ربودن نشانه ایمان است، نه، اسلام با روحیات درویش گری و ترک دنیا مخالف است.

شخصی کج سلیقه جلو آمد و گفت: شما چقدر زینت کرده اید و زیبایی خود را بروز داده اید ؟! امام مجتبی علیه السلام فرمود:

ص: 384


1- مريم، 71
2- مریم 72

﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ﴾ (1)

بگو: «چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟!».

3.شریک بودن شیطان در انعقاد نطفه برخی ها

یک وقتی یزید به امام مجتبی علیه السلام گفت: دلیل این که من از شما بدم می آید چیست ؟ امام حسن علیه السلام فرمود: قرآن خواندی؟! موقع انعقاد نطفه برخی ها، شیطان می آید شریک می شود:

﴿وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شَارِكَهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَ مَا يعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ الأَ غْرُوراً ﴾ (2)

هر کدام از آن ها را می توانی با صدایت تحريك كن! و لشكر سواره و پیاده ات را بر آن ها گسیل دار! و در ثروت و فرزندان شان شرکت جوی و آنان را با وعده ها سرگرم کن!- ولی شیطان جز فریب و دروغ، وعده ای به آن ها نمی دهد-.

طبق این آیه شیطان در انعقاد نطفه تو دخالت داشته است.

4.استغفار کردن زیاد عامل رفع گرفتاری ها

شخصی خدمت امام مجتبی علیه السلام رسید و عرض کرد: خیلی دلم اولاد می خواهد، امام مجتبی علیه السلام فرمود: زیاد استغفار زیاد كن: ﴿أَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إلَيه﴾.

عده ای خدمت امام حسن علیه السلام آمدند و گفتند: در منطقه ما فقر آمده، چه

ص: 385


1- اعراف، 32.
2- اسراء، 64

کنیم؟ امام حسن علیه السلام فرمود به مردم بگویید: زیاد استغفار کنند.

عده ای دیگر خدمت امام حسن علیه السلام آمدند و گفتند: در منطقه ما باران کم شده، چه کنیم؟ امام مجتبی علیه السلام فرمود: زیاد استغفار کنید.

شخصی که ناظر بر این قضایا ،بود گفت شما همه این ها را با یک نسخه معالجه کردید؟ امام حسن علیه السلام فرمود: مگر قرآن نخوانده ای ؟! خداوند می فرماید:

﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّاراً﴾

به آن ها گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است.

﴿يرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَاراً﴾

تا باران های پربرکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد.

﴿يمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَاراً ﴾ (1)

و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغ های سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد!

مردم استغفار زیاد بکنید خدا شما را می آمرزد و استغفار سه تا اثر دارد: 1- باران زیاد می شود 2- اموال تان بابرکت می شود 3- فرزندان تان بابرکت می شود.

امام مجتبی علیه السلام مظهر فهم قرآن است گرچه روایات تفسیری که از ایشان به ما رسیده کم است ولی یکی از افتخارات ما همین احادیثی است که من مقداری از آن ها را بیان کردم

نکته دوم که در ابتدای بحث به آن اشاره کردم حلم امام حسن علیه السلام است که یکی از صفات بسیار مهم است لازم دانستم این صفت را توضیح دهم؛ زیرا آستانه تحمل مردم خیلی پائین آمده است مثلا در خیابان زود دعوا می کنند، زود بوق می زنند زود جوش می آورند زود با همسرشان دعوا می کنند یکی از دلائلش عدم حلم است.

ص: 386


1- نوح، 15-12

معنای حلم

حلم یعنی خویشتن داری در غضب یعنی کنترل و عجله نکردن صبر و بردباری زیر مجموعه حلم است. پانزده مرتبه در قرآن کلمه حلم آمده که یازده مرتبه آن راجع به خداوند است و سه مرتبه آن راجع به حضرت ابراهیم علیه السلام است؛ خدا راجع به حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید: حلیم و اوّاه بود؛ (1) حضرت ابراهیم علیه السلام از زن اولش بچه دار نمی شد، ازدواج کرد و یک دعا کرد و گفت: خدایا! به من اولاد بده، قرآن کریم می فرماید:

﴿ فَبَشِّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ﴾ (2)

ما او [ابراهیم] را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم!.

جناب ابراهیم ما تو را به یک فرزند بردبار بشارت می دهیم که حضرت اسماعیل علیه السلام باشد. یک مرتبه راجع به حضرت شعیب علیه السلام است. (3) در قرآن حلیم آمده یعنی پر تحمل حلم و بردباری این قدر مهم است که علی علیه السلام فرمود:

﴿إِذَا أَحَبَ اللهُ عَبْداً زَينَهُ بالسَّكِينَةِ وَ الْحِلْمِ﴾ (4)

هر گاه خدا بنده ای را دوست دارد او را به آرامش و بردباری زینت می دهد.

خدا کسی را که خیلی دوست داشته باشد دو چیز به او می دهد یکی آرامش و دوم حلم حلم درونی است و آرامش، بیرونی.

کسانی که مشکلاتی در زندگی دارند، خوب گوش بدهند!

یکی از دوستان گفت سوم اسفند فرزندم را داماد کردم. یک ماه نشده تصادف کرد و از بین رفت و سوم فروردین او را دفن کردیم!

ص: 387


1- توبه 114 هود 75
2- صافات، 101
3- هود، 87.
4- غرر الحکم، ح 6390

خانمی تنها فرزند 28 ساله اش از دنیا رفته بود گفت: چند ماه است که من هر روز کنار قبر فرزندم می آیم می نشینم و گریه می کنم چه کنم تا آرام شوم؟

داغ جوان خیلی سخت است اما اگر انسان صبر کند، ثواب هفتاد فرزند شهید را می برد یعنی ثواب هفتاد فرزند که بعد از انسان بمانند و شهید شوند.

امام حسن علیه السلام و داغ فرزندش

امام مجتبی علیه السلام دختری داشت که از دنیا رفت برخی ها برای امام تسلیت نوشتند.

الآن مرسوم است بنر می نویسند یا گل می برند.

امام مجتبی علیه السلام برای تشکر یک پیامی ،داد نوشت:

﴿أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي كِتَابُكُمْ تُعَزُونِي بِفُلَانَةَ ، فَعِنْدَ اللَّهِ أَحْتَسِبُهَا تَسْلِيماً لِقَضَائِهِ، وَ صَبْراً عَلَى بَلَائِهِ، فَإِنْ أَوْجَعَتْنَا الْمَصَائِبُ، وَ فَجَّعَتْنَا النَّوَائبُ بِالْأَحِبَّةِ الْمَأْلُوفَةِ الَّتِي كَانَتْ بِنَا حَفِيةٌ ، وَ الْإِخْوَانِ المحبون [الْمُجِيِّينَ] الَّذِينَ كَانَ يَسَرُّبِهِمُ النَّاظِرُونَ، وَ تَقَرُّبِهِمُ الْعُيونُ، أَضْحَوْا قَدِ اخْتَرَمَتْهُمُ الْأَيامُ، وَ نَزَلَ بهِمُ الحِمامُ ، فَخَلَّفُوا الخُلُوفَ وَ أَوْدَتْ بِهِمُ الْحُتُوفُ، فَهُمْ صَرْعَى فِي عَسَاكِرِ المَوْتَى، مُتَجَاوِرُونَ فِي غَيرِ مَحَلَّةِ التَّجَاوُرِ، وَ لَا صِلَاتٌ بَينَهُمْ وَ لَا تَزَاوُرٌ، وَ لَا يَتَلَاقَوْنَ عَنْ قُرْبِ جِوَارِهِمْ، أَجْسَامُهُمْ نَائِيةٌ مِنْ أَهْلِهَا خَالِيةٌ مِنْ أَرْبَابِهَا قَدْ أَجْشَعَهَا «4» إِخْوَانُهَا، فَلَمْ أَرَمِثْلَ دَارِهَا دَاراً، وَ لَا مِثْلَ قَرَارِهَا قَرَاراً، فِي بُيوتٍ مُوحِشَةٍ، وَ حُلُولٍ مُخْضِعَةٍ، قَدْ صَارَتْ فِي تِلْكَ الدّيارِ المُوحِشَةِ، وَ خَرَجَتْ عَنِ الدَّارِ الْمُؤْنِسَةِ، فَفَارَقَتْهَا مِنْ غَيْرِ قِلَّى «1»، فَاسْتَوْدَعَتْهَا الْبَلَاء وَ كَانَتْ أُمَّةً مَمْلُوكَةً، سَلَكَتْ سَبِيلًا مَسْلُوكَةً، صَارَ إِلَيْهَا الْأَوَّلُونَ ، وَ سَيصِيرُ إِلَيْهَا الْآخِرُونَ ، وَالسَّلَامُ ﴾ (1)

نامه تسلیت شما واصل شد من ثواب این مصیبت را از خدا می خواهم

ص: 388


1- الامالي للطوسي، ص202؛ بحارالأنوار، ج43، ص336؛ مستدرک الوسائل، ج2، ص478.

زيرا من تسليم امر خدا و صابر به بلای خدا می باشم. مصائب و نوائب ما را به وسیله موت دوستان با الفت و برادران با محبت که بینندگان از دیدن آنان مسرور و چشم به واسطه ایشان روشن می شد رنج داد روزگار آنان را نابود کرد مرگ بر در خانه ایشان فرود آمد آنان بازماندگانی بجای نهادند اجل ایشان را ربود آنان در میان گروه های اموات افتاده اند، در محلی که جای مجاورت نیست همجوار شده اند دعوت و دیداری بین (اجسام) ایشان نیست، با این که نزديك يك ديگرند (با جسم) يك ديگر را ملاقات نمی کنند، (زیرا چنان که در جای خود شرح داده شده روح اموات با يك دیگر ملاقات می نمایند) بدن های آنان از اهل و عیال دور و از ارباب خود ناپدیدند، برادران آنان از آنان دوری گزیده اند یا برای ایشان جزع و فزع کردند، من خانه ای نظیر خانه ایشان و قرارگاهی مثل قرارگاه آنان ندیدم. ایشان در یک خانه های وحشتناک و خوابگاه خطرناک جای گرفته اند، ایشان وارد يك نوع خانه های پر وحشت و از خانه های مأنوس خارج شدند، آنان بدون بغض از خانه ها مفارقت کردند و آن ها را برای کهنه شدن نهادند، يك دختر از من نیز به آن راهی رفت که گذشتگان رفتند و به زودی آیندگان هم خواهند رفت و السلام.

من این مصیبت را به پای تقدیر الهی می گذارم و بر این قضا تسلیمم و بر این بلا صبر می کنم دخترم بنده خدا بود و یک راهی را رفت که همه می روند، حالا ایشان یک مقدار زود رفت دختر من جایی رفته که عده زیادی رفته اند.

شایع شده بود شده بود که شخصی از دنیا رفته است به امیرالمؤمنین على علیه السلام دادند و بعد معلوم شد زنده است امیرالمؤمنین نامه ای برایش به این مضمون نوشت فلانی خبر درگذشت شما را شنیدم متأثر شدم اما بعد خوشحال شدم که خبر درست نبود اما بدان که در نهایت آن خبر اول تأیید می شود، حالا این دفعه

ص: 389

نشد، دفعه بعد، نگویی دیگر مرگ به سراغ من نمی آید.

عوامل به وجود آوردن حلم

اشاره

حلم صفتی است که در اثر اسبابی ایجاد یا تقویت می شود.

1.علم

اولین عاملی که باعث می شود حلم و بردباری به وجود آید علم است. عجله کردن کار را بیش تر خراب می کند و فحش دادن و داد زدن روابط را بیشتر به هم می ریزد علی علیه السلام فرمود:

﴿الْحِلْمُ زينَةُ الْعِلْم﴾ (1)

حلم زینت علم است.

حلم زینت علم است و سبب آراستگی آن گردد.

حلم با علم باید باشد اگر انسان بداند که این سرو صدایی که با همسرش می کند عذاب اخروی جای خودش عذاب قبر جای خودش، (2) در همین دنیا عقوبت می شود با همسرش دیگر سر و صدا نمی کند. اگر انسان تصادف کرد بداند که پلیس می آید و مقصر را معلوم می کند دیگر سر و صدا نمی کند.

علم است که در زندگی انسان حلم می آورد آدم عالم و فهمیده هیچ گاه در زندگی اش عجول و تند رو و زود تصمیم گیر نیست. این قدر حلم مهم است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿كَادَ الحَلِيمُ أَنْ يَكُونَ نَبِيا﴾ (3)

مقام شخص بردبار و صبور نزديك به مقام پیغمبری .است

ص: 390


1- غرر الحکم، ح 6421
2- الامالى للصدوق، ص 384؛ بحار الانوار، ج 6، ص 220 ؛ الامالي للطوسي، ص 427
3- بحارالأنوار، ج43، ص70؛ ریاض الابرار، ج1، ص 35؛ نهج الفصاحه، ح 2113.

2.تفکر و اندیشه

دومین عاملی که باعث می شود حلم و بردباری به وجود آید تفکر و اندیشه است تصادفی اتفاق افتاد داد و بیداد نکنیم؛ چون قرار نیست ما مقصر را تعیین کنیم؛ باید کارشناس راهنمایی بیاید و مقصر را مشخص کند

کسی که فرزندش را از دست می دهد با داد و فریاد فرزندش زنده نمی شود. حلم و بردباری انسان را عزیز می کند؛ در این صورت نه خودش اذیت می شود و نه دیگران.

اولا: کاری که می خواهیم انجام دهیم سعی کنیم نسبت به آن علم پیدا کنیم و ثانیا: مقداری درباره آن تفکر و اندیشه کنیم تا روز به روز این صفت حلم و بردباری در ما راسخ تر شود.

عوامل دیگری نیز در ایجاد حلم مؤثرند مانند مطالعه تاریخی افراد حلیم، توجه به عاقبت و فرجام کم صبری و شتاب تمرین حلم و خود را بردبار جلوه دادن (تحلّم) و دعا برای حلیم شدن امام حسن علیه السلام در تفسیر حلم می فرماید:

﴿كَظْمُ الْغَيظِ وَ مِلْكُ النَّفْس﴾؛

حلم یعنی فرو بردن خشم و تسلط بر خویشتن

ص: 391

ص: 392

شکوه های امیرمؤمنان علی علیه السلام

مقدمه

سالروز شهادت مولی الموحدین یعسوب الدین امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه السلام است. مثل دیشب پس از 63 سال بدنی زیر خاک رفت که مصداق بارز ﴿وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾ (1) بود؛ کسی که سبقت در جهاد داشت، سبقت در اسلام داشت، سبقت در جانفشانی برای دین داشت و مقرب درگاه خدا بود، دیشب چشم هایش از حرکت ایستاد و دست هایش از حرکت بازماند.

قلبی از حرکت ایستاد که کانون محبت خدا و مصداق ﴿يحِبُّهُمْ وَ يحِبُّونَهُ﴾ (2) بود؛ یعنی خدا دوست بود و خدا و رسولش هم او را دوست داشتند. دیشب عالم هستی شخصیتی را از دست داد که بر اساس آیه مباهله جان پیامبر صلی الله علیه و آله بود. دیشب عالم هستی به فقدان آقایی مبتلا شد که به تصریح قرآن: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ الله﴾ (3) همه زندگی اش در راه رضایت

ص: 393


1- واقعه 10، 11
2- مائده، 54.
3- بقره، 207

الهی بود شخصیتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلَى بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام﴾ (1)

،تیتر سرلوحه و پیشانی پرونده مؤمن محبت امیرالمؤمنین علیه السلام است

شخصیتی که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿زَينُوا مَجَالِسَكُمْ بِذِكْرِ عَلي بن أبي طَالِبٍ علیه السلام﴾ (2)

مجالس تان را با ذکر علی بن ابی طالب علیه السلام زینت بدهید.

یعنی نام امیرمؤمنان علی علیه السلام زینت مجالس است. در حدیثی دیگر فرمود:

﴿ذِكْرُ عَلى عِبَادَةٌ ﴾ (3)

ياد علی علیه السلام عبادت است.

چون عبد خدا بود؛ یاد او ما را به یاد خدا می اندازد

امیرمؤمنان علی علیه السلام از منظر دانشمندان اهل سنت

دانشمندان شیعه و سنی و مناقب نویسان اکثرا این تعبیر را دارند:

خوارزمی از دانشمندان اهل سنت می گوید: هیچ یک از صحابه پیامبر به اندازه امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله مدح و ثنا ندارد.

قرطبی از دانشمندان اهل سنت نقل کرده است از جماعتی از صحابه نقل شده است و گفتند:

﴿مَا كُنَّا نَعْرِفُ الْمُنَافِقِينَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله إِلَّا بِبُغْضِهِمْ عَلِياً و وُلْدَهُ﴾ (4)

ص: 394


1- المناقب، ج2، ص151؛ بشاره المصطفی، ج2، ص 154؛ بحارالأنوار، ج27، ص142.
2- بشاره المصطفی، ج2، ص61؛ بحار الأنوار، ج 38، ص199؛ مستدرک الوسائل، ج12، ص393.
3- الإختصاص، ص 224؛ بحار الأنوار، ج 36، ص370؛ کشف اليقين، ص499.
4- الجامع لاحکام القرآن ، ج1، ص267؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص67؛ بحار الأنوار، ج 36، ص320.

ما در عهد رسول خدا صلی الله علیه و اله منافقین را نمی شناختیم مگر به بغض ایشان نسبت به علی علیه السلام و فرزندان او.

ما منافقین را در زمان پیامبر صلی الله علیه و اله با بغض علی علیه السلام می شناختیم.

سیوطی عالم مصری می گوید:

﴿نزلت في على علیه السلام اَکْثَرَ من ثَلاثُ مِائَةِ آیة في مدحه﴾؛ (1)

بیش از سیصد آیه قرآن (مستقیم و غیر مستقیم) در مدح امیر المؤمنين علیه السلام نازل شده است.

امروز عزای این شخصیت است و در سوگ او در این مکان مقدس گرد هم آمده ایم.

دلایل مطرح کردن شکوه های امیرمؤمنان علیه السلام

من از میان انبوه بحث های که می شود امروز داشت یک بحث کاربردی را تحت عنوان شکوه های امیرالمؤمنین علیه السلام مطرح می کنم.

برخی ها تحت عنوان «شکوه های امیرالمؤمنین در نهج البلاغه» کتاب نوشته اند.

سوال: این بحث را چرا مطرح می کنیم؟ به دو دلیل:

1. بدانیم مولا علی علیه اللام از چه چیزهایی ناراحت بوده است؛

2. امروز ما مشمول این شکوه ها نشویم

تاریخ تکرار می شود مثلا شما از بدقولی شخصی بنالید، آن شخص مهم نیست، بدقولی بد است؛ پس خود شما هم بدقولی کنید اشکال دارد.

این موارد را باید دید که اگر امروز هم جامعه ما مبتلا به این هاست پرهیز کنیم این شکایت ها امروز هم است؛ گویا مولا علی علیه السلام بر فراز جامعه فریاد

ص: 395


1- تاريخ الخلفاء، ص 172؛ السيره الحلبيه، ج2، ص 11؛ الصواعق المحرقه، ص 125.

می زند که من هنوز شاکی ام آدم هایش عوض شده ولی مورد شکایت من که عوض نشده است.

علی علیه السلام می فرماید شکایت پیش انسان های مؤمن مانعی ندارد، منتها نه از خدا؛ بلکه شکایت از دردها و حوادثی که برای انسان پیش می آید.

حضرت یعقوب علیه السلام می فرماید:

﴿قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ ﴾ (1)

گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا می گویم (و شکایت نزد او می برم»! شکایت به خدا عیب ندارد اما شکایت از خدا خوب نیست.

مولا علی علیه السلام شکایت خود را به صورت کلی مطرح می کند، می فرماید:

﴿إلَى اللهِ أَشْكُو﴾

شکوه خود را با خدا می کنم

شکوه های امیرمؤمنان علی علیه السلام

اشاره

امیرالمؤمنین علیه السلام از مردمی که دورش را گرفته بودند به خاطر چهار مشکل اساسی شکوه کردند؛ این مشکلات اگر امروز هم در جامعه باشد علی علیه السلام از ما شاکی .است

1.جاهلانه زندگی کردن و گمراه مردن

اولین شکوه امیرمؤمنان علی علیه السلام این است که عده ای از مردم جاهلانه زندگی کنند و گمراه از دنیا می روند فرمود:

﴿إِلَى اللهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَر يعيشُونَ جُهَالًا وَ يمُوتُونَ ضُلالاً﴾؛

شکوه خود را با خدا می کنم از مردمی که عمر خود را به نادانی به سر

ص: 396


1- يوسف، 86

می برند و با گمراهی رخت از این جهان به در می برند.

جاهل زندگی می کنند یعنی علم کسب نمی کنند، بی سند و بی مدرک صحبت می کنند نا آگاه و گمراه وارد صحنه های زندگی می شوند

2. اهمیت ندادن به قرآن

دومین شکوه امیرمؤمنان علی علیه السلام این است که عده ای از مردم به قرآن اهمیت نمی دهند فرمود:

﴿لَيسَ فِيهِمْ سِلْعَةُ أَبْوَرُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ﴾

کالایی خوارتر نزد آنان از کتاب خدا نیست.

«سلعه» یعنی کالا؛ قرآن در بین آن ها مثل کالایی بی ارزش بود. قرآن پیش آن ها محجور بود قرآن را اهمیت نمی دادند.

3.معروف بودن منکر

سومین شکوه امیرمؤمنان علی علیه السلام این است که عده ای از مردم، معروف نزد آن ها منکر است، فرمود:

﴿لَا عِنْدَهُمْ أَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ﴾

و نه نزد آنان چیزی از معروف است ناشناخته تر.

معروف پیش شان منکر است؛ چیزی به اندازه معروف نزدشان ناشناخته .نیست

4.منکر بودن معروف

چهارمین شکوه امیرمؤمنان علی علیه السلام این است که عده ای از مردم منکر نزد آن ها معروف شود، فرمود:

ص: 397

﴿وَ لا اَعْرَفَ مِنَ الْمُنْکَرِ﴾ (1)

و شناخته تر از منکر

منکر پیش شان معروف است و چیزی به اندازه منکر نزد آن ها شناخته شده نیست.

اگر امروز در جامعه مردم پیرو منکر را بیش تر تحویل گرفتند و روابط نادرست و غیر شرعی ممدوح شد اما ازدواج مذموم شد ربا و رشوه و کارهای نادرست یک ارزش شد اما قرض الحسنه و کمک به مردم و انفاق یک ضد ارزش شد. افرادی که در جامعه حجاب را رعایت نمی کنند کاسب بیشتر تحویل شان گرفت کارمند اداره ای بیشتر کارهای او را راه انداخت اما خانم های محجبه و مؤمن در جامعه تحویل گرفته نشدند، معروف و منکر جا به جا می شود و چنین جامعه ای را امیرالمؤمنین علی علیه السلام «ميت الأحياء» (2) نامیده اند؛ در ظاهر زنده ولی در واقع مرده اند.

علی علیه السلام فرمود:

﴿ لَقَدْ أَصْبَحْنَا فِي زَمَانِ قَدِ اتَّخَذَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيسا﴾؛ (3)

ما به زمانی گرفتار شدیم که بیشتر مردمش عهدشکنی را زیرکی بحساب آرند.

وای بر آن جامعه ای که نیرنگ و خدعه اسمش کیاست و زرنگی شود! خدعه و نیرنگ زرنگی نیست.

حضرت فرمود: وای بر آن جامعه ای که در آن مردم این ها را مثبت بدانند؛ مرگ بر چنین جامعه ای که ارزش ها و ضد ارزش ها در آن جا به جا شود مثلا: اگر

ص: 398


1- نهج البلاغه، خطبه 17.
2- نهج البلاغه، خطبه 87.
3- نهج البلاغه، خطبه 41.

شخصی در شهری با نیرنگ و خدعه ثروت زیادی جمع کند مردم احسن و بارک الله بگویند.

امیرالمؤمنین با این موارد برخورد می کرد.

برخورد علی علیه السلام با منذر بن جارود

وقتی منذر ابن جارود فرماندار علی 4 هزار درهم اختلاس کرد او را عزل کرد. (1)

علی علیه السلام شکوه مردم را گوش می داد اگر می خواهید در مسائلی از این قبیل در کشور غلبه پیدا کنید این شیوه علی علیه السلام است که بازرس های قوی داشت

قاضی او سر ارباب رجوع داد زده بود به حضرت اطلاع می دادند، حضرت حكم عزلش را صادر می کرد

برخورد علی علیه السلام با ابوالاسود

ابوالأسود دوئلی قاضی حضرت است که تازه حکم قضاوت را گرفته بود حضرت عزلش کرد گفت: من خیانت و جنایتی نکرده ام، چرا مرا برکنار کردی ؟ فرمود: برای آن که دیدم بلندتر از طرف دعوی سخن می گویی. (2) تو سر ارباب رجوع داد می زنی تو به درد قضاوت نمی خوری.

کسی که مسئول است باید وقت برای مردم داشته باشد تا حرف آن ها منتقل شود

برخورد علی علیه السلام با یکی از فرماندارانش

سوده همدانی می گوید: رفتم از یک فرمانداری شکایت کنم. وقتی علی علیه السلام متوجه شد نمازش را سلام ،داد برگشت گفت چی شده؟! گفتم: فرماندارت

ص: 399


1- الغارات، ج2، ص 358؛ بحار الانوار، ج 34، ص323؛ مکاتیب الائمه علیهم اللام، ج1، ص395.
2- عوالى اللئالى، ج 2، ص 343؛ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 359.

ظلم کرده؟ همان جا عزلش کرد

سوده پیش معاویه ،آمد گفت:

صلى الإله على جسم تضمنه *** قبر فأصبح فيه العدل مدفونا (1)

درود بر آن بدنی که در قبر رفت، عدالت را هم با خود برد.

برخورد علی علیه السلام با ابن هرمه

ابن هرمه در اهواز بازرس بازار بود اختلاسی کرد علی علیه السلام عزلش کرد پول را از او گرفت و او را زندان کرد و برای زندانبان نوشت وقتی زندانیان را برای هوا خوری می آوری، این را بیرون نیاور؛ چون مال مردم را خورده است. روز جمعه که شد در نماز جمعه 35 ضربه شلاق به او بزن. (2)

اگر این حدود در جامعه جاری شود دیگر کسی جرأت می کند از این کارها .بکند دیگران حساب کارشان را می کنند

برخورد علی علیه السلام با عبد الله بن عباس

اشاره

عبدالله ابن عباس پسر عموی علی علیه السلام و شاگرد مکتب اوست. زمینی را از بيت المال تصرف کرد. مولا علی علیه السلام نامه تندی به او نوشت: پسر عمو از تو توقع ،نداشتم، زمین را زود برگردان. (3)

نمی توان جلو جرم را گرفت اما می توان با مجرم برخورد کرد.

ص: 400


1- بلاغات نساء، 48؛ الدر النظیم، ص 428
2- دعائم الاسلام، ج 2، ص 532؛ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 379؛ مکاتیب الائمه (علیهم السلام)، ج1، ص 457
3- نهج البلاغه، نامه41.

5.پیرو ولایت نبودن

پنجمین شکوه امیرمؤمنان علی علیه السلام این است که به سخنان او گوش نمی دادند. مولا علی علیه السلام در خطبه 39 فرمود:

﴿لَا ُيطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ وَ لَا يجيبُ إِذَا دَعَوْت﴾؛ (1)

گرفتار کسانی شده ام که چون امر می کنم فرمان نمی برند، و چون می خوانم پاسخ نمی دهند.

من به کسانی مبتلا شدم که وقتی حرف می زنم گوش نمی دهند، وقتی دعوت شان به جنگ و مقاومت می کنم جواب نمی دهند، وقتی می گویم بیایید در مقابل دشمن بایستید و کمک کنید مثل شتر مریض که ناله می کند ناله می کنند.

در یکی از فرمایشات دیگرش می فرماید کاش من شما را نمی شناختم کاش شما را نمی دیدم ، کاش معاویه ده نفر از شما را از من می گرفت، یک نفر از یارانش را می داد؛ چون آن ها در جبهه گمراهی شان محکم تر از جبهه ای شما هستند. امروز هم این فریاد امیرالمؤمنین بلند است این ها اموری است که در هر زمانی می تواند محل شکایت باشد امروز هم اگر دل فقیه تنها گذاشته شود و اطاعت نشود همان گرفتاری ها پیدا می شود.

بیش از هزار سال جامعه به غیبت امام مبتلا است ، انسان در مسائل دینی اش و در تصمیم گیری های کشور طبیعتا باید پیرو فقیه باشد. امام خمینی رحمه الله رهبر کبیر انقلاب می فرماید: کسی ولایت فقیه را تصور کند، تصدیق می کند. (2)

ص: 401


1- نهج البلاغه، خطبه 39
2- ولايت فقيه (حکومت اسلامی- ویرایش جدید) ، ص 9.

هیچ وقت نگفته ایم فقیه معصوم .است.

از مقام معظم رهبری (حفظه الله) شنیدم کسانی که نام مرا در کنار نام امام زمان علیه السلام در موقع صلوات ، می گذارند، بدنم می لرزد.

عصمت و علم غیب مال امام معصوم است؛ ولایت تکوینی مال امام معصوم است؛ نصب از سوی خدا مال امام معصوم است؛ چه کسی گفته است که در دوران غیبت این ها متعلق به فقیه است؟!

اما در زمان غیبت آیا شؤون امام تعطیل می شود؟ امام حدود اجرا می کرده، جلوی منکر می ایستاده از مظلوم دفاع می کرده اجازه نمی داده کافر بر مسلمان مسلط شود، فرمان جنگ و صلح می داده این ها همه را می شود کنار گذاشت؟ با این که نمی دانیم غیبت چقدر طول می کشد، عقل این را می پذیرد؟

ولایت فقیه استمرار ولایت انبیا است، نمی گویند: فقیه نبی است نمی گویند فقیه عصمت دارد. وقتی امام معصوم ،نبود، فقیه ولایت را بر عهده می گیرد. در فقیه درایت، علم و . . شرط است.

امام جواد هشت ساله علمش لدنی است و معصوم است و ولایت تکوینی دارد اما در فقیه اجتهاد شرط است؛ زیرا آن علم در امام معصوم، خدادادی است.

در دوران غیبت ولایت فقیه ادامه ولایت انبیا است یعنی دفاع از مظلوم صلح جنگ حج برویم یا نرویم، پاسخ دشمن، ... این ها را فقیه بر عهده می گیرد و درباره آن ها تصمیم می گیرد.

حضرت علی علیه السلام از عدم اطاعت پذیری برخی مردم شکوه می کند که حرف مرا گوش نمی دهند.

ص: 402

6.نادیده گرفتن حق علی علیه السلام

ششمین شکوه امیرمؤمنان علی علیه السلام این است که حق او نادیده گرفته شد.

در خطبه 27 و در چند جای دیگر آمده می فرماید: شکوه من از شما این است که شما حق من را نادیده گرفتید:

﴿لَقَدْ مَلَأُتُمْ قَلْبِي﴾ (1)

دل من از دست شما پر خون است

دلم را به درد آوردید.

به مولا علی علیه السلام گفتند بگذارید معاویه فرماندار باشد فرمود نه من پیروزی را با فرماندار ظالم نمی خواهم (2) معاویه کنار نرفت و مولا با او وارد جنگ شد در صفين حضرت سپاهی را از کوفه برای جنگ با معاویه آوردند؛ این سپاه زن و بچه شان را رها کردند و به جنگ آمدند اما جنگ شروع نشد. مدام می آمدند و :گفتند چرا جنگ نمی کنید؟!

چند روز طول کشید، عده ای شروع به حرف زدن کردن؛ پس شکوه مولا از پشت سر حرف زدن و قضاوت کردن های بی دلیل .است

نقد غیر منصفانه درست نیست اما نقد منصفانه اشکالی ندارد.

گفتند: دو تا حرف پشت سر شما می زنند 1 علی ابن ابی طالب علیه السلام می ترسد

2- علی علیه السلام این ها را مسلمان می داند و نمی خواهد با مسلمانان بجنگد.

آقا لبخند زد و فرمود:

اولا: من و ترس، من 20 ساله بودم در نبرد بدر، خندق واحد حضور پیدا کردم؛ من اگر قرار بود بترسم در جوانی باید می ترسیدم حالا که بیش از 60 سال دارم می ترسم والله علی ابن ابی طالب ترس از چیزی ندارد.

ص: 403


1- نهج البلاغه، خطبه 27
2- نهج البلاغه، نامه 17.

ثانیا: اگر قرار بود شک کنم باید در جمل شک می کردم؛ چون در آن جا اصحاب پیامبر بودند، اگر قرار بود تردید کنم در آن جا تردید می کردم؛ می دانید چرا امروز و فردا می کنم؟! چون ممکن است یکی از این ها هدایت شود. (1)

7.شکوه از سقیفه

هفتمین شکوه امیرمؤمنان علی شکوه از سقیفه .است. در خطبه 3 و 67 شکوه از سقیفه می کند از حقی که غصب شد، فرمود:

این هایی که در سقیفه جمع شدند یک حرفی زدند که امیر باید از قریش باشد؛ زیرا قریش منصوب به پیامبراند حضرت فرمود: اگر بستگی با پیامبر و شجره پیامبر بودن ملاک است من میوه این درختم من جان پیامبر صلی الله علیه وآله و پسر عم او هستم.

به درخت احتجاج کردند یعنی پیامبر اما میوه درخت را نادیده گرفتن.

نویسنده ای غیر مسلمان می گوید: علی علیه السلام را پیامبر از اول برای جانشینی تربیت کرد به غار حراء با خودش برد در مسجد حضور داشت، در جنگ حضور داشت آیات قرآن هر چه نازل شد علی علیه السلام حضور داشت، در تبوک جای خودش گذاشت در یوم الدار او را معرفی کرد و....

شما یک مرتبه تمام این ها را نادیده گرفتید؟ سقیفه یک بدعت بود؛ در سقیفه حقی از علی علیه السلام ضایع شد که تا قیامت بشر گریه کند جا دارد.

امیرالمؤمنین دلائل امامتش در «الغدیر» و در «عقبات الأنوار» مفصل آمده .است. اگر فقط غدیر بود می شد انکارش کرد اما موارد بسیار زیادی است که قابل انکار نیست. پیامبر صلی الله علیه وآله همان اوائل بعثت فرمود: علی علیه السلام وصی من است و در حدیث منزلت فرمود:

ص: 404


1- شرح نهج البلاغه ، ج 3، ص 331؛ بحارالانوار، ج32، ص 443.

﴿عَلَى مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلَى﴾ (1)

علی با حق است و حق همراه علی .است

﴿عَلِي مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِى﴾؛ (2)

علی با قرآن و قرآن با علی است.

دیگرچه طوری باید می گفت؟!

داستان

حسین جمال می گوید: با امام صادق علیه السلام به مکه می رفتیم، به من فرمود: وقتی به منطقه غدیر رسیدیم مرا بیدار کن و من آقا را بیدار کردم، امام صادق علیه السلام فرمود: این جا جایی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را بالا برد و فریاد زد:

﴿مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِى مَوْلَاهُ﴾؛

هر كس من مولا و رهبر او هستم علی هم مولا و رهبر او می باشد.

حسین جمال می گوید: خوب شد از شما این را شنیدم حالا چرا مردم انکار می کنند؟ فرمود: اگر شما هم الآن بروی برای مردم بگویی انکار می کنند و از تو هم قبول نمی کنند بعد فرمود: حسین جمال وقتی جدم پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را معرفی کرد چهار نفر کنارش ایستاده بودند تبریک گفتند و آن ها اولین کسانی بودند که با او مخالفت کردند. (3)

این موارد را باید دید که اگر امروز هم جامعه ما مبتلا به این دردها شد، این شکایت هست؛ گویا مولا علی علیه السلام بر فراز جامعه فریاد می زند که من هنوز شاکی ام، آدم هایش عوض شده ولی موارد شکایت من که عوض نشده است.

ص: 405


1- اعلام الوری ص 159 ؛ شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 297؛ بحار الانوار، ج10، ص445
2- الأمالي للطوسي، ص479؛ الاحتجاج، ج1، ص149؛ کشف الغمه، ج1، ص408.
3- تاويل الآيات الظاهره في فضائل العترة الطاهره، ص 688؛ بحارالانوار، ج30، ص259؛ البرهان، ج 5، ص464.

ص: 406

راه های رشد و پیشرفت در قرآن و روایات (ویژه شب قدر)

مقدمه

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان شبی است که احتمال دارد از شب های قدر، نزول ملائکه و قرآن باشد

﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ *وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾ (1)

همانا ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و تو چه می دانی شب قدر چیست؟ شب قدر از هزاران ماه بهتر است

بنابراین آیات قرآن در شب قدر «یک جا به لوح محفوظ یا به پیامبر صلی الله علیه و آله (پیش از بعثت)» فرستاده شده و پس از آن جبرئیل در مدت بیست و سه سال به تدریج آن را برای پیغمبر آورد. شب قدر نیز بهتر از هزار ماه، و معادل هشتاد و سه سال و چهار ماه است. (2) این شب که فرشتگان، مهمان و زمینیان، میزبان

ص: 407


1- قدر: 1-3
2- الصحيفة السجادية ، ترجمه و شرح سيد على نقی فیض الاسلام، ص20 .

هستند؛ با شب ضربت خوردن امیرالومنین علیه السلام نیز همراه شده است.

غافل کردن مهم ترین سلاح شیطان

مهم ترین سلاح شیطان برای انحراف انسان ها از راه حق و اولین راه نفوذش در وجود آدمی غافل کردن است. او می کوشد با استفاده از ضعف و گناهی که آدمی مرتکب می شود او را اسیر خود کند؛ اما برخی به واسطه ی اعمالی که انجام می دهند و توجهی که به سوی حق دارند اسیر و گرفتار وسوسه های شیطان نمی شوند این افراد در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و اله این گونه معرفی شده اند:

﴿ثَلَاثَةٌ مَعْصُومُونَ مِنْ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِه﴾؛

سه گروه از وسوسه های شیطان و لشکریان او در امان هستند.

این سه گروه عبارتند از:

1.﴿الذَّاكِرُونَ الله﴾

کسانی که خدا را یاد می.کنند

2. ﴿الْبَاكُونَ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ﴾؛

کسانی که از خوف خدا گریانند.

3. ﴿الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ﴾ (1)

کسانی که در سحرها استغفار می کنند

در سحر شب قدر، این سه مورد با هم جمع می شود؛ چرا که شما هم یاد خدا می کنید هم در سحر استغفار می کنید و هم اشک می ریزید.

رسول خدا صلی الله علیه و اله در روایت دیگری فرمود:

﴿ ثَلَاثَةُ أَصْوَاتٍ يُحِبُّهَا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَوْتُ الدِّيكِ وَ صَوْتُ الَّذِي يَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَ

ص: 408


1- ارشاد القلوب الى الصواب، ج1، ص 196؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 147

صَوْتُ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَار﴾ (1)

سه صداست که خداوند آن ها را دوست دارد: بانگ خروس که باعث بیداری مردم می شود؛ صدای قاری ،قرآن وقتی قرآن می خواند؛ صدای کسی که در سحرها استغفار می کند

در شب قدر این صوت ها طنین انداز می شود؛ هم صدای قرائت قرآن و دعا و هم صدای استغفار. اگر کسی وقت مردم را در شب های قدر بیهوده بگیرد، دینی که بابت این کار بر گردنش می آید در هزار ماه ضرب می شود؛ چرا که این شب ها، مطابق هزار ماه .است بالعکس اگر آدمی از این لحظات برای دعا و نماز و مناجات استفاده کند در هزار ماه ضرب می شود.

از امام باقر علیه السلام سؤال می شود:

﴿لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍأَيْ شَيْءٍ عُنِيَ بِذَلِكَ فَقَالَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِيهَا مِنَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ أَنْوَاعِ الخَيْرِ خَيْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِي أَلْفِ شَهْرٍ لَيْسَ فِيهَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴾ (2)

منظور از این که فرموده: «شب قدر بهتر از هزار ماه است» چیست؟ فرمود: عمل صالح مانند نماز و صدقه و سایر کارهای خوب در آن بهتر از انجام عمل در هزار ماهی است که در آن شب قدر نباشد.

شب قدر بهتر از هزار ماه است مقصود از این جمله ی قرآنی چیست؟ پس فرمود: یعنی عمل شایسته در آن از نماز و زکات و اقسام خیرات بهتر است. از چنین فرصتی باید در مسیر پیشرفت و رشد استفاده کرد. همه افراد خواستار رشد در زمینه های مختلف هستند. برای مثال دوست دارد در حوزه اقتصاد

ص: 409


1- بحار الانوار، ج 62 ، ص 8؛ مکارم الاخلاق، ص 313.
2- الكافي، ج 4 ، ص 158؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 67؛ وسائل الشيعه، ج 10، ص 351

سرمایه پولی اش چند برابر شود. در دیگر زمینه ها نیز همین گونه است. سؤال: آیا در معنویات هم رشد کرده ایم؟ آیا حضور قلب مان در نماز بیش تر شده است؟ آیا نسبت به قبل کم تر گناه کرده ایم؟ خداوند می فرماید:

﴿لا إِكْرَاة في الدّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَيّ﴾ (1)

در دین هیچ اجباری نیست، (بنابراین هر کسی باید با آزادی و اختیار و با به کارگیری ،عقل دین را انتخاب کند؛ زیرا) راه هدایت از ضلالت (به وسیله وحی و پیامبر و امام معصوم) روشن و مشخص شده است.

در قبول دین اکراهی نیست؛ زیرا راه درست از راه انحرافی مشخص است.

البته ﴿لا إِكْرَاهَ فِي الدّین﴾ برای فروع دین نیست، برای اصل دین است. کسی که اسلام را پذیرفت است باید نمازش را بخواند، خمس اش را بدهد روزه اش را بگیرد و ... ﴿لا إِكْرَاة في الدّين﴾ مانند این است که برای اثبات خورشید به زور به مردم بگوییم خورشید .داریم مردم خورشید را می بینند، نیازی به گفتن ما نیست اکراه نبودن در پذیرش ،دین از این روست که راه درست از راه انحرافی مشخص شده است.

عوامل رشد دینی

1.قرآن

اولین عامل از عوامل و نشانه های رشد از نظر قرآن و روایات خود قرآن است. جن ها در مکه خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله آمدند. پیامبر صلی الله علیه و اله برایشان قرآن خواند آن ها کمی گوش کردند، سپس گفتند:

﴿إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ﴾ (2)

ص: 410


1- بقره ، 256
2- جن: 1، 2

ما از قرآن آیات عجیبی شنیدیم که به راه خیر و صلاح دعوت می کند بنابراین انس با قرآن سبب رشد ما می.شود قرآن فقط برای خواندن نیست؛ بلکه برای توجه و تدبر است:

﴿أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ﴾ (1)

آیا در معانی قرآن تأمل نمی کنند؟!

مقام معظم رهبری (حفظه الله) می فرماید: «تلاوت قرآن مقدمه عمل است مقدمه معرفت است، مقدمه آشنایی است».

تاریخ شاهد مثال های بسیاری دارد که این آیه یک جمعیتی را عوض کرده است.

داستان

مورد اول: اکثم ،سیفی، طبیب، شاعر و عالم مسیحی در یمن بود. وقتی خبر بعثت رسول خدا صلی الله علیه و اله را شنید دو نفر را برای فهمیدن حقانیت سخن پیامبر صلی الله علیه و آله به مکه فرستاد. آن دو خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله آمدند و خودشان و هدف شان از آمدن را بیان کردند رسول خدا صلی الله علیه و اله برایشان این آیه شریفه را خواند:

﴿إنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسَانِ وَ إِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنكَرِ وَ الْبَغْي﴾ (2)

همانا خداوند به عدالت و نیکوکاری و انفاق به خویشاوندان فرمان می دهد و از هر زشت کاری و ناپسندی و هر گونه تجاوز از حدود خدا و حقوق مردم نهی می کند.

خداوند در این آیه همگان را به «عدالت»، «احسان» و «بخشش به

ص: 411


1- نساء : 82 ، محمد : 24
2- نحل: 90

خویشاوندان» امر کرده و از «فحشا»، «منکر» و «ظلم» نهی نموده است. وقتی آنان به نزد اکثم بازگشتند و آیه را برای او خواندند، او مردم را جمع کرد و گفت: «ای مردم! محمد مردم را به مکارم اخلاق امر می کند و آنان را از اخلاق زشت و نکوهیده باز می دارد. در این امر پیش قدم باشید و از آخرین کسانی که به او ایمان می آورند، نباشید. پیش از این مردم به انتظار او بودند و بعضی اسم فرزندان خود را محمد می گذاشتند که شاید خلعت نبودن بر قامت آنان مرتب گردد» (1)

مورد دوم: فضیل فردی بود که عمری را با راهزنی و سرقت مشغول بود شبی برای دزدیدن از دیوار خانه ای بالا رفت. صاحب خانه داشت قرآن می خواند این آیه را خواند:

﴿ أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ﴾ (2)

آیا وقت آن نرسیده است که دل های مؤمنان در برابر ذکر خدا گردد؟

همان لحظه پشیمان شد. از دیوار پایین آمد توبه کرد و سر به بیابان گذاشت. قبیله ای را دید که می خواستند اموال شان را برای فروش ببرند، اما می ترسیدند که ،فضیل اموال شان را سرقت کند وقتی این حرف را شنید در حالی که شرمگین و پشیمان بود به آن ها گفت خاک بر سر فضیل که شما باید از او بترسید به خدا او فضیل دیگری شده است او چنان تغییر کرد که بعدها درس اخلاق می گفت هارون الرشید در درس اخلاقش شرکت می کرد و با موعظه هایش می گریست. (3)

ص: 412


1- مكاتيب الرسول صلی الله علیه و اله، ج2، ص 376
2- حديد 16
3- تحف العقول، ص 371؛ بحار الانوار، ج 75 ، ص 255

مورد سوم: روزی شخصی به مسجد آمد و به پیامبر صلی الله علیه و اله عرض کرد: «ای پیامبر خدا! به من قرآن بیاموز». حضرت او را به یکی از یارانش سپرد. صحابی سوره «زلزله» را برایش تلاوت کرد وقتی به آیه ﴿فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﴾ رسید آن مرد به فکر فرو رفت و از صحابی پرسید: «آیا این جمله از جانب خداست؟» صحابی گفت: «آری». مرد گفت: «بس است! من درس خود را از این آیه گرفتم اکنون که خدا ریز و درشت کارهای ما را می داند و حساب همه اعمال ما را دارد تکلیفم روشن شد. این جمله برای زندگی من کافی است». پس از این سخن نیز خداحافظی کرد و رفت.

صحابی نزد پیامبر صلی اله علیه و اله برگشت و با تعجب گفت: «عجب مرد کم حوصله ای بود» و سخن مرد را برای پیامبر صلی اله علیه و اله بازگو کرد. پیامبر صلی اله علیه و اله فرمود: «او به مقام فقاهت و شناخت عمیقی که باید برسد رسید». (1)

گفتمان قرآنی

اشاره

گفتمان ما در همه عرصه ها باید قرآنی باشد در گفتمان قرآنی، نه اقتصاد دچار ربا می شود نه آمار طلاق در جامعه بالا می رود و نه دروغ در جامعه وجود .دارد اگر قرآن می فرماید قرآنی حرف بزنید:

﴿وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾ (2)

سخن و گفتار مردم استوار می شود.

اگر معامله ها قرآنی باشد

﴿يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا﴾ (3)

ص: 413


1- تفسیر اثنی عشری؛ ج 1، ص 308؛ تفسیر نمونه، ج 27، ص 229.
2- احزاب ، 70
3- بقره: 276

دیگر در جامعه ربا وجود نخواهد داشت.

اگر همسران به شیوه ی قرآنی با یکدیگر زندگی کنند:

﴿وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ (1)

دیگر طلاق و داداهی وجود نخواهد داشت مشکلات امرزه جامعه و زندگی ما از این روست که از گفتمان قرآن فاصله گرفته ایم.

مقام معظم رهبری می فرماید: «مشکلات کنونی دنیای اسلام از جمله شرایط تأسف بار فلسطین و جنایات رژیم صهیونیستی به ویژه در روزهای اخیر، نتیجه دوری امت اسلامی از قرآن است».

2.دعا

دومین عامل از عوامل و نشانه های رشد از نظر قرآن و روایات، دعا و گفت وگو با خداست:

﴿وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون ﴾ (2)

و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند [ بگو] من نزدیکم و دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا بخواند اجابت می کنم. پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.»

امام خمینی (رحمه الله) همیشه در آغاز درس گفتن می فرمود:

﴿إلي هَبْ لِي كَمَالَ الاِنْقِطاع إِلَيْكَ﴾ (3)

خدایا مرا به کمال گسستن [از خلق] و پیوستن به خودت برسان.

ص: 414


1- نساء: 19
2- بقره: 186
3- بحارالانوار، ج91، ص 99

از همین رو بود که از هیچ قدرتی ترسی نداشت ایشان اولین بیانیه سیاسی خود را با این آیه صادر کردند:

﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى﴾ (1)

بگو من شما را فقط به یک حقیقت اندرز می دهم [و آن] این که دو نفر دو نفرو یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید

اگر کسی برای خدا کار کند خسته نمی شود و سرزنش، سرزنش کنندگان او را از انجام کار باز نمی دارد قبل از انقلاب افرادی از تهران خدمت ایشان آمدند و خواستند امام (رحمه الله) برای مسجد تازه تأسیس شان روحانی بفرستد. امام (رحمه الله) طلبه جوانی را انتخاب کرد و او را به سه شرط فرستاد اسمی از امام نبرد، به بانیان مجسد تکیه نکند و برای خدا در آن مسجد فعالیت کند. یکی از برنامه های منظم امام (رحمه الله) دعا بود؛ به طوری که در 15 سال حضور در نجف، هر شب زیارت جامعه کبیره می خواند. وقتی در بیمارستان بستری بود یک مفاتیح کنار ایشان بود بعد از رحلت امام (رحمه الله) مفاتیح را که برداشتند، دیدند دعای عهد را نشانه گذاشته اند که مرتب بخوانند در ماه رمضان ارتباط شان را با مسئولین قطع می کرد و می گفت: «من برنامه دعا دارم».

هدف از دعا فقط اجابت نیست؛ بلکه گفت وگو با خداست. گاهی انسان هر چه دعا می کند به اجابت نمی رسد؛ در حالی که دعا و حرف زدن با خدا اجابت است. از همین روست که در برخی روایات از ثواب های عجیبی در پرونده ها سخن به میان آمده است وقتی فرد علت این ثواب را جویا می شود. می گویند: «ثواب آن دعاهایی است که اجابت نشد».

در قرآن 160 آیه وجود دارد که دعاست؛ مانند:

ص: 415


1- سبأ: 46

﴿رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا ﴾ (1)

«پروردگارا پیمانه شکیبایی و استقامت را بر ما بریز و قدم های ما را ثابت بدار»

﴿رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا﴾ (2)

«پروردگارا دل های مان را بعد از آن که ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان»

﴿رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا﴾ (3)

«پروردگارا ما صدای منادی (تو) را شنیدیم».

﴿رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا﴾ (4)

«پروردگارا از همسران و فرزندان مان مایه روشنی چشم ما قرار ده».

و .... دعاهای کوتاه یک خطی که اگر شرایط آن ها رعایت شود سبب رشد و پیشرفت می شود

ویژگی های و شرایط اجابت دعا

اشاره

امام علی علیه السلام درباره ویژگی ها و شرایط اجابت دعا می فرماید:

﴿إِنَ لِلدُّعَاءِ أَرْبَعَ خِصَالٍ إِخْلَاصَ السَّرِيرَةِ وَ إِحْضَارَ النِّيَّةِ وَ مَعْرِفَةَ الْوَسِيلَةِ وَ الْإِنْصَافَ فِي المَسْأَلَة﴾ (5)

دعا چهار ویژگی می خواهد: خلوص باطن نیت کردن، شناخت وسیله و

ص: 416


1- بقره: 250
2- آل عمران: 8
3- آل عمران: 193
4- فرقان 74.
5- مجموعه ورام، ج 1، ص 302.

انصاف در درخواست.

الف)ایمان و اخلاص

اولین شرط اجابت دعا ایمان به رحمت بی منت های ذات احدیت است و این که از ناحیه او هیچ منعی از فیض نیست و در رحمت الهی، هیچ گاه به روی بندهای بسته نمی شود. اگر نقص و قصور است از ناحیه بنده است. امام زین العابدین علیه السلام در دعای معروف ابو حمزه می فرماید:

بارالها! من جاده های طلب را به سوی تو باز و صاف و آبشخورهای امید به تو را مالامال می بینم کمک خواستن از فضل و رحمت تو را مجاز و درهای دعا را به روی آنان که تو را بخوانند و از تو مدد بخواهند، باز و گشاده می بینم و به یقین میدانم که تو آماده اجابت دعای دعاکنندگان و در کمین پناه دادن به پناه خواهندگان هستی و نیز یقین دارم که به پناه بخشندگی تو رفتن و به فضای تو رضا دادن کمبودی های بخل و امساک بخل کنندگان و ظلم و تعدی ستمکاران را جبران می کند و یقین دارم که آن کس که به سوی تو کوچ کند، راه زیادی تا رسیدن به تو ندارد و یقین دارم چهره تو در پرده نیست، این آمال و اعمال ناشایست بندگان است که حجاب دیده آن ها می گردد. (1)

ب)جدی بودن نیت

دومین شرط اجابت دعا، جدی بودن نیت است. هنگام دعا، از سویی باید واژه ها را متناسب با موضوع دعا انتخاب نمود و از سوی دیگر باید بر خواسته و نیت خود جدی بود؛ بدین معنا که تمام وجود آدمی خواستار و طالب مضمون دعا و نیت باشد. از همین روست که شهید مطهری (رحمه الله) می گوید:

ص: 417


1- اقبال الاعمال ، ج 1 ، ص 66 .

دعا شرایطی دارد شرط اولش این است که واقعا خواستن و طلب در وجود انسان پیدا شود و تمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن گردد. واقعا آن چه که می خواهد، به صورت یک احتیاج و استدعا و حاجت در آید. فرق است بین خواندن دعا و دعای واقعی تا دل انسان با زبان هماهنگی نداشته باشد، دعای واقعی نیست باید در دل انسان جداً و واقعاً خواست و طلب پیدا شود حقیقتا در وجود انسان احتیاج پدید آید که:

هر چه رویید از پی محتاج رُست *** تا بیابد طالبی چزی که جُست

هر که جویا شد بیابد عاقبت *** مایه اش درد است و اصل مرحمت

هر کجا دردی دوا آن جا رود *** هر کجا فقری نوا آن جا رود

هر کجا مشکل جواب آن رود *** هر کجا پستی است آب آن جا رود

آب کم جو تشنگی آور به دست *** تا بجوشد آبت از بالا و پست (1)

ج)شناخت وسیله

سومین شرط اجابت دعا شناخت وسیله اجابت است.

شخصی به امام صادق علیه السلام گفت: «من در خانه می نشینم و دعا می کنم تا خدا روزی من را بدهد». حضرت فرمود: «این مرد یکی از سه نفری است که دعایش مستجاب نمی شود». (2)

د)رعایت انصاف

چهارمین شرط اجابت دعا رعایت انصاف در دعاست. گاهی آن چه آدمی

ص: 418


1- بیست گفتار؛ ص 238 و 239
2- الكافى، ج 5، ص 77؛ التهذيب، ج 6 ، ص 323؛ وسائل الشيعه، ج 17، ص 25

در دعا آن را طلب می کند سودی برایش ندارد بنابراین باید در دعا کردن و درخواست از خداوند جانب انصاف را رعایت کرد یکی از موارد رعایت انصاف در دعا نوشتن خطای دیگران به پای دین است. نباید مسائل دینی را به مشکلات گره زد و به خاطر مشکلات دنیوی دین را کنار گذاشت. با رعایت این شرایط چهارگانه است که دعا باعث رشد و پیشرفت می شود.

خدا در آخر سوره توبه به پیامبر صلی الله علیه و اله دستور میدهد که از دشمن نترسد:

﴿ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِيَ اللهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾ (1)

پس اگر روی برتافتند، بگو خدا مرا بس است؛ هیچ معبودی جز او نیست. بر او توکل کردم و او پرودرگار عرش بزرگ است.

این انقلاب نیز تاکنون چهل سال است که با اتکای به خدا و به پشتوانه مردم بی هیچ هراسی از ابر قدرت ها به مسیر خود ادامه می دهد. مقام معظم رهبری می فرمود: «وقتی کار بر ما مسئولین نظام سخت می شد، خدمت امام خمینی می رفتیم نگاه به امام ما را آرام می کرد».

امام سجاد علیه السلام نیز می فرماید در روز عاشورا وقتی شرایط سخت و پیچیده می شد، اصحاب به امام حسین علیه السلام که نگاه می کردند، آرام می شدند. (2) امام علی علیه السلام نیز می فرمود:

﴿كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ

ص: 419


1- توبه ، 129
2- بحارالانوار، ج 6 ، ص 154: چون کار بر حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام دشوار شد، همراه شان به او نگریستند و دریافتند که او بر حالی دیگر است؛ زیرا هر چه کار دشوار تر می شد، رنگ آنان دگرگون می گشت و اندام شان می لرزید و ترس دل های شان را فرا می گرفت. در حالی که روی حسین علیه السلام و برخی نزدیکانش می درخشید و اندام شان آرام می گشت و دل های شان قرار می گرفت.»

مِنْه»؛ (1)

هنگامی که کارزار سخت می شد ما خود را در پناه رسول الله صلى الله عليه و سلم حفظ می کردیم و از میان ما کسی نزدیک تر از او به دشمن نبود.

رهبر انقلاب می:فرمود

در دوران مسئولیت ممتدی که از روزهای اول انقلاب داشتم، بارها به یاد این جمله امیرالمومنین علیه السلام می افتادم که می فرماید: «وقتی در جنگ ها کار بر ما سخت می شد و احساس می کردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم به رسول خدا صلی الله علیه و آله پناه می بردیم. وقتی این جمله امیرالمؤمنین علیه السلام به یادم می آمد، می دیدم بر وضع ما نیز صادق است (2)

3.فكر و اندیشه

سومین عامل از عوامل و نشانه های رشد از نظر قرآن و روایات فکر و اندیشه است؛ چنان که امام علی علیه السلام فرموده است:

﴿عَلَيْكَ بِالْفِكْر فَإِنَّهُ رُشْدُ مِنَ الضَّلَالِ وَ مُصْلِحُ الْأَعْمَال﴾ (3)

فکر کن؛ زیرا فکر راهیابی از گمراهی و اصلاح کننده عمل هاست.

جوانی که گرفتار اعتیاد می شود زندگی ای که به جدایی و طلاق منجر می شود فردی که به زندان می رود و ...، ناشی از عمل کردن بدون فکر است

داستان

اشاره

روزی فردی نزد پیامبر صلی الله علیه و اله آمد و از حضرت خواست او را موعظه کند.

ص: 420


1- نهج البلاغه، ص 520
2- بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری 1368/5/12.
3- غرر الحكم ، ح 562

رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «تو را موعظه کنم عمل هم می کنی؟» گفت: «بله». رسول خدا صلی الله علیه و اله سه مرتبه از او اعتراف گرفت، آن گاه به او فرمود:

﴿فَإِنِّي أُوصِيكَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرِ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَكُ رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ يَكُ غَيّاً فَانْتَهِ عَنْهِ﴾ (1)

سفارش می کنم هرگاه در کاری تصمیم گرفتی پایان آن را بنگر اگر پایانش خیر و نیکی است انجام بده و اگر گمراهی است، از آن خودداری کن

اغلب مشکلاتی که برای ما به وجود میآید از این روست که ابتدا عمل را انجام می دهیم و بعد از خراب شدن درباره اش فکر می کنیم. تفکر سازنده سبب نجات حربن یزید ریاحی .شد فکر و اندیشه درست و منطقی بسیاری از شبهات مطرح شده توسط شبکه های ماهواره ای و مجازی دشمن را حل می کند جوان را از تماشای صحنه های مبتذل باز می دارد و او را به خدا نزدیک تر می کند

4.مشورت

چهارمین عامل از عوامل و نشانه های رشد از نظر قرآن و روایات مشورت است.

مشورت ، اصل مهمی است که اسلام نیز به آن تأکید دارد؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿مُشَاوَرَةُ الْعَاقِلِ النَّاصِحِ رُشْدٌ وَ يُمنٌ وَ تَوْفِيقٌ مِنَ اللَّهِ فَإِذَا أَشَارَ عَلَيْكَ النَّاصِحُ الْعَاقِلُ فَإِيَّاكَ وَ الْخِلَافَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ الْعَطَبَ ﴾ (2)

ص: 421


1- الكافي، ج 8، ص 150؛ وسائل الشيعه، ج 15، ص281؛ بحار الانوار، ج 68 ، ص 339
2- المحاسن ، ج 2، ص 602 ؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 42 ؛ بحار الانوار، ج72، ص102

در مشورت با عاقل خیرخواه، سعادت و برکت و رشد و توفیق از خداست. پس همین که دانای خیرخواه به تو مشورت داد، بر خلاف آن عمل مکن؛ زیرا موجب نابودی تو می شود.

فواید مشورت

مشورت فواید بسیاری دارد که از جمله می توان به «بهره مندی از اندیشه دیگران»، «استفاده از تأیید و حمایت دیگران»، «جلوگیری از سرزنش دیگران»، «شناسایی افراد صاحب نظر و مؤمن»، «رشد فکری مردم»، «پرهیز از استبداد رأی» و «گسترش فرهنگ مشاوره و ایجاد تفاهم» اشاره کرد.

امیرالمومنین علیه السلام شهید رمضان درباره اهمیت مشورت در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

﴿سِيرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ﴾ (1)

سیره ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله میانه روی و سنت ،او راهنمایی است

ص: 422


1- نهج البلاغه، خطبه 96

روز قدس

قال الله تبارک و تعالی:

﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید!

مقدمه

فردا آخرین جمعه ماه مبارک رمضان و روز جهانی قدس است. روز قدس سمبل مبارزه با اسراییل و نماد یاد مظلومان فلسطین است که به ابتکار بنیان گذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی رحمه الله این روز به این نام ماندگار شد.

شاید بیش از 700 آیه از آیات قرآن کریم درباره یهود، بنی اسراییل و توطئه ها و مسائل مختلف آن هاست و بیش از صد آیه آن در سوره بقره آمده است. امروز برخی از این آیات را بررسی می کنیم تا کمی این موضوع بیشتر برای مان روشن شود. پیش از آن یک مقدمه عرض می کنم که درخور توجه است و امیدوارم

ص: 423


1- توبه ، 119

نکات مفیدی در این مقدمه .باشد

دولت اسراییل 71 سال پیش در سال 1948 شکل گرفت. الآن در سال 2019 هستیم؛ این دولت با این بهانه که یهودیان در طول تاریخ مظلوم بوده اند و در سطح جهان به صورت پراکنده زندگی می کرده اند، در جنگ جهانی دوم به آن ها اجحاف شده و آلمانی ها تعداد بی شماری از آن ها را کشته اند در صدد متمرکز کردن یهودیان برآمد. الآن نمی خواهیم درستی یا نادرستی این مطالب را تحلیل کنیم در فلسطین سابقه حضور انبیاء بنی اسراییل از جمله حضرت یعقوب، اسحاق و ... وجود دارد. در سال 1948 یهودیان این فکر را با خرید منازل فلسطینیان آغاز کردند. از همان آغاز کشورهای دنیا مخصوصاً اعراب با این امر مخالفت کردند

قراردادهای صلح بین اسراییل و برخی کشورهای عربی

تا کنون سه قرارداد صلح بین اسراییل و برخی کشورهای عربی امضا شده است که سه مورد آن را برای شما می گویم چهارمین مورد این قرادادها هم قرار است این روزها انجام شود.

اولین قرارداد صلحی که انجام شد موردی بود که انور سادات، رییس جمهور مصر به نام کمپ دیوید انجام داد. کمپ دیوید محل اقامت کارتر، رییس جمهور آمریکا بود بر اساس این قرارداد اولین ،بار ،مصر، دولت اسراییل را به رسمیت شناخت اسراییلی ها از این که یک کشور عربی آن ها را به رسمیت شناخته خوشحال شدند مصر تصرف سرزمین هایی که آن زمان در اختیار اسراییل بود به رسمیت شناخت؛ مشروط به این که اسراییل از صحرای سینا عقب نشینی کند این اتفاق در زمان کارتر پیش آمد و جایزه صلح نوبل به انور سادات و بگین رییس جمهور وقت اسراییل داده شد. دو سال بعد هم انور

ص: 424

سادات به خاطر این کار ترور شد. این اولین قرارداد صلح رسمی بود که بین اسراییلی ها و مصری ها در کمپ دیوید اتفاق افتاد.

دومین قرارداد صلح پس از مدتی در 1993 در اسلو پایتخت نروژ به نام پیمان اسلو بسته شد این پیمان بین یاسر عرفات، رییس جمهور فلسطین و رؤسای وقت اسراییل بسته شد در زان کلینتون، یاسر عرفات که سال ها رییس سازمان آزادی بخش فلسطین ،بود این قرار را با موساد .بست ساف که مخفف سازمان آزادی بخش فلسطین بود با موساد یک پیمان در اسلو بست. به موجب این پیمان قرار شد به فلسطینی ها دولتی به نام دولت خودگردان بدهند. یاسر عرفات گمان می کرد امتیاز خوبی گرفته است. رییس این دولت خودگردان هم خود یاسر عرفات شد. همان سال هم جایزه صلح نوبل را به ایشان و آن مقام اسراییلی دادند.

سومین قرارداد صلح بین اردن و اسراییل در 1994 صورت گرفت که به پیمان صلح معروف است این سه قرارداد تا اکنون بین اعراب و اسراییل منعقد شده است.

الان وضعیت چگونه است؟ اکنون فلسطینی ها دو منطقه را در اختیار دارند: یکی نوار غزه که باریکه ای است و یکی از شهرهای مهم آن غزه است. نوار غزه 360 کیلومتر مربع است و دقیقاً در کنار دریای مدیترانه قرار گرفته و دولت خودگردان و حماس آن را اداره می کند دیگری کرانه باختری است که هم مرز اردن است و 5 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. در این کرانه باختری، شهرک های بسیاری توسط صهیونیست ها ساخته شده است و بسیاری از صهیونست ها در آن ساکن شده اند.

بنا بر منابع خبری شش میلیون نفر در این دو منطقه زندگی می کنند و همیشه در حال درگیری و جنگ هستند آمار فلسطینی ها در دنیا 14 میلیون

ص: 425

.است با این حساب 8 میلیون آواره دارند یعنی این ها باید به فلسطین برگردند؛ البته اگر برگردند، در این دو منطقه جا نمی شوند. حتی الآن هم از پرتراکم ترین مکان های دنیا هستند

اما اسرائیل 21 هزار کیلومتر مربع در اختیار دارد. یعنی دقیقاً بین نوار غزه و کرانه باختری 21 هزار کیلومتر مربع است که حدود چهار یا پنج برابر منطقه در اختیار فلسطینی هاست اسراییلی ها مدعی اند که آخرین سرشماری مان 8 میلیون است؛ ولی ادعای فلسطینی ها این است که آمار آن ها هم با ما یکی .است.

اما چهارمین پیشنهادی که الآن مطرح شده و قرار است چهارم و پنجم تیرماه در بحرین قرارداد آن امضا شود طرح آمریکا و ترامپ است. داماد ترامپ به دنبال این طرح است و تلاش می کند تا همه را در بحرین جمع کند. نام این طرح «معامله قرن» است.

دقیقاً معلوم نیست این طرح چیست و چه هدفی را دنبال می کند. اما خود آمریکا و اسراییل می گویند: می خواهیم یک کشور خودگردانی برای فلسطین ایجاد کنیم و آن را به رسمیت بشناسیم اما بدون ارتش اسراییل را هم در این منطقه تثبیت کنیم مناطق دیگری مانند جولان سوریه و بخشی از اردن را هم در برنامه خود دارند و می خواهند به اسراییل ملحق کنند. پایتخت را هم بیت المقدس قرار دهند.

اهمیت روز قدس

برخی از مردم می گویند: فلسطین به ما چه ارتباطی دارد؟ چرا ما باید راهپیمایی کنیم؟ چرا ما باید در دفاع از فلسطین فریاد بزنیم؟

اولاً بعد از برجام نتانیاهو گفت: بعد از 25 سال خیال ما از سلاح هسته ای

ص: 426

راحت شد و بعد از آن هم تهدید کرد.

اما بحث این جاست که روز قدس و دفاع از فلسطین زنده مانده و ابهت اسراییل در دنیا شکسته شده است. درست است که با راهپیمایی اسراییل کوچک نمی شود، اما ابهت و اقتدار آن ها در دنیا شکسته می.شود به قول مرحوم شهید مطهری رحمه الله شمر و یزید امروز کیست؟ باید شمر زمان را بشناسیم این مبازره با ظلم است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

﴿ مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيسَ بِمُسْلِم﴾ (1)

هر که صبح کند در حالی که توجهی به امور مسلمانان نداشته باشد مسلمان .نیست

اسراییل امروز خیلی آسیب پذیر شده است. این حقیقت در جنگ با حزب الله و حماس معلوم شد. الآن هم ترس از موشک و پهباد فلسطینی ها دارند الله که یک روز 500 موشک (هرچند ساده) به اسراییل بزنند این ترس علت اصلی این معامله شده است از این رو این طرح را طراحی کرده اند. پس وظیفه ماست که به عنوان دفاع از مظلوم و مبارزه با ظلم از خانه بیرون بیاییم و فریاد بزنیم. حداقل نتیجه اش این است که نام مظلومان عالم زنده می ماند و موجب می شود دنیا این جریان را فراموش نکند ما در دعای هر روزه ماه رمضان می خوانیم:

﴿اللَّهُمَ أَصْلِحْ كُلَ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشفِ كُلَّ مَرِيض اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمَّ غَيرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ﴾؛ (2)

خدایا! همه امور ناصالح از امور مسلمین را اصلاح بفرما، خدایا! همه

ص: 427


1- الكافي، ج 2، ص 163؛ وسائل الشيعه، ج 16، ص 336؛ بحارالانوار، ج71، ص337
2- البلد الأمين و الدرع الحصين، ص 223؛ مستدرک الوسائل، ج 7، ص447؛ بحارالانوار، ج95، ص 120

مریضان را شفا ،بده خدایا فقر ما را با بی نیازیت برطرف بنما، خدایا ! بدی حال ما را به خوبی حالت تبديل بنما.

همه دعاها را کلی می گوییم و فقط برای یک نفر و یک ملت دعا نمی کنیم.

اعتراض بر یهودیان متجاوز

نکته: ما هیچ گاه با یهود مشکل نداشته ایم و نداریم. ایران هم یهودی دارد. در خود فلسطین هم یهودی زندگی می کند در اسراییل هم بعضی فلسطینی ها هستند که تفکر صهیونیستی دارند بحث ما اصلاً یهود نیست. بحث ما حزب برتری جو و متجاوز صهیونیسم است که بدون هیچ استدلال و منطقی سرزمین مردم دیگر را اشغال کرده است. در این چند سال هم با این راهپیمایی ها و اعتراضات مسلمانان کمی متوقف شده اند؛ وگرنه شعار از نیل تا فرات برنامه اصلی شان بود. یعنی از رود نیل تا فرات متعلق به صهیونسیم است.

قرآن کریم بیش از 700 آیه درباره یهود دارد. امروزه در بعضی از این تظاهرات، بعضی خاخام های یهودی نیز شرکت می کنند و با اقدامات صهیونیسم مخالف اند پیامبر صلی الله علیه و اله خیلی راحت با بنی نظیر و خیبر قرارداد بست. اما مسئله اصلی جرم هایی است که این ها انجام می دهند مشکلاتی که قرآن 14 قرن با یهود داشت و امروز هم وجود دارد.

مشکلات یهودیان در قرآن

1.تحریف کردن

اولین مشکل یهود تحریف است، قرآن می فرماید:

﴿مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَينَا وَ

ص: 428

اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَع﴾؛ (1)

برخی از آنان که یهودیاند کلمات را از جاهای خود بر می گردانند و با پیچانیدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دین اسلام [با درآمیختن عبری به عربی] می گویند شنیدیم و نافرمانی کردیم و بشنو [که کاش] ناشنوا گردی.

مهم ترین مشکل شما این است که همه چیز را تحریف می کنید.

«من» یعنی بعضی از یهود در تورات دست می بردند و آن را تحریف می کردند. در آیه زیر سه بار خداوند می فرماید ویل ویل ویل کم تر چنین آیه ای داریم فقط در این آیه است که می فرماید:

﴿ فَوَيلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يقُولُونَ هذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِيشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيلُ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ﴾ (2)

پس وای بر آن ها که نوشته ای با دست خود می نویسند، سپس می گویند: «این از طرف خداست. تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آن ها از آن چه با دست خود نوشتند؛ و وای بر آنان از آن چه از این راه به دست می آورند!

وای بر این یهودی هایی که از خودشان چیزی می نویسند و صبح می گویند که این وحی است و جزء تورات .است آن ها امروز هم تحریف می کنند. آن ها می گویند چون این جا پیش از این محل پیامبران بنی اسراییل بوده الآن باید توسط یهود اشغال شود حضرت شود حضرت موسی علیه السلام این جا بوده است کشورهای اطراف

ص: 429


1- نساء، 46
2- بقره، 79

ایران پیش از این متعلق به ایران بوده اند نه این که سه هزار سال پیش برای ایران بوده باشند همین صد سال پیش خیلی از این کشورها برای ایران بوده اند. شما اگر در نقشه قدیم ایران بزرگ را ببینید متوجه این مسئله می شوید. این طور نیست که صرف این که این جا منطقه ای بوده که حضرت سلیمان علیه السلام در آن حکومت می کرده بتوان آن را اشغال کرد.

2.تکذیب پیامبران

دومین مشکل یهود تکذیب پیامبران است برخی از یهود سایر انبیا را تکذیب می کردند در حقیقت بسیاری از یهود فقط به حضرت موسی علیه السلام توجه دارند و بعضاً حضرت موسی علیه السلام را هم قبول ندارند چرا که حضرت موسی علیه السلام وعده پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله را هم .داد همان گونه که وعده حضرت عیسی علیه السلام را هم داده بود.

قرآن در سوره نسا می فرماید:

﴿أَ فَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ ﴾ (1)

آیا چنین نیست که هر زمان پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید)؛ پس عده ای را تکذیب کرده و جمعی را به قتل رساندید؟!

هر پیامبری بعد از حضرت موسی علیه السلام آمد آمد، یهود او را تکذیب کردند و بعضی از آن ها را کشتند هفتاد پیامبر در بنی اسراییل طی یک روز به قتل رسیدند. البته پیامبران تشریعی نبوده اند؛ بلکه پیامبران تبلیغی بوده اند.

ص: 430


1- بقره، 87

3.تبعيض در احكام

سومین مشکل یهود تبعیض در احکام است یهود هر چه به نفع خودش ،باشد قبول می کند تورات اگر خوب است تمامش خوب است چرا بعضی قسمت های تورات را می پذیرید و برخی را قبول نمی کنید؟

قرآن در سوره مائده می فرماید:

﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُدَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُونَ ﴾؛ (1)

کافران بنی اسرائیل بر زبان داوود و عیسی بن مریم علیهما السلام ، لعن (و نفرین) شدند! این به خاطر آن بود که گناه کردند و تجاوز می نمودند.

لعنت خدا بر کافران بنی اسراييل نه فقط لعنت خداوند، بلکه به زبان حضرت داوود و عیسی بن مریم علیهما السلام هم لعن شده اند.

اشاره می کند که آن ها سه کار را می کردند گناه می کردند؛ تجاوز می کردند و صادرکننده مسائل فساد انگیز بودند. آن ها هر روزی به منطقه ای تجاوز می کردند و اگر کسی منکری را انجام میداد نهی نمی کردند و علمای یهود ساکت بودند.

4.خیانت اقتصادی

چهارمین مشکل یهود خیانت اقتصادی است بزرگ ترین معاملات ربا و غیر شرعی در قوم یهود صورت می گرفت. در صورتی که ربا در یهود هم حرام است.

قرآن می فرماید:

﴿وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً ﴾ (2)

ص: 431


1- مائده، 78
2- نساء، 161

و (همچنین) به خاطر ربا ،گرفتن در حالی که از آن نهی شده بودند؛ و خوردن اموال مردم به باطل؛ و برای کافران آن ها عذاب دردناکی آماده کرده ایم.

نظام کاری یهود با ربا سازگار شده است. آن ها مال مردم را به ناحق می خورند. البته اسراییل مشکلات فراوانی هم از نظر اقتصادی و هم سیاسی و اجتماعی .دارد اما به هر حال به قول خودشان 71 سال است که این کشور را با چنگ و دندان نگه داشته اند.

اما امروز داستان فرق می کند. امروز مردم کرانه باختری بیدارند و اسلحه به دست .دارند. امروز حزب الله پر توان و قوی ایستاده است. امروز اسراییلی ها تنها به دنبال حفظ چیزی هستند که دارند البته دولت های خائن مثل عربستان سعودی، پول زیادی برای این کار هزینه کرده اند و به ملت های خود پشت کرده اند. آن ها همچنین به حرمین شریفین و همه آیات قرآن پشت کرده اند. الآن صحنه گردان ،اصلی عربستان است و مطمئناً سرنوشت شان با اسراییل گره خواهد خورد و سرانجام سرنگون خواهند شد.

از چهل سال پیش امام خمینی رحمه الله در پاریس فرمود: ما با اسراییل مشکل داریم و آن را به رسمیت نمی شناسیم اسراییل باید از صحنه روزگار محو شود. (1)

ایران تا امروز هزینه زیادی پرداخته و اقتدارش را حفظ کرده تا در این چهل سال هیچ مراوده و رفت و آمدی با اسراییل نداشته باشد. حتی ورزشکاران ما از رویارویی با همتای اسراییلی اجتناب کرده اند ایران کشوری است که در زمان شاه، بزرگ ترین همراه و همگام با اسراییل بود بعضی از پیرمردها در آن زمان می:گفتند وقتی به حج می رفتیم اردنی ها ما را یهودی می نامیدند. اما اکنون ایران سنبل مبارزه با اسراییل شده .است

ص: 432


1- صحیفه امام، ج16، ص490

از این رو انتظار می رود فردا با اجتماع ،پرشور این سنبل مبارزه که امام رحمه الله برای زنده نگه داشتن یاد فلسطین معرفی کرده است، همچنان ادامه یابد. در زمان یاسر عرفات وقتی قرارداد بسته شد بعضی :گفتند دیگر کار فلسطین تمام شد کسی فکر نمی کرد امروز جوانانی در فلسطین با خون خود مقابل ده ها برابر سازمان آزادی بخش آن روز مبارزه کنند. ان شاء الله ما هم با زبان و گام های مان از این جریان حمایت می کنیم.

خدایا! به آبروی اهل بیت علیهم السلام و به آن وعده نصرتی که در قرآن دادی، (1) دولت اسراییل را سرنگون گردان

ص: 433


1- محمد، 7

ص: 434

عید سعید فطر

مقدمه

امروز آخرین روز این جلسه نورانیست که در خدمت شما برادران و خواهران هستیم در آستانه عید سعید فطر، عید ،شکر، عید عبادت، عيد بشارت، عید ،پاداش عید وحدت و عید دریافت جوایز قرار داریم.

امروز هم چنین چهاردهم خرداد سال روز فقدان رهبر کبیر انقلاب است که سال پیش در چنین روزی بدنش به خاک سپرده شد. سال روز انتخاب مقام معظم رهبری به عنوان رهبر نظام هم امروز است ضمن گرامی داشت همه این مناسبت ها من نخست مطالبی درباره عید سعید فطر عرض می کنم و سپس نکاتی را درباره حضرت امام رحمه الله.

جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله نقل می کند که آن حضرت فرمود:

﴿إِذَا كَانَ أَوَّلُ يَوْمٍ مِنْ شَوَّالٍ نَادَى مُنَادٍ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَى جَوَائِزِكُمْ ثُمَّ قَالَ يا جَابِرُ جَوَائِرُ اللَّهِ لَيسَتْ بِجَوَائِزِ هَؤُلَاءِ الْمُلُوكِ ثُمَّ قَالَ هُوَ يوْمُ الْجَوَائِرِ﴾ ؛ (1)

چون روز اول شوّال فرا می رسد منادیی فریاد می کند: ای مؤمنان در این

ص: 435


1- الكافي، ج 4، ص168؛ من لایحضره الفقیه، ج1، ص511؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص480.

صبحگاه بشتابید برای جوائزتان (که بپاداش عبادات رمضان می دهند)

سپس فرمود: ای جابر جوائز خداوند متعال که مانند جوائز این پادشاهان نیست آن گاه فرمود: امروز روز جائزه است.

وقتی اول شوال می شود و عید فطر فرا می رسد یک منادی در آسمان ها و زمین ندا می دهد ای مردم امروز پاداش می دهند بیایید و پاداش تان را بگیرید. مغفرت بهشت آمرزش و آن لطف و عنایتی که خداوند در روز اول شوال به مؤمنین ،دارد همان پاداش الهی است

از این رو سیره ائمه ما علیهم السلام این گونه بوده که امروز را لباس نو می پوشیدند، عطر می زدند غسل می کردند، تکبیر می گفتند و به افراد مختلف هدیه می دادند.

امروز به عنوان عید واقعی و حقیقی مطرح شده است. روز عید، روز زکات فطره و روز اجتماع مسلمانان است.

عید فطر در کلام علی علیه السلام

روایت زیبایی از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره عید فطر داریم که حضرت سه نکته اساسی را در آن اشاره کرده اند نکاتی که نشان می دهد انسان در روز عید فطر وقتی از خانه بیرون می آید یاد چه مطالبی بیفتد وقتی به نماز می ایستد، چه چیز برایش یادآوری می شود وقتی از نماز بر می گردد، چگونه است.

انسان در این سه موضع چه مطالبی را باید به یاد داشته باشد؛ فرمود:

﴿أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ يَوْمَكُمْ هَذَا يَوْمٌ یثَابُ فِيهِ الْمُحْسِنُونَ وَ يَخْسَرُفِيهِ الْمُسِيئُونَ وَ هُوَ أَشْبَهُ يوْمٍ بِقِيامَتِكُمْ فَاذْكُرُوا بِخُرُوجِكُمْ عَنْ مَنَازِلِكُمْ إِلَى مُصَلَّاكُمْ خُرُوجَكُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّكُمْ وَ اذْكُرُوا بِوُقُوفكُمْ فِى مُصَلَّاكُمْ وُقُوفَكُمْ بَينَ يَدَى رَبِّكُمْ وَ اذْكُرُوا بِرُجُوعِكُمْ إِلَى مَنَازِلِكُمْ رُجُوعَكُمْ إِلَى مَنَازِلِكُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ﴾ ؛ (1)

ص: 436


1- الامالى للصدوق، ص100؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 482؛ بحار الانوار، ج 87، ص 362.

«ای مردم! امروز شما روزی است که در آن به نیکوکاران پاداش داده می شود و بدکاران در آن زیان می کنند امروز شبیه ترین روزها به قیامت شماست. با بیرون آمدن خود از خانه های تان به مصلای خود از بیرون آمدن از گورها و رفتن به پیشگاه خداوند یاد کنید. و از توقف و ایستادن خود در مصلی وقوف خود در برابر خدا را یاد کنید و از بازگشت خود به خانه های تان بازگشت خود را به جهنم و بهشت فرا یاد آرید.

امروز روزی است که در آن هم خسارت است و هم سود امروز یعنی عید فطر روزی است که حضرت در این روایت می فرماید: عید فطر نیکوکاران سود برده اند هر که قرآن خواند و هر که نماز خواند و هر که دعا کرد. کسانی که در این ماه گناه کردند، می توانستند که گناه نکنند. می توانستند که روزه بگیرند و نگرفتند. اگر هم نمی توانستند حرمت این ماه را نگه نداشتند. در کوچه و خیابان حرمت ماه خدا را شکستند گناه کردند این دسته افراد خسارت می کنند. سپس فرمود: فردا روز عید شبیه قیامت است. شما در سه موضع قیامت می توانید از عید فطر استفاده کنید:

1. فردا که از خانه بیرون می آیید و به سمت نماز می روید، یاد آن روزی بیفتید که از قبر خارج می شوید و به سوی صحرای محشر حرکت می کنید.

2. وقتی در مصلی می ایستید و ﴿اللَّهُمَّ أَهْلَ الْكِبْرِيَاءُ وَ الْعَظَمَة﴾ را می خوانید، به یاد آن لحظه ای باشید که در روز قیامت مقابل خداوند ایستاده اید و می خواهید پاسخ دهید؛ یعنی در صراط و میزان

3. وقتی به خانه بر می گردید، تصور کنید که تقسیم شده اید و به بهشت یا جهنم می روید. در منابع ما به این ها تأکید شده است.

ص: 437

روز عید در کلام علی علیه السلام

اميرالمؤمنین علیه السلام است می فرماید:

﴿إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيامَهُ وَ شَكَرَ قِيامَهُ وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا [نَعْصِي اللَّهَ] يَعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ يوْمُ عِيد﴾؛ (1)

این تنها برای کسی عید است که خداوند روزه اش را پذیرفته و قیام او را سپاس داشته است و هر روزی که خدا در آن نافرمانی نشود آن روز، روز عید است.

هر عملی دو جنبه دارد یکی صحت و درستی آن است و دیگری قبولی آن مثلاً: روزه های ما آن گاه صحیح است که آب و غذا نخوریم؛ غبار به حلق نرسانیم و .... نمازهای ما هم همین حکم را دارند. اگر با وضو باشیم و لباس غصبی نپوشیم و.... این نماز صحیح است. جنبه دیگر قبولی است که بسیار مهم و مورد تأکید است. امام علی علیه السلام فرمود: عید فطر، عید کسانی است که عمل شان قبول می شود (2) این خیلی مهم است

مهم قبول شدن عمل

شخصی به علی علیه السلام عرض کرد: شما چقدر صدقه می دهید!؟ صبح و شب صدقه می دهید. حضرت فرمود: به خدا قسم اگر می دانستم یکی از این صدقه ها قبول شده است دیگر این کار را نمی کردم. نمی دانم این ها قبول شده اند یا نه

حضرت ابراهیم علیه السلام

حضرت ابراهیم علیه السلام وقتی خانه خدا را ساخت اولین دعایی که کرد این بود:

ص: 438


1- نهج البلاغه حکمت 428.
2- همان

﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴾ (1)

پروردگارا! از ما بپذیر که تو شنوا و دانایی!

خدایا! از ما قبول کن

حضرت زینب علیه السلام

این همه در کربلا برای زینب کبری علیها السلام مصیبت پیش آمده است. اولین حرفی که ایشان زد این بود:

﴿الهى تَقَبَّل مِنَّا هذَا القُربان﴾ (2)

«خدایا این قربانی را از ما قبول کن»

گاهی قفلی هست که با هزار کلید هم باز نمی شود. همیشه کثرت ملاک نیست

احمد بن هلال

احمد بن هلال 54 سفر حج رفت. با این وجود امام زمان علیه السلام او را نفرین کرد. حضرت فرمود: احمد بن هلال از ما نیست؛ خدا لعنتش کند؛ (3) در حالیکه 25 سفرش پیاده بود.

برصیصای عابد

برصیصای عابد هفتاد سال در مقابل خدا عبادت کرد او به جایی رسید که کور شفا می داد. در سوره حشر می فرماید: مثل برصیصا، مثل کافر است. قرآن

ص: 439


1- بقره، 127
2- عوالم العلوم والمعارف، ج11، ص 958
3- الاحتجاج، ج2، ص 474؛ بحار الانوار، ج51، ص 380؛ اثبات الهداه، ج 5، ص393.

می فرماید: او کافر از دنیا رفت. (1)

بلعم باعورا

بلعم باعورا هم مستجاب الدعوه بود و کافر از دنیا رفت. (2)

باید روی قبولی عمل تکیه کرد. علی علیه السلام فرمود:

﴿كُونُوا بِقَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ اهْتِمَاماً بِالْعَمَلِ فَإِنَّهُ لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى وَ كَيفَ يقلُّ عَمَل يَتَقَبَّل﴾ (3)

به پذیرفته شدن عمل بیش تر اهمیت دهید تا خود عمل زیرا عملی که توأم با تقوا باشد، اندك نيست و چگونه اندك محسوب شود، آن عملی که پذیرفته است.

این روایت می گوید این قدر که به قبولی عمل باید اهمیت بدهید، لازم نیست به خود عمل اهمیت دهید.

ممکن است کسی دو هزار تیر بیندازد و دیگری پنج تیر. آن که دو هزار تیر انداخته است بیش تر خسته شده و بیش تر هزینه کرده است آن که 5 تیر انداخته ، 4 تیرش به هدف خورده است. اگر با هم مقایسه کنیم کدام یک سود برده و برنده است؟ قرآن می گوید: ملاک تیرهایی نیست که می اندازی. ملاک تیرهایی است که به هدف می خورد.

در اول سوره ملک آمده است:

﴿الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ﴾ (4)

ص: 440


1- حشر، 16
2- اعراف، 175
3- مجموعه ورام، ج1، ص 64 .
4- ملک، 2

آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید و او شکست ناپذیر و بخشنده است.

خداوند عمل احسن می خواهد عمل احسن عمل اکثر نیست. عملی است که باید به هدف بخورد و قبول شود از این رو هرگز به زیادی عمل ننگرید.

مهم بودن اخلاص در عمل

خداوند مرحوم آیت الله بروجردی را رحمت کند او اواخر عمرش گریه می کرد و می گفت دستم خالی است. آن هایی که آن جا بودند گفتند: چطور دست شما خالی است؟ شما صدها مجتهد تربیت کرده اید. شما کتاب جامع الأحاديث را نوشته اید. شما مسجد اعظم قم را ساختید. شما در سامرا و هامبورک خدمات فراوانی به اسلام کردید ایشان به گریه افتاد و گفت: نمی گویم که کار نکردم اما نمی دانم اعمالم قبول شده یا نه. عمل باید خالص باشد. فرمود:

﴿خَلِّصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النّاقِدَ بَصيرٌ﴾ ؛

عمل را خالص کن که حسابرس بینای بیناست (1)

مرحوم سید احمد رحمه الله امام خمینی را خواب دیدند که فرمود: آن جا از حرکت دستم سؤال می کنند که برای چه بوده است؟ برای خدا یا غیر خدا؟

آقای قرائتی می فرمود کسی با من تماس گرفت و گفت: برای عید قربان می خواهم گوسفند قربانی کنم دعای قربانی چیست؟ گفتم: دعایش این است که کله و پاچه آن را در یخچال برای خودت نگذاری. جگرش را به دخترت ندهی رانش را برای پسرت نگذاری. دعا نمی خواهد. همه را به فقرا بده. نه این که یخچال خودت را پر کنی

ص: 441


1- مجله حوزه شماره 43، ص190.

هارون مسجد می ساخت بهلول رد شد و گفت برای چه کسی می سازی؟

﴿وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ﴾ (1)

و این که مساجد از آن خداست

مسجد را باید برای خدا ساخت هارون :گفت برای خداست بهلول نیمه شب کسی را آورد و گفت: بالای در مسجد بنویس بانی مسجد بهلول روز بعد این مطلب را به هارون خبر دادند. هارون عصبانی شد و اعتراض کرد بهلول گفت: مگر تو نگفتی که مسجد برای خداست؟ بگذار اسم من بر مسجد باشد. فرقی نمی کند.

شروط عمل مقبول

اشاره

عمل مقبول پنج شرط دارد که اگر یکی از آن ها نباشد آن عمل پذیرفته .نیست

پیامبر صلی الله علیه و اله آمدند در مسجد و دیدند که چند نفر قصد دارند نماز بخوانند. فرمود بلند شوید پرسیدند چرا بلند شویم؟ این جا مسجد است. حضرت :فرمود شما زکات نمی دهید زکات و نماز با هم است.

امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که نماز بخواند ولی زکات ندهد، نمازش قبول نیست. (2) قرآن می فرماید:

ص: 442


1- جن، 18
2- ﴿عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونِ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ يُزَلِكَ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُه﴾؛ امام رضا علیه السلام فرمود: خدای عز و جل دستور سه چیز را به همراه دستور سه چیز دیگر صادر فرموده است دستور نماز را با زکات پس هر کس نماز بخواند و زکات نه پردازد نماز او پذیرفته نیست. (وسائل الشيعه، ج 9، ص 25؛ بحار الانوار، ج71، ص67؛ عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 258).

﴿إِنَّمَا يتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾ (1)

خدا فقط از تقوا پیشگان می پذیرد.

باید برای هر عملی دعا کنیم قبول شود بعد از قربانی که انجام دادید، سفارش شده این دعا را بخوانید:

﴿اللَّهُمَ تَقَبَّلْ مِنِّي كَمَا تَقَبَّلْتَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِكَ وَ مُوسَى كَلِيمِكَ وَ مُحَمَّدٍ حَبيبكَ﴾ (2)

پروردگارا از من قبول .کن همان گونه که از ابراهیم خلیل و موسى کلیم و حبیبت محمد: قبول کردی

اگر اعمال ما از قبیل روزه و حج و ... قبول نشود، بی فایده است.

شیخ عباس قمی رحمه الله تا آخر عمر 4 بار حج رفت. اما احمد بن هلال 54 حج انجام داد. ولی در آخر مورد نفرین امام قرار گرفت.

شمر ملعون در صفین جزو سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام بود و مجروح هم شد. او یک سابقه رزمندگی در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام دارد اما چطور عاقبت به شر شد؟

عمر سعد هم قبل از حادثه کربلا انسانی مذهبی بود چطور بدبخت شد و سقوط کرد (3)

خداوند آقای مجتهدی را رحمت کند. او می گفت: برخی حج می روند و مکرر می گویند: به حجری که بوسیدم اگر برای خدا بوسیدی، چرا این قدر به آن قسم می خوری؟ چه بسا این سوگندها به این معناست که بدانید من هم مکه رفته ام.

ص: 443


1- مائده، 27
2- الفقه المنسوب الى الأمام الرضا، ص 224؛ بحار الانوار، ج 96، ص 289؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص108.
3- الفتوح، ج 5، ص92؛ مقتل الحسين للخوارزمی، ج1، ص 245؛ بحار الانوار، ج44، ص 288.

اگر مردم می فهمیدند چقدر از اعمال شان پذیرفته نمی شود، ناامید می شدند کار خیلی دقیق است.

شخصی خدمت امام جواد علیه السلام آمد و گفت: امروز کار خوبی انجام دادم. (کار خوب خود را تعریف کردن عیب ندارد) حضرت فرمود چه کار کردی؟ :گفت به ده فقیر کمک کردم؛ لباس و غذا دادم امام فرمود: مواظب باش کار باطل نکنی مبادا منت بگذاری گفت من سر آن ها منت نگذاشتم. برای شما تعریف می کنم امام جواد علیه السلام دوباره فرمود: قرآن نمی گوید: بر فقیر منت نگذار می گوید

﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنْ وَالْأَذَى﴾ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید بخشش های خود را با منت و آزار باطل نسازید!

اگر شما در خیابان کمک کردی و آمدی برای دیگران که او را می شناختند تعریف کردی منت گذاشتی منت تنها بر فقیر نیست؛ بلکه کلی است (2) در قرآن کلمه ای به نام ﴿هَبَاءً مَنْثوراً﴾ (3) داریم. «هباء»، یعنی باد. در قرآن 16 مرتبه کلمه «حبط» به معنای از بین رفتن عمل آمده است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:

﴿وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَة﴾ ؛ (4)

شیطان در پرونده اش شش هزار سال عبادت داشته است

اما شرایط قبولی عمل:

ص: 444


1- بقره، 264
2- مستدرك الوسئل، ج 7، ص 234؛ بحارالانوار، ج 65 ، ص 159؛ البرهان في تفسير القرآن ، ج 4، ص 605 .
3- فرقان، 23
4- نهج البلاغه، خطبه 192

1.شرط اعتقادى

اولین شرط قبول اعمال شرط اعتقادی است یعنی انسان باید مؤمن از دنیا برود قرآن می فرماید:

﴿وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴾ (1)

و کسی که انکار کند آن چه را باید به آن ایمان بیاورد اعمال او تباه می گردد؛ و در سرای دیگر، از زیانکاران خواهد بود.

هر کس کافر از دنیا ،برود اعمالش پذیرفته نیست ممکن است مسلمان هم بوده باشد؛ اما لحظه آخر کافر از دنیا برود.

چرا گفته اند برای محتضر دعای عدیله بخوانید؟ چرا گفته اند: محتضر باید خیلی مراقب باشد که کافر از دنیا نرود؟ قرآن کریم می فرماید:

﴿وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِيناً فَلَنْ يَقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ (2)

و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق) آیینی برای خود انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است.

هر کس دینی غیر از اسلام داشته باشد عملش پذیرفته نیست؛ مگر این که جاهل باشد و نداند. ممکن است که اطلاع پیدا نکرده باشد. این ها را «مستضعفین فکری» می نامند. قرآن در سوره توبه می فرماید خدا خودش با این ها رفتار می کند

لذا اولین شرط قبولی اعمال مسلمان مردن است. این آیه دوبار در قرآن

ص: 445


1- مائده ، 5
2- آل عمران، 85

تکرار شده است:

﴿وَ لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴾ (1)

البته نباید جز مسلمان بمیرید.

حضرت یوسف دعا می کرد:

﴿تَوَفَّنِي مُسْلِماً ﴾ (2)

مرا مسلمان بمیران

این دعا را زیاد بخوانیم:

﴿رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ﴾ (3)

(راسخان در علم می گویند:) «پروردگارا! دل های مان را بعد از آن که ما را هدایت کردی (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود رحمتی بر ما ،ببخش زیرا تو بخشنده !

این که از مسیر اصلی انحراف پیدا نکنیم امر مهمی است.

ولایت همین طور است. اگر ولایت نباشد عمل پذیرفته نیست. مگر این که ولایت به او نرسیده باشد و خبر نداشته باشد در زیارت جامعه کبیره می گوییم:

﴿بموالاتِكُمْ تُقْبَلُ القَاعَةُ المُفْتَرَضَةُ﴾ (4)

و به دوستی شما است که طاعت مفروض قبول می شود.

ص: 446


1- آل عمران، 102
2- يوسف، 101 .
3- آل عمران 8.
4- من لا يحضره الفقيه، ج2، ص 616

سيد حميرى

اشاره

سید حمیری مسلمان و نمازخوان بود اما ولایت امام صادق علیه السلام را قبول .نداشت. ایشان کیسانی بود کیسانی به کسانی گفته می شود که محمد حنفیه را امام می دانند؛ نه امام سجاد علیه السلام را. این فرد طبع شعر خیلی خوبی هم داشت. روزی امام صادق علیه السلام به او گفت: می دانیم ما را بسیار دوست داری؛ اما با این همه علاقه ایمان نداری گفت چرا؟ مگر من چه کردم؟ حضرت فرمود: اعتقادت غلط است اگر عموی ،من محمد حنفیه الان زنده شود و به امامت من شهادت دهد اعتقادت را اصلاح می کنی؟ می خواهی تو را کنار قبرش ببرم و زنده اش کنم؟ امام صادق علیه السلام این کار را انجام داد و سید حمیری از اعتقاد باطلش برگشت (1)

پس اسلام و ولایت شرط قبولی عمل است

2.شرط عبادی

دومین شرط قبول اعمال شرط عبادی است. اگر کسی روزه بگیرد اما نماز نخواند. کربلا ،برود ولی نماز نخواند شرط قبولی همه اعمال نماز است نماز گذرنامه ای است در فرودگاه قیامت اگر صد کارت هم نشان دهی، ولی گذرنامه نماز نداشته باشی آن مأمور نمی گذارد عبور کنی. کارهای دیگر را هم باید انجام داد؛ ولی نماز اصل است.

3.شرط اقتصادی

سومین شرط قبول اعمال شرط اقتصادی است. عبادت با لقمه حرام

ص: 447


1- بحار الانوار، ج 47، ص320؛ المناقب، ج 4، ص 345.

همانند خانه ساختن روی شن روان است. (1) کسی با مال حرام مکه برود، وقتی می گوید: لَبَّيك اللهم لبَّيك، خطاب می شود: لا لَبَّيْكَ وَ لا سَعْدَيك.

کسانی که ثروت دارند و شرایط زکات فراهم است باید آن را بجا آورند. درباره خمس هم همین گونه است. باید به این امر توجه ویژه داشت. اگر تا زنده هستیم این حقوق را پرداخت نکنیم پس از مرگ برای ما پرداخت نخواهند کرد. همه باید حساب سال داشته باشند؛ هر چند یک کارگر با حقوق اندک.

نمی توان خدا و دین را قربانی گرانی و تورم و ... کرد. هر کسی که خمس بر گردنش است باید بپردازد؛ هر چند هزار تومان

این برای همه مسلمانان صدق می کند رییس جمهور و وزیر و کارمند و روحانی و کارگر در این حکم .برابرند برای بنده هم همین طور است. البته اگر کسی که توصیه به امر معروفی می کند خودش انجام ندهد، اثرگذار نیست. من اگر نماز شب نخوانم هرگز از شما نمی خواهم که بخوانید. در مورد خمس هم همین طور است.

4.شرط خانوادگی

چهارمین شرط قبولی اعمال شرط خانوادگی است. پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود:

﴿مَنْ كَانَ لَهُ امْرَأَةٌ تُؤْذِيهِ لَم يَقْبَلِ الله صَلَاتَهَا وَ لَا حَسَنَةٌ مِنْ عَمَلِهَا حَتَّى تُعِينَهُ وَ تُرْضِيهُ وَ إِنْ صَامَتِ الدَّهْرَ وَ قَامَتْ وَ أَعْتَقَتِ الرِّقَابَ وَ أَنْفَقَتِ الْأَمْوَالَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ كَانَتْ أَوَّلَ مَنْ تَرِدُ النَّارِ﴾؛ (2)

ص: 448


1- ﴿قال رسول الله صلی الله علیه و اله: الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْل و قيل: على الماء﴾ ؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: عبادت با وجود حرام خواری مانند ساختن بنایی است بر روی شن و به قولی بر روی آب. (بحارالانوار، ج 81، ص 258؛ عده الداعى، ص153).
2- اعلام الدين ص 414؛ وسائل الشيعه، ج 20 ، ص 163

هر که زنی دارد که او را آزار دهد خدا نماز آن زن را نپذیرد و نه عمل خوبش تا او را یاری کند و او را راضی کند و اگر چه همه را روزه گیرد و شب زنده داری کند و بنده ها آزاد کند و مال ها در راه خدا به مصرف رساند و آن زن نخست کس باشد که به دوزخ رود.

هر کس زنی دارد که او را می آزارد بد دهانی می کند، فحاش است و کانون خانه را سرد و مرد را تحقیر می کند، نماز و کار خیرش قبول نیست . مگر این که شوهرش از او راضی باشد

حضرت زهرا علیها السلام با همه عظمتش اولین حرفی که لحظه جان دادن به اميرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد این بود علی جان! از من راضی هستی؟ چون از پدرم شنیدم مرد باید از همسرش راضی باشد.

البته آقایان خیلی خوشحال نشوید ادامه روایت این است که:

﴿ وَ عَلَى الرَّجُلِ مِثْلُ ذَلِكَ الْوِزْرِ وَ الْعَذَابِ إِذَا كَانَ لَهَا مُؤذياً ظَالِما﴾ (1)

مرد نیز چنین گناه و عذابی دارد اگر زنش را آزار رساند و به او ستم کند

مرد هم همین طور است. اگر بد دهانی کند، اگر دست بزن دارد اگر نفقه کم می دهد، اگر در خانه بد خلق است نماز او هم قبول نیست؛ مگر این که همسرش را راضی کند؛ زیرا نگاه اسلام به زن و مرد نگاه همراه عدالت و تعادل است

﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾ (2)

مرد لباس زن است و زن هم لباس مرد است.

ص: 449


1- همان.
2- بقره، 187

5.شرط اخلاقی

پنجمین شرط قبولی اعمال شرط اعتقادی است غیبت، عمل را از بین می برد و همین طور است تهمت و ناسزا و دروغ امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿وَ لَا يَقْبَلُ اللهُ مِنْ مُؤْمِنٍ عَمَلًا وَ هُوَ يضْمِرُ عَلَى الْمُؤْمِنِ سُوءاً ﴾ (1)

خدا عمل کسی را نپذیرد که بد کردن به مؤمن را در دل دارد.

خداوند عمل کسی که به مردم سوء ظن ،دارد قبول نمی کند. کسی که بدون دلیل بدگمان است. الان متأسفانه بازار بدگمانی بسیار گسترده و گرم است. مخصوصاً نسبت به علما مواظب باشیم روزه خود را خراب نکنیم یک مرجع و فقیه هرگز به خاطر مناسبت های تاریخی مطلب غیر واقعی درباره ماه رمضان نمی گوید اگر کم و زیاد کند، مسئولیت شرعی دارد.

خداوند وحید بهبهانی را رحمت کند که فرمود بپرهیز بپرهیز بپرهیز از صحبت کردن پشت سر علما.

اخلاص امام خمینی

امام خمینی رحمه الله خیلی مخلص بود. همه خیلی مخلص بود همه وجود امام رحمه الله خدا بود. وقتی به امام گفتند ما همه سرباز توایم خمینی گوش به فرمان توایم خمینی امام فرمود:

ص: 450


1- ﴿قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ إِذَا قَالَ الْمُؤْمِنُ لِأَخِيهِ أَنْ خَرَجَ مِنْ وَلَايَتِهِ وَ إِذَا قَالَ أَنْتَ عَدُوِّي كَفَرَ أَحَدُهُمَا لِأَنَّهُ لَا يَقْبَلُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَحَدٍ عَمَلًا فِي تَثْرِيبٍ عَلَى مُؤْمِنٍ نَصِيحَةٌ وَ لَا يَقْبَلُ مِنْ مُؤْمِنٍ عَمَلًا وَ هُوَ يُضْمِرُ فِي قَلْبِهِ عَلَى الْمُؤْمِنِ سُوءا»؛ از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: همین که مؤمنی به برادر مؤمن خود اف بگوید از قلمرو پیوست و دوستی او بیرون رود، و هرگاه بدو گوید: تو دشمن من هستی یکی از آن دو کافر شود زیرا خداوند عزّ و جلّ از کسی عملی نپذیرد که با عتاب و سرزنش در مقام نصیحت مؤمنی بر آید و از هیچ مؤمنی عملی نپذیرد که در دلش نسبت به مؤمنی بدی خواهد. (المحاسن، ج1، ص 99؛ الکافی، ج 2، ص361؛ وسائل الشيعه، ج12، ص 299).

ما همه سرباز خدا هستیم ان شاء الله (1)

سید احمد آقا می فرمود: مردم شعار می دادند: روح منی خمینی، بت شکنی خمینی امام رحمه الله می فرمود: پسرم می بینی چه می گویند؟ گفتم بله. فرمود: اگر همه بگویند: مرگ بر فلانی و به جای روح منی چیز دیگر برخلافش بگویند، هیچ اثری در من نمی گذارد. امام در این گفته اش صادق بود. آن روزی که هیچ مرز کشوری ایشان را راه نداد با آن روز که میلیون ها نفر به استقبال ایشان رفتند هیچ تفاوتی نداشت.

میلیون ها نفر در تشیع جنازه ایشان شرکت کردند و در گنیس رکورد جهانی ثبت شد چنین تشیع جنازه ای در هیچ جای دنیا دیده نشده بود. امام همان امام بود. چرا با اقتدار می فرمود من دولت تعیین می کنم؟ آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند چرا که امام فانی در خدا بود. می فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد. جنگ را خدا اداره کرد همیشه توصیه می کرد با خدا باشید. از هیچ کس نترسید. این آیه قرآن است:

﴿وَ لَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ﴾ (2)

و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند.

ان شاء الله روح آن امام عزیز شاد باشد. خداوند اعمال همه ما را قبول بفرماید.

ص: 451


1- صحیفه امام، ج13، ص 335
2- احزاب، 39

ص: 452

برخی از آثار مؤلف:

عکس

ص: 453

عکس

ص: 454

عکس

ص: 455

خواننده عزیز!

برای تهیه کتب مذکور و کتب تبلیغی کافی است با شماره های 09128794005- 09109650766 تماس حاصل فرمائید و کتب را در درب منزل دریافت نمائید.

*ضمنا هزینه پست رایگان می باشد*

قابل توجه ناشران کتاب فروشی ها و مؤسسات فرهنگی:

این انتشارات برای پخش کتب مذکور از سراسر کشور تعداد معدودی نمایندگی به عنوان مرکز پخش را پذیر است.

عزیزانی که تمایل به همکاری دارند با شماره 09128794005 تماس حاصل فرمایند

ص: 456

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109